بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار المجلد 101

اشارة

سرشناسه: مجلسی محمد باقربن محمدتقی 1037 - 1111ق.

عنوان و نام پدیدآور: بحارالانوار: الجامعه لدرراخبارالائمةالاطهار تالیف محمدباقر المجلسی.

مشخصات نشر: بیروت داراحیاء التراث العربی [ -13].

مشخصات ظاهری: ج - نمونه.

یادداشت: عربی.

یادداشت: فهرست نویسی بر اساس جلد بیست و چهارم، 1403ق. [1360].

یادداشت: جلد108،103،94،91،92،87،67،66،65،52،24(چاپ سوم: 1403ق.=1983م.=[1361]).

یادداشت: کتابنامه.

مندرجات: ج.24.کتاب الامامة. ج.52.تاریخ الحجة. ج67،66،65.الایمان و الکفر. ج.87.کتاب الصلاة. ج.92،91.الذکر و الدعا. ج.94.کتاب السوم. ج.103.فهرست المصادر. ج.108.الفهرست.-

موضوع: احادیث شیعه — قرن 11ق

رده بندی کنگره: BP135/م3ب31300 ی ح

رده بندی دیویی: 297/212

شماره کتابشناسی ملی: 1680946

ص: 1

تتمة کتاب العقود و الإیقاعات

تتمة أبواب النکاح

باب 25 ما تحرم بسبب الطلاق و العدة و حکم من نکح امرأة لها زوج

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ بَلَغَهَا أَنَّ زَوْجَهَا تُوُفِّیَ فَاعْتَدَّتْ سَنَةً وَ تَزَوَّجَتْ فَبَلَغَهَا بَعْدُ أَنَّ زَوْجَهَا حَیٌّ هَلْ تَحِلُّ لِلْآخَرِ قَالَ لَا(1).

«2»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ تَزَوَّجَتْ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا قَالَ یُفَرَّقُ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ وَ یَکُونُ خَاطِباً مِنَ الْخُطَّابِ (2).

«3»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ تُوُفِّیَ زَوْجُهَا وَ هِیَ حَامِلٌ فَوَضَعَتْ وَ تَزَوَّجَتْ قَبْلَ أَنْ تَمْضِیَ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً مَا حَالُهَا قَالَ لَوْ کَانَ دَخَلَ بِهَا زَوْجُهَا فُرِّقَ بَیْنَهُمَا فَاعْتَدَّتْ مَا بَقِیَ عَلَیْهَا مِنْ زَوْجِهَا ثُمَّ اعْتَدَّتْ عِدَّةً أُخْرَی مِنَ الزَّوْجِ الْآخَرِ ثُمَّ لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً وَ إِنْ تَزَوَّجَتْ غَیْرَهُ وَ لَمْ یَکُنْ دَخَلَ بِهَا فُرِّقَ بَیْنَهُمَا فَاعْتَدَّتْ مَا بَقِیَ عَلَیْهَا مِنَ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا وَ هُوَ خَاطِبٌ مِنَ الْخُطَّابِ (3).


1- 1. قرب الإسناد ص 108.
2- 2. قرب الإسناد ص 108.
3- 3. قرب الإسناد ص 109.

جمه بحارالانوار جلد 101: کتاب نکاح، طلاق، عبد، قضاوت، شهادت، ارث و دیه

مشخصات کتاب

سرشناسه : مجلسی، محمد باقربن محمدتقی، 1037 - 1111ق.

عنوان قراردادی : بحار الانوار .فارسی .برگزیده

عنوان و نام پدیدآور : ترجمه بحارالانوار/ مترجم گروه مترجمان؛ [برای] نهاد کتابخانه های عمومی کشور.

مشخصات نشر : تهران: نهاد کتابخانه های عمومی کشور، موسسه انتشارات کتاب نشر، 1392 -

مشخصات ظاهری : ج.

شابک : دوره : 978-600-7150-66-5 ؛ ج.1 : 978-600-7150-67-2 ؛ ج.2 : 978-600-7150-68-9 ؛ ج.3 : 978-600-7150-69-6 ؛ ج.4 978-600-715070-2 : ؛ ج.5 978-600-7150-71-9 : ؛ ج.6 978-600-7150-72-6 : ؛ ج.7 978-600-7150-73-3 : ؛ ج.8 : 978-600-7150-74-0 ؛ ج.10 978-600-7150-76-4 : ؛ ج.11 978-600-7150-83-2 : ؛ ج.12 978-600-7150-66-5 : ؛ ج.13 978-600-7150-85-6 : ؛ ج.14 978-600-7150-86-3 : ؛ ج.15 978-600-7150-87-0 : ؛ ج.16:978-600-7150-88-7 ؛ ج.17:978-600-7150-89-4 ؛ ج.18: 978-600-7150-90-0 ؛ ج.19:978-600-7150-91-7 ؛ ج.20:978-600-7150-92-4 ؛ ج.21: 978-600-7150-93-1 ؛ ج.22:978-600-7150-94-8 ؛ ج.23:978-600-7150-95-5

مندرجات : ج.1. کتاب عقل و علم و جهل.- ج.2. کتاب توحید.- ج.3. کتاب عدل و معاد.- ج.4. کتاب احتجاج و مناظره.- ج. 5. تاریخ پیامبران.- ج.6. تاریخ حضرت محمد صلی الله علیه وآله.- ج.7. کتاب امامت.- ج.8. تاریخ امیرالمومنین.- ج.9. تاریخ حضرت زهرا و امامان والامقام حسن و حسین و سجاد و باقر علیهم السلام.- ج.10. تاریخ امامان والامقام حضرات صادق، کاظم، رضا، جواد، هادی و عسکری علیهم السلام.- ج.11. تاریخ امام مهدی علیه السلام.- ج.12. کتاب آسمان و جهان - 1.- ج.13. آسمان و جهان - 2.- ج.14. کتاب ایمان و کفر.- ج.15. کتاب معاشرت، آداب و سنت ها و معاصی و کبائر.- ج.16. کتاب مواعظ و حکم.- ج.17. کتاب قرآن، ذکر، دعا و زیارت.- ج.18. کتاب ادعیه.- ج.19. کتاب طهارت و نماز و روزه.- ج.20. کتاب خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، عقود و معاملات و قضاوت

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

ناشر دیجیتالی : مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان

یادداشت : ج.2 - 8 و 10 - 16 (چاپ اول: 1392) (فیپا).

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 11ق.

شناسه افزوده : نهاد کتابخانه های عمومی کشور، مجری پژوهش

شناسه افزوده : نهاد کتابخانه های عمومی کشور. موسسه انتشارات کتاب نشر

رده بندی کنگره : BP135/م3ب3042167 1392

رده بندی دیویی : 297/212

شماره کتابشناسی ملی : 3348985

ادامه کتاب العقود و الإیقاعات

ادامه أبواب نکاح

باب بیست و پنجم : چیزهایی که به سبب طلاق و عدّه حرام می شود و حکم کسی که با زن شوهردار ازدواج کند

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره زنی سؤال کردم که به او خبر رسیده شوهرش مُرده است و او یک سال عدّه نگه داشته و ازدواج کرده است، پس باخبر می شود که شوهرش زنده است، آیا برای مرد دوّمی حلال است؟ فرمود: نه!(1)

روایت2.

گفت: از آن حضرت درباره زنی سؤال کردم که پیش از تمام شدن عدّه اش ازدواج کرده است، فرمود: از مرد دوم جدا می شود، و هیچ نسبتی با زن ندارد و مثل دیگران باید خواستگاری کند.(2)

روایت3.

گفت: از آن حضرت درباره زنی سؤال کردم که شوهرش مرده و او باردار بوده است، پس از زایمان و پیش از گذشتن چهار ماه و ده روز ازدواج کرده است، حکمش چیست؟ فرمود: اگر شوهرش با او دخول کرده، از هم جدا می شوند و بقیه عدّه شوهر اولش را نگاه می دارد، و سپس از شوهر دوم عدّه دیگری نگه می دارد و تا ابد ازدواج با او بر آن مرد حلال نمی شود. و اگر دخول نکرده بود، از هم جدا می شوند، زن بقیه عده وفات را نگه می دارد، و آن مرد مثل هر مرد دیگری می تواند از او خواستگاری کند.(3)

روایت4.

خصال: در روایت اعمش از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمود: اگر زن سه بار طلاق داده شود و عدّه را بگذراند، دیگر برای آن مرد حلال نیست، تا اینکه با مرد دیگری ازدواج کند. و فرمود: از ازدواج با زنانی که یکجا سه طلاقه شده اند دوری کنید، زیرا آنها شوهر دارند.(4)

روایت5.

عیون اخبار الرضا: از جمله نامه هایی که امام رضا علیه السلام برای مأمون نوشت، مثل روایت پیش بود.(5)

روایت6.

تفسیر قمی: و امّا زنی که شوهرش بر او حرام ابدی می باشد، آن زنی است که شوهرش سه بار در حال طهارت و بدون جماع با مراعات عدّه طلاقش داده و دو شخصِ عادل شاهدِ طلاقش بوده اند و عدّه نگه داشته و با مرد دیگری ازدواج می کند و آن مرد طلاقش می دهد و مرد اوّل که سه بار طلاقش داده بود با او ازدواج می کند و باز هم سه بار طلاقش می دهد و زن عدّه نگاه می دارد، پس با مرد دیگری ازدواج می کند و آن مرد طلاقش می دهد، آنگاه مرد اول که شش طلاقش داده بود، پس از آنکه زن با دو مرد دیگر غیر از شوهر اولش ازدواج کرده بود، با زن ازدواج می کند و باز هم سه بار در حالت طُهر طلاقش می دهد، آنگاه شوهر اول در حالت طُهر و بدون جماع با شهادت دو عادل سه بار طلاقش می دهد، پس این زن تا ابد بر شوهر اوّلش حرام است، زیرا او نُه بار طلاقش داده و نُه بار با او ازدواج کرده است، و زن با سه مرد ازدواج کرده است، پس تا ابد بر شوهر اول حرام است. و کسی که زنش را بدون اینکه حائض شود، یا در حالی که حائض یا نفساء است، پیش از پاک شدنش طلاق دهد، طلاق او باطل است.(6)

روایت7.

فقه الرضا: هر کس نُه بار زنش را طبق سنّت طلاق دهد، زن تا ابد بر او حرام است؛ و مُحرم اگر در حال احرام ازدواج کرد، از آن زن جدا شده و تا ابد بر او حرام می ماند، و کسی که با زن شوهردار ازدواج کند، چه شوهرش با او دخول کرده باشد و چه دخول نکرده باشد، یا اینکه با چنین زنی زنا کند، از آن زن جدا می شود و تا ابد ازدواج با او برایش حرام است، و کسی که در حال عدّه رجعی از زنی خواستگاری کند یا با او ازدواج کند، در حالی که به حُکم آن آگاه است، آن زن برایش حرام ابدی می گردد؛ و اگر حکم را نمی دانست و پیش از آنکه با زن دخول کند از حکم آگاه شود، او را رها می کند تا عدّه اش از شوهرش سر برسد و آنگاه با او ازدواج می کند؛ و اگر با آن زن در حال عدّه دخول کرده بود، زن برایش حرام ابدی است، چه حکم را بداند و چه نداند، و اگر زن ادّعا کند که نمی دانسته که باید عدّه نگاه دارد، حرفش قابل قبول نیست و پذیرفته نمی شود.(7)

ص: 2


1- . قرب الاسناد : 108
2- . قرب الاسناد : 108
3- . قرب الاسناد : 109
4- . خصال 02 : 395 ضمن حدیثی طولانی
5- . عیون الاخبار 2 : 124
6- . تفسیر علی بن ابراهیم 1 : 79
7- . فقه الرضا : 32
«4»

ل، [الخصال] فِی خَبَرِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: إِذَا طُلِّقَتِ الْمَرْأَةُ لِلْعِدَّةِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تَحِلَّ لِلرَّجُلِ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ وَ قَالَ اتَّقُوا تَزْوِیجَ الْمُطَلَّقَاتِ ثَلَاثاً فِی مَوْضِعٍ وَاحِدٍ فَإِنَّهُنَّ ذَوَاتُ أَزْوَاجٍ (1).

«5»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام]: فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا علیه السلام لِلْمَأْمُونِ مِثْلَهُ (2).

«6»

فس، [تفسیر القمی]: وَ أَمَّا الْمَرْأَةُ الَّتِی لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا أَبَداً فَهِیَ الَّتِی طَلَّقَهَا زَوْجُهَا ثَلَاثَ تَطْلِیقَاتٍ لِلْعِدَّةِ عَلَی طُهْرٍ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ بِشَهَادَةِ شَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ وَ تَتَزَوَّجُ زَوْجاً غَیْرَهُ فَیُطَلِّقُهَا وَ یَتَزَوَّجُ بِهَا الْأَوَّلُ الَّذِی کَانَ طَلَّقَهَا ثَلَاثَ تَطْلِیقَاتٍ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا أَیْضاً ثَلَاثَ تَطْلِیقَاتٍ لِلْعِدَّةِ فَتَتَزَوَّجُ زَوْجاً آخَرَ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا فَتَتَزَوَّجُ الْأَوَّلُ الَّذِی قَدْ طَلَّقَهَا سِتَّ تَطْلِیقَاتٍ عَلَی طُهْرٍ وَ تَزَوَّجَتْ زَوْجَیْنِ غَیْرَ زَوْجِهَا الْأَوَّلِ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا الزَّوْجُ الْأَوَّلُ ثَلَاثَ تَطْلِیقَاتٍ عَلَی طُهْرٍ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ بِشَهَادَةِ عَدْلَیْنِ فَهَذِهِ الَّتِی لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا الْأَوَّلِ أَبَداً لِأَنَّهُ قَدْ طَلَّقَهَا تِسْعَ تَطْلِیقَاتٍ وَ تُزُوِّجَ بِهَا تِسْعَ مَرَّاتٍ وَ تَزَوَّجَتْ ثَلَاثَةَ أَزْوَاجٍ فَلَا تَحِلُّ لِلزَّوْجِ الْأَوَّلِ أَبَداً وَ مَنْ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ تَحِیضَ أَوْ کَانَتْ فِی دَمِ الْحَیْضِ أَوْ نُفَسَاءَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَطْهُرَ فَطَلَاقُهُ بَاطِلٌ (3).

«7»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: کُلُّ مَنْ طَلَّقَ تِسْعَ تَطْلِیقَاتٍ لِلسُّنَّةِ لَمْ تَحِلَّ لَهُ أَبَداً وَ الْمُحْرِمُ إِذَا تَزَوَّجَ فِی إِحْرَامٍ فُرِّقَ بَیْنَهُمَا وَ لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً وَ مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لَهَا زَوْجٌ دَخَلَ بِهَا أَوْ لَمْ یَدْخُلْ بِهَا أَوْ زَنَی بِهَا لَمْ تَحِلَّ لَهُ أَبَداً وَ مَنْ خَطَبَ امْرَأَةً فِی عِدَّةٍ لِلزَّوْجِ عَلَیْهَا رَجْعَةٌ أَوْ تَزَوَّجَهَا وَ کَانَ عَالِماً لَمْ تَحِلَّ لَهُ أَبَداً فَإِنْ کَانَ جَاهِلًا وَ عَلِمَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا تَرَکَهَا حَتَّی تَسْتَوْفِیَ عِدَّتَهَا مِنْ زَوْجِهَا ثُمَّ تَزَوَّجَهُ فَإِنْ دَخَلَ بِهَا لَمْ تَحِلَّ لَهُ أَبَداً عَالِماً کَانَ أَوْ جَاهِلًا فَإِنِ ادَّعَتِ الْمَرْأَةُ أَنَّهَا لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ عَلَیْهَا عِدَّةً لَمْ تُصَدَّقْ عَلَی ذَلِکَ (4).

ص: 2


1- 1. الخصال ج 2 ص 395 ضمن حدیث طویل.
2- 2. عیون الأخبار ج 2 ص 124.
3- 3. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1 ص 79.
4- 4. فقه الرضا ص 32.

روایت8.

مناقب ابن شهرآشوب: از مَسروق نقل شده که گفت: زنی را نزد عُمر آوردند که در حال عدّه ازدواج کرده بود. عُمر آنها را از هم جدا نمود و مهریه اش را از بیت المال قرار داد و گفت: مهریه او را جایز نمی دانم، نکاحش مردود است، و گفت: آنها با هم حرام ابدی هستند. این خبر به علی علیه السلام رسید، پس فرمود: اگر از سنّت آگاه نبودند، زن به خاطر استفاده ای که از فرجش شده است، حقّ مهر دارد، و از هم جدا می شوند، و وقتی عدّه را به سر رساند، آن مرد هم مثل دیگران خواستگاری می کند. پس عمر برای مردم خطبه خواند و گفت: نادانی ها را کنار بگذارید و به سنّت پیامبر برگردید، و عُمر به کلام علی علیه السلام رجوع کرد.(1)

روایت9.

مناقب ابن شهرآشوب: در احادیث غریب از امام صادق علیه السلام آمده است که ابوصبره گفت: دو مرد نزد عمر آمدند و به او گفتند: در مورد طلاق کنیز چه نظری داری؟ عمر برخاست و به سوی حلقه ای رفت که در میان آنها مردی بود که جلوی سرش مو نداشت، و همین سؤال را از او پرسید. او گفت: دو مرتبه است. عمر به آن دو مرد رو کرد و گفت: دو مرتبه است. یکی از آنها گفت: ما نزد تو آمدیم، تو امیر مؤمنان هستی، ما از تو درباره طلاق کنیز سؤال کردیم و تو نزد مردی رفتی و از او پرسیدی! به خدا قسم آن مرد با تو صحبتی نکرد! عمر گفت: وای بر تو، آیا می دانی او کیست؟ او علی بن ابی طالب است. از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: اگر آسمانها و زمین در یک کفه ترازو و ایمان علی در کفه دیگر قرار داده شود، ایمان علی سنگین تر خواهد بود.

مَصقلة بن عبدالله عبدی این ماجرا را اینگونه روایت کرده است: (2)

- در حدیث برای ما روایتی آمده است که همه راویان آن را می شناسند،

که مردی نزد فرزند خطّاب رفت و گفت: عده طلاق کنیز چقدر است؟

- عمر گفت: ای حیدر، طلاق کنیز چقدر است؟ مرتضی با دو انگشتش اشاره کرد.

- عمر رو به سؤال کننده کرد و گفت: دو ماه! و آنگاه به جای خودش بازگشت. - عمر به آن مرد گفت: آیا این را می شناسی؟ گفت: نه! گفت: این علی و صاحب برتری است.

روایت10.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که با زنی در زمان عدّه ازدواج می کند؛ فرمود: از هم جدا می شوند و با هم حرام ابدی هستند.(3)

ص: 3


1- . مناقب ابن شهرآشوب 2 : 183 چاپ نجف
2- . مناقب ابن شهرآشوب 2 : 191 چاپ نجف
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
«8»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب عَمْرُو بْنُ شُعَیْبٍ وَ الْأَعْمَشُ وَ أَبُو الضُّحَی وَ الْقَاضِی وَ أَبُو یُوسُفَ عَنْ مَسْرُوقٍ: أُتِیَ عُمَرُ بِامْرَأَةٍ أُنْکِحَتْ فِی عِدَّتِهَا فَفَرَّقَ بَیْنَهُمَا وَ جَعَلَ صَدَاقَهَا فِی بَیْتِ الْمَالِ وَ قَالَ لَا أُجِیزُ مَهْراً رُدَّ نِکَاحُهُ وَ قَالَ لَا یَجْتَمِعَانِ أَبَداً فَبَلَغَ عَلِیّاً علیه السلام فَقَالَ وَ إِنْ کَانُوا جَهِلُوا السُّنَّةَ لَهَا الْمَهْرُ بِمَا اسْتُحِلَّ مِنْ فَرْجِهَا وَ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمَا فَإِذَا انْقَضَتْ عِدَّتُهَا فَهُوَ خَاطِبٌ مِنَ الْخُطَّابِ فَخَطَبَ عُمَرُ النَّاسَ فَقَالَ رُدُّوا الْجَهَالاتِ إِلَی السُّنَّةِ وَ رَجَعَ عُمَرُ إِلَی قَوْلِ عَلِیٍ (1).

«9»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب فِی غَرِیبِ الْحَدِیثِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَیْضاً قَالَ أَبُو صَبْرَةَ: جَاءَ رَجُلَانِ إِلَی عُمَرَ فَقَالا لَهُ مَا تَرَی فِی طَلَاقِ الْأَمَةِ فَقَامَ إِلَی حَلْقَةٍ فِیهَا رَجُلٌ أَصْلَعُ فَسَأَلَهُ فَقَالَ اثْنَتَانِ فَالْتَفَتَ إِلَیْهِمَا فَقَالَ اثْنَتَانِ فَقَالَ لَهُ أَحَدُهُمَا جِئْنَاکَ وَ أَنْتَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فَسَأَلْنَاکَ عَنْ طَلَاقِ الْأَمَةِ فَجِئْتَ إِلَی رَجُلٍ فَسَأَلْتَهُ فَوَ اللَّهِ مَا کَلَّمَکَ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ وَیْلَکَ أَ تَدْرِی مَنْ هَذَا هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وُضِعَتْ فِی کِفَّةٍ وَ وُضِعَ إِیمَانُ عَلِیٍّ فِی کِفَّةٍ لَرَجَحَ إِیمَانُ عَلِیٍّ، وَ رَوَاهُ مَصْقَلَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْعَبْدِیُّ:

إِنَّا رَوَیْنَا فِی الْحَدِیثِ خَبَراً***یَعْرِفُهُ سَائِرُ مَنْ کَانَ رَوَی

أَنَّ ابْنَ خَطَّابٍ أَتَاهُ رَجُلٌ***فَقَالَ کَمْ عِدَّةُ تَطْلِیقِ الْإِمَاءِ

فَقَالَ یَا حَیْدَرُ کَمْ تَطْلِیقَةً***لِلْأَمَةِ اذْکُرْهُ فَأَومَی الْمُرْتَضَی

بِإِصْبَعَیْهِ فَثَنَی الْوَجْهَ إِلَی***سَائِلِهِ قَالَ اثْنَتَانِ وَ انْثَنَی

قَالَ لَهُ تَعْرِفُ هَذَا قَالَ لَا***قَالَ لَهُ هَذَا عَلِیٌّ ذُو الْعُلَی (2)

«10»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بَحْرٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ امْرَأَةً فِی عِدَّتِهَا قَالَ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً(3).

ص: 3


1- 1. مناقب ابن شهرآشوب ج 2 ص 183 طبع النجف.
2- 2. نفس المصدر ج 2 ص 191 طبع النجف.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.

روایت11.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرد: ایشان درباره مردی که با زن مطلّقه پیش از تمام شدن عدّه ازدواج می کند، پرسید؟ فرمود: از هم جدا می شوند و تا ابد بر یکدیگر حرام هستند، و زن به خاطر استفاده ای که مرد از فرجش کرده است، حقّ مهر دارد، و اگر با او دخول نکرده است، حق نصف مهر را دارد.(1)

روایت12.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ادیم بیّاع هروی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: زنی که شوهرش با او ملاعنه کرده است، تا ابد بر شوهرش حرام می گردد، و کسی که با زن در دوران عدّه ازدواج کند و از حُکم آن آگاه نباشد، زن بر او حرام ابدی است؛ و کسی که سه بار زنش را طوری طلاق دهد که اگر زن با مرد دیگری ازدواج نکند، بازگشتش به او حلال نیست، زن بر او حرام ابدی می شود؛؛ و مُحرم اگر ازدواج کرد و می دانست که بر او حرام است، آن زن برایش حرام ابدی خواهد بود.(2)

روایت13.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: زنی شوهرش می میرد و پس از وضع حمل و پیش از گذشتن چهار ماه و ده روز ازدواج می کند؛ فرمود: اگر مردی که با او ازدواج کرده به زن دخول کرده باشد، بر او حرام می گردد و زن بقیه عده شوهر اول و پس از آن عده شوهر دوم را نگاه می دارد. و اگر با او دخول نکرده بود از هم جدا می شوند و بقیه عده شوهر اول را نگاه می دارد، پس آن مرد مثل دیگر مردان خواستگاری می کند.(3)

روایت14.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر مرد با زنی در زمان عدّه ازدواج کند و به او دخول نماید، آن زن بر او تا ابد حرام است، چه حکم را بداند و چه نداند، و اگر با او دخول نکرده بود، چنانچه از حکم اطلاع نداشت بر او حلال است و اگر اطلاع داشت حلال نیست.(4)

روایت15.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالرحمن بن حجّاج از امام کاظم علیه السلام روایت کرد: از آن حضرت در مورد مردی سؤال کردم که از روی جهالت با زنی در زمان عدّه ازدواج کرده است، آیا این زن تا ابد بر او حرام است؟ راوی گوید: امام فرمود: نه، آگاه باش! اگر اگر از روی جهالت با او ازدواج کرده است، پس از اینکه عدّه را گذراند دوباره با او عقد ازدواج بخواند، و مردم به خاطر جهالت، نسبت به چیزهای بزرگتر از این هم معذورند. گفتم: به کدام نوع جهالت معذور است؟ آیا جهالت نسبت به اینکه این کار بر او حرام است؟ یا جهالت به اینکه آن زن در عدّه است؟ فرمود: یکی از این دو جهالت نسبت ص: 4


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
«11»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ الْمُطَلَّقَةَ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا قَالَ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمَا وَ لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً وَ یَکُونُ لَهَا صَدَاقُهَا بِمَا اسْتَحَلَّ مِنْ فَرْجِهَا أَوْ نِصْفُهُ إِنْ لَمْ یَکُنْ دَخَلَ بِهَا(1).

«12»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُثَنَّی عَنْ زُرَارَةَ وَ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أُدَیْمٍ بَیَّاعِ الْهَرَوِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: الْمُلَاعَنَةُ إِذَا لَاعَنَهَا زَوْجُهَا لَمْ تَحِلَّ لَهُ أَبَداً وَ الَّذِی یَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ فِی عِدَّتِهَا وَ هُوَ یَعْلَمُ لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً وَ الَّذِی یُطَلِّقُ الطَّلَاقَ الَّذِی لَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً وَ الْمُحْرِمُ إِنْ تَزَوَّجَ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ حَرَامٌ عَلَیْهِ- لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً(2).

«13»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْمَرْأَةُ یُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا فَتَضَعُ وَ تَتَزَوَّجُ قَبْلَ أَنْ تَبْلُغَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً قَالَ إِنْ کَانَ الَّذِی تَزَوَّجَهَا دَخَلَ بِهَا لَمْ تَحِلَّ لَهُ وَ اعْتَدَّتْ مَا بَقِیَ عَلَیْهَا مِنَ الْأُولَی وَ عِدَّةً أُخْرَی مِنَ الْأَخِیرِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ دَخَلَ بِهَا فُرِّقَ بَیْنَهَا وَ أَتَمَّتْ مَا بَقِیَ مِنْ عِدَّتِهَا وَ هُوَ خَاطِبٌ مِنَ الْخُطَّابِ (3).

«14»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَرَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ فِی عِدَّتِهَا ثُمَّ دَخَلَ بِهَا لَمْ تَحِلَّ لَهُ أَبَداً عَالِماً کَانَ أَوْ جَاهِلًا وَ إِنْ لَمْ یَدْخُلْ بِهَا حَلَّتْ لِلْجَاهِلِ وَ لَمْ تَحِلَّ لِلْآخَرِ(4).

«15»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ فِی عِدَّتِهَا بِجَهَالَةٍ أَ هِیَ مِمَّنْ لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً قَالَ قَالَ لَا أَمَّا إِذَا نَکَحَهَا بِجَهَالَةٍ فَلْیَتَزَوَّجْهَا بَعْدَ مَا تَنْقَضِی عِدَّتُهَا وَ قَدْ تُعْذَرُ النَّاسُ فِی الْجَهَالَةِ بِمَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِکَ قُلْتُ بِأَیِّ الْجَهَالَتَیْنِ یُعْذَرُ أَ بِجَهَالَتِهِ أَنْ یَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْهِ أَوْ بِجَهَالَتِهِ بِأَنَّهَا فِی عِدَّتِهِ فَقَالَ إِحْدَی الْجَهَالَتَیْنِ أَهْوَنُ

ص: 4


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.

به دیگری ایرادش کمتر است. جهالت نسبت به اینکه خداوند این کار را بر او حرام کرده است، زیرا او بر احتیاط با آن جهالت معذور نیست. گفت: پس آیا در جهالت دیگر معذور است؟ فرمود: آری، هرگاه عدّه زن تمام شد، آن مرد در ازدواج با او معذور است. گفتم: اگر یکی از این زن و مرد متعمّد بود و دیگری جاهل بود چطور؟ فرمود: آن کسی که متعمّد بوده، برایش بازگشت به دیگری تا ابد حلال نیست.(1)

روایت16.

حسین بن سعید و نوادر: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره زنی سؤال کردم که شوهرش مرده است، پس زایمان می کند و قبل از گذشتن چهار ماه و ده روز ازدواج می کند. فرمود: اگر مرد با او دخول کرده است، از هم جدا می شوند و بر یکدیگر حرام ابدی خواهند بود، و زن بقیه عده شوهر اول را نگاه می دارد و پس از آن، عده از دیگری را تا سه «قُرء» نگاه می دارد. و اگر با او دخول نکرده بود از هم جدا می شوند، زن بقیه عده شوهر اول را نگاه می دارد و این مرد مثل هر مرد دیگری خواستگاری می کند.(2)

روایت17.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: آن حضرت درباره زنی که پیش از تمام شدن عدّه ازدواج می کند، فرمود: از هم جدا می شوند، و چنانچه آن کار را از روی آگاهی انجام داده و با او جماع کرده است، با هم حرام ابدی خواهند بود، و عالم و جاهل در این مسئله گناهشان مساوی نیست. فرمود: و اگر با او جماع کرده، زن حقّ مهر دارد و اگر جماع نکرده بود، زن هیچ حقّی ندارد.(3)

روایت18.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: موسی بن بکر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: از زنانی که در یک مجلس سه بار طلاق داده شده اند بپرهیز، زیرا آنها شوهر دارند.(4)

ص: 5


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 69
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 68

مِنَ الْأُخْرَی الْجَهَالَةُ بِأَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ ذَلِکَ عَلَیْهِ وَ ذَلِکَ بِأَنَّهُ لَا یُعْذَرُ عَلَی الِاحْتِیَاطِ مَعَهَا فَقَالَ فَهُوَ فِی الْأُخْرَی مَعْذُورٌ فَقَالَ نَعَمْ إِذَا انْقَضَتْ عِدَّتُهَا فَهُوَ مَعْذُورٌ فِی أَنْ یَتَزَوَّجَهَا فَقُلْتُ وَ إِنْ کَانَ أَحَدُهُمَا مُتَعَمِّداً وَ الْآخَرُ یَجْهَلُ قَالَ الَّذِی تَعَمَّدَ لَا یَحِلُّ لَهُ أَنْ تَرْجِعَ إِلَیْهِ أَبَداً(1).

«16»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ یَمُوتُ زَوْجُهَا فَتَضَعُ وَ تَتَزَوَّجُ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِیَ لَهَا أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً قَالَ إِنْ کَانَ دَخَلَ بِهَا فُرِّقَ بَیْنَهُمَا ثُمَّ لَمْ تَحِلَّ لَهُ وَ اعْتَدَّتْ لِمَا بَقِیَ عَلَیْهَا مِنَ الْأَوَّلِ وَ اسْتَقْبَلَتْ عِدَّةً أُخْرَی مِنَ الْأَخِیرِ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ دَخَلَ بِهَا فُرِّقَ بَیْنَهُمَا وَ اعْتَدَّتْ مَا بَقِیَ عَلَیْهَا مِنَ الْأَوَّلِ وَ هُوَ خَاطِبٌ مِنَ الْخُطَّابِ (2).

«17»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا قَالَ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمَا ثُمَّ لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً إِنْ کَانَ فَعَلَ ذَلِکَ بِعِلْمٍ ثُمَّ وَاقَعَهَا وَ لَیْسَ الْعَالِمُ وَ الْجَاهِلُ فِی هَذَا سَوَاءً فِی الْإِثْمِ قَالَ وَ یَکُونُ لَهَا صَدَاقُهَا إِنْ کَانَ وَاقَعَهَا وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ وَاقَعَهَا فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ لَهَا(3).

«18»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِیَّاکَ وَ الْمُطَلَّقَاتِ ثَلَاثاً فِی مَجْلِسٍ فَإِنَّهُنَّ ذَوَاتُ أَزْوَاجٍ (4).

ص: 5


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
3- 3. نفس المصدر ص 69.
4- 4. نفس المصدر ص 68.

باب بیست و ششم : چیزهایی که به سبب زنا یا لواط حرام یا مکروه می شود و مواردی که زنا موجب فسخ نکاح می گردد

آیات

- الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ.(1)

{مرد زناکار جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد و زن زناکار جز مرد زناکار یا مشرک را به زنی نگیرد و بر مؤمنان این [امر] حرام گردیده است.}

- الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ.(2)

{زنان پلید برای مردان پلیدند و مردان پلید برای زنان پلید و زنان پاک برای مردان پاکند و مردان پاک برای زنان پاک اینان از آنچه در باره ایشان می گویند بر کنارند. برای آنان آمرزش و روزی نیکو خواهد بود.}

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: ابن رئاب گفت: از امام صادق علیه السلام درباره زن فاحشه ای سؤال کردم که مرد مسلمانی با او ازدواج می کند؛ فرمود: آری و مانعی ندارد، امّا اگر ازدواج کرد، باید در خانه­اش را از ترس فرزند زنا حفظ کند.(3)

روایت2.

تفسیر قمی: علی بن ابراهیم گفت: خداوند نکاح با زناکاران را حرام کرد و فرمود: «الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ»، {مرد زناکار جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد و زن زناکار جز مرد زناکار یا مشرک را به زنی نگیرد و بر مؤمنان این [امر] حرام گردیده است.} و این ردّ سخن کسانی است که تمتّع و ازدواج با فاحشه ها را حلال می شمارند و آنها زنان مشهوری هستند که در دنیا معروفند؛ مردان نمی توانند آنها را حفظ کنند، و این آیه در شأن زنانی در مکه نازل شد که بطور علنی مشهور به زنا بودند. نام آنها ساره، حَنتَمه و رَباب بود که در هجو رسول خدا صلی الله علیه و آله به غنا می پرداختند، پس خداوند نکاح با آنها را حرام کرد و پس از آن، این حکم در زنان امثال آنها نیز جریان یافت.(4)

ص: 6


1- . نور / 3
2- . نور / 26
3- . قرب الاسناد : 78
4- . تفسیر علی بن ابراهیم 2 : 95

باب 26 ما یحرم بالزنا أو اللواط أو یکره و ما یوجب من الزنا فسخ النکاح

الآیات

النور: الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ (1)

و قال تعالی: الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ (2).

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ رِئَابٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْمَرْأَةِ الْفَاجِرَةِ یَتَزَوَّجُهَا الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ قَالَ نَعَمْ وَ مَا یَمْنَعُهُ وَ لَکِنْ إِذَا فَعَلَ فَلْیُحْصِنْ بَابَهُ مَخَافَةَ الْوَلَدِ(3).

«2»

فس، [تفسیر القمی] قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ: ثُمَّ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نِکَاحَ الزَّوَانِی فَقَالَ الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ رَدٌّ عَلَی مَنْ یَسْتَحِلُّ التَّمَتُّعَ بِالزَّوَانِی وَ التَّزْوِیجَ بِهِنَّ وَ هُنَّ الْمَشْهُورَاتُ الْمَعْرُوفَاتُ فِی الدُّنْیَا- لَا یَقْدِرُ الرَّجُلُ عَلَی تَحْصِینِهِنَّ وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی نِسَاءِ مَکَّةَ کُنَّ مُسْتَعْلِنَاتٍ بِالزِّنَا سَارَةَ وَ حَنْتَمَةَ وَ الرَّبَابَ وَ کُنَّ یُغَنِّینَ بِهِجَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَحَرَّمَ اللَّهُ نِکَاحَهُنَّ وَ جَرَتْ بَعْدَهُنَّ فِی النِّسَاءِ مِنْ أَمْثَالِهِنَ (4).

ص: 6


1- 1. سورة النور: 3.
2- 2. سورة النور: 26.
3- 3. قرب الإسناد ص 78.
4- 4. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2 ص 95 و کانت العلامة سابقا ع و هی خطأ.

روایت3.

علل الشرایع: طلحة بن زید از امام صادق علیه السلام از پدرش علیه السلام روایت کرد که فرمود: در کتاب علی علیه السلام خواندم که اگر مرد با زنی ازدواج کند و پیش از دخول به آن زن، مرتکب زنا شود، همسرش بر او حلال نیست و باید از هم جدا شوند و نصف مهر را هم باید به زن بدهد.(1)

مرحوم صدوق گوید: این حدیث به همین صورت آمده و من به خاطر ذکر علّت در آن، ذکرش کردم، ولی آنچه خودم به آن فتوا می دهم و در این مبحث بر آن تکیه دارم.(2) روایتی است که می آید، بنگرید:

روایت4.

رفاعه گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که پیش از دخول با همسرش، مرتکب زنا می شود، آیا باید سنگسار شود؟ فرمود: نه! گفتم: آیا اگر پیش از دخول کردن با همسر مرتکب زنا شد، باید از همسرش جدا شود؟ فرمود: نه! و ابن ابی عمیر افزود: کنیز موجب احصان نمی شود.(3)

روایت5.

علل الشرایع: سَکونی از امام صادق علیه السلام از پدرش روایت کرد: علی علیه السلام درباره زنی که پیش از دخول شوهرش با او مرتکب زنا شود، فرمود: از هم جدا می شوند و مهر هم ندارد، زیرا حدَث از سوی زن بوده است.(4)

روایت6.

قرب الاسناد: حنان گفت: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردی از ایشان سؤال کرد و گفت: فدایت گردم، نظر شما در مورد مردی که رابطه حرام با زنی برقرار کرده است چیست؟ آیا نکاح با دختر آن زن بر آن مرد حلال است؟ فرمود: آری، حرام، حلال را حرام نمی کند.(5)

روایت7.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره مردی سؤال کردم که با زنی زنا کرده است، آیا می تواند با یکی از دختران آن زن ازدواج کند؟ فرمود: بله، حرام، حلال را حرام نمی کند.(6)

روایت8.

علی بن جعفر گفت: از ایشان درباره مردی سؤال کردم که با زنی زنا کرده است، آیا پسر آن مرد می تواند با آن زن ازدواج کند؟ ص: 7


1- . علل الشرایع : 501
2- . علل الشرایع : 502
3- . علل الشرایع : 502
4- . علل الشرایع : 502
5- . قرب الاسناد : 46
6- . قرب الاسناد : 108
«3»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ مَعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْخَزَّازِ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ: قَرَأْتُ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّ الرَّجُلَ إِذَا تَزَوَّجَ بِالْمَرْأَةِ فَزَنَی قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا لَمْ تَحِلَّ لَهُ لِأَنَّهُ زَانٍ وَ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمَا وَ یُعْطِیهَا نِصْفَ الصَّدَاقِ (1).

قال الصدوق ره جاء هذا الحدیث هکذا فأوردته لما فیه من العلة و الذی أفتی به و أعتمد علیه فی هذا المعنی (2).

«4»

مَا حَدَّثَنِی بِهِ ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ فَضَالَةَ مَعاً عَنْ رِفَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَزْنِی قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِأَهْلِهِ أَ یُرْجَمُ قَالَ لَا قُلْتُ أَ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمَا إِذَا زَنَی قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا قَالَ لَا وَ زَادَ فِیهِ ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ وَ لَا یُحْصَنُ بِالْأَمَةِ(3).

«5»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام: فِی الْمَرْأَةِ إِذَا زَنَتْ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا الزَّوْجُ قَالَ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمَا وَ لَا صَدَاقَ لَهَا لِأَنَّ الْحَدَثَ کَانَ مِنْ قِبَلِهَا(4).

«6»

ب، [قرب الإسناد] عَنْهُمَا عَنْ حَنَانٍ قَالَ: سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام رَجُلٌ وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ أَتَی امْرَأَةً سِفَاحاً أَ تَحِلُّ لَهُ ابْنَتُهَا نِکَاحاً قَالَ نَعَمْ- لَا یُحَرِّمُ الْحَلَالَ الْحَرَامُ (5).

«7»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ زَنَی بِامْرَأَةٍ [بِامْرَأَتَیْنِ] أَ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِوَاحِدَةِ بِنْتَیْهَا [بِوَاحِدَةٍ مِنْهُمَا] قَالَ نَعَمْ لَا یُحَرِّمُ حَلَالًا حَرَامٌ (6).

«8»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ زَنَی بِامْرَأَةٍ هَلْ تَحِلُّ لِابْنِهِ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا؟

ص: 7


1- 1. علل الشرائع ص 501.
2- 2. نفس المصدر ص 502.
3- 3. نفس المصدر ص 502.
4- 4. نفس المصدر ص 502.
5- 5. قرب الإسناد ص 46.
6- 6. قرب الإسناد ص 108.

فرمود: نه.(1)

روایت9.

محاسن، ثواب الاعمال: از امام صادق علیه السلام روایت کرده اند: ایشان در مورد مردی که با پسری ملاعبه کرده است، فرمود: اگر به آن پسر دخول کرده، خواهر آن پسر برایش حرام ابدی خواهد بود.(2)

روایت10.

فقه الرضا علیه السلام: مردی که به کودکی دلبسته شود [دخول کند] خواهر آن کودک برایش حرام ابدی است، و ازدواج مرد و زن زناکار با یکدیگر جایز نیست مگر اینکه توبه شان ظاهر گردد، پس اگر مردی با عمّه یا خاله خود زنا کرد، ازدواج با دختران آنها بر او حرام است، و کسی که با زن شوهردار زنا کند - چه خودش محصن باشد و چه نباشد - پس از آنکه شوهر آن زن طلاقش داد یا مُرد، و مردِ زناکار خواست با او ازدواج کند، این ازدواج بر او حرام ابدی است، و در روز قیامت به شوهر آن زن می گویند: هرچه می خواهی از حسنات این مرد بردار!(3)

روایت11.

فقه الرضا علیه السلام: کسی که با پسری لواط کند، خواهر و دختر آن پسر بر او حرام ابدی هستند.(4)

روایت12.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سعید بن یَسار گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: مردی با زنی زنا کرده است، آیا دختر آن زن بر وی حلال است؟ فرمود: آری، حرام موجب حرام شدنِ حلال نمی شود.(5)

روایت13.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: هشام بن مثنّی گفت: نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودم که شخصی وارد شد و از ایشان در مورد مردی سؤال کرد که با زنی رابطه حرام برقرار کرده است، آیا می تواند با او ازدواج کند؟ فرمود: بله، و با مادر و دختر آن زن نیز می تواند ازدواج کند.(6)

روایت14.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرد که از ایشان در مورد مردی سؤال شد که با زنی زنا کرده است، آیا می تواند با دختر آن زن ازدواج کند؟ فرمود: نه، امّا

ص: 8


1- . قرب الاسناد : 108
2- . محاسن : 112 ، ثواب الاعمال : 238
3- . فقه الرضا : 32
4- . فقه الرضا : 37
5- . نوادر أحمد بن عیسی : 66
6- . نوادر أحمد بن عیسی : 67

قَالَ لَا(1).

«9»

سن، [المحاسن] ثو، [ثواب الأعمال] رُوِیَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ لَعِبَ بِغُلَامٍ قَالَ إِذَا أَوْقَبَ لَنْ تَحِلَّ لَهُ أُخْتُهُ أَبَداً(2).

«10»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: مَنْ ولع [وَلَجَ] بِالصَّبِیِّ لَمْ تَحِلَّ لَهُ أُخْتُهُ أَبَداً وَ لَا تَجُوزُ مُنَاکَحَةُ الزَّانِی وَ الزَّانِیَةِ حَتَّی تَظْهَرَ تَوْبَتُهُمَا فَإِنْ زَنَی رَجُلٌ بِعَمَّتِهِ أَوْ خَالَتِهِ حُرِّمَتْ عَلَیْهِ ابْنَتَاهُمَا أَنْ یَتَزَوَّجَهُمَا وَ مَنْ زَنَی بِذَاتِ بَعْلٍ مُحْصَناً کَانَ أَوْ غَیْرَ مُحْصَنٍ ثُمَّ طَلَّقَهَا زَوْجُهَا أَوْ مَاتَ عَنْهَا وَ أَرَادَ الَّذِی زَنَی بِهَا أَنْ یَتَزَوَّجَ بِهَا لَمْ تَحِلَّ لَهُ أَبَداً وَ یُقَالُ لِزَوْجِهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ خُذْ مِنْ حَسَنَاتِهِ مَا شِئْتَ (3).

«11»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: مَنْ لَاطَ بِغُلَامٍ لَا تَحِلُّ لَهُ أُخْتُهُ فِی التَّزْوِیجِ أَبَداً وَ لَا ابْنَتُهُ (4).

«12»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ عَبْدُ الْکَرِیمِ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام رَجُلٌ فَجَرَ بِامْرَأَةٍ أَ تَحِلُّ لَهُ ابْنَتُهَا قَالَ نَعَمْ إِنَّ الْحَرَامَ لَا یُحَرِّمُ الْحَلَالَ (5).

«13»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْمُثَنَّی قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جَالِساً فَدَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنِ الرَّجُلِ یَأْتِی الْمَرْأَةَ حَرَاماً أَ یَتَزَوَّجُهَا قَالَ نَعَمْ وَ أُمَّهَا وَ ابْنَتَهَا(6).

«14»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ یَفْجُرُ بِامْرَأَةٍ أَ یَتَزَوَّجُ ابْنَتَهَا قَالَ لَا وَ لَکِنْ

ص: 8


1- 1. قرب الإسناد ص 108.
2- 2. المحاسن ص 112 و ثواب الأعمال و عقابها ص 238.
3- 3. فقه الرضا: 32.
4- 4. فقه الرضا ص 37.
5- 5. نوادر أحمد بن عیسی ص 66.
6- 6. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.

اگر زنی داشت و آنگاه با مادر یا خواهر او زنا کرد، زنش بر او حرام نمی شود.(1)

روایت15.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالله بن سنان گفت: از امام صادق علیه السلام درمورد مردی سؤال کردم که با خواهر زنش رابطه نامشروع برقرار می کند، آیا این باعث می شود که زنش بر او حرام گردد؟ فرمود: حرام، باعث نمی شود که حلالی حرام گردد.(2)

روایت16.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عیص بن قاسم گفت: از امام صادق علیه السلام درمورد مردی سؤال کردم که با زنی در ارتباط بوده و او را بوسیده امّا دخول نداشته است، آنگاه با دختر آن زن ازدواج کرده است! فرمود: اگر با مادر دخول نکرده اشکالی ندارد، و اگر دخول کرده است، نباید با دخترش ازدواج کند.(3)

روایت17.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابوالصباح کنانی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر مردی با زنی زنا کند، دختر آن زن بر وی حرام ابدی است؛ و اگر پیش از آن با دختر آن زن ازدواج کرده امّا دخول نداشته و آنگاه با مادر وی زنا کرده است، ازدواجش باطل می شود؛ و اگر با دختر ازدواج کند و دخول هم داشته باشد و آنگاه با مادر دختر زنا کند، این زنایی که با مادر داشته، موجب باطل شدن ازدواج با دختر نمی گردد، و این همان است که فرمود: اگر اینگونه بود، حرام باعثِ حرام شدنِ حلال نمی شود.(4)

روایت18.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سعید بن یسار گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که با زنی زنا کرده است، آیا می­تواند با دختر آن زن ازدواج کند؟ فرمود: بله، ای سعید، حرام باعثِ فاسد شدنِ حلال نمی شود.(5)

روایت19.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زُراره گفت: از امام باقر علیه السلام درمورد مردی سؤال شد که زنی دارد و با مادر یا دختر یا خواهر آن زن زنا کرده است؟ فرمود: هیچ گاه حرام، حلالی را حرام نمی سازد. زنش بر او حلال است.(6)

روایت20.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: مُرازم گفت: شنیدم از امام صادق علیه السلام درباره زنی سؤال شد که به پسر خود امر کرده تا با کنیز پدر خود زنا کند! فرمود: آن زن و پسرش گناهکارند، و بعضی از اینها در مورد این مسئله از من سؤال کردند و گفتم: می تواند آن زن را نگاه دارد،

ص: 9


1- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
2- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
3- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
4- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
5- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
6- . نوادر أحمد بن عیسی : 67

إِذَا کَانَتْ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ ثُمَّ فَجَرَ بِأُمِّهَا أَوْ أُخْتِهَا لَمْ تَحْرُمِ الَّتِی عِنْدَهُ (1).

«15»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یُصِیبُ أُخْتَ امْرَأَتِهِ حَرَاماً أَ یُحَرِّمُ ذَلِکَ عَلَیْهِ امْرَأَتَهُ قَالَ إِنَّ الْحَرَامَ لَا یُحَرِّمُ الْحَلَالَ (2).

«16»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی عَنِ الْعِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ بَاشَرَ امْرَأَةً وَ قَبَّلَ غَیْرَ أَنَّهُ لَمْ یُفْضِ إِلَیْهَا ثُمَّ تَزَوَّجَ ابْنَتَهَا فَقَالَ إِذَا لَمْ یَکُنْ أَفْضَی إِلَی الْأُمِّ فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ کَانَ أَفْضَی إِلَیْهَا فَلَا یَتَزَوَّجُ ابْنَتَهَا(3).

«17»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا فَجَرَ الرَّجُلُ بِامْرَأَةٍ لَمْ تَحِلَّ لَهُ ابْنَتُهَا أَبَداً وَ إِنْ کَانَ قَدْ تَزَوَّجَ ابْنَتَهَا قَبْلَ ذَلِکَ وَ لَمْ یَدْخُلْ بِهَا ثُمَّ فَجَرَ بِأُمِّهَا فَقَدْ فَسَدَ تَزْوِیجُهُ وَ إِنْ هُوَ تَزَوَّجَ ابْنَتَهَا وَ دَخَلَ بِهَا ثُمَّ فَجَرَ بِأُمِّهَا بَعْدَ مَا دَخَلَ بِابْنَتِهَا فَلَیْسَ یُفْسِدُ فُجُورُهُ بِأُمِّهَا نِکَاحَ ابْنَتِهَا إِذَا هُوَ دَخَلَ بِهَا وَ هُوَ قَوْلُهُ لَا یُفْسِدُ الْحَرَامُ الْحَلَالَ إِذَا کَانَ هَکَذَا(4).

«18»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عُثْمَانُ بْنُ عِیسَی عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ زَنَی بِامْرَأَةٍ أَ یَتَزَوَّجُ ابْنَتَهَا قَالَ نَعَمْ یَا سَعِیدُ إِنَّ الْحَرَامَ لَا یُفْسِدُ الْحَلَالَ (5).

«19»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ کَانَتْ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ فَزَنَی بِأُمِّهَا أَوِ ابْنَتِهَا أَوْ أُخْتِهَا فَقَالَ مَا حَرَّمَ حَرَامٌ قَطُّ حَلَالًا امْرَأَتُهُ حَلَالٌ لَهُ (6).

«20»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ سُئِلَ عَنِ امْرَأَةٍ أَمَرَتِ ابْنَهَا فَوَقَعَ عَلَی جَارِیَةٍ لِأَبِیهِ قَالَ أَثِمَتْ وَ أَثِمَ ابْنُهَا وَ قَدْ سَأَلَنِی بَعْضُ هَؤُلَاءِ عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ فَقُلْتُ لَهُ أَنْ یُمْسِکَهَا إِنَ

ص: 9


1- 1. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.
2- 2. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.
3- 3. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.
4- 4. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.
5- 5. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.
6- 6. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.

حرام موجب فاسد شدن حلال نمی شود.(1)

روایت21.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرد که ایشان درمورد مردی که با مادر یا دختر یا خواهر زنش زنا کرده است، فرمود: این کار باعث حرام شدنِ زنش بر وی نمی شود، آنگاه گفت: هیچ گاه حرام، حلالی را حرام نمی کند.(2)

روایت22.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که ایشان درباره مردی که با دختری ازدواج کرده و آنگاه دلبسته مادر او شده و با او زنا کرده است، حال، آیا زنش بر وی حرام می شود؟ فرمود: نه، حرام، حلال را حرام نمی سازد.(3)

روایت23.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم گفت: من نشسته بودم که مردی از امام صادق علیه السلام درمورد مردی سؤال کرد که در دوران جوانی با کنیزی رابطه برقرار کرده و آنگاه از این کار دست برداشته است، آیا می تواند با دختر او ازدواج کند؟ فرمود: نه! مَرد گفت: بین او و کنیز چیزهایی بوده و کارهایی کرده، امّا دخول نداشته است؛ فرمود: حرفش قابل قبول نیست و احترام ندارد.(4)

روایت24.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر مردی با زنی زنا کند و آنگاه هر دو توبه کنند و با هم ازدواج نمایند، از بابت آن چیزی بر عهده اش نیست.(5)

روایت25.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: منصور بن حازم از امام صادق علیه السلام روایت کرد: ایشان درباره مردی که با زنی رابطه نامشروع داشته، و اینکه آیا می تواند با دختر آن زن ازدواج کند، پرسید؟ فرمود: اگر رابطه اش با زن در حدّ بوسه و امثال آن بوده، اگر خواست می تواند با خود او یا دخترش ازدواج کند.(6)

روایت26.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: قاسم بن محمد از ابان از منصور مثل آن را روایت کرده است، با این تفاوت که گفت: اگر با آن زن جماع کرده، نباید با دختر او ازدواج کند، اما اگر خواست می تواند با خود او ازدواج نماید. گوید: و در مورد مردی که با خواهر زنش مرتکب حرام می شود و اینکه آیا در اثر آن، زنش بر وی حرام می شود؟ فرمود: نه!(7)

روایت27.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: هر مردی که با زنی زنا کند و آنگاه تصمیم بگیرد که با او بطور حلال ازدواج نماید، اول کارش گناه بوده و آخرش نکاح؛ و او بسان نخلی است که مرد از میوه آن دزدیده و بعد آن را

ص: 10


1- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
2- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
3- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
4- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
5- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
6- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
7- . نوادر أحمد بن عیسی : 67

الْحَرَامَ لَا یُفْسِدُ الْحَلَالَ (1).

«21»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ فِی رَجُلٍ زَنَی بِأُمِّ امْرَأَتِهِ أَوْ بِابْنَتِهَا أَوْ بِأُخْتِهَا فَقَالَ لَا یُحَرِّمُ ذَلِکَ عَلَیْهِ امْرَأَتَهُ ثُمَّ قَالَ مَا حَرَّمَ حَرَامٌ حَلَالًا قَطُّ(2).

«22»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ تَزَوَّجَ جَارِیَةً وَ دَخَلَ بِهَا ثُمَّ ابْتُلِیَ بِأُمِّهَا فَفَجَرَ بِهَا أَ تَحْرُمُ عَلَیْهِ امْرَأَتُهُ قَالَ لَا إِنَّهُ لَا یُحَرِّمُ الْحَلَالَ الْحَرَامُ (3).

«23»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ أَنَا جَالِسٌ عَنْ رَجُلٍ نَالَ مِنْ جَارِیَةٍ فِی شَبَابِهِ ثُمَّ ارْتَدَعَ أَ یَتَزَوَّجُ ابْنَتَهَا فَقَالَ لَا فَقَالَ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَفْضَی إِلَیْهَا إِنَّمَا کَانَ شَیْئاً دُونَ شَیْ ءٍ قَالَ لَا یُصَدَّقُ وَ لَا کَرَامَةَ(4).

«24»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر حَکَی لِی ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَوْ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَوْ أَنَّ رَجُلًا فَجَرَ بِامْرَأَةٍ ثُمَّ تَابَا فَتَزَوَّجَهَا لَمْ یَکُنْ عَلَیْهِ مِنْ ذَلِکَ شَیْ ءٌ(5).

«25»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ امْرَأَةٍ فُجُورٌ أَ یَحِلُّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ ابْنَتَهَا قَالَ إِنْ کَانَتْ قُبْلَةٌ وَ شِبْهُهَا فَلْیَتَزَوَّجْ بِهَا هِیَ إِنْ شَاءَ أَوْ بِابْنَتِهَا(6).

«26»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر رَوَی الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ مَنْصُورٍ: مِثْلَ ذَلِکَ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فَإِنْ کَانَ جَامَعَهَا فَلَا یَتَزَوَّجِ ابْنَتَهَا وَ لْیَتَزَوَّجْهَا إِنْ شَاءَ قَالَ وَ عَنِ الرَّجُلِ یُصِیبُ أُخْتَ امْرَأَتِهِ حَرَاماً أَ تَحْرُمُ عَلَیْهِ امْرَأَتُهُ فَقَالَ لَا(7).

«27»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَیُّمَا رَجُلٍ فَجَرَ بِامْرَأَةٍ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا حَلَالًا فَأَوَّلُهُ سِفَاحٌ وَ آخِرُهُ نِکَاحٌ وَ مَثَلُهُ مَثَلُ النَّخْلَةِ أَصَابَ الرَّجُلُ مِنْ ثَمَرِهَا ثُمَّ اشْتَرَاهَا بَعْدُ

ص: 10


1- 1. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.
2- 2. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.
3- 3. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.
4- 4. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.
5- 5. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.
6- 6. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.
7- 7. نوادر أحمد بن عیسی ص 67.

بطور حلال خریده است.(1)

روایت28.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: قاسم از علی بن ابی بصیر از امام صادق علیه السلام مثل آن را - بدون ذکر نخل - روایت کرده است.(2)

روایت29.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره گفت: از امام باقر علیه السلام در مورد مردی سؤال کردم که با دختر یا خواهر زنش زنا کرده است؛ ایشان فرمود: این کار باعث نمی شود که زنش بر وی حرام گردد، حرام باعث فاسد شدن حلال نمی شود و آن را حرام نمی سازد.(3)

روایت30.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: علاء از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت می کند و می گوید: از ایشان در مورد زن فاحشه ای سؤال کردم که آیا می­تواند مرد با او ازدواج کند؟ فرمود: نه! و فرمود: اگر کنیزش بوده است، چنانچه بخواهد می تواند با او نزدیکی کند، امّا او را به عنوان امّ ولد نمی گیرد.(4)

روایت31.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت می کند: از ایشان درباره زن فاحشه سؤال کردم که آیا مرد با او ازدواج کند؟ فرمود: نه!(5)

روایت32.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که زن خود را در حال زنا دیده است، آیا شایسته است او را نگاه دارد؟ فرمود: آری، اگر بخواهد!(6)

روایت33.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره گفت: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ»، {مرد زناکار جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد و زن زناکار جز مرد زناکار یا مشرک را به زنی نگیرد.} سؤال کردم، فرمود: منظور زنان و مردانی هستند که به زنا مشهور و معروف گشته­اند و همه، آنان را با چنین شأنی می شناسند و مردم امروزه در چنین منزلتی هستند و نباید با کسی که حدّ زنا بر او جاری شده و به زنا شهرت یافته است، ازدواج کرد مگر اینکه بداند او توبه کرده است.(7)

روایت34.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عمّار ساباطی گفت: از امام صادق علیه السلام درباره زن بدکاره سؤال کردم که مردی با او ازدواج می کند؛ فرمود: چه مانعی دارد؟! اما اگر این کار را کرد، باید درب خانه اش را محکم ببندد.(8)

ص: 11


1- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
2- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
3- . نوادر أحمد بن عیسی : 67
4- . نوادر أحمد بن عیسی: 71
5- . نوادر أحمد بن عیسی: 71
6- . نوادر أحمد بن عیسی : 71
7- . نوادر أحمد بن عیسی : 71
8- . نوادر أحمد بن عیسی: 71

حَلَالًا(1).

«28»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْقَاسِمُ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ لَمْ یَذْکُرِ النَّخْلَةَ(2).

«29»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَمَّنْ زَنَی بِابْنَةِ امْرَأَتِهِ أَوْ بِأُخْتِهَا قَالَ لَا یُحَرِّمُ ذَلِکَ عَلَیْهِ امْرَأَتَهُ إِنَّ الْحَرَامَ لَا یُفْسِدُ الْحَلَالَ وَ لَا یُحَرِّمُهُ (3).

«30»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْخَبِیثَةِ یَتَزَوَّجُهَا الرَّجُلُ فَقَالَ لَا وَ قَالَ إِنْ کَانَتْ لَهُ أَمَةً وَطِئَهَا إِنْ شَاءَ وَ لَا یَتَّخِذْهَا أُمَّ وَلَدٍ(4).

«31»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر حَمَّادُ بْنُ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْخَبِیثَةِ یَتَزَوَّجُهَا الرَّجُلُ قَالَ لَا(5).

«32»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ رَأَی امْرَأَتَهُ تَزْنِی أَ یَصْلُحُ لَهُ أَنْ یُمْسِکَهَا قَالَ نَعَمْ إِنْ شَاءَ(6).

«33»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی- الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ قَالَ هُنَّ نِسَاءٌ مَشْهُورَاتٌ بِالزِّنَا وَ رِجَالٌ مَشْهُورُونَ بِالزِّنَا شُهِرُوا بِهِ وَ عُرِفُوا وَ النَّاسُ الْیَوْمَ بِذَلِکَ الْمَنْزِلِ مَنْ أُقِیمَ عَلَیْهِ الْحَدُّ بِالزِّنَا وَ شُهِرَ بِهِ- لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یُنْکِحَهُ حَتَّی یَعْرِفَ مِنْهُ تَوْبَةً(7).

«34»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ قَالَ حَدَّثَنِی عَمَّارٌ السَّابَاطِیُّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْمَرْأَةِ الْفَاجِرَةِ یَتَزَوَّجُهَا الرَّجُلُ فَقَالَ لِی وَ مَا یَمْنَعُهُ وَ لَکِنْ إِذَا فَعَلَ فَلْیُحْصِنْ بَابَهُ (8).

ص: 11


1- 1. نفس المصدر ص 67 و کان الرمز( یر) البصائر و هو تصحیف.
2- 2. نفس المصدر ص 67.
3- 3. نفس المصدر ص 67.
4- 4. نفس المصدر ص 71.
5- 5. نفس المصدر ص 71.
6- 6. نفس المصدر ص 71.
7- 7. نفس المصدر ص 71.
8- 8. نفس المصدر ص 71.

روایت35.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: یحیی حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد: آن حضرت درباره مردی که با دخترِ زنازاده ازدواج می کند، فرمود: اشکالی ندارد، و اگر این کار را نکند، برای من دوست داشتنی تر است!(1)

روایت36.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: زنم وقتی کسی به او دست می زند، دستش را پس نمی زند! فرمود: طلاقش بده! گفت: ای رسول خدا دوستش دارم! فزمود: پس او را نزد خود نگه دار!(2)

روایت37.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: معاویة بن وهب گفت: از امام صادق علیه السلام در مورد مردی سؤال کردم که با زنی ازدواج کرده و پس از ازدواج فهمیده که زن زنا کرده است! فرمود: اگر خواست، می تواند مهریه را از کسی که آن زن را به ازدواجش درآورده بگیرد، و زن به خاطر استفاده ای که از فَرجش شده، حقّ مهر دارد، و اگر خواست، می تواند زن را ترک کند.(3)

روایت38.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره مردی که کنیزی بدکاره می خرد سؤال کردند، آیا می تواند با او نزدیکی کند؟ فرمود: بله، تنها پیامبر از زنان اهل مکّه که در زمان جاهلیت به زنا مشهور بودند کراهت داشت، پس خداوند آیه «الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً»، {مرد زناکار جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد.} را نازل فرمود. آنها زنانی بودند که بابت زنا پول می گرفتند و بطور علنی و بی پروا زنا می کردند، از جمله آنها حَنتَمه، رَباب و ساره بودند، و ساره همان بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله خونش را در روز فتح مکه مباح کرد، زیرا مشرکان را بر جنگ با پیامبر صلی الله علیه و آله تحریک و تشویق می کرد، و به یکی از آنها می گفت: پدرت چنین و چنان می کرد و تو از جنگ با محمد می ترسی و زیر بار او می روی؟! پس خداوند از ازدواج با زن مشهور به زنا و زن دادن به مردِ مشهور به زنا نهی فرمود، تا زمانی که معلوم شود توبه کرده است.(4)

روایت39.

گوید: و از ایشان درباره مردی سؤال کردم که کنیزی حرام زاده دارد، آیا ایرادی دارد که با او نزدیکی کند؟ فرمود: نه، و اگر این کار را نکند نزد من محبوب تر است.(5)

ص: 12


1- . نوادر أحمد بن عیسی : 71
2- . نوادر أحمد بن عیسی : 71
3- . نوادر أحمد بن عیسی: 71
4- . نوادر أحمد بن عیسی : 71
5- . نوادر أحمد بن عیسی: 71
«35»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ الْجَارِیَةَ قَدْ وُلِدَتْ مِنَ الزِّنَا قَالَ لَا بَأْسَ وَ إِنْ تَنَزَّهَ عَنْ ذَلِکَ کَانَ أَحَبَّ إِلَیَ (1).

«36»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأَتِی لَا تَدْفَعُ یَدَ لَامِسٍ قَالَ طَلِّقْهَا قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أُحِبُّهَا قَالَ فَأَمْسِکْهَا(2).

«37»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَلِیُّ بْنُ النُّعْمَانِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَعَلِمَ بَعْدَ مَا تَزَوَّجَهَا أَنَّهَا کَانَتْ زَنَتْ قَالَ إِنْ شَاءَ أَخَذَ الصَّدَاقَ مِمَّنْ زَوَّجَهَا وَ لَهَا الصَّدَاقُ بِمَا اسْتَحَلَّ مِنْ فَرْجِهَا وَ إِنْ شَاءَ تَرَکَهَا(3).

«38»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یَشْتَرِی الْجَارِیَةَ قَدْ فَجَرَتْ أَ یَطَؤُهَا قَالَ نَعَمْ إِنَّمَا کَانَ یَکْرَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله نِسْوَةً مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ کُنَّ فِی الْجَاهِلِیَّةِ یُعْلِنَّ بِالزِّنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ هِیَ الْمُؤَاجَرَاتُ الْمُعْلِنَاتُ بِالزِّنَا مِنْهُنَّ حَنْتَمَةُ وَ الرَّبَابُ وَ سَارَةُ الَّتِی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَحَلَّ دَمَهَا یَوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ مِنْ أَجْلِ أَنَّهَا کَانَتْ تَحُضُّ الْمُشْرِکِینَ عَلَی قِتَالِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ کَانَ تَقُولُ لِأَحَدِهِمْ کَانَ أَبُوکَ یَفْعَلُ کَذَا وَ کَذَا وَ یَفْعَلُ کَذَا وَ کَذَا وَ أَنْتَ تَجْبُنُ عَنْ قِتَالِ مُحَمَّدٍ وَ تَدِینُ لَهُ فَنَهَی اللَّهُ أَنْ یُنْکَحَ امْرَأَةٌ مُسْتَعْلِنَةٌ بِالزِّنَا أَوْ یُنْکَحَ رَجُلٌ مُسْتَعْلِنٌ بِالزِّنَا قَدْ عُرِفَ ذَلِکَ مِنْهُ حَتَّی یُعْرَفَ مِنْهُ التَّوْبَةُ(4).

«39»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ تَکُونُ لَهُ الْجَارِیَةُ وَلَدُ زِنًا عَلَیْهِ جُنَاحٌ أَنْ یَطَأَهَا قَالَ لَا وَ إِنْ تَنَزَّهَ عَنْ ذَلِکَ کَانَ أَحَبَّ إِلَیَ (5).

ص: 12


1- 1. نفس المصدر ص 71 و کان الرمز فی الثالث یر للبصائر و هو تصحیف.
2- 2. نفس المصدر ص 71 و کان الرمز فی الثالث یر للبصائر و هو تصحیف.
3- 3. نفس المصدر ص 71 و کان الرمز فی الثالث یر للبصائر و هو تصحیف.
4- 4. نفس المصدر ص 71 و کان الرمز فی الثالث یر للبصائر و هو تصحیف.
5- 5. نفس المصدر: 71.

روایت40.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی گفت: شخصی از امام باقر علیه السلام برای من روایت کرد که آن حضرت در مورد زن بدکاره ای که معروف به فحشا است و اینکه آیا مرد می تواند با او ازدواج کند، پرسید؟ فرمود: چه مانعی دارد؟! اما اگر این کار را کرد، باید درب خانه اش را محکم ببندد.(1)

روایت41.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن فُضَیل از امام کاظم علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره زن پلید فاحشه سؤال کردم که آیا برای مرد حلال است تا یک روز یا بیشتر او را به عقد موقّت درآورد؟ فرمود: اگر مشهور به زنا است، نه با او ازدواج دائم کند و نه ازدواج موقت.(2)

روایت42.

فقه الرضا علیه السلام: در مورد آیه «الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً...» {مرد زناکار جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد...} فرمود: مقصود در حضَر و وطن خودش است، امّا اگر در سفر بود، هرکجا که خواست ازدواج کند.(3)

روایت43.

تفسیر نعمانی: از علی علیه السلام روایت شده که در توضیح آیه «الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ»، {مرد زناکار جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد و زن زناکار جز مرد زناکار یا مشرک را به زنی نگیرد و بر مؤمنان این [امر] حرام گردیده است.} فرمود: این آیه در مورد زنانی نازل شده که در مکّه معروف به زنا بودند، از جمله ساره، حَنتَمه و رَباب، که خداوند ازدواج با آنهارا حرام فرمود، پس آیه در هر زمانی شامل هر زنی که مثل آنها باشد، خواهد بود.(4)

روایت44.

نوادر الراوندی: از امام موسی بن جعفر علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت شده که علی علیه السلام فرمود: اگر مردی با مادر زنش زنا کند، زن و مادر زنش بر او حرام می شوند.(5)

روایت45.

و با همین سند گفت: مردی به علی علیه السلام گفت: اگر مردی با زنی زنا کند، آنگاه بخواهد با او ازدواج نماید چه حکمی دارد؟ فرمود: اگر توبه کرده باشند اشکالی ندارد. به آن حضرت گفتند: این مرد از توبه خودش خبر دارد،

ص: 13


1- . نوادر أحمد بن عیسی: 71
2- . نوادر أحمد بن عیسی : 71
3- . فقه الرضا علیه السلام
4- . بخشی از این تفسیر در بحار 92 : 60 - 77، و نیز در 93: 1 - 97 به چاپ رسیده است، علاوه بر آنچه که گذشت و در ابواب متعدد دیگر هم خواهد آمد.
5- . نوادر راوندی : 47
«40»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ أَخْبَرَنِی مَنْ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام: قَالَ فِی الْمَرْأَةِ الْفَاجِرَةِ الَّتِی قَدْ عُرِفَ فُجُورُهَا أَ یَتَزَوَّجُهَا الرَّجُلُ قَالَ وَ مَا یَمْنَعُهُ وَ لَکِنْ إِذَا فَعَلَ فَلْیُحْصِنْ بَابَهُ (1).

«41»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ اللَّخْنَاءِ الْفَاجِرَةِ أَ تَحِلُّ لِلرَّجُلِ أَنْ یَتَمَتَّعَ بِهَا یَوْماً أَوْ أَکْثَرَ فَقَالَ إِذَا کَانَتْ مَشْهُورَةً بِالزِّنَا فَلَا یَنْکِحُهَا وَ لَا یَتَمَتَّعُ مِنْهَا(2).

«42»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: وَ أَمَّا قَوْلُهُ الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً الْآیَةَ قَالَ أَرَادَ فِی الْحَضَرِ فَإِنْ غَابَ تَزَوَّجَ حَیْثُ شَاءَ(3).

«43»

تَفْسِیرُ النُّعْمَانِیِّ، بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ فِی کِتَابِ الْقُرْآنِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی نِسَاءٍ کُنَّ بِمَکَّةَ مَعْرُوفَاتٍ بِالزِّنَا مِنْهُمْ سَارَةُ وَ حَنْتَمَةُ وَ رَبَابُ حَرَّمَ اللَّهُ تَعَالَی نِکَاحَهُنَّ فَالْآیَةُ جَارِیَةٌ فِی کُلِّ مَنْ کَانَ مِنَ النِّسَاءِ مِثْلَهُنَ (4).

«44»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: إِذَا زَنَی الرَّجُلُ بِأُمِّ امْرَأَتِهِ حَرُمَتْ عَلَیْهِ امْرَأَتُهُ وَ أُمُّهَا(5).

«45»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیٍّ علیه السلام إِذَا زَنَی الرَّجُلُ بِالْمَرْأَةِ ثُمَّ أَرَادَ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا فَقَالَ لَا بَأْسَ إِذَا تَابَا فَقِیلَ هَذَا الرَّجُلُ یَعْلَمُ تَوْبَةَ نَفْسِهِ

ص: 13


1- 1. نفس المصدر ص 71.
2- 2. نفس المصدر ص 71.
3- 3. فقه الرضا ص.
4- 4. طبع من هذا التفسیر قطعة فی البحار ج 92 من ص 60 الی ص 77، و کذا فی ج 93 من ص 1- الی ص 97 سوی ما مر و یأتی عنه مفرقا علی الأبواب.
5- 5. نوادر الراوندیّ ص 47.

از کجا بداند که زن هم توبه کرده است؟ فرمود: او را به زنا دعوت می کند، اگر خودداری کرد توبه کرده است و اگر پذیرفت، ازدواج با او حرام است.(1)

باب بیست و هفتم احکام زنان مهاجر

روایات

روایت1.

تفسیر قمی: علی بن ابراهیم در تفسیر آیه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ الله أَعْلَمُ بِإِیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ»، {ای کسانی که ایمان آورده اید، چون زنان با ایمان مهاجر نزد شما آیند آنان را بیازمایید، خدا به ایمان آنان داناتر است. پس اگر آنان را باایمان تشخیص دادید، دیگر ایشان را به سوی کافران بازنگردانید.} گفت: اگر زنی از مشرکان به مسلمانان پیوست، او را به این صورت امتحان می کنند که قسم بخورد که پیوستنش به مسلمانان به خاطر ناراحتی از شوهر کافرش یا محبّت به یکی از مردان مسلمان نبوده است، و تنها دلیلش اسلام بوده است، و اگر قسم خورد، اسلامش پذیرفته است.(2)

آنگاه خداوند می فرماید: «فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا»، {پس اگر آنان را باایمان تشخیص دادید، دیگر ایشان را به سوی کافران بازنگردانید. نه آن زنان بر ایشان حلالند و نه آن [مردان] بر این زنان حلال، و هر چه خرج [این زنان] کرده اند به [شوهران] آنها بدهید.} یعنی مرد مسلمان، مهریه ای را که شوهر کافرِ زن به او داده، به کافر بازمی گرداند و با آن زن ازدواج می کند، و این معنای آیه «وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَ»، {و بر شما گناهی نیست که در صورتی که مهرشان را به آنان بدهید با ایشان ازدواج کنید.} است .

و در روایت ابوالجارود از امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ»، {و به پیوندهای قبلی کافران متمسک نشوید [و پایبند نباشید].} آمده است: کسی که زن کافری دارد، یعنی بر دینی غیر از اسلام است، و خود مسلمان است، باید اسلام را به زن عرضه بدارد، اگر پذیرفت همسرش است وگرنه زن از آن مرد بری است، و خداوند مرد را از پایبندی به پیوند آن زن نهی فرموده است.

و علی بن ابراهیم در تفسیر آیه «وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ»، {و آنچه را شما [برای زنان مرتد و فراری خود که به کفار پناهنده شده اند] خرج کرده اید [از کافران] مطالبه کنید.} گفت: یعنی اگر یکی از زنان مسلمان به کفّار پیوست، مرد کافر باید مهریه زن را به شوهر مسلمان آن زن بدهد، و اگر

ص: 14


1- . نوادر راوندی : 47
2- . تفسیر علی بن ابراهیم : 362

فَکَیْفَ یَعْلَمُ تَوْبَةَ الْمَرْأَةِ فَقَالَ یَدْعُوهَا إِلَی الْفُجُورِ فَإِنْ أَبَتْ فَقَدْ تَابَتْ وَ إِنْ أَجَابَتْ حَرُمَ نِکَاحُهَا(1).

باب 27 أحکام المهاجرات

الأخبار

«1»

فس، [تفسیر القمی] قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ قَالَ إِذَا لَحِقَتِ امْرَأَةٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُسْلِمِینَ تُمْتَحَنُ بِأَنْ تَحْلِفَ بِاللَّهِ أَنَّهُ لَمْ یَحْمِلْهَا عَلَی اللُّحُوقِ بِالْمُسْلِمِینَ بُغْضٌ لِزَوْجِهَا الْکَافِرِ وَ لَا حُبٌّ لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ إِنَّمَا حَمَلَهَا عَلَی ذَلِکَ الْإِسْلَامُ وَ إِذَا حَلَفَ ذَلِکَ قُبِلَ إِسْلَامُهَا-(2) ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ- لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا یَعْنِی یَرُدُّ الْمُسْلِمُ عَلَی زَوْجِهَا الْکَافِرِ صَدَاقَهَا ثُمَّ یَتَزَوَّجُهَا الْمُسْلِمُ وَ هُوَ قَوْلُهُ- وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَ.

وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ یَقُولُ مَنْ کَانَتْ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ کَافِرَةٌ یَعْنِی عَلَی غَیْرِ مِلَّةِ الْإِسْلَامِ وَ هُوَ عَلَی مِلَّةِ الْإِسْلَامِ فَلْیَعْرِضْ عَلَیْهَا الْإِسْلَامَ فَإِنْ قَبِلَتْ فَهِیَ امْرَأَتُهُ وَ إِلَّا فَهِیَ بَرِیَّةٌ مِنْهُ فَنَهَاهُ اللَّهُ أَنْ یُمْسِکَ بِعِصَمِهَا.

وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ: فِی قَوْلِهِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ یَعْنِی إِذَا لَحِقَتِ امْرَأَةٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ بِالْکُفَّارِ فَعَلَی الْکَافِرِ أَنْ یَرُدَّ عَلَی الْمُسْلِمِ صَدَاقَهَا فَإِنْ لَمْ یَفْعَلِ

ص: 14


1- 1. نوادر الراوندیّ ص 47.
2- 2. تفسیر علیّ بن إبراهیم ص 362.

کافر این کار را نکند و مسلمانان غنیمتی بگیرند، پیش از تقسیم کردن غنیمت، مهریه آن زن را برمی دارند [و به شوهرش می دهند]. و در تفسیر آیه «وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْ ءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَی الْکُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ»، {و در صورتی که [زنی] از همسران شما به سوی کفار رفت [و کفار مهر مورد مطالبه شما را ندادند] و شما غنیمت یافتید.} می گوید: آن زنان به کافرانی ملحق می شوند که بین شما و آنها عهد و پیمانی نیست، پس شما به غنیمتی رسیدید،

«فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا الله الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ»، {پس به کسانی که همسرانشان رفته اند، معادل آنچه خرج کرده اند بدهید و از آن خدایی که به او ایمان دارید بترسید.} می گوید: سبب نزول این آیه آن بود که قاطبه دختر ابوامیّة بن مغیره نزد عمر بن خطاب بود، امّا از مهاجرت همراه با عمر کراهت داشت و با مشرکان ماند، پس معاویة بن ابی سفیان با او ازدواج کرد، و خداوند به پیامبرش امر کرد تا معادل مهریه آن زن را به عمر بدهد.

و در روایت ابوالجارود از امام باقر علیه السلام آمده است که در مورد آیه: «وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْ ءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ»، {و در صورتی که [زنی] از همسران شما به سوی کفار رفت.} فرمود: یعنی آن زنان به کافران هم پیمان شما ملحق شدند، پس مهریه زن را از آنها بخواهید، و اگر بعضی از زنهای آنها به شما پیوستند، مهریه آنها را به کفار بدهید، «ذلِکُمْ حُکْمُ الله یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ {این حکم خداست [که] میان شما داوری می کند.}(1)

روایت2.

علل الشرایع: از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت شده که راوی گفت: گفتم: همسرِ مردی به به کفّار پیوسته است، و خداوند می فرماید: «وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْ ءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَی الْکُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا»، {و در صورتی که [زنی] از همسران شما به سوی کفار رفت [و کفار مهر مورد مطالبه شما را ندادند] و شما غنیمت یافتید، پس به کسانی که همسرانشان رفته اند، معادل آنچه خرج کرده اند بدهید.} معنای عقوبت در اینجا چیست؟ فرمود: کسی که زنش رفته است و او زن دیگری را در عقب او آورده (یعنی ازدواج دیگری کرده است)، پس اگر با زن دیگری ازدواج کرد، امام باید مهریه زنی را که رفته است به شوهرش بدهد. از ایشان سؤال کردم: چگونه است که مؤمنان باید مهریه او را بدهند، در حالی که نقشی در رفتنِ زنش نداشته اند؟ و چرا مؤمنان باید از غنیمتهایی که می گیرند، نفقه هایی را که مرد برای آن زن کرده است بدهند؟ فرمود: امام به او مهر و نفقه را می دهد، چه مؤمنان از کفّار چیزی بگیرند و چه نگیرند، زیرا بر امام است تا نیاز او را از اموال در اختیار خودش تأمین و جبران کند؛ و اگر وقت قسمت رسید، می تواند پیش از تقسیم غنیمت، هر پیشامدی را که برایش آمده، تأمین کند و اگر پس از آن چیزی باقی ماند بین مسلمانان تقسیم نماید، و اگر چیزی نماند، دیگران حقی ندارند.(2)

ص: 15


1- . تفسیر علی بن ابراهیم : 363
2- . علل الشرایع : 517

الْکَافِرُ وَ غَنِمَ الْمُسْلِمُونَ غَنِیمَةً أُخِذَ مِنْهَا قَبْلَ الْقِسْمَةِ صَدَاقُ الْمَرْأَةِ اللَّاحِقَةِ بِالْکُفَّارِ وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ- وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْ ءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَی الْکُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ یَقُولُ یَلْحَقْنَ بِالْکُفَّارِ الَّذِینَ لَا عَهْدَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ فَأَصَبْتُمْ غَنِیمَةً- فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ وَ کَانَ سَبَبُ نُزُولِ ذَلِکَ أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ کَانَتْ عِنْدَهُ قَاطِبَةُ بِنْتُ أَبِی أُمَیَّةَ بْنِ الْمُغِیرَةِ فَکَرِهَتِ الْهِجْرَةَ مَعَهُ وَ أَقَامَتْ مَعَ الْمُشْرِکِینَ فَنَکَحَهَا مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ فَأَمَرَ اللَّهُ رَسُولَهُ أَنْ یُعْطِیَ عُمَرَ مِثْلَ صَدَاقِهَا.

وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْ ءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ فَلَحِقْنَ بِالْکُفَّارِ مِنْ أَهْلِ عَهْدِکُمْ فَاسْأَلُوهُمْ صَدَاقَهَا وَ إِنْ لَحِقْنَ بِکُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ شَیْ ءٌ فَأَعْطُوهُمْ صَدَاقَهَا- ذلِکُمْ حُکْمُ اللَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ (1).

«2»

ع، [علل الشرائع] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَعِیدٍ وَ غَیْرِهِ مِنْ أَصْحَابِ یُونُسَ عَنْ یُونُسَ عَنْ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ رَجُلٌ لَحِقَتِ امْرَأَتُهُ بِالْکُفَّارِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ- وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْ ءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَی الْکُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا مَا مَعْنَی الْعُقُوبَةِ هَاهُنَا قَالَ إِنَّ الَّذِی ذَهَبَتِ امْرَأَتُهُ فَعَاقَبَ عَلَی امْرَأَةٍ أُخْرَی غَیْرِهَا یَعْنِی تَزَوَّجَهَا بِعَقِبٍ فَإِذَا هُوَ تَزَوَّجَ امْرَأَةً أُخْرَی غَیْرَهَا فَعَلَی الْإِمَامِ أَنْ یُعْطِیَهُ مَهْرَ امْرَأَتِهِ الذَّاهِبَةِ فَسَأَلْتُهُ فَکَیْفَ صَارَة الْمُؤْمِنُونَ یَرُدُّونَ عَلَی زَوْجِهَا الْمَهْرَ بِغَیْرِ فِعْلٍ مِنْهُمْ فِی ذَهَابِهَا وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَنْ یَرُدُّوا عَلَی زَوْجِهَا مَا أَنْفَقَ عَلَیْهَا مِمَّا یُصِیبُ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ یَرُدُّ الْإِمَامُ عَلَیْهِ أَصَابُوا مِنَ الْکُفَّارِ أَوْ لَمْ یُصِیبُوا لِأَنَّ عَلَی الْإِمَامِ أَنْ یَجْبُرَ حَاجَتَهُ مِنْ تَحْتِ یَدِهِ وَ إِنْ حَضَرَتِ الْقِسْمَةُ فَلَهُ أَنْ یَسُدَّ کُلَّ نَائِبَةٍ تَنُوبُهُ قَبْلَ الْقِسْمَةِ وَ إِنْ بَقِیَ بَعْدَ ذَلِکَ شَیْ ءٌ قَسَمَهُ بَیْنَهُمْ وَ إِنْ لَمْ یَبْقَ لَهُمْ شَیْ ءٌ فَلَا شَیْ ءَ لَهُمْ (2).

ص: 15


1- 1. نفس المصدر ص 363.
2- 2. علل الشرائع ص 517.

باب بیست و هشتم : چیزهایی که با مصاهره (خویشاوندی سببی) حرام یا مکروه می شوند و چیزهایی که به منزله مصاهره هستند

آیات

- وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِیلًا.(1)

{و با زنانی که پدرانتان به ازدواج خود درآورده اند نکاح مکنید مگر آنچه که پیشتر رخ داده است، چرا که آن زشتکاری و [مایه] دشمنی و بد راهی بوده است.}

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: بزنطی از امام رضا علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره مردی سؤال کردم که با زنی ازدواج موقت کرده است، آیا می تواند با خواهر آن زن نیز ازدواج موقت کند؟ فرمود: نه!(2)

روایت2.

و از ایشان در مورد مردی سؤال کردم که زنی دارد، آیا می تواند با دختر آن زن ازدواج دائم کند؟ فرمود: نه!(3)

روایت3.

و از ایشان در مورد مردی سؤال کردم که زنی دارد، آیا می تواند با خواهر او ازدواج موقت کند؟ فرمود: نه! گفتم: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرده که آنها مثل کنیزان هستند و مرد با هرچند نفر از آنها که بخواهد می تواند ازدواج کند! فرمود: [نه!] آن هم جزء چهار زن محسوب می شود.(4)

روایت4.

علل الشرایع: مروان بن دینار گفت: به امام کاظم علیه السلام گفتم: به چه دلیل جایز نیست تا مرد با دو خواهر همزمان ازدواج کند؟ فرمود: برای حفظ اسلام، و دیگر ادیان به آن اعتقاد دارند.(5)

روایت5.

قرب الاسناد: عثمان بن سعید از امام کاظم علیه السلام روایت کرد: در نامه ای از ایشان در مورد این مسئله سؤال کردم و دستخط ایشان را شناختم؛ [سؤال] از امّ ولد مردی [بود] که پدر آن مرد، کنیز را به او هبه کرده و کنیز از آن مرد بچه هایی زاییده است؛ بعداً به مرد گفته است که پدرت پیش از هبه کردن من، خودش با من نزدیکی کرده بود!

ص: 16


1- . نساء / 22
2- . قرب الاسناد : 161
3- . قرب الاسناد : 161
4- . قرب الاسناد : 161
5- . علل الشرایع : 498

باب 28 ما یحرم بالمصاهرة أو یکره و ما هو بمنزلة المصاهرة

الآیات

النساء: وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِیلًا(1).

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ مُتْعَةً أَ یَحِلُّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ أُخْتَهَا مُتْعَةً قَالَ لَا(2).

«2»

وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ یَکُونُ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ أَ یَحِلُّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ (3)

ابْنَتَهَا بَتَاتاً قَالَ لَا(4).

«3»

وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَکُونُ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ أَ یَحِلُّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ أُخْتَهَا مُتْعَةً قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنَّ زُرَارَةَ حَکَی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّمَا هُنَّ مِثْلُ الْإِمَاءِ یُتَزَوَّجُ مِنْهُنَّ مَا شَاءَ فَقَالَ هِیَ مِنَ الْأَرْبَعِ (5).

«4»

ع، [علل الشرائع] عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ دِینَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام لِأَیِّ عِلَّةٍ لَا یَجُوزُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَجْمَعَ بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ فَقَالَ لِتَحْصِینِ الْإِسْلَامِ وَ سَائِرُ الْأَدْیَانِ یَرَی ذَلِکَ (6).

«5»

ب، [قرب الإسناد] مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَیْهِ أَسْأَلُهُ عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ وَ عَرَفْتُ خَطَّهُ عَنْ أُمِّ وَلَدٍ لِرَجُلٍ کَانَ أَبُو الرَّجُلِ وَهَبَهَا لَهُ فَوَلَدَتْ مِنْهُ أَوْلَاداً فَقَالَتْ لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ إِنَّ أَبَاکَ قَدْ کَانَ وَطِئَنِی قَبْلَ أَنْ یَهَبَنِی

ص: 16


1- 1. سورة النساء: 22.
2- 2. قرب الإسناد ص 161.
3- 3. ما بین العلامتین ساقط من الکمبانیّ.
4- 4. قرب الإسناد ص 161.
5- 5. قرب الإسناد ص 161.
6- 6. علل الشرائع ص 498.

فرمود: حرفش را باور نکن، می خواهد از بداخلاقی تو فرار کند.(1)

روایت5.

قرب الاسناد: عثمان بن عیسی گفت: مردی کنیزی را به پسرش هبه کرد و کنیز از آن، پسر بچه هایی زایید. کنیز بعد از آن گفت: پدرت پیش از هبه من به تو، خودش با من نزدیکی کرده بود! از امام کاظم علیه السلام در مورد این مطلب سؤال شد، ایشان فرمود: حرفش قابل قبول نیست، او می خواهد از بداخلاقی مرد فرار کند. این سخن امام را به کنیز گفتند، او گفت: به خدا قسم راست گفته است، من فقط می­خواستم از بدخُلقی او فرار کنم.(2)

روایت6.

قرب الاسناد: محمد بن فضیل گفت: نزد امام رضا علیه السلام بودم که صفوان بن یحیی از ایشان در مورد مردی سؤال کرد که با دختر مردی ازدواج کرده است. آن مرد (پدر دختر) یک زن و یک امّ ولد دارد، پس پدر دختر می میرد، حال آیا برای مرد (شوهر دختر) حلال است تا با زن وی یا امّ ولدش ازدواج کند؟ فرمود: اشکالی ندارد.(3)

روایت7.

احتجاج: حِمیَری در نامه ای به حضرت حجّت علیه السلام نوشت: آیا جایز است مرد با دخترِ همسر خود ازدواج کند؟ ایشان پاسخ داد: اگر در دامان خودش رشد یافته جایز نیست، و اگر در دامان خودش رشد نیافته و مادرش هم از غیر عیالش بوده، روایت شده که جایز است! و از ایشان سؤال شد: آیا جایز است مرد با دخترِ دخترِ زنی ازدواج کند و آنگاه با مادربزرگ وی پس از آن ازدواج کند یا نه؟ فرمود: از این کار نهی شده است.(4)

روایت8.

قرب الاسناد: بزنطی گفت: از امام رضا علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که با زنی ازدواج می کند و با امّ ولد پدرش نیز ازدواج می کند؛ فرمود: اشکال ندارد. به ایشان گفتم: از پدرتان به ما رسیده است که علی بن حسین علیه السلام با یکی از دختران و یکی از امّ ولدهای امام حسن ازدواج کرده است، امّا مردی از من خواست تا از شما در این مورد سؤال کنم. فرمود: اینگونه نیست، علی بن حسین با یکی از دختران امام حسن و امّ ولد علی بن حسین که نزد شما به مقتول معروف است ازدواج کرد. این مسئله را به عنوان ایرادی بر علی بن حسین علیه السلام برای عبدالملک بن مروان نوشتند. عبدالملک وقتی نامه را خواند، گفت: علی

ص: 17


1- . قرب الاسناد : 126
2- . قرب الاسناد : 145
3- . قرب الاسناد : 175
4- . احتجاج 2 : 311

قَالَ لَا تُصَدَّقُ إِنَّمَا تَفِرُّ مِنْ سُوءِ خُلُقٍ (1).

«5»

ب، [قرب الإسناد] الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی قَالَ: وَهَبَ رَجُلٌ جَارِیَةً لِابْنِهِ فَوَلَدَتْ مِنْهُ أَوْلَاداً فَقَالَتِ الْجَارِیَةُ بَعْدَ ذَلِکَ قَدْ کَانَ أَبُوکَ وَطِئَنِی قَبْلَ أَنْ یَهَبَنِی لَکَ فَسُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام عَنْهَا فَقَالَ لَا تُصَدَّقُ إِنَّمَا تَفِرُّ مِنْ سُوءِ خُلُقِهِ فَقِیلَ ذَلِکَ لِلْجَارِیَةِ فَقَالَتْ صَدَقَ وَ اللَّهِ مَا هَرَبْتُ إِلَّا مِنْ سُوءِ خُلُقِهِ (2).

«6»

ب، [قرب الإسناد] مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَیْلِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ الرِّضَا علیه السلام فَسَأَلَهُ صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ ابْنَةَ رَجُلٍ وَ لِلرَّجُلِ امْرَأَةٌ وَ أُمُّ وَلَدٍ فَمَاتَ أَبُو الْجَارِیَةِ یَحِلُّ لِلرَّجُلِ أَنْ یَتَزَوَّجَ امْرَأَتَهُ وَ أُمَّ وَلَدِهِ قَالَ لَا بَأْسَ (3).

«7»

ج، [الإحتجاج]: کَتَبَ الْحِمْیَرِیُّ إِلَی الْحُجَّةِ علیه السلام هَلْ یَجُوزُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَتَزَوَّجَ ابْنَةَ زَوْجَتِهِ فَأَجَابَ إِنْ کَانَتْ رُبِّیَتْ فِی حَجْرِهِ فَلَا یَجُوزُ وَ إِنْ لَمْ تَکُنْ رُبِّیَتْ فِی حَجْرِهِ وَ کَانَتْ أُمُّهَا مِنْ غَیْرِ عِیَالِهِ فَقَدْ رُوِیَ أَنَّهُ جَائِزٌ وَ سُئِلَ هَلْ یَجُوزُ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِنْتَ ابْنَةِ امْرَأَةٍ ثُمَّ یَتَزَوَّجُ جَدَّتَهَا بَعْدَ ذَلِکَ أَمْ لَا فَأَجَابَ قَدْ نُهِیَ عَنْ ذَلِکَ (4).

ی

«8»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ وَ یَتَزَوَّجُ أُمَّ وَلَدِ أَبِیهَا فَقَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِکَ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ بَلَغَنَا عَنْ أَبِیکَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام تَزَوَّجَ ابْنَةً لِلْحَسَنِ وَ أُمَّ وَلَدٍ لِلْحَسَنِ وَ لَکِنَّ رَجُلًا سَأَلَنِی أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْهَا فَقَالَ لَیْسَ هُوَ هَکَذَا إِنَّمَا تَزَوَّجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ابْنَةً لِلْحَسَنِ وَ أُمَّ وَلَدٍ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْمَقْتُولِ عِنْدَکُمْ فَکُتِبَ بِذَلِکَ إِلَی عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ مَرْوَانَ لِیُعَابَ بِهِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام فَلَمَّا قَرَأَ الْکِتَابَ قَالَ إِنَّ عَلِیَ

ص: 17


1- 1. قرب الإسناد ص 126.
2- 2. قرب الإسناد ص 145.
3- 3. قرب الإسناد ص 175.
4- 4. الاحتجاج ج 2 ص 311.

بن حسین خود را پایین می آورد و خداوند تبارک و تعالی او را بالا می برد.(1)

روایت9.

قرب الاسناد: بزنطی گفت: از امام رضا علیه السلام سؤال کردم: قابله بالای سر زنی می رود و پسری به دنیا می آورد، آیا برای پسر حلال است که با قابله مادرش ازدواج کند؟ فرمود: سبحان الله! به چه دلیل این کار برایش حرام باشد؟!(2)

روایت10.

علل الشرایع: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله تنها به دلیل احترام و بزرگداشت عمّه و خاله، از ازدواج با زنی، روی عمّه یا خاله آن زن نهی فرمود، و اگر عمّه یا خاله [که همسر مرد است] اجازه بدهد [تا مرد، دختر خواهر یا برادرش را هم بگیرد] اشکالی ندارد.(3)

روایت11.

علل الشرایع: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: دختر برادر و دختر خواهر را نباید روی عمّه یا خاله آنها به نکاح درآورد، امّا عمّه و خاله را می توان بدون اجازه دختر برادر و خواهر، روی او [بعنوان هَوو] به ازدواج درآورد.(4)

روایت12.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره زنی سؤال کردم که [بعنوان هوو] روی عمّه یا خاله اش به ازدواج درآمده است! فرمود: اشکالی ندارد.(5)

روایت13.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرد: مردی کنیزی داشته که او را وطی کرده و به مردی فروخته است؛ آن مرد کنیز را آزاد نموده، زن ازدواج کرده و فرزندی به دنیا آورده است! آیا شایسته است مولای اوّل، با دختر او ازدواج کند؟ فرمود: نه، آن دختر بر وی حرام است، و دختر ربیبه مرد به حساب می آید، و زن آزاد و کنیز در این مورد مساوی هستند. آنگاه امام این آیه را خواند: «وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ» ،{و دختران همسرانتان که [آن دختران] در دامان شما پرورش یافته اند.}(6)

ص: 18


1- . قرب الاسناد : 163
2- . قرب الاسناد : 70
3- . علل الشرایع : 499
4- . علل الشرایع : 499
5- . قرب الاسناد : 108
6- . تفسیر عیّاشی 1 : 230

بْنَ الْحُسَیْنِ لَیَضَعُ نَفْسَهُ وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَیَرْفَعُهُ (1).

«9»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنِ الْمَرْأَةِ تَقْبَلُهَا الْقَابِلَةُ فَتَلِدُ الْغُلَامَ یَحِلُّ لِلْغُلَامِ أَنْ یَتَزَوَّجَ قَابِلَةَ أُمِّهِ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ مَا یَحْرُمُ عَلَیْهِ مِنْ ذَلِکَ (2).

«10»

ع، [علل الشرائع] عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ الْأَسَدِیِّ عَنِ الْبَرْمَکِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّمَا نَهَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ تَزْوِیجِ الْمَرْأَةِ عَلَی عَمَّتِهَا وَ خَالَتِهَا إِجْلَالًا لِلْعَمَّةِ وَ الْخَالَةِ فَإِذَا أَذِنَتْ فِی ذَلِکَ فَلَا بَأْسَ (3).

«11»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَا تُنْکَحُ ابْنَةُ الْأَخِ وَ لَا ابْنَةُ الْأُخْتِ عَلَی عَمَّتِهَا وَ لَا عَلَی خَالَتِهَا وَ تُنْکَحُ الْعَمَّةُ وَ الْخَالَةُ عَلَی ابْنَةِ الْأَخِ وَ الْأُخْتِ بِغَیْرِ إِذْنِهِمَا(4).

«12»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تُزُوِّجَ عَلَی عَمَّتِهَا وَ خَالَتِهَا قَالَ لَا بَأْسَ (5).

«13»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام: عَنْ رَجُلٍ کَانَتْ لَهُ جَارِیَةٌ یَطَؤُهَا قَدْ بَاعَهَا مِنْ رَجُلٍ فَأَعْتَقَهَا فَتَزَوَّجَتْ فَوَلَدَتْ یَصْلُحُ لِمَوْلَاهَا الْأَوَّلِ أَنْ یَتَزَوَّجَ ابْنَتَهَا قَالَ لَا هِیَ عَلَیْهِ حَرَامٌ وَ هِیَ رَبِیبَتُهُ وَ الْحُرَّةُ وَ الْمَمْلُوکَةُ فِی هَذَا سَوَاءٌ ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ- وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ (6).

ص: 18


1- 1. قرب الإسناد ص 163.
2- 2. قرب الإسناد ص 170.
3- 3. علل الشرائع ص 499 و کان الرمز فی الأول( ب) لقرب الإسناد و هو خطا.
4- 4. علل الشرائع ص 499 و کان الرمز فی الأول( ب) لقرب الإسناد و هو خطا.
5- 5. قرب الإسناد ص 108.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 230.

روایت14.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: صفوان از علاء از محمد، مثل آن را روایت کرده است.(1)

روایت15.

تفسیر عیاشی: از ابوالعباس روایت شده است: در مورد مردی که کنیزی دارد که از او کام می جوید، آنگاه او را می فروشد، آیا می تواند با دختر او نکاح کند؟ فرمود: نه، آن دختر همانطور است که خداوند فرمود: «وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ»، {و دختران همسرانتان که [آن دختران] در دامان شما پرورش یافته اند.}(2)

روایت16.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: صفوان از علاء از محمد از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام، مثل آن را روایت کرده است.(3)

روایت17.

تفسیر عیاشی: ابوحمزه گفت: از امام باقر علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که با زنی ازدواج کرده و پیش از دخول او را طلاق داده است؛ آیا دختر آن زن برایش حلال است؟ گوید: امام فرمود: امیرمؤمنان علیه السلام در این مورد حکم کرد که اشکالی ندارد، خدای تعالی می فرماید: «وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ»، {و دختران همسرانتان که [آنها دختران] در دامان شما پرورش یافته اند و با آن همسران همبستر شده اید، پس اگر با آنها همبستر نشده اید، بر شما گناهی نیست [که با دخترانشان ازدواج کنید].} امّا اگر دختر ازدواج کرد و آنگاه شوهرش پیش از دخول طلاقش داد، مادر دختر بر مرد حلال نیست. راوی گوید: گفتم: آیا از این جهت مادر و دختر مساوی نیستند؟ فرمود: نه، مثل هم نیستند، خداوند می فرماید: «وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ» {و مادران زنانتان.} و استثنایی در این مورد نیاورده است، در حالی که در مورد قبل شرط کرده بود، اینجا مبهم است و شرطی ندارد، امّا آن مورد شرط داشت.(4)

روایت18.

تفسیر عیاشی: به امام صادق علیه السلام گفتم: مردی با زنی ازدواج کرده و با او دخول نکرده است، آیا مادر آن زن برایش حلال است؟ فرمود: مردی از ما این کار را کرد و از نظر او این کار اشکالی نداشت. راوی گفت: به ایشان گفتم: به خدا قسم، شیعه تنها به این حکم بر مردم افتخار می کند، ابن مسعود در مورد این شمخیّه(5) فتوی داده که این کار اشکالی ندارد، و علی علیه السلام به او گفت: این حکم را از کجا گرفته ای؟

ص: 19


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 70
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 230
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 70
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 231 ، رمز درج شده برای آن «ین» بود که اشتباه است.
5- . این کلمه با املاهای مختلفی در بسیاری از اصول حدیث آمده است؛ در بعضی «السمجیة»، در بعضی دیگر «الشمخیة» و در بعضی نیز «السمحة» می باشد. بعضی احتمال داده اند که برگرفته از ماده «شمخ» به معنای بلندی و والایی، یا به معنای خودبزرگ بینی و تکبر، یا منتسب به شمخ - نام جدّ سوم ابن مسعود - است که هیچ کدام خالی از اشکال نیست؛ رک 7 : 274 (پاورقی)، از کتاب تهذیب الاحکام.
«14»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ: مِثْلَهُ (1).

«15»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ: فِی الرَّجُلِ تَکُونُ لَهُ الْجَارِیَةُ یُصِیبُ مِنْهَا ثُمَّ یَبِیعُهَا هَلْ لَهُ أَنْ یَنْکِحَ ابْنَتَهَا قَالَ لَا هِیَ کَمَا قَالَ اللَّهُ وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ (2).

«16»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام: مِثْلَهُ (3).

«17»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا أَ تَحِلُّ لَهُ ابْنَتُهَا قَالَ فَقَالَ قَدْ قَضَی فِی هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لَا بَأْسَ بِهِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ لَکِنَّهُ لَوْ تُزُوِّجَتِ الِابْنَةُ ثُمَّ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا لَمْ تَحِلَّ لَهُ أُمُّهَا قَالَ قُلْتُ أَ لَیْسَ

هُمَا سَوَاءً قَالَ فَقَالَ لَا لَیْسَ هَذِهِ مِثْلَ هَذِهِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ- وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ لَمْ یَسْتَثْنِ فِی هَذِهِ کَمَا اشْتَرَطَ فِی تِلْکَ هَذِهِ هَاهُنَا مُبْهَمَةٌ لَیْسَ فِیهَا شَرْطٌ وَ تِلْکَ فِیهَا شَرْطٌ(4).

«18»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام رَجُلٌ تَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ لَمْ یَدْخُلْ بِهَا تَحِلُّ لَهُ أُمُّهَا قَالَ فَقَالَ قَدْ فَعَلَ ذَلِکَ رَجُلٌ مِنَّا فَلَمْ یَرَ [نَرَ] بِهِ بَأْساً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ مَا یَفْخَرُ الشِّیعَةُ عَلَی النَّاسِ إِلَّا بِهَذَا إِنَّ ابْنَ مَسْعُودٍ أَفْتَی فِی هَذِهِ الشَّمْخِیَّةِ(5)

أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِذَلِکَ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام وَ مِنْ أَیْنَ أَخَذْتَهَا

ص: 19


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 70.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 230.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 70.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 231 و کان الرمز( ین) و هو خطأ.
5- 5. وردت هذه الکلمة مختلفة الرسم فی کثیر من أصول الحدیث ففی بعضها( السمجیة) و فی بعضها( الشمخیة) و فی بعضها( السمحة) و احتمل بعضهم انها من الشمخ بمعنی العلو او بمعنی الانف و التکبر أو نسبة الی شمخ و هو اسم الجد الثالث لابن مسعود و کلها لا تخلو من نظر راجع ج 7 ص 274( الهامش) من کتاب تهذیب الاحکام.

گفت: از آیه «وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ»، {و دختران همسرانتان که [آنها دختران] در دامان شما پرورش یافته اند و با آن همسران همبستر شده اید، پس اگر با آنها همبستر نشده اید، بر شما گناهی نیست [که با دخترانشان ازدواج کنید].} علی علیه السلام فرمود: در اینجا استثنا وجود دارد و «امهات نسائکم» به صورت آزاد و بدون قید و شرط آمده است. راوی گوید: پس من سکوت کردم و از گفته خودم پشیمان شده، آنگاه گفتم: خداوند شما را به سلامت بدارد، نظر شما در این مورد چیست؟ گوید: فرمود: ای شیخ، تو به من خبر می دهی که علی علیه السلام در مورد آن حکم کرده و به من می گویی نظرت در مورد آن چیست؟!(1)

روایت19.

تفسیر عیاشی: عُبید از امام صادق علیه السلام روایت کرد: ایشان درباره مردی که کنیزی دارد و با او نزدیکی کرده، آنگاه او را می فروشد، و اینکه آیا می تواند با دختر آن کنیز ازدواج کند، فرمود: نه، آن دختر مثل آیه «وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَ»، {و دختران همسرانتان که [آنها دختران] در دامان شما پرورش یافته اند و با آن همسران همبستر شده اید.} است.(2)

روایت20.

تفسیر عیاشی: اسحاق بن عمار از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که علی علیه السلام می فرمود: ربیبه ها اگر با مادرشان دخول شده است، بر شما حرامند، چه در دامان شما باشند و چه نباشند، و مادرها مُبهم هستند، چه با دختر دخول شده باشد و چه دخول نشده باشد، پس شما هم حرام خداوند را حرام بدانید و آنچه را خداوند مبهم کرده، مبهم بدانید.(3)

روایت21.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد که درباره آیه «وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ»، {و با زنانی که پدرانتان به ازدواج خود درآورده اند نکاح مکنید.} فرمود: شایسته نیست انسان با زنِ پدربزرگ خودش ازدواج کند.(4)

روایت22.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابن حازم گفت: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردی نزد ایشان آمد و در مورد مردی پرسید که با زنی ازدواج کرده، پس آن زن پیش از دخول مُرده است، آیا مرد می تواند با مادر آن زن ازدواج کند؟ امام صادق علیه السلام فرمود: مَردی از ما این کار را کرد و ما در آن اشکالی ندیدیم. من گفتم: فدایت گردم، به خدا قسم تنها افتخار شیعه به قضاوتی است که علی علیه السلام در مورد این «سمجیّه» [شمخیّه] کرد، آنگاه که ابن مسعود در مورد آن فتوا داد و سپس نزد علی علیه السلام آمد. ایشان به او فرمود: از کجا این فتوا را آورده ای؟ گفت: از آیه «وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ»، {و دختران همسرانتان که [آنها دختران] در دامان شما پرورش یافته اند و با آن همسران همبستر شده اید، پس اگر با آنها همبستر نشده اید، بر شما گناهی نیست [که با دخترانشان ازدواج کنید].} پس علی علیه السلام فرمود: آن مُبهم است و این معیّن. خداوند فرمود: «وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ»، {و مادران زنانتان.} آنگاه امام صادق علیه السلام فرمود: آیا نمی شنوی که این از علی علیه السلام روایت می کند؟! وقتی برخاستم [و رفتم]، پشیمان شدم و گفتم چه کاری کردم! ایشان فرمود: مردی از ما این کار را کرد و ما در آن اشکالی نمی بینیم!

ص: 20


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 231
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 231
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 231
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 231

قَالَ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی- وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ قَالَ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام إِنَّ هَذِهِ مُسْتَثْنَاةٌ وَ تِلْکَ مُرْسَلَةٌ قَالَ فَسَکَتُّ فَنَدِمْتُ عَلَی قَوْلِی فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَمَا تَقُولُ فِیهَا قَالَ فَقَالَ یَا شَیْخُ تُخْبِرُنِی أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام قَدْ قَضَی فِیهَا وَ تَقُولُ لِی مَا تَقُولُ فِیهَا(1).

«19»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عُبَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ تَکُونُ لَهُ الْجَارِیَةُ فَیُصِیبُ مِنْهَا ثُمَّ یَبِیعُهَا هَلْ لَهُ أَنْ یَنْکِحَ ابْنَتَهَا قَالَ لَا هِیَ مِثْلُ قَوْلِ اللَّهِ وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَ (2).

«20»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَقُولُ: الرَّبَائِبُ عَلَیْکُمْ حَرَامٌ مَعَ الْأُمَّهَاتِ اللَّاتِی قَدْ دُخِلَ بِهِنَّ فِی الْحُجُورِ أَوْ غَیْرِ الْحُجُورِ وَ الْأُمَّهَاتُ مُبْهَمَاتٌ دُخِلَ بِالْبَنَاتِ أَوْ لَمْ یُدْخَلْ بِهِنَّ فَحَرِّمُوا وَ أَبْهِمُوا مَا أَبْهَمَ اللَّهُ (3).

«21»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ قَالَ لَا یَصْلُحُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَنْکِحَ امْرَأَةَ جَدِّهِ (4).

«22»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنِ ابْنِ حَازِمٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ بِامْرَأَةٍ فَمَاتَتْ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا أَ یَتَزَوَّجُ أُمَّهَا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَدْ فَعَلَهُ رَجُلٌ مِنَّا فَلَمْ نَرَ بِهِ بَأْساً فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ اللَّهِ مَا تَفْخَرُ الشِّیعَةُ إِلَّا بِقَضَاءِ عَلِیٍّ فِی هَذِهِ السَّمْجِیَّةِ [الشَّمْخِیَّةِ] الَّتِی أَفْتَی فِیهَا ابْنُ مَسْعُودٍ ثُمَّ أَتَی عَلِیّاً فَقَالَ لَهُ مِنْ أَیْنَ أَخَذْتَهَا قَالَ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی- وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فَقَالَ عَلِیٌّ إِنَّ تِلْکَ مُبْهَمَةٌ وَ هَذِهِ مُسَمَّاةٌ قَالَ اللَّهُ وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَ مَا تَسْمَعُ مَا یَرْوِی هَذَا عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام فَلَمَّا قُمْتُ نَدِمْتُ قُلْتُ أَیَّ شَیْ ءٍ صَنَعْتُ یَقُولُ هُوَ فَعَلَهُ رَجُلٌ مِنَّا فَلَمْ نَرَ بِهِ بَأْساً

ص: 20


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 231.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 231.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 231.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 231.

و من می گویم: علی در مورد آن قضاوت کرده است! پس خدمت آن حضرت رسیدم و گفتم: فدایت گردم، آن چیزی که در مورد مسئله آن مرد گفتم، لغزشی از سوی من بود، نظر شما در مورد آن چیست؟ فرمود: ای شیخ! خودت برای من روایت می کنی که علی علیه السلام در مورد آن حکم داده است و از من سؤال می کنی که نظرم در مورد آن چیست؟!(1)

روایت23.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: نضر بن سُوَید از محمد بن حمزه از منصور بن حازم از امام صادق علیه السلام مثل آن را روایت کرده است.(2)

روایت24.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: جمیل بن درّاج از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: پسر و دختری که با او دخول نشده است، با هم مساوی هستند، اگر خواست با دخترِ او ازدواج می کند و اگر خواست با مادر او ازدواج می کند.(3)

روایت25.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرد: ایشان درباره مردی که با زنی ازدواج کرده و سر و قسمتهایی از بدن او را دیده است، و اینکه آیا می تواند با دختر آن زن ازدواج کند؟ فرمود: نه، اگر قسمتهایی از بدن او را دیده که بر دیگران حرام است، نمی تواند با دخترش ازدواج کند.(4)

روایت27.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن اسماعیل گفت: از امام کاظم علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که کنیزی دارد و آن کنیز را بوسیده است، آیا [ازدواج با] آن کنیز برای پسر مرد حلال است؟ فرمود: با شهوت [بوسیده است]؟ گفتم: بله! فرمود: نه، اگر او را با شهوت بوسیده، دیگری چیزی را باقی نگذاشته است. آنگاه امام خود بدون مقدمه فرمود: اگر او را عریان کرده و با شهوت به او نگریسته است، بر پسرش حرام است. گفتم: اگر به بدنش نگاه کند؟! فرمود: اگر به فرجَش نگاه کند.(5)

ص: 21


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 67
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 67
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 67
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 67
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 67

وَ أَقُولُ أَنَا قَضَی عَلِیٌّ فِیهَا فَلَقِیتُهُ بَعْدَ ذَلِکَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَسْأَلَةُ الرَّجُلِ إِنَّمَا کَانَ الَّذِی قُلْتُ زَلَّةٌ مِنِّی فَمَا تَقُولُ فِیهَا فَقَالَ یَا شَیْخُ تُخْبِرُنِی أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام قَضَی فِیهَا وَ تَسْأَلُنِی مَا أَقُولُ فِیهَا(1).

«23»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ بْنُ سُوَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مِثْلَهُ (2).

«24»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الِابْنُ وَ الِابْنَةُ سَوَاءٌ إِذَا لَمْ یَدْخُلْ بِهَا فَإِنَّهُ إِنْ شَاءَ تَزَوَّجَ ابْنَتَهَا وَ إِنْ شَاءَ تَزَوَّجَ أُمَّهَا(3).

«25»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام: عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَنَظَرَ إِلَی رَأْسِهَا وَ بَعْضِ جَسَدِهَا فَقَالَ أَ یَتَزَوَّجُ ابْنَتَهَا فَقَالَ لَا إِذَا رَأَی مِنْهَا مَا یَحْرُمُ عَلَی غَیْرِهِ فَلَیْسَ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ ابْنَتَهَا(4).

«26»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام: فِی رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً ثُمَّ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا أَ یَحِلُّ لَهُ ابْنَتُهَا قَالَ الْبِنْتُ وَ الْأُمُّ فِی هَذَا سَوَاءٌ إِذَا لَمْ یَدْخُلْ بِإِحْدَاهَا حَلَّتْ لَهُ الْأُخْرَی (5).

ما یحرم علی الرجل مما ینکح أبوه و ما یحل له.

«27»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ تَکُونُ لَهُ الْجَارِیَةُ فَقَبَّلَهَا هَلْ تَحِلُّ لِوَلَدِهِ فَقَالَ بِشَهْوَةٍ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ لَا مَا تَرَکَ شَیْئاً إِذَا قَبَّلَهَا بِشَهْوَةٍ ثُمَّ قَالَ ابْتِدَاءً مِنْهُ إِنْ جَرَّدَهَا ثُمَّ نَظَرَ إِلَیْهَا بِشَهْوَةٍ حَرُمَتْ عَلَی ابْنِهِ قُلْتُ إِذَا نَظَرَ إِلَی جَسَدِهَا فَقَالَ إِذَا نَظَرَ إِلَی فَرْجِهَا(6).

ص: 21


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 67 و کان الرمز( ش) للعیاشی و هو خطأ، کما أن الروایة قسمت الی جزءین و وضع للقسم الثانی رمز العیّاشیّ و هو خطأ أیضا.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 67.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 67.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 67.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 67.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 67.

روایت26.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت شده است: ایشان در مورد مردی که با زنی ازدواج کرده و پیش از دخول طلاقش داده است، حال آیا برایش حلال است تا با دختر آن زن ازدواج کند؟ فرمود: دختر و مادر در این مورد مانند هم هستند، اگر با یکی دخول نکرده بود، دیگری برایش حلال است.(1)

ازدواجهایی که به سبب ازدواج پدر، بر فرزند حرام است

و ازدواج هایی که برایش حلال است

روایت28.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: یونس بن یعقوب گفت: به امام کاظم علیه السلام گفتم: مردی با زنی ازدواج کرد. آن مرد پیش از آمیزش با زن مُرد. آیا آن زن برای فرزند آن مرد حلال است؟ حضرت فرمود: اینان آن را خوش ندارند، چرا که مرد مالک پیمان زناشویی زن شده است.(2)

روایت29.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرد که فرمود: اگر زنان پیامبر صلی الله علیه و آله با آیه «وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ الله وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً»، {و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید و مطلقا [نباید] زنانش را پس از [مرگ] او به نکاح خود درآورید.} بر مردم حرام نشده بودند، آن زنان بر حسن و حسین علیهما السلام حرام بودند، به دلیل کلام خداوند که فرمود: «وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ»، {و با زنانی که پدرانتان به ازدواج خود درآورده اند نکاح مکنید.}پس شایسته نیست که مرد با همسر پدربزرگش ازدواج کند.(3)

روایت30.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عیص گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که زنش را طلاق داده و آنگاه مردی با آن زن ازدواج کرده و زن از او بچه دار شده است، آیا فرزند آن زن از مرد دوم، برای فرزندِ مرد اول از زن دیگر حلال است؟ فرمود: بله.

عیص گوید: از آن حضرت در مورد مردی سؤال کردم که کنیزی را آزاد کرده است، آنگاه مردی با او ازدواج کرده و کنیز از آن مرد بچه دار شده است! آیا فرزند او برای فرزندِ پسر کسی که آزادش کرده، حلال است؟ فرمود: بله.(4)

روایت31.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حسن بن خالد صیرفی گفت: از امام کاظم علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که با کنیز خود نکاح کرده و آنگاه کنیز از مِلکیت وی بیرون رفته و بچه دار شده است. آیا فرزند مرد می تواند با فرزند آن زن نکاح کند؟ فرمود: برایم تکرار کن، دوباره برایم بگو! پس به خودم اشاره کردم و گفتم: فدایتان گردم، من با کنیزی تماس داشته ام، پس از مِلکم خارج گردیده و بچه دار شده است، آیا فرزند من می تواند با فرزند او نکاح کند؟ فرمود: آنچه قبل از نکاح بوده است، برای او نمی بینم (یا دوست ندارم که نکاح کند)، و آنچه بعد از نکاح بوده است، اشکالی ندارد.(5)

روایت32.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر مرد، کنیز را عریان کرد و دستش را روی او گذاشت، دیگر آن کنیز برای پدر آن مرد حلال نیست.(6)

روایت33.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: کسی که با زنی

ص: 22


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 67
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 67
«28»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ: قُلْتُ لِأَبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام رَجُلٌ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَمَاتَ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا أَ تَحِلُّ لِابْنِهِ فَقَالَ إِنَّهُمْ لَیَکْرَهُونَهُ لِأَنَّهُ مَلَکَ الْعُقْدَةَ(1).

«29»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام أَنَّهُ قَالَ: لَوْ لَمْ یُحَرَّمْ عَلَی النَّاسِ أَزْوَاجُ النَّبِیِّ علیه السلام بِقَوْلِ اللَّهِ- وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً لَحَرُمْنَ عَلَی الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ لِقَوْلِ اللَّهِ- وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ فَلَا یَصْلُحُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَنْکِحَ امْرَأَةَ جَدِّهِ (2).

«30»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ عَنِ الْعِیصِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثُمَّ خَلَفَ عَلَیْهَا رَجُلٌ فَوَلَدَتْ لِلْآخَرِ هَلْ یَحِلُّ وَلَدُهَا مِنَ الْآخَرِ لِوَلَدِ الْأَوَّلِ مِنْ غَیْرِهَا قَالَ نَعَمْ قَالَ الْعِیصُ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَعْتَقَ سُرِّیَّةً ثُمَّ خَلَفَ عَلَیْهَا رَجُلٌ بَعْدَهُ ثُمَّ وَلَدَتْ لِلْآخَرِ هَلْ یَحِلُّ وَلَدُهَا لِوَلَدِ ابْنِ الَّذِی أَعْتَقَهَا قَالَ نَعَمْ (3).

«31»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْحَسَنُ بْنُ خَالِدٍ الصَّیْرَفِیُّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ نَکَحَ مَمْلُوکَةً لَهُ ثُمَّ خَرَجَتْ مِنْ مِلْکِهِ فَتُصِیبُ وَلَداً أَ لِوَلَدِهِ أَنْ یَنْکِحَ وَلَدَهَا فَقَالَ أَعِدْهَا عَلَیَّ ارْدُدْهَا عَلَیَّ فَأَوْمَأْتُ عَلَی نَفْسِی فَقُلْتُ أَنَا جُعِلْتُ فِدَاکَ أَصَبْتُ جَارِیَةً فَخَرَجَتْ مِنْ مِلْکِی فَأَصَابَتْ وَلَداً أَ لِوَلَدِی أَنْ یَنْکِحَ وَلَدَهَا قَالَ مَا کَانَ قَبْلَ النِّکَاحِ- لَا أَرَی أَوْ لَا أُحِبُّ لَهُ أَنْ یَنْکِحَ وَ مَا کَانَ بَعْدَ النِّکَاحِ فَلَا بَأْسَ (4).

«32»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر حَمَّادُ بْنُ عِیسَی عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا جَرَّدَ الرَّجُلُ الْجَارِیَةَ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهَا فَلَا تَحِلُّ لِأَبِیهِ (5).

«33»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ بْنُ سُوَیْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَنْ

ص: 22


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 67.

ازدواج کند و او را لمس کند، مهریه بر او واجب، و آن زن بر پدر و پسرِ مرد حرام می شود.(1)

روایت34.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حسن گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله با زنی از [طایفه] عامر بن صعصعه ازدواج کرد. به آن زن سنا می گفتند و از زیباترین زنان زمانه خود بود. وقتی عایشه و حفصه به او نگریستند، گفتند: بی تردید او در مورد رسول خدا بر ما غالب خواهد شد، پس به او گفتند: به رسول خدا نشان نده که به ایشان حرص و علاقه داری! وقتی سنا نزد پیامبر رفت، پیامبر دست خود را به او رساند، او گفت: از تو به خداوند پناه می برم! دستهای رسول خدا صلی الله علیه و آله جمع شد (برگشت)، و او را طلاق داد و به خانواده اش رساند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله با زنی از کنده، دختر ابوالجَون ازدواج کرد. وقتی ابراهیم پسر رسول خدا و ماریه قبطیه فوت کرد، آن زن گفت: اگر پیامبر بود، پسرش نمی مرد. رسول خدا او را پیش از آمیزش به خانواده اش ملحق ساخت. وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و مردم ابوبکر را والی ساختند، زن عامری و زن کندی که از ایشان خواستگاری شده بود، نزد او آمدند؛ ابوبکر و عمر با هم، با اتفاق نظر به آن دو گفتند: یا حجاب را انتخاب کنید یا شهوت را! آنها شهوت را انتخاب کرده و ازدواج نمودند. یکی از آن دو مَرد جُذام گرفت و دیگری دیوانه شد. عُمر بن اَذَینه گفت: این حدیث را برای زراره و فضیل گفتم و آنها از امام باقر علیه السلام روایت کردند که فرمود: هیچ چیزی را پیامبر صلی الله علیه و آله نهی نکرد مگر اینکه با او مخالفت شد، تا آنجا که با همسرانش ازدواج کردند، در حالی که حُرمت [ازدواج با زنان] رسول خدا از حرمت [ازدواج با زنان] پدرانشان بزرگتر بود.(2)

روایت35.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرد: آن حضرت درباره مردی که کنیزی دارد که لباسهایش را باز کرده و عریانش ساخته و بیش از این کار دیگری نکرده است، فرمود: اگر فَرج کنیز را دیده است، کنیز بر پسرش حلال نیست.(3)

روایت36.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: جمیل بن دَرّاج گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: مرد می خواهد کنیز را بخرد و به او نگاه می کند، آیا کنیز بر پسرش حلال است؟ فرمود: بله، مگر اینکه به عورتش نگاه کرده باشد.(4)

روایت37.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن حجّاج، حفص بن بَختری و علی بن یقطین از امام موسی علیه السلام روایت کردند: ایشان درباره مردی که کنیزی دارد و اینکه آیا کنیز بر پسرش حلال است؟ فرمود: تا زمانی که از مرد جماع یا تماسی مثل جماع صورت نگرفته باشد، اشکال ندارد. فرمود: پدرم دو کنیز داشت

ص: 23


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 68
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 68
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68

تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَلَامَسَهَا فَمَهْرُهَا وَاجِبٌ وَ إِنَّهَا حَرَامٌ عَلَی أَبِیهِ وَ ابْنِهِ (1).

«34»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ قَالَ حَدَّثَنِی سَعِیدٌ عَنْ أَبِی عَرُوبَةَ عَنْ قَتَادَةَ عَنِ الْحَسَنِ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله تَزَوَّجَ امْرَأَةً مِنْ عَامِرِ بْنِ صَعْصَعَةَ یُقَالُ لَهَا سَنَا وَ کَانَتْ مِنْ أَجْمَلِ أَهْلِ زَمَانِهَا فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیْهَا عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ قَالَتَا لَتَغْلِبُنَا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَتَا لَهَا لَا تُرِیِنَّ رَسُولَ اللَّهِ مِنْکَ حِرْصاً فَلَمَّا دَخَلَتْ عَلَی النَّبِیِّ فَنَاوَلَهَا یَدَهُ فَقَالَتْ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْکَ فَانْقَبَضَتْ یَدُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْهَا فَطَلَّقَهَا وَ أَلْحَقَهَا بِأَهْلِهَا وَ تَزَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله امْرَأَةً مِنْ کِنْدَةَ ابْنَةَ أَبِی الْجَوْنِ فَلَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ رَسُولِ اللَّهِ ابْنُ مَارِیَةَ الْقِبْطِیَّةِ قَالَتْ لَوْ کَانَ نَبِیّاً مَا مَاتَ ابْنُهُ فَأَلْحَقَهَا رَسُولُ اللَّهُ بِأَهْلِهَا قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ وَلَّی النَّاسُ أَبَا بَکْرٍ أَتَتْهُ الْعَامِرِیَّةُ وَ الْکِنْدِیَّةُ وَ قَدْ خُطِبَتَا فَاجْتَمَعَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا لَهُمَا اخْتَارَا إِنْ شِئْتُمَا الْحِجَابَ وَ إِنْ شِئْتُمَا الْبَاهَ فَاخْتَارَتَا الْبَاهَ فَزُوِّجَتَا فَجُذِمَ أَحَدُ الرَّجُلَیْنِ وَ جُنَّ الْآخَرُ قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَیْنَةَ فَحَدَّثْتُ بِهَذَا الْحَدِیثِ زُرَارَةَ وَ الْفُضَیْلَ فَرَوَیَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ مَا نَهَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَنْ شَیْ ءٍ إِلَّا وَ قَدْ عُصِیَ فِیهِ حَتَّی لَقَدْ نَکَحُوا أَزْوَاجَهُ وَ حُرْمَةُ رَسُولِ اللَّهُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْ آبَائِهِمْ (2).

«35»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ بْنُ سُوَیْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ تَکُونُ عِنْدَهُ الْجَارِیَةُ فَیَکْشِفُ ثَوْبَهَا وَ یُجَرِّدُهَا لَا یَزِیدُ عَلَی ذَلِکَ قَالَ لَا تَحِلُّ لِابْنِهِ إِذَا رَأَی فَرْجَهَا(3).

«36»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الرَّجُلُ یَنْظُرُ إِلَی الْجَارِیَةِ یُرِیدُ شِرَاءَهَا أَ تَحِلُّ لِابْنِهِ قَالَ نَعَمْ إِلَّا أَنْ یَکُونَ نَظَرَ إِلَی عَوْرَتِهَا(4).

«37»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَجَّاجِ وَ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ وَ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ تَکُونُ لَهُ الْجَارِیَةُ أَ تَحِلُّ لِابْنِهِ قَالَ مَا لَمْ یَکُنْ مِنْهُ جِمَاعٌ أَوْ مُبَاشَرَةٌ کَالْجِمَاعِ فَلَا بَأْسَ قَالَ وَ کَانَتْ لِأَبِی جَارِیَتَانِ فَوَهَبَ

ص: 23


1- 1. نفس المصدر ص 68.
2- 2. نفس المصدر ص 68.
3- 3. نفس المصدر ص 68.
4- 4. نفس المصدر ص 68.

که یکی از آنها را به من بخشید.(1)

روایت38.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: کاهلی گفت: من حاضر بودم که از ایشان در مورد مردی سؤال شد که کنیزی خریده و با او تماسی نداشته است، همسر آن مرد به پسر ده ساله اش امر کرده تا با کنیز نزدیکی کند و پسر هم کرده است. فرمود: پسر گناه کرده و مادرش هم گناه کرده است، و به نظر من، پدر دیگر نباید به او (کنیز) نزدیک شود. راوی گوید: و از ایشان شنیدم که فرمود: یکی از اینها (اهل سنت) از من در مورد مردی سؤال کرد که با زن پدرش یا کنیز پدرش نزدیکی کرده است! گفتم: کاری که پسر کرده، «فُجور» (گناه) است و حرام، حلال را فاسد نمی سازد.(2)

روایت39.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابوالصباح از امام صادق علیه السلام روایت کرد: ایشان درباره مردی که کنیزی خریده و او را بوسیده است، فرمود: نزدیکی با آن کنیز بر پسر آن مرد حلال نیست.(3)

روایت40.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن قیس از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: هر مردی با زنی عقد نکاح خواند و او را با دست لمس کرد، مهریه زن بر او واجب می شود و آن زن بر پدر و پسر وی حلال نیست.(4)

روایت41.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حسن بن سعید گوید: به امام کاظم علیه السلام نامه ای نوشتم و از ایشان درمورد مردی سؤال کردم که کنیزی داشته و با او نزدیکی می کرده، پس او را آزاد نموده یا فروخته است، آنگاه پس از آن با مادر آن کنیز برخورده است، آیا می تواند با او نکاح کند؟ امام در جواب من نوشت: حلال نیست.(5)

روایت42.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: گفتم: مردی زنش را طلاق داده و زن از او جدا شده است، آن زن دختری دارد که کنیز است، پس مرد آن دختر را می خرد، آیا نزدیکی با آن دختر برایش حلال است؟ فرمود نه! و از مردی سؤال کردم که صاحب یک کنیز و دختر آن کنیز است، یکی از آنها که با او نزدیکی می کند می میرد و دیگری می ماند، آیا شایسته است او را وطی کند؟ فرمود: نه!(6)

روایت43.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبید بن زراره از امام صادق علیه السلام روایت کرد: ایشان درباره مردی که کنیزی دارد و با او آمیزش می کند و اینکه آیا می تواند با دختر او نکاح کند، فرمود: نه! آن دختر مثل آیه «وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ»، {و دختران همسرانتان که [آنها دختران] در دامان شما پرورش یافته اند.} است.(7)

ص: 24


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 70
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 70
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 70
7- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 70

لِی أَحَدَهُمَا(1).

«38»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر فَضَالَةُ وَ الْقَاسِمُ عَنِ الْکَاهِلِیِّ قَالَ: سُئِلَ وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ رَجُلٍ اشْتَرَی جَارِیَةً وَ لَمْ یَمَسَّهَا فَأَمَرَتِ امْرَأَتُهُ ابْنَهُ وَ هُوَ ابْنُ عَشْرِ سِنِینَ أَنْ یَقَعَ عَلَیْهَا فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْغُلَامُ قَالَ أَثِمَ الْغُلَامُ وَ أَثِمَتْ أُمُّهُ وَ لَا أَرَی لِلْأَبِ أَنْ یَقْرَبَهَا قَالَ وَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ سَأَلَنِی بَعْضُ هَؤُلَاءِ عَنْ رَجُلٍ وَقَعَ عَلَی امْرَأَةِ أَبِیهِ أَوْ جَارِیَةِ أَبِیهِ قُلْتُ مَا أَصَابَ الِابْنُ فُجُورٌ وَ لَا یُفْسِدُ الْحَرَامُ الْحَلَالَ (2).

«39»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَلِیُّ بْنُ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ اشْتَرَی جَارِیَةً فَقَبَّلَهَا قَالَ لَا یَحِلُّ لِوَلَدِهِ أَنْ یَطَأَهَا(3).

«40»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: أَیُّمَا رَجُلٍ نَکَحَ امْرَأَةً فَلَامَسَهَا بِیَدِهِ قَدْ وَجَبَ صَدَاقُهَا وَ لَا تَحِلُّ لِأَبِیهِ وَ لَا لِابْنِهِ (4).

«41»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْحَسَنُ بْنُ سَعِیدٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام أَسْأَلُهُ عَنْ رَجُلٍ کَانَتْ لَهُ أَمَةٌ یَطَؤُهَا فَأَعْتَقَهَا أَوْ بَاعَهَا ثُمَّ أَصَابَ بَعْدَ ذَلِکَ أُمَّهَا هَلْ لَهُ أَنْ یَنْکِحَهَا فَکَتَبَ إِلَیَّ لَا تَحِلُ (5).

«42»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ رَجُلٌ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ فَبَانَتْ مِنْهُ وَ لَهَا ابْنَةٌ مَمْلُوکَةٌ فَاشْتَرَاهَا أَ یَحِلُّ لَهُ أَنْ یَطَأَهَا قَالَ لَا وَ عَنِ الرَّجُلِ یَکُونُ لَهُ الْمَمْلُوکَةُ وَ ابْنَتُهَا فَیَطَأُ إِحْدَاهُمَا فَتَمُوتُ وَ تَبْقَی الْأُخْرَی أَ یَصْلُحُ لَهُ أَنْ یَطَأَهَا قَالَ لَا(6).

«43»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ تَکُونُ لَهُ الْجَارِیَةُ یُصِیبُ مِنْهَا أَ لَهُ أَنْ یَنْکِحَ ابْنَتَهَا قَالَ لَا هِیَ مِثْلُ قَوْلِهِ وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ (7).

ص: 24


1- 1. نفس المصدر ص 68.
2- 2. نفس المصدر ص 68.
3- 3. نفس المصدر ص 68.
4- 4. نفس المصدر ص 70.
5- 5. نفس المصدر ص 70.
6- 6. نفس المصدر ص 70.
7- 7. نفس المصدر ص 70.

روایت44.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابن ابی عُمَیر، جمیل و حَمّاد از امام صادق علیه السلام روایت کردند که فرمود: اگر با مادر و دختر دخول نشده باشد، مساوی هستند.(1)

روایت45.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: رَزین نمد فروش گفت: به امام باقر علیه السلام گفتم: مردی کنیزی داشته که با او نزدیکی کرده و سپس او را فروخته یا نزد او مُرده است، آنگاه دختر آن کنیز را پیدا کرده است، آیا می تواند او را وطی کند؟ فرمود: آری، خداوند این مسئله را در مورد زنان آزاد حرام کرده است، امّا در مورد کنیزان اشکالی ندارد.(2)

باب بیست و نهم : جمع بین دو خواهر و جمع بین زن و عمه و خاله اش

روایات

روایت1.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: دخترِ خواهر را نباید روی خاله اش به نکاح درآورد، و خاله را می توان روی دختر خواهرش به نکاح درآورد، و دختر برادر را نباید روی عمّه اش به نکاح درآورد، و عمّه را می­توان روی دختر برادرش به نکاح درآورد.(3)

روایت2.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: دختر را روی عمّه و خاله اش نباید به نکاح درآورد مگر با اجازه خاله یا عمّه، و اشکالی ندارد که خاله و عمّه را روی دختر خواهرشان به عقد نکاح درآورد.(4)

روایت3.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابوالصباح کنانی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: حلال نیست مرد بین زن و خاله او جمع کند.(5)

روایت4.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: دختر برادر و دختر خواهر را نباید روی عمّه و

ص: 25


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 70
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 70
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
«44»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ وَ جَمِیلٌ وَ حَمَّادٌ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْأُمُّ وَ الِابْنَةُ سَوَاءٌ إِذَا لَمْ یُدْخَلْ بِهَا(1).

«45»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ رَزِینٍ بَیَّاعِ الْأَنْمَاطِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام رَجُلٌ کَانَتْ لَهُ جَارِیَةٌ وَطِئَهَا ثُمَّ بَاعَهَا أَوْ مَاتَتْ عِنْدَهُ ثُمَّ وَجَدَ ابْنَتَهَا أَ یَطَؤُهَا قَالَ نَعَمْ إِنَّمَا حَرَّمَ اللَّهُ هَذَا مِنَ الْحَرَائِرِ فَأَمَّا الْإِمَاءُ فَلَا بَأْسَ (2).

باب 29 الجمع بین الأختین و بین المرأة و عمتها و خالتها

الأخبار

«1»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَا تُنْکَحُ ابْنَةُ الْأُخْتِ عَلَی خَالَتِهَا وَ تُنْکَحُ الْخَالَةُ عَلَی ابْنَةِ أُخْتِهَا وَ لَا تُنْکَحُ ابْنَةُ الْأَخِ عَلَی عَمَّتِهَا وَ تُنْکَحُ الْعَمَّةُ عَلَی ابْنَةِ أَخِیهَا(3).

«2»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ بْنُ سُوَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَا تُنْکَحُ الْجَارِیَةُ عَلَی عَمَّتِهَا وَ لَا عَلَی خَالَتِهَا إِلَّا بِإِذْنِ الْخَالَةِ وَ الْعَمَّةِ وَ لَا بَأْسَ بِأَنْ تُنْکَحَ الْخَالَةُ وَ الْعَمَّةُ عَلَی بِنْتِ أُخْتَیْهِمَا(4).

«3»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا یَحِلُّ لِلرَّجُلِ أَنْ یَجْمَعَ بَیْنَ الْمَرْأَةِ وَ خَالَتِهَا(5).

«4»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْحَسَنُ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَا تُنْکَحُ ابْنَةُ الْأَخِ وَ لَا ابْنَةُ الْأُخْتِ عَلَی عَمَّتِهَا وَ لَا عَلَی

ص: 25


1- 1. نفس المصدر ص 70.
2- 2. نفس المصدر ص 70.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.

خاله شان به نکاح درآورد مگر با اجازه آنها، و می توان عمّه و خاله را روی دختر برادر و دختر خواهر بدون اجازه آنها به عقد نکاح درآورد.(1)

روایت5.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: مالک بن عطیّه از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: با زن روی خاله اش ازدواج نمی توان کرد، و می توان خاله را روی دختر خواهرش به ازدواج درآورد.(2)

روایت6.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن قیس از امام باقر علیه السلام از امیرمؤمنان علیه السلام روایت کرد: دو خواهر که یکی از آنها با مردی ازدواج کرده، و در حالی که باردار بوده، مرد طلاقش داده است، آنگاه از خواهر آن زن خواستگاری کرده و پیش از وضع حملِ خواهر مطلّقه با خواهر دوم نکاح کرده است. امام به او امر فرمود تا از خواهر دوم جدا شود تا زمانی که خواهر مطلّقه وضع حمل کند، آنگاه خواهر دوم را خواستگاری نماید و دوبار به او مهریه بدهد.(3)

روایت7.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر زن از شوی خود «خُلع» نماید، اشکالی ندارد که مرد در زمان عدّه او با خواهرش ازدواج کند.(4)

روایت8.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابواُسامه از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: زنی که از شوهرش خُلع کرده و برای شوهر امکان رجوع به او نیست، برای مرد حلال است که در زمان عدّه زن، با خواهرش ازدواج کند.(5)

روایت9.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: اگر نزد مرد دو کنیز و هر دو خواهر باشند و مرد با یکی از آنها نکاح کند، آنگاه تصمیم بگیرد با آن دیگری هم نکاح کند، نمی تواند مگر اینکه اولی را به وسیله بیع یا هبه از مِلک خود بیرون کند، و اگر او را به فرزند خودش هم هبه کند کافی است.(6)

روایت10.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن سماعه گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که با امّ ولد مردی ازدواج کرده است، آنگاه می خواهد با دخترِ مولای او که آزادش کرده بود ازدواج کند و بین آنها جمع نماید!

ص: 26


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 70
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 70
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 70
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 70

خَالَتِهَا إِلَّا بِإِذْنِهِمَا وَ تُنْکَحُ الْعَمَّةُ وَ الْخَالَةُ عَلَی ابْنَةِ الْأَخِ وَ الْأُخْتِ بِغَیْرِ إِذْنِهِمَا(1).

«5»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا تُزَوَّجُ الْمَرْأَةُ عَلَی خَالَتِهَا وَ تُزَوَّجُ الْخَالَةُ عَلَی ابْنَةِ أُخْتِهَا(2).

«6»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: فِی أُخْتَیْنِ نَکَحَ إِحْدَاهُمَا رَجُلٌ ثُمَّ طَلَّقَهَا وَ هِیَ حُبْلَی ثُمَّ خَطَبَ أُخْتَهَا فَنَکَحَهَا قَبْلَ أَنْ تَضَعَ أُخْتُهَا الْمُطَلَّقَةُ وَلَدَهَا أَمَرَهُ أَنْ یُفَارِقَ الْأَخِیرَةَ حَتَّی تَضَعَ أُخْتُهَا الْمُطَلَّقَةُ وَلَدَهَا ثُمَّ یَخْطَبُهَا وَ یُصْدِقَهَا صَدَاقَهَا مَرَّتَیْنِ (3).

«7»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا اخْتَلَعَتِ الْمَرْأَةُ مِنْ زَوْجِهَا فَلَا بَأْسَ أَنْ یَتَزَوَّجَ أُخْتَهَا وَ هِیَ فِی الْعِدَّةِ(4).

«8»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُثَنَّی عَنْ زُرَارَةَ وَ عَبْدِ الْکَرِیمِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِی أُسَامَةَ جَمِیعاً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْمُخْتَلِعَةُ إِذَا اخْتَلَعَتْ مِنْ زَوْجِهَا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَلَیْهَا رَجْعَةٌ حَلَّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ أُخْتَهَا فِی عِدَّتِهَا(5).

«9»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ بْنُ سُوَیْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: إِذَا کَانَ عِنْدَ الرَّجُلِ الْأُخْتَانِ الْمَمْلُوکَتَانِ فَنَکَحَ إِحْدَاهُمَا ثُمَّ بَدَا لَهُ فِی الثَّانِیَةِ أَنْ یَنْکِحَهَا فَلَیْسَ لَهُ أَنْ یَنْکِحَ الْأُخْرَی حَتَّی یُخْرِجَ الْأُولَی مِنْ مِلْکِهِ بِبَیْعٍ أَوْ هِبَةٍ وَ إِنْ وَهَبَهَا لِوَلَدِهِ فَإِنَّهُ یُجْزِیهِ (6).

«10»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر زراعة [زُرْعَةُ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ أُمَّ وَلَدٍ لِرَجُلٍ ثُمَّ أَرَادَ أَنْ یَتَزَوَّجَ ابْنَةَ سَیِّدِهَا الَّذِی أَعْتَقَهَا فَیَجْمَعُ بَیْنَهُمَا

ص: 26


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 70.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 70.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 70.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 70.

فرمود: اشکالی ندارد.(1)

روایت11.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حضرمی گفت: به امام باقر علیه السلام گفتم: مردی با زنی نکاح کرده است، آنگاه به سرزمین دیگری رفته و خواهر او را به نکاح خود درآورده، در حالی که این امر آگاه نبوده است! فرمود: هر کدام از آنها را خواست نگه می دارد و دیگری را رها می سازد.(2)

روایت12.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: در نامه مردی خطاب به امام کاظم علیه السلام خواندم که با زنی ازدواج موقت کرده و مدّتی را برای آن تعیین نموده است، پس مدّت این رابطه به سر می رسد؛ آیا می تواند پیش از تمام شدن عدّه آن زن، با خواهرش نکاح کند؟ امام در پاسخ نوشت: این ازدواج برایش حلال نیست تا زمانی که عدّه خواهر اوّل به سر رسد.(3)

باب سی ام : نهی های نادر در مورد نکاح

روایات

روایت1.

علل الشرایع: حمّاد گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: حلال نیست کسی بین دو دختر از فرزندان فاطمه علیها السلام جمع کند؛ این امر به حضرت فاطمه می رسد و برای ایشان ناگوار است! راوی گوید: گفتم: به ایشان می رسد؟ فرمود: آری به خدا قسم!(4)

باب سی و یکم : حکم فرزندخوانده

آیات

- وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْواهِکُمْ وَ الله یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ * ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ الله فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ مَوالِیکُمْ وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ لکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَ کانَ الله غَفُوراً رَحِیماً.(5)

{خداوند برای هیچ مردی در درونش دو دل ننهاده است و آن همسرانتان را که مورد ظهار قرار می دهید مادران شما نگردانیده و پسرخواندگانتان را پسران [واقعی] شما قرار نداده است. این گفتار شما به زبان شماست و[لی] خدا حقیقت را می گوید و او[ست که] به راه راست هدایت می کند * آنان را به [نام] پدرانشان بخوانید که این نزد خدا عادلانه تر است و اگر پدرانشان را نمی شناسید، پس برادران دینی و موالی شمایند و در آنچه اشتباها مرتکب آن شده اید بر شما گناهی نیست، ولی در آنچه دلهایتان عمد داشته است [مسئولید] و خداست که همواره آمرزنده مهربان است.}

ص: 27


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 70
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 70
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 70
4- . علل الشرایع : 590
5- . احزاب / 5

قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِکَ (1).

«11»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنِ الْحَضْرَمِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام رَجُلٌ نَکَحَ امْرَأَةً ثُمَّ أَتَی أَرْضاً أُخْرَی فَنَکَحَ أُخْتَهَا وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ قَالَ یُمْسِکُ أَیَّهُمَا شَاءَ وَ یُخَلِّی سَبِیلَ الْأُخْرَی (2).

«12»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر: قَرَأْتُ فِی کِتَابِ رَجُلٍ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام یَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ مُتْعَةً إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی فَیَنْقَضِی الْأَجَلُ بَیْنَهُمَا هَلْ لَهُ أَنْ یَنْکِحَ أُخْتَهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا فَکَتَبَ لَا یَحِلُّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ حَتَّی تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا(3).

باب 30 نوادر المناهی فی النکاح

الأخبار

«1»

ع، [علل الشرائع] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَمَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: لَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ یَجْمَعَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ علیها السلام إِنَّ ذَلِکَ یَبْلُغُهَا فَیَشُقُّ عَلَیْهَا قَالَ قُلْتُ یَبْلُغُهَا قَالَ إِی وَ اللَّهِ (4).

باب 31 حکم المتبنی

الآیات

الأحزاب: وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْواهِکُمْ وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ- ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ مَوالِیکُمْ وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ لکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً(5)

ص: 27


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 70.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 70.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 70.
4- 4. علل الشرائع ص 590.
5- 5. سورة الأحزاب: 5.

- وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ الله عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ الله وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا الله مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ الله أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ الله مَفْعُولًا.(1)

{و آنگاه که به کسی که خدا بر او نعمت ارزانی داشته بود و تو [نیز] به او نعمت داده بودی می گفتی: همسرت را پیش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار و آنچه را که خدا آشکارکننده آن بود در دل خود نهان می کردی و از مردم می ترسیدی، با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسی. پس چون زید از آن [زن] کام برگرفت [و او را ترک گفت] وی را به نکاح تو درآوردیم تا [در آینده] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان، چون آنان را طلاق گفتند، گناهی نباشد و فرمان خدا صورت اجرا پذیرد.}

باب سی و دوم : آمیزش از مقعد

آیات

- فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ الله.(2)

{پس چون پاک شدند، از همان جا که خدا به شما فرمان داده است با آنان آمیزش کنید}

- نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ.(3)

{زنان شما کشتزار شما هستند، پس از هر جا [و هر گونه] که خواهید به کشتزار خود [در]آیید.}

روایات

روایت1.

تفسیر عیاشی: عبدالله بن ابی یعفور گفت: از امام صادق علیه السلام درمورد نزدیکی با زنان از پُشت سؤال کردم، فرمود: اشکالی ندارد، آنگاه آیه «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ»، {زنان شما کشتزار شما هستند، پس از هر جا [و هر گونه] که خواهید به کشتزار خود [در]آیید.} را تلاوت فرمود.(4)

روایت2.

تفسیر عیاشی: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرد که در تفسیر آیه «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ»، {زنان شما کشتزار شما هستند، پس از هر جا [و هر گونه] که خواهید به کشتزار خود [در]آیید.} فرمود: یعنی از هرجا که خواست.(5)

روایت3.

تفسیر عیاشی: راوی گفت: از امام صادق علیه السلام درمورد آیه «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ»، {زنان شما کشتزار شما هستند، پس از هر جا [و هر گونه] که خواهید به کشتزار خود [در]آیید.} سؤال کردم؛ فرمود: یعنی از جلوی زن و از پشت هم، داخل قُبُل.(6)

روایت4.

تفسیر عیاشی: معمّر بن خلّاد از امام رضا علیه السلام روایت کرد که فرمود: نظر شما درباره نزدیکی با زنان از پشت چیست؟ گفتم: از نظر اهل مدینه (فقهای مدینه)

ص: 28


1- . احزاب / 37
2- . بقره / 222
3- . بقره / 223
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 110
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 111
6- . تفسیر عیّاشی 1 : 111

و قال تعالی: وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا(1).

باب 32 وطء الدبر

الآیات

البقرة: فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ (2)

و قال تعالی: نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ (3).

الأخبار

«1»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ إِتْیَانِ النِّسَاءِ فِی أَعْجَازِهِنَّ قَالَ لَا بَأْسَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ (4).

«2»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ قَالَ حَیْثُ شَاءَ(5).

«3»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی- نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ فَقَالَ مِنْ قُدَّامِهَا وَ مِنْ خَلْفِهَا فِی الْقُبُلِ (6).

«4»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: أَیَّ شَیْ ءٍ تَقُولُونَ فِی إِتْیَانِ النِّسَاءِ فِی أَعْجَازِهِنَّ قُلْتُ بَلَغَنِی أَنَّ أَهْلَ الْمَدِینَةِ

ص: 28


1- 1. سورة الأحزاب: 37.
2- 2. سورة البقرة: 222- 223.
3- 3. سورة البقرة: 222- 223.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 110.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 111.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 111.

اشکالی ندارد. یهود می گفتند: اگر مرد از پشت با زن [در قُبُل] نزدیکی کند فرزندش چشم چپ به دنیا می آید، پس خدای تعالی آیه «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ»، {زنان شما کشتزار شما هستند، پس از هر جا [و هر گونه] که خواهید به کشتزار خود [در]آیید.} را نازل کرد، یعنی چه از پشت و چه از جلو، بر خلاف نظر یهود، و مقصود خداوند دخول در دُبُر نبوده است.(1)

روایت5.

تفسیر عیاشی: از حسن بن علی از امام صادق علیه السلام مثل آن نقل شده است.(2)

روایت6.

تفسیر عیاشی: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرد: از ایشان درمورد آیه «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ»، {زنان شما کشتزار شما هستند پس از هر جا [و هر گونه] که خواهید به کشتزار خود [در]آیید.} سؤال کردم، فرمود: یعنی از قُبُل.(3)

روایت7.

تفسیر عیاشی: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره مردی سؤال کردم که با زنش در دُبر نزدیکی می کند؛ امام از آن ناخوشایند شد و فرمود: از دُبُر زنان بپرهیزید! و فرمود: معنای «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ»، {زنان شما کشتزار شما هستند، پس از هر جا [و هر گونه] که خواهید به کشتزار خود [در]آیید.} آن است که هر ساعتی خواستید!(4)

روایت8.

تفسیر عیاشی: فتح بن یزید جُرجانی گفت: در چنین موردی به امام رضا علیه السلام نامه نوشتم؛ پاسخ ایشان اینگونه آمد: در مورد کسی سؤال کردی که از دُبُر با کنیز خود نزدیکی می کند، در حالی که زن لُعبتی است که نباید آزارش دهند، و همانطور که خداوند فرمود، مزرعه است.(5)

روایت9.

تفسیر عیاشی: یزید بن ثابت گفت: مردی از امیر مؤمنان علیه السلام سؤال کرد: آیا می توان از دُبُر با زنان نزدیکی کرد؟ فرمود: پست و فرومایه شدی! خدا فرومایه ات کند! آیا نشنیدی که خداوند فرمود: «أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ»، {آیا آن کار زشت[ی] را مرتکب می شوید که هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است.}(6)

روایت10.

تفسیر عیاشی: عبدالرحمن بن حَجّاج گفت: شنیدم که نزد امام صادق علیه السلام در مورد نزدیکی با زنان از دُبُر بحث شد، ایشان فرمود: تنها یک آیه را سراغ دارم که این کار را حلال کرده باشد: «إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ الْآیَةَ»، {شما از روی شهوت، به جای زنان با مردان درمی آمیزید.}(7)

روایت11.

تفسیر عیاشی: حسین بن علی بن یقطین گفت: از امام موسی علیه السلام درباره نزدیکی مرد با زنش از پشت سؤال کردم؛ فرمود: آیه ای در قرآن در مورد قوم لوط آن را حلال کرده است: «هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ»، {اینان دختران منند. آنان برای شما پاکیزه ترند.} و لوط می دانست که آنها دخول از فَرج را نمی خواهند.(8)

ص: 29


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 111
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 111
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 111
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 111
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 111
6- . تفسیر عیّاشی 2 : 22
7- . تفسیر عیّاشی 2 : 22
8- . تفسیر عیّاشی 2 : 157

لَا یَرَوْنَ بِهِ بَأْساً قَالَ إِنَّ الْیَهُودَ کَانَتْ تَقُولُ إِذَا أَتَی الرَّجُلُ مِنْ خَلْفِهَا خَرَجَ وَلَدُهُ أَحْوَلَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ یَعْنِی مِنْ خَلْفٍ أَوْ قُدَّامٍ خِلَافاً لِقَوْلِ الْیَهُودِ وَ لَمْ یَعْنِ فِی أَدْبَارِهِنَ (1).

«5»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مِثْلَهُ (2).

«6»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی- نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ قَالَ مِنْ قُبُلٍ (3).

«7»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَأْتِی أَهْلَهُ فِی دُبُرِهَا فَکَرِهَ ذَلِکَ وَ قَالَ إِیَّاکُمْ وَ مَحَاشَّ النِّسَاءِ وَ قَالَ إِنَّمَا مَعْنَی نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ أَیَّ سَاعَةٍ شِئْتُمْ (4).

«8»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْفَتْحِ بْنِ یَزِیدَ الْجُرْجَانِیِّ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی الرِّضَا علیه السلام فِی مِثْلِهِ فَوَرَدَ مِنْهُ الْجَوَابُ سَأَلْتَ عَمَّنْ أَتَی جَارِیَتَهُ فِی دُبُرِهَا وَ الْمَرْأَةُ لُعْبَةٌ لَا تُؤْذَی وَ هِیَ حَرْثٌ کَمَا قَالَ اللَّهُ (5).

«9»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ یَزِیدَ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أن [أَ] یُؤْتَی النِّسَاءُ فِی أَدْبَارِهِنَّ فَقَالَ سَفَلْتَ سَفَّلَ اللَّهُ بِکَ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ یَقُولُ- أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ (6).

«10»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام ذُکِرَ عِنْدَهُ إِتْیَانُ النِّسَاءِ فِی أَدْبَارِهِنَّ فَقَالَ مَا أَعْلَمُ آیَةً فِی الْقُرْآنِ أَحَلَّتْ ذَلِکَ إِلَّا وَاحِدَةً- إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ الْآیَةَ(7).

«11»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنْ إِتْیَانِ الرَّجُلِ الْمَرْأَةَ مِنْ خَلْفِهَا قَالَ أَحَلَّتْهَا آیَةٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ فِی قَوْمِ لُوطٍ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهُمْ لَیْسَ الْفَرْجَ یُرِیدُونَ (8).

ص: 29


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 111.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 111.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 111.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 111.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 111.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 22.
7- 7. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 22.
8- 8. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 157.

باب سی و سوم : استمناء و خودارضایی

روایات

روایت1.

فقه الرضا علیه السلام: از امام صادق علیه السلام درباره خودارضایی سؤال شد، ایشان فرمود: گناه بزرگی است که خداوند در کتاب خود از آن نهی کرده است، و کسی که مرتکب آن شود، مثل آن است که با خودش نکاح می کند، و اگر بدانم کسی این کار را می کند با او هم غذا نمی شوم. کسی که سؤال کرده بود گفت: ای فرزند رسول خدا، برایم توضیح بدهید که در کجای کتاب خدا از آن نهی شده است؟ فرمود: آیه «فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ»، {هر که فراتر از این جوید، آنان از حد درگذرندگانند.} و خودارضایی هم جزء فراتر از این است. مرد گفت: [گناه] کدام بزرگتر است؟ زنا یا خودارضایی؟ فرمود: استمناء گناه بزرگی است، ممکن است کسی بگوید بعضی از گناهان سبکتر از بعضی دیگر است، در حالی که گناهان همه نزد خداوند بزرگند، زیرا نافرمانی و سرپیچی هستند، و خداوند سرپیچی بندگان را دوست ندارد! خداوند ما را از آن نهی کرده، زیرا از اعمال شیطان است، وفرمود: «لاتَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ»، {شیطان دشمن شماست، شما [نیز] او را دشمن گیرید [او] فقط دار و دسته خود را می خواند تا آنها از یاران آتش باشند.}(1)

روایت2.

غوالی اللئالی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که با دست خود نکاح می کند ملعون است .

ص: 30


1- . فقه الرضا ص.....

باب 33 الخضخضة و الاستمناء ببعض الجسد

الأخبار

«1»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام] أَبِی قَالَ: سُئِلَ الصَّادِقُ علیه السلام عَنِ الْخَضْخَضَةِ فَقَالَ إِثْمٌ عَظِیمٌ قَدْ نَهَی اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ فِی کِتَابِهِ وَ فَاعِلُهُ کَنَاکِحِ نَفْسِهِ وَ لَوْ عَلِمْتُ بِمَنْ یَفْعَلُهُ مَا أَکَلْتُ مَعَهُ فَقَالَ السَّائِلُ فَبَیِّنْ لِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ کِتَابِ اللَّهِ نَهْیَهُ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهُ فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ وَ هُوَ مِمَّا وَرَاءَ ذَلِکَ فَقَالَ الرَّجُلُ أَیُّمَا أَکْبَرُ الزِّنَا أَوْ هِیَ قَالَ هُوَ ذَنْبٌ عَظِیمٌ قَدْ قَالَ الْقَائِلُ بَعْضُ الذُّنُوبِ أَهْوَنُ مِنْ بَعْضٍ وَ الذُّنُوبُ کُلُّهَا عَظِیمٌ عِنْدَ اللَّهِ لِأَنَّهَا مَعَاصٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مِنَ الْعِبَادِ الْعِصْیَانَ وَ قَدْ نَهَانَا اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ لِأَنَّهَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ وَ قَالَ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ- إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ(1).

«2»

غو، [غوالی اللئالی] قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: نَاکِحُ الْکَفِّ مَلْعُونٌ.

ص: 30


1- 1. فقه الرضا ص.

باب سی و چهارم : کسانی که نگاه کردن به آنها حلال یا حرام است و نگاه کردن، شنیدن و لمس کردنشان حرام یا حلال است و عقوبت بوسیدن و در آغوش گرفتن حرام

آیات

- قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ إِنَّ الله خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ * وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لایُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلی عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی الله جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.(1)

{به مردان با ایمان بگو: دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنان پاکیزه تر است، زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است * و به زنان با ایمان بگو: دیدگان خود را [از هر نامحرمی] فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش [فرو] اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان [همکیش] خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که [از زن] بی نیازند یا کودکانی که بر عورتهای زنان وقوف حاصل نکرده اند آشکار نکنند و پاهای خود را [به گونه ای به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته می دارند معلوم گردد. ای مؤمنان، همگی [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید.}

- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلی بَعْضٍ کَذلِکَ یُبَیِّنُ الله لَکُمُ الْآیاتِ وَ الله عَلِیمٌ حَکِیمٌ * وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ الله لَکُمْ آیاتِهِ وَ الله عَلِیمٌ حَکِیمٌ * وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ

ص: 31


1- . نور / 30- 31

باب 34 من یحل النظر إلیه و من لا یحل و ما یحرم من النظر و الاستماع و اللمس و ما یحل منها و عقاب التقبیل و الالتزام المحرمین

الآیات

النور: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ- وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلی عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (1)

و قال تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلی بَعْضٍ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ- وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ- وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ

ص: 31


1- 1. سورة النور: 30- 31.

خَیْرٌ لَهُنَّ وَ الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(1)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، قطعا باید غلام و کنیزهای شما و کسانی از شما که به [سن] بلوغ نرسیده اند، سه بار در شبانه روز از شما کسب اجازه کنند، پیش از نماز بامداد و نیمروز که جامه های خود را بیرون می آورید و پس از نماز شامگاهان؛ [این] سه هنگام برهنگی شماست، نه بر شما و نه بر آنان گناهی نیست که غیر از این [سه هنگام] گرد یکدیگر بچرخید [و با هم معاشرت نمایید]. خداوند آیات [خود] را این گونه برای شما بیان می کند و خدا دانای سنجیده کار است * و چون کودکان شما به [سن] بلوغ رسیدند باید از شما کسب اجازه کنند، همان گونه که آنان که پیش از ایشان بودند کسب اجازه کردند. خدا آیات خود را این گونه برای شما بیان می دارد و خدا دانای سنجیده کار است * و بر زنان از کار افتاده ای که [دیگر] امید زناشویی ندارند گناهی نیست که پوشش خود را کنار نهند [به شرطی که] زینتی را آشکار نکنند و عفت ورزیدن برای آنها بهتر است و خدا شنوای داناست.}

- درباره زنان پیامبر صلی الله علیه و آله: وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَ ... لا جُناحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ أَخَواتِهِنَّ وَ لا نِسائِهِنَّ وَ لا ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ وَ اتَّقِینَ الله إِنَّ الله کانَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیداً.(2)

{و چون از زنان [پیامبر] چیزی خواستید، از پشت پرده از آنان بخواهید، این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزه تر است ... بر زنان در مورد پدران و پسران و برادران و پسران برادران و پسران خواهران و زنان [همکیش] و بردگانشان گناهی نیست [که دیده شوند] و باید از خدا پروا بدارید که خدا همواره بر هر چیزی گواه است.}

- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ الله غَفُوراً رَحِیماً.(3)

{ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.}

روایات

روایت1.

امالی صدوق: در روایت مناهی آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله از اینکه زن نزد غیر شوهرش و افراد نامحرم بیش از پنج کلمه غیر ضروری حرف بزند، نهی فرمود.(4)

روایت2.

و نهی فرمود از اینکه مرد به عورت برادر مسلمانش نگاه کند، و فرمود: کسی که با دقّت به عورت برادر مسلمانش نگاه کند، هفتاد هزار فرشته او را لعن کنند. و نهی فرمود از اینکه زن به عورت زن دیگری نگاه کند. و نهی فرمود از اینکه مرد به خانه همسایه اش سر بکشد. و فرمود: کسی که از روی عمد به عورت برادر مسلمانش یا غیر همسرش نگاه کند، خداوند او را داخل در جرگه منافقانی نماید که به دنبال زشتی های مسلمانان بودند، و از دنیا نرود تا اینکه خداوند مفتضحش گرداند، مگر اینکه توبه کند.(5)

روایت3.

و آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که چشمش را از حرام پُر کند، خداوند در روز قیامت چشمش را از آتش پر کند، مگر اینکه توبه کند و بازگردد.(6)

روایت4.

و آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که با زن نامحرم دست دهد به خشم خدا گرفتار شده، و کسی که به زن نامحرم بچسبد، با شیطان به یک زنجیر بسته شود و هر دو در آتش افکنده شوند.(7)

ص: 32


1- . نور / 58
2- . احزاب / 53 و 55
3- . احزاب / 59
4- . امالی صدوق : 423
5- . امالی صدوق : 427- 428
6- . امالی صدوق : 429
7- . امالی صدوق : 429

خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (1)

الأحزاب: فی أزواج النبی صلی الله علیه و آله وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَ إلی قوله تعالی لا جُناحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ أَخَواتِهِنَّ وَ لا نِسائِهِنَّ وَ لا ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ وَ اتَّقِینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیداً(2)

و قال تعالی: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً(3).

الأخبار

«1»

لی، [الأمالی للصدوق] فِی خَبَرِ الْمَنَاهِی: أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله نَهَی أَنْ تَتَکَلَّمَ الْمَرْأَةُ عِنْدَ غَیْرِ زَوْجِهَا وَ غَیْرِ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا أَکْثَرَ مِنْ خَمْسِ کَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْهُ (4).

«2»

وَ نَهَی أَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَی عَوْرَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَ قَالَ مَنْ تَأَمَّلَ عَوْرَةَ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ لَعَنَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ نَهَی الْمَرْأَةَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَی عَوْرَةِ الْمَرْأَةِ وَ نَهَی أَنْ یَطَّلِعَ الرَّجُلُ فِی بَیْتِ جَارِهِ وَ قَالَ مَنْ نَظَرَ إِلَی عَوْرَةِ(5)

أَخِیهِ الْمُسْلِمِ أَوْ عَوْرَةِ غَیْرِ أَهْلِهِ مُتَعَمِّداً أَدْخَلَهُ اللَّهُ مَعَ الْمُنَافِقِینَ الَّذِینَ کَانُوا یَبْحَثُونَ عَنْ عَوْرَاتِ الْمُسْلِمِینَ وَ لَمْ یَخْرُجْ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی یَفْضَحَهُ اللَّهُ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ (6).

«3»

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: مَنْ مَلَأَ عَیْنَهُ مِنْ حَرَامٍ مَلَأَ اللَّهُ عَیْنَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ النَّارِ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ وَ یَرْجِعَ (7).

«4»

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: مَنْ صَافَحَ امْرَأَةً تَحْرُمُ عَلَیْهِ فَقَدْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَنِ الْتَزَمَ امْرَأَةً حَرَاماً قُرِنَ فِی سِلْسِلَةٍ مِنْ نَارٍ مَعَ الشَّیْطَانِ فَیُقْذَفَانِ فِی النَّارِ(8).

ص: 32


1- 1. سورة النور: 58.
2- 2. سورة الأحزاب: 53.
3- 3. سورة الأحزاب: 59.
4- 4. أمالی الصدوق ص 423.
5- 5. ما بین العلامتین أضفناه من نسخة الأصل.
6- 6. أمالی الصدوق ص 427- 428.
7- 7. أمالی الصدوق ص 429.
8- 8. أمالی الصدوق ص 429.

روایت5.

تفسیر قمی: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»، {به مردان با ایمان بگو: دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند.} ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: هر آیه ای در قرآن در ذکر فروج آمده، در مورد زنا است مگر این آیه که در مورد نگاه کردن است، پس برای مرد مؤمن حلال نیست که به فرج خواهرش نگاه کند، و برای زن حلال نیست که به فرج برادرش نگاه کند.(1)

و در روایتی از ابوالجارود از امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها»، {و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست.} آمده است: یعنی لباسها، سُرمه، انگشتری، خضاب دست و دستبند. زینت سه نوع است: زینتی برای مردم، زینتی برای مَحارم و زینتی برای شوهر است. زینت برای مردم را گفتیم، و زینت مَحارم عبارت است از: گردنبند و بالاتر از آن، النگو و پایین تر از آن، و خلخال و زینتهای پایین تر از آن. و زینت برای شوهر، تمام بدن است؛ «أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ»، {یا خدمتکاران مرد که [از زن] بی نیازند.} یعنی پیرمرد سالخورده و رو به موت که نیازی به زنان ندارد؛ «أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلی عَوْراتِ النِّساءِ»، {یا کودکانی که بر عورتهای زنان وقوف حاصل نکرده اند.} «وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَ»، {و پاهای خود را [به گونه ای به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته می دارند معلوم گردد.}، می فرماید: پاهایش را به هم نزند تا خلخالها با هم برخورد کند و صدا بدهد.(2)

روایت6.

تفسیر قمی: زنان به مسجد می رفتند و پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز می خواندند؛ شبها که برای نماز مغرب و عشا و نماز صبح بیرون می رفتند، جوانها در سر راه آنها می نشستند و آنها را اذیت می کردند؛ پس خداوند آیه «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ الله غَفُوراً رَحِیماً»، {ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند، این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.} را نازل فرمود.(3)

روایت7.

قرب الاسناد: ابن زیاد گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که در مورد زینت های آشکار زن فرمود: یعنی صورت و دو دست (از مچ به پایین).(4)

روایت8.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد: از ایشان درمورد زن سؤال کردم که آیا می تواند برای حجامت نزد مرد برود؟ ص: 33


1- . تفسیر علی بن ابراهیم 2 : 101
2- . تفسیر علی بن ابراهیم 2 : 101
3- . تفسیر علی بن ابراهیم 2 : 196
4- . قرب الاسناد : 40
«5»

فس، [تفسیر القمی]: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ کُلُّ آیَةٍ فِی الْقُرْآنِ فِی ذِکْرِ الْفُرُوجِ فَهُوَ مِنَ الزِّنَا إِلَّا هَذِهِ الْآیَةَ فَإِنَّهَا مِنَ النَّظَرِ فَلَا یَحِلُّ لِرَجُلٍ مُؤْمِنٍ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی فَرْجِ أُخْتِهِ وَ لَا یَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی فَرْجِ أَخِیهَا(1).

وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها فَهِیَ الثِّیَابُ وَ الْکُحْلُ وَ الْخَاتَمُ وَ خِضَابُ الْکَفِّ وَ السِّوَارُ وَ الزِّینَةُ ثَلَاثٌ زِینَةٌ لِلنَّاسِ وَ زِینَةٌ لِلْمَحْرَمِ وَ زِینَةٌ لِلزَّوْجِ فَأَمَّا زِینَةُ النَّاسِ فَقَدْ ذَکَرْنَا وَ أَمَّا زِینَةُ الْمَحْرَمِ الْقِلَادَةُ فَمَا فَوْقَهَا وَ الدُّمْلُجُ وَ مَا دُونَهُ وَ الْخَلْخَالُ وَ مَا أَسْفَلَ مِنْهُ وَ أَمَّا زِینَةُ الزَّوْجِ فَالْجَسَدُ کُلُّهُ- أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ فَهُوَ الشَّیْخُ الْکَبِیرُ الْفَانِی الَّذِی لَا حَاجَةَ لَهُ فِی النِّسَاءِ- أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلی عَوْراتِ النِّساءِ- وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَ یَقُولُ وَ لَا تَضْرِبُ إِحْدَی رِجْلَیْهَا بِالْأُخْرَی لِتَقْرَعَ الْخَلْخَالَ بِالْخَلْخَالِ (2).

«6»

فس، [تفسیر القمی]: إِنَّ النِّسَاءَ کُنَّ یَخْرُجْنَ إِلَی الْمَسْجِدِ وَ یُصَلِّینَ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَإِذَا کَانَ بِاللَّیْلِ وَ خَرَجْنَ إِلَی صَلَاةِ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ وَ الْغَدَاةِ یَقْعُدُ الشَّابُّ لَهُنَّ فِی طَرِیقِهِنَّ فَیُؤْذُونَهُنَّ وَ یَتَعَرَّضُونَ لَهُنَّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً(3).

«7»

ب، [قرب الإسناد] هَارُونُ عَنِ ابْنِ زِیَادٍ قَالَ: سَمِعْتُ الصَّادِقَ علیه السلام عَمَّا تُظْهِرُ الْمَرْأَةُ مِنْ زِینَتِهَا فَقَالَ الْوَجْهَ وَ الْکَفَّیْنِ (4).

«8»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ لَهَا أَنْ یَحْجُمَهَا رَجُلٌ؟

ص: 33


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2 ص 101.
2- 2. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2 ص 101.
3- 3. نفس المصدر ج 2 ص 196 و کان الرمز( ختص) للاختصاص و هو خطأ.
4- 4. قرب الإسناد ص 40.

فرمود: نه!(1)

روایت9.

و از ایشان در مورد زنی سؤال کردم که روی ران یا بازویش زخم دارد؛ آیا شایسته است مرد به آن نگاه کند و معالجه اش نماید؟ فرمود: نه!(2)

روایت10.

و از ایشان در مورد مردی سؤال کردم که بالای ران یا باسنش زخم است؛ آیا شایسته است زنی به آن نگاه و مداوایش کند؟ فرمود: اگر عورت نباشد اشکال ندارد.(3)

روایت11.

و از ایشان درباره مرد سؤال کردم که چه چیزهایی از بدن زن نامحرم را می تواند ببیند؟ فرمود: صورت، دستها و محلّ دستبند.(4)

روایت12.

علل الشرائع، عیون اخبار الرضا علیه السلام: در کتاب علل ابن سنان از امام رضا علیه السلام روایت شده که برای او نوشت: نگاه کردن به موی زنانی که توسط شوهر پوشیده شده اند و دیگر زنان، حرام شده است؛ زیرا موجب تحریک مردان می گردد و تحریک هم موجب فساد و ورود به چیزهای حرام و ناشایست است، و همچنین آنچه که شبیه به مو است، مگر زنانی که خداوند می فرماید: «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ»، {و بر زنان از کار افتاده ای که [دیگر] امید زناشویی ندارند، گناهی نیست که پوشش خود را کنار نهند [به شرطی که] زینتی را آشکار نکنند.} یعنی غیر از جِلباب (پیراهن بلند و گشاد)، و نگاه کردن به موی چنین زنانی اشکالی ندارد.(5)

روایت13.

معانی الاخبار: زراره گفت: از امام باقر علیه السلام در مورد آیه «أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ...»، {یا خدمتکاران مرد که [از زن] بی نیازند.} سؤال کردم، فرمود: یعنی احمقی که تمایلی به زنان ندارد.(6)

روایت14.

معانی الاخبار: ابوبصیر گفت: از امام صادق علیه السلام درباره «التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ»، {یا خدمتکاران مرد که [از زن] بی نیازند.} سؤال کردم، فرمود: یعنی اَبلهی که تحت ولایت است و به زنان تمایل ندارد.(7)

ص: 34


1- . قرب الاسناد : 101
2- . قرب الاسناد : 101
3- . قرب الاسناد : 101
4- . قرب الاسناد : 102
5- . علل الشرایع : 564 ، عیون الاخبار 2 : 97
6- . معانی الاخبار : 161
7- . معانی الاخبار : 162 ، رمز درج شده برای آن «ل» (خصال) بود که اشتباه است.

قَالَ لَا(1).

«9»

وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ یَکُونُ بِهَا الْجُرْحُ فِی فَخِذِهَا أَوْ عَضُدِهَا هَلْ یَصْلُحُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ یُعَالِجَهُ قَالَ لَا(2).

«10»

وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَکُونُ بِأَصْلِ فَخِذِهِ أَوْ أَلْیَتِهِ الْجُرْحُ هَلْ یَصْلُحُ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَنْظُرَ إِلَیْهِ أَوْ تُدَاوِیَهُ قَالَ إِذَا لَمْ یَکُنْ عَوْرَةً فَلَا بَأْسَ (3).

«11»

وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ مَا یَصْلُحُ لَهُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ مِنَ الْمَرْأَةِ الَّتِی لَا تَحِلُّ لَهُ قَالَ الْوَجْهُ وَ الْکَفُّ وَ مَوْضِعُ السِّوَارِ(4).

«12»

ع، [علل الشرائع] ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] فِی عِلَلِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام: أَنَّهُ کَتَبَ إِلَیْهِ حَرُمَ النَّظَرُ إِلَی شُعُورِ النِّسَاءِ الْمَحْجُوبَاتِ بِالْأَزْوَاجِ وَ غَیْرِهِنَّ مِنَ النِّسَاءِ لِمَا فِیهِ مِنْ تَهْیِیجِ الرِّجَالِ وَ مَا یَدْعُو التَّهْیِیجُ إِلَی الْفَسَادِ وَ الدُّخُولِ فِیمَا لَا یَحِلُّ وَ لَا یَجْمُلُ وَ کَذَلِکَ مَا أَشْبَهَ الشُّعُورَ إِلَّا الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ أَیْ غَیْرَ الْجِلْبَابِ وَ لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَی شُعُورِ مِثْلِهِنَ (5).

«13»

مع، [معانی الأخبار] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ یَزِیدَ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَقَالَ الْأَحْمَقُ الَّذِی لَا یَأْتِی النِّسَاءَ(6).

«14»

مع، [معانی الأخبار] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْوَشَّاءِ عَنِ الْبَطَائِنِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ قَالَ هُوَ الْأَبْلَهُ الْمُوَلَّی عَلَیْهِ الَّذِی لَا یَأْتِی النِّسَاءَ(7).

ص: 34


1- 1. قرب الإسناد ص 101.
2- 2. قرب الإسناد ص 101.
3- 3. قرب الإسناد ص 101.
4- 4. نفس المصدر ص 102.
5- 5. علل الشرائع ص 564 و عیون الأخبار ج 2 ص 97.
6- 6. معانی الأخبار ص 161.
7- 7. معانی الأخبار ص 162 و کان الرمز( ل) للخصال و هو خطأ.

روایت15.

خصال: راوی از امام صادق علیه السلام نقل می کند: به ایشان گفتم: اگر مرد به زن مَحرم نباشد، چه قسمتهایی از بدن زن را می تواند ببیند؟ فرمود: صورت، دو دست از مچ به پایین و دو پا از مچ به پایین.(1)

مؤلف

بعضی روایات در باب احوال مردان و زنان گذشت و بعضی دیگر هم در باب جوامع احکام زنان خواهد آمد.

روایت16.

علل الشرائع: ابن الحجّاج گفت: از امام صادق علیه السلام درباره دختری پرسیدم که بالغ نشده و اینکه چه زمانی باید سر خود را از نامحرم بپوشاند؟ و چه زمانی واجب است سرش را در نماز بپوشاند؟ فرمود: سر خود را نمی پوشاند تا زمانی که نماز برایش حرام گردد. [ظاهرا کنایه از حائض شدن است](2)

روایت17.

قرب الاسناد: بزنطی از امام رضا علیه السلام روایت کرد که فرمود: زن سر خود را از پسر نمی پوشاند تا زمانی که پسر به بلوغ برسد.(3)

روایت18.

خصال: سکونی از امام صادق علیه السلام و ایشان از پدرشان علیه السلام روایت کرد که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همه چشم ها در روز قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمی که از ترس و خشیت خدا گریه کرده است، چشمی که از حرام های خدا پوشیده شده است، و چشمی که شب تا صبح در راه خدا بیدار بوده است.(4)

روایت19.

ثواب الاعمال: ابن الولید از صفار از ابن هاشم از ابن المغیره از سکونی مثل آن را نقل کرده است.(5)

روایت20.

خصال: در حدیث اربعمائة (چهارصدگانه) آمده است که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: در بدن هیچ عضوی نیست که ص: 35


1- . خصال 1 : 211
2- . علل الشرایع : 565
3- . قرب الاسناد : 170 ذیل یک حدیث.
4- . خصال 1 : 61
5- . ثواب الاعمال : 161
«15»

ل، [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَرْوَکِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا لِلرَّجُلِ أَنْ یَرَی مِنَ الْمَرْأَةِ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهَا بِمَحْرَمٍ قَالَ الْوَجْهَ وَ الْکَفَّیْنِ وَ الْقَدَمَیْنِ (1).

أقول

قد سبق بعض الأخبار فی باب أحوال الرجال و النساء و سیأتی بعضها فی باب جوامع أحکام النساء.

«16»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْجَارِیَةِ الَّتِی لَمْ تُدْرِکْ مَتَی یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُغَطِّیَ رَأْسَهَا مِمَّنْ لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا مَحْرَمٌ وَ مَتَی یَجِبُ أَنْ تُقَنِّعَ رَأْسَهَا لِلصَّلَاةِ قَالَ لَا تُغَطِّی رَأْسَهَا حَتَّی تَحْرُمَ عَلَیْهَا الصَّلَاةُ(2).

«17»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ الْخَطَّابِ عَنِ الْبَزَنْطِیِّ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: لَا تُغَطِّی الْمَرْأَةُ رَأْسَهَا مِنَ الْغُلَامِ حَتَّی یَبْلُغَ الْغُلَامُ (3).

«18»

ل، [الخصال] ابْنُ الْمُغِیرَةِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَعْیُنٍ عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ عَیْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عَیْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ (4).

«19»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ عَنِ السَّکُونِیِّ: مِثْلَهُ (5).

«20»

ل، [الخصال] الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: لَیْسَ فِی الْبَدَنِ شَیْ ءٌ أَقَلَ

ص: 35


1- 1. الخصال ج 1 ص 211.
2- 2. علل الشرائع ص 565.
3- 3. قرب الإسناد ص 170 ذیل حدیث.
4- 4. الخصال ج 1 ص 61.
5- 5. ثواب الأعمال ص 161.

شکرش کمتر از چشم باشد، پس درخواست چشم را به او ندهید تا شما را از یاد خداوند عزوجل غافل نسازد.(1)

و فرمود: فقط یک نظر می توانید به زن بکنید، پس آن را با نگاه دوم ادامه ندهید و مراقب فتنه باشید.(2)

روایت21.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: از امام رضا از پدرانش علیهم السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نگاه را در پی نگاه نیاور، وفقط یک بار می توانی نگاه کنی.(3)

روایت22.

قرب الاسناد: ابوالبختری از امام صادق علیه السلام از پدرش از علی علیه السلام روایت کرد که ایشان درباره زنی که می میرد و در شکمش بچه ای است که در مورد آن نگران هستند، فرمود: اگر زنان نتوانند به رفق و ملاطفت بچه را بیرون آورند، اشکال ندارد که مرد دستش را داخل کند، جنین را جدا نموده و بیرون آورد.(4)

روایت23.

مکارم الاخلاق: از امام صادق علیه السلام روایت شده که در توضیح آیه «إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها»، {مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست.} فرمود: یعنی صورت و دو ذراع (ساعد دستها).(5)

همچنین از آن حضرت روایت شده که در توضیح «إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها»، {مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست.} فرمود: زینت آشکار یعنی سُرمه و انگشتری.(6)

و در روایت دیگری فرمود: زینت آشکار، انگشتری و دستبند است و در «وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَ»، {زیورهای خود را آشکار نگردانند.}، مقصود گلوبند، گوشواره، دستبند، النگو و خلخال. و فرمود: «المسک» دستبند و «المسک» النگو یا دستبند از جنس لاک است و مفرد آن «مسک» است.(7)

روایت24.

و از امام صادق علیه السلام روایت است که چون فاطمه علیها السلام در جواب پیغمبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: بهترین زنان کسی است که مردی او را نبیند و او مردی را نبیند، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فاطمه از من است.(8)

ص: 36


1- . خصال 2 : 423 ضمن حدیثی طولانی.
2- . خصال 2 : 426 ضمن حدیثی طولانی.
3- . عیون الاخبار 2 : 65 و فیه یا علی إلخ.
4- . قرب الاسناد : 64
5- . مکارم الاخلاق : 266
6- . مکارم الاخلاق : 266
7- . مکارم الاخلاق : 266
8- . مکارم الاخلاق : 267

شُکْراً مِنَ الْعَیْنِ فَلَا تُعْطُوهَا سُؤْلَهَا فَتَشْغَلَکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ-(1)

وَ قَالَ علیه السلام لَکُمْ أَوَّلُ نَظْرَةٍ إِلَی الْمَرْأَةِ فَلَا تُتْبِعُوهَا بِنَظْرَةٍ أُخْرَی وَ احْذَرُوا الْفِتْنَةَ(2).

«21»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِإِسْنَادِ التَّمِیمِیِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: لَا تُتْبِعِ النَّظْرَةَ النَّظْرَةَ فَلَیْسَ لَکَ إِلَّا أَوَّلُ النَّظْرَةِ(3).

«22»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ: فِی الْمَرْأَةِ یَمُوتُ فِی بَطْنِهَا الْوَلَدُ فَیُتَخَوَّفُ عَلَیْهَا قَالَ لَا بَأْسَ أَنْ یُدْخِلَ الرَّجُلُ یَدَهُ فَیُقَطِّعَهُ فَیُخْرِجَهُ إِذَا لَمْ تَرْفُقْ بِهِ النِّسَاءُ(4).

«23»

مکا، [مکارم الأخلاق] مِنْ کِتَابِ الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها قَالَ الْوَجْهُ وَ الذِّرَاعَانِ (5).

عَنْهُ علیه السلام أَیْضاً: فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها قَالَ الزِّینَةُ الظَّاهِرَةُ الْکُحْلُ وَ الْخَاتَمُ (6).

وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی قَالَ: الْخَاتَمُ وَ الْمَسَکَةُ وَ هُوَ الَّذِی یَظْهَرُ مِنَ الزِّینَةِ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَ الْقَلَائِدَ وَ الْقُرْطَةَ وَ الدَّمَالِیجَ وَ الْخَلَاخِیلَ وَ قَالَ الْمَسَکَةُ هِیَ الْقُلْبُ الْمَسَکُ السِّوَارُ مِنَ الذَّبْلِ وَ یُقَالُ وَاحِدَتُهُ مَسَکَةٌ(7).

«24»

وَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: فِی الْحَدِیثِ الَّذِی قَالَتْ فَاطِمَةُ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَلَّا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّهَا مِنِّی (8).

ص: 36


1- 1. الخصال ج 2 ص 423 ضمن حدیث طویل.
2- 2. الخصال ج 2 ص 426 ضمن حدیث طویل.
3- 3. عیون الأخبار ج 2 ص 65 و فیه یا علی إلخ.
4- 4. قرب الإسناد ص 64.
5- 5. مکارم الأخلاق ص 266.
6- 6. مکارم الأخلاق ص 266.
7- 7. مکارم الأخلاق ص 266.
8- 8. مکارم الأخلاق ص 267.

روایت25.

از امّ سلمه نقل شده که گفت: من با میمونه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم که ابن ام مکتوم آمد، در حالی که آیه حجاب نازل شده بود! پیامبر به ما فرمود: پشت پرده بروید! گفتیم: ای رسول خدا، او که نابینا است و ما را نمی بیند! حضرت فرمود: مگر شما هم نابینا هستید و او را نمی بینید؟(1)

روایت26.

امیر مؤمنان علیه السلام به زنان سلام می کرد و از سلام کردن به زنان جوان کراهت داشت، و فرمود: می ترسم از صدایش خوشم بیاید و گناهی بر من وارد شود که از ثوابِ مورد انتظارم بیشتر باشد.(2)

روایت27.

ابوبصیر از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا مرد می تواند با زن نامحرم دست بدهد؟ فرمود: نه، مگر از زیر پارچه.(3)

روایت28.

و از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: کسی که دیده اش به زنی بیفتد و چشمش را به آسمان کند یا فروبندد، چشم باز نکند مگر اینکه خداوند او را به ازدواج حورالعین درآورد.(4)

روایت29.

و فرمود: می توانی برای مرتبه اول نگاه کنی، و حق نداری برای مرتبه دوم نگاه کنی، و نگاه سوم موجب هلاکت است.(5)

روایت30.

از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: اشکال ندارد که مرد به موی مادر، خواهر یا دخترش نگاه کند.(6)

روایت31.

جامع الاخبار: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که دو چشم خود را از حرام پر کند، خداوند آن را در روز قیامت با میخ هایی از آتش پُر نماید، آنگاه آن را تا زمانی که مردم می ایستند پر از آتش کند و سپس دستور دهد تا او را به سوی آتش ببرند.(7)

روایت32.

و فرمود: کسی که سر در خانه همسایه اش کند و به عورت مردی یا موی زنی یا قسمتی از بدن او نگاه کند، برخداوند حق است تا او را همراه با منافقانی که در دنیا

ص: 37


1- . مکارم الأخلاق: 267
2- . مکارم الأخلاق : 270
3- . مکارم الأخلاق: 270
4- . مکارم الأخلاق : 271
5- . مکارم الأخلاق: 271
6- . مکارم الأخلاق : 271
7- . جامع الاخبار : 93
«25»

عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ: کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ عِنْدَهُ مَیْمُونَةُ فَأَقْبَلَ ابْنُ مَکْتُومٍ وَ ذَلِکَ بَعْدَ أَنْ أَمَرَ بِالْحِجَابِ فَقَالَ احْتَجِبَا فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَیْسَ أَعْمَی لَا یُبْصِرُنَا قَالَ أَ فَعَمْیَاوَانِ أَنْتُمَا أَ لَسْتُمَا تُبْصِرَانِهِ (1).

«26»

وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یُسَلِّمُ عَلَی النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَی الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ قَالَ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ مِنَ الْإِثْمِ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ(2).

«27»

وَ سَأَلَ أَبُو بَصِیرٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام هَلْ یُصَافِحُ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ لَیْسَتْ بِذِی مَحْرَمٍ قَالَ لَا إِلَّا مِنْ وَرَاءِ الثَّوْبِ (3).

«28»

وَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَنْ نَظَرَ إِلَی امْرَأَةٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ إِلَی السَّمَاءِ أَوْ غَمَّضَ بَصَرَهُ لَمْ یَرْتَدَّ إِلَیْهِ بَصَرَهُ حَتَّی یُزَوِّجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ (4).

«29»

وَ قَالَ علیه السلام: أَوَّلُ النَّظْرَةِ لَکَ وَ الثَّانِیَةُ عَلَیْکَ وَ لَا لَکَ وَ الثَّالِثَةُ فِیهَا الْهَلَاکُ (5).

«30»

عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَی شَعْرِ أُمِّهِ أَوْ أُخْتِهِ أَوِ ابْنَتِهِ (6).

«31»

جع، [جامع الأخبار] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ مَلَأَ عَیْنَیْهِ حَرَاماً یَحْشُوهَا اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَسَامِیرَ مِنْ نَارٍ ثُمَّ حَشَاهَا نَاراً إِلَی أَنْ یَقُومَ النَّاسُ ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَی النَّارِ(7).

«32»

وَ قَالَ علیه السلام: مَنِ اطَّلَعَ فِی بَیْتِ جَارِهِ فَنَظَرَ إِلَی عَوْرَةِ رَجُلٍ أَوْ شَعْرِ امْرَأَةٍ أَوْ شَیْ ءٍ مِنْ جَسَدِهَا کَانَ حَقِیقاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ النَّارَ مَعَ الْمُنَافِقِینَ الَّذِینَ

ص: 37


1- 1. مکارم الأخلاق 267.
2- 2. نفس المصدر ص 270.
3- 3. نفس المصدر ص 270.
4- 4. نفس المصدر ص 271.
5- 5. نفس المصدر ص 271.
6- 6. نفس المصدر ص 271.
7- 7. جامع الأخبار ص 93.

به دنبال زشتیهای مسلمانان بودند، وارد آتش گرداند، و از دنیا بیرون نرود تا اینکه خداوند مفتضحش سازد (آبرویش را ببرد) و زشتی هایش را در آخرت برای ناظران آشکار گرداند.(1)

روایت33.

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: کسی که دیده اش را آزاد بگذارد (رها کند)، فردی را که در حضورش است به رنج افکند، و کسی که نگاه هایش پی درپی باشد، حسرتش ادامه خواهد یافت.(2)

روایت34.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نگاه کردن تیر مسمومی از جانب شیطان است، پس هر کس از ترس خداوند آن را ترک کند، خداوند ایمانی به او بدهد که شیرینی آن را در دل خود دریابد.(3)

روایت35.

حضرت فرمود: هر کدام از اعضای فرزند آدم بهره ای از زنا دارد: زنای چشم نگاه کردن، زنای زبان سخن گفتن، زنای گوشها شنیدن، زنای دستها حرکت و فعالیت، و زنای پاها راه رفتن است، وفرج آن را تصدیق یا تکذیب می کند.(4)

روایت36.

نوادر راوندی: از امام موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام روایت شده که علی علیه السلام فرمود: نابینایی برای ورود از فاطمه علیها السلام اجازه گرفت؛ فاطمه خود را از او در حجاب کرد؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چرا از او حجاب کردی و حال آنکه او تو را نمی بیند؟! گفت: اگر او مرا نمی بیند، من او را می بینم و او بو را حس می کند! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: شهادت می دهم که تو پاره ای از من هستی!(5)

روایت37.

و با همان سند آورده است: علی علیه السلام گفت: ای رسول خدا، آیا برای رفتن نزد مادرم از او اجازه بگیرم؟ فرمود: آری! گفت: چرا ای رسول خدا؟ فرمود: آیا خوشحال می شوی که او را برهنه ببینی؟ گفت: نه! فرمود: پس اجازه بگیر.(6)

روایت38.

و با همان سند آورده است: علی علیه السلام گفت: مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: ای رسول خدا، آیا خواهرم موهایش را جلوی من باز گذارد! فرمود: نه؛ من می ترسم اگر چیزی از محاسن یا مو یا ساعد دست خود را باز بگذارد، تو با او مقاربت کنی!(7)

روایت39.

و با همان سند گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کدام از شما خواست زن مَحرمی را ببوسد

ص: 38


1- . جامع الاخبار : 93
2- . جامع الاخبار : 93
3- . جامع الاخبار : 243
4- . جامع الاخبار: 243
5- . نوادر راوندی : 13
6- . نوادر راوندی : 19
7- . نوادر راوندی : 19

کَانُوا یَتَبَحَّثُونَ عَوْرَاتِ الْمُسْلِمِینَ فِی الدُّنْیَا وَ لَمْ یَخْرُجْ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی یَفْضَحَهُ اللَّهُ وَ یُبْدِی عَوْرَاتِهِ لِلنَّاظِرِینَ فِی الْآخِرَةِ(1).

«33»

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: مَنْ أَطْلَقَ نَاظِرَهُ أَتْعَبَ حَاضِرَهُ مَنْ تَتَابَعَتْ لَحَظَاتُهُ دَامَتْ حَسَرَاتُهُ (2).

«34»

قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَکَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ حَلَاوَتَهُ فِی قَلْبِهِ (3).

«35»

وَ قَالَ: لِکُلِّ عُضْوٍ مِنِ ابْنِ آدَمَ حَظٌّ مِنَ الزِّنَا فَالْعَیْنُ زِنَاهُ النَّظَرُ وَ اللِّسَانُ زِنَاهُ الْکَلَامُ وَ الْأُذُنَانِ زِنَاهُمَا السَّمْعُ وَ الْیَدَانِ زِنَاهُمَا الْبَطْشُ وَ الرِّجْلَانِ زِنَاهُمَا الْمَشْیُ وَ الْفَرْجُ یُصَدِّقُ ذَلِکَ وَ یُکَذِّبُهُ (4).

«36»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: اسْتَأْذَنَ أَعْمَی عَلَی فَاطِمَةَ علیها السلام فَحَجَبَتْهُ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِمَ حَجَبْتِهِ وَ هُوَ لَا یَرَاکِ فَقَالَتْ علیها السلام إِنْ لَمْ یَکُنْ یَرَانِی فَأَنَا أَرَاهُ وَ هُوَ یَشَمُّ الرِّیحَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَشْهَدُ أَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنِّی (5).

«37»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: یَا رَسُولَ اللَّهِ أُمِّی أَسْتَأْذِنُ عَلَیْهَا قَالَ نَعَمْ قَالَ وَ لِمَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَ یَسُرُّکَ أَنْ تَرَاهَا عُرْیَانَةً قَالَ لَا قَالَ فَاسْتَأْذِنْ (6).

«38»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: قَالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا رَسُولَ اللَّهِ أُخْتِی تَکْشِفُ شَعْرَهَا بَیْنَ یَدَیَّ قَالَ لَا إِنِّی أَخَافُ إِذَا أَبْدَتْ شَیْئاً مِنْ مَحَاسِنِهَا وَ مِنْ شَعْرِهَا وَ مِعْصَمِهَا أَنْ تُوَاقِعَهَا(7).

«39»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِذَا قَبَّلَ أَحَدُکُمْ ذَاتَ مَحْرَمٍ

ص: 38


1- 1. جامع الأخبار ص 93.
2- 2. جامع الأخبار ص 93.
3- 3. نفس المصدر ص 243.
4- 4. نفس المصدر ص 243.
5- 5. نوادر الراوندیّ ص 13.
6- 6. نفس المصدر ص 19.
7- 7. نفس المصدر ص 19.

که حائض می شود، مثل خواهر، عمّه یا خاله، باید بین دو چشم او و سر او را ببوسد و باید از گونه و لبهای او خودداری کند.(1)

روایت40.

و با همان سند آورده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله از ورود نزد زنان بدون اجازه اولیاء آنها نهی فرمود.(2)

روایت41.

یوسف بن جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: یوسف بن جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله کسی را که به فرج زن نامحرم نگاه کند، و مردی را که به برادر خود در مورد همسرش خیانت کند، و مردی را که مردم به فقهِ او احتیاج دارند و او از آنها درخواست رشوه می کند، لعنت کرده است .

روایت42.

همان: به نقل از کتاب «زهد النبی» تألیف شیخ جعفر بن احمد قمی آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: غضب خداوند بر زن شوهرداری که چشم خود را از غیر شوهرش پُر می کند، شدید است.

روایت43.

نهج البلاغه: روایت شده که آن حضرت علیه السلام در میان اصحاب خود نشسته بودند که زنی زیبا عبور کرد؛ حاضران دیده به آن زن دوختند. امام فرمود: چشمان این مردان خیره مانده و به خاطر آن به هیجان آمده اند، هر گاه یکی از شما به زنی نگاه کرد و از او خوشش آمد، با همسرش بیامیزد که او نیز زنی چون زن وی است! مردی از خوارج گفت: خدا این کافر را بکشد؛ چقدر فقه می داند! حاضران برای کشتن او برخاستند؛ امام فرمود: آرام باشید، دشنام را یا با دشنام و یا با بخشودن باید پاسخ داد.(3)

روایت44.

عدّة الداعی: زُرعة بن محمد گفت: مردی در مدینه کنیزی ارزشمند داشت. محبت آن کنیز در قلب مردی افتاد و از او خوشش آمد. به امام صادق علیه السلام شکایت برد! امام فرمود: خود را در معرض دیدار او قرار ده و هر گاه او را دیدی بگو: «أسأل الله من فضله»، {از خداوند فضلش را می طلبم}. آن مرد دستور امام صادق را اجرا کرد. اندکی نگذشت که برای مولای آن کنیز سفری پیش آمد. به نزد همین مرد آمد و به او گفت: ای فلانی! تو همسایه و مطمئن ترین مردم نزد من هستی؛ برای من سفری پیش آمده و دوست دارم که فلان کنیزم نزد تو باشد. مرد گفت: من زن ندارم و در خانه ام زنی زندگی نمی کند، چگونه کنیز تو نزد من باشد؟

ص: 39


1- . نوادر راوندی: 19
2- . نوادر راوندی : 36
3- . نهج البلاغة 3 : 253

قَدْ حَاضَتْ أُخْتَهُ أَوْ عَمَّتَهُ أَوْ خَالَتَهُ فَلْیُقَبِّلْ بَیْنَ عَیْنَیْهَا وَ رَأْسَهَا وَ لْیَکُفَّ عَنْ خَدِّهَا وَ عَنْ فِیهَا(1).

«40»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: نَهَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ یَدْخُلَ عَلَی النِّسَاءِ إِلَّا بِإِذْنِ الْأَوْلِیَاءِ(2).

«41»

نُقِلَ مِنْ خَطِّ الشَّهِیدِ قُدِّسَ سِرُّهُ عَنْ یُوسُفَ بْنِ جَابِرٍ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ نَظَرَ إِلَی فَرْجِ امْرَأَةٍ لَا تَحِلُّ لَهُ وَ رَجُلًا خَانَ أَخَاهُ فِی امْرَأَتِهِ وَ رَجُلًا احْتَاجَ النَّاسُ إِلَیْهِ لِیُفَقِّهَهُمْ فَسَأَلَهُمُ الرِّشْوَةَ.

«42»

وَ مِنْهُ، نَقْلًا مِنْ کِتَابِ زُهْدِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله لِلشَّیْخِ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ الْقُمِّیِّ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَی امْرَأَةٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَیْنَهَا مِنْ غَیْرِ زَوْجِهَا.

«43»

نَهْجُ الْبَلَاغَةِ، رُوِیَ: أَنَّهُ علیه السلام کَانَ جَالِساً فِی أَصْحَابِهِ إِذْ مَرَّتْ بِهِ امْرَأَةٌ جَمِیلَةٌ فَرَمَقَهَا الْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ فَقَالَ علیه السلام إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ وَ إِنَّ ذَلِکَ سَبَبُ هِبَابِهَا فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُکُمْ إِلَی امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ فَلْیَلْمَسْ أَهْلَهُ فَإِنَّمَا هِیَ امْرَأَةٌ کَامْرَأَةٍ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ قَاتَلَهُ اللَّهُ کَافِراً مَا أَفْقَهَهُ فَوَثَبَ الْقَوْمُ إِلَیْهِ لِیَقْتُلُوهُ فَقَالَ علیه السلام رُوَیْداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ (3).

«44»

عُدَّةُ الدَّاعِی،(4) عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: کَانَ رَجُلٌ بِالْمَدِینَةِ وَ کَانَ لَهُ جَارِیَةٌ نَفِیسَةٌ فَوَقَعَتْ فِی قَلْبِ رَجُلٍ وَ أَعْجَبَ بِهَا فَشَکَا ذَلِکَ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ تَعَرَّضْ لِرُؤْیَتِهَا وَ کُلَّمَا رَأَیْتَهَا فَقُلْ أَسْأَلُ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ فَفَعَلَ فَمَا لَبِثَ إِلَّا یَسِیراً حَتَّی عَرَضَ لِوَلِیِّهَا سَفَرٌ فَجَاءَ إِلَی الرَّجُلِ فَقَالَ یَا فُلَانُ أَنْتَ جَارِی وَ أَوْثَقُ النَّاسِ عِنْدِی وَ قَدْ عَرَضَ لِی سَفَرٌ وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ أُوَدِّعَکَ فُلَانَةَ جَارِیَتِی تَکُونُ عِنْدَکَ فَقَالَ الرَّجُلُ لَیْسَ لِیَ امْرَأَةٌ وَ لَا مَعِی فِی مَنْزِلِی امْرَأَةٌ فَکَیْفَ تَکُونُ جَارِیَتُکَ عِنْدِی؟

ص: 39


1- 1. نفس المصدر: 19.
2- 2. نفس المصدر ص 36.
3- 3. نهج البلاغة ج 3 ص 253.
4- 4. عدّة الداعی ص 234.

گفت: من این کنیز را با تو قیمت گذاری می کنم و تو ضامن قیمت می شوی! وقتی که آمدم این کنیز را به من بفروش و من او را می خرم، و اگر از او لذتی بردی بر تو حلال باشد! مرد پذیرفت و قیمتش را زیاد گرفت. مولای کنیز به سفر رفت و کنیز مدتی نزد مرد ماند تا آنکه از او کام گرفت. تا اینکه فرستاده یکی از خلفای بنی امیه برای خرید کنیز به مدینه آمد، و از جمله کنیزانی که مأموریت داشت بخرد، همین کنیز بود. والی مدینه شخصی را نزد او فرستاد و از او خواست که کنیز را بفروشد. مرد گفت: مولای کنیز در سفر است! ولی والی او را مجبور به فروش کرد و بیش از مبلغی که مولای کنیز تعیین کرده بود به او پرداخت. وقتی کنیز از مدینه بیرون برده شد، مولای کنیز از سفر برگشت و به نزد مرد آمد و پیش از هر چیز از احوال کنیز پرسید. آن مرد وقایع را برایش گفت و تمام پولی که والی مدینه پرداخته بود - هم اصل مالی که مولای کنیز معین کرده بود و هم بهره آن را - جلوی او گذاشت و به او گفت: این قیمت کنیز است! مولا نپذیرفت و گفت: همان قیمتی که با تو معین کرده بودم برمی دارم و بقیه پول از آن توست و گوارایت باشد! خدای تعالی به حسن نیتش با او چنین رفتار کرد.(1)

روایت45.

تفسیر قمی: فرمود: آیه «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ»، {و بر زنان از کار افتاده ای که [دیگر] امید زناشویی ندارند، گناهی نیست که پوشش خود را کنار نهند [به شرطی که] زینتی را آشکار نکنند.} در شأن زنان پیری نازل شده است که از حیض و ازدواج ناامید شده اند (یائسه شده اند) و نیاز نیست نقاب بگذارند. آنگاه فرمود: «وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَ»، {و عفت ورزیدن برای آنها بهتر است.} یعنی نزد مردان حاضر نشوند.(2)

روایت46.

ثواب الاعمال: علی بن عقبه از پدرش از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: نگاه کردن تیری از تیرهای مسموم ابلیس است، و چه بسا نگاهی که حسرت طولانی به دنبال بیاورد.(3)

روایت47.

محاسن: محمد بن علی از ابن فضّال مثل آن را نقل کرده است.(4)

روایت48.

تحف العقول (5):

یحیی بن اکثر در مورد کلام علی علیه السلام که فرموده است: «خنثی متناسب با محلّ ادرارش ارث می برد» سؤال کرد و گفت: هنگام ادرار کردن، چه کسی به او نگاه کند؟ زیرا ممکن است زن بوده و مردان به او نگاه کرده باشند و شاید مرد بوده و زنان به او نگاه کرده باشند، و این حلال نیست! امام هادی

ص: 40


1- . عدّة الداعی : 234
2- . تفسیر قمی 2 : 108
3- . ثواب الاعمال : 236
4- . محاسن : 109
5- . تحف العقول : 508 و 504

فَقَالَ أُقَوِّمُهَا عَلَیْکَ بِالثَّمَنِ وَ تَضْمَنُهُ لِی تَکُونُ عِنْدَکَ فَإِذَا أَنَا قَدِمْتُ فَبِعْنِیهَا أَشْتَرِیهَا وَ إِنْ نِلْتَ مِنْهَا نِلْتَ مَا یَحِلُّ لَکَ فَفَعَلَ وَ غَلَّظَ عَلَیْهِ فِی الثَّمَنِ وَ خَرَجَ الرَّجُلُ فَمَکَثَتْ عِنْدَهُ وَ مَعَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ حَتَّی قَضَی وَطَرَهُ مِنْهَا ثُمَّ قَدِمَ رَسُولٌ لِبَعْضِ خُلَفَاءِ بَنِی أُمَیَّةَ یَشْتَرِی لَهُ جَوَارِیَ وَ کَانَتْ هِیَ فِیمَنْ سُمِّیَ أَنْ تُشْتَرَی فَبَعَثَ الْوَالِی إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ جَارِیَةُ فُلَانٍ قَالَ فُلَانٌ غَائِبٌ فَقَهَرَهُ عَلَی بَیْعِهَا وَ أَعْطَاهُ مِنَ الثَّمَنِ مَا کَانَ فِیهِ رِبْحٌ فَلَمَّا أُخِذَتِ الْجَارِیَةُ وَ أُخْرِجَ بِهَا مِنَ الْمَدِینَةِ قَدِمَ مَوْلَاهَا فَأَوَّلُ شَیْ ءٍ سَأَلَهُ عَنِ الْجَارِیَةِ کَیْفَ هِیَ فَأَخْبَرَهُ بِخَبَرِهَا وَ أَخْرَجَ إِلَیْهِ الْمَالَ کُلَّهُ الَّذِی قَوَّمَهُ عَلَیْهِ وَ الَّذِی رَبِحَ فَقَالَ هَذَا ثَمَنُهَا فَخُذْهُ فَأَبَی الرَّجُلُ وَ قَالَ لَا آخُذُ إِلَّا مَا قَوَّمْتُ عَلَیْکَ وَ مَا کَانَ مِنْ فَضْلٍ فَخُذْهُ لَکَ هَنِیئاً فَصَنَعَ اللَّهُ لَهُ بِحُسْنِ نِیَّتِهِ.

«45»

فس، [تفسیر القمی]: وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ قَالَ نَزَلَتْ فِی الْعَجَائِزِ اللَّاتِی قَدْ یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ وَ التَّزْوِیجِ أَنْ یَضَعْنَ النِّقَابَ ثُمَّ قَالَ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَ أَیْ لَا یَظْهَرْنَ لِلرِّجَالِ (1).

«46»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً(2).

«47»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ: مِثْلَهُ (3).

«48»

ف،(4)

[تحف العقول]: سَأَلَ یَحْیَی بْنُ أَکْثَمَ عَنْ قَوْلِ عَلِیٍّ إِنَّ الْخُنْثَی یُوَرَّثُ مِنَ الْمَبَالِ وَ قَالَ فَمَنْ یَنْظُرُ إِذَا بَالَ إِلَیْهِ مَعَ أَنَّهُ عَسَی أَنْ تَکُونَ امْرَأَةً وَ قَدْ نَظَرَ إِلَیْهَا الرِّجَالُ أَوْ عَسَی أَنْ یَکُونَ رَجُلًا وَ قَدْ نَظَرَتْ إِلَیْهِ النِّسَاءُ وَ هَذَا مَا لَا یَحِلُّ فَأَجَابَ أَبُو الْحَسَنِ

ص: 40


1- 1. تفسیر القمّیّ ج 2 ص 108.
2- 2. ثواب الأعمال ص 236.
3- 3. المحاسن ص 109.
4- 4. تحف العقول ص 508 و 504، و فی مطبوعة الکمبانیّ رمز المناقب.

علیه السلام پاسخ داد: کلام علی حق است؛ چند نفر عادل به او نگاه می کنند، به این صورت که هر کدام آینه ای برمی دارند و خنثی پشت سر آنها برهنه می ایستد و آنها به آینه نگاه می کنند و شبح (تصویر) او را می بینند و نسبت به او حکم می کنند.(1)

روایت49.

محاسن: یونس بن عبدالرحمن گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که با دقت به پشت زنی نگاه کند، نماز ندارد! یونس گفت: یعنی وقتی در حال نماز باشد.(2)

روایت50.

محاسن: روایت شده که عیسی بن مریم فرمود: از دید زدن بپرهیزید، زیرا نگاه در دل کاشته می شود و فتنه­ای برای صاحب نگاه است.(3)

روایت51.

فقه الرضا علیه السلام: اگر مردی پسری را از روی شهوت ببوسد، فرشتگان آسمان، فرشتگان زمین، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب لعنتش کنند و جهنّم برایش فراهم آمده که بد سرنوشتی است!(4)

و در روایت دیگری آمده است: کسی که پسری را از روی شهوت ببوسد، خداوند او را با افساری از آتش لگام می کند.(5)

روایت52.

مصباح الشریعه: امام صادق علیه السلام فرمود: کسی به چیزی چنگ نزد (دست نیاویخت)، مانند فروبستن چشم؛ زیرا چشم از حرامهای الهی بسته نشود مگر اینکه پیش از آن، جلوه عظمت و جلال [خداوندی] در دل مشاهده گردد.(6)

و از امیرمؤمنان علیه السلام سؤال شد: برای موفق شدن به کنترل چشم، از چه وسیله ای می توان کمک گرفت؟ فرمود: به وسیله خضوع و فروافتادگی در زیر سُلطه و حکومت کسی که بر باطن تو آگاه است، و چشم، جاسوس قلب و سفیر عقل است، بنابراین از آنچه مناسب با دینت نیست، و از چیزی که قلبت از آن کراهت دارد و یا عقلت آن را نمی پذیرد، چشم خود را بپوشان.(7)

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چشمانتان را فروبندید تا عجایب و شگفتی ها را ببینید، و خداوند عزوجل فرمود:

ص: 41


1- . مناقب 3 : 508 چاپ نجف
2- . محاسن : 82
3- . محاسن : 109
4- . فقه الرضا : 38
5- . فقه الرضا : 38
6- . مصباح الشریعة : 28 چاپ ایران سال 1379.
7- . مصباح الشریعة : 28 چاپ ایران سال 1379

الثَّالِثُ علیه السلام إِنَّ قَوْلَ عَلِیٍّ حَقٌّ وَ یَنْظُرُ قَوْمٌ عُدُولٌ یَأْخُذُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِرْآةً وَ تَقُومُ الْخُنْثَی خَلْفَهُمْ عُرْیَانَةً وَ یَنْظُرُونَ فِی الْمَرَایَا فَیَرَوْنَ الشَّبَحَ فَیَحْکُمُونَ عَلَیْهِ (1).

«49»

سن، [المحاسن] إِدْرِیسُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَنْ تَأَمَّلَ خَلْفَ امْرَأَةٍ فَلَا صَلَاةَ لَهُ قَالَ یُونُسُ إِذَا کَانَ فِی الصَّلَاةِ(2).

«50»

سن، [المحاسن] فِی رِوَایَةِ یَحْیَی بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ ذَافِرٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ: إِیَّاکُمْ وَ النَّظْرَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِی الْقَلْبِ وَ کَفَی بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً(3).

«51»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِذَا قَبَّلَ الرَّجُلُ غُلَاماً بِشَهْوَةٍ لَعَنَهُ مَلَائِکَةُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِکَةُ الْأَرْضِ وَ مَلَائِکَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلَائِکَةُ الْغَضَبِ وَ أَعَدَّ لَهُ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً(4).

وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ: مَنْ قَبَّلَ غُلَاماً بِشَهْوَةٍ أَلْجَمَهُ اللَّهُ بِلِجَامٍ مِنَ النَّارِ(5).

«52»

مص، [مصباح الشریعة] قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: مَا اعْتَصَمَ أَحَدٌ بِمِثْلِ مَا اعْتَصَمَ بِغَضِّ الْبَصَرِ فَإِنَّ الْبَصَرَ لَا یُغَضُّ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ إِلَّا وَ قَدْ سَبَقَ إِلَی قَلْبِهِ مُشَاهَدَةُ الْعَظَمَةِ وَ الْجَلَالِ (6).

وَ سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام بِمَا یُسْتَعَانُ عَلَی غَمْضِ الْبَصَرِ فَقَالَ بِالْخُمُودِ تَحْتَ سُلْطَانِ الْمُطَّلِعِ عَلَی سَتْرِکِ وَ الْعَیْنُ جَاسُوسُ الْقَلْبِ وَ بَرِیدُ الْعَقْلِ فَغُضَّ بَصَرَکَ عَمَّا لَا یَلِیقُ بِدِینِکَ وَ یَکْرَهُهُ قَلْبُکَ وَ یُنْکِرُهُ عَقْلُکَ-(7).

قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ تَرَوْنَ الْعَجَائِبَ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ:

ص: 41


1- 1. المناقب ج 3 ص 508 طبع النجف.
2- 2. المحاسن ص 82.
3- 3. المحاسن ص 109.
4- 4. فقه الرضا ص 38.
5- 5. فقه الرضا ص 38.
6- 6. مصباح الشریعة ص 28 طبع ایران سنة 1379 و کان الرمز( سن) للمحاسن و هو خطاء.
7- 7. مصباح الشریعة ص 28 طبع ایران سنة 1379 و کان الرمز( سن) للمحاسن و هو خطاء.

«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»، {به مردان با ایمان بگو: دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند}.(1)

عیسی بن مریم به حواریان گفت: مبادا به چیزهای ممنوع نگاه کنید، زیرا آن بذر شهوات و رویش فسق (گناه) است.(2)

و یحیی بن زکریا فرمود: مرگ برای من دوست داشتنی­تر است از نگاهی که واجب و لازم نباشد.(3)

روایت53.

عبدالله بن مسعود به مردی که از زنی عیادت کرده و به صورت او نگاه کرده بود، گفت: اگر چشمهایت از بین می رفت برایت بهتر بود از عیادت کردن این مریض. و چشمی از نگاه کردن به چیز ممنوع و حرام بهره نمی برد مگر آنکه گرهی از آرزوها در دل او بسته شود، و این گره باز نشود مگر به یکی از این دو سبب: یا توبه خالص و گریه حسرت و پشیمانی، و یا رسیدن به آنچه آرزو کرده و به آن نظر افکنده است. پس کسی که بهره را می برد و توبه نمی کند سرنوشتش آتش است، و کسی که توبه نماید و از روی حسرت و پشیمانی گریه و زاری کند، جایگاهش بهشت و خشنودی پروردگار متعال خواهد بود.(4)

روایت54.

تفسیر عیاشی: صفوان جمّال گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: پدر و مادرم به فدایت، زن مسلمان که شغل مرا می داند نزد من می آید و من می دانم که مسلمان است و شما را دوست می دارد و مَحرمی با او نیست! فرمود: اگر زن مسلمان نزد تو آمد سوارش کن، زیرا مرد مؤمن، مَحرم زنِ مؤمن است، و این آیه را تلاوت فرمود: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»، {و مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند.}(5)

روایت55.

مکارم الاخلاق: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: نگاه کردن به عورت مسلمان مکروه است، امّا نگاه کردن به عورت کسی که مسلمان نیست، مثل نگاه کردن به عورت الاغ است.(6)

روایت56.

و از آن حضرت علیه السلام نقل شده که فرمود: مرد نباید به عورت برادرش نگاه کند، و اگر [در مذهب] با او مخالف بود، در حمّام اشکالی ندارد.(7)

روایت57.

و از آن حضرت علیه السلام نقل شده که فرمود: ران، عورت نیست.(8)

ص: 42


1- . مصباح الشریعة : 28 چاپ ایران سال 1379
2- . مصباح الشریعة : 28 چاپ ایران سال 1379
3- . مصباح الشریعة : 28 چاپ ایران سال 1379
4- . مصباح الشریعة : 28 چاپ ایران سال 1379
5- . تفسیر عیّاشی 2 : 96
6- . مکارم الاخلاق : 61
7- . مکارم الاخلاق : 61
8- . مکارم الاخلاق : 61

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ (1).

قَالَ عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ إِیَّاکُمْ وَ النَّظَرَ إِلَی الْمَحْذُورَاتِ فَإِنَّهَا بَذْرُ الشَّهَوَاتِ وَ نَبَاتُ الْفِسْقِ-(2)

وَ قَالَ یَحْیَی بْنُ زَکَرِیَّا الْمَوْتُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ نَظْرَةٍ لِغَیْرِ وَاجِبٍ (3).

«53»

وَ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ لِرَجُلٍ نَظَرَ إِلَی امْرَأَةٍ فَعَادَهَا فِی مَرَضِهَا لَوْ ذَهَبَتْ عَیْنَاکَ لَکَانَ خیر [خَیْراً] لَکَ مِنْ عِیَادَةِ مَرِیضِکَ وَ لَا تَتَوَفَّی [تَتَوَفَّرُ] عَیْنٌ نَصِیبَهَا مِنْ نَظْرَةٍ إِلَی مَحْذُورٍ إِلَّا وَ قَدِ انْعَقَدَ عُقْدَةٌ عَلَی قَلْبِهِ مِنَ الْمُنْیَةِ وَ لَا تَنْحَلُّ إِلَّا بِإِحْدَی الْحَالَتَیْنِ بِبُکَاءِ الْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ بِتَوْبَةٍ صَادِقَةٍ وَ إِمَّا بِأَخْذِ حَظِّهِ مِمَّا تَمَنَّی وَ نَظَرَ إِلَیْهِ فَآخِذُ الْحَظِّ مِنْ غَیْرِ تَوْبَةٍ مَصِیرُهُ إِلَی النَّارِ وَ أَمَّا التَّائِبُ الْبَاکِی بِالْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ عَنْ ذَلِکَ فَمَأْوَاهُ الْجَنَّةُ وَ مُنْقَلَبُهُ الرِّضْوَانُ (4).

«54»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی تَأْتِینِی الْمَرْأَةُ الْمُسْلِمَةُ قَدْ عَرَفَتْنِی بِعَمَلِی وَ عَرَفْتُهَا بِإِسْلَامِهَا وَ حُبِّهَا إِیَّاکُمْ وَ وَلَایَتِهَا لَکُمْ وَ لَیْسَ لَهَا مَحْرَمٌ قَالَ فَإِذَا جَاءَتْکَ الْمَرْأَةُ الْمُسْلِمَةُ فَاحْمِلْهَا فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ مَحْرَمُ الْمُؤْمِنَةِ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ (5).

«55»

مکا، [مکارم الأخلاق] رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: إِنَّمَا کُرِهَ النَّظَرُ إِلَی عَوْرَةِ الْمُسْلِمِ فَأَمَّا النَّظَرُ إِلَی عَوْرَةِ مَنْ لَیْسَ بِمُسْلِمٍ مِثْلُ النَّظَرِ إِلَی عَوْرَةِ الْحِمَارِ(6).

«56»

وَ عَنْهُ علیه السلام قَالَ: لَا یَنْظُرِ الرَّجُلُ إِلَی عَوْرَةِ أَخِیهِ فَإِذَا کَانَ مُخَالِفاً لَهُ فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ فِی الْحَمَّامِ (7).

«57»

وَ عَنْهُ علیه السلام قَالَ: الْفَخِذُ لَیْسَ بِعَوْرَةٍ(8).

ص: 42


1- 1. مصباح الشریعة ص 28 طبع ایران سنة 1379.
2- 2. مصباح الشریعة ص 28 طبع ایران سنة 1379.
3- 3. مصباح الشریعة ص 28 طبع ایران سنة 1379.
4- 4. مصباح الشریعة ص 28 طبع ایران سنة 1379.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 96.
6- 6. مکارم الأخلاق ص 61.
7- 7. مکارم الأخلاق ص 61.
8- 8. مکارم الأخلاق ص 61.

باب سی و پنجم : نگاه کردن مرد به زنی که قصد ازدواج با او را دارد

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: مسعد بن یَسَع از امام صادق از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: اشکالی ندارد که مرد به زیبایی های زن، پیش از آن که با او ازدواج کند، نظر کند، چرا که مرد مشتری است و اگر مقدّر باشد می شود.(1)

روایت2.

علل الشرایع: یونس بن یعقوب گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: مردی قصد ازدواج با زنی را دارد، آیا جایز است به آن زن نگاه کند؟ فرمود: بله، و زن برای او لباسهای نازک می پوشد، زیرا مرد می خواهد او را به بالاترین قیمت بخرد.(2)

روایت3.

نوادر راوندی: موسی بن جعفر از پدرانش (علیهم السلام) روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرگاه یکی از شما بخواهد ازدواج کند، اشکالی ندارد که زن را کاملا خوب ببیند، زیرا او مشتری است.(3)

روایت4.

و در روایت دیگری فرمود: ایرادی ندارد که مرد به آنچه از بدن زن که وی را جذب می نماید، نگاه کند.(4)

روایت5.

و امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: این روایت برای جابر بن عبدالله ذکر شد؛ او گفت: وقتی این را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم، برای دیدن دختری از انصار، پشت دیوار [خانه] پدرش کمین کردم و به آنچه می خواستم و نمی خواستم نظر انداختم، پس با او ازدواج نمودم، و بهترین زن بود.(5)

ص: 43


1- . قرب الاسناد : 74
2- . علل الشرایع : 500
3- . نوادر راوندی : 13
4- . نوادر راوندی : 13
5- . نوادر راوندی : 13

باب 35 النظر إلی امرأة یرید الرجل تزویجها

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] هَارُونُ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ الْیَسَعِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: لَا بَأْسَ بِأَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَی مَحَاسِنِ الْمَرْأَةِ قَبْلَ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا إِنَّمَا هُوَ مُسْتَامٌ فَإِنْ یُقْضَ أَمْرٌ یَکُنْ (1).

«2»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الرَّجُلُ یُرِیدُ أَنْ یَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ یَجُوزُ لَهُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهَا قَالَ نَعَمْ وَ تُرَقِّقُ لَهُ الثِّیَابَ لِأَنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَشْتَرِیَهَا بِأَغْلَی الثَّمَنِ (2).

«3»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یَتَزَوَّجَ فَلَا بَأْسَ أَنْ یُولِجَ بَصَرَهُ فَإِنَّمَا هُوَ مُشْتَرٍ(3).

«4»

وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی: فَلَا بَأْسَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی مَا یَدْعُوهُ إِلَیْهِ مِنْهَا(4).

«5»

وَ قَالَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ علیه السلام: ذُکِرَ هَذَا الْخَبَرُ لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ جَابِرٌ لَمَّا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ هَذَا اخْتَبَأْتُ لِجَارِیَةٍ مِنَ الْأَنْصَارِ فِی حَائِطٍ لِأَبِیهَا فَنَظَرْتُ إِلَی مَا أَرَدْتُ وَ إِلَی مَا لَمْ أُرِدْ فَتَزَوَّجْتُهَا فَکَانَتْ خَیْرَ امْرَأَةٍ(5).

ص: 43


1- 1. قرب الإسناد ص 74.
2- 2. علل الشرائع ص 500.
3- 3. نوادر الراوندیّ ص 13.
4- 4. نوادر الراوندیّ ص 13.
5- 5. نوادر الراوندیّ ص 13.

باب سی و ششم : حکم کنیزان، بردگان، اخته­شدگان، اهل ذمّه و امثال آنها در نگاه کردن، وحکم نگاه کردن به پسر، و حد حلال نگاه کردن برای کسی که می خواهد کنیز بخرد. در این باب مذمّت مرد اخته شده هم آمده است

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: ابن علوان از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرده که فرمود: هرگاه مرد، کنیز خود را شوهر دهد، نباید به عورت او نگاه کند، و عورت عبارت است از ناف تا زانو.(1)

روایت2.

قرب الاسناد: علی علیه السلام فرمود: بَرده نباید به موی زنی که ارباب اوست نگاه کند.(2)

روایت3.

قرب الاسناد: علی علیه السلام هرگاه می خواست کنیز بخرد، ساق پای او را باز می نمود و به آن نگاه می کرد.(3)

روایت4.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: ابن بزیع گفت: از امام رضاعلیه السلام درباره نقاب زدن زنان در حضور خواجگان سؤال کردم؛ فرمود: خواجگان بر دختران امام کاظم علیه السلام وارد می شدند و آنها نقاب نمی زدند.(4)

و از ایشان در مورد امّ ولد سؤال کردم که آیا می تواند در حضور مردان سَر خود را باز بگذارد؟ فرمود: بپوشاند!(5)

ص: 44


1- . قرب الاسناد : 49
2- . قرب الاسناد : 50
3- . قرب الاسناد : 49
4- . عیون الاخبار 2 : 19
5- . عیون الاخبار 2 : 19

باب 36 حکم الإماء و العبید و الخصیان و أهل الذمة و أشباههن فی النظر و حکم النظر إلی الغلام و ما یحل من النظر لمن یرید شراء الجاریة و فیه ذم الخصی

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام أَنَّهُ قَالَ: إِذَا زَوَّجَ الرَّجُلُ أَمَتَهُ فَلَا یَنْظُرَنَّ إِلَی عَوْرَتِهَا وَ الْعَوْرَةُ مَا بَیْنَ السُّرَّةِ إِلَی الرُّکْبَةِ(1).

«2»

ب، [قرب الإسناد] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لَا یَنْظُرِ الْعَبْدُ إِلَی شَعْرِ سَیِّدَتِهِ (2).

«3»

ب، [قرب الإسناد] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام إِذَا أَرَادَ أَنْ یَبْتَاعَ الْجَارِیَةَ یَکْشِفُ عَنْ سَاقَیْهَا فَیَنْظُرُ إِلَیْهَا(3).

«4»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] جَعْفَرُ بْنُ نُعَیْمٍ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الْفَضْلِ عَنِ ابْنِ بَزِیعٍ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنْ قِنَاعِ النِّسَاءِ مِنَ الْخِصْیَانِ فَقَالَ کَانُوا یَدْخُلُونَ عَلَی بَنَاتِ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام فَلَا یَتَقَنَّعْنَ-(4) وَ سَأَلْتُهُ عَنْ أُمِّ الْوَلَدِ هَلْ لَهَا أَنْ تَکْشِفَ رَأْسَهَا بَیْنَ أَیْدِی الرِّجَالِ قَالَ: تَتَقَنَّعُ (5).

ص: 44


1- 1. قرب الإسناد ص 49.
2- 2. قرب الإسناد ص 50.
3- 3. قرب الإسناد ص 49.
4- 4. عیون الأخبار ج 2 ص 19 و کان الرمز( ل) للخصال و هو خطأ.
5- 5. عیون الأخبار ج 2 ص 19 و کان الرمز( ل) للخصال و هو خطأ.

روایت5.

قرب الاسناد: صالح بن عبدالله خثعمی گفت: برای امام موسی علیه السلام نامه نوشتم و از ایشان در مورد نماز در دو مسجد (مسجد الحرام و مسجد النبی) سؤال کردم، که آیا شکسته بخوانم یا تمام؟ ایشان برای من نوشت: هر کدام را انجام دهی اشکالی ندارد.(1)

روایت6.

و از ایشان درباره برده اَخته شده ام که در سنّ مرد بالغ است سؤال کردم که آیا برای زن حلال است او را ببیند و زن موهای خود را جلوی او باز بگذارد؟ ایشان پاسخی نداد. - گوید: - پس این سؤال را رو در رو از امام رضا علیه السلام پرسیدم، ایشان نیز مثل پدرش جواب داد، اما در مورد نماز فرمود: شکسته بخوان.(2)

روایت7.

امالی شیخ طوسی: برادرِ دعبل از امام رضا از پدرانش از حسین بن علی صلوات الله علیهم روایت کرد که فرمود: خادمی را بر خواهرم سکینه بنت علی علیه السلام وارد کردند، خواهرم سر خود را از او پوشاند. به او گفتند: او خادم است، گفت: او مردی است که شهوتش باز داشته شده!(3)

روایت8.

علل الشرائع: عبّاد بن صُهیب گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: نگاه کردن به سر زنان اهل تهامه، اَعراب و کوه­نشینان از اهل ذمّه اشکالی ندارد، زیرا وقتی از این کار نهی می شوند، خودداری نمی کنند. و فرمود: نگاه کردن به مو و بدن زن زیردست و کلفت، به شرط اینکه عمدی نباشد، اشکالی ندارد.(4)

روایت9.

قرب الاسناد: ابوالبختری از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که علی علیه السلام فرمود: نگاه کردن به سر زنان اهل تهامه اشکال ندارد.(5)

روایت10.

خصال: ابن عبدالحمید از امام کاظم علیه السلام روایت کرد که فرمود: سه چیز است که چشم را روشن می کند: نگاه کردن به سبزی، نگاه کردن به آب جاری، و نگاه کردن به روی خوب.(6)

ص: 45


1- . قرب الاسناد : 125
2- . قرب الاسناد : 125
3- . امالی طوسی 1 : 376
4- . علل الشرایع : 565
5- . قرب الاسناد : 62
6- . خصال 1 : 57
«5»

ب، [قرب الإسناد] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْخَثْعَمِیِّ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام أَسْأَلُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِی الْمَسْجِدَیْنِ أُقَصِّرُ أَوْ أُتِمُّ فَکَتَبَ إِلَیَّ أَیَّ ذَلِکَ فَعَلْتَ لَا بَأْسَ (1).

«6»

وَ سَأَلْتُهُ عَنْ خَصِیٍّ لِی فِی سِنِّ رَجُلٍ مُدْرِکٍ یَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ یَرَاهَا وَ تَکْشِفَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَلَمْ یُجِبْنِی فِیهَا قَالَ فَسَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنْهَا مُشَافَهَةً فَأَجَابَنِی بِمِثْلِ مَا أَجَابَنِی أَبُوهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فِی الصَّلَاةِ قَصْرٌ(2).

«7»

ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] بِإِسْنَادِ أَخِی دِعْبِلٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ قَالَ: أُدْخِلَ عَلَی أُخْتِی سُکَیْنَةَ بِنْتِ عَلِیٍّ علیه السلام خَادِمٌ فَغَطَّتْ رَأْسَهَا مِنْهُ فَقِیلَ لَهَا إِنَّهُ خَادِمٌ فَقَالَتْ هُوَ رَجُلٌ مُنِعَ شَهْوَتُهُ (3).

«8»

ع، [علل الشرائع] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَیْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَی رُءُوسِ أَهْلِ تِهَامَةَ وَ الْأَعْرَابِ وَ أَهْلِ السَّوَادِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ لِأَنَّهُنَّ إِذَا نُهِینَ لَا یَنْتَهِینَ وَ قَالَ الْمَغْلُوبَةُ لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَی شَعْرِهَا وَ جَسَدِهَا مَا لَمْ تَتَعَمَّدْ ذَلِکَ (4).

«9»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَی رُءُوسِ نِسَاءِ أَهْلِ تِهَامَةَ(5).

«10»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ الْیَقْطِینِیِّ عَنِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ عَنِ ابْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ: ثَلَاثٌ یَجْلِینَ الْبَصَرَ النَّظَرُ إِلَی الْخُضْرَةِ وَ النَّظَرُ إِلَی الْمَاءِ الْجَارِی وَ النَّظَرُ إِلَی الْوَجْهِ الْحَسَنِ (6).

ص: 45


1- 1. قرب الإسناد ص 125.
2- 2. قرب الإسناد ص 125.
3- 3. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 376 و کان الرمز علیه السلام لعلل الشرائع و هو خطأ.
4- 4. علل الشرائع ص 565 و کان الرمز( ل) للخصال و هو خطأ.
5- 5. قرب الإسناد ص 62 و فیه نساء أهل الذمّة.
6- 6. الخصال ج 1 ص 57.

روایت11.

محاسن: یقطینی مثل آن را آورده است.(1)

روایت12.

علل الشرائع: حمّاد گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: فدایت گردم! در میان اصحابمان (شیعیان) فرد اَخته شده ای را می بینیم که با عفّت است و عبادتهایی دارد، امّا تقریباً هرگاه او را می بینیم خشن و بدخُلق است و دیوانه وار غضب می کند! فرمود: به این دلیل است که بچه دار نشده و زنا هم نمی کند.(2)

روایت13.

علل الشرائع: روایت است که از امام صادق علیه السلام در مورد مَرد اَخته شده سؤال کردند؛ ایشان فرمود: در مورد کسی که از مؤمن متولّد نشده و مؤمنی را به دنیا نمی آورد سؤال نکن.(3)

روایت14.

مکارم الاخلاق: امام صادق علیه السلام فرمود: زن نباید مقابل مرد اَخته شده با سرِ باز بنشیند.(4)

روایت15.

رسول خدا صلی الله علیه و آله مخنّثین را لعنت کرد و فرمود: آنها را از خانه هایتان بیرون کنید.(5)

روایت16.

اسحاق بن عمّار گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا برده می تواند به موی مولای خود که زن است نگاه کند؟ فرمود: بله، و به ساق هایش هم می تواند نگاه کند.(6)

روایت17.

محمد بن اسحاق از امام رضا علیه السلام روایت کرد: به ایشان گفتم: مردی برده ای اَخته شده دارد که بر زنانش وارد می شود و آب وضو به دست آن­ها می­دهد و موهای آن­ها را می بیند! آیا جایز است؟ فرمود: نه!(7)

روایت18.

مکارم الاخلاق: ابن بزیع گفت: از امام رضا علیه السلام در مورد پوشش سر زنان از خواجگان سؤال کردم؛ فرمود: آنها بر دختران امام کاظم علیه السلام وارد می شدند و دختران سرشان را نمی پوشاندند! گفتم: آیا آن خواجگان آزاد بودند؟ فرمود: نه! گفتم: پس زنان برای خواجگان آزاد سرشان را بپوشانند؟ فرمود: نه!(8)

ص: 46


1- . محاسن : 622
2- . علل الشرایع : 602
3- . علل الشرایع : 603
4- . مکارم الاخلاق : 266
5- . مکارم الاخلاق : 266
6- . مکارم الاخلاق: 270
7- . مکارم الاخلاق : 270
8- . مکارم الاخلاق : 274
«11»

سن، [المحاسن] الْیَقْطِینِیُّ: مِثْلَهُ (1).

«12»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ حَمَّادٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاکَ نَرَی الْخَصِیَّ مِنْ أَصْحَابِنَا عَفِیفاً لَهُ عِبَادَةٌ وَ لَا نَکَادُ نَرَاهُ إِلَّا فَظّاً غَلِیظاً سَفِیهَ الْغَضَبِ فَقَالَ إِنَّمَا ذَلِکَ لِأَنَّهُ لَمْ یُولَدْ لَهُ وَ لَا یَزْنِی (2).

«13»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْخَصِیِّ فَقَالَ- لَا تَسْأَلْ عَمَّنْ لَمْ یَلِدْهُ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَلِدُ مُؤْمِناً(3).

«14»

مکا، [مکارم الأخلاق] قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: لَا تَجْلِسُ الْمَرْأَةُ بَیْنَ یَدَیِ الْخَصِیِّ مَکْشُوفَةَ الرَّأْسِ (4).

«15»

وَ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْمُخَنَّثِینَ وَ قَالَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ (5).

«16»

وَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَ یَنْظُرُ الْمَمْلُوکُ إِلَی شَعْرِ مَوْلَاتِهِ قَالَ نَعَمْ وَ إِلَی سَاقَیْهَا(6).

«17»

وَ مِنْ کِتَابِ اللِّبَاسِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ یَکُونُ لِلرَّجُلِ الْخَصِیُّ یَدْخُلُ عَلَی نِسَائِهِ یُنَاوِلُهُنَّ الْوَضُوءَ فَیَرَی مِنْ شُعُورِهِنَّ قَالَ لَا(7).

«18»

مکا، [مکارم الأخلاق] عَنِ ابْنِ بَزِیعٍ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنْ قِنَاعِ النِّسَاءِ مِنَ الْخِصْیَانِ فَقَالَ کَانُوا یَدْخُلُونَ عَلَی بَنَاتِ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام لَا یَتَقَنَّعْنَ قُلْتُ فَکَانُوا أَحْرَاراً قَالَ لَا قُلْتُ فَالْأَحْرَارُ یَتَقَنَّعْنَ مِنْهُمْ قَالَ لَا(8).

ص: 46


1- 1. المحاسن ص 622.
2- 2. علل الشرائع ص 602 فی بعض النسخ« لا یربی».
3- 3. علل الشرائع ص 603.
4- 4. مکارم الأخلاق ص 266.
5- 5. مکارم الأخلاق ص 266.
6- 6. نفس المصدر ص 270.
7- 7. نفس المصدر ص 270.
8- 8. نفس المصدر ص 274.

روایت19.

نوادر الراوندی: از امام موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام روایت شده که علی علیه السلام فرمود: خداوند مردان زن صفت را لعنت کرده و گفته است: آنها را از خانه هایتان بیرون کنید.(1)

روایت20.

المجازات النبویة: رسول خدا صلی الله علیه و آله به مردی از اخته های مدینه که به یکی از صحابه گفته بود: اگر خدا طائف را بر شما گشود، از پیامبر صلی الله علیه و آله بخواه تا نادیه بنت غیلان بن سلمه را به تو بدهد، زیرا برخاستنش با تکبّر و ناز است و وقتی سخن می گوید، گویی آواز می خواند! و نکته های دیگری هم گفت. فرمود: ای دشمن خدا، در نگاهت دزدی کردی و چیزی را دیدی که هر کسی به راحتی نمی تواند ببیند!

این کلام استعاره دارد، زیرا «غلغله» کردن چیزی در چیزی یعنی داخل کردن آن بطوری که مثل آن و جزئی از آن بشود، و آن در نظر انسان صحیح نیست مگر به طریق گسترش دادن معنا و مجازگویی، گویی آن حضرت علیه السلام می خواهد بگوید: این انسان با نگاه خود، چیزهایی از محاسن این زن دریافته است که هیچ بیننده ای درنمی یابد، و کسی به آن نمی رسد، پس نگاه او مثل چیزی است که در ابتدا، محلّ ورودش باریک و اندک است، و حرکت آن نرم و لطیف، امّا وقتی داخل شد، فضای زیادی را می گیرد.(2)

باب سی و هفتم : جدا کردن محلّ خواب زنان و مردان و نهی از تنها شدن با زن نامحرم

اشاره

جدا کردن محلّ خواب زنان و مردان و نهی از تنها شدن با زن نامحرم(3)

روایات

روایت1.

امالی صدوق: در خبر مناهی آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله از چسبیدنِ زن به زن بطوری که پارچه­ای بینشان نباشد، نهی فرمود.(4)

روایت2.

خصال: عبدالله بن میمون از امام صادق از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که فرمود: هرگاه کودکان

ص: 47


1- . نوادر راوندی : 40
2- . المجازات النبویّة : 127 ؛ چاپ مصر، سال 1387، تحقیق دکتر طه محمد الزینی.
3- . در اینجا در بالای صفحه نسخه اصل نوشته شده «ان شاء الله باید حتماً حدیث احوال دینار خَصی (اَخته شده) که در زمان علی (ع) بود و در موردی شهادت داد و امام (ع) شهادتش را قبول کرد، از کتب اربعه نوشته شود.
4- . امالی صدوق : 423
«19»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لَعَنَ اللَّهُ الْمُخَنَّثِینَ وَ قَالَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ (1).

«20»

الْمَجَازَاتُ النَّبَوِیَّةُ،: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِلرَّجُلِ الَّذِی قَالَ لِبَعْضِ الصَّحَابَةِ إِنْ فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ الطَّائِفَ فَاسْأَلِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله أَنْ یَهَبَ لَکَ نَادِیَةَ بِنْتَ غَیْلَانَ بْنِ سَلَمَةَ فَإِنَّهَا إِذَا قَامَتْ تَثَنَّتْ وَ إِذَا تَکَلَّمَتْ تَغَنَّتْ فِی کَلَامٍ طَوِیلٍ بَلَغَهُ صلی الله علیه و آله عَنْهُ وَ کَانَ هَذَا الرَّجُلُ مِنْ مُخَنَّثِی الْمَدِینَةِ فَقَالَ علیه السلام لَقَدْ غَلْغَلْتَ النَّظَرَ یَا عَدُوَّ اللَّهِ.

و فی هذا الکلام استعارة لأن غلغلة الشی ء هو إدخاله فیه حتی یتلبس به و یصیر من جملته و ذلک لا یصح فی نظر الإنسان إلا علی طریق الاتساع و المجاز فکأنه علیه السلام أراد أن هذا الإنسان بلغ بنظره من محاسن هذه المرأة إلی حیث لا یبلغ ناظر و لا یصل واصل فکان کالشی ء المتغلغل الذی یدق مدخله و یلطف مسلکه و یبعد مولجه (2).

باب 37 التفریق بین الرجال و النساء فی المضاجع و النهی عن التخلی بالأجنبیة

اشاره

باب 37 التفریق بین الرجال و النساء فی المضاجع و النهی عن التخلی بالأجنبیة(3)

الأخبار

«1»

لی، [الأمالی] للصدوق فِی خَبَرِ الْمَنَاهِی قَالَ: نَهَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَنْ یُبَاشِرَ الْمَرْأَةُ الْمَرْأَةَ لَیْسَ بَیْنَهُمَا ثَوْبٌ (4).

«2»

ل، [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: یُفَرَّقُ بَیْنَ الصِّبْیَانِ وَ

ص: 47


1- 1. نوادر الراوندیّ ص 40.
2- 2. المجازات النبویّة ص 127 طبع مصر سنة 1387 بتحقیق الدکتور رطه محمّد الزینی.
3- 3. أمالی الصدوق ص 423.
4- 4. فی أعلی صفحة الأصل مکتوب هنا:« ان شاء اللّه لا بد أن یکتب حدیث أحوال دینار الخصی الذی کان فی زمن علیّ علیه السلام من کتب الأربعة و أنّه شهد فی أمر فقبل علیه السلام شهادته».

به سنّ ده سالگی رسیدند، باید جای خوابشان از زنان جدا شود.(1)

روایت3.

خصال: در حدیث اربعمائه، امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: دو مرد نباید زیر یک پارچه بخوابند، و هر کس این کار را کرد، باید تأدیب و تعزیر شود.(2)

روایت4.

معانی الاخبار: عبدالله بن فضل از پدرش از امام باقر علیه السلام از جابر بن عبدالله انصاری روایت کرد که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله از «مُکاعَمه» و «مُکامَعه» نهی فرمود؛ «مُکاعَمه» یعنی اینکه مردی، لب مرد دیگر را ببوسد، و «مُکامَعه» یعنی اینکه مردی با مرد دیگری بخوابد، طوری که بدون اضطرار، پارچه ای بینشان نباشد.(3)

روایت5.

قصص الانبیاء علیهم السلام: از ائمّه علیهم السلام روایت شده است: ابلیس به موسی علیه السلام گفت: ای موسی، با زنی که بر تو حلال نیست خلوت نکن، زیرا هیچ مردی با زنی خلوت نگزیند مگر آنکه من - و نه اصحابم - همراه او باشم.

روایت6.

المجالس للمفید: ابن قولویه از کلینی از علی بن ابراهیم از یقطینی از یونس از سعدان از امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله مثل آن را آورده است.(4)

روایت7.

محاسن: ابوخدیجه از یکی از ائمه علیهم السلام روایت کرد که فرمود: دو زن نمی توانند شب را زیر یک لحاف بخوابند مگر اینکه بینشان حائلی باشد، و اگر چنین کاری کردند باید از این کار نهی شوند، و اگر پس از نهی در این حالت دیده شدند، هر کدام از آنها باید تازیانه و حدّ بخورد، و اگر باز هم در این حال دیده شدند تازیانه می خورند و اگر مرتبه سوم هم اینگونه دیده شدند، باید کُشته شوند.(5)

روایت8.

مکارم الاخلاق: از امام صادق از پدرانش علیهم السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مرد نباید به مرد دیگری بچسبد مگر اینکه پارچه ای بینشان باشد، و زن نباید به زن دیگری بچسبد مگر اینکه

ص: 48


1- . خصال 2 : 205
2- . خصال 2 : 426
3- . معانی الاخبار : 300
4- . امالی مفید : 93 ؛ چاپ اول، نجف.
5- . محاسن : 114 ؛ رمز درج شده برای آن «ین» بود که ناشی از تصحیف است.

النِّسَاءِ فِی الْمَضَاجِعِ إِذَا بَلَغُوا عَشْرَ سِنِینَ (1).

«3»

ل، [الخصال] الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: لَا یَنَامُ الرَّجُلُ مَعَ الرَّجُلِ فِی ثَوْبٍ وَاحِدٍ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ وَجَبَ عَلَیْهِ الْأَدَبُ وَ هُوَ التَّعْزِیرُ(2).

«4»

مع، [معانی الأخبار] ابْنُ عُبْدُوسٍ عَنِ ابْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ هِشَامِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیه السلام عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: نَهَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنِ الْمُکَاعَمَةِ وَ الْمُکَامَعَةِ فَالْمُکَاعَمَةُ أَنْ یَلْثِمَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ وَ الْمُکَامَعَةُ أَنْ یُضَاجِعَهُ وَ لَا یَکُونُ بَیْنَهُمَا ثَوْبٌ مِنْ غَیْرِ ضَرُورَةٍ(3).

«5»

ص، [قصص الأنبیاء علیهم السلام] بِالْإِسْنَادِ إِلَی الصَّدُوقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ دُرُسْتَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْهُمْ علیهم السلام قَالَ: قَالَ إِبْلِیسُ لِمُوسَی علیه السلام یَا مُوسَی لَا تَخْلُ بِامْرَأَةٍ لَا تَحِلُّ لَکَ فَإِنَّهُ لَا یَخْلُو رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ لَا تَحِلُّ لَهُ إِلَّا کُنْتُ صَاحِبَهُ دُونَ أَصْحَابِی.

«6»

جا، [المجالس] للمفید ابْنُ قُولَوَیْهِ عَنِ الْکُلَیْنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلامَنِ الْیَقْطِینِیِّ عَنْ یُونُسَ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: مِثْلَهُ (4).

«7»

سن، [المحاسن] عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ أَبِی هَاشِمٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ بَعْضِ الصَّادِقِینَ علیهم السلام قَالَ: لَیْسَ لِامْرَأَتَیْنِ أَنْ تَبِیتَا فِی لِحَافٍ وَاحِدٍ إِلَّا أَنْ یَکُونَ بَیْنَهُمَا حَاجِزٌ فَإِنْ فَعَلَتَا نُهِیَتَا عَنْ ذَلِکَ فَإِنْ وُجِدَتَا مَعَ النَّهْیِ جُلِدَتْ کُلُّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا حَدّاً فَإِنْ وُجِدَتَا أَیْضاً فِی لِحَافٍ جُلِدَتَا فَإِنْ وُجِدَتَا الثَّالِثَةَ قُتِلَتَا(5).

«8»

مکا، [مکارم الأخلاق] عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا یُبَاشِرُ الرَّجُلُ الرَّجُلَ إِلَّا وَ بَیْنَهُمَا ثَوْبٌ وَ لَا تُبَاشِرُ الْمَرْأَةُ الْمَرْأَةَ إِلَّا وَ بَیْنَهُمَا

ص: 48


1- 1. الخصال ج 2 ص 205.
2- 2. الخصال ج 2 ص 426.
3- 3. معانی الأخبار ص 300.
4- 4. أمالی المفید ص 93 الطبعة الأولی النجفیة.
5- 5. المحاسن ص 114 و کان الرمز( ین) و هو من التصحیف.

پارچه ای بینشان باشد.(1)

روایت9.

و از آن حضرت علیه السلام روایت شده که فرمود: دو زن نباید شب را زیر یک پارچه بخوابند مگر اینکه مجبور و مضطر باشند.(2)

روایت10.

و از آن حضرت علیه السلام روایت شده که فرمود: دو مرد نباید زیر یک لحاف بخوابند مگر در حال اضطرار، پس هر کدام از آنها در اِزار خود می خوابد و لحافشان یکی باشد. و دو زن نیز اینچنین هستند، و دختر و مادرِ مرد نباید با مرد زیر یک لحاف بخوابند.(3)

روایت11.

فقه الرضا علیه السلام: پدرم فرمود: دو مرد نباید در یک لحاف بخوابند مگر اینکه غیر از آن، پارچه دیگری هم باشد، پس هر کدام از آنها در اِزار خود می خوابد؛ و همچنین است در مورد دو زن، و مرد نباید با دختر خود در یک لحاف بخوابد مگر اینکه به این کار مجبور و مضطر باشند.(4)

مؤلف

در کتاب سلیم بن قیس این روایت را یافتم:

روایت12.

ابن ابی عیّاش از او نقل کرد که گفت: از مقداد در باره علی علیه السّلام سؤال کردم. او گفت: ما با پیامبر صلی الله علیه و آله در سفر بودیم - و این پیش از آن بود که به همسرانش دستور حجاب بدهد -. علی علیه السلام خدمتگزاری آن حضرت را می کرد و پیامبر خادمی غیر از او نداشت. پیامبر صلی الله علیه و آله فقط یک لحاف داشت و عایشه همراه او بود. حضرت بین علی و عایشه می خوابید و هر سه یک لحاف بیشتر نداشتند. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله شب برای نماز بر می خاست، وسط لحاف را بین او و عایشه پائین می آورد، بطوری که لحاف به بستری که زیرشان بود می رسید، و حضرت برمی خاست و نماز می خواند.(5)

مؤلف

این روایت بطور کامل در باب اینکه علی علیه السلام خاصّ ترین مردم نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، آمده است.(6)

روایت13.

نوادر الراوندی: موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که علی علیه السلام فرمود: سه چیز است که هر کس مراقبشان باشد، از شیطان رانده شده و از هر بلایی در امان است: کسی که با زنی که هیچ پیوندی با او ندارد خلوت نکند، و نزد هیچ سلطانی نرود، و هیچ صاحب

ص: 49


1- . مکارم الاخلاق : 266
2- . مکارم الاخلاق : 266
3- . مکارم الاخلاق : 266
4- . فقه الرضا : 77
5- . کتاب سلیم بن قیس : 196 ؛ چاپ دوم نجف.
6- . رک 38 : 314

ثَوْبٌ (1).

«9»

وَ عَنْهُ علیه السلام قَالَ: لَا تَبِیتُ الْمَرْأَتَانِ فِی ثَوْبٍ وَاحِدٍ إِلَّا أَنْ تُضْطَرَّا إِلَیْهِ (2).

«10»

وَ عَنْهُ علیه السلام قَالَ: لَا یَنَامُ الرَّجُلَانِ فِی لِحَافٍ وَاحِدٍ إِلَّا أَنْ یُضْطَرَّا فَیَنَامُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِی إِزَارِهِ وَ یَکُونُ اللِّحَافُ بَعْدُ وَاحِداً وَ الْمَرْأَتَانِ جَمِیعاً کَذَلِکَ وَ لَا تَنَامُ ابْنَةُ الرَّجُلِ مَعَهُ فِی لِحَافِهِ وَ لَا أُمُّهُ (3).

«11»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام] قَالَ أَبِی: لَا یَنَامُ الرَّجُلَانِ فِی لِحَافٍ وَاحِدٍ إِلَّا أَنْ یَکُونَ دُونَ ذَلِکَ ثَوْبٌ فَیَنَامُ کُلُّ وَاحِدٍ فِی إِزَارِهِ وَ کَذَلِکَ الْمَرْأَتَانِ وَ لَا یَنَامُ الرَّجُلُ مَعَ ابْنَتِهِ فِی لِحَافٍ إِلَّا أَنْ یُضْطَرَّا إِلَی ذَلِکَ (4).

أقول

وجدت فی کتاب سلیم بن قیس.

«12»

بِرِوَایَةِ ابْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْهُ قَالَ: سَأَلْتُ الْمِقْدَادَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ کُنَّا نُسَافِرُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَبْلَ أَنْ یَأْمُرَ نِسَاءَهُ بِالْحِجَابِ وَ هُوَ یَخْدُمُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَیْسَ لَهُ خَادِمٌ غَیْرُهُ وَ کَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِحَافٌ لَیْسَ لَهُ لِحَافٌ غَیْرُهُ وَ مَعَهُ عَائِشَةُ فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَنَامُ بَیْنَ عَلِیٍّ علیه السلام وَ عَائِشَةَ لَیْسَ عَلَیْهِمْ لِحَافٌ غَیْرُهُ فَإِذَا قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ اللَّیْلِ یُصَلِّی حَطَّ بِیَدِهِ اللِّحَافَ مِنْ وَسَطِهِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عَائِشَةَ حَتَّی یَمَسَّ اللِّحَافُ الْفِرَاشَ الَّذِی تَحْتَهُمْ وَ یَقُومُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَیُصَلِّی (5).

أقول

تمامه فی باب أن علیا علیه السلام أخص الناس بالرسول صلی الله علیه و آله (6).

«13»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ: ثَلَاثٌ مَنْ حَفِظَهُنَّ کَانَ مَعْصُوماً مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَ مِنْ کُلِّ بَلِیَّةٍ مَنْ لَمْ یَخْلُ بِامْرَأَةٍ لَیْسَ یَمْلِکُ مِنْهَا شَیْئاً وَ لَمْ یَدْخُلْ عَلَی سُلْطَانٍ وَ لَمْ یُعِنْ صَاحِبَ

ص: 49


1- 1. مکارم الأخلاق ص 266.
2- 2. مکارم الأخلاق ص 266.
3- 3. مکارم الأخلاق ص 266.
4- 4. فقه الرضا ص 77.
5- 5. کتاب سلیم بن قیس ص 196 طبعة النجف الثانیة.
6- 6. راجع ج 38 ص 314 من طبعتنا هذه.

بدعتی را در بدعتش یاری ندهد.(1)

روایت14.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کودکانتان را در سن هفت سالگی به نماز امر کنید و چون به ده سالگی رسیدند، محلّ خوابشان را از هم جدا کنید.(2)

روایت15.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مرد نباید به مرد دیگری بچسبد مگر اینکه بینشان پارچه ای باشد، و زن نباید با زن دیگر تماس مستقیم داشته باشد مگر اینکه بینشان پارچه ای باشد.(3)

روایت16.

مجالس الشیخ: موسی بن ابراهیم مروزی از امام موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نباید شب را در جایی بگذراند که زن نامحرمی صدای نفَسش را بشنود.(4)

باب سی و هشتم : تقسیم و عدالت بین زنان

آیات

- فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً.(5)

{پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، به یک زن [آزاد] [اکتفا کنید].}

- وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ الله کانَ غَفُوراً رَحِیماً.(6)

{و شما هرگز نمی توانید میان زنان عدالت کنید هر چند [بر عدالت] حریص باشید، پس به یک طرف یکسره تمایل نورزید تا آن [زن دیگر] را سرگشته [= بِلا تکلیف] رها کنید و اگر سازش نمایید و پرهیزگاری کنید، یقینا خدا آمرزنده مهربان است.}

روایات

روایت1.

تفسیر قمی: مردی زندیق و کافر از ابوجعفر احول سؤال کرد و گفت:

ص: 50


1- . نوادر راوندی : 14
2- . نوادر راوندی : 14
3- . نوادر راوندی : 36
4- . امالی طوسی 2 : 300
5- . نساء / 3
6- . نساء / 129

بِدْعَةٍ بِبِدْعَتِهِ (1).

«14»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مُرُوا صِبْیَانَکُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا کَانُوا أَبْنَاءَ سَبْعِ سِنِینَ وَ فَرِّقُوا بَیْنَهُمْ فِی الْمَضَاجِعِ إِذَا کَانُوا أَبْنَاءَ عَشْرِ سِنِینَ (2).

«15»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا یُبَاشِرُ رَجُلٌ رَجُلًا إِلَّا وَ بَیْنَهُمَا ثَوْبٌ وَ لَا تُبَاشِرُ الْمَرْأَةُ الْمَرْأَةَ إِلَّا وَ بَیْنَهُمَا ثَوْبٌ (3).

«16»

مَجَالِسُ الشَّیْخِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ الْخَالِ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَلَفٍ عَنْ مُوسَی بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْمَرْوَزِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یَبِیتُ فِی مَوْضِعٍ تَسْمَعُ نَفَسَهُ امْرَأَةٌ لَیْسَتْ لَهُ بِمَحْرَمٍ (4).

باب 38 القسمة بین النساء و العدل فیها

الآیات

النساء: فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً(5)

و قال تعالی: وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً(6).

الأخبار

«1»

فس، [تفسیر القمی]: سَأَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنَادِقَةِ أَبَا جَعْفَرٍ الْأَحْوَلَ فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ

ص: 50


1- 1. نوادر الراوندیّ ص 14.
2- 2. نوادر الراوندی ص 14.
3- 3. نوادر الراوندیّ ص 36.
4- 4. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 300.
5- 5. سورة النساء: 3.
6- 6. سورة النساء: 129.

مرا از آیه «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً»، {هر چه از زنان [دیگر] که شما را پسند، افتاد دو دو، سه سه، چهار چهار به زنی گیرید؛ پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید به یک زن [آزاد] [اکتفا کنید].} آگاه کن! و در آخر سوره آمده است: «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ»، {و شما هرگز نمی توانید میان زنان عدالت کنید هر چند [بر عدالت] حریص باشید، پس به یک طرف یکسره تمایل نورزید تا آن [زن دیگر] را سرگشته [= بِلا تکلیف] رها کنید.}و بین این دو قول تفاوت است! ابوجعفر احول گفت: در این مورد جوابی نداشتم، پس به مدینه و نزد امام صادق علیه السلام رفتم و از ایشان در مورد آن دو آیه سؤال کردم؛ فرمود: در آیه «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً»، {پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید به یک زن [آزاد] [اکتفا کنید].} مقصود عدالت در نفقه است، و در آیه «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ»، {و شما هرگز نمی توانید میان زنان عدالت کنید هر چند [بر عدالت] حریص باشید.} مقصود مودّت و دوستی است، که یک نفر نمی تواند بین دو زن در دوستی با عدالت رفتار کند. ابوجعفر احول نزد آن مرد بازگشت و او را آگاه ساخت. آن مرد گفت: این پاسخ را از حجاز آورده ای.(1)

روایت2.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد: از ایشان درمورد مردی سؤال کردم که دو زن دارد، آیا شایسته است که یکی از آنها را نسبت به دیگری برتری دهد؟ فرمود: مرد چهار شب دارد، پس یک شب را برای یک زن و سه شب را برای زن دیگر قرار دهد.(2)

روایت3.

و گفت: از ایشان درمورد مردی سؤال کردم که سه زن دارد، آیا می تواند یکی از آنها را برتری دهد؟ مرد می تواند چهار زن داشته باشد، پس اگر دوست داشت، دو شب را برای یک زن و برای هر کدام از دو زن دیگر، یک شب قرار دهد، و در لباس و نفقه نیز اینچنین است.(3)

روایت4.

علل الشرائع: حسن بن زیاد گفت: از امام صادق علیه السلام درمورد مردی سؤال کردم که دو زن دارد و یکی از آنها را بیشتر دوست دارد؛ آیا می تواند او را در چیزی نسبت به دیگری ترجیح دهد؟ فرمود: بله، می تواند سه شب نزد آن زن و یک شب نزد زن دیگرش باشد، زیرا مرد می تواند چهار زن داشته باشد، بنابراین شبهایش را هرجا که خواست می تواند قرار دهد.(4)

روایت5.

علل الشرائع: امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مرد چهار زن نداشته باشد، می تواند بعضی از زنان خود را بر بعضی دیگر ترجیح دهد، مادامی که چهار زن نداشته باشد.(5)

ص: 51


1- . تفسیر قمی 1 : 155 چاپ نجف
2- . قرب الاسناد : 108
3- . قرب الاسناد : 108
4- . علل الشرایع : 503
5- . علل الشرایع : 503

قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً وَ قَالَ فِی آخِرِ السُّورَةِ- وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَبَیْنَ الْقَوْلَیْنِ فَرْقٌ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْأَحْوَلُ فَلَمْ یَکُنْ فِی ذَلِکَ عِنْدِی جَوَابٌ فَقَدِمْتُ الْمَدِینَةَ فَدَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَسَأَلْتُهُ عَنِ الْآیَتَیْنِ فَقَالَ أَمَّا قَوْلُهُ- فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً فَإِنَّمَا عَنَی فِی النَّفَقَةِ وَ قَوْلُهُ وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَإِنَّمَا عَنَی فِی الْمَوَدَّةِ فَإِنَّهُ لَا یَقْدِرُ أَحَدٌ أَنْ یَعْدِلَ بَیْنَ امْرَأَتَیْنِ فِی الْمَوَدَّةِ فَرَجَعَ أَبُو جَعْفَرٍ الْأَحْوَلُ إِلَی الرَّجُلِ فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ هَذَا حَمَلْتَهُ مِنَ الْحِجَازِ(1).

«2»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لَهُ امْرَأَتَانِ هَلْ یَصْلُحُ لَهُ أَنْ یُفَضِّلَ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی قَالَ لَهُ أَرْبَعٌ فَلْیَجْعَلْ لِوَاحِدَةٍ لَیْلَةً وَ لِلْأُخْرَی ثَلَاثَ لَیَالٍ (2).

«3»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لَهُ ثَلَاثُ نِسْوَةٍ هَلْ لَهُ أَنْ یُفَضِّلَ إِحْدَاهُنَّ قَالَ لَهُ أَرْبَعُ نِسْوَةٍ فَلْیَجْعَلْ لِوَاحِدَةٍ إِنْ أَحَبَّ لَیْلَتَیْنِ وَ لِلْأُخْرَیَیْنِ لِکُلِّ وَاحِدَةٍ لَیْلَةً وَ فِی الْکِسْوَةِ وَ النَّفَقَةِ مِثْلُ ذَلِکَ (3).

«4»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ لَهُ امْرَأَتَانِ إِحْدَاهُمَا أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْأُخْرَی أَ لَهُ أَنْ یُفَضِّلَهَا بِشَیْ ءٍ قَالَ نَعَمْ لَهُ أَنْ یَأْتِیَهَا ثَلَاثَ لَیَالٍ وَ الْأُخْرَی لَیْلَةً لِأَنَّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ أَرْبَعَ نِسْوَةٍ فَلَیْلَتَهُ یَجْعَلُهَا حَیْثُ یَشَاءُ(4).

«5»

ع، [علل الشرائع] بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لِلرَّجُلِ أَنْ یُفَضِّلَ بَعْضَ نِسَائِهِ عَلَی بَعْضٍ مَا لَمْ یَکُنْ نِسَاؤُهُ أَرْبَعاً(5).

ص: 51


1- 1. تفسیر القمّیّ ج 1 ص 155 طبع النجف.
2- 2. قرب الإسناد ص 108.
3- 3. قرب الإسناد ص 108.
4- 4. علل الشرائع ص 503.
5- 5. علل الشرائع ص 503.

روایت6.

علل الشرائع: مردی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: از ایشان درمورد مردی سؤال کردم که دو زن دارد؛ آیا می تواند یکی از آنها را با سه شب ترجیح دهد؟ فرمود: بله!(1)

روایت7.

تفسیر عیاشی: احمد بن محمد از امام رضا علیه السلام روایت کرد که ایشان درباره آیه «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً»، {و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا روی­گردانی داشته باشد.} فرمود: نشوزِ آن مردی است که می خواهد زنش را طلاق بدهد، پس زن به او می گوید: من حقوقی را که بر عهده تو دارم رها می کنم و چنین و چنان مقدار به تو می دهم و تو را نسبت به روز و شب خودم آزاد می گذارم؛ و بر هر مبلغی مصالحه کردند، جایز است!(2)

روایت8.

تفسیر عیاشی: علی بن ابی حمزه از امام صادق علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره آیه «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً»، {و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا روی­گردانی داشته باشد.} سؤال کردم؛ فرمود: یعنی اگر اینگونه بود و تصمیم به طلاق زنش گرفته بود، زن به او می گوید: به من مسکن بده و من بعضی از حقوقی را که بر عهده تو دارم را رها می کنم و تو را نسبت به روز و شب خودم حلال می نمایم. مرد حق همه اینها را دارد و [اگر چنین توافق کردند] ایرادی بر آنها نیست.(3)

روایت9.

تفسیر عیاشی: زراره گفت: از امام باقر علیه السلام در مورد زن «نهاریه» [=روزانه] سؤال کردم که مرد هنگام عقد نکاح با او شرط می کند که فقط روزها و هر روزی که خواست یا بین هر جمعه یا هر ماه نزد او برود و نفقه را چنین و چنان شرط کند! فرمود: آن شرط ارزش و اعتباری ندارد؛ هر کس با زنی ازدواج کرد، آن زن همان حق نفقه و سهم زنان دیگر را دارد. امّا اگر با زنی ازدواج کرد و زن از نشوز در مرد بیم داشت یا می ترسید که برایش هَوو بیاورد، پس نسبت به حقّ خودش به وسیله مقداری یا بعضی از قَسم خود مصالحه کرد، این کار جایز است و اشکالی ندارد.(4)

روایت10.

تفسیر عیاشی: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که درباره آیه «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً»، {و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا روی­گردانی داشته باشد} فرمود: آن زنی است که نزد مرد است و مرد از او کراهت دارد و می گوید: می خواهم تو را طلاق بدهم! پس زن می گوید: این کار را نکن، من از اینکه مورد سرزنش واقع شوم کراهت دارم، امّا در مورد شب من، هر کاری خواستی بکن، و غیر از آن اختیار هر چیزی را داری، پس مرا به حال خود رها کن! و این همان آیه «فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ»، {بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر به آشتی گرایند که سازش بهتر است.}

ص: 52


1- . علل الشرایع : 503
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 278
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 278
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 278
«6»

ع، [علل الشرائع] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ تَکُونُ لَهُ امْرَأَتَانِ أَ لَهُ أَنْ یُفَضِّلَ أحدهما [إِحْدَاهُمَا] بِثَلَاثِ لَیَالٍ قَالَ نَعَمْ (1).

«7»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً قَالَ نُشُوزُ الرَّجُلِ یَهُمُّ بِطَلَاقِ امْرَأَتِهِ وَ تَقُولُ لَهُ أَدَعُ مَا عَلَی ظَهْرِکَ وَ أُعْطِیکَ کَذَا وَ کَذَا وَ أُحَلِّلُکَ مِنْ یَوْمِی وَ لَیْلَتِی عَلَی مَا اصْطَلَحَا فَهُوَ جَائِزٌ(2).

«8»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً قَالَ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَهَمَّ بِطَلَاقِهَا قَالَتْ لَهُ أَسْکِنِّی وَ أَدَعُ لَکَ بَعْضَ مَا عَلَیْکَ وَ أُحَلِّلُکَ مِنْ یَوْمِی وَ لَیْلَتِی کُلُّ ذَلِکَ لَهُ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا(3).

«9»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ النَّهَارِیَّةِ یَشْتَرِطُ عَلَیْهَا عِنْدَ عُقْدَةِ النِّکَاحِ أَنْ یَأْتِیَهَا مَا شَاءَ نَهَاراً أَوْ بَیْنَ کُلِّ جُمُعَةٍ أَوْ شَهْرٍ یَوْماً وَ مِنَ النَّفَقَةِ کَذَا وَ کَذَا قَالَ فَلَیْسَ ذَلِکَ الشَّرْطُ بِشَیْ ءٍ مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَلَهَا مَا لِلْمَرْأَةِ مِنَ النَّفَقَةِ وَ الْقِسْمَةِ وَ لَکِنَّهُ إِنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً خَافَتْ فِیهِ نُشُوزاً أَوْ خَافَتْ أَنْ یَتَزَوَّجَ عَلَیْهَا فَصَالَحَتْ مِنْ حَقِّهَا عَلَی شَیْ ءٍ مِنْ قِسْمَتِهَا أَوْ بَعْضِهَا فَإِنَّ ذَلِکَ جَائِزٌ لَا بَأْسَ بِهِ (4).

«10»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً قَالَ هِیَ الْمَرْأَةُ تَکُونُ عِنْدَ الرَّجُلِ فَیَکْرَهُهَا فَیَقُولُ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُطَلِّقَکِ فَتَقُولُ لَا تَفْعَلْ فَإِنِّی أَکْرَهُ أَنْ یُشْمَتَ بِی وَ لَکِنِ انْظُرْ لَیْلَتِی فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ وَ مَا کَانَ مِنْ سِوَی ذَلِکَ فَهُوَ لَکَ فَدَعْنِی عَلَی حَالِی فَهُوَ قَوْلُهُ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ هُوَ هَذَا

ص: 52


1- 1. علل الشرائع ص 503.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 278.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 278.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 278.

و این همان صلح است.(1)

روایت11.

تفسیر عیاشی: هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرد که ایشان درباره آیه «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ»، {و شما هرگز نمی توانید میان زنان عدالت کنید هر چند [بر عدالت] حریص باشید.} فرمود: یعنی عدالت در مودت و دوستی.(2)

روایت12.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن قیس از امام باقر علیه السلام روایت کرد که ایشان درمورد مردی که با کنیزی ازدواج کرده، پس از نظر مالی توانایی یافته تا باز زن آزادی ازدواج نماید و دوست ندارد کنیز را هم طلاق بدهد، فرمود: اگر ابتدا با کنیز ازدواج کرده است، با وجودِ او با زن آزاد ازدواج می کند، و اگر ابتدا با زن آزاد ازدواج کرده بود، نمی تواند با وجود او، با کنیز ازدواج کند. پس دو سوم از مال و خودش را برای زن آزاد قرار می دهد و یک سوم از مال و خودش را برای کنیز!(3)

روایت13.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: نباید با کنیز، روی زن آزاد ازدواج کرد، و مرد اگر خواست، می تواند با زن آزاد روی کنیز ازدواج کند، پس برای زن آزاد، دوبرابر آنچه که برای کنیز در نظر گرفته است است، قرار می دهد.(4)

روایت14.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حسن بن زیاد گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: مرد می تواند با وجود کنیز، با زن آزاد ازدواج کند، امّا با وجود زنِ آزاد، نمی تواند با کنیز ازدواج کند، و با وجود زن مسلمان نمی تواند با زن نصرانی و یهودی ازدواج کند؛ و هرکس چنین ازدواجی کرد، ازدواجش باطل است.

روایت15.

گوید: و از ایشان درباره مردی سؤال کردم که دو زن دارد و یکی از آنها را بیشتر از دیگری دوست دارد، آیا می تواند او را با چیزی برتری دهد؟ فرمود: بله، می تواند سه شب را پیش او باشد و یک شب پیش زن دیگرش؛ زیرا مرد می تواند با چهار زن ازدواج کند، پس دو شبش را هرجا که دوست داشت قرار می دهد. گفتم: مرد با اینکه همسری دارد با کنیز باکره ای ازدواج می کند! فرمود: پس وقتی بر او داخل می شود، او را با سه شب برتری دهد؛ و مرد می تواند بعضی از زنانش را بر بعضی دیگر برتری دهد، تا زمانی که چهار زن نداشته باشد.(5)

روایت16.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سماعة بن مهران گفت: از ایشان درباره زن یهودی و نصرانی سؤال کردم که آیا مرد، با وجودِ همسرِ مسلمان، با آنها ازدواج می کند؟ فرمود: نه، ولی با وجود همسر یهودی و نصرانی می تواند با زن مسلمان ازدواج کند.

ص: 53


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 279
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 279
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69

الصُّلْحُ (1).

«11»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ قَالَ فِی الْمَوَدَّةِ(2).

«12»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ بْنُ سُوَیْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی رَجُلٍ نَکَحَ أَمَةً فَوَجَدَ طَوْلًا إِلَی حُرَّةٍ وَ کَرِهَ أَنْ یُطَلِّقَ الْأَمَةَ قَالَ یَنْکِحُ الْحُرَّةَ عَلَی الْأَمَةِ إِنْ کَانَتْ أَوَّلَهُمَا عِنْدَهُ وَ لَیْسَ لَهُ أَنْ یَنْکِحَ الْأَمَةَ عَلَی الْحُرَّةِ إِذَا کَانَتِ الْحُرَّةُ أَوَّلَهُمَا عِنْدَهُ وَ یَقْسِمُ لِلْحُرَّةِ الثُّلُثَیْنِ مِنْ مَالِهِ وَ نَفْسِهِ وَ لِلْأَمَةِ الثُّلُثَ مِنْ مَالِهِ وَ نَفْسِهِ (3).

«13»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا یَنْکِحُ الرَّجُلُ الْأَمَةَ عَلَی الْحُرَّةِ وَ إِنْ شَاءَ نَکَحَ الْحُرَّةَ عَلَی الْأَمَةِ ثُمَّ یَقْسِمُ لِلْحُرَّةِ مِثْلَیْ مَا یَقْسِمُ لِلْأَمَةِ(4).

«14»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: یَتَزَوَّجُ الْحُرَّةَ عَلَی الْأَمَةِ وَ لَا یَتَزَوَّجُ الْأَمَةَ عَلَی الْحُرَّةِ وَ لَا النَّصْرَانِیَّةَ وَ لَا الْیَهُودِیَّةَ عَلَی الْمُسْلِمَةِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَنِکَاحُهُ بَاطِلٌ.

«15»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ تَکُونُ لَهُ امْرَأَتَانِ إِحْدَاهُمَا أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْأُخْرَی أَ لَهُ أَنْ یُفَضِّلَهَا بِشَیْ ءٍ قَالَ نَعَمْ لَهُ أَنْ یَأْتِیَهَا ثَلَاثَ لَیَالٍ وَ الْأُخْرَی لَیْلَةً لِأَنَّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ أَرْبَعاً فَلَیْلَتَیْهِ یَجْعَلُهُمَا حَیْثُ أَحَبَّ قُلْتُ فَتَکُونُ عِنْدَهُ الْمَرْأَةُ فَیَتَزَوَّجُ جَارِیَةً بِکْراً قَالَ فَلْیُفَضِّلْهَا حِینَ یَدْخُلُ بِهَا بِثَلَاثِ لَیَالٍ وَ لِلرَّجُلِ أَنْ یُفَضِّلَ بَعْضَ نِسَائِهِ عَلَی بَعْضٍ مَا لَمْ یَکُنَّ أَرْبَعاً(5).

«16»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عُثْمَانُ بْنُ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْیَهُودِیَّةِ وَ النَّصْرَانِیَّةِ أَ یَتَزَوَّجُهُمَا عَلَی الْمُسْلِمَةِ قَالَ لَا وَ یَتَزَوَّجُ الْمُسْلِمَةَ عَلَی الْیَهُودِیَّةِ وَ النَّصْرَانِیَّةِ.

ص: 53


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 279.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 279.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 69.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 69.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 69.

روایت17.

و از ایشان درمورد مردی سؤال کردم که زنی دارد و با وجود او ازدواج دیگری کرده است، آیا برایش حلال است که او را برتری و ترجیح دهد؟ فرمود: زن جدید را در اول ازدواج اگر باکره بوده تا سه روز بر دیگری ترجیح دهد، و آنگاه بینشان با تساوی رفتار می کند و از هیچ کدام در مقابل دیگری تعریف و تمجید نکند.(1)

روایت18.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم گفت: به امام باقر علیه السلام گفتم: مردی با زنی ازدواج می کند و زنی هم دارد! فرمود: اگر باکره است، باید هفت شب و اگر باکره نیست، باید سه شب نزد زن دوم باشد.(2)

روایت19.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالرحمن از امام صادق علیه السلام روایت کرد: از ایشان سؤال کردم: آیا می تواند برای زن مسلمانش هووی نصرانی بیاورد؟ و با وجود زنِ آزادش با کنیز ازدواج کند؟ فرمود: با وجود زن مسلمان با هیچ کدام از آنها نباید ازدواج کند، ولی با وجود کنیز یا زن نصرانی می تواند با زن مسلمانی هم ازدواج کند، و دو سوم برای زن مسلمان است و یک سوم برای کنیز و زن نصرانی.(3)

روایت20.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد: از ایشان درمورد مردی سؤال شد که دو زن دارد که یکی از آنها را بیشتر از دیگری دوست دارد، آیا می تواند یکی از دو زنش را ترجیح و برتری دهد؟ فرمود: بله، می تواند سه شب را با یک زن و یک شب را با زن دیگر باشد، زیرا مرد می تواند چهار زن داشته باشد، پس برای هر زن یک شب است، و به همین دلیل اگر چهار زن نداشت، می تواند یکی را بر دیگری ترجیح دهد. و فرمود: اگر مرد با دختر باکره ازدواج کرد و خودش زن غیر باکره ای داشت، می تواند باکره را با سه روز برتری دهد.(4)

ص: 54


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 70
«17»

وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ کَانَتْ لَهُ امْرَأَةٌ فَیَتَزَوَّجُ عَلَیْهَا هَلْ یَحِلُّ لَهُ تَفْضِیلُهَا قَالَ تَفْضِیلُ الْمُحْدَثَةِ حِدْثَانَ عُرْسِهَا عَلَی الْأُخْرَی بِثَلَاثَةِ أَیَّامٍ إِذَا کَانَتْ بِکْراً ثُمَّ یُسَوِّی بَیْنَهُمَا وَ لَا یُطَیِّبْ نَفْسَ إِحْدَاهُمَا لِلْأُخْرَی (1).

«18»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَمِیلٍ عَنْ حُصَیْنٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام رَجُلٌ تَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ فَقَالَ إِنْ کَانَتْ بِکْراً فَلْیَبِتْ عِنْدَهَا سَبْعاً وَ إِنْ کَانَتْ ثَیِّباً فَثَلَاثٌ (2).

«19»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْقَاسِمُ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ هَلْ لِلرَّجُلِ أَنْ یَتَزَوَّجَ النَّصْرَانِیَّةَ عَلَی الْمُسْلِمَةِ وَ الْأَمَةَ عَلَی الْحُرَّةِ قَالَ لَا یَتَزَوَّجُ وَاحِدَةً مِنْهُمَا عَلَی الْمُسْلِمَةِ وَ یَتَزَوَّجُ الْمُسْلِمَةَ عَلَی الْأَمَةِ وَ النَّصْرَانِیَّةِ وَ لِلْمُسْلِمَةِ الثُّلُثَانِ وَ لِلْأَمَةِ وَ النَّصْرَانِیَّةِ الثُّلُثُ (3).

«20»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ تَکُونُ عِنْدَهُ امْرَأَتَانِ إِحْدَاهُمَا أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْأُخْرَی أَ لَهُ أَنْ یُفَضِّلَ إِحْدَاهُمَا قَالَ نَعَمْ لَهُ أَنْ یَأْتِیَ هَذِهِ ثَلَاثَ لَیَالٍ وَ هَذِهِ لَیْلَةً وَ ذَلِکَ أَنَّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ أَرْبَعَ نِسْوَةٍ فَلِکُلِّ امْرَأَةٍ لَیْلَةٌ وَ لِذَلِکَ کَانَ لَهُ أَنْ یُفَضِّلَ إِحْدَاهُنَّ عَلَی الْأُخْرَی مَا لَمْ یَکُنْ أَرْبَعاً قَالَ إِذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ الْبِکْرَ وَ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ ثَیِّبٌ فَلَهُ أَنْ یُفَضِّلَ الْبِکْرَ بِثَلَاثَةِ أَیَّامٍ (4).

ص: 54


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 69.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 69.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 69.
4- 4. نفس المصدر ص 70.

باب سی و نهم : نشوز، اختلاف، و مذمّت زن ناشزه

آیات

- وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ الله کانَ عَلِیًّا کَبِیراً * وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ الله بَیْنَهُما إِنَّ الله کانَ عَلِیماً خَبِیراً.(1)

{و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید، [نخست] پندشان دهید و [بعد] در خوابگاه ها از ایشان دوری کنید و [اگر تاثیر نکرد] آنان را بزنید. پس اگر شما را اطاعت کردند [دیگر] بر آنها هیچ راهی [برای سرزنش] مجویید که خدا والای بزرگ است * و اگر از جدایی میان آن دو [ زن و شوهر] بیم دارید، پس داوری از خانواده آن [شوهر] و داوری از خانواده آن [زن] تعیین کنید، اگر سر سازگاری دارند خدا میان آن دو سازگاری خواهد داد. آری خدا دانای آگاه است.}

- وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ الله کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً(2).

{و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا روی­گردانی داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر به آشتی گرایند که سازش بهتر است و[لی] بخل [و بی گذشت بودن]، در نفوس حضور [و غلبه] دارد و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه نمایید، قطعا خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.}

روایات

روایت1.

تفسیر قمی: «وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا» و آن هنگامی است که زن از بستر شوهرش نشوز ورزد؛ شوهرش می گوید: از خدا بترس و به بسترت بازگرد! این موعظه است، که اگر زن از آن پیروی کرد که هیچ، وگرنه مرد به او ناسزا می گوید که همان «هجر» است. اگر به بستر بازگشت که هیچ، وگرنه او را به طوری که تند و شدید نباشد می زند، پس اگر زن از او اطاعت کرد، خداوند می فرماید «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا»، {پس اگر شما را اطاعت کردند [دیگر] بر آنها هیچ راهی [برای سرزنش] مجویید.}، می فرماید: دیگر آنها را مکلّف و مجبور به محبّت نکنید. پس خداوند موعظه و ناسزا و زدن در بستر را برای آنها قرار داد؛ «إِنَّ الله کانَ عَلِیًّا کَبِیراً * وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها»، {خدا والای بزرگ است * و اگر از جدایی میان آن دو [ زن و شوهر] بیم دارید، پس داوری از خانواده آن [شوهر] و داوری از خانواده آن [زن] تعیین کنید.} که دو شخص داور هر حکمی دادند رواست، خداوند می فرماید: «إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ الله بَیْنَهُما»، {اگر سر سازگاری دارند خدا میان آن دو سازگاری خواهد داد.} یعنی اگر دو شخص داور عادل باشند، داورِ زن نزد او می رود و به او می گوید: به من بگو در دلت چیست؟ نمی خواهم تصمیمی بدون اطلاع تو بگیرم! پس اگر نشوز از جانبِ زن بود، زن به داور خود می گوید: از مال من هر چه می خواهد به شوهرم بده و مرا از او جدا کن؛ و اگر

ص: 55


1- . نساء / 34 و 35
2- . نساء / 128

باب 39 النشوز و الشقاق و ذم المرأة الناشزة

الآیات

النساء: وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً- وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً(1)

و قال تعالی: وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً(2).

الأخبار

«1»

فس، تفسیر القمی وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا و ذلک إذا نشزت المرأة عن فراش زوجها قال زوجها اتقی الله و ارجعی إلی فراشک فهذه الموعظة فإن أطاعته فسبیل ذلک و إلا سبها و هو الهجر فإن رجعت إلی فراشها فذلک و إلا ضربها ضربا غیر مبرح فإن أطاعته فضاجعته یقول الله- فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا یقول لا تکلفوهن الحب فإنما جعل الموعظة و السب و الضرب لهن فی المضجع- إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً- وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها فما حکم به الحکمان فهو جائز یقول الله إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما یعنی الحکمان فإذا کان الحکمان عدلین دخل حکم المرأة علی المرأة فیقول أخبرینی ما فی نفسک فإنی لا أحب أن أقطع شیئا دونک فإن کانت هی الناشزة قالت أعطه من مالی ما شاء و فرق بینی و بینه و إن لم تکن

ص: 55


1- 1. سورة النساء: 34.
2- 2. سورة النساء: 128.

نشوز از سوی زن نبود، می گوید: تو را قسم می دهم که ما را از هم جدا نکن ولی نفقه بیشتری برای من بگیر، زیرا او به من بد می کند! داور مرد نیز با او خلوت می کند و می گوید: مرا از درونت آگاه کن، که دوست ندارم تصمیمی بر خلاف خواست تو بگیرم. پس اگر نشوز از سوی او بود، می گوید: هرچه می توانی از او برایم بگیر و ما را از هم جدا کن که هیچ کاری با او ندارم؛ و اگر نشوز از طرف او نبود، می گوید: تو را به خدا قسم ما را از هم جدا نکن که او محبوب ترین مردم نزد من است، و با هر مقدار از مالم که خواستی او را راضی کن. آنگاه دو داور با هم دیدار می کنند، در حالی که هر کدام از آنها به سفارشی که طرفش به او کرده آگاه است، پس هر کدام از دو داور بر دیگری عهد و پیمان الهی می گیرد که به من راست بگو و من هم به تو راست می گویم، و آن زمانی است که خداوند می خواهد بینشان توافق ایجاد کند، پس وقتی این کار را کردند و هر کدام به روشنی و صراحت و وضوح با طرفش صحبت کرد، می فهمند که نشوز از جانب کیست؛ اگر زن ناشزه بود به او می گویند: تو دشمن خدا و ناشزه ای و نسبت به شوهرت نافرمانی می کنی و حق نفقه برای تو بر عهده او نیست، و احترام نداری، و او سزاوارتر است که تا ابد از تو ناراحتی داشته باشد، مگر اینکه به فرمان خدا باز گردی! و اگر مرد ناشز بود، به او می گویند: ای دشمن خدا، تو از خداوند نافرمانی کردی و نسبت به همسرت بُغض داری! نفقه او بر عهده ات است، او را به هیچ خانه ای نمی بری و روی او را نمی بینی مگر اینکه به فرمان خدای عزوجل و کتابش بازگردی.

گوید: مرد و زنی با این وضعیت نزد علی بن ابی طالب صلوات الله علیه آمدند. امام فرستاد تا داوری از خانواده مرد و داوری از خانواده زن بیاید و به دو داور گفت: آیا می دانید چه قضاوتی می کنید؟ قضاوت کنید! اگر خواستید جدایی می اندازید و اگر خواستید آشتی می دهید! شوهر گفت: من به حکم جدایی راضی نیستم و زنم را طلاق نمی دهم. امام نفقه زن را بر او واجب کرد و او را از دخول بر زن ممنوع نمود، و اگر شوهر بر همین حال بمیرد، زن از او ارث می برد. و اگر زن به حکم دو داور از مرد راضی شد و شوهر راضی نشد، چنانچه زن بمیرد، مرد از او ارث نمی برد. و اگر مرد راضی شد و زن راضی نشد نیز به همین شکل است و بر زن نفقه­ای نیست و اگر مرد بمیرد، زن از او ارث نمی برد و اگر زن بمیرد، مرد از او ارث می برد تا وقتی که زن به حُکم دو داور تن بدهد.(1)

روایت2.

تفسیر قمی: «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ»، {و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا روی­گردانی داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر، به آشتی گرایند که سازش بهتر است.} گوید: اگر زن ترسید که شوهرش طلاقش دهد یا از او روی گرداند و دوری کند، به او می گوید: هر حقی را بر عهده تو است رها می کنم و از تو نفقه نمی خواهم، تو مرا طلاق نده و از من دوری نکن که من از سرزنش دشمنان خوشم نمی آید! پس اگر مرد آن را قبول کند اشکالی ندارد

ص: 56


1- . تفسیر قمی 1 : 137

ناشزة قالت أنشدک الله أن لا تفرق بینی و بینه و لکن استزد لی فی نفقتی فإنه إلی مسی ء و یخلو حکم الرجل بالرجل فیقول أخبرنی بما فی نفسک فإنی لا أحب أن أقطع شیئا دونک فإن کان هو الناشز قال خذ لی منها ما استطعت و فرق بینی و بینها فلا حاجة لی فیها و إن لم یکن ناشزا قال أنشدک الله أن لا تفرق بینی و بینها فإنها أحب الناس إلی فأرضها من مالی بما شئت ثم یلتقی الحکمان و قد علم کل واحد منهما ما أوصی به إلیه صاحبه فأخذ کل واحد منهما علی صاحبه عهد الله و میثاقه لتصدقنی و لأصدقنک و ذلک حین یرید الله أن یوفق بینهما فإذا فعلا و حدث کل واحد منهما صاحبه بما أفضی إلیه عرفا من الناشزة فإن کانت المرأة هی الناشزة قالا أنت عدوة الله الناشزة العاصیة لزوجک لیس لک علیه نفقة و لا کرامة لک و هو أحق أن یبغضک أبدا حتی ترجعین إلی أمر الله و إن کان الرجل هو الناشز قالا له یا عدو الله أنت العاصی لأمر الله المبغض لامرأته فعلیک نفقتها و لا تدخل لها بیتا و لا تری لها وجها أبدا حتی ترجع إلی أمر الله عز و جل و کتابه قَالَ وَ أَتَی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ رَجُلٌ وَ امْرَأَةٌ عَلَی هَذِهِ الْحَالِ فَبَعَثَ حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها وَ قَالَ لِلْحَکَمَیْنِ هَلْ تَدْرِیَانِ مَا تَحْکُمَانِ احْکُمَا إِنْ شِئْتُمَا فَرَّقْتُمَا وَ إِنْ شِئْتُمَا جَمَعْتُمَا فَقَالَ الزَّوْجُ لَا أَرْضَی بِحُکْمِ فُرْقَةٍ وَ لَا أُطَلِّقُهَا فَأَوْجَبَ عَلَیْهِ نَفَقَتَهَا وَ مَنَعَهُ أَنْ یَدْخُلَ عَلَیْهَا وَ إِنْ مَاتَ عَلَی ذَلِکَ الْحَالِ الزَّوْجُ وَرِثَتْهُ وَ إِنْ مَاتَتْ لَمْ یَرِثْهَا إِذَا رَضِیَتْ مِنْهُ بِحُکْمِ الْحَکَمَیْنِ وَ کَرِهَ الزَّوْجُ فَإِنْ رَضِیَ الزَّوْجُ وَ کَرِهَتِ الْمَرْأَةُ أُنْزِلَتْ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ إِنْ کَرِهَتْ وَ لَمْ یَکُنْ عَلَیْهَا نَفَقَةٌ وَ إِنْ مَاتَ لَمْ تَرِثْهُ وَ إِنْ مَاتَتْ وَرِثَهَا حَتَّی تَرْجِعَ إِلَی حُکْمِ الْحَکَمَیْنِ (1).

«2»

فس، تفسیر القمی وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ قال إن خافت المرأة من زوجها أن یطلقها أو یعرض عنها فتقول له قد ترکت لک ما علیک و لا أسألک نفقة فلا تطلقنی و لا تعرض عنی فإنی أکره شماتة الأعداء فلا جناح علیه أن یقبل ذلک و لا یجری علیها

ص: 56


1- 1. تفسیر القمّیّ ج 1 ص 137.

و کاری نسبت به زن انجام نمی دهد.(1)

این آیه در شأن دختر محمد بن مسلمه نازل شد که زنِ رافع بن خدیج بود. آن زن پا به سن گذاشته بود که رافع با زن جوانی ازدواج کرد که بیش از دختر محمد بن مسلمه برایش جذاب بود. دختر محمد بن مسلمه به رافع گفت: به نظرم می آید از من دوری می کنی و او را بر من ترجیح می دهی! رافع گفت: او زن جوانی است و از او بیشتر خوشم می آید، و اگر بخواهم، دو روز یا سه روزم را برای او قرار می دهم و یک روز را برای تو. دختر محمد بن مسلمه نپذیرفت و رافع هم یک بار او را طلاق داد. آنگاه یک مرتبه دیگر هم طلاقش داد. زن گفت: به خدا قسم راضی نمی شوم مگر اینکه بین من و او بطور مساوی رفتار کنی. خداوند می فرماید: «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَ»، {و [لی] بخل [و بی گذشت بودن]، در نفوس، حضور [و غلبه] دارد.} و دختر محمد به نصیب خود راضی نشد و بر شوهرش بُخل ورزید. رافع به او پیشنهاد داد که یا راضی شود و یا اینکه برای بار سوم طلاقش می دهد. پس بر شوهرش بخل کرد و راضی شد و به همان صورت که خودش گفته بود مصالحه کرد. پس خداوند فرمود: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ»، {بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر، به آشتی گرایند که سازش بهتر است.} وقتی راضی شد و آرام گرفت، رافع نتوانست بین آنها به عدالت رفتار کند که آیه «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ»، {و شما هرگز نمی توانید میان زنان عدالت کنید هر چند [بر عدالت] حریص باشید! پس به یک طرف یکسره تمایل نورزید تا آن [زن دیگر] را سرگشته [بلا تکلیف] رها کنید.} نازل شد، که مرد نزد یک زن نرود و زن دیگرش را رها کند که نه بی شوهر باشد و نه با شوهر؛ و این سنّت در زمانی است که آن حالت باشد، یعنی زن قبول می کند و به آنچه شوهرش مصالحه کرده راضی می شود، پس بر مرد و زن به خاطر این کار ایرادی نیست، و اگر زن مصالحه را قبول نکرد، مرد یا طلاقش می دهد یا بینشان بطور برابر رفتار می کند و راه دیگری ندارد. علی بن ابراهیم در تفسیر آیه «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَ»، {و [لی] بخل [و بی گذشت بودن]، در نفوس، حضور [و غلبه] دارد.} گفته است: بخل حضور دارد، پس ممکن است زن آن بخل را برگزیند یا انتخابش نکند.(2)

روایت3.

خصال: از امام صادق علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هشت طایفه اند که خداوند نماز آنان را نمی پذیرد: برده ای که گریخته باشد تا وقتی نزد مولای خود باز گردد، زنی که به شوهر خود تمکین نکند و شوهرش از او ناراضی باشد، کسی که زکات نپردازد، کسی که وضو را ترک می کند، دختر بالغی که بی روپوش نماز بخواند، امام جماعتی که مأموم ها او را خوش ندارند، و زِنّین! گفتند: ای رسول خدا زنّین چیست؟ فرمود: کسی که احتیاج به دفع ادرار و مدفوع داشته باشد و خودداری نماید، و دیگری مست، که از این هشت طایفه

ص: 57


1- . تفسیر قمی 1 : 153
2- . تفسیر قمی 1 : 154

شیئا-(1)

و هذه الآیة نزلت فی ابنة محمد بن مسلمة کانت امرأة رافع بن خدیج و کانت امرأة قد دخلت فی السن فتزوج علیها امرأة شابة کانت أعجب إلیه من ابنة محمد بن مسلمة فقالت له ابنة محمد بن مسلمة أ لا أراک معرضا عنی مؤثرا علی فقال رافع هی امرأة شابة و هی أعجب إلی و إن شئت أقررت علی أن لها یومین أو ثلاثة منی و لک یوم واحد فأبت ابنة محمد بن مسلمة أن ترضاها فطلقها تطلیقة واحدة ثم طلقها أخری فقالت لا و الله لا أرضی أو تسوی بینی و بینها یقول الله وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَ و ابنة محمد لم تطب نفسها بنصیبها و شحت علیه فعرض علیها رافع إما أن ترضی و إما أن یطلقها الثالثة فشحت علی زوجها و رضیت فصالحته علی ما ذکرت فقال الله فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ فلما رضیت و استقرت لم یستطع أن یعدل بینهما فنزلت وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ أن تأتی واحدة و تذر الأخری لا أیما و لا ذات بعل و هذه السنة فیما کان کذلک إذا أقرت المرأة و رضیت علی ما صالحها علیه زوجها فلا جناح علی الزوج و لا علی المرأة و إن هی أبت طلقها أو یسوی بینهما لا یسعه إلا ذلک.

و قال علی بن إبراهیم فی قوله- وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَ قال أحضرت الشح فمنها ما اختارته و منها ما لم تختره (2).

«3»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ وَ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ مَعاً عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ الْبَرْقِیِّ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: ثَمَانِیَةٌ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ لَهُمْ صَلَاةً الْعَبْدُ الْآبِقُ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَی مَوْلَاهُ وَ النَّاشِزَةُ عَنْ زَوْجِهَا وَ هُوَ عَلَیْهَا سَاخِطٌ وَ مَانِعُ الزَّکَاةِ وَ تَارِکُ الْوُضُوءِ وَ الْجَارِیَةُ الْمُدْرِکَةُ تُصَلِّی بِغَیْرِ خِمَارٍ وَ إِمَامُ قَوْمٍ یُصَلِّی بِهِمْ وَ هُمْ لَهُ کَارِهُونَ وَ الزِّنِّینُ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَا الزِّنِّینُ قَالَ الَّذِی یُدَافِعُ الْغَائِطَ وَ الْبَوْلَ وَ السَّکْرَانُ فَهَؤُلَاءِ ثَمَانِیَةٌ لَا

ص: 57


1- 1. نفس المصدر ج 1 ص 153.
2- 2. نفس المصدر ج 1 ص 154.

نماز پذیرفته نمی شود.(1)

روایت4.

معانی الاخبار: ابن متوکل از محمد عطّار و احمد بن ادریس مثل آن را روایت کرده اند.(2)

روایت5.

امالی شیخ طوسی: ابن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام روایت کرد: نماز از سه گروه قبول نشود: بنده ای که از موالی خود فرار کرده تا زمانی که نزد آنها باز گردد و دست خود را در دستشان نهد، مردی که امام جماعت قومی است و آنها از او کراهت دارند، و زنی که شب را بگذراند در حالی که شوهرش از او در خشم است.(3)

روایت6.

تفسیر قمی: «لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ»، {هیچ مادری نباید به سبب فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدری [نیز] نباید به خاطر فرزندش [ضرر ببیند].}: ابوالصباح کنانی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر زن بچه شیرخوار دارد، مرد را نشاید که از جماع با زن خودداری کند و به او ضرر بزند و به او بگوید: با تو نزدیکی نمی کنم زیرا می ترسم باردار شوی و فرزندم را در حالی که آبستن هستی شیر بدهی! همچنین برای زن حلال نیست که شوهرش را از خود بازدارد و بگوید: می ترسم آبستن شوم و همزمان که شیر می دهم آبستن باشم! این همان «مضارّه» [=ضرر زدن به یکدیگر] در جماع نسبت به مرد و زن است.(4)

روایت7.

فقه الرضا علیه السلام: نشوز گاهی از جانب مرد است و گاهی از جانب زن؛ نشوز مرد به این صورت است که می خواهد زنش را طلاق دهد و زن به او می گوید مرا نگاه دار و هر حقی که بر عهده تو دارم حلالت باشد و شبهایم را به تو بخشیدم! و بر این امر مصالحه می کنند. و اگر زن مثل مرد نشوز کرد، چنانچه فقط از جانب زن باشد همان «خُلع» است، و به این صورت است که از شوهرش اطاعت نمی کند، و همین آیه است که خداوند می فرماید: «وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَ»، {و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید [نخست] پندشان دهید و [بعد] در خوابگاه ها از ایشان دوری کنید و [اگر تاثیر نکرد] آنان را بزنید.}، پس «هَجر» به این است که مرد در بستر به زن پشت کند، «ضرب» با چوب مسواک و امثال آن و زدنِ آرام است، و امّا «شقاق» زمانی است که از طرف هر دو یعنی زن و شوهر باشد، چنانچه خداوند می فرماید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ

ص: 58


1- . خصال 2 : 170
2- . معانی الاخبار : 404
3- . امالی طوسی 1 : 196
4- . تفسیر قمی 1 : 76

تُقْبَلُ مِنْهُمْ صَلَاةٌ(1).

«4»

مع، [معانی الأخبار] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ: مِثْلَهُ (2).

«5»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْمُفِیدُ عَنِ الْجِعَابِیِّ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْغَالِبِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رَبَاحٍ عَنِ ابْنِ عَمِیرَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: ثَلَاثَةٌ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ لَهُمْ صَلَاةً عَبْدٌ أَبَقَ مِنْ مَوَالِیهِ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْهِمْ فَیَضَعَ یَدَهُ فِی أَیْدِیهِمْ وَ رَجُلٌ أَمَّ قَوْماً وَ هُمْ لَهُ کَارِهُونَ وَ امْرَأَةٌ بَاتَتْ وَ زَوْجُهَا عَلَیْهَا سَاخِطٌ(3).

«6»

فس، [تفسیر القمی]: لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یَمْتَنِعَ مِنْ جِمَاعِ الْمَرْأَةِ فَیُضَارَّ بِهَا إِذَا کَانَ لَهَا وَلَدٌ مُرْضَعٌ وَ یَقُولَ لَهَا لَا أَقْرَبُکِ فَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکِ الْحَبْلَ فَتُغِیلَ وَلَدِی وَ کَذَلِکَ الْمَرْأَةُ لَا یَحِلُّ لَهَا أَنْ تَمْتَنِعَ عَلَی الرَّجُلِ فَتَقُولَ أَنَا أَخَافُ أَنْ أُحْبَلَ فَأُغِیلَ وَلَدِی فَهَذِهِ الْمُضَارَّةُ فِی الْجِمَاعِ عَلَی الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ(4).

«7»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: وَ أَمَّا النُّشُوزُ فَقَدْ یَکُونُ مِنَ الرَّجُلِ وَ یَکُونُ مِنَ الْمَرْأَةِ فَأَمَّا الَّذِی مِنَ الرَّجُلِ فَهُوَ یُرِیدُ طَلَاقَهَا فَتَقُولُ لَهُ أَمْسِکْنِی وَ لَکَ مَا عَلَیْکَ وَ قَدْ وَهَبْتُ لَیْلَتِیْ لَکَ وَ یَصْطَلِحَانِ عَلَی هَذَا فَإِذَا نَشَزَتِ الْمَرْأَةُ کَنُشُوزِ الرَّجُلِ فَهُوَ الْخُلْعُ إِذَا کَانَ مِنَ الْمَرْأَةِ وَحْدَهَا فَهُوَ أَنْ لَا تُطِیعَهُ وَ هُوَ مَا قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی- وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَ فَالْهَجْرُ أَنْ یُحَوِّلَ إِلَیْهَا ظَهْرَهُ فِی الْمَضْجَعِ وَ الضَّرْبُ بِالسِّوَاکِ وَ شِبْهِهِ ضَرْباً رَفِیقاً وَ أَمَّا الشِّقَاقُ فَیَکُونُ مِنَ الزَّوْجِ وَ الْمَرْأَةِ جَمِیعاً کَمَا قَالَ اللَّهُ وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ

ص: 58


1- 1. الخصال ج 2 ص 170.
2- 2. معانی الأخبار ص 404.
3- 3. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 196.
4- 4. تفسیر القمّیّ ج 1 ص 76.

أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها»، {اگر از جدایی میان آن دو [ زن و شوهر] بیم دارید، پس داوری از خانواده آن [شوهر] و داوری از خانواده آن [زن] تعیین کنید.} شوهر، مردی را انتخاب می کند و زن هم مردی را انتخاب می کند، و آن دو مرد بر سر جدایی یا صلح به توافق می رسند؛ اگر قصد اصلاح داشته باشند، بدون مشورت باشد و اگر تصمیم به جدایی بین آنها گرفتند، نمی توانند این کار را بکنند مگر اینکه ابتدا با زن و شوهر مشورت کنند.(1)

روایت8.

تفسیر عیاشی: ابراهیم بن میمون از امام صادق علیه السلام روایت کرد: از آن حضرت درباره آیه «وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَ»، {و آنان را زیر فشار مگذارید تا بخشی از آنچه را به آنان داده اید [از چنگشان به در] بَرید.} سؤال کردم؛ فرمود: مردی که زن دارد و او را می زند تا زن به او فدیه (مبلغی برای رهایی) بدهد، که خداوند از این کار نهی کرده است.(2)

روایت9.

تفسیر عیاشی: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر زن نسبت به مرد نشوز ورزد، همان «خُلع» است، پس مرد هرچه بتواند از او می گیرد. و اگر مرد هم همراه با زن نشوز کرد، «شقاق» است.(3)

روایت10.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد: از آن حضرت درباره آیه «فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها»، {پس داوری از خانواده آن [شوهر] و داوری از خانواده آن [زن] تعیین کنید.} سؤال کردم، فرمود: اصلاح گران اگر خواستند زن و شوهر را از هم جدا سازند، باید [با آنها] مشورت کنند.(4)

روایت11.

تفسیر عیاشی: زید شحّام از امام صادق علیه السلام روایت کرد که درباره آیه «فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها»، {پس داوری از خانواده آن [شوهر] و داوری از خانواده آن [زن] تعیین کنید.} فرمود: دو داور پیش از مشورت با زن و شوهر نمی توانند آنها را از هم جدا کنند.(5)

روایت12.

و در روایت دیگری از حلبی از آن حضرت علیه السلام آمده است: با آنها شرط می کند که اگر خواستند آشتی دهند و اگر خواستند جدا کنند، پس اگر آشتی دادند حکمشان نافذ است و اگر جدا کردند رأیشان نافذ است.(6)

روایت13.

و در روایت فضاله آمده است: اگر دو داور راضی شدند و بر زن و شوهر حکم کردند که از هم جدا شوند، این حکم جایز و نافذ است.(7)

روایت14.

تفسیر عیاشی: عبیده گفت: مرد و زنی نزد علی بن ابی طالب

ص: 59


1- . فقه الرضا : 32
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 229
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 240
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 240
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 241
6- . تفسیر عیّاشی 1 : 241
7- . تفسیر عیّاشی 1 : 241

أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها وَ یَخْتَارُ الرَّجُلُ رَجُلًا وَ الْمَرْأَةُ تَخْتَارُ رَجُلًا فَیَجْتَمِعَانِ عَلَی فُرْقَةٍ أَوْ عَلَی صُلْحٍ فَإِنْ أَرَادَا إِصْلَاحاً فَمِنْ غَیْرِ أَنْ یَسْتَأْمِرَا وَ إِنْ أَرَادَا التَّفْرِیقَ بَیْنَهُمَا فَلَیْسَ لَهُمَا إِلَّا بَعْدَ أَنْ یَسْتَأْمِرَا الزَّوْجَ وَ الْمَرْأَةَ(1).

«8»

شی، [تفسیر العیاشی] إِبْرَاهِیمُ بْنُ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَ قَالَ الرَّجُلُ تَکُونُ لَهُ الْمَرْأَةُ فَیَضْرِبُهَا حَتَّی تَفْتَدِیَ مِنْهُ فَنَهَی اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ (2).

«9»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا نَشَزَتِ الْمَرْأَةُ عَلَی الرَّجُلِ فَهِیَ الْخُلْعَةُ فَیَأْخُذُ مِنْهَا مَا قَدَرَ عَلَیْهِ وَ إِذَا نَشَزَ الرَّجُلُ مَعَ نُشُوزِ الْمَرْأَةِ فَهُوَ الشِّقَاقُ (3).

«10»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی- فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها قَالَ لِلْمُصْلِحِینَ أَنْ یُفَرِّقَا حَتَّی یَسْتَأْمِرَا(4).

«11»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها قَالَ لَیْسَ لِلْحَکَمَیْنِ أَنْ یُفَرِّقَا حَتَّی یَسْتَأْمِرَا الرَّجُلَ وَ الْمَرْأَةَ(5).

«12»

وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْهُ علیه السلام: وَ یَشْتَرِطُ عَلَیْهِمَا إِنْ شَاءَا أَجْمَعَا وَ إِنْ شَاءَا فَرَّقَا فَإِنْ جَمَعَا فَجَائِزٌ وَ إِنْ فَرَّقَا فَجَائِزٌ(6).

«13»

وَ فِی رِوَایَةِ فَضَالَةَ: فَإِنْ رَضِیَا وَ قَلَّدَاهُمَا الْفُرْقَةَ فَفَرَّقَا فَهُوَ جَائِزٌ(7).

«14»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِیرِینَ عَنْ عُبَیْدَةَ قَالَ: أَتَی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ

ص: 59


1- 1. فقه الرضا ص 32.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 229.
3- 3. نفس المصدر ج 1 ص 240.
4- 4. نفس المصدر ج 1 ص 240.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 241 و کان الرمز( سر) للسرائر و هو خطأ.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 241 و کان الرمز( سر) للسرائر و هو خطأ.
7- 7. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 241 و کان الرمز( سر) للسرائر و هو خطأ.

علیه السلام آمدند در حالی که با هر کدام گروهی آمده بودند. علی علیه السلام فرمود: داوری از خانواده مرد و داوری از خانواده زن بفرستید، آنگاه به دو داور گفت: آیا می دانید چه کاری بر عهده شماست؟ اگر تصمیم گرفتید که آشتی دهید آشتی می دهید و اگر تصمیم گرفتید جدا کنید جدا می کنید. زن گفت: من به [حُکم] کتاب خدا به نفع خودم یا به ضرر خودم راضی هستم! و مرد گفت: در مورد جدایی نه! علی فرمود: نمی روی و می مانی تا همانطور که زن قبول کرد، قبول کنی!(1)

روایت15.

سرائر: سماعه گفت: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها»، {پس داوری از خانواده آن [شوهر] و داوری از خانواده آن [زن] تعیین کنید.} سؤال کردم: دو داور با زن و مرد مشورت کرده و می گویند: آیا اینگونه نیست که شما کار خود را برای اصلاح یا جدایی به ما واگذار کرده اید؟ و زن و مرد می گویند: بله، و داوران بر این سخن زن و مرد شاهدانی می گیرند. حال آیا جایز است زن و مرد را از هم جدا کنند؟ فرمود: بله، امّا این کار حتماً باید در زمانی باشد که زن در «طُهر»ی است که در آن با مرد جماع نداشته است. به آن حضرت گفته شد: اگر یکی از دو داور بگوید زن و شوهر را از هم جدا کردم و دیگری بگوید آنها را از هم جدا نکردم، نظر شما چیست؟ فرمود: نه! تا خود دو داور با هم بر جدایی به توافق نرسند، حقّ جدا کردن ندارند، پس اگر بر جدایی توافق کردند، می توانند زن و مرد را از هم جدا سازند.(2)

ص: 60


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 241
2- . سرائر : 487

علیه السلام رَجُلٌ وَ امْرَأَةٌ مَعَ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِئَامٌ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها ثُمَّ قَالَ لِلْحَکَمَیْنِ هَلْ تَدْرِیَانِ مَا عَلَیْکُمَا إِنْ رَأَیْتُمَا أَنْ تَجْمَعَا جَمَعْتُمَا وَ إِنْ رَأَیْتُمَا أَنْ تُفَرِّقَا فَرَّقْتُمَا فَقَالَتِ الْمَرْأَةُ رَضِیتُ بِکِتَابِ اللَّهِ عَلَیَّ وَ لِی فَقَالَ الرَّجُلُ أَمَّا فِی الْفُرْقَةِ فَلَا فَقَالَ عَلِیٌّ مَا تَبْرَحُ حَتَّی تُقِرَّ بِمَا أَقَرَّتْ بِهِ (1).

«15»

سر، [السرائر] ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها أَ رَأَیْتَ إِنِ اسْتَأْذَنَ الْحَکَمَانِ فَقَالا لِلرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ أَ لَیْسَ قَدْ جَعَلْتُمَا أَمْرَکُمَا إِلَیْنَا فِی الْإِصْلَاحِ وَ التَّفَرُّقِ فَقَالَ الرَّجُلُ وَ الْمَرْأَةُ لَهُمَا نَعَمْ وَ أَشْهَدَا بِذَلِکَ شُهُوداً عَلَیْهِمَا أَ یَجُوزُ تَفْرِیقُهُمَا عَلَیْهِمَا قَالَ نَعَمْ وَ لَکِنْ لَا یَکُونُ ذَلِکَ مِنْهُمَا إِلَّا عَلَی طُهْرٍ مِنَ الْمَرْأَةِ بِغَیْرِ جِمَاعٍ مِنَ الرَّجُلِ قِیلَ لَهُ أَ فَرَأَیْتَ إِنْ قَالَ أَحَدُ الْحَکَمَیْنِ قَدْ فَرَّقْتُ بَیْنَهُمَا وَ قَالَ الْآخَرُ لَمْ أُفَرِّقْ بَیْنَهُمَا قَالَ فَقَالَ لَا- لَا یَکُونُ لَهُمَا تَفْرِیقٌ حَتَّی یَجْتَمِعَا عَلَی التَّفْرِیقِ فَإِذَا اجْتَمَعَا عَلَی التَّفْرِیقِ جَازَ تَفْرِیقُهُمَا عَلَی الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ(2).

ص: 60


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 241.
2- 2. السرائر ص 487.

باب چهلم : «عَزل»، حکم اَنساب و اینکه فرزند از بستر است (طفل متعلق به شوهر است)

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: ابوالبختری از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که فرمود: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: من از کنیز خود «عَزل» می کردم و او بچه آورده است! فرمود: بند مشک گاهی دَر می رود! پس پیامبر فرزند را به آن مرد ملحق فرمود.(1)

روایت2.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره مردی سؤال کردم که زنش را پیش از دخول طلاق داده است، و زن ادّعا می کند که حمل دارد! حکمش چیست؟ فرمود: اگر زن شاهد آورد که مرد پرده ای انداخته است و آنگاه بچه را انکار کرده، زن را «لِعان» می کند، پس زن از او «بائن» می شود و مرد باید مهریه را کامل بپردازد.(2)

روایت3.

عیون اخبار الرضا علیه السلام و خصال: یعقوب جعفری گفت: از امام ابوالحسن علیه السلام شنیدم که فرمود: «عَزل» در شش وجه اشکال ندارد: زنی که یقین دارد بچه دار نمی شود، زن مُسِن، زن تند و تیز زبان، زن فحّاش، زنی که بچه خود را شیر نمی دهد و کنیز .

مرحوم صدوق گوید: ممکن است «ابوالحسن» صاحب این روایت، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام باشد و ممکن است امام رضا علیه السلام باشد؛ زیرا یعقوب جعفری هر دوی آنها را ملاقات کرده است.(3)

روایت4.

قرب الاسناد: ابوالبختری از امام باقر از پدرش علیهما السلام روایت کرد: شکایت از زنی را نزد علی علیه السلام بردند که یک دختر و یک پسر را در حالی که شوهرش غایب بوده به دنیا آورده است، و مرد می خواهد یکی از آنها بپذیرد و دیگری را از خود نفی کند. امام فرمود: چنین حقی ندارد، یا باید هر دو را بپذیرد یا هر دو را با هم انکار کند.(4)

ص: 61


1- . قرب الاسناد : 65
2- . قرب الاسناد : 110
3- . عیون الاخبار 1 : 278 ، خصال 1 : 233
4- . قرب الاسناد : 71

باب 40 العزل و حکم الأنساب و أن الولد للفراش

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ کُنْتُ أَعْزِلُ عَنْ جَارِیَةٍ لِی فَجَاءَتْ بِوَلَدٍ فَقَالَ علیه السلام إِنَّ الْوِکَاءَ قَدْ یَنْفَلِتُ فَأَلْحَقَ بِهِ الْوَلَدَ(1).

«2»

ب، [قرب الإسناد] عَلیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَادَّعَتْ أَنَّهَا حَامِلٌ مَا حَالُهَا قَالَ إِذَا أَقَامَتِ الْبَیِّنَةَ عَلَی أَنَّهُ أَرْخَی سِتْراً ثُمَّ أَنْکَرَ الْوَلَدَ لَاعَنَهَا ثُمَّ بَانَتْ مِنْهُ وَ عَلَیْهِ الْمَهْرُ کَامِلًا(2).

«3»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] ل، [الخصال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ عَنْ یَعْقُوبَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ: لَا بَأْسَ بِالْعَزْلِ فِی سِتَّةِ وُجُوهٍ الْمَرْأَةِ الَّتِی أَیْقَنَتْ أَنَّهَا لَا تَلِدُ وَ الْمُسِنَّةِ وَ الْمَرْأَةِ السَّلِیطَةِ وَ الْبَذِیَّةِ وَ الْمَرْأَةِ الَّتِی لَا تُرْضِعُ وَلَدَهَا وَ الْأَمَةِ.

قال الصدوق رحمه الله یجوز أن یکون أبو الحسن صاحب هذا الحدیث موسی بن جعفر و یجوز أن یکون الرضا علیه السلام لأن یعقوب الجعفری قد لقیهما جمیعا(3).

«4»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّهُ رُفِعَ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام أَمْرُ امْرَأَةٍ وَلَدَتْ جَارِیَةً وَ غُلَاماً فِی بَطْنٍ وَ کَانَ زَوْجُهَا غَائِباً فَأَرَادَ أَنْ یُقِرَّ بِوَاحِدٍ وَ یَنْفِیَ الْآخَرَ فَقَالَ لَیْسَ ذَلِکَ لَهُ إِمَّا أَنْ یُقِرَّ بِهِمَا جَمِیعاً أَوْ یُنْکِرَهُمَا جَمِیعاً(4).

ص: 61


1- 1. قرب الإسناد ص 65.
2- 2. قرب الإسناد ص 110.
3- 3. عیون الأخبار ج 1 ص 278 و الخصال ج 1 ص 233.
4- 4. قرب الإسناد ص 71.

روایت5.

معانی الاخبار: عبدالرحمن بن حجّاج از امام صادق علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره «حَمیل» سؤال کردم! فرمود: حَمیل چیست؟ گفتم: زنی است که از سرزمین خودش با بچه کوچکی به اسارت گرفته می شود و می گوید: او پسرم است! و مردی که به اسارت گرفته می شود، با برادر خود دیدار می کند و می گوید: او برادرم است، در حالی که جز همین کلامِ خودشان، شاهدی ندارند. فرمود: مردم غیر شیعه نزد شما در این مورد چه نظری دارند؟ گفتم: نظرشان این است که اگر بر ولادتشان شاهدی نداشته باشند، از یکدیگر ارث نمی برند، و ولادتی بوده که در حال شرک اتفاق افتاده است. حضرت فرمود: سبحان الله، اگر زن، پدر یا دختر خود را آورد، همواره به آن اقرار و اعتراف دارد! و اگر مرد برادرش را شناخت، از آنها پذیرفته می شود، و همواره به آن اقرار و اعتراف دارند، و از همدیگر ارث می برند.(1)

روایت6.

قرب الاسناد: ابوالبختری از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که فرمود: مردی نزد علی بن ابی طالب علیه السلام آمد و گفت این همسر من دختری جوان و باکره است که در ماه نهم بارداری به سر می برد و من جز خیر [از او] چیزی نمی دانم، من هم پیری سالخورده هستم و با او نزدیکی نکرده ام، و او به حال خود و دست نخورده است. علی علیه السلام به او گفت: تو را به خدا قسم می دهم، آیا آبت را روی عورتش می ریختی؟ و فرمود: هر فَرجی دو منفذ دارد: یکی آن است که آب مرد در آن وارد می شود، و یکی منفذی است که ادرار از آن بیرون می آید، و دهانه های رحم زیر منفذی هستند که آب مرد از آن وارد می شود؛ پس اگر آب در یکی از دهانه های رحم وارد شد زن به یک فرزند باردار می شود، و اگر در دو دهانه وارد شود دوقلو باردار می شود، و اگر از سه دهانه وارد شود سه قلو، و اگر از چهار دهانه وارد شود زن چهارقلو باردار می شود، و غیر از آن نیست؛ من بچه او را به تو ملحق کردم! پس قابله ها فرزند او را به دنیا آوردند، و پسری آورد که زنده ماند.(2)

روایت7.

کمال الدین: جعفر بن حمدان نامه ای نوشت و این مسائل را فرستاد: کنیزی را برای خود حلال کردم به این شرط که از او فرزندی نخواهم و ملزم به سکونت دادن او در خانه ام نباشم. پس از مدّتی گفت: باردار هستم! گفتم: چگونه؟! من یاد ندارم که از تو فرزند خواسته باشم! سپس به سفر رفتم و بازگشتم، پسری به دنیا آورده بود، من او را نسبت به خودم انکار نکردم و اجرت و نفقه او را قطع نکردم. مزرعه ای دارم که پیش از آنکه این زن به سراغم بیاید، آن را

ص: 62


1- . معانی الاخبار : 273
2- . قرب الاسناد : 69
«5»

مع، [معانی الأخبار] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْحَمِیلِ فَقَالَ وَ أَیُّ شَیْ ءٍ الْحَمِیلُ فَقُلْتُ الْمَرْأَةُ تُسْبَی مِنْ أَرْضِهَا مَعَ الْوَلَدِ الصَّغِیرِ فَتَقُولُ هُوَ ابْنِی وَ الرَّجُلُ یُسْبَی فَیَلْقَی أَخَاهُ فَیَقُولُ هُوَ أَخِی لَیْسَ لَهُمَا بَیِّنَةٌ إِلَّا قَوْلُهُمَا قَالَ فَمَا یَقُولُ فِیهِ النَّاسُ عِنْدَکُمْ قُلْتُ لَا یُوَرِّثُونَهُمْ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُمَا عَلَی وِلَادَتِهِمَا بَیِّنَةٌ إِنَّمَا کَانَتْ وِلَادَةٌ فِی الشِّرْکِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ إِذَا جَاءَتْ بِأَبِیهَا أَوِ ابْنَتِهَا لَمْ تَزَلْ مُقِرَّةً بِهِ وَ إِذَا عَرَفَ أَخَاهُ کَانَ ذَلِکَ فِی صِحَّةٍ مِنْهُمَا لَمْ یَزَالُوا مُقِرِّینَ بِذَلِکَ وَرِثَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً(1).

«6»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ: إِنَّ رَجُلًا أَتَی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَالَ إِنَّ امْرَأَتِی هَذِهِ جَارِیَةٌ حَدِثَةٌ وَ هِیَ عَذْرَاءُ وَ هِیَ حَامِلٌ فِی تِسْعَةِ أَشْهُرٍ وَ لَا أَعْلَمُ إِلَّا خَیْراً وَ أَنَا شَیْخٌ کَبِیرٌ مَا افْتَرَعْتُهَا وَ إِنَّهَا لَعَلَی حَالِهَا فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام نَشَدْتُکَ اللَّهَ هَلْ کُنْتَ تُهَرِیقُ عَلَی فَرْجِهَا وَ قَالَ عَلِیٌّ إِنَّ لِکُلِّ فَرْجٍ ثَقْبَیْنِ ثَقْبٌ فِیهِ یَدْخُلُ مَاءُ الرَّجُلِ وَ ثَقْبٌ یَخْرُجُ مِنْهُ الْبَوْلُ وَ أَفْوَاهُ الرَّحِمِ تَحْتَ الثَّقْبِ الَّذِی مِنْهُ مَاءُ الرَّجُلِ فَإِذَا دَخَلَ الْمَاءُ فِی فَمِ وَاحِدَةٍ مِنْ أَفْوَاهِ الرَّحِمِ حَمَلَتِ الْمَرْأَةُ بِوَلَدٍ وَاحِدٍ وَ إِذَا دَخَلَ فِی اثْنَیْنِ حَمَلَتْ بِاثْنَیْنِ وَ إِذَا دَخَلَ مِنْ ثَلَاثَةٍ حَمَلَتْ بِثَلَاثَةٍ وَ إِذَا دَخَلَ مِنْ أَرْبَعَةٍ حَمَلَتْ بِأَرْبَعَةٍ وَ لَیْسَ هُنَاکَ غَیْرُ ذَلِکَ وَ قَدْ أَلْحَقْتُ بِکَ وَلَدَهَا فَشَقَّ عَنْهَا الْقَوَابِلُ فَجَاءَتْ بِغُلَامٍ فَعَاشَ (2).

«7»

ک، [إکمال الدین] قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْکِنْدِیُّ: کَتَبَ جَعْفَرُ بْنُ حَمْدَانَ فَخَرَجَتْ إِلَیْهِ هَذِهِ الْمَسَائِلُ اسْتَحْلَلْتُ بِجَارِیَةٍ وَ شَرَطْتُ عَلَیْهَا أَنْ لَا أَطْلُبَ وَلَدَهَا وَ لَمْ أُلْزِمْهَا مَنْزِلِی فَلَمَّا أَتَی لِذَلِکَ مُدَّةٌ قَالَتْ لِی قَدْ حَبِلْتُ فَقُلْتُ لَهَا کَیْفَ وَ لَا أَعْلَمُ أَنِّی طَلَبْتُ مِنْکِ الْوَلَدَ ثُمَّ غِبْتُ وَ انْصَرَفْتُ وَ قَدْ أَتَتْ بِوَلَدٍ ذَکَرٍ فَلَمْ أُنْکِرْهُ وَ لَا قَطَعْتُ عَنْهَا الْإِجْرَاءَ وَ النَّفَقَةَ وَ لِی ضَیْعَةٌ قَدْ کُنْتُ قَبْلَ أَنْ تَصِیرَ إِلَیَّ هَذِهِ الْمَرْأَةُ سَبَّلْتُهَا

ص: 62


1- 1. معانی الأخبار ص 273 و کان الرمز( ب) لقرب الإسناد و هو خطأ.
2- 2. قرب الإسناد ص 69.

به ورثه و سایر اولادم خیرات کردم و شرط کردم تا زنده ام، کم و زیاد کردن آن با خودم باشد. اکنون این زن این فرزند را آورده است و من او را به آن وقف مؤبّد ملحق نکردم و وصیّت کرده ام که اگر مرگم فرا رسد، تا صغیر است خرج او را بدهند و چون کبیر شد از مجموع این مزرعه دویست دینار به او بدهند و پس از آنکه این مبلغ را به او دادند، دیگر برای او و فرزندانش حقّی در این وقف نباشد. اکنون نظر شما را درباره این فرزند برای ارشاد خود خواستارم و به نظر شما عمل می کنم و برای عافیت و خیر دنیا و آخرت التماس دعا دارم!

پاسخ: مردی که آن کنیز را بر خود حلال ساخته و با او شرط کرده است که از او فرزند نخواهد، پس منزّه است خدایی که در قدرتش شریکی ندارد، این شرطی که با کنیز کرده، شرط با خدای تعالی است و از بودن این شرط نمی توان مطمئن و در امان بود؛ و اگر در مورد این زن شک دارد و نمی داند که چه وقت با وی همبستر شده است، این شکّ موجب برائت از فرزند نخواهد شد. و امّا در مورد دادن دویست دینار و بیرون ساختن فرزند از وقف، پس مال، مال اوست و هر چه صلاح دانسته انجام داده است. ابوالحسین گفت: [زمان را] حساب کرده و فرزند مطابق آن حساب متولّد شده است. و می گوید: در نسخه ابوالحسین همدانی آمده است: خدا تو را نگاه دارد؛ نامه ای که فرستادی رسید! و این توقیع را حسن بن علی بن ابراهیم از سیّاری روایت کرده است.(1)

روایت8.

. فقه الرضا علیه السلام: اگر دو مرد کنیزی را بخرند و هر دو با او نزدیکی کنند و بچه ای به دنیا بیاورد، حکمش این است که بینشان قرعه بیندازند و قرعه به نام هر کس درآمد، بچه به او ملحق می گردد و نیمی از قیمت کنیز را به شریک خود بدهکار می شود، و هر کدام از آنها باید نصف حَد بخورد، و اگر سه نفر بودند و هر کدام جداگانه با او نزدیکی کردند، به این صورت که نفر اوّل کنیز را خریده و با او نزدیکی کرد، سپس نفر دوم کنیز را خریده و با او نزدیکی کرد، و نفر سوم او را خرید و با او نزدیکی کرد و هر سه در یک «طُهر» اتفاق افتاد و کنیز بچه آورد، حق این است که بچه به کسی ملحق شود که کنیز نزد اوست و نسبت به کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود «فرزند ازآنِ بسترِ شوهر است و سهم زناکار سنگ است»، صبر و تحمّل داشته باشد. این در موردی است که از رأی و نظر خارج نشود و در آن چاره ای جز تسلیم نیست.(2)

روایت9.

مناقب ابن شهرآشوب، إرشاد: ناقلان اخبار از شیعه و سنّی روایت کرده اند که پیری سالخورده با زنی نکاح کرد و زن باردار شد؛ پیرمرد گمان کرد که به زن نرسیده است و باردار شدن او را انکار کرد. امر وی بر عثمان مشتبه و نامعلوم ماند و از زن که باکره بود ص: 63


1- . کمال الدین و تمام النعمة 2 : 176 چاپ اسلامیه
2- . فقه الرضا : 35

عَلَی وَصَایَایَ وَ عَلَی سَائِرِ وُلْدِی عَلَی أَنَّ الْأَمْرَ فِی الزِّیَادَةِ وَ النُّقْصَانِ مِنْهُ إِلَی أَیَّامِ حَیَاتِی وَ قَدْ أَتَتْ هَذِهِ بِهَذَا الْوَلَدِ فَلَمْ أُلْحِقْهُ فِی الْوَقْفِ الْمُتَقَدِّمِ الْمُؤَبَّدِ وَ أَوْصَیْتُ إِنْ حَدَثَ بِیَ الْمَوْتُ أَنْ یَجْرِیَ عَلَیْهِ مَا دَامَ صَغِیراً فَإِذَا کَبُرَ أُعْطِیَ مِنْ هَذِهِ الضَّیْعَةِ جُمْلَةً مِائَتَیْ دِینَارٍ غَیْرَ مُؤَبَّدٍ وَ لَا یَکُونَ لَهُ وَ لَا لِعَقِبِهِ بَعْدَ إِعْطَائِهِ ذَلِکَ فِی الْوَقْفِ شَیْ ءٌ فَرَأْیُکَ أَعَزَّکَ اللَّهُ فِی إِرْشَادِی فِیمَا عَمِلْتُهُ وَ فِی هَذَا الْوَلَدِ بِمَا أَمْتَثِلُهُ وَ الدُّعَاءُ لِی بِالْعَافِیَةِ وَ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.

وَ جَوَابُهَا أَمَّا الرَّجُلُ الَّذِی اسْتَحَلَّ بِالْجَارِیَةِ وَ شَرَطَ عَلَیْهَا أَنْ لَا یَطْلُبَ وَلَدَهَا فَسُبْحَانَ مَنْ لَا شَرِیکَ لَهُ فِی قُدْرَتِهِ شَرْطُهُ عَلَی الْجَارِیَةِ شَرْطٌ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا مَا لَا یُؤْمَنُ أَنْ یَکُونَ وَ حَیْثُ عَرَفَ فِی هَذِهِ الشَّکَّ وَ لَیْسَ یَعْرِفُ الْوَقْتَ الَّذِی أَتَاهَا فِیهِ فَلَیْسَ ذَلِکَ بِمُوجِبٍ لِبَرَاءَةٍ فِی وُلْدِهِ وَ أَمَّا إِعْطَاءُ الْمِائَتَیْ دِینَارٍ وَ إِخْرَاجُهُ مِنَ الْوَقْفِ فَالْمَالُ مَالُهُ فَعَلَ فِیهِ مَا أَرَادَ قَالَ أَبُو الْحُسَیْنِ حَسَبَ الْحِسَابَ فَجَاءَ الْوَلَدُ مُسْتَوِیاً قَالَ وَجَدْتُ فِی نُسْخَةِ أَبِی الْحَسَنِ الْهَمْدَانِیِّ أَتَانِی أَبْقَاکَ اللَّهُ کِتَابُکَ الَّذِی أَنْفَذْتَهُ وَ رَوَی هَذَا التَّوْقِیعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلامَنِ السَّیَّارِیِ (1).

«8»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: لَوْ أَنَّ رَجُلَیْنِ اشْتَرَیَا جَارِیَةً وَ وَاقَعَاهَا فَأَتَتْ بِوَلَدٍ لَکَانَ الْحُکْمُ فِیهِ أَنْ یُقْرَعَ بَیْنَهُمَا فَمَنْ أَصَابَتْهُ الْقُرْعَةُ أُلْحِقَ بِهِ الْوَلَدُ وَ یُغَرَّمُ نِصْفَ قِیمَةِ الْجَارِیَةِ لِصَاحِبِهِ وَ عَلَی کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا نِصْفُ الْحَدِّ وَ إِنْ کَانُوا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ وَ وَاقَعُوا الْجَارِیَةَ عَلَی الِانْفِرَادِ بَعْدَ أَنِ اشْتَرَاهَا الْأَوَّلُ وَ وَاقَعَهَا ثُمَّ اشْتَرَاهَا الثَّانِی وَ وَاقَعَهَا وَ اشْتَرَی الثَّالِثُ وَ وَاقَعَهَا کُلُّ ذَلِکَ فِی طُهْرٍ وَاحِدٍ فَأَتَتْ بِوَلَدِهَا لَکَانَ الْحَقُّ أَنْ یُلْحَقَ الْوَلَدُ بِالَّذِی عِنْدَهُ الْجَارِیَةُ وَ یَصْبِرَ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ هَذَا فِیمَا لَا یَخْرُجُ فِی النَّظَرِ وَ لَیْسَ فِیهِ إِلَّا التَّسْلِیمُ (2).

«9»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب شا، [الإرشاد] رَوَتْ نَقَلَةُ الْآثَارِ مِنَ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ: أَنَّ امْرَأَةً نَکَحَهَا شَیْخٌ کَبِیرٌ فَحَمَلَتْ فَزَعَمَ الشَّیْخُ أَنَّهُ لَمْ یَصِلْ إِلَیْهَا وَ أَنْکَرَ حَمْلَهَا فَالْتَبَسَ الْأَمْرُ عَلَی عُثْمَانَ وَ

ص: 63


1- 1. کمال الدین و تمام النعمة ج 2 ص 176 طبع الإسلامیة.
2- 2. فقه الرضا ص 35.

سؤال کرد: آیا پیرمرد با تو نزدیکی و بکارتت را زائل کرد؟ گفت: نه! عثمان گفت: زن را حد بزنید! پس امیرمؤمنان علیه السلام به عثمان گفت: زن دو سوراخ دارد، یکی برای حیض است و یکی برای ادرار، و چه بسا پیرمرد با او رابطه داشته و آبش در سوراخ حیض جاری شده و زن از او باردار شده است؛ از مرد در این مورد سؤال کنید. از او سؤال کردند، گفت: آب را روی فرجش می ریختم، بدون اینکه دخولی صورت گیرد و بکارت زائل شود. امیرمؤمنان فرمود: حَمل از او و بچه مال اوست، و اگر انکار کرد باید مجازات شود! عثمان به این قضاوت عمل کرد.(1)

روایت10.

مناقب ابن شهرآشوب: جابر بن عبدالله بن یحیی گفت: مردی نزد علی علیه السلام آمد و گفت: ای امیرمؤمنان، من از همسرم عَزل می کردم و او بچه ای آورده است. فرمود: تو را به خدا قسم می دهم، آیا به او نزدیکی کردی و سپس بدون اینکه ادرار کنی دوباره با او نزدیکی کردی؟ گفت: بله! فرمود: پس بچه مال خودت است.(2)

روایت11.

مجالس شیخ: یحیی بن علاء گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: در مورد مردی که با زنی ازدواج کرده و زن یک سال با او بوده، آنگاه زن از نزد او رفته و غایب شده و با مرد دیگری ازدواج کرده و با او هم یک سال مانده، سپس از نزد او هم رفته و غایب شده و با دیگری ازدواج نموده، آنگاه نفر سوم او را بچه دار کرده است، نظر شما چیست؟ فرمود: باید سنگسار شود، زیرا مرد اوّل او را «مُحصَنه» کرده است. راوی گوید: گفتم: نظرتان در مورد بچه چیست؟ فرمود: منتسب به پدرش است. گوید: گفتم: اگر پدر مُرد، پسر از او ارث می برد؟ فرمود: بله.(3)

روایت12.

کتاب الامامة و التبصرة: موسی بن ابراهیم از موسی بن جعفر از پدرش از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فرزند ازآنِ بستر شوهر است و سزای زناکار سنگ است!

روایت13.

در المَجازاتُ النّبَویَّة مثل آن آمده است، و سید می گوید: این مجاز است و بنا بر یکی از دو تأویلی که دارد، مجاز است، یعنی مقصود این است که زناکار هیچ حقی نسبت به بچه ندارد، که از آن به سنگ تعبیر شده است،

ص: 64


1- . مناقب 2 : 192 ، ارشاد : 112 چاپ نجف
2- . مناقب 2 : 198
3- . امالی طوسی 2 : 287

سَأَلَ الْمَرْأَةَ هَلِ اقْتَضَّکِ الشَّیْخُ وَ کَانَتْ بِکْراً قَالَتْ لَا فَقَالَ عُثْمَانُ أَقِیمُوا الْحَدَّ عَلَیْهَا فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ لِلْمَرْأَةِ سَمَّیْنِ سَمٌّ لِلْمَحِیضِ وَ سَمٌّ لِلْبَوْلِ فَلَعَلَّ الشَّیْخَ کَانَ یَنَالُ مِنْهَا فَسَالَ مَاؤُهُ فِی سَمِّ الْمَحِیضِ فَحَمَلَتْ مِنْهُ فَاسْأَلُوا الرَّجُلَ عَنْ ذَلِکَ فَسُئِلَ فَقَالَ قَدْ کُنْتُ أُنْزِلُ الْمَاءَ فِی قُبُلِهَا مِنْ غَیْرِ وُصُولٍ إِلَیْهَا بِالاقْتِضَاضِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ الْحَمْلُ لَهُ وَ الْوَلَدُ وَلَدُهُ وَ أَرَی عُقُوبَتَهُ فِی الْإِنْکَارِ فَصَارَ عُثْمَانُ إِلَی قَضَائِهِ بِذَلِکَ (1).

«10»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَی قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی کُنْتُ أَعْزِلُ عَنِ امْرَأَتِی وَ إِنَّهَا جَاءَتْ بِوَلَدٍ فَقَالَ علیه السلام وَ أُنَاشِدُکَ اللَّهَ هَلْ وَطِئْتَهَا ثُمَّ عَاوَدْتَهَا قَبْلَ أَنْ تَبُولَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَالْوَلَدُ لَکَ (2).

«11»

مَجَالِسُ الشَّیْخِ، أَحْمَدُ بْنُ عُبْدُونٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُمْشَانِیِّ عَنْ یَحْیَی بْنِ الْعَلَاءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا تَرَی فِی رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَمَکَثَتْ مَعَهُ سَنَةً ثُمَّ غَابَتْ عَنْهُ ثُمَّ تَزَوَّجَتْ آخَرَ فَمَکَثَتْ مَعَهُ سَنَةً ثُمَّ غَابَتْ عَنْهُ ثُمَّ تَزَوَّجَتْ آخَرَ ثُمَّ إِنَّ الثَّالِثَ أَوْلَدَهَا قَالَ تُرْجَمُ لِأَنَّ الْأَوَّلَ أَحْصَنَهَا قَالَ قُلْتُ فَمَا تَرَی فِی وَلَدِهَا قَالَ یُنْسَبُ إِلَی أَبِیهِ قَالَ قُلْتُ فَإِنْ مَاتَ الْأَبُ یَرِثُهُ الْغُلَامُ قَالَ نَعَمْ (3).

«12»

کِتَابُ الْإِمَامَةِ وَ التَّبْصِرَةِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَزْهَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَلَفٍ عَنْ مُوسَی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ.

«13»

الْمَجَازَاتُ النَّبَوِیَّةُ،: مِثْلَهُ و قال السید هذا مجاز علی أحد التأویلین و هو أن یکون المراد أن العاهر لا شی ء له فی الولد فعبر عن ذلک بالحجر

ص: 64


1- 1. المناقب ج 2 ص 192 و الإرشاد ص 112 طبع النجف.
2- 2. المناقب ج 2 ص 198.
3- 3. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 287.

یعنی برای او از آن، همان چیزی است که در نظر داشت و انتفاعی از آن نیست، چنانچه در بیشتر اوقات از سنگ نیز هیچ بهره و انتفاعی برده نمی شود، گویی مقصودش این است که سزای ادّعای او ناامیدی و محرومیت است، چنانچه وقتی کسی این معنا را در نظر دارد، به طرف خود می گوید: «برای تو از این امر چیزی جز سنگ و صخره و خاک و ریگ نیست»، یعنی بهره تو از آن، چیزی جز بی حاصلی و پوچی نیست.(1)

مؤکّد این تأویل، روایت زیر است:

روایت14.

عمرو بن شُعیب از پدرش از جدّش از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرد که فرمود: فرزند از آنِ بسترِ شوهر است و زناکار را سزا خاک است!

«اَثلب» به معنای خاک مخلوط با ریگ است. از این روایت، مشخص می شود که مقصود از سنگ در اینجا، چیزی است که هیچ منفعتی ندارد، همانطور که اوّل گفتیم. و در تصدیق آن نیز این قول شاعر است که گفت:

- ای معاذ، ما هر دو لیلی را دوست داریم

و سهم من و تو از لیلی، خاک بر دهانمان است

من با تو در عشق کسی شریک شدم که بهره من

و بهره تو از یاد کردن او، تنها رنج و عذاب است

مقصودش این است که از آن هیچ نفع و بهره ای به ما نمی رسد و همچون سراب است. و امّا تأویل دیگری که کلام به وسیله آن از دایره مجاز خارج و به حقیقت وارد می شود آن است که بهره و سزای زناکار چیزی جز اجرای حَد یعنی سنگسار نیست، پس سنگ در اینجا اسم جنس است نه اسم علَم و معهود. این در صورتی است که زناکار مُحصَن باشد. امّا اگر غیر محصن بود، مقصود در اینجا - به قول بعضی علما - خشونت و سختگیری و برخورد شدید با او همراه با حدّ مستحقش یعنی شلاق می باشد. امّا این قول، لقمه دور سر گرداندن است و رضایت­بخش نیست اگرچه در باب مجاز می گنجد، زیرا خشونت با کسی که حد بر او اجرا می شود، چنانچه حدّش شلاق - نه سنگسار - باشد، از آن به سنگ تعبیر نمی شود، زیرا از شیوه فصاحت دور است و داخل در باب «فهاهت» (سخن نابجا و از روی فراموشی) خواهد بود؛ بنابراین بهتر است که بر تأویل اوّل تکیه شود، زیرا با روشهای فصیحان و اهداف اهل فن، نزدیکتر و مناسب تر است.(2)

ص: 65


1- . المجازات النبویّة : 139 چاپ مصر
2- . المجازات النبویّة: 140

أی له من ذلک ما لا حظ فیه و لا انتفاع به کما لا ینتفع بالحجر فی أکثر الأحوال کأنه یرید أن له من دعواه الخیبة و الحرمان کما یقول القائل لغیره إذا أراد هذا المعنی لیس لک من الأمر إلا الحجر و الجلمد و التراب و الکثکث أی لیس لک منه إلا ما لا محصول له و لا منفعة فیه (1).

و مما یؤکد هذا التأویل مَا رَوَاهُ:

«14»

عَمْرُو بْنُ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْأَثْلَبُ و الأثلب التراب المختلط بالحجارة.

و هذا الخبر یحقق أن المراد بالحجر هاهنا ما لا ینتفع به کما قلنا أولا و مما یصدق ذلک قول الشاعر:

کلانا یا معاذ نحب لیلی***بفی و فیک من لیلی التراب

شرکتک فی هوی من کان حظی***و حظک من تذکرها العذاب

أراد لیس لنا منها إلا ما لا نفع به و لا حظ فیه کالسراب الذی هذه صفته و أما التأویل الآخر الذی یخرج به الکلام عن حیز المجاز إلی حیز الحقیقة فهو أن یکون المراد أنه لیس للعاهر إلا إقامة الحد علیه و هو الرجم بالأحجار فیکون الحجر هاهنا اسما للجنس لا للمعهود هذا إذا کان العاهر محصنا فإن کان غیر محصن فالمراد بالحجر هاهنا علی قول بعضهم الإعناف به و الغلظ علیه بتوفیة الحد الذی یستحقه من الجلد له و فی هذا القول تعسف و استکراه و إن کان داخلا فی باب المجاز لأن الغلظة علی من یقام الحد علیه إذا کان الحد جلدا لا رجما لا یعبر عنه بالحجر لأن ذلک بعید عن سنن الفصاحة و دخول فی باب الفهاهة فالأولی الاعتماد علی التأویل الأول لأنه الأشبه بطرائقهم و الألیق بمقاصدهم (2).

ص: 65


1- 1. المجازات النبویّة ص 139 طبع مصر.
2- 2. نفس المصدر ص 140.

باب چهل و یکم : کمترین و بیشترین مدّت بارداری

آیات

- وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً.(1)

{و بار برداشتن و از شیر گرفتنِ او سی ماه است.}

روایات

روایت1.

إرشاد: از یونس بن حسن روایت شده که گفت: زنی را نزد عمر آوردند که شش ماهه بچه زاییده بود، عمر خواست او را سنگسار کند، امیرمؤمنان علیه السّلام به او فرمود: اگر این زن به وسیله کتاب خدا (قرآن) برایت برهان و دلیل بیاورد، بر تو پیروز شود؛ خدای تعالی می فرماید: «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»، {و بار برداشتن و از شیر گرفتنِ او سی ماه است.} و می فرماید: «وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ»، {و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. [این حکم] برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند.} پس آنگاه که زن دو سال تمام کودکش را شیر داد، دوران بارداری و از شیر گرفتن سی ماه می شود، پس زمان بارداری شش ماه است. عمر که این بیان را شنید آن زن را رها کرد، و این حکم در اسلام ثابت ماند و صحابه و تابعان و کسانی که از حضرت فراگرفتند، تا امروز به آن عمل می کنند.(2)

روایت2.

مناقب ابن شهرآشوب: هیثم در اردوگاه لشکر بود، وقتی برگشت، زنش شش ماه پس از آمدنِ او بچه ای آورد، هیثم آن بچه را انکار کرد و آن را نزد عمر برد و داستان را تعریف کرد؛ عمر هم فرمان داد تا زن را سنگسار کنند. پس علی علیه السلام پیش از سنگسار به آن زن رسید و به عمر گفت: ای عمر به خود بیا! این زن راست می گوید؛ خداوند می فرماید: «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»، {و بار برداشتن و از شیر گرفتنِ او سی ماه است.} و می فرماید: «وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ» {و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند} پس دوره حمل و شیردهی سی ماه است! عمر گفت: اگر علی نبود، عمر هلاک می شد! پس زن را آزاد کرد و فرزند را به مرد ملحق ساخت.

توضیح

کمترین مدت حمل چهل روز است و آن مدت انعقاد نطفه است، و کمترین مدت حمل برای اینکه بچه زنده به دنیا بیاید شش ماه است، زیرا نطفه چهل روز در رحم می ماند آنگاه به «علقه» (خون بسته) تبدیل می شود و بعد از چهل روز به «مُضغه» (گوشت جویده شده) تبدیل می شود، آنگاه پس از چهل روز شکل و صورت می پذیرد و در بیست روز

ص: 66


1- . احقاف / 15
2- . ارشاد المفید : 110

باب 41 أقل الحمل و أکثره

الآیات

الأحقاف: وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً(1).

الأخبار

«1»

شا، [الإرشاد] رُوِیَ عَنْ یُونُسَ بْنِ الْحَسَنِ: أَنَّ عُمَرَ أُتِیَ بِامْرَأَةٍ قَدْ وَلَدَتْ لِسِتَّةِ أَشْهُرٍ فَهَمَّ بِرَجْمِهَا فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِنْ خَاصَمَتْکَ بِکِتَابِ اللَّهِ خَصَمَتْکَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ- وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً وَ یَقُولُ جَلَّ قَائِلًا- وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ فَإِذَا تَمَّمَتِ الْمَرْأَةُ الرَّضَاعَةَ سَنَتَیْنِ وَ کَانَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثِینَ شَهْراً کَانَ الْحَمْلُ مِنْهَا سِتَّةَ أَشْهُرٍ فَخَلَّی عُمَرُ سَبِیلَ الْمَرْأَةِ وَ ثَبَتَ الْحُکْمُ بِذَلِکَ فَعَمِلَ بِهِ الصَّحَابَةُ وَ التَّابِعُونَ وَ مَنْ أَخَذَ عَنْهُ إِلَی یَوْمِنَا هَذَا(2).

«2»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب: کَانَ الْهَیْثَمُ فِی جَیْشٍ فَلَمَّا جَاءَ جَاءَتِ امْرَأَتُهُ بَعْدَ قُدُومِهِ بِسِتَّةِ أَشْهُرٍ بِوَلَدٍ فَأَنْکَرَ ذَلِکَ مِنْهَا وَ جَاءَ بِهِ عُمَرَ وَ قَصَّ عَلَیْهِ فَأَمَرَ بِرَجْمِهَا فَأَدْرَکَهَا عَلِیٌّ علیه السلام مِنْ قَبْلِ أَنْ تُرْجَمَ ثُمَّ قَالَ لِعُمَرَ ارْبَعْ عَلَی نَفْسِکَ إِنَّهَا صَدَقَتْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ- وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً وَ قَالَ وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ فَالْحَمْلُ وَ الرَّضَاعُ ثَلَاثُونَ شَهْراً فَقَالَ عُمَرُ لَوْ لَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ وَ خَلَّی سَبِیلَهَا وَ أَلْحَقَ الْوَلَدَ بِالرَّجُلِ.

شرح

ذلک أقل الحمل أربعون یوما و هو زمن انعقاد النطفة و أقله لخروج الولد حیا ستة أشهر و ذلک أن النطفة تبقی فی الرحم أربعین یوما ثم تصیر علقة أربعین یوما ثم تصیر مضغة أربعین یوما ثم تتصور فی أربعین یوما و تلجها

ص: 66


1- 1. سورة الاحقاف: 15.
2- 2. إرشاد المفید ص 110.

روح در آن وارد می گردد، که جمع آن شش ماه می شود. پس گرفتنِ بچه از شیر در بیست و چهار ماه است، بنابراین حمل، شش ماه خواهد بود.(1)

روایت3.

تفسیر عیاشی: زراره از امام صادق علیه السلام روایت کرد که درباره آیه «الله یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثی»، {خدا می داند آنچه را که هر ماده ای [در رحم] بار می گیرد.} فرمود: یعنی پسر یا دختر بودن؛ و «وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ»، {و [نیز] آنچه را که رَحِمها می کاهند.} فرمود: حَملی که کمتر از نُه ماه باشد «غَیض» است؛ «وَ ما تَزْدادُ»، {و آنچه را می افزایند.} فرمود: وقتی زن در حال بارداری خون ببیند، حملش از نُه ماه بیشتر می شود. اگر پنج روز یا کمتر یا بیشتر خون دیده است، به همان مقدار از نُه ماه بیشتر می شود.(2)

روایت4.

در تفسیر عیاشی از حریز با رفع سند به امام باقر یا امام صادق علیهما السلام، مثل آن نقل شده است.(3)

باب چهل و دوم : اختلاف زوجین در مورد نکاح و تصدیق آنها در ادعای نکاح

روایات

روایت1.

نوادر راوندی: از حضرت موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام روایت شده که فرمود: مردی را که با زنی رابطه داشت نزد علی علیه السلام آوردند. مرد گفت: او زن من است و با او ازدواج کرده ام. از زن سؤال کردند، ساکت ماند و چیزی نگفت. گروهی به او اشاره کردند و گفتند: بگو بله! و گروهی به او اشاره کردند و گفتند: بگو نه! زن گفت: بله! پس علی علیه السلام حد را از آنان برداشت و زن را از مرد جدا کرد تا وقتی که شاهد بیاورد که زنش بوده است.(4)

ص: 67


1- . مناقب 2 : 187
2- . تفسیر عیّاشی 2 : 205
3- . تفسیر عیّاشی 2 : 204
4- . نوادر راوندی : 37

الروح فی عشرین یوما فذلک ستة أشهر فیکون الفطام فی أربعة و عشرین شهرا فیکون الحمل فی ستة أشهر(1).

«3»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثی قَالَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثَی وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ قَالَ مَا کَانَ دُونَ التِّسْعَةِ فَهُوَ غَیْضٌ- وَ ما تَزْدادُ قَالَ مَا رَأَتِ الدَّمَ فِی حَالِ حَمْلِهَا ازْدَادَ بِهِ عَلَی التِّسْعَةِ الْأَشْهُرِ إِنْ کَانَتْ رَأَتِ الدَّمَ خَمْسَةَ أَیَّامٍ أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَکْثَرَ زَادَ ذَلِکَ عَلَی التِّسْعَةِ الْأَشْهُرِ(2).

«4»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ حَرِیزٍ رَفَعَهُ إِلَی أَحَدِهِمَا علیهما السلام: مِثْلَهُ (3).

باب 42 اختلاف الزوجین فی النکاح و تصدیقهما فی دعوی النکاح

الأخبار

«1»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: وُجِدَ رَجُلٌ مَعَ امْرَأَةٍ أَصَابَهَا فَرُفِعَ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ هِیَ امْرَأَتِی تَزَوَّجْتُهَا فَسُئِلَتِ الْمَرْأَةُ فَسَکَتَتْ فَأَوْمَأَ إِلَیْهَا بَعْضُ الْقَوْمِ أَنْ قُولِی نَعَمْ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهَا بَعْضُ الْقَوْمِ (4) أَنْ قُولِی لَا فَقَالَتْ نَعَمْ فَدَرَأَ عَلِیٌّ علیه السلام الْحَدَّ عَنْهُمَا وَ عَزَلَ عَنْهُ الْمَرْأَةَ حَتَّی یَجِی ءَ بِالْبَیِّنَةِ أَنَّهَا امْرَأَتُهُ (5).

ص: 67


1- 1. المناقب ج 2 ص 187.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 205.
3- 3. نفس المصدر ج 2 ص 204.
4- 4. ما بین العلامتین زیادة من أصل المؤلّف قدّس سرّه.
5- 5. نوادر الراوندیّ ص 37.

باب چهل و سوم : شروط در نکاح

روایات

روایت1.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: امیرمؤمنان علیه السلام در مورد زنی که مردی با او ازدواج کرده و با او و خانواده اش شرط کرده بود که اگر با زن دیگری ازدواج نمود یا ترکش کرد یا کنیزی برای نکاح آورد، به منزله طلاق زن باشد، فرمود: شرط خدا بر شرط شما مقدّم است، اگر مرد خواست به آن شرط عمل می کند و اگر خواست زنش را نگاه می دارد و روی او ازدواج می کند و کنیز می آورد و او را تَرک می کند، اگر زن به این راه درآمد. خداوند در کتابش می فرماید: «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» {هر چه از زنان [دیگر] که شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه، چهار چهار، به زنی گیرید.}، و فرمود: {کنیزان بر شما حلال هستند.} و فرمود: «وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ الله کانَ عَلِیًّا کَبِیراً»، {و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید، [نخست] پندشان دهید و [بعد] در خوابگاه ها از ایشان دوری کنید و [اگر تاثیر نکرد] آنان را بزنید، پس اگر شما را اطاعت کردند [دیگر] بر آنها هیچ راهی [برای سرزنش] مجویید، که خدا والای بزرگ است.}(1)

روایت2.

تفسیر عیاشی: از زراره روایت شده که گفت: از امام باقر علیه السلام در مورد زن روزانه (نهاریّه) سؤال شد که بر آن زن هنگام عقد نکاح شرط می شود که مرد هر وقت خواست، روزها نزد او برود یا روزهای جمعه یا هر ماه یک روز نزد او برود، و نفقه هم چنین و چنان باشد. فرمود: چنین شرطی اعتبار ندارد، کسی که با زنی ازدواج کرد، آن زن مثل هر زن دیگری نفقه و سهم شبانه روزی دارد؛ ولی اگر مرد با زنی ازدواج کرد که زن از نشوز مرد بیم داشت یا می ترسید که روی او هوو بیاورد، پس نسبت به تمام یا بخشی از حقّ خودش مصالحه کرد، جایز است و اشکالی ندارد.(2)

روایت3.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابن بکیر گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: هر شرطی که پیش از عقد نکاح گذاشته شود نکاح را باطل می کند و هر شرطی که بعد از عقد باشد، جزء نکاح است.(3)

روایت4.

هدایه: ازدواج بدون شاهد گرفتن جایز است و بدون شاهد به دلیل عقوبت از سوی حاکمِ ظالم، مکروه است.(4)

ص: 68


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 240
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 278
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 66
4- . هدایة : 68

باب 43 الشروط فی النکاح

الأخبار

«1»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی امْرَأَةٍ تَزَوَّجَهَا رَجُلٌ وَ شَرَطَ عَلَیْهَا وَ عَلَی أَهْلِهَا إِنْ تَزَوَّجَ عَلَیْهَا امْرَأَةً أَوْ هَجَرَهَا أَوْ أَتَی عَلَیْهَا سُرِّیَّةً فَإِنَّهَا طَلِقٌ فَقَالَ شَرْطُ اللَّهِ قَبْلَ شَرْطِکُمْ إِنْ شَاءَ وَفَی بِشَرْطِهِ وَ إِنْ شَاءَ أَمْسَکَ امْرَأَتَهُ وَ نَکَحَ عَلَیْهَا وَ تَسَرَّی عَلَیْهَا وَ هَجَرَهَا إِنْ أَتَتْ سَبِیلَ ذَلِکَ قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ- فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ وَ قَالَ أُحِلَّ لَکُمْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَ قَالَ وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً(1).

«2»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ النَّهَارِیَّةِ یَشْتَرِطُ عَلَیْهَا عِنْدَ عُقْدَةِ النِّکَاحِ أَنْ یَأْتِیَهَا مَا شَاءَ نَهَاراً أَوْ مِنْ کُلِّ جُمْعَةٍ أَوْ شَهْرٍ یَوْماً وَ مِنَ النَّفَقَةِ کَذَا وَ کَذَا قَالَ فَلَیْسَ ذَلِکَ الشَّرْطُ بِشَیْ ءٍ مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَلَهَا مَا لِلْمَرْأَةِ مِنَ النَّفَقَةِ وَ الْقِسْمَةِ وَ لَکِنَّهُ إِنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً خَافَتْ فِیهِ نُشُوزاً أَوْ خَافَتْ أَنْ یَتَزَوَّجَ عَلَیْهَا فَصَالَحَتْ مِنْ حَقِّهَا عَلَی شَیْ ءٍ مِنْ قِسْمَتِهَا أَوْ بَعْضِهَا فَإِنَّ ذَلِکَ جَائِزٌ لَا بَأْسَ بِهِ (2).

«3»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَا کَانَ مِنْ شَرْطٍ قَبْلَ النِّکَاحِ هَدَمَ النِّکَاحَ وَ مَا کَانَ بَعْدَ النِّکَاحِ فَهُوَ نِکَاحٌ (3).

«4»

الْهِدَایَةُ،: وَ یَجُوزُ التَّزْوِیجُ بِغَیْرِ شُهُودٍ وَ إِنَّمَا یُکْرَهُ بِغَیْرِ شُهُودٍ مِنْ جِهَةِ عُقُوبَةِ السُّلْطَانِ الْجَائِرِ(4).

ص: 68


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 240.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 278.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 66.
4- 4. الهدایة: 68.

ابواب نفقه ها

باب اول : فضیلت ایجاد رفاه برای خانواده و مدحِ کم بودنِ افراد خانواده

روایات

روایت1.

امالی شیخ صدوق: مسعده از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرد که فرمود: خانواده مرد اسیران او هستند، پس هر کس که خداوند نعمتی برایش ارزانی داشت، بر اسیران خود توسعه دهد، و اگر این کار را نکند، نعمت در معرض زوال خواهد بود.(1)

روایت2.

امالی صدوق: ابن عبّاس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که به بازار برود و تحفه ای بخرد و برای خانواده اش ببرد، مثل کسی است که برای قومی نیازمند صدقه می برد، و باید دختران را بر پسران مقدّم بدارد؛ پس کسی که دختری را شاد کند، مانند آن است که برده ای از نسل اسماعیل آزاد کرده است، و کسی که چشم پسری را روشن کند، مانند آن است که از خشیت خداوند عزوجل گریسته است، و کسی که از خشیت خداوند عزوجل بگرید وارد بهشت «نعیم» گردد.(2)

روایت3.

خصال:

ص: 69


1- . امالی صدوق : 442
2- . امالی صدوق : 577

أبواب النفقات

باب 1 فضل التوسعة علی العیال و مدح قلة العیال

الأخبار

«1»

ل، [الخصال] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ جَعْفَرٍ الْفَزَارِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَسْعَدَةَ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام قَالَ: إِنَّ عِیَالَ الرَّجُلِ أُسَرَاؤُهُ فَمَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ نِعْمَةً فَلْیُوَسِّعْ عَلَی أُسَرَائِهِ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ أَوْشَکَ أَنْ تَزُولَ النِّعْمَةُ(1).

«2»

لی، [الأمالی] للصدوق الْعَطَّارُ عَنْ سَعْدٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ سُلَیْمٍ الْعَطَّارِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ بِشْرٍ الْکَاهِلِیِّ عَنْ سَالِمٍ الْأَفْطَسِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَی تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَی عِیَالِهِ کَانَ کَحَامِلِ صَدَقَةٍ إِلَی قَوْمٍ مَحَاوِیجَ وَ لْیَبْدَأْ بِالْإِنَاثِ قَبْلَ الذُّکُورِ فَإِنَّ مَنْ فَرَّحَ ابْنَةً فَکَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ وَ مَنْ أَقَرَّ بِعَیْنِ ابْنٍ فَکَأَنَّمَا بَکَی مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ بَکَی مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أُدْخِلَ جَنَّاتِ النَّعِیمِ (2).

«3»

ل، [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْیَقْطِینِیِّ عَنْ زَکَرِیَّا الْمُؤْمِنِ

ص: 69


1- 1. أمالی الصدوق ص 442 و کان الرمز( ل) للخصال و هو من التحریف.
2- 2. أمالی الصدوق ص 577.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: کسی که دو دختر یا دو خواهر یا دو عمّه یا دو خاله [خود] را سرپرستی کند و خرجیِ آنها را بدهد، آنها مانع او از آتش می شوند.(1)

روایت4.

خصال: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در بهشت درجه ای است که به آن نرسد جز امامی عادل، یا کسی که فامیل و خانواده دارد و با آنها صله رحم می کند، یا کسی که عیال و نان خور دارد و صبور است.(2)

روایت5.

امالی شیخ طوسی: عبدالله بن مسعود گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرگاه مسلمان به قصد اجر و پاداش از خداوند، به خانواده خود نفقه دهد، آن انفاق برای او صدقه است.(3)

روایت6.

امالی شیخ طوسی: عیسی بن عبدالله از پدرش از جدّش از علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کرد که فرمود: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای رسول خدا، یک دینار نزد من است، می فرمایید آن را چه کنم؟ فرمود: آن را به عنوان نفقه به مادرت بده! گفت: یک دینار دیگر هم دارم؛ می فرمایید آن را چه کنم؟ فرمود: به عنوان نفقه به پدرت بده! گفت: یکی دیگر هم دارم؛ می فرمایید آن را چه کنم؟ فرمود: به عنوان نفقه به برادرت بده!(4) گفت: یکی دیگر هم دارم؛ می فرمایید آن را چه کار کنم؟ به خدا قسم غیر از آن ندارم. فرمود: آن را در راه خدا انفاق کن و این کار نسبت به انفاق های پیشین کمترین پاداش را دارد.(5)

روایت7.

امالی شیخ طوسی: حمّاد بن عثمان از امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که

ص: 70


1- . خصال 1 : 22
2- . خصال 1 : 58 ؛ و در آنجا از حضرت ابوالحسن روایت شده که رسول خدا (ص) فرمود.
3- . امالی طوسی 1 : 391
4- . در چاپ کمپانی در اینجا مطلبی اضافه داشت که ما آن را نیاوردیم.
5- . امالی طوسی 2 : 69

رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ عَالَ ابْنَتَیْنِ أَوْ أُخْتَیْنِ أَوْ عَمَّتَیْنِ أَوْ خَالَتَیْنِ حَجَبَتَاهُ مِنَ النَّارِ(1).

«4»

ل، [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّضْرِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ فِی الْجَنَّةِ دَرَجَةً لَا یَبْلُغُهَا إِلَّا إِمَامٌ عَادِلٌ أَوْ ذُو رَحِمٍ وَصُولٌ أَوْ ذُو عِیَالٍ صَبُورٌ(2).

«5»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی ابْنُ مَخْلَدٍ عَنْ أَبِی الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ حَنَانٍ عَنْ شُعَیْبِ بْنِ حَرْبٍ عَنْ شُعْبَةَ عَنْ عَدِیِّ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِذَا أَنْفَقَ الْمُسْلِمُ عَلَی أَهْلِهِ نَفَقَةً وَ هُوَ یَحْتَسِبُهَا کَانَتْ لَهُ صَدَقَةً(3).

«6»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیِّ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَمِّهِ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عِنْدِی دِینَارٌ فَمَا تَأْمُرُنِی بِهِ قَالَ أَنْفِقْهُ عَلَی أُمِّکَ قَالَ عِنْدِی آخَرُ فَمَا تَأْمُرُنِی بِهِ قَالَ أَنْفِقْهُ عَلَی أَبِیکَ قَالَ عِنْدِی آخَرُ فَمَا تَأْمُرُنِی بِهِ قَالَ أَنْفِقْهُ عَلَی أَخِیکَ-(4)

قَالَ عِنْدِی آخَرُ فَمَا تَأْمُرُنِی بِهِ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا عِنْدِی غَیْرُهُ قَالَ أَنْفِقْهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ هُوَ أَدْنَاهَا أَجْراً(5).

«7»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یَحْیَی بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ

ص: 70


1- 1. الخصال ج 1 ص 22.
2- 2. الخصال ج 1 ص 58 و فیه عن أبی الحسن قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.
3- 3. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 391.
4- 4. فی مطبوعة الکمبانیّ هنا زیادة أسقطناها.
5- 5. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 69.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: شبی که مرا به معراج بردند، داخل بهشت شدم و قصری از یاقوت سرخ دیدم که داخل آن از بیرون پیدا بود، و دو قُبّه از درّ و زبرجد آن را روشن می کرد. از جبرئیل پرسیدم: این قصر ازآنِ کیست؟ گفت: ازآنِ کسی است که سخنِ پاک گوید و دائم روزه بگیرد و به دیگران غذا دهد و در دل شب که دیگران در خوابند، بیدار باشد. علی علیه السّلام از آن حضرت پرسید: در میان امت شما کسی هست که طاقت چنین کاری داشته باشد؟ فرمود: می دانی «سخن پاک» چیست؟ گفتم: خدا و پیامبرش داناترند! فرمود: «سبحان الله و الحمد للَّه و لا اله الا الله و الله اکبر». آیا می دانی مداومت بر روزه چیست؟ گفتم: خدا و پیامبرش بهتر می دانند! فرمود: کسی است که همه ماه صبر یعنی ماه رمضان را روزه بگیرد و در هیچ روزی از آن روزه اش را نخورد! فرمود: می دانی غذا دادن به دیگران یعنی چه؟ گفتم: خدا و پیامبرش بهتر می دانند. فرمود: کسی است که برای زن و بچه اش روزی بطلبد، تا آبرویشان از درخواست از مردم محفوظ بماند. پرسید: می دانی تهجّد در شب در حالی که مردم در خواب هستند چیست؟ گفتم: خدا و پیامبر او می دانند. فرمود: یعنی کسی که نخوابد تا نماز عشا را بخواند، در حالی که یهود و نصارا و مشرکان در فاصله دو نماز (مغرب و عشاء) در خوابند.(1)

مؤلف گوید

مثل این روایت با اسناد مختلف ذکر شد.

روایت8.

قرب الاسناد: ابن علوان از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کم بودن عائله، یکی از دو راحتی است.(2)

روایت9.

عیون اخبار الرضا علیه السلام، امالی صدوق: عبدالعظیم حسنی از امام جواد از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: کم بودنِ افرادِ تحتِ تکفّل، یکی از دو راحتی است.(3)

روایت10.

خصال: امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: فقر همان مرگ بزرگ است، و کم بودن افراد خانواده یکی از دو آسانی است، اندازه نگاه داشتن نصف زندگی است، و هر کس در زندگی میانه روی کند، تنگدست نشود.(4)

روایت11.

قرب الاسناد: ابن علوان از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که

ص: 71


1- . امالی طوسی 2 : 73
2- . قرب الاسناد : 55
3- . عیون الاخبار 2 : 54 ، امالی صدوق : 447 ضمن حدیثی طولانی.
4- . خصال 2 : 412

رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَیْتُ فِیهَا قَصْراً مِنْ یَاقُوتٍ أَحْمَرَ یُرَی بَاطِنُهُ مِنْ ظَاهِرِهِ لِضِیَائِهِ وَ نُورِهِ وَ فِیهِ قُبَّتَانِ مِنْ دُرٍّ وَ زَبَرْجَدٍ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ لِمَنْ هَذَا الْقَصْرُ قَالَ هُوَ لِمَنْ أَطَابَ الْکَلَامَ وَ أَدَامَ الصِّیَامَ وَ أَطْعَمَ الطَّعَامَ وَ تَهَجَّدَ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ فِی أُمَّتِکَ مَنْ یُطِیقُ هَذَا فَقَالَ أَ تَدْرِی مَا إِطَابَةُ الْکَلَامِ فَقُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ أَ تَدْرِی مَا إِدَامَةُ الصِّیَامِ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ مَنْ صَامَ شَهْرَ الصَّبْرِ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ لَمْ یُفْطِرْ مِنْهُ یَوْماً أَ تَدْرِی مَا إِطْعَامُ الطَّعَامِ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ مَنْ طَلَبَ لِعِیَالِهِ مَا یَکُفُّ بِهِ وُجُوهَهُمْ عَنِ النَّاسِ أَ تَدْرِی مَا التَّهَجُّدُ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ مَنْ لَمْ یَنَمْ حَتَّی یُصَلِّیَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ النَّاسُ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی وَ غَیْرِهِمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ نِیَامٌ بَیْنَهُمَا(1).

أقول

قد مضی مثله بأسانید.

«8»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: قِلَّةُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْنِ (2).

«9»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ مُوسَی عَنِ الصُّوفِیِّ عَنِ الرُّویَانِیِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیهم السلام قَالَ: قِلَّةُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْنِ (3).

«10»

ل، [الخصال] الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: الْفَقْرُ هُوَ الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ وَ قِلَّةُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْنِ التَّقْدِیرُ نِصْفُ الْعَیْشِ مَا عَالَ امْرُؤٌ اقْتَصَدَ(4).

«11»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ:

ص: 71


1- 1. أمالی الطوسیّ ج 2: 73.
2- 2. قرب الإسناد ص 55.
3- 3. عیون الأخبار ج 2: 54 و أمالی الصدوق: 447 ضمن حدیث طویل.
4- 4. الخصال ج 2 ص 412.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند تبارک و تعالی به اندازه هزینه و مصرف، مساعدت و خرجی را نازل می کند، و به میزان شدّت بلا، صبر نازل می کند.(1)

روایت12.

صحیفة الرضا علیه السلام: از امام رضا از پدرش از جدّش علیهم السلام روایت شده که فرمود: امام صادق علیه السلام در راه به شخصی شکارچی برخورد کرد، و فرمود: ای شکارچی، بیشترین چیزی که در تور تو می افتد چیست؟ گفت: پرنده هایی که برای جوجه هایشان غذا می برند. راوی گوید: پس امام عبور کرد و می فرمود: کسی که عائله دارد هلاک می شود، کسی که عائله دارد هلاک می شود.(2)

روایت13.

فقه الرضا علیه السلام: نفقه و هزینه ای که برای خود و خانواده ات می کنی باید فضل باشد، که خداوند می فرماید: «یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ»، {و از تو می پرسند: «چه چیزی انفاق کنند؟» بگو: «ما زاد [بر نیازمندی خود] را.} و عَفو یعنی حدّ وسط و میانه روی. و خداوند فرمود: «وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا...»، {و کسانی اند که چون انفاق کنند، نه ولخرجی می کنند و نه تنگ می گیرند...}(3)

روایت14.

و امام کاظم علیه السلام فرمود: برای کسی که در هزینه میانه روی داشته باشد، ضمانت می کنم که فقیر و محتاج نگردد؛ و بدان که هزینه ای که برای خود و خانواده ات می کنی صدقه است، و کسی که به خاطر خانواده اش زحمت بکشد و از راه حلال کسب درآمد کند، مانند جهاد کننده در راه خداست.(4)

روایت15.

سرائر: موسی بن بَکر از امام کاظم علیه السلام روایت کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کم بودنِ افراد خانواده، یکی از دو آسایش است.(5)

روایت16.

سرائر: موسی بن بکر از آن حضرت روایت کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دوستی با مردم نیمی از عقل است، و رفاقت و سازش نیمی از زندگی است، و کسی که در هزینه و مخارج میانه روی کند، تنگدست نگردد.(6)

روایت17.

نهج البلاغه: امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: مساعدت و دارایی به اندازه نیازِ مصرفی نازل می شود.(7)

روایت18.

و فرمود: کسی که در هزینه میانه روی کند، تنگدست نمی شود.(8)

ص: 72


1- . قرب الاسناد : 55
2- . این روایت را در نسخه چاپی نیافتیم اما در اصل نسخه خطی به خط مؤلف نزد ما موجود است. در 14 : 799 هم به آن تصریح شده و در توضیح آورده است: زاق : آنکه جوجه ای دارد که غذا در دهانش می گذارد...
3- . فقه الرضا : 34
4- . فقه الرضا : 34
5- . سرائر : 464
6- . سرائر : 464
7- . نهج البلاغة 3 : 185
8- . نهج البلاغة 3 : 185

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُنَزِّلُ الْمَعُونَةَ عَلَی قَدْرِ الْمَئُونَةِ وَ یُنَزِّلُ الصَّبْرَ عَلَی قَدْرِ شِدَّةِ الْبَلَاءِ(1).

«12»

صح، [صحیفة الرضا علیه السلام] عَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام قَالَ: مَرَّ جَعْفَرٌ علیه السلام بِصَیَّادٍ فَقَالَ یَا صَیَّادُ أَیُّ شَیْ ءٍ أَکْثَرُ مَا یَقَعُ فِی شَبَکَتِکَ قَالَ الطَّیْرُ الزَّاقُّ قَالَ فَمَرَّ وَ هُوَ یَقُولُ هَلَکَ صَاحِبُ الْعِیَالِ هَلَکَ صَاحِبُ الْعِیَالِ (2).

«13»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: وَ لْتَکُنْ نَفَقَتُکَ عَلَی نَفْسِکَ وَ عِیَالِکَ فَضْلًا فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ وَ الْعَفْوُ الْوَسَطُ وَ قَالَ اللَّهُ- وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا إِلَی آخِرِهِ (3).

«14»

وَ قَالَ الْعَالِمُ علیه السلام: ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا یَفْتَقِرَ وَ اعْلَمْ أَنَّ نَفَقَتَکَ عَلَی نَفْسِکَ وَ عِیَالِکَ صَدَقَةٌ وَ الْکَادُّ عَلَی عِیَالِهِ مِنْ حِلٍّ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ (4).

«15»

سر، [السرائر] مُوسَی بْنُ بَکْرٍ عَنِ عبد [الْعَبْدِ] الصَّالِحِ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: قِلَّةُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْنِ (5).

«16»

سر، [السرائر] مُوسَی عَنْهُ علیه السلام قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: التَّوَدُّدُ إِلَی النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ وَ الرِّفْقُ نِصْفُ الْمَعِیشَةِ وَ مَا عَالَ امْرُؤٌ فِی اقْتِصَادٍ(6).

«17»

نَهْجُ الْبَلَاغَةِ، قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: تَنْزِلُ الْمَعُونَةُ عَلَی قَدْرِ الْمَئُونَةِ(7).

«18»

وَ قَالَ علیه السلام: مَا عَالَ امْرُؤٌ اقْتَصَدَ(8).

ص: 72


1- 1. قرب الإسناد: 55.
2- 2.* لم نجده فی المصدر المطبوع لکنه فی الأصل الذی عندنا مکتوب بخط المؤلّف ره و هکذا مصرح به فی ج 14 ص 799 و قال فی بیانه الزاق: الذی له فرخ یزقه ....
3- 3. فقه الرضا ص 34.
4- 4. فقه الرضا ص 34.
5- 5.* السرائر: 464 و فی مطبوعة الکمبانیّ رمز العیّاشیّ فی الموضعین و هو تصحیف.
6- 6.* السرائر: 464 و فی مطبوعة الکمبانیّ رمز العیّاشیّ فی الموضعین و هو تصحیف.
7- 7. نهج البلاغة ج 3 ص 185.
8- 8. نهج البلاغة ج 3 ص 185.

روایت19.

و فرمود: کم بودنِ افراد خانواده، یکی از دو راحتی است.(1)

روایت20.

و آن حضرت به یکی از اصحاب خود فرمود: بیشتر اشتغالت را صرف خانواده ات نکن، زیرا اگر خانواده ات از دوستان خدا باشند، خداوند دوستان خود را ضایع و تباه نمی کند و اگر دشمن خدا باشند، پس چرا تو اهتمام و اشتغال خود را برای دشمنان خدا صرف کنی؟!(2)

روایت21.

کنز الکراجکی: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دوستی با مردم نصف عقل، خوب سؤال کردن نصف علم، و برنامه ریزی در هزینه و مخارج نصف زندگی است.(3)

روایت22.

و به روایت دیگری، فرمود: برنامه ریزی در هزینه، نیمی از زندگی است.(4)

روایت23.

عدة الداعی: از امام موسی علیه السلام روایت است که فرمود: اگر به بچه ها وعده ای دادید به آن عمل کنید، زیرا آنها معتقدند که روزی دهنده شان شمایید، و خداوند آنقدر که به خاطر زنان و کودکان خشم می گیرد، بر چیز دیگری خشم نمی گیرد.(5)

روایت24.

و امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: هر روز جمعه با مقداری میوه در خانواده هایتان تنوع ایجاد کنید تا به آمدن جمعه شادمان باشند.(6)

روایت25.

اَعلام الدین: ابوحمزه ثمالی از امام علی بن حسین علیه السلام روایت کرد که فرمود: محبوب ترین شما نزد خداوند کسی است که عملش بهتر باشد، و کسی عملش نزد خداوند بزرگتر است که میلش به آنچه نزد خداست بیشتر باشد، و نجات یافته ترین کسان از عذاب خداوند آن است که بیشترین خشیت را برای خداوند داشته باشد، و نزدیک ترین شما به خداوند، خوش خوی ترین شماست، و پسندیده ترین شما نزد خدا کسی است که بیشتر به عائله خود گشایش دهد، و گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست .

ص: 73


1- . نهج البلاغة 3 : 185
2- . نهج البلاغة 3 : 236
3- . کنز الفوائد : 287
4- . کنز الفوائد : 287
5- . عدّة الداعی : 58
6- . عدّة الداعی : 58
«19»

وَ قَالَ علیه السلام: قِلَّةُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْنِ (1).

«20»

وَ قَالَ علیه السلام لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ- لَا تَجْعَلَنَّ أَکْثَرَ شُغُلِکَ بِأَهْلِکَ وَ وُلْدِکَ فَإِنْ یَکُنْ أَهْلُکَ وَ وُلْدُکَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَوْلِیَاءَهُ وَ إِنْ یَکُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ فَمَا هَمُّکَ وَ شُغُلُکَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ (2).

«21»

کَنْزُ الْکَرَاجُکِیِّ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: التَّوَدُّدُ إِلَی النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ وَ حُسْنُ السُّؤَالِ نِصْفُ الْعِلْمِ وَ التَّقْدِیرُ فِی النَّفَقَةِ نِصْفُ الْعَیْشِ (3).

«22»

وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ: التَّقْدِیرُ نِصْفُ الْمَعِیشَةِ(4).

«23»

عُدَّةُ الدَّاعِی، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام: إِذَا وَعَدْتُمُ الصِّغَارَ فَأَوْفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ یَرَوْنَ أَنَّکُمْ أَنْتُمُ الَّذِینَ تَرْزُقُونَهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْضَبُ بِشَیْ ءٍ کَغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ الصِّبْیَانِ (5).

«24»

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أَطْرِفُوا أَهَالِیَکُمْ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْفَاکِهَةِ کَیْ یَفْرَحُوا بِالْجُمُعَةِ(6).

«25»

أَعْلَامُ الدِّینِ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام قَالَ: إِنَّ أَحَبَّکُمْ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْسَنُکُمْ عَمَلًا وَ إِنَّ أَعْظَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَمَلًا أَعْظَمُکُمْ فِیمَا عِنْدَهُ رَغْبَةً وَ إِنَّ أَنْجَاکُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ أَشَدُّکُمْ خَشْیَةً لِلَّهِ وَ إِنَّ أَقْرَبَکُمْ مِنَ اللَّهِ أَوْسَعُکُمْ خُلْقاً وَ إِنَّ أَرْضَاکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَسْبَغُکُمْ عَلَی عِیَالِهِ وَ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ.

ص: 73


1- 1. نهج البلاغة ج 3 ص 185.
2- 2. نهج البلاغة ج 3 ص 236.
3- 3. کنز الفوائد: 287.
4- 4. کنز الفوائد: 287.
5- 5. عدّة الداعی ص 58.
6- 6. عدّة الداعی ص 58.

باب دوم : احکام نفقه

آیات

- الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ الله بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ.(1)

{مردان، سرپرست زنانند، به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج می کنند.}

- وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً.(2)

{و از بیم تنگدستی فرزندان خود را مکشید. ماییم که به آنها و شما روزی می بخشیم.}

- لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ الله لا یُکَلِّفُ الله نَفْساً إِلَّا ما آتاها سَیَجْعَلُ الله بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً.(3)

{بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند، و هر که روزی او تنگ باشد باید از آنچه خدا به او داده خرج کند. خدا هیچ کس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تکلیف نمی کند. خدا به زودی پس از دشواری آسانی فراهم می کند.}

روایات

روایت1.

تفسیر قمی: ابوبصیر از امام صادق صلوات الله علیه روایت کرد که ایشان درباره آیه «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ الله»، {و هر که روزی او تنگ باشد، باید از آنچه خدا به او داده خرج کند.} فرمود: [یعنی] نفقه ای که مرد به زن خود می دهد تا پشت او را راست کند، همراه با لباسی که به او می دهد، و در غیر این صورت، آنها را از هم جدا می کنند.(4)

روایت2.

خصال: حَریز گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: من مجبور و ملزَم به پرداخت نفقه چه کسانی هستم؟ فرمود: پدر و مادر، فرزند و همسر.(5)

روایت3.

خصال: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: زکات به پنج کَس داده نمی شود: فرزند، پدر و مادر، همسر و بنده، زیرا پرداخت کننده زکات ملزَم به نفقه دادن به آنهاست.(6)

ص: 74


1- . نساء / 34
2- . اسرا / 31
3- . طلاق / 7
4- . تفسیر قمی 2 : 375
5- . خصال 1 : 169
6- . خصال 1 : 202

باب 2 أحکام النفقة

الآیات

النساء: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ (1)

إسراء: وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً(2)

الطلاق: لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً(3).

الأخبار

«1»

فس، [تفسیر القمی] أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ عَنِ ابْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ: فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ قَالَ إِذَا أَنْفَقَ الرَّجُلُ عَلَی امْرَأَتِهِ مَا یُقِیمُ ظَهْرَهَا مَعَ الْکِسْوَةِ وَ إِلَّا فُرِّقَ بَیْنَهُمَا(4).

«2»

ل، [الخصال] أَبِی وَ ابْنُ الْوَلِیدِ مَعاً عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ مَعاً عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ حَرِیزٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَنِ الَّذِی أُجْبَرُ عَلَیْهِ وَ تَلْزَمُنِی نَفَقَتُهُ قَالَ الْوَالِدَانِ وَ الْوَلَدُ وَ الزَّوْجَةُ(5).

«3»

ل، [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا یَرْفَعُونَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: خَمْسَةٌ لَا یُعْطَوْنَ مِنَ الزَّکَاةِ الْوَلَدُ وَ الْوَالِدَانِ وَ الْمَرْأَةُ وَ الْمَمْلُوکُ لِأَنَّهُ یُجْبَرُ عَلَی النَّفَقَةِ عَلَیْهِمْ (6).

ص: 74


1- 1. النساء: 34.
2- 2. الاسری: 31.
3- 3. الطلاق: 7.
4- 4. تفسیر القمّیّ ج 2: 375.
5- 5. الخصال ج 1 ص 169.
6- 6. الخصال ج 1 ص 202.

روایت4.

علل الشرائع: ماجیلویه از محمد عطّار مثل آن را روایت کرده است.(1)

مؤلف

پیشتر بعضی روایات در این زمینه در باب محبت به زنان و احوال مردان و زنان آمد.

روایت5.

تحف العقول: در روایتی طولانی از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: و امّا پنج موردی که واجب است خودش نفقه آنها را بدهد، عبارتند از: فرزند، پدر و مادر، همسر و مملوک (بنده)؛ که باید نفقه آنها را بدهد، چه در حال سختی باشد و چه در حال گشایش.(2)

روایت6.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرد: از ایشان درباره آیه «وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ»، {و مانند همین [احکام] بر عهده وارث [نیز] هست.} سؤال کردم، فرمود: این در مورد مخارج است. برای وارث، همان واجب است که بر پدر واجب بود.(3)

روایت7.

تفسیر عیاشی: از جمیل از سوره از امام باقر علیه السلام مثل آن را روایت کرده است.(4)

روایت8.

تفسیر عیاشی: از ابوالصباح روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ»، {و مانند همین [احکام] بر عهده وارث [نیز] هست.} سؤال شد؛ ایشان فرمود: سزاوار نیست که وارث، به زن [ِمیّت] ضرر برساند و بگوید: اجازه نمی دهم فرزندِ آن زن نزدش برود؛ و اگر چیزی از اموال آنها نزد وارث است، سزاوار نیست به فرزندِ او ضرر برساند! و روا نیست که در نفقه دادن، بر آنها سخت و تنگ بگیرد.(5)

روایت9.

نوادر راوندی: از موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام روایت شده که علی علیه السلام فرمود: زن بارداری که شوهرش فوت کرده، تا زمانی که وضع حمل کند، نفقه اش از تمام مال شوهر داده می شود.(6)

روایت10.

علل الشرایع: دلیل گرسنگی پیامبر صلی الله علیه و آله آن است که ایشان پدر مؤمنان است؛ چون خداوند می فرماید: «النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ»، {پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیکتر] است و همسرانش مادران ایشانند.} و او پدر ایشان است، پس وقتی پدر مؤمنان می داند که در دنیا، مؤمنانی گرسنه هستند و برای پدر هم جایز نیست که خودش سیر باشد در حالی که فرزندانش گرسنه اند، از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله خود را گرسنه می ساخت، زیرا می دانست که فرزندانش گرسنه اند .

ص: 75


1- . علل الشرایع : 371
2- . تحف العقول : 353 ؛ رمز آن «قب» بود که اشتباه است.
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 121
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 121
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 121
6- . نوادر راوندی : 38
«4»

ع، [علل الشرائع] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ: مِثْلَهُ (1)

أقول

قد سبق بعض الأخبار فی باب حب النساء و باب أحوال الرجال و النساء.

«5»

ف، [تحف العقول] فِی خَبَرٍ طَوِیلٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: وَ أَمَّا الْوُجُوهُ الْخَمْسُ الَّتِی یَجِبُ [تَجِبُ] عَلَیْهِ النَّفَقَةُ لِمَنْ یُلْزِمُهُ نَفْسُهُ فَعَلَی وَلَدِهِ وَ وَالِدَیْهِ وَ امْرَأَتِهِ وَ مَمْلُوکِهِ- لَازِمٌ لَهُ ذَلِکَ فِی حَالِ الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ(2).

«6»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ قَالَ هُوَ فِی النَّفَقَةِ عَلَی الْوَارِثِ مِثْلُ مَا عَلَی الْوَالِدِ(3).

«7»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ جَمِیلٍ عَنْ سَوْرَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: مِثْلَهُ (4).

«8»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ قَالَ لَا یَنْبَغِی لِلْوَارِثِ أَنْ یُضَارَّ الْمَرْأَةَ فَیَقُولَ- لَا أَدَعُ وَلَدَهَا یَأْتِیهَا وَ یُضَارَّ وَلَدَهَا إِنْ کَانَ لَهُمْ عِنْدَهُ شَیْ ءٌ وَ لَا یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَقْتُرَ عَلَیْهِ (5).

«9»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: الْحَامِلُ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا نَفَقَتُهَا مِنْ جَمِیعِ مَالِ الزَّوْجِ حَتَّی تَضَعَ (6).

«10»

الْعِلَلُ، لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ: الْعِلَّةُ فِی جُوعِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ هُوَ أَبُ الْمُؤْمِنِینَ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ هُوَ أَبٌ لَهُمْ فَمَا کَانَ أَبُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِمَ أَنَّ فِی الدُّنْیَا مُؤْمِنِینَ جَائِعِینَ وَ لَا یَحِلُّ لِلْأَبِ أَنْ یَشْبَعَ وَ یَجُوعَ وُلْدُهُ فَجَوَّعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَفْسَهُ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ فِی أَوْلَادِهِ جَائِعِینَ.

ص: 75


1- 1. علل الشرائع: 371 و ما بین إضافة من المصدر.
2- 2. تحف العقول ص 353 و کان الرمز( قب) و هو تحریف.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 121.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 121.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 121.
6- 6. نوادر الراوندیّ ص 38.

باب سوم : چیزهایی که جایز است زن از خانه شوهرش بردارد

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: ابن بُکَیر گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: برای زن چه چیزهایی حلال است که از خانه شوهرش بدون اجازه او صدقه بدهد؟ فرمود: خورشت. (1)

روایت2.

فقه الرضا علیه السلام: مثل آن آمده است.(2)

روایت3.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد: از ایشان سؤال کردم که آیا زن می تواند بدون اجازه شوهرش از خانه او چیزی ببخشد؟ فرمود: نه، مگر اینکه شوهرش بر او حلال کند.(3)

مؤلف

ما روایاتی را در این موضوع در باب «جوامع أحکام النساء» آوردیم .

ص: 76


1- . قرب الاسناد : 80
2- . فقه الرضا : 34
3- . قرب الاسناد : 101

باب 3 ما یحل للمرأة أن تأخذ من بیت زوجها

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِیدِ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَمَّا یَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَتَصَدَّقَ مِنْ بَیْتِ زَوْجِهَا بِغَیْرِ إِذْنِهِ قَالَ الْمَأْدُومُ (1).

«2»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: مِثْلَهُ (2).

«3»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ هَلْ لَهَا أَنْ تُعْطِیَ مِنْ بَیْتِ زَوْجِهَا بِغَیْرِ إِذْنِهِ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ یُحَلِّلَهَا(3).

أقول

قد أوردنا فی ذلک أخبار فی باب جوامع أحکام النساء.

ص: 76


1- 1. قرب الإسناد ص 80.
2- 2. فقه الرضا ص 34.
3- 3. قرب الإسناد ص 101.

ابواب فرزندان و احکام آنها

باب اول : چگونگی به وجود آمدن فرزند، و دعا و مداوا برای فرزند خواستن، صفات فرزندان و چیزهایی که قوه جنسی و نیروی فرزند را زیاد می کند

آیات

- هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ.(1)

{آنجا [بود که] زکریا پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا، از جانب خود، فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایی.}

- فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا * یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا.(2)

{پس از جانب خود ولیّ [و جانشینی] به من ببخش * که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد، و او را - ای پروردگار من - پسندیده گردان.}

- وَ زَکَرِیَّا إِذْ نادی رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ.(3)

{و زکریّا را [یاد کن] هنگامی که پروردگار خود را خواند: «پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی» * پس [دعای] او را اجابت نمودیم، و یحیی را بدو بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته [و آماده حمل] کردیم.} - وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً.(4)

{و کسانی اند که می گویند: «پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنیِ چشمان [ما] باشد، و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان».}

- رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ.(5)

{ای پروردگار من! مرا [فرزندی] از شایستگان بخش.}

- فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً

ص: 77


1- . آل عمران / 38
2- . مریم / 5
3- . انبیا / 90
4- . فرقان / 74
5- . صافات / 100

أبواب الأولاد و أحکامهم

باب 1 کیفیة نشوء الولد و الدعاء و التداوی لطلب الولد و صفات الأولاد و ما یزید فی الباه و فی قوة الولد

الآیات

آل عمران: هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ(1)

مریم: فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا(2)

الأنبیاء: وَ زَکَرِیَّا إِذْ نادی رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ- فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ (3)

الفرقان: وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً(4)

الصافات: رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ (5)

نوح: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً- یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً

ص: 77


1- 1. سورة آل عمران: 38.
2- 2. سورة مریم: 5.
3- 3. سورة الأنبیاء: 90.
4- 4. سورة الفرقان: 74.
5- 5. سورة الصافّات: 100.

* وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ.(1)

{و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است * [تا] بر شما از آسمان بارانِ پی در پی فرستد * و شما را به اموال و پسران، یاری کند.}

روایات

روایت1.

تفسیر قمی: ابوالجارود از امام باقر علیه السلام روایت کرد که درباره آیه «وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ»، {و در حقیقت، شما را خلق کردیم، سپس به صورتگری شما پرداختیم.} فرمود: خلقت شما ابتدا از نُطفه بود، پس از آن عَلَقه (خون لخته شده) آنگاه مُضغه (گوشت جویده شد)، بعد استخوان و سپس گوشت. و امّا شکل بندی شما با چشم و بینی و گوشها و دهان و دو دست و پاهاست که خداوند به آنها و امثال آن شکل می دهد؛ پس بعضی را زشت، برخی را زیبا، بعضی را تنومند، بعضی را بلند قد و برخی را کوتاه و امثال آن ساخت.(2)

روایت2.

قرب الاسناد: بزنطی گوید: از امام رضا علیه السلام خواستم تا برای یکی از زنان خویشانمان که باردار بود دعا کند. ایشان از قول امام باقر علیه السلام فرمود: دعا تا وقتی است که چهار ماه نگذشته باشد! گفتم: آن زن در کمتر از این مدّت است! پس امام برایش دعا کرد و فرمود: نطفه سی روز در رحم است، و سی روز به صورت خون بسته است، و سی روز به صورت گوشتِ له شده که گاهی شکل یافته و گاهی شکل و صورت نیافته است، و چون چهار ماه تمام شد، خداوند تبارک و تعالی دو فرشته صورتگر به سوی زن می فرستد تا به جنین شکل و صورت دهند و رزق و روزی، زمان مرگ و اینکه عاقبت به شر یا عاقبت به خیر خواهد شد را می نویسند.(3)

روایت3.

امالی شیخ طوسی: محمد صَیمَری گفت: با دختر جعفر بن محمود کاتب ازدواج کردم، آنچنان عاشق او بودم که محبّت هیچ کس نسبت به دیگری در حدّ عشق من به آن زن نبود، و بچه دار شدنمان به تأخیر افتاد. پس نزد امام علی النقی علیه السلام رفتم و این مطلب را به ایشان گفتم. آن حضرت تبسّمی کرد و فرمود: انگشتری بگیر که نگینش فیروزه باشد و روی آن بنویس: «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ»، {پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی.} گوید: این کار را کردم و یک سال نگذشت که پسری از آن زن نصیبم شد.(4)

روایت4.

طب الأئمة علیهم السلام:

ص: 78


1- . نوح / 12
2- . تفسیر علی بن ابراهیم 1 : 224
3- . قرب الاسناد : 154
4- . امالی طوسی 1 : 47

وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ (1).

الأخبار

«1»

فس، [تفسیر القمی] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِیِّ عَنْ کَثِیرِ بْنِ عَیَّاشٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ أَمَّا خَلَقْنَاکُمْ فَنُطْفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ثُمَّ مُضْغَةً ثُمَّ عَظْماً ثُمَّ لَحْماً وَ أَمَّا صَوَّرْنَاکُمْ فَالْعَیْنَ وَ الْأَنْفَ وَ الْأُذُنَیْنِ وَ الْفَمَ وَ الْیَدَیْنِ وَ الرِّجْلَیْنِ صَوَّرَ هَذَا وَ نَحْوَهُ ثُمَّ جَعَلَ الدَّمِیمَ وَ الْوَسِیمَ وَ الْجَسِیمَ وَ الطَّوِیلَ وَ الْقَصِیرَ وَ أَشْبَاهَ هَذَا(2).

«2»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام أَنْ یَدْعُوَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لِامْرَأَةٍ مِنْ أَهْلِنَا بِهَا حَمْلٌ فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام الدُّعَاءُ مَا لَمْ یَمْضِ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّمَا لَهَا أَقَلُّ مِنْ هَذَا فَدَعَا لَهَا ثُمَّ قَالَ إِنَّ النُّطْفَةَ تَکُونُ فِی الرَّحِمِ ثَلَاثِینَ یَوْماً وَ تَکُونُ عَلَقَةً ثَلَاثِینَ یَوْماً وَ تَکُونُ مُضْغَةً ثَلَاثِینَ یَوْماً وَ تَکُونُ مُخَلَّقَةً وَ غَیْرَ مُخَلَّقَةٍ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَإِذَا تَمَّتِ الْأَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَیْهَا مَلَکَیْنِ خَلَّاقَیْنِ یُصَوِّرَانِهِ وَ یَکْتُبَانِ رِزْقَهُ وَ أَجَلَهُ وَ شَقِیّاً أَوْ سَعِیداً(3).

«3»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْمُفِیدُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ النَّحْوِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ الْأَنْبَارِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الطَّائِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّیْمَرِیِّ قَالَ: تَزَوَّجْتُ ابْنَةَ جَعْفَرِ بْنِ مَحْمُودٍ الْکَاتِبِ فَأَحْبَبْتُهَا حُبّاً لَمْ یُحِبَّ أَحَدٌ أَحَداً مِثْلَهُ وَ أَبْطَأَ عَلَیَّ الْوَلَدُ فَصِرْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا علیه السلام فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لَهُ فَتَبَسَّمَ وَ قَالَ اتَّخِذْ خَاتَماً فَصُّهُ فَیْرُوزَجٌ وَ اکْتُبْ عَلَیْهِ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ قَالَ فَفَعَلْتُ ذَلِکَ فَمَا أَتَی عَلَیَّ حَوْلٌ حَتَّی رُزِقْتُ مِنْهَا وَلَداً ذَکَراً(4).

«4»

طب، [طب الأئمة علیهم السلام] أَحْمَدُ بْنُ غِیَاثٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ

ص: 78


1- 1. سورة نوح: 12.
2- 2. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1: 224.
3- 3. قرب الإسناد: 154.
4- 4. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 47.

بُکیر بن محمد گفت: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردی به ایشان گفت: ای فرزند رسول خدا، هر بچه ای از من متولد می شود، در او بلاهت و ضعف است! فرمود: چرا [دَم کرده] «سَویق» نمی نوشی؟ خودت سویق بنوش و همسرت را به خوردن آن سفارش کن؛ که سویق گوشت می رویاند و استخوان را محکم می کند، و تمام فرزندانتان قوی به دنیا می آیند.(1)

روایت5.

معانی الاخبار: محمد بن عَمرو بن سعید از پدرش روایت کرد که گفت: نزد امام کاظم علیه السلام بودم که داوود رِقّی وارد شد و به امام گفت: فدایت گردم، مردم می گویند: اگر شش ماه از باردار بودن زن بگذرد، خداوند خلقت [بچه] او را تمام و کامل کرده است. امام کاظم علیه السلام فرمود: ای داوود، تو دعا کن، حتی اگر چه در وقت شکافته شدن صفا (پرده رحم) باشد. من گفتم: قربانت گردم؛ صفا چیست؟ فرمود: کیسه ای که همراه نوزاد بیرون می آید؛ خداوند هر چه بخواهد انجام می دهد.(2)

روایت6.

ثواب الأعمال: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: خداوند عزوجل شیعه ما را به چهار چیز مبتلا نمی کند: اینکه مقابل مردم دست گدایی دراز کنند، خودفروشی کنند، به ولایتِ بد گرفتار آیند، و دیگر اینکه فرزندی گندمگون کبود چشم بیاورند.(3)

روایت7.

محاسن: اصبغ از علی علیه السلام روایت کرد که فرمود: یکی از پیامبران از کم بودن نسل در امّت خود به خدا شکایت کرد. خداوند به او فرمود تا به آنها امر کند تخم مرغ بخورند، پس چنین کردند و نسلشان زیاد شد.(4)

روایت8.

محاسن: عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: یکی از پیامبران به خاطر کم بودن فرزندانش به پروردگار خود شکایت کرد؛ خداوند به او فرمود تا تخم مرغ بخورد.(5)

ص: 79


1- . طبّ الأئمّة : 88 چاپ نجف
2- . معانی الاخبار : 405
3- . ثواب الاعمال : 238
4- . محاسن : 481
5- . محاسن : 481

بُکَیْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُولَدُ لِیَ الْوَلَدُ فَیَکُونُ فِیهِ الْبَلَهُ وَ الضَّعْفُ فَقَالَ مَا یَمْنَعُکَ مِنَ السَّوِیقِ اشْرَبْهُ وَ مُرْ أَهْلَکَ بِهِ فَإِنَّهُ یُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ یَشُدُّ الْعَظْمَ وَ لَا یُولَدُ لَکُمْ إِلَّا الْقَوِیُ (1).

«5»

مع، [معانی الأخبار] أَبِی عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام حَیْثُ دَخَلَ عَلَیْهِ دَاوُدُ الرَّقِّیُّ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِذَا مَضَی لِلْحَامِلِ سِتَّةُ أَشْهُرٍ فَقَدْ فَرَغَ اللَّهُ مِنْ خَلْقِهِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ یَا دَاوُدُ ادْعُ وَ لَوْ بِشِقِّ الصَّفَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ أَیُّ شَیْ ءٍ الصَّفَا قَالَ مَا یَخْرُجُ مَعَ الْوَلَدِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَفْعَلُ مَا شَاءَ(2).

«6»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَبْتَلِ شِیعَتَنَا بِأَرْبَعٍ أَنْ یَسْأَلُوا النَّاسَ فِی أَکُفِّهِمْ وَ أَنْ یُؤْتَوْا فِی أَنْفُسِهِمْ وَ أَنْ یَبْتَلِیَهُمْ بِوَلَایَةِ سَوْءٍ وَ لَا یُولَدُ لَهُمْ أَزْرَقُ أَخْضَرُ(3).

«7»

سن، [المحاسن] عَلِیُّ بْنُ الْحَکَمِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْأَصْبَغِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: إِنَّ نَبِیّاً مِنَ الْأَنْبِیَاءِ شَکَا إِلَی اللَّهِ قِلَّةَ النَّسْلِ فِی أُمَّتِهِ فَأَمَرَهُ أَنْ یَأْمُرَهُمْ بِأَکْلِ الْبَیْضِ فَفَعَلُوا فَکَثُرَ النَّسْلُ فِیهِمْ (4).

«8»

سن، [المحاسن] أَبُو الْقَاسِمِ الْکُوفِیُّ وَ ابْنُ یَزِیدَ عَنِ الْقَنْدِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: شَکَا نَبِیٌّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ إِلَی رَبِّهِ قِلَّةَ الْوَلَدِ فَأَمَرَهُ بِأَکْلِ الْبَیْضِ (5).

ص: 79


1- 1. طبّ الأئمّة ص 88 طبع النجف.
2- 2. معانی الأخبار ص 405.
3- 3. ثواب الأعمال ص 238.
4- 4. المحاسن ص 481.
5- 5. المحاسن ص 481.

روایت9.

محاسن: عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: یکی از پیامبران به خاطر کم بودن نسلش به خدا شکایت برد؛ خداوند به او فرمود تا گوشت و تخم مرغ را با هم بخورد.(1)

روایت10.

محاسن: محمد بن ابوحسنه جمّال گفت: نزد امام کاظم علیه السلام به خاطر داشتنِ فرزندانِ کم شکایت بردم؛ فرمود: استغفار کن و تخم مرغ همراه با پیاز بخور.(2)

روایت11.

محاسن: موسی بن بکر گفت: از امام کاظم علیه السلام شنیدم که فرمود: تخم مرغ زیاد بخورید؛ زیرا فرزندان را زیاد می کند.(3)

روایت12.

محاسن: محمد بن ابراهیم جُعفی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: کسی که بچه دار نمی شود، باید زیاد تخم مرغ بخورد.(4)

روایت13.

محاسن: از امام کاظم علیه السلام روایت شده که فرمود: کسی که آب کمرش تغییر یافت، شیر و عسل برایش مفید است.(5)

روایت14.

محاسن: محمد بن ابراهیم جُعفی از پدرش نقل کرد که امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که آب کمرش تغییر می کند شیر بخورد.(6)

روایت15.

محاسن: ابن مُسکان گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: نوشیدنیِ سویق همراه با روغن زیتون، گوشت را می رویاند، استخوان را محکم می کند، پوست را لطیف می سازد و قوه جنسی را زیاد می کند.(7)

روایت16.

محاسن: خضر گفت: نزد امام صادق علیه السلام بودم که مردی از شیعیان آمد و به ایشان گفت: هر بچه ای از ما متولد می شود، نحیف

ص: 80


1- . محاسن : 481
2- . محاسن : 481
3- . محاسن : 481
4- . محاسن : 481
5- . محاسن : 492
6- . محاسن : 493
7- . محاسن : 488
«9»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْیَقْطِینِیُّ عَنِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ نَبِیّاً مِنَ الْأَنْبِیَاءِ شَکَا إِلَی اللَّهِ قِلَّةَ النَّسْلِ فَقَالَ لَهُ کُلِ اللَّحْمَ بِالْبَیْضِ (1).

«10»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی حَسَنَةَ الْجَمَّالِ قَالَ: شَکَوْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قِلَّةَ الْوَلَدِ فَقَالَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ وَ کُلِ الْبَیْضَ بِالْبَصَلِ (2).

«11»

سن، [المحاسن] عَلِیُّ بْنُ حَسَّانَ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ: أَکْثِرُوا مِنَ الْبَیْضِ فَإِنَّهُ یَزِیدُ فِی الْوَلَدِ(3).

«12»

سن، [المحاسن] نُوحُ بْنُ شُعَیْبٍ عَنْ کَامِلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ عَدِمَ الْوَلَدَ فَلْیَأْکُلِ الْبَیْضَ وَ لْیُکْثِرْ مِنْهُ (4).

«13»

سن، [المحاسن] نُوحُ بْنُ شُعَیْبٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: مَنْ تَغَیَّرَ عَلَیْهِ مَاءُ الظَّهْرِ یَنْفَعُ لَهُ اللَّبَنُ الْحَلِیبُ وَ الْعَسَلُ (5).

«14»

سن، [المحاسن] ابْنُ أَبِی هَمَّامٍ عَنْ کَامِلِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: اللَّبَنُ الْحَلِیبُ لِمَنْ تَغَیَّرَ عَلَیْهِ مَاءُ الظَّهْرِ(6).

«15»

سن، [المحاسن] الْیَقْطِینِیُّ عَنِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: شَرْبَةُ السَّوِیقِ بِالزَّیْتِ تُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ تَشُدُّ الْعَظْمَ وَ تُرِقُّ الْبَشَرَةَ وَ تَزِیدُ فِی الْبَاهِ (7).

«16»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِیِّ عَنْ خَضِرٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَأَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فَقَالَ لَهُ یُولَدُ لَنَا الْمَوْلُودُ فَیَکُونُ مِنْهُ الْقِلَّةُ

ص: 80


1- 1. المحاسن ص 481.
2- 2. المحاسن ص 481.
3- 3. المحاسن ص 481.
4- 4. المحاسن ص 481.
5- 5. المحاسن ص 492.
6- 6. المحاسن ص 493.
7- 7. المحاسن ص 488.

و ضعیف است! فرمود: چرا «سَویق» نمی نوشی؟ سویق استخوان را محکم می کند و گوشت می رویاند.(1)

روایت17.

محاسن: سلیمان جعفری از امام کاظم علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: میوه «ب-ِه» رنگ پوست را صفا می دهد و بچه را نیکو می سازد.(2)

روایت18.

محاسن: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: کسی که «ب-ِه» را ناشتا بخورد، آبش پاک و فرزندش نیکو گردد.(3)

روایت19.

محاسن: محمد بن مسلم گفت: امام صادق علیه السلام به پسر زیبایی نگریست و فرمود: پدر این پسر باید ب-ِه خورده باشد! و فرمود: ب-ِه چهره را نیکو و دل را گرم و قوی سازد.(4)

روایت20.

محاسن: ابوبصیر گفت: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردی از ایشان در مورد سبزیجات سؤال کرد؛ فرمود: کاسنی ازآنِ ماست.(5)

روایت21.

و امام رضا علیه السلام فرمود: گیاه کاسنی را بخورید که موجب زیاد شدن مال و فرزند است؛ و هر کس دوست دارد مال و فرزندش زیاد شود، باید بر خوردن کاسنی مداومت داشته باشد.(6)

روایت22.

محاسن: سفیان بن سمط گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که بر خوردن کاسنی مداومت داشته باشد، مال و فرزندش زیاد گردد.(7)

روایت23.

محاسن: محمد بن علی همدانی گفت: از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: حتماً سبزیِ مخصوص ما - کاسنی - را بخورید؛ که مال و فرزند را زیاد می کند.(8)

روایت24.

محاسن: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: کاسنی مال و فرزند را زیاد می کند.(9)

ص: 81


1- . محاسن : 488
2- . محاسن : : 549
3- . محاسن : : 549
4- . محاسن : : 549
5- . محاسن : : 508
6- . محاسن : : 508
7- . محاسن : : 508
8- . محاسن : : 508
9- . محاسن : 509

وَ الضَّعْفُ فَقَالَ مَا یَمْنَعُکَ مِنَ السَّوِیقِ فَإِنَّهُ یَشُدُّ الْعَظْمَ وَ یُنْبِتُ اللَّحْمَ (1).

«17»

سن، [المحاسن] أَبُو الْحَسَنِ الْبَجَلِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: السَّفَرْجَلُ یُصَفِّی اللَّوْنَ وَ یُحَسِّنُ الْوَلَدَ(2).

«18»

سن، [المحاسن] سِجَادَةُ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَکَلَ سَفَرْجَلَةً عَلَی الرِّیقِ طَابَ مَاؤُهُ وَ حَسُنَ وُلْدُهُ (3).

«19»

سن، [المحاسن] بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: نَظَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِلَی غُلَامٍ جَمِیلٍ فَقَالَ یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ أَبُو هَذَا الْغُلَامِ أَکَلَ السَّفَرْجَلَ وَ قَالَ السَّفَرْجَلُ یُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ یُجِمُّ الْفُؤَادَ(4).

«200»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْبَقْلِ وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَ الْهِنْدَبَاءُ لَنَا(5).

«21»

وَ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: عَلَیْکُمْ بِأَکْلِ بَقْلَةِ الْهِنْدَبَاءِ فَإِنَّهَا تَزِیدُ فِی الْمَالِ وَ الْوَلَدِ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَکْثُرَ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ فَلْیُدْمِنْ أَکْلَ الْهِنْدَبَاءِ(6).

«22»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ خَالِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ سُفْیَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَنْ أَدَامَ أَکْلَ الْهِنْدَبَاءِ کَثُرَ مَالُهُ وَ وُلْدُهُ (7).

«23»

سن، [المحاسن] أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْهَمْدَانِیُّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ: عَلَیْکُمْ بِأَکْلِ بَقْلَتِنَا الْهِنْدَبَاءِ فَإِنَّهَا تَزِیدُ فِی الْمَالِ وَ الْوَلَدِ(8).

«24»

سن، [المحاسن] عَلِیُّ بْنُ الْحَکَمِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْهِنْدَبَاءُ تُکْثِرُ الْمَالَ وَ الْوَلَدَ(9).

ص: 81


1- 1. المحاسن ص 488.
2- 2. المحاسن: ص 549.
3- 3. المحاسن: ص 549.
4- 4. المحاسن: ص 549.
5- 5. المحاسن: ص 508.
6- 6. المحاسن: ص 508.
7- 7. المحاسن: ص 508.
8- 8. المحاسن: ص 508.
9- 9. المحاسن ص 509.

روایت25.

محاسن: ابوبصیر گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که دوست دارد مالش زیاد شود و فرزندان ذکور نصیبش گردد، زیاد کاسنی بخورد.(1)

روایت26.

محاسن: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: حتماً کاسنی بخور که آب را زیاد و چهره را نیکو می سازد.(2)

روایت27.

محاسن: عبدالله بن محمد جُعفی گفت: امام صادق علیه السلام از پیاز یاد کرد و فرمود: بوی دهان را نیکو، بَلغم را زائل و [قوه] جماع را زیاد می کند.(3)

روایت28.

محاسن: داوود بن فرقد گفت: از امام کاظم علیه السلام شنیدم که فرمود: خوردنِ زَردَک (هویج) کلیه ها را گرم و آلت مردانگی را استوار می گرداند. گفتم: فدایت گردم؛ من دندان ندارم، چگونه زردک بخورم؟ فرمود: به کنیز بگو آن را آب پز کند، بعد بخور.(4)

روایت29.

محاسن: داوود گفت: نزد او رفتم در حالی که زردک در مقابلش بود. آن را به من نزدیک کرد و گفت: بخور! گفتم: دندان آسیاب ندارم. گفت: مگر کنیز نداری؟ گفتم: دارم. گفت: به او امر کن تا برایت آب پز کند و بخور؛ زیرا زردک کلیه ها را گرم و آلت را استوار می گرداند.(5)

روایت30.

محاسن: حسین بن علوان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خرمای «بَرنی» کمر را قوی می کند و به [قوت] جماع می افزاید...(6)

روایت31.

محاسن: از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: جبرئیل گفت: خرمای «بَرنی» آبِ ستون فقرات کمر را زیاد می کند...(7)

روایت32.

محاسن: خراسانی گفت:

ص: 82


1- . محاسن : 509
2- . محاسن : 509
3- . محاسن : 509
4- . محاسن : 522
5- . محاسن : 524
6- . محاسن : 524
7- . محاسن : 534
«25»

سن، [المحاسن] أَبِی عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکْثُرَ مَالُهُ وَ یُولَدَ لَهُ الذُّکُورُ فَلْیُکْثِرْ مِنْ أَکْلِ الْهِنْدَبَاءِ(1).

«26»

سن، [المحاسن] بَعْضُهُمْ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: عَلَیْکَ بِالْهِنْدَبَاءِ فَإِنَّهُ یَزِیدُ فِی الْمَاءِ وَ یُحَسِّنُ الْوَجْهَ (2).

«27»

سن، [المحاسن] مَنْصُورُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ حَسَّانَ الْبَغْدَادِیِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ: ذَکَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْبَصَلَ فَقَالَ یُطَیِّبُ النَّکْهَةَ وَ یَذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ یَزِیدُ فِی الْجِمَاعِ (3).

«28»

سن، [المحاسن] بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ: أَکْلُ الْجَزَرِ یُسَخِّنُ الْکُلْیَتَیْنِ وَ یُقِیمُ الذَّکَرَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ کَیْفَ آکُلُهُ وَ لَیْسَ لِی أَسْنَانٌ فَقَالَ مُرِ الْجَارِیَةَ تَسْلُقْهُ وَ کُلْهُ (4).

«29»

سن، [المحاسن] رَوَی بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَنَّ دَاوُدَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ جَزَرٌ فَنَاوَلَنِی فَقَالَ کُلْ فَقُلْتُ لَیْسَتْ لِی طَوَاحِنُ فَقَالَ أَ مَا لَکَ جَارِیَةٌ فَقُلْتُ بَلَی فَقَالَ مُرْهَا تَسْلُقْهُ لَکَ وَ کُلْ فَإِنَّهُ یُسَخِّنُ الْکُلْیَتَیْنِ وَ یُقِیمُ الذَّکَرَ(5).

«30»

سن، [المحاسن] أَحْمَدُ بْنُ عُبَیْدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: التَّمْرُ الْبَرْنِیُّ یُقَوِّی الظَّهْرَ وَ یَزِیدُ فِی الْمُجَامَعَةِ تَمَامَ الْخَبَرِ(6).

«31»

سن، [المحاسن] الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عُثْمَانَ رَفَعَهُ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: قَالَ جَبْرَئِیلُ التَّمْرُ الْبَرْنِیُّ یَزِیدُ فِی مَاءِ فَقَارِ الظَّهْرِ الْخَبَرَ(7).

«32»

سن، [المحاسن] الْحَسَنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلامَنِ الْخُرَاسَانِیِّ قَالَ:

ص: 82


1- 1. المحاسن ص 509.
2- 2. المحاسن ص 509.
3- 3. المحاسن ص 509.
4- 4. المحاسن ص 522.
5- 5. المحاسن ص 524.
6- 6. المحاسن ص 524.
7- 7. المحاسن ص 534.

خوردن انار، آب مرد را زیاد و فرزند را نیکو می سازد.(1)

روایت33.

طب الأئمة علیهم السلام: محمد بن مسلم گفت: مردی به امام صادق علیه السلام گفت: من کنیز می خرم و دوست دارم شما چیزی به من بیاموزید تا بر آنها قوّت یابم! فرمود: پیاز سفید بگیر و پس از خُرد کردن با روغن سرخ کن، بعد تخم مرغی را در کاسه ای بشکن و مقداری نمک روی آن بزن. آنگاه آن را روی پیاز و روغن بریز و با هم در روغن تَفت بده و از آن بخور! اسحاق گوید: این کار را کردم، پس به هر کامی که از آن کنیزان می خواستم رسیدم.(2)

روایت34.

و از آن حضرت علیه السلام روایت است که به شخص دیگری فرمود: سجده ای می کنی و می گویی: خداوندا، لذّت مرا در این کنیزان مدام دار، و میل مرا به آنها زیاد کن، و ضعفم را برای آنها به قوّت تبدیل نما، همه از راه حلال از جانب خودت، ای آقای من!(3)

روایت35.

و فرمود: سُرمه [توان] مقاربت را زیاد می کند و حنا [توان] مقاربت را زیاد می کند.(4)

روایت36.

و فرمود: شیر برای کسی که آب کمرش کمبود دارد، مفید است.(5)

روایت37.

و از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: کسی که بچه دار نمی شود باید تخم مرغ بخورد و زیاد هم بخورد؛ این کار نسل را زیاد می کند.(6)

روایت38.

و امام صادق علیه السلام فرمود: حتماً بطور مداوم کاسنی بخور؛ این کار آب را زیاد می کند و رنگ پوست را نیکو می سازد؛ کاسنی داغ و ملایم است و فرزندان پسر را زیاد می کند.(7)

روایت39.

و از حارث بن مغیره روایت شده که گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: من از خانواده ای هستم که منقرض شده اند و خودم هم فرزندی ندارم. فرمود: در حال سجده به درگاه خداوند دعا کن و بگو: «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ»، {پروردگارا، از جانب خود، فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایی.} «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ» ،{پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی.} این دعا باید در رکعت آخر نماز عشا باشد؛ آنگاه همان شب با عیالت مقاربت کن! حارث بن مغیره گفت: این کار را کردم، پس [پسرانم] علی و حسین روزی­ام شدند.(8)

روایت40.

طب الأئمة علیهم السلام: سلیمان بن جعفر جعفری روایت کرد

ص: 83


1- . محاسن : 546
2- . طبّ الائمّه : 130 چاپ نجف
3- . طبّ الائمّه : 130 چاپ نجف
4- . طبّ الائمّه : 130 چاپ نجف
5- . طبّ الائمّه : 130 چاپ نجف
6- . طبّ الائمّه : 130 چاپ نجف
7- . طبّ الائمّه : 130 چاپ نجف
8- . طبّ الائمّه : 130 چاپ نجف

أَکْلُ الرُّمَّانِ یَزِیدُ فِی مَاءِ الرَّجُلِ وَ یُحَسِّنُ الْوَلَدَ(1).

«33»

طب، [طب الأئمة علیهم السلام] مُحَمَّدُ بْنُ الْعِیصِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنِّی أَشْتَرِی الْجَوَارِیَ فَأُحِبُّ أَنْ تُعَلِّمَنِی شَیْئاً أَقْوَی بِهِ عَلَیْهِنَّ فَقَالَ خُذْ بَصَلًا أَبْیَضَ فَقَطِّعْهُ صِغَاراً وَ اقْلِهِ بِالزَّیْتِ ثُمَّ خُذْ بَیْضاً فَافْقِصْهُ فِی قَصْعَةٍ وَ ذُرَّ عَلَیْهِ شَیْئاً مِنَ الْمِلْحِ ثُمَّ أَکِبَّهُ عَلَی الْبَصَلِ وَ الزَّیْتِ وَ اقْلِهِ وَ کُلْ مِنْهُ قَالَ إِسْحَاقُ فَفَعَلْتُهُ فَکُنْتُ لَا أُرِیدُ مِنْهُنَّ شَیْئاً إِلَّا نِلْتُهُ (2).

«34»

وَ عَنْهُ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ لِآخَرَ تَسْجُدُ سَجْدَةً ثُمَّ تَقُولُ- اللَّهُمَّ أَدِمْ فِیهِنَّ لَذَّتِی وَ کَثِّرْ فِیهِنَّ رَغْبَتِی وَ قَوِّ عَلَیْهِنَّ ضَعْفِی حَلَالًا مِنْ عِنْدِکَ یَا سَیِّدِی (3).

«35»

وَ قَالَ: الْکُحْلُ یَزِیدُ فِی الْمُضَاجَعَةِ وَ الْحِنَّاءُ یَزِیدُ فِیهَا(4).

«36»

وَ قَالَ علیه السلام: اللَّبَنُ الْحَلِیبُ نَافِعٌ لِمَنْ یَفْتُرُ عَلَیْهِ مَاءُ الظَّهْرِ(5).

«37»

وَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ عَدِمَ الْوَلَدَ فَلْیَأْکُلِ الْبَیْضَ وَ لْیُکْثِرْ مِنْهُ فَإِنَّهُ یُکْثِرُ النَّسْلَ (6).

«38»

وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: عَلَیْکَ بِالْهِنْدَبَاءِ فَإِنَّهُ یَزِیدُ فِی الْمَاءِ وَ یُحَسِّنُ اللَّوْنَ وَ هُوَ حَارٌّ لَیِّنٌ یَزِیدُ فِی الْوَلَدِ الذُّکُورِ(7).

«39»

وَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلاملیه السلام إِنِّی مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ وَ قَدِ انْقَرَضُوا وَ لَیْسَ لِی وَلَدٌ قَالَ فَادْعُ اللَّهَ تَعَالَی وَ أَنْتَ سَاجِدٌ وَ قُلْ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ- رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ وَ لْیَکُنْ ذَلِکَ فِی الرَّکْعَةِ الْأَخِیرَةِ مِنْ صَلَاةِ الْعَتَمَةِ ثُمَّ جَامِعْ أَهْلَکَ مِنْ لَیْلَتِکَ قَالَ الْحَارِثُ بْنُ الْمُغِیرَةِ فَفَعَلْتُ فَوُلِدَ لِی عَلِیٌّ وَ الْحُسَیْنُ (8).

«40»

طب، [طب الأئمة علیهم السلام] أَحْمَدُ بْنُ عِمْرَانَ بْنِ أَبِی لَیْلَی عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْأَوَّلِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهم السلام:

ص: 83


1- 1. المحاسن ص 546.
2- 2. طبّ الأئمّة: 130 طبع النجف.
3- 3. طبّ الأئمّة ص 130 طبع النجف.
4- 4. طبّ الأئمّة ص 130 طبع النجف.
5- 5. طبّ الأئمّة ص 130 طبع النجف.
6- 6. طبّ الأئمّة ص 130 طبع النجف.
7- 7. طبّ الأئمّة ص 130 طبع النجف.
8- 8. طبّ الأئمّة ص 130 طبع النجف.

که مردی نزد امام باقر علیه السلام از کم بودن فرزندانش شکایت برد و گفت که از کنیزان و زنهای آزاد بچه می خواهد ولی روزی­اش نمی شود، در حالی که سنّش به شصت رسیده است. امام علیه السلام فرمود: تا سه روز، بعد از نمازهای واجبت، نماز عشا، و بعد از نماز صبح، هفتاد مرتبه بگو: «سُبْحَانَ الله» و هفتاد مرتبه «أَسْتَغْفِرُ الله» و در پایان بگو: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»، {از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است * [تا] بر شما از آسمان بارانِ پی در پی فرستد * و شما را به اموال و پسران، یاری کند، و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد.} آنگاه در شب سوم با همسرت نزدیکی کن که به اذن خداوند پسری سالم روزی­ات گردد. راوی گوید: او این کار را کرد و یک سال نگذشت که یک نور چشمی روزی­اش شد.(1)

روایت41.

مکارم الاخلاق: امام کاظم علیه السلام فرمود: کسی که تخم مرغ و پیاز و روغن زیتون بخورد، جماعش زیاد شود؛ و کسی که گوشت را همراه با تخم مرغ بخورد، استخوان فرزندش درشت گردد.(2)

روایت42.

روایت شده که یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام به آن حضرت گفت: فدایت گردم، من کنیز می خرم و دوست دارم چیزی به من یاد بدهید تا بر آنها قدرت پیدا کنم! فرمود: پیاز بگیر و پس از خُرد کردن در روغن زیتون سرخ کن، بعد تخم مرغی را در بشقاب بشکن و مقداری نمک به آن بزن، آنگاه تخم مرغ را روی پیاز و روغن بریز و اندکی تَفت بده و از آن بخور. گوید: این کار را کردم، پس توانستم هر کامی که می خواستم، از آنها بگیرم.(3)

روایت43.

مکارم الاخلاق: بکر بن صالح گفت: در نامه ای به امام رضا علیه السلام نوشتم: من پنج سال است که از بچه دار شدن جلوگیری می کنم، چون همسرم از بچه دار شدن کراهت دارد و می گوید: به خاطر کمبود و فقر، تربیتشان برایم سخت است، شما چه می فرمایید؟ امام نوشت: بچه بخواه، خداوند روزی­شان را می رساند.(4)

روایت44.

ابن عمر گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به دنبال بچه دار شدن باشید، زیرا بچه نور چشم و ریحانه دل است، و از ناتوان سازی و عقیم سازی بپرهیزید.(5)

روایت45.

از امام علی بن حسین علیه السلام روایت شده که به یکی از اصحابش فرمود: در دعا برای بچه خواستن، هفتاد مرتبه بگو: «رَبِ ص: 84


1- . طبّ الائمّه : 129
2- . مکارم الاخلاق : 222
3- . مکارم الاخلاق : 222
4- . مکارم الاخلاق : 256
5- . مکارم الاخلاق : 256

أَنَّ رَجُلًا شَکَا إِلَیْهِ قِلَّةَ الْوَلَدِ وَ أَنَّهُ یَطْلُبُ الْوَلَدَ مِنَ الْإِمَاءِ وَ الْحَرَائِرِ فَلَا یُرْزَقُ لَهُ وَ هُوَ ابْنُ سِتِّینَ سَنَةً فَقَالَ علیه السلام قُلْ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ فِی دُبُرِ صَلَوَاتِکَ الْمَکْتُوبَةِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الْفَجْرِ- سُبْحَانَ اللَّهِ سَبْعِینَ مَرَّةً وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ سَبْعِینَ مَرَّةً وَ تَخْتِمُهُ بِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً- یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً- وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً ثُمَّ وَاقِعْ امْرَأَتَکَ اللَّیْلَةَ الثَّالِثَةَ فَإِنَّکَ تُرْزَقُ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَکَراً سَوِیّاً قَالَ فَفَعَلَ ذَلِکَ وَ لَمْ یَحُلِ الْحَوْلُ حَتَّی رُزِقَ قُرَّةَ عَیْنٍ (1).

«41»

مکا، [مکارم الأخلاق] قَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام: مَنْ أَکَلَ الْبَیْضَ وَ الْبَصَلَ وَ الزَّیْتَ زَادَ فِی جِمَاعِهِ وَ مَنْ أَکَلَ اللَّحْمَ بِالْبَیْضِ کَبُرَ عَظْمُ وُلْدِهِ (2).

«42»

عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: قَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَشْتَرِی الْجَوَارِیَ فَأُحِبُّ أَنْ تُعَلِّمَنِی شَیْئاً أَتَقَوَّی عَلَیْهِنَّ قَالَ خُذْ بَصَلًا وَ قَطِّعْهُ صِغَاراً صِغَاراً وَ اقْلِهِ بِالزَّیْتِ وَ خُذْ بَیْضاً فَاعْقِصْهُ فِی صَحْفَةٍ وَ ذُرَّ عَلَیْهِ شَیْئاً مِنْ مِلْحٍ فَاذْرُرْهُ عَلَی الْبَصَلِ وَ الزَّیْتِ وَ اقْلِهِ شَیْئاً ثُمَّ کُلْ مِنْهُ قَالَ فَفَعَلْتُ فَکُنْتُ لَا أُرِیدُ مِنْهُنَّ شَیْئاً إِلَّا قَدَرْتُ عَلَیْهِ (3).

«43»

مکا، [مکارم الأخلاق] مِنْ کِتَابِ الْمَحَاسِنِ بَکْرُ بْنُ صَالِحٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ الثَّانِی علیه السلام إِنِّی اجْتَنَبْتُ طَلَبَ الْوَلَدِ مُنْذُ خَمْسِ سِنِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَهْلِی کَرِهَتْ ذَلِکَ وَ قَالَتْ إِنَّهُ یَشْتَدُّ عَلَیَّ تَرْبِیَتُهُمْ لِقِلَّةِ الشَّیْ ءِ فَمَا تَرَی فَکَتَبَ اطْلُبِ الْوَلَدَ فَإِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُهُمْ (4).

«44»

مِنَ الْفِرْدَوْسِ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: اطْلُبُوا الْوَلَدَ وَ الْتَمِسُوهُ فَإِنَّهُ قُرَّةُ الْعَیْنِ وَ رَیْحَانَةُ الْقَلْبِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْعَجْزَ وَ الْعَقْرَ(5).

«45»

عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام: أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ قُلْ فِی طَلَبِ الْوَلَدِ- رَبِ

ص: 84


1- 1. طبّ الأئمّة ص 129.
2- 2. مکارم الأخلاق ص 222.
3- 3. مکارم الأخلاق ص 222.
4- 4. نفس المصدر ص 256.
5- 5. نفس المصدر ص 256.

لاتَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ وَ اجْعَلْ لِی وَلِیّاً مِنْ لَدُنْکَ یَرِثُنِی فِی حَیَاتِی وَ یَسْتَغْفِرُ لِی بَعْدَ وَفَاتِی وَ اجْعَلْهُ خَلْقاً سَوِیّاً وَ لَاتَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ نَصِیباً، اللهمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ، إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»، {پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی و برای من ولیّ­ای از جانب خودت قرار ده که در زندگی­ام وارث من باشد و پس از مرگم برایم استغفار کند، خِلقت او را صحیح و سالم کن، و در او برای شیطان نصیبی قرار نده، خداوندا از تو طلب بخشایش و به سوی تو بازگشت می کنم، تو بخشایش گر و مهربانی.} پس هر کس زیاد این عبارت را بگوید، خداوند هرچه از مال و فرزند آرزو دارد و هرچه از خیر دنیا و آخرت می خواهد به او می دهد، زیرا خودش فرموده است: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»، {و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است * [تا] بر شما از آسمان بارانِ پی در پی فرستد * و شما را به اموال و پسران، یاری کند، و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد.}(1)

روایت46.

زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: نزد هشام بن عبد الملک رفتم؛ آنقدر در اجازه ملاقات تأخیر کرد که غمگین شدم. هشام حاجب ثروتمندی داشت که بچه دار نمی شد. امام باقر علیه السلام به او نزدیک شد و فرمود: می توانی مرا به هشام برسانی تا دعایی به تو بیاموزم که بچه دار شوی؟ گفت: آری! و او را به هشام رسانید و کارش را انجام داد، و بیرون آمد. حاجب گفت: جانم به فدایت، آن دعا را به من بیاموز! امام فرمود: هر صبح و شام هفتاد مرتبه بگو: «سبحان الله»، و ده مرتبه استغفار کن، و او را نُه بار تسبیح گوی، و بعد از دهمین استغفار بگو: أَسْتَغْفِرُ الله، «إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»، {او همواره آمرزنده است * [تا] بر شما از آسمان بارانِ پی در پی فرستد * و شما را به اموال و پسران، یاری کند، و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد.} حاجب این دعا را خواند و صاحب فرزندان زیادی گردید. و بعد از آن همواره به ملاقات حضرت باقر و صادق علیهما السلام می رفت. سلیمان گوید: من با دختر عمه ام ازدواج کردم و آن دعا را خواندم ولی مرا فرزندی نیامد، دعا را به زنم آموختم، او هم خواند و بچه دار شدیم. و دانستم که اگر زن بخواهد بچه دار شود، باید آن را بخواند. این دعا را به دیگرانی که بچه دار نمی شدند نیز آموختم، پس صاحب فرزندان زیادی شدند.(2)

روایت47.

ابوبکر بن حارث بصری گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: من از خاندانی هستم که منقرض شده اند و خودم هم بچه ای ندارم. فرمود: از خداوند در حال سجده بخواه و بگو: پروردگارا «هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ»، {پروردگارا، از جانب خود، فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایی.} «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً

ص: 85


1- . مکارم الاخلاق : 257
2- . مکارم الاخلاق: 257

لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ وَ اجْعَلْ لِی وَلِیّاً مِنْ لَدُنْکَ یَرِثُنِی فِی حَیَاتِی وَ یَسْتَغْفِرُ لِی بَعْدَ وَفَاتِی وَ اجْعَلْهُ خَلْقاً سَوِیّاً وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ نَصِیباً اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ سَبْعِینَ مَرَّةً فَإِنَّهُ مَنْ أَکْثَرَ مِنْ هَذَا الْقَوْلِ رَزَقَهُ اللَّهُ مَا یَتَمَنَّی مِنْ مَالٍ وَ وَلَدٍ وَ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَإِنَّهُ تَعَالَی یَقُولُ فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً- یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً- وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً(1).

«46»

وَ مِنْ کِتَابِ طِبِّ الْأَئِمَّةِ، عَنْ سُلَیْمَانَ الْخُوزِیِّ عَنْ شَیْخٍ مَدَائِنِیٍّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: وَفَدْتُ إِلَی هِشَامِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ فَأَبْطَأَ عَلَیَّ الْإِذْنُ حَتَّی اغْتَمَمْتُ وَ کَانَ لَهُ حَاجِبٌ کَثِیرُ الدُّنْیَا لَا وَلَدَ لَهُ فَدَنَا أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ هَلْ لَکَ أَنْ تُوصِلَنِی إِلَی هِشَامٍ فَأُعَلِّمَکَ دُعَاءً یُولَدُ لَکَ وَلَدٌ فَقَالَ نَعَمْ وَ أَوْصَلَهُ إِلَی هِشَامٍ فَقَضَی حَوَائِجَهُ فَلَمَّا فَرَغَ فَقَالَ لَهُ الْحَاجِبُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الدُّعَاءُ الَّذِی قُلْتَ لِی فَقَالَ نَعَمْ تَقُولُ فِی کُلِّ یَوْمٍ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیْتَ- سُبْحَانَ اللَّهِ سَبْعِینَ مَرَّةً وَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ تُسَبِّحُهُ تِسْعَ مَرَّاتٍ وَ تَخْتِمُ الْعَاشِرَةَ بِالاسْتِغْفَارِ تَقُولُ- أَسْتَغْفِرُ اللَّهُ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً- یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً- وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً فَقَالَهَا الْحَاجِبُ فَرُزِقَ ذُرِّیَّةً کَثِیرَةً وَ کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ یَصِلُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهما السلام قَالَ سُلَیْمَانُ فَقُلْتُهَا وَ تَزَوَّجْتُ ابْنَةَ عَمِّی وَ قَدْ أَبْطَأَ عَلَیَّ الْوَلَدُ مِنْهَا وَ عَلَّمْتُهَا أَهْلِی فَرُزِقْتُ وَلَداً وَ زَعَمَتِ الْمَرْأَةُ حِینَ تَشَاءُ أَنْ تَحْمِلَ حَمَلَتْ إِذَا قَالَتْهَا وَ عَلَّمْتُهَا غَیْرَهَا مِمَّنْ لَمْ یَکُنْ یُولَدُ لَهُ فَوُلِدَ لَهُمْ وَلَدٌ کَثِیرٌ(2).

«47»

عَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ الْحَارِثِ الْبَصْرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنِّی مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ قَدِ انْقَرَضُوا وَ لَیْسَ لِی وَلَدٌ قَالَ فَادْعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ وَ قُلْ یَا رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ- رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً

ص: 85


1- 1. نفس المصدر ص 257.
2- 2. نفس المصدر ص 257.

وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ»، {پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی.} گوید: آن را خواندم، پس دو فرزندم علی و حسین متولد شدند.(1)

روایت48.

و در روایتی از آن حضرت علیه السلام آمده است که برای فرزند خواستن فرمود: سه بار آیه «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً...» {و «ذو النون» را [یاد کن] آن گاه که خشمگین رفت...} را بخوان.(2)

روایت49.

و از آن حضرت علیه السلام روایت شده است که فرمود: هرگاه همسر یکی از شما باردار بود، باید همسرش را رو به قبله کند و آیة الکرسی بخواند و به پهلوی زن دست بزند و بگوید: «اللهمَّ قَدْ سَمَّیْتُهُ مُحَمَّداً»، {خداوندا، فرزندم را محّمد نامیدم.} پس خداوند بچه را پسر قرار می دهد؛ و اگر وفا کرد و فرزندش را محمّد نامید، خداوند او را مبارک گرداند، و اگر از این تصمیم برگشت، خداوند مختار است، اگر خواست آن پسر را می گیرد و اگر نخواست رهایش می کند.(3)

روایت50.

از کتاب نوادر الحکمة از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمود: مردی نزد ایشان رفت و گفت: ای پسر رسول خدا، من هشت دختر دارم که پشت سر هم متولد شده اند، و هیچ گاه فرزند ذکوری ندیده ام؛ از خداوند بخواهید تا مرا پسری روزی کند! امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه خواستی نزدیکی کنی و در حالتی نشستی که مرد نسبت به زن قرار می گیرد، دست راست خود را سمت راستِ ناف زن بگذار و هفت مرتبه سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» را بخوان، و آنگاه با همسر خود نزدیکی کن، پس آنچه را دوست می داری خواهی دید! و هرگاه [علائم] بارداری ظاهر شد، در میانه های شب دستت را سمت راست ناف او بگذار و «انا انزلناه فی لیلة القدر» را هفت مرتبه بخوان. آن مرد گفت: این کار را کردم، پس صاحب هفت پسر پشت سر هم گردیدم، و کسان دیگری هم این کار را کردند و فرزند پسر روزی شان شد.(4)

روایت51.

از امام حسن بن علی علیه السلام روایت است که بر معاویه وارد شد، و هنگامی که بیرون رفت، یکی از حاجبان معاویه پشت سر ایشان رفت و گفت: من مرد ثروتمندی هستم و بچه دار نمی شوم، چیزی به من بیاموزید تا شاید خداوند بچه ای روزی­ام کند! امام فرمود: زیاد استغفار کن! آن مرد آنقدر زیاد استغفار می کرد، چه بسا در روز هفتصد مرتبه این کار را می­کرد، پس صاحب ده پسر گردید! خبر این امر به معاویه رسید؛ معاویه به او گفت: آیا از او پرسیدی که از کجا این را گفته است؟ پس امام حسن علیه السلام بار دیگر آمد، و آن مرد از ایشان سؤال کرد. امام فرمود: این کلام خداوند را نشنیده ای که در داستان هود می فرماید: «وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی قُوَّتِکُمْ»، {و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید.} و در داستان نوح که می فرماید: «وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ»، {و شما را به اموال و پسران، یاری کند.}(5)

ص: 86


1- . مکارم الاخلاق: 258
2- . مکارم الاخلاق: 258
3- . مکارم الاخلاق : 258
4- . مکارم الاخلاق: 258
5- . مکارم الاخلاق : 259

وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ قَالَ فَقُلْتُهَا فَوُلِدَ لِی عَلِیٌّ وَ الْحُسَیْنُ (1).

«48»

وَ بِرِوَایَةٍ عَنْهُ علیه السلام: لِطَلَبِ الْوَلَدِ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ الْمُبَاشَرَةَ فَلْتَقْرَأْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً الْآیَةَ(2).

«49»

عَنْهُ علیه السلام قَالَ: إِذَا کَانَ بِامْرَأَةِ أَحَدِکُمْ حَمْلٌ فَلْیَسْتَقْبِلْ بِهَا الْقِبْلَةَ وَ لْیَقْرَأْ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَ لْیَضْرِبْ عَلَی جَنْبِهَا وَ لْیَقُلِ- اللَّهُمَّ قَدْ سَمَّیْتُهُ مُحَمَّداً وَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ یَجْعَلُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ غُلَاماً [إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَجْعَلُهُ غُلَاماً] فَإِنْ وَفَی بِمَا سَمَّی بَارَکَ اللَّهُ فِیهِ وَ إِنْ رَجَعَ عَنِ الِاسْمِ کَانَ فِیهِ الْخِیَارُ إِنْ شَاءَ أَخَذَ وَ إِنْ شَاءَ تَرَکَهُ (3).

«50»

وَ مِنْ کِتَابِ نَوَادِرِ الْحِکْمَةِ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وُلِدَ لِی ثَمَانِیَةُ بَنَاتٍ رَأْسٌ عَلَی رَأْسٍ وَ لَمْ أَرَ قَطُّ ذَکَراً فَادْعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرْزُقَنِی ذَکَراً فَقَالَ الصَّادِقُ علیه السلام إِذَا أَرَدْتَ الْمُوَاقَعَةَ وَ قَعَدْتَ مَقْعَدَ الرَّجُلِ مِنَ الْمَرْأَةِ فَضَعْ یَدَکَ الْیُمْنَی عَلَی یَمِینِ سُرَّةِ الْمَرْأَةِ وَ اقْرَأْ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ سَبْعَ مَرَّاتٍ ثُمَّ وَاقِعْ أَهْلَکَ فَإِنَّکَ تَرَی مَا تُحِبُّ وَ إِذَا تَبَیَّنَتِ الْحَمْلُ فَمَتَی مَا تَقَلَّبَتِ اللَّیْلُ فَضَعْ یَدَکَ عَلَی یَمْنَةِ سُرَّتِهَا وَ اقْرَأْ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ سَبْعَ مَرَّاتٍ قَالَ الرَّجُلُ فَفَعَلْتُ ذَلِکَ فَوُلِدَ لِی سَبْعٌ ذُکُورٌ رَأْسٌ عَلَی رَأْسٍ وَ قَدْ فَعَلَ ذَلِکَ غَیْرُ وَاحِدٍ فَرُزِقُوا ذُکُورَةً(4).

«51»

وَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام: أَنَّهُ قَدْ وَفَدَ عَلَی مُعَاوِیَةَ فَلَمَّا خَرَجَ تَبِعَهُ بَعْضُ حُجَّابِهِ وَ قَالَ إِنِّی رَجُلٌ ذُو مَالٍ وَ لَا یُولَدُ لِی فَعَلِّمْنِی شَیْئاً لَعَلَّ اللَّهَ یَرْزُقُنِی وَلَداً فَقَالَ عَلَیْکَ بِالاسْتِغْفَارِ فَکَانَ یُکْثِرُ الِاسْتِغْفَارَ حَتَّی رُبَّمَا اسْتَغْفَرَ فِی الْیَوْمِ سَبْعَمِائَةِ مَرَّةٍ فَوُلِدَ لَهُ عَشْرُ بَنِینَ فَبَلَغَ ذَلِکَ مُعَاوِیَةَ فَقَالَ لَهُ هَلْ سَأَلْتَهُ مِمَّ قَالَ ذَلِکَ فَوَفَدَ وَفْدَةً أُخْرَی فَسَأَلَهُ الرَّجُلُ فَقَالَ أَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ اسْمُهُ فِی قِصَّةِ هُودٍ- وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی قُوَّتِکُمْ وَ فِی قِصَّةِ نُوحٍ وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ (5).

ص: 86


1- 1. نفس المصدر ص 258.
2- 2. نفس المصدر ص 258.
3- 3. نفس المصدر ص 258.
4- 4. نفس المصدر ص 258.
5- 5. مکارم الأخلاق ص 259.

روایت52.

مکارم الاخلاق: از امام صادق از علی علیه السلام روایت شده که فرمود: موی مرد زیاد نشود مگر اینکه شهوتش کاسته گردد.(1)

روایت53.

کتاب مسند فاطمه: وهب بن وهب از امام باقر از پدرش از جدّش از علی بن ابی طالب علیهم السلام روایت کرد که فرمود: زمانی تصمیم به ازدواج با فاطمه گرفتم ولی جرأت نمی کردم که با رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان بگذارم، و این مسئله شب و روز در سینه ام اضطراب انداخته بود. تا اینکه روزی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم، ایشان فرمود: علی! گفتم: بفرمایید ای رسول خدا، در خدمتم! فرمود: تصمیم به ازدواج داری؟ گفتم: خدا و پیامبرش بهتر می دانند؛ و گمان بردم که پیامبر می خواهد یکی از زنان قریش را برایم بگیرد و دلم نگرانِ از دست دادنِ فاطمه بود، و با همین حال از پیامبر جدا شدم؛ پس به خدا قسم چیزی نگذشته بود که فرستاده رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد من آمد و گفت: ای علی، با شتاب رسول خدا را اجابت کن! گوید: تُند و با عجله به سوی آن حضرت رفتم، وقتی وارد شدم به ایشان نگاه کردم، پیامبر را چنان شادمان دیدم که هیچ گاه از آن روز شادمان تر ندیده بودم. ایشان در اتاق امّ سلمه بود، چشمش که به من افتاد، چهره اش باز شد و لبخندی زد که سفیدی دندانش را دیدم که برق زد! فرمود: ای علی جلو بیا که خداوند آنچه را درباره ازدواج تو در نظر داشتم کفایت فرمود! گفتم: ای رسول خدا، چگونه؟ فرمود: جبرئیل نزد من آمد، در حالی که دو قطعه از گُل «قَرَنفُل» بهشتی و سنبل بهشتی به همراه داشت، آنها را به من داد، من گرفتم و بوییدم، پس بوی مشک از آن بلند شد. آنگاه جبرئیل آن را از من گرفت؛ گفتم: ای جبرئیل، مناسبت این گلها چیست؟ گفت: خداوند ساکنان بهشت را امر فرموده است تا تمام بهشت را با فرش ها، تخت ها، جویبارها و درختان بهشتی تزیین کنند، و به باد بهشتی - که آن را مُنیره گویند - دستور داده است تا با انواع عطر و بوی خوش در بهشت بوزد، و به حورالعین های بهشتی امر کرده است تا در بهشت سوره طه و یس بخوانند و آنها هم با صدای بلند می خوانند، آنگاه ندایی آمد که امروز روز ولیمه فاطمه بنت محمد و علی بن ابی طالب است، در حالی که من به آن دو راضی هستم. آنگاه خداوند تعالی ابر سفیدی را فرستاد تا بر اهل بهشت لؤلؤ و زبرجد و یاقوت بهشتی ببارد، و به خادمان بهشت دستور داد تا آنها را جمع کنند، و به یکی از فرشتگان - که او را راحیل گویند - امر فرمود تا خطبه ای بخواند که اهل آسمان مانند آن را نشنیده اند، آنگاه ندا آمد: ای فرشتگان من و ای ساکنان بهشتِ من، برای ازدواج فاطمه بنت محمد و علی بن ابی طالب تبریک بگوئد ، که من محبوب ترین زنان نزد خودم را به ازدواج محبوب ترین مردان نزد خودم

ص: 87


1- . مکارم الاخلاق : 271
«52»

مکا، [مکارم الأخلاق] عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: مَا أُکْثِرَ شَعْرُ رَجُلٍ قَطُّ إِلَّا قَلَّتْ شَهْوَتُهُ (1).

«53»

کِتَابُ مُسْنَدِ فَاطِمَةَ، عَنْ مُوسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجُشَمِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام أَنَّهُ قَالَ: هَمَمْتُ بِتَزْوِیجِ فَاطِمَةَ حِیناً وَ لَمْ أَجْسُرْ عَلَی أَنْ أَذْکُرَهُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ کَانَ ذَلِکَ یَخْتَلِجُ فِی صَدْرِی لَیْلًا وَ نَهَاراً حَتَّی دَخَلْتُ یَوْماً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا عَلِیُّ فَقُلْتُ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ هَلْ لَکَ فِی التَّزْوِیجِ فَقُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یُزَوِّجَنِی بِبَعْضِ نِسَاءِ قُرَیْشٍ وَ قَلْبِی خَائِفٌ مِنْ فَوْتِ فَاطِمَةَ فَفَارَقْتُهُ عَلَی هَذَا فَوَ اللَّهِ مَا شَعَرْتُ حَتَّی أَتَانِی رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ أَجِبْ یَا عَلِیُّ وَ أَسْرِعْ قَالَ فَأَسْرَعْتُ الْمُضِیَّ إِلَیْهِ فَلَمَّا دَخَلْتُ نَظَرْتُ إِلَیْهِ فَلَمَّا رَأَیْتُهُ مَا رَأَیْتُهُ أَشَدَّ فَرَحاً مِنْ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ هُوَ فِی حُجْرَةِ أُمِّ سَلَمَةَ فَلَمَّا أَبْصَرَ بِی تَهَلَّلَ وَ تَبَسَّمَ حَتَّی نَظَرْتُ إِلَی بَیَاضِ أَسْنَانِهِ لَهَا بَرِیقٌ قَالَ هَلُمَّ یَا عَلِیُّ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ کَفَانِی مَا أَهَمَّنِی فِیکَ مِنْ أَمْرِ تَزْوِیجِکَ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَتَانِی جَبْرَئِیلُ وَ مَعَهُ مِنْ قَرَنْفُلِ الْجَنَّةِ وَ سُنْبُلِهَا قِطْعَتَانِ فَنَاوَلَنِیهَا فَأَخَذْتُهُ فَشَمِمْتُهُ فَسَطَعَ مِنْهَا رَائِحَةُ الْمِسْکِ ثُمَّ أَخَذَهَا مِنِّی فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ مَا سَبِیلُهَا فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ سُکَّانَ الْجَنَّةِ أَنْ یُزَیِّنُوا الْجِنَانَ کُلَّهَا بِمَفَارِشِهَا وَ نُضُودِهَا وَ أَنْهَارِهَا وَ أَشْجَارِهَا وَ أَمَرَ رِیحَ الْجَنَّةِ الَّتِی یُقَالُ لَهَا الْمُنِیرَةُ فَهَبَّتْ فِی الْجَنَّةِ بِأَنْوَاعِ الْعِطْرِ وَ الطِّیبِ وَ أَمَرَ حُورَ عِینِهَا یَقْرَءُوا فِیهَا سُورَةَ طه وَ یس فَرَفَعُوا أَصْوَاتِهِنَّ بِهَا ثُمَّ نَادَی مُنَادٍ أَلَا إِنَّ الْیَوْمَ یَوْمُ وَلِیمَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ رِضًی مِنِّی بِهِمَا ثُمَّ بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَی سَحَابَةً بَیْضَاءَ فَمَطَرَتْ عَلَی أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنْ لُؤْلُئِهَا وَ زَبَرْجَدِهَا وَ یَاقُوتِهَا وَ أَمَرَ خُدَّامَ الْجَنَّةِ أَنْ یَلْقِطُوهَا وَ أَمَرَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ یُقَالُ لَهُ رَاحِیلُ فَخَطَبَ رَاحِیلُ بِخُطْبَةٍ لَمْ یَسْمَعْ أَهْلُ السَّمَاءِ بِمِثْلِهَا ثُمَّ نَادَی مُنَادٍ مَلَائِکَتِی وَ سُکَّانَ جَنَّتِی بَرِّکُوا عَلَی نِکَاحِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنِّی زَوَّجْتُ أَحَبَّ النِّسَاءِ إِلَیَّ مِنْ أَحَبِّ الرِّجَالِ

ص: 87


1- 1. مکارم الأخلاق ص 271.

پس از محمد درآوردم. آنگاه پیامبر فرمود: ای علی، بشارت باد بر تو، بشارت باد بر تو که دخترم فاطمه را، همانطور که خداوند رحمان از بالای عرش انجام داد، به ازدواج تو درآوردم، و من برای فاطمه و تو، به همان چیزی که خداوند برایتان راضی شد، رضایت دادم، پس همسرت را بگیر و ای علی، رضایت من نسبت به تو برایت کافی است. علی گفت: ای رسول خدا، آیا شأن من به آنجا رسیده است که در میان اهل بهشت یادم کنند و خداوند ازدواج مرا در میان ملائکه اش انجام دهد؟ فرمود: ای علی، اگر خداوند بنده ای را دوست بدارد، او را چنان محترم و گرامی می دارد که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به دل هیچ بشری خطور نکرده است. علی گفت: «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ»، {پروردگارا، بر دلم بیفکن تا نعمتی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس گویم.} و پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: آمین! آمین!

علی علیه السلام فرمود: وقتی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم تا از دخترش فاطمه علیها السلام خواستگاری کنم، به من فرمود: برای مهریه چه داری؟ گفتم: چیزی جز شتر و اسب و زرهم ندارم. فرمود: اسبت را که برای جنگ نیاز داری، شترت نیز برای حمل خانواده ات است، و امّا زرهت، پس خداوند تو را با آن متأهل ساخت! علی علیه السلام فرمود: از محضر پیامبر بیرون رفتم در حالی که زره روی شانه چپم بود، در بازار شب صدایم کردند، زره را به چهارصد درهم سیاه هَجَری فروختم، آنگاه پولها را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردم و مقابل ایشان گذاشتم؛ امّا به خدا قسم، سؤالی از تعداد آنها نکرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله کف دستش را باز کرد و بلال را فراخواند و دست او را پر کرد و گفت: ای بلال، برای دخترم فاطمه عطر بخر. آنگاه امّ سلمه را صدا کرد و گفت: ای امّ سلمه، برای دخترم رخت خوابی از جنس «حلیس» - [مَجْلِسِ] مصر- بگیر و آن را با لیف پر کن، و برای او «مِدرَع» (نوعی لباس پشمین) و چادر قُطوانی بگیر، و بیش از این چیزی نگیر که از اسراف کاران نباشند! و من چند روز صبر کردم و با رسول خدا صلی الله علیه و آله چیزی در مورد دخترش نگفتم تا اینکه نزد امّ سلمه رفتم. امّ سلمه گفت: ای علی، چرا به رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی گویی تا تو را بر همسرت وارد کند؟ - گوید: - گفتم: از ایشان حیا می کنم که چیزی در این مورد بگویم. امّ سلمه گفت: نزد پیامبر برو، او خود می فهمد چه در دلت می گذرد! علی گوید: نزد پیامبر رفتم، سپس بیرون آمدم، آنگاه داخل شدم و دوباره بیرون آمدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گمان می کنم دوست داری نزد همسرت بروی! گفتم: بله پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فردا، ان شاء الله!

روایت54.

مصباح الانوار: ابن بابویه در حدیثی طولانی در مورد ازدواج فاطمه علیها السلام آورده است: پیامبر صلی الله علیه و آله آبی در دهان خود ریخت و فاطمه را خواند و مقابل خود نشاند، آنگاه آب را در

ص: 88

إِلَیَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ أَبْشِرْ أَبْشِرْ فَإِنِّی قَدْ زَوَّجْتُکَ بِابْنَتِی فَاطِمَةَ عَلَی مَا زَوَّجَکَ الرَّحْمَنُ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ فَقَدْ رَضِیتُ لَهَا وَ لَکَ مَا رَضِیَ اللَّهُ لَکُمَا فَدُونَکَ أَهْلَکَ وَ کَفَی یَا عَلِیُّ بِرِضَایَ رِضًا فِیکَ یَا عَلِیُّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ وَ بَلَغَ مِنْ شَأْنِی أَنْ أُذْکَرَ فِی أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ زَوَّجَنِیَ اللَّهُ فِی مَلَائِکَتِهِ فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَکْرَمَهُ بِمَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَی قَلْبِ بَشَرٍ فَقَالَ عَلِیٌّ یَا رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله آمِینَ آمِینَ وَ قَالَ عَلِیٌّ لَمَّا أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خَاطِباً ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ قَالَ وَ مَا عِنْدَکَ تَنْقُدُنِی قُلْتُ لَهُ لَیْسَ عِنْدِی إِلَّا بَعِیرِی وَ فَرَسِی وَ دِرْعِی قَالَ أَمَّا فَرَسُکَ فَلَا بُدَّ لَکَ مِنْهُ تُقَاتِلُ عَلَیْهِ وَ أَمَّا بَعِیرُکَ فَحَامِلٌ أَهْلَکَ وَ أَمَّا دِرْعُکَ فَقَدْ زَوَّجَکَ اللَّهُ بِهَا قَالَ عَلِیٌّ فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ الدِّرْعُ عَلَی عَاتِقِیَ الْأَیْسَرِ فَدُعِیتُ إِلَی سُوقِ اللَّیْلِ فَبِعْتُهَا بِأَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَمٍ سُودٍ هَجَرِیَّةٍ ثُمَّ أَتَیْتُ بِهَا إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَصَبَبْتُهَا بَیْنَ یَدَیْهِ فَوَ اللَّهِ مَا سَأَلَنِی عَنْ عَدَدِهَا وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله سَوِیَّ الْکَفِّ فَدَعَا بِلَالًا وَ مَلَأَ قَبْضَتَهُ فَقَالَ یَا بِلَالُ ابْتَعْ بِهَا طِیباً لِابْنَتِی فَاطِمَةَ ثُمَّ دَعَا أُمَّ سَلَمَةَ فَقَالَ یَا أُمَّ سَلَمَةَ ابْتَاعِی لِابْنَتِی فِرَاشاً مِنْ حلیس [مَجْلِسِ] مِصْرَ وَ احْشِیهِ لِیفاً وَ اتَّخِذِی لَهَا مِدْرَعَةً وَ عَبَایَةً قُطْوَانِیَّةً وَ لَا تَتَّخِذِی لَهَا أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَیَکُونَا مِنَ الْمُسْرِفِینَ وَ صَبَرْتُ أَیَّاماً مَا أَذْکُرُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله شَیْئاً مِنْ أَمْرِ ابْنَتِهِ حَتَّی دَخَلْتُ عَلَی أُمِّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ لِی یَا عَلِیُّ لِمَ لَا تَقُولُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُدْخِلْکَ عَلَی أَهْلِکَ قَالَ قُلْتُ أَسْتَحِی مِنْهُ أَنْ أَذْکُرَ لَهُ شَیْئاً مِنْ هَذَا فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ ادْخُلْ عَلَیْهِ فَإِنَّهُ سَیَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ قَالَ عَلِیٌّ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ خَرَجْتُ ثُمَّ دَخَلْتُ ثُمَّ خَرَجْتُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَحْسَبُکَ أَنَّکَ تَشْتَهِی الدُّخُولَ عَلَی أَهْلِکَ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ صلی الله علیه و آله غَداً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی.

«54»

مِصْبَاحُ الْأَنْوَارِ، رَوَی ابْنُ بَابَوَیْهِ: فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَوْرَدَهُ فِی تَزْوِیجِ فَاطِمَةَ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله أَخَذَ فِی فِیهِ مَاءً وَ دَعَا فَاطِمَةَ فَأَجْلَسَهَا بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ مَجَّ الْمَاءَ فِی

ص: 88

ظرف خضاب ریخت و پاها و صورت خود را در آن شست آنگاه فاطمه را صدا زد و یک مشت آب برداشت و بر سر او ریخت و یک مشت مقابل او ریخت و سپس روی پوستش پاشید، آنگاه ظرف خضاب دیگری طلب نمود، علی را فراخواند و همان کار را با او نیز کرد، بعد آنها را در آغوش گرفت و گفت: «خداوندا، همانطور که پلیدی را از من بُردی و بطور کامل پاکم کردی، از آنها نیز پلیدی را ببر و بطور کامل پاکشان کن»، آنگاه فرمود: برخیزید و به خانه تان بروید، خداوند شما را با هم جمع کند و نسلتان را مبارک فرماید و خاطرتان را آسوده سازد! بعد پیامبر برخاست و بیرون رفت و درب را بست.

روایت55.

شُرَحبیل بن سعید گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله صبح عروسی فاطمه بر او وارد شد و جامی از شیر برای او بُرد و گفت: پدرت به فدایت، بنوش! آنگاه به علی علیه السلام گفت: بنوش، پسر عمویت به فدایت!

باب دوم : فضیلت اولاد و ثواب تربیت و چگونگی تربیت فرزندان

آیات

- وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ الله عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ.(1)

{و بدانید که اموال و فرزندان شما [وسیله] آزمایش [شما] هستند، و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است.}

- وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ * یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ.(2)

{و هر گاه یکی از آنان را به دختر مژده آورند، چهره اش سیاه می گردد، در حالی که خشم [و اندوه] خود را فرو می خورد.}

- وَ الله جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ الله هُمْ یَکْفُرُونَ.(3)

{و خدا برای شما از خودتان همسرانی قرار داد، و از همسرانتان برای شما پسران و نوادگانی نهاد و از چیزهای پاکیزه به شما روزی بخشید. آیا [باز هم] به باطل ایمان می آورند و به نعمت خدا کفر می ورزند؟}

- الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ

ص: 89


1- . انفال / 28
2- . نحل / 58
3- . نحل / 72

الْمِخْضَبِ وَ غَسَلَ فِیهِ قَدَمَیْهِ وَ وَجْهَهُ ثُمَّ دَعَا فَاطِمَةَ وَ أَخَذَ کَفّاً مِنْ مَاءٍ فَضَرَبَهُ عَلَی رَأْسِهَا وَ کَفّاً بَیْنَ یَدَیْهَا ثُمَّ رَشَّ جِلْدَهَا ثُمَّ دَعَا بِمِخْضَبٍ آخَرَ ثُمَّ دَعَا عَلِیّاً فَصَنَعَ بِهِ کَمَا صَنَعَ بِهَا ثُمَّ الْتَزَمَهُمَا وَ قَالَ- اللَّهُمَّ کَمَا أَذْهَبْتَ عَنِّی الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَنِی تَطْهِیراً فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً ثُمَّ قَالَ قُومَا إِلَی بَیْتِکُمَا جَمَعَ اللَّهُ بَیْنَکُمَا وَ بَارَکَ فِی نَسْلِکُمَا وَ أَصْلَحَ بَالَکُمَا ثُمَّ قَامَ فَخَرَجَ وَ أَغْلَقَ الْبَابَ.

«55»

وَ عَنْ شُرَحْبِیلَ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی فَاطِمَةَ صَبِیحَةَ عُرْسِهَا بِقَدَحٍ فِیهِ لَبَنٌ فَقَالَ اشْرَبِی فِدَاکِ أَبُوکِ ثُمَّ قَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام اشْرَبْ فِدَاکَ ابْنُ عَمِّکَ.

باب 2 فضل الأولاد و ثواب تربیتهم و کیفیتها

الآیات

الأنفال: وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ (1)

النحل: وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ- یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ (2)

و قال تعالی: وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ الکهف الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ

ص: 89


1- 1. سورة الأنفال: 28.
2- 2. سورة النحل: 58.

رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا.(1)

{مال و پسران زیور زندگی دنیایند، و نیکیهای ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است.}

- لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَخْلُقُ ما یَشاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ * أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً وَ یَجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقِیماً إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ.(2)

{فرمانروایی [مطلقِ] آسمانها و زمین از آنِ خداست هر چه بخواهد می آفریند به هر کس بخواهد فرزند دختر و به هر کس بخواهد فرزند پسر می دهد * یا آنها را پسر [ان] و دختر [انی] توأم با یکدیگر می گرداند، و هر که را بخواهد عقیم می سازد. اوست دانای توانا.}

- أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ * وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ.(3)

{آیا از آنچه می آفریند، خود، دخترانی برگرفته و به شما پسران را اختصاص داده است؟ * و چون یکی از آنان را به آنچه به [خدای] رحمان نسبت می دهد خبر دهند، چهره او سیاه می گردد، در حالی که خشم و تأسف خود را فرومی خورد.}

- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ الله وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ.(4)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند، و هر کس چنین کند، آنان خود زیانکارانند.}

- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ ... إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ الله عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ.(5)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، در حقیقت برخی از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمایند، از آنان بر حذر باشید... اموال شما و فرزندانتان صرفاً [وسیله] آزمایشی [برای شما] یند، و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است.}

روایات

روایت1.

مکارم الاخلاق: از سکونی نقل شده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فرزند شایسته، گُلی از گُلهای بهشت است.(6)

روایت2.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: میراث خداوند از بنده مؤمنش، فرزند شایسته ای است که برای او استغفار می کند.(7)

روایت3.

و از آن حضرت علیه السلام روایت شده است که فرمود: دختران «حسنات» هستند و پسران «نعمت»، برای حسنات ثواب می دهند و درباره نعمتها سؤال می کنند.(8)

روایت4.

پیامبر صلی الله علیه و آله را به دختری بشارت دادند؛ چون به چهره اصحابش نگریست، در آنها ناراحتی و کراهت دید، پس فرمود:

ص: 90


1- . کهف / 46
2- . شوری / 49- 50
3- . زخرف / 16
4- . منافقون / 9
5- . تغابن / 14- 15
6- . مکارم الاخلاق : 251
7- . مکارم الاخلاق : 251
8- . مکارم الاخلاق : 251

رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا(1)

حمعسق: لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَخْلُقُ ما یَشاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً وَ یَجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقِیماً إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ(2)

الزخرف: أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ (3)

المنافقین: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ (4)

التغابن: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ إلی قوله تعالی إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ (5).

الأخبار

«1»

مکا، [مکارم الأخلاق] عَنِ السَّکُونِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: الْوَلَدُ الصَّالِحُ رَیْحَانَةٌ مِنْ رَیَاحِینِ الْجَنَّةِ(6).

«2»

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مِیرَاثُ اللَّهِ مِنْ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَلَدٌ صَالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ (7).

«3»

وَ عَنْهُ علیه السلام قَالَ: الْبَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ الْبَنُونَ نِعْمَةٌ فَالْحَسَنَاتُ یُثَابُ عَلَیْهَا وَ النِّعَمُ یُسْأَلُ عَنْهَا(8).

«4»

وَ بُشِّرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِابْنَةٍ فَنَظَرَ فِی وُجُوهِ أَصْحَابِهِ فَرَأَی الْکَرَاهَةَ فِیهِمْ فَقَالَ:

ص: 90


1- 1. سورة الکهف: 46.
2- 2. سورة حمعسق: 49- 50.
3- 3. سورة الزخرف: 16.
4- 4. سورة المنافقین: 9.
5- 5. سورة التغابن: 14- 15.
6- 6. مکارم الأخلاق ص 251.
7- 7. مکارم الأخلاق ص 251.
8- 8. مکارم الأخلاق ص 251.

شما را چه می شود؟ [این فرزند] گلی است که او را می بویم و رزقش را هم خدا می دهد.(1)

روایت5.

. الروضه: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین فرزندان، دختران محجوب هستند. هر کس یکی از چنین دخترانی داشته باشد، خداوند آن دختر را سپری از آتش قرار می دهد، و هر کس دو دختر اینگونه داشته باشد، خداوند به واسطه آنها او را وارد بهشت گرداند، و هر کس سه دختر یا سه خواهر اینگونه داشته باشد، جهاد و صدقه بر او واجب نیست.(2)

روایت6.

. از حذیفه یمانی نقل شده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین فرزندانتان دختران هستند.(3)

روایت7.

از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمود: هرگاه خداوند تبارک و تعالی برای بنده ای خیر بخواهد، او را از دنیا نمی برد مگر اینکه نسلش را به او نشان دهد.(4)

روایت8.

. و روایت شده است که هر کس فرزند نداشته باشد و بمیرد، گویی اصلاً در میان مردم نبوده است، و هر کس فرزند داشته باشد و بمیرد، گویی اصلاً نمرده است.(5)

روایت9.

. و از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: خداوند به خاطر شدّت محبّت انسان به فرزندش، بر او رحم می کند.(6)

روایت10.

عمر بن یزید به آن حضرت گفت: من دخترانی دارم؛ پس به من فرمود: نکند آرزو می کنی آن دختران بمیرند!؟ آگاه باش! اگر آرزوی مرگشان را داشته باشی و آنها بمیرند، روز قیامت اجر و پاداشی نخواهی داشت و در حالی پروردگار خود را ملاقات می کنی که نافرمان و عصیانگر هستی!(7)

روایت11.

روایت شده است که مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد، و در حضور ایشان مرد دیگری هم بود؛ شخصی که آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله را به مولودی خبر داد. رنگ چهره مردِ حاضر تغییر کرد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: تو را چه می شود؟ گفت: خیر است! فرمود: بگو! گفت: وقتی از خانه خارج شدم، زنم درد زایمان داشت، پس به من خبر دادند که دختر زاییده است. پیامبر صلی الله علیه و آله به او گفت: سنگینی دخترت را زمین بر دوش می کشد و آسمان بر او سایه می افکند و خداوند روزی­اش می دهد، او گیاه خوشبویی است که آن را می بویی؛ پس آنگاه به یارانش رو نموده و فرمود: هر که یک دختر داشته باشد، در دشواری است؛ و هر که دو دختر داشته باشد باید به فریادش رسید؛ و هر که سه دختر داشته باشد جهاد و هر کار دشواری از عهده اش برداشته می شود؛ و هر که چهار دختر داشته باشد، پس ای بندگان خدا، او را یاری کنید؛ ای بندگان خدا، به او قرض دهید، ای بندگان خدا، بر او رحم آورید!(8)

ص: 91


1- . مکارم الاخلاق : 251
2- . مکارم الاخلاق : 251
3- . مکارم الاخلاق : 251
4- . مکارم الاخلاق : 251
5- . مکارم الاخلاق : 251
6- . مکارم الاخلاق : 251
7- . مکارم الاخلاق : 251
8- . مکارم الاخلاق : 251

مَا لَکُمْ رَیْحَانَةٌ أَشَمُّهَا وَ رِزْقُهَا عَلَی اللَّهِ (1).

«5»

مِنَ الرَّوْضَةِ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: نِعْمَ الْوَلَدُ الْبَنَاتُ الْمُخَدَّرَاتُ مَنْ کَانَتْ عِنْدَهُ وَاحِدَةٌ جَعَلَهَا اللَّهُ سِتْراً مِنَ النَّارِ وَ مَنْ کَانَتْ عِنْدَهُ اثْنَتَانِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ بِهَا الْجَنَّةَ وَ مَنْ یَکُنْ لَهُ ثَلَاثٌ أَوْ مِثْلُهُنَّ مِنَ الْأَخَوَاتِ وُضِعَ عَنْهُ الْجِهَادُ وَ الصَّدَقَةُ(2).

«6»

عَنْ حُذَیْفَةَ الْیَمَانِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: خَیْرُ أَوْلَادِکُمُ الْبَنَاتُ (3).

«7»

عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً لَمْ یُمِتْهُ حَتَّی یُرِیَهُ الْخَلَفَ (4).

«8»

وَ رُوِیَ أَنَّ مَنْ مَاتَ بِلَا خَلَفٍ فَکَأَنْ لَمْ یَکُنْ فِی النَّاسِ وَ مَنْ مَاتَ وَ لَهُ خَلَفٌ فَکَأَنْ لَمْ یَمُتْ (5).

«9»

وَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیَرْحَمُ الرَّجُلَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ (6).

«10»

وَ قَالَ لَهُ عُمَرُ بْنُ یَزِیدَ إِنَّ لِی بَنَاتٍ فَقَالَ لِی لَعَلَّکَ تَتَمَنَّی مَوْتَهُنَّ أَمَا إِنَّکَ إِنْ تَمَنَّیْتَ مَوْتَهُنَّ وَ مِتْنَ لَمْ تُؤْجَرْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَقِیتَ رَبَّکَ حِینَ تَلْقَاهُ وَ أَنْتَ عَاصٍ (7).

«11»

عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ بِإِسْنَادِهِ: أَنَّهُ أَتَی رَجُلٌ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ فَأَخْبَرَهُ بِمَوْلُودٍ فَتَغَیَّرَ لَوْنُ الرَّجُلِ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَا لَکَ فَقَالَ خَیْرٌ قَالَ قُلْ قَالَ خَرَجْتُ وَ الْمَرْأَةُ تَمْخَضُ فَأُخْبِرْتُ أَنَّهَا وَلَدَتْ جَارِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله الْأَرْضُ تُقِلُّهَا وَ السَّمَاءُ تُظِلُّهَا وَ اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ هِیَ رَیْحَانَةٌ تَشَمُّهَا ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ مَنْ کَانَتْ لَهُ ابْنَةٌ وَاحِدَةٌ فَهُوَ مَفْدُوحٌ وَ مَنْ کَانَتْ لَهُ ابْنَتَانِ فَیَا غَوْثَاهْ وَ مَنْ کَانَ لَهُ ثَلَاثٌ وُضِعَ عَنْهُ الْجِهَادُ وَ کُلُّ مَکْرُوهٍ وَ مَنْ کَانَ لَهُ أَرْبَعٌ فَیَا عِبَادَ اللَّهِ أَعِینُوهُ یَا عِبَادَ اللَّهِ أَقْرِضُوهُ یَا عِبَادَ اللَّهِ ارْحَمُوهُ (8).

ص: 91


1- 1. مکارم الأخلاق ص 251.
2- 2. مکارم الأخلاق ص 251.
3- 3. مکارم الأخلاق ص 251.
4- 4. مکارم الأخلاق ص 251.
5- 5. مکارم الأخلاق ص 251.
6- 6. مکارم الأخلاق ص 251.
7- 7. مکارم الأخلاق ص 251.
8- 8. مکارم الأخلاق ص 251.

روایت12.

و آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که سه دختر یا سه خواهرش را سرپرستی کند، بهشت بر او واجب می شود. گفتند: دو دختر چطور؟ فرمود: حتی دو دختر! گفتند: ای رسول خدا، یک دختر چطور؟ فرمود: حتی یک دختر.(1)

روایت13.

از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: از خوشبختی مرد این است که دخترش در خانه خودش حائض نشود.(2)

روایت14.

از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت است که فرمود: کودکان را دوست دارید و بر آنها رحم کنید و هرگاه به آنها وعده ای می دهید به آن وفا کنید، زیرا آنها اعتقاد دارند که شما روزی دهنده شان هستید.(3)

روایت15.

و روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله به مردی نگاه کرد که دو پسر داشت، یکی را بوسید و دیگری را نبوسید؛ پیامبر صلی الله علیه و آله به او گفت: چرا بینشان مساوات نمی کنی؟!(4)

روایت16.

و فرمود: بین فرزندانتان به عدالت رفتار کنید، همانطور که دوست دارید آنها هم در نیکی و لطف با شما به عدالت رفتار کنند.(5)

روایت17.

رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین علیهما السلام را بوسید؛ اَقرع بن حابس گفت: من ده فرزند دارم، تا کنون هیچ کدامشان را نبوسیده ام! پیامبر گفت: اگر خداوند ریشه رحمت و مهربانی را از دل تو کنده است، به من ربطی ندارد. یا سخنی شبیه به این فرمود.(6)

روایت18.

از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: فرزندانتان را به نامهای پیامبران بنامید، و بهترین نامها «عبدالله» و «عبدالرحمان» است.(7)

روایت19.

از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: از حقوق فرزند بر پدرش سه چیز است: نام نیک بر او بگذارد، نوشتن به او بیاموزد، و وقتی بالغ شد برایش امکان ازدواج فراهم سازد.(8)

روایت20.

و فرمود: فرزندانتان را زیاد ببوسید، زیرا با هر بوسه ای یک درجه در بهشت خواهید داشت که فاصله هر درجه پانصد سال است.(9)

روایت21.

از امام رضا علیه السلام از پدرش از پدرانش علیهم السلام روایت است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ قومی به مشورت ننشینند که در میان آنها کسی با نام محمد یا احمد باشد و او را وارد مشورتشان کنند،

ص: 92


1- . مکارم الاخلاق : 252
2- . مکارم الاخلاق : 252
3- . مکارم الاخلاق : 252
4- . مکارم الاخلاق : 252
5- . مکارم الاخلاق : 252
6- . مکارم الاخلاق : 252
7- . مکارم الاخلاق : 252
8- . مکارم الاخلاق: 253
9- . مکارم الاخلاق : 253
«12»

وَ قَالَ علیه السلام: مَنْ عَالَ ثَلَاثَ بَنَاتٍ أَوْ ثَلَاثَ أَخَوَاتٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ اثْنَتَیْنِ قَالَ صلی الله علیه و آله وَ اثْنَتَیْنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ وَاحِدَةً قَالَ وَ وَاحِدَةً(1).

«13»

عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَنْ لَا تَحِیضَ ابْنَتُهُ فِی بَیْتِهِ (2).

«14»

عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: أَحِبُّوا الصِّبْیَانَ وَ ارْحَمُوهُمْ فَإِذَا وَعَدْتُمُوهُمْ فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ لَا یَرَوْنَ إِلَّا أَنَّکُمْ تَرْزُقُونَهُمْ (3).

«15»

وَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: نَظَرَ إِلَی رَجُلٍ لَهُ ابْنَانِ فَقَبَّلَ أَحَدَهُمَا وَ تَرَکَ الْآخَرَ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَهَلَّا آسَیْتَ بَیْنَهُمَا(4).

«16»

وَ قَالَ علیه السلام: اعْدِلُوا بَیْنَ أَوْلَادِکُمْ کَمَا تُحِبُّونَ أَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُمْ فِی الْبِرِّ وَ اللُّطْفِ (5).

«17»

قَبَّلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهما السلام فَقَالَ الْأَقْرَعُ بْنُ حَابِسٍ إِنَّ لِی عَشَرَةً مِنَ الْأَوْلَادِ مَا قَبَّلْتُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَالَ مَا عَلَیَّ إِنْ نَزَعَ اللَّهُ الرَّحْمَةَ مِنْکَ أَوْ کَلِمَةً نَحْوَهَا(6).

«18»

عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: سَمُّوا أَوْلَادَکُمْ أَسْمَاءَ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَحْسَنُ الْأَسْمَاءِ عَبْدُ اللَّهِ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ (7).

«19»

وَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلَی وَالِدِهِ ثَلَاثَةٌ یُحَسِّنُ اسْمَهُ وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتَابَةَ وَ یُزَوِّجُهُ إِذَا بَلَغَ (8).

«20»

وَ قَالَ علیه السلام: أَکْثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ أَوْلَادِکُمْ فَإِنَّ لَکُمْ بِکُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فِی الْجَنَّةِ مَا بَیْنَ کُلِّ دَرَجَةٍ خَمْسُمِائَةِ عَامٍ (9).

«21»

عَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَا مِنْ قَوْمٍ کَانَتْ لَهُمْ مَشُورَةٌ فَحَضَرَ مَعَهُمْ مَنِ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَ أَحْمَدُ فَأَدْخَلُوهُ فِی مَشُورَتِهِمْ

ص: 92


1- 1. مکارم الأخلاق ص 252.
2- 2. مکارم الأخلاق ص 252.
3- 3. مکارم الأخلاق ص 252.
4- 4. مکارم الأخلاق ص 252.
5- 5. مکارم الأخلاق ص 252.
6- 6. مکارم الأخلاق ص 252.
7- 7. مکارم الأخلاق ص 252.
8- 8. نفس المصدر ص 253.
9- 9. نفس المصدر ص 253.

مگر اینکه برای آنها مفید و خیر خواهد بود.(1)

روایت22.

و فرمود: همان عقوقی که از ناحیه پدر و مادر فرزند را می گیرد، از ناحیه فرزند نیز بر پدر و مادر ثابت می باشد.(2)

روایت23.

و فرمود: قسم به آنکه مرا به حق برانگیخت، فرزندی که عاق والدین باشد، بوی بهشت را حس نخواهد کرد.(3)

روایت24.

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: بوسیدن فرزند رحمت است، بوسیدن زن (همسر) شهوت است، بوسیدن والدین عبادت است، و بوسیدنِ برادر مؤمن دین است.(4)

روایت25.

و حسن بصری در نقل این روایت از امام این فزونی را دارد: بوسیدن امام عادل طاعت است.(5)

روایت26.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: نیکی کردنِ انسان به فرزندش، مثل نیکی کردن به پدر و مادرش است.(6)

روایت27.

از رفاعه نقل شده که گفت: از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که فرزندانی دارد، و مادرشان یکی نیست، آیا می تواند یکی از آن ها را بر دیگری برتری دهد؟ فرمود: آری، اشکالی ندارد، پدرم مرا بر [برادرم] عبد الله برتری می داد.(7)

روایت28.

از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: از نعمتهای خداوند بر انسان این است که فرزندش شبیه خودش باشد.(8)

روایت29.

اگر خداوند بخواهد کسی را بیافریند، تمام صورتهایی که بین او و آدم علیه السلام است را جمع می کند، بعد او را بر صورت یکی از آنها می آفریند. پس هیچ کس در مورد فرزندش نگوید که این شبیه من و شبیه آباء و اجداد من نیست.(9)

روایت30.

مردی از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: چرا نسبت به فرزندانمان احساسی را داریم که آن ها نسبت به ما ندارند؟ فرمود: زیرا آنها از شما هستند، و شما از ایشان نیستید.(10)

روایت31.

به حضرت زین العابدین علیه السلام گفتند: شما از هر کس به مادرت نیکوکارتری، پس چرا هیچ گاه با او غذا نمی خوری؟ فرمود: می ترسم دستم به لقمه ای برود که چشم مادر به آن بوده و عاق او شوم.(11)

روایت32.

از امام صادق علیه السلام سؤال شد: چرا خداوند پیامبر خود محمّد صلی الله علیه و آله را یتیم ساخت؟ فرمود: برای اینکه هیچ ص: 93


1- . مکارم الاخلاق 253
2- . مکارم الاخلاق 253
3- . همان 1 : 253
4- . همان 1 : 253
5- . همان 1 : 253
6- . همان 1 : 253
7- . همان 1 : 253
8- . همان 253
9- . همان 253
10- . همان 253
11- . همان : 254

إِلَّا خِیرَ لَهُمْ (1).

«22»

وَ قَالَ علیه السلام: یَلْزَمُ الْوَالِدَیْنِ مِنْ عُقُوقِ الْوَلَدِ مَا یَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُمَا مِنَ الْعُقُوقِ (2).

«23»

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ إِنَّ الْعَاقَّ لِوَالِدَیْهِ مَا یَجِدُ رِیحَ الْجَنَّةِ(3).

«24»

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: قُبْلَةُ الْوَلَدِ رَحْمَةٌ وَ قُبْلَةُ الْمَرْأَةِ شَهْوَةٌ وَ قُبْلَةُ الْوَالِدَیْنِ عِبَادَةٌ وَ قُبْلَةُ الرَّجُلِ أَخَاهُ دِینٌ (4).

«25»

وَ زَادَ عَنْهُ الْحَسَنُ الْبَصْرِیُّ: وَ قُبْلَةُ الْإِمَامِ الْعَادِلِ طَاعَةٌ(5).

«26»

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: بِرُّ الرَّجُلِ بِوَلَدِهِ بِرُّهُ بِوَالِدَیْهِ (6).

«27»

عَنْ رِفَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ تَکُونُ لَهُ بَنُونَ وَ أُمُّهُمْ لَیْسَتْ بِوَاحِدَةٍ أَ یُفَضِّلُ أَحَدَهُمْ عَلَی الْآخَرِ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهِ قَدْ کَانَ أَبِی علیه السلام یُفَضِّلُنِی عَلَی عَبْدِ اللَّهِ (7).

«28»

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی الرَّجُلِ أَنْ یُشْبِهَهُ وَلَدُهُ (8).

«29»

وَ عَنْهُ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِذَا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ خَلْقاً جَمَعَ کُلَّ صُورَةٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ آدَمَ ثُمَّ خَلَقَهُ عَلَی صُورَةِ إِحْدَاهُنَّ فَلَا یَقُولَنَّ أَحَدٌ لِوَلَدِهِ هَذَا لَا یُشْبِهُنِی وَ لَا یُشْبِهُ شَیْئاً مِنْ آبَائِی (9).

«30»

وَ سَأَلَ رَجُلٌ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ مَا لَنَا نَجِدُ بِأَوْلَادِنَا مَا لَا یَجِدُونَ بِنَا قَالَ لِأَنَّهُمْ مِنْکُمْ وَ لَسْتُمْ مِنْهُمْ (10).

«31»

وَ قِیلَ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام أَنْتَ أَبَرُّ النَّاسِ بِأُمِّکَ وَ لَا تَزَالُ تَأْکُلُ مَعَهَا قَالَ أَخَافُ أَنْ یَسْبِقَ یَدِی إِلَی مَا سَابَقَتْ عَیْنُهَا إِلَیْهِ فَأَکُونَ قَدْ عَقَقْتُهَا(11).

«32»

وَ سُئِلَ الصَّادِقُ علیه السلام لِمَ أَیْتَمَ اللَّهُ نَبِیَّهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله قَالَ لِئَلَّا یَکُونَ

ص: 93


1- 1. نفس المصدر ج 1 ص 253.
2- 2. نفس المصدر ج 1 ص 253.
3- 3. نفس المصدر ج 1 ص 253.
4- 4. نفس المصدر ج 1 ص 253.
5- 5. نفس المصدر ج 1 ص 253.
6- 6. نفس المصدر ج 1 ص 253.
7- 7. نفس المصدر ج 1 ص 253.
8- 8. نفس المصدر ج 1 ص 253.
9- 9. نفس المصدر ج 1 ص 253.
10- 10. نفس المصدر ج 1 ص 253.
11- 11. نفس المصدر ص 254.

ترجمه اشکال دارد

کس حق اطاعت بر او نداشته باشد.(1)

روایت33.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: مردی، دیگری را که صاحب پسری شده بود، تبریک و تهنیت داد و گفت: [مقدم] سوارکار را به تو تبریک می گویم! حضرت امام حسن بن علی به او فرمود: از کجا می دانی که سوارکار است یا پیاده؟ گفت: فدایت شوم، پس چه بگویم؟ فرمود: بگو: [امیدوارم] خداوندی را که بخشنده این فرزند به تو است، شاکر باشی، این فرزند نیز بر تو مبارک باشد و به سنّ رشد و بلوغ برسد، و نیکی او روزی­ات گردد.(2)

روایت34.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به مردی که کودکی را همراهش دید فرمود: این کیست؟ گفت فرزندم، فرمود: خداوند تو را از او بهره دهد؛ و اگر می گفتم خداوند در او برای تو برکت قرار دهد، او را بر تو مقدّم داشته بودم.(3)

روایت35.

از ابن عباس نقل شده که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر که از بازار تحفه ای بخرد و برای خانواده اش ببرد، چنان است که برای نیازمندان صدقه برده است، و تحفه را پیش از فرزندان ذکور، اول به دختران بدهد؛ زیرا هر کس دخترش را خوشحال کند، چنان است که برده ای از خاندان اسماعیل آزاد کرده، و هر که پسرش را شاد سازد، چنان است که از خوف خدا گریسته، و هر که از خشیت و خوف خدا بگرید خداوند، او را به بهشتِ پرنعمت خود درآورد.(4)

روایت36.

عبدالله بن فضاله از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام روایت کرد که فرمود: چون کودک سه ساله شود، هفت بار به او بگو: بخوان «لا إِلهَ إِلَّا الله». بعد او را وامی گذارند تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز رسد. در این موقع هفت بار به او بگویند: بگو «مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله»، و دیگر تا چهار سالگی او را واگذارند. و چون چهار سالش تمام شد، هفت بار به او می گویند تا بگوید: «صلی الله علی محمد و آل محمد» و رهایش کنند تا پنج سالگی. پس جهت راست و چپ را به او بگویند، وقتی فهمید، رو به قبله واداشته شود و به او بگویند سجده کن، و باز رهایش کنند تا شش سالگی. چون شش ساله شد، به او بگویند نماز بخوان و رکوع و سجود را به او بیاموزند تا هفت ساله شود. وقتی هفت سالش تمام شد، به او بگویند دستها و صورتت را بشوی، بعد به او بگویند نماز بخوان! و رهایش می کنند تا نُه ساله شود، و چون نه سال تمام شد، وضو یادش دهند و اگر ترک کرد تنبیهش کنند، و به نمازخواندن فرمانش دهند، و بر ترک آن ص: 94


1- . همان : 254
2- . همان : 254
3- . همان : 254
4- . همان : 254

لِأَحَدٍ عَلَیْهِ طَاعَةٌ(1).

«33»

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: هَنَّأَ رَجُلٌ رَجُلًا أَصَابَ ابْناً فَقَالَ أُهَنِّئُکَ الْفَارِسَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ مَا أَعْلَمَکَ أَنْ یَکُونَ فَارِساً أَوْ رَاجِلًا فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا أَقُولُ قَالَ تَقُولُ شَکَرْتَ الْوَاهِبَ وَ بُورِکَ لَکَ فِی الْمَوْهُوبِ وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ (2).

«34»

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِرَجُلٍ رَأَی مَعَهُ صَبِیّاً مَنْ هَذَا قَالَ ابْنِی قَالَ أَمْتَعَکَ اللَّهُ بِهِ أَمَا لَوْ قُلْتُ بَارَکَ اللَّهُ فِیهِ لَکَ لَقَدَّمْتَهُ (3).

«35»

وَ مِنْ کِتَابِ نَوَادِرِ الحِکْمَةِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَی تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَی عِیَالِهِ کَانَ کَحَامِلِ صَدَقَةٍ إِلَی قَوْمٍ مَحَاوِیجَ وَ لْیَبْدَأْ بِالْإِنَاثِ قَبْلَ الذُّکُورِ فَإِنَّهُ مَنْ فَرَّحَ ابْنَةً فَکَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ وَ مَنْ أَقَرَّ بِعَیْنِ ابْنٍ فَکَأَنَّمَا بَکَی مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَنْ بَکَی مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ أَدْخَلَهُ جَنَّاتِ النَّعِیمِ (4).

«36»

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ فَضَالَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهما السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ سِنِینَ فَقُلْ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثُمَّ یُتْرَکُ حَتَّی تَتِمُّ لَهُ ثَلَاثُ سِنِینَ وَ سَبْعَةُ أَشْهُرٍ وَ عِشْرُونَ یَوْماً ثُمَّ یُقَالُ لَهُ فَقُلْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله سَبْعَ مَرَّاتٍ- وَ یُتْرَکُ حَتَّی تَتِمَّ لَهُ أَرْبَعُ سِنِینَ ثُمَّ یُقَالَ لَهُ قُلْ سَبْعَ مَرَّاتٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ یُتْرَکُ حَتَّی تَتِمَّ لَهُ خَمْسُ سِنِینَ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ أَیُّهُمَا یَمِینُکَ وَ أَیَّهُمَا شِمَالُکَ فَإِذَا عَرَفَ ذَلِکَ حُوِّلَ وَجْهُهُ إِلَی الْقِبْلَةِ وَ یُقَالُ لَهُ اسْجُدْ ثُمَّ یُتْرَکُ حَتَّی تَتِمَّ لَهُ سِتُّ سِنِینَ فَإِذَا تَمَّتْ لَهُ سِتُّ سِنِینَ قِیلَ لَهُ صَلِّ وَ عُلِّمَ الرُّکُوعَ وَ السُّجُودَ حَتَّی تَتِمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِینَ فَإِذَا تَمَّتْ لَهُ سَبْعُ سِنِینَ قِیلَ لَهُ اغْسِلْ وَجْهَکَ وَ کَفَّیْکَ فَإِذَا غَسَلَهُمَا قِیلَ لَهُ صَلِّ ثُمَّ یُتْرَکُ حَتَّی تَتِمَّ لَهُ تِسْعُ سِنِینَ فَإِذَا تَمَّتْ لَهُ عُلِّمَ الْوُضُوءَ وَ ضُرِبَ عَلَیْهِ وَ أُمِرَ بِالصَّلَاةِ وَ ضُرِبَ

ص: 94


1- 1. نفس المصدر ص 254 و فی الأول( لئلا یکون لاحد منة علیه).
2- 2. نفس المصدر ص 254 و فی الأول( لئلا یکون لاحد منة علیه).
3- 3. نفس المصدر ص 254 و فی الأول( لئلا یکون لاحد منة علیه).
4- 4. نفس المصدر ص 254 و فی الأول( لئلا یکون لاحد منة علیه).

تنبیهش نمایند. پس اگر وضو و نماز را آموخت، خداوند پدر و مادرش را می آمرزد، ان شاء الله.(1)

روایت37.

از کتاب محاسن از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: از سعادت انسان این است که فرزندش به شباهت، اخلاق، وضع ظاهری بدن و چهره او شناخته شود.(2)

روایت38.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: از نعمتهای خداوند بر انسان این است که فرزندش شبیه خودش باشد.(3)

روایت39.

از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت شده که فرمود: پدرم می گفت: کسی که پیش از مُردن، نسل و فرزندان خود را ببیند، سعادتمند است. آنگاه فرمود: و خداوند فرزند مرا به من نشان داده است، و به امام رضا علیه السلام اشاره کرد.(4)

روایت40.

از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: تا هفت سال پسرت را بگذار تا بازی کند، و تا هفت سال باید ادب بیاموزد، و تا هفت سال همیشه او را ملازم و همراه خود دار، پس اگر رستگار شد [که بسیار خوب]، و اگر نشد، پس او از افراد بی خیر است.(5)

روایت41.

از آن حضرت علیه السلام روایت است که فرمود: کودک خود را تا شش سالگی بغل کن، و شش سال در مکتب خانه تربیتش کن، سپس هفت سال او را مدام با خود همراه کن و به او ادب بیاموز، اگر ادب شد و صالح گردید که خوب، و گرنه او را به خودش واگذار.(6)

روایت42.

فرزند تا هفت سال حاکم است، و تا هفت سال بنده است، و هفت سال وزیر و یار است. پس اگر در بیست و یک سالگی از اخلاقش راضی بودی که خوب، وگرنه به پهلویش بزن - او را رها کن - که در نزد خدا معذوری.(7)

روایت43.

و از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: اگر یکی از شما فرزندی را تربیت کند، برایش بهتر از این است که هر روز نیم صاع صدقه بدهد.(8)

روایت44.

و از آن حضرت علیه السلام روایت است که فرمود: به فرزندانتان احترام بگذارید و خوب تربیتشان کنید تا آمرزیده شوید.(9)

روایت45.

از امام رضا علیه السلام روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کودکانتان را از چربی، کثافات و بوی بد بشویید، که شیطان آنها را می بوید، پس کودک در خواب ناآرامی می کند، و فرشتگان موکّلش از آن اذیت می شوند.(10)

ص: 95


1- . مکارم الاخلاق : 254
2- . مکارم الاخلاق : 255
3- . مکارم الاخلاق : 255
4- . مکارم الاخلاق : 255
5- . مکارم الاخلاق : 255
6- . مکارم الاخلاق : 255
7- . مکارم الاخلاق : 255
8- . مکارم الاخلاق : 255
9- . مکارم الاخلاق : 255
10- . مکارم الاخلاق : 255

عَلَیْهَا فَإِذَا تَعَلَّمَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ غَفَرَ اللَّهُ لِوَالِدَیْهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی (1).

«37»

مِنَ الْمَحَاسِنِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَنْ یَکُونَ الْوَلَدُ یُعْرَفُ بِشِبْهِهِ وَ خُلُقِهِ وَ خَلْقِهِ وَ شَمَائِلِهِ (2).

«38»

قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: مِنْ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَی الرَّجُلِ أَنْ یُشْبِهَهُ وُلْدُهُ (3).

«39»

عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام قَالَ کَانَ أَبِی یَقُولُ: سَعِدَ امْرُؤٌ لَمْ یَمُتْ حَتَّی یَرَی خَلَفَهُ مِنْ نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ هَا وَ قَدْ أَرَانِیَ اللَّهُ خَلَفِی مِنْ نَفْسِی وَ أَشَارَ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام (4).

«40»

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: دَعْ ابْنَکَ یَلْعَبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ یُؤَدَّبْ سَبْعاً وَ الْزَمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مَنْ لَا خَیْرَ فِیهِ (5).

«41»

مِنْ کِتَابِ الْمَحَاسِنِ، عَنْهُ علیه السلام قَالَ: احْمِلْ صَبِیَّکَ تَأْتِی عَلَیْهِ سِتُّ سِنِینَ ثُمَّ أَدِّبْهُ فِی الْکُتَّابِ سِتَّ سِنِینَ ثُمَّ ضُمَّهُ إِلَیْکَ سَبْعَ سِنِینَ فَأَدِّبْهُ بِأَدَبِکَ فَإِنْ قَبِلَ وَ صَلُحَ وَ إِلَّا فَخَلِّ عَنْهُ (6).

«42»

وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: الْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ رَضِیتَ خَلَائِقَهُ لِإِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ إِلَّا فَاضْرِبْ عَلَی جَنْبِهِ فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی (7).

«43»

وَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: لَأَنْ یُؤَدِّبَ أَحَدُکُمْ وَلَداً خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِنِصْفِ صَاعٍ کُلَّ یَوْمٍ (8).

«44»

وَ عَنْهُ علیه السلام قَالَ: أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ یُغْفَرْ لَکُمْ (9).

«45»

مِنْ عُیُونِ الْأَخْبَارِ، عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: اغْسِلُوا صِبْیَانَکُمْ مِنَ الْغَمَرِ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَشَمُّ الْغَمَرَ فَیَفْزَعُ الصَّبِیُّ فِی رُقَادِهِ وَ یَتَأَذَّی بِهِ الْکَاتِبَانِ (10).

ص: 95


1- 1. مکارم الأخلاق ص 254.
2- 2. مکارم الأخلاق ص 255.
3- 3. مکارم الأخلاق ص 255.
4- 4. مکارم الأخلاق ص 255.
5- 5. مکارم الأخلاق ص 255.
6- 6. مکارم الأخلاق ص 255.
7- 7. مکارم الأخلاق ص 255.
8- 8. مکارم الأخلاق ص 255.
9- 9. مکارم الأخلاق ص 255.
10- 10. مکارم الأخلاق ص 255.

روایت46.

و از امیر مؤمنان علیه السلام روایت است که فرمود: کودک تا شش سال آزاد است و باید بر او آسان گرفت، و هفت سال تربیت می شود، و هفت سال به کار گمارده می شود، طول قامتش در بیست و سه سالگی و عقلش در سی و پنج سالگی کامل گردد، و پس از آن فقط تجربه است.(1)

روایت47.

و از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود: هرگاه پسران به ده سالگی برسند، باید جای خوابشان را از زنان جدا کرد.(2)

روایت48.

و از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت است که فرمود: فرزندانتان را از شیر زن بدکاره و زن دیوانه حفظ کنید، زیرا شیر تأثیر دارد.(3)

روایت49.

و از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده که فرمود: اگر کودکی را دیدی که چشمان زیبا، پیشانی کشیده، گونه های برآمده، قامتی سالم دارد، و چابک است، امید هر خوبی و میمنت از وی داشته باش، و اگر دارای چشمانی فرو رفته و پیشانی کوتاه و تنگ، و گونه ورم کرده و بینی نوک تیز که در پیشانی­اش شبه برآمدگی باشد، به او امیدی نداشته باش.(4)

روایت50.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: کودک در هر سال، چهار انگشت - به حساب انگشتان خودش - قد می کشد.(5)

و از آن حضرت از پدرانش علیهم السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دو پسر بچه، دو دختر بچه، یک پسر بچه و یک دختربچه، از ده سالگی باید محلّ خوابشان جدا شود.(6)

روایت51.

و از آن حضرت علیه السلام روایت شده که فرمود: هرگاه دختر به شش سالگی رسید او را نبوس، و پسر از هفت سالگی نباید زن را ببوسد.(7)

روایت52.

و از آن حضرت روایت شده که علی علیه السلام فرمود: تماس مستقیم بدنی زن با دختر شش ساله خود، شعبه ای از زنا است.(8)

روایت53.

. و از آن حضرت علیه السلام نقل شده که احمد بن نُعمان از ایشان سؤال کرد و گفت: دختر کوچکی [نزد من است] که هیچ نسبت فامیلی با من ندارد و شش ساله شده است! فرمود: او را روی پای خود قرار مده و نبوسش.(9)

روایت54.

. از ابن عمر نقل شده که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی فرزندانتان ص: 96


1- . مکارم الاخلاق : 255
2- . مکارم الاخلاق : 255
3- . مکارم الاخلاق : 256
4- . مکارم الاخلاق : 256
5- . مکارم الاخلاق : 256
6- . مکارم الاخلاق : 256
7- . مکارم الاخلاق : 256
8- . مکارم الاخلاق : 256
9- . مکارم الاخلاق : 256
«46»

وَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: یُرْخَی الصَّبِیُّ سَبْعاً وَ یُؤَدَّبُ سَبْعاً وَ یُسْتَخْدَمُ سَبْعاً وَ یَنْتَهِی طُولُهُ فِی ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ وَ عَقْلُهُ فِی خَمْسَةٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ مَا کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ فَبِالتَّجَارِبِ (1).

«47»

عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: یُفَرَّقُ بَیْنَ الْغِلْمَانِ وَ النِّسَاءِ فِی الْمَضَاجِعِ إِذَا بَلَغُوا عَشْرَ سِنِینَ (2).

«48»

عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: تَوَقَّوْا عَلَی أَوْلَادِکُمْ لَبَنَ الْبَغِیَّةِ وَ الْمَجْنُونَةِ فَإِنَّ اللَّبَنَ یُعْدِی (3).

«49»

عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: إِذَا نَظَرْتَ إِلَی الْغُلَامِ فَرَأَیْتَهُ حُلْوَ الْعَیْنَیْنِ عَرِیضَ الْجَبْهَتَیْنِ نَامِیَ الْوَجْنَتَیْنِ سَلِیمَ الْهَیْئَةِ مُسْتَرْخِیَ الْعُزْلَةِ فَارْجُهُ لِکُلِّ یُمْنٍ وَ بَرَکَةٍ وَ إِنْ رَأَیْتَهُ غَائِرَ الْعَیْنَیْنِ ضَیِّقَ الْجَبْهَةِ نَاتِئَ الْوَجْنَتَیْنِ مُحَدِّدَ الْأَرْنَبَةِ کَأَنَّمَا جَبِینُهُ صَلَابَةٌ فَلَا تَرْجُهُ (4).

«50»

عَنِ الصَّادِقِ قَالَ: یَزِیدُ الصَّبِیُّ فِی کُلِّ سَنَةٍ أَرْبَعَ أَصَابِعَ بِأَصَابِعِهِ (5).

عَنْهُ علیه السلام عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: الصَّبِیُّ وَ الصَّبِیُّ وَ الصَّبِیَّةُ وَ الصَّبِیَّةُ وَ الصَّبِیُّ وَ الصَّبِیَّةُ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمْ فِی الْمَضَاجِعِ لِعَشْرِ سِنِینَ (6).

«51»

عَنْهُ علیه السلام قَالَ: إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِیَةُ سِتَّ سِنِینَ فَلَا تُقَبِّلْهَا وَ الْغُلَامُ لَا یُقَبِّلُ الْمَرْأَةَ إِذَا جَازَ سَبْعَ سِنِینَ (7).

«52»

عَنْهُ علیه السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: مُبَاشَرَةُ الْمَرْأَةِ ابْنَتَهَا إِذَا بَلَغَتْ سِتَّ سِنِینَ شُعْبَةٌ مِنَ الزِّنَا(8).

«53»

وَ عَنْهُ علیه السلام: سَأَلَهُ أَحْمَدُ بْنُ النُّعْمَانِ فَقَالَ- جُوَیْرَةُ لَیْسَ بَیْنِی وَ بَیْنَهَا رَحِمٌ وَ لَهَا سِتُّ سِنِینَ قَالَ فَلَا تَضَعْهَا فِی حَجْرِکَ وَ لَا تُقَبِّلْهَا(9).

«54»

عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: فَرِّقُوا بَیْنَ أَوْلَادِکُمْ فِی الْمَضَاجِعِ إِذَا بَلَغُوا

ص: 96


1- 1. مکارم الأخلاق ص 255.
2- 2. مکارم الأخلاق ص 255.
3- 3. مکارم الأخلاق ص 256.
4- 4. مکارم الأخلاق ص 256.
5- 5. مکارم الأخلاق ص 256.
6- 6. مکارم الأخلاق ص 256.
7- 7. مکارم الأخلاق ص 256.
8- 8. مکارم الأخلاق ص 256.
9- 9. مکارم الأخلاق ص 256.

به هفت سالگی رسیدند، جای خوابشان را از هم جدا کنید.(1)

روایت55.

. روایت شده است که از شش سالگی جای خواب کودکان را جدا کنید.(2)

روایت56.

زید بن علی نقل شده که به روایت از پدرانش علیهم السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله از جهاد یاد کرد؛ زنی گفت: ای رسول خدا، سهم زنان از آن چیست؟ فرمود: اجری که زن از ابتدای حمل تا پایان مدّت شیر فرزندش دارد، مانند اجر مردی است که در راه خدا به جهاد برود، و اگر زن در طول این مدّت بمیرد، جایگاهی مانند شهید دارد.(3)

روایت57.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: موسی علیه السلام گفت: پروردگارا، کدام عمل نزد تو بافضیلت تر است؟ فرمود: دوست داشتن کودکان؛ زیرا آنها را بر فطرت توحید خودم خلق کردم، و اگر آنها را بمیرانم، به رحمت خودم در بهشتم واردشان سازم.(4)

روایت58.

. جامع الاخبار: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فرزندانمان جگرهای ما هستند، کوچک هایشان امیران ما و بزرگانشان دشمنانمان هستند. اگر زنده باشند ما را در فتنه اندازند و اگر بمیرند اندوهمان دهند.(5)

روایت59.

. از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت است که فرمود: پنج کَس در گور هم که باشند، پرونده ثوابشان باز است: کسی که نخلی بکارد، کسی که چاهی حفر کند، کسی که برای خدا مسجدی بسازد، کسی که قرآنی بنویسد و کسی که فرزندی صالح از خود برجای گذارد.(6)

روایت60.

. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فرزند، مایه ترس و بُخل و اندوه است.(7)

روایت61.

. نوادر الراوندی: از موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام روایت شده که علی علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که دو فرزند داشت. یکی از آنها را بوسید و دیگری را رها کرد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به او گفت: چرا بینشان تفاوت گذاشتی؟(8)

روایت62.

. از علی علیه السلام روایت شده که گفت: هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله را به

ص: 97


1- . مکارم الاخلاق : 256
2- . مکارم الاخلاق : 256
3- . مکارم الاخلاق : 268
4- . مکارم الاخلاق : 271
5- . جامع الاخبار : 105 ؛ آخرین چاپ حیدریه
6- . جامع الاخبار : 105 ؛ آخرین چاپ حیدریه
7- . جامع الاخبار : 105 ؛ آخرین چاپ حیدریه
8- . نوادر راوندی : 6

سَبْعَ سِنِینَ (1).

«55»

وَ رُوِیَ: أَنَّهُ یُفَرَّقُ بَیْنَ الصِّبْیَانِ فِی الْمَضَاجِعِ لِسِتِّ سِنِینَ (2).

«56»

مکا، [مکارم الأخلاق] عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: ذَکَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْجِهَادَ فَقَالَتِ امْرَأَةٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِلنِّسَاءِ مِنْ هَذَا شَیْ ءٌ فَقَالَ بَلَی لِلْمَرْأَةِ مَا بَیْنَ حَمْلِهَا إِلَی فِطَامِهَا مِنَ الْأَجْرِ کَالْمُرَابِطِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِنْ هَلَکَتْ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ کَانَ لَهَا مِثْلُ مَنْزِلَةِ الشَّهِیدِ(3).

«57»

وَ مِنْ کِتَابِ الْمَحَاسِنِ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ مُوسَی علیه السلام یَا رَبِّ أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَکَ قَالَ حُبُّ الْأَطْفَالِ فَإِنِّی فَطَرْتُهُمْ عَلَی تَوْحِیدِی فَإِنْ أَمَتُّهُمْ أَدْخَلْتُهُمْ جَنَّتِی بِرَحْمَتِی (4).

«58»

جع، [جامع الأخبار] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَوْلَادُنَا أَکْبَادُنَا صُغَرَاؤُهُمْ أُمَرَاؤُنَا کُبَرَاؤُهُمْ أَعْدَاؤُنَا فَإِنْ عَاشُوا فَتَنُونَا وَ إِنْ مَاتُوا أَحْزَنُونَا(5).

«59»

وَ رَوَی صَاحِبُ جُمَلِ الْغَرَائِبِ فِی کِتَابِهِ بِإِسْنَادٍ لَهُ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: خَمْسَةٌ فِی قُبُورِهِمْ وَ ثَوَابُهُمْ یَجْرِی إِلَی دِیوَانِهِمْ مَنْ غَرَسَ نَخْلًا وَ مَنْ حَفَرَ بِئْراً وَ مَنْ بَنَی لِلَّهِ مَسْجِداً وَ مَنْ کَتَبَ مُصْحَفاً وَ مَنْ خَلَّفَ ابْناً صَالِحاً(6).

«60»

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: الْوَلَدُ مَجْبَنَةٌ مَبْخَلَةٌ مَحْزَنَةٌ(7).

«61»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: أَبْصَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله رَجُلًا لَهُ وَلَدَانِ فَقَبَّلَ أَحَدَهُمَا وَ تَرَکَ الْآخَرَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَهَلَّا وَاسَیْتَ بَیْنَهُمَا(8).

«62»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا بُشِّرَ

ص: 97


1- 1. مکارم الأخلاق ص 256.
2- 2. مکارم الأخلاق ص 256.
3- 3. مکارم الأخلاق ص 268.
4- 4. مکارم الأخلاق ص 271.
5- 5. جامع الأخبار ص 105 الطبعة الأخیرة فی الحیدریّة.
6- 6. جامع الأخبار ص 105 الطبعة الأخیرة فی الحیدریّة.
7- 7. جامع الأخبار ص 105 الطبعة الأخیرة فی الحیدریّة.
8- 8. نوادر الراوندیّ ص 6.

تولّد دختری بشارت می دادند، می فرمود: ریحانه و گل خوش بویی است، و رزقش بر خداوند عزوجل است.(1)

روایت63.

. با ذکر همین اِسناد آورده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین فرزندان دخترانند؛ مهربان، پر تلاش و کوشش، مایه اُنس و الفت، پاکیزه و نظیف، و موجب برکت هستند.(2)

روایت64.

. و با همین سند آورده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از نشانه های خوشبختی مرد مسلمان، همسر صالح، خانه وسیع، مرکَب راهوار و فرزند صالح است، و از یُمن و مبارکی زن این است که اولین فرزندش دختر باشد.(3)

روایت65.

. و با همین سند آورده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کودکانتان را آنگاه که به هفت سالگی برسند به نماز خواندن امر کنید، و چون به هفت سالگی رسیدند، به خاطر نماز آنها را تنبیه نمایید و از ده سالگی جای خوابشان را از هم جدا کنید.

روایت66.

. بیان التنزیل: از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده که فرمود: از خداوند نخواستم فرزندی زیباروی به من بدهد و درخواست نکردم که فرزندی خوش قد و قامت به من عطا کند، بلکه از پروردگارم فرزندانی خواستم که فرمانبر خداوند و از او در بیم باشند، تا وقتی به فرزندم نگاه می کنم که مطیع خداوند است، چشمم روشن گردد.

روایت67.

. عدة الداعی: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از سعادت مرد، داشتن فرزند صالح است.(4)

روایت68.

. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فرزند برای پدرش گلی خوش بویی از جانب خداوند است، و گلهای خوش بوی من حسن و حسین هستند. آنها را به اسم دو سِبط بنی اسرائیل «شبّر» و «شبیر» نامیدم.(5)

روایت69.

. مردی از انصار به امام صادق علیه السلام گفت: به چه کسانی نیکی کنم؟ فرمود: پدر و مادرت! گفت: آنها درگذشته اند؛ فرمود: به فرزندانت نیکی کن.(6)

روایت70.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: رحمت خدا بر کسی که فرزندش را بر نیکی یاری دهد، یعنی خطای او را ببخشد و پیش خود و خدا برایش دعا کند.(7)

ص: 98


1- . نوادر راوندی : 6
2- . نوادر راوندی : 6
3- . نوادر راوندی : 24
4- . عدّة الداعی : 59
5- . عدّة الداعی : 59
6- . عدّة الداعی : 60
7- . عدّة الداعی : 61

بِجَارِیَةٍ قَالَ رَیْحَانَةٌ وَ رِزْقُهَا عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (1).

«63»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: نِعْمَ الْوَلَدُ الْبَنَاتُ مُلْطِفَاتٌ مُجْهَدَاتٌ مُونِسَاتٌ مُفَلِّیَاتٌ مُبَارَکَاتٌ (2).

«64»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ الزَّوْجَةُ الصَّالِحَةُ وَ الْمَسْکَنُ الْوَاسِعُ وَ الْمَرْکَبُ الْهَنِی ءُ وَ الْوَلَدُ الصَّالِحُ وَ مِنْ یُمْنِ الْمَرْأَةِ أَنْ یَکُونَ بِکْرُهَا جَارِیَةً یَعْنِی أَوَّلَ وَلَدِهَا(3).

«65»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مُرُوا صِبْیَانَکُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا کَانُوا أَبْنَاءَ سَبْعِ سِنِینَ وَ اضْرِبُوهُمْ إِذَا کَانُوا أَبْنَاءَ سَبْعِ سِنِینَ وَ فَرِّقُوا بَیْنَهُمْ فِی الْمَضَاجِعِ إِذَا کَانُوا أَبْنَاءَ عَشْرِ سِنِینَ.

«66»

بَیَانُ التَّنْزِیلِ، لِابْنِ شَهْرَآشُوبَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: مَا سَأَلْتُ رَبِّی أَوْلَاداً نَضِرَ الْوَجْهِ وَ لَا سَأَلْتُهُ وَلَداً حَسَنَ الْقَامَةِ وَ لَکِنْ سَأَلْتُ رَبِّی أَوْلَاداً مُطِیعِینَ لِلَّهِ وَجِلِینَ مِنْهُ حَتَّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ وَ هُوَ مُطِیعٌ لِلَّهِ قَرَّتْ عَیْنِی.

«67»

عُدَّةُ الدَّاعِی، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ الْوَلَدُ الصَّالِحُ (4).

«68»

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: الْوَلَدُ لِلْوَالِدِ رَیْحَانَةٌ مِنَ اللَّهِ قِسْماً وَ إِنَّ رَیْحَانَتَیَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهما السلام سَمَّیْتُهُمَا بِاسْمِ سِبْطَیْ بَنِی إِسْرَائِیلَ شبرا [شَبَّرَ] وَ شَبِیراً(5).

«69»

وَ قَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَنْ أَبَرُّ قَالَ وَالِدَیْکَ قَالَ قَدْ مَضَیَا قَالَ بَرَّ وُلْدَکَ (6).

«70»

وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَ وَلَدَهُ عَلَی بِرِّهِ وَ هُوَ أَنْ یَعْفُوَ عَنْ سَیِّئَتِهِ وَ یَدْعُوَ لَهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ (7).

ص: 98


1- 1. نوادر الراوندیّ ص 6.
2- 2. نوادر الراوندیّ ص 6.
3- 3. نوادر الراوندیّ ص 24.
4- 4. عدّة الداعی ص 59.
5- 5. عدّة الداعی ص 59.
6- 6. عدّة الداعی ص 60.
7- 7. عدّة الداعی ص 61.

روایت71.

. علی علیه السلام فرمود: کسی که فرزندش را ببوسد حسنه ای دارد، و کسی که فرزندش را خوشحال کند، خداوند روز قیامت خوشحالش گرداند، و کسی که به فرزندش قرآن بیاموزد، پدر و مادر آن فرزند فراخوانده شوند و دو لِباس به آنها پوشانده شود که از نور آنها چهره اهل بهشت روشن گردد.(1)

روایت72.

مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: هیچ گاه کودکی را نبوسیده ام! وقتی رفت، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این مردی است که از نظر ما اهل آتش است.(2)

روایت73.

پیامبر صلی الله علیه و آله مردی از انصار را دید که دو فرزند دارد، یکی را بوسید و دیگری را رها کرد؛ پس به او فرمود: چرا بینشان تفاوت گذاشتی؟(3)

روایت74.

شخصی گفته است: نزد امام موسی کاظم علیه السلام از پسرم شکایت کردم؛ فرمود: او را کتک نزن، و از او دور شو و دوری را طولانی نکن.(4)

روایت75.

پیامبر صلی الله علیه و آله، هر روز که صبح می کرد، بر سر فرزندان و نوه هایش دست می کشید.(5)

روایت76.

امام صادق علیه السلام فرمود: ابراهیم علیه السلام از پروردگارش خواست تا دختری روزی­اش کند که برایش گریه کند و پس از مرگ برایش مویه کند.(6)

روایت77.

و فرمود: هر مردی که فرزندانش را نفرین کند، به فقر گرفتار آید.(7)

روایت78.

و فرمود: کسی که آرزوی مرگ برای دختران کند، از اجرِ [داشتنِ] آنها محروم گردد و خداوند را در حالی که عصیانگر است ملاقات نماید.(8)

روایت79.

و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که سه دختر یا سه خواهر خود را سرپرستی کند و در نگهداری از آنها شکیبا باشد، تا زمانی که ازدواج کنند یا از دنیا بروند و وارد قبر شوند، من و او در بهشت مانند این دو انگشتیم - و در این حال حضرت به انگشت سبابه و انگشت وسط خود اشاره کردند. من گفتم: ای رسول خدا، اگر دو تا باشند چطور؟ فرمود: دو تا هم [همین طور]. گفتم: یکی چطور؟ فرمود: یکی نیز همین طور است.(9)

روایت80.

امالی صدوق:

ص: 99


1- . عدّة الداعی : 61
2- . عدّة الداعی : 61
3- . عدّة الداعی : 61
4- . عدّة الداعی : 61
5- . عدّة الداعی : 61
6- . عدّة الداعی : 61
7- . عدّة الداعی : 62
8- . عدّة الداعی 61
9- . عدّة الداعی : 62
«71»

وَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ کَانَ لَهُ حَسَنَةٌ وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ عَلَّمَهُ الْقُرْآنَ دُعِیَ الْأَبَوَانِ فَکُسِیَا حُلَّتَیْنِ یُضِی ءُ مِنْ نُورِهِمَا وُجُوهُ أَهْلِ الْجَنَّةِ(1).

«72»

وَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ مَا قَبَّلْتُ صَبِیّاً قَطُّ فَلَمَّا وَلِیَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله هَذَا رَجُلٌ عِنْدَنَا أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ(2).

«73»

وَ رَأَی صلی الله علیه و آله رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ لَهُ وَلَدَانِ قَبَّلَ أَحَدَهُمَا وَ تَرَکَ الْآخَرَ فَقَالَ صلی الله علیه و آله هَلَّا وَاسَیْتَ بَیْنَهُمَا(3).

«74»

وَ قَالَ بَعْضُهُمْ: شَکَوْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام ابْناً لِی فَقَالَ لَا تَضْرِبْهُ وَ اهْجُرْهُ وَ لَا تُطِلْ (4).

«75»

وَ کَانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِذَا أَصْبَحَ مَسَحَ عَلَی رُءُوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ (5).

«76»

وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: إِنَّ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ یَرْزُقَهُ بِنْتاً تَبْکِیهِ وَ تَنْدُبُهُ بَعْدَ الْمَوْتِ (6).

«77»

وَ قَالَ علیه السلام: أَیُّمَا رَجُلٍ دَعَا عَلَی وُلْدِهِ أَوْرَثَهُ الْفَقْرَ(7).

«78»

وَ قَالَ علیه السلام: مَنْ تَمَنَّی مَوْتَ الْبَنَاتِ حُرِمَ أَجْرَهُنَّ وَ لَقِیَ اللَّهَ تَعَالَی عَاصِیاً(8).

«79»

وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: مَنْ عَالَ ثَلَاثَ بَنَاتٍ وَ مِثْلَهُنَّ مِنَ الْأَخَوَاتِ وَ صَبَرَ عَلَی لَأْوَائِهِنَّ حَتَّی یَبِنَّ إِلَی أَزْوَاجِهِنَّ أَوْ یَمُتْنَ فَیَصِرْنَ إِلَی الْقُبُورِ کُنْتُ أَنَا وَ هُوَ فِی الْجَنَّةِ کَهَاتَیْنِ وَ أَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ وَ الْوُسْطَی فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ اثْنَتَیْنِ قَالَ وَ اثْنَتَیْنِ قُلْتُ وَ وَاحِدَةً قَالَ وَ وَاحِدَةً(9).

«80»

لی، [الأمالی] للصدوق مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ

ص: 99


1- 1. عدّة الداعی ص 61.
2- 2. عدّة الداعی ص 61.
3- 3. عدّة الداعی ص 61.
4- 4. عدّة الداعی ص 61.
5- 5. عدّة الداعی ص 61.
6- 6. عدّة الداعی ص 61.
7- 7. عدّة الداعی ص 62.
8- 8. عدّة الداعی 61.
9- 9. عدّة الداعی: 62.

هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: پس از مرگ، برای انسان اجری و ثوابی نخواهد بود مگر از سه چیز: صدقه ای که در زمان حیات خود جاری ساخته و پس از مرگش نیز به آن عمل می شود؛ یا راه و رسمی از هدایت که [در دوران زندگی بنا کرده و] پس از مرگش به آن عمل شود، و یا فرزندی صالح که برایش استغفار کند.(1)

روایت81.

. خصال و امالی صدوق: هیثم بن ابی کَهمَس از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: شش خصلت است که مؤمن پس از مرگش از آنها بهره مند می گردد: فرزند صالحی که برایش استغفار کند، قرآنی که از روی آن خوانده می شود، چاه آبی که حفر می کند، درختی که می کارد، وقف کردن آبی که جاری می سازد، و سنّت و روش نیکویی که برقرار کند و پس از او بدان عمل شود.(2)

روایت82.

. امالی صدوق: عبدالله بن فضاله از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام روایت کرد و گفت: از ایشان شنیدم که فرمود: چون پسر بچه سه سالش شد، به او هفت بار تلقین کنند که بگو «لا إِلهَ إِلَّا الله» و او را واگذارند تا سه سال و هفت ماه و بیست روز. پس هفت بار به او تلقین کنند که بگو: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله»، و او را گذارند تا چهار سالش تمام شود، آنگاه هفت بار به او تلقین کنند که بگو: «صلی الله علی محمد و آل محمد» و او را واگذارند تا پنج سالش کامل گردد. سپس از او پرسند که کدام دست راست تو است و کدام چپ؟ چون آن را بداند، رویش را به قبله کنند و به او بگویند: سجده کن! و او را واگذارند تا شش ساله شود؛ چون شش سالش تمام شود نماز بخواند و رکوع و سجود به او بیاموزند تا هفت سالش تمام شود. هفت سال که کامل شد به او بگویند، صورت و دستانت را بشوی، و چون شست، به او بگویند نماز بخوان! و رهایش کنند تا نُه سالش تمام شود. از آن پس به او وضو بیاموزند و در صورت ترک آن تنبیهش کنند، و امر کنند تا نماز بخواند و به خاطر ترک آن تنبیهش نمایند. و چون وضو و نماز را آموخت، خداوند پدر و مادرش را بیامرزد، ان شاء الله تعالی.(3)

ص: 100


1- . امالی صدوق : 35
2- . خصال 1 : 229 ، امالی : 169
3- . امالی صدوق : 391

مَنْصُورٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ: لَیْسَ یَتْبَعُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَ الْأَجْرِ إِلَّا ثَلَاثُ خِصَالٍ صَدَقَةٌ أَجْرَاهَا فِی حَیَاتِهِ فَهِیَ تَجْرِی بَعْدَ مَوْتِهِ وَ سُنَّةُ هُدًی سَنَّهَا فَهِیَ تُعْمَلُ بِهَا بَعْدَ مَوْتِهِ وَ وَلَدٌ صَالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ (1).

«81»

ل، [الخصال] لی، [الأمالی] للصدوق أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْیَقْطِینِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ أَبِی کَهْمَسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: سِتُّ خِصَالٍ یَنْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ وَلَدٌ صَالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ یَقْرَأُ مِنْهُ وَ قَلِیبٌ یَحْفِرُهُ وَ غَرْسٌ یَغْرِسُهُ وَ صَدَقَةُ مَاءٍ یُجْرِیهِ وَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ یُؤْخَذُ بِهَا بَعْدَهُ (2).

«82»

لی، [الأمالی] للصدوق مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ بُنْدَارَ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ فَضَالَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهما السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ سِنِینَ یُقَالُ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثُمَّ یُتْرَکُ حَتَّی یَتِمَّ لَهُ ثَلَاثُ سِنِینَ وَ سَبْعَةُ أَشْهُرٍ وَ عِشْرُونَ یَوْماً فَیُقَالُ لَهُ قُلْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ یُتْرَکُ حَتَّی یَتِمَّ لَهُ أَرْبَعُ سِنِینَ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ یُتْرَکُ حَتَّی یَتِمَّ لَهُ خَمْسُ سِنِینَ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ أَیُّهُمَا یَمِینُکَ وَ أَیُّهُمَا شِمَالُکَ فَإِذَا عَرَفَ ذَلِکَ حُوِّلَ وَجْهُهُ إِلَی الْقِبْلَةِ وَ یُقَالُ لَهُ اسْجُدْ.

ثُمَّ یُتْرَکُ حَتَّی یَتِمَّ لَهُ سِتُّ سِنِینَ فَإِذَا تَمَّ لَهُ سِتُّ

سِنِینَ صَلَّی وَ عُلِّمَ الرُّکُوعَ وَ السُّجُودَ حَتَّی یَتِمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِینَ فَإِذَا تَمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِینَ قِیلَ لَهُ اغْسِلْ وَجْهَکَ وَ کَفَّیْکَ فَإِذَا غَسَلَهُمَا قِیلَ لَهُ صَلِّ ثُمَّ یُتْرَکُ حَتَّی یَتِمَّ لَهُ تِسْعُ سِنِینَ فَإِذَا تَمَّتْ لَهُ عُلِّمَ الْوُضُوءَ وَ ضُرِبَ عَلَیْهِ وَ أُمِرَ بِالصَّلَاةِ وَ ضُرِبَ عَلَیْهَا فَإِذَا تَعَلَّمَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ غَفَرَ اللَّهُ لِوَالِدَیْهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ (3).

ص: 100


1- 1. أمالی الصدوق ص 35.
2- 2. الخصال ج 1 ص 229 و الأمالی ص 169.
3- 3. أمالی الصدوق: 391.

روایت83.

. امالی شیخ طوسی: غضائری از قول صدوق مثل آن را روایت کرده است.(1)

روایت84.

. امالی صدوق: ابراهیم بن محمد از امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: عیسی بن مریم از قبری عبور کرد که صاحب آن در عذاب بود. پس از مدتی بار دیگر از کنار آن قبر عبور کرد، امّا دیگر صاحب آن عذاب نمی شد. گفت: پروردگارا من یک سال پیش از این قبر گذشتم در حالی که صاحبش در عذاب بود، و امسال که از آن عبور کردم دیگر در عذاب نیست! خداوند عزوجل به او وحی کرد: ای روح الله، فرزندی صالح از او به سنّ رشد رسید، راهی را اصلاح و مرمت کرد و یتیمی را سرپرستی نمود، پس من او را به خاطر عمل پسرش آمرزیدم.(2)

روایت85.

. عدة الداعی: فضل بن ابی قرّ از امام صادق علیه السلام مثل آن را نقل کرده است،... [و فرمود:] آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: میراث خداوند عزوجل از بنده مؤمنش، فرزندی است که پس از آن مؤمن، خدا را بپرستد؛ آنگاه امام صادق علیه السلام آیه زکریا را تلاوت فرمود: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا * یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا»، {پس از جانب خود ولیّ [و جانشینی] به من ببخش * که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد، و او را - ای پروردگار من - پسندیده گردان}.(3)

روایت86.

. تفسیر عیاشی: حسن بن سعید لَحمی گفت: برای مردی دختری متولد شد، نزد امام صادق علیه السلام رفت در حالی که به خاطر آن دختر در خشم بود. امام صادق علیه السلام به او فرمود: اگر خدای تعالی به تو وحی می کرد که من برای تو انتخاب کنم یا خودت برای خودت انتخاب کنی! تو در جواب چه می گفتی؟ پاسخ داد: من می گفتم: پروردگارا، تو برای من انتخاب کن! امام فرمود: خدای تعالی برای تو انتخاب کرد! آنگاه فرمود: به جای پسری که عالِمِ همراه موسی علیه السلام او را کشت که در آیه «فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً»، {پس خواستیم که پروردگارشان آن دو را به پاکتر و مهربانتر از او عوض دهد.} آمده است، خدای تعالی دختری به پدر و مادر آن پسر داد که از نسل او هفتاد پیامبر به دنیا آمد.(4)

روایت87.

. قرب الاسناد: ابن صدَقه از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از سعادت انسان مسلمان این است که فرزندش به خودش شبیه باشد، و زن زیبا و دین دار، و مَرکب راهوار، و خانه گسترده [داشته باشد].(5)

ص: 101


1- . امالی طوسی 2 : 48
2- . امالی صدوق : 512
3- . عدّة الداعی : 59
4- . تفسیر عیّاشی 2 : 336
5- . قرب الاسناد : 37
«83»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْغَضَائِرِیُّ عَنِ الصَّدُوقِ: مِثْلَهُ (1).

«84»

لی، [الأمالی] للصدوق الْعَطَّارُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ شَرِیفِ بْنِ سَابِقٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَرَّ عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ بِقَبْرٍ یُعَذَّبُ صَاحِبُهُ ثُمَّ مَرَّ بِهِ مِنْ قَابِلٍ فَإِذَا هُوَ لَیْسَ یُعَذَّبُ فَقَالَ یَا رَبِّ مَرَرْتُ بِهَذَا الْقَبْرِ عَامَ أَوَّلَ فَکَانَ صَاحِبُهُ یُعَذَّبُ ثُمَّ مَرَرْتُ بِهِ الْعَامَ فَإِذَا هُوَ لَیْسَ یُعَذَّبُ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا رُوحَ اللَّهِ إِنَّهُ أَدْرَکَ لَهُ وَلَدٌ صَالِحٌ فَأَصْلَحَ طَرِیقاً وَ آوَی یَتِیماً فَغَفَرْتُ لَهُ بِمَا عَمِلَ ابْنُهُ (2).

«85»

عُدَّةُ الدَّاعِی، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مِثْلَهُ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِیرَاثُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَلَدٌ یَعْبُدُهُ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام آیَةَ زَکَرِیَّا- فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا(3).

«86»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِیدٍ اللَّحْمِیِّ قَالَ: وُلِدَ لِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا جَارِیَةٌ وَ دَخَلَ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَرَآهُ مُتَسَخِّطاً لَهَا فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَ رَأَیْتَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ أَوْحَی إِلَیْکَ أَنِّی أَخْتَارُ لَکَ أَوْ تَخْتَارُ لِنَفْسِکَ مَا کُنْتَ تَقُولُ قَالَ کُنْتُ أَقُولُ یَا رَبِّ تَخْتَارُ لِی قَالَ علیه السلام فَإِنَّ اللَّهَ قَدِ اخْتَارَ لَکَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْغُلَامَ الَّذِی قَتَلَهُ الْعَالِمُ الَّذِی کَانَ مَعَ مُوسَی فِی قَوْلِ اللَّهِ- فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً قَالَ فَأَبْدَلَهُمَا مِنْهُ جَارِیَةً وَلَدَتْ سَبْعِینَ نَبِیّاً(4).

«87»

ب، [قرب الإسناد] هَارُونُ عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ: إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ یُشْبِهَهُ وُلْدُهُ وَ الْمَرْأَةَ الْجَمْلَاءَ ذَاتَ دِینٍ وَ الْمَرْکَبَ الْهَنِی ءَ وَ الْمَسْکَنَ الْوَاسِعَ (5).

ص: 101


1- 1. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 48.
2- 2. أمالی الصدوق ص 512.
3- 3. عدّة الداعی ص 59.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 336.
5- 5. قرب الإسناد ص 37.

روایت88.

. قرب الاسناد: ابوالبختری از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد: علی علیه السلام کودکی را دید که زیر سر کودک، تیغ آهنی سرتراش است. پس آن را از او گرفت و پرت کرد. و ایشان از اینکه کودک لباسی از آهن بپوشد کراهت داشت.(1)

روایت89.

. خصال: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: اجر و مزد هیچ عملی که پس از مرگ انجام می گیرد به انسان نمی رسد مگر سه کار: صدقه ای که در حال حیات جاری ساخته که پس از مرگش نیز تا روز قیامت جریان خواهد داشت، وقفی که از خود بعنوان صدقه گذاشته و به ارث نرفته است، و دیگر سنّت و روش هدایت بخشی که بنا نهاده و خود به آن عمل می کرده و پس از وی هم به آن عمل می شود، و فرزند شایسته ای که برایش طلب مغفرت و آمرزش کند.(2)

روایت90.

خصال: از امام علی بن حسین علیه السلام روایت شده که فرمود: از سعادت مرد مسلمان این است که محلّ تجارت و کسب و کارش در شهر خودش باشد، دوستان و معاشرانش صالح باشند و فرزندانی داشته باشد که از آنها کمک بگیرد.(3)

روایت91.

خصال: ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرد که فرمود: کسی که سه دختر داشته باشد و بر نگهداری و سختی و آسانی آنها شکیبایی پیشه کند، آن دختران در روز قیامت، حجاب و محافظش خواهند بود.(4)

روایت92.

تفسیر عیاشی: از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت شده که در تفسیر آیه «وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ ... وَ أَقْرَبَ رُحْماً»، {و اما نوجوان، پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند، پس ترسیدیم [مبادا] آن دو را به طغیان و کفر بکَشد * پس خواستیم که پروردگارشان آن دو را به پاکتر و مهربانتر از او عوض دهد.} فرمود: خداوند به جای آن پسر، دختری به آنها داد که هفتاد پیامبر از نسل او به دنیا آمد.(5)

ص: 102


1- . قرب الاسناد : 66
2- . خصال 1 : 99
3- . خصال 1 : 105
4- . خصال 1 : 115
5- . تفسیر عیّاشی 2 : 337
«88»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام رَأَی صَبِیّاً یَجُبُّ رَأْسَهُ [تَحْتَ رَأْسِهِ] مُوسَی مِنْ حَدِیدٍ فَأَخَذَهَا فَرَمَی بِهَا وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یَلْبَسَ الصَّبِیُّ شَیْئاً مِنَ الْحَدِیدِ(1).

«89»

ل، [الخصال] أَبِی عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَیْسَ یَتْبَعُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَ الْأَجْرِ إِلَّا ثَلَاثُ خِصَالٍ صَدَقَةٌ أَجْرَاهَا فِی حَیَاتِهِ فَهِیَ تَجْرِی بَعْدَ مَوْتِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ صَدَقَةٌ مَوْقُوفَةٌ لَا تُورَثُ أَوْ سُنَّةُ هُدًی سَنَّهَا فَکَانَ یَعْمَلُ بِهَا وَ عَمِلَ بِهَا مِنْ بَعْدِهِ غَیْرُهُ أَوْ وَلَدٌ صَالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ (2).

«90»

ل، [الخصال] أَبِی عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ رَفَعَهُ إِلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام أَنَّهُ قَالَ: مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ یَکُونَ مَتْجَرُهُ فِی بِلَادِهِ وَ یَکُونَ خُلَطَاؤُهُ صَالِحِینَ وَ یَکُونَ لَهُ وُلْدٌ یَسْتَعِینُ بِهِمْ (3).

«91»

ل، [الخصال] مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْفَرْغَانِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ أَبِی حَاتِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ جَرِیحٍ عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ عَنْ عُمَرَ بْنِ تَیِّهَانَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ کُنَّ لَهُ ثَلَاثُ بَنَاتٍ فَصَبَرَ عَلَی لَأْوَائِهِنَّ وَ ضَرَّائِهِنَّ وَ سَرَّائِهِنَّ کُنَّ لَهُ حِجَاباً یَوْمَ الْقِیَامَةِ(4).

«92»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی یَحْیَی الْوَاسِطِیِّ رَفَعَهُ إِلَی أَحَدِهِمَا علیهما السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ إِلَی قَوْلِهِ وَ أَقْرَبَ رُحْماً قَالَ أَبْدَلَهُمَا مَکَانَ الِابْنِ بِنْتاً فَوَلَدَتْ سَبْعِینَ نَبِیّاً(5).

ص: 102


1- 1. قرب الإسناد ص 66.
2- 2. الخصال ج 1 ص 99.
3- 3. الخصال ج 1 ص 105.
4- 4. الخصال ج 1 ص 115.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 337.

روایت93.

امالی شیخ طوسی: عبدالخالق بن عبدربّه گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: بهترین چیزی که مرد پس از خود بر جای می گذارد، سه چیز است: فرزندی نیکوکار که برایش استغفار کند، سنّت و رسم خیری که دیگران هم به آن عمل کنند، و صدقه ای که بعد از خودش هم جریان داشته و قطع نشود.(1)

روایت94.

امالی شیخ طوسی: ابوقتاده گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: [داشتن] سه چیز از سعادت و خوشبختی است: زن مناسب و هماهنگ، فرزند نیکو، و رزقی که با آن معیشت گذراند و هر روز صبح برای رسیدگی به آن بیرون رود و آخرِ روز نزد خانواده اش باز گردد.(2)

روایت95.

علل الشرائع: ابن عمر گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فرزندانتان را به خاطر گریه کردن نزنید، زیرا گریه آنها تا چهار ماهگی شهادت به «لا اله الا الله» است، چهار ماه بعدی صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله، و چهار ماه بعد دعا برای پدر و مادرش است.(3)

روایت96.

علل الشرائع: ابن بشیر از مردی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: هرگاه خداوند بخواهد کسی را بیافریند، تمام صورتهایی که بین او و آدم علیه السلام است را جمع می کند، بعد او را بر صورت یکی از آنها می آفریند، پس هیچ کس در مورد فرزندش نگوید که این شبیه من و هیچ کدام از آباء و اجداد من نیست.(4)

روایت97.

خصال: در حدیث اربعمائة از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده است که فرمود: کودکانتان را از چربی، کثافات و بوی بد بشویید، که شیطان آنها را می بوید، پس کودک در خواب ناآرامی می کند، و فرشتگان موکّلش از آن اذیت می شوند.(5)

روایت98.

ثواب الأعمال:

ص: 103


1- . امالی طوسی 1 : 242 ؛ چاپ نجف
2- . امالی طوسی 1 : 309
3- . علل الشرایع : 81
4- . علل الشرایع : 103
5- . خصال 2 : 426
«93»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْمُفِیدُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنِ السَّرِیِّ بْنِ عِیسَی عَنْ عَبْدِ الْخَالِقِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: خَیْرُ مَا یُخَلِّفُهُ الرَّجُلُ بَعْدَهُ ثَلَاثَةٌ وَلَدٌ بَارٌّ یَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ سُنَّةُ خَیْرٍ یُقْتَدَی بِهِ فِیهَا وَ صَدَقَةٌ تَجْرِی مِنْ بَعْدِهِ (1).

«94»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی بِالْإِسْنَادِ إِلَی أَبِی قَتَادَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: ثَلَاثَةٌ هِیَ مِنَ السَّعَادَةِ الزَّوْجَةُ الْمُوَاتِیَةُ وَ الْوَلَدُ الْبَارُّ وَ الرِّزْقُ یُرْزَقُ مَعِیشَةً یَغْدُو عَلَی إِصْلَاحِهَا وَ یَرُوحُ عَلَی عِیَالِهِ (2).

«95»

ع، [علل الشرائع] الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّرَّاجُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هَارُونَ الرَّشِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ آدَمَ عَنِ ابْنِ أَبِی ذِئْبٍ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا تَضْرِبُوا أَطْفَالَکُمْ عَلَی بُکَائِهِمْ فَإِنَّ بُکَاءَهُمْ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ الصَّلَاةُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ الدُّعَاءُ لِوَالِدَیْهِ (3).

«96»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ بَشِیرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِذَا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ خَلْقاً جَمَعَ کُلَّ صُورَةٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَبِیهِ إِلَی آدَمَ ثُمَّ خَلَقَهُ عَلَی صُورَةِ أَحَدِهِمْ فَلَا یَقُولَنَّ أَحَدٌ هَذَا لَا یُشْبِهُنِی وَ لَا یُشْبِهُ شَیْئاً مِنْ آبَائِی (4).

«97»

ل، [الخصال] الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: اغْسِلُوا صِبْیَانَکُمْ مِنَ الْغَمَرِ فَإِنَّ الشَّیَاطِینَ تَشَمُّ الْغَمَرَ فَیَفْزَعُ الصَّبِیُّ فِی رُقَادِهِ وَ یَتَأَذَّی بِهِ الْکَاتِبَانِ (5).

«98»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ

ص: 103


1- 1. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 242 طبع النجف.
2- 2. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 309.
3- 3. علل الشرائع ص 81.
4- 4. علل الشرائع ص 103.
5- 5. الخصال ج 2 ص 426 و کان الرمز( مل) لکامل الزیارات و هو خطأ.

ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که به بازار برود و تحفه ای بخرد و برای خانواده اش ببرد، مثل کسی است که برای قومی نیازمند صدقه می برد، و باید دختران را بر پسران مقدّم بدارد؛ پس کسی که دختری را شاد کند مانند آن است که برده ای از نسل اسماعیل آزاد کرده است، و که چشم پسری را روشن کند، مانند آن است که از خشیت خداوند عزوجل گریسته است، و کسی که از خشیت خداوند عزوجل بگرید، خداوند او را وارد بهشت «نعیم» کند.(1)

روایت99.

ثواب الأعمال: دختران حسنه اند و پسران نعمت، به خاطر حسنات پاداش دهند و در مورد نعمت سؤال می کنند.(2)

روایت100.

ثواب الأعمال: پیامبر صلی الله علیه و آله را به دختری بشارت دادند؛ چون به چهره اصحابش نگریست، در آنها ناراحتی و کراهت دید، پس فرمود: شما را چه می شود؟ [این فرزند] گلی است که او را می بویم و رزقش را هم خدا می دهد.(3)

روایت101.

ثواب الأعمال: حمزة بن حمران از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد، و در حضور ایشان مرد دیگری هم بود؛ شخصی که آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله را به مولودی خبر داد، رنگ چهره مردِ حاضر تغییر کرد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: تو را چه می شود؟ گفت: خیر است! فرمود: بگو! گفت: وقتی از خانه خارج شدم زنم درد زایمان داشت، پس به من خبر دادند که دختر زاییده است. پیامبر صلی الله علیه و آله به او گفت: سنگینی دخترت را زمین بر دوش می کشد و آسمان بر او سایه می افکند و خداوند روزی­اش می دهد، او گیاه خوشبویی است که آن را می بویی؛ پس آنگاه به یارانش رو نموده و فرمود: هر که یک دختر داشته باشد در دشواری است، و هر که دو دختر داشته باشد باید به فریادش رسید، و هر که سه دختر داشته باشد، جهاد و هر کار دشواری از عهده اش برداشته می شود، و هر که چهار دختر داشته باشد، پس ای بندگان خدا، او را یاری کنید؛ ای بندگان خدا، به او قرض دهید، ای بندگان خدا، بر او رحم آورید!(4)

روایت102.

ثواب الأعمال: از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت شده که فرمود: هرگاه مرد صاحب دختری شود،

ص: 104


1- . ثواب الاعمال : 182 ؛ رمز درج شده برای آن مثل روایت پیشین بود.
2- . ثواب الاعمال : 183
3- . ثواب الاعمال : 183
4- . ثواب الاعمال : 183 ؛ رمز درج شده برای آن «سن» بود که اشتباه است.

سُلَیْمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ سَالِمٍ الْأَفْطَسِ عَنِ ابْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَی تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَی عِیَالِهِ کَانَ کَحَامِلِ صَدَقَةٍ إِلَی قَوْمٍ مَحَاوِیجَ وَ لْیَبْدَأْ بِالْإِنَاثِ قَبْلَ الذُّکُورِ فَإِنَّهُ مَنْ فَرَّحَ أُنْثَی فَکَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ وَ مَنْ أَقَرَّ بِعَیْنِ ابْنٍ فَکَأَنَّمَا بَکَی مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَنْ بَکَی مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ جَنَّاتِ النَّعِیمِ (1).

«99»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ یَحْیَی بْنِ خَاقَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْبَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ الْبَنُونَ نِعْمَةٌ وَ الْحَسَنَاتُ یُثَابُ عَلَیْهَا وَ النِّعْمَةُ یُسْأَلُ عَنْهَا(2).

«100»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ رَفَعَهُ قَالَ: بُشِّرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِابْنَةٍ فَنَظَرَ فِی وُجُوهِ أَصْحَابِهِ فَرَأَی الْکَرَاهَةَ فِیهِمْ فَقَالَ مَا لَکُمْ رَیْحَانَةٌ أَشَمُّهَا وَ رِزْقُهَا عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (3).

«101»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَبَّاسٍ الزَّیَّاتِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَتَی رَجُلٌ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ فَأَخْبَرَهُ بِمَوْلُودٍ لَهُ فَتَغَیَّرَ لَوْنُ الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَا لَکَ قَالَ خَیْرٌ قَالَ قُلْ قَالَ خَرَجْتُ وَ الْمَرْأَةُ تَمْتَخِضُ فَأُخْبِرْتُ أَنَّهَا وَلَدَتْ جَارِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله الْأَرْضُ تُقِلُّهَا وَ السَّمَاءُ تُظِلُّهَا وَ اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ هِیَ رَیْحَانَةٌ تَشَمُّهَا ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ مَنْ کَانَتْ لَهُ ابْنَةٌ فَهُوَ مَقْرُوحٌ وَ مَنْ کَانَتْ لَهُ ابْنَتَانِ فَیَا غَوْثَاهْ وَ مَنْ کَانَتْ لَهُ ثَلَاثُ بَنَاتٍ وُضِعَ عَنْهُ الْجِهَادُ وَ کُلُّ مَکْرُوهٍ وَ مَنْ کَانَتْ لَهُ أَرْبَعُ بَنَاتٍ فَیَا عِبَادَ اللَّهِ أَعِینُوهُ یَا عِبَادَ اللَّهِ أَقْرِضُوهُ یَا عِبَادَ اللَّهِ ارْحَمُوهُ (4).

«102»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی وَ ابْنُ الْوَلِیدِ مَعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ وَ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ مَعاً عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ یَزِیدَ رَفَعَهُ إِلَی أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: إِذَا أَصَابَ الرَّجُلُ ابْنَةً

ص: 104


1- 1. ثواب الأعمال ص 182 و کان الرمز فیه کسابقه.
2- 2. ثواب الأعمال ص 183.
3- 3. ثواب الأعمال ص 183.
4- 4. ثواب الأعمال ص 183 و کان الرمز فیه( سن) و هو خطأ.

خداوند فرشته ای به سوی آن دختر می فرستد. پس آن فرشته بال خود را بر سر و سینه دختر می کشد و می گوید: [این دختر] ضعیف است و از ضَعف آفریده شده است، کسی که مخارج او را تأمین کند، تا روز قیامت به او عنایت و کمک خواهد شد.(1)

روایت103.

محاسن: یحیی بن مُساور از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: موسی بن عمران گفت: پروردگارا، کدام عمل نزد تو بافضیلت تر است؟ فرمود: دوست داشتن کودکان، زیرا فطرت آنها بر توحید من است و اگر آنها را بمیرانم، به واسطه رحمتم، در بهشتم داخلشان خواهم کرد.(2)

روایت104.

محاسن: بکر بن محمد گفت: امام صادق علیه السلام دنبال عُثَیمه - جدّ من - فرستاد که به محمد بن عبدالسلام شربت سویق بنوشان، زیرا سویق گوشت را می رویاند و استخوان را محکم می کند. و این روایت را از عثمان بن عیسی از سماعه از امام صادق علیه السلام نیز نقل کرد، با این تفاوت که سند را به سَعیده ارسال داده است.(3)

روایت105.

محاسن: بکر بن محمد اَزدی گفت: عُثَیمه نزد امام صادق علیه السلام رفت و پسرش نیز با او بود، به گمانم آن پسر محمّد نام داشت؛ پس امام به او فرمود: چرا به نظرم می رسد که بدن پسرت ضعیف است؟! گفت: بیمار است! فرمود: به او سویق بنوشان که گوشت را می رویاند و استخوان را محکم می کند.(4)

روایت106.

محاسن: عُثَیمه امّ ولد عبدالسلام گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: به کودکانتان در سنّ پایین سویق بنوشانید، زیرا گوشت را می رویاند و استخوان را محکم می کند، و هر کس تا چهل روز هر صبح سویق بنوشد، دو کتفش پر از نیرو و قدرت گردد.(5)

روایت107.

محاسن: عبدالرحمن بن الحجّاج گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: به فرزندانتان اَنار بدهید، زیرا انار [رشد آنها و رسیدن آنها به سنّ] جوانی را سریع تر می کند.(6)

ص: 105


1- . ثواب الاعمال : 183 ؛ رمز درج شده برای آن «سن» بود که اشتباه است.
2- . محاسن : 293
3- . محاسن : 488
4- . محاسن : 489
5- . محاسن : 489
6- . محاسن : 546

بَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهَا مَلَکاً فَأَمَرَّ جَنَاحَهُ عَلَی رَأْسِهَا وَ صَدْرِهَا وَ قَالَ ضَعِیفَةٌ خُلِقَتْ مِنْ ضَعْفٍ الْمُنْفِقُ عَلَیْهَا مُعَانٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ(1).

«103»

سن، [المحاسن] بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَیْبٍ عَنْ یَعْقُوبَ عَنْ یَحْیَی بْنِ الْمُسَاوِرِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ یَا رَبِّ أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَکَ فَقَالَ حُبُّ الْأَطْفَالِ فَإِنَّ فِطْرَتَهُمْ عَلَی تَوْحِیدِی فَإِنْ أُمِتْهُمْ أُدْخِلْهُمْ بِرَحْمَتِی جَنَّتِی (2).

«104»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: أَرْسَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِلَی عُثَیْمَةَ جدی [جَدَّتِی] أَنِ اسْقِی مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ السَّلَامِ السَّوِیقَ فَإِنَّهُ یُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ یَشُدُّ الْعَظْمَ.

وَ رَوَاهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِلَّا أَنَّهُ قَالَ أَرْسَلَ إِلَی سَعِیدَةَ(3).

«105»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی وَ عَنْ أَبِی مَعاً عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِیِّ قَالَ: دَخَلَتْ عُثَیْمَةُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ مَعَهَا ابْنُهَا أَظُنُّ اسْمَهُ محمد [مُحَمَّداً] فَقَالَ لَهَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مَا لِی أَرَی جِسْمَ ابْنِکِ نَحِیفاً قَالَتْ هُوَ عَلِیلٌ فَقَالَ لَهَا اسْقِیهِ السَّوِیقَ فَإِنَّهُ یُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ یَشُدُّ الْعَظْمَ (4).

«106»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثَیْمَةَ أُمِّ وَلَدِ عَبْدِ السَّلَامِ قَالَتْ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: اسْقُوا صِبْیَانَکُمُ السَّوِیقَ فِی صِغَرِهِمْ فَإِنَّ ذَلِکَ یُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ یَشُدُّ الْعَظْمَ وَ مَنْ شَرِبَ السَّوِیقَ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً امْتَلَأَتْ کَتِفَاهُ قُوَّةً(5).

«107»

سن، [المحاسن] حَسَنُ بْنُ أَبِی عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَطْعِمُوا صِبْیَانَکُمُ الرُّمَّانَ فَإِنَّهُ أَسْرَعُ لِشَبَابِهِمْ (6).

ص: 105


1- 1. ثواب الأعمال ص 183 و کان الرمز فیه( سن) و هو خطأ.
2- 2. المحاسن ص 293.
3- 3. المحاسن ص 488.
4- 4. المحاسن ص 489.
5- 5. المحاسن ص 489.
6- 6. المحاسن ص 546.

روایت108.

طب الأئمة علیهم السلام: حِرز برای کودکی که زیاد گریه می کند، و برای کسی که در شب هراس دارد، و برای زنی که شب تا صبح از درد خواب ندارد، این آیه است: «فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً * ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً»،(1)

{پس در آن غار، سالیانی چند بر گوشهایشان پرده زدیم * آن گاه آنان را بیدار کردیم، تا بدانیم کدام یک از آن دو دسته، مدت درنگشان را بهتر حساب کرده اند.}

ابو المغراء الواسطی از محمد بن سلیمان از مروان بن جهم از محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام برای ما حدیث کرد که این حرز از امیرمؤمنان علیه السلام رسیده است که ایشان چنین گفت.(2)

روایت109.

تفسیر عیاشی: عبدالرحمن الاَشَلّ گفت: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً»، {و از همسرانتان برای شما پسران و نوادگانی نهاد} سؤال کردم، فرمود: «حفَده» نوه های دختری هستند، و ما «حَفَده» رسول خداییم.(3)

روایت110.

تفسیر عیاشی: جمیل بن دَرّاج از امام صادق علیه السلام روایت کرد که درباره آیه «وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً»، {و از همسرانتان برای شما پسران و نوادگانی نهاد} فرمود: آنها نوه ها هستند و آنها کمک و دستگیرند، یعنی پسران.(4)

باب سوم : ثواب زنان در خدمت به شوهر، تربیت فرزندان، بارداری و زایمان

روایات

روایت1.

امالی صدوق: ابوخالد کعبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر زنی که به قصد صلاح در خانه شوهری چیزی را جابجا کند، خداوند به او نظر نماید، و کسی که خداوند به او نظر نمود عذابش نخواهد کرد. پس امّ سلمه - رضی الله عنها - گفت: مردان همه خیرها را بُردند، پس برای زنان و مساکین چه می ماند؟ فرمود: آری، هرگاه زن باردار می شود، به منزله کسی است که روزها روزه است و شبها به عبادت مشغول و با جان و مال خود در راه خدا جهاد می کند؛ و آنگاه که وضع حمل کند، نمی دانی چقدر اجر و ثواب دارد،

ص: 106


1- . طبّ الائمّه : 36 چاپ نجف ، و رمز آن «سن» بود.
2- . طبّ الائمّه : 36 ؛ چاپ نجف، و رمز آن «سن» بود.
3- . تفسیر عیّاشی 2 : 264
4- . تفسیر عیّاشی 2 : 264
«108»

طب، [طب الأئمة علیهم السلام]: عُوذَةٌ لِلصَّبِیِّ إِذَا کَثُرَ بُکَاؤُهُ وَ لِمَنْ یَفْزَعُ بِاللَّیْلِ وَ لِلْمَرْأَةِ إِذَا سَهِرَتْ مِنْ وَجَعٍ- فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً- ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً(1).

حدثنا أبو المغراء الواسطی عن محمد بن سلیمان عن مروان بن الجهم عن محمد بن مسلم عن أبی جعفر الباقر علیه السلام مأثورة عن أمیر المؤمنین علیه السلام أنه قال: ذلک (2).

«109»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَشَلِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً قَالَ الْحَفَدَةُ بَنُو الْبِنْتِ وَ نَحْنُ حَفَدَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله (3).

«110»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً قَالَ هُمُ الْحَفَدَةُ وَ هُمُ الْعَوْنُ مِنْهُمْ یَعْنِی الْبَنِینَ (4).

باب 3 ثواب النساء فی خدمة الأزواج و تربیة الأولاد و الحمل و الولادة

الأخبار

«1»

لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَعْبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ: أَیُّمَا امْرَأَةٍ رَفَعَتْ مِنْ بَیْتِ زَوْجِهَا شَیْئاً مِنْ مَوْضِعٍ إِلَی مَوْضِعٍ تُرِیدُ بِهِ صَلَاحاً نَظَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهَا وَ مَنْ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ لَمْ یُعَذِّبْهُ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا ذَهَبَ الرِّجَالُ بِکُلِّ خَیْرٍ فَأَیُّ شَیْ ءٍ لِلنِّسَاءِ وَ الْمَسَاکِینِ فَقَالَ صلی الله علیه و آله بَلَی إِذَا حَمَلَتِ الْمَرْأَةُ کَانَتْ بِمَنْزِلَةِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِذَا وَضَعَتْ کَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ مَا لَا تَدْرِی مَا هُوَ

ص: 106


1- 1. طبّ الأئمّة ص 36 طبع النجف و کان الرمز( سن).
2- 2. طبّ الأئمّة ص 36 طبع النجف و کان الرمز( سن).
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 264.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 264.

بس که ثوابش زیاد است! و هرگاه شیر می دهد، به اِزای هر دفعه که کودک می­مکد، برابر با آزاد کردن بنده ای از فرزندان اسماعیل اَجر دارد؛ و چون از شیر دادن فارغ شد، فرشته ای به پهلویش می زند و می گوید: از نو به اعمالت بپرداز که [پاک و] آمرزیده شدی!(1)

روایت2.

خصال: حُسین بن زید از پدرش از امام صادق علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر شخصی از امّت من که از چهار خصلت سالم بماند، سزای او بهشت است: وارد شدن در دنیا، پیروی هوای نفس، پیروی از شهوت شکم، و پیروی شهوت جنسی. و هر کدام از زنان امّتم از چهار خصلت سالم بماند، سزایش بهشت است: میان دوپای خود را حفظ کند، از شوهرش اطاعت نماید، نمازهای پنجگانه را بخواند، و ماه رمضان را روزه بگیرد.(2)

روایت3.

مجالس الشیخ: ابوموسی بَنّا از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان شنیدم که فرمود: زنِ نُفَساء (که پس از زایمان فوت می کند) بدون حساب از قبرش برانگیخته می شود، زیرا در اندوه نِفاسش مُرده است.(3)

باب چهارم : ختنه پسر، ختنه دختر، مستحبّات حمل و زایمان، سنّتهای روز هفتم ولادت، عقیقه و دعا برای درد زایمان

آیات

- وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا ... وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا.(4)

{و تنه درخت خرما را به طرف خود [بگیر و] بتکان، تا بر تو خرمای تازه ریزد... و درود بر من، روزی که زاده شدم و روزی که می میرم و روزی که زنده برانگیخته می شوم.}

روایات

روایت1.

احتجاج: اسدی گفت: از جمله مطالبی که از سوی شیخ محمد بن عثمان عمری

ص: 107


1- . امالی صدوق : 411
2- . خصال 1 : 152
3- . امالی طوسی 2 : 285
4- . مریم / 25 به بعد

لِعِظَمِهِ فَإِذَا أَرْضَعَتْ کَانَ لَهَا بِکُلِّ مَصَّةٍ کَعِدْلِ عِتْقِ مُحَرَّرٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ فَإِذَا فَرَغَتْ مِنْ رَضَاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ عَلَی جَنْبِهَا وَ قَالَ اسْتَأْنِفِی الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکِ (1).

«2»

ل، [الخصال] الْفَامِیُّ عَنِ ابْنِ بُطَّةَ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِی الْحَسَنِ الْفَارِسِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ سَلِمَ مِنْ أُمَّتِی مِنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ فَلَهُ الْجَنَّةُ مِنَ الدُّخُولِ فِی الدُّنْیَا وَ اتِّبَاعِ الْهَوَی وَ شَهْوَةِ الْبَطْنِ وَ شَهْوَةِ الْفَرْجِ وَ مَنْ سَلِمَ مِنْ نِسَاءِ أُمَّتِی مِنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ فَلَهَا الْجَنَّةُ إِذَا حَفِظَتْ مَا بَیْنَ رِجْلَیْهَا وَ أَطَاعَتْ زَوْجَهَا وَ صَلَّتْ خَمْسَهَا وَ صَامَتْ شَهْرَهَا(2).

«3»

مَجَالِسُ الشَّیْخِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبْدُونٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُمْشَانِیِّ عَنْ أَبِی مُوسَی الْبَنَّاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: النُّفَسَاءُ تُبْعَثُ مِنْ قَبْرِهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ لِأَنَّهَا مَاتَتْ فِی غَمِّ نِفَاسِهَا(3).

باب 4 الختان و الخفض و سنن الحمل و الولادة و سنن الیوم السابع و العقیقة و الدعاء لشدة الطلق

الآیات

مریم: وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا إلی قوله وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا(4).

الأخبار

«1»

ج، [الإحتجاج] الْأَسَدِیُّ قَالَ: کَانَ فِیمَا وَرَدَ عَلَیَّ مِنَ الشَّیْخِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِیِ

ص: 107


1- 1. أمالی الصدوق ص 411.
2- 2. الخصال ج 1 ص 152.
3- 3. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 285.
4- 4. سورة مریم: 25 فما بعدها.

در جواب سؤالهایی از حضرت صاحب الزمان علیه السلام به من رسید این بود: امّا در این مورد که سؤال کردی، کودکی که پس از ختنه کردن دوباره پوست ختنه گاهش روییده است، آیا دوباره باید ختنه شود؟ پس واجب است پوست ختنه گاهش بریده شود، زیرا زمین تا چهل صبحگاه، از ادرار شخص ختنه نشده به درگاه خدا ناله و فریاد می کند.(1)

روایت2.

اکمال الدین سنانی، دقّاق، مکتِّب و ورّاق همگی از اسدی مثل آن را نقل کرده اند.(2)

روایت3.

قرب الاسناد: ابن صدَقه گفت: امام باقر علیه السلام فرمود: سوراخ کردن گوش پسربچه از سُنّت است، و ختنه کردن او در روز هفتم ولادت از سنّت است، و ختنه کردن زنان کرامت است ولی سنّت نیست و واجب هم نیست، و چه چیز بهتر از کرامت است؟!(3)

روایت4.

قرب الاسناد: ابن عُلوان از امام صادق از پدرش علیهما السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرد که فرمود: فرزندانتان را در روز هفتم ولادت ختنه کنید، زیرا برای نظافت و طهارت بهتر است. زمین تا چهل روز از ادرار شخص ختنه نشده نجس می ماند.(4)

روایت5.

. قرب الاسناد: با همان سند: رسول خدا صلی الله علیه و آله، حسن و حسین علیهما السلام را در روز هفتم ولادت نام گذاری کرد، و در روز هفتم برایشان عقیقه نمود، و در روز هفتم ختنه شان کرد، و در روز هفتم سرشان را تراشید و به اندازه وزن موی آنها نقره صدقه داد.(5)

روایت6.

. قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان سؤال کردم که عقیقه پسربچه و دختربچه چیست؟ فرمود: فرقی نمی کند، برای هر کدام یک قوچ، و سر کودک را در روز هفتم می تراشد و به وزن آن طلا یا نقره صدقه می دهد، و اگر نتوانست صدقه بدهد، مو را نگه می دارد یا وزن آن را می سنجد، وقتی توانگر شد صدقه می دهد.(6)

روایت7.

قرب الاسناد: یونس بن یعقوب گفت: از امام ص: 108


1- . احتجاج 2 : 299
2- . کمال الدین 2 : 199 چاپ اسلامیه
3- . قرب الاسناد : 7
4- . قرب الاسناد : 57
5- . قرب الاسناد : 57
6- . قرب الاسناد : 122

فِی جَوَابِ مَسَائِلَ إِلَی صَاحِبِ الزَّمَانِ علیه السلام أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ أَمْرِ الْمَوْلُودِ الَّذِی نَبَتَتْ غُلْفَتُهُ بَعْدَ مَا یُخْتَنُ هَلْ یُخْتَنُ مَرَّةً أُخْرَی فَإِنَّهُ یَجِبُ أَنْ تُقْطَعَ غُلْفَتُهُ فَإِنَّ الْأَرْضَ تَضِجُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَوْلِ الْأَغْلَفِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً(1).

«2»

ک، [إکمال الدین] السِّنَانِیُّ وَ الدَّقَّاقُ وَ الْمُکَتِّبُ وَ الْوَرَّاقُ جَمِیعاً عَنِ الْأَسَدِیِّ: مِثْلَهُ (2).

«3»

ب، [قرب الإسناد] هَارُونُ عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ قَالَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهما السلام: إِنَّ ثَقْبَ أُذُنِ الْغُلَامِ مِنَ السُّنَّةِ وَ خِتَانَهُ مِنَ السُّنَّةِ لِسَبْعَةِ أَیَّامٍ وَ خَفْضَ النِّسَاءِ مَکْرُمَةٌ وَ لَیْسَتْ مِنَ السُّنَّةِ وَ لَا شَیْئاً وَاجِباً وَ أَیُّ شَیْ ءٍ أَفْضَلُ مِنَ الْمَکْرُمَةِ(3).

«4»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: اخْتَتِنُوا أَوْلَادَکُمْ لِسَبْعَةِ أَیَّامٍ فَإِنَّهُ أَنْظَفُ وَ أَطْهَرُ فَإِنَّ الْأَرْضَ تَنْجَسُ مِنْ بَوْلِ الْأَغْلَفِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً(4).

«5»

ب، [قرب الإسناد] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: سَمَّی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهما السلام لِسَبْعَةِ أَیَّامٍ وَ عَقَّ عَنْهُمَا لِسَبْعٍ وَ خَتَنَهُمَا لِسَبْعٍ وَ حَلَقَ رُءُوسَهُمَا لِسَبْعٍ وَ تَصَدَّقَ بِزِنَةِ شُعُورِهِمَا فِضَّةً(5).

«6»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ عَقِیقَةِ الْغُلَامِ وَ الْجَارِیَةِ مَا هِیَ قَالَ سَوَاءٌ کَبْشٌ کَبْشٌ وَ یَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ یَتَصَدَّقُ بِوَزْنِ شَعْرِهِ ذَهَباً أَوْ وَرِقاً فَإِنْ لَمْ یَجِدْ رَفَعَ الشَّعْرَ أَوْ عَرَفَ وَزْنَهُ فَإِذَا أَیْسَرَ تَصَدَّقَ بِهِ (6).

«7»

ب، [قرب الإسناد] مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ

ص: 108


1- 1. الاحتجاج ج 2 ص 299.
2- 2. کمال الدین ج 2 ص 199 طبع الإسلامیة.
3- 3. قرب الإسناد ص 7.
4- 4. قرب الإسناد ص 57.
5- 5. قرب الإسناد ص 57.
6- 6. قرب الإسناد ص 122.

موسی علیه السلام درباره عقیقه برای پسر و دختر سؤال کردم که آیا مثل هم است؟ فرمود: بله.(1)

روایت8.

. امالی صدوق: عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: هنگامی که فاطمه، حُسین را به دنیا آورد، در روز هفتم ولادتش، رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد تا سر حسین را بتراشند و به مقدار وزن مویش نقره صدقه بدهند و برایش عقیقه کنند... ادامه خبر.(2)

روایت9.

امالی صدوق: ثُمالی از زید بن علی از پدرش علیه السلام روایت کرد که فرمود: وقتی فاطمه سلام الله علیها، حسن علیه السلام را به دنیا آورد، او را در میان پارچه ای زردرنگ نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بردند. ایشان فرمود: مگر شما را نهی نکردم که او را در پارچه زرد رنگ نپیچید؟! آنگاه آن پارچه را انداخت و پارچه ای سفید برداشت و نوزاد را در آن پیچید... ادامه خبر.(3)

روایت10.

خصال: حسن بن جَهم گفت: امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: پنج امر مستحب در سر است و پنج امر در بدن: مستحبّات سر عبارتند از: مسواک، کوتاه کردن سبیل، فرق باز کردن میان مو، مضمضه و استنشاق. و مستحبات بدن عبارتند از: ختنه، تراشیدن موی زهار، ازاله موی زیر بغل، کوتاه کردن ناخن و طهارت از ادرار و مدفوع.(4)

روایت11.

خصال: از ابوهریره روایت شده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پنج چیز از فطرت است: کوتاه کردن ناخن، کوتاه کردن سبیل، ازاله موی زیر بغل، ازاله موی زهار و ختنه.(5)

روایت12.

خصال: سَکونی از امام صادق از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که فرمود: فرزندانتان را در روز هفتم تولّد ختنه کنید، زیرا این کار موجب طهارت و پاکی بیشتر است

ص: 109


1- . قرب الاسناد : 129
2- . امالی صدوق : 82 ؛ در متن برای آن رمزی درج نشده بود.
3- . امالی صدوق : 134 ؛ این روایت طولانی است.
4- . خصال 1 : 187
5- . خصال 1 : 219

مُوسَی علیه السلام عَنِ الْعَقِیقَةِ لِلْجَارِیَةِ وَ الْغُلَامِ فِیهَا سَوَاءٌ قَالَ نَعَمْ (1).

«8»

لی، [الأمالی] للصدوق أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ أَبِی إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِیِّ مَعاً عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا وَلَدَتْ فَاطِمَةُ الْحُسَیْنَ فَکَانَ الْیَوْمُ السَّابِعُ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَحُلِقَ رَأْسُهُ وَ تُصُدِّقَ بِوَزْنِ شَعْرِهِ فِضَّةً وَ عُقَّ عَنْهُ الْخَبَرَ(2).

«9»

لی، [الأمالی] للصدوق الْقَطَّانُ عَنِ السُّکَّرِیِّ عَنِ الْجَوْهَرِیِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ بَکَّارٍ عَنْ حَرْبِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنِ الثُّمَالِیِّ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: لَمَّا وَلَدَتْ فَاطِمَةُ الْحَسَنَ علیهما السلام أُخْرِجَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ فَقَالَ أَ لَمْ أَنْهَکُمْ أَنْ تَلُفُّوهُ فِی خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ ثُمَّ رَمَی بِهَا وَ أَخَذَ خِرْقَةً بَیْضَاءَ فَلَفَّهُ فِیهَا الْخَبَرَ(3).

«10»

ل، [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیهما السلام: خَمْسٌ مِنَ السُّنَنِ فِی الرَّأْسِ وَ خَمْسٌ فِی الْجَسَدِ أَمَّا الَّتِی فِی الرَّأْسِ فَالسِّوَاکُ وَ أَخْذُ الشَّارِبِ وَ فَرْقُ الشَّعْرِ وَ الْمَضْمَضَةُ وَ الِاسْتِنْشَاقُ وَ أَمَّا الَّتِی فِی الْجَسَدِ فَالْخِتَانُ وَ حَلْقُ الْعَانَةِ وَ نَتْفُ الْإِبْطَیْنِ وَ تَقْلِیمُ الْأَظْفَارِ وَ الِاسْتِنْجَاءُ(4).

«11»

ل، [الخصال] عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: خَمْسٌ مِنَ الْفِطْرَةِ تَقْلِیمُ الْأَظْفَارِ وَ قَصُّ الشَّارِبِ وَ نَتْفُ الْإِبْطِ وَ حَلْقُ الْعَانَةِ وَ الِاخْتِتَانُ (5).

«12»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ: اخْتِنُوا أَوْلَادَکُمْ یَوْمَ السَّابِعِ فَإِنَّهُ أَطْهَرُ وَ أَطْیَبُ

ص: 109


1- 1. قرب الإسناد ص 129 و کان الرمز( لی) و هو خطأ.
2- 2. أمالی الصدوق ص 82 و لم یوضع له رمز فی المتن.
3- 3. أمالی الصدوق ص 134 و الخبر طویل.
4- 4. الخصال ج 1 ص 187.
5- 5. الخصال ج 1 ص 219.

و سرعت رویش گوشت را زیاد می کند، و زمین تا چهل روز از ادرار شخص ختنه نشده نجس می ماند.(1)

مؤلف گوید

در باب «احکام جامع زنان» برخی از احکام این باب را آورده ایم.

روایت13.

خصال: در خبر اَعمش از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمود: عقیقه برای فرزند پسر و دختر در روز هفتم است، و در روز هفتم برای فرزند نامگذاری شود، سرش را بتراشند و به مقدار وزن آن طلا یا نقره صدقه بدهند.(2)

روایت14.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: از جمله نوشته های امام رضا علیه السلام خطاب به مأمون این بود که عقیقه برای نوزاد پسر و دختر واجب است، همچنین واجب است در روز هفتم ولادت او را نامگذاری کنند و سرش را بتراشند و به اندازه وزن آن طلا یا نقره صدقه بدهند، و ختنه برای مرد سنّتی واجب و برای زن کرامت است.(3)

روایت15.

خصال: امیرمؤمنان علیه السلام در حدیث اربعمائه فرمود: هرگاه خواستید مردی را به خاطر نوزاد پسر تهنیت گویید، بگویید: خداوند در عطای او به تو برکت دهد، او را به سنّ رشد و قوّت رساند و نیکی او را روزی­ات فرماید.(4)

روایت16.

و فرمود: فرزندانتان را در روز هفتم ولادت ختنه کنید و گرما و سرما مانع شما از این کار نشود، زیرا ختنه بدن را طاهر می کند و زمین به خاطر ادرار شخص ختنه نشده به سوی خدا ناله و فریاد می کند.(5)

روایت17.

و فرمود: برای زن باردار هیچ غذایی و هیچ دارویی بهتر از خُرما نیست؛ خداوند عزوجل به مریم سلام الله علیها فرمود: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا * فَکُلِی وَ اشْرَبِی وَ قَرِّی عَیْناً»،(6)

{و تنه درخت خرما را به طرف خود [بگیر و] بتکان، تا بر تو خرمای تازه بریزد * و بخور و بنوش و دیده روشن دار.} کام فرزندانتان را با خرما بردارید، که رسول خدا صلی الله علیه و آله هم همین کار را برای حسن و حسین علیهما السلام کرد.(7)

روایت18.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: از امام رضا از پدرانش از علی بن حسین صلوات

ص: 110


1- . خصال 2 : 316
2- . خصال 2 : 396
3- . عیون الاخبار 2 : 125
4- . خصال 2 : 431
5- . خصال 2 : 432
6- . خصال 2 : 433
7- . خصال 2 : 433

وَ أَسْرَعُ لِنَبَاتِ اللَّحْمِ فَإِنَّ الْأَرْضَ تَنْجَسُ مِنْ بَوْلِ الْأَغْلَفِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً(1).

أقول

قد أوردنا فی باب جوامع أحکام النساء بعض أحکام هذا الباب.

«13»

ل، [الخصال] فِی خَبَرِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: الْعَقِیقَةُ لِلْوَلَدِ الذَّکَرِ وَ الْأُنْثَی یَوْمَ السَّابِعِ وَ یُسَمَّی الْوَلَدُ یَوْمَ السَّابِعِ وَ یُحْلَقُ رَأْسُهُ وَ یُتَصَدَّقُ بِوَزْنِ شَعْرِهِ ذَهَباً أَوْ فِضَّةً(2).

«14»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام]: فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا علیه السلام لِلْمَأْمُونِ الْعَقِیقَةُ عَنِ الْمَوْلُودِ الذَّکَرِ وَ الْأُنْثَی وَاجِبَةٌ وَ کَذَلِکَ تَسْمِیَتُهُ وَ حَلْقُ رَأْسِهِ یَوْمَ السَّابِعِ وَ یُتَصَدَّقُ بِوَزْنِ الشَّعْرِ ذَهَباً أَوْ فِضَّةً وَ الْخِتَانُ سُنَّةٌ وَاجِبَةٌ لِلرَّجُلِ وَ مَکْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ(3).

«15»

ل، [الخصال] الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: إِذَا هَنَّیْتُمُ الرَّجُلَ عَنْ مَوْلُودٍ ذَکَرٍ فَقُولُوا بَارَکَ اللَّهُ لَکَ فِی هِبَتِهِ وَ بَلَّغَهُ أَشُدَّهُ وَ رَزَقَکَ بِرَّهُ (4).

«16»

وَ قَالَ: اخْتِنُوا أَوْلَادَکُمْ یَوْمَ السَّابِعِ- لَا یَمْنَعْکُمْ حَرٌّ وَ لَا بَرْدٌ فَإِنَّهُ طَهُورٌ لِلْجَسَدِ وَ إِنَّ الْأَرْضَ لَتَضِجُّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ بَوْلِ الْأَغْلَفِ (5).

«17»

وَ قَالَ علیه السلام: مَا تَأْکُلُ الْحَامِلُ مِنْ شَیْ ءٍ وَ لَا تَتَدَاوَی بِهِ أَفْضَلَ مِنَ الرُّطَبِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَرْیَمَ علیها السلام وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا- فَکُلِی وَ اشْرَبِی وَ قَرِّی عَیْناً(6) وَ حَنِّکُوا أَوْلَادَکُمْ بِالتَّمْرِ فَهَکَذَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام (7).

«18»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِالْأَسَانِیدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ

ص: 110


1- 1. الخصال ج 2 ص 316.
2- 2. الخصال ج 2 ص 396.
3- 3. عیون الأخبار ج 2 ص 125.
4- 4. الخصال ج 2 ص 431.
5- 5. الخصال ج 2 ص 432.
6- 6. الخصال ج 2 ص 433.
7- 7. الخصال ج 2 ص 433.

الله علیهم روایت شده که فرمود: اسماء بنت عُمیس برای من حدیث کرد و گفت: فاطمه علیها السلام به من فرمود: وقتی به حسن باردار شدم و او را به دنیا آوردم، پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای اسماء، پسرم را بیاور! من نوزاد را در پارچه ای زردرنگ به ایشان دادم، پیامبر پارچه را انداخت و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت. آنگاه به علی علیه السلام فرمود: پسرم را چه نامیده ای؟ گفت: ای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - در نامگذاری او بر شما سبقت نگرفتم، دوست داشتم او را «حَرب» بنامم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من نیز برای نامگذاری او از خداوند سبقت نمی گیرم، پس جبرئیل علیه السلام پایین آمد و گفت: ای محمّد، خداوند علیّ اَعلی بر تو سلام می رساند و می فرماید: علی نسبت به تو، به منزله هارون نسبت به موسی است و پیامبری پس از تو نخواهد بود، پسرت را به نام پسر هارون نامگذاری کن. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اسم پسر هارون چیست؟ گفت: «شَبَّر»، پیامبر فرمود: زبان من عربی است! جبرئیل علیه السلام گفت: نامش را «حَسَن» بگذارید. اسماء گفت: پس پیامبر او را حسَن نامید، و وقتی روز هفتم ولادت رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله برایش دو گوسفند خاکستری عقیقه کرد، یک ران و یک دینار به قابله داد، سر نوزاد را تراشید و به مقدار وزن آن صدقه داد، و بر سر او «خَلوق» مالید؛ آنگاه فرمود: ای اسماء، خون از رسوم جاهلیت است.

اسماء گوید: یک سال بعد که حسین متولد شد، پیامبر صلی الله علیه و آله نزد من آمد و گفت: ای اسماء، پسرم را بیاور، من او را در پارچه ای سفید به ایشان دادم، پیامبر در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. من نوزاد را در دامان پیامبر گذاشتم، پس ایشان گریست. گفتم: پدر و مادرم به فدایت، چرا گریه می کنی؟ فرمود: بر این پسرم می گریم. گفتم: ای رسول خدا، او تازه متولد شده! فرمود: گروهی متجاوز پس از من او را می کُشند، خدا شفاعت مرا به ایشان نرساند! آنگاه فرمود: ای اسماء، در این مورد به فاطمه چیزی نگو، زیرا تازه او را به دنیا آورده است. سپس به علی علیه السلام فرمود: پسرم را چه نامیده ای؟ گفت: ای رسول خدا، برای نامگذاری از شما پیشی نگرفتم، دوست داشتم او را «حَرب» بنامم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من نیز برای نامگذاری او از پروردگارم پیشی نمی گیرم. آنگاه جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد، خداوند علیّ اَعلی بر تو سلام می رساند و می فرماید: علی نسبت به تو مثل هارون است نسبت به موسی، نام پسر هارون را روی پسرت بگذار. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اسم پسر هارون چیست؟ گفت: «شَبِیر». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: زبان من عربی است! جبرئیل گفت: نام او را «حُسین» بگذار! پس پیامبر او را حُسین نامید، و روز هفتم ولادتش دو گوسفند خاکستری برایش عقیقه کرد، و یک ران و یک درهم به قابله داد، سپس سر نوزاد را تراشید و به مقدار وزن آن

ص: 111

اللَّهِ عَلَیْهِمْ قَالَ حَدَّثَتْنِی أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ قَالَتْ حَدَّثَتْنِی فَاطِمَةُ علیها السلام: لَمَّا حَمَلْتُ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام وَ وَلَدْتُهُ جَاءَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا أَسْمَاءُ هَلُمِّی ابْنِی فَدَفَعْتُهُ إِلَیْهِ فِی خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ فَرَمَی بِهَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ أَذَّنَ فِی أُذُنِهِ الْیُمْنَی وَ أَقَامَ فِی الْیُسْرَی ثُمَّ قَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام بِأَیِّ شَیْ ءٍ سَمَّیْتَ ابْنِی قَالَ مَا کُنْتُ أَسْبِقُکَ بِاسْمِهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَدْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ أُسَمِّیَهُ حَرْباً فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ لَا أَسْبِقُ أَنَا بِاسْمِهِ رَبِّی ثُمَّ هَبَطَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ عَلِیٌّ مِنْکَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ لَا نَبِیَّ بَعْدَکَ سَمِّ ابْنَکَ هَذَا بِاسْمِ ابْنِ هَارُونَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ مَا اسْمُ ابْنِ هَارُونَ قَالَ شَبَّرُ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِسَانِی عَرَبِیٌّ قَالَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام سَمِّهِ الْحَسَنَ قَالَتْ أَسْمَاءُ فَسَمَّاهُ الْحَسَنَ علیه السلام فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ سَابِعِهِ عَقَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَنْهُ بِکَبْشَیْنِ أَمْلَحَیْنِ وَ أَعْطَی الْقَابِلَةَ فَخِذاً وَ دِینَاراً وَ حَلَقَ رَأْسَهُ وَ تَصَدَّقَ بِوَزْنِ الشَّعْرِ وَرِقاً وَ طَلَی رَأْسَهُ بِالْخَلُوقِ ثُمَّ قَالَ یَا أَسْمَاءُ الدَّمُ فِعْلُ الْجَاهِلِیَّةِ.

قَالَتْ أَسْمَاءُ فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ حَوْلٍ وُلِدَ الْحُسَیْنُ وَ جَاءَنِی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا أَسْمَاءُ هَلُمِّی ابْنِی فَدَفَعْتُهُ فِی خِرْقَةٍ بَیْضَاءَ فَأَذَّنَ فِی أُذُنِهِ الْیُمْنَی وَ أَقَامَ فِی الْیُسْرَی وَ وَضَعْتُهُ فِی حَجْرِهِ فَبَکَی فَقَالَتْ أَسْمَاءُ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی وَ مِمَّ بُکَاؤُکَ قَالَ عَلَی ابْنِی هَذَا قُلْتُ إِنَّهُ وُلِدَ السَّاعَةَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ مِنْ بَعْدِی لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَالَ یَا أَسْمَاءُ لَا تُخْبِرِی فَاطِمَةَ بِهَذَا فَإِنَّهَا قَرِیبَةُ عَهْدٍ بِوِلَادَتِهِ ثُمَّ قَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام أَیَّ شَیْ ءٍ سَمَّیْتَ ابْنِی قَالَ مَا کُنْتُ لِأَسْبِقَکَ بِاسْمِهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ قَدْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ أُسَمِّیَهُ حَرْباً فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ لَا أَسْبِقُ بِاسْمِهِ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ هَبَطَ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ- عَلِیٌّ مِنْکَ کَهَارُونَ مِنْ مُوسَی سَمِّ ابْنَکَ هَذَا بِاسْمِ ابْنِ هَارُونَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ مَا اسْمُ ابْنِ هَارُونَ قَالَ شَبِیرٌ قَالَ النَّبِیُّ لِسَانِی عَرَبِیٌّ قَالَ جَبْرَئِیلُ سَمِّهِ الْحُسَیْنَ فَسَمَّاهُ الْحُسَیْنَ فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ سَابِعِهِ عَقَّ عَنْهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِکَبْشَیْنِ أَمْلَحَیْنِ وَ أَعْطَی الْقَابِلَةَ فَخِذاً وَ دِینَاراً ثُمَّ حَلَقَ رَأْسَهُ وَ

ص: 111

صدقه داد، و بر سر او «خَلوق» مالید؛ آنگاه فرمود: ای اسماء، خون از رسوم جاهلیت است.(1)

روایت19.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: با همان سند گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فرزندانتان را در روز هفتم تولد ختنه کنید، زیرا این کار برای پاکیزگی بهتر است و رویش گوشت را سریع تر می کند.(2)

روایت20.

صحیفة الرضا علیه السلام: از امام رضا از پدرانش علیهم السلام مثل آن را نقل کرده است.(3)

روایت21.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: با همین سند از علی بن حسین علیه السلام آورده است که فرمود: روزی که حسین علیه السلام متولد شد، پیامبر صلی الله علیه و آله در گوش او اذان نماز گفت.(4)

روایت22.

و فرمود: فاطمه علیها السلام برای حسن و حسین علیهما السلام عقیقه کرد و یک پای گوسفند و یک دینار به قابله داد.(5)

روایت23.

صحیفة الرضا علیه السلام: از آن حضرت علیه السلام مثل آن روایت شده است.(6)

مؤلف

پیشتر امثال این روایات در باب تاریخ امام حسن و امام حسین علیهما السلام ذکر شد.

روایت24.

علل الشرائع: برقی از ابوالجوزاء نقل کرد که گفت: کسی که ختنه نشده است نباید امام جماعت شود، اگرچه بهترین قرائت را در میان جمع داشته باشد؛؛ زیرا او بزرگترین سنّت را ضایع ساخته، و شهادتش قبول نمی شود، و وقتی بمیرد بر او نماز خوانده نمی شود، مگر اینکه ختنه کردن را از ترس جانش ترک کرده باشد.(7)

روایت25.

علل الشرائع: روایت شده که از امام صادق علیه السلام سؤال شد: دلیل

ص: 112


1- . عیون الاخبار 2 : 25
2- . عیون الاخبار 2 : 28
3- . صحیفة الرضا : 28
4- . عیون الاخبار 2 : 43 ؛ و در آنجا به جای حسین، حسن بود.
5- . عیون الاخبار 2 : 46
6- . صحیفة الرضا : 17
7- . علل الشرایع : 327

تَصَدَّقَ بِوَزْنِ الشَّعْرِ وَرِقاً وَ طَلَی رَأْسَهُ بِالْخَلُوقِ فَقَالَ صلی الله علیه و آله یَا أَسْمَاءُ الدَّمُ فِعْلُ الْجَاهِلِیَّةِ(1).

«19»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: اخْتِنُوا أَوْلَادَکُمْ یَوْمَ السَّابِعِ فَإِنَّهُ أَطْهَرُ وَ أَسْرَعُ لِنَبَاتِ اللَّحْمِ (2).

«20»

صح، [صحیفة الرضا علیه السلام] عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام: مِثْلَهُ (3).

«21»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله أَذَّنَ فِی أُذُنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام بِالصَّلَاةِ یَوْمَ وُلِدَ(4).

«22»

وَ قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ علیها السلام عَقَّتْ عَنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام وَ أَعْطَتِ الْقَابِلَةَ رِجْلَ شَاةٍ وَ دِینَاراً(5).

«23»

صح، [صحیفة الرضا علیه السلام] عَنْهُ علیه السلام: مِثْلَهُ (6)

أقول

قد سبق مثل تلک الأخبار فی أبواب تاریخ الحسنین صلوات الله علیهما.

«24»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِی الْجَوْزَاءِ قَالَ: الْأَغْلَفُ لَا یَؤُمُّ الْقَوْمَ وَ إِنْ کَانَ أَقْرَأَهُمْ لِأَنَّهُ ضَیَّعَ مِنَ السُّنَّةِ أَعْظَمَهَا وَ لَا تُقْبَلُ لَهُ شَهَادَةٌ وَ لَا یُصَلَّی عَلَیْهِ إِذَا مَاتَ إِلَّا أَنْ یَکُونَ تَرَکَ ذَلِکَ خَوْفاً عَلَی نَفْسِهِ (7).

«25»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سُئِلَ مَا الْعِلَّةُ فِی

ص: 112


1- 1. عیون الأخبار ج 2 ص 25.
2- 2. عیون الأخبار ج 2 ص 28.
3- 3. صحیفة الرضا ص 28.
4- 4. عیون الأخبار ج 2 ص 43 و فیه الحسن بدل الحسین.
5- 5. عیون الأخبار ج 2 ص 46.
6- 6. صحیفة الرضا ص 17.
7- 7. علل الشرائع ص 327.

تراشیدن سر نوزاد چیست؟ فرمود: پاک کردن آن از موی رَحِم.(1)

روایت26.

علل الشرائع: معاویة بن عمّار از امام صادق علیه السلام روایت کرد که در مورد سخن ساره که گفت: «خداوندا مرا به خاطر رفتاری که با هاجر کردم مؤاخذه نکن.» فرمود: ساره، هاجر را ختنه کرد و سنت به این ختنه زنانه جاری گشت.(2)

روایت27.

علل الشرائع: محمّد بن قَزَعه گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: پیشینیان ما می گفتند: حضرت ابراهیم خلیل الرحمن علیه السّلام با تیشه ای بر سرِ خُم بزرگی، خود را ختنه نمود. حضرت فرمودند: سبحان الله! اینطور نیست، بر ابراهیم علیه السّلام دروغ بسته اند. گفتم: شما بفرمایید که واقعیت چه بوده است؟ فرمود: در انبیا علیهم السّلام، روز هفتم ولادت، غلاف نرینه و نافشان می افتد. و زمانی که خداوند، اسماعیل را از هاجر به ابراهیم علیه السّلام عنایت فرمود، ساره که همسر آزاد او بود، هاجر را با سخنانی که برای توهین به کنیزها به کار می رفت، تحقیر نمود. این رفتار بر هاجر گران آمد و گریست. اسماعیل که حال مادر را دید نیز به گریه افتاد. در این وقت جناب ابراهیم داخل شد و فرمود: اسماعیل، چرا گریه می کنی؟ اسماعیل گفت: ساره مادرم را با چنین سخنانی تحقیر و ملامت کرد، مادرم گریست، من نیز به خاطر گریستن او گریه کردم. ابراهیم علیه السّلام به نمازخانه خود رفت و به مناجات با پروردگار پرداخت و از خدا خواست تا نظر ساره را نسبت به هاجر عوض کند. خداوند آن حالت را از ساره برداشت. پس چون ساره اسحاق را به دنیا آورد، در روز هفتم ولادت، ناف اسحاق افتاد ولی غلاف عورت او نیفتاد. ساره از این موضوع نگران شد، و وقتی ابراهیم نزد او رفت، ساره گفت: این چه اتّفاقی است که در آل ابراهیم و فرزندان پیامبران افتاده است؟! این پسرت اسحاق، نافش افتاده ولی غلاف عورتش نیفتاده است! ابراهیم علیه السّلام به نماز خانه خود رفت و با پروردگارش به مناجات مشغول شد و عرض کرد: پروردگارا، این چه اتّفاقی است که در آل ابراهیم و فرزندان پیامبران واقع شده؟! اسحاق پسر من است، نافش افتاده ولی غلاف عورتش نیفتاده است. خداوند عزوجل به جناب ابراهیم وحی کرد: این مسئله به خاطر ملامت و سرزنشی است که ساره نسبت به هاجر مرتکب شده و من قسم خورده ام که پس از این رفتار ساره نسبت به هاجر، از هیچ یک از فرزندان انبیاء، غلاف نرینه اش را ساقط نکنم، بنابراین با آهن اسحاق را ختنه کن و به او حرارت و سوزش آهن را بچشان.

ص: 113


1- . علل الشرایع : 505
2- . علل الشرایع : 506

حَلْقِ شَعْرِ رَأْسِ الْمَوْلُودِ قَالَ تَطْهِیرٌ مِنْ شَعْرِ الرَّحِمِ (1).

«26»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ سَارَةَ اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا صَنَعْتُ بِهَاجَرَ أَنَّهَا کَانَتْ خَفَضَتْهَا فَجَرَتِ السُّنَّةُ بِذَلِکَ (2).

«27»

ع، [علل الشرائع] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنِ ابْنِ عِیسَی وَ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ مَعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَزَعَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ مَنْ قِبَلَنَا یَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَ الرَّحْمَنِ خَتَنَ نَفْسَهُ بِقَدُومٍ عَلَی دَنٍّ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ لَیْسَ کَمَا یَقُولُونَ کَذَبُوا عَلَی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ صِفْ لِی ذَلِکَ فَقَالَ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ علیهم السلام کَانَتْ تَسْقُطُ عَنْهُمْ غُلَفُهُمْ مَعَ سُرَرِهِمْ یَوْمَ السَّابِعِ فَلَمَّا وُلِدَ لِإِبْرَاهِیمَ إِسْمَاعِیلُ مِنْ هَاجَرَ عَیَّرَتْهَا سَارَةُ بِمَا تُعَیَّرُ بِهِ الْإِمَاءُ قَالَ فَبَکَتْ هَاجَرُ وَ اشْتَدَّ ذَلِکَ عَلَیْهَا فَلَمَّا رَآهَا إِسْمَاعِیلُ تَبْکِی بَکَی لِبُکَائِهَا قَالَ فَدَخَلَ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام فَقَالَ مَا یُبْکِیکَ یَا إِسْمَاعِیلُ فَقَالَ إِنَّ سَارَةَ عَیَّرَتْ أُمِّی بِکَذَا وَ کَذَا فَبَکَتْ فَبَکَیْتُ لِبُکَائِهَا فَقَامَ إِبْرَاهِیمُ صلوات الله علیه إِلَی مُصَلَّاهُ فَنَاجَی رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ وَ سَأَلَهُ أَنْ یُلْقِیَ ذَلِکَ عَنْ هَاجَرَ قَالَ فَأَلْقَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهَا فَلَمَّا وَلَدَتْ سَارَةُ إِسْحَاقَ وَ کَانَ یَوْمُ السَّابِعِ سَقَطَتْ مِنْ إِسْحَاقَ سُرَّتُهُ وَ لَمْ تَسْقُطْ غُلْفَتُهُ قَالَ فَجَزِعَتْ مِنْ ذَلِکَ سَارَةُ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَیْهَا إِبْرَاهِیمُ قَالَتْ یَا إِبْرَاهِیمُ مَا هَذَا الْحَادِثُ الَّذِی قَدْ حَدَثَ فِی آلِ إِبْرَاهِیمَ وَ أَوْلَادِ الْأَنْبِیَاءِ هَذَا ابْنُکَ إِسْحَاقُ قَدْ سَقَطَتْ عَنْهُ سُرَّتُهُ وَ لَمْ تَسْقُطْ عَنْهُ غُلْفَتُهُ فَقَامَ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام إِلَی مُصَلَّاهُ فَنَاجَی فِیهِ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ یَا رَبِّ مَا هَذَا الْحَادِثُ الَّذِی قَدْ حَدَثَ فِی آلِ إِبْرَاهِیمَ وَ أَوْلَادِ الْأَنْبِیَاءِ هَذَا إِسْحَاقُ ابْنِی قَدْ سَقَطَتْ سُرَّتُهُ وَ لَمْ تَسْقُطْ عَنْهُ غُلْفَتُهُ قَالَ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ هَذَا لِمَا عَیَّرَتْ سَارَةُ هَاجَرَ فَآلَیْتُ أَنْ لَا أُسْقِطَ ذَلِکَ عَنْ أَحَدٍ مِنْ أَوْلَادِ الْأَنْبِیَاءِ بَعْدَ تَعْیِیرِهَا لِهَاجَرَ فَاخْتِنْ إِسْحَاقَ بِالْحَدِیدِ وَ أَذِقْهُ حَرَّ الْحَدِیدِ قَالَ:

ص: 113


1- 1. علل الشرائع ص 505.
2- 2. علل الشرائع ص 506.

ابراهیم علیه السّلام با آهنی اسحاق را ختنه کرد و پس از آن، ختنه با آهن بین مردم سنّت شد.(1)

مؤلف

روایات ولیمه در باب آداب نکاح گذشت.

روایت28.

کامل الزیارات: از سلیمان بن هارون نقل شده که از امام صادق علیه السلام شنید که فرمود: کسی که آب فرات را بنوشد و کامش با آن برداشته شود، از دوستان ما اهل بیت است.(2)

روایت29.

کامل الزیارات: سلیمان بن هارون از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: گمان نمی کنم کام کسی با آب فرات برداشته شود و او دوستدار ما اهل بیت نشود.(3)

روایت30.

کامل الزیارات: علی بن حسین از سعد از ابن عیسی مثل آن را روایت کرده است.(4)

روایت31.

کامل الزیارات: حسین بن عثمان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: گمان نمی کنم کام کسی با آب فرات برداشته شود مگر اینکه شیعه ما گردد.(5)

روایت32.

کامل الزیارات: عُقبة بن خالد گفت: امام صادق علیه السلام از فرات یاد کرد و فرمود: فرات از شیعه علی است و کام کسی با آن برداشته نشود مگر اینکه دوستدار ما اهل بیت گردد؛ و مقصود ایشان آب فرات بود.(6)

روایت33.

کامل الزیارات: ابن خارجه گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ کس نیست که از آب فرات بنوشد و هنگام ولادت کامش با آن برداشته شود مگر اینکه دوستدار ما خواهد بود، زیرا فرات رودی مؤمن است.(7)

روایت34.

کامل الزیارات: ابوبصیر از امام صادق

ص: 114


1- . علل الشرایع : 505 ؛ رمز درج شده برای آن «ل» بود که اشتباه است.
2- . کامل الزیارات : 47
3- . کامل الزیارات : 47
4- . همان : 49
5- . همان : 49
6- . همان : 49
7- . همان : 49

فَخَتَنَ إِبْرَاهِیمُ إِسْحَاقَ بِحَدِیدٍ فَجَرَتِ السُّنَّةُ فِی النَّاسِ بَعْدَ ذَلِکَ (1).

أقول

قد سبق أخبار الولیمة فی باب آداب النکاح.

«28»

مل، [کامل الزیارات] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ هَارُونَ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ شَرِبَ مَاءَ الْفُرَاتِ وَ حُنِّکَ بِهِ فَهُوَ مُحِبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ (2).

«29»

مل، [کامل الزیارات] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ هَارُونَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَا أَظُنُّ أَحَداً یُحَنَّکُ بِمَاءِ الْفُرَاتِ إِلَّا أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ (3).

«30»

مل، [کامل الزیارات] عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی: مِثْلَهُ (4).

«31»

مل، [کامل الزیارات] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ أَخِیهِ عَلِیٍّ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا أَظُنُّ أَحَداً یُحَنَّکُ بِمَاءِ الْفُرَاتِ إِلَّا کَانَ لَنَا شِیعَةً(5).

«32»

مل، [کامل الزیارات] مُحَمَّدٌ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ غَالِبِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: ذَکَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْفُرَاتَ قَالَ أَمَا إِنَّهُ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ وَ مَا حُنِّکَ بِهِ أَحَدٌ إِلَّا أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ یَعْنِی مَاءَ الْفُرَاتِ (6).

«33»

مل، [کامل الزیارات] أَبِی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَتِّیلٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی عَنِ الْجَامُورَانِیِّ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِیِّ عَنِ ابْنِ عَمِیرَةَ عَنْ صَنْدَلٍ عَنِ ابْنِ خَارِجَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَا أَحَدٌ یَشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَاتِ وَ یُحَنَّکُ بِهِ إِذَا أُولِدَ إِلَّا أَحَبَّنَا لِأَنَّ الْفُرَاتَ نَهَرٌ مُؤْمِنٌ (7).

«34»

مل، [کامل الزیارات] بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی

ص: 114


1- 1. علل الشرائع ص 505 و کان الرمز( ل) و هو خطا.
2- 2. کامل الزیارات ص 47.
3- 3. کامل الزیارات ص 47.
4- 4. نفس المصدر ص 49.
5- 5. نفس المصدر ص 49.
6- 6. نفس المصدر ص 49.
7- 7. نفس المصدر ص 49.

علیه السلام روایت کرد که فرمود: دو رود هستند که مؤمنند و دو رود کافرند؛ دو رود کافر، رود بلخ و رود دجله است، و دو رود مؤمن، نیل در مصر و فرات است؛ کام فرزندانتان را با آب فرات برگیرید.(1)

روایت35.

کامل الزیارات: حسین بن ابوالعلاء گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: کام فرزندانتان را با تربت امام حسین علیه السلام برگیرید، زیرا آن تربت، امن و امان است.(2)

روایت36.

دعوات الراوندی از آن حضرت مثل این روایت را آورده است.(3)

روایت37.

محاسن: سکونی با ذکر سند گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ولیمه در چهار چیز است: عروسی، «خَرس» یعنی نوزادی که برایش عقیقه می کنند و اطعام می دهند، «اِعذار» یعنی ختنه کردن پسر، و «اِیاب» (بازگشتن)، یعنی مردی که نبوده و بازگشته و برادرانش را دعوت می کند.(4)

روایت38.

محاسن: مِنهال قصّاب گفت: از مکّه به قصد مدینه خارج شدم، از اَبواء که رد شدم، نوزادی از امام صادق علیه السلام متولد شده بود، پس پیش از هر کاری در مدینه سراغ ایشان رفتم و آن حضرت خود، یک روز پس از من وارد مدینه شد. مردم را تا سه روز اِطعام کرد و من همراه با کسانی که برای طعام می آمدند، می خوردم و تا فردا چیزی نمی خوردم که بازگردم و [از ولیمه] بخورم، پس تا سه روز ماندم و در این مدت می خوردم تا سیر شوم و تا فردا هیچ نمی خوردم.(5)

روایت39.

محاسن: صالح بن عُقبه گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: به زنانتان که تازه زایمان کرده اند «بَرنی» [نوعی خرما که رنگ آن سرخِ رو به زردی است و درختِ آن پوسته زیاد دارد و بسیار شیرین است] بخورانید تا فرزندانتان بردبار و حَلیم گردند.(6)

روایت40.

در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علیه السلام آمده است که فرمود: بهترین خرماهای شما «بَرنی» است،

ص: 115


1- . کامل الزیارات 49
2- . همان : 278
3- . محاسن : 417 ؛ رمز درج شده برای آن «ما» بود که اشتباه است.
4- . محاسن : 418 ؛ رمز درج شده برای آن «مل» بود
5- . محاسن : 418 ؛ رمز درج شده برای آن «مل» بود
6- . محاسن : 534

عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: نَهَرَانِ مُؤْمِنَانِ وَ نَهَرَانِ کَافِرَانِ الْکَافِرَانِ نَهَرُ بَلْخٍ وَ دِجْلَةَ وَ الْمُؤْمِنَانِ نِیلُ مِصْرَ وَ الْفُرَاتُ فَحَنِّکُوا أَوْلَادَکُمْ بِمَاءِ الْفُرَاتِ (1).

«35»

مل، [کامل الزیارات] مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَی بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: حَنِّکُوا أَوْلَادَکُمْ بِتُرْبَةِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهُ أَمَانٌ (2).

«36»

دَعَوَاتُ الرَّاوَنْدِیِّ، عَنْهُ علیه السلام: مِثْلَهُ (3).

«37»

سن، [المحاسن] النَّوْفَلِیُّ عَنِ السَّکُونِیِّ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: الْوَلِیمَةُ فِی أَرْبَعٍ الْعُرْسِ وَ الْخُرْسِ وَ هُوَ الْمَوْلُودُ یُعَقُّ عَنْهُ وَ یُطْعَمُ لَهُ وَ إِعْذَارٍ وَ هُوَ خِتَانُ الْغُلَامِ وَ الْإِیَابِ وَ هُوَ الرَّجُلُ یَدْعُو إِخْوَانَهُ إِذَا آبَ مِنْ غَیْبَتِهِ (4).

«38»

سن، [المحاسن] عَلِیُّ بْنُ حَدِیدٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ وَ دَاوُدَ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مِنْهَالٍ الْقَصَّابِ قَالَ: خَرَجْتُ مِنْ مَکَّةَ وَ أَنَا أُرِیدُ الْمَدِینَةَ فَمَرَرْتُ بِالْأَبْوَاءِ وَ قَدْ وُلِدَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَسَبَقْتُهُ إِلَی الْمَدِینَةِ وَ دَخَلَ بَعْدِی بِیَوْمٍ فَأَطْعَمَ النَّاسَ ثَلَاثاً فَکُنْتُ آکُلُ فِیمَنْ یَأْکُلُ فَمَا آکُلُ شَیْئاً إِلَی الْغَدِ حَتَّی أَعُودَ فَآکُلَ فَمَکَثْتُ بِذَلِکَ ثَلَاثاً أَطْعَمُ حَتَّی أَرْتَفِقَ لَا أَطْعَمُ شَیْئاً إِلَی الْغَدِ(5).

«39»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَمْدَانِیُّ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الشَّامِیِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: أَطْعِمُوا الْبَرْنِیَّ نِسَاءَکُمْ فِی نِفَاسِهِنَّ تَحْلُمْ أَوْلَادُکُمْ (6).

«40»

فِی حَدِیثٍ آخَرَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: خَیْرُ تَمَرَاتِکُمُ الْبَرْنِیُّ فَأَطْعِمُوا

ص: 115


1- 1. کامل الزیارات 49.
2- 2. نفس المصدر ص 278.
3- 3. المحاسن ص 417 و کان الرمز( ما) و هو خطأ.
4- 4. المحاسن ص 418 و کان الرمز( مل).
5- 5. المحاسن ص 418 و کان الرمز( مل).
6- 6. المحاسن ص 534.

به زنانتان که در نفاس به سر می برند بَرنی بخورانید تا فرزندانتان حلیم و بردبار شوند.(1)

روایت41.

محاسن: ابوالبختری از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: زن نفساء، درمانی به مانند خرمای تازه نجوید، زیرا خداوند به مریم در حال نفاس خُرمای تازه چیده شده خورانید.(2)

روایت42.

محاسن: از علی علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اولین چیزی که زن نفساء می خورد، باید رُطَب باشد، زیرا خداوند عزوجل به مریم دختر عمران فرمود: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا»، {و تنه درخت خرما را به طرف خود [بگیر و] بتکان، تا بر تو خرمای تازه بریزد}. به آن حضرت گفته شد: ای رسول خدا، اگر فصل رُطب نبود؟! فرمود: هفت خرما از خرماهای شهر مدینه و اگر فصل آن نبود، هفت عدد خرما از خُرماهای شهرهای تان! زیرا خداوند تبارک و تعالی فرمود: به عزّت و جلال و عظمتم و به بلندای جایگاهم سوگند، زن زائو در روز زایمان رُطب نخورد مگر اینکه اگر فرزندش پسر باشد حلیم و بردبار گردد و اگر دختر باشد نیز حلیم و بردبار شود.(3)

روایت43.

فقه الرضا علیه السلام: هرگاه نوزادی متولد می شود، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگو و به محض تولد، اگر توانستی کامش را با آب فرات یا با عسل برگیر و نیکوترین اسمها و نیکوترین کنیه ها را برایش برگزین، و کنیه های ابوعیسی، ابوالحَکَم، ابوالحارث را بر او نگذار. و اگر اسمش محمد بود، کنیه اش را ابوالقاسم نگذار، و نامگذاری را در روز هفتم انجام بده، و در همان روز ختنه اش کن و گوشش را سوراخ کن و سرش را بتراش و مویش را پس از اینکه خشک شد، با نقره یا طلا وزن کن و صدقه بده و برایش عقیقه نما. همه اینها باید در روز هفتم باشد. و اگر خواستی برایش عقیقه کنی، اگر فرزند پسر بود باید حیوان نر باشد و اگر فرزند دختر بود باید حیوان ماده باشد؛ و گوشت ران حیوان را به قابله بده، و پدر و مادر نوزاد از گوشت آن نخورند؛ و اگر مادر از گوشت آن خورد به بچه شیر ندهد، و گوشت آن بین مؤمنان محتاج تقسیم شود. و اگر با آن گوشت غذایی درست کردی و گروهی از برادرانت را بر آن دعوت نمودی، نزد من دوست داشتنی تر است، و هرچه بیشتر باشند بهتر است و کمترین حد آن ده نفر یا بیشتر است، و بهترین چیزی که با آن پخته می شود، آب و نمک است. و هرگاه خواستی حیوان را ذبح کنی، بگو: «بِسْمِ الله وَ بِالله مِنْکَ وَ بِکَ وَ لَکَ وَ إِلَیْکَ عَقِیقَةُ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ عَلَی مِلَّتِکَ وَ دِینِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بِسْمِ الله وَ ص: 116


1- . محاسن : 535
2- . محاسن : 535
3- . محاسن : 535

نِسَاءَکُمْ فِی نِفَاسِهِنَّ تَخْرُجْ أَوْلَادُکُمْ حُلَمَاءَ(1).

«41»

سن، [المحاسن] أَبُو الْقَاسِمِ وَ یُونُسُ بْنُ یَزِیدَ عَنِ الْقَنْدِیِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا اسْتَشْفَتْ نُفَسَاءُ بِمِثْلِ الرُّطَبِ لِأَنَّ اللَّهَ أَطْعَمَ مَرْیَمَ جَنِیّاً فِی نِفَاسِهَا(2).

«42»

سن، [المحاسن] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ رَفَعَهُ إِلَی عَلِیٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لِیَکُنْ أَوَّلُ مَا تَأْکُلُ النُّفَسَاءُ الرُّطَبَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِمَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ- وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ إِبَّانَ الرُّطَبِ قَالَ سَبْعُ تَمَرَاتٍ مِنْ تَمَرَاتِ الْمَدِینَةِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ فَسَبْعُ تَمَرَاتٍ مِنْ تَمَرَاتِ أَمْصَارِکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی- لَا تَأْکُلُ نُفَسَاءُ یَوْمَ تَلِدُ الرُّطَبَ فَیَکُونُ غُلَاماً إِلَّا کَانَ حَلِیماً وَ إِنْ کَانَتْ جَارِیَةً تَکُونُ حَلِیمَةً(3).

«43»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِذَا وُلِدَ مَوْلُودٌ فَأَذِّنْ فِی أُذُنِهِ الْأَیْمَنِ وَ أَقِمْ فِی أُذُنِهِ الْأَیْسَرِ وَ حَنِّکْهُ بِمَاءِ الْفُرَاتِ إِنْ قَدَرْتَ عَلَیْهِ أَوْ بِالْعَسَلِ سَاعَةَ یُولَدُ وَ سَمِّهِ بِأَحْسَنِ الِاسْمِ وَ کَنِّهِ بِأَحْسَنِ الْکُنَی وَ لَا تُکَنِّی [یُکَنَّی] بِأَبِی عِیسَی وَ لَا بِأَبِی الْحَکَمِ وَ لَا بِأَبِی الْحَارِثِ وَ لَا بِأَبِی الْقَاسِمِ إِذَا کَانَ الِاسْمُ مُحَمَّداً وَ سَمِّهِ یَوْمَ السَّابِعِ وَ اخْتِنْهُ وَ اثْقُبْ أُذُنَهُ وَ احْلِقْ رَأْسَهُ وَ زِنْ شَعْرَهُ بَعْدَ مَا تُجَفِّفُهُ بِفِضَّةٍ أَوْ بِالذَّهَبِ وَ تَصَدَّقْ بِهَا وَ عُقَّ عَنْهُ کُلُّ ذَلِکَ فِی یَوْمِ السَّابِعِ.

وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعُقَّ عَنْهُ فَلْیَکُنْ عَنِ الذَّکَرِ ذَکَراً وَ عَنِ الْأُنْثَی أُنْثَی وَ تُعْطِی القَابِلَةَ الْوَرِکَ وَ لَا یَأْکُلُ مِنْهُ الْأَبَوَانِ فَإِنْ أَکَلَتْ مِنْهُ الْأُمُّ فَلَا تُرْضِعْهُ وَ تُفَرِّقُ لَحْمَهَا عَلَی قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ مُحْتَاجِینَ وَ إِنْ أَعْدَدْتَهُ طَعَاماً وَ دَعَوْتَ عَلَیْهِ قَوْماً مِنْ إِخْوَانِکَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ وَ کُلَّمَا أَکْثَرْتَ فَهُوَ أَفْضَلُ وَ حَدُّهُ عَشَرَةُ أَنْفُسٍ وَ مَا زَادَ وَ أَفْضَلُ مَا یُطْبَخُ بِهِ مَاءٌ وَ مِلْحٌ فَإِنْ أَرَدْتَ ذَبْحَهُ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ مِنْکَ وَ بِکَ وَ لَکَ وَ إِلَیْکَ عَقِیقَةُ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ عَلَی مِلَّتِکَ وَ دِینِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بِسْمِ اللَّهِ

ص: 116


1- 1. المحاسن ص 535.
2- 2. المحاسن ص 535.
3- 3. المحاسن ص 535.

الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الله أَکْبَرُ إِیمَاناً بِالله وَ ثَنَاءً عَلَی رَسُولِ الله وَ الْعِصْمَةُ بِأَمْرِهِ وَ الشُّکْرُ لِرِزْقِهِ وَ الْمَعْرِفَةُ لِفَضْلِهِ عَلَینا أَهْلَ الْبَیْتِ»، {به نام خدا، خداوندا، عقیقه فلانی پسر فلانی از تو و به تو و برای تو و به سوی تو است، این عقیقه بر مرام و دین و سنّت پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله است، به نام خدا و ستایش مخصوص خداست و خداوند بزرگتر است، با ایمان به خدا و ثنای رسول خدا، و عصمت که به امر خداست و با سپاس از رزق و روزی خدا و شناخت فضل و برکت او بر اهل بیت.} و اگر نوزاد پسر بود بگو: «اللهمَّ أَنْتَ وَهَبْتَ لَنَا ذَکَراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَا وَهَبْتَ وَ مِنْکَ مَا أَعْطَیْتَ وَ لَکَ مَا صَ-نَ-عْنَا فَتَقَبِّلْهُ مِنَّا عَلَی سُنَّتِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ فَاخْ-نِ-سْ عَنَّا الشَّیْطَانَ الرَّجِیمَ وَ لَکَ سَکْبُ الدِّمَاءِ وَ لِوَجْهِکَ الْقُرْبَانُ لَا شَرِیکَ»، {خداوندا تو به ما نوزاد پسر دادی و تو بهتر می دانی که چه داده ای، آنچه انجام دادیم برای توست، پس آن را بر سنّت خود و سنّت پیامبرت از ما بپذیر، شیطان را از ما بِران، ریختن خون برای توست و قربانی برای رضای توست و تو شریکی نداری.}(1)

روایت44.

طب الأئمة علیهم السلام: سُلَیم بن قیس هِلالی از امیرمؤمنان علیه السلام روایت کرد که فرمود: من دو آیه از کتاب خداوند می شناسم که وقتی درد زایمان زن زیاد شود، برایش روی پوست آهو بنویسند و زیر رانش آویزان کنند: «بِسْمِ الله وَ بِالله، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»، {به نام خدا و به خدا، با دشواری، آسانی است.} هفت مرتبه، و «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ ءٌ عَظِیمٌ * یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَی النَّاسَ سُکاری وَ ما هُمْ بِسُکاری وَ لکِنَّ عَذابَ الله شَدِیدٌ»، {ای مردم، از پروردگار خود پروا کنید، چرا که زلزله رستاخیز امری هولناک است * روزی که آن را ببینید، هر شیردهنده ای آن را که شیر می دهد [از ترس] فرو می گذارد، و هر آبستنی بار خود را فرو می نهد، و مردم را مست می بینی و حال آنکه مست نیستند، ولی عذاب خدا شدید است.} را یک مرتبه روی کاغذی نوشته شود و با نخی از کتان که پیچیده نشده به ران چپ زن بسته مشود، پس وقتی زایمان کرد، زود و بدون سستی و درنگ آن را از او جدا می کنی، و نوشته می شود: «زنده ای، مریم را به دنیا آورد و مریم نوزادی زنده به دنیا آورد، ای موجود زنده، اکنون به اذن خداوند تعالی پایین بیا».(2)

روایت45.

طب الأئمة علیهم السلام: جابر بن یزید جعفی گفت: مردی نزد امام باقر حضرت محمد بن علی علیه السلام آمد و گفت: ای پسر رسول خدا به فریادم برس! فرمود: چه شده؟ گفت: زنم از شدّت درد زایمان رو به مرگ است! فرمود: برو و آیات «فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا * فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا * وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا»، {تا درد زایمان، او را به سوی تنه درخت خرمایی کشانید. گفت: «ای کاش، پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش شده بودم» * پس، از زیر [پای] او [فرشته] وی را ندا داد که: غم مدار، پروردگارت زیر [پای] تو چشمه آبی پدید آورده است * و تنه درخت خرما را به طرف خود [بگیر و] بتکان، تا بر تو خرمای تازه می ریزد} را بر او بخوان، آنگاه با صدای بلند این آیات را بخوان: «وَ الله أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ

ص: 117


1- . فقه الرضا : 31
2- . طبّ الائمّه : 35

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ إِیمَاناً بِاللَّهِ وَ ثَنَاءً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ وَ الْعِصْمَةُ بِأَمْرِهِ وَ الشُّکْرُ لِرِزْقِهِ وَ الْمَعْرِفَةُ لِفَضْلِهِ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنْ کَانَ ذَکَراً فَقُلِ- اللَّهُمَّ أَنْتَ وَهَبْتَ لَنَا ذَکَراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَا وَهَبْتَ وَ مِنْکَ مَا أَعْطَیْتَ وَ لَکَ مَا صَنَعْنَا فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا عَلَی سُنَّتِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ فَاخْنِسْ عَنَّا الشَّیْطَانَ الرَّجِیمَ وَ لَکَ سَکْبُ الدِّمَاءِ وَ لِوَجْهِکَ الْقُرْبَانُ لَا شَرِیکَ (1).

«44»

طب، [طب الأئمة علیهم السلام] الْخَوَاتِیمِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: إِنِّی لَأَعْرِفُ آیَتَیْنِ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ یُکْتَبَانِ لِلْمَرْأَةِ إِذَا عَسِرَ عَلَیْهَا وَلَدُهَا یُکْتَبَانِ فِی رَقِّ ظَبْیٍ وَ یُعَلِّقُهُ عَلَیْهَا فِی حَقْوَیْهَا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ- إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً سَبْعَ مَرَّاتٍ- یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ ءٌ عَظِیمٌ- یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَی النَّاسَ سُکاری وَ ما هُمْ بِسُکاری وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِیدٌ مَرَّةً وَاحِدَةً یُکْتَبُ عَلَی وَرَقَةٍ وَ تُرْبَطُ بِخَیْطٍ مِنْ کَتَّانٍ غَیْرِ مَفْتُولٍ وَ یُشَدُّ عَلَی فَخِذِهَا الْأَیْسَرِ فَإِذَا وَلَدَتْهُ قَطَعْتَ مِنْ سَاعَتِکَ وَ لَا تَتَوَانَی عَنْهُ وَ یُکْتَبُ حَیٌّ [حَنَّی] وَلَدَتْ مَرْیَمَ وَ مَرْیَمُ وَلَدَتْ حی [حَیّاً] یَا حَیُّ اهْبِطْ إِلَی الْأَرْضِ السَّاعَةَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی (2).

«45»

طب، [طب الأئمة علیهم السلام] صَالِحُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ علیه السلامَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ عَنِ الْمُنَخَّلِ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ: أَنَّ رَجُلًا أَتَی أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ علیه السلام فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهُ أَغِثْنِی فَقَالَ وَ مَا ذَاکَ قَالَ امْرَأَتِی قَدْ أَشْرَفَتْ عَلَی الْمَوْتِ مِنْ شِدَّةِ الطَّلْقِ قَالَ اذْهَبْ وَ اقْرَأْ عَلَیْهَا- فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا- فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا- وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا ثُمَّ ارْفَعْ صَوْتَکَ بِهَذِهِ الْآیَةِ- وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ

ص: 117


1- 1. فقه الرضا ص 31.
2- 2. طبّ الأئمّة ص 35.

السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»، {و خدا شما را از شکم مادرانتان - در حالی که چیزی نمی دانستید - بیرون آورد، و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد که سپاسگزاری کنید.} ای درد زایمان، به اذن خدا اینگونه بیرون برو! پس فوراً به یاری خداوند تعالی خوب می شود.(1)

روایت46.

طب الأئمة علیهم السلام: ابوحمزه از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: هرگاه زایمان بر زن سخت گردد، این آیات در ظرف پاکی با مشک و زعفران نوشته می شود، آنگاه با آب چاه شسته و به زن می نوشانند، و روی شکم و فرجش می پاشند، پس همان لحظه وضع حمل می کند. نوشته می شود: «کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحاها»، {روزی که آن را می بینند، گویی که آنان جز شبی یا روزی درنگ نکرده اند.} «کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ»، {روزی که آنچه را وعده داده می شوند بنگرند، گویی که آنان جز ساعتی از روز را [در دنیا] نمانده اند، [این] ابلاغی است. پس آیا جز مردم نافرمان هلاکت خواهند یافت؟} «لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدِیثاً یُفْتَری وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»،(2)

{به راستی در سرگذشت آنان برای خردمندان عبرتی است. سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه [از کتابهایی] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان می آورند، رهنمود و رحمتی است.}

روایت47.

طب الأئمه علیهم السلام: ظَبیان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: این آیات در کاغذی برای زن حامله نوشته می شود، هنگامی که زن حامله پا به ماه می گذارد که در آن ماه فرزندش متولد می شود، درد زایمان و سختی زایمان به او نمی رسد؛ و باید که بر کاغذ رشته ای نرم پیچیده شود، ولی آن را با نخ نبندد و باید بنویسد: «أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ»، {آیا کسانی که کفر ورزیدند ندانستند که آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختیم، و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم؟ آیا [باز هم] ایمان نمی آورند؟} «وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ * وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ * وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّی عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ * لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ * وَ آیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ * وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ* إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلی حِینٍ ... وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ»، {و نشانه ای [دیگر] برای آنها شب است که روز را [مانند پوست] از آن برمی کنیم و بناگاه آنان در تاریکی فرو می روند * و خورشید به [سوی] قرارگاه ویژه خود روان است. تقدیرِ آن عزیز دانا این است * و برای ماه منزلهایی معین کرده ایم، تا چون شاخکِ خشکِ خوشه خرما برگردد * نه خورشید را سِزَد که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی جوید، و هر کدام در سپهری شناورند * و نشانه ای [دیگر] برای آنان اینکه: ما نیاکانشان را در کشتیِ انباشته، سوار کردیم * و مانند آن برای ایشان مرکوبها [ی دیگری] خلق کردیم * و اگر بخواهیم غرقشان می کنیم و هیچ فریادرسی نمی یابند و رویِ نجات نمی بینند * مگر رحمتی از جانب ما [شامل آنها گردد...] و در صور دمیده خواهد شد، پس بناگاه از گورهای خود شتابان به سویِ پروردگار خویش می آیند و تا چندی [آنها را] برخوردار سازیم.} و پشت کاغذ این آیات نوشته می شود:

«کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ»، {روزی که آنچه را وعده داده می شوند بنگرند، گویی که آنان جز ساعتی از روز را [در دنیا] نمانده اند، [این] ابلاغی است. پس آیا جز مردم نافرمان هلاکت خواهند یافت؟}

ص: 118


1- . همان : 69
2- . همان : 95

السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ کَذَلِکَ اخْرُجْ أَیُّهَا الطَّلْقُ اخْرُجْ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِنَّهَا تَبْرَأُ مِنْ سَاعَتِهَا بِعَوْنِ اللَّهِ تَعَالَی (1).

«46»

طب، [طب الأئمة علیهم السلام] عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ مَهْدِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: إِذَا عَسُرَ عَلَی الْمَرْأَةِ وِلَادَتُهَا تُکْتَبُ لَهَا هَذِهِ الْآیَاتُ فِی إِنَاءٍ نَظِیفٍ بِمِسْکٍ وَ زَعْفَرَانٍ ثُمَّ یُغْسَلُ بِمَاءِ الْبِئْرِ وَ یُسْقَی مِنْهُ الْمَرْأَةُ وَ یُنْضَحُ بَطْنُهَا وَ فَرْجُهَا فَإِنَّهَا تَلِدُ مِنْ سَاعَتِهَا یُکْتَبُ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحاها- کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ- لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدِیثاً یُفْتَری وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (2).

«47»

طب، [طب الأئمة علیهم السلام] عِیسَی بْنُ دَاوُدَ عَنْ مُوسَی بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنِ الظَّبْیَانِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: تُکْتَبُ هَذِهِ الْآیَاتُ فِی قِرْطَاسٍ لِلْحَامِلِ إِذَا دَخَلَتْ فِی شَهْرِهَا الَّتِی تَلِدُ فِیهِ فَإِنَّهُ لَا یُصِیبُهَا طَلْقٌ وَ لَا عُسْرُ وِلَادَةٍ وَ لْیَلُفَّ عَلَی الْقِرْطَاسِ سَحَاةً لَفّاً خَفِیفاً وَ لَا یَرْبِطْهَا وَ لْیَکْتُبْ- أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ- وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ- وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ- وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّی عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ- لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ- وَ آیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ- وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ- وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ- إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلی حِینٍ- وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ وَ تُکْتَبُ عَلَی ظَهْرِ الْقِرْطَاسِ هَذِهِ الْآیَاتُ:

ص: 118


1- 1. نفس المصدر ص 69.
2- 2. نفس المصدر ص 95.

«کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحاها»، {روزی که آن را می بینند، گویی که آنان جز شبی یا روزی درنگ نکرده اند.} و کاغذ به میان زن بسته می شود و همان لحظه که فرزندش بیرون می آید، کاغذ را از زن جدا می کنند و نمی گذارند یک لحظه هم روی بدن او بماند.(1)

روایت48.

طب الأئمة علیهم السلام: جابر بن یزید جُعفی گفت: مردی از بنی امیّه نزد امام باقر علیه السلام آمد؛ او مؤمنی از آل فرعون بود که آل محمّد علیهم السلام را دوست می داشت. به امام عرض کرد: ای پسر رسول خدا، کنیز من پا به ماه است و من فرزندی ندارم، از خداوند بخواه تا پسری روزی­ام کند. امام گفت: خداوندا، پسری سالم روزی­اش فرما! آنگاه فرمود: چون پا به ماه شد، برایش «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» بنویس و با این حرز، خودش و فرزند داخل شکمش را حفظ کن. آن را با مشک و زعفران بنویس، سپس [نوشته را] بشوی و آب آن را به زن بنوشان و بر فرجش بپاش. آن حرز به این صورت است: «أُعِیذُ مَوْلُودِی بِسْمِ الله بِسْمِ الله، وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِیداً وَ شُهُباً * وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً»، نوزادم را به اسم خدا پناه می دهم، {و ما بر آسمان دست یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهای شهاب یافتیم، و در [آسمان] برای شنیدن به کمین می نشستیم، [امّا] اکنون، هر که بخواهد به گوش باشد، تیر شهابی در کمین خود می یابد.}، آنگاه بگوید: «بِسْمِ الله بِسْمِ الله، أَعُوذُ بِالله السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ أَنَا وَ أَنْتِ وَ الْبَیْتُ وَ مَنْ فِیهِ وَ الدَّارُ وَ مَنْ فِیهَا نَحْنُ کُلُّنَا فِی حِرْزِ الله وَ عِصْمَةِ الله وَ جِیرَانِ الله وَ جِوَارِ الله آمِنِینَ مَحْفُوظِینَ»، به نام خدا به نام خدا، به خداوند شنوای دانا پناه می برم از شیطان رانده شده، من و تو (زن) و خانه و هرچه در آن است و اتاق و آنچه در آن است، همه ما در حفظ و نگاهبانی خداوند و همسایگان و همراهان خداوند در امن و محفوظ هستیم. و بعد سوره های «معوّذتین» را بخواند و پیش از آن سوره فاتحة الکتاب را بخواند، آنگاه سوره اخلاص و سپس این آیه را بخواند: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ * فَتَعالَی الله الْمَلِکُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ * وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ الله إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ * وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ»، {آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و اینکه شما به سوی ما بازگردانیده نمی شوید؟ * پس والاست خدا، فرمانروای بر حق، خدایی جز او نیست. [اوست] پروردگار عرش گرانمایه * و هر کس با خدا معبود دیگری بخواند، که برای آن برهانی نخواهد داشت، حسابش فقط با پروردگارش می باشد، در حقیقت، کافران رستگار نمی شوند * و بگو: «پروردگارا، ببخشای و رحمت کن [که] تو بهترین بخشایندگانی.}و «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ... تا آخر سوره» آنگاه می گویی: «مَدْحُوراً مَنْ یُشَاقِّ الله وَ رَسُولَهُ، أَقْسَمْتُ عَلَیْکَ یَا بَیْتُ وَ مَنْ فِیکَ بِالْأَسْمَاءِ السَّبْعَةِ وَ الْأَمْلَاکِ السَّبْعَةِ الَّذِینَ یَخْتَلِفُون بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ مَحْجُوباً عَنْ هَذِهِ الْمَرْأَةِ وَ مَا فِی بَطْنِهَا کُلُّ عَرَضٍ وَ اخْتِلَاسٍ أَوْ لَمْسٍ أَوْ لَمْعَةٍ أَوْ طَیْفِ مَسٍّ مِنْ إِنْسٍ أَوْ جَانٍّ»، رانده و مطرود است هر کس با خدا و پیامبرش دَرافتد، ای خانه، تو را و آنچه را در تو است، به هفت آسمان و هَفت فرشته ای که بین آسمان و زمین در رفت و آمدند، که هر عارضه و فریبکاری یا تماس یا درخشش یا جنونی که از سوی انسان یا جنّ باشد، از این زن و آنچه در شکمش قرار دارد در حجاب باشد.

ص: 119


1- . همان : 95

کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ- کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحاها وَ یُعَلَّقُ الْقِرْطَاسُ فِی وَسَطِهَا فَحِینَ یَقَعُ وَلَدُهَا یُقْطَعُ عَنْهَا وَ لَا یُتْرَکُ عَلَیْهَا سَاعَةً وَاحِدَةً(1).

«48»

طب، [طب الأئمة علیهم السلام] سَعْدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ سِنَانٍ الزَّاهِرِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ جَابِرِ [بْنِ] یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام وَ کَانَ مؤمن [مُؤْمِناً] مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یُوَالِی آلَ مُحَمَّدٍ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ جَارِیَتِی قَدْ دَخَلَتْ فِی شَهْرِهَا وَ لَیْسَ لِی وَلَدٌ فَادْعُ اللَّهَ أَنْ یَرْزُقَنِی ابْناً فَقَالَ اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ ابْناً ذَکَراً سَوِیّاً ثُمَّ قَالَ إِذَا دَخَلَتْ فِی شَهْرِهَا فَاکْتُبْ لَهَا إِنَّا أَنْزَلْناهُ وَ عَوِّذْهَا بِهَذِهِ الْعُوذَةِ وَ مَا فِی بَطْنِهَا بِمِسْکٍ وَ زَعْفَرَانٍ وَ اغْسِلْهَا وَ اسْقِهَا مَاءَهَا وَ انْضِحْ فَرْجَهَا وَ الْعُوذَةُ هَذِهِ أُعِیذُ مَوْلُودِی بِسْمِ اللَّهِ بِسْمِ اللَّهِ- وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِیداً وَ شُهُباً- وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً ثُمَّ یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ بِسْمِ اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ أَنَا وَ أَنْتِ وَ الْبَیْتُ وَ مَنْ فِیهِ وَ الدَّارُ وَ مَنْ فِیهَا نَحْنُ کُلُّنَا فِی حِرْزِ اللَّهِ وَ عِصْمَةِ اللَّهِ وَ جِیرَانِ اللَّهِ وَ جِوَارِ اللَّهِ آمِنِینَ مَحْفُوظِینَ ثُمَّ یَقْرَأُ الْمُعَوِّذَتَیْنِ وَ یَبْتَدِئُ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ قَبْلَهُمَا ثُمَّ سُورَةِ الْإِخْلَاصِ ثُمَّ یَقْرَأُ أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ- فَتَعالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ- لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ- وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ- وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ- لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ إِلَی آخِرِ السُّورَةِ ثُمَّ تَقُولُ مَدْحُوراً مَنْ یُشَاقُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أَقْسَمْتُ عَلَیْکَ یَا بَیْتُ وَ مَنْ فِیکَ بِالْأَسْمَاءِ السَّبْعَةِ وَ الْأَمْلَاکِ السَّبْعَةِ الَّذِینَ یَخْتَلِفُون بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ مَحْجُوباً عَنْ هَذِهِ الْمَرْأَةِ وَ مَا فِی بَطْنِهَا کُلُّ عَرَضٍ وَ اخْتِلَاسٍ أَوْ لَمْسٍ أَوْ لَمْعَةٍ أَوْ طَیْفِ مَسٍّ مِنْ إِنْسٍ أَوْ جَانٍّ وَ إِنْ قَالَ عِنْدَ فَرَاغِهِ

ص: 119


1- 1. نفس المصدر ص 95.

و پس از پایان این کلام یعنی جمله «وَ هَذِهِ الْعُوذَةِ فُلَاناً وَ أَهْلَهُ وَ وُلْدَهُ وَ دَارَهُ وَ مَنْزِلَهُ» و تمام تعویذها، باید اسم خودش را هم بگوید و خانه و منزل و خانواده و فرزندانش را ذکر کنند و به زبان بیاورد و بگوید: خانواده فلان بن فلان، و فرزندانش فلان بن فلان، زیرا مطمئن تر و بهتر است و من بر جان و خانواده و فرزندانش ضامن هستم که به اذن خدای تعالی هیچ آفت، اندوه یا بیماری عقل و جنون نگیرند.(1)

روایت49.

سرائر: شهاب از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: هرگاه زایمان بر زن سخت شود، روی پوستی برایش بنویس: «بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ * کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحاها * إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً»، { به نام خداوند رحمتگر مهربان * روزی که آنچه را وعده داده می شوند بنگرند، گویی که آنان جز ساعتی از روز را [در دنیا] نمانده اند * روزی که آن را می بینند، گویی که آنان جز شبی یا روزی درنگ نکرده اند * چون زنِ عمران گفت: «پروردگارا، آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده [از مشاغل دنیا و پرستشگر تو] باشد.} پس آن را با نخی ببند و روی ران راستش ببند، و وقتی وضع حمل کرد آن را از بدنش جدا کن.(2)

روایت50.

مکارم الاخلاق: از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین (علیهما السلام) را در روز هفتم ولادت ختنه کرد، سرشان را تراشید و به میزان موهایشان نقره صدقه داد، برایشان عقیقه کرد و دست و پاهای حیوان را به قابله داد.(3)

روایت51.

مکارم الاخلاق: عمر بن یزید از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: از آن حضرت شنیدم که فرمود: در روز قیامت هر کسی در رهن عقیقه خودش است، و عقیقه از قُربانی واجب تر است.(4)

روایت52.

از آن حضرت روایت شده که فرمود: هر انسانی در رهن فطرت و سرشت، و هر نوزادی در رهن عقیقه است.(5)

روایت53.

همچنین از عمر بن یزید نقل شده که گفت: به آن حضرت گفتم: به خدا قسم من نمی دانم که آیا پدرم برایم عقیقه کرده است یا نه! پس به من امر فرمود تا برای خودم عقیقه کنم، در حالی که پیر بودم.(6)

روایت54.

علی بن ابی حمزه از امام کاظم علیه السلام روایت کرد که فرمود: هرگاه مردی صاحب فرزندی می شود، عقیقه بر او واجب ص: 120


1- . طبّ الائمّه : 96
2- . سرائر : 488
3- . مکارم الاخلاق : 41
4- . مکارم الاخلاق : 259
5- . مکارم الاخلاق : 259
6- . مکارم الاخلاق : 259

مِنْ هَذَا الْقَوْلِ وَ مِنَ الْعُوذَةِ کُلِّهَا أَعْنِی بِهَذَا الْقَوْلِ وَ هَذِهِ الْعُوذَةِ فُلَاناً وَ أَهْلَهُ وَ وُلْدَهُ وَ دَارَهُ وَ مَنْزِلَهُ فَلْیُسَمِّ نَفْسَهُ وَ لْیُسَمِّ دَارَهُ وَ مَنْزِلَهُ وَ أَهْلَهُ وَ وُلْدَهُ وَ لْیَتَلَفَّظْ بِهِ وَ لْیَقُلْ أَهْلَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ وَ وُلْدَهُ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ فَإِنَّهُ أَحْکَمُ لَهُ وَ أَجْوَدُ وَ أَنَا الضَّامِنُ عَلَی نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ أَنْ لَا یُصِیبَهُمْ آفَةٌ وَ لَا خَبَلٌ وَ لَا جُنُونٌ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی (1).

«49»

سر، [السرائر] مِنْ کِتَابِ الْمَشِیخَةِ لِابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ شِهَابٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا عَسُرَ عَلَی الْمَرْأَةِ وَلَدُهَا فَاکْتُبْ لَهَا فِی رَقٍّ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ- کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحاها- إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً ثُمَّ ارْبِطْهُ بِخَیْطٍ وَ شُدَّهُ عَلَی فَخِذِهَا الْأَیْمَنِ فَإِذَا وَضَعَتْ فَانْزَعْهُ (2).

«50»

مکا، [مکارم الأخلاق] عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: خَتَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهما السلام لِسَبْعَةِ أَیَّامٍ وَ حَلَقَ رَأْسَهُمَا وَ تَصَدَّقَ بِزِنَةِ الشَّعْرِ فِضَّةً وَ عَقَّ عَنْهُمَا وَ أَعْطَی الْقَابِلَةَ طَرَائِفَ (3).

«51»

مکا، [مکارم الأخلاق] عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: کُلُّ امْرِئٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُرْتَهَنٌ بِعَقِیقَتِهِ وَ الْعَقِیقَةُ أَوْجَبُ مِنَ الْأُضْحِیَّةِ(4).

«52»

عَنْهُ علیه السلام قَالَ: کُلُّ إِنْسَانٍ مُرْتَهَنٌ بِالْفِطْرَةِ وَ کُلُّ مَوْلُودٍ مُرْتَهَنٌ بِالْعَقِیقَةِ(5).

«53»

أَیْضاً عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَدْرِی کَانَ أَبِی عَقَّ عَنِّی أَمْ لَا فَأَمَرَنِی فَعَقَقْتُ عَنْ نَفْسِی وَ أَنَا شَیْخٌ (6).

«54»

عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ علیه السلام قَالَ: الْعَقِیقَةُ وَاجِبَةٌ

ص: 120


1- 1. طبّ الأئمّة ص 96.
2- 2. السرائر ص 488.
3- 3. مکارم الأخلاق ص 41.
4- 4. مکارم الأخلاق ص 259.
5- 5. مکارم الأخلاق ص 259.
6- 6. مکارم الأخلاق ص 259.

می گردد، و اگر خواست، می تواند در همان روز برای نوزاد نام تعیین کند.(1)

روایت55.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: عقیقه بر هر کس که غنی باشد لازم است، و کسی که فقیر است، اگر توانست انجام دهد، و اگر نتوانست بر او لازم نیست؛ و کسی که برای فرزندش عقیقه نکند، باید به نیابت از او قربانی کند و قربانی به عنوان جایگزین عقیقه کفایت می کند، و هر نوزادی در گرو عقیقه اش است.(2)

روایت56.

و در مورد عقیقه فرمود: قوچی برایش عقیقه کند، و اگر نبود، هر چه برای قربانی کافی است، در عقیقه نیز کفایت می­کند؛ وگرنه یک گوسفند چند ماهه که از همه گوسفندان آن سال بزرگتر باشد.(3)

روایت57.

از آن حضرت علیه السلام در باره عقیقه سؤال شد، فرمود: گوسفند، یا گاو، یا شتر باشد و بعد از عقیقه، کودک اسم گذاری شود، و روز هفتم سر او تراشیده شود، و به وزن موهایش طلا و نقره صدقه دهند. و اگر پسر است حیوان نر و اگر دختر است ماده عقیقه شود. ابوطالب در روز هفتم ولادت پیغمبر صلی الله علیه و آله عقیقه ای کرد و خاندان خود را دعوت گرفت، گفتند: این مهمانی برای چیست؟ گفت: عقیقه است. پرسیدند: چرا نامش را احمد نهاده ای؟ گفت: چون اهل زمین و آسمان او را حمد و ثنا می گویند.(4)

روایت58.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: یک چهارم عقیقه باید به قابله داده شود، و اگر قابله نبود، به مادر کودک داده شود تا او به هر کس که خواهد بدهد، و نیز ده مسلمان از آن اطعام گردند، و اگر بیشتر اطعام شوند بهتر است.(5)

و از آن حضرت علیه السلام نقل شده که فرمود: چون خواهی عقیقه ذبح کنی، بگو: «یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ * إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ * إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ * لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ.» اللهمَّ مِنْکَ وَ إِلَیْکَ بِسْمِ الله وَ الله أَکْبَرُ اللهمَّ تَقَبَّلْ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ، {ای قوم من، من از آنچه [برای خدا] شریک می سازید بیزارم * من از روی اخلاص، پاکدلانه روی خود را به سوی کسی گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم * در حقیقت، نماز من و [سایر] عبادات من و زندگی و مرگ من، برای خدا، پروردگار جهانیان است * [که] او را شریکی نیست، و بر این [کار] دستور یافته ام، و من نخستین مسلمانم.} خداوندا از تو و به سوی تو! به نام خدا، خداوند بزرگتر است، خداوندا از فلان پسر فلان بپذیر، و به جای فلان، نام فرزند گفته می شود، و آنگاه حیوان عقیقه را ذبح می کنند.(6)

روایت59.

و از کتاب طبّ الائمّه از امام صادق علیه السلام است که فرمود: نوزاد در روز هفتم نام گذاری شود، و سرش را بتراشند و هموزن مویش نقره صدقه دهند، و از طرف او قوچی نر عقیقه کنند، و اعضای آن را قطعه قطعه نمایند و بپزند، و گروهی از مسلمانان را به آن مهمان کنند. و مانعی ندارد که گوشتش را نپخته صدقه دهند، و این عمل برای دختر و پسر یکسان است. و مرد

ص: 121


1- . مکارم الاخلاق : 259
2- . مکارم الاخلاق : 260
3- . مکارم الاخلاق : 260
4- . مکارم الاخلاق : 260
5- . مکارم الاخلاق : 260
6- . مکارم الاخلاق : 260

إِذَا وُلِدَ لِلرَّجُلِ فَإِنْ أَحَبَّ أَنْ یُسَمِّیَهُ فِی یَوْمِهِ فَعَلَ (1).

«55»

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: الْعَقِیقَةُ لَازِمَةٌ لِمَنْ کَانَ غَنِیّاً وَ مَنْ کَانَ فَقِیراً إِذَا أَیْسَرَ فَعَلَ وَ إِنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی ذَلِکَ فَلَیْسَ عَلَیْهِ وَ إِنْ لَمْ یَعُقَّ عَنْهُ ضَحَّی عَنْهُ فَقَدْ أَجْزَأَتْهُ الْأُضْحِیَّةُ وَ کُلُّ مَوْلُودٍ مُرْتَهَنٌ بِعَقِیقَتِهِ (2).

«56»

وَ قَالَ فِی الْعَقِیقَةِ یُذْبَحُ عَنْهُ کَبْشٌ وَ إِنْ لَمْ یُوجَدْ کَبْشٌ أَجْزَأَ مَا یُجْزِی الْأُضْحِیَّةَ [فِی الْأُضْحِیَّةِ] وَ إِلَّا فَحَمَلٌ أَعْظَمُ مَا یَکُونُ مِنْ حُمْلَانِ السَّنَةِ(3).

«57»

عَنْهُ علیه السلام: سُئِلَ عَنِ الْعَقِیقَةِ قَالَ شَاةٌ أَوْ بَقَرَةٌ أَوْ بَدَنَةٌ ثُمَّ یُسَمِّی وَ یَحْلِقُ رَأْسَ الْمَوْلُودِ یَوْمَ السَّابِعِ وَ یَتَصَدَّقُ بِوَزْنِ شَعْرِهِ ذَهَباً أَوْ فِضَّةً وَ إِنْ کَانَ ذَکَراً عَقَّ عَنْهُ ذَکَراً وَ إِنْ کَانَتْ أُنْثَی عَقَّ عَنْهَا أُنْثَی وَ عَقَّ أَبُو طَالِبٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَوْمَ السَّابِعِ فَدَعَا آلَ أَبِی طَالِبٍ فَقَالُوا مَا هَذِهِ فَقَالَ عَقِیقَةٌ قَالُوا لِأَیِّ شَیْ ءٍ سَمَّیْتَهُ أَحْمَدَ قَالَ سَمَّیْتُهُ أَحْمَدَ لِمَحْمَدَةِ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ (4).

«58»

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: یُعْطَی الْقَابِلَةُ رُبُعَهَا فَإِنْ لَمْ تَکُنْ قَابِلَةً فَلِأُمِّهِ تُعْطِیهَا مَنْ شَاءَتْ وَ یُطْعَمُ مِنْهَا عَشَرَةٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَإِنْ زَادَ فَهُوَ أَفْضَلُ (5).

عَنْهُ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَذْبَحَ الْعَقِیقَةَ قُلْ- یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ- إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ- إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ- لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ اللَّهُمَّ مِنْکَ وَ إِلَیْکَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ وَ یُسَمِّی الْمَوْلُودَ بِاسْمِهِ ثُمَّ یَذْبَحُ (6).

«59»

وَ مِنْ کِتَابِ طِبِّ الْأَئِمَّةِ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: یُسَمَّی الصَّبِیُّ یَوْمَ السَّابِعِ وَ یُحْلَقُ رَأْسُهُ وَ یُتَصَدَّقُ بِزِنَةِ الشَّعْرِ فِضَّةً وَ یُعَقُّ عَنْهُ بِکَبْشٍ فَحْلٍ وَ یُقَطَّعُ أَعْضَاءً وَ یُطْبَخُ وَ یُدْعَی عَلَیْهِ رَهْطٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَإِنْ لَمْ یَطْبُخْهُ فَلَا بَأْسَ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِهِ أَعْضَاءً وَ الْغُلَامُ وَ الْجَارِیَةُ فِی ذَلِکَ سَوَاءٌ وَ لَا یَأْکُلُ مِنَ الْعَقِیقَةِ الرَّجُلُ وَ لَا

ص: 121


1- 1. مکارم الأخلاق ص 259.
2- 2. مکارم الأخلاق ص 260.
3- 3. مکارم الأخلاق ص 260.
4- 4. مکارم الأخلاق ص 260.
5- 5. مکارم الأخلاق ص 260.
6- 6. مکارم الأخلاق ص 260.

و همسرش (پدر و مادر نوزاد) از عقیقه نخورند، و یک پای عقیقه را به قابله دهند، و اگر قابله مادرِ مرد (پدر) یا از خانواده او باشد، چیزی از عقیقه نمی بَرد. و اگر بخواهند، اعضای حیوان را قسمت کنند و اگر بخواهند، آن را بپزد و با آن نان و آبگوشت بدهند، و جز به شیعیان ندهن،د.(1)

روایت60.

. و از آن حضرت علیه السلام روایت شده که فرمود: زمانی که نوزاد متولد شود در گوش راستش اذان گویند و در گوش چپش اقامه خوانند.(2)

روایت61.

. و فرمود: کسی که تا چهل روز گوشت نخورد بداخلاق شود، و کسی که بد اخلاق شد، در گوشش اذان بگویید.(3)

روایت62.

. و از کتاب «آداب» پدرم - خداوند عمرش را طولانی فرماید - از امام باقر علیه السلام آمده است که فرمود: هرگاه یکی از شما صاحب فرزندی شد، در روز هفتم برایش قوچی عقیقه کند، و یک پا و ران کامل را به قابله بدهد، و کام نوزاد را با آب فرات بردارد، و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگوید، و در روز هفتم او را نامگذاری کند؛ سر او را تراشیده، وزن کند و به وزن آن نقره یا طلا صدقه دهد، پس خداوند نام او را از آسمان نازل می فرماید. و هرگاه عقیقه را ذبح کردی بگو:

«بِسْمِ الله وَ بِالله وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الله أَکْبَرُ إِیمَاناً بِالله وَ ثَنَاءً عَلَی رَسُولِ الله وَ شُکْراً لِرِزْقِ الله وَ عِصْمَةً بِأمْرِ الله وَ مَعْرِفَةً بِفَضْلِهِ عَلَینا أهْلِ الْبَیْتِ»، به نام خدا و به خدا و ستایش از آن خداست و خداوند بزرگتر است، با ایمان به خدا و ثنای رسول خدا و شکر روزی های خداوند و در پناه امر خدا و معرفت فضل اوبر اهل بیت. و اگر نوزاد پسر بود بگو: «اللهمَّ أَنْتَ وَهَبْتَ لَنَا ذَکَراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَا وَهَبْتَ لَنَا وَ مِنْکَ مَا أَعْطَیْتَ وَ لَکَ مَا صَنَعْنَا فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا عَلَی سُنَّتِکَ وَ سُنَّةِ رَسُولِکَ صلی الله علیه و آله وَ اخْسَأْ عَنَّا الشَّیْطَانَ الرَّجِیمَ لَکَ سُفِکَتِ الدِّمَاءُ، لَا شَرِیکَ لَکَ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»،(4)

خداوندا تو به ما نوزاد پسر دادی و تو بهتر می دانی که چه داده ای و آنچه دادی از تو است، و آنچه انجام دادیم برای توست، پس آن را بر سنّت خود و سنّت پیامبرت از ما بپذیر، شیطان را از ما بِران، ریختن خون برای توست و تو شریکی نداری، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است.

روایت63.

. از امام صادق از پدرانش علیهم السلام روایت شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله برای حسن و حسین در روز هفتم تولّد قوچی عقیقه کرد و اعضای آن را بدون اینکه استخوانها را بشکند تکه تکه نمود و امر فرمود، گوشت با آب و نمک پخته شود، و آن را بدون نان خوردند و به همسایه ها هم دادند.(5)

روایت64.

و فرمود: پس از ولادت کودک، هفت چیز مستحب است: اول نام گذاری، دوم تراشیدن سرش، سوم در صورت توانایی، به وزن مویش طلا یا نقره صدقه دادن، چهارم عقیقه کردن، پنجم به سر او زعفران مالیدن، ششم ختنه کردن، هفتم

ص: 122


1- . مکارم الاخلاق : 261
2- . مکارم الاخلاق : 261
3- . مکارم الاخلاق : 261
4- . مکارم الاخلاق : 261
5- . مکارم الاخلاق : 261

عِیَالُهُ وَ لِلْقَابِلَةِ شَطْرُ الْعَقِیقَةِ وَ إِنْ کَانَتِ الْقَابِلَةُ أُمَّ الرَّجُلِ أَوْ فِی عِیَالِهِ فَلَیْسَ لَهَا مِنْهَا شَیْ ءٌ فَإِنْ شَاءُوا قَسَّمُوا أَعْضَاءَهُ وَ إِنْ شَاءَ طَبَخَهَا وَ قَسَّمَ مَعَهَا خُبْزاً وَ مَرَقاً وَ لَا یُعْطِیهَا إِلَّا لِأَهْلِ الْوَلَایَةِ(1).

«60»

وَ عَنْهُ علیه السلام قَالَ: الْمَوْلُودُ إِذَا وُلِدَ یُؤَذَّنُ فِی أُذُنِهِ الْیُمْنَی وَ یُقَامُ فِی الْأَیْسَرِ(2).

«61»

وَ قَالَ علیه السلام: مَنْ لَمْ یَأْکُلِ اللَّحْمَ أَرْبَعِینَ یَوْماً سَاءَ خُلُقُهُ وَ مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ فَأَذِّنُوا فِی أُذُنِهِ (3).

«62»

وَ مِنْ کِتَابِ آدَابِ أَبِی، طَوَّلَ اللَّهُ عُمُرَهُ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: إِذَا وُلِدَ لِأَحَدِکُمْ فَکَانَ یَوْمُ السَّابِعِ فَلْیَعُقَّ عَنْهُ کَبْشاً وَ أَطْعِمُوا الْقَابِلَةَ مِنَ الْعَقِیقَةِ الرِّجْلَ بِالْوَرِکِ وَ لْیُحَنِّکْهُ بِمَاءِ الْفُرَاتِ وَ لْیُؤَذِّنْ فِی أُذُنِهِ الْیُمْنَی وَ لْیُقِمْ فِی الْیُسْرَی وَ یُسَمِّیهِ یَوْمَ السَّابِعِ وَ احْلِقُوا

وَ یُوزِنُ شَعْرَهُ فَیَتَصَدَّقُ بِوَزْنِهِ فِضَّةً أَوْ ذَهَباً فَإِنَّ اللَّهَ یَنْزِلُ اسْمُهُ مِنَ السَّمَاءِ فَإِذَا ذَبَحْتَ فَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ إِیمَاناً بِاللَّهِ وَ ثَنَاءً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ وَ شُکْراً لِرِزْقِ اللَّهِ وَ عِصْمَةً بِأَمْرِ اللَّهِ وَ مَعْرِفَةً بِفَضْلِهِ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنْ کَانَ ذَکَراً فَقُلِ- اللَّهُمَّ أَنْتَ وَهَبْتَ لَنَا ذَکَراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَا وَهَبْتَ لَنَا وَ مِنْکَ مَا أَعْطَیْتَ وَ لَکَ مَا صَنَعْنَا فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا عَلَی سُنَّتِکَ وَ سُنَّةِ رَسُولِکَ صلی الله علیه و آله وَ اخْسَأْ عَنَّا الشَّیْطَانَ الرَّجِیمَ لَکَ سُفِکَتِ الدِّمَاءُ- لَا شَرِیکَ لَکَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (4).

«63»

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: عَقَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ کَبْشاً یَوْمَ سَابِعِهِمَا وَ قَطَّعَهُ أَعْضَاءً لَمْ یَکْسِرْ مِنْهُ عَظْماً وَ أَمَرَ فَطُبِخَ بِمَاءٍ وَ مِلْحٍ وَ أَکَلُوا مِنْهُ بِغَیْرِ خُبْزٍ وَ أَطْعَمُوا الْجِیرَانَ (5).

«64»

وَ قَالَ: سَبْعُ خِصَالٍ فِی الصَّبِیِّ إِذَا وُلِدَ مِنَ السُّنَّةِ أُولَاهُنَّ یُسَمَّی وَ الثَّانِیَةُ یُحْلَقُ رَأْسُهُ وَ الثَّالِثُ یُصَّدَّقُ بِوَزْنِ شَعْرِهِ وَرِقاً أَوْ ذَهَباً إِنْ قُدِرَ عَلَیْهِ وَ الرَّابِعُ یُعَقُّ عَنْهُ وَ الْخَامِسُ یُلَطَّخُ رَأْسُهُ بِالزَّعْفَرَانِ وَ السَّادِسَةُ یُطَهَّرُ بِالْخِتَانِ وَ السَّابِعُ

ص: 122


1- 1. مکارم الأخلاق ص 261.
2- 2. مکارم الأخلاق ص 261.
3- 3. مکارم الأخلاق ص 261.
4- 4. مکارم الأخلاق ص 261.
5- 5. مکارم الأخلاق ص 261.

اطعام همسایگان از عقیقه.(1)

روایت65.

. و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای فاطمه، برای مخالفت با یهود، گوش حسن و حسین را سوراخ کن.(2)

روایت66.

. از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که به فاطمه علیها السلام امر فرمود تا سر حسن و حسین را در روز هفتم ولادت بتراشد و به وزن موی سرشان نقره صدقه دهد.(3)

روایت67.

. و در حدیث آمده است که وقتی فاطمه علیها السلام، حسن بن علی را به دنیا آورد، رسول خدا صلی الله علیه و آله در گوش او اذان گفت.(4)

روایت68.

. از کتاب محاسن: هرگاه به امام علی بن حسین بشارت نوزادی را می دادند، از پسر یا دختر بودن او سؤال نمی کرد، مگر اینکه می گفت: آیا سالم است؟ پس اگر سالم بود، می گفت: سپاس مخصوص خداوندی است که هیچ چیز را ناقص نیافرید.(5)

روایت69.

. از امام صادق علیه السلام سؤال شد: دلیل تراشیدن سر نوزاد چیست؟ حضرت فرمود: برای پاک کردن آن از موی رَحِم.(6)

روایت70.

و علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر علیه السلام در مورد نوزادی سؤال کرد که روز هفتم ولادت سرش را نتراشیده اند، فرمود: بعد از گذشتن هفت روز، لازم نیست سرش را بتراشند.(7)

روایت71.

نوادر الحکمه: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: کام فرزندانتان را به آب فرات و تربت قبر حسین علیه السلام برگیرید، و اگر موجود نبود، با آب باران.(8)

روایت72.

. از آن حضرت از پدرانش از امیرمؤمنان علیهم السلام روایت شده که فرمود: کام فرزندانتان را با خرما برگیرید، که رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز با حسن و حسین همین کار را کرد.(9)

ختنه و مسائل مربوط به آن

روایت73.

از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: ختنه برای مردان سنّت و برای زنان کرامت و احترام است.(10)

روایت74.

عبدالله بن جعفر حِمیَری به امام حسن عسکری

ص: 123


1- . مکارم الاخلاق : 261
2- . مکارم الاخلاق : 262
3- . مکارم الاخلاق : 262
4- . مکارم الاخلاق : 262
5- . مکارم الاخلاق : 262
6- . مکارم الاخلاق : 262
7- . مکارم الاخلاق : 262
8- . مکارم الاخلاق : 262
9- . مکارم الاخلاق : 262
10- . مکارم الاخلاق : 263

یُطْعَمُ الْجِیرَانُ مِنْ عَقِیقَتِهِ (1).

«65»

وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: یَا فَاطِمَةُ اثْقُبِی أُذُنَیِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ خِلَافاً لِلْیَهُودِ(2).

«66»

رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: أَنَّهُ أَمَرَ فَاطِمَةَ علیها السلام أَنْ تَحْلِقَ رَأْسَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ سَابِعِهِمَا وَ أَنْ تَتَصَدَّقَ بِوَزْنِ شَعْرِهِمَا وَرِقاً(3).

«67»

وَ فِی الْحَدِیثِ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَذَّنَ فِی أُذُنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ حِینَ وَلَدَتْهُ فَاطِمَةُ علیها السلام (4).

«68»

مِنْ کِتَابِ الْمَحَاسِنِ،: کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ إِذَا بُشِّرَ بِوَلَدٍ لَمْ یَسْأَلْ ذَکَراً أَمْ أُنْثَی حَتَّی یَقُولَ أَ سَوِیٌّ فَإِذَا کَانَ سَوِیّاً قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَخْلُقْ شَیْئاً مُشَوَّهاً(5).

«69»

سُئِلَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا الْعِلَّةُ فِی حَلْقِ الرَّأْسِ لِلْمَوْلُودِ قَالَ تَطْهِیراً مِنْ شَعْرِ الرَّحِمِ (6).

«70»

وَ سَأَلَ عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ أَخَاهُ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ مَوْلُودٍ لَمْ یُحْلَقْ رَأْسُهُ یَوْمَ السَّابِعِ فَقَالَ إِذَا مَضَی سَبْعَةُ أَیَّامٍ فَلَیْسَ عَلَیْهِ حَلْقٌ (7).

«71»

مِنْ نَوَادِرِ الحِکْمَةِ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: حَنِّکُوا أَوْلَادَکُمْ بِمَاءِ الْفُرَاتِ وَ بِتُرْبَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِنْ لَمْ یَکُنْ فَبِمَاءِ السَّمَاءِ(8).

«72»

عَنْهُ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: حَنِّکُوا أَوْلَادَکُمْ بِالتَّمْرِ فَکَذَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام (9).

فی الختان و ما یتعلق به.

«73»

عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: الْخِتَانُ سُنَّةٌّ لِلرِّجَالِ مَکْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ(10).

«74»

وَ کَتَبَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ

ص: 123


1- 1. مکارم الأخلاق ص 261.
2- 2. مکارم الأخلاق ص 262.
3- 3. مکارم الأخلاق ص 262.
4- 4. مکارم الأخلاق ص 262.
5- 5. مکارم الأخلاق ص 262.
6- 6. مکارم الأخلاق ص 262.
7- 7. مکارم الأخلاق ص 262.
8- 8. مکارم الأخلاق ص 262.
9- 9. مکارم الأخلاق ص 262.
10- 10. مکارم الأخلاق ص 263.

علیه السلام نوشت: از افراد صالح روایت شده که فرزندان خود را در روز هفتم ختنه کنید تا پاکیزه شوند، که زمین از بول انسان ختنه نشده به ناله درآید، ولی - جانم به فدایت - حجامت گرهای شهر ما در این کار مهارت ندارند و در روز هفتم ختنه نمی کنند، و نزد ما یک یهودیِ حجامت گر هست، آیا یهودی می تواند اولاد مسلمانان را ختنه کند؟ حضرت در جواب نوشت: در روز هفتم انجام دهید و با سنت مخالفت نکنید، ان شاء الله.(1)

روایت75.

از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: هنگام ختنه کردن کودک بگوید: «اللهمَّ هَذِهِ سُنَّتُکَ وَ سُنَّةُ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اتِّبَاعُ مِثَالِکَ وَ کُتُبِکَ بِمَشِیَّتِکَ وَ إِرَادَتِکَ وَ قَضَائِکَ لِأَمْرٍ أَرَدْتَهُ وَ قَضَاءٍ حَتَمْتَهُ وَ أَمْرٍ أَنْفَذْتَهُ فَأَذَقْتَهُ حَرَّ الْحَدِیدِ فِی خِتَانِهِ وَ حِجَامَتِهِ لِأَمْرٍ أَنْتَ أَعْرَفُ بِهِ مِنَّا، اللهمَّ طَهِّرْهُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ زِدْ فِی عُمُرِهِ وَ ادْفَعِ الْآفَاتِ عَنْ بَدَنِهِ وَ الْأَوْجَاعَ فِی جِسْمِهِ وَ زِدْهُ مِنَ الْغِنَی وَ ادْفَعْ عَنْهُ الْفَقْرَ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ وَ لَا نَعْلَمُ»، خداوندا این سنّت تو و سنّت پیامبر تو است که درودهایت بر او و خاندانش باد، و پیروی از مثال تو و کتابهای توست، با مشیت و اراده و حکم تو به امری که خودت خواستی و حتمی قرار دادی، و امری که جاری فرمودی و او را از حرارت آهن در ختنه و حجامت چشاندی، به خاطر چیزی که خودت از ما بهتر می دانی. خداوندا، او را از گناهان پاک کن و عمرش را زیاد فرما و آفات را از بدنش و دردها را از جسمش دور کن، و بی نیازی­اش را زیاد کن و فقر را از او دور نما، که تو می دانی و ما نمی دانیم.(2)

روایت76.

از امام کاظم علیه السلام روایت شده که وقتی فرزندش امام رضا علیه السلام متولد شد، فرمود: این فرزندم ختنه شده و طاهر و پاک به دنیا آمد، با این حال ما به خاطر عمل به سنت و پیروی از آیین حنیف اسلام، تیغ را بر آن می گذرانیم.(3)

روایت77.

و از آن حضرت علیه السلام نقل شده که فرمود: هر که این دعا را در وقت ختنه فرزند خود نخوانده، تا پیش از بلوغ او، هر وقت شد بخواند که فرزند را از سوزش آهن، از کشته شدن و امثال آن نگه دارد.(4)

روایت78.

به نقل از طبّ الأئمه، از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: فرزندانتان را در روز هفتم ختنه کنید که پاکیزه تر است و گوشت آن زودتر می روید. و فرمود: زمین از ادرار شخص ختنه نشده تا چهل روز آلوده است.(5)

روایت79.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: سوراخ کردن گوش پسر سنت است، و ختنه او تا روز هفتم سنت است، و ختنه زنان کرامت آنهاست و سنت نیست، و چه چیز از کرامت بهتر است؟!(6)

روایت80.

. به نقل از التهذیب از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: چون زنان با پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت کردند، در میانشان زنی بنام ام حبیبه بود که کنیزان را ختنه می کرد.

ص: 124


1- . مکارم الاخلاق : 263
2- . مکارم الاخلاق : 263
3- . مکارم الاخلاق : 263
4- . مکارم الاخلاق : 263
5- . مکارم الاخلاق : 263
6- . مکارم الاخلاق : 264

علیهما السلام أَنَّهُ رُوِیَ عَنِ الصَّالِحِینَ: أَنِ اخْتِنُوا أَوْلَادَکُمْ یَوْمَ السَّابِعِ تَطَهَّرُوا فَإِنَّ الْأَرْضَ تَضِجُّ إِلَی اللَّهِ مِنْ بَوْلِ الْأَغْلَفِ وَ لَیْسَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ لِحَجَّامِی بَلَدِنَا حِذْقٌ بِذَلِکَ وَ لَا یَخْتِنُونَهُ یَوْمَ السَّابِعِ وَ عِنْدَنَا حَجَّامٌ مِنَ الْیَهُودِ فَهَلْ یَجُوزُ لِلْیَهُودِ أَنْ یَخْتِنُوا أَوْلَادَ الْمُسْلِمِینَ أَمْ لَا فَوَقَّعَ علیه السلام یَوْمَ السَّابِعِ فَلَا تُخَالِفُوا السُّنَنَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ (1).

«75»

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: فِی الصَّبِیِّ إِذَا خُتِنَ قَالَ یَقُولُ- اللَّهُمَّ هَذِهِ سُنَّتُکَ وَ سُنَّةُ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اتِّبَاعُ مِثَالِکَ وَ کُتُبِکَ بِمَشِیَّتِکَ وَ إِرَادَتِکَ وَ قَضَائِکَ لِأَمْرٍ أَرَدْتَهُ وَ قَضَاءٍ حَتَمْتَهُ وَ أَمْرٍ أَنْفَذْتَهُ فَأَذَقْتَهُ حَرَّ الْحَدِیدِ فِی خِتَانِهِ وَ حِجَامَتِهِ لِأَمْرٍ أَنْتَ أَعْرَفُ بِهِ مِنَّا اللَّهُمَّ طَهِّرْهُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ زِدْ فِی عُمُرِهِ وَ ادْفَعِ الْآفَاتِ عَنْ بَدَنِهِ وَ الْأَوْجَاعَ فِی جِسْمِهِ وَ زِدْهُ مِنَ الْغِنَی وَ ادْفَعْ عَنْهُ الْفَقْرَ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ وَ لَا نَعْلَمُ (2).

«76»

عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام قَالَ: لَمَّا وُلِدَ ابْنُهُ یَعْنِی الرِّضَا علیه السلام إِنَّ ابْنِی هَذَا وُلِدَ مَخْتُوناً طَاهِراً مُطَهَّراً وَ لَکِنَّا سَنُمِرُّ الْمُوسَی عَلَیْهِ لِإِصَابَةِ السُّنَّةِ وَ اتِّبَاعِ الْحَنِیفِیَّةِ(3).

«77»

عَنْهُ علیه السلام قَالَ: أَیُّ رَجُلٍ لَمْ یَقُلْهَا عَلَی خِتَانِ وَلَدِهِ فَلْیَقُلْهَا عَلَیْهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَحْتَلِمَ فَإِنْ قَالَهَا کُفِیَ حَرَّ الْحَدِیدِ مِنْ قَتْلٍ أَوْ غَیْرِهِ (4).

«78»

مِنْ طِبِّ الْأَئِمَّةِ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: اخْتِنُوا أَوْلَادَکُمْ فِی السَّابِعِ فَإِنَّهُ أَطْهَرُ وَ أَسْرَعُ لِنَبَاتِ اللَّحْمِ وَ قَالَ إِنَّ الْأَرْضَ تَنْجَسُ بِبَوْلِ الْأَغْلَفِ أَرْبَعِینَ یَوْماً(5).

«79»

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: ثَقْبُ أُذُنِ الْغُلَامِ مِنَ السُّنَّةِ وَ خِتَانُهُ لِسَبْعَةِ أَیَّامٍ مِنَ السُّنَّةِ وَ خَفْضُ النِّسَاءِ مَکْرُمَةٌ لَیْسَتْ مِنَ السُّنَّةِ وَ أَیُّ شَیْ ءٍ أَفْضَلُ مِنَ الْمَکْرُمَةِ(6).

«80»

وَ مِنْ تَهْذِیبِ الْأَحْکَامِ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا هَاجَرَتِ النِّسَاءُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هَاجَرَتْ فِیهِنَّ امْرَأَةٌ یُقَالُ لَهَا أُمُّ حَبِیبَةَ وَ کَانَتْ خَافِضَةً تَخْفِضُ الْجَوَارِیَ

ص: 124


1- 1. مکارم الأخلاق ص 263.
2- 2. مکارم الأخلاق ص 263.
3- 3. مکارم الأخلاق ص 263.
4- 4. مکارم الأخلاق ص 263.
5- 5. مکارم الأخلاق ص 263.
6- 6. مکارم الأخلاق ص 264.

حضرت به او فرمود: ام حبیبه! هنوز هم شغل سابق را داری؟ گفت: بله ای رسول خدا، مگر اینکه حرام باشد و مرا از آن نهی فرمایید! فرمود: نه بلکه حلال است، نزدیک بیا تا چیزی به تو بیاموزم! ام حبیبه نزدیک پیامبر رفت، حضرت فرمود: وقتی ختنه می کنی، زیاده روی نکن و کم بردار، که صورت را شاداب تر می کند و شوهر بیشتر لذت می برد. ام حبیبه خواهری داشت بنام ام عطیه که آرایشگر بود. ام حبیبه سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را به او گفت. ام عطیه نزد پیامبر رفت و گفته خواهر را به ایشان عرضه داشت؛ حضرت فرمود: نزدیک بیا! بعد فرمود: هرگاه کنیزان را آرایش می کنی، صورتشان را با کهنه شستشو نده، که آب و رنگ چهره را می برد.(1)

روایت81.

مکارم الاخلاق: از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: علی بن حسین علیه السلام هرگاه وقت زایمان زن فرامی رسید می گفت: هر زنی که در خانه است بیرون کنید، تا اولین کسی که به عورت پسر نگاه می کند، زن نباشد.(2)

روایت82.

. عیون اخبار الرضا علیه السلام: علی بن میثم از پدرش از مادرش نقل کرد و گفت: از نجمه مادر امام رضا علیه السلام شنیدم که گفت: وقتی رضا علیه السلام به دنیا آمد، او را در پارچه ای سفید به موسی علیه السلام دادم، پس در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت، و آب فرات طلب کرد و کام او را برداشت...(3)

روایت83.

. نوادر راوندی: موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام نقل کرد: علی علیه السلام فرمود: صحیفه ای را یافتیم که شخص ختنه نشده نباید در زمان مسلمانی بدون ختنه باقی بماند، بلکه اگر دویست سال هم داشته باشد، باید او را ختنه کنند.(4)

روایت84.

. نهج البلاغه: شخصی در حضور امام، مردی را به تولّد نوزادش که به دنیا آمده بود، اینگونه تبریک گفت: قدم دلاوری یکّه سوار مبارک باد. امام علیه السلام فرمود: چنین مگو! بلکه بگو: خدای بخشنده را شکرگزار، و نوزاد بخشیده شده

ص: 125


1- . مکارم الاخلاق : 264
2- . مکارم الاخلاق : 269
3- . عیون الاخبار 1 : 20
4- . نوادر راوندی : 23

فَلَمَّا رَآهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ لَهَا یَا أُمَّ حَبِیبَةَ الْعَمَلُ الَّذِی کَانَ فِی یَدِکِ هُوَ فِی یَدِکِ الْیَوْمَ قَالَتْ نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَّا أَنْ یَکُونَ حَرَاماً فَتَنْهَانِی عَنْهُ قَالَ لَا بَلْ حَلَالٌ فَادْنِی مِنِّی حَتَّی أُعَلِّمَکِ قَالَ فَدَنَتْ مِنْهُ فَقَالَ یَا أُمَّ حَبِیبَةَ إِذَا أَنْتِ فَعَلْتِ فَلَا تُنْهِکِی أَیْ لَا تَسْتَأْصِلِی وَ أَشِمِّی فَإِنَّهُ أَشْرَقُ لِلْوَجْهِ وَ أَحْظَی عِنْدَ الزَّوْجِ قَالَ فَکَانَتْ لِأُمِّ حَبِیبَةَ أُخْتٌ یُقَالُ لَهَا أُمُّ عَطِیَّةَ وَ کَانَتْ مُقَیِّنَةً یَعْنِی مَاشِطَةً فَلَمَّا انْصَرَفَتْ أُمُّ حَبِیبَةَ إِلَی أُخْتِهَا أَخْبَرَتْهَا بِمَا قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَقْبَلَتْ أُمُّ عَطِیَّةَ إِلَی النَّبِیِّ فَأَخْبَرَتْهُ بِمَا قَالَتْ لَهَا أُخْتُهَا فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ادْنِی مِنِّی یَا أُمَّ عَطِیَّةَ إِذَا أَنْتِ قَیَّنْتِ الْجَارِیَةَ فَلَا تَغْسِلِی وَجْهَهَا بِالْخِرْقَةِ فَإِنَّ الْخِرْقَةَ تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ (1).

«81»

مکا، [مکارم الأخلاق] عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام إِذَا حَضَرَ وِلَادَةُ الْمَرْأَةِ قَالَ أَخْرِجُوا مَنْ فِی الْبَیْتِ مِنَ النِّسَاءِ- لَا تَکُونُ امْرَأَةٌ أَوَّلَ نَاظِرٍ إِلَی عَوْرَتِهِ (2).

«82»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] تَمِیمٌ الْقُرَشِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أُمِّهِ قَالَ سَمِعْتُ نَجْمَةَ أُمَّ الرِّضَا علیه السلام تَقُولُ: لَمَّا وُلِدَ الرِّضَا علیه السلام نَاوَلْتُهُ مُوسَی علیه السلام فِی خِرْقَةٍ بَیْضَاءَ فَأَذَّنَ فِی أُذُنِهِ الْأَیْمَنِ وَ أَقَامَ فِی الْأَیْسَرِ وَ دَعَا بِمَاءِ الْفُرَاتِ فَحَنَّکَهُ إِلَی آخِرِ الْخَبَرِ(3).

«83»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: وَجَدْنَا صَحِیفَةً أَنَّ الْأَغْلَفَ لَا یُتْرَکُ فِی الْإِسْلَامِ حَتَّی یَخْتَتِنَ وَ لَوْ بَلَغَ مِائَتَیْ سَنَةٍ(4).

«84»

نَهْجُ الْبَلَاغَةِ،: هَنَّأَ بِحَضْرَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام رَجُلٌ رَجُلًا بِغُلَامٍ وُلِدَ لَهُ فَقَالَ لِیَهْنِئْکَ الْفَارِسُ فَقَالَ علیه السلام لَا تَقُلْ ذَلِکَ وَ لَکِنْ قُلْ شَکَرْتَ الْوَاهِبَ

ص: 125


1- 1. مکارم الأخلاق ص 264.
2- 2. مکارم الأخلاق ص 269.
3- 3. عیون الأخبار ج 1 ص 20.
4- 4. نوادر الراوندیّ ص 23.

بر تو مبارک باد، به امید اینکه بزرگ شود و از نیکوکاری­اش بهره مند گردی! (1)

روایت85.

. مُسکّن الفؤاد: از علی علیه السلام روایت است که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله برای تسلیت دادن می­فرمود: «آجَرَکُمُ الله وَ رَحِمَکُمْ»، خداوند به شما اَجر دهد و بر شما رحم کند. و برای تبریک گفتن می فرمود: «بَارَکَ الله لَکُمْ وَ بَارَکَ عَلَیْکُمْ»، خداوند برای شما و بر شما برکت قرار دهد.(2)

روایت86.

. دعائم الاسلام: از علی علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که نوزادش به دنیا می آید، باید در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگوید، زیرا این کار باعث مصون ماندن از شیطان است. و امر فرمود تا این کار را برای حسن و حسین انجام دهند و همراه با اذان، در گوش آنها سوره حمد، آیة الکرسی، آخر سوره حشر، سوره اخلاص و سوره های معوّذتین را بخوانند.(3)

روایت87.

. هدایه: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کسی در گرو و مرهون عقیقه خود است، و کسی که نوزادش به دنیا می آید، باید در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگوید، و اگر توانست، در همان لحظه تولد کامش را با آب فرات بردارد، و نیکوترین نامها و نیکوترین کنیه ها را بر او بگذارد، و نامهای «عیسی»، «حَکَم»، «حارث» و نیز اگر نام فرزند محمد بود، «ابوالقاسم» را به عنوان کنیه بر او نگذارد، و راست ترین نامها، نامهایی است که به عبودیت مربوط است، و بهترین نامها، نامهای پیامبران است.(4)

روایت88.

. و پیامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود: بر خلاف یهودیان، گوش دو فرزندم حسن و حسین را سوراخ کن.(5)

روایت89.

. و امام صادق علیه السلام فرمود: بعد از ولادت نوزاد باید برایش عقیقه و گوشش را سوراخ کنند و موهایش را پس از اینکه خشک شد وزن کنند و به میزان آن نقره صدقه بدهند، همه اینها باید در روز هفتم ولادت باشد.(6)

روایت90.

و امام صادق علیه السلام فرمود: ختنه برای مردان سنّت و برای زنان کرامت است.(7)

روایت91.

و در حدیث دیگری آمده است که زمین از ادرار شخص ختنه نشده ناله می کند.(8)

ص: 126


1- . نهج البلاغه 3 : 236
2- . مسکن الفؤاد : 117
3- . دعائم الإسلام 1 : 147
4- . الهدایة : 70 ؛ در آنجا روایت اول را از امام صادق (ع) نقل کرده است.
5- . الهدایة : 70 ؛ در آنجا روایت اول را از امام صادق (ع) نقل کرده است.
6- . الهدایة : 70 ؛ در آنجا روایت اول را از امام صادق (ع) نقل کرده است.
7- . الهدایة : 70 ؛ در آنجا روایت اول را از امام صادق (ع) نقل کرده است.
8- . الهدایة : 70 ؛ در آنجا روایت اول را از امام صادق (ع) نقل کرده است.

وَ بُورِکَ لَکَ فِی الْمَوْهُوبِ وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ (1).

«85»

مُسَکِّنُ الْفُؤَادِ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا عَزَّی قَالَ آجَرَکُمُ اللَّهُ وَ رَحِمَکُمْ وَ إِذَا هَنَّأَ قَالَ بَارَکَ اللَّهُ لَکُمْ وَ بَارَکَ عَلَیْکُمْ (2).

«86»

دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ وُلِدَ لَهُ مَوْلُودٌ فَلْیُؤَذِّنْ فِی أُذُنِهِ الْیُمْنَی وَ لْیُقِمْ فِی الْیُسْرَی فَإِنَّ ذَلِکَ عِصْمَةٌ مِنَ الشَّیْطَانِ وَ إِنَّهُ صلی الله علیه و آله أَمَرَ أَنْ یُفْعَلَ ذَلِکَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ أَنْ یُقْرَأَ مَعَ الْأَذَانِ فِی آذَانِهِمَا- فَاتِحَةُ الْکِتَابِ وَ آیَةُ الْکُرْسِیِّ وَ آخِرُ سُورَةِ الْحَشْرِ وَ سُورَةُ الْإِخْلَاصِ وَ الْمُعَوِّذَتَانِ (3).

«87»

الْهِدَایَةُ،: قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله کُلُّ امْرِئٍ مُرْتَهَنٌ بِعَقِیقَتِهِ وَ مَنْ وُلِدَ لَهُ وَلَدٌ فَلْیُؤَذِّنْ فِی أُذُنِهِ الْأَیْمَنِ وَ لْیُقِمْ فِی الْأَیْسَرِ وَ یُحَنِّکُهُ بِمَاءِ الْفُرَاتِ سَاعَةَ یُولَدُ إِنْ قَدَرَ عَلَیْهِ وَ یُسَمِّی بِأَحْسَنِ الْأَسْمَاءِ وَ یَکْنِیهِ بِأَحْسَنِ الْکُنَی وَ لَا یَکْنِیهِ بِعِیسَی وَ لَا بِالْحَکَمِ وَ لَا بِالْحَارِثِ وَ لَا بِأَبِی الْقَاسِمِ إِذَا کَانَ الِاسْمُ مُحَمَّداً وَ أَصْدَقُ الْأَسْمَاءِ مَا سُمِّیَ بِالْعُبُودِیَّةِ وَ أَفْضَلُهَا أَسْمَاءُ الْأَنْبِیَاءِ(4).

«88»

وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِفَاطِمَةَ علیها السلام اثْقُبِی عَلَی أُذُنِ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ خِلَافاً عَلَی الْیَهُودِ(5).

«89»

وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: یُعَقُّ عَلَی الْمَوْلُودِ وَ یُثْقَبُ أُذُنُهُ وَ یُوزَنُ شَعْرُهُ بَعْدَ مَا یُجَفَّفُ بِفِضَّةٍ وَ یُتَصَدَّقُ بِهِ کُلُّ ذَلِکَ یَوْمَ السَّابِعِ (6).

«90»

وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: الْخِتَانُ سُنَّةٌ فِی الرِّجَالِ مَکْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ(7).

«91»

وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ: أَنَّ الْأَرْضَ تَضِجُّ إِلَی اللَّهِ مِنْ بَوْلِ الْأَغْلَفِ (8).

ص: 126


1- 1. نهج البلاغة ج 3 ص 236.
2- 2. مسکن الفؤاد ص 117.
3- 3. دعائم الإسلام ج 1 ص 147.
4- 4. الهدایة ص 70 و فیها روی الحدیث الأول عن الصادق علیه السلام .
5- 5. الهدایة ص 70 و فیها روی الحدیث الأول عن الصادق علیه السلام .
6- 6. الهدایة ص 70 و فیها روی الحدیث الأول عن الصادق علیه السلام .
7- 7. الهدایة ص 70 و فیها روی الحدیث الأول عن الصادق علیه السلام .
8- 8. الهدایة ص 70 و فیها روی الحدیث الأول عن الصادق علیه السلام .

باب پنجم : نامها و کنیه ها

روایات

روایت1.

خصال: سکونی از امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله از چهار کنیه نهی فرمود: ابوعیسی، ابوالحَکَم، أبومالک و اگر نام شخص محمد بود، از انتخاب ابوالقاسم به عنوان کنیه نهی فرمود.(1)

روایت2.

خصال: جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر فراز منبر خویش فرمود: بهترین نامها «عبدالله»، «عبدالرحمن»، «حارثه» و «هَمّام» است، و بدترین نامها «ضِرار»، «مُرّة»، «حَرب» و «ظالِم»است.(2)

روایت3.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: از امام رضا از پدرانش علیهم السلام روایت شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله برای حسَن در روز هفتم ولادت نام انتخاب کرد، و نام حُسین را هم از حسَن برگرفت، و ذکر فرمود که بین ولادت آن دو، فقط به مدت یک حمل فاصله بود.(3)

روایت4.

قرب الاسناد: ابن عُلوان از امام صادق از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله، نامهای ناپسند و قبیح مردان و شهرها را تغییر می داد.(4)

روایت5.

. قرب الاسناد: ابوالبختری از امام صادق علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فرزندان سقط شده تان را نامگذاری کنید، زیرا وقتی مردم در روز قیامت با نامهایشان فراخوانده می شوند، بچه های سقط شده به پدرانشان آویزان می شوند

ص: 127


1- . خصال 1 : 171
2- . خصال 1 : 171 ؛ رمز درج شده برای آن «ب» بود که اشتباه است.
3- . عیون الاخبار 2 : 42 ؛ رمز درج شده برای آن «لی» بود که اشتباه است.
4- . قرب الاسناد : 45

باب 5 الأسماء و الکنی

الأخبار

«1»

ل، [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام: أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله نَهَی عَنْ أَرْبَعِ کُنًی عَنْ أَبِی عِیسَی وَ عَنْ أَبِی الْحَکَمِ وَ عَنْ أَبِی مَالِکٍ وَ عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ إِذَا کَانَ الِاسْمُ مُحَمَّداً(1).

«2»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی مِنْبَرِهِ: أَلَا إِنَّ خَیْرَ الْأَسْمَاءِ عَبْدُ اللَّهِ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ وَ حَارِثَةُ وَ هَمَّامٌ وَ شَرُّ الْأَسْمَاءِ ضِرَارٌ وَ مُرَّةُ وَ حَرْبٌ وَ ظَالِمٌ (2).

«3»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِالْأَسَانِیدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: سَمَّی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَسَناً یَوْمَ السَّابِعِ وَ اشْتَقَّ مِنِ اسْمِ الْحَسَنِ حُسَیْناً وَ ذَکَرَ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُمَا إِلَّا الْحَمْلُ (3).

«4»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُغَیِّرُ الْأَسْمَاءَ الْقَبِیحَةَ فِی الرِّجَالِ وَ الْبُلْدَانِ (4).

«5»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: سَمُّوا أَسْقَاطَکُمْ فَإِنَّ النَّاسَ إِذَا دُعُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِأَسْمَائِهِمْ تَعَلَّقَ الْأَسْقَاطُ بِآبَائِهِمْ

ص: 127


1- 1. الخصال ج 1 ص 171.
2- 2. الخصال ج 1 ص 171 و کان الرمز( ب) و هو خطأ.
3- 3. عیون الأخبار ج 2 ص 42 و کان الرمز( لی) و هو خطأ.
4- 4. قرب الإسناد ص 45.

که چرا برای من نام انتخاب نکردید؟! راوی گوید: اصحاب گفتند: ای رسول خدا، برای سقطهایی که می دانیم پسر است اسم مذکر و برای بچه هایی که می دانیم دختر است اسم مؤنث انتخاب می کنیم، حال در مورد سقط هایی که جنسیتشان مشخص نیست چه کنیم؟ فرمود: با نامهای مشترک نامگذاری کنید، مثل زائده، طلحه، عَنبسه و حمزه.(1)

روایت6.

. علل الشرائع، خصال: امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: فرزندانتان را نامگذاری کنید، پس اگر نمی دانستید پسر است یا دختر، اسمهایی انتخاب کنید که بین پسر و دختر مشترک است، زیرا سِقط شده های شما وقتی در قیامت به شما برسند و برایشان اسم انتخاب نکرده باشید، به پدرش می گوید: چرا برای من نام انتخاب نکردی؟ و رسول خدا صلی الله علیه و آله مُحسن را پیش از ولادتش نامگذاری کرده بود.(2)

روایت7.

معانی الاخبار،(3) عیون اخبار الرضا علیه السلام: احمد بن اَشیَم از امام رضا علیه السلام روایت کرد که فرمود: به آن حضرت گفتم: فدایت گردم، چرا عرب نامهایی چون «کَلب» (سگ)، «نَمِر» (بَبر)، «فَهْد» (یوزپلنگ) و امثال آن را بر فرزندانشان گذاشتند؟ فرمود: عرب چون همیشه جنگ داشتند، با نام های فرزندانشان در دل دشمن بیم می انداختند، و به قصد خوش یُمنی و از فال نیک، بندگانشان را به «فَرَج»، «مبارک»، «مَیمون» و امثال آن می نامیدند.(4)

روایت8.

. عیون اخبار الرضا علیه السلام: از امام رضا از پدرانش علیهم السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر پسر را محمد نامیدید، به او احترام بگذارید، در مجالس جای وسیع به او بدهید و با او ترشرویی نکنید.(5)

روایت9.

صحیفة الرضا علیه السلام: از امام رضا از پدرانش علیهم السلام مثل آن را روایت کرده است.(6)

روایت10.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ جمعی نیستند که شور و مشورتی داشته باشند و در میان آنان کسی به نام محمّد یا حامد یا محمود و یا احمد باشد و او را داخل کنند و نظرش را جزء آراء به حساب آورند،

ص: 128


1- . قرب الاسناد : 74
2- . خصال 2 : 429
3- . در نسخه اصلی بود، رک عیون الاخبار 1 : 315
4- . معانی الاخبار : 391
5- . عیون الاخبار 2 : 29
6- . صحیفة الرضا : 20

فَیَقُولُونَ لِمَ لَمْ تُسَمُّونِی قَالَ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا مَنْ عَرَفْنَا أَنَّهُ ذَکَرٌ سَمَّیْنَاهُ بِاسْمِ الذُّکُورِ وَ مَنْ عَرَفْنَاهُ أُنْثَی سَمَّیْنَاهَا بِاسْمِ الْإِنَاثِ أَ رَأَیْتَ مَنْ لَمْ یَسْتَبِنْ خَلْقُهُ کَیْفَ نُسَمِّیهِ قَالَ بِالْأَسْمَاءِ الْمُشْتَرَکَةِ مِثْلِ زَائِدَةَ وَ طَلْحَةَ وَ عَنْبَسَةَ وَ حَمْزَةَ(1).

«6»

ع، [علل الشرائع] ل، [الخصال] الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: سَمُّوا أَوْلَادَکُمْ فَإِنْ لَمْ تَدْرُوا أَ ذَکَرٌ أَوْ أُنْثَی فَسَمُّوهُمْ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی تَکُونُ لِلذَّکَرِ وَ الْأُنْثَی فَإِنَّ أَسْقَاطَکُمْ إِذَا لَقُوکُمْ فِی الْقِیَامَةِ وَ لَمْ تُسَمُّوهُمْ یَقُولُ السِّقْطُ لِأَبِیهِ أَلَّا سَمَّیْتَنِی وَ قَدْ سَمَّی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مُحَسِّناً قَبْلَ أَنْ یُولَدَ(2).

«7»

مع، [معانی الأخبار] ن،(3)

[عیون أخبار الرضا علیه السلام] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَشْیَمَ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لِمَ سَمَّوُا الْعَرَبُ أَوْلَادَهُمْ بِکَلْبٍ وَ نَمِرٍ وَ فَهْدٍ وَ أَشْبَاهِ ذَلِکَ قَالَ کَانَتِ الْعَرَبُ أَصْحَابَ حَرْبٍ فَکَانَتْ تُهَوِّلُ عَلَی الْعَدُوِّ بِأَسْمَاءِ أَوْلَادِهِمْ وَ یُسَمُّونَ عَبِیدَهُمْ- فَرَجْ وَ مُبَارَکْ وَ مَیْمُونْ [فَرَجاً وَ مُبَارَکاً وَ مَیْمُوناً] وَ أَشْبَاهَ ذَلِکَ یَتَیَمَّنُونَ بِهَا(4).

«8»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِالْأَسَانِیدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِذَا سَمَّیْتُمُ الْوَلَدَ مُحَمَّداً فَأَکْرِمُوهُ وَ أَوْسِعُوا لَهُ فِی الْمَجْلِسِ وَ لَا تُقَبِّحُوا لَهُ وَجْهاً(5).

«9»

صح، [صحیفة الرضا علیه السلام] عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام: مِثْلَهُ (6).

«10»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَا مِنْ قَوْمٍ کَانَتْ لَهُمْ مَشُورَةٌ فَحَضَرَ مَعَهُمْ مَنِ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ أَوْ حَامِدٌ أَوْ مَحْمُودٌ أَوْ أَحْمَدُ فَأَدْخَلُوهُ فِی مَشُورَتِهِمْ إِلَّا

ص: 128


1- 1. قرب الإسناد ص 74.
2- 2. الخصال ج 2 ص 429.
3- 3. زیادة من الأصل، راجع عیون الأخبار ج 1 ص 315.
4- 4. معانی الأخبار ص 391.
5- 5. عیون الأخبار ج 2 ص 29.
6- 6. صحیفة الرضا: 20.

جز اینکه آن مشورت برایشان نتیجه خیر دهد.(1)

روایت11.

صحیفة الرضا علیه السلام: از امام رضا از پدرانش علیهم السلام مثل آن را نقل کرده است.(2)

روایت12.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: سفره ای نباشد که شخصی با نام احمد یا محمّد بر آن حاضر گردد، جز آنکه آن خانه در هر روز دو بار تقدیس شود.(3)

روایت13.

صحیفة الرضا علیه السلام: از امام رضا از پدرانش علیهم السلام مثل آن را نقل کرده است.(4)

روایت14.

امالی شیخ طوسی: اصبغ از امیرمؤمنان صلوات الله علیه روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خانواده ای نیست که در آن اسم یکی از پیامبران باشد مگر اینکه خداوند فرشته ای می فرستد تا آنها را در صبحگاه و شامگاه تقدیس کند.(5)

روایت15.

امالی شیخ طوسی: از محمد بن حمید مثل آن را روایت کرده و در پایان افزوده است: ابواسحاق گفت: و مثل همان را در مورد شبهایشان ذکر کرد. ابواسحاق گفت: اصبغ (با رفع سلسله سند) گفت: قومی نباشند که در آنها پسری به دنیا بیاید مگر اینکه در آنها عزّتی حاصل گردد که پیش از آن نبود.(6)

روایت16.

علل الشرائع: ابن اَسباط از عمویش با رفع سند به علی علیه السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فرزندانتان را «حَکَم» و «ابوالحَکَم» ننامید، زیرا تنها خداوند «حَکَم» است.(7)

روایت17.

معانی الاخبار:

ص: 129


1- . عیون الاخبار 2 : 29
2- . صحیفة الرضا علیه السلام : 20
3- . عیون الاخبار 2 : 29
4- . صحیفة الرضا : 20
5- . امالی طوسی 2 : 69
6- . امالی طوسی 2 : 124
7- . علل الشرایع : 583 در ضمن یک روایت

خِیرَ لَهُمْ (1).

«11»

صح، [صحیفة الرضا علیه السلام] عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام: مِثْلَهُ (2).

«12»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَا مِنْ مَائِدَةٍ وُضِعَتْ وَ حَضَرَ عَلَیْهَا مَنِ اسْمُهُ أَحْمَدُ أَوْ مُحَمَّدٌ إِلَّا قُدِّسَ ذَلِکَ الْمَنْزِلُ فِی کُلِّ یَوْمٍ مَرَّتَیْنِ (3).

«13»

صح، [صحیفة الرضا علیه السلام] عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام: مِثْلَهُ (4).

«14»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمَیْدٍ الرَّازِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنِ الْأَصْبَغِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ فِیهِمُ اسْمُ نَبِیٍّ إِلَّا بَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِمْ مَلَکاً یُقَدِّسُهُمْ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِ (5).

«15»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سَهْلِ بْنِ فِیرُوزَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمَیْدٍ: مِثْلَهُ وَ زَادَ فِی آخِرِهِ قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ وَ ذَکَرَ مِثْلَ ذَلِکَ فِی لَیْلِهِمْ قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ قَالَ الْأَصْبَغُ وَ رَفَعَهُ: وَ مَا مِنْ قَوْمٍ وُلِدَ فِیهِمْ مَوْلُودٌ ذَکَرٌ إِلَّا حَدَثَ فِیهِمْ عِزٌّ لَمْ یَکُنْ (6).

«16»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ رَجُلٍ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ رَفَعَهُ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا تُسَمُّوا أَوْلَادَکُمُ الْحَکَمَ وَ لَا أَبَا الْحَکَمِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَکَمُ (7).

«17»

مع، [معانی الأخبار] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ

ص: 129


1- 1. عیون الأخبار ج 2 ص 29.
2- 2. صحیفة الرضا علیه السلام ص 20.
3- 3. عیون الأخبار ج 2: 29.
4- 4. صحیفة الرضا ص 20.
5- 5. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 69.
6- 6. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 124.
7- 7. علل الشرائع ص 583 ضمن حدیث.

معمر بن عُمر از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: راست ترین نامها آن است که به [نشانه] عبودیت باشد، و بهترین نامها، نامهای پیامبران صلوات الله علیهم است.(1)

روایت18.

فقه الرضا علیه السلام: بهترین نامها و نیکوترین کنیه ها را بر او بگذار، و کنیه های «ابوعیسی»، «ابوالحَکَم»، «ابوالحارث»، و اگر نامش محمد بود، کنیه «ابوالقاسم» را برایش انتخاب نکن، و نامگذاری را در روز هفتم ولادت انجام بده.(2)

روایت19.

تفسیر عیاشی: ربعی بن عبدالله گفت: به امام صادق علیه السلام گفته شد: فدایت گردم، ما فرزندانمان را به نامهای شما و نامهای پدرانتان می نامیم، آیا این کار برایمان فایده دارد؟ فرمود: آری به خدا قسم، آیا دین چیزی جز دوستی و محبت است؟ خداوند فرمود: «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ الله وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ»،(3)

{بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید.}

روایت20.

نوادر راوندی: از موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اولین عطا و بخشش شما به فرزندتان، اسم است، پس نام نیکو برای او انتخاب کنید.(4)

روایت21.

با همین سند گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین نامها «عبدالله»، «عبدالرحمن» و نامهایی است که در آن «عبد» است، و بدترین نامها «هَمّام» و «حارث» است، و نامهای «مبارک»، «بشیر» و «مَیمون» را خوش ندارم، تا نگویند «آنجا مبارکی است»، «آنجا بشیری است»، «آنجا شخص با میمنتی است»؛ و فرزندان خود را «شهاب» ننامید، زیرا شهاب از نامهای آتش است.(5)

روایت22.

مجالس شیخ: عاصم از امام صادق از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که صاحب سه پسر شود و یکی از آنها را محّمد

ص: 130


1- . معانی الاخبار : 146 رمز درج شده برای آن «ع» (شرایع) بود که اشتباه است.
2- . فقه الرضا : 31
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 167
4- . نوادر راوندی : 6
5- . نوادر راوندی : 9

مَعْمَرِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: أَصْدَقُ الْأَسْمَاءِ مَا سُمِّیَ بِالْعُبُودِیَّةِ وَ خَیْرُهَا أَسْمَاءُ الْأَنْبِیَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ (1).

«18»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: سَمِّهِ بِأَحْسَنِ الِاسْمِ وَ کَنِّهِ بِأَحْسَنِ الْکُنَی وَ لَا تُکَنِّی بِأَبِی عِیسَی وَ لَا بِأَبِی الْحَکَمِ وَ لَا بِأَبِی الْحَارِثِ وَ لَا بِأَبِی الْقَاسِمِ إِذَا کَانَ الِاسْمُ مُحَمَّداً وَ سَمِّهِ یَوْمَ السَّابِعِ (2).

«19»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا نُسَمِّی بِأَسْمَائِکُمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِکُمْ فَیَنْفَعُنَا ذَلِکَ فَقَالَ إِی وَ اللَّهِ وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ (3).

«20»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ أَوَّلَ مَا یَنْحَلُ أَحَدُکُمْ وَلَدَهُ الِاسْمُ الْحَسَنُ فَلْیُحْسِنْ أَحَدُکُمْ اسْمَ وَلَدِهِ (4).

«21»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: نِعْمَ الْأَسْمَاءُ عَبْدُ اللَّهِ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ الْأَسْمَاءُ الْمُعَبِّدَةُ وَ شَرُّهَا هَمَّامٌ وَ الْحَارِثُ وَ أَکْرَهُ مُبَارَکْ وَ بَشِیرْ وَ مَیْمُونْ [مُبَارَکاً وَ بَشِیراً وَ مَیْمُوناً] لِئَلَّا یُقَالَ ثَمَّ مُبَارَکٌ ثَمَّ بَشِیرٌ ثَمَّ مَیْمُونٌ وَ قَالَ لَا تُسَمُّوا شِهَابْ [شِهَاباً] فَإِنَّ شِهَابْ [شِهَاباً] اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ النَّارِ(5).

«22»

مَجَالِسُ الشَّیْخِ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَنْ خَالِهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ حَکِیمِ بْنِ دَاوُدَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَمِّهِ عَاصِمٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ وُلِدَ لَهُ ثَلَاثَةُ بَنِینَ

ص: 130


1- 1. معانی الأخبار ص 146 و کان الرمز علیه السلام لعلل الشرائع و هو خطأ.
2- 2. فقه الرضا ص 31.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 167.
4- 4. نوادر الراوندیّ ص 6.
5- 5. نوادر الراوندیّ ص 9.

ننامد، به من جفا کرده است.(1)

روایت23.

مستدرک ابن بطریق: منذر ثوری از محمد بن حنفیه از پدرش علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر فرزندت پسر به دنیا آمد، او را به اسم من بنام و کنیه مرا بر او بگذار، و این فقط برای تو جایز است نه دیگر مردم.

روایت24.

عدة الداعی: از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: کسی که چهار فرزندش پسر به دنیا بیایند و یکی از آنها را به اسم من ننامد، به من جفا کرده است.(2)

روایت25.

و از سلیمان جعفری نقل شده که گفت: از امام کاظم علیه السلام شنیدم که فرمود: در خانه ای که کسی با نام محمد، احمد، علی، حسن، حسین، جعفر، طالب یا عبدالله، و از زنان فاطمه باشد، فقر داخل آن نمی گردد.(3)

روایت26.

و از امام باقر علیه السلام روایت شده که هرگاه شیطان می شنود کسی، دیگری را به نام محمد یا علی صدا می کند، مانند سُرب، ذوب می شود.(4)

روایت27.

و امام رضا علیه السلام فرمود: خانه ای که در آن اسم «محمد» باشد، اهل آن خانه به خیر صبح می کنند و شامگاهشان به خیر است.(5)

روایت28.

و از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: هر کدام از فرزندان ما به دنیا می آید او را محمد می نامیم، آنگاه پس از هفت روز از ولادت، اگر خواستیم آن اسم را تغییر می دهیم وگرنه رهایش می کنیم.(6)

روایت29.

و فرمود: نامهای نیک برگزینید، زیرا در روز قیامت با همان نام فراخوانده می شوید: برخیز ای فلان پسر فلان به سوی نور خود! برخیز ای فلان پسر فلان که نوری برای تو نیست!(7)

روایت30.

کتاب الامامة و التبصرة: سَکونی از امام باقر از پدرش از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سُنّت و نکویی آن است که مرد به نام پدرش کنیه برگیرد .

ص: 131


1- . امالی طوسی 2 : 295
2- . عدّة الداعی : 59
3- . عدّة الداعی : 59
4- . عدّة الداعی : 59
5- . عدّة الداعی : 59
6- . عدّة الداعی : 60
7- . عدّة الداعی : 60

وَ لَمْ یُسَمِّ أَحَدَهُمْ مُحَمَّداً فَقَدْ جَفَانِی (1).

«23»

کِتَابُ الْمُسْتَدْرَکِ، لِابْنِ بِطْرِیقٍ نَقْلًا مِنْ کِتَابِ فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ لِلسَّمْعَانِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُنْذِرِ الثَّوْرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنْ وُلِدَ لَکَ غُلَامٌ فَسَمِّهِ بِاسْمِی وَ کَنِّهِ بِکُنْیَتِی وَ هُوَ لَکَ رُخْصَةٌ دُونَ النَّاسِ.

«24»

عُدَّةُ الدَّاعِی، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: مَنْ وُلِدَ لَهُ أَرْبَعَةُ أَوْلَادٍ وَ لَمْ یُسَمِّ أَحَدَهُمْ بِاسْمِی فَقَدْ جَفَانِی (2).

«25»

وَ عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ: لَا یَدْخُلُ الْفَقْرُ بَیْتاً فِیهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ أَوْ أَحْمَدَ أَوْ عَلِیٍّ أَوِ الْحَسَنِ أَوِ الْحُسَیْنِ أَوْ جَعْفَرٍ أَوْ طَالِبٍ أَوْ عَبْدِ اللَّهِ أَوْ فَاطِمَةَ مِنَ النِّسَاءِ(3).

«26»

وَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: أَنَّ الشَّیْطَانَ إِذَا سَمِعَ مُنَادِیاً یُنَادِی یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ ذَابَ کَمَا یَذُوبُ الرَّصَاصُ (4).

«27»

وَ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: الْبَیْتُ الَّذِی فِیهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ یُصْبِحُ أَهْلُهُ بِخَیْرٍ وَ یُمْسُونَ بِخَیْرٍ(5).

«28»

وَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: لَا یُولَدُ لَنَا مَوْلُودٌ إِلَّا سَمَّیْنَاهُ مُحَمَّداً فَإِذَا مَضَی سَبْعَةُ أَیَّامِ فَإِذَا شِئْنَا غَیَّرْنَا وَ إِلَّا تَرَکْنَا(6).

«29»

وَ قَالَ: اسْتَحْسِنُوا أَسْمَاءَکُمْ فَإِنَّکُمْ تُدْعَوْنَ بِهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ قُمْ یَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ إِلَی نُورِکَ قُمْ یَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ لَا نُورَ لَکَ (7).

«30»

کِتَابُ الْإِمَامَةِ وَ التَّبْصِرَةِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: السُّنَّةُ وَ الْبِرُّ أَنْ یُکَنَّی الرَّجُلُ بِاسْمِ أَبِیهِ.

ص: 131


1- 1. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 295.
2- 2. عدّة الداعی ص 59.
3- 3. عدّة الداعی ص 59.
4- 4. عدّة الداعی ص 59.
5- 5. عدّة الداعی ص 59.
6- 6. عدّة الداعی ص 60.
7- 7. عدّة الداعی ص 60.

باب ششم : فضیلت خدمت به خانواده

روایات

روایت1.

جامع الاخبار: از علی علیه السلام روایت شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما وارد شد، در حالی که فاطمه نزد دیگ نشسته بود و من عدس پاک می کردم. فرمود: ای ابوالحسن! گفتم: لبّیک ای رسول خدا! فرمود: از من گوش دار و چیزی نمی گویم مگر از امر پروردگارم؛ هر مردی که به زن خود در خانه کمک کند، به قدر هر مویی که در بدن اوست، برایش ثواب یک سال عبادت است، طوری است که روز آن روزه باشد و شب آن به عبادت بیدار! و خدای تعالی مانند صابران - داوود پیغمبر و یعقوب و عیسی علیهم السلام - به او پاداش دهد. ای علی، هر که در خانه در خدمت خانواده خود باشد و از این کار ننگش نیاید، خدای تعالی نام او را همراه با شهیدان بنویسد، و برای او در مقابل هر روز و شب، ثواب هزار شهید، و به هر قدمی ثواب حج و عمره، و به هر رگی که در بدن اوست، شهری در بهشت بنویسد. ای علی، یک ساعت در خدمت خانه بهتر است از هزار سال عبادت و هزار حج و هزار عمره و بهتر است از آزاد کردن هزار بنده و هزار جهاد و عیادت هزار بیمار و هزار نماز جمعه، و هزار تشییع جنازه و سیر کردن هزار گرسنه و پوشاندن هزار برهنه، و هزار اسب که آن را در راه خدا حرکت دهد، و هزار دینار صدقه به درویشان، و خواندن تورات و انجیل و زبور و قرآن، و بهتر است از هزار اسیر که بخرد و آزاد گرداند، و هزار شتر که به فقرا بدهد، و از دنیا بیرون نرود تا آنکه جای خود را در بهشت ببیند. ای علی، هر که از خدمت به عیال و خانواده ننگ نداشته باشد، کفاره گناهان کبیره اش خواهد بود و خشم خدا را خاموش می سازد، و مهر حور العین است، و حسنات و درجات را زیاد می گرداند. ای علی، تنها صِدّیق یا شهید یا مردی که خدا بخواهد به او خیر دنیا و آخرت را بدهد، هستند که به خانواده خدمت می کنند.(1)

ص: 132


1- . جامع الاخبار: 102

باب 6 فضل خدمة العیال

الأخبار

«1»

جع، [جامع الأخبار] عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: دَخَلَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ فَاطِمَةُ جَالِسَةٌ عِنْدَ الْقِدْرِ وَ أَنَا أُنَقِّی الْعَدَسَ قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قُلْتُ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اسْمَعْ مِنِّی وَ مَا أَقُولُ إِلَّا مِنْ أَمْرِ رَبِّی مَا مِنْ رَجُلٍ یُعِینُ امْرَأَتَهُ فِی بَیْتِهَا إِلَّا کَانَ لَهُ بِکُلِّ شَعْرَةٍ عَلَی بَدَنِهِ عِبَادَةُ سَنَةٍ صِیَامٍ نَهَارُهَا وَ قِیَامٍ لَیْلُهَا وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أَعْطَاهُ الصَّابِرِینَ- دَاوُدَ النَّبِیِّ وَ یَعْقُوبَ وَ عِیسَی علیهم السلام یَا عَلِیُّ مَنْ کَانَ فِی خِدْمَةِ الْعِیَالِ فِی الْبَیْتِ وَ لَمْ یَأْنَفْ کَتَبَ اللَّهُ اسْمَهُ فِی دِیوَانِ الشُّهَدَاءِ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِیدٍ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِکُلِّ عِرْقٍ فِی جَسَدِهِ مَدِینَةً فِی الْجَنَّةِ یَا عَلِیُّ سَاعَةٌ فِی خِدْمَةِ الْبَیْتِ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ أَلْفِ حِجَّةٍ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ خَیْرٌ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَ أَلْفِ مَرِیضٍ عَادَهُ وَ أَلْفِ جُمُعَةٍ وَ أَلْفِ جَنَازَةٍ وَ أَلْفِ جَائِعٍ یُشْبِعُهُمْ وَ أَلْفِ عَارٍ یَکْسُوهُمْ وَ أَلْفِ فَرَسٍ یُوَجِّهُهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ دِینَارٍ یَتَصَدَّقُ بِهَا عَلَی الْمَسَاکِینِ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَقْرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ مِنْ أَلْفِ أَسِیرٍ أَسَرَ فَأَعْتَقَهُمْ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ بَدَنَةٍ یُعْطِی لِلْمَسَاکِینِ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی یَرَی مَکَانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ یَا عَلِیُّ مَنْ لَمْ یَأْنَفْ مِنْ خِدْمَةِ الْعِیَالِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لِلْکَبَائِرِ وَ یُطْفِی غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُورُ الْحُورِ الْعِینِ وَ تَزِیدُ فِی الْحَسَنَاتِ وَ الدَّرَجَاتِ یَا عَلِیُّ لَا یَخْدُمُ الْعِیَالَ إِلَّا صِدِّیقٌ أَوْ شَهِیدٌ أَوْ رَجُلٌ یُرِیدُ اللَّهُ بِهِ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ(1).

ص: 132


1- 1. جامع الأخبار: 102.

باب هفتم : حضانت و شیردهی زن به فرزند

آیات

- لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ.(1)

{هیچ مادری نباید به سبب فرزندش زیان ببیند و هیچ پدری]نیز[ نباید به خاطر فرزندش ]ضرر ببیند[}

روایات

روایت1.

تفسیر عیاشی: داوود بن حُصین از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: «وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ، {و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند} یعنی تا زمانی که کودک شیرخوار باشد، بین پدر و مادر مساوی است، و وقتی از شیر گرفته شد، پدر نسبت به او از مادر حق بیشتری دارد؛ و اگر پدر بمیرد، مادر از همه خویشان نسبت به او حق بیشتری دارد؛ و اگر پدر کسی را یافت که با چهار درهم بچه را شیر می داد و مادر گفت برای شیردادن کمتر از پنج درهم نمی گیرم، پدر می تواند بچه را از مادر بگیرد، امّا اگر بچه را نزد مادرش بگذارد، جبرانی بهتر، اقدامی نیکوتر و برای او دلچسب تر است.(2)

روایت2.

تفسیر عیاشی: ابوالصباح گفت: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ»، {و مانند همین [احکام] بر عهده وارث [نیز] هست.} سؤال شد، ایشان فرمود: سزاوار نیست که وارث به زن ضرر برساند و بگوید، اجازه نمی دهم بچه او نزدش برود، و سزاوار نیست به بچه آن زن ضرر بزند، و اگر چیزی از آنِ آنها نزد وارث بود، سزاوار نیست از دادن آن خودداری کند.(3)

روایت3.

تفسیر عیاشی: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: نفقه زن مطلّقه تا زمانی که وضع حمل کند باید پرداخت شود، و استحقاق او برای شیر دادن فرزندش نسبت به هر زن دیگری بیشتر است، خداوند می فرماید: «لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ»، {هیچ مادری نباید به سبب فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدری [نیز] نباید به خاطر فرزندش [ضرر ببیند]. و مانند همین [احکام] بر عهده وارث [نیز] هست.} و از ضرر زدن به کودک و مادر کودک در مورد شیر دادن نهی کرده است؛ و زن برای شیر دادن بیش از دو سال، حق ندارد چیزی بگیرد، و اگر پیش از دو سال کامل خواستند بچه را از شیر بگیرند و با رضایت این کار انجام شد، خوب است و گرفتن بچه از شیر همان «فِطام» است.(4)

روایت4.

امالی شیخ طوسی: امام رضا

ص: 133


1- . بقره / 233
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 120
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 121
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 121

باب 7 الحضانة و رضاع المرأة للولد

الآیات

البقرة: لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ (1).

الأخبار

«1»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ قَالَ مَا دَامَ الْوَلَدُ فِی الرَّضَاعِ فَهُوَ بَیْنَ الْأَبَوَیْنِ بِالسَّوِیَّةِ فَإِذَا فُطِمَ فَالْأَبُ أَحَقُّ مِنَ الْأُمِّ فَإِذَا مَاتَ الْأَبُ فَالْأُمُّ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَصَبَةِ وَ إِنْ وَجَدَ الْأَبُ مَنْ یُرْضِعُهُ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ وَ قَالَتِ الْأُمُّ لَا أُرْضِعُهُ إِلَّا بِخَمْسَةِ دَرَاهِمَ فَإِنَّ لَهُ أَنْ یَنْزِعَهُ مِنْهَا إِلَّا أَنَّ ذَلِکَ أَجْبَرُ لَهُ وَ أَقْدَمُ وَ أَرْفَقُ بِهِ أَنْ یُتْرَکَ مَعَ أُمِّهِ (2).

«2»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ قَالَ لَا یَنْبَغِی لِلْوَارِثِ أَنْ یُضَارَّ الْمَرْأَةَ فَیَقُولَ لَا أَدَعُ وَلَدَهَا یَأْتِیهَا وَ یُضَارَّ وَلَدَهَا إِنْ کَانَ لَهُمْ عِنْدَهُ شَیْ ءٌ لَا یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَقْتُرَ عَلَیْهِ (3).

«3»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْمُطَلَّقَةُ یُنْفَقُ عَلَیْهَا حَتَّی تَضَعَ حَمْلَهَا وَ هِیَ أَحَقُّ بِوَلَدِهَا أَنْ تُرْضِعَهُ مِمَّا تَقْبَلُهُ امْرَأَةٌ أُخْرَی إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ إِنَّهُ نَهَی أَنْ یُضَارَّ بِالصَّبِیِّ أَوْ یُضَارَّ بِأُمِّهِ فِی رَضَاعِهِ وَ لَیْسَ لَهَا أَنْ تَأْخُذَ فِی رَضَاعِهِ فَوْقَ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ فَإِنْ أَرَادُوا الْفَصْلَ قَبْلَ ذَلِکَ عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا کَانَ حَسَناً وَ الْفَصْلُ هُوَ الْفِطَامُ (4).

«4»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی ابْنُ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ هَذَا کِتَابُ جَدِّی عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ فَقَرَأْتُ فِیهِ أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی أَبُو الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ

ص: 133


1- 1. سورة البقرة: 233.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 120.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 121.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 121.

از پدرانش علیهم السلام روایت فرمود که پیامبر صلی الله علیه و آله در قضاوت نسبت به دختر حمزه، آن دختر را از آنِ خاله اش دانست و فرمود: خاله، مادر است.(1)

روایت5.

. سرائر: اَیّوب بن نوح: من به همراه بشیر بن یسار نامه ای نوشتم و فرستادم: فدایت گردم؛ مردی با زنی ازدواج کرده و زن از آن مرد بچه­ای زاییده، و مرد آن زن را ترک کرده است! آن مرد کی می تواند بچه خود را بگیرد؟ ایشان [در جواب] نوشت: هرگاه بچه هفت ساله شد، می تواند او را بگیرد و می تواند رهایش کند.(2)

روایت6.

. نهج البلاغه: هرگاه زنان به «نصّ حقائق» برسند، «عَصبه» سزاوارتر هستند. و در روایت دیگری «حِقاق» - بجای حقائق - آمده است .

«نَص» پایان و نهایت هرچیز است، مانند «نص» در حرکت، زیرا آخرین میزان توان حیوان برای حرکت است.

وقتی می گویی «نَصَصتُ الرجل عن الأمر»، یعنی که تا هرجا امکان دارد از او در مورد آن امر سؤال می کنی تا هرچه می داند از او بیرون بکشی! مقصود از «نص حِقاق» بلوغ است، زیرا پایان کودکی و وقتی است که انسان از کودکی خارج و وارد بزرگسالی می شود. این عبارت از فصیح ترین و عجیب ترین کنایات در مورد این امر است. می فرماید: هرگاه زنان به آن حد رسیدند، «عَصَبه» (فامیل پدری) اگر مَحرم باشند، مثل برادران و عموها، نسبت به زن و ازدواج او، از مادرش سزاوارتر هستند. و «حِقاق» مادر با «عَصَبه» در مورد زن، یعنی جدال و خصومتِ مادر با آنها، و اینکه هر کدام به دیگری بگوید: من نسبت به تو حقّ بیشتری دارم. و از همین ماده است که می گویند «حاقَقتُهُ حِقاقاً» مثل «جادَلتُهُ جِدالاً». و گفته شده که «نَصّ حقاق» یعنی کامل شدن عقل و رسیدن به سنّ رُشد و بلوغ عقلی. زیرا آن حضرت علیه السلام غایت و منتهای امری را اراده فرموده است که با آن حقوق و احکام واجب می شود. و در روایتی که «نص الحقائق» آمده است، مقصود از حقائق، جمع حقیقت بوده است. این معنا را ابوعبید قاسم بن سلّام ذکر کرده است. امّا به نظر خودم، مقصود از «نص الحقاق» در اینجا، بلوغ زن به حدّی است که شوهر دادنش مجاز گردد و او هم بتواند در حقوق خود تصرّف کند. در اینجا او را به «حقاق» در شتر تشبیه کرده اند که جمع «حِقّه» و «حِق» است، و آن شتری را گویند که سه سالش تمام شده و وارد سال چهارم خود شده باشد، که در آن موقع می توان بر پشت او سوار شد و او را راند.

ص: 134


1- . امالی طوسی 1 : 352
2- . سرائر : 485

عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام: أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَضَی بِابْنَةِ حَمْزَةَ لِخَالَتِهَا وَ قَالَ الْخَالَةُ وَالِدَةٌ(1).

«5»

سر، [السرائر] مِنْ کِتَابِ الْمَسَائِلِ مِنْ مَسَائِلِ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ قَالَ: کَتَبْتُ مَعَ بَشِیرِ بْنِ یَسَارٍ جُعِلْتُ فِدَاکَ رَجُلٌ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَوَلَدَتْ مِنْهُ ثُمَّ فَارَقَهَا مَتَی یَجِبُ لَهُ أَنْ یَأْخُذَ وَلَدَهُ فَکَتَبَ إِذَا صَارَ لَهُ سَبْعُ سِنِینَ فَإِنْ أَخَذَهُ فَلَهُ وَ إِنْ تَرَکَهُ فَلَهُ (2).

«6»

نَهْجُ الْبَلَاغَةِ، فِی حَدِیثِهِ علیه السلام: إِذَا بَلَغَ النِّسَاءُ نَصَّ الْحَقَائِقِ فَالْعَصَبَةُ أَوْلَی وَ یُرْوَی نَصَّ الْحِقَاقِ و النص منتهی الأشیاء و مبلغ أقصاها کالنص فی السیر لأنه أقصی ما تقدر علیه الدابة.

و تقول نصصت الرجل عن الأمر إذا استقصیت مسألته عنه لتستخرج ما عنده فیه فنص الحقاق یرید به الإدراک لأنه منتهی الصغر و الوقت الذی یخرج منه الصغیر إلی حد الکبر و هو من أفصح الکنایات عن هذا الأمر و أغربها یقول فإذا بلغ النساء ذلک فالعصبة أولی بالمرأة من أمها إذا کانوا محرما مثل الإخوة و الأعمام و بتزویجها إن أرادوا ذلک و الحقاق محاقة الأم للعصبة فی المرأة و هو الجدال و الخصومة و قول کل واحد للآخر أنا أحق منک بهذا و یقال منه حاققته حقاقا مثل جادلته جدالا و قد قیل إن نص الحقاق بلوغ العقل و هو الإدراک لأنه علیه السلام إنما أراد منتهی الأمر الذی تجب به الحقوق و الأحکام و من رواه نص الحقائق فإنما أراد جمع حقیقة هذا معنی ما ذکره أبو عبید القاسم بن سلام و الذی عندی أن المراد بنص الحقاق هاهنا بلوغ المرأة إلی الحد الذی یجوز فیه تزویجها و تصرفها فی حقوقها تشبیها لها بالحقاق من الإبل و هی جمع حقة و حق و هو الذی استکمل ثلاث سنین و دخل فی الرابعة و عند ذلک یبلغ إلی الحد الذی یتمکن فیه من رکوب ظهره و نصه فی سیره

ص: 134


1- 1.* فی المطبوعة رمز العیّاشیّ و هو سهو راجع أمالی الطوسیّ ج 1 ص 352.
2- 2. السرائر ص 485.

حقائق نیز جمع «حقّة» است. بنابراین هر دو روایت به یک معنا بازمی گردد، و این معنایی که ما گفتیم، با شیوه عرب، سازگارتر از معنای ذکر شده در ابتدا می باشد.(1)

باب هشتم : نوادر

روایات

روایت1.

تفسیر قمی: در روایت ابوالجارود از امام باقر علیه السلام آمده است که در مورد آیه «یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً»، {به هر کس بخواهد فرزند دختر می دهد.} فرمود: یعنی مذکّری با آنها نیست، و «یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ»، {به هر کس بخواهد فرزند پسر می دهد.} یعنی مؤنّثی با آنها نیست. و «أوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً»، {یا آنها را پسر [ان] و دختر [انی] توأم با یکدیگر می گرداند.} که هر دو را ذکر کرده، یعنی به هر کس بخواهد، هم پسر و هم دختر می دهد.

و علی بن ابراهیم در مورد آیه «لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَخْلُقُ ما یَشاءُ ... وَ یَجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقِیماً»، {فرمانروایی [مطلقِ] آسمانها و زمین از آنِ خداست هر چه بخواهد می آفریند... و هر که را بخواهد عقیم می سازد.} گفته است: یحیی بن اَکثَم از موسی بن محمد در مورد مسائلی سؤال کرد، از جمله اینکه گفت: در مورد آیه «أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً»، {یا آنها را پسر [ان] و دختر [انی] توأم با یکدیگر می گرداند.} به ما بگو که آیا خداوند مردان را به ازدواج همدیگر در می آورد، در حالی که قومی را به خاطر این کار عقاب کرده است؟! موسی از برادرش ابوالحسن عسکری علیه السلام سؤال کرد؛ و جواب ابوالحسن اینگونه بود: جمله «أوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً»، {یا آنها را پسر [ان] و دختر [انی] توأم با یکدیگر می گرداند.} یعنی اینکه خداوند مردان اطاعت پیشه را به ازدواج زنانی که از حوریان بهشتند درمی آورد، و زنان اطاعت پیشه را به ازدواج مردان اطاعت پیشه درمی آورد، و حاشا، معاذ الله که خداوند جلیل معنایی را که تو به خود بسته ای اراده فرموده باشد، تو برای ارتکاب گناه به دنبال مجوّز می گردی. «فَمَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً»، {و هر کس اینها را انجام دهد، سزایش را دریافت خواهد کرد.} و اگر توبه نکند «یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً»،(2)

{برای او در روز قیامت عذاب دو چندان می شود و پیوسته در آن خوار می ماند.}

روایت2.

تفسیر عیاشی: از یوسف عِجلی روایت شده که گفت: از امام باقر علیه السلام در مورد آیه «وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً»، {و آنان از شما پیمانی استوار گرفته اند.} سؤال کردم، فرمود: میثاق همان عبارت عقد نکاح است.

ص: 135


1- . نهج البلاغه 3 : 212
2- . تفسیر علی بن ابراهیم 2 : 278

و الحقائق أیضا جمع حقة فالروایتان جمیعا ترجعان إلی معنی واحد و هذا أشبه بطریق العرب من المعنی المذکور أولا(1).

باب 8 النوادر

الأخبار

«1»

فس، [تفسیر القمی] فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً أَیْ لَیْسَ مَعَهُنَّ ذَکَرٌ- وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ أَیْ لَیْسَ مَعَهُمْ أُنْثَی- أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً جَمِیعاً یَجْمَعُ لَهُ الْبَنِینَ وَ الْبَنَاتِ.

وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ: فِی قَوْلِهِ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَخْلُقُ ما یَشاءُ إِلَی قَوْلِهِ وَ یَجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقِیماً قَالَ فَحَدَّثَنِی أَبِی عَنِ الْمَحْمُودِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الرَّازِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ: أَنَّ یَحْیَی بْنَ أَکْثَمَ سَأَلَ مُوسَی بْنَ مُحَمَّدٍ عَنْ مَسَائِلَ وَ فِیهَا أَخْبِرْنَا عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً فَهَلْ یُزَوِّجُ اللَّهُ عِبَادَهُ الذُّکْرَانَ وَ قَدْ عَاقَبَ قَوْماً فَعَلُوا ذَلِکَ فَسَأَلَ مُوسَی أَخَاهُ أَبَا الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیَّ وَ کَانَ مِنْ جَوَابِ أَبِی الْحَسَنِ أَمَّا قَوْلُهُ أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُزَوِّجُ ذُکْرَانَ الْمُطِیعِینَ إِنَاثاً مِنَ الْحُورِ الْعِینِ وَ إِنَاثَ الْمُطِیعَاتِ مِنَ الْإِنْسِ ذُکْرَانَ الْمُطِیعِینَ وَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ یَکُونَ الْجَلِیلُ عَنَی مَا لَبَّسْتَ عَلَی نَفْسِکَ تَطْلُبُ الرُّخْصَةَ لِارْتِکَابِ الْمَأْثَمِ فَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً- یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً إِنْ لَمْ یَتُبْ (2).

«2»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ یُوسُفَ الْعِجْلِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً قَالَ الْمِیثَاقُ الْکَلِمَةُ الَّتِی عُقِدَ بِهَا النِّکَاحُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ

ص: 135


1- 1. نهج البلاغة ج 3: 212.
2- 2. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2 ص 278.

امّا «غلیظ» همان آب مرد است که آن را به زن منتقل می کند.(1)

روایت3.

تفسیر عیاشی: از حسین بن زید روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: خداوند زنان پیامبر صلی الله علیه و آله را بر ما حرام فرموده است؛ خداوند می فرماید: «وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ»،(2) {و با زنانی که پدرانتان به ازدواج خود درآورده اند، نکاح مکنید.}

روایت4.

تفسیر عیاشی: از محمد بن مسلم، از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام نقل شده که گفت: به ایشان گفتم: نظرتان در مورد آیه «لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ»، {از این پس، دیگر [گرفتنِ] زنان و نیز اینکه به جای آنان، زنان دیگری بگیری بر تو حلال نیست.} چیست؟ فرمود: مقصود زنی است که در آیه «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ» {[نکاح اینان] بر شما حرام شده است: مادرانتان،...}را بر او حرام کرد (3).

روایت5.

. تفسیر عیاشی: از محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت شده است که گفت: از آن حضرت در مورد مشارکت شیطان در آیه «وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»، {و با آنان در اموال و اولاد شریک شو.} سؤال کردم؛ فرمود: هر چیزی که حرام باشد، شیطان در آن شریک است. فرمود: و شیطان هنگام جماع هم با مرد است، که اگر جماع حرام باشد، بچه از نطفه شیطان و نطفه مرد خواهد بود.(4)

بابهای طلاق

اشاره

بابهای طلاق(5)

باب اول : احکام، شرایط و اقسام طلاق

آیات

- الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلَّا أَنْ یَخافا أَلَّا یُقِیما حُدُودَ الله فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیما حُدُودَ الله فَلا جُناحَ عَلَیْهِما فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ الله فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ الله فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ * فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُ

ص: 136


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 229
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 230
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 230
4- . تفسیر عیّاشی 2 : 299
5- . چون کلمه «قُرء» را بعضی لغویون و به تبَع آنها فقها، به معنای حیض و بعضی به معنای پاکی از حیض دانسته اند، آن را عیناً در ترجمه آورده ایم.

غَلِیظاً فَهُوَ مَاءُ الرَّجُلِ الَّذِی یُفْضِیهِ إِلَی الْمَرْأَةِ(1).

«3»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ عَلَیْنَا نِسَاءَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَقُولُ اللَّهُ وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ(2).

«4»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ رَأَیْتَ قَوْلَ اللَّهِ لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ قَالَ إِنَّمَا عَنَی بِهِ الَّتِی حَرَّمَ عَلَیْهِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ- حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ (3).

«5»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ شِرْکِ الشَّیْطَانِ قَوْلِهِ- وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ قَالَ مَا کَانَ مِنْ مَالٍ حَرَامٍ فَهُوَ شِرْکُ الشَّیْطَانِ قَالَ وَ یَکُونُ مَعَ الرَّجُلِ حِینَ یُجَامِعُ فَیَکُونُ الْوَلَدُ مِنْ نُطْفَتِهِ وَ نُطْفَةِ الرَّجُلِ إِذَا کَانَ حَرَاماً(4).

أبواب الفراق

اشاره

أبواب الفراق

باب 1 الطلاق و أحکامه و شرائطه و أقسامه

الآیات

البقرة: الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلَّا أَنْ یَخافا أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (5) فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُ

ص: 136


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 229.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 230.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 230.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 299.
5- 5. زیادة من الأصل.

لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیما حُدُودَ الله وَ تِلْکَ حُدُودُ الله یُبَیِّنُها لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ * وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ الله هُزُواً وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ الله عَلَیْکُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ یَعِظُکُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا الله وَ اعْلَمُوا أَنَّ الله بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ * وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ یَنْکِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَیْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ مِنْکُمْ یُؤْمِنُ بِالله وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکُمْ أَزْکی لَکُمْ وَ أَطْهَرُ وَ الله یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.(1)

{طلاقِ [رجعی] دو بار است. پس از آن یا [باید زن را] به خوبی نگاه داشتن، یا به شایستگی آزاد کردن. و برای شما روا نیست که از آنچه به آنان داده اید، چیزی بازستانید. مگر آنکه [طرفین] در به پا داشتن حدود خدا بیمناک باشند. پس اگر بیم دارید که آن دو، حدود خدا را برپای نمی دارند، در آنچه که [زن برای آزاد کردن خود] فدیه دهد، گناهی بر ایشان نیست. این است حدود [احکام] الهی. پس، از آن تجاوز مکنید. و کسانی که از حدود [احکام] الهی تجاوز کنند، آنان همان ستمکارانند. * و اگر [شوهر برای بار سوّم] او را طلاق گفت، پس از آن، دیگر [آن زن] برای او حلال نیست، تا اینکه با شوهری غیر از او ازدواج کند [و با او همخوابگی نماید]. پس اگر [شوهر دوّم] وی را طلاق گفت، اگر آن دو [همسر سابق] پندارند که حدود خدا را برپا می دارند، گناهی بر آن دو نیست که به یکدیگر بازگردند. و اینها حدود [احکام] الهی است که آن را برای قومی که می دانند، بیان می کند * و چون زنان را طلاق گفتید، و به پایان عدّه خویش رسیدند، پس به خوبی نگاهشان دارید یا به خوبی آزادشان کنید. و [لی] آنان را برای [آزار و] زیان رساندن [به ایشان] نگاه مدارید تا [به حقوقشان] تعدّی کنید. و هر کس چنین کند، قطعاً بر خود ستم نموده است. و آیات خدا را به ریشخند مگیرید، و نعمت خدا را بر خود و آنچه را که از کتاب و حکمت بر شما نازل کرده و به [وسیله] آن به شما اندرز می دهد، به یاد آورید و از خدا پروا داشته باشید، و بدانید که خدا به هر چیزی داناست * و چون زنان را طلاق گفتید، و عدّه خود را به پایان رساندند، آنان را از ازدواج با همسران [سابق] خود، چنانچه به خوبی با یکدیگر تراضی نمایند، جلوگیری مکنید. هر کس از شما به خدا و روز بازپسین ایمان دارد، به این [دستورها] پند داده می شود. [مراعات] این امر برای شما پربرکت تر و پاکیزه تر است، و خدا می داند و شما نمی دانید.}

- و خداوند می فرماید: لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ * وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوی وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ الله بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ.(2)

{اگر زنان را، مادامی که با آنان نزدیکی نکرده یا برایشان مَهری معین نکرده اید، طلاق گویید، بر شما گناهی نیست، و آنان را به طور پسندیده، به نوعی بهره مند کنید توانگر به اندازه [توان] خود، و تنگدست به اندازه [وسع] خود. [این کاری است] شایسته نیکوکاران * و اگر پیش از آنکه با آنان نزدیکی کنید طلاقشان گفتید، در حالی که برای آنان مَهری معین کرده اید، پس نصف آنچه را تعیین نموده اید [به آنان بدهید]، مگر اینکه آنان خود ببخشند، یا کسی که پیوند نکاح به دست اوست ببخشد و گذشت کردنِ شما به تقوا نزدیکتر است. و در میان یکدیگر بزرگواری را فراموش مکنید، زیرا خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست.}

- و خداوند می فرماید: وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ * کَذلِکَ یُبَیِّنُ الله لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.(3)

{و فرض است بر مردان پرهیزگار که زنان طلاق داده شده را به شایستگی چیزی دهند * بدین گونه، خداوند آیات خود را برای شما بیان می کند، باشد که بیندیشید.}

- وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ الله کُلًّا مِنْ سَعَتِهِ وَ کانَ الله واسِعاً حَکِیماً.(4)

{و اگر آن دو، از یکدیگر جدا شوند، خداوند هر یک را از گشایش خود بی نیاز گرداند، و خدا همواره گشایشگر حکیم است.}

- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ ... فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِالله وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ.(5)

{ای پیامبر، چون زنان را طلاق گویید، در [زمان بندی] عدّه آنان طلاقشان گویید و حساب آن عدّه را نگه دارید... پس چون عدّه آنان به سر رسید، [یا] به شایستگی نگاهشان دارید، یا به شایستگی از آنان جدا شوید، و دو تن [مرد] عادل را از میان خود گواه گیرید، و گواهی را برای خدا به پا دارید. این است اندرزی که به آن کس که به خدا و روز بازپسین ایمان دارد، داده می شود.}

ص: 137


1- . بقره / 229 - 232
2- . بقره / 236
3- . بقره / 241
4- . نساء / 130
5- . طلاق / 1

لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یُبَیِّنُها لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ- وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ یَعِظُکُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ- وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ یَنْکِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَیْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ مِنْکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکُمْ أَزْکی لَکُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (1)

و قال تعالی: لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ- وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوی وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ(2)

و قال تعالی: وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (3)

النساء: وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلًّا مِنْ سَعَتِهِ وَ کانَ اللَّهُ واسِعاً حَکِیماً(4)

الطلاق: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ إلی قوله فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ

ص: 137


1- 1. سورة البقرة: 229 الی 232.
2- 2. سورة البقرة: 236.
3- 3. سورة البقرة: 241.
4- 4. سورة النساء: 130.

روایات

روایت1.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سماعه گفت: از آن حضرت در مورد مردی سؤال کردم که زنش را در یک مجلس سه طلاقه کرده است، پس به او گفتند که این سه طلاق در یک مجلس، یک طلاق محسوب می شود. آن مرد به زن گفت: تو زن من هستی! زن گفت: هرگز به تو باز نمی گردم! امام فرمود: برای هیچ کس جز همان مرد جایز نیست با او ازدواج کند.(1)

روایت2.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: بپرهیزید از زنان شوهر دار: زنانی که بر خلاف سنّت طلاق داده شده اند. گوید: گفتم: یکی از اینان (غیر شیعه) زنش را طلاق داده و من به آن زن نیاز دارم. فرمود: پس از اینکه زنش را طلاق داد و عدّه زن به سر رسید، نزد آن مرد می روی و می گویی: آیا فلان زن را طلاق دادی؟ اگر گفت: آری، زن مطلّقه و بر طهارت است؛ پس زن را از زمان طلاق رها کن تا وقتی که عدّه اش به سرآید، آنگاه با او ازدواج کن، که با این ازدواج، طلاق او بائن می گردد.(2)

روایت3.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حفص بن بَختری از امام صادق علیه السلام روایت کرد که ایشان در مورد مردی که زنش را طلاق داده بود فرمود: همان کاری را بکند که در حدیث پیشین ذکر شد.(3)

روایت4.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالرحمن بن ابی عبدالله گوید: از امام صادق علیه السلام در مورد زنی سؤال کردم که بر غیر سنّت طلاق داده شده است، نظر شما در مورد ازدواج با او چیست؟ فرمود: می توان با او ازدواج کرد و نباید او را ترک نمود.(4)

روایت5.

. کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم گفت: از امام صادق علیه السلام در مورد مردی سؤال کردم که زنش را سه بار طلاق داده، آنگاه مرد دیگری از آن زن تمتّع جسته است؛ آیا زن برای مرد اول حلال است؟ فرمود: نه!(5)

روایت6.

. کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن قیس گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: کسی که زنش را سه بار طلاق دهد و دیگر رجوع نکند تا زن بائن گردد، از آن پس، زن بر او حلال نیست مگر اینکه با مرد دیگری ازدواج کند. پس اگر با مرد دیگری ازدواج کرد و مرد با او دخول کرد، دوباره برای شوهر اول حلال می شود.(6)

روایت7.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سماعه گفت: از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که زنش را طلاق داده و مرد

ص: 138


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 68
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69

الْیَوْمِ الْآخِرِ(1).

الأخبار

«1»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عُثْمَانُ بْنُ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثَلَاثاً فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ فَقِیلَ لَهُ إِنَّهَا وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَنْتَ امْرَأَتِی فَقَالَتْ لَا أَرْجِعُ إِلَیْکَ أَبَداً فَقَالَ لَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ یَتَزَوَّجُهَا غَیْرُهُ (2).

«2»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عُثْمَانُ بْنُ عِیسَی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ: إِیَّاکُمْ وَ ذَوَاتِ الْأَزْوَاجِ الْمُطَلَّقَاتِ عَلَی غَیْرِ السُّنَّةِ قَالَ قُلْتُ فَرَجُلٌ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لِی بِهَا حَاجَةٌ فَقَالَ فَتَلْقَاهُ بَعْدَ مَا طَلَّقَهَا وَ انْقَضَتْ عِدَّةُ صَاحِبِهَا فَتَقُولُ طَلَّقْتَ فُلَانَةَ فَإِذَا قَالَ نَعَمْ فَقَدْ صَارَتْ تَطْلِیقَةً عَلَی طُهْرٍ فَدَعْهَا مِنْ حِینَ طَلَّقَهَا تِلْکَ التَّطْلِیقَةَ حَتَّی تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا ثُمَّ تَزَوَّجْهَا فَقَدْ صَارَتْ تَطْلِیقَةَ بَائِنٍ (3).

«3»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ قَالَ یُفْعَلُ بِهِ مِثْلُ مَا ذُکِرَ فِی الْحَدِیثِ الَّذِی قَبْلَهُ (4).

«4»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْقَاسِمُ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ امْرَأَةٍ طُلِّقَتْ عَلَی غَیْرِ السُّنَّةِ مَا تَقُولُ فِی تَزْوِیجِهَا قَالَ تُزَوَّجُ وَ لَا تُتْرَکُ (5).

«5»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر حَمَّادُ بْنُ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَمَّنْ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثَلَاثاً ثُمَّ تَمَتَّعَ مِنْهَا آخَرُ هَلْ تَحِلُّ لِلْأَوَّلِ قَالَ لَا(6).

«6»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ بْنُ سُوَیْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ طَلَّقَ ثَلَاثاً وَ لَمْ یُرَاجِعْ حَتَّی تَبِینَ- فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِذَا تزوج [تَزَوَّجَتْ] زَوْجاً وَ دَخَلَ بِهَا حَلَّتْ لِزَوْجِهَا الْأَوَّلِ (7).

«7»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر زُرْعَةُ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ فَتَزَوَّجَهَا رَجُلٌ

ص: 138


1- 1. سورة الطلاق: 1.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 68.
6- 6. نفس المصدر ص 69.
7- 7. نفس المصدر ص 69.

دیگری با آن زن ازدواج کرده است، و به آن زن نرسیده تا اینکه طلاقش داده است. آیا زن برای مرد اول حلال است؟ فرمود: نه، تا زمانی که مرد دوم از او کام بگیرد.(1)

روایت8.

. کتاب حسین بن سعید و نوادر: اسحاق بن عمّار گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که زنش را طلاقی داده که دیگر زن برایش حلال نیست مگر اینکه با مرد دیگری ازدواج کند، پس غلامی با آن زن ازدواج می کند؛ آیا این غلام طلاق را از بین می برد؟ فرمود: بله، خداوند در قرآن می فرماید است: «حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ»، و غلام هم شوهر محسوب می شود.(2)

روایت9.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: قاسم بن رفاعه گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: مرد زنش را یک بار طلاق می دهد و زن از او بائن می گردد، پس زن با مرد دیگری ازدواج می کند و آن شوهر دوم، زن را بر طبق سنّت طلاق می دهد، آنگاه مرد اول با او ازدواج می کند. با چند طلاق زن با آن مرد است؟ فرمود: بر هیچ چیز! ای رفاعه، چطور بود اگر مرد، زن را سه بار طلاق داده بود و آنگاه دوباره با او ازدواج کرده بود تعداد طلاقها از اول شمرده می شد، پس اگر او را یک بار طلاق دهد، دو طلاق دیگر دارد.(3)

روایت10.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن قیس از امام باقر علیه السلام روایت کرد: از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که زنش را یک بار طلاق داده، آنگاه زن با مرد دیگری ازدواج کرده است، سپس آن مرد طلاقش داده و زن با شوهر اولش ازدواج کرده است. فرمود: زن بر یک طلاق است.(4)

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سماعه گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که زنش را طلاق داده است، آنگاه زن با مرد دیگری ازدواج موقت نموده و بعد از هم جدا شده اند. آیا برای شوهر اول حلال است به او رجوع کند؟ فرمود: نه، تا وقتی که زن در مثل همان چیزی که از آن خارج شده بود، داخل شود.(5)

روایت11.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد: از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که زنش را یک بار طلاق داده تا اینکه عدّه زن به سر رسیده و مرد دیگری با زن ازدواج کرده است. آنگاه آن مرد مرده یا اینکه زن را طلاق داده و بعد از آن، شوهر اول به زن رجوع کرده است. امام فرمود: از نظر من، آن زن دو طلاق دیگر دارد.(6)

روایت12.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: رفاعه از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: از نظر من سه طلاق دیگر دارد.(7)

روایت13.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: رفاعه از امام صادق علیه السلام روایت کرد: از آن حضرت درباره زن مطلّقه ای سؤال کردم که بائن شده، آنگاه با مرد دیگری ازدواج کرده است. فرمود: طلاق منهدم شده است.(8)

روایت14.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که از ایشان درباره مردی

ص: 139


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 69
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
7- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
8- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69

آخَرُ وَ لَمْ یَصِلْ إِلَیْهَا حَتَّی طَلَّقَهَا تَحِلُّ لِلْأَوَّلِ قَالَ لَا حَتَّی یَذُوقَ عُسَیْلَتَهَا(1).

«8»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُثَنَّی عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ طَلَاقاً لَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَیَتَزَوَّجُهَا عَبْدٌ هَلْ یَهْدِمُ الطَّلَاقَ قَالَ نَعَمْ یَقُولُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ- حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ وَ هُوَ أَحَدُ الْأَزْوَاجِ (2).

«9»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْقَاسِمُ عَنْ رِفَاعَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الرَّجُلُ یُطَلِّقُ امْرَأَتَهُ تَطْلِیقَةً وَاحِدَةً فَتَبِینُ مِنْهُ ثُمَّ تَتَزَوَّجُ آخَرَ فَطَلَّقَهَا عَلَی السُّنَّةِ ثُمَّ یَتَزَوَّجُهَا الْأَوَّلُ عَلَی کَمْ هِیَ مَعَهُ قَالَ عَلَی غَیْرِ شَیْ ءٍ یَا رِفَاعَةُ کَیْفَ إِذَا طَلَّقَهَا ثَلَاثاً ثُمَّ تَزَوَّجَهَا ثَانِیَةً اسْتَقْبَلَ الطَّلَاقَ فَإِذَا طَلَّقَهَا وَاحِدَةً کَانَتْ عَلَی ثِنْتَیْنِ (3).

«10»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ تَطْلِیقَةً ثُمَّ نَکَحَتْ بَعْدَهُ رَجُلًا غَیْرَهُ ثُمَّ طَلَّقَهَا فَنَکَحَتْ زَوْجَهَا الْأَوَّلَ فَقَالَ هِیَ عَلَی تَطْلِیقَةٍ(4).

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عُثْمَانُ بْنُ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ-(5) ثُمَّ إِنَّهَا تَزَوَّجَتْ رَجُلًا مُتْعَةً ثُمَّ إِنَّهُمَا افْتَرَقَا هَلْ یَحِلُّ لِزَوْجِهَا الْأَوَّلِ أَنْ یُرَاجِعَهَا قَالَ لَا حَتَّی تَدْخُلَ فِی مِثْلِ الَّذِی خَرَجَتْ مِنْهُ (6).

«11»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ تَطْلِیقَةً وَاحِدَةً حَتَّی مَضَتْ عِدَّتُهَا ثُمَّ تَزَوَّجَهَا رَجُلٌ غَیْرُهُ ثُمَّ إِنَّ الرَّجُلَ مَاتَ أَوْ طَلَّقَهَا فَرَاجَعَهَا زَوْجُهَا الْأَوَّلُ قَالَ هِیَ عِنْدِی عَلَی تَطْلِیقَتَیْنِ بَاقِیَتَیْنِ (7).

«12»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ رِفَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: هِیَ عِنْدِی عَلَی ثَلَاثٍ (8).

«13»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر فَضَالَةُ وَ الْقَاسِمُ عَنْ رِفَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُطَلَّقَةِ تَبِینُ ثُمَّ تَزَوَّجُ رَجُلًا غَیْرَهُ قَالَ انْهَدَمَ الطَّلَاقُ (9).

«14»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:

ص: 139


1- 1. نفس المصدر: 69.
2- 2. نفس المصدر: 69.
3- 3. نفس المصدر: 69.
4- 4. نفس المصدر: 69.
5- 5. زیادة من الأصل ساقط عن المطبوعة.
6- 6. نفس المصدر: 69.
7- 7. نفس المصدر: 69.
8- 8. نفس المصدر: 69.
9- 9. نفس المصدر: 69.

سؤال شد که زنش را بر طبق سنّت طلاق داده است، پس مردی از آن زن تمتّع می برد. آیا زن برای شوهر اوّلش حلال می شود؟ فرمود: نه، تا اینکه مرد داخل در مثل همان چیزی شود که زن از آن خارج شده است.(1)

روایت15.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی گوید: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که کنیز خود را به ازدواج مردی درمی آورد، پس کنیز هر مدت که خدا بخواهد نزد آن مرد مانده است، آنگاه مرد طلاقش داده و کنیز نزد مولای خود بازگشته است. آیا برای شوهر اوّلش حلال است که به او مراجعه کند، فرمود: نه، مگر اینکه مردی غیر از او با آن زن نکاح کند.(2)

روایت16.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: اسحاق بن جریر از امام صادق علیه السلام روایت کرد: یکی از اصحاب ما در حضور من از ایشان در مورد مردی سؤال کرد که زنش را یک بار طلاق داده و او را رها نموده تا بائن شده، و آنگاه همان مرد با آن زن ازدواج کرده است. گوید: امام فرمود: نکاح جدید و طلاق جدید است و طلاق اول دیگر به حساب نمی آید و زن با آن مرد، سه فرصت دیگر برای طلاق پیاپی دارند. و اگر شوهر بعدی با او دخول نکرده و سپس شوهر اول با او ازدواج کرده باشد، طلاق پیشین به حساب می­آید و دو فرصت دیگر برای طلاق باقی می ماند.(3)

روایت17.

رجال الکشی: عبدالله بن طاووس در سال دویست و سی و هشت گفت: از امام رضا علیه السلام سؤال کردم و گفتم: من پسر برادری دارم که دختر خود را به ازدواج او درآورده ام، و او مشروب می خورد و زیاد اسم طلاق را می آورد. فرمود: اگر از برادرانت (شیعه) است، چیزی بر او نیست، و اگر از اینها (غیر شیعه) است، دختر را از او بِکَن، او قصد طلاق کرده است. گفتم: از پدرانتان روایت شده که از ازدواج با زنانی که سه بار در یک مجلس طلاق داده شده اند بپرهیزید، زیرا شوهر دارند! فرمود: این در مورد برادرانتان است نه از آنها. هر کس به دین قومی بود، احکام آنها نیز بر او جاری می گردد.(4)

روایت18.

نوادر راوندی: از حضرت موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چهار کَس را عذری نباشد: مردی که در شهر خود بدهی طاقت فرسا دارد، نمی تواند بهانه بیاورد، تا این که هجرت کند و پولی به دست بیاورد که بدهی خود را بپردازد. و مردی که مردی را روی شکم همسر خود بیابد، عذری ندارد مگر این که همسر خود را طلاق دهد تا دیگری در نسلش با او شریک نگردد...(5)

ص: 140


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 69
4- . رجال الکشّیّ : 371
5- . نوادر راوندی : 27

أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یُطَلِّقُ امْرَأَتَهُ عَلَی السُّنَّةِ فَیَتَمَتَّعُ مِنْهَا رَجُلٌ أَ تَحِلُّ لِزَوْجِهَا الْأَوَّلِ قَالَ لَا حَتَّی یَدْخُلَ فِی مِثْلِ الَّذِی خَرَجَتْ مِنْهُ (1).

«15»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ یُزَوِّجُ جَارِیَتَهُ رَجُلًا فَمَکَثَتْ عِنْدَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ طَلَّقَهَا فَرَجَعَتْ إِلَی مَوْلَاهَا أَ یَحِلُّ لِزَوْجِهَا الْأَوَّلِ أَنْ یُرَاجِعَهَا قَالَ لَا حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ (2).

«16»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلَهُ بَعْضُ أَصْحَابِنَا وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ تَطْلِیقَةً وَاحِدَةً ثُمَّ تَرَکَهَا حَتَّی بَانَتْ مِنْهُ ثُمَّ تَزَوَّجَهَا الزَّوْجُ الْأَوَّلُ قَالَ فَقَالَ نِکَاحٌ جَدِیدٌ وَ طَلَاقٌ جَدِیدٌ لَیْسَ التَّطْلِیقَةُ الْأُولَی بِشَیْ ءٍ هِیَ عِنْدَهُ عَلَی ثَلَاثِ تَطْلِیقَاتٍ مُتَتَابِعَاتٍ وَ إِنْ کَانَ الْأَخِیرُ لَمْ یَدْخُلْ بِهَا ثُمَّ تَزَوَّجَهَا الْأَوَّلُ فَهِیَ عِنْدَهُ عَلَی تَطْلِیقَةٍ مَاضِیَةٍ وَ بَقِیَتِ اثْنَتَانِ (3).

«17»

کش، [رجال الکشی] وَجَدْتُ فِی کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ بِخَطِّهِ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَالِکِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ طَاوُسٍ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ لِیَ ابْنَ أَخٍ قَدْ زَوَّجْتُهُ ابْنَتِی وَ هُوَ یَشْرَبُ الشَّرَابَ وَ یُکْثِرُ ذِکْرَ الطَّلَاقِ فَقَالَ لَهُ إِنْ کَانَ مِنْ إِخْوَانِکَ فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ وَ إِنْ کَانَ مِنْ هَؤُلَاءِ فَانْزِعْهَا مِنْهُ فَإِنَّمَا عَنَی الْفِرَاقَ فَقُلْتُ لَهُ رُوِیَ عَنْ آبَائِکَ علیهم السلام إِیَّاکُمْ وَ الْمُطَلَّقَاتِ ثَلَاثاً فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ فَإِنَّهُنَّ ذَوَاتُ الْأَزْوَاجِ فَقَالَ هَذَا مِنْ إِخْوَانِکُمْ لَا مِنْهُمْ إِنَّهُ مَنْ دَانَ بِدِینِ قَوْمٍ لَزِمَتْهُ أَحْکَامُهُمْ (4).

«18»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَرْبَعَةٌ لَا عُذْرَ لَهُمْ رَجُلٌ عَلَیْهِ دَیْنٌ مُحَارَفٌ فِی بِلَادِهِ لَا عُذْرَ لَهُ حَتَّی یُهَاجِرَ فِی الْأَرْضِ یَلْتَمِسُ مَا یَقْضِی دَیْنَهُ وَ رَجُلٌ أَصَابَ عَلَی بَطْنِ امْرَأَتِهِ رَجُلًا- لَا عُذْرَ لَهُ حَتَّی یُطَلِّقَ لِئَلَّا یَشْرِکَهُ فِی الْوَلَدِ غَیْرُهُ الْخَبَرَ(5).

ص: 140


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 69.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 69.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 69.
4- 4. رجال الکشّیّ ص 371.
5- 5. نوادر الراوندیّ ص 27.

روایت19.

و با همین اسناد گفت: از علی علیه السلام درباره مردی سؤال شد که قسم خورده که اگر در روز ماه رمضان با زنش جماع نکند، زنش سه طلاقه است! فرمود: به سفر برود و در روز با زنش جماع کند.(1)

روایت20.

المجازات النبویة: از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره مردی سؤال شد که زنی داشته و سه طلاقه اش کرده و زن بعد از او با مرد دیگری ازدواج نموده است، آن مرد نیز پیش از دخول زن را طلاق داده است، آیا زن بر شوهر اولش حلال است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه، مگر اینکه آن مرد دیگر از او کام گرفته و زن نیز از آن مرد کام گرفته باشد.

توضیح

گفت: گویی آن حضرت شیرینی عسل را کنایه برای شیرینی جماع آورده و گویی آزمودن زن و آزمودن مرد، مانند عسلی است که در ظرف آن قرار دارد، پس صحیح نیست پیش از چشیدن از آن، بر آن حکم کرد. و آمدن آن به صورت اسم مصغّر «عُسَیلة»، سرّی لطیف در این معنا دارد، به این که آن حضرت فقط یک دفعه جماع و همان حداقل مقداری را قصد کرده است که به وسیله آن زن بر شوهر اول حلال می شود، پس آن را به منزله چشیدن و بهره گیری از عسل قرار داده و آن را به مقدار زیاد و با تکرارِ خوردن نخواسته است، پس اسم را مصغّر کرد، در حالی که در حقیقت مقصود، کم بودنِ فعل است.(2)

روایت21.

فقه الرضا علیه السلام: خدایت رحمت کند، بدان که طلاق بر چند وجه است و فقط در صورتی واقع می شود که زن در دوره پاکی باشد که جماع در آن صورت نگرفته و با حضور دو شاهد عادل، و مرد هم قصد طلاق داشته باشد؛ پس جایز نیست دو شاهد بر طلاق مردی شهادت بدهند مگر اینکه از زن و مرد اقرار بگیرند که زن در دوره پاکی است که جماعی در آن صورت نگرفته و مرد هم واقعاً قصد طلاق دادن دارد، و طلاق با اجبار و اِکراه و در حال مستی واقع نمی شود.

آن وجوه عبارتند از: طلاق سنّت، طلاق رجعی، طلاق پسر نابالغ، طلاق مرد کم عقل یا دیوانه، طلاق مرد غایب، طلاق زن باردار، طلاق زوجه ای که هنوز همبستری با او واقع نشده است، طلاق زن یائسه، و طلاق مردی که لال است و نمی تواند سخن بگوید.

همچنین از جمله آن وجوه: تخییر یعنی سپردنِ اختیار طلاق به زن، مبارات و بیزاری جستن زوجین از یکدیگر، نشوز و عدم تمکین زوجه، شقاق یا ناسازگاری کردن یکی از زوجین و یا ناسازگاری هر دو با هم، طلاق خلع، و ایلاء، که هیچ کدام از اینها بدون وقوع طلاق پس از آن نافذ نیست.

امّا طلاق سنّت: هرگاه مرد بخواهد زنش را طلاق بدهد، باید صبر کند تا زن حائض شود

ص: 141


1- . نوادر راوندی : 37
2- . المجازات النبویّة : 388
«19»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: سُئِلَ عَلِیٌّ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ حَلَفَ فَقَالَ امْرَأَتُهُ طَالِقٌ ثَلَاثاً إِنْ لَمْ یَطَأْهَا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ نَهَاراً فَقَالَ یُسَافِرُ ثُمَّ یُجَامِعُهَا نَهَاراً(1).

«20»

الْمَجَازَاتُ النَّبَوِیَّةُ، لِلسَّیِّدِ الرَّضِیِّ قَالَ صلی الله علیه و آله: وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ کَانَتْ تَحْتَهُ امْرَأَةٌ فَطَلَّقَهَا ثَلَاثاً فَتَزَوَّجَتْ بَعْدَهُ رَجُلًا فَطَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا هَلْ تَحِلُّ لِزَوْجِهَا الْأَوَّلِ فَقَالَ لَا حَتَّی یَکُونَ الْآخَرُ قَدْ ذَاقَ مِنْ عُسَیْلَتِهَا وَ ذَاقَتْ مِنْ عُسَیْلَتِهِ.

بیان

قال رضی الله عنه هذه استعارة کأنه علیه السلام کنی عن حلاوة الجماع بحلاوة العسل و کأنه مخبر المرأة و مخبر الرجل کالعسلة المستودعة فی ظرفها فلا یصح الحکم علیها إلا بعد الذواق منها و جاء باسم العسیلة مصغرا لسر لطیف فی هذا المعنی و هو أنه أراد فعل الجماع دفعة واحدة و هو ما تحل المرأة به للزوج الأول فجعل ذلک بمنزلة الذواق و النائل من العسلة من غیر استکثار منها و لا معاودة لأکلها فأوقع التصغیر علی الاسم و هو فی الحقیقة للفعل (2).

«21»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ یَرْحَمُکَ اللَّهُ أَنَّ الطَّلَاقَ عَلَی وُجُوهٍ وَ لَا یَقَعُ إِلَّا عَلَی طُهْرٍ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ بِشَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ مُرِیداً لِلطَّلَاقِ فَلَا یَجُوزُ لِلشَّاهِدَیْنِ أَنْ یَشْهَدَا عَلَی رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ إِلَّا عَلَی إِقْرَارٍ مِنْهُ وَ مِنْهَا أَنَّهَا طَاهِرَةٌ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ وَ یَکُونُ مُرِیداً لِلطَّلَاقِ وَ لَا یَقَعُ الطَّلَاقُ بِإِجْبَارٍ وَ لَا إِکْرَاهٍ وَ لَا عَلَی سُکْرٍ فَمِنْهُ طَلَاقُ السُّنَّةِ وَ طَلَاقُ الْعِدَّةِ وَ طَلَاقُ الْغُلَامِ وَ طَلَاقُ الْمَعْتُوهِ وَ طَلَاقُ الْغَائِبِ وَ طَلَاقُ الْحَامِلِ وَ الَّتِی لَمْ یُدْخَلْ بِهَا وَ الَّتِی یَئِسَتْ مِنَ الْمَحِیضِ وَ الْأَخْرَسِ وَ مِنْهُ التَّخْیِیرُ وَ الْمُبَارَاةُ وَ النُّشُوزُ وَ الشِّقَاقُ وَ الْخُلْعُ وَ الْإِیلَاءُ وَ کُلُّ ذَلِکَ لَا یَجُوزُ إِلَّا أَنْ یُتْبَعَ طلاق [بِطَلَاقٍ].

وَ أَمَّا طَلَاقُ السُّنَّةِ إِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ یُطَلِّقَ امْرَأَتَهُ یَتَرَبَّصُ بِهَا حَتَّی تَحِیضَ

ص: 141


1- 1. نوادر الراوندیّ ص 37.
2- 2. المجازات النبویّة: 388.

و دوباره پاک شود، آنگاه پیش از زمان عدّه، او را در حضور دو شاهد عادل در یک مجلس که هر دو شاهد حضور دارند، یک بار طلاق دهد، پس اگر یک مرد را برای شهادت به طلاق حاضر کرد سپس مرد دیگری را بر طلاق خود شاهد گرفت، جایز نیست، مگر اینکه هر دو شاهد را با هم در یک مجلس و با یک لفظ شاهد بگیرد. اگر به این صورت زن را طلاق داد او را رها می کند تا دوره هایش را بگذراند که عبارت است از سه بار پاکی، و اگر از زنهایی بود که حائض نمی شوند، در حالی که زنان امثال آنها حائض می شوند، به اندازه سه ماه او را رها کند. پس هرگاه اولین قطره از خون سومین حیض را دید، عدّه تمام شده و زن از آن مرد جدا می شود، و زن تا وقتی از آن حیض پاک نشده نباید ازدواج کند. پس وقتی پاک شد می تواند ازدواج کند و شوهرش نیز در خواستگاری از او با دیگر مردان مساوی است و حق اولویت ندارد، و تصمیم با زن است، اگر خواست خودش را به ازدواج او درمی آورد و اگر خواست با او ازدواج نمی کند. پس اگر همان شوهر اول دوباره با مهریه جدید با او ازدواج کرد، اگر پیش از دخول خواست دوباره او را طلاق دهد، با حضور دو شاهد طلاق می دهد و نیاز نیست زن از او عدّه نگاه دارد، و هر کس زنش را پیش از دخول طلاق داد، عدّه از آن مرد بر عهده زن نیست؛ و اگر مهریه برای زن تعیین شده، نصف آن مقدار حقّ اوست، و اگر مقدار مهریه ذکر نشده باشد، زن هیچ حقّی نسبت به مهریه ندارد، امّا مرد به مقداری کم یا زیاد، به حدّ توانش به او چیزی بدهد، و مردی که از نظر مالی در رفاه است، خادم یا چهارپایی بدهد، و مردی که در حدّ وسط است لباسی بدهد، و مرد فقیر درهم یا انگشتری بدهد، چنانچه خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ»، {و آنان را به طور پسندیده، به نوعی بهره مند کنید، توانگر به اندازه [توان] خود، و تنگدست به اندازه [وسع] خود.} و کسی که طلاق سنّت داده، اگر بخواهد دوباره زن را پس از دخول طلاق بدهد، مانند طلاق اوّل باید در زمان پاکی بدون وقوع جماع و با حضور دو شاهد عادل باشد، و زن را مهلت دهد تا «قُرء»هایش (عدّه اش) را به پایان ببرد. پس اگر زن خودش را با مهریه جدید به ازدواج او درآورد، ایرادی ندارد. و اگر مرد برای بار سوم خواست او را طلاق دهد و این کار را کرد، از همان لحظه، طلاق زن از مرد بائن می گردد، و ازدواج با او برای هیچ کس حلال نیست تا اینکه عدّه اش را به پایان برساند، و برای شوهر اول هم حلال نیست مگر اینکه مرد دیگری غیر از او با زن نکاح کند. و روایت شده است که اگر زن را با توصیفی که گفتیم، طلاق سنّت داد، آن زن برای او حرام ابدی می گردد، و طلاق سنّت را «هَدم = ویرانی» نامیده اند، زیرا هرگاه عدّه زن به سر رسید و برای مرتبه دوم ازدواج کرد، طلاق شوی اوّلی منهدم و ویران می گردد. و روایت شده است که طلاق هَدم صورت نگیرد مگر با شوهر دوم.

و امّا طلاق عدّه عبارت است از اینکه مرد زنش را در حالت پاکی و بدون جماع، با حضور دو شاهد عادل طلاق دهد، آنگاه در همان روز یا یا فردا یا هر وقت که خواست، پیش از تمام شدن عدّه زن، به او رجوع کند، و او نسبت به هر مرد دیگری نسبت به آن زن سزاوارتر است و اختیارات بیشتری دارد. و کمترین حدّ رجوع به این است که زن را ببوسد یا اینکه طلاق را انکار کند، که انکار طلاقش خود به منزله رجوع است. پس اگر خواست زن را دوباره طلاق دهد، طلاق جایز نیست مگر بعد از دخول، پس اگر با او دخول کرد و خواست طلاقش بدهد، او را مهلت می دهد تا حائض شود و پاک گردد، سپس پیش از گذشت مدّت عدّه اش، با حضور دو شاهد

ص: 142

وَ تَطْهُرَ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا تَطْلِیقَةً وَاحِدَةً قَبْلَ عِدَّتِهَا بِشَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ فَإِنْ أَشْهَدَ عَلَی الطَّلَاقِ رَجُلًا وَاحِداً ثُمَّ أَشْهَدَ بَعْدَ ذَلِکَ بِرَجُلٍ آخَرَ لَمْ یَجُزْ ذَلِکَ الطَّلَاقُ إِلَّا أَنْ یُشْهِدَهُمَا جَمِیعاً فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ بِلَفْظٍ وَاحِدٍ فَإِذَا طَلَّقَهَا عَلَی هَذَا تَرَکَهَا حَتَّی تَسْتَوْفِیَ قُرُوءَهَا وَ هِیَ ثَلَاثَةُ أَطْهَارٍ أَوْ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ إِنْ کَانَتْ مِمَّنْ لَا تَحِیضُ وَ مِثْلُهَا تَحِیضُ فَإِذَا رَأَتْ أَوَّلَ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِ الثَّالِثِ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ لَا تَتَزَوَّجُ حَتَّی تَطْهُرَ فَإِذَا طَهُرَتْ حَلَّتْ لِلْأَزْوَاجِ وَ هُوَ خَاطِبٌ مِنَ الْخُطَّابِ وَ الْأَمْرُ إِلَیْهَا إِنْ شَاءَتْ زَوَّجَتْ نَفْسَهَا مِنْهُ وَ إِنْ شَاءَتْ لَمْ تُزَوِّجْهُ فَإِنْ تَزَوَّجَهَا ثَانِیَةً بِمَهْرٍ جَدِیدٍ فَإِنْ أَرَادَ طَلَاقَهَا ثَانِیَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا طَلَّقَهَا بِشَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ وَ لَا عِدَّةَ عَلَیْهَا مِنْهُ وَ کُلُّ مَنْ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَلَا عِدَّةَ عَلَیْهَا مِنْهُ فَإِنْ کَانَ سُمِّیَ لَهَا صَدَاقٌ فَلَهَا نِصْفُ الصَّدَاقِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ سُمِّیَ لَهَا صَدَاقٌ فَلَا صَدَاقَ لَهَا وَ لَکِنْ یُمَتِّعُهَا بِشَیْ ءٍ قَلَّ أَوْ کَثُرَ عَلَی قَدْرِ یَسَارَتِهِ وَ الْمُوسِعُ یُمَتِّعُ بِخَادِمٍ أَوْ دَابَّةٍ وَ الْوَسَطُ بِثَوْبٍ وَ الْفَقِیرُ بِدِرْهَمٍ أَوْ خَاتَمٍ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی- وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا أَرَادَ الْمُطَلِّقُ لِلسُّنَّةِ أَنْ یُطَلِّقَهَا ثَانِیَةً بَعْدَ مَا دَخَلَ بِهَا طَلَّقَهَا مِثْلَ تَطْلِیقَةِ الْأُولَی عَلَی طُهْرٍ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ بِشَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ وَ تَرَبَّصَ بِهَا حَتَّی تَسْتَوْفِیَ قُرُوءَهَا فَإِنْ زَوَّجَتْهُ نَفْسَهَا بِمَهْرٍ جَدِیدٍ وَ إِنْ أَرَادَ أَنْ یُطَلِّقَهَا الثَّالِثَةَ طَلَّقَهَا وَ قَدْ بَانَتْ مِنْهُ سَاعَةَ طَلَّقَهَا وَ لَا تَحِلُّ لِلْأَزْوَاجِ حَتَّی تَسْتَوْفِیَ قُرُوءَهَا وَ لَا یَحِلُّ لَهَا حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ وَ رُوِیَ أَنَّهُ لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً إِذَا طَلَّقَهَا طَلَاقَ السُّنَّةِ عَلَی مَا وَصَفْنَاهُ وَ سُمِّیَ طَلَاقُ السُّنَّةِ الْهَدْمَ لِأَنَّهُ مَتَی مَا اسْتَوْفَتْ قُرُوءَهَا وَ تَزَوَّجَتِ الثَّانِیَةَ هَدَمَ طَلَاقَ الْأَوَّلِ وَ رُوِیَ أَنَّ طَلَاقَ الْهَدْمِ لَا یَکُونُ إِلَّا بِزَوْجٍ ثَانٍ.

وَ أَمَّا طَلَاقُ الْعِدَّةِ فَهُوَ أَنْ یُطَلِّقَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ عَلَی طُهْرٍ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ بِشَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ ثُمَّ یُرَاجِعَهَا مِنْ یَوْمِهِ أَوْ مِنْ غَدٍ أَوْ مَتَی مَا یُرِیدُ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَسْتَوْفِیَ قُرُوءَهَا وَ هُوَ أَمْلَکُ بِهَا وَ أَدْنَی الْمُرَاجَعَةِ أَنْ یُقَبِّلَهَا أَوْ یُنْکِرَ الطَّلَاقَ فَیَکُونُ إِنْکَارُهُ لِلطَّلَاقِ مُرَاجَعَةً فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یُطَلِّقَهَا ثَانِیَةً لَمْ یَجُزْ ذَلِکَ إِلَّا بَعْدَ الدُّخُولِ بِهَا فَإِنْ دَخَلَ بِهَا وَ أَرَادَ طَلَاقَهَا تَرَبَّصَ بِهَا حَتَّی تَحِیضَ وَ تَطْهُرَ ثُمَّ طَلَّقَهَا فِی قَبْلِ عِدَّتِهَا بِشَاهِدَیْنِ

ص: 142

عادل طلاقش دهد،

و اگر خواست به او رجوع می کند و رجوع بدون حضور شهود جایز است، چنانچه ازدواج بدون حضور شهود جایز است؛ البته رجوع بدون حضور شهود به جهت حدود و میراث و سلطان کراهت دارد. پس اگر برای مرتبه سوم طلاقش داد؛ زن در همان لحظه طلاق از او جدا می شود و دیگر برایش حلال نیست تا اینکه با شوی دیگری غیر از او نکاح کند. و هرگاه عدّه زن از او تمام شد و مرد دیگری با او ازدواج کرد و طلاقش داد یا اینکه مُرد و مرد اول خواست با او ازدواج کند، می تواند. و اگر سه بار به صورت متوالی زن را با اوصافی که گفتیم طلاق دهد، زن از او جدا می شود و دیگر برایش حلال نیست تا اینکه با شوی دیگری غیر از او نکاح نماید. پس اگر آن دیگری با زن ازدواج کرد و طلاقش داد یا مُرد و شوهر اول خواست با زن ازدواج کند می تواند. و اگر زن را سه بار با همان توصیفی که کردم به صورت متوالی طلاق دهد، زن از او جدا می شود و بعد از نُه بار طلاق، دیگر هیچ گاه برای او حلال نمی گردد.(1)

شرح دیگری در طلاق سنّت و عدّه: طلاق سنّت: هرگاه مرد بخواهد طلاق بدهد، باید زنش حائض شود و پاک شود، آنگاه دو نفر عادل را بر طلاق شاهد بگیرد، سپس از آن وقت تا حیض بعدی که خداوند برای مرد مهلت قرار داده است، برای رجوع مخیّر است، و مهلت سه «قُرء» است و هر قُرء، سفیدیِ بین دو حیض می باشد، که خون در رحم جمع می شود، پس وقتی به پایان حدّ قُرء رسید، رحم خون را با فشار و جهش بیرون می دهد، که اوّلین جهش حیض است. پس اگر مرد زن را رها کرد و به او مراجعه ننمود تا از سه قُرء خارج گردید، با آمدنِ اوّلین قطره از حیض سوم، زن از او جدا شده است، و در مدّت این حیض، شوهر از هر کس دیگری حق بیشتری برای رجوع به او دارد تا زمانی که پاک شود. پس چون پاک شد، او نیز با دیگر مردان برای خواستگاری از آن زن مساوی است؛ اگر زن خواست، خود را با ازدواج جدیدی به ازدواج او در می آورد، و اگر نخواست نه! و اگر مرد بعد از خروج زن از عدّه دوباره با او ازدواج کرد، زن نزد آن مرد با دو طلاق باقی مانده است.(2)

روایت22.

و از امام کاظم علیه السلام روایت است که فرمود: شخص فقیه فقط با طلاق سنّت طلاق می دهد. - گفت: - و اگر مرد خواست زن را به طلاقِ عدّه (رجعی) طلاق بدهد، او را رها می کند تا حائض شود آنگاه پاک گردد، سپس دو نفر عادل را بر طلاق شاهد می گیرد، آنگاه به زن رجوع کرده و با او نزدیکی می نماید، سپس منتظر می شود تا حائض گردد و پاک شود، بعد با حضور دو شاهد، برای مرتبه دوم طلاقش می دهد. آنگاه از اول پاکی تا آخر آن، هر گاه که خواست با او نزدیکی می کند. پس اگر به زن رجوع کرد و زن حائض شد و بعد پاک گردید و برای مرتبه سوم با حضور دو شاهد طلاقش داد، زن از او جدا شده و دیگر بر او حلال نیست

ص: 143


1- . فقه الرضا : 31 و 32
2- . فقه الرضا : 31 و 32

عَدْلَیْنِ فَإِنْ أَرَادَ مُرَاجَعَتَهَا رَاجَعَهَا وَ یَجُوزُ الْمُرَاجَعَةُ بِغَیْرِ شُهُودٍ کَمَا یَجُوزُ التَّزْوِیجُ وَ إِنَّمَا تُکْرَهُ الْمُرَاجَعَةُ بِغَیْرِ شُهُودٍ مِنْ جِهَةِ الْحُدُودِ وَ الْمَوَارِیثِ وَ السُّلْطَانِ فَإِنْ طَلَّقَهَا الثَّالِثَةَ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ سَاعَةَ طَلَّقَهَا الثَّالِثَةَ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ فَلَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِذَا انْقَضَتْ عِدَّتُهَا مِنْهُ فَتَزَوَّجَهَا رَجُلٌ آخَرُ وَ طَلَّقَهَا أَوْ مَاتَ عَنْهَا وَ أَرَادَ الْأَوَّلُ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا فَعَلَ وَ إِنْ طَلَّقَهَا ثَلَاثاً وَاحِدَةً بَعْدَ وَاحِدَةٍ عَلَی مَا وَصَفْنَاهُ لَکَ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ لَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ تَزَوَّجَهَا غَیْرُهُ وَ طَلَّقَهَا أَوْ مَاتَ عَنْهَا وَ أَرَادَ الْأَوَّلُ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا فَعَلَ فَإِنْ طَلَّقَهَا ثَلَاثَ تَطْلِیقَاتٍ عَلَی مَا وَصَفْتُهُ وَاحِدَةً بَعْدَ وَاحِدَةٍ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ لَا تَحِلُّ لَهُ بَعْدَ تِسْعِ تَطْلِیقَاتٍ أَبَداً-(1)

وَ شَرْحٌ آخَرُ فِی طَلَاقِ السُّنَّةِ وَ الْعِدَّةِ طَلَاقُ السُّنَّةِ إِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ یُطَلِّقَ امْرَأَتَهُ تَحِیضُ وَ تَطْهُرُ ثُمَّ یُشْهِدُ شَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ عَلَی طَلَاقِهَا ثُمَّ هُوَ بِالْخِیَارِ فِی الْمُرَاجَعَةِ مِنْ ذَلِکَ الْوَقْتِ إِلَی أَنْ تَحِیضَ بِمَا قَدْ جَعَلَهُ اللَّهُ لَهُ فِی الْمُهْلَةِ وَ هُوَ ثَلَاثَةُ أَقْرُؤٍ وَ الْقُرْءُ الْبَیَاضُ بَیْنَ الْحَیْضَتَیْنِ وَ هُوَ اجْتِمَاعُ الدَّمِ فِی الرَّحِمِ فَإِذَا بَلَغَ تَمَامَ حَدِّ الْقُرْءِ دَفَقَتْهُ فَکَانَ الدَّفْقُ الْأَوَّلُ الْحَیْضَ فَإِنْ تَرَکَهَا وَ لَمْ یُرَاجِعْهَا حَتَّی تَخْرُجَ الثَّلَاثَةُ الْأَقْرَاءِ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ فِی أَوَّلِ الْقَطْرَةِ مِنْ دَمِ الْحَیْضِ الثَّالِثَةِ وَ هُوَ أَحَقُّ بِرَجْعَتِهَا إِلَی أَنْ تَطْهُرَ فَإِنْ طَهُرَتْ فَهُوَ خَاطِبٌ مِنَ الْخُطَّابِ إِنْ شَاءَتْ زَوَّجَتْهُ نَفْسَهَا تَزْوِیجاً جَدِیداً وَ إِلَّا فَلَا فَإِنْ تَزَوَّجَهَا بَعْدَ الْخُرُوجِ مِنَ الْعِدَّةِ تَزْوِیجاً جَدِیداً فَهِیَ عِنْدَهُ عَلَی اثْنَیْنِ (2).

«22»

وَ قَدْ أَرْوِی عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: الْفَقِیهُ لَا یُطَلِّقُ إِلَّا طَلَاقَ السُّنَّةِ قَالَ وَ إِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ یُطَلِّقَهَا طَلَاقَ الْعِدَّةِ تَرَکَهَا حَتَّی تَحِیضَ ثُمَّ تَطْهُرَ ثُمَّ یُشْهِدُ شَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ عَلَی طَلَاقِهَا ثُمَّ یُرَاجِعُهَا وَ یُوَاقِعُهَا ثُمَّ یَنْتَظِرُ بِهَا الْحَیْضَ وَ الطُّهْرَ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا بِشَاهِدَیْنِ التَّطْلِیقَةَ الثَّانِیَةَ ثُمَّ یُوَاقِعُهَا مَتَی مَا شَاءَ مِنْ أَوَّلِ الطُّهْرِ إِلَی آخِرِهِ فَإِذَا رَاجَعَهَا فَحَاضَتْ ثُمَّ طَهُرَتْ وَ طَلَّقَهَا الثَّالِثَةَ بِشَاهِدَیْنِ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ لَا تَحِلُّ لَهُ

ص: 143


1- 1. فقه الرضا ص 31 و 32.
2- 2. فقه الرضا ص 31 و 32.

تا اینکه زن با مرد دیگری غیر از او نکاح کند. و زن باید از او، از زمان طلاق سوم عدّه نگاه دارد، و زنی که شوهرش مُرده است، باید چهار ماه و ده روز عدّه نگاه دارد؛ و کنیز مطلّقه باید چهل و پنج روز عدّه نگه دارد، و عدّه زن متعه نیز همان مقدار است. و کنیزی که شوهرش مُرده است، دو ماه و پنج روز و مُتعه نیز به همان مقدار عدّه نگه دارد. و اگر با شوهری دیگر غیر از شوی اول نکاح کرد و آن مرد طلاقش داد یا مُرد، و شوهر اوّل به او رجوع کرد بعد به طلاق عدّه طلاقش داد، آنگاه زن با مرد دیگری ازدواج کرد و باز شوهر اول به او رجوع کرد و برای مرتبه سوم به طلاق عدّه طلاقش داد، زن بر او حرام ابدی می شود.

پنج دسته از زنان، هرگاه که طلاق داده شوند، به هر حال مطلّقه اند: زن بارداری که حامله بودنش روشن است، دختری که هنوز بالغ نشده است، زن یائسه، زنی که شوهرش به او دخول نکرده است، و مرد غایبی که چند ماه غایب است؛ این زنان را، شوهرانشان هرگاه بخواهند، باید با حضور دو شاهد طلاق بدهند.

و سه دسته از زنان، نیاز نیست عدّه نگاه دارند: زنی که شوهرش با او دخول نکرده است، دختری که بالغ نشده است، و زن یائسه. و توفیق از خداوند است.(1)

روایت23.

تفسیر عیاشی: ابوبصیر گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: عُمر بن رَباح گمان کرده که شما گفته اید «طلاق بدون شاهد صحیح نیست». فرمود: من نگفته ام، خداوند تبارک و تعالی فرموده است. به خدا قسم اگر ما به ستم برای شما فتوا می دادیم، از شما قوی تر بودیم. خداوند می فرماید: «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ»،(2) {چرا الهیّون و دانشمندان، آنان را باز نمی دارند؟}

روایت24.

سرائر: داوود صَرمی گفت: از امام کاظم علیه السلام درباره عبدی سؤال کردم که زنی داشته، آنگاه خود آن عبد از نزد مولایش فرار کرده و به سبب فرارش زن خود را طلاق داده است. فرمود: بله، اگر زن آن را خواسته باشد.(3)

روایت25.

سرائر: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد: دو نفر علیه مردی که غایب شده و نزد همسر خود نیست شهادت دادند که زنش را طلاق داده است، پس زن عدّه نگاه داشت و ازدواج کرد. آنگاه شوهر غایب بازگشت و بر این باور بود که زن را طلاق نداده، و یکی از ص: 144


1- . فقه الرضا : 32 و 33
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 330
3- . سرائر : 485

حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ وَ عَلَیْهَا اسْتِقْبَالُ الْعِدَّةِ مِنْهُ وَقْتَ التَّطْلِیقَةِ الثَّالِثَةِ.

وَ عَلَی الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا عِدَّةُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ وَ عَشَرَةِ أَیَّامٍ وَ عَلَی الْأَمَةِ الْمُطَلَّقَةِ عِدَّةُ خَمْسَةٍ وَ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ عَلَی الْمُتْعَةِ مِثْلُ ذَلِکَ مِنَ الْعِدَّةِ وَ عَلَی الْأَمَةِ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا عِدَّةُ شَهْرَیْنِ وَ خَمْسَةِ أَیَّامٍ وَ عَلَی الْمُتْعَةِ مِثْلُ ذَلِکَ وَ إِنْ نَکَحَتْ زَوْجاً غَیْرَهُ ثُمَّ طَلَّقَهَا أَوْ مَاتَ عَنْهَا فَرَاجَعَهَا الْأَوَّلُ ثُمَّ طَلَّقَهَا طَلَاقَ الْعِدَّةِ ثُمَّ نَکَحَتْ زَوْجاً غَیْرَهُ ثُمَّ رَاجَعَهَا الْأَوَّلُ وَ طَلَّقَهَا طَلَاقَ الْعِدَّةِ الثَّالِثَةِ لَمْ تَحِلَّ لَهُ أَبَداً.

وَ خَمْسَةٌ یُطَلَّقْنَ عَلَی کُلِّ حَالٍ مَتَی طُلِّقْنَ الْحُبْلَی الَّذِی قَدِ اسْتَبَانَ حَمْلُهَا وَ الَّتِی لَمْ تُدْرِکْ مُدْرَکَ النِّسَاءِ وَ الَّتِی قَدْ یَئِسَتْ مِنَ الْمَحِیضِ وَ الَّتِی لَمْ یَدْخُلْ بِهَا زَوْجُهَا وَ الْغَائِبُ إِذَا غَابَ أَشْهُراً فَلْیُطَلِّقْهُنَّ أَزْوَاجُهُنَّ مَتَی شَاءُوا بِشَهَادَةِ شَاهِدَیْنِ وَ ثَلَاثٌ لَا عِدَّةَ عَلَیْهِنَّ الَّتِی لَمْ یَدْخُلْ بِهَا زَوْجُهَا وَ الَّتِی لَمْ تَبْلُغْ مَبْلَغَ النِّسَاءِ وَ الَّتِی قَدْ یَئِسَتْ مِنَ الْمَحِیضِ وَ بِاللَّهِ التَّوْفِیقُ (1).

«23»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ عُمَرَ بْنَ رَبَاحٍ زَعَمَ أَنَّکَ قُلْتَ- لَا طَلَاقَ إِلَّا بِبَیِّنَةٍ قَالَ فَقَالَ مَا أَنَا قُلْتُهُ بَلِ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُهُ إِنَّا وَ اللَّهِ لَوْ کُنَّا نُفْتِیکُمْ بِالْجَوْرِ لَکُنَّا أَشَدَّ مِنْکُمْ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ- لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ(2).

«24»

سر، [السرائر] مِنْ کِتَابِ الْمَسَائِلِ عَنْ دَاوُدَ الصَّرْمِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنْ عَبْدٍ کَانَتْ تَحْتَهُ زَوْجَةٌ ثُمَّ إِنَّ الْعَبْدَ أَبَقَ فَطَلَّقَ امْرَأَتَهُ مِنْ أَجْلِ إِبَاقِهِ قَالَ نَعَمْ إِنْ أَرَادَتْ ذَلِکَ (3).

«25»

سر، [السرائر] ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی رَجُلَیْنِ شَهِدَا عَلَی رَجُلٍ غَائِبٍ عَنِ امْرَأَتِهِ أَنَّهُ طَلَّقَهَا فَاعْتَدَّتِ الْمَرْأَةُ وَ تَزَوَّجَتْ ثُمَّ إِنَّ الزَّوْجَ الْغَائِبَ قَدِمَ فَزَعَمَ أَنَّهُ لَمْ یُطَلِّقْهَا وَ أَکْذَبَ نَفْسَهُ أَحَدُ

ص: 144


1- 1. فقه الرضا: 32 و 33.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 330.
3- 3. السرائر: 485.

شاهدها، شهادت خود را تکذیب کرد. امام فرمود: شوهر دوم هیچ راه غلبه ای بر آن زن ندارد، و مهریه از شخصی که شهادت داده و از شهادت خود رجوع کرده است گرفته می شود و به شوهر دوم داده می شود، و شوهر اول نسبت به زن سزاوارتر است، و زن از شوهر دوم عدّه نگاه می دارد و شوهر اول به او نزدیک نمی شود تا وقتی که عدّه اش به سر رسد.(1)

روایت26.

تفسیر قمی: عبدالله بن مُسکان از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره طلاق سنّت سؤال کردم، فرمود: به این صورت است که مرد، زن خود را در حالت پاکی که جماعی در آن صورت نگرفته باشد، با شهادت دو شاهد عادل طلاق دهد، آنگاه زن را رها کند تا به اندازه سه «قُرء» عدّه نگاه دارد، و با گذشت سه «قُرء» برای اولین بار از مرد جدا، و برای مردان، ازدواج با او حلال می گردد، و شوهرش هم با همه خواستگارها مساوی است. خود زن اگر خواست ازدواج می کند و اگر خواست ازدواج نمی کند. و اگر شوهرش با مهریه جدید با او ازدواج کرد، دو فرصت دیگر برای طلاق دارد و یک فرصتش تمام شده محسوب می شود. پس اگر زن را یک بار در حال پاکی با حضور شهود طلاق دهد و دوباره به او رجوع کند و با او نزدیکی نماید، سپس منتظر بماند تا زن حائض شود و پاک گردد و یک بار دیگر با حضور دو شاهد طلاقش دهد و رهایش سازد تا سه «قُرء»ش به پایان رسد، اگر سه قُرء گذشت و مرد به او رجوع نکرد، زن از او جدا شده و ازدواج با او برای هر مردی حلال می شود و شوهرش هم در حق خواستگاری با دیگران مساوی است، اگر زن خواست می تواند با او ازدواج کند و اگر نخواست ازدواج نمی کند. پس اگر همان شوهر دوباره با مهریه جدید با او ازدواج کرد، یک فرصت طلاق برایش مانده است و دو فرصت تمام شده محسوب می گردد، پس اگر خواست زن را طلاقی بدهد که بدون ازدواج با مردی دیگر برای خودش حلال نمی شود، زن را رها می کند تا حائض شود و پاک گردد و برای طلاقش شاهد می آورد، پس دیگر آن زن بر او حلال نیست مگر اینکه با شوهر دیگری نکاح کند.

و امّا طلاق رجعی آن است که زن را رها کند تا حائض شود و پاک گردد، آنگاه با حضور دو شاهد طلاقش دهد، سپس به او رجوع و با او نزدیکی نماید، سپس منتظر بماند تا پاک گردد، پس هرگاه حائض و پاک شد، برای یک مرتبه دیگر با حضور شاهد طلاقش می دهد، سپس رجوع کرده و با او نزدیکی می نماید، و منتظر می ماند تا پاک گردد، پس اگر زن حائض و پاک گردید، دو شاهد برای طلاق سوم حاضر می کند بطوری که هر طلاقی پس از پاکی و رجوع بوده است. و دیگر آن زن بر او حلال نیست مگر اینکه با شوهری دیگر نکاح کند، و زن باید از روزی که طلاق سوم واقع می شود، به خاطر آلودگی نکاح، به مقدار سه «قُرء» عدّه نگاه دارد، و تا زمانی که عدّه تمام نشده، از همدیگر ارث می برند. پس اگر در حالت پاکی با حضور شهود زن را طلاق داد و منتظر ماند تا حائض شود و پاک گردد و آنگاه پیش از رجوع طلاقش داد، طلاق ص: 145


1- . سرائر : 487

الشَّاهِدَیْنِ فَقَالَ لَا سَبِیلَ لِلْآخَرِ عَلَیْهَا وَ یُؤْخَذُ الصَّدَاقُ مِنَ الَّذِی شَهِدَ وَ رَجَعَ فَیُرَدُّ عَلَی الْأَخِیرِ وَ الْأَوَّلُ أَمْلَکُ بِهَا وَ تَعْتَدُّ مِنَ الْأَخِیرِ وَ لَا یَقْرَبُهَا الْأَوَّلُ حَتَّی تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا(1).

«26»

فس، [تفسیر القمی] أَبِی عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ طَلَاقِ السُّنَّةِ فَقَالَ هُوَ أَنْ یُطَلِّقَ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ عَلَی طُهْرٍ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ بِشَهَادَةِ شَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ ثُمَّ یَتْرُکَهَا حَتَّی تَعْتَدَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ فَإِذَا مَضَتْ ثَلَاثَةُ قُرُوءٍ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ بِوَاحِدَةٍ وَ حَلَّتْ لِلْأَزْوَاجِ وَ کَانَ زَوْجُهَا خَاطِباً مِنَ الْخُطَّابِ إِنْ شَاءَتْ تَزَوَّجَتْ وَ إِنْ شَاءَتْ لَمْ تَفْعَلْ وَ إِنْ تَزَوَّجَهَا بِمَهْرٍ جَدِیدٍ کَانَتْ عِنْدَهُ بِثِنْتَیْنِ بَاقِیَتَیْنِ وَ مَضَتْ وَاحِدَةٌ فَإِنْ هُوَ طَلَّقَهَا وَاحِدَةً عَلَی طُهْرٍ بِشُهُودٍ ثُمَّ رَاجَعَهَا وَ وَاقَعَهَا ثُمَّ انْتَظَرَ بِهَا حَتَّی إِذَا حَاضَتْ وَ طَهُرَتْ طَلَّقَهَا أُخْرَی بِشَهَادَةِ شَاهِدَیْنِ ثُمَّ تَرَکَهَا حَتَّی تَمْضِیَ أَقْرَاؤُهَا الثَّلَاثَةُ فَإِذَا مَضَتْ أَقْرَاؤُهَا الثَّلَاثَةُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُرَاجِعَهَا فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ بِثِنْتَیْنِ وَ قَدْ مَلَکَتْ أَمْرَهَا وَ حَلَّتْ لِلْأَزْوَاجِ وَ کَانَ زَوْجُهَا خَاطِباً مِنَ الْخُطَّابِ إِنْ شَاءَتْ تَزَوَّجَتْهُ وَ إِنْ شَاءَتْ لَمْ تَفْعَلْ فَإِنْ هُوَ تَزَوَّجَهَا تَزْوِیجاً جَدِیداً بِمَهْرٍ جَدِیدٍ کَانَتْ عِنْدَهُ بَاقِیَةً بِوَاحِدَةٍ وَ قَدْ مَضَتْ ثِنْتَانِ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ یُطَلِّقَهَا طَلَاقاً- لَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ تَرَکَهَا حَتَّی إِذَا حَاضَتْ وَ طَهُرَتْ أَشْهَدَ عَلَی طَلَاقِهَا تَطْلِیقَةً وَاحِدَةً- فَلا تَحِلُّ لَهُ ... حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ.

وَ أَمَّا طَلَاقُ الرَّجْعَةِ فَإِنَّهُ یَدَعُهَا حَتَّی تَحِیضَ وَ تَطْهُرَ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا بِشَهَادَةِ شَاهِدَیْنِ ثُمَّ یُرَاجِعُهَا وَ یُوَاقِعُهَا ثُمَّ یَنْتَظِرُ بِهَا الطُّهْرَ فَإِذَا حَاضَتْ وَ طَهُرَتْ أَشْهَدَ عَلَی تَطْلِیقَةٍ أُخْرَی ثُمَّ یُرَاجِعُهَا وَ یُوَاقِعُهَا ثُمَّ یَنْتَظِرُ الطُّهْرَ فَإِنْ حَاضَتْ وَ طَهُرَتْ أَشْهَدَ شَاهِدَیْنِ عَلَی التَّطْلِیقَةِ الثَّالِثَةِ کُلُّ تَطْلِیقَةٍ عَلَی طُهْرٍ بِمُرَاجَعَةٍ وَ لَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ وَ عَلَیْهَا أَنْ تَعْتَدَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ مِنْ یَوْمَ طَلَّقَهَا التَّطْلِیقَةَ الثَّالِثَةَ لِدَنَسِ النِّکَاحِ وَ هُمَا یَتَوَارَثَانِ مَا دَامَتْ فِی الْعِدَّةِ فَإِنْ طَلَّقَهَا وَاحِدَةً عَلَی طُهْرٍ بِشُهُودٍ ثُمَّ انْتَظَرَ بِهَا حَتَّی تَحِیضَ وَ تَطْهُرَ ثُمَّ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ یُرَاجِعَهَا لَمْ یَکُنْ طَلَاقُهُ لَهَا

ص: 145


1- 1. السرائر ص 487 و کان الرمز( ش) للعیاشی و هو خطأ.

دوم به حساب نمی آید، زیرا در حالی او را طلاق داده که خودش مطلّقه بوده است، زیرا اگر زن از سوی شوهر خود طلاق داده شده باشد، مرد اختیاری نسبت به او ندارد مگر اینکه به او رجوع کند. پس وقتی که رجوع کرد، تا وقتی که برای مرتبه سوم طلاق نداده، زن در اختیار اوست. پس اگر برای مرتبه سوم زن را طلاق داد، دیگر اختیار رجوع از دست مرد خارج است. و اگر زن را با حضور شهود در حالت پاکی طلاق داد، آنگاه به او رجوع کرد و منتظر ماند تا پاک شود و با او نزدیکی نکرد تا در حالی که نزد او بود حائض شد و پاگ گردید و بعد از رجوع و پیش از نزدیکی طلاقش داد، این مرتبه طلاق به حساب نمی آید، زیرا زن را برای مرتبه دوم در پاکی اول طلاق داد و پاکی فقط با نزدیکی بعد از رجوع نقض می گردد، و همچنین طلاق سوم هم تنها با رجوع و نزدیکی بعد از رجوع حاصل می گردد، آنگاه یک حیض و یک پاکی بعد از حیض، سپس طلاق با حضور شهود، تا اینکه برای هر مرتبه طلاق، علاوه بر شهود یک پاکی و سپس آلودگی نزدیکی باشد.(1)

روایت27.

قرب الاسناد: اسماعیل بن عبدالخالق از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: عبدالله بن عمر سه بار زنش را طلاق داد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله همه آنها را یک طلاق قرار داد و آن را به قرآن و سنّت ارجاع داد.(2)

روایت28.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره حدود و چگونگی طلاق پرسیدم و اینکه مرد چگونه می تواند طلاق بدهد؟ فرمود: سنت آن است که یک مرتبه بر طهارت طلاق بدهد، آنگاه زن را رها کند تا عدّه اش به سر رسد. پس اگر نظرش عوض شد و خواست پیش از بائن شدن به او رجوع کند، بر رجوع به او شاهد می گیرد و آن زن همسرش است، و اگر او را رها کرد تا بائن شد، برای ازدواج مجدد مثل دیگر خواستگاران است و حق اولویتی ندارد، زن اگر خواست انجام می دهد[با او ازدواج می­کند] و اگر نخواست انجام نمی دهد.(3)

روایت29.

گوید: از ایشان درباره مردی سؤال کردم که یک بار یا دو بار طلاق می دهد، آنگاه زن را رها می کند تا عدّه اش به سر رسد؛ وضعیت زن چگونه است؟ فرمود: اگر مرد، بر این مبنا که زن را نمی خواهد او را رها کرد، زن دیگر بر او حلال نیست تا اینکه با مرد دیگری نکاح کند. و اگر با این قصد که می خواهد به او رجوع کند رهایش کرده بود و یک سال گذشت، همو برای رجوع به زن از همه سزاوارتر است.(4)

روایت30.

گوید: و از آن حضرت درباره زن مطلّقه سؤال کردم که آیا تا وقتی که عدّه اش به پایان برسد، نفقه اش بر عهده شوهر است؟

ص: 146


1- . تفسیر علی بن ابراهیم 1 : 74- 75
2- . قرب الاسناد : 60
3- . قرب الاسناد : 110
4- . قرب الاسناد : 110

الثَّانِیَةَ لِأَنَّهُ طَلَّقَ طَالِقاً لِأَنَّهُ إِذَا کَانَتِ الْمَرْأَةُ مُطَلَّقَةً مِنْ زَوْجِهَا کَانَتْ خَارِجَةً مِنْ مِلْکِهِ حَتَّی یُرَاجِعَهَا فَإِذَا رَاجَعَهَا صَارَتْ فِی مِلْکِهِ مَا لَمْ تُطَلَّقِ التَّطْلِیقَةَ الثَّالِثَةَ فَإِذَا طَلَّقَهَا التَّطْلِیقَةَ الثَّالِثَةَ فَقَدْ خَرَجَ مِلْکُ الرَّجْعَةِ مِنْ یَدِهِ وَ إِنْ طَلَّقَهَا عَلَی طُهْرٍ بِشُهُودٍ ثُمَّ رَاجَعَهَا وَ انْتَظَرَ بِهَا الطُّهْرَ مِنْ غَیْرِ مُوَاقَعَةٍ فَحَاضَتْ وَ طَهُرَتْ وَ هِیَ عِنْدَهُ ثُمَّ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ یُدَنِّسَهَا بِمُوَاقَعَةٍ بَعْدَ الرَّجْعَةِ لَمْ یَکُنْ طَلَاقُهُ لَهَا طَلَاقاً لِأَنَّهُ طَلَّقَهَا التَّطْلِیقَةَ الثَّانِیَةَ فِی طُهْرِ الْأُولَی وَ لَا یُنْقَضُ الطُّهْرُ إِلَّا بِمُوَاقَعَةٍ بَعْدَ الرَّجْعَةِ وَ کَذَلِکَ لَا یَکُونُ التَّطْلِیقَةُ الثَّالِثَةُ إِلَّا بِمُرَاجَعَةٍ وَ مُوَاقَعَةٍ بَعْدَ الرَّجْعَةِ إما [ثُمَ] حَیْضٍ وَ طُهْرٍ بَعْدَ الْحَیْضِ ثُمَّ طَلَاقٍ بِشُهُودٍ حَتَّی یَکُونَ لِکُلِّ تَطْلِیقَةٍ طُهْرٌ ثُمَّ تَدْنِیسِ مُوَاقَعَةٍ بِشُهُودٍ(1).

«27»

ب، [قرب الإسناد] الطَّیَالِسِیُّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: طَلَّقَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ امْرَأَتَهُ ثَلَاثاً فَجَعَلَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَاحِدَةً وَ رَدَّهُ إِلَی الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ(2).

«28»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الطَّلَاقِ مَا حَدُّهُ وَ کَیْفَ یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یُطَلِّقَ قَالَ السُّنَّةُ أَنْ یُطَلِّقَ عِنْدَ الطُّهْرِ وَاحِدَةً ثُمَّ یَدَعُهَا حَتَّی تَمْضِیَ عِدَّتُهَا فَإِنْ بَدَا لَهُ أَنْ یُرَاجِعَهَا قَبْلَ أَنْ تَبِینَ أَشْهَدَ عَلَی رَجْعَتِهَا وَ هِیَ امْرَأَتُهُ وَ إِنْ تَرَکَهَا حَتَّی تَبِینَ فَهُوَ خَاطِبٌ مِنَ الْخُطَّابِ إِنْ شَاءَتْ فَعَلَتْ وَ إِنْ شَاءَتْ لَمْ تَفْعَلْ (3).

«29»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُطَلِّقُ تَطْلِیقَةً أَوْ تَطْلِیقَتَیْنِ ثُمَّ یَتْرُکُهَا حَتَّی تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا مَا حَالُهَا قَالَ إِذَا تَرَکَهَا عَلَی أَنَّهُ لَا یُرِیدُهَا بَانَتْ مِنْهُ فَلَمْ تَحِلَّ لَهُ- حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ وَ إِنْ تَرَکَهَا عَلَی أَنَّهُ یُرِیدُ مُرَاجَعَتَهَا وَ مَضَی لِذَلِکَ سَنَةٌ فَهُوَ أَحَقُّ بِرَجْعَتِهَا(4).

«30»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُطَلَّقَةِ لَهَا نَفَقَةٌ عَلَی زَوْجِهَا حَتَّی تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا؟

ص: 146


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1 ص 74- 75.
2- 2. قرب الإسناد ص 60.
3- 3. قرب الإسناد ص 110.
4- 4. قرب الإسناد ص 110.

فرمود: بله.(1)

روایت31.

گوید: و از ایشان در مورد مردی سؤال کردم که به زنش گفت: دوست دارم که بائن شوی، و زن چیزی نگفت تا اینکه از هم جدا شدند. چه چیز بر عهده مرد است؟ فرمود: چیزی بر او نیست و زن همسرش است.(2)

روایت32.

قرب الاسناد: محمد بن سنان گفت: عطیه مدائنی نامه ای به امام کاظم علیه السلام نوشت و به من داد. او چنین سؤال کرده بود: گفته ام: اگر نماز را اعاده کنم، زنم بر طبق سنت مطلّقه است! پس نماز را اعاده کردم. آنگاه گفتم: اگر نماز را اعاده کنم، زنم بر طبق کتاب و سنّت مطلقه است، پس نماز را اعاده کردم. سپس گفتم: اگر نمازم را اعاده کنم، زنم بر طبق طلاق آل محمد و سنّت مطلقه است، پس نماز را اعاده کردم. - گوید:- وقتی دیدم نسبت به این مسئله سهل انگار شده و آن را کوچک شمرده ام، گفتم: اگر نماز را اعاده کنم، زنم برای من مثل مادرم است، پس نماز را اعاده کردم و سالهاست که از خانواده ام کناره گرفته­ام. - گوید: - پس امام کاظم علیه السلام فرمود: زن هنوز عیال اوست و چیزی هم بر عهده او نیست. این چیزها و امثال آن از وسوسه های شیطان است.(3)

روایت33.

قرب الاسناد: صفوان جمّال از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: مردی نزد آن حضرت آمد و از ایشان چنین سؤال کرد: زنم را در یک مجلس سه بار طلاق داده ام. فرمود: چیزی نیست! آنگاه فرمود: مگر کتاب خدا را نخوانده ای که می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا الله رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ»، {ای پیامبر، چون زنان را طلاق گویید، در [زمان بندی] عدّه آنان طلاقشان گویید و حساب آن عدّه را نگه دارید، و از خدا، پروردگارتان بترسید. آنان را از خانه هایشان بیرون مکنید، و بیرون نروند مگر آنکه مرتکب کار زشت آشکاری شده باشند.} و فرمود: «لا تَدْرِی لَعَلَّ الله یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً»، {نمی دانی، شاید خدا پس از این، پیشامدی پدید آورد.} آنگاه فرمود: هر چیز که بر خلاف کتاب خدا و سنّت باشد، به کتاب خدا و سنت ارجاع داده می شود.(4)

روایت34.

قرب الاسناد: بَزَنطی گفت: از امام رضا علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که پس از نزدیکی و با حضور دو شاهد عادل، زنش را طلاق داده بود. فرمود: این طلاق نیست. گفتم: پس طلاق سنت چگونه است؟ فرمود: زن را پس از پاک شدن از حیض و پیش از نزدیکی، با حضور دو شاهد عادل طلاق می دهی. پس اگر بر خلاف این بود، باید به کتاب خداوند عزوجل ارجاع داده شود. گفتم: او در طهری طلاق داده که در آن جماع کرده

ص: 147


1- . قرب الاسناد : 110
2- . قرب الاسناد : 111
3- . قرب الاسناد : 125
4- . قرب الاسناد : 30

قَالَ نَعَمْ (1).

«31»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِامْرَأَتِهِ إِنِّی أَحْبَبْتُ أَنْ تَبِینِی فَلَمْ تَقُلْ شَیْئاً حَتَّی افْتَرَقَا مَا عَلَیْهِ قَالَ لَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ وَ هِیَ امْرَأَتُهُ (2).

«32»

ب، [قرب الإسناد] مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: کَتَبَ مَعِی عَطِیَّةُ الْمَدَائِنِیُّ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام یَسْأَلُهُ قَالَ قُلْتُ امْرَأَتِی طَالِقٌ عَلَی السُّنَّةِ إِنْ أَعَدْتُ الصَّلَاةَ فَأَعَدْتُ الصَّلَاةَ ثُمَّ قُلْتُ امْرَأَتِی طَالِقٌ عَلَی الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ إِنْ أَعَدْتُ الصَّلَاةَ فَأَعَدْتُ ثُمَّ قُلْتُ امْرَأَتِی طَالِقٌ طَلَاقَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَی السُّنَّةِ إِنْ أَعَدْتُ صَلَاتِی فَأَعَدْتُ قَالَ فَلَمَّا رَأَیْتُ اسْتِخْفَافِی بِذَلِکَ قُلْتُ امْرَأَتِی عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی إِنْ أَعَدْتُ الصَّلَاةَ فَأَعَدْتُ وَ قَدِ اعْتَزَلْتُ أَهْلِی مُنْذُ سِنِینَ قَالَ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام الْأَهْلُ أَهْلُهُ وَ لَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ إِنَّمَا هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (3).

«33»

ب، [قرب الإسناد] السِّنْدِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ فَقَالَ إِنِّی طَلَّقْتُ امْرَأَتِی ثَلَاثاً فِی مَجْلِسٍ فَقَالَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ ثُمَّ قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ کِتَابَ اللَّهِ تَعَالَی- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ ثُمَّ قَالَ لا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً ثُمَّ قَالَ کُلُّ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ وَ السُّنَّةَ فَهُوَ یُرَدُّ إِلَی کِتَابِ اللَّهِ وَ السُّنَّةِ(4).

«34»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ بَعْدَ مَا غَشِیَهَا بِشَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ قَالَ لَیْسَ هَذَا طَلَاقاً فَقُلْتُ لَهُ فَکَیْفَ طَلَاقُ السُّنَّةِ فَقَالَ تُطَلِّقُهَا إِذَا طَهُرَتْ مِنْ حَیْضِهَا قَبْلَ أَنْ تَغْشَاهَا بِشَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ فَإِنْ خَالَفَ ذَلِکَ رُدَّ إِلَی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ فَإِنَّهُ طَلَّقَ عَلَی طُهْرٍ مِنْ جِمَاعٍ

ص: 147


1- 1. قرب الإسناد ص 110.
2- 2. قرب الإسناد ص 111.
3- 3. قرب الإسناد ص 125.
4- 4. قرب الإسناد ص 30.

و یک مرد و دو زن هم برای طلاق شاهد بوده اند. فرمود: شهادت زنان در طلاق جایز نیست. گفتم: او دو مَرد ناصبی را برای طلاق شاهد گرفته است، آیا آن طلاق است؟ فرمود: هر کسی بر فطرت متولد شده باشد، پس از آنکه صلاحیت روحی­اش دانسته شد، شهادتش قبول است.(1)

روایت35.

گوید: و از ایشان درباره مردی سؤال کردم که زنش را در حال پاکی با حضور دو شاهد طلاق داده، آنگاه به او رجوع نموده و پس از رجوع نزدیکی نکرده است تا اینکه زن از حیض پاک شده، سپس در حالت پاکی با حضور دو شاهد او را طلاق داده است. آیا با اینکه به زن رجوع کرده و جماع ننموده، طلاق دوم واقع شده است؟ فرمود: بله.(2)

روایت36.

تفسیر قمی: در روایت ابو جارود، از امام محمد باقر علیه السلام در خصوص سخن خداوند متعال «فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَ» نقل شده است که عدّه همان طهارت از حیض است. «وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ» همان است که منتظر باشی تا حیض شود، پس هرگاه حیض شد و پاک شد و غسل کرد، یک بار او را طلاق دهد، بدون آن که با وی جماع کند، و هنگامی که او را طلاق می­دهد بر آن شاهد بیاورد. سپس اگر بخواهد، باید به وی رجوع ­کند و باید بر رجوع خود شاهد آورد، و اگر بخواهد او را برای بار دوم طلاق دهد، باید هرگاه که حیض شد و پاک شد و غسل کرد، برای بار دوم او را طلاق دهد و بر طلاق آن، بدون آن که با وی جماع کند، شاهد آورد. سپس اگر بخواهد، باید به او رجوع کند و بر رجوع خود شاهد آورد، سپس منتظر باشد تا آن زمان که حیض شود و پاک شود، و هرگاه غسل کرد، وی را برای سومین بار طلاق دهد. مرد در آن زمان، قبل از آن که سومین طلاق را دهد، بیش از هر فرد دیگری آن زن را در اختیار دارد، و اگر بخواهد به او رجوع می­کند، اما اگر رجوع کرد و تصمیم بر طلاق دادن او گرفت، همان طلاق دفعه قبل را مد نظر قرار می­دهد. این است سنت در طلاق. طلاق فقط وقتی واقع می­شود که بدون این که با او جماع کند، آن زن از حیض پاک شود، همان گونه که توصیف کردم. همچنین هر زمان که بخواهد به او رجوع کند، باید شاهد بیاورد. اگر زن خویش را طلاق داد و دوباره به وی رجوع کرد، تا آن زمان که می خواهد، وی را حبس می­کند. سپس اگر برای بار دوم طلاق داد، سپس دوباره به وی رجوع کرد، برای یک بار می­تواند او را تا آن زمان که بخواهد حبس ­کند. سپس اگر بعد از این که به وی رجوع کرد، آن یک طلاق باقی مانده را نیز بدهد، سه بار پاک شدن را مد نظر قرار می­دهد که همان سه بار حیض است، و اگر حیض نشود، سه ماه را باید به اتمام برساند، و اگر باردار باشد، هرگاه که وضع حمل کرد، زمانش به اتمام خواهد رسید، و این همان سخن خداوند تعالی است که می فرماید: «یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِن نِّسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِی لَمْ یَحِضْنَ»، {و آن زنان شما که از خون دیدن (ماهانه) نومیدند، اگر شک دارید (که خون می بینند یا نه)، عده آنان سه ماه است و (دخترانی) که (هنوز) خون ندیده اند (نیز عدّه شان سه ماه است)} عدّه آنها نیز سه ماه است «وَأُوْلَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ»، {و زنان آبستن، مدّتشان این است که وضع حمل کنند.}

روایت37.

تفسیر عیاشی: زراره از امام باقر و از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: ص: 148


1- . قرب الاسناد : 161
2- . قرب الاسناد : 161

بِشَهَادَةِ رَجُلٍ وَ امْرَأَتَیْنِ قَالَ لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِی الطَّلَاقِ قُلْتُ فَإِنَّهُ أَشْهَدَ رَجُلَیْنِ نَاصِبِیَّیْنِ عَلَی الطَّلَاقِ یَکُونُ ذَلِکَ طَلَاقاً قَالَ کُلُّ مَنْ وُلِدَ عَلَی الْفِطْرَةِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ بَعْدَ أَنْ یُعْرَفَ مِنْهُ صَلَاحٌ فِی نَفْسِهِ (1).

«35»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ عَلَی طُهْرٍ بِشَاهِدَیْنِ ثُمَّ رَاجَعَهَا وَ لَمْ یُجَامِعْهَا بَعْدَ الرَّجْعَةِ حَتَّی طَهُرَتْ مِنْ حَیْضِهَا ثُمَّ طَلَّقَهَا عَلَی طُهْرٍ بِشَاهِدَیْنِ هَلْ تَقَعُ عَلَیْهَا التَّطْلِیقَةُ الثَّانِیَةُ وَ قَدْ رَاجَعَهَا وَ لَمْ یُجَامِعْهَا قَالَ نَعَمْ (2).

«36»

فس، [تفسیر القمی] فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَ وَ الْعِدَّةُ الطُّهْرُ مِنَ الْمَحِیضِ- وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ ذَلِکَ أَنْ تَدَعَهَا حَتَّی تَحِیضَ فَإِذَا حَاضَتْ ثُمَّ طَهُرَتْ وَ اغْتَسَلَتْ طَلَّقَهَا تَطْلِیقَةً مِنْ غَیْرِ أَنْ یُجَامِعَهَا وَ یُشْهِدُ عَلَی طَلَاقِهَا إِذَا طَلَّقَهَا ثُمَّ إِنْ شَاءَ رَاجَعَهَا وَ یُشْهِدُ عَلَی رَجْعَتِهَا إِذَا رَاجَعَهَا فَإِذَا أَرَادَ طَلَاقَهَا الثَّانِیَةَ فَإِذَا حَاضَتْ وَ طَهُرَتْ وَ اغْتَسَلَتْ طَلَّقَهَا الثَّانِیَةَ وَ أَشْهَدَ عَلَی طَلَاقِهَا مِنْ غَیْرِ أَنْ یُجَامِعَهَا ثُمَّ إِنْ شَاءَ رَاجَعَهَا وَ أَشْهَدَ عَلَی رَجْعَتِهَا ثُمَّ یَدَعُهَا حَتَّی تَحِیضَ ثُمَّ تَطْهُرَ فَإِذَا اغْتَسَلَتْ طَلَّقَهَا الثَّالِثَةَ وَ هُوَ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ قَبْلَ أَنْ یُطَلِّقَ الثَّالِثَةَ أَمْلَکُ بِهَا إِنْ شَاءَ رَاجَعَهَا غَیْرَ أَنَّهُ إِنْ رَاجَعَهَا ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ یُطَلِّقَهَا اعْتَدَّ بِمَا طَلَّقَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ هَکَذَا السُّنَّةُ فِی الطَّلَاقِ- لَا یَکُونُ الطَّلَاقُ إِلَّا عِنْدَ طُهْرِهَا مِنْ حَیْضِهَا مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ کَمَا وَصَفْتُ وَ کُلَّمَا رَاجَعَ فَلْیُشْهِدْ فَإِنْ طَلَّقَهَا ثُمَّ رَاجَعَهَا حَبَسَهَا مَا بَدَا لَهُ ثُمَّ إِنْ طَلَّقَهَا الثَّانِیَةَ ثُمَّ رَاجَعَهَا حَبَسَهَا بِوَاحِدَةٍ مَا بَدَا لَهُ ثُمَّ إِنْ طَلَّقَهَا تِلْکَ الْوَاحِدَةَ الْبَاقِیَةَ بَعْدَ مَا کَانَ رَاجَعَهَا اعْتَدَّتْ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَ هِیَ ثَلَاثُ حِیَضٍ وَ إِنْ لَمْ تَحِضْ فَثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَ إِنْ کَانَ بِهَا حَمْلٌ فَإِذَا وَضَعَتِ انْقَضَی أَجَلُهَا وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ اللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللَّائِی لَمْ یَحِضْنَ فَعِدَّتُهُنَّ أَیْضاً ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ- وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَ (3).

«37»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهما السلام قَالَ: الْمَمْلُوکُ

ص: 148


1- 1. قرب الإسناد ص 161.
2- 2. قرب الإسناد ص 161.
3- 3. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2 ص 373.

طلاق دادن و نکاح کردن غلام بدون اجازه مولایش جایز نیست. گفتم: اگر مولا به او زن داد، طلاق به دست کیست؟ فرمود: دستِ مولاست، «ضَرَبَ الله مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ»، {خدا مَثَلی می زند: بنده ای است زرخرید که هیچ کاری از او برنمی آید.}، که «شیء» در اینجا همان طلاق است.(1)

روایت38.

تفسیر عیاشی: حسین بن زید بن علی از امام باقر و ایشان از پدرش علیهما السلام روایت کرد که علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: «ضَرَبَ الله مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ»، {خدا مَثَلی می زند: بنده ای است زرخرید که هیچ کاری از او برنمی آید.} و می فرماید: عبد نه می تواند طلاق دهد و نه می تواند ازدواج کند و اختیار آن به دست مولای اوست، ولی مردم بر خلاف آن روایت می کنند؛ اگر مولا به عبدش اذن داد، معتقد نیستند که مولا می تواند آنها را از هم جدا کند.(2)

روایت39.

خصال: حمّاد بن عثمان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: پنج دسته از زنان در هر حالی طلاق داده می شوند: زن باردار، زن یائسه، زنی که به او دخول نشده است، زنی که شویش نزد او نبوده، و زنی که به سنّ حیض نرسیده است.(3)

روایت40.

خصال: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره کسی سؤال کردم که طلاق داده سپس رجوع می کند، باز طلاق می دهد و دوباره رجوع می کند، و سپس طلاق می دهد؛ فرمود: آن زن برایش حلال نیست تا اینکه با مرد دیگری ازدواج کند. و زنی که مرد او را سه بار طلاق می دهد و مرد دیگری با او ازدواج می کند و بر طبق سنّت طلاقش می دهد و سپس به شوهر اولش باز می گردد، پس مرد او را سه بار بر طبق سنّت طلاق می دهد، بعد با مرد دیگری ازدواج می کند و آن مرد بر طبق سنّت طلاقش می دهد سپس به شوهر اولش باز می گردد، پس شوهر اول برای سه بار بر طبق سنّت طلاقش می دهد و آنگاه زن ازدواج می کند، دیگر این زن بر آن مرد تا ابد حلال نمی شود، و ملاعنه تا ابد برای آن مرد حلال نیست.(4)

روایت41.

خصال: اعمش از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: و طلاق سنّت بر ص: 149


1- . تفسیر عیّاشی 2 : 265
2- . تفسیر عیّاشی 2 : 266
3- . خصال 1 : 211
4- . خصال 2 : 187

لَا یَجُوزُ طَلَاقُهُ وَ لَا نِکَاحُهُ إِلَّا بِإِذْنِ سَیِّدِهِ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ السَّیِّدُ زَوَّجَهُ بِیَدِ مَنِ الطَّلَاقُ قَالَ بِیَدِ السَّیِّدِ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً- لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ فَشَیْ ءٌ الطَّلَاقُ (1).

«38»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهم السلام قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام یَقُولُ: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ وَ یَقُولُ لِلْعَبْدِ لَا طَلَاقَ وَ لَا نِکَاحَ ذَلِکَ إِلَی سَیِّدِهِ وَ النَّاسُ یَرْوُونَ خِلَافَ ذَلِکَ إِذَا أَذِنَ السَّیِّدُ لِعَبْدِهِ لَا یَرَوْنَ لَهُ أَنْ یُفَرِّقَ بَیْنَهُمَا(2).

«39»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: خَمْسٌ یُطَلَّقْنَ عَلَی کُلِّ حَالٍ الْحَامِلُ وَ الَّتِی قَدْ یَئِسَتْ مِنَ الْمَحِیضِ وَ الَّتِی لَمْ یُدْخَلْ بِهَا وَ الْغَائِبُ عَنْهَا زَوْجُهَا وَ الَّتِی لَمْ تَبْلُغِ الْمَحِیضَ (3).

«40»

ل، [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِیِّ عَنِ الْبَطَائِنِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الَّذِی یُطَلِّقُ ثُمَّ یُرَاجِعُ ثُمَّ یُطَلِّقُ ثُمَّ یُرَاجِعُ ثُمَّ یُطَلِّقُ قَالَ لَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ وَ الَّتِی یُطَلِّقُهَا الرَّجُلُ ثَلَاثاً فَیَتَزَوَّجُهَا رَجُلٌ آخَرُ فَیُطَلِّقُهَا عَلَی السُّنَّةِ ثُمَّ تَرْجِعُ إِلَی زَوْجِهَا الْأَوَّلِ فَیُطَلِّقُهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ عَلَی السُّنَّةِ وَ تَنْکِحُ زَوْجاً غَیْرَهُ فَیُطَلِّقُهَا ثُمَّ تَرْجِعُ إِلَی زَوْجِهَا الْأَوَّلِ فَیُطَلِّقُهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ عَلَی السُّنَّةِ ثُمَّ تَنْکِحُ فَتِلْکَ الَّتِی لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً وَ الْمُلَاعَنَةُ لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً(4).

«41»

ل، [الخصال] فِی خَبَرِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: وَ الطَّلَاقُ لِلسُّنَّةِ عَلَی

ص: 149


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 265.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 266.
3- 3. الخصال ج 1 ص 211.
4- 4. الخصال ج 2 ص 187.

همان منوالی است که خداوند عزوجل در کتاب خود و سنّت پیامبرش صلی الله علیه و آله ذکر فرموده است، و طلاق بر غیر سنّت جایز نیست، و هر طلاقی که مخالف با حکم قرآن باشد طلاق محسوب نمی شود، چنانچه هر ازدواجی که بر خلاف سنّت باشد نکاح نیست.(1)

روایت42.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: در نامه ای که امام رضا علیه السلام به مأمون نوشت، به آن چنین اضافه فرمود: و اگر زن سه بار با عدّه طلاق داده شود، بر شوهرش حلال نیست تا اینکه با مرد دیگری ازدواج کند.(2)

روایت43.

و امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: از ازدواج با زنانی که یکباره و در یک موضع سه طلاقه شده اند بپرهیزید، زیرا آنها شوهر دارند.(3)

روایت44.

امالی صدوق: ابن حازم از امام صادق علیه السلام و ایشان از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که فرمود: طلاقی قبل از نکاح نیست... ادامه خبر.(4)

روایت45.

امالی شیخ طوسی: غضائری از شیخ صدوق مثل آن را نقل کرده است.(5)

روایت46.

علل الشرائع: اسماعیل بن فضل گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: طلاق فقط بر طبق قرآن و سنّت واقع می شود، زیرا طلاق یکی از حدود و احکام خداوند عزوجل است، که می فرماید: «إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ»، {چون زنان را طلاق گویید، در [زمان بندی] عدّه آنان طلاقشان گویید و حساب آن عدّه را نگه دارید.} و می فرماید: «وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ»، {و دو تن [مرد] عادل را از میان خود گواه گیرید.} و می فرماید: «وَ تِلْکَ حُدُودُ الله وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ الله فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ»، {این است احکام الهی. و هر کس از مقرّرات خدا [پای] فراتر نهد، قطعاً به خودش ستم کرده است.} و رسول خدا صلی الله علیه و آله طلاق عبدالله بن عمر را مردود دانست زیرا مخالف قرآن و سنّت بود.(6)

ص: 150


1- . خصال 2 : 394
2- . عیون الاخبار 2 : 124
3- . عیون الاخبار 2 : 124
4- . امالی صدوق : 379
5- . امالی طوسی 2 : 37
6- . علل الشرایع : 506

مَا ذَکَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله وَ لَا یَجُوزُ طَلَاقٌ لِغَیْرِ السُّنَّةِ وَ کُلُّ طَلَاقٍ مُخَالِفٌ لِلْکِتَابِ فَلَیْسَ بِطَلَاقٍ کَمَا أَنَّ کُلَّ نِکَاحٍ یُخَالِفُ السُّنَّةَ فَلَیْسَ بِنِکَاحٍ (1).

«42»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام]: فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا علیه السلام لِلْمَأْمُونِ مِثْلَهُ وَ زَادَ فِیهِ وَ إِذَا طُلِّقَتِ الْمَرْأَةُ لِلْعِدَّةِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تَحِلَّ لِزَوْجِهَا حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ (2).

«43»

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: اتَّقُوا تَزْوِیجَ الْمُطَلَّقَاتِ ثَلَاثاً فِی مَوْضِعٍ وَاحِدٍ فَإِنَّهُنَّ ذَوَاتُ أَزْوَاجٍ (3).

«44»

لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ ابْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ مَعاً عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ وَ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ مَعاً عَنِ ابْنِ حَازِمٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: لَا طَلَاقَ قَبْلَ نِکَاحٍ الْخَبَرَ(4).

«45»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْغَضَائِرِیُّ عَنِ الصَّدُوقِ: مِثْلَهُ (5).

«46»

ع، [علل الشرائع] الْقَطَّانُ عَنِ ابْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانِ عَنِ ابْنِ حَبِیبٍ عَنِ ابْنِ بُهْلُولٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: لَا یَقَعُ الطَّلَاقُ إِلَّا عَلَی الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ لِأَنَّهُ حَدٌّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ یَقُولُ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ یَقُولُ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله رَدَّ طَلَاقَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ لِأَنَّهُ کَانَ خِلَافاً لِلْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ(6).

ص: 150


1- 1. الخصال ج 2: 394.
2- 2. عیون الأخبار ج 2 ص 124.
3- 3. عیون الأخبار ج 2: 124.
4- 4. أمالی الصدوق ص 379.
5- 5. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 37.
6- 6. علل الشرائع ص 506.

روایت47.

عیون اخبار الرضا علیه السلام، علل الشرائع: ابن سنان از امام رضا علیه السلام روایت کرده است که امام برای او نوشت: علت سه بار بودن طلاق این است که در آن از مرتبه اول تا سوم مهلت است تا رغبت و میلی پیدا شود، یا اگر غضبی بوده است فروکش کند، و برای اینکه هشدار و تأدیبی برای زنان و مانعی باشد تا از شوهرانشان سرپیچی نکنند. پس زن چون مرتکب نافرمانی ناشایستی نسبت به شوهرش شده، مستحق فراق و جدایی است. علت حرام شدن زن پس از نُه بار طلاق و اینکه تا ابد برای مرد حلال نمی شود، سزا و عقوبتی است تا مرد طلاق را بازیچه قرار ندهد و زن تضعیف و خوار نگردد، و مرد مراقب کارها و امور خود باشد، و هوشیار و عبرت پذیر گردد، و اینکه پس از نُه بار طلاق از نزدیکی با زن ناامید باشد. و علت دو بار بودن طلاقِ غلام این است که طلاق کنیز نصف طلاق زن آزاد است. و قرار دادن آن در دو مرحله، جهت احتیاط برای کامل شدن واجبات و حقوق است. همچنین است در مورد تفاوت در عدّه زن شوهر مُرده.(1)

روایت48.

علل الشرائع: علی بن حسن بن فضّال از پدرش نقل کرد که گفت: از امام رضا علیه السلام در مورد علت اینکه زن مطلّقه با عدّه بر شوهرش حلال نمی شود مگر اینکه با مرد دیگری ازدواج کند سؤال کردم، فرمود: خداوند تبارک و تعالی دو مرتبه طلاق را مجاز کرده و می گوید: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ» ،{طلاقِ [رجعی] دو بار است. پس از آن یا [باید زن را] به خوبی نگاه داشتن، یا به شایستگی آزاد کردن.} یعنی در طلاق سوم، و چون مرد وارد کار مورد کراهت خداوند شده و طلاق سوم را جاری ساخته است، خداوند زن را بر او حرام کرده، پس دیگر آن زن برای او حلال نیست تا اینکه با شوهری غیر از او ازدواج کند، تا مردم طلاق را سبک نشمارند و به زنان ضرر و زیان نرسانند.(2)

روایت49.

خصال: محمد بن حمّاد حارثی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پنج دسته از مردان دعایشان مستجاب نگردد: مردی که خداوند طلاق زنش را به دستش داده و او زن را آزار می رساند، در حالی که می تواند حق زن را بدهد و او را آزاد نمی گذارد؛ و مردی که غلامش سه بار فرار کرده و او آن غلام را نفروشد، و مردی که از دیوار کجی عبور کند که به سمت او مایل شده و تند حرکت نکند تا دیوار به روی او بیفتد؛ و مردی که مالی به دیگری قرض داده و بر آن شاهد نگرفته است؛ و مردی که در خانه بنشیند و بگوید: خداوندا به من رزق بده

ص: 151


1- . علل الشرایع : 507
2- . علل الشرایع : 507
«47»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام ع]، [علل الشرائع] فِی عِلَلِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام: أَنَّهُ کَتَبَ إِلَیْهِ عِلَّةُ الطَّلَاقِ ثَلَاثاً لِمَا فِیهِ مِنَ الْمُهْلَةِ فِیمَا بَیْنَ الْوَاحِدَةِ إِلَی الثَّلَاثِ لِرَغْبَةٍ تَحْدُثُ أَوْ سُکُونِ غَضَبٍ إِنْ کَانَ وَ لِیَکُونَ ذَلِکَ تَخْوِیفاً وَ تَأْدِیباً لِلنِّسَاءِ وَ زَجْراً لَهُنَّ عَنْ مَعْصِیَةِ أَزْوَاجِهِنَّ فَاسْتَحَقَّتِ الْمَرْأَةُ الْفُرْقَةَ وَ الْمُبَایَنَةَ لِدُخُولِهَا فِیمَا لَا یَنْبَغِی مِنْ مَعْصِیَةِ زَوْجِهَا وَ عِلَّةُ تَحْرِیمِ الْمَرْأَةِ بَعْدَ تِسْعِ تَطْلِیقَاتٍ فَلَا تَحِلَّ لَهُ أَبَداً عُقُوبَةً لِئَلَّا یُتَلَاعَبَ بِالطَّلَاقِ وَ لَا تُسْتَضْعَفَ الْمَرْأَةُ وَ لِیَکُونَ نَاظِراً فِی أُمُورِهِ مُتَیَقِّظاً مُعْتَبِراً وَ لِیَکُونَ یائسا لها [یَأْساً لَهُمَا] مِنَ الِاجْتِمَاعِ بَعْدَ تِسْعِ تَطْلِیقَاتٍ وَ عِلَّةُ طَلَاقِ الْمَمْلُوکِ اثْنَیْنِ لِأَنَّ طَلَاقَ الْأَمَةِ عَلَی النِّصْفِ وَ جَعْلُهُ اثْنَیْنِ احْتِیَاطاً لِکَمَالِ الْفَرَائِضِ کَذَلِکَ فِی الْفَرْقِ فِی الْعِدَّةِ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا(1).

«48»

ع، [علل الشرائع] الطَّالَقَانِیُّ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنِ الْعِلَّةِ الَّتِی مِنْ أَجْلِهَا- لَا تَحِلُّ الْمُطَلَّقَةُ لِلْعِدَّةِ لِزَوْجِهَا- حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِنَّمَا أَذِنَ فِی الطَّلَاقِ مَرَّتَیْنِ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ یَعْنِی فِی التَّطْلِیقَةِ الثَّالِثَةِ وَ لِدُخُولِهِ فِیمَا کَرِهَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِنَ الطَّلَاقِ الثَّالِثِ حَرَّمَهَا عَلَیْهِ- فَلا تَحِلُّ لَهُ ... حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ لِئَلَّا یُوقِعَ النَّاسَ الِاسْتِخْفَافُ بِالطَّلَاقِ وَ لَا یُضَارُّوا النِّسَاءَ(2).

«49»

ل، [الخصال] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ الْحَارِثِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: خَمْسَةٌ لَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ رَجُلٌ جَعَلَ اللَّهُ بِیَدِهِ طَلَاقَ امْرَأَتِهِ فَهِیَ تُؤْذِیهِ وَ عِنْدَهُ مَا یُعْطِیهَا وَ لَمْ یُخَلِّ سَبِیلَهَا وَ رَجُلٌ أَبَقَ مَمْلُوکُهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ یَبِعْهُ وَ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَ هُوَ یُقْبِلُ إِلَیْهِ وَ لَمْ یُسْرِعِ الْمَشْیَ حَتَّی سَقَطَ عَلَیْهِ وَ رَجُلٌ أَقْرَضَ رَجُلًا مَالًا فَلَمْ یُشْهِدْ عَلَیْهِ وَ رَجُلٌ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَ

ص: 151


1- 1. علل الشرائع ص 507 و کان الرمز( ل) للخصال و هو خطأ.
2- 2. علل الشرائع ص 507 و کان الرمز( ل) للخصال و هو خطأ.

و خودش به دنبال رزق نرود.(1)

روایت50.

قرب الاسناد: ابن علوان از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که علی علیه السلام فرمود: کسی که نکاح نکرده طلاق ندارد، و کسی که مالک عبد نشده حق آزاد کردن ندارد، و علی علیه السلام فرمود: حتی اگر دستش را روی سر زن گذاشته باشد.(2)

روایت51.

قرب الاسناد: با همین سند گفت: علی علیه السلام فرمود: طلاق دادنِ پسر نوجوان جایز نیست تا زمانی که محتلم شود.(3)

روایت52.

قرب الاسناد: با همین سند گفت: علی علیه السلام فرمود: طلاق نباشد مگر پس از نکاح، و آزاد کردن بنده پیش از مالکِ او شدن، جایز نیست.(4)

روایت53.

قرب الاسناد: حمّاد بن عیسی گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: زن آزاد سه بار طلاق داده می شود و سه بار عدّه نگاه می دارد.(5)

روایت54.

علل الشرائع، عیون اخبار الرضا علیه السلام: محمّد اشعری از پدرش نقل کرد که گفت: از امام رضا علیه السلام درباره ازدواج با زنان سه طلاقه سؤال کردم، ایشان به من فرمود: سه طلاقه شما برای غیر شما حلال نیست، اما طلاق آنها برای شما حلال است، زیرا شما سه طلاقه بدون عدّه را معتبر نمی دانید، در حالی که آنها آن را قبول دارند.(6)

روایت55.

معانی الاخبار، عیون اخبار الرضا علیه السلام: عبدالله بن طاووس گفت: به امام رضا علیه السلام گفتم: برادرزاده ای دارم که دخترم را به ازدواج او درآوردم، و آن پسر مشروب می نوشد و زیاد از طلاق حرف می زند. فرمود: اگر از برادرانت است که هیچ، و اگر از اینهاست، دخترت را از او جدا کن، چرا که او قصدش جدایی بوده است. گوید: گفتم: فدایت گردم، آیا از امام صادق علیه السلام روایت نشده است که فرمود: از زنانی که در یک مجلس سه طلاقه شده اند بپرهیزید زیرا شوهر دارند؟! فرمود: آن در

ص: 152


1- . خصال 1 : 209
2- . قرب الاسناد : 42
3- . قرب الاسناد : 50
4- . قرب الاسناد : 50
5- . قرب الاسناد : 10
6- . عیون الاخبار 2 : 85 ، علل الشرایع : 511

لَمْ یَطْلُبْ (1).

«50»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لَا طَلَاقَ لِمَنْ لَا یَنْکِحُ وَ لَا عَتَاقَ لِمَنْ لَا یَمْلِکُ وَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ لَوْ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی رَأْسِهَا(2).

«51»

ب، [قرب الإسناد] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لَا یَجُوزُ طَلَاقُ الْغُلَامِ حَتَّی یَحْتَلِمَ (3).

«52»

ب، [قرب الإسناد] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لَا طَلَاقَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ نِکَاحٍ وَ لَا عِتْقَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مِلْکٍ (4).

«53»

ب، [قرب الإسناد] حَمَّادُ بْنُ عِیسَی قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: تُطَلَّقُ الْحُرَّةُ ثَلَاثاً وَ تَعْتَدُّ ثَلَاثاً(5).

«54»

ع، [علل الشرائع] ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنْ تَزْوِیجِ الْمُطَلَّقَاتِ ثَلَاثاً فَقَالَ لِی إِنَّ طَلَاقَکُمُ الثَّلَاثَ لَا یَحِلُّ لِغَیْرِکُمْ وَ طَلَاقَهُمْ یَحِلُّ لَکُمْ لِأَنَّکُمْ لَا تَرَوْنَ الثَّلَاثَ شَیْئاً وَ هُمْ یُوجِبُونَهَا(6).

«55»

مع، [معانی الأخبار] ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] أَبِی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَالِکِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَاوُسٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا علیه السلام إِنَّ لِیَ ابْنَ أَخٍ زَوَّجْتُهُ ابْنَتِی وَ هُوَ یَشْرَبُ الشَّرَابَ وَ یُکْثِرُ ذِکْرَ الطَّلَاقِ قَالَ إِنْ کَانَ مِنْ إِخْوَانِکَ فَلَا شَیْ ءَ وَ إِنْ کَانَ مِنْ هَؤُلَاءِ فَأَبِنْهَا مِنْهُ فَإِنَّهُ عَنَی الْفِرَاقَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَیْسَ رُوِیَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ إِیَّاکُمْ وَ الْمُطَلَّقَاتِ ثَلَاثاً فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ فَإِنَّهُنَّ ذَوَاتُ أَزْوَاجٍ فَقَالَ ذَلِکَ مَنْ

ص: 152


1- 1. الخصال ج 1: 209.
2- 2. قرب الإسناد ص 42.
3- 3. قرب الإسناد ص 50.
4- 4. قرب الإسناد ص 50.
5- 5. قرب الإسناد ص 10.
6- 6. عیون الأخبار ج 2: 85 و علل الشرائع: 511.

مورد برادرانتان است نه از اینها، هر کس به دین قومی بود، احکامشان شامل حالش می شود.(1)

روایت56.

علل الشرائع: راوی از امام صادق علیه السلام روایت کرده و می گوید: به ایشان گفتم: به چه علّتی اگر مرد در حال مرض و برای ضررزدن، زنش را طلاق دهد، زن از او ارث می برد و او از زن ارث نمی برد؟ و حدّ ضرر زدن چه مقدار است؟ فرمود: علّتش همان ضرر زدن است، و معنای ضرر زدن، منع کردن زن از میراثی است که از مرد می برد، پس ارث به عنوان عقوبت این کار بر عهده مرد قرار می گیرد.(2)

روایت57.

امالی شیخ طوسی: رُقیّة بن مَصقَلة بن عبدالله از پدرش از جدّش روایت کرد که گفت: دو مرد نزد عمر بن خطاب آمدند و در مورد طلاق کنیز از او سؤال کردند. عمر به پشت سرش نگاه کرد و علی بن ابی طالب علیه السلام را دید، پس گفت: ای مردی که موی پیشانی­اش ریخته، نظرت در مورد طلاق کنیز چیست؟ پس با اشاره دو انگشتش، گفت: اینگونه! و با انگشت سبّابه و انگشت کنار آن اشاره کرد. عمر به آن دو مرد رو کرد و گفت: دو مرتبه است. آنها گفتند: سبحان الله، ما نزد تو آمدیم که امیرالمؤمنین هستی و از تو سؤال کردیم، پس تو از مردی دیگر سؤال کردی؛ به خدا قسم او با تو سخن نگفت! عمر گفت: می دانید این کیست؟ گفتند: نه. گفت: این علی بن ابی طالب است؛ از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: اگر هفت آسمان و هفت زمین در یک کفه ترازو قرار داده شوند و ایمان علی در یک کفه دیگر، ایمان علی سنگین تر است.(3)

روایت58.

امالی شیخ طوسی: جماعتی از ابوالمفضّل از صالح بن احمد و محمد بن قاسم بن زکریا و آنها هر دو از محمد بن تسنیم مثل آن را نقل کرده اند.(4)

روایت59.

محاسن: ابوبکر حضرمی گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: مردی برای سلطان، قسم به طلاق و آزاد کردن بنده خورده است. فرمود: اگر از

ص: 153


1- . معانی الاخبار : 263
2- . علل الشرایع : 510
3- . امالی طوسی 1 : 243 ؛ رمز درج شده برای آن «ع» (علل الشرایع) بود که اشتباه است.
4- . امالی طوسی 2 : 188

کَانَ مِنْ إِخْوَانِکُمْ لَا مِنْ هَؤُلَاءِ إِنَّهُ مَنْ دَانَ بِدِینِ قَوْمٍ لَزِمَتْهُ أَحْکَامُهُمْ (1).

«56»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَعِیدٍ وَ غَیْرِهِ مِنْ أَصْحَابِ یُونُسَ عَنْ یُونُسَ عَنْ رِجَالٍ شَتَّی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ مَا الْعِلَّةُ الَّتِی إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ مَرِیضٌ فِی حَالِ الْإِضْرَارِ وَرِثَتْهُ وَ لَمْ یَرِثْهَا وَ مَا حَدُّ الْإِضْرَارِ قَالَ هُوَ الْإِضْرَارُ وَ مَعْنَی الْإِضْرَارِ مَنْعُهُ إِیَّاهَا مِیرَاثَهَا مِنْهُ فَأُلْزِمَ الْمِیرَاثَ عُقُوبَةً(2).

«57»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْمُفِیدُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ زَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ تَسْنِیمٍ عَنْ جَعْفَرٍ الْخَثْعَمِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ رُقَیَّةَ بْنِ مَصْقَلَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: أَتَی عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَجُلَانِ یَسْأَلَانِ عَنْ طَلَاقِ الْأَمَةِ فَالْتَفَتَ إِلَی خَلْفِهِ فَنَظَرَ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَالَ یَا أَصْلَعُ مَا تَرَی فِی طَلَاقِ الْأَمَةِ فَقَالَ بِإِصْبَعَیْهِ هَکَذَا وَ أَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ وَ الَّتِی تَلِیهَا فَالْتَفَتَ إِلَیْهِمَا عُمَرُ وَ قَالَ ثِنْتَانِ فَقَالا سُبْحَانَ اللَّهِ جِئْنَاکَ وَ أَنْتَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فَسَأَلْنَاکَ فَجِئْتَ إِلَی رَجُلٍ سَأَلْتَهُ وَ اللَّهِ مَا کَلَّمَکَ فَقَالَ عُمَرُ تَدْرِیَانِ مَنْ هَذَا قَالا لَا قَالَ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعَ وَ الْأَرَضِینَ السَّبْعَ وُضِعَتَا فِی کِفَّةٍ وَ وُضِعَ إِیمَانُ عَلِیٍّ فِی کِفَّةٍ لَرَجَحَ إِیمَانُ عَلِیٍّ علیه السلام (3).

«58»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَحْمَدَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ زَکَرِیَّا مَعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ تَسْنِیمٍ: مِثْلَهُ (4).

«59»

سن،(5)

[المحاسن] أَبِی عَنْ فَضَالَةَ عَنْ سَیْفٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام رَجُلٌ حَلَفَ لِلسُّلْطَانِ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ فَقَالَ إِذَا خَشِیَ

ص: 153


1- 1. معانی الأخبار: 263.
2- 2. علل الشرائع ص 510.
3- 3. أمالی الطوسیّ ج 1: 243 و کان الرمز علیه السلام لعلل و هو خطأ.
4- 4. أمالی الطوسیّ ج 2: 188.
5- 5. هکذا فی الأصل و فی الکمبانیّ رمزین.

شمشیر و زور و سلطه او ترسیده، چیزی بر عهده اش نیست. ای ابوبکر، خداوند می بخشاید ولی مردم گذشت نمی کنند.(1)

روایت60.

محاسن: ابوالحسن و بزنطی هردو از موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرده، می گویند: از آن حضرت در مورد مردی سؤال کردم که مجبور می شود به طلاق و آزاد کردن بنده و صدقه اموالش قسم بخورد، آیا عمل به این قسم بر عهده او قرار می گیرد؟ فرمود: نه، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آنچه امّت من بر آن مجبور شوند و طاقت آن را نداشته باشند، و آنچه که به خطا انجام دهند، بر عهده آن­ها نیست.(2)

روایت61.

محاسن: مُعاذ عبا فروش گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: از ما خواسته می شود به طلاق و آزاد کردن بنده قسم بخوریم؛ نظر شما چیست؟ آیا برایشان قسم بخورم؟ فرمود: اگر ترس و بیم داشتی، هرچه خواستند برایشان قسم بخور.(3)

روایت62.

خرائج و جرائح: از هارون بن خارجه روایت شده که گفت: مردی از اصحاب ما زنش را سه طلاقه کرد و از اصحاب ما سؤال نمود، آنها گفتند: چیزی نیست. زنش گفت: من راضی نمی شوم تا اینکه از امام صادق علیه السلام بپرسی، و آن حضرت در حیره بود، زیرا در دوران ابوالعباس بود. گوید: پس به حیره رفتم و نتوانستم با آن حضرت صحبت کنم، زیرا خلیفه مردم را از ورود به محضر امام صادق علیه السلام منع کرده بود، و من در این اندیشه بودم که چگونه راهی برای دیدار با ایشان پیدا کنم. ناگاه مردی روستایی که جُبّه ای پشمین پوشیده بود و خیار می فروخت آمد. به او گفتم: همه این خیار را چند می فروشی؟ گفت: یک درهم. پس یک درهم به او دادم و به او گفتم: این جُبّه ات را به من بده. آن را پوشیدم و جار زدم: چه کسی خیار می خرد؟ و به آن حضرت نزدیک شدم. پس غلامی از گوشه ای صدا زد: ای خیار فروش بیا! پس وقتی به آن حضرت نزدیک شدم، به من گفت: چه چاره خوبی یافتی! حاجتت چیست؟ گفتم: من در بلایایی افتادم، پس زنم را در یک مرتبه سه طلاقه کردم، از اصحاب خودمان سؤال کردم آنها گفتند چیزی نیست، ولی زن گفته است: راضی نمی شوم تا از امام صادق علیه السلام سؤال کنی. امام فرمود: نزد خانواده ات بازگرد و چیزی بر عهده ات نیست.

روایت63.

تفسیر عیاشی: از عبدالرحمن نقل شده که گفت: از امام باقر علیه السلام شنیدم که در مورد مردی که با زنی ازدواج کرده است، فرمود: اقرار کرد به میثاقی که خداوند گرفته است: زن را یا به خوبی نگاه دارد یا به نیکی رهایش سازد.(4)

ص: 154


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 62
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 62
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 62 ، محاسن : 339
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 115

سَیْفَهُ وَ سَطْوَتَهُ فَلَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ یَا أَبَا بَکْرٍ إِنَّ اللَّهَ یَعْفُو وَ النَّاسُ لَا یَعْفُونَ (1).

«60»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ وَ الْبَزَنْطِیِّ مَعاً عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُسْتَکْرَهُ عَلَی الْیَمِینِ فَیَحْلِفُ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ وَ صَدَقَةِ مَا یَمْلِکُ أَ یَلْزَمُهُ ذَلِکَ فَقَالَ لَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وُضِعَ عَنْ أُمَّتِی مَا أُکْرِهُوا عَلَیْهِ وَ لَمْ یُطِیقُوا وَ مَا أَخْطَئُوا(2).

«61»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُعَاذٍ بَیَّاعِ الْأَکْسِیَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّا نُسْتَحْلَفُ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ فَمَا تَرَی أَحْلِفُ لَهُمْ قَالَ احْلِفْ لَهُمْ بِمَا أَرَادُوا إِذَا خِفْتَ (3).

«62»

یج، [الخرائج و الجرائح] رُوِیَ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ قَالَ: کَانَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثَلَاثاً فَسَأَلَ أَصْحَابَنَا فَقَالُوا لَیْسَ بِشَیْ ءٍ فَقَالَتِ امْرَأَتُهُ لَا أَرْضَی حَتَّی تَسْأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ کَانَ بِالْحِیرَةِ إِذْ ذَاکَ أَیَّامُ أَبِی الْعَبَّاسِ قَالَ فَذَهَبْتُ إِلَی الْحِیرَةِ وَ لَمْ

أَقْدِرْ عَلَی کَلَامِهِ إِذْ مَنَعَ الْخَلِیفَةُ النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ أَنَا أَنْظُرُ کَیْفَ أَلْتَمِسُ لِقَاءَهُ فَإِذَا سَوَادِیٌّ عَلَیْهِ جُبَّةُ صُوفٍ یَبِیعُ خِیَاراً فَقُلْتُ لَهُ بِکَمْ خِیَارُکَ هَذَا کُلُّهُ قَالَ بِدِرْهَمٍ فَأَعْطَیْتُهُ دِرْهَماً وَ قُلْتُ لَهُ أَعْطِنِی جُبَّتَکَ هَذِهِ فَأَخَذْتُهَا وَ لَبِسْتُهَا وَ نَادَیْتُ مَنْ یَشْتَرِی خِیَاراً وَ دَنَوْتُ مِنْهُ فَإِذَا غُلَامٌ مِنْ نَاحِیَةٍ یُنَادِی یَا صَاحِبَ الْخِیَارِ إِلَیَّ فَقَالَ علیه السلام لِی لَمَّا دَنَوْتُ مِنْهُ مَا أَجْوَدَ مَا احْتَلْتَ أَیُّ شَیْ ءٍ حَاجَتُکَ قُلْتُ إِنِّی ابْتُلِیتُ فَطَلَّقْتُ أَهْلِی فِی دَفْعَةٍ ثَلَاثاً فَسَأَلْتُ أَصْحَابَنَا فَقَالُوا لَیْسَ بِشَیْ ءٍ وَ إِنَّ الْمَرْأَةَ قَالَتْ لَا أَرْضَی حَتَّی تَسْأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ ارْجِعْ إِلَی أَهْلِکَ فَلَیْسَ عَلَیْکَ شَیْ ءٌ.

«63»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: فِی الرَّجُلِ إِذَا تَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ قَالَ أَقَرَّتْ بِالْمِیثَاقِ الَّذِی أَخَذَ اللَّهُ إِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ (4).

ص: 154


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 62.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 62.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 62 المحاسن: 339.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 115.

روایت64.

تفسیر عیاشی: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: زنی که برای شوهرش حلال نیست تا زمانی که با شوهر دیگری نکاح کند، آن زنی است که طلاق داده شود، دوباره به او رجوع شود و برای مرتبه سوم هم طلاق داده شود و به او رجوع شود، پس به آن مرد حلال نیست تا زمانی که با شوی دیگری نکاح کند، خداوند می فرماید: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ» {طلاقِ [رجعی] دو بار است. پس از آن یا [باید زن را] به خوبی نگاه داشتن، یا به شایستگی آزاد کردن.} و «تسریح» همان طلاق سوم است. گوید: امام صادق علیه السلام در مورد آیه «فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ»، {و اگر [شوهر برای بار سوّم] او را طلاق گفت، پس از آن، دیگر [آن زن] برای او حلال نیست، تا اینکه با شوهری غیر از او ازدواج کند [و با او همخوابگی نماید].} فرمود: در اینجا مقصود طلاق سوم است، پس اگر آن شوی دوم طلاقش داد، بر آنها ایرادی نیست که با ازدواج جدیدی به هم رجوع کنند.(1)

روایت65.

تفسیر عیاشی: از ابوبصیر از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: خداوند می فرماید: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ»، {طلاقِ [رجعی] دو بار است. پس از آن یا [باید زن را] به خوبی نگاه داشتن، یا به شایستگی آزاد کردن.} و به شایستگی آزاد کردن، همان طلاق سوم است.(2)

روایت66.

تفسیر عیاشی: از سماعة بن مهران نقل شده که گفت: از آن حضرت درباره زنی سؤال کردیم که برای شوهرش حلال نیست تا زمانی که با شوهر دیگری نکاح کند؛ فرمود: آن زنی است که طلاق داده شود، آنگاه به او مراجعه شود، دوباره طلاق داده شود و به او مراجعه شود و آنگاه برای بار سوم طلاق داده شود، پس آن زنی است که برای شوهرش حلال نیست تا زمانی که با شوهر دیگری غیر از او نکاح کند و از بودن با آن مرد بچشد و آن مرد از بودن با او بچشد، و این همان قول خداوند است که فرمود: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ»، {طلاقِ [رجعی] دو بار است. پس از آن یا [باید زن را] به خوبی نگاه داشتن، یا به شایستگی آزاد کردن.} که با طلاق سوم رها گردد.(3)

روایت67.

تفسیر عیاشی: از ابوالقاسم فارسی نقل شده که گفت: به امام رضا علیه السلام گفتم: فدایت گردم، خداوند که در قرآن می فرماید: «فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ»، {پس از آن یا [باید زن را] به خوبی نگاه داشتن، یا به شایستگی آزاد کردن.} به چه معناست؟ فرمود: «فإِمْسَاکُ بِمَعْرُوفِ»، {به خوبی نگاه داشتن} یعنی خودداری از آزار و اذیت و منع نفقه، و «ت،َّسْرِیحُ بِإِحْسَانٍ» {به شایستگی آزاد کردن} یعنی طلاق بر طبق حکمی که خداوند در قرآن نازل فرموده است.(4)

روایت68.

تفسیر عیاشی: عبدالله بن فَضاله گوید: از امام کاظم علیه السلام پرسیدم: مردی که زن خود را در حالت پاکی، یک بار طلاق دهد و سپس به او رجوع کند و سپس به هنگام پاکی سوم او را طلاق دهد و زن از او جدا شود، آیا مرد می تواند به آن زن رجوع کند؟ حضرت پاسخ داد: آری. راوی می گوید: به حضرت عرض کردم: یعنی پیش از آن که با مردی غیر از شوهر سابق خود ازدواج کند؟ حضرت پاسخ داد: آری. راوی می گوید: به حضرت ص: 155


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 116
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 116
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 116
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 116
«64»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْمَرْأَةُ الَّتِی لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا- حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ الَّتِی تُطَلَّقُ ثُمَّ تُرَاجَعُ ثُمَّ تُطَلَّقُ ثُمَّ تُرَاجَعُ ثُمَّ تُطَلَّقُ الثَّالِثَةَ فَلا تَحِلُّ لَهُ ... حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ وَ التَّسْرِیحُ هُوَ التَّطْلِیقَةُ الثَّالِثَةُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ- فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ هَاهُنَا التَّطْلِیقَةُ الثَّالِثَةُ فَإِنْ طَلَّقَهَا الْأَخِیرُ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا بِتَزْوِیجٍ جَدِیدٍ(1).

«65»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ وَ التَّسْرِیحُ بِالْإِحْسَانِ هِیَ التَّطْلِیقَةُ الثَّالِثَةُ(2).

«66»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ الَّتِی لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا- حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ قَالَ هِیَ الَّتِی تُطَلَّقُ ثُمَّ تُرَاجَعُ ثُمَّ تُطَلَّقُ ثُمَّ تُرَاجَعُ ثُمَّ تُطَلَّقُ الثَّالِثَةَ فَهِیَ الَّتِی لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا- حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ وَ تَذُوقَ عُسَیْلَتَهُ وَ یَذُوقَ عُسَیْلَتَهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ أَنْ تُسَرَّحَ بِالتَّطْلِیقَةِ الثَّالِثَةِ(3).

«67»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ الْفَارِسِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ- فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ مَا یَعْنِی بِذَلِکَ قَالَ أَمَّا الْإِمْسَاکُ بِالْمَعْرُوفِ فَکَفُّ الْأَذَی وَ إِجْبَاءُ النَّفَقَةِ وَ أَمَّا التَّسْرِیحُ بِإِحْسَانٍ فَالطَّلَاقُ عَلَی مَا نَزَلَ بِهِ الْکِتَابُ (4).

«68»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ فَضَالَةَ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ عِنْدَ قُرْئِهَا تَطْلِیقَةً ثُمَّ رَاجَعَهَا ثُمَّ طَلَّقَهَا عِنْدَ قُرْئِهَا الثَّالِثَةَ فَبَانَتْ مِنْهُ أَ لَهُ أَنْ یُرَاجِعَهَا قَالَ نَعَمْ قُلْتُ قَبْلَ أَنْ تَتَزَوَّجَ زَوْجاً غَیْرَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ

ص: 155


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 116.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 116.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 116.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 116.

عرض کردم: حکم مردی که زن خود را یک بار طلاق داده و سپس به او رجوع کرده و سپس او را طلاق داده و سپس به او رجوع کرده و سپس او را طلاق دهد، چیست؟ حضرت پاسخ داد: تا زمانی که آن زن، با مردی دیگر ازدواج (دائم) نکند، بر شوهر سابق خود حلال نمی شود.(1)

روایت69.

تفسیر عیاشی: از ابوبصیر نقل شده که گفت: از امام باقر علیه السلام در مورد طلاق زنی سؤال کردم که برای شوهرش حلال نیست تا زمانی که با مرد دیگری نکاح کند. فرمود: به تو از زنی که داشتم و معامله ای که با او کردم خبر می دهم؛ خواستم او را طلاق بدهم، پس رهایش کردم تا اینکه حائض شد، آنگاه پاک گردید؛ پس بدون جماع و با حضور دو شاهد طلاقش دادم. سپس رهایش کردم تا زمانی که نزدیک بود عدّه اش به سر رسد، به او رجوع کردم و با او نزدیکی و تماس برقرار نمودم، و رهایش کردم تا اینکه حائض شد و پاک گردید، آنگاه با حضور شهود و بدون جماع با دو شاهد طلاقش دادم؛ سپس رهایش کردم تا وقتی که نزدیک بود عدّه اش به سر رسد، با او نزدیکی و تماس برقرار کردم، سپس ترکش کردم تا اینکه حائض شد و پاک گردید، آنگاه با شهود و بدون جماع طلاقش دادم. و این کار را با او کردم، چون نیازی به او نداشتم.(2)

روایت70.

تفسیر عیاشی: حسن بن زیاد گفت: از آن حضرت در مورد مردی سؤال کردم که زنش را طلاق داده، پس زن ازدواج متعه کرده است؛ آیا برای شوهر اولش حلال می شود؟ فرمود: حلال نمی شود تا زمانی که در مثل وضعیتی وارد شود که با آن وضع از نزد شوهر اول خارج شده بود، و این همان قول خداوند است که فرمود: «فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیما حُدُودَ الله»، {و اگر [شوهر برای بار سوّم] او را طلاق گفت، پس از آن، دیگر [آن زن] برای او حلال نیست، تا اینکه با شوهری غیر از او ازدواج کند [و با او همخوابگی نماید]. پس اگر [شوهر دوّم] وی را طلاق گفت، اگر آن دو [همسر سابق] پندارند که حدود خدا را برپا می دارند.} و در متعه، طلاق نیست.(3)

روایت71.

تفسیر عیاشی: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان در باره طلاقی سؤال کردم که زن برای مرد حلال نمی شود مگر اینکه با مرد دیگری ازدواج کند. فرمود: آن کسی است که طلاق می دهد و بعد رجوع می کند، و رجوع به معنای جماع است، آنگاه طلاق می دهد بعد رجوع می کند و برای بار سوم طلاق می دهد، که زن برایش حلال نمی شود مگر اینکه با شوهر دیگری نکاح کند. و فرمود: رجوع با جماع حاصل می گردد، وگرنه یک بار محسوب می شود.(4)

روایت72.

تفسیر عیاشی: عمر بن حنظله از آن حضرت علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر مرد به زنش بگوید: «أَنْتِ طَالِقَةٌ»، (تو را طلاق دادم) بعد به او رجوع کند سپس بگوید: «أَنْتِ طَالِقَةٌ» و دوباره رجوع کند، آنگاه بگوید «أَنْتِ طَالِقَةٌ»، آن زن برایش حلال نمی شود مگر اینکه با شوهر دیگری ازدواج کند، پس اگر آن شوهر دوم طلاقش داد و شاهد نگرفت، شوهر اول اگر خواست، با او ازدواج می کند.(5)

ص: 155


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 117
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 117
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 118
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 118
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 118

لَهُ فَرَجُلٌ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ تَطْلِیقَةً ثُمَّ رَاجَعَهَا ثُمَّ طَلَّقَهَا ثُمَّ رَاجَعَهَا ثُمَّ طَلَّقَهَا قَالَ لَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ (1).

«69»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الطَّلَاقِ الَّتِی لَا تَحِلُّ لَهُ- حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ قَالَ لِی أُخْبِرُکَ بِمَا صَنَعْتُ أَنَا بِامْرَأَةٍ کَانَتْ عِنْدِی فَأَرَدْتُ أَنْ أُطَلِّقَهَا فَتَرَکْتُهَا حَتَّی إِذَا طَمِثَتْ ثُمَّ طَهُرَتْ طَلَّقْتُهَا مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ بِشَاهِدَیْنِ ثُمَّ تَرَکْتُهَا حَتَّی إِذَا کَادَتْ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا رَاجَعْتُهَا وَ دَخَلْتُ بِهَا وَ مَسِسْتُهَا وَ تَرَکْتُهَا حَتَّی طَمِثَتْ وَ طَهُرَتْ ثُمَّ طَلَّقْتُهَا بِشُهُودٍ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ بِشَاهِدَیْنِ ثُمَّ تَرَکْتُهَا حَتَّی إِذَا کَادَتْ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا رَاجَعْتُهَا وَ دَخَلْتُ بِهَا وَ مَسِسْتُهَا ثُمَّ تَرَکْتُهَا حَتَّی طَمِثَتْ وَ طَهُرَتْ ثُمَّ طَلَّقْتُهَا بِشُهُودٍ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ وَ إِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِکَ بِهَا لِأَنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِی بِهَا حَاجَةٌ(2).

«70»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ فَتَزَوَّجَتْ بِالْمُتْعَةِ أَ تَحِلُّ لِزَوْجِهَا الْأَوَّلِ قَالَ لَا- لَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَدْخُلَ فِی مِثْلِ الَّذِی خَرَجَتْ مِنْ عِنْدِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ وَ الْمُتْعَةُ لَیْسَ فِیهَا طَلَاقٌ (3).

«71»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الطَّلَاقِ الَّذِی لَا تَحِلُّ لَهُ- حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ قَالَ هُوَ الَّذِی یُطَلِّقُ ثُمَّ یُرَاجِعُ وَ الرَّجْعَةُ هُوَ الْجِمَاعُ ثُمَّ یُطَلِّقُ ثُمَّ یُرَاجِعُ ثُمَّ یُطَلِّقُ الثَّالِثَةَ- فَلا تَحِلُّ لَهُ ... حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ وَ قَالَ الرَّجْعَةُ الْجِمَاعُ وَ إِلَّا فَهِیَ وَاحِدَةٌ(4).

«72»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ عَنْهُ علیه السلام قَالَ: إِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِامْرَأَتِهِ أَنْتِ طَالِقَةٌ ثُمَّ رَاجَعَهَا ثُمَّ قَالَ أَنْتِ طَالِقَةٌ ثُمَّ رَاجَعَهَا ثُمَّ قَالَ أَنْتِ طَالِقَةٌ لَمْ تَحِلَّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا وَ لَمْ یُشْهِدْ فَهُوَ یَتَزَوَّجُهَا إِذَا شَاءَ(5).

ص: 156


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 117.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 117.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 118.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 118.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 118.

روایت73.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام روایت کرد که ایشان درباره مردی که زنش را طلاق داده و ترکش کرده تا عده اش تمام شود، آنگاه با او ازدواج کرده و بدون دخول کردن طلاقش داده و این کار را سه بار تکرار نموده است، فرمود: آن زن برایش حلال نیست تا زمانی که با شوهر دیگری نکاح کند.(1)

روایت74.

تفسیر عیاشی: اسحاق بن عمّار گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که زنش را طلاقی داده که زن بر او حلال نیست تا با مرد دیگری نکاح کند، پس غلامی با آن زن ازدواج کرده، آنگاه طلاقش داده است. آیا این کار طلاق را از بین می برد؟ فرمود: بله، به دلیل قول خداوند که فرمود «حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ»، {تا اینکه با شوهری غیر از او ازدواج کند [و با او همخوابگی نماید].} و غلام هم می تواند شوهر باشد.(2)

روایت75.

تفسیر عیاشی: عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام از امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر مرد بخواهد زنش را طلاق دهد، پیش از عدّه و بدون جماع طلاقش دهد؛ پس اگر یک بار زن را طلاق داد و رهایش کرد تا مدتش تمام شود و بخواهد از او مانند هر کس دیگری خواستگاری کند، می تواند. اگر پیش از تمام شدن مدّت یا عدّه به او رجوع کرد، زن نزد اوست و یک طلاق بین آنها رخ داده است. اگر برای مرتبه دوم طلاقش داد، چنانچه او را رها کرده بود تا مدتش تمام شود، اگر خواست مثل دیگران از او خواستگاری کند، و اگر خواست پیش از تمام شدن مدّتش به او رجوع می کند. پس اگر این کار را کرد، زن نزد اوست و دو طلاق بین آنها می باشد. پس اگر زن را سه بار طلاق داد، دیگر بر او حلال نیست تا زمانی که با شوی دیگری نکاح کند، و تا زمانی که زن در خون و در دو طلاق اول است، از شوهر ارث می برد و شوهر هم از او ارث می برد.(3)

روایت76.

تفسیر عیاشی: زراره و حُمران - پسران اَعیَن - و محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت کرده و گفتند: از آن حضرات در مورد آیه «وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا» {و [لی] آنان را برای [آزار و] زیان رساندن [به ایشان] نگاه مدارید تا [به حقوقشان] تعدّی کنید.} سؤال کردیم، فرمودند: آن مردی است که یک بار زنش را طلاق می دهد، آنگاه رهایش می کند تا وقتی نزدیک پایان عدّه اش می شود به او رجوع می کند، آنگاه دوباره طلاقش می دهد و به همان صورت قبل رهایش می کند؛ این کار اضطراب و نگرانی دارد.(4)

روایت77.

تفسیر عیاشی: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: از آن حضرت درباره آیه «وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا»، {و [لی] آنان را برای [آزار و] زیان رساندن [به ایشان] نگاه مدارید تا [به حقوقشان] تعدّی کنید.} سؤال کردم، فرمود: مردی است که طلاق می دهد و نزدیک تمام شدن مدت زن که شد، به او رجوع می کند

ص: 157


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 119 ؛ و در آنجا در پایان حدیث چهارم (پس او را نهی کرد) آمده است. و در البرهان 1: 223 (او را از آن نهی کرد) است.
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 119 ؛ و در آنجا در پایان حدیث چهارم (پس او را نهی کرد) آمده است. و در البرهان 1: 223 (او را از آن نهی کرد) است.
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 119 ؛ و در آنجا در پایان حدیث چهارم (پس او را نهی کرد) آمده است. و در البرهان 1: 223 (او را از آن نهی کرد) است.
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 119 ؛ و در آنجا در پایان حدیث چهارم (پس او را نهی کرد) آمده است. و در البرهان 1: 223 (او را از آن نهی کرد) است.
«73»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثُمَّ تَرَکَهَا حَتَّی انْقَضَتْ عِدَّتُهَا ثُمَّ تَزَوَّجَهَا ثُمَّ طَلَّقَهَا مِنْ غَیْرِ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا حَتَّی فَعَلَ ذَلِکَ بِهَا ثَلَاثاً قَالَ لَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ (1).

«74»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ طَلَاقاً- لَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَتَزَوَّجَهَا عَبْدٌ ثُمَّ طَلَّقَهَا هَلْ یَهْدِمُ الطَّلَاقَ قَالَ نَعَمْ لِقَوْلِ اللَّهِ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ وَ هُوَ أَحَدُ الْأَزْوَاجِ (2).

«75»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ الطَّلَاقَ طَلَّقَهَا فِی قَبْلِ عِدَّتِهَا فِی غَیْرِ جِمَاعٍ فَإِنَّهُ إِذَا طَلَّقَهَا وَاحِدَةً ثُمَّ تَرَکَهَا حَتَّی یَخْلُوَ أَجَلُهَا وَ شَاءَ أَنْ یَخْطُبَ مَعَ الْخُطَّابِ فَعَلَ فَإِنْ رَاجَعَهَا قَبْلَ أَنْ یَخْلُوَ الْأَجَلُ أَوْ لِعِدَّةٍ [الْعِدَّةُ] فَهِیَ عِنْدَهُ عَلَی تَطْلِیقَةٍ فَإِنْ طَلَّقَهَا الثَّانِیَةَ فَشَاءَ أَیْضاً أَنْ یَخْطُبَ مَعَ الْخُطَّابِ إِنْ کَانَ تَرَکَهَا حَتَّی یَخْلُوَ أَجَلُهَا وَ إِنْ شَاءَ رَاجَعَهَا قَبْلَ أَنْ یَنْقَضِیَ أَجَلُهَا فَإِنْ فَعَلَ فَهِیَ عِنْدَهُ عَلَی تَطْلِیقَتَیْنِ فَإِنْ طَلَّقَهَا ثَلَاثاً- فَلا تَحِلُّ لَهُ ... حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ وَ هِیَ تَرِثُ وَ تُورَثُ مَا کَانَتْ فِی الدَّمِ فِی التَّطْلِیقَتَیْنِ الْأَوَّلَتَیْنِ (3).

«76»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ ابْنَیْ أَعْیَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالُوا: سَأَلْنَاهُمَا عَنْ قَوْلِهِ- وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا فَقَالا هُوَ الرَّجُلُ یُطَلِّقُ الْمَرْأَةَ تَطْلِیقَةً وَاحِدَةً ثُمَّ یَدَعُهَا حَتَّی إِذَا کَانَ آخِرُ عِدَّتِهَا رَاجَعَهَا ثُمَّ یُطَلِّقُهَا أُخْرَی فَیَتْرُکُهَا مِثْلَ ذَلِکَ رِیبَةٌ ذَلِکَ (4).

«77»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا قَالَ الرَّجُلُ یُطَلِّقُ حَتَّی إِذَا کَادَتْ أَنْ یَخْلُوَ أَجَلُهَا رَاجَعَهَا

ص: 157


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 119 و فیه فی آخر الحدیث الرابع( فنهیه) و فی البرهان ج 1 ص 223 فنهاه عن ذلک.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 119 و فیه فی آخر الحدیث الرابع( فنهیه) و فی البرهان ج 1 ص 223 فنهاه عن ذلک.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 119 و فیه فی آخر الحدیث الرابع( فنهیه) و فی البرهان ج 1 ص 223 فنهاه عن ذلک.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 119 و فیه فی آخر الحدیث الرابع( فنهیه) و فی البرهان ج 1 ص 223 فنهاه عن ذلک.

آنگاه طلاقش می دهد و دوباره رجوع می کند، و این کار را سه مرتبه تکرار می کند، که خداوند از آن نهی فرموده است.(1)

روایت78.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: احمد بن محمد بن اسحاق از پدرش نقل کرد که گفت: در زمانی که امام رضا علیه السلام در خراسان بود، مردی در آنجا به طلاق قسم خورده بود که معاویه از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله نبوده است، پس فقها فتوا به طلاق او دادند. از امام رضا علیه السلام در مورد او سؤال شد، ایشان فتوا داد که زنش مطلّقه نیست. پس فقها رقعه ای نوشتند و برای آن حضرت فرستاده، گفتند: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله، از کجا می گویی زن آن مرد مطلّقه نیست؟ ایشان در رقعه آنها مرقوم فرمود: می گویم: از روایتی که شما از ابوسعید خدری نقل می کنید که رسول خدا صلی الله علیه و آله، وقتی تعداد زیادی از افراد مسلمان شده، پس از فتح مکّه اطرافش جمع شده بودند، به آنها فرمود: شما خیر هستید و اصحابم خیر هستند، و بعد از فتح هجرتی نیست. پس هجرت را باطل کرد و اینها را اصحاب خود قرار نداد. پس آنها به حرف امام رجوع کردند.(2)

روایت79.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم گفت: از یکی از آن دو (امام باقر و امام صادق علیهما السلام) درباره مردی سؤال کردم که زنش به او گفته است: تو را به وجه خدا قسم می دهم که مرا طلاق دهی! فرمود: او را تأدیب کند یا از او بگذرد.(3)

روایت80.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زید خیّاط گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: همسرم بدون اجازه من از خانه خارج شده است، پس به او گفته ام: اگر بدون اجازه من خارج شوی مطلّقه هستی! او هم خارج شده و وقتی سخن مرا به یاد آورده، وارد خانه شده است. امام صادق علیه السلام فرمود: به اندازه هفتاد ذراع خارج شده است؟ گفت: نه. فرمود: چه چیز از این بدتر است، چنین کارهایی از مشرکان است، که یک مشرک به زنش اینگونه می گوید، پس زن از او جدا می شود و با مرد دیگری ازدواج می کند، در حالی که هنوز زن این مرد است.(4)

روایت81.

کتاب سلیم بن قیس: از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده است که در ذکر بدعتهای عمر فرمود: ...و عجیب تر از آن اینکه، ابوکِنف عَبدی نزد او آمد و گفت: من در حالی که غایب بودم زنم را طلاق دادم و خبر طلاق به او رسید. پس در مدّت عدّه به او رجوع کردم و برایش نامه ای نوشتم ولی نامه به او نرسید، تا اینکه ازدواج کرد. پس عمر برای او چنین نوشت: اگر آن کسی که زن با وی ازدواج کرده است با او دخول کرده، زن همسر اوست، و اگر با او دخول نکرده، همسر تو است. وقتی عمر این نامه را برای او نوشت من

ص: 158


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 119
2- . عیون الاخبار 2 : 87
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59

ثُمَّ طَلَّقَهَا ثُمَّ رَاجَعَهَا یَفْعَلُ ذَلِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَنَهَی اللَّهُ عَنْهُ (1).

«78»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] الْبَیْهَقِیُّ عَنِ الصُّولِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: حَلَفَ رَجُلٌ بِخُرَاسَانَ بِالطَّلَاقِ أَنَّ مُعَاوِیَةَ لَیْسَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَیَّامَ کَانَ الرِّضَا علیه السلام بِهَا فَأَفْتَی الْفُقَهَاءُ بِطَلَاقِهَا فَسُئِلَ الرِّضَا علیه السلام فَأَفْتَی أَنَّهَا لَا تُطَلَّقُ فَکَتَبَ الْفُقَهَاءُ رُقْعَةً وَ أَنْفَذُوهَا إِلَیْهِ وَ قَالُوا لَهُ مِنْ أَیْنَ قُلْتَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّهَا لَمْ تُطَلَّقْ فَوَقَّعَ علیه السلام فِی رُقْعَتِهِمْ قُلْتُ هَذَا مِنْ

رِوَایَتِکُمْ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ- لِمُسْلِمَةِ الْفَتْحِ وَ قَدْ کَثُرُوا عَلَیْهِ أَنْتُمْ خَیْرٌ وَ أَصْحَابِی خَیْرٌ وَ لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ فَأَبْطَلَ الْهِجْرَةَ وَ لَمْ یَجْعَلْ هَؤُلَاءِ أَصْحَاباً لَهُ فَرَجَعُوا إِلَی قَوْلِهِ (2).

«79»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا علیهما السلام عَنْ رَجُلٍ قَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ أَسْأَلُکَ بِوَجْهِ اللَّهِ إِلَّا مَا طَلَّقْتَنِی قَالَ یُوجِعُهَا ضَرْباً أَوْ یَعْفُو عَنْهَا(3).

«80»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ زَیْدٍ الْخَیَّاطِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ امْرَأَتِی خَرَجَتْ بِغَیْرِ إِذْنِی فَقُلْتُ لَهَا إِنْ خَرَجْتِ بِغَیْرِ إِذْنِی فَأَنْتِ طَالِقٌ فَخَرَجَتْ فَلَمَّا أَنْ ذَکَرَتْ دَخَلَتْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام خَرَجَتْ سَبْعِینَ ذِرَاعاً قَالَ لَا قَالَ وَ مَا أَشَدَّ مِنْ هَذَا یَجِی ءُ مِثْلُ هَذَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَیَقُولُ لِامْرَأَتِهِ الْقَوْلَ فَتَنْتَزِعُ فَتَتَزَوَّجُ زَوْجاً آخَرَ وَ هِیَ امْرَأَتُهُ (4).

«81»

کِتَابُ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ فِی سِیَاقِ ذِکْرِ بِدَعِ عُمَرَ وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ أَنَّ أَبَا کِنْفٍ الْعَبْدِیَّ أَتَاهُ فَقَالَ إِنِّی طَلَّقْتُ امْرَأَتِی وَ أَنَا غَائِبٌ فَوَصَلَ إِلَیْهَا الطَّلَاقُ ثُمَّ رَاجَعْتُهَا وَ هِیَ فِی عِدَّتِهَا وَ کَتَبْتُ إِلَیْهَا فَلَمْ یَصِلِ الْکِتَابُ إِلَیْهَا حَتَّی تَزَوَّجَتْ فَکَتَبَ لَهُ إِنْ کَانَ هَذَا الَّذِی تَزَوَّجَهَا دَخَلَ بِهَا فَهِیَ امْرَأَتُهُ وَ إِنْ کَانَ لَمْ یَدْخُلْ بِهَا فَهِیَ امْرَأَتُکَ وَ کَتَبَ لَهُ ذَلِکَ وَ أَنَا

ص: 158


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 119.
2- 2. عیون الأخبار ج 2: 87.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59 و کان الرمز فیهما( شی) و هو خطأ.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59 و کان الرمز فیهما( شی) و هو خطأ.

شاهد بودم، و با این اعتقاد که از نظر علمی به من نیاز ندارد، از من مشورت نخواست و سؤال نکرد...(1)

روایت82.

نوادر راوندی: از موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام روایت شده است که فرمود: مردی با زنی ازدواج کرد و پیش از دخول طلاقش داد، پس از روی جهل و به گمان اینکه می تواند رجوع کند، با او نزدیکی کرد. این مسئله را نزد علی علیه السلام مطرح کردند، امام به خاطر شبهه بودن، حد را از او برداشت و حکم کرد نصف مهریه را به خاطر طلاق و یک مهریه کامل را به خاطر نزدیکی با زن، به زن بدهد.(2)

روایت83.

. با همین سند گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: طلاق نباشد مگر پس از نکاح.(3)

روایت84.

. با همین سند گفت: علی علیه السلام فرمود: کسی که مخفیانه طلاق دهد و مخفیانه هم برای آن استثنایی مطرح کند، ایرادی ندارد؛ اما اگر طلاق را علنی صورت دهد و پیش خود و مخفیانه استثنایی در نظر بگیرد، ما طلاق علنی را می پذیریم و آنچه را در پنهانی گذشته، رها می کنیم.(4)

روایت85.

. با همین سند گفت: علی علیه السلام در مورد زنی که به زنش گفته بود: تو را نصف طلاق دادم، فرمود: یک طلاق محسوب می شود، و در طلاق کسر نیست.(5)

روایت86.

. گوید: و از آن حضرت علیه السلام در مورد مردی سؤال شد که دو زن دارد، نام یکی از آنها جمیله و نام دیگری حَمّاده است. پس جمیله با لباس حمّاده عبور کرده و آن مرد گمان برده که حمّاده است، پس گفته: برو که طلاقت دادم! علی علیه السلام فرمود: حمّاده به اسم طلاق داده شده و جمیله به اشاره. شعبی نیز این روایت را از علی علیه السلام نقل کرده است.(6)

روایت87.

. با ذکر همین سند گفت: مردی به علی علیه السلام گفت: در خواب دیدم که زنم را سه بار طلاق داده ام. فرمود: از شیطان بوده، زنت بر تو حرام نشده است، طلاق در بیداری است، و در خواب نیست.(7)

روایت88.

. و فرمود: طلاق دادن شخص خواب تأثیری ندارد، مگر اینکه طلاق در بیداری صورت گیرد. همچنین طلاق دادن

ص: 159


1- . کتاب سلیم بن قیس : 122 چاپ دوم، حیدریه
2- . نوادر راوندی : 38
3- . نوادر راوندی : 51
4- . نوادر راوندی : 52
5- . نوادر راوندی : 52
6- . نوادر راوندی : 52
7- . نوادر راوندی : 52

شَاهِدٌ وَ لَمْ یُشَاوِرْنِی وَ لَمْ یَسْأَلْنِی یَرَی اسْتِغْنَاءَهُ بِعِلْمِهِ عَنِّی الْحَدِیثَ (1).

«82»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: تَزَوَّجَ رَجُلٌ امْرَأَةً ثُمَّ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَجَهِلَ فَوَاقَعَهَا وَ ظَنَّ أَنَّ عَلَیْهَا الرَّجْعَةَ فَرُفِعَ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَدَرَأَ عَنْهُ الْحَدَّ بِالشُّبْهَةِ وَ قَضَی عَلَیْهِ بِنِصْفِ الصَّدَاقِ بِالتَّطْلِیقَةِ وَ الصَّدَاقِ کَامِلًا بِغِشْیَانِهِ إِیَّاهَا(2).

«83»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا طَلَاقَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ نِکَاحٍ (3).

«84»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: مَنْ أَسَرَّ الطَّلَاقَ وَ أَسَرَّ الِاسْتِثْنَاءَ فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ أَعْلَنَ الطَّلَاقَ وَ أَسَرَّ الِاسْتِثْنَاءَ فِی نَفْسِهِ أَخَذْنَاهُ بِعَلَانِیَتِهِ وَ أَلْقَیْنَا السِّرَّ(4).

«85»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: فِی رَجُلٍ قَالَ لِامْرَأَتِهِ أَنْتِ طَالِقٌ نِصْفَ تَطْلِیقَةٍ هِیَ وَاحِدَةٌ وَ لَیْسَ فِی الطَّلَاقِ کَسْرٌ(5).

«86»

قَالَ: وَ سُئِلَ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ لَهُ امْرَأَتَانِ أَحَدُهُمَا تُسَمَّی جَمِیلَةَ وَ الْأُخْرَی تُسَمَّی حَمَّادَةَ فَمَرَّتْ جَمِیلَةُ فِی ثِیَابِ حَمَّادَةَ فَظَنَّ أَنَّهَا حَمَّادَةُ فَقَالَ اذْهَبِی فَأَنْتِ طَالِقٌ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام طُلِّقَتْ حَمَّادَةُ بِالاسْمِ وَ طُلِّقَتْ جَمِیلَةُ بِالْإِشَارَةِ وَ کَذَلِکَ رَوَاهُ الشَّعْبِیُّ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام (6).

«87»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیٍّ علیه السلام رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ کَأَنِّی طَلَّقْتُ امْرَأَتِی ثَلَاثاً فَقَالَ علیه السلام إِنَّ ذَلِکَ مِنَ الشَّیْطَانِ لَمْ تَحْرُمْ عَلَیْکَ امْرَأَتُکَ إِنَّمَا الطَّلَاقُ فِی الْیَقَظَةِ وَ لَیْسَ الطَّلَاقُ فِی الْمَنَامِ (7).

«88»

وَ قَالَ علیه السلام: طَلَاقُ النَّائِمِ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ حَتَّی یَسْتَیْقِظَ وَ لَا یَجُوزُ طَلَاقُ

ص: 159


1- 1. کتاب سلیم بن قیس ص 122 الطبعة الثانیة للحیدریّة.
2- 2. نوادر الراوندیّ ص 38.
3- 3. نوادر الراوندیّ ص 51.
4- 4. نوادر الراوندیّ ص 52.
5- 5. نوادر الراوندیّ ص 52.
6- 6. نوادر الراوندیّ ص 52.
7- 7. نوادر الراوندیّ ص 52.

بی عقل و کودن و زن مریض و مجنون جایز نیست، و نیز طلاق دادن کسی که هذیان می گوید، و کسی که مجبور به طلاق شود، و نیز طلاق دادن کودک نابالغ مجاز نیست.(1)

روایت89.

. با همین اِسناد گفت: علی علیه السلام فرمود: هر زن مطلّقه ای را بهره و متاعی است، مگر زنی که به خُلع جدا شده باشد.(2)

روایت90.

و با همین اسناد گفت: زنی نزد علی علیه السلام آمد و گفت: ای امیرمؤمنان، شوهرم بارها مرا طلاق داده و آنقدر زیاد است که نمی توانم تعداد آن را بشمارم، و شاهدانی آورد که نزد امام بر علیه مرد شهادت دادند. پس علی علیه السلام آن مرد را تعزیر کرد و زن را از او جدا نمود.(3)

روایت91.

و با همین اسناد گفت: از علی علیه السلام درباره مردی سؤال شد که به زنش گفت: اگر روز عید قربان روزه نگیرم، تو مطلّقه هستی. فرمود: اگر روزه گرفته، سنّت را تخطئه کرده و با سنّت مخالفت ورزیده است، و عقوبت و بخشودگی او را خودِ خداوند بر عهده دارد، و زنش مطلّقه نشده است، و سزاوار است امام با مقداری کتک او را تأدیب کند.(4)

روایت92.

الهدایه: امام صادق علیه السلام فرمود: طلاق سنّت این است که اگر مرد خواست زنش را طلاق دهد، مهلت می دهد تا او حائض شود و پاک گردد، آنگاه پیش از عدّه، با حضور دو شاهد عادل طلاقش می دهد، پس اگر سه قُرء و سه ماه از زن گذشت، زن از او جدا شده است، و آن مرد مثل بقیه خواستگاران می باشد، و تصمیم با زن است؛ اگر خواست ازدواج می کند و اگر نخواست نه!(5)

روایت93.

و امام صادق علیه السلام فرمود: طلاق عِدّه این است که اگر مرد خواست زنش را طلاق دهد، مهلت می دهد تا حائض شود و پاک گردد، آنگاه پیش از عِدّه با حضور دو شاهد عادل او را طلاق می دهد. سپس به زن رجوع می کند و دوباره طلاقش می دهد، باز رجوع می کند و آنگاه طلاقش می دهد. پس هرگاه برای بار سوم طلاقش داد، دیگر آن زن به او حلال نیست تا وقتی که با شوهر دیگری نکاح کند، و اگر مردی با او ازدواج کرد و دخول ننمود و طلاقش داد یا مُرد، برای شوهر اول جایز نیست با آن زن ازدواج کند تا اینکه مردی با او ازدواج و دخول کند، آنگاه طلاقش دهد یا بمیرد. در این هنگام برای شوهر اول جایز است که پس از تمام شدن عدّه زن با او ازدواج کند.(6)

ص: 160


1- . نوادر راوندی : 52
2- . نوادر راوندی : 52
3- . نوادر راوندی : 52
4- . نوادر راوندی : 47
5- . الهدایة : 71
6- . الهدایة : 71

مَعْتُوهٍ وَ لَا مُبَرْسَمٍ وَ لَا صَاحِبِ هَذَیَانٍ وَ لَا صَاحِبِ لُوثَةٍ وَ لَا مُکْرَهٍ وَ لَا صَبِیٍّ حَتَّی یَحْتَلِمَ (1).

«89»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لِکُلِّ مُطَلَّقَةٍ مُتْعَةٌ إِلَّا الْمُخْتَلِعَةَ(2).

«90»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: إِنَّ امْرَأَةً أَتَتْ عَلِیّاً علیه السلام وَ قَالَتْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ زَوْجِی طَلَّقَنِی مِرَاراً کَثِیرَةً لَا أُحْصِیهَا وَ أَتَتْ بِشُهُودٍ شَهِدُوا عَلَیْهِ عِنْدَهُ فَعَزَّرَهُ عَلِیٌّ علیه السلام وَ أَبَانَهَا مِنْهُ (3).

«91»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: سُئِلَ عَلِیٌّ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِامْرَأَتِهِ إِنْ لَمْ أَصُمْ یَوْمَ الْأَضْحَی فَأَنْتِ طَالِقٌ فَقَالَ إِنْ صَامَ فَقَدْ أَخْطَأَ السُّنَّةَ وَ خَالَفَهَا وَ اللَّهُ وَلِیُّ عُقُوبَتِهِ وَ مَغْفِرَتِهِ وَ لَمْ تُطَلَّقِ امْرَأَتُهُ وَ یَنْبَغِی أَنْ یُؤَدِّبَهُ الْإِمَامُ بِشَیْ ءٍ مِنْ ضَرْبٍ (4).

«92»

الْهِدَایَةُ، قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: طَلَاقُ السُّنَّةِ هُوَ أَنَّهُ إِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ یُطَلِّقَ امْرَأَتَهُ تَرَبَّصَ بِهَا حَتَّی تَحِیضَ وَ تَطْهُرَ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا مِنْ قَبْلِ عِدَّتِهَا بِشَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ فَإِذَا مَضَتْ بِهَا ثَلَاثَةُ قُرُوءٍ وَ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ هُوَ خَاطِبٌ مِنَ الْخُطَّابِ وَ الْأَمْرُ إِلَیْهَا إِنْ شَاءَتْ تَزَوَّجَتْهُ وَ إِنْ شَاءَتْ فَلَا(5).

«93»

وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: طَلَاقُ الْعِدَّةِ هُوَ أَنَّهُ إِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ یُطَلِّقَ امْرَأَتَهُ تَرَبَّصَ بِهَا حَتَّی تَحِیضَ وَ تَطْهُرَ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا مِنْ قَبْلِ عِدَّتِهَا بِشَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ ثُمَّ یُرَاجِعُهَا ثُمَّ یُطَلِّقُهَا ثُمَّ یُرَاجِعُهَا ثُمَّ یُطَلِّقُهَا فَإِذَا طَلَّقَهَا الثَّالِثَةَ- فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ تَزَوَّجَهَا رَجُلٌ وَ لَمْ یَدْخُلْ بِهَا ثُمَّ طَلَّقَهَا أَوْ مَاتَ عَنْهَا لَمْ یَجُزْ لِلزَّوْجِ الْأَوَّلِ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا حَتَّی یَتَزَوَّجَهَا رَجُلٌ وَ یَدْخُلَ بِهَا ثُمَّ یُطَلِّقَهَا أَوْ یَمُوتَ عَنْهَا فَحِینَئِذٍ یَجُوزُ لِلزَّوْجِ الْأَوَّلِ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا(6)

بَعْدَ خُرُوجِهَا مِنْ عِدَّتِهَا(7).

ص: 160


1- 1. نوادر الراوندیّ ص 52.
2- 2. نوادر الراوندیّ ص 52.
3- 3. نوادر الراوندیّ ص 52.
4- 4. نوادر الراوندیّ ص 47.
5- 5. الهدایة ص 71.
6- 6. زیادة من المصدر المطبوع.
7- 7. الهدایة ص 71.

باب دوم : حکم زنی که شوهرش مفقود شده است

روایات

روایت1.

مناقب: روایت شده است که میان صحابه در مورد زنِ شخصِ مفقود اختلاف نظر افتاد، پس ذکر کردند که علی علیه السلام حکم کرده که آن زن نباید ازدواج کند تا خبر مرگ شوهرش به او برسد، و فرموده است: آن زن مورد امتحان واقع شده و باید صبر کند. و عمر گفته است: زن چهار سال صبر می کند، آنگاه ولیّ شوهر او را طلاق می دهد، سپس چهار ماه و ده روز عدّه نگه می دارد. بعداً عمر به قول علی علیه السلام رجوع کرد.(1)

روایت2.

الإختصاص: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: برای شخص مفقود، خانواده اش چهار سال منتظر می شوند، پس اگر بازگشت که هیچ، وگرنه همسرش ازدواج می کند. پس اگر شوهر اول بازگشت، زن مختار است، اگر شوهر اول را برگزید، از شوهر دوم عدّه نگاه می دارد و به شوهر اوّل بازمی گردد، و اگر دومی را برگزید، همو شویش است.(2)

روایت3.

الإختصاص: ابن ابی عمیر گفت: مؤمن طاق در مناظره ای که با ابوحنیفه داشت، گفت: عُمر احکام دین را نمی دانست؛ مردی نزد او آمد و گفت: ای امیرمؤمنان، من غایب و مسافر بودم و زنم ازدواج کرده است. عمَر گفت: اگر شوهر دوم با او دخول کرده است، نسبت به او سزاوارتر است، و اگر دخول نکرده باشد، تو به زن سزاوار تر هستی. و کسی این حکم را قبول ندارد و امّت بر خلاف آنند. و در مورد مردی که چهار سال از خانواده اش غایب شده بود، حکم کرد که اگر خواست ازدواج کند، در حال یکه امّت بر خلاف آنند؛ و آن زن نباید هرگز ازدواج کند تا وقتی که شاهدی بر مرگ یا کفر شوهر یا طلاقش به او برسد.(3)

روایت4.

کتاب سلیم بن قیس: از امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده که در ذکر بدعتهای عمر گفت: و قضاوت او در مورد مردِ مفقود این بود که برای زن تا چهار سال وقت قرار داد که پس از آن ازدواج کند، پس اگر شوهرش بازگشت، بین اینکه زنش را بگیرد یا مهریه، مخیّر است. و مردم این حکم را از روی

ص: 161


1- . مناقب 2 : 187
2- . الاختصاص : 17
3- . الاختصاص : 110

باب 2 حکم المفقودة زوجها

الأخبار

«1»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب: رُوِیَ أَنَّ الصَّحَابَةَ اخْتَلَفُوا فِی امْرَأَةِ الْمَفْقُودِ فَذَکَرُوا أَنَّ عَلِیّاً حَکَمَ بِأَنَّهَا لَا تَتَزَوَّجُ حَتَّی یَجِی ءَ نَعْیُ مَوْتِهِ وَ قَالَ هِیَ امْرَأَةٌ ابْتُلِیَتْ فَلْتَصْبِرْ وَ قَالَ عُمَرُ تَتَرَبَّصُ أَرْبَعَ سِنِینَ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا وَلِیُّ زَوْجِهَا ثُمَّ تَتَرَبَّصُ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَی قَوْلِ عَلِیٍّ علیه السلام (1).

«2»

ختص، [الإختصاص] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْمَفْقُودُ یَنْتَظِرُ أَهْلُهُ أَرْبَعَ سِنِینَ فَإِنْ عَادَ وَ إِلَّا تَزَوَّجَتْ فَإِنْ قَدِمَ زَوْجُهَا خُیِّرَتْ فَإِنِ اخْتَارَتِ الْأَوَّلَ اعْتَدَّتْ مِنَ الثَّانِی وَ رَجَعَتْ إِلَی الْأَوَّلِ وَ إِنِ اخْتَارَتِ الثَّانِیَ فَهُوَ زَوْجُهَا(2).

«3»

ختص، [الإختصاص] یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ: قَالَ مُؤْمِنُ الطَّاقِ فِیمَا نَاظَرَ بِهِ أَبَا حَنِیفَةَ إِنَّ عُمَرَ کَانَ لَا یَعْرِفُ أَحْکَامَ الدِّینِ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی غِبْتُ فَقَدِمْتُ وَ قَدْ تَزَوَّجَتْ امْرَأَتِی فَقَالَ إِنْ کَانَ قَدْ دَخَلَ بِهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا وَ إِنْ

لَمْ یَکُنْ دَخَلَ بِهَا فَأَنْتَ أَوْلَی بِهَا وَ هَذَا حُکْمٌ لَا یُعْرَفُ وَ الْأُمَّةُ عَلَی خِلَافِهِ وَ قَضَی فِی رَجُلٍ غَابَ عَنْ أَهْلِهِ أَرْبَعَ سِنِینَ أَنَّهَا تَتَزَوَّجُ إِنْ شَاءَتْ وَ الْأُمَّةُ عَلَی خِلَافِ ذَلِکَ أَنَّهَا لَا تَتَزَوَّجُ أَبَداً حَتَّی تَقُومَ الْبَیِّنَةُ أَنَّهُ مَاتَ أَوْ کَفَرَ أَوْ طَلَّقَهَا(3).

«4»

کِتَابُ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: عِنْدَ ذِکْرِ بِدَعِ عُمَرَ قَالَ وَ قَضِیَّتُهُ فِی الْمَفْقُودِ أَنَّ أَجَلَ امْرَأَتِهِ أَرْبَعُ سِنِینَ ثُمَّ تَتَزَوَّجُ فَإِنْ جَاءَ زَوْجُهَا خُیِّرَ بَیْنَ امْرَأَتِهِ وَ بَیْنَ الصَّدَاقِ فَاسْتَحْسَنَهُ النَّاسُ فَاتَّخَذُوهُ سُنَّةً وَ قَبِلُوهُ عَنْهُ

ص: 161


1- 1. المناقب ج 2 ص 187.
2- 2. الاختصاص ص 17.
3- 3. الاختصاص ص 110.

نادانی و دانشِ اندک نسبت به کتاب خداوند عزوجل و سنّت پیامبر، نیکو شمردند و به عنوان سنّت پذیرفته و از او قبول کردند.(1)

باب سوم : خُلع و مُبارات

آیات

- وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلَّا أَنْ یَخافا أَلَّا یُقِیما حُدُودَ الله فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیما حُدُودَ الله فَلا جُناحَ عَلَیْهِما فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ.(2)

{و برای شما روا نیست که از آنچه به آنان داده اید، چیزی بازستانید. مگر آنکه [طرفین] در به پا داشتن حدود خدا بیمناک باشند. پس اگر بیم دارید که آن دو، حدود خدا را برپای نمی دارند، در آنچه که [زن برای آزاد کردن خود] فدیه دهد، گناهی بر ایشان نیست.}

- وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضی بَعْضُکُمْ إِلی بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً(3).

{و اگر خواستید همسری [دیگر] به جای همسرِ [پیشین خود] ستانید، و به یکی از آنان مال فراوانی داده باشید، چیزی از آن را پس مگیرید. آیا می خواهید آن [مال] را به بهتان و گناهِ آشکار بگیرید؟}

روایات

روایت1.

تفسیر قمی: ابن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: خُلع نباشد مگر به اینکه زن بگوید: به هیچ سوگندی در حق تو وفا نمی کنم، و بدون اجازه تو خارج می شوم، و در رختخواب تو مرد دیگری را می آورم، و خود را با تو جنب نمی سازم تا غسل بر من واجب شود. یا اینکه بگوید: هیچ فرمانی را از تو اطاعت نمی کنم. پس اگر آن را گفت، برای مرد حلال است که همه چیزهایی که به او داده و نیز همه چیزهایی که زن از مال خودش به او داده را می تواند از او بگیرد، پس اگر هر دو بر آن راضی شدند و زن در حال طهارت بود و شهود حاضر بودند، زن از مرد جدا می شود و یک مرتبه طلاق محسوب می شود و مرد مثل دیگر مردان می تواند از او خواستگاری کند. پس اگر زن خواست، خودش را به ازدواج او درمی آورد، و اگر نخواست این کار را نمی کند. پس اگر مرد با او ازدواج کرد، زن با دو فرصت طلاق، نزد اوست، و مرد می تواند برای او شرط بگذارد، همانطور که در «مُبارات» می تواند شرط بگذارد که: اگر در چیزی از آنچه به من داده ای رجوع کردی، من نسبت به نزدیکی با تو از هر کس دیگری سزاوارترم. و فرمود: خُلع و مبارات و تخییر نباشد مگر در حالت طهارت و بدون جماع و با حضور دو شاهد عادل. و زنی که خُلع کرده، اگر با مرد دیگری ازدواج کرد و آن مرد طلاقش داد، برای شوهر اول حلال است که با او ازدواج کند. و فرمود: پس از خُلع و مُبارات، ص: 162


1- . کتاب سلیم بن قیس : 122
2- . بقره / 229
3- . نساء / 20- 21

جَهْلًا وَ قِلَّةَ عِلْمٍ بِکِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله (1).

باب 3 الخلع و المباراة

الآیات

البقرة: وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلَّا أَنْ یَخافا أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ (2)

النساء: وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضی بَعْضُکُمْ إِلی بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً(3).

الأخبار

«1»

فس، [تفسیر القمی] أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْخُلْعُ لَا یَکُونُ إِلَّا أَنْ تَقُولَ الْمَرْأَةُ- لَا أُبِرُّ لَکَ قَسَماً وَ لَأَخْرُجَنَّ بِغَیْرِ إِذْنِکَ وَ لَأُوطِئَنَّ فِرَاشَکَ غَیْرَکَ وَ لَا أَغْتَسِلُ لَکَ مِنْ جَنَابَةٍ أَوْ تَقُولَ لَا أُطِیعُ لَکَ أَمْراً فَإِذَا قَالَتْ ذَلِکَ فَقَدْ حَلَّ لَهُ أَنْ یَأْخُذَ مِنْهَا جَمِیعَ مَا أَعْطَاهَا وَ کُلَّ مَا أُقْدِرَ عَلَیْهَا [قَدَرَ عَلَیْهِ] مِمَّا تُعْطِیهِ مِنْ مَالِهَا فَإِذَا تَرَاضَیَا عَلَی ذَلِکَ عَلَی طُهْرٍ بِشُهُودٍ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ بِوَاحِدَةٍ وَ هُوَ خَاطِبٌ مِنَ الْخُطَّابِ فَإِنْ شَاءَتْ زَوَّجَتْهُ نَفْسَهَا وَ إِنْ شَاءَتْ لَمْ تَفْعَلْ فَإِنْ تَزَوَّجَهَا فَهِیَ عِنْدَهُ عَلَی اثْنَتَیْنِ بَاقِیَتَیْنِ وَ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَشْتَرِطَ عَلَیْهَا کَمَا اشْتَرَطَ صَاحِبُ الْمُبَارَاةِ إِنْ رَجَعْتِ فِی شَیْ ءٍ مِمَّا أَعْطَیْتِنِی فَأَنَا أَمْلَکُ بِبُضْعِکِ وَ قَالَ لَا خُلْعَ وَ مُبَارَاةَ وَ لَا تَخْیِیرَ إِلَّا عَلَی طُهْرٍ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ بِشَهَادَةِ شَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ وَ الْمُخْتَلِعَةُ إِذَا تَزَوَّجَتْ زَوْجاً آخَرَ ثُمَّ طَلَّقَهَا تَحِلُّ لِلْأَوَّلِ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِهَا وَ قَالَ لَا رَجْعَةَ

ص: 162


1- 1. کتاب سلیم بن قیس ص 122.
2- 2. سورة البقرة: 229.
3- 3. سورة النساء: 20- 21.

برای شوهر، رجوع به زن صحیح نیست، مگر اینکه نظرش نسبت به زن عوض شود و هرچه را از زن گرفته، به او بازگرداند.(1)

روایت2.

قرب الاسناد: ابوالبختری از امام صادق از پدرش علیهما السلام نقل کرد که علی علیه السلام در مورد زن مختلعه می فرمود: چنین زنی برای یک بار طلاق داده شده است.(2)

روایت3.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام کاظم علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره زنی سؤال کردم که با شوهرش مبارات کرده بر اینکه تمامی حقوق زن که بر عهده مرد است، برای مرد باشد، آنگاه به آن زن خبر رسید که سلطانی هست که اگر خبر این امر به او برسد و او به آن علم نداشته باشد، نمی پذیرد و هرچه را از زن گرفته شده به او باز می گرداند. فرمود: بنابراین مرد باید برای مباراتش با زن، بر علیه او شاهد بیاورد که مرد حقوقش را به او داده و پیش از آن، زن حقی نداشته است.(3)

روایت4.

فقه الرضا علیه السلام: امّا طلاق خلع تنها از طرف زن و به این صورت است که به شوهرش بگوید: به هیچ سوگندی در حق تو وفا نمی­کنم، از هیچ یک از اوامر تو فرمان نمی­برم و در رختخواب تو کاری می کنم که موجب ناراحتی و رنجش توگردد. پس وقتی این سخن را گفت، برای شوهرش حلال است که از او بذل بگیرد، اگرچه بیش از آن چیزی باشد که از مهریه به او داده است، و زن از او بائن می شود و پس از گذران عدّه، ازدواج با او برای مردان حلال است، و مرد از همان ساعت می تواند با خواهر او ازدواج کند. امّا مبارات به این صورت است که زن به شوهرش بگوید: مرا طلاق بده و هر حقی بر عهده تو دارم برای خودت باشد، و مرد هم به او بگوید: به این شرط که اگر در چیزهایی که به من هبه کردی رجوع نمودی، من نسبت به هر کس دیگری در مورد نکاح تو ارجح باشم! پس با این شرط طلاقش می دهد، و می تواند کمتر از مقدار مهریه را که به زن داده است از او بگیرد، و نمی تواند همه را بگیرد.(4)

روایت5.

. تفسیر عیاشی: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: از آن حضرت در مورد زن مختلعه سؤال کردم که خُلعش به چه صورت است؟ فرمود: خُلعش صحیح نیست تا اینکه بگوید: به خدا قسم به هیچ سوگندی در حق تو وفادار نخواهم ماند و هیچ کدام از فرمان­های تو را اطاعت نمی کنم، و دیگران را در رختخواب تو وارد می کنم و بدون اجازه تو مهمان به خانه ات می آورم. پس چون این سخن را گفت، خُلعش صورت گرفته و هرچه که مرد از مهریه و یا بیشتر از او بگیرد برایش حلال است، و این همان کلام خداوند است که فرمود: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِما

ص: 163


1- . تفسیر علی بن ابراهیم 1 : 75- 76
2- . قرب الاسناد : 72
3- . قرب الاسناد : 111
4- . فقه الرضا : 32

لِلزَّوْجِ عَلَی الْمُخْتَلِعَةِ وَ لَا عَلَی الْمُبَارَاةِ إِلَّا أَنْ یَبْدُوَ لِلْمَرْأَةِ فَیَرُدُّ عَلَیْهَا مَا أَخَذَ مِنْهَا(1).

«2»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَقُولُ فِی الْمُخْتَلِعَةِ إِنَّهَا مُطَلَّقَةٌ وَاحِدَةً(2).

«3»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ بَارَأَتْ زَوْجَهَا عَلَی أَنَّ لَهُ الَّذِی لَهَا عَلَیْهِ ثُمَّ بَلَغَهَا أَنَّ سُلْطَاناً إِذَا رُفِعَ ذَلِکَ إِلَیْهِ وَ کَانَ ذَلِکَ بِغَیْرِ عِلْمٍ مِنْهُ أَبَی وَ رَدَّ عَلَیْهَا مَا أَخَذَ مِنْهَا قَالَ فَلْیُشْهِدْ عَلَیْهَا شُهُوداً عَلَی مُبَارَاتِهِ إِیَّاهَا أَنَّهُ قَدْ دَفَعَ إِلَیْهَا الَّذِی لَهَا وَ لَا شَیْ ءَ لَهَا قَبْلَهُ (3).

«4»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: وَ أَمَّا الْخُلْعُ فَلَا یَکُونُ إِلَّا مِنْ قِبَلِ الْمَرْأَةِ وَ هُوَ أَنْ تَقُولَ لِزَوْجِهَا- لَا أُبِرُّ لَکَ قَسَماً وَ لَا أُطِیعُ لَکَ أَمْراً وَ لَأُوطِئَنَّ فِرَاشَکَ مَا تَکْرَهُهُ فَإِذَا قَالَتْ هَذِهِ الْمَقَالَةَ فَقَدْ حَلَّ لِزَوْجِهَا مَا یَأْخُذُ مِنْهَا وَ إِنْ کَانَ أَکْثَرَ مِمَّا أَعْطَاهَا مِنَ الصَّدَاقِ وَ قَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ حَلَّتْ لِلْأَزْوَاجِ بَعْدَ انْقِضَاءِ عِدَّتِهَا مِنْهُ فَحَلَّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ أُخْتَهَا مِنْ سَاعَتِهِ وَ أَمَّا الْمُبَارَاةُ فَهُوَ أَنْ تَقُولَ لِزَوْجِهَا طَلِّقْنِی وَ لَکَ مَا عَلَیْکَ فَیَقُولُ لَهَا عَلَی أَنَّکِ إِنْ رَجَعْتِ فِی شَیْ ءٍ مِمَّا وَهَبْتِهِ لِی فَأَنَا أَمْلَکُ بِبُضْعِکِ فَیُطَلِّقُهَا عَلَی هَذَا وَ لَهُ أَنْ یَأْخُذَ مِنْهَا دُونَ الصَّدَاقِ الَّذِی أَعْطَاهَا وَ لَیْسَ لَهُ أَنْ یَأْخُذَ الْکُلَ (4).

«5»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُخْتَلِعَةِ کَیْفَ یَکُونُ خُلْعُهَا فَقَالَ لَا یَحِلُّ خُلْعُهَا حَتَّی تَقُولَ وَ اللَّهِ لَا أُبِرُّ لَکَ قَسَماً وَ لَا أُطِیعُ لَکَ أَمْراً وَ لَأُوطِئَنَّ فِرَاشَکَ وَ لَأُدْخِلَنَّ عَلَیْکَ بِغَیْرِ إِذْنِکَ فَإِذَا هِیَ قَالَتْ ذَلِکَ حَلَّ خُلْعُهَا وَ حَلَّ لَهُ مَا أَخَذَ مِنْهَا مِنْ مَهْرِهَا وَ مَا زَادَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما

ص: 163


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1 ص 75- 76.
2- 2. قرب الإسناد ص 72.
3- 3. قرب الإسناد ص 111.
4- 4. فقه الرضا ص 32.

فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ»، {در آنچه که [زن برای آزاد کردن خود] فدیه دهد، گناهی بر ایشان نیست.} و اگر مرد این کار را کرد، زن از او بائن گردیده و یک طلاق محسوب می شود، و زن نسبت به خود تصمیم گیرنده است، اگر خواست با همان مرد ازدواج می کند و اگر خواست نه؛ پس اگر با همان مرد ازدواج کرد، دو فرصت دیگر برای طلاق دارند.(1)

روایت6.

اَعلام الدین: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: زنی که از شوهر خود خُلع کند، همواره مورد لعنت خدا و ملائکه و پیامبران و همه مردم است تا وقتی که فرشته مرگ بر او نازل گردد؛ به او گفته می شود: بشارت باد تو را به آتش. و چون روز قیامت شود، به او گفته می شود: همراه با دیگر دوزخیان وارد آتش شو! خداوند و پیامبرش از زنانی که به ناحق خُلع کنند، بَری و بیزار هستند؛ خداوند و پیامبرش از کسی که به زنی آسیب رساند تا آن زن از وی خُلع نماید بیزار هستند؛ و کسی که به زنی ضرر و آسیب رساند تا آن زن با فدیه، خود را از وی آزاد کند، خداوند از او با عقوبتی کمتر از آتش راضی نگردد؛ زیرا خداوند همانطور که به خاطر یتیم غضب می کند به خاطر زن هم غضب می کند .

باب چهارم : تخییر

آیات

- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلًا * وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الله وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ الله أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً.(2)

{ای پیامبر، به همسرانت بگو: «اگر خواهان زندگی دنیا و زینت آنید، بیایید تا مَهرتان را بدهم و [خوش و] خُرّم شما را رها کنم * و اگر خواستار خدا و فرستاده وی و سرای آخرتید، پس به راستی خدا برای نیکوکاران شما پاداش بزرگی آماده گردانیده است.}

- تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ (3).

{نوبت هر کدام از آن زنها را که می خواهی به تأخیر انداز و هر کدام را که می خواهی پیش خود جای ده، و بر تو باکی نیست که هر کدام را که ترک کرده ای [دوباره] طلب کنی.}

روایات

روایت1.

فقه الرضا علیه السلام: اصل «مخیّر» آن است که بعضی از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: اگر محمد ما را طلاق دهد، مگر مردانی در سطح او از قریش نیستند که با ما ازدواج کنند!؟ و خداوند برای عزت و تنزیه پیامبرش از این سخن، به او فرمان داد تا بیست و نُه روز از زنانش عزلت جوید، و او در مشربه امّ ابراهیم علیه السلام از آنها کناره گرفت. آنگاه این آیه نازل شد که «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ... إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الله وَ رَسُولَهُ ص: 164


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 117
2- . احزاب / 28
3- . احزاب / 51

فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ وَ إِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ بِتَطْلِیقَةٍ وَ هِیَ أَمْلَکُ بِنَفْسِهَا إِنْ شَاءَتْ نَکَحَتْهُ وَ إِنْ شَاءَتْ فَلَا فَإِنْ نَکَحَتْهُ فَهِیَ عِنْدَهُ عَلَی ثِنْتَیْنِ (1).

«6»

أَعْلَامُ الدِّینِ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: أَیُّمَا امْرَأَةٍ اخْتَلَعَتْ مِنْ زَوْجِهَا لَمْ تَزَلْ فِی لَعْنَةِ اللَّهِ وَ مَلَائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ حَتَّی إِذَا نَزَلَ بِهَا مَلَکُ الْمَوْتِ قِیلَ لَهَا أَبْشِرِی بِالنَّارِ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ قِیلَ لَهَا ادْخُلِی النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ بَرِیئَانِ مِنَ الْمُخْتَلِعَاتِ بِغَیْرِ حَقٍّ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ بَرِیئَانِ مِمَّنْ أَضَرَّ بِامْرَأَةٍ حَتَّی تَخْتَلِعَ مِنْهُ وَ مَنْ أَضَرَّ بِامْرَأَةٍ حَتَّی تَفْتَدِیَ مِنْهُ لَمْ یَرْضَ اللَّهُ عَنْهُ بِعُقُوبَةٍ دُونَ النَّارِ لِأَنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِلْمَرْأَةِ کَمَا یَغْضَبُ لِلْیَتِیمِ.

باب 4 التخییر

الآیات

الأحزاب: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلًا- وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً(2)

و قال تُرْجِی: مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ (3).

الأخبار

«1»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: وَ أَمَّا الْمُخَیَّرُ فَأَصْلُ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ أَنِفَ لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله بِمَقَالَةٍ قَالَهَا بَعْضُ نِسَائِهِ أَ تَرَی مُحَمَّداً أَنَّهُ لَوْ طَلَّقَنَا أَلَّا نَجِدَ أَکْفَاءً مِنْ قُرَیْشٍ یَتَزَوَّجُونَّا فَأَمَرَ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله أَنْ یَعْتَزِلَ نِسَاءَهُ تِسْعَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً فَاعْتَزَلَهُنَّ فِی مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام ثُمَّ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ- ... إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ

ص: 164


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 117.
2- 2. سورة الأحزاب: 28.
3- 3. سورة الأحزاب: 51.

وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ...»، {ای پیامبر، به همسرانت بگو: ... اگر خواستار خدا و فرستاده وی و سرای آخرتید...} تا آخر آیه، پس زنان، خدا و پیامبرش را برگزیدند و طلاقی واقع نگردید.(1)

باب پنجم : ظِهار و احکام آن

آیات

- وَ ما جَعَلَ أَزْواجَکُمُ اللَّائِی تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِکُمْ.(2)

{و آن همسرانتان را که مورد «ظِهار» قرار می دهید، مادران شما نگردانیده.}

- قَدْ سَمِعَ الله قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی الله وَ الله یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ الله سَمِیعٌ بَصِیرٌ * الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ الله لَعَفُوٌّ غَفُورٌ * وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ الله بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ * فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ الله وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ.(3)

{خدا گفتار [زنی] را که در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شکایت می کرد شنید و خدا گفتگوی شما را می شنود، زیرا خدا شنوای بیناست * از میان شما کسانی که زنانشان را «ظهار» می کنند [و می گویند: پشت تو چون پشت مادر من است]، آنان مادرانشان نیستند. مادران آنها تنها کسانی اند که ایشان را زاده اند، و قطعاً آنها سخنی زشت و باطل می گویند، و [لی] خدا مسلّماً درگذرنده آمرزنده است * و کسانی که زنانشان را ظهار می کنند، سپس از آنچه گفته اند پشیمان می شوند، بر ایشان [فرض] است که پیش از آنکه با یکدیگر همخوابگی کنند، بنده ای را آزاد گردانند .

این [حکمی] است که بدان پند داده می شوید، و خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است * و آن کس که [بر آزادکردن بنده] دسترسی ندارد، باید پیش از تماس [با زن خود]، دو ماه پیاپی روزه بدارد و هر که نتواند، باید شصت بینوا را خوراک بدهد. این [حکم] برای آن است که به خدا و فرستاده او ایمان بیاورید، و این است حدود خدا. و کافران را عذابی پردرد خواهد بود.}

روایات

روایت1.

تفسیر قمی: «قَدْ سَمِعَ الله قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی الله وَ الله یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ الله سَمِیعٌ بَصِیرٌ»، {خدا گفتار [زنی] را که در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شکایت می کرد شنید و خدا گفتگوی شما را می شنود.} گفت: سبب نزول این سوره آن بود که اولین شخصی که در اسلام ظِهار کرد، مردی از انصار بود که به او اوس بن صامت می گفتند. او که پیر و کهنسال بود، روزی بر خانواده خود خشم گرفت و به او گفت: تو برای من مثل پشت مادرم هستی، و بعداً از آن گفته پشیمان شد. و در زمان جاهلیت، هرگاه مرد به خانواده اش می گفت: تو نسبت به من مثل پشت مادرم هستی، آن زن تا ابد بر او حرام می شد. و اوس به خانواده خودش گفت: ای خَوله! ما این را در جاهلیت حرام می دانستیم ولی خداوند اسلام را برای ما آورده است؛ نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برو و از او در این مورد سؤال کن.

ص: 165


1- . فقه الرضا : 32
2- . احزاب / 4
3- . مجادله / 1

الدَّارَ الْآخِرَةَ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَاخْتَرْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَلَمْ یَقَعْ طَلَاقٌ (1).

باب 5 الظهار و أحکامه

الآیات

الأحزاب: وَ ما جَعَلَ أَزْواجَکُمُ اللَّائِی تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِکُمْ (2)

المجادلة: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ- الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ- وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ- فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ (3).

الأخبار

«1»

فس، [تفسیر القمی]: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ قَالَ کَانَ سَبَبُ نُزُولِ هَذِهِ السُّورَةِ أَنَّهُ أَوَّلُ مَنْ ظَاهَرَ فِی الْإِسْلَامِ کَانَ رَجُلًا یُقَالُ لَهُ أَوْسُ بْنُ الصَّامِتِ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً فَغَضِبَ عَلَی أَهْلِهِ یَوْماً فَقَالَ لَهَا أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی ثُمَّ نَدِمَ عَلَی ذَلِکَ قَالَ وَ کَانَ الرَّجُلُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ إِذَا قَالَ لِأَهْلِهِ أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی حَرُمَتْ عَلَیْهِ آخِرَ الْأَبَدِ وَ قَالَ أَوْسٌ لِأَهْلِهِ یَا خَوْلَةُ إِنَّا کُنَّا نُحَرِّمُ هَذَا فِی الْجَاهِلِیَّةِ وَ قَدْ أَتَانَا اللَّهُ بِالْإِسْلَامِ فَاذْهَبِی إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَسَلِیهِ عَنْ ذَلِکِ

ص: 165


1- 1. فقه الرضا ص 32.
2- 2. سورة الأحزاب: 4.
3- 3. سورة المجادلة: 1.

خوله نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا، اوس بن صامت که شوهر و پدر فرزندان و پسر عمویم است به من گفت: «تو برای من مثل پشت مادرم هستی» و ما آن را در زمان جاهلیت حرام می دانستیم، و خداوند به وسیله تو اسلام را برای ما آورد.(1)

روایت2.

تفسیر قمی: حُمران از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: زنی از میان مسلمانان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و به او گفت: ای رسول خدا! فلان شخص همسر من است، فرزندانم از او بسیار است و در امر دنیا و آخرتش او را یاری کرده ام. از من هیچ کار ناخوشایندی ندیده است، اما من از او نزد خداوند عز و جل و شما شکایت می کنم. فرمود: از چه امری در مورد او شکایت می کنی؟ گفت: او امروز به من گفت: تو همچون مادرم بر من حرام هستی و مرا از خانه ام بیرون کرد، به مسئله من رسیدگی کنید. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند بر من آیه ای نازل نکرده است که به وسیله آن میان تو و همسرت قضاوت کنم و دوست ندارم جزء کسانی باشم که از پیش خود سخنی می گویند؛ پس او شروع کرد به گریه، در پیشگاه خداوند عز و جل و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم. او رفت و خداوند عزوجل جدال و شکوه او را در مورد شوهرش با پیامبر خدا شنید و در این باره این آیات را نازل کرد «بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * قَدْ سَمِعَ الله قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی الله وَ الله یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما ... وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ الله لَعَفُوٌّ غَفُورٌ» {به نام خداوند رحمتگر مهربان * خدا گفتار [زنی] را که در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شکایت می کرد شنید و خدا گفتگوی شما را می شنود... و قطعاً آنها سخنی زشت و باطل می گویند، و [لی] خدا مسلّماً درگذرنده آمرزنده است.} گوید: پس رسول خدا صلی الله علیه و آله پی آن زن فرستاد، و او نزد ایشان آمد، و پیامبر به او گفت: شوهرت را نزد من بیاور. او شوهرش را نزد پیامبر برد. آن حضرت به وی گفت: به این زنت گفته ای که برای من مثل پشت مادرم حرام هستی؟! گفت: این را به او گفته ام. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند تبارک و تعالی در مورد تو و همسرت آیاتی از قرآن فرستاده است، و این آیات را تلاوت فرمود: «بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * قَدْ سَمِعَ الله قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی الله وَ الله یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ الله سَمِیعٌ بَصِیرٌ * الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ الله لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»، {به نام خداوند رحمتگر مهربان * خدا گفتار [زنی] را که در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شکایت می کرد شنید و خدا گفتگوی شما را می شنود، زیرا خدا شنوای بیناست * از میان شما کسانی که زنانشان را «ظهار» می کنند [و می گویند: پشت تو چون پشت مادر من است]، آنان مادرانشان نیستند. مادران آنها تنها کسانی اند که ایشان را زاده اند، و قطعاً آنها سخنی زشت و باطل می گویند، و [لی] خدا مسلّماً درگذرنده آمرزنده است} پس زنت را در بر گیر، که سخنت «مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً»، {سخنی زشت و باطل} بوده است، و خداوند تو را بخشود و از تو درگذشت، دیگر این کار را تکرار نکن. گوید: پس آن مرد با پشیمانی از آنچه به زنش گفته بود، بازگشت. و

ص: 166


1- . تفسیر علی بن ابراهیم 2 : 353

فَأَتَتْ خَوْلَةُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَوْسَ بْنَ الصَّامِتِ هُوَ زَوْجِی وَ أَبُو وُلْدِی وَ ابْنُ عَمِّی فَقَالَ لِی أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی وَ کُنَّا نُحَرِّمُ ذَلِکَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ وَ قَدْ آتَانَا اللَّهُ الْإِسْلَامَ بِکَ (1).

«2»

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی وَلَّادٍ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ امْرَأَةً مِنَ الْمُسْلِمَاتِ أَتَتِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ فُلَاناً زَوْجِی قَدْ نَثَرْتُ لَهُ بَطْنِی وَ أَعَنْتُهُ عَلَی دُنْیَاهُ وَ آخِرَتِهِ لَمْ یَرَ مِنِّی مَکْرُوهاً أَشْکُو مِنْهُ إِلَیْکَ فَقَالَ فَبِمَ تَشْکِینِیهِ قَالَتْ إِنَّهُ قَالَ أَنْتِ عَلَیَّ حَرَامٌ کَظَهْرِ أُمِّی وَ قَدْ أَخْرَجَنِی مِنْ مَنْزِلِی فَانْظُرْ فِی أَمْرِی فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَیَّ کِتَاباً أَقْضِی فِیهِ بَیْنَکِ وَ بَیْنَ زَوْجِکِ وَ إِنِّی أَکْرَهُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ فَجَعَلَتْ تَبْکِی وَ تَشْتَکِی مَا بِهَا إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ انْصَرَفَتْ قَالَ فَسَمِعَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مُجَادَلَتَهَا- لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی زَوْجِهَا وَ مَا شَکَتْ إِلَیْهِ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِی ذَلِکَ قُرْآناً- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِلَی قَوْلِهِ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ قَالَ فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَی الْمَرْأَةِ فَأَتَتْهُ فَقَالَ لَهَا جِیئِینِی بِزَوْجِکِ فَأَتَتْهُ بِهِ فَقَالَ لَهُ قُلْتَ لِامْرَأَتِکَ هَذِهِ أَنْتِ عَلَیَّ حَرَامٌ کَظَهْرِ أُمِّی فَقَالَ قَدْ قُلْتُ لَهَا ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِیکَ وَ فِی امْرَأَتِکَ قُرْآناً وَ قَرَأَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ- الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ فَضُمَّ إِلَیْکَ امْرَأَتَکَ فَإِنَّکَ قَدْ قُلْتَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ قَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْکَ وَ غَفَرَ لَکَ وَ لَا تَعُدْ قَالَ فَانْصَرَفَ الرَّجُلُ وَ هُوَ نَادِمٌ عَلَی مَا قَالَ لِامْرَأَتِهِ وَ کَرِهَ

ص: 166


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2: 353.

خداوند این کار را پس از آن برای مؤمنان خوش ندارد. و خداوند این آیات را نازل فرمود: «وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا»، {کسانی که زنانشان را ظهار می کنند، سپس از آنچه گفته اند پشیمان می شوند.} گوید: یعنی همان که مرد به زنش می گوید: تو برای من، نسبت به پشت مادرم هستی. گوید: پس هر کس این را گفت، بعد از آنکه خداوند از آن مردِ اوّل درگذشت و او را بخشود، باید پیش از نزدیکی با زنش، بنده ای آزاد کند. «ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ الله بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ * فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً»، {این [حکمی] است که بدان پند داده می شوید، و خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است * و آن کس که [بر آزادکردن بنده] دسترسی ندارد، باید پیش از تماس [با زن خود]، دو ماه پیاپی روزه بدارد و هر که نتواند، باید شصت بینوا را خوراک بدهد.} گوید: پس خداوند عقوبت و جزای کسی را که پس از صدور نهی ظِهار کند، به این صورت قرار داد، و فرمود: «ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ الله»، {این [حکم] برای آن است که به خدا و فرستاده او ایمان بیاورید، و این است حدود خدا.} گوید: این حدّ ظهار است.

حُمران گفت: امام باقر علیه السلام فرمود: ظِهار در قسَم و ضرر زدن و خشم نباشد، و ظهار تنها در حالت طهارت زن بدون وقوع جماع و با حضور دو شاهد عادل مسلمان منعقد می گردد.(1)

روایت3.

قرب الاسناد: بزنطی گفت: از امام رضا علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که از کنیز خود «ایلاء» می کند. فرمود: چگونه ایلاء می کند، در حالی که کنیز طلاق ندارد؟! گفتم: با او ظِهار می کند. فرمود: امام صادق علیه السلام می گفت: ظهار بر زن آزاد و کنیز واقع می گردد.(2)

روایت4.

قرب الاسناد: محمد بن سنان گفت: عطیه مدائنی نامه ای به امام کاظم علیه السلام نوشت و به من داد. او چنین سؤال کرده بود: گفته ام: اگر نماز را اعاده کنم، زنم بر طبق سنت مطلّقه است! پس نماز را اعاده کردم. آنگاه گفتم: اگر نماز را اعاده کنم، زنم بر طبق کتاب و سنّت مطلقه است، پس نماز را اعاده کردم. سپس گفتم: اگر نمازم را اعاده کنم، زنم بر طبق طلاق آل محمد و سنّت مطلقه است، پس نماز را اعاده کردم. گوید: وقتی دیدم نسبت به این مسئله سهل انگار شده و آن را کوچک شمرده ام، گفتم: اگر نماز را اعاده کنم، زنم برای من مثل مادرم است، پس نماز را اعاده کردم. سپس گفتم: اگر نمازم را اعاده کنم، زنم برای من مثل مادرم است ولی باز اعاده کردم. سپس گفتم: اگر نمازم را اعاده کنم، زنم برای من مثل مادرم باشد و باز اعاده کردم و سالهاست که از خانواده ام کناره گرفته­ام. - گوید: - پس امام کاظم علیه السلام فرمود: زن هنوز عیال اوست و چیزی هم بر عهده او نیست. این چیزها و امثال آن از

ص: 167


1- . تفسیر علی بن ابراهیم 2 : 353 - 354
2- . قرب الاسناد : 160

اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ لِلْمُؤْمِنِینَ بَعْدُ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا قَالَ یَعْنِی لِمَا قَالَ الرَّجُلُ لِامْرَأَتِهِ أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی قَالَ فَمَنْ قَالَهَا بَعْدَ مَا عَفَا اللَّهُ وَ غَفَرَ لِلرَّجُلِ الْأَوَّلِ فَإِنَّ عَلَیْهِ تَحْرِیرَ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا یَعْنِی مُجَامَعَتَهَا ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ- فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً قَالَ فَجَعَلَ اللَّهُ عُقُوبَةَ مَنْ ظَاهَرَ بَعْدَ النَّهْیِ هَذَا قَالَ ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ قَالَ هَذَا حَدُّ الظِّهَارِ.

قَالَ حُمْرَانُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: وَ لَا یَکُونُ ظِهَارٌ فِی یَمِینٍ وَ لَا فِی إِضْرَارٍ وَ لَا فِی غَضَبٍ وَ لَا یَکُونُ ظِهَارٌ إِلَّا عَلَی طُهْرٍ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ بِشَهَادَةِ شَاهِدَیْنِ مُسْلِمَیْنِ (1).

«3»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنْ رَجُلٍ یُولِی مِنْ أَمَتِهِ فَقَالَ لَا کَیْفَ یُولِی وَ لَیْسَ لَهَا طَلَاقٌ قُلْتُ یُظَاهِرُ مِنْهَا فَقَالَ کَانَ جَعْفَرٌ علیه السلام یَقُولُ یَقَعُ عَلَی الْحُرَّةِ وَ الْأَمَةِ الظِّهَارُ(2).

«4»

ب، [قرب الإسناد] مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: کَتَبَ مَعِی عَطِیَّةُ الْمَدَائِنِیُّ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام یَسْأَلُهُ قَالَ قُلْتُ امْرَأَتِی طَالِقٌ عَلَی السُّنَّةِ إِنْ أَعَدْتُ الصَّلَاةَ فَأَعَدْتُ الصَّلَاةَ ثُمَّ قُلْتُ امْرَأَتِی طَالِقٌ عَلَی الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ إِنْ أَعَدْتُ الصَّلَاةَ فَأَعَدْتُ ثُمَّ قُلْتُ امْرَأَتِی طَالِقٌ طَلَاقَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَی السُّنَّةِ إِنْ أَعَدْتُ صَلَاتِی فَأَعَدْتُ قَالَ فَلَمَّا رَأَیْتُ اسْتِخْفَافِی بِذَلِکَ قُلْتُ امْرَأَتِی عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی إِنْ أَعَدْتُ الصَّلَاةَ فَأَعَدْتُ ثُمَّ قُلْتُ امْرَأَتِی عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی إِنْ أَعَدْتُ الصَّلَاةَ فَأَعَدْتُ ثُمَّ قُلْتُ امْرَأَتِی عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی إِنْ أَعَدْتُ الصَّلَاةَ فَأَعَدْتُ وَ قَدِ اعْتَزَلْتُ أَهْلِی مُنْذُ سِنِینَ قَالَ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَهْلُ أَهْلُهُ وَ لَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ إِنَّمَا هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ

ص: 167


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2 ص 353- 354 و ما بین القوسین إضافة من المصدر.
2- 2. قرب الإسناد ص 160.

وسوسه های شیطان است.(1)

روایت5.

. قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام کاظم علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره ظهار سؤال کردم که آیا در آن، آزاد کردنِ غلام غیر بالغ صحیح است؟ فرمود: اگر مولودی باشد که در اسلام متولد شده باشد، کافی است.(2)

روایت6.

فقه الرضا علیه السلام: مبادا با زنت ظهار کنی، زیرا خداوند گروهی را به دلیل ظهار، مورد عار و ننگ قرار داده و فرموده است: «ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً»، {مادران آنها تنها کسانی اند که ایشان را زاده اند، و قطعاً آنها سخنی زشت و باطل می گویند.} پس اگر ظهار کردی، دو وجه دارد: اگر مرد به زنش بگوید: «تو برای من مثل پشت مادرم هستی» و ساکت شود، پیش از جماع باید کفاره بدهد، و اگر پیش از دادنِ کفّاره جماع کردی، کفاره دیگری نیز بر عهده ات قرار می گیرد، و هرگاه پیش از دادنِ کفّاره جماع کردی، کفاره دیگری بر عهده ات می آید. و چنانچه مرد بگوید: اگر خودش یا زن فلان کار را کرد، زن برای او مثل پشت مادرش است، کفاره بر عهده اش نمی آید تا زمانی که آن کار را انجام دهد، و تا وقتی که آن کار را بکند، نزدیکی هم می کند. پس اگر آن کار را انجام داد، کفّاره بر عهده اش می آید و تا زمانی که کفاره قسم را نداده، نمی تواند جماع کند. و کفّاره آن، آزاد کردن بنده است «فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ... فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً»، {و آن کس که [بر آزادکردن بنده] دسترسی ندارد، باید ... دو ماه پیاپی روزه بدارد، و هر که نتواند، باید شصت بینوا را خوراک بدهد.} برای هر مسکین یک «مُد»، و هر کس برایش مقدور نبود به میزان توانش صدقه می دهد، و اگر زن را طلاق داد، کفّاره از او ساقط می گردد، و اگر به زن رجوع کرد، کفّاره بر عهده اش است. پس اگر زن را ترک کرد تا مدّتش تمام شد و مرد دیگری با او ازدواج کرد و طلاقش داد و شوهر اول خواست با او ازدواج کند، دوباره کفاره بر عهده اش نیست.(3)

روایت7.

فقه الرضا علیه السلام: و امّا ظهار به این معناست که مرد به زنش یا کنیزش بگوید که او برایش مثل پشت مادر یا خواهر یا خاله یا عمّه یا دخترش است. پس اگر این کار را کرد، به خاطر لفظی که گفته است، آنچه که در باب ظهار آوردیم بر او واجب است. و اگر مملوک ظهار کرد، تنها روزه بر عهده اش می آید که دو ماه پشت سر هم است.(4)

روایت8.

هدایه: ظهار به دو صورت است: یکی اینکه مرد به زنش بگوید:

ص: 168


1- . قرب الاسناد : 125
2- . قرب الاسناد : 111
3- . فقه الرضا : 31
4- . فقه الرضا : 36

خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (1).

«5»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الظِّهَارِ هَلْ یَجُوزُ فِیهِ عِتْقُ صَبِیٍّ قَالَ إِذَا کَانَ مَوْلُوداً وُلِدَ فِی الْإِسْلَامِ أَجْزَأَهُ (2).

«6»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِیَّاکَ أَنْ تُظَاهِرَ امْرَأَتَکَ فَإِنَّ اللَّهَ عَیَّرَ قَوْماً بِالظِّهَارِ فَقَالَ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً فَإِنْ ظَاهَرْتَ فَهُوَ عَلَی وَجْهَیْنِ فَإِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِامْرَأَتِهِ أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی وَ سَکَتَ فَعَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُجَامِعَ فَإِنْ جَامَعْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُکَفِّرَ لَزِمَتْکَ کَفَّارَةٌ أُخْرَی وَ مَتَی مَا جَامَعْتَ قَبْلَ أَنْ تُکَفِّرَ لَزِمَتْکَ کَفَّارَةٌ أُخْرَی فَإِنْ قَالَ هِیَ عَلَیْهِ کَظَهْرِ أُمِّهِ إِنْ فَعَلَ کَذَا وَ کَذَا أَوْ فَعَلَتْ کَذَا وَ کَذَا فَلَیْسَ عَلَیْهِ کَفَّارَةٌ حَتَّی یَفْعَلَ ذَلِکَ الشَّیْ ءَ وَ یُجَامِعُ إِلَی أَنْ یَفْعَلَ فَإِنْ فَعَلَ لَزِمَهُ الْکَفَّارَةُ وَ لَا یُجَامِعُ حَتَّی یُکَفِّرَ یَمِینَهُ وَ الْکَفَّارَةُ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ- فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ- فَمَنْ لَمْ

یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً لِکُلِّ مِسْکِینٍ مُدٌّ فَإِنْ لَمْ یَجِدْ یَتَصَدَّقُ بِمَا یُطِیقُ فَإِنْ طَلَّقَهَا سَقَطَتْ عَنْهُ الْکَفَّارَةُ فَإِنْ رَاجَعَهَا لَزِمَتْهُ فَإِنْ تَرَکَهَا حَتَّی یَمْضِیَ أَجَلُهَا وَ تَزَوَّجَهَا رَجُلٌ آخَرُ ثُمَّ طَلَّقَهَا وَ أَرَادَ الْأَوَّلُ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا لَمْ یَلْزَمْهُ الْکَفَّارَةُ(3).

«7»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: وَ أَمَّا الظِّهَارُ فَمَعْنَی الظِّهَارِ أَنْ یَقُولَ الرَّجُلُ لِامْرَأَتِهِ أَوْ مَا مَلَکَتْ یَمِینُهُ هِیَ عَلَیْهِ کَظَهْرِ أُمِّهِ أَوْ کَظَهْرِ أُخْتِهِ أَوْ خَالَتِهِ أَوْ عَمَّتِهِ أَوِ ابْنَتِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ وَجَبَ عَلَیْهِ لِلَفْظِ مَا قَدْ فَسَّرْنَاهُ فِی بَابِ الظِّهَارِ وَ إِنْ حَلَفَ الْمَمْلُوکُ أَوْ ظَاهَرَ فَلَیْسَ عَلَیْهِ إِلَّا الصَّوْمُ فَقَطْ وَ هُوَ شَهْرَانِ مُتَتَابِعَانِ (4).

«8»

الْهِدَایَةُ،: الظِّهَارُ عَلَی وَجْهَیْنِ أَحَدُهُمَا أَنْ یَقُولَ الرَّجُلُ لِامْرَأَتِهِ:

ص: 168


1- 1. قرب الإسناد ص 125.
2- 2. قرب الإسناد ص 111.
3- 3. فقه الرضا ص 31.
4- 4. فقه الرضا: 36.

او برایش مثل پشت مادرش است، و ساکت شود؛ پس باید قبل از جماع کفاره بدهد، و اگر پیش از دادنِ کفّاره جماع کرد، کفاره دیگری نیز بر عهده اش قرار می گیرد. و چنانچه مرد گفت: اگر خودش یا زن فلان کار را کرد، زن برای او مثل پشت مادرش است، چیزی بر عهده اش نمی آید تا زمانی که آن کار را انجام دهد، و می­تواند نزدیکی هم بکند، و اگر آن کاری را که به خاطرش قسم خورده است انجام داد، کفّاره بر عهده اش می آید. و کفّاره آن آزاد کردن بنده است «فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ... فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً»، {و آن کس که [بر آزادکردن بنده] دسترسی ندارد، باید ... دو ماه پیاپی روزه بدارد، و هر که نتواند، باید شصت بینوا را خوراک بدهد.} و هر کس برایش مقدور نبود، به میزان توانش صدقه می دهد.(1)

روایت9.

و روایت شده است که سیزده روز روزه می گیرد، و ظهار تنها بر موضع طلاق واقع می گردد، و تا مرد با زنش دخول نکرده باشد، ظهار واقع نمی شود.(2)

باب ششم : ایلاء و احکام آن

آیات

- لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ الله غَفُورٌ رَحِیمٌ * وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(3)

{برای کسانی که به ترک همخوابگی با زنان خود، سوگند می خورند [ایلاء]، چهار ماه انتظار [و مهلت] است، پس اگر [به آشتی] بازآمدند، خداوند آمرزنده مهربان است * و اگر آهنگِ طلاق کردند، در حقیقت خدا شنوای داناست.}

روایات

روایت1.

تفسیر قمی: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که ایشان فرمود: ایلاء این است که مرد بر زنش قسم بخورد که با او جماع نکند. پس اگر زن بر او صبر کرد، که هیچ، و اگر شکایت او را نزد امام برد، چهار ماه به مرد مهلت داده می شود، سپس امام به او می گوید: یا به نکاح برگرد و یا طلاق بده، پس اگر هیچ کدام را انجام نداد، حبس ابد می شود.(4)

روایت2.

و از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده که حصاری از نی ساخت و در آن

ص: 169


1- . الهدایة : 71
2- . الهدایة : 71 ؛ در نسخه، به جای سیزده روز، «هجده روز روزه بگیرد» بود.
3- . بقره / 226
4- . تفسیر علی بن ابراهیم 1 : 73 ؛ رمز درج شده برای آن «کش» (رجال کشی) بود که اشتباه است.

هِیَ عَلَیْهِ کَظَهْرِ أُمِّهِ وَ یَسْکُتَ فَعَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ قَبْلَ أَنْ یُجَامِعَ فَإِنْ جَامَعَ قَبْلَ أَنْ یُکَفِّرَ لَزِمَتْهُ کَفَّارَةٌ أُخْرَی فَإِنْ قَالَ هِیَ عَلَیْهِ کَظَهْرِ أُمِّهِ إِنْ فَعَلَ کَذَا وَ کَذَا أَوْ فَعَلَتْ کَذَا وَ کَذَا فَلَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ حَتَّی یَفْعَلَ ذَلِکَ الشَّیْ ءَ وَ یُجَامِعُ فَتَلْزَمُهُ الْکَفَّارَةُ إِذَا فَعَلَ مَا حَلَفَ عَلَیْهِ وَ الْکَفَّارَةُ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ- فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ- فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً فَمَنْ لَمْ یَقْدِرْ تَصَدَّقَ بِمَا یَقْدِرُ(1).

«9»

وَ قَدْ رُوِیَ: أَنَّهُ یَصُومُ ثَلَاثَةَ عَشَرَ یَوْماً وَ لَا یَقَعُ الظِّهَارُ إِلَّا عَلَی مَوْضِعِ الطَّلَاقِ وَ لَا یَقَعُ الظِّهَارُ حَتَّی یَدْخُلَ الرَّجُلُ بِأَهْلِهِ (2).

باب 6 الإیلاء و أحکامه

الآیات

البقرة: لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ- وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (3).

الأخبار

«1»

فس، [تفسیر القمی] أَبِی عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْإِیلَاءُ أَنْ یَحْلِفَ الرَّجُلُ عَلَی امْرَأَتِهِ أَنْ لَا یُجَامِعَهَا فَإِنْ صَبَرَتْ عَلَیْهِ فَلَهَا أَنْ تَصْبِرَ وَ إِنْ رَفَعَتْهُ إِلَی الْإِمَامِ أُنْظِرَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ ثُمَّ یَقُولُ لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ إِمَّا أَنْ تَرْجِعَ إِلَی الْمُنَاکَحَةِ وَ إِمَّا أَنْ تُطَلِّقَ فَإِنْ أَبَی حَبَسَهُ أَبَداً(4).

«2»

وَ رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أَنَّهُ بَنَی حَظِیرَةً مِنْ قَصَبٍ وَ جَعَلَ فِیهَا

ص: 169


1- 1. الهدایة ص 71.
2- 2. الهدایة ص 71 و فی المصدر( یصوم ثمانیة عشر یوما) بدل ثلاثة عشر.
3- 3. سورة البقرة: 226.
4- 4. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1 ص 73 و کان الرمز( کش) لرجال الکشّیّ و هو خطأ.

مردی را قرارداد که چهارماه با زنش ایلاء کرده بود، و به او فرمود: یا به نکاح بازگرد و یا طلاق بده، وگرنه حصار را بر رویت می سوزانم.(1)

روایت3.

قرب الاسناد: بزنطی گفت: صفوان در حضور من از امام رضا علیه السلام در مورد ایلاء سؤال کرد. امام فرمود: در صورتی او را توقیف می کنند که زن از او نزد حاکم شکایت ببرد، پس حاکم او را چهار ماه توقیف می کند، آنگاه به او می گوید: یا طلاق بده، یا زن را نگاه دار.(2)

روایت4.

گوید: و از آن حضرت علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که از کنیز خود ایلاء کرده است؛ فرمود: نه، چگونه ایلاء کند، درحالی که کنیز طلاق ندارد؟!(3)

روایت5.

فقه الرضا علیه السلام: خدایت رحمت کند، بدان که ایلاء آن است که مرد قسم بخورد که با زنش مجامعت ننماید، پس تا چهار ماه حق این کار را دارد، پس اگر بعد از این مدت بازگشت، یعنی جماع کرد، زن همسرش است و باید کفاره قسم بدهد، و اگر پس از چهار ماه نپذیرفت که جماع کند، به او گفته می شود: طلاق بده! اگر طلاق داد که هیچ، وگرنه در حصاری از نی حبس می شود و در خوراک و نوشیدنی بر او سخت گرفته می شود تا طلاق دهد.(4)

روایت6.

و روایت شده که اگر مرد از طلاق امتناع ورزید، به خاطر امتناع از امر امام مسلمین، گردنش را می زنند. و شخص مَعتوه - سخیف و کم عقلی که دیوانه نباشد - اگر بخواهد طلاق بدهد، با اعتقاد به اینکه زن بر او حرام است، یک روسری بر او می اندازد، و اگر خواست به او رجوع کند، با اعتقاد به اینکه زن بر او حلال شده است، روسری را از او برمی دارد.(5)

روایت7.

تفسیر عیاشی: بُرَید بن معاویه گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که در مورد ایلاء می فرمود: اگر مرد از زن خود ایلاء کند، به این صورت که نه به او نزدیک شود و نه با او تماس داشته باشد و سرشان در یک جا جمع نشود، مرد تا چهار ماه فرصت دارد، و اگر چهار ماه گذشت، زن تا وقتی ساکت مانده و از او شکایت نکرده، حلال است؛ پس اگر زن بعد از چهار ماه حق خود را طلب کرد، مرد توقیف می شود، پس یا بازمی گردد و با زن تماس برقرار می کند، و یا تصمیم

ص: 170


1- . تفسیر علی بن ابراهیم 1 : 74
2- . قرب الاسناد : 159
3- . قرب الاسناد : 160
4- . فقه الرضا : 33 رمز درج شده برای آن «ع» (شرایع) بود که اشتباه است.
5- . فقه الرضا : 33

رَجُلًا آلَی مِنِ امْرَأَتِهِ بَعْدَ الْأَرْبَعَةِ الْأَشْهُرِ فَقَالَ لَهُ إِمَّا أَنْ تَرْجِعَ إِلَی الْمُنَاکَحَةِ وَ إِمَّا أَنْ تُطَلِّقَ وَ إِلَّا أَحْرَقْتُ عَلَیْکَ الْحَظِیرَةَ(1).

«3»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: سَأَلَ صَفْوَانُ الرِّضَا علیه السلام وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنِ الْإِیلَاءِ فَقَالَ إِنَّمَا یُوقَفُ إِذَا قَدَّمَتْهُ إِلَی السُّلْطَانِ فَیُوقِفُهُ السُّلْطَانُ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ ثُمَّ یَقُولُ لَهُ إِمَّا أَنْ تُطَلِّقَ وَ إِمَّا أَنْ تُمْسِکَ (2).

«4»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یُؤْلِی مِنْ أَمَتِهِ فَقَالَ لَا کَیْفَ یُؤْلِی وَ لَیْسَ لَهَا طَلَاقٌ (3).

«5»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ یَرْحَمُکَ اللَّهُ أَنَّ الْإِیلَاءَ أَنْ یَحْلِفَ الرَّجُلُ أَنْ لَا یُجَامِعَ امْرَأَتَهُ فَلَهُ إِلَی أَنْ تَذْهَبَ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءَ بَعْدَ ذَلِکَ وَ هُوَ أَنْ یَرْجِعَ إِلَی الْجِمَاعِ فَهِیَ امْرَأَتُهُ وَ عَلَیْهِ کَفَّارَةُ الْیَمِینِ وَ إِنْ أَبَی أَنْ یُجَامِعَ بَعْدَ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ قِیلَ لَهُ طَلِّقْ فَإِنْ فَعَلَ وَ إِلَّا حُبِسَ فِی حَظِیرَةٍ مِنْ قَصَبٍ وَ یُشَدُّ عَلَیْهِ فِی الْمَأْکَلِ وَ الْمَشْرَبِ حَتَّی یُطَلِّقَ (4).

«6»

وَ قَدْ رُوِیَ: أَنَّهُ إِذَا امْتَنَعَ مِنَ الطَّلَاقِ ضُرِبَتْ عُنُقُهُ لِامْتِنَاعِهِ عَلَی إِمَامِ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمَعْتُوهُ إِذَا أَرَادَ الطَّلَاقَ أَلْقَی عَلَی امْرَأَتِهِ قِنَاعاً یَرَی أَنَّهَا قَدْ حَرُمَتْ عَلَیْهِ فَإِذَا أَرَادَ مُرَاجَعَتَهَا رَفَعَ الْقِنَاعَ عَنْهَا یَرَی أَنَّهَا قَدْ حَلَّتْ لَهُ (5).

«7»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: فِی الْإِیلَاءِ إِذَا آلَی الرَّجُلُ مِنِ امْرَأَتِهِ- لَا یَقْرَبُهَا وَ لَا یَمَسُّهَا وَ لَا یَجْمَعُ رَأْسَهُ وَ رَأْسَهَا فَهُوَ فِی سَعَةٍ مَا لَمْ یَمْضِ الْأَرْبَعَةُ الْأَشْهُرِ فَإِذَا مَضَی الْأَرْبَعَةُ الْأَشْهُرِ فَهِیَ فِی حِلٍّ مَا سَکَتَتْ عَنْهُ فَإِذَا طَلَبَتْ حَقَّهَا بَعْدَ الْأَرْبَعَةِ الْأَشْهُرِ وُقِفَ فَإِمَّا أَنْ یَفِی ءَ فَیَمَسَّهَا وَ إِمَّا أَنْ یَعْزِمَ

ص: 170


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1 ص 74.
2- 2. قرب الإسناد ص 159.
3- 3. قرب الإسناد ص 160.
4- 4. فقه الرضا ص 33 و کان الرمز علیه السلام لعلل الشرائع و هو خطأ.
5- 5. فقه الرضا ص 33 و ما بین القوسین إضافة من المصدر.

به طلاق می گیرد، که در این صورت، زن رها می شود تا وقتی که حائض شود و از حیض پاک گردد و مرد پیش از جماع، با حضور دو شاهد عادل او را طلاق می دهد، و آنگاه تا سه «قُرء» نگذشته است، آن مرد در رجوع به او سزاوارتر است.(1)

روایت8.

تفسیر عیاشی: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: هر مردی که از زنش ایلاء کند، و ایلاء به این است که مرد بگوید: به خدا قسم با تو چنین و چنان آمیزش نمی­کنم و بگوید: به خدا سوگند بر تو خشم می گیرم، و بعد خشم گیرد؛ و به تو اهانت می کنم سپس از او دوری کند و با او نزدیکی ننماید؛ در این صورت، چهار ماه مهلت دارد؛ اگر بازگشت - و بازگشتن این است که مصالحه و آشتی کند - که خداوند آمرزنده و مهربان است، و اگر بازنگردد، مجبور به طلاق می شود، و بین آنها طلاق واقع نمی شود تا اینکه زن به محکمه برود، و اگر مرد قصد طلاق کرد، یک طلاق محسوب می شود.(2)

روایت9.

تفسیر عیاشی: از ابوبصیر نقل شده که درباره مردی که از زنش ایلاء کرده و چهار ماه هم گذشته بود، گفت: حکم مرد به امام ارجاع داده می­شود، پس اگر تصمیم به طلاق گرفت، زن مثل زن مطلّقه عدّه نگاه می دارد، و اگر خواست زن را نگه دارد که مشکلی نیست.(3)

روایت10.

تفسیر عیاشی: منصور بن حازم گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که از زنش ایلاء کرده و چهار ماه گذشته است؛ فرمود: حکم او به امام ارجاع داده می­شود، پس چنانچه تصمیم به طلاق گرفت، زن از او جدا می شود و زن باید عدّه طلاق نگاه دارد؛ وگرنه مرد کفاره قسم را می دهد و زن را حفظ می کند.(4)

روایت11.

تفسیر عیاشی: عباس بن هلال از امام رضا علیه السلام روایت کرد که آن حضرت برای ما ذکر فرمود: مهلت ایلاء از وقتی که به محکمه می روند چهار ماه است، پس اگر چهار ماه گذشت، مَرد اگر خواست زن را حفظ می کند، و اگر خواست طلاقش می دهد، و حفظ کردن به ایجاد تماس و رابطه است.(5)

روایت12.

تفسیر عیاشی: از امام صادق علیه السلام سؤال شد: اگر زن از مرد بائن گردد، آیا مرد می تواند مانند دیگر خواستگاران از او خواستگاری کند؟ حضرت فرمود: با دو فرصت طلاق، می تواند از زن خواستگاری کند، و به زن نزدیک نمی شود تا وقتی که کفّاره قسم خود را بدهد.(6)

روایت13.

تفسیر عیاشی: از امام صادق علیه السلام روایت شده که در مورد مرد ایلاء کننده ای ص: 171


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 113
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 113
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 113
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 113
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 113
6- . تفسیر عیّاشی 1 : 113 رمز درج شده برای آن «ین» (نوادر احمد بن محمد بن عیسی) بود.

عَلَی الطَّلَاقِ فَیُخَلِّیَ عَنْهَا حَتَّی إِذَا حَاضَتْ وَ تَطَهَّرَتْ مِنْ مَحِیضِهَا طَلَّقَهَا تَطْلِیقَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ یُجَامِعَهَا بِشَهَادَةِ عَدْلَیْنِ ثُمَّ هُوَ أَحَقُّ بِرَجْعَتِهَا مَا لَمْ یَمْضِ الثَّلَاثَةُ الْأَقْرَاءِ(1).

«8»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَیُّمَا رَجُلٍ آلَی مِنِ امْرَأَتِهِ فَالْإِیلَاءُ أَنْ یَقُولَ الرَّجُلُ وَ اللَّهِ لَا أُجَامِعُکِ کَذَا وَ کَذَا وَ یَقُولَ وَ اللَّهِ لَأَغِیظَنَّکِ ثُمَّ یُغَایِظَهَا وَ لَأَسُوءَنَّکِ ثُمَّ یَهْجُرَهَا فَلَا یُجَامِعَهَا فَإِنَّهُ یَتَرَبَّصُ بِهَا أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءَ وَ الْإِیفَاءُ أَنْ یُصَالِحَ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ وَ إِنْ لَمْ یَفِئْ أُجْبِرَ عَلَی الطَّلَاقِ وَ لَا یَقَعُ بَیْنَهُمَا طَلَاقٌ حَتَّی تُوقَفَ وَ إِنْ عَزَمَ الطَّلَاقَ فَهِیَ تَطْلِیقَةٌ(2).

«9»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ: فِی رَجُلٍ آلَی مِنِ امْرَأَتِهِ حَتَّی مَضَتْ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ قَالَ یُوقَفُ فَإِنْ عَزَمَ الطَّلَاقَ اعْتَدَّتِ امْرَأَتُهُ کَمَا تَعْتَدُّ الْمُطَلَّقَةُ وَ إِنْ أَمْسَکَ فَلَا بَأْسَ (3).

«10»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ آلَی مِنِ امْرَأَتِهِ فَمَضَتْ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ قَالَ یُوقَفُ فَإِنْ عَزَمَ الطَّلَاقَ بَانَتْ مِنْهُ وَ عَلَیْهَا عِدَّةُ الْمُطَلَّقَةِ وَ إِلَّا کَفَّرَ یَمِینَهُ وَ أَمْسَکَهَا(4).

«11»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام: ذَکَرَ لَنَا أَنَّ أَجَلَ الْإِیلَاءِ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ بَعْدَ مَا یَأْتِیَانِ السُّلْطَانَ فَإِذَا مَضَتِ الْأَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ فَإِنْ شَاءَ أَمْسَکَ وَ إِنْ شَاءَ طَلَّقَ وَ الْإِمْسَاکُ الْمَسِیسُ (5).

«12»

شی، [تفسیر العیاشی]: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِذَا بَانَتِ الْمَرْأَةُ مِنَ الرَّجُلِ هَلْ یَخْطُبُهَا مَعَ الْخُطَّابِ قَالَ یَخْطُبُهَا عَلَی تَطْلِیقَتَیْنِ وَ لَا یَقْرَبُهَا حَتَّی یُکَفِّرَ یَمِینَهُ (6).

«13»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ صَفْوَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الْمُؤْلِی

ص: 171


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 113.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 113.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 113.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 113.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 113.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 113 و کان الرمز( ین) لنوادر أحمد بن محمّد بن عیسی.

که از طلاق دادن امتناع می ورزد، فرمود: علی علیه السلام برایش حصاری از نی قرار می داد و او را در آن محبوس می کرد و از خوراک و نوشیدنی محرومش می نمود تا طلاق دهد.(1)

روایت14.

تفسیر عیاشی: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر مرد از زنش ایلاء کند و چهار ماه بگذرد و بازنگردد، زن مطلّقه است. آنگاه مرد را در محکمه حاضر می کنند، اگر بازگشت، که زن با دو فرصت طلاق نزد او باقی می ماند و اگر تصمیم به جدایی گرفت، زن از او بائن است.(2)

روایت15.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرد که فرمود: کسی که در ماه شعبان ظهار می کند و مالی برای بنده آزاد کردن ندارد، منتظر می ماند تا در ماه رمضان روزه بگیرد، آنگاه دو ماه پشت سر هم روزه می گیرد؛ و اگر در مسافرت ظهار کرد، منتظر می ماند تا بازگردد و اگر روزه گرفت و مالی به دستش رسید، کاری را که شروع کرده، ادامه می دهد.(3)

روایت16.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حماد از حریز از محمد بن مسلم از آن دو امام علیهما السلام مثل آن را روایت کرده است.(4)

روایت17.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: جمیل بن دَرّاج و محمد بن حُمران از امام صادق علیه السلام روایت کردند که در مورد مملوکی که ظهار می کند، فرمود: نیمی از آنچه بر عهده انسان حُر می آید، بر عهده مملوک است: یک ماه روزه می گیرد، و کفّاره بر عهده او نیست، نه صدقه و نه آزاد کردن بنده.(5)

روایت18.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سماعة بن مهران گفت: از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که به زنش گفت: تو برای من مثل پشت مادرم هستی! امام فرمود: [کفاره آن] آزاد کردن بنده یا سیر کردن شصت مسکین یا دو ماه متوالی روزه.(6)

روایت19.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که سه بار با زنش ظهار کرده است؛ فرمود: سه بار کفّاره می دهد. گفتم: اگر پیش از پرداخت کفّاره جماع کرد چطور؟ فرمود: استغفار می کند و خودداری می نماید تا کفّاره بدهد.(7)

روایت20.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: رفاعه از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: مردی که ظهار کرده، اگر یک ماه روزه گرفت و بعد مریض شد، روزه های گرفته شده را به حساب می آورد.(8)

روایت21.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: معاویة بن وهب گفت:

ص: 172


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 114 رمز درج شده برای آن «ین» (نوادر احمد بن محمد بن عیسی) بود.
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 114 رمز درج شده برای آن «ین» (نوادر احمد بن محمد بن عیسی) بود.
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
7- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
8- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61

إِذَا أَبَی أَنْ یُطَلِّقَ قَالَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَجْعَلُ لَهُ حَظِیرَةَ قَصَبٍ وَ یَحْبِسُهُ فِیهَا وَ یَمْنَعُهُ الطَّعَامَ وَ الشَّرَابَ حَتَّی یُطَلِّقَ (1).

«14»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ إِذَا آلَی مِنِ امْرَأَتِهِ فَمَضَتْ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ وَ لَمْ یَفِئْ فَهِیَ مُطَلَّقَةٌ ثُمَّ یُوقَفُ فَإِنْ فَاءَ فَهِیَ عِنْدَهُ عَلَی تَطْلِیقَتَیْنِ وَ إِنْ عَزَمَ فَهِیَ بَائِنَةٌ مِنْهُ (2).

«15»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ وَ فَضَالَةُ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام: فِی الَّذِی یُظَاهِرُ فِی شَعْبَانَ وَ لَمْ یَجِدْ مَا یُعْتِقُ قَالَ یَنْتَظِرُ حَتَّی یَصُومَ شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ یَصُومُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ إِنْ ظَاهَرَ وَ هُوَ مُسَافِرٌ انْتَظَرَ حَتَّی یَقْدَمَ وَ إِنْ صَامَ فَأَصَابَ مَالًا فَلْیَمْضِ الَّذِی بَدَأَ فِیهِ (3).

«16»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر حَمَّادٌ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْهُمَا علیهما السلام: مِثْلَهُ (4).

«17»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الْمَمْلُوکِ یُظَاهِرُ قَالَ عَلَیْهِ نِصْفُ مَا عَلَی الْحُرِّ صَوْمُ شَهْرٍ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ کَفَّارَةٌ مِنْ صَدَقَةٍ وَ لَا عِتْقٍ (5).

«18»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عُثْمَانُ بْنُ عِیسَی قَالَ حَدَّثَنِی سَمَاعَةُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِامْرَأَتِهِ أَنْتِ عَلَیَّ مِثْلُ ظَهْرِ أُمِّی قَالَ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً أَوْ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ (6).

«19»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ ظَاهَرَ مِنِ امْرَأَتِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ یُکَفِّرُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قُلْتُ فَإِنْ وَاقَعَ قَبْلَ أَنْ یُکَفِّرَ قَالَ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ یُمْسِکُ حَتَّی یُکَفِّرَ(7).

«20»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ رِفَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْمُظَاهِرُ إِذَا صَامَ شَهْراً ثُمَّ مَرِضَ اعْتَدَّ بِصِیَامِهِ (8).

«21»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْحُسَیْنُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ:

ص: 172


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 114 و کان الرمز( ین) کسابقه.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 114 و کان الرمز( ین) کسابقه.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
7- 7. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
8- 8. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.

از امام صادق علیه السلام درباره ظِهار کننده سؤال کردم، فرمود: باید بنده ای آزاد کند یا دو ماه متوالی روزه بگیرد و یا شصت مسکین را طعام دهد، و در آزاد کردن بنده، اگر کودکی باشد که در اسلام متولد شده باشد، کافی است.(1)

روایت22.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابوبصیر گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای رسول خدا، من با زنم ظهار کردم. فرمود: بنده ای آزاد کن. گفت: ندارم. فرمود: دو ماه متوالی روزه بگیر. گفت: قدرت ندارم. فرمود: شصت مسکین را طعام ده. گفت: ندارم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من به جای تو صدقه می دهم! پس مقداری خرما به او داد تا به عنوان صدقه به شصت مسکین بدهد، و فرمود: برو و با این صدقه بده. آن مرد گفت: قسم به آن کسی که تو را بر حق مبعوث کرد، بین دو حاشیه مدینه، نیازمندتر از من و عیالم وجود ندارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برو و خود و خانواده ات بخورید.(2)

روایت23.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالرحمن بن حجّاج گفت: کسی که ظهار کرده، اگر به زنش بگوید: تو برای من مانند پشت مادرم هستی و نگوید «اگر فلان کار را کردم»، پیش از جماع باید کفّاره بدهد، و اگر گفت: اگر من به تو نزدیک شوم، تو برای من مثل پشت مادرم هستی، پس از آنکه به زن نزدیک شد، باید کفّاره بدهد.(3)

روایت24.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: مَعمَر بن یحیی از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که با زنش ظهار می کند، آیا جایز است که عبدِ نوزادی را به عنوان کفّاره آزاد کند؟ فرمود: آزاد کردن عبدِ نوزاد برای همه چیز جایز است مگر برای کفّاره قتل، که در آن، فقط آزاد کردن عبدِ بالغ و رشید جایز است. گفتم: خداوند فرموده است: «فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ»، {[قاتل] باید بنده مؤمنی را آزاد کند [و پرداخت خونبها لازم نیست].} فرمود: مقصود از مؤمن در این آیه، عبدِ مؤمنی است که اقرار به ایمان کرده باشد.(4)

ص: 173


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْمُظَاهِرِ قَالَ عَلَیْهِ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ أَوْ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً وَ الرَّقَبَةُ یُجْزِی فِیهِ الصَّبِیُّ مِمَّنْ وُلِدَ فِی الْإِسْلَامِ (1).

«22»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی ظَاهَرْتُ مِنِ امْرَأَتِی فَقَالَ أَعْتِقْ رَقَبَةً قَالَ لَیْسَ عِنْدِی قَالَ فَصُمْ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ قَالَ لَا أَقْوَی قَالَ فَأَطْعِمْ سِتِّینَ مِسْکِیناً قَالَ لَیْسَ عِنْدِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَا أَتَصَدَّقُ عَنْکَ فَأَعْطَاهُ تَمْراً یَتَصَدَّقُ بِهِ عَلَی سِتِّینَ مِسْکِیناً فَقَالَ اذْهَبْ وَ تَصَدَّقَ بِهَذَا فَقَالَ وَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ مَا بَیْنَ لَابَتَیْهَا أَحْوَجُ إِلَیْهِ مِنِّی وَ مِنْ عِیَالِی فَقَالَ صلی الله علیه و آله اذْهَبْ فَکُلْ أَنْتَ وَ أَطْعِمْ عِیَالَکَ (2).

«23»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: الْمُظَاهِرُ إِذَا قَالَ لِامْرَأَتِهِ أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی وَ لَا یَقُولُ إِنْ فَعَلْتُ کَذَا وَ کَذَا فَعَلَیْهِ کَفَّارَةٌ قَبْلَ أَنْ یُوَاقِعَ وَ إِنْ قَالَ أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی إِنْ قَرِبْتُکِ کَفَّرَ بَعْدَ مَا یَقْرَبُهَا(3).

«24»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُظَاهِرُ مِنِ امْرَأَتِهِ یَجُوزُ عِتْقُ الْمَوْلُودِ فِی الْکَفَّارَةِ قَالَ کُلُّ الْعِتْقِ یَجُوزُ فِیهِ الْمَوْلُودُ إِلَّا فِی کَفَّارَةِ الْقَتْلِ فَإِنَّهُ لَا یَجُوزُ إِلَّا مَا قَدْ بَلَغَ وَ أَدْرَکَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ قَالَ عَنَی بِذَلِکَ مُقِرَّةً(4).

ص: 173


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.

باب هفتم : لِعان

آیات

- وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِالله إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ * وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ الله عَلَیْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ * وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِالله إِنَّهُ لَمِنَ الْکاذِبِینَ * وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ الله عَلَیْها إِنْ کانَ مِنَ الصَّادِقِینَ * وَ لَوْ لا فَضْلُ الله عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ الله تَوَّابٌ حَکِیمٌ.(1)

{و کسانی که به همسران خود نسبت زنا می دهند، و جز خودشان گواهانی [دیگر] ندارند، هر یک از آنان [باید] چهار بار به خدا سوگند یاد کند که او قطعاً از راستگویان است * و [گواهی در دفعه] پنجم این است که [شوهر بگوید:] لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد * و از [زن،] کیفر ساقط می شود، در صورتی که چهار بار به خدا سوگند یاد کند که [شوهر] او جداً از دروغگویان است * و [گواهی] پنجم آنکه، خشم خدا بر او باد اگر [شوهرش] از راستگویان باشد * و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و اینکه خدا توبه پذیر سنجیده کار است [رسوا می شدید].}

روایات

روایت1.

. تفسیر قمی: «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ»، {کسانی که به همسران خود نسبت زنا می دهند} تا «إِنْ کانَ مِنَ الصَّادِقِینَ»، {اگر [شوهرش] از راستگویان باشد.} درباره لعان نازل شده است، و سببش آن بود که وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله از غزوه تبوک برگشت، عُویمر بن ساعده عجلانی که از انصار بود، به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا، زن من با شَریک بن سَمْحاء زنا کرده و از او باردار شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از او روی برگرداند و او دوباره سخن خود را تکرار نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دوباره از او روی برگرداند. او چهار مرتبه این کار را تکرار کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد خانه او شد و آیه لِعان بر آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم نازل گردید. حضرت صلی الله علیه و آله و سلم خارج شد و با مردم نماز عصر را به جای آورد و به عویمر فرمود: همسرت را نزد من بیاور که خداوند در خصوص شما آیه ای نازل کرده است. پس عویمر نزد همسرش آمده، به او گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تو را فرا خوانده است. همسر عویمر که نزد عشیره اش زنی شریف بود، به مسجد آمد، در حالی که گروهی از قومش او را همراهی می­کردند. پس هنگامی که وارد مسجد شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به عویمر فرمود: به طرف منبر بیایید و یکدیگر را لعن کنید. عویمر عرض کرد: چگونه؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: جلو بیا و بگو: خدا را گواه می گیرم که من در آن چه به زنم نسبت داده ام، راست می گویم. عویمر جلو آمد و شهادت داد. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: شهادتت را تکرار کن. او هم تکرار کرد و به همین صورت چهار بار شهادت خود را تکرار نمود. پس آن حضرت برای پنجمین بار به او فرمود: اگر در آن چه به زنت نسبت داده ای دروغ گفته باشی، خداوند تو را لعنت کند. پس عویمر برای پنجمین بار گفت که اگر در آن چه به زنش نسبت داده است دروغگو باشد، خداوند او را لعنت کند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر دروغ گفته باشی، مورد لعن و نفرت خداوند قرار می گیری. پس به او فرمود: دور شو. و عویمر از آنجا دور شد. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به همسر عویمر فرمود: همان طور که عویمر شهادت داد، تو هم شهادت بده،

ص: 174


1- . نور / 4

باب 7 اللعان

الآیات

النور: وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ- وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ- وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکاذِبِینَ- وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْها إِنْ کانَ مِنَ الصَّادِقِینَ- وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ (1).

الأخبار

«1»

فس، [تفسیر القمی]: وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ إِلَی قَوْلِهِ إِنْ کانَ مِنَ الصَّادِقِینَ فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِی اللِّعَانِ وَ کَانَ سَبَبُ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ غَزْوَةِ تَبُوکَ جَاءَ إِلَیْهِ عُوَیْمِرُ بْنُ سَاعِدَةَ الْعَجْلَانِیُّ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأَتِی زَنَی بِهَا شَرِیکُ بْنُ سَمْحَاءَ وَ هِیَ مِنْهُ حَامِلٌ فَأَعْرَضَ عَنْهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَعَادَ عَلَیْهِ الْقَوْلَ فَأَعْرَضَ عَنْهُ حَتَّی فَعَلَ ذَلِکَ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْزِلَهُ فَنَزَلَ عَلَیْهِ آیَةُ اللِّعَانِ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ صَلَّی بِالنَّاسِ الْعَصْرَ وَ قَالَ لِعُوَیْمِرٍ ائْتِنِی بِأَهْلِکَ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِیکُمَا قُرْآناً فَجَاءَ إِلَیْهَا فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَدْعُوکِ وَ کَانَتْ فِی شَرَفٍ مِنْ قَوْمِهَا فَجَاءَ مَعَهَا جَمَاعَةٌ فَلَمَّا دَخَلَتِ الْمَسْجِدَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعُوَیْمِرٍ تَقَدَّمْ إِلَی الْمِنْبَرِ وَ الْتَعِنَا فَقَالَ کَیْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ تَقَدَّمْ وَ قُلْ أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّی إِذاً لَمِنَ الصَّادِقِینَ فِیمَا رَمَیْتُهَا بِهِ فَتَقَدَّمَ وَ قَالَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَعِدْهَا فَأَعَادَهَا ثُمَّ قَالَ فَأَعِدْهَا حَتَّی فَعَلَ ذَلِکَ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ وَ قَالَ فِی الْخَامِسَةِ عَلَیْکَ لَعْنَةُ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ فِیمَا رَمَیْتَهَا بِهِ فَقَالَ فِی الْخَامِسَةِ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ فِیمَا رَمَاهَا بِهِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ اللَّعْنَةَ مُوجَبَةٌ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً ثُمَّ قَالَ لَهُ تَنَحَّ فَتَنَحَّی ثُمَّ قَالَ لِزَوْجَتِهِ تَشْهَدِینَ کَمَا شَهِدَ وَ

ص: 174


1- 1. سورة النور: 4.

در غیر این صورت، حدود الهی را بر تو جاری می سازم. او نگاهی به قومش انداخت و گفت: در این شامگاه موجب رسوایی و روسیاهی قوم نمی شوم. پس نزدیک منبر شد و گفت: خدا را گواه می گیرم که عویمر بن ساعده در آن چه به من نسبت داده، از دروغگویان است و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: شهادتت را تکرار کن. پس او شهادت خود را به همین صورت چهار بار تکرار نمود تا این که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، بعد از آن به او فرمود: بار پنجم بگو که خداوند تو را لعنت کند، اگر او در آن چه به تو نسبت داده است، از راستگویان باشد. زن نیز چنین کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: وای بر تو، اگر در شهادت خود دروغ گفته باشی، موجب غضب خدا بر تو خواهد بود. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به شوهر آن زن فرمود: برو که او برای همیشه بر تو حرام است. آن گاه عرض کرد: ای رسول خدا! پس مالی که به او داده ام چه می شود؟ فرمود: اگر دروغ گفته باشی که آن مال از تو نیست، و اگر راست گفته باشی نیز آن مال برای زن است، زیرا از او لذت برده ای. آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر این زن بچه ای آورد که پاهایش نحیف، چشمانش کم سو و موهایش مجعّد و پر چروک باشد، بچه زنازاده است و اگر این زن بچه ای آورد که سفید چهره و بور باشد، حلال زاده است. - و گفته می شود، آن بچه را زنا زاده به دنیا آورد - پس از این لعان، آن زن دیگر برای شوهرش حلال نخواهد بود. و اگر بچه ای به دنیا آورد، پدرش از او ارث نمی برد و میراثش متعلق به مادر است و اگر بچه، بی مادر باشد، پس میراث او برای دایی های اوست، و اگر کسی او را تهمت زنا زادگی زند، حدّ قذف کننده بر او جاری شود.(1)

روایت2.

قرب الاسناد: ابن عُلوان از امام صادق علیه السلام و ایشان از پدرش از علی صلوات الله علیهم روایت کرد که فرمود: ما بین چهار کَس لِعان نباشد: بین شوهَر آزاد و زن مملوک لعان نیست، بین زن آزاد و شوهر مملوک لعان نیست، بین شوهر مسلمان و زن نصرانی، و بین شوهر مسلمان و زن یهودی لعان نیست.(2)

روایت3.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش علیه السلام روایت کرد و گفت: از او درباره مرد مسلمانی سؤال کردم که زنی یهودی یا نصرانی دارد، پس شوهر، آن زن را قذف کرده است، آیا باید لعان کند؟ فرمود: نه!(3)

گوید: و از او درباره مردی سؤال کردم که زنش را قذف کرده و آنگاه طلاق داده است، و زن پس از طلاق، مطالبه مجازات قذفش را کرده است. فرمود: اگر مرد اقرار کرد تازیانه می خورد و اگر زن در عدّه باشد، مرد با او ملاعنه می کند.(4)

ص: 175


1- . تفسیر علی بن ابراهیم 2 : 98
2- . قرب الاسناد : 42
3- . قرب الاسناد : 109
4- . قرب الاسناد : 110

إِلَّا أَقَمْتُ عَلَیْکِ حَدَّ اللَّهِ فَنَظَرَتْ فِی وُجُوهِ قَوْمِهَا فَقَالَتْ لَا أُسَوِّدُ هَذِهِ الْوُجُوهَ فِی هَذِهِ الْعَشِیَّةِ فَتَقَدَّمَتْ إِلَی الْمِنْبَرِ وَ قَالَتْ أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنَّ عُوَیْمِرَ بْنَ سَاعِدَةَ مِنَ الْکَاذِبِینَ فِیمَا رَمَانِی بِهِ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَعِیدِیهَا فَأَعَادَتْهَا حَتَّی أَعَادَتْهَا أَرْبَعَ مَرَّاتٍ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْعَنِی نَفْسَکِ فِی الْخَامِسَةِ إِنْ کَانَ مِنَ الصَّادِقِینَ فِیمَا رَمَاکِ بِهِ فَقَالَتْ فِی الْخَامِسَةِ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْها إِنْ کانَ مِنَ الصَّادِقِینَ فِیمَا رَمَانِی بِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَیْلَکِ إِنَّهَا مُوجَبَةٌ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِزَوْجِهَا فَلَا تَحِلُّ لَکَ أَبَداً قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَالِیَ الَّذِی أَعْطَیْتُهَا قَالَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فَهُوَ أَبْعَدُ لَکَ مِنْهُ وَ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فَهُوَ لَهَا بِمَا اسْتَحْلَلْتَ مِنْ فَرْجِهَا ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنْ جَاءَتْ بِالْوَلَدِ أَحْمَشَ السَّاقَیْنِ أَنْفَسَ الْعَیْنَیْنِ جَعْدَ قَطَطٍ [جَعْداً قَطَطاً] فَهُوَ لِلْأَمْرِ السَّیِّئِ وَ إِنْ جَاءَتْ بِهِ أَشْهَلَ أَصْهَبَ فَهُوَ لِأَبِیهِ فَیُقَالُ إِنَّهَا جَاءَتْ بِهِ عَلَی الْأَمْرِ السَّیِّئِ فَهَذِهِ لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا وَ إِنْ جَاءَتْ بِوَلَدٍ لَا یرثها [یَرِثُهُ] أباه [أَبُوهُ] وَ مِیرَاثُهُ لِأُمِّهِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ أُمٌّ فَلِأَخْوَالِهِ وَ إِنْ قَذَفَهُ أَحَدٌ جُلِدَ حَدَّ الْقَاذِفِ (1).

«2»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ قَالَ: أَرْبَعٌ لَیْسَ بَیْنَهُمْ لِعَانٌ لَیْسَ بَیْنَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوکَةِ لِعَانٌ وَ لَا بَیْنَ الْحُرَّةِ وَ الْمَمْلُوکِ لِعَانٌ وَ لَا بَیْنَ الْمُسْلِمِ وَ النَّصْرَانِیَّةِ وَ الْیَهُودِیَّةِ لِعَانٌ (2).

«3»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ تَحْتَهُ یَهُودِیَّةٌ أَوْ نَصْرَانِیَّةٌ فَقَذَفَهَا هَلْ عَلَیْهِ لِعَانٌ قَالَ لَا-(3)

قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَذَفَ امْرَأَتَهُ ثُمَّ طَلَّقَهَا وَ طَلَبَتْ بَعْدَ الطَّلَاقِ قَذْفَهُ إِیَّاهَا قَالَ إِنْ هُوَ أَقَرَّ جُلِدَ وَ إِنْ کَانَتْ فِی عِدَّتِهَا لَاعَنَهَا(4)

ص: 175


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2 ص 98.
2- 2. قرب الإسناد ص 42.
3- 3. قرب الإسناد ص 109.
4- 4. قرب الإسناد ص 110.

گوید: و از او درباره مردی سؤال کردم که با زنش ملاعنه کرد و چهار بار قسم خورد و از پنجمین قسم خودداری کرد. فرمود: اگر از قسم پنجم نکول کرد، آن زن همسرش است و باید به عنوان حد، تازیانه بخورد. و اگر زن از قسم خوردن نکول کرد، چنانچه قسم بر علیه او باشد، مثل همان برعهده اش است. و فرمود: ملاعنه و امثال آن باید ایستاده انجام شود.(1)

روایت4.

خصال: سلیمان بن جعفر از امام صادق علیه السلام از پدرش از جدّش علیهما السلام روایت کرد که علی علیه السلام فرمود: میان پنج دسته از زنان و شوهرانشان ملاعنه نباشد: زن یهودی که همسر مسلمان باشد، زن نصرانی و کنیزی که همسر مردِ آزاد باشند و آن مرد قَذفشان کند، و زن آزاد که همسرِ عبد است و عبدْ او را قذف کند، مردی که پیشتر برای متهم ساختن دیگری، با تازیانه حد بر او جاری شده باشد که خدای عزوجل درباره اش می فرماید: «وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً»، {هیچ گاه شهادتی از آنها نپذیرید}، و زن گنگ، که میان او و شوهرش نیز لعان جاری نگردد، زیرا لعان فقط با زبان است.(2)

مؤلف

برخی از این روایات در باب احکام جامع نکاح­های حرام گذشت .

روایت5.

علل الشرائع: مروان بن دینار از امام موسی کاظم علیه السلام روایت کرد: گفتم: به چه دلیل، زنی که با شوهرش لعان نموده، برای ابد و همیشه با شوهرش حرام می شود؟ حضرت فرمودند: چون قسم هایی که به اسم «الله» خورده اند، قولشان را تصدیق و تثبیت می کند.(3)

روایت6.

علل الشرائع: راوی گفت: از امام رضا علیه السلام سؤال کردم و گفتم: چرا مرد وقتی همسرش را قذف کند، باید چهار بار شهادت دهد و اگر غیر شوهر این نسبت را بدهد، او را حدّ می زنند؛ اگر چه پدر یا برادر آن زن باشد؟ فرمود: از امام صادق علیه السلام همین سؤال را کردند، ایشان فرمود: علّتش آن است که شوهر وقتی همسرش را مورد قذف قرار دهد، به او می گویند: چگونه دانستی که همسرت مرتکب فحشا شده است؟ اگر بگوید با چشم خود دیدم،

ص: 176


1- . قرب الاسناد : 111
2- . خصال 1 : 212
3- . علل الشرایع : 508

قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لَاعَنَ امْرَأَتَهُ فَحَلَفَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ ثُمَّ نَکَلَ عَنِ الْخَامِسَةِ فَقَالَ إِنْ نَکَلَ عَنِ الْخَامِسَةِ فَهِیَ امْرَأَتُهُ وَ جُلِدَ الْحَدَّ وَ إِنْ نَکَلَتِ الْمَرْأَةُ عَنْ ذَلِکَ إِذَا کَانَتِ الْیَمِینُ عَلَیْهَا فَعَلَیْهَا مِثْلُ ذَلِکَ وَ قَالَ الْمُلَاعَنَةُ وَ مَا أَشْبَهَهَا مِنْ قِیَامٍ (1).

«4»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَیْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ دَاوُدَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام قَالَ: لَیْسَ بَیْنَ خَمْسٍ مِنَ النِّسَاءِ وَ بَیْنَ أَزْوَاجِهِنَّ مُلَاعَنَةٌ الْیَهُودِیَّةُ تَکُونُ تَحْتَ الْمُسْلِمِ وَ النَّصْرَانِیَّةُ وَ الْأَمَةُ تَکُونَانِ تَحْتَ الْحُرِّ فَیَقْذِفُهُمَا وَ الْحُرَّةُ تَکُونُ تَحْتَ الْعَبْدِ فَیَقْذِفُهَا وَ الْمَجْلُودُ فِی الْفِرْیَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ الْخَرْسَاءُ لَیْسَ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ زَوْجِهَا لِعَانٌ إِنَّمَا اللِّعَانُ بِاللِّسَانِ (2).

أقول

قد مضی بعض الأخبار فی باب جوامع محرمات النکاح.

«5»

ع، [علل الشرائع] عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حُمْلَانَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ دِینَارٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لِأَیِّ عِلَّةٍ لَا تَحِلُّ الْمُلَاعَنَةُ لِزَوْجِهَا الَّذِی لَاعَنَهَا أَبَداً قَالَ لِتَصْدِیقِ الْأَیْمَانِ لِقَوْلِهِمَا بِاللَّهِ (3).

«6»

ع، [علل الشرائع] الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ الْجَبَلِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام فَقُلْتُ کَیْفَ صَارَ الزَّوْجُ إِذَا قَذَفَ امْرَأَتَهُ کَانَتْ شَهَادَتُهُ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ وَ إِذَا قَذَفَهَا غَیْرُ الزَّوْجِ جُلِدَ الْحَدَّ وَ إِنْ کَانَ أَبَاهَا أَوْ أَخَاهَا قَالَ سُئِلَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهما السلام عَنْ هَذَا فَقَالَ لِأَنَّهُ إِذَا قَذَفَ الزَّوْجُ امْرَأَتَهُ قِیلَ لَهُ کَیْفَ عَلِمْتَ أَنَّهَا فَاعِلَةٌ فَإِنْ قَالَ رَأَیْتُ ذَلِکَ بِعَیْنِی کَانَتْ

ص: 176


1- 1. قرب الإسناد ص 111.
2- 2. الخصال ج 1 ص 212.
3- 3. علل الشرائع ص 508.

پس باید چهار بار خدا را شاهد بگیرد، زیرا برای شوهر جایز است که در مواضع پنهانی که دیگران حق ورود به آن جا را ندارند داخل شود و حتّی فرزند و پدر، در شب و روز آنجا شاهد نیستند. از این رو وقتی گفت آن را با چشم خودم دیده ام، باید چهار مرتبه خدا را گواه و شاهد قرار دهد. و امّا اگر گفت: با چشم خود ندیده ام، قاذف محسوب شده و به او حدّ می زنند، مگر آنکه شاهد و دلیل بیاورد. و امّا اگر غیر شوهر ادّعا کند که فعل مزبور را از زن دیده است، به او می گویند: چگونه دیدی؟ و به چه دلیل وارد آن جایی شدی که چنین چیزی را به تنهایی ببینی؟ در حالی که خودت در این دیدن متّهم هستی؟ پس اگر راست می گویی، در حدّ تهمت بوده و باید تو را به آنچه خداوند واجب فرموده، تأدیب کرد. و امّا این که شوهر باید چهار مرتبه قسم بخورد، جهتش آن است که هر یک بار، به جای یک شاهد عادل محسوب می شود.(1)

روایت7.

محاسن: ابوخالد هیثم فارسی گفت: از امام رضا علیه السلام سؤال شد: چطور اگر مردی زنش را قذف کرد، باید چهار بار خدا را شاهد بگیرد، و چرا این کار برای غیر او جایز نیست؟ و اگر غیر شوهرش او را قذف کنند، باید حد بخورند اگرچه برادر یا فرزندش باشد؟ فرمود: این مطلب را از امام صادق علیه السلام پرسیدند، ایشان فرمود: نمی بینی که وقتی مردی همسر خود را قذف کند، به او می گویند: چگونه دانستی که زن چنین کاری کرده است؟ می گوید: با چشم خودم دیدم. در این صورت باید چهار مرتبه خداوند را شاهد بگیرد، زیرا برای شوهر جایز است که در خلوتی وارد شود که برای غیر او ورود به آن جایز نیست، و نه فرزند و نه پدر زن، چه در شب و چه در روز وارد آن نمی شوند؛ از این رو، چنانچه مرد گفت با چشم خودم دیده ام، باید چهار مرتبه خدا را شاهد بگیرد. و اگر گفت: خودم ندیدم، قاذف است و باید مثل دیگران حد قذف و تازیانه بخورد، مگر اینکه شاهد بیاورد. و اگر غیر شوهر قذف کرد و ادّعا نمود که آن عمل را با چشم خودش دیده است، به او گفته می شود: چگونه آن را با چشم خود دیدی و به چه دلیل به آن محل وارد شدی و خودت به تنهایی دیدی؟ حتّی اگر راست بگویی، خودت در ادّعایت متّهم هستی و در حدّ تهمت واقع شده ای، پس باید به حدّی که خداوند بر تو واجب فرموده، حدّ بخوری و تأدیب شوی. و دلیل اینکه شوهر باید چهار بار خداوند را گواه گیرد، به جای چهار نفر شاهد است، و به جای هر شاهد، یک بار قسم می خورد.(2)

ص: 177


1- . علل الشرایع : 545
2- . محاسن : 302

شَهَادَتُهُ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ یَجُوزُ لِلزَّوْجِ أَنْ یَدْخُلَ الْمَدَاخِلَ فِی الْخَلَوَاتِ الَّتِی لَا تَصْلُحُ لِغَیْرِهِ أَنْ یَدْخُلَهَا وَ لَا یَشْهَدُهَا وَلَدٌ وَ لَا وَالِدٌ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلِذَلِکَ صَارَتْ شَهَادَتُهُ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِذَا قَالَ رَأَیْتُ ذَلِکَ بِعَیْنِی فَإِنْ قَالَ لَمْ أُعَایِنْ ذَلِکَ صَارَ قَاذِفاً وَ ضُرِبَ الْحَدَّ إِلَّا أَنْ یُقِیمَ عَلَیْهَا الْبَیِّنَةَ وَ غَیْرُ الزَّوْجِ إِذَا قَذَفَهَا وَ ادَّعَی أَنَّهُ رَأَی ذَلِکَ قِیلَ لَهُ وَ کَیْفَ رَأَیْتَ ذَلِکَ وَ مَا أَدْخَلَکَ ذَلِکَ الْمَدْخَلَ الَّذِی رَأَیْتَ فِیهِ هَذَا وَحْدَکَ وَ أَنْتَ مُتَّهَمٌ فِی رُؤْیَاکَ فَإِنْ کُنْتَ صَادِقاً فَأَنْتَ فِی حَدِّ التُّهَمَةِ فَلَا بُدَّ مِنْ أَدَبِکَ الَّذِی أَوْجَبَهُ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ إِنَّمَا صَارَ شَهَادَةُ الزَّوْجِ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ لِمَکَانِ الْأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ مَکَانَ کُلِّ شَاهِدٍ یَمِینٌ (1).

«7»

سن، [المحاسن] أَبِی وَ عَلِیُّ بْنُ عِیسَی الْأَنْصَارِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْهَیْثَمِ الْفَارِسِیِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ الثَّانِی علیه السلام کَیْفَ صَارَ الزَّوْجُ إِذَا قَذَفَ امْرَأَتَهُ کَانَتْ شَهَادَتُهُ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ وَ کَیْفَ لَمْ یَجُزْ لِغَیْرِهِ وَ إِذَا قَذَفَهَا غَیْرُ الزَّوْجِ جُلِدَ الْحَدَّ وَ لَوْ کَانَ أَخاً أَوْ وَلَداً قَالَ سُئِلَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ هَذَا فَقَالَ أَ لَا تَرَی أَنَّهُ إِذَا قَذَفَ الزَّوْجُ امْرَأَتَهُ قِیلَ لَهُ کَیْفَ عَلِمْتَ أَنَّهَا فَاعِلَةٌ قَالَ رَأَیْتُ ذَلِکَ بِعَیْنِی کَانَتْ شَهَادَتُهُ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ یَجُوزُ لِلزَّوْجِ أَنْ یَدْخُلَ الْمَدْخَلَ فِی الْخَلْوَةِ الَّتِی لَا یَجُوزُ لِغَیْرِهِ أَنْ یَدْخُلَهَا وَ لَا یَشْهَدُهَا وَلَدٌ وَ لَا وَالِدٌ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلِذَلِکَ صَارَتْ شَهَادَتُهُ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ إِذَا قَالَ رَأَیْتُ بِعَیْنِی وَ إِذَا قَالَ لَمْ أُعَایِنْ صَارَ قَاذِفاً فِی حَدِّ غَیْرِهِ وَ ضُرِبَ الْجَلْدَ إِلَّا أَنْ یُقِیمَ الْبَیِّنَةَ وَ إِنَّ غَیْرَ الزَّوْجِ إِذَا قَذَفَ وَ ادَّعَی أَنَّهُ رَأَی ذَلِکَ بِعَیْنِهِ قِیلَ لَهُ وَ کَیْفَ رَأَیْتَ ذَلِکَ بِعَیْنِکَ وَ مَا أَدْخَلَکَ ذَلِکَ الْمَدْخَلَ الَّذِی رَأَیْتَ هَذَا وَحْدَکَ أَنْتَ مُتَّهَمٌ فِی دَعْوَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً وَ أَنْتَ فِی حَدِّ التُّهَمَةِ فَلَا بُدَّ مِنْ حَدِّ أَدَبِکَ بِالْحَدِّ الَّذِی أَوْجَبَهُ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ إِنَّمَا صَارَتْ شَهَادَةُ الزَّوْجِ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ لِمَکَانِ الْأَرْبَعِ الشُّهَدَاءِ مَکَانَ کُلِّ شَاهِدٍ یَمِینٌ (2).

ص: 177


1- 1. علل الشرائع: 545.
2- 2. المحاسن ص 302.

روایت8.

. فقه الرضا علیه السلام: لِعان این است که مرد همسر خود را به زنا متهم ساخته و نسبت فرزندش را به خود انکار کند. پس اگر چهار شاهد عادل بر علیه زن آورد، زن سنگسار می شود، و اگر شاهد بر علیه او اقامه ننمود، با او ملاعنه می کند، و اگر از لعان سر باز زد، هشتاد ضربه شلاق به عنوان حدّ قذف می خورد، و اگر با زن لعان کرد، حد از او برداشته می شود. و لعان به این صورت است که مرد رو به قبله بایستد و چهار مرتبه به اسم «الله» قسم بخورد که در مورد آنچه به زن اتّهام بسته، صادق بوده است. آنگاه امام به او می گوید: از خدا بترس، زیرا لعنت خداوند شدید است. سپس مرد می گوید: لعنت خدا بر او باد، اگر در آنچه به زن نسبت داده است از دروغگویان باشد. آنگاه زن رو به قبله می ایستد و چهار مرتبه به اسم «الله» قسم می خورد که مرد در اتهامی که به او زده، دروغگو است. پس امام به او می گوید: از خدا بترس که غضب خداوند شدید است. آنگاه زن می گوید: غضب خدا بر او اگر مرد در اتهامی که به او زده است صادق باشد. سپس امام آنها را از هم جدا می کند و برای همیشه زن نسبت به مرد حرام می شود و از یکدیگر ارث نمی برند، نه شوهر از زن ارث می برد و نه زن از شوهر ارث می برد، و نه پدر از پسر. پس اگر کسی فرزند این زن را ولدالزنا خواند، به عنوان حد، تازیانه می خورد، و اگر مرد بعد از ملاعنه ادّعا کرد که فرزند ازآنِ اوست، فرزند به او ملحق و منتسب می گردد.

و در روایت دیگری آمده است که او ارزش و احترامی ندارد، و اینکه فرزند به او بازگردانده نشود، تعجّب و شگفتی ندارد. پس اگر پدر مُرد، پسر از او ارث می برد و اگر پسر مرد، پدر از او ارث نمی برد.(1)

روایت9.

سرائر: ابوولّاد حنّاط گفت: از امام صادق علیه السلام در مورد زنی نصرانی سؤال شد که همسر مسلمانی بوده و زنا کرده و فرزندی به دنیا آورده است. پس مرد مسلمان فرزند را انکار کرده و نپذیرفته است. گوید: امام فرمود: با آن زن ملاعنه می کند. به ایشان گفته شد: پس با بچه چه می کنند؟ فرمود: بچه با مادرش است، و زن و مرد از هم جدا می شوند و زن تا ابد بر مرد حرام می گردد.(2)

روایت10.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابوبصیر گفت: از امام صادق علیه السلام درمورد آیه «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِالله»، {و کسانی که به همسران خود نسبت زنا می دهند، و جز خودشان گواهانی [دیگر] ندارند، هر یک از آنان [باید] چهار بار به خدا سوگند یاد کند.} سؤال کردم، فرمود: آن مردی است که زنش را قذف می کند، پس اگر اقرار نمود که تهمت دروغ زده است، هشتاد ضربه شلاق به عنوان حَد می خورد و زنش به او بازگردانده می شود، و اگر به غیر از قضاوت و محکمه راضی نشد، با زن ملاعنه می کند. پس مرد شروع می کند و باید برای آنچه بر علیه زنش گفته است، چهار مرتبه خدا را شاهد بگیرد که راست گفته است، و در مرتبه پنجم خودش را لعنت می کند

ص: 178


1- . فقه الرضا : 33
2- . سرائر : 487
«8»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: أَمَّا اللِّعَانُ فَهُوَ أَنْ یَرْمِیَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ بِالْفُجُورِ وَ یُنْکِرَ وَلَدَهَا فَإِنْ أَقَامَ عَلَیْهَا أَرْبَعَةَ شُهُودٍ عُدُولٍ رُجِمَتْ وَ إِنْ لَمْ یُقِمْ عَلَیْهَا بَیِّنَةً لَاعَنَهَا وَ إِنِ امْتَنَعَ مِنْ لِعَانِهَا ضُرِبَ حَدَّ الْمُفْتَرِی ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَ إِنْ لَاعَنَهَا أُدْرِئَ عَنْهُ الْحَدُّ وَ اللِّعَانُ أَنْ یَقُومَ الرَّجُلُ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ فَیَحْلِفَ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ بِاللَّهِ- إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ فِیمَا رَمَاهَا بِهِ ثُمَّ یَقُولَ لَهُ الْإِمَامُ اتَّقِ اللَّهَ فَإِنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ شَدِیدَةٌ ثُمَّ یَقُولَ الرَّجُلُ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کَانَ مِنَ الْکَاذِبِینَ فِیمَا رَمَاهَا بِهِ ثُمَّ تَقُومَ الْمَرْأَةُ مُسْتَقْبِلَةَ الْقِبْلَةِ فَتَحْلِفَ بِاللَّهِ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ- إِنَّهُ لَمِنَ الْکاذِبِینَ فِیمَا رَمَاهَا بِهِ ثُمَّ یَقُولَ الْإِمَامُ اتَّقِی اللَّهَ فَإِنَّ غَضَبَ اللَّهِ شَدِیدٌ ثُمَّ تَقُولَ الْمَرْأَةُ غَضَبُ اللَّهِ عَلَیْهَا إِنْ کَانَ مِنَ الصَّادِقِینَ فِیمَا رَمَاهَا بِهِ ثُمَّ یُفَرِّقُ بَیْنَهُمَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً وَ لَا یَتَوَارَثَانِ لَا یَرِثُ الزَّوْجُ الْمَرْأَةَ وَ لَا تَرِثُ الْمَرْأَةُ الزَّوْجَ وَ لَا الْأَبُ الِابْنَ فَإِنِ ادَّعَی [دَعَا] أَحَدٌ وَلَدَهَا وَلَدَ الزَّانِیَةِ جُلِدَ الْحَدَّ وَ إِنِ ادَّعَی الرَّجُلُ بَعْدَ الْمُلَاعَنَةِ أَنَّهُ وَلَدُهُ لَحِقَ بِهِ وَ نُسِبَ إِلَیْهِ.

وَ رُوِیَ فِی خَبَرٍ آخَرَ: أَنَّهُ لَا وَ لَا کَرَامَةَ لَهُ وَ لَا غَرْوَ أَنْ لَا یُرَدَّ إِلَیْهِ فَإِنْ مَاتَ الْأَبُ وَرِثَهُ الِابْنُ وَ إِنْ مَاتَ الِابْنُ لَمْ یَرِثْهُ أَبُوهُ (1).

«9»

سر، [السرائر] ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ نَصْرَانِیَّةٍ تَحْتَ مُسْلِمٍ زَنَتْ وَ جَاءَتْ بِوَلَدٍ فَأَنْکَرَهُ الْمُسْلِمُ قَالَ فَقَالَ یُلَاعِنُهَا قِیلَ لَهُ فَالْوَلَدُ مَا یُصْنَعُ بِهِ قَالَ هُوَ مَعَ أُمِّهِ وَ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمَا وَ لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَداً(2).

«10»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ یَقْذِفُ امْرَأَتَهُ فَإِذَا أَقَرَّ أَنَّهُ کَذَبَ عَلَیْهَا جُلِدَ الْحَدَّ ثَمَانِینَ وَ رُدَّتْ إِلَیْهِ امْرَأَتُهُ وَ إِنْ أَبَی إِلَّا أَنْ یقض [یَقُصَ] لَاعَنَهَا فَیَبْدَأُ هُوَ فَلْیَشْهَدْ عَلَیْهَا بِمَا قَالَ لَهَا أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ وَ فِی الْخَامِسَةِ یَلْعَنُ نَفْسَهُ وَ یَلْعَنُهُ

ص: 178


1- 1. فقه الرضا ص 33.
2- 2. السرائر ص 487.

و امام هم لعنتش می کند، اگر از دروغگویان باشد،

پس اگر زن خواست که مجازات - سنگسار- از او برداشته شود، چهار مرتبه خدا را شاهد می گیرد که مرد دروغ می گوید و در مرتبه پنجم، امام به او می گوید: خشم و غضب خدا بر زن، اگر مرد راست گفته باشد. پس اگر زن این شهادت را نگفت، سنگسار می شود، و اگر این کار را کرد، سنگسار شدن از او برداشته می شود، و امام آنها را از هم جدا می کند و زن تا روز قیامت بر مرد حلال نمی شود. و هر کسی که فرزند این زن از این مرد را قذف کرد، باید حَد بخورد و دایی ها و خاله های بچه از بچه ارث می برند و بچه از مادرش ارث می برد و مادر هم از بچه ارث می برد؛ و اگر مرد پس از لعان خود را تکذیب کرد، بچه به او بازمی گردد امّا زن به او باز نمی گردد.(1)

روایت11.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سماعه و ابوبصیر گفتند: امام صادق علیه السلام فرمود: زناکار حدّ زنا نمی خورد تا وقتی که چهار شاهد بر جماع و دخول و اخراج او، مثل میل در سرمه دان، شهادت دهند، و لِعان نباشد تا زمانی که مرد بگوید که دیده است.(2)

روایت12.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زُراره از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: لِعان بین مرد آزاد و زنِ مملوک، زن یهودی و زن نصرانی واقع می گردد.(3)

روایت13.

مجالس شیخ: زُرَیق خُلقانی گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: اگر دو نفر با هم ملاعنه می کردند، از آنها دوری کن، زیرا آنجا مجلسی است که ملائکه از آن دور می شوند. آنگاه فرمود: خداوندا، برای آن دو نفر راهی آسان و هموار به سوی من قرار نده، و آنها را در رأس کسانی قرار ده که در دینت فریبکاری می کنند و با ولیّ تو درمی افتند و در زمین برای فساد تلاش می نمایند.(4)

روایت14.

هدایه: لعان هنگامی است که مرد همسرش را قذف کند و هشتاد ضربه شلاق می خورد، و لِعان حتماً با نفی و انکار فرزند است. پس اگر مرد به همسرش گفت: من مردی بین پاهای تو دیدم که با تو جماع می کرد، و فرزند را هم انکار نمود، در این صورت حُکم می شود که چهار مرتبه خدا را گواه بگیرد که در این اتهام نسبت به زن راست می گوید، و وقتی این شهادات را گفت، امام به او می گوید: از خدا بترس که لعنت خدا شدید است. آنگاه به او می گوید: بگو: لعنت خدا بر او اگر از دروغگویان باشد. پس اگر از گفتن این لعنت خودداری کرد، هشتاد ضربه شلاق به عنوان حد می خورد. پس اگر آن را گفت، امام به زن می گوید: چهار مرتبه

ص: 179


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 76
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 76
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 76
4- . امالی طوسی 2 : 311

الْإِمَامُ- إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ فَإِذَا أَرَادَتْ أَنْ تَدْرَأَ عَنْهَا الْعَذَابَ وَ الْعَذَابُ الرَّجْمُ شَهِدَتْ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکاذِبِینَ وَ الْخَامِسَةُ یَقُولُ لَهَا الْإِمَامُ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْها إِنْ کانَ مِنَ الصَّادِقِینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ رُجِمَتْ فَإِنْ فَعَلَتْ رَدَّتْ عَنْهَا الرَّجْمَ وَ فَرَّقَ بَیْنَهُمَا وَ لَمْ تَحِلَّ لَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ قَذَفَ وَلَدَهَا مِنْهُ فَعَلَیْهِ الْحَدُّ وَ یَرِثُهُ أَخْوَالُهُ وَ یَرِثُ أُمَّهُ وَ تَرِثُهُ إِنْ کَذَّبَ نَفْسَهُ بَعْدَ اللِّعَانِ رُدَّ عَلَیْهِ الْوَلَدُ وَ لَمْ تُرَدَّ الْمَرْأَةُ(1).

«11»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر سَمَاعَةُ وَ أَبُو بَصِیرٍ قَالا قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: لَا یُحَدُّ الزَّانِی حَتَّی یَشْهَدَ عَلَیْهِ أَرْبَعَةُ شُهُودٍ عَلَی الْجِمَاعِ وَ الْإِیلَاجِ وَ الْإِخْرَاجِ کَالْمِیلِ فِی الْمُکْحُلَةِ وَ لَا یَکُونُ لِعَانٌ حَتَّی یَزْعُمَ أَنَّهُ عَایَنَ (2).

«12»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر زُرَارَةُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: یَقَعُ اللِّعَانُ بَیْنَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوکَةِ وَ الْیَهُودِیَّةِ وَ النَّصْرَانِیَّةِ(3).

«13»

مَجَالِسُ الشَّیْخِ، الْغَضَائِرِیُّ عَنِ التَّلَّعُکْبَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنِ الطَّیَالِسِیِّ عَنْ زُرَیْقٍ الْخُلْقَانِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِذَا تَلَاعَنَ اثْنَانِ فَتَبَاعَدْ مِنْهُمَا فَإِنَّ ذَلِکَ مَجْلِسٌ تَنْفِرُ عَنْهُ الْمَلَائِکَةُ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ لَهُمَا إِلَیَّ مَسَاغاً وَ اجْعَلْهُمَا بِرَأْسِ مَنْ یُکَایِدُ دِینَکَ وَ یُضَادُّ وَلِیَّکَ وَ یَسْعَی فِی الْأَرْضِ فَسَاداً(4).

«14»

الْهِدَایَةُ،: اللِّعَانُ إِذَا قَذَفَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ ضُرِبَ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَ لَا یَکُونُ اللِّعَانُ إِلَّا بِنَفْیِ الْوَلَدِ فَإِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِامْرَأَتِهِ إِنِّی رَأَیْتُ رَجُلًا بَیْنَ رِجْلَیْکِ وَ یُجَامِعُکِ وَ أَنْکَرَ الْوَلَدَ فَحِینَئِذٍ یُحْکَمُ فِیهِ أَنْ یَشْهَدَ الرَّجُلُ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ فِیمَا رَمَاهَا بِهِ فَإِذَا شَهِدَ بِهِ قَالَ لَهُ الْإِمَامُ اتَّقِ اللَّهَ فَإِنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ شَدِیدَةٌ ثُمَّ یَقُولُ لَهُ قُلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ فِیمَا رَمَاهَا بِهِ فَإِنْ نَکَلَ ضُرِبَ الْحَدَّ ثَمَانِینَ فَإِنْ قَالَ ذَلِکَ قَالَ الْإِمَامُ لِلْمَرْأَةِ اشْهَدِی أَرْبَعَ شَهاداتٍ

ص: 179


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 76.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 76.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 76.
4- 4. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 311.

خدا را گواه بگیر که مرد در این اتهام از دروغگویان است. پس اگر زن این شهادات را گفت، امام می گوید: ای زن، از خدا بترس زیرا غضب خداوند شدید است. آنگاه به او می گوید: بگو: غضب خدا بر او باد اگر شوهرش در این اتهام از راستگویان باشد. و اگر زن نکول کرد و از این کار خودداری نمود، سنگسار می شود. و اگر این جمله را گفت، امام آنها را از هم جدا می کند و از آن پس تا روز قیامت، زن به مرد حرام می گردد. و اگر کسی فرزند این زن را «زنازاده» بخواند، حَد می خورد، و اگر مرد بعد از ملاعنه به فرزند خود اقرار کرد و او را پذیرفت، فرزند به او ملحق می گردد ولی زنش به او بازنمی گردد؛ واگر پدر مُرد، پسر از او ارث می برد، ولی اگر پسر بمیرد، پدر از او ارث نمی برد .

باب هشتم : عدّه، اقسام و احکام آن

آیات

- وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ الله فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِالله وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ الله عَزِیزٌ حَکِیمٌ.(1)

{و زنانِ طلاق داده شده، باید مدّتِ سه پاکی انتظار کشند، و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، برای آنان روا نیست که آنچه را خداوند در رَحِم آنان آفریده، پوشیده دارند و شوهرانشان اگر سرِ آشتی دارند، به بازآوردن آنان در این [مدّت] سزاوارترند. و مانند همان [وظایفی] که بر عهده زنان است، به طور شایسته، به نفع آنان [بر عهده مردان] است، و مردان بر آنان درجه برتری دارند، و خداوند توانا و حکیم است}

- و خداوند متعال فرمود: وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ الله بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ * وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فِی أَنْفُسِکُمْ عَلِمَ الله أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الله یَعْلَمُ ما فِی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الله غَفُورٌ حَلِیمٌ.(2)

{و کسانی از شما که می میرند و همسرانی بر جای می گذارند، [همسران] چهار ماه و ده روز انتظار می برند، پس هر گاه عدّه خود را به پایان رساندند، در آنچه آنان به نحو پسندیده درباره خود انجام دهند، گناهی بر شما نیست، و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است * و درباره آنچه شما به طور سربسته، از زنان [در عدّه وفات] خواستگاری کرده، یا [آن را] در دل پوشیده داشته اید، بر شما گناهی نیست. خدا می دانست که [شما] به زودی به یاد آنان خواهید افتاد، ولی با آنان قول و قرار پنهانی مگذارید، مگر آنکه سخنی پسندیده بگویید. و به عقد زناشویی تصمیم مگیرید، تا زمان مقرر به سرآید، و بدانید که خداوند آنچه را در دل دارید می داند. پس، از [مخالفت] او بترسید، و بدانید که خداوند آمرزنده و بردبار است.}

- و خداوند متعال فرمود: وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیَّةً لِأَزْواجِهِمْ

ص: 180


1- . بقره / 228
2- . بقره / 234

بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکاذِبِینَ فِیمَا رَمَاکِ بِهِ فَإِنْ شَهِدَتْ قَالَ أَیَّتُهَا الْمَرْأَةُ اتَّقِی اللَّهَ فَإِنَّ غَضَبَ اللَّهِ شَدِیدٌ ثُمَّ یَقُولُ لَهَا قُولِی غَضَبُ اللَّهِ عَلَیْها إِنْ کانَ مِنَ الصَّادِقِینَ فِیمَا رَمَاهَا بِهِ وَ إِنْ نَکَلَتْ رجمته [رُجِمَتْ] وَ إِنْ قَالَتْ ذَلِکَ فَرَّقَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا ثُمَّ لَمْ تَحِلَّ لَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ إِنْ دَعَا رَجُلٌ وَلَدَهَا ابْنَ الزَّانِیَةِ ضُرِبَ الْحَدَّ وَ إِنْ أَقَرَّ الرَّجُلُ بِالْوَلَدِ بَعْدَ الْمُلَاعَنَةِ ضُمَّ إِلَیْهِ وَلَدُهُ وَ لَمْ تُرْجَعْ إِلَیْهِ امْرَأَتُهُ وَ إِنْ مَاتَ الْأَبُ وَرِثَهُ الِابْنُ وَ إِنْ مَاتَ الِابْنُ لَمْ یَرِثْهُ الْأَبُ.

باب 8 العدد و أقسامها و أحکامها

الآیات

البقرة: وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (1)

و قال تعالی: وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ- وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فِی أَنْفُسِکُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ (2)

و قال تعالی: وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیَّةً لِأَزْواجِهِمْ

ص: 180


1- 1. سورة البقرة: 228.
2- 2. سورة البقرة: 234.

مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْراجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِی ما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ الله عَزِیزٌ حَکِیمٌ.(1)

{و کسانی از شما که مرگشان فرا می رسد، و همسرانی بر جای می گذارند، [باید] برای همسران خویش وصیّت کنند که آنان را تا یک سال بهره مند سازند و [از خانه شوهر] بیرون نکنند. پس اگر بیرون بروند، در آنچه آنان به طور پسندیده درباره خود انجام دهند، گناهی بر شما نیست. و خداوند توانا و حکیم است.}

- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِیلًا.(2)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر زنان مؤمن را به نکاح خود درآوردید، آن گاه پیش از آنکه با آنان همخوابگی کنید، طلاقشان دادید، دیگر بر عهده آنها عده ای که آن را بشمارید، نیست پس مَهْرشان را بدهید و خوش و خرّم آنها را رها کنید.}

- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا الله رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ تِلْکَ حُدُودُ الله وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ الله فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِی لَعَلَّ الله یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً * فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِالله وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ الله بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ الله لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً * وَ اللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللَّائِی لَمْ یَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً * ذلِکَ أَمْرُ الله أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَنْ یَتَّقِ الله یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً * أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ وَ إِنْ کُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّی یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْری لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ الله لا یُکَلِّفُ الله نَفْساً إِلَّا ما آتاها سَیَجْعَلُ الله بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً.(3)

{ای پیامبر، چون زنان را طلاق گویید، در [زمان بندی] عدّه آنان طلاقشان گویید و حساب آن عدّه را نگه دارید، و از خدا، پروردگارتان بترسید. آنان را از خانه هایشان بیرون مکنید، و بیرون نروند مگر آنکه مرتکب کار زشت آشکاری شده باشند. این است احکام الهی. و هر کس از مقرّرات خدا [پای] فراتر نهد، قطعاً به خودش ستم کرده است. نمی دانی، شاید خدا پس از این، پیشامدی پدید آورد * پس چون عدّه آنان به سر رسید، [یا] به شایستگی نگاهشان دارید، یا به شایستگی از آنان جدا شوید، و دو تن [مرد] عادل را از میان خود گواه گیرید، و گواهی را برای خدا به پا دارید. این است اندرزی که به آن کس که به خدا و روز بازپسین ایمان دارد، داده می شود، و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] برای او راه بیرون شدنی قرار می دهد * و از جایی که حسابش را نمی کند، به او روزی می رساند، و هر کس بر خدا اعتماد کند، او برای وی بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستی خدا برای هر چیزی اندازه ای مقرّر کرده است * و آن زنانِ شما که از خون دیدن [ماهانه] نومیدند، اگر شک دارید [که خون می بینند یا نه؟] عدّه آنان سه ماه است، و [دخترانی] که [هنوز] خون ندیده اند [نیز عدّه شان سه ماه است]، و زنان آبستن مدّتشان این است که وضع حمل کنند، و هر کس از خدا پروا دارد [خدا] برای او در کارش تسهیلی فراهم سازد * این است فرمان خدا که آن را به سوی شما فرستاده است و هر کس از خدا پروا کند، بدیهایش را از او بزداید و پاداشش را بزرگ گرداند * همانجا که [خود] سکونت دارید، به قدر استطاعت خویش آنان را جای دهید و به آنها آسیب [و زیان] مرسانید تا عرصه را بر آنان تنگ کنید. و اگر باردارند خرجشان را بدهید تا وضع حمل کنند. و اگر برای شما [بچه] شیر می دهند مزدشان را به ایشان بدهید و به شایستگی میان خود به مشورت پردازید، و اگر کارتان [در این مورد] با هم به دشواری کشید [زن] دیگری [بچّه را] شیر دهد * بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند، و هر که روزی او تنگ باشد باید از آنچه خدا به او داده خرج کند. خدا هیچ کس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تکلیف نمی کند. خدا به زودی پس از دشواری آسانی فراهم می کند.}

روایات

روایت1.

هدایه: امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مرد زنش را طلاق دهد و پیش

ص: 181


1- . بقره / 240
2- . احزاب / 49
3- . طلاق / 1- 7

مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْراجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِی ما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (1)

الأحزاب: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِیلًا(2)

الطلاق: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً- فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً وَ اللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللَّائِی لَمْ یَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً- ذلِکَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً- أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ وَ إِنْ کُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّی یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْری لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً(3).

الأخبار

«1»

الْهِدَایَةُ، قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ ثُمَّ مَاتَ عَنْهَا قَبْلَ

ص: 181


1- 1. سورة البقرة: 240.
2- 2. سورة الأحزاب: 49.
3- 3. سورة الطلاق: 1- 7.

از تمام شدن عِدّه زن بمیرد، زن از او ارث می برد و زن باید چهار ماه و ده روز عدّه نگاه دارد. و اگر مرد، زنِ باردارش را طلاق داد و مُرد، زن از او ارث می برد و به هر کدام از دو عدّه که طولانی تر بود، عدّه نگاه می دارد، اگر زن پیش از تمام شدن چهار ماه و ده روز وضع حمل کرد، عدّه اش تمام نشده است تا اینکه چهار ماه و ده روز بگذرد، و اگر چهار ماه و ده روز گذشت و وضع حمل نکرده بود، عدّه اش تمام نشده است تا زمانی که زایمان کند.(1)

روایت2.

تفسیر قمی: عدّه بیست و دو وجه دارد: زن مطلّقه سه «قُرء» عدّه نگاه می دارد و هر قُرء عبارت است از جمع شدن خون در رحم. عدّه دوم برای زنی است که حائض نمی شود که عدّه اش سه ماه پاکی است، و اگر زن هر ماه یک بار یا کمتر یا بیشتر حائض می شد و مطلقه گردید و پیش از گذشتن سه ماه بدون خون، یک بار حائض شد، تنها با حیض از شوهرش بائن می گردد. و اگر سه ماه گذشت و حائض نشد، با احتساب ماه های بدون خون بائن می گردد. و اگر پیش از گذشتن سه ماه حائض شد، با خون بائن می گردد. و مطلّقه ای که شوهرش حق رجوع به او را ندارد بائن نمی گردد تا زمانی که از خون سوم هم پاک شود. و مطلّقه باردار تا وضع حمل نکرده، بائن نمی شود، و اگر امروز طلاقش داد و فردا زایمان کرد، بائن شده است. و زنی که باردار است و شوهرش می میرد، عدّه طولانی تر را نگاه می دارد، پس اگر قبل از گذشتن چهار ماه و ده روز زایمان کرد، باید چهار ماه و ده روز را تمام کند، و اگر چهار ماه و ده روز گذشت و زایمان نکرد، عدّه اش تا زمانی است که زایمان کند. و زن مطلّقه ای که شوهرش غایب است، از روزی که شوهر طلاقش داده و در صورتی که شاهدان عادل نزدش شهادت بدهند که شوهر در فلان روز مشخص طلاقش داده است، از همان روز عدّه نگاه می دارد، پس اگر کسی نزد او شهادت ندهد و او هم نداند که شوهر چه روزی طلاقش داده است، از روزی که خبر طلاق را دریافت کرد، عدّه اش شروع می شود. و زنی که شوهرش غایب بوده و فوت کرده است، از روزی که خبر مرگ شوهر به او می رسد، عدّه نگاه می دارد. و زنی که شوهرش به او دخول نکرده و طلاقش داده، عدّه ندارد؛ و اگر شوهر مُرد و به زن دخول نکرده بود، زن چهار ماه و ده روز عدّه نگاه می دارد.

و عدّه برای مردان هم هست؛ اگر مردی چهار زن دارد و یکی از آنها را طلاق بدهد، ازدواج بعدی برایش حلال نیست تا وقتی که زن مطلقه اش عدّه را به سر آورد، و اگر خواست با خواهر زنش ازدواج کند، برایش حلال نیست تا وقتی که زنش را طلاق دهد و عدّه او به پایان رسد، آنگاه مرد می تواند با خواهر او ازدواج کند. و زنی که شوهرش مرده است، هر گونه

ص: 182


1- . الهدایة : 72

أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا وَرِثَتْهُ وَ عَلَیْهَا الْعِدَّةُ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشَرَةَ أَیَّامٍ فَإِنْ طَلَّقَهَا وَ هِیَ حُبْلَی ثُمَّ مَاتَ عَنْهَا وَرِثَتْهُ وَ اعْتَدَّتْ بِأَبْعَدِ الْأَجَلَیْنِ إِنْ وَضَعَتْ مَا فِی بَطْنِهَا قَبْلَ أَنْ تَمْضِیَ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ وَ عَشَرَةُ أَیَّامٍ لَمْ تَنْقَضِ عِدَّتُهَا حَتَّی تَنْقَضِیَ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ وَ عَشَرَةُ أَیَّامٍ فَإِنْ مَضَی أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ وَ عَشَرَةُ أَیَّامٍ وَ لَمْ تَضَعْ مَا فِی بَطْنِهَا لَمْ تَنْقَضِ عِدَّتُهَا حَتَّی تَضَعَ مَا فِی بَطْنِهَا(1).

«2»

فس، [تفسیر القمی]: العدة علی اثنتین و عشرین وجها فالمطلقة تعتد ثلاثة قروء و الأقراء هو اجتماع الدم فی الرحم و العدة الثانیة إذا لم تکن تحیض فثلاثة أشهر بیض و إذا کانت تحیض فی الشهر و الأقل و الأکثر و طلقت ثم حاضت قبل أن یأتی لها ثلاثة أشهر بیض حیضة واحدة فلا تبین من زوجها إلا بالحیض و إن مضی ثلاثة أشهر لها و لم تحض فإنها تبین بالأشهر البیض و إن حاضت قبل أن تمضی لها ثلاثة أشهر فإنها تبین بالدم و المطلقة التی لیس للزوج علیها رجعة- لا تبین حتی تطهر من الدم الثالث و المطلقة الحامل لا تبین حتی تضع ما فی بطنها فإن طلقها الیوم و وضعت من الغد فقد بانت و المتوفی عنها زوجها الحامل تعتد بأبعد الأجلین فإن وضعت قبل أن تمضی لها أربعة أشهر و عشرا فلتتم أربعة أشهر و عشرا فإن مضی لها أربعة أشهر و عشرا و لم تضع فعدتها إلی أن تضع و المطلقة و زوجها غائب تعتد من یوم طلقها إذا شهد عندها شهود عدل أنه طلقها فی یوم معروف تعتد من ذلک الیوم فإن لم یشهد عندها أحد و لم تعلم أی یوم طلقها تعتد من یوم یبلغها و المتوفی عنها زوجها و هو غائب تعتد من یوم یبلغها و التی لم یدخل بها زوجها ثم طلقها فلا عدة علیها فإن مات عنها و لم یدخل بها تعتد أربعة أشهر و عشرا.

و العدة علی الرجال أیضا إذا کان له أربع نسوة و طلق إحداهن لم یحل له أن یتزوج حتی تعتد التی طلقها و إذا أراد أن یتزوج أخت امرأته لم تحل له حتی یطلق امرأته و تعتد ثم یتزوج أختها و المتوفی عنها زوجها تعتد حیث

ص: 182


1- 1. الهدایة ص 72.

خواست عدّه نگاه می دارد. و مطلّقه ای که شوهرش حقّ رجوع به او را ندارد، هر طور که خواست عدّه نگاه می دارد و شبها را خارج از خانه خودش نمی گذراند. و زنی که شوهرش حقّ رجوع به او را دارد، حتما باید در خانه شوهرش عدّه نگاه دارد، بطوری که تا پایان عدّه، او شوهر را ببیند و شوهر هم او را ببیند. و عدّه کنیز، اگر نزد مرد آزاد بوده، دو ماه و پنج روز است، عدّه ازدواج موقت چهل و پنج روز است، و عدّه کنیز، استبراء رحم است. اینها وجوه عدّه بود.(1)

مؤلف

بعضی از روایت­ها در باب طلاق ذکر شد.

روایت3.

قرب الاسناد: حمّاد بن عیسی گفت: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: عَبد چند مرتبه کنیز را طلاق می دهد؟ گوید: پدرم فرمود: علی علیه السلام فرمود: دو مرتبه. گوید: به ایشان گفتم: عدّه کنیز از طلاقِ عبد چقدر است؟ گوید: پدرم فرمود: علی علیه السلام فرمود: دو ماه یا دو حیض. گوید: به ایشان گفتم: فدایت گردم، اگر زنِ آزاد همسر عَبد بود چطور؟ گوید: پدرم فرمود: علی علیه السلام فرمود: طلاق و عدّه، وابسته به حال زنان است.(2)

روایت4.

قرب الاسناد: حمّاد بن عیسی گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: زن آزاد سه بار طلاق داده می شود و سه بار عدّه نگاه می دارد.(3)

روایت5.

قرب الاسناد: ابوالبَختری از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که از علی علیه السلام درباره زن شوهر مُرده سؤال شد که خبر مرگ شوهر به او نرسیده تا اینکه به مقدار عدّه اش گذشته است، آیا عزاداری و سیاه پوشی بر او واجب است؟ علی علیه السلام فرمود: اگر خبر مرگ به او نرسید تا عدّه اش تمام شد، همه چیز تمام شده و با هر کس که دوست داشت می تواند ازدواج کند.(4)

روایت6.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره زن مطلّقه سؤال کردم که آیا می تواند سرمه بکشد و خضاب کند یا لباس رنگی بپوشد؟ فرمود: اگر این کار را بدون قصد بَد انجام دهد، اشکالی ندارد. گوید: و از ایشان درباره زن مطلّقه سؤال کردم که عدّه اش چقدر است؟ فرمود: سه حیض:

ص: 183


1- . تفسیر علی بن ابراهیم 1 : 87- 79
2- . قرب الاسناد : 9.
3- . قرب الاسناد : 10
4- . قرب الاسناد : 66

شاءت و المطلقة التی لیس للزوج علیها رجعة تعتد حیث شاءت و لا تبیت عن بیتها و التی للزوج علیها رجعة- لا تعتد إلا فی بیت زوجها و تراه و یراها ما دامت فی العدة و عدة الأمة إذا کانت تحت الحر شهران و خمسة أیام و عدة المتعة خمسة و أربعون یوما و عدة السبی استبراء الرحم فهذه وجوه العدة(1).

أقول

قد مضی بعضها فی باب الطلاق.

«3»

ب، [قرب الإسناد] حَمَّادُ بْنُ عِیسَی قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام کَمْ یُطَلِّقُ الْعَبْدُ الْأَمَةَ قَالَ قَالَ أَبِی قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام تَطْلِیقَتَیْنِ قَالَ وَ قُلْتُ لَهُ کَمْ عِدَّةُ الْأَمَةِ مِنَ الْعَبْدِ قَالَ قَالَ أَبِی قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام شَهْرَیْنِ أَوْ حَیْضَتَیْنِ قَالَ وَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِذَا کَانَتِ الْحُرَّةُ تَحْتَ الْعَبْدِ قَالَ قَالَ أَبِی قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام الطَّلَاقُ وَ الْعِدَّةُ بِالنِّسَاءِ(2).

«4»

ب، [قرب الإسناد] حَمَّادُ بْنُ عِیسَی قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: تُطَلَّقُ الْحُرَّةُ ثَلَاثاً وَ تَعْتَدُّ ثَلَاثاً(3).

«5»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام سُئِلَ عَنِ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا إِذَا لَمْ یَبْلُغْهَا ذَلِکَ حَتَّی تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا فَالْحِدَادُ یَجِبُ عَلَیْهَا قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام إِذَا لَمْ یَبْلُغْهَا حَتَّی تَنْقَضِیَ فَقَدْ ذَهَبَ ذَلِکَ کُلُّهُ وَ لْتَنْکِحْ مَنْ أَحَبَّتْ (4).

«6»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُطَلَّقَةِ لَهَا أَنْ تَکْتَحِلَ وَ تَخْتَضِبَ أَوْ تَلْبَسَ ثَوْباً مَصْبُوغاً قَالَ لَا بَأْسَ إِذَا فَعَلَتْهُ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُطَلَّقَةِ کَمْ عِدَّتُهَا قَالَ ثَلَاثُ حِیَضٍ تَعْتَدُّ أَوَّلَ

ص: 183


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1 ص 87- 79.
2- 2. قرب الإسناد: 9.
3- 3. قرب الإسناد: 10.
4- 4. قرب الإسناد ص 66.

اولین طلاق را به حساب می­آورد.(1)

روایت7.

گوید: و از ایشان درباره زن مطلّقه سؤال کردم که آیا تا پایان عدّه، نفقه اش بر عهده شوهرش است؟ فرمود: بله.(2)

روایت8.

گوید: و از ایشان درباره زن شوهر مرده سؤال کردم که عدّه اش چه مقدار است؟ فرمود: چهار ماه و ده روز.(3)

روایت9.

قرب الاسناد: بزنطی گفت: صفوان در حضور من از امام رضا علیه السلام درباره مردی سؤال کرد که زنش را غیابی طلاق می دهد، پس چند ماه می گذرد. فرمود: اگر شاهد وجود داشت که شوهر از فلان زمان طلاقش داده و عدّه اش تمام شده بود، ازدواج با او برای مردان حلال است. گفتم: زنی که شوهرش مرده است چطور؟ فرمود: این مثل آن نیست، او باید از روزی که خبر مرگ به او می رسد، عدّه را شروع کند، زیرا باید عزا بدارد.(4)

روایت10.

خصال: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: دو چیز است که هر کدام از آنها زودتر واقع شود، به وسیله آن زن طلاق داده شده است. مسترابه، که حیض نمی بیند ولی در سن حیض دیدن است، از شوهرش جدا می شود: یکی هنگامی که سه ماه پاکی بگذرد و او در آن خون نبیند، و دیگری، هنگامی که سه تا حیض ببیند، به طوری که میان دو حیض سه ماه فاصله نباشد، در این صورت با حیض جدا می شود.(5)

روایت11.

علل الشرائع: ابوخالد هیثم گفت: از امام رضا علیه السلام سؤال کردم: چگونه عدّه مطلّقه سه حیض یا سه ماه قرار داده شده و عدّه وفات چهار ماه و ده روز؟ فرمود: این که عدّه مطلقه سه حیض یا سه ماه قرار داده شده، به خاطر آن است که با این وسیله، رحم زن از بودن نطفه در آن، استبراء و پاک می شود، و امّا این که عدّه زنی که شوهرش وفات کرده چهار ماه و ده روز می باشد، از این روست که خداوند متعال به نفع زنان شرطی نموده که در آن و در شرطی که بر علیه آنها فرموده، تقصیر نکرده باشد، بلکه شرط بر آنها همچون شرطی است که به نفعشان است؛ در ایلاء، به نفع زنان

ص: 184


1- . قرب الاسناد : 110
2- . قرب الاسناد : 110
3- . قرب الاسناد : 111
4- . قرب الاسناد : 159
5- . خصال 1 : 29

تَطْلِیقَةٍ(1).

«7»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُطَلَّقَةِ لَهَا نَفَقَةٌ عَلَی زَوْجِهَا حَتَّی تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا قَالَ نَعَمْ (2).

«8»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا کَمْ عِدَّتُهَا قَالَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً(3).

«9»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: سَأَلَ صَفْوَانُ الرِّضَا علیه السلام وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ غَائِبٌ فَمَضَتْ أَشْهُرٌ فَقَالَ إِذَا قَامَتِ الْبَیِّنَةُ أَنَّهُ قَدْ طَلَّقَهَا مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا وَ کَانَتْ عِدَّتُهَا قَدِ انْقَضَتْ حَلَّتْ لِلْأَزْوَاجِ قُلْتُ فَالْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا فَقَالَ هَذِهِ لَیْسَتْ مِثْلَ تِلْکَ هَذِهِ تَعْتَدُّ مِنْ یَوْمِ یَبْلُغُهَا الْخَبَرُ لِأَنَّ عَلَیْهَا أَنْ تَحُدَّ(4).

«10»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: أَمْرَانِ أَیُّهُمَا سَبَقَ إِلَیْهَا بَانَتْ بِهِ الْمُطَلَّقَةُ الْمُسْتَرَابَةُ الَّتِی تَسْتَرِیبُ الْحَیْضَ إِنْ مَرَّتْ بِهَا ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ بِیضٍ لَیْسَ بِهَا دَمٌ بَانَتْ بِهَا وَ إِنْ مَرَّتْ بِهَا ثَلَاثُ حِیَضٍ لَیْسَ بَیْنَ الْحَیْضَتَیْنِ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ بَانَتْ بِالْحَیْضِ (5).

«11»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْهَیْثَمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الثَّانِیَ علیه السلام کَیْفَ صَارَتْ عِدَّةُ الْمُطَلَّقَةِ ثَلَاثَ حِیَضٍ أَوْ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ عِدَّةُ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً قَالَ أَمَّا عِدَّةُ الْمُطَلَّقَةِ فَثَلَاثُ حِیَضٍ أَوْ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ فَلِاسْتِبْرَاءِ الرَّحِمِ مِنَ الْوَلَدِ وَ أَمَّا الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ شَرَطَ لِلنِّسَاءِ شَرْطاً فَلَمْ یُحَابِهِنَّ فِیهِ وَ فِیمَا شَرَطَهُ عَلَیْهِنَّ بَلْ شَرَطَ عَلَیْهِنَّ مِثْلَ مَا شَرَطَ لَهُنَّ فَأَمَّا مَا شَرَطَ لَهُنَّ فَإِنَّهُ جَعَلَ لَهُنَّ فِی الْإِیلَاءِ

ص: 184


1- 1. قرب الإسناد ص 110.
2- 2. قرب الإسناد ص 110.
3- 3. قرب الإسناد ص 111.
4- 4. قرب الإسناد ص 159.
5- 5. الخصال ج 1 ص 29.

چهار ماه را تعیین نموده، زیرا می داند که نهایت صبر ایشان تا این مدّت است، و می فرماید: «لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ»، {برای کسانی که به ترک همخوابگی با زنان خود، سوگند می خورند [ایلاء]، چهار ماه انتظار [و مهلت] است.} و مرد را مجاز نکرد تا بیش از چهار ماه، نزدیکی با همسرش را ترک کند، زیرا می داند که این مدّت، نهایتِ صبر زنان است که می توانند خود را از مردان باز دارند. و امّا شرطی که علیه آنها است: خداوند می فرماید: «أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً»، یعنی هر گاه زنی شوهرش فوت نمود، خداوند بر او واجب کرده تا به مقداری که در زمان حیات شوهرش در صورت ایلاء صبر می کرد (چهار ماه)، حال نیز صبر کند، زیرا خدا می داند نهایت صبر زن بر ترک نزدیکی، چهار ماه است، از این رو این مدّت را (در موردی) علیه او و (در موردی) به نفع او شرط کرده است.(1)

روایت12.

محاسن: پدرم و علی بن عیسی انصاری از محمد بن سلیمان دیلمی مثل آن را نقل کرده است.(2)

روایت13.

علل الشرائع: عبدالله بن سنان گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: برای چه عدّه زن مطلّقه سه ماه بوده و عدّه زنی که شوهرش فوت کرده چهار ماه و ده روز است؟ فرمود: زیرا سوزش زن مطلقه در ظرف سه ماه تمام می شود، ولی سوزش زن شوهر مرده بعد از چهار ماه و ده روز تمام می شود.(3)

روایت14.

احتجاج: سعد بن عبدالله گفت: از قائم علیه السلام سؤال کردم و گفتم: مرا خبر ده از فحشای آشکاری که اگر زن مرتکب آن شد، برای شوهرش جایز است که در ایّام عدّه از خانه بیرونش کند؟! فرمود: آن فحشا، سُحق است، نه زنا! زیرا اگر زنا کرد باید حد بخورد، و کسی که بخواهد با او ازدواج کند، نمی تواند به خاطر حَدّی که بر او جاری شده، از ازدواج با او خودداری نماید. امّا اگر زن مساحقه کرد، واجب است سنگسار شود، و سنگسار ذلّت و خواری است، و کسی که خداوند دستور به سنگسارش داده، او را خوار نموده است، پس کسی نمی تواند به او نزدیک شود...(4)

روایت15.

احتجاج: حمیری برای حضرت قائم صلوات الله علیه نامه ای نوشت و از ایشان درباره زنی سؤال کرد که

ص: 185


1- . علل الشرایع : 507
2- . محاسن : 303
3- . علل الشرایع : 508
4- . احتجاج 2 : 271

أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ ذَلِکَ غَایَةُ صَبْرِ النِّسَاءِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَلَمْ یُجِزْ لِلرَّجُلِ أَکْثَرَ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فِی الْإِیلَاءِ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ ذَلِکَ غَایَةُ صَبْرِ النِّسَاءِ عَنِ الرِّجَالِ وَ أَمَّا مَا شَرَطَ عَلَیْهِنَّ فَقَالَ عِدَّتُهُنَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً یَعْنِی إِذَا تُوُفِّیَ عَنْهَا زَوْجُهَا فَأَوْجَبَ عَلَیْهَا إِذَا أُصِیبَتْ بِزَوْجِهَا وَ تُوُفِّیَ عَنْهَا مِثْلَ مَا أَوْجَبَ عَلَیْهَا فِی حَیَاتِهِ إِذَا آلَی مِنْهَا وَ عَلِمَ أَنَّهُ غَایَةُ صَبْرِ الْمَرْأَةِ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ فِی تَرْکِ الْجِمَاعِ فَمِنْ ثَمَّ أَوْجَبَ عَلَیْهَا وَ لَهَا(1).

«12»

سن، [المحاسن] أَبِی وَ عَلِیُّ بْنُ عِیسَی الْأَنْصَارِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِی: مِثْلَهُ (2).

«13»

ع، [علل الشرائع] عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ الْحُسَیْنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِأَیِّ عِلَّةٍ صَارَ عِدَّةُ الْمُطَلَّقَةِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ عِدَّةُ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً قَالَ لِأَنَّ حُرْقَةَ الْمُطَلَّقَةِ تَسْکُنُ فِی ثَلَاثَةِ أَشْهُرٍ وَ حُرْقَةَ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا- لَا تَسْکُنُ إِلَّا بَعْدَ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً(3).

«14»

ج، [الإحتجاج] سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ الْقَائِمَ علیه السلام فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنِ الْفَاحِشَةِ الْمُبَیِّنَةِ الَّتِی إِذَا فَعَلَتِ الْمَرْأَةُ ذَلِکَ یَجُوزُ لِبَعْلِهَا أَنْ یُخْرِجَهَا مِنْ بَیْتِهِ فِی أَیَّامِ عِدَّتِهَا فَقَالَ تِلْکَ الْفَاحِشَةُ السَّحْقُ وَ لَیْسَتْ بِالزِّنَا فَإِنَّهَا إِذَا زَنَتْ یُقَامُ عَلَیْهَا الْحَدُّ وَ لَیْسَ لِمَنْ أَرَادَ تَزْوِیجَهَا أَنْ یَمْتَنِعَ مِنَ الْعَقْدِ عَلَیْهَا لِأَجْلِ الْحَدِّ الَّذِی أُقِیمَ عَلَیْهَا وَ أَمَّا إِذَا سَاحَقَتْ فَیَجِبُ عَلَیْهَا الرَّجْمُ وَ الرَّجْمُ هُوَ الْخِزْیُ وَ مَنْ أَمَرَ اللَّهُ بِرَجْمِهَا فَقَدْ أَخْزَاهَا فَلَیْسَ لِأَحَدٍ أَنْ یَقْرَبَهَا الْخَبَرَ(4).

«15»

ج، [الإحتجاج]: کَتَبَ الْحِمْیَرِیُّ إِلَی الْقَائِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَسْأَلُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ یَمُوتُ

ص: 185


1- 1. علل الشرائع ص 507.
2- 2. المحاسن ص 303.
3- 3. علل الشرائع ص 508.
4- 4. الاحتجاج ج 2 ص 271.

شوهرش مرده است، آیا جایز است برای تشییع جنازه شوهر خارج شود یا نه؟ پاسخ امام چنین بود: در تشییع جنازه شوهر خارج می شود. و آیا جایز است که زن در زمان عدّه به زیارت قبر شوی خود برود یا نه؟ پاسخ مکتوب امام چنین بود: به زیارت قبر شوهر خود می رود و شبها بیرون از خانه خود به سر نمی برد. و آیا جایز است برای ادای حقی که بر گردنش می باشد از خانه خارج گردد، یا همواره تا در حال عدّه است باید در خانه باشد؟ پاسخ مکتوب آن حضرت چنین بود: اگر حقّی بوده، بیرون رود و آن را ادا نماید، و اگر نیاز و احتیاجی بوده و کسی را ندارد که در مورد آن حاجت به او رسیدگی کند، بیرون رود و نیاز خود را برطرف نماید، و شب را فقط در خانه خود بگذراند.(1)

روایت16.

تفسیر قمی: علی بن ابراهیم در تفسیر آیه «وَ اتَّقُوا الله رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ تِلْکَ حُدُودُ الله»، {و از خدا، پروردگارتان بترسید. آنان را از خانه هایشان بیرون مکنید، و بیرون نروند مگر آنکه مرتکب کار زشت آشکاری شده باشند. این است احکام الهی.} گوید: اگر مرد زنش را طلاق داد و حق رجوع داشت، جایز نیست او را از خانه بیرون کند، و همچنین برای زن هم حلال نیست که از خانه خارج شود. و معنای «فاحشه» در آیه این است که زن زنا کند یا نزد مردان رود. همچنین اگر با شوهرش بدزبانی کند، از قبیل«فاحشه» محسوب می شود، و اگر هرکدام از این کارها را کرد، برای مرد جایز است که بیرونش کند.(2)

روایت17.

تفسیر قمی: در تفسیر «وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَ»، {و زنان آبستن، مدّتشان این است که وضع حمل کنند.} گوید: زن مطلّقه باردار، عدّه اش تا زمانی است که وضع حمل کند، و اگر همان روزی که شوهرش طلاق داد وضع حمل کرد، پس از پاک شدن می تواند ازدواج کند، و اگر تا نُه ماه هم وضع حمل نکرد، حق ازدواج ندارد تا اینکه زایمان کند. و در تفسیر «أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ»، {همانجا که [خود] سکونت دارید، به قدر استطاعت خویش آنان را جای دهید.} گفت: مطلّقه ای که شوهرش حقّ رجوع به او را دارد، تا زمانی که در عدّه است، بر عهده مرد است که به او مسکن و نفقه دهد، و اگر باردار بود، تا زمانی که وضع حمل کند باید نفقه اش را بدهد.(3)

روایت18.

قرب الاسناد: ابن بُکَیر گفت: از امام صادق علیه السلام درباره زنی سؤال کردم که شوهرش مُرده است، آیا به حج برود؟ فرمود: بله، می تواند به حج رود و از خانه خارج گردد و از خانه ای به خانه دیگر نقل مکان کند.(4)

روایت19.

فقه الرضا علیه السلام: هر کس که زنش را پیش از دخول طلاق دهد، بر عهده زن نیست که از او عدّه نگاه دارد.(5)

ص: 186


1- . احتجاج 2 : 302
2- . تفسیر علی بن ابراهیم 2 : 374
3- . تفسیر علی بن ابراهیم 2 : 374
4- . قرب الاسناد : 78 ؛ رمز درج شده برای آن «لی» بود که اشتباه است.
5- . فقه الرضا : 32 ؛ رمزی برای آن درج نشده و به ذیل روایت پیشین ملحق شده بود، امّا «نوری» در مستدرک آن را جداگانه ذکر کرده، و ما هم مطابق مستدرک برای آن رمز قرار دادیم.

زَوْجُهَا هَلْ یَجُوزُ لَهَا أَنْ تَخْرُجَ فِی جَنَازَتِهِ أَمْ لَا التَّوْقِیعُ تَخْرُجُ فِی جَنَازَتِهِ وَ هَلْ یَجُوزُ لَهَا فِی عِدَّتِهَا أَنْ تَزُورَ قَبْرَ زَوْجِهَا أَمْ لَا التَّوْقِیعُ تَزُورُ قَبْرَ زَوْجِهَا وَ لَا تَبِیتُ عَنْ بَیْتِهَا وَ هَلْ یَجُوزُ لَهَا أَنْ تَخْرُجَ فِی قَضَاءِ حَقٍّ یَلْزَمُهَا أَمْ لَا تَبْرَحَ مِنْ بَیْتِهَا وَ هِیَ فِی عِدَّتِهَا التَّوْقِیعُ إِذَا کَانَ حَقٌّ خَرَجَتْ فِیهِ وَ قَضَتْهُ وَ إِنْ کَانَ لَهَا حَاجَةٌ وَ لَمْ یَکُنْ مَنْ یَنْظُرُ فِیهَا خَرَجَتْ لَهَا حَتَّی تَقْضِیَهَا وَ لَا تَبِیتُ إِلَّا فِی مَنْزِلِهَا(1).

«16»

فس، [تفسیر القمی] قال علی بن إبراهیم: فی قوله تعالی- وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ قال لا یحل لرجل أن یخرج امرأته إذا طلقها و کان له علیها رجعة من بیته و هی أیضا لا یحل لها أن تخرج من بیته و معنی الفاحشة أن تزنی أو تشرف علی الرجال و من الفاحشة أیضا السلاطة علی زوجها فإن فعلت شیئا من ذلک حل له أن یخرجها(2).

«17»

فس، [تفسیر القمی]: وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَ قال المطلقة الحاملة أجلها أن تضع ما فی بطنها إن وضعت یوم طلقها زوجها تتزوج إذا طهرت و إن لم تضع ما فی بطنها إلی تسعة أشهر لم تتزوج إلی أن تضع- أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ قال المطلقة التی للزوج علیها رجعة لها علیه سکنی و نفقة ما دامت فی العدة فإن کانت حاملا ینفق علیها حتی تضع حملها(3).

«18»

ب، [قرب الإسناد] مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِیدِ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الَّتِی یُتَوَفَّی زَوْجُهَا تَحُجُّ قَالَ نَعَمْ تَحُجُّ وَ تَخْرُجُ وَ تَنْتَقِلُ مِنْ مَنْزِلٍ إِلَی مَنْزِلٍ (4).

«19»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: کُلُّ مَنْ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَلَا عِدَّةَ عَلَیْهَا مِنْهُ (5).

ص: 186


1- 1. الاحتجاج ج 2 ص 302.
2- 2. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2 ص 374.
3- 3. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2 ص 374.
4- 4. قرب الإسناد ص 78 و کان الرمز( لی) و هو خطأ.
5- 5. فقه الرضا ص 32 و لم یوضع له رمز، بل الحق بذیل الحدیث السابق و لکن. المحدث النوریّ أخرجه عنه بمفرده فی المستدرک فوضعنا له الرمز تبعا له.

روایت20.

سرائر: از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت شده که درباره مردی که دختر نابالغی را طلاق می دهد که امثال او باردار نمی شوند، و با او دخول کرده باشد؛ یا زنی که یائسه شده و حائض نمی گردد و امثال او زایمان نمی کنند؛ فرمود: بر چنین زنی عدّه نیست؛ اگرچه با او دخول شده باشد.(1)

روایت21.

تفسیر عیاشی: از محمد بن مسلم و از زراره نقل است که گفتند: امام باقر علیه السلام فرمود: «قُرء» عبارت است از پاکی میان دو حیض.(2)

روایت22.

تفسیر عیاشی: زراره گفت: از «ربیعة الرأی» شنیدم که می گفت: از فتواهای من این است که «قُرء»هایی که خداوند در قرآن نام برده است، طهارت بین دو حیض باشد نه خودِ حیض. گوید: پس نزد امام باقر علیه السلام رفتم و سخن ربیعه را برای ایشان نقل نمودم، امام فرمود: دروغ گفته و آن را از رأی و فتوای خودش نگفته است، بلکه روایت آن از علی علیه السلام به او رسیده است. من گفتم: خداوند شما را سلامت بدارد، آیا علی علیه السلام اینگونه می فرمود؟ امام پاسخ داد: بله، ایشان می گفت که «قُرء» پاکی است، پس خون در این پاکی انباشته می گردد و بدن زن آن را جمع می کند و هرگاه وقتش رسید، آن را با فشار بیرون می دهد. گفتم: خداوند شما را به سلامت بدارد! مردی زنش را در حال پاکی، بدون جماع و با حضور دو شاهد عادل طلاق داده است. فرمود: هرگاه زن وارد حیض سوم شد، عدّه اش تمام است و برای شوهرها ازدواج با او حلال است. گوید: گفتم: اهل عراق از علی علیه السلام روایت می کنند که ایشان می فرمود: تا وقتی که زن از حیض سوم غسل نکرده باشد، هنوز مرد برای رجوع به او سزاوارتر است. فرمود: دروغ گفته اند. علی علیه السلام می فرمود: هرگاه زن خونِ حیض سوم را دید، عدّه اش تمام است.(3)

و در روایت ربیعة الرأی آمده است: آن مرد نمی تواند به زن مطلّقه خود رجوع کند و قُرْء، به معنای پاکی ما بین دو حیض است و آن زن تا غسل حیض سوم را انجام ندهد، نمی تواند ازدواج کند. پس اگر مبنا را بر این قرار دهی که قُرء به معنای مابین دو حیض می باشد، اقراء (سه پاکی) مساوی با سه ماه می باشد. پس اگر آن زن، از جمله زنانی است که حیض منظم ندارند و در یک ماه، چند بار و در ماه دیگر، یک بار حیض می شوند، باید به مدت سه ماه، عده زن مستحاضه نگهدارد؛ و اگر از جمله زنانی است که حیض منظمی دارند و هر ماه یک حیض می بیند، مابین دو حیض برای او یک ماه حساب می شود که همان قُرء می باشد. (4)

ص: 187


1- . سرائر : 482 ؛ رمز درج شده برای آن «ضا» بود که اشتباه است.
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 114
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 114
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 114
«20»

سر، [السرائر] جَمِیلُ بْنُ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام: فِی الرَّجُلِ یُطَلِّقُ الصَّبِیَّةَ الَّتِی لَمْ تَبْلُغْ- لَا تَحْمِلُ مِثْلُهَا وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ بِهَا أَوِ الْمَرْأَةَ الَّتِی قَدْ یَئِسَتْ مِنَ الْمَحِیضِ وَ ارْتَفَعَ طَمْثُهَا وَ لَا تَلِدُ مِثْلُهَا قَالَ لَیْسَ عَلَیْهَا عِدَّةٌ وَ إِنْ دَخَلَ بِهَا(1).

«21»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ عَنْ زُرَارَةَ قَالا قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: الْقُرْءُ مَا بَیْنَ الْحَیْضَتَیْنِ (2).

«22»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَمِعْتُ رَبِیعَةَ الرَّأْیِ وَ هُوَ یَقُولُ إِنَّ مِنْ رَأْیِی أَنَّ الْأَقْرَاءَ الَّتِی سَمَّی اللَّهُ فِی الْقُرْآنِ إِنَّمَا هِیَ الطُّهْرُ فِیمَا بَیْنَ الْحَیْضَتَیْنِ وَ لَیْسَ بِالْحَیْضِ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَحَدَّثْتُهُ بِمَا قَالَ رَبِیعَةُ فَقَالَ کَذَبَ وَ لَمْ یَقُلْ بِرَأْیِهِ وَ إِنَّمَا بَلَغَهُ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ أَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقُولُ ذَلِکَ قَالَ نَعَمْ کَانَ یَقُولُ إِنَّمَا الْقُرْءُ الطُّهْرُ فَتُقْرَأُ فِیهِ الدَّمُ فَتَجْمَعُهُ فَإِذَا جَاءَتْ قَذَفَتْهُ قُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ رَجُلٌ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ طَاهِراً مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ بِشَهَادَةِ عَدْلَیْنِ قَالَ إِذَا دَخَلَتْ فِی الْحَیْضَةِ الثَّالِثَةِ فَقَدِ انْقَضَتْ عِدَّتُهَا وَ حَلَّتْ لِلْأَزْوَاجِ قَالَ قُلْتُ إِنَّ أَهْلَ الْعِرَاقِ یَرْوُونَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ هُوَ أَحَقُّ بِرَجْعَتِهَا مَا لَمْ تَغْتَسِلْ مِنَ الْحَیْضَةِ الثَّالِثَةِ فَقَالَ کَذَبُوا قَالَ وَ کَانَ یَقُولُ عَلِیٌّ علیه السلام إِذَا رَأَتِ الدَّمَ مِنَ الْحَیْضَةِ الثَّالِثَةِ فَقَدِ انْقَضَتْ عِدَّتُهَا(3).

وَ فِی رِوَایَةِ رَبِیعَةِ الرَّأْیِ: وَ لَا سَبِیلَ لَهُ عَلَیْهَا وَ إِنَّمَا الْقُرْءُ مَا بَیْنَ الْحَیْضَتَیْنِ وَ لَیْسَ لَهَا أَنْ تَتَزَوَّجَ حَتَّی تَغْتَسِلَ مِنَ الْحَیْضَةِ الثَّالِثَةِ فَإِنَّکَ إِذَا نَظَرْتَ فِی ذَلِکَ لَمْ تَجِدِ الْأَقْرَاءَ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ فَإِذَا کَانَتْ لَا تَسْتَقِیمُ مِمَّا تَحِیضُ فِی الشَّهْرِ مِرَاراً وَ فِی الشَّهْرِ مَرَّةً کَانَ عِدَّتُهَا عِدَّةَ الْمُسْتَحَاضَةِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ إِنْ کَانَتْ تَحِیضُ حَیْضاً مُسْتَقِیماً فَهُوَ فِی کُلِّ شَهْرٍ حَیْضَةٌ بَیْنَ کُلِّ حَیْضَتَیْنِ شَهْرٌ وَ ذَلِکَ الْقُرْءُ(4).

ص: 187


1- 1. السرائر ص 482 و کان الرمز( ضا) و هو خطاء.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 114.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 114.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 114.

روایت23.

ابوبصیر گفت: عدّه زنی که حائض می شود و عادت منظم دارد، سه قُرء است و آن سه حیض می باشد.

و احمد بن محمد گفت: قُرء یعنی پاکی، که خون در آن جمع می شود و وقتی حیض آمد، خون را بیرون می دهد.(1)

روایت24.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم گفت: از امام باقر علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که زنش را طلاق داده است، چه وقت زن از او بائن می گردد؟ فرمود: وقتی که خون حیض سوم شروع شود.(2)

روایت25.

تفسیر عیاشی: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که در تفسیر آیه «وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ الله فِی أَرْحامِهِنَ»، {و زنانِ طلاق داده شده، باید مدّتِ سه پاکی انتظار کشند، و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، برای آنان روا نیست که آنچه را خداوند در رَحِم آنان آفریده، پوشیده دارند.} فرمود: یعنی برای زن جایز نیست که اگر طلاق داده شد و باردار بود، در حالی که شوهر از آن آگاهی ندارد، باردار بودن خود را مخفی کند، و تا وقتی که از آن شکم زایمان نکرده است، شوهرش به او سزاوارتر است.(3)

روایت26.

تفسیر عیاشی: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: زن مطلّقه با اوّلین قطره از خون حیض سوم، عدّه اش تمام می شود.(4)

روایت27.

تفسیر عیاشی: عبدالرحمن بن ابی عبدالله از امام صادق علیه السلام روایت کرد که ایشان درباره زنی که شوهرش طلاقش داده است و اینکه چه زمانی زن نسبت به خود اختیار کامل دارد؟! فرمود: هرگاه خونِ حیض سوم را دید، بائن می گردد.(5)

روایت28.

زراره گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: «اَقراء» یعنی پاکی ها. و فرمود: قُرء، فاصله بین دو حیض است.(6)

روایت29.

تفسیر عیاشی: ابوبکر حضرمی، از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود: چون آیه «وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً» نازل شد، زنان آمدند و آمدبا رسول الله صلی الله علیه و آله بحث کردند و گفتند: ما این مقدار صبر نمی کنیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: (پیش از بعثت من)، اگر زنی از شما، شوهر خود را از دست می داد، پشکلی را به پشت خود در اتاقکی در خدر «پرده سرا»، می انداخت و چون یک سال از آن روز سپری می شد، آن پشکل را برمی داشت و تکه تکه می کرد و با آن، بر چشمانش سرمه می کشید و سپس ازدواج می کرد. پس خداوند، انتظار هشت ماه را از دوش شما برداشته است.(7)

ص: 188


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 115
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 115
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 115
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 115
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 115
6- . تفسیر عیّاشی 1 : 115
7- . تفسیر عیّاشی 1 : 115
«23»

قَالَ ابْنُ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: عِدَّةُ الَّتِی تَحِیضُ وَ یَسْتَقِیمُ حَیْضُهَا ثَلَاثَةُ أَقْرَاءٍ وَ هِیَ ثَلَاثُ حِیَضٍ.

و قال أحمد بن محمد القرء هو الطهر إنما یقرأ فیه الدم حتی إذا جاء الحیض دفعتها(1).

«24»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام فِی رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ مَتَی تَبِینُ مِنْهُ قَالَ حِینَ یَطْلُعُ الدَّمُ مِنَ الْحَیْضَةِ الثَّالِثَةِ(2).

«25»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَ یَعْنِی لَا یَحِلُّ لَهَا أَنْ تَکْتُمَ الْحَمْلَ إِذَا طُلِّقَتْ وَ هِیَ حُبْلَی وَ الزَّوْجُ لَا یَعْلَمُ بِالْحَمْلِ فَلَا یَحِلُّ لَهَا أَنْ تَکْتُمَ حَمْلَهَا وَ هُوَ أَحَقُّ بِهَا فِی ذَلِکَ الْحَمْلِ مَا لَمْ تَضَعْ (3).

«26»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: الْمُطَلَّقَةُ تَبِینُ عِنْدَ أَوَّلِ قَطْرَةٍ مِنَ الْحَیْضَةِ الثَّالِثَةِ(4).

«27»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الْمَرْأَةِ إِذَا طَلَّقَهَا زَوْجُهَا مَتَی تَکُونُ أَمْلَکَ بِنَفْسِهَا قَالَ إِذَا رَأَتِ الدَّمَ مِنَ الْحَیْضَةِ الثَّالِثَةِ فَقَدْ بَانَتْ (5).

«28»

قَالَ زُرَارَةُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: الْأَقْرَاءُ هِیَ الْأَطْهَارُ وَ قَالَ الْقُرْءُ مَا بَیْنَ الْحَیْضَتَیْنِ (6).

«29»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ- وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً جِئْنَ النِّسَاءُ یُخَاصِمْنَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قُلْنَ لَا نَصْبِرُ فَقَالَ لَهُنَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَتْ إِحْدَاکُنَّ إِذَا مَاتَ زَوْجُهَا أَخَذَتْ بَعْرَةً فَأَلْقَتْهَا خَلْفَهَا فِی دُوَیْرِهَا فِی خِدْرِهَا ثُمَّ قَعَدَتْ فَإِذَا کَانَ مِثْلُ ذَلِکَ الْیَوْمِ مِنَ الْحَوْلِ أَخَذَتْهَا فَفَتَّتْهَا ثُمَّ اکْتَحَلَتْ بِهَا ثُمَّ تَزَوَّجَتْ فَوَضَعَ اللَّهُ عَنْکُنَّ ثَمَانِیَةَ أَشْهُرٍ(7).

ص: 188


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 115.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 115.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 115.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 115.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 115.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 115.
7- 7. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 115.

روایت30.

تفسیر عیاشی: عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرد: از ایشان شنیدم، در مورد زنی که شوهرش مُرده و با او تماسی نداشته است می فرمود: زن نباید ازدواج کند تا وقتی که چهار ماه و ده روز عدّه زن شوهرمُرده را نگاه دارد.(1)

روایت31.

تفسیر عیاشی: ابوبصیر از امام باقر علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره آیه «مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْراجٍ»، {آنان را تا یک سال بهره مند سازند و [از خانه شوهر] بیرون نکنند.} سؤال کردم، فرمود: این آیه توسط آیه «یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً»، {[همسران] چهار ماه و ده روز انتظار می برند.} و نیز آیه میراث نسخ شده است.(2)

روایت32.

تفسیر عیاشی: عبدالله بن سنان از پدرش نقل کرد که گفت: از امام صادق علیه السلام در مورد آیه «لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً»، {ولی با آنان قول و قرار پنهانی مگذارید، مگر آنکه سخنی پسندیده بگویید.} سؤال کردم، فرمود: یعنی درخواست حلال. «وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ»، {و به عقد زناشویی تصمیم مگیرید، تا زمان مقرر به سرآید.} آیا اینگونه نیست که پیش از تمام شدن عدّه، مرد به زن می گوید: وعده تو خانه فلانی است، آنگاه از او می خواهد که وقتی عدّه اش تمام شد، خودش زودتر به آنجا نرود. گفتم: پس آیه «إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً»، {مگر آنکه سخنی پسندیده بگویید.} چیست؟ فرمود: درخواست حلال است بدون قصد به عقد نکاح «حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ».(3)

روایت33.

و در روایت رفاعه از آن حضرت علیه السلام آمده است: «قَوْلًا مَعْرُوفاً»، {سخن پسندیده.} یعنی حرف خیر بزنی.(4)

روایت34.

تفسیر عیاشی: در روایت ابوبصیر از آن حضرت علیه السلام آمده است که در توضیح «لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا»، {ولی با آنان قول و قرار پنهانی مگذارید.} فرمود: یعنی مردی که پیش از تمام شدن عدّه به زن می گوید: با تو در خانه فلان وعده می گذارم، برای آنکه از آنان رفتار ناشایست سر بزند.(5)

روایت35.

تفسیر عیاشی: در روایت عبدالله بن سنان آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: آن، کلامی است که مرد پیش از تمام شدن عدّه به زن بگوید: وعده تو در خانه ابوفلانی است، آنگاه از او بخواهد که وقتی عدّه اش تمام شد، خودش زودتر نزد آن مرد نرود.(6)

ص: 189


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 121
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 122
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 122
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 122
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 122
6- . تفسیر عیّاشی 1 : 123
«30»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: فِی امْرَأَةٍ تُوُفِّیَ عَنْهَا زَوْجُهَا لَمْ یَمَسَّهَا قَالَ لَا تَنْکِحُ حَتَّی تَعْتَدَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً عِدَّةَ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا(1).

«31»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْراجٍ قَالَ مَنْسُوخَةٌ نَسَخَتْهَا- یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً وَ نَسَخَتْهَا آیَةُ الْمِیرَاثِ (2).

«32»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً قَالَ هُوَ طَلَبُ الْحَلَالِ- وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ أَ لَیْسَ یَقُولُ الرَّجُلُ لِلْمَرْأَةِ قَبْلَ

أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا مَوْعِدُکِ بَیْتُ فُلَانٍ ثُمَّ یَطْلُبُ إِلَیْهَا أَلَّا تَسْبِقَهُ بِنَفْسِهَا إِذَا انْقَضَتْ عِدَّتُهَا قُلْتُ فَقَوْلُهُ إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً قَالَ هُوَ طَلَبُ الْحَلَالِ فِی غَیْرِ أَنْ یَعْزِمَ عُقْدَةَ النِّکَاحِ- حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ (3).

«33»

وَ فِی خَبَرِ رِفَاعَةَ عَنْهُ علیه السلام: قَوْلًا مَعْرُوفاً قَالَ تَقُولُ خَیْراً(4).

«34»

شی، [تفسیر العیاشی] وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی بَصِیرٍ عَنْهُ علیه السلام: لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا قَالَ هُوَ الرَّجُلُ یَقُولُ لِلْمَرْأَةِ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا أُوعِدُکِ بَیْتَ أَبِی فُلَانٍ أُوعِدُکِ بَیْتَ فُلَانٍ لِتَرْفُثَ وَ یَرْفُثَ مَعَهَا(5).

«35»

شی، [تفسیر العیاشی] وَ فِی رِوَایَةِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: هُوَ قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا مَوْعِدُکِ بَیْتُ أَبِی فُلَانٍ ثُمَّ یَطْلُبُ إِلَیْهَا أَلَّا تَسْبِقَهُ بِنَفْسِهَا إِذَا انْقَضَتْ عِدَّتُهَا(6).

ص: 189


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 121.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 122.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 122.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 122.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 122.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 123.

روایت36.

تفسیر عیاشی: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که در توضیح «وَلکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً»، {ولی با آنان قول و قرار پنهانی مگذارید، مگر آنکه سخنی پسندیده بگویید.} فرمود: زنی که در عدّه است، به او سخن زیبایی می گویی تا او را به خودت مایل سازی، و نمی گویی من فلان کار و فلان کار قبیح جنسی و هر امر قبیحی را انجام می دهم.(1)

روایت37.

تفسیر عیاشی: مَسعَدَة بن صدقه از امام صادق علیه السلام روایت کرد که در توضیح آیه «إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً»، {مگر آنکه سخنی پسندیده بگویید.} فرمود: مرد خطاب به زن که در دوره عده­اش به سر می­برد می­گوید: ای خانم! من بسیار دوست دارم تو را شادمان کنم و زمانی که دوره عده­ات تمام شود، ان شاء الله از خاطر من نخواهی رفت، پس خودت از من پیشی نگیر! این امر باید بدون اقدام به اجرای صیغه عقد ازدواج صورت گیرد.(2)

روایت38.

تفسیر عیاشی: امام باقر علیه السلام روایت کرد و گفت: به ایشان گفتم: فدایت گردم، چگونه است که عدّه مطلّقه سه حیض یا سه ماه است و عدّه زن شوهر مُرده چهار ماه و ده روز؟! فرمود: اینکه عدّه مطلّقه سه قُرء شده، به خاطر استبراء رحِم از فرزند است؛ و امّا در مورد عدّه زن شوهر مُرده، خداوند شرطی را به نفع زنان و شرطی را بر علیه آنان قرار داده و در آنچه برایشان شرط کرده و آنچه بر علیه شان شرط کرده، ستمی روا نداشته است. شرطی که به نفعشان گذاشته آن است که در ایلاء، به مردان چهار ماه فرصت داده و می فرماید: «لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ»، {برای کسانی که به ترک همخوابگی با زنان خود، سوگند می خورند [ایلاء]، چهار ماه انتظار [و مهلت] است.} پس ایلاء برای هیچ مردی بیش از چهار ماه جایز نیست، زیرا خداوند تبارک و تعالی می داند که نهایت صبر و طاقت زن نسبت به مرد چهار ماه است؛ امّا شرطی که بر علیه آنها گذاشته این است که به آنها امر فرموده تا اگر زنی شوهرش مرد، چهار ماه عدّه نگاه دارد، پس چیزی را که برای زن در حال حیات شوهرش قرار داده بود، هنگام مرگ شوهر از او گرفته است.(3)

روایت39.

تفسیر عیاشی: معاویة بن عمّار گفت: از آن حضرت در مورد آیه «وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ»، {و کسانی از شما که مرگشان فرا می رسد، و همسرانی بر جای می گذارند، [باید] برای همسران خویش وصیّت کنند که آنان را تا یک سال بهره مند سازند و [از خانه شوهر] بیرون نکنند.} سؤال کردم؛ فرمود: این آیه توسط آیه «یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً» {[همسران] چهار ماه و ده روز انتظار می برند.} و آیه میراث نسخ شده است.(4)

ص: 190


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 123
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 123
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 122
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 129
«36»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ: فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً قَالَ الْمَرْأَةُ فِی عِدَّتِهَا تَقُولُ لَهَا قَوْلًا جَمِیلًا تُرَغِّبُهَا فِی نَفْسِکَ وَ لَا تَقُولُ إِنِّی أَصْنَعُ کَذَا وَ أَصْنَعُ کَذَا الْقَبِیحَ مِنَ الْأَمْرِ فِی الْبُضْعِ وَ کُلَّ أَمْرٍ قَبِیحٍ (1).

«37»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً قَالَ یَقُولُ الرَّجُلُ لِلْمَرْأَةِ وَ هِیَ فِی عِدَّتِهَا یَا هَذِهِ مَا أَحَبَّ لِی مَا أَسَرَّکِ وَ لَوْ قَدْ مَضَی عِدَّتُکِ لَا تَفُوتِی [تَفُوتِینِی] إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَلَا تَسْبِقِینِی بِنَفْسِکِ وَ هَذَا کُلُّهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکَاحِ (2).

«38»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کَیْفَ صَارَتْ عِدَّةُ الْمُطَلَّقَةِ ثَلَاثَ حِیَضٍ أَوْ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ صَارَتْ عِدَّةُ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَقَالَ أَمَّا عِدَّةُ الْمُطَلَّقَةِ ثَلَاثَةُ قُرُوءٍ فَلِاسْتِبْرَاءِ الرَّحِمِ مِنَ الْوَلَدِ وَ أَمَّا عِدَّةُ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا فَإِنَّ اللَّهَ شَرَطَ لِلنِّسَاءِ شَرْطاً وَ شَرَطَ عَلَیْهِنَّ شَرْطاً فَلَمْ یَجُرْ فِیمَا شَرَطَ لَهُنَّ وَ لَمْ یَجُرْ فِیمَا شَرَطَ عَلَیْهِنَّ أَمَّا مَا شَرَطَ لَهُنَّ فَفِی الْإِیلَاءِ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ إِذْ یَقُولُ لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَلَمْ یُجِزْ لِأَحَدٍ أَکْثَرَ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ لِعِلْمِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنَّهَا غَایَةُ صَبْرِ الْمَرْأَةِ مِنَ الرَّجُلِ وَ أَمَّا مَا شَرَطَ عَلَیْهِنَّ فَإِنَّهُ أَمَرَهَا أَنْ تَعْتَدَّ إِذَا مَاتَ زَوْجُهَا أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ فَأَخَذَ لَهُ مِنْهَا عِنْدَ مَوْتِهِ مَا أَخَذَ مِنْهَا لَهَا فِی حَیَاتِهِ (3).

«39»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ قَالَ مَنْسُوخَةٌ نَسَخَتْهَا آیَةُ- یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً وَ نَسَخَتْهَا آیَةُ الْمِیرَاثِ (4).

ص: 190


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 123.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 123.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 122.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 129.

روایت40.

تفسیر عیاشی: از آن حضرت در مورد آیه «وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْراجٍ»، {و کسانی از شما که مرگشان فرا می رسد، و همسرانی بر جای می گذارند، [باید] برای همسران خویش وصیّت کنند که آنان را تا یک سال بهره مند سازند و [از خانه شوهر] بیرون نکنند.} سؤال کردم، فرمود: این آیه نسخ شده است. گفتم: چگونه؟ فرمود: در گذشته وقتی مَرد فوت می کرد، تا یک سال از اصل مالش برای همسرش خرج نموده و سپس بدون میراث بیرونش می کردند. آنگاه آیه «یک چهارم» و «یک هشتم» نازل شد، و برای زن از نصیب خودش خرج می شود.(1)

روایت41.

تفسیر نعمانی: با اسناد گذشته در کتاب القرآن از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده است که فرمود: عدّه در زمان جاهلیت برای زن یک سال تمام بود، و هرگاه مَرد فوت می کرد زن، چیزی مثل پشکل - سرگین - شتر یا چیزی شبیه آن را پشت سر خود می­انداخت و می گفت: شوهر از این هم نزد من ناچیزتر است، نه سُرمه می کشم و نه شانه می زنم و نه عطر استعمال می کنم و تا یک سال ازدواج نمی کنم. پس او را از خانه بیرون نمی کردند، بلکه تا یک سال از تَرَکه شوهرش برای او خرج می کردند. پس خداوند در اول ظهور اسلام، آیه «وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْراجٍ»، {و کسانی از شما که مرگشان فرا می رسد، و همسرانی بر جای می گذارند، [باید] برای همسران خویش وصیّت کنند که آنان را تا یک سال بهره مند سازند و [از خانه شوهر] بیرون نکنند.} را نازل فرمود، و وقتی اسلام تقویت شد، خداوند آیه «وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ...»، {و کسانی از شما که مرگشان فرا می رسد، و همسرانی بر جای می گذارند، [باید] برای همسران خویش وصیّت کنند که آنان را تا یک سال بهره مند سازند و [از خانه شوهر] بیرون نکنند. پس اگر بیرون بروند، در آنچه آنان به طور پسندیده درباره خود انجام دهند، گناهی بر شما نیست.} را نازل کرد .

روایت42.

ابن قولویه به نقل از سعد بن عبدالله با اسناد از آن حضرت علیه السلام، مثل این روایت را آورده است.

روایت43.

نوادر الراوندی: با اِسناد به امام موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام فرمود: امّ کلثوم دخترِ علی علیه السلام، وقتی شوهرش عمر بن خطاب مُرد، در زمان عدّه، نزد آن حضرت آمد، زیرا در دارالاماره بود.(2)

روایت44.

و با همین اِسناد گفت: علی علیه السلام فرمود: اگر مرد چهار زن داشت و یکی از آنها را طلاق داد، تا عدّه آن زن تمام نشده است، مرد حق ندارد ازدواج کند.(3)

روایت45.

و آن حضرت علیه السلام درباره مردی که زنی داشت و طلاقش داد فرمود: تا عدّه آن زن تمام نشده، مرد حق ندارد با خواهر، ص: 191


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 129
2- . نوادر راوندی : 38
3- . نوادر الراوندیّ : 53
«40»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْراجٍ قَالَ هِیَ مَنْسُوخَةٌ قُلْتُ وَ کَیْفَ کَانَتْ قَالَ کَانَ الرَّجُلُ إِذَا مَاتَ أُنْفِقَ عَلَی امْرَأَتِهِ مِنْ صُلْبِ الْمَالِ حَوْلًا ثُمَّ أُخْرِجَتْ بِلَا مِیرَاثٍ ثُمَّ نَسَخَتْهَا آیَةُ الرُّبُعِ وَ الثُّمُنِ فَالْمَرْأَةُ یُنْفَقُ عَلَیْهَا مِنْ نَصِیبِهَا(1).

«41»

تَفْسِیرُ النُّعْمَانِیِّ، بِالْإِسْنَادِ الَّذِی مَرَّ فِی کِتَابِ الْقُرْآنِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْعِدَّةَ کَانَتْ فِی الْجَاهِلِیَّةِ عَلَی الْمَرْأَةِ سَنَةً کَامِلَةً وَ کَانَ إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ أَلْقَتِ الْمَرْأَةُ خَلْفَ ظَهْرِهَا شَیْئاً بَعْرَةً وَ مَا جَرَی مَجْرَاهَا ثُمَّ قَالَتْ الْبَعْلُ أَهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ هَذِهِ فَلَا أَکْتَحِلُ وَ لَا أَمْتَشِطُ وَ لَا أَتَطَیَّبُ وَ لَا أَتَزَوَّجُ سَنَةً فَکَانُوا لَا یُخْرِجُونَهَا مِنْ بَیْتِهَا بَلْ یُجْرُونَ عَلَیْهَا مِنْ تَرِکَةِ زَوْجِهَا سَنَةً فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی فِی أَوَّلِ الْإِسْلَامِ- وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْراجٍ فَلَمَّا قَوِیَ الْإِسْلَامُ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی- وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ الْآیَةَ.

«42»

وَ رَوَاهُ ابْنُ قُولَوَیْهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بِإِسْنَادِهِ عَنْهُ علیه السلام: مِثْلَهُ.

«43»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: أَتَتْ عَلِیّاً علیه السلام ابْنَتُهُ أُمُّ کُلْثُومٍ فِی عِدَّتِهَا حِینَ مَاتَ زَوْجُهَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ لِأَنَّهَا کَانَتْ فِی دَارِ الْإِمَارَةِ(2).

«44»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: إِذَا کَانَ لِلرَّجُلِ أَرْبَعُ نِسْوَةٍ فَطَلَّقَ إِحْدَاهُنَّ لَا یَتَزَوَّجُ حَتَّی یَنْقَضِیَ عِدَّةُ الَّتِی طَلَّقَ (3).

«45»

وَ قَالَ علیه السلام: فِی رَجُلٍ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ فَطَلَّقَهَا لَیْسَ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ أُخْتَهَا

ص: 191


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 129.
2- 2. نوادر الراوندیّ ص 38.
3- 3. نوادر الراوندیّ: 53.

عمّه و خاله او ازدواج کند.(1)

روایت46.

و درباره مردی که کنیزش زنا می کند فرمود: تا کنیز را استبراء نکرده است، نباید با او نزدیکی کند.(2)

روایت47.

و آن حضرت علیه السلام درباره مردی که زنی داشته که به شُبهه یا زنا از مرد دیگری باردار شده است، فرمود: نباید با او نزدیکی کند تا معلوم شود که باردار است یا نه.(3)

روایت48.

کتاب الغایات: محمد بن سلیمان دیلمی از امام باقر علیه السلام روایت کرد و گفت: گفتم: چگونه است که عدّه زن مطلّقه سه حیض یا سه ماه است، ولی عده زن شوهر مُرده چهار ماه؟! فرمود: سه قُرء بودن عدّه مطلّقه، برای استبراء رحم از بچه است، اما دلیل این که عده زنی که شوهرش از دنیا رفته، چهار ماه و ده روز می باشد، این است که خداوند شرطی را به نفع زنان و شرطی را به ضرر آنان قرار داده است و در این دو شرط، هیچ گناهی نسبت به آنان مرتکب نشده است. آن شرطی که به نفع زنان می باشد، این است که انتظار آنها در ایلاء (این که مرد سوگند یاد کند که با زن خود آمیزش نکند) چهار ماه است. خداوند می فرماید: «لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ»، {برای کسانی که به ترک همخوابگی با زنان خود، سوگند می خورند [ایلاء]، چهار ماه انتظار [و مهلت] است.} پس برای کسی، ایلاء بیش از چهار ماه جایز نیست، زیرا خداوند تبارک و تعالی نهایتِ صبر زن نسبت به مرد را می داند. امّا چیزی که بر علیه آنان شرط کرده این است که به زن امر فرموده تا اگر شوهرش مُرد، چهار ماه از وی عدّه نگاه دارد، بنابراین خداوند چیزی را که در زمان حیات شوهر، هنگام ایلاءِ مرد برای زن قرار داده بود، در زمان مرگ شوهر از زن خواسته است، و خداوند ده روز را در بحثِ عدّه، همراه با چهار ماه نیاورد.(4)

روایت49.

از امام رضا علیه السلام مثل روایت قبلی نقل شده، با این اضافه: پس امام فرمود: خداوند می دانست که نهایت صبر زن در ترک جماع، چهار ماه است؛ از این رو چهار ماه را بر او و برای او واجب فرمود.(5)

ص: 192


1- . نوادر راوندی : 53
2- . نوادر راوندی : 53
3- . نوادر راوندی : 53
4- . کتاب الغایات : 87
5- . کتاب الغایات : 88

وَ لَا عَمَّتَهَا وَ لَا خَالَتَهَا حَتَّی تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا(1).

«46»

وَ قَالَ: فِی الرَّجُلِ تَزْنِی أَمَتُهُ- لَا یَقْرَبُهَا حَتَّی یَسْتَبْرِئَهَا(2).

«47»

وَ قَالَ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ لَهُ امْرَأَةٌ فَحَبِلَتْ مِنْ غَیْرِهِ بِشُبْهَةٍ أَوْ زِنًا- لَا یَقْرَبُهَا حَتَّی یَتَبَیَّنَ أَنَّهَا حَامِلٌ أَمْ لَا(3).

«48»

کِتَابُ الْغَایَاتِ، مُحَمَّدُ بْنُ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیُّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ کَیْفَ صَارَتْ عِدَّةُ الْمُطَلَّقَةِ ثَلَاثَ حِیَضٍ أَوْ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ عِدَّةُ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ فَقَالَ أَمَّا عِدَّةُ الْمُطَلَّقَةِ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ فَلِاسْتِبْرَاءِ الرَّحِمِ مِنَ الْوَلَدِ وَ أَمَّا عِدَّةُ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا فَإِنَّ اللَّهَ شَرَطَ لِلنِّسَاءِ شَرْطاً وَ شَرَطَ عَلَیْهِنَّ شَرْطاً فَلَمْ یُحَابِهِنَّ فِیمَا شَرَطَ لَهُنَّ وَ لَمْ یَجُرْ فِیمَا شَرَطَ عَلَیْهِنَّ أَمَّا مَا شَرَطَ لَهُنَّ فِی الْإِیلَاءِ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ إِذْ یَقُولُ لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَلَا یَجُوزُ لِأَحَدٍ أَکْثَرُ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فِی الْإِیلَاءِ لِعِلْمِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی غَایَةَ صَبْرِ الْمَرْأَةِ مِنَ الرَّجُلِ وَ أَمَّا مَا شَرَطَ عَلَیْهِنَّ فَإِنَّهُ أَمَرَهَا أَنْ تَعْتَدَّ إِذَا مَاتَ عَنْهَا زَوْجُهَا مِنْهُ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ فَأَخَذَ مِنْهَا لَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ مَا أَخَذَ مِنْهَا فِی حَیَاتِهِ عِنْدَ إِیلَائِهِ وَ لَمْ یَذْکُرِ الْعَشَرَةَ الْأَیَّامِ فِی الْعِدَدِ- [الْعِدَّةِ] مَعَ الْأَرْبَعَةِ الْأَشْهُرِ(4).

«49»

وَ رَوَی أَبُو سُمَیْنَةَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الزَّیَّاتُ عَنِ ابْنِ أَسْلَمَ عَنْ رَجُلٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام: مِثْلَ ذَلِکَ وَ زَادَ فِی الْحَدِیثِ فَقَالَ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ غَایَةَ صَبْرِ الْمَرْأَةِ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ فِی تَرْکِ الْجِمَاعِ فَمِنْ ثَمَّ أَوْجَبَهُ عَلَیْهَا وَ لَهَا(5).

ص: 192


1- 1. نوادر الراوندیّ ص 53.
2- 2. نوادر الراوندیّ ص 53.
3- 3. نوادر الراوندیّ ص 53.
4- 4. کتاب الغایات: 87.
5- 5. کتاب الغایات: 88.

ابواب آزاد کردن بنده، تدبیر و مکاتبه

باب اول : فضیلت آزاد کردن بنده

آیات

- وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ... وَ فِی الرِّقابِ.(1)

{و مال [خود] را با وجودِ دوست داشتنش... در [راهِ آزاد کردن] بندگان بدهد.}

- فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ * فَکُّ رَقَبَةٍ.(2)

{و [لی] نخواست از گردنه [عاقبت نگری] بالا رَوَد! * و تو چه دانی که آن گردنه [سخت] چیست؟ * بنده ای را آزادکردن.}

روایات

روایت1.

امالی صدوق: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: کسی که یک بنده مؤمن آزاد کند، خداوند خانه ای در بهشت برایش می سازد.(3)

روایت2.

خصال: سماعه از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: چهار کَس هستند که خداوند عزوجل در روز قیامت به آنها نظر می کند: کسی که از شخص پشیمانی درگذرد، یا به فریاد مصیبت زده ای برسد، یا بنده ای آزاد کند و یا به شخص مجرّدی زن بدهد.(4)

روایت3.

خصال: در سفارش­های پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام این بود: ای علی، برای چهار چیز چانه زنی نکن: در خریدن قربانی، کفن، بنده و کرایه کردن مرکب به سوی مکّه.(5)

روایت4.

معانی الاخبار ، خصال: در روایت ابوذر آمده است که از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال شد: کدام برده ها بهترند؟ فرمود:

ص: 193


1- . بقره / 177
2- . بلد / 11- 12
3- . امالی صدوق : 552
4- . خصال 1 : 152
5- . خصال 1 : 167

أبواب العتق و التدبیر و المکاتبة

باب 1 فضل العتق

الآیات

البقرة: وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ إلی قوله وَ فِی الرِّقابِ (1)

البلد: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ- وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ- فَکُّ رَقَبَةٍ(2).

الأخبار

«1»

لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ وَ الْکِنَانِیِّ مَعاً عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَعْتَقَ نَسَمَةً مُؤْمِنَةً بَنَی اللَّهُ لَهُ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ(3).

«2»

ل، [الخصال] حَمْزَةُ الْعَلَوِیُّ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَرْبَعَةٌ یَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنْ أَقَالَ نَادِماً أَوْ أَغَاثَ لَهْفَانَ أَوْ أَعْتَقَ نَسَمَةً أَوْ زَوَّجَ عَزَباً(4).

«3»

ل، [الخصال]: فِیمَا أَوْصَی بِهِ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلِیّاً علیه السلام یَا عَلِیُّ لَا تُمَاکِسْ فِی أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ فِی شِرَاءِ الْأُضْحِیَّةِ وَ الْکَفَنِ وَ النَّسَمَةِ وَ الْکِرَی إِلَی مَکَّةَ(5).

«4»

مع، [معانی الأخبار] ل، [الخصال] فِی خَبَرِ أَبِی ذَرٍّ: أَنَّهُ سُئِلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَیُّ الرِّقَابِ أَفْضَلُ قَالَ:

ص: 193


1- 1. سورة البقرة: 177.
2- 2. سورة البلد: 11- 12.
3- 3. أمالی الصدوق ص 552.
4- 4. الخصال ج 1 ص 152.
5- 5. الخصال ج 1 ص 167.

آن که قیمتش بیشتر، و نزد خویشان خود عزیزتر باشد.(1)

روایت5.

امالی شیخ طوسی: ابوقِلابه از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرد که فرمود: کسی که بنده ای آزاد کند، آن بنده، فدیه آزادی­اش از آتش است. هر عضو از آن بنده، فدیه عضو برابر آن در آزاد کننده است.(2)

روایت6.

امالی شیخ طوسی: حکم بن ابونعیم گفت: از فاطمه دختر علی علیه السلام شنیدم که از پدرش حدیث می کرد که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که بنده مؤمنی را آزاد کند، برابر هر عضوی از آن بنده، آزادیِ همان عضو از خودش از آتش است.(3)

روایت7.

ثواب الأعمال: سماعه از امام باقر علیه السلام روایت کرد: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که مسلمانی را آزاد کند خداوند برابر هر عضو از آن مسلمان، عضوی از وی را از آتش آزاد سازد.(4)

روایت8.

ثواب الأعمال: بشیر نَبّال از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: کسی که بنده صالحی را به خاطر خدا آزاد کند، خداوند هر عضوی از آزاد شده را، کفّاره همان عضوش از آتش قرار دهد.(5)

روایت9.

ثواب الأعمال: از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: کسی که بنده مؤمنی را آزاد کند، خداوند برابر هر عضو از او، عضوی از وی را از آتش آزاد سازد، و اگر بنده مؤنث بود، خداوند برابر هر دو عضو از او، عضوی از وی را از آتش آزاد سازد، زیرا زن نصف مرد است.(6)

روایت10.

محاسن: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: چهار چیز است که هر کس یکی از آنها را انجام دهد وارد بهشت گردد:

ص: 194


1- . خصال 2 : 300 ، معانی الاخبار : 333 ؛ ضمن حدیثی طولانی در هر دو کتاب.
2- . امالی طوسی 2 : 4 با سندی متفاوت
3- . امالی طوسی 2 : 4 رمز درج شده برای آن «لی» (امالی صدوق) بود که اشتباه است.
4- . ثواب الاعمال : 123
5- . ثواب الاعمال : 124
6- . ثواب الاعمال : 124

أَغْلَاهَا ثَمَناً وَ أَنْفَسُهَا عِنْدَ أَهْلِهَا(1).

«5»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی عَنْ أَبِی قِلَابَةَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً فَهِیَ فِدَاؤُهُ مِنَ النَّارِ کُلُّ عُضْوٍ مِنْهَا فِدَاءُ عُضْوٍ مِنْهُ (2).

«6»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی ابْنُ مَخْلَدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَبِی نُعَیْمٍ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ أَبِی نُعَیْمٍ قَالَ: سَمِعْتُ فَاطِمَةَ بِنْتَ عَلِیٍّ علیهما السلام تُحَدِّثُ عَنْ أَبِیهَا علیها السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً کَانَ لَهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهَا فَکَاکُ عُضْوٍ مِنْهُ مِنَ النَّارِ(3).

«7»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِیٍّ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ أَعْتَقَ مُسْلِماً أَعْتَقَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْواً مِنَ النَّارِ(4).

«8»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ بَشِیرٍ النَّبَّالِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَعْتَقَ نَسَمَةً صَالِحَةً لِوَجْهِ اللَّهِ کَفَّرَ اللَّهُ عَنْهُ مَکَانَ کُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْواً مِنَ النَّارِ(5).

«9»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ أَعْتَقَ مُؤْمِناً أَعْتَقَ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْواً مِنَ النَّارِ وَ إِنْ کَانَتْ أُنْثَی أَعْتَقَ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوَیْنِ عُضْواً مِنَ النَّارِ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ نِصْفٌ مِنَ الرَّجُلِ (6).

«10»

سن، [المحاسن] الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ یُوسُفَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَجَلِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَرْبَعٌ مَنْ أَتَی بِوَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ دَخَلَ الْجَنَّةَ

ص: 194


1- 1. الخصال ج 2 ص 300 و معانی الأخبار ص 333 ضمن حدیث طویل فیهما.
2- 2. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 4 بسند آخر.
3- 3. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 4 و کان الرمز( لی) أمالی الصدوق و هو خطأ.
4- 4. ثواب الأعمال ص 123.
5- 5. ثواب الأعمال ص 124.
6- 6. ثواب الأعمال ص 124.

کسی که سر تشنه ای را آب دهد، یا جگری گرسنه را سیر سازد، یا پوستی برهنه را بپوشاند، یا بنده ای اسیر را آزاد سازد.(1)

روایت11.

محاسن: ابوبکر حضرمی گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: مردی نزد سلطان قسم به طلاق یا آزادکردن بنده خورده است! فرمود: اگر از شمشیر یا قدرت او ترسیده، چیزی بر عهده اش نیست. ای ابوبکر، خداوند می بخشاید ولی مردم نمی بخشایند.(2)

روایت12.

محاسن: ابوالحسن و بزنطی هر دو از امام کاظم علیه السلام روایت کردند: از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که مجبور می شود به طلاق و آزاد کردن بنده و صدقه اموالش قسم بخورد؛ آیا آن کار بر عهده اش قرار می گیرد؟ گفت: نه، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از عهده امّت من، آنچه که بر آن مجبور شده اند و توان آن را ندارند و آنچه به خطا انجام داده اند، برداشته شده است.(3)

روایت13.

محاسن: معاذ عبا فروش گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: برای طلاق و آزاد کردن بنده از ما قسم می گیرند، نظر شما چیست؟ آیا برایشان قسم بخورم؟ فرمود: هرگاه ترس و بیم داشتی، برایشان در مورد هرچه که خواستند قسم بخور؟(4)

روایت14.

فقه الرضا علیه السلام: کسی که بنده مؤمن مؤنث یا مذکری را آزاد کند، خداوند برابر هر عضوی از آن بنده، عضوی از خودش را از آتش آزاد فرماید.(5)

روایت15.

کتاب الغارات: عبدالله بن حسن گفت: علی علیه السلام با کارهایی که به خاطر آن دستهایش تاول زد و پیشانی­اش به عرق نشست، هزار خانواده را آزاد کرد. و از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: علی علیه السلام از کار و دسترنج خودش، هزار بنده آزاد کرد.

روایت16.

اَعلام الدین: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پنج چیز است که هرکس آنها یا یکی از آنها را انجام دهد، بهشت بر او واجب گردد: کسی که تشنه ای را سیراب کند، یا پیاده ای را سوار کند، یا گرسنه ای را سیر نماید، یا برهنه ای را بپوشاند و یا بنده ای اسیر را آزاد کند .

ص: 195


1- . محاسن : 294 ؛ رمز درج شده برای آن «مل» بود که اشتباه است.
2- . محاسن : 339
3- . محاسن : 339
4- . محاسن : 339
5- . فقه الرضا : 41

مَنْ سَقَی هَامَّةً ظَامِئَةً أَوْ أَشْبَعَ کَبِداً جَائِعَةً أَوْ کَسَا جِلْدَةً عَارِیَةً أَوْ أَعْتَقَ رَقَبَةً عَانِیَةً(1).

«11»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ فَضَالَةَ عَنْ سَیْفٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام رَجُلٌ حَلَفَ لِلسُّلْطَانِ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ فَقَالَ إِذَا خَشِیَ سَیْفَهُ وَ سَطْوَتَهُ فَلَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ یَا أَبَا بَکْرٍ إِنَّ اللَّهَ یَعْفُو وَ النَّاسُ لَا یَعْفُونَ (2).

«12»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ وَ الْبَزَنْطِیِّ مَعاً عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُسْتَکْرَهُ عَلَی الْیَمِینِ فَیَحْلِفُ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ وَ صَدَقَةِ مَا یَمْلِکُ أَ یَلْزَمُهُ ذَلِکَ فَقَالَ لَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وُضِعَ عَنْ أُمَّتِی مَا أُکْرِهُوا عَلَیْهِ وَ لَمْ یُطِیقُوا وَ مَا أَخْطَئُوا(3).

«13»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُعَاذٍ بَیَّاعِ الْأَکْسِیَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّا نُسْتَحْلَفُ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ فَمَا تَرَی أَحْلِفُ لَهُمْ قَالَ احْلِفْ لَهُمْ بِمَا أَرَادُوا إِذَا خِفْتَ (4).

«14»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً أُنْثَی کَانَتْ أَوْ ذَکَراً أَعْتَقَ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَائِهِ عُضْواً مِنْهُ مِنَ النَّارِ(5).

«15»

کِتَابُ الْغَارَاتِ، لِإِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ: أَعْتَقَ عَلِیٌّ علیه السلام أَلْفَ أَهْلِ بَیْتٍ بِمَا مَجِلَتْ یَدَاهُ وَ عَرِقَتْ جَبِینُهُ.

وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ: أَعْتَقَ عَلِیٌّ علیه السلام أَلْفَ مَمْلُوکٍ مِمَّا عَمِلَتْ یَدَاهُ.

«16»

أَعْلَامُ الدِّینِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: خَمْسَةٌ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِهِنَّ أَوْ بِوَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ مَنْ سَقَی هَامَّةً صَادِیَةً أَوْ حَمَلَ قَدَماً حَافِیَةً أَوْ أَطْعَمَ کَبِداً جَائِعَةً أَوْ کَسَا جِلْدَةً عَارِیَةً أَوْ أَعْتَقَ رَقَبَةً عَانِیَةً.

ص: 195


1- 1. المحاسن ص 294 و کان الرمز( مل) و هو خطأ.
2- 2. المحاسن ص 339.
3- 3. المحاسن ص 339.
4- 4. المحاسن ص 339.
5- 5. فقه الرضا ص 41.

باب دوم : احکام آزاد کردن بنده، و بنده هایی که آزاد کردنشان به عنوان کفاره و نذر جایز است

روایات

روایت1.

امالی صدوق: منصور بن حازم از امام صادق از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تا بنده در مِلک نیامده باشد، آزاد کردن جایی ندارد.(1)

روایت2.

امالی شیخ طوسی: غضائری از صدوق مثل آن را روایت کرده است.(2)

روایت3.

قرب الاسناد: ابن عُلوان از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که علی علیه السلام فرمود: کسی که نکاح نکرده، طلاق ندارد، و کسی که مالکِ بنده نشده، نمی تواند او را آزاد کند، هرچند دستش را روی سر بنده گذاشته باشد.(3)

روایت4.

قرب الاسناد: با همین سند گفت: علی علیه السلام فرمود: طلاق نباشد مگر پس از نکاح، و آزاد کردن بنده حاصل نگردد مگر پس از مالکِ بنده شدنِ.(4)

روایت5.

نوادر الراوندی: به ذکر سند از حضرت موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام مثل آن را آورده است.(5)

روایت6.

قرب الاسناد: ابوالبَختَری از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که علی علیه السلام فرمود:

ص: 196


1- . امالی صدوق : 379
2- . امالی طوسی 2 : 37
3- . قرب الاسناد : 42
4- . قرب الاسناد : 50
5- . نوادر راوندی : 51

باب 2 أحکام العتق و ما یجوز عتقه فی الکفارات و النذور

الأخبار

«1»

لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ ابْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ وَ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْکٍ (1).

«2»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْغَضَائِرِیُّ عَنِ الصَّدُوقِ: مِثْلَهُ (2).

«3»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لَا طَلَاقَ لِمَنْ لَا یَنْکِحُ وَ لَا عَتَاقَ لِمَنْ لَا یَمْلِکُ وَ لَوْ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی رَأْسِهَا(3).

«4»

ب، [قرب الإسناد] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لَا طَلَاقَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ نِکَاحٍ وَ لَا عِتْقَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مِلْکٍ (4).

«5»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام: مِثْلَهُ (5).

«6»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام

ص: 196


1- 1. أمالی الصدوق ص 379.
2- 2. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 37.
3- 3. قرب الإسناد ص 42.
4- 4. قرب الإسناد ص 50.
5- 5. نوادر الراوندیّ ص 51.

در کفّارات نمی توان بنده نابینا و یک چشم و زمینگیر را آزاد کرد؛ امّا بنده شل، چلاق و معلول را می توان آزاد نمود.(1)

روایت7.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش علیه السلام روایت کرد و گفت: از آن حضرت درباره ظِهار سؤال کردم که آیا در [کفاره] آن، آزاد کردن بنده نابالغ جایز است؟ فرمود: اگر مولودی باشد که در اسلام به دنیا آمده، کافی است.(2)

روایت8.

و از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که آزاد کردن بنده بر او واجب شده است، آیا آزاد کردن بنده لنگ یا شَل کفایت می کند؟ فرمود: اگر از بنده هایی باشد که فروش می رود کافی است، مگر اینکه بر خودش چیزی را معیّن کرده باشد، که باید همان چیزی را که معین کرده است انجام دهد.(3)

روایت9.

و از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که آزاد کردن بنده بر او واجب شده است، کدام بهتر است: اینکه بنده ای پیر و سالخورده آزاد کند یا جوانی بُرنا؟ فرمود: آن را آزاد سازد که می تواند به خود برسد، پیر سالخورده از جوان نورس بهتر است.(4)

روایت10.

و از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که نیمی از بنده خود را در حالی که سالم بوده، آزاد ساخته است؛ تکلیفش چیست؟ [فرمود:] نصف او را آزاد می کند، و بنده به خاطر نصفِ دیگر به کار واداشته می شود، و قیمت گذاری آن به همان اندازه عادلانه صورت می گیرد.(5)

روایت11.

محاسن: طلحة بن زید از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که فرمود: کسی که صدقه ای بدهد و به او پس داده شود، باید آن را بازگردانَد و از آن نخورد، زیرا خداوند در آن چیزی که برای خود قرار داده است، شریک ندارد. صدقه به منزله آزاد کردن بنده است که وقتی آزاد شد، دیگر به بردگی باز نمی گردد.(6)

روایت12.

محاسن: حمّاد بن عثمان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر غُلام نابینا شد، آزاد است.(7)

روایت13.

فقه الرضا علیه السلام: از امام کاظم علیه السلام روایت شده که فرمود: آزاد کردن فقط مخصوص برده های مؤمن است. کسی که برده مؤمنی را - چه مذکر و چه مؤنث - آزاد کند، خداوند در مقابل هر عضوی از آن برده، عضوی از آزاد کننده را از آتش آزاد فرماید.

ص: 197


1- . قرب الاسناد : 74
2- . قرب الاسناد : 111
3- . قرب الاسناد : 119
4- . قرب الاسناد : 119
5- . قرب الاسناد : 120
6- . محاسن : 252
7- . محاسن : 625

قَالَ: لَا یَجُوزُ فِی الْعَتَاقِ الْأَعْمَی وَ الْأَعْوَرُ وَ الْمُقْعَدُ وَ یَجُوزُ الْأَشَلُّ وَ الْأَعْرَجُ (1).

«7»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الظِّهَارِ هَلْ یَجُوزُ فِیهِ عِتْقُ صَبِیٍّ قَالَ إِذَا کَانَ مَوْلُوداً وُلِدَ فِی الْإِسْلَامِ أَجْزَأَهُ (2).

«8»

وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ عَلَیْهِ عِتْقُ نَسَمَةٍ أَ یُجْزِی عَنْهُ أَنْ یُعْتِقَ أَعْرَجَ أَوْ أَشَلَّ قَالَ إِذَا کَانَ مِمَّنْ یُبَاعُ أَجْزَأَ عَنْهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ وَقَّتَ عَلَی نَفْسِهِ شَیْئاً فَعَلَیْهِ مَا وَقَّتَ (3).

«9»

وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ عَلَیْهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَیُّهُمَا أَفْضَلُ أَنْ یُعْتِقَ شَیْخاً کَبِیراً أَوْ شَابّاً جَلْداً قَالَ أَعْتَقَ مَنْ أَغْنَی نَفْسَهُ الشَّیْخُ الضَّعِیفُ أَفْضَلُ مِنَ الشَّابِّ الْجَلْدِ(4).

«10»

وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَعْتَقَ نِصْفَ مَمْلُوکِهِ وَ هُوَ صَحِیحٌ مَا حَالُهُ قَالَ یَعْتِقُ النِّصْفَ وَ یُسْتَسْعَی فِی النِّصْفِ الْآخَرِ یُقَوَّمُ قِیمَةَ عَدْلٍ (5).

«11»

سن، [المحاسن] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُغِیرَةِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ ثُمَّ رُدَّتْ عَلَیْهِ فَلْیُعِدْهَا وَ لَا یَأْکُلْهَا لِأَنَّهُ لَا شَرِیکَ لِلَّهِ فِی شَیْ ءٍ مِمَّا یَجْعَلُ لَهُ إِنَّمَا هِیَ بِمَنْزِلَةِ الْعَتَاقِ لَا یَصْلُحُ رَدُّهَا بَعْدَ مَا یُعْتِقُ (6).

«12»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا عَمِیَ الْغُلَامُ عُتِقَ (7).

«13»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام] رُوِیَ عَنِ الْعَالِمِ أَنَّهُ قَالَ: لَا عِتْقَ إِلَّا لِمُؤْمِنٍ مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً أُنْثَی کَانَتْ أَوْ ذَکَراً أَعْتَقَ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَائِهِ عُضْواً مِنْهُ مِنَ النَّارِ وَ صِفَةُ

ص: 197


1- 1. قرب الإسناد: 74.
2- 2. قرب الإسناد: 111.
3- 3. قرب الإسناد: 119.
4- 4. قرب الإسناد: 119.
5- 5. قرب الإسناد: 120.
6- 6. المحاسن ص 252.
7- 7. المحاسن ص 625.

صورت نوشته آزادی نامه: بسم الله الرحمن الرحیم؛ این شخص، آزاد شده فلان بن فلان است که فلان غلام یا کنیز خود را به خاطر خدا آزاد کرده و برای این کار پاداش و سپاسی نمی خواهد، بر این مبنا که وی نماز بخواند و زکاتش را بپردازد، و به حج برود و ماه رمضان را روزه بگیرد، و اولیاء خدا را دوست بدارد و از دشمنان خدا تبرّی جوید. و آزاد کردن بنده باید تنها برای رضای خدا و خالصانه باشد، و به خاطر غیر خدا حاصل نمی شود، و قَسَم خوردن اجباری و در حال مستی و عصبانیت و قسم برای گناه واقع نمی گردد.(1)

روایت15.

تفسیر عیاشی: مَعمَر بن یحیی گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که با زنش ظِهار می کند. آیا برای کفّاره، آزاد کردنِ بنده نوزاد کافی است؟ فرمود: در هر حکمی که باید بنده آزاد کرد، آزاد کردن نوزاد جایز است مگر کفّاره قتل، زیرا خداوند می فرماید: «فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ»، {بنده مؤمنی را آزاد کند} یعنی بنده ای که اقرار به ایمان کرده، به سنّ گناه کردن رسیده باشد.(2)

روایت16.

تفسیر عیاشی: کُردَوَیه همدانی از امام کاظم علیه السلام روایت کرد: در مورد آیه «فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ»، {بنده مؤمنی را آزاد کند.} که چگونه بنده مؤمن شناخته می شود؟ فرمود: بر فطرت.(3)

روایت17.

تفسیر عیاشی: سَکونی از امام صادق از پدرش از علی علیهم السلام روایت کرد که فرمود: «الرَّقَبَةُ الْمُؤْمِنَةُ» که خداوند ذکر کرده، بنده ای است که عاقل شده باشد و «النَّسَمَةُ» بنده نابالغی است که تنها چیزی را که به او می گویی، می فهمد.(4)

روایت18.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: هر کس بنده ای را آزاد کند که خودش مالک او نباشد، آزاد کردنش باطل است. همه کسانی که از ما هستند معتقدند که طلاق و عِتق، تنها پس از آن است که ملکیت حاصل شده باشد.(5)

روایت19.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: در کفّاره قتل، فقط آزاد کردنِ مَرد کفایت می کند، و در کفاره ظهار و کفّاره قسم، آزاد کردن بنده غیر بالغ هم کافی است.(6)

روایت20.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: مَعمَر بن یحیی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود:

ص: 198


1- . فقه الرضا : 41
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 263
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 263
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 263
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61

کِتَابِ الْعِتْقِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مِنْ عِتْقِ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ أَعْتَقَ فُلَاناً أَوْ فُلَانَةَ غُلَامَهُ أَوْ جَارِیَتَهُ لِوَجْهِ اللَّهِ- لَا یُرِیدُ مِنْهُ جَزاءً وَ لا شُکُوراً عَلَی أَنْ یُقِیمَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتِیَ الزَّکَاةَ وَ یَحُجَّ الْبَیْتَ وَ یَصُومَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ یَتَوَلَّی أَوْلِیَاءَ اللَّهِ وَ یَتَبَرَّأَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ لَا یَکُونُ الْعِتْقُ إِلَّا لِوَجْهِ اللَّهِ خَالِصَةً وَ لَا عِتْقَ لِغَیْرِ اللَّهِ وَ لَا یَمِینَ فِی اسْتِکْرَاهٍ وَ لَا عَلَی سُکْرٍ وَ لَا عَلَی عَصَبِیَّةٍ وَ لَا عَلَی مَعْصِیَةٍ(1).

«15»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مَعْمَرِ بْنِ یَحْیَی قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یُظَاهِرُ امْرَأَتَهُ یَجُوزُ عِتْقُ الْمَوْلُودِ فِی الْکَفَّارَةِ فَقَالَ کُلُّ الْعِتْقِ یَجُوزُ فِیهِ الْمَوْلُودُ إِلَّا فِی کَفَّارَةِ الْقَتْلِ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ- فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ یَعْنِی مُقِرَّةً وَ قَدْ بَلَغَتِ الْحِنْثَ (2).

«16»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ کُرْدَوَیْهِ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ کَیْفَ یُعْرَفُ الْمُؤْمِنَةُ قَالَ عَلَی الْفِطْرَةِ(3).

«17»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: الرَّقَبَةُ الْمُؤْمِنَةُ الَّتِی ذَکَرَ اللَّهُ إِذَا عَقَلَتْ وَ النَّسَمَةُ الَّتِی لَا تَعْلَمُ إِلَّا مَا قُلْتَهُ وَ هِیَ صَغِیرَةٌ(4).

«18»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَعْتَقَ مَا لَا یَمْلِکُ فَهُوَ بَاطِلٌ وَ کُلُّ مَنْ قِبَلَنَا یَقُولُونَ- لَا طَلَاقَ وَ لَا عَتَاقَ إِلَّا بَعْدَ مَا یَمْلِکُ (5).

«19»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا یُجْزِی فِی الْقَتْلِ إِلَّا رَجُلٌ وَ یُجْزِی فِی الظِّهَارِ وَ کَفَّارَةِ الْیَمِینِ صَبِیٌ (6).

«20»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:

ص: 198


1- 1. فقه الرضا ص 41.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 263.
3- 3. المصدر ج 1: 263.
4- 4. المصدر ج 1: 263.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
6- 6. نفس المصدر ص 61.

در همه کفّاره ها، آزاد کردنِ نوزاد جایز است مگر در کفّاره قتل، و در کفّاره قتل، فقط آزاد کردن بنده بالغ جایز است. گفتم: خداوند می گوید: «فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ»، {بنده مؤمنی را آزاد کند.}، فرمود: مقصود بنده ای است که به ایمان اقرار کرده باشد.(1)

روایت21.

کتاب الغایات: علی علیه السلام فرمود: من به احوال بَدان شما از دامپزشک به احوال چهارپایان آگاه ترم: بَدان شما کسانی هستند که آزادشدگانشان را رها نمی سازند. گفتم: چگونه؟ فرمود: برده را آزاد می کنند، آنگاه از او کار می کشند. مختصری از روایت.(2)

روایت22.

العدد القویة: ابوجعفر محمد بن جریر بن رُستم طبری - نه طبریِ تاریخ نگار - گفت: وقتی اسیران ایران وارد مدینه شدند، عمر تصمیم داشت زنان را بفروشد و مردان را به عنوان برده بگیرد. امیرمؤمنان علیه السلام گفت: پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده است: برجستگان و محترمانِ هر قوم را محترم بدارید! عمر گفت: این مطلب را شنیده ام که می فرمود: هرگاه فردِ باشخصیت و محترم قومی نزد شما آمد، او را احترام کنید اگرچه مخالف شما باشد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: اینها قومی هستند که تسلیم شمایند و به اسلام علاقه دارند، و من از نژاد اینها فرزندانی خواهم داشت! من خدا و شما را گواه می گیرم که سهم خود را از اینها در راه خدا آزاد نمودم. بنی هاشم همه گفتند: ما نیز سهم خود را به شما بخشیدیم. باز فرمود: خدایا شاهد باش، من حقی را که اینها به من بخشیدند در راه تو آزاد کردم. مهاجران و انصار گفتند: ای برادر رسول خدا، ما هم حق خود را به تو بخشیدیم. فرمود: خدایا اینها حق خود را به من بخشیدند و من از آنها پذیرفتم و تو را شاهد می گیرم که در راه خودت آزادشان کردم. عمر گفت: چرا تصمیم مرا در مورد عجم ها نقض کردی و چه چیز تو را به این کار واداشت؟ امیرمؤمنان فرمایش پیغمبر درباره احترام افراد با شخصیت را به یادش آورد. عمر گفت: ای ابوالحسن، من سهم خود و سهم اشخاصی را که نبخشیده اند، به تو و خدا می بخشم. علی علیه السلام گفت: خدایا تو شاهد گفته های ایشان باش و شاهد باش که من اینها را آزاد ساختم. گروهی از قریش تمایل داشتند با آن بانوان ازدواج کنند. امیرمؤمنان فرمود: نباید آنها را بر ازدواج مجبور کرد، باید اختیار را به خودشان داد، و هر انتخابی که داشتند، باید عمل شود. گروهی به شهربانو دختر یزدگرد اشاره نموده و اختیار انتخاب را به او دادند و از پشت پرده خواستگاری کردند، و در حضور جمع به او گفتند: از میان کسانی که از تو خواستگاری کرده اند، کدام را انتخاب می کنی؟ آیا علاقه به داشتنِ شوهر داری؟ او سکوت کرد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: به شوهر علاقه دارد و حالا باید منتظر بود تا چه کسی را انتخاب کند.

ص: 199


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
2- . کتاب الغایات : 91

کُلُّ الْعِتْقِ یَجُوزُ فِیهِ الْمَوْلُودُ إِلَّا فِی کَفَّارَةِ الْقَتْلِ فَإِنَّهُ لَا یَجُوزُ إِلَّا مَا قَدْ بَلَغَ وَ أَدْرَکَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ قَالَ عَنَی بِذَلِکَ مُقِرَّةً(1).

«21»

کِتَابُ الْغَایَاتِ، قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: أَنَا أَعْلَمُ بِشِرَارِکُمْ مِنَ الْبَیْطَارِ بِالدَّابَّةِ شِرَارُکُمُ الَّذِینَ لَا یُعْتِقُونَ مُحَرَّرَهُمْ قَالَ قُلْتُ وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ یُعْتِقُونَ النَّسَمَةَ ثُمَّ یَسْتَخْدِمُونَهَا وَ الْحَدِیثُ مُخْتَصَرٌ(2).

«22»

د،(3)

[العدد القویة] قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرِ بْنِ رُسْتُمَ الطَّبَرِیُّ لَیْسَ التَّارِیخِیَّ: لَمَّا وَرَدَ سَبْیُ الْفُرْسِ إِلَی الْمَدِینَةِ أَرَادَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ بَیْعَ النِّسَاءِ وَ أَنْ یَجْعَلَ الرِّجَالَ عَبِیداً فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْمٍ فَقَالَ عُمَرُ قَدْ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِذَا أَتَاکُمْ کَرِیمُ کُلِّ قَوْمٍ فَأَکْرِمُوهُ وَ إِنْ خَالَفَکُمْ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام هَؤُلَاءِ قَوْمٌ قَدْ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَامَ وَ رَغِبُوا فِی الْإِسْلَامِ وَ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ یَکُونَ لِی فِیهِمْ ذُرِّیَّةٌ وَ أَنَا أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُکُمْ أَنِّی قَدْ أَعْتَقْتُ نَصِیبِی مِنْهُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَالَ جَمِیعُ بَنِی هَاشِمٍ قَدْ وَهَبْنَا حَقَّنَا أَیْضاً لَکَ فَقَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ أَنِّی قَدْ أَعْتَقْتُ مَا وَهَبُونِی لِوَجْهِ اللَّهِ فَقَالَ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ قَدْ وَهَبْنَا حَقَّنَا لَکَ یَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ أَنَّهُمْ قَدْ وَهَبُوا لِی حَقَّهُمْ وَ قَبِلْتُهُ وَ أُشْهِدُکَ أَنِّی قَدْ أَعْتَقْتُهُمْ لِوَجْهِکَ فَقَالَ عُمَرُ لِمَ نَقَضْتَ عَلَیَّ عَزْمِی فِی الْأَعَاجِمِ وَ مَا الَّذِی رَغِبَکَ عَنْ رَأْیِی فِیهِمْ فَأَعَادَ عَلَیْهِ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ فِی إِکْرَامِ الْکُرَمَاءِ فَقَالَ عُمَرُ قَدْ وَهَبْتُ لِلَّهِ وَ لَکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا یَخُصُّنِی وَ سَائِرَ مَا لَمْ یُوهَبْ لَکَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی مَا قَالُوا وَ عَلَی عِتْقِی إِیَّاهُمْ فَرَغِبَ جَمَاعَةٌ مِنْ قُرَیْشٍ فِی أَنْ یَسْتَنْکِحُوا النِّسَاءَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام هَؤُلَاءِ لَا یُکْرَهْنَ عَلَی ذَلِکَ وَ لَکِنْ یُخَیَّرْنَ فَمَا اخْتَرْنَهُ عُمِلَ بِهِ فَأَشَارَ جَمَاعَةٌ إِلَی شَهْرَبَانُوَیْهِ بِنْتِ کِسْرَی فَخُیِّرَتْ وَ خُوطِبَتْ مِنْ وَرَاءِ الْحِجَابِ وَ الْجَمْعُ حُضُورٌ فَقِیلَ لَهَا مَنْ تَخْتَارِینَ مِنْ خُطَّابِکِ وَ هَلْ أَنْتِ مِمَّنْ تُرِیدِینَ بَعْلًا فَسَکَتَتْ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَدْ أَرَادَتْ وَ بَقِیَ الِاخْتِیَارُ

ص: 199


1- 1. نفس المصدر ص 61.
2- 2. کتاب الغایات: 91.
3- 3. هکذا فی أصل المؤلّف قدّس سرّه و قد مر فی ج 46 ص 15.

عمر گفت: از کجا فهمیدی که تصمیم به ازدواج دارد؟ فرمود: هرگاه بانوی محترمی از یک طائفه بدون سرپرست بود و نزد پیامبر می آمد، وقتی از او خواستگاری می شد، دستور می داد به او بگویند: آیا به ازدواج تمایل داری؟ اگر خجالت می کشید و سکوت می کرد، همین سکوتش را دلیل اجازه اش قرار می داد و دستور ازدواجش را صادر می کرد؛ و اگر می گفت نه، او را مجبور به پذیرش نمی کرد. خواستگاران را به شهربانو نشان دادند، او با دست به حسین بن علی علیه السلام اشاره کرد. باز از او تقاضای انتخاب کردند، این مرتبه نیز به حسین بن علی اشاره کرده، با زبان خودش گفت: اگر اختیار با من است، همین شخص! امیرمؤمنان را ولیّ خود قرار داد، و حُذَیفه خطبه عقد را خواند. امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود: اسمت چیست؟ گفت: شاه زنان دختر کسری. امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود: نه، شاه زنان نیست مگر دختر محمد صلی الله علیه و آله و او سیدة النساء است و تو شهربانویه و خواهرت مروارید است؟ گفت: آری!(1)

باب سوم : تدبیر

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: ابوالبَختری از امام صادق از پدرش از علی علیهم السلام روایت کرد که فرمود: فرزندی را که کنیز مُدبَّره پس از تدبیر به دنیا می آورد، مثل مادرش است، اگر مادر بَرده باشد آنها هم خواهند بود، و اگر آزاد شود، آنها هم آزاد می شوند؛ و هر فرزندی که پیش از آن به دنیا آمده باشد برده است و با بردگی مادر برده نمی شوند و با آزاد شدن مادر آزاد نمی گردند.(2)

روایت2.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره مردی سؤال کردم که گفت: اگر مُردم، فلان کنیزم آزاد است، پس زنده ماند تا کنیز فرزندانی به دنیا آورد و بعد مُرد؛ تکلیف کنیز چیست؟ فرمود: کنیز آزاد است و فرزندانش برده هستند.(3)

روایت3.

فقه الرضا علیه السلام: تدبیر آن است که مرد به غلام یا کنیز خود بگوید: تو در زمان حیات من مُدَبَّر و پس از مرگم آزاد هستی، و این کلامش به طریقِ «عِتق» باشد، و قصدش از این کار، ضرر زدن نباشد، مگر آنچه که شرح دادیم. و مُدَبَّر

ص: 200


1- . دلائل الإمامة : 82
2- . قرب الاسناد : 63
3- . قرب الاسناد : 119

فَقَالَ عُمَرُ وَ مَا عِلْمُکَ بِإِرَادَتِهَا الْبَعْلَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ إِذَا أَتَتْهُ کَرِیمَةُ قَوْمٍ لَا وَلِیَّ لَهَا وَ قَدْ خُطِبَتْ یَأْمُرُ أَنْ یُقَالَ لَهَا أَنْتِ رَاضِیَةٌ بِالْبَعْلِ فَإِنِ اسْتَحْیَتْ وَ سَکَتَتْ جعلت [جَعَلَ] إِذْنَهَا صماتها [صَمْتَهَا] وَ أَمَرَ بِتَزْوِیجِهَا وَ إِنْ قَالَتْ لَا لَمْ تُکْرَهْ عَلَی مَا تَخْتَارُهُ وَ إِنَّ شَهْرَبَانُوَیْهِ أُرِیَتِ الْخُطَّابَ فَأَوْمَأَتْ بِیَدِهَا وَ اخْتَارَتِ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَأُعِیدَ الْقَوْلُ عَلَیْهَا فِی التَّخْیِیرِ فَأَشَارَتْ بِیَدِهَا وَ قَالَتْ بِلُغَتِهَا هَذَا إِنْ کُنْتُ مُخَیَّرَةً وَ جَعَلَتْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیَّهَا وَ تَکَلَّمَ حُذَیْفَةُ بِالْخِطْبَةِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مَا اسْمُکِ فَقَالَتْ شَاهْ زَنَانُ بِنْتُ کِسْرَی قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام نه شاه زنان نیست مگر دختر محمد صلی الله علیه و آله وَ هِیَ سَیِّدَةُ النِّسَاءِ أَنْتِ شَهْرَبَانُوَیْهِ وَ أُخْتُکِ مُرْوَارِیدُ بِنْتُ کِسْرَی قَالَتْ آریه (1).

باب 3 التدبیر

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ: مَا وَلَدَتِ الضَّعِیفَةُ الْمُعْتَقَةُ عَنْ دُبُرٍ بَعْدَ التَّدْبِیرِ فَهُوَ بِمَنْزِلَتِهَا یَرِقُّونَ بِرِقِّهَا وَ یُعْتَقُونَ بِعِتْقِهَا وَ مَا وُلِدَ قَبْلَ ذَلِکَ فَهُمْ مَمَالِیکُ لَا یَرِقُّونَ بِرِقِّهَا وَ لَا یُعْتَقُونَ بِعِتْقِهَا(2).

«2»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَالَ إِذَا مِتُّ فَجَارِیَتِی فُلَانَةُ حُرَّةٌ فَعَاشَ حَتَّی وَلَدَتِ الْجَارِیَةُ أَوْلَاداً ثُمَّ مَاتَ مَا حَالُهَا قَالَ عَتَقَتِ الْجَارِیَةُ وَ أَوْلَادُهَا مَمَالِیکُ (3).

«3»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: التَّدْبِیرُ أَنْ یَقُولَ الرَّجُلُ لِعَبْدِهِ أَوْ لِأَمَتِهِ أَنْتَ مُدَبَّرٌ فِی حَیَاتِی وَ حُرٌّ بَعْدَ مَوْتِی عَلَی سَبِیلِ الْعِتْقِ- لَا یُرِیدُ بِذَلِکَ الْإِضْرَارَ إِلَّا مَا شَرَحْنَاهُ وَ الْمُدَبَّرُ

ص: 200


1- 1. دلائل الإمامة: 82 و کان الرمز( ین) و هو خطأ و فی المصدر تفاوت فلیراجع.
2- 2. قرب الإسناد: 63.
3- 3. قرب الإسناد ص 119.

برده مدبِّر است. پس اگر برده مؤمن باشد، فروختن او جایز نیست، و اگر مؤمن نبود، بنا بر قصدِ مدبِّر، تا زمانی که زنده باشد، می توان او را فروخت و کسی حقی نسبت به برده ندارد.(1)

روایت4.

و روایت می کنیم که اگر مدبِّر برده مدبَّر را فروخت، باید برای خریدار شرط کند که وقتی فوت کرد، برده را آزاد نماید.(2)

باب چهارم : مکاتبه (بازخرید شدن برده) و احکام آن

آیات

- وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ الله الَّذِی آتاکُمْ.(3)

{و از میان غلامانتان، کسانی که در صددند با قرارداد کتبی، خود را آزاد کنند، اگر در آنان خیری [و توانایی پرداخت مال] می یابید، قرار بازخرید آنها را بنویسید، و از آن مالی که خدا به شما داده است به ایشان بدهید [تا تدریجاً خود را آزاد کنند].}

روایات

روایت1.

تفسیر قمی: «وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً»، {و از میان غلامانتان، کسانی که در صددند با قرارداد کتبی، خود را آزاد کنند، اگر در آنان خیری [و توانایی پرداخت مال] می یابید، قرار بازخرید آنها را بنویسید.} غلامان و کنیزان به صاحبان خود می گفتند با ما مکاتبه کنید، به این معنا که آنها خودشان را از صاحبانشان می خریدند، به این صورت که قیمت خودشان را در دو یا سه قسط بپردازند، امّا مالکان این کار را نمی پذیرفتند. «فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً»، {اگر در آنان خیری [و توانایی پرداخت مال] می یابید، قرار بازخرید آنها را بنویسید} و در معنای «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ الله الَّذِی آتاکُمْ»، {و از آن مالی که خدا به شما داده است به ایشان بدهید [تا تدریجاً خود را آزاد کنند].} گفت: هرگاه با آنها مکاتبه کردی، مقداری از آن برایشان قرار بده.(4)

روایت2.

قرب الاسناد: ابن عُلوان از امام صادق علیه السلام از پدرش علیه السلام روایت کرد که وقتی برده مُکاتَب، دو سال از پرداخت قرارداد مکاتبه ناتوان می گشت، مدت معلومی به او فرصت می داد، اگر به آزاد کردن خود اقدام کرد که آزاد بود، وگرنه او را به بردگی باز می گرداند.(5)

روایت3.

قرب الاسناد: ابوالبَختری از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که مردی با برده خود مکاتبه نمود و با او شرط کرد که هرگاه او مُرد، مالش برای او باشد، پس غلام در مکاتبه خود تلاش کرد تا اینکه آزاد شد و آنگاه

ص: 201


1- . فقه الرضا : 41
2- . فقه الرضا : 41
3- . نور / 33
4- . تفسیر علی بن ابراهیم 2 : 102
5- . قرب الاسناد : 61

مَمْلُوکٌ لِلْمُدَبِّرِ فَإِنْ کَانَ مُؤْمِناً لَمْ یَجُزْ لَهُ بَیْعُهُ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ مُؤْمِناً جَازَ بَیْعُهُ عَلَی مَا أَرَادَ الْمُدَبِّرُ مَا دَامَ وَ هُوَ حَیٌّ لَا سَبِیلَ لِأَحَدٍ عَلَیْهِ (1).

«4»

وَ نَرْوِی: أَنَّ عَلَی الْمُدَبِّرِ إِذَا بَاعَ الْمُدَبَّرَ أَنْ یَشْتَرِطَ عَلَی الْمُشْتَرِی أَنْ یُعْتِقَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ (2).

باب 4 المکاتبة و أحکامها

الآیات

النور: وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ (3).

الأخبار

«1»

فس، [تفسیر القمی]: وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً فإن العبید و الإماء کانوا یقولون لأصحابهم کاتبونا و معنی ذلک أنهم یشترون أنفسهم من أصحابهم علی أن یؤدوا ثمنهم فی نجمین أو ثلاثة فیمتنعون علیهم- فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً و معنی قوله وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ قال إذا کاتبتهم تجعل لهم من ذلک شیئا(4).

«2»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یُؤَجِّلُ الْمُکَاتَبَ بَعْدَ مَا یَعْجِزُ عَامَیْنِ مَعْلُومَةً فَإِنْ أَقَامَ بِحُرِّیَّتِهِ وَ إِلَّا رَدَّهُ رَقِیقاً(5).

«3»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ رَجُلًا کَاتَبَ عَبْداً لَهُ وَ شَرَطَ عَلَیْهِ أَنَّ لَهُ مَالَهُ إِذَا مَاتَ فَسَعَی الْعَبْدُ فِی کِتَابَتِهِ حَتَّی أُعْتِقَ ثُمَ

ص: 201


1- 1. فقه الرضا: 41.
2- 2. فقه الرضا: 41.
3- 3. سورة النور: 33.
4- 4. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2 ص 102.
5- 5. قرب الإسناد ص 61.

مُرد. این حکم را نزد علی علیه السلام بردند و نزدیکان برده مکاتَب شکایت کردند. مولای برده مکاتَب گفت: ای امیرمؤمنان، پس شرطی که کردم، چه فایده ای برایم دارد؟ علی علیه السلام فرمود: شرط خداوند عزوجل قبل از شرط تو است.(1)

روایت4.

قرب الاسناد: ابوالبَختری از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که وقتی برده مکاتَب ناتوان می شد، علی علیه السلام او را دو سال مهلت می داد، پس اگر قسط خود را می پرداخت که هیچ، وگرنه او را به بردگی باز می گرداند.(2)

روایت5.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام کاظم علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره برده مکاتَب بین قومی سؤال کردم که بعضی از آن قوم نصیبش را آزاد کرده، و بعد برده ناتوان شده بود، تکلیف وی چیست؟ فرمود: آن مقداری که آزاد است آزاد می ماند و برای بقیه از او کار می کشند.(3)

روایت6.

. گوید: و از ایشان درباره مردی سؤال کردم که با برده خود مکاتبه کرد و پس از آنکه مکاتبه کرد گفت: بعضی را به من ببخش و مکاتبه خود را زودتر برایت تمام می کنم، آیا این کار جایز است؟ فرمود: اگر هبه باشد اشکالی ندارد، و اگر گفت: از گردن من بینداز و من بهای مکاتبه را زودتر به تو می دهم، صحیح نیست.(4)

روایت7.

گوید: و از ایشان درباره برده مکاتَبی سؤال کردم که نیمی یا مقداری از مکاتبه خود را پرداخت کرده و بعد مُرده و فرزندان و اموال زیادی برجای گذاشته است. فرمود: اگر نصف آن را پرداخته آزاد است و از مالش بقیه مکاتبه پرداخت می شود، و اموالش میراث فرزندانش است.(5)

روایت8.

گوید: و از ایشان درباره مردی سؤال کردم که با برده خود بر سر برده ای مکاتبه می کند، و یا دیگری آن برده را برایش ضمانت می کند، آیا این کار صحیح است؟ فرمود: اگر در پنج قسط یا چهار قسط/ پنج تایی یا چهارتایی یا غیر آن باشد، اشکالی ندارد.(6)

روایت9.

فقه الرضا علیه السلام: حُکم برده مکاتبه شده در زمینه بردگی و میراث، مثل هر برده دیگری است تا وقتی که نیمی از مکاتبه خود را بپردازد، پس وقتی نیمی از آن را پرداخت، حُکم انسان آزاد را پیدا می کند؛ زیرا وقتی آزادی با بردگی برابر شود، آزادی بر بردگی غالب آید، و ذاتاً آزاد می گردد، در صورتی که آزادی محقق گردد، جایز است و اگر شرط کرد که آنها آزاد هستند، شرط قوی تر است، و بنا براین آنچه از مکاتبه باقی مانده را می­پردازد تا مبلغ تعیین شده برای مکاتبه کامل گردد، و از نصف به بعد، چنانچه نتواند بقیه را بپردازد و بر عهده اش بماند، به آزادی رسیده است و فروشش ممنوع است، و اگر بمیرد،

ص: 202


1- . قرب الاسناد : 70
2- . قرب الاسناد : 120
3- . قرب الاسناد : 120
4- . قرب الاسناد : 120
5- . قرب الاسناد : 120
6- . قرب الاسناد : 120

مَاتَ فَرُفِعَ ذَلِکَ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام وَ قَامَ أَقَارِبُ الْمُکَاتَبِ فَقَالَ لَهُ سَیِّدُ الْمُکَاتَبِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَمَا یَنْفَعُنِی شَرْطِی قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام شَرْطُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ شَرْطِکَ (1).

«4»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یُؤَجِّلُ الْمُکَاتَبَ بَعْدَ مَا یَعْجِزُ عَامَیْنِ یَتَلَوَّمُهُ فَإِنْ أَدَّی وَ إِلَّا رَدَّهُ رَقِیقاً(2).

«5»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُکَاتَبٍ بَیْنَ قَوْمٍ أَعْتَقَ بَعْضُهُمْ نَصِیبَهُ ثُمَّ عَجَزَ الْمُکَاتَبُ بَعْدَ ذَلِکَ مَا حَالُهُ قَالَ یُعْتَقُ مَا یُعْتَقُ ثُمَّ یُسْتَسْعَی فِیمَا بَقِیَ (3).

«6»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ کَاتَبَ مَمْلُوکَهُ فَقَالَ بَعْدَ مَا کَاتَبَهُ هَبْ لِی بَعْضاً وَ أُعَجِّلُ لَکَ مُکَاتَبَتِی أَ یَحِلُّ ذَلِکَ قَالَ إِنْ کَانَ هِبَةً فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ قَالَ تَحُطُّ عَنِّی وَ أُعَجِّلُ لَکَ فَلَا یَصْلُحُ (4).

«7»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ مُکَاتَبٍ أَدَّی نِصْفَ مُکَاتَبَتِهِ أَوْ بَعْضَهَا ثُمَّ مَاتَ وَ تَرَکَ وُلْداً وَ مَالًا کَثِیراً قَالَ إِذَا أَدَّی النِّصْفَ عَتَقَ وَ یُؤَدَّی عَنْ مُکَاتَبَتِهِ مِنْ مَالِهِ وَ مِیرَاثُهُ لِوُلْدِهِ (5).

«8»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ یُکَاتِبُ مَمْلُوکَهُ عَلَی وَصِیفٍ أَوْ یَضْمَنُ عَنْهُ غَیْرُهُ أَ یَصْلُحُ ذَلِکَ قَالَ إِذَا کَانَ خُمَاسِیّاً أَوْ رُبَاعِیّاً أَوْ غَیْرَ ذَلِکَ فَلَا بَأْسَ (6).

«9»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: وَ الْمُکَاتَبُ حُکْمُهُ فِی الرِّقِّ وَ الْمَوَارِیثِ حُکْمُ الرِّقِّ إِلَی أَنْ یُؤَدِّیَ النِّصْفَ مِنْ مُکَاتَبَتِهِ فَإِذَا أَدَّی النِّصْفَ صَارَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْحُرِّ لِأَنَّ الْحُرِّیَّةَ إِذَا صَارَتْ وَ الْعُبُودِیَّةَ سَوَاءً غَلَبَتِ الْحُرِّیَّةُ عَلَی الْعُبُودِیَّةِ فَصَارَ حُرّاً فِی نَفْسِهِ وَ أَنَّهُ إِذَا أُعْتِقَ عِتْقُهُ أَجَازَ فَإِنْ شَرَطَ أَنَّهُمْ أَحْرَارٌ فَالشَّرْطُ أَمْلَکُ وَ عَلَی مَا بَقِیَ مِنَ الْمُکَاتَبَةِ أَدَّاهُ حَتَّی یَسْتَتِمَّ مَا وَقَعَتِ الْمُکَاتَبَةُ عَلَیْهِ وَ إِنَّمَا بَلَغَتِ الْحُرِّیَّةُ فِی النِّصْفِ وَ مَا بَعْدَهُ إِذَا لَمْ یُمْکِنْهُ إِذَا یَبْقَی عَلَیْهِ کَانَ مَمْنُوعاً مِنَ الْبَیْعِ وَ إِنْ مَاتَ أُجْرِیَ

ص: 202


1- 1. قرب الإسناد ص 70.
2- 2. قرب الإسناد: 120.
3- 3. قرب الإسناد: 120.
4- 4. قرب الإسناد: 120.
5- 5. قرب الإسناد: 120.
6- 6. قرب الإسناد: 120.

مثل افراد آزاد با او رفتار می شود، و توفیق از خداوند است.(1)

روایت10.

نوادر الراوندی: با ذکر سند از امام کاظم از پدرانش علیهم السلام روایت است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر برده مکاتبه شده ای، مبلغ مکاتبه خود را بپردازد ولی به اندازه یک وُقیه (دوازده درهم) از مبلغ آن باقی بماند، به بردگی بازمی گردد.(2)

روایت11.

و به همین سند روایت شده است که علی علیه السلام در مورد کنیز مکاتبه ای که شوهرش برای مکاتبه به او کمک کرده بود تا آزاد شد، فرمود: آن زن خیار (حق فسخ) ندارد.(3)

روایت12.

کتاب الغارات: کعب از پدرش روایت کرد که گفت: محمد بن ابوبکر به امیرمؤمنان علیه السلام نامه ای نوشت و از ایشان در مورد برده مکاتبه ای سؤال کرد که مُرده و اموال و اولادی بر جای گذاشته است. آن حضرت نوشت: اگر برای وفا به مکاتبه اش، مال بر جای گذاشته، به صاحبان خودش بدهکار است، پس آنها بقیه مبلغ مکاتبه را برمی دارند و هرچه باقی ماند، برای فرزندان اوست .

باب پنجم : معنای مولا و فضیلت نیکی به او و معنای سائبه

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: ابن عُلوان از امام صادق علیه السلام از پدرش علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله به میمونة بنت حارث فرمود: با کنیزت چه کردی؟ گفت: آزادش کردم ای رسول خدا! فرمود: اگر زرنگ و پرکار بود، کاش پیوند خویشاوندی با او برقرار می کردی.(4)

روایت2.

علل الشرائع: راوی از امام صادق علیه السلام روایت کرده می گوید: گفتم: چرا فرمودید، مملوکِ شخص از او است؟ فرمود: زیرا مملوک انسان از طینت مولایش آفریده شده، سپس بینشان جدایی افتاده و اسارت او را به مولایش بازگردانده است؛ پس آنچه را که از آن وی بوده است، به او معطوف نموده، و ص: 203


1- . فقه الرضا : 41
2- . نوادر الراوندیّ : 52 ذیل یک روایت.
3- . نوادر الراوندیّ : 54
4- . قرب الاسناد : 45

مَجْرَی الْأَحْرَارِ وَ بِاللَّهِ التَّوْفِیقُ (1).

«10»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَوْ أَنَّ مُکَاتَباً أَدَّی مُکَاتَبَتَهُ ثُمَّ بَقِیَ عَلَیْهِ وُقِیَّةٌ رُدَّ فِی الرِّقِ (2).

«11»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: فِی مُکَاتَبَةٍ أَعَانَهَا زَوْجُهَا عَلَی کِتَابَتِهَا حَتَّی عَتَقَتْ- لَا خِیَارَ لَهَا(3).

«12»

کِتَابُ الْغَارَاتِ، لِإِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ کَعْبٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کَتَبَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی بَکْرٍ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَسْأَلُهُ عَنْ مُکَاتَبٍ مَاتَ وَ تَرَکَ مَالًا وَ وُلْداً فَکَتَبَ علیه السلام إِنْ کَانَ تَرَکَ وَفَاءً بِمُکَاتَبَتِهِ فَهُوَ غَرِیمٌ بِیَدِ مَوَالِیهِ فَیَسْتَوْفُونَ مَا بَقِیَ مِنْ مُکَاتَبَتِهِ وَ مَا بَقِیَ فَلِوُلْدِهِ.

باب 5 معنی المولی و فضل الإحسان إلیه و معنی السائبة

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِمَیْمُونَةَ بِنْتِ الْحَارِثِ مَا فَعَلْتِ بِجَارِیَتِکِ قَالَتْ أَعْتَقْتُهَا یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ إِنْ کَانَتْ لَجِلْدَةً لَوْ کُنْتِ وَصَلْتِ بِهَا رَحِماً(4).

«2»

ع، [علل الشرائع] عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّیَّارِیِّ عَنِ الْعَمْرَکِیِّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لِمَ قُلْتُمْ مَوْلَی الرَّجُلِ مِنْهُ قَالَ لِأَنَّهُ خُلِقَ مِنْ طِینَتِهِ ثُمَّ فُرِّقَ بَیْنَهُمَا فَرَدَّهُ السَّبْیُ إِلَیْهِ فَعَطَفَ عَلَیْهِ مَا کَانَ فِیهِ مِنْهُ

ص: 203


1- 1. فقه الرضا: 41.
2- 2. نوادر الراوندیّ: 52 ذیل حدیث.
3- 3. نوادر الراوندیّ: 54.
4- 4. قرب الإسناد ص 45.

پس از آن، مولایش او را آزاد می­نماید. به همین خاطر مملوک از مولا و جزئی از او محسوب می­شود.(1)

روایت3.

قرب الاسناد: اَزْدی گفت: نزد امام صادق علیه السلام رفتم و علی بن عبدالعزیز هم با من بود. به من فرمود: این کیست؟ گفتم: مولای ماست. فرمود: خودش را آزاد کرده اید یا پدرش را؟ گفتم: پدرش را آزاد کرده ایم. فرمود: این مولای تو نیست، این برادر و پسر عموی توست، مولا کسی است که نعمت بر او رفته باشد، پس اگر نعمت بر پدرش رفته، او برادر و پسر عمویت می شود.(2)

روایت4.

معانی الاخبار: امام صادق علیه السلام فرمود: مولای هر قوم، از خودشان است.(3)

روایت5.

معانی الاخبار: ابوالربیع گفت: از امام صادق علیه السلام درباره سائبه سؤال شد؛ فرمود: این است که مَرد غلام خود را آزاد کند و به او بگوید: هرجا می خواهی برو، از میراث تو چیزی برای من نیست و از جرم و جنایت تو هم چیزی بر عهده من نیست. فرمود: و دو شاهد هم می گیرد.(4)

در تفسیر عیّاشی، مثل آن از ابوالربیع آمده است.(5)

روایت6.

تفسیر عیاشی: عمار بن ابی الاحوص گفت: از امام باقر علیه السلام درباره سائبه سؤال کردم؛ فرمود: در قرآن نگاه کن، هرجای آن «فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ» بود - ای عمّار- همان سائبه ای است که هیچ کس از مردم جز خداوند بر او ولاء ندارد، و هر ولائی که ازآن خدا باشد، برای رسول خدا صلی الله علیه و آله است و هر کس ولائش ازآن رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، برای امام است، و جنایت او بر عهده امام و میراثش نیز برای امام است.(6)

ص: 204


1- . علل الشرایع : 519 ؛ رمز درج شده برای آن «ب» بود که اشتباه است.
2- . این روایت را در کتاب حسین بن سعید و نوادر ندیدم و آن را صدوق در «من لایحضره الفقیه 3 : 79» و شیخ در «تهذیب 8 : 252» و هر دو با اذکر سند از ازدی نقل کرده اند. ممکن است اشتباه در ذکر رمز از سوی یکی از این دو کتاب بوده باشد.
3- . معانی الاخبار : 239
4- . معانی الاخبار : 240
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 348
6- . تفسیر عیّاشی 1 : 263

فَأَعْتَقَهُ فَلِذَلِکَ هُوَ مِنْهُ (1).

«3»

ب،(2)

[قرب الإسناد] ابْنُ سَعْدٍ عَنِ الْأَزْدِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ مَعِی عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ فَقَالَ لِی مَنْ هَذَا فَقُلْتُ مَوْلَانَا فَقَالَ أَعْتَقْتُمُوهُ أَوْ أَبَاهُ فَقُلْتُ بَلْ أَبَاهُ فَقَالَ هَذَا لَیْسَ مَوْلَاکَ هَذَا أَخُوکَ وَ ابْنُ عَمِّکَ إِنَّمَا الْمَوْلَی الَّذِی جَرَتْ عَلَیْهِ النِّعْمَةُ فَإِذَا جَرَتْ عَلَی أَبِیهِ فَهُوَ أَخُوکَ وَ ابْنُ عَمِّکَ (3).

«4»

مع، [معانی الأخبار] قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: مَوْلَی الْقَوْمِ مِنْ أَنْفُسِهِمْ (4).

«5»

مع، [معانی الأخبار] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ جَرِیرٍ عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ السَّائِبَةِ فَقَالَ الرَّجُلُ یُعْتِقُ غُلَامَهُ وَ یَقُولُ لَهُ اذْهَبْ حَیْثُ شِئْتَ لَیْسَ لِی مِنْ مِیرَاثِکَ شَیْ ءٌ وَ لَا عَلَیَّ مِنْ جَرِیرَتِکَ شَیْ ءٌ قَالَ وَ یُشْهِدُ شَاهِدَیْنِ (5).

شی، [تفسیر العیاشی] عن أبی الربیع: مثله (6).

«6»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَمَّارِ بْنِ أَبِی الْأَحْوَصِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ السَّائِبَةِ قَالَ انْظُرْ فِی الْقُرْآنِ فَمَا کَانَ فِیهِ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَتِلْکَ یَا عَمَّارُ السَّائِبَةُ الَّتِی لَا وَلَاءَ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ عَلَیْهَا إِلَّا اللَّهُ فَمَا کَانَ وَلَاؤُهُ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَا کَانَ وَلَاؤُهُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَإِنَّ وَلَاءَهُ لِلْإِمَامِ وَ جِنَایَتَهُ عَلَی الْإِمَامِ وَ مِیرَاثَهُ لَهُ (7).

ص: 204


1- 1. علل الشرائع ص 519 و کان الرمز( ب) و هو خطأ.
2- 2. هکذا فی الأصل، راجع قرب الإسناد ص 29 ط نجف.
3- 3. لم أجده فی( ین) و قد رواه الصدوق فی( یه) ج 3 ص 79 و الشیخ فی( یب) ج 8 ص 252 بسندیهما عن الأزدیّ فمن المظنون تصحیف الرمز عن أحد الکتابین.
4- 4. معانی الأخبار ص 239 و فی الکمبانیّ رمز ما.
5- 5. معانی الأخبار ص 240 و کان الرمز( ل) و هو خطأ.
6- 6. لم یوضع له رمز فی المتن* تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 348.
7- 7. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 263 و لم یکن له رمز فی الکتاب.

باب های قسم و نذر

مولف

بعضی از روایات مربوط به بابهای قسم را در کتاب قران و در کتاب احکام نقل کردیم. پس غافل مباش

باب اول : آن دسته از نامهای خداوند که قسم خوردن به آنها جایز است و مجازات کسی که قسم دروغ به خدا بخورد و پاداش وفای به نذر و قسم

آیات

لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ.

{نه! سوگند به روز رستاخیز، و [باز] نه! سوگند به وجدان سرزنشگر!}

روایات

روایت1.

ارشاد مفید: شعبیّ روایت کرده است که حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام از مردی شنید که می گفت: سوگند به خدایی که به واسطه هفت طبقه محتجب است!. پس آن حضرت تازیانه خود را به طرف او بلند کرده و فرمود: وای بر تو! خداوند برتر و بالاتر از آنست که به واسطه چیزی محتجب و مستور گشته و یا چیزی از او محتجب و پوشیده شود. منزّه و متعالی است آن خدائی که مکان او را نتواند در بر گیرد، و چیزی در جهان بر او مخفی و پوشیده نماند، و او به همه آسمانها و زمین و جهانیان آگاه و عالم است. آن مرد گفت: آیا لازم است از سوگند خود کفّاره بدهم ای أمیر المؤمنین؟ حضرت فرمود: تو به خدا سوگند نخورده ای تا ملزم به کفّاره باشی، زیرا آنچه محتجب با هفت طبقه باشد خدا نیست، و سوگند تو به آن خدائی بود که چنین باشد.(1)

روایت2.

التوحید: حارث اَعوَر از علی بن ابی طالب روایت کرد که ایشان وارد بازار شد و دید که مردی

ص: 205


1- . ارشاد مفید : 120

أبواب الأیمان و النذور

أقول

قد أوردنا بعض ما یتعلق بأبواب الأیمان فی کتاب القرآن و فی کتاب الأحکام فلا تغفل.

باب 1 ما یجوز الحلف به من أسمائه تعالی و عقاب من حلف بالله کاذبا و ثواب الوفاء بالنذر و الیمین

الآیات

القیامة: لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ(1).

الأخبار

«1»

شا، [الإرشاد] ج، [الإحتجاج] رَوَی الشَّعْبِیُّ: أَنَّهُ سَمِعَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام رَجُلًا یَقُولُ وَ الَّذِی احْتَجَبَ بِسَبْعِ طِبَاقٍ فَعَلَاهُ بِالدِّرَّةِ ثُمَّ قَالَ یَا وَیْلَکَ إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ یَحْتَجِبَ عَنْ شَیْ ءٍ أَوْ یَحْتَجِبَ عَنْهُ شَیْ ءٌ سُبْحَانَ الَّذِی لَا یَحْوِیهِ مَکَانٌ وَ لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْ ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ فَقَالَ الرَّجُلُ أَ فَأُکَفِّرُ عَنْ یَمِینِی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ لَا لَمْ تَحْلِفْ بِاللَّهِ فَتَلْزَمَکَ الْکَفَّارَةُ وَ إِنَّمَا حَلَفْتَ بِغَیْرِهِ (2).

«2»

ید،(3)

[التوحید] مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ خَلَفٍ عَنْ بِشْرِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ الْقُدُّوسِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ السَّبِیعِیِّ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ: أَنَّهُ دَخَلَ السُّوقَ فَإِذَا هُوَ بِرَجُلٍ مُوَلِّیهِ

ص: 205


1- 1. سورة القیامة: 2.
2- 2. إرشاد المفید ص 120 طبع النجف.
3- 3. هکذا فی الأصل، راجع کتاب التوحید: 184 ط مکتبة الصدوق.

پشت خود را به او گردانیده، می گوید: «قسَم به آن کسی که به آسمان هفت گانه در پرده رفته است...» علی علیه السلام بر پشتش زد و فرمود: چه کسی در هفت آسمان در حجاب رفته است؟ گفت: خدا، ای امیرمؤمنان! فرمود: مادرت به عزایت بنشنید، خطا کردی، بین خدای عزوجل و خَلقَش حجابی نیست، زیرا هرجا که باشند، او با آنهاست. گفت: ای امیرمؤمنان، کفّاره آنچه گفتم چیست؟ فرمود: این است که بدانی هرجا باشی خدا با تو است. گفت: به مسکینان طعام بدهم؟ فرمود: نه، به غیر پروردگارت قسم خوردی.(1)

روایت3.

امالی شیخ طوسی: حسن بن فضل بن ربیع از پدرش نقل کرد و گفت: منصور به من دستور داد، جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) را حاضر کنم. وقتی او حاضر شد، منصور به او گفت: ای ابوعبدالله، آیا تو در میان مردم، گمان داری که غیب می دانی؟ جعفر بن محمد گفت: چه کسی چنین چیزی به تو گفته است؟ منصور به پیرمردی که مقابلش نشسته بود اشاره کرد. جعفر به آن پیرمرد گفت: آیا تو از من شنیدی که چنین چیزی بگویم؟ پیرمرد گفت: آری. جعفر به منصور گفت: ای امیرمؤمنان، آیا او قسَم می خورد؟ منصور به او گفت: قسم بخور. وقتی آن پیرمرد شروع کرد به قسم خوردن، جعفر به منصور گفت: پدرم از پدرش از جدش از امیرمؤمنان علیهم السلام برایم حدیث کرد که هرگاه بنده قسمی بخورد که خداوند در آن منزّه شمرده شود، چون خداوند را تنزیه نموده است، خداوند او را در دنیا مجازات نمی کند، ولی من این مرد را قسم می دهم. منصور گفت: اختیار با توست. جعفر به آن پیرمرد گفت: بگو از نیرو و قدرت پروردگار بیزارم و متکی به نیرو و قدر خویشم، اگر آن سخن را از تو نشنیده باشم. آیا این جمله را می گویی؟ پیرمرد درنگ کرد. منصور گُرزی را که در دستش بود بالا برد و گفت: به خدا قسم اگر قسم نخوری با همین گرز بر سرت خواهم کوبید. پیرمرد قسم خورد؛ پس هنوز قسمش تمام نشده بود که زبانش را مثل سگ بیرون انداخت و همان لحظه مُرد، و جعفر برخاست.(2)

مؤلف

این روایت بطور کامل در ابواب تاریخ آن حضرت ذکر شد.(3)

ص: 206


1- . این روایت را در «نوادر» و «کتاب الزهد» نیافتم، و آن را از کتاب الغارات از حارث از علی (ع) نقل خواهیم کرد.
2- . امالی طوسی 2 : 76
3- . رک 47 : 164

ظَهْرَهُ یَقُولُ لَا وَ الَّذِی احْتَجَبَ بِالسَّبْعِ فَضَرَبَ عَلَی ظَهْرِهِ ثُمَّ قَالَ مَنِ الَّذِی احْتَجَبَ بِالسَّبْعِ قَالَ اللَّهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ أَخْطَأْتَ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ لِأَنَّهُ مَعَهُمْ أَیْنَمَا کَانُوا قَالَ مَا کَفَّارَةُ مَا قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ مَعَکَ حَیْثُ کُنْتَ قَالَ أُطْعِمُ الْمَسَاکِینَ قَالَ إِنَّمَا حَلَفْتَ بِغَیْرِ رَبِّکَ (1).

«3»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْعَرَّادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضْلِ بْنِ الرَّبِیعِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: أَمَرَنِی الْمَنْصُورُ بِإِحْضَارِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام فَلَمَّا حَضَرَ قَالَ لَهُ أَنْتَ تَزْعُمُ لِلنَّاسِ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ فَقَالَ جَعْفَرٌ علیه السلام مَنْ أَخْبَرَکَ بِهَذَا فَأَوْمَأَ الْمَنْصُورُ إِلَی شَیْخٍ قَاعِدٍ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ جَعْفَرٌ علیه السلام لِلشَّیْخِ أَنْتَ سَمِعْتَنِی أَقُولُ هَذَا قَالَ الشَّیْخُ نَعَمْ قَالَ جَعْفَرٌ لِلْمَنْصُورِ أَ یَحْلِفُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ لَهُ الْمَنْصُورُ احْلِفْ فَلَمَّا بَدَأَ الشَّیْخُ فِی الْیَمِینِ-(2)

قَالَ جَعْفَرٌ علیه السلام لِلْمَنْصُورِ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ- عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ- علیه السلام أَنَّ الْعَبْدَ إِذَا حَلَفَ بِالْیَمِینِ الَّتِی یُنَزِّهُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا وَ هُوَ کَاذِبٌ امْتَنَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عُقُوبَتِهِ عَلَیْهَا فِی عَاجِلَتِهِ لِمَا نَزَّهَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنِّی أَنَا أَسْتَحْلِفُهُ فَقَالَ الْمَنْصُورُ ذَلِکَ لَکَ فَقَالَ جَعْفَرٌ علیه السلام لِلشَّیْخِ قُلْ أَبْرَأُ إِلَی اللَّهِ مِنْ حَوْلِهِ وَ قُوَّتِهِ وَ أَلْجَأُ إِلَی حَوْلِی وَ قُوَّتِی إِنْ لَمْ أَکُنْ سَمِعْتُکَ تَقُولُ هَذَا الْقَوْلَ فَتَلَکَّأَ الشَّیْخُ

فَرَفَعَ الْمَنْصُورُ عَمُوداً کَانَ فِی یَدِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَحْلِفْ لَأَعْلُوَنَّکَ بِهَذَا الْعَمُودِ فَحَلَفَ الشَّیْخُ فَمَا أَتَمَّ الْیَمِینَ حَتَّی دَلَعَ لِسَانَهُ کَمَا یَدْلَعُ الْکَلْبُ وَ مَاتَ لِوَقْتِهِ وَ نَهَضَ جَعْفَرٌ علیه السلام (3).

أقول

قد مضی تمامه فی أبواب تاریخه (4).

ص: 206


1- 1. لم أجده فی النوادر و لا فی کتاب الزهد، و سیأتی الحدیث نقلا عن کتاب الغارات بسنده عن بشیر بن خیثمة المرادی عن عبد القدوس عن أبی إسحاق السبیعی عن الحارث عن علیّ علیه السلام فلاحظ.
2- 2. ساقط عن الکمبانیّ زیادة من الأصل.
3- 3. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 76.
4- 4. راجع ج 47 ص 164 بتحقیقنا.

روایت4.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد که فرمود: فقط باید به «الله» قسم خورده شود، امّا اینکه گویند: «دشمنت بی پدر باشد» سخن مردم زمان جاهلیت است. اگر قسم خوردن به این صورت رسم شود، سوگند به خدا از میان می رود. امّا اینکه بعضی می گویند: «یا هیاه» برای درخواست نام است. امّا «لَعَمرُ الله» و «لَأیمُ الله»، سوگند به خدا محسوب می شود.(1)

گوید: و از ایشان درباره مردی سؤال کردم که سوگندی می­خورد و سخنش را فراموش می­کند. فرمود: او بر همان نیت خویش است.(2)

روایت5.

امالی صدوق: وهب بن عبدربّه از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: هر کس در مورد چیزی که خدا نمی داند [خدا خلاف آن را می داند] بگوید، «خدا می داند»، عرش به خاطر بزرگداشت خداوند عزوجل به لرزش درمی آید.(3)

روایت6.

امالی صدوق: ابن تَغلب از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: اگر بنده ای گفت «خدا می داند» و دروغ گفته باشد، خداوند عزوجل می فرماید: آیا کسی جز من نیافتی که بر او دروغ ببندی؟!(4)

روایت7.

امالی صدوق: شهاب بن عبدربّه از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: هر کس در مورد چیزی که خدا نمی داند بگوید «خدا می داند»، عرش به بزرگداشت خداوند به لرزش می افتد.(5)

روایت8.

امالی صدوق: در خبر مناهی آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله از قسم دروغ نهی کرد و فرمود: قسم دروغ شهرها را ویران می کند. و فرمود: کسی که قسم دروغ بخورد تا مال مسلمانی را پایمال کند، خداوند عزوجل را ملاقات نماید در حالی که بر او خشم گرفته باشد، مگر اینکه توبه کند و بازگردد.(6)

روایت9.

کتاب الاعمال المانعة من الجنة: از ابواُمامه حارثی روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ کس با قسم خود مال مسلمانی را از او جدا نسازد مگر اینکه خداوند

ص: 207


1- . قرب الاسناد : 121
2- . قرب الاسناد : 121
3- . امالی صدوق : 357
4- . امالی صدوق : 420
5- . امالی صدوق : 420
6- . امالی صدوق : 424
«4»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ وَ قَالَ: لَا یُحْلَفُ إِلَّا بِاللَّهِ فَأَمَّا قَوْلُهُ- لَا بَلْ شَانِیکَ فَإِنَّهُ مِنْ قَوْلِ أَهْلِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ لَوْ حَلَفَ بِهَذَا أَوْ شِبْهِهِ تُرِکَ أَنْ یَحْلِفَ بِاللَّهِ وَ أَمَّا قَوْلُ الرَّجُلِ یَا هَیَاهْ فَإِنَّمَا طَلَبُ الِاسْمِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ لَعَمْرُ اللَّهِ وَ لَایْمُ اللَّهِ فَإِنَّمَا هُوَ بِاللَّهِ-(1) قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَحْلِفُ عَلَی الْیَمِینِ وَ یَنْسَی مَا خَلَاهُ قَالَ هُوَ عَلَی مَا نَوَی (2).

«5»

لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِیحٍ عَنْ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ یَعْلَمُ اللَّهُ لِمَا لَا یَعْلَمُ اللَّهُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ إِعْظَاماً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (3).

«6»

لی، [الأمالی] للصدوق أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنِ ابْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا قَالَ الْعَبْدُ عَلِمَ اللَّهُ فَکَانَ کَاذِباً قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ مَا وَجَدْتَ أَحَداً تَکْذِبُ عَلَیْهِ غَیْرِی (4).

«7»

لی، [الأمالی] للصدوق أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ وَهْبٍ عَنْ شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ اللَّهُ یَعْلَمُ فِیمَا لَا یَعْلَمُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ إِعْظَاماً لَهُ (5).

«8»

لی، [الأمالی] للصدوق فِی خَبَرِ الْمَنَاهِی: إِنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله نَهَی عَنِ الْیَمِینِ الْکَاذِبَةِ وَ قَالَ إِنَّهَا تَتْرُکُ الدِّیَارَ بَلَاقِعَ وَ قَالَ مَنْ حَلَفَ بِیَمِینٍ کَاذِبَةٍ صَبْراً لِیَقْطَعَ بِهَا مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ وَ یَرْجِعَ (6).

«9»

کِتَابُ الْأَعْمَالِ الْمَانِعَةِ مِنَ الْجَنَّةِ رُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ الْحَارِثِیِّ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَا مِنْ رَجُلٍ اقْتَطَعَ مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ بِیَمِینِهِ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ

ص: 207


1- 1. قرب الإسناد ص 121.
2- 2. قرب الإسناد ص 121.
3- 3. أمالی الصدوق ص 357.
4- 4. أمالی الصدوق: 420.
5- 5. أمالی الصدوق: 420.
6- 6. أمالی الصدوق ص 424.

بهشت را بر او حرام و آتش را برایش واجب گرداند. گفتند: ای رسول خدا، اگر کم باشد چطور؟ فرمود: حتی اگر چوب مسواک از درخت اَراک باشد.(1)

روایت10.

ثواب الأعمال؛ خصال: ابوعُبیده از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: در کتاب علی علیه السلام آمده است: سه رفتار است که صاحب آنها حتماً نتیجه آن را پیش از مرگ می بیند: ستمکاری و قطع رحم و سوگند به دروغ که به منزله مبارزه با خدا است. طاعتی که ثواب آن زودتر از همه می رسد، صله رحم است، پس چه بسا قومی گناهکار هستند و صله رحم می کنند و اموالشان زیاد می گردد و نیکی می کنند و عمرهاشان زیاد می شود؛ و قسم دروغ و قطع رحم شهرها را ویران و خالی از اهلش می سازد و رَحِم را سنگین می کنند، و سنگین شدن رحِم برابر است با انقراض نسل.(2)

روایت11.

مجالس مفید: ابن عیسی از ابن محبوب مثل آن را نقل کرده است.(3)

مؤلف

بعضی از روایات در این زمینه در باب آداب خرید و فروش ذکر شد.

روایت12.

معانی الاخبار: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: صله رحم عُمر را زیاد می کند و صدقه پنهانی آتش خشم پروردگار را خاموش می سازد، و قطع رحم و قسم دروغ شهرها را ویران و خالی از سکنه می گرداند، و رحِم را سنگین سازد، و سنگینی رحم منجر به انقراض نسل می شود.(4)

روایت13.

علل الشرائع: در خطبه حضرت فاطمه علیها السلام آمده است: خداوند وفای به نذر را برای در معرض رحمت قرار گرفتن قرار داده است.(5)

ص: 208


1- . کتاب الاعمال المانعة : 61 ؛ ضمن مجموعه جامع الاحادیث.
2- . ثواب الاعمال : 199 ، خصال 1 : 80
3- . امالی مفید : 53
4- . معانی الاخبار : 264
5- . علل الشرایع : 248 در ضمن یک روایت

عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ أَوْجَبَ لَهُ النَّارَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَ شَیْئاً یَسِیراً قَالَ وَ إِنْ کَانَ سِوَاکاً مِنْ أَرَاکٍ (1).

«10»

ثو، [ثواب الأعمال] ل، [الخصال] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: فِی کِتَابِ عَلِیٍّ علیه السلام ثَلَاثُ خِصَالٍ لَا یَمُوتُ صَاحِبُهُنَّ أَبَداً حَتَّی یَرَی وَبَالَهُنَّ الْبَغْیُ وَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الْیَمِینُ الْکَاذِبَةُ یُبَارِزُ اللَّهَ بِهَا وَ إِنَّ أَعْجَلَ الطَّاعَةِ ثَوَاباً لَصِلَةُ الرَّحِمِ وَ إِنَّ الْقَوْمَ لَیَکُونُونَ فُجَّاراً فَیَتَوَاصَلُونَ فَتَنْمِی أَمْوَالُهُمْ وَ یَبَرُّونَ فَتُزَادُ أَعْمَارُهُمْ وَ إِنَّ الْیَمِینَ الْکَاذِبَةَ وَ قَطِیعَةَ الرَّحِمِ لَتَذَرَانِ الدِّیَارَ بَلَاقِعَ مِنْ أَهْلِهَا وَ یُثْقِلَانِ الرَّحِمَ وَ إِنَّ تَثَقُّلَ [ثِقْلَ] الرَّحِمِ انْقِطَاعُ النَّسْلِ (2).

«11»

جا، [المجالس] للمفید أَحْمَدُ بْنُ الْوَلِیدِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ: مِثْلَهُ (3)

أقول

قد سبق بعض الأخبار فی باب آداب البیع.

«12»

مع، [معانی الأخبار] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْبَطَائِنِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِیدُ فِی الْعُمُرِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ إِنَّ قَطِیعَةَ الرَّحِمِ وَ الْیَمِینَ الْکَاذِبَةَ لَتَذَرَانِ الدِّیَارَ بَلَاقِعَ مِنْ أَهْلِهَا وَ یُثْقِلَانِ الرَّحِمَ وَ إِنَّ تَثَقُّلَ الرَّحِمِ انْقِطَاعُ النَّسْلِ (4).

«13»

ع، [علل الشرائع] فِی خُطْبَةِ فَاطِمَةَ علیها السلام: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْوَفَاءَ بِالنَّذْرِ تَعَرُّضاً لِلرَّحْمَةِ(5).

ص: 208


1- 1. کتاب الاعمال المانعة ص 61 ضمن مجموعة جامع الأحادیث.
2- 2. ثواب الأعمال و عقابها ص 199 و الخصال ج 1 ص 80.
3- 3. أمالی المفید ص 53.
4- 4. معانی الأخبار ص 264.
5- 5. علل الشرائع ص 248 ضمن حدیث.

روایت14.

ثواب الأعمال: نقل شده است که خداوند عزوجل فرمود: کسی که مرتکب قسمهای دروغ شود، رحمتم را به او نمی رسانم، و در قیامت، کسی را که زناکار باشد به خودم نزدیک نمی کنم.(1)

روایت15.

ثواب الأعمال: یعقوب احمر گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که قسم بخورد و بداند که دروغ می گوید، با خداوند عزوجل سر جنگ گرفته است.(2)

روایت16.

ثواب الأعمال: هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: قسم اجباری دروغ، شهرها را ویران می کند.(3)

روایت17.

ثواب الأعمال: جابر بن یزید از امام باقر علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از قسم گناه بپرهیزید، زیرا شهرها را ویران و خالی از سکنه می سازد.(4)

روایت18.

ثواب الأعمال: عبدالله بن قدّاح از امام صادق از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قسم اجباری دروغ شهرها را ویران می کند.(5)

روایت19.

ثواب الأعمال: مَلیح بن ابوبکر شیبانی گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: قسم اجباری دروغ مایه تهیدستی نسل آدمی است.(6)

روایت20.

ثواب الأعمال:

ص: 209


1- . عقاب الاعمال : 199
2- . عقاب الاعمال : 203
3- . عقاب الاعمال : 203
4- . عقاب الاعمال : 203
5- . عقاب الاعمال : 204
6- . عقاب الاعمال: 204
«14»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ بَشِیرٍ الدَّهَّانِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ مِیثَمٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: لَا أُنِیلُ رَحْمَتِی مَنْ تَعَرَّضَ لِلْأَیْمَانِ الْکَاذِبَةِ وَ لَا أُدْنِی مِنِّی یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنْ کَانَ زَانِیاً(1).

«15»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ یَعْقُوبَ الْأَحْمَرِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَنْ حَلَفَ عَلَی یَمِینٍ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ کَاذِبٌ فَقَدْ بَارَزَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَ (2).

«16»

ثو، [ثواب الأعمال] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ یَمِینَ الصَّبْرِ الْکَاذِبَةَ تَتْرُکُ الدِّیَارَ بَلَاقِعَ (3).

«17»

ثو، [ثواب الأعمال] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الْکُوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُرَاتٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِیَّاکُمْ وَ الْیَمِینَ الْفَاجِرَةَ فَإِنَّهَا تَدَعُ الدِّیَارَ بَلَاقِعَ مِنْ أَهْلِهَا(4).

«18»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَدَّاحِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: الْیَمِینُ الصَّبْرُ الْفَاجِرَةُ تَدَعُ الدِّیَارَ بَلَاقِعَ (5).

«19»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ یَزِیدَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ مَلِیحِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ الشَّیْبَانِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: الْیَمِینُ الصَّبْرُ الْکَاذِبَةُ تُورِثُ الْعَقِبَ الْفَقْرَ(6).

«20»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِ

ص: 209


1- 1. عقاب الاعمال ص 199.
2- 2. نفس المصدر ص 203 و قد سقط الثانی من طبعة بغداد و هو موجود فی طبعة ایران القدیمة فی: 16.
3- 3. نفس المصدر ص 203 و قد سقط الثانی من طبعة بغداد و هو موجود فی طبعة ایران القدیمة فی: 16.
4- 4. نفس المصدر ص 203 و قد سقط الثانی من طبعة بغداد و هو موجود فی طبعة ایران القدیمة فی: 16.
5- 5. نفس المصدر ص 204.
6- 6. نفس المصدر ص 204.

ابن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: به سوگند دروغ، چهل روز مهلت داده می­شود.(1)

روایت21.

محاسن: محمد بن علی از علی بن حماد مثل آن را نقل کرده است.(2)

روایت22.

ثواب الأعمال: طلحة بن زید از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: قسم دروغ رحِم را سنگین می کند. گفتم: معنای سنگین شدن رحم چیست؟ فرمود: نازایی می آورد. امّا در روایت محمد بن یحیی آمده است که فرمود: رحِم را منتقل می کند.(3)

روایت23.

ثواب الأعمال: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: سوگند دروغ به عمد که موجب آتش می شود، این است که انسان به ضرر حق مسلمانی و برای ممنوع شدن وی از مالش قسم بخورد.(4)

روایت24.

محاسن: بزنطی مثل آن را روایت کرده است.(5)

روایت25.

ثواب الأعمال: ابوالحسن که پیری از اصحاب ماست، از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: خداوند تبارک و تعالی خروس سفیدی را آفریده است که گردنش زیر عرش الهی و دو پایش در اصل زمین هفتم است. بالی در مشرق و بالی در مغرب دارد، و هیچ خروسی تا بانگ آن خروس عرشی را نشنود به آواز در نمی آید، و چون بانگ به آواز بلند کند، بالهای خود را به هم می زند و می گوید: «پاک و منزه است خدا، پاک و منزّه است خدای بزرگی که چیزی (یا کسی) همانند او نیست»، پس خداوند تعالی در پاسخ به او خطاب می کند: کسی که به دروغ به نام من سوگند یاد می کند به آنچه که تو گفتی ایمان نیاورده است.(6)

روایت26.

محاسن: محمد بن علی از ابن ابی عمیر مثل آن را روایت کرده است.(7)

ص: 210


1- . عقاب الاعمال : 204
2- . محاسن : 119
3- . عقاب الاعمال : 204
4- . عقاب الاعمال : 204
5- . محاسن : 119
6- . عقاب الاعمال : 204
7- . محاسن : 118

عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْیَمِینُ الْغَمُوسُ یُنْتَظَرُ بِهَا أَرْبَعِینَ یَوْماً(1).

«21»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَمَّادٍ: مِثْلَهُ (2).

«22»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْخَزَّازِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَ ابْنِ الْمُغِیرَةِ جَمِیعاً عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْیَمِینَ الْفَاجِرَةَ لَتُثَقِّلُ الرَّحِمَ قُلْتُ مَا مَعْنَی تُثَقِّلُ الرَّحِمَ قَالَ تُعَقِّمُ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی فَإِنَّهُ رَوَی یَثْقُلُ فِی الرَّحِمِ (3).

«23»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَرِیرٍ عَنِ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْیَمِینُ الْغَمُوسُ الَّتِی تُوجِبُ النَّارَ الرَّجُلُ یَحْلِفُ عَلَی حَقِّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ عَلَی حَبْسِ مَالِهِ (4).

«24»

سن، [المحاسن] الْبَزَنْطِیُّ: مِثْلَهُ (5).

«25»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ شَیْخٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ دِیکاً أَبْیَضَ عُنُقُهُ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ رِجْلَاهُ فِی تُخُومِ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ لَهُ جَنَاحٌ بِالْمَشْرِقِ وَ جَنَاحٌ بِالْمَغْرِبِ- لَا تَصِیحُ الدِّیَکَةُ حَتَّی یَصِیحَ فَإِذَا صَاحَ خَفَقَ بِجَنَاحَیْهِ ثُمَّ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ فَیُجِیبُهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَا آمَنَ بِمَا تَقُولُ مَنْ یَحْلِفُ بِی کَاذِباً(6).

«26»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ: مِثْلَهُ (7).

ص: 210


1- 1. عقاب الاعمال ص 204.
2- 2. المحاسن ص 119.
3- 3. عقاب الاعمال: 204.
4- 4. عقاب الاعمال: 204.
5- 5. المحاسن ص 119.
6- 6. عقاب الاعمال ص 204.
7- 7. المحاسن ص 118.

روایت27.

ثواب الأعمال: حسین بن مختار از امام صادق علیه السلام روایت کرد که گفت: هر کس به خدا قسم می خورد باید راست بگوید، و کسی که راست نگوید، هیچ ارتباطی با خدا ندارد و کسی که برایش به خدا قسم می خورند، باید قبول کند و راضی شود، و کسی که راضی نشود، هیچ ارتباطی با خدا ندارد.(1)

روایت28.

محاسن: یعقوب احمر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: هر کس قسم بخورد و بداند که دروغ می گوید، با خدا سر جنگ گرفته است.(2)

روایت29.

تفسیر عیاشی: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره آیه «فَاذْکُرُوا الله کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً»، {همان گونه که پدران خود را به یاد می آورید، یا با یادکردنی بیشتر، خدا را به یاد آورید.} سؤال کردم، فرمود: از جمله سخنان مردم در دوران جاهلیت «کَلَّا وَ أَبِیکَ» و «بَلَی وَ أَبِیکَ» (به پدرت قسم) بود، که به آنها دستور داده شد تا بگویند «لَا وَ الله» و «بَلَی وَ الله».(3)

روایت30.

تفسیر عیاشی: از زراره نقل شده که گفت: از امام باقر علیه السلام درباره آیه «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِالله إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»، {و بیشترشان به خدا ایمان نمی آورند جز اینکه [با او چیزی را] شریک می گیرند.} سؤال کردم، فرمود: از آن جمله این است که انسان بگوید: «لَا وَ حَیَاتِکَ» (به جان تو قسم).(4)

روایت31.

تفسیر عیاشی: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: این که انسان بگوید «لَا وَ الله وَ فُلَانٍ» (نه به خدا و فلانی) و «لَوْ لَا الله وَ فُلَانٌ» (اگر خدا و فلانی نبودند)، شرک در اطاعت و معصیت خداوند است.(5)

روایت32.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: یونس بن یعقوب گفت: امام صادق علیه السلام، زیاد می گفت «والله».

علی گفت: در نامه امام باقر علیه السلام به داوود بن قاسم دیدم که نوشته بود: «به جان تو قسم، آمدم».(6)

ص: 211


1- . عقاب الاعمال : 205
2- . محاسن : 119
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 98
4- . تفسیر عیّاشی 2 : 199
5- . تفسیر عیّاشی 2 : 199
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 60 .
«27»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ حَلَفَ بِاللَّهِ فَلْیَصْدُقْ وَ مَنْ لَمْ یَصْدُقْ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی شَیْ ءٍ-(1) وَ مَنْ یُحْلَفُ لَهُ بِاللَّهِ فَلْیَرْضَ وَ مَنْ لَمْ یَرْضَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی شَیْ ءٍ(2).

«28»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ یَعْقُوبَ الْأَحْمَرِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ حَلَفَ عَلَی یَمِینٍ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ کَاذِبٌ فَقَدْ بَارَزَ اللَّهَ (3).

«29»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً قَالَ إِنَّ أَهْلَ الْجَاهِلِیَّةِ کَانَ مِنْ قَوْلِهِمْ کَلَّا وَ أَبِیکَ بَلَی وَ أَبِیکَ فَأُمِرُوا أَنْ یَقُولُوا لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَی وَ اللَّهِ (4).

«30»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قَالَ مِنْ ذَلِکَ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ حَیَاتِکَ (5).

«31»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: شِرْکُ طَاعَةٍ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ وَ فُلَانٍ وَ لَوْ لَا اللَّهُ وَ فُلَانٌ وَ الْمَعْصِیَةُ مِنْهُ (6).

«32»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ: کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام کَثِیراً مَا یَقُولُ وَ اللَّهِ.

عَلِیٌّ قَالَ: قَرَأْتُ فِی کِتَابِ أَبِی جَعْفَرٍ إِلَی دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ إِنِّی جِئْتُ وَ حَیَاتِکَ (7).

ص: 211


1- 1. زیادة من الأصل.
2- 2. عقاب الاعمال ص 205 بزیادة فی آخره فی المصدر.
3- 3. المحاسن ص 119.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 98.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 199.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 199.
7- 7. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60 و کان الرمز( ن) لعیون الاخبار و هو تصحیف.

باب دوم : وفادار بودن به قسم و قسَم دادنِ دیگران

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: ابن صدقه از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را به هفت چیز امر فرمود: عیادت مریض، تشییع جنازه، وفادار بودن به قسم، دعا به عطسه کننده، یاری از ستم دیده، آشکار سلام کردن، پذیرفتن دعوت... ادامه خبر. (1)

روایت2.

خصال: معاویة بن سُوَید از براء بن عازب مثل آن را روایت کرده است.

خلیل گفت: احتمال می رود که «اِبرار المُقسَم» پایبندی به آنچه به آن قسم خورده شده است، صحیح باشد.(2)

روایت3.

محاسن: حفص از امام صادق علیه السلام روایت کرد که درباره مردی که دیگری را برای غذا یا مثل آن قسم می دهد فرمود: چیزی بر عهده اش نیست، می خواسته دیگری را احترام کند.(3)

باب سوم : مذمت زیاد قسم خوردن

روایات

روایت1.

دعوات الراوندی: حواریان به عیسی بن مریم گفتند: ما را وصیت و سفارش کن. فرمود: موسی علیه السلام به قومش گفت: قسم دروغ به خدا نخورید، و من به شما امر می کنم که نه به راست و نه به دروغ، به خدا قسم نخورید.

ص: 212


1- . قرب الاسناد : 47
2- . خصال 2 : 93
3- . در متن رمزی برای آن درج نشده است، و این روایت در کافی 7 : 462 و تهذیب 8 : 294 و استبصار 4 : 41 نقل شده و کلینی و الشیخ به حَفص اسناد داده اند.

باب 2 إبرار القسم و المناشدة

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] هَارُونُ عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیه السلام: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَمَرَهُمْ بِسَبْعٍ عِیَادَةِ الْمَرْضَی وَ اتِّبَاعِ الْجَنَائِزِ وَ إِبْرَارِ الْقَسَمِ وَ تَسْمِیتِ الْعَاطِسِ وَ نَصْرِ الْمَظْلُومِ وَ إِفْشَاءِ السَّلَامِ وَ إِجَابَةِ الدَّاعِی الْخَبَرَ(1).

«2»

ل، [الخصال] الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الثَّقَفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّبَّاحِ عَنْ جَرِیرٍ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ الشَّیْبَانِیِّ عَنْ أَشْعَثَ بْنِ أَبِی الشَّعْثَاءِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ سُوَیْدٍ عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ: مِثْلَهُ قال الخلیل لعل الصواب إبرار المقسم (2).

«3»

سن،(3)

[المحاسن] أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَفْصٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ یُقْسِمُ عَلَی الرَّجُلِ فِی الطَّعَامِ أَوْ نَحْوِهِ قَالَ لَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ إِنَّمَا أَرَادَ إِکْرَامَهُ (4).

باب 3 ذم کثرة الیمین

الأخبار

«1»

دَعَوَاتُ الرَّاوَنْدِیِّ،: قَالَ الْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَی بْنِ مَرْیَمَ أَوْصِنَا فَقَالَ قَالَ مُوسَی علیه السلام لِقَوْمِهِ- لَا تَحْلِفُوا بِاللَّهِ کَاذِبِینَ وَ أَنَا آمُرُکُمْ أَنْ لَا تَحْلِفُوا بِاللَّهِ صَادِقِینَ وَ لَا کَاذِبِینَ.

ص: 212


1- 1. قرب الإسناد ص 47.
2- 2. الخصال ج 2 ص 93.
3- 3. هکذا فی الأصل، راجع المحاسن: 452.
4- 4. لم یوضع له رمز فی المتن و الحدیث مرویّ فی الکافی ج 7 ص 462 و التهذیب ج 8 ص 294 و الاستبصار ج 4 ص 41 بسند الکلینی و الشیخ الی حفص.

روایت2.

عدة الداعی: مردی گدا از رسول خدا صلی الله علیه و آله چیزی خواست و او را به «وجه الله» قسم داد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد پنج ضربه شلاق بر او نواختند، آنگاه فرمود: برای گدایی، مردم را به روی پست خودت قسم بده، نه به وجه خداوند کریم.(1)

باب چهارم : احکام قسَم و نذر و عهد و احکام کفاره ها

آیات

- وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ.(2)

{و به پیمانم وفا کنید، تا به پیمانتان وفا کنم.}

- وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا.(3)

{و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند.}

- وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ الله یَعْلَمُهُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ.(4)

{و هر نفقه ای را که انفاق، یا هر نذری را که عهد کرده اید، قطعاً خداوند آن را می داند.}

- وَ لا تَجْعَلُوا الله عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ وَ الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ * لا یُؤاخِذُکُمُ الله بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَ الله غَفُورٌ حَلِیمٌ.(5)

{و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید، تا [بدین بهانه] از نیکوکاری و پرهیزگاری و سازش دادن میان مردم [باز ایستید]، و خدا شنوای داناست * خداوند شما را به سوگندهای لغوتان مؤاخذه نمی کند، ولی شما را بدانچه دلهایتان [از روی عمد] فراهم آورده است، مؤاخذه می کند، و خدا آمرزنده بردبار است.}

- إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.

{چون زنِ عمران گفت: «پروردگارا، آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده [از مشاغل دنیا و پرستشگر تو] باشد، پس از من بپذیر که تو خود شنوای دانایی».}

- بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی فَإِنَّ الله یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ * إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ الله وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ الله وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ.(6)

{آری، هر که به پیمان خود وفا کند، و پرهیزگاری نماید، بی تردید خداوند، پرهیزگاران را دوست دارد * کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهای ناچیزی می فروشند، آنان را در آخرت بهره ای نیست و خدا روز قیامت با آنان سخن نمی گوید، و به ایشان نمی نگرد، و پاکشان نمی گرداند، و عذابی دردناک خواهند داشت.}

ص: 213


1- . عدّة الداعی : 71
2- . بقره / 40
3- . بقره / 177
4- . بقره / 270
5- . بقره / 224
6- . آل عمران / 53 و 77
«2»

عُدَّةُ الدَّاعِی،: سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله رَجُلٌ فَقَالَ أَسْأَلُکَ بِوَجْهِ اللَّهِ قَالَ فَأَمَرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَضُرِبَ خَمْسَةَ أَسْوَاطٍ ثُمَّ قَالَ سَلْ بِوَجْهِکَ اللَّئِیمِ وَ لَا تَسْأَلْ بِوَجْهِ اللَّهِ الْکَرِیمِ (1).

باب 4 أحکام الیمین و النذر و العهد و جوامع أحکام الکفارات

الآیات

البقرة: وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ (2)

و قال تعالی: وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا(3)

و قال سبحانه: وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُهُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ(4)

و قال تعالی: وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ- لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ (5)

آل عمران: إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ و قال بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (6)

ص: 213


1- 1. عدّة الداعی ص 71.
2- 2. سورة البقرة: 40.
3- 3. سورة البقرة: 177.
4- 4. سورة البقرة: 270.
5- 5. سورة البقرة: 224.
6- 6. سورة آل عمران: 53 و 77.

- لا یُؤاخِذُکُمُ الله بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ، ذلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ الله لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.(1)

{خدا شما را به سوگندهای بیهوده تان مؤاخذه نمی کند، ولی به سوگندهایی که [از روی اراده] می خورید [و می شکنید] شما را مؤاخذه می کند. و کفّاره اش خوراک دادن به ده بینواست - از غذاهای متوسّطی که به کسان خود می خورانید - یا پوشانیدن آنان یا آزاد کردن بنده ای. و کسی که [هیچ یک از اینها را] نیابد، [باید] سه روز روزه بدارد. این است کفاره سوگندهای شما وقتی که سوگند خوردید. و سوگندهای خود را پاس دارید. این گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان می کند، باشد که سپاسگزاری کنید.}

- وَ بِعَهْدِ الله أَوْفُوا.(2)

{و به پیمان خدا وفا کنید.}

- وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ الله لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ * فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ * فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا الله ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ.(3)

{و از آنان کسانی اند که با خدا عهد کرده اند که اگر از کَرَم خویش به ما عطا کند، قطعاً صدقه خواهیم داد و از شایستگان خواهیم شد * پس چون از فضل خویش به آنان بخشید، بدان بُخل ورزیدند، و به حال اعراض روی برتافتند * در نتیجه، به سزای آنکه با خدا خلف وعده کردند و از آن روی که دروغ می گفتند، در دلهایشان - تا روزی که او را دیدار می کنند - پیامدهای نفاق را باقی گذارد.}

- الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ الله وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ ... وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ الله مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ.(4)

{همانان که به پیمان خدا وفادارند و عهد [او] را نمی شکنند ... و کسانی که پیمان خدا را پس از بستنِ آن می شکنند.}

- وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ الله إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ الله عَلَیْکُمْ کَفِیلًا إِنَّ الله یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ * وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ ... وَ لا تَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها ... وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ الله ثَمَناً قَلِیلًا إِنَّما عِنْدَ الله هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.(5)

{و چون با خدا پیمان بستید، به پیمان خود وفا کنید و سوگندهای [خود را] پس از استوار کردن آنها مشکنید، با اینکه خدا را بر خود ضامن [و گواه] قرار داده اید، زیرا خدا آنچه را انجام می دهید می داند * و مانند آن [زنی] که رشته خود را پس از محکم بافتن، [یکی یکی] از هم می گسست مباشید که سوگندهای خود را میان خویش وسیله [فریب و] تقلب سازید [به خیال این] که گروهی از گروه دیگر [در داشتن امکانات] افزونترند... و زنهار، سوگندهای خود را دستاویز تقلب میان خود قرار مدهید، تا گامی بعد از استواریش بلغزد... و پیمان خدا را به بهای ناچیزی مفروشید، زیرا آنچه نزد خداست - اگر بدانید - همان برای شما بهتر است.}

- وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْئوُلًا.(6)

{و به پیمان [خود] وفا کنید، زیرا که از پیمان پرسش خواهد شد.}

- وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ.(7)

{و آنان که امانتها و پیمان خود را رعایت می کنند.}

ص: 214


1- . مائده / 89
2- . انعام / 152
3- . توبه / 75
4- . رعد / 20
5- . نحل / 91- 95
6- . اسرا / 34
7- . مؤمنون / 8

المائدة: لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ ذلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (1)

الأنعام: وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا(2)

التوبة: وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ- فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ- فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (3)

الرعد: الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ إلی قوله تعالی وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ (4)

النحل: وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ- وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ إلی قوله تعالی وَ لا تَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها إلی قوله تعالی وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (5)

إسراء: وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا(6)

المؤمنون: وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (7)

ص: 214


1- 1. سورة المائدة: 89.
2- 2. سورة الأنعام: 152.
3- 3. سورة التوبة: 75.
4- 4. سورة الرعد: 20.
5- 5. سورة النحل: 91- 95.
6- 6. سورة الاسری: 34.
7- 7. سورة المؤمنون: 8.

- وَ لا یَأْتَلِ اُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبی وَ الْمَساکِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ فِی سَبِیلِ الله.(1)

{و سرمایه داران و فراخ دولتان شما نباید از دادنِ [مال] به خویشاوندان و تهیدستان و مهاجران راه خدا دریغ ورزند.}

- وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا الله مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ کانَ عَهْدُ الله مَسْئوُلًا.(2)

{با آنکه قبلًا با خدا سخت پیمان بسته بودند که پشت [به دشمن] نکنند، و پیمان خدا همواره بازخواست دارد.}

- رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا الله عَلَیْهِ.(3)

{مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند.} - وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ.(4)

{[و به او گفتیم:] «یک بسته ترکه به دستت برگیر و [همسرت را] با آن بزن و سوگند مشکن.»}

- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ الله لَکَ تَبْتَغِی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ وَ الله غَفُورٌ رَحِیمٌ * قَدْ فَرَضَ الله لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ وَ الله مَوْلاکُمْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ.(5)

{ای پیامبر، چرا برای خشنودی همسرانت، آنچه را خدا برای تو حلال گردانیده حرام می کنی؟ خدا [ست که] آمرزنده مهربان است * قطعاً خدا برای شما [راه] گشودن سوگندهایتان را مقرّر داشته است، و خدا سرپرست شماست، و اوست دانای حکیم.}

- یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً.(6)

{[همان بندگانی که] به نذر خود وفا می کردند، و از روزی که گزندِ آن فراگیرنده است می ترسیدند.}

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره مردی سؤال کردم که با خودش عهد بسته بود تا یک ماه در کوفه یا مدینه و یا مکّه روزه بگیرد، پسر چهارده روز در مکّه روزه گرفت. آیا می تواند نزد خانواده خود برگردد و آنچه بر عهده اش مانده، در کوفه روزه بگیرد؟ فرمود: بله.(7)

روایت2.

قرب الاسناد: سَعدان بن مُسلم گفت: برای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نوشتم: با خودم عهد کردم که یک ماه در مکه، یک ماه در مدینه و یک ماه در کوفه روزه بگیرم، پس هجده روز در مدینه روزه گرفتم و یک ماه مکه و یک ماه کوفه و بقیه یک ماه مدینه بر عهده ام مانده است. ایشان در پاسخ نوشت: چیزی بر عهده ات نیست، در شهر خودت روزه بگیر و آن را تمام کن.(8)

ص: 215


1- . نور / 23
2- . احزاب / 15
3- . احزاب / 23
4- . ص / 44
5- . تحریم / 1- 2
6- . انسان / 7
7- . قرب الاسناد : 103
8- . قرب الاسناد : 147 ؛ رمز آن «ل» بود که اشتباه است.

النور: وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبی وَ الْمَساکِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ (1)

الأحزاب: وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ کانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا(2)

و قال تعالی: رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ (3)

ص: وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ (4)

التحریم: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ- قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ وَ اللَّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ (5)

الدهر: یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً(6).

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ جَعَلَ عَلَی نَفْسِهِ أَنْ یَصُومَ بِالْکُوفَةِ أَوْ بِالْمَدِینَةِ أَوْ بِمَکَّةَ شَهْراً فَصَامَ أَرْبَعَةَ عَشَرَ یَوْماً بِمَکَّةَ لَهُ أَنْ یَرْجِعَ إِلَی أَهْلِهِ فَیَصُومَ مَا عَلَیْهِ بِالْکُوفَةِ قَالَ نَعَمْ (7).

«2»

ب، [قرب الإسناد] الْیَقْطِینِیُّ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَنِّی جَعَلْتُ عَلَیَّ صِیَامَ شَهْرٍ بِمَکَّةَ وَ شَهْرٍ بِالْمَدِینَةِ وَ شَهْرٍ بِالْکُوفَةِ فَصُمْتُ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً بِالْمَدِینَةِ وَ بَقِیَ عَلَیَّ شَهْرٌ بِمَکَّةَ وَ شَهْرٌ بِالْکُوفَةِ وَ تَمَامُ شَهْرٍ بِالْمَدِینَةِ فَکَتَبَ لَیْسَ عَلَیْکَ شَیْ ءٌ صُمْ فِی بِلَادِکَ حَتَّی تُتِمَّهُ (8).

ص: 215


1- 1. سورة النور: 23.
2- 2. سورة الأحزاب: 15.
3- 3. سورة الأحزاب: 23.
4- 4. سورة ص: 44.
5- 5. سورة التحریم: 1- 2.
6- 6. سورة الدهر: 7.
7- 7. قرب الإسناد ص 103.
8- 8. قرب الإسناد ص 147 و کان الرمز( ل) و هو خطأ.

روایت3.

امالی شیخ طوسی: از اَنَس نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله مردی را دید که بین دو پسرش یا دو مرد آهسته راه می رود و به آنها تکیه کرده است. فرمود: این چرا اینگونه است؟ گفتند: نذر کرده تا پیاده به حج برود. فرمود: خداوند عزوجل از اینکه او خود را به رنج و عذاب بیندازد بی نیاز است، به او امر کنید سوار شود و در عوض قربانی کند.(1)

روایت4.

امالی شیخ طوسی: عمران بن حُصَین گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ خطبه ای برای ما نگفت مگر اینکه در آن ما را به صدقه امر نمود و از مُثله کردن نهی کرد و فرمود: مُثله آن است که انسان نذر کند که نوک بینی خود را ببُرد. همچنین اگر انسان نذر کند که پیاده به حج برود، از مُثله محسوب می شود. پس هر کس برای حج نذر کرد، باید سواره برود و شتری قربانی کند.(2)

روایت5.

معانی الاخبار: از امام صادق علیه السلام روایت شده، درباره مردی که نذر کرده بود مال زیادی را صدقه دهد، فرمود: زیاد، هشتاد به بالاست، زیرا خداوند می فرماید: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ الله فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ»، {قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیاری یاری کرده است.} و تعداد آن موطن ها، هشتاد بود.(3)

روایت6.

مناقب ابن شهرآشوب، احتجاج: زمانی که متوکّل مسموم شده بود، برای خدا نذر کرد، در صورتی که خداوند او را شفا بخشد مالی «کثیر» (زیاد) صدقه دهد. وقتی بهبودی و سلامت خود را بازیافت، نظر فقها را در مورد «مال کثیر» پرسید، آنان به اختلاف افتاده، برخی آن را «هزار درهم» و برخی «ده هزار درهم» و برخی «صد هزار درهم» تشخیص دادند. متوکل در شبهه ماند، پس حسن، حاجب و پرده دار متوکّل به او گفت: ای امیر مؤمنان، اگر پاسخ واقعی و صحیح آن را برایت بیاورم، به من چه خواهی داد؟ متوکّل گفت: اگر جواب حقیقی بیاوری ده هزار درهم، و گر نه تو را صد ضربه شلاق خواهم زد. گفت: پذیرفتم. پس نزد امام هادی علیه السلام رفت و از آن حضرت، آن مسأله را پرسید. حضرت فرمود: به او بگو هشتاد درهم صدقه دهد. او نیز نزد متوکّل بازگشت و همان را به او گفت. متوکّل گفت: از او علّت آن را بپرس. پس نزد آن حضرت بازگشت و علّت را جویا شد. امام علیه السلام فرمود: خداوند عزّوجلّ به پیامبر خود صلی الله علیه و آله فرموده: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ الله فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ»، {قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیاری یاری کرده است.}

ص: 216


1- . امالی طوسی 1 : 369
2- . امالی طوسی 1 : 369
3- . معانی الاخبار : 218
«3»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْحَفَّارُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِی قِلَابَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یَزِیدَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ حُمَیْدٍ عَنْ ثَابِتٍ عَنْ أَنَسٍ: أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله رَأَی رَجُلًا تَهَادَی بَیْنَ ابْنَیْهِ أَوْ بَیْنَ رَجُلَیْنِ فَقَالَ مَا هَذَا فَقَالُوا نَذَرَ أَنْ یَحُجَّ مَاشِیاً فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَنِیٌّ عَنْ تَعْذِیبِ نَفْسِهِ مُرُوهُ فَلْیَرْکَبْ وَ لْیُهْدِ(1).

«4»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی قِلَابَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ رُسْتُمَ عَنْ کَثِیرِ بْنِ سیاطین عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ قَالَ: مَا خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خُطْبَةً أَبَداً إِلَّا أَمَرَنَا فِیهَا بِالصَّدَقَةِ وَ نَهَانَا عَنِ الْمُثْلَةِ قَالَ أَلَا وَ إِنَّ الْمُثْلَةَ أَنْ یَنْذِرَ الرَّجُلُ أَنْ یَخْرِمَ أَنْفَهُ وَ مِنَ الْمُثْلَةِ أَنْ یَنْذِرَ الرَّجُلُ أَنْ یَحُجَّ مَاشِیاً فَمَنْ نَذَرَ أَنْ یَحُجَّ فَلْیَرْکَبْ وَ لْیُهْدِ بَدَنَةً(2).

«5»

مع، [معانی الأخبار] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ فِی رَجُلٍ نَذَرَ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِمَالٍ کَثِیرٍ فَقَالَ الْکَثِیرُ ثَمَانُونَ فَمَا زَادَ لِقَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی- لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ وَ کَانَتْ ثَمَانِینَ (3).

«6»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب ج، [الإحتجاج] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الزِّیَادِیِّ قَالَ: لَمَّا سُمَّ الْمُتَوَکِّلُ نَذَرَ لِلَّهِ إِنْ رَزَقَهُ اللَّهُ الْعَافِیَةَ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِمَالٍ کَثِیرٍ فَلَمَّا سَلِمَ وَ عُوفِیَ سَأَلَ الْفُقَهَاءَ عَنْ حَدِّ الْمَالِ الْکَثِیرِ کَمْ یَکُونُ فَاخْتَلَفُوا عَلَیْهِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ أَلْفُ دِرْهَمٍ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ مِائَةُ أَلْفِ دِرْهَمٍ فَاشْتَبَهَ عَلَیْهِ هَذَا فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ حَاجِبُهُ إِنْ أَتَیْتُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ هَذَا بِالْحَقِّ وَ الصَّوَابِ فَمَا لِی عِنْدَکَ فَقَالَ الْمُتَوَکِّلُ إِنْ أَتَیْتَ بِالْحَقِّ فَلَکَ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ إِلَّا أَضْرِبُکَ مِائَةَ مِقْرَعَةٍ قَالَ قَدْ رَضِیتُ فَأَتَی أَبَا الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیَّ فَسَأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام قُلْ لَهُ تَصَدَّقْ بِثَمَانِینَ دِرْهَماً فَرَجَعَ إِلَی الْمُتَوَکِّلِ فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ سَلْهُ مَا الْعِلَّةُ فِی ذَلِکَ فَأَتَاهُ فَسَأَلَهُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِنَبِیِّهِ علیه السلام لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ

ص: 216


1- 1. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 369.
2- 2. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 369.
3- 3. معانی الأخبار ص 218.

و ما میادین نبرد آن حضرت را شمردیم، تعدادش به هشتاد رسید. حاجب نیز نزد متوکّل برگشت و او را باخبر ساخت و متوکّل خوشحال شد و به او ده هزار درهم عطا کرد.(1)

روایت7.

تفسیر قمی: محمد بن عمر گفت: متوکّل بیماری شدیدی گرفته بود، پس نذر کرد که اگر خداوند او را سلامتی دهد، دینارهای زیادی، و شاید گفت درهم های زیادی صدقه دهد. پس شفا یافت، و علما را جمع کرد و از ایشان درمورد آن سؤال نمود. بین آنها اختلاف نظر افتاد، یکی گفت ده هزار، یکی گفت صدهزار. وقتی اختلاف نظر پیدا کردند، عُباده به متوکل گفت: یکی را نزد پسر عمویت علی بن محمد بن الرضا (امام هادی) بفرست و از وی سؤال کن. متوکل یکی را نزد ایشان فرستاد، امام فرمود: زیاد، هشتاد است. عباده به متوکل گفت: فرستاده را دوباره بفرست تا به او بگوید از کجا این مقدار را گفته است. امام فرمود: از کلام خداوند تبارک و تعالی به پیامبر خود که فرمود: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ الله فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ»، {قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیاری یاری کرده است.} و تعداد آن میادین، هشتاد بود.(2)

روایت8.

امالی صدوق: منصور بن حازم از امام صادق از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پس از باز گرفتن از شیر، «رضاع» نیست (اگر کودکی را از شیر بگیرند و از غیر مادرش شیر بخورد، احکام رضاع را ندارد و مثلاً آن زن در حکم مادرش نمی باشد)؛ در روزه، «وصال» (پیوند شب با روز) نیست؛ پس از احتلام (بلوغ)، یتیمی نیست (بالغ حکم یتیم ندارد)؛ سکوت از صبح تا شب (به عنوان روزه کلام)، مشروع نیست؛ پس از هجرت، بادیه نشینی جایز نیست؛ پس از فتح (گشوده شدن شهر مکه به دست مسلمین)، هجرت نیست؛ پیش از ازدواج، طلاق نیست؛ پیش از مالک شدن، آزاد کردن برده (درست) نیست؛ فرزند با وجود پدر سوگند ندارد، و همچنین برده با وجود ارباب و زن با وجود شوهر؛ نذر برای معصیت صحیح نیست؛ قسَم خوردن برای قطع رحم نافذ نیست.(3)

روایت9.

امالی شیخ طوسی: غضائری از صدوق مثل آن را نقل کرده است.(4)

روایت10.

قرب الاسناد: ابن عُلوان از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرده که علی علیه السلام فرمود: وفای به نذر بر بَرده واجب نیست، مگر اینکه مولایش اجازه دهد.(5)

ص: 217


1- . مناقب 3 : 506 چاپ نجف ، احتجاج 2 : 257
2- . تفسیر علی بن ابراهیم 1 : 284 رمز درج شده برای آن «ل» (خصال) بود که اشتباه است.
3- . امالی صدوق : 378 ؛ رمز درج شده برای آن «ما» (امالی طوسی) بود که اشتباه است.
4- . امالی طوسی 2 : 37
5- . قرب الاسناد : 52

فَعَدَدْنَا مَوَاطِنَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَبَلَغَتْ ثَمَانِینَ مَوْطِناً فَرَجَعَ إِلَیْهِ فَأَخْبَرَهُ فَفَرِحَ وَ أَعْطَاهُ عَشَرَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ (1).

«7»

فس، [تفسیر القمی] مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ قَالَ: کَانَ الْمُتَوَکِّلُ اعْتَلَّ عِلَّةً شَدِیدَةً فَنَذَرَ إِنْ عَافَاهُ اللَّهُ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِدَنَانِیرَ کَثِیرَةٍ أَوْ قَالَ دَرَاهِمَ کَثِیرَةٍ فَعُوفِیَ فَجَمَعَ الْعُلَمَاءَ فَسَأَلَهُمْ عَنْ ذَلِکَ فَاخْتَلَفُوا عَلَیْهِ قَالَ أَحَدُهُمْ عَشَرَةُ آلَافٍ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ مِائَةُ أَلْفٍ فَلَمَّا اخْتَلَفُوا قَالَ لَهُ عُبَادَةُ ابْعَثْ إِلَی ابْنِ عَمِّکَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا فَاسْأَلْهُ فَبَعَثَ إِلَیْهِ فَسَأَلَهُ فَقَالَ الْکَثِیرُ ثَمَانُونَ فَقَالَ لَهُ رُدَّ إِلَیْهِ الرَّسُولَ

فَقُلْ مِنْ أَیْنَ قُلْتَ ذَلِکَ قَالَ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِرَسُولِهِ- لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ وَ کَانَتِ الْمَوَاطِنُ ثَمَانِینَ مَوْطِناً(2).

«8»

لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ ابْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ مَعاً عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ وَ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ مَعاً عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ وَ لَا وِصَالَ فِی صِیَامٍ وَ لَا یُتْمَ بَعْدَ احْتِلَامٍ وَ لَا صَمْتَ یَوْماً إِلَی اللَّیْلِ وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ نِکَاحٍ وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْکٍ وَ لَا یَمِینَ لِوَلَدٍ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَا لِمَمْلُوکٍ مَعَ مَوْلَاهُ وَ لَا لِلْمَرْأَةِ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا نَذْرَ فِی مَعْصِیَةٍ وَ لَا یَمِینَ فِی قَطِیعَةٍ(3).

«9»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْغَضَائِرِیُّ عَنِ الصَّدُوقِ: مِثْلَهُ (4).

«10»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لَیْسَ عَلَی الْمَمْلُوکِ نَذْرٌ إِلَّا أَنْ یَأْذَنَ لَهُ سَیِّدُهُ (5).

ص: 217


1- 1. المناقب ج 3 ص 506 طبع النجف و الاحتجاج ج 2 ص 257.
2- 2. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1 ص 284 و کان الرمز( ل) للخصال و هو خطأ.
3- 3. أمالی الصدوق ص 378 و کان الرمز( ما) لامالی الطوسیّ و هو خطأ.
4- 4. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 37.
5- 5. قرب الإسناد ص 52.

روایت11.

احتجاج: حِمیَری به حضرت قائم علیه السلام نامه ای نوشت و در آن نامه از مردی سؤال کرد که نیت کرده بود، چیزی از مال خود را به یکی از برادران دینی خود بدهد. آنگاه می بیند در نزدیکانش فقیری وجود دارد، آیا می تواند به جای کسی که نیت کرده بود مالش را به او بدهد، به آن خویشاوند محتاج خود بدهد؟ حضرت در جواب نوشت: مال را به کسی بدهد که از لحاظ فکر و مذهب به او نزدیکتر باشد، و اگر به قول عالم (امام کاظم علیه السلام) عقیده داشته باشد که فرمود: خدا صدقه به غیر را، اگر یکی از نزدیکان فقیر باشد، نمی پذیرد، آن مال را بین آنکه از بستگان اوست و فقیر است و بین آن کس که نیت کرده است تقسیم کند تا به فضیلت هر دو نائل شود.(1)

روایت12.

و در نامه دیگری برای آن حضرت، از مردی سؤال کرد که قائل به حقّ است و متعه را قبول دارد و به رجعت اعتقاد دارد، اما بواسطه همسری نیکو که دارد و در همه امور با او موافق است، با آن زن عهد کرده که با وجود او، ازدواج و متعه نکند و کنیز هم نگاه ندارد، و تا نوزده سال هم همین کار را کرده و به قول خود وفا نموده است. پس گاهی پیش می آید که ماه ها از منزل غایب می گردد و نه متعه می کند و نه دلش به آن میل می نماید، و نظرش این است که باخبر شدن برادر، فرزند، غلام، وکیل و اطرافیانش از این کار، او را در چشم آنان کوچک می سازد و این مرد از روی محبتی که به خانمش دارد و میل و کششی که نسبت به او دارد و برای حفظ او و خودش، دوست می دارد که بر همین حالت پایدار باشد، نه اینکه متعه را حرام بداند بلکه متعه را پذیرفته، آیا بر این مرد در ترک متعه گناهی است یا نه؟ جواب: «برای او مستحب است که با متعه کردن، از خداوند اطاعت کند تا سوگند در معصیت خدا از او برطرف گردد، گرچه یک بار هم که شده، متعه کند.(2)

روایت13.

خصال: در حدیث اربعمائه آمده است که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: نذر در معصیت و قسَم برای قطع رحم، جایز و جاری نیست.(3)

روایت14.

و فرمود: قسَم خوردن فرزند با وجود پدر، و همچنین قسم خوردن زن با وجود شوهر نافذ نیست.(4)

روایت15.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره مردی سؤال کردم که قسم می خورد، در حالی که وضعیت کار مورد نظر را فراموش کرده است؛ فرمود: بر طبق نیّتش است.(5)

روایت16.

خصال: در روایت اعمش از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمود: ص: 218


1- . احتجاج 2 : 314
2- . احتجاج 2 : 306
3- . خصال 2 : 412
4- . خصال 2 : 412
5- . قرب الاسناد : 121
«11»

ج، [الإحتجاج]: کَتَبَ الْحِمْیَرِیُّ إِلَی الْقَائِمِ علیه السلام یَسْأَلُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَنْوِی إِخْرَاجَ شَیْ ءٍ مِنْ مَالِهِ وَ أَنْ یَدْفَعَهُ إِلَی رَجُلٍ مِنْ إِخْوَانِهِ ثُمَّ یَجِدُ فِی أَقْرِبَائِهِ مُحْتَاجاً یَصْرِفُ ذَلِکَ عَمَّنْ نَوَاهُ لَهُ فِی قَرَابَتِهِ فَأَجَابَ علیه السلام یَصْرِفُ إِلَی أَدْنَاهُمَا وَ أَقْرَبِهِمَا مِنْ مَذْهَبِهِ فَإِنْ ذَهَبَ إِلَی قَوْلِ الْعَالِمِ علیه السلام لَا یَقْبَلُ اللَّهُ الصَّدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ فَلْیَقْسِمْ بَیْنَ الْقَرَابَةِ وَ بَیْنَ الَّذِی نَوَی حَتَّی یَکُونَ قَدْ أَخَذَ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ (1).

«12»

وَ کَتَبَ إِلَیْهِ علیه السلام فِی کِتَابٍ آخَرَ یَسْأَلُهُ عَنِ الرَّجُلِ مِمَّنْ یَقُولُ بِالْحَقِّ وَ یَرَی الْمُتْعَةَ وَ یَقُولُ بِالرَّجْعَةِ إِلَّا أَنَّ لَهُ أَهْلًا مُوَافِقَةً لَهُ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ وَ قَدْ عَاهَدَهَا أَنْ لَا یَتَزَوَّجَ عَلَیْهَا وَ لَا یَتَمَتَّعَ وَ لَا یَتَسَرَّی وَ قَدْ فَعَلَ هَذَا مُنْذُ تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ وَفَی بِقَوْلِهِ فَرُبَّمَا غَابَ عَنْ مَنْزِلِهِ الْأَشْهُرَ فَلَا یَتَمَتَّعُ وَ لَا تَتَحَرَّکُ نَفْسُهُ أَیْضاً لِذَلِکَ وَ یَرَی أَنَّ وُقُوفَ مَنْ مَعَهُ مِنْ أَخٍ وَ وَلَدٍ وَ غُلَامٍ وَ وَکِیلٍ وَ حَاشِیَةٍ مِمَّا یُقَلِّلُهُ فِی أَعْیُنِهِمْ وَ یُحِبُّ الْمُقَامَ عَلَی مَا هُوَ عَلَیْهِ مَحَبَّةً لِأَهْلِهِ وَ مَیْلًا إِلَیْهَا وَ صِیَانَةً لَهَا وَ لِنَفْسِهِ- لَا لِتَحْرِیمِ الْمُتْعَةِ بَلْ یَدِینُ اللَّهَ بِهَا فَهَلْ عَلَیْهِ فِی تَرْکِ ذَلِکَ مَأْثَمٌ أَمْ لَا الْجَوَابُ یُسْتَحَبُّ لَهُ أَنْ یُطِیعَ اللَّهَ تَعَالَی بِالْمُتْعَةِ لِیَزُولَ عَنْهُ الْحَلْفُ فِی الْمَعْصِیَةِ وَ لَوْ مَرَّةً وَاحِدَةً(2).

«13»

ل، [الخصال] الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: لَا نَذْرَ فِی مَعْصِیَةٍ وَ لَا یَمِینَ فِی قَطِیعَةٍ(3).

«14»

وَ قَالَ علیه السلام: لَا یَمِینَ لِوَلَدٍ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَا لِلْمَرْأَةِ مَعَ زَوْجِهَا(4).

«15»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَحْلِفُ عَلَی الْیَمِینِ وَ یَنْسَی مَا حَالُهُ قَالَ هُوَ عَلَی مَا نَوَی (5).

«16»

ل، [الخصال] فِی خَبَرِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: لَا حِنْثَ وَ لَا کَفَّارَةَ

ص: 218


1- 1. الاحتجاج ج 2 ص 314.
2- 2. نفس المصدر ج 2 ص 306.
3- 3. الخصال ج 2 ص 412.
4- 4. الخصال ج 2 ص 412.
5- 5. قرب الإسناد ص 121 و کان الرمز( ل) و هو خطأ.

کسی که از روی تقیه قسم خورده است تا ظلمی را از خود دور کند، شکستنِ قسَم و کفّاره بر عهده اش نیست.(1)

روایت17.

معانی الاخبار: عبدالله بن سنان گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: در حال خشم، اجبار و اکراه، قسم خوردن نافذ نیست. گفتم: خدا شما را به سلامت بدارد! تفاوت میان «اکراه و اجبار» چیست؟ فرمود: «اجبار» از طرف سلطان است، و «اکراه» از همسر یا مادر و یا پدر می باشد، و قسم خوردن در آن حال اهمیتی ندارد.(2)

روایت18.

معانی الاخبار: عبدالله بن سنان گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: سوگندی که در حال خشم و در جهت بریدن پیوند خویشاوندی، و در حال «جبر» و «اکراه» باشد، منعقد نمی گردد. گوید: عرض کردم: خدا تو را سلامت دارد، تفاوت میان «اکراه» و «جبر» چیست؟ فرمود: «جبر» از سلطان می باشد و «اکراه» از همسر و پدر، و آن اهمّیتی ندارد.(3)

روایت19.

قصص الانبیاء علیهم السلام: از امامان معصوم علیه السلام روایت شده که فرمود: ابلیس به موسی علیه السلام گفت: از عهد بستن با خدا بپرهیز، زیرا هیچ کس با خداوند عهد نبست مگر اینکه من خودم - و نه یارانم - همراه او هستم تا اینکه بین او و وفای به عهد فاصله بیندازم... ادامه خبر.(4)

روایت20.

فقه الرضا علیه السلام: بدان که نذر بر دو وجه است: یکی اینکه انسان بگوید: اگر فلان و فلان کنم، بر عهده من است از برای خدا که فلان مقدار روزه بگیرم یا نماز بخوانم یا صدقه دهم یا حج بروم یا بنده آزاد نمایم، پس اگر آن چیز مورد نذر حاصل شد، باید همانطور که نذر کرده، برای خدا به نذر خویش وفا کند. پس اگر روزه نذری را شکست، باید دو ماه پشت سر هم به عنوان کفاره روزه بدارد. و روایت شده که باید کفاره قسم بدهد. وجه دوم از روزه نذری این است ص: 219


1- . خصال 2 : 394
2- . معانی الاخبار : 166
3- . معانی الاخبار : 166
4- . از اول سلسله سند حدیث مشخص است که این حدیث در کتاب خصال و هیچ یک از کتابهای صدوق نیست، بلکه در کتاب یکی از علمای بعد از صدوق بوده است، بنابر این رمز «ل» برای آن اشتباه است.

عَلَی مَنْ حَلَفَ تَقِیَّةً یَدْفَعُ ذَلِکَ ظُلْماً عَنْ نَفْسِهِ (1).

«17»

مع، [معانی الأخبار] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الْکُوفِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: لَا یَمِینَ فِی غَضَبٍ وَ لَا فِی إِجْبَارٍ وَ لَا فِی إِکْرَاهٍ قُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَمَا الْفَرْقُ بَیْنَ الْإِکْرَاهِ وَ الْإِجْبَارِ قَالَ الْإِجْبَارُ مِنَ السُّلْطَانِ وَ الْإِکْرَاهُ مِنَ الزَّوْجَةِ وَ الْأُمِّ وَ الْأَبِ وَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ(2).

«18»

مع، [معانی الأخبار] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: لَا یَمِینَ فِی غَضَبٍ وَ لَا فِی قَطِیعَةِ رَحِمٍ وَ لَا فِی جَبْرٍ وَ لَا فِی إِکْرَاهٍ قُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَمَا الْفَرْقُ مَا بَیْنَ الْإِکْرَاهِ وَ الْجَبْرِ قَالَ الْجَبْرُ مِنَ السُّلْطَانِ یَکُونُ وَ الْإِکْرَاهُ مِنَ الزَّوْجِ وَ الْأَبِ وَ لَیْسَ ذَلِکَ بِشَیْ ءٍ(3).

«19»

ص، [قصص الأنبیاء علیهم السلام] بِالْإِسْنَادِ إِلَی الصَّدُوقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ دُرُسْتَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْهُمْ علیهم السلام قَالَ: قَالَ إِبْلِیسُ لِمُوسَی إِیَّاکَ أَنْ تُعَاهِدَ اللَّهَ عَهْداً فَإِنَّهُ مَا عَاهَدَ اللَّهَ أَحَدٌ إِلَّا کُنْتُ صَاحِبَهُ دُونَ أَصْحَابِی حَتَّی أَحُولَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْوَفَاءِ بِهِ الْخَبَرَ(4).

«20»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ أَنَّ النَّذْرَ عَلَی وَجْهَیْنِ أَحَدُهُمَا أَنْ یَقُولَ الرَّجُلُ إِنْ أَفْعَلْ کَذَا وَ کَذَا فَلِلَّهِ عَلَیَّ صَوْمُ کَذَا أَوْ صَلَاةٌ أَوْ صَدَقَةٌ أَوْ حَجٌّ أَوْ عِتْقُ رَقَبَةٍ فَعَلَیْهِ أَنْ یَفِیَ لِلَّهِ بِنَذْرِهِ إِذَا کَانَ ذَلِکَ الشَّیْ ءُ کَمَا نَذَرَ فِیهِ فَإِنْ أَفْطَرَ یَوْمَ صَوْمِ النَّذْرِ فَعَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ عَلَیْهِ کَفَّارَةَ یَمِینٍ وَ الْوَجْهُ الثَّانِی مِنْ صَوْمِ النَّذْرِ أَنْ یَقُولَ

ص: 219


1- 1. الخصال ج 2 ص 394.
2- 2. معانی الأخبار ص 166.
3- 3. معانی الأخبار ص 166.
4- 4. لیس الحدیث فی الخصال و لا فی غیره من کتب الصدوق کما یظهر من أول اسناد الحدیث بل هو فی کتب بعض المتأخرین عن الصدوق فوضع رمز( ل) خطأ.

که انسان بگوید: اگر فلان و فلان شد روزه می گیرم یا نماز می خوانم یا صدقه می دهم یا حج می کنم، و نگوید «از برای خداست بر عهده من»، پس اگر خواست انجام می دهد و به نذرش وفا می نماید و اگر خواست انجام نمی دهد و مخیّر است.(1)

روایت21.

فقه الرضا علیه السلام: خدایت رحمت کند، بدان که بزرگترین قسم ها، قسم به خداوند عزّوجل است؛ پس اگر انسان به خدا قسم بخورد که طاعتی انجام دهد، مثل اینکه به خدا قسم یاد کند که نماز مشخصی را بخواند، یا کار خیری را انجام دهد، بر او واجب است که به مقتضای سوگندش وفا نماید؛ زیرا چیزی را که به خاطرش سوگند خورده، طاعت بوده است، و اگر به سوگندش وفا نکند و وقت آن بگذرد، قسم خود را شکسته و کفّاره بر او واجب است. و اگر سوگند خورد که به معصیت یا حرامی نزدیک نگردد و بعد قسم خود را بشکند، کفّاره بر او واجب است و کفاره آن اِطعام به ده مسکین و یا این است که به هر یک از ده مسکین، دو تکه لباس بپوشاند؛ و کسی که کفاره قسم می دهد، مخیّر است که اگر توانایی داشت هر کدام از این دو کار را انجام دهد و اگر برایش مشکل بود چیزی بر عهده اش نیست مگر اِطعام ده مسکین و یا - اگر توانایی داشت - سه روز روزه. و غنی و فقیر در این مورد یکسان هستند. پس اگر قسم خورد که «ظِهار» کند و قصد قسم خوردن را دارد، باید برای لفظ قسم یک بنده آزاد نماید و یا دو ماه پشت سر هم روزه بدارد و یا شصت مسکین را اِطعام کند.(2)

روایت22.

و روایت شده است که این سه کفاره با هم، کیفر اوست، برای اینکه با این سوگند به ظهار، مادر و خویشاوندانش را ناراحت کرده است. و سوگند برای قطع رابطه خویشاوندی و ترک انجام کار حلال، نافذ نیست و کفاره این قسم ها، شکستن آن است. و بدان که هرگاه انسان بگوید «از برای خداست بر عهده من، نذر در مورد طاعتی یا کار خیری»، باید همانطوری که بر عهده خود قرار داده است به آن وفا کند. و اگر نذر برای غیر خدا بود، اگر مقتضای آن را انجام ندهد و به آنچه بر عهده خود قرار داده است وفا نکند، کفّاره و روزه و صدقه ندارد. مثل اینکه بگوید «از برای خداست بر عهده من نمازی مشخص یا روزه ای معلوم یا کاری خیر یا یکی از وجوه خیر» پس بگوید: اگر خداوند مرا از بیماری­ام شفا دهد یا از سفرم به وطن بازگرداند یا مسافرم را به من بازگرداند یا رزقی به من بدهد یا مرا به محبوبی حلال برساند و آنچه که خواسته بود برایش حاصل گردد، باید طبق آنچه بر عهده خود قرار داده است وفا نماید، مگر اینکه چیزی غیر قابل تحمل بر عهده خود قرار داده باشد که در این صورت چیزی بر عهده اش نیست مگر تا حدی که تحملش را دارد، و این چیزی است که باید از آن به درگاه خداوند استغفار کند و دیگر مرتکب آن نگردد. و اگر برای معصیتی نذر کرده بود، مثل اینکه انسان نذری

ص: 220


1- . فقه الرضا : 26
2- . فقه الرضا : 36

الرَّجُلُ إِنْ کَانَ کَذَا وَ کَذَا صُمْتُ أَوْ صَلَّیْتُ أَوْ تَصَدَّقْتُ أَوْ حَجَجْتُ وَ لَمْ یَقُلْ لِلَّهِ عَلَیَّ کَذَا وَ کَذَا إِنْ شَاءَ فَعَلَ وَ أَوْفَی بِنَذْرِهِ وَ إِنْ شَاءَ لَمْ یَفْعَلْ فَهُوَ بِالْخِیَارِ(1).

«21»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ یَرْحَمُکَ اللَّهُ أَنَّ أَعْظَمَ الْأَیْمَانِ الْحَلْفُ بِاللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فَإِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ بِاللَّهِ عَلَی طَاعَةٍ نَظِیرُ ذَلِکَ رَجُلٌ حَلَفَ بِاللَّهِ أَنْ یُصَلِّیَ صَلَاةً مَعْلُومَةً وَ أَنْ یَعْمَلَ شَیْئاً مِنْ خِصَالِ الْبِرِّ فَقَدْ وَجَبَ عَلَیْهِ فِی یَمِینِهِ أَنْ یَفِیَ بِمَا حَلَفَ عَلَیْهِ لِأَنَّ الَّذِی حَلَفَ عَلَیْهِ لِلَّهِ طَاعَةٌ فَإِنْ لَمْ یَفِ مَا حَلَفَ وَ جَازَ الْوَقْتُ فَقَدْ حَنِثَ وَ وَجَبَ عَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ فَإِنْ حَلَفَ أَنْ لَا یَقْرَبَ مَعْصِیَةً أَوْ حَرَاماً ثُمَّ حَنِثَ فَقَدْ وَجَبَ عَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ وَ الْکَفَّارَةُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ أَوْ کِسْوَتُهُمْ ثَوْبَیْنِ لِکُلِّ مِسْکِینٍ وَ الْمُکَفِّرُ عَنْ یَمِینِهِ بِالْخِیَارِ إِنْ کَانَ مُوسِراً أَیَّ ذَلِکَ شَاءَ فَعَلَ وَ الْمُعْسِرُ لَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ إِلَّا إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ أَوْ صَوْمُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ إِنْ أَمْکَنَهُ ذَلِکَ وَ الْغَنِیُّ وَ الْفَقِیرُ فِی ذَلِکَ سَوَاءٌ فَإِنْ حَلَفَ بِالظِّهَارِ وَ هُوَ یُرِیدُ الْیَمِینَ فَعَلَیْهِ لِلَفْظِ الْیَمِینِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً(2).

«22»

وَ قَدْ رُوِیَ: أَنَّ الثَّلَاثَةَ عَلَیْهِ عُقُوبَةٌ عَلَی مَکْرُوهِ أُمِّهِ وَ ذَوِی رَحِمِهِ بِمِثْلِ هَذَا وَ لَا یَمِینَ فِی قَطِیعَةِ رَحِمٍ وَ لَا فِی تَرْکِ الدُّخُولِ فِی حَلَالٍ وَ کَفَّارَةُ هَذِهِ الْأَیْمَانِ الْحِنْثُ وَ اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ مَا کَانَ مِنْ قَوْلِ الْإِنْسَانِ لِلَّهِ عَلَیَّ نَذْرٌ مِنْ وُجُوهِ الطَّاعَةِ وَ وُجُوهِ الْبِرِّ فَعَلَیْهِ الْوَفَاءُ بِمَا جَعَلَهُ عَلَی نَفْسِهِ وَ إِنْ کَانَ النَّذْرُ لِغَیْرِ اللَّهِ فَإِنَّهُ إِنْ لَمْ یُعْطِ وَ لَمْ یَفِ بِمَا جَعَلَهُ عَلَی نَفْسِهِ فَلَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ وَ لَا صَوْمَ وَ لَا صَدَقَةَ وَ نَظِیرُ ذَلِکَ أَنْ یَقُولَ لِلَّهِ عَلَیَّ صَلَاةٌ مَعْلُومَةٌ أَوْ صَوْمٌ مَعْلُومٌ أَوْ بِرٌّ أَوْ وُجُوهٌ مِنْ وُجُوهِ الْبِرِّ فَیَقُولُ إِنْ عَافَانِیَ اللَّهُ مِنْ مَرَضِی أَوْ رَدَّنِی مِنْ سَفَرِی أَوْ رَدَّ عَلَیَّ غَائِبِی أَوْ رَزَقَنِی رِزْقاً أَوْ وَصَلَنِی إِلَی مَحْبُوبٍ حَلَالٍ فَأُعْطِیَ مَا تَمَنَّی لَزِمَهُ مَا جَعَلَ عَلَی نَفْسِهِ إِلَّا أَنْ یَکُونَ جَعَلَ عَلَی نَفْسِهِ مَا لَا یُطِیقُهُ فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ إِلَّا بِمِقْدَارِ مَا یَحْتَمِلُهُ وَ هَذَا مِمَّا یَجِبُ أَنْ یَسْتَغْفِرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ لَا یَعُودُ إِلَی مِثْلِهِ وَ إِنْ هُوَ نَذَرَ لِوَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ الْمَعَاصِی مِثْلُ الرَّجُلِ یَجْعَلُ

ص: 220


1- 1. فقه الرضا ص 26.
2- 2. فقه الرضا ص 36.

بر عهده خود قرار دهد که مشروب بخورد یا گناهی کند یا زنا نماید یا سرقتی انجام دهد یا قتل نفس کند یا موجب مرگ کسی گردد یا به مؤمنی بی احترامی نماید یا کاری کند که مستوجب عاق والدین گردد یا قطع رحم کند، چیزی بر عهده او در این نذر نیست.(1)

روایت23.

و روایت شده است که در این مورد باید فقط به عنوان عقوبت و مجازات کفاره شکستن سوگند به خدا بدهد نه چیز دیگر، زیرا اقدام به نذر برای انجام معصیت خدا کرده است.(2)

روایت24.

و روایت شده است که اگر نذری برای طاعت خداوند کردی، آن را زودتر از حاصل شدن مقتضای نذرت انجام بده، زیرا خداوند از تو سزاوارتر است.(3) و بدان که قسم بر دو وجه است: قسمی که کفّاره دارد و قسمی که کفّاره ندارد. قسمی که کفّاره دارد آن است که بنده بر چیزی قسم بخورد که انجام دادنش بر او واجب است و قسم می خورد که آن کار را انجام دهد، پس اگر آن را انجام نداد، باید کفّاره بدهد. و قسمی که کفاره ندارد بر سه وجه است: یکی آنکه اگر انسان سوگند دروغ بخورد و [این سوگند] مستحق اجر و ثواب است؛ یکی آنکه نه کفاره دارد و نه اجر؛ و دیگر آنکه کفّاره ندارد امّا عقوبتش ورود به آتش است. امّا آنکه انسان به خاطرش مستحق پاداش می باشد آن است که در مورد دنیا قسم بخورد؛ و آنکه موجب کفاره می باشد آن است که انسان برای آزادی شخصی مسلمان یا خلاص کردن مال مسلمان از دست متجاوزی که بر او تعدّی کرده، مثل دزد یا غیر او قسم بخورد. و امّا قسمی که نه کفّاره دارد و نه پاداش، آن است که انسان بر چیزی قسم بخورد آنگاه چیزی بهتر از قسم خوردن بیابد و قسم را رها کند و به آنچه بهتر است رجوع نماید.(4)

روایت25.

و امام کاظم علیه السلام فرمود: کفاره ای بر عهده او نیست و آن از وسوسه های شیطان است. و امّا آنکه عقوبتش ورود به آتش می باشد آن است که انسان از روی ظلم و به ناحق، به ضرر مال یا حقّ مسلمانی قسم بخورد که آن را «یَمِین غَمُوس» گویند و موجب آتش است و کفاره ای در دنیا ندارد. و بدان که سوگند در قطع رحم و نذر در معصیت خدا نافذ نیست، و قسم خوردن فرزند با وجود والدین و قسم خوردن زن با وجود شوهرش و قسم خوردن برده با وجود مولایش نافذ نمی باشد. و اگر کسی قسم بخورد و نذر کند که مشروب بنوشد یا کاری انجام دهد که رضای خدا در آن نیست و سوگند و نذر خود را بشکند، چیزی بر عهده اش نیست.(5)

و نذر بر دو وجه است: یکی آنکه انسان بگوید: اگر از بیماری­ام شفا یافتم یا از فلان و فلان خلاص شدم، بر عهده من است که صدقه بدهم یا روزه بگیرم

ص: 221


1- . فقه الرضا : 36
2- . فقه الرضا : 36
3- . فقه الرضا : 36
4- . فقه الرضا : 37
5- . فقه الرضا : 37

عَلَی نَفْسِهِ نَذْراً عَلَی شُرْبِ الْخَمْرِ أَوْ فِسْقٍ أَوْ زِنًا أَوْ سَرِقَةٍ أَوْ قَتْلٍ أَوْ مَوْتٍ أَوْ إِسَاءَةِ مُؤْمِنٍ أَوْ عُقُوقٍ أَوْ قَطِیعَةِ رَحِمٍ فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ فِی نَذْرِهِ (1).

«23»

وَ قَدْ رُوِیَ: أَنَّ عَلَیْهِ فِی ذَلِکَ کَفَّارَةَ یَمِینٍ بِاللَّهِ لِلْعُقُوبَةِ لَا غَیْرَ لِإِقْدَامِهِ عَلَی نَذْرٍ فِی مَعْصِیَتِهِ (2).

«24»

وَ قَدْ رُوِیَ: إِذَا نَذَرْتَ نَذْرَ طَاعَةٍ لِلَّهِ فَقَدِّمْهُ فَإِنَّ اللَّهَ أَوْلَی مِنْکَ-(3)

وَ اعْلَمْ أَنَّ الْیَمِینَ عَلَی وَجْهَیْنِ یَمِینٍ فِیهَا کَفَّارَةٌ وَ یَمِینٍ لَا کَفَّارَةَ فِیهَا فَالْیَمِینُ الَّتِی فِیهَا الْکَفَّارَةُ فَهُوَ أَنْ یَحْلِفَ الْعَبْدُ عَلَی شَیْ ءٍ یَلْزَمُهُ أَنْ یَفْعَلَ فَیَحْلِفُ إِنْ فَعَلَ ذَلِکَ الشَّیْ ءَ وَ إِنْ لَمْ یَفْعَلْهُ فَعَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ أَوْ یَحْلِفُ عَلَی مَا یَلْزَمُهُ أَنْ یَفْعَلَهُ فَعَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ إِذَا لَمْ یَفْعَلْهُ وَ الْیَمِینُ الَّتِی لَا کَفَّارَةَ فِیهَا عَلَی ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ فَمِنْهَا مَا یُؤْجَرُ عَلَیْهِ الرَّجُلُ إِذَا حَلَفَ کَاذِباً وَ مِنْهَا مَا لَا کَفَّارَةَ فِیهَا عَلَیْهِ وَ لَا أَجْرَ لَهُ وَ مِنْهَا مَا لَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ فِیهَا وَ الْعُقُوبَةُ فِیهَا إِدْخَالُ النَّارِ فَأَمَّا الَّتِی یُؤْجَرُ عَلَیْهِ الرَّجُلُ إِذَا حَلَفَ فِی الدُّنْیَا وَ مَا یَلْزَمُ فِیهَا الْکَفَّارَةُ فَهُوَ أَنْ یَحْلِفَ الرَّجُلُ فِی خَلَاصِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ یَخْلُصَ بِهَا مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ مِنْ مُتَعَدٍّ یَتَعَدَّی عَلَیْهِ مِنْ لِصٍّ أَوْ غَیْرِهِ فَأَمَّا الَّتِی لَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ وَ لَا أَجْرَ لَهُ فَهُوَ أَنْ یَحْلِفَ الرَّجُلُ عَلَی شَیْ ءٍ ثُمَّ یَجِدَ مَا هُوَ خَیْرٌ مِنَ الْیَمِینِ فَیَتْرُکُ الْیَمِینَ وَ یَرْجِعُ إِلَی الَّذِی هُوَ خَیْرٌ(4).

«25»

وَ قَالَ الْعَالِمُ علیه السلام: لَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ وَ ذَلِکَ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَ أَمَّا الَّتِی عُقُوبَتُهَا دُخُولُ النَّارِ فَهُوَ إِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ عَلَی مَالِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ عَلَی حَقِّهِ ظُلْماً فَهُوَ یَمِینُ غَمُوسٍ تُوجِبُ النَّارَ وَ لَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا یَمِینَ فِی قَطِیعَةِ رَحِمٍ وَ لَا نَذْرَ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ وَ لَا یَمِینَ لِوَلَدٍ مَعَ الْوَالِدَیْنِ وَ لَا لِلْمَرْأَةِ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا لِلْمَمْلُوکِ مَعَ مَوْلَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا حَلَفَ وَ نَذَرَ أَنْ یَشْرَبَ خَمْراً أَوْ یَفْعَلَ شَیْئاً مِمَّا لَیْسَ لِلَّهِ فِیهِ رِضًی فَحَنِثَ لَا یَفِی بِنَذْرِهِ فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ-(5) وَ النَّذْرُ عَلَی وَجْهَیْنِ أَحَدُهُمَا أَنْ یَقُولَ الرَّجُلُ إِنْ عُوفِیتُ مِنْ مَرَضِی أَوْ تَخَلَّصْتُ مِنْ کَذَا وَ کَذَا فَعَلَیَّ صَدَقَةٌ أَوْ صَوْمٌ

ص: 221


1- 1. فقه الرضا ص 36.
2- 2. فقه الرضا ص 36.
3- 3. فقه الرضا ص 36.
4- 4. فقه الرضا: 37.
5- 5. فقه الرضا: 37.

یا کاری خیر انجام دهم؛ پس او مخیر است، اگر خواست انجام می دهد و اگر نخواست انجام نمی دهد. امّا اگر بگوید «از برای خداست بر عهده من، فلان و فلان از افعال نیک»، واجب است به آن وفا کند و نمی تواند آن را ترک نماید؛ پس اگر خلاف کرد، باید دو ماه پشت سر هم روزه بگیرد؛ و روایت شده که باید کفاره قسم بدهد. و اگر انسان نذر کند که یک روز یا یک ماه روزه بدارد و روز یا ماه خاصی را مشخص نکند، مخیّر است که هر روزی یا هر ماهی خواست روزه بدارد، البته در صورتی که ماه ذی الحجه و شوّال نباشد، زیرا عید در آنها می باشد و روزه جایز نیست. پس اگر یک روز یا یک ماه روزه گرفت و آن را در نذر مشخص نکرده بود که پشت سر هم باشد یا نباشد و روزه اش را شکست، کفاره بر عهده اش نیست و باید یک روز یا یک ماه دیگر، همانطور که نذر کرده، به جای آن روزه بگیرد. و اگر نذر کرد که یک روز مشخص یا یک ماه مشخص را روزه بدارد، باید همان روز و همان ماه را روزه بدارد و اگر روزه نگرفت یا روزه گرفت و آن را شکست، باید کفّاره بدهد. و اگر شخصی نذری کرد و چیزی را مشخص ننمود، مخیّر است که اگر خواست چیزی صدقه بدهد و اگر خواست دو رکعت نماز بخواند یا یک روز روزه بگیرد، مگر اینکه چیزی را در نذر نیت کرده باشد که عیناً همان بر عهده اش قرار می گیرد. و اگر کسی نذر کرد که مال زیادی صدقه بدهد و مقدار آن را مشخص ننمود، مقدار زیاد «هشتاد» به بالاست، به دلیل قول خداوند عزوجل که فرمود: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ الله فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ»، {قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیاری یاری کرده است.} که تعداد میادین جنگ مسلمانان هشتاد مورد بوده است، و بهترین هدایت آن است که از خداوند باشد.(1)

روایت26.

فقه الرضا علیه السلام: اگر برده قسم بخورد یا ظِهار کند، برای کفّاره فقط روزه بر عهده اوست که روزه دو ماه پشت سر هم است(2)

و قسم در حال اجبار و مستی و عصبانیت و برای گناه نافذ نیست.(3)

روایت27.

سرائر: عَنبَسة بن مُصعَب گفت: به آن حضرت گفتم: پسرم بیمار شد و من برای خدا بر عهده خودم قرار دادم که اگر بهبودی یافت، پیاده به مکّه بروم، و پیاده راه افتادم تا به عقَبه رسیدم و دیگر نتوانستم قدم بردارم، پس آن شب سواره رفتم تا اینکه صبح شد و دوباره پیاده رفتم تا رسیدم. آیا چیزی بر عهده ام است؟ فرمود: ذبح کن که این کار نزد من محبوب تر است. گوید: پس به ایشان گفتم: آیا این کار بر من لازم و واجب است یا واجب نیست؟ فرمود: کسی که برای خدا چیزی بر عهده خود قرار داد و تا آنجا که توان داشت در انجام آن کوشید، چیزی بر عهده اش نیست.(4)

روایت28.

ابوبصیر نیز گفت: از ایشان در آن مورد سؤال شد، فرمود: کسی که برای خدا چیزی را بر عهده خودش قرار دهد و تا آنجا که بتواند برای انجام آن تلاش کند، چیزی بر عهده اش نیست و خداوند عذر بنده اش را بهتر می داند.(5)

ص: 222


1- . فقه الرضا : 37
2- . فقه الرضا : 36
3- . فقه الرضا : 37
4- . سرائر : 480
5- . سرائر : 480

أَوْ شَیْ ءٌ مِنْ أَفْعَالِ الْبِرِّ فَهُوَ بِالْخِیَارِ إِنْ شَاءَ فَعَلَ وَ إِنْ شَاءَ لَمْ یَفْعَلْ فَإِنْ قَالَ لِلَّهِ عَلَیَّ کَذَا وَ کَذَا مِنْ أَفْعَالِ الْبِرِّ فَعَلَیْهِ أَنْ یَفِیَ وَ لَا یَسَعُهُ تَرْکُهُ فَإِنْ خَالَفَ لَزِمَهُ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ رُوِیَ کَفَّارَةُ یَمِینٍ وَ إِذَا نَذَرَ الرَّجُلُ أَنْ یَصُومَ صَوْماً یَوْماً أَوْ شَهْراً وَ لَمْ یُسَمِّ یَوْماً بِعَیْنِهِ أَوْ شَهْراً بِعَیْنِهِ فَهُوَ بِالْخِیَارِ أَیَّ یَوْمٍ شَاءَ صَامَ وَ أَیَّ شَهْرٍ شَاءَ صَامَ مَا لَمْ یَکُنْ ذَا الْحِجَّةِ أَوْ شَوَّالَ فَإِنَّ فِیهِمَا الْعِیدَیْنِ وَ لَا یَجُوزُ صَوْمُهُمَا فَإِنْ صَامَ یَوْماً أَوْ شَهْراً لَمْ یُسَمِّهِ فِی النَّذْرِ مُتَتَابِعٍ أَوْ غَیْرِهِ فَأَفْطَرَ فَلَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ إِنَّمَا عَلَیْهِ أَنْ یَصُومَ مَکَانَهُ یَوْماً آخَرَ أَوْ شَهْراً آخَرَ عَلَی حَسَبِ مَا نَذَرَ فَإِنْ نَذَرَ أَنْ یَصُومَ یَوْماً مَعْرُوفاً أَوْ شَهْراً مَعْرُوفاً فَعَلَیْهِ أَنْ یَصُومَ ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ ذَلِکَ الشَّهْرَ فَإِنْ لَمْ

یَصُمْهُ أَوْ صَامَهُ فَأَفْطَرَ فَعَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا نَذَرَ نَذْراً وَ لَمْ یُسَمِّ شَیْئاً فَهُوَ بِالْخِیَارِ إِنْ شَاءَ تَصَدَّقَ بِشَیْ ءٍ وَ إِنْ شَاءَ صَلَّی رَکْعَتَیْنِ أَوْ صَامَ یَوْماً إِلَّا أَنْ یَکُونَ یَنْوِی شَیْئاً فِی نَذْرٍ وَ یَلْزَمُهُ ذَلِکَ الشَّیْ ءُ بِعَیْنِهِ وَ إِنِ امْرُؤٌ نَذَرَ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِمَالٍ کَثِیرٍ وَ لَمْ یُسَمِّ مَبْلَغَهُ فَإِنَّ الْکَثِیرَ ثَمَانُونَ وَ مَا زَادَ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ فَکَانَ ثَمَانِینَ مَوْطِناً وَ بِاللَّهِ حُسْنُ الِاسْتِرْشَادِ(1).

«26»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِنْ حَلَفَ الْمَمْلُوکُ أَوْ ظَاهَرَ فَلَیْسَ عَلَیْهِ إِلَّا الصَّوْمُ فَقَطْ وَ هُوَ شَهْرَانِ مُتَتَابِعَانِ-(2) وَ لَا یَمِینَ فِی اسْتِکْرَاهٍ وَ لَا سُکْرٍ وَ لَا عَلَی عَصَبِیَّةٍ وَ لَا عَلَی مَعْصِیَةٍ(3).

«27»

سر، [السرائر] مِنْ کِتَابِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ الْمُصْعَبِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ اشْتَکَی ابْنٌ لِی فَجَعَلْتُ لِلَّهِ عَلَیَّ إِنْ هُوَ بَرَأَ أَنْ أَخْرُجَ إِلَی مَکَّةَ مَاشِیاً وَ خَرَجْتُ أَمْشِی حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی الْعَقَبَةِ فَلَمْ أَسْتَطِعْ أَنْ أَخْطُوَ فَرَکِبْتُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ حَتَّی إِذَا أَصْبَحْتُ مَشَیْتُ حَتَّی بَلَغْتُ فَهَلْ عَلَیَّ شَیْ ءٌ قَالَ اذْبَحْ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ أَ شَیْ ءٌ هُوَ لِی لَازِمٌ أَوْ لَیْسَ لِی بِلَازِمٍ قَالَ مَنْ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَی نَفْسِهِ شَیْئاً فَبَلَغَ فِیهِ مَجْهُودَهُ فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ (4).

«28»

قَالَ أَبُو بَصِیرٍ أَیْضاً: سُئِلَ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ مَنْ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَی نَفْسِهِ شَیْئاً فَبَلَغَ مَجْهُودَهُ فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ وَ کَانَ اللَّهُ أَعْذَرَ لِعَبْدِهِ (5).

ص: 222


1- 1. فقه الرضا ص 37.
2- 2. المصدر: 36.
3- 3. فقه الرضا ص 37.
4- 4. السرائر: 480.
5- 5. السرائر: 480.

روایت29.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرد که از ایشان درباره زنی سؤال شد که عهد کرده، اگر با خواهرش صحبت کند، تمام مال خود را برای قُربانی صرف نماید و همه برده های خود را برای همیشه آزاد کند. فرمود: با خواهرش صحبت کند؛ چنین عهدی و امثال آن چیزی نیست، و از وسوسه های شیطان است.(1)

روایت30.

تفسیر عیاشی: از محمد بن مسلم نقل شده که زنی از آل مختار بر خواهر یا یکی از اقوام خود قسم خورد که به او گفته بود: فلانی! بیا و با من غذا بخور، و او گفته بود: نه! او هم بر وی قسم خورده بود که اگر نیایی با من غذا بخوری، چنانچه با تو زیر سقف یک خانه رفتم یا سر یک سفره نشستم، پیاده به خانه خدا روم و هرچه برده دارم آزاد کنم. گوید: پس آن زن دیگر هم همین را گفت. عمر بن حنظله سخن این دو زن را برای امام باقر علیه السلام نقل کرد. امام فرمود: من در این مورد حکم می کنم؛ به آنها بگو: باید با دیگری غذا بخورد و زیر سقف یک خانه برود و پیاده به خانه نرود و از پروردگارش پروا نموده، دیگر چنین کاری را تکرار نکند، زیرا از وسوسه های شیطان است.(2)

روایت31.

تفسیر عیاشی: از منصور بن حازم نقل شده که گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: آیا ماجرای طارق را نشنیدی؟! طارق برده فروشی در مدینه بود؛ نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت: ای ابوجعفر، هلاک شدم؛ قسم به طلاق و آزاد کردن بردگان و نذورات خوردم. فرمود: ای طارق، اینها از وسوسه های شیطان است.(3)

روایت32.

تفسیر عیاشی: عبدالرحمن بن ابی عبدالله گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که قسم خورد فرزندش را ذبح کند. فرمود: آن از وسوسه های شیطان است.(4)

روایت33.

تفسیر عیاشی: از محمد بن مسلم نقل شده که گفت: از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: از وسوسه های شیطان پیروی نکنید. و فرمود: هر قسمی که به غیر خدا یاد شود، از وسوسه های شیطان است.(5)

روایت34.

تفسیر عیاشی: از زراره و حُمران و محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده که در مورد آیه «وَ لا تَجْعَلُوا الله عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ»، {و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید.} فرمودند: این همان کسی است که بین دو نفر را آشتی می دهد. (اگر سوگند بخورد که آشتی نمی دهم)، گناهی که میان آن دو نفر است بر دوش اوست.(6)

ص: 223


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 73
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 73
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 73
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 73
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 74
6- . تفسیر عیّاشی 1 : 112
«29»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ امْرَأَةٍ جَعَلَتْ مَالَهَا هَدْیاً وَ کُلَّ مَمْلُوکٍ لَهَا حُرّاً إِنْ کَلَّمَتْ أُخْتَهَا أَبَداً قَالَ تُکَلِّمُهَا وَ لَیْسَ هَذَا بِشَیْ ءٍ إِنَّمَا هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (1).

«30»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ: أَنَّ امْرَأَةً مِنْ آلِ الْمُخْتَارِ حَلَفَتْ عَلَی أُخْتِهَا أَوْ ذَاتِ قَرَابَةٍ لَهَا قَالَتِ ادْنُوِی یَا فُلَانَةُ فَکُلِی مَعِی فَقَالَتْ لَا فَحَلَفَتْ عَلَیْهَا بِالْمَشْیِ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ وَ عِتْقِ مَا تَمْلِکُ إِنْ لَمْ تَدْنُوِی فَتَأْکُلِی مَعِی إِنْ أَظَلَّهَا وَ إِیَّاکِ سَقْفُ بَیْتٍ أَوْ أَکَلْتُ مَعَکِ عَلَی خِوَانٍ أَبَداً قَالَ فَقَالَتِ الْأُخْرَی مِثْلَ ذَلِکَ فَحَمَلَ عُمَرُ بْنُ حَنْظَلَةَ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام مَقَالَتَهُمَا فَقَالَ أَنَا أَقْضِی فِی ذَا قُلْ لَهُمَا فَلْتَأْکُلْ وَ لْیُظِلَّهَا وَ إِیَّاهَا سَقْفُ بَیْتٍ وَ لَا تَمْشِی وَ لَا تُعْتِقُ وَ لْتَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهَا وَ لَا تَعُودُ إِلَی ذَلِکَ فَإِنَّ هَذَا مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (2).

«31»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَ مَا سَمِعْتَ بِطَارِقٍ إِنَّ طَارِقاً کَانَ نَخَّاساً بِالْمَدِینَةِ فَأَتَی أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ إِنِّی هَالِکٌ إِنِّی حَلَفْتُ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ وَ النُّذُورِ فَقَالَ لَهُ یَا طَارِقُ إِنَّ هَذِهِ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (3).

«32»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ حَلَفَ أَنْ یَنْحَرَ وَلَدَهُ فَقَالَ ذَلِکَ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (4).

«33»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ قَالَ کُلُّ یَمِینٍ بِغَیْرِ اللَّهِ فَهِیَ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (5).

«34»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ یُصْلِحُ بَیْنَ الرَّجُلَیْنِ فَیَحْمِلُ مَا بَیْنَهُمَا مِنَ الْإِثْمِ (6).

ص: 223


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 73.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 73.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 73.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 73.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 74.
6- 6. نفس المصدر ج 1 ص 112.

روایت35.

تفسیر عیاشی: منصور بن حازم از امام صادق علیه السلام و محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد که در مورد آیه «وَ لا تَجْعَلُوا الله عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ»، {و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید.} فرمودند: یعنی انسان قسم می خورد که با برادرش سخن نگوید و امثال آن و یا اینکه با مادرش سخن نگوید.(1)

روایت36.

تفسیر عیاشی: از ایّوب نقل شده که گفت: از آن حضرت شنیدم که فرمود: به خدا سوگند نخورید، نه به راست و نه به دروغ، زیرا خداوند می فرماید: «وَ لا تَجْعَلُوا الله عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ»، {و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید.} و فرمود: اگر کسی از شخص دیگری کمک بخواهد تا بین او و دیگری آشتی دهد، وی نباید بگوید من قسم خورده ام که این کار را نکنم، و این کلام خداست که فرمود «وَ لا تَجْعَلُوا الله عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ»،(2) {و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید، تا [بدین بهانه] از نیکوکاری و پرهیزگاری و سازش دادن میان مردم [باز ایستید].}

روایت37.

تفسیر عیاشی: از ابوالصباح نقل شده که گفت: از امام صادق علیه السلام در مورد آیه «لا یُؤاخِذُکُمُ الله بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ» {خداوند شما را به سوگندهای لغوتان مؤاخذه نمی کند.} سؤال کردم؛ فرمود: یعنی این که [گفته شود:] نه به خدا قسم، یا آری به خدا قسم، یا هرگز به خدا قسم، و هیچ گونه اثری نداشته باشد [و با آن قسم، معامله ای صورت نگیرد].(3)

روایت38.

تفسیر عیاشی: از عبدالله بن سنان نقل شده که گفت: از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که گفته است، اگر نوشیدنی حرام یا حلال بنوشد، زنش مطلقه و یا بردگانش آزاد هستند. فرمود: به حرام که نباید نزدیک شود، چه قسم بخورد و چه نخورد، و امّا نوشیدن حلال را نباید ترک کند، زیرا حق ندارد چیزی را که خداوند حلال کرده حرام نماید، چون خداوند تعالی می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ الله لَکُمْ»، {ای کسانی که ایمان آورده اید، چیزهایِ پاکیزه ای را که خدا برای [استفاده] شما حلال کرده، حرام مشمارید.} پس در مورد قسم نسبت به نوشیدنی حلال، چیزی بر عهده اش نیست.(4)

روایت39.

تفسیر عیاشی: از عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: آیه «لا یُؤاخِذُکُمُ الله بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ»، {خداوند شما را به سوگندهای لغوتان مؤاخذه نمی کند.} این است که انسان «لا وَ الله» و «بَلَی و الله» بگوید و در دلش به چیزی پایبند نشود.(5)

روایت40.

و در روایت دیگری از محمد بن مسلم آمده است که امام فرمود: به آن پایبند نشود.(6)

روایت41.

تفسیر عیاشی: از اسحاق بن عمار نقل شده که گفت: از امام کاظم علیه السلام درباره آیه «إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ» {کفّاره اش خوراک دادن به ده بینواست - از غذاهای متوسّطی که به کسان خود می خورانید - یا پوشانیدن آنان} یا «إِطْعَام سِتِّینَ مِسْکِیناً» ،{شصت بینوا را خوراک بدهد.} سؤال کردم که آیا همه را می توان به یک نفر داد؟ فرمود: نه، باید تک تک و به هر نفر یکی بدهد، همانطور که خداوند فرموده است. گوید: گفتم: پس

ص: 224


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 112
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 112
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 112
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 336
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 336
6- . تفسیر عیّاشی 1 : 336
«35»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ قَالَ یَعْنِی الرَّجُلَ یَحْلِفُ أَنْ لَا یُکَلِّمَ أَخَاهُ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ أَوْ لَا یُکَلِّمَ أُمَّهُ (1).

«36»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَیُّوبَ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: لَا تَحْلِفُوا بِاللَّهِ صَادِقِینَ وَ لَا کَاذِبِینَ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ- وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ قَالَ إِذَا اسْتَعَانَ رَجُلٌ بِرَجُلٍ عَلَی صُلْحٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَجُلٍ فَلَا یَقُولَنَّ إِنَّ عَلَیَّ یَمِیناً أَلَّا أَفْعَلَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ (2).

«37»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِهِ- لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ قَالَ هُوَ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَی وَ اللَّهِ وَ کَلَّا وَ اللَّهِ- لَا یَعْقِدُ عَلَیْهَا أَوْ لَا یَعْقِدُ عَلَی شَیْ ءٍ(3).

«38»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَالَ امْرَأَتُهُ طَالِقٌ أَوْ مَمَالِیکُهُ أَحْرَارٌ إِنْ شَرِبْتُ حَرَاماً وَ لَا حَلَالًا فَقَالَ أَمَّا الْحَرَامُ فَلَا یَقْرَبُهُ حَلَفَ أَوْ لَمْ یَحْلِفْ وَ أَمَّا الْحَلَالُ فَلَا یَتْرُکُهُ فَإِنَّهُ لَیْسَ لَهُ أَنْ یُحَرِّمَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا- لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ فِی یَمِینِهِ مِنَ الْحَلَالِ (4).

«39»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی- لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ قَالَ هُوَ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ بَلَی وَ اللَّهِ وَ لَا یَعْقِدُ قَلْبَهُ عَلَی شَیْ ءٍ(5).

«40»

وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: وَ لَا یَعْقِدُ عَلَیْهَا(6).

«41»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنْ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ إِطْعَامِ سِتِّینَ مِسْکِیناً أَ یُجْمَعُ ذَلِکَ فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ یُعْطَی إِنْسَانٌ إِنْسَانٌ کَمَا قَالَ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ فَیُعْطِی

ص: 224


1- 1. نفس المصدر ج 1 ص 112.
2- 2. نفس المصدر ج 1 ص 112.
3- 3. نفس المصدر ج 1 ص 112.
4- 4. نفس المصدر ج 1 ص 336.
5- 5. نفس المصدر ج 1 ص 336.
6- 6. نفس المصدر ج 1 ص 336.

انسان می تواند به نزدیکان خود که محتاج هستند بدهد؟ فرمود: بله. گفتم: اگر مستضعف بودند ولی از اهل ولایت نبودند، باز هم به آنها بدهد؟ فرمود: بله، البته اگر به اهل ولایت بدهد، من بیشتر دوست دارم.(1)

روایت42.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرد که در مورد کفاره قسم که اِطعام ده مسکین است فرمود: نمی بینی که خداوند می فرماید: «مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ»، {از غذاهای متوسّطی که به کسان خود می خورانید، یا پوشانیدن آنان.} پس کسی که در توانش نبود، سه روز روزه بگیرد. پس چه بسا خانواده تو خوراکشان به ازای هر نفر کمتر از یک «مُد» باشد، اما پخت و آب خمیر آن هم محاسبه می گردد، پس برای هر نفر یک «مُد» در نظر گرفته می شود. و امّا پوشاندن مسکینان اگر در فصل زمستان باشد باید لباس متناسب با همان فصل بر آن­ها بپوشاند و اگر مصادف با تابستان بود لباس هم متناسب با تابستان باشد، برای هر مسکین یک اِزار و یک ردا، و برای زن لباسی بدهد که قسمتهای حرام بدنش را بپوشاند یعنی یک اِزار، یک مقنعه و یک پیراهن. و اگر خواستی روزه بگیری، سه روز روزه است که بدنت آن را تحمل می کند، نه مالت و نه غیر آن.(2)

روایت43.

تفسیر عیاشی: سماعة بن مهران از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: از آن حضرت در مورد آیه «مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ»، {از غذاهای متوسّطی که به کسان خود می خورانید، یا پوشانیدن آنان.} در کفاره قسم سؤال کردم، فرمود: آن مقداری که اهل خانه برای سیر شدن یک روزشان می خورند، و البته ایشان برای هر مسکین یک «مُد» را می پسندید. گفتم: پوشاندن آنها چگونه است؟ فرمود: برای هر مرد، دو لباس.(3)

روایت44.

تفسیر عیاشی: از ابوبصیر نقل شده که گفت: از امام باقر علیه السلام درباره آیه «مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ»، {از غذاهای متوسّطی که به کسان خود می خورانید.} سؤال کردم، فرمود: یعنی مقدار خوراک خانواده خودت، و در آن زمان مقدار خوراک یک «مُد» بود. گفتم: پوشاندنشان چطور است؟ فرمود: با یک لباس.(4)

روایت45.

تفسیر عیاشی: ابراهیم بن عبدالحمید از امام موسی علیه السلام روایت کرد و گفت: از آن حضرت در مورد اِطعام ده مسکین یا شصت مسکین سؤال کردم که آیا همه آن را می توان به یک نفر داد؟ فرمود: نه، یکی یکی به هر نفر بده، همانطور که خداوند فرموده است. گوید: گفتم: به خویشان و نزدیکان خود بدهد؟ فرمود: بله .

گوید: گفتم: آیا به زنان مستضعف از غیر اهل ولایت بدهد؟ فرمود: اهل ولایت را من بیشتر دوست دارم.(5)

روایت46.

تفسیر عیاشی: ابن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که در مورد کفاره قسم فرمود:

ص: 225


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 336
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 336
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 337
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 337
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 337

الرَّجُلُ قَرَابَتَهُ إِذَا کَانُوا مُحْتَاجِینَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَیُعْطِیهَا إِذَا کَانُوا ضُعَفَاءَ مِنْ غَیْرِ أَهْلِ الْوَلَایَةِ فَقَالَ نَعَمْ وَ أَهْلُ الْوَلَایَةِ أَحَبُّ إِلَیَ (1).

«42»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ: فِی الْیَمِینِ فِی إِطْعَامِ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ أَ لَا تَرَی أَنَّهُ یَقُولُ- مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ فَلَعَلَّ أَهْلَکَ أَنْ یَکُونَ قُوتُهُمْ لِکُلِّ إِنْسَانٍ دُونَ الْمُدِّ وَ لَکِنْ یُحْسَبُ فِی طَبْخِهِ وَ مَائِهِ وَ عَجِینِهِ فَإِذَا هُوَ یَجْرِی لِکُلِّ إِنْسَانٍ مُدٌّ وَ أَمَّا کِسْوَتُهُمْ فَإِنْ وَافَقَتْ بِهِ الشِّتَاءُ فَکِسْوَتُهُ وَ إِنْ وَافَقَتْ بِهِ الصَّیْفُ فَکِسْوَتُهُ لِکُلِّ مِسْکِینٍ إِزَارٌ وَ رِدَاءٌ وَ لِلْمَرْأَةِ مَا یُوَارِی مَا یَحْرُمُ مِنْهَا إِزَارٌ وَ خِمَارٌ وَ دِرْعٌ وَ صَوْمُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ إِنْ شِئْتَ أَنْ تَصُومَ إِنَّمَا الصَّوْمُ مِنْ جَسَدِکَ لَیْسَ مِنْ مَالِکَ وَ لَا غَیْرِهِ (2).

«43»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ قَالَ مَا یَأْکُلُ أَهْلُ الْبَیْتِ لِشَبَعِهِمْ یَوْمٌ وَ کَانَ یُعْجِبُهُ مُدٌّ لِکُلِّ مِسْکِینٍ قُلْتُ أَوْ کِسْوَتُهُمْ قَالَ ثَوْبَیْنِ لِکُلِّ رَجُلٍ (3).

«44»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ قَالَ قُوتُ عِیَالِکَ وَ الْقُوتُ یَوْمَئِذٍ مُدٌّ قُلْتُ أَوْ کِسْوَتُهُمْ قَالَ ثَوْبٌ (4).

«45»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ إِطْعَامِ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ أَوْ سِتِّینَ مِسْکِیناً أَ یُجْمَعُ ذَلِکَ لِإِنْسَانٍ وَاحِدٍ قَالَ لَا أَعْطِهِ وَاحِداً وَاحِداً کَمَا قَالَ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ أَ فَیُعْطِیهِ الرَّجُلُ قَرَابَتَهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَیُعْطِیهِ الضُّعَفَاءَ مِنَ النِّسَاءِ مِنْ غَیْرِ أَهْلِ الْوَلَایَةِ قَالَ أَهْلُ الْوَلَایَةِ أَحَبُّ إِلَیَ (5).

«46»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ تُعْطِی

ص: 225


1- 1. نفس المصدر ج 1 ص 336.
2- 2. نفس المصدر ج 1 ص 336.
3- 3. نفس المصدر ج 1 ص 337.
4- 4. نفس المصدر ج 1 ص 337.
5- 5. نفس المصدر ج 1 ص 337.

به هر مسکین یک «مُد» به مقدار خوراک یک روز یک نفر از خانواده ات بده، و فرمود: برای هر مسکین یک «مُد» گندم که آرد کردن و هیزم آن هم به حساب می آید، و یا اینکه هر کدام را با دو لباس بپوشاند.(1)

روایت47.

و در روایت دیگری از آن حضرت علیه السلام آمده است که برای هر مرد دو لباس، ودر مواردی که واجب است بنده آزاد کنی، بنده از مستضعفان باشد.(2)

روایت48.

تفسیر عیاشی: زراره از امام صادق علیه السلام روایت کرد که در مورد کفاره قسم که آزاد کردن بنده یا « إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ»، {از غذاهای متوسّطی که به کسان خود می خورانید} است فرمود: و غذای حد وسط، سرکه و روغن، و بالاترین حد آن نان و گوشت است؛ و صدقه باید برای هر مسکین یک مد باشد، و پوشاندن با دو لباس است، و هر کس توانایی آن را نداشت باید روزه بگیرد؛ خداوند می فرماید: «فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ»، {و کسی که [هیچ یک از اینها را] نیابد، [باید] سه روز روزه بدارد.} و باید روزه ها پشت سر هم باشد. و در آزاد کردن بنده به عنوان کفاره، آزاد کردن نوزاد هم جایز است، امّا برای آزاد کردن در کفاره قتل، حتماً باید بنده بالغ باشد که به توحید اقرار کرده است.(3)

روایت49.

تفسیر عیاشی: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: در کفاره قسم، ده مسکین را طعام می دهد بطوری که به هر مسکین یک «مُد» گندم و یک مُد و دو مُشت پُر آرد برسد، یا اینکه آنها را بپوشاند بطوری که به هر نفر دو لباس بدهد، یا اینکه بنده آزاد نماید، و در اینها مخیّر است، هر کدام از این سه را خواست انجام می دهد، و اگر نتوانست هیچ کدام از این سه را انجام دهد، بر او واجب است که روزه بگیرد و روزه سه روز است. (4)

روایت50.

تفسیر عیاشی: ابوحمزه از امام باقر علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان شنیدم که فرمود: خداوند همانطور که در محارم، امر را به امام واگذار نموده که هر کاری خواست بکند، در کفاره قسم هم امر را به مردم واگذار کرده و حضرت فرمود: در قرآن هرجا کلمه «اَو» (یا) باشد، مخاطب آن مخیّر است.(5)

روایت51.

تفسیر عیاشی: زُهری از امام علی بن حسین علیه السلام روایت کرد که فرمود: در کفاره قسم، هر کس نتواند اِطعام کند، واجب است سه روز روزه بگیرد. خداوند می فرماید: «فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ ذلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ»، {سه روز روزه بدارد. این است کفاره سوگندهای شما، وقتی که سوگند خوردید.} و این سه روز باید پشت سر هم باشد نه با فاصله.(6)

روایت52.

تفسیر عیاشی: اسحاق بن عمّار، از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که در باره

ص: 226


1- . تفسیر عیّاشی 1 : 337
2- . تفسیر عیّاشی 1 : 337
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 338
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 338
5- . تفسیر عیّاشی 1 : 338
6- . تفسیر عیّاشی 1 : 338

کُلَّ مِسْکِینٍ مُدّاً عَلَی قَدْرِ مَا تَقُوتُ إِنْسَاناً مِنْ أَهْلِکَ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ قَالَ مُدٌّ مِنْ حِنْطَةٍ یَکُونُ فِیهِ طَحْنُهُ وَ حَطَبُهُ عَلَی کُلِّ مِسْکِینٍ أَوْ کِسْوَتُهُمْ ثَوْبَیْنِ (1).

«47»

وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی عَنْهُ علیه السلام: ثَوْبَیْنِ لِکُلِّ رَجُلٍ وَ الرَّقَبَةُ تُعْتَقُ مِنَ الْمُسْتَضْعَفِینَ فِی الَّذِی یَجِبُ عَلَیْکَ فِیهِ رَقَبَةٌ(2).

«48»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ وَ الْإِدَامُ الْوَسَطُ الْخَلُّ وَ الزَّیْتُ وَ أَرْفَعُهُ الْخُبْزُ وَ اللَّحْمُ وَ الصَّدَقَةُ مُدٌّ مَدٌّ لِکُلِّ مِسْکِینٍ وَ الْکِسْوَةُ ثَوْبَانِ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَعَلَیْهِ الصِّیَامُ یَقُولُ اللَّهُ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ وَ یَصُومُهُنَّ مُتَتَابِعَاتٍ وَ یَجُوزُ فِی عِتْقِ الْکَفَّارَةِ الْمَوْلُودُ وَ لَا یَجُوزُ فِی عِتْقِ الْقَتْلِ إِلَّا مُقِرَّةً بِالتَّوْحِیدِ(3).

«49»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ یُطْعِمُ عَشَرَةَ مَسَاکِینَ لِکُلِّ مِسْکِینٍ مُدٌّ مِنْ حِنْطَةٍ وَ مُدٌّ مِنْ دَقِیقٍ وَ حَفْنَةٍ أَوْ کِسْوَتُهُمْ لِکُلِّ إِنْسَانٍ ثَوْبَانِ أَوْ عِتْقُ رَقَبَةٍ وَ هُوَ فِی ذَلِکَ بِالْخِیَارِ أَیَّ الثَّلَاثَةِ شَاءَ صَنَعَ فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی وَاحِدَةٍ مِنَ الثَّلَاثِ فَالصِّیَامُ عَلَیْهِ وَاجِبٌ صِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ (4).

«50»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَی النَّاسِ فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ کَمَا فَوَّضَ إِلَی الْإِمَامِ فِی الْمَحَارِمِ أَنْ یَصْنَعَ مَا شَاءَ وَ قَالَ کُلُّ شَیْ ءٍ فِی الْقُرْآنِ «أَوْ» فَصَاحِبُهُ فِیهِ بِالْخِیَارِ(5).

«51»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الزُّهْرِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام قَالَ: صِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ وَاجِبٌ لِمَنْ لَمْ یَجِدِ الْإِطْعَامَ قَالَ اللَّهُ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ ذلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ کُلُّ ذَلِکَ مُتَتَابِعٌ لَیْسَ بِمُتَفَرِّقٍ (6).

«52»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سُئِلَ عَنْ

ص: 226


1- 1. نفس المصدر ج 1 ص 337.
2- 2. نفس المصدر ج 1 ص 337.
3- 3. نفس المصدر ج 1 ص 338.
4- 4. نفس المصدر ج 1 ص 338.
5- 5. نفس المصدر ج 1 ص 338.
6- 6. نفس المصدر ج 1 ص 338.

کفّاره یمین در آیه: «فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ» از ایشان سئوال شد که حدّ کسی که چیزی برای اطعام کردن ندارد، چیست؟ این مرد تکدّی گری می کند، ولی داراست، حکمش چیست؟ حضرت فرمود: اگر او علاوه بر قوت روزانه خانواده اش چیزی اضافی نداشته باشد، مصداق «من لم یجد» می باشد. و فرمود:

روزه گرفتن سه روز است که نباید بین آن­ها فاصله باشند.(1)

روایت53.

تفسیر عیاشی: از ابوخالد قمّاط نقل شده که از امام صادق علیه السلام شنید که می فرمود: در کفاره قسم، هر کس توانایی اطعام داشته باشد نمی تواند روزه بگیرد و باید به ده مسکین برای هر کدام یک مُد طعام بدهد، و اگر نیافت باید سه روز روزه بگیرد یا بنده ای آزاد نماید و یا مساکین را با دو قطعه لباس بپوشاند، و یا ده مسکین را طعام دهد، هر کدام را انجام داد، کافی است.(2)

روایت54.

تفسیر عیاشی: علی بن حمزه از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: «فَإِنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ»، {و کسی که [هیچ یک از اینها را] نیابد [باید] سه روز روزه بدارد} به صورت پیوسته و «إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ»، {خوراک دادن به ده بینوا.} به هر کدام یک مُد بدهد.(3)

روایت55.

تفسیر عیاشی: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: سه روز روزه در کفاره قسم، پیوسته و متوالی است و نباید بین آنها فاصله باشد. گوید: و فرمود: هر روزه ای را می توان با فاصله گرفت مگر سه روز روزه در کفاره قسم که خداوند عزوجل می فرماید: «فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ»، {سه روز روزه} پیوسته.(4)

روایت56.

تفسیر عیاشی: یوسف بن سُخت گفت: متوکّل ناراحتی سختی گرفت و برای خدا نذر کرد که اگر خداوند شفایش دهد مال زیادی را صدقه دهد، پس از آن بیماری بهبودی یافت و از اطرافیانش در مورد آن سؤال کرد، آنها به او خبر دادند که پدرش با دست خود هزار هزار (یک میلیون) درهم صدقه داد، - و به نظر من پدرش پنج میلیون درهم صدقه داد- . پس متوکّل آن مقدار را زیاد شمرد. ابویحیی بن ابومنصور منجّم گفت: کاش برای پسر عمویت ابوالحسن (امام هادی علیه السلام) می نوشتی! متوکل دستور داد برای او نوشتند و مسئله را مطرح کردند. پس جناب ابوالحسن علیه السلام نوشت: هشتاد درهم صدقه بده. گفتند: این اشتباه است، از او بپرسید که از کجا این را می گوید. در جواب نوشت: خداوند به پیامبرش فرمود: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ الله فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ»، {قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیاری یاری کرده است.} و تعداد میدان های جنگ که خداوند پیامبرش را یاری داد هشتاد موطن بود،

ص: 227


1- . تفسیر عیّاشی : 338
2- . تفسیر عیّاشی : 338
3- . تفسیر عیّاشی 1 : 339
4- . تفسیر عیّاشی 1 : 339

کَفَّارَةِ الْیَمِینِ فِی قَوْلِ اللَّهِ- فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ مَا حَدُّ مَنْ لَمْ یَجِدْ فَهَذَا الرَّجُلُ یَسْأَلُ فِی کَفِّهِ وَ هُوَ یَجِدُ فَقَالَ إِذَا لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ فَضْلُ یَوْمِهِ عَنْ قُوتِ عِیَالِهِ فَهُوَ لَا یَجِدُ وَ قَالَ الصِّیَامُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ لَا یُفَرَّقُ بَیْنَهُنَ (1).

«53»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْقَمَّاطِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: یَقُولُ فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ مَنْ کَانَ لَهُ مَا یُطْعِمُ فَلَیْسَ لَهُ أَنْ یَصُومَ أَطْعَمَ عَشَرَةَ مَسَاکِینَ مُدّاً مُدّاً فَإِنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ أَوْ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ کِسْوَةٌ وَ الْکِسْوَةُ ثَوْبَانِ أَوْ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ أَیَّ ذَلِکَ فَعَلَ أَجْزَأَ عَنْهُ (2).

«54»

شی، [تفسیر العیاشی] عَلِیُّ بْنُ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ قَالَ: فَإِنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ مُتَوَالِیَاتٍ وَ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مُدٌّ مُدٌّ(3).

«55»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: صِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ مُتَتَابِعَاتٌ- لَا یُفْصَلُ بَیْنَهُنَّ قَالَ وَ قَالَ کُلُّ صِیَامٍ یُفَرَّقُ إِلَّا صِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ مُتَتَابِعَاتٍ (4).

«56»

شی، [تفسیر العیاشی] یُوسُفُ بْنُ السُّخْتِ قَالَ: اشْتَکَی الْمُتَوَکِّلُ شَکَاةً شَدِیدَةً فَنَذَرَ لِلَّهِ إِنْ شَفَاهُ اللَّهُ یَتَصَدَّقُ بِمَالٍ کَثِیرٍ فَعُوفِیَ مِنْ عِلَّتِهِ فَسَأَلَ أَصْحَابَهُ عَنْ ذَلِکَ فَأَعْلَمُوهُ أَنَّ أَبَاهُ تَصَدَّقَ بِیَمِینِهِ أَلْفَ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ إِنِّی أَرَاهُ تَصَدَّقَ بِخَمْسَةِ أَلْفِ أَلْفِ دِرْهَمٍ فَاسْتَکْثَرَ ذَلِکَ فَقَالَ أَبُو یَحْیَی بْنُ أَبِی مَنْصُورٍ الْمُنَجِّمُ لَوْ کَتَبْتَ إِلَی ابْنِ عَمِّکَ یَعْنِی أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام فَأَمَرَ أَنْ یَکْتُبَ لَهُ فَیَسْأَلَهُ فَکَتَبَ إِلَیْهِ فَکَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام تَصَدَّقْ بِثَمَانِینَ دِرْهَماً قَالُوا هَذَا غَلَطٌ سَلُوهُ مِنْ أَیْنَ قَالَ هَذَا فَکَتَبَ قَالَ اللَّهُ لِرَسُولِهِ- لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ وَ الْمَوَاطِنُ الَّتِی نَصَرَ اللَّهُ رَسُولَهُ صلی الله علیه و آله فِیهَا ثَمَانُونَ مَوْطِناً

ص: 227


1- 1. نفس المصدر ص 338.
2- 2. نفس المصدر ص 338.
3- 3. نفس المصدر ج 1 ص 339.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 339.

پس هشتاد درهم از حلال، مالی زیاد است.(1)

روایت57.

تفسیر عیاشی: اسماعیل بن ابوزیاد سَکونی از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که علی علیه السلام در مورد مردی که نذر کرده بود زمانی روزه بگیرد فرمود: زمان پنج ماه است، و حین شش ماه، زیرا خداوند می فرماید: «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ»،(2) {میوه اش را هر دم می دهد.}

روایت58.

تفسیر عیاشی: حلبی گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال شد که از برای خدا بر عهده خودش قرار داده که برای شکرگزاری «حین»ی روزه بگیرد. گوید: فرمود: از علی بن ابی طالب علیه السلام در این مورد سؤال شد، ایشان فرمود: باید شش ماه روزه بگیرد، خداوند عزوجل می فرماید: «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ» {میوه اش را هر دم می دهد.} و حین، شش ماه است.(3)

روایت59.

تفسیر عیاشی: خالد بن جریر گفت: از امام صاق علیه السلام درباره مردی سؤال شد که گفت: از برای خداست بر عهده من که برای شکرگزاری از او «حین»ی روزه بگیرم، پس امام صادق علیه السلام فرمود: مثل همین مسئله نزد علی علیه السلام مطرح شد، ایشان فرمود: شش ماه روزه بدار، زیرا خداوند می فرماید: «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ»، {میوه اش را هر دم می دهد.} یعنی شش ماه.(4)

روایت60.

تفسیر عیاشی: عبدالله بن میمون از امام صادق از پدرش از علی بن ابی طالب صلوات الله علیهم روایت کرد که فرمود: اگر انسان به خدا قسم بخورد، تا چهل روز می تواند در آن استثنایی وارد کند، زیرا قومی از یهود در موردی چیزی از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال کردند، حضرت فرمود: فردا مرا ملاقات کنید - و استثنا نیاورد - تا پاسخ آن را به شما خبر دهم. پس جبرئیل تا چهل روز بر او نازل نشد، آنگاه نازل گردید و گفت: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ الله وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»، {و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد * مگر آنکه خدا بخواهد، و چون فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن.}(5)

روایت61.

تفسیر عیاشی: ابوحمزه از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: وقتی خداوند آدم علیه السلام را در بهشت ساکن کرد، به او فرمود: ای آدم، به این درخت نزدیک نشو. آدم گفت: بله پروردگارم و استثنا نیاورد، و خداوند به پیامبر خود امر کرد و فرمود: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً * إِلَّا أَنْ یَشاءَ الله وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»، {و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد * مگر آنکه خدا بخواهد، و چون فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن.} بگو، حتی پس از یک سال.(6)

روایت62.

تفسیر عیاشی: در روایت عبدالله بن میمون از امام صادق علیه السلام آمده است که درباره آیه

ص: 228


1- . تفسیر عیّاشی 2 : 84
2- . تفسیر عیّاشی 2 : 224
3- . تفسیر عیّاشی 2 : 224
4- . تفسیر عیّاشی 2 : 224
5- . تفسیر عیّاشی 2 : 224
6- . تفسیر عیّاشی 2 : 224

فثمانین [فَثَمَانُونَ] دِرْهَماً مِنْ حِلِّهِ مَالٌ کَثِیرٌ(1).

«57»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام قَالَ: فِی رَجُلٍ نَذَرَ أَنْ یَصُومَ زَمَاناً قَالَ الزَّمَانُ خَمْسَةُ أَشْهُرٍ وَ الْحِینُ سِتَّةُ أَشْهُرٍ لِأَنَّ اللَّهَ یَقُولُ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ (2).

«58»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَیْهِ صَوْماً حِیناً فِی شُکْرٍ قَالَ فَقَالَ قَدْ سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام عَنْ هَذَا فَقَالَ فَلْیَصُمْ سِتَّةَ أَشْهُرٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ وَ الْحِینُ سِتَّةُ أَشْهُرٍ(3).

«59»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ خَالِدِ بْنِ جَرِیرٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِلَّهِ عَلَیَّ أَنْ أَصُومَ حِیناً وَ ذَلِکَ فِی شُکْرٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَدْ أَتَی عَلِیّاً مِثْلُ هَذَا فَقَالَ صُمْ سِتَّةَ أَشْهُرٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ- تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ یَعْنِی سِتَّةَ أَشْهُرٍ(4).

«60»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ قَالَ: إِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ بِاللَّهِ فَلَهُ ثُنْیَا إِلَی أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ ذَلِکَ أَنَّ قَوْماً مِنَ الْیَهُودِ سَأَلُوا النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله عَنْ شَیْ ءٍ فَقَالَ الْقَوْنِی غَداً وَ لَمْ یَسْتَثْنِ حَتَّی أُخْبِرَکُمْ فَاحْتَبَسَ عَنْهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام أَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ أَتَاهُ وَ قَالَ وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ (5).

«61»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: ذَکَرَ أَنَّ آدَمَ لَمَّا أَسْکَنَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ فَقَالَ لَهُ یَا آدَمُ لَا تَقْرَبْ هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَقَالَ نَعَمْ یَا رَبِّ وَ لَمْ یَسْتَثْنِ فَأَمَرَ اللَّهُ نَبِیَّهُ فَقَالَ وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ أَنْ تَقُولَ وَ لَوْ بَعْدَ سَنَةٍ(6).

«62»

شی، [تفسیر العیاشی] فِی رِوَایَةِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ

ص: 228


1- 1. نفس المصدر ج 2 ص 84 و کان الرمز فیها و فیما بعدها الی حدیث 69( ین) و هو خطأ.
2- 2. نفس المصدر ج 2 ص 224.
3- 3. نفس المصدر ج 2 ص 224.
4- 4. نفس المصدر ج 2 ص 224.
5- 5. نفس المصدر ج 2 ص 224.
6- 6. نفس المصدر ج 2 ص 224.

«وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ الله وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»، {و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد * مگر آنکه خدا بخواهد، و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن} که بگویی: مگر پس از چهل روز، زیرا بنده اگر فراموش کرد استثنا بیاورد، تا چهل روز فرصت دارد استثنا را ذکر نماید.(1)

روایت63.

تفسیر عیاشی: سَلّام بن مُستَنیر از امام باقر علیه السلام روایت کرد: خداوند فرمود: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً * إِلَّا أَنْ یَشاءَ الله»، {و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد * مگر آنکه خدا بخواهد} که آن را انجام ندهم و خواست خداوند اینگونه رقم بخورد که من آن را انجام ندهم و نتوانم که آن را انجام دهم. گفت: به همین دلیل خداوند فرمود: «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»، {و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن.} یعنی خواست خداوند را در کار خود مستثنا کن.(2)

روایت64.

تفسیر عیاشی: زراره و محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت کردند که در مورد آیه «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»، {و چون فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن.} فرمود: اگر انسان قسم بخورد و فراموش کند که استثنا بیاورد، هرگاه به یاد آورد باید استثنا بیاورد.(3)

روایت65.

حمزة بن حُمران گفت: از امام صادق علیه السلام درمورد آیه «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»، {و چون فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن.} سؤال کردم، فرمود: فراموش کنی که استثنا بیاوری آنگاه به یادت بیاید، پس هرگاه به یاد آوردی استثنا بیاور.(4)

روایت66.

تفسیر عیاشی: عبدالله بن سلیمان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که درمورد آیه «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»،{و چون فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن.} فرمود: آن شخصی است که قسم می خورد و فراموش می کند بگوید «اگر خدا بخواهد»، پس باید هرگاه یادش آمد این جمله را بگوید.(5)

روایت67.

تفسیر عیاشی: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درمورد آیه «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ الله»، {و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد * مگر آنکه خدا بخواهد.} سؤال کردم، فرمود: آن شخصی است که بر چیزی قسم می خورد و فراموش می کند که استثنا بیاورد و می گوید: سوگند می خورم که فلان و فلان کار را فردا یا پس فردا - از زمانی که این سخن را می گوید - انجام دهم، «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»، {و چون فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن.}(6)

روایت68.

تفسیر عیاشی: حمزة بن حمران گفت: از آن حضرت در مورد آیه «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»، {و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن.} سؤال کردم، فرمود: اگر قسم خوردی و فراموش کردی، هرگاه به یادت آمد استثنا را بیاور.(7)

ص: 229


1- . تفسیر عیّاشی 2 : 224
2- . تفسیر عیّاشی 2 : 325
3- . تفسیر عیّاشی 2 : 325
4- . تفسیر عیّاشی 2 : 325
5- . تفسیر عیّاشی 2 : 325
6- . تفسیر عیّاشی 2 : 325
7- . تفسیر عیّاشی 2 : 325

وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ أَنْ تَقُولَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ الْأَرْبَعِینَ فَلِلْعَبْدِ الِاسْتِثْنَاءُ فِی الْیَمِینِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِذَا نَسِیَ (1).

«63»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ اللَّهُ- وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ أَلَّا أَفْعَلَهُ فَتَسْبِقَ مَشِیَّةُ اللَّهِ فِیَّ أَلَّا أَفْعَلَهُ فَلَا أَقْدِرَ عَلَی أَنْ أَفْعَلَهُ قَالَ فَلِذَلِکَ قَالَ اللَّهُ- وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ أَیِ اسْتَثْنِ مَشِیَّةَ اللَّهِ فِی فِعْلِکَ (2).

«64»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهما السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ قَالَ إِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ فَنَسِیَ أَنْ یَسْتَثْنِیَ فَلْیَسْتَثْنِ إِذَا ذَکَرَ(3).

«65»

قَالَ حَمْزَةُ بْنُ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ فَقَالَ أَنْ تَسْتَثْنِیَ ثُمَّ ذَکَرْتَ بَعْدُ فَاسْتَثْنِ حِینَ تَذْکُرُ(4).

«66»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ یَحْلِفُ فَیَنْسَی أَنْ یَقُولَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَلْیَقُلْهَا إِذَا ذَکَرَ(5).

«67»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ یَحْلِفُ عَلَی الشَّیْ ءِ وَ یَنْسَی أَنْ یَسْتَثْنِیَ فَیَقُولَنَّ لَأَفْعَلَنَّ کَذَا وَ کَذَا غَداً أَوْ بَعْدَ غَدٍ عَنْ قَوْلِهِ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ (6).

«68»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ قَالَ إِذَا حَلَفْتَ نَاسِیاً ثُمَّ ذَکَرْتَ بَعْدُ فَاسْتَثْنِهِ حِینَ تَذْکُرُ(7).

ص: 229


1- 1. نفس المصدر ج 2 ص 224.
2- 2. نفس المصدر ج 2 ص 325.
3- 3. نفس المصدر ج 2 ص 325.
4- 4. نفس المصدر ج 2 ص 325.
5- 5. نفس المصدر ج 2 ص 325.
6- 6. نفس المصدر ج 2 ص 325.
7- 7. نفس المصدر ج 2 ص 325.

روایت69.

تفسیر عیاشی: قدّاح از امام صادق از پدرش از علی علیهم السلام روایت کرد که فرمود: استثنا آوردن در قسم، هرگاه که به یادش آمد حتی اگر پس از چهل روز باشد، آنگاه آیه «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»، {و چون فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن.} را تلاوت فرمود.(1)

روایت70.

مناقب ابن شهرآشوب: گروهی از شیعیان در نامه ای به امام موسی بن جعفر علیه السلام نوشتند: نظر عالِم درباره مردی که گفت: برای خدا نذر کردم که همه بردگان قدیمی­ام را آزاد کنم! و تعدادی بنده داشت، چیست؟ پاسخ به خط آن حضرت آمد: باید هر بنده ای را که پیش از شش ماه مالک شده است آزاد نماید، و دلیل بر صحت آن کلام خداوند است که فرمود «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ...»، {و برای ماه منزلهایی معین کرده ایم.} و بردگان جدید آنها هستند که شش ماه از مالکیت شان نگذشته باشد. و نوشتند: عالم چه می فرماید درباره مردی که گفت: به خدا قسم مال زیادی را صدقه می دهم؟ پاسخ، زیر آن به خط امام چنین آمد: اگر آن کسی که سوگند یاد کرده، صاحب گوسفند باشد، باید هشتاد و چهار گوسفند صدقه دهد، و اگر صاحب شتر است باید هشتاد و چهار شتر صدقه دهد و اگر دارای درهم است باید هشتاد و چهار درهم صدقه دهد، و دلیل آن، آیه «لَقَدْ نَصَرَکُمُ الله فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ»، {قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیاری یاری کرده است.} است، پس میدان های جنگ رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش از نزول این آیه را شمردم، هشتاد و چهار موطن بود.(2)

مؤلف

این روایت بطور کامل در ابواب معجزات امام کاظم علیه السلام آمده است.

روایت71.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالله بن میمون گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: بنده اگر فراموش کرد، تا چهل روز می تواند استثنا بیاورد؛ گروهی از یهود نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و از ایشان درباره چیزهایی سؤال کردند، ایشان به آنها گفت: فردا بیایید تا به شما بگویم، و استثنا نیاورد، پس جبرئیل تا چهل روز بر او وارد نشد، آنگاه نازل گردید و گفت: «لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ الله وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»، {و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد * مگر آنکه خدا بخواهد، و چون فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن.}(3)

روایت72.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حسین قَلانِسی مثل آن را از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: در قسَم، ص: 230


1- . تفسیر عیّاشی 2 : 325
2- . مناقب 3 : 409
3- . نوادر : 60
«69»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْقَدَّاحِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: الِاسْتِثْنَاءُ فِی الْیَمِینِ مَتَی مَا ذَکَرَ وَ إِنْ کَانَ بَعْدَ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ (1).

«70»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب أَبُو عَلِیِّ بْنُ رَاشِدٍ وَ غَیْرُهُ قَالَ: کَتَبَتْ عِصَابَةُ الشِّیعَةِ إِلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام مَا یَقُولُ الْعَالِمُ فِی رَجُلٍ قَالَ نَذَرْتُ لِلَّهِ لَأُعْتِقَنَّ کُلَّ مَمْلُوکٍ کَانَ فِی رِقِّی قَدِیماً وَ کَانَ لَهُ جَمَاعَةٌ مِنَ الْعَبِیدِ الْجَوَابُ بِخَطِّهِ لِیُعْتِقَنَّ مَنْ کَانَ فِی مِلْکِهِ مِنْ قَبْلِ سِتَّةِ أَشْهُرٍ وَ الدَّلِیلُ عَلَی صِحَّةِ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی- وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ الْآیَةَ وَ الْحَدِیثُ مَنْ لَیْسَ لَهُ سِتَّةُ أَشْهُرٍ وَ کَتَبُوا مَا یَقُولُ الْعَالِمُ فِی رَجُلٍ قَالَ وَ اللَّهِ لَأَتَصَدَّقَنَّ بِمَالٍ کَثِیرٍ فِیمَا یَتَصَدَّقُ الْجَوَابُ تَحْتَهُ بِخَطِّهِ إِنْ کَانَ الَّذِی حَلَفَ أَرْبَابَ شِیَاهٍ فَلْیَتَصَدَّقْ بِأَرْبَعٍ وَ ثَمَانِینَ شَاةً وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّعَمِ فَلْیَتَصَدَّقْ بِأَرْبَعٍ وَ ثَمَانِینَ بَعِیراً وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَرْبَابِ الدَّرَاهِمِ فَلْیَتَصَدَّقْ بِأَرْبَعٍ وَ ثَمَانِینَ دِرْهَماً وَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِ قَوْلُهُ تَعَالَی- لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ فَعَدَدْتُ مَوَاطِنَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَبْلَ نُزُولِ تِلْکَ الْآیَةِ فَکَانَتْ أَرْبَعَةً وَ ثَمَانِینَ مَوْطِناً(2).

أقول

تمامه فی أبواب معجزات الکاظم علیه السلام.

«71»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر حَمَّادُ بْنُ عِیسَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُولُ: لِلْعَبْدِ أَنْ یَسْتَثْنِیَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِذَا نَسِیَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَتَاهُ أُنَاسٌ مِنَ الْیَهُودِ فَسَأَلُوهُ عَنْ أَشْیَاءَ فَقَالَ لَهُمْ تَعَالَوْا غَداً أُحَدِّثْکُمْ وَ لَمْ یَسْتَثْنِ فَاحْتَبَسَ جِبْرِیلُ أَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ أَتَاهُ فَقَالَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ (3).

«72»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنِ الْحُسَیْنِ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: بِمِثْلِ ذَلِکَ وَ قَالَ لِلْعَبْدِ

ص: 230


1- 1. نفس المصدر ج 2 ص 325.
2- 2. المناقب ج 3 ص 409 و کان الرمز( ین) و قد صححناه استنادا الی ما سبق من المؤلّف حیث أخرج الحدیث فی ج 48 ص 73 و أحال إلیه هنا.
3- 3. النوادر ص 60.

اگر بنده فراموش کرد، می تواند تا چهل روز استثنا بیاورد.(1)

روایت73.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سَلّام بن مُستَنیر از امام باقر علیه السلام روایت کرد که درباره آیه «لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»، {و به یقین پیش از این با آدم پیمان بستیم، و [لی آن را] فراموش کرد، و برای او عزمی [استوار] نیافتیم.} فرمود: وقتی خداوند به آدم گفت: وارد بهشت شو! به او فرمود: ای آدم، به این درخت نزدیک نشو. - گوید: - پس آن درخت را به وی نشان داد. آدم به پروردگارش گفت: چگونه به آن نزدیک شوم در حالی که تو من و همسرم را از آن نهی کرده ای؟! - گوید: - پس به آنها فرمود: نزدیک نشوید به این معناست که از آن نخورید. آدم و همسرش گفتند: بله ای پروردگار ما؛ به آن نزدیک نمی شویم و از آن نمی خوریم! و در کلامشان که گفتند «بله»، استثنا نیاوردند، پس خداوند در آن مورد ایشان را به خودشان و حافظه خودشان واگذار کرد، و در قرآن به پیامبرش فرمود: «لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً * إِلَّا أَنْ یَشاءَ الله»، {و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد * مگر آنکه خدا بخواهد} که آن را انجام دهم، پس چه بسا خواست خدا این باشد که آن را انجام ندهم. از این رو خداوند فرمود: «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»، {و چون فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن.} یعنی در کار خود، خواست خدا را استثنا کن.(2)

روایت74.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت کرد که درمورد آیه «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ»، {و چون فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن.} فرمودند: اگر انسان قسم بخورد و فراموش کند که استثنا بیاورد، هرگاه به یادش آمد باید استثنا را ذکر کند.(3)

روایت75.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: و مُرازم برای من روایت کرد و گفت: روزی امام صادق علیه السلام قصد عُمره داشت که به منزل زید وارد شد، پس لوحه ای دید که در آن نامه ای به عمویش بود و در آن ارزاق خانواده اش و آنچه برایشان حرام است ذکر شده بود که برای فلانی و فلانی و فلانی باشد و استثنا در آن نبود. امام به او فرمود: این نوشته را چه کسی نوشته و استثنا نیاورده است؟ چگونه گمان برده که همه اینها را انجام می دهد؟ آنگاه دوات خواست و فرمود: در کنار هر اسم اضافه کن: اگر خدا بخواهد.(4)

روایت76.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر شخص سوگند یاد کند که بینی خود را به دیوار نخاراند، خداوند مبتلایش می کند تا بینی­اش را به دیوار بکشد. و فرمود: اگر شخص قسم بخورد که با سر به دیوار نکوبد، خداوند شیطان را بر او مستولی می سازد تا سرش را به دیوار بکوبد.(5)

روایت77.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرد که از ایشان

ص: 231


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 60
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 60
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 60
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 60
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 60

أَنْ یَسْتَثْنِیَ فِی الْیَمِینِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِذَا نَسِیَ (1).

«73»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً قَالَ إِنَّ اللَّهَ لَمَّا قَالَ لِآدَمَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ لَهُ یَا آدَمُ لَا تَقْرَبْ هَذِهِ الشَّجَرَةَ قَالَ فَأَرَاهُ إِیَّاهَا فَقَالَ آدَمُ لِرَبِّهِ کَیْفَ أَقْرَبُهَا وَ قَدْ نَهَیْتَنِی عَنْهَا أَنَا وَ زَوْجَتِی قَالَ فَقَالَ لَهُمَا لَا تَقْرَبَاهَا یَعْنِی لَا تَأْکُلَا مِنْهَا فَقَالَ آدَمُ وَ زَوْجَتُهُ نَعَمْ یَا رَبَّنَا- لَا نَقْرَبُهَا وَ لَا نَأْکُلُ مِنْهَا وَ لَمْ یَسْتَثْنِیَا فِی قَوْلِهِمَا نَعَمْ فَوَکَلَهُمَا اللَّهُ فِی ذَلِکَ إِلَی أَنْفُسِهِمَا وَ إِلَی ذِکْرِهِمَا قَالَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ فِی الْکِتَابِ- لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ أَنْ لَا أَفْعَلَهُ فَتَسْبِقَ مَشِیَّةُ اللَّهِ فِی أَنْ لَا أَفْعَلَهُ فَلَا أَقْدِرَ عَلَی أَنْ أَفْعَلَهُ فَلِذَلِکَ قَالَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ أَیِ اسْتَثْنِ مَشِیَّةَ اللَّهِ فِی فِعْلِکَ (2).

«74»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهما السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ قَالا إِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ فَنَسِیَ أَنْ یَسْتَثْنِیَ فَلْیَسْتَثْنِ إِذَا ذَکَرَ(3).

«75»

وَ رَوَی لِی مُرَازِمٌ قَالَ: دَخَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَوْماً إِلَی مَنْزِلِ زَیْدٍ وَ هُوَ یُرِیدُ الْعُمْرَةَ فَتَنَاوَلَ لَوْحاً فِیهِ کِتَابٌ لِعَمِّهِ فِیهِ أَرْزَاقُ الْعِیَالِ وَ مَا یَحْرُمُ لَهُمْ فَإِذَا فِیهِ لِفُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ لَیْسَ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ فَقَالَ لَهُ مَنْ کَتَبَ هَذَا الْکِتَابَ وَ لَمْ یَسْتَثْنِ فِیهِ کَیْفَ ظَنَّ أَنَّهُ یَتِمُّ ثُمَّ دَعَا بِالدَّوَاةِ فَقَالَ أَلْحِقْ فِیهِ فِی کُلِّ اسْمٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ (4).

«76»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَطَائِنِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَوْ حَلَفَ الرَّجُلُ أَنْ لَا یَحُکَّ أَنْفَهُ بِالْحَائِطِ- لَابْتَلَاهُ اللَّهُ حَتَّی یَحُکَّ أَنْفَهُ بِالْحَائِطِ وَ قَالَ لَوْ حَلَفَ الرَّجُلُ لَا یَنْطِحُ الْحَائِطَ بِرَأْسِهِ لَوَکَّلَ اللَّهُ بِهِ شَیْطَاناً حَتَّی یَنْطِحَ رَأْسَهُ بِالْحَائِطِ(5).

«77»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ وَ فَضَالَةُ جَمِیعاً عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام:

ص: 231


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60 و کان الرمز( شی) و هو خطأ.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60 و کان الرمز( شی) و هو خطأ.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60 و کان الرمز( شی) و هو خطأ.

درباره زنی سؤال شد که عهد کرده که اگر تا ابد با خواهرش صحبت کند، همه اموالش را برای قربانی بدهد و همه بردگانش آزاد باشند؛ فرمود: با خواهرش صحبت کند و این چیزی نیست، این و امثال آن از وسوسه های شیطان است.(1)

روایت78.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: منصور بن حازم از امام صادق علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پس از باز گرفتن از شیر، «رضاع» نیست (اگر کودکی را از شیر بگیرند و از غیر مادرش شیر بخورد احکام رضاع ندارد و مثلاً آن زن در حکم مادرش نمی باشد)؛ در روزه «وصال» (پیوند شب با روز) نیست؛ پس از احتلام (بلوغ)، یتیمی نیست (بالغ حکم یتیم ندارد)؛ سکوت از صبح تا شب (به عنوان روزه سکوت) مشروع نیست؛ پس از هجرت بادیه نشینی جایز نیست؛ پس از فتح (گشوده شدن شهر مکه به دست مسلمین)، هجرت (به مدینه) نیست؛ پیش از ازدواج، طلاق نیست؛ پیش از مالک شدن، آزاد کردن برده (درست) نیست؛ فرزند با وجود پدر سوگند ندارد، و همچنین برده با وجود ارباب و زن با وجود شوهر؛ نذر برای معصیت صحیح نیست؛ قسَم خوردن برای قطع رحم نافذ نیست.(2)

روایت79.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سماعة بن مهران گفت: از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که با خودش سوگند می بندد که اگر با پدر یا مادر یا برادرش یا یکی از خویشاوندانش صحبت کرد، پیاده به کعبه برود یا صدقه دهد یا بنده آزاد کند یا نذر دهد یا قربانی نماید؛ و نیز سوگند می خورد که با یکی از نزدیکانش قطع رابطه کند، یا گناهی را که به آن عادت دارد انجام دهد، یا کاری کند که به مصلحتش نیست! فرمود: حکم کتاب خدا بر قسم مقدّم است، و قسم در معصیت خدا نافذ نیست، قسمی که باید به آن عمل شود و سزاوار است صاحبش به آن وفا کند آن است که خداوند در شکرگزاری بر عهده وی گزارده است که اگر از بیماری­اش او را بهبودی داد، یا از چیزی که می ترسید راحتش ساخت، یا او را از سفرش به وطن بازگرداند، یا رزقی به او داد، آن را انجام دهد، بگوید: از برای خداست بر عهده من فلان و فلان به عنوان شکرگزاری. پس سزاوار است که این کار واجب را، صاحبش به آن وفا کند.(3)

روایت80.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: از محمد بن مسلم نقل شده است که زنی از آل مختار بر خواهر یا یکی از اقوام خود قسم خورد که به او گفته بود فلانی! بیا و با من غذا بخور، و او گفته بود: نه! او هم بر وی قسم خورده بود که اگر نیایی با من غذا بخوری، چنانچه با تو زیر سقف یک خانه رفتم یا سر یک سفره نشستم، پیاده به خانه خدا روم و هرچه برده دارم آزاد کنم. - گوید: - پس آن زن دیگر هم همینطور گفت. عمر بن حنظله سخن این دو زن را برای امام باقر علیه السلام نقل کرد. امام فرمود: من در این مورد حکم می کنم؛ به آنها بگو: باید با دیگری غذا بخورد و زیر سقف یک خانه برود و پیاده به خانه نرود و از پروردگارش پروا نموده، دیگر چنین کاری را تکرار نکند، زیرا از وسوسه های شیطان است.(4)

روایت81.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: همو از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: هر کس قسم بخورد پس چیزی ص: 232


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 57
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 57
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 57
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 57

أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ امْرَأَةٍ جَعَلَتْ مَالَهَا هَدْیاً وَ کُلَّ مَمْلُوکٍ لَهَا حُرّاً إِنْ کَلَّمَتْ أُخْتَهَا أَبَداً قَالَ تُکَلِّمُهَا وَ لَیْسَ هَذَا بِشَیْ ءٍ إِنَّمَا هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (1).

«78»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ وَ عَلِیِّ و [بْنِ] إِسْمَاعِیلَ الْمِیثَمِیِّ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ وَ لَا وِصَالَ فِی صِیَامٍ وَ لَا یُتْمَ بَعْدَ احْتِلَامٍ وَ لَا صَمْتَ یَوْمٍ إِلَی اللَّیْلِ وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ النِّکَاحِ وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْکٍ وَ لَا یَمِینَ لِوَلَدٍ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَا لِمَمْلُوکٍ مَعَ مَوْلَاهُ وَ لَا لِلْمَرْأَةِ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا نَذْرَ فِی مَعْصِیَةٍ وَ لَا یَمِینَ فِی قَطِیعَةِ رَحِمٍ (2).

«79»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عُثْمَانُ بْنُ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ یَجْعَلُ عَلَیْهِ أَیْمَاناً أَنْ یَمْشِیَ إِلَی الْکَعْبَةِ أَوْ صَدَقَةً أَوْ عتق [عِتْقاً] أَوْ نذر [نَذْراً] أَوْ هدی [هَدْیاً] إِنْ کَلَّمَ أَبَاهُ أَوْ أُمَّهُ أَوْ أَخَاهُ و [أَوْ] ذَا رَحِمٍ أَوْ قَطِیعَةَ قَرَابَةٍ أَوْ مأثم [مَأْثَماً] یُقِیمُ عَلَیْهِ أَوْ أمر [أَمْراً] لَا یَصْلُحُ لَهُ فِعْلُهُ فَقَالَ کِتَابُ اللَّهِ قَبْلَ الْیَمِینِ وَ لَا یَمِینَ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِنَّمَا الْیَمِینُ الْوَاجِبَةُ الَّتِی یَنْبَغِی لِصَاحِبِهَا أَنْ یَفِیَ بِهَا مَا جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی الشُّکْرِ إِنْ هُوَ عَافَاهُ مِنْ مَرَضِهِ أَوْ عَافَاهُ مِنْ أَمْرٍ یَخَافُهُ أَوْ رَدَّهُ مِنْ سَفَرٍ أَوْ رَزَقَهُ رِزْقاً فَقَالَ لِلَّهِ عَلَیَّ کَذَا وَ کَذَا شُکْراً فَهَذَا الْوَاجِبُ عَلَی صَاحِبِهِ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَفِیَ بِهِ (3).

«80»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی وَ فَضَالَةُ بْنُ أَیُّوبَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ: أَنَّ امْرَأَةً مِنْ آلِ مُخْتَارٍ حَلَفَتْ عَلَی أُخْتِهَا أَوْ ذَاتِ قَرَابَةٍ لَهَا قَالَتِ ادْنِی یَا فُلَانَةُ فَکُلِی مَعِی فَقَالَتْ لَا فَحَلَفَتْ عَلَیْهَا الْمَشْیَ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ وَ عِتْقَ مَا تَمْلِکُ إِنْ لَمْ تَأْتِینَ فَتَأْکُلِینَ مَعِی إِنْ أَظَلَّهَا وَ إِیَّاهَا سَقْفُ بَیْتٍ أَوْ أَکَلْتُ مَعَکِ عَلَی خِوَانٍ أَبَداً قَالَ فَقَالَتِ الْأُخْرَی مِثْلَ ذَلِکَ فَحَمَلَ ابْنُ حَنْظَلَةَ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام مَقَالَتَهُمَا قَالَ أَنَا أَقْضِی فِی ذَا قُلْ لَهَا فَلْتَأْکُلْ وَ لْیُظِلَّهَا وَ إِیَّاهَا سَقْفُ بَیْتٍ وَ لَا تَمْشِی وَ لَا تُعْتِقُ وَ لْتَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهَا وَ لَا تَعُودَنَّ إِلَی ذَلِکَ فَإِنَّ هَذَا مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (4).

«81»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ حَلَفَ عَلَی یَمِینٍ فَرَأَی مَا هُوَ خَیْراً

ص: 232


1- 1. نفس المصدر ص 57.
2- 2. نفس المصدر ص 57.
3- 3. نفس المصدر ص 57.
4- 4. نفس المصدر ص 57.

بهتر از مقتضای قسمش ببیند، باید سراغ همان چیزی برود که بهتر است، و با این کار برایش حسنه ای نوشته می شود.(1)

روایت82.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: معاویة بن ابوالصباح گفت: به ابوالحسین زید گفتم: مادرم سهمی را که در خانه ای داشت به من صدقه داد؛ من به او گفتم: قاضیان این کار را جایز نمی دانند، تو بنویس که آن را به من فروخته ای. مادرم گفت: هر کاری به نظرت می رسد و هرچه می دانی برایت جایز است انجام بده! پس وثیقه گرفتم. یکی از ورثه خواست قسم بخورم که مبلغ آن را به مادرم داده ام، در حالی که چیزی به مادرم نداده بودم؛ نظر شما چیست؟ گفت: برایش قسم بخور.(2)

روایت83.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: خواهر عبدالله بن حمدان مختار نزد خواهر خود که مریض بود رفت. خواهرش به او گفت افطار کن، او نپذیرفت. خواهرش گفت: اگر افطار نکنی، چنانچه با تو صحبت کنم، کنیزم آزاد است! او هم گفت: اگر افطار کنم کنیزم آزاد است! آن خواهر بیمار گفت: اگر افطار نکنی بر عهده من است که پیاده به خانه خدا بروم و همه اموالم را به مساکین بدهم. خواهرش گفت: بر عهده من هم همین است، اگر افطار کنم. پس در این مورد از امام باقر علیه السلام سؤال شد، ایشان فرمود: باید با خواهرش صحبت کند، این ها هیچ کدام مهم نیست و از وسوسه های شیطان است.(3)

روایت84.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره و عبدالرحمن بن ابوعبدالله از امام صادق علیه السلام روایت کردند که درباره مردی که گفته بود، اگر با پدر یا مادرش صحبت کند برای حج مُحرم است! فرمود: چیزی نیست.(4)

روایت85.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: همو گفت: از امام صادق علیه السلام درباره شخصی سؤال کردیم که به دیگری قسم می دهد که با او غذا بخورد و او نمی خورد، آیا کفاره ای بر عهده دارد؟ فرمود: نه.(5)

روایت86.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سماعه گفت: از ایشان درباره زنی سؤال کردم که عهد کرد، اگر همراه با شوهرش خارج شود، همه اموالش را بین مساکین صدقه دهد، و با شوهرش خارج شد. فرمود: چیزی بر عهده اش نیست.(6)

روایت87.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن یحیی خَثعمی گفت: به آن حضرت گفتم: شخصی می گوید: بر عهده من است که پیاده به خانه خدا روم یا مالم را صدقه دهم و یا صرف قربانی کنم. راوی گوید: ایشان فرمود: پدرم این را به عنوان هیچ به حساب می آورد، مگر اینکه شخص آن را برای خدا بر عهده خودش قرار داده باشد.(7)

ص: 233


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 58
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
7- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58

مِنْهَا فَلْیَأْتِ الَّذِی هُوَ خَیْرٌ وَ لَهُ حَسَنَةٌ(1).

«82»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنَ أَبِی الصَّبَّاحِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحُسَیْنِ زَیْدٍ أُمِّی تَصَدَّقَتْ عَلَیَّ بِنَصِیبٍ لَهَا فِی دَارٍ فَقُلْتُ لَهَا إِنَّ الْقُضَاةَ لَا یُجِیزُونَ هَذَا وَ لَکِنَّهُ اکْتُبِیهِ شِرًی فَقَالَتِ اصْنَعْ مَا بَدَا لَکَ وَ کُلَّ مَا تَرَی أَنَّهُ یَسُوغُ لَکَ فَتَوَثَّقْتُ وَ أَرَادَ بَعْضُ الْوَرَثَةِ أَنْ یَسْتَحْلِفَنِی أَنِّی قَدْ نَقَدْتُهَا الثَّمَنَ وَ لَمْ أَنْقُدْهَا شَیْئاً فَمَا تَرَی قَالَ فَاحْلِفْ لَهُ (2).

«83»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْهُ عَنِ ابْنِ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ: إِنَّ أُخْتَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمْدَانَ الْمُخْتَارِ دَخَلَتْ عَلَی أُخْتٍ لَهَا وَ هِیَ مَرِیضَةٌ فَقَالَتْ لَهَا أُخْتُهَا أَفْطِرِی فَأَبَتْ فَقَالَتْ أُخْتُهَا جَارِیَتِی حُرَّةٌ إِنْ لَمْ تُفْطِرِی إِنْ کَلَّمْتُکِ أَبَداً فَقَالَتْ فَجَارِیَتِی حُرَّةٌ إِنْ أَفْطَرْتُ فَقَالَتِ الْأُخْرَی فَعَلَیَّ الْمَشْیُ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ وَ کُلُّ مَالِی فِی الْمَسَاکِینِ إِنْ لَمْ تُفْطِرِی فَقَالَتْ عَلَیَّ مِثْلُ ذَلِکِ إِنْ أَفْطَرْتُ فَسُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ فَلْتُکَلِّمْهَا إِنَّ هَذَا کُلَّهُ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ وَ إِنَّمَا هُوَ خُطُوَاتُ الشَّیْطَانِ (3).

«84»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ قَالَ إِنْ کَلَّمَ أَبَاهُ أَوْ أُمَّهُ فَهُوَ مُحْرِمٌ بِحِجَّةٍ قَالَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ(4).

«85»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْهُ قَالَ: سَأَلْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یُقْسِمُ عَلَی الرَّجُلِ فِی الطَّعَامِ یَأْکُلُ مَعَهُ فَلَمْ یَأْکُلْ هَلْ عَلَیْهِ فِی ذَلِکَ کَفَّارَةٌ قَالَ لَا(5).

«86»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ تَصَدَّقَتْ بِمَالِهَا عَلَی الْمَسَاکِینِ إِنْ خَرَجَتْ مَعَ زَوْجِهَا ثُمَّ خَرَجَتْ مَعَهُ قَالَ لَیْسَ عَلَیْهَا شَیْ ءٌ(6).

«87»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْخَثْعَمِیِّ قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ یَقُولُ عَلَیَّ الْمَشْیُ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ أَوْ مَالِی صَدَقَةٌ أَوْ هَدْیٌ قَالَ قَالَ إِنَّ أَبِی لَا یَرَی ذَلِکَ شَیْئاً إِلَّا أَنْ یَجْعَلَهُ لِلَّهِ عَلَیْهِ (7).

ص: 233


1- 1. نفس المصدر ص 58.
2- 2. نفس المصدر ص 58.
3- 3. نفس المصدر ص 58.
4- 4. نفس المصدر ص 58.
5- 5. نفس المصدر ص 58.
6- 6. نفس المصدر ص 58.
7- 7. نفس المصدر ص 58.

روایت88.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: منصور بن حازم گفت: امام صادق علیه السلام به من گفت: آیا ماجرای طارق را نشنیدی؟! طارق برده فروشی در مدینه بود؛ نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت: ای ابوجعفر، هلاک شدم؛ قسم به طلاق و آزاد کردن بردگان و نذورات خوردم. فرمود: ای طارق، اینها از وسوسه های شیطان است.(1)

روایت89.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: منصور بن حازم از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر شخص در حالی که برای حج محرم است بگوید: بر عهده من است که پیاده به خانه خدا بروم، یا بر عهده من است چنین و چنان قربانی دهم، بر او چیزی نیست تا اینکه بگوید: از برای خداست بر عهده من که پیاده به خانه اش بروم؛ یا بگوید: از برای خداست بر عهده او که برای حج محرم گردد؛ یا بگوید: از برای خداست بر عهده من که اگر چنین و چنان نکرد، چنین و چنان قربانی نمایم.(2)

روایت90.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: همو از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که خشمگین شد و گفت: بر عهده من است که پیاده به خانه خدا بروم. فرمود: اگر نگوید از برای خداست... چیزی نیست.(3)

روایت91.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره از امام صادق علیه السلام روایت کرد: ایشان درباره مردی که در حال احرام حج عهد نمود تا اگر چنین و چنان کند، ولی نکرد، فرمود: چیزی نیست.(4)

روایت92.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: علی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: قسم در معصیت خدا یا قطع پیوند خویشاوندی اثری ندارد.(5)

روایت93.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرد: ایشان درباره مردی که قسمی خورد که معصیت خدا در آن بود فرمود: چیزی بر عهده اش نیست، و باید آن کاری را که برای ترکش قسم خورده است انجام دهد.(6)

روایت94.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: اسحاق بن عمار از امام کاظم علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان سؤال کردم: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نذر در معصیت نافذ نیست؟ فرمود: بله.(7)

روایت95.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود: هر قسمی برای معصیت هیچ است، خواه قسم به آزاد کردن بنده باشد یا طلاق و غیر آن.(8)

روایت96.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبیدالله بن علی حلبی گفت: هر قسمی که هدف از آن رضای خدا نباشد هیچ است، خواه قسم به طلاق باشد و یا آزاد کردن بنده.(9)

ص: 234


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 58
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
7- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
8- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
9- . تفسیر عیّاشی 1 : 73 ، نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
«88»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَ مَا سَمِعْتَ بِطَارِقٍ إِنَّ طَارِقاً کَانَ نَخَّاساً بِالْمَدِینَةِ فَأَتَی أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ إِنِّی هَالِکٌ إِنِّی حَلَفْتُ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ وَ النُّذُورِ فَقَالَ لَهُ یَا طَارِقُ إِنَّ هَذِهِ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (1).

«89»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا قَالَ الرَّجُلُ عَلَیَّ الْمَشْیُ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ بِحِجَّةٍ أَوْ عَلَیَّ هَدْیٌ کَذَا وَ کَذَا فَلَیْسَ بِشَیْ ءٍ حَتَّی یَقُولَ لِلَّهِ عَلَیَّ الْمَشْیُ إِلَی بَیْتِهِ أَوْ یَقُولَ لِلَّهِ عَلَیْهِ أَنْ یُحْرِمَ بِحِجَّةٍ أَوْ یَقُولَ لِلَّهِ عَلَیَّ هَدْیُ کَذَا وَ کَذَا إِنْ لَمْ یَفْعَلْ کَذَا وَ کَذَا(2).

«90»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ غَضِبَ فَقَالَ عَلَیَّ الْمَشْیُ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ فَقَالَ إِذَا لَمْ یَقُلْ لِلَّهِ فَلَیْسَ بِشَیْ ءٍ(3).

«91»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ قَالَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ بِحِجَّةٍ أَنْ یَفْعَلَ کَذَا وَ کَذَا فَلَمْ یَفْعَلْهُ قَالَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ(4).

«92»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْقَاسِمُ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ: لَا یَمِینَ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ أَوْ قَطِیعَةِ رَحِمٍ (5).

«93»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام أَنَّهُ قَالَ: فِی رَجُلٍ حَلَفَ یَمِیناً فِیهَا مَعْصِیَةُ اللَّهِ قَالَ لَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ فَلْیَعْمَلِ الَّذِی حَلَفَ عَلَی هِجْرَانِهِ (6).

«94»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ أَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَا نَذْرَ فِی مَعْصِیَةٍ قَالَ نَعَمْ (7).

«95»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: کُلُّ یَمِینٍ فِی مَعْصِیَةٍ فَلَیْسَ بِشَیْ ءٍ عِتْقٍ أَوْ طَلَاقٍ أَوْ غَیْرِهِ (8).

«96»

ین،(9)

[کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ قَالَ: کُلُّ یَمِینٍ

ص: 234


1- 1. نفس المصدر ص 58.
2- 2. نفس المصدر ص 58.
3- 3. نفس المصدر ص 58.
4- 4. نفس المصدر ص 58.
5- 5. نفس المصدر ص 58.
6- 6. نفس المصدر ص 58.
7- 7. نفس المصدر ص 58.
8- 8. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
9- 9. فی الأصل لیس له رمز و لا لما بعده و فی الکمبانیّ رمز العیّاشیّ و کلها من النوادر.

روایت97.

عبدالرحمن بن ابی عبدالله گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که قسم خورد فرزندش را ذبح کند. فرمود: از وسوسه شیطان است.(1)

روایت98.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن علی حلبی گفت: از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که گفت: نذری بر عهده من است و آن را مشخص نکرد. فرمود: چیزی نیست.(2)

روایت99.

ابوالصباح کنانی گفت: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم و گفتم: مردی گفت: نذری بر عهده من است. فرمود: نذر هیچ نیست تا اینکه چیزی را مثل روزه یا صدقه یا قربانی و یا حج برای خدا مشخص کند.(3)

روایت100.

ابونصر گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که می گوید: نذری بر عهده من است. فرمود: چیزی نیست مگر اینکه نذر را مشخص کند و بگوید: نذر روزه یا آزاد کردن بنده یا صدقه یا قربانی. و اگر شخص بگوید: من این خوراک را به عنوان قربانی می دهم، چیزی نیست، تنها شتر را قربانی می کنند.(4)

روایت101.

محمد بن فضل کنانی گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که گفت: غذایی را به عنوان قربانی می دهد. فرمود: خوراک را به عنوان قربانی نمی دهند، و اگر مردی بگوید: شتری را که ذبح شده،

به عنوان قربانی می دهم، وقتی تبدیل به گوشت شد، دیگر قربانی نیست؛ قربانی را زمانی قصد می کنند که حیوان زنده باشد.(5)

روایت102.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابونصر گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که می گوید: اگر چنین و چنان نکند، یهودی یا نصرانی است! فرمود: اثری ندارد.(6)

روایت103.

اسحاق بن عمار گفت: از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که گفت: اگر چیزی برای خانواده ام به نسیه بخرم، از برای خدا بر عهده من است که پیاده به کعبه بروم. فرمود: آیا آن کار برای آنها ناخوشایند است؟ گفتم: بله، اگر نسیه نگیرد، آنها چیزی ندارند و برایشان بد است. فرمود: پس باید نسیه بگیرد و چیزی بر عهده اش نیست.(7)

روایت104.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: اینکه «نذر در معصیت خدا نافذ نیست» یعنی چه؟ گوید: ایشان فرمود: هرچیزی که در آن برای دین و دنیایت سود و منفعت باشد، شکستن نذر در آن صدق نمی کند و کفاره

ص: 235


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
7- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58

لَا یُرَادُ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ فَلَیْسَ بِشَیْ ءٍ فِی طَلَاقٍ وَ لَا عِتْقٍ (1).

«97»

عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ حَلَفَ أَنْ یَنْحَرَ وَلَدَهُ فَقَالَ ذَلِکَ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (2).

«98»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَالَ عَلَیَّ نَذْرٌ وَ لَمْ یُسَمِّ قَالَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ(3).

«99»

عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قُلْتُ رَجُلٌ قَالَ عَلَیَّ نَذْرٌ قَالَ لَیْسَ النَّذْرُ شَیْئاً حَتَّی یُسَمِّیَ شَیْئاً لِلَّهِ صِیَاماً أَوْ صَدَقَةً أَوْ هَدْیاً أَوْ حَجّاً(4).

«100»

عَنْ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَقُولُ عَلَیَّ نَذْرٌ فَقَالَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ إِلَّا أَنْ یُسَمِّیَ النَّذْرَ فَیَقُولَ نَذْرُ صَوْمٍ أَوْ عِتْقٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ هَدْیٍ وَ إِنْ قَالَ الرَّجُلُ أَنَا أُهْدِی هَذَا الطَّعَامَ فَلَیْسَ بِشَیْ ءٍ إِنَّمَا یُهْدَی الْبُدْنُ (5).

«101»

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ الْکِنَانِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِطَعَامٍ هُوَ یُهْدِیهِ فَقَالَ لَا یُهْدَی الطَّعَامُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِجَزُورٍ بَعْدَ مَا نُحِرَتْ هُوَ یُهْدِیهَا لَمْ یَکُنْ یُهْدِیهَا حِینَ صَارَتْ لَحْماً إِنَّمَا الْهَدْیُ وَ هُنَّ أَحْیَاءٌ(6).

«102»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَنْ رَجُلٍ یَقُولُ هُوَ یَهُودِیٌّ أَوْ نَصْرَانِیٌّ إِنْ لَمْ یَفْعَلْ کَذَا وَ کَذَا قَالَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ(7).

«103»

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِیمَ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِلَّهِ عَلَیَّ الْمَشْیُ إِلَی الْکَعْبَةِ إِنِ اشْتَرَیْتُ لِأَهْلِی شَیْئاً بِنَسِیئَةٍ قَالَ أَ یَسُوءُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ قُلْتُ نَعَمْ یَسُوءُ عَلَیْهِمْ إِنْ لَا یَأْخُذُ نَسِیئَةً لَیْسَ لَهُمْ شَیْ ءٌ قَالَ فَلْیَأْخُذْ بِنَسِیئَةٍ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ(8).

«104»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَیُّ شَیْ ءٍ لَا نَذْرَ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ قَالَ فَقَالَ کُلُّ مَا کَانَ لَکَ فِیهِ مَنْفَعَةٌ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا فَلَا حِنْثَ

ص: 235


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 73 و قد ورد فی نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58 ضمن مجموعة الأحادیث بحسب نظمها و سیاقها.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
7- 7. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
8- 8. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.

بر عهده ات نیست.(1)

روایت105.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: اگر شخص بر چیزی قسم بخورد، در حالی که انجام دادن آن از ترک آن بهتر است، باید آن کاری را که بهتر است انجام دهد و کفاره هم بر عهده اش نمی باشد، و آن از وسوسه های شیطان است.(2)

روایت106.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره گفت: از امام باقر علیه السلام شنیدم که مردی از ایشان درباره شخصی سؤال کرد که بر عهده خودش قرار داده تا بنده ای از نسل اسماعیل را آزاد کند؛ امام فرمود: چه کسی ممکن است از نسل اسماعیل باشد به جز... - و با دستش به خانه خود اشاره فرمود -.(3)

روایت107.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابونصر از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: هر کس بنده ای را آزاد کند که مالکش نشده، باطل است، و همه کسانی که در مذهب ما هستند می گویند: طلاق و آزاد کردن بنده حاصل نگردد، مگر پس از آنکه شخص مالک شود.(4)

روایت108.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: رَبعی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که در توضیح آیه «لا تَجْعَلُوا الله عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ»، {و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید.} فرمود: یعنی شخص قسم بخورد که با مادرش صحبت نکند و با پدرش صحبت نکند و امثال آن.(5)

روایت109.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابوالصباح از امام صادق علیه السلام روایت کرد که در توضیح آیه «لا یُؤاخِذُکُمُ الله بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ»، {و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید.} فرمود: آن «کَلَّا وَ الله» (نه به خدا قسم) و «بَلَی وَ الله» (بله به خدا قسم) است.(6)

روایت110.

حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد: ایشان درباره مردی که نذری را بر عهده خود قرار داده و آن را مشخص نکرده بود فرمود: اگر چیزی را مشخص کرده بود، همان چیز بر عهده اش است و اگر چیزی مشخص نکرده است، تکلیفی ندارد.(7)

روایت111.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: منصور بن حازم گفت: از امام صادق علیه السلام درباره زنی سؤال کردم که برای شوهرش سوگند به آزاد کردن بنده و قربانی کردن خورد، که اگر او مُرد، هیچ گاه ازدواج نکند؛ آنگاه نظرش عوض شده و تصمیم گرفته است ازدواج کند. فرمود: بنده اش را بفروشد، من از سلطان بر او بیم دارم، و هیچ حقی بر عهده اش نیست، و اگر خواست قربانی کند، بکند.(8)

روایت112.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ولید بن هشام مرادی گفت: از مصر آمدم در حالی که چند تن از بردگانم با من بودند، به مأمور مالیات که رسیدم، از من در مورد آنها سؤال کرد، گفتم: آنها همه آزاد هستند. پس وقتی به مدینه آمدم، نزد

ص: 236


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
7- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
8- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58

عَلَیْکَ فِیهِ (1).

«105»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ عَلَی شَیْ ءٍ وَ الَّذِی حَلَفَ عَلَیْهِ إِتْیَانُهُ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِهِ فَلْیَأْتِ الَّذِی هُوَ خَیْرٌ وَ لَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ وَ إِنَّمَا ذَلِکَ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (2).

«106»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام وَ رَجُلٌ یَسْأَلُهُ عَنْ رَجُلٍ جَعَلَ عَلَیْهِ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ فَقَالَ وَ مَنْ عَسَی أَنْ یَکُونَ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ إِلَّا وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی بَیْتِهِ (3).

«107»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَعْتَقَ مَا لَا یَمْلِکُ فَهُوَ بَاطِلٌ وَ کُلُّ مَنْ قَبْلَنَا یَقُولُونَ- لَا طَلَاقَ وَ لَا عَتَاقَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا یَمْلِکُ (4).

«108»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنِ الرِّبْعِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ یَعْنِی الرَّجُلَ یَحْلِفُ أَلَّا یُکَلِّمَ أُمَّهُ وَ لَا یُکَلِّمَ أَبَاهُ أَوْ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ (5).

«109»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: قَوْلُ اللَّهِ لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ قَالَ هُوَ کَلَّا وَ اللَّهِ وَ بَلَی وَ اللَّهِ (6).

«110»

عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَیْهِ نَذْراً وَ لَمْ یُسَمِّهِ فَقَالَ إِنْ سَمَّی فَهُوَ الَّذِی سَمَّی وَ إِنْ لَمْ یُسَمِّ فَلَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ(7).

«111»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ امْرَأَةٍ حَلَفَتْ لِزَوْجِهَا بِالْعَتَاقِ وَ الْهَدْیِ إِنْ هُوَ مَاتَ أَنْ لَا تَتَزَوَّجَ بَعْدَهُ أَبَداً ثُمَّ بَدَا لَهَا أَنْ تَتَزَوَّجَ فَقَالَ تَبِیعُ مَمْلُوکَهَا إِنِّی أَخَافُ عَلَیْهَا السُّلْطَانَ وَ لَیْسَ عَلَیْهَا فِی الْحَقِّ شَیْ ءٌ فَإِنْ شَاءَتْ أَنْ تُهْدِیَ هَدْیاً فَعَلَتْ (8).

«112»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ هِشَامٍ الْمُرَادِیِّ قَالَ: قَدِمْتُ مِنْ مِصْرَ وَ مَعِی رَقِیقٌ لِی فَمَرَرْتُ بِالْعَاشِرِ فَسَأَلَنِی فَقُلْتُ هُمْ أَحْرَارٌ کُلُّهُمْ فَقَدِمْتُ الْمَدِینَةَ فَدَخَلْتُ عَلَی

ص: 236


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
7- 7. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
8- 8. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.

امام کاظم علیه السلام رفتم و چیزی را که به مأمور مالیات گفته بودم برای ایشان نقل کردم؛ فرمود: چیزی بر عهده ات نیست.(1)

روایت113.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: علی گفت: به امام موسی بن جعفر علیه السلام گفتم: فدایت گردم، من ازدواج موقت (متعه) می کردم، سپس از آن بدم آمد و برایم ناخوشایند بود، و بین رُکن و مقام با خداوند عهد بستم و بر عهده خودم در مورد آن نذر و روزه قرار دادم که دیگر ازدواج موقت نکنم؛ آنگاه برایم سخت شد و از قسمی که خورده بودم پشیمان شدم و توانایی و اموالی ندارم که ازدواج دائم و علنی کنم. فرمود: با خداوند عهد بستی که از او اطاعت نکنی، به خدا قسم اگر از او اطاعت ننمایی، او را معصیت کرده ای.(2)

روایت114.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابوالصباح کنانی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: چیزی نیست، آن برای خدا طاعتی است که شخص بر عهده خودش قرار می دهد، امّا سزاوار است که به آن وفا نماید. و هیچ کس چیزی را برای خدا در معصیت خدا بر عهده خودش قرار نمی دهد مگر اینکه سزاوار است آن را ترک کند و طاعت خداوند را انجام دهد.(3)

روایت115.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سعید اعرج گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که قسم می خورد و بعد می بیند که ترک آن بهتر است، و اگر آن را ترک کند، ترس این دارد که گناه کرده باشد، آیا آن را ترک کند؟ فرمود: آیا کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله را نشنیدی که فرمود: اگر چیزی بهتر از سوگندت دیدی، سوگند را رها کن.(4)

روایت116.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی گفت: آن حضرت درباره مردی که سوگند یاد کرده است با هیچ کدام از خویشاوندانش صحبت نکند فرمود: این سوگند چیزی نیست و سوگند به طلاق و آزاد کردن بنده هم هیچ نیست.(5)

روایت117.

حلبی گفت: از ایشان درباره زنی سؤال کردم که عهد کرد، اگر چیزی از اثاث خود را به فلان زن و فلان زن عاریه بدهد، همه اموالش را صرف قربانی خانه خدا کند؛ پس یکی از خانواده اش بدون اجازه او عاریه داده است. فرمود: قربانی بر عهده اش نیست، قربانی زمانی است که برای خدا به عنوان قربانی برای کعبه قرار داده شده باشد، و اگر برای خدا قرار داده شده بود باید به آن وفا شود، و امثال این چیزی نیست، و وقتی نام خدا ذکر نشود، قربانی هم نیست.(6)

روایت118.

و از ایشان درباره مردی سؤال شد که می گوید: بر عهده من است، هزار شتر به هزار حج در حالی که محرم است! فرمود: آن از وسوسه های شیطان است. و از ایشان درباره مردی سؤال شد که می گوید: محرم به حج است و می گوید: من این خوراک را به عنوان قربانی می دهم. فرمود: هیچ نیست، خوراک را به عنوان قربانی نمی دهند، یا اینکه شتری را پس از اینکه ذبح شده بگوید برای خانه خدا قربانی می دهد. پس فرمود: برای قربانی کردن شتر زمانی نیت می کنند که زنده باشد و ص: 237


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 58

أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام فَأَخْبَرْتُهُ بِقَوْلِی لِلْعَاشِرِ فَقَالَ لَیْسَ عَلَیْکَ شَیْ ءٌ(1).

«113»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ عَلِیٍّ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی کُنْتُ أَتَزَوَّجُ الْمُتْعَةَ فَکَرِهْتُهَا وَ تَشَأَّمْتُ بِهَا فَأَعْطَیْتُ اللَّهَ عَهْداً بَیْنَ الْمَقَامِ وَ الرُّکْنِ وَ جَعَلْتُ عَلَیَّ فِی ذَلِکَ نُذُوراً وَ صِیَاماً أَنْ لَا أَتَزَوَّجَهَا ثُمَّ إِنَّ ذَلِکَ شَقَّ عَلَیَّ وَ نَدِمْتُ عَلَی یَمِینِی وَ لَمْ یَکُنْ بِیَدِی مِنَ الْقُوَّةِ مَا أَتَزَوَّجُ بِهِ فِی الْعَلَانِیَةِ فَقَالَ عَاهَدْتَ اللَّهَ أَلَّا تُطِیعَهُ وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تُطِعْهُ لَتَعْصِیَنَّهُ (2).

«114»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَیْسَ مِنْ شَیْ ءٍ هُوَ لِلَّهِ طَاعَةٌ یَجْعَلُهُ الرَّجُلُ عَلَیْهِ إِلَّا أَنَّهُ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَفِیَ بِهِ وَ لَیْسَ مِنْ رَجُلٍ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَیْهِ شَیْئاً فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَّا أَنَّهُ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَتْرُکَهَا إِلَی طَاعَةِ اللَّهِ (3).

«115»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ سَعِیدٍ الْأَعْرَجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَحْلِفُ عَلَی الْیَمِینِ فَیَرَی أَنَّ تَرْکَهَا أَفْضَلُ وَ إِنْ تَرَکَهَا خَشِیَ أَنْ یَأْثَمَ أَ یَتْرُکُهَا فَقَالَ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا رَأَیْتَ خَیْراً مِنْ یَمِینِکَ فَدَعْهَا(4).

«116»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنِ الْحَلَبِیِّ: أَنَّهُ قَالَ فِی رَجُلٍ حَلَفَ بِیَمِینٍ أَنْ لَا یُکَلِّمَ ذَا قَرَابَةٍ لَهُ قَالَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ فَلَیْسَ بِشَیْ ءٍ فِی طَلَاقٍ أَوْ عِتْقٍ (5).

«117»

قَالَ الْحَلَبِیُّ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ جَعَلَتْ مَالَهَا هَدْیاً لِبَیْتِ اللَّهِ إِنْ أَعَارَتْ مَتَاعَهَا فُلَانَةَ وَ فُلَانَةَ فَأَعَارَ بَعْضُ أَهْلِهَا بِغَیْرِ أَمْرِهَا قَالَ لَیْسَ عَلَیْهَا هَدْیٌ إِنَّمَا الْهَدْیُ مَا جُعِلَ لِلَّهِ هَدْیاً لِلْکَعْبَةِ فَذَلِکَ الَّذِی یُوفِی بِهِ إِذَا جَعَلَ لِلَّهِ وَ مَا کَانَ مِنْ أَشْبَاهِ هَذَا فَلَیْسَ بِشَیْ ءٍ وَ لَا هَدْیَ لَا یُذْکَرُ فِیهِ اللَّهُ (6).

«118»

وَ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یَقُولُ عَلَیَّ أَلْفُ بَدَنَةٍ وَ هُوَ مُحْرِمٌ بِأَلْفِ حِجَّةٍ قَالَ تِلْکَ خُطُوَاتُ الشَّیْطَانِ.

وَ عَنِ الرَّجُلِ یَقُولُ هُوَ مُحْرِمٌ بِحِجَّةٍ وَ یَقُولُ أَنَا أُهْدِی هَذَا الطَّعَامَ قَالَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ إِنَّ الطَّعَامَ لَا یُهْدَی أَوْ یَقُولُ لِجَزُورٍ بَعْدَ مَا نُحِرَتْ هُوَ یُهْدِیهَا لِبَیْتِ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّمَا تُهْدَی الْبُدْنُ وَ هِیَ أَحْیَاءٌ لَیْسَ تُهْدَی حِینَ

ص: 237


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 58.

وقتی به صورت گوشت شده باشد، قربانی نیست.(1)

روایت119.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم گفت: از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام درباره مردی سؤال کردم که زنش به او گفته است: به روی خدا قسمت می دهم که مرا طلاق دهی. فرمود: تنبیهش کند یا از او درگذرد.(2)

روایت120.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: یحیی بن ابی العلاء از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که فرمود: زنی نذر کرده که او را با ریسمانی که در چاک سوراخ بینی اش بسته، بکشند. شتری با او برخورد کرد و بینی زن را شکافت. آن زن نزد امیر مؤمنان علیه السلام آمد و از صاحب شتر شکایت کرد. حضرت شکایت او را باطل دانست و فرمود: نذر آن است که برای خدا باشد.(3)

روایت121.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره گفت: از امام باقر علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که می گوید: اگر فلان غلام یا فلان کنیز را بخرم، آزاد است، و اگر این لباس را خریدم برای مساکین است، و اگر با فلان زن ازدواج کردم مطلّقه است. فرمود: اینها هیچ نیست، طلاق نمی دهد مگر آنچه را مالک شده باشد و صدقه نمی دهد مگر به آنچه مالکش شده باشد و بنده ای را آزاد نمی سازد مگر آنکه مالکش شده باشد.(4)

روایت122.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام روایت کرد: ایشان در مورد قسمی که کفّاره ندارد فرمود: آن سوگندی است که برای خدا یاد می کنی و در آن چیزی است که کفاره دارد. گفتم: شخصی گفت: اگر با یکی از خویشاوندانش صحبت کند، بر اوست که پیاده به خانه خدا برود. فرمود: این از چیزهایی است که کفاره ندارد.(5)

روایت123.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زید حنّاط گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: همسرم بدون اجازه من خارج شد و من به او گفتم: اگر بدون اجازه من خارج شوی مطلقه هستی، پس خارج شد و همین که سخن مرا به یاد آورد، داخل شد! امام صادق علیه السلام فرمود: آیا به اندازه هفتاد ذراع خارج شد؟ گفت: نه. فرمود: چه چیز بدتر از این؟! چنین کارهایی از مشرکان سر می زند و شخص به زنش این چنین می گوید و از زن جدا می شود و زن با مرد دیگری ازدواج می کند، در حالی که هنوز همسر مرد اول است.(6)

روایت124.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: معمر بن عمر گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که می گوید: نذری بر عهده من است و چیزی را مشخص نمی کند. فرمود: چیزی نیست.(7)

ص: 238


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
7- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59

صَارَتْ لَحْماً(1).

«119»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا علیه السلام عَنْ رَجُلٍ قَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ أَسْأَلُکَ بِوَجْهِ اللَّهِ إِلَّا مَا طَلَّقْتَنِی قَالَ یُوجِعُهَا ضَرْباً أَوْ یَعْفُو عَنْهَا(2).

«120»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ یَحْیَی بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ امْرَأَةً نَذَرَتْ أَنْ تُقَادَ مَزْمُومَةً بِزِمَامٍ فِی أَنْفِهَا فَوَقَعَ بَعِیرٌ فَخَرَمَ أَنْفَهَا فَأَتَتْ عَلِیّاً تُخَاصِمُ فَأَبْطَلَهُ وَ قَالَ إِنَّمَا النَّذْرُ لِلَّهِ (3).

«121»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَقُولُ إِنِ اشْتَرَیْتُ فُلَاناً أَوْ فُلَانَةَ فَهُوَ حُرٌّ وَ إِنِ اشْتَرَیْتُ هَذَا الثَّوْبَ فَهُوَ فِی الْمَسَاکِینِ وَ إِنْ نَکَحْتُ فُلَانَةَ فَهِیَ طَالِقٌ قَالَ لَیْسَ ذَلِکَ کُلُّهُ بِشَیْ ءٍ- لَا یُطَلِّقُ إِلَّا مَا یَمْلِکُ وَ لَا یَتَصَدَّقُ إِلَّا بِمَا یَمْلِکُ وَ لَا یُعْتِقُ إِلَّا مَا یَمْلِکُ (4).

«122»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ أَبَانٍ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: فِی الْیَمِینِ الَّتِی لَا یُکَفَّرُ هُوَ مِمَّا حَلَفْتَ لِلَّهِ وَ فِیهِ مَا یُکَفَّرُ قُلْتُ فَرَجُلٌ قَالَ عَلَیْهِ الْمَشْیُ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ إِنْ کَلَّمَ ذَا قَرَابَةٍ لَهُ قَالَ هَذَا مِمَّا لَا یُکَفَّرُ(5).

«123»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ زَیْدٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ امْرَأَتِی خَرَجَتْ بِغَیْرِ إِذْنِی فَقُلْتُ لَهَا إِنْ خَرَجْتِ بِغَیْرِ إِذْنِی فَأَنْتِ طَالِقٌ فَخَرَجَتْ فَلَمَّا أَنْ ذَکَرَتْ دَخَلَتْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام خَرَجَتْ سَبْعِینَ ذِرَاعاً قَالَ لَا قَالَ وَ مَا أَشَدَّ مِنْ هَذَا یَجِی ءُ مِثْلُ هَذَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَیَقُولُ لِامْرَأَتِهِ الْقَوْلَ فَیَنْتَزِعُ فَتَتَزَوَّجُ زَوْجاً آخَرَ وَ هِیَ امْرَأَتُهُ (6).

«124»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مَعْمَرِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَقُولُ عَلَیَّ نَذْرٌ وَ لَمْ یُسَمِّ شَیْئاً قَالَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ(7).

ص: 238


1- 1. نفس المصدر ص 59.
2- 2. نفس المصدر ص 59.
3- 3. نفس المصدر ص 59.
4- 4. نفس المصدر ص 59.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
7- 7. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.

روایت125.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زُرارة بن اَعیَن از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره قسم هایی سؤال کردم که کفاره دارند. فرمود: چیزی که برایت لازم بوده است که انجام دهی، پس قسم خوردی که آن را انجام ندهی و بعداً آن را انجام داده ای، پس کفاره بر تو واجب نیست و چیزی بر تو لازم نبوده که آن را انجام دهی، پس سوگند خورده ای که آن را انجام ندهی، آنگاه انجام داده ای، در این صورت بر تو کفاره لازم است.(1)

روایت126.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عَنبَسة بن مصعب گفت: در مورد پسرم نذر کردم که اگر خداوند او را شفا دهد، پیاده به حج بروم، پس پیاده رفتم تا به عقبه رسیدم و خسته و ناتوان شدم، پس سوار شدم، آنگاه بهتر شدم و پیاده رفتم. از امام صادق علیه السلام در مورد آن سؤال کردم، فرمود: من دوست دارم که اگر توانایی داری گاوی ذبح کنی. گفتم: من مخارجی دارم و اگر بخواهم انجام می دهم، ولی بدهی هم دارم. فرمود: من دوست دارم که اگر توانایی داری گاوی ذبح نمایی. گفتم: آیا این کار واجب است که انجام دهم؟ فرمود: نه، کسی که چیزی را برای خداوند قرار می دهد و تا آنجا که توان دارد در انجامش تلاش می کند، چیزی بر عهده اش نیست.(2)

روایت127.

عبدالله بن مُسکان از عَنبَسة بن مُصعَب مثل آن را روایت کرده است.(3)

روایت128.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالرحمن بن ابی عبدالله گفت: از امام صادق علیه السلام درباره قسمی سؤال کردم که کفاره در آن واجب است. فرمود: کفاره برای کسی است که قسم می خورد متاعی را نفروشد و نخرد، آنگاه نظرش عوض می شود و آن را خریداری می کند، پس برای قسمش کفّاره می دهد.(4)

روایت129.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم گفت: از آن حضرت درباره مردی سؤال کردم که با کنیزی نزدیکی کرد، پس او حائض نشد و مرد ترسید که کنیز باردار شده باشد، و برای خدا بر عهده خودش قرار داد که اگر کنیز حائض شود، بنده آزاد کند و روزه بگیرد و صدقه دهد، در حالی که یکی دو روز پیش از قسم خوردن او، کنیز حائض شده بود و او نمی دانست. فرمود: چیزی بر عهده اش نیست.(5)

روایت130.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد: ایشان درباره مردی که گفت: شتری بر عهده اش است و مشخص نکرد کجا آن را ذبح کند، فرمود: محل ذبح شتر در مِنی است و باید آن را بین مساکین تقسیم نماید. و درباره مردی که گفت: شتری بر عهده اش است که در کوفه ذبح کند، فرمود: اگر مکانی را مشخص کرده باشد، باید در همانجا شتر را ذبح نماید و کفایت می کند.(6)

ص: 239


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59

باب النذور و الأیمان التی یلزم صاحبها الکفارة(1).

«125»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ وَ فَضَالَةُ بْنُ أَیُّوبَ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا یُکَفَّرُ مِنَ الْأَیْمَانِ قَالَ مَا کَانَ عَلَیْکَ أَنْ تَفْعَلَهُ فَحَلَفْتَ أَنْ لَا تَفْعَلَهُ فَفَعَلْتَهُ فَلَیْسَ عَلَیْکَ شَیْ ءٌ إِذَا فَعَلْتَهُ وَ مَا لَمْ یَکُنْ عَلَیْکَ وَاجِبٌ أَنْ تَفْعَلَهُ فَحَلَفْتَ أَلَّا تَفْعَلَهُ ثُمَّ فَعَلْتَهُ فَعَلَیْکَ الْکَفَّارَةُ(2).

«126»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ مُصْعَبٍ قَالَ: نَذَرْتُ فِی ابْنٍ لِی إِنْ عَافَاهُ اللَّهُ أَنْ أَحُجَّ مَاشِیاً فَمَشَیْتُ حَتَّی بَلَغْتُ الْعَقَبَةَ فَاشْتَکَیْتُ فَرَکِبْتُ ثُمَّ وَجَدْتُ رَاحَةً فَمَشَیْتُ فَسَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ إِنِّی أُحِبُّ إِنْ کُنْتَ مُوسِراً أَنْ تَذْبَحَ بَقَرَةً فَقُلْتُ مَعِی نَفَقَةٌ وَ لَوْ شِئْتُ لَفَعَلْتُ وَ عَلَیَّ دَیْنٌ فَقَالَ أَنَا أُحِبُّ إِنْ کُنْتَ مُوسِراً أَنْ تَذْبَحَ بَقَرَةً فَقُلْتُ أَ شَیْ ءٌ وَاجِبٌ أَفْعَلُهُ فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ مَنْ جَعَلَ لِلَّهِ شَیْئاً فَبَلَغَ جُهْدَهُ فَلَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ(3).

«127»

رَوَی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُسْکَانَ عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ مُصْعَبٍ: مِثْلَ ذَلِکَ (4).

«128»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْیَمِینِ الَّتِی یَجِبُ فِیهَا الْکَفَّارَةُ قَالَ الْکَفَّارَاتُ فِی الَّذِی یَحْلِفُ عَلَی الْمَتَاعِ أَلَّا یَبِیعَهُ وَ لَا یَشْتَرِیَهُ ثُمَّ یَبْدُو لَهُ فَیَشْتَرِیهِ فَیُکَفِّرُ یَمِینَهُ (5).

«129»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ وَقَعَ عَلَی جَارِیَةٍ فَارْتَفَعَ حَیْضُهَا وَ خَافَ أَنْ یَکُونَ قَدْ حَمَلَتْ فَجَعَلَ لِلَّهِ عَلَیْهِ عِتْقَ رَقَبَةٍ وَ صَوْماً وَ صَدَقَةً إِنْ هِیَ حَاضَتْ وَ قَدْ کَانَتِ الْجَارِیَةُ طَمِثَتْ قَبْلَ أَنْ یَحْلِفَ بِیَوْمٍ أَوْ یَوْمَیْنِ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ قَالَ لَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ(6).

«130»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی رَجُلٍ قَالَ عَلَیْهِ بَدَنَةٌ وَ لَمْ یُسَمِّ أَیْنَ یَنْحَرُهَا قَالَ إِنَّمَا الْمَنْحَرُ بِمِنًی یُقَسِّمُهَا بَیْنَ الْمَسَاکِینِ وَ قَالَ فِی رَجُلٍ قَالَ عَلَیْهِ بَدَنَةٌ یَنْحَرُهَا بِالْکُوفَةِ فَقَالَ إِذَا سَمَّی مَکَاناً فَلْیَنْحَرْ فِیهَا فَإِنَّهُ یُجْزِی عَنْهُ (7).

ص: 239


1- 1. هذا العنوان من عناوین کتاب النوادر و قد کتب فی نسخة الکمبانیّ بصورة الأبواب المعمولة لکتاب البحار، و هو سهو.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
7- 7. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.

روایت131.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: جمیل بن صالح گفت: در مدینه کنیزی داشتم که حائض نشد؛ پس برای خدا بر عهده خودم نذری قرار دادم که حائض شود، بعداً فهمیدم که پیش از نذرِ من حائض شده بود. وقتی در مدینه بودم، این مطلب را برای امام صادق علیه السلام نوشتم، و ایشان پاسخ داد: اگر پیش از نذر حائض شده، چیزی بر عهده تو نیست، و اگر پس از آن بوده، نذر بر عهده ات می باشد.(1)

روایت132.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: اسحاق بن عمّار از امام کاظم علیه السلام روایت کرد: گفتم: مردی حج واجب بر عهده اش بوده است، و تصمیم گرفت به حج برود که به او گفتند: ازدواج کن و بعد به حج برو. گفت: اگر پیش از حج ازدواج کنم، غلامم آزاد است! پس قبل از حج ازدواج کرد. فرمود: غلامش آزاد است. گفتم: برای آزاد کردن او وجه خدا را اراده نکرده است. فرمود: نذرش برای طاعت خداوند بوده و حج از ازدواج سزاوارتر و برایش واجب تر بوده است. گفتم: حجّش «تطوّعی» بوده و «حَجّة الاسلام» (حج واجب) نبوده است. فرمود: حتی اگر «تطوّعی» بوده، طاعت خداوند بوده و غلامش آزاد است.(2)

روایت133.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: از همو نقل شده که گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: من برای شکرگزاری از خداوند، بر خودم قرار دادم که دو رکعت نماز برای خداوند در سفر و در وطن بخوانم، آیا آن را در سفر، در روز بخوانم؟ فرمود: بله. آنگاه به من فرمود: من خوش ندارم که شخص چیزی را بر خودش واجب کند. گفتم: من آن را از برای خدا بر عهده خودم قرار ندادم، بلکه با خودم عهد بستم که برای شکر خدا آن را به جای آورم و آن را برای خدا بر خودم واجب نکردم. آیا اگر خواستم، می­توانم آن را رها کنم؟ فرمود: بله.(3)

روایت134.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالملک بن عَمرو از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: هر کس برای خدا بر عهده خودش قرار دهد که کار حرامی را انجام ندهد و آن کار را مشخص نماید، ولی بعدا آن حرام را مرتکب شود [چه حکمی دارد]؟ راوی گوید: یقین دارم که امام فرمود: باید بنده ای آزاد کند یا دو ماه روزه پیوسته روزه بگیرد یا شصت مسکین را سیر نماید.(4)

روایت135.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم گفت: از امام باقر علیه السلام درباره قسم ها و نذرهایی سؤال کردم که طاعت خداوند هستند. حضرت فرمود: آن چیزی را که برای خداوند و در راه طاعت قرار داده باید ادا کند، پس اگر چنین چیزی را برای خدا بر عهده خودش قرار داد و آن را ادا نکرد، باید کفاره قسم بدهد. امّا قسمی که در معصیت باشد چیزی نیست.(5)

روایت136.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سعید بن عبدالله اَعرَج گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال کردم که سوگند می خورد پیاده به خانه خدا برود و احرام حَج ببندد و قربانی کند. فرمود: چیزی را که برای خداوند قرار داده،

ص: 240


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
«131»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ: کَانَتْ عِنْدِی جَارِیَةٌ بِالْمَدِینَةِ فَارْتَفَعَ طَمْثُهَا فَجَعَلْتُ لِلَّهِ عَلَیَّ نَذْراً إِنْ هِیَ حَاضَتْ فَعَلِمْتُ بَعْدُ أَنَّهَا حَاضَتْ قَبْلَ أَنْ أَجْعَلَ النَّذْرَ عَلَیَّ فَکَتَبْتُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ أَنَا بِالْمَدِینَةِ فَأَجَابَنِی إِنْ کَانَتْ حَاضَتْ قَبْلَ النَّذْرِ فَلَا عَلَیْکَ وَ إِنْ کَانَتْ بَعْدَ النَّذْرِ فَعَلَیْکَ (1).

«132»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ رَجُلٌ کَانَتْ عَلَیْهِ حَجَّةُ الْإِسْلَامِ فَأَرَادَ أَنْ یَحُجَّ فَقِیلَ لَهُ تَزَوَّجْ ثُمَّ حُجَّ فَقَالَ إِنْ أَتَزَوَّجْ قَبْلَ أَنْ أَحُجَّ فَغُلَامِی حُرٌّ فَتَزَوَّجَ قَبْلَ أَنْ یَحُجَّ فَقَالَ أُعْتِقَ غُلَامُهُ فَقُلْتُ لَمْ یُرِدْ بِعِتْقِهِ وَجْهَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّهُ نَذَرَ فِی طَاعَةِ اللَّهِ وَ الْحَجُّ أَحَقُّ مِنَ التَّزْوِیجِ وَ أَوْجَبُ عَلَیْهِ مِنَ التَّزْوِیجِ قُلْتُ فَإِنَّ الْحَجَّ تَطَوُّعٌ لَیْسَ بِحَجَّةِ الْإِسْلَامِ قَالَ وَ إِنْ کَانَ تَطَوُّعاً فَهِیَ طَاعَةُ اللَّهِ قَدْ أُعْتِقَ غُلَامُهُ (2).

«133»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْهُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنِّی جَعَلْتُ عَلَی نَفْسِی شُکْراً لِلَّهِ رَکْعَتَیْنِ أُصَلِّیهِمَا لِلَّهِ فِی السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ أَ فَأُصَلِّیهِمَا فِی السَّفَرِ بِالنَّهَارِ قَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ لِی إِنِّی أَکْرَهُ الْإِیجَابَ أَنْ یُوجِبَ الرَّجُلُ عَلَی نَفْسِهِ قُلْتُ إِنِّی لَمْ أَجْعَلْهَا لِلَّهِ عَلَیَّ إِنَّمَا جَعَلْتُ عَلَی نَفْسِی أُصَلِّیهِمَا شُکْراً لِلَّهِ وَ لَمْ أُوجِبْهُ لِلَّهِ عَلَی نَفْسِی أَ فَأَدَعُهُمَا إِذَا شِئْتُ قَالَ نَعَمْ (3).

«134»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَیْهِ أَلَّا یَرْکَبَ مُحَرَّماً سَمَّاهُ فَرَکِبَهُ قَالَ وَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا قَالَ فَلْیُعْتِقْ رَقَبَةً أَوْ لِیَصُمْ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ أَوْ لِیُطْعِمْ سِتِّینَ مِسْکِیناً(4).

«135»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الْأَیْمَانِ وَ النُّذُورِ وَ الْیَمِینِ الَّذِی هِیَ لِلَّهِ طَاعَةٌ فَقَالَ مَا جَعَلَ لِلَّهِ فِی طَاعَةٍ فَلْیَقْضِهِ فَإِنْ جَعَلَ لِلَّهِ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ ثُمَّ لَمْ یَفْعَلْ فَلْیُکَفِّرْ یَمِینَهُ وَ أَمَّا مَا کَانَتْ یَمِیناً فِی مَعْصِیَةٍ فَلَیْسَ بِشَیْ ءٍ(5).

«136»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ سَعِیدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَعْرَجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَحْلِفُ بِالْمَشْیِ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ وَ یُحْرِمُ بِحِجَّةٍ وَ الْهَدْیِ فَقَالَ مَا جَعَلَ لِلَّهِ فَهُوَ

ص: 240


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.

بر او واجب است.(1)

روایت137.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالله بن علی حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: اگر بگویی «لِلَّهِ عَلَیَّ» (از برای خداست بر عهده من)، کفّاره قسم واجب می­شود.(2)

روایت138.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: کدام قسم ها است که کفّاره دارد؟ فرمود: آن چیزی که برایش قسم بخوری و معصیت خدا در آن باشد، اگر از آن منصرف شدی، کفّاره بر تو نیست، و هرچه غیر از آن باشد که نه نیکی دارد و نه گناه، چیزی نیست.(3)

روایت139.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: از ابن ابی یعفور نقل شده که گفت: قسمی که کفّاره دارد این است که شخص بگوید: «لَا وَ الله» (نه به خدا) و امثال آن.(4)

روایت140.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: علی بن ابی حمزه گفت: از آن حضرت درباره کسی سؤال کردم که گفت «والله» (به خدا سوگند) و آنگاه به سوگندش وفا نکرد. امام صادق علیه السلام فرمود: باید ده مسکین را طعام دهد، برای هر کدام یک «مُد» از آرد یا گندم، و یا یک بنده آزاد کند و اگر هیچ کدام از اینها را نتوانست، سه روز متوالی روزه بدارد.(5)

روایت141.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: اسحاق بن عمار از امام کاظم علیه السلام روایت کرد و گفت: از آن حضرت درباره کفاره قسم در آیه «فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ»، {و کسی که [هیچ یک از اینها را] نیابد [باید] سه روز روزه بدارد} سؤال کردم که میزان نیافتن چیست؟ و گفتم: شخص می­تواند گدایی کند و بیابد. فرمود: اگر از خوراک خانواده اش زیاد نمی آورد، مصداق نیافتن است.(6)

روایت142.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابوبصیر از امام باقر علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره آیه «مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ»، {از غذاهای متوسّطی که به کسان خود می خورانید، یا پوشانیدن آنان.} سؤال کردم، فرمود: یک لباس.(7)

روایت143.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرد: ایشان درباره کفاره قسم فرمود: ده مُد (ده سیر) پاک و تمیز، و برای هر مسکین یک مُد.(8)

روایت144.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: علی از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان درباره کفاره

ص: 241


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 60
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 60
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 60
7- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 60
8- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 60

وَاجِبٌ عَلَیْهِ (1).

«137»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِیٍّ الْحَلَبِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنْ قُلْتَ لِلَّهِ عَلَیَّ فَکَفَّارَةُ یَمِینٍ (2).

«138»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَیُّ شَیْ ءٍ الَّذِی فِیهِ الْکَفَّارَةُ عَنِ الْأَیْمَانِ قَالَ مَا حَلَفْتَ عَلَیْهِ مِمَّا فِیهِ الْمَعْصِیَةُ فَلَیْسَ عَلَیْکَ فِیهِ الْکَفَّارَةُ إِذَا رَجَعْتَ عَنْهُ وَ مَا کَانَ سِوَی ذَلِکَ مِمَّا لَیْسَ فِیهِ بِرٌّ وَ لَا مَعْصِیَةٌ فَلَیْسَ بِشَیْ ءٍ(3).

«139»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ أَنَّهُ قَالَ: الْیَمِینُ الَّتِی تُکَفَّرُ أَنْ یَقُولَ الرَّجُلُ- لَا وَ اللَّهِ وَ نَحْوَ ذَلِکَ (4).

«140»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّنْ قَالَ وَ اللَّهِ ثُمَّ لَمْ یَفِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مُدّاً مِنْ دَقِیقٍ أَوْ حِنْطَةٍ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ أَوْ صِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ مُتَوَالِیَةٍ إِذَا لَمْ یَجِدْ شَیْئاً مِنْ ذَا(5).

«141»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی وَ إِسْحَاقُ بْنُ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ کَفَّارَةِ الْیَمِینِ قَوْلِهِ- فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ مَا حَدُّ مَنْ لَمْ یَجِدْ قُلْتُ فَالرَّجُلُ یَسْأَلُ فِی کَفِّهِ وَ هُوَ یَجِدُ قَالَ إِذَا لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ فَضْلٌ عَنْ قُوتِ عِیَالِهِ فَهُوَ لَا یَجِدُ(6).

«142»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ بْنُ سُوَیْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ- مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ قَالَ ثَوْبٌ (7).

«143»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ قَالَ عَشَرَةُ أَمْدَادٍ نَقِیٍّ طَیِّبٍ لِکُلِّ مِسْکِینٍ مُدٌّ(8).

«144»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ کَفَّارَةِ

ص: 241


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
4- 4. نفس المصدر ص 60.
5- 5. نفس المصدر ص 60.
6- 6. نفس المصدر ص 60.
7- 7. نفس المصدر ص 60.
8- 8. نفس المصدر ص 60.

قسم سؤال کردم، فرمود: یک بنده آزاد کند، یا مسکینی را بپوشاند، و پوشاندن با دو لباس است، و یا ده مسکین را طعام دهد، هر کدام از اینها را انجام داد کافی است، و اگر هیچ کدام را نیافت، سه روز متوالی روزه بدارد، و در اِطعام ده مسکین، برای هر کدام یک مُد باشد.(1)

روایت145.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن قیس از امام باقر علیه السلام روایت کرد که خداوند به پیامبرش فرمود: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ الله لَکَ تَبْتَغِی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ...»، {ای پیامبر، چرا برای خشنودی همسرانت، آنچه را خدا برای تو حلال گردانیده حرام می کنی؟} چون رسول خدا صلی الله علیه و آله سوگند خورده بود و کفاره آن را داد. گفتم: چگونه کفاره داد؟ فرمود: ده مسکین را طعام داد، برای هر مسکین یک مُد. گفتم: کسی که می توانست لباس بدهد چطور؟ فرمود: لباسی بدهد که عورت وی را بپوشاند.(2)

روایت146.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: منصور بن حازم گفت: امام صادق علیه السلام به من فرمود: در کفاره قسم، برای هر مسکین یک مُد بده، مگر در زکات فطریه، زیرا آن نیم «صاع» یا یک صاع از خرما است.(3)

روایت147.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: اسحاق بن عمّار گفت: از امام کاظم علیه السلام درباره اِطعام ده مسکین یا اطعام شصت مسکین سؤال کردم که آیا می توان همه را به یک نفر داد؟ فرمود: نه، باید تک تک داده شود، همانطور که خداوند فرموده است. گفتم: می تواند به مستضعفان از غیر اهل ولایت بدهد؟ گفت: بله، البته اهل ولایت را من بیشتر دوست دارم.(4)

روایت148.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبیدالله بن علی حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که در مورد کفاره قسم فرمود: یک مد و دو مُشت پُر.(5)

روایت149.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: رِبعی گفت: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام در مورد کفاره قسم پرسید؛ امام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله در ماجرای «ماریه» ده مسکین را طعام داد، برای هر کدام یک مُد طعام، و این همان آیه «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ الله لَکَ...»، {ای پیامبر، چرا آنچه را خدا برای تو حلال گردانیده حرام می کنی؟} است.(6)

روایت150.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابراهیم بن عُمر از امام صادق علیه السلام شنید که در باره کفاره قسم فرمود: کسی که می تواند طعام بدهد حق ندارد روزه بگیرد و باید ده مسکین را طعام دهد، برای هر کدام یک مُد، و اگر نتوانست، سه روز روزه می گیرد.(7)

روایت151.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرد که در توضیح آیه «مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ»، {از غذاهای متوسّطی که به کسان خود می خورانید.} فرمود: باید به همان ص: 242


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
7- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61

الْیَمِینِ قَالَ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ کِسْوَةٌ وَ الْکِسْوَةُ ثَوْبَیْنِ أَوْ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ أَیَّ ذَلِکَ فَعَلَ أَجْزَأَ عَنْهُ فَإِنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ مُتَوَالِیَاتٍ طَعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مُدّاً مُدّاً(1).

«145»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: قَالَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ إِلَی آخِرِهِ فَجَعَلَهَا یَمِیناً فَکَفَّرَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قُلْتُ بِمَا کَفَّرَهَا قَالَ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ لِکُلِّ مِسْکِینٍ مُدٌّ قُلْتُ فَمَنْ وَجَدَ الْکِسْوَةَ قَالَ ثَوْبٌ یُوَارِی عَوْرَتَهُ (2).

«146»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَطْعِمْ فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ مُدّاً لِکُلِّ مِسْکِینٍ إِلَّا صَدَقَةَ الْفِطْرِ فَإِنَّهُ نِصْفُ صَاعٍ أَوْ صَاعٌ مِنْ تَمْرٍ(3).

«147»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِیمَ علیه السلام عَنْ إِطْعَامِ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ أَوْ إِطْعَامِ سِتِّینَ مِسْکِیناً أَ یُجْمَعُ ذَلِکَ لِإِنْسَانٍ وَاحِدٍ یُعْطَاهُ قَالَ لَا وَ لَکِنْ یُعْطَی إِنْسَانٌ إِنْسَانٌ کَمَا قَالَ اللَّهُ قُلْتُ فَیُعْطِیهِمُ الضُّعَفَاءَ مِنْ غَیْرِ أَهْلِ الْوَلَایَةِ قَالَ نَعَمْ وَ أَهْلُ الْوِلَاءِ أَحَبُّ إِلَیَ (4).

«148»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ مُدٌّ وَ حَفْنَةٌ(5).

«149»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ رِبْعِیٍّ قَالَ: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ لِأَبِی جَعْفَرٍ فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ قَالَ أَطْعَمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَشَرَةَ مَسَاکِینَ کل [لِکُلِ] مِسْکِینٍ مُدٌّ مِنْ طَعَامٍ فِی أَمْرِ مَارِیَةَ وَ هُوَ قَوْلُهُ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ إِلَی آخِرِهِ (6).

«150»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ مَنْ کَانَ لَهُ مَا یُطْعِمُ فَلَیْسَ لَهُ أَنْ یَصُومَ وَ یُطْعِمُ عَشَرَةَ مَسَاکِینَ مُدّاً مُدّاً فَإِنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ (7).

«151»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر حَمَّادُ بْنُ عِیسَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُغِیرَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ قَالَ هُوَ کَمَا یَکُونُ

ص: 242


1- 1. نفس المصدر ص 61.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.
7- 7. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.

صورت باشد که در واقع است، زیرا در خانه، کسی بیشتر از یک مُد می خورد و کسی کمتر از آن، پس اگر خواستی برای آنها خورشتی قرار بده، و کمترین حد خورشت نمک است و حد وسط آن روغن و سرکه، و حد اعلای آن گوشت است.(1)

روایت152.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام روایت کرد که در مورد کفاره قسم فرمود: یک مُد و دو مُشت پُر گندم، و دو مُشت برای آرد و آماده سازی آن است.(2)

روایت153.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: مَعمر بن عُمر گفت: از امام باقر علیه السلام درباره کسی سؤال کردم که به علّت کفّاره قسم، بر او واجب شده است که مساکین را بپوشاند. فرمود: لباسی بدهد که عورت او را بپوشاند.(3)

روایت154.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرد: از ایشان درباره مردی سؤال شد که با خودش عهد بسته که اگر خداوند پدرش یا برادرش یا یکی از خویشاوندانش را شفا داد، و یا برای قطع خویشاوندی یا کاری که گناه در آن است این عهد را بسته که پیاده به کعبه برود یا صدقه بدهد یا بنده آزاد کند یا نذر بدهد یا قربانی نماید. فرمود: حکم کتاب خدا بر قسم مقدّم است، و قسم در معصیت نافذ نیست، قسمی که باید به آن عمل شود و سزاوار است صاحبش به آن وفا کند آن است که شخص از برای خداوند در شکرگزاری بر عهده خود گزارده است که اگر از بیماری­اش او را بهبودی داد یا از چیزی که می ترسید راحتش ساخت یا مسافرش را به او بازگرداند یا او را از سفرش به وطن بازگرداند یا رزقی به او داد، آن را انجام دهد، و این است که واجب است و سزاوار است صاحبش به آن وفا کند.(4)

روایت155.

امام باقر علیه السلام فرمود: کاری را که بر شخص واجب است و قسم می خورد که آن را انجام ندهد و بعد انجام دهد، چیزی بر عهده اش نیست، و کاری که بر او واجب نیست و قسم می خورد که انجام ندهد و بعد انجام دهد، کفّاره دارد.(5)

روایت156.

و از ایشان سؤال شد: اگر شخص قسم بخورد بنده اش را تعدادی ضربه بزند و تنبیه کند، آیا صحیح است که تعدادی چوب به اندازه عددی که مشخص کرده با هم جمع کند و همه را یک بار به او بزند؟ فرمود: بله، علی علیه السلام ولید بن عُقبه را به خاطر شرب خمر با شلاقی حد زد که دو سر داشت و هر ضربه را دو ضربه حساب کرد.(6)

روایت157.

گوید: و از ایشان درباره مردی سؤال کردم که می گوید: یکصد شتر یا هزار شتر و یا چیزی که طاقتش را ندارد بر عهده من است! فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اینها از وسوسه های شیطان است.(7)

روایت158.

و از ایشان درباره مردی سؤال شد که با خودش عهد بسته بود بنده ای از نسل اسماعیل علیه السلام را آزاد سازد. فرمود: چه کسی احتمال دارد که از نسل اسماعیل باشد بجز... و با دست به خانواده و فرزندان خود اشاره کرد.

ص: 243


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 61
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 61
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 78
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 78
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 78
7- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 78

إِنَّهُ یَکُونُ فِی الْبَیْتِ مَنْ یَأْکُلُ أَکْثَرَ مِنَ الْمُدِّ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَأْکُلُ أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ فَإِنْ شِئْتَ جَعَلْتَ لَهُمْ أُدْماً وَ الْأُدْمُ أَدْوَنُهُ الْمِلْحُ وَ أَوْسَطُهَا الزَّیْتُ وَ الْخَلُّ وَ أَرْفَعُهُ اللَّحْمُ (1).

«152»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ قَالَ مُدٌّ مِنْ حِنْطَةٍ وَ حَفْنَةٌ لِیَکُونَ الْحَفْنَةُ فِی طَحْنِهِ وَ حَنْطِهِ (2).

«153»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مَعْمَرِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَمَّنْ وَجَبَتْ عَلَیْهِ الْکِسْوَةُ لِلْمَسَاکِینِ فِی کَفَّارَةِ الْیَمِینِ قَالَ ثَوْبٌ هُوَ مَا یُوَارِی عَوْرَتَهُ (3).

«154»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَلَاءٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ جَعَلَ عَلَی نَفْسِهِ الْمَشْیَ إِلَی الْکَعْبَةِ أَوْ صَدَقَةً أَوْ عِتْقاً أَوْ نَذْراً أَوْ هَدْیاً إِنْ عَافَی اللَّهُ أَبَاهُ أَوْ أَخَاهُ أَوْ ذَا رَحِمٍ أَوْ قَطْعَ قَرَابَةٍ أَوْ أَمْرَ مَأْثَمٍ قَالَ کِتَابُ اللَّهِ قَبْلَ الْیَمِینِ لَا یَمِینَ فِی مَعْصِیَةٍ إِنَّمَا الْیَمِینُ الْوَاجِبَةُ الَّتِی یَنْبَغِی لِصَاحِبِهَا أَنْ یَفِیَ بِهَا مَا جَعَلَ لِلَّهِ عَلَیْهِ مِنَ الشُّکْرِ إِنْ هُوَ عَافَاهُ مِنْ مَرَضٍ أَوْ مِنْ أَمْرٍ یَخَافُهُ أَوْ رُدَّ غَائِبٌ أَوْ رُدَّ مِنْ سَفَرِهِ أَوْ رَزَقَهُ اللَّهُ وَ هَذَا الْوَاجِبُ عَلَی صَاحِبِهِ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَفِیَ لَهُ بِهِ (4).

«155»

وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: مَا کَانَ عَلَیْهِ وَاجِباً فَحَلَفَ أَنْ لَا یَفْعَلَهُ فَفَعَلَهُ فَلَیْسَ عَلَیْهِ فِیهِ شَیْ ءٌ وَ مَا لَمْ یَکُنْ عَلَیْهِ وَاجِباً فَحَلَفَ أَنْ لَا یَفْعَلَهُ فَفَعَلَهُ فَالْکَفَّارَةُ(5).

«156»

وَ سُئِلَ هَلْ یَصِحُّ إِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ أَنْ یَضْرِبَ عَبْدَهُ عَدَداً أَنْ یَجْمَعَ خَشَباً فَیَضْرِبَهُ فَیَحْسُبَ بِعَدَدِهِ قَالَ نَعَمْ إِنَّ عَلِیّاً جَلَدَ الْوَلِیدَ بْنَ عُقْبَةَ فِی الْخَمْرِ بِسَوْطٍ لَهُ رَأْسَانِ فَحَسَبَ کُلَّ جَلْدَةٍ بِجَلْدَتَیْنِ (6).

«157»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَقُولُ عَلَیَّ مِائَةُ بَدَنَةٍ أَوْ أَلْفُ بَدَنَةٍ أَوْ مَا لَا یُطِیقُ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ذَلِکَ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (7).

«158»

وَ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ جَعَلَ عَلَی نَفْسِهِ عِتْقَ رَقَبَةٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ قَالَ وَ مَنْ عَسَی أَنْ یَکُونَ وَلَدُ إِسْمَاعِیلَ إِلَّا هَؤُلَاءِ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ.

ص: 243


1- 1. نفس المصدر: 61.
2- 2. نفس المصدر: 61.
3- 3. نفس المصدر: 61.
4- 4. نفس المصدر ص 78.
5- 5. نفس المصدر ص 78.
6- 6. نفس المصدر ص 78.
7- 7. نفس المصدر ص 78.

فرمود: و یهودی و نصرانی هم فقط باید به «الله» سوگند یاد کنند و شایسته نیست کسی آنها را به خدایانشان سوگند دهد.(1)

روایت159.

و از آن حضرت روایت شده که فرمود: هرچیزی مثل قسم یا غیر آن که اختلافی با کتاب خدا داشته باشد، به کتاب خدا ارجاع داده می شود.(2)

روایت160.

و از ایشان درباره مردی سؤال کردم که بر عهده خودش قرار داده که تا زمان قیام قائم شما روزه بدارد. فرمود: این را با خودش عهد بسته یا برای خداوند بر عهده خودش قرار داده است؟ گفتم: برای خداوند قرار داده است. فرمود: (حکم را) می دانسته یا نمی دانسته؟گفتم: می دانسته. فرمود: اگر می دانسته باید روزه را بگیرد و در سفر و حال بیماری و ایّام «تشریق» روزه نگیرد.(3)

روایت161.

و از او نقل شده است: امام باقر علیه السلام درباره مردی که کنار حجر الاسود با خداوند عهد کرد تا هیچ گاه به گناه نزدیک نشود، و وقتی برگشته دوباره مرتکب گناه شده است، فرمود: بنده ای آزاد کند یا روزه بگیرد یا شصت مسکین را طعام دهد، و کاری را که ترک کرده بزرگتر است، و باید استغفار و توبه کند.(4)

روایت162.

امام صادق علیه السلام فرمود: کفاره قسم اِطعام ده مسکین است که برای هر کدام آرد و آماده سازی آن هم حساب می شود؛ یا اینکه یک لباس به آنها بدهد.(5)

روایت163.

و در روایت حلبی آمده است: یک مُد و دو مُشت پر، یا دو لباس. و اگر بر او واجب شده بود که بنده آزاد کند، اشکالی ندارد که بنده ای مستضعف را آزاد نماید.(6)

روایت164.

نوادر الراوندی: از حضرت موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: با وجود شوهر، سوگندِ زن نافذ نیست، و با وجود پدر، سوگند فرزند نافذ نیست، و با وجود مولا، سوگند بنده اثری ندارد، و سوگند در قطع رحم و در مورد تصمیم برای چیزی که شخص مالک آن نشده و در معصیت، اثری ندارد...(7)

روایت165.

بیان التنزیل - روض الجنان: روایت شده که مردی از ابوبکر در مورد «حین» سؤال کرد، زیرا نذر کرده بود که به اندازه «حین» با همسرش صحبت نکند. ابوبکر گفت: تا روز قیامت، زیرا خداوند متعال فرموده است: «وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ»، {و تا چندی برخورداری خواهد بود.} پس از عمر سؤال کرد، او گفت: تا چهل سال زیرا خداوند فرموده است: «هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ» {آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد] آید}، و از عثمان سؤال کرد، گفت: یک سال؛ زیرا خداوند فرموده است: «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ» {میوه اش را هر دم می دهد}. پس از علی علیه السلام سؤال کرد، فرمود: اگر صبح نذر کرده ای، شب با او صحبت کن، و اگر ص: 244


1- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 78
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 78
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 78
4- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 78
5- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 78
6- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی: 78
7- . نوادر راوندی : 51

قَالَ وَ لَا یَحْلِفُ الْیَهُودِیُّ وَ النَّصْرَانِیُّ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا یَصْلُحُ لِأَحَدٍ أَنْ یَسْتَحْلِفَهُمْ بِآلِهَتِهِمْ (1).

«159»

وَ عَنْهُ قَالَ: کُلَّمَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فِی شَیْ ءٍ مِنَ الْأَشْیَاءِ مِنْ یَمِینٍ أَوْ غَیْرِهِ رَدَّهُ إِلَی کِتَابِ اللَّهِ (2).

«160»

وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ جَعَلَ عَلَی نَفْسِهِ أَنْ یَصُومَ إِلَی أَنْ یَقُومَ قَائِمُکُمْ قَالَ شَیْ ءٌ عَلَیْهِ أَوْ جَعَلَهُ لِلَّهِ قُلْتُ بَلْ جَعَلَهُ لِلَّهِ قَالَ کَانَ عَارِفاً أَوْ غَیْرَ عَارِفٍ قُلْتُ بَلْ عَارِفٌ قَالَ إِنْ کَانَ عَارِفاً أَتَمَّ الصَّوْمَ وَ لَا یَصُومُ فِی السَّفَرِ وَ الْمَرَضِ وَ أَیَّامِ التَّشْرِیقِ (3).

«161»

وَ عَنْهُ: فِی رَجُلٍ عَاهَدَ اللَّهَ عِنْدَ الْحَجَرِ أَنْ لَا یَقْرَبَ مُحَرَّماً أَبَداً فَلَمَّا رَجَعَ عَادَ إِلَی الْمُحَرَّمِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یُعْتِقُ أَوْ یَصُومُ أَوْ یُطْعِمُ سِتِّینَ مِسْکِیناً وَ مَا تَرَکَ مِنَ الْأَمْرِ أَعْظَمُ وَ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ یَتُوبُ (4).

«162»

أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: کَفَّارَةُ الْیَمِینِ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ لِکُلِّ وَاحِدٍ فِیهِ طِحْنَةٌ وَ حِنْطَةٌ أَوْ ثَوْبٌ (5).

«163»

وَ فِی رِوَایَةِ الْحَلَبِیِّ: مُدٌّ وَ حَفْنَةٌ أَوْ ثوبین [ثَوْبَانِ] وَ إِنْ أَعْتَقَ مُسْتَضْعَفاً وَ قَدْ وَجَبَ عَلَیْهِ الْعِتْقُ لَمْ یَکُنْ بِهِ بَأْسٌ (6).

«164»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا یَمِینَ لِامْرَأَةٍ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا یَمِینَ لِوَلَدٍ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَا یَمِینَ لِلْمَمْلُوکِ مَعَ سَیِّدِهِ وَ لَا یَمِینَ فِی قَطِیعَةِ رَحِمٍ وَ لَا یَمِینَ فِی مَا لَا یَمْلِکُ وَ لَا یَمِینَ فِی مَعْصِیَةٍ الْخَبَرَ(7).

«165»

بَیَانُ التَّنْزِیلِ، لِابْنِ شَهْرَآشُوبَ وَ رَوْضُ الْجِنَانِ، لِأَبِی الْفُتُوحِ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا: رُوِیَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا بَکْرٍ عَنِ الْحِینِ وَ کَانَ نَذَرَ أَلَّا یُکَلِّمَ زَوْجَتَهُ حِیناً فَقَالَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لِقَوْلِهِ تَعَالَی وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ فَسَأَلَ عُمَرَ فَقَالَ أَرْبَعِینَ سَنَةً لِقَوْلِهِ تَعَالَی- هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ فَسَأَلَ عُثْمَانَ فَقَالَ سَنَةً لِقَوْلِهِ تَعَالَی- تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ فَسَأَلَ عَلِیّاً علیه السلام فَقَالَ إِنْ نَذَرْتَ غُدْوَةً فَتَکَلَّمْ عَشِیَّةً وَ إِنْ نَذَرْتَ

ص: 244


1- 1. نفس المصدر ص 78.
2- 2. نفس المصدر ص 78.
3- 3. نفس المصدر ص 78.
4- 4. نفس المصدر ص 78.
5- 5. نفس المصدر ص 78.
6- 6. نفس المصدر ص 78.
7- 7. نوادر الراوندیّ ص 51.

شب نذر کرده ای، صبح گاه با او صحبت کن، زیرا خداوند می فرماید: «فَسُبْحانَ الله حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ»، {پس خدا را تسبیح گویید، آن گاه که به عصر درمی آیید و آن گاه که به بامداد درمی شوید.} آن مرد خوشحال شد و گفت: «الله أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالاتِهِ»، {خدا بهتر می داند رسالتش را کجا قرار دهد.}

روایت166.

کتاب الغارات: حارث گفت: امیرمؤمنان علیه السلام شنید که مردی می گوید: «قسَم به آن کسی که به آسمان های هفت گانه در پرده رفته است...» علی علیه السلام بر پشتش زد و فرمود: ای لحّام - قصاب -! چه کسی به هفت آسمان در حجاب رفته است؟ گفت: پروردگار جهانیان، ای امیرمؤمنان! فرمود: مادرت به عزایت بنشنید، خطا کردی! بین خدا و خَلقَش حجابی نیست، زیرا هرجا که باشند او با آنهاست. گفت: ای امیرمؤمنان، کفّاره آنچه گفتم چیست؟ فرمود: این است که بدانی هرجا باشی خداوند با تو است. گفت: به مسکینان طعام بدهم؟ فرمود: نه، به غیر پروردگارت قسم خوردی.

روایت167.

الهدایه: نذرها، قسَم ها و کفّارات: قسَم دو دسته است: قسمی که کفّاره دارد و قسمی که کفّاره ندارد. قسمی که کفّاره دارد آن است که بنده بر چیزی قسم بخورد که انجام دادنش بر او واجب است و قسم می خورد که آن کار را انجام دهد، پس اگر آن را انجام نداد باید کفّاره بدهد. یا اینکه بر کاری که برایش واجب است قسم می خورد، پس اگر آن را انجام نداد باید کفاره بدهد. و قسمی که کفاره ندارد بر سه وجه است: یکی آنکه اگر انسان سوگند دروغ بخورد و مستحق اجر و ثواب است؛ یکی آنکه نه کفاره دارد و نه اجر؛ و دیگر آنکه کفّاره ندارد امّا عقوبتش ورود به آتش است. امّا آنکه انسان به خاطرش مستحق پاداش می باشد آن است که در مورد دنیا قسم بخورد؛ و آنکه موجب کفاره می باشد آن است که انسان برای آزادی شخصی مسلمان یا خلاص کردن مال مسلمان از دست متجاوزی که بر او تعدّی کرده؛ مثل دزد یا غیر او؛ قسم بخورد. و امّا قسمی که نه کفّاره دارد و نه پاداش، آن است که انسان بر چیزی قسم بخورد آنگاه چیزی بهتر از قسم خوردن بیابد و قسم را رها کند و به آنچه بهتر است رجوع نماید.(1)

روایت168.

امام کاظم علیه السلام فرمود: کفاره ای بر عهده او نیست و آن از وسوسه های شیطان است. و امّا آنکه عقوبتش ورود به آتش می باشد آن است که انسان از روی ظلم و به ناحق، به ضرر مال یا حقّ مسلمانی قسم بخورد که آن را «یَمِین غَمُوس» گویند و موجب آتش است و کفاره ای در دنیا ندارد.(2)

و بدان که

ص: 245


1- . الهدایة : 72
2- . الهدایة : 73

عَشِیَّةً فَتَکَلَّمْ بُکْرَةً لِقَوْلِهِ تَعَالَی فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ فَفَرِحَ الرَّجُلُ وَ قَالَ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالاتِهِ.

«166»

کِتَابُ الْغَارَاتِ، لِإِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ بَشِیرِ بْنِ خَیْثَمَةَ عَنْ عَبْدِ الْقُدُّوسِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنِ الْحَارِثِ: أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام سَمِعَ رَجُلًا یَقُولُ کَلَّا وَ الَّذِی احْتَجَبَ بِالسَّبْعِ فَضَرَبَهُ عَلِیٌّ علیه السلام عَلَی ظَهْرِهِ ثُمَّ قَالَ یَا لَحَّامُ وَ مَنِ الَّذِی احْتَجَبَ بِالسَّبْعِ قَالَ رَبُّ الْعَالَمِینَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ لَهُ أَخْطَأْتَ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ إِنَّ اللَّهَ لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ لِأَنَّهُ مَعَهُمْ أَیْنَمَا کَانُوا فَقَالَ الرَّجُلُ مَا کَفَّارَةُ مَا قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ مَعَکَ حَیْثُ کُنْتَ قَالَ أُطْعِمُ الْمَسَاکِینَ قَالَ لَا إِنَّمَا حَلَفْتَ بِغَیْرِ رَبِّکَ.

«167»

الْهِدَایَةُ،: النُّذُورُ وَ الْأَیْمَانُ وَ الْکَفَّارَاتُ الْیَمِینُ عَلَی وَجْهَیْنِ یَمِینٌ فِیهَا کَفَّارَةٌ وَ یَمِینٌ لَا کَفَّارَةَ فِیهَا فَالَّتِی فِیهَا الْکَفَّارَةُ فَهُوَ أَنْ یَحْلِفَ الرَّجُلُ عَلَی شَیْ ءٍ لَا یَلْزَمُهُ أَنْ یَفْعَلَ فَیَحْلِفُ أَنْ یَفْعَلَ ذَلِکَ الشَّیْ ءَ وَ لَمْ یَفْعَلْهُ أَوْ یَحْلِفَ أَوْ حَلَفَ عَلَی مَا یَلْزَمُهُ أَنْ یَفْعَلَهُ فَعَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ إِذَا لَمْ یَفْعَلْهُ وَ الْیَمِینُ الَّتِی لَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ فِیهَا وَ هِیَ عَلَی ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ فَمِنْهَا مَا یُؤْجَرُ عَلَیْهِ الرَّجُلُ إِذَا حَلَفَ کَاذِباً وَ مِنْهَا لَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ وَ لَا أَجْرَ وَ مِنْهَا مَا لَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ فِیهَا وَ الْعُقُوبَةُ فِیهَا دُخُولُ النَّارِ فَأَمَّا الَّتِی یُؤْجَرُ عَلَیْهَا الرَّجُلُ إِذَا حَلَفَ کَاذِباً وَ لَمْ تَلْزَمْهُ فِیهَا الْکَفَّارَةُ فَهُوَ أَنْ یَحْلِفَ الرَّجُلُ فِی خَلَاصِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ یُخَلِّصَ بِهَا مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ مِنْ مُتَعَدٍّ عَلَیْهِ مِنْ لِصٍّ أَوْ غَیْرِهِ وَ أَمَّا الَّتِی لَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ وَ لَا أَجْرَ فَهُوَ أَنْ یَحْلِفَ الرَّجُلُ عَلَی شَیْ ءٍ ثُمَّ یَجِدُ مَا هُوَ خَیْرٌ مِنَ الْیَمِینِ فَیَتْرُکُ الْیَمِینَ وَ یَرْجِعُ إِلَی الَّذِی هُوَ خَیْرٌ(1).

«168»

وَ قَالَ الْکَاظِمُ علیه السلام: لَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ وَ ذَلِکَ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَ أَمَّا الَّتِی عُقُوبَتُهَا دُخُولُ النَّارِ فَهُوَ أَنْ یَحْلِفَ الرَّجُلُ عَلَی مَالِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ عَلَی حَقِّهِ ظُلْماً فَهَذِهِ یَمِینٌ غَمُوسٌ تُوجِبُ النَّارَ وَ لَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا-(2) وَ اعْلَمْ أَنْ

ص: 245


1- 1. الهدایة ص 72.
2- 2. الهدایة ص 73.

سوگند در قطع رحم و نذر در معصیت خدا نافذ نیست، و قسم خوردن فرزند با وجود والدین و قسم خوردن زن با وجود شوهرش و قسم خوردن برده با وجود مولایش نافذ نمی باشد. و اگر کسی قسم بخورد و نذر کند که مشروب بنوشد یا گناهی کند یا قطع رحِم نماید یا کار واجب یا مستحبی را ترک کند، بر او واجب است که خمر ننوشد و گناه نکند و واجب و مستحب را ترک ننماید و اگر سوگند خود را شکست، چیزی بر عهده اش نیست. و اگر شخص بر چیزی قسم بخورد که کفاره دارد، کفاره بر عهده اش واجب می گردد، همانطور که خداوند می فرماید: «فَکَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ»، {کفّاره اش خوراک دادن به ده بینواست.} که برای هر مرد یک مُد طعام است و یا اینکه آنها را بپوشاند و به هر مرد یک لباس بدهد، و یا بنده ای آزاد کند، و مخیّر است هر کدام را خواست انجام دهد، و اگر هیچ کدام را نتوانست انجام دهد، سه روز متوالی روزه بگیرد. و نذر بر دو وجه است: یکی آنکه انسان بگوید: اگر از بیماری­ام شفا یافتم یا از فلان و فلان خلاص شدم، بر عهده من است که صدقه بدهم یا روزه بگیرم یا کاری خیر انجام دهم. پس او مخیر است، اگر خواست انجام می دهد و اگر نخواست انجام نمی دهد. امّا اگر بگوید «از برای خداست بر عهده من، فلان و فلان از افعال نیک»، واجب است به آن وفا کند و نمی تواند آن را ترک نماید، پس اگر خلاف کرد، باید دو ماه پشت سر هم روزه بگیرد، و روایت شده که باید کفاره قسم بدهد. و اگر انسان نذر کند که یک روز یا یک ماه روزه بدارد و روز یا ماه خاصی را مشخص نکند، مخیّر است که هر روزی یا هر ماهی خواست روزه بدارد، البته در صورتی که ماه ذی الحجه و شوّال نباشد زیرا عید در آنها می باشد و روزه جایز نیست، پس اگر یک روز یا یک ماه روزه گرفت و آن را در نذر مشخص نکرده بود که پشت سر هم باشد یا نباشد و روزه اش را شکست، کفاره بر عهده اش نیست و باید یک روز یا یک ماه دیگر همانطور که نذر کرده به جای آن روزه بگیرد. اگر نذر کرد که یک روز مشخص یا یک ماه مشخص را روزه بدارد باید همان روز و همان ماه را روزه بدارد و اگر روزه نگرفت یا روزه گرفت و آن را شکست، باید کفّاره بدهد. و اگر شخصی نذری کرد و چیزی را مشخص ننمود، مخیّر است اگر خواست چیزی صدقه بدهد و اگر خواست دو رکعت نماز می خواند یا یک روز روزه می گیرد، مگر اینکه چیزی را در نذر نیت کرده باشد که عیناً همان بر عهده اش قرار می گیرد. و اگر کسی نذر کرد که مال زیادی صدقه بدهد و مقدار آن را مشخص ننمود، مقدار زیاد، «هشتاد» به بالاست، به دلیل قول خداوند عزوجل که فرمود: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ الله فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ»، {قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیاری یاری کرده است.} که تعداد میادین جنگ مسلمانان هشتاد مورد بوده است.(1)

ص: 246


1- . الهدایة : 74

لَا یَمِینَ فِی قَطِیعَةِ رَحِمٍ وَ لَا نَذْرَ فِی مَعْصِیَةٍ وَ لَا یَمِینَ لِوَلَدٍ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَا لِلْمَرْأَةِ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا لِلْمَمْلُوکِ مَعَ مَوْلَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا نَذَرَ أَنْ یَشْرَبَ خَمْراً أَوْ یَفْسُقَ أَوْ یَقْطَعَ رَحِماً أَوْ یَتْرُکَ فَرْضاً أَوْ سُنَّةً لَکَانَ یَجِبُ عَلَیْهِ أَنْ لَا یَشْرَبَ الْخَمْرَ وَ لَا یَفْسُقَ وَ لَا یَتْرُکَ الْفَرْضَ وَ السُّنَّةَ وَ لَا کَفَّارَةَ إِذَا حَنِثَ فِی یَمِینِهِ وَ إِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ عَلَی مَا فِیهِ الْکَفَّارَةُ لَزِمَتْهُ الْکَفَّارَةُ کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَکَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ وَ هُوَ مُدٌّ لِکُلِّ رَجُلٍ أَوْ کِسْوَتُهُمْ لِکُلِّ رَجُلٍ ثَوْبٌ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ وَ هُوَ بِالْخِیَارِ أَیَّ الثَّلَاثِ فَعَلَ جَازَ لَهُ فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی وَاحِدَةٍ مِنْهَا صَامَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مُتَوَالِیَاتٍ وَ النَّذْرُ عَلَی وَجْهَیْنِ فَأَحَدُهُمَا أَنْ یَقُولَ الرَّجُلُ إِنْ عُوفِیتُ مِنْ مَرَضٍ أَوْ تَخَلَّصْتُ مِنْ دَیْنٍ أَوْ عَدُوٍّ أَوْ کَانَ کَذَا وَ کَذَا صُمْتُ أَوْ صَلَّیْتُ أَوْ تَصَدَّقْتُ أَوْ حَجَجْتُ وَ فَعَلْتُ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ فَهُوَ بِالْخِیَارِ إِنْ شَاءَ فَعَلَ مُتَتَابِعاً وَ إِنْ شَاءَ مُتَفَرِّقاً وَ إِنْ شَاءَ لَمْ یَفْعَلْ فَإِنْ قَالَ إِنْ کَانَ کَذَا وَ کَذَا مِمَّا قَدَّمْنَا ذِکْرَهُ فَلِلَّهِ عَلَیَّ کَذَا فَهُوَ نَذْرٌ وَاجِبٌ وَ لَا یَسَعُهُ تَرْکُهُ وَ عَلَیْهِ الْوَفَاءُ بِهِ فَإِنْ خَالَفَ لَزِمَتْهُ الْکَفَّارَةُ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ قَدْ رُوِیَ کَفَّارَةُ یَمِینٍ فَإِنْ نَذَرَ الرَّجُلُ أَنْ یَصُومَ یَوْماً أَوْ شَهْراً لَا بِعَیْنِهِ فَهُوَ بِالْخِیَارِ أَیَّ یَوْمٍ صَامَ وَ أَیَّ شَهْرٍ صَامَ مَا لَمْ یَکُنْ ذَا الْحِجَّةِ أَوْ شَوَّالًا فَإِنَّ فِیهِمَا الْعِیدَیْنِ وَ لَا یَجُوزُ صَوْمُهُمَا فَإِنْ صَامَ یَوْماً أَوْ شَهْراً لَمْ یُسَمِّهِ فِی النَّذْرِ فَأَفْطَرَ فَلَا کَفَّارَةَ عَلَیْهِ إِنَّمَا عَلَیْهِ أَنْ یَصُومَ یَوْماً مَکَانَهُ أَوْ شَهْراً مَعْرُوفاً عَلَی حَسَبِ مَا نَذَرَ فَإِنْ نَذَرَ أَنْ یَصُومَ یَوْماً مَعْرُوفاً أَوْ شَهْراً مَعْرُوفاً فَعَلَیْهِ أَنْ یَصُومَ ذَلِکَ الْیَوْمَ أَوْ ذَلِکَ الشَّهْرَ فَإِنْ لَمْ یَصُمْهُ أَوْ صَامَ فَأَفْطَرَ فَعَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا نَذَرَ نَذْراً وَ لَمْ یُسَمِّ شَیْئاً فَهُوَ بِالْخِیَارِ إِنْ شَاءَ تَصَدَّقَ بِشَیْ ءٍ وَ إِنْ شَاءَ صَلَّی رَکْعَتَیْنِ أَوْ صَامَ یَوْماً إِلَّا أَنْ یَکُونَ نَوَی شَیْئاً فِی نَذْرِهِ فَیَلْزَمُهُ فِعْلُ ذَلِکَ الشَّیْ ءِ مِنْ صَدَقَةٍ أَوْ صَوْمٍ أَوْ حَجٍّ أَوْ غَیْرِ ذَلِکَ فَإِنْ نَذَرَ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِمَالٍ کَثِیرٍ وَ لَمْ یُسَمِّ مَبْلَغَهُ فَإِنَّ الْکَثِیرَ ثَمَانُونَ فَمَا زَادَ لِقَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ وَ کَانَتْ ثَمَانِینَ مَوْطِناً(1).

ص: 246


1- 1. الهدایة ص 74.

کتاب احکام

اشارة

ص: 247

کتاب الأحکام

اشارة

ص: 247

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی محمد و آله خیرة الوری أما بعد فهذا هو المجلد الرابع و العشرون من کتاب بحار الأنوار فی الأحکام الشرعیة مما ألفه الخاطئ الخاسر ابن محمد تقی محمد باقر عفا الله عن جرائمهما.

باب اول : مالی که انسان آن را پیدا کرده و یا گُم کرده است

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: حنان گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مال پیدا شده سؤال کردم، فرمود: یک سال پیدا شدن آن را اعلام می کند، پس از یک سال، تو نسبت به مالکیت آن سزاوارتری.(1)

روایت2.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی علیه السلام روایت کرد و گفت: از ایشان سؤال کردم، اگر کنیزی پیدا شود، آیا برای کسی که او را پیدا کرده، نزدیکی با او حلال است؟ فرمود: نه، برایش حلال است که او را به میزانی که برایش خرج کرده است بفروشد.(2)

روایت3.

گوید: و از ایشان درباره مالی سؤال کردم که شخص آن را یافته است، فرمود: تا یک سال آن را اعلام می کند، و پس از آن مثل بقیه اموال خودش است. و حضرت علی بن حسین علیه السلام به خانواده خود می گفت: به مال پیدا شده دست نزنید.(3)

ص: 248


1- . قرب الاسناد : 58
2- . قرب الاسناد : 115
3- . قرب الاسناد : 115

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی محمد و آله خیرة الوری أما بعد فهذا هو المجلد الرابع و العشرون من کتاب بحار الأنوار فی الأحکام الشرعیة مما ألفه الخاطئ الخاسر ابن محمد تقی محمد باقر عفا الله عن جرائمهما.

باب 1 اللقطة و الضالة

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] عَنْهُمَا عَنْ حَنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ اللُّقَطَةِ قَالَ تُعَرِّفُهَا سَنَةً فَإِذَا انْقَضَتْ فَأَنْتَ أَمْلَکُ بِهَا(1).

«2»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اللُّقَطَةِ إِذَا کَانَتْ جَارِیَةً هَلْ یَحِلُّ فَرْجُهَا لِمَنِ الْتَقَطَهَا قَالَ لَا إِنَّمَا یَحِلُّ لَهُ بَیْعُهَا بِمَا أَنْفَقَ عَلَیْهَا(2).

«3»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ اللُّقَطَةِ یُصِیبُهَا الرَّجُلُ قَالَ یُعَرِّفُهَا سَنَةً ثُمَّ هِیَ کَسَائِرِ مَالِهِ وَ قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَقُولُ لِأَهْلِهِ- لَا تَمَسُّوهَا(3).

ص: 248


1- 1. قرب الإسناد ص 58.
2- 2. قرب الإسناد ص 115.
3- 3. قرب الإسناد ص 115.

روایت4.

گوید: از ایشان درباره مالی که فقیر پیدا می کند سؤال کردم که آیا فقیر نسبت به آن مال به منزله شخص غنی است؟ فرمود: بله.(1)

روایت5.

گوید: و از ایشان درباره مردی سؤال کردم که چند درهم یا یک لباس یا یک چهارپا می یابد، با آن چه کار کند؟ فرمود: تا یک سال آن را اعلام کند، پس اگر صاحبش را پیدا نکرد، جزء اموال خودش نگاه دارد تا صاحبش بیاید و آن را به او بدهد، و اگر فوت کرد، باید در مورد آن وصیت کند، و اگر آسیبی به آن مال رسید ضامن است.(2)

روایت6.

گوید: و از ایشان درباره مردی سؤال کردم که مقداری نقره پیدا می کند و تا یک سال آن را اعلام می نماید، آنگاه آن را صدقه می دهد، پس صاحبش می آید، تکلیف مال صدقه داده شده چیست و ثواب صدقه برای کیست؟ آیا بر او واجب است که آن مال یا قیمتش را به صاحبش باز گرداند؟ فرمود: او ضامن مال است و ثواب هم برای اوست، مگر اینکه صاحب مال راضی شود و آن را ببخشد تا ثواب برای خودش باشد.(3)

روایت7.

و گفت: کنیز حضرت موسی بن جعفر علیه السلام که ایشان را وضو می داد و خادمی صادق بود، به من گفت: در محله «قُدَید» (موضعی بین مکه و مدینه) ایشان را وضو دادم، آن حضرت بر سکویی بود و من آب می ریختم، پس آب داخل ناودان جاری شد و ناگهان دو گوشواره طلا که در آنها دُر بود و بهتر از آن ندیده بودم، در آنجا دیدم. امام سرش را به طرف من بلند کرد و فرمود: آیا دیدی؟ گفتم: بله. فرمود آن را با گِل بپوشان و در مورد آن به کسی چیزی نگو. گوید: پس همین کار را کردم و در مورد آن با کسی سخن نگفتم تا اینکه آن حضرت - صلی الله علیه و علی آبائه و السلام علیهم و رحمة الله و برکاته - از دنیا رفت.(4)

روایت8.

گوید: و از ایشان درباره مردی سؤال کردم که گوسفندی را در صحرا یافته، آیا برایش حلال است؟ گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آن گوسفند یا برای تو است یا برای برادرت و یا برای گرگ، پس آن را بگیر و در همان جایی که یافته ای اِعلامش کن، اگر صاحبش را شناختی به او بازگردان و اگر نشناختی آن را بخور و اگر صاحبش آمد و پول آن را خواست، ضامن هستی که به او بازگردانی.(5)

روایت9.

محاسن: سَکونی از امام صادق از پدرش از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که از علی علیه السلام درباره کوله ای مسافرتی سؤال کردند که در راه یافته شده و گوشت و نان و پنیر و تخم مرغ زیادی و نیز یک چاقو در آن بوده است. فرمود: محتویات آن قیمت گذاری می شود و خورده می شود، زیرا فاسد می شود و ص: 249


1- . قرب الاسناد : 115
2- . قرب الاسناد : 115
3- . قرب الاسناد : 115
4- . قرب الاسناد : 115
5- . قرب الاسناد : 116
«4»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ اللُّقَطَةِ یَجِدُهَا الْفَقِیرُ هَلْ هُوَ فِیهَا بِمَنْزِلَةِ الْغَنِیِّ قَالَ نَعَمْ (1).

«5»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُصِیبُ اللُّقَطَةَ دَرَاهِمَ أَوْ ثَوْباً أَوْ دَابَّةً کَیْفَ یَصْنَعُ بِهَا قَالَ یُعَرِّفُهَا سَنَةً فَإِنْ لَمْ یَعْرِفْ صَاحِبَهَا حَفِظَهَا فِی عُرْضِ مَالِهِ حَتَّی یَجِی ءَ طَالِبُهَا فَیُعْطِیَهَا إِیَّاهُ وَ إِنْ مَاتَ أَوْصَی بِهَا فَإِنْ أَصَابَهَا شَیْ ءٌ فَهُوَ ضَامِنٌ (2).

«6»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُصِیبُ الْفِضَّةَ فَیُعَرِّفُهَا سَنَةً ثُمَّ یَتَصَدَّقُ بِهَا فَیَأْتِی صَاحِبُهَا مَا حَالُ الَّذِی تَصَدَّقَ بِهِ وَ لِمَنِ الْأَجْرُ هَلْ عَلَیْهِ أَنْ یَرُدَّ عَلَی صَاحِبِهَا أَوْ قِیمَتَهَا قَالَ هُوَ ضَامِنٌ لَهَا وَ الْأَجْرُ لَهُ إِلَّا أَنْ یَرْضَی صَاحِبُهَا فَیَدَعَهَا وَ الْأَجْرُ لَهُ (3).

«7»

وَ قَالَ: أَخْبَرَتْنِی جَارِیَةٌ لِأَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام وَ کَانَتْ تُوَضِّیهِ وَ کَانَتْ خَادِماً صَادِقاً قَالَتْ وَضَّأْتُهُ بِقُدَیْدٍ وَ هُوَ عَلَی مِنْبَرٍ وَ أَنَا أَصُبُّ عَلَیْهِ الْمَاءَ فَجَرَی الْمَاءُ عَلَی الْمِیزَابِ فَإِذَا قُرْطَانِ مِنْ ذَهَبٍ فِیهِمَا دُرٌّ مَا رَأَیْتُ أَحْسَنَ مِنْهُ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیَّ فَقَالَ هَلْ رَأَیْتِ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ خَمِّرِیهِ بِالتُّرَابِ وَ لَا تُخْبِرِینَ بِهِ أَحَداً قَالَتْ فَفَعَلْتُ وَ مَا أَخْبَرْتُ بِهِ أَحَداً حَتَّی مَاتَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَی آبَائِهِ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ (4).

«8»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ شَاةً فِی الصَّحْرَاءِ هَلْ تَحِلُّ لَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هِیَ لَکَ أَوْ لِأَخِیکَ أَوْ لِلذِّئْبِ فَخُذْهَا عَرِّفْهَا حَیْثُ أَصَبْتَهَا فَإِنْ عَرَفْتَ فَرُدَّهَا إِلَی صَاحِبِهَا وَ إِنْ لَمْ تَعْرِفْ فَکُلْهَا وَ أَنْتَ ضَامِنٌ لَهَا إِنْ جَاءَ صَاحِبُهَا یَطْلُبُ ثَمَنَهَا أَنْ تَرُدَّهَا عَلَیْهِ (5).

«9»

سن، [المحاسن] النَّوْفَلِیُّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ: أَنَّ عَلِیّاً علیهم السلام سُئِلَ عَنْ سُفْرَةٍ وُجِدَتْ فِی الطَّرِیقِ مَطْرُوحَةً کَثِیرٌ لَحْمُهَا وَ خُبْزُهَا وَ جُبُنُّهَا وَ بَیْضُهَا وَ فِیهَا سِکِّینٌ فَقَالَ یُقَوَّمُ مَا فِیهَا ثُمَّ یُؤْکَلُ لِأَنَّهُ یَفْسُدُ وَ لَیْسَ لَهُ

ص: 249


1- 1. قرب الإسناد ص 115.
2- 2. قرب الإسناد ص 115.
3- 3. قرب الإسناد ص 115.
4- 4. قرب الإسناد ص 115.
5- 5. قرب الإسناد ص 116.

قابل ماندگاری نیست، پس اگر خواهانش آمد، هزینه آن را به او بدهکارند. گفته شد: ای امیرمؤمنان، نمی دانیم که کوله از آنِ مسلمان است یا مَجوس! فرمود: تا وقتی که علم پیدا نکرده اند، محدودیتی در این مورد ندارند.(1)

روایت10.

فقه الرضا علیه السلام: اشیاء پیدا شده بر دو دسته اند: یکی آنکه در حَرم پیدا شود و دیگری آنکه در غیر حرم باشد. امّا آنکه در حرم پیدا شود، تا یک سال اِعلام می گردد اگر صاحبش آمد که هیچ وگرنه آن را صدقه می دهند. و اگر دیناری در حرم یافتی که نوشته اش پاک شده بود، برای خودت باشد و آن را اعلام نکن. و چیزی را که در غیر حرم می یابی نیز یک سال اعلام کن، اگر صاحبش آمد که هیچ وگرنه جزء مال حلال خودت می شود. و اگر کمتر از یک درهم بود، برای خودت و حلال است. و اگر در خانه ای آباد و مسکونی چیزی یافتی، ازآنِ اهل خانه است، و اگر خرابه بود، ازآنِ کسی است که آن را بیابد. اگر در شکم حیوانات یا پرندگان و غیر آن چیزی یافتی، به صاحب حیوان که آن را از وی خریده ای اعلام می کنی، اگر آن را می شناخت از آنِ اوست وگرنه جزء مال حلال خودت است. و بهترین کاری که در مورد شیء پیدا شده می توان کرد آن است که چه در حرم و چه در غیر حرم، آن را رها کنی و برنداری و دست به آن نزنی؛ و اگر مردم آنچه را که می یابند همانجا رها کنند، صاحبش می آید و آن را برمی دارد. و اگر ظرف مخصوص طهارت گرفتن یا کفش یا شلاقی یافتی، آن را برندار؛ و اگر جوال دوزی(سوزنی بزرگ) یا سوزن خیاطی یا پاره ای پوست یافتی، آن را بردار و استفاده کن؛ و اگر در بیابان خوراکی یافتی، قیمت آن را برای صاحبش بر عهده خودت مشخص کن و آن را بخور، پس اگر صاحبش آمد پولش را به او بازگردان وگرنه پس از یک سال مبلغ آن را صدقه بده. و اگر گوسفندی را در بیابان یافتی، آن را بگیر و آن یا برای تو است یا برادرت و یا برای گرگ. و اگر شتری را در بیابان یافتی رهایش کن و آن را نگیر، زیرا شکمش ظرف او، شکمبه اش مَشک او، و سُمش کفش اوست.(2)

روایت11.

خرائج و جرائح: روایت شده که مردی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و از تنگدستی شکایت کرد، حضرت فرمود: خوشحال باش که خداوند مشکل تو را حل می کند. آن مرد بیرون آمد و در راه همیانی را دید که در آن هفتصد دینار بود. آن را برداشت و به خانه امام برگشت و جریان پیدا کردن همیان را به امام عرض نمود. امام علیه السلام فرمود: برو و یک سال آن را اعلام کن، شاید صاحبش را بیابی. آن مرد رفت و گفت: در بازار و محل تجمع مردم اعلام نمی کنم و به کوچه ای در آخر شهر رفت و گفت: چه کسی پولی گم کرده است؟ مردی که مانند مرده بود، از یک طرف بلند شد و به او گفت: من هفتصد دینار در کیسه ای این چنین گم کرده ام. مرد گفت: آن

ص: 250


1- . محاسن : 452
2- . فقه الرضا : 35

بَقَاءٌ فَإِنْ جَاءَ طَالِبٌ لَهَا غَرِمُوا لَهُ الثَّمَنَ قِیلَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ- لَا نَدْرِی سُفْرَةُ مُسْلِمٍ أَوْ سُفْرَةُ مَجُوسِیٍّ فَقَالَ هُمْ فِی سَعَةٍ حَتَّی یَعْلَمُوا(1).

«10»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ أَنَّ اللُّقَطَةَ لُقَطَتَانِ لُقَطَةُ الْحَرَمِ وَ لُقَطَةُ غَیْرِ الْحَرَمِ فَأَمَّا لُقَطَةُ الْحَرَمِ فَإِنَّهَا تُعَرَّفُ سَنَةً فَإِنْ جَاءَ صَاحِبُهَا وَ إِلَّا تَصَدَّقْتَ بِهَا وَ إِنْ کُنْتَ وَجَدْتَ فِی الْحَرَمِ دِینَاراً مُطَلَّساً فَهُوَ لَکَ لَا تُعَرِّفُهُ وَ لُقَطَةُ غَیْرِ الْحَرَمِ تُعَرِّفُهَا أَیْضاً سَنَةً فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُهَا وَ إِلَّا فَهِیَ کَسَبِیلِ مَالِکَ وَ إِنْ کَانَ دُونَ دِرْهَمٍ فَهِیَ لَکَ حَلَالٌ وَ إِنْ وَجَدْتَ فِی دَارٍ وَ هِیَ عَامِرَةٌ فَهِیَ لِأَهْلِهَا وَ إِنْ کَانَ خَرَاباً فَهِیَ لِمَنْ وَجَدَهَا فَإِنْ وَجَدْتَ فِی جَوْفِ الْبَهَائِمِ وَ الطُّیُورِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ فَتُعَرِّفُهَا صَاحِبَهَا الَّذِی اشْتَرَیْتَهَا مِنْهُ فَإِنْ عَرَفَهَا فَهُوَ لَهُ وَ إِلَّا فَهِیَ کَسَبِیلِ مَالِکَ وَ أَفْضَلُ مَا یُسْتَعْمَلُ فِی اللُّقَطَةِ إِذَا وَجَدْتَهَا فِی الْحَرَمِ أَوْ غَیْرِ الْحَرَمِ أَنْ تَتْرُکَهَا فَلَا تَأْخُذَهَا وَ لَا تَمَسَّهَا وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ تَرَکُوا مَا وَجَدُوا لَجَاءَ صَاحِبُهَا فَأَخَذَهَا وَ إِنْ وَجَدْتَ إِدَاوَةً أَوْ نَعْلًا أَوْ سَوْطاً فَلَا تَأْخُذْهُ وَ إِنْ وَجَدْتَ مِسَلَّةً أَوْ مِخْیَطاً أَوْ سَیْراً فَخُذْهُ وَ انْتَفِعْ بِهِ وَ إِنْ وَجَدْتَ طَعَاماً فِی مَفَازَةٍ فَقَوِّمْهُ عَلَی نَفْسِکَ لِصَاحِبِهِ ثُمَّ کُلْهُ فَإِنْ جَاءَ صَاحِبُهُ فَرُدَّ عَلَیْهِ

ثَمَنَهُ وَ إِلَّا فَتَصَدَّقْ بِهِ بَعْدَ سَنَةٍ فَإِنْ وَجَدْتَ شَاةً فِی فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ فَخُذْهَا وَ إِنَّمَا هِیَ لَکَ أَوْ لِأَخِیکَ أَوْ لِلذِّئْبِ فَإِنْ وَجَدْتَ بَعِیراً فِی فَلَاةٍ فَدَعْهُ فَلَا تَأْخُذْهُ فَإِنَّ بَطْنَهُ وِعَاؤُهُ وَ کَرِشَهُ سِقَاؤُهُ وَ خُفَّهُ حِذَاؤُهُ (2).

«11»

یج، [الخرائج و الجرائح]: رُوِیَ أَنَّ رَجُلًا دَخَلَ عَلَی الصَّادِقِ علیه السلام وَ شَکَا إِلَیْهِ فَاقَتَهُ فَقَالَ لَهُ علیه السلام طِبْ نَفْساً فَإِنَّ اللَّهَ یُسَهِّلُ الْأَمْرَ فَخَرَجَ الرَّجُلُ فَلَقِیَ فِی طَرِیقِهِ هِمْیَاناً فِیهِ سَبْعُمِائَةِ دِینَارٍ فَأَخَذَ مِنْهُ ثَلَاثِینَ دِینَاراً وَ انْصَرَفَ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ حَدَّثَهُ بِمَا وَجَدَ فَقَالَ لَهُ اخْرُجْ وَ نَادِ عَلَیْهِ سَنَةً لَعَلَّکَ تَظْفَرُ بِصَاحِبِهِ فَخَرَجَ الرَّجُلُ وَ قَالَ- لَا أُنَادِی فِی الْأَسْوَاقِ وَ فِی مَجْمَعِ النَّاسِ وَ خَرَجَ إِلَی سِکَّةٍ فِی آخِرِ الْبَلَدِ وَ قَالَ مَنْ ضَاعَ لَهُ شَیْ ءٌ فَإِذَا رَجُلٌ قَالَ ذَهَبَ مِنِّی سَبْعُمِائَةِ دِینَارٍ فِی کَذَا قَالَ مَعِی

ص: 250


1- 1. المحاسن ص 452.
2- 2. فقه الرضا ص 35.

پیش من است. وقتی که آن را دید، ترازویی داشت و گفت: بیرون نیاور. آن را وزن کرد، اصلاً کم نشده بود. هفتاد دینار برداشت و به مرد یابنده داد. آن مرد گرفت و نزد امام صادق علیه السلام آمد. وقتی که حضرت او را دید لبخندی زد و فرمود: ای کنیز! کیسه را بیاور. پس کنیز کیسه را آورد، آنگاه حضرت فرمود: این سی دینار است و هفتاد دینار را هم از آن مرد گرفتی؛ و هفتاد دینار حلال، بهتر از هفتصد دینار حرام است!(1)

روایت12.

سرائر: زراره از امام صادق علیه السلام روایت کرد: ایشان درباره مردی که کبوتری خانگی صید کرده بود فرمود: اگر بال کبوتر کامل شده بود، از آن کسی است که آن را گرفته است.(2)

روایت13.

سرائر: اسحاق بن عمّار گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: پرنده ای در خانه می آید و ما آن را صید می کنیم، در حالی که برخی از اطرافیانمان کبوتر دارند. فرمود: اگر بالش کامل بود، مال کسی است که آن را گرفته است. - گوید: - گفتم: در خانه می افتد و ما آن را می گیریم و شاید بدانیم از آنِ کیست! فرمود: اگر صاحبش را می شناسی به او بازگردان.(3)

روایت14.

سرائر: از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده که فرمود: اگر کشتی با محتویات آن غرق شود و مردم آن را بیابند، هرآنچه را که دریا به ساحل انداخت، برای ساکنان آن است و ایشان بدان سزاوارترند، و هر چیزی را که مردم با غواصی از دریا بیرون آورند، برای خودشان است.(4)

روایت15.

نوادر الراوندی: از حضرت موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام روایت شده که از علی علیه السلام درباره کوله مسافرتی سؤال شد که در راه یافته شده و در آن مقدار زیادی گوشت و نان و تخم مرغ و یک چاقو بود. فرمود: محتویات آن قیمت گذاری و خورده شود، زیرا فاسد می گردد؛ و اگر خواهانِ آن آمد، پولش را به او می دهند. گفتند: ای امیرمؤمنان، نمی دانیم، شاید کوله ازآنِ کافر ذمّی بوده یا مجوسی! فرمود: تا زمانی که یقین حاصل نشود، در خوردن آن محدودیتی ندارند.(5)

روایت16.

المجازات النبویة: از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره شتری سؤال کردند که سرگردان و گم شده است. ایشان به ص: 251


1- . خرائج
2- . سرائر : 482
3- . سرائر : 483
4- . سرائر : 484
5- . نوادر راوندی : 50

ذَلِکَ فَلَمَّا رَآهُ وَ کَانَ مَعَهُ مِیزَانٌ فَوَزَنَهَا فَکَانَ کَمَا کَانَ لَمْ تَنْقُصْ فَأَخَذَ مِنْهَا سَبْعِینَ دِینَاراً وَ أَعْطَاهَا الرَّجُلَ فَأَخَذَهَا وَ خَرَجَ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَلَمَّا رَآهُ تَبَسَّمَ وَ قَالَ مَا هَذِهِ هَاتِ الصُّرَّةَ فَأَتَی بِهَا فَقَالَ هَذَا ثَلَاثُونَ وَ قَدْ أَخَذْتَ سَبْعِینَ مِنَ الرَّجُلِ وَ سَبْعُونَ حَلَالًا خَیْرٌ مِنْ سَبْعِمِائَةِ حَرَامٍ (1).

«12»

سر، [السرائر] جَمِیلٌ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ صَادَ حَمَاماً أَهْلِیّاً قَالَ إِذَا مَلَکَ جَنَاحَهُ فَهُوَ لِمَنْ أَخَذَهُ (2).

«13»

سر، [السرائر] فِی جَامِعِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الطَّیْرُ یَقَعُ فِی الدَّارِ فَنَصِیدُهُ وَ حَوْلَنَا لِبَعْضِهِمْ حَمَامٌ قَالَ إِذَا مَلَکَ جَنَاحَهُ فَهُوَ لِمَنْ أَخَذَهُ قَالَ قُلْتُ فَیَقَعُ عَلَیْنَا وَ نَأْخُذُهُ وَ قَدْ نَعْرِفُ لِمَنْ هُوَ قَالَ إِذَا عَرَفْتَهُ فَرُدَّهُ عَلَی صَاحِبِهِ (3).

«14»

سر، [السرائر] فِی جَامِعِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: إِذَا غَرِقَتِ السَّفِینَةُ وَ مَا فِیهَا فَأَصَابَهُ النَّاسُ فَمَا قَذَفَ بِهِ الْبَحْرُ عَلَی سَاحِلِهِ فَهُوَ لِأَهْلِهِ فَهُمْ أَحَقُّ بِهِ وَ مَا غَاصَ عَلَیْهِ النَّاسُ فَأَخْرَجُوهُ وَ قَدْ تَرَکَهُ صَاحِبُهُ فَهُوَ لَهُمْ (4).

«15»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: سُئِلَ عَلِیٌّ علیه السلام عَنْ سُفْرَةٍ وُجِدَتْ فِی الطَّرِیقِ فِیهَا لَحْمٌ کَثِیرٌ وَ خُبْزٌ کَثِیرٌ وَ بَیْضٌ وَ فِیهَا سِکِّینٌ فَقَالَ یُقَوَّمُ مَا فِیهَا ثُمَّ یُؤْکَلُ لِأَنَّهُ یَفْسُدُ فَإِذَا جَاءَ طَالِبُهَا غُرِمَ لَهُ فَقَالُوا لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ- لَا نَعْلَمُ أَ سُفْرَةُ ذِمِّیٍّ أَمْ سُفْرَةُ مَجُوسِیٍّ فَقَالَ هُمْ فِی سَعَةٍ مِنْ أَکْلِهَا مَا لَمْ یَعْلَمُوا(5).

«16»

الْمَجَازَاتُ النَّبَوِیَّةُ، قَالَ صلی الله علیه و آله: وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ ضَالَّةِ الْإِبِلِ فَقَالَ

ص: 251


1- 1. الخرائج ص.
2- 2. السرائر ص 482.
3- 3. السرائر ص 483.
4- 4. السرائر ص 484.
5- 5. نوادر الراوندیّ ص 50.

شخص سؤال کننده فرمود: تو به آن چه کار داری؟ کفش و مَشک اوهمراهش است، بر آبشخور وارد می شود و از درختان تعذیه می کند تا صاحبش بیاید و او را بگیرد.

این دو عبارت استعاره است، گویی آن حضرت سُم شتر را به منزله کفش و شکمبه آن را به منزله مَشک قرار داده است، پس عبور در صحرا و حرکت در قشلاق ها و ییلاق ها به او ضرری نمی رساند، زیرا شتر در برابر سختی ها صبور است، زیرا کوهانش محکم و دست و پایش سفت و سخت است، و به اندازه طول گردنش می تواند بر آبشخورها وارد شود و آب بنوشد و از درختان بلند تغذیه کند. پس با این احوال، شتر بر خلاف گوسفند است؛ زیرا گوسفند به علت ضعیف بودن دست و پایش، توان راه رفتن زیاد و عبور از زمینهای وسیع را ندارد و به تنهایی از بیشتر آبها و چراگاه ها نمی تواند استفاده کند، به علاوه اینکه اگر گرگ وجود آن را احساس کند یا بویش را استشمام نماید، آن را خواهد درید. از این رو حضرت علیه السلام به شخص سؤال کننده فرمود: آن را بگیر، چون یا به تو می رسد یا به برادرت و یا به گرگ.(1)

روایت17.

مجازات نبویة: آن حضرت علیه و آله السلام فرمود: گم شده مؤمن، هیزم آتش است.

در این سخن مَجاز به کار رفته است زیرا گم شده در حقیقت هیزم آتش نیست، بلکه مقصود این است که برداشتن گم شده مؤمن و تصاحب آن و مانع شدن بین مؤمن و مالش، موجب عقاب به آتش است، پس وقتی گم شده سبب آن بوده، نیکوست که به اسم آن نامیده شود؛ زیرا عاقبت برداشتن مال، به سوزش با آتش و مجازات دردناک می انجامد. و رسول خدا صلی الله علیه و آله از گرفتن شترهای گم شده و بدون چوپان و نگهبان نهی فرمود.(2)

روایت18.

کتاب الامامة و التبصرة: سکونی از امام صادق از پدرش از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گم شده مسلمان، هیزم آتش است .

ص: 252


1- . المجازات النبویّة : 241
2- . المجازات النبویّة : 166

لِلسَّائِلِ مَا لَکَ وَ لَهَا مَعَهَا حِذَاؤُهَا وَ سِقَاؤُهَا تَرِدُ الْمَاءَ وَ تَرْعَی الشَّجَرَ حَتَّی یَجِی ءَ رَبُّهَا فَیَأْخُذَهَا.

و هاتان استعارتان کأنه علیه السلام جعل خف الضالة بمنزلة الحذاء و مشفرها بمنزلة السقاء فلیس یضر بها التردد فی الفیافی و النقل فی المصایف و المشاتی لأنها صابرة علی قطع الشقة و تکلف المشقة- لاستحصاف مناسمها و استغلاظ قوائمها و لأنها بطول عنقها تتملک من ورود المیاه الغائصة و التناول من أوراق الشجر الشاخصة فهی لهذه الأحوال بخلاف الضالة من الشاء لأن تلک تضعف عن إدمان السیر و الضرب فی أقطار الأرض لضعف قوائمها و قلة تمکنها من أکثر المیاه و المراعی بنفسها و مع ذلک فهی فریسة للذئب إن أحس حسها و استروح ریحها و لأجل ذلک

قَالَ علیه السلام لِلسَّائِلِ عَنْهَا خُذْهَا فَإِنَّمَا هِیَ لَکَ أَوْ لِأَخِیکَ أَوْ لِلذِّئْبِ (1).

«17»

الْمَجَازَاتُ النَّبَوِیَّةُ، قَالَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ: ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ حَرَقُ النَّارِ.

و هذا القول مجاز لأن الضالة علی الحقیقة لیست بحرق النار و إنما المراد أخذ ضالة المؤمن و الاشتمال علیها و الحول بینه و بینها یستحق به العقاب بالنار فلما کانت الضالة سبب ذلک حسن أن یسمی باسمه لأن عاقبة أخذها یئول إلی حریق النار و یفضی إلی ألیم العقاب و قد نهی رسول الله صلی الله علیه و آله عن أخذ ضوال الإبل و هوامیها و الهوامی الضائعة(2).

«18»

کِتَابُ الْإِمَامَةِ وَ التَّبْصِرَةِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عُبَیْدٍ الْکِنْدِیِّ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: ضَالَّةُ الْمُسْلِمِ حَرَقُ النَّارِ.

ص: 252


1- 1. المجازات النبویّة ص 241.
2- 2. المجازات النبویّة ص 166.

باب دوم : روایات مشترک ابواب، و آبادسازی زمین بی مصرف و حکم حَریم

روایات

روایت1.

خصال: ابوهُرَیره گفت: خدای عزوجل روز قیامت با سه کس سخن نگوید و لیاقتشان نبخشد و به شکنجه ای دردناک گرفتار خواهند بود: مردی که بیعت با امامی کند که تنها دلیل بیعتش دنیا باشد و اگر خواسته اش را از دنیا به او داد، به بیعتش وفادار است و گرنه دست از بیعت بر می دارد. و مردی که پس از عصر متاعی به دیگری بفروشد، پس به خدا سوگند یاد کند که این جنس را فلان مبلغ خریده و مشتری نیز تصدیقش نموده و آن متاع را بخرد، ولی در حقیقت فروشنده آن متاع را به آن مبلغ نخریده باشد. و مردی که در بیابان آب زیادتر از مصرف خود داشته باشد و از رهگذر دریغ نماید.(1)

روایت2.

قرب الاسناد: ابوالبختری از امام صادق از پدرش علیهم السلام روایت کرد که علی علیه السلام می فرمود: حریم چاه معمولی پنجاه ذراع است مگر آنکه منتهی به خوابگاه شتران یا راه عبور مردم شود که در آن صورت کمتر خواهد بود، تا بیست و پنج ذراع. و حریم چاه جدید بیست و پنج ذراع است.(2)

روایت3.

قرب الاسناد: با همین اسناد گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حریم درخت خرما به اندازه ای است که شاخه های آن از فضا اشغال کرده است.(3)

روایت4.

قرب الاسناد: با همین سند گفت: علی علیه السلام فرمود: ندادنِ نمک و آتش به دیگران جایز نیست.(4)

روایت5.

امالی شیخ طوسی: ابوهریره گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حریم چاه، بیست و پنج ذراع،

ص: 253


1- . خصال 1 : 67
2- . قرب الاسناد : 26
3- . قرب الاسناد : 26
4- . قرب الاسناد : 64 ؛ و در آنجا نمک و آب آمده است.

باب 2 المشترکات و إحیاء الموات و حکم الحریم

الأخبار

«1»

ل، [الخصال] الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی عَنْ شَیْبَانَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: ثَلَاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

رَجُلٌ بَایَعَ إِمَاماً لَا یُبَایِعُهُ إِلَّا لِدُنْیَا إِنْ أَعْطَاهُ مِنْهَا مَا یُرِیدُ وَفَی لَهُ وَ إِلَّا کَفَّ وَ رَجُلٌ بَایَعَ رَجُلًا بِسِلْعَةٍ بَعْدَ الْعَصْرِ فَحَلَفَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ أَعْطَی بِهَا کَذَا وَ کَذَا فَصَدَّقَهُ فَأَخَذَهَا وَ لَمْ یُعْطِ فِیهَا مَا قَالَ وَ رَجُلٌ عَلَی فَضْلِ مَاءٍ بِالْفَلَاةِ یَمْنَعُهُ ابْنَ السَّبِیلِ (1).

«2»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَقُولُ: حَرِیمُ الْبِئْرِ الْعَادِیَّةِ خَمْسُونَ ذِرَاعاً إِلَّا أَنْ یَکُونَ إِلَی عَطَنٍ أَوْ إِلَی الطَّرِیقِ فَیَکُونُ أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ خَمْسَةً وَ عِشْرِینَ ذِرَاعاً وَ حَرِیمُ الْبِئْرِ الْمُحْدَثَةِ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ ذِرَاعاً(2).

«3»

ب، [قرب الإسناد] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: حَرِیمُ النَّخْلَةِ طَوْلُ سَعَفِهَا(3).

«4»

ب، [قرب الإسناد] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لَا یَحِلُّ مَنْعُ الْمِلْحِ وَ النَّارِ(4).

«5»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْحَفَّارُ عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ الدِّعْبِلِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِی عُمَیْرٍ الْحَوْصِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِیِّ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: حَرِیمُ الْبِئْرِ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ ذِرَاعاً وَ

ص: 253


1- 1. الخصال ج 1 ص 67.
2- 2. قرب الإسناد ص 26.
3- 3. قرب الإسناد ص 26.
4- 4. قرب الإسناد ص 64 و فیه الملح و الماء.

حریم چاه عادی پنجاه ذراع، و حریم چشمه آب جاری سیصد ذراع و حریم چاه آبیاری ششصد ذراع است.(1)

روایت6.

الغیبة شیخ طوسی: ابوبصیر روایت کرد که امام علیه السلام فرمود: وقتی امام قائم قیام کند، راه بزرگ را به اندازه شصت ذراع توسعه می دهد، و هر مسجدی را که در راه بنا شده باشد تخریب می کند، و هر روزنه ای را که به راه باز می شود و هر کوشکی و چاهی و ناودانی که در راه باشد را می بندد...(2)

روایت7.

کامل الزیارات: راوی از امام صادق علیه السلام روایت کرد و گفت: ما در مکّه یا در مدینه یا در حائر و یا جاهایی که امید فضل در آن می رود هستیم، بسا یکی از ما برای وضو از مکانش خارج شده و دیگری جایش را می گیرد. حکم آن چیست؟ فرمود: در آن مکان تا یک شبانه روز حق وی محفوظ و نسبت به دیگران سزاوارتر است.(3)

روایت8.

کامل الزیارات: سعد از ابن عیسی مثل آن را نقل کرده است.(4)

روایت9.

خرائج و جرائح: روایت شده است که در خلافت علی علیه السلام، رود فرات طغیان کرد. مردم گفتند: می ترسیم غرق شویم. حضرت سوار بر مرکب شد و بر فرات نماز خواند. وقتی که از محله ثقیف می گذشت، عدّه ای از جوانان نشسته بودند و با نگاه های خود ایشان را مورد تمسخر قرار دادند. حضرت رو به آنها کرد و فرمود: ای بازماندگان قوم ثمود و ای متکبران! شما جز عدّه ای اوباش و لئیم نیستید! من کجا و این غلامان کجا! پیرمردان قبیله گفتند: اینها جوانانی نادان هستند، ما را به گناه آنها نگیر و ببخش. حضرت فرمود: به شرطی می بخشم که وقتی بر گشتم، این مجالس برپا نباشد و خرابی ها را درست کرده باشید، و ناودانهایی را که به کوچه می ریزد برداشته باشید، و چاله ها را پر نموده باشید؛ چون همه در سر راه مسلمانان است و باعث اذیت آنها می شود. گفتند: این کار را می کنیم. حضرت از آنجا گذشت و ترکشان نمود و آنها نیز همه دستورات حضرت را اجرا کردند. وقتی که امام به فرات رسید، دعا کرد و ضربه ای به آب زد، آب یک ذراع پایین رفت. گفتند: ای امیر مؤمنان، این انار را آب آورده است، از بس بزرگ است،

ص: 254


1- . امالی طوسی 1 : 387
2- . غیبة الطوسیّ : 298
3- . کامل الزیارات : 331
4- . کامل الزیارات : 331

حَرِیمُ الْبِئْرِ الْعَادِیَّةِ خَمْسُونَ ذِرَاعاً وَ حَرِیمُ عَیْنِ الْبِئْرِ السَّائِحَةِ ثَلَاثُمِائَةِ ذِرَاعٍ وَ حَرِیمُ بِئْرِ الزَّرْعِ سِتُّمِائَةِ ذِرَاعٍ (1).

«6»

غط، [الغیبة] للشیخ الطوسی الْفَضْلُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی هَاشِمٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ یُوَسِّعُ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ فَیَصِیرُ سِتِّینَ ذِرَاعاً وَ یَهْدِمُ کُلَّ مَسْجِدٍ عَلَی الطَّرِیقِ وَ یَسُدُّ کُلَّ کُوَّةٍ إِلَی الطَّرِیقِ وَ کُلَّ جَنَاحٍ وَ کَنِیفٍ وَ مِیزَابٍ إِلَی الطَّرِیقِ تَمَامَ الْخَبَرِ(2).

«7»

مل، [کامل الزیارات] أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ بَزِیعٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ نَکُونُ بِمَکَّةَ أَوْ بِالْمَدِینَةِ أَوِ الْحَیْرِ أَوِ الْمَوَاضِعِ الَّتِی یُرْجَی فِیهَا الْفَضْلُ فَرُبَّمَا یَخْرُجُ الرَّجُلُ یَتَوَضَّأُ فَیَجِی ءُ آخَرُ فَیَصِیرُ مَکَانَهُ قَالَ مَنْ سَبَقَ إِلَی مَوْضِعٍ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ یَوْمَهُ وَ لَیْلَتَهُ (3).

«8»

مل، [کامل الزیارات] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی: مِثْلَهُ (4).

«9»

یج، [الخرائج و الجرائح] رُوِیَ: أَنَّ الْفُرَاتَ مُدَّتْ عَلَی عَهْدِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ النَّاسُ نَخَافُ الْغَرَقَ فَرَکِبَ وَ صَلَّی عَلَی الْفُرَاتِ فَمَرَّ بِمَجْلِسِ ثَقِیفٍ فَغَمَزَ عَلَیْهِ بَعْضُ شُبَّانِهِمْ فَالْتَفَتَ إِلَیْهِمْ وَ قَالَ یَا بَقِیَّةَ ثَمُودَ یَا صِغَارَ الْخُدُودِ هَلْ أَنْتُمْ إِلَّا طَغَامٌ لِئَامٌ مَنْ لِی بِهَؤُلَاءِ الْأَعْبُدِ فَقَالَ مَشَایِخُ مِنْهُمْ إِنَّ هَؤُلَاءِ شَبَابٌ جُهَّالٌ فَلَا تَأْخُذْنَا بِهِمْ وَ اعْفُ عَنَّا قَالَ- لَا أَعْفُو عَنْکُمْ إِلَّا عَلَی أَنْ أَرْجِعَ وَ قَدْ هَدَمْتُمْ هَذِهِ الْمَجَالِسَ وَ سَدَدْتُمْ کُلَّ کُوَّةٍ وَ قَلَعْتُمْ کُلَّ مِیزَابٍ وَ طَمَمْتُمْ کُلَّ بَالُوعَةٍ عَلَی الطَّرِیقِ فَإِنَّ هَذَا کُلَّهُ فِی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ وَ فِیهِ أَذًی لَهُمْ فَقَالُوا نَفْعَلُ وَ مَضَی وَ تَرَکَهُمْ فَفَعَلُوا ذَلِکَ کُلَّهُ فَلَمَّا صَارَ إِلَی الْفُرَاتِ دَعَا ثُمَّ قَرَعَ الْفُرَاتَ قَرْعَةً فَنَقَصَ ذِرَاعٌ فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَذِهِ رُمَّانَةٌ قَدْ جَاءَ بِهَا الْمَاءُ وَ قَدِ احْتُبِسَتْ عَلَی الْجِسْرِ مِنْ کِبَرِهَا وَ عِظَمِهَا

ص: 254


1- 1. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 387.
2- 2. غیبة الطوسیّ ص 298.
3- 3. کامل الزیارات ص 331 و لیس فیه محمّد بن یحیی بل بسند الحدیث الآتی.
4- 4. کامل الزیارات ص 331.

پشت پل گیر کرده بود و اکنون از پل گذشته است. حضرت فرمود: این اناری است از انارهای بهشت، و میوه های بهشت را فقط پیامبر و وصی او باید بخورند نه کس دیگر، اگر این گونه نبود، آن را بین شما تقسیم می کردم.(1)

روایت10.

سرائر: ابراهیم کرخی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سه عمل است که انجام دهنده آن ملعون است: کسی که در سایه گاه کاروان مدفوع کند، کسی که از آب نوبتی جلوگیری نماید، و کسی که راه عبور مردم را ببندد.(2)

روایت11.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی گفت: از آن حضرت درباره زمین خرابه ای سؤال کردم که مردی آن را آباد کرده و نهرهای آن را تمیز کرده است؛ آیا صدقه ای بر عهده اش می باشد؟ فرمود: اگر صاحب آن را می شناخته، باید حق او را پرداخت کند؛ و هر شخصی خانه ای بخرد که پیش از معامله مقداری در حریم راه پیشروی داشته است، معامله اش جایز است.(3)

روایت12.

نوادر راوندی: از حضرت موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فاصله بین دو چاه که در کنار جایگاه حیوانات قرار دارد و آبشخوار آنهاست، با هم باید چهل ذراع باشد، و چاه هایی که از آن آب می کشند، باید با هم شصت ذراع، و چشمه ها باید با هم پانصد ذراع، و راههای عبور اگر برای اهل آن تنگ باشد، باید هفت ذراع فاصله داشته باشد.(4)

روایت13.

المجازات النبویه: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس زمین مرده ای را زنده کند از آن او می شود، و «عِرق» (کاشت) ستمگر را حقّی نیست.

توضیح

سید - رضی الله - گفته است: این سخن مَجاز می باشد و مقصود این است که شخص بر سر زمینی بیاید که دیگری پیش از او آن را احیا کرده است، پس در آن درخت بکارد یا بنایی بسازد؛ او با تغییری که صورت داده، ظالم و غاصب حقی شده که مالک آن نیست. و اینکه حضرت «عِرق» را به ظالم اضافه کرد و ظلم را به «عِرق» نسبت داد و نه به صاحب آن، مثل آن است که می گویند «لیل نائم» (شبِ خواب) و «نهار صائم» (روز روزه دار)، یعنی در شب می خوابند و در روز روزه می گیرند.

ص: 255


1- . خرائج ................
2- . سرائر : 487
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 78
4- . نوادر راوندی : 40

فَاحْتَمَلَهَا وَ قَالَ هَذِهِ رُمَّانَةٌ مِنْ رُمَّانِ الْجَنَّةِ وَ لَا یَأْکُلُ ثِمَارَ الْجَنَّةِ إِلَّا نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَقَسَمْتُهَا بَیْنَکُمْ (1).

«10»

سر، [السرائر] مِنْ کِتَابِ الْمَشِیخَةِ لِابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْکَرْخِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: ثَلَاثٌ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ فَعَلَهُنَّ الْمُتَغَوِّطُ فِی ظِلِّ النُّزَّالِ وَ الْمَانِعُ الْمَاءِ الْمُنْتَابِ وَ السَّادُّ الطَّرِیقِ الْمَسْلُوکِ (2).

«11»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ مُسْکَانَ عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ أَرْضٍ خَرِبَةٍ عَمَرَهَا رَجُلٌ وَ کَسَحَ أَنْهَارَهَا هَلْ عَلَیْهِ فِیهَا صَدَقَةٌ قَالَ إِنْ کَانَ یَعْرِفُ صَاحِبَهَا فَلْیُؤَدِّ إِلَیْهِ حَقَّهُ وَ أَیُّ رَجُلٍ اشْتَرَی دَاراً فِیهَا زِیَادَةٌ مِنَ الطَّرِیقِ قَبْلَ شِرَائِهِ إِیَّاهَا فَإِنْ شِرَاءَهُ جَائِزٌ(3).

«12»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَا بَیْنَ بِئْرِ الْعَطَنِ إِلَی بِئْرِ الْعَطَنِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً وَ مَا بَیْنَ بِئْرِ النَّاضِحِ إِلَی بِئْرِ النَّاضِحِ سِتُّونَ ذِرَاعاً وَ مَا بَیْنَ الْعَیْنِ إِلَی الْعَیْنِ خَمْسُمِائَةِ ذراعا [ذِرَاعٍ] وَ الطَّرِیقُ إِلَی الطَّرِیقِ إِذَا تَضَایَقَ عَلَی أَهْلِهِ سَبْعَةُ أَذْرُعٍ (4).

«13»

الْمَجَازَاتُ النَّبَوِیَّةُ، قَالَ صلی الله علیه و آله: مَنْ أَحْیَا أَرْضاً مَیْتَةً فَهِیَ لَهُ وَ لَیْسَ لِعِرْقٍ ظَالِمٍ حَقٌّ.

بیان

قال السید رضی الله هذا مجاز و المراد به أن یجی ء الرجل إلی الأرض قد أحیاها محی قبله فیغرس فیها أو یحدث فیها حدثا فیکون ظالما بما أحدثه و غاصبا لحق لا یملکه و إنما أضاف علیه السلام الظلم إلی العرق لأنه إنما ظلم بغرس عرقه فنسب الظلم إلی العرق دون صاحبه و ذلک کما قالوا لیل نائم و نهار صائم أی ینام فی هذا و یصام فی هذا.

ص: 255


1- 1. الخرائج ص.
2- 2. السرائر ص 487.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 78.
4- 4. نوادر الراوندیّ ص 40.

و سفیان بن عُیینه از هشام بن عروه از پدرش عروة بن زبیر نقل کرد که گفت: «عروق» چهار دسته اند: دو «عِرق» ظاهری و دو «عِرق» باطنی. عرق های ظاهری: کاشت و ساخت بنا است، و عِرق های باطنی چاه و معدن است. و چه بسا این روایت به صورت اضافه نقل شده باشد (یعنی عِرقِ ظالمٍ نه عِرقٍ ظالمٍ) که اگر صحیح باشد، سخن از دایره استعاره خارج است و داخل در باب حقیقت می گردد.(1)

روایت14.

کتاب الامامة و التبصره: سَکونی از امام صادق از پدرش از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بازار مسلمانان مثل مسجد آنهاست، هر کس زودتر در مکانی قرار گرفت، تا شب نسبت به آن مکان سزاوارتر از دیگران است.

روایت15.

مَسعدة بن صدقه از امام صادق از پدرش از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: صاحب چهارپا از جاده حق بیشتری نسبت به شخص پیاده دارد، و شخص پابرهنه از کسی که کفش پوشیده است، حق بیشتری نسبت به جاده دارد .

باب سوم : شُفعه

روایات

روایت1.

أمالی شیخ طوسی: ابوهریره گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی حدود به تفکیک معیّن گردید، دیگر حقّ «شُفعه» معنی ندارد.(2)

روایت2.

قرب الاسناد: ابن رئاب از امام صادق علیه السلام روایت کرد: ایشان درباره مردی که خانه ای را در مقابل برده هایی و متاع پارچه و جواهر خریده است، فرمود: هیچ کس در آن حق شُفعه ندارد.(3)

روایت3.

فقه الرضا علیه السلام: بدان که شُفعه در شراکت مشاع واجب است، و در

ص: 256


1- . مجازات نبویّة : 255
2- . امالی طوسی ج2
3- . قرب الاسناد : 77

و روی سفیان بن عیینة عن هشام بن عروة عن أبیه عروة بن الزبیر قال العروق أربعة عرقان ظاهران و عرقان باطنان أما الظاهران فالغرس و البناء و أما الباطنان فالبئر و المعدن و ربما روی هذا الخبر علی الإضافة فیکون لیس لعرق ظالم حق فإن کانت هذه الروایة صحیحة فقد خرج الکلام من حیز الاستعارة و دخل فی باب الحقیقة(1).

«14»

کِتَابُ الْإِمَامَةِ وَ التَّبْصِرَةِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: سُوقُ الْمُسْلِمِینَ کَمَسْجِدِهِمْ فَمَنْ سَبَقَ إِلَی مَکَانٍ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ إِلَی اللَّیْلِ.

«15»

وَ مِنْهُ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حَمْزَةَ الْعَلَوِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: صَاحِبُ الدَّابَّةِ أَحَقُّ بِالْجَادَّةِ مِنَ الرَّاجِلِ وَ الْحَافِی أَحَقُّ بِالْجَادَّةِ مِنَ الْمُتَنَعِّلِ.

باب 3 الشفعة

الأخبار

«1»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِذَا وَقَعَتِ الْحُدُودُ فَلَا شُفْعَةَ(2).

«2»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ اشْتَرَی دَاراً بِرَقِیقٍ وَ مَتَاعِ بَزٍّ وَ جَوْهَرٍ قَالَ فَقَالَ لَیْسَ لِأَحَدٍ فِیهَا شُفْعَةٌ(3).

«3»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ أَنَّ الشُّفْعَةَ وَاجِبَةٌ فِی الشِّرْکَةِ الْمُشَاعَةِ وَ لَیْسَ فِی الْمَجَازِ

ص: 256


1- 1. المجازات النبویّة ص 255.
2- 2. أمالی الطوسیّ ج 2 ص.
3- 3. قرب الإسناد ص 77.

جای تقسیم شده، هم جوار، آبشخور همگانی (مشربه مسجد)، آسیاب ها و حمّامها حق شفعه نیست، و یهودی و نصرانی و غیر شیعه حق شفعه ندارند. در کشتی، و راهی که برای همه مسلمانان است و در حیوان، حق شفعه نیست، و ضرر و زیان به دیگری در شفعه راهی ندارد، و حق شفعه هم بر فروشنده است و هم بر خریدار، و فروشنده نمی تواند بفروشد یا به شریک و یا به هم جوارش عرضه بدارد، و اگر از مشتری درخواستِ شفعه شد، حق ندارد امتناع کند.(1)

روایت4.

و روایت شده که شفعه در همه چیز، چه حیوان و چه املاک و نیز در برده داری واجب است، پس اگر دو نفر در چیزی شریک باشند و یکی از آنها سهم خود را فروخت، شریک دیگر نسبت به سهم او سزاوارتر است، و اگر شُرکا بیشتر از دو نفر باشند، هیچ کدام حق شفعه ندارند. و برای شریک واجب است که اگر شریکش سهم خود را فروخت، درخواست خود را به او عرضه دارد؛ اگر این کار را نکرد، هرگاه که درخواست کرد، حق شفعه اش باطل است، نه اینکه از او کنار بکشد یا بگوید خداوند در خرید یا فروشت به تو برکت دهد و یا از او طلب مقاسمه نماید.(2)

روایت5.

و روایت شده است که در راه و در رودخانه و آسیاب و حمام و لباس و چیزی که تقسیم شده است، حق شفعه وجود ندارد، پس اگر خانه ای بود که داخلش خانه هایی داشت و درب همه آنها در یک حیاط بود، پس یکی از اشخاص خانه اش را به مرد دیگری فروخت، اگر خریدار راه خروجی در جای دیگر برای خانه اش مهیا نکرد، صاحب خانه دیگر حق شفعه دارد؛ پس اگر محل درب را تغییر داد، هیچ کس حق شفعه ای ندارد، و شفعه برای شریکی که «مقاسم» نیست واجب است. پس اگر سهم شخص از سهم شریکش دانسته شد، دیگر هیچ کدام از آنها حق شفعه ندارد، و توفیق از خداوند است.(3)

روایت6.

الهدایه: شفعه واجب است و وجوب آن در مال مُشاع است، و اگر سهم شخص از سهم شریکش مشخص و معلوم شد، دیگر هیچ کدام از آنها حق شفعه ندارد.(4)

روایت7.

و علی علیه السلام فرمود: حق شُفعه به تعداد مردان است.(5)

روایت8.

و فرمود: وصیّ یتیم به منزل پدر اوست و حق شفعه را برای یتیم می گیرد. شخص غائب حق شفعه دارد، و یهودی و نصرانی حق شفعه ندارند. و شُفعه در کشتی، نهر آب، حمّام، آسیاب، راه و چیزی که تقسیم شده است، وجود ندارد.(6)

ص: 257


1- . فقه الرضا : 35
2- . فقه الرضا : 35
3- . فقه الرضا : 35
4- . الهدایة : 75
5- . الهدایة : 75
6- . الهدایة : 75

الْمَقْسُومِ وَ فِی الْمُجَاوَرَةِ وَ الشَّرْبَةِ الْجَامِعِ وَ فِی الْأَرْحِیَةِ وَ فِی الْحَمَّامَاتِ وَ لَا شُفْعَةَ لِیَهُودِیٍّ وَ لَا نَصْرَانِیٍّ وَ لَا مُخَالِفٍ وَ لَا شُفْعَةَ فِی سَفِینَةٍ وَ لَا فِی طَرِیقٍ لِجَمِیعِ الْمُسْلِمِینَ وَ لَا حَیَوَانٍ وَ لَا ضَرَرَ فِی شُفْعَةٍ وَ لَا ضِرَارَ وَ الشُّفْعَةُ عَلَی الْبَائِعِ وَ الْمُشْتَرِی وَ لَیْسَ لِلْبَائِعِ أَنْ یَبِیعَ أَوْ یَعْرِضَ عَلَی شَرِیکِهِ أَوْ مُجَاوِرِهِ وَ لَا لِلْمُشْتَرِی أَنْ یَمْتَنِعَ إِذَا طُولِبَ بِالشُّفْعَةِ(1).

«4»

وَ رُوِیَ: أَنَّ الشُّفْعَةَ وَاجِبَةٌ فِی کُلِّ شَیْ ءٍ مِنَ الْحَیَوَانِ وَ الْعَقَارِ وَ رَقِیقٍ إِذَا کَانَ الشَّیْ ءُ بَیْنَ شَرِیکَیْنِ فَبَاعَ أَحَدُهُمَا فَالشَّرِیکُ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْقُرْبِ وَ إِذَا کَانَ الشُّرَکَاءُ أَکْثَرَ مِنِ اثْنَیْنِ فَلَا شُفْعَةَ لِوَاحِدٍ مِنْهُمْ وَ إِنَّمَا یَجِبُ لِلشَّرِیکِ إِذَا بَاعَ شَرِیکُهُ أَنْ یَعْرِضَ عَلَیْهِ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ بَطَلَتِ الشُّفْعَةُ مَتَی مَا سَأَلَ- لَا أَنْ یَتَجَافَی عَنْهُ أَوْ یَقُولَ بَارَکَ اللَّهُ لَکَ فِیمَا اشْتَرَیْتَ أَوْ بِعْتَ أَوْ یَطْلُبَ مِنْهُ مُقَاسَمَةً(2).

«5»

وَ رُوِیَ: أَنَّهُ لَیْسَ فِی الطَّرِیقِ شُفْعَةٌ وَ لَا فِی النَّهْرِ وَ لَا فِی رَحًی وَ لَا فِی حَمَّامٍ وَ لَا فِی ثَوْبٍ وَ لَا فِی شَیْ ءٍ مَقْسُومٍ فَإِذَا کَانَتْ دَاراً فِیهَا دُورٌ وَ طَرِیقُ أَبْوَابِهَا فِی عَرْصَةٍ وَاحِدَةٍ فَبَاعَ رَجُلٌ دَاراً مِنْهَا مِنْ رَجُلٍ فَکَانَ لِصَاحِبِ دَارِ الْأُخْرَی شُفْعَةٌ إِذَا لَمْ یَتَهَیَّأْ لَهُ أَنْ یُحَوِّلَ بَابَ الدَّارِ الَّتِی اشْتَرَاهَا إِلَی مَوْضِعٍ آخَرَ فَإِنْ حَوَّلَ بَابَهَا فَلَا شُفْعَةَ لِأَحَدٍ عَلَیْهِ وَ إِنَّمَا یَجِبُ الشُّفْعَةُ لِشَرِیکٍ غَیْرِ مُقَاسِمٍ فَإِذَا عُرِفَ حِصَّةُ رَجُلٍ مِنْ حِصَّةِ شَرِیکٍ فَلَا شُفْعَةَ لِوَاحِدٍ مِنْهُمَا وَ بِاللَّهِ التَّوْفِیقُ (3).

«6»

الْهِدَایَةُ،: وَ الشُّفْعَةُ وَاجِبَةٌ وَ لَا تَجِبُ إِلَّا فِی مُشَاعٍ وَ إِذَا عُرِفَتْ حِصَّةُ الرَّجُلِ مِنْ حِصَّةِ شَرِیکِهِ فَلَا شُفْعَةَ لِوَاحِدٍ مِنْهُمَا(4).

«7»

وَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: الشُّفْعَةُ عَلَی عَدَدِ الرِّجَالِ (5).

«8»

وَ قَالَ: وَصِیُّ الْیَتِیمِ بِمَنْزِلَةِ أَبِیهِ یَأْخُذُ لَهُ الشُّفْعَةُ وَ لِلْغَائِبِ الشُّفْعَةُ وَ لَا شُفْعَةَ لِیَهُودِیٍّ وَ لَا نَصْرَانِیٍّ وَ لَا شُفْعَةَ فِی سَفِینَةٍ وَ لَا نَهَرٍ وَ لَا فِی حَمَّامٍ وَ لَا فِی رَحًی وَ لَا فِی طَرِیقٍ وَ لَا فِی شَیْ ءٍ مَقْسُومٍ (6).

ص: 257


1- 1. فقه الرضا ص 35.
2- 2. فقه الرضا ص 35.
3- 3. فقه الرضا ص 35.
4- 4. الهدایة ص 75.
5- 5. الهدایة ص 75.
6- 6. الهدایة ص 75.

روایت9.

المجازات النبویة: آن حضرت علیه السلام فرمود: وقتی حدود و سهم ها تفکیک شد و سهم هر کس مشخص گردید و راه ها جدا شد، حق شفعه ای نیست.

این سخن، مَجاز است، و مقصود این است که راه ها از حال اشتراکی و دَرهم بودن خارج شود. پیامبر آن را به روی گرداندن انسان از چهره و بر عکس آن از سمت او تشبیه کرده است. و این خبر شاهدی است به نفع کسی که می گوید، شفعه برای شریک معاشر و آمیخته است نه برای همسایه مجاور، در حالی که اهل عراق می گویند: شفعه در مرحله اول برای شریک معاشر و آمیخته واجب است و آنگاه برای همسایه مجاور.(1)

روایت10.

کتاب الامامة و التبصرة: ابن فضّال از امام صادق از پدرش از پدرانش علیهم السلام روایت کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شفعه به تعداد شُرکا است و اصل نیست.

روایت11.

و آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: حق شفعه جزء میراث شخص نیست .

باب چهارم : غصب و آنچه موجب ضمان است

روایات

روایت1.

نهج البلاغه: امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: سنگ غصبی در بنای خانه، مایه ویران شدن آن است.

سیّد - رضوان الله علیه - گفت: این سخن از رسول خدا صلی الله علیه و آله هم نقل شده است، و اینکه سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام شبیه هم باشد جای شگفتی نیست، برای اینکه هر دو از یک چاه کشیده شده و در دو ظرف ریخته شده است.(2)

روایت2.

نهج البلاغه: امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: شخصِ فرزندْ مُرده را خواب می برد ولی مالْ ربوده را خواب نیست.

سیّد - رضوان الله علیه - گفت: معنی آن این است که انسان بر کشته شدن فرزند شکیبایی دارد

ص: 258


1- . المجازات النبویّة : 384
2- . نهج البلاغة 3 : 206 ؛ قَلیب: چاه، و ذَنوب: سطل بزرگ. و مقصود آن است که امام از چاه نبوت آب بر می دارد و از دَلو نبوت آب می ریزد.
«9»

الْمَجَازَاتُ النَّبَوِیَّةُ، قَالَ علیه السلام: إِذَا وَقَعَتِ الْحُدُودُ وَ صُرِفَتِ الطُّرُقُ فَلَا شُفْعَةَ.

و هذا القول مجاز و المراد و حیزت الطرق فخرجت عن حال الاشتراک و طریقة الاختلاط شبه ذلک بصرف الإنسان عن وجهه و عکسه عن جهته و هذا الخبر مما یستشهد به من قال إن الشفعة إنما تجب للشریک المخالط دون الجار المجاور و قال أهل العراق إنما یجب للشریک المخالط ثم للجار المجاور(1).

«10»

کِتَابُ الْإِمَامَةِ وَ التَّبْصِرَةِ، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: الشُّفْعَةُ عَلَی عَدَدِ الرِّجَالِ وَ لَیْسَ بِأَصْلٍ.

«11»

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: الشُّفْعَةُ لَا تُورَثُ.

باب 4 الغصب و ما یوجب الضمان

الأخبار

«1»

نَهْجُ الْبَلَاغَةِ، قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: الْحَجَرُ الْغَصْبُ فِی الدَّارِ رَهْنٌ عَلَی خَرَابِهَا.

قال السید رضوان الله علیه و یروی هذا الکلام للنبی صلی الله علیه و آله و لا عجب أن یشتبه الکلامان فإن مستقاهما من قلیب و مفرغهما من ذنوب (2).

«2»

وَ مِنْهُ، قَالَ علیه السلام: یَنَامُ الرَّجُلُ عَلَی الثَّکَلِ وَ لَا یَنَامُ عَلَی الْحَرَبِ.

قال السید رضوان الله علیه و معنی ذلک أنه یصبر علی قتل الأولاد و لا یصبر

ص: 258


1- 1. المجازات النبویّة ص 384.
2- 2. نهج البلاغة ج 3 ص 206 و القلیب: بفتح فکسر البئر، و الذنوب بفتح فضم الدلو الکبیر و المراد ان الامام یستقی من بئر النبوّة و یفرغ من دلوها.

و بر ربوده شدن مال طاقت ندارد.(1)

روایت3.

قرب الاسناد: ابوالبَختری از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرد که علی علیه السلام فرمود: کسی که از برده قومی برای کاری کمک خواست و نقص و عیبی در برده ایجاد شد، وی ضامن است، و کسی که از کودک نابالغ آزادی کمک خواست و عیبی در کودک ایجاد شد، او ضامن است.(2)

روایت4.

مناقب ابن شهرآشوب: سه نفر در شتری شریک بودند. یکی از آنها شتر را گرفت و زانوی آن را تا کرد و آن را با ریسمانی بَست و هر دو دست آن را هم بست و برای کاری رفت. دو شریک دیگر آمدند و یک دست شتر را باز کردند و دست دیگر را بسته گذاشتند و به کار خود مشغول شدند. شتر برخاست و با سه پا راه رفت و در چاهی افتاد و استخوانش شکست و تا قبل از اینکه تلف شود ذبحش کردند و گوشتش را فروختند. شریک اول آمد و گفت: چرا دستش را باز کردید تا من بیایم و از آن مراقبت کنم یا یکی از شما آن را مراقبت می کردید؟! امیرمؤمنان علیه السلام در حق آنها اینگونه قضاوت نمود: دو شریکش را نسبت به یک سوم قیمت شتر بدهکار کرد، زیرا او حقّ خود را بسته و شتر را عقال زده بود و آنها شتر را رها کرده بودند. پس در قیمت گوشت شتر نگاه کردند، دیدند برابر با یک سوم حق شریکشان است، پس او همه مبلغ را گرفت و آن دو نفر دست خالی بیرون رفتند، و سهم او، سهم آنها را شامل شد.(3)

روایت5.

مجالس الشیخ: زُرَیق بن زُبیر خُلقانی گفت: روزی خدمت امام صادق علیه السلام بودم که دو نفر از اهل کوفه از شیعیان بر ایشان وارد شدند. امام صادق علیه السلام فرمود: آیا اینها را می شناسی؟ گفتم: بله، از دوستان شما هستند. فرمود: بله، الحمدلله که بزرگان از دوستان مرا در عراق قرار داده است. پس یکی از آن دو مرد به امام گفت: فدایت گردم، من به مردی که منتسب به بنی عمّار صَیارِف در کوفه است مالی بدهکار بودم و او بر این طلب از من نوشته ای نسبت به حق خود و شاهدانی داشت، پس مال را گرفت و من آن نوشته را از او بازنگرفتم و چیزی هم مکتوب نکردم و دلیلی هم بر پرداخت بدهی از او نگرفتم، زیرا به او اعتماد داشتم و

ص: 259


1- . نهج البلاغه 3 : 227
2- . قرب الاسناد : 77
3- . مناقب لابن شهرآشوب 2 : 201

علی سلب الأموال (1).

«3»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام قَالَ: مَنِ اسْتَعَانَ عَبْداً مَمْلُوکاً لِقَوْمٍ فَعِیبَ فَهُوَ ضَامِنٌ وَ مَنِ اسْتَعَانَ حُرّاً صَغِیراً فَعِیبَ فَهُوَ ضَامِنٌ (2).

«4»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی ثَلَاثَةِ نَفَرٍ اشْتَرَکُوا فِی بَعِیرٍ فَأَخَذَهُ أَحَدُ الثَّلَاثَةِ فَعَقَلَهُ وَ شَدَّ یَدَیْهِ جَمِیعاً وَ مَضَی فِی حَاجَةٍ وَ جَاءَ الرَّجُلَانِ فَخَلَّیَا یَداً وَاحِدَةً وَ تَرَکَا وَاحِدَةً وَ تَشَاغَلَا عَنْهُ فَقَامَ الْبَعِیرُ یَمْشِی عَلَی ثَلَاثَةِ قَوَائِمَ فَتَرَدَّی فِی بِئْرٍ فَانْکَسَرَ الْبَعِیرُ فَأَدْرَکُوا ذَکَاتَهُ فَنَحَرُوهُ ثُمَّ بَاعُوا لَحْمَهُ فَأَتَاهُمُ الرَّجُلُ فَقَالَ لِمَ أَحْلَلْتُمُوهُ حَتَّی أَجِی ءَ وَ أَحْفَظَهُ أَوْ یَحْفَظَهُ أَحَدُکُمَا فَقَضَی علیه السلام عَلَی شَرِیکَیْهِ الثُّلُثَ مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ کَانَ قَدْ أَوْثَقَ حَقَّهُ وَ عَقَلَ الْبَعِیرَ فَخَلَّیَاهُ فَنَظَرُوا فِی ثَمَنِ لَحْمِ الْبَعِیرِ فَإِذَا هُوَ ثُلُثُ الثَّمَنِ بِقَدْرِ مَا کَانَ لِلرَّجُلِ الثُّلُثُ فَأَخَذَهُ کُلَّهُ بِحَقِّهِ وَ خَرَجَ الرَّجُلَانِ صُفْراً فَذَهَبَ حَظُّهُ بِحَظِّهِمَا(3).

«5»

مَجَالِسُ الشَّیْخِ، الْحُسَیْنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامِ بْنِ سُهَیْلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیِّ عَنْ زُرَیْقِ بْنِ الزُّبَیْرِ الْخُلْقَانِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَوْماً إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ مِنْ أَصْحَابِنَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَ تَعْرِفُهُمَا قُلْتُ نَعَمْ هُمَا مِنْ مَوَالِیکَ فَقَالَ نَعَمْ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ أَجِلَّةَ مَوَالِیَّ بِالْعِرَاقِ فَقَالَ لَهُ أَحَدُ الرَّجُلَیْنِ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُ کَانَ عَلَیَّ مَالٌ لِرَجُلٍ یُنْسَبُ إِلَی بَنِی عَمَّارٍ الصَّیَارِفِ بِالْکُوفَةِ وَ لَهُ بِذَلِکَ ذِکْرُ حَقٍّ وَ شُهُودٌ فَأَخَذَ الْمَالَ وَ لَمْ أَسْتَرْجِعْ مِنْهُ الذِّکْرَ بِالْحَقِّ وَ لَا کَتَبْتُ عَلَیْهِ کِتَاباً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ بَرَاءَةً وَ ذَلِکَ لِأَنِّی وَثِقْتُ

ص: 259


1- 1. نهج البلاغة ج 3 ص 227 و الثکل: فقد الاولاد، و الحرب: بالتحریک سلب المال.
2- 2. قرب الإسناد ص 77.
3- 3. المناقب لابن شهرآشوب ج 2 ص 201.

به او گفتم: آن رسید را که نزد تو مانده است پاره کن. پس او نسبت به این مطلب سهل انگاری نمود و رسید را پاره نکرد و فوت کرد. پس از این واقعه، وارثان او مال را از من مطالبه کرده و مرا به محکمه کشاندند و آن رسید را ارائه داده، شاهدانی عادل نزد قاضی حاضر نمودند و آنها هم شهادت دادند. من هم مال را - که زیاد هم بود - برداشتم و از محضر قاضی فرار کردم. پس قاضی کوفه زندگی مرا مصادره کرد و فروخت و وارثان مالشان را گرفتند. از قضا این مرد که از برادران شیعه است، مبتلا شده و زندگی مرا از قاضی خریده است. آنگاه ورثه میّت اقرار کرده اند که پدرشان طلب خود را گرفته بوده و از این مرد خواسته اند تا وسایل زندگی مرا به من بازگرداند و آنها مبلغ را در چند قسط مشخص به وی پرداخت خواهند کرد. این مرد گفت: دوست دارم در این مورد از امام صادق علیه السلام استفتا نمایم. پس آن مرد گفت: فدایت گردم، چه کار کنم؟ امام به او فرمود: کاری که می کنی این است که مال خود را از ورثه پس می گیری و وسایل زندگی را به صاحبش باز می گردانی و از تصرّف خودت خارج می کنی. گفت: اگر این کار را بکنم، آیا او حق دارد غیر از آن چیزی از من مطالبه نماید؟ فرمود: بله، می تواند هرچه از خوراکی ها و ثمن محصولاتی که گرفته ای از تو بازپس بگیرد، و هرچه که در روز خریدن زندگی او مرسوم و موجود بوده را باید به او بازگردانی، مگر زراعتی که خودت کاشته باشی، که زارع یا باید قیمت زراعت را بگیرد و یا صبر کند تا وقت درو برسد و محصول را بردارد؛ و اگر این کار را نکرد، چنین حقی دارد و قیمتش را به تو برمی گرداند و زراعت از آنِ خودش خواهد بود. من گفتم: فدایت گردم، اگر این شخص در آنجا بنایی ساخته یا درختی کاشته باشد چطور؟! فرمود: قیمت آن برای اوست و یا عین بنا یا درخت را می کَند و می بَرد. گفتم: فدایت گردم، اگر در آنجا درختی یا بنایی بوده و این مرد درخت را کَنده و بنا را منهدم کرده باشد چطور؟! فرمود: آن را به حال اولش باز می گرداند یا قیمت آن را به صاحب زمین می دهد. پس وقتی همه آنچه را که از غلاّت زمین گرفته بود به صاحبش داد و بنا و درخت و هر اِحداث دیگری را به همان صورت اولیه بازگرداند یا قیمتش را پرداخت کرد، بر صاحب زمین واجب است که همه آنچه در اصلاح آن زندگی صرف کرده است، از قیمت درخت غرس شده یا بنا یا مخارجی که در مصلحت و دفع بلایا از آن زندگی صرف کرده است، به او بازگرداند. و همه اینها را باید به او بازگرداند.(1)

ص: 260


1- . امالی طوسی 2 : 309

بِهِ وَ قُلْتُ لَهُ مَزِّقِ الذِّکْرَ بِالْحَقِّ الَّذِی عِنْدَکَ فَمَاتَ وَ تَهَاوَنَ بِذَلِکَ وَ لَمْ یُمَزِّقْهَا وَ أَعْقَبَ هَذَا أَنْ طَالَبَنِی بِالْمَالِ وُرَّاثُهُ وَ حَاکَمُونِی وَ أَخْرَجُوا بِذَلِکَ الذِّکْرِ بِالْحَقِّ وَ أَقَامُوا الْعُدُولَ فَشَهِدُوا عِنْدَ الْحَاکِمِ فَأُخِذْتُ بِالْمَالِ وَ کَانَ الْمَالُ کَثِیراً فَتَوَارَیْتُ عَنِ الْحَاکِمِ فَبَاعَ عَلَیَّ قَاضِی الْکُوفَةِ مَعِیشَةً لِی وَ قَبَضَ الْقَوْمُ الْمَالَ وَ هَذَا رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِنَا ابْتُلِیَ بِشِرَاءِ مَعِیشَتِی مِنَ الْقَاضِی ثُمَّ إِنَّ وَرَثَةَ الْمَیِّتِ أَقَرُّوا أَنَّ الْمَالَ کَانَ أَبُوهُمْ قَدْ قَبَضَهُ وَ قَدْ سَأَلُوهُ أَنْ یَرُدَّ عَلَیَّ مَعِیشَتِی وَ یُعْطُونَهُ فِی أَنْجُمٍ مَعْلُومَةٍ فَقَالَ إِنِّی أُحِبُّ أَنْ تَسْأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ هَذَا فَقَالَ الرَّجُلُ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ کَیْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ لَهُ تَصْنَعُ أَنْ تَرْجِعَ بِمَالِکَ عَلَی الْوَرَثَةِ وَ تَرُدَّ الْمَعِیشَةَ إِلَی صَاحِبِهَا وَ تُخْرِجَ یَدَکَ عَنْهَا قَالَ فَإِذَا أَنَا فَعَلْتُ ذَلِکَ لَهُ أَنْ یُطَالِبَنِی بِغَیْرِ هَذَا قَالَ لَهُ نَعَمْ لَهُ أَنْ یَأْخُذَ مِنْکَ مَا أَخَذْتَ مِنَ الْغَلَّةِ مِنْ ثَمَنِ الثِّمَارِ وَ کُلَّ مَا کَانَ مَرْسُوماً فِی الْمَعِیشَةِ یَوْمَ اشْتَرَیْتَهَا یَجِبُ أَنْ تَرُدَّ کُلَّ ذَلِکَ إِلَّا مَا کَانَ مِنْ زَرْعٍ زَرَعْتَهُ أَنْتَ فَإِنَّ لِلْمُزَارِعِ إِمَّا قِیمَةُ الزَّرْعِ وَ إِمَّا أَنْ یَصْبِرَ عَلَیْکَ إِلَی وَقْتِ حَصَادِ الزَّرْعِ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ کَانَ ذَلِکَ لَهُ وَ رَدَّ عَلَیْکَ الْقِیمَةَ وَ کَانَ الزَّرْعُ لَهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِنْ کَانَ هَذَا قَدْ أَحْدَثَ فِیهَا بِنَاءً أَوْ غَرَسَ قَالَ لَهُ قِیمَةُ ذَلِکَ أَوْ یَکُونُ ذَلِکَ الْمُحْدَثُ بِعَیْنِهِ یَقْلَعُهُ وَ یَأْخُذُهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِنْ کَانَ فِیهَا غَرْسٌ أَوْ بِنَاءٌ فَقَلَعَ الْغَرْسَ وَ هَدَمَ الْبِنَاءَ فَقَالَ یَرُدُّ ذَلِکَ إِلَی مَا کَانَ أَوْ یَغْرَمُ الْقِیمَةَ لِصَاحِبِ الْأَرْضِ فَإِذَا رَدَّ جَمِیعَ مَا أَخَذَهُ مِنْ غَلَّاتِهَا إِلَی صَاحِبِهَا وَ رَدَّ الْبِنَاءَ وَ الْغَرْسَ وَ کُلَّ مُحْدَثٍ إِلَی مَا کَانَ أَوْ رَدَّ الْقِیمَةَ کَذَلِکَ یَجِبُ عَلَی صَاحِبِ الْأَرْضِ أَنْ یَرُدَّ عَلَیْهِ کُلَّ مَا خَرَجَ عَنْهُ فِی إِصْلَاحِ الْمَعِیشَةِ مِنْ قِیمَةِ غَرْسٍ أَوْ بِنَاءٍ أَوْ نَفَقَةٍ فِی مَصْلَحَةِ الْمَعِیشَةِ وَ دَفْعِ النَّوَائِبِ عَنْهَا کُلُّ ذَلِکَ فَهُوَ مَرْدُودٌ إِلَیْهِ (1).

ص: 260


1- 1. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 309.

ابواب قضاوت ها و داوری ها

باب اول : باب انواع قاضی­ها و وضعیت قاضی­های ستمگر و شکایت بردن به نزد آنان

آیات

- أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إِلی کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُون. (1)

{آیا داستان کسانی را که بهره ای از کتاب [تورات] یافته اند ندانسته ای که [چون] به سوی کتاب خدا فراخوانده می شوند تا میانشان حکم کند، آن گاه گروهی از آنان به حال اعراض، روی برمی تابند؟}

- أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِیدا * وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُودا. (2)

{آیا ندیده ای کسانی را که می پندارند به آنچه به سوی تو نازل شده و [به] آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان آورده اند، [با این همه] می خواهند داوریِ میان خود را به سوی طاغوت ببرند، با آنکه قطعاً فرمان یافته اند که بدان کفر ورزند، و [لی] شیطان می خواهد آنان را به گمراهیِ دوری دراندازد. و چون به ایشان گفته شود: «به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر [او] بیایید»، منافقان را می بینی که از تو سخت روی برمی تابند.} - وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ. (3)

{و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده اند، آنان خود کافرانند.}

- وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ. (4)

و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده اند، آنان خود ستمگرانند.}

- وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ. (5)

{و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود، نافرمانند.}

روایات

روایت1.

احتجاج: عمر بن حنظله گوید: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم: دو نفر از اصحاب خودمان راجع به وام یا میراثی نزاع دارند و نزد سلطان و قاضیان وقت به محاکمه می روند،

ص: 261


1- . آل عمران / 23
2- . نساء / 60 - 61
3- . مائده / 40
4- . مائده / 44
5- . مائده / 47

أبواب القضایا و الأحکام

باب 1 أصناف القضاة و حال قضاة الجور و الترافع إلیهم

الآیات

آل عمران: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إِلی کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (1)

النساء: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعِیداً- وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً(2)

المائدة: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ (3)

و قال تعالی: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (4)

و قال تعالی: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (5).

الأخبار

«1»

ج، [الإحتجاج] عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَیْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِی دَیْنٍ أَوْ مِیرَاثٍ فَتَحَاکَمَا إِلَی السُّلْطَانِ وَ إِلَی الْقُضَاةِ أَ یَحِلُ

ص: 261


1- 1. سورة آل عمران: 23.
2- 2. سورة النساء: 60.
3- 3. سورة المائدة: 44.
4- 4. سورة المائدة: 45.
5- 5. سورة المائدة: 47.

این عمل جایز است؟ فرمود: کسی که در موضوعی حقّ یا باطل نزد آنان به محاکمه رود، چنان است که نزد بت و طغیانگر- نهی شده از آن - به محاکمه رفته باشد؛ و آنچه طغیانگر برایش حکم کند، اگر چه حقّ مسلّم او باشد چنان است که حرامی را می گیرد، زیرا آن را به حکم طغیانگر گرفته است، در صورتی که خدا امر فرموده است به او کافر باشند. خدای تعالی فرماید: «یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ» ،(1) {می خواهند داوری به طاغوت - سرکش - برند و حال آنکه فرمان یافته اند که به آن کافر شوند.} عرض کردم: آن دو چه کنند؟ اختلاف دارند! فرمود: نظر کنند به شخصی از خود شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما نظر افکند و احکام ما را بفهمد و به حکمیت او راضی شوند، همانا من او را حاکم شما قرار دادم. اگر طبق دستور ما حکم داد و یکی از آنان او را نپذیرفت، همانا حکم خدا را سبک شمرده و ما را ردّ کرده است و آن که ما را ردّ کند خدا را ردّ کرده و این در حدّ شرک به خدا است. گفتم: اگر هر کدام از آن دو، یکی از اصحابمان را انتخاب کرده و به نظارت او در حقّ خویش راضی شد و آن دو در حکم اختلاف کردند و منشأ اختلافشان، اختلاف حدیث شما بود، چه؟ فرمود: حکم درست آن است که عادل­تر و فقیه تر و راستگوتر در حدیث و پرهیزکارتر آنان صادر کند و به حکم آن دیگر اعتنا نشود. گفتم: اگر هر دو عادل و پسندیده نزد اصحاب باشند و هیچ یک بر دیگری ترجیح نداشته باشد، چه کنند؟ فرمود: توجّه شود به آنکه مدرک حکمش حدیث مورد اتّفاق نزد اصحاب باشد، به آن حدیث عمل شود و حدیث دیگری که تنها و غیر معروف نزد اصحاب است رها شود، زیرا آنچه مورد اتّفاق است تردید ندارد و همانا امور بر سه قسم­اند: 1. امری که درستی و هدایت آن روشن است و باید پیروی شود؛ 2. امری که گمراهی­اش روشن است و باید از آن پرهیز شود؛ 3. امری که مشکل و مشتبه است و باید در یافتن حقیقت آن به خدا و رسول ارجاع شود. رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: حلالی است روشن و حرامی است روشن و در میان آن­ها اموری است مشتبه (پوشیده و نامعلوم)، کسی که امور مشتبه را رها کند از محرّمات نجات یابد و هر که مشتبهات را اخذ کند مرتکب محرّمات هم گردد و ندانسته هلاک شود. گفتم: اگر هر دو حدیث مشهور باشد و معتمدین از شما آن را روایت کرده باشند؟ فرمود: باید توجّه شود، هر کدام مطابق قرآن و سنّت و مخالف عامّه باشد اخذ شود، و آنکه مخالف قرآن و سنّت و موافق عامّه باشد رها شود. گفتم: قربانت گردم! به من بفرمایید اگر هر دو فقیه حکم را از قرآن و سنّت به دست آورده باشند، ولی یکی از دو خبر را موافق عامّه و دیگری را مخالف عامّه بیابیم، کدام یک اخذ شود؟ فرمود: آنکه مخالف عامّه است، حقّ همان است. گفتم: قربانت گردم! اگر هر دو خبر موافق دو دسته از عامّه باشد؟ فرمود: نظر شود به خبری که حاکمان و ص: 262


1- . نساء / 60

ذَلِکَ قَالَ علیه السلام مَنْ تَحَاکَمَ إِلَیْهِمْ فِی حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاکَمَ إِلَی الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ الْمَنْهِیِّ عَنْهُ وَ مَا حُکِمَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا یَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ کَانَ حَقُّهُ ثَابِتاً لَهُ لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُکْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَکْفُرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ قُلْتُ فَکَیْفَ یَصْنَعَانِ وَ قَدِ اخْتَلَفَا قَالَ یَنْظُرَانِ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا وَ عَرَفَ حَلَالَنَا وَ حَرَامَنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمٍ وَ لَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا بِحُکْمِ اللَّهِ اسْتَخَفَّ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا کَالرَّادِّ عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا اخْتَارَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا فَرَضِیَا أَنْ یَکُونَا النَّاظِرَیْنِ فِی حَقِّهِمَا فَاخْتَلَفَا فِیمَا حَکَمَا فَإِنَّ الْحَکَمَیْنِ اخْتَلَفَا فِی حَدِیثِکُمْ قَالَ إِنَّ الْحُکْمَ مَا حَکَمَ بِهِ أَعْدَلُهُمَا وَ أَفْقَهُهُمَا وَ أَصْدَقُهُمَا فِی الْحَدِیثِ وَ أَوْرَعُهُمَا وَ لَا یُلْتَفَتُ إِلَی مَا یَحْکُمُ بِهِ الْآخَرُ قُلْتُ فَإِنَّهُمَا عَدْلَانِ مَرْضِیَّانِ عُرِفَا بِذَلِکَ- لَا یَفْضُلُ أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ قَالَ یُنْظَرُ إِلَی مَا کَانَ مِنْ رِوَایَتِهِمَا عَنَّا فِی ذَلِکَ الَّذِی حَکَمَا الْمُجْمَعَ عَلَیْهِ بَیْنَ أَصْحَابِکَ فَیُؤْخَذُ بِهِ مِنْ حُکْمِهِمَا وَ یُتْرَکُ الشَّاذُّ الَّذِی لَیْسَ بِمَشْهُورٍ عِنْدَ أَصْحَابِکَ فَإِنَّ الْمُجْمَعَ عَلَیْهِ لَا رَیْبَ فِیهِ فَإِنَّمَا الْأُمُورُ ثَلَاثَةٌ أَمْرٌ بَیِّنٌ رُشْدُهُ فَیُتَّبَعُ وَ أَمْرٌ بَیِّنٌ غَیُّهُ فَیُجْتَنَبُ وَ أَمْرٌ مُشْکِلٌ یُرَدُّ حُکْمُهُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَی رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ تَتَرَدَّدُ بَیْنَ ذَلِکَ فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ الْخَبَرَانِ عَنْکُمَا مَشْهُورَیْنِ قَدْ رَوَاهُمَا الثِّقَاتُ عَنْکُمْ قَالَ یُنْظَرُ مَا وَافَقَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ خَالَفَ الْعَامَّةَ فَیُؤْخَذُ بِهِ وَ یُتْرَکُ مَا خَالَفَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ وَافَقَ الْعَامَّةَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَ الْفَقِیهَانِ عَرَفَا حُکْمَهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ ثُمَّ وَجَدْنَا أَحَدَ الْخَبَرَیْنِ یُوَافِقُ الْعَامَّةَ وَ الْآخَرَ یُخَالِفُ بِأَیِّهِمَا نَأْخُذُ مِنَ الْخَبَرَیْنِ قَالَ یُنْظَرُ إِلَی مَا هُمْ إِلَیْهِ یَمِیلُونَ فَإِنَّ مَا خَالَفَ الْعَامَّةَ فَفِیهِ الرَّشَادُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِنْ وَافَقَهُمُ الْخَبَرَانِ جَمِیعاً قَالَ انْظُرُوا إِلَی مَا یَمِیلُ إِلَیْهِ حُکَّامُهُمْ وَ

ص: 262

قاضیان ایشان بیشتر توجّه دارند ترک شود، و آن دیگری اخذ شود. گفتم: اگر حاکمان عامّه با هر دو خبر توافق نظر داشته باشند؟ فرمود: چون چنین شد، صبر کن تا امام خود را ملاقات کنی، زیرا توقّف در نزد شبهات از افتادن به مهلکه بهتر است، و خداوند متعال مرشد و راهنما است. (1)

روایت2.

احتجاج: از سعید بن ابی الخضیب نقل است که: من و ابن ابی لیلی وارد مدینه شده و داخل مسجد النبی صلّی اللَّه علیه و آله بودیم که ناگاه جعفر بن محمّد علیهما السّلام وارد شد، پس نزد او رفتیم. آن حضرت از حال من و خانواده ام پرسید و اینکه همراه من کیست؟ گفتم: او ابن ابی لیلی قاضی مسلمین است. فرمود: آری، سپس بدو فرمود: آیا مال این را می­گیری و به دیگری می دهی، و میان زن و مرد جدایی می اندازی، و در این کار از هیچ کس هراسی نداری؟ گفت: آری. فرمود: با چه وسیله ای قضا و داوری می کنی؟ گفت: با احادیثی که از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و ابو بکر و عمر به دستم رسیده است. فرمود: آیا این خبر از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله به تو رسیده که فرمود: «در قضا و داوری، علی از همه شما بالاتر است»؟ گفت: آری. فرمود: پس چطور به غیر قضای علی علیه السّلام داوری می کنی با اینکه این خبر به تو رسیده؟ راوی گوید: با شنیدن این کلام رنگ رخسار ابن ابی لیلی زرد شده و به من گفت: رفیق دیگری برای خود بگیر، که به خدا دیگر تا ابد با تو حرف نخواهم زد! (2)

روایت3.

خصال: عبدالرحمن از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: هنگامی که چهار چیز شایع شود، چهار چیز آشکار گردد: وقتی زنا شایع شود زلزله پدید آید؛ وقتی زکات داده نشود ماشیه (شتر و گاو و گوسفند) تلف شوند؛ وقتی حاکم در قضاوت خود ستم کند آسمان از باریدن می ایستد؛ وقتی پیمان ذمّه (پیمانی که طبق آن به کافران امان داده شده) شکسته شود مشرکان بر مسلمانان غلبه کنند. (3)

مؤلف

همین روایت در باب مساوی ( بدی ها) با سندهایش ذکر شد .

روایت4.

خصال: محمد بن ابی عمیر در حدیثی مرفوع از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: قاضی ها چهار دسته اند: یکی آن قاضی است که قضاوت به حق کرده ولی نمی داند که آن حق است، او در آتش است؛ و دیگری کسی است که قضاوت به باطل کرده ولی نمی داند که آن باطل است، او نیز در آتش است؛ و دیگری کسی است که قضاوت به باطل کرده و می داند که باطل است، او نیز در آتش است؛ و دیگری کسی است که قضاوت به حق کرده

ص: 263


1- . احتجاج 2 : 106 - 107
2- . احتجاج 2 : 102
3- . خصال 1 : 165

قُضَاتُهُمْ فَاتْرُکُوهُ جَانِباً وَ خُذُوا بِغَیْرِهِ قُلْتُ فَإِنْ وَافَقَ حُکَّامُهُمُ الْخَبَرَیْنِ جَمِیعاً قَالَ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَأَرْجِهِ وَ قِفْ عِنْدَهُ حَتَّی تَلْقَی إِمَامَکَ فَإِنَّ الْوُقُوفَ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَاتِ وَ اللَّهُ الْمُرْشِدُ(1).

«2»

ج، [الإحتجاج] عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی الْخَصِیبِ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ ابْنُ أَبِی لَیْلَی الْمَدِینَةَ فَبَیْنَا نَحْنُ فِی مَسْجِدِ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله إِذْ دَخَلَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهما السلام فَقُمْنَا إِلَیْهِ فَسَاءَلَنِی عَنْ نَفْسِی وَ أَهْلِی ثُمَّ قَالَ مَنْ هَذَا مَعَکَ فَقُلْتُ ابْنُ أَبِی لَیْلَی قَاضِی الْمُسْلِمِینَ فَقَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ لَهُ تَأْخُذُ مَالَ هَذَا فَتُعْطِیهِ هَذَا وَ تُفَرِّقُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ لَا تَخَافُ فِی هَذَا أَحَداً قَالَ نَعَمْ قَالَ فَبِأَیِّ شَیْ ءٍ تَقْضِی قَالَ بِمَا بَلَغَنِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ قَالَ فَبَلَغَکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ أَقْضَاکُمْ عَلِیٌّ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَکَیْفَ تَقْضِی بِغَیْرِ قَضَاءِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ قَدْ بَلَغَکَ هَذَا قَالَ فَاصْفَرَّ وَجْهُ ابْنِ أَبِی لَیْلَی ثُمَّ قَالَ الْتَمِسْ لِنَفْسِکَ زَمِیلًا وَ اللَّهِ لَا أُکَلِّمُکَ مِنْ رَأْسِی کَلِمَةً أَبَداً(2).

«3»

ل، [الخصال] جَعْفَرُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا فَشَتْ أَرْبَعَةٌ ظَهَرَتْ أَرْبَعَةٌ إِذَا فَشَا الزِّنَا ظَهَرَتِ الزَّلَازِلُ وَ إِذَا أُمْسِکَتِ الزَّکَاةُ هَلَکَتِ الْمَاشِیَةُ وَ إِذَا جَارَ الْحُکَّامُ فِی الْقَضَاءِ أُمْسِکَ الْقَطْرُ مِنَ السَّمَاءِ وَ إِذَا خُفِرَتِ الذِّمَّةُ نُصِرَ الْمُشْرِکُونَ عَلَی الْمُسْلِمِینَ (3).

أقول

قد سبق مثله فی باب المساوی بأسانید.

«4»

ل، [الخصال] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْقُضَاةُ أَرْبَعَةٌ قَاضٍ قَضَی بِالْحَقِّ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ أَنَّهُ حَقٌّ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ قَاضٍ قَضَی بِالْبَاطِلِ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ أَنَّهُ بَاطِلٌ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ قَاضٍ قَضَی بِالْبَاطِلِ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ بَاطِلٌ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ قَاضٍ قَضَی بِالْحَقِ

ص: 263


1- 1. الاحتجاج ج 2 ص 106- 107.
2- 2. الاحتجاج ج 2 ص 102.
3- 3. الخصال ج 1 ص 165.

و می داند که آن حق است، او در بهشت است. (1)

روایت5.

خصال: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: کسی که کمتر فقه می­داند، نباید در قضاوت طمع کند. (2)

مؤلف

کل این روایت در باب حکمت­های امام صادق علیه السلام بیان شد.

روایت6.

فقه امام رضا علیه السلام: بدان که قاضی ها چهار دسته اند: یکی آن قاضی است که قضاوت به حق کرده ولی نمی داند که آن حق است، او در آتش است؛ و دیگری کسی است که قضاوت به باطل کرده ولی نمی داند که آن باطل است، او نیز در آتش است؛ و دیگری کسی است که قضاوت به باطل کرده و می داند که باطل است، او نیز در آتش است؛ و دیگری کسی است که قضاوت به حق کرده و می داند که آن حق است، او در بهشت است. پس از قضاوت کردن بپرهیز، زیرا تو این کار را به نحو شایسته انجام نمی­دهی. (3)

روایت7.

تفسیر عیاشی: یونس غلام علی علیه السلام چنین نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمود: هر کسی که بین او و برادرش نزاعی درافتد و سپس از او بخواهد جهت قضاوت بین آنها به یکی از دوستان او مراجعه کنند و آن دیگری تنها به مراجعه نزد حاکم رضایت دهد، همچون کسی است که او را برای داوری به نزد طاغوت ببرد؛ خداوند نیز در این باره می فرماید: «یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُواْ إِلَی الطَّاغُوتِ» تا «بَعیداً». (4)

روایت8.

تفسیر عیاشی: ابو بصیر در باره آیه «ألم تر إلی الذین یزعمون أنهم آمنوا بما أنزل إلیک و ما أنزل من قبلک یریدون أن یتحاکموا إلی الطاغوت» سخن امام صادق علیه السلام را روایت می کند که فرمود: ای ابو محمد! اگر تو بر گردن شخصی حق داشته باشی و او را به حاکمان عادل دعوت کنی، اما او امتناع کند و تو را به حاکمان ظالم ارجاع دهد تا آن­ها حکم کنند، به منزله کسانی است که داوری طاغوت را می پذیرند. (5)

روایت9.

تفسیر عیاشی: عمار بن موسی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: در مورد حکم کردن سؤال شد؟ فرمود: هر که بین دو نفر به رأی خودش قضاوت کند، کفر ورزیده است. (6)

ص: 264


1- . خصال 1 : 169
2- . خصال 2 : 53
3- . فقه امام رضا : 35
4- . تفسیر عیاشی 1 : 254
5- . تفسیر عیاشی 1 : 85
6- . تفسیر عیاشی 1 : 254

وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ حَقٌّ فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ(1).

«5»

ل، [الخصال] عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: لَا یَطْمَعَنَّ قَلِیلُ الْفِقْهِ فِی الْقَضَاءِ(2).

أقول

تمامه فی باب حکمه علیه السلام.

«6»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ أَنَّ الْقُضَاةَ أَرْبَعَةٌ قَاضٍ یَقْضِی بِالْبَاطِلِ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ بَاطِلٌ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ قَاضٍ یَقْضِی بِالْبَاطِلِ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ أَنَّهُ بَاطِلٌ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ قَاضٍ قَضَی بِالْحَقِّ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ أَنَّهُ حَقٌّ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ قَاضٍ قَضَی بِالْحَقِّ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ حَقٌّ فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ فَاجْتَنِبِ الْقَضَاءَ فَإِنَّکَ لَا تُقِیمُ بِهِ (3).

«7»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ یُونُسَ مَوْلَی عَلِیٍّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ کَانَتْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَخِیهِ مُنَازَعَةٌ فَدَعَاهُ إِلَی رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمَا فَأَبَی إِلَّا أَنْ یَرْفَعَهُ إِلَی السُّلْطَانِ فَهُوَ کَمَنْ حَاکَمَ إِلَی الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ إِلَی قَوْلِهِ بَعِیداً(4).

«8»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّهُ لَوْ کَانَ لَکَ عَلَی رَجُلٍ حَقٌّ فَدَعَوْتَهُ إِلَی حُکَّامِ أَهْلِ الْعَدْلِ فَأَبَی عَلَیْکَ إِلَّا أَنْ یُرَافِعَکَ إِلَی حُکَّامِ أَهْلِ الْجَوْرِ لِیَقْضُوا لَهُ کَانَ مِمَّنْ حَاکَمَ إِلَی الطَّاغُوتِ (5).

«9»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْحُکُومَةِ قَالَ مَنْ حَکَمَ بِرَأْیِهِ بَیْنَ اثْنَیْنِ فَقَدْ کَفَرَ(6).

ص: 264


1- 1. الخصال ج 1 ص 169.
2- 2. الخصال ج 2 ص 53.
3- 3. فقه الرضا: 35.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 254.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 85.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 254.

روایت10.

تفسیر عیاشی: از ابو عبد الرحمن سلمی روایت شده که علی علیه السلام بر یک قاضی گذر کرد و به او فرمود: آیا ناسخ و منسوخ را می دانی؟ گفت: نه، فرمود: خود هلاک شده و دیگران را نیز هلاک کرده ای! تأویل هر حرفی از قرآن به شکل های گوناگون است. (1)

روایت11.

تفسیر عیاشی از ابو بصیر روایت می کند که گفت: از امام صادق علیه السلام تفسیر آیه: «وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَی الْحُکَّامِ» را پرسیدم و حضرت پاسخ داد: ای ابو بصیر، خداوند عز و جل آگاه است از این که در این امت حاکمانی هستند که ستم روا می دارند؛ اما مقصود خداوند، حاکمان عادل نبوده بلکه مقصود او، تنها حاکمان ستمگر می باشند. ای ابا محمد! اگر تو حقی بر گردن کسی داشته باشی و او را به نزد حاکمان عادل فرابخوانی و او سر باز زند و تنها حاضر باشد که در نزد حاکمان ستمگر با تو اقامه دعوا کند تا آنان به نفع او قضاوت کنند، او از جمله کسانی است که طاغوت (انسان های سرکش) را حاکم خود قرار می دهند. (2)

روایت12.

تفسیر عیاشی، از حسن بن علی روایت می کند که گفت: در نامه ابو اسد به امام رضا علیه السلام که جواب آن با دستخط خود امام بود، خواندم که ابو اسد تفسیر آیه: «وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَی الْحُکَّامِ»را از حضرت پرسید و حضرت در جواب به سؤال او نوشت: منظور از حُکّام، قضات می باشند. سپس حضرت در ذیل آن نوشت: منظور، این است که آن مرد می داند که آن قاضی، ظالم و سرکش است؛ پس اگر آن مرد با وجود این که می داند که قاضی ظالم است به نزد او برود و قاضی حکمی را به نفع وی صادر کند، آن مرد در اخذ به آن حکم، هیچ عذری ندارد. (3)

روایت13.

تفسیر عیّاشی به نقل از عبدالله بن مسکان از قول امام صادق و او از پدرش و او از پدرانش علیهم السلام روایت کرده است که: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس در قضاوتش بر سر دو درهم، ظالمانه حکم کند و سپس اجرای آن حکم را اجبار کند، اهل این آیه می باشد: «وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَ-ئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ». پرسیدم: ای فرزند پیامبر خدا! چگونه می تواند به اجرای حکمش اجبار کند؟ فرمود: او تازیانه و زندان دارد و حکم می کند، و اگر محکوم حکم را پذیرفت که هیچ، وگرنه حاکم با تازیانه اش او را می زند و وی را در زندان حبس می نماید. (4)

روایت14.

تفسیر عیاشی: ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که: هر کس بر سر دو درهم به غیر از آن چه خداوند نازل فرموده، قضاوت کند، کافر شده است و هر کس بر سر دو درهم قضاوت کند و در قضاوت اشتباه نماید نیز کافر شده است.(5)

ص: 265


1- . تفسیر عیاشی 1 : 12
2- . تفسیر عیاشی 1 : 85
3- . تفسیر عیاشی 1 : 85
4- . تفسیر عیاشی 1 : 323
5- . تفسیر عیاشی 1 : 323
«10»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِیِّ: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام مَرَّ عَلَی قَاضٍ فَقَالَ هَلْ تَعْرِفُ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ قَالَ لَا فَقَالَ هَلَکْتَ وَ أَهْلَکْتَ تَأْوِیلُ کُلِّ حَرْفٍ مِنَ الْقُرْآنِ عَلَی وُجُوهٍ (1).

«11»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ- وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَی الْحُکَّامِ فَقَالَ یَا أَبَا بَصِیرٍ إِنَّ اللَّهَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ فِی الْأُمَّةِ حُکَّاماً یَجُورُونَ أَمَا إِنَّهُ لَمْ یَعْنِ حُکَّامَ أَهْلِ الْعَدْلِ وَ لَکِنَّهُ عَنَی حُکَّامَ أَهْلِ الْجَوْرِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَمَا إِنَّهُ لَوْ کَانَ لَکَ عَلَی رَجُلٍ حَقٌّ فَدَعَوْتَهُ إِلَی حُکَّامِ أَهْلِ الْعَدْلِ فَأَبَی عَلَیْکَ إِلَّا أَنْ یُرَافِعَکَ إِلَی حُکَّامِ أَهْلِ الْجَوْرِ لِیَقْضُوا لَهُ کَانَ مِمَّنْ یُحَاکِمُ إِلَی الطَّاغُوتِ (2).

«12»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ: قَرَأْتُ فِی کِتَابِ أَبِی الْأَسَدِ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ الثَّانِی علیه السلام وَ جَوَابُهُ بِخَطِّهِ سَأَلَ عَنْ تَفْسِیرِ قَوْلِهِ- وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَی الْحُکَّامِ قَالَ فَکَتَبَ إِلَیْهِ الْحُکَّامُ الْقُضَاةُ قَالَ ثُمَّ کَتَبَ تَحْتَهُ هُوَ أَنْ یَعْلَمَ الرَّجُلُ أَنَّهُ ظَالِمٌ الْعَاصِی وَ هُوَ غَیْرُ مَعْذُورٍ فِی أَخْذِهِ ذَلِکَ الَّذِی حَکَمَ لَهُ بِهِ إِذَا کَانَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهُ ظَالِمٌ (3).

«13»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ حَکَمَ فِی دِرْهَمَیْنِ حُکْمَ جَوْرٍ ثُمَّ کَبَّرَ عَلَیْهِ کَانَ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الْآیَةِ- وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَیْفَ [جَبَرَ] عَلَیْهِ قَالَ یَکُونُ لَهُ سَوْطٌ وَ سِجْنٌ فَیَحْکُمُ عَلَیْهِ فَإِنْ رَضِیَ بِحُکُومَتِهِ وَ إِلَّا ضَرَبَهُ بِسَوْطِهِ وَ حَبَسَهُ فِی سِجْنِهِ (4).

«14»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ حَکَمَ فِی دِرْهَمَیْنِ بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَقَدْ کَفَرَ وَ مَنْ حَکَمَ فِی دِرْهَمَیْنِ فَأَخْطَأَ کَفَرَ(5).

ص: 265


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 12.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 85.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 85.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 323.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 323.

روایت15.

تفسیر عیاشی: ابو بصیر بن علی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: شنیدم امام علیه السلام فرمود: هر کس بر سر دو درهم به غیر از آن چه خداوند نازل فرموده، قضاوت کند، کافر به خداوند بزرگ است. (1)

روایت16.

تفسیر عیاشی: همچنین یکی از دوستان ابو بصیر بن علی روایت کرده که از عمّار شنیدم بر بالای منبر مسجد کوفه می گفت: سه نفر شهادت دادند که عثمان کافر است و من چهارمینِ آن سه نفر هستم و این چهار نفر را نام می برم، سپس این آیات از سوره مائده را قرائت کرد: «وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَ-ئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ» و «الظَّالِمُونَ» و «الْفَاسِقُونَ». (2)

روایت17.

تفسیر عیاشی: ابو بصیر از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است: هر کس بر سر دو درهم به غیر از آن چه خداوند نازل فرموده قضاوت کند، کافر شده است. (3)

روایت18.

تفسیر عیاشی: ابوعباس از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که هر کس بر سر دو درهم به غیر از آن چه خداوند نازل فرموده قضاوت کند، کافر شده است. پرسیدم: به آن چه خداوند نازل فرموده، کافر شده است یا به آن چه بر محمد صلی الله علیه و آله نازل شده است؟ فرمود: وای بر تو، اگر به آن چه بر محمد صلی الله علیه و آله نازل شده، کافر شود، آیا به آن چه خداوند نازل فرموده، کافر نشده است؟ (4)

روایت19.

رجال کشی: احمد بن فضل کناسی گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: این چه خبری است که در باره شما به من رسیده است؟ عرض کردم: چه مسأله­ای اتفاق افتاده است؟ فرمود: به من خبر رسیده که شما در کناسه قاضی­ای را بر گماشته­اید. گوید: عرض کردم: آری فدایتان گردم، او شخصی است به نام عروه قتّات که بهره فراوانی از عقل و خرد دارد و ما در نزد او گرد می­آییم و بحث و گفتگو می­کنیم، سپس مسائل مربوطه را به نزد شما ارجاع می­دهیم. فرمود: اشکالی ندارد. (5)

روایت20.

کتاب غایات: امام باقر علیه السلام فرمود: بهترین مردمان قاضی­هایی هستند که به حقّ داوری و قضاوت می­کنند. (6)

روایت21.

نهج البلاغه: در این خطبه مدّعیان قضاوت را می شناساند که عهده دار قضاوت هستند و شایسته آن نیستند: دشمن ترین آفریده ها نزد خدا دو نفرند: مردی که خدا او را به حال خود گذاشته، و از راه راست دور افتاده است، دل او شیفته بدعت است و مردم را

ص: 266


1- . تفسیر عیاشی 1 : 323
2- . تفسیر عیاشی 1 :323
3- . تفسیر عیاشی 1 : 323
4- . تفسیر عیاشی 1 : 324
5- . رجال کشی : 317
6- . غایات : 89
«15»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ بن [عَنْ] عَلِیٍّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: مَنْ حَکَمَ فِی دِرْهَمَیْنِ بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَهُوَ کَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ (1).

«16»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ سَمِعْتُ عَمَّاراً یَقُولُ عَلَی مِنْبَرِ الْکُوفَةِ-: ثَلَاثَةٌ یَشْهَدُونَ عَلَی عُثْمَانَ أَنَّهُ کَافِرٌ وَ أَنَا الرَّابِعُ وَ أَنَا أُسَمِّ الْأَرْبَعَةَ ثُمَّ قَرَأَ هَؤُلَاءِ الْآیَاتِ فِی الْمَائِدَةِ- وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ وَ الظَّالِمُونَ وَ الْفاسِقُونَ (2).

«17»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: مَنْ قَضَی فِی دِرْهَمَیْنِ بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَقَدْ کَفَرَ(3).

«18»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ حَکَمَ فِی دِرْهَمَیْنِ بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَقَدْ کَفَرَ قُلْتُ کَفَرَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ أَوْ بِمَا أُنْزِلَ عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله قَالَ وَیْلَکَ إِذَا کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَی مُحَمَّدٍ أَ لَیْسَ قَدْ کَفَرَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ (4).

«19»

کش، [رجال الکشی] مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْفَضْلِ الْکُنَاسِیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَیُّ شَیْ ءٍ بَلَغَنِی عَنْکُمْ قُلْتُ مَا هُوَ قَالَ بَلَغَنِی أَنَّکُمْ أَقْعَدْتُمْ قَاضِیاً بِالْکُنَاسَةِ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ عُرْوَةُ الْقَتَّاتُ وَ هُوَ رَجُلٌ لَهُ حَظٌّ مِنْ عَقْلٍ نَجْتَمِعُ عِنْدَهُ فَنَتَکَلَّمُ وَ نَتَسَاءَلُ ثُمَّ نَرُدُّ ذَلِکَ إِلَیْکُمْ قَالَ لَا بَأْسَ (5).

«20»

کِتَابُ الْغَایَاتِ، قَالَ علیه السلام: خَیْرُ النَّاسِ قُضَاةُ الْحَقِ (6).

«21»

نَهْجُ الْبَلَاغَةِ: وَ مِنْ کَلَامِهِ علیه السلام فِی صِفَةِ مَنْ یَتَصَدَّی لِلْحُکْمِ بَیْنَ الْأُمَّةِ وَ لَیْسَ لِذَلِکَ بِأَهْلٍ إِنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَی اللَّهِ رَجُلَانِ رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَی نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ مَشْعُوفٌ بِکَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ

ص: 266


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 323.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 323.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 323.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 324.
5- 5. رجال الکشّیّ ص 317 طبع النجف.
6- 6. کتاب الغایات ص 89.

گمراه کرده، به فتنه انگیزی می کشاند و راه رستگاری گذشتگان را گم کرده و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است. بار گناه دیگران را بر دوش کشیده و گرفتار زشتی های خود نیز می باشد. و مردی که مجهولاتی به هم بافته، و در میان انسان های نادان امّت جایگاهی پیدا کرده است، در تاریکی های فتنه فرو رفته، و از مشاهده صلح و صفا کور است. آدم نماها او را عالم نامیدند که نیست، چیزی را بسیار جمع آوری می کند که اندک آن به از بسیار است، تا آن که از آب گندیده سیراب شود، و دانش و اطّلاعات بیهوده فراهم آورد. در میان مردم، با نام قاضی به داوری می نشیند و حلّ مشکلات دیگری را به عهده می گیرد، پس اگر مشکلی پیش آید، با حرف های پوچ و تو خالی و رأی و نظر دروغین، آماده رفع آن می شود. سپس اظهارات پوچ خود را باور می کند، عنکبوتی را می ماند که در شبهات و بافته های تار خود چسبیده، نمی داند که درست حکم کرده یا بر خطاست؟ اگر بر صواب باشد، می ترسد که خطا کرده باشد، و اگر بر خطاست، امید دارد که رأی او درست باشد!. نادانی است، که راه جهالت می پوید، کوری است که در تاریکی گمشده خود را می جوید، از روی علم و یقین سخن نمی گوید، روایات را بدون آگاهی نقل می کند، چون تند بادی که گیاهان خشک را بر باد دهد، روایات را زیر و رو می کند، که بی حاصل است. به خدا سوگند، نه راه صدور حکم مشکلات را می داند، و نه برای منصب قضاوت اهلیّت دارد! آنچه را که نپذیرد، علم به حساب نمی آورد، و جز راه و رسم خویش، مذهبی را حق نمی داند. اگر حکمی را نداند آن را می پوشاند تا نادانی او آشکار نشود، خون بی گناهان از حکم ظالمانه او در جوشش و فریاد میراث بر باد رفتگان بلند است. به خدا شکایت می کنم از مردمی که در جهالت زندگی می کنند و با گمراهی می میرند، در میان آن­ها کالایی خوارتر از قرآن نیست اگر آن را آنگونه که باید بخوانند، و متاعی سود آورتر و گرانبهاتر از قرآن نیست اگر آن را تحریف کنند، و در نزد آنان، چیزی زشت تر از معروف و نیکوتر از منکر نمی باشد. (1)

روایت22.

نهج البلاغه: سپس از میان مردم، برترین فرد نزد خود را برای قضاوت انتخاب کن، کسانی که مراجعه فراوان، آن­ها را به ستوه نیاورد، و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشاری نکند، و بازگشت به حق پس از آگاهی برای او دشوار نباشد، طمع را از دل ریشه کن کند، و در شناخت مطالب با تحقیقی اندک رضایت ندهد، و در شبهات از همه با احتیاطتر عمل کند، و در یافتن دلیل، اصرار او از همه بیشتر باشد، و در مراجعه پیاپی شاکیان خسته نشود، در کشف امور از همه شکیباتر و پس از آشکار شدن حقیقت، در فصل خصومت از همه برنده تر باشد، کسی که ستایش فراوان او را فریب ندهد، و چرب زبانی او را منحرف نسازد و چنین کسانی بسیار اندکند. پس از انتخاب قاضی، هر چه بیشتر در قضاوت های او بیندیش، و آنقدر به او ببخش که نیازهای او بر طرف گردد، و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامی دار که نزدیکان تو، به نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه ص: 267


1- . نهج البلاغه 3 : 104

ضَلَالَةٍ فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْیِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَی بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلًا مُوضِعٌ فِی جُهَّالِ الْأُمَّةِ غَارٍّ [عَادٍ] فِی أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عَمٍ بِمَا فِی عَقْدِ الْهُدْنَةِ قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهَ النَّاسِ عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ بَکَّرَ فَاسْتَکْثَرَ مِنْ جَمْعٍ مَا قَلَّ مِنْهُ خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ حَتَّی إِذَا ارْتَوَی مِنْ آجِنٍ وَ اکْتَنَزَ مِنْ غَیْرِ طَائِلٍ جَلَسَ بَیْنَ النَّاسِ قَاضِیاً ضَامِناً لِتَخْلِیصِ مَا الْتَبَسَ عَلَی غَیْرِهِ فَإِنْ نَزَلَتْ بِهِ إِحْدَی الْمُبْهَمَاتِ هَیَّأَ لَهَا حَشْواً رَثّاً مِنْ رَأْیِهِ ثُمَّ قَطَعَ بِهِ فَهُوَ مِنْ لُبْسِ الشُّبُهَاتِ فِی مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْکَبُوتِ- لَا یَدْرِی أَصَابَ أَمْ أَخْطَأَ إِنْ أَصَابَ خَافَ أَنْ یَکُونَ قَدْ أَخْطَأَ وَ إِنْ أَخْطَأَ رَجَا أَنْ یَکُونَ قَدْ أَصَابَ جَاهِلٌ خَبَّاطُ جَهَالاتٍ عَاشٍ رَکَّابُ عَشَوَاتٍ لَمْ یَعَضَّ عَلَی الْعِلْمِ بِضِرْسٍ قَاطِعٍ یُذْرِی الرِّوَایَاتِ إِذْرَاءَ الرِّیحِ الْهَشِیمِ- لَا مَلِی ءٌ وَ اللَّهِ بِإِصْدَارِ مَا وَرَدَ عَلَیْهِ- لَا یَحْسَبُ الْعِلْمَ فِی شَیْ ءٍ مِمَّا أَنْکَرَهُ وَ لَا یَرَی أَنَّ مِنْ وَرَاءِ مَا بَلَغَ مِنْهُ مَذْهَباً لِغَیْرِهِ وَ إِنْ أَظْلَمَ عَلَیْهِ أَمْرٌ اکْتَتَمَ بِهِ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ الدِّمَاءُ وَ تَعَجُّ مِنْهُ الْمَوَارِیثُ إِلَی اللَّهِ أَشْکُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالًا وَ یَمُوتُونَ ضُلَّالًا لَیْسَ فِیهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ إِذَا تُلِیَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَیْعاً وَ لَا أَغْلَی ثَمَناً مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ لَا عِنْدَهُمْ أَنْکَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفُ مِنَ الْمُنْکَرِ(1).

«22»

نهج، [نهج البلاغة]: فِی عَهْدِهِ علیه السلام لِلْأَشْتَرِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ مِمَّنْ لَا تَضِیقُ بِهِ الْأُمُورُ وَ لَا یَمْحَکُهُ الْخُصُومُ وَ لَا یَتَمَادَی فِی الزَّلَّةِ وَ لَا یَحْصَرُ مِنَ الْفَیْ ءِ إِلَی الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ وَ لَا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَی طَمَعٍ وَ لَا یَکْتَفِی بِأَدْنَی فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ أَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهَاتِ وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ وَ أَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَی تَکَشُّفِ الْأُمُورِ وَ أَصْرَمَهُمْ عِنْدَ إِیضَاحِ الْحُکْمِ مِمَّنْ لَا یَزْدَهِیهِ إِطْرَاءٌ وَ لَا یَسْتَمِیلُهُ إِغْرَاءٌ وَ أُولَئِکَ قَلِیلٌ ثُمَّ أَکْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ وَ افْسَحْ لَهُ فِی الْبَذْلِ مِمَّا یُزِیحُ عِلَّتَهُ وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَی النَّاسِ وَ أَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَیْکَ مَا لَا یَطْمَعُ فِیهِ غَیْرُهُ مِنْ خَاصَّتِکَ لِیَأْمَنَ بِذَلِکَ اغْتِیَالَ

ص: 267


1- 1. نهج البلاغة ج 1 ص 47.

آنان در نزد تو در امان باشد. (1)

روایت23.

علی علیه السلام در نامه­ای به قثم بن عباس فرمود: در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومی با مردم بنشین، آنان که پرسش های دینی دارند را با فتواها آشنایشان بگردان، و ناآگاه را آموزش ده، و با دانشمندان به گفتگو بپرداز. جز زبانت چیز دیگری پیام رسانت با مردم، و جز چهره ات دربانی وجود نداشته باشد، و هیچ نیازمندی را از دیدار خود محروم مگردان، زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گر چه در پایان حاجت او بر آورده شود، دیگر تو را نستاید. (2)

روایت24.

از وصیت­های آن حضرت به عبد اللّه بن عباس، هنگامی که او را در سال 36 هجری به فرمانداری بصره نصب فرمود: با مردم، به هنگام دیدار و در مجالس رسمی و در مقام داوری، گشاده رو باش و از خشم بپرهیز، که سبک مغزی، به تحریک شیطان است. (3)

روایت25.

هدای: قضاوت و حکم­ها: حکم اساسی در همه دعواها آن است که بیّنه و شاهد و دلیل باید با مدّعی باشد و قسم و سوگند با مدّعی علیه، پس چنانچه مدّعی علیه سوگند یاد کردن را به مدّعی حواله کند و او هم دو شاهد (عادل) نداشته باشد و سوگند یاد نکند، او نیز حقّ خود را از بین برده است، و این در همه دعاوی صادق است مگر در حدود، که سوگند نیست، و نیز در خون و قصاص که به عکس، مدّعی باید سوگند یاد کند و مدّعی علیه باید اقامه بیّنه و شاهد نماید، و این برای آن است که خون مسلمانی هدر نرود. (4)

باب دوم : باب کراهت عهده دار شدن خصومت­ها

روایات

روایت1.

نهج البلاغه: دشمنی، رنج ها و سختی هایی هلاک کننده دارد.

سید - رضی الله عنه - گوید: «قحم» یعنی مهلکه ها، زیرا دشمنی آنان را به هلاکت می رساند، و به معنی سختی ها نیز آمده که می گویند «قحمة الاعراب»، یعنی روزگار سختی و گرسنگی عرب ها به گونه ای که اموالشان تمام می شود، و معنی «تقحّم» همین است که می گویند، ص: 268


1- . نهج البلاغه 3 : 104
2- . نهج البلاغه 3 : 140
3- . نهج البلاغه 3 : 149
4- . هدای: 74

الرِّجَالِ لَهُ عِنْدَکَ (1).

«23»

وَ قَالَ علیه السلام: فِیمَا کَتَبَ إِلَی قُثَمَ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَیْنِ فَأَفْتِ لِلْمُسْتَفْتِی وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاکِرِ الْعَالِمَ وَ لَا یَکُنْ لَکَ إِلَی النَّاسِ سَفِیرٌ إِلَّا لِسَانُکَ وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُکَ وَ لَا تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِکَ بِهَا فَإِنَّهَا إِنْ ذِیدَتْ عَنْ أَبْوَابِکَ فِی أَوَّلِ وِرْدِهَا لَمْ تَجِدْ فِیمَا بَعْدُ عَلَی قَضَائِهَا(2).

«24»

وَ مِنْ وَصِیَّتِهِ علیه السلام لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ عِنْدَ اسْتِخْلَافِهِ إِیَّاهُ عَلَی الْبَصْرَةِ سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِکَ وَ مَجْلِسِکَ وَ حُکْمِکَ وَ إِیَّاکَ وَ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَیْرَةٌ مِنَ الشَّیْطَانِ (3).

«25»

الْهِدَایَةُ،: الْقَضَاءُ وَ الْأَحْکَامُ الْحُکْمُ فِی الدَّعَاوِی کُلُّهَا أَنَّ الْبَیِّنَةَ عَلَی الْمُدَّعِی وَ الْیَمِینَ عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ فَإِنْ رَدَّ الْمُدَّعَی عَلَیْهِ الْیَمِینَ عَلَی الْمُدَّعِی إِذَا لَمْ یَکُنْ لِلْمُدَّعِی شَاهِدَانِ فَلَمْ یَحْلِفْ فَلَا حَقَّ لَهُ إِلَّا فِی الْحُدُودِ فَإِنَّهُ لَا یَمِینَ فِیهَا وَ فِی الدَّمِ فَإِنَّ الْبَیِّنَةَ عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ وَ الْیَمِینَ عَلَی الْمُدَّعِی لِئَلَّا یَبْطُلَ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ (4).

باب 2 کراهة تولی الخصومة

الأخبار

«1»

نَهْجُ الْبَلَاغَةِ، فِی حَدِیثِهِ علیه السلام: أَنَّ لِلْخُصُومَةِ قُحَماً.

قال السید رضی الله عنه یرید بالقحم المهالک لأنها تقحم أصحابها فی المهالک و المتالف فی الأکثر و من ذلک قمحة الأعراب و هو أن تصیبهم السنة فتتعرق أموالهم فذلک تقحمها فیهم و قیل فیه وجه آخر و هو أنها تقحمهم بلاد الریف أی

ص: 268


1- 1. نهج البلاغة ج 3 ص 104.
2- 2. نهج البلاغة ج 3 ص 140.
3- 3. نهج البلاغة ج 3 ص 149.
4- 4. الهدایة: 74.

خشکسالی روستاییان را به سرزمین های سبز و آباد کشانده است.(1)

توضیح

ابن ابی الحدید گوید: علی علیه السلام هنگامی که عبد الله بن جعفر را برای خصومتی از طرف خویش گماشت و خود شاهد بود، این عبارت را بیان فرمود. (2)

روایت2.

نهج البلاغه: علی علیه السلام فرمود: کسی که در خصومت زیاده روی کند گناهکار، و آن کس که در خصومت کوتاهی کند ستمکار است، و هر کس که خصومت کند نمی تواند تقوا را رعایت کند. (3)

روایت3.

دعائم الاسلام: برای ما روایت شده است که: امام جعفر بن محمّد علیه السلام روزی به ابن ابی لیلی فرمود: ای عبدالرحمن، تو میان مردم دادرسی می کنی؟ او گفت: آری، ای پسر رسول خدا. حضرت فرمود: مالی را از دستی می گیری و به دستی می دهی و زنی را از دستی می گیری و به دستی می دهی و این را حدّ می زنی و آن را زندانی می کنی؟ او گفت: آری. حضرت فرمود: این همه را بر چه پایه ای انجام می دهی؟ او گفت: بر پایه کتاب خدا. حضرت فرمود: هر چه می کنی، آن را در کتاب خدا می یابی؟ او گفت: نه. حضرت فرمود: پس آنچه را در کتاب خدا نمی یابی، از کجا می گیری؟ او گفت: آن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله می گیرم. حضرت فرمود: همه را در کتاب خدا و از رسول خدا صلی الله علیه و آله می یابی؟ او گفت: آنچه در کتاب خدا و در سنّت رسول خدا پیدا نکنم، آن را از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله می گیرم. حضرت فرمود: از کدامین یک از اصحاب؟ او گفت: از ابوبکر و عمر و عثمان و علی و طلحه و زبیر و ... و اصحاب رسول خدا را برشمرد. حضرت فرمود: هر چه از آنان می گیری، می بینی که همه بر آن اتفاق دارند؟ گفت: نه. حضرت فرمود: اگر اختلاف داشتند، گفته کدام یک از آنان را می گیری؟ او گفت: گفته هر کدام را که بخواهم، می گیرم. حضرت فرمود: باکی نداری که با بقیه مخالفت کنی؟ گفت: نه. حضرت فرمود: آیا با امیرالمؤمنین علیه السلام در موردی که دادرسی او به تو رسیده است، مخالفت می کنی؟ او گفت: چه بسا با او مخالفت می کنم و به گفته غیر او از اصحاب دادرسی می نمایم. در اینجا امام صادق علیه السلام مدتی سکوت کرد و روی زمین خط کشید. سپس سرش را به سوی ابن ابی لیلی برداشت و فرمود: ای عبدالرحمن، روز قیامت اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله دستت را بگیرد و تو را در پیشگاه خدا نگاه دارد و بگوید: ای پروردگار من، این شخص گفته ای از من به او رسید ولی با آن مخالفت ورزید، چه می گویی؟ ابن ابی لیلی گفت: ای پسر رسول خدا، کجا من با فرموده رسول خدا مخالفت کرده ام؟ حضرت فرمود:

ص: 269


1- . نهج البلاغه 3 : 211
2- . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 19 : 107
3- . نهج البلاغه 3 : 225

تحوجهم إلی دخول الحضر عند محول البدو(1).

بیان

قال ابن أبی الحدید قالها علیه السلام حین وکل عبد الله بن جعفر فی الخصومة عنه و هو شاهد(2).

«2»

نَهْجُ الْبَلَاغَةِ، قَالَ علیه السلام: مَنْ بَالَغَ فِی الْخُصُومَةِ أَثِمَ وَ مَنْ قَصَّرَ فِیهَا ظُلِمَ وَ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَتَّقِیَ اللَّهَ مَنْ خَاصَمَ (3).

«3»

دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، رُوِّینَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ: أَنَّهُ قَالَ یَوْماً لِابْنِ أَبِی لَیْلَی أَ تَقْضِی بَیْنَ النَّاسِ یَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ فَقَالَ نَعَمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ تَنْزِعُ مَالًا مِنْ یَدَیْ هَذَا فَتُعْطِیهِ هَذَا وَ تَنْزِعُ امْرَأَةً مِنْ یَدَیْ هَذَا فَتُعْطِیهَا هَذَا قَالَ نَعَمْ قَالَ بِمَ ذَا تَفْعَلُ ذَلِکَ کُلَّهُ قَالَ بِکِتَابِ اللَّهِ قَالَ کُلُّ شَیْ ءٍ تَفْعَلُهُ تَجِدُهُ فِی کِتَابِ اللَّهِ قَالَ لَا قَالَ فَمَا لَمْ تَجِدْهُ فِی کِتَابِ اللَّهِ فَمِنْ أَیْنَ تَأْخُذُهُ قَالَ فَآخُذُهُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ وَ کُلُّ شَیْ ءٍ تَجِدُهُ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ مَا لَمْ أَجِدْهُ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ لَا فِی سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَخَذْتُهُ عَنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ عَنْ أَیِّهِمْ تَأْخُذُ قَالَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عَلِیٍّ وَ عُثْمَانَ وَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرِ وَ عَدَّ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ وَ کُلُّ شَیْ ءٍ تَأْخُذُهُ عَنْهُمْ تَجِدُهُمْ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَیْهِ قَالَ لَا قَالَ فَإِذَا اخْتَلَفُوا فَبِقَوْلِ مَنْ تَأْخُذُ مِنْهُمْ قَالَ بِقَوْلِ مَنْ رَأَیْتُ أَنْ آخُذَ مِنْهُمْ أَخَذْتُ قَالَ وَ لَا تُبَالِی أَنْ تُخَالِفَ الْبَاقِینَ قَالَ لَا قَالَ فَهَلْ تُخَالِفُ عَلِیّاً فِیمَا بَلَغَکَ أَنَّهُ قَضَی بِهِ قَالَ رُبَّمَا خَالَفْتُهُ إِلَی غَیْرِهِ فَسَکَتَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام سَاعَةً یَنْکُتُ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ یَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ فَمَا تَقُولُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنْ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِیَدِکَ وَ أَوْقَفَکَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ قَالَ أَیْ رَبِّ إِنَّ هَذَا بَلَغَهُ عَنِّی قَوْلٌ فَخَالَفَهُ قَالَ وَ أَیْنَ خَالَفْتُ قَوْلَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ:

ص: 269


1- 1. نهج البلاغة ج 3 ص 211 و تتعرق أموالهم من قولهم تعرق فلان العظم ای أکل جمیع ما علیه من اللحم.
2- 2. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید ج 19 ص 107 الطبعة الحدیثة سنة 1963 م.
3- 3. نهج البلاغة ج 3 ص 225.

آیا فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله به یارانش به تو نرسیده که از همه شما بهتر، علی علیه السلام قضاوت می کند؟ ابن ابی لیلی گفت: آری. حضرت فرمود: پس اگر با فرموده علی علیه السلام مخالفت کنی، آیا با رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت نکرده ای؟ پس از آن، چهره ابن ابی لیلی زرد شد تا جایی که چون ترنج گردید و نتوانست جوابی بدهد. (1)

- از عمرو بن اذینه که از یاران امام صادق جعفربن محمد علیهما السلام بود، برای ما روایت شده است که او گوید: روزی بر عبدالرحمن ابن ابی لیلی که قاضی بود، در کوفه وارد شدم، در حالی که جوان و کم سنّ و سال بودم. گفتم: خداوند کار تو را اصلاح کند، می خواهم از تو درباره چند مسأله بپرسم. او گفت: ای پسر برادرم، درباره هرچه می خواهی، بپرس. گفتم: درباره خود شما قاضیان برایم بگو. یک قضیّه در خصوص مال، ناموس، فرج و خون نزد شما می آید. تو در آن مورد به رای خود دادرسی می کنی. پس از آن، همان قضیّه نزد قاضی مدینه می آید و آنان برخلاف دادرسی های شما دادرسی می کنند و پس از آن همه نزد خلیفه تان که از شما خواسته قضاوت کنید، گرد می آیید و دادرسی های گوناگون تان را به او گزارش می کنید و او رای هر کدام از شما را صواب می داند، با این که خدای تان یکی و پیامبرتان یکی و دین تان یکی است. آیا خداوند عز و جل به شما دستور داده که برخلاف یکدیگر دادرسی کنید و شما دستور او را اطاعت می کنید؛ یا آن که او شما را از اختلاف بازداشته و شما از فرمان او سرپیچی می کنید؛ یا این که شماها شریکان خدا در احکام هستید و حقّ دارید که نظر بدهید و اوست که باید بپذیرد؛ یا آن که خداوند دین ناقصی فرو فرستاده و از شما برای تکمیل آن کمک گرفته است؛ یا آن که خداوند دین را کامل فرستاده ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله از رساندن آن کوتاهی کرده؛ یا آن که چیز دیگری می گویید؟ عبدالرحمن ابن ابی لیلی گفت: ای جوان، از کجایی؟ گفتم: از اهل بصره. گفت: از کدام قبیله؟ گفتم: از عبدالقیس. گفت: از کدام شان؟ گفتم: از بنی اذینه. گفت: چه خویشاوندی با عبدالرحمن بن اذینه داری؟ گفتم: او نیای من است. آن گاه ابن ابی لیلی به من خوش آمد گفت و مرا به خویش نزدیک ساخت و گفت: ای جوان، پرسشی کردی و سخت پرسیدی و غور کردی و سخنی گفتی که فهم آن دشوار است، ولی من اگر خدا بخواهد به تو خواهم گفت. امّا گفته تو درباره اختلاف در دادرسی ها. قضیّه ای که نزد ما می آید و در کتاب خدا یا در سنت پیامبرش صلی الله علیه و آله ریشه ای دارد، ما حق نداریم که از کتاب و سنّت تجاوز کنیم؛ و اما آنچه نزد ما می آید که در کتاب خدا و سنّت پیامبرش صلی الله علیه و آله نیست، ما در آن خصوص به رأی خودمان عمل می کنیم. گفتم: تو چیز تازه ای نیاورده ای! چون خداوند عز و جل می فرماید: ما هیچ چیزی را در این کتاب فروگذار نکردیم. و هم او در قرآن فرماید: و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است. نظرت چیست، اگر مردی طبق آنچه خدا بدان امر کرده، عمل کند و از هر چه خدا از آن باز داشته، خود را بازگیرد؟ آیا برای خدا چیزی می ماند که اگر این شخص انجام ندهد، او را عقاب کند یا اگر انجام دهد،

ص: 270


1- . دعائم الاسلام 1 : 91

أَ لَمْ یَبْلُغْکَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله لِأَصْحَابِهِ أَقْضَاکُمْ عَلِیٌّ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَإِذَا خَالَفْتَ قَوْلَهُ أَ لَمْ تُخَالِفْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَاصْفَرَّ وَجْهُ ابْنِ أَبِی لَیْلَی حَتَّی عَادَ کَالْأُتْرُجَّةِ وَ لَمْ یُحِرْ جَوَاباً(1).

وَ رُوِّینَا عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ وَ کَانَ مِنْ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: دَخَلْتُ یَوْماً عَلَی عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی لَیْلَی بِالْکُوفَةِ وَ هُوَ قَاضٍ فَقُلْتُ أَرَدْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْ مَسَائِلَ وَ کُنْتُ حَدِیثَ السِّنِّ فَقَالَ سَلْ یَا ابْنَ أَخِی عَمَّا شِئْتَ فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْکُمْ مَعَاشِرَ الْقُضَاةِ تَرِدُ عَلَیْکُمُ الْقَضِیَّةُ فِی الْمَالِ وَ الْفَرْجِ وَ الدَّمِ فَتَقْضِی أَنْتَ فِیهَا بِرَأْیِکَ ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِهَا عَلَی قَاضِی مَکَّةَ فَیَقْضِی فِیهَا بِخِلَافِ قَضِیَّتِکَ وَ تَرِدُ عَلَی قَاضِی الْبَصْرَةِ وَ قُضَاةِ الْیَمَنِ وَ قَاضِی الْمَدِینَةِ فَیَقْضُونَ فِیهَا بِخِلَافِ ذَلِکَ ثُمَّ تَجْتَمِعُونَ عِنْدَ خَلِیفَتِکُمُ الَّذِی اسْتَقْضَاکُمْ فَتُخْبِرُونَهُ بِاخْتِلافِ قَضَایَاکُمْ فَیُصَوِّبُ قَوْلَ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْکُمْ وَ إِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِیُّکُمْ وَاحِدٌ وَ دِینُکُمْ وَاحِدٌ فَأَمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالاخْتِلَافِ فَأَطَعْتُمُوهُ أَمْ نَهَاکُمْ عَنْهُ فَعَصَیْتُمُوهُ أَمْ کُنْتُمْ شُرَکَاءَ اللَّهِ فِی حُکْمِهِ فَلَکُمْ أَنْ تَقُولُوا وَ عَلَیْهِ أَنْ یَرْضَی أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِکُمْ عَلَی إِتْمَامِهِ أَمْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ تَامّاً فَقَصَّرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ أَدَائِهِ أَمْ مَا ذَا تَقُولُونَ فَقَالَ مِنْ أَیْنَ أَنْتَ یَا فَتَی قُلْتُ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ قَالَ مِنْ أَیِّهَا قُلْتُ مِنْ عَبْدِ الْقَیْسِ قَالَ مِنْ أَیِّهِمْ قُلْتُ مِنْ بَنِی أُذَیْنَةَ قَالَ مَا قَرَابَتُکَ مِنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أُذَیْنَةَ قُلْتُ هُوَ جَدِّی فَرَحَّبَ لِی وَ قَرَّبَنِی وَ قَالَ أَیْ فَتَی لَقَدْ سَأَلْتَ فَغَلَّظْتَ وَ انْهَمَکْتَ فَعَوَّصْتَ وَ سَأُخْبِرُکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ أَمَّا قَوْلُکَ فِی اخْتِلَافِ الْقَضَایَا فَإِنَّهُ مَا وَرَدَ عَلَیْنَا مِنْ أَمْرِ الْقَضَایَا مِمَّا لَهُ فِی کِتَابِ اللَّهِ أَصْلٌ وَ فِی سُنَّةِ نَبِیِّهِ فَلَیْسَ لَنَا أَنْ نَعْدُوَ الْکِتَابَ وَ السُّنَّةَ وَ مَا وَرَدَ عَلَیْنَا لَیْسَ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ لَا فِی سُنَّةِ رَسُولِهِ فَإِنَّا نَأْخُذُ فِیهِ بِرَأْیِنَا قُلْتُ مَا صَنَعْتَ شَیْئاً لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ ءٍ وَ قَالَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ ءٍ أَ رَأَیْتَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عَمِلَ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ بِهِ وَ انْتَهَی عَمَّا نَهَاهُ اللَّهُ عَنْهُ أَ بَقِیَ لِلَّهِ شَیْ ءٌ یُعَذِّبُهُ عَلَیْهِ إِنْ لَمْ یَفْعَلْهُ

ص: 270


1- 1. دعائم الإسلام ج 1 ص 92.

ثواب دهد؟ ابن ابی لیلی (در مقام تصدیق سخن من) گفت: چگونه بر چیزی که به او دستور نداده، ثواب دهد! یا بر چیزی که او را از آن نهی نکرد، کیفر کند! گفتم: پس چگونه حکمی نزد تو می آید که در کتاب خدا و سنت پیامبرش از آن خبری نیست! ابن ابی لیلی گفت: هم اکنون به تو ای پسر برادرم، حدیثی را می گویم که بعضی از یاران مان برایم نقل کرده است. او حدیث را از عمر بن خطاب نقل می کند که عمر در میان دو نفر دادرسی کرد. کسی که از همه به عمر نزدیک تر بود به او گفت: ای امیرالمؤمنین، تو درست دادرسی کردی. عمر تازیانه اش را بر فراز آن مرد بالا برد و گفت: مادرت به عزایت بنشیند! به خدا سوگند! عمر نمی داند که درست دادرسی کرده یا به خطا رفته است. این تنها نظری بود که من آن را به دست آوردم؛ بنابراین ما را در حضور تعریف نکنید. من گفتم: آیا حدیثی را برایت نگویم؟ پرسید: چه حدیثی؟ گفتم: پدرم از ابوالقاسم عبدی از ابان از امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السلام برایم گفت که: حضرت فرمود: قاضیان سه دسته اند: دو دسته در هلاکت و یک دسته نجات یافته. امّا دو دسته هالک کسی است که به ستم از روی عمد حکم کرده است، و کسی که اجتهاد کرده و نظری داده ولی خطا رفته است، و نجات یافته کسی است که طبق دستور خدا عمل کرده باشد. ای عمو، این حدیث، حدیث تو را نقض می کند. او گفت: آری، به خدا سوگند! ای پسر برادرم؛ بنابراین تو می گویی که هر چیزی در کتاب خداوند عز و جل هست؟ گفتم: خداوند این را می فرماید: هیچ حلال و حرام و هیچ امر و نهی ای نیست مگر این که آن در کتاب خداوند عز و جل است و این را هر کس که شناخته، می شناسد و هر کس که نشناخته، نمی شناسد و خداوند در قرآن برای ما چیزهایی گفته که ما بدان نیازی نداریم؛ چه رسد به چیزهایی که به آن­ها نیاز داریم! او گفت: چه گفتی؟ گفتم: این فرموده خداست که: او به خاطر هزینه هایی که در آن صرف کرده بود، پیوسته دست های خود را به هم می مالید. او گفت: دانش این نزد چه کسی پیدا می شود؟ گفتم: نزد کسی که تو او را می شناسی. گفت: کاش او را می شناختم، پاهایش را می شستم، از او اخذ می کردم و می آموختم. گفتم: تو را به خدا سوگند می دهم. آیا مردی را می شناسی که اگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله چیزی می پرسید، حضرت به او پاسخ می داد و اگر خاموش می شد، پیامبر خود برای او سخن آغاز می کرد. او گفت: آری، این شخص علی بن ابی طالب علیه السلام است. گفتم: آیا می دانی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره حلال و حرام از کسی پرسیده باشد؟ گفت: نه. گفتم: آیا می دانی که همه به او نیازمند بودند و از او می آموختند. گفت: آری. گفتم: آن دانش، نزد اوست. گفت: او رفته است و ما به او دسترسی نداریم. گفتم: بپرس در میان فرزندانش؛ چرا که این دانش نزد آنان است. گفت: من چگونه به آنان دست یابم؟ گفتم: چه می گویی درباره مردمی که در بیابانی باشند و همراه شان راهنمایانی باشد و آن مردم به آن راهنمایان هجوم برند و بعضی از آنان را بکشند و نیزه در شکم برخی کنند و باقیمانده از ترس شان پنهان گردند و آن مردم دیگر کسی را نیابند که راهنمایی شان کند و در آن صحرا سرگردان شوند تا هلاک گردند؛ تو درباره آنان چه می گویی؟ گفت: همه به جهنم می روند، و رویش زرد شد و در دستش گلابی بود، آن را به زمین زد و

ص: 271

أَوْ یُثِیبُهُ عَلَیْهِ إِنْ فَعَلَهُ قَالَ وَ کَیْفَ یُثِیبُهُ عَلَی مَا لَمْ یَأْمُرْهُ بِهِ أَوْ یُعَاقِبُهُ عَلَی مَا لَمْ یَنْهَهُ عَنْهُ قُلْتُ وَ کَیْفَ یَرِدُ عَلَیْکَ مِنَ الْأَحْکَامِ مَا لَیْسَ لَهُ فِی کِتَابِ اللَّهِ أَثَرٌ وَ لَا فِی سُنَّةِ نَبِیِّهِ خَبَرٌ قَالَ أُخْبِرُکَ یَا ابْنَ أَخِی حَدِیثاً حَدَّثَنَاهُ بَعْضُ أَصْحَابِنَا یَرْفَعُ الْحَدِیثَ إِلَی عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَضَی قَضِیَّةً بَیْنَ رَجُلَیْنِ فَقَالَ لَهُ أَدْنَی الْقَوْمِ إِلَیْهِ مَجْلِساً أَصَبْتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَعَلَاهُ عُمَرُ بِالدِّرَّةِ وَ قَالَ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ وَ اللَّهِ مَا یَدْرِی عُمَرُ أَصَابَ أَمْ أَخْطَأَ إِنَّمَا هُوَ رَأْیٌ اجْتَهَدْتُهُ فَلَا تُزَکُّونَا فِی وُجُوهِنَا قُلْتُ أَ فَلَا أُحَدِّثُکَ حَدِیثاً قَالَ وَ مَا هُوَ؟

قُلْتُ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ الْعَبْدِیِّ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ الْقُضَاةُ ثَلَاثَةٌ هَالِکَانِ وَ نَاجٍ فَأَمَّا الْهَالِکَانِ فَجَائِرٌ جَارَ مُتَعَمِّداً وَ مُجْتَهِدٌ أَخْطَأَ وَ النَّاجِی مَنْ عَمِلَ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ بِهِ فَهَذَا نَقْضُ حَدِیثِکَ یَا عَمِّ قَالَ أَجَلْ وَ اللَّهِ یَا ابْنَ أَخِی فَتَقُولُ إِنَّ کُلَّ شَیْ ءٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ قُلْتُ اللَّهُ قَالَ ذَلِکَ وَ مَا مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ وَ لَا أَمْرٍ وَ لَا نَهْیٍ إِلَّا وَ هُوَ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَرَفَ ذَلِکَ مَنْ عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَقَدْ أَخْبَرَنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ بِمَا لَا نَحْتَاجُ إِلَیْهِ فَکَیْفَ بِمَا نَحْتَاجُ إِلَیْهِ قَالَ کَیْفَ قُلْتَ قُلْتُ قَوْلُهُ- فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلی ما أَنْفَقَ فِیها قَالَ فَعِنْدَ مَنْ یُوجَدُ عِلْمُ ذَلِکَ قُلْتُ عِنْدَ مَنْ عَرَفْتُ قَالَ وَدِدْتُ لَوْ أَنِّی عَرَفْتُهُ فَأَغْسِلُ قَدَمَیْهِ وَ أَخْدُمُهُ وَ أَتَعَلَّمُ مِنْهُ قُلْتُ أُنَاشِدُکَ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُ رَجُلًا کَانَ إِذَا سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَعْطَاهُ وَ إِذَا سَکَتَ عَنْهُ ابْتَدَأَهُ قَالَ نَعَمْ ذَلِکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قُلْتُ فَهَلْ عَلِمْتَ أَنَّ عَلِیّاً سَأَلَ أَحَداً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ حَلَالٍ أَوْ حَرَامٍ قَالَ لَا قُلْتُ فَهَلْ عَلِمْتَ أَنَّهُمْ کَانُوا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ وَ یَأْخُذُونَ عَنْهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَذَلِکَ عِنْدَهُ قَالَ فَقَدْ مَضَی فَأَیْنَ لَنَا بِهِ قُلْتُ تَسْأَلُ فِی وُلْدِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ الْعِلْمَ فِیهِمْ وَ عِنْدَهُمْ قَالَ وَ کَیْفَ لِی بِهِمْ قُلْتُ أَ رَأَیْتَ قَوْماً کَانُوا فِی مَفَازَةٍ مِنَ الْأَرْضِ وَ مَعَهُمْ أَدِلَّاءُ فَوَثَبُوا عَلَیْهِمْ فَقَتَلُوا بَعْضَهُمْ وَ أَخَافُوا بَعْضَهُمْ فَهَرَبَ وَ اسْتَتَرَ مَنْ بَقِیَ لِخَوْفِهِ فَلَمْ یَجِدُوا مَنْ یَدُلُّهُمْ فَتَاهُوا فِی تِلْکَ الْمَفَازَةِ حَتَّی هَلَکُوا مَا تَقُولُ فِیهِمْ قَالَ إِلَی النَّارِ وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ وَ کَانَتْ فِی یَدِهِ سَفَرْجَلَةٌ فَضَرَبَ بِهَا الْأَرْضَ

ص: 271

آن پاره پاره شد و در مقابل خود کوبید؟؟؟ و گفت: «انّا للّه و انّا الیه راجعون.» (1)

روایت4.

نهج البلاغه: امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: امر (دین) خدای سبحان را بر پا نمی کند، مگر کسی که سازشکار نباشد، و به عجز و ذلت نیفتد، و به دنبال طمعها نرود. (2)

توضیح

«المصانع» به معنای رشوه است و ممکن است با فتحه نون قرائت شود و در نسخه­ها با کسره ذکر شده و ممکن است «المصانع» به معنای سازش و مدارا باشد، چنانچه در نهایه آمده است. و «المضارع» از «ضرع الرجل ضراع» است، هرگاه خوار و ذلیل شود و گفته شده از «المشابه» گرفته شده است، یعنی خود را شبیه به امامان و والیان حق کرده است در حالی که از جمله آنان نیست، هر چند معنای اول آشکارتر است .

باب سوم : رشوه در قضاوت و انواع آن

آیات

- سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ. (3)

{پذیرا و شنوای دروغ هستند [و] بسیار مال حرام می خورند.}

- وَ تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ- لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ. (4)

{و بسیاری از آنان را می بینی که در گناه و تعدّی و حرامخواری خود شتاب می کنند. واقعاً چه اعمال بدی انجام می دهند. چرا الهیّون و دانشمندان، آنان را از گفتار گناه [آلود] و حرامخوارگی شان باز نمی دارند؟ راستی چه بد است آنچه انجام می دادند.}

- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ. (5)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، بسیاری از دانشمندان یهود و راهبان، اموال مردم را به ناروا می خورند، و [آنان را] از راه خدا باز می دارند، و کسانی که زر و سیم را گنجینه می کنند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند، ایشان را از عذابی دردناک خبر ده.}

روایات

روایت1.

خصال: سکونی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: کسب حرام عبارت است از بهای

ص: 272


1- . دعائم الاسلام 1 : 92 - 95
2- . نهج البلاغه 3 : 176
3- . مائده / 42
4- . مائده 62 - 63
5- . توبه / 34

فَتَهَشَّمْتُ وَ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ قَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ (1).

«4»

نهج، [نهج البلاغة] قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: لَا یُقِیمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ تَعَالَی إِلَّا مَنْ لَا یُصَانِعُ وَ لَا یُضَارِعُ وَ لَا یَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ (2).

بیان

المصانعة الرشوة و یمکن أن یقرأ بفتح النون و فی النسخ بالکسر و یحتمل أن یکون المصانعة بمعنی المداراة کما فی النهایة و المضارعة من ضرع الرجل ضراعة إذا خضع و ذل و قیل من المشابهة أی یتشبه بأئمة الحق و ولاته و لیس منهم و الأول أظهر.

باب 3 الرشا فی الحکم و أنواعه

الآیات

المائدة: سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ (3)

و قال تعالی: وَ تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ- لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ (4)

التوبة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ (5).

الأخبار

«1»

ل، [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ: السُّحْتُ ثَمَنُ

ص: 272


1- 1. دعائم الإسلام ج 1 ص 92- 95.
2- 2. نهج البلاغة ج 3 ص 176.
3- 3. سورة المائدة: 42.
4- 4. سورة المائدة: 62- 63.
5- 5. سورة التوبة: 34.

حیوان مرده و بهای سگ و بهای شراب و مزد زنا و رشوه در قضاوت و مزد کاهن (جادوکننده). (1)

روایت2.

تفسیر عیاشی: از سکونی همین حدیث را روایت کرده است. (2)

روایت3.

خصال: عمار بن مروان از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: مال حرام اقسام زیادی دارد، از جمله آن­ها مالی است که از عاملان حکومت های ستمگر گرفته شود و از جمله آن­ها مزدهای قضاوت و مزدهای زناکاران و بهای شراب و نبیذ مستی آور و ربا که با شاهد ثابت شود. ای عمار، اما رشوه گرفتن در احکام، کفر به خدای بزرگ و پیامبر اوست. (3)

روایت4.

معانی الاخبار: ابو ایوب از عمّار همین حدیث را روایت کرده است. (4)

روایت5.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: و به همین اسناد از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده است که در معنی آیه شریفه «أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ» فرمود: مراد شخصی است که حاجتی از برادر مؤمنش برآورد و آنگاه هدیّه او را بپذیرد.(5)

در صحیفه امام رضا علیه السلام همین حدیث را روایت کرده است. (6)

روایت6.

امالی طوسی: جابر بن عبد الله روایت کرده که امام فرمود: هدیه ای که امیران می دهند، [انسان را] در بند می کشد. (7)

روایت7.

تفسیر عیاشی: جراح مداینی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: از جمله

ص: 273


1- . خصال 1 : 234
2- . تفسیر عیاشی 1 : 322
3- . خصال 1 : 234
4- . معانی الاخبار : 211
5- . عیون الاخبار 2 : 28
6- . صحیفه امام رضا : 31
7- . امالی طوسی 1 : 268

الْمَیْتَةِ وَ ثَمَنُ الْکَلْبِ وَ ثَمَنُ الْخَمْرِ وَ مَهْرُ الْبَغِیِّ وَ الرِّشْوَةُ فِی الْحُکْمِ وَ أَجْرُ الْکَاهِنِ (1).

«2»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ السَّکُونِیِّ: مِثْلَهُ (2).

«3»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: السُّحْتُ أَنْوَاعٌ کَثِیرَةٌ مِنْهَا مَا أُصِیبَ مِنْ أَعْمَالِ الْوُلَاةِ الظَّلَمَةِ وَ مِنْهَا أُجُورُ الْقَضَاءِ وَ أُجُورُ الْفَوَاجِرِ وَ ثَمَنُ الْخَمْرِ وَ النَّبِیذُ الْمُسْکِرُ وَ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ فَأَمَّا الرِّشَا یَا عَمَّارُ فِی الْأَحْکَامِ فَإِنَّ ذَلِکَ الْکُفْرُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِرَسُولِهِ (3).

«4»

مع، [معانی الأخبار] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ عَمَّارٍ: مِثْلَهُ (4).

«5»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِالْأَسَانِیدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ یَقْضِی لِأَخِیهِ الْحَاجَةَ ثُمَّ یَقْبَلُ هَدِیَّتَهُ (5).

صح، [صحیفة الرضا علیه السلام] عنه علیه السلام: مثله (6).

«6»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی أَبُو عَمْرٍو عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ لَیْثِ بْنِ أَبِی سُلَیْمٍ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رَبَاحٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: هَدِیَّةُ الْأُمَرَاءِ غُلُولٌ (7).

«7»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مِنْ أَکْلِ

ص: 273


1- 1. الخصال ج 1 ص 234.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 322.
3- 3. الخصال ج 1 ص 234.
4- 4. معانی الأخبار ص 211 ذیل حدیث.
5- 5. عیون الأخبار ج 2: 28.
6- 6. صحیفة الرضا ص 31.
7- 7. أمالی الطوسیّ ج 1: 268.

مال حرام، رشوه گرفتن در حکم و قضاوت است. (1)

روایت8.

تفسیر عیاشی: سماعه از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: رشوه در حکم و داوری، کفر به خداوند است. (2)

روایت9.

جامع الاخبار: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: رشوه دهنده، رشوه گیرنده و رابط بین این دو، ملعون است. (3)

روایت10.

کتاب الامامو التبصر: موسی بن جعفر از پدرش از پدارنش علیهم السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همین حدیث را روایت کرده است.

روایت11.

و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند رشوه دهنده و رشوه گیرنده و رابط بین این دو را لعنت کرده است.

روایت12.

و فرمود: از رشوه بپرهیزید؛ چرا که کفر محض است و صاحب رشوه، بوی بهشت را استشمام نمی کند .

باب چهارم : احکام والیان و قاضیان و آداب مربوط به آن­ها

آیات

- إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً. (4)

{خدا به شما فرمان می دهد که سپرده ها را به صاحبان آنها ردّ کنید و چون میان مردم داوری می کنید، به عدالت داوری کنید. در حقیقت، نیکو چیزی است که خدا شما را به آن پند می دهد. خدا شنوای بیناست.}

- فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ - فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِ.

ص: 274


1- . تفسیر عیاشی 1 : 321
2- . تفسیر عیاشی 1 : 321
3- . جامع الاخبار : 62
4- . نساء / 58

السُّحْتِ الرِّشْوَةُ فِی الْحُکْمِ (1).

«8»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الرِّشَا فِی الْحُکْمِ هُوَ الْکُفْرُ بِاللَّهِ (2).

«9»

جع، [جامع الأخبار] قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: الرَّاشِی وَ الْمُرْتَشِی وَ الْمَاشِی بَیْنَهُمَا مَلْعُونُونَ (3).

«10»

کِتَابُ الْإِمَامَةِ وَ التَّبْصِرَةِ، عَنْ سَهْلِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ مُوسَی بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مِثْلَهُ.

«11»

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: لَعَنَ اللَّهُ الرَّاشِیَ وَ الْمُرْتَشِیَ وَ الْمَاشِیَ بَیْنَهُمَا.

«12»

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: إِیَّاکُمْ وَ الرِّشْوَةَ فَإِنَّهَا مَحْضُ الْکُفْرِ وَ لَا یَشَمُّ صَاحِبُ الرِّشْوَةِ رِیحَ الْجَنَّةِ.

باب 4 أحکام الولاة و القضاة و آدابهم

الآیات

النساء: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً(4)

المائدة: فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ إلی قوله تعالی فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِ

ص: 274


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 321.
2- 2. نفس المصدر ج 1 ص 321 ذیل حدیث.
3- 3. جامع الأخبار ص 62 طبع النجف.
4- 4. سورة النساء: 58.

- وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ إلی قوله تعالی أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ. (1)

{پذیرا و شنوای دروغ هستند [و] بسیار مال حرام می خورند. پس اگر نزد تو آمدند، [یا] میان آنان داوری کن، یا از ایشان روی برتاب. و اگر از آنان روی برتابی، هرگز زیانی به تو نخواهند رسانید. و اگر داوری می کنی، پس به عدالت در میانشان حکم کن که خداوند دادگران را دوست می دارد - پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده حکم کن، و از هواهایشان [با دور شدن] از حقّی که به سوی تو آمده - و میان آنان به موجب آنچه خدا نازل کرده، داوری کن و از هواهایشان پیروی مکن و از آنان بر حذر باش، مبادا تو را در بخشی از آنچه خدا بر تو نازل کرده به فتنه دراندازند. پس اگر پشت کردند، بدان که خدا می خواهد آنان را فقط به [سزای] پاره ای از گناهانشان برساند، و در حقیقت بسیاری از مردم نافرمانند. آیا خواستار حکم جاهلیّت اند؟ و برای مردمی که یقین دارند، داوری چه کسی از خدا بهتر است؟}

- قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ. إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ. قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ. یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ.(2)

{ گفتند: «مترس، [ما] دو مدّعی [هستیم] که یکی از ما بر دیگری تجاوز کرده، پس میان ما به حقّ داوری کن، و از حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش.» «این [شخص] برادر من است. او را نود و نه میش، و مرا یک میش است، و می گوید: آن را به من بسپار، و در سخنوری بر من غالب آمده است.» [داوود] گفت: «قطعاً او در مطالبه میش تو [اضافه] بر میش های خودش، بر تو ستم کرده، و در حقیقت بسیاری از شریکان به همدیگر ستم روا می دارند، به استثنای کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، و اینها بس اندکند، و داوود دانست که ما او را آزمایش کرده ایم. پس، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه کرد. و بر او این [ماجرا] را بخشودیم و در حقیقت برای او پیش ما تقرّب و فرجامی خوش خواهد بود. ای داوود، ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم، پس میان مردم به حقّ داوری کن، و زنهار از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به درکند. در حقیقت کسانی که از راه خدا به در می روند، به [سزای] آنکه روز حساب را فراموش کرده اند، عذابی سخت خواهند داشت.}

روایات

روایت1.

خصال: محمد بن ابراهیم نوفلی در حدیثی مرفوع از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن حضرت از پدران خود نقل می کند که امیر المؤمنین علیه السلام به عاملان خود نوشت: قلم های خود را نازک کنید و سطرها را نزدیک به هم کنید و سخنان زاید خود را برای من ننویسید و تنها معانی را در نظر بگیرید و از زیاده نویسی بپرهیزید؛ زیرا که اموال مسلمین نمی تواند ضررها را تحمل کند. (3)

مؤلف

پیش­تر در باب جوامع آداب زنان از امام باقر علیه السلام روایت شد که زن متولی قضاوت و امارت نمی­شود. و در سفارش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام نیز همین مساله ذکر شده است و در سفارشات امیر المؤمنین به مالک اشتر و دیگران، بسیاری از آداب حکومت­داری و قضاوت را بیان کردیم.

روایت2.

عیون الاخبار: با اسناد تمیمی از امام رضا از پدرانش علیهم السلام روایت شده که امیر المومنین علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله هنگامی که مرا به سوی فرمانداری یمن فرستاد،، فرمود: هر گاه داوری­ای به نزد تو آوردند

ص: 275


1- . مائده / 42 - 50
2- . ص / 22 - 26
3- . خصال 1 : 219

إلی قوله وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ إلی قوله تعالی أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (1)

ص: قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ- إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ- قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ إلی قوله تعالی یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ (2).

الأخبار

«1»

ل، [الخصال] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ سَهْلٍ عَنِ ابْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ النَّوْفَلِیِّ رَفَعَهُ إِلَی الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام: أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام کَتَبَ إِلَی عُمَّالِهِ أَدِقُّوا أَقْلَامَکُمْ وَ قَارِبُوا بَیْنَ سُطُورِکُمْ وَ احْذِفُوا عَنِّی فُضُولَکُمْ وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِی وَ إِیَّاکُمْ وَ الْإِکْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِینَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَارَ(3).

أقول

قد سبق فی باب جوامع آداب النساء عن الباقر علیه السلام أن المرأة لا تولی القضاء و لا تولی الإمارة و فی وصیة النبی صلی الله علیه و آله إلی علی علیه السلام مثله و قد أوردنا فی عهد أمیر المؤمنین علیه السلام إلی الأشتر و إلی غیره کثیرا من آداب الولاة و القضاة.

«2»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِإِسْنَادِ التَّمِیمِیِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: لَمَّا وَجَّهَنِی إِلَی الْیَمَنِ إِذَا تُحُوکِمَ إِلَیْکَ فَلَا تَحْکُمْ لِأَحَدِ

ص: 275


1- 1. سورة المائدة الآیات 42 الی 50.
2- 2. سورة ص الآیات 24 الی 26.
3- 3. الخصال ج 1: 219.

و از کسی شکایت کردند، پیش از آنکه از طرف مقابل او قضیه را بشنوی حکم مکن. امام علیه السّلام فرمود: پس از آن دیگر در هیچ مورد داوری شکّی برایم پیدا نشد. (1)

روایت3.

امالی طوسی: امیر المؤمنین در نامه­ای به محمد بن ابی بکر نوشت: در یک موضوع دو گونه داوری مکن که در تناقض افتی و از حق منحرف شوی. آنچه برای خود و خاندانت می خواهی، برای همه رعیت نیز همان را بخواه و آنچه برای خود و خاندانت ناپسند می داری بر آنان هم ناپسند انگار. چرا که این حجت را ثابت تر و رعبت را صالح تر می سازد و برای رسیدن به حق در عمق اندیشه خوض کن و در کارهایی که برای خدا می کنی از ملامت ملامتگران بیم به دل راه مده و برای آن کس که با تو مشورت می کند نیکخواه باش و چنان باش که برای مسلمانان، چه آنان که به تو نزدیکند و چه آنان که از تو دورند، بهترین پیشوا و سرمشق باشی. (2)

روایت4.

امالی طوسی: امام باقر علیه السلام فرمود: در بنی اسرائیل قاضی ای بود که به حق در میان آنان دادرسی می کرد. چون مرگش فرا رسید، به همسرش گفت: چون من مُردم، مرا غسل بده و کفن کن و مرا بر روی تختم بگذار، و چهره ام را بپوشان که چیز بدی نبینی. چون مرد، همسرش همان کرد و زمانی درنگ نمود. پس از آن چهره مرد را باز کرد تا بدان بنگرد که ناگاه دید کرمی، بینی او را می جود. از این حالت ترس او را فرا گرفت. چون شب شد، آن مرد به خواب همسرش آمد و به همسرش گفت: آیا آنچه دیدی، تو را ترساند؟ زن گفت: آری، من ترسیدم! آن مرد به همسرش گفت: آگاه باش! حال که ترسیدی، بدان که آنچه دیدی، جز به دلیل تمایلی که به فلان برادرت داشتم، نبود. آن برادرت با طرف دعوایش نزد من آمد. چون هر دو نزد من نشستند، من گفتم: خدایا، حق را با او قرار بده و دادرسی را علیه رفیقش متوجه ساز و چون هر دو نزاع شان را برای من گفتند، حق با برادرت بود و من این را به طور آشکار در مورد قضاء دیدم و دادرسی را به نفع برادرت علیه رفیقش جهت دادم. در نتیجه آن، آنچه دیدی به من رسید؛ چرا که با این که تمایلم موافق حق درآمد، تمایلم با برادرت بود. (3)

روایت5.

قصص الانبیاء: با اسناد به صدوق از ابن متوکل از حمیری از احمد بن حنبل از ثمالی از امام باقر علیه السلام همین حدیث روایت شده است.

روایت6.

فقه الرضا علیه السلام: بدان که بر تو لازم است که میان دو خصم مساوات داشته باشی؛ حتی در نگاه به آن دو، تا این که نگاه تو به یکی از آن دو، بیش از نگاهت به دومی نباشد. زمانی که برای حکم نزد ص: 276


1- . عیون الاخبار 2 : 65
2- . امالی طوسی 1 : 30
3- . امالی طوسی 1 : 126

الْخَصْمَیْنِ دُونَ أَنْ تَسْمَعَ مِنَ الْآخَرِ قَالَ فَمَا شَکَکْتُ فِی قَضَاءٍ بَعْدَ ذَلِکَ (1).

«3»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی: فِیمَا کَتَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ- لَا تَقْضِ فِی أَمْرٍ وَاحِدٍ بِقَضَاءَیْنِ مُخْتَلِفَیْنِ فَیَخْتَلِفَ أَمْرُکَ وَ تَزِیغَ عَنِ الْحَقِّ وَ أَحِبَّ لِعَامَّةِ رَعِیَّتِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ أَهْلِ بَیْتِکَ وَ اکْرَهْ لَهُمْ مَا تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ وَ أَهْلِ بَیْتِکَ فَإِنَّ ذَلِکَ أَوْجَبُ لِلْحُجَّةِ وَ أَصْلَحُ لِلرَّعِیَّةِ وَ خُضِ الْغَمَرَاتِ وَ لَا تَخَفْ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ وَ انْصَحِ الْمَرْءَ إِذَا اسْتَشَارَکَ وَ اجْعَلْ نَفْسَکَ أُسْوَةً لِقَرِیبِ الْمُسْلِمِینَ وَ بَعِیدِهِمْ (2).

«4»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْجِعَابِیُّ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ سُفْیَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ قَاضٍ وَ کَانَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ قَالَ فَلَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ قَالَ لِامْرَأَتِهِ إِذَا مِتُّ فَاغْسِلِینِی وَ کَفِّنِینِی وَ ضَعِینِی عَلَی سَرِیرِی وَ غَطِّی وَجْهِی فَإِنَّکِ لَا تَرَیْنَ سواء [سُوءاً] قَالَ فَلَمَّا أَنْ مَاتَ فَعَلَتْ بِهِ ذَلِکَ ثُمَّ مَکَثَتْ حِیناً وَ کَشَفَتْ عَنْ وَجْهِهِ لِتَنْظُرَ إِلَیْهِ فَإِذَا هِیَ بِدُودَةٍ تَقْرِضُ مَنْخِرَهُ فَفَزِعَتْ لِذَلِکَ فَلَمَّا کَانَ اللَّیْلُ أَتَاهَا فِی مَنَامِهَا فَقَالَ لَهَا أَفْزَعَکِ مَا رَأَیْتِ فَقَالَتْ أَجَلْ لَقَدْ فَزِعْتُ قَالَ أَمَا إِنَّکِ إِنْ کُنْتِ فَزِعْتِ مَا کَانَ مَا رَأَیْتِ إِلَّا فِی أَخِیکِ فُلَانٍ أَتَانِی وَ مَعَهُ خَصْمٌ لَهُ فَلَمَّا جَلَسَا إِلَیَّ قُلْتُ اللَّهُمَّ اجْعَلِ الْحَقَّ لَهُ وَ وَجِّهِ الْقَضَاءَ لَهُ عَلَی صَاحِبِهِ فَلَمَّا اخْتَصَمَا إِلَیَّ کَانَ الْحَقُّ لَهُ وَ رَأَیْتُ ذَلِکَ بَیِّناً فِی الْقَضَاءِ فَوَجَّهْتُ الْقَضَاءَ لَهُ عَلَی صَاحِبِهِ فَأَصَابَنِی مَا رَأَیْتَ لِمَوْضِعِ هَوَایَ کَانَ مَعَهُ وَ إِنْ وَافَقَهُ الْحَقُ (3).

«5»

ص، [قصص الأنبیاء علیهم السلام] بِالْإِسْنَادِ إِلَی الصَّدُوقِ عَنِ ابْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: مِثْلَهُ.

«6»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ أَنَّهُ یَجِبُ عَلَیْکَ أَنْ تُسَاوِیَ بَیْنَ الْخَصْمَیْنِ حَتَّی النَّظَرِ إِلَیْهِمَا حَتَّی لَا یَکُونَ نَظَرُکَ إِلَی أَحَدِهِمْ أَکْثَرَ مِنْ نَظَرِکَ إِلَی الثَّانِی فَإِذَا تَحَاکَمْتَ إِلَی

ص: 276


1- 1. عیون الأخبار ج 2: 65.
2- 2. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 30 ذیل حدیث طویل.
3- 3. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 126.

حاکمی می روی، توجه داشته باش که سمت راست خصمت باشی و اگر دو طرف نزد حاکم بروند و هر کدام از آن دو ادّعایی بر همراهش دارد، در این صورت، آن کس که اول ادّعایی می کند، شایسته تر از همراهش است که از او شنیده شود. ولی اگر هر دو با هم ادعایی بکنند، حق ادّعا برای کسی است که سمت راست خصمش قرار گرفته است. (1)

روایت7.

تفسیر عیاشی: حسن از علی علیهما السلام روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر گاه دو طرف متخاصم نزد تو بیایند، به نفع کسی قضاوت نکن مگر پس از گوش دادن به طرف مقابل؛ چرا که این صورت، به این حق را بفهمی شایسته تر است. (2)

روایت8.

هدای : هر کس بر سر دو درهم به غیر آنچه خداوند نازل فرموده است حکم کند، کافر شده است. (3)

باب پنجم : حکم دادن با شاهد و سوگند

روایات

روایت1.

امالی صدوق: صهیب بن عباد از پدرش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و سلم با یک شاهد و ضمیمه قسم حکم داد و علی علیه السلام هم در عراق بدان حکم داد. (4)

روایت2.

امالی صدوق: امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرده که جابر بن عبد الله گوید: جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و به او دستور داد که با سوگند و یک گواه قضاوت کند. (5)

روایت3.

قرب الاسناد: حماد بن عیسی از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرده که فرمود: پدرم فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با یک گواه و سوگند حکم کرد. (6)

روایت4.

قرب الاسناد: بزنطی گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که می­فرمود: ابو حنیفه به امام صادق علیه السلام گفت: چگونه با سوگند همراه با یک شاهد حکم می دهید؟ امام صادق فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله

ص: 277


1- . فقه الرضا : 35
2- . تفسیر عیاشی 2 : 75
3- . هدای: 75
4- . امالی صدوق : 363
5- . امالی صدوق : 363
6- . قرب الاسناد : 10

حَاکِمٍ فَانْظُرْ أَنْ تَکُونَ عَلَی یَمِینِ خَصْمِکَ وَ إِذَا تَحَاکَمَ خَصْمَانِ فَادَّعَی کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا عَلَی صَاحِبِهِ دَعْوَی فَالَّذِی یَدَّعِی بِالدَّعْوَی أَحَقُّ مِنْ صَاحِبِهِ أَنْ یُسْمَعَ مِنْهُ فَإِذَا ادَّعَیَا جَمِیعاً فَالدَّعْوَی الَّذِی عَلَی یَمِینِ خَصْمِهِ (1).

«7»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِذَا أَتَاکَ الْخَصْمَانِ فَلَا تَقْضِ لِوَاحِدٍ حَتَّی تَسْمَعَ مِنَ الْآخَرِ فَإِنَّهُ أَجْدَرُ أَنْ تَعْلَمَ الْحَقَ (2).

«8»

الْهِدَایَةُ،: وَ مَنْ حَکَمَ فِی دِرْهَمَیْنِ بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَهُوَ کَافِرٌ(3).

باب 5 الحکم بالشاهد و الیمین

الأخبار

«1»

لی، [الأمالی] للصدوق الطَّالَقَانِیُّ عَنِ الْعَدَوِیِّ عَنْ صُهَیْبِ بْنِ عَبَّادٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَضَی بِالْیَمِینِ مَعَ الشَّاهِدِ الْوَاحِدِ وَ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام قَضَی بِهِ بِالْعِرَاقِ (4).

«2»

لی، [الأمالی] للصدوق بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: جَاءَ جَبْرَئِیلُ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَمَرَهُ أَنْ یَأْخُذَ بِالْیَمِینِ مَعَ الشَّاهِدِ(5).

«3»

ب، [قرب الإسناد] حَمَّادُ بْنُ عِیسَی عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ أَبِی علیه السلام: قَضَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِشَاهِدٍ وَ یَمِینٍ (6).

«4»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ: قَالَ أَبُو حَنِیفَةَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام تَجْتَزِءُونَ بِشَاهِدٍ وَاحِدٍ وَ یَمِینٍ قَالَ نَعَمْ قَضَی بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله

ص: 277


1- 1. فقه الرضا ص 35.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 75 جزء حدیث.
3- 3. الهدایة ص 75.
4- 4. أمالی الصدوق ص 363.
5- 5. أمالی الصدوق ص 363.
6- 6. قرب الإسناد ص 10.

بدان حکم کرد و امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم نزد شما به یک شاهد و سوگند حکم داد. ابوحنیفه تعجب کرد! امام صادق علیه السلام فرمود: شگفت­آورتر این است که شما با شهادت یکی، حکم به شهادت صد نفر می دهید و شهادت آن صد نفر را مُجزی می­دانید؟ ابوحنیفه گفت: این کار را نمی کنیم. حضرت فرمود: بله می کنید. صد نفر شهادت می دهند، شما یک نفر را می فرستید و آن یک نفر درباره آنان تحقیق می کند. سپس شهادت آنان را به گفته این یک نفر، مُجزی می دانید. ابو حنیفه گفت: چه تفاوتی میان سایبان محرم و چادر وجود دارد؟ فرمود: سنت پیامبر قیاس گرفته نمی­شود - قیاس وجود ندارد -. (1)

روایت5.

اربعین شهید : حماد بن عیسی گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می­فرمود: پدرم - رضی الله عنه - فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با یک شاهد و یک سوگند حکم می­کرد. (2)

روایت6.

هدای: و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با گواهی یک شاهد و سوگند مدعّی حکم می­داد. (3)

باب ششم : سوگند راست و دروغ و سوگند دادن دیگری

آیات

- وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ. (4)

{ و از هر قَسَم خورنده فرومایه ای فرمان مبر}

روایات

روایت1.

امالی صدوق: در روایت امور نهی شده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده که حضرت فرمود: هر که قسم دروغ بخورد تا مال مسلمانی را ببرد، خدای عز و جل را ملاقات کند که بر او خشمناک است، مگر آنکه توبه کند و برگردد. (5)

روایت2.

امالی صدوق:

ص: 278


1- . قرب الاسناد : 158
2- . اربعین شهید : 19
3- . هدای: 74
4- . قلم /10
5- . امالی صدوق : 424

وَ قَضَی بِهِ عَلِیٌّ علیه السلام بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ بِشَاهِدٍ وَ یَمِینٍ فَعَجِبَ أَبُو حَنِیفَةَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَعْجَبُ مِنْ هَذَا أَنَّکُمْ تَقْضُونَ بِشَاهِدٍ وَاحِدٍ فِی مِائَةِ شَاهِدٍ وَ تَجْتَزِءُونَ بِشَهَادَاتِهِمْ بِقَوْلِهِ فَقَالَ لَهُ لَا نَفْعَلُ فَقَالَ بَلَی تَبْعَثُونَ رَجُلًا وَاحِداً فَیَسْأَلُ عَنْ مِائَةِ شَاهِدٍ فَتُجِیزُونَ شَهَادَاتِهِمْ بِقَوْلِهِ وَ إِنَّمَا هُوَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَقَالَ أَبُو حَنِیفَةَ أَیْشٍ فَرْقٌ مَا بَیْنَ ظِلَالِ الْمُحْرِمِ وَ الْخِبَاءِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ السُّنَّةَ لَا تُقَاسُ (1).

«5»

أَرْبَعِینُ الشَّهِیدِ، بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ وَالِدِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ قَالَ أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: قَضَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِشَاهِدٍ وَ یَمِینٍ (2).

«6»

الْهِدَایَةُ،: وَ حَکَمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِشَهَادَةِ شَاهِدٍ وَ یَمِینِ الْمُدَّعِی (3).

باب 6 الحلف صادقا و کاذبا و تحلیف الغیر

الآیات

القلم: وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ (4).

الأخبار

«1»

لی، [الأمالی] للصدوق فِی خَبَرِ الْمَنَاهِی قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: مَنْ حَلَفَ بِیَمِینٍ کَاذِبَةٍ صَبْراً لِیَقْطَعَ بِهَا مَالَ امْرِئِ مُسْلِمٍ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ (5).

«2»

لی، [الأمالی] للصدوق الْعَطَّارُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ

ص: 278


1- 1. قرب الإسناد ص 158.
2- 2. أربعین الشهید ص 19 طبع ایران سنة 1318.
3- 3. الهدایة ص 74.
4- 4. سورة القلم: 10.
5- 5. أمالی الصدوق ص 424.

مردی از طایفه عبد القیس گفت: سلمان فارسی - رحمة اللَّه علیه - بر گورستانی گذر کرد و گفت: سلام بر شما ای ساکنان گورها که مؤمن یا مسلمانید. ای ساکنان این سرزمین، آیا می دانید که امروز روز جمعه است؟ هنگامی که سلمان به خانه اش بازگشت و خوابید و چشمانش به خواب رفت، کسی به خوابش آمد و گفت ای ابو عبد اللَّه، سلام بر تو باد. تو سخن گفتی و ما شنیدیم، و سلام کردی و ما پاسخ گفتیم. پرسیدی: آیا می دانید که امروز روز جمعه است؟ آری ما می دانیم پرندگان در روز جمعه چه می گویند. سلمان گفت: پرندگان در این روز چه می گویند؟ گفت: می گویند: منزّه است، منزّه است پروردگار ما که بخشاینده و پادشاه است. عظمت پروردگار ما را، آن که به نام او سوگند دروغ یاد کند، نشناخته است. (1)

روایت3.

ثواب الاعمال: پدرم از محمد عطار همین حدیث را نقل کرده است. (2)

روایت4.

محاسن: پدرم همین حدیث را روایت کرده است. (3)

روایت5.

امالی صدوق: خزاز از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: کسی که به نام الله سوگند می خورد باید راست بگوید؛ کسی که راست نگوید ارتباطی با خدا ندارد؛ برای هر کس که سوگند اللّه بخورند، باید رضایت دهد؛ هر کس سوگند الله را کافی نداند با خدا ارتباطی ندارد. (4)

روایت6.

محاسن: پدرم از عثمان همین حدیث را روایت کرده است. (5)

روایت7.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: از عثمان همین حدیث نقل شده است. (6)

روایت8.

خصال: سعید بن علاقه گوید: امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: سوگند دروغ و نادرست باعث تنگدستی می­شود. (7)

روایت9.

امالی طوسی:

ص: 279


1- . امالی صدوق : 482
2- . ثواب الاعمال : 205
3- . محاسن : 119
4- . امالی صدوق : 483
5- . محاسن : 120
6- . نوادر : 60
7- . خصال 2 : 94

أَبِی الْجَارُودِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ عَبْدِ الْقَیْسِ عَنْ سَلْمَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ: أَنَّهُ مَرَّ عَلَی الْمَقَابِرِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ الْقُبُورِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ یَا أَهْلَ الدِّیَارِ هَلْ عَلِمْتُمْ أَنَّ الْیَوْمَ جُمُعَةٌ فَلَمَّا انْصَرَفَ إِلَی مَنْزِلِهِ وَ نَامَ وَ مَلَّکَتْهُ عَیْنَاهُ أَتَاهُ آتٍ فَقَالَ فَعَلَیْکَ السَّلَامُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تَکَلَّمْتَ فَسَمِعْنَا وَ سَلَّمْتَ فَرَدَدْنَا وَ قُلْتَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ الْیَوْمَ جُمُعَةٌ وَ قَدْ عَلِمْنَا مَا تَقُولُ الطَّیْرُ فِی یَوْمِ الْجُمُعَةِ قَالَ وَ مَا تَقُولُ الطَّیْرُ فِی یَوْمِ الْجُمُعَةِ قَالَ تَقُولُ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ رَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمَلِکُ مَا یَعْرِفُ عَظَمَةَ رَبِّنَا مَنْ یَحْلِفُ بِاسْمِهِ کَاذِباً(1).

«3»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ: مِثْلَهُ 4(2)

«4»

سن، [المحاسن] أَبِی: مِثْلَهُ (3).

«5»

لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنِ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ حَلَفَ بِاللَّهِ فَلْیَصْدُقْ وَ مَنْ لَمْ یَصْدُقْ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ مَنْ حُلِفَ لَهُ بِاللَّهِ فَلْیَرْضَ وَ مَنْ لَمْ یَرْضَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ (4).

«6»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ عُثْمَانَ: مِثْلَهُ (5)

«7»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ عُثْمَانَ: مِثْلَهُ (6).

«8»

ل، [الخصال] عَنْ سَعِیدِ بْنِ عِلَاقَةَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: الْیَمِینُ الْفَاجِرَةُ تُورِثُ الْفَقْرَ(7).

«9»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْحَفَّارُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِی قِلَابَةَ عَنْ وَهْبِ بْنِ حَرِیزٍ

ص: 279


1- 1. أمالی الصدوق ص 482.
2- 2. ثواب الأعمال و عقابها ص 205 طبع بغداد.
3- 3. المحاسن ص 119.
4- 4. أمالی الصدوق ص 483.
5- 5. المحاسن ص 120.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
7- 7. الخصال ج 2: 94.

ابو وائل از عبدالله نقل کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس قسمی بخورد که به وسیله آن مال برادرش را تصاحب کند، خداوند را در حال خشم و غضب ملاقات خواهد کرد. خداوند این گفته را در کتابش تأیید کرده است، آن جا که می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعهْدِ اللّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلاً». راوی گوید: اشعث بن قیس ناگهان ظاهر شد و گفت: این آیه در باره من نازل شده است. داوری مخاصمه ای را به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بردم و او با قسم دادن من در آن باره، قضاوت کرد. (1)

روایت10.

امالی طوسی: پدر عدیّ بن عدی گوید: امرء القیس و مردی درباره زمینی نزاع شان را خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بردند. حضرت فرمود: آیا بیّنه داری؟ گفت: نه. حضرت فرمود: پس او سوگند بخورد. امرء القیس گفت: به خدا سوگند! در این صورت زمینم را می برد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر او با سوگندش زمینت را ببرد، از کسانی می شود که خداوند در روز قیامت به او نگاه نمی کند و او را پاک نمی سازد و برای او عذاب دردناکی است. راوی گوید: مرد ترسید و آن زمین را به او برگرداند. (2)

روایت11.

امالی طوسی: علقمة بن وائل از پدرش همین حدیث را روایت کرده است.(3)

روایت12.

ثواب الاعمال: عبد الحمید طائی از موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرده که فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس بدهکاری را برای قسم دادن نزد حاکم ببرد و بداند که او قسم می خورد، ولی به احترام خدا او را رها کند، خداوند برای او در روز قیامت هیچ منزلتی را جز منزلت ابراهیم خلیل الرّحمن نخواهد پسندید. (4)

روایت13.

در فقه الرضا علیه السلام همین حدیث روایت شده است. (5)

می­گویم

در کتاب ایمان و نذرها بیشتر این روایت­ها ذکر شد.

روایت14.

قصص الانبیاء: عیسی علیه السلام به حواریّون گفت: موسی علیه السلام شما را امر فرمود که به دروغ به خدا سوگند نخورید و من شما را امر می­کنم که به خداوند سوگند نخورید، چه راست و چه دروغ .

ص: 280


1- . امالی طوسی 1 : 368
2- . امالی طوسی 1 : 368
3- . امالی طوسی 1 : 368
4- . ثواب الاعمال : 72
5- . فقه الرضا : 34

وَ أَبُو زَیْدٍ عَنْ شُعْبَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِی وَائِلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ حَلَفَ عَلَی یَمِینٍ یَقْتَطِعُ بِهَا مَالَ أَخِیهِ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَصْدِیقَ ذَلِکَ فِی کِتَابِهِ- إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا قَالَ فَبَرَزَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ فَقَالَ فِیَّ نَزَلَتْ خَاصَمْتُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَضَی عَلَیَّ بِالْیَمِینِ (1).

«10»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی بِهَذَا الْإِسْنَادِ إِلَی وَهْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَدِیِّ بْنِ عَدِیٍّ عَنْ رَجَاءِ بْنِ حَبْوَةَ وَ الْعُرْسِ بْنِ عَمِیرَةَ قَالَ حَدَّثَنَاهُ عَنْ عَدِیِّ بْنِ عَدِیٍّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: اخْتَصَمَ إِمْرُؤُ الْقَیْسِ وَ رَجُلٌ مِنْ حَضْرَمَوْتَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی أَرْضٍ فَقَالَ أَ لَکَ بَیِّنَةٌ قَالَ لَا قَالَ فَیَمِینُهُ قَالَ إِذاً وَ اللَّهِ یَذْهَبُ بِأَرْضِی قَالَ إِنْ ذَهَبَ بِأَرْضِکَ بِیَمِینِهِ کَانَ مِمَّنْ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَا یُزَکِّیهِ وَ لَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ قَالَ فَفَزِعَ الرَّجُلُ وَ رَدَّهَا إِلَیْهِ (2).

«11»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْحَفَّارُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِی قِلَابَةَ عَنْ أَبِی الْوَلِیدِ عَنْ أَبِی عَوَانَةَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عُمَیْرٍ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ وَائِلٍ عَنْ أَبِیهِ: مِثْلَهُ (3).

«12»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنِ ابْنِ مَعْبَدٍ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: مَنْ قَدَّمَ غَرِیماً إِلَی السُّلْطَانِ یَسْتَحْلِفُهُ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَحْلِفُ ثُمَّ تَرَکَهُ تَعْظِیماً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَرْضَ اللَّهُ لَهُ بِمَنْزِلَةٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا مَنْزِلَةَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ الرَّحْمَنِ علیه السلام (4).

«13»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: مِثْلَهُ (5)

أقول

قد مضی کثیر من أخبار هذا الباب فی کتاب الأیمان و النذور.

«14»

ص، [قصص الأنبیاء علیهم السلام] عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: قَالَ عِیسَی لِلْحَوَارِیِّینَ إِنَّ مُوسَی علیه السلام أَمَرَکُمْ أَنْ لَا تَحْلِفُوا بِاللَّهِ کَاذِبِینَ وَ أَنَا آمُرُکُمْ أَنْ لَا تَحْلِفُوا بِاللَّهِ لَا کَاذِبِینَ وَ لَا

ص: 280


1- 1. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 368.
2- 2. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 368.
3- 3. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 368.
4- 4. ثواب الأعمال ص 72.
5- 5. فقه الرضا ص 34.

روایت15.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم روایت می کند: از امام صادق علیه السلام تفسیر آیه: «وَلاَ تَجْعَلُواْ اللّهَ عُرْضَةً لِّأَیْمَانِکُمْ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ»، {و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید، تا [بدین بهانه] از نیکوکاری و پرهیزگاری [باز ایستید].} را پرسیدم و حضرت پاسخ داد: منظور از (سوگند به خداوند) این است که مرد بگوید: نه به خدا قسم، یا آری به خدا قسم. (1)

روایت16.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابو بصیر از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: پدرم همسری از خوارج داشت - گمان می کنم فرمود: از بنی حنیفه بود - تا این که یکی از دوستدارانش به وی گفت: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله! تو همسری داری که از جدت بیزاری می جوید. حضرت وحشت زده شد و زن فهمید که وی را طلاق خواهد داد. پس مهریه­اش را ادعا کرد و با هم نزد حاکم مدینه رفتند و نزد او شکایت کرد و به من گفت: مهریه من بر گردن او چهار صد دینار است. حاکم گفت: آیا مدرکی داری؟ گفت: نه، اما از او سوگند بگیر. حاکم گفت: ای علی! یا سوگند یاد کن، یا چهار صد دینار به وی بده. پدرم به من گفت: ای پسرم، برخیز و چهار صد دینار به او بده. گفتم: پدرجان، فدایت شوم! مگر تو بر حق نیستی؟ پدرم فرمود: آری ای فرزندم! ولی من خداوند را بزرگ تر از آن می دانم که در محاکمه و گرفتاری به او سوگند یاد کنم. (2)

روایت17.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابو ایوب از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: به خداوند سوگند مخورید چه راست و چه دروغ؛ چرا که خداوند از این کار نهی کرده و فرموده است: «لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ». (3)

روایت18.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: علی گوید: مردی برای امام باقر علیه السلام نامه نوشت و ماجرایی برای او نقل کرد. آن حضرت اینگونه برایش نوشت: سوگند به خدا اینگونه نبوده است، و من با وجود اینکه کراهت دارم که در هر امر و وضعیتی به خداوند سوگند بخورم، اما نگران بودم چیزی بگویند که واقعیت نداشته است. (4)

روایت19.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبداللَّه بن سلیمان از امام باقر علیه السلام روایت می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هرکس در محاکمه، سوگند [دروغ] یاد کند و به سبب آن، مال شخص

ص: 281


1- . تفسیر عیاشی 1 : 111
2- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 60
3- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 60
4- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 60

صَادِقِینَ.

«15»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا إِلَهَ غَیْرُهُ- وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا قَالَ هُوَ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَی وَ اللَّهِ (1).

«16»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو جَعْفَرٍ: إِنَّ أَبَاهُ کَانَ تَحْتَهُ امْرَأَةٌ مِنَ الْخَوَارِجِ أَظُنُّهَا کَانَتْ مِنْ بَنِی حَنِیفَةَ فَقَالَ لَهُ مَوْلًی لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ عِنْدَکَ امْرَأَةً تَتَبَرَّأُ مِنْ جَدِّکَ قَالَ فَعَقِرَ فَعَلِمْتُ أَنَّهُ طَالَقَهَا فَادَّعَتْ عَلَیْهِ صَدَاقَهَا فَجَاءَتْ بِهِ إِلَی أَمِیرِ الْمَدِینَةِ تَسْتَعْدِیهِ عَلَیْهِ فَقَالَتْ لِی عَلَیْهِ صَدَاقِی أَرْبَعُمِائَةِ دِینَارٍ فَقَالَ الْوَالِی أَ لَکِ بَیِّنَةٌ فَقَالَتْ لَا وَ لَکِنْ خُذْ یَمِینَهُ فَقَالَ وَالِی الْمَدِینَةِ یَا عَلِیُّ إِمَّا أَنْ تَحْلِفَ وَ إِمَّا أَنْ تُعْطِیَهَا فَقَالَ لِی یَا بُنَیَّ قُمْ فَأَعْطِهَا أَرْبَعَمِائَةِ دِینَارٍ فَقُلْتُ یَا أَبَتِ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَسْتَ مُحِقّاً فَقَالَ بَلَی یَا بُنَیَّ وَ لَکِنِّی أَجْلَلْتُ اللَّهَ أَنْ أَحْلِفَ بِهِ یَمِینَ صَبْرٍ(2).

«17»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عُثْمَانُ بْنُ عِیسَی عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا تَحْلِفُوا بِاللَّهِ صَادِقِینَ وَ لَا کَاذِبِینَ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ نَهَی عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ (3).

«18»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَلِیٌّ قَالَ: کَتَبَ رَجُلٌ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام یَحْکِی لَهُ شَیْئاً فَکَتَبَ إِلَیْهِ وَ اللَّهِ مَا کَانَ ذَاکَ وَ إِنِّی لَأَکْرَهُ أَنْ أَقُولَ وَ اللَّهِ عَلَی حَالٍ مِنَ الْأَحْوَالِ وَ لَکِنَّهُ غَمَّنِی أَنْ یُقَالَ مَا لَمْ یَکُنْ (4).

«19»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر یَحْیَی بْنُ عِمْرَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ حَلَفَ عَلَی یَمِینِ صَبْرٍ فَقَطَعَ بِهَا مَالَ امْرِئٍ

ص: 281


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 111.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60 و لم یوضع له فی المتن رمز.

مسلمانی را تصاحب کند، همانا تکه ای از آتش را تصاحب کرده است. (1)

روایت20.

اعلام الوری: در روایات مشهور است که ابو جعفر منصور، ربیع را امر کرد تا حضرت صادق علیه السلام را در نزد او حاضر کند. هنگامی که امام علیه السّلام در پیش او حاضر شد، منصور گفت: خداوند مرا بکشد اگر تو را نکشم، آیا با سلطنت من مخالفت می­کنی و بر علیه من غائله راه می اندازی؟! حضرت صادق علیه السلام فرمود: به خداوند سوگند من از این مطالب اطلاعی ندارم و این گفتارها کذب محض است. و اگر چنانچه مطلب همان طور است که شما می­گوئید، مانند یوسف و ایوب و سلیمان علیهم السّلام که از نسبت هائی که به آنان می­دادند صرف نظر کردند، تو هم صرف نظر کن، زیرا نسب تو هم به آنان می­رسد. منصور گفت: آری، اینک بالا بیائید. هنگامی که امام علیه السّلام نزد منصور رفتند گفت: این مطالب را که از زبانم بیرون شد، عده ای اطلاع داده اند. حضرت صادق علیه السّلام فرمود: اکنون او را در این مجلس حاضر کنید تا با هم روبرو شویم. منصور آن مرد افترا زننده را احضار کرد و گفت: تو آن مطالب را از جعفر شنیدی؟ گفت: آری شنیده ام. حضرت فرمود: وی را برای راستی گفتارش قسم بده. منصور روی خود را به طرف آن مرد کرد و گفت: قسم می­خوری؟ گفت: آری برای صدق مطلبم سوگند یاد می­کنم. امام صادق علیه السّلام فرمود: واگذارید تا من او را قسم بدهم. منصور گفت: شما قسمش بدهید. حضرت به آن مرد سخن چین گفت: بگو از حول و قوه پروردگار بیزاری می­جویم و به حول و قوه خود چنگ می زنم که جعفر بن محمد این مطالب را گفته است. وی ابتدا از این طرز سوگند امتناع کرد و لیکن سرانجام سوگند را به همین طرز ادا کرد لحظه ای نگذشت که از پا درآمد و ابو جعفر منصور امر کرد او را از مجلس بیرون بردند. ربیع گوید: دیدم جعفر بن محمد، هنگامی که بر ابو جعفر منصور وارد می­شد، لب هایش حرکت می­کرد و هر گاه لب هایش را حرکت می­داد، خشم منصور فرو می نشست و او را نزدیک خود جای می­داد و از خود راضی می­کرد. وقتی که از نزد منصور بیرون آمد، خدمتش رسیدم و عرض کردم: این مرد از دشمن ترین مردم نسبت به شما است و لیکن وقتی که در مجلس او وارد می­شوی و لب های خود را حرکت می­دهی، غضب او فرو می نشیند. این چه دعائی است که بر زبان جاری می­سازی؟ حضرت فرمود: این دعای جدم علی بن !حسین علیهما السّلام است گفتم: قربانت گردم آن دعا کدام است؟ فرمود: «یَا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی وَ یَا غَوْثِی عِنْدَ کُرْبَتِی احْرُسْنِی بِعَیْنِکَ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ اکْفِنِی بِرُکْنِکَ الَّذِی لَا یُرَامُ» {ای ذخیره من در هنگام سختی ام و ای فریاد رس من در هنگام گرفتاری ام، مرا با چشمت که نمی خوابد حراست کن و با ستونت که خم نمی شود کفایتم کن} ربیع گوید: من این دعا را حفظ کردم و هر گاه برایم پیشامد سختی می­شد آن را قرائت می­کردم و خداوند مرا نجات می­داد. ربیع گفت: به جعفر بن محمد عرض کردم: چرا نگذاشتی آن مرد نمّام به طرز معمول به نام خداوند سوگند یاد کند؟

ص: 282


1- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 78

مُسْلِمٍ فَإِنَّمَا قَطَعَ جَذْوَةً مِنَ النَّارِ(1).

«20»

عم، [إعلام الوری]: اشْتَهَرَ فِی الرِّوَایَةِ أَنَّ الْمَنْصُورَ أَمَرَ الرَّبِیعَ بِإِحْضَارِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَأَحْضَرَهُ فَلَمَّا بَصُرَ بِهِ قَالَ قَتَلَنِیَ اللَّهُ إِنْ لَمْ أَقْتُلْکَ أَ تُلْحِدُ فِی سُلْطَانِی وَ تَبْغِینِی الْغَوَائِلَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ اللَّهِ مَا فَعَلْتُ وَ لَا أَرَدْتُ فَإِنْ کَانَ بَلَغَکَ فَمِنْ کَاذِبٍ وَ لَوْ کُنْتُ فَعَلْتُ لَقَدْ ظُلِمَ یُوسُفُ فَغَفَرَ وَ ابْتُلِیَ أَیُّوبُ فَصَبَرَ وَ أُعْطِیَ سُلَیْمَانُ فَشَکَرَ فَهَؤُلَاءِ أَنْبِیَاءُ اللَّهِ وَ إِلَیْهِمْ یَرْجِعُ نَسَبُکَ فَقَالَ لَهُ الْمَنْصُورُ أَجَلْ ارْتَفِعْ هَاهُنَا فَارْتَفَعَ فَقَالَ لَهُ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ أَخْبَرَنِی عَنْکَ بِمَا ذَکَرْتُ فَقَالَ أَحْضِرْهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لِیُوَافِقَنِی عَلَی ذَلِکَ فَأُحْضِرَ الرَّجُلُ الْمَذْکُورُ فَقَالَ لَهُ الْمَنْصُورُ أَنْتَ سَمِعْتَ مَا حَکَیْتَ عَنْ جَعْفَرٍ قَالَ نَعَمْ قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَاسْتَحْلِفْهُ عَلَی ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ الْمَنْصُورُ أَ تَحْلِفُ قَالَ نَعَمْ فَابْتَدَأَ الْیَمِینَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ دَعْنِی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَحْلِفْهُ أَنَا فَقَالَ لَهُ افْعَلْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لِلسَّاعِی قُلْ بَرِئْتُ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ وَ الْتَجَأْتُ إِلَی حَوْلِی وَ قُوَّتِی لَقَدْ فَعَلَ کَذَا وَ کَذَا جَعْفَرٌ فَامْتَنَعَ مِنْهَا هُنَیْهَةً ثُمَّ حَلَفَ بِهَا فَمَا بَرِحَ حَتَّی اضْطَرَبَ بِرِجْلِهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ جُرُّوا بِرِجْلِهِ فَأَخْرِجُوهُ لَعَنَهُ اللَّهُ.

قَالَ الرَّبِیعُ وَ کُنْتُ رَأَیْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیهما السلام حِینَ دَخَلَ عَلَی الْمَنْصُورِ یُحَرِّکُ شَفَتَیْهِ فَکُلَّمَا حَرَّکَهُمَا سَکَنَ غَضَبُ الْمَنْصُورِ حَتَّی أَدْنَاهُ مِنْهُ وَ رَضِیَ عَنْهُ فَلَمَّا خَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مِنْ عِنْدِ أَبِی جَعْفَرٍ اتَّبَعْتُهُ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ غَضَباً عَلَیْکَ فَلَمَّا دَخَلْتَ عَلَیْهِ وَ حَرَّکْتَ شَفَتَیْکَ سَکَنَ غَضَبُهُ فَبِأَیِّ شَیْ ءٍ کُنْتَ تُحَرِّکُهُمَا قَالَ بِدُعَاءِ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا هَذَا الدُّعَاءُ قَالَ یَا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی وَ یَا غَوْثِی عِنْدَ کُرْبَتِی احْرُسْنِی بِعَیْنِکَ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ اکْفِنِی بِرُکْنِکَ الَّذِی لَا یُرَامُ قَالَ الرَّبِیعُ فَحَفِظْتُ هَذَا الدُّعَاءَ فَمَا نَزَلَتْ بِی شِدَّةٌ قَطُّ فَدَعَوْتُ بِهِ إِلَّا فَرَّجَ اللَّهُ عَنِّی قَالَ وَ قُلْتُ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ لِمَ مَنَعْتَ السَّاعِیَ أَنْ یَحْلِفَ بِاللَّهِ تَعَالَی

ص: 282


1- 1. نفس المصدر ص 78.

فرمود: من دیدم اگر وی خداوند را به توحید و یگانگی بخواند و او را تمجید کند، خداوند بر او ترحم خواهد کرد و عقوبت او را تأخیر خواهد انداخت و لذا به این طرز که مشاهده کردی وی را سوگند دادم و خداوند هم او را بلافاصله به سزایش رسانید. (1)

روایت21.

اختصاص: امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس به دروغ به خداوند سوگند یاد کند کفر ورزیده است و هر کس به راست به خداوند سوگند بخورد مرتکب گناه شده است، چرا که خداوند می­فرماید: «لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ».(2)

روایت22.

اختصاص: امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس با سوگندهای دروغ با خداوند مبارزه کند، خداوند از وی بیزاری می­جوید. (3)

روایت23.

نهج البلاغه: در نامه­ای که علی علیه السلام برای حارث همدانی نوشت فرمود: نام خدا را بزرگ بدار، به این صورت که جز به حق نامش را بر زبان نیاور. (4)

روایت24.

اعلام الدین: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که فرمود: هر کس سوگند بخورد در حالی که می­داند به دروغ سوگند یاد می­کند، در واقع با خداوند به مبارزه برخاسته است و سوگند دروغ خانه­ها را از مردم خالی می­کند و موجبات فقر را در نسل به وجود می­آورد، و هر کس به دروغ به خداوند سوگند بخورد، عظمت خداوند را نشناخته است .

باب هفتم : احکام سوگند

روایات

مؤلف

در کتاب قرآن در باب سوگند به قرآن، و در باب سوگندها در کتاب قراردادها نیز مطالبی مرتبط با این باب ذکر شد که می­توانی آن را مرور کنی.

روایت1.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: مالی را از مقابل دید مأموران مالیات می بریم. آنان از ما می خواهند برای شان سوگند یاد کنیم

ص: 283


1- . اعلام الوری : 270
2- . اختصاص : 25
3- . اختصاص : 242
4- . نهج البلاغه 3 : 141

قَالَ کَرِهْتُ أَنْ یَرَاهُ اللَّهُ تَعَالَی یُوَحِّدُهُ وَ یُمَجِّدُهُ فَیَحْلُمَ عَنْهُ وَ یُؤَخِّرَ عُقُوبَتَهُ فَاسْتَحْلَفْتُهُ بِمَا سَمِعْتَ فَأَخَذَهُ اللَّهُ أَخْذَةً رَابِیَةً(1).

«21»

ختص، [الإختصاص] قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: مَنْ حَلَفَ بِاللَّهِ کَاذِباً کَفَرَ وَ مَنْ حَلَفَ بِاللَّهِ صَادِقاً أَثِمَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ- وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ (2).

«22»

ختص، [الإختصاص] قَالَ الرِّضَا علیه السلام: مَنْ بَارَزَ اللَّهَ بِالْأَیْمَانِ الْکَاذِبَةِ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ (3).

«23»

نَهْجُ الْبَلَاغَةِ، قَالَ علیه السلام: فِیمَا کَتَبَ إِلَی الْحَارِثِ الْهَمْدَانِیِّ وَ عَظِّمِ اسْمَ اللَّهِ أَنْ لَا تَذْکُرَهُ إِلَّا عَلَی حَقٍ (4).

«24»

أَعْلَامُ الدِّینِ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ حَلَفَ عَلَی یَمِینٍ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ کَاذِبٌ فَقَدْ بَارَزَ اللَّهَ بِالْمُحَارَبَةِ وَ إِنَّ الْیَمِینَ الْکَاذِبَةَ تَذَرُ الدِّیَارَ بَلَاقِعَ مِنْ أَهْلِهَا وَ تُورِثُ الْفَقْرَ فِی الْعَقِبِ وَ إِنَّهُ لَا یَعْرِفُ عَظَمَةَ اللَّهِ مَنْ یَحْلِفُ بِهِ کَاذِباً.

باب 7 أحکام الحلف

الأخبار

أقول

قد مر فی کتاب القرآن فی باب الحلف بالقرآن و فی باب الأیمان من کتاب العقود و الإیقاعات أیضا ما یناسب هذا الباب فتذکر.

«1»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ وَ فَضَالَةُ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: نَمُرُّ بِالْمَالِ عَلَی الْعُشَّارِ فَیَطْلُبُونَ مِنَّا أَنْ نَحْلِفَ لَهُمْ وَ یُخَلُّونَ

ص: 283


1- 1. إعلام الوری ص 270.
2- 2. الاختصاص ص 25.
3- 3. الاختصاص ص 242.
4- 4. نهج البلاغة ج 3: 141.

تا آزادمان گذارند و جز به سوگند از ما راضی نمی شوند. امام علیه السلام فرمود: برای شان سوگند یاد کن که آن حلال تر از خرما و کره است. (1)

روایت2.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: ما از کنار این گروه عبور می کنیم و آن­ها ما را برای اموال مان سوگند می دهند، در حالی که زکات آن­ها را پرداخته ایم. امام علیه السلام فرمود: ای زراره، هرگاه ترسیدی، به هر چه خواستند برای شان سوگند یاد کن. گفتم: فدایت شوم! حتی به طلاق و عتق؟ امام علیه السلام فرمود: به آنچه خواستند. و امام صادق علیه السلام فرمود: تقیه در هر ضرورتی است و زمانی که شرایط تقیه پیش می­آید، شخص تقیه کننده نسبت به عمل تقیه آگاه­تر است. (2)

روایت3.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: معمّر بن یحیی گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: سرمایه های مردم در اختیار من است و با آن­ها از کنار مأموران مالیاتی می گذریم. آنان ما را برای آن­ها سوگند می دهند و ما برای شان سوگند می خوریم. امام علیه السلام فرمود: دوست دارم که همه اموال مسلمانان را عبور می دادم و بر آن­ها سوگند یاد می کردم. هر چیزی که مؤمن بر خودش بترسد و در انجام آن ناچار باشد، در آن می تواند تقیه کند. (3)

روایت4.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابوبکر حضرمی گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: شخصی برای حاکم به طلاق و عتق سوگند یاد می کند. امام علیه السلام فرمود: هرگاه از شمشیر و تازیانه اش بترسد، چیزی بر او نیست. ای ابوبکر! خداوند می بخشد و مردم نمی بخشند. (4)

روایت5.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: اسماعیل جعفی گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: با مال از کنار مأمور مالیات می گذرم، آنان مرا سوگند می­دهند. پس اگر برایشان سوگند یاد کنم، مرا رها می کنند و اگر برایشان سوگند یاد نکنم از من بازجویی می کنند و مورد ستم قرار می دهند. امام علیه السلام فرمود: برایشان سوگند یاد کن. گفتم: اگر مرا به طلاق سوگند داد چه کنم؟. امام علیه السلام فرمود: بله، برایشان سوگند یاد کن. گفتم: مال متعلق به من نیست. امام علیه السلام فرمود: از مال برادرت دفاع می­کنی. (5)

روایت6.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: از موسی بن جعفر علیه السلام پرسیدم: شخصی مجبور به سوگند می شود و به طلاق، عتق و صدقه اموالش سوگند یاد می کند، آیا آن بر عهده اش لازم می شود؟ امام علیه السلام فرمود: نه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: از امت من، آنچه مجبور شدند و آنچه قدرت ندارند و آنچه اشتباه کردند، برداشته شده است. (6)

روایت7.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سماعه از امام علیه السلام روایت می کند که فرمود: هرگاه شخصی از روی تقیه به خدا سوگند یاد کند، به وی زیان نمی رساند و سوگند به طلاق و عتق نیز به او زیان نمی زند، در صورتی که به آن مجبور و ناچار شود. و فرمود: هیچ یک از حرام های خداوند نیست مگر آن که خداوند آن را برای کسی که به آن ناچار شده، حلال کرده است. (7)

روایت8.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابوبکر حضرمی گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا برای

ص: 284


1- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 62
2- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 62
3- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 62
4- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 62
5- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 62
6- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 62
7- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 62

سَبِیلَنَا وَ لَا یَرْضَوْنَ مِنَّا إِلَّا بِذَلِکَ قَالَ فَمَا حَلَفْتُ لَهُمْ فَهُوَ أَحَلُّ مِنَ التَّمْرِ وَ الزَّبَدِ(1).

«2»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ إِنَّا نَمُرُّ بِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَیَسْتَحْلِفُونَّا عَلَی أَمْوَالِنَا وَ قَدْ أَدَّیْنَا زَکَاتَهَا قَالَ یَا زُرَارَةُ إِذَا خِفْتَ فَاحْلِفْ لَهُمْ بِمَا شَاءُوا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ بِطَلَاقٍ وَ عَتَاقٍ قَالَ بِمَا شَاءُوا وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام التَّقِیَّةُ فِی کُلِّ ضَرُورَةٍ وَ صَاحِبُهَا أَعْلَمُ بِهَا حِینَ تَنْزِلُ بِهِ (2).

«3»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مَعْمَرِ بْنِ یَحْیَی قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّ مَعِی بَضَائِعَ لِلنَّاسِ وَ نَحْنُ نَمُرُّ بِهَا عَلَی هَؤُلَاءِ الْعُشَّارِ فَیُحْلِفُونَّا عَلَیْهَا فَنَحْلِفُ لَهُمْ قَالَ وَدِدْتُ أَنِّی أَقْدِرُ أَنْ أُجِیرَ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِینَ کُلَّهَا وَ أَحْلِفَ عَلَیْهَا کُلَّمَا خَافَ الْمُؤْمِنُ عَلَی نَفْسِهِ فِیهِ ضَرُورَةٌ فَلَهُ فِیهِ التَّقِیَّةُ(3).

«4»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر فَضَالَةُ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام رَجُلٌ حَلَفَ لِلسُّلْطَانِ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ قَالَ إِذَا خَشِیَ سَوْطَهُ وَ سَیْفَهُ فَلَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ یَا أَبَا بَکْرٍ إِنَّ اللَّهَ یَعْفُو وَ النَّاسُ لَا یَعْفُونَ (4).

«5»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْجُعْفِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَمُرُّ بِالْعُشَّارِ وَ مَعِی الْمَالُ فَیَسْتَحْلِفُونِّی فَإِنْ حَلَفْتُ تَرَکُونِی وَ إِنْ لَمْ أَحْلِفْ فَلَّسُونِی وَ ظَلَمُونِی فَقَالَ احْلِفْ لَهُمْ فَقُلْتُ فَإِنْ حَلَّفُونِی بِالطَّلَاقِ فَأَحْلِفُ لَهُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَإِنَّ الْمَالَ لَا یَکُونُ لِی قَالَ تُبْقِی مَالَ أَخِیکَ (5).

«6»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام: فَإِنِّی سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُسْتَکْرَهُ عَلَی الْیَمِینِ فَیَحْلِفُ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ وَ صَدَقَةِ مَا یَمْلِکُ أَ یَلْزَمُهُ ذَلِکَ فَقَالَ لَا ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وُضِعَ عَنْ أُمَّتِی مَا أُکْرِهُوا عَلَیْهِ وَ لَمْ یُطِیقُوا وَ مَا أَخْطَئُوا(6).

«7»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر سَمَاعَةُ قَالَ: قَالَ إِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ بِاللَّهِ تَقِیَّةً لَمْ یَضُرَّهُ وَ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ أَیْضاً لَا یَضُرُّهُ إِذَا هُوَ أُکْرِهَ وَ اضْطُرَّ إِلَیْهِ وَ قَالَ لَیْسَ شَیْ ءٌ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا وَ قَدْ أَحَلَّهُ لِمَنِ اضْطُرَّ إِلَیْهِ (7).

«8»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام نَحْلِفُ لِصَاحِبِ

ص: 284


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 62.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 62.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 62.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 62.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 62.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 62.
7- 7. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 62.

مامور مالیاتی سوگند یاد کنیم و به این وسیله اموالمان را عبور دهیم؟ امام علیه السلام فرمود: آری. و درباره شخصی که از روی تقیه سوگند یاد می کند، فرمود: اگر بر جان و مالت می ترسی سوگند یاد کن و خطر را با سوگند از خود دور کن! و اگر می دانی که سوگندت چیزی را از تو دور نمی کند، برای شان سوگند نخور. (1)

روایت9.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: معاذ بیّاع اکسیه گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: من به طلاق و عتق سوگند داده می شوم، نظر شما چیست، آیا برای شان سوگند یاد کنم؟ امام علیه السلام فرمود: هرگاه ترسیدی، به هرچه خواستند برای شان سوگند یاد کن. (2)

روایت10.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: علاء از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود: هیچ شخصی سوگند نمی­خورد مگر مطابق با علمش. و در باره این آیه «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ» فرمود: اینکه بگوید: نه به خدا، و آری به خدا. و در باره این فرموده خداوند: «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ» فرمود: سوگند به آن، گناهی بزرگ است. و فرمود: اهل جاهلیت حرم را بزرگ می شمردند و به آن سوگند یاد نمی کردند و به کسانی که در آن بودند تعرض نمی کردند و هیچ حیوانی را در آن زخمی نمی کردند. پس خداوند تبارک و تعالی فرمود: «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» امام فرمود: شهر را بزرگ تر از آن می دانستند که به آن سوگند یاد کنند، ولی حرمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در آن می شکستند. و سخن کسی که گوید: نه. بلکه دشمنت بی پدر شود، سوگند اهل جاهلیت است. پس اگر کسی به آن سوگند یاد کند و مقصودش خدا باشد، آن سوگند است ولی این سخن: «لعمروالله» و «ایْم اللَّه» همانا سوگند به خداست و سخن آنان: یا هناه و یا همّاه - ای فلانی و ای فلانی -! همانا برای درخواست نام است. (3)

روایت11.

و فرمود: یهودیان و مسیحیان جز به خداوند سوگند داده نمی شوند و برای احدی شایسته نیست که آنان را به خدایان شان سوگند دهد. (4)

روایت12.

نهج البلاغه: امیرالمؤمنین علیه السلام می­فرماید: آنگاه که خواستید ستمکاری را سوگند دهید، از او بخواهید که بگوید: «از جنبش و نیروی الهی بیزار است» زیرا اگر به دروغ سوگند خورد، پس از بیزاری، در کیفر او شتاب شود، امّا اگر در سوگند خود بگوید «به خدایی که جز او خدایی نیست»، در کیفرش شتاب نگردد، چه او خدا را به یگانگی یاد کرده است. (5)

ص: 285


1- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 62
2- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 62
3- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 67
4- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 78
5- . نهج البلاغه 3 : 209

الْعُشَّارِ نُجِیرُ بِذَلِکَ مَالَنَا قَالَ نَعَمْ وَ فِی الرَّجُلِ یَحْلِفُ تَقِیَّةً قَالَ إِنْ خَشِیتَ عَلَی دَمِکَ وَ مَالِکَ فَاحْلِفْ تَرُدَّهُ عَنْکَ بِیَمِینِکَ وَ إِنْ رَأَیْتَ أَنَّ یَمِینَکَ لَا یَرُدُّ عَنْکَ شَیْئاً فَلَا تَحْلِفْ لَهُمْ (1).

«9»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مُعَاذٍ بَیَّاعِ الْأَکْسِیَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّا نُسْتَحْلَفُ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ فَمَا تَرَی أَحْلِفُ لَهُمْ قَالَ احْلِفْ لَهُمْ بِمَا أَرَادُوا إِذَا خِفْتَ (2).

«10»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ عَلَاءٍ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَا یُسْتَحْلَفُ الْعَبْدُ إِلَّا عَلَی عِلْمِهِ وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ قَالَ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَی وَ اللَّهِ-(3)

وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ قَالَ عَظُمَ إِثْمُ مَنْ یُقْسِمُ بِهَا قَالَ وَ کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یُعَظِّمُونَ الْحَرَمَ وَ لَا یُقْسِمُونَ بِهِ وَ یَسْتَحِلُّونَ حُرْمَةَ اللَّهِ فِیهِ وَ لَا یَعْرِضُونَ لِمَنْ کَانَ فِیهِ وَ لَا یَجْرَحُونَ فِیهِ دَابَّةً فَقَالَ اللَّهُ لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ- وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ قَالَ یُعَظِّمُونَ الْبُلْدَانَ یَحْلِفُونَ بِهِ وَ یَسْتَحِلُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ فِیهِ وَ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا بَلْ شَانِئُکَ فَإِنَّ ذَلِکَ قَسَمُ أَهْلِ الْجَاهِلِیَّةِ فَلَوْ حَلَفَ بِهِ الرَّجُلُ وَ هُوَ یُرِیدُ اللَّهَ کَانَ قَسَماً وَ أَمَّا قَوْلُهُ لَعَمْرُ اللَّهِ وَ ایْمُ اللَّهِ فَإِنَّمَا هُوَ بِاللَّهِ وَ قَوْلُهُمْ یَا هَنَاهْ وَ یَا هَمَاهْ فَإِنَّ ذَلِکَ طَلَبُ الِاسْمِ (4).

«11»

وَ قَالَ: لَا یُحْلَفُ الْیَهُودِیُّ وَ النَّصْرَانِیُّ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا یَصْلُحُ لِأَحَدٍ أَنْ یَسْتَحْلِفَهُمْ بِآلِهَتِهِمْ (5).

«12»

نَهْجُ الْبَلَاغَةِ، کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ: احْلِفُوا الظَّالِمَ إِذَا أَرَدْتُمْ یَمِینَهُ بِأَنَّهُ بَرِی ءٌ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ فَإِنَّهُ إِذَا حَلَفَ بِهَا کَاذِباً عُوجِلَ وَ إِذَا حَلَفَ بِاللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَمْ یُعَاجَلْ لِأَنَّهُ قَدْ وَحَّدَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ (6).

ص: 285


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 62.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 62.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 78.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 78.
5- 5. نفس المصدر ص 78 و فیه( بأیمانهم) بدل بآلهتهم.
6- 6. نهج البلاغة ج 3 ص 209.

روایت13.

و فرمود: نه، سوگند به خدایی که با قدرت او شب تاریک را به سر بردیم که روز سپیدی در پی داشت، چنین و چنان نبود. (1)

توضیح

«غبر اللیل» یعنی باقیمانده شب. و «کشر البعیر» یعنی چهارپا دندانش را آشکار کرد و «کشر الرجل» یعنی لبخند زد و «الاغرّ» به معنای سفید است. و «ما» نافیه است.

روایت14.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرده که فرمود: شایسته نمی دانم که انسان جز به خداوند سوگند یاد کند و این سخن انسان که گوید: «لا بل شانئک» - نه، بلکه دشمنت بی پدر باشد - از سخنان جاهلیت است و اگر انسان به آن و مانند آن سوگند یاد کند، سوگند به خدا ترک می شود و این سخن که گوید: ای فلانی و ای فلانی! آن تنها برای درخواست نام است و اشکالی در آن نمی بینم، ولی این سخن: « لعمرو الله، به پایداری خدا سوگند» و «لا هلاه، نه به خدا سوگند»، همانا سوگند به خداوند است.(2)

روایت15.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ثمالی از امام سجاد علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت می کند که فرمود: سوگند نخورید جز به خداوند، و هرکس به خدا سوگند یاد کند باید راست بگوید و هرکس برایش به خدا سوگند خورده شود، باید راضی باشد و هرکس برایش به خدا سوگند خورده شود و راضی نشود، از خدا نیست - رابطه ای با خداوند نخواهد داشت -. (3)

روایت16.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: در باره سوگند دادن اهل ذمّه از آن حضرت پرسیدم، فرمود: آنان را جز با نام خداوند سوگند ندهید. (4)

روایت17.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: نظر شما در باره این فرموده خداوند: «وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی وَ النَّجْمِ إِذا هَوی» و مانند این سوگندها چیست؟ فرمود: خداوند صاحب اختیار است و می تواند به نام هر مخلوق و پدیده ای سوگند بخورد؛ اما مخلوق او فقط باید به نام او سوگند بخورند. (5)

روایت18.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابو صباح گوید: به امام موسی بن جعفر علیه السلام گفتم: مادرم سهم خود را از خانه ای به من صدقه داد. من به او گفتم: قاضی ها این را اجرا نمی­کنند، بنابراین قرارداد خرید بنویس. مادرم گفت: هر کاری که به نظرت می رسد برای تو صحیح است، همان کار را بکن. من نیز نوشته و مدرک از مادرم گرفتم. آن گاه یکی از وارثان تصمیم گرفت مرا سوگند دهد که بهای آن را پرداخته ام، در حالی که من چیزی

ص: 286


1- . نهج البلاغه 3 : 221
2- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 60
3- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 60
4- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 60
5- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 60
«13»

وَ قَالَ علیه السلام: لَا وَ الَّذِی أَمْسَیْنَا مِنْهُ فِی غَبَرِ لَیْلَةٍ دَهْمَاءَ تَکْشِرُ عَنْ یَوْمٍ أَغَرَّ مَا کَانَ کَذَا وَ کَذَا(1).

بیان

غبر اللیل بقایاه و کشر البعیر عن نابه کشف عنها و کشر الرجل ابتسم و الأغر الأبیض و ما نافیة.

«14»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ أَوْ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ: لَا أَرَی أَنْ یَحْلِفَ الرَّجُلُ إِلَّا بِاللَّهِ فَأَمَّا قَوْلُ الرَّجُلِ لَا بَلْ شَانِئُکَ فَإِنَّهُ مِنْ قَوْلِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ لَوْ حَلَفَ النَّاسُ بِهَذَا وَ أَشْبَاهِهِ لَتُرِکَ الْحَلْفُ بِاللَّهِ فَأَمَّا قَوْلُ الرَّجُلِ یَا هَنَّا [هَنَاهْ] أَوْ یَا هَمَاهْ فَإِنَّمَا ذَلِکَ طَلَبُ الِاسْمِ وَ لَا أَرَی بِهِ بَأْساً وَ أَمَّا قَوْلُهُ لَعَمْرُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ- لَا هَلَّاهُ إِذاً فَإِنَّمَا هُوَ بِاللَّهِ (2).

«15»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنِ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا تَحْلِفُوا إِلَّا بِاللَّهِ وَ مَنْ حَلَفَ بِاللَّهِ فَلْیَصْدُقْ وَ مَنْ حُلِفَ لَهُ بِاللَّهِ فَلْیَرْضَ وَ مَنْ حُلِفَ لَهُ بِاللَّهِ فَلَمْ یَرْضَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ (3).

«16»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْهُ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اسْتِحْلَافِ أَهْلِ الذِّمَّةِ فَقَالَ لَا تُحَلِّفُوهُمْ إِلَّا بِاللَّهِ (4).

«17»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ- وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی وَ النَّجْمِ إِذا هَوی وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ فَقَالَ إِنَّ لِلَّهِ أَنْ یُقْسِمَ مِنْ خَلْقِهِ بِمَا شَاءَ وَ لَیْسَ لِخَلْقِهِ أَنْ یُقْسِمُوا إِلَّا بِهِ (5).

«18»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُعَاوِیَةَ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحُسَیْنِ زَیْدٍ أُمِّی تَصَدَّقَتْ عَلَیَّ بِنَصِیبٍ لَهَا فِی دَارٍ فَقُلْتُ لَهَا إِنَّ الْقُضَاةَ لَا یُجْرُونَ هَذَا وَ لَکِنَّهُ اکْتُبِیهِ شِرًی فَقَالَتِ اصْنَعْ مَا بَدَا لَکَ وَ کُلَّمَا تَرَی أَنَّهُ یَسُوغُ لَکَ فَتَوَثَّقْتُ وَ أَرَادَ بَعْضُ الْوَرَثَةِ أَنْ یَسْتَحْلِفَنِی أَنِّی قَدْ نَقَدْتُهَا الثَّمَنَ وَ لَمْ

ص: 286


1- 1. نهج البلاغة ج 3 ص 221.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.

نپرداخته بودم. نظر شما در این باره چیست؟ امام علیه السلام فرمود: برایش سوگند یاد کن. (1)

روایت19.

قرب الاسناد: ابن علوان از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: علی علیه السلام مسیحیان و یهودیان را در عبادتگاه ها و کنیسه های شان و مجوسیان را در آتشکده های شان سوگند می داد و می فرمود: به خاطر احتیاط برای مسلمانان، بر آنان سختگیری کنید. (2)

روایت20.

قرب الاسناد: ابو بختری از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرده که علی علیه­السلام یهودیان و مسیحیان را به کنیسه های شان و مجوسیان را به آتشکده های شان سوگند می داد. (3)

روایت21.

امالی صدوق: در روایت امور نهی شده از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده: از اینکه کسی به جز نام خدا سوگند بخورد، نهی فرمود و فرمود: هر که به غیر خدا سوگند خورد، در نظر خدا چیزی برای او نیست و از قسم خوردن به سوره ای از قرآن نهی کرد و فرمود: هر که به یک سوره از قرآن سوگند بخورد، به شماره هر آیه قسمی بر او است هر که خواهد ادا کند و هر که خواهد فاجر باشد. و نهی فرمود از اینکه شخصی به دیگری بگوید: نه به جان تو یا به جان فلان. (4)

روایت22.

قرب الاسناد: مسعدة بن صدقه گوید: از امام جعفر صادق علیه السلام درباره نیّتی که جایز است و نیّتی که جایز نیست - در مورد نیت سوگند - سؤال شد. حضرت فرمود: نیت ها در موردی جایز است و در موردی جایز نیست، اما موردی که نیت در آن جایز است، پس آن زمان است که شخص مظلوم باشد، پس هر سوگندی بخورد و نیت سوگند بدان بکند، بر همان نیّتش خواهد بود؛ ولی اگر ظالم باشد، پس سوگند بر پایه نیت مظلوم است. سپس امام علیه السلام فرمود: اگر نیّات گنهکاران موجب شود که صاحبان آن بدان مواخذه شوند، هرکس که نیّت زنا می کرد باید به زنا مواخذه شود و هرکس که نیت دزدی می کرد به دلیل دزدی گرفته شود و هرکس که نیت قتل می کرد به دلیل قتل گرفته شود، ولی خداوند عادل و کریم است و ستم در شأن او نیست و او بر اساس نیت های خیر و در دل گرفتن خیر، به اهل آن پاداش می دهد و فاسقان را تا انجام ندهند، مواخذه نمی کند. (5)

روایت23.

محاسن: ابوبکر حضرمی گوید:

ص: 287


1- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60
2- . قرب الاسناد : 71
3- . قرب الاسناد : 71
4- . امالی صدوق : 425
5- . قرب الاسناد : 6

أَنْقُدْهَا شَیْئاً فَمَا تَرَی قَالَ فَاحْلِفْ لَهُ (1).

«19»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَسْتَحْلِفُ النَّصَارَی وَ الْیَهُودَ فِی بِیَعِهِمْ وَ کَنَائِسِهِمْ وَ الْمَجُوسَ فِی بُیُوتِ نِیرَانِهِمْ وَ یَقُولُ شَدِّدُوا عَلَیْهِمُ احْتِیَاطاً لِلْمُسْلِمِینَ (2).

«20»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَسْتَحْلِفُ الْیَهُودَ وَ النَّصَارَی بِکَنَائِسِهِمْ وَ یَسْتَحْلِفُ الْمَجُوسَ بِبُیُوتِ نَارِهِمْ (3).

«21»

لی، [الأمالی] للصدوق فِی خَبَرِ الْمَنَاهِی: أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله نَهَی أَنْ یَحْلِفَ الرَّجُلُ بِغَیْرِ اللَّهِ وَ قَالَ مَنْ حَلَفَ بِغَیْرِ اللَّهِ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْ ءٍ وَ نَهَی أَنْ یَحْلِفَ الرَّجُلُ بِسُورَةٍ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ قَالَ مَنْ حَلَفَ بِسُورَةٍ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَعَلَیْهِ بِکُلِّ آیَةٍ مِنْهَا یَمِینٌ فَمَنْ شَاءَ بَرَّ وَ مَنْ شَاءَ فَجَرَ وَ نَهَی أَنْ یَقُولَ الرَّجُلُ لِلرَّجُلِ- لَا وَ حَیَاتِکَ وَ حَیَاةِ فُلَانٍ (4).

«22»

ب، [قرب الإسناد] هَارُونُ عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ قَالَ: سُئِلَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهما السلام عَمَّا قَدْ یَجُوزُ وَ عَمَّا لَا یَجُوزُ مِنَ النِّیَّةِ عَلَی الْإِضْمَارِ فِی الْیَمِینِ فَقَالَ إِنَّ النِّیَّاتِ قَدْ تَجُوزُ فِی مَوْضِعٍ وَ لَا تَجُوزُ فِی آخَرَ فَأَمَّا مَا تَجُوزُ فِیهِ فَإِذَا کَانَ مَظْلُوماً فَمَا حَلَفَ بِهِ وَ نَوَی الْیَمِینَ فَعَلَی نِیَّتِهِ وَ أَمَّا إِذَا کَانَ ظَالِماً فَالْیَمِینُ عَلَی نِیَّةِ الْمَظْلُومِ ثُمَّ قَالَ وَ لَوْ کَانَتِ النِّیَّاتُ مِنْ أَهْلِ الْفِسْقِ یُؤْخَذُ بِهَا أَهْلُهَا إِذاً لَأُخِذَ کُلُّ مَنْ نَوَی الزِّنَا بِالزِّنَا وَ کُلُّ مَنْ نَوَی السَّرِقَةَ بِالسَّرِقَةِ وَ کُلُّ مَنْ نَوَی الْقَتْلَ بِالْقَتْلِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَدْلٌ کَرِیمٌ حَکِیمٌ لَیْسَ الْجَوْرُ مِنْ شَأْنِهِ وَ لَکِنَّهُ یُثِیبُ عَلَی نِیَّاتِ الْخَیْرِ أَهْلَهَا وَ إِضْمَارِهِمْ عَلَیْهَا وَ لَا یُؤَاخِذُ أَهْلَ الْفُسُوقِ حَتَّی یَفْعَلُوا(5).

«23»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ فَضَالَةَ عَنْ سَیْفٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ قَالَ:

ص: 287


1- 1. نفس المصدر: 58.
2- 2. قرب الإسناد ص 42.
3- 3. قرب الإسناد ص 71.
4- 4. أمالی الصدوق ص 425.
5- 5. قرب الإسناد ص 6.

به امام صادق علیه السلام گفتم: شخصی برای حاکم به طلاق و عتق سوگند یاد می کند. امام علیه السلام فرمود: هرگاه از شمشیر و سلطه­ا اش بترسد، چیزی بر او نیست. ای ابوبکر! خداوند می بخشد و مردم نمی بخشند. (1)

روایت24.

محاسن: ابوالحسن و بزنطی هر دو از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرده­اند که از آن حضرت پرسیدم: شخصی مجبور به سوگند می شود و به طلاق، عتق و صدقه اموالش سوگند یاد می کند، آیا آن بر عهده اش لازم می شود؟ امام علیه السلام فرمود: نه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: از امت من آنچه مجبور شدند و آنچه قدرت ندارند و آنچه اشتباه کردند، برداشته شده است. (2)

روایت25.

محاسن: معاذ بیّاع اکسیه - عبا فروش - گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: ما به طلاق و عتق سوگند داده می شویم، نظر شما چیست، آیا برای ایشان سوگند یاد کنم؟ امام علیه السلام فرمود: هرگاه ترسیدی، به هرچه خواستند برای ایشان سوگند یاد کن. (3)

روایت26.

فقه الرضا علیه السلام: هرگاه مالی به کسی دادی و او از دادن مال ابا کرد و برسر آن سوگند خورد، سپس بعد از مدتی آن مال را با سودش برای تو آورد و از کار خود پشیمان شد، سرمایه و نصف سود را از او بگیر و مابقی سود را به او برگردان، زیرا این شخص توبه کرده است. و اگر کسی حق تو را انکار کرد و بر آن سوگند خورد، آن گاه مالی از وی به دست تو افتاد، پس تنها به اندازه حقّت از وی بردار و بگو: «خدایا، من به جای حقم برداشتم.» و بیشتر از آنچه از تو برداشته، از او مگیر. پس اگر تو را سوگند داد که چیزی برنداشته ای - در صورتی که این ذکر را گفته باشی - برای تو رواست که سوگند یاد کنی. اما اگر تو برای حقّت او را سوگند بدهی و او سوگند بخورد، جایز نیست چیزی از او برداری، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: هر کس به خدا سوگند خورد، باید راست بگوید و هر کس برایش سوگند خورده شود، باید راضی شود و هر کس راضی نشود، رابطه اش با خدا بریده می شود. پس اگر شخصی پس از آنکه او را سوگند داده­ای، حقّ تو را بیاورد، بدون اینکه آن را از او مطالبه کنی، در این صورت اگر وضعیت مالی خوبی داشتی آن را می­گیری و صدقه می­دهی و اگر نیازمند بودی، آن مال را برای خودت می­گیری. (4)

روایت27.

تفسیر عیاشی: امام صادق علیه السلام فرمود: شخص یهودی و مسیحی و مجوسی به غیر از خداوند سوگند داده نمی­شوند، زیرا خداوند می­فرماید: «فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ»،(5) { پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده، حکم کن.} (6)

ص: 288


1- . محاسن : 339
2- . محاسن : 339
3- . محاسن : 339
4- . فقه الرضا : 33
5- . مائده / 48
6- . تفسیر عیاشی 1 : 325

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام رَجُلٌ حَلَفَ لِلسُّلْطَانِ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ فَقَالَ إِذَا خَشِیَ سَیْفَهُ وَ سَطْوَتَهُ فَلَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ یَا أَبَا بَکْرٍ إِنَّ اللَّهَ یَعْفُو وَ النَّاسُ لَا یَعْفُونَ (1).

«24»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ وَ الْبَزَنْطِیِّ مَعاً عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُسْتَکْرَهُ عَلَی الْیَمِینِ فَیَحْلِفُ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ وَ صَدَقَةِ مَا یَمْلِکُ أَ یَلْزَمُهُ ذَلِکَ فَقَالَ لَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وُضِعَ عَنْ أُمَّتِی مَا أُکْرِهُوا عَلَیْهِ وَ لَمْ یُطِیقُوا وَ مَا أَخْطَئُوا(2).

«25»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُعَاذٍ بَیَّاعِ الْأَکْسِیَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّا نُسْتَحْلَفُ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ فَمَا تَرَی أَحْلِفُ لَهُمْ قَالَ احْلِفْ لَهُمْ بِمَا أَرَادُوا إِذَا خِفْتَ (3).

«26»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِذَا أَعْطَیْتَ رَجُلًا مَالًا فَجَحَدَکَ فَحَلَفَ عَلَیْهِ ثُمَّ أَتَاکَ بِالْمَالِ بَعْدَ مُدَّةٍ وَ بِمَا رَبِحَ فِیهِ وَ نَدِمَ عَلَی مَا کَانَ مِنْهُ فَخُذْ مِنْهُ رَأْسَ مَالِکَ وَ نِصْفَ الرِّبْحِ وَ رُدَّ عَلَیْهِ نِصْفَ الرِّبْحِ هَذَا رَجُلٌ تَائِبٌ فَإِنْ جَحَدَکَ رَجُلٌ حَقَّکَ وَ حَلَفَ عَلَیْهِ وَ وَقَعَ لَهُ عِنْدَکَ مَالٌ فَلَا تَأْخُذْ مِنْهُ إِلَّا بِمِقْدَارِ حَقِّکَ وَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَخَذْتُهُ مَکَانَ حَقِّی وَ لَا تَأْخُذْ أَکْثَرَ مِمَّا حَبَسَهُ عَلَیْکَ وَ إِنِ اسْتَحْلَفَکَ عَلَی أَنَّکَ مَا أَخَذْتَ فَجَائِزٌ لَکَ أَنْ تَحْلِفَ إِذَا قُلْتَ هَذِهِ الْکَلِمَةَ فَإِنْ حَلَّفْتَهُ أَنْتَ عَلَی حَقِّکَ وَ حَلَفَ هُوَ فَلَیْسَ لَکَ أَنْ تَأْخُذَ مِنْهُ شَیْئاً فَقَدْ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَنْ حَلَفَ بِاللَّهِ فَلْیَصْدُقْ وَ مَنْ حُلِفَ لَهُ فَلْیَرْضَ وَ مَنْ لَمْ یَرْضَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فَإِنْ أَتَاکَ الرَّجُلُ بِحَقِّکَ مِنْ بَعْدِ مَا حَلَّفْتَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُطَالِبَهُ فَإِنْ کُنْتَ مُوسِراً أَخَذْتَهُ فَتَصَدَّقْتَ بِهِ وَ إِنْ کُنْتَ مُحْتَاجاً إِلَیْهِ أَخَذْتَهُ لِنَفْسِکَ (4).

«27»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا یُحْلَفُ الْیَهُودِیُّ وَ لَا النَّصْرَانِیُّ وَ لَا الْمَجُوسِیُّ بِغَیْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ (5).

ص: 288


1- 1. المحاسن ص 339.
2- 2. المحاسن ص 339.
3- 3. المحاسن ص 339.
4- 4. فقه الرضا: 33.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 325.

روایت28.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: امام صادق علیه السلام: یهودیان و مسیحیان و مجوسیان را به غیر خدا سوگند نده، زیرا خداوند می­فرماید: «فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ». (1)

روایت29.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: جراح مداینی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: به غیر خدا سوگند مخور و فرمود: یهودیان و مسحیان و مجوسیان را به غیر خدا سوگند ندهید. (2)

روایت30.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عثمان بن عیسی از سماعه نقل کرده که گوید: از امام پرسیدم: آیا برای کسی جایز است که یهودیان و مسیحیان و مجوسیان را به معبودان خود سوگند بدهد؟ فرمود: شایسته نیست که کسی جز به خداوند سوگند داده شود. (3)

روایت31.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن مسلم گوید: از امام علیه السلام درباره قضاوت ها سؤال کردم. امام علیه السلام فرمود: در هر آیینی، هرچه را حلال می دانند جایز است. (4)[

روایت32.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: محمد بن قیس گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می­فرمود: علی علیه السلام در باره شخصی که اهل کتاب را مجبور به سوگند کرده بود، حکم کرد که وی را به کتاب و آیینش سوگند دهد. (5)

روایت33.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی گوید: از امام صادق علیه السلام درباره صاحب کیش های مختلف سؤال کردم که چگونه سوگند داده می شوند؟ امام فرمود: جز به خداوند عز و جل آن­ها را سوگند ندهید. (6)

باب هشتم : احکام کلی قضاوت

روایات

روایت1.

مناقب: ابن ابجر عجلی گوید: من نزد معاویه بودم که دو نفر در باره پیراهنی به مخاصمه پرداختند. یکی از آن دو گفت: این پیراهن من است و دو شاهد آورد. و دیگری گفت: من آن را در بازار از مردی ناشناس خریدم. معاویه گفت: ای کاش علی بن ابی طالب اینجا بود و در این مساله داوری می­کرد. ابن ابجر گوید: من گفتم: من شاهد بودم که علی در مساله­ای شبیه به این موضوع قضاوت کرد، او حکم داد که پیراهن برای کسی باشد که دو شاهد آورده و به دیگری گفت که دنبال فروشنده برود. معاویه نیز با این حکم میان

ص: 289


1- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 60
2- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 60
3- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60
4- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60
5- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60
6- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60
«28»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر النَّضْرُ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ: لَا تُحَلِّفِ الْیَهُودِیَّ وَ النَّصْرَانِیَّ وَ لَا الْمَجُوسِیَّ بِغَیْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ (1).

«29»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا تَحْلِفُ بِغَیْرِ اللَّهِ وَ قَالَ الْیَهُودِیُّ وَ النَّصْرَانِیُّ وَ الْمَجُوسِیُّ- لَا تُحَلِّفُوهُمْ إِلَّا بِاللَّهِ (2).

«30»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عُثْمَانُ بْنُ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ هَلْ یَصْلُحُ لِأَحَدٍ أَنْ یُحَلِّفَ أَحَداً مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی وَ الْمَجُوسِ بِآلِهَتِهِمْ قَالَ لَا یَصْلُحُ أَنْ یُحَلِّفَ أَحَداً إِلَّا بِاللَّهِ (3).

«31»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَحْکَامِ فَقَالَ یَجُوزُ فِی کُلِّ دِینٍ مَا یَسْتَحِلُّونَ (4).

«32»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: قَضَی عَلِیٌّ فِیمَا اسْتُحْلِفَ أَهْلُ الْکِتَابِ بِیَمِینِ صَبْرٍ أَنْ یُسْتَحْلَفَ بِکِتَابِهِ وَ مِلَّتِهِ (5).

«33»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أَهْلِ الْمِلَلِ یُسْتَحْلَفُونَ فَقَالَ لَا تُحَلِّفُوهُمْ إِلَّا بِاللَّهِ (6).

باب 8 جوامع أحکام القضاء

الأخبار

«1»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب ابْنُ بُطَّةَ وَ شَرِیکٍ بِإِسْنَادِهِمَا عَنِ ابْنِ أَبْجَرَ الْعِجْلِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ مُعَاوِیَةَ فَاخْتَصَمَ إِلَیْهِ رَجُلَانِ فِی ثَوْبٍ فَقَالَ أَحَدُهُمَا ثَوْبِی وَ أَقَامَ الْبَیِّنَةَ وَ قَالَ الْآخَرُ ثَوْبِی اشْتَرَیْتُهُ مِنَ السُّوقِ مِنْ رَجُلٍ لَا أَعْرِفُهُ فَقَالَ مُعَاوِیَةُ لَوْ کَانَ لَهَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ ابْنُ أَبْجَرَ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ شَهِدْتُ عَلِیّاً قَضَی فِی مِثْلِ هَذَا وَ ذَلِکَ أَنَّهُ قَضَی بِالثَّوْبِ لِلَّذِی أَقَامَ الْبَیِّنَةَ وَ قَالَ لِلْآخَرِ اطْلُبِ الْبَائِعَ فَقَضَی مُعَاوِیَةُ بِذَلِکَ بَیْنَ

ص: 289


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 60.

آن دو نفر قضاوت کرد. (1)

روایت2.

مناقب: حکم بن عتیبه گوید: زنی از امام پرسید و گفت: شوهرم مُرد و هزار درهم بر جای گذاشت. من پانصد درهم بابت مهریه ام از وی طلبکار بودم. مهریه ام را برداشتم و از باقیمانده نیز سهم ارثم را برداشتم؛ سپس شخصی آمد و ادعا کرد که از وی هزار درهم طلبکار است و من نیز علیه شوهرم و به سود آن مرد شهادت دادم. حکم مشغول محاسبه بود که امام باقر علیه السلام بیرون آمد و حَکم سخن آن زن را برای امام بازگو نمود. امام فرمود: آن زن به ثلث (دو سوم) آنچه در اختیار دارد برای آن مرد اقرار کرد و میراثی نیز برای وی نیست، یعنی به اندازه سهمی که به او رسیده است و لازم نیست کل بدهی را بپردازد. (2)

روایت3.

کتاب حسین بن سعید: علاء از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: پروردگارا، من بشری هستم که خشمگین و خشنود می­شوم، پس هر مؤمنی را که محروم یا دور و یا نفرین کرده­ام، آن را کفاره و سبب تطهیر او قرار ده، و هر کافری را که نزدیک کرده­ام یا به او چیزی بذل و بخشش نموده­ام یا برای او دعای خیر کرده­ام در حالی که شایسته آن نبوده است، آن را برایش مایه عذاب و گرفتاری قرار ده. (3)

روایت4.

غارات: شعبی روایت کرده است: علی علیه السلام زره خویش را در نزد مردی نصرانی یافت. او را نزد شریح برد، تا اقامه دعوا کند. چون شریح به آن حضرت نگریست، از جای خود به یک سو کنار کشید. علی علیه السلام گفت: سر جایت بنشین! و در کنارش نشست و فرمود: ای شریح، اگر خصم من مسلمان بود حتما در کنار او می نشستم ولی خصم من نصرانی است و رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است که اگر شما و ایشان در راهی بودید، آن­ها را در تنگنا افکنید و تحقیرشان کنید، همان گونه که خدا ایشان را تحقیر کرده است، البته بی آنکه بر آنان ستم کنید. سپس گفت: این زره از آن من است. نه آن را به او فروخته ام و نه به او بخشیده ام. شریح به نصرانی گفت: امیرالمؤمنین چه می گوید؟ نصرانی گفت: نه، زره، زره من است. و نمی گویم که امیرالمؤمنین دروغ می گوید. شریح رو به علی علیه السلام کرد و گفت: یا امیرالمؤمنین، آیا بر ادعای خود شاهد و دلیلی داری؟ گفت: نه. شریح به سود آن نصرانی رأی داد. نصرانی اندکی رفت و بازگردید و گفت: شهادت می دهم که این گونه قضاوت­ها، قضاوت پیامبران است. امیر المؤمنین مرا نزد قاضی خود آورده و

ص: 290


1- . مناقب 2 : 197
2- . مناقب 3 : 330
3- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 78

الرَّجُلَیْنِ (1).

«2»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب: الْحَکَمُ بْنُ عُتَیْبَةَ سَأَلَتْهُ امْرَأَةٌ قَالَتْ إِنَّ زَوْجِی مَاتَ وَ تَرَکَ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ لِی عَلَیْهِ مَهْرٌ خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ فَأَخَذْتُ مَهْرِی وَ أَخَذْتُ مِیرَاثِی مِمَّا بَقِیَ ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ فَادَّعَی عَلَیْهِ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَشَهِدْتُ بِذَلِکَ عَلَی زَوْجِی فَحَوَّلَ الْحَکَمُ یَحْسُبُ نَصِیبَهَا إِذْ خَرَجَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَأَخْبَرَهُ بِمَقَالَةِ الْمَرْأَةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام أَقَرَّتْ بِثُلُثِ مَا فِی یَدِهَا وَ لَا مِیرَاثَ لَهَا أَیْ بِقَدْرِ مَا یُصِیبُهَا فِی حِصَّتِهِ وَ لَا یَلْزَمُ الدَّیْنُ کُلُّهُ (2).

«3»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ عَلَاءٍ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: اللَّهُمَّ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ أَغْضَبُ وَ أَرْضَی وَ أَیُّمَا مُؤْمِنٍ حَرَمْتُهُ وَ أَقْصَیْتُهُ أَوْ دَعَوْتُ عَلَیْهِ فَاجْعَلْهُ کَفَّارَةً وَ طَهُوراً وَ أَیُّمَا کَافِرٍ قَرَّبْتُهُ أَوْ حَبَوْتُهُ أَوْ أَعْطَیْتُهُ أَوْ دَعَوْتُ لَهُ وَ لَا یَکُونُ لَهَا أَهْلًا فَاجْعَلْ ذَلِکَ عَلَیْهِ عَذَاباً وَ وَبَالًا(3).

«4»

کِتَابُ الْغَارَاتِ، لِإِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ سَالِمٍ الْجُعْفِیِّ عَنِ الشَّعْبِیِّ قَالَ: وَجَدَ عَلِیٌّ علیه السلام دِرْعاً لَهُ عِنْدَ نَصْرَانِیٍّ فَجَاءَ بِهِ إِلَی شُرَیْحٍ یُخَاصِمُهُ إِلَیْهِ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ شُرَیْحٌ ذَهَبَ یَتَنَحَّی وَ قَالَ مَکَانَکَ فَجَلَسَ إِلَی جَنْبِهِ وَ قَالَ یَا شُرَیْحُ أَمَا لَوْ کَانَ خَصْمِی مُسْلِماً مَا جَلَسْتُ إِلَّا مَعَهُ وَ لَکِنَّهُ نَصْرَانِیٌّ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا کُنْتُمْ وَ إِیَّاهُمْ فِی طَرِیقٍ فَأَلْجِئُوهُمْ إِلَی مَضَایِقِهِ وَ صَغِّرُوا بِهِمْ کَمَا صَغَّرَ اللَّهُ بِهِمْ فِی غَیْرِ أَنْ تَظْلِمُوا ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام إِنَّ هَذَا دِرْعِی لَمْ أَبِعْ وَ لَمْ أَهَبْ فَقَالَ لِلنَّصْرَانِیِّ مَا یَقُولُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ النَّصْرَانِیُّ مَا الدِّرْعُ إِلَّا دِرْعِی وَ مَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عِنْدِی إِلَّا بِکَاذِبٍ فَالْتَفَتَ شُرَیْحٌ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَلْ مِنْ بَیِّنَةٍ قَالَ لَا فَقَضَی بِهَا لِلنَّصْرَانِیِّ فَمَشَی هُنَیْئَةً ثُمَّ أَقْبَلَ فَقَالَ أَمَّا أَنَا فَأَشْهَدُ أَنَّ هَذِهِ أَحْکَامُ النَّبِیِّینَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یَمْشِی بِی إِلَی قَاضِیهِ وَ قَاضِیهِ

ص: 290


1- 1. المناقب ج 2 ص 197.
2- 2. المناقب ج 3 ص 330.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی: 78.

قاضی به زیان او رأی می دهد. شهادت می دهم که جز خدای یکتا خدایی نیست و شهادت می دهم که محمد بنده و پیامبر اوست. یا امیر المؤمنین، به خدا سوگند که این زره، زره توست. و او همراه امیر المؤمنین برای جنگ صفین بیرون رفت. راوی گوید: کسی که او را دیده بود به من گفت که همراه علی علیه السلام در نهروان با خوارج می جنگید .

روایت5.

فقه الرضا علیه السلام: و بدان که، حکم در همه دعاوی این است که بیّنه بر مدّعی و سوگند بر مدّعی علیه است و اگر مدّعی علیه از سوگند امتناع ورزد، حقّ برای مدّعی ثابت می شود. ولی اگر مدّعی علیه سوگند را به مدّعی برگرداند، در صورتی که مدّعی دو شاهد ندارد، مدّعی باید سوگند بخورد؛ پس اگر مدّعی سوگند نخورد، حقّ بر مدّعی ثابت نیست مگر در حدود که سوگند در آن نیست و مگر در خون که بیّنه بر مدّعی علیه و سوگند بر مدّعی است، تا آن که خون فرد مسلمان هدر نرود. اگر مردی علیه مردی ادّعای زمین یا حیوان یا غیر آن کند و بر آن، بیّنه اقامه سازد و آن کس که مورد دعوی در دست وی است، دو شاهد بیاورد و شاهدان در عدالت برابر باشند، حکم در آن این است که آن چیز از دست مالکش بیرون رود و به مدّعی سپرده شود؛ زیرا بیّنه بر مدّعی است. ولی اگر ملک در دست کسی نیست و دو طرف درگیر در مورد ملک با هم ادّعا کنند، پس هر کس که دو شاهد بر آن اقامه کنند، او سزاوارتر به آن است و اگر هر کدام از آن دو، دو شاهد اقامه کنند، در این صورت، سزاوارترین این دو مدّعی همان است که شاهدانش تعدیل شوند [عادل باشند، محکوم به عدالت باشند] و اگر شاهدان در عدالت برابرند، پس آن که شاهدان بیشتری دارد، او به خدا سوگند یاد می کند و آن چیز به او تحویل داده می شود. و هر موردی که شاهد آوردن بر آن فراهم نیاید، حقّ در آن این است که قرعه به کار گرفته شود.

روایت6.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که حضرت فرمود: چه حکمی عادلانه تر از قرعه است، اگر کار به خداوند واگذار گردد؟ چون خداوند متعال فرماید: «فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ»،(1) {پس [یونس با سرنشینان کشتی] قرعه انداخت و خود از بازندگان شد!} (2)

روایت7.

خصال: ابو ضمره از پدرش از جدش روایت کرده که گوید: امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: همه احکام مسلمانان از سه طریق اجرا می شود: از طریق شهادت عادل؛ یا از طریق سوگند قطعی خوردن؛ یا از طریق شیوه عمل شده با امامان بر حق. (3)

روایت8.

خصال: ابو جعفر مقری در حدیثی مرفوع از امام صادق از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که فرمودند: امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: پنج چیز است که ص: 291


1- . صافات / 141
2- . فقه الرضا : 35
3- . خصال 1 : 102

یَقْضِی عَلَیْهِ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الدِّرْعُ وَ اللَّهِ دِرْعُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَخَرَجَ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِلَی صِفِّینَ فَأَخْبَرَنِی مَنْ رَآهُ یُقَاتِلُ مَعَ عَلِیٍّ علیه السلام الْخَوَارِجَ فِی النَّهْرَوَانِ.

«5»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِنَّ الْحُکْمَ فِی الدَّعَاوِی کُلِّهَا أَنَّ الْبَیِّنَةَ عَلَی الْمُدَّعِی وَ الْیَمِینَ عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ فَإِنْ نَکَلَ عَنِ الْیَمِینِ لَزِمَهُ الْحُکْمُ فَإِنْ رَدَّ عَلَیْهِ فَالْیَمِینُ عَلَی الْمُدَّعِی إِذَا لَمْ یَکُنْ لِلْمُدَّعِی شَاهِدَانِ فَلَوْ لَمْ یَحْلِفْ فَلَا حَقَّ لَهُ إِلَّا فِی الْحُدُودِ فَلَا یَمِینَ فِیهَا وَ فِی الدَّمِ لِأَنَّ الْبَیِّنَةَ عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ وَ الْیَمِینُ عَلَی الْمُدَّعِی لِئَلَّا یَبْطُلَ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ إِذَا ادَّعَی رَجُلٌ عَلَی رَجُلٍ عَقَاراً أَوْ حَیَوَاناً أَوْ غَیْرَهُ وَ أَقَامَ بِذَلِکَ بَیِّنَةً وَ أَقَامَ الَّذِی فِی یَدِهِ شَاهِدَیْنِ فَإِنَّ الْحُکْمَ فِیهِ أَنْ یَخْرُجَ الشَّیْ ءُ مِنْ یَدِ مَالِکِهِ إِلَی الْمُدَّعِی لِأَنَّ الْبَیِّنَةَ عَلَیْهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنِ الْمِلْکُ فِی یَدَیْ أَحَدٍ وَ ادَّعَی فِیهِ الْخَصْمَانِ جَمِیعاً فَکُلُّ مَنْ أَقَامَ عَلَیْهِ شَاهِدَیْنِ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ فَإِنْ أَقَامَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا شَاهِدَیْنِ فَإِنَّ أَحَقَّ الْمُدَّعِیَیْنِ مَنْ عُدِّلَ شَاهِدَاهُ فَإِنِ اسْتَوَی الشُّهُودُ فِی الْعَدَالَةِ فَأَکْثَرُهُمْ شُهُوداً یَحْلِفُ بِاللَّهِ وَ یُدْفَعُ إِلَیْهِ الشَّیْ ءُ وَ کُلَّمَا لَا یَتَهَیَّأُ فِیهِ الْإِشْهَادُ عَلَیْهِ فَإِنَّ الْحَقَّ فِیهِ أَنْ یُسْتَعْمَلَ فِیهِ الْقُرْعَةُ.

«6»

وَ قَدْ رُوِیَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: فَأَیُّ قَضِیَّةٍ أَعْدَلُ مِنَ الْقُرْعَةِ إِذَا فُوِّضَ الْأَمْرُ إِلَی اللَّهِ لِقَوْلِهِ- فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ (1).

«7»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی أُوَیْسٍ عَنْ ضَمْرَةَ بْنِ أَبِی ضَمْرَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: جَمِیعُ أَحْکَامِ الْمُسْلِمِینَ تَجْرِی عَلَی ثَلَاثَةِ أَوْجَهٍ شَهَادَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ یَمِینٌ قَاطِعَةٌ أَوْ سُنَّةٌ جَارِیَةٌ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَی (2).

«8»

ل، [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْمُقْرِی رَفَعَهُ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: خَمْسَةُ أَشْیَاءَ

ص: 291


1- 1. فقه الرضا ص 35.
2- 2. الخصال ج 1 ص 102.

باید قاضی در آن­ها به ظاهر حکم کند: ولایت، نکاح، ارث، ذبیحه و شهادت که هر گاه ظاهر شاهدها اطمینان آور باشد، شهادت آن­ها پذیرفته می شود و از باطن آن­ها پرسیده نمی شود. (1)

باب نهم : قضاوت و حکم در باره شخص غائب و مرده

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: ابو بختری از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرده که فرمود: علی علیه السلام فرمود: در باره شخص غائب حکم داده نمی­شود. (2)

باب دهم : مجازات کسی که اموال مردم را با ستم بگیرد یا به دروغ و باطل به نزد حاکم سخن چینی کند یا شغل قضاوت در حکومت ظالم را بپذیرد یا مسلمانی را از حقش باز دارد.

آیات

- وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَی الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ. (3)

{و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید، و [به عنوان رشوه قسمتی از] آن را به قضات مدهید تا بخشی از اموال مردم را به گناه بخورید، در حالی که خودتان [هم خوب] می دانید.}

- اِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً. (4)

{ما این کتاب را به حقّ بر تو نازل کردیم، تا میان مردم به [موجب] آنچه خدا به تو آموخته داوری کنی، و زنهار جانبدارِ خیانتکاران مباش.}

- وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً. (5)

{و از کسانی که به خویشتن خیانت می کنند دفاع مکن، که خداوند هر کس را که خیانتگر و گناه پیشه باشد دوست ندارد.}

ص: 292


1- . خصال 1 : 220
2- . قرب الاسناد : 66
3- . بقره / 188
4- . نساء / 105
5- . نساء / 107

یَجِبُ عَلَی الْقَاضِی الْأَخْذُ فِیهَا بِظَاهِرِ الْحُکْمِ الْوَلَایَةُ وَ الْمَنَاکِحُ وَ الْمَوَارِیثُ وَ الذَّبَائِحُ وَ الشَّهَادَاتُ إِذَا کَانَ ظَاهِرُ الشُّهُودِ مَأْمُوناً جَازَتْ شَهَادَتُهُمْ وَ لَا یُسْأَلُ عَنْ بَاطِنِهِمْ (1).

باب 9 الحکم علی الغائب و المیت

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لَا یُقْضَی عَلَی غَائِبٍ (2).

باب 10 عقاب من أکل أموال الناس ظلما أو سعی إلی السلطان بالباطل أو تولی خصومة ظالم أو منع مسلما حقه

الآیات

البقرة: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَی الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (3)

النساء: إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً(4)

و قال تعالی: وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً(5)

ص: 292


1- 1. الخصال ج 1 ص 220.
2- 2. قرب الإسناد ص 66.
3- 3. سورة البقرة: 188.
4- 4. سورة النساء: 105.
5- 5. سورة النساء: 107.

- ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا فَمَنْ یُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا. (1)

{هان، شما همانان هستید که در زندگی دنیا از ایشان جانبداری کردید، پس چه کسی روز رستاخیز از آنان در برابر خدا جانبداری خواهد کرد؟ یا چه کسی حمایتگر [و مدافع] آنان تواند بود؟}

روایات

روایت1.

امالی صدوق: در روایت امور نهی شده­ای که پیامبر از آن نهی فرمود آمده است: هر کس که شغل قضاوت در حکومت ظالم را بپذیرد، یا به این کار کمکی رساند، سپس فرشته مرگ براو فرود آید، به او می گوید: بشارت باد بر تو به لعنت خدا و آتش دوزخ، و آن بد جایگاهی است. نیز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس ستمگری را به ستمی رهنمون گردد، در جهنم همنشین هامان خواهد بود. (2)

روایت2.

و فرمود: هر کس حقّی از برادر مسلمانش را باز دارد، خداوند برکت در روزی را بر وی حرام می­کند مگر اینکه توبه کند. (3)

روایت3.

و فرمود: هر کس در پرداخت حقّ کسی امروز و فردا کند با اینکه توان پرداخت آن را دارد، هر روز گناه مالیات­گیر برای او نوشته می­شود. (4)

روایت4.

قرب الاسناد: ابن زیاد از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بدترین مردم در روز قیامت کسی است که [با یک کار] سه کار می کند. سؤال شد: ای رسول خدا! این چه کسی است که سه کار می کند؟ حضرت فرمود: مردی سعایت برادرش را به حاکمش می کند و باعث می شود که او را بکشد و در نتیجه خودش، برادرش و رهبرش [حاکم] را به هلاکت می افکند. (5)

روایت5.

خصال: ابی عمیر در یک حدیث مرفوع نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمود: سخن چین قاتل سه نفر است: قاتل خود و قاتل کسی که سخن چینی او را کرده و کسی که نزد او سخن چینی کرده است. (6)

روایت6.

خصال: یونس بن ظبیان گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: دین آسان محمدی شش خصلت است: به پا داشتن نماز، پرداختن زکات، روزه ماه رمضان، حج خانه کعبه، فرمانبرداری از امام، ادای حقوق مؤمن. و هر که حق مؤمنی را بگیرد، در روز قیامت پانصد سال او را بر روی دو پا نگهدارند تا از عرق او رودخانه ها روان گردد، سپس منادی از جانب خداوند جلّ جلاله ندا کند، این ظالمی است که حق خدا را منع کرده است. و فرمود: تا چهل سال سرزنش شود. سپس فرمان داده شود،

ص: 293


1- . نساء / 109
2- . امالی صدوق : 426
3- . امالی صدوق : 430
4- . امالی صدوق : 430
5- . قرب الاسناد : 15
6- . خصال 1 : 67

و قال: ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا فَمَنْ یُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا(1).

الأخبار

«1»

لی، [الأمالی] للصدوق فِی خَبَرِ الْمَنَاهِی أَنَّهُ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: مَنْ تَوَلَّی خُصُومَةَ ظَالِمٍ أَوْ أَعَانَ عَلَیْهَا ثُمَّ نَزَلَ بِهِ مَلَکُ الْمَوْتِ قَالَ لَهُ أَبْشِرْ بِلَعْنَةِ اللَّهِ وَ نَارِ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ وَ قَالَ مَنْ دَلَّ جَائِراً عَلَی جَوْرٍ کَانَ قَرِینَ هَامَانَ فِی جَهَنَّمَ (2).

«2»

وَ قَالَ: مَنْ حَبَسَ عَنْ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ شَیْئاً مِنْ حَقِّهِ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ بَرَکَةَ الرِّزْقِ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ (3).

«3»

وَ قَالَ: مَنْ یُبْطِلْ عَلَی ذِی حَقٍّ حَقَّهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَی أَدَاءِ حَقِّهِ فَعَلَیْهِ کُلَّ یَوْمٍ خَطِیئَةُ عَشَّارٍ(4).

«4»

ب، [قرب الإسناد] هَارُونُ عَنِ ابْنِ زِیَادٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ شَرَّ النَّاسِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْمُثَلِّثُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْمُثَلِّثُ قَالَ الرَّجُلُ یَسْعَی بِأَخِیهِ إِلَی إِمَامِهِ فَیَقْتُلُهُ فَیُهْلِکُ نَفْسَهُ وَ أَخَاهُ وَ إِمَامَهُ (5).

«5»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: السَّاعِی قَاتِلُ ثَلَاثَةٍ قَاتِلُ نَفْسِهِ وَ قَاتِلُ مَنْ سَعَی بِهِ وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَی إِلَیْهِ (6).

«6»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: الْمُحَمَّدِیَّةُ السَّمْحَةُ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاةِ وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ حِجُّ الْبَیْتِ وَ الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ وَ أَدَاءُ حُقُوقِ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّ مَنْ حَبَسَ حَقَّ الْمُؤْمِنِ أَقَامَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ خَمْسَمِائَةِ عَامٍ عَلَی رِجْلَیْهِ حَتَّی یَسِیلَ مِنْ عَرَقِهِ أَوْدِیَةٌ ثُمَّ یُنَادِی مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ هَذَا الظَّالِمُ الَّذِی حَبَسَ عَنِ اللَّهِ حَقَّهُ قَالَ فَیُوَبَّخُ أَرْبَعِینَ عَاماً ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ

ص: 293


1- 1. سورة النساء: 109.
2- 2. أمالی الصدوق ص 426.
3- 3. نفس المصدر ص 430.
4- 4. نفس المصدر ص 432.
5- 5. قرب الإسناد: 15.
6- 6. الخصال ج 1 ص 67.

او را به آتش دوزخ ببرند. (1)

مؤلف

برخی روایت را در باب انواع ظلم در کتاب معاشرت بیان کردیم.

روایت7.

ثواب الاعمال، امالی صدوق: حفص بن غیاث از جعفر بن محمّد از پدرانش از علی علیهم السلام نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چهار کس اند که دوزخیان را با همه شکنجه و عذابی که دارند آزار می دهند. اینان را از آب جوشان دوزخ می چشانند و فریادشان به واویلا و واهلاکا بلند است. دسته ای از دوزخیان به دسته دیگر می گویند: چه شده است که این چهار کس، ما را با آن همه عذابی که داریم آزار می رسانند؟ یکی از آن­ها در تابوتی آتشین معلّق است، و دیگری روده هایش بیرون ریخته و آن­ها را با خود می کشد، و یکی هم چرک و خون از دهانش جاری است، و دیگری گوشت بدن خود را می خورد. پس به آن صاحب تابوت می گویند: چیست حال این دور از رحمت خدا که ما را با این همه عذابی که داریم آزار می دهد؟ می گوید: این دور از رحمت خدا در حالی از دنیا رفت که مال مردم را بر عهده داشت و قدرت پرداخت آن و رهایی از دین آنان را در خود نمی دید. سپس به آن کسی که روده هایش را با خود می کشد می گویند: چیست حال این دور از رحمت خدا که ما را با این همه عذابی که داریم آزار می رساند؟ می گوید: این دور از رحمت خدا، از اینکه بول به بدنش ترشح کند باکی نداشت. پس از آن، به کسی که چرک و خون از دهانش جاری است می گویند: وضع این دور از رحمت خدا چیست که ما را با وجود این همه عذابی که داریم آزار می دهد؟ می گوید: این دور از رحمت خدا ادای مردم را درمی آورد و در صدد بود که هر سخن [کار] زشتی ببیند، به وسیله آن فساد کند و ادای آن را در آورد. سپس به آن کسی که گوشت بدنش را می خورد می گویند: حال این دور از رحمت خدا چیست که ما را با این همه عذاب که داریم آزار می رساند؟ می گوید: این دور از رحمت خدا گوشت مردم را به سبب غیبتی که از آنان می کرده می خورده و برای سخن چینی گام بر می داشته است. (2)

روایت8.

ثواب الاعمال: ابو عبیده حذّاء از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس بخشی از مال مؤمنی را بدون رضایت او به زور بستاند، پیوسته خداوند از او روی­گردان خواهد بود و بر تمامی اعمال نیک و پسندیده او خشم خواهد گرفت و هیچ یک را در دیوان حسناتش ثبت نخواهد کرد تا اینکه توبه کند و آن مالی را که به ستم گرفته است به صاحبش باز گرداند. (3)

ص: 294


1- . خصال 1 : 232
2- . ثواب الاعمال : 221 و امالی صدوق : 581
3- . ثواب الاعمال : 41

إِلَی نَارِ جَهَنَّمَ (1).

أقول

قد مضی بعض الأخبار فی باب أنواع الظلم فی کتاب العشرة.

«7»

ثو، [ثواب الأعمال] لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ مُوسَی عَنِ الْأَسَدِیِّ عَنِ النَّخَعِیِّ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنْ حَفْصٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَرْبَعَةٌ یُؤْذُونَ أَهْلَ النَّارِ عَلَی مَا بِهِمْ مِنَ الْأَذَی یُسْقَوْنَ مِنَ الْحَمِیمِ وَ الْجَحِیمِ یُنَادُونَ بِالْوَیْلِ وَ الثُّبُورِ یَقُولُ أَهْلُ النَّارِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا بَالُ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ قَدْ آذَوْنَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الْأَذَی فَرَجُلٌ مُعَلَّقٌ فِی التَّابُوتِ مِنْ جَمْرٍ وَ رَجُلٌ یَجُرُّ أَمْعَاءَهُ وَ رَجُلٌ یَسِیلُ فُوهُ قَیْحاً وَ دَماً وَ رَجُلٌ یَأْکُلُ لَحْمَهُ فَقِیلَ لِصَاحِبِ التَّابُوتِ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الْأَذَی فَیَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ قَدْ مَاتَ وَ فِی عُنُقِهِ أَمْوَالُ النَّاسِ لَمْ یَجِدْ لَهَا فِی نَفْسِهِ أَدَاءً وَ لَا وَفَاءً ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی یَجُرُّ أَمْعَاءَهُ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الْأَذَی فَیَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ لَا یُبَالِی أَیْنَ أَصَابَ الْبَوْلُ مِنْ جَسَدِهِ ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی یَسِیلُ فُوهُ قَیْحاً وَ دَماً مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الْأَذَی فَیَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ یُحَاکِی فَیَنْظُرُ إِلَی کُلِّ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ فَیُسْنِدُهَا وَ یُحَاکِی بِهَا ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی کَانَ یَأْکُلُ لَحْمَهُ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الْأَذَی فَیَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ یَأْکُلُ لُحُومَ النَّاسِ بِالْغِیبَةِ وَ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ(2).

«8»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ الْحَذَّاءِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنِ اقْتَطَعَ مَالَ مُؤْمِنٍ غَصْباً بِغَیْرِ حَقِّهِ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُعْرِضاً عَنْهُ مَاقِتاً لِأَعْمَالِهِ الَّتِی یَعْمَلُهَا مِنَ الْبِرِّ وَ الْخَیْرِ- لَا یُثْبِتُهَا فِی حَسَنَاتِهِ حَتَّی یَتُوبَ وَ یَرُدَّ الْمَالَ الَّذِی أَخَذَهُ إِلَی صَاحِبِهِ (3).

ص: 294


1- 1. الخصال ج 1 ص 232.
2- 2. ثواب الأعمال و عقابها ص 221 و أمالی الصدوق ص 581.
3- 3. ثواب الأعمال ص 41 طبع بغداد.

روایت9.

ثواب الاعمال: سکونی از امام صادق از پدرانش علیهم السلام نقل کرده است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: بزرگ ترین گناهان، جدا کردن مال مسلمان به نارواست. (1)

مؤلف

برخی روایت را در باب انواع ظلم در کتاب معاشرت بیان کردیم.

روایت10.

فقه الرضا علیه السلام: روایت می­کنم که چون روز قیامت فرا برسد، خداوند اعمال مردمی را همچون پارچه قباطی رد می­کند و می­فرماید: بروید و اعمالتان را بردارید. چون آنان به اعمالشان نزدیک می­شوند، خداوند عزّ و جلّ می­فرماید: گَرد و خاک شوید. و اعمال آن­ها بسان گرد و خاک پراکنده می­شود و این همان سخن خداوند است که می­فرماید: «و قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً»،(2) {و به هر گونه کاری که کرده اند می پردازیم و آن را [چون] گَردی پراکنده می سازیم.} سپس فرمود: سوگند به خدا اینان نماز می­گزاردند و روزه می­گرفتند، اما چون مال حرامی برایشان پیش می­آمد آن را می­گرفتند و اهمیتی به حرام بودن آن نمی­دادند. (3)

روایت11.

جامع الاخبار: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یک درهمی که بنده آن را به خواهندگانش پس می­دهد، برای او از عبادت هزار سال و آزاد کردن هزار برده و هزار حج و عمره بهتر است. (4)

روایت12.

و فرمود: هر کس درهمی را به خواهندگان آن پس دهد، خداوند او را از آتش دوزخ می­رهاند و در ازای هر دانگ (یک ششم هر درهم)، پاداش یک پیامبر و در ازای هر درهم، شهری از مروارید سرخ به او خواهد داد. (5)

روایت13.

و فرمود: هر کس کمترین و بی­ارزش­ترین چیزها را به خواهندگان آن بازگرداند، خداوند میان او و آتش دوزخ فاصله­ای به اندازه فاصله آسمان و زمین قرار می­دهد و در زمره شهیدان قرار می­گیرد. (6)

روایت14.

و فرمود: هر کس خواهندگان حقوق را از خود خشنود سازد، بدون هیچ محاسبه­ای بهشت برای او واجب می­شود و در بهشت شهرهایی از نور است که بر این شهرها دروازه­هایی از طلای آراسته به مروارید و یاقوت است و در داخل این شهرها گنبدهایی از مشک و زعفران وجود دارد، به گونه­ای که هر کس به این شهرها بنگرد آرزو می­کند یکی از این شهرها برای او باشد. گفتند: ای پیامبر خدا، این شهرها متعلق به چه کسانی است؟ فرمود: برای کسانی است که توبه می­کنند و پشیمان می­شوند و طالبان حقوق را از خود خشنود می­سازند، چرا که هرگاه شخص درهمی را به خواهندگان بازگرداند، خداوند کرامت و بزرگی هفتاد شهید را به او می­دهد و درهمی که شخص به خواهندگان پس می­دهد، برای او از

ص: 295


1- . ثواب الاعمال : 41
2- . فرقان / 23
3- . فقه الرضا : 34
4- . جامع الأخبار ص 156
5- . جامع الأخبار ص 156
6- . جامع الأخبار ص 156
«9»

ثو، [ثواب الأعمال] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أَعْظَمُ الْخَطَایَا اقْتِطَاعُ مَالِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ بِغَیْرِ حَقٍ (1).

أقول

قد مضی بعض الأخبار فی کتاب العشرة فی باب الظلم.

«10»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: أَرْوِی أَنَّهُ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ دَفَعَ اللَّهُ أَعْمَالَ قَوْمٍ کَأَمْثَالِ الْقَبَاطِیِّ فَیَقُولُ اللَّهُ اذْهَبُوا وَ خُذُوا أَعْمَالَکُمْ فَإِذَا دَنَوْا مِنْهَا قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ کُنْ هَبَاءً فَصَارَتْ هَبَاءً وَ هُوَ قَوْلُهُ- وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کَانُوا یُصَلُّونَ وَ یَصُومُونَ وَ لَکِنْ إِذَا عَرَضَ لَهُمُ الْحَرَامُ کَانُوا یَأْخُذُونَ وَ لَمْ یُبَالُوا(2).

«11»

جع، [جامع الأخبار] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: دِرْهَمٌ یَرُدُّهُ الْعَبْدُ إِلَی الْخُصَمَاءِ خَیْرٌ لَهُ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ(3).

«12»

وَ قَالَ علیه السلام: مَنْ رَدَّ دِرْهَماً إِلَی الْخُصَمَاءِ أَعْتَقَ اللَّهُ رَقَبَتَهُ مِنَ النَّارِ وَ أَعْطَاهُ بِکُلِّ دَانِقٍ ثَوَابَ نَبِیٍّ وَ بِکُلِّ دِرْهَمٍ مَدِینَةً مِنْ دُرَّةٍ حَمْرَاءَ(4).

«13»

وَ قَالَ علیه السلام: مَنْ رَدَّ أَدْنَی شَیْ ءٍ إِلَی الْخُصَمَاءِ جَعَلَ اللَّهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّارِ تْراً کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ یَکُونُ فِی عِدَادِ الشُّهَدَاءِ(5).

«14»

وَ قَالَ علیه السلام: مَنْ أَرْضَی الْخُصَمَاءَ مِنْ نَفْسِهِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ بِغَیْرِ حِسَابٍ وَ یَکُونُ فِی الْجَنَّةِ مَدَائِنُ مِنْ نُورٍ وَ عَلَی الْمَدَائِنِ أَبْوَابٌ مِنْ ذَهَبٍ مُکَلَّلٌ بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ فِی جَوْفِ الْمَدَائِنِ قِبَابٌ مِنْ مِسْکٍ وَ زَعْفَرَانٍ مَنْ نَظَرَ إِلَی تِلْکَ الْمَدَائِنِ یَتَمَنَّی أَنْ یَکُونَ لَهُ مَدِینَةٌ مِنْهَا قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ لِمَنْ هَذِهِ الْمَدَائِنُ قَالَ لِلتَائِبِینَ النَّادِمِینَ الْمُرْضِینَ الْخُصَمَاءِ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِنَّ الْعَبْدَ إِذَا رَدَّ دِرْهَماً إِلَی الْخُصَمَاءِ أَکْرَمَهُ اللَّهُ کَرَامَةَ سَبْعِینَ شَهِیداً فَإِنَّ دِرْهَماً یَرُدُّ الْعَبْدُ إِلَی الْخُصَمَاءِ خَیْرٌ لَهُ مِنْ

ص: 295


1- 1. عقاب الاعمال ص 41 طبع بغداد.
2- 2. فقه الرضا ص 34.
3- 3. جامع الأخبار ص 156 طبعة الحیدریّة الثالثة.
4- 4. جامع الأخبار ص 156 طبعة الحیدریّة الثالثة.
5- 5. جامع الأخبار ص 156 طبعة الحیدریّة الثالثة.

روزه روز و نماز شب بهتر است و هر کس درهمی را بازگرداند، فرشته­ای از زیر عرش او را ندا می­کند: ای بنده خدا این کار را از سر بگیر و دوباره انجام بده، زیرا همه گناهان گذشته تو آمرزیده شد. (1)

روایت15.

و فرمود: هر کس شب را بدون توبه به صبح برساند، جهنم سه بار بر او بانگ می­کند؛ در بار اول هیچ اشکی در چشم او نمی­ماند مگر اینکه جاری شود و در بانگ دوم هیچ خونی نمی­ماند مگر اینکه از دو سوراخ بینی او بیرون آید و در بانگ سوم هیچ چرکی نمی­ماند مگر اینکه از دهان او بیرون آید، پس خداوند رحم کند به آن کس که توبه کند و خواهندگان را خشنود سازد و هر کس این کار را انجام دهد من بهشت را برای او ضمانت می­کنم. (2)

روایت16.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بازگرداندن دانگی (یک ششم درهم) از مال حرام، در نزد خداوند برابر با هفتاد هزار حج مقبول است. (3)

روایت17.

تنبیه الخاطر: سماعة بن مهران گوید: امام صادق علیه السلام می­فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام می­فرمود: هر کس مالی از شخص مؤمنی به حرام بگیرد، از دوستداران ما نیست. (4)

روایت18.

اعلام الدین: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمود: هر که حق مؤمنی را بگیرد، در روز قیامت پانصد سال او را سر دو پا نگهدارند تا از عرق او رودخانه ها روان گردد، سپس منادی از جانب خدا ندا کند، این ظالمی است که حق خدا را منع کرده است. و فرمود: تا چهل سال سرزنش شود. سپس فرمان داده شود، او را به آتش دوزخ ببرند .

باب یازدهم : قضاوت­های نادر

روایات

روایت1.

قصص الانبیاء: ثمالی از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: در میان بنی اسرائیل مردی عاقل و ثروتمند بود که از همسر عفیفه خود پسری داشت که بسیار به او شبیه بود و از همسری غیر عفیف و نابکار، دو پسر دیگر داشت. وقتی زمان مرگ او فرا رسید به پسران خود گفت: این مال من متعلّق به یکی از شماست.

ص: 296


1- . جامع الأخبار ص 156
2- . جامع الأخبار ص 157
3- . جامع الأخبار ص 157
4- . تنبیه الخاطر :

صِیَامِ النَّهَارِ وَ قِیَامِ اللَّیْلِ وَ مَنْ رَدَّ دِرْهَماً نَادَاهُ مَلَکٌ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ یَا عَبْدَ اللَّهِ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ (1).

«15»

وَ قَالَ علیه السلام: مَنْ بَاتَ غَیْرَ تَائِبٍ زَفَرَتْ جَهَنَّمُ فِی وَجْهِهِ ثَلَاثَ زَفَرَاتٍ فَأَوَّلُهَا لَا یَبْقَی دَمْعَةٌ إِلَّا جَرَتْ عَنْ عَیْنَیْهِ وَ الزَّفْرَةُ الثَّانِیَةُ لَا یَبْقَی دَمٌ إِلَّا خَرَجَ مِنْ مَنْخِرَیْهِ وَ الزَّفْرَةُ الثَّالِثَةُ لَا یَبْقَی قَیْحٌ إِلَّا خَرَجَ مِنْ فَمِهِ فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ تَابَ ثُمَّ أَرْضَی الْخُصَمَاءَ فَمَنْ فَعَلَ فَأَنَا کَفِیلُهُ بِالْجَنَّةِ(2).

«16»

وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: لَرَدُّ دَانِقٍ مِنْ حَرَامٍ یَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ سَبْعِینَ أَلْفَ حِجَّةٍ مَبْرُورَةٍ(3).

«17»

نبه، [تنبیه الخاطر] سَمَاعَةُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ: لَیْسَ بِوَلِیٍّ لَنَا مَنْ أَکَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاماً(4).

«18»

أَعْلَامُ الدِّینِ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ حَبَسَ حَقَّ الْمُؤْمِنِ أَقَامَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ خَمْسَمِائَةِ عَامٍ عَلَی رِجْلَیْهِ حَتَّی یَسِیلَ مِنْ عَرَقِهِ أَوْدِیَةٌ وَ یُنَادِی مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هَذَا الظَّالِمُ الَّذِی حَبَسَ حَقَّ الْمُؤْمِنِ وَ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَی النَّارِ.

باب 11 نوادر القضاء

الأخبار

«1»

ص، [قصص الأنبیاء علیهم السلام] بِالْإِسْنَادِ إِلَی الصَّدُوقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنِ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ رَجُلٌ عَاقِلٌ کَثِیرُ الْمَالِ وَ کَانَ لَهُ ابْنٌ یُشْبِهُهُ فِی الشَّمَائِلِ مِنْ زَوْجَةٍ عَفِیفَةٍ وَ کَانَ لَهُ ابْنَانِ مِنْ زَوْجَةٍ غَیْرِ عَفِیفَةٍ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ قَالَ لَهُمْ هَذَا مَالِی لِوَاحِدٍ مِنْکُمْ فَلَمَّا

ص: 296


1- 1. جامع الأخبار ص 156 طبعة الحیدریّة الثالثة.
2- 2. جامع الأخبار ص 157.
3- 3. جامع الأخبار ص 157.
4- 4. تنبیه الخواطر ص.

وقتی که او از دنیا رفت، هر کدام از پسرها ادّعا کرد که مال متعلّق به اوست، پس مرافعه خود را به نزد قاضی بردند، ولی او گفت: من نمی دانم چطور میان شما قضاوت کنم، شما به سوی سه برادر چوپان بروید، گره کار شما به دست آن­هاست. برادران به نزد اوّلی رفتند و او را پیرمردی کهنسال یافتند، او گفت: به نزد برادر بزرگترم بروید؛ ولی وقتی آن­ها به نزد برادر دوّم رفتند او را جوان­تر از اوّلی یافتند، او هم آن­ها را به برادر دیگر خود ارجاع داد و گفت: به نزد برادر بزرگترم بروید؛ لیکن وقتی برادران به نزد برادر سوّمی رفتند او را بسیار جوانتر از دو برادر دیگر دیدند. او از احوال آن­ها پرسش کرد و آن­ها ماجرا را گفتند، امّا از راز پیری و جوانی او و برادرانش نیز سؤال کردند، چوپان سوّم گفت: قضیه این است که برادر اوّلی من کوچکترین ماست، امّا او زنی بد اخلاق و لجباز دارد که همیشه از بیم آنکه به بلای بزرگتری مبتلا شود، با او مدارا و صبر می کند و علّت پیر شدن او همین است. برادر دوّمی که از نظر سنّی برادر وسطی است، همسری متوسط الحال دارد که گاهی باعث خوشحالی و گاهی باعث اندوه او می شود و او به خاطر همین میانسال به نظر می رسد؛ و امّا من که بزرگترین برادر هستم، همسری بسیار خوش اخلاق و مهربان دارم که همیشه باعث سرور و شادمانی من است و هرگز امر ناپسندی از او ندیده ام، پس راز جوانی من در مصاحبت با اوست. امّا حکم من میان شما این است که اوّل باید بروید و پدرتان را نبش قبر کنید و جسد او را بیرون آورده و بسوزانید، سپس باز گردید تا من میان شما قضاوت کنم. برادران به جانب قبر پدر رفتند، برادر کوچکتر شمشیر پدرش را برداشت و دو برادر دیگر کلنگ برداشتند، وقتی آن دو برادر با کلنگ قصد نبش قبر پدر را نمودند، پسر کوچکتر با شمشیر مانع آن­ها شد و گفت: پدرم را نبش قبر نکنید، من سهم خودم را به شما واگذار می کنم. پس به نزد قاضی رفتند و ماجرا را گفتند، قاضی گفت: مال را به من بدهید، آنگاه برادر کوچک را فرا خواند و مال را به او تحویل داد و به دو پسر دیگر گفت: اگر شما پسر آن مرد بودید، مثل این پسر به حال پدر خود رقّت می کردید و راضی به نبش قبر او نمی شدید.

روایت2.

قصص الانبیاء: هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: در زمان داوود علیه السلام زنجیری را در جایی آویخته بودند و مردم برای دادخواهی به آنجا می رفتند. روزی مردی جواهری را نزد مرد دیگر به امانت نهاد، امّا موقع پس دادن، منکر شد. مرد صاحب جواهر، او را به کنار زنجیر برد. مردی که جواهرات در نزد او بود، با تردستی جواهر را در چوبدستی خود جاسازی کرده بود و آن چوبدست را به دست مرد صاحب جواهر داد و بعد خود را به زنجیر آویزان کرد و ادّعا کرد که جواهر در نزد من نیست، من آن را به تو باز پس داده ام، و به این ترتیب حقیقت را مخفی کرد، از آن پس خداوند به داوود وحی کرد: در میان مردم با دلیل و مدرک حکم کن و آن­ها را به نام من سوگند بده، و از آن پس زنجیر را برداشتند.

مؤلف

امثال این روایت­ها را در باب­های مربوط به داستان داوود علیه السلام بیان کردیم.

روایت3.

اختصاص: ابو احمد از مردی از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام روایت کرده که

ص: 297

تُوُفِّیَ قَالَ الْکَبِیرُ أَنَا ذَلِکَ الْوَاحِدُ وَ قَالَ الْأَوْسَطُ أَنَا ذَلِکَ وَ قَالَ الْأَصْغَرُ أَنَا ذَلِکَ فَاخْتَصَمُوا إِلَی قَاضِیهِمْ قَالَ لَیْسَ عِنْدِی فِی أَمْرِکُمْ شَیْ ءٌ انْطَلِقُوا إِلَی بَنِی غَنَّامٍ الْإِخْوَةِ الثَّلَاثِ فَانْتَهُوا إِلَی وَاحِدٍ مِنْهُمْ فَرَأَوْا شَیْخاً کَبِیراً فَقَالَ لَهُمُ ادْخُلُوا إِلَی أَخِی فُلَانٍ فَهُوَ أَکْبَرُ مِنِّی فَاسْأَلُوهُ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ فَخَرَجَ شَیْخٌ کَهْلٌ فَقَالَ سَلُوا أَخِیَ الْأَکْبَرَ مِنِّی فَدَخَلُوا عَلَی الثَّالِثِ فَإِذَا هُوَ فِی الْمَنْظَرِ أَصْغَرُ فَسَأَلُوهُ أَوَّلًا مِنْ حَالِهِمْ ثُمَّ مُسْتَبِیناً لَهُمْ فَقَالَ أَمَّا أَخِیَ الَّذِی رَأَیْتُمُوهُ أَوَّلًا هُوَ الْأَصْغَرُ وَ إِنَّ لَهُ امْرَأَةَ سَوْءٍ تَسُوؤُهُ وَ قَدْ صَبَرَ عَلَیْهَا مَخَافَةَ أَنْ یُبْتَلَی بِبَلَاءٍ لَا صَبْرَ لَهُ عَلَیْهِ فَهَرَّمَتْهُ وَ أَمَّا الثَّانِی أَخِی فَإِنَّ عِنْدَهُ زَوْجَةً تَسُوؤُهُ وَ تَسُرُّهُ وَ هُوَ مُتَمَاسِکُ الشَّبَابِ وَ أَمَّا أَنَا فَزَوْجَتِی تَسُرُّنِی وَ لَا تَسُوؤُنِی لَمْ یَلْزَمْنِی مِنْهَا مَکْرُوهٌ قَطُّ مُنْذُ صَحِبَتْنِی فَشَبَابِی مَعَهَا مُتَمَاسِکٌ وَ أَمَّا حَدِیثُکُمُ الَّذِی هُوَ حَدِیثُ أَبِیکُمْ انْطَلِقُوا أَوَّلًا وَ بَعْثِرُوا قَبْرَهُ وَ اسْتَخْرِجُوا عِظَامَهُ وَ أَحْرِقُوهَا ثُمَّ عُودُوا لِأَقْضِیَ بَیْنَکُمْ فَانْصَرَفُوا فَأَخَذَ الصَّبِیُّ سَیْفَ أَبِیهِ وَ أَخَذَ الْأَخَوَانِ الْمَعَاوِلَ فَلَمَّا هَمَّا بِذَلِکَ قَالَ لَهُمُ الصَّغِیرُ- لَا تُبَعْثِرُوا قَبْرَ أَبِی وَ أَنَا أَدَعُ لَکُمَا حِصَّتِی فَانْصَرَفُوا إِلَی الْقَاضِی فَقَالَ یُقْنِعُکُمَا هَذَا ائْتُونِی بِالْمَالِ فَقَالَ لِلصَّغِیرِ خُذِ الْمَالَ فَلَوْ کَانَا ابْنَیْهِ لَدَخَلَهُمَا مِنَ الرِّقَّةِ کَمَا دَخَلَ عَلَی الصَّغِیرِ.

«2»

ص، [قصص الأنبیاء علیهم السلام] بِالْإِسْنَادِ إِلَی الصَّدُوقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کَانَ عَلَی عَهْدِ دَاوُدَ علیه السلام سِلْسِلَةٌ یَتَحَاکَمُ النَّاسُ إِلَیْهَا وَ إِنَّ رَجُلًا أَوْدَعَ رَجُلًا جَوْهَراً فَجَحَدَهُ إِیَّاهُ فَدَعَاهُ إِلَی السِّلْسِلَةِ فَذَهَبَ مَعَهُ إِلَیْهَا وَ قَدْ أَدْخَلَ الْجَوْهَرَ فِی قَنَاةٍ فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ یَتَنَاوَلَ السِّلْسِلَةَ قَالَ لَهُ أَمْسِکْ هَذِهِ الْقَنَاةَ حَتَّی آخُذَ السِّلْسِلَةَ فَأَمْسَکَهَا وَ دَنَا الرَّجُلُ مِنَ السِّلْسِلَةِ فَتَنَاوَلَهَا وَ أَخَذَهَا وَ صَارَتْ فِی یَدِهِ فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی دَاوُدَ علیه السلام أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَضِفْهُمْ إِلَی اسْمِی یَحْلِفُونَ بِهِ وَ رُفِعَتِ السِّلْسِلَةُ.

أقول

قد مضی أمثاله بأسانید فی أبواب قصص داود علیه السلام.

«3»

ختص، [الإختصاص] أَبُو أَحْمَدَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهما السلام

ص: 297

فرمود: دو نفر با هم غذا می خوردند. همراه یکی سه گرده نان و همراه دیگری پنج گرده نان بود. حضرت فرمود: مردی با آنان برخورد کرد و گفت: سلام بر شما دو نفر، و این دو هم گفتند: و بر تو سلام باد! بفرمایید صبحانه. خداوند تو را رحمت کند. حضرت افزود: آن مرد نشست و با آنان خورد. چون از صبحانه فارغ شد، برخاست و هشت درهم برای این دو ریخت و گفت: این عوض هر دوی شما در برابر آنچه از غذای تان خورده ام. حضرت فرمود: این دو، برای آن هشت درهم نزاع کردند. دارنده سه گرده نان گفت: نصف برای من است و نصف برای تو و دارنده پنج نان گفت: برای من پنج درهم به اندازه پنج نانم و برای تو، سه درهم به اندازه سه نانت. ولی هر دو نپذیرفتند و درگیر شدند تا آن که برای مخاصمه، نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند. هر دو جریان را برای حضرت باز گفتند. حضرت فرمود: این موضوعی که شما دو نفر در آن هستید، کم ارزش است و شایسته نیست که در این باره به حاکمی مراجعه کنید. پس از آن، امیرالمؤمنین علیه السلام به صاحب سه نان رو کرد و فرمود: نظر من این است که رفیقت سه درهم به تو بدهد که نان او از نان تو بیشتر بوده و تو راضی شوی. او گفت: نه به خدا سوگند! ای امیرالمؤمنین، من تن نمی دهم جز به حقّ واقعی. حضرت فرمود: تنها برای تو در حقّ واقعی یک درهم است؛ بنابراین یک درهم بگیر و هفت درهم به او بده. او گفت: سبحان اللّه! ای امیرالمؤمنین، او سه درهم به من داده من نپذیرفته ام؛ حالا یک درهم بگیرم! حضرت فرمود: او از روی مصالحه و سازش سه درهم به تو عرضه کرده است ولی تو سوگند خوردی که جز به حقّ واقعی تن ندهی و برای تو بر پایه حقّ واقعی، تنها یک درهم است. او گفت: پس مرا بر این مطلب مطلع ساز. حضرت فرمود: آیا نمی دانی که سه نان تو، نُه از یک سوم نان است؟ گفت: می دانم. حضرت فرمود: آیا نمی دانی که پنج نان او، پانزده از یک سوم نان است؟ گفت: آری. حضرت فرمود: پس این می شود بیست و چهار از یک سوم. تو هشت تا خورده ای و مهمان هشت تا و خود او نیز هشت تا؛ بنابراین از نُه تای تو یکی می ماند که مهمان خورده است و از پانزده تای او، هفت تا که مهمان خورده است؛ بنابراین برای او در برابر هفت تایش، هفت درهم و برای تو، در برابر یکی ات که مهمان خورده، یکی است. (1)

روایت4.

کنز الکراجکی: روایت شده که زنی به پسری عشق پیدا کرد. از او خواست تا خودش را در اختیار او قرار دهد، ولی او نپذیرفت. زن گفت: به خدا سوگند! اگر نکنی، تو را رسوا می سازم. پسر هم خواسته زن را عملی نکرد. زن تخم مرغی برداشت و سفیدی اش را بر لباسش ریخت و پسر را گرفت و از امیرالمؤمنین علیه السلام دادخواهی کرد و گفت: ای امیرالمؤمنین، این پسر به زور بر من چیره شد و با من آمیزش ص: 298


1- . اختصاص : 107

قَالَ: اجْتَمَعَ رَجُلَانِ یَتَغَدَّیَانِ مَعَ وَاحِدٍ ثَلَاثَةُ أَرْغِفَةٍ وَ مَعَ وَاحِدٍ خَمْسَةُ أَرْغِفَةٍ قَالَ فَمَرَّ بِهِمَا رَجُلٌ فَقَالَ سَلَامٌ عَلَیْکُمَا فَقَالا وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ الْغَدَاءَ رَحِمَکَ اللَّهُ فَقَالَ فَقَعَدَ وَ أَکَلَ مَعَهُمَا فَلَمَّا فَرَغَ قَامَ وَ طَرَحَ إِلَیْهِمَا ثَمَانِیَةَ دَرَاهِمَ فَقَالَ هَذِهِ عِوَضٌ لَکُمَا بِمَا أَکَلْتُ مِنْ طَعَامِکُمَا قَالَ فَتَنَازَعَا بِهَا فَقَالَ صلی الله علیه و آلهَاحِبُ الثَّلَاثَةِ النِّصْفُ لِی وَ النِّصْفُ لَکَ وَ قَالَ صَاحِبُ الْخَمْسَةِ لِی خَمْسَةٌ بِقَدْرِ خَمْسَتِی وَ لَکَ ثَلَاثَةٌ بِقَدْرِ ثَلَاثَتِکَ فَأَبَیَا وَ تَنَازَعَا حَتَّی ارْتَفَعَا إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَاقْتَصَّا عَلَیْهِ الْقِصَّةَ فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ الَّذِی أَنْتُمَا فِیهِ دَنِیٌّ وَ لَا یَنْبَغِی أَنْ تَرْفَعَا فِیهِ إِلَی حَکَمٍ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلِیٌّ علیه السلام إِلَی صَاحِبِ الثَّلَاثَةِ فَقَالَ أَرَی أَنَّ صَاحِبَکَ قَدْ عَرَضَ عَلَیْکَ أَنْ یُعْطِیَکَ ثَلَاثَةً وَ خُبْزُهُ أَکْثَرُ مِنْ خُبْزِکَ فَارْضَ بِهِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَا أَرْضَی إِلَّا بِمُرِّ الْحَقِّ قَالَ فَإِنَّمَا لَکَ فِی مُرِّ الْحَقِّ دِرْهَمٌ فَخُذْ دِرْهَماً وَ أَعْطِهِ سَبْعَةً فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَرَضَ عَلَیَّ ثَلَاثَةً فَأَبَیْتُ وَ آخُذُ وَاحِداً فَقَالَ عَرَضَ ثَلَاثَةً لِلصُّلْحِ فَحَلَفْتَ أَنْ لَا تَرْضَی إِلَّا بِمُرِّ الْحَقِّ وَ إِنَّمَا لَکَ بِمُرِّ الْحَقِّ دِرْهَمٌ قَالَ فَأَوْقِفْنِی عَلَی هَذَا قَالَ أَ لَیْسَ تَعْلَمُ أَنَّ ثَلَاثَتَکَ تِسْعَةُ أَثْلَاثٍ قَالَ بَلَی قَالَ أَ وَ لَیْسَ تَعْلَمُ أَنَّ خَمْسَتَهُ خَمْسَةَ عَشَرَ ثُلُثاً قَالَ بَلَی قَالَ فَذَلِکَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ ثُلُثاً أَکَلْتَ أَنْتَ ثَمَانِیَةً وَ أَکَلَ الضَّیْفُ ثَمَانِیَةً وَ أَکَلَ هُوَ ثَمَانِیَةً فَبَقِیَ مِنْ تِسْعَتِکَ وَاحِدٌ أَکْلَ الضَّیْفُ وَ بَقِیَ مِنْ خَمْسَةَ عَشَرَ سَبْعَةٌ أَکَلَهَا الضَّیْفُ فَلَهُ سَبْعَةٌ بِسَبْعَةٍ وَ لَکَ بِوَاحِدِکَ الَّذِی أَکَلَهُ الضَّیْفُ وَاحِدٌ(1).

«4»

کَنْزُ الْکَرَاجُکِیِّ،: رُوِیَ أَنَّ امْرَأَةً عَلِقَتْ بِغُلَامٍ فَرَاوَدَتْهُ عَنْ نَفْسِهِ فَامْتَنَعَ عَلَیْهَا فَقَالَتْ وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَفْعَلْ لَأَفْضَحُکَ فَلَمْ یَفْعَلْ فَأَخَذَتْ بَیْضَةً فَأَلْقَتْ بَیَاضَهَا عَلَی ثَوْبِهَا وَ تَعَلَّقَتْ بِهِ وَ اسْتَغَاثَتْ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ قَالَتْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ هَذَا الْغُلَامَ کَابَرَنِی عَلَی نَفْسِی وَ قَدْ أَصَابَ مِنِّی وَ هَذَا مَاؤُهُ عَلَی ثَوْبِی فَسَأَلَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَنْ ذَلِکَ فَبَکَی وَ قَالَ وَ اللَّهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَقَدْ کَذَبَتْ وَ مَا فَعَلْتُ شَیْئاً مِمَّا ذَکَرَتْ فَوَعَظَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَتْ وَ اللَّهِ لَقَدْ

ص: 298


1- 1. الاختصاص ص 107.

کرد و این منی اوست بر لباسم. امیرالمؤمنین علیه السلام از پسر در این باره پرسید. او گریست و گفت: ای امیرالمؤمنین، به خدا سوگند! او دروغ گفته و من چیزی از آنچه گفت، نکرده ام. امیرالمؤمنین علیه السلام زن را موعظه کرد. آن زن گفت: به خدا سوگند! او کرد و این منی اوست. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: قنبر را نزدم بیاورید. او را آوردند. حضرت به او فرمود: دستور ده کسی آبی را بجوشاند تا به شدت داغ شود و آن را نزد من بیاورد. زمانی که آب داغ را آورد، حضرت دستور داد تا بر لباس زن بریزند. آب ریخته شد و سفیدی تخم مرغ پخته، و جریان پسر روشن شد. پس از آن، حضرت به دو نفر از مسلمانان دستور داد تا این سفیدی را بچشند و بیرون بریزند تا به طور یقین معلوم گردد. آن دو چنین کردند و دیدند که تخم مرغ است. حضرت، پسر را آزاد ساخت و دستور داد تا زن را دردناک ادب کنند. (1)

روایت5.

مناقب: علی علیه السلام برای قضاوتی همراه با فردی یهودی به نزد شریح رفت. آن حضرت فرمود: ای مرد یهودی، این زره متعلق به من است و آن را نفروخته­ام و به کسی نبخشیده­ام. مرد یهودی گفت: زره متعلق به من و در دست من است. شریح گفت: بر مدّعی شاهد بیاور. فرمود: این دو قنبر و حسین­اند که در این موضوع شاهد من هستند. شریح گفت: شهادت و گواهی پسر برای پدرش جایز نیست و شهادت برده برای مالکش درست نیست، زیرا این دو به سمت تو گرایش دارند. امیر المؤمنین فرمود: وای بر تو ای شریح، از سه جهت اشتباه حکم کردی. وجه اول اینکه من امام تو هستم و تو با اطاعت از من فرمانبردار خدا هستی و می­ دانی که من هرگز باطل نمی­گویم، اما با این حال سخن مرا رد کردی و مدعایم را باطل نمودی؛ سپس از من خواستی شاهد بیاورم، و یک برده و یکی از دو سرور جوانان بهشت شهادت دادند، اما تو شهادت آن­ها را رد نمودی و سپس ادعا کردی که آن دو، قضاوت و داوری را به سمت خود می­کشانند. اما اکنون من تو را مجازات می­کنم که سه روز را در میان یهودیان سپری کنی. او را بیرون کنید. پس حضرت او را به قباء فرستاد و او سه روز را در میان یهودیان سپری کرد و سپس بازگشت. چون مرد یهودی این ماجرا را شنید، گفت: این امیر المؤمنین است که به نزد قاضی رفته و قاضی بر علیه او قضاوت کرده است. از این روی اسلام آورد، سپس گفت: زره متعلق به توست، در روز صفین از شتری خاکستری افتاد و من آن را برداشتم. (2)

روایت6.

در احکام شرعیّ از خزاز قمی روایت شده که علی علیه السّلام در مسجد کوفه بود و عبد اللَّه بن قفل تیمی گذشت و زره طلحه را به تن داشت. امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: این زره طلحه است که از بیت المال در غوغای بصره ربوده شده است. عبد اللَّه بن قفل گفت: یا امیر المؤمنین، قاضی­ای تعیین کنید تا میان من و شما داوری کند. آن حضرت شریح را قاضی قرار داد. و فرمود: این زره طلحه است که در جنگ بصره از بیت المال ربوده شده، شریح گفت: بر مدّعی شاهد بیاور، آن حضرت پسرش حسن را شاهد آورد و وی گواهی داد. شریح شاهد دیگری خواست، پس قنبر گواهی داد. شریح گفت: این بنده است و من به

ص: 299


1- . کنز الفوائد : 284
2- . مناقب 1 : 373

فَعَلَ وَ هَذَا مَاؤُهُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَلَیَّ بِقَنْبَرٍ فَجِی ءَ بِهِ فَقَالَ لَهُ مُرْ مَنْ یَغْلِی بِمَاءٍ حَتَّی یَشْتَدَّ حَرَارَتُهُ وَ صِرْ بِهِ إِلَیَّ فَلَمَّا أَتَی بِالْمَاءِ الْحَارِّ أَمَرَ أَنْ یُلْقَی عَلَی ثَوْبِهَا فَأُلْقِیَ فَانْسَلَقَ بَیَاضُ الْبَیْضِ وَ ظَهَرَ أَمْرُهُ فَأَمَرَ رَجُلَیْنِ مِنَ الْمُسْلِمِینَ أَنْ یَتَطَعَّمَاهُ وَ یَلْفَظَاهُ لِیَقَعَ الْعِلْمُ الْیَقِینُ بِهِ فَفَعَلَا فَرَأَیَاهُ بَیْضاً فَخَلَّی الْغُلَامَ وَ أَمَرَ بِالْمَرْأَةِ فَأَوْجَعَهَا أَدَباً(1).

«5»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب حِلْیَةُ الْأَوْلِیَاءِ وَ نُزْهَةُ الْأَبْصَارِ: أَنَّهُ مَضَی علیه السلام فِی حُکُومَةٍ إِلَی شُرَیْحٍ مَعَ یَهُودِیٍّ فَقَالَ یَا یَهُودِیُّ الدِّرْعُ دِرْعِی وَ لَمْ أَبِعْ وَ لَمْ أَهَبْ فَقَالَ الْیَهُودِیُّ الدِّرْعُ لِی وَ فِی یَدِی فَسَأَلَهُ شُرَیْحٌ الْبَیِّنَةَ فَقَالَ هَذَا قَنْبَرٌ وَ الْحُسَیْنُ یَشْهَدَانِ لِی بِذَلِکَ فَقَالَ شُرَیْحٌ شَهَادَةُ الِابْنِ لَا تَجُوزُ لِأَبِیهِ وَ شَهَادَةُ الْعَبْدِ لَا تَجُوزُ لِسَیِّدِهِ وَ إِنَّهُمَا یَجُرَّانِ إِلَیْکَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَیْلَکَ یَا شُرَیْحُ أَخْطَأْتَ مِنْ وُجُوهٍ أَمَّا وَاحِدَةٌ فَأَنَا إِمَامُکَ تَدِینُ اللَّهَ بِطَاعَتِی وَ تَعْلَمُ أَنِّی لَا أَقُولُ بَاطِلًا فَرَدَدْتَ قَوْلِی وَ أَبْطَلْتَ دَعْوَایَ ثُمَّ سَأَلْتَنِی الْبَیِّنَةَ فَشَهِدَ عَبْدٌ وَ أَحَدُ سید [سَیِّدَیْ] شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَرَدَدْتَ شَهَادَتَهُمَا ثُمَّ ادَّعَیْتَ عَلَیْهِمَا أَنَّهُمَا یَجُرَّانِ إِلَی أَنْفُسِهِمَا أَمَا إِنِّی لَأُعَاقِبَنَّکَ إِلَّا أَنْ تَقْضِیَ بَیْنَ الْیَهُودِ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ أَخْرِجُوهُ فَأَخْرَجَهُ إِلَی قُبَاءَ فَقَضَی بَیْنَ الْیَهُودِ ثَلَاثاً ثُمَّ انْصَرَفَ فَلَمَّا سَمِعَ الْیَهُودِیُّ ذَلِکَ قَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ جَاءَ إِلَی الْحَاکِمِ وَ الْحَاکِمُ حَکَمَ عَلَیْهِ فَأَسْلَمَ ثُمَّ قَالَ الدِّرْعُ دِرْعُکَ سَقَطَتْ یَوْمَ صِفِّینَ مِنْ جَمَلٍ أَوْرَقَ فَأَخَذْتُهَا(2).

«6»

وَ فِی الْأَحْکَامِ الشَّرْعِیَّةِ، عَنِ الْخَزَّازِ الْقُمِّیِّ: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ فَمَرَّ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قُفْلٍ التَّیْمِیُّ وَ مَعَهُ دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا یَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقَالَ علیه السلام هَذِهِ دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا یَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقَالَ ابْنُ قُفْلٍ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ قَاضِیاً فَحَکَمَ شُرَیْحاً فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام هَذِهِ دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا یَوْمَ الْبَصْرَةِ فَالْتَمَسَ شریحا [شُرَیْحٌ] الْبَیِّنَةَ فَشَهِدَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام بِذَلِکَ فَسَأَلَ آخَرَ فَشَهِدَ قَنْبَرٌ بِذَلِکَ فَقَالَ هَذَا مَمْلُوکٌ وَ لَا أَقْضِی

ص: 299


1- 1. کنز الفوائد ص 284.
2- 2. المناقب ج 1 ص 373.

شهادت بنده حکم نمی کنم. پس علی علیه السّلام خشمگین شد و فرمود: زره را بازستانید، این مرد در قضاوت سه بار از طریق حقّ منحرف شد. شریح خواست که این سه مورد را برایش توضیح دهد. پس علی علیه السّلام فرمود: آنجا که من گفتم این زره طلحه است و در روز جمل از بیت المال دزدیده شده، و تو گفتی: ای علی شاهد بیاور، گفتم: کسی این سخن رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: در هر جا که مال ربوده شده از بیت المال یافت شد، بدون بیّنه توقیف می شود را نشنیده است. دوم آنکه: من فرزندم حسن را شاهد آوردم و شهادت داد و تو گفتی این یک گواه است و من به شهادت یک تن حکم نمی کنم تا اینکه شاهد دیگری بیاوری، در حالی که رسول خدا به یک شاهد و قسم حکم می داد. این دو مورد از انحراف تو در امر قضاوت بود. و سوم آنکه من قنبر را آوردم و شهادت داد، امّا تو گفتی: این بنده است و حال آنکه شهادت بنده اگر عادل باشد اشکال ندارد؛ و این مورد سوم انحرافت در قضاوت بود. سپس فرمود: ای شریح، به راستی که امام مسلمین در امور آن­ها خیلی بیشتر از این قابل اعتماد است. (1)

روایت7.

مناقب: جوانی مال پدرش را از عمر مطالبه کرد و گفت: پدرش در کوفه مرده و فرزند، کودکی در مدینه بوده است. عمر به سرش فریاد کشید و او را طرد کرد. جوان بیرون آمد و از ظلم عمر شکوه می کرد. امیرالمؤمنین علیه السلام او را دید و فرمود: او را در [مسجد] جامع نزد من بیاورید تا مساله او را برطرف کنم. او را آوردند. حضرت از حال او پرسید. او جریان خود را به امام خبر داد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: در میان شما حکمی خواهم کرد که خداوند از بالای هفت آسمان بدان حکم کرده است و چنین حکمی نمی کند، جز آن کس که خداوند او را برای علم خویش پسندیده است. پس از آن، حضرت بعضی از یارانش را طلبید و فرمود: برایم بیل بیاورید. سپس فرمود: ما را نزد قبر پدر پسربچّه ببرید. پس همه رفتند. حضرت فرمود: این قبر را بشکافید و نبش کنید و یک استخوان پهلوی او را برای من بیرون آورید. حضرت استخوان پهلو را به جوان داد و به او فرمود: آن را بو کن. چون بویید، خون از دو سوراخ بینی اش جوشید. حضرت فرمود: این فرزند اوست. عمر گفت: با جوشیدن خون، مال به او داده می شود؟ حضرت فرمود: او از تو و از همه خلق به این مال سزاوارتر است. پس از آن، حضرت دستور داد که حاضران، این استخوان پهلو را ببویند. همه بوییدند ولی خون از هیچ کدام نیامد. حضرت دستور داد که مجدداً استخوان را نزد پسر ببرند و فرمود: بو کن. تا پسر بویید، خون بسیار جوشید. حضرت فرمود: آن پدر این فرزند است. مال را به او تحویل بده. سپس حضرت فرمود: به خدا سوگند! نه به من دروغ گفته شده و نه من دروغ گفته ام. (2)

ص: 300


1- . مناقب 1 : 373
2- . مناقب 2 : 181

بِشَهَادَةِ الْمَمْلُوکِ فَغَضِبَ علیه السلام ثُمَّ قَالَ خُذُوا الدِّرْعَ فَقَدْ قَضَی بِجَوْرٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَسَأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ علیه السلام إِنِّی لَمَّا قُلْتُ لَکَ إِنَّهَا دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا یَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقُلْتَ هَاتِ عَلَی مَا قُلْتَ بَیِّنَةً فَقُلْتُ رَجُلٌ لَمْ یَسْمَعِ الْحَدِیثَ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَیْثُ مَا وُجِدَ غُلُولٌ أُخِذَ بِغَیْرِ بَیِّنَةٍ ثُمَّ أَتَیْتُکَ بِالْحَسَنِ فَشَهِدَ فَقُلْتَ هَذَا شَاهِدٌ وَ لَا أَقْضِی بِشَاهِدٍ حَتَّی یَکُونَ مَعَهُ آخَرُ وَ قَدْ قَضَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِشَاهِدٍ وَ یَمِینٍ فَهَذَانِ اثْنَتَانِ ثُمَّ أَتَیْتُکَ بِقَنْبَرٍ فَقُلْتَ هَذَا مَمْلُوکٌ وَ لَا بَأْسَ بِشَهَادَةِ الْمَمْلُوکِ إِذَا کَانَ عَدْلًا فَهَذِهِ الثَّالِثَةُ ثُمَّ قَالَ یَا شُرَیْحُ إِنَّ إِمَامَ الْمُسْلِمِینَ یُؤْتَمَنُ فِی أُمُورِهِمْ عَلَی مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْ هَذَا(1).

«7»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب: إِنَّ غُلَاماً طَلَبَ مَالَ أَبِیهِ مِنْ عُمَرَ وَ ذَکَرَ أَنَّ وَالِدَهُ تُوُفِّیَ بِالْکُوفَةِ وَ الْوَلَدُ طِفْلٌ بِالْمَدِینَةِ فَصَاحَ عَلَیْهِ عُمَرُ وَ طَرَدَهُ فَخَرَجَ یَتَظَلَّمُ مِنْهُ فَلَقِیَهُ عَلِیٌّ علیه السلام فَقَالَ ائْتُونِی بِهِ إِلَی الْجَامِعِ حَتَّی أَکْشِفَ أَمْرَهُ فَجِی ءَ بِهِ فَسَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ فَأَخْبَرَهُ بِخَبَرِهِ فَقَالَ علیه السلام لَأَحْکُمَنَّ فِیکُمْ بِحُکُومَةٍ حَکَمَ اللَّهُ بِهَا مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَمَاوَاتِهِ- لَا یَحْکُمُ بِهَا إِلَّا مَنِ ارْتَضَاهُ لِعِلْمِهِ ثُمَّ اسْتَدْعَی بَعْضَ أَصْحَابِهِ وَ قَالَ هَاتِ بِمِحْفَرَةٍ ثُمَّ قَالَ سِیرُوا بِنَا إِلَی قَبْرِ وَالِدِ الصَّبِیِّ فَسَارُوا فَقَالَ احْفِرُوا هَذَا الْقَبْرَ وَ انْبُشُوهُ وَ اسْتَخْرِجُوا إِلَیَّ ضِلْعاً مِنْ أَضْلَاعِهِ فَدَفَعَهُ إِلَی الْغُلَامِ فَقَالَ لَهُ شَمَّهُ فَلَمَّا شَمَّهُ انْبَعَثَ الدَّمُ مِنْ مَنْخِرَیْهِ فَقَالَ علیه السلام إِنَّهُ وَلَدُهُ فَقَالَ عُمَرُ بِانْبِعَاثِ الدَّمِ تُسَلِّمُ إِلَیْهِ الْمَالَ فَقَالَ إِنَّهُ أَحَقُّ بِالْمَالِ مِنْکَ وَ مِنْ سَائِرِ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ ثُمَّ أَمَرَ الْحَاضِرِینَ بِشَمِّ الضِّلْعِ فَشَمُّوهُ فَلَمْ یَنْبَعِثِ الدَّمُ مِنْ وَاحِدٍ مِنْهُمْ فَأَمَرَ أَنْ أُعِیدَ إِلَیْهِ ثَانِیَةً وَ قَالَ شَمَّهُ فَلَمَّا شَمَّهُ انْبَعَثَ الدَّمُ انْبِعَاثاً کَثِیراً فَقَالَ علیه السلام إِنَّهُ أَبُوهُ فَسَلَّمَ إِلَیْهِ الْمَالَ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِبْتُ (2).

ص: 300


1- 1. المناقب ج 1 ص 373.
2- 2. المناقب ج 2 ص 181.

ابواب شهادت ها و مسائل مربوط به آن

باب اول : شهادت و احکام و علت­های آن و آداب مربوط به نوشتن حجّت و احکام آن

آیات

- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنْ کانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْری وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیراً أَوْ کَبِیراً إِلی أَجَلِهِ ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنی أَلَّا تَرْتابُوا إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدِیرُونَها بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلَّا تَکْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ. (1)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، هر گاه به وامی تا سررسیدی معین، با یکدیگر معامله کردید، آن را بنویسید. و باید نویسنده ای [صورت معامله را] بر اساس عدالت، میان شما بنویسد. و هیچ نویسنده ای نباید از نوشتن خودداری کند، همان گونه [و به شکرانه آن] که خدا او را آموزش داده است. و کسی که بدهکار است باید املا کند، و او [نویسنده] بنویسد. و از خدا که پروردگار اوست پروا نماید، و از آن، چیزی نکاهد. پس اگر کسی که حق بر ذمه اوست، سفیه یا ناتوان است، یا خود نمی تواند املا کند، پس ولیّ او باید با [رعایت] عدالت، املا نماید. و دو شاهد از مردانتان را به شهادت طلبید، پس اگر دو مرد نبودند، مردی را با دو زن، از میان گواهانی که [به عدالت آنان] رضایت دارید [گواه بگیرید]، تا [اگر] یکی از آن دو [زن] فراموش کرد، [زنِ] دیگر، وی را یادآوری کند. و چون گواهان احضار شوند، نباید خودداری ورزند. و از نوشتنِ [بدهی] چه خرد باشد یا بزرگ، ملول نشوید، تا سررسیدش [فرا رسد]. این [نوشتنِ] شما، نزد خدا عادلانه تر، و برای شهادت استوارتر، و برای اینکه دچار شک نشوید [به احتیاط] نزدیکتر است، مگر آنکه داد و ستدی نقدی باشد که آن را میان خود [دست به دست] برگزار می کنید در این صورت، بر شما گناهی نیست که آن را ننویسید. و [در هر حال] هر گاه داد و ستد کردید گواه بگیرید. و هیچ نویسنده و گواهی نباید زیان ببیند، و اگر چنین کنید، از نافرمانی شما خواهد بود. و از خدا پروا کنید، و خدا [بدین گونه] به شما آموزش می دهد، و خدا به هر چیزی داناست.}

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: ابن صدقه از امام صادق از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: گروه­هایی هستند که دعای آنان مستجاب نمی شود، یکی کسی است که پولی به دیگری برای مدّتی معیّن وام داده است، و در این باره چیزی (سندی، دستخطی) ننوشته است، و کسانی را نیز گواه نگرفته است.... (2)

روایت2.

علل الشرایع: علی بن اشیم

ص: 301


1- . بقره / 282
2- . قرب الاسناد : 83

أبواب الشهادات و ما یناسبها

باب 1 الشهادة و أحکامها و عللها و آداب کتابة الحجة و أحکامها

الآیات

البقرة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنْ کانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْری وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیراً أَوْ کَبِیراً إِلی أَجَلِهِ ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنی أَلَّا تَرْتابُوا إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدِیرُونَها بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلَّا تَکْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ (1).

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] هَارُونُ عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَصْنَافٌ لَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ مِنْهُمْ مَنْ أَدَانَ رَجُلًا دَیْناً إِلَی أَجَلٍ فَلَمْ یَکْتُبْ عَلَیْهِ کِتَاباً وَ لَمْ یُشْهِدْ عَلَیْهِ شُهُوداً الْخَبَرَ(2).

«2»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَشْیَمَ عَمَّنْ رَوَاهُ

ص: 301


1- 1. سورة البقرة: 282.
2- 2. قرب الإسناد ص 83 و الحدیث عن مسعدة بن زیاد لا عن مسعدة بن صدقة فلاحظ.

از یکی اصحابی که آن را از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام روایت کرده اند: به حضرت عرض شد: چرا در زنا چهار شاهد لازم بوده ولی در قتل دو شاهد کافی است؟ حضرت فرمودند: خداوند تبارک و تعالی متعه را برای شما حلال نمود و چون می دانست این ازدواج مورد انکار قرار می گیرد، لا جرم به منظور احتیاط و مصلحت شما، چهار شاهد را برای ثبوت زنا اعتبار فرمود و اگر چنین حکمی نمی نمود، بسا در موردی که شما نکاح موقّت نموده اید، مورد نسبت سوء واقع می شدید؛ چون کمتر اتّفاق می افتد که چهار شاهد عادل بر وقوع امری (زنا) متّفقا بتوانند شهادت دهند. (1)

روایت3.

محاسن: پدرم از ابن اشیم همین حدیث را نقل کرده است. (2)

روایت4.

علل الشرایع: ابو حنیفه گوید: محضر حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام عرض کردم: زنا شدیدتر است یا قتل نفس؟ گوید: حضرت فرمود: قتل. گوید: عرض کردم: پس چرا در قتل دو شاهد کافی است ولی در زنا غیر از چهار شاهد کفایت نمی کند؟ حضرت به من فرمودند: ای ابو حنیفه، در این باره شما چه مأخذ و مدرکی دارید؟ ابو حنیفه می گوید: عرض کردم: ما تنها حدیثی که داریم این خبر است که عمر گفت: خداوند در شهادت دو کلمه بر بندگان اظهار نموده است. - گوید: - حضرت فرمود: ای ابو حنیفه این طور نیست! ولی بدان که در زنا دو حدّ است و جایز نیست مگر اینکه هر دو نفر بر یک حدّ شهادت دهند، زیرا مرد و زن جملگی یک حدّ دارند. امّا در قتل، حدّ بر قاتل اجرا و از مقتول ساقط می­شود. (3)

روایت5.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: در علت­هایی که ابن سنان پرسید، امام رضا علیه السلام برای او نوشت: علت جایز نبودن شهادت زنان در طلاق و دیدن هلال، ضعف زنان است از رؤیت هلال و دوستی ایشان است با یکدیگر در طلاق. پس از این جهت، شهادت زنان در هیچ مقامی جایز نیست مگر در مقام ضرورت، مثل شهادت زن قابله و مثل چیزهائی که نگریستن در آن برای مردان جایز نیست و این مطلب نظیر شهادت اهل کتاب است، چرا که در قرآن مجید آمده است: «اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ»،(4) {از میان خود دو عادل را در موقع وصیّت، به شهادت میان خود فرا خوانید، یا دو تن از غیر [همکیشان] خود را [به شهادت بطلبید].} و نیز مانند شهادت کودکان است بر قتل، هر گاه غیر ایشان کسی یافت نشود. علت لزوم شهادت چهار نفر شاهد عادل در زنا و کفایت دو نفر شاهد عادل در سایر حقوق، به جهت شدت حد زنای محصنه است؛ زیرا که حکم در زنای محصنه قتل است، پس شهادت در آن مضاعف و سخت تر خواهد بود؛ زیرا که در آن قتل نفس و

ص: 302


1- . علل الشرایع : 509
2- . محاسن : 330
3- . علل الشرایع : 510
4- . مائده / 106

مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّهُ قِیلَ لَهُ لِمَ جُعِلَ فِی الزِّنَا أَرْبَعَةٌ مِنَ الشُّهُودِ وَ فِی الْقَتْلِ شَاهِدَانِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَلَّ لَکُمُ الْمُتْعَةَ وَ عَلِمَ أَنَّهَا سَتُنْکَرُ عَلَیْکُمْ فَجَعَلَ الْأَرْبَعَةَ الشُّهُودَ احْتِیَاطاً لَکُمْ لَوْ لَا ذَلِکَ لَأُتِیَ عَلَیْکُمْ وَ قَلَّ مَا یَجْتَمِعُ أَرْبَعَةٌ عَلَی شَهَادَةٍ بِأَمْرٍ وَاحِدٍ(1).

«3»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنِ ابْنِ أَشْیَمَ: مِثْلَهُ (2).

«4»

ع، [علل الشرائع] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ ابْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی حَنِیفَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَیُّهُمَا أَشَدُّ الزِّنَا أَمِ الْقَتْلُ قَالَ فَقَالَ الْقَتْلُ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا بَالُ الْقَتْلِ جَازَ فِیهِ شَاهِدَانِ وَ لَا یَجُوزُ فِی الزِّنَا إِلَّا أَرْبَعَةٌ فَقَالَ لِی مَا عِنْدَکُمْ فِیهِ یَا أَبَا حَنِیفَةَ قَالَ قُلْتُ مَا عِنْدَنَا فِیهِ إِلَّا حَدِیثُ عُمَرَ إِنَّ اللَّهَ أَخْرَجَ فِی الشَّهَادَةِ کَلِمَتَیْنِ عَلَی الْعِبَادِ قَالَ قَالَ لَیْسَ کَذَلِکَ یَا أَبَا حَنِیفَةَ وَ لَکِنَّ الزِّنَا فِیهِ حَدَّانِ وَ لَا یَجُوزُ إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ کُلُّ اثْنَیْنِ عَلَی وَاحِدٍ لِأَنَّ الرَّجُلَ وَ الْمَرْأَةَ جَمِیعاً عَلَیْهِمَا الْحَدُّ وَ الْقَتْلُ وَ إِنَّمَا یُقَامُ الْحَدُّ عَلَی الْقَاتِلِ وَ یُدْفَعُ عَنِ الْمَقْتُولِ (3).

«5»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] فِی عِلَلِ ابْنِ سِنَانٍ: أَنَّ الرِّضَا علیه السلام کَتَبَ إِلَیْهِ عِلَّةَ تَرْکِ شَهَادَةِ النِّسَاءِ فِی الطَّلَاقِ وَ الْهِلَالِ لِضَعْفِهِنَّ عَلَی الرُّؤْیَةِ وَ مُحَابَاتِهِنَّ النِّسَاءَ فِی الطَّلَاقِ فَلِذَلِکَ لَا یَجُوزُ شَهَادَتُهُنَّ إِلَّا فِی مَوْضِعِ ضَرُورَةٍ مِثْلِ شَهَادَةِ الْقَابِلَةِ وَ مَا لَا یَجُوزُ لِلرِّجَالِ أَنْ یَنْظُرُوا إِلَیْهِ کَضَرُورَةِ تَجْوِیزِ شَهَادَةِ أَهْلِ الْکِتَابِ إِذَا لَمْ یُوجَدْ غَیْرُهُمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْکُمْ مُسْلِمَیْنِ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ کَافِرَیْنِ وَ مِثْلِ شَهَادَةِ الصِّبْیَانِ عَلَی الْقَتْلِ إِذَا لَمْ یُوجَدْ غَیْرُهُمْ-(4)

وَ الْعِلَّةُ فِی شَهَادَةِ أَرْبَعَةٍ فِی الزِّنَا وَ اثْنَیْنِ فِی سَائِرِ الْحُقُوقِ لِشِدَّةِ حَدِّ الْمُحْصَنِ لِأَنَّ فِیهِ الْقَتْلَ فَجُعِلَتِ الشَّهَادَةُ فِیهِ مُضَاعَفَةً مُغَلَّظَةً لِمَا فِیهِ مِنْ قَتْلِ نَفْسِهِ وَ ذَهَابِ

ص: 302


1- 1. علل الشرائع ص 509.
2- 2. المحاسن ص 330.
3- 3. علل الشرائع ص 510.
4- 4. عیون الأخبار ج 2 ص 95.

قطع فرزند از پدر در نسب به دلیل فساد میراث محقق خواهد شد. (1)

روایت6.

احتجاج: در پرسش هایی که محمّد بن عبداللّه حمیری از حضرت صاحب الزمان کرده است، از حضرت درباره کسی که نابیناست، پرسید: اگر در حال سلامتش شاهد شهادتی باشد و سپس چشمش نابینا گردد و خطّ خویش را نتواند ببیند تا بشناسد، آیا شهادت وی جایز است یا نه؟ و اگر با این که نابیناست، شهادت را به یاد آورد، آیا می تواند بر پایه شهادت خود شهادت دهد یا نه؟ حضرت پاسخ داد: اگر شهادت را به یاد بیاورد و زمان شهادت را به یاد داشته باشد، شهادتش جایز است. (2)

روایت7.

و محمد بن عبداللّه حمیری درباره مردی می پرسد که زمین یا حیوانی را وقف می کند و بر خویش به نام بعضی از وکیلان وقف، شاهد می گیرد. سپس این وکیل می میرد یا کارش تغییر می کند و دیگری متولّی می شود. آیا برای شاهد جایز است که برای متولّی جدید شهادت دهد، اگر اصل وقف برای یک نفر ثابت باشد، یا جایز نیست؟ حضرت پاسخ داد: غیر آن جایز نیست؛ چرا که شهادت برای وکیل نبوده و تنها برای مالک بوده و خداوند فرموده است: «وَ أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ» شهادت را برای خدا بپا دارید.(3)

روایت8.

تحف العقول: از امام هادی علیه السلام روایت شده که در پاسخ سؤال یحیی بن اکثم فرمود: امّا شهادت دادن زن که به تنهایی جایز است، در باره قابله است که در صورت رضایت، پذیرفته آید و اگر رضایت نباشد، دست کم باید دو زن شهادت دهند که در اینجا به خاطر ضرورت، دو زن به جای یک مرد پذیرفته می باشد؛ زیرا مرد در این مورد خاص نمی تواند کار زن را انجام دهد، و اگر زن تنها باشد، شهادت او را با سوگندش قبول می کنند. (4)

روایت9.

فقه الرضا علیه السلام: در حدود، شهادت بر شهادت جایز نیست و مرد نمی­تواند برای شریک خود شهادت بدهد، مگر در آنچه که سود و نفعش به خود او نمی­رسد. پس اگر مردی بر شهادت دادن مردی شهادت دهد، شهادتش جایز و آن نیمی از شهادت است؛ و اگر دو مرد بر شهادت یک مرد شهادت دهند، شهادت یک مرد ثابت می شود، گرچه کسی که بر او شهادت داده شده، همراه او در همان شهرش باشد. و اگر هر دو حاضر شوند و یکی از این دو بر شهادت دادن دیگری شهادت دهد ولی رفیقش انکار کند که او را شاهد بر شهادت خویش گرفته باشد، در این صورت، گفته عادل ترین این دو پذیرفته می شود. آن زمان که مردی برای این که شاهد مردی باشد دعوت می شود، برای او جایز نیست که از شهادت بر آن امتناع ورزد؛ به دلیل فرموده خداوند متعال: «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا»،(5) { و چون گواهان احضار شوند، نباید خودداری ورزند.} و آن زمان که رفیقش می خواهد او برایش به آنچه دین است شهادت دهد، او امتناع نورزد؛ به دلیل فرموده خداوند متعال:

ص: 303


1- . عیون الاخبار 2 : 95 - 96
2- . محاسن 2 : 313
3- . محاسن 2 : 212
4- . تحف العقول 3 : 508
5- . بقره / 282

نَسَبِ وَلَدِهِ لِفَسَادِ الْمِیرَاثِ (1).

«6»

ج، [الإحتجاج]: کَتَبَ الْحِمْیَرِیُّ إِلَی الْقَائِمِ علیه السلام یَسْأَلُهُ عَنِ الضَّرِیرِ إِذَا شَهِدَ فِی حَالِ صِحَّتِهِ عَلَی شَهَادَةٍ ثُمَّ کَفَّ بَصَرَهُ وَ لَا یَرَی خَطَّهُ فَیَعْرِفُهُ هَلْ تَجُوزُ شَهَادَتُهُ وَ بِاللَّهِ التَّوْفِیقُ أَمْ لَا وَ إِنْ ذَکَرَ هَذَا الضَّرِیرُ الشَّهَادَةَ هَلْ یَجُوزُ أَنْ یَشْهَدَ عَلَی شَهَادَتِهِ أَمْ لَا یَجُوزُ فَأَجَابَ علیه السلام فَإِذَا حَفِظَ الشَّهَادَةَ وَ حَفِظَ الْوَقْتَ جَازَتْ شَهَادَتُهُ (2).

«7»

وَ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یُوقِفُ ضَیْعَةً أَوْ دَابَّةً وَ یُشْهِدُ عَلَی نَفْسِهِ بِاسْمِ بَعْضِ وُکَلَاءِ الْوَقْفِ ثُمَّ یَمُوتُ هَذَا الْوَکِیلُ وَ یَتَغَیَّرُ أَمْرُهُ وَ یَتَوَلَّی غَیْرُهُ هَلْ یَجُوزُ أَنْ یَشْهَدَ الشَّاهِدُ لِهَذَا الَّذِی أُقِیمَ مَقَامَهُ إِذَا کَانَ أَصْلُ الْوَقْفِ لِرَجُلٍ وَاحِدٍ أَمْ لَا یَجُوزُ ذَلِکَ فَأَجَابَ علیه السلام لَا یَجُوزُ غَیْرُ ذَلِکَ لِأَنَّ الشَّهَادَةَ لَمْ تَقُمْ لِلْوَکِیلِ وَ إِنَّمَا قَامَتْ لِلْمَالِکِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ (3).

«8»

ف،(4)

[تحف العقول] عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ علیه السلام: فِی جَوَابِ مَا سَأَلَ یَحْیَی بْنُ أَکْثَمَ قَالَ علیه السلام أَمَّا شَهَادَةُ الْمَرْأَةِ وَحْدَهَا الَّتِی جَازَتْ فَهِیَ الْقَابِلَةُ جَازَتْ شَهَادَتُهَا مَعَ الرِّضَا فَإِنْ لَمْ یَکُنْ رِضًی فَلَا أَقَلَّ مِنِ امْرَأَتَیْنِ تَقُومُ الْمَرْأَةُ بَدَلَ الرَّجُلِ لِلضَّرُورَةِ لِأَنَّ الرَّجُلَ لَا یُمْکِنُهُ أَنْ یَقُومَ مَقَامَهَا فَإِنْ کَانَتْ وَحْدَهَا قُبِلَ قَوْلُهَا مَعَ یَمِینِهَا(5).

«9»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: لَا تَجُوزُ شَهَادَةٌ عَلَی شَهَادَةٍ فِی الْحُدُودِ وَ لَا یَجُوزُ شَهَادَةُ الرَّجُلِ لِشَرِیکِهِ إِلَّا فِیمَا لَا یَعُودُ نَفْعُهُ عَلَیْهِ فَإِذَا شَهِدَ رَجُلٌ عَلَی شَهَادَةِ رَجُلٍ فَإِنَّ شَهَادَتَهُ تُقْبَلُ وَ هِیَ نِصْفُ شَهَادَةٍ وَ إِذَا شَهِدَ رَجُلَانِ عَلَی شَهَادَةِ رَجُلٍ فَقَدْ ثَبَتَ شَهَادَةُ رَجُلٍ وَاحِدٍ فَإِنْ کَانَ الَّذِی شَهِدَ عَلَیْهِ مَعَهُ فِی مِصْرِهِ وَ لَوْ أَنَّهُمَا حَضَرَا فَشَهِدَ أَحَدُهُمَا عَلَی شَهَادَةِ الْآخَرِ وَ أَنْکَرَ صَاحِبُهُ أَنْ یَکُونَ أَشْهَدَهُ عَلَی شَهَادَتِهِ فَإِنَّهُ یُقْبَلُ قَوْلُ أَعْدَلِهِمَا وَ إِذَا دُعِیَ رَجُلٌ لِیَشْهَدَ عَلَی رَجُلٍ فَلَیْسَ لَهُ أَنْ یَمْتَنِعَ مِنَ الشَّهَادَةِ عَلَیْهِ مِنْ قَوْلِهِ- وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا فَإِذَا أَرَادَ صَاحِبُهُ أَنْ یَشْهَدَ لَهُ بِمَا أُشْهِدَ فَلَا یَمْتَنِعُ لِقَوْلِهِ: وَ

ص: 303


1- 1. نفس المصدر ص 96.
2- 2. الاحتجاج ج 2 ص 313.
3- 3. الاحتجاج ج 2 ص 313.
4- 4. تحف العقول: 508 ط الإسلامیة.
5- 5. المناقب ج 3 ص 508.

«وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»،(1) {و هر که آن را کتمان کند قلبش گناهکار است.} و اگر برای شخص نوشته ای آوردند که خطش و نشانه اش در آن بود ولی شهادت را به یاد نیاورد، شهادت ندهد؛ چون خط شبیه می شود، مگر این که صاحب نوشته ثقه باشد و همراهش شاهد ثقه دیگری باشد که در این صورت شهادت بدهد. اگر چهار شاهد عادل بر مردی شهادت به زنا، یا دو نفر علیه یک نفر شهادت به کشتن فردی یا سارقی بدهند و آن کس که علیه او به زنا شهادت داده اند، سنگسار گردد و آن کس که علیه او به کشتن شهادت داده اند کشته شود و آن کس که علیه او به سرقت شهادت دهند دستش قطع گردد، سپس دو شاهد از شهادت خویش برگردند و بگویند ما در این شهادتی که دادیم اشتباه کردیم و مردی را بیاورند و بگویند که این همان است که قتل و این همان است که سرقت و این همان است که زنا کرده است، حضرت فرمود: بر این دو شاهد، دیه مقتولی که کشته شده و دیه دستی که به خاطر شهادت این دو قطع گردیده ثابت می شود و شهادت این دو، بر نفر دوّمی که علیه او شهادت داده اند، پذیرفته نمی شود و اگر بگویند که ما قصد عمد داشته ایم، دست هر دو در خصوص سرقت بریده می گردد. و هر کس بر شهادت دروغ آن دو در مال یا قتل گواهی بدهد، دیه مقتول به خاطر شهادت آن دو بر او واجب می­شود. پس شهادت کسانی (دو نفری) که بر علیه او شهادت داده­اند، پس از آن پذیرفته نشود. خونبها را پرداخت می­کنند و مجازاتشان در آخرت، آتش دوزخ است و این دو نفر پیش از آنکه قدم بردارند، مستحق این عذاب می­شوند. و از عالم علیه السلام به من خبر رسیده است که فرمود: اگر برادر مؤمنت بر مردی حقّ دارد ولی آن مرد حقّ او را نمی دهد و برادر مؤمنت تنها یک شاهد دارد ولی شاهد مورد اعتماد است، تو از شاهد درباره شهادتش تحقیق می کنی، اگر او نزد تو شهادت داد، تو همراه وی نزد حاکم، مثل شهادت وی شهادت بده تا حقّ برادر مسلمان از بین نرود. (2)

روایت10.

تفسیر امام عسکری علیه السلام: امیر المؤمنین علیه السلام در تفسیر این فرموده خداوند متعال «أَوْ ضَعِیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْل» فرمود: از لحاظ جسمی ضعیف باشد، به گونه­ای که نتواند املا کند، یا اینکه از درک و آگاهی ضعیفی برخوردار باشد و نتواند املا کند و نتواند کلماتی را برای اجرای عدالت اوست واضح بیان کند در نتیجه کلمات و الفاظی را بر زبان آورد که موجب ستم شدن به خود یا دوستش گردد. «أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ» یعنی او مشغول بهبود بخشیدن به معاش یا ذخیره کردن برای معاد و یا لذت بردن از چیزی حلال باشد؛ چرا که این سه، کارهایی است که برای شخص خردمند شایسته نیست به اموری غیر از آن­ها بپردازد. فرمود: «فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْل» یعنی نائب و قیّم کارهای او با عدالت املا کند، به این صورت که بر شخص بدهکار و طلبکار ستم نکند؛

ص: 304


1- . بقره / 283
2- . فقه الرضا : 35 و 41

مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ إِذَا أُتِیَ الرَّجُلَ بِکِتَابٍ فِیهِ خَطُّهُ وَ عَلَامَتُهُ وَ لَمْ یَذْکُرِ الشَّهَادَةَ فَلَا یَشْهَدْ لِأَنَّ الْخَطَّ یَتَشَابَهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ صَاحِبُهُ ثِقَةً وَ مَعَهُ شَاهِدٌ آخَرُ ثِقَةٌ فَیَشْهَدُ لَهُ حِینَئِذٍ وَ إِنْ شَهِدَ أَرْبَعَةٌ عُدُولٌ عَلَی رَجُلٍ بِالزِّنَا فَرُجِمَ أَوْ شَهِدَ رَجُلَانِ عَلَی رَجُلٍ بِقَتْلِ رَجُلٍ أَوْ سَرِقَةٍ فَرُجِمَ الَّذِی شَهِدُوا عَلَیْهِ بِالزِّنَا وَ قُتِلَ الَّذِی شَهِدُوا عَلَیْهِ بِالْقَتْلِ وَ قُطِعَ الَّذِی شَهِدُوا عَلَیْهِ بِالسَّرِقَةِ ثُمَّ رَجَعَا عَنْ شَهَادَتِهِمَا ثُمَّ قَالا غَلِطْنَا فِی هَذَا الَّذِی شَهِدْنَا وَ أَتَیَا بِرَجُلٍ وَ قَالا هَذَا الَّذِی قَتَلَ وَ هَذَا الَّذِی سَرَقَ وَ هَذَا الَّذِی زَنَی قَالَ یَجِبُ عَلَیْهِمَا دِیَةُ الْمَقْتُولِ الَّذِی قُتِلَ وَ دِیَةُ یَدِ الَّذِی قُطِعَ بِشَهَادَتِهِمَا وَ لَمْ تُقْبَلْ شَهَادَتُهُمَا عَلَی الثَّانِی الَّذِی شَهِدُوا عَلَیْهِ فَإِنْ قَالُوا تَعَمَّدْنَا قُطِعَا فِی السَّرِقَةِ وَ کُلُّ مَنْ شَهِدَ شَهَادَتَهُمَا الزُّورَ فِی مَالٍ أَوْ قَتْلٍ لَزِمَهُ دِیَةُ الْمَقْتُولِ بِشَهَادَتِهِمَا فَرَدَّدَ مَاءُ الدَّمِ مَنْ شَهِدَا عَلَیْهِ وَ لَمْ یُقْبَلْ شَهَادَتُهُمَا بَعْدَ ذَلِکَ وَ عُقُوبَتُهُمَا فِی الْآخِرَةِ النَّارُ فَاسْتَحَقَّهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَزُولَ أَقْدَامُهُمَا وَ بَلَغَنِی عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ إِذَا کَانَ لِأَخِیکَ الْمُؤْمِنِ عَلَی رَجُلٍ حَقٌّ فَدَفَعَهُ عَنْهُ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنَ الْبَیِّنَةِ إِلَّا وَاحِدَةٌ وَ کَانَ الشَّاهِدُ ثِقَةً فَسَأَلْتَهُ عَنْ شَهَادَتِهِ فَإِذَا أَقَامَهَا عِنْدَکَ شَهِدْتَ مَعَهُ عِنْدَ الْحَاکِمِ عَلَی مِثَالِ مَا شَهِدَ لِئَلَّا یَتْوَی حَقُّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ (1).

«10»

م، [تفسیر الإمام علیه السلام] قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیْهِ: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی أَوْ ضَعِیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ قَالَ ضَعِیفاً فِی بَدَنِهِ لَا یَقْدِرُ أَنْ یُمِلَّ أَوْ ضَعِیفاً فِی فَهْمِهِ وَ عِلْمِهِ لَا یَقْدِرُ أَنْ یُمِلَّ وَ یُمَیِّزَ أَلْفَاظَهُ الَّتِی هِیَ عَدْلٌ عَلَیْهِ وَ لَهُ مِنَ الْأَلْفَاظِ الَّتِی هِیَ جَوْرٌ عَلَیْهِ أَوْ عَلَی حَمِیمِهِ- أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ یَعْنِی بِأَنْ یَکُونَ مَشْغُولًا فِی مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ فَإِنَّ تِلْکَ هِیَ الْأَشْغَالُ الَّتِی لَا یَنْبَغِی لِعَاقِلٍ أَنْ یَشْرَعَ فِی غَیْرِهَا قَالَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ یَعْنِی النَّائِبَ عَنْهُ وَ الْقَیِّمَ بِأَمْرِهِ بِالْعَدْلِ بِأَنْ لَا یَحِیفَ عَلَی الْمَکْتُوبِ لَهُ وَ لَا عَلَی الْمَکْتُوبِ عَلَیْهِ-(2)

ص: 304


1- 1. فقه الرضا ص 35 و 41 و توی حقه أی ذهب، و التوی: الخسارة و الضیاع.
2- 2. تفسیر العسکریّ ص 267 بتفاوت.

زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس شخص ناتوانی را در کارهایش یاری دهد، خداوند او را در کارش یاری خواهد داد و در روز قیامت فرشتگانی را در خدمتش می­گذارد تا در پشت سر گذاشتن اهوال و سختی­های قیامت و گذشتن از آن چاله­های آتش او را یاری دهند تا دود و باد داغ جهنم به او نرسد و در هنگام گذشتن از پل صراط به سوی بهشت او را یاری می­دهند تا سالم و در کمال امنیت به مقصد برسد؛ و هر کس شخصی را که به منافع دنیا و دینش مشغول است را در کارهایش یاری دهد تا امورش پراکنده نگردد، خداوند در هنگام ازدحام مشغله­ها و پریشان احوالی­هایش - در روز قیامت در حضور پروردگار جبّار - او را یاری می­دهد و او را از انسان­های پلید متمایز و جدا کرده و در زمره انسان نیک و برگزیده قرار می­دهد.(1)

و امیر المؤمنین علیه السلام در تفسیر این فرموده خداوند «اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ» فرمود: یعنی از مسلمانان آزاده و عدالت پیشه و عادل شما. و امام علیه السلام فرمود: آنان را به شهادت بگیرید تا با آنان دین و مال خود را محافظت کنید و ادب خداوند و توصیه او را به کار گیرید که در آن منفعت و برکت بزرگی وجود دارد، و بر خلاف آن عمل نکنید که پشیمان خواهید شد. سپس امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: شنیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود: سه گروه هستند که خداوند دعایشان را اجابت نمی کند، بلکه آنان را ملامت و توبیخ خواهد کرد: اولین آن­ها مردی است که به همسر بدی مبتلا گشته که او را آزار می دهد و به او زیان می رساند و دنیا را برایش به جهنم تبدیل می کند و دنیا را برایش تلخ و تیره می سازد و آخرت او را تباه می کند، و او می گوید: پروردگارا! خداوندا! مرا از دست او رهایی بخش، خداوند می فرماید: ای نادان! من تو را از دست او رهایی بخشیده ام و طلاق او را در دستانت قرار داده ام، و رهایی از او در طلاق دادن ِاوست. و دومین آن­ها مردی است که در کشوری اقامت گزیده که کشور خودش نیست و هر آن چه را که می خواهد در آنجا برایش فراهم نمی شود و هر آن چه را خواهش کند، از آن محروم می شود، می گوید: پروردگارا! از این کشور که در آن سکنی گزیده ام مرا رهایی ده. خداوند عز و جل می فرماید: ای بنده من! من تو را از این کشور رهایی بخشیده ام و راه های خروج از آن را برایت آشکار ساخته ام و امکان آن را برایت فراهم کرده ام، بنابراین از آن خارج شو و به کشور دیگری برو که در آن می توانی سلامتی و رزق به دست آوری. و سومین آن­ها مردی است که خداوند به او توصیه کرد که دَین خود را با شاهد و کتابت مراقبت کند، ولی او چنین نمی کند و مال خود را بدون این که اطمینان حاصل کند، به آدم غیر قابل اعتمادی داده است و حالا او منکر این امر شده است و یا از حق او کاسته، و او می گوید: پروردگارا! خداوندا! مالم را به من بازگردان. خداوند عزو جل به او می فرماید: ای بنده من! من به تو آموختم که چگونه اطمینان حاصل کنی و از این طریق از مال خود نگهداری کنی تا از بین نرود، ولی تو ابا کردی و اکنون مرا می خوانی! حال که مال خود را تباه ساخته ای و از بین برده ای و توصیه مرا تغییر دادی، پس اجابت نخواهم کرد. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بنابراین به توصیه خداوند عمل کنید تا رستگار و موفق شوید، و بر خلاف آن عمل مکنید که پشیمان خواهید شد. (2) امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:

ص: 305


1- . تفسیر عسکری : 267
2- . تفسیر عسکری : 274

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَعَانَ ضَعِیفاً فِی بَدَنِهِ عَلَی أَمْرِهِ أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَی أَمْرِهِ وَ نَصَبَ لَهُ فِی الْقِیَامَةِ مَلَائِکَةً یُعِینُونَهُ عَلَی قَطْعِ تِلْکَ الْأَهْوَالِ وَ عُبُورِ تِلْکَ الْخَنَادِقِ مِنَ النَّارِ حَتَّی لَا یُصِیبَهُ مِنْ دُخَانِهَا وَ لَا سُمُومِهَا وَ عَلَی عُبُورِ الصِّرَاطِ إِلَی الْجَنَّةِ سَالِماً آمِناً وَ مَنْ أَعَانَ مَشْغُولًا بِمَصَالِحِ دُنْیَاهُ أَوْ دِینِهِ عَلَی أَمْرِهِ حَتَّی لَا یَنْتَشِرَ عَلَیْهِ أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَی تَزَاحُمِ الْأَشْغَالِ وَ انْتِشَارِ الْأَحْوَالِ- یَوْمَ قِیَامِهِ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبَّارِ فَمَیَّزَهُ مِنَ الْأَشْرَارِ وَ جَعَلَهُ مِنَ الْأَخْیَارِ-(1)

وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَیْ مِنْ أَحْرَارِکُمْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ الْعُدُولِ قَالَ علیه السلام اسْتَشْهِدُوهُمْ لِتَحُوطُوا بِهِمْ أَدْیَانَکُمْ وَ أَمْوَالَکُمْ وَ لِتَسْتَعْمِلُوا أَدَبَ اللَّهِ وَ وَصِیَّتَهُ فَإِنَّ فِیهِمَا النَّفْعَ وَ الْبَرَکَةَ وَ لَا تُخَالِفُوهُمَا فَیَلْحَقُکُمُ النَّدَمُ ثُمَّ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ ثَلَاثَةٌ لَا یَسْتَجِیبُ اللَّهُ لَهُمْ بَلْ یُعَذِّبُهُمْ وَ یُوَبِّخُهُمْ أَمَّا أَحَدُهُمْ فَرَجُلٌ ابْتُلِیَ بِامْرَأَةِ سَوْءٍ فَهِیَ تُؤْذِیهِ وَ تُضَارُّهُ وَ تَعِیبُ عَلَیْهِ دُنْیَاهُ وَ تَنْقُصُهَا وَ تُکَدِّرُهَا وَ تُفْسِدُ عَلَیْهِ آخِرَتَهُ فَهُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ یَا رَبِّ خَلِّصْنِی مِنْهَا یَقُولُ اللَّهُ یَا أَیُّهَا الْجَاهِلُ قَدْ خَلَّصْتُکَ مِنْهَا جَعَلْتُ بِیَدِکَ طَلَاقَهَا وَ التَّفَصِّیَ مِنْهَا طَلِّقْهَا وَ انْبِذْهَا نَبْذَ الْجَوْرَبِ الْخَلَقِ وَ الثَّانِی رَجُلٌ مُقِیمٌ فِی الْبَلَدِ قَدِ اسْتَوْبَلَهُ وَ لَا یَحْضُرُهُ لَهُ فِیهِ کُلُّ مَا یُرِیدُ وَ کُلُّ مَا الْتَمَسَهُ حُرِمَهُ یَقُولُ اللَّهُمَّ یَا رَبِّ خَلِّصْنِی مِنْ هَذَا الْبَلَدِ الَّذِی قَدْ اسْتَوْبَلْتُهُ یَقُولُ قَدْ أَوْضَحْتُ لَکَ طُرُقَ الْخُرُوجِ وَ مَکَّنْتُکَ مِنْ ذَلِکَ فَاخْرُجْ مِنْهُ إِلَی غَیْرِهِ تَجْتَلِبْ عَافِیَتِی وَ تَسْتَرْزِقْنِی وَ الثَّالِثُ رَجُلٌ أَوْصَاهُ اللَّهُ بِأَنْ یَحْتَاطَ لِدَیْنِهِ بِشُهُودٍ وَ کِتَابٍ فَلَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ وَ دَفَعَ مَالَهُ إِلَی غَیْرِ ثِقَةٍ بِغَیْرِ وَثِیقَةٍ فَجَحَدَهُ أَوْ بَخَسَهُ فَهُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ یَا رَبِّ رُدَّ عَلَیَّ مَالِی یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ یَا عَبْدِی قَدْ عَلَّمْتُکَ کَیْفَ تَسْتَوْثِقُ لِمَالِکَ لِیَکُونَ مَحْفُوظاً لِئَلَّا یَتَعَرَّضَ لِلتَّلَفِ فَأَبَیْتَ فَأَنْتَ الْآنَ تَدْعُونِی وَ قَدْ ضَیَّعْتَ مَالَکَ وَ أَتْلَفْتَهُ وَ خَالَفْتَ وَصِیَّتِی فَلَا أَسْتَجِیبُ لَکَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَلَا فَاسْتَعْمِلُوا وَصِیَّةَ اللَّهِ تُفْلِحُوا وَ تَنْجَحُوا وَ لَا تُخَالِفُوا لَهَا فَتَنْدَمُوا-(2)

ص: 305


1- 1. تفسیر العسکریّ ص 267 بتفاوت.
2- 2. تفسیر العسکریّ ص 274.

«فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ» برای شهادت دادن، دو زن، معادل یک مرد است، و چنانچه دو مرد و یا یک مرد و دو زن وجود داشتند و شهادت دادند، شهادتشان برای قضاوت، قابل قبول است. امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم، در حالی که این سخن حق تعالی: «اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ» را به ما یاد آور می شد، ایشان فرمود: باید از آزادگان شما باشد نه از بردگان، چرا که خداوند عز و جل بردگانی را که در خدمت سرورانشان هستند، از شاهد شدن و ادای شهادت معذور دانسته است؛ و باید از مسلمانان باشند، چرا که خداوند عز و جل مسلمانان عادل را با پذیرفتن شهادت ایشان، بر دیگران مفتخر کرد و آن را از افتخارات عاجل ایشان و از ثواب دنیا قرار داد، پیش از آن که به آخرت منتقل شوند. در این هنگام، زنی آمد و روبروی رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاد و گفت: مادر و پدرم به فدایت، ای رسول خدا! من از طرف زنها به نزد شما آمده ام. هر زنی که به نزد شما بیاید، همین سخن مرا به شما خواهد گفت. ای رسول خدا، خداوند عزوجل، پروردگار مردان و زنان است و آفریننده مردان و زنان و روزی دهنده مردان وزنان، و این که آدم، پدر مردان و زنان است و این که حواء، مادر مردان و زنان است و این که شما فرستاده خدا بر زنان و مردان هستید، پس چگونه است که در شهادت دادن و میراث، دو زن، معادل یک مرد می باشند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای زن! این قضاوتی است از عادلی حکیم که ستم نمی کند و از آن چه شما را از آن منع کرده سودی به دست نمی آورد و هیچ نقصانی از آن چه که بذل کرده و بخشیده بر او عارض نمی گردد و لیکن مسائل را با علم خود تدبیر می کند. ای زن! چرا که دین و عقل شما ناقص است. آن زن گفت: ای رسول خدا، نقصان دین ما در چیست؟ فرمود: یکی از شما(یک زن) نصف عمر خود را به سبب حیض نماز نمی گزارد، و این که شما در زندگی لعن و کفر زیاد می کنید، برخی از شماها نزد مردی ده سال یا بیشتر زندگی می کند و مرد به او احسان می کند و در ناز و نعمت قرار می دهد، ولی چنانچه روزی دستش تنگ شود و یا با او نزاع کند، زن به او می گوید: هرگز هیچ خیری از تو ندیدم. اگر زنی چنین اخلاقی نداشته باشد، پس هر چه که به سبب این نقصان بر او عارض می شود، بر او مشقتی خواهد بود و باید صبر پیشه کند و خداوند ثواب بزرگی به او می دهد، پس تو را بشارت باد. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: هیچ مرد بدی وجود ندارد مگر این که زنِ بد، از او بدتر باشد؛ و هیچ زن صالح و نیکوکاری وجود ندارد مگر این که مرد صالح و نیکوکار از او برتر باشد، و خداوند هیچ زنی را با مردی برابر قرار نداده است مگر آن چه که خداوند از برابری فاطمه سلام الله علیها با علی علیه السلام قرار داده، یعنی در شهادت دادن، چرا که زنی است که از ص: 306

فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ قَالَ عَدَلَتِ امْرَأَتَانِ فِی الشَّهَادَةِ رَجُلًا وَ اللَّهِ فَإِذَا کَانَ رَجُلَانِ أَوْ رَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ أَقَامُوا الشَّهَادَةَ قَضَی بِشَهَادَتِهِمْ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ بَیْنَمَا نَحْنُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ یُذَاکِرُنَا بِقَوْلِهِ- وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ- قَالَ أَحْرَارُکُمْ دُونَ عَبِیدِکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ شَغَلَ الْعَبِیدَ بِخِدْمَةِ مَوَالِیهِمْ عَنْ تَحَمُّلِ الشَّهَادَاتِ وَ عَنْ أَدَائِهَا وَ لِیَکُونُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ مِنْکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا شَرَّفَ الْمُسْلِمِینَ الْعُدُولَ بِقَبُولِ شَهَادَاتِهِمْ وَ جَعَلَ ذَلِکَ مِنَ الشَّرَفِ الْعَاجِلِ لَهُمْ وَ مِنْ ثَوَابِ دُنْیَاهُمْ قَبْلَ أَنْ یَصِلُوا إِلَی الْآخِرَةِ إِذْ جَاءَتِ امْرَأَةٌ فَوَقَفَتْ قُبَالَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا وَافِدَةُ النِّسَاءِ إِلَیْکَ فَمَا مِنِ امْرَأَةٍ یَبْلُغُهَا مَسِیرِی هَذَا إِلَیْکَ إِلَّا سَرَّهَا ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَبُّ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ خَالِقٌ وَ رَازِقٌ لِلرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ إِنَّ آدَمَ أَبُو الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ إِنَّ حَوَّاءَ أُمَّ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ إِنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَی الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ مَا بَالُ الْمَرْأَتَیْنِ بِرَجُلٍ فِی الشَّهَادَةِ وَ فِی الْمِیرَاثِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا أَیَّتُهَا الْمَرْأَةُ إِنَّ ذَلِکَ قَضَاءٌ مِنْ مَلِکٍ عَدْلٍ حَکِیمٍ لَا یَجُورُ وَ لَا یَحِیفُ وَ لَا یَتَحَامَلُ- لَا یَنْفَعُهُ مَا مَنَعَکُنَّ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ بِعِلْمِهِ یَا أَیَّتُهَا الْمَرْأَةُ لِأَنَّکُنَّ نَاقِصَاتُ الدِّینِ وَ الْعَقْلِ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا نُقْصَانُ دِینِنَا قَالَ إِنَّ إِحْدَاکُنَّ تَقْعُدُ نِصْفَ دَهْرِهَا- لَا تُصَلِّی بِحَیْضَةٍ عَنِ الصَّلَاةِ لِلَّهِ وَ إِنَّکُنَّ تُکْثِرْنَ اللَّعْنَ وَ تُکَفِّرْنَ الْعَشِیرَةَ تَمْکُثُ إِحْدَاکُنَّ عِنْدَ الرَّجُلِ عَشْرَ سِنِینَ فَصَاعِداً یُحْسِنُ إِلَیْهَا وَ یُنْعِمُ عَلَیْهَا فَإِذَا ضَاقَتْ یَدُهُ یَوْماً أَوْ خَاصَمَهَا قَالَتْ لَهُ مَا رَأَیْتُ فِیکَ خَیْراً قَطُّ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ مِنَ النِّسَاءِ هَذَا خُلُقَهَا فَالَّذِی یُصِیبُهَا مِنْ هَذَا النُّقْصَانِ مِحْنَةٌ عَلَیْهَا التَّصَبُّرُ فَیُعْظِمُ اللَّهُ ثَوَابَهَا فَأَبْشِرِی ثُمَّ قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا مِنْ رَجُلٍ رَدِیٍّ إِلَّا وَ الْمَرْأَةُ الرَّدِیَّةُ أَرْدَی مِنْهُ وَ لَا مِنِ امْرَأَةٍ صَالِحَةٍ إِلَّا وَ الرَّجُلُ أَفْضَلُ مِنْهَا وَ مَا سَاوَی اللَّهُ قَطُّ امْرَأَةً بِرَجُلٍ إِلَّا مَا کَانَ مِنْ تَسْوِیَةِ اللَّهِ فَاطِمَةَ بِعَلِیٍّ علیه السلام وَ إِلْحَاقِهَا وَ هِیَ امْرَأَةٌ بِأَفْضَلِ رِجَالِ

ص: 306

همه مردان عالم برتر است. (1)

امیر المؤمنین علیه السلام در تفسیر این قسمت از آیه «أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْری» فرموده است: اگر یکی از این دو از شهادت گمراه شد و آن را فراموش کرد، آن زن دیگر او را متذکّر شهادت کند و هر دو در ادای شهادت به پاخیزند. خداوند شهادت دو زن را برابر با شهادت یک مرد کرد؛ چون عقول زنان و دین شان ناقص است. سپس حضرت فرمود: ای گروه زنان، شما ناقصات العقول آفریده شده اید؛ بنابراین از اشتباه در شهادت ها بپرهیزید؛ چرا که خداوند متعال پاداش مردان و زنانی که شهادت را پاس می دارند، بزرگ می دارد و از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: دو زنی نیست که خویش را در شهادت حفظ کنند و یکی دیگری را متذکر سازد تا حقّ را بپا دارند و از باطل پرهیز کنند، مگر این که آن زمان که خداوند در روز قیامت این دو را برانگیزد، پاداش این دو را بزرگ دارد و پیوسته نعمت را بر آنان فرو ریزد و خداوند طاعت این دو در دنیا و اندوه­هایی که این دو در آن بودند و آنچه خداوند از این دو زایل ساخت، به فرشتگان یادآور می شود، تا آن که این دو را در بهشت جاویدان سازد. در میان زنان کسانی هستند که در روز قیامت برانگیخته می­شود و پیش از اینکه نامه اعمالش به او داده شود به نزدش می­روند و او می­بیند که سیئات و بدی­ها او را احاطه کرده و حسنات و نیکی­هایش اندک است. پس به او گفته می­شود: ای کنیز خدا، این بدی­هایت است، نیکی­هایت کجاست؟ او در جواب می­گوید: کارهای نیکم را به یاد نمی­آورم. پس خداوند به فرشتگان نگهبانش می­فرماید: ای فرشتگانم، نیکی­ها و کارهای خیر او را به یادش بیاورید. فرشتگان نیکی­هایش را به خاطرش می­آورند و فرشته سمت راست به فرشته سمت چپش می­گوید: آیا فلان و فلان کار نیک او را به یاد نداری؟ فرشته سمت چپ می­گوید: البته به یاد دارم، اما من فلان و فلان کار بد او را نیز به یاد می­آورم و آن­ها را بر می­شمرد. فرشته سمت راست می­گوید: آیا به خاطر نداری که از آن کارها توبه کرد. می­گوید: به یاد ندارم. می­گوید: آیا به یاد نداری که او و دوستش شهادتی را که در نزدشان بود به یاد هم آوردند و بر حذر شدند و بر آن شهادت گواهی دادند و در راه رضایت خدا از سرزنش سرزنش­کنندگان ابائی نداشتند. می­گوید: البته به یاد دارم. فرشته سمت راست به فرشته سمت چپ می­گوید: این شهادت آن دو توبه­ای است که گناهان گذشته آن­ها را محو می­کند. سپس نامه اعمال آن دو به دست راستشان داده می­شود و می­بینند که همه نیکی­ها و بدی­هایشان نوشته و ثبت گردیده است، سپس در آخر آن می یابند که: ای کنیزم، شهادت به حقّ را برای ضعیفان در برابر باطل پیشگان ادا کردی و سرزنش سرزنشگر، تو را در راه خدا نگرفت. پس من این را کفّاره گناهان گذشته و مایه محو بدی های پیشینت ساختم. (2)

ص: 307


1- . تفسیر عسکری : 276
2- . تفسیر عسکری : 285

الْعَالَمِینَ-(1)

أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْری قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی قَوْلِهِ- أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْری قَالَ إِذَا ضَلَّتْ إِحْدَاهُمَا عَنِ الشَّهَادَةِ وَ نَسِیَتْهَا ذَکَّرَتْهَا إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَی فَاسْتَقَامَتَا عَلَی أَدَاءِ الشَّهَادَةِ عَدَلَ اللَّهُ شَهَادَةَ امْرَأَتَیْنِ بِشَهَادَةِ رَجُلٍ لِنُقْصَانِ عُقُولِهِنَّ وَ دِینِهِنَّ ثُمَّ قَالَ علیه السلام مَعَاشِرَ النِّسَاءِ خُلِقْتُنَّ نَاقِصَاتِ الْعُقُولِ فَاحْتَرِزْنَ فِی الشَّهَادَاتِ مِنَ الْغَلَطِ فَإِنَّ اللَّهَ یُعَظِّمُ ثَوَابَ الْمُتَحَفِّظِینَ وَ الْمُحَتَفِّظَاتِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ مَا مِنِ امْرَأَتَیْنِ احْتَرَزَتَا فِی الشَّهَادَةِ فَذَکَّرَتْ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَی حَتَّی تُقِیمَا الْحَقَّ وَ تَتَّقِیَا الْبَاطِلَ إِلَّا وَ إِذَا بَعَثَهُمَا اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَظَّمَ ثَوَابَهُمَا وَ لَا یَزَالُ یَصُبُّ عَلَیْهِمَا النَّعِیمَ وَ یُذَکِّرُهُمَا الْمَلَائِکَةَ مَا کَانَ مِنْ طَاعَتِهِمَا فِی الدُّنْیَا وَ مَا کَانَتَا فِیهِ مِنْ أَنْوَاعِ الْهُمُومِ فِیهَا وَ مَا أَزَالَهُ اللَّهُ عَنْهُمَا حَتَّی خَلَّدَهُمَا فِی الْجِنَانِ وَ إِنَّ فِیهِنَّ لَمَنْ تُبْعَثُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُؤْتَی بِهَا قَبْلَ أَنْ تُعْطَی کِتَابُهَا فَتَرَی السَّیِّئَاتِ بِهَا مُحِیطَةً وَ تَرَی حَسَنَاتِهَا قَلِیلَةً فَیُقَالُ لَهَا یَا أَمَةَ اللَّهِ هَذِهِ سَیِّئَاتُکِ فَأَیْنَ حَسَنَاتُکِ فَتَقُولُ لَا أَذْکُرُ حَسَنَاتِی فَیَقُولُ اللَّهُ لِحَفَظَتِهَا یَا مَلَائِکَتِی تَذَاکَرُوا حَسَنَاتِهَا وَ ذَکِّرُوا خَیْرَاتِهَا فَیَتَذَاکَرُونَ حَسَنَاتِهَا یَقُولُ الْمَلَکُ الَّذِی عَلَی الْیَمِینِ لِلْمَلَکِ الَّذِی عَلَی الشَّمَالِ مَا تَذْکُرُ مِنْ حَسَنَاتِهَا کَذَا وَ کَذَا فَیَقُولُ بَلَی وَ لَکِنِّی أَذْکُرُ مِنْ سَیِّئَاتِهَا کَذَا وَ کَذَا فَیُعَدِّدُ وَ یَقُولُ الْمَلَکُ الَّذِی عَلَی الْیَمِینِ لَهُ أَ فَمَا تَذْکُرُ تَوْبَتَهَا مِنْهَا قَالَ لَا أَذْکُرُ قَالَ أَ مَا تَذْکُرُ أَنَّهَا وَ صَاحِبَتَهَا تَذَاکَرَتَا الشَّهَادَةَ الَّتِی کَانَتْ عِنْدَهُمَا حَتَّی اتَّقَیَتَا وَ شَهِدَتَاهَا وَ لَمْ تَأْخُذْهُمَا فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ فَیَقُولُ بَلَی فَیَقُولُ الْمَلَکُ الَّذِی عَلَی الْیَمِینِ لِلَّذِی عَلَی الشَّمَالِ أَمَا تِلْکَ الشَّهَادَةُ مِنْهُمَا تَوْبَةٌ مَاحِیَةٌ لِسَالِفِ ذُنُوبِهِمَا ثُمَّ تُعْطَیَانِ کِتَابَهُمَا بِأَیْمَانِهِمَا فَتُوجَدُ حَسَنَاتُهُمَا کُلُّهَا مَکْتُوبَةً وَ سَیِّئَاتُهُمَا کُلُّهَا ثُمَّ تَجِدَانِ فِی آخِرِهَا یَا أَمَتِی أَقَمْتِ الشَّهَادَةَ بِالْحَقِّ لِلضُّعَفَاءِ عَلَی الْمُبْطِلِینَ وَ لَمْ یَأْخُذْکِ فِیهَا لَوْمَةُ اللَّائِمِینَ فَصَیَّرْتُ لَکِ ذَلِکِ کَفَّارَةً لِذُنُوبِکِ الْمَاضِیَةِ وَ مَحْواً لِخَطِیئَاتِکِ السَّالِفَةِ(2).

ص: 307


1- 1. تفسیر العسکریّ: 276.
2- 2. تفسیر العسکریّ: 285.

روایت11.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: ابو بصیر گوید: از امام صادق علیه السلام در باره شخص تهمت زننده پرسیدم که آیا شهادت او پس از انجام حدّ، در صورت توبه کردن پذیرفته می­شود؟ فرمود: آری. عرض کردم: توبه او چگونه است؟ فرمود: در نزد امام از آنچه به دروغ نسبت داده، خود را تکذیب می­کند و پشیمان شده و از گفته خود توبه می­کند. (1)

روایت12.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبد الله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: شهادت شخص مورد گمان و متهم قابل قبول نیست. (2)

روایت13.

و در باره شهادت برده مکاتب، اگر در طلاق شهادت بدهد و نصف او آزاد شده باشد، اگر همراه او یک زن و یک مرد باشند، شهادتش جایز است. (3)

روایت14.

شهادت فرزند زنا و شهادت زنان در طلاق جایز نیست. (4)

روایت15.

فرمود: شهادت دهنده به باطل (دروغ)، به اندازه­ای که از مال آن شخص بر آن شهادت داده، ضامن است.(5)

روایت16.

و فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با شهادت یک نفر و سوگند طرف دعوی حکم می­داد ولی در هلال ماه نمی­پذیرفت مگر اینکه دو شاهد عادل باشند. و شهادت زنان در هر آنچه نگریستن برای مردان در آن جایز نباشد، جایز است. (6)

روایت17.

ابن مسلم گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شهادت بچه و طرف دعوی و متهم و مورد گمان جایز نیست. و اگر شخص شهادت را بشنود ولی بر آن شاهد گرفته نشده بود، مختار است، اگر بخواهد شهادت می­دهد و اگر بخواهد سکوت می­کند. اگر شخصی حقّی را ادعا می کند و شاهدی ندارد، صاحب حقّ، مدّعی علیه را سوگند می دهد. اگر او سوگند را باز گرداند و مدعی از این که سوگند بخورد امتناع کند، هیچ حقّی ندارد. کودک نیز شهادت می­دهد سپس بزرگ می­شود، پس اگر بر موضع شهادت خود باقی ماند، شهادت او پذیرفته می­شود و برده و مشرک نیز بر همین منوال است. (7)

روایت18.

و فرمود: هرگاه گروهی به نزد علی علیه السلام می­آمدند و یک نفر از آنان عادل ­بود، در میانشان قرعه می­انداخت و هر کدام که قرعه بر او می­افتاد، آنان را سوگند می­داد و می­فرمود: «خداوندا ای پروردگار آسمان­های هفتگانه، هر کدام از آنان که حق دار است، حق را به او بده.» سپس حقّ را برای کسی که سوگند به او می­افتاد قرار می­داد، در حالتی که او سوگند می­خورد.(8)

ص: 307


1- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 76
2- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 76
3- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 76
4- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 76
5- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 76
6- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 76
7- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 76
8- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 76
«11»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْقَاذِفِ أَ تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ بَعْدَ الْحَدِّ إِذَا تَابَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ مَا تَوْبَتُهُ قَالَ یُکَذِّبُ نَفْسَهُ عِنْدَ الْإِمَامِ فِیمَا افْتَرَاهُ وَ یَنْدَمُ وَ یَتُوبُ مِمَّا قَالَ (1).

«12»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ: یُرَدُّ شَهَادَةُ الظَّنِینِ وَ الْمُتَّهَمِ (2).

«13»

وَ قَالَ فِی الْمُکَاتَبِ إِذَا شَهِدَ فِی الطَّلَاقِ وَ قَدْ أُعْتِقَ نِصْفُهُ إِنْ کَانَ مَعَهُ رَجُلٌ وَ امْرَأَةٌ جَازَتْ شَهَادَتُهُ (3).

«14»

وَ لَا یَجُوزُ شَهَادَةُ وَلَدِ الزِّنَا وَ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِی الطَّلَاقِ (4).

«15»

وَ قَالَ: وَ یَغْرَمُ شَاهِدُ الزُّورِ بِقَدْرِ مَا شَهِدَ عَلَیْهِ مِنْ مَالِهِ (5).

«16»

وَ قَالَ قَالَ: قَضَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِشَهَادَةِ الْوَاحِدِ وَ یَمِینِ الْخَصْمِ فَأَمَّا فِی الْهِلَالِ فَلَا إِلَّا شَاهِدَیْ عَدْلٍ وَ یَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِی کُلِّ مَا لَمْ یَجُزْ لِلرِّجَالِ النَّظَرُ إِلَیْهِ (6).

«17»

ابْنُ مُسْلِمٍ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: لَمْ تَجُزْ شَهَادَةُ الصَّبِیِّ وَ لَا خَصْمٍ وَ لَا مُتَّهَمٍ وَ لَا ظَنِینٍ وَ إِذَا سَمِعَ الرَّجُلُ شَهَادَةً وَ لَمْ یُشْهَدْ عَلَیْهَا فَهُوَ بِالْخِیَارِ إِنْ شَاءَ شَهِدَ وَ إِنْ شَاءَ سَکَتَ وَ الرَّجُلُ یَدَّعِی وَ لَا بَیِّنَةَ لَهُ یُسْتَحْلَفُ الْمُدَّعَی عَلَیْهِ فَإِنْ رَدَّ الْیَمِینَ عَلَی الْمُدَّعِی فَأَبَی أَنْ یَحْلِفَ فَلَا حَقَّ لَهُ وَ الصَّبِیُّ یَشْهَدُ ثُمَّ یُدْرِکُ فَإِنْ بَقِیَ عَلَی مَوْضِعِ الشَّهَادَةِ وَ کَذَلِکَ الْمَمْلُوکُ وَ الْمُشْرِکُ (7).

«18»

قَالَ: وَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام إِذَا أَتَاهُ عِدَّةٌ وَ عَدَّلَهُمْ وَاحِدٌ أَقْرَعَ بَیْنَهُمْ أَیُّهُمْ وَقَعَتِ الْیَمِینُ عَلَیْهِ اسْتَحْلَفَهُمْ وَ قَالَ اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ أَیُّهُمْ کَانَ الْحَقُّ لَهُ فَأَدِّهِ إِلَیْهِ ثُمَّ یَجْعَلُ الْحَقَّ لِلَّذِی یَصِیرُ الْیَمِینُ عَلَیْهِ إِذَا حَلَفَ (8).

ص: 308


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 76.
2- 2. نفس المصدر ص 77.
3- 3. نفس المصدر ص 77.
4- 4. نفس المصدر ص 77.
5- 5. نفس المصدر ص 77.
6- 6. نفس المصدر ص 77.
7- 7. نفس المصدر ص 77.
8- 8. نفس المصدر ص 77.

باب دوم : شهادت باطل و کتمان شهادت و تحمّل و تحریف و تصحیح آن و حکم بازگشتن از شهادت

آیات

- وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ. (1)

{و کیست ستمکارتر از آن کس که شهادتی از خدا را در نزد خویش پوشیده دارد؟}

- وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا. (2)

{و چون گواهان احضار شوند، نباید خودداری ورزند.}

- وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ. (3)

{و شهادت را کتمان مکنید، و هر که آن را کتمان کند قلبش گناهکار است، و خداوند به آنچه انجام می دهید داناست.}

- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ أَوْلی بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرا. (4)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید، هر چند به زیان خودتان یا [به زیان] پدر و مادر و خویشاوندان [شما] باشد. اگر [یکی از دو طرفِ دعوا] توانگر یا نیازمند باشد، باز خدا به آن دو [از شما] سزاوارتر است پس، از پیِ هوس نروید که [در نتیجه از حق] عدول کنید. و اگر به انحراف گرایید یا اعراض نمایید، قطعاً خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.}

- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی. (5)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا به داد برخیزید [و] به عدالت شهادت دهید، و البتّه نباید دشمنیِ گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است.}

- وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّور. (6)

{و کسانی اند که گواهی دروغ نمی دهند.}

- وَ الَّذِینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ. (7)

{و آنان که بر شهادتهای خود ایستاده اند.}

روایات

روایت1.

عوالی اللئالی: ابن ابی عزاقر در کتاب التکلیف از عالم، امام کاظم علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر کس علیه مؤمنی شهادت دهد، به گونه ای که او یا مالش یا مروتش را بشکند، خداوند او را کذّاب می نامد گرچه راستگو باشد؛ و هر کس برای مؤمن شهادتی دهد که مالش را با آن شهادت زنده سازد یا او را بر دشمنش یاری رساند یا خونش را حفظ کند، خداوند او را

ص: 309


1- . بقره / 140
2- . بقره / 282
3- . بقره / 283
4- . نساء / 135
5- . مائده / 8
6- . فرقان / 72
7- . معارج / 33

باب 2 شهادة الزور و کتمان الشهادة و تحملها و تحریفها و تصحیحها و حکم الرجوع عن الشهادة

الآیات

البقرة: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ و قال تعالی وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا(1)

و قال سبحانه: وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (2)

النساء: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ أَوْلی بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً(3)

المائدة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی (4)

الفرقان: وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ(5)

المعارج: وَ الَّذِینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (6).

الأخبار

«1»

غو، [غوالی اللئالی] رُوِیَ فِی کِتَابِ التَّکْلِیفِ لِابْنِ أَبِی الْعَزَاقِرِ رَوَاهُ عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ شَهِدَ عَلَی مُؤْمِنٍ بِمَا یَثْلِمُهُ أَوْ یَثْلِمُ مَالَهُ أَوْ مُرُوَّتَهُ سَمَّاهُ اللَّهُ کَذَّاباً وَ إِنْ کَانَ صَادِقاً وَ مَنْ شَهِدَ لِمُؤْمِنٍ مَا یُحْیِی بِهِ مَالَهُ أَوْ یُعِینُهُ عَلَی عَدُوِّهِ أَوْ یَحْفَظُهُ دَمَهُ سَمَّاهُ اللَّهُ

ص: 309


1- 1. سورة البقرة: 282.
2- 2. سورة البقرة: 283.
3- 3. سورة النساء: 135.
4- 4. سورة المائدة: 8.
5- 5. سورة الفرقان: 72.
6- 6. سورة المعارج: 33.

راستگو می نامد گرچه دروغگو باشد. (1)

روایت2.

و صاحب این کتاب از عالم علیه السلام روایت کرده که فرمود: اگر برای برادر مؤمن تو بر مردی حقّی است که به او نمی دهد و برادر مؤمن جز یک شاهد ندارد و شاهدش مورد اعتماد است، تو به شاهدش مراجعه می کنی و درباره شهادتش از وی می پرسی و تحقیق می کنی. پس اگر نزد تو شهادت داد، تو هم همراه وی نزد حاکم مثل شهادت وی شهادت می دهی تا حقّ مرد مسلمان از بین نرود. (2)

روایت3.

اعلام الدین: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمود: هر کس که شهادت باطلی [دروغ] بر مرد مسلمان، یا ذمّی و هر کس که از مردم باشد بدهد، او را در روز قیامت در حالی که با منافقان است، در پایین ترین جای آتش با زبانش آویزان می کنند.

روایت4.

الغایات: جابر بن عبد الله گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نزدیک ترین شما به من در جایگاه [من] در روز قیامت، آن کس است که بهترین اخلاق را دارد و مبغوض ترین شما نزد من و دورترین شما در جایگاه از من و از خداوند، شاهد به باطل [دروغ] است. (3)

روایت5.

امالی صدوق: در روایت مناهی پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است که پیامبر از شهادت به باطل و دروغ و نیز از کتمان شهادت نهی کرده است و فرموده: هر کس شهادت را کتمان کند، خداوند گوشت او را به او در برابر همه خلایق می خوراند و آن فرموده خداوند عز و جل است که «وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» (4)

روایت6.

ثواب الاعمال، امالی صدوق: هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: شاهد دروغ قدم برندارد تا جهنم بر او واجب شود. (5)

روایت7.

ثواب الاعمال، امالی صدوق: صالح بن میثم از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: مردی نیست که به باطلی [دروغ] علیه مرد مسلمانی شهادت دهد تا او را از حقّش جدا کند، مگر این که خداوند به عوضِ آن، برات آتش برای او می نویسد. (6)

ص: 310


1- . عوالی اللئالی : مسلک اول باب اول
2- . عوالی اللئالی : مسلک اول باب اول
3- . غایات : 81
4- . امالی صدوق : 428
5- . ثواب الاعمال : 202 و امالی صدوق : 482
6- . ثواب الاعمال : 202 و امالی صدوق : 482

صَادِقاً وَ إِنْ کَانَ کَاذِباً(1).

«2»

وَ رَوَی أَیْضاً صَاحِبُ هَذَا الْکِتَابِ عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام قَالَ: إِذَا کَانَ لِأَخِیکَ الْمُؤْمِنِ عَلَی رَجُلٍ حَقٌّ فَدَفَعَهُ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ بَیِّنَةٌ إِلَّا شَاهِدٌ وَاحِدٌ وَ کَانَ الشَّاهِدُ ثِقَةً رَجَعْتَ إِلَی الشَّاهِدِ فَسَأَلْتَهُ عَنْ شَهَادَتِهِ فَإِذَا أَقَامَهَا عِنْدَکَ شَهِدْتَ مَعَهُ عِنْدَ الْحَاکِمِ عَلَی مِثْلِ مَا شَهِدَ لَهُ لِئَلَّا یَتْوَی حَقُّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ (2).

«3»

أَعْلَامُ الدِّینِ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ شَهِدَ شَهَادَةَ زُورٍ عَلَی رَجُلٍ مُسْلِمٍ أَوْ ذِمِّیٍّ أَوْ مَنْ کَانَ مِنَ النَّاسِ عُلِّقَ بِلِسَانِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُوَ مَعَ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ.

«4»

کِتَابُ الْغَایَاتِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ أَقْرَبَکُمْ مِنِّی مَجْلِساً یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحْسَنُکُمْ أَخْلَاقاً وَ إِنَّ أَبْغَضَکُمْ إِلَیَّ وَ أَبْعَدَکُمْ مِنِّی وَ مِنَ اللَّهِ مَجْلِساً شَاهِدُ زُورٍ(3).

«5»

لی، [الأمالی] للصدوق فِی خَبَرِ الْمَنَاهِی: أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله نَهَی عَنْ شَهَادَةِ الزُّورِ وَ نَهَی عَنْ کِتْمَانِ الشَّهَادَةِ وَ قَالَ مَنْ کَتَمَهَا أَطْعَمَهُ اللَّهُ لَحْمَهُ عَلَی رُءُوسِ الْخَلَائِقِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ (4).

«6»

ثو، [ثواب الأعمال] لی، [الأمالی] للصدوق أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: شَاهِدُ الزُّورِ لَا تَزُولُ قَدَمَاهُ حَتَّی تَجِبَ لَهُ النَّارُ(5).

«7»

ثو، [ثواب الأعمال] لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ رَجُلٍ یَشْهَدُ شَهَادَةَ زُورٍ عَلَی مَالِ رَجُلٍ مُسْلِمٍ لِیَقْطَعَهُ إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مَکَانَهُ صَکّاً إِلَی النَّارِ(6).

ص: 310


1- 1. غوالی اللئالی المسلک الأول من الباب الأوّل( مخطوط).
2- 2. غوالی اللئالی المسلک الأول من الباب الأوّل( مخطوط).
3- 3. کتاب الغایات ص 81.
4- 4. أمالی الصدوق ص 428 ضمن حدیث.
5- 5. ثواب الأعمال و عقابها ص 202 و أمالی الصدوق ص 482.
6- 6. ثواب الأعمال و عقابها ص 202 و أمالی الصدوق ص 482.

روایت8.

قرب الاسناد: ابن زیاد از امام صادق از پدرش علیهما السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که فرمود: شاهد دروغ قدم برندارد تا جهنم بر او واجب شود. (1)

روایت9.

ثواب الاعمال: جابر از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس که شهادت را کتمان کند و یا به آن شهادت دهد تا از طریق آن خون مسلمانی را بریزد، و یا این که مال مسلمانی را ضایع گرداند، در روز قیامت چهره اش را ظلمتی بی نهایت می پوشاند که تا چشم کار می کند ظلمت است و در چهره اش علامات و جای زخم دیده می شود و مردم او را به نام و نسب می شناسند؛ و هر کس که شهادت حقی دهد تا مال مسلمانی را با آن زنده کند، در روز قیامت محشور می شود، در حالی که چهره اش را نوری پوشانده تا چشم کار می کند نور است، و تمام مردم نام و نسب او را می دانند. سپس امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند عز و جل می فرماید: «وَأَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّه». (2)

روایت10.

ثواب الاعمال: سماعه از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: شهادت دهندگان به باطل [دروغ] به عنوان حدّ، تازیانه می خورند و برای آن حدّ معیّنی نیست و آن در اختیار امام است و آنان را می چرخانند تا شناخته شوند و دیگر تکرار نکنند. سماعه گوید: پرسیدم: اگر توبه کردند و اصلاح نمودند، آیا شهادت شان بعداً پذیرفته می شود؟ حضرت فرمود: اگر توبه کنند، خداوند توبه آنان را می پذیرد و شهادت شان پس از توبه، پذیرفته است. (3)

روایت11.

ثواب الاعمال: از علاء نقل شده است که محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام سؤال کرد که توبه کسی که به دروغ شهادت داده، چگونه است؟ فرمود: مالی را که بر آن شهادت داده، به همان اندازه که تلف شده است - خواه نصف باشد یا ثلث - به صاحبش بپردازد، و اگر او و دیگری شهادت داده اند، باید نصف آن را بپردازد. (4)

روایت12.

فقه الرضا علیه السلام: هر کس که شهادت را کتمان کند و یا به آن شهادت دهد تا از طریق آن خون مسلمانی را بریزد، و یا این که مال مسلمانی را ضایع گرداند، در روز قیامت چهره اش را ظلمتی می پوشاند بی نهایت که تا چشم کار می کند ظلمت است و در چهره اش علامات و جای زخم دیده می شود و مردم او را به نام و نسب می شناسند؛ و هر کس که شهادت حقی دهد تا مال مسلمانی را با آن زنده کند، یا از ریختن خونی جلوگیری کند، در روز قیامت محشور می شود در حالی که چهره اش را نوری پوشانده تا چشم کار می کند نور است، و تمام مردم نام و نسب او را می دانند. (5)

ص: 311


1- . قرب الاسناد : 41
2- . ثواب الاعمال : 203
3- . ثواب الاعمال : 203
4- . ثواب الاعمال : 203
5- . فقه الرضا : 41
«8»

ب، [قرب الإسناد] هَارُونُ عَنِ ابْنِ زِیَادٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ شَاهِدَ الزُّورِ لَا یَزُولُ قَدَمُهُ حَتَّی تُوجَبَ لَهُ النَّارُ(1).

«9»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ کَتَمَ شَهَادَةً أَوْ شَهِدَ بِهَا لِیَهْدِرَ بِهَا دَمَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ لِیُتْوِیَ بِهَا مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَتَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لِوَجْهِهِ ظُلْمَةٌ مَدَّ الْبَصَرِ وَ فِی وَجْهِهِ کُدُوحٌ تَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ مَنْ شَهِدَ شَهَادَةَ حَقٍّ لِیُحْیِیَ بِهَا حَقَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَتَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لِوَجْهِهِ نُورٌ مَدَّ الْبَصَرِ یَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام أَ لَا تَرَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- وَ أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ (2).

«10»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: شُهُودُ الزُّورِ یُجْلَدُونَ جَلْداً لَیْسَ لَهُ وَقْتٌ وَ ذَلِکَ إِلَی الْإِمَامِ وَ یُطَافُ بِهِمْ حَتَّی یُعْرَفُوا فَلَا یَعُودُوا قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنْ تَابُوا وَ أَصْلَحُوا تُقْبَلُ شَهَادَتُهُمْ بَعْدَهُ قَالَ إِذَا تَابُوا تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ قُبِلَتْ شَهَادَتُهُمْ بَعْدُ(3).

«11»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: قَالَ لَهُ فِی شَهَادَةِ الزُّورِ مَا تَوْبَتُهُ قَالَ یُؤَدِّی الْمَالَ الَّذِی شَهِدَ عَلَیْهِ بِقَدْرِ مَا ذَهَبَ مِنْ مَالِهِ إِنْ کَانَ النِّصْفَ أَوِ الثُّلُثَ إِنْ کَانَ شَهِدَ هُوَ وَ آخَرُ مَعَهُ أَدَّی النِّصْفَ (4).

«12»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام] أَرْوِی عَنِ الْعَالِمِ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ کَتَمَ شَهَادَتَهُ أَوْ شَهِدَ آثِماً لِیُهْدِرَ دَمَ رَجُلٍ مُسْلِمٍ أَوْ لِیُتْوِیَ مَالَهُ أَتَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لِوَجْهِهِ ظُلْمَةٌ مَدَّ الْبَصَرِ وَ فِی وَجْهِهِ کُدُوحٌ یَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ مَنْ شَهِدَ شَهَادَةَ حَقٍّ لِیُخْرِجَ بِهَا حَقّاً لِامْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ لِیَحْقُنَ بِهَا دَمَهُ أَتَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لِوَجْهِهِ نُورٌ مَدَّ الْبَصَرِ یَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ (5).

ص: 311


1- 1. قرب الإسناد ص 41.
2- 2. ثواب الأعمال و عقابها ص 203.
3- 3. ثواب الأعمال و عقابها ص 203.
4- 4. ثواب الأعمال و عقابها ص 203.
5- 5. فقه الرضا ص 41.

روایت13.

و از امام عالم علیه السلام روایت می­کنم که فرمود: هر کس علیه مؤمنی شهادت دهد به گونه ای که او یا مالش یا مروتش را بشکند، خداوند او را کذّاب می نامد گرچه راستگو باشد؛ و هر کس که برای مؤمن شهادتی دهد که مالش را با آن شهادت زنده سازد یا او را بر دشمنش یاری رساند یا خونش را حفظ کند، خداوند او را راستگو می نامد گرچه دروغگو باشد. معنای این روایت آن است که به نفع او یا علیه او در مورد نزاعی که بین او و بین مخالف است. ولی در نزاع بین او و بین موافق، باید به نفع او و علیه او، به حق شهادت دهد. (1)

روایت14.

تفسیر عیاشی: زید ابی اسامه از امام صادق علیه السلام روایت می کند که می گوید: از ایشان راجع به سخن خدا: «وَلاَ یأْبَ الشُّهدَاء إِذَا مَا دُعُواْ» پرسیدم. حضرت فرمود: شایسته نیست که اگر از کسی اگر برای شاهد شدن درخواست شود، بگوید: برای شما شاهد نمی شوم. (2)

روایت15.

تفسیر عیاشی: محمد بن فضیل از ابو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام روایت می کند که راجع به سخن حق تعالی: «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا» فرمود: اگر مردی (فردی) از تو بخواهد تا برای دَین و حقّی، برایش شاهد شوی، هیچ کس نباید سستی کند. (3)

روایت16.

تفسیر عیاشی: ابو صبّاح از امام صادق علیه السلام راجع به سخن باری تعالی: «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا» روایت می کند که فرمود: شایسته نیست که اگر از کسی برای شاهد شدن درخواست شود، بگوید: برای شما شاهد نمی شوم، و این پیش از نوشتن است. (4)

روایت17.

تفسیر عیاشی: هشام بن سالم از ابو عبد الله علیه السلام روایت می کند و می گوید: گفتم: «وَلاَ تَکتُمُواْ الشَّهادَةَ»؟ فرمود: بعد از شاهد شدن. (5)

روایت18.

تفسیر عیاشی: هشام بن سالم از ابو عبد الله علیه السلام روایت کرده است که راجع به این سخن حق تعالی: «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا» فرموده است: پیش از شاهد شدن. (6)

روایت19.

سرائر: داود بن حصین گوید: امام صادق علیه السلام درباره مردی که به ادای شهادت خوانده می شود و او شهادت را هر گونه که می تواند تصحیح می کند و بر الفاظ و معانی و توضیح متن شهادت می افزاید، به گونه ای که حق ثابت گردد و حق گرفته شود و از راه

ص: 312


1- . فقه الرضا : 41
2- . تفسیر عیّاشیّ ج 1 : 155
3- . تفسیر عیاشی 1 : 156
4- . تفسیر عیاشی 1 : 156
5- . تفسیر عیاشی 1 : 156
6- . تفسیر عیاشی 1 : 156
«13»

وَ أَرْوِی عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ شَهِدَ عَلَی مُؤْمِنٍ بِمَا یَثْلِمُهُ أَوْ یَثْلِمُ مَالَهُ أَوْ مُرُوَّتَهُ سَمَّاهُ اللَّهُ کَاذِباً وَ إِنْ کَانَ صَادِقاً وَ إِنْ شَهِدَ لَهُ بِمَا یُحْیِی مَالَهُ أَوْ یُعِینُهُ بِهِ عَلَی عَدُوِّهِ أَوْ یَحْقُنُ دَمَهُ سَمَّاهُ اللَّهُ صَادِقاً وَ إِنْ کَانَ کَاذِباً وَ مَعْنَی ذَلِکَ أَنْ یَشْهَدَ لَهُ وَ یَشْهَدَ عَلَیْهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُخَالِفٍ فَأَمَّا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُوَافِقٍ فَلْیَشْهَدْ لَهُ وَ عَلَیْهِ بِالْحَقِ (1).

«14»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ یَزِیدَ بْنِ أُسَامَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا قَالَ لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ إِذَا مَا دُعِیَ إِلَی الشَّهَادَةِ لِیَشْهَدَ عَلَیْهَا أَنْ یَقُولَ لَا أَشْهَدُ لَکُمْ (2).

«15»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا قَالَ إِذَا دَعَاکَ الرَّجُلُ تَشْهَدُ عَلَی دَیْنٍ أَوْ حَقٍّ- لَا یَنْبَغِی أَنْ تَتَقَاعَسَ عَنْهُ (3).

«16»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا قَالَ لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ إِذَا مَا دُعِیَ لِلشَّهَادَةِ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْهَا أَنْ یَقُولَ- لَا أَشْهَدُ لَکُمْ وَ ذَلِکَ قَبْلَ الْکِتَابِ (4).

«17»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَا تَکْتُمُوا الشَّهَادَةَ قَالَ بَعْدَ الشَّهَادَةِ(5).

«18»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ قَالَ قَبْلَ الشَّهَادَةِ(6).

«19»

سر، [السرائر] مِنْ جَامِعِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ قَالَ: قَالَ فِی رَجُلٍ یُدْعَی إِلَی الشَّهَادَةِ فَیُصَحِّحُهَا بِکُلِّ مَا یَجِدُ السَّبِیلَ إِلَیْهِ مِنْ زِیَادَةِ الْأَلْفَاظِ وَ الْمَعَانِی وَ التَّفْسِیرِ فِی الشَّهَادَةِ مَا بِهِ یَثْبُتُ الْحَقُّ وَ یَصِحُّ وَ لَا تَأْخُذُهُ هَوَادَةٌ عَلَی

ص: 312


1- 1. فقه الرضا: 41.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 155 و الظاهر وقوع التصحیف فی أول اسناده و لعل الصواب عن زید أبی أسامة و هو المعروف بزید الشحام.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 156.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 156.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 156.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 156.

حق متمایل نگردد، و مدارا نکند، فرمود: برای او مانند اجر شب زنده دار و جهادگر با شمشیر در راه خداست. (1)

روایت20.

و با همین اسناد از داوود بن حصین روایت کرده که گوید: من حاضر بودم و شنیدم کسی از امام صادق علیه السلام درباره مردی پرسید که شهادتی نزد اوست و این قاضیان [غیر شیعه] شهادت را نمی پذیرند مگر با تصحیح نظر مذهب شان، و من وقتی که ادای شهادت می کنم، نیاز دارم که آن را بر خلاف آنچه مرا بر آن شاهد گرفته اند تغییر دهم و به الفاظ چیزی اضافه کنم که شاهد بر آن نبوده ام، وگرنه بر مبنای قضاوت آنان بر آنچه من بر آن شاهد گرفته شده ام، برای صاحب حق سالم نمی ماند، آیا این تغییر شهادت برایم حلال است؟ حضرت فرمود: آری، به خدا سوگند آن برترین پاداش و اجر است! هرگونه که می توانی شهادت را تصحیح کن؛ آن گونه که در ارتباط با قضاوت آنان باید تصحیح شود.(2)

روایت21.

سرائر: محمّد بن مسلم از امام باقر علیه السلام درباره دو نفر که علیه مردی که همسرش از او غایب است، شهادت دادند که آن زن را طلاق داده است، آن زن هم عدّه نگه داشت و ازدواج کرد. پس از آن، شوهر غایب آمد و گفت که زن را طلاق نداده است و یکی از دو شاهد هم حرف خودش را انکار کرد؟ حضرت فرمود: شوهر دوم سلطه ای بر این زن ندارد و مهریه از کسی که شهادت داده و از شهادتش بازگشته، گرفته می شود و به شوهر دوّم برگردانده و میان آنان جدایی افکنده می شود، و زن از شوهر دوّمی عدّه نگه می دارد و شوهر اوّل با او نزدیکی نمی کند تا عدّه اش تمام گردد. (3)

روایت22.

تفسیر امام عسکری: امیر المؤمنین علیه السلام در تفسیر آیه «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا» فرموده است: شهود نباید هنگامی که آن­ها را (برای تحمّل شهادت) دعوت می کنند، خودداری نمایند، و فرمود: هرکس که بر عهده او شهادتی است، اگر برای اقامه (ادای) آن دعوت شد، امتناع نکند و اقامه شهادت کرده و درباره آن خیرخواهی کند و ملامت ملامتگر در ارتباط با شهادت در او اثر نکند و امر به معروف و نهی از منکر کند. (4)

روایت23.

در روایت دیگری آمده است: آیه «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا» درباره کسی است که برای شنیدن شهادتی دعوت شده و امتناع کرده است. ولی درباره کسی که از ادای شهادت، اگر نزد اوست، امتناع کند، این آیه نازل گشته است: «وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»، یعنی قلبش کافر است.


1- . سرائر : 483
2- . سرائر : 484
3- . سرائر : 487
4- . تفسیر عسکری : 285

الْحَقِّ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ بِسَیْفِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ (1).

«20»

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ قَالَ: سَمِعْتُ مَنْ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ أَنَا حَاضِرٌ عِنْدَهُ عَنِ الرَّجُلِ تَکُونُ عِنْدَهُ الشَّهَادَةُ وَ هَؤُلَاءِ الْقُضَاةُ لَا یَقْبَلُونَ الشَّهَادَةَ إِلَّا عَلَی الصَّحِیحِ مِمَّا یَرَوْنَ فِیهِ مَذْهَبَهُمْ وَ إِنِّی إِذَا أَقَمْتُ الشَّهَادَةَ احْتَجْتُ إِلَی أَنْ أُغَیِّرَهَا خِلَافَ مَا أَشْهَدْتُ عَلَیْهِ وَ أَنْ أَزِیدَ فِی الْأَلْفَاظِ مَا لَمْ أَشْهَدْ عَلَیْهِ وَ إِلَّا لَمْ یَصِحَّ فِی قَضَائِهِمْ لِصَاحِبِ الْحَقِّ بِمَا أَشْهَدْتُ أَ یَحِلُّ لِی ذَلِکَ فَقَالَ إِی وَ اللَّهِ ذَاکَ أَفْضَلُ الْأَجْرِ وَ الثَّوَابِ فَصَحِّحْهَا بِکُلِّ مَا قَدَرْتَ عَلَیْهِ مِمَّا یَرَوْنَ الصَّحِیحَ فِی قَضَائِهِمْ (2).

«21»

سر، [السرائر] ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی رَجُلَیْنِ شَهِدَا عَلَی رَجُلٍ غَائِبٍ عَنِ امْرَأَتِهِ أَنَّهُ طَلَّقَهَا فَاعْتَدَّتِ الْمَرْأَةُ وَ تَزَوَّجَتْ ثُمَّ إِنَّ الزَّوْجَ الْغَائِبَ قَدِمَ فَزَعَمَ أَنَّهُ لَمْ یُطَلِّقْهَا وَ أَکْذَبَ نَفْسَهُ أَحَدُ الشَّاهِدَیْنِ فَقَالَ لَا سَبِیلَ لِلْآخَرِ عَلَیْهَا وَ یُؤْخَذُ الصَّدَاقُ مِنَ الَّذِی شَهِدَ وَ رَجَعَ فَیُرَدُّ عَلَی الْأَخِیرِ وَ الْأَوَّلُ أَمْلَکُ بِهَا وَ تَعْتَدُّ مِنَ الْأَخِیرِ وَ لَا یَقْرَبُهَا الْأَوَّلُ حَتَّی تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا(3).

«22»

م، [تفسیر الإمام علیه السلام]: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَیْ مَنْ کَانَ فِی عُنُقِهِ شَهَادَةٌ فَلَا یَأْبَ إِذَا دُعِیَ لِإِقَامَتِهَا وَ لْیُقِمْهَا وَ لْیَنْصَحْ فِیهَا وَ لَا یَأْخُذْهُ فِیهَا لَوْمَةُ لَائِمٍ وَ لْیَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ لْیَنْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ(4).

«23»

وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ: وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا قَالَ نَزَلَتْ فِیمَنْ إِذَا دُعِیَ لِسَمَاعِ الشَّهَادَةِ أَبَی وَ نَزَلَتْ فِیمَنِ امْتَنَعَ عَنْ أَدَاءِ الشَّهَادَةِ إِذَا کَانَتْ عِنْدَهُ وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ یَعْنِی کَافِرٌ قَلْبُهُ (5).

ص: 313


1- 1. السرائر ص 483.
2- 2. السرائر ص 484.
3- 3. السرائر ص 487.
4- 4. تفسیر العسکریّ ص 285.
5- 5. تفسیر العسکریّ ص 285.

باب سوم : کسانی که شهادت آن­ها جایز می­باشد و کسانی که شهادت آن­ها جایز نیست

آیات

- وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ * إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. (1)

{و کسانی که نسبت زنا به زنان شوهردار می دهند، سپس چهار گواه نمی آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید، و هیچگاه شهادتی از آنها نپذیرید، و اینانند که خود فاسقند. مگر کسانی که بعد از آن [بهتان] توبه کرده و به صلاح آمده باشند که خدا البته آمرزنده مهربان است.}

مؤلف

در باب احکام جامع قضاوت، برخی روایت­ها ذکر شد.

روایات

روایت1.

امالی صدوق: علقمه گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: ای فرزند رسول خدا، به من خبر بده که گواهی چه کسانی پذیرفته می­شود و چه کسانی گواهی­شا­ن پذیرفته نمی­شود. فرمود: ای علقمه، هر کس بر فطرت اسلام باشد، گواهی­اش پذیرفته است. گفتم: گواهی گنه کاران پذیرفته است؟ فرمود: اگر گواهی گنه کار پذیرفته نباشد، باید جز گواهی انبیاء و اوصیاء که معصومند پذیرفته نشود. پس هر که با چشم خود ندیدی گناه کند یا دو نفر به گناه او گواهی نداده باشند، از اهل عدالت و آبرومندی است و گواهی­اش پذیرفته است، گرچه پیش خود گنهکار باشد؛ و هر که او را به گناهی که دارد غیبت کند، از خدا بریده و با شیطان پیوسته است؛ چرا که پدرم از پدرانش برای من باز گفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس مؤمنی را بدان چه در او است غیبت کند، خدا هرگز میان آن دو در بهشت جمع نکند؛ و هر کس از مؤمنی به آنچه که در او نباشد غیبت کند، عصمت میان آن­ها بریده شود و آن غیبت کننده تا ابد در دوزخ خواهد ماند و چه بد سرانجامی است...(2)

روایت2.

تفسیر عیاشی: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: شایسته است شهادت زنازاده جایز نباشد و امامت جماعت مردم را نکند و حضرت نوح او را در کشتی نیاورد، با این که سگ و خوک را در کشتی سوار کرد. (3)

ص: 314


1- . نور / 4 - 5
2- . امالی صدوق : 102
3- . تفسیر عیاشی 2 : 148

باب 3 من یجوز شهادته و من لا یجوز

الآیات

النور: وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (1)

أقول

قد مضی بعض الأخبار فی باب جوامع أحکام القضاء.

الأخبار

«1»

لی، [الأمالی] للصدوق أَبِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحٍ عَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهما السلام وَ قَدْ قُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَخْبِرْنِی عَمَّنْ تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ وَ مَنْ لَا تُقْبَلُ فَقَالَ یَا عَلْقَمَةُ کُلُّ مَنْ کَانَ عَلَی فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ تُقْبَلُ شَهَادَةُ مُقْتَرِفٍ لِلذُّنُوبِ فَقَالَ یَا عَلْقَمَةُ لَوْ لَمْ تُقْبَلْ شَهَادَةُ الْمُقْتَرِفِینَ لِلذُّنُوبِ لَمَا قُبِلَتْ إِلَّا شَهَادَاتُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ علیهم السلام لِأَنَّهُمْ هُمُ الْمَعْصُومُونَ دُونَ سَائِرِ الْخَلْقِ فَمَنْ لَمْ تَرَهُ بِعَیْنِکَ یَرْتَکِبُ ذَنْباً أَوْ لَمْ یَشْهَدْ عَلَیْهِ بِذَلِکَ شَاهِدَانِ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْعَدَالَةِ وَ السَّتْرِ وَ شَهَادَتُهُ مَقْبُولَةٌ وَ إِنْ کَانَ فِی نَفْسِهِ مُذْنِباً وَ مَنِ اغْتَابَهُ بِمَا فِیهِ فَهُوَ خَارِجٌ عَنْ وَلَایَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ دَاخِلٌ فِی وَلَایَةِ الشَّیْطَانِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ مَنِ اغْتَابَ مُؤْمِناً بِمَا فِیهِ لَمْ یَجْمَعِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا فِی الْجَنَّةِ أَبَداً وَ مَنِ اغْتَابَ مُؤْمِناً بِمَا لَیْسَ فِیهِ انْقَطَعَتِ الْعِصْمَةُ بَیْنَهُمَا وَ کَانَ الْمُغْتَابُ فِی النَّارِ خَالِداً فِیهَا- وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ الْخَبَرَ(2).

«2»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: یَنْبَغِی لِوَلَدِ زِنًا أَنْ لَا تَجُوزَ لَهُ شَهَادَةٌ وَ لَا یَؤُمَّ بِالنَّاسِ وَ لَمْ یَحْمِلْهُ نُوحٌ فِی السَّفِینَةِ وَ قَدْ حَمَلَ فِیهَا الْکَلْبَ وَ الْخِنْزِیرَ(3).

ص: 314


1- 1. سورة النور: 4.
2- 2. أمالی الصدوق ص 102.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 148.

روایت3.

هدای: مسلمانان همه عادلند و شهادت شان جایز است مگر کسی که در مورد حدّی تازیانه خورده، یا معروف به شهادت به باطل [دروغ] باشد، یا حسود یا ستمگر یا متّهم یا پیرو متبوعی یا اجیر برای صاحبش یا شرابخوار یا قمارباز یا خصم و طرف دعوی باشد، و شهادت شریک برای شریکش جایز نیست مگر در موردی که سود آن به او باز نمی گردد، و شهادت برادر برای برادرش و علیه برادرش و شهادت فرزند برای پدرش جایز است، ولی علیه پدرش جایز نیست. (1)

روایت4.

امالی صدوق: ابراهیم بن زیاد از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر کس نمازهای پنج­گانه شبانه روز را با جماعت به جای آورد، به او گمان نیک داشته باشید و شهادتش را نافذ بدانید.(2)

روایت5.

احتجاج: محمد بن عبداللّه حمیری برای حضرت قائم نوشت و درباره پیسی گرفته، جذامی و فرد فلج پرسید که آیا شهادت اینان جایز است؟ چون برای ما روایت شده که اینان نمی توانند امامت افراد سالم را بکنند. حضرت پاسخ داد: اگر آنچه در اینان است بعداً پدید آمده، شهادت شان جایز است، ولی اگر مادرزادی است، شهادت شان جایز نیست. (3)

روایت6.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش علیه السلام روایت کرده که در باره برده مکاتب از او پرسیدم که آیا زکات فطره ماه رمضان بر او واجب است یا بر کسی که او را بازخرید کرده است، و آیا شهادت او جایز است؟ فرمود: شهادت او جایز نیست و فطره نیز بر او واجب است. (4)

روایت7.

و گوید: در باره زنازاده از او پرسیدم که آیا شهادت او جایز است؟ فرمود: شهادت او جایز نیست و امامت نمی­تواند بکند. (5)

روایت8.

و در باره کسی که با دست گدایی می­کند، از او پرسیدم که آیا شهادتش جایز است؟ فرمود: پدرم می­فرمود: شهادت کسی که با دست گدایی می­کند جایز نیست. (6)

روایت9.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: هروی گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که می­فرمود: کسی که قائل به جبر باشد، از زکات چیزی به او ندهید و شهادت او را هرگز نپذیرید. (7)

روایت10.

معانی الاخبار:

ص: 315


1- . هدای : 75
2- . امالی صدوق : 238
3- . محاسن 2 : 311
4- . قرب الاسناد : 120
5- . قرب الاسناد : 120
6- . قرب الاسناد : 120
7- . عیون الاخبار 1 : 143
«3»

الْهِدَایَةُ،: وَ الْمُسْلِمُونَ کُلُّهُمْ عُدُولٌ تُقْبَلُ شَهَادَتُهُمْ إِلَّا مَجْلُوداً فِی حَدٍّ أَوْ مَعْرُوفاً بِشَهَادَةِ زُورٍ أَوْ حَاسِداً أَوْ بَاغِیاً أَوْ مُتَّهَماً أَوْ تَابِعاً لِمَتْبُوعٍ أَوْ أَجِیراً لِصَاحِبِهِ أَوْ شَارِبَ خَمْرٍ أَوْ مُقَامِراً أَوْ خَصْماً وَ لَا تُقْبَلُ شَهَادَةُ الشَّرِیکِ لِشَرِیکِهِ إِلَّا فِیمَا لَا یَعُودُ نَفْعُهُ عَلَیْهِ وَ تُقْبَلُ شَهَادَةُ الْأَخِ لِأَخِیهِ وَ عَلَیْهِ وَ تُقْبَلُ شَهَادَةُ الْوَلَدِ لِوَالِدِهِ وَ لَا تُقْبَلُ عَلَیْهِ (1).

«4»

لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ مَسْرُورٍ عَنِ ابْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الْأَزْدِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَنْ صَلَّی خَمْسَ صَلَوَاتٍ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ فِی جَمَاعَةٍ فَظُنُّوا بِهِ خَیْراً وَ أَجِیزُوا شَهَادَتَهُ (2).

«5»

ج، [الإحتجاج]: کَتَبَ الْحِمْیَرِیُّ إِلَی الْقَائِمِ علیه السلام یَسْأَلُهُ عَنِ الْأَبْرَصِ وَ الْمَجْذُومِ وَ صَاحِبِ الْفَالِجِ هَلْ تَجُوزُ شَهَادَتُهُمْ فَقَدْ رُوِیَ لَنَا أَنَّهُمْ لَا یَؤُمُّونَ الْأَصِحَّاءَ فَأَجَابَ إِنْ کَانَ مَا بِهِمْ حَادِثاً جَازَتْ شَهَادَتُهُمْ وَ إِنْ کَانَ وِلَادَةً لَمْ یَجُزْ(3).

«6»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُکَاتَبِ هَلْ عَلَیْهِ فِطْرَةُ شَهْرِ رَمَضَانَ أَوْ عَلَی مَنْ کَاتَبَهُ وَ هَلْ تَجُوزُ شَهَادَتُهُ قَالَ لَا تَجُوزُ شَهَادَتُهُ وَ الْفِطْرَةُ عَلَیْهِ (4).

«7»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ وَلَدِ الزِّنَا هَلْ تَجُوزُ شَهَادَتُهُ قَالَ لَا تَجُوزُ شَهَادَتُهُ وَ لَا یَؤُمُ (5).

«8»

وَ سَأَلْتُهُ عَنِ السَّائِلِ فِی کَفِّهِ تَجُوزُ شَهَادَتُهُ فَقَالَ کَانَ أَبِی یَقُولُ- لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ السَّائِلِ فِی کَفِّهِ (6).

«9»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] الطَّالَقَانِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْأَنْصَارِیِّ عَنِ الْهَرَوِیِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ: مَنْ قَالَ بِالْجَبْرِ فَلَا تُعْطُوهُ مِنَ الزَّکَاةِ وَ لَا تَقْبَلُوا لَهُ شَهَادَةً أَبَداً(7).

«10»

مع، [معانی الأخبار] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ ابْنِ مَهْزِیَارَ عَنِ

ص: 315


1- 1. الهدایة ص 75.
2- 2. أمالی الصدوق ص 338.
3- 3. الاحتجاج ج 2 ص 311.
4- 4. قرب الإسناد ص 120.
5- 5. نفس المصدر ص 122.
6- 6. نفس المصدر ص 122.
7- 7. عیون الأخبار ج 1 ص 143 بزیادة فی آخره.

سیف تمار گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: زمانی سعید بن عبد الملک به حجّ آمده بود و با پدرم برخورد کرد و پرسید: قربانی ای آورده ام، با آن چه کنم؟ پدرم فرمود: آن را سه قسمت کن، یک سوم آن را به خانواده خودت، و یک سومش را به تهیدست قانع، و یک سوم دیگر آن را به مسکین بده، من عرض کردم: «مسکین» سائل و درخواست کننده است؟ فرمود: بلی. و «قانع» کسی که به هر چه برایش فرستی بسنده می کند، از پاره ای گوشت یا بیشتر، و «معتر» خودش را به امیدی به تو می نماید، ولی درخواستی از تو نمی کند. (1)

روایت11.

معانی الاخبار: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شهادت مرد خیانتکار و زن خیانتکار، کسی که کینه دارد و آن کس که بر برادرش کینه دارد، ظنین در دوستی و خویشاوند و خادم خانواده برای آنان، جایز نیست. امّا خیانت در غیر خیانت مادی هم در چیزهای زیادی راه می یابد. یکی این که او را بر ناموسی امین بشمرند و او در آن باره امانت داری نکند؛ یکی این که رازی نزد او امانت گذاشته شود که اگر آن را افشا کند، آن کس که به امانت گذاشته، هلاک شود یا عیبی به او برسد؛ یکی این که بین دو نفر یا بیشتر حکم کند و عدالت نورزد؛ یکی این که از غنیمت چیزی را بردارد؛ یکی این که شهادتی را کتمان کند؛ و یکی این که با او مشورت شود ولی عمداً خلاف حقّ راهنمایی کند و مشابه این کارها. و غمر، همان کینه است و امّا ظنین در ولاء و قرابت، همان متهم است که به غیر پدرش منتسب شده، یا غیر اربابان خودش را پذیرفته است و گاهی هم ممکن است در شهادت برای خویشاوندش متّهم باشد؛ و ظنین نیز همان متهم در دین است؛ و امّا قانع با خانواده، همان مردی است که با قومی در کنارشان می باشد؛ مثل خادم آن­ها و کسی که دنباله روی از آنان می کند و اجیر و مانند آن. و اصل قنوع این است که مردی همراه دیگری است و از بخشش او می طلبد و خیر او را می جوید. این شخص، زندگی اش را از این گروه می جوید؛ در نتیجه شهادتش به نفع آنان جایز نیست. خداوند فرموده است: «فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ»،(2) {و به تنگدست [سائل] و به بینوا [ی غیر سائل] بخورانید.}

توضیح: «قانع»، همان است که به آنچه به او می دهی، قناعت می کند و تقاضا می کند. «معتر»، همان است که پیش می آید ولی تقاضا نمی کند و «قنوع» از «قنع، یقنع، قنوعاً» است. و امّا قانع که راضی است به آنچه خداوند به او داده است، از این ریشه نیست. و آن از این شکل گرفته می شود: «قنعت، اقنع، قناعة» و این با کسره نون است و آن با فتحه نون، و آن از قنوع است و این از قناعت. (3)

روایت12.

قرب الاسناد: ابو بختری از امام صادق علیه السلام از پدرش از علی علیه السلام روایت کرده که می­فرمود: اگر ده بار شاهدان حاضر در نماز عید قربان را رد کنم، برایم خوشایندتر از این است ص: 316


1- . معانی الاخبار : 208
2- . حج / 36
3- . معانی الاخبار : 208 - 209

الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ سَیْفٍ التَّمَّارِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِنَّ سَعِیدَ بْنَ عَبْدِ الْمَلِکِ قَدِمَ حَاجّاً فَلَقِیَ أَبِی علیه السلام فَقَالَ إِنِّی سُقْتُ هَدْیاً فَکَیْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ أَطْعِمْ أَهْلَکَ ثُلُثاً وَ أَطْعِمِ الْقَانِعَ ثُلُثاً وَ أَطْعِمِ الْمِسْکِینَ ثُلُثاً قُلْتُ الْمِسْکِینُ هُوَ السَّائِلُ قَالَ نَعَمْ وَ الْقَانِعُ یَقْنَعُ بِمَا أَرْسَلْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْبَضْعَةِ فَمَا فَوْقَهَا وَ الْمُعْتَرُّ یَعْتَرِیکَ لَا یَسْأَلُکَ (1).

«11»

وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ خَائِنٍ وَ لَا خَائِنَةٍ وَ لَا ذِی حِقْدٍ وَ لَا ذِی غَمْزٍ عَلَی أَخِیهِ وَ لَا ظَنِینٍ فِی وَلَاءٍ وَ لَا قَرَابَةٍ وَ لَا الْقَانِعِ مَعَ أَهْلِ الْبَیْتِ لَهُمْ-(2) أَمَّا الْخِیَانَةُ فَإِنَّهَا تَدْخُلُ فِی أَشْیَاءَ کَثِیرَةٍ سِوَی الْخِیَانَةِ فِی الْمَالِ مِنْهَا أَنْ یُؤْتَمَنَ عَلَی فَرْجٍ فَلَا یُؤَدِّیَ فِیهَا الْأَمَانَةَ وَ مِنْهَا أَنْ یُسْتَوْدَعَ سِرّاً یَکُونُ إِنْ أَفْشَی فِیهِ عَطِبَ الْمُسْتَوْدِعُ أَوْ فِیهِ شَیْنُهُ وَ مِنْهَا أَنْ یُؤْتَمَنَ عَلَی حُکْمٍ بَیْنَ اثْنَیْنِ أَوْ فَوْقِهِمَا فَلَا یَعْدِلُ وَ مِنْهَا أَنْ یَغُلَّ مِنَ الْمَغْنَمِ شَیْئاً وَ مِنْهَا أَنْ یَکْتُمَ شَهَادَةً وَ مِنْهَا أَنْ یُسْتَشَارَ فَیُشِیرَ بِخِلَافِ الصَّوَابِ تَعَمُّداً وَ أَشْبَاهِ ذَلِکَ وَ الْغَمْزُ الشَّحْنَاءُ وَ الْعَدَاوَةُ وَ أَمَّا الظَّنِینُ فِی الْوَلَاءِ وَ الْقَرَابَةِ فَالَّذِی یُتَّهَمُ بِالدِّعَاوَةِ إِلَی غَیْرِ أَبِیهِ أَوِ الْمُتَوَلِّی إِلَی غَیْرِ مَوَالِیهِ وَ قَدْ یَکُونُ أَنْ یُتَّهَمَ فِی شَهَادَةٍ لِقَرِیبِهِ وَ الظَّنِینُ أَیْضاً الْمُتَّهَمُ فِی دِینِهِ وَ أَمَّا الْقَانِعُ مَعَ أَهْلِ الْبَیْتِ لَهُمْ فَالرَّجُلُ یَکُونُ مَعَ الْقَوْمِ فِی حَاشِیَتِهِمْ کَالْخَادِمِ لَهُمْ وَ التَّابِعِ وَ الْأَجِیرِ وَ نَحْوِهِ وَ أَصْلُ الْقُنُوعِ الرَّجُلُ الَّذِی یَکُونُ مَعَ الرَّجُلِ یَطْلُبُ فَضْلَهُ وَ یَسْأَلُهُ مَعْرُوفَهُ یَقُولُ فَهَذَا یَطْلُبُ مَعَاشَهُ مِنْ هَؤُلَاءِ فَلَا تَجُوزُ شَهَادَتُهُ لَهُمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی- فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ فَالْقَانِعُ الَّذِی یَقْنَعُ بِمَا تُعْطِیهِ وَ یَسْأَلُ وَ الْمُعْتَرُّ الَّذِی یَتَعَرَّضُ وَ لَا یَسْأَلُ وَ یُقَالُ مِنْ هَذَا الْقُنُوعِ قَنَعَ یَقْنَعُ قُنُوعاً وَ أَمَّا الْقَانِعُ الرَّاضِی بِمَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَیْسَ مِنْ ذَلِکَ یُقَالُ مِنْهُ قَنِعْتُ أَقْنَعُ قَنَاعَةً فَهَذَا بِکَسْرِ النُّونِ وَ ذَلِکَ بِفَتْحِهَا وَ ذَلِکَ مِنَ الْقُنُوعِ وَ هَذَا مِنَ الْقَنَاعَةِ(3).

«12»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَقُولُ: لَأَنْ أَدَعَ شُهُودَ حُضُورِ الْأَضْحَی عَشْرَ مَرَّاتٍ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ [أَنْ] أَدَعَ شُهُودَ الْجُمُعَةِ

ص: 316


1- 1. معانی الأخبار ص 208.
2- 2. معانی الأخبار ص 208.
3- 3. معانی الأخبار ص 209.

که یک بار بدون هیچ دلیلی، شاهدان حاضر در نماز جمعه را ترک کنم. (1)

روایت13.

بصائر الدرجات: ابوبصیر گوید: از امام باقر علیه السلام درباره زنازاده پرسیدم که: آیا شهادت وی جایز است؟ حضرت فرمود: نه. گفتم: حکم بن عیینه گمان می­کند شهادت زنازاده جایز است. حضرت فرمود: خدایا، گناه وی را میامرز! خداوند که به حکم نفرموده است «إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ»،(2) { و به راستی که [قرآن] برای تو و برای قوم تو [مایه] تذکّری است، و به زودی [در مورد آن] پرسیده خواهید شد.} حَکَم به چپ و راست برود. به خدا سوگند! دانش جز از اهل بیتی که جبرئیل بر آنان نازل گشته به دست نمی آید. (3)

روایت14.

رجال کشی: از ابان بن عثمان همین حدیث روایت شده است. (4)

روایت15.

عد الداعی: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شهادت کسی که با دست گدایی می­کند قبول نیست. (5)

روایت16.

فقه الرضا علیه السلام: بدان که شهادت شرابخوار، شطرنج باز، نردباز، قمارباز، متّهم، تابع برای متبوعش، اجیر بر صاحبش، زن برای شوهرش، کسی که به فسق و فجور مشهود است و ربا دهنده، جایز نیست. و شهادت مرد برای همسرش، شهادت فرزند برای پدرش، شهادت پدر علیه فرزندش، شهادت نابینا اگر درست متوجّه شود و شهادت برده برای غیر صاحبش جایز است. شهادت افترا زننده جایز نیست تا آن که از افترایی که بسته است، توبه کند و توبه اش آن است که در همان جایگاهی که ایستاده و آنچه را گفته، گفته است، بایستد و خودش را تکذیب کند. (6)

روایت17.

و روایت می­کنیم که هر کس بر فطرت اسلام متولد شود و جرمی از او شناخته نشود، عادل است و شهادتش جایز می­باشد. (7)

روایت18.

و از عالم علیه السلام روایت می­کنم که فرمود: شهادت شخص مورد اتهام و فرد حسود و ستمگر و متهم و طرف دعوی و پرده­در و رسوا جایز نیست. (8)

ص: 317


1- . قرب الاسناد : 71
2- . زخرف / 44
3- . بصائر الدرجات : 3
4- . رجال کشی : 183
5- . عد الداعی : 70
6- . فقه الرضا : 35
7- . فقه الرضا / 41
8- . فقه الرضا / 41

مَرَّةً وَاحِدَةً مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ(1).

«13»

یر، [بصائر الدرجات] السِّنْدِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ شَهَادَةِ وَلَدِ الزِّنَا تَجُوزُ قَالَ لَا فَقُلْتُ إِنَّ الْحَکَمَ بْنَ عُتَیْبَةَ یَزْعُمُ أَنَّهَا تَجُوزُ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَا تَغْفِرْ لَهُ ذَنْبَهُ مَا قَالَ اللَّهُ لِلْحَکَمِ- إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ فَلْیَذْهَبِ الْحَکَمُ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَوَ اللَّهِ لَا یُوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ نَزَلَ عَلَیْهِمْ جَبْرَئِیلُ (2).

«14»

کش، [رجال الکشی] مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ أَبَانٍ: مِثْلَهُ (3).

«15»

عُدَّةُ الدَّاعِی، قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: شَهَادَةُ الَّذِی یَسْأَلُ فِی کَفِّهِ تُرَدُّ(4).

«16»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ أَنَّهُ لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ شَارِبِ الْخَمْرِ وَ لَا اللَّاعِبُ بِالشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ وَ لَا مُقَامِرٌ وَ لَا مُتَّهَمٌ وَ لَا تَابِعٌ لِمَتْبُوعٍ وَ لَا أَجِیرٌ لِصَاحِبِهِ وَ لَا امْرَأَةٌ لِزَوْجِهَا وَ لَا الْمَشْهُورُ بِالْفِسْقِ وَ الْفُجُورِ وَ لَا الْمُرَبِّی وَ یَجُوزُ شَهَادَةُ الرَّجُلِ لِامْرَأَتِهِ وَ شَهَادَةُ الْوَلَدِ لِوَالِدِهِ وَ یَجُوزُ شَهَادَةُ الْوَالِدِ عَلَی وُلْدِهِ وَ یَجُوزُ شَهَادَةُ الْأَعْمَی إِذَا ثَبَتَ وَ شَهَادَةُ الْعَبْدِ لِغَیْرِ صَاحِبِهِ وَ لَا یَجُوزُ شَهَادَةُ الْمُفْتَرِی حَتَّی یَتُوبَ مِنَ الْفِرْیَةِ وَ تَوْبَتُهُ أَنْ تُوقَفَ فِی الْمَوْضِعِ الَّذِی قَالَ فِیهِ مَا قَالَ یُکَذِّبُ نَفْسَهُ (5).

«17»

وَ نَرْوِی أَنَّهُ مَنْ وُلِدَ عَلَی الْفِطْرَةِ وَ لَمْ یُعْرَفْ مِنْهُ جُرْمٌ فَهُوَ عَدْلٌ وَ شَهَادَتُهُ جَائِزَةٌ(6).

«18»

وَ أَرْوِی عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ ظَنِینٍ وَ حَاسِدٍ وَ لَا بَاغٍ وَ لَا مُتَّهَمٍ وَ لَا خَصْمٍ وَ لَا مُتَهَتِّکٍ وَ لَا مَشْهُودٍ(7).

ص: 317


1- 1. قرب الإسناد ص 71.
2- 2. بصائر الدرجات ص 3.
3- 3. رجال الکشّیّ ص 183 طبع النجف.
4- 4. عدّة الداعی ص 70.
5- 5. فقه الرضا ص 35.
6- 6. فقه الرضا ص 41.
7- 7. فقه الرضا ص 41.

روایت19.

از عالم علیه السلام روایت می­کنم که فرمود: اگر برادر مؤمنت بر مردی حق دارد ولی آن مرد حقّ او را نمی دهد و برادر مؤمنت تنها یک شاهد دارد ولی شاهد مورد اعتماد است و تو از شاهد درباره شهادتش تحقیق می کنی، اگر او نزد تو شهادت داد، تو همراه وی نزد حاکم به مثل شهادت وی شهادت بده تا حقّ برادر مسلمان از بین نرود. (1)

روایت20.

و شهادت زنان در طلاق و رؤیت هلال ماه و در حدود جایز نیست، اما در بدهی­ها و در آنچه مردان نمی­توانند بدان نظر کنند، شهادت آن­ها جایز است. (2)

روایت21.

از عالم علیه السلام روایت می کنم که: شهادت زنان در خون، قسامه و تدبیر جایز است. (3)

روایت22.

و روایت شده: شهادت دو زن در خصوص وضع حمل کودک جایز است. (4)

روایت23.

و روایت می کنیم که شهادت ماما به تنهایی جایز است. (5)

روایت24.

روایت می کنیم که شهادت پیشگو و کاهن جایز نیست. (6)

روایت25.

و شهادت مسلمانان درباره همه ملّت ها جایز است ولی شهادت اهل ذمّه بر مسلمانان جایز نیست. (7)

روایت26.

تفسیر عیاشی: ابو اُسامه روایت کرده است که: از امام صادق علیه السلام در مورد آیه: «یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عدْلٍ مِّنکُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُم»(8) {ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که یکی از شما را [نشانه های] مرگ دررسید، باید از میان خود دو عادل را در موقع وصیّت، به شهادت میان خود فرا خوانید؛ یا اگر در سفر بودید و مصیبت مرگ، شما را فرا رسید [و شاهد مسلمان نبود] دو تن از غیر [همکیشان] خود را [به شهادت بطلبید] } سئوال کردم. فرمود: آن دو، دو نفر کافرند و پرسیدم: پس منظور از «ذَوَا عدْلٍ مِّنکُمْ» چیست؟ فرمود: دو مسلمان. (9)

روایت27.

تفسیر عیاشی: زید شَحّام روایت کرده است که: مفهوم آیه «یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَیْنِکُمْ» تا این قسمت از آیه «أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ» را از امام صادق علیه السلام پرسیدم. فرمود: منظور از آن دو، دو نفر کافر است. (10)

روایت28.

تفسیر عیاشی: علی بن سالم از فردی روایت کرده که در مورد این آیه از امام صادق علیه السلام سئوال کردم: «یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عدْلٍ مِّنکُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ» ایشان فرمود: اللذان منکم: یعنی دو مسلمان و اللذان من غیرکم: یعنی دو نفر از اهل کتاب و اگر کسی از اهل کتاب را نیافتید، از مجوس هم جائز است؛

ص: 318


1- . فقه الرضا / 41
2- . فقه الرضا / 41
3- . فقه الرضا / 41
4- . فقه الرضا / 41
5- . فقه الرضا / 41
6- . فقه الرضا / 41
7- . فقه الرضا / 42
8- . مائده / 106
9- . تفسیر عیاشی 1 : 348
10- . تفسیر عیاشی 1 : 348
«19»

وَ بَلَغَنِی عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: إِذَا کَانَ لِأَخِیکَ الْمُؤْمِنِ عَلَی رَجُلٍ حَقٌّ فَدَفَعَهُ عَنْهُ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنَ الْبَیِّنَةِ إِلَّا وَاحِدَةٌ وَ کَانَ الشَّاهِدُ ثِقَةً فَسَأَلْتَهُ عَنْ شَهَادَتِهِ فَإِذَا أَقَامَهَا عِنْدَکَ شَهِدْتَ مَعَهُ عَلَی مِثَالِ مَا شَهِدَ لِئَلَّا یَتْوَی حَقُّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ (1).

«20»

وَ لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِی طَلَاقٍ وَ لَا رُؤْیَةِ هِلَالٍ وَ لَا حُدُودٍ وَ تَجُوزُ فِی الدُّیُونِ وَ مَا لَا یَسْتَطِیعُ الرَّجُلُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ (2).

«21»

أَرْوِی عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام: أَنَّهُ یَجُوزُ فِی الدَّمِ وَ الْقَسَامَةِ وَ التَّدْبِیرِ(3).

«22»

وَ رُوِیَ أَنَّهُ تَجُوزُ شَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ فِی اسْتِهْلَالِ الصَّبِیِ (4).

«23»

وَ نَرْوِی: أَنَّهُ تَجُوزُ شَهَادَةُ الْقَابِلَةِ وَحْدَهَا(5).

«24»

وَ نَرْوِی: أَنَّهُ لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ عَرَّافِ وَ لَا کَاهِنٍ (6).

«25»

وَ یَجُوزُ شَهَادَةُ الْمُسْلِمِینَ فِی جَمِیعِ أَهْلِ الْمِلَلِ وَ لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ أَهْلِ الذِّمَّةِ عَلَی الْمُسْلِمِینَ (7).

«26»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ- أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ قَالَ هُمَا کَافِرَانِ قُلْتُ فَیَقُولُ اللَّهُ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ قَالَ مُسْلِمَانِ (8).

«27»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِلَی أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ فَقَالَ هُمَا کَافِرَانِ (9).

«28»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ رَجُلٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ قَالَ فَقَالَ اللَّذَانِ مِنْکُمْ مُسْلِمَانِ وَ اللَّذَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ فَمِنَ الْمَجُوسِ

ص: 318


1- 1. فقه الرضا ص 41.
2- 2. فقه الرضا ص 41.
3- 3. فقه الرضا ص 41.
4- 4. فقه الرضا ص 41.
5- 5. فقه الرضا ص 41.
6- 6. فقه الرضا ص 41.
7- 7. فقه الرضا ص 42.
8- 8. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 348.
9- 9. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 348.

چون رسول الله صلی الله علیه و آله، سنّت جزیه دادن اهل کتاب را برای مجوس هم قرار داد. این مربوط به زمانی است که کسی در دیار غربت بمیرد و مسلمانی را نیابد، پس دو نفر از اهل کتاب را به شهادت می گیرد و آنها بعد از نماز حبس می شوند تا این گونه سوگند یاد کنند که: «لاَ نَشْتَرِی بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی وَلاَ نَکْتُمُ شَهَادَةَ اللّهِ إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الآثِمِینَ» فرمود: و این زمانی است که ولیّ متوفَّی در شهادت آن دو شاهد شک کند «فَإِنْ عثِرَ علَی أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا» یعنی اگر آن دو شاهد، شهادت دروغ بدهند، وَلیّ متوفَّی حق ندارد شهادت آن­ها را نقض کند، مگر این که دو شاهد دیگر بیاورد که جای آن دو شاهد اولی را بگیرند: «فَیُقْسِمَانِ بِاللّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعتَدَیْنَا إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِینَ» و اگر این چنین کند، شهادت آن دو شاهد اولی نقض شده و عمل به شهادت آن دو نفر دیگر جائز می شود. خداوند می فرماید: «ذَلِکَ أَدْنَی أَن یَأْتُواْ بِالشَّهَادَةِ علَی وَجْهِهَا أَوْ یَخَافُواْ أَن تُرَدَّ أَیْمَانٌ بَعدَ أَیْمَانِهِمْ». (1)

روایت29.

تفسیر عیاشی: ابن فُضَیْل روایت کرده است که: از امام موسی بن جعفر علیه السلام در مورد آیه: «إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عدْلٍ مِّنکُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ» سئوال کردم. فرمود: «اللذان منکم» یعنی دو مسلمان و «اللذان من غیرکم»، یعنی از اهل کتاب. پس اگر از اهل کتاب کسی را نیافتید، از مجوس نیز جائز است؛ چرا که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: با آن­ها مثل اهل کتاب برخورد کنید. این زمانی است که مسلمانی در دیار غربت بمیرد و دو نفر مسلمان را برای این که شاهد وصیت او باشند، نیابد؛ پس دو نفر از اهل کتاب را شاهد قرار می دهد.

حُمران روایت می کند که امام صادق علیه السلام فرمود: «اللَّذان مِن غَیرِکُم» یعنی از اهل کتاب، و این تنها مربوط به زمانی است که مسلمانی در دیار غربت بمیرد و دو نفر مسلمان بخواهد تا شاهد وصیت او باشند، اما مسلمانی را نیابد. پس باید دو نفر از اهل کتاب را که اهل ذمّه بوده و اطرافیانشان از آن­ها راضی اند، برای شهادت برگزیند. (2)

روایت30.

مناقب: عمر بن سعد رقی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: عقبة بن عامر جهنی مُرد و اموال و ستوران و بردگان بسیاری به ارث گذاشت. او دو برده داشت که نام یکی از آن­ها سالم و نام دیگری مظعون بود. پسر عموی او از عقبه ارث برد و دو برده را آزاد کردند. زنی نزد علی علیه السلام آمد و خاطر نشان کرد که زن عقب است و پسرعمو این مسأله را انکار می­کند.

ص: 319


1- . تفسیر عیاشی 1 : 348
2- . تفسیر عیاشی 1 : 349

لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ وَ سُنُّوا بِالْمَجُوسِ سُنَّةَ أَهْلِ الْکِتَابِ فِی الْجِزْیَةِ قَالَ وَ ذَلِکَ إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ بِأَرْضِ غُرْبَةٍ فَلَمْ یَجِدْ مُسْلِمَیْنِ أَشْهَدَ رَجُلَیْنِ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ یُحْبَسَانِ مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ ... لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ قَالَ وَ ذَلِکَ إِنِ ارْتَابَ وَلِیُّ الْمَیِّتِ فِی شَهَادَتِهِمَا- فَإِنْ عُثِرَ عَلی أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً یَقُولُ شَهِدَا بِالْبَاطِلِ فَلَیْسَ لَهُ أَنْ یَنْقُضَ شَهَادَتَهُمَا حَتَّی یَجِی ءَ شَاهِدَانِ فَیَقُومَانِ مَقَامَ الشَّاهِدَیْنِ الْأَوَّلَیْنِ- فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ نَقَضَ شَهَادَةَ الْأَوَّلَیْنِ وَ جَازَتْ شَهَادَةُ الْآخَرَیْنِ یَقُولُ اللَّهُ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلی وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ (1).

«29»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ ابْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ قَالَ اللَّذَانِ مِنْکُمْ مُسْلِمَانِ وَ اللَّذَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ فَمِنَ الْمَجُوسِ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ سُنُّوا بِهِمْ سُنَّةَ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ ذَلِکَ إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ بِأَرْضِ غُرْبَةٍ فَلَمْ یَجِدْ مُسْلِمَیْنِ یُشْهِدُهُمَا فَرَجُلَیْنِ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ قَالَ حُمْرَانُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ اللَّذَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ إِنَّمَا ذَلِکَ إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ فِی أَرْضِ غُرْبَةٍ فَطَلَبَ رَجُلَیْنِ مُسْلِمَیْنِ یُشْهِدُهُمَا عَلَی وَصِیَّتِهِ فَلَمْ یَجِدْ مُسْلِمَیْنِ فَیُشْهِدُ رَجُلَیْنِ ذِمِّیَّیْنِ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَرْضِیَّیْنِ عِنْدَ أَصْحَابِهِمَا(2).

«30»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب یَحْیَی بْنُ سَعْدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ الرَّقِّیِّ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: مَاتَ عُقْبَةُ بْنُ عَامِرٍ الْجُهَنِیُّ وَ تَرَکَ خَیْراً کَثِیراً مِنْ أَمْوَالٍ وَ مَوَاشِیَ وَ عَبِیدٍ وَ کَانَ لَهُ عَبْدَانِ یُقَالُ لِأَحَدِهِمَا سَالِمٌ وَ لِلْآخَرِ مَظْعُونٌ فَوَرِثَهُ ابْنُ عَمٍّ لَهُ وَ أَعْتَقُوا الْعَبْدَیْنِ وَ جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام تَذْکُرُ أَنَّهَا امْرَأَةُ عُقْبَةَ وَ أَنْکَرَهَا ابْنُ الْعَمِّ فَشَهِدَ لَهَا

ص: 319


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 348.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 349.

سالم و مظعون برای وی شهادت دادند و زن گفت که او آبستن است. علی علیه السلام فرمود: سهم آن زن نگاه داشته می­شود، اگر فرزندی بزاید، از ارث چیزی نصیب او و فرزندش نمی­شود زیرا دو برده آن­ها برای او و فرزندش گواهی داده­اند؛ اما اگر فرزندی نزاید، یک چهارم ارث به او می­رسد زیرا دو آزاده­ گواهی داده­اند که او همسرِ عقب است و این دو آزاده را شخصی که استحقاق میراث داشته، آزاد کرده است. (1)

روایت31.

امام باقر علیه السلام فرمود: قدامة بن مظعون را که شراب خورده بود، نزد عمر بن خطّاب آوردند. دو نفر علیه وی شهادت دادند: یکی خواجه که همان عمرو تمیمی و دیگری معلّی بن الجارود بود. یکی از این دو، شهادت دادند که او را دیده که شرب خمر می کند و دیگری شهادت داد که او را دیده که شراب استفراغ می کند. عمر، نزد مردمانی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد که در میان شان امیرالمؤمنین علیه السلام بود. عمر به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: ای ابوالحسن، نظر شما چیست؟ تو همان کسی هستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تو عالم تر از همه امّتی و از همه به حق بهتر قضاوت می کنی. این دو نفر درباره شهادت شان اختلاف شده است. حضرت فرمود: این دو در شهادت شان اختلاف ندارند و آن کس تا شراب نخورده باشد آن را استفراغ نمی کند. عمر پرسید: آیا شهادت خواجه جایز است؟ حضرت فرمود: نبودن بیضه­هایش چیزی جز نبودن و از بین رفتن بعضی از اعضاء و جوارحش نیست.(2)

روایت32.

کلینی در کافی (3) و شیخ در تهذیب (4) با اسناد خود از حسین بن زید از امام صادق علیه السلام این حدیث را روایت کرده­اند و در روایت آن­ها به جای بیضه­ها، ریش ذکر شده است .

باب چهارم : شهادت زنان

روایات

روایت1.

امالی صدوق: جابر جعفی از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: و شهادت زنان در هیچ چیز از

ص: 320


1- . مناقب 2 : 202
2- . من لا یحضره الفقیه 3 : 26
3- . کافی 7 : 401
4- . نهذیب 6 : 280

سَالِمٌ وَ مَظْعُونٌ وَ عُدِّلَا وَ ذَکَرَتِ الْمَرْأَةُ أَنَّهَا حَامِلٌ فَقَالَ علیه السلام یُوقَفُ نَصِیبُ الْمَرْأَةِ فَإِنْ جَاءَتْ بِوَلَدٍ فَلَا شَیْ ءَ لَهَا وَ لَا لِوَلَدِهَا مِنَ الْمِیرَاثِ لِأَنَّهُ إِنَّمَا شَهِدَ لَهُمَا عَلَی قَوْلِهِمَا عَبْدَانِ لَهُمَا وَ إِنْ لَمْ تَأْتِ بِوَلَدٍ فَلَهَا الرُّبُعُ لِأَنَّهُ قَدْ شَهِدَ لَهَا بِالزَّوْجِیَّةِ حُرَّانِ قَدْ أَعْتَقَهُمَا مَنْ یَسْتَحِقُّ الْمِیرَاثَ (1).

«31»

أَقُولُ وَ رَوَی الصَّدُوقُ فِی الْفَقِیهِ بِسَنَدٍ حَسَنٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ: أُتِیَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ بِقُدَامَةَ بْنِ مَظْعُونٍ قَدْ شَرِبَ الْخَمْرَ فَشَهِدَ عَلَیْهِ رَجُلَانِ أَحَدُهُمَا خَصِیٌّ وَ هُوَ عَمْرٌو التَّمِیمِیُّ وَ الْآخَرُ الْمُعَلَّی بْنُ جَارُودٍ فَشَهِدَ أَحَدُهُمَا أَنَّهُ رَآهُ یَشْرَبُ وَ شَهِدَ الْآخَرُ أَنَّهُ رَآهُ یَقِی ءُ الْخَمْرَ فَأَرْسَلَ عُمَرُ إِلَی أُنَاسٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِیهِمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام مَا تَقُولُ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَإِنَّکَ الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْتَ أَعْلَمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَقْضَاهَا بِالْحَقِّ فَإِنَّ هَذَیْنِ قَدِ اخْتَلَفَا فِی شَهَادَتِهِمَا فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام مَا اخْتَلَفَا فِی شَهَادَتِهِمَا وَ مَا قَاءَهَا حَتَّی شَرِبَهَا فَقَالَ هَلْ تَجُوزُ شَهَادَةُ الْخَصِیِّ فَقَالَ مَا ذَهَابُ أُنْثَیَیْهِ إِلَّا کَذَهَابِ بَعْضِ أَعْضَائِهِ (2).

«32»

وَ رَوَاهُ الْکُلَیْنِیُّ فِی الْکَافِی (3) وَ الشَّیْخُ فِی التَّهْذِیبِ أَیْضاً(4) بِإِسْنَادِهِمَا عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: وَ فِیهِمَا لِحْیَتُهُ بَدَلُ أُنْثَیَیْهِ.

باب 4 شهادة النساء

الأخبار

«1»

لی، [الأمالی] للصدوق الْقَطَّانُ عَنِ السُّکَّرِیِّ عَنِ الْجَوْهَرِیِّ عَنِ ابْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِی شَیْ ءٍ مِنَ

ص: 320


1- 1. مناقب ابن شهرآشوب ج 2 ص 202.
2- 2. من لا یحضره الفقیه ج 3 ص 26.
3- 3. الکافی ج 7 ص 401.
4- 4. التهذیب ج 6 ص 280.

حدّ جایز نیست و شهادت آنان در طلاق و رؤیت هلال ماه جایز نیست و شهادت زنان در آنچه برای مرد نگاه به آن حلال نیست، جایز است...(1)

روایت2.

عیون اخبار الرضا علیه السلام: امام رضا علیه السلام از پدران خویش از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهم السلام روایت کرد: از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره زنی که گفته می شد زنا کرده است و زن می گفت که باکره است، سؤال شد. حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله به من دستور داد تا به زنان دستور دهم که این زن را معاینه کنند. آنان دیدند که وی باکره است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من کسی را نمی زنم که بر وی مُهری از خداوند است؛ و رسول خدا صلی الله علیه و آله شهادت زنان را در چنین مواردی می پذیرفت و تایید می کرد. (2)

روایت3.

صحیفة الرضا علیه السلام: از علی علیه السلام همین حدیث روایت شده است. (3)

مؤلف

در باب­های پیشین، بخشی از این روایت­ها ذکر شد .

روایت4.

فقه الرضا علیه السلام: شهادت زنان درباره ازدواج، دَیْن و درباره هر چیزی که برای مردان نگاه به آن فراهم نمی شود، جایز است. ولی درباره طلاق و رؤیت هلال جایز نیست و در حدود، اگر دو زن و سه مرد شهادت دهند، جایز است ولی شهادت زنان، اگر چهار زن و دو مرد باشند، جایز نیست. (4)

روایت5.

و شهادت یک زن در یک چهارم وصیّت، اگر غیر زن با او همراه نباشد، جایز است و شهادت زن به تنهایی درباره فرزندی که به دنیا می آید و در دم می میرد، جایز است. (5)

روایت6.

از عالم علیه السلام روایت می کنم: شهادت زنان در خون، قسامه و تدبیر جایز است. (6)

روایت7.

و روایت شده: شهادت دو زن در خصوص وضع حمل کودک جایز است. (7)

روایت8.

و روایت می کنم که شهادت ماما به تنهایی جایز است.


1- . خصال 2 : 273
2- . عیون الاخبار 2 : 39
3- . صحیفه الرضا : 31
4- . فقه الرضا : 35
5- . فقه الرضا : 40
6- . فقه الرضا / 41
7- . فقه الرضا / 41

الْحُدُودِ وَ لَا تَجُوزُ فِی الطَّلَاقِ وَ لَا فِی رُؤْیَةِ الْهِلَالِ وَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُنَّ فِیمَا لَا یَحِلُّ لِلرَّجُلِ النَّظَرُ إِلَیْهِ الْخَبَرَ(1).

«2»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِالْأَسَانِیدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام: سُئِلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَنِ امْرَأَةٍ قِیلَ إِنَّهَا زَنَتْ فَذَکَرَتِ الْمَرْأَةُ أَنَّهَا بِکْرٌ فَأَمَرَنِی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَنْ آمُرَ النِّسَاءَ أَنْ یَنْظُرْنَ إِلَیْهَا فَنَظَرْنَ فَوَجَدْنَهَا بِکْراً فَقَالَ صلی الله علیه و آله مَا کُنْتُ لِأَضْرِبَ مَنْ عَلَیْهِ خَاتَمٌ مِنَ اللَّهِ وَ کَانَ یُجِیزُ شَهَادَةَ النِّسَاءِ فِی مِثْلِ هَذَا(2).

«3»

صح، [صحیفة الرضا علیه السلام] عَنْهُ علیه السلام: مِثْلَهُ (3)

أقول

قد سبق بعض الأخبار فی الأبواب السابقة.

«4»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: تُقْبَلُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِی النِّکَاحِ وَ الدَّیْنِ وَ فِی کُلِّ مَا لَا یَتَهَیَّأُ لِلرِّجَالِ أَنْ یَنْظُرُوا إِلَیْهِ وَ لَا تُقْبَلُ فِی الطَّلَاقِ وَ لَا فِی رُؤْیَةِ الْهِلَالِ وَ تُقْبَلُ فِی الْحُدُودِ- [و] إِذَا شَهِدَ امْرَأَتَانِ وَ ثَلَاثَةُ رِجَالٍ فَلَا تُقْبَلُ شَهَادَتُهُنَّ إِذَا کُنَّ أَرْبَعَ نِسْوَةٍ وَ رجلان [رَجُلَیْنِ](4).

«5»

وَ تَجُوزُ شَهَادَةُ امْرَأَةٍ فِی رُبُعِ الْوَصِیَّةِ إِذَا لَمْ یَکُنْ مَعَهَا غَیْرُهَا وَ تَجُوزُ شَهَادَةُ الْمَرْأَةِ وَحْدَهَا فِی مَوْلُودٍ یُولَدُ فَیَمُوتُ مِنْ سَاعَتِهِ (5).

«6»

وَ أَرْوِی عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام: أَنَّهُ تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِی الدَّمِ وَ الْقَسَامَةِ وَ التَّدْبِیرِ(6).

«7»

وَ رُوِیَ: أَنَّهُ تَجُوزُ شَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ فِی اسْتِهْلَالِ الصَّبِیِ (7).

«8»

وَ نَرْوِی: أَنَّهُ تَجُوزُ شَهَادَةُ الْقَابِلَةِ وَحْدَهَا(8).

ص: 321


1- 1.* الخصال ج 2 ص 273 فی حدیث طویل. و رمز الأمالی سهو.
2- 2. عیون الأخبار ج 2 ص 39.
3- 3. صحیفة الرضا: 31.
4- 4. فقه الرضا ص 35.
5- 5. فقه الرضا ص 40.
6- 6. فقه الرضا ص 41.
7- 7. فقه الرضا ص 41.
8- 8. فقه الرضا ص 41.

باب پنجم : شهادت اهل کتاب

آیات

- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ* فَإِنْ عُثِرَ عَلی أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیانِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ * ذلِکَ أَدْنی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلی وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْمَعُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ. (1)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که یکی از شما را [نشانه های] مرگ دررسید، باید از میان خود، دو عادل را در موقع وصیّت، به شهادت میان خود فرا خوانید؛ یا اگر در سفر بودید و مصیبت مرگ، شما را فرا رسید [و شاهد مسلمان نبود] دو تن از غیر [همکیشان] خود را [به شهادت بطلبید]. و اگر [در صداقت آنان] شکّ کردید، پس از نماز، آن دو را نگاه می دارید. پس به خدا سوگند یاد می کنند که ما این [حقّ] را به هیچ قیمتی نمی فروشیم هر چند [پای] خویشاوند [در کار] باشد، و شهادت الهی را کتمان نمی کنیم، که [اگر کتمان حقّ کنیم] در این صورت از گناهکاران خواهیم بود. و اگر معلوم شد که آن دو دستخوش گناه شده اند، دو تن دیگر از کسانی که بر آنان ستم رفته است، و هر دو [به میّت] نزدیکترند، به جای آن دو [شاهد قبلی] قیام کنند. پس به خدا سوگند یاد می کنند که: گواهی ما قطعاً از گواهی آن دو درست تر است، و [از حقّ] تجاوز نکرده ایم، چرا که [اگر چنین کنیم] از ستمکاران خواهیم بود. این [روش] برای اینکه شهادت را به صورت درست ادا کنند، یا بترسند که بعد از سوگندخوردنشان، سوگندهایی [به وارثان میّت] برگردانده شود، [به صواب] نزدیکتر است. و از خدا پروا دارید، و [این پندها را] بشنوید، و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند.}

روایات

روایت1.

تفسیر قمی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ» این آیه در باره ابن بندی و ابن ابی ماویه که هر دو مسیحی بودند نازل شد. تمیم داری که مسلمان بود، با آن­ها به مسافرتی رفت. تمیم داری خورجینی داشت که علاوه بر وسایل خود، ظرفی طلاکاری شده و یک گردنبند نیز در آن گذاشته بود. او این متاع را با خود برداشته بود تا در یکی از بازارهای عرب بفروشد. اما بیماری سختی گرفت و وقتی به حال احتضار افتاد، آن چه با خود داشت به ابن بندی و ابن ابی ماویه داد و به آن­ها گفت که آن چیزها را به ورثه او برسانند. آن دو به مدینه آمدند و آن ظرف و گردنبند را برای خود برداشتند و بقیه را به ورثه دادند. خانواده تمیم به آن دو گفتند: آیا او مدتی طولانی مریض بوده و هزینه زیادی را به خاطر بیماری اش پرداخته است؟ گفتند: نه، فقط چند روز مریض بود. گفتند: در این سفر چیزی از او دزیده شد؟ گفتند: نه. گفتند: مشغول به تجارتی شد که در آن خسارت ببیند و ضرر کند؟ گفتند: نه. گفتند: ما بهترین چیزهایی را که با او بوده است، نمی یابیم؛ ظرفی که نقش هایی از طلا داشت و جواهر کاری شده بود و یک گردنبند. گفتند: او به ما نداده است

ص: 322


1- . مائده / 106 - 108

باب 5 شهادة أهل الکتاب

الآیات

المائدة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ- فَإِنْ عُثِرَ عَلی أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیانِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ- ذلِکَ أَدْنی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلی وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْمَعُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ (1).

الأخبار

«1»

فس، [تفسیر القمی]: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِی ابْنِ بِنْدِیٍّ وَ ابْنِ أَبِی مَاوِیَةَ نَصْرَانِیَّیْنِ وَ کَانَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ تَمِیمٌ الدَّارِیُّ مُسْلِمٌ خَرَجَ مَعَهُمَا فِی سَفَرٍ وَ کَانَ مَعَ تَمِیمٍ خُرْجٌ وَ مَتَاعٌ وَ آنِیَةٌ مَنْقُوشَةٌ بِالذَّهَبِ وَ قِلَادَةٌ أَخْرَجَهَا إِلَی بَعْضِ أَسْوَاقِ الْعَرَبِ لِیَبِیعَهَا فَلَمَّا مَرُّوا بِالْمَدِینَةِ اعْتَلَّ تَمِیمٌ فَلَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ دَفَعَ مَا کَانَ مَعَهُ إِلَی ابْنِ بِنْدِیٍّ وَ ابْنِ أَبِی مَاوِیَةَ وَ أَمَرَهُمَا أَنْ یُوصِلَاهُ إِلَی وَرَثَتِهِ فَقَدِمَا الْمَدِینَةَ فَأَوْصَلَا مَا کَانَ دَفَعَهُ إِلَیْهِمَا تَمِیمٌ وَ حَبَسَا الْآنِیَةَ الْمَنْقُوشَةَ وَ الْقِلَادَةَ فَقَالَ وَرَثَةُ الْمَیِّتِ هَلْ مَرِضَ صَاحِبُنَا مَرَضاً طَوِیلًا أَنْفَقَ فِیهِ نَفَقَةً کَثِیرَةً فَقَالُوا مَا مَرِضَ إِلَّا أَیَّاماً قَلِیلَةً فَقَالُوا فَهَلْ سُرِقَ مِنْهُ شَیْ ءٌ فِی سَفَرِهِ هَذَا قَالُوا لَا قَالُوا فَهَلِ اتَّجَرَ تِجَارَةً خَسِرَ فِیهَا قَالُوا لَا قَالُوا افْتَقَدْنَا أَنْبَلَ شَیْ ءٍ کَانَ مَعَهُ آنِیَةً مَنْقُوشَةً بِالذَّهَبِ مُکَلَّلَةً وَ قِلَادَةً فَقَالُوا مَا دَفَعَهُ إِلَیْنَا قَدْ

ص: 322


1- 1. سورة المائدة 106.

اشکال در ترجمه

که به دست شما برسانیم. اقوام تمیم، آن دو نفر را پیش رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله آن­ها را مجبور به قسم خوردن کرد. آن­ها قسم خوردند و رسول خدا آن­ها را رها کرد. بعد از مدتی، آن ظرف و گردنبند در دست آن­ها دیده شد. خانواده تمیم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: ای رسول خدا! آن چیزی که به خاطر آن، از ابن بندی و ابن ابی ماویه نزد شما شکایت آوردیم، در دستِ آن­ها دیده شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله منتظر ماند تا از جانب خدا، حکم این قضیه برسد. و خداوند تبارک و تعالی فرمود: «یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عدْلٍ مِّنکُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ» یعنی از اهل کتاب «إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْضِ» خداوند عز و جل شهادت اهل کتاب را در مورد وصیت نامه، در صورتی معتبر دانست که متوفای مسلمان در سفر بوده باشد و نتواند مسلمانی را پیدا کند تا شاهد وصیت او باشد. سپس فرمود: «فَأَصَابَتْکُم مُّصِیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعدِ الصَّلاَةِ» مقصود نماز عصر است. «فَیُقْسِمَانِ بِاللّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِی بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی وَلاَ نَکْتُمُ شَهَادَةَ اللّهِ إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الآثِمِینَ» منظور، شهادت اولیه ای است که رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنها گرفت «فَإِنْ عثِرَ علَی أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا» یعنی آن­ها قسم دروغ خوردند. «فَآخَرَانِ یِقُومَانُ مَقَامَهُمَا» یعنی خانواده ای که شکایت داشتند «مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ علَیْهِمُ الأَوْلَیَانِ فَیُقْسِمَانِ بِاللّهِ» یعنی قسم خوردند که آن­ها در این شکایت، بیشتر از مدعیان حق دارند و آن دو نفر در سوگند خوردن به خدا، دروغ گفته اند. «لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعتَدَیْنَا إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِینَ». آن دو دروغ گفتند و به خداوند سوگند یاد کردند. «ذَلِکَ أَدْنَی أَن یَأْتُواْ بِالشَّهَادَةِ علَی وَجْهِهَا أَوْ یَخَافُواْ أَن تُرَدَّ أَیْمَانٌ بَعدَ أَیْمَانهِمْ» رسول خدا دستور داد تا خانواده تمیم، آن طور که خدا به آن­ها امر کرده است، قسم بخورند و آن­ها سوگند یاد کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله گردنبند و آن ظرف را از ابن بندی و ابن ابی ماویه گرفت و به خانواده تمیم داری بازگرداند. (1)

باب ششم : قرعه انداختن

مؤلف

در باب نماز و دعا، مطالبی مربوط به این باب بیان شد، پس آن را نادیده نگیر.

آیات

- وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ.(2)

{و [گرنه] وقتی که آنان قلمهای خود را [برای قرعه کشی به آب] می افکندند تا کدام یک سرپرستی مریم را به عهده گیرد، نزد آنان نبودی و [نیز] وقتی با یکدیگر کشمکش می کردند نزدشان نبودی.}

- فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ. (3)

{پس [یونس سرنشینان کشتی] قرعه انداخت و خود از بازندگان شد.}

ص: 323


1- . تفسیر قمی 1 : 189 - 190
2- . آل عمران /44
3- . صافات / 141

أَدَّیْنَاهُ إِلَیْکُمْ فَقَدَّمُوهُمَا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَوْجَبَ عَلَیْهِمَا الْیَمِینَ فَحَلَفَا وَ أَطْلَقَهُمَا ثُمَّ ظَهَرَتِ الْقِلَادَةُ وَ الْآنِیَةُ عَلَیْهِا فَأَخْبَرُوا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِذَلِکَ فَانْتَظَرَ الْحُکْمَ مِنَ اللَّهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ یَعْنِی مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ- إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَطْلَقَ اللَّهُ شَهَادَةَ أَهْلِ الْکِتَابِ عَلَی الْوَصِیَّةِ فَقَطْ إِذَا کَانَ فِی سَفَرٍ وَ لَمْ یَجِدِ الْمُسْلِمَ ثُمَّ قَالَ- فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ یَعْنِی بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ- فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ فَهَذِهِ الشَّهَادَةُ الْأُولَی الَّتِی حَلَّفَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- فَإِنْ عُثِرَ عَلی أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً أَیْ حَلَفَا عَلَی کَذِبٍ فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما یَعْنِی مِنْ أَوْلِیَاءِ الْمُدَّعِی- مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیانِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ أَیْ یَحْلِفَانِ بِاللَّهِ- لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ وَ إِنَّهُمَا قَدْ کَذِبَا فَهُمَا حَلَفَا بِاللَّهِ- ذلِکَ أَدْنی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلی وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَوْلِیَاءَ تَمِیمٍ الدَّارِیِّ أَنْ یَحْلِفُوا بِاللَّهِ عَلَی مَا أَمَرَهُمْ بِهِ فَأَخَذَ الْآنِیَةَ وَ الْقِلَادَةَ مِنِ ابْنِ بِنْدِیٍّ وَ ابْنِ أَبِی مَاوِیَةَ وَ رَدَّهُمَا عَلَی أَوْلِیَاءِ تَمِیمٍ (1).

باب 6 القرعة

أقول

قد مر فی کتاب الصلاة و الدعاء ما ینوط بهذا الباب فلا تغفل.

الآیات

آل عمران: وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ (2)

الصافات: فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ (3).

ص: 323


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1 ص 189- 190.
2- 2. سورة آل عمران: 44.
3- 3. سورة الصافّات: 141.

روایات

روایت1.

خصال: حریز از کسی که به وی خبر داد، از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت کرده است که ایشان فرمود: نخستین کسی که برایش قرعه زدند، مریم دختر عمران علیه السلام بود و این کلام خداوند عزّ و جلّ است که فرمود: «وَمَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُون أَقْلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ» که آن جا قرعه بر شش تن بود. دیگری یونس علیه السلام بود که چون به همراه آن قوم بر کشتی سوار شد و کشتی در آن ورطه از حرکت ایستاد، قرعه کشیدند و سه بار به نام یونس افتاد. یونس به جلوی کشتی رفت و در حالی که آن ماهی دهان باز کرده بود، خود را در آب انداخت. دیگری عبدالمطّلب بود که نُه فرزند برایش زاده شد و نذر کرد که اگر فرزند دهم را خداوند پسر به او عطا فرماید، او را سر ببرد. چون عبدالله به دنیا آمد، نتوانست سرش را ببرد، چه رسول خدا صلی الله علیه و آله در پشت او بود، از این رو ده شتر آورد و بین آن­ها و عبدالله قرعه کشید. قرعه بر عبد الله افتاد، او ده شتر افزود و همچنان قرعه بر عبد الله می­افتاد و او ده شتر می­افزود، چون یکصد نفر شد، قرعه بر شتران افتاد. عبدالمطّلب گفت: حقّ پروردگارم را ادا نکردم، سه بار دیگر قرعه کشید و هر سه بار بر شتران افتاد، در آن دم گفت: اکنون دانستم که پروردگارم راضی شده است؛ سپس آن­ها را سر برید. (1)

روایت2.

معانی الاخبار: ابو عبیده قاسم بن سلام در حدیثی مرفوع روایت کرده است: دو نفر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله در ارث و چیزهایی که کهنه شده بود، نزاع کردند. پس از آن، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شاید بعضی از شما بهتر از دیگری استدلالش را بیان کند. پس هر کس که من به چیزی از حقّ برادرش برای او حکم کردم، همانا قطعه ای از آتش برای او جدا کرده ام. پس از آن، هر کدام از دو نفر به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: ای رسول خدا، این حقّم برای رفیقم باشد. حضرت فرمود: ولی هر دو بروید و در پی حقّ باشید و قرعه بکشید. سپس هر کدام از شما رفیقش را حلال سازد.

بنابراین فرموده حضرت، شاید برخی از شما از برخی، «ألْحَنْ» به استدلال خویش باشد؛ منظور این است که استدلال خویش را بهتر می فهمد و جدلی تر است و لحن (به فتح حاء) همان فهم و زیرکی است و لحن (با جزم حاء) همان خطاست. و فرموده حضرت که: «استهما» یعنی قرعه بکشید و این روایت دلیل کسی است که قرعه را در احکام پذیرفته است و فرموده حضرت که «اذهبا و توخّیا»، حضرت می فرماید: در پی حقّ باشید و گویا که پیامبر صلی الله علیه و آله طرفین مخاصمه را به سازش دعوت کرده است. (2)

روایت3.

محاسن: منصور بن حازم گوید:

ص: 324


1- . خصال 1 : 103
2- . معانی الاخبار : 279

الأخبار

«1»

ل، [الخصال] الْفَامِیُّ وَ ابْنُ مَسْرُورٍ مَعاً عَنِ ابْنِ بُطَّةَ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: أَوَّلُ مَنْ سُوهِمَ عَلَیْهِ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ السِّهَامُ سِتَّةٌ ثُمَّ اسْتَهَمُوا فِی یُونُسَ لَمَّا رَکِبَ مَعَ الْقَوْمِ فَوَقَفَتِ السَّفِینَةُ فِی اللُّجَّةِ فَاسْتَهَمُوا فَوَقَعَ السَّهْمُ عَلَی یُونُسَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ فَمَضَی یُونُسُ إِلَی صَدْرِ السَّفِینَةِ فَإِذَا الْحُوتُ فَاتِحٌ فَاهُ فَرَمَی بِنَفْسِهِ ثُمَّ کَانَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ وُلِدَ لَهُ تِسْعَةٌ فَنَذَرَ فِی الْعَاشِرِ إِنْ رَزَقَهُ اللَّهُ غُلَاماً أَنْ یَذْبَحَهُ قَالَ فَلَمَّا وُلِدَ عَبْدُ اللَّهِ لَمْ یَکُنْ یَقْدِرُ أَنْ یَذْبَحَهُ وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی صُلْبِهِ فَجَاءَ بِعَشْرٍ مِنَ الْإِبِلِ وَ سَاهَمَ عَلَیْهَا وَ عَلَی عَبْدِ اللَّهِ فَخَرَجَتِ السِّهَامُ عَلَی عَبْدِ اللَّهِ فَزَادَ عَشْراً فَلَمْ تَزَلِ السِّهَامُ تَخْرُجُ عَلَی عَبْدِ اللَّهِ وَ یَزِیدُ عَشْراً فَلَمَّا بَلَغَتْ مِائَةً خَرَجَتِ السِّهَامُ عَلَی الْإِبِلِ فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ مَا أَنْصَفْتُ رَبِّی فَأَعَادَ السِّهَامَ ثَلَاثاً فَخَرَجَتْ عَلَی الْإِبِلِ فَقَالَ الْآنَ عَلِمْتُ أَنَّ رَبِّی قَدْ رَضِیَ فَنَحَرَهَا(1).

«2»

مع، [معانی الأخبار] مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الزَّنْجَانِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ أَبِی عُبَیْدٍ الْقَاسِمِ بْنِ سَلَّامٍ رَفَعَهُ قَالَ: اخْتَصَمَ رَجُلَانِ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی مَوَارِیثَ وَ أَشْیَاءَ قَدْ دَرَسَتْ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لَعَلَّ بَعْضُکُمْ أَنْ یَکُونَ أَلْحَنَ لِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ فَمَنْ قَضَیْتُ لَهُ بِشَیْ ءٍ مِنْ حَقِّ أَخِیهِ فَإِنَّمَا أَقْطَعُ لَهُ قِطْعَةً مِنَ النَّارِ فَقَالَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنَ الرَّجُلَیْنِ یَا رَسُولَ اللَّهِ حَقِّی هَذَا لِصَاحِبِی فَقَالَ لَا وَ لَکِنِ اذْهَبَا فَتَوَخَّیَا ثُمَّ اسْتَهِمَا ثُمَّ لْیُحْلِلْ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْکُمَا صَاحِبَهُ.

فقوله لعل بعضکم أن یکون ألحن لحجته من بعض یعنی أفطن لها و أجدل و اللحن الفطنة بفتح الحاء و اللحن بجزم الحاء الخطاء و قوله استهما أی اقترعا و هذا حجة لمن قال بالقرعة بالأحکام و قوله اذهبا فتوخیا یقول توخیا الحق فکأنه قد أمر الخصمین بالصلح (2).

«3»

سن، [المحاسن] ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ:

ص: 324


1- 1. الخصال ج 1 ص 103.
2- 2. معانی الأخبار ص 279.

یکی از یاران مان از امام صادق علیه السلام درباره مسأله ای پرسید. حضرت به او فرمود: این در قرعه معلوم می گردد. سپس حضرت افزود: چه قضیّه ای عادل تر از قرعه است، البته اگر کار به خداوند عز و جل واگذار گردد؟ آیا خداوند - تبارک و تعالی - نمی فرماید: «فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ» (1)

روایت4.

فقه الرضا علیه السلام: در هر موردی که شاهد آوردن بر آن فراهم نیاید، حق در آن این است که قرعه به کار گرفته شود.

و از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: چه قضیّه ای عادل تر از قرعه است، البته اگر کار به خداوند عز و جل واگذار گردد؟ چون خداوند می فرماید: «فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ». (2)

روایت5.

فتح الابواب: منصور بن حازم گوید: شنیدم که یکی از یاران مان از امام صادق علیه السلام درباره مسأله ای پرسید. حضرت به او فرمود: این در قرعه معلوم می گردد. سپس حضرت افزود: چه چیزی عادل تر از قرعه است، البته اگر کار به خداوند عز و جل واگذار گردد؟ آیا خداوند تبارک و تعالی نمی فرماید: «فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ». (3)

روایت6.

فتح الابواب: از امام موسی بن جعفر علیه السلام و از دیگر پدران و فرزندان ایشان علیهم السلام این فرموده روایت شده است: در هر مجهولی، قرعه است. به امام گفتم: قرعه هم خطا می کند و هم به واقع اصابت می کند. حضرت فرمود: هر حکمی که خداوند بدان حکم کند، خطا نمی کند. (4)

روایت7.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عثمان بن عیسی از برخی از یارانش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: خداوند تبارک و تعالی به موسی علیه السلام وحی کرد که یکی از یارانت بر علیه تو سخن­چینی کرده است، پس از او بر حذر باش. گفت: ای پررودگارم او را نمی­شناسم، مرا از حال او باخبر کن تا او را بشناسم. فرمود: ای موسی، من به خاطر سخن­چینی بر او عیب گرفتم و تو مرا وادار می­کنی که سخن­چینی کنم؟ گفت: ای پروردگارم، چه کار بکنم؟ خداوند متعال فرمود: ای موسی، یارانت را ده تا، ده تا از هم جدا ساز. پس از آن میان شان قرعه بکش؛ چرا که سهم به ده تایی می افتد که شخص نمّام سخن چین در میان آن­هاست.

ص: 325


1- . محاسن : 603
2- . فقه الرضا : 35
3- . فتح الابواب : باب بیست و یکم
4- . فتح الابواب : باب بیست و یکم

سَأَلَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی مَسْأَلَةٍ فَقَالَ هَذِهِ تُخْرَجُ فِی الْقُرْعَةِ ثُمَّ قَالَ فَأَیُّ قَضِیَّةٍ أَعْدَلُ مِنَ الْقُرْعَةِ إِذَا فُوِّضَ الْأَمْرُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ لَیْسَ اللَّهُ یَقُولُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی- فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ (1).

«4»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: کُلُّ مَا لَا یَتَهَیَّأُ فِیهِ الْإِشْهَادُ عَلَیْهِ فَإِنَّ الْحَقَّ فِیهِ أَنْ یُسْتَعْمَلَ فِیهِ الْقُرْعَةُ.

وَ قَدْ رُوِیَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: فَأَیُّ قَضِیَّةٍ أَعْدَلُ مِنَ الْقُرْعَةِ إِذَا فُوِّضَ الْأَمْرُ إِلَی اللَّهِ لِقَوْلِهِ- فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ (2).

«5»

فتح، [فتح الأبواب] أَخْبَرَنِی شَیْخِی مُحَمَّدُ بْنُ نَمَا وَ الشَّیْخُ أَسْعَدُ بْنُ عَبْدِ الْقَاهِرِ الْأَصْفَهَانِیُّ بِإِسْنَادِهِمَا إِلَی جَدِّی أَبِی جَعْفَرٍ الطُّوسِیِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَی الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ مِنْ کِتَابِ الْمَشِیخَةِ مِنْ مُسْنَدِ جَمِیلٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: وَ سَأَلَهُ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مَسْأَلَةٍ فَقَالَ هَذِهِ تُخْرَجُ فِی الْقُرْعَةِ ثُمَّ قَالَ وَ أَیُّ قَضِیَّةٍ أَعْدَلُ مِنَ الْقُرْعَةِ إِذَا فُوِّضَ الْأَمْرُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ لَیْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ (3).

«6»

فتح، [فتح الأبواب] قَالَ الشَّیْخُ فِی النِّهَایَةِ رُوِیَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام وَ عَنْ غَیْرِهِ مِنْ آبَائِهِ وَ أَبْنَائِهِ علیهم السلام مِنْ قَوْلِهِمْ: کُلُّ مَجْهُولٍ فَفِیهِ الْقُرْعَةُ قُلْتُ لَهُ إِنَّ الْقُرْعَةَ تُخْطِئُ وَ تُصِیبُ فَقَالَ کُلَّمَا حَکَمَ اللَّهُ بِهِ فَلَیْسَ بِمُخْطِئٍ (4).

«7»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عُثْمَانُ بْنُ عِیسَی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی مُوسَی علیه السلام إِنَّ بَعْضَ أَصْحَابِکَ نَمَّمَ عَلَیْکَ فَاحْذَرْهُ فَقَالَ یَا رَبِّ لَا أَعْرِفُهُ فَأَخْبِرْنِی بِهِ حَتَّی أَعْرِفَهُ فَقَالَ یَا مُوسَی عِبْتُ عَلَیْهِ النَّمِیمَةَ وَ تُکَلِّفُنِی أَنْ أَکُونَ نَمَّاماً فَقَالَ یَا رَبِّ وَ کَیْفَ أَصْنَعُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فَرِّقْ أَصْحَابَکَ عَشَرَةً عَشَرَةً ثُمَّ تُقْرِعُ بَیْنَهُمْ فَإِنَّ السَّهْمَ یَقَعُ عَلَی الْعَشَرَةِ الَّتِی هُوَ فِیهِمْ

ص: 325


1- 1. المحاسن ص 603.
2- 2. فقه الرضا ص 35.
3- 3. فتح الأبواب الباب الحادی و العشرون( نسخة مخطوطة).
4- 4. فتح الأبواب الباب الحادی و العشرون( نسخة مخطوطة).

سپس آنان را [در گروه های کمتر از ده تا] جدا ساز و میان شان قرعه بکش؛ چرا که سهم بر نمّام می افتد. چون آن مرد دید که قرعه می­کشند برخاست و گفت: ای فرستاده خدا، من همان شخص هستم و سوگند به خدا، دیگر این کار را انجام نخواهم داد. (1)

روایت8.

فتح الابواب: بعضی از یاران مان به ارسال برایم درباره کیفیت قرعه روایت کردند که: یک بار «حمد» و یازده بار «انّا انزلنا» خوانده می شود. سپس می گوید: خدایا، من از تو خیر می خواهم؛ چون تو از عاقبت امور آگاهی و از تو نظر می خواهم، چون در آنچه امید و بیم می رود به تو حسن ظن دارم. خدایا، اگر این کار من از آن­هاست که نهایتش و آغازش بسته به برکت است و روزها و شب هایش با کرامت پیچیده شده، خیری در آن برایم مقرّر دار که چموشی این کار را هموار و روزهایش را پر از سرور سازد. ای خدا، یا امر است که من بدان عمل کنم یا نهی است که از آن دوری می کنم. خدایا به رحمتت خیر را برایم بخواه؛ خیری همراه با عافیت. سپس او و دیگری قرعه می کشند و در قلبش تصمیم دارد که هر زمان قرعه بر او یا رفیق او بیفتد، طبق قصدی که در نیت دارد، انجام دهد و بدان عمل کند که اینها همراه با توکّل او و اخلاص در نیت اوست.(2)

باب های ارث

باب اول : علت ارث ها

روایات

روایت1.

علل الشرایع، عیون الاخبار: در علت­هایی که ابن سنان از امام رضا علیه السلام نقل کرده، چنین آمده است: دلیل این که نصف سهم ارث مردان به زنان می رسد، این است که اگر زن ازدواج کند، مهریه می گیرد واین مرد است که باید آن را پرداخت کند و دلیل دیگری که نصف سهم ارث مردان به زنان می رسد این است که زن، جزو اهل بیت مرد است و در موقع احتیاج، مرد باید به او خرجی و نفقه بدهد، اما زن نباید خرج مرد را بدهد و در موقع احتیاج به او نفقه پرداخت کند و بدین دلیل، خداوند سهم ارث مردان را بیشتر از زنان قرار داد؛ و همچنین ص: 326


1- . کتاب زهد حسین بن سعید اهوازی : باب سکوت کردن جز برای کار نیک.
2- . فتح الابواب : فصل دوم از باب بیست و یکم

ثُمَّ تُفَرِّقُهُمْ وَ تُقْرِعُ بَیْنَهُمْ فَإِنَّ السَّهْمَ یَقَعُ عَلَیْهِ قَالَ فَلَمَّا رَأَی الرَّجُلُ أَنَّ السِّهَامَ تُقْرَعُ قَامَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا صَاحِبُکَ لَا وَ اللَّهِ لَا أَعُودُ(1).

«8»

الفتح، [فتح الأبواب] حَدَّثَنِی بَعْضُ أَصْحَابِنَا مُرْسَلًا: فِی صِفَةِ الْقُرْعَةِ أَنَّهُ یَقْرَأُ الْحَمْدَ مَرَّةً وَاحِدَةً وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ إِحْدَی عَشْرَةَ مَرَّةً ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَخِیرُکَ لِعِلْمِکَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ وَ أَسْتَشِیرُکَ لِحُسْنِ ظَنِّی بِکَ فِی الْمَأْمُولِ وَ الْمَحْذُورِ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ أَمْرِی هَذَا مِمَّا قَدْ نِیطَتْ بِالْبَرَکَةِ أَعْجَازُهُ وَ بَوَادِیهِ وَ حُفَّتْ بِالْکَرَامَةِ أَیَّامُهُ وَ لَیَالِیهِ فَخِرْ لِی فِیهِ بِخِیَرَةٍ تَرُدُّ شَمُوسَهُ ذَلُولًا وَ تَقْضِی أَیَّامَهُ سُرُوراً یَا اللَّهُ فَإِمَّا أَمْرٌ فَآتَمِرُ وَ إِمَّا نَهْیٌ فَأَنْتَهِی اللَّهُمَّ خِرْ لِی بِرَحْمَتِکَ خِیَرَةً فِی عَافِیَةٍ ثُمَّ یَقْرَعُ هُوَ وَ آخَرُ وَ یَقْصِدُ بِقَلْبِهِ أَنَّهُ مَتَی وَقَعَ أَوْ عَلَی رَفِیقِهِ یَفْعَلُ بِحَسَبِ مَا یَقْصِدُ فِی نِیَّتِهِ وَ یَعْمَلُ بِذَلِکَ مَعَ تَوَکُّلِهِ وَ إِخْلَاصِ طَوِیَّتِهِ (2).

أبواب المیراث

باب 1 علل المواریث

الأخبار

«1»

ع، [علل الشرائع] ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] فِی عِلَلِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام: عِلَّةُ إِعْطَاءِ النِّسَاءِ نِصْفَ مَا یُعْطَی الرِّجَالُ مِنَ الْمِیرَاثِ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا تَزَوَّجَتْ أَخَذَتْ وَ الرَّجُلُ یُعْطِی فَلِذَلِکَ وُفِّرَ عَلَی الرِّجَالِ وَ عِلَّةٌ أُخْرَی فِی إِعْطَاءِ الذَّکَرِ مِثْلَیْ مَا تُعْطَی الْأُنْثَی لِأَنَّ أُنْثَی فِی عِیَالِ الذَّکَرِ إِنِ احْتَاجَتْ وَ عَلَیْهِ أَنْ یَعُولَهَا وَ عَلَیْهِ نَفَقَتُهَا وَ لَیْسَ عَلَی الْمَرْأَةِ أَنْ تَعُولَ الرَّجُلَ وَ لَا تُؤْخَذُ بِنَفَقَتِهِ إِنِ احْتَاجَ فَوُفِّرَ عَلَی الرَّجُلِ لِذَلِکَ وَ ذَلِکَ

ص: 326


1- 1. کتاب الزهد للحسین بن سعید الأهوازی باب الصمت الا بخیر( مخطوط) و من الغریب ما ذکره المحدث النوریّ فی مستدرکه ج 3 ص 200 أن الحدیث فی نوادر أحمد ابن محمّد بن عیسی مع خلوها منه فراجع.
2- 2. فتح الأبواب الفصل الثانی من الباب الحادی و العشرین( نسخة مخطوطة).

در این آیه می فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ علَی النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعضَهُمْ علَی بَعضٍ وَ بِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»(1) {مردان سرپرست زنانند، به دلیل آن که خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و (نیز) به دلیل آن که از اموالشان خرج می کنند.} (2)

روایت2.

علل الشرایع: از عبد اللَّه بن سنان آمده است که گفت: به امام صادق علیه السلام معروض داشتم که به چه علّتی میراث مرد برابر با سهم دو زن شده است؟ امام فرمود: این به علّت مهریه­ای است که خدا برای زن مقرّر فرموده است. (3)

روایت3.

علل الشرایع: ابن أبی عمیر، از هشام روایت کرده است که ابن أبی العوجاء به محمّد بن نعمان احول گفت: زن ضعیف را چه موجب شده است که دارای یک سهم است، در حالی که مرد قوی و بدون نیاز دارای دو سهم است؟ وی گفت: من این سخن را برای امام صادق علیه السلام باز گفتم، امام فرمود: زن عاقله ندارد، و نفقه ای و جهادی بر عهده اش نیست - و امام موارد دیگری غیر این را شماره کرد - و این مسئولیّت­ها همگی بر عهده مرد است، پس بدین جهت برای او دو سهم، و برای زن یک سهم مقرّر شده است. (4)

روایت4.

محاسن: پدرم و ابن یزید با هم از ابن عمیر همین حدیث را روایت کرده­اند.(5)

روایت5.

علل الشرایع: علی بن سالم، از پدرش روایت کرده است که گفت: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: چگونه میراث برای مرد دو برابر زن شده است؟ فرمود: این بدان جهت است که دانه هایی که آدم علیه السلام و حوّا در بهشت خوردند، هجده دانه بوده، که آدم دوازده دانه آن را خورده، و حوّاء شش دانه آن را، پس بدین جهت میراث یک مرد برابر با دو زن شده است. (6)

روایت6.

عیون الاخبار، علل الشرایع: مردی شامی از امیر المؤمنین علیه السلام پرسید: چرا ارث مرد دو برابر ارث زن است؟ حضرت فرمود: به خاطر آن خوشه گندم که سه دانه گندم در آن بود، حوّا یک دانه آن را خورد و دو دانه دیگر را به آدم داد، و لذا مرد دو برابر زن ارث می برد. (7)

ص: 327


1- . نساء / 34
2- . علل الشرایع : 570 و عیون الاخبار 2 : 98
3- . علل الشرایع : 570
4- . علل الشرایع : 570
5- . محاسن : 329
6- . علل الشرایع : 571
7- . علل الشرایع : 571 و عیون الاخبار 1 :242

قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ (1).

«2»

ع، [علل الشرائع] عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لِأَیِّ عِلَّةٍ صَارَ الْمِیرَاثُ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ قَالَ لِمَا جُعِلَ لَهَا مِنَ الصَّدَاقِ (2).

«3»

ع، [علل الشرائع] عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْکُوفِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهِیکِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ: أَنَّ ابْنَ أَبِی الْعَوْجَاءِ قَالَ لِلْأَحْوَلِ مَا بَالُ الْمَرْأَةِ الضَّعِیفَةِ لَهَا سَهْمٌ وَاحِدٌ وَ لِلرَّجُلِ الْقَوِیِّ الْمُوسِرِ سَهْمَانِ قَالَ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ إِنَّ الْمَرْأَةَ لَیْسَ عَلَیْهَا عَاقِلَةٌ وَ لَا نَفَقَةٌ وَ لَا جِهَادٌ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا وَ هَذَا عَلَی الرِّجَالِ فَلِذَلِکَ جُعِلَ لَهُ سَهْمَانِ وَ لَهَا سَهْمٌ (3).

«4»

سن، [المحاسن] أَبِی وَ ابْنِ یَزِیدَ مَعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ: مِثْلَهُ (4).

«5»

ع، [علل الشرائع] الدَّقَّاقُ عَنِ الْأَسَدِیِّ عَنِ النَّخَعِیِّ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ کَیْفَ صَارَ الْمِیرَاثُ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَقَالَ لِأَنَّ الْحَبَّاتِ الَّتِی أَکَلَهَا آدَمُ وَ حَوَّاءُ فِی الْجَنَّةِ کَانَتْ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ أَکَلَ آدَمُ مِنْهَا اثْنَتَیْ عَشْرَةَ حَبَّةً وَ أَکَلَتْ حَوَّاءُ سِتّاً فَلِذَلِکَ صَارَ الْمِیرَاثُ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ (5).

«6»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] ع، [علل الشرائع]: سَأَلَ الشَّامِیُّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَ لِمَ صَارَ الْمِیرَاثُ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ قَالَ مِنْ قِبَلِ السُّنْبُلَةِ کَانَ عَلَیْهَا ثَلَاثُ حَبَّاتٍ فَبَادَرَتْ إِلَیْهَا حَوَّاءُ فَأَکَلَتْ مِنْهَا حَبَّةً وَ أَطْعَمَتْ آدَمَ حَبَّتَیْنِ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ وَرِثَ الذَّکَرُ مِثْلَ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ (6).

ص: 327


1- 1. علل الشرائع ص 570 و عیون الأخبار ج 2: 98.
2- 2. علل الشرائع ص 570.
3- 3. علل الشرائع ص 570.
4- 4. المحاسن ص 329.
5- 5. علل الشرائع ص 571.
6- 6. علل الشرائع ص 571 و عیون الأخبار ج 1 ص 242.

روایت7.

علل الشرایع: در روایت ابن سلام آمده است که شخصی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: حوا از راست آدم آفریده شد یا از قسمت چپش؟ حضرت فرمود: از قسمت چپ آدم خلق شد، و اگر از سمت راست او آفریده شده بود، بایستی زنان از نظر بهره ارث با مردان مساوی باشند؛ و به همین خاطر است که خدا برای زنان یک سهم و برای مردان دو سهم قرار داده است و نیز شهادت دو زن مثل شهادت یک مرد منظور قرار شده است.(1)

روایت7.

خرائج و جرائح: ابو هاشم می گوید: فهفکی از امام حسن عسکری علیه السّلام پرسید: چرا زن که ضعیف است یک سهم و مرد که قوی است، دو سهم ارث می برد؟! حضرت فرمود: چون بر زن، نه جهاد واجب است و نه نفقه و خرجی خانواده و نه دیه کسی را می پردازد. ولی مرد همه اینها را دارد. با خود گفتم: به من گفته بودند که ابن ابی العوجاء همین مسأله را از امام صادق علیه السّلام پرسید و آن حضرت نیز همین پاسخ را فرموده بود. در این هنگام امام عسکری علیه السّلام رو به من کرد و فرمود: بلی همین مسأله ابن ابی العوجاء بود، و پاسخ یکی است. و آنچه برای آخر ما گذشته، بر اوّل ما نیز گذشته است و اوّل و آخر ما در علم مساوی هستیم؛ و اما رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و امیر المؤمنین علیه السّلام فضل (مضاعف) خودشان را دارند. (2)

روایت9.

مناقب: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام پرسید: چرا زن از مردی که در متعه اوست ارث نمی­برد؟ فرمود: زیرا آن زن، کرایه­ای است. گفت: چرا بیّنه و شاهد فقط در ازدواج دائم است؟ فرمود: به خاطر سهم ارث­ها. (3)

روایت10.

علل محمد بن علی بن ابراهیم: علت اینکه مردان دو برابر سهم زنان ارث می­برند این است که بر مردان چیزهایی واجب است که بر زنان واجب نیست، مانند جهاد و نفقه­ها و هزینه­ها، و همچنین مردان سرپرست زنان هستند .

باب دوم : سهم ارث­ها و احکام کلی آن و کم و زیاد نشدن سهم­ها از حدّ مقرّر (ابطال عول و تعصیب)

آیات

- لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ

ص: 328


1- . علل الشرایع : 2 : 156 جاپ قم
2- . خرائج : 239
3- . مناقب 3 : 335
«7»

ع، [علل الشرائع] فِی خَبَرِ ابْنِ سَلَّامٍ: أَنَّهُ سَأَلَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله هَلْ خُلِقَتْ حَوَّاءُ مِنْ یَمِینِ آدَمَ أَوْ مِنْ شِمَالِهِ قَالَ بَلْ مِنْ شِمَالِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ یَمِینِهِ لَکَانَ لِلْأُنْثَی کَحَظِّ الذَّکَرِ مِنَ الْمِیرَاثِ فَلِذَلِکَ صَارَ لِلْأُنْثَی سَهْمٌ وَ لِلذَّکَرِ سَهْمَانِ وَ شَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ مِثْلَ شَهَادَةِ رَجُلٍ وَاحِدٍ(1).

«8»

یج، [الخرائج و الجرائح] قَالَ أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیُّ: سَأَلَ الْفَهْفَکِیُّ أَبَا مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیَّ علیه السلام مَا بَالُ الْمَرْأَةِ الْمِسْکِینَةِ الضَّعِیفَةِ تَأْخُذُ سَهْماً وَاحِداً وَ یَأْخُذُ الرَّجُلُ سَهْمَیْنِ قَالَ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ لَیْسَ لَهَا جِهَادٌ وَ لَا نَفَقَةٌ وَ لَا عَلَیْهَا مَعْقُلَةٌ إِنَّمَا ذَلِکَ عَلَی الرِّجَالِ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی کَانَ قِیلَ لِی إِنَّ ابْنَ أَبِی الْعَوْجَاءِ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ فَأَجَابَهُ بِمِثْلِ هَذَا الْجَوَابِ فَأَقْبَلَ علیه السلام عَلَیَّ فَقَالَ نَعَمْ هَذِهِ مَسْأَلَةُ

ابْنِ أَبِی الْعَوْجَاءِ وَ الْجَوَابُ مِنَّا وَاحِدٌ فَإِذَا کَانَ مَعْنَی الْمَسْأَلَةِ وَاحِداً جَرَی لِآخِرِنَا مَا جَرَی لِأَوَّلِنَا وَ أَوَّلُنَا وَ آخِرُنَا فِی الْعِلْمِ وَ الْأَمْرِ سَوَاءٌ وَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَضْلُهُمَا(2).

«9»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب: سَأَلَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ الْبَاقِرُ علیه السلام لِمَ لَا تُوَرَّثُ الْمَرْأَةُ عَمَّنْ یَتَمَتَّعُ بِهَا قَالَ لِأَنَّهَا مُسْتَأْجَرَةٌ قَالَ وَ لِمَ جُعِلَ الْبَیِّنَةُ فِی النِّکَاحِ قَالَ لِلْمَوَارِیثِ (3).

«10»

الْعِلَلُ، لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ: الْعِلَّةُ فِی أَنَّ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ أَنَّ الرِّجَالَ یَجِبُ عَلَیْهِمْ مَا لَا یَجِبُ عَلَی النِّسَاءِ مِنَ الْجِهَادِ وَ الْمَئُونَاتِ وَ هُمْ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ.

باب 2 سهام المواریث و جوامع أحکامها و إبطال العول و التعصیب

الآیات

النساء: لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ

ص: 328


1- 1.* علل الشرائع: ج 2 ص 156 ط قم ص 161 ط حجر.
2- 2. الخرائج ص 239.
3- 3. مناقب ابن شهرآشوب ج 3 ص 335.

نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً * وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً. (1)

{برای مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان [آنان] بر جای گذاشته اند سهمی است و برای زنان [نیز] از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان [آنان] بر جای گذاشته اند سهمی [خواهد بود]- خواه آن [مال] کم باشد یا زیاد- نصیب هر کس مفروض شده است. و هر گاه، خویشاوندان یتیمان و مستمندان در تقسیم [ارث] حاضر شدند، [چیزی] از آن را به ایشان ارزانی دارید و با آنان سخنی پسندیده گویید.}

- یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً * وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِینَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ وَصِیَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ * تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ... (2)

{خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش می کند: سهم پسر، چون سهم دو دختر است. و اگر [همه ورثه،] دختر [و] از دو تن بیشتر باشند، سهم آنان دو سوم ما ترک است و اگر [دختری که ارث می برد] یکی باشد، نیمی از میراث از آنِ اوست، و برای هر یک از پدر و مادر وی [متوفی] یک ششم از ما تَرک [مقرّر شده] است، این در صورتی است که [متوفّی] فرزندی داشته باشد. ولی اگر فرزندی نداشته باشد و [تنها] پدر و مادرش از او ارث برند، برای مادرش یک سوم است [و بقیّه را پدر می برد] و اگر او برادرانی داشته باشد، مادرش یک ششم می برد، [البته همه اینها] پس از انجام وصیّتی است که او بدان سفارش کرده یا دینی [که باید استثنا شود]. شما نمی دانید پدران و فرزندانتان کدام یک برای شما سودمندترند. [این] فرضی است از جانب خدا، زیرا خداوند دانای حکیم است. و نیمی از میراث همسرانتان از آنِ شما [شوهران] است اگر آنان فرزندی نداشته باشند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم ما ترک آنان از آنِ شماست، [البته] پس از انجام وصیّتی که بدان سفارش کرده اند یا دینی [که باید استثنا شود]، و یک چهارم از میراث شما برای آنان است اگر شما فرزندی نداشته باشید و اگر فرزندی داشته باشید، یک هشتم برای میراث شما از ایشان خواهد بود، [البته] پس از انجام وصیّتی که بدان سفارش کرده اید یا دَینی [که باید استثنا شود]، و اگر مرد یا زنی که از او ارث می برند کلاله [بی فرزند و بی پدر و مادر] باشد و برای او برادر یا خواهری باشد، پس برای هر یک از آن دو، یک ششم [ما ترک] است و اگر آنان بیش از این باشند در یک سوم [ما ترک] مشارکت دارند، [البته] پس از انجام وصیّتی که بدان سفارش شده یا دینی که [باید استثنا شود، به شرط آنکه از این طریق] زیانی [به ورثه] نرساند. این است سفارش خدا، و خداست که دانای بردبار است. اینها احکام الهی است.}

- وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیماً * وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیداً. (3)

{و زنهار، آنچه را خداوند به [سببِ] آن، بعضی از شما را بر بعضی [دیگر] برتری داده آرزو مکنید. برای مردان از آنچه [به اختیار] کسب کرده اند بهره ای است، و برای زنان [نیز] از آنچه [به اختیار] کسب کرده اند بهره ای است. و از فضل خدا درخواست کنید، که خدا به هر چیزی داناست. و از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، و کسانی که شما [با آنان] پیمان بسته اید، بر جای گذاشته اند، برای هر یک [از مردان و زنان]، وارثانی قرار داده ایم. پس نصیبشان را به ایشان بدهید، زیرا خدا همواره بر هر چیزی گواه است.}

- وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فِی یَتامَی النِّساءِ اللَّاتِی لا تُؤْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامی بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً. (4)

{و در باره آنان، رأی تو را می پرسند. بگو: «خدا در باره آنان به شما فتوا می دهد، و [نیز] در باره آنچه در قرآن بر شما تلاوت می شود: در مورد زنان یتیمی که حقّ مقرّر آنان را به ایشان نمی دهید و تمایل به ازدواج با آنان دارید، و [در باره] کودکان ناتوان و اینکه با یتیمان [چگونه] به داد رفتار کنید [پاسخگر شماست].» و هر کار نیکی انجام دهید، قطعاً خدا به آن داناست.}

- یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ

ص: 329


1- . نساء / 7 - 8
2- . نساء / 11 - 13
3- . نساء / 32 - 32
4- . نساء / 127

نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً- وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً(1)

و قال سبحانه: یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً- وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِینَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ وَصِیَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ- تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ (2) الآیة.

و قال تعالی وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیماً- وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیداً(3)

و قال تعالی: وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فِی یَتامَی النِّساءِ اللَّاتِی لا تُؤْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامی بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً(4)

و قال تعالی: یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ

ص: 329


1- 1. سورة النساء: 7.
2- 2. سورة النساء: 12.
3- 3. سورة النساء: 32.
4- 4. سورة النساء: 127.

لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ. (1)

{از تو [در باره کلاله] فتوا می طلبند، بگو: «خدا در باره کلاله فتوا می دهد: اگر مردی بمیرد و فرزندی نداشته باشد، و خواهری داشته باشد، نصفِ میراث از آنِ اوست. و آن [مرد نیز] از او ارث می برد، اگر برای او [خواهر] فرزندی نباشد. پس اگر [ورثه فقط] دو خواهر باشند، دو سوم میراث برای آن دو است، و اگر [چند] خواهر و برادرند، پس نصیب مرد، مانند نصیب دو زن است. خدا برای شما توضیح می دهد تا مبادا گمراه شوید، و خداوند به هر چیزی داناست.}

- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلاَیَتِهِم مِّن شَیْءٍ حَتَّی یُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِّیثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ * وَالَّذینَ کَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ * وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ * وَالَّذِینَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَکُمْ فَأُوْلَئِکَ مِنکُمْ وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ. (2)

{ کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده اند و کسانی که [مهاجران را] پناه داده اند و یاری کرده اند، آنان یاران یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده اند ولی مهاجرت نکرده اند، هیچ گونه خویشاوندی [دینی] با شما ندارند مگر آنکه [در راهِ خدا] هجرت کنند و اگر در [کار] دین از شما یاری جویند، یاری آنان بر شما [واجب] است، مگر بر علیه گروهی باشد که میان شما و میان آنان پیمانی [منعقد شده] است، و خدا به آنچه انجام می دهید بیناست. و کسانی که کفر ورزیدند یاران یکدیگرند. اگر این [دستور] را به کار نبندید، در زمین فتنه و فسادی بزرگ پدید خواهد آمد. و کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا به جهاد پرداخته، و کسانی که [مهاجران را] پناه داده و یاری کرده اند، آنان همان مؤمنان واقعی اند، برای آنان بخشایش و روزی شایسته ای خواهد بود. و کسانی که بعداً ایمان آورده و هجرت نموده و همراه شما جهاد کرده اند، اینان از زمره شمایند، و خویشاوندان نسبت به یکدیگر [از دیگران] در کتاب خدا سزاوارترند. آری، خدا به هر چیزی داناست.}

- وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا * یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا. (3)

{ و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولیّ [و جانشینی] به من ببخش، که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد، و او را - ای پروردگار من - پسندیده گردان.}

- وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ. (4)

{و سلیمان از داوود میراث یافت.}

- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً. (5)

{و خویشاوندان [طبقِ] کتاب خدا، بعضی [نسبت] به بعضی اولویّت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدّمند]، مگر آنکه بخواهید به دوستان [مؤمن] خود [وصیّت یا] احسانی کنید، و این در کتاب [خدا] نگاشته شده است.}

- وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلًا لَمًّا. (6)

{و میراث [ضعیفان] را چپاولگرانه می خورید.}

روایات

روایت1.

رجال کشی: یونس بن عمار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرده که در کنار مادر و پدر و فرزندان، چه دختر و چه پسر، هیچ وارث دیگری سهم ندارد مگر زن و شوهر. امام صادق علیه السلام فرمود: روایتی که زراره از امام باقر علیه السلام نقل کرده را نمی­توانم ردّ کنم اما در قرآن در سوره نساء، خداوند عزّ و جلّ می­فرماید: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ

ص: 330


1- . نساء / 176
2- . انفال / 72 - 75
3- . مریم / 5 - 6
4- . نمل / 16
5- . احزاب / 6
6- . فجر / 19

لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ (1)

الأنفال: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا إلی قوله وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ إلی قوله وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ (2)

مریم: وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا(3)

النمل: وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ(4)

الأحزاب: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً(5)

الفجر: وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلًا لَمًّا(6).

الأخبار

«1»

کش، [رجال الکشی] حَمْدَوَیْهِ بْنُ نُصَیْرٍ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ زُرَارَةَ قَدْ رَوَی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ لَا یَرِثُ مَعَ الْأُمِّ وَ الْأَبِ وَ الِابْنِ وَ الْبِنْتِ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ شَیْئاً إِلَّا زَوْجٌ أَوْ زَوْجَةٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَمَّا مَا رَوَاهُ زُرَارَةُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَلَا یَجُوزُ لِی رَدُّهُ وَ أَمَّا فِی الْکِتَابِ فِی سُورَةِ النِّسَاءِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ

ص: 330


1- 1. سورة النساء: 176.
2- 2. سورة الأنفال: 72- 74.
3- 3. سورة مریم: 6.
4- 4. سورة النحل: 16.
5- 5. سورة الأحزاب: 6.
6- 6. سورة الفجر: 19.

مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ» یعنی برادران پدری و مادر و یا برادران پدری و قرآن کریم مأنوس است و اینجا با پیامبران به ارث نهاده است، پس دختران، جز دو سوم از ارث، سهم دیگری ندارند. (1)

روایت2.

اختصاص: یزید کناسی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: در ارث بردن، پسرت از نوه­ات بر تو مقدم است و نوه­ات از برادرت بر تو مقدم است. فرمود: و برادر پدری و مادری­ات، از برادر پدری­ات مقدم است. فرمود: و برادر پدری­ات از برادر مادری­ات بر تو مقدم است. فرمود: و برادر زاده پدری و مادری­ات از برادرزاده پدری­ات بر تو مقدم است. فرمود: و برادرزاده پدری­ات از عمویت بر تو مقدم است. فرمود: و عمویت یعنی برادر پدری و مادریِ پدرت، از عمویت یعنی برادر پدریِ پدرت بر تو مقدم است. فرمود: و عمویت یعنی برادر پدریِ پدرت بر تو از پسر عموهایت مقدم است. فرمود: و پسر عمویت یعنی عمویت که برادر پدری و مادریِ پدرت است، از پسر عمویت یعنی عمویت که برادر پدریِ پدرت است، بر تو مقدم است. فرمود: و پسر عمویت یعنی عمویت که برادر پدری و مادریِ پدرت است، از پسر عمویت یعنی عمویت که برادر مادریِ پدرت است، بر تو مقدم است. (2)

روایت3.

علل الشرایع: زهری از عبد اللَّه بن عتبه، وی می گوید: نزد ابن عباس نشسته بودم، پس ذکر فرائض ارثی به میان آمد. ابن عبّاس گفت: سبحان اللَّه العظیم! آیا معتقدید آن کسی که عدد سنگریزه ها را می داند، در مال موروثه ای، نصف بر و نصف بر و ثلث بر قرار می دهد؟! این طور نیست؛ زیرا آن دو نصف بر، تمام مال را می برند و دیگر جایی برای ثلث بر وجود ندارد و مالی برایش باقی نمی ماند. زفر بن اوس بصری در مجلس بود، گفت: ای ابن عبّاس، اوّلین کسی که در فرائض به عول قایل شد و آن را عملی ساخت، چه کسی بود؟! ابن عبّاس گفت: عمر، چه آنکه وقتی فرائض را نزدش آوردند و سهم برخی را پرداخت گفت: به خدا سوگند نمی دانم کدام یک از فریضه برها را خدا مقدّم و کدام را مؤخّر نموده و هیچ راهی را بهتر از این نمی بینم که این مال را بین شما ورثه، بالحصص تقسیم کنم، یعنی به تمام شما نسبت به قسمت و حصّه ای که می برید ضرر وارد نمایم. لذا مقدار نقص فرائض از ماترک را بین تمام ورثه توزیع کرد و به جملگی نقص وارد نمود. قسم به خداوند یگانه، اگر عمر آن کس را که خداوند متعال مقدّم نموده بود مقدّم می داشت و آن کس را که مؤخّر کرده بود تأخیر می انداخت، هرگز مبتلا به عول در فرائض نمی شد. زفر بن اوس عرض کرد: مقدّم کیست و مؤخّر چه کسی می باشد؟ ابن عبّاس گفت: هر فریضه ای که خداوند متعال آن را تنزّل و کاهش نداده مگر به فریضه دیگر، پس صاحب و مستحقّ آن فریضه مقدّم است.

ص: 331


1- . رجال کشی : 122
2- . اختصاص : 333

مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ یَعْنِی إِخْوَةً لِأَبٍ وَ أُمٍّ وَ إِخْوَةً لِأَبٍ وَ الْکِتَابُ مَأْنُوسٌ قَدْ وَرَّثَ هَاهُنَا مَعَ الْأَنْبِیَاءِ فَلَا یُورَثُ الْبَنَاتُ إِلَّا الثُّلُثَیْنِ (1).

«2»

ختص، [الإختصاص] هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ یَزِیدَ الْکُنَاسِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: ابْنُکَ أَوْلَی بِکَ مِنِ ابْنِ ابْنِکَ وَ ابْنُ ابْنِکَ أَوْلَی بِکَ مِنْ أَخِیکَ قَالَ وَ أَخُوکَ لِأَبِیکَ وَ أُمِّکَ أَوْلَی بِکَ مِنْ أَخِیکَ لِأَبِیکَ قَالَ وَ أَخُوکَ مِنْ أَبِیکَ أَوْلَی بِکَ مِنْ أَخِیکَ مِنْ أُمِّکَ قَالَ وَ ابْنُ أَخِیکَ مِنْ أَبِیکَ وَ أُمِّکَ أَوْلَی بِکَ مِنِ [ابْنِ] أَخِیکَ مِنْ أَبِیکَ قَالَ وَ ابْنُ أَخِیکَ مِنْ أَبِیکَ أَوْلَی بِکَ مِنْ عَمِّکَ قَالَ وَ عَمُّکَ أَخُو أَبِیکَ مِنْ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَوْلَی بِکَ مِنْ عَمِّکَ أَخِی أَبِیکَ مِنْ أَبِیهِ قَالَ وَ عَمُّکَ أَخُو أَبِیکَ لِأَبِیهِ أَوْلَی بِکَ مِنْ بَنِی عَمِّکَ قَالَ وَ ابْنُ عَمِّکَ أَخِی أَبِیکَ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَوْلَی بِکَ مِنِ [ابْنِ] عَمِّکَ أَخِی أَبِیکَ مِنْ أَبِیهِ قَالَ وَ ابْنُ عَمِّکَ أَخِی أَبِیکَ مِنْ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَوْلَی بِکَ مِنِ ابْنِ عَمِّکَ أَخِی أَبِیکَ لِأُمِّهِ (2).

«3»

ع، [علل الشرائع] ابْنُ عُبْدُوسٍ عَنِ ابْنِ قُتَیْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الزُّهْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ قَالَ: جَلَسْتُ إِلَی ابْنِ عَبَّاسٍ فَعَرَضَ عَلَیَّ ذِکْرُ فَرَائِضِ الْمَوَارِیثِ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ أَ تَرَوْنَ الَّذِی أَحْصَی رَمْلَ عَالِجٍ عَدَداً جَعَلَ فِی مَالٍ نِصْفاً وَ نِصْفاً وَ ثُلُثاً فَهَذَانِ النِّصْفَانِ قَدْ ذَهَبَا بِالْمَالِ فَأَیْنَ مَوْضِعُ الثُّلُثِ فَقَالَ لَهُ زُفَرُ بْنُ أَوْسٍ الْبَصْرِیُّ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ فَمَنْ أَوَّلُ مَنْ أَعَالَ الْفَرَائِضَ قَالَ عُمَرُ لَمَّا الْتَفَّتْ عِنْدَهُ الْفَرَائِضُ وَ دَافَعَ بَعْضُهَا بَعْضاً قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَدْرِی أَیَّکُمْ قَدَّمَ اللَّهُ وَ أَیَّکُمْ أَخَّرَ وَ مَا أَجِدُ شَیْئاً هُوَ أَوْسَعُ مِنْ أَنْ أَقْسِمَ عَلَیْکُمْ هَذَا الْمَالَ بِالْحِصَصِ فَأُدْخِلَ عَلَی کُلِّ ذِی مَالٍ مَا دَخَلَ عَلَیْهِ مِنْ عَوْلِ الْفَرِیضَةِ وَ ایْمُ اللَّهِ أَنْ لَوْ قَدَّمَ مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ وَ أَخَّرَ مَا أَخَّرَ اللَّهُ مَا عَالَتْ فَرِیضَةٌ فَقَالَ لَهُ زُفَرُ بْنُ أَوْسٍ أَیَّهُمَا قَدَّمَ وَ أَیَّهُمَا أَخَّرَ فَقَالَ کُلُّ فَرِیضَةٍ لَمْ یُهْبِطْهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ فَرِیضَةٍ إِلَّا إِلَی فَرِیضَةٍ فَهَذَا مَا قَدَّمَ اللَّهُ

ص: 331


1- 1. رجال الکشّیّ ص 122.
2- 2. الاختصاص: 333.

و امّا مؤخّر: پس هر فریضه ای که وقتی زایل شد، صاحبش تنها مستحقّ باقی مانده بوده، بدون این که سهم دیگر برایش معیّن شده باشد، وی مؤخّر است و امّا آنان که مقدّم هستند عبارتند از: الف: زوج که برایش نصف ماترک بوده و وقتی بر آن چیزی که زایلش کند داخل شود، به ربع رجوع می کند و از آن دیگر تغییر نمی نماید. ب: زوجه که برایش ربع ما ترک بوده و وقتی بر آن چیزی که زایلش نماید داخل شود، نصیب وی ثمن می گردد که دیگر قابل تغییر و زوال نمی باشد. ج: مادر که برایش ثلث بوده و وقتی بر آن چیزی که زایلش نماید داخل شود، نصیب وی سدس می گردد که دیگر چیزی آن را تغییر نداده و زایل نمی کند. پس آنچه ذکر شد فرائض بود که خداوند آن­ها را بر غیرشان مقدّم نموده. و امّا آنچه مؤخّر است عبارتند از: فریضه دختران و خواهران و فریضه آنها در صورتی که یکی بوده نصف، و در فرض تعدّد، دو ثلث می باشد و وقتی فریضه آنها از این مقدار زایل گردد، صرفا آنچه باقی مانده نصیب ایشان بوده، بدون این که مقدار معیّن و مشخّصی باشد. پس وقتی «ما قدّم اللَّه» با «ما اخّر اللَّه» اجتماع نمود، لازم است فریضه «ما قدّم اللَّه» را ابتداء ردّ کرده و حقّ او را کاملا و تماماً پرداخت، پس اگر چیزی باقی ماند، همان را به «ما اخّر اللَّه» می پردازند و اگر چیزی باقی نماند، «ما اخّر اللَّه» نصیبی ندارد. زفر بن اوس عرضه داشت: چه چیز شما را بازداشت، از این که رأی صواب و حکم صحیح را به عمر تذکّر داده و او را با اشاره روشن کنی؟ ابن عبّاس گفت: هبه و بخششی که وی به ورثه نمود و بدین وسیله نقصشان را ترمیم کرد. زهری می گوید: به خدا سوگند، اگر عمر امام عادلی که امر حکومت و خلافتش بر زهد و ورع می بود را بر خود مقدّم می داشت تا امور را بر اساس حکم واقعی و تقوی اجرا کند و امور هم بر طبق فرمانش جاری گردند، البته دو نفر از اهل علم را نمی توانستیم بیابیم که بر ابن عباس اعتراض داشته و با او به مخالفت بپردازند.

روایت4.

علل الشرایع: فضل می گوید: ابی عمر عبدی از حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام نقل کرده که می فرمود: فرائض را از شش سهم حساب می کنند، بنا بر این ثلثان، چهار سهم از ششم سهم بوده و نصف سه سهم از آن منظور شده و ثلث، دو سهم و ربع، یک سهم و نیم و ثمن، سه چهارم یک سهم از شش سهم می باشد. با بودن فرزند هیچ کدام از ورّاث ارث نبرده، مگر پدر و مادر و شوهر و همسر. مادر را از ثلثی که نصیبش می باشد محجوب و ممنوع نمی کند مگر فرزند و برادران میّت که از او بجا مانده باشند. شوهر میّت نه بیش از نصف ارث برده و نه کمتر از ربع، چنانچه همسر و زن میّت، بیش از ربع و کمتر از ثمن نمی برد، اعمّ از آنکه از میّت چهار زن مانده باشند یا کمتر، پس در جایی که از میّت چهار همسر به جا مانده، جملگی ربع یا ثمن را بین خود بالسویّه تقسیم می کنند. خواهران و برادران مادری میّت بیشتر از ثلث ارث نبرده، چنانچه از سدس نیز کمتر نمی برند. قابل توجّه آنکه ثلث یا سدس را باید بین خود به طور مساوی تقسیم کنند و ذکور و اناث آن­ها با هم بالسّویه می برند و تنها کسی که ایشان را از ثلث منع می کند و آن را به سدس کاهش می دهد، فرزند و پدر میّت باشند. در پایان حضرت فرمودند: دیه مقتول را بین کسانی باید توزیع کرد که ارث می برند. (1)

فضل می گوید: این حدیث صحیح بوده و موافق کتاب خداوند است و در آن دلیل است بر این که برادران و خواهران با وجود فرزند هیچ ارثی نمی برند، چنانچه جدّ نیز با وجود فرزند وارث نمی باشد و نیز در آن دلیل است بر این که

ص: 332


1- . علل الشرایع : 569

وَ أَمَّا مَا أَخَّرَ اللَّهُ فَکُلُّ فَرِیضَةٍ زَالَتْ عَنْ فَرْضِهَا لَمْ یَکُنْ لَهَا إِلَّا مَا یَبْقَی فَتِلْکَ الَّتِی أَخَّرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَمَّا الَّتِی قَدَّمَ فَالزَّوْجُ لَهُ النِّصْفُ فَإِذَا دَخَلَ عَلَیْهِ مَا یُزِیلُهُ عَنْهُ رَجَعَ إِلَی الرُّبُعِ لَا یُزِیلُهُ عَنْهُ شَیْ ءٌ وَ الزَّوْجَةُ لَهَا الرُّبُعُ فَإِذَا زَالَتْ عَنْهُ صَارَتْ إِلَی الثُّمُنِ- لَا یُزِیلُهَا عَنْهُ شَیْ ءٌ وَ الْأُمُّ لَهَا الثُّلُثُ فَإِذَا زَالَتْ عَنْهُ صَارَتْ إِلَی السُّدُسِ لَا یُزِیلُهَا عَنْهُ شَیْ ءٌ فَهَذِهِ الْفَرَائِضُ الَّتِی قَدَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا الَّتِی أَخَّرَ اللَّهُ فَفَرِیضَةُ الْبَنَاتِ وَ الْأَخَوَاتِ لَهَا النِّصْفُ إِنْ کَانَتْ وَاحِدَةً وَ إِنْ کَانَتِ اثْنَتَیْنِ أَوْ أَکْثَرَ فَالثُّلُثَانِ فَإِذَا أَزَالَتْهُنَّ الْفَرَائِضُ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ إِلَّا مَا بَقِیَ فَتِلْکَ الَّتِی أَخَّرَ فَإِذَا اجْتَمَعَ مَا قَدَّمَ اللَّهُ وَ مَا أَخَّرَ بُدِئَ بِمَا قَدَّمَ اللَّهُ فَأُعْطِیَ حَقَّهُ کَمَلًا فَإِنْ بَقِیَ شَیْ ءٌ کَانَ لِمَنْ أَخَّرَ وَ إِنْ لَمْ یَبْقَ شَیْ ءٌ فَلَا شَیْ ءَ لَهُ فَقَالَ زُفَرُ بْنُ أَوْسٍ فَمَا مَنَعَکَ أَنْ تُشِیرَ بِهَذَا الرَّأْیِ عَلَی عُمَرَ قَالَ هِبْتُهُ فَقَالَ الزُّهْرِیُّ وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنَّهُ تَقَدَّمَهُ إِمَامٌ عَدْلٌ کَانَ أَمْرُهُ عَلَی الْوَرَعِ فَأَمْضَی أَمْراً وَ مَضَی مَا اخْتَلَفَ عَلَی ابْنِ عَبَّاسٍ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ اثْنَانِ (1).

«4»

قَالَ الْفَضْلُ وَ رَوَی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْوَلِیدِ الْعَدَنِیُّ صَاحِبُ سُفْیَانَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْقَاسِمِ الْکُوفِیُّ صَاحِبُ أَبِی یُوسُفَ عَنْ أَبِی یُوسُفَ قَالَ حَدَّثَنَا لَیْثُ بْنُ أَبِی سُلَیْمٍ عَنْ أَبِی عُمَرَ الْعَبْدِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ: الْفَرَائِضُ مِنْ سِتَّةِ أَسْهُمٍ الثُّلُثَانِ أَرْبَعَةُ أَسْهُمٍ وَ النِّصْفُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ الثُّلُثُ سَهْمَانِ وَ الرُّبُعُ سَهْمٌ وَ نِصْفٌ وَ الثُّمُنُ ثَلَاثَةُ أَرْبَاعِ سَهْمٍ وَ لَا یَرِثُ مَعَ الْوَلَدِ إِلَّا الْأَبَوَانِ وَ الزَّوْجُ وَ الْمَرْأَةُ وَ لَا یَحْجُبُ الْأُمَّ مِنَ الثُّلُثِ إِلَّا الْوَلَدُ وَ الْإِخْوَةُ وَ لَا یُزَادُ الزَّوْجُ عَلَی النِّصْفِ وَ لَا یُنْقَصُ مِنَ الرُّبُعِ وَ لَا تُزَادُ الْمَرْأَةُ عَلَی الرُّبُعِ وَ لَا تُنْقَصُ مِنَ الثُّمُنِ وَ إِنْ کُنَّ أَرْبَعاً أَوْ دُونَ ذَلِکَ فَهُنَّ فِیهِ سَوَاءٌ وَ لَا تُزَادُ الْإِخْوَةُ مِنَ الْأُمِّ عَلَی الثُّلُثِ وَ لَا یُنْقَصُونَ مِنَ السُّدُسِ وَ هُمْ فِیهِ سَوَاءٌ الذَّکَرُ وَ الْأُنْثَی وَ لَا یَحْجُبُهُمْ عَنِ الثُّلُثِ إِلَّا الْوَلَدُ وَ الْوَالِدُ وَ الدِّیَةُ تُقْسَمُ عَلَی مَنْ أَحْرَزَ الْمِیرَاثَ (2).

قال الفضل و هذا حدیث صحیح علی موافقة الکتاب و فیه دلیل أنه لا یرث الإخوة و الأخوات مع الولد شیئا و لا یرث الجد مع الولد شیئا و فیه دلیل أن

ص: 332


1- 1. علل الشرائع ص 568.
2- 2. علل الشرائع ص 569.

مادر، برادران میّت را از ارث بردن منع می کند. اگر کسی بگوید: حضرت فرمودند: جلوگیری کننده برادران و خواهران مادری از ثلث، ولد و والد می باشد، و نفرمودند والدین یا والده، در حالی که مانع، خصوص والد نبوده، بلکه والده نیز مانع از ثلث می باشد. در جواب گفته می شود: اطلاق «والد» جایز و صحیح بوده و این تعبیر شامل والده نیز می باشد، چنانچه وقتی «ولد» می گویند، از آن ذکور و اناث هر دو را اراده می کنند و اساسا گاهی به امّ (مادر) والد گفته می شود، مشروط به این که با «اب» در عبارت جمع گردد؛ چنانچه وقتی «اب» به معنای پدر با «اب» اجتماع کند، از آن «امّ» اراده می شود، به دلیل فرموده حق تبارک و تعالی: «وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ»؛ پس احد الابوین یعنی مادر و حق عزّ و جل در وقتی که او را با «اب» جمع فرموده، «اب» نام نهاده، چنانچه فرموده: «الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ» واحد الوالدین مادر است و خداوند متعال او را «والد» نامیده، همان طوری که از او به «اب» نیز یاد کرده است و این گفتار واضح و روشن بوده، و حمد و سپس برای حضرت حق تبارک و تعالی است. (1)

روایت5.

علل الشرایع: ابن ابی عمیر از جماعتی از امام صادق علیه السّلام نقل کرده که فرمود: سهام ارث، شش سهم است و زاید بر آن نیست. عرض شد: یا ابن رسول اللَّه، چرا شش سهم قرار داده شده؟ فرمود: زیرا انسان از شش چیز آفریده شده، چنانچه حق تعالی در قرآن فرموده: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً»(2) {و به یقین، انسان را از عصاره ای از گِل آفریدیم. سپس او را [به صورت] نطفه ای در جایگاهی استوار قرار دادیم. آن گاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم. پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانیدیم، و آن گاه مضغه را استخوانهایی ساختیم، بعد استخوانها را با گوشتی پوشانیدیم.}

صدوق گوید: برای حکم مذکور، علّت دیگری هست و آن این است که مستحقّین ارث و اهل آن که همیشه ارث می برند، شش نفر می باشند به این شرح: پدر، مادر، پسر، دختر، شوهر، همسر. (3)

روایت6.

علل الشرایع: ابو بصیر از امام باقر علیه السّلام نقل کرده که فرمود: حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمود: همان کسی که به ریگ­های بیابان و عدد آن آگاه است می داند که سهام ارثی بیش از شش تا نیست و اگر آن­ها (اشاره است به مخالفین) جهت آن را می دانستند، از شش تا تجاوز نمی کردند. (4)

روایت7.

عیون الاخبار: امام رضا علیه السلام برای مامون اینگونه نوشت: و فرائض و میراث به همان نحوی است که خداوند تعالی در کتابش مقرّر فرموده، و عول در آن نیست، و با وجود فرزند و پدر و مادر، احدی از اقوام ارث نمی برند مگر شوهر

ص: 333


1- . علل الشرایع : 569
2- . مؤمنون / 12 - 14
3- . علل الشرایع : 568
4- . علل الشرایع : 567

الأم تحجب الإخوة عن المیراث (1).

فإن قال قائل إنما قال والد و لم یقل والدین و لا قال والده قیل له هذا جائز کما یقال ولد یدخل فیه الذکر و الأنثی و قد تسمی الأم والدا إذا جمعتها مع الأب کما تسمی أبا إذا اجتمعت مع الأب لقول الله عز و جل وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فأحد الأبوین هی الأم و قد سماها الله عز و جل أبا حین جمعها مع الأب و کذلک قال الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ و أحد الوالدین هی الأم و قد سماها الله والدا کما سماها أبا و هذا واضح بین و الحمد لله (2).

«5»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سِهَامُ الْمَوَارِیثِ مِنْ سِتَّةِ أَسْهُمٍ لَا تَزِیدُ عَلَیْهَا فَقِیلَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ صَارَتْ سِتَّةَ أَسْهُمٍ قَالَ لِأَنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ مِنْ سِتَّةِ أَشْیَاءَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ- ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ- ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً.

قال الصدوق ره لذلک علة أخری و هی أن أهل المواریث الذین یرثون أبدا و لا یسقطون ستة الأب و الأم و الابن و البنت و الزوج و الزوجة(3).

«6»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام کَانَ یَقُولُ: إِنَّ الَّذِی أَحْصَی رَمْلَ عَالِجٍ یَعْلَمُ أَنَّ السِّهَامَ لَا تَعُولُ عَلَی سِتَّةٍ لَوْ یُبْصِرُونَ وَجْهَهَا لَمْ تَجُزْ سِتَّةً(4).

«7»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام]: فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا علیه السلام لِلْمَأْمُونِ الْفَرَائِضُ عَلَی مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ وَ لَا عَوْلَ فِیهَا وَ لَا یَرِثُ مَعَ الْوَلَدِ وَ الْوَالِدَیْنِ أَحَدٌ إِلَّا الزَّوْجُ

ص: 333


1- 1. علل الشرائع ص 569.
2- 2. علل الشرائع ص 569.
3- 3. علل الشرائع ص 567.
4- 4. علل الشرائع ص 568.

یا زوجه؛ و کسانی که در کتاب خدا سهمی برای ایشان ذکر شده است، به میراث سزاوارترند از کسانی که حقّی بر ایشان ذکر نشده است، و عصبه از دین خدا نیست.(1)

روایت8.

مجالس مفید، امالی طوسی: یونس بن عبد الوارث از پدرش نقل می­کند که گفت: در آن میان که ابن عبّاس بر منبر بصره برای ما سخنرانی می کرد، ناگهان رو به مردم نمود و گفت: ای امّت سرگردان در دین خود، هان به خدا سوگند، اگر آن کس را که خدا پیش انداخته جلو می انداختید، و آن کس را که خدا عقب زده، عقب می زدید، و وراثت و ولایت را در همان جا که خداوند قرارش داده می نهادید، هرگز سهمی از آنچه که خداوند مقرّر و واجب نموده کم نمی آمد (و هر کس به حق خود می رسید)، و هیچ دوست خدایی، فقیر و تهیدست نمی گشت، و دو تن در باره حکم خدا اختلاف نمی کردند؛ پس بچشید وبال آنچه را که با کارهای خود درباره اش تفریط و تقصیر نمودید و «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»،(2) {به زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.} (3)

روایت9.

مجالس مفید: عبید الله بن احمد ربعی گوید: در آن میان که ابن عبّاس برای مردم سخنرانی می کرد ... تا آخر روایت. (4)

روایت10.

قرب الاسناد: حماد بن عثمان گوید: از امام رضا علیه السلام در باره مردی پرسیدم که مرده و کنیز و برادری را به جای گذاشته است. فرمود: ای شیخ، از قرآن می­پرسی یا از سنّت؟ حماد گوید: گمان کردم مقصودش این است که از گفته­ها و نظرات مردم می­پرسی. گوید: عرض کردم: از قرآن. فرمود: علی علیه السلام به ترتیب خویشاوندی و نزدیکی، سهم ارث را می­داد. (5)

روایت11.

احتجاج، عیون الاخبار: محمد بن محمود عبدی از پدرش در حدیثی مرفوع از امام موسی کاظم علیه السلام روایت کرده است که فرمود: هنگامی که نزد هارون الرشید آمدم، او گفت: به من بگو، چرا خدا شما را بر ما ترجیح داده است، در حالی که ما و شما از یک درخت هستیم و همه فرزندان عبدالمطلب هستیم. ما فرزندان عباس و شما فرزندان ابوطالب هستید و آن دو عموهای رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند و خویشاوندی آنان با او برابر است. گفتم: ما نزدیک­تریم. گفت: چگونه؟ گفتم: زیرا که عبدالله و ابوطالب از یک پدر و مادرند و پدرت عباس،

ص: 334


1- . عیون الاخبار 2 : 125
2- . شعراء / 227
3- . امالی مفید : 125 و امالی طوسی 2 : 39
4- . امالی مفید : 152
5- . قرب الاسناد : 151

وَ الْمَرْأَةُ وَ ذُو السَّهْمِ أَحَقُّ مِمَّنْ لَا سَهْمَ لَهُ وَ لَیْسَتِ الْعَصَبَةُ مِنْ دِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (1).

«8»

جا، [المجالس] للمفید ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی الْمُفِیدُ عَنِ الْمُظَفَّرِ بْنِ أَحْمَدَ الْبَلْخِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی الثَّلْجِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عِیسَی بْنِ مِهْرَانَ عَنْ حَفْصِ بْنِ عُمَرَ الْفَرَّاءِ عَنْ أَبِی مُعَاذٍ الْخَزَّازِ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الْوَارِثِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: بَیْنَا ابْنُ عَبَّاسٍ ره یَخْطُبُ عِنْدَنَا عَلَی مِنْبَرِ الْبَصْرَةِ إِذْ أَقْبَلَ عَلَی النَّاسِ بِوَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ أَیَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَیِّرَةُ فِی دِینِهَا أَمَ وَ اللَّهِ لَوْ قَدَّمْتُمْ مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ وَ أَخَّرْتُمْ مَنْ أَخَّرَ اللَّهُ وَ جَعَلْتُمُ الْوِرَاثَةَ وَ الْوَلَایَةَ حَیْثُ جَعَلَهَا اللَّهُ مَا عَالَ سَهْمٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَ لَا عَالَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ لَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ فِی حُکْمِ اللَّهِ وَ لَا تَنَازَعَتِ الْأُمَّةُ فِی شَیْ ءٍ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَذُوقُوا وَبَالَ مَا فَرَّطْتُمْ فِیهِ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ- وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (2).

«9»

جا، [المجالس] للمفید عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِیِّ عَنْ عِیسَی بْنِ مِهْرَانَ عَنْ حَفْصِ بْنِ عُمَرَ الْفَرَّاءِ عَنْ أَبِی مُعَاذٍ الْخَزَّازِ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الرَّبَعِیِّ قَالَ: بَیْنَا ابْنُ عَبَّاسٍ یَخْطُبُ النَّاسَ إِلَی آخِرِ الْخَبَرِ(3).

«10»

ب، [قرب الإسناد] مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِیدِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنْ رَجُلٍ مَاتَ وَ تَرَکَ أُمّاً وَ أَخاً فَقَالَ یَا شَیْخُ عَنِ الْکِتَابِ تَسْأَلُ أَوْ عَنِ السُّنَّةِ قَالَ حَمَّادٌ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ یَعْنِی عَنْ قَوْلِ النَّاسِ قَالَ قُلْتُ عَنِ الْکِتَابِ قَالَ إِنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یُوَرِّثُ الْأَقْرَبَ فَالْأَقْرَبَ (4).

«11»

ج، [الإحتجاج] ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] أَبُو أَحْمَدَ هَانِی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَحْمُودٍ الْعَبْدِیُّ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ إِلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام قَالَ: لَمَّا أُدْخِلْتُ عَلَی الرَّشِیدِ قَالَ أَخْبِرْنِی لِمَ فُضِّلْتُمْ عَلَیْنَا وَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ بَنُو عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ وَاحِدٌ إِنَّا بَنُو الْعَبَّاسِ وَ أَنْتُمْ وُلْدُ أَبِی طَالِبٍ وَ هُمَا عَمَّا رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَرَابَتُهُمَا مِنْهُ سَوَاءٌ فَقُلْتُ نَحْنُ أَقْرَبُ قَالَ وَ کَیْفَ ذَلِکَ قُلْتُ لِأَنَّ عَبْدَ اللَّهِ وَ أَبَا طَالِبٍ لِأَبٍ وَ أُمٍّ وَ أَبُوکُمُ الْعَبَّاسُ لَیْسَ

ص: 334


1- 1. عیون الأخبار ج 2: ص 125 جزء حدیث.
2- 2. أمالی المفید ص 152 و أمالی الطوسیّ ج 2 ص 39.
3- 3. أمالی المفید ص 152.
4- 4. قرب الإسناد ص 151.

از مادر عبد الله و

ابوطالب نیست. گفت: چرا ادعا کرده اید که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ارث می برید، در حالی که عمو مانع به ارث رسیدن پسر عمو است و رسول خدا که سلام و درود خدا بر او باد، در حالی درگذشت که ابوطالب قبل از او درگذشته بود و عموی او عباس زنده بود؟ به او گفتم: اگر ممکن است، امیر مؤمنان این سئوال را از من نپرسد و هر چه می خواهد در باره مسائل دیگر از من سئوال کند. گفت: خیر، باید جوابم را بدهی. گفتم: امانم ده. گفت: تو را قبل از سخن گفتن امان داده ام. گفتم: همانا علی ابن ابی طالب علیه السلام فرمود: کسی از فرزندان خونی، چه مرد باشد یا زن، بهره ای از ارثیه ندارد، مگر پدر و مادر و شوهر و همسر؛ و عمو با وجود فرزند خونی، چه مرد باشد یا زن، بهره ای از ارثیه ندارد و ارثیه برای عمو با وجود فرزند خونی به ثبت نرسیده است و قرآن به آن تصریح نکرده است. اما تَیْم و عَدِی و بنی امیه از روی اجتهاد به رأی گفتند: عمو به منزله پدر است، بی آن که این گفته حقیقت داشته باشد و حدیثی از رسول خدا که سلام و درود خدا بر او باد، آن را تایید کند. علمایی که قول علی علیه السلام را در این زمینه قبول دارند، مسائلشان بر خلاف مسائل اینان است. در حالی که نوح بن دراج، آن گاه که امیرالمؤمنین علیه السلام او را بر مصرَین (کوفه و بصره) گمارد، سخن علی علیه السلام را در این مسئله باور داشت و به آن حکم کرد. این خبر به امیر مؤمنان رسید، پس دستور احضار او و احضار کسانی که خلاف قولش را اظهار کردند صادر کرد. از جمله آنان، سفیان ثوری و ابراهیم مدنی و فضیل بن عیاض بودند. آنان گواهی دادند که قول او، همان قول علی علیه السلام در این مسئله است. - چنان که برخی از علمای اهل حجاز به من گفتند - به آنان چنین فرمود: پس چرا فتوایی مطابق آن حکم صادر نمی کنید، در حالی که نوح ابن درّاج بر اساس آن قضاوت کرده است؟ گفتند: نوح جرأت این کار را داشت، اما ما نداشتیم. امیر مؤمنان این مسئله را با استناد به قول پیشینیان عامه از قول پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیش برد که فرمود: علی علیه السلام تواناترین شما در قضاوت است. همچنین عمر بن خطاب گفت: علی تواناترین ما در قضاوت است. و آن اسمی (صفتی) جامع و فراگیر است، چرا که همه صفاتی را که پیامبر، که سلام و درود خدا بر او باد، به اصحابش در قرائت و فرایض و علم نسبت داده بود، جزء قضاوت است، گفت: ای موسی! ادامه بده. گفتم: امانت در مجالس و به ویژه در مجلس شما باید برقرار باشد. گفت: ترسی بر شما نیست (نگران نباش). گفتم: همانا پیامبر که سلام و درود خدا بر او باد، به کسانی که هجرت نکردند، بهره ای از ارثیه قرار نداده و همچنین ولایتی برای آنان قائل نشده بود، مگر این که هجرت کنند. گفت: حجت شما چیست؟ گفتم: فرموده خدای تبارک و تعالی: «وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلاَیَتِهِم مِّن شَیْءٍ حَتَّی یُهَاجِرُواْ» و تردیدی نیست که عمویم عباس هجرت نکرده بود. گفت: ای موسی! من از تو می پرسم، آیا فتوای این را به کسی از دشمنان ما داده ای؟ یا به کسی از فقها در باره این مساله چیزی را گفته ای؟ گفتم: به خدا قسم خیر، و کسی جز امیر مؤمنان (یعنی هارون) درباره آن از من نپرسیده است. (1)

ص: 335


1- . احتجاج 2 : 161 و عیون الاخبار 1 : 81

هُوَ مِنْ أُمِّ عَبْدِ اللَّهِ وَ لَا مِنْ أُمِّ أَبِی طَالِبٍ قَالَ فَلِمَ ادَّعَیْتُمْ أَنَّکُمْ وَرِثْتُمُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله وَ الْعَمُّ یَحْجُبُ ابْنَ الْعَمِّ وَ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَدْ تُوُفِّیَ أَبُو طَالِبٍ قَبْلَهُ وَ الْعَبَّاسُ عَمُّهُ حَیٌّ فَقُلْتُ لَهُ إِنْ رَأَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَنْ یُعْفِیَنِی مِنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ وَ یَسْأَلَنِی عَنْ کُلِّ بَابٍ سِوَاهُ یُرِیدُهُ فَقَالَ لَا أَوْ تُجِیبَ فَقُلْتُ فَآمِنِّی فَقَالَ قَدْ آمَنْتُکَ قَبْلَ الْکَلَامِ فَقُلْتُ إِنَّ فِی قَوْلِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام إِنَّهُ لَیْسَ مَعَ وُلْدِ الصُّلْبِ ذَکَراً کَانَ أَوْ أُنْثَی لِأَحَدٍ سَهْمٌ إِلَّا لِلْأَبَوَیْنِ وَ الزَّوْجِ وَ الزَّوْجَةِ وَ لَمْ یَثْبُتْ لِلْعَمِّ مَعَ وُلْدِ الصُّلْبِ مِیرَاثٌ وَ لَمْ یَنْطِقْ بِهِ الْکِتَابُ إِلَّا أَنَّ تَیْماً وَ عَدِیّاً وَ بَنِی أُمَیَّةَ قَالُوا الْعَمُّ وَالِدٌ رَأْیاً مِنْهُمْ بِلَا حَقِیقَةٍ وَ لَا أَثَرٍ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ قَالَ بِقَوْلِ عَلِیٍّ علیه السلام مِنَ الْعُلَمَاءِ قَضَایَاهُمْ خِلَافُ قَضَایَا هَؤُلَاءِ هَذَا نُوحُ بْنُ دَرَّاجٍ یَقُولُ فِی هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ بِقَوْلِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ قَدْ حَکَمَ بِهِ وَ قَدْ وَلَّاهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ الْمِصْرَیْنِ الْکُوفَةَ وَ الْبَصْرَةَ فَقَدْ قَضَی بِهِ فَأُنْهِیَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَأَمَرَ بِإِحْضَارِهِ وَ إِحْضَارِ مَنْ یَقُولُ بِخِلَافِ قَوْلِهِ مِنْهُمْ سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ وَ إِبْرَاهِیمُ الْمَدَنِیُّ وَ الْفُضَیْلُ بْنُ عِیَاضٍ فَشَهِدُوا أَنَّهُ قَوْلُ عَلِیٍّ علیه السلام فِی هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ فَقَالَ لَهُمْ فِیمَا أَبْلَغَنِی بَعْضُ الْعُلَمَاءِ مِنْ أَهْلِ الْحِجَازِ فَلِمَ لَا تُفْتُونَ بِهِ وَ قَدْ قَضَی بِهِ نُوحُ بْنُ دَرَّاجٍ فَقَالُوا جَسَرَ نُوحٌ وَ جَبُنَّا وَ قَدْ أَمْضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قَضِیَّتَهُ بِقَوْلِ قُدَمَاءِ الْعَامَّةِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ عَلِیٌّ أَقْضَاکُمْ وَ کَذَلِکَ قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ- عَلِیٌّ أَقْضَانَا وَ هُوَ اسْمٌ جَامِعٌ لِأَنَّ جَمِیعَ مَا مَدَحَ بِهِ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَصْحَابَهُ مِنَ الْقِرَاءَةِ وَ الْفَرَائِضِ وَ الْعِلْمِ دَاخِلٌ فِی الْقَضَاءِ قَالَ زِدْنِی یَا مُوسَی قُلْتُ الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَاتِ وَ خَاصَّةً مَجْلِسُکَ فَقَالَ لَا بَأْسَ عَلَیْکَ فَقُلْتُ إِنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله لَمْ یُوَرِّثْ مَنْ لَمْ یُهَاجِرْ وَ لَا أَثْبَتَ لَهُ وَلَایَةً حَتَّی یُهَاجِرَ فَقَالَ مَا حُجَّتُکَ فِیهِ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا وَ إِنَّ عَمِّیَ الْعَبَّاسَ لَمْ یُهَاجِرْ فَقَالَ لِی أَسْأَلُکَ یَا مُوسَی هَلْ أَفْتَیْتَ بِذَلِکَ أَحَداً مِنْ أَعْدَائِنَا أَمْ أَخْبَرْتَ أَحَداً مِنَ الْفُقَهَاءِ فِی هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ بِشَیْ ءٍ فَقُلْتُ اللَّهُمَّ لَا وَ مَا سَأَلَنِی عَنْهَا إِلَّا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (1).

ص: 335


1- 1. الاحتجاج ج 2 ص 161 و عیون الأخبار ج 1 ص 81.

مؤلف

روایت کامل در باب­های تاریخ موسی بن جعفر علیه السلام ذکر شد.(1)

روایت12.

فقه الرضا علیه السلام: بدان! خداوند بر تو رحم کند، که خدای تبارک و تعالی سهم ارث­ها را به اندازه­ای مشخص و حسابی معیّن تقسیم کرده است و در کتاب خود سهم­ها را تبیین نموده است. سپس خداوند عزّ و جلّ می­فرماید: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» پس سهم­ها را دو نوع قرار داده است: سهمی که شرح داده شده و سهمی که سربسته بیان شده است. و برای شوهر، هرگاه فرزندی نداشته باشد یک دوم و اگر فرزند داشته باشد یک چهارم قرار داده است که سهم او با دیگر ورثه­ها کم یا زیاد نمی­شود. و بر همین منوال، برای همسر اگر فرزندی نداشته باشد یک چهارم و در صورت داشتن فرزند یک هشتم معین کرده است. و برای پدر و مادر، با فرزند و شرکاء، دو ششم قرار داده است که از این مقدار چیزی نمی­کاهند و در جاهایی، بیشتر از دو ششم ارث می­برند. سپس برای فرزندان و برادران و خواهران و خویشاوندان، سهم­هایی در قرآن و سهم­هایی بنا بر خویشاوندی آن­ها معین نموده است و میراث را پس از مرگ مرد و زن و پدر و مادر، به ترتیب نزدیکی، برای خویشاوندان قرار داده است، «لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ». اگر خویشاوندی از جهت پدری و مادری برابر باشد، با توجه به جزیئات کتاب الهی، سهم ارث­ها تقسیم می­شود و هر گاه خویشاوندی­ها نزدیک به هم باشد، بر اساس آیه «ذوی الارحام» تقسیم می­شود. و بدان که میراث­ها شش سهم است و بر آن چیزی افزوده نمی­شود و در شش سهم می­گنجد؛ زیرا انسان از شش چیز آفریده شده است، همچنان که خداوند می­فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ» تا پایان آیه. و اصل در میراث این است که در کنار مادر و پدر و فرزندان، چه دختر و چه پسر، هیچ وارث دیگری سهم ندارد مگر زن و شوهر. (2)

روایت13.

تفسیر عیاشی: سالم اشل گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می­فرمود: خداوند تبارک و تعالی پدر و مادر را بر خوان همه وارثان ضیافت کرد و سهم آنان را از یک ششم پائین تر نیاورد. (3)

روایت14.

تفسیر عیاشی: بکیر بن اعین از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: فرزندان و برادران کسانی هستند که سهم آنان زیاد و کم می­شود. (4)

روایت15.

تفسیر عیاشی: ابو بصیر از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود: دایی و خاله ارث می برند، اما به این شرط که کسی دیگر با آنان نباشد، همانا خدا می فرماید: «وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی

ص: 336


1- . رجوع کنید به: ج 48 ص 125 - 129
2- . فقه الرضا : 39
3- . تفسیر عیاشی 1 : 225
4- . تفسیر عیاشی 1 : 226
أقول

تمامه فی أبواب تاریخ موسی بن جعفر علیه السلام (1).

«12»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ یَرْحَمُکَ اللَّهُ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَسَّمَ الْفَرَائِضَ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ وَ حِسَابٍ مَحْسُوبٍ وَ بَیَّنَ فِی کِتَابِهِ مَا بَیَّنَ الْقِسْمَةَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ فَجَعَلَ عَلَی ضَرْبَیْنِ قِسْمَةٍ مَشْرُوحَةٍ وَ قِسْمَةٍ مُجْمَلَةٍ وَ جَعَلَ لِلزَّوْجِ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ النِّصْفَ وَ مَعَ الْوَلَدِ الرُّبُعَ- لَا یَزِیدُ وَ لَا یَنْقُصُ مَعَ بَاقِی الْوَرَثَةِ وَ جَعَلَ لِلزَّوْجَةِ الرُّبُعَ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ الثُّمُنَ مَعَ الْوَلَدِ عَلَی هَذَا السَّبِیلِ وَ جَعَلَ لِلْأَبَوَیْنِ مَعَ الْوَلَدِ وَ الشُّرَکَاءِ السُّدُسَیْنِ- لَا یَنْقُصَانِ مِنْ ذَلِکَ شَیْئاً وَ لَهُمَا فِی مَوَاضِعَ زِیَادَةٌ عَلَی السُّدُسَیْنِ ثُمَّ سَمَّی لِلْأَوْلَادِ وَ الْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ الْقَرَابَاتِ سِهَاماً فِی الْقُرْآنِ وَ سِهَاماً بِأَنَّهَا ذَوِی الْأَرْحَامِ وَ جَعَلَ الْأَمْوَالَ بَعْدَ الزَّوْجِ وَ الزَّوْجَةِ وَ الْأَبَوَیْنِ لِلْأَقْرَبِ فَالْأَقْرَبِ- لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ وَ إِذَا تَسَاوَتِ الْقَرَابَةُ مِنْ جِهَةِ الْأَبِ وَ الْأُمِّ تَقْسِمُهُ بِفَصْلِ الْکِتَابِ فَإِذَا تَقَارَبَتْ فَبِآیَةِ ذَوِی الْأَرْحَامِ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْمَوَارِیثَ تَکُونُ سِتَّةَ أَسْهُمٍ لَا تَزِیدُ عَلَیْهَا وَ صَارَتْ مِنْ سِتَّةِ أَسْهُمٍ لِأَنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ مِنْ سِتَّةِ أَشْیَاءَ وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ تَمَامَ الْآیَةِ وَ أَصْلُ الْمَوَارِیثِ أَنْ لَا یَرِثَ مَعَ الْوَلَدِ وَ الْأَبَوَیْنِ أَحَدٌ إِلَّا الزَّوْجُ وَ الزَّوْجَةُ(2).

«13»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سَالِمٍ الْأَشَلِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَدْخَلَ الْوَالِدَیْنِ عَلَی جَمِیعِ أَهْلِ الْمَوَارِیثِ فَلَمْ یَنْقُصْهُمَا مِنَ السُّدُسِ (3).

«14»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْوَلَدُ وَ الْإِخْوَةُ هُمُ الَّذِینَ یُزَادُونَ وَ یَنْقُصُونَ (4).

«15»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: الْخَالُ وَ الْخَالَةُ یَرِثُونَ إِذَا لَمْ یَکُنْ مَعَهُمْ أَحَدٌ غَیْرُهُمْ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی

ص: 336


1- 1. مر فی ج 48 ص 125 الی 129.
2- 2. فقه الرضا ص 39.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 225.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 226.

بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ»، هرگاه خویشاوندان به هم رسیدند، پس آن که از خویشاوندان پیشتر است، او به ارث سزاوارتر است. (1)

روایت16.

تفسیر عیاشی: ابن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: هنگامی که علی ابن ابی طالب علیه السلام و عثمان بن عفان در باره مردی که می میرد و خویشاوندان نزدیکی نداشته باشد که از وی ارث برند، اما خویشاوندانی دارد که از او ارث نمی برند و برای آنان نصیبی نیست، صحبت می­کردند، علی علیه السلام فرمود: ارثیه او به خویشاوندانش می رسد، زیرا که خدای عز و جل می فرماید: «وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ». عثمان گفت: ارثیه اش را در بیت المال مسلمین قرار می دهم و کسی از خویشاوندانش از او ارث نمی برند. (2)

روایت17.

تفسیر عیاشی: سلیمان ابن خالد از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: علی علیه السلام با وجود خویشاوندان، چیزی به غلامان آزاد شده نمی داد. چه فریضه برای او به شمار بیاید (نامیده شده باشد) یا نیاید و همیشه می­ فرمود: «وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ». خدا جایگاه آنان را دانست و و آنان را با خویشاوندان نزدیک، قرار نداد - با وجود خویشاوندان نزدیک، چیزی را برای آنان قرار نداده است -. آن جا که می فرماید: «وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ». (3)

روایت18.

تفسیر عیاشی: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که در باره این فرموده خدا: «وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ» فرمود: همانا برخی از آنان از برخی دیگر به ارثیه شایسته ترند، زیرا که نزدیکترین آنان به او از لحاظ قرابت و خویشاوندی، به (ارث) او شایسته ترند. سپس امام باقر علیه السلام فرمودند: همانا آنان از مرده شایسته ترند. مادرش و برادرش و خواهرش از طرف مادر و پدرش به او نزدیکترند. مگر مادر از برادران و خوهرانش به مرده نزدیکتر نیست؟! (4)

روایت19.

اختصاص: محمد بن زبرقان دامغانی از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرده که فرمود: هارون الرشید از من پرسید: در باره این گفته شما: عمو با وجود فرزند، ارث نمی­برد، توضیح بده. گفتم: همانا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای کسی که توانایی هجرت داشت اما هجرت نکرد، حق ارث قرار نداده است و همانا عمویم عباس توانایی هجرت داشت، اما هجرت نکرد، بلکه از جمله اسرای پیامبر که سلام و درود خدا بر او باد، بود و نپذیرفت که مالی داشته باشد که فدیه او قرار گیرد. پس خدای تبارک و تعالی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وحی کرد و به او خبر داد که او گنجی از طلا دارد. پس پیامبر علی علیه السلام را فرستاد و آن را از نزد ام فضل بیرون آورد. عباس گفت:

ص: 337


1- . تفسیر عیاشی 2 : 71
2- . تفسیر عیاشی 2 : 71
3- . تفسیر عیاشی 2 : 71
4- . تفسیر عیاشی 2 : 71

بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ إِذَا الْتَفَّتِ الْقَرَابَاتُ فَالسَّابِقُ أَحَقُّ بِالْمِیرَاثِ مِنْ قَرَابَتِهِ (1).

«16»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا اخْتَلَفَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ فِی الرَّجُلِ یَمُوتُ وَ لَیْسَ لَهُ عَصَبَةٌ یَرِثُونَهُ وَ لَهُ ذُو قَرَابَةٍ لَا یَرِثُونَهُ لَیْسَ لَهُ بَیْنَهُمْ مَفْرُوضٌ فَقَالَ عَلِیٌّ مِیرَاثُهُ لِذَوِی قَرَابَتِهِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ وَ قَالَ عُثْمَانُ اجْعَلْ مِیرَاثَهُ فِی بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ وَ لَا یَرِثُهُ أَحَدٌ مِنْ قَرَابَتِهِ (2).

«17»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام لَا یُعْطِی الْمَوَالِیَ شَیْئاً مَعَ ذِی رَحِمٍ سُمِّیَتْ لَهُ فَرِیضَةٌ أَمْ لَمْ یُسَمَّ لَهُ فَرِیضَةٌ وَ کَانَ یَقُولُ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ قَدْ عَلِمَ مَکَانَهُمْ فَلَمْ یَجْعَلْ لَهُمْ مَعَ أُولِی الْأَرْحَامِ حَیْثُ قَالَ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ (3).

«18»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ إِنَّ بَعْضَهُمْ أَوْلَی بِالْمِیرَاثِ مِنْ بَعْضٍ لِأَنَّ أَقْرَبَهُمْ إِلَیْهِ أَوْلَی بِهِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ إِنَّهُمْ أَوْلَی بِالْمَیِّتِ وَ أَقْرَبُهُمْ إِلَیْهِ أُمُّهُ وَ أَخُوهُ وَ أُخْتُهُ لِأُمِّهِ وَ أَبِیهِ أَ لَیْسَ الْأُمُّ أَقْرَبَ إِلَی الْمَیِّتِ مِنْ إِخْوَتِهِ وَ أَخَوَاتِهِ (4).

«19»

ختص، [الإختصاص] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْعَلَوِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الزِّبْرِقَانِ الدَّامَغَانِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: سَأَلَنِی الرَّشِیدُ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِکُمْ لَیْسَ لِلْعَمِّ مَعَ وُلْدِ الصُّلْبِ مِیرَاثٌ فَقُلْتُ إِنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله لَمْ یُوَرِّثْ مَنْ قَدَرَ عَلَی الْهِجْرَةِ فَلَمْ یُهَاجِرْ وَ إِنَّ عَمِّیَ الْعَبَّاسَ قَدَرَ عَلَی الْهِجْرَةِ فَلَمْ یُهَاجِرْ وَ إِنَّمَا کَانَ فِی عَدَدِ الْأُسَارَی عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ جَحَدَ أَنْ یَکُونَ لَهُ الْفِدَاءُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یُخْبِرُهُ بِدَفِینٍ لَهُ مِنْ ذَهَبٍ فَبَعَثَ عَلِیّاً علیه السلام فَأَخْرَجَهُ مِنْ عِنْدِ أُمِّ الْفَضْلِ فَقَالَ الْعَبَّاسُ أَفْقَرْتَنِی

ص: 337


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 71.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 71.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 71.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 72.

ای برادر زاده! تو مرا بیچاره کرده ای. سپس خدای - تبارک و تعالی - این آیه را نازل فرمود: «إِن یَعْلَمِ اللّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْرًا یُؤْتِکُمْ خَیْرًا مِّمَّا أُخِذَ مِنکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ»(1) {اگر خدا در دل­های شما خیری سراغ داشته باشد، بهتر از آن چه از شما گرفته شده، به شما عطا می کند و بر شما می بخشاید و خدا آمرزنده مهربان است.} و نیز این آیه را: «وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلاَیَتِهِم مِّن شَیْءٍ حَتَّی یُهَاجِرُواْ» و سپس فرمود: «وَإِنِ اسْتَنصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ»،(2) {و کسانی که ایمان آورده اند ولی مهاجرت نکرده اند، هیچ گونه خویشاوندی (دینی) با شما ندارند، مگر آنکه (در راه خدا) هجرت کنند و اگر در (کار) دین از شما یاری جویند، یاری آنان بر شما (واجب) است.} و او را دیدم که غمگین شد. (3)

روایت به صورت کامل در باب­های مربوط به امام موسی بن جعفر علیه السلام ذکر شد.(4)

روایت20.

تحف العقول: هارون الرشید از موسی بن جعفر علیه السلام پرسید: می خواهم در باره عباس و علی سؤالی بکنم. با اینکه عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و برادر پدرش بود، چرا علی علیه السلام که برادرزاده اش بود، بر او در ارث پیامبر تقدم یافت؟ فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن­ها را که توانائی مهاجرت (از مکه به مدینه) داشته و هجرت نکردند از ارث محروم کرد. پدر تو عباس ایمان آورد ولی هجرت نکرد، علی علیه السلام ایمان آورد و مهاجرت کرد همچنان که خداوند متعال فرموده است: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا»،(5) {و کسانی که ایمان آورده اند ولی مهاجرت نکرده اند، هیچ گونه خویشاوندی [دینی] با شما ندارند مگر آنکه [در راهِ خدا] هجرت کنند.} پس رنگ از رخسار هارون پرید و چهره­اش دگرگون شد. (6)

مؤلف

کل روایت در باب احتجاجات بیان شد. (7)

باب سوم : شرایط و موانع ارث

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرده که از آن حضرت پرسیدم: پسر مسلمان مردی مسیحی فوت شده است، آیا [پدر] از او ارث می­برد؟ فرمود: جز هم کیشانش (مسلمانان) کسی از او ارث نمی­برد.(8)

روایت2.

فقه الرضا: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمی­برند، ما از آن­ها ارث می­بریم اما آن­ها از ما ارث نمی­برند، و اگر مردی مسلمان یا اهل ذمه، فرزندی مسلمان و اهل ذمّه به جای گذارد، میراث مرد مسلمان و مرد اهل ذمّه، متعلق به فرزند مسلمان است و بر همین منوال، اگر کسی خویشاوندی مسلمان و خویشاوندی ذمّی به جای گذارد، چه خویشاوند نزدیک و چه خویشاوند دور، خویشاوند مسلمان از ذمّی برای ارث بردن مقدم است؛ و اگر ذمّی فرزند باشد و مسلمان برادر یا عمو یا برادرزاده یا

ص: 338


1- . انفال / 70
2- . انفال / 72
3- . اختصاص : 56
4- . رجوع کنید به : ج 48 ص 123
5- . انفال / 72
6- . تحف العقول : 426 - 427
7- . رجوع کنید به : ج 48 ص 121 - 125
8- . قرب الاسناد : 120

یَا ابْنَ أَخِی فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی إِنْ یَعْلَمِ اللَّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُؤْتِکُمْ خَیْراً مِمَّا أُخِذَ مِنْکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ قَوْلَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا ثُمَّ قَالَ وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ فَرَأَیْتُهُ قَدِ اغْتَمَّ-(1) الْخَبَرُ بِتَمَامِهِ فِی أَبْوَابِ تَارِیخِ مُوسَی علیه السلام (2).

«20»

ف، [تحف العقول]: سَأَلَ الرَّشِیدُ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ علیهما السلام أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنِ الْعَبَّاسِ وَ عَلِیٍّ بِمَا صَارَ عَلِیٌّ أَوْلَی بِمِیرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ الْعَبَّاسِ وَ الْعَبَّاسُ عَمُّ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ صِنْوُ أَبِیهِ فَقَالَ لَهُ مُوسَی علیه السلام إِنَّ النَّبِیَّ لَمْ یُوَرِّثْ مَنْ قَدَرَ عَلَی الْهِجْرَةِ فَلَمْ یُهَاجِرْ إِنَّ أَبَاکَ الْعَبَّاسَ آمَنَ وَ لَمْ یُهَاجِرْ وَ إِنَّ عَلِیّاً آمَنَ وَ هَاجَرَ وَ قَالَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا فَالْتَمَعَ لَوْنُ هَارُونَ وَ تَغَیَّرَ(3).

أقول

تمامه فی کتاب الاحتجاجات (4).

باب 3 شرائط الإرث و موانعه

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ نَصْرَانِیٍّ یَمُوتُ ابْنُهُ وَ هُوَ مُسْلِمٌ هَلْ یَرِثُ قَالَ لَا یَرِثُ إِلَّا أَهْلُ مِلَّتِهِ (5).

«2»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ أَنَّهُ لَا یَتَوَارَثُ أَهْلُ مِلَّتَیْنِ نَحْنُ نَرِثُهُمْ وَ لَا یَرِثُونَّا وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا مُسْلِماً أَوْ ذِمِّیّاً تَرَکَ ابْناً مُسْلِماً وَ ابْناً ذِمِّیّاً لَکَانَ الْمِیرَاثُ مِنَ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ وَ الذِّمِّیِّ لِلِابْنِ الْمُسْلِمِ وَ کَذَلِکَ مَنْ تَرَکَ ذَا قَرَابَةٍ مُسْلِمَةٍ وَ ذَا قَرَابَةٍ مِنْ أَهْلِ ذِمَّةٍ مِمَّنْ قَرُبَ نَسَبُهُ أَوْ بَعُدَ لَکَانَ الْمُسْلِمُ أَوْلَی بِالْمِیرَاثِ مِنَ الذِّمِّیِّ وَ لَوْ کَانَ الذِّمِّیُّ وَلَداً وَ کَانَ الْمُسْلِمُ أَخاً أَوْ عَمّاً أَوِ ابْنَ أَخٍ أَوِ

ص: 338


1- 1. الاختصاص: 56 ضمن حدیث طویل.
2- 2. مر فی ج 48 ص 123.
3- 3. تحف العقول ص 426- 427 ضمن حدیث.
4- 4. مر أیضا فی ج 48 ص 121- 125.
5- 5. قرب الإسناد ص 120.

پسرعمو یا فامیلی دورتر از آن باشد، مسلمان از ذمّی برای میراث مقدم است، چه اینکه مرده مسلمان باشد یا ذمّی باشد، زیرا اسلام جز قوّت و عزّت بر وی نیفزوده است. و اگر مرد مسلمانی بمیرد و زنی یهودی یا مسیحی به جای گذارد، ارثی به زن تعلق نمی­گیرد و اگر آن زن بمیرد، شوهر مسلمانش از او ارث می­برد؛ و هرگاه مردی فرزند تهمت (ملاعنه) به جای گذارد، هیچ ارثی از او به فرزند تعلق نمی­گیرد و میراث وی به خویشاوندانش می­رسد. اگر خویشاوندی نداشته باشد، میراث او به امام مسلمانان می­رسد مگر اینکه پس از لعان، مساله را تکذیب کند که در این صورت فرزند از او ارث می­برد؛ و اگر فرزند تهمت بمیرد، پدر از او ارث نمی­برد. (1)

روایت3.

تفسیر عیاشی: ابراهیم بن عمر یمانی از کسی که برایش نقل کرده، از امام صادق علیه السلام روایت کرده که در باره این سخن خداوند «وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیائَهُ» فرمود: یعنی اولیای خانه خدا، یعنی مشرکان. « اِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ»(2) {با اینکه آنان [مردم را] از [زیارت] مسجد الحرام باز می دارند، در حالی که ایشان سرپرست آن نباشند. چرا که سرپرست آن جز پرهیزکاران نیستند.} هر کجا که باشند، چرا که آنان از مشرکان به مسجد الحرام شایسته­تر بودند.(3)

باب چهارم : میراث فرزندان و نوه­ها و پدر و مادر، و در این باب حکم حبو بیان می­شود

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: بزنطی گوید: به امام موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردم: مردی مرده و یک دخترِ پسر و یک پسرِ دختر به جای گذاشته است. فرمود: علی علیه السلام خویشاوندان را بر اساس نزدیکی ارث می­داد. عرض کردم: کدام یک نزدیک­تر اند؟ فرمود: دختر پسر. (4)

روایت2.

مکارم الاخلاق: از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت شده که فرمود: انگشتر امام صادق علیه السلام را قیمت کنید. پدرم آن را به هفت سکه خرید. راوی گوید: گفتم: هفت درهم؟ فرمود: هفت دینار. (5)

روایت3.

تفسیر قمی: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» هر گاه مردی بمیرد و فرزندانی پس از او باقی بمانند، به فرزند پسر دو برابر فرزند دختر سهم ارث می­رسد. « فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ * فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ» یعنی اگر مردی بمیرد و پدر و مادرش و دو دختر از او باقی بمانند، به پدر و مادر دو ششم و به دو دختر دو سوم می­رسد؛ و اگر یک دختر باشد، یک دوم به او و به هر یک

ص: 339


1- . فقه الرضا : 39
2- . انفال / 72
3- . تفسیر عیاشی 2 : 55
4- . قرب الاسناد : 173
5- . مکارم الاخلاق : 95

ابْنَ عَمٍّ أَوْ أَبْعَدَ مِنْ ذَلِکَ لَکَانَ الْمُسْلِمُ أَوْلَی بِالْمِیرَاثِ مِنَ الذِّمِّیِّ کَانَ الْمَیِّتُ مُسْلِماً أَوْ ذِمِّیّاً لِأَنَّ الْإِسْلَامَ لَمْ یَزِدْهُ إِلَّا قُوَّةً وَ لَوْ مَاتَ مُسْلِماً وَ تَرَکَ امْرَأَةً یَهُودِیَّةً أَوْ نَصْرَانِیَّةً لَمْ یَکُنْ لَهَا مِیرَاثٌ وَ إِنْ مَاتَتْ هِیَ وَرِثَهَا الزَّوْجُ الْمُسْلِمُ وَ إِذَا تَرَکَ الرَّجُلُ ابْنَ الْمُلَاعَنَةِ فَلَا مِیرَاثَ لِوَلَدِهِ مِنْهُ وَ کَانَ مِیرَاثُهُ لِأَقْرِبَائِهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ قَرَابَةٌ فَمِیرَاثُهُ لِإِمَامِ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا أَنْ یَکُونَ أَکْذَبَ نَفْسَهُ بَعْدَ اللِّعَانِ فَیَرِثُهُ الِابْنُ وَ إِنْ مَاتَ الِابْنُ لَمْ یَرِثْهُ الْأَبُ (1).

«3»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ یَعْنِی أَوْلِیَاءَ الْبَیْتِ یَعْنِی الْمُشْرِکُونَ [الْمُشْرِکِینَ]- إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ حَیْثُ مَا کَانُوا هُمْ أَوْلَی بِهِ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (2).

باب 4 میراث الأولاد و أولاد الأولاد و الأبوین و فیه حکم الحبوة

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ علیه السلام رَجُلٌ مَاتَ وَ تَرَکَ ابْنَةَ ابْنٍ وَ ابْنَ ابْنَةٍ قَالَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یُورِثُ الْأَقْرَبَ فَالْأَقْرَبَ قُلْتُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ قَالَ ابْنَةُ الِابْنِ (3).

«2»

مکا، [مکارم الأخلاق] مِنْ کِتَابِ اللِّبَاسِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: قَاوِمُوا خَاتَمَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَأَخَذَهُ أَبِی بِسَبْعَةٍ قَالَ قُلْتُ سَبْعَةُ دَرَاهِمَ قَالَ سَبْعَةُ دَنَانِیرَ(4).

«3»

فس، [تفسیر القمی]: یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ قَالَ إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ وَ تَرَکَ بَنِینَ وَ بَنَاتٍ- فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ- فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ یَعْنِی إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ وَ تَرَکَ أَبَوَیْنِ وَ ابْنَتَیْنِ فَلِلْأَبَوَیْنِ السُّدُسَانِ وَ لِلِابْنَتَیْنِ الثُّلُثَانِ وَ إِنْ کَانَتِ الِابْنَةُ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِ

ص: 339


1- 1. فقه الرضا ص 39.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 55.
3- 3. قرب الإسناد ص 173.
4- 4. مکارم الأخلاق ص 95.

از پدر و مادرش، دو ششم می­رسد و یک سهم باقی می­ماند که به پنج سهم تقسیم می­شود، بخشی که شامل سه سهم باشد از آن دختر و بخشی که شامل دو سهم است برای پدر و مادر است. اگر مرده برادران و خواهرانی از طرف پدر و مادر، یا از فقط از طرف پدر داشته باشد، یک ششم برای مادرش و پنج ششم برای پدرش است، چرا که برادران و خواهران پدری در نفقه پدر هستند و پدر موظف است هزینه و مخارج آن­ها را بپردازد و در واقع آنان مانع از این می­شوند که به مادر یک سوم ارث تعلق گیرد و آنان ارث نمی­برند. (1)

روایت4.

فقه الرضا: اگر زن همراه مرد، یک یا چند فرزند مذکر یا مؤنث به جای گذارد، سهم همسر یک چهارم و مابقی برای فرزند است و اگر از مرد، یک زن و یک فرزند باقی بماند، یک هشتم ارث برای زن و مابقی برای فرزند است. پس اگر مرد پدر و مادرش را به جای گذارد، سهم مادرش یک سوم و سهم پدرش دو سوم است؛ و اگر از او پدر و مادر و یک یا چند پسر باقی بماند، سهم پدر و مادر دو ششم و مابقی برای پسر است؛ و اگر پدر و دخترش را به جای گذارد، سهم دختر یک دوم و سهم پدر یک ششم است و سه سهم از شش سهم می­ماند و مال را بر چهار بخش تقسیم می­کنند، سه بخش برای دختر و یک بخش برای پدر است؛ و اگر مادر و دخترش نیز از او باقی بمانند، بر هیمن منوال ارث می­برند. اگر پدر و مادر و دختری به جای گذارد، یک دوم به دختر و دو ششم به پدر و مادر می­رسد و [بقیه] مال به پنج قسمت تقسیم می­شود که سه سهم به دختر و دو بخش برای پدر و مادرش است. اگر دو دختر و پدر و مادر باقی بمانند، دو سوم به دو دختر و دو ششم به پدر و مادر تعلق می­گیرد؛ و اگر پدر و مادر و یک یا چند دختر و پسر باقی بمانند، دو سوم به پدر و مادر و مابقی به دختران و پسران می­رسد و فرزند مذکر دو برابر فرزند مؤنث ارث می­برد. اگر یک زن و پدر و مادر به جای گذارد، برای همسرش یک چهارم و برای مادرش یک سوم و مابقی به پدر تعلق می­گیرد. در صورتی که از زنی، شوهر و پدر و مادرش و یک یا چند فرزند مذکر به جای بماند، برای شوهر یک چهارم و برای پدر و مادر دو ششم و مابقی برای فرزندان است. پس اگر مرد یک برادر و دو یا سه خواهر، یا دو خواهر و پدر و مادر به جای گذارد، یک سوم از ارث برای مادر و دو سوم برای پدر است؛ و اگر پدر و مادر و دو برادر و چهار خواهر، یا یک برادر و دو خواهر از او باقی بماند، یک ششم برای مادر و مابقی برای پدر است؛ پس اگر برادران و خواهران از مادر باشند، مادر را از یک سوم ارث منع نمی­کنند و در واقع برادران و خواهران پدری یا پدر و مادری، مادر را از یک سوم ارث منع می­کنند.


1- . تفسیر قمی 1 : 132 - 133

وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ وَ بَقِیَ سَهْمٌ یُقْسَمُ عَلَی خَمْسَةِ أَسْهُمٍ فَمَا أَصَابَ ثَلَاثَةَ أَسْهُمٍ فَلِلِابْنَةِ وَ مَا أَصَابَ اثْنَتَیْنِ فَلِلْأَبَوَیْنِ فَإِنْ کَانَ لِلْمَیِّتِ إِخْوَةٌ وَ أَخَوَاتٌ مِنْ قِبَلِ الْأَبِ وَ الْأُمِّ أَوْ مِنْ قِبَلِ الْأَبِ وَحْدَهُ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ وَ لِلْأَبِ خَمْسَةُ أَسْدَاسٍ فَإِنَّ الْإِخْوَةَ وَ الْأَخَوَاتِ مِنْ قِبَلِ الْأَبِ هُمْ فِی عِیَالِ الْأَبِ وَ تَلْزَمُهُ مَئُونَتُهُمْ فَهُمْ یَحْجُبُونَ الْأُمَّ عَنِ الثُّلُثِ وَ لَا یَرِثُونَ (1).

«4»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِنْ تَرَکَتِ الْمَرْأَةُ مَعَ الزَّوْجِ وَلَداً ذَکَراً کَانَ أَمْ أُنْثَی وَاحِداً کَانَ أَمْ أَکْثَرَ فَلِلزَّوْجِ الرُّبُعُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْوَلَدِ وَ إِنْ تَرَکَ الزَّوْجُ امْرَأَةً وَ وَلَداً فَلِلْمَرْأَةِ الثُّمُنُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْوَلَدِ فَإِنْ تَرَکَ الرَّجُلُ أَبَوَیْهِ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ وَ لِلْأَبِ الثُّلُثَانِ فَإِنْ تَرَکَ أَبَوَیْنِ وَ ابْناً أَوْ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَلِلْأَبَوَیْنِ السُّدُسَانِ وَ مَا بَقِیَ فَلِلِابْنِ وَ إِنْ تَرَکَ أَبَاهُ وَ ابْنَتَهُ فَلِلِابْنَةِ النِّصْفُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ مِنْ سِتَّةٍ وَ لِلْأَبِ السُّدُسُ یُقَسَّمُ الْمَالُ عَلَی أَرْبَعَةِ أَسْهُمٍ فَمَا أَصَابَ ثَلَاثَةَ أَسْهُمٍ فَلِلِابْنَةِ وَ مَا أَصَابَ سَهْماً فَلِلْأَبِ وَ کَذَلِکَ إِذَا تَرَکَ أُمَّهُ وَ ابْنَتَهُ فَإِنْ تَرَکَ أَبَوَیْنِ وَ ابْنَةً فَلِلِابْنَةِ النِّصْفُ وَ لِلْأَبَوَیْنِ السُّدُسَانِ یُقَسَّمُ الْمَالُ عَلَی خَمْسَةٍ فَمَا أَصَابَ ثَلَاثَةَ أَسْهُمٍ فَلِلِابْنَةِ وَ مَا أَصَابَ سَهْمَیْنِ فَلِلْأَبَوَیْنِ فَإِنْ تَرَکَ ابْنَتَیْنِ وَ أَبَوَیْنِ فَلِلِابْنَتَیْنِ الثُّلُثَانِ وَ لِلْأَبَوَیْنِ السُّدُسَانِ وَ إِنْ تَرَکَ أَبَوَیْهِ وَ ابْناً وَ ابْنَةً أَوِ ابْنَیْنِ وَ بَنَاتٍ فَلِلْأَبَوَیْنِ السُّدُسَانِ وَ مَا بَقِیَ لِلْبَنِینَ وَ الْبَنَاتِ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ تَرَکَ امْرَأَةً وَ أَبَوَیْنِ- لِامْرَأَتِهِ الرُّبُعُ وَ لِأُمِّهِ الثُّلُثُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْأَبِ فَإِنْ تَرَکَتِ امْرَأَةٌ زَوْجَهَا وَ أَبَوَیْهَا وَ وَلَداً ذَکَراً کَانَ أَوْ أُنْثَی وَاحِداً کَانَ أَوْ أَکْثَرَ فَلِلزَّوْجِ الرُّبُعُ وَ لِلْأَبَوَیْنِ السُّدُسَانِ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْوَلَدِ فَإِنْ تَرَکَ أَبَوَیْهِ وَ أَخاً فَلِلْأُمِّ الثُّلُثُ وَ لِلْأَبِ الثُّلُثَانِ وَ سَقَطَ الْأَخُ فَإِنْ تَرَکَ أَبَوَیْهِ فَلِلْأُمِّ الثُّلُثُ وَ لِلْأَبِ الثُّلُثَانِ وَ کَذَلِکَ إِذَا تَرَکَ أَخاً أَوْ أُخْتَیْنِ أَوْ ثَلَاثَ أَخَوَاتٍ أَوْ أُخْتاً وَ أَبَوَیْنِ فَلِلْأُمِّ الثُّلُثُ وَ لِلْأَبِ الثُّلُثَانِ فَإِنْ تَرَکَ أَبَوَیْنِ وَ أَخَوَیْنِ وَ أَرْبَعَ أَخَوَاتٍ أَوْ أَخاً وَ أُخْتَیْنِ فَلِلْأُمِّ السُّدُسُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْأَبِ فَإِنْ کَانَ الْإِخْوَةُ وَ الْأَخَوَاتُ مِنَ الْأُمِّ لَمْ تَحْجُبِ الْأُمَّ عَنِ الثُّلُثِ وَ إِنَّمَا تَحْجُبُهَا الْإِخْوَةُ وَ الْأَخَوَاتُ مِنَ الْأَبِ أَوْ مِنَ الْأَبِ وَ الْأُمِ (2).

ص: 340


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1 ص 132- 133.
2- 2. فقه الرضا ص 39.

روایت5.

تفسیر عیاشی: ابو بصیر از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: چه بسا انسانی که حقی دارد و نسبت به آن ناآگاه است. به ایشان عرض کردم: خدایت به سلامت دارد، آن حق چیست؟ فرمود: در زیر آن دیوار گنجی بود که به مالکان آن تعلق داشت. ولی آن گنج نه از طلا بود و نه از نقره. گفتم: از آن دو نفر، کدام یک به آن گنج سزاوارتر بود؟ فرمود: ما عقیده داریم که فرد بزرگتر به آن گنج شایسته­تر بود. (1)

باب پنجم : میراث برادران و برادرزاده­ها و پدربزرگ­ها و مادربزرگ­ها و «طعمه» برای پدربزرگ است

روایات

روایت1.

معانی الاخبار: ابن ابی عمیر از برخی از یارانش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: کلاله کسی است که از دنیا برود و پدر و پسری از خود باقی نگذارد.

روایت2.

تفسیر قمی: بکیر از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: اگر مردی فوت شود و خواهری داشته باشد، بر اساس آیه، نصف ماترک به شکل کامل از آن وی است. همچنین است اگر دختری داشته باشد، همین ارث را می­برد و نصف دیگر ماترک، اگر وارث دیگری نزدیک تر از آن خواهر یا دختر نداشته باشد، به طریق خویشاوندی به وی رسد و اگر به جای خواهر، برادری باشد، بر اساس آیه، همه میراث را به کلی می گیرد که خدای تعالی فرمود: «وَهُوَ یَرِثُهَآ إِن لَّمْ یَکُن لَّهَا وَلَدٌ» و اگر دو خواهر باشند، دو ثلث را کامل می گیرند و یک سوم باقی مانده را به طریق خویشاوندی می گیرند، «وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» و اگر جمع خواهران و برادرانی باشند، مذکر، دو برابر سهم مونث ارث می برد و همه این موارد در صورتی است که میت، فرزند، والدین یا زوجه ای نداشته باشد. (2)

روایت3.

تفسیر قمی: «وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ» {و اگر مرد یا زنی که از او ارث می برند کلاله [= بی فرزند و بی پدر و مادر] باشد و برای او برادر یا خواهری باشد، پس برای هر یک از آن دو، یک ششم [ماترک] است}؛ این کلاله مادر است و آن برادران و خواهران مادر است. پس اگر بیشتر از این باشند، آنان یک سوم ارث را می­گیرند و به طور مساوی در میان خود تقسیم می­کنند و در این سهم، مذکر و مؤنث با هم برابرند. (3)

ص: 341


1- . تفسیر عیاشی 2 : 337
2- . تفسیر قمی :160
3- . تفسیر قمی : 160
«5»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: کَمْ مِنْ إِنْسَانٍ لَهُ حَقٌّ لَا یَعْلَمُ بِهِ قَالَ قُلْتُ وَ مَا ذَاکَ أَصْلَحَکَ اللَّهُ قَالَ إِنَّ صَاحِبَیِ الْجِدَارِ کَانَ لَهُمَا کَنْزٌ تَحْتَهُ أَمَا إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَا فِضَّةٍ قَالَ قُلْتُ فَأَیُّهُمَا کَانَ أَحَقَّ بِهِ قَالَ الْأَکْبَرُ کَذَلِکَ نَقُولُ (1).

باب 5 میراث الإخوة و أولادهما و الأجداد و الجدات و الطعمة للجد

الأخبار

«1»

مع، [معانی الأخبار] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْکَلَالَةُ مَا لَمْ یَکُنْ وَالِدٌ وَ لَا وَلَدٌ(2).

«2»

فس، [تفسیر القمی] أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ وَ لَهُ أُخْتٌ تَأْخُذُ نِصْفَ الْمِیرَاثِ بِالْآیَةِ کَمَا تَأْخُذُ الِابْنَةُ لَوْ کَانَتْ وَ النِّصْفُ الْبَاقِی یُرَدُّ عَلَیْهَا بِالرَّحِمِ إِذَا لَمْ یَکُنْ لِلْمَیِّتِ وَارِثٌ أَقْرَبَ مِنْهَا فَإِنْ کَانَ مَوْضِعَ الْأُخْتِ أَخٌ أَخَذَ الْمِیرَاثَ کُلَّهُ بِالْآیَةِ لِقَوْلِ اللَّهِ- وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ کانت [کَانَتَا] أُخْتَیْنِ أَخَذَتَا الثُّلُثَیْنِ بِالْآیَةِ وَ الثُّلُثَ الْبَاقِیَ بِالرَّحِمِ- وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ وَ ذَلِکَ کُلُّهُ إِذَا لَمْ یَکُنْ لِلْمَیِّتِ وَلَدٌ أَوْ أَبَوَانِ أَوْ زَوْجَةٌ(3).

«3»

فس، [تفسیر القمی]: وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَهَذِهِ کَلَالَةُ الْأُمِّ وَ هِیَ الْإِخْوَةُ وَ الْأَخَوَاتُ مِنَ الْأُمِّ فَإِنْ کَانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَهُمْ یَأْخُذُونَ الثُّلُثَ فَیَقْسِمُونَهُ مَا بَیْنَهُمْ بِالسَّوِیَّةِ الذَّکَرُ وَ الْأُنْثَی فِیهِ سَوَاءٌ(4).

ص: 341


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 337.
2- 2. معانی الأخبار ص 272.
3- 3. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1 ص 160.
4- 4. نفس المصدر ج 1 ص 133.

روایت4.

بصائر الدرجات: اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: خداوند پیامبرش را بر ادب خود تأدیب کرد، هنگامی که همان طور شد که می خواست، به او فرمود: «إِنَّکَ لعَلی خُلقٍ عَظِیمٍ»،(1){راستی

که تو را خویی والاست.} پس در دینش اختیار را به او اعطا کرد و فرمود: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(2)

{و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید.} خداوند عزوجل در قرآن فریضه قرار داد ولی برای جدّ چیزی قرار نداد. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم یک ششم را به او (جدّ) داد و خداوند آن را پذیرفت. و خداوند متعال خود شراب را حرام کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هر مسکری را حرام کرد و خداوند آن را پذیرفت، و این همان کلام خداوند عز و جل است که فرمود: «هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَو أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ»،(3)

{(گفتیم) این بخشش ماست، (آن را) بی شمار ببخش یا نگاه دار.} (4)

روایت5.

بصائر الدرجات: قاسم بن محمد گوید: خداوند فرائض را ذکر کرد و برای جدّ (پدربزرگ) چیزی ذکر نکرد. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم یک ششم را به او (جدّ) داد و خداوند آن را پذیرفت. (5)

روایت6.

بصائر الدرجات: عبد الله از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: خداوند پیامبرش را به خوبی تأدیب کرد، و اختیار تام را به او داد و فرمود: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» از جمله چیزهایی که خداوند در کتابش به پیامبر امر فرمود، میراث صلب (فرزندان) بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای جدّ نیز فرض و معین کرد و خداوند آن را پذیرفت. (6)

روایت7.

اختصاص، بصائر: فضیل بن یسار از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: خداوند متعال میراث را در صلب (نسب صلبی) واجب کرد، و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به جدّ هم داد و خداوند آن را پذیرفت. (7)

روایت8.

بصائر: الدرجات: عبد الله بن سنان از امام صادق علیه السلام همین حدیث را روایت کرده است. (8)

روایت9.

بصائر الدرجات: ابو بصیر از امام صادق علیه السلام همین حدیث را روایت کرده است. (9)

ص: 342


1- . قلم / 4
2- . حشر / 7
3- . ص / 39
4- . بصائر الدرجات : 111
5- . بصائر الدرجات : 111
6- . بصائر الدرجات : 111
7- . بصائر الدرجات : 111 و اختصاص : 310
8- . بصائر الدرجات : 111
9- . بصائر الدرجات : 111
«4»

یر، [بصائر الدرجات] الْحَجَّالُ عَنِ اللُّؤْلُؤِیِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله عَلَی أَدَبِهِ فَلَمَّا انْتَهَی بِهِ إِلَی مَا أَرَادَ قَالَ لَهُ- إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ فَفَوَّضَ إِلَیْهِ دِینَهُ فَقَالَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ فِی الْقُرْآنِ وَ لَمْ یَقْسِمْ لِلْجَدِّ شَیْئاً وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَطْعَمَهُ السُّدُسَ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ وَ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْخَمْرَ بِعَیْنِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کُلَّ مُسْکِرٍ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِکَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ- هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ (1).

«5»

یر، [بصائر الدرجات] مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ رِبْعِیٍّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ ذَکَرَ الْفَرَائِضَ وَ لَمْ یَذْکُرِ الْجَدَّ فَأَطْعَمَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله سَهْماً فَأَجَازَ اللَّهُ ذَلِکَ لَهُ (2).

«6»

یر، [بصائر الدرجات] مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی عَنِ النَّضْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ أَوْ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله تَأْدِیباً فَفَوَّضَ إِلَیْهِ الْأَمْرَ وَ قَالَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ کَانَ مِمَّا أَمَرَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَرَائِضُ الصُّلْبِ وَ فَرَضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِلْجَدِّ فَأَجَازَ اللَّهُ ذَلِکَ لَهُ (3).

«7»

ختص، [الإختصاص] یر، [بصائر الدرجات] ابْنُ یَزِیدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی عَنْ زِیَادٍ الْقَنْدِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: فَرَضَ اللَّهُ الْفَرَائِضَ مِنَ الصُّلْبِ فَأَطْعَمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْجَدَّ فَأَجَازَ اللَّهُ ذَلِکَ لَهُ (4).

«8»

یر، [بصائر الدرجات] ابْنُ یَزِیدَ عَنْ زِیَادٍ الْقَنْدِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْهُ علیه السلام: مِثْلَهُ (5)

«9»

یر، [بصائر الدرجات] ابْنُ هَاشِمٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ أَبِی عِمْرَانَ عَنْ یُونُسَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مِثْلَهُ (6).

ص: 342


1- 1. بصائر الدرجات ص 110.
2- 2. بصائر الدرجات ص 110.
3- 3. بصائر الدرجات ص 111 و أخرج المفید فی الاختصاص ص 310 ضمن حدیث طویل.
4- 4. بصائر الدرجات ص 111 و أخرج المفید فی الاختصاص ص 310 ضمن حدیث طویل.
5- 5. بصائر الدرجات ص 111.
6- 6. بصائر الدرجات ص 111.

روایت10.

بصائر الدرجات: عبد الله بن سنان از یکی از اصحاب ما از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: از جمله اموری که در قرآن فرض گردید، میراث صلب بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میراث جدّ را بر آن افزود و خداوند آن را پذیرفت. (1)

روایت11.

محمد بن عذافر از یکی از برادران ما از امام باقر علیه السلام همین روایت را نقل کرده است. (2)

مؤلف

کل این روایت­ها در باب تفویض ذکر شد .

روایت12.

فقه الرضا: هرگاه مردی برادر پدری­ و برادر مادری­اش و برادر پدر و مادری­اش را به جای گذارد، در این حالت، برادر مادری­اش یک ششم از ارث را می­گیرد و ما بقی به برادر مادری و پدری­اش تعلق می­گیرد و برادر پدری­اش ساقط می­شود؛ و همچنین اگر سه خواهر متفرق و جدا از او باقی بماند، سهم خواهر مادری یک ششم است و مابقی از آن خواهر پدری و مادری است. اگر دو برادر یا یک یا چند برادر و خواهر مادری، یا یک خواهر پدری و مادری، یا فقط پدری، یا برادران و خواهران پدری و مادری، یا فقط مادری از او باقی بماند، برادران و خواهران پدری و مادری و برادران و خواهران پدری مذکر، دو برابر مؤنث ارث می­برد و سهم فرزندانشان نیز بر این اساس است. پس اگر برادر پدری و مادری و پدربزرگی از او باقی بماند، میراث میان آن دو نصف می­شود؛ و همچنین اگر برادر پدری و پدربزرگی به جای گزارد، مال موروثی میان آن دو نصف می­شود؛ و اگر برادر مادری و پدربزرگی از او باقی بماند، برادر مادری یک ششم ارث می­برد و مابقی از آن پدر بزرگ است؛ و اگر دو خواهر یا دو برادر یا یک یا چند برادر و خواهر مادری، و پدربزرگی از او باقی بماند، سهم برادران و خواهران مادری یک سوم است که به طور مساوی میان آن­ها تقسیم می­شود و ما بقی متعلق به پدربزرگ است؛ و اگر یک یا چند برادر مادری و برادران و خواهران پدری و مادری و برادران و خواهران پدری، و پدربزرگی از او باقی بمانند، برادران و خواهران مادری یک سوم ارث می­برند که میانشان به طور مساوی تقسیم می­گردد و مابقی ارث به برادران و خواهران پدری و مادری و پدربزرگ می­رسد که سهم مذکر دو برابر سهم مؤنث است و برادران و خواهران پدری از ارث ساقط می­گردند. اگر یک خواهر پدری و مادری و پدربزرگی از او باقی بماند، سهم هر کدام نصف خواهد بود؛ و اگر دو خواهر پدری و مادری یا فقط پدری و پدربزرگی از او باقی بماند، خواهران دو سوم و مابقی برای پدر بزرگ است؛ و هر کس عمو و پدربزرگی از او باقی بماند، مال موروثی متعلق به پدربزرگ است؛ و اگر عمو و دائی و پدربزرگ و برادری از او باقی بماند، مال میان برادر و پدربزرگ تقسیم می­شود و سهم عمو و دائی ساقط می­گردد؛ و اگر پدربزرگی از پدر و پدربزرگی از مادر به جای گذارد، سهم پدربزرگ مادری یک سوم و

ص: 343


1- . بصائر الدرجات : 111
2- . بصائر الدرجات : 111
«10»

یر، [بصائر الدرجات] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: کَانَ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ فِی الْقُرْآنِ فَرَائِضُ الصُّلْبِ وَ فَرَضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَرَائِضَ الْجَدِّ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِکَ (1).

«11»

یر، [بصائر الدرجات] ابْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ إِخْوَانِنَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: مِثْلَهُ (2)

أقول

تمام تلک الأخبار فی باب التفویض.

«12»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِذَا تَرَکَ الرَّجُلُ أَخَاهُ لِأَبِیهِ وَ أَخَاهُ لِأُمِّهِ وَ أَخَاهُ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ فَلِلْأَخِ مِنَ الْأُمِّ السُّدُسُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْأَخِ مِنَ الْأُمِّ وَ الْأَبِ وَ سَقَطَ الْأَخُ مِنَ الْأَبِ وَ کَذَلِکَ إِذَا تَرَکَ ثَلَاثَ أَخَوَاتٍ مُتَفَرِّقَاتٍ فَلِلْأُخْتِ مِنَ الْأُمِّ السُّدُسُ فَمَا بَقِیَ فَلِلْأُخْتِ مِنَ الْأُمِّ وَ الْأَبِ فَإِنْ تَرَکَ أَخَوَیْنِ لِلْأُمِّ أَوْ أَخاً وَ أُخْتاً لِأُمٍّ أَوْ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ أَوْ أُخْتاً لِأَبٍ وَ أُمٍّ أَوْ لِأَبٍ أَوْ إِخْوَةً وَ أَخَوَاتٍ لِأَبٍ وَ أُمٍّ أَوْ لِأُمٍّ فَلِلْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأَبِ وَ الْأُمِّ وَ مِنَ الْأَبِ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ وَ کَذَلِکَ سَهْمُ أَوْلَادِهِمْ عَلَی هَذَا فَإِنْ تَرَکَ أَخاً لِأَبٍ وَ أُمٍّ وَ جَدّاً الْمَالُ بَیْنَهُمَا نِصْفَانِ وَ کَذَلِکَ إِذَا تَرَکَ أَخاً لِأَبٍ وَ جَدّاً فَالْمَالُ بَیْنَهُمَا نِصْفَانِ فَإِنْ تَرَکَ أَخاً لِأُمٍّ وَ جَدّاً فَلِلْأَخِ مِنَ الْأُمِّ السُّدُسُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْجَدِّ فَإِنْ تَرَکَ أُخْتَیْنِ أَوْ أَخَوَیْنِ أَوْ أَخاً وَ أُخْتاً لِأُمٍّ أَوْ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ وَ جَدّاً فَلِلْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأُمِّ الثُّلُثُ بَیْنَهُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْجَدِّ وَ إِنْ تَرَکَ أَخاً لِأُمٍّ أَوْ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ وَ إِخْوَةً وَ أَخَوَاتٍ لِأَبٍ وَ أُمٍّ وَ إِخْوَةً وَ أَخَوَاتٍ لِأَبٍ وَ جَدّاً فَلِلْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأُمِّ الثُّلُثُ بَیْنَهُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأَبِ وَ الْأُمِّ وَ الْجَدِّ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ وَ سَقَطَ الْإِخْوَةُ وَ الْأَخَوَاتُ مِنَ الْأَبِ فَإِنْ تَرَکَ أُخْتاً لِأَبٍ وَ أُمٍّ وَ جَدّاً فَلِلْأُخْتِ النِّصْفُ وَ لِلْجَدِّ النِّصْفُ فَإِنْ تَرَکَ أُخْتَیْنِ لِأَبٍ وَ أُمٍّ أَوْ لِأَبٍ وَ جَدّاً فَلِلْإِخْوَةِ الثُّلُثَانِ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْجَدِّ وَ مَنْ تَرَکَ عَمّاً وَ جَدّاً فَالْمَالُ لِلْجَدِّ فَإِنْ تَرَکَ عَمّاً وَ خَالًا وَ جَدّاً وَ أَخاً فَالْمَالُ بَیْنَ الْأَخِ وَ الْجَدِّ وَ سَقَطَ الْعَمُّ وَ الْخَالُ فَإِنْ تَرَکَ جَدّاً مِنْ قِبَلِ الْأَبِ وَ جَدّاً مِنْ قِبَلِ الْأُمِّ فَلِلْجَدِّ مِنْ قِبَلِ الْأُمِّ الثُّلُثُ وَ

ص: 343


1- 1. بصائر الدرجات ص 111.
2- 2. بصائر الدرجات ص 111.

سهم پدربزرگ پدری دو سوم است؛ و اگر پدربزرگ و مادربزرگ مادری و پدربزرگ و مادربزرگ پدری از او بماند، سهم پدربزرگ و مادر بزرگ مادری یک سوم است که به طور مساوی میانشان تقسیم می­شود و مابقی ارث به پدربزرگ و مادربزرگ پدری می­رسد و سهم مذکر دو برابر سهم مؤنث است. (1)

روایت13.

ارشاد: گویند از ابوبکر معنی کلاله را پرسیدند، پاسخ داد: من نظر خودم را در این باره می گویم؛ پس اگر جواب به صواب گفته باشم از خدا است و اگر خطا بگویم از ناحیه خودم و شیطان بوده است. این سخن به علی علیه السلام رسید. فرمود: عجیب است! چه نیازی به رأی خود در این موضوع دارد! مگر نمی­داند برادران و خواهران پدر و مادری یا برادران پدری فقط و یا مادری را کلاله می­نامند، چنانچه خدا می­فرماید: «یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ» و خداوند عزّ و جلّ می­فرماید: «وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ»،(2)

روایت14.

تفسیر عیاشی: بکیر بن اعین از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: فرزندان و برادران کسانی هستند که سهم ارث آنان کم و زیاد می­شود. (3)

روایت15.

تفسیر عیاشی: ابو العباس گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: یک برادر و یک خواهر، از یک سوم محروم نمی شوند، مگر این که دو برادر یا یک برادر و دو خواهر باشند. خداوند متعال می فرماید: «فَإِن کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُس». (4)

روایت16.

تفسیر عیاشی: فضل بن عبدالملک نقل می کند که از امام صادق علیه السلام در مورد سهم مادر و دو خواهر پرسیدم و ایشان فرمود: یک سوم است، چرا که خداوند می فرماید: «فَإِن کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ» و نمی فرماید: اگر خواهرانی داشته باشد. (5)

روایت17.

تفسیر عیاشی: زراره از امام باقر علیه السلام در مورد آیه: «فَإِن کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ» پرسید و ایشان فرمود: یعنی برادران از پدر و مادر، یا تنها برادران از طرف پدر. (6)

روایت18.

تفسیر عیاشی: بکیر بن اعین از امام صادق علیه السلام نقل می کند که منظور

ص: 344


1- . فقه الرضا : 39
2- . ارشاد : 107
3- . تفسیر عیاشی 1 : 226
4- . تفسیر عیاشی 1 : 226
5- . تفسیر عیاشی 1 : 226
6- . تفسیر عیاشی 1 : 226

لِلْجَدِّ مِنْ قِبَلِ الْأَبِ الثُّلُثَانِ فَإِنْ تَرَکَ جَدَّیْنِ مِنْ قِبَلِ الْأُمِّ وَ جَدَّیْنِ مِنْ قِبَلِ الْأَبِ فَلِلْجَدِّ وَ الْجَدَّةِ مِنْ قِبَلِ الْأُمِّ الثُّلُثُ بَیْنَهُمَا بِالسَّوِیَّةِ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْجَدِّ وَ الْجَدَّةِ مِنْ قِبَلِ الْأَبِ- لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ (1).

«13»

شا، [الإرشاد]: سُئِلَ أَبُو بَکْرٍ عَنِ الْکَلَالَةِ فَقَالَ أَقُولُ فِیهَا بِرَأْیِی فَإِنْ أَصَبْتُ فَمِنَ اللَّهِ وَ إِنْ أَخْطَأْتُ فَمِنْ نَفْسِی وَ مِنَ الشَّیْطَانِ فَبَلَغَ ذَلِکَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَ مَا أَغْنَاهُ عَنِ الرَّأْیِ فِی هَذَا الْمَکَانِ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ الْکَلَالَةَ هُمُ الْإِخْوَةُ وَ الْأَخَوَاتُ مِنْ قِبَلِ الْأَبِ وَ الْأُمِّ وَ مِنْ قِبَلِ الْأَبِ عَلَی الِانْفِرَادِ وَ مِنْ قِبَلِ الْأُمِّ أَیْضاً عَلَی حِدَتِهَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ قَالَ عَزَّ قَائِلًا وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ (2).

«14»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْوَلَدُ وَ الْإِخْوَةُ هُمُ الَّذِینَ یُزَادُونَ وَ یُنْقَصُونَ (3).

«15»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: لَا یَحْجُبُ مِنَ الثُّلُثِ الْأَخُ وَ الْأُخْتُ حَتَّی یَکُونَا أَخَوَیْنِ أَوْ أَخاً وَ أُخْتَیْنِ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ (4).

«16»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أُمٍّ وَ أُخْتَیْنِ قَالَ- علیه السلام الثُّلُثُ لِأَنَّ اللَّهَ یَقُولُ- فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ وَ لَمْ یَقُلْ فَإِنْ کَانَ لَهُ أَخَوَاتٌ (5).

«17»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ یَعْنِی إِخْوَةً لِأَبٍ وَ أُمٍّ وَ إِخْوَةً لِأَبٍ (6).

«18»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الَّذِی عَنَی

ص: 344


1- 1. فقه الرضا ص 39.
2- 2. إرشاد المفید ص 107 طبع النجف.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 226.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 226.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 226.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 226.

از آیه «وَإِن کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلاَلَةً أَو امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ فَإِن کَانُوَاْ أَکْثَرَ مِن ذَلِکَ فَهُمْ شُرَکَاء فِی الثُّلُثِ»، {و اگر مرد یا زنی که از او ارث می برند کلاله (= بی فرزند و بی پدر و مادر) باشد و برای او برادر یا خواهری باشد، پس برای هر یک از آن دو، یک ششم (ماترک) است؛ و اگر آنان بیش از این باشند، در یک سوم (ماترک) مشارکت دارند.} مخصوصاً برادران و خواهران از طرف مادر می باشند. (1)

روایت19.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل می کند که از ایشان در مورد زنی که پس از مرگ او، شوهر و برادران از طرف مادر و برادران و خواهران از طرف پدر، از او ارث می­برند، سئوال شد؟ حضرت فرمود: به شوهر، نصف ارث که سه سهم است و به خواهران از طرف مادر، یک سوم که دو سهم است، می­رسد و میان خواهر و برادر فرقی نیست؛ یک سهم می ماند که به بقیه برادران و خواهران پدری می­رسد؛ البته در اینجا به پسر، دو برابر دختر می رسد، زیرا از سهم ها چیزی کم نمی شود و از نصف سهم شوهر و یک سوم سهم خواهران از طرف مادر، چیزی کم نمی شود. «فَإِن کَانُوَاْ أَکْثَرَ مِن ذَلِکَ فَهُمْ شُرَکَاء فِی الثُّلُثِ» {و اگر آنان بیش از این باشند، در یک سوم (ماترک) مشارکت دارند.} و اگر تنها یک برادر باشد، سهم او یک ششم است؛ چرا که در این آیه شریفه آمده است: «وَإِن کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلاَلَةً أَو امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ فَإِن کَانُوَاْ أَکْثَرَ مِن ذَلِکَ فَهُمْ شُرَکَاء فِی الثُّلُثِ»، {و اگر مرد یا زنی که از او ارث می برند کلاله (= بی فرزند و بی پدر و مادر) باشد و برای او برادر یا خواهری باشد، پس برای هر یک از آن دو یک ششم (ماترک) است و اگر آنان بیش از این باشند، در یک سوم (ماترک) مشارکت دارند.} و منظور از آن به خصوص، برادران و خواهران از طرف مادر می باشد. (2)

روایت20.

تفسیر عیاشی: بکیر بن اعین نقل می کند که نزد امام باقر علیه السلام بودم و مردی وارد شد و گفت: درباره دو خواهر و یک شوهر، حکم ارث چیست؟ حضرت فرمود: زوج، نصف ماترک را می برد و دو خواهر، مابقی را. مرد گفت: مردم این گونه نمی گویند. فرمود: پس چه می گویند؟ گفت: می گویند برای دو خواهر، دو ثلث است و برای شوهر، نصف و تقسیم بر هفت می کنند. حضرت گفت: چرا این گونه می گویند؟ گفت: زیرا که خداوند برای دو خواهر، دو سوم قرار داده و برای شوهر نصف. حضرت فرمود: ایشان چه خواهند گفت، اگر به جای دو خواهر یک برادر بود؟ گفت: می گویند برای شوهر، نصف و هر چه بماند برای برادر. حضرت فرمود: یعنی از فرمان خدا به کل ارث، به برادر تنها نصف می دهند و از امر خدا به شوهر، دو سوم، یعنی چهار قسمت از هفت قسمت را می دهند؟! مرد گفت: در کجا خدا چنین چیزی گفته است؟ فرمود: آیه ای که در آخر سوره نساء است را بخوان که می فرماید: «یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ وَهُوَ یَرِثُهَآ إِن لَّمْ یَکُن لَّهَا وَلَدٌ» {از تو [در باره کلاله] فتوا می طلبند؛ بگو: «خدا در باره کلاله فتوا می دهد: اگر مردی بمیرد و فرزندی نداشته باشد، و خواهری داشته باشد، نصفِ میراث از آنِ اوست. و آن [مرد نیز] از او ارث می برد، اگر برای او [=خواهر] فرزندی نباشد...} گوید: پس امام باقر علیه السلام فرمود: بنابراین شایسته بود

ص: 345


1- . تفسیر عیاشی 1 : 227
2- . تفسیر عیاشی 1 : 227

اللَّهُ فِی قَوْلِهِ- وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ إِنَّمَا عَنَی بِذَلِکَ الْإِخْوَةَ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأُمِّ خَاصَّةً(1).

«19»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا تَقُولُ فِی امْرَأَةٍ مَاتَتْ وَ تَرَکَتْ زَوْجَهَا وَ إِخْوَتَهَا لِأُمِّهَا وَ إِخْوَةً وَ أَخَوَاتٍ لِأَبِیهَا قَالَ لِلزَّوْجِ النِّصْفُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ لِإِخْوَتِهَا مِنَ الْأُمِّ الثُّلُثُ سَهْمَانِ الذَّکَرُ فِیهِ وَ الْأُنْثَی سَوَاءٌ وَ بَقِیَ سَهْمٌ لِلْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأَبِ- لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ لِأَنَّ السِّهَامَ لَا تَعُولُ وَ لِأَنَّ الزَّوْجَ لَا یَنْقُصُ مِنَ النِّصْفِ وَ لَا الْإِخْوَةُ مِنَ الْأُمِّ مِنْ ثُلُثِهِمْ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ وَ إِنْ کَانَ وَاحِداً فَلَهُ السُّدُسُ وَ أَمَّا الَّذِی عَنَی اللَّهُ فِی قَوْلِهِ- وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ إِنَّمَا عَنَی بِذَلِکَ الْإِخْوَةَ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأُمِّ خَاصَّةً(2).

«20»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَدَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ مَا تَقُولُ فِی أُخْتَیْنِ وَ زَوْجٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام لِلزَّوْجِ النِّصْفُ وَ لِلْأُخْتَیْنِ مَا بَقِیَ قَالَ فَقَالَ الرَّجُلُ لَیْسَ هَکَذَا یَقُولُ النَّاسُ قَالَ فَمَا یَقُولُونَ قَالَ یَقُولُونَ لِلْأُخْتَیْنِ الثُّلُثَانِ وَ لِلزَّوْجِ النِّصْفُ وَ یُقَسِّمُونَ عَلَی سَبْعَةٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام وَ لِمَ قَالُوا ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ سَمَّی لِلْأُخْتَیْنِ الثُّلُثَیْنِ وَ لِلزَّوْجِ النِّصْفَ قَالَ فَمَا یَقُولُونَ لَوْ کَانَ مَکَانَ الْأُخْتَیْنِ أَخٌ قَالَ یَقُولُونَ لِلزَّوْجِ النِّصْفُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْأَخِ فَقَالَ لَهُ فَیُعْطُونَ مَنْ أَمَرَ اللَّهُ لَهُ بِالْکُلِّ النِّصْفَ وَ مَنْ أَمَرَ اللَّهُ بِالثُّلُثَیْنِ أَرْبَعَةً مِنْ سَبْعَةٍ قَالَ وَ أَیْنَ سَمَّی اللَّهُ لَهُ ذَلِکَ قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام اقْرَأِ الْآیَةَ الَّتِی فِی آخِرِ السُّورَةِ- یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّمَا کَانَ یَنْبَغِی لَهُمْ أَنْ

ص: 345


1- 1. نفس المصدر ج 1 ص 227.
2- 2. نفس المصدر ج 1 ص 227.

که از این مال برای همسر، نصف را قرار می دادند و آن گاه بر نه تقسیم می کردند. مرد گفت: همین طور می گویند. راوی گوید: ابو جعفر علیه السلام گفت: پس این گونه می گویند! گوید: آن گاه رو به من کرد و گفت: ای بکیر! شاهد علم فرایض ارث بودی؟ گوید: گفتم چیزی که نزد من باطل است (کارآیی ندارد)، به چه کارم آید؟ فرمود: در آن دقت کن که چون نظیر این پیشامد کرد، در حل آن یاری ات می کند. (1)

روایت21.

تفسیر عیاشی: حمزة بن حمران روایت کرده که از امام صادق علیه السلام در باره کلاله پرسیدم و ایشان فرمود: تا زمانی که والدین و فرزندی نداشته باشد، این حکم جاری است. (2)

روایت22.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم، از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: اگر مردی مادرش و پدرش و پسرش یا دخترش را ترک نماید (فوت کند)، و اگر او یکی از این چهار تن را ترک کند، او مصداق آن کسی که خداوند در آیه «قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَةِ» فرموده است، نمی باشد؛ چرا که با وجود مادر و یا پدر و یا فرزند دختر یا پسر، کسی ارث نمی برد، مگر زوج یا زوجه متوفی، و زوج اگر فرزندی به همراه وی نباشد، از نصف کمتر سهم نمی برد و زوجه اگر فرزندی به همراه نداشته باشد، کمتر از ربع، سهم نمی برد. (3)

روایت23.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام در باره آیه «یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ» روایت می کند که فرمود: منظور حق تعالی، خواهر از پدر و مادر و یا خواهر از پدر است که نصف ما ترک را ارث می برد. « وَهُوَ یَرِثُهَآ إِن لَّمْ یَکُن لَّهَا وَلَدٌ * وَإِن کَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالاً وَنِسَاء فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ»، ایشان کسانی اند که بر سهمشان افزوده می شود و از سهمشان کاسته می گردد و همچنین فرزندانشان نیز بر سهمشان افزوده و از سهمشان کاسته می شود. (4)

روایت24.

تفسیر عیاشی: زراره روایت کرده که گفت: امام علیه السلام فرمود: به تو خبر خواهم داد و چیزی را از تو باز نمی دارم و آن چه که می گویم به خدا حق است. فرمود: آن که اگر مادر یا پدر یا پسر یا دخترش را ترک کند، یعنی اگر یکی از این چهار تن را ترک نماید (فوت کند و وی بر جا ماند)، او آن که خداوند در آیه «یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَةِ» قصد کرده، نمی باشد و با وجود پدر یا مادر یا پسر یا دختر، شخص دیگری جز زوج یا زوجه ارث نمی برد و برادر از خواهر ارث می برد، اگر فرزندی نداشته باشد، یعنی تمام مالش را. (5)

روایت25.

تفسیر عیاشی: بکیر گوید که مردی بر امام باقر علیه السلام وارد شد و در باره

ص: 346


1- . تفسیر عیاشی 1 : 285
2- . تفسیر عیاشی 1 : 286
3- . تفسیر عیاشی 1 : 286
4- . تفسیر عیاشی 1 : 286
5- . تفسیر عیاشی 1 : 286

یَجْعَلُوا لِهَذَا الْمَالِ وَ لِلزَّوْجِ النِّصْفَ ثُمَّ یَقْتَسِمُونَ عَلَی تِسْعَةٍ قَالَ فَقَالَ الرَّجُلُ هَکَذَا یَقُولُونَ قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ فَهَکَذَا یَقُولُونَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ یَا بُکَیْرُ نَظَرْتَ فِی الْفَرَائِضِ قَالَ قُلْتُ وَ مَا أَصْنَعُ بِشَیْ ءٍ هُوَ عِنْدِی بَاطِلٌ قَالَ فَقَالَ انْظُرْ فِیهَا فَإِنَّهُ إِذَا جَاءَتْ تِلْکَ کَانَ أَقْوَی لَکَ عَلَیْهَا(1).

«21»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْکَلَالَةِ قَالَ مَا لَمْ یَکُنْ لَهُ وَالِدٌ وَ لَا وَلَدٌ(2).

«22»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا تَرَکَ الرَّجُلُ أُمَّهُ وَ أَبَاهُ وَ ابْنَتَهُ أَوِ ابْنَهُ فَإِذَا هُوَ تَرَکَ وَاحِداً مِنْ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ فَلَیْسَ هُوَ مِنَ الَّذِی عَنَی اللَّهُ فِی قَوْلِهِ- قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ لَیْسَ یَرِثُ مَعَ الْأُمِّ وَ لَا مَعَ الْأَبِ وَ لَا مَعَ الِابْنِ وَ لَا مَعَ الِابْنَةِ إِلَّا زَوْجٌ أَوْ زَوْجَةٌ فَإِنَّ الزَّوْجَ لَا یَنْقُصُ مِنَ النِّصْفِ شَیْئاً إِذَا لَمْ یَکُنْ مَعَهُ وَلَدٌ وَ لَا یَنْقُصُ الزَّوْجَةُ مِنَ الرُّبُعِ شَیْئاً إِذَا لَمْ یَکُنْ مَعَهَا وَلَدٌ(3).

«23»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ إِنَّمَا عَنَی اللَّهُ الْأُخْتَ مِنَ الْأَبِ وَ الْأُمِّ أَوْ أُخْتٌ [أُخْتاً] لِأَبٍ فَلَهَا النِّصْفُ مِمَّا تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ- وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَهُمُ الَّذِینَ یُزَادُونَ وَ یُنْقَصُونَ وَ کَذَلِکَ أَوْلَادُهُمْ یُزَادُونَ وَ یُنْقَصُونَ (4).

«24»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأُخْبِرُکَ وَ لَا أَرْوِی لَکَ شَیْئاً وَ الَّذِی أُنْزِلَ لَکَ هُوَ وَ اللَّهِ الْحَقُّ قَالَ فَإِذَا تَرَکَ أُمَّهُ أَوْ أَبَاهُ أَوِ ابْنَهُ أَوِ ابْنَتَهُ فَإِذَا تَرَکَ وَاحِداً مِنَ الْأَرْبَعَةِ فَلَیْسَ الَّذِی عَنَی اللَّهُ فِی کِتَابِهِ- یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ وَ لَا یَرِثُ مَعَ الْأَبِ وَ لَا مَعَ الْأُمِّ وَ لَا مَعَ الِابْنِ وَ لَا مَعَ الِابْنَةِ أَحَدٌ مِنَ الْخَلْقِ غَیْرُ الزَّوْجِ وَ الزَّوْجَةِ- وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ یَعْنِی جَمِیعَ مَالِهَا(5).

«25»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ بُکَیْرٍ قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَسَأَلَهُ عَنِ

ص: 346


1- 1. نفس المصدر ج 1 ص 285.
2- 2. نفس المصدر ج 1 ص 286.
3- 3. نفس المصدر ج 1 ص 286.
4- 4. نفس المصدر ج 1 ص 286.
5- 5. نفس المصدر ج 1 ص 286.

زنی پرسید که پس از مرگش، همسرش، برادرانش از مادرش و خواهری از پدرش برجای مانده بودند. حضرت فرمود: برای زوج، نصف می باشد؛ یعنی سه سهم، و برای برادران از مادر، یک سوم، برابر دو سهم، و به خواهر پدری نیز یک سهم از مجموع شش سهم تعلق می گیرد. مرد گفت: فرایض ارث زید و ابن مسعود و فرایض ارث عامه و قضات بر خلاف این است، ای ابا جعفر! ایشان می گویند: برای خواهر از پدر و مادر سه سهم است از مجموع شش سهم که تا هشت سهم نیز افزایش می یابد! ابو جعفر فرمود: چرا چنین می گویند؟ گفت: براساس آیه «وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ». امام باقر علیه السلام فرمود: اگر شما بر امر خدا برهان می آورید، پس چرا حق برادر را کم کردید؛ زیرا که خداوند برای خواهر، نصف قرار داده؛ حال آن که برای برادر، کل را قرار داده و کل بیشتر از نصف است. خداوند فرماید: «فَلَهَا نِصْفُ» و برای برادر فرماید: «وَهُوَ یَرِثُهَآ» یعنی تمام مال خواهر را، اگر او را فرزندی نباشد، و شما به کسی که خداوند برای او کل سهم الارث را نهاده، در برخی تقسیم ارث هایتان هیچ نمی دهید و برای کسی که خداوند برای او نصف سهم الارث را نهاده، تمام می بخشید؟! (1)

روایت26.

کتاب سلیم بن قیس: از امیر المؤمنین علیه السلام در سیاق ذکر بدعت­های عمر نقل شده که فرمود: تعجب از اینکه او بدون علم و بی توجه و از روی جهل، قضاوت­های مختلفی در باره ارث جد نمود، و از روی جرأت بر پروردگار و بی تقوایی، آنچه را نمی دانست ادعا کرد. او ادعا کرد که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از دنیا رفت در حالی که در باره جدّ حکمی نکرده بود و هیچ کس هم ادّعا نکرد که ارث جدّ را می داند. بلکه در این باره تابع او شدند و سخنش را تصدیق کردند. (2)

روایت27.

مجالس شیخ: معمر ابو دنیا مغربی از امیر المؤمنین علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در باره دَیْن حکم کرد که بر وصیت مقدم است و شما در قرآن می­خوانید: « مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ»،(3) {پس از انجام وصیّتی که بدان سفارش شده یا دینی که [باید استثنا شود.} و حکم کرد که برادران از طرف مادر ارث برند نه از طرف پدر، و شخص از برادر پدر و مادری خود ارث می­برد، نه از برادر پدری. (4)

روایت28.

هدای : هرگاه از شخصی، برادر پدری­اش باقی بماند، مال متعلق به اوست و اگر برادر مادری از او بماند، مال موروث از آن اوست؛ و اگر برادر پدری و مادری از او بماند، مال برای اوست؛ و اگر برادر مادری و برادر پدری به جای گذارد، سهم برادر مادری

ص: 347


1- . تفسیر عیاشی 1 : 286
2- . کتاب سلیم بن قیس هلالی : 122
3- . نساء / 12
4- . امالی طوسی :

امْرَأَةٍ تَرَکَتْ زَوْجَهَا وَ إِخْوَتَهَا لِأُمِّهَا وَ أُخْتاً لِأَبٍ قَالَ لِلزَّوْجِ النِّصْفُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ لِلْإِخْوَةِ مِنَ الْأُمِّ الثُّلُثُ سَهْمَانِ وَ لِلْأُخْتِ لِلْأَبِ سَهْمٌ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ فَإِنَّ فَرَائِضَ زَیْدٍ وَ ابْنِ مَسْعُودٍ وَ فَرَائِضَ الْعَامَّةِ وَ الْقُضَاةِ عَلَی غَیْرِ ذَا یَا أَبَا جَعْفَرٍ یَقُولُونَ لِلْأَبِ وَ الْأُمِّ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ نَصِیبٌ مِنْ سِتَّةٍ یَعُولُ إِلَی ثَمَانِیَةٍ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ لِمَ قَالُوا ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ قَالَ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ فَمَا لَکُمْ نَقَصْتُمُ الْأَخَ إِنْ کُنْتُمْ تَحْتَجُّونَ بِأَمْرِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَمَّی لَهَا النِّصْفَ وَ إِنَّ اللَّهَ سَمَّی لِلْأَخِ الْکُلَّ فَالْکُلُّ أَکْثَرُ مِنَ النِّصْفِ فَإِنَّهُ قَالَ فَلَهَا النِّصْفُ وَ قَالَ لِلْأَخِ وَ هُوَ یَرِثُها یَعْنِی جَمِیعَ الْمَالِ- إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ فَلَا تُعْطُونَ الَّذِی جُعِلَ لَهُ الْجَمِیعُ فِی بَعْضِ فَرَائِضِکُمْ شَیْئاً وَ تُعْطُونَ الَّذِی جَعَلَ اللَّهُ لَهُ النِّصْفَ تَامّاً(1).

«26»

کِتَابُ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: فِی سِیَاقِ ذِکْرِ بِدَعِ عُمَرَ قَالَ وَ الْعَجَبُ لِمَا قَدْ خَلَطَ قَضَایَا مُخْتَلِفَةً فِی الْجَدِّ بِغَیْرِ عِلْمٍ تَعَسُّفاً وَ جَهْلًا وَ ادِّعَائِهِ مَا لَمْ یَعْلَمْ جُرْأَةً عَلَی اللَّهِ وَ قِلَّةَ وَرَعٍ ادَّعَی أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَاتَ وَ لَمْ یَقْضِ فِی الْجَدِّ شَیْئاً مِنْهُ وَ لَمْ یَدْعُ أَحَداً یَعْلَمُ مَا لِلْجَدِّ مِنَ الْمِیرَاثِ ثُمَّ تَابَعُوهُ عَلَی ذَلِکَ وَ صَدَّقُوهُ (2).

«27»

مَجَالِسُ الشَّیْخِ، عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْمُفِیدِ الْجَرْجَرَائِیِّ عَنِ الْمُعَمَّرِ أَبِی الدُّنْیَا الْمَغْرِبِیِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: قَضَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّ الدَّیْنَ قَبْلَ الْوَصِیَّةِ وَ أَنْتُمْ تَقْرَءُونَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ وَ أَنَّ ابْنَ أُمٍّ وَ أَبٍ یَتَوَارَثُونَ دُونَ الْعَلَّاتِ وَ الرَّجُلُ یَرِثُ أَخَاهُ لِأُمِّهِ وَ أَبِیهِ دُونَ أَخِیهِ لِأَبِیهِ (3).

«28»

الْهِدَایَةُ،: إِذَا تَرَکَ الرَّجُلُ أَخَاهُ لِأَبِیهِ فَالْمَالُ لَهُ فَإِنْ تَرَکَ أَخَاهُ لِأُمِّهِ فَالْمَالُ لَهُ فَإِنْ تَرَکَ أَخَاهُ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ فَالْمَالُ لَهُ وَ إِنْ تَرَکَ أَخَاهُ لِأُمِّهِ وَ أَخَاهُ لِأَبِیهِ فَلِلْأَخِ مِنَ الْأُمِ

ص: 347


1- 1. نفس المصدر ج 1 ص 286.
2- 2. کتاب سلیم بن قیس الهلالی ص 122 طبع النجف.
3- 3. أمالی الطوسیّ.

یک ششم و مابقی از آن برادر پدری است؛ و در صورتی که برادر پدری و برادر پدری و مادری از او بماند، مال متعلق به برادر پدری و مادری است و سهم برادر پدری از ارث ساقط می­شود؛ و در حالتی که برادر پدری و برادر مادری و برادر پدری و مادری به جای گذارد، سهم برادر مادری یک ششم و مابقی به برادر پدری و مادری می­رسد و سهم برادر پدری ساقط می­گردد؛ و اگر برادرانی از مادر و برادرانی از پدر و مادر از او بماند، برادران مادری یک سوم سهم می­برند و مابقی به برادران پدری و مادری می­رسد و به برادران پدری سهمی تعلق نمی­گیرد. در صورتی که برادران و خواهرانی از مادر و برادران و خواهرانی از پدر و مادر و برادران و خواهرانی از پدر به جای گذارد، سهم برادران و خواهران مادری یک سوم و مابقی به برادران و خواهران پدری و مادری می­رسد و سهم برادران و خواهران پدری ساقط می­گردد و حکم تقسیم ارث در صورتی که خواهران متفرق به جای گذارد، بر همین منوال است. و بر همین اساس، سهم فرزندانشان تقسیم می­گردد. پدربزرگ پدری به منزله برادر پدری و مادری است و مادر بزرگ پدری به منزله خواهر پدری و مادری است و مادربزرگ مادری به منزله خواهر مادری است. پس هرگاه پدربزرگ مادری و برادران پدری و مادری و برادران مادری و برادران و خواهران پدری و پدربزرگ پدری در کنار هم قرار گیرند، اموال به برادران و خواهران پدری و مادری و مادربزگ و پدربزرگ پدری تعلق می­گیرد و سهم ذکور دو برابر سهم اناث است، و سهم برادران و خواهران پدری ساقط می­شود. برادرزاده به همراه برادر ارث نمی­برد و به همراه برادر و پدربزرگ، عمو و دائی ارث نمی­برند؛ پس اگر پدربزرگ و برادرزاده از او باقی ماند، مال موروث میان آن­ها نصف می­شود. (1)

باب ششم : میراث عموها و دائی­ها و فرزندان آن­ها

روایات

روایت1.

فقه الرضا علیه السلام: اگر شخص یک دائی و خاله و عمو و عمه به جای گذارد، سهم دائی و خاله یک سوم است که به طور مساوی میان آن دو تقسیم می­شود و مابقی به عمو و عمه می­رسد و سهم ذکور دو برابر اناث است. و اگر برای شخص، کسی باقی بماند که سهمی از ارث دارد، در این مورد، شخصی که هم درجه اوست و به جای مانده، برای میراث از کسی که از وی پایین­تر است سزاوارتر می­باشد مثلاً از شخصی، برادر و برادرزاده­اش باقی می­ماند، در این حالت برادر بر برادرزاده مقدم است و همچنین اگر عمو

ص: 348


1- . هدای : 74

السُّدُسُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْأَخِ لِلْأَبِ فَإِنْ تَرَکَ أَخاً لِأَبٍ وَ أَخاً لِأَبٍ وَ أُمٍّ فَالْمَالُ لِلْأَخِ لِلْأَبِ وَ الْأُمِّ وَ سَقَطَ الْأَخُ مِنَ الْأَبِ وَ إِنْ تَرَکَ أَخَاهُ لِأَبِیهِ وَ أَخَاهُ لِأُمِّهِ وَ أَخَاهُ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ فَلِلْأَخِ مِنَ الْأُمِّ السُّدُسُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْأَخِ لِلْأَبِ وَ الْأُمِّ وَ سَقَطَ الْأَخُ لِلْأَبِ وَ إِنْ تَرَکَ إِخْوَةً لِأُمٍّ وَ إِخْوَةً لِأَبٍ وَ أُمٍّ فَلِلْإِخْوَةِ مِنَ الْأُمِّ الثُّلُثُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْإِخْوَةِ لِلْأَبِ وَ الْأُمِّ وَ سَقَطَ الْإِخْوَةُ مِنَ الْأَبِ فَإِنْ تَرَکَ إِخْوَةً وَ أَخَوَاتٍ لِأُمٍّ وَ إِخْوَةً وَ أَخَوَاتٍ لِأَبٍ وَ أُمٍّ وَ إِخْوَةً وَ أَخَوَاتٍ لِأَبٍ فَلِلْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ لِأُمٍّ الثُّلُثُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ لِلْأَبِ وَ الْأُمِّ وَ سَقَطَ الْإِخْوَةُ وَ الْأَخَوَاتُ مِنَ الْأَبِ وَ کَذَلِکَ إِنْ تَرَکَ أَخَوَاتٍ مُتَفَرِّقَاتٍ فَهَذَا حُکْمُهُمْ وَ کَذَلِکَ تَجْرِی سِهَامُ أَوْلَادِهِمْ عَلَی هَذَا الْجَدُّ مِنَ الْأَبِ بِمَنْزِلَةِ الْأَخِ مِنَ الْأَبِ وَ الْأُمِّ وَ الْجَدَّةُ مِنَ الْأَبِ بِمَنْزِلَةِ الْأُخْتِ لِلْأَبِ وَ الْأُمِّ وَ الْجَدَّةُ لِلْأُمِّ بِمَنْزِلَةِ الْأُخْتِ لِلْأُمِّ فَإِذَا اجْتَمَعَ الْجَدُّ لِلْأُمِّ وَ إِخْوَةٌ لِأَبٍ وَ أُمٍّ وَ إِخْوَةٌ لِأُمٍّ وَ إِخْوَةٌ وَ أَخَوَاتٌ وَ جَدٌّ لِأَبٍ فَلِلْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأُمِّ وَ الْأَبِ وَ الْجَدَّةِ وَ الْجَدِّ مِنَ الْأَبِ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ وَ سَقَطَ الْإِخْوَةُ وَ الْأَخَوَاتُ مِنَ الْأَبِ وَ لَا یَرِثُ مَعَ الْأَخِ ابْنُ الْأَخِ وَ لَا یَرِثُ مَعَ الْأَخِ وَ الْجَدِّ عَمٌّ وَ لَا خَالٌ فَإِنْ تَرَکَ جَدّاً وَ ابْنَ أَخٍ فَالْمَالُ بَیْنَهُمَا نِصْفَانِ (1).

باب 6 میراث الأعمام و الأخوال و أولادهما

الأخبار

«1»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِنْ تَرَکَ خَالًا وَ خَالَةً وَ عَمّاً وَ عَمَّةً فَلِلْخَالِ وَ الْخَالَةِ الثُّلُثُ بَیْنَهُمَا بِالسَّوِیَّةِ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْعَمِّ وَ الْعَمَّةِ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ وَ مَنْ تَرَکَ وَاحِداً مِمَّنْ لَهُ سَهْمٌ بِبَطْنٍ کَانَ مَنْ بَقِیَ مِنْ دَرَجَتِهِ أَوْلَی بِالْمِیرَاثِ مِنْ أَسْفَلَ وَ هُوَ أَنْ یَتْرُکَ الرَّجُلُ أَخَاهُ وَ ابْنَ أَخِیهِ فَالْأَخُ أَوْلَی مِنِ ابْنِ أَخِیهِ وَ کَذَلِکَ إِذَا تَرَکَ عَمَّهُ

ص: 348


1- 1. الهدایة ص 84.

و پسرخاله­اش باقی بماند، عمو برای ارث مقدم است؛ و نیز اگر دائی و پسرعمو باقی بماند، دائی برای ارث سزاوارتر است، زیرا پسرعمو وارد نسل دیگر شده است، مگر در صورتی که عموی پدری و پسرعموی پدری و مادری باقی بمانند که در این صورت، میراث به پسر عموی پدری و مادری تعلق می­گیرد زیرا پسر عمو دو کلاله را جمع کرده است، کلاله پدر و کلاله مادر، و بر این اساس میراث تقسیم می­گردد. (1)

روایت2.

هدای : هرگاه عمویی از شخص باقی بماند، مال موروث متعلق به اوست و اگر عمه­ای از او بماند، سهم ارث متعلق به اوست؛ و اگر عمو و عمه­ای از او بماند، سهم عمه یک سوم و سهم عمو دو سوم است. اگر دائی از او باقی بماند، مال از آن اوست و اگر خاله­ای به جای گذارد، مال از آن اوست؛ و در صورتی که خاله و دائی از وی بماند، مال میان آن دو نصف می­شود و در حالتی که عمو و دائی از او بماند، سهم دائی یک سوم و سهم عمو دو سوم است و همچنین اگر عمو و خاله­ای به جای گذارد نیز بر همین منوال است؛ و اگر عمه و دائی از وی بماند، سهم عمه دو سوم و سهم دائی یک سوم است و اگر عمو و عمه و دائی و خاله از او به جای بماند، دائی و خاله یک سوم سهم می­برند که میان آن­ها به طور مساوی تقسیم می­شوند و مابقی به عمو و عمه می­رسد و به ذکور دو برابر اناث سهم می­رسد و سهم فرزندان آن­ها نیز بر همین منوال است. و پسر عمو و پسر عمه و پسر دائی و پسر خاله، همراه با عمو و عمه و دائی و خاله ارث نمی­برند. (2)

روایت3.

هدای : سهم ارث­ها از شش سهم بیشتر نخواهد شد، همچنان که خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ»، {و به یقین، انسان را از عصاره ای از گِل آفریدیم.} و وارثانی که ارث می­برند و هرگز ساقط نمی­شوند، پدر و مادر و پسر و دختر و شوهر و همسر هستند. و چهار وارث که کسی جز شوهر و همسر با آن­ها ارث نمی­برند، پدر و مادر و پسر و دختر هستند. پس هر گاه شخصی پسری به جای گذارد، مال موروث از آن اوست و اگر دو پسر یا بیشتر داشته باشد، مال متعلق به آنان است و در صورتی که دختری از او بماند، مال سهم اوست و همچنین اگر دو دختر از او باقی بماند، مال به طور مساوی بین آن دو تقسیم می­شود. در حالتی که یک پسر و یک دختر یا پسران و دخترانی به جای گذارد، مال میان آنان تقسیم می­شود و فرزند ذکور دو برابر اناث سهم می­برد. در صورتی که پدرش از وی بماند، مال سهم اوست و اگر مادرش را به جای گذارد، مال سهم وی است؛ و اگر پدر و مادرش از وی باقی بمانند، به مادر یک سوم و به پدر دو سوم سهم می­رسد؛ و اگر پدر و پسری از وی باقی بماند، یک ششم ارث به پدر و مابقی به پسر می­رسد؛ و اگر پسر و مادری از وی بماند، سهم مادر یک ششم و مابقی از آن پسر خواهد شد؛ و اگر پدر و دختری از وی بماند، یک ششم سهم پدر

ص: 349


1- . فقه الرضا : 39
2- . هدای : 84 - 85

وَ ابْنَ خَالِهِ فَالْعَمُّ أَوْلَی وَ کَذَلِکَ لَوْ تَرَکَ خَالًا وَ ابْنَ عَمٍّ فَالْخَالُ أَوْلَی لِأَنَّ ابْنَ الْعَمِّ قَدْ نَزَلَ بِبَطْنٍ إِلَّا أَنْ یَتْرُکَ عَمّاً لِأَبٍ وَ ابْنَ عَمٍّ لِأَبٍ وَ أُمٍّ فَإِنَّ الْمِیرَاثَ لِابْنِ الْعَمِّ لِلْأَبِ وَ الْأُمِّ لِأَنَّ ابْنَ الْعَمِّ جَمَعَ الْکَلَالَتَیْنِ کَلَالَةً لِأَبٍ وَ کَلَالَةً لِأُمِّ فَعَلَی هَذَا یَکُونُ الْمِیرَاثُ (1).

«2»

الْهِدَایَةُ،: إِذَا تَرَکَ الرَّجُلُ عَمّاً فَالْمَالُ لَهُ وَ إِنْ تَرَکَ عَمَّةً فَالْمَالُ لَهَا وَ إِنْ تَرَکَ عَمّاً وَ عَمَّةً فَلِلْعَمَّةِ الثُّلُثُ وَ لِلْعَمِّ الثُّلُثَانِ-(2) فَإِنْ تَرَکَ خَالًا فَالْمَالُ لَهُ وَ إِنْ تَرَکَ خَالَةً فَالْمَالُ لَهَا وَ إِنْ تَرَکَ خَالًا وَ خَالَةً فَالْمَالُ بَیْنَهُمَا نِصْفَانِ فَإِنْ تَرَکَ عَمّاً وَ خَالًا فَلِلْخَالِ الثُّلُثُ وَ لِلْعَمِّ الثُّلُثَانِ وَ کَذَلِکَ إِنْ تَرَکَ عَمّاً وَ خَالَةً وَ کَذَلِکَ إِنْ تَرَکَ عَمَّةً وَ خَالًا فَلِلْعَمَّةِ الثُّلُثَانِ وَ لِلْخَالِ الثُّلُثُ فَإِنْ تَرَکَ عَمّاً وَ عَمَّةً وَ خَالًا وَ خَالَةً فَلِلْخَالِ وَ الْخَالَةِ الثُّلُثُ بَیْنَهُمَا بِالسَّوِیَّةِ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْعَمِّ وَ الْعَمَّةِ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ وَ کَذَلِکَ تَجْرِی سِهَامُ أَوْلَادِهِمْ عَلَی هَذَا وَ لَا یَرِثُ مَعَ الْعَمِّ وَ الْعَمَّةِ وَ الْخَالِ وَ الْخَالَةِ ابْنُ عَمٍّ وَ لَا ابْنُ عَمَّةٍ وَ لَا ابْنُ خَالٍ وَ لَا ابْنُ خَالَةٍ(3).

«3»

الْهِدَایَةُ،: سِهَامُ الْمَوَارِیثِ لَا تَعُولُ عَلَی سِتَّةِ أَسْهُمٍ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ الْآیَةَ وَ أَهْلُ الْمَوَارِیثِ الَّذِینَ یَرِثُونَ وَ لَا یُسْقَطُونَ أَبَداً الْأَبَوَانِ وَ الِابْنُ وَ الِابْنَةُ وَ الزَّوْجُ وَ الزَّوْجَةُ وَ أَرْبَعَةٌ لَا یَرِثُ مَعَهُمْ أَحَدٌ إِلَّا زَوْجٌ أَوْ زَوْجَةٌ الْأَبَوَانِ وَ الِابْنُ وَ الِابْنَةُ.

فَإِذَا تَرَکَ الرَّجُلُ ابْناً فَالْمَالُ لَهُ وَ إِنْ کَانَ ابْنَانِ أَوْ أَکْثَرُ فَالْمَالُ لَهُمْ فَإِنْ تَرَکَ بِنْتاً فَالْمَالُ لَهَا وَ کَذَلِکَ إِنْ تَرَکَ ابْنَتَیْنِ فَالْمَالُ لَهُمَا بِالسَّوِیَّةِ وَ إِنْ تَرَکَ ابْناً وَ ابْنَةً أَوْ بَنِینَ وَ بَنَاتٍ فَالْمَالُ بَیْنَهُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ.

فَإِنْ تَرَکَ أَبَاهُ فَالْمَالُ لَهُ فَإِنْ تَرَکَ أُمَّهُ فَالْمَالُ لَهَا فَإِنْ تَرَکَ أَبَوَیْنِ فَلِلْأُمِّ الثُّلُثُ وَ لِلْأَبِ الثُّلُثَانِ فَإِنْ تَرَکَ أَباً وَ ابْناً فَلِلْأَبِ السُّدُسُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلِابْنِ وَ إِنْ تَرَکَ ابْناً وَ أُمّاً فَلِلْأُمِّ السُّدُسُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلِابْنِ وَ إِنْ تَرَکَ أَباً وَ ابْنَةً فَلِلْأَبِ السُّدُسُ

ص: 349


1- 1. فقه الرضا: 39.
2- 2. الهدایة ص 84.
3- 3. الهدایة ص 85.

و نصف سهم دختر خواهد بود و بقیه مال به چهار قسمت تقسیم می­شود که سه بخش به دختر و یک بخش به پدر می­رسد و همچنین است اگر مادر و دخترش باقی بماند. اگر پدر و مادر و دخترش را به جای گذارد، سهم پدر و مادر دو ششم و سهم دختر نصف خواهد و بقیه مال به پنج قسمت تقسیم می­شود که سه سهم به دختر و دو سهم به پدر و مادر می­رسد. و اگر پدر و مادر و دختر یا پسران یا دخترانی به جای گذارد، پدر و مادر دو ششم و مابقی به پسران و دختران می­رسد و برای فرزند ذکور دو برابر سهم اناث تعلق می­گیرد. در صورتی که زنش از وی باقی بماند، یک چهارم سهم زن و مابقی به خویشاوندان می­رسد، اگر خویشاوند داشته باشد. اگر خویشاوند نداشته باشد، مابقی ارث به امام مسلمانان می­رسد. در حالتی که زنی شوهرش را به جای گذارد، سهم شوهر نصف میراث و مابقی به خویشاوندان می­رسد، اگر خویشاوند داشته باشد؛ و اگر خویشاوند نداشته باشد، نصف دیگر ارث به شوهر برمی­گردد. اگر مرد زنش و دختر و پسر یا فرزند فرزند - هر چند که در درجه پایین­تری است - از وی باقی بماند، سهم همسرش یک هشتم و مابقی سهم فرزند یا فرزند فرزند - هر چند در درجه پایین­تری است - است؛ و اگر زنی شوهرش و پسر و دختر یا فرزند فرزندش - هر چند در درجه پایین­تری است - از وی باقی بماند، سهم شوهر یک چهارم و مابقی سهم فرزند و فرزند فرزند - هر چند در درجه پایین­تری است - است. اگر از زن، شوهر و پدر و مادرش باقی بمانند، سهم شوهر نصف و سهم مادر یک سوم و سهم پدر یک ششم است و در صورتی که مرد، همسر و پدر و مادرش را به جای گذارد، سهم زن یک چهارم و سهم مادر یک سوم و بقیه از آن پدر است. اگر مرد، همسر و پدر و مادر و یک یا چند فرزند ذکور یا اناث به جای گذارد، سهم همسر یک هشتم و سهم پدر و مادر دو ششم و مابقی متعلق به فرزند است. و اگر از زن، شوهر و پدر و مادرش و یک یا چند فرزند ذکور یا اناث باقی بماند، سهم شوهر یک چهارم و سهم پدر و مادر دو ششم و مابقی به فرزند تعلق دارد. و فرزند فرزند با فرزند و با پدر و مادر ارث نمی­برد؛ و فرزند فرزند به منزله فرزند می­باشد، در صورتی که فرزند و وارثی غیر از او نباشد. (1)

باب هفتم : میراث زن و شوهر

روایات

روایت1.

فقه الرضا علیه السلام: هرگاه مرد، همسرش را به جای گذارد، به زن یک چهارم ارث تعلق می­گیرد و مابقی به خویشاوندان می­رسد، اگر خویشاوند داشته باشد و اگر خویشاوندی نداشته باشد، باقیمانده ارث به امام مسلمانان می­رسد؛ و اگر

ص: 350


1- . هدای : 83

وَ لِلِابْنَةِ النِّصْفُ یُقَسَّمُ الْمَالُ أَرْبَعَةَ أَسْهُمٍ فَمَا أَصَابَ ثَلَاثَةَ أَسْهُمٍ فَلِلِابْنَةِ وَ مَا أَصَابَ سَهْماً فَلِلْأَبِ وَ کَذَلِکَ إِذَا تَرَکَ أُمَّهُ وَ ابْنَتَهُ-(1)

فَإِنْ تَرَکَ أَبَوَیْنِ وَ ابْنَةً فَلِلْأَبَوَیْنِ السُّدُسَانِ وَ لِلِابْنَةِ النِّصْفُ وَ یُقَسَّمُ الْمَالُ عَلَی خَمْسَةِ أَسْهُمٍ فَمَا أَصَابَ ثَلَاثَةَ أَسْهُمٍ فَلِلِابْنَةِ وَ مَا أَصَابَ سَهْمَیْنِ فَلِلْأَبَوَیْنِ-(2)

وَ إِنْ تَرَکَ أَبَوَیْنِ وَ بِنْتاً أَوْ بَنِینَ وَ بَنَاتٍ فَلِلْأَبَوَیْنِ السُّدُسَانِ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْبَنِینَ وَ الْبَنَاتِ- لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ وَ إِنْ تَرَکَ امْرَأَةً فَلِلْمَرْأَةِ الرُّبُعُ وَ مَا بَقِیَ فَلِقَرَابَةٍ لَهُ إِنْ کَانَ لَهُ قَرَابَةٌ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ قَرَابَةٌ جَعَلَ مَا بَقِیَ لِإِمَامِ الْمُسْلِمِینَ فَإِنْ تَرَکَتِ امْرَأَةٌ زَوْجَهَا فَلِلزَّوْجِ النِّصْفُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْقَرَابَةِ إِنْ کَانَ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ لَهَا قَرَابَةٌ فَالنِّصْفُ یُرَدُّ عَلَی الزَّوْجِ فَإِنْ تَرَکَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ وَ ابْناً وَ بِنْتاً أَوْ وَلَدَ وَلَدٍ وَ إِنْ سَفِلَ فَلِلْمَرْأَةِ الثُّمُنُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْوَلَدِ أَوْ وَلَدِ الْوَلَدِ وَ إِنْ سَفِلَ فَإِنْ تَرَکَتِ امْرَأَةٌ زَوْجَهَا وَ ابْناً وَ ابْنَةً أَوْ وَلَدَ وَلَدٍ وَ إِنْ سَفِلَ فَلِلزَّوْجِ الرُّبُعُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْوَلَدِ أَوْ وَلَدِ الْوَلَدِ وَ إِنْ سَفِلَ فَإِنْ تَرَکَتِ امْرَأَةٌ زَوْجَهَا وَ أَبَوَیْهَا فَلِلزَّوْجِ النِّصْفُ وَ لِلْأُمِّ الثُّلُثُ وَ لِلْأَبِ السُّدُسُ وَ إِنْ تَرَکَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ وَ أَبَوَیْهِ فَلِلْمَرْأَةِ الرُّبُعُ وَ لِلْأُمِّ الثُّلُثُ وَ لِلْأَبِ الْبَاقِی فَإِنْ تَرَکَ امْرَأَتَهُ وَ أَبَوَیْهِ وَ وَلَداً ذَکَراً کَانَ أَوْ أُنْثَی وَاحِداً کَانَ أَوْ أَکْثَرَ فَلِلْمَرْأَةِ الثُّمُنُ وَ لِلْأَبَوَیْنِ السُّدُسَانِ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْوَلَدِ وَ إِنْ تَرَکَتِ امْرَأَةٌ زَوْجَهَا وَ أَبَوَیْهَا وَ وَلَداً ذَکَراً أَوْ أُنْثَی وَاحِداً کَانَ أَوْ أَکْثَرَ فَلِلزَّوْجِ الرُّبُعُ وَ لِلْأَبَوَیْنِ السُّدُسَانِ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْوَلَدِ وَ لَا یَرِثُ وَلَدُ الْوَلَدِ مَعَ الْوَلَدِ وَ لَا مَعَ الْأَبَوَیْنِ وَ وَلَدُ الْوَلَدِ یَقُومُ مَقَامَ الْوَلَدِ إِذَا لَمْ یَکُنْ هُنَاکَ وَلَدٌ وَ لَا وَارِثٌ غَیْرُهُ (3).

باب 7 میراث الزوجین

الأخبار

«1»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِذَا تَرَکَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ فَلِلْمَرْأَةِ الرُّبُعُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْقَرَابَةِ إِنْ کَانَتْ لَهُ قَرَابَةٌ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ أَحَدٌ حَصَلَ مَا بَقِیَ لِإِمَامِ الْمُسْلِمِینَ وَ إِنْ تَرَکَتِ

ص: 350


1- 1. الهدایة ص 83.
2- 2. الهدایة ص 83 و ما بین القوسین سقط من مطبوعة الکمبانیّ و نقلناه من المصدر.
3- 3. الهدایة ص 83 و ما بین القوسین سقط من مطبوعة الکمبانیّ و نقلناه من المصدر.

زن شوهرش را به جای گذارد، نصف ارث به شوهر می­رسد و در صورت داشتن خویشاوند، نصف دیگر به خویشاوندان او می­رسد، و اگر خویشاوند نداشته باشد، این نصف به شوهر بازمی­گردد؛ و اگر زن، همراه شوهر یک یا چند فرزند پسر یا دختر از وی باقی بگذارد، سهم شوهر یک چهارم و مابقی به فرزندان می­رسد؛ و اگر از مرد، همسر و فرزندانی باقی بماند، سهم همسرش یک هشتم و مابقی به فرزندان تعلق می­گیرد. (1)

روایت2.

تفسیر عیاشی: سالم اشل گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می­فرمود: خداوند زن و شوهر را بر خوان همه وارثان ضیافت کرد و سهم آنان را از یک چهارم و یک هشتم پائین تر نیاورد. (2)

روایت3.

تفسیر عیاشی: بکیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: اگر از زن، شوهر و پدر و فرزندان ذکور و اناث باقی بماند، در کتاب خداوند، سهم شوهر یک چهارم و سهم پدر و مادر دو ششم معین گردیده و مابقی به فرزندان می­رسد که سهم فرزندان ذکور دو برابر فرزندان اناث است. (3)

روایت4.

قرب الاسناد: علاء بن رزین از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: زن از بهای آجر ارث می­برد و از مِلک چیزی ارث نمی­برد. گوید: عرض کردم: چطور از فرع (آجر و خشت) ارث می­برند، اما از مِلک و دارائی ارث نمی­برند؟ فرمود: این بدان جهت است که زن پیوند نسبی با خانواده شوهر ندارد، که با تمسّک به آن ارث ببرد، بلکه او عنصر بیگانه ای است که در جمع صاحب نسبان داخل شده و از فرع ارث می­برد، اما از اصل ارث نمی­برد تا کسی بیرونی که از آن ها نیست، وارد خانواده آن­ها نشود. (4)

روایت5.

قرب الاسناد: بزنطی گوید: از امام رضا علیه السلام در باره میراث در متعه پرسیدم. و آن حضرت می­فرمود: امام صادق علیه السلام پیوسته می فرمود: ازدواج دو گونه است: 1. ازدواجی که در آن زن و مرد از یکدیگر ارث می برند. 2. ازدواجی که در آن ارث بری نیست. ولی اگر شرط ارث کنی، ارث بری هست و اگر شرط نکنی، ارث بری نیست. (5)

مؤلف

در باب متعه بخشی از این روایت­ها ذکر شد.

روایت6.

علل الشرایع: میسّر روایت کرده است که از امام صادق علیه السّلام در باره میراثی که به زنان تعلّق می­گیرد سؤال کردم. فرمود: بهای آجر و بناء، و چوب و نی متعلّق به آن­هاست، ولی ایشان از زمین و باغ و ملک ص: 351


1- . فقه الرضا : 39
2- . تفسیر عیاشی 1 : 226
3- . تفسیر عیاشی 1 : 226
4- . قرب الاسناد : 27
5- . قرب الاسناد : 159

الْمَرْأَةُ زَوْجَهَا فَلَهُ النِّصْفُ وَ النِّصْفُ الْآخَرُ لِقَرَابَةٍ لَهَا إِنْ کَانَتْ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهَا قَرَابَةٌ فَالنِّصْفُ یُرَدُّ عَلَی الزَّوْجِ وَ إِنْ تَرَکَتْ مَعَ الزَّوْجِ وَلَداً ذَکَراً کَانَ أَمْ أُنْثَی وَاحِداً کَانَ أَمْ أَکْثَرَ فَلِلزَّوْجِ الرُّبُعُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْوَلَدِ وَ إِنْ تَرَکَ الزَّوْجُ امْرَأَةً وَ وَلَداً فَلِلْمَرْأَةِ الثُّمُنُ وَ مَا بَقِیَ فَلِلْوَلَدِ(1).

«2»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سَالِمٍ الْأَشَلِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ أَدْخَلَ الزَّوْجَ وَ الْمَرْأَةَ عَلَی جَمِیعِ أَهْلِ الْمَوَارِیثِ فَلَمْ یَنْقُصْهُمَا مِنَ الرُّبُعِ وَ الثُّمُنِ (2).

«3»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَوْ أَنَّ الْمَرْأَةَ تَرَکَتْ زَوْجَهَا وَ أَبَاهَا وَ أَوْلَاداً ذُکُوراً وَ إِنَاثاً کَانَ لِلزَّوْجِ الرُّبُعُ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ لِلْأَبَوَیْنِ السُّدُسَانِ وَ مَا بَقِیَ فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ (3).

«4»

ب، [قرب الإسناد] السِّنْدِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: تَرِثُ الْمَرْأَةُ مِنَ الطُّوبِ وَ لَا تَرِثُ مِنَ الرِّبَاعِ شَیْئاً قَالَ قُلْتُ کَیْفَ تَرِثُ مِنَ الْفَرْعِ وَ لَا تَرِثُ مِنَ الرِّبَاعِ شَیْئاً قَالَ فَقَالَ لَیْسَ لَهَا مِنْهُمْ نَسَبٌ تَرِثُ بِهِ إِنَّمَا هِیَ دَخِیلٌ عَلَیْهِمْ تَرِثُ مِنَ الْفَرْعِ وَ لَا تَرِثُ مِنَ الْأَصْلِ لِئَلَّا یَدْخُلَ عَلَیْهِمْ دَاخِلٌ بِسَبَبِهَا(4).

«5»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنِ الْمِیرَاثِ فِی الْمُتْعَةِ فَقَالَ کَانَ جَعْفَرٌ علیه السلام یَقُولُ نِکَاحٌ بِمِیرَاثٍ وَ نِکَاحٌ بِغَیْرِ مِیرَاثٍ إِنِ اشْتُرِطَتِ الْمِیرَاثُ کَانَ وَ إِنْ لَمْ تُشْتَرَطْ لَمْ یَکُنْ (5).

أقول

قد سبق بعض الأخبار فی المتعة.

«6»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ مُیَسِّرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ النِّسَاءِ مَا لَهُنَّ مِنَ الْمِیرَاثِ فَقَالَ لَهُنَّ قِیمَةُ الطُّوبِ وَ الْبِنَاءِ وَ الْخَشَبِ وَ الْقَصَبِ فَأَمَّا الْأَرْضُ وَ الْعَقَارُ فَلَا مِیرَاثَ

ص: 351


1- 1. فقه الرضا: 39.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 226.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 226.
4- 4. قرب الإسناد ص 27.
5- 5. قرب الإسناد ص 159.

بهره ای ندارند، گفتم: پس لباس­ها؟ فرمود: لباس متعلّق به خود آن­هاست. گفت: گفتم: پس چگونه چنین شده است (و چرا بهره زن از زمین فرو کاسته است و زن از ضیاع و عقار محروم گشته است) در صورتی که خدا در موردی ثمن، و در موردی دیگر ربع ترکه را به نام او کرده است؟ امام فرمود: این بدان جهت است که زن پیوند نسبی با خانواده شوهر ندارد که با تمسّک به آن ارث ببرد، بلکه او عنصر بیگانه ای است که در جمع صاحب نسبان داخل شده، و وضع زن در این مرحله بدان جهت چنین شده است که نتواند به وسیله ازدواج جدید، پای شوهر تازه اش را، یا فرزندش را که از قومی دیگر است، به خانواده باز کند، و برای قومی که در ملک و باغ خودشان زندگی و فعالیّت می­کنند، مزاحمتی به وجود آورد. (1)

روایت7.

عیون الاخبار: علل الشرایع: امام رضا علیه السّلام ضمن جواب مسائل محمّد بن سنان، برای او نوشت: علّت اینکه زن از عقارات چیزی جز بهای آجر و مصالح ساختمان را به ارث نمی­برد، این است که عقار چیزی است که تغییر و منقلب کردن آن ممکن نیست، و زن گاهی جایز است که رابطه زوجیّتش با شوهر منقطع شود، و تغییر و تبدیل او ممکن و جایز است، ولی فرزند و پدر چنین نیستند؛ زیرا رها شدن از پیوند موجود بین ایشان برای آنان ممکن نیست، و در مورد زن، ممکن است که او را با دیگری تعویض کرد، و بنابراین، موضوعی که آمد و رفت آن جایز است، میراث او هم در چیزی مقرّر شده است که تبدیل و تغییرش جایز باشد، زیرا بین آن دو شباهتی وجود دارد، همان طور که عقار ثابت نیز از جهت ثبات و قیام به عناصر ثابت خانواده شباهت دارند. (2)

روایت8.

بصائر الدرجات: ابو بصیر از امام باقر علیه السلام روایت کرده که من در نزد او بودم و او صحیفه جامع را طلبید و جعفر در آن نگریست که چنین آمده بود: زنی می­میرد و شوهرش از او باقی می­ماند و جز شوهرش وارث دیگری ندارد. امام فرمود: همه ارث متعلق به اوست. (3)

روایت9.

بصائر الدرجات: عبد الملک گوید: امام باقر علیه السلام کتاب علی علیه السلام را طلبید. جعفر آن را آورد و نوشته همچون ران مرد، پیچیده شده بود. در نوشته چنین یافتند: اگر شوهر زن بمیرد، سهمی از ملک و زمین به زنان تعلق نمی­ گیرد. امام باقر علیه السلام فرمود: سوگند به خدا این دستخط علی علیه السلام است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن را املاء کرده است. (4)

روایت10.

محاسن: محمد بن مسلم گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: چرا زن از مردی که او را در متعه خود درآورده، ارث نمی­برد؟ ص: 352


1- . علل الشرایع : 571
2- . علل الشرایع : 572
3- . بصائر الدرجات : 39
4- . بصائر الدرجات 44

لَهُنَّ فِیهِمَا قُلْتُ الثِّیَابُ لَهُنَّ قَالَ الثِّیَابُ نَصِیبُهُنَّ فِیهِ قُلْتُ کَیْفَ هَذَا وَ لِهَذَا الثُّمُنُ وَ الرُّبُعُ مُسَمًّی قَالَ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ لَیْسَ لَهَا نَسَبٌ تَرِثُ بِهِ وَ إِنَّمَا هِیَ دَخَلَتْ عَلَیْهِمْ وَ إِنَّمَا صَارَ هَذَا هَکَذَا لِئَلَّا تَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةُ فَیَجِی ءَ زَوْجُهَا أَوْ وَلَدُهَا مِنْ قَوْمٍ آخَرِینَ فَیُزَاحِمُونَ هَؤُلَاءِ فِی عَقَارِهِمْ (1).

«7»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] ع، [علل الشرائع] فِی عِلَلِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام: أَنَّهُ کُتِبَ إِلَیْهِ عِلَّةُ الْمَرْأَةِ أَنَّهَا لَا تَرِثُ مِنَ الْعَقَارِ شَیْئاً إِلَّا قِیمَةَ الطُّوبِ وَ الْقَصَبِ لِأَنَّ الْعَقَارَ لَا یُمْکِنُ تَغْیِیرُهُ وَ قَلْبُهُ وَ الْمَرْأَةُ قَدْ یَجُوزُ أَنْ یَنْقَطِعَ مَا بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ مِنَ الْعِصْمَةِ وَ یَجُوزُ تَغْیِیرُهَا وَ تَبْدِیلُهَا وَ لَیْسَ الْوَلَدُ وَ الْوَالِدُ کَذَلِکَ لِأَنَّهُ لَا یُمْکِنُ التَّفَصِّی مِنْهُمَا وَ الْمَرْأَةُ یُمْکِنُ الِاسْتِبْدَالُ بِهَا فَمَا یَجُوزُ أَنْ یَجِی ءَ وَ یَذْهَبَ کَانَ مِیرَاثُهَا فِیمَا یَجُوزُ تَبْدِیلُهُ وَ تَغْیِیرُهُ إِذَ أَشْبَهَهَا وَ کَانَ الثَّابِتُ الْمُقِیمُ عَلَی حَالِهِ لِمَنْ کَانَ مِثْلُهُ فِی الثَّبَاتِ وَ الْمَقَامِ (2).

«8»

یر، [بصائر الدرجات] عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: کُنْتُ عِنْدَهُ فَدَعَا بِالْجَامِعَةِ فَنَظَرَ فِیهَا جَعْفَرٌ فَإِذَا هُوَ فِیهَا الْمَرْأَةُ تَمُوتُ وَ تَتْرُکُ زَوْجَهَا لَیْسَ لَهَا وَارِثٌ غَیْرُهُ قَالَ فَلَهُ الْمَالُ کُلُّهُ (3).

«9»

یر، [بصائر الدرجات] مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِی مَخْلَدٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ: دَعَا أَبُو جَعْفَرٍ بِکِتَابِ عَلِیٍّ فَجَاءَ بِهِ جَعْفَرٌ مِثْلُ فَخِذِ الرَّجُلِ مَطْوِیٌّ فَإِذَا فِیهِ إِنَّ النِّسَاءَ لَیْسَ لَهُنَّ مِنْ عَقَارِ الرَّجُلِ إِذَا هُوَ تُوُفِّیَ عَنْهَا شَیْ ءٌ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام هَذَا وَ اللَّهِ خَطُّ عَلِیٍّ بِیَدِهِ وَ إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله (4).

«10»

سن، [المحاسن] ابْنُ مَعْرُوفٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام لِمَ لَا تُوَرَّثُ الْمَرْأَةُ عَمَّنْ یَتَمَتَّعُ بِهَا؟

ص: 352


1- 1. علل الشرائع ص 571.
2- 2. علل الشرائع ص 572 و عیون الأخبار ج 2: 98.
3- 3. بصائر الدرجات ص 39.
4- 4. نفس المصدر ص 44.

فرمود: زیرا این زن، مستأجره است و عدّه او چهل و پنج روز است. (1)

روایت11.

سرائر: محمد بن مسلم گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که درباره مردی که با زنی به عقد متعه ازدواج کرده، فرمود: این دو از هم ارث نمی برند، مادامی که ارث بری را شرط نکرده باشند و همانا شرط، بعد از عقد نکاح باشد. (2)

باب هشتم : میراث خنثی و دیگر احکام مربوط به آن و میراث کسانی که غرق می­شوند یا خانه بر سرشان ویران می­شود و کسانی که دو سر دارند

روایات

روایت1.

مناقب، ارشاد: اصبغ بن نباته گوید: هنگامی که شریح در محکمه داوری حضور داشت، شخصی آمد و گفت: ابو امیه، مجلس را خلوت کن! حاجتی به تو دارم. دستور داد مجلس را خلوت کردند و تنها نزدیکان او باقی ماندند. شریح گفت: حاجتت را بیان کن. گفت: ای ابو امیه، من هم آلت مردی دارم و هم آلت زنی، داوری تو در باره من چگونه است، من مرد هستم یا زن؟ شریح گفت: در این باره حقیقتی از علی علیه السلام شنیده ام، بگو بدانم از کدام یک از آن­ها بول می­کنی؟ پاسخ داد: از هر دو. پرسید: کدام یک زودتر منقطع می شود؟ گفت هر دو با هم. شریح به شگفت آمده، ساکت شد. آن مرد گفت: عجیب تر از این برای تو بگویم؟ گفت: چیست؟ گفت: پدرم مرا به خیال آنکه دخترم، به همسری مردی درآورد و از او آبستن شدم، بعد کنیزی خریداری کردم و با وی درآویختم، از من آبستن شد. شریح که سخت به شگفت درآمده بود، دو دست بر هم زده گفت: این موضوع از مسائلی است که باید حل آن را به عهده علی علیه السلام گذارد، من از حل آن عاجزم. شریح و نزدیکانش و آن مرد حضور علی علیه السلام رفتند و ماجرا را به عرض رسانیدند. علی علیه السلام خود او را طلبیده، قضیه را پرسید. وی اعتراف کرد. علی علیه السلام پرسید: شوهر تو کیست؟ گفت فلان کس و هم اکنون در شهر است. او را حاضر کرد و قضیه را سؤال کرد. عرض کرد: راست می­گوید: علی علیه السلام فرمود:

ص: 353


1- . محاسن : 330
2- . سرائر : 496

فَقَالَ لِأَنَّهَا مُسْتَأْجَرَةٌ وَ عِدَّتُهَا خَمْسَةٌ وَ أَرْبَعُونَ یَوْماً(1).

«11»

سر، [السرائر] ابْنُ بُکَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ فِی الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ مُتْعَةً إِنَّهُمَا لَا یَتَوَارَثَانِ إِذَا لَمْ یَشْتَرِطَا وَ إِنَّمَا الشَّرْطُ بَعْدَ النِّکَاحِ (2).

باب 8 میراث الخنثی و سائر أحکامها و میراث الغرقی و المهدوم علیهم و ذی الرأسین

الأخبار

«1»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب شا، [الإرشاد] رَوَی الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْعَبْدِیُّ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: بَیْنَمَا شُرَیْحٌ فِی مَجْلِسِ الْقَضَاءِ إِذْ أَتَی لَهُ شَخْصٌ فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا أُمَیَّةَ أَخْلِنِی فَإِنَّ لِی حَاجَةً قَالَ فَأَمَرَ مَنْ حَوْلَهُ أَنْ یَخِفُّوا عَنْهُ فَانْصَرَفُوا وَ بَقِیَ خَاصَّةُ مَنْ حَضَرَ فَقَالَ لَهُ اذْکُرْ حَاجَتَکَ فَقَالَ یَا أَبَا أُمَیَّةَ إِنَّ لِی مَا لِلرَّجُلِ وَ مَا لِلنِّسَاءِ فَمَا الْحُکْمُ عِنْدَکَ فِیَّ أَ رَجُلٌ أَنَا أَمِ امْرَأَةٌ فَقَالَ لَهُ قَدْ سَمِعْتُ مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَضِیَّةً أَنَا أَذْکُرُهَا خَبِّرْنِی عَنِ الْبَوْلِ مِنْ أَیِّ الْفَرْجَیْنِ یَخْرُجُ قَالَ الشَّخْصُ مِنْ کِلَیْهِمَا قَالَ فَمِنْ أَیِّهِمَا یَنْقَطِعُ قَالَ مِنْهُمَا مَعاً فَتَعَجَّبَ شُرَیْحٌ قَالَ الشَّخْصُ سَأُورِدُ عَلَیْکَ مِنْ أَمْرِی مَا هُوَ أَعْجَبُ قَالَ شُرَیْحٌ مَا ذَاکَ قَالَ زَوَّجَنِی أَبِی عَلَی أَنَّنِی امْرَأَةٌ فَحَمَلْتُ مِنَ الزَّوْجِ وَ ابْتَعْتُ جَارِیَةً تَخْدُمُنِی فَأَفْضَیْتُ إِلَیْهَا فَحَمَلَتْ مِنِّی فَضَرَبَ شُرَیْحٌ إِحْدَی یَدَیْهِ عَلَی الْأُخْرَی مُتَعَجِّباً وَ قَالَ هَذَا أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْ إِنْهَائِهِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَلَا عِلْمَ لِی بِالْحُکْمِ فِیهِ فَقَامَ وَ تَبِعَهُ الشَّخْصُ وَ مَنْ حَضَرَ مَعَهُ حَتَّی دَخَلَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَصَّ عَلَیْهِ الْقِصَّةَ فَدَعَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بِالشَّخْصِ فَسَأَلَهُ عَمَّا حَکَاهُ لَهُ شُرَیْحٌ وَ قَالَ لَهُ مَنْ زَوْجُکَ قَالَ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ وَ هُوَ حَاضِرٌ بِالْمِصْرِ فَدَعَا بِهِ وَ سَأَلَهُ عَمَّا قَالَ فَقَالَ صلی الله علیه و آلهَدَقَ فَقَالَ

ص: 353


1- 1. المحاسن ص 330.
2- 2. السرائر ص 496.

تو از شکارچی شیر پرجرأت تری که به این عمل اقدام کرده ای! آنگاه به قنبر دستور داد این موجود را به خانه ببر و بگو، چهار زن عادل او را برهنه کنند و نخست آلت­های او را بپوشانند. آنگاه دنده های او را بشمارند. شوهرش عرض کرد: ای علی - علیه السلام - این موجود به اندازه­ای حشری است که زن و مرد را راحت نمی­گذارد. دستور داد شلوار محکم و سختی به او پوشانیده، در خانه بردند و زن­ها بر او وارد شده دنده های او را شمردند. طرف چپش هفت دنده و طرف راستش هشت دنده داشت. فرمود این آفریده، مرد است! آنگاه دستور داد گیسوان او را چیدند و کلاه و نعلین و عبا بر او پوشانیدند و شوهرش را از او جدا کرد.(1)

روایت2.

برخی راویان نقل کرده­اند: هنگامی که این شخص ادعا کرد دو آلت دارد، علی علیه السلام دستور داد دو نفر از مسلمانان عادل حاضر شوند. در خانه رفتند و او را هم همراه خود برده و فرمود دو تا آئینه برابر یکدیگر نصب کردند؛ یکی در مقابل آلت شخص و دیگری در مقابل آن زن. و به آن شخص دستور داد، بطوری که آن دو نفر متوجه نشوند، در میان این دو آئینه بایستد و بدنش را لخت نماید و به آن دو نفر دستور داد، به آئینه مقابل آلت او نگاه کنند و ببینند راست می­گوید یا ادعای دروغ می­کند. پس از اثبات ادعای او، فرمود تا دنده­های او را بشمارند. پس از آنکه مرد بودن او محرز شد و حضرت او را به مردان ملحق گردانید، ادعای حاملگی او را لغو گذارده و بدان عمل نکرد و حامله کردن کنیز را به او نسبت داد و دختر را به او ملحق ساخت. (2)

روایت3.

ارشاد: از قضایای علی علیه السلام پس از بیعت مردم با او و کشته شدن عثمان، بر اساس آنچه راویان و محدثان روایت کرده­اند این بود که: زنی در خانه شوهرش بچه­ای آورد که از کمر به بالا دارای دو سر و دو بدن بود. این خلقت کار را بر کسان او دشوار کرد و نمی­دانستند یک آدم است یا دو نفر!؟ پس حضور علی علیه السلام رفتند تا حکم او را از آن حضرت بپرسند. فرمود: هنگامی که می­خوابد، یکی از آن دو را بیدار کنید، اگر هر دو با هم حرکت کردند یک انسان است و اگر یکی بیدار شد و دیگری در خواب ماند، دو نفرند و دو ارث می برند. (3)

ص: 354


1- . مناقب 2 : 196 و ارشاد : 114
2- . مناقب 2 : 196 و ارشاد : 114
3- . ارشاد : 113

أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لَأَنْتَ أَجْرَأُ مِنْ صَائِدِ [خَاصِی] الْأَسَدِ حَتَّی تُقْدِمَ عَلَی هَذِهِ الْحَالَةِ ثُمَّ دَعَا قَنْبَراً مَوْلَاهُ فَقَالَ أَدْخِلْ هَذَا الشَّخْصَ بَیْتاً وَ مَعَهُ أَرْبَعُ نِسْوَةٍ مِنَ الْعُدُولِ وَ مُرْهُنَّ بِتَجْرِیدِهِ وَ عَدِّ أَضْلَاعِهِ بَعْدَ الِاسْتِیثَاقِ مِنْ سَتْرِ فَرْجِهِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا آمَنُ عَلَی هَذَا الشَّخْصِ الرِّجَالَ وَ النِّسَاءَ فَأَمَرَ أَنْ یُسَدَّ عَلَیْهِ تُبَّانٌ وَ أَخْلَاهُ فِی بَیْتٍ ثُمَّ وَلَجَهُ وَ عَدَّ أَضْلَاعَهُ وَ کَانَتْ مِنَ الْجَانِبِ الْأَیْسَرِ سَبْعَةٌ وَ مِنَ الْجَانِبِ الْأَیْمَنِ ثَمَانِیَةٌ فَقَالَ هَذَا رَجُلٌ وَ أَمَرَ بِطَمِّ شَعْرِهِ وَ أَلْبَسَهُ الْقَلَنْسُوَةَ وَ النَّعْلَیْنِ وَ الرِّدَاءَ وَ فَرَّقَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الزَّوْجِ (1).

«2»

وَ رَوَی بَعْضُ أَهْلِ النَّقْلِ: أَنَّهُ لَمَّا ادَّعَی الشَّخْصُ مَا ادَّعَاهُ مِنَ الْفَرْجَیْنِ أَمَرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَدْلَیْنِ مِنَ الْمُسْلِمِینَ أَنْ یَحْضُرَا بَیْتاً خَالِیاً وَ أَحْضَرَ الشَّخْصَ مَعَهُمَا وَ أَمَرَ بِنَصْبِ مِرْآتَیْنِ إِحْدَاهُمَا مُقَابِلَةً لِفَرْجِ الشَّخْصِ وَ الْأُخْرَی مُقَابِلَةً لِتِلْکَ الْمِرْآةِ وَ أَمَرَ الشَّخْصَ بِالْکَشْفِ عَنْ عَوْرَتِهِ فِی مُقَابِلَةِ الْمِرْآةِ حَیْثُ لَا یَرَاهُ الْعَدْلَانِ وَ أَمَرَ الْعَدْلَیْنِ بِالنَّظَرِ فِی الْمِرْآةِ الْمُقَابِلَةِ لَهَا فَلَمَّا تَحَقَّقَ الْعَدْلَانِ صِحَّةَ مَا ادَّعَاهُ الشَّخْصُ مِنَ الْفَرْجَیْنِ اعْتَبَرَ لَهُ بِعَدِّ أَضْلَاعِهِ فَلَمَّا أَلْحَقَهُ بِالرِّجَالِ أَهْمَلَ قَوْلَهُ فِی ادِّعَاءِ الْحَمْلِ وَ أَلْغَاهُ وَ لَمْ یَعْمَلْ بِهِ وَ جَعَلَ حَمْلَ الْجَارِیَةِ مِنْهُ وَ أَلْحَقَهُ بِهِ (2).

«3»

شا، [الإرشاد]: کَانَ مِنْ قَضَایَاهُ علیه السلام بَعْدَ بَیْعَةِ الْعَامَّةِ لَهُ وَ مُضِیِّ عُثْمَانَ عَلَی مَا رَوَاهُ أَهْلُ النَّقْلِ مِنْ حَمَلَةِ الْآثَارِ أَنَّ امْرَأَةً وَلَدَتْ عَلَی فِرَاشِ زَوْجِهَا وَلَداً لَهُ بَدَنَانِ وَ رَأْسَانِ عَلَی حَقْوٍ وَاحِدٍ فَالْتَبَسَ الْأَمْرُ عَلَی أَهْلِهِ أَ هُوَ وَاحِدٌ أَوِ اثْنَانِ فَصَارُوا إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لِیَسْأَلُونَهُ عَنْ ذَلِکَ لِیَعْرِفُوا الْحُکْمَ فِیهِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام اعْتَبِرُوهُ إِذَا نَامَ ثُمَّ أَنْبِهُوا أَحَدَ الْبَدَنَیْنِ وَ الرَّأْسَیْنِ فَإِنِ انْتَبَهَا جَمِیعاً مَعاً فِی حَالَةٍ وَاحِدَةٍ فَهُمَا إِنْسَانٌ وَاحِدٌ وَ إِنِ اسْتَیْقَظَ أَحَدُهُمَا وَ الْآخَرُ نَائِمٌ فَهُمَا اثْنَانِ وَ حَقُّهُمَا حَقُّ اثْنَیْنِ (3).

ص: 354


1- 1. مناقب ابن شهرآشوب ج 2 ص 196 و إرشاد المفید ص 114.
2- 2. مناقب ابن شهرآشوب ج 2 ص 197 و إرشاد المفید ص 114.
3- 3. الإرشاد ص 113.

روایت4.

مناقب: راویان حدیث و نیز صاحب کتاب فضائل العشر آورده­اند: در زمان امیر المؤمنین علیه السلام نوزادی به دنیا آمد که از کمر به بالا دو تن بودند با دو سر و دو سینه. از امیر المؤمنین پرسیدند که میراث این کودک بر چه اساسی محاسبه می شود؟ به حساب یک تن، یا دو تن؟ امیر المؤمنین فرمود: باید او را واگذارند تا در خواب شود، آنگاه بر سر او فریاد کشند: اگر هر دو سر با هم بیدار شدند، یک میراث می برند؛ و اگر یکی بعد از دیگری بیدار شد، میراث دو تن را می برند. (1)

روایت5.

سلمة بن عبد الرحمن در روایتی گوید: مردی را نزد عمر بن خطاب آوردند که دو سر و دو دهان و دو بینی و دو رو و دو پشت و چهار چشم در یک بدن داشت و این شخص خواهر نیز داشت. عمر صحابه را گرد آورد و در این باره از آنان پرسید، اما همگی عاجز ماندند. پس به نزد علی علیه السلام آمدند در حالی که او در باغچه منزلش بود. علی علیه السلام فرمود: قضیه­اش اینگونه است که باید او را بخوابانند، اگر چهار چشم را بست یا از هر دو دهان صدای خوروپف بلند شد، یک بدن است و اگر چند چشم او باز ماند یا از یک دهان خور خور کرد، دو بدن است. این مطالبی که گفتم، توضیح مساله این شخص است. اما قضیه دیگر اینکه به او آب و غذا بدهند تا شکمش از آب و غذا پر شود، اگر از هر دو سوراخ ادرار کرد و از هر دو سوراخ مدفوع کرد، یک بدن است و اگر از یکی از دو سوراخ ادرار یا مدفوع کرد، دو بدن است. طبری در کتاب خود این روایت را نقل کرده است. (2)

روایت6.

از کتاب صفو الاخبار: امیر المؤمنین علیه السلام در باره خنثی اینگونه حکم داد که اگر از آلت زنانه ادرار کند ارث زنان به او می­رسد و اگر از آلت مردان ادرار کند ارث مردان به او تعلق می­گیرد، و اگر از هر دو ادرار کند دنده­هایش شمرده می­شود، اگر از دنده­های مرد یک دنده بیشتر باشد، مرد و اگر کمتر باشد زن است.

روایت7.

و نیز در باره خنثی حکم داد و فرمود: به خنثی گفته می­شود شکمت را به دیوار بچسبان و ادرار کن. اگر ادرارش به دیوار بخورد، مرد است و اگر ادرارش بریزد، همانگونه که ادرار شتر می­ریزد، او زن است.

روایت8.

غارات: ابن نباته گوید: از امیر المؤمنین علیه السلام در باره خنثی پرسیدند که چگونه ارث برای او تقسیم می­شود؟ فرمود: او ادرار می­کند، اگر ادرارش از آلت مردانه او بیرون آمد، احکام مردان در باره او جاری می­شود و اگر از آلت زنانه بیرون آمد، احکام زنان در باره او جاری می­شود...

ص: 355


1- . مناقب 2 : 196
2- . مناقب : 196
«4»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب نَقَلَةُ الْأَخْبَارِ وَ ذَکَرَ صَاحِبُ فَضَائِلِ الْعَشَرَةِ: أَنَّهُ وُلِدَ عَلَی عَهْدِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مَوْلُودٌ لَهُ رَأْسَانِ وَ صَدْرَانِ عَلَی حَقْوٍ وَاحِدٍ فَسُئِلَ علیه السلام کَیْفَ یُوَرَّثُ قَالَ یُتْرَکُ حَتَّی یَنَامَ ثُمَّ یُصَاحُ بِهِ فَإِنِ انْتَبَهَا جَمِیعاً کَانَ لَهُ مِیرَاثُ وَاحِدٍ وَ إِنِ انْتَبَهَ أَحَدُهُمَا وَ بَقِیَ الْآخَرُ کَانَ لَهُ مِیرَاثُ اثْنَیْنِ (1).

«5»

وَ فِیمَا أَخْبَرَنَا بِهِ أَبُو عَلِیٍّ الْحَدَّادُ بِإِسْنَادِهِ إِلَی سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ فِی خَبَرٍ قَالَ: أُتِیَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ بِرَجُلٍ لَهُ رَأْسَانِ وَ فَمَانِ وَ أَنْفَانِ وَ قُبُلَانِ وَ دُبُرَانِ وَ أَرْبَعَةُ أَعْیُنٍ فِی بَدَنٍ وَاحِدٍ وَ مَعَهُ أُخْتٌ فَجَمَعَ عُمَرُ الصَّحَابَةَ وَ سَأَلَهُمْ عَنْ ذَلِکَ فَعَجَزُوا فَأَتَوْا عَلِیّاً علیه السلام وَ هُوَ فِی حَائِطٍ لَهُ فَقَالَ قَضِیَّتُهُ أَنْ یُنَوَّمَ فَإِنْ غَمَّضَ الْأَعْیُنَ أَوْ غَطَّ مِنَ الْفَمَیْنِ جَمِیعاً فَبَدَنٌ وَاحِدٌ وَ إِنْ فَتَحَ بَعْضَ الْأَعْیُنِ أَوْ غَطَّ أَحَدَ الْفَمَیْنِ فَبَدَنَانِ هَذِهِ قَضِیَّتُهُ وَ أَمَّا الْقَضِیَّةُ الْأُخْرَی فَیُطْعَمُ وَ یُسْقَی حَتَّی یَمْتَلِئَ فَإِنْ بَالَ مِنَ الْمَبَالَیْنِ جَمِیعاً وَ تَغَوَّطَ مِنَ الْغَائِطَیْنِ جَمِیعاً فَبَدَنٌ وَاحِدٌ وَ إِنْ بَالَ أَوْ تَغَوَّطَ مِنْ أَحَدِهِمَا فَبَدَنَانِ وَ قَدْ ذَکَرَهُ الطَّبَرِیُّ فِی کِتَابِهِ (2).

«6»

مِنْ کِتَابِ صَفْوَةِ الْأَخْبَارِ،: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی الْخُنْثَی إِنْ بَالَتْ مِنَ الرَّحِمِ فَلَهَا مِیرَاثُ النِّسَاءِ وَ إِنْ بَالَتْ مِنَ الذَّکَرِ فَلَهُ مِیرَاثُ الذَّکَرِ وَ إِنْ بَالَتْ مِنْ کِلَیْهِمَا عُدَّ أَضْلَاعُهُ فَإِنْ زَادَ وَاحِدَةٌ عَلَی ضِلْعِ الرَّجُلِ فَهِیَ امْرَأَةٌ وَ إِنْ نَقَصَتْ فَهِیَ رَجُلٌ.

«7»

وَ قَضَی أَیْضاً فِی الْخُنْثَی فَقَالَ یُقَالُ لِلْخُنْثَی الْزَقْ بَطْنَکَ بِالْحَائِطِ وَ بُلْ فَإِنْ أَصَابَ بَوْلُهُ الْحَائِطَ فَهُوَ ذَکَرٌ وَ إِنِ انْتَکَصَ کَمَا یَنْتَکِصُ الْبَعِیرُ فَهُوَ امْرَأَةٌ.

«8»

کِتَابُ الْغَارَاتِ، لِإِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَنِ الْخُنْثَی کَیْفَ یُقَسَّمُ لَهَا الْمِیرَاثُ قَالَ علیه السلام إِنَّهُ یَبُولُ فَإِنْ خَرَجَ بَوْلُهُ مِنْ ذَکَرِهِ فَسُنَّتُهُ سُنَّةُ الرَّجُلِ وَ إِنْ خَرَجَ مِنْ غَیْرِ ذَلِکَ فَسُنَّتُهُ سُنَّةُ الْمَرْأَةِ الْخَبَرَ.

ص: 355


1- 1. المناقب ج 2 ص 196.
2- 2. المناقب ج 2 ص 196.

روایت9.

مشکا الانوار: فضیل بن یسار گوید: از امام صادق علیه السلام در باره نوزادی پرسیدم که نه آلت مردانه و نه آلت زنانه، ندارد [در مسأله ارث چه باید کرد، سهم پسر می برد یا سهم دختر]؟ فرمود: امام قرعه می کشد و بر یک تیر «عبد اللَّه» می نویسد و بر تیر دیگر «امة اللَّه» [عبد یعنی غلام، امه یعنی کنیز]. آنگاه حاکم یا هر کس که مسئول کشیدن قرعه است می گوید: «خداوندا، تو معبودی و معبودی جز تو نیست، آگاه از نهان و پیدا توئی، میان بندگانت در آنچه اختلاف دارند تو خود حکم کن و برای ما امر این نوزاد را روشن ساز تا آنچه از ارث در کتابت برای او معیّن کرده ای ببرد». سپس آن دو تیر را با تیرهای دیگر درهم کنند [برای اینکه شناخته نشود] و بگردانند، پس هر کدام که خارج شد، بر اساس آن نوزاد ارث می برد. (1)

روایت10.

هدای : به صورت مرسل این روایت را نقل کرده است. (2)

روایت11.

و از همین کتاب گوید: امیر المؤمنین علیه السلام در باره کودکی که دو سر دارد، اینگونه حکم کرد که منتظر می­مانیم تا به خواب برود، سپس بیدار شود. اگر هر دو سر با هم بیدار شوند، ارث دو نفر به او می­رسد. (3)

روایت12.

کتاب الغایات: محمد بن قیس از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: در این میان که امیر المؤمنین علیه السلام در «رحبه» بود و مردم دور او جمع شده بودند، - این حدیث طولانی است و آنچه را مورد نیاز است آورده­ایم - مولای ما حسن بن علی علیه السلام به مرد شامی فرمود: و امّا مؤنث کسی است که نمی داند مرد است یا زن، او باید منتظر بماند، اگر مرد باشد محتلم می شود و اگر زن باشد حیض می بیند و سینه اش آشکار می گردد؛ وگرنه به او گفته می شود که به دیوار ادرار کن، اگر ادرار او به دیوار رسید، او مرد است و اگر ادرار او ریخت، همان گونه که ادرار شتر می ریزد، او زن است. (4)

روایت13.

کتاب اربعین: از حسن بصری روایت شده که گوید: زنی به نزد شریح قاضی آمد و گفت: مجلس را خلوت کن. دستور داد مجلس را خلوت کردند. زن گفت: من زن هستم اما هم آلت مردی دارم و هم آلت زنی. شریح گفت: از کدام یک از آن­ها زودتر بول می­کنی؟ پاسخ داد: از هر دو با هم. شریح گفت: امر شگفتی برای من بازگفتی. زن گفت: عجیب تر از این برای تو بگویم؟ گفت: چیست؟ گفت: پسر عمویم مرا به ازدواج خود درآورد

ص: 356


1- . مشکا الانوار : 297
2- . هدای : 85
3- . هدای : 85
4- . غایات : 95
«9»

مِشْکَاةُ الْأَنْوَارِ، عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ مَوْلُودٍ لَیْسَ لَهُ مِمَّا لِلرِّجَالِ وَ لَیْسَ لَهُ مِمَّا لِلنِّسَاءِ فَقَالَ هَذَا یُقْرِعُ عَلَیْهِ الْإِمَامُ یَکْتُبُ عَلَی سَهْمٍ عَبْدُ اللَّهِ وَ یَکْتُبُ عَلَی الْآخَرِ أَمَةُ اللَّهِ ثُمَّ یَقُولُ الْإِمَامُ أَوِ الْمُقْرِعُ- اللَّهُمَّ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ بَیِّنْ لَنَا أَمْرَ هَذَا الْمَوْلُودِ حَتَّی نُوَرِّثَهُ مَا فَرَضْتَ لَهُ فِی کِتَابِکَ قَالَ ثُمَّ یُطْرَحُ السَّهْمَانِ فِی سِهَامٍ مُبْهَمَةٍ ثُمَّ یُجَالُ فَأَیُّهُمَا خَرَجَ وُرِّثَ عَلَیْهِ (1).

«10»

الْهِدَایَةُ، مُرْسَلًا: مِثْلَهُ (2).

«11»

وَ مِنْهُ، قَالَ: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی مَوْلُودٍ لَهُ رَأْسَانِ أَنَّهُ یُصْبَرُ عَلَیْهِ حَتَّی یَنَامَ ثُمَّ یَنْتَبِهُ فَإِنِ انْتَبَهَا جَمِیعاً مَعاً وُرِّثَ مِیرَاثَ اثْنَیْنِ (3).

«12»

کِتَابُ الْغَایَاتِ، حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی الرَّحْبَةِ وَ النَّاسُ عَلَیْهِ مُتَرَاکِمُونَ وَ الْحَدِیثُ طَوِیلٌ مَوْضِعُ الْحَاجَةِ مِنْهُ هُوَ أَنَّهُ قَالَ مَوْلَانَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام لِلشَّامِیِّ وَ أَمَّا الْمُؤَنَّثُ الَّذِی لَا تُدْرَی أَ ذَکَرٌ هُوَ أَمْ أُنْثَی فَإِنَّهُ یُنْتَظَرُ بِهِ فَإِنْ کَانَ ذَکَراً احْتَلَمَ وَ إِنْ کَانَتْ أُنْثَی حَاضَتْ وَ بَدَا ثَدْیُهَا وَ إِلَّا قِیلَ لَهُ بُلْ فَإِنْ أَصَابَ بَوْلُهُ الْحَائِطَ فَهُوَ ذَکَرٌ وَ إِنِ انْتَکَصَ بَوْلُهُ عَلَی رِجْلَیْهِ کَمَا یَنْتَکِصُ بَوْلُ الْبَعِیرِ فَهِیَ امْرَأَةٌ(4).

«13»

کِتَابُ الْأَرْبَعِینَ، لِلسَّیِّدِ عَطَاءِ اللَّهِ بْنِ فَضْلِ اللَّهِ رَحِمَهُ اللَّهُ رُوِیَ عَنِ الْحَسَنِ الْبَصْرِیِّ قَالَ: أَتَتِ امْرَأَةٌ إِلَی شُرَیْحٍ الْقَاضِی فَقَالَتْ أَخْلِنِی فَأَخْلَاهَا فَقَالَتْ أَنَا امْرَأَةٌ وَ لِی فَرْجٌ وَ إِحْلِیلٌ فَقَالَ مِنْ أَیْنَ یَخْرُجُ الْبَوْلُ سَابِقاً قَالَتْ مِنْهُمَا جَمِیعاً فَقَالَ لَقَدْ أُخْبِرْتُ بِعَجِیبٍ فَقَالَتْ وَ أَعْجَبُ مِنْهُ أَنَّهُ تَزَوَّجَنِی ابْنُ عَمِّی

ص: 356


1- 1. مشکاة الأنوار ص 297 طبع النجف.
2- 2. الهدایة ص 85.
3- 3. الهدایة ص 85.
4- 4. کتاب الغایات: 95 جزء حدیث.

و کنیزی را به خدمت من درآورد و من با وی درآویختم و از من آبستن شد. شریح که سخت به شگفت درآمده بود برخاست و حضور علی علیه السلام رفت و ماجرا را به عرض رسانید. علی علیه السلام شوهر او را طلبید و قضیه را پرسید. وی اعتراف کرد. علی علیه السلام به دو زن گفت، او را وارد منزل کنند و دنده­هایش را بشمرند. آن دو زن این کار را انجام دادند و متوجه شدند، در سمت راست هجده دنده و در سمت چپ هفده دنده دارد. علی علیه السلام گیسوان او را چید و کفش به او داد و او را در جمله مردان ملحق کرد. علت این کار را از حضرت پرسیدند. فرمود: این حکم را از ماجرای حوّا بر گرفتم، زیرا دنده­های او از هر دو طرف، هفده دنده بود و دنده­های مرد یک دنده بیشتر است، از این جهت او را به مردان ملحق کردم .

روایت14.

از همین کتاب از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: در زمان خلافت عمر، نوزادی را آوردند که دو سر و دو شکم و چهار دست و دو پا و یک رو و یک پشت داشت. او به چیزی نگریست که هرگز مانند آن ندیده بود، به انسانی نگاه کرد که بالا تنه­اش دو تا و پایین تنه­اش یکی بود و پدر این کودک مرده بود. برخی از خویشاوندان می­گفتند او دو نفر است و سهم دو نفر به ارث می­برد و برخی دیگر می­گفتند او یک نفر است و یک سهم به او تعلق می­گیرد. عمر نمی­دانست که چگونه در باره او حکم کند، پس گفت: او را به نزد علی بن ابی طالب علیه السلام ببرید و حکم در این باره را از او بخواهید. به نزد حضرت رفتند و فرمود: بنگرید، اگر خوابید و بر سر او فریاد کشیدید، اگر هر دو سر بیدار شدند او یک نفر است و اگر یکی بیدار شد و دیگری در خواب ماند، او دو نفر است. عمر گفت: ای ابا الحسن، خداوند مرا پس از تو باقی نگذارد.

روایت15.

فقه الرضا علیه السلام: هرگاه مرد فرزندی به جای گذارد که دو سر داشته باشد، اجازه داده می­شود تا بخوابد، سپس هر دو سر را بیدار می­کنند، اگر با هم بیدار شدند، ارث یک نفر به او می­رسد و اگر یکی بیدار شد و دیگری در خواب ماند، سهم دو نفر از ارث به او تعلق می­گیرد.

اگر گروهی از مردم غرق شوند یا دیوار بر سر آنان بریزد و با هم خویشاوند باشند به گونه­ای که مشخص نگردد کدام یک پیش از دیگری مرده است، حکم در این مساله اینگونه است که از همدیگر ارث ببرند. پس اگر مرد و زنی غرق شوند یا سقف بر سر آنان بریزد و مشخص نشود کدام یک پیش از دیگری مرده است، حکم این است که زن از مرد و مرد از زن ارث ببرد، و همچنین است اگر پسر و پدر باشند که در این صورت پدر از پسر سپس پسر از پدر ارث می­برد. و اگر همگی در یک ساعت بمیرند و با هم در یک لحظه جان از تن به در کنند، از همدیگر ارث نمی­برند. (1)

روایت16.

مناقب، ارشاد: یکی دیگر از داوری­های امیرالمؤمنین علیه السلام آن بود که: دیواری بر روی قومی خراب شد و همگی کشته شدند

ص: 357


1- . فقه الرضا : 39

وَ أَخْدَمَنِی جَارِیَةً وَ وَطِئْتُهَا فَأَوْلَدْتُهَا فَدُهِشَ شُرَیْحٌ فَقَامَ وَ دَخَلَ عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَأَخْبَرَهُ فَاسْتَدْعَی بِزَوْجِهَا فَاعْتَرَفَ فَقَالَ علیه السلام لِامْرَأَتَیْنِ أَدْخِلَاهَا الْبَیْتَ وَ عُدَّا أَضْلَاعَهَا فَفَعَلَتَا فَوَجَدَتَا فِی الْجَانِبِ الْأَیْمَنِ ثَمَانَ عَشْرَةَ ضِلْعاً وَ فِی الْأَیْسَرِ سَبْعَ عَشْرَةَ فَأَخَذَ شَعْرَهَا وَ أَعْطَاهَا حِذَاءً وَ أَلْحَقَهَا بِالرِّجَالِ فَقِیلَ لَهُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ أَخَذْتُ هَذَا مِنْ قِصَّةِ حَوَّاءَ فَإِنَّ أَضْلَاعَهَا کَانَتْ سَبْعَ عَشْرَةَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ وَ أَضْلَاعُ الرَّجُلِ یَزِیدُ عَلَیْهَا بِضِلْعٍ فَلِهَذَا أَلْحَقْتُهَا بِالرِّجَالِ.

«14»

وَ مِنْهُ، رُوِیَ عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا وُلِّیَ عُمَرُ أُتِیَ بِمَوْلُودٍ لَهُ رَأْسَانِ وَ بَطْنَانِ وَ أَرْبَعَةُ أَیْدٍ وَ رِجْلَانِ وَ قُبُلٌ وَ دُبُرٌ وَاحِدٌ فَنَظَرَ إِلَی شَیْ ءٍ لَمْ یَرَ مِثْلَهُ قَطُّ نَظَرَ إِلَی إِنْسَانٍ أَعْلَاهُ اثْنَانِ وَ أَسْفَلُهُ وَاحِدٌ وَ قَدْ مَاتَ أَبُوهُ فَبَعْضُهُمْ یَقُولُ هُوَ اثْنَانِ وَ یَرِثُ مِیرَاثَ اثْنَیْنِ وَ بَعْضُهُمْ یَقُولُ وَاحِدٌ یَرِثُ مِیرَاثَ وَاحِدٍ فَلَمْ یَدْرِ کَیْفَ الْحُکْمُ فِیهِ فَقَالَ اعْرِضُوهُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ اطْلُبُوا الْحُکْمَ مِنْهُ فَعَرَضُوا عَلَیْهِ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام انْظُرُوا إِذَا رَقَدَ ثُمَّ یُصَاحُ فَإِنِ انْتَبَهَ الرَّأْسَانِ جَمِیعاً فَهُوَ وَاحِدٌ وَ إِنِ انْتَبَهَ الْوَاحِدُ وَ بَقِیَ الْآخَرُ نَائِماً فَاثْنَانِ فَقَالَ عُمَرُ لَا أَبْقَانِیَ اللَّهُ بَعْدَکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ.

«15»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِذَا تَرَکَ الرَّجُلُ وَلَداً لَهُ رَأْسَانِ فَإِنَّهُ یَتْرُکُ حَتَّی یَنَامَ ثُمَّ یُنَبِّهُهُمَا فَإِنِ انْتَبَهَا جَمِیعاً وُرِّثَ مِیرَاثاً وَاحِداً وَ إِنِ انْتَبَهَ أَحَدُهُمَا وَ بَقِیَ الْآخَرُ نَائِماً وُرِّثَ مِیرَاثَ اثْنَیْنِ وَ لَوْ أَنَّ قَوْماً غَرِقُوا أَوْ سَقَطَ عَلَیْهِمْ حَائِطٌ وَ هُمْ أَقْرِبَاءُ فَلَمْ یُدْرَ أَیُّهُمْ مَاتَ قَبْلَ صَاحِبِهِ لَکَانَ الْحُکْمُ فِیهِ أَنْ یُوَرَّثَ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ فَإِذَا غَرِقَ رَجُلٌ وَ امْرَأَةٌ أَوْ سَقَطَ عَلَیْهِمَا سَقْفٌ وَ لَمْ یُدْرَ أَیُّهُمَا مَاتَ قَبْلَ صَاحِبِهِ کَانَ الْحُکْمُ أَنْ یُوَرَّثَ الْمَرْأَةُ مِنَ الرَّجُلِ وَ یُوَرَّثَ الرَّجُلُ مِنَ الْمَرْأَةِ وَ کَذَلِکَ إِذَا کَانَ الْأَبُ وَ الِابْنُ وُرِّثَ الْأَبُ مِنَ الِابْنِ ثُمَّ یُوَرَّثُ الِابْنُ مِنَ الْأَبِ وَ إِذَا مَاتَا جَمِیعاً فِی سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَخَرَجَتْ أَنْفُسُهُمَا جَمِیعاً فِی لَحْظَةٍ وَاحِدَةٍ لَمْ یُوَرَّثْ بَعْضُهُمَا مِنْ بَعْضٍ (1).

«16»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب شا، [الإرشاد]: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی قَوْمٍ وَقَعَ عَلَیْهِمْ حَائِطٌ فَقَتَلَهُمْ

ص: 357


1- 1. فقه الرضا ص 39.

و در میان آن­ها زن کنیز و زن آزادی بود. زن آزاده نوزادی از مرد آزاد، و زن کنیز نوزادی از مرد مملوک داشت و آن زمان که این واقعه پیش آمد، نمی­توانستند نوازد آزاده را از نوزاد مملوک تمایز دهند. علی علیه السلام میان آن دو قرعه انداخت و مقرر داشت، قرعه آزاده به نام هر یک افتاد، او آزاد، و قرعه مملوکیت به اسم هر یک درآمد، بنده و مملوک است. سپس مملوک را آزاد کرد و او را خدمتکار خود گردانید و در باره میراث آن دو، طبق حکم میراث آزاده و مملوک، ارث تعیین نمود. این قضاوت را نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تایید فرمود. (1)

روایت17.

قرب الاسناد: ابو بختری از امام صادق علیه السلام از پدرشان علیه السلام روایت کرده که فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام در باره خنثی (که هم آلت مردانه و هم زنانه دارد)، به استناد مجرای ادرار، میراثش را معین کرد. پس از هر آلتی که زودتر ادرار کند، بر طبق آن محاسبه می­شود، و در صورتی که از هیچ یک از دو آلت ادرار نکند تا بمیرد، نصف میراث زن و نصف میراث مرد به او می­رسد. (2)

روایت18.

خصال: معاویه مردی را به نزد امیر المؤمنین علیه السلام فرستاد تا در باره مسائلی از وی بپرسد. علی علیه السلام فرمود: از حسن علیه السلام بپرس. آن مرد پرسید: خنثی کیست؟ امام حسن علیه السلام فرمود: و امّا خنثی کسی است که معلوم نیست مرد است یا زن، او باید منتظر بماند، اگر مرد باشد محتلم می شود و اگر زن باشد حیض می بیند و سینه اش آشکار می گردد، وگرنه به او گفته می شود که به دیوار ادرار کن، اگر ادرار او به دیوار رسید او مرد است و اگر ادرار او ریخت، همان گونه که ادرار شتر می ریزد، او زن است... (3)

روایت19.

عیون اخبار الرضا: امام رضا از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که علی علیه السلام به اسناد مجرای ادرار، به خنثی ارث می­داد. (4)

روایت20.

مناقب: یحیی بن اکثم در باره این فرموده علی علیه السلام پرسید که: «فرد خنثی از ناحیه ای که ادرار می کند، ارثیه اش مشخّص می شود»، و گفت: در این صورت، هنگام بول نمودن چه کسی به او نگاه کند؟ چه بسا که زن باشد و مردان بدو نگاه کنند، یا مرد باشد و زنان بدو نظر افکنند، که هیچ یک از آن دو جایز نیست.

ص: 358


1- . مناقب 2 : 177 و ارشاد : 105
2- . قرب الاسناد : 67
3- . خصال 2 : 208
4- . عیون الاخبار 2 : 75

وَ کَانَ فِی جَمَاعَتِهِمُ امْرَأَةٌ مَمْلُوکَةٌ وَ أُخْرَی حُرَّةٌ وَ کَانَ لِلْحُرَّةِ وَلَدٌ طِفْلٌ مِنْ حُرٍّ وَ لِلْجَارِیَةِ الْمَمْلُوکَةِ وَلَدٌ طِفْلٌ مِنْ مَمْلُوکٍ وَ لَمْ یُعْرَفِ الطِّفْلُ الْحُرُّ مِنَ الطِّفْلِ الْمَمْلُوکِ فَقَرَعَ بَیْنَهُمَا وَ حَکَمَ بِالْحُرِّیَّةِ لِمَنْ خَرَجَ عَلَیْهِ سَهْمُ الْحُرِّ مِنْهُمَا وَ حَکَمَ بِالرِّقِّ لِمَنْ خَرَجَ عَلَیْهِ سَهْمُ الرِّقِّ مِنْهُمَا ثُمَّ أَعْتَقَهُ وَ جَعَلَهُ مَوْلَاهُ وَ حَکَمَ فِی مِیرَاثِهِمَا بِالْحُکْمِ فِی الْحُرِّ وَ مَوْلَاهُ فَأَمْضَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هَذَا الْحُکْمَ وَ صَوَّبَهُ (1).

«17»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَضَی فِی الْخُنْثَی الَّذِی یُخْلَقُ لَهُ ذَکَرٌ وَ فَرْجٌ أَنْ یُوَرَّثَ مِنْ حَیْثُ یَبُولُ فَإِنْ بَالَ مِنْهُمَا جَمِیعاً فَمِنْ أَیِّهِمَا سَبَقَ فَإِنْ لَمْ یَبُلْ مِنْ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَتَّی یَمُوتَ فَنِصْفُ مِیرَاثِ الْمَرْأَةِ وَ نِصْفُ مِیرَاثِ الرَّجُلِ (2).

«18»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنِ ابْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: بَعَثَ مُعَاوِیَةُ رَجُلًا یَسْأَلُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَنْ مَسَائِلَ فَقَالَ علیه السلام سَلْ عَنِ الْحَسَنِ علیه السلام فَسَأَلَ مَا الْمُؤَنَّثُ فَقَالَ الْحَسَنُ علیه السلام هُوَ الَّذِی لَا یُدْرَی أَ ذَکَرٌ هُوَ أَوْ أُنْثَی فَإِنَّهُ یُنْتَظَرُ بِهِ فَإِنْ کَانَ ذَکَراً احْتَلَمَ وَ إِنْ کَانَتْ أُنْثَی حَاضَتْ وَ بَدَا ثَدْیُهَا وَ إِلَّا قِیلَ لَهُ بُلْ عَلَی الْحَائِطِ فَإِنْ أَصَابَ بَوْلُهُ الْحَائِطَ فَهُوَ ذَکَرٌ وَ إِنِ انْتَکَصَ بَوْلُهُ کَمَا یَنْتَکِصُ بَوْلُ الْبَعِیرِ فَهِیَ امْرَأَةٌ الْخَبَرَ(3).

«19»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِالْإِسْنَادِ إِلَی دَارِمٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام وَرَّثَ الْخُنْثَی مِنْ مَوْضِعِ مَبَالَتِهِ (4).

«20»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب: سَأَلَ یَحْیَی بْنُ أَکْثَمَ عَنْ قَوْلِ عَلِیٍّ علیه السلام إِنَّ الْخُنْثَی یُوَرَّثُ مِنَ الْمَبَالِ وَ قَالَ فَمَنْ یَنْظُرُ إِذَا بَالَ إِلَیْهِ مَعَ أَنَّهُ عَسَی أَنْ تَکُونَ امْرَأَةً وَ قَدْ نَظَرَ إِلَیْهَا الرِّجَالُ أَوْ عَسَی أَنْ یَکُونَ رَجُلًا وَ قَدْ نَظَرَتْ إِلَیْهِ النِّسَاءُ وَ هَذَا مَا لَا یَحِلُ؟

ص: 358


1- 1. المناقب ج 2 ص 177 و الإرشاد ص 105.
2- 2. قرب الإسناد ص 67.
3- 3. الخصال ج 2 ص 208 ضمن حدیث طویل.
4- 4. عیون الأخبار ج 2 ص 75.

امام هادی علیه السلام اینگونه جواب داد: روایت علی علیه السّلام در مورد فرد خنثی درست است، البتّه بدین قرار که: مردانی عادل، هر کدام آینه ای به دست گرفته و فرد خنثی پشت سر آنان عریان می شود، و آن جماعت نیز به عکسی که در آینه افتاده نظر کرده و حکم می کنند. (1)

روایت21.

محاسن: فضیل بن یسار گوید: از امام صادق علیه السلام در باره نوزادی پرسیدم که نه آلت مردانه و نه آلت زنانه ندارد [در مسأله ارث چه باید کرد، سهم پسر می برد یا سهم دختر؟] فرمود: امام قرعه می کشد و بر یک تیر «عبد اللَّه» می نویسد و بر تیر دیگر «امة اللَّه»، آنگاه حاکم یا هر کس که مسئول کشیدن قرعه است می گوید: «خداوندا، تو معبودی و معبودی جز تو نیست، آگاه از نهان و پیدا توئی، میان بندگانت در آنچه اختلاف دارند تو خود حکم کن و برای ما امر این نوزاد را روشن ساز تا آنچه از ارث در کتابت برای او معیّن کرده ای، ببرد». سپس آن دو تیر را با تیرهای دیگر درهم کنند و بگردانند؛ پس هر کدام که خارج شد، بر اساس آن، نوزاد ارث می برد. (2)

روایت22.

فقه الرضا علیه السلام: هر گاه مرد فرزندی خنثی به جای گذارد، به آلت او در زمان ادرار کردن نگاه می­شود، اگر ادرارش از جایی که مردان ادرار می­کنند خارج شود، ارث مردان به او تعلق می­گیرد و اگر ادرار او از جایی که زنان ادرار می­کنند خارج شود، همانند زنان ارث می­برد. اگر ادرار از هر دو آلت خارج شود، از هر کدام که زودتر خارج شود، بر اساس آن ارث می­گیرد. اگر ادرار از هر دو آلت به طور همزمان خارج شود، نصف میراث مذکر و نصف میراث مؤنث به او تعلق می­گیرد. اگر آلت مردانه و زنانه نداشته باشد. دو تیر آورده می­شود و بر یکی «عبد الله» و بر تیر دیگر «ام الله» نوشته می­شود، سپس دو تیر را در میان تیرهای دیگر می­گذارند و امام یا هر کس که مسئول کشیدن قرعه است، می­گوید: «میان بندگانت در آنچه اختلاف دارند تو خود حکم کن و برای ما امر این نوزاد را روشن ساز تا آنچه از ارث در کتابت برای او معیّن کرده ای را به او بدهیم.» سپس آن دو تیر را با تیرهای دیگر درهم کنند و بگردانند، پس هر کدام که خارج شد، بر اساس آن، نوزاد ارث می برد. (3)

ص: 359


1- . مناقب 3 : 508
2- . محاسن : 603
3- . فقه الرضا : 39

فَأَجَابَ أَبُو الْحَسَنِ الثَّالِثُ علیه السلام إِنَّ قَوْلَ عَلِیٍّ حَقٌّ وَ یَنْظُرُ قَوْمٌ عُدُولٌ یَأْخُذُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِرْآةً وَ تَقُومُ الْخُنْثَی خَلْفَهُمْ عُرْیَانَةً وَ یَنْظُرُونَ فِی الْمَرَایَا فَیَرَوْنَ الشَّبَحَ فَیَحْکُمُونَ عَلَیْهِ (1).

«21»

سن، [المحاسن] ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ مَوْلُودٍ لَیْسَ لَهُ مَا لِلرِّجَالِ وَ لَا مَا لِلنِّسَاءِ فَقَالَ هَذَا یَقْرَعُ عَلَیْهِ الْإِمَامُ علیه السلام یَکْتُبُ عَلَی سَهْمٍ عَبْدَ اللَّهِ وَ یَکْتُبُ عَلَی سَهْمٍ آخَرَ أَمَةَ اللَّهِ ثُمَّ یَقُولُ الْإِمَامُ أَوِ

الْمُقْرِعُ- اللَّهُمَّ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ بَیِّنْ لَنَا أَمْرَ هَذَا الْمَوْلُودِ حَتَّی نُوَرِّثَهُ مَا فَرَضْتَ لَهُ فِی کِتَابِکَ قَالَ ثُمَّ یُطْرَحُ السَّهْمَانِ فِی سِهَامٍ مُبْهَمَةٍ ثُمَّ تُجَالُ فَأَیُّهُمَا خَرَجَ وُرِّثَ عَلَیْهِ (2).

«22»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِنْ تَرَکَ رَجُلٌ وَلَداً خُنْثَی فَإِنَّهُ یُنْظَرُ إِلَی إِحْلِیلِهِ إِذَا بَالَ فَإِنْ خَرَجَ بَوْلُهُ مِمَّا یَخْرُجُ مِنَ الرِّجَالِ وُرِّثَ مِیرَاثَ الرِّجَالِ وَ إِنْ خَرَجَ الْبَوْلُ مِمَّا یَخْرُجُ مِنَ النِّسَاءِ وُرِّثَ مِیرَاثَ النِّسَاءِ فَإِنْ خَرَجَ الْبَوْلُ مِنْهُمَا جَمِیعاً فَمِنْ أَیِّهِمَا سَبَقَ الْبَوْلُ وُرِّثَ عَلَیْهِ فَإِنْ خَرَجَ الْبَوْلُ مِنَ الْمَوْضِعَیْنِ مَعاً فَلَهُ نِصْفُ مِیرَاثِ الذَّکَرِ وَ نِصْفُ مِیرَاثِ الْأُنْثَی فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَا لِلرِّجَالِ وَ لَا مَا لِلنِّسَاءِ فَإِنَّهُ یُؤْخَذُ سَهْمَانِ یُکْتَبُ عَلَی سَهْمٍ عَبْدُ اللَّهِ وَ عَلَی سَهْمٍ أَمَةُ اللَّهِ ثُمَّ یُجْعَلُ السَّهْمَانِ فِی سِهَامٍ مُبْهَمٍ ثُمَّ یَقُولُ الْإِمَامُ أَوِ الْمُقْرِعُ- اللَّهُمَّ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ بَیِّنْ لَنَا أَمْرَ هَذَا الْمَوْلُودِ حَتَّی نُوَرِّثَهُ مَا فَرَضْتَ لَهُ فِی کِتَابِکَ ثُمَّ تُجَالُ السِّهَامُ فَأَیُّهُمَا خَرَجَ وُرِّثَ عَلَیْهِ (3).

ص: 359


1- 1. المناقب ج 3 ص 508.
2- 2. المحاسن ص 603.
3- 3. فقه الرضا ص 39.

باب نهم : میراث مجوس

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: ابو بختری از امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرده که فرمود: علی علیه السلام هرگاه مجوسیان اسلام می­آوردند، ارث می­داد، و آنان از دو جهت در نسب ارث می­برند نه از طریق ازدواج. (1)

باب دهم : میراث با ولاء و احکام ولاء

روایات

روایت1.

تفسیر عیاشی: عامر بن احوص روایت کرده که از امام باقر علیه السلام در مورد سائبه، سؤال شد و ایشان فرمود: به قرآن مراجعه کن. ای عمار! هر جا که «فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ»،(2)

{باید بنده مومنی را آزاد کند.} آمده است، منظور سائبه است و کسی جز خدا بر او ولایت و مالکیت ندارد. هر چیزی که خدا بر آن ولایت داشته باشد، رسول الله صلی الله علیه و آله نیز بر آن ولایت دارد و هر چه که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر آن ولایت داشته باشد، ولایت و میراث آن از آن امام نیز خواهد بود و [جریمه] جنایت او نیز بر عهده امام است.(3)

روایت2.

نوادر راوندی: با اسناد به موسی بن جعفر علیه السلام از پدرانش روایت کرده که فرمود: در باره بریر، چهار قضیّه وجود دارد: بریره کنیزی بود که عایشه تصمیم گرفت او را خریداری کند، اما صاحب او شرط کرد که ولایت او برای خانواده آنان باشد، و عایشه هم با این شرط کنیز را خریداری نمود. اما رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بالای منبر رفت و فرمود: چه شده که یکی از افراد گروهی، کنیز خود را می فروشد و شرط می کند که ولایت او در عهده آنان باشد؟ این را بدانید که ولایت و سرپرستی متعلق به کسی است که او را آزاد می کند و پول می دهد... (4)

روایت3.

کتاب زید نرسی: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می­فرمود: زنان از ولایت و سرپرستی ارث نمی­برند، مگر در مواردی که آنان را آزاد کنند. (5)

روایت4.

مجازات نبوی: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ولاء، شعبه­ای از

ص: 360


1- . قرب الاسناد : 71
2- . نساء / 92
3- . تفسیر عیاشی 1 : 263
4- . نوادر راوندی : 54
5- . کتاب زید نرسی : 55

باب 9 میراث المجوس

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یُوَرِّثُ الْمَجُوسَ إِذَا أَسْلَمُوا مِنْ وَجْهَیْنِ بِالنَّسَبِ وَ لَا یُوَرِّثُ عَلَی النِّکَاحِ (1).

باب 10 المیراث بالولاء و أحکام الولاء

الأخبار

«1»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَامِرِ بْنِ الْأَحْوَصِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ السَّائِبَةِ فَقَالَ انْظُرْ فِی الْقُرْآنِ فَمَا کَانَ فِیهِ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَذَلِکَ یَا عَمَّارُ السَّائِبَةُ الَّتِی لَا وَلَاءَ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ عَلَیْهِ إِلَّا لِلَّهِ فَمَا کَانَ وَلَاؤُهُ لِلَّهِ فَلِرَسُولِ اللَّهِ وَ مَا کَانَ وَلَاؤُهُ لِرَسُولِ اللَّهِ فَإِنَّ وَلَاءَهُ لِلْإِمَامِ وَ جِنَایَتَهُ عَلَی الْإِمَامِ وَ مِیرَاثَهُ لَهُ (2).

«2»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: فِی بَرِیرَةَ أَرْبَعُ قَضِیَّاتٍ أَرَادَتْ عَائِشَةُ شِرَاءَهَا فَاشْتَرَطَ مَوَالِیهَا أَنَّ الْوَلَاءَ لَهُمْ فَاشْتَرَتْهَا مِنْهُمْ عَلَی ذَلِکَ الشَّرْطِ فَصَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْمِنْبَرَ فَقَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ یَبِیعُ أَحَدُهُمْ رَقِیقَهُ وَ یَشْتَرِطُ أَنَّ الْوَلَاءَ لَهُمْ إِنَّ الْوَلَاءَ لِمَنْ أَعْتَقَ وَ أَعْطَی الْمَالَ تَمَامَ الْخَبَرِ(3).

«3»

کِتَابُ زَیْدٍ النَّرْسِیِّ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: لَا یَرِثْنَ النِّسَاءُ مِنَ الْوَلَاءِ إِلَّا مِمَّا أَعْتَقْنَ (4).

«4»

الْمَجَازَاتُ النَّبَوِیَّةُ، قَالَ عَلَیْهِ وَ عَلَی آلِهِ السَّلَامُ: الْوَلَاءُ لُحْمَةٌ کَلُحْمَةِ

ص: 360


1- 1. قرب الإسناد ص 71.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 263.
3- 3. نوادر الراوندیّ ص 54.
4- 4. کتاب زید النرسی ص 55 مجموعة الأصول الستة عشر.

نسب است که قابل خرید و فروش و بخشیدن نیست.

سید رضی گوید: این عبارت استعاره است، زیرا آن حضرت همبستگی ولی به ولی را در مستحقّ بودن برای ارث و در بیشتر احکام همانند همبستگی خویش (فامیل نسبی) به خویش (فامیل) قرار داده است. و این کلمه از «لحم الثوب لسداه» (تار و پود پارچه) گرفته شده است، زیرا تار و پود به خاطر پیوستگی و درهم تنیدگی شدید و محکم، همچون یک چیز واحد می­شوند و گفته می­شود: «لحم البازی» و «لحم النسب» و «لحم الثوب» یکی است، و آن درهم تنیدگی و آمیختگی است، اما آنان بین این دو لفظ تفاوت قائل شدند تا مسمّی­ها از هم متمایز شوند. (1)

روایت5.

قرب الاسناد: ابن علوان از امام صادق علیه السلام از پدرشان علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در باره بریر دو حکم کرد: حکم کرد که ولایت و سرپرستی­اش متعلق به کسی است که او را آزاد می­کند، و حکم کرد که او زمانی که آزاد شود (در باره جدا شدن از شوهر قبلی­اش)، حق انتخاب دارد... (2)

روایت6.

خصال: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: صاحبان قبلی بریر که او را فروختند، با عایشه شرط کردند که ولایت و سرپرستی او با آن­ها است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ولایت برای کسی است که او را آزاد کرده است... (3)

روایت7.

امالی طوسی: زید بن ارقم از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که فرمود: خداوند هر کس [ولایت کسانی] غیر از موالی و صاحبان خویش را بپذیرد، لعنت کرده است. (4)

روایت8.

امالی طوسی: ابن عمر گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خرید و فروش ولاء (سرپرستی) و بخشیدن آن نهی فرمود. (5)

روایت9.

علل الشرایع: ایّوب بن حر گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: مملوکی است که به آنچه ما معتقدیم، معتقد است. او را از مال زکات می خرم

ص: 361


1- . مجازات نبوی : 172
2- . قرب الاسناد : 45
3- . خصال 1 : 125
4- . امالی طوسی 2 : 9
5- . امالی طوسی 2 : 9

النَّسَبِ لَا یُبَاعُ وَ لَا یُوهَبُ.

قال السید رضی الله عنه هذه استعارة لأنه علیه السلام جعل التحام الولی بولیه التحام النسیب بنسیبه فی استحقاق المیراث و فی کثیر من الأحکام و ذلک مأخوذ من لحمة الثوب لسداه لأنهما یصیران کالشی ء الواحد لما بینهما من المداخلة الشدیدة و المشابکة الوکیدة و یقال لحمة البازی و لحمة النسب و لحمة الثوب واحد و هی المشابکة و المخالطة إلا أنهم فرقوا بین اللفظین لیکون ذلک تمییزا للمسمیین (1).

«5»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیه السلام: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَضَی فِی بَرِیرَةَ بِشَیْئَیْنِ قَضَی بِهَا بِأَنَّ الْوَلَاءَ لِمَنْ أَعْتَقَ وَ قَضَی لَهَا بِالتَّخْیِیرِ حِینَ أُعْتِقَتْ الْخَبَرَ(2).

«6»

ل، [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَیْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ بَرِیرَةَ کَانَ مَوَالِیهَا الَّذِینَ بَاعُوهَا قَدِ اشْتَرَطُوا عَلَی عَائِشَةَ أَنَّ لَهُمْ وَلَاءَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْوَلَاءُ لِمَنْ أَعْتَقَ الْخَبَرَ(3).

«7»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَوَلَّی إِلَی غَیْرِ مَوَالِیهِ (4).

«8»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی ابْنُ بُشْرَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَهَی عَنْ بَیْعِ الْوَلَاءِ وَ عَنْ هِبَتِهِ (5).

«9»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَمْلُوکٌ یَعْرِفُ هَذَا الْأَمْرَ الَّذِی نَحْنُ عَلَیْهِ أَشْتَرِیهِ مِنَ الزَّکَاةِ

ص: 361


1- 1. المجازات النبویّة ص 172.
2- 2. قرب الإسناد ص 45 بزیادة فی آخره.
3- 3. الخصال ج 1 ص 125.
4- 4. أمالی الطوسیّ ج ص.
5- 5. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 9.

و آزادش می کنم، آیا جایز است؟ امام فرمود: او را بخر و آزاد کن. عرض کردم: اگر آن مملوک مرد و مالی از خود به جا گذارد، این مال تعلّق به چه کسی دارد؟ فرمود: میراثش به مستحقّین زکات تعلّق دارد، زیرا مملوک را با سهم مستحقّین خریده اند، پس اموالش مال مستحقین می باشد. و در حدیث دیگر، به جای «مملوک مزبور را با سهم مستحقّین خریده اند»، آمده است: «مملوک مزبور را با مال مستحقین خریده اند». (1)

روایت10.

عیون اخبار الرضا: امام رضا از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس ولاء و سرپرستی کسانی غیر از موالی و صاحبان خود را بپذیرد، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر او خواهد بود. (2)

روایت11.

معانی الاخبار: ابو ربیع گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدند: سائبه (آزادی با نفی وابستگی) چگونه خواهد بود؟ ابو عبد الله گفت: اگر انسان غلام خود را آزاد کند و به او بگوید «به هر جا که می خواهی برو، من میراث تو را نمی خواهم و مسئولیت جرایمت را نمی پذیرم»، باید بر این مراتب، دو گواه عادل را حاضر کند. (3)

روایت12.

محاسن: عبید بن زراره گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: شخصی محاسبه می کند و هزار درهم زکات اموالش را جدا می کند، اما مستحقی پیدا نمی کند که وجه زکات را در اختیار او بگذارد. بعداً برده ای را می بیند که در بازار مزایده می فروشند. با همان هزار درهم آن برده را می خرد و آزاد می کند، آیا کار او صحیح است؟ فرمود: بلی. مانعی ندارد. من گفتم: آن برده آزاد شده به کار و تجارت می پردازد و ثروتی به دست می آورد، و بعداً می میرد، در حالی که وارث رسمی ندارد، چه کسی می تواند ارث او را تصاحب کند؟ فرمود: ارث او به فقرای مؤمن می رسد که مستحق زکات می باشند، زیرا این برده از مال فقرا خریداری شده است. (4)

روایت13.

مناقب: موسی بن عبدالله بن حسن و مُعتب و مُصادف، دو موالی امام صادق علیه السلام در خبری روایت کرده اند: هنگامی که هشام ابن ولید به مدینه رسید، فرزندان عباس نزد او آمدند و از امام صادق علیه السلام نزد او شکایت کردند که او ارثیه ماهر خَصی، را به خود اختصاص داده است و چیزی را برای ما باقی نگذاشته است. امام صادق علیه السلام به ایراد سخنرانی پرداخت و از جمله فرمود: همانا خدای عز و جل، هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به پیامبری برگزید، پدر ما ابوطالب با نفس خود برای او ایثار می کرد و او را یاری می کرد و پدر شما عباس و ابولهب او را تکذیب می کردند و شیاطین کفر را برای آزار رساندن به او بر می گماشتند. پدر شما سعی می کرد مصیبت­ها را بر سر او فرود بیاورد و قبائل را در بدر به طرف او هدایت می کرد و او در

ص: 362


1- . علل الشرایع : 372
2- . عیون الاخبار 2 : 63
3- . معانی الاخبار : 240
4- . محاسن : 305

فَأُعْتِقُهُ؟ قَالَ فَقَالَ اشْتَرِهِ وَ أَعْتِقْهُ قُلْتُ فَإِنْ هُوَ مَاتَ وَ تَرَکَ مَالًا قَالَ فَقَالَ مِیرَاثُهُ لِأَهْلِ الزَّکَاةِ لِأَنَّهُ اشْتُرِیَ بِسَهْمِهِمْ وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ بِمَالِهِمْ (1).

«10»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِإِسْنَادِ التَّمِیمِیِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: مَنْ تَوَلَّی غَیْرَ مَوَالِیهِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ (2).

«11»

مع، [معانی الأخبار] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ جَرِیرٍ عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ السَّائِبَةِ فَقَالَ الرَّجُلُ یُعْتِقُ غُلَامَهُ وَ یَقُولُ لَهُ اذْهَبْ حَیْثُ شِئْتَ لَیْسَ لِی مِنْ مِیرَاثِکَ شَیْ ءٌ وَ لَیْسَ عَلَیَّ مِنْ جَرِیرَتِکَ شَیْ ءٌ قَالَ وَ یُشْهِدُ شَاهِدَیْنِ (3).

«12»

سن، [المحاسن] ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ أَخْرَجَ زَکَاةَ مَالِهِ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَلَمْ یَجِدْ مُؤْمِناً یَدْفَعُ ذَلِکَ إِلَیْهِ فَنَظَرَ إِلَی مَمْلُوکٍ یُبَاعُ مِمَّنْ یَزِیدُ فَاشْتَرَاهُ بِتِلْکَ الْأَلْفِ الدِّرْهَمِ الَّتِی أَخْرَجَهَا مِنْ زَکَاتِهِ فَأَعْتَقَهُ هَلْ یَجُوزُ ذَلِکَ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِذَلِکَ قُلْتُ فَإِنَّهُ لَمَّا أُعْتِقَ وَ صَارَ حُرّاً اتَّجَرَ وَ احْتَرَفَ فَأَصَابَ مَالًا کَثِیراً ثُمَّ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ وَارِثٌ فَمَنْ یَرِثُهُ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ وَارِثٌ قَالَ یَرِثُهُ الْفُقَرَاءُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَسْتَحِقُّونَ الزَّکَاةَ لِأَنَّهُ إِنَّمَا اشْتُرِیَ بِمَالِهِمْ (4).

«13»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب مُوسَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَسَنِ بْنِ حَسَنٍ وَ مُعَتِّبٌ وَ مُصَادِفٌ مَوْلَیَا الصَّادِقِ علیه السلام فِی خَبَرٍ: أَنَّهُ لَمَّا دَخَلَ هِشَامُ بْنُ الْوَلِیدِ الْمَدِینَةَ أَتَاهُ بَنُو الْعَبَّاسِ وَ شَکَوْا مِنَ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ أَخَذَ تَرِکَاتِ مَاهِرٍ الْخَصِیِّ دُونَنَا فَخَطَبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَکَانَ مِمَّا قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمَّا بَعَثَ رَسُولَهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله کَانَ أَبُونَا أَبُو طَالِبٍ الْمُوَاسِیَ لَهُ بِنَفْسِهِ وَ النَّاصِرَ لَهُ وَ أَبُوکُمُ الْعَبَّاسُ وَ أَبُو لَهَبٍ یُکَذِّبَانِهِ وَ یُؤَلِّبَانِ عَلَیْهِ شَیَاطِینَ الْکُفْرِ وَ أَبُوکُمْ یَبْغِی بِهِ الْغَوَائِلَ وَ یَقُودُ إِلَیْهِ القَبَائِلَ فِی بَدْرٍ وَ کَانَ فِی

ص: 362


1- 1. علل الشرائع ص 372.
2- 2. عیون الأخبار ج 2 ص 63.
3- 3. معانی الأخبار ص 240.
4- 4. المحاسن ص 305.

طلیعه لشکر آنان بود و رهبر سوار کاران و پیاده آنان بود. او آذوقه ارتش کفر را تأمین می کرد و جنگ را بر علیه او بر می افروخت. - سپس فرمود: - پدر شما آزاد شده ما بود، و به زور شمشیر اسلام آورد، در حالی که از اسلام کراهت داشت و هیچ گاه به خاطر خدا و رسولش که سلام و درود خدا بر او باد، هجرت نکرد. و ولایتش را از ما برید، به گواهی این فرموده خدای عز و جل: «وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلاَیَتِهِم مِّن شَیْءٍ»، {و کسانی که ایمان آورده اند ولی مهاجرت نکرده اند هیچ گونه خویشاوندی [دینی] با شما ندارند} - در ضمن سخنانی دیگر از امام صادق علیه السلام، ایشان فرمود: - او یکی از غلامان ما بود و اکنون در گذشته است و ارث او به ما رسیده است، چون غلام ما بود، و چون ما فرزندان رسول خدا که سلام و درود خدا بر او باد، هستیم و ارثیه او به مادر ما فاطمه سلام الله علیها رسیده است. (1)

باب یازدهم : میراث کسی که وارث ندارد

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: ابو بختری از امام صادق از پدرشان علیهما السلام روایت کرده که فرمود: امام علی علیه السلام برده­ای مسیحی را آزاد کرد، سپس فرمود: اگر سرپرستی نداشته باشد، میراث او میان عموم مسلمین تقسیم می­شود. (2)

روایت2.

علل الشرایع: سلیمان بن خالد گوید: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم: مرد مسلمانی کشته شده و پدری نصرانی دارد، دیه مقتول از آن کیست؟ فرمود: دیه اش را اخذ می کنند و سپس در بیت المال مسلمین قرار می دهند؛ زیرا جنایت او بر عهده بیت المال مسلمین است. (3)

روایت3.

علل الشرایع: محمّد حلبی گوید: از امام صادق علیه السّلام راجع به مرد مسلمانی که عمدا مرد مسلمان دیگری را کشته بود و مقتول از مسلمین ولیّ­ای نداشته، بلکه یکی از اقرباء او که از اهل ذمّه است ولیّ او بوده، پرسیده شد که حکمش چیست؟ فرمود: بر امام است که اسلام را بر اقرباء ذمّی او عرضه کند، هر کدام از آن­ها که اسلام آوردند، قاتل را به او بسپارد؛ وی اگر خواست، قاتل را بکشد و در صورتی که بخواهد، می تواند او را عفو نماید و اگر هم خواست، حق دارد دیه از او بگیرد و اما اگر کسی از خویشان وی اسلام را نپذیرفت، امام صاحب اختیار اوست؛ اگر خواست قاتل را می کشد و اگر خواست دیه می گیرد و آن را در بیت المال مسلمین قرار می دهد؛ زیرا جنایت فرد مقتول بر عهده امام است. پس بدین ترتیب،

ص: 363


1- . مناقب 2 : 224
2- . قرب الاسناد : 66
3- . علل الشرایع : 583

أَوَّلِ رَعِیلِهَا وَ صَاحِبِ خَیْلِهَا وَ رَجِلِهَا الْمُطْعِمَ یَوْمَئِذٍ وَ النَّاصِبَ الْحَرْبَ لَهُ ثُمَّ قَالَ فَکَانَ أَبُوکُمْ طَلِیقَنَا وَ عَتِیقَنَا وَ أَسْلَمَ کَارِهاً تَحْتَ سُیُوفِنَا لَمْ یُهَاجِرْ إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ هِجْرَةً قَطُّ فَقَطَعَ اللَّهُ وَلَایَتَهُ مِنَّا بِقَوْلِهِ- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ فِی کَلَامٍ لَهُ ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْلًی لَنَا مَاتَ فَحُزْنَا تُرَاثَهُ إِذْ کَانَ مَوْلَانَا وَ لِأَنَّا وُلْدُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أُمُّنَا فَاطِمَةُ أَحْرَزَتْ مِیرَاثَهُ (1).

باب 11 میراث من لا وارث له

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام أَعْتَقَ عَبْداً نَصْرَانِیّاً ثُمَّ قَالَ مِیرَاثُهُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ عَامَّةً إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌ (2).

«2»

ع، [علل الشرائع] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ قُتِلَ وَ لَهُ أَبٌ نَصْرَانِیٌّ لِمَنْ تَکُونُ دِیَتُهُ قَالَ تُؤْخَذُ دِیَتُهُ فَتُجْعَلُ فِی بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ لِأَنَّ جِنَایَتَهُ عَلَی بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ (3).

«3»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَیْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ قَتَلَ رَجُلًا مُسْلِماً عَمْداً وَ لَمْ یَکُنْ لِلْمَقْتُولِ أَوْلِیَاءُ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ لَهُ أَوْلِیَاءُ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ مِنْ قَرَابَتِهِ قَالَ عَلَی الْإِمَامِ أَنْ یَعْرِضَ عَلَی قَرَابَتِهِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ الْإِسْلَامَ فَمَنْ أَسْلَمَ مِنْهُمْ دَفَعَ الْقَاتِلَ إِلَیْهِ فَإِنْ شَاءَ قَتَلَ وَ إِنْ شَاءَ عَفَا وَ إِنْ شَاءَ أَخَذَ الدِّیَةَ فَإِنْ لَمْ یُسْلِمْ مِنْ قَرَابَتِهِ أَحَدٌ کَانَ الْإِمَامُ وَلِیَّ أَمْرِهِ فَإِنْ شَاءَ قَتَلَ وَ إِنْ شَاءَ أَخَذَ الدِّیَةَ فَجَعَلَهَا فِی بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ لِأَنَّ جِنَایَةَ الْمَقْتُولِ کَانَتْ عَلَی الْإِمَامِ فَکَذَلِکَ تَکُونُ

ص: 363


1- 1. المناقب ج 2 ص 224.
2- 2. قرب الإسناد ص 66.
3- 3. علل الشرائع ص 583.

دیه ای که بابت قتل مقتول گرفته می شود، لازم است به امام تعلق داشته باشد.(1)

روایت4.

تفسیر عیاشی: حسن بن محبوب گوید: برای امام رضا علیه السلام نوشتم و از او در مورد آیه: «وَلِکُلٍّ جَعلْنَا مَوَالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُونَ وَالَّذِینَ عقَدَتْ أَیْمَانُکُمْ»، {و از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، و کسانی که شما [با آنان] پیمان بسته اید، بر جای گذاشته اند، برای هر یک [از مردان و زنان]، وارثانی قرار داده ایم} پرسیدم، فرمود: منظور خداوند، ائمه علیهم السلام هستند، خداوند پیمان­های شما را به آن­ها گره زده است. (2)

روایت5.

نوادر راوندی: موسی بن جعفر علیه السلام از پدرانش از علی علیهم السّلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم مرا به سوی یمن اعزام داشت و فرمود: ای علی! با کسی جنگ نکن مگر این که نخست او را به آیین اسلام دعوت کنی. به خدا سوگند، اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر است از آنچه آفتاب بر آن می تابد، و ولای او برای تو باشد. (3)

باب دوازدهم : میراث مملوک و حمیل و اقرار کردن به نسب

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش علیه السلام روایت کرده که از او در باره برده مکاتبی پرسیدم که نصف یا بخشی از مکاتبه­اش (بازخرید) را پرداخت کرده، سپس می­میرد و فرزندان و اموال بسیاری را به جای می­گذارد؛ حکم این شخص چگونه است؟ فرمود: اگر نصف را پرداخت کرده باشد آزاد می­شود و از اموال و میراثش که به فرزندانش رسیده است، حقّ مکاتبه­اش پرداخت می­شود. (4)

روایت2.

معانی الاخبار: عبد الرّحمن بن حجّاج گوید: از امام صادق علیه السّلام در باره «حمیل» پرسیدم، فرمود: حمیل چیست؟ عرض کردم: زنی از سرزمین خود اسیر می شود و فرزند کوچکش نیز همراه وی می باشد و می گوید: این پسرم است؛ و مردی به اسارت در می آید و به برادر خود برخورد می کند، و می گوید: این برادر من است، و جز گفته آن زن و مرد، گواه دیگری وجود ندارد. فرمود: مردمی که نزد شمایند، در این مورد چه نظری دارند؟ عرض کردم: تا هنگامی که بر ولادت آن دو گواهی نباشد، به آنان ارث نمی دهند، زیرا در شرک زاده شده اند. حضرت با تعجّب فرمود: «سبحان اللَّه»! هر گاه آن زن، پسر یا دخترش را با خود آورده و پیوسته اعتراف به آن نموده و آن مرد نیز

ص: 364


1- . علل الشرایع : 581
2- . تفسیر عیاشی 1 : 240
3- . نوادر راوندی : 20
4- . قرب الاسناد : 120

دِیَتُهُ لِلْإِمَامِ (1).

«4»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی الرِّضَا علیه السلام أَسْأَلُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ قَالَ إِنَّمَا عَنَی بِذَلِکَ الْأَئِمَّةَ بِهِمْ عَقَدَ اللَّهُ أَیْمَانَکُمْ (2).

«5»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لَمَّا بَعَثَنِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی الْیَمَنِ قَالَ یَا عَلِیُّ لَا تُقَاتِلْ أَحَداً حَتَّی تَدْعُوَهُ إِلَی الْإِسْلَامِ وَ ایْمُ اللَّهِ لَأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَلَی یَدَیْکَ رَجُلًا خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَ لَکَ وَلَاؤُهُ (3).

باب 12 میراث المملوک و الحمیل و الإقرار بالنسب

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُکَاتَبٍ أَدَّی نِصْفَ مُکَاتَبَتِهِ أَوْ بَعْضَهَا ثُمَّ مَاتَ وَ تَرَکَ وُلْداً وَ مَالًا کَثِیراً قَالَ إِذَا أَدَّی النِّصْفَ عَتَقَ وَ یُؤَدَّی عَنْ مُکَاتَبَتِهِ مِنْ مَالِهِ وَ مِیرَاثُهُ لِوُلْدِهِ (4).

«2»

مع، [معانی الأخبار] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْحَمِیلِ فَقَالَ فَأَیُّ شَیْ ءٍ الْحَمِیلُ فَقُلْتُ الْمَرْأَةُ تُسْبَی مِنْ أَرْضِهَا مَعَهَا الْوَلَدُ الصَّغِیرُ فَتَقُولُ هُوَ ابْنِی وَ الرَّجُلُ یُسْبَی فَیَلْقَی أَخَاهُ فَیَقُولُ هُوَ أَخِی لَیْسَ لَهُمَا بَیِّنَةٌ إِلَّا قَوْلُهُمَا قَالَ فَمَا یَقُولُ النَّاسُ فِیهِ عِنْدَکُمْ قُلْتُ لَا یُوَرِّثُونَهُمْ إِذَا لَمْ یَکُنْ عَلَی وِلَادَتِهَا بَیِّنَةٌ إِنَّمَا کَانَتْ وِلَادَةٌ فِی الشِّرْکِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ إِذَا جَاءَتْ بِابْنِهَا أَوِ ابْنَتِهَا لَمْ تَزَلْ مُقِرَّةً بِهِ وَ إِذَا عَرَفَ

ص: 364


1- 1. علل الشرائع ص 581.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 240.
3- 3. نوادر الراوندیّ ص 20.
4- 4. قرب الإسناد ص 120.

برادر خود را شناخته و ادّعای هر دوی آنان هم صحیح بوده و آن دو همواره به آن اقرار دارند؛ پس بعضی از بعض دیگر ارث می برند. (1)

روایت3.

قرب الاسناد: ابو بختری از امام صادق از پدرشان علیهما السلام روایت کرده که فرمود: علی علیه السّلام در مورد مردی که فوت کرده بود و بازماندگانی داشت و یکی از آن­ها اقرار کرده بود که پدرش یعنی متوفّی، فلان مقدار به کسی بدهکار است، پرسید. امیر المؤمنین علیه السّلام وی را به اندازه سهمش از دین در میراث ملزم ساخت و از او کم گذاشت و همه دَین را از سهم میراث او کم نفرمود؛ و اگر دو تن از ورثه که عادل باشند اقرار کنند که میّت بدهکار است، شهادت محسوب می شود و دین را از همه میراث کم می کنند، و اگر عادل نبودند، فقط از نصیب خود ایشان به مقداری که سهمشان است کم می شود؛ و همچنین اگر بعضی از میراث خواران، اقرار به بودن برادر یا خواهری کند، سهم آن برادر یا خواهر به نسبت، از سهم او کم می شود. و امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: هر کس اقرار کند که فلان شخص برادر من است، در مال او شریک می شود امّا نسب بدان ثابت نمی شود، و اگر دو تن اقرار کنند، باز آن شخص مدّعی له شریک در مال می شود، مگر اینکه آن دو تن شاهد عادل باشند، آن گاه نسبش نیز ثابت و در سهام با همه ورثه شریک خواهد بود و مانند دیگر ورثه با او رفتار خواهد شد. (2)

روایت4.

فقه الرضا علیه السلام: امیر المؤمنین علیه السلام در باره مرد آزاده­ای که بمیرد و مادر کنیزی را به جای گذارد، دستور داد که مادر از مال پسرش خریداری شود و آزاد گردد و به او ارث بدهند. (3)

باب سیزدهم : حکم دیه در میراث

روایات

روایت1.

علل الشرایع: عمر بن عثمان، از برخی اصحابش از حسین بن خالد، از موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرده که فرمود: دیه جنین در صورتی که مادرش را بزنند، پس وی بچه اش را از شکم سقط کند، پیش از آنکه در آن روح دمیده شده باشد صد دینار است که این مال متعلّق به ورثه اش است؛ ولی دیه میّتی که سرش را بریده و شکمش را شکافته اند، به ورثه اش تعلّق نداشته بلکه مال خودش می باشد. عرض کردم: چه فرقی بین جنین و میّت می باشد؟ فرمود: جنین موجودی است که در آینده انتظار نفع از آن دارند، ولی میّت امرش منقضی شده و حیاتش سپری گشته و منفعتش تمام شده و رفته است؛ لذا وقتی او را بعد از مرگش مثله کنند، دیه مثله از آن خودش بوده نه دیگری، در نتیجه لازم است مال دیه را صرف انجام حجّ

ص: 365


1- . معانی الاخبار : 273
2- . قرب الاسناد : 25
3- . فقه الرضا : 39

أَخَاهُ وَ کَانَ ذَلِکَ فِی صِحَّةٍ مِنْهُمَا لَمْ یَزَالُوا مُقِرِّینَ بِذَلِکَ وَرِثَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً(1).

«3»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ: قَضَی عَلِیٌّ علیه السلام فِی رَجُلٍ مَاتَ وَ تَرَکَ وَرَثَةً فَأَقَرَّ أَحَدُ الْوَرَثَةِ بِدَیْنٍ عَلَی أَبِیهِ قَالَ یَلْزَمُهُ فِی حِصَّتِهِ بِقَدْرِ مَا وَرِثَ وَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ فِی مَالِهِ کُلِّهِ وَ إِنْ أَقَرَّ اثْنَانِ مِنَ الْوَرَثَةِ وَ کَانَا عُدُولًا أُجِیزَ ذَلِکَ عَلَی الْوَرَثَةِ وَ إِنْ لَمْ یَکُونَا عُدُولًا أُلْزِمَا فِی حِصَّتِهِمَا بِقَدْرِ مَا وَرِثَا وَ کَذَلِکَ إِنْ أَقَرَّ بَعْضُ الْوَرَثَةِ بِأَخٍ أَوْ أُخْتٍ إِنَّمَا یَلْزَمُهُ فِی حِصَّتِهِ قَالَ وَ قَالَ عَلِیٌّ مَنْ أَقَرَّ لِأَخِیهِ فَهُوَ شَرِیکٌ فِی الْمَالِ وَ لَا یَثْبُتُ نَسَبُهُ فَإِنْ أَقَرَّ لَهُ اثْنَانِ فَکَذَلِکَ إِلَّا أَنْ یَکُونَا عَدْلَیْنِ فَیُلْحَقُ بِنَسَبِهِ وَ یُضْرَبُ فِی الْمِیرَاثِ مَعَهُمْ (2).

«4»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: إِذَا مَاتَ رَجُلٌ حُرٌّ وَ تَرَکَ أُمّاً مَمْلُوکَةً فَإِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَمَرَ أَنْ تُشْتَرَی الْأُمُّ مِنْ مَالِ ابْنِهَا وَ تُعْتَقَ وَ یُورِثَهَا(3).

باب 13 حکم الدیة فی المیراث

الأخبار

«1»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: دِیَةُ الْجَنِینِ إِذَا ضُرِبَتْ أُمُّهُ فَسَقَطَ مِنْ بَطْنِهَا قَبْلَ أَنْ یُنْشَأَ فِیهِ الرُّوحُ مِائَةُ دِینَارٍ فَهِیَ لِوَرَثَتِهِ وَ دِیَةُ الْمَیِّتِ إِذَا قُطِعَ رَأْسُهُ وَ شُقَّ بَطْنُهُ فَلَیْسَ هِیَ لِوَرَثَتِهِ إِنَّمَا هِیَ لَهُ دُونَ الْوَرَثَةِ فَقُلْتُ وَ مَا الْفَرْقُ بَیْنَهُمَا فَقَالَ إِنَّ الْجَنِینَ أَمْرٌ مُسْتَقْبِلٌ مُرْجًی نَفْعُهُ وَ إِنَّ هَذَا أَمْرٌ قَدْ مَضَی وَ ذَهَبَ مَنْفَعَتُهُ فَلَمَّا مُثِلَ بِهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ صَارَتْ دِیَةُ الْمُثْلَةِ لَهُ لَا لِغَیْرِهِ یُحَجُ

ص: 365


1- 1. معانی الأخبار ص 273.
2- 2. قرب الإسناد ص 25.
3- 3. فقه الرضا: 39.

از طرف او نموده و با آن وجوه نیکی از قبیل صدقات و غیر آن را به جا آورند. (1)

روایت2.

فقه الرضا علیه السلام: بدان که وارثان مقتول براساس کتاب خدا از خونبهای او ارث می برند، فقط برادران و خواهران مادری مقتول محروم­اند و از خونبهای او ارث نمی برند. (2)

باب چهاردهم : احکام نادر وارث

روایات

روایت1.

تفسیر قمی: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»،(3) {کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده اند و کسانی که [مهاجران را] پناه داده اند و یاری کرده اند، آنان یاران یکدیگرند.}حکم در آغاز پیامبری چنین بود که ارثیه بر اساس (پیمان) برادری تقسیم می­شد، نه بر اساس ولادت. هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه هجرت کرد، میان مهاجرین و انصار پیمان برادری بست. هر گاه کسی از آنان می مرد، برادر دینی او از او ارث می برد و مال را می گرفت و آن چه برای او باقی می گذاشت، به ورثه او نمی رسید. پس از جنگ بدر، خدا این آیه را نازل فرمود: «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَی أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا»،(4) {پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر (و نزدیکتر) است و همسرانش مادران ایشانند و خویشاوندان (طبق) کتاب خدا، بعضی (نسبت) به بعضی اولویت دارند (و) بر مؤمنان و مهاجران (مقدمند)، مگر آن که بخواهید به دوستان (مؤمن) خود (وصیت یا) احسانی کنید.} پس آیه برادری با این فرموده خدای متعال: «وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ»، {و خویشاوندان (طبق) کتاب خدا بعضی (نسبت) به بعضی اولویت دارند.} منسوخ شد. (5)

مؤلف

در تفسیر نعمانی در کتاب قرآن همین حدیث روایت شده است.

و همچنین در آن روایت آمده است که فرمود: آیه «وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی»، آیه «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» را منسوخ کرد.

روایت2.

تفسیر عیاشی: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که در مورد آیه «وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً»،(6) {و هر گاه، خویشاوندان یتیمان و مستمندان در تقسیم [ارث] حاضر شدند، [چیزی] از آن را به ایشان ارزانی دارید و با آنان سخنی پسندیده گویید.}چنین نقل می کند که ایشان فرمود:

ص: 366


1- . علل الشرایع : 543
2- . فقه الرضا : 39
3- . انفال / 72
4- . احزاب / 6
5- . تفسیر قمی 1 : 280
6- . نساء / 8

بِهَا عَنْهُ وَ یُفْعَلُ بِهِ أَبْوَابُ الْبِرِّ مِنْ صَدَقَةٍ وَ غَیْرِ ذَلِکَ (1).

«2»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ أَنَّ الدِّیَةَ یَرِثُهَا الْوَرَثَةُ عَلَی کِتَابِ اللَّهِ مَا خَلَا الْإِخْوَةَ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأُمِّ فَإِنَّهُمْ لَا یَرِثُونَ مِنَ الدِّیَةِ شَیْئاً(2).

باب 14 نوادر أحکام الوارث

الأخبار

«1»

فس، [تفسیر القمی]: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ فَإِنَّ الْحُکْمَ کَانَ فِی أَوَّلِ النُّبُوَّةِ أَنَّ الْمَوَارِیثَ کَانَتْ عَلَی الْأُخُوَّةِ لَا عَلَی الْوِلَادَةِ فَلَمَّا هَاجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی الْمَدِینَةِ آخَی بَیْنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَکَانَ إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ یَرِثُهُ أَخُوهُ فِی الدِّینِ وَ یَأْخُذُ الْمَالَ وَ کَانَ مَا تَرَکَ لَهُ دُونَ وَرَثَتِهِ فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ بَدْرٍ أَنْزَلَ اللَّهُ- النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً فَنَسَخَتْ آیَةَ الْأُخُوَّةِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ (3).

أقول

قد مر مثله فی تفسیر النعمانی عن أمیر المؤمنین علیه السلام فی کتاب القرآن، وَ فِیهِ أَیْضاً عَنْهُ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: نَسَخَ قَوْلَهُ تَعَالَی- وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی الْآیَةَ قَوْلُهُ تَعَالَی یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ.

«2»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ- وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ قَالَ نَسَخَتْهَا آیَةُ

ص: 366


1- 1. علل الشرائع ص 543 و هو عن أبی الحسن موسی علیه السلام .
2- 2. فقه الرضا ص 39.
3- 3. تفسیر علیّ بن إبراهیم القمّیّ ج 1 ص 280.

آیه فرائض آن را منسوخ کرده است. (1)

روایت3.

در روایتی دیگر از ابو بصیر روایت شده که گوید: در باره آیه «إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً»، از امام باقر علیه السلام پرسیدم: آیا این آیه منسوخ شده است؟ فرمود: نه، هرگاه نزد تو آمدند به آن­ها اعطا کن. (2)

روایت4.

در روایت دیگری از ابو بصیر نقل شده که گوید: از امام باقر علیه السلام در باره آیه «وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی» پرسیدم. فرمود: آیه فرایض، آن را منسوخ کرده است. (3)

روایت5.

تفسیر عیاشی: محمد بن قیس نقل می کند که از امام باقر علیه السلام شنیدم که در مورد بدهی و وصیت چنین می فرماید: بدهی، قبل از وصیت و وصیت، پس از بدهی و سپس ارث می باشد و وصیتی برای وارث نمی باشد. (4)

روایت6.

تفسیر عیاشی: ابو بصیر از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که: حکم دو نوع است: حکم خداوند و حکم جاهلیت. سپس فرمود: «وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ»، { و برای مردمی که یقین دارند، داوری چه کسی از خدا بهتر است؟} فرمود: گواه باشید که زید به حکم جاهلیت، قضاوت کرده است» یعنی در فرائض. (5)

روایت7.

هدای : امام صادق علیه السلام فرمود: خدای تبارک و تعالی دو هزار سال پیش از آنکه اجساد را خلق کند، در جهان مجرّدات پیوند دوستی و رابطه اخوّتی میان ارواح منعقد ساخت، و از این رو چون قائم ما اهل بیت قیام کند، دو برادری را که در جهان مجرّدات میان ایشان ارتباط برقرار کرده است، وارث یکدیگر می­سازد، و برادر نسبی را وارث قرار نمی­دهد. (6)

ص: 367


1- . تفسیر عیاشی 1 : 222
2- . تفسیر عیاشی 1 : 222
3- . تفسیر عیاشی 1 : 223
4- . تفسیر عیاشی 1 : 226
5- . تفسیر عیاشی 1 : 225
6- . هدای : 87

الْفَرَائِضِ (1).

«3»

وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً قُلْتُ أَ مَنْسُوخَةٌ هِیَ قَالَ لَا إِذَا حَضَرَکَ فَأَعْطِهِمْ (2).

«4»

وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی قَالَ نَسَخَتْهَا آیَةُ الْفَرَائِضِ (3).

«5»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیهما السلام: یَقُولُ فِی الدَّیْنِ وَ الْوَصِیَّةِ فَقَالَ إِنَّ الدَّیْنَ قَبْلَ الْوَصِیَّةِ ثُمَّ الْوَصِیَّةَ عَلَی أَثَرِ الدَّیْنِ ثُمَّ الْمِیرَاثَ وَ لَا وَصِیَّةَ لِوَارِثٍ (4).

«6»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْحُکْمَ حُکْمَانِ حُکْمُ اللَّهِ وَ حُکْمُ الْجَاهِلِیَّةِ ثُمَّ قَالَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ قَالَ فَاشْهَدْ أَنَّ زَیْداً قَدْ حَکَمَ بِحُکْمِ الْجَاهِلِیَّةِ یَعْنِی فِی الْفَرَائِضِ (5).

«7»

الْهِدَایَةُ، قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ آخَی بَیْنَ الْأَرْوَاحِ فِی الْأَظِلَّةِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْأَجْسَادَ بِأَلْفَیْ عَامٍ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَرَّثَ الْأَخَ الَّذِی آخَی بَیْنَهُمَا فِی الْأَظِلَّةِ وَ لَمْ یُوَرِّثِ الْأَخَ مِنَ الْوِلَادَةِ(6).

ص: 367


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 222.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 222.
3- 3. نفس المصدر ج 1 ص 223.
4- 4. نفس المصدر ج 1 ص 226.
5- 5. نفس المصدر ج 1 ص 225.
6- 6. الهدایة ص 87.

ابواب جنایت ها

باب اول : مجازات قتل نفس و علت قصاص و کیفر کسی که خودکشی کند و کفاره قتل عمد و غیره عمد

آیات

- وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً * وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً. (1)

{و خودتان را مکشید، زیرا خدا همواره با شما مهربان است. و هر کس از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی وی را در آتشی درآوریم، و این کار بر خدا آسان است.}

- وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً. (2)

{و هیچ مؤمنی را نَسِزَد که مؤمنی را - جز به اشتباه - بکشد. و هر کس مؤمنی را به اشتباه کشت، باید بنده مؤمنی را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت کند، مگر اینکه آنان گذشت کنند. و اگر [مقتول] از گروهی است که دشمنان شمایند و [خود] وی مؤمن است، [قاتل] باید بنده مؤمنی را آزاد کند [و پرداخت خونبها لازم نیست]. و اگر [مقتول] از گروهی است که میان شما و میان آنان پیمانی است، باید به خانواده وی خونبها پرداخت نماید و بنده مؤمنی را آزاد کند. و هر کس [بنده] نیافت، باید دو ماه پیاپی - به عنوان توبه ای از جانب خدا - روزه بدارد، و خدا همواره دانای سنجیده کار است.}

- وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً. (3)

{و هر کس عمداً مؤمنی را بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن ماندگار خواهد بود و خدا بر او خشم می گیرد و لعنتش می کند و عذابی بزرگ برایش آماده ساخته است.}

- لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ * إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ * فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ - إلی قوله تعالی - مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً. (4)

{«اگر دست خود را به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی، من دستم را به سوی تو دراز نمی کنم تا تو را بکشم، چرا که من از خداوند، پروردگار جهانیان می ترسم. من می خواهم تو با گناهِ من و گناهِ خودت [به سوی خدا] بازگردی، و در نتیجه از اهل آتش باشی، و این است سزای ستمگران.» پس نفسِ [امّاره] اش او را به قتل برادرش ترغیب کرد، و وی را کشت و از زیانکاران شد. - تا این فرموده - از این روی بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسی را - جز به قصاص قتل، یا [به کیفر] فسادی در زمین - بکشد، چنان است که گویی همه مردم را کشته باشد. و هر کس کسی را زنده بدارد، چنان است که گویی تمام مردم را زنده داشته است.}

ص: 368


1- . نساء / 29
2- . نساء / 92
3- . نساء / 93
4- . مائده / 28 - 32

أبواب الجنایات

باب 1 عقوبة قتل النفس و علة القصاص و عقاب من قتل نفسه و کفارة قتل العمد و الخطاء

الآیات

النساء: وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً- وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً(1)

و قال تعالی: وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً(2)

و قال تعالی: وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً(3)

المائدة: لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ- إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ- فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ إلی قوله تعالی مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً(4)

ص: 368


1- 1. سورة النساء: 29.
2- 2. سورة النساء: 92.
3- 3. سورة النساء: 93.
4- 4. سورة المائدة: 28- 32.

- وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ - إلی قوله - قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ. (1)

{و این گونه برای بسیاری از مشرکان، بتانشان کشتن فرزندانشان را آراستند، تا هلاکشان کنند و دینشان را بر آنان مشتبه سازند - تا این فرموده - کسانی که از روی بی خردی و نادانی، فرزندان خود را کشته اند.}

- وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ إلی قوله وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِ. (2)

{و فرزندان خود را از بیم تنگدستی مکشید ما شما و آنان را روزی می رسانیم تا این فرموده - و نَفْسی را که خدا حرام گردانیده، جز بحق مکشید.}

- وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً.(3)

{و از بیم تنگدستی فرزندان خود را مکشید. ماییم که به آن­ها و شما روزی می بخشیم. آری، کشتن آنان همواره خطایی بزرگ است.}

- وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِ. (4)

{و نَفْسی را که خدا حرام گردانیده، جز بحق مکشید.}

- قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً. (5)

{گفت: «آیا شخص بی گناهی را بدون اینکه کسی را به قتل رسانده باشد کشتی؟ واقعاً کار ناپسندی مرتکب شدی.»}

- وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِ.(6)

{و کسانی اند که با خدا معبودی دیگر نمی خوانند و کسی را که خدا [خونش را] حرام کرده است، جز به حق نمی کُشند.}

- وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ. (7)

{پرسند چو زان دخترک زنده به گور: به کدامین گناه کشته شده است؟}

روایات

روایت1.

امالی صدوق: امام صادق از پدرانش علیهم السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که فرمود: سرکش­ترین مردم کسی است که غیر قاتل خود را بکشد یا غیر زننده خود را بزند. (8)

روایت2.

امالی صدوق: امام هادی علیه السلام فرمود: چون خداوند عزّ و جلّ با موسی بن عمران سخن گفت، موسی عرض کرد: خدای من! مجازات کسی که مؤمنی را از روی عمد بکشد، چیست؟ حضرت فرمود: روز قیامت به او نگاه نمی کنم و از لغزش او در نمی گذرم. (9)

روایت3.

امالی طوسی:

ص: 369


1- . انعام / 139 - 140
2- . انعام / 151
3- . اسراء / 31
4- . اسراء / 33
5- . کهف / 74
6- . فرقان / 68
7- . تکویر / 9
8- . امالی صدوق : 208
9- . امالی صدوق : 208

الأنعام: وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ إلی قوله قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ (1)

و قال تعالی: وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ إلی قوله وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِ (2)

الإسراء: وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً(3)

و قال تعالی: وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِ (4)

الکهف: قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً(5)

الفرقان: وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِ (6)

التکویر: وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (7).

الأخبار

«1»

لی، [الأمالی] للصدوق عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَعْتَی النَّاسِ مَنْ قَتَلَ غَیْرَ قَاتِلِهِ أَوْ ضَرَبَ غَیْرَ ضَارِبِهِ.

«2»

لی، [الأمالی] للصدوق عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ الْأَسَدِیِّ عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا کَلَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ علیه السلام قَالَ إِلَهِی مَا جَزَاءُ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً قَالَ لَا أَنْظُرُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَا أُقِیلُ عَثْرَتَهُ (8).

«3»

ما، [الأمالی] للشیخ الطوسی جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِیِّ عَنْ

ص: 369


1- 1. سورة الأنعام: 139- 140.
2- 2. سورة الأنعام: 151.
3- 3. سورة الإسراء: 31.
4- 4. سورة الإسراء: 33.
5- 5. سورة الکهف: 74.
6- 6. سورة الفرقان: 68.
7- 7. سورة التکویر: 9.
8- 8. أمالی الصدوق ص 208 جزء حدیث.

امام باقر از پدرانش از امیر المؤمنین علیهم السلام روایت کرده که فرمود: چهار سخن گفتم، خدای تعالی تصدیق و راستی و درست گویی­ایم را بآن در کتاب خود (قرآن عظیم) فرو فرستاد، گفتم: مرد در زیر زبانش پنهان است، پس هر گاه سخن گوید آشکار گردد، خدای تعالی فرو فرستاد: «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ»،(1) {و از آهنگ سخن به [حال] آنان پی خواهی بُرد.} گفتم: کسی که چیزی را نمی داند دشمن آن است، خدا فرو فرستاد: «بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ»،(2) {بلکه چیزی را دروغ شمردند که به علم آن احاطه نداشتند.} و گفتم: قدر و منزلت یا قیمت و ارزش هر مرد، چیزی است که آن را نیکو می­داند، پس خدا در داستان طالوت فرو فرستاد: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»،(3) {در حقیقت، خدا او را بر شما برتری داده، و او را در دانش و [نیروی] بدن بر شما برتری بخشیده است.} و گفتم: کشتن (به حقّ و درستی)، کشتن (به ناحقّ و نادرستی) را کم می­گرداند، پس خدا فرو فرستاد: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ»،(4) {و ای خردمندان، شما را در قصاص زندگانی است.} (5)

روایت4.

احتجاج: طبرسی با سلسله سند از علی بن حسین علیه السلام در تفسیر آیه: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ» روایت کرده که فرمود: «وَلَکُمْ» یعنی ای امت محمد «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ»، زیرا کسی که قصد کشتن دیگری را دارد، می فهمد که قصاص خواهد شد، پس از کشتن او دست برمی دارد و این برای کسی که می خواست او را بکشد و نیز برای خود این جنایتکار که قصد کشتن دیگری را داشت، و برای مردم دیگر، زندگی و حیات را به همراه دارد؛ چرا که دیگران نیز وقتی بدانند که قصاص واجب است، از ترس قصاص، جرأت کشتن را پیدا نمی کنند. «یا أُولِی الْأَلْبابِ» یعنی ای خردمندان! «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» سپس حضرت فرمود: ای بندگان خدا! این قصاص، قتل شما در برابر کسانی است که آن­ها را در دنیا می کشید و روح او را فانی می سازید. آیا می خواهید شما را از قتلی که بزرگ تر از این قتل است و خداوند قصاص بزرگ تر این قصاص را بر قاتل آن واجب نموده، آگاه سازم؟ آن­ها عرض کردند: آری ای پسر رسول خدا. حضرت فرمود: بزرگتر از این قتل، قتلی است که قابل جبران نیست و دیگر هرگز زنده نخواهد شد. آن­ها عرض کردند: آن چیست؟ حضرت فرمود: این است که دیگران را از نبوت محمد صلی الله علیه و آله و ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام گمراه سازد و آن­ها را به راهی غیر از راه خداوند بکشاند و به پیروی از راه دشمنان علی علیه السلام و قائل شدن به امامت آنان و بازداشتن علی علیه السلام از حقش و انکار فضل و برتری اش و اهمیت ندادن به بزرگداشت او، تحریک کنند. این همان قتلی است که مقتول را برای ابد در آتش جهنم جاویدان خواهد نمود و سزای این قتل برای قاتل آن، به مانند مقتول، این است که تا ابد در آتش جهنم باقی بماند. (6)

روایت5.

علل الشرایع، عیون اخبار الرضا: امام رضا علیه السلام در پاسخ به پرسش های ابن سنان، مرقوم فرمود: کشتن انسان حرام شده است؛ به دلیل این که اگر حلال می کرد، در حلال دانستن قتل، فساد مردم و نابودی آنان و فساد تدبیر بود.(7)

ص: 370


1- . محمد / 30
2- . یونس / 39
3- . بقره / 247
4- . بقره / 179
5- . امالی طوسی 2 : 108
6- . محاسن 2 : 50
7- . علل الشرایع : 478 و عیون الاخبار 2 : 91

أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: قُلْتُ أَرْبَعُ کَلِمَاتٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی تَصْدِیقِی بِهَا فِی کِتَابِهِ قُلْتُ الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ فَإِذَا تَکَلَّمَ ظَهَرَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ قُلْتُ فَمَنْ جَهِلَ شَیْئاً عَادَاهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ قُلْتُ قَدْرُ أَوْ قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِی قِصَّةِ طَالُوتَ- إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ قُلْتُ الْقَتْلُ یُقِلُّ الْقَتْلَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ (1).

«4»

ج، [الإحتجاج] بِالْإِسْنَادِ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام: فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَی- وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ الْآیَةَ- وَ لَکُمْ یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ لِأَنَّ مَنْ هَمَّ بِالْقَتْلِ فَعَرَفَ أَنْ یُقْتَصَّ مِنْهُ فَکَفَّ لِذَلِکَ عَنِ الْقَتْلِ کَانَ حَیَاةً لِلَّذِی کَانَ هَمَّ بِقَتْلِهِ وَ حَیَاةً هذا [لِهَذَا] الْجَانِی الَّذِی أَرَادَ أَنْ یَقْتُلَ وَ حَیَاةً لِغَیْرِهِمَا مِنَ النَّاسِ إِذَا عَلِمُوا أَنَّ الْقِصَاصَ وَاجِبٌ- لَا یَجْسُرُونَ عَلَی الْقَتْلِ مَخَافَةَ الْقِصَاصِ- یا أُولِی الْأَلْبابِ أُوْلِی الْعُقُولِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ثُمَّ قَالَ علیه السلام عِبَادَ اللَّهِ هَذَا قِصَاصُ قَتْلِکُمْ لِمَنْ تَقْتُلُونَهُ فِی الدُّنْیَا وَ تُفْنُونَ رُوحَهُ أَ وَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِأَعْظَمَ مِنَ الْقَتْلِ وَ مَا یُوَجِّهُ اللَّهُ عَلَی قَاتِلِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْ هَذَا الْقِصَاصِ قَالُوا بَلَی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ أَعْظَمُ مِنْ هَذَا الْقَتْلِ أَنْ یَقْتُلَهُ قَتْلًا لَا یَنْجَبِرُ وَ لَا یَحْیَا بَعْدَهُ أَبَداً قَالُوا مَا هُوَ قَالَ أَنْ یُضِلَّهُ عَنْ نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ یَسْلُکَ بِهِ غَیْرَ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یُغْرِیَهُ بِاتِّبَاعِ طَرَائِقِ أَعْدَاءِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِمْ وَ دَفْعِ عَلِیٍّ عَنْ حَقِّهِ وَ جَحْدِ فَضْلِهِ وَ أَلَّا یُبَالِیَ بِإِعْطَائِهِ وَاجِبَ تَعْظِیمِهِ فَهَذَا هُوَ الْقَتْلُ الَّذِی هُوَ تَخْلِیدُ الْمَقْتُولِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً مُخَلَّداً أَبَداً فَجَزَاءُ هَذَا الْقَتْلِ مِثْلُ ذَلِکَ الْخُلُودِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ (2).

«5»

ع، [علل الشرائع] ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] فِی عِلَلِ ابْنِ سِنَانٍ: أَنَّهُ کَتَبَ الرِّضَا علیه السلام إِلَیْهِ حَرُمَ قَتْلُ النَّفْسِ لِعِلَّةِ فَسَادِ الْخَلْقِ فِی تَحْلِیلِهِ لَوْ أُحِلَّ وَ فَنَائِهِمْ وَ فَسَادِ التَّدْبِیرِ(3).

ص: 370


1- 1. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 108.
2- 2. الاحتجاج ج 2 ص 50.
3- 3. علل الشرائع ص 478 و العیون ج 2 ص 91.

روایت6.

علل الشرایع: امام جواد علیه السلام از پدرش از جدش از امام صادق علیهم السلام روایت کرده که فرمود: قتل نفس از گناهان بزرگ است زیرا خداوند عزّ و جلّ می­فرماید: «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً»،(1)

روایت7.

تفسیر قمی: در مورد این فرموده خداوند: «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً» آورده است: هرکس مؤمنی را برای دینش بکشد، توبه او پذیرفته نمی شود و هرکس پیامبر یا وصی پیامبر را بکشد، توبه ندارد؛ چرا که برای مقتول مشابهی نیست تا قاتل بدان قصاص شود و گاهی فردی در میان مشرکان، مجوس و مسیحیان است و فردی از مسلمانان را به این دلیل که مسلمان است می کشد، ولی چون به اسلام در می آید، خداوند این قتل را از او محو می سازد؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: اسلام، ماقبل خودش را قطع می سازد؛ یعنی محو می کند. چرا که بزرگ ترین گناهان نزد خدا، شرک ورزی به خداست و وقتی که توبه اش در مورد شرک پذیرفته شود، در غیر شرک نیز پذیرفته خواهد شد. و اما فرموده امام صادق علیه السلام که: توبه برای او نیست، منظور حضرت این است که هرکس پیامبر یا وصی را بکشد، توبه برای او نیست؛ چون در برابر پیامبران، جز پیامبران و در برابر اوصیاء جز اوصیاء قصاص نمی شود و پیامبران و اوصیاء این گونه نیستند که برخی برخی را بکشند؛ و غیر از پیامبر و وصی، همانند پیامبر و وصی نیست تا بدان قصاص صورت گیرد و قاتل پیامبر و وصی هم موفق به توبه کردن نمی شود. (2)

روایت8.

تفسیر قمی: در مورد آیه «وَالَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا یَزْنُونَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا»، گفته است که أَثَامًا یکی از دره های جهنم است که از مس مذاب پر شده است و در جلوی آن حفره عمیقی است که به جهنم منتهی می شود و کسانی که غیر از خدا را عبادت می کردند و به ناحق مرتکب قتل می شدند و نیز زناکاران، در آن نگه داشته می شوند، و در آنجا عذابشان چند برابر می گردد، مگر کسانی را که خداوند با جملات «إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ» تا «فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ مَتَابًا» استثنا می کند، البته به شرطی که با اخلاص و نیتی خالص، مرتکب گناه نگردند. (3)

روایت9.

قرب الاسناد: ابن علوان از امام صادق علیه السلام از پدرش روایت کرده که فرمود: امام باقر علیه السلام فرمود: در غلاف شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله نوشته ای مهر و موم شده پیدا شد. آن را گشودند. در آن یافتند: سرکش ترین مردم

ص: 371


1- . علل الشرایع : 478
2- . تفسیر قمی 1 : 148
3- . تفسیر قمی 2 : 116
«6»

ع، [علل الشرائع] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: قَتْلُ النَّفْسِ مِنَ الْکَبَائِرِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً(1).

«7»

فس، [تفسیر القمی]: وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً قَالَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً عَلَی دِینِهِ لَمْ تُقْبَلْ تَوْبَتُهُ وَ مَنْ قَتَلَ نَبِیّاً أَوْ وَصِیَّ نَبِیٍّ فَلَا تَوْبَةَ لَهُ لِأَنَّهُ لَا یَکُونُ مِثْلَهُ فَیُقَادَ بِهِ وَ قَدْ یَکُونُ الرَّجُلُ بَیْنَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی یَقْتُلُ رَجُلًا مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَلَی أَنَّهُ مُسْلِمٌ فَإِذَا دَخَلَ فِی الْإِسْلَامِ مَحَاهُ اللَّهُ عَنْهُ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْإِسْلَامُ یَجُبُّ مَا کَانَ قَبْلَهُ أَیْ یَمْحُو لِأَنَّ أَعْظَمَ الذُّنُوبِ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ الشِّرْکُ بِاللَّهِ فَإِذَا قُبِلَتْ تَوْبَتُهُ مِنَ الشِّرْکِ قُبِلَتْ فِیمَا سِوَاهُ فَأَمَّا قَوْلُ الصَّادِقِ علیه السلام لَیْسَتْ لَهُ تَوْبَةٌ فَإِنَّهُ عَنَی مَنْ قَتَلَ نَبِیّاً أَوْ وَصِیّاً فَلَیْسَتْ لَهُ تَوْبَةٌ لِأَنَّهُ لَا یُقَادُ أَحَدٌ بِالْأَنْبِیَاءِ إِلَّا الْأَنْبِیَاءُ وَ بِالْأَوْصِیَاءِ إِلَّا الْأَوْصِیَاءُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ لَا یَقْتُلُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ غَیْرُ النَّبِیِّ وَ الْوَصِیِّ- لَا یَکُونُ مِثْلَ النَّبِیِّ وَ الْوَصِیِّ فَیُقَادَ بِهِ وَ قَاتِلُهُمَا لَا یُوَفَّقُ لِلتَّوْبَةِ(2).

«8»

فس، [تفسیر القمی]: وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً وَ أَثَامٌ وادی [وَادٍ] مِنْ صُفْرٍ مُذَابٍ قُدَّامُهَا حَرَّةٌ فِی جَهَنَّمَ یَکُونُ فِیهِ مَنْ عَبَدَ غَیْرَ اللَّهِ وَ مَنْ قَتَلَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ وَ یَکُونُ فِیهِ الزُّنَاةُ یُضَاعَفُ لَهُمْ فِیهِ الْعَذَابُ- إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ إِلَی قَوْلِهِ فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ مَتاباً یَقُولُ لَا یَعُودُ إِلَی شَیْ ءٍ مِنْ ذَلِکَ بِإِخْلَاصٍ وَ بِنِیَّةٍ صَادِقَةٍ(3).

«9»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ: وُجِدَ فِی غِمْدِ سَیْفِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله صَحِیفَةٌ مَخْتُومَةٌ فَفَتَحُوهَا فَوَجَدُوا فِیهَا إِنَّ أَعْتَی النَّاسِ

ص: 371


1- 1. علل الشرائع ص 478 و فی المصدر( عظیما) و هو الموافق لکتاب اللّه تعالی.
2- 2. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1 ص 148.
3- 3. نفس المصدر ج 2 ص 116.

بر خدا کسی است که غیر قاتلش را بکشد و غیر زننده اش را بزند و هرکس که حادثه آفریند یا حادثه آفرینی را پناه دهد، بر او لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم باد و خداوند از او توبه و عوض نمی پذیرد و هرکس که غیر موالیانش را بپذیرد، او به آنچه بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله نازل گشته، کافر شده است. (1)

روایت10.

قرب الاسناد: علی (بن جعفر) از برادرش امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرده که فرمود: مردم پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله به سراغ غلاف شمشیرش رفتند، به نوشته کوچکی برخورد کردند که در آن چنین بود: هرکس بدعت گذاری را پناه دهد، او کافر است و هرکس غیر از موالی خودش را بپذیرد، لعنت خدا بر او باد و از سرکش ترین مردم بر خداوند عز و جل کسی است که غیر قاتل خود را بکشد یا غیر زننده خود را بزند. (2)

روایت11.

خصال: سلیمان بن حفص بصری از جعفر بن محمد علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: زمین به پروردگارش ناله نکرد، مانند نالیدن آن از سه چیز: خون حرامی که بر زمین ریخته شود، یا غسل کردن از زنا یا خوابیدن بر آن پیش از طلوع آفتاب. (3)

روایت12.

خصال: محمد بن سنان از برخی اصحابش روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: سه کس وارد بهشت نمی شوند: خون ریز و شارب الخمر و کسی که سعی در سخن چینی دارد. (4)

روایت13.

ثواب الاعمال: علی بن غالب از مردی از امام صادق علیه السلام همین حدیث را روایت کرده است. (5)

روایت14.

خصال: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در وصیتی به علی علیه السلام فرمود: ای علی، از این امت، ده نفر به خدای بزرگ کفر ورزیدند: سخن چین، جادوگر، دیّوث، کسی که از راه حرام از عقب زن جماع کند، کسی که با حیوانات جماع کند، کسی که با زن محرم خود زنا کند، کسی که سعی در فتنه کند، کسی که به دشمن در حال جنگ اسلحه بفروشد و کسی که زکات ندهد و کسی که امکان حجّ داشته باشد و حج نکند و بمیرد. (6)

ص: 372


1- . قرب الاسناد : 50
2- . قرب الاسناد 1 : 112
3- . خصال 1 : 92
4- . خصال 1 : 118
5- . ثواب الاعمال : 241
6- . خصال 2 : 217

عَلَی اللَّهِ الْقَاتِلُ غَیْرَ قَاتِلِهِ وَ الضَّارِبُ غَیْرَ ضَارِبِهِ وَ مَنْ أَحْدَثَ حَدَثاً أَوْ آوَی مُحْدِثاً فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ- لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا وَ مَنْ تَوَلَّی إِلَی غَیْرِ مَوَالِیهِ فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله (1).

«10»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: ابْتَدَرَ النَّاسُ إِلَی قِرَابِ سَیْفِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَعْدَ مَوْتِهِ فَإِذَا صَحِیفَةٌ صَغِیرَةٌ وَجَدُوا فِیهَا مَنْ آوَی مُحْدِثاً فَهُوَ کَافِرٌ وَ مَنْ تَوَلَّی غَیْرَ مَوَالِیهِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ مِنْ أَعْتَی النَّاسِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ قَتَلَ غَیْرَ قَاتِلِهِ أَوْ ضَرَبَ غَیْرَ ضَارِبِهِ (2).

«11»

ل، [الخصال] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِی الْحُسَیْنِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ حَفْصٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَا عَجَّتِ الْأَرْضُ إِلَی رَبِّهَا عَزَّ وَ جَلَّ کَعَجِیجِهَا مِنْ ثَلَاثَةٍ مِنْ دَمٍ حَرَامٍ یُسْفَکُ عَلَیْهَا أَوِ اغْتِسَالٍ مِنْ زِنًا أَوِ النَّوْمِ عَلَیْهَا قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ (3).

«12»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ثَلَاثَةٌ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ السَّفَّاکُ لِلدَّمِ وَ شَارِبُ الْخَمْرِ وَ مَشَّاءٌ بِنَمِیمَةٍ(4).

«13»

ثو، [ثواب الأعمال] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الْکُوفِیِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ غَالِبٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مِثْلَهُ (5).

«14»

ل، [الخصال]: فِیمَا أَوْصَی بِهِ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلِیّاً علیه السلام یَا عَلِیُّ کَفَرَ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَشَرَةٌ الْفَتَّالُ وَ السَّاحِرُ وَ الدَّیُّوثُ وَ نَاکِحُ الْمَرْأَةِ حَرَاماً فِی دُبُرِهَا وَ نَاکِحُ الْبَهِیمَةِ وَ مَنْ نَکَحَ ذَاتَ مَحْرَمٍ مِنْهُ وَ السَّاعِی فِی الْفِتْنَةِ وَ بَائِعُ السِّلَاحِ مِنْ أَهْلِ الْحَرْبِ وَ مَانِعُ الزَّکَاةِ وَ مَنْ وَجَدَ سَعَةً فَمَاتَ وَ لَمْ یَحُجَ (6).

ص: 372


1- 1. قرب الإسناد ص 50.
2- 2. نفس المصدر ج 1 ص 112.
3- 3. الخصال ج 1 ص 92.
4- 4. الخصال ج 1 ص 118.
5- 5. ثواب الأعمال ص 241.
6- 6. الخصال ج 2 ص 217.

روایت15.

معانی الاخبار، عیون اخبار الرضا: وشّاء گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که می­فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند هر کس را که حادثه­جوئی کند یا حادثه­جوئی را پناه دهد، لعنت کرده است. عرض کردم: حادثه چیست؟ فرمود: کسی که شخصی را بکشد. (1)

روایت16.

ثواب الاعمال: حسین بن سعید همین روایت را نقل کرده است. (2)

روایت17.

عیون اخبار الرضا: امام رضا علیه السلام از پدرانش از امیر المؤمنین علیهم السلام روایت کرده که فرمود: من از رسول خدا صلی الله علیه و آله دو کتاب به ارث بردم: کتاب خدا و کتابی که در غلاف شمشیرم بود. سؤال شد که: ای امیرالمؤمنین! آن چه کتابی است که در غلاف شمشیر بود؟ حضرت فرمود: کسی که غیر از قاتلش را بکشد یا غیر از زننده اش را بزند پس بر او لعنت خدا باد. (3)

روایت18.

صحیف الرضا علیه السلام: از آن حضرت همین حدیث روایت شده است. (4)

روایت19.

علل الشرایع: مجاهد از پدرش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: از جمله گناهانی که نعمت های الهی را تغییر می دهند، بغی و نافرمانی است؛ و از جمله معاصی که موجب ندامت و پشیمانی است، کشتن نفس است؛ و از گناهانی که نقمت و گرفتاری به دنبالش می باشد، ظلم و ستم بوده؛ و از عصیان هایی که پرده ها را پاره می کند شرب خمر است؛ و گناهی که سبب حبس رزق و دست نیافتن بر آن است زنا بوده؛ و آنچه فناء و مرگ را به انسان نزدیک می نماید قطع رحم می باشد؛ و گناهی که موجب ردّ شدن دعا و مستجاب نشدنش بوده و هوا را تیره و تار می کند، عاق والدین شدن می باشد. (5)

روایت20.

معانی الاخبار: ثمالی از علی بن حسین علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شما را فریفته خویش نسازد کسی که دستانش به خون باز است؛ چرا که برای او نزد خداوند عز و جل قاتلی است که مرگ ندارد. گفتند: ای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - آن قاتلی که مرگ ندارد چیست؟ حضرت فرمود: آتش جهنم. (6)

روایت21.

معانی الاخبار: صفوان بن یحیی از جمیل از امام صادق علیه السلام روایت کرده که از آن حضرت شنیدم که

ص: 373


1- . معانی الاخبار : 380 و عیون الاخبار 1 : 313
2- . ثواب الاعمال : 248
3- . عیون الاخبار 2 : 40
4- . صحیفه الرضا : 11
5- . علل الشرایع : 584
6- . معانی الاخبار : 264
«15»

مع، [معانی الأخبار] ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ ابْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَحْدَثَ حَدَثاً أَوْ آوَی مُحْدِثاً قُلْتُ وَ مَا الْحَدَثُ قَالَ مَنْ قَتَلَ (1).

«16»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِید: مِثْلَهُ (2).

«17»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِالْأَسَانِیدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: وَرِثْتُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کِتَابَیْنِ- کِتَابَ اللَّهِ وَ کِتَاباً فِی قِرَابِ سَیْفِی قِیلَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَا الْکِتَابُ الَّذِی فِی قِرَابِ سَیْفِکَ قَالَ مَنْ قَتَلَ غَیْرَ قَاتِلِهِ أَوْ ضَرَبَ غَیْرَ ضَارِبِهِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ (3).

«18»

صح، [صحیفة الرضا علیه السلام] عَنْهُ علیه السلام: مِثْلَهُ (4).

«19»

ع، [علل الشرائع] ابْنُ مَسْرُورٍ عَنِ ابْنِ عَامِرٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ الْبَغْیُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتِی تَهْتِکُ السُّتُورَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِی تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ (5).

«20»

مع، [معانی الأخبار] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنِ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا یَغُرَّنَّکُمْ رَحْبُ الذِّرَاعَیْنِ بِالدَّمِ فَإِنَّ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ قَاتِلًا لَا یَمُوتُ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا قَاتِلٌ لَا یَمُوتُ فَقَالَ النَّارُ(6).

«21»

مع، [معانی الأخبار] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ أَخِیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَمِیلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ

ص: 373


1- 1. معانی الأخبار ص 380 و العیون ج 1 ص 313.
2- 2. ثواب الأعمال ص 248 طبع بغداد.
3- 3. عیون الأخبار ج 2: 40.
4- 4. صحیفة الرضا: 11.
5- 5. علل الشرائع: 584.
6- 6. معانی الأخبار: 264.

می­فرمود: هرکس در مدینه حادثه جوئی کند یا حادثه جو را در خانه خود جا دهد، لعنت خدا بر او باد. من پرسیدم: حادثه جوئی چیست؟ ابو عبد اللّه صادق گفت: آدم کشی. (1)

روایت22.

معانی الاخبار: امیّ بن یزید قرشی گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هرکس که حادثه ای بیافریند یا حادثه آفرینی را پناه دهد، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر او باد و روز قیامت از او عدل و صرف پذیرفته نیست. سؤال شد: ای رسول خدا! آن حادثه چیست؟ حضرت فرمود: کسی که شخصی را بدون آن که کسی را کشته باشد، بکشد یا بدون حقّ قصاص، کیفر دهد یا بدون سنت، بدعتی بگذارد یا کالای ارزشمندی را غارت کند. راوی گوید: سؤال شد: ای رسول خدا! عدل چیست؟ حضرت فرمود: فدیه. راوی گوید: سؤال شد: ای رسول خدا! صرف چیست؟ حضرت فرمود: توبه. (2)

روایت23.

معانی الاخبار: حمران گوید: به امام باقر علیه السّلام گفتم: معنای قول خداوند عزّ و جلّ چیست: «مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً»،(3) در حالی که (آن شخص) فقط یک نفر را کشته است؟ فرمود: در جایی از دوزخ که آخرین حد شدّت عذاب جهنّمیان است نهاده می شود، و اگر کسی تمامی مردم را بکشد نیز به همان مکان وارد می شود، گفتم: اگر نفر دیگری را هم بکشد (چه می شود)؟ فرمود: عذابش دوچندان گردد. (4)

روایت24.

تفسیر عیاشی: از حمران همین حدیث روایت شده و در آخر روایت آمده است: پرسیدم: کسی که انسانی را زنده سازد؟ حضرت فرمود: او را از غرق شدن، سوختن، حیوان درنده یا دشمن نجات دهد. پس از آن امام ساکت شد و سپس به من توجهی فرمود و بیان داشت: تاویل بزرگ تر این آیه [یعنی احیای یک فرد] این است که او را دعوت کند [به حق] و او بپذیرد. (5)

روایت25.

ثواب الاعمال: حسین بن سعید همین حدیث را روایت کرده است. (6)

روایت26.

ثواب الاعمال: ابان از کسی که برای او روایت کرده گوید

ص: 374


1- . معانی الاخبار : 264
2- . معانی الاخبار : 264
3- . مائده / 32
4- . معانی الاخبار : 379
5- . تفسیر عیاشی 1 : 312
6- . ثواب الاعمال : 247

یَقُولُ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَحْدَثَ فِی الْمَدِینَةِ حَدَثاً أَوْ آوَی مُحْدِثاً قُلْتُ وَ مَا ذَلِکَ الْحَدَثُ قَالَ الْقَتْلُ (1).

«22»

مع، [معانی الأخبار] مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ تَمِیمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِسْرَائِیلَ عَنْ سَیْفِ بْنِ هَارُونَ عَنْ عَمْرِو بْنِ قَیْسٍ عَنْ أُمَیَّةَ بْنِ یَزِیدَ الْقُرَشِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ أَحْدَثَ حَدَثاً أَوْ آوَی مُحْدِثاً فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ وَ لَا یُقْبَلُ مِنْهُ عَدْلٌ وَ لَا صَرْفٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْحَدَثُ قَالَ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ أَوْ مَثَّلَ مُثْلَةً بِغَیْرِ قَوَدٍ أَوِ ابْتَدَعَ بِدْعَةً بِغَیْرِ سُنَّةٍ أَوِ انْتَهَبَ نُهْبَةً ذَاتَ شَرَفٍ قَالَ فَقِیلَ مَا الْعَدْلُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْفِدْیَةُ قَالَ فَقِیلَ مَا الصَّرْفُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ التَّوْبَةُ(2).

«23»

مع، [معانی الأخبار] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ ابْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ إِنَّمَا قَتَلَ وَاحِداً فَقَالَ یُوضَعُ فِی مَوْضِعٍ مِنْ جَهَنَّمَ إِلَیْهِ مُنْتَهَی شِدَّةِ عَذَابِ أَهْلِهَا لَوْ قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً کَانَ إِنَّمَا یُدْخَلُ ذَلِکَ الْمَکَانَ وَ لَوْ کَانَ قَتَلَ وَاحِداً کَانَ إِنَّمَا یُدْخَلُ ذَلِکَ الْمَکَانَ قُلْتُ فَإِنَّهُ قَتَلَ آخَرَ قَالَ یُضَاعَفُ عَلَیْهِ (3).

«24»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ حُمْرَانَ: مِثْلَهُ وَ زَادَ فِی آخِرِهِ قُلْتُ فَمَنْ أَحْیَاهَا قَالَ نَجَّاهَا مِنْ غَرَقٍ أَوْ حَرَقٍ أَوْ سَبُعٍ أَوْ عَدُوٍّ ثُمَّ سَکَتَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ تَأْوِیلُهَا الْأَعْظَمُ دَعَاهَا فَاسْتَجَابَتْ لَهُ (4).

«25»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ: مِثْلَهُ (5).

«26»

ثو، [ثواب الأعمال] بِالْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَیْنِ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ

ص: 374


1- 1. معانی الأخبار: 264.
2- 2. معانی الأخبار: 265.
3- 3. معانی الأخبار: 379.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 312.
5- 5. ثواب الأعمال: 247.

که از امام صادق علیه السلام در باره کسی که قتل عمد می­کند، پرسیدند. فرمود: جزای او جهنم است.(1)

روایت27.

معانی الاخبار: اسحاق بن ابراهیم صیقل گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: در غلاف شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله نوشته ای پیدا شد که در آن نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحیم. سرکش ترین مردم بر خداوند عز و جل در روز قیامت کسی است که غیر قاتلش را بکشد و کسی که غیر زننده اش را بزند و هرکس که غیر از موالی خودش را بپذیرد. او به آنچه که خداوند متعال بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله نازل کرده، کافر است؛ و هرکس که حادثه جویی کند یا حادثه­جویی را پناه دهد، خداوند در روز قیامت از او صرف و عدل را نمی پذیرد. ابواسحاق گوید: سپس امام صادق علیه السلام فرمود: آیا می دانی که منظور حضرت از این گفته اش: کسی که غیر از موالیانش را به ولایت بپذیرد، چیست؟ پرسیدم: چه منظوری از این جمله دارد؟ حضرت فرمود: منظورش اهل دین است. برگرداندن، همان توبه در بیان امام باقر علیه السلام و عوض، همان فدیه در بیان امام صادق علیه السلام است. (2)

روایت28.

معانی الاخبار: سماعه گوید: از امام صادق علیه السلام درباره فرموده خداوند عز و جل: و هر کس، فرد باایمانی را از روی عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است؛ در حالی که جاودانه در آن می ماند، پرسیدم. حضرت فرمود: هرکس مؤمنی را برای دینش بکشد، این همان کسی است که عمداً کشته و خداوند در قرآنش فرموده است: و عذاب دردناکی برای او آماده ساخته است. پرسیدم: میان مردی با مردی دیگر، درگیری می شود و با شمشیر او را می زند و او را می کشد. حضرت فرمود: این، آن کسی نیست که خداوند فرموده است که عمداً کشته است. (3)

روایت29.

تفسیر عیاشی: از سماعه همین حدیث روایت شده است. (4)

روایت30.

معانی الاخبار: ابو سفاتج از امام صادق علیه السلام روایت کرده که در باره این فرموده خداوند عزّ و جلّ «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ» فرمود: اگر خداوند او را مجازات کند، جزای او جهنم است. (5)

روایت31.

ثواب الاعمال: زید بن علی از پدرش از جدّش از علی علیه السلام روایت کرده که فرمود: ص: 375


1- . ثواب الاعمال : 246
2- . معانی الاخبار : 379
3- . معانی الاخبار : 38
4- . تفسیر عیاشی 1 : 267
5- . معانی الاخبار : 380

أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَمَّنْ قَتَلَ مُتَعَمِّداً قَالَ جَزَاؤُهُ جَهَنَّمَ (1).

«27»

مع، [معانی الأخبار] بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الصَّیْقَلِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: وُجِدَ فِی ذُؤَابَةِ سَیْفِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله صَحِیفَةٌ فَإِذَا فِیهَا مَکْتُوبٌ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِنَّ أَعْتَی النَّاسِ عَلَی اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنْ قَتَلَ غَیْرَ قَاتِلِهِ وَ مَنْ ضَرَبَ غَیْرَ ضَارِبِهِ وَ مَنْ تَوَلَّی غَیْرَ مَوَالِیهِ فَهُوَ کَافِرٌ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ أَحْدَثَ حَدَثاً أَوْ آوَی مُحْدِثاً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا قَالَ ثُمَّ قَالَ تَدْرِی مَا یَعْنِی بِقَوْلِهِ مَنْ تَوَلَّی غَیْرَ مَوَالِیهِ قُلْتُ مَا یَعْنِی بِهِ قَالَ یَعْنِی أَهْلَ الدِّینِ وَ الصَّرْفُ التَّوْبَةُ فِی قَوْلِ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام وَ الْعَدْلُ الْفِدَاءُ فِی قَوْلِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام (2).

«28»

مع، [معانی الأخبار] بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ قَالَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً عَلَی دِینِهِ فَذَاکَ الْمُتَعَمِّدُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ- وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً قُلْتُ فَالرَّجُلُ یَقَعُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الرَّجُلِ شَیْ ءٌ فَیَضْرِبُهُ بِسَیْفِهِ فَیَقْتُلُهُ قَالَ لَیْسَ ذَلِکَ الْمُتَعَمِّدَ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (3).

«29»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سَمَاعَةَ: مِثْلَهُ (4).

«30»

مع، [معانی الأخبار] بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَیْنِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِی السَّفَاتِجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ قَالَ جَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ إِنْ جَازَاهُ (5).

«31»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:

ص: 375


1- 1. ثواب الأعمال ص 246.
2- 2. معانی الأخبار ص 379.
3- 3. نفس المصدر ص 38.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 267 ضمن حدیث.
5- 5. معانی الأخبار ص 380.

بهشت بر سه کس حرام است: کسی که زیاد منت می­گزارد و قتّال و کسی که همیشه شراب می­خورد. (1)

روایت32.

ثواب الاعمال: ابو ولاد از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر کس از روی عمد خود را بکشد، در آتش دوزخ ماندگار خواهد بود. (2)

روایت33.

ثواب الاعمال: حذاء از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شما را به شگفت نیاورد کسی که دستانش به خون باز است؛ چرا که برای او نزد خداوند عز و جل قاتلی است که مرگ ندارد. (3)

روایت34.

محاسن: محمد بن علی از صفوان همین حدیث را روایت کرده است. (4)

روایت35.

ثواب الاعمال: جابر بن یزید از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: نخستین چیزی که خداوند در روز قیامت در باره آن داوری می کند، خون­هاست؛ پس دو پسر آدم را می آورند و میانشان حکم می کنند، آن گاه به حساب کسانی که پس از آن دو، خونی ریخته اند می رسند تا اینکه کسی از پیشینیان باقی نمی ماند. سپس نوبت به دیگران می رسد، پس مقتول قاتل خود را می آورد، در حالی که خون بر چهره اش جاری است، و می گوید: این شخص مرا کشته است. خدا از او می پرسد: آیا تو او را کشتی؟ پس قاتل نمی تواند هیچ سخنی را از خدا پنهان دارد. (5)

روایت36.

محاسن: محمد بن علی از ابو جمیله همین روایت را نقل کرده است. (6)

روایت37.

ثواب الاعمال: ابو جارود از محمد بن علی علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر مقتولی خواه نیکوکار باشد یا بدکار، روز قیامت در حالی محشور می شود که با دست راست خود گریبان قاتل و با دست چپش سر او را گرفته و از رگهای گلویش خون جاری است و می گوید: پروردگارا، از این شخص بپرس که برای چه مرا کشت؟ پس اگر او را به فرمان خدا کشته باشد، قاتل را به بهشت و مقتول را به دوزخ می برند، و اگر او را به

ص: 376


1- . ثواب الاعمال : 241
2- . ثواب الاعمال : 246
3- . ثواب الاعمال 1 : 248
4- . محاسن : 105
5- . ثواب الاعمال : 247
6- . محاسن : 106

تَحْرُمُ الْجَنَّةُ عَلَی ثَلَاثَةٍ عَلَی الْمَنَّانِ وَ عَلَی الْقَتَّالِ وَ عَلَی مُدْمِنِ الْخَمْرِ(1).

«32»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی وَلَّادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّداً فَهُوَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً فِیهَا(2).

«33»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ حُمَیْدٍ عَنِ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَلَا لَا یُعْجِبَنَّکَ رَحْبُ الذِّرَاعَیْنِ بِالدَّمِ فَإِنَّ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ قَاتِلًا لَا یَمُوتُ (3).

«34»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ صَفْوَانَ: مِثْلَهُ (4).

«35»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنِ الْکُوفِیِّ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: أَوَّلُ مَا یَحْکُمُ اللَّهُ فِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الدِّمَاءُ فَیُوقِفُ ابْنَیْ آدَمَ فَیَفْصِلُ بَیْنَهُمَا ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ مِنْ أَصْحَابِ الدِّمَاءِ حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْهُمْ أَحَدٌ ثُمَّ النَّاسُ بَعْدَ ذَلِکَ فَیَأْتِی الْمَقْتُولُ قَاتِلَهُ فَیَشْخُبُ دَمُهُ فِی وَجْهِهِ فَیَقُولُ هَذَا قَتَلَنِی فَیَقُولُ أَنْتَ قَتَلْتَهُ فَلَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَکْتُمَ اللَّهَ حَدِیثاً(5).

«36»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ: مِثْلَهُ (6).

«37»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی- عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْأَهْوَازِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ نَفْسٍ تُقْتَلُ بَرَّةً وَ لَا فَاجِرَةً إِلَّا وَ هِیَ تُحْشَرُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُتَعَلِّقاً بِقَاتِلِهِ بِیَدِهِ الْیُمْنَی وَ رَأْسُهُ بِیَدِهِ الْیُسْرَی وَ أَوْدَاجُهُ تَشْخُبُ دَماً یَقُولُ یَا رَبِّ سَلْ هَذَا فَبِمَ قَتَلَنِی فَإِنْ کَانَ قَتَلَهُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أُثِیبَ الْقَاتِلُ الْجَنَّةَ وَ ذُهِبَ بِالْمَقْتُولِ إِلَی النَّارِ وَ إِنْ قَالَ:

ص: 376


1- 1. ثواب الأعمال ص 241 و قد سقط الحدیث من مطبوعة بغداد و هو فی ص 12 طبعة ایران القدیمة.
2- 2. ثواب الأعمال ص 246.
3- 3. نفس المصدر ج 1 ص 248.
4- 4. المحاسن ص 105.
5- 5. ثواب الأعمال ص 247.
6- 6. المحاسن ص 106.

فرمان دیگری کشته باشد، به مقتول می گویند: او را بکش همچنان که تو را کشت. سپس خداوند هر گونه بخواهد در باره آن دو عمل می کند. (1)

روایت38.

ثواب الاعمال: سعید ازرق می گوید: امام صادق علیه السلام در باره کسی که مرد مؤمنی را بکشد، فرمود: هنگام مرگ به او گفته می شود: می خواهی یهودی یا نصرانی یا مجوسی بمیر! (2)

روایت39.

ثواب الاعمال: حلبی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سرکش ترین مردم در برابر خدا کسی است که غیر قاتل خود را بکشد و یا به کسی کتک بزند که او را کتک نزده است. (3)

روایت40.

ثواب الاعمال: سلیمان بن خالد می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: خداوند به موسی بن عمران علیه السلام وحی فرمود: ای موسی، به بزرگان بنی اسرائیل بگو: از کشتن نفس حرام بپرهیزید، زیرا هر کس از شما دیگری را در دنیا به ناحق بکشد، من او را در آتش دوزخ صد هزار بار مانند کشتن او خواهم کشت. (4)

روایت41.

محاسن: در روایت سلیمان بن خالد همین حدیث روایت شده است. (5)

روایت42.

ثواب الاعمال: عبد الرحمن بن اسلم از پدرش نقل کرده است که امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس از روی عمد مؤمنی را بکشد، خداوند همه گناهان او را بر قاتل می نویسد و مقتول از آن گناهان پاک می گردد، و این همان سخن خداوند است که [از قول پسران آدم نقل] فرموده است: «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ»(6) {من می خواهم تو با گناهِ من و گناهِ خودت [به سوی خدا] بازگردی، و در نتیجه از اهل آتش باشی.} (7)

روایت43.

محاسن: محمد بن علی از محمد بن اسلم همین روایت را نقل کرده است. (8)

روایت44.

ثواب الاعمال:

ص: 377


1- . ثواب الاعمال : 247
2- . ثواب الاعمال : 247
3- . ثواب الاعمال : 248
4- . ثواب الاعمال : 248
5- . محاسن : 105
6- . مائده / 29
7- . ثواب الاعمال : 248
8- . محاسن : 105

فِی طَاعَةِ فُلَانٍ قِیلَ لَهُ اقْتُلْهُ کَمَا قَتَلَکَ ثُمَّ یَفْعَلُ اللَّهُ فِیهِمَا بَعْدُ مَشِیَّتَهُ (1).

«38»

ثو، [ثواب الأعمال] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْأَهْوَازِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَعِیدٍ الْأَزْرَقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ قَتَلَ رَجُلًا مُؤْمِناً قَالَ یُقَالُ لَهُ مُتْ أَیَّ مِیتَةٍ شِئْتَ إِنْ شِئْتَ یَهُودِیّاً وَ إِنْ شِئْتَ نَصْرَانِیّاً وَ إِنْ شِئْتَ مَجُوسِیّاً(2).

«39»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ مَسْرُورٍ عَنِ ابْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ أَعْتَی النَّاسِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ قَتَلَ غَیْرَ قَاتِلِهِ وَ مَنْ ضَرَبَ مَنْ لَمْ یَضْرِبْهُ (3).

«40»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ هِشَامٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ علیه السلام أَنْ یَا مُوسَی قُلْ لِلْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِیَّاکُمْ وَ قَتْلَ النَّفْسِ الْحَرَامِ بِغَیْرِ حَقٍّ فَإِنَّ مَنْ قَتَلَ مِنْکُمْ نَفْساً فِی الدُّنْیَا قَتَلْتُهُ فِی النَّارِ مِائَةَ أَلْفِ قَتْلَةٍ مِثْلَ قِتْلَةِ صَاحِبِهِ (4).

«41»

سن، [المحاسن] فِی رِوَایَةِ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ: مِثْلَهُ (5).

«42»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنِ الْکُوفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً أَثْبَتَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی قَاتِلِهِ جَمِیعَ الذُّنُوبِ وَ بَرِئَ الْمَقْتُولُ مِنْهَا وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ(6).

«43»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ: مِثْلَهُ (7).

«44»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ مَسْرُورٍ عَنِ ابْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ

ص: 377


1- 1. ثواب الأعمال ص 247.
2- 2. ثواب الأعمال ص 247.
3- 3. ثواب الأعمال ص 248.
4- 4. ثواب الأعمال ص 248.
5- 5. المحاسن ص 105.
6- 6. ثواب الأعمال: 248.
7- 7. المحاسن ص 105.

حفص بن بختری از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: زنی به خاطر گربه ای دچار عذاب گردید، زیرا آن را بسته بود و رهایش نکرد تا از تشنگی جان داد. (1)

روایت45.

فقه الرضا علیه السلام: کفاره خون اینگونه است که هر کس مؤمنی را از روی عمد بکشد، در برابر آن قصاص می­شود؛ ولی اگر از او عفو و دیه پذیرفته شد، بر اوست که توبه و استغفار کند. و هر کس مؤمنی را به اشتباه بکشد، می­بایست بنده مؤمنی را آزاد کند یا به شصت تهیدست غذا بدهد. و دیه زن مسلمان به خانواده­اش تعلق می­گیرد، و اگر مالی نداشته باشد، از عاقله­اش گرفته می­شود. (2)

روایت46.

تفسیر عیاشی: هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: مادامی که مؤمن خون حرامی را نریخته است، از دین خود خارج نشده است و فرمود: قاتلی که مؤمنی را به عمد بکشد، توفیق توبه به او داده نمی شود. (3)

روایت47.

تفسیر عیاشی: ابن سنان روایت کرده است که از امام صادق علیه السلام در باره مؤمنی که به عمد مؤمنی را می کشد، پرسیدم که توبه دارد؟ فرمود: اگر او را به خاطر ایمانش کشته باشد، توبه ای ندارد، ولی اگر او را روی خشم و یا به خاطر اسباب دنیوی دیگر کشته باشد، توبه او این است که قصاص شود و اگر اَحَدی از موضوع با خبر نباشد، به سوی اولیاء مقتول برود و نزد آنان به قتل اقرار کند و اگر از او گذشتند و او را نکشتند، به آنان دیه بدهد و یک برده آزاد کند و دو ماه پی در پی را روزه بگیرد و شصت مسکین را به منظور توبه به درگاه خدا غذا دهد. (4)

روایت48.

تفسیر عیاشی: علی بن جعفر روایت کرده است که از برادرم موسی علیه السلام در باره فردی که بَرده اش را می کشد پرسیدم. فرمود: باید یک بَرده را آزاد کند و دو ماه پی درپی را روز بگیرد و شصت فقیر را طعام دهد و بعد از آن توبه کند. (5)

روایت49.

تفسیر عیاشی: ابن ابی عمیر از یکی از راویان روایت کرده است که امام صادق علیه السلام در مورد فرد مسلمانی که در سرزمین شرک بوده و مسلمانان او را کشتند و بعد از این ماجرا، امام با خبر شد، فرمود: به جای آن باید یک برده مؤمن را آزاد کند و این همان کلام خداوند است که می فرماید: «فَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ عدُوٍّ لَّکُمْ وَهُوَ مْؤْمِنٌ

ص: 378


1- . ثواب الاعمال : 247
2- . فقه الرضا : 36
3- . تفسیر عیاشی 1 : 267
4- . تفسیر عیاشی 1 : 267
5- . تفسیر عیاشی 1 : 268

عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ امْرَأَةً عُذِّبَتْ فِی هِرَّةٍ رَبَطَتْهَا حَتَّی مَاتَتْ عَطَشاً(1).

«45»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: وَ أَمَّا کَفَّارَةُ الدَّمِ فَعَلَی مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً أَنْ یُقَادَ بِهِ فَإِنْ عَفَا عَنْهُ وَ قُبِلَتْ مِنْهُ الدِّیَةُ فَعَلَیْهِ التَّوْبَةُ وَ الِاسْتِغْفَارُ وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَعَلَیْهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ أَوْ صَوْمُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَی أَهْلِهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ أُخِذَ مِنْ عَاقِلَتِهِ (2).

«46»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُ فِی فُسْحَةٍ مِنْ دِینِهِ مَا لَمْ یُصِبْ دَماً حَرَاماً وَ قَالَ لَا یُوَفَّقُ قَاتِلُ الْمُؤْمِنِ مُتَعَمِّداً لِلتَّوْبَةِ(3).

«47»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْمُؤْمِنِ یَقْتُلُ الْمُؤْمِنَ مُتَعَمِّداً لَهُ تَوْبَةٌ قَالَ إِنْ کَانَ قَتَلَهُ لِإِیمَانِهِ فَلَا تَوْبَةَ لَهُ وَ إِنْ کَانَ قَتَلَهُ لِغَضَبٍ أَوْ لِسَبَبِ شَیْ ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا فَإِنَّ تَوْبَتَهُ أَنْ یُقَادَ مِنْهُ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ عَلِمَ بِهِ أَحَدٌ انْطَلَقَ إِلَی أَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ فَأَقَرَّ عِنْدَهُمْ بِقَتْلِ صَاحِبِهِمْ فَإِنْ عَفَوْا عَنْهُ فَلَمْ یَقْتُلُوهُ أَعْطَاهُمُ الدِّیَةَ وَ أَعْتَقَ نَسَمَةً وَ صَامَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ أَطْعَمَ سِتِّینَ مِسْکِیناً تَوْبَةً إِلَی اللَّهِ (4).

«48»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَتَلَ مَمْلُوکَهُ قَالَ عَلَیْهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ وَ صَوْمُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً ثُمَّ تَکُونُ التَّوْبَةُ بَعْدَ ذَلِکَ (5).

«49»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ مُسْلِمٍ کَانَ فِی أَرْضِ الشِّرْکِ فَقَتَلَهُ الْمُسْلِمُونَ ثُمَّ عَلِمَ بِهِ الْإِمَامُ بَعْدُ قَالَ یُعْتِقُ مَکَانَهُ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً وَ ذَلِکَ فِی قَوْلِ اللَّهِ- فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ

ص: 378


1- 1. ثواب الأعمال: 247.
2- 2. فقه الرضا ص 36.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 267.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 267.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 268.

فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ».(1)

روایت50.

تفسیر عیاشی: زهری روایت کرده که علی بن حسین علیه السلام فرمود: کسی که به اشتباه (غیر عمد) فردی را بکشد، اگر دسترسی به آزاد کردن بَرده ندارد، باید دو ماه پی در پی را روزه بگیرد؛ چرا که خداوند می فرماید: «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ * فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ».(2)

روایت51.

تفسیر عیاشی: مفضل بن عمر روایت کرده که از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: روزه ماه رمضان و دو ماه پیاپی بعد از آن به قصد توبه کردن به نزد خدواند را باید انجام دهد. (3)

روایت52.

و در روایت اسماعیل بن عبدالخالق در باره «تَوْبَةً مِّنَ اللّهِ» آمده است: به خدا سوگند، منظور، توبه از قتل و ظهار و کفّاره است. (4)

روایت53.

و در روایت ابی صبّاح کنانی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که، روزه ماه شعبان و ماه رمضان «توبةً» به خدا سوگند «من الله» است.(5)

روایت54.

تفسیر عیاشی: سماعه روایت کرده که به امام صادق علیه السلام گفتم: منظور از آیه «وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ علَیْهِ وَلَعنَهُ»، چیست؟ فرمود: متعمدی که مؤمنی را که هم کیش خود اوست، بکشد و این همان متعمدی است که خداوند می فرماید. - می­گوید: - گفتم: فردی که به سوی دیگری می رود و به خاطر خشم و غضب و به خاطر عیبی که در اوست، او را با شمشیر می زند تا بکشد در حالی که هم کیش اوست، چطور؟ فرمود: آن کسی نیست که خداوند در قرآن ذکر می کند، اما قصاص می شود و اگر اولیای مقتول قبول کنند باید دیه بپردازد. گفتم: آیا توبه هم بکند؟ فرمود: بله، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و دو ماه پی در پی روزه بگیرد و شصت مسکین را طعام دهد و توبه کند و التماس نماید و امیدوارم توبه اش پذیرفته شود. (6)

روایت55.

تفسیر عیاشی: سماعة بن مهران روایت کرده که از امام صادق علیه السلام و یا امام موسی کاظم علیه السلام پرسیدم: آیا کسی که مؤمنی را می کشد توبه دارد؟ فرمود: نه، مگر این که دیه را به صاحبان مقتول بپردازد و یک برده مؤمن را آزاد کند و دو ماه پی در پی را روزه بگیرد و از خدا استغفار کند و به درگاه او التماس نماید و اگر این کار را انجام داد،

ص: 379


1- . تفسیر عیاشی 1 : 266
2- . تفسیر عیاشی 1 : 266
3- . تفسیر عیاشی 1 : 266
4- . تفسیر عیاشی 1 : 266
5- . تفسیر عیاشی 1 : 266
6- . تفسیر عیاشی 1 : 267

فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ(1).

«50»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الزُّهْرِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ: صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مَنْ قَتَلَ خَطَأً لِمَنْ لَمْ یَجِدِ الْعِتْقَ وَاجِبٌ قَالَ اللَّهُ وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ- ... فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ (2).

«51»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: صَوْمُ شَعْبَانَ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَةٌ مِنَ اللَّهِ (3).

«52»

وَ فِی رِوَایَةِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ عَنْهُ: تَوْبَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهِ مِنَ الْقَتْلِ وَ الظِّهَارِ وَ الْکَفَّارَةِ(4).

«53»

وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْهُ: صَوْمُ شَعْبَانَ وَ شَهْرِ رَمَضَانَ تَوْبَةٌ وَ اللَّهِ مِنَ اللَّهِ (5).

«54»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی- وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ قَالَ الْمُتَعَمِّدُ الَّذِی یَقْتُلُهُ عَلَی دِینِهِ فَذَلِکَ التَّعَمُّدُ الَّذِی ذَکَرَ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ فَرَجُلٌ جَاءَ إِلَی رَجُلٍ فَضَرَبَهُ بِسَیْفِهِ حَتَّی قَتَلَهُ لِغَضَبٍ- لَا لِعَیْبٍ عَلَی دِینِهِ قَتَلَهُ وَ هُوَ یَقُولُ بِقَوْلِهِ قَالَ لَیْسَ هَذَا الَّذِی ذُکِرَ فِی الْکِتَابِ وَ لَکِنْ یُقَادُ بِهِ وَالِدَیْهِ إِنْ قُبِلَتْ قُلْتُ فَلَهُ تَوْبَةٌ قَالَ نَعَمْ یُعْتِقُ رَقَبَةً وَ یَصُومُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ یُطْعِمُ سِتِّینَ مِسْکِیناً وَ یَتُوبُ وَ یَتَضَرَّعُ فَأَرْجُو أَنْ یُتَابَ عَلَیْهِ (6).

«55»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَوْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا عَمَّنْ قَتَلَ مُؤْمِناً هَلْ لَهُ تَوْبَةٌ قَالَ لَا حَتَّی یُؤَدِّیَ دِیَتَهُ إِلَی أَهْلِهِ وَ یُعْتِقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً وَ یَصُومَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ یَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ وَ یَتَضَرَّعَ إِلَیْهِ

ص: 379


1- 1. نفس المصدر ج 1 ص 266.
2- 2. نفس المصدر ج 1 ص 266.
3- 3. نفس المصدر ج 1 ص 266.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 266.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1: 266.
6- 6. نفس المصدر ج 1 ص 267.

امیدوارم که توبه اش پذیرفته شود. گفتم: اگر نتواند دیه را بپردازد؟ فرمود: باید از مسلمانان قرض بگیرد و دیه را به صاحبان مقتول بپردازد. (1)

روایت56.

تفسیر عیاشی: حنان بن سدیر، از امام صادق علیه السلام در باره آیه «ومَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعا» پرسید. فرمود: در دوزخ بیابانی است که اگر کسی همه انسان ها را بکشد، بدان فرستاده شود و اگر یک تن را نیز بکشد به همان جا فرستاده می شود. (2)

روایت57.

تفسیر عیاشی: محمد بن مسلم گوید: از امام باقر علیه السلام درباره فرموده خداوند: هرکس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته، پرسیدم. حضرت فرمود: او جایگاهی در جهنم دارد و اگر همه مردم را هم بکشد، عذابش بیشتر نمی شود. حضرت فرمود: و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. او را نکشد یا از غرق شدن یا سوختن نجات دهد یا بالاتر از همه، او را از گمراهی بیرون برد و به هدایت وارد سازد. (3)

روایت58.

تفسیر عیاشی: احمد بن محمد بن ابی نصر در حدیثی مرفوع تا شیخ، درباره فرموده خداوند متعال: «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»،(4) {و کار شایسته را با [کاری] دیگر که بد است درآمیخته اند.} فرمود: منظور گروهی هستند که گناهانی چون کشتن حمزه و جعفر طیار را مرتکب شده اند و سپس توبه کرده اند. پس از آن فرمود: و هرکس که مؤمنی را بکشد، موفق به توبه نمی شود و تنها[منظور] این است که خداوند طمع و امید بندگان را از خویش نمی برد. و او یا دیگری گفته است: واژه «عسی» از سوی خداوند قطعی است و احتمال نیست. (5)

روایت59.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: اسماعیل جعفی از امام باقر علیه السلام روایت کرده که به آن حضرت عرض کردم: مردی شخصی را به عمد کشته است. فرمود: سه کفاره باید بدهد؛ برده­ای را آزاد کند و دو ماه پیاپی روزه بگیرد و شصت بینوا را اطعام کند و گوید: علی بن حسین نیز همین فتوا را داده است. (6)

روایت60.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: زراره گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم می فرمود: اگر مرد در ماه رمضان کسی را بکشد، دو ماه پی در پی از ماه های حرام را روزه می گیرد. راوی می گوید: من تبسمی کردم و به امام گفتم:

ص: 380


1- . تفسیر عیاشی 1 : 267
2- . تفسیر عیاشی 1 : 313
3- . تفسیر عیاشی 1 : 313
4- . توبه / 102
5- . تفسیر عیاشی 2 : 105
6- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 61

فَأَرْجُو أَنْ یُتَابَ عَلَیْهِ إِذَا هُوَ فَعَلَ ذَلِکَ قُلْتُ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَا یُؤَدِّی دِیَتَهُ قَالَ یَسْأَلُ الْمُسْلِمِینَ حَتَّی یُؤَدِّیَ دِیَتَهُ إِلَی أَهْلِهِ (1).

«56»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ مَنْ قَتَلَ نَفْساً- ... فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً قَالَ وَادٍ فِی جَهَنَّمَ لَوْ قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً کَانَ فِیهِ وَ لَوْ قَتَلَ نَفْساً وَاحِدَةً کَانَ فِیهِ (2).

«57»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ ...- فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً فَقَالَ لَهُ فِی النَّارِ مَقْعَدٌ لَوْ قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً لَمْ یُزَدْ عَلَی ذَلِکَ الْعَذَابِ قَالَ وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً لَمْ یَقْتُلْهَا أَوْ أَنْجَی مِنْ غَرَقٍ أَوْ حَرَقٍ أَوْ أَعْظَمَ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ یُخْرِجُهَا مِنْ ضَلَالَةٍ إِلَی هُدًی (3).

«58»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ رَفَعَهُ إِلَی الشَّیْخِ: فِی قَوْلِهِ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً قَالَ قَوْمٌ اجْتَرَحُوا ذُنُوباً مِثْلَ قَتْلِ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ الطَّیَّارِ ثُمَّ تَابُوا ثُمَّ قَالَ وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً لَمْ یُوَفَّقْ لِلتَّوْبَةِ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ لَا یَقْطَعُ طَمَعَ الْعِبَادِ فِیهِ وَ رَجَاهُمْ مِنْهُ وَ قَالَ هُوَ أَوْ غَیْرُهُ إِنْ عَسَی مِنَ اللَّهِ وَاجِبٌ (4).

«59»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر فَضَالَةُ وَ الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ یَقْتُلُ الرَّجُلَ مُتَعَمِّداً فَقَالَ عَلَیْهِ ثَلَاثُ کَفَّارَاتٍ عِتْقُ رَقَبَةٍ وَ صَوْمُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً وَ قَالَ أَفْتَی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بِمِثْلِهِ (5).

«60»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْهُ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: إِذَا قَتَلَ الرَّجُلُ فِی شَهْرٍ حَرَامٍ صَامَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِنْ أَشْهُرِ الْحُرُمِ فَتَبَسَّمْتُ وَ قُلْتُ

ص: 380


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 267.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 313.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 313.
4- 4. نفس المصدر ج 2: 105.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 61.

در اینجا مشکلی پیش می آید! حضرت فرمود: چه مشکلی پیش می آید؟ گفتم: روز عید [اضحی] و روز قربانی و روزهای تشریق [یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذی الحجّه]! حضرت فرمود: این حقّی است که بر او لازم گشته است، پس باید آن را روزه بگیرد. احمد بن عبد الله در روایتش گوید: برده­ای آزاد کند یا روزه بگیرد. (1)

روایت61.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی روایت کرده است که امام صادق علیه السلام در باره «فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ» فرمود: برده، مؤمن باشد. (2)

روایت62.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: در کفّاره قتل خطا، کفایت نمی­کند، مگر اینکه یک مرد را از قید بندگی آزاد کنند و در کفّاره ظهار یا سوگند، کودک کفایت می کند. (3)

روایت63.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: سماعه بن مهران گوید: از او [امام معصوم علیه السلام] درباره کسی که به عمد مؤمنی را بکشد، پرسیدم که آیا توبه دارد؟ حضرت فرمود: نه؛ تا آن که دیه مقتول را به اهلش پرداخت کند و یک بنده مؤمن آزاد سازد و از خداوند عز و جل استغفار کند و به سوی خداوند بازگردد و تضرع کند. در این صورت، امیدوارم که اگر چنین کند، خداوند توبه او را بپذیرد. گفتم: فدایت شوم! اگر چیزی ندارد که دیه اش را پرداخت کند؟ حضرت فرمود: از مسلمانان بگیرد تا دیه او را به اهلش پرداخت کند. (4)

روایت64.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبد الله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرده که از آن حضرت سؤال شد: مرد مؤمنی، مؤمنی را در حالی که می دانسته مؤمن است و خشم او را وادار به کشتن وی کرده است، کشته است. آیا او توبه دارد، یا توبه ندارد؟ حضرت فرمود: به قتل اعتراف کند و اگر از قتل او کسی باخبر نیست، نزد اولیای مقتول برود و آنان را باخبر سازد که وی قاتل اوست. پس از آن، اگر وی را عفو کردند، به آنان دیه بپردازد و بنده ای را آزاد سازد و دو ماه پی در پی روزه بدارد و به شصت مسکین صدقه دهد. (5)

روایت65.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که در باره مردی که برده­اش را کشته است، فرمود: برایم خوشایند است که او یک برده آزاد کند و دو ماه پیاپی روزه بگیرد و شصت مسکین را اطعام کند و پس از آن توبه کند. (6)

روایت66.

اختصاص: امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند متعال به موسی بن عمران وحی کرد: ای موسی! به بنی اسرائیل بگو: پرهیز کنید از کشتن به ناحقّ جانی که کشتن آن حرام است؛ چرا که هرکس از شما کسی را بکشد، او را در آتش جهنم، صد هزار بار همان گونه که طرف مقابلش را کشته است، می کشم. (7)

روایت67.

نهج البلاغه: امیر المؤمنین در نامه­ای به مالک اشتر می­نویسد: از خونریزی بپرهیز، ص: 381


1- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 59
2- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 59
3- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 59
4- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 59
5- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 59
6- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 59
7- . اختصاص : 235

لَهُ یَدْخُلُ هَاهُنَا شَیْ ءٌ قَالَ مَا یَدْخُلُهُ قُلْتُ الْعِیدُ وَ الْأَضْحَی وَ أَیَّامُ التَّشْرِیقِ قَالَ هَذَا حَقٌّ لَزِمَهُ فَلْیَصُمْهُ قَالَ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فِی حَدِیثِهِ یُعْتِقُ أَوْ یَصُومُ (1).

«61»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ قَالَ یَعْنِی مُقِرَّةً(2).

«62»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: لَا یُجْزِی فِی الْقَتْلِ إِلَّا رَجُلٌ وَ یُجْزِی فِی الظِّهَارِ وَ کَفَّارَةِ الْیَمِینِ صَبِیٌ (3).

«63»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّنْ قَتَلَ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً هَلْ لَهُ تَوْبَةٌ فَقَالَ لَا حَتَّی یُؤَدِّیَ دِیَتَهُ إِلَی أَهْلِهِ وَ یُعْتِقَ رَقَبَةً وَ یَصُومَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ یَسْتَغْفِرَ اللَّهَ وَ یَتُوبَ إِلَیْهِ وَ یَتَضَرَّعَ فَإِنِّی أَرْجُو أَنْ یُتَابَ عَلَیْهِ إِذَا فَعَلَ ذَلِکَ قُلْتُ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ یُؤَدِّی دِیَتَهُ قَالَ یَسْأَلُ الْمُسْلِمِینَ حَتَّی یُؤَدِّیَ إِلَی أَهْلِهِ (4).

«64»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ قَتَلَ مُؤْمِناً وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ غَیْرَ أَنَّهُ حَمَلَهُ الْغَضَبُ عَلَی أَنْ قَتَلَهُ هَلْ لَهُ تَوْبَةٌ إِنْ أَرَادَ ذَلِکَ أَوْ لَا تَوْبَةَ لَهُ فَقَالَ یُقَادُ بِهِ وَ إِنْ لَمْ یُعْلَمْ بِهِ انْطَلَقَ إِلَی أَوْلِیَائِهِ فَأَعْلَمَهُمْ أَنَّهُ قَتَلَهُ فَإِنْ عَفَا عَنْهُ أَعْطَاهُمُ الدِّیَةَ وَ أَعْتَقَ رَقَبَةً وَ صَامَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ تَصَدَّقَ عَلَی سِتِّینَ مِسْکِیناً(5).

«65»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ فِی رَجُلٍ قَتَلَ مَمْلُوکَهُ قَالَ یُعْجِبُنِی أَنْ یُعْتِقَ رَقَبَةً وَ یَصُومَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ یُطْعِمَ سِتِّینَ مِسْکِیناً ثُمَّ یَکُونُ التَّوْبَةُ بَعْدَ ذَلِکَ (6).

«66»

ختص، [الإختصاص] قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: أَوْحَی اللَّهُ إِلَی مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ علیه السلام قُلْ لِلْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِیَّاکُمْ وَ قَتْلَ النَّفْسِ الْحَرَامِ بِغَیْرِ حَقٍّ فَإِنَّ مَنْ قَتَلَ مِنْکُمْ نَفْساً فِی الدُّنْیَا قَتَلْتُهُ فِی النَّارِ مِائَةَ أَلْفِ قَتْلَةٍ مِثْلَ قِتْلَةِ صَاحِبِهِ (7).

«67»

نَهْجُ الْبَلَاغَةِ،: فِی عَهْدِهِ علیه السلام لِلْأَشْتَرِ إِیَّاکَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْکَهَا

ص: 381


1- 1. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.
7- 7. الاختصاص ص 235.

و از خون ناحق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحق کیفر الهی را نزدیک، و مجازات را بزرگ نمی کند، و نابودی نعمت ها را سرعت نمی بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی گرداند؛ و روز قیامت، خدای سبحان قبل از رسیدگی به اعمال بندگان، نسبت به خون های به ناحق ریخته شده داوری خواهد کرد. پس با ریختن خونی حرام، حکومت خود را تقویت مکن؛ زیرا خون ناحق، پایه های حکومت را سست و پست می کند و بنیاد آن را بر کنده به دیگری منتقل سازد، و تو، نه در نزد من، و نه در پیشگاه خداوند، عذری در خون ناحق نخواهی داشت، چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نیست. اگر به خطا خون کسی ریختی، یا تازیانه یا شمشیر، یا دستت دچار تند روی شد، - که گاه مشتی سبب کشتن کسی می گردد، چه رسد به بیش از آن - مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خونبها به بازماندگان مقتول باز دارد. (1)

روایت68.

مجالس شیخ: اسماعیل بن عبد الخالق گوید: در نزد امام صادق علیه السلام بودم که در باره روزه ماه شعبان سخن به میان آمد و آن حضرت فرمود: روزه ماه شعبان فضیلت­های بی­شماری دارد تا جایی که اگر شخص خونی را به ناحق ریخته باشد، (به خاطر آن) آمرزیده می­شود. (2)

روایت69.

روض العارفین: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: از بین رفتن دنیا در نزد خداوند، از کشته شدن مؤمن آسان­تر است. (3)

روایت70.

و فرمود: اگر ساکنان هفت آسمان و ساکنان هفت زمین در [ریختن] خون مؤمنی شرکت جویند، خداوند عز و جل همه آنان را در آتش واژگون می سازد. (4)

روایت71.

و فرمود: نخستین چیزی که در روز قیامت مورد قضاوت قرار می گیرد، خون هاست. (5)

روایت72.

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند متعال به موسی بن عمران وحی کرد: ای موسی! به بنی اسرائیل بگو: پرهیز کنید از کشتن به ناحقّ جانی که کشتن آن حرام است؛ چرا که هرکس از شما کسی را بکشد، او را در آتش جهنم، صد بار همان گونه که طرف مقابلش را کشته است، می کشم. (6)

ص: 382


1- . نهج البلاغه 3 : 119
2- . امالی طوسی :
3- . روض الواعظین : 461
4- . روض الواعظین : 461
5- . روض الواعظین : 461
6- . روض الواعظین : 462

بِغَیْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَیْسَ شَیْ ءٌ أَدْعَی لِنَقِمَةٍ وَ لَا أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لَا أَجْرَی بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَیْرِ حَقِّهَا وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکْمِ بَیْنَ الْعِبَادِ فِیمَا تَسَافَکُوا مِنَ الدِّمَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَلَا تُقَوِّیَنَّ سُلْطَانَکَ بِسَفْکِ دَمٍ حَرَامٍ فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا یُضْعِفُهُ وَ یُوهِنُهُ بَلْ یُزِیلُهُ وَ یَنْقُلُهُ وَ لَا عُذْرَ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَا عِنْدِی فِی قَتْلِ الْعَمْدِ لِأَنَّ فِیهِ قَوَدَ الْبَدَنِ وَ إِنِ ابْتُلِیتَ بِخَطَاءٍ وَ أَفْرَطَ عَلَیْکَ سَوْطُکَ أَوْ یَدُکَ بِعُقُوبَةٍ فَإِنَّ فِی الْوَکْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَهُ فَلَا تَطْمَحَنَّ بِکَ نَخْوَةُ سُلْطَانِکَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَی أَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ (1).

«68»

مَجَالِسُ الشَّیْخِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحُسَیْنِ النَّوْفَلِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْهَیْثَمِ النَّهْدِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَجَرَی ذِکْرُ صَوْمِ شَعْبَانَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ فَضْلَ صَوْمِ شَعْبَانَ کَذَا وَ کَذَا حَتَّی إِنَّ الرَّجُلَ لَیَرْتَکِبُ الدَّمَ الْحَرَامَ فَیُغْفَرُ لَهُ (2).

«69»

ضه، [روضة الواعظین] قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: لَزَوَالُ الدُّنْیَا أَیْسَرُ عَلَی اللَّهِ مِنْ قَتْلِ الْمُؤْمِنِ (3).

«70»

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ اشْتَرَکُوا فِی دَمِ مُؤْمِنٍ لَأَکَبَّهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فِی النَّارِ(4).

«71»

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: أَوَّلَ مَا یُقْضَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ الدِّمَاءُ(5).

«72»

وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ یَا مُوسَی قُلْ لِلْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِیَّاکُمْ وَ قَتْلَ النَّفْسِ الْحَرَامِ بِغَیْرِ حَقٍّ فَمَنْ قَتَلَ مِنْکُمْ نَفْساً فِی الدُّنْیَا قَتَلَهُ اللَّهُ فِی النَّارِ مِائَةَ قِتْلَةِ صَاحِبِهِ (6).

ص: 382


1- 1. نهج البلاغة ج 3 ص 119.
2- 2. أمالی الطوسیّ.
3- 3. روضة الواعظین ص 461 طبع النجف.
4- 4. روضة الواعظین ص 461 طبع النجف.
5- 5. روضة الواعظین ص 461 طبع النجف.
6- 6. روضة الواعظین ص 462.

باب دوم : کسی که برای کشتن مؤمنی یاری دهد یا در ریختن خون او مشارکت کند

روایات

روایت1.

ثواب الاعمال: ابن ابی عمیر از چند نفر روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس با نصف کلمه در کشتن یک مؤمن شرکت کند، روز قیامت می آید در حالی که بین دو چشمش نوشته شده است: او مایوس از رحمت خداوند عز و جل است.(1)

روایت2.

ثواب الاعمال: حمّاد بن عثمان از امام صادق علیه السلام یا از کسی که از آن حضرت نقل کرده، روایت نموده است که فرمود: روز قیامت در حالی که همه مردم در موقف حساب قرار دارند، مردی به سوی مردی دیگر می آید و او را به خون می آلاید. آن مرد خون آلود شده می گوید: ای بنده خدا، مرا با تو چه کار است؟ می گوید: در فلان روز تو فلان کلمه را گفتی و کمک به قتل من کردی. (2)

روایت3.

ثواب الاعمال: ابو حمزه از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام نقل کرده است که فرمود: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: ای پیامبر خدا، در مسجد جهینه کشته ای افتاده است. رسول خدا برخاست و به طرف آن مسجد به راه افتاد. این خبر گوش به گوش رسید و همه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حاضر شدند. پیامبر پرسید: این مرد را چه کسی کشته است؟ گفتند: ای رسول خدا، ما نمی دانیم. فرمود: کشته ای از مسلمانان در میان مسلمانان باشد و قاتل آن معلوم نشود؟ سوگند به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرده، اگر اهل آسمان­ها و زمین در ریختن خون مسلمانی شرکت کنند یا بدان راضی باشند، خداوند همه را به صورت در آتش دوزخ سرنگون خواهد ساخت. (3)

روایت4.

محاسن: محمد بن مسلم گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: بنده روز قیامت محشور شود و خونی به گردن ندارد و به اندازه یک خونِ حجامت یا بیشتر به او داده شود و به او گفته شود: این است بهره تو از خون فلان کس، و او بگوید: پروردگارا! به راستی تو می دانی که جان مرا گرفتی و من خون کسی را نریخته بودم، در پاسخ می گوید: آری، تو از فلانی روایتی چنین و چنان شنیدی و آن را بر ضرر او روایت کردی و آن روایت نقل شد تا به

ص: 382


1- . ثواب الاعمال : 246
2- . ثواب الاعمال : 246
3- . ثواب الاعمال : 248

باب 2 من أعان علی قتل مؤمن أو شرک فی دمه

الأخبار

«1»

ثو، [ثواب الأعمال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَعَانَ عَلَی قَتْلِ مُؤْمِنٍ بِشَطْرِ کَلِمَةٍ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مَکْتُوبٌ آیِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ (1).

«2»

ثو، [ثواب الأعمال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَوْ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْهُ علیه السلام قَالَ: یَجِی ءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ رَجُلٌ إِلَی رَجُلٍ حَتَّی یُلَطِّخَهُ بِدَمٍ وَ النَّاسُ فِی الْحِسَابِ فَیَقُولُ یَا عَبْدَ اللَّهِ مَا لِی وَ لَکَ فَیَقُولُ أَعَنْتَ عَلَیَّ یَوْمَ کَذَا وَ کَذَا بِکَلِمَةٍ فَقُتِلْتُ (2).

«3»

ثو، [ثواب الأعمال] بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: أُتِیَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَتِیلٌ فِی مَسْجِدِ جُهَیْنَةَ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَمْشِی حَتَّی انْتَهَی إِلَی مَسْجِدِهِمْ قَالَ وَ تَسَامَعَ النَّاسُ فَأَتَوْهُ فَقَالَ علیه السلام مَنْ قَتَلَ ذَا قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا نَدْرِی فَقَالَ قَتِیلٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ بَیْنَ ظَهْرَانَیِ الْمُسْلِمِینَ- لَا یُدْرَی مَنْ قَتَلَهُ وَ اللَّهِ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ شَرِکُوا فِی دَمِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ رَضُوا بِهِ لَأَکَبَّهُمُ اللَّهُ عَلَی مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ أَوْ قَالَ عَلَی وُجُوهِهِمْ (3).

«4»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ مَعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ مَعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: إِنَّ الْعَبْدَ یُحْشَرُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَا یُدْمِی دَماً فَیُدْفَعُ إِلَیْهِ شِبْهُ الْمِحْجَمَةِ أَوْ فَوْقَ ذَلِکَ فَیُقَالُ لَهُ هَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِ فُلَانٍ فَیَقُولُ یَا رَبِّ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ أَنَّکَ قَبَضْتَنِی وَ مَا سَفَکْتُ دَماً قَالَ بَلَی سَمِعْتَ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ کَذَا وَ کَذَا فَرَوَیْتَهَا عَنْهُ فَنُقِلَتْ حَتَّی صَارَ إِلَی

ص: 383


1- 1. ثواب الأعمال: 246.
2- 2. ثواب الأعمال: 246.
3- 3. ثواب الأعمال: 248.

فلان جبّار رسید و او را کشت و این سهم و بهره تو است از خون او. (1)

روایت5.

مجالس مفید: ابوسعید خدری گوید: در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله کشته ای پیدا شد. حضرت با خشم بیرون آمد تا بالای منبر رفت، خدا را ستایش کرد و بر او ثنا گفت. سپس فرمود: فردی از مسلمانان کشته می شود در حالی که روشن نیست چه کسی او را کشته است؟ سوگند به آن کس که جانم در دست اوست، اگر آسمانیان و زمینیان بر کشتن مؤمنی اجتماع کنند یا بدان راضی شوند، خداوند همه آنان را در آتش وارد می سازد. سوگند به آن کس که جانم در دست اوست، کسی به کسی با ستم تازیانه نمی زند مگر اینکه فردا در آتش جهنم به همان اندازه تازیانه می خورد. سوگند! به آن که جانم در دست اوست، ما اهل بیت را کسی دشمن نمی دارد مگر اینکه خداوند او را به رو در آتش جهنم واژگون می سازد. (2)

روایت6.

روض الواعظین: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر مردی در مشرق کشته شود و شخصی در مغرب به کشته شدن او راضی باشد، همانند کسی است که در کشتن و ریختن او مشارکت کرده باشد. (3)

باب سوم : انواع جنایت­ها و احکام قصاص

آیات

- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی بِالْأُنْثی فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ * وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. (4)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، در باره کشتگان، بر شما [حقّ] قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن. و هر کس که از جانب برادر [دینی] اش [یعنی ولیّ مقتول]، چیزی [از حق قصاص] به او گذشت شود، [باید از گذشت ولیّ مقتول] به طور پسندیده پیروی کند، و با [رعایت] احسان، [خونبها را] به او بپردازد. این [حکم] تخفیف و رحمتی از پروردگار شماست، پس هر کس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وی را عذابی دردناک است. و ای خردمندان، شما را در قصاص زندگانی است، باشد که به تقوا گرایید.}

- فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ. (5)

{پس هر کس بر شما تعدّی کرد، همان گونه که بر شما تعدّی کرده، بر او تعدّی کنید.}

- وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً

ص: 384


1- . محاسن : 104
2- . امالی مفید : 126
3- . روضه الواعظین : 461
4- . بقره / 178 - 179
5- . بقره / 194

فُلَانٍ الْجَبَّارِ فَقَتَلَهُ عَلَیْهَا فَهَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِهِ (1).

«5»

جا، [المجالس] للمفید الْمَرَاغِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ النَّهَاوَنْدِیِّ عَنْ أَبِی الْخَزْرَجِ الْأَسَدِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِیَاسٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ: وُجِدَ قَتِیلٌ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَخَرَجَ علیه السلام مُغْضَباً حَتَّی رَقِیَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ یُقْتَلُ رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ لَا یُدْرَی مَنْ قَتَلَهُ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ اجْتَمَعُوا عَلَی قَتْلِ مُؤْمِنٍ أَوْ رَضُوا بِهِ لَأَدْخَلَهُمُ اللَّهُ فِی النَّارِ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یَجْلِدُ أَحَدٌ أَحَداً ظُلْماً إِلَّا جُلِدَ غَداً فِی نَارِ جَهَنَّمَ مِثْلَهُ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یُبْغِضُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَحَدٌ إِلَّا أَکَبَّهُ اللَّهُ عَلَی وَجْهِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ (2).

«6»

ضه، [روضة الواعظین] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ وَ آخَرُ رَضِیَ بِهِ فِی الْمَغْرِبِ کَانَ کَمَنْ قَتَلَهُ وَ شَرِکَ فِی دَمِهِ (3).

باب 3 أقسام الجنایات و أحکام القصاص

الآیات

البقرة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی بِالْأُنْثی فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ و قال تعالی فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ (4)

النساء: وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً

ص: 384


1- 1. المحاسن ص 104.
2- 2. أمالی المفید ص 126 الطبعة الأولی فی النجف.
3- 3. روضة الواعظین: 461.
4- 4. سورة البقرة: 178.

فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیما. (1)

{و هیچ مؤمنی را نَسِزَد که مؤمنی را - جز به اشتباه - بکشد. و هر کس مؤمنی را به اشتباه کشت، باید بنده مؤمنی را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت کند مگر اینکه آنان گذشت کنند. و اگر [مقتول] از گروهی است که دشمنان شمایند و [خود] وی مؤمن است، [قاتل] باید بنده مؤمنی را آزاد کند [و پرداخت خونبها لازم نیست]. و اگر [مقتول] از گروهی است که میان شما و میان آنان پیمانی است، باید به خانواده وی خونبها پرداخت نماید و بنده مؤمنی را آزاد کند. و هر کس [بنده] نیافت، باید دو ماه پیاپی - به عنوان توبه ای از جانب خدا - روزه بدارد، و خدا همواره دانای سنجیده کار است.}

- وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ. (2)

{و در [تورات] بر آنان مقرّر کردیم که جان در مقابل جان، و چشم در برابر چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان می باشد و زخمها [نیز به همان ترتیب] قصاصی دارند. و هر که از آن [قصاص] درگذرد، پس آن، کفّاره [گناهان] او خواهد بود. و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده اند، آنان خود ستمگرانند.}

- وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُورا. (3)

{و نفسی را که خداوند حرام کرده است جز به حق مکشید، و هر کس مظلوم کشته شود، به سرپرست وی قدرتی داده ایم، پس [او] نباید در قتل زیاده روی کند، زیرا او [از طرف شرع] یاری شده است.}

روایات

روایت1.

مناقب: محمد بن قیس از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام درباره چهار نفر قضاوت کرد که داخل گودال شیر را تماشا می کردند و یکی از آنان افتاد و به نفر دوم چسبید و نفر دوم به نفر سوم و سومی به چهارمی، تا آن که همدیگر را روی شیر انداختند و شیر همه را کشت. حضرت نسبت به نفر اول حکم داد که او شکار شیر است و اولیای او را ضامن یک سوم دیه نسبت به اهل دومی و اولیای دومی را ضامن دو سوم دیه نسبت به اهل سومی و اولیای سومی را ضامن یک دیه کامل نسبت به اهل چهارمی قرار داد. این خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید و فرمود: ابو الحسن در میان آنان به گونه­ای قضاوت کرد که خداوند از بالای عرش خود بدان حکم داده بود. (4)

روایت2.

مناقب: اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مورد قارصه [دختر نشگون گیرنده] و قامصه [دختری که خودش را جمع کرد] و واقصه [دختر گردن شکسته] حکم کرد. این سه دختر بازی می کردند. یکی از آن­ها سوار دوستش شد، سومی دوستش را نشگون گرفت. او خودش را جمع کرد و دختر سواره روی زمین افتاد و گردنش شکست. حضرت حکم داد که دیه سه قسمت می شود و سهم دختر سوار را چون خودش بر کشته شدنش کمک کرده بود، ساقط کرد. این جریان به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، ایشان این حکم را درست دانستند. (5)

ص: 385


1- . نساء / 92
2- . مائده / 45
3- . اسراء / 33
4- . مناقب 2 : 177
5- . مناقب 2 : 177

فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً(1)

المائدة: وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ (2)

إسراء: وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً(3).

الأخبار

«1»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ فِی الْمُسْنَدِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مَنِیعٍ فِی أَمَالِیهِ بِإِسْنَادِهِمَا إِلَی حَمَّادِ بْنِ سَلَمَةَ عَنْ سِمَاکٍ عَنْ حُبَیْشِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ وَ قَدْ رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام وَ اللَّفْظُ لَهُ: أَنَّهُ قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی أَرْبَعَةِ نَفَرٍ اطَّلَعُوا عَلَی زُبْیَةِ الْأَسَدِ فَخَرَّ أَحَدُهُمْ فَاسْتَمْسَکَ بِالثَّانِی وَ اسْتَمْسَکَ الثَّانِی بِالثَّالِثِ وَ اسْتَمْسَکَ الثَّالِثُ بِالرَّابِعِ فَقَضَی علیه السلام بِالْأَوَّلِ فَرِیسَةَ الْأَسَدِ وَ غَرَّمَ أَهْلَهُ ثُلُثَ الدِّیَةِ لِأَهْلِ الثَّانِی وَ غَرَّمَ أَهْلَ الثَّانِی لِأَهْلِ الثَّالِثِ ثُلُثَیِ الدِّیَةِ وَ غَرَّمَ أَهْلَ الثَّالِثِ لِأَهْلِ الرَّابِعِ الدِّیَةَ کَامِلَةً وَ انْتَهَی الْخَبَرُ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِذَلِکَ فَقَالَ لَقَدْ قَضَی أَبُو الْحَسَنِ فِیهِمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ فَوْقَ عَرْشِهِ (4).

«2»

أَبُو عُبَیْدٍ فِی غَرِیبِ الْحَدِیثِ وَ ابْنُ مَهْدِیٍّ فِی نُزْهَةِ الْأَبْصَارِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ: أَنَّهُ قَضَی علیه السلام فِی الْقَارِصَةِ وَ الْقَامِصَةِ وَ الْوَاقِصَةِ وَ هُنَّ ثَلَاثُ جَوَارٍ کُنَّ یَلْعَبْنَ فَرَکِبَتْ إِحْدَاهُنَّ صَاحِبَتَهَا فَقَرَصَتْهَا الثَّالِثَةُ فَقَمَصَتِ الْمَرْکُوبَةُ فَوَقَعَتِ الرَّاکِبَةُ فَوَقَصَتْ عُنُقُهَا فَقَضَی بِالدِّیَةِ أَثْلَاثاً وَ أَسْقَطَ حِصَّةَ الرَّاکِبَةِ لِمَا أَعَانَتْ عَلَی نَفْسِهَا فَبَلَغَ ذَلِکَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَاسْتَصْوَبَهُ (5).

ص: 385


1- 1. سورة النساء: 92.
2- 2. سورة المائدة: 45.
3- 3. سورة الإسراء: 33.
4- 4. المناقب ج 2: 177.
5- 5. المناقب ج 2: 177.

روایت3.

مناقب: احمد بن عامر بن سلیمان طائی در روایتی از امام رضا علیه السلام روایت کرده است: مردی به قتل پسر مردی از انصار اقرار کرد. عمر قاتل را به آن مرد انصاری داد تا او را در برابر قتل فرزندش بکشد. او هم دو ضربت شمشیر بر قاتل زد به حدّی که گمان کرد مرده است. او را به منزل بردند ولی هنوز زنده بود. جراحت شمشیر پس از شش ماه خوب شد. پس از آن، پدر مقتول قاتل را دید و او را کشان کشان نزد عمر برد. عمر مجددا قاتل را به مرد انصاری تحویل داد. آن مرد از امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام فریادرسی خواست. حضرت به عمر گفت: این چه حکمی است که بر این مرد کرده ای؟ عمر گفت: جان در مقابل جان. حضرت فرمود: آیا یک بار او را نکشته­ای؟ گفت: او را کشتم ولی او زنده شده است. حضرت فرمود: آیا دو مرتبه کشته می شود؟ عمر مبهوت ماند! سپس عمر گفت: شما قضاوت کنید؛ هر حکمی که می کنید [قبول است]. حضرت از نزد عمر بیرون آمد. به پدر مقتول فرمود: آیا یک بار این قاتل را نکشته ای؟ گفت: چرا کشته ام، ولی آیا خون فرزندم هدر برود؟ حضرت فرمود: نه؛ ولی حکم آن است که تو را به او تحویل دهیم تا از تو به خاطر کاری که تو با او کرده ای تو را قصاص کند. سپس تو او را در مقابل خون فرزندت می کشی. آن مرد گفت: به خدا سوگند! این مرگ است و چاره ای از آن نیست. حضرت فرمود: لازم است که حقّش را بگیرد. او گفت: پس من از خون فرزندم چشم پوشی می کنم و او هم از قصاص من. پس از آن، حضرت نوشته ای بین این دو مبنی بر این که از همدیگر درگذشتند، مرقوم فرمود. عمر دستش را به آسمان برداشت و گفت: الحمدلله! شما اهل بیت، رحمت هستید؛ ای اباالحسن و سپس گفت: اگر علی نبود، عمر هلاک می شد. (1)

روایت4.

امام صادق علیه السلام روایت کرده حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره مردی که به برده اش دستور داد تا مردی را بکشد و او آن مرد را کشت، فرمود: آیا نه چنین است که برده فردی، چون تازیانه یا شمشیر اوست؟ مولا (آقایش) در برابر قتل این فرد کشته می شود و برده را به زندان می سپارند. (2)

روایت5.

امام صادق از امیر مومنان علیهما السلام روایت کرد: سه نفر عهده­دار قتلی شدند پس آن­ها را نزد امیرالمؤمنین علیه السلام بردند. یکی از آنان مردی را نگه داشته و دیگری آمده و او را کشته و نفر سوم هم برای آنان دیده بانی می داد. حضرت درباره کسی که نگاه می کرده، حکم داد که با آهن گداخته چشمش را میل بکشند و در مورد کسی که نگه داشته، حکم داد که زندانی شود تا بمیرد؛ آن گونه که مقتول را گرفته و نگاه داشته بود، و در مورد کسی که کشته بود، حکم داد که کشته شود. (3)

روایت6.

مناقب: محمد بن قیس از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام در باره چهار نفری که نوشیدنی مست کننده خوردند و مست شدند و بر علیه یکدیگر سلاح کشیده بودند و با هم جنگیده بودند و دو نفر از آنان کشته و دو نفر زخمی شدند، امر فرمود که دو زخمی را هشتاد ضربه شلاق بزنند و حکم داد که دیه دو کشته

ص: 386


1- . مناقب 2 : 187
2- . مناقب 2 : 195
3- . مناقب 2 : 196
«3»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب أَحْمَدُ بْنُ عَامِرِ بْنِ سُلَیْمَانَ الطَّائِیُّ عَنِ الرِّضَا علیه السلام: فِی خَبَرٍ أَنَّهُ أَقَرَّ رَجُلٌ بِقَتْلِ ابْنِ رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ فَدَفَعَهُ عُمَرُ إِلَیْهِ لِیَقْتُلَهُ بِهِ فَضَرَبَهُ ضَرْبَتَیْنِ بِالسَّیْفِ حَتَّی ظَنَّ أَنَّهُ هَلَکَ فَحُمِلَ إِلَی مَنْزِلِهِ وَ بِهِ رَمَقٌ فَبَرَأَ الْجُرْحُ بَعْدَ سِتَّةِ أَشْهُرٍ فَلَقِیَهُ الْأَبُ وَ جَرَّهُ إِلَی عُمَرَ فَدَفَعَهُ إِلَیْهِ عُمَرُ فَاسْتَغَاثَ الرَّجُلُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ لِعُمَرَ مَا هَذَا الَّذِی حَکَمْتَ بِهِ عَلَی هَذَا الرَّجُلِ فَقَالَ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ قَالَ أَ لَمْ تَقْتُلْهُ مَرَّةً قَالَ قَدْ قَتَلْتُهُ ثُمَّ عَاشَ قَالَ فَیُقْتَلُ مَرَّتَیْنِ فَبُهِتَ ثُمَّ قَالَ فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ فَخَرَجَ علیه السلام فَقَالَ لِلْأَبِ أَ لَمْ تَقْتُلْهُ مَرَّةً قَالَ بَلَی فَیَبْطُلُ دَمُ ابْنِی قَالَ لَا وَ لَکِنَّ الْحُکْمَ أَنْ تُدْفَعَ إِلَیْهِ فَیَقْتَصَّ مِنْکَ مِثْلَ مَا صَنَعْتَ بِهِ ثُمَّ تَقْتُلَهُ بِدَمِ ابْنِکَ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ الْمَوْتُ وَ لَا بُدَّ مِنْهُ قَالَ لَا بُدَّ أَنْ یَأْخُذَ بِحَقِّهِ قَالَ فَإِنِّی قَدْ صَفَحْتُ عَنْ دَمِ ابْنِی وَ یَصْفَحُ لِی عَنِ الْقِصَاصِ فَکَتَبَ بَیْنَهُمَا کِتَاباً بِالْبَرَاءَةِ فَرَفَعَ عُمَرُ یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ أَنْتُمْ أَهْلُ بَیْتِ الرَّحْمَةِ یَا أَبَا الْحَسَنِ ثُمَّ قَالَ لَوْ لَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ(1).

«4»

الصَّادِقُ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: فِی رَجُلٍ أَمَرَ عَبْدَهُ أَنْ یَقْتُلَ رَجُلًا فَقَالَ علیه السلام وَ هَلِ الْعَبْدُ عِنْدَ الرَّجُلِ إِلَّا کَسَوْطِهِ أَوْ کَسَیْفِهِ یُقْتَلُ السَّیِّدُ وَ یُوْدَعُ الْعَبْدُ السِّجْنَ (2).

«5»

قَالَ: وَلِیَ ثَلَاثَةٌ قَتْلًا فَدُفِعُوا إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام أَمَّا وَاحِدٌ مِنْهُمْ أَمْسَکَ رَجُلًا وَ أَقْبَلَ الْآخَرُ فَقَتَلَهُ وَ الثَّالِثُ وَقَفَ فِی الرُّؤْیَةِ یَرَاهُمْ فَقَضَی فِی الَّذِی کَانَ فِی الرُّؤْیَةِ أَنْ تُسْمَلَ عَیْنَاهُ وَ فِی الَّذِی أَمْسَکَ أَنْ یُسْجَنَ حَتَّی یَمُوتَ کَمَا أَمْسَکَ وَ فِی الَّذِی قَتَلَهُ أَنْ یُقْتَلَ (3).

«6»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب مُحَمَّدُ بْنُ قَیْسٍ عَنِ الْبَاقِرِ علیهما السلام: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی أَرْبَعَةِ نَفَرٍ شَرِبُوا فَسَکِرُوا فَأَخَذَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ السِّلَاحَ فَاقْتَتَلُوا فَقُتِلَ اثْنَانِ وَ جُرِحَ اثْنَانِ فَأَمَرَ بِالْمَجْرُوحَیْنِ فَضُرِبَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَ قَضَی دِیَةَ الْمَقْتُولَیْنِ

ص: 386


1- 1. المناقب ج 2 ص 187.
2- 2. المناقب ج 2 ص 195.
3- 3. المناقب ج 2 ص 196.

بر عهده دو مجروح است و دستور فرمود که جراحت دو زخمی را در نظر بگیرند و از دیه کم کنند، و اگر هر یک از زخمی­ها بمیرند، چیزی به اولیای مقتول نمی­رسد. (1)

روایت7.

در روایتی آمده است که حضرت فرمود: دیه دو مقتول بر قبیله های چهار نفر است، البته پس از کم کردن دیه جراحت دو نفر که زنده اند، زیرا شاید هر کدام از آن دو، دیگری را کشته باشد. (2)

روایت8.

مناقب: امام صادق علیه السلام فرمود: در زمان امیر المؤمنین علیه السلام مردی از انصار با زنی ازدواج کرده بود؛ چون شب عروسی شد، زن به سراغ مردی که دوستش بوده می رود و او را در حجله داخل می کند؛ چون مرد می خواهد با زنش آمیزش کند، دوست حمله می کند و شوهر و دوست در خانه به جنگ می پردازند. شوهر، دوست زنش را می کشد. زن هم برمی خیزد و مرد را یک ضربت می زند و او را در برابر قتل دوستش می کشد. حضرت فرمود: زن ضامن دیه دوستِ خود است و در برابر قتل شوهر، کشته می شود. (3)

روایت9.

مناقب: سکونی گوید: امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره شش نفر که در آب فرات بازی می­کردند و یکی از آنان غرق شد و دو نفر از آنان علیه سه نفر شهادت دادند که این سه او را غرق کرده اند و سه نفر علیه دو نفر شهادت دادند که این دو او را غرق کرده اند، حکم کرد که بر اساس شهادت، سه سهم بر عهده آن دو نفر و دو سهم بر عهده سه نفر است. (4)

روایت10.

تفسیر عیاشی: ابو العباس از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: اگر عده ای بر قتل یک مرد گردآیند و والی حکم دهد که هر کدام را [که ولیّ دم] بخواهد، کشته شود، او نمی تواند بیش از یک نفر را بکشد. خداوند می فرماید: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً»، و آن زمان که سه نفر، یک نفر را بکشند، حاکم [ولیّ دم را] مخیّر می سازد که هر کدام از سه نفر را که بخواهد، قصاص کند و دو نفر دیگر ضامن دو سوم دیه برای وارثان قصاص شده هستند. (5)

روایت11.

تفسیر عیاشی: ابو العباس گوید: از امام صادق علیه السلام درباره دو مردی که یک مرد را کشتند، پرسیدم. حضرت فرمود: ولیّ مقتول اختیار دارد که هر کدام از دو قاتل را خواست، بکشد و قاتل، باقی مانده، نیمی از دیه را، یعنی دیه مقتولی را [که به خاطر قصاص کشته شده] غرامت می­دهد و باید آن را به ورثه مقتول برگرداند؛ و همچنین اگر مردی زنی را کشت، اگر دیه زن را پذیرفتند که همان دیه پرداخت می شود و اگر اولیای زن جز کشتن قاتل را نپذیرفتند، آنان نیمی از دیه مرد را ضامن می شوند و او را می کشند و این فرموده خداوند عز و جل است که: «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ». (6)

ص: 387


1- . مناقب 2: 200
2- . مناقب 2: 200
3- . مناقب 2: 200
4- . مناقب 2: 200
5- . تفسیر عیاشی 2 : 291
6- . تفسیر عیاشی 2 : 291

عَلَی الْمَجْرُوحَیْنِ وَ أَمَرَ أَنْ یُقَاسَ جِرَاحُ الْمَجْرُوحَیْنِ فَتُرْفَعَ مِنَ الدِّیَةِ وَ إِنْ مَاتَ مِنَ الْمَجْرُوحَیْنِ أَحَدٌ فَلَیْسَ عَلَی أَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ شَیْ ءٌ(1).

«7»

وَ فِی رِوَایَةٍ أَنَّهُ قَالَ: دِیَةُ الْمَقْتُولَیْنِ عَلَی قَبَائِلِ الْأَرْبَعَةِ بَعْدَ مُقَاصَّةِ الْحَیَّیْنِ مِنْهُمَا بِدِیَةِ جِرَاحِهِمَا لِأَنَّهُ لَعَلَّ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا قَتَلَ صَاحِبَهُ (2).

«8»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب الصَّادِقُ علیه السلام: تَزَوَّجَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ امْرَأَةً عَلَی عَهْدِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَلَمَّا کَانَ لَیْلَةُ الْبِنَاءِ بِهَا عَمَدَتِ الْمَرْأَةُ إِلَی رَجُلٍ صَدِیقٍ لَهَا فَأَدْخَلَتْهُ الْحَجَلَةَ فَلَمَّا دَخَلَ الزَّوْجُ یُبَاضِعُ أَهْلَهُ ثَارَ الصَّدِیقُ وَ اقْتَتَلَا فِی الْبَیْتِ فَقَتَلَ الزَّوْجُ الصَّدِیقَ وَ قَامَتِ الْمَرْأَةُ فَضَرَبَتِ الزَّوْجَ ضَرْبَةً فَقَتَلَتْهُ بِالصَّدِیقِ فَقَالَ علیه السلام تُضَمَّنُ الْمَرْأَةُ دِیَةَ الصَّدِیقِ وَ تُقْتَلُ بِالزَّوْجِ (3).

«9»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب السَّکُونِیُّ: أَنَّ سِتَّةَ نَفَرٍ لَعِبُوا فِی الْفُرَاتِ فَغَرِقَ وَاحِدٌ مِنْهُمْ فَشَهِدَ اثْنَانِ مِنْهُمْ عَلَی ثَلَاثَةٍ مِنْهُمْ أَنَّهُمْ غَرَّقُوهُ وَ شَهِدَ الثَّلَاثَةُ عَلَی الِاثْنَیْنِ أَنَّهُمَا غَرَّقَاهُ فَأَلْزَمَ الِاثْنَیْنِ ثَلَاثَةَ أَخْمَاسِ الدِّیَةِ وَ أَلْزَمَ الثَّلَاثَةَ خُمُسَیِ الدِّیَةِ بِحِسَابِ الشَّهَادَةِ(4).

«10»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا اجْتَمَعَ الْعِدَّةُ عَلَی قَتْلِ رَجُلٍ حَکَمَ الْوَالِی بِقَتْلِ أَیِّهِمْ شَاءَ وَ لَیْسَ لَهُ أَنْ یَقْتُلَ بِأَکْثَرَ مِنْ وَاحِدٍ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً وَ إِذَا قَتَلَ واحد [وَاحِداً] ثَلَاثَةٌ خُیِّرَ الْوَالِی أَیَّ الثَّلَاثَةِ شَاءَ أَنْ یَقْتُلَ وَ یُضَمَّنُ الْآخَرَانِ ثُلُثَیِ الدِّیَةِ لِوَرَثَةِ الْمَقْتُولِ (5).

«11»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلَیْنِ قَتَلَا رَجُلًا فَقَالَ یُخَیَّرُ وَلِیُّهُ أَنْ یَقْتُلَ أَیَّهُمَا شَاءَ وَ یُغَرَّمُ الْبَاقِی نِصْفَ الدِّیَةِ أَعْنِی دِیَةَ الْمَقْتُولِ فَیُرَدُّ عَلَی ذُرِّیَّتِهِ وَ کَذَلِکَ إِنْ قَتَلَ رَجُلٌ امْرَأَةً إِنْ قَبِلُوا الدِّیَةَ فَذَاکَ وَ إِنْ أَبَی أَوْلِیَاؤُهَا إِلَّا قَتْلَ قَاتِلِهَا غَرِمُوا نِصْفَ دِیَةِ الرَّجُلِ الَّذِی قَتَلُوهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ (6).

ص: 387


1- 1. المناقب ج 2 ص 200 و کان الرمز فی الأخیر( شی) و هو خطأ.
2- 2. المناقب ج 2 ص 200 و کان الرمز فی الأخیر( شی) و هو خطأ.
3- 3. المناقب ج 2 ص 200 و کان الرمز فی الأخیر( شی) و هو خطأ.
4- 4. المناقب ج 2 ص 200 و کان الرمز فی الأخیر( شی) و هو خطأ.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 290.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 291.

روایت12.

تفسیر امام عسکری علیه السلام: امام سجاد علی بن حسین علیه السلام در باره آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ - لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» فرمود: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی» منظور مساوات است و این که قاتل را به راه مقتول ببرند؛ همان راهی که قاتل مقتول را به آن برد و او را کشت. «الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی بِالْأُنْثی» زن در برابر زن کشته می شود، در صورتی که آن زن، زنی را کشته باشد. «فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ ءٌ» پس کسی که قاتل را عفو کند و اولیاء مقتول رضایت دهند که قاتل دیه را بپردازد و ولیّ مقتول در برابر گرفتن دیه قاتل را عفو کند، پس باید اولیاء دَم، به نیکی مطالبه دیه کنند و باید قاتل بدون کم و کاست و بدون امروز و فردا کردن، دیه را بپردازد. «ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ» چرا که اجازه داده است تا ولیّ مقتول، قاتل را با دیه ای که می گیرد عفو کند؛ زیرا که اگر جز عفو یا کشتن نبود، کم پبش می­آمد که ولیّ مقتول، رضایت به عفو بدهد، بدون عوضی که بگیرد، و در نتیجه، کم اتفاق می افتاد که قاتل از کشته شدن نجات یابد. «فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ» یعنی کسی که پس از عفو از کشتن، در برابر دیه ای که می گیرد تجاوز کرد و قاتل را پس از آن که از وی در برابر دیه ای که داده و خود او نیز بدان رضایت داده، کشت، «فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ» عذاب دردناکی خواهد داشت. در آخرت در نزد خدا و در دنیا با کشته شدن به دلیل قصاص؛ چرا که کسی را کشته که کشتن وی بر او حلال نبوده است. خداوند عز و جل می فرماید: «و لَکُم فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ» و برای شما در قصاص، حیات و زندگی است؛ زیرا کسی که قصد کشتن می کند و می فهمد که از او قصاص می شود، به همین دلیل از کشتن دست می کشد و این خود حیات و زندگانی برای کسی است که می خواسته او را بکشد و نیز حیات و زندگانی برای جنایتکار است که باید در برابر کسی که می کشد، قصاص شود و نیز حیات و زندگانی برای سایر مردم است، وقتی می فهمند که قصاص واجب و ثابت است، از ترس قصاص جرات کشتن نمی کنند. «یا أُولِی الْأَلْبابِ» ای صاحبان خرد «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». (1)

روایت13.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: امام باقر علیه السلام فرمود: زنی نذر کرد که بندی در بینی او کنند. شتری پیش آمد و بینی زن را پاره کرد. آن زن نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و شکایت کرد. حضرت آن را باطل دانست و فرمود: تنها نذر برای خدا.(2)

روایت14.

تفسیر عیاشی: حفص بن غیاث از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را با پنج شمشیر برانگیخت: یکی از آن­ها، شمشیری در غلاف است و کشیدن آن شمشیر در اختیار غیر ماست و حکمش با ماست. پس آن شمشیری که در غلاف است، همان است که بدان قصاص اجرا می شود. خداوند جلّ وجهه فرموده است: «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ»

ص: 388


1- . تفسیر عسکری : 251
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 59
«12»

م، [تفسیر الإمام علیه السلام]: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی یَعْنِی الْمُسَاوَاةَ وَ أَنْ یَسْلُکَ الْقَاتِلُ فِی طَرِیقِ الْمَقْتُولِ الَّذِی سَلَکَهُ بِهِ لَمَّا قَتَلَهُ- الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی بِالْأُنْثی یُقْتَلُ الْمَرْأَةُ بِالْمَرْأَةِ إِذَا قَتَلَهَا- فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ ءٌ فَمَنْ عُفِیَ لَهُ الْقَاتِلُ وَ رَضِیَ هُوَ وَ وَلِیُّ الْمَقْتُولِ أَنْ یَدْفَعَ الدِّیَةَ وَ عَفَا عَنْهُ بِهَا فَاتِّباعٌ مِنَ الْوَلِیِّ مُطَالَبَةُ تَقَاصٍ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ مِنَ الْعَافِی الْقَاتِلِ- بِإِحْسانٍ لَا یُضَارُّهُ وَ لَا یُمَاطِلُهُ- ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ إِذْ أَجَازَ أَنْ یَعْفُوَ وَلِیُّ الْمَقْتُولِ عَنِ الْقَاتِلِ عَلَی دِیَةٍ یَأْخُذُهَا فَإِنَّهُ لَوْ لَمْ یَکُنْ لَهُ إِلَّا الْقَتْلُ أَوِ الْعَفْوُ لَقَلَّ مَا طَابَتْ نَفْسُ وَلِیِّ الْمَقْتُولِ بِالْعَفْوِ بِلَا عِوَضٍ یَأْخُذُهُ فَکَانَ قَلَّ مَا یَسْلَمُ الْقَاتِلُ مِنَ الْقَتْلِ- فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ بَعْدَ الْعَفْوِ عَنْهُ بِالدِّیَةِ الَّتِی بَذَلَهَا وَ رَضِیَ هُوَ بِهَا فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الْآخِرَةِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَکُمْ یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ لِأَنَّ مَنْ هَمَّ بِالْقَتْلِ یَعْرِفُ أَنَّهُ یُقْتَصُّ مِنْهُ فَکَفَّ لِذَلِکَ عَنِ الْقَتْلِ کَانَ حَیَاةً لِلَّذِی کَانَ هَمَّ بِقَتْلِهِ وَ حَیَاةً لِهَذَا الْجَانِی الَّذِی أَرَادَ أَنْ یَقْتُلَ وَ حَیَاةً لِغَیْرِهِمَا مِنَ النَّاسِ إِذَا عَلِمُوا أَنَّ الْقِصَاصَ وَاجِبٌ- لَا یَجْسُرُونَ عَلَی الْقَتْلِ مَخَافَةَ الْقِصَاصِ- یا أُولِی الْأَلْبابِ أُولِی الْعُقُولِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (1).

«13»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر عَنْ یَحْیَی بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ امْرَأَةً نَذَرَتْ أَنْ تُقَادَ بِزِمَامٍ فِی أَنْفِهَا فَوَقَعَ بَعِیرٌ فَخَرَمَ أَنْفَهَا فَأَتَتْ عَلِیّاً علیه السلام تُخَاصِمُ فَأَبْطَلَهُ وَ قَالَ إِنَّمَا النَّذْرُ لِلَّهِ (2).

«14»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً بِخَمْسَةِ أَسْیَافٍ سَیْفٌ مِنْهَا مَغْمُودٌ سَلُّهُ إِلَی غَیْرِنَا وَ حُکْمُهُ إِلَیْنَا فَأَمَّا السَّیْفُ الْمَغْمُودُ فَهُوَ الَّذِی یُقَامُ بِهِ الْقِصَاصُ قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَجْهُهُ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ الْآیَةَ

ص: 388


1- 1. تفسیر العسکریّ ص 251.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 59.

پس کشیدن این شمشیر در اختیار اولیای مقتول است و حکم آن با ماست. (1)

روایت15.

تفسیر عیاشی: ابوبصیر گوید: از امام صادق علیه السلام درباره فرموده خداوند عز و جل: «فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ»، پرسیدم: حضرت فرمود: به آن اندازه از جراحت یا غیر آن که عفو کرده، از گناهانش محو می شود. (2)

روایت16.

خصال: حفص از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: اما آن شمشیری که در غلاف است، همان است که بدان قصاص اجرا می شود. خداوند جلّ وجهه فرموده است: «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ» پس کشیدن این شمشیر در اختیار اولیای مقتول است و حکم آن با ماست. (3)

مؤلف

تمام روایت در کتاب جهاد ذکر شد .

روایت17.

قرب الاسناد: امام صادق علیه السلام از پدرش روایت کرده که امیرالمؤمنین علیه السلام درباره دیوانه کم عقلی که عاقل نمی­شود و بچه ای که بالغ نشده است، می فرمود: عمد این دو، خطاست. عاقله آن را به عهده می گیرد و قلم تکلیف از این دو برداشته شده است. (4)

روایت18.

علل الشرایع: ابو بصیر گوید: شنیدم که حضرت امام باقر علیه السّلام در باره مردی که دیوانه ای را کشته بود فرمودند: اگر دیوانه قصد کشتن وی را کرده و او در مقام دفع دیوانه، وی را کشته، چیزی در عهده اش نیست، نه قصاص و نه دیه، بلکه دیه دیوانه را از بیت المال مسلمین به ورثه اش می دهند؛ و اگر بدون این که مجنون به او حمله کند وی را کشته باشد، البتّه قاتل را قصاص نمی کنند، زیرا دیوانه را قصاص نمی­کنند (هر کس که قصاص در باره او اجرا نشود دیگران را نیز به خاطر کشتن او قصاص نمی­کنند) و رأی من آن است که قاتل باید از مال خود دیه مجنون را به ورثه اش بدهد و علاوه بر آن از خدا طلب آمرزش نماید و توبه نماید. (5)

روایت19.

امالی صدوق: عمرو بن جبیر از پدرش از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السلام را به یمن فرستاد و در آنجا اسب کسی از اهل یمن گریخت و با پای خود به مردی لگد زد و او را کشت. اولیاء مقتول آن مرد را گرفتند و خدمت امیر المؤمنین آوردند و بر او اقامه دعوی کردند. صاحب اسب گواه آورد که اسبش گریخته و آن مرد را زده و کشته است. علی علیه السلام خون مرد را باطل کرد. اولیاء مقتول ص: 389


1- . تفسیر عیاشی 1 : 324
2- . تفسیر عیاشی 1 : 325
3- . خصال 1 : 191
4- . قرب الاسناد : 72
5- . علل الشرایع : 543

فَسَلُّهُ إِلَی أَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ وَ حُکْمُهُ إِلَیْنَا(1).

«15»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ قَالَ یُکَفِّرُ عَنْهُ مِنْ ذُنُوبِهِ بِقَدْرِ مَا عَفَا مِنْ جِرَاحٍ أَوْ غَیْرِهِ (2).

«16»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: وَ أَمَّا السَّیْفُ الْمَغْمُودُ فَالسَّیْفُ الَّذِی یُقَامُ بِهِ الْقِصَاصُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ فَسَلُّهُ إِلَی أَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ وَ حُکْمُهُ إِلَیْنَا(3).

أقول

تمامه فی کتاب الجهاد.

«17»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَقُولُ فِی الْمَجْنُونِ الْمَعْتُوهِ الَّذِی لَا یُفِیقُ وَ الصَّبِیِّ الَّذِی لَمْ یَبْلُغْ عَمْدُهَا خَطَأٌ تَحْمِلُهُ الْعَاقِلَةُ وَ قَدْ رُفِعَ عَنْهُمَا الْقَلَمُ (4).

«18»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ قَتَلَ رَجُلًا مَجْنُوناً قَالَ إِنْ کَانَ الْمَجْنُونُ أَرَادَهُ فَدَفَعَهُ عَنْ نَفْسِهِ فَقَتَلَهُ فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ مِنْ قَوَدٍ وَ لَا دِیَةٍ وَ تُعْطَی وَرَثَتُهُ دِیَتَهُ مِنْ بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ قَالَ وَ إِنْ کَانَ قَتَلَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونَ الْمَجْنُونُ أَرَادَهُ فَلَا قَوَدَ لِمَنْ لَا یُقَادُ مِنْهُ وَ أَرَی أَنَّ عَلَی قَاتِلِهِ الدِّیَةَ فِی مَالِهِ یَدْفَعُهَا إِلَی وَرَثَةِ الْمَجْنُونِ وَ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ یَتُوبُ إِلَیْهِ (5).

«19»

لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ مُوسَی عَنِ الْأَسَدِیِّ عَنِ النَّخَعِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّاً إِلَی الْیَمَنِ فَانْفَلَتَ فَرَسٌ لِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْیَمَنِ فَنَفَحَ رَجُلًا بِرِجْلِهِ فَقَتَلَهُ وَ أَخَذَهُ أَوْلِیَاءُ الْمَقْتُولِ فَرَفَعُوهُ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَأَقَامَ صَاحِبُ الْفَرَسِ الْبَیِّنَةَ أَنَّ الْفَرَسَ انْفَلَتَ مِنْ دَارِهِ فَنَفَحَ الرَّجُلَ بِرِجْلِهِ فَأَبْطَلَ عَلِیٌّ علیه السلام دَمَ الرَّجُلِ فَجَاءَ أَوْلِیَاءُ الْمَقْتُولِ

ص: 389


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 324.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 325.
3- 3. الخصال ج 1 ص 191. بعض حدیث.
4- 4. قرب الإسناد ص 72.
5- 5. علل الشرائع ص 543.

از یمن نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و از حکم علی علیه السلام شکایت کردند و گفتند: علی به ما ستم کرده و خون مقتول ما را هدر کرده است. پیامبر فرمود: علی ستمکار نیست و برای ستم آفریده نشده، ولایت و سروری پس از من با علی است و حکم، حکم او است و قول، قول اوست. جز کافر کسی حکم و قول و ولایت او را انکار نمی­کند و تنها مؤمن است که به حکم و قول و ولایتش رضایت می­دهد. چون اهل یمن در باره علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین شنیدند، گفتند: ای رسول خدا، ما به قول و حکم علی راضی شدیم، فرمود: همین توبه شما است از آنچه گفتید. (1)

روایت20.

علل الشرایع: محمّد حلبی گوید: از امام صادق علیه السّلام در باره مرد مسلمانی پرسید که عمدا مرد مسلمان دیگری را کشته بود و مقتول از مسلمین ولیّ نداشته بلکه یکی از اقرباء او که از اهل ذمّه است ولیّ او بوده، حال حکم چیست؟ حضرت فرمودند: بر امام است که اسلام را بر اقرباء ذمّی او عرضه کند، هر کدام از آن­ها که اسلام آوردند، قاتل را به او بسپارد. وی اگر خواست، قاتل را بکشد و در صورتی که بخواهد، می تواند او را عفو نماید و اگر هم خواست، حق دارد دیه از او بگیرد و آن را در بیت المال مسلمین قرار دهد زیرا جنایت وارد بر مقتول بر ضرر امام صورت گرفته، لا جرم دیه ای که بابت قتل مقتول گرفته می شود، لازم است به نفع امام علیه السّلام در بیت المال قرار داده شود. (2)

روایت21.

قرب الاسناد: امیرالمؤمنین علی علیه السلام سواره را ضامن هر آنچه حیوان با دست و پایش پایمال کند، می دانست و قائد (کسی که در جلوی حیوان حرکت می کند و هدایت حیوان را به عهده دارد) را ضامن آنچه حیوان با دستش پایمال کند، می دانست و او را از آنچه از ناحیه پای حیوان پدید می آید، مبّری می دانست. (3)

روایت22.

علل الشرایع: ابو الصباح کنانی از امام صادق علیه السّلام نقل کرده که فرمود: در زمان حضرت علی علیه السّلام کودکانی با نیزه بازی می کردند. یکی از بچه ها نیزه خود را انداخت و آن با دندان­های رباعیّة یکی دیگر از بچه ها اصابت کرد و آن­ها را در هم کوبید. مخاصمه را نزد علی علیه السّلام بردند. زننده شاهد اقامه کرد که در وقت پرتاب نیزه به طفل مورد اصابت واقع شده، گفته است: مواظب باش! و او مراقبت از خودش ننموده است. حضرت فرمود: قصاص از زننده ساقط است و سپس فرمود: کسی که هشدار بدهد معذور است. (4)

ص: 390


1- . امالی صدوق : 348
2- . علل الشرایع : 581
3- . قرب الاسناد : 68
4- . علل الشرایع :

مِنَ الْیَمَنِ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَشْکُونَ عَلِیّاً علیه السلام فِیمَا حَکَمَ عَلَیْهِمْ فَقَالُوا إِنَّ عَلِیّاً ظَلَمَنَا وَ أَبْطَلَ دَمَ صَاحِبِنَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ عَلِیّاً لَیْسَ بِظَلَّامٍ وَ لَمْ یُخْلَقْ عَلِیٌّ لِلظُّلْمِ وَ إِنَّ الْوِلَایَةَ مِنْ بَعْدِی لِعَلِیٍّ وَ الْحُکْمُ حُکْمُهُ وَ الْقَوْلُ قَوْلُهُ- لَا یَرُدُّ حُکْمَهُ وَ قَوْلَهُ وَ وِلَایَتَهُ إِلَّا کَافِرٌ وَ لَا یَرْضَی بِحُکْمِهِ وَ قَوْلِهِ وَ وِلَایَتِهِ إِلَّا مُؤْمِنٌ فَلَمَّا سَمِعَ الْیَمَانِیُّونَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ رَضِینَا بِقَوْلِ عَلِیٍّ وَ حُکْمِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هُوَ تَوْبَتُکُمْ مِمَّا قُلْتُمْ (1).

«20»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَیْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ قَتَلَ رَجُلًا مُسْلِماً عَمْداً وَ لَمْ یَکُنْ لِلْمَقْتُولِ أَوْلِیَاءُ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ لَهُ أَوْلِیَاءُ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ مِنْ قَرَابَتِهِ قَالَ عَلَی الْإِمَامِ أَنْ یَعْرِضَ عَلَی قَرَابَتِهِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ الْإِسْلَامَ فَمَنْ أَسْلَمَ مِنْهُمْ دَفَعَ الْقَاتِلَ إِلَیْهِ فَإِنْ شَاءَ قَتَلَ وَ إِنْ شَاءَ عَفَا وَ إِنْ شَاءَ أَخَذَ الدِّیَةَ فَإِنْ لَمْ یُسْلِمْ مِنْ قَرَابَتِهِ أَحَدٌ کَانَ الْإِمَامُ وَلِیَّ أَمْرِهِ فَإِنْ شَاءَ قَتَلَ وَ إِنْ شَاءَ أَخَذَ الدِّیَةَ فَجَعَلَهَا فِی بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ لِأَنَّ جِنَایَةَ الْمَقْتُولِ کَانَتْ عَلَی الْإِمَامِ فَکَذَلِکَ تَکُونُ دِیَتُهُ لِلْإِمَامِ (2).

«21»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یُضَمِّنُ الرَّاکِبَ مَا أَوْطَأَتِ الدَّابَّةُ بِیَدِهَا وَ رِجْلِهَا وَ یُضَمِّنُ الْقَائِدَ مَا أَوْطَأَتِ الدَّابَّةُ بِیَدِهَا وَ یُبَرِّئُهُ مِنَ الرِّجْلِ (3).

«22»

ع، [علل الشرائع] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ ابْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کَانَ صِبْیَانٌ فِی زَمَنِ عَلِیٍّ علیه السلام یَلْعَبُونَ بِأَخْطَارٍ لَهُمْ فَرَمَی أَحَدُهُمْ بِخَطَرِهِ فَدَقَّ رَبَاعِیَةَ صَاحِبِهِ فَرُفِعَ ذَلِکَ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَأَقَامَ الرَّامِی الْبَیِّنَةَ بِأَنَّهُ قَدْ قَالَ حَذَارِ فَدَرَأَ عَلِیٌّ علیه السلام عَنْهُ الْقِصَاصَ وَ قَالَ قَدْ أَعْذَرَ مَنْ أَحْذَرَ(4).

ص: 390


1- 1. أمالی الصدوق ص 348.
2- 2. علل الشرائع ص 581.
3- 3. قرب الإسناد: 68.
4- 4. علل الشرائع.

روایت23.

قرب الاسناد: ابن رئاب از امام صادق علیه السلام روایت می کند که درباره شخصی که برده اش با چهارپایی می رفت و در راه انسانی را پایمال کرد، فرمود: صاحب برده باید غرامت بپردازد. (1)

روایت24.

معانی الاخبار: زید بن علی از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده است که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: «عجما» (حیوان) و چاه و معدن، این­ها باطل و رایگانند (ضامن نیستند، اگر موجب تلف شدن کسی شوند) و «رکاز» خمس دارد و «جبار» باطل و رایگان شدن خون است که نه دیه دارد، و نه قصاص. (2)

روایت25.

قاسم بن سلّام گوید: «عجما» در اینجا به معنی بهیمه (هر چهارپا یا جاندار بی تمیز) و علّت نامیده شدن آن به عجماء این است که قدرت گفتن ندارد. و هر کس نتواند سخن بگوید و لکنتی در زبانش باشد و یا فصیح نباشد، «اعجم و مستعجم» است و فرمایش امام حسین علیه السّلام که فرمود: «نماز ظهر و عصر عجماء است» از همین باب است، یعنی قرائت در آن شنیده نمی شود. و امّا «جبار» به معنی به هدر رفتن، و آسیب چهارپا وقتی هدر است که افسار گسیخته باشد، و افسارکش یا چهارپا داری نداشته، یا کسی بر آن سوار نباشد. پس هر گاه یکی از این سه حالت در آن بود، صاحبش ضامن است، چون در این هنگام جنایت از چهارپا نیست، بلکه آن جنایت از شخصی است که افسار حیوان را در اختیار دارد. و امّا قولش که گوید: «و چاه جبار است»، در آن چند قول است: یکی آنکه شخصی به چاه کنی مزد می دهد تا در ملکش چاهی بکند، و آن بر روی چاه کن فرو می ریزد، در این مورد بر صاحب چاه ضمانی نیست، و قول دیگر: آن چاهی است که در ملک شخص وجود دارد و انسان یا چهارپایی در آن می افتد، ضمانی بر او نیست چون در ملک او بوده است. و قاسم بن سلّام می گوید: به نظر من چاه کهنه و قدیمی است که معلوم نیست چه کسی آن را کنده یا مالک آن مشخّص نیست و در بیابان است، که اگر انسان یا چهارپایی در آن افتد، پس آن هدر است و مانند شخصی است که پیکر بی جان کشته ای را در بیابان و دشت بی آب و علف پهناوری از زمین پیدا می کند و نمی داند که قاتلش کیست! برای آن نه «قسامه» است (جماعتی که سوگند خورند بر چیزی) و نه دیه ای دارد. و امّا «المعدن جبار» همان معادنی است که طلا و نقره از آن­ها بیرون آورده می شود، و گروهی با مزد معیّنی آن را حفّاری می کنند، چه بسا «معدن» بر سرشان فرو ریزد و آن­ها را بکشد، پس خونشان هدر است، چون آن کار را برای مزد انجام داده اند. و امّا در مورد «و فی الرّکاز خمس» میان فقهای عراق و علمای حجاز در «رکاز» اختلاف است، عراقی­ها می گویند: به همه کانها «رکاز» گفته می شود،

ص: 391


1- . قرب الاسناد : 77
2- . معانی الاخبار : 303
«23»

ب، [قرب الإسناد] ابْنُ رِئَابٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: فِی رَجُلٍ حَمَلَ عَبْداً لَهُ عَلَی دَابَّةٍ فَأَوْطَأَتْ رَجُلًا قَالَ الْغُرْمُ عَلَی الْمَوْلَی (1).

«24»

مع، [معانی الأخبار] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ النَّهْدِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: الْعَجْمَاءُ جُبَارٌ وَ الْبِئْرُ جُبَارٌ وَ الْمَعْدِنُ جُبَارٌ وَ فِی الرِّکَازِ الْخُمُسُ وَ الْجُبَارُ الْهَدَرُ لَا دِیَةَ فِیهِ وَ لَا قَوَدَ(2).

«25»

أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الزَّنْجَانِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سَلَّامٍ أَنَّهُ قَالَ: الْعَجْمَاءُ هِیَ الْبَهِیمَةُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ عَجْمَاءَ لِأَنَّهَا لَا تَتَکَلَّمُ وَ کُلُّ مَنْ لَا یَقْدِرُ عَلَی الْکَلَامِ فَهُوَ أَعْجَمُ وَ مُسْتَعْجِمٌ وَ مِنْهُ قَوْلُ الْحُسَیْنِ: صَلَاةُ النَّهَارِ عَجْمَاءُ. یَقُولُ لَا تُسْمَعُ فِیهَا قِرَاءَةٌ وَ أَمَّا الْجُبَارُ فَهُوَ الْهَدَرُ وَ إِنَّمَا جَعَلَ جُرْحَ الْعَجْمَاءِ هَدَراً إِذَا کَانَتْ مُنْفَلِتَةً لَیْسَ لَهَا قَائِدٌ وَ لَا سَائِقٌ وَ لَا رَاکِبٌ فَإِذَا کَانَ مَعَهَا وَاحِدٌ مِنْ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةِ فَهُوَ ضَامِنٌ لِأَنَّ الْجِنَایَةَ حِینَئِذٍ لَیْسَتْ لِلْعَجْمَاءِ وَ إِنَّمَا هِیَ جِنَایَةُ صَاحِبِهَا الَّذِی أَوْطَأَهَا النَّاسَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ الْبِئْرُ جُبَارٌ فَإِنَّ فِیهَا غَیْرَ قَوْلٍ یُقَالُ إِنَّهَا الْبِئْرُ یَسْتَأْجِرُ عَلَیْهَا صَاحِبُهَا رَجُلًا یَحْفِرُهَا فِی مِلْکِهِ فَتَنْهَارُ عَلَی الْحَافِرِ فَلَیْسَ عَلَی صَاحِبِهَا ضَمَانٌ وَ یُقَالُ إِنَّهَا الْبِئْرُ تَکُونُ فِی مِلْکِ الرَّجُلِ فَیَسْقُطُ فِیهَا إِنْسَانٌ أَوْ دَابَّةٌ فَلَا ضَمَانَ عَلَیْهِ لِأَنَّهَا فِی مِلْکِهِ وَ قَالَ الْقَاسِمُ بْنُ سَلَّامٍ هِیَ عِنْدَنَا الْبِئْرُ الْعَادِیَةُ وَ الْقَدِیمَةُ الَّتِی لَا یُعْلَمُ بِهَا حَافِرٌ وَ لَا مَالِکٌ تَکُونُ بِالْوَادِی فَیَقَعُ فِیهَا الْإِنْسَانُ أَوِ الدَّابَّةُ فَذَلِکَ هَدَرٌ بِمَنْزِلَةِ الرَّجُلِ یُوجَدُ قَتِیلًا بِفَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ- لَا یُعْلَمُ لَهُ قَاتِلٌ فَلَیْسَ فِیهِ قَسَامَةٌ وَ لَا دِیَةٌ وَ أَمَّا قَوْلُهُ الْمَعْدِنُ جُبَارٌ فَإِنَّ هَذِهِ الْمَعَادِنُ الَّتِی یُسْتَخْرَجُ مِنْهَا الذَّهَبُ وَ الْفِضَّةُ فَیَجِی ءُ قَوْمٌ یَحْتَفِرُونَهَا لَهُمْ بِشَیْ ءٍ مُسَمًّی فَرُبَّمَا انْهَارَ الْمَعْدِنُ عَلَیْهِمْ فَیَقْتُلُهُمْ فَدِمَاؤُهُمْ هَدَرٌ لِأَنَّهُمْ إِنَّمَا عَمِلُوا بِأُجْرَةٍ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ فِی الرِّکَازِ الْخُمُسُ فَإِنَّ أَهْلَ الْعِرَاقِ وَ أَهْلَ الْحِجَازِ اخْتَلَفُوا فِی الرِّکَازِ فَقَالَ أَهْلُ الْعِرَاقِ الرِّکَازُ الْمَعَادِنُ کُلُّهَا

ص: 391


1- 1. قرب الإسناد ص 77.
2- 2. معانی الأخبار ص 303.

و حجازی­ها گفته اند: «رکاز» فقط مالی است که در زمین پنهان شده، از گنج هایی که اشخاص پیش از ظهور اسلام آن را مدفون ساخته اند. (1)

روایت26.

محاسن: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: تقیه تنها بدین منظور تشریع شده است تا به سبب آن، خون حفظ شود، ولی آن زمان که تقیه به خون برسد، دیگر تقیه جایز نیست. (2)

روایت27.

محاسن: ابن سلیمان دیلمی گوید: از امام رضا علیه السلام درباره مردی پرسیدم که گروهی او را به فریادرسی طلبیدند تا آنان را از چنگ جماعتی که به آنان حمله کرده تا اموال شان را تاراج کنند و فرزندان شان را اسیر سازند، برهاند. آن مرد هم بیرون آمد و در دل شب با سلاح خود می دوید تا پاسخ آن گروه که او را به کمک طلبیده بودند، بدهد. با مردی برخورد کرد که بر لب چاهی ایستاده و از چاه آب می کشید. بدون توجه آن مرد را هل داد. مرد در چاه افتاد و مُرد. آن مرد رفت و اموال آن گروه را که از او کمک خواسته بودند، نجات داد. پس از بازگشت، خویشان به او گفتند: چه کردی؟ گفت: آن گروه مهاجم بازگشتند و مردم در امنیت و سلامت به سر می برند. به او گفتند: آیا می دانی که فلان کس در چاه افتاده و مرده است؟ این شخص گفت: به خدا سوگند! من او را در چاه انداخته ام. سؤال شد: چگونه؟ گفت: من در تاریکی شب با سلاح بر گروهی که از من کمک خواسته بودند، بیرون آمدم. بیمناک بودم مبادا دیر شود و وقت از دست برود. عبورم به آن کس افتاد. او ایستاده بود و از چاه آب می کشید. من با او برخورد کردم و به او تنه زدم. او در چاه افتاد و مُرد. پرسیدیم که دیه این فرد بر کیست؟ حضرت فرمود: دیه او بر همان مردمی است که از این شخص کمک خواسته اند و او آنان را کمک کرده و اموال و زنان و فرزندان شان را نجات داده است. آگاه باشید! اگر او خویش را در برابر مزدی اجاره داده بود، دیه بر خود او و عاقله اش بود، نه آنان و این بدان جهت است که پیرزنی نزد سلیمان بن داوود علیه السلام آمد و از باد شکایت کرد و گفت: ای پیامبر خدا، من برپشت بام ایستاده بودم و باد مرا از پشت بام پرت کرد و دستم شکست؛ بنابراین مرا در برابر باد کمک کنید [تا حقّم را از او بگیرم]. سلیمان بن داوود علیه السلام باد را خواست و به او فرمود: چه چیزی باعث شد که تو با این زن چنین کنی؟ باد گفت: ای پیامبر خدا، این زن راست می گوید. خداوند عز و جل مرا فرستاد تا کشتی فلان گروه را از غرق شدن نجات دهم و کشتی در شرف غرق شدن بود. من با شدت و شتاب بیرون آمدم و به سمت ماموریتی که خداوند عز و جل داده بود، رفتم. در بین راه گذرم به این زن افتاد که بالای پشت بام بود. با او برخورد کردم ولی قصد او را نداشتم. او افتاد و دستش شکست. حضرت بیان داشت: سلیمان بن داوود فرمود:

ص: 392


1- . معانی الاخبار : 303
2- . محاسن : 259

وَ قَالَ أَهْلُ الْحِجَازِ الرِّکَازُ الْمَالُ الْمَدْفُونُ خَاصَّةً مِمَّا کَنَزَهُ بَنُو آدَمَ قَبْلَ الْإِسْلَامِ (1).

«26»

سن، [المحاسن] أَبِی وَ الْیَقْطِینِیُّ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ شُعَیْبٍ الْحَدَّادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِیَّةُ لِیُحْقَنَ بِهَا الدِّمَاءُ فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَا تَقِیَّةَ(2).

«27»

سن، [المحاسن] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ وَ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّانِی علیه السلام وَ الْحُسَیْنِ بْنِ سَیْفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام وَ حَدَّثَنَا أَبِی وَ عَلِیُّ بْنُ عِیسَی الْأَنْصَارِیُّ عَنِ ابْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الثَّانِیَ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ اسْتَغَاثَ بِهِ قَوْمٌ لِیُنْقِذَهُمْ مِنْ قَوْمٍ یُغِیرُونَ عَلَیْهِمْ لِیَسْتَبِیحُوا أَمْوَالَهُمْ وَ یَسْبُوا ذَرَارِیَّهُمْ وَ نِسَاءَهُمْ فَخَرَجَ الرَّجُلُ یَعْدُو بِسِلَاحِهِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ لِیُغِیثَهُمْ فَمَرَّ بِرَجُلٍ قَائِمٍ عَلَی شَفِیرِ بِئْرٍ یَسْتَقِی مِنْهَا فَدَفَعَهُ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ وَ لَا یُرِیدُ ذَلِکَ فَسَقَطَ فِی الْبِئْرِ وَ مَاتَ وَ مَضَی الرَّجُلُ فَاسْتَنْقَذَ أَمْوَالَ الَّذِینَ اسْتَغَاثُوا بِهِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالُوا مَا صَنَعْتَ قَالَ قَدْ سَلِمُوا وَ أَمِنُوا قَالُوا أَ شَعَرْتَ أَنَّ فُلَاناً سَقَطَ فِی الْبِئْرِ فَمَاتَ قَالَ أَنَا وَ اللَّهِ طَرَحْتُهُ خَرَجْتُ أَعْدُو بِسِلَاحِی فِی ظُلْمَةِ اللَّیْلِ لِلْغَوْثِ عَلَی الْقَوْمِ وَ أَنَا أَخَافُ الْفَوْتَ عَلَی الْقَوْمِ الَّذِینَ اسْتَغَاثُوا بِی فَمَرَرْتُ بِفُلَانٍ وَ هُوَ قَائِمٌ یَسْتَقِی مِنَ الْبِئْرِ فَزَحَمْتُهُ وَ لَمْ أُرِدْ ذَلِکَ وَ سَقَطَ فِی الْبِئْرِ فَعَلَی مَنْ دِیَةُ هَذَا قَالَ دِیَتُهُ عَلَی الْقَوْمِ الَّذِینَ اسْتَنْجَدُوا الرَّجُلَ فَأَنْجَدَهُمْ وَ أَنْقَذَ أَمْوَالَهُمْ وَ نِسَاءَهُمْ وَ ذَرَارِیَّهُمْ أَمَّا لَوْ کَانَ آجَرَ نَفْسَهُ بِأُجْرَةٍ لَکَانَتِ الدِّیَةُ عَلَیْهِ وَ عَلَی عَاقِلَتِهِ دُونَهُمْ وَ ذَلِکَ أَنَّ سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ علیهما السلام أَتَتْهُ امْرَأَةٌ عَجُوزٌ مُسْتَعْدِیَةٌ عَلَی الرِّیحِ فَدَعَا سُلَیْمَانُ الرِّیحَ فَقَالَ لَهَا مَا دَعَاکِ إِلَی مَا صَنَعْتِ بِهَذِهِ الْمَرْأَةِ قَالَتْ إِنَّ رَبَّ الْعِزَّةِ بَعَثَنِی إِلَی سَفِینَةِ بَنِی فُلَانٍ لِأُنْقِذَهَا مِنَ الْغَرَقِ وَ کَانَتْ قَدْ أَشْرَفَتْ عَلَی الْغَرَقِ فَخَرَجْتُ فِی سُنَّتِی عَجْلَی إِلَی مَا أَمَرَنِیَ اللَّهُ بِهِ وَ مَرَرْتُ بِهَذِهِ الْمَرْأَةِ وَ هِیَ عَلَی سَطْحِهَا فَعَثَرْتُ بِهَا وَ لَمْ أُرِدْهَا فَسَقَطَتْ فَانْکَسَرَتْ یَدُهَا فَقَالَ سُلَیْمَانُ

ص: 392


1- 1. معانی الأخبار ص 303.
2- 2. المحاسن ص 259.

خدایا، چه حکمی بر باد کنم؟ خداوند عز و جل به او وحی کرد که: ای سلیمان، حکم کن که دیه شکسته شدن دست این زن بر صاحبان کشتی ای است که باد آن را از غرق شدن نجات داده است؛ چرا که در نزد من، به کسی از جهانیان نباید ستم شود. (1)

روایت28.

محاسن: محمد بن مسلم گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: اگر دایه قومی فرزند آنان را در حالی که در خواب بوده و روی فرزند غلتیده بکشد، بر دایه در مال خودش دیه است. البته اگر دایگی اش از سر عزت طلبی و فخر باشد، ولی اگر دایگی اش از روی فقر و نداری بوده است، دیه بر عاقله دایه است. (2)

روایت29.

فقه الرضا علیه السلام: هرکس کسی را از روی عمد بزند و مضروب با آن زدن از بین رود، آن عمد است و خطا این است که به قصد شخصی تیراندازی کند اما به دیگری بخورد، یا به سمت چهارپا یا حیوانی تیراندازی کند ولی به انسانی اصابت کند. (3)

روایت30.

ارشاد: یکی از مرافعاتی که نزد امام آوردند و آن هنگام حضرت در یمن بود، جریان چاله ای است که برای شیر کنده شده بود و شیری در آن افتاد. مردم صبحگاه برای دیدن شیر آمدند. مردی بر لبه چاله ایستاد، پایش لغزید و دیگری را گرفت و دیگری نفر سوم و سومی چهارمی را گرفتند و همه درون چاله افتادند. شیر آنان را پاره کرد و همه مُردند. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام حکم داد که نفر اول، شکار شیر است و بر اوست که یک سوم دیه را به نفر دوم بدهد و بر دومی است که یک سوم دیه به نفر سوم و سومی یک دیه کامل به نفر چهارم بدهد. گزارش این جریان به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ابوالحسن درباره آن­ها به همان حکمی که خداوند بر بالای عرشش داده است، قضاوت کرد. (4)

سپس [مرافعه دیگری را] نزد ایشان یعنی امیرالمؤمنین علی علیه السلام آوردند. جریان دختری که دختر دیگری را بر دوشش برای بازی سوار کرد و دختری دیگر آمد و دختر اول را که بر دوشش سوار کرده بود نیشگون گرفت و دختر اول به خاطر نیشگون خودش را جمع کرد و در نتیجه دختری که سوار بود، افتاد و گردنش شکست و مُرد. حضرت بر دختری که نیشگون گرفته بود به یک سوم دیه و بر دختری که خودش را جمع کرده بود به یک سوم دیه حکم داد و یک سوم باقی را به دلیل این که دختری که گردنش شکسته بود، به خاطر بازی، سوار دختری شده بود که خودش را جمع کرده است، ساقط کرد. این خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید. حضرت آن را امضا کرد و به درستی آن گواهی داد. (5)

ص: 393


1- . محاسن : 301
2- . محاسن : 305
3- . فقه الرضا : 42
4- . ارشاد : 105
5- . ارشاد : 105

یَا رَبِّ بِمَا أَحْکُمُ عَلَی الرِّیحِ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ یَا سُلَیْمَانُ احْکُمْ بِأَرْشِ کَسْرِ هَذِهِ الْمَرْأَةِ عَلَی أَرْبَابِ السَّفِینَةِ الَّتِی أَنْقَذَتْهَا الرِّیحُ مِنَ الْغَرَقِ فَإِنَّهُ لَا یُظْلَمُ لَدَیَّ أَحَدٌ مِنَ الْعَالَمِینَ (1).

«28»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: أَیُّمَا ظِئْرِ قَوْمٍ قَتَلَتْ صِبْیَانَهُمْ وَ هِیَ نَائِمَةٌ انْقَلَبَتْ عَلَیْهِ فَقَتَلَتْهُ فَإِنَّ عَلَیْهَا الدِّیَةَ مِنْ مَالِهَا خَاصَّةً إِنْ کَانَتْ إِنَّمَا ظَایَرَتْ طَلَبَ الْعِزِّ وَ الْفَخْرِ وَ إِنْ کَانَتْ إِنَّمَا ظَایَرَتْ مِنَ الْفَقْرِ فَالدِّیَةُ عَلَی عَاقِلَتِهَا(2).

«29»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: کُلُّ مَنْ ضَرَبَ مُتَعَمِّداً فَتَلِفَ الْمَضْرُوبُ بِذَلِکَ الضَّرْبِ فَهُوَ عَمْدٌ وَ الْخَطَأُ أَنْ یَرْمِیَ رَجُلًا فَیُصِیبَ غَیْرَهُ أَوْ یَرْمِیَ بَهِیمَةً أَوْ حَیَوَاناً فَیُصِیبَ رَجُلًا(3).

«30»

شا، [الإرشاد]: رُفِعَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ هُوَ بِالْیَمَنِ خَبَرُ زُبْیَةٍ حُفِرَتْ لِلْأَسَدِ فَوَقَعَ فِیهَا فَغَدَا النَّاسُ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ فَوَقَفَ عَلَی شَفِیرِ الزُّبْیَةِ رَجُلٌ فَزَلَّتْ قَدَمُهُ فَتَعَلَّقَ بِآخَرَ وَ تَعَلَّقَ الْآخَرُ بِثَالِثٍ وَ تَعَلَّقَ الثَّالِثُ بِالرَّابِعِ فَوَقَعُوا فِی الزُّبْیَةِ فَدَقَّهُمُ الْأَسَدُ وَ هَلَکُوا جَمِیعاً فَقَضَی علیه السلام بِأَنَّ الْأَوَّلَ فَرِیسَةُ الْأَسَدِ وَ عَلَیْهِ ثُلُثُ الدِّیَةِ لِلثَّانِی وَ عَلَی الثَّانِی ثُلُثَا الدِّیَةِ لِلثَّالِثِ وَ عَلَی الثَّالِثِ الدِّیَةُ الْکَامِلَةُ لِلرَّابِعِ فَانْتَهَی الْخَبَرُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَقَدْ قَضَی أَبُو الْحَسَنِ فِیهِمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَوْقَ عَرْشِهِ-(4) ثُمَّ رُفِعَ إِلَیْهِ خَبَرُ جَارِیَةٍ حَمَلَتْ عَلَی عَاتِقِهَا عَبَثاً وَ لَعِباً فَجَاءَتْ جَارِیَةٌ أُخْرَی فَقَرَصَتِ الْحَامِلَةَ فَقَمَصَتْ لِقَرْصَتِهَا فَوَقَعَتِ الرَّاکِبَةُ فَانْدَقَّتْ وَ هَلَکَتْ فَقَضَی علیه السلام عَلَی الْقَارِصَةِ بِثُلُثِ الدِّیَةِ وَ عَلَی الْقَامِصَةَ بِثُلُثَیْهَا وَ أَسْقَطَ الثُّلُثَ الْبَاقِیَ لِرُکُوبِ الرَّاقِصَةِ عَبَثاً الْقَامِصَةَ وَ بَلَغَ الْخَبَرُ بِذَلِکَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَمْضَاهُ وَ شَهِدَ لَهُ بِالصَّوَابِ (5).

ص: 393


1- 1. المحاسن ص 301.
2- 2. المحاسن ص 305 ذیل حدیث طویل.
3- 3. فقه الرضا ص 42.
4- 4. الإرشاد ص 105.
5- 5. الإرشاد ص 105.

روایت31.

ارشاد: روایت شده است: عمر زنی را که مردان نزد او گفتگو می کردند، فرا خواند. چون فرستاده عمر آمد، زن ترسید و فرزندش را انداخت تا همراهشان برود. فرزندش به زمین افتاد و گریه کرد و مُرد. این خبر به عمر رسید. یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله را جمع کرد و حکم این مورد را از آنان پرسید. همه گفتند: تو در حال تأدیب بوده ای و جز خیر نمی خواسته ای و در این خصوص چیزی بر تو نیست. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نشسته بود و سخن نمی گفت. عمر به حضرت گفت: ای ابوالحسن، نظر شما در این باره چیست؟ حضرت فرمود: گفته اینان را که شنیدی. عمر گفت: نزد شما چیست [نظر شما چیست]؟ حضرت فرمود: اینان نظری را که شنیدی، گفتند. عمر گفت: تو را سوگند می دهم که نظرت را بگویی. حضرت فرمود: اگر اینان نزدیکی و خویشی با تو داشته اند، که به تو خیانت کرده اند و اگر با تامل و تفکر ابراز کرده اند که تقصیر کرده اند. دیه بر عاقله توست؛ چرا که قتل بچه به خطاست که به تو تعلق دارد. عمر گفت: به خدا سوگند! تو از میان اینان خیر مرا خواسته ای. به خدا سوگند! نمی روی تا دیه را بر بنی عدی [خویشاوندان عمر] جاری سازی. امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین کرد. (1)

روایت32.

مناقب: اسماعیل بن صالح از حسن همین روایت را نقل کرده است. (2)

روایت33.

ارشاد: دانشمندان سیره شناس و تاریخ نگار روایت کرده اند: چهار نفر در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام نوشیدنی مست کننده خوردند و مست شدند و شکم یکدیگر را با چاقو پاره کردند و همه مجروح شدند و گزارش این جریان به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید. حضرت دستور داد که اینان را زندانی سازند تا به هوش آیند. دو نفر از اینان در زندان مُردند و دو نفر ماندند. قوم آن دو نفر [که کشته شده بودند] نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و گفتند: ای امیرالمؤمنین! این دو را در برابر دو مقتول ما قصاص کنید؛ چرا که این دو، دوستان خود را کشته اند. حضرت فرمود: از کجا می دانید که این دو، صاحبان مقتول شما را کشته اند؟ شاید هر کدام از آن دو، دیگری را کشته باشد. گفتند: ما نمی دانیم. شما درباره اینان، آن گونه که خداوند به شما یاد داده است، حکم کنید. حضرت فرمود: دیه دو مقتول بر قبیله های چهار نفر است (البته پس از کم کردن دیه جراحت دو نفر که زنده اند) و این همان حکمی است که در قضاوت به جز این، راهی به سوی حقّ نیست. آیا نمی بینی که بیّنه ای علیه قاتل نیست که او را از مقتول جدا سازد و نیز بیّنه ای بر این که قتل عمدی بوده نیست و روی همین جهت، قضاوت در این مورد بر پایه حکم قتل خطا است، و اشتباه در تشخیص قاتل است نه مقتول. (3)

ص: 394


1- . ارشاد : 109
2- . مناقب 2 : 188
3- . ارشاد : 117
«31»

شا، [الإرشاد]: رُوِیَ أَنَّ عُمَرَ کَانَ اسْتَدْعَی امْرَأَةً کَانَ یَتَحَدَّثُ عِنْدَهَا الرِّجَالُ فَلَمَّا جَاءَهَا رُسُلُهُ فَزِعَتْ وَ ارْتَاعَتْ وَ خَرَجَتْ مَعَهُمْ فَأَمْلَصَتْ وَ وَقَعَ إِلَی الْأَرْضِ وَلَدُهَا یَسْتَهِلُّ ثُمَّ مَاتَ فَبَلَغَ عُمَرَ ذَلِکَ فَجَمَعَ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ سَأَلَهُمْ عَنِ الْحُکْمِ فِی ذَلِکَ فَقَالُوا بِأَجْمَعِهِمْ نَرَاکَ مُؤَدِّباً وَ لَمْ تُرِدْ إِلَّا خَیْراً وَ لَا شَیْ ءَ عَلَیْکَ فِی ذَلِکَ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام جَالِسٌ لَا یَتَکَلَّمُ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ مَا عِنْدَکَ فِی هَذَا یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ قَدْ سَمِعْتَ مَا قَالُوا قَالَ فَمَا عِنْدَکَ أَنْتَ قَالَ قَدْ قَالَ الْقَوْمُ وَ أُسْمِعْتَ قَالَ أَقْسَمْتُ عَلَیْکَ لَتَقُولَنَّ مَا عِنْدَکَ قَالَ إِنْ کَانَ الْقَوْمُ قَارَبُوکَ فَقَدْ غَشُّوکَ وَ إِنْ کَانُوا ارْتَأَوْا فَقَدْ قَصَّرُوا الدِّیَةُ عَلَی عَاقِلَتِکَ لِأَنَّ قَتْلَ الصَّبِیِّ خَطَأٌ تَعَلَّقَ بِکَ فَقَالَ أَنْتَ وَ اللَّهِ نَصَحْتَنِی مِنْ بَیْنِهِمْ وَ اللَّهِ لَا تَبْرَحُ حَتَّی تُجْرِیَ الدِّیَةَ عَلَی بَنِی عَدِیٍّ فَفَعَلَ ذَلِکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام (1).

«32»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب رَوَی جَمَاعَةٌ مِنْهُمْ إِسْمَاعِیلُ بْنُ صَالِحٍ عَنِ الْحَسَنِ: مِثْلَهُ (2).

«33»

شا، [الإرشاد] رَوَی عُلَمَاءُ أَهْلِ السِّیَرِ: أَنَّ أَرْبَعَةَ نَفَرٍ شَرِبُوا الْمُسْکِرَ عَلَی عَهْدِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَسَکِرُوا فَتَبَاعَجُوا بِالسَّکَاکِینِ وَ نَالَ الْجِرَاحُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ وَ رُفِعَ خَبَرُهُمْ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَأَمَرَ بِحَبْسِهِمْ حَتَّی یُفِیقُوا فَمَاتَ فِی السِّجْنِ مِنْهُمُ اثْنَانِ وَ بَقِیَ اثْنَانِ فَجَاءَ قَوْمُ الِاثْنَیْنِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالُوا أَقِدْنَا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ هَذَیْنِ النَّفْسَیْنِ فَإِنَّهُمَا قَتَلَا صَاحِبَهُمَا فَقَالَ لَهُمْ وَ مَا عِلْمُکُمْ بِذَلِکَ وَ لَعَلَّ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا قَتَلَ صَاحِبَهُ قَالا لَا نَدْرِی فَاحْکُمْ فِیهَا بِمَا عَلَّمَکَ اللَّهُ فَقَالَ دِیَةُ الْمَقْتُولَیْنِ عَلَی قَبَائِلِ الْأَرْبَعَةِ بَعْدَ مُقَاصَّةِ الْحَیَّیْنِ مِنْهُمَا بِدِیَةِ جِرَاحِهِمَا وَ کَانَ ذَلِکَ هُوَ الْحُکْمَ الَّذِی- لَا طَرِیقَ إِلَی الْحَقِّ فِی الْقَضَاءِ سِوَاهُ أَ لَا تَرَی أَنَّهُ لَا بَیِّنَةَ عَلَی الْقَاتِلِ تُفَرِّدُهُ مِنَ الْمَقْتُولِ وَ لَا بَیِّنَةَ عَلَی الْعَمْدِ فِی الْقَتْلِ فَلِذَلِکَ کَانَ الْقَضَاءُ فِیهِ عَلَی حُکْمِ الْخَطَإِ فِی الْقَتْلِ وَ اللَّبْسُ فِی الْقَاتِلِ دُونَ الْمَقْتُولِ-(3)

ص: 394


1- 1. الإرشاد ص 109.
2- 2. المناقب ج 2 ص 188.
3- 3. الإرشاد ص 117.

و روایت شده: شش نفر برای شنا وارد فرات شدند. یکی از آن­ها غرق شد. دو نفر از پنج نفر شهادت دادند که آن سه نفر او را غرق کردند و آن سه نفر باقی مانده علیه دو نفر دیگر گواهی دادند که آنان اسباب غرق او را فراهم کردند. علی علیه السلام دستور داد دیه او را اخماسی بپردازند: سه پنجم آن متعلق به دو نفری است که شهادت به غرق داده و دو پنجم دیگر، متوجه به سه نفر باقی است، آن هم به حساب شهادت. و چنانچه می­دانیم، در این داوری، حکمی از این بهتر و به صواب نزدیکتر نمی باشد. (1)

روایت34.

تفسیر عیاشی: زراره روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود: خطای غیر عمد یعنی این که قصد انجام آن را داری ولی نمی خواهی به قتل بیانجامد و کفاره آن مقابله به مثل (قصاص) نیست و خطایی که هیچ شکی در آن نیست که خطا بوده است؛ یعنی آن که قصد چیز دیگر را داری، ولی به او برخورد می کند. (2)

روایت35.

تفسیر عیاشی: عبدالرحمن بن حجاج روایت کرده است: امام صادق علیه السلام از من در باره یحیی بن سعید پرسید که آیا با مسائل شما مخالفت می کند؟ گفتم: بله؛ دو غلام در مکانی پهناور با یکدیگر پیکار کردند. یکی از آن­ها دست طرف مقابل را گاز گرفت و او هم در پاسخ دستش را با سنگ شکست و از شدت سرما کزاز گرفت و مُرد. شکایت به نزد یحیی بن سعید برده شد و او حکم قصاص زننده سنگ را صادر کرد. ابن شُبرُمه و ابن ابی لیلی به عیسی بن موسی گفتند که ما چنین حکمی نداشتیم؛ اگر سنگ و تازیانه، عامل قتّاله باشد، قصاص نمی شود. بحث آنان ادامه پیدا کرد تا آن که عیسی بن موسی به پرداخت دیه حکم نمود. حضرت فرمود: در نزد ما حتی در صورت زدن با مشت (الوکزه) قصاص انجام می گیرد. گفتم: می گویند که این خطا محسوب می­شود و قتل عمد فقط با آلت آهنی است. پس فرمود: قتل غیر عمد (اشتباه) آن است که چیزی را نشانه بگیری و به چیزی دیگر برخورد کند؛ امّا هر چه را نشانه بگیری و به آن بزنی، عمد است. (3)

روایت36.

تفسیر عیاشی: فَضل بن عبدالملک می گوید: از امام صادق علیه السلام در باره قتل غیر عمد که دیه و کفاره دارد، پرسیدم آیا همان قتلی است که یک فرد، فرد دیگر را می زند و نمی خواهد به قتل بیانجامد؟ فرمود: بله. گفتم: اگر چیزی را پرتاب کند و به کسی بخورد، چطور؟ فرمود: این همان قتل غیر عمدی است که هیچ شکی در آن نمی باشد و باید کفاره بدهد و دیه بپردازد. (4)

روایت37.

تفسیر عیاشی: ابن ابی عمیر از یکی از یارانش روایت کرده که امام حسن یا امام حسین علیهما السلام فرمودند: هر چه از رویِ عمد باشد، قصاص دارد و غیر عمد آن است که یک چیز را قصد کنی

ص: 395


1- . ارشاد : 117
2- . تفسیر عیاشی 1 : 264
3- . تفسیر عیاشی 1 : 264
4- . تفسیر عیاشی 1 : 266

وَ رُوِیَ أَنَّهُ سِتَّةُ نَفَرٍ نَزَلُوا الْفُرَاتَ فَتَغَاطُّوا فِیهِ لَعِباً فَغَرِقَ وَاحِدٌ مِنْهُمْ فَشَهِدَ اثْنَانِ عَلَی ثَلَاثَةٍ مِنْهُمْ أَنَّهُمْ غَرَّقُوهُ وَ شَهِدَ الثَّلَاثَةُ عَلَی الِاثْنَیْنِ أَنَّهُمَا غَرَّقَاهُ فَقَضَی عَلَیْهِ بِالدِّیَةِ أَخْمَاساً عَلَی الْخَمْسَةِ نَفَرٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا عَلَی الِاثْنَیْنِ بِحِسَابِ الشَّهَادَةِ عَلَیْهِمَا وَ خُمُسَانِ عَلَی الثَّلَاثَةِ بِحِسَابِ الشَّهَادَةِ أَیْضاً وَ لَمْ یَکُنْ فِی ذَلِکَ قَضِیَّةٌ أَحَقَّ بِالصَّوَابِ مِمَّا قَضَی بِهِ علیه السلام (1).

«34»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْخَطَأُ أَنْ تَعَمَّدَهُ وَ لَا تُرِیدَ قَتْلَهُ بِمَا لَا یَقْتُلُ مِثْلُهُ وَ الْخَطَأُ لَیْسَ فِیهِ شَکٌّ أَنْ یَعْمِدَ شَیْئاً آخَرَ فَیُصِیبَهُ (2).

«35»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ یَحْیَی بْنِ سَعِیدٍ هَلْ یُخَالِفُ قَضَایَاکُمْ قُلْتُ نَعَمْ اقْتَتَلَ غُلَامَانِ بِالرَّحَبَةِ فَعَضَّ أَحَدُهُمَا عَلَی یَدِ الْآخَرِ فَرَفَعَ الْمَعْضُوضُ حَجَراً فَشَجَّ یَدَ الْعَاضِّ فَکَزَّ مِنَ الْبَرْدِ فَمَاتَ فَرُفِعَ إِلَی یَحْیَی بْنِ سَعِیدٍ فَأَقَادَ مِنَ الضَّارِبِ بِالْحَجَرِ فَقَالَ ابْنُ شُبْرُمَةَ وَ ابْنُ أَبِی لَیْلَی لِعِیسَی بْنِ مُوسَی إِنَّ هَذَا أَمْرٌ لَمْ یَکُنْ عِنْدَنَا- لَا یُقَادُ عَنْهُ بِالْحَجَرِ وَ لَا بِالسَّوْطِ فَلَمْ یَزَالُوا حَتَّی وَدَاهُ عِیسَی بْنُ مُوسَی فَقَالَ إِنَّ مَنْ عِنْدَنَا یُقِیدُونَ بِالْوَکْزَةِ قُلْتُ یَزْعُمُونَ أَنَّهُ خَطَأٌ وَ أَنَّ الْعَمْدَ لَا یَکُونُ إِلَّا بِالْحَدِیدِ فَقَالَ إِنَّمَا الْخَطَأُ أَنْ یُرِیدَ شَیْئاً فَیُصِیبَ غَیْرَهُ فَأَمَّا کُلُّ شَیْ ءٍ قَصَدْتَ إِلَیْهِ فَأَصَبْتَهُ فَهُوَ الْعَمْدُ(3).

«36»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْخَطَإِ الَّذِی لَا شَکَّ فِیهِ الدِّیَةُ وَ الْکَفَّارَةُ وَ هُوَ الرَّجُلُ یَضْرِبُ الرَّجُلَ وَ لَا یَتَعَمَّدُ قَتْلَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَإِذَا رَمَی شَیْئاً فَأَصَابَ رَجُلًا قَالَ ذَاکَ الْخَطَأُ الَّذِی لَا شَکَّ فِیهِ وَ عَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ وَ دِیَةٌ(4).

«37»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: کُلَّمَا أُرِیدُ بِهِ فَفِیهِ الْقَوَدُ وَ إِنَّمَا الْخَطَأُ أَنْ یُرِیدَ الشَّیْ ءَ فَیُصِیبَ

ص: 395


1- 1. الإرشاد ص 117.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 264.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 264.
4- 4. نفس المصدر ج 1 ص 266.

و به چیز دیگر برخورد کند. (1)

روایت38.

تفسیر عیاشی: زراره روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود: عمد آن است که قصد کشتن کسی را داشته باشی، پس او را با وسیله ای بکشی. (2)

روایت39.

تفسیر عیاشی: محمد بن خالد برقی از برخی از اصحابش روایت می کند که از امام صادق علیه السلام پیرامون آیه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ» پرسیدند: آیا این آیه در مورد مسلمانان است؟ و حضرت فرمود: این آیه، در خصوص مؤمنان است. (3)

روایت40.

مناقب: از امام صادق علیه السلام درباره سارقی پرسیده شد که بر زنی وارد شده تا اموالش را سرقت کند، ولی چون لباس ها را جمع کرد، دلش هوای آن زن را کرد و او را مجبور به زنا و آمیزش با خود کرد. فرزند زن بیدار شد و به طرف سارق رفت. سارق او را با تبری که داشت کشت؛ چون سارق کارش تمام شد، جامه ها را برداشت تا بیرون رود، زن با همان تبر به او حمله کرد و او را کشت. فردای آن روز بازماندگان سارق آمدند و خون سارق را طلب می کردند. حضرت فرمود: آن گونه که می گویم، در این جریان قضاوت کن. پس از آن فرمود: خویشاوندان سارق، همان ها که خونش را مطالبه کردند، دیه پسر را ضامن­اند و سارق چهار هزار درهم به دلیل اجبار زن بر زنا ضامن است؛ چون مرد زنا کرده و باید غرامت آن را در مالش بکشد و بر زن در این که سارق را کشته است، چیزی نیست؛ چون مرد، سارق بوده است. (4)

روایت41.

عمرو بن ابی مقدام گوید: مردی بر ابو جعفر فریاد می­زد و می گفت: ای امیرالمؤمنین! این دو مرد شب هنگام سراغ برادرم آمدند و او را از منزل بیرون بردند و او بازنگشته است و به خدا سوگند! نمی دانم که این دو با او چه کرده اند! ابو جعفر به آن دو گفت: شما با او چه کرده اید؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین! با او سخن گفتیم و پس از آن به منزلش بازگشت. به نزد امام صادق علیه السلام آمد. حضرت فرمود: ای غلام! بنویس: بسم الله الرحمن الرحیم؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرکس شب به سراغ مردی برود و او را از منزلش بیرون ببرد، ضامن آن مرد است تا آن که بیّنه بیاورد که او را به منزلش بازگردانده است. ای غلام! این یکی را به گوشه ای دور از من ببر و گردنش را بزن. او گفت: ای پسر رسول خدا، به خدا سوگند! من او را نکشته ام، بلکه او را گرفتم و نگه داشتم و این آمد و او را چاقو زد و کشت. حضرت فرمود: من پسر رسول خدایم. ای غلام! این را دور کن و گردن دیگری را بزن. دیگری گفت: ای پسر رسول خدا، به خدا سوگند! من او را شکنجه ندادم بلکه با

ص: 396


1- . تفسیر عیاشی 1 : 264
2- . تفسیر عیاشی 1 : 268
3- . تفسیر عیاشی 1 : 75
4- . مناقب 3 : 378

غَیْرَهُ (1).

«38»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْعَمْدُ أَنْ تَعَمَّدَهُ فَتَقْتُلَهُ بِمَا بِمِثْلِهِ یُقْتَلُ (2).

«39»

شی، [تفسیر العیاشی] مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ أَ هِیَ لِجَمَاعَةِ الْمُسْلِمِینَ قَالَ هِیَ لِلْمُؤْمِنِینَ خَاصَّةً(3).

«40»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب النِّهَایَةُ: سُئِلَ الصَّادِقُ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ سَارِقٍ دَخَلَ عَلَی امْرَأَةٍ لِیَسْرِقَ مَتَاعَهَا فَلَمَّا جَمَعَ الثِّیَابَ نَازَعَتْهُ نَفْسُهُ فَکَابَرَهَا عَلَی نَفْسِهَا فَوَاقَعَهَا فَتَحَرَّکَ ابْنُهَا فَقَامَ فَقَتَلَهُ بِفَأْسٍ کَانَ مَعَهُ فَلَمَّا فَرَغَ حَمَلَ الثِّیَابَ وَ ذَهَبَ لِیَخْرُجَ فَحَمَلَتْ عَلَیْهِ بِالْفَأْسِ فَقَتَلَتْهُ فَجَاءَ أَهْلُهُ یَطْلُبُونَ بِدَمِهِ مِنَ الْغَدِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام اقْضِ عَلَی هَذَا کَمَا وُصِفَتْ لَکَ قَالَ تُضَمَّنُ مَوَالِیهِ الَّذِینَ طَلَبُوا بِدَمِهِ دِیَةَ الْغُلَامِ وَ یُضَمَّنُ السَّارِقُ فِیمَا تَرَکَ أَرْبَعَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ لِمُکَابَرَتِهَا عَلَی فَرْجِهَا إِنَّهُ زَانٍ وَ هُوَ فِی مَالِهِ غَرَامَةٌ وَ لَیْسَ عَلَیْهَا فِی قَتْلِهَا إِیَّاهُ شَیْ ءٌ لِأَنَّهُ سَارِقٌ (4).

«41»

وَ قَالَ عَمْرُو بْنُ أَبِی الْمِقْدَامِ: نَادَی رَجُلٌ بِأَبِی جَعْفَرٍ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ هَذَیْنِ الرَّجُلَیْنِ طَرَقَا أَخِی لَیْلًا فَأَخْرَجَاهُ مِنْ مَنْزِلِهِ فَلَمْ یَرْجِعْ إِلَیَّ فَوَ اللَّهِ مَا أَدْرِی مَا صَنَعَا بِهِ فَقَالا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ کَلَّمْنَاهُ ثُمَّ رَجَعَ إِلَی مَنْزِلِهِ فَتَقَدَّمَ إِلَی الصَّادِقِ علیه السلام فَقَالَ یَا غُلَامُ اکْتُبْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کُلُّ مَنْ طَرَقَ رَجُلًا بِاللَّیْلِ فَأَخْرَجَهُ مِنْ مَنْزِلِهِ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ إِلَی أَنْ یُقِیمَ الْبَیِّنَةَ أَنَّهُ قَدْ رَدَّهُ إِلَی مَنْزِلِهِ قُمْ یَا غُلَامُ نَحِّ هَذَا فَاضْرِبْ عُنُقَهُ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا قَتَلْتُهُ وَ لَکِنْ أَمْسَکْتُهُ ثُمَّ جَاءَ هَذَا فَوَجَأَهُ فَقَتَلَهُ فَقَالَ أَنَا ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ یَا غُلَامُ نَحِّ هَذَا فَاضْرِبْ عُنُقَ الْآخَرِ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا عَذَّبْتُهُ وَ لَکِنْ قَتَلْتُهُ

ص: 396


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 264.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 268.
3- 3. نفس المصدر ج 1 ص 75.
4- 4. المناقب ج 3 ص 378.

یک ضربت او را کشتم. حضرت به برادر مقتول دستور داد تا گردن این مرد را بزند، پس از آن دستور داد تا بر پهلوی دیگری بزنند و او را در زندان حبس کرد و در حقّ او نوشت که تمام عمر زندان باشد و در هر سال پنجاه تازیانه بخورد.(1)

روایت42.

از امام صادق علیه السلام درباره چهار نفر که مردی را کشته بودند، سؤال شد. از چهار نفر، یکی برده و دیگری مردی آزاد، سومی زنی آزاد و چهارمی برده مکاتبی که نیمی از قرارداد مکاتبه خویش را پرداخته است. امام فرمود: دیه بر چهار نفرشان است. یک چهارم دیه بر مرد آزاد، یک چهارم دیه بر زن آزاد و بر آن برده این است که مولایش مخیّر شود، اگر خواست، به جای برده اش دیه را پرداخت کند و اگر خواست همه برده را تماما تحویل دهد تا به خانواده مقتول هیچ خسارتی وارد نشود و نیمی از یک چهارم بر برده مکاتب در مالش است و بر کسانی که با او مکاتبه داشته اند، نیم دیگر یک چهارم و مجموع این دو، یک چهارم کامل می شود و این به آن دلیل است که این مکاتب، نیمی از خودش را آزاد ساخته است. (2)

روایت43.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق علیه السلام درباره مردی که زنی را از روی عمد کشته بود شنیدم که می فرمود: اگر بازماندگان آن زن بخواهند که مرد را بکشند، نیمی از دیه را به بازماندگان مرد می پردازند. و حضرت درباره زنی که همسرش را از روی عمد کشته است، فرمود: اگر بازماندگان مرد مقتول بخواهند که زن را بکشند، می کشند و هیچ کس، چیزی بیشتر از جانش را به عنوان تاوان جنایت خود نمی پردازد. و درباره مردی که می خواسته با زنی زنا کند و زن سنگی به سوی او پرتاب کرده و به جایی از او برخورد کرده که در نتیجه آن شخص می میرد، شنیدم که فرمود: بر آن زن، بین او و خداوند عز و جل چیزی نیست و اگر زن را نزد امام عادلی ببرند، آن امام عادل خون مرد را هدر می داند. (3)

از امام صادق علیه السلام روایت شده که درباره مردی که مؤمنی را از روی عمد کشته است فرمود: از او قصاص می شود؛ مگر اینکه اولیای مقتول به دیه رضایت دهند که اگر دیه را پذیرفتند، دیه، دوازده هزار درهم یا هزار دینار یا صد شتر است. پس اگر در سرزمینی است که در آن دینار است، پس دیه، هزار دینار است. (4)

روایت44.

اختصاص: ابوعبیده گوید: از امام باقر علیه السلام درباره نابینایی پرسیدم که چشم انسان سالمی را از روی عمد درآورده است. حضرت فرمود: ای ابا عبیده، عمد نابینا چون خطاست، در این مورد باید از مالش دیه بپردازد و اگر مالی ندارد، دیه آن بر عهده امام است و حقّ فرد مسلمان از بین نمی رود. (5)

ص: 397


1- . مناقب 3 : 381
2- . مناقب 3 : 381
3- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 77
4- . نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی : 77
5- . اختصاص : 455

بِضَرْبَةٍ وَاحِدَةٍ فَأَمَرَ أَخَاهُ فَضَرَبَ عُنُقَهُ ثُمَّ أَمَرَ بِالْآخَرِ فَضَرَبَ جَنْبَیْهِ وَ حَبَسَهُ فِی السِّجْنِ وَ وَقَّعَ عَلَی رَأْسِهِ بِحَبْسِ عُمُرِهِ وَ یُضْرَبُ کُلَّ سَنَةٍ خَمْسِینَ جَلْدَةً(1).

«42»

وَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أَرْبَعَةِ أَنْفُسٍ قَتَلُوا رَجُلًا مَمْلُوکٍ وَ حُرٍّ وَ حُرَّةٍ وَ مُکَاتَبٍ قَدْ أَدَّی نِصْفَ مُکَاتَبَتِهِ فَقَالَ عَلَیْهِمُ الدِّیَةُ عَلَی الْحُرِّ رُبُعُ الدِّیَةِ وَ عَلَی الْحُرَّةِ رُبُعُ الدِّیَةِ وَ عَلَی الْمَمْلُوکِ أَنْ یُخَیَّرَ مَوْلَاهُ فَإِنْ شَاءَ أَدَّی عَنْهُ وَ إِنْ شَاءَ دَفَعَهُ بِرَقَبَتِهِ- لَا یَغْرَمُ أَهْلُهُ شَیْئاً وَ الْمُکَاتَبُ فِی مَالِهِ نِصْفُ الرُّبُعِ وَ عَلَی الَّذِی کَاتَبَهُ نِصْفُ الرُّبُعِ فَذَلِکَ الرُّبُعُ لِأَنَّهُ قَدْ أَعْتَقَ نَفْسَهُ (2).

«43»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: فِی رَجُلٍ قَتَلَ امْرَأَةً عَمْداً إِنْ شَاءَ أَهْلُهَا أَنْ یَقْتُلُوهُ وَ یُؤَدُّوا إِلَی أَهْلِهِ نِصْفَ الدِّیَةِ-(3)

وَ فِی امْرَأَةٍ قَتَلَتْ رَجُلًا إِنْ شَاءَ أَهْلُهُ قَتَلُوهَا وَ لَیْسَ یَجْنِی أَحَدٌ عَلَی أَکْثَرَ مِنْ نَفْسِهِ-(4)

وَ فِی رَجُلٍ أَرَادَ امْرَأَةً عَلَی نَفْسِهَا حَرَاماً فَرَمَتْهُ بِحَجَرٍ فَأَصَابَتْ مِنْهُ مَقْتَلًا قَالَ لَیْسَ عَلَیْهَا شَیْ ءٌ فِیمَا بَیْنَهَا وَ بَیْنَ اللَّهِ وَ إِنْ قُدِّمَ إِلَی إِمَامٍ عَدْلٍ أَهْدَرَ دَمَهُ (5).

وَ عَنْهُ: فِی رَجُلٍ قَتَلَ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً قَالَ یُقَادُ مِنْهُ إِلَّا أَنْ یَرْضَی أَوْلِیَاءُ الْمَقْتُولِ بِالدِّیَةِ فَإِنْ قَبِلُوا الدِّیَةَ فَالدِّیَةُ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ دِرْهَمٍ أَوْ أَلْفَ دِینَارٍ أَوْ مِائَةً مِنَ الْإِبِلِ فَإِنْ کَانَ بِأَرْضٍ فِیهَا دَنَانِیرُ فَأَلْفُ دِینَارٍ(6).

«44»

ختص، [الإختصاص] هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ أَعْمَی فَقَأَ عَیْنَ رَجُلٍ صَحِیحٍ تَعَمُّداً فَقَالَ یَا أَبَا عُبَیْدَةَ إِنَّ عَمْدَ الْأَعْمَی مِثْلُ الْخَطَإِ هَذَا فِیهِ الدِّیَةُ مِنْ مَالِهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ فَدِیَةُ ذَلِکَ عَلَی الْإِمَامِ وَ لَا یَبْطُلُ حَقُّ مُسْلِمٍ (7).

ص: 397


1- 1. المناقب ج 3 ص 381.
2- 2. المناقب ج 3 ص 381.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 77.
4- 4. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 77.
5- 5. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 77.
6- 6. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 77.
7- 7. الاختصاص: 455.

روایت45.

ارشاد القلوب: موسی بن جعفر علیه السلام از پدرانش روایت کرده که فرمود: امیر المؤمنین در باره فضائل پیامبر صلی الله علیه و آله و امّت ایشان سخن می­گفت و در این سخنان فرمود: یکی از این فضیلت ها آن است که قاتل عمدی مسلمانان را اگر اولیای مقتول بخواهند، او را عفو می کنند و اگر بخواهند، دیه از او می پذیرند. ولی بر اهل تورات که اهل دین شمایند، این است که قاتل کشته می شود و مورد عفو قرار نمی گیرد و دیه از او گرفته می شود. خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ»،(1) {این [حکم] تخفیف و رحمتی از پروردگار شماست.} (2)

روایت46.

کتاب الغارات: در حدیثی مرفوع از سعید بن مسیّب روایت شده است: مردی در شام به نام ابن خیبری، مردی را با همسرش یافت و او را کشت. این جریان را نزد معاویه بردند. او به برخی از یاران علی علیه السلام نامه نوشت که از حضرت بپرسید. حضرت علی علیه السلام فرمود: این چیزی است که در محدوده حکومت ما اتّفاق نیفتاده است. گفت که معاویه برای او نامه نوشته است. حضرت علی علیه السلام فرمود: اگر چهار شاهد نیاورد که شهادت به این جریان بدهند، من او را در برابر مقتول قصاص می کنم.

روایت47.

از همین کتاب به اسناد حسن بن بکر بجلی روایت شده که گوید: ما، در رحبه، در نزد علی علیه السلام بودیم. چند تن نزد او آمدند و سلام کردند. چون علی علیه السلام در ایشان نگریست، آنان را نشناخت و پرسید از مردم شام هستید، یا جزیره؟ گفتند: نه، از مردم شام. پدرمان مرده و مالی بسیار و فرزندانی بسیار، از زن و مرد، بر جای نهاده است. در میان وارثان کسی است که هم شرم زنان دارد و هم آلت مردان و مدعی است که باید چون مردان ارث برد و ما نمی پذیریم. علی علیه السلام فرمود: پس معاویه چه کاره است؟ گفتند: نزد او داوری برده ایم، در قضاوت درماند. علی علیه السلام به چپ و راست نگریست و گفت: خداوند لعنت کند قومی را که به قضاوت ما رضا می دهند و در دین، بر ما طعنه می زنند. به نزد او بروید و بنگرید که از کجا ادرار می کند. اگر از آلت مردی­اش ادرار می کند، چون مردان ارث می برد و اگر از جای دیگر، چون زنان. آن مرد از آلت مردانه­اش ادرار کرد و همانند مردان به او ارث دادند.

روایت48.

مقصد الراغب: امیرالمؤمنین علیه السلام درباره مردی که مردی را گرفته تا دیگری آمد و او را کشت و مردی که نگاه می کرده و او را باز نداشته است، حکم داد: قاتل کشته می شود و چشمی آن که نگاه می کرده و او را کمک نکرده است کنده می شود و آن کس که او را نگه داشته، در زندان نگاه داشته شود تا بمیرد .

ص: 398


1- . بقره / 178
2- . ارشاد القلوب 2 : 210
«45»

إِرْشَادُ الْقُلُوبِ، عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی بَیَانِ فَضْلِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ أُمَّتِهِ وَ مِنْهَا أَنَّ الْقَاتِلَ مِنْهُمْ عَمْداً إِنْ شَاءَ أَوْلِیَاءُ الْمَقْتُولِ أَنْ یَعْفُوا عَنْهُ فَعَلُوا وَ إِنْ شَاءُوا قَبِلُوا الدِّیَةَ وَ عَلَی أَهْلِ التَّوْرَاةِ أَنْ یُقْتَلَ الْقَاتِلُ وَ لَا یُعْفَی عَنْهُ وَ لَا یُؤْخَذُ مِنْهُ دِیَةٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ(1).

«46»

کِتَابُ الْغَارَاتِ، لِإِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ رَفَعَهُ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ: أَنَّ رَجُلًا بِالشَّامِ یُقَالُ لَهُ ابْنُ الْخَیْبَرِیِّ وَجَدَ مَعَ امْرَأَتِهِ رَجُلًا فَقَتَلَهُ فَرُفِعَ ذَلِکَ إِلَی مُعَاوِیَةَ فَکَتَبَ إِلَی بَعْضِ أَصْحَابِ عَلِیٍّ یَسْأَلُهُ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام إِنَّ هَذَا شَیْ ءٌ مَا کَانَ قِبَلَنَا فَأَخْبَرَهُ أَنَّ مُعَاوِیَةَ کَتَبَ إِلَیْهِ فَقَالَ علیه السلام إِنْ لَمْ یَجِئْ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ یَشْهَدُونَ أُقِیدَ بِهِ.

«47»

وَ مِنْهُ، بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ بَکْرٍ الْبَجَلِیِّ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ عَلِیٍّ علیه السلام فِی الرَّحَبَةِ فَأَقْبَلَ رَهْطٌ فَسَلَّمُوا فَلَمَّا رَآهُمْ عَلِیٌّ علیه السلام أَنْکَرَهُمْ فَقَالَ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ أَنْتُمْ أَمْ مِنْ أَهْلِ الْجَزِیرَةِ قَالُوا بَلْ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ مَاتَ أَبُونَا وَ تَرَکَ مَالًا کَثِیراً وَ تَرَکَ أَوْلَاداً رِجَالًا وَ نِسَاءً وَ تَرَکَ فِینَا خُنْثَی لَهُ حَیَاءٌ کَحَیَاءِ الْمَرْأَةِ وَ ذَکَرٌ کَذَکَرِ الرَّجُلِ فَأَرَادَ الْمِیرَاثَ کَرَجُلٍ مِنَّا فَأَبَیْنَا عَلَیْهِ فَقَالَ علیه السلام فَأَیْنَ کُنْتُمْ عَنْ مُعَاوِیَةَ فَقَالُوا قَدْ أَتَیْنَاهُ فَلَمْ یرد [یَدْرِ] مَا یَقْضِی بَیْنَنَا فَنَظَرَ عَلِیٌّ علیه السلام یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ قَوْماً یَرْضَوْنَ بِقَضَائِنَا وَ یَطْعَنُونَ عَلَیْنَا فِی دِینِنَا انْطَلِقُوا بِصَاحِبِهِ فَانْظُرُوا إِلَی مَسِیلِ الْبَوْلِ فَإِنْ خَرَجَ مِنْ ذَکَرِهِ فَلَهُ مِیرَاثُ الرَّجُلِ وَ إِنْ خَرَجَ مِنْ غَیْرِ ذَلِکَ فَوَرِّثُوهُ مَعَ النِّسَاءِ فَبَالَ مِنْ ذَکَرِهِ فَوَرَّثَهُ کَمِیرَاثِ الرَّجُلِ مِنْهُمْ.

«48»

کِتَابُ مَقْصَدِ الرَّاغِبِ،: قَضَی عَلِیٌّ علیه السلام فِی رَجُلٍ أَمْسَکَ رَجُلًا حَتَّی جَاءَ آخَرُ فَقَتَلَهُ وَ رَجُلٌ یَنْظُرُ فَلَمْ یَمْنَعْهُ فَقَضَی یُقْتَلُ الْقَاتِلُ وَ یُقْلَعُ عَیْنُ الَّذِی نَظَرَ وَ لَمْ یُعِنْهُ وَ خُلِّدَ الَّذِی أَمْسَکَهُ فِی الْحَبْسِ حَتَّی مَاتَ.

ص: 398


1- 1. إرشاد القلوب ج 2 ص 210 ضمن حدیث طویل.

باب چهارم : جنایت بر اعضاء و متعلقات (دو دست و انگشتان)

روایات

روایت1.

محاسن: حبیب سجستانی گوید: از امام باقر علیه السلام درباره مردی پرسیدم که دو دست راست دو مرد را بریده است. حضرت فرمود: ای حبیب، در مرحله اول دست راستش بریده می شود و در مرحله دوّم دست چپش برای آن کس که دست راست او را بریده است؛ چرا که او دست دومی را در حالی بریده که دست راستش مورد قصاص برای نفر اول قرار گرفته است. حبیب گوید: پرسیدم: آیا دو دستش با هم قطع می شود و دستی که با آن خود را نظافت کند، برایش وا نمی نهند؟ حضرت فرمود: آری، این در حقوق مردم است که در چهار [دست و پا] همه مورد قصاص قرار می گیرد و اما در حقوق الله، از او جز در مورد یک دست و یک پا قصاص نمی شود؛ بنابراین اگر دست راست کسی را قطع کند - در حالی که دست راست خودش در مورد قصاصی قطع شده است - دست چپش را قطع می کنند و اگر هر دو دست را ندارد، پای او را در برابر دستی که قطع کرده، قطع می کنند و اگر در حقوق مردم باشد، از او در مورد همه اعضایش قصاص می شود. (1)

روایت2.

مناقب: امیر المؤمنین علیه السلام در باره مردی که که بر سینه­اش ضربه زدند و ادعا می­کرد که نفسش ناقص شده است. آن حضرت فرمود: نفس، یک ساعت در بینی راست و در بینی چپ است و چون سپیده­دم برآید، تا طلوع خورشید در بینی راست است که این زمان، یک ساعت می­باشد. آن حضرت شخص ادعا کننده را از زمان بر آمدن سپیده­دم تا طلوع خورشید نشانده و نفس­هایش را شمرد، سپس مرد دیگری را که هم ­سنّ او بود، در روز دوم از برآمدن سپیده­دم تا طلوع خورشید نشاند و نفس­هایش را شمرد، سپس به شخص زخمی به اندازه­ای که از نفسش در مقایسه با نفس سالم کاسته شده بود دیه پرداخت کرد. (2)

و امیر المؤمنین علیه السلام در باره کسی که ادعا می­کرد بینائی­اش را از دست داده، اینگونه قضاوت کرد که چشم سالمش را با تخم­مرغی ببندند و مردی به او نزدیک شود و با چشم زخمی­اش او را بنگرد، سپس از مقابل دور شده و تا جایی که بینائی­ او می­رسد فاصله بگیرد. (3)

روایت3.

مناقب: امام باقر علیه السلام به عبدالله بن عباس فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم، آیا در حکم خداوند متعال اختلاف است؟ گفت: نه. حضرت فرمود: نظرت درباره مردی که انگشتان مردی را با شمشیر زده است تا قطع شده و از بین رفته و

ص: 399


1- . محاسن : 321
2- . مناقب 2 : 202
3- . مناقب 2 : 202

باب 4 الجنایات علی الأطراف و المنافع

الأخبار

«1»

سن، [المحاسن] ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ قَطَعَ یَدَیْ رَجُلَیْنِ الْیَمِینَیْنِ فَقَالَ یُقْطَعُ یَا حَبِیبُ یَدُهُ الْیُمْنَی أَوَّلًا وَ یُقْطَعُ یَدُهُ الْیُسْرَی لِلَّذِی قَطَعَ یَدَهُ الْیُمْنَی آخِراً لِأَنَّهُ قَطَعَ یَدَ الْأَخِیرِ وَ یَدُهُ الْیَمِینُ قِصَاصٌ لِلْأَوَّلِ قَالَ فَقُلْتُ تُقْطَعُ یَدَاهُ جَمِیعاً فَلَا تُتْرَکُ لَهُ یَدٌ یَسْتَنْظِفُ بِهَا قَالَ نَعَمْ إِنَّهَا فِی حُقُوقِ النَّاسِ فَیُقْتَصُّ فِی الْأَرْبَعِ جَمِیعاً فَلَا یُقْتَصُّ مِنْهُ إِلَّا فِی یَدٍ وَ رِجْلٍ فَإِنْ قَطَعَ یَمِینَ رَجُلٍ وَ قَدْ قُطِعَتْ یَمِینُهُ فِی الْقِصَاصِ قُطِعَتْ یَدُهُ الْیُسْرَی وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ یَدَانِ قُطِعَتْ رِجْلُهُ بِالْیَدِ الَّتِی تُقْطَعُ وَ یُقْتَصُّ مِنْهُ فِی جَوَارِحِهِ کُلِّهَا إِذَا کَانَتْ فِی حُقُوقِ النَّاسِ (1).

«2»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی رَجُلٍ ضُرِبَ عَلَی صَدْرِهِ فَادَّعَی أَنَّهُ نَقَصَ نَفَسُهُ فَقَالَ علیه السلام إِنَّ النَّفَسَ یَکُونُ فِی الْمَنْخِرِ الْأَیْمَنِ وَ فِی الْأَیْسَرِ سَاعَةً فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ یَکُونُ فِی الْمَنْخِرِ الْأَیْمَنِ إِلَی أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ هُوَ سَاعَةٌ فَأَقْعَدَ الْمُدَّعِیَ مِنْ حِینِ یَطْلُعُ الْفَجْرُ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ عَدَّ أَنْفَاسَهُ ثُمَّ أَقْعَدَ رَجُلًا فِی سِنِّهِ یَوْمَ الثَّانِی مِنْ وَقْتِ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ عَدَّ أَنْفَاسَهُ ثُمَّ أَعْطَی الْمُصَابَ بِقَدْرِ مَا نَقَصَ مِنْ نَفَسِهِ عَنْ نَفَسِ الصَّحِیحِ-(2)

وَ حَکَمَ علیه السلام فِیمَنِ ادَّعَی أَنَّهُ ذَهَبَ بَصَرُهُ أَنْ یُرْبَطَ عَیْنُهُ الصَّحِیحَةُ بِبَیْضَةٍ وَ یَدْنُوَ مِنْهُ رَجُلٌ فَیُبْصِرَهُ بِعَیْنِهِ الْمُصَابَةِ ثُمَّ یَتَنَحَّی عَنْهُ إِلَی الْمَوْضِعِ الَّذِی یَنْتَهِی بَصَرُهُ إِلَیْهِ (3).

«3»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ أَنْشُدُکَ اللَّهَ هَلْ فِی حُکْمِ اللَّهِ اخْتِلَافٌ قَالَ لَا قَالَ فَمَا تَرَی فِی رَجُلٍ ضُرِبَ أَصَابِعُهُ بِالسَّیْفِ حَتَّی سَقَطَتْ فَذَهَبَ

ص: 399


1- 1. المحاسن ص 321.
2- 2. المناقب ج 2 ص 202.
3- 3. المناقب ج 2 ص 202.

مرد دیگری آمده و کف دست او را زده و قطع کرده و او را نزد تو آورده اند و تو می خواهی حکم دهی، چیست؟ ابن عباس گوید: به این کسی که بریده، می گویم به او دیه کف را بده و به این کس که دستش بریده شده، می گویم با او بر هر مبلغی که می خواهی مصالحه کن، یا آن که اشخاص عادل را به سوی آن دو می فرستم. حضرت فرمود: امام باقر علیه السلام به ابن عباس فرمود: در حکم خداوند عز و جل اختلاف پدید آمد و تو گفته نخست خود را نقض کردی. هرگز خداوند نمی پذیرد که در میان خلقش حدی از حدود پدید آید و تفسیر و بیان حکم آن در زمین نباشد. تو دست آن کسی که کف را بریده، از بیخ ببر و پس از آن دیه انگشتانش را به او بده؛ این حکم خداوند متعال است. (1)

باب پنجم : حکم در باره کارهایی که چهارپایان مرتکب می­شوند

آیات

- وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ کُنَّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ- فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً. (2)

{ و داوود و سلیمان را [یاد کن] هنگامی که در باره آن کشتزار - که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند - داوری می کردند، و [ما] شاهد داوری آنان بودیم. پس آن [داوری] را به سلیمان فهماندیم، و به هر یک [از آن دو] حکمت و دانش عطا کردیم.}

روایات

روایت1.

قصص الانبیاء: عمرو بن جبیر از پدرش از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی را به یمن فرستاد و در آنجا اسب کسی از اهل یمن گریخت و با پای خود به مردی لگد زد و او را کشت. اولیاء مقتول آن مرد را گرفتند و خدمت امیر المؤمنین آوردند و بر او اقامه دعوی کردند. صاحب اسب گواه آورد که اسبش گریخته و آن مرد را زده و کشته است. علی علیه السلام خون مرد را باطل کرد. اولیاء مقتول از یمن نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و از حکم علی علیه السلام شکایت کردند و گفتند: علی به ما ستم کرده و خون صاحب ما را هدر کرده است. پیامبر فرمود: علی ستمکار نیست و برای ستم آفریده نشده؛ ولایت و سروری پس از من با علی است و حکم، حکم او است و قول، قول اوست. جز کافر کسی حکم و قول و ولایت او را انکار نمی­کند و تنها مؤمن است که به حکم و قول و ولایتش رضایت می­دهد. چون اهل یمن در باره علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین شنیدند، گفتند: ای رسول خدا، ما به قول و حکم علی راضی شدیم، فرمود: همین توبه شما است از آنچه گفتید.

روایت2.

ارشاد: در روایت­ها آمده است: دو نفر درباره گاوی که خری را کشته بود، نزد پیامبر ص: 400


1- . مناقب 3 : 330
2- . انبیاء / 78 - 79

فَأَتَی رَجُلٌ آخَرُ فَأَطَارَ کَفَّ یَدِهِ فَأُتِیَ بِهِ إِلَیْکَ وَ أَنْتَ قَاضٍ کَیْفَ أَنْتَ صَانِعٌ قَالَ أَقُولُ لِهَذَا الْقَاطِعِ أَعْطِهِ دِیَةَ کَفٍّ وَ أَقُولُ لِهَذَا الْمَقْطُوعِ صَالِحْهُ عَلَی مَا شِئْتَ أَوْ أَبْعَثُ إِلَیْهِمَا ذَوَیْ عَدْلٍ قَالَ فَقَالَ لَهُ جَاءَ الِاخْتِلَافُ فِی حُکْمِ اللَّهِ وَ نَقَضْتَ الْقَوْلَ الْأَوَّلَ أَبَی اللَّهُ أَنْ یُحْدِثَ فِی خَلْقِهِ شَیْئاً مِنَ الْحُدُودِ وَ لَیْسَ تَفْسِیرُهُ فِی الْأَرْضِ أَقْطَعُ یَدَ قَاطِعِ الْکَفِّ أَوَّلًا ثُمَّ أُعْطِیهِ دِیَةَ الْأَصَابِعِ هَذَا حُکْمُ اللَّهِ (1).

باب 5 حکم ما تجنیه الدواب

الآیات

الأنبیاء: وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ کُنَّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ- فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً(2).

الأخبار

«1»

ص، [قصص الأنبیاء علیهم السلام] الصَّدُوقُ عَنِ ابْنِ مُوسَی عَنِ الْأَسَدِیِّ عَنِ النَّخَعِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: بَعَثَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلِیّاً علیه السلام إِلَی الْیَمَنِ فَانْفَلَتَ فَرَسٌ لِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْیَمَنِ فَنَفَحَ رَجُلًا فَقَتَلَهُ فَأَخَذَهُ أَوْلِیَاؤُهُ وَ رَفَعُوا إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَأَقَامَ صَاحِبُ الْفَرَسِ الْبَیِّنَةَ أَنَّ الْفَرَسَ انْفَلَتَ مِنْ دَارِهِ فَنَفَحَ الرَّجُلَ بِرِجْلِهِ فَأَبْطَلَ عَلِیٌّ علیه السلام دَمَ الرَّجُلِ فَجَاءَ أَوْلِیَاءُ الْمَقْتُولِ مِنَ الْیَمَنِ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَشْکُونَ عَلِیّاً فِیمَا حَکَمَ عَلَیْهِمْ فَقَالُوا إِنَّ عَلِیّاً ظَلَمَنَا وَ أَبْطَلَ دَمَ صَاحِبِنَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ عَلِیّاً لَیْسَ بِظَلَّامٍ وَ لَمْ یُخْلَقْ عَلِیٌّ لِلظُّلْمِ وَ إِنَّ الْوِلَایَةَ مِنْ بَعْدِی لِعَلِیٍّ وَ الْحُکْمَ حُکْمُهُ وَ الْقَوْلَ قَوْلُهُ- لَا یَرُدُّ حُکْمَهُ وَ قَوْلَهُ وَ وِلَایَتَهُ إِلَّا کَافِرٌ وَ لَا یَرْضَی بِحُکْمِهِ وَ وِلَایَتِهِ إِلَّا مُؤْمِنٌ فَلَمَّا سَمِعَ النَّاسُ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ رَضِینَا بِقَوْلِ عَلِیٍّ وَ حُکْمِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ هُوَ تَوْبَتُکُمْ بِمَا قُلْتُمْ.

«2»

شا، [الإرشاد]: جَاءَتِ الْآثَارُ أَنَّ رَجُلَیْنِ اخْتَصَمَا إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی بَقَرَةٍ قَتَلَتْ حِمَاراً فَقَالَ أَحَدُهُمَا یَا رَسُولَ اللَّهِ بَقَرَةُ هَذَا الرَّجُلِ قَتَلَتْ حِمَارِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ

ص: 400


1- 1. المناقب ج 3 ص 330.
2- 2. سورة الأنبیاء: 78.

صلی الله علیه و آله به مرافعه آمدند. یکی از آن دو گفت: ای رسول خدا، گاو این مرد خر مرا کشته است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نزد ابوبکر بروید و در این باره از او بپرسید. آن دو نزد ابوبکر آمدند و قصه خویش برای او بازگفتند. ابوبکر گفت: چگونه رسول خدا را رها کرده و نزد من آمده اید! گفتند: شخص رسول خدا این دستور را به ما داد. ابوبکر به آن دو گفت: حیوانی، حیوانی را کشته است و چیزی بر صاحب حیوان نیست. آن دو نزد رسول خدا بازگشتند و او را از این جریان باخبر ساختند. رسول خدا به آن دو فرمود: نزد عمر بن خطّاب بروید و جریان خود را برای او بگویید و از او بخواهید که در این مورد قضاوت کند. آن دو نزد عمر آمدند و قصه خویش برای وی بازگفتند. او به آن دو گفت: چگونه رسول خدا صلی الله علیه و آله را رها کرده و نزد من آمده اید! آن دو به عمر گفتند: رسول خدا این دستور را به ما داده است. عمر گفت: چگونه به شما دستور نداد که نزد ابوبکر بروید! آن دو گفتند: ما دستور داشتیم نزد او برویم که رفتیم. عمر گفت: در این جریان ابوبکر به شما چه گفت؟ آن دو نفر گفته های ابوبکر را به عمر بازگفتند. عمر گفت: من هم نظرم همان نظر ابوبکر است. این دو نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بازگشتند و او را از جریان باخبر ساختند. حضرت فرمود: نزد علی بن ابی طالب علیه السلام بروید تا در میان شما قضاوت کند. آن دو نزد حضرت علی علیه السلام آمدند و قصه خویش را برای ایشان گفتند. حضرت فرمود: اگر گاو بر خر در پناهگاهش وارد شده، باید که صاحب گاو بهای خر را به صاحبش بدهد ولی اگر خر بر گاو در پناهگاهش درآمده و گاو آن را کشته است، ضمانی بر صاحب گاو نیست. هر دو نفر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و قضاوت امیرالمؤمنین علیه السلام را برای پیامبر صلی الله علیه و آله گزارش کردند. حضرت فرمود: علی بن ابی طالب علیه السلام میان شما طبق قضاوت خداوند متعال قضاوت کرده است. سپس پیامبر فرمود: ستایش ویژه آن خدای راست که در میان ما اهل بیت کسی را گذاشته که به سنت های حضرت داوود علیه السلام قضاوت می کند. (1)

روایت3.

برخی از اهل سنت روایت کرده­اند که این ماجرا مربوط به امیر المؤمنین علیه السلام بود که در باره دو مرد از یمن قضاوت کرد. (2) و برخی دیگر بر اساس آنچه در حدیث بالا ذکر کردیم، آن را روایت کرده­اند.

روایت4.

مناقب: مصعب بن سلام از امام صادق همین روایت را نقل کرده­ است. (3)

روایت5.

روض ، فضائل: ابن شاذان با اسناد به امامان علیهم السلام، این حدیث را روایت کرده است. (4)

روایت6.

مقصد الراغب: همین روایت نقل شده است، با این تفاوت که اینگونه ذکر شده: گاوی الاغی را کشت. و به جای «مأمنه» و «مأمنها»، در هر دو جا «مستراحه» ذکر شده است .

ص: 401


1- . ارشاد : 106
2- . ارشاد : 106
3- . مناقب 2 : 177
4- . روض و فضائل شیخ شاذان قمی ص 155

صلی الله علیه و آله اذْهَبَا إِلَی أَبِی بَکْرٍ فَاسْأَلَاهُ عَنْ ذَلِکَ فَجَاءَا إِلَی أَبِی بَکْرٍ وَ قَصَّا عَلَیْهِ قِصَّتَهُمَا قَالَ کَیْفَ تَرَکْتُمَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ جِئْتُمَانِی قَالا هُوَ أَمَرَنَا بِذَلِکَ فَقَالَ بَهِیمَةٌ قَتَلَتْ بَهِیمَةً لَا شَیْ ءَ عَلَی رَبِّهَا فَعَادَا إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَخْبَرَاهُ بِذَلِکَ فَقَالَ لَهُمَا امْضِیَا إِلَی عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَقُصَّا عَلَیْهِ قِصَّتَکُمَا وَ سَلَاهُ الْقَضَاءَ فِی ذَلِکَ فَذَهَبَا إِلَیْهِ وَ قَصَّا عَلَیْهِ قِصَّتَهُمَا فَقَالَ لَهُمَا کَیْفَ تَرَکْتُمَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ جِئْتُمَانِی فَقَالا إِنَّهُ أَمَرَنَا فَقَالَ کَیْفَ لَمْ یَأْمُرْکُمَا بِالْمَسِیرِ إِلَی أَبِی بَکْرٍ قَالا إِنَّا قَدْ أُمِرْنَا بِذَلِکَ وَ صِرْنَا إِلَیْهِ قَالَ فَمَا الَّذِی قَالَ لَکُمَا فِی هَذِهِ الْقِصَّةِ قَالا لَهُ کَیْتَ وَ کَیْتَ قَالَ مَا أَرَی إِلَّا مَا رَأَی أَبُو بَکْرٍ فَصَارَا إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَخْبَرَاهُ الْخَبَرَ فَقَالَ اذْهَبَا إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ لِیَقْضِیَ بَیْنَکُمَا فَذَهَبَا إِلَیْهِ فَقَصَّا عَلَیْهِ قِصَّتَهُمَا فَقَالَ إِنْ کَانَتِ الْبَقَرَةُ دَخَلَتْ عَلَی الْحِمَارِ فِی مَأْمَنِهِ فَعَلَی رَبِّهَا قِیمَةُ الْحِمَارِ لِصَاحِبِهِ وَ إِنْ کَانَ الْحِمَارُ دَخَلَ عَلَی الْبَقَرَةِ فِی مَأْمَنِهَا فَقَتَلَتْهُ فَلَا غُرْمَ عَلَی صَاحِبِهَا فَعَادَا إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَخْبَرَاهُ بِقَضِیَّتِهِ بَیْنَهُمَا فَقَالَ لَقَدْ قَضَی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام بَیْنَکُمَا بِقَضَاءِ اللَّهِ تَعَالَی ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ فِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ مَنْ یَقْضِی عَلَی سُنَنِ دَاوُدَ فِی الْقَضَاءِ(1).

«3»

وَ قَدْ رَوَی بَعْضُ الْعَامَّةِ: أَنَّ هَذِهِ الْقَضِیَّةَ کَانَتْ مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بَیْنَ الرَّجُلَیْنِ بِالْیَمَنِ-(2) وَ رَوَی بَعْضُهُمْ حَسَبَ مَا قَدَّمْنَاهُ

«4»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب مُصْعَبُ بْنُ سَلَّامٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: مِثْلَهُ (3) 5

«5»

فض، [کتاب الروضة] یل، [الفضائل لابن شاذان] بِالْإِسْنَادِ عَنْهُمْ علیهما السلام: مِثْلَهُ (4)

«6»

مَقْصَدُ الرَّاغِبِ،: مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّ فِیهِ ثَوْراً قَتَلَ حِمَاراً وَ مَکَانَ مَأْمَنِهِ وَ مَأْمَنِهَا مُسْتَرَاحُهُ فِی الْمَوْضِعَیْنِ.

ص: 401


1- 1. الإرشاد ص 106.
2- 2. الإرشاد ص 106.
3- 3. المناقب ج 2 ص 177.
4- 4. الروضة ص و فضائل الشیخ شاذان القمّیّ ص 155 طبع فی بمبئی سنة 1343.

باب ششم : قسامه (سوگند دادن)

روایات

روایت1.

علل الشرایع، عیون الاخبار: (در حدیث علّت هایی که ابن سنان از امام رضا علیه السلام پرسید.) امام برای ابن سنان نوشت: علّت این که در همه حقوق جز خون، بیّنه بر مدّعی و سوگند بر مدّعی علیه است، برای این است که مدّعی علیه منکر است و نمی تواند بر آنچه انکار می کند، بیّنه بیاورد؛ چون مجهول است و در خصوص خون، بیّنه بر مدّعی علیه و سوگند بر مدّعی است؛ چون این احتیاطی است که به وسیله آن مسلمانان حفظ می گردند تا آن که خون مرد مسلمان باطل نگردد و تا آن که قاتل را باز دارد و منع کند؛ چون اقامه بیّنه بر او سخت است. زیرا کسی که شهادت دهد او این کار را نکرده، کم است؛ و امّا علت این که قسامه پنجاه مرد قرار داده شده است، برای سخت گیری و شدت به خرج دادن و رعایت احتیاط و تحفظ است تا آن که خون فرد مسلمان هدر نرود. (1)

روایت2.

قرب الاسناد: کشته ای را که در کوفه تکه تکه پیدا شده بود، نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آوردند. حضرت فرمود: بر آنچه از او پیدا کرده اید، نماز بگزارید. سپس از آنان خواست تا به خدا سوگند یاد کنند که ما او را نکشته ایم و قاتل او را نمی شناسیم و آنان را ضامن دیه قرار داد. (2)

روایت3.

علل الشرایع: ابن اذینه از برید از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که در باره قسامه می پرسد؟ حضرت فرمود: در تمام حقوق بر مدّعی لازم است اقامه بیّنه کرده و بر مدّعی علیه خوردن قسم واجب است مگر در خصوص خون­ها، زیرا هنگامی که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در خیبر بود، مردی از انصار گم شد. پس از آن، کشته او را پیدا کردند. انصار گفتند: فلان یهودی یار ما را کشته است. رسول خدا صلی الله علیه و آله به کسانی که در پی این قضیه بودند، فرمود: دو نفر عادل از غیر خودتان بیاورید (که شهادت دهد)، آن گاه او را به طور کامل قصاص کنید. انصار گفتند: ای رسول خدا، نزد ما دو شاهد از غیر خودمان نیست و ما خوش نداریم که بر چیزی که ندیده ایم سوگند یاد کنیم. آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله دیه مرد انصار را از نزد خویش پرداخت

ص: 402


1- . علل الشرایع : 542 و عیون الاخبار 2 : 96
2- . قرب لااسناد : 70

باب 6 القسامة

الأخبار

«1»

ع، [علل الشرائع] ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] فِی عِلَلِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام: أَنَّهُ کَتَبَ إِلَیْهِ الْعِلَّةُ فِی أَنَّ الْبَیِّنَةَ فِی جَمِیعِ الْحُقُوقِ عَلَی الْمُدَّعِی وَ الْیَمِینَ عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ مَا خَلَا الدَّمَ لِأَنَّ الْمُدَّعَی عَلَیْهِ جَاحِدٌ وَ لَا یُمْکِنُ إِقَامَةُ الْبَیِّنَةِ عَلَی الْجُحُودِ لِأَنَّهُ مَجْهُولٌ وَ صَارَتِ الْبَیِّنَةُ فِی الدَّمِ عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ وَ الْیَمِینُ عَلَی الْمُدَّعِی لِأَنَّهُ حَوْطٌ یَحْتَاطُ بِهِ الْمُسْلِمُونَ لِئَلَّا یَبْطُلَ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ لِیَکُونَ ذَلِکَ زَاجِراً وَ نَاهِیاً لِلْقَاتِلِ لِشِدَّةِ إِقَامَةِ الْبَیِّنَةِ عَلَیْهِ لِأَنَّ مَنْ یَشْهَدُ عَلَی أَنَّهُ لَمْ یَفْعَلْ قَلِیلٌ وَ أَمَّا عِلَّةُ الْقَسَامَةِ أَنْ جُعِلَتْ خَمْسِینَ رَجُلًا فَلِمَا فِی ذَلِکَ مِنَ التَّغْلِیظِ وَ التَّشْدِیدِ وَ الِاحْتِیَاطِ لِئَلَّا یَهْدِرَ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ (1).

«2»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام: أَنَّهُ أُتِیَ عَلِیٌّ علیه السلام بِقَتِیلٍ وُجِدَ بِالْکُوفَةِ مُقَطَّعاً فَقَالَ سَلُوا عَلَیْهِ مَا قَدَرْتُمْ عَلَیْهِ بَیِّنَةً ثُمَّ اسْتَحْلَفَهُمْ قَسَامَةً بِاللَّهِ مَا قَتَلْنَا وَ لَا عَلِمْنَا قَاتِلًا وَ ضَمَّنَهُمُ الدِّیَةَ(2).

«3»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ بُرَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْقَسَامَةِ فَقَالَ الْحُقُوقُ کُلُّهَا الْبَیِّنَةُ عَلَی الْمُدَّعِی وَ الْیَمِینُ عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ إِلَّا فِی الدِّمَاءِ خَاصَّةً فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَیْنَمَا هُوَ بِخَیْبَرَ إِذْ فَقَدَتِ الْأَنْصَارُ رَجُلًا مِنْهُمْ فَوَجَدُوهُ قَتِیلًا فَقَالَتِ الْأَنْصَارُ فُلَانٌ الْیَهُودِیُّ قَتَلَ صَاحِبَنَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِلطَّالِبِینَ أَقِیمُوا رَجُلَیْنِ عَدْلَیْنِ مِنْ غَیْرِکُمْ أَقِدْهُ بِرُمَّتِهِ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا شَاهِدَیْنِ فَأَقِیمُوا قَسَامَةَ خَمْسِینَ رَجُلًا أَقِدْهُ بِهِ بِرُمَّتِهِ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا عِنْدَنَا شَاهِدَانِ مِنْ غَیْرِنَا وَ إِنَّا لَنَکْرَهُ أَنْ نُقْسِمَ عَلَی مَا لَمْ نَرَهُ فَوَدَاهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ عِنْدِهِ ثُمَّ قَالَ

ص: 402


1- 1. علل الشرائع ص 542 و عیون الأخبار ج 2 ص 96.
2- 2. قرب الإسناد: 70.

و فرمود: فقط خون های مسلمانان با قسامه حفظ شده است، تا این که اگر فاجر فاسقی فرصتی بر دشمن خویش دید، که مبادا به واسطه آن کشته شود، ترس قسامه او را از کشتن او باز دارد و او از کشتن دست بکشد. وگرنه مدّعی علیه باید به عنوان قسامه پنجاه مرد سوگند یاد کنند که ما نکشته ایم و قاتل او را نمی شناسیم. و اگر کشته ای را در میان شان پیدا کنند، دیه برعهده آنان قرار می گیرد؛ البته در صورتی که کسانی که علیه آنان ادّعا شده است، سوگند نخورند. (1)

روایت4.

علل الشرایع: عبد اللَّه بن سنان گوید: در باره قسامه از امام صادق علیه السّلام سؤال کردم؟ فرمود: قسامه حق و درست است، و اگر نبود، مردم یکدیگر را می کشتند و اتّفاقی هم نمی افتاد. قسامه ریسمانی است که به واسطه آن، مردم نگاه داشته می شوند. (2)

روایت5.

علل الشرایع: ابن سنان گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود: قسامه برای نگهداری و حفاظت مردم وضع گردیده، تا فاجر وقتی دشمن خود را دید، از ترس قصاص فرار کند.(3)

روایت6.

محاسن: پدرم از یونس همین روایت را نقل کرده است. (4)

روایت7.

فقه الرضا علیه السلام: برای بدن شش فریضه قرار داده شده است: جان، بینایی، شنوایی، نقص در صدا (پیچیدن صدا در بینی و کلفتی صدا) و عیب در دست و دو پا و با هر یک از این ها، قسامه تشریع شده است، آن گونه که دیه تقسیم می شود؛ بنابراین قسامه در قتل عمدی پنجاه نفر و در خطا، بیست و پنج نفر، به اندازه یک دیه کامل؛ و از جراحت ها شش نفر، در موردی که به هزار دینار برسد؛ و هرچه از این کمتر باشد، بر همین حساب از شش نفر خواهد بود. و بیّنه در همه حقوق، فقط بر مدّعی است و یمین بر منکر؛ مگر در خون که بیّنه به مدّعی سزاوارتر است و بیّنه، دو شاهد عادل از غیر اهل مدّعی است، اگر مدّعی قتل اوست. ولی اگر دو شاهد عادل نیافت، پس نوبت به قسامه است و در قسامه پنجاه نفر از نیکان شان به قتل شهادت می دهند و اگر این اتفاق نیفتاد، از مدّعی علیه می خواهند تا بیّنه یا قسامه بیاورد که او را نکشته است. ولی اگر قسامه [پنجاه نفر] را پیدا نکرد، متهم پنجاه سوگند می خورد که او را نکشته و کشنده او را نمی شناسد؛ بنابراین اگر سوگند خورد، چیزی بر او نیست و دیه را اهل آبادی و اهل قبیله می دهند؛ ولی اگر سوگند نخورد، ملزم به پرداخت دیه می شود، و اگر در لشکر یا در بازار کشته شود، دیه او از بیت المال ص: 403


1- . علل الشرایع : 541
2- . علل الشرایع : 541
3- . علل الشرایع : 542
4- . محاسن : 319

أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّمَا حَقَنَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِینَ بِالْقَسَامَةِ لِکَیْ إِذَا رَأَی الْفَاجِرُ الْفَاسِقُ فُرْصَةً مِنْ عَدُوِّهِ حَجَزَهُ مَخَافَةُ الْقَسَامَةِ أَوْ یُقْتَلَ بِهِ فَیَکُفُّ عَنْ قَتْلِهِ وَ إِلَّا حَلَفَ الْمُدَّعَی عَلَیْهِمْ قَسَامَةَ خَمْسِینَ رَجُلًا مَا قَتَلْنَا وَ لَا عَلِمْنَا قَاتِلًا ثُمَّ أُغْرِمُوا الدِّیَةَ إِذَا وَجَدُوا قَتِیلًا بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ إِذَا لَمْ یُقْسِمِ الْمُدَّعُونَ (1).

«4»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْقَسَامَةِ قَالَ هِیَ حَقٌّ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَقَتَلَ النَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ لَمْ یَکُنْ بِشَیْ ءٍ وَ إِنَّمَا الْقَسَامَةُ حَوْطٌ یَحْتَاطُ بِهَا النَّاسُ (2).

«5»

ع، [علل الشرائع] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ سَهْلٍ عَنِ الْیَقْطِینِیِّ عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: إِنَّمَا وُضِعَتِ الْقَسَامَةُ لِعِلَّةِ الْحَوْطِ یُحْتَاطُ بِهِ عَلَی النَّاسِ لِکَیْ إِذَا رَأَی الْفَاجِرُ عَدُوَّهُ فَرَّ مِنْهُ مَخَافَةَ الْقِصَاصِ (3).

«6»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ یُونُسَ: مِثْلَهُ (4).

«7»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: وَ قَدْ جُعِلَ لِلْجَسَدِ کُلِّهِ سِتُّ فَرَائِضَ النَّفْسُ وَ الْبَصَرُ وَ السَّمْعُ وَ الْکَلَامُ وَ الشَّلَلُ مِنَ الْیَدَیْنِ وَ الرِّجْلَیْنِ وَ جُعِلَ مَعَ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْ هَذِهِ قَسَامَةٌ عَلَی نَحْوِ مَا قُسِّمَتِ الدِّیَةُ فَجُعِلَ لِلنَّفْسِ عَلَی الْعَمْدِ مِنَ الْقَسَامَةِ خَمْسُونَ رَجُلًا وَ عَلَی الْخَطَإِ خَمْسٌ وَ عِشْرُونَ رَجُلًا عَلَی مَا یَبْلُغُ دِیَةً کَامِلَةً وَ مِنَ الْجُرُوحِ سِتَّةُ نَفَرٍ فَمَا کَانَ دُونَ ذَلِکَ فَبِحِسَابِهِ مِنَ السِّتَّةِ نَفَرٍ وَ الْبَیِّنَةُ فِی جَمِیعِ الْحُقُوقِ عَلَی الْمُدَّعِی فَقَطْ وَ الْیَمِینُ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ إِلَّا فِی الدَّمِ فَإِنَّ الْبَیِّنَةَ أَوَّلًا عَلَی الْمُدَّعِی وَ هُوَ شَاهِدَا عَدْلٍ مِنْ غَیْرِ أَهْلِهِ إِنِ ادَّعَی عَلَیْهِ قَتَلَهُ فَإِنْ لَمْ یَجِدْ شَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ فَقَسَامَةٌ وَ هِیَ خَمْسُونَ رَجُلًا مِنْ خِیَارِهِمْ یَشْهَدُ بِالْقَتْلِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ طُولِبَ الْمُدَّعَی عَلَیْهِ بِالْبَیِّنَةِ أَوْ بِالْقَسَامَةِ أَنَّهُ لَمْ یَقْتُلْهُ فَإِنْ لَمْ یَجِدْ حَلَفَ الْمُتَّهَمُ خَمْسِینَ یَمِیناً أَنَّهُ مَا قَتَلَهُ وَ لَا عَلِمَ لَهُ قَاتِلًا فَإِنْ حَلَفَ فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ ثُمَّ یُؤَدِّی الدِّیَةَ أَهْلُ الْحُجَرِ وَ الْقَبِیلَةِ فَإِنْ أَبَی أَنْ یَحْلِفَ أُلْزِمَ الدَّمَ فَإِنْ قُتِلَ فِی عَسْکَرٍ أَوْ سُوقٍ فَدِیَتُهُ مِنْ بَیْتِ مَالِ

ص: 403


1- 1. علل الشرائع ص 541.
2- 2. علل الشرائع ص 542.
3- 3. علل الشرائع ص 542.
4- 4. المحاسن ص 319.

مسلمانان پرداخت می­شود. (1)

روایت8.

کتاب حسین بن سعید و نوادر: عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق علیه السلام درباره قسامه پرسیدم که آیا سنتی در آن آمده است؟ عبدالله بن سنان گوید: حضرت فرمود: آری، دو نفر از انصار برای میوه چینی بیرون رفتند و از هم جدا شدند. پس از آن، یکی از آنان مرده پیدا شد. یاران او به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: همانا یهود، رفیق ما را کشته است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یهودیان سوگند یاد کنند. آنان گفتند: ای رسول خدا! چگونه یهودیان را بر برادرمان سوگند دهیم، با این که آنان کفّارند!؟ حضرت فرمود: پس خودتان سوگند بخورید. گفتند: چگونه بر چیزی که نمی دانیم و ندیده ایم، سوگند بخوریم! امام صادق علیه السلام فرمود: پس از آن، پیامبر صلی الله علیه و آله دیه او را از نزد خود پرداخت. عبدالله بن سنان گوید: پرسیدم، قسامه چگونه است؟ امام صادق علیه السلام فرمود: آگاه باشید! که قسامه حقّ است و اگر چنین نباشد، بعضی از مردم بعضی را می کشند و قسامه، ریسمانی است که مردم با آن محافظت می شوند. (2)

روایت9.

و آن حضرت درباره مردی که در حالی که با گروهی نشسته بود، مُرد یا مرده یا کشته در میان قبیله ای از قبایل یا بر درِ خانه گروهی پیدا شد، فرمود: بر آنان چیزی نیست ولی دیه اش هدر نمی رود و داده می شود. (3)

باب هفتم : جنایت میان مسلم و کافر و آزاده و برده و میان پدر و فرزند و مرد و زن

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: علی بن جعفر گوید: از برادرم موسی بن جعفر علیه السلام درباره گروهی آزاد و برده که با هم برده ای را کشته اند، پرسیدم: حال شان چگونه است؟ حضرت فرمود: هر یک از برده ها که او را کشته است، کشته می شود، ولی آزادها فدیه می دهند. (4)

روایت2.

و در باره گروهی برده که با هم فرد آزادی را کشتند، پرسیدم: حال شان چگونه است؟ حضرت فرمود: اینان در برابر آزاد کشته می شوند. (5)

روایت3.

و در باره گروهی آزاد که بر قتل یک برده اجتماع کرده اند، پرسیدم که حال شان چگونه است؟ حضرت فرمود: بهای برده را می پردازند. (6)

روایت4.

گوید: در باره برده مکاتبی پرسیدم که جنایتی مرتکب شود، جنایت او بر عهده کیست؟ فرمود: بر کسی

ص: 404


1- . فقه الرضا : 42
2- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 77
3- . نوادر احمد بن محمد بن عیسی : 77
4- . قرب الاسناد : 112
5- . قرب الاسناد : 112
6- . قرب الاسناد : 112

الْمُسْلِمِینَ (1).

«8»

ین، [کتاب حسین بن سعید] و النوادر أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الْقَسَامَةِ هَلْ جَرَتْ فِیهَا سُنَّةٌ قَالَ نَعَمْ کَانَ رَجُلَانِ مِنَ الْأَنْصَارِ یُصِیبَانِ الثِّمَارَ فَتَفَرَّقَا فَوُجِدَ أَحَدُهُمَا مَیِّتاً فَقَالَ أَصْحَابُهُ قَتَلَ صَاحِبَنَا الْیَهُودُ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ أَحْلِفُوا الْیَهُودَ قَالُوا کَیْفَ نُحْلِفُ عَلَی أَخِینَا قَوْماً کُفَّاراً فَقَالُوا احْلِفُوا أَنْتُمْ قَالُوا کَیْفَ نَحْلِفُ عَلَی مَا لَا نَعْلَمُ وَ لَمْ نَشْهَدْ فَوَدَاهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قُلْتُ کَیْفَ کَانَتِ الْقَسَامَةُ قَالَ هِیَ حَقٌّ لَوْ لَا ذَلِکَ لَقَتَلَ النَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ إِنَّمَا الْقَسَامَةُ حَوْطٌ یُحَاطُ بِهِ النَّاسُ (2).

«9»

وَ عَنْهُ: فِی رَجُلٍ مَاتَ وَ هُوَ جَالِسٌ مَعَ قَوْمٍ أَوْ وُجِدَ مَیِّتاً أَوْ قَتِیلًا فِی قَبِیلَةٍ مِنَ القَبَائِلِ أَوْ عَلَی بَابِ دَارِ قَوْمٍ قَالَ لَیْسَ عَلَیْهِمْ شَیْ ءٌ وَ لَا یُبْطِلُ دِیَتَهُ وَ لَکِنْ یُعْقَلُ (3).

باب 7 الجنایة بین المسلم و الکافر و الحر و العبد و بین الوالد و الولد و الرجل و المرأة

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْمٍ أَحْرَارٍ وَ مَمَالِیکَ اجْتَمَعُوا عَلَی قَتْلِ مَمْلُوکٍ مَا حَالُهُمْ قَالَ یُقْتَلُ مَنْ قَتَلَهُ مِنَ الْمَمَالِیکِ وَ تَفْدِیهِ الْأَحْرَارُ(4).

«2»

وَ سَأَلْتُهُ علیه السلام عَنْ قَوْمٍ مَمَالِیکَ اجْتَمَعُوا عَلَی قَتْلِ حُرٍّ مَا حَالُهُمْ قَالَ یُقْتَلُونَ بِهِ (5).

«3»

وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْمٍ أَحْرَارٍ اجْتَمَعُوا عَلَی قَتْلِ مَمْلُوکٍ مَا حَالُهُمْ قَالَ یُؤَدُّونَ ثَمَنَهُ (6).

«4»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ مُکَاتَبٍ جَنَی جِنَایَةً عَلَی مَنْ مَا جَنَی؟ قَالَ عَلَی

ص: 404


1- 1. فقه الرضا ص 42.
2- 2. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 77.
3- 3. نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی ص 77.
4- 4. قرب الإسناد ص 111.
5- 5. قرب الإسناد ص 112.
6- 6. قرب الإسناد ص 112.

که مکاتبه شده است. (1)

مؤلف

در باب کیفر قتل، برخی از این احکام را پیش­تر ذکر کردیم.

روایت5.

محاسن: ابان بن تغلب گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: چه می فرمایید درباره مردی که انگشتی از انگشتان زن را قطع کرده است؛ دیه آن چه قدر است؟ حضرت فرمود: ده شتر. گفتم: دو انگشت را بریده است. حضرت فرمود: بیست شتر. گفتم: سه انگشت. حضرت فرمود: سی شتر. گفتم: چهار انگشت. حضرت فرمود: بیست شتر. گفتم: سبحان اللّه! سه انگشت بریده می شود باید سی شتر بدهد ولی چهار تا بریده می شود بیست شتر بر اوست! هنگامی که در عراق بودیم، این سخن به ما می رسید و ما از گوینده آن بیزاری می جستیم و می گفتیم شیطان این سخن را آورده است. حضرت فرمود: ای ابان، آرام باش! رسول خدا صلی الله علیه و آله این چنین حکم داده اند. زن تا یک سوم دیه، برابر مرد است، ولی هنگامی که به یک سوم دیه رسید، زن به نصف برمی گردد. ای ابان، تو مرا به قیاس گرفته ای؛ در حالی که اگر سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله قیاس شود، دین نابود می شود. (2)

روایت6.

فقه الرضا علیه السلام: دیه زن نصف دیه مرد و آن پانصد دینار است و دیه اعضای زن مانند دیه اعضای مرد است تا آن گاه که به یک سوم دیه مرد نرسیده است، و چون از یک سوم فراتر رود، به نصف برمی گردد؛ مانند دیه یک انگشت از انگشتان دست مرد و زن که هر دو در دیه برابر است و یک انگشت ابهام، صد و شصت و شش دینار و دو سوم دینار است و زن و مرد در دیه این انگشت برابرند؛ چون دیه در این هنگام از یک سوم فراتر نرفته است. ولی اگر سه انگشت دیگر هم از زن قطع شود که هشتاد و سه دینار و یک سوم دینار برای اوست و در نتیجه مجموع آن چهارصد و شانزده دینار و دو سوم دینار می شود، در این صورت برای زن تنها دویست و هشت دینار و یک سوم دینار خواهد بود و دیه زن پس از رسیدن به یک سوم دیه به نصف برمی گردد. دیه غلام، همان بهای اوست [منظور پولی است که برای خرید او می دهند] و همچنین دیه کنیز؛ مگر اینکه بهای او از دیه آزاد بگذرد که اگر از آن گذشت، به دیه آزاد بر می گردد؛ و غلام از ده هزار درهم و کنیز از پنج هزار تجاوز نمی کند و هر کس بهای یکی از اعضایش را بگیرد سپس کشته شود و ورثه­اش به بهای آن عضو راضی شوند، اگر قتل قاتل او را بخواهند، (قاتل کشته می­شود) و اگر دیه خواستند، تنها دیه نفس به آنان تعلق می­گیرد و همانطور که بیان کردیم، ده هزار درهم است و این از دیه­هایی است است که با بیّنه و اعتراف لازم می­گردد. پس اگر جنایتکاران در حالی بمیرند که حدود الهی درباره آنان جاری گردیده، اینان در دنیا و آخرت پاک شده اند و اگر توبه نکنند، وعده عذاب الهی نسبت به آنان برحال خود باقی است و خداوند

ص: 405


1- . قرب الاسناد : 120
2- . محاسن : 214

الْمُکَاتَبِ (1).

أقول

قد مضی بعض تلک الأحکام فی باب عقاب القتل.

«5»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام رَجُلٌ قَطَعَ إِصْبَعَ امْرَأَةٍ فَقَالَ فِیهَا عَشَرَةٌ مِنَ الْإِبِلِ قُلْتُ قَطَعَ اثْنَتَیْنِ قَالَ فِیهِمَا عِشْرُونَ مِنَ الْإِبِلِ قُلْتُ قَطَعَ ثَلَاثَ أَصَابِعَ قَالَ فِیهَا ثَلَاثُونَ مِنَ الْإِبِلِ قُلْتُ قَطَعَ أَرْبَعاً قَالَ فِیهِنَّ عِشْرُونَ مِنَ الْإِبِلِ قُلْتُ أَ یَقْطَعُ ثَلَاثاً وَ فِیهِنَّ ثَلَاثُونَ مِنَ الْإِبِلِ وَ یَقْطَعُ أَرْبَعاً وَ فِیهَا عِشْرُونَ مِنَ الْإِبِلِ قَالَ نَعَمْ إِنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا بَلَغَتِ الثُّلُثَ مِنْ دِیَةِ الرَّجُلِ سَفَلَتِ الْمَرْأَةُ وَ ارْتَفَعَ الرَّجُلُ إِنَّ السُّنَّةَ- لَا تُقَاسُ أَ لَا تَرَی أَنَّهَا تُؤْمَرُ بِقَضَاءِ صَوْمِهَا وَ لَا تُؤْمَرُ بِقَضَاءِ صَلَاتِهَا یَا أَبَانُ أَخَذْتَنِی بِالْقِیَاسِ وَ إِنَّ السُّنَّةَ إِذَا قِیسَتْ مُحِقَ الدِّینُ (2).

«6»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: الْمَرْأَةُ دِیَتُهَا نِصْفُ دِیَةِ الرَّجُلِ وَ هُوَ خَمْسُمِائَةِ دِینَارٍ وَ دِیَاتُ الْجِرَاحَاتِ أُعْطِیَ بِهَا مَا لَمْ یَبْلُغِ الثُّلُثَ مِنْ دِیَةِ الرَّجُلِ فَإِذَا جَازَتِ الثُّلُثَ رُدَّ إِلَی النِّصْفِ نَظِیرَ الْإِصْبَعِ مِنْ أَصَابِعِ الْیَدِ لِلرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ هُمَا سِتَّةٌ فِی الدِّیَةِ وَ هِیَ الْإِبْهَامُ مِائَةٌ وَ سِتَّةٌ وَ سِتُّونَ دِینَاراً وَ ثُلُثَانِ وَ الْمَرْأَةُ وَ الرَّجُلُ فِی دِیَةِ هَذِهِ الْأَصَابِعِ سَوِیٌّ لِأَنَّهَا إِذَا لَمْ یُجَاوِزِ الثُّلُثَ فَإِنْ قُطِعَ لِلْمَرْأَةِ زِیَادَةُ إِصْبَعٍ وَ هُوَ ثَلَاثَةٌ وَ ثَمَانُونَ دِینَاراً وَ ثُلُثٌ حَتَّی یَصِیرَ الْجَمِیعُ أَرْبَعَمِائَةٍ وَ سِتَّةَ عَشَرَ دِینَاراً وَ ثُلُثَیْ دِینَارٍ وَجَبَ لَهَا مِنْ جَمِیعِ ذَلِکَ مِائَتَا دِینَارٍ وَ ثَمَانِیَةُ دَنَانِیرَ وَ ثُلُثٌ وَ رُدَّتْ مِنْ بَعْدِ الثُّلُثِ إِلَی النِّصْفِ وَ دِیَةُ الْعَبْدِ قِیمَتُهُ یَعْنِی ثَمَنُهُ وَ کَذَلِکَ دِیَةُ الْأَمَةِ إِلَّا أَنْ یَتَجَاوَزَ ثَمَنُهَا دِیَةَ الْحُرِّ فَإِنْ تَجَاوَزَ ذَلِکَ رُدَّ إِلَی دِیَةِ الْحُرِّ وَ لَمْ یَتَجَاوَزْ بِالْعَبْدِ عَشَرَةُ آلَافٍ وَ بِالْأَمَةِ خَمْسَةُ آلَافٍ وَ مَنْ أَخَذَ ثَمَنَ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَائِهِ ثُمَّ قُتِلَ فَرَضِیَ وَرَثَتُهُ بِثَمَنِ ذَلِکَ الْعُضْوِ إِنِ اخْتَارُوا قَتْلَ قَاتِلِهِ وَ إِنِ اخْتَارُوا الدِّیَةَ فَإِنَّ دِیَةَ النَّفْسِ وَحْدَهَا کَمَا بَیَّنَّاهُ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ ذَلِکَ مَا یَلْزَمُ مِنَ الدِّیَاتِ بِالْبَیِّنَةِ وَ الْإِقْرَارِ فَإِنْ مَاتَ الْجُنَاةُ وَ أُقِیمَتْ فِیهِمُ الْحُدُودُ فَقَدْ طَهُرُوا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ إِنْ لَمْ یَتُوبُوا کَانَ الْوَعِیدُ عَلَیْهِمْ بَاقِیاً بِحَالِهِ وَ حَسَبَهُمُ اللَّهُ جَلَ

ص: 405


1- 1. قرب الإسناد ص 120.
2- 2. المحاسن ص 214.

عز و جل آنان را بس که اگر بخواهد عذاب و اگر بخواهد، عفو می کند. و والد به خاطر قتل فرزند قصاص نمی­شود اما فرزند به خاطر قتل والد قصاص می­شود. (1)

روایت7.

تفسیر عیاشی: سماعه از امام صادق علیه السلام روایت کرده که در باره فرموده خداوند: «الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی بِالْأُنْثی» فرمود: آزاد در برابر برده کشته نمی شود ولی به شدت او را می زنند و دیه برده را ضامن است و اگر مردی، زنی را بکشد و اولیای مقتول بخواهند مرد را بکشند، نصف دیه مرد را به بازماندگان مرد می پردازند. (2)

روایت8.

مناقب: ابن ابجر بجلی گوید: برده ای که آزادی را کشته بود را نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آوردند. حضرت فرمود: او را به اولیای مقتول تحویل دهند. او را به آنان تحویل دادند. اولیای مقتول او را عفو کردند. مردم به برده گفتند: مردی را کشتی و آزاد هم شدی. حضرت علی علیه السلام فرمود: نه [او آزاد نمی شود] به موالی اش بازگردانده می شود. (3)

روایت9.

علل محمد بن ابراهیم: گوید: علت اینکه والد در ازای قتل فرزند کشته نمی­شود این است که فرزند، مملوک پدر است بنابراین فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که می­فرماید: تو و اموال تو از آنِ پدرت هستید، و او در نزد مردم آزاده است .

باب های دیه ها مؤلف: در باب­های پیشین نیز بعضی احکام متعلق به دیه بیان شد. پس، از آن غافل مشو.

أقول

قد مضی بعض الأحکام المتعلقة بأبوابها فی الأبواب السابقة أیضا فلا تغفل.

باب اول : دیه و مقدارهای آن و احکام مربوط به آن و حکم عاقله

روایات

روایت1.

علل الشرایع: ابو ولّاد از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: بین اهل ذمّه در جنایتی که می کنند - قتل یا جراحت - عاقله نیست.

ص: 406


1- . فقه الرضا : 44
2- . تفسیر عیاشی 1 : 75
3- . مناقب 2 : 198

وَ عَزَّ إِنْ شَاءَ عَذَّبَ وَ إِنْ شَاءَ عَفَا وَ لَا یُقَادُ الْوَالِدُ بِوَلَدِهِ وَ یُقَادُ الْوَلَدُ بِوَالِدِهِ (1).

«7»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی بِالْأُنْثی قَالَ لَا یُقْتَلُ حُرٌّ بِعَبْدٍ وَ لَکِنْ یُضْرَبُ ضَرْباً شَدِیداً وَ یُغَرَّمُ دِیَةَ الْعَبْدِ وَ إِنْ قَتَلَ رَجُلٌ امْرَأَةً فَأَرَادَ أَوْلِیَاءُ الْمَقْتُولِ أَنْ یَقْتُلُوهُ أَدَّوْا نِصْفَ دِیَتِهِ إِلَی أَهْلِ الرَّجُلِ (2).

«8»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب ابْنُ بُطَّةَ وَ شَرِیکٌ بِإِسْنَادِهِمَا عَنِ ابْنِ أَبْجَرَ الْبَجَلِیِّ قَالَ: إِنَّ عَلِیّاً علیه السلام رُفِعَ إِلَیْهِ مَمْلُوکٌ قَتَلَ حُرّاً قَالَ یُدْفَعُ إِلَی أَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ فَدُفِعَ إِلَیْهِمْ فَعَفَوْا عَنْهُ فَقَالَ لَهُ النَّاسُ قَتَلْتَ رَجُلًا وَ صِرْتَ حُرّاً فَقَالَ علیه السلام لَا هُوَ رَدٌّ عَلَی مَوَالِیهِ (3).

«9»

الْعِلَلُ، لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ: الْعِلَّةُ فِی أَنْ لَا یُقْتَلَ وَالِدٌ بِوَلَدِهِ أَنَّ الْوَلَدَ مَمْلُوکٌ لِلْأَبِ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیکَ وَ هُوَ عِنْدَ النَّاسِ حُرٌّ.

أبواب الدیات

أقول

قد مضی بعض الأحکام المتعلقة بأبوابها فی الأبواب السابقة أیضا فلا تغفل.

باب 1 الدیة و مقادیرها و أحکامها و حکم العاقلة

الأخبار

«1»

ع، [علل الشرائع] عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی وَلَّادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَیْسَ بَیْنَ أَهْلِ الذِّمَّةِ مُعَاقَلَةٌ فِیمَا یَجْنُونَ مِنْ قَتْلٍ أَوْ جِرَاحٍ

ص: 406


1- 1. فقه الرضا ص 44.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 75.
3- 3. المناقب ج 2 ص 198.

دیه جنایت از اموال شان گرفته می شود ولی اگر مالی نداشته باشند، جنایت به عهده امام مسلمانان می شود؛ چون اهل ذمّه جزیه را به امام مسلمانان می پردازند، همان گونه که برده مالیات را به اربابش می دهد. حضرت افزود: آنان برده های امام هستند و هر کدام از آنان مسلمان شود، آزاد می شود. (1)

روایت2.

خصال: جابر جعفی از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: میراث زن نصف میراث مرد است. دیه او نصف دیه مرد است و به هنگام دیه جراحات، دیه زن با مرد برابر است تا این که به اندازه یک سوّم دیه کامل گردد و چون بیش از یک سوّم گردد، دیه مرد زیاد می شود و دیه زن کم می گردد. (2)

روایت3.

خصال: در وصیت­های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام آمده که حضرت فرمود: عبدالمطلب در مورد قتل، سنت صد شتر را گذاشت و خداوند عز و جل هم همان را در اسلام ادامه داد. (3)

روایت4.

علل الشرایع: سلیمان بن خالد از امام صادق علیه السلام روایت کرده که از ایشان در باره مردی مسلمان که کشته شده است و پدری مسیحی دارد، پرسیدم دیه او برای کیست؟ فرمود: دیه اش را می گیرند و در بیت المال مسلمانان قرار می دهند؛ چون جنایت او نیز بر عهده بیت المال مسلمانان است. (4)

روایت5.

فقه الرضا علیه السلام: دیه در جان، هزار دینار یا ده هزار درهم است و اگر اهل شتر هستند، صد شتر، و هر عضوی که در انسان یکی است، دیه کامل به آن تعلق می­گیرد. (5)

روایت6.

تفسیر عیاشی: ابن سنان روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام در باب دیه قتل غیر عمدی که شبیه به عمد است و با ضربه عصا یا شلاق و یا سنگ صورت گرفته باشد، حکم به «دیه مغلظّه» یعنی با شدت دادند که صد شتر می باشد: چهل تا باردار، ما بین شتری که داخل در سال ششم شده است و شتر هشت ساله که داخل در سال نهم شده و سی شتر چهارساله و سی بچه شتر دو ساله که داخل دو سه سالگی شده است. و در مورد قتل غیر عمد فرمود: از صد شتر، سی شتر چهار ساله، و سی بچه شتر

ص: 407


1- . علل الشرایع : 541
2- . خصال 2 : 142
3- . خصال 2 : 221
4- . علل الشرایع : 583
5- . فقه الرضا : 42

إِنَّمَا یُؤْخَذُ ذَلِکَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ أَمْوَالٌ رَجَعَتِ الْجِنَایَةُ إِلَی إِمَامِ الْمُسْلِمِینَ لِأَنَّهُمْ یُؤَدُّونَ الْجِزْیَةَ إِلَیْهِ کَمَا یُؤَدِّی الْعَبْدُ الضَّرِیبَةَ إِلَی سَیِّدِهِ قَالَ وَ هُمْ مَمَالِیکُ لِلْإِمَامِ فَمَنْ أَسْلَمَ مِنْهُمْ فَهُوَ حُرٌّ(1).

«2»

ل، [الخصال] الْقَطَّانُ عَنِ السُّکَّرِیِّ عَنِ الْجَوْهَرِیِّ عَنِ ابْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مِیرَاثُ الْمَرْأَةِ نِصْفُ مِیرَاثِ الرَّجُلِ وَ دِیَتُهَا نِصْفُ دِیَةِ الرَّجُلِ وَ تُعَاقِلُ الْمَرْأَةُ الرَّجُلَ فِی الْجِرَاحَاتِ حَتَّی تَبْلُغَ ثُلُثَ الدِّیَةِ فَإِذَا زَادَتْ عَلَی الثُّلُثِ ارْتَفَعَ الرَّجُلُ وَ سَفَلَتِ الْمَرْأَةُ(2).

«3»

ل، [الخصال]: فِیمَا أَوْصَی بِهِ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلِیّاً علیه السلام أَنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ سَنَّ فِی الْجَاهِلِیَّةِ فِی الْقَتْلِ مِائَةً مِنَ الْإِبِلِ فَأَجْرَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ فِی الْإِسْلَامِ (3).

«4»

ع، [علل الشرائع] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ قُتِلَ وَ لَهُ أَبٌ نَصْرَانِیٌّ لِمَنْ تَکُونُ دِیَتُهُ قَالَ تُؤْخَذُ دِیَتُهُ فَتُجْعَلُ فِی بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ لِأَنَّ جِنَایَتَهُ عَلَی بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ (4).

«5»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: وَ الدِّیَةُ فِی النَّفْسِ أَلْفُ دِینَارٍ أَوْ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ أَهْلِ الْإِبِلِ فَمِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ کُلُّ مَا فِی الْإِنْسَانِ مِنْهُ وَاحِدٌ فَفِیهِ دِیَةٌ کَامِلَةٌ(5).

«6»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی أَبْوَابِ الدِّیَاتِ فِی الْخَطَإِ شِبْهِ الْعَمْدِ إِذَا قَتَلَ بِالْعَصَا أَوْ بِالسَّوْطِ أَوْ بِالْحِجَارَةِ یُغَلَّظُ دِیَتُهُ وَ هُوَ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ أَرْبَعُونَ خِلْفَةً بَیْنَ ثَنِیَّةٍ إِلَی بَازِلِ عَامِهَا وَ ثَلَاثُونَ حِقَّةً وَ ثَلَاثُونَ بِنْتَ لَبُونٍ وَ قَالَ فِی الْخَطَإِ دُونَ الْعَمْدِ یَکُونُ فِیهِ ثَلَاثُونَ حِقَّةً وَ ثَلَاثُونَ بِنْتَ

ص: 407


1- 1. علل الشرائع ص 541.
2- 2. الخصال ج 2 ص 142 فی حدیث.
3- 3. الخصال ج 2 ص 221.
4- 4. علل الشرائع ص 583.
5- 5. فقه الرضا: 42.

دو ساله که داخل دو سه سالگی شده، و بیست بچه شتر ماده که داخل در سال دوم شده، و بیست بچه شتر نر دو ساله که داخل در سه سالگی شده، می باشد و ارزش هر شتر بر مبنای سکه نقره، صد درهم و بر مبنای سکه طلا، ده دینار می باشد و اگر قیمت یک گوسفند با قیمت شترِ پیر، برابر نباشد، می توان به ازای هر شتر، بیست گوسفند پرداخت. (1)

روایت7.

تفسیر عیاشی: عبدالرحمن روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: علی علیه السلام در مورد قتل غیر عمد می فرمود: بیست و پنج بچه شتر ماده دو ساله که داخل در سه سالگی شده و بیست و پنج بچه شتر ماده که داخل در سال دوم شده و بیست و پنج شتر چهار ساله و بیست و پنج شتر که داخل در سال پنجم شده است. ایشان در مورد قتل شبیه به عمد فرمود: سی و سه شتر پنج ساله یعنی شتری که دو شکم زائیده باشد تا شتری که در آن سال وارد سال هشتم شده باشد و همگی باردار باشند و سی و چهار شتر که دو شکم زائیده اند. (2)

روایت8.

تفسیر عیاشی: علی بن ابی حمزه روایت کرده است که امام صادق علیه السلام می فرماید: دیه قتل غیر عمد، اگر قصد هم نداشته باشد، صد شتر و یا ده هزار درهم و یا هزار گوسفند می باشد، و همچنین فرمود: دیه «مغلَّظه» (سختگیرانه) که شبیه به عمد است و عمدی نیست، بیشتر از دیه غیر عمد است و شترهای هم سن و سالی است که سی و سه تای آن شتری است که داخل در سال چهارم شده و سی و سه تا داخل در سال پنجم و سی و چهار تای بقیه (دو شکم زائیده باشد)؛ یعنی داخل در سال ششم شده اند و همه قابلیت بارداری داشته باشند. (3)

روایت9.

تفسیر عیاشی: مسعدة بن صدقه می گوید: از امام جعفر بن محمد علیه السلام در باره آیه «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَاً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِیَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَی أَهْلِهِ»، {و هیچ مؤمنی را نَسِزَد که مؤمنی را -جز به اشتباه- بکشد. و هر کس مؤمنی را به اشتباه کشت، باید بنده مؤمنی را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت کند} سئوال شد، فرمود: یا آزاد کردن برده ای مؤمن است که موضوعی مربوط به خود و خدایش می باشد و یا دیه ای که به اولیا مقتول باید بپردازد. در باره «فَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ عدُوٍّ لَّکُمْ» فرمود: اگر مقتول از اهل شرک باشد (کسانی که پیمان صلحی ندارند)، ولی خود او مؤمن می باشد، «وَهُوَ مْؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ»، آزاد کردن برده مؤمن است که موضوعی بین خود و خدایش می باشد و دیه ندارد «وَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِّیثَاقٌ» باید بَرده مؤمنی را آزاد کند که موضوعی مربوط به خود و خدایش است و خون بها را به صاحبان مقتول بپردازد. (4)

روایت10.

تفسیر عیاشی: حفص بن بختری از فردی که وی ذکر کرده، روایت کرده است که امام صادق علیه السلام در باره آیه «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا» تا «فَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ عدُوٍّ لَّکُمْ وَهُوَ مْؤْمِنٌ» فرمود: اگر از اهل شرک باشد «فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ» باید یک بَرده مؤمن را آزاد کند که موضوعی مربوط

ص: 408


1- . تفسیر عیاشی 1 : 265
2- . تفسیر عیاشی 1 : 265
3- . تفسیر عیاشی 1 : 266
4- . تفسیر عیاشی 1 : 262

لَبُونٍ وَ عِشْرُونَ بِنْتَ مَخَاضٍ وَ عِشْرُونَ ابْنَ لَبُونٍ ذَکَرٌ وَ قِیمَةُ کُلِّ بَعِیرٍ مِنَ الْوَرِقِ مِائَةُ دِرْهَمٍ وَ عَشَرَةُ دَنَانِیرَ وَ مِنَ الْغَنَمِ إِذَا لَمْ یَکُنْ بِقِیمَةِ نَابِ الْإِبِلِ لِکُلِّ بَعِیرٍ عِشْرُونَ شَاةً(1).

«7»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقُولُ فِی الْخَطَإِ خَمْسٌ وَ عِشْرُونَ بِنْتَ لَبُونٍ وَ خَمْسٌ وَ عِشْرُونَ بِنْتَ مَخَاضٍ وَ خَمْسٌ وَ عِشْرُونَ حِقَّةً وَ خَمْسٌ وَ عِشْرُونَ جَذَعَةً وَ قَالَ فِی شِبْهِ الْعَمْدِ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ جَذَعَةً بَیْنَ الثَّنِیَّةِ إِلَی بَازِلِ عَامِهَا کُلُّهَا خِلْفَةٌ وَ أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ ثَنِیَّةً(2).

«8»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: دِیَةُ الْخَطَإِ إِذَا لَمْ یُرِدِ الرَّجُلُ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ أَوْ عَشَرَةُ آلَافٍ مِنَ الْوَرِقِ أَوْ أَلْفٌ مِنَ الشَّاةِ وَ قَالَ دِیَةُ الْمُغَلَّظَةِ الَّتِی شِبْهُ الْعَمْدِ وَ لَیْسَ بِعَمْدٍ أَفْضَلُ مِنْ دِیَةِ الْخَطَإِ بِأَسْنَانِ الْإِبِلِ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ حِقَّةً وَ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ جَذَعَةً وَ أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ ثَنِیَّةً کُلُّهَا طَرُوقَةُ الْفَحْلِ (3).

«9»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: سُئِلَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهما السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ قَالَ أَمَّا تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَفِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ وَ أَمَّا الدِّیَةُ الْمُسَلَّمَةُ إِلَی أَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ- فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ قَالَ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الصُّلْحِ- وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ الدِّیَةُ- وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ (4).

«10»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً إِلَی قَوْلِهِ فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ قَالَ إِذَا کَانَ مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فِیمَا

ص: 408


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 265.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 265.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 266.
4- 4. نفس المصدر ج 1 ص 262.

به خود و خدایش می باشد و دیه ندارد «وَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِّیثَاقٌ فَدِیَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَی أَهْلِهِ وَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً» فرمود: باید یک برده مؤمن را آزاد کند که موضوعی مربوط به خود و خدایش می باشد و به صاحبان مقتول خون بها بپردازد. (1)

روایت11.

تفسیر عیاشی: سماعه بن مهران روایت کرده که از امام صادق علیه السلام و یا امام موسی کاظم علیه السلام پرسیدم: آیا کسی که مؤمنی را می کشد توبه دارد؟ فرمود: نه، مگر این که دیه را به صاحبان مقتول بپردازد و یک برده مؤمن را آزاد کند و دو ماه پی در پی را روزه بگیرد و از خدا استغفار کند و به درگاه او التماس نماید و اگر این کار را انجام داد، امیدوارم که توبه اش پذیرفته شود. گفتم: اگر نتواند دیه را بپردازد؟ فرمود: باید از مسلمانان قرض بگیرد و دیه را به صاحبان مقتول بپردازد. (2)

مؤلف

در باب مجازات قتل نفس، برخی از این روایات را ذکر کردیم.

روایت12.

تفسیر عیاشی: حلبی روایت می کند که گفت: از امام صادق علیه السلام تفسیر آیه: «فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ»، پرسیدم و حضرت فرمود: بر صاحب حق سزاوار است که اگر برادر (دینی)اش قادر به پرداخت دیه می باشد، در پرداخت آن به برادر (دینی) خود تعلّل نورزد و آن را به نیکی به او بپردازد. یعنی اگر قصاص را بخشید، دیه را به اولیای مقتول بپردازید تا خون مرد مسلمان هدر نرود. (3)

روایت13.

تفسیر عیاشی: ابو بصیر روایت می کند که تفسیر آیه: «فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ ءٌ» را از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام پرسیدم و حضرت فرمود: او کسی است که دیه را می پذیرد، پس خداوند به صاحب حق دستور داد که از روش پسندیده ای پیروی کند و بر کسی که دیه بر گردن او است، سخت نگیرد. همچنین خداوند بر کسی که دیه بر گردن او است دستور داد که اگر پرداخت آن برایش آسان است، در پرداخت آن به صاحب حق تعلّل نورزد و آن را به نیکی ادا کند. (4)

روایت14.

تفسیر عیاشی: حلبی روایت می کند: از امام صادق علیه السلام تفسیر آیه: «فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ» پرسیدم و حضرت فرمود: او کسی است که دیه را می پذیرد یا در می گذرد یا مصالحه می کند و سپس از حد خود تجاوز می کند و آن کسی را که دیه بر گردن او بود را به قتل می رساند، «فَلَه عَذَابٌ أَلِیمٌ». همچنین در نسخه دیگری آمده که حضرت فرمود: صاحب حق، به کسی که دیه بر گردن او بوده برمی خورد و او را مُثله می کند

ص: 409


1- . تفسیر عیاشی 1 : 263
2- . تفسیر عیاشی 1 : 267
3- . تفسیر عیاشی 1 : 76
4- . تفسیر عیاشی 1 : 76

بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ دِیَةٌ- وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ قَالَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَی أَوْلِیَائِهِ (1).

«11»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَوْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا عَمَّنْ قَتَلَ مُؤْمِناً هَلْ لَهُ تَوْبَةٌ قَالَ لَا حَتَّی یُؤَدِّیَ دِیَتَهُ إِلَی أَهْلِهِ وَ یُعْتِقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً وَ یَصُومَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ وَ یَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ وَ یَتَضَرَّعَ إِلَیْهِ فَأَرْجُو أَنْ یُتَابَ عَلَیْهِ إِذَا هُوَ فَعَلَ ذَلِکَ قُلْتُ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ یُؤَدِّی دِیَتَهُ قَالَ یَسْأَلُ الْمُسْلِمِینَ حَتَّی یُؤَدِّیَ دِیَتَهُ إِلَی أَهْلِهِ (2).

أقول

قد مضی بعض الأخبار فی باب عقوبة قتل النفس (3).

«12»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ قَالَ یَنْبَغِی لِلَّذِی لَهُ الْحَقُّ أَلَّا یُعَسِّرَ أَخَاهُ إِذَا کَانَ قَادِراً عَلَی دِیَتِهِ وَ یَنْبَغِی لِلَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ [بِالْمَعْنَی أَصْلَحْتُ]

أَنْ لَا یُمَاطِلَ أَخَاهُ إِذَا قَدَرَ عَلَی مَا یُعْطِیهِ وَ یُؤَدِّیَ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ قَالَ یَعْنِی إِذَا وُهِبَ الْقَوَدُ أَتْبَعُوهُ بِالدِّیَةِ إِلَی أَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ لِکَیْ لَا یَبْطُلَ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ (4).

«13»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام: فِی قَوْلِهِ فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ ءٌ مَا ذَلِکَ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ یَقْبَلُ الدِّیَةَ فَأَمَرَ اللَّهُ الَّذِی لَهُ الْحَقُّ أَنْ یَتَّبِعَهُ بِمَعْرُوفٍ وَ لَا یُعَسِّرَهُ وَ أَمَرَ اللَّهُ الَّذِی عَلَیْهِ الدِّیَةُ أَنْ لَا یَمْطُلَهُ وَ أَنْ یُؤَدِّیَ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ إِذَا أَیْسَرَ(5).

«14»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ یَقْبَلُ الدِّیَةَ أَوْ یَعْفُو أَوْ یُصَالِحُ ثُمَّ یَعْتَدِی فَیَقْتُلُ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ وَ فِی نُسْخَةٍ أُخْرَی فَیَلْقَی صَاحِبَهُ بَعْدَ الصُّلْحِ فَیُمَثِّلُ

ص: 409


1- 1. نفس المصدر ج 1 ص 263.
2- 2. نفس المصدر ج 1 ص 267.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 75.
4- 4. نفس المصدر ج 1 ص 76.
5- 5. نفس المصدر ج 1 ص 76.

«فَلَه عَذَابٌ أَلِیمٌ» (1)

روایت15.

مناقب: سلمة بن کهیل گوید: شخصی که مردی را از روی خطا کشته بود را نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آوردند. حضرت به او فرمود: قبیله و خویشاوندانت چه کسانی هستند؟ او گفت: من در این شهر قبیله و خویشاوندی ندارم. حضرت فرمود: تو از چه شهری هستی؟ گفت: من مردی از اهالی موصل هستم، در آن جا متولد شده ام و در آنجا خویشاوند و خانواده دارم. حضرت درباره شخص تحقیق کرد و خویشاوند و قبیله ای از او در کوفه نیافت. آن گاه حضرت به عامل خود در موصل مرقوم فرمود: اما بعد، فلانی فرزند فلانی که خصوصیاتش چنین و چنان است، از روی خطا مردی از مسلمانان را کشته است. او می گوید که مردی از اهالی موصل است و او در موصل خویشاوند و خانواده دارد. من این شخص را با فرستاده ام فلانی که مشخصاتش چنین و چنان است، نزد تو می فرستم. چون او نزد تو آمد و نامه ام را خواندی، درباره او جستجو و تحقیق کن و از خویشاوندان مسلمانش جویا شو. اگر او اهل موصل است، در آن جا متولد شده و تو خویشاوندانی از مسلمانان برای او پیدا کردی، آنان را نزد خود جمع کن. پس از آن بنگر! اگر از خویشاوندان وی کسی هست که در قرآن از او سهم ارث می برد و کسی از خویشاوندان مانع ارث بری او نمی شوند، او را ملزم به دیه کن و دیه را از او ماهانه و در طول سه سال بگیر و اگر از خویشاوندانش کسی نیست که در قرآن سهم الارث از او ببرد و خویشاوندانش در نسب خویشاوندی یکسان هستند و خویشاوندانی نسبی از طرف پدر و مادر دارد، پس دیه را بر خویشاوندان پدری و خویشاوندان مادری او - آن­ها که مرد بالغ و مسلمان باشند - تقسیم کن. سپس بر خویشاوندان پدری او دو سوم دیه و بر خویشاوندان مادری او یک سوم دیه را قرار بده. و اگر خویشاوند پدری ندارد، دیه را بر خویشاوندان مادری او - که مرد، بالغ و مسلمان باشند - تقسیم کن. سپس از آنان دیه بخواه و از آنان بخواه که در طول سه سال دیه را پرداخت کنند. و اگر خویشاوند مادری و پدری ندارد، دیه را بر اهالی موصل - آنان که در موصل متولد شده و پرورش یافته اند - تقسیم کن و دیگرانی را که در آن شهر هستند، در میان اینان داخل مساز. پس از آن، از آنان بخواه که دیه را در طول سه سال در هر سال به تدریج بپردازند تا به طور کامل دیه را دریافت کنی، انشاء اللّه. و اگر برای فلانی، خویشاوندی از اهل موصل نیست و اصلًا اهل موصل نیست و دروغ گفته است، او را به همراه فرستاده ام فلانی نزد من برگردان - انشاءالله - که من ولیّ او هستم و از سوی او دیه را پرداخت می کنم و خون مرد مسلمان را باطل نمی کنم (نمی گذارم هدر رود). (2)

روایت16.

فقه الرضا علیه السلام: پدرم از امام صادق علیه السلام شنید که می­فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام در ابواب دیه فرمود: خطای شبه عمد این است که مردی با تازیانه یا عصا یا سنگ، کسی را بکشد و در دیه آن سختگیری می شود و آن صد شتر است که چهل تای آن خَلْفَة باشد؛ به این معنی که قبلا حامله بوده یا به این معنی که حامله شده است.

ص: 410


1- . تفسیر عیاشی 1 : 76
2- . مناقب 2 : 196

بِهِ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ (1).

«15»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب الْأَحْکَامُ الشَّرْعِیَّةُ عَنِ الْخَزَّازِ الْقُمِّیِّ قَالَ سَلَمَةُ بْنُ کُهَیْلٍ قَالَ: أُتِیَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بِرَجُلٍ قَدْ قَتَلَ رَجُلًا خَطَأً فَقَالَ علیه السلام لَهُ مَنْ عَشِیرَتُکَ وَ قَرَابَتُکَ قَالَ قَرَابَتِی بِالْمَوْصِلِ قَالَ فَسَأَلَ عَنْهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَلَمْ یَجِدْ لَهُ قَرَابَةً فَکَتَبَ إِلَی عَامِلِهِ بِالْمَوْصِلِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ وَ حِلْیَتُهُ کَذَا وَ کَذَا قَتَلَ رَجُلًا مِنَ الْمُسْلِمِینَ خَطَأً فَذَکَرَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْمَوْصِلِ وَ أَنَّ لَهُ بِهَا قَرَابَةً وَ أَهْلَ بَیْتٍ وَ قَدْ بَعَثْتُ بِهِ إِلَیْکَ مَعَ رَسُولِی فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ وَ حِلْیَتُهُ کَذَا وَ کَذَا فَإِذَا وَرَدَ عَلَیْکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ قَرَأْتَ کِتَابِی فَافْحَصْ عَنْ أَمْرِهِ وَ سَلْ عَنْ قَرَابَتِهِ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَإِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْمَوْصِلِ مِمَّنْ وُلْدِ بِهَا وَ أَصَبْتَ لَهُ بِهَا قَرَابَةً مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَاجْمَعْهُمْ ثُمَّ انْظُرْ إِنْ کَانَ مِنْهُمْ رَجُلٌ یَرِثُهُ لَهُ سَهْمٌ فِی الْکِتَابِ- لَا یَحْجُبُهُ عَنْ مِیرَاثِهِ أَحَدٌ مِنْ قَرَابَتِهِ وَ کَانُوا قَرَابَتَهُ سَوَاءً فِی النَّسَبِ وَ کَانَ لَهُ قَرَابَةٌ مِنْ قِبَلِ أَبِیهِ وَ قَرَابَةٌ مِنْ قِبَلِ أُمِّهِ مِنَ الرِّجَالِ الْمَذْکُورِینَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی قَرَابَتِهِ مِنْ قِبَلِ أَبِیهِ ثُلُثَیِ الدِّیَةِ وَ عَلَی قَرَابَتِهِ مِنْ قِبَلِ أُمِّهِ ثُلُثَ الدِّیَةِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ قَرَابَةٌ مِنْ قِبَلِ أَبِیهِ فَفُضَّ الدِّیَةَ عَلَی قَرَابَتِهِ مِنْ قِبَلِ أُمِّهِ مِنَ الرِّجَالِ الْمَذْکُورِینَ الْمُسْلِمِینَ ثُمَّ خُذْهُمْ بِهَا وَ اسْتَأْدِهِمُ الدِّیَةَ فِی ثَلَاثِ سِنِینَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ قَرَابَةٌ مِنْ قِبَلِ أُمِّهِ وَ لَا قَرَابَةٌ مِنْ قِبَلِ أَبِیهِ فَفُضَّ الدِّیَةَ عَلَی أَهْلِ الْمَوْصِلِ مِمَّنْ وُلْدِ بِهَا وَ نَشَأَ فَلَا تُدْخِلْ فِیهِمْ غَیْرَهُمْ مِنْ أَهْلِ الْبَلَدِ ثُمَّ اسْتَأْدِ ذَلِکَ مِنْهُمْ فِی ثَلَاثِ سِنِینَ فِی کُلِّ سَنَةٍ نَجْمٌ حَتَّی تَسْتَوْفِیَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ قَرَابَةٌ مِنْ أَهْلِ الْمَوْصِلِ وَ لَا یَکُونُ مِنْ أَهْلِهَا فَرُدَّهُ إِلَیَّ مَعَ رَسُولِی فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ أَنَا وَلِیُّهُ وَ الْمُؤَدِّی عَنْهُ وَ لَا أُبْطِلُ دَمَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ (2).

«16»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام] أَبِی سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی أَبْوَابِ الدِّیَةِ قَالَ الْخَطَاءُ شِبْهُ الْعَمْدِ أَنْ یَقْتُلَ الرَّجُلُ بِسَوْطٍ أَوْ عَصًا أَوْ بِالْحِجَارَةِ وَ دِیَةُ ذَلِکَ یُغَلَّظُ وَ هُوَ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ مِنْهَا أَرْبَعُونَ خِلْفَةً تَخَلَّفَتْ عَنِ الْحَمْلِ أَوِ الْخِلْفَةُ الَّتِی

ص: 410


1- 1. نفس المصدر ج 1 ص 76.
2- 2. المناقب ج 2 ص 195.

البته بین شتر پنج ساله ای که پا در سال ششم گذاشته تا هشت ساله ای که پا در سال نهم گذاشته است، می باشد و سی تای آن ماده شتر سه ساله ای که پا در سال چهارم گذاشته است و سی ماده شتر دو ساله ای که دنبال برادر و مادرش می رود می باشد؛ و در خطای آشکار، سی شتر سه ساله و سی ماده شتر دو ساله و سی ماده شتر یک ساله که برادرانشان در شکم مادرش هستند و ده شتر دو ساله، و ارزش هر شتر صد و بیست درهم یا ده دینار است و بهای هر شتر ماده بیست گوسفند است می باشد. (1)

روایت17.

اختصاص: حَکَم بن عتیبه گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: پیش از این، دیه ها از شتر، گاو و گوسفند گرفته می شد. حضرت فرمود: تنها در میان بیابان نشینان، آن هم پیش از اسلام بود. ولی چون اسلام ظاهر گشت و نقره در میان مردم زیاد شد، امیرالمؤمنین علیه السلام دیه را بر نقره [درهم] توزیع کرد. حَکَم بن عتیبه گوید: به امام گفتم: نظر شما چیست؟ از بیابان نشینان امروز در دیه چه می گیرند؛ شتر یا نقره [درهم]؟ حضرت فرمود: شتر، امروز [در صحرا] به سان نقره است، بلکه شتر برای دیه از نقره بهتر است. در دیه قتل خطایی، صد شتر می گرفتند و برای هر شتر، صد درهم لحاظ می کردند که مجموع آن ده هزار درهم می شد. حَکَم بن عتیبه گوید: پرسیدم: سن صد شتر چه باشد؟ حضرت فرمود: شتری که یک سال بر او گذشته و همه نر باشند. حَکَم بن عتیبه گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: درباره عمد و خطا در مورد قتل و جراحت ها چه می گویید؟ حضرت فرمود: خطا به سان عمد نیست؛ در مقابل قتل و جراحت ها، قصاص است. ولی در مقابل خطای در قتل و جراحت ها، دیه است. حَکَم بن عتیبه گوید: سپس امام به من فرمود: ای حَکَم! اگر خطا از قتل و از جراحت باشد و شخص بادیه نشین باشد، دیه جنایت به جهت خطای این بادیه نشین بر اولیای بادیه نشین او خواهد بود. حضرت افزود: و اگر قاتل یا جارح شهرنشین باشد، دیه جنایت به جهت خطای او، بر اولیای شهرنشین او خواهد بود. (2)

روایت18.

مقصد الراغب: زید بن ارقم گوید:

ص: 411


1- . فقه الرضا : 77
2- . اختصاص : 254

لَقِحَتْ بَیْنَ ثَنِیَّةٍ إِلَی بَازِلِ عَامِهَا وَ ثَلَاثُونَ حِقَّةً وَ ثَلَاثُونَ ابْنَةَ لَبُونٍ الَّتِی تَتْبَعُ أخوها [أَخَاهَا] أَوْ أُمَّهَا وَ الْخَطَأُ یَکُونُ فِیهِ ثَلَاثُونَ حِقَّةً وَ ثَلَاثُونَ بِنْتَ لَبُونٍ وَ ثَلَاثُونَ بِنْتَ مَخَاضٍ الَّتِی إِخْوَتُهَا فِی بَطْنِ أُمِّهَا وَ عَشَرَةُ ابن [بَنَاتِ] لَبُونٍ ذَکَرٍ وَ قِیمَةُ کُلِّ بَعِیرٍ مِنَ الْوَرِقِ مِائَةٌ وَ عِشْرُونَ دِرْهَماً أَوْ عَشَرَةُ دَنَانِیرَ وَ مِنَ الْغَنَمِ قِیمَةُ إِنَاثٍ مِنَ الْإِبِلِ عِشْرُونَ شَاةً(1).

«17»

ختص، [الإختصاص] الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زِیَادِ بْنِ سُوقَةَ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّ الدِّیَاتِ إِنَّمَا کَانَتْ تُؤْخَذُ قَبْلَ الْیَوْمِ مِنَ الْإِبِلِ وَ الْغَنَمِ قَالَ فَقَالَ إِنَّمَا کَانَ ذَلِکَ فِی الْبَوَادِی قَبْلَ الْإِسْلَامِ فَلَمَّا ظَهَرَ الْإِسْلَامُ وَ کَثُرَ الْوَرِقُ فِی النَّاسِ قَسَمَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام عَلَی الْوَرِقِ قَالَ الْحَکَمُ فَقُلْتُ لَهُ أَ رَأَیْتَ مَنْ کَانَ أَهْلُ الْبَوَادِی مَا الَّذِی یُؤْخَذُ مِنْهُ فِی الدِّیَةِ إِبِلٌ أَوْ وَرِقٌ قَالَ فَقَالَ الْإِبِلُ الْیَوْمَ مِثْلُ الْوَرِقِ بَلْ هِیَ أَفْضَلُ مِنَ الْوَرِقِ فِی الدِّیَةِ إِنَّهُمْ إِنَّمَا کَانَ یُؤْخَذُ مِنْهُمْ فِی دِیَةِ الْخَطَإِ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ یُحْسَبُ لِکُلِّ بَعِیرٍ مِائَةُ دِرْهَمٍ فَذَلِکَ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ قُلْتُ لَهُ فَمَا أَسْنَانُ الْمِائَةِ الْبَعِیرِ قَالَ فَقَالَ مَا حَالَ عَلَیْهِ الْحَوْلُ ذُکْرَانٌ کُلُّهَا قَالَ الْحَکَمُ فَسَأَلْتُهُ مَا تَقُولُ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ فِی الْقَتْلِ وَ الْجِرَاحَاتِ قَالَ فَقَالَ لَیْسَ الْخَطَأُ مِثْلَ الْعَمْدِ الْعَمْدُ فِی الْقَتْلِ وَ الْجِرَاحَاتُ فِیهِ الْقِصَاصُ وَ الْخَطَأُ فِی الْقَتْلِ وَ الْجِرَاحَاتُ فِیهِ الدِّیَاتُ قَالَ ثُمَّ قَالَ یَا حَکَمُ إِذَا کَانَ الْخَطَأُ مِنَ الْقَتْلِ وَ الْجِرَاحَاتِ وَ کَانَ بَدَوِیّاً فَدِیَةُ مَا جَنَی الْبَدَوِیُّ مِنَ الْخَطَإِ عَلَی أَوْلِیَائِهِ مِنَ الْبَدَوِیِّینَ قَالَ وَ إِذَا کَانَ الْقَاتِلُ أَوِ الْجَارِحُ قَرَوِیّاً فَإِنَّ دِیَةَ مَا جَنَی مِنَ الْخَطَإِ عَلَی أَوْلِیَائِهِ مِنَ الْقَرَوِیِّینَ (2).

«18»

کِتَابُ مَقْصَدِ الرَّاغِبِ، لِبَعْضِ قُدَمَاءِ الْأَصْحَابِ عَنْ حَنْبَلِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ هِبَةَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ المذهب عَنْ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مَالِکٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ الْحُبَابِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ سُفْیَانَ عَنِ الْأَجْلَحِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الکدنی [الْکِنْدِیِ] عَنِ الشَّعْبِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْخَلِیلِ عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: أُتِیَ عَلِیٌّ علیه السلام

ص: 411


1- 1. فقه الرضا: 77.
2- 2. الاختصاص: 254.

سه نفر را که با کنیزی در یک طهر آمیزش کرده بودند و کنیز فرزندی آورده بود و هر کدام ادّعا داشتند که فرزند از آن اوست، نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آوردند. امیرالمؤمنین علیه السلام به یک نفرشان فرمود: از این فرزند به دلخواه می گذری تا برای این یکی باشد؟ او گفت: نه. به دیگری فرمود: آیا تو دلت می خواهد که این فرزند برای این یکی باشد؟ او گفت: نه. حضرت به دیگری فرمود: دوست داری که فرزند برای این یکی باشد؟ او گفت نه. حضرت فرمود: من شماها را شریکانی می بینم که با هم کنار نمی آیید. من میان تان قرعه می کشم و هر کدام که قرعه به نامش خورد، دو سوم بها [ی کنیز] را برعهده او می گذارم و فرزند را به او می دهم. آنان این حکم را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکر کردند. حضرت فرمود: من هم در این مورد جز آنچه علی علیه السلام فرموده است، نمی یابم.

روایت19.

مقصد الراغب: عبد الله گوید: در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، یکی از قضاوت­های علی علیه السلام را ذکر کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مسرور و شگفت­زده شد و فرمود: سپاس برای خداوندی که حکمت را در میان ما اهل بیت قرار داد.

روایت20.

مقصد الراغب: از جمله داوری­های حضرت علی علیه السلام این بود که مرافعه­ای را به نزد آن حضرت آوردند که مردی بر سر مردی زده بود. مضروب ادّعا کرد که با دو چشمش هیچ نمی بیند، بویی استشمام نمی کند، گنگ شده و سخن نمی گوید. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر راست بگوید، سه دیه برای او ثابت است. از امام علیه السلام سؤال شد. ای امیرالمؤمنین، چگونه معلوم شود که راست می گوید؟ حضرت فرمود: اما ادّعایی که درباره دو چشمش دارد که با دو چشم چیزی نمی بیند، آن به این شکل مشخص می شود که به او می گویند، دو چشمت را به سوی خورشید بالا بگیر. اگر سالم باشد، نمی تواند چشم هایش را باز نگاه دارد و چشم هایش را می بندد و اگر راستگو باشد، با دو چشم چیزی نمی بیند و چشم هایش باز می ماند. و امّا ادّعایی که درباره بینی اش دارد و این که بویی را استشمام نمی کند، که با مادّه تند سوزنده که به بینی اش نزدیک می کنند، معلوم می شود. اگر سالم باشد، بوی ماده تند [با عصب بویائی] به مغزش می رسد و اشک از چشم هایش سرازیر می شود و سرش را دور می سازد؛ و اما ادّعایی که درباره زبانش دارد که لال شده و حرف نمی زند، در این صورت با سوزنی که به زبانش می زنند، روشن می شود. اگر می تواند سخن بگوید، خون سرخ بیرون می آید و اگر نمی تواند سخن بگوید، خون سیاه بیرون می آید.

روایت21.

مقصد الراغب: از جمله داوری­های امیر المؤمنین علیه السلام این بود که مردی در زمان آن حضرت فوت شد و به مردی وصیت کرد و هزار دینار به وی داد و گفت: هر چقدر خواستی از مال صدقه بده و مابقی را برای خود نگه داد. آن مرد صد دینار صدقه داد و نهصد دینار برای خودش گذاشت. ورثه مرده به قیّم گفتند: پانصد دینار از امول پدرمان را صدقه بده و مابقی را برای خود بگذار. آن شخص امتناع کرد، و از این جهت، مخاصمه را به نزد امیر المؤمنین علیه السلام بردند. گفتند: ای امیر المؤمنین، پدرمان به این شخص هزار دینار داده و به او گفته بود: هر مقدار که خواستی از آن صدقه بده و مابقی را برای خود نگه دار.

ص: 412

بِثَلَاثَةِ نَفَرٍ وَقَعُوا عَلَی جَارِیَةٍ فِی طُهْرٍ وَاحِدٍ فَوَلَدَتْ وَلَداً فَادَّعَوْهُ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام لِأَحَدِهِمْ تَطِیبُ بِهِ نَفْسُکَ لِهَذَا قَالَ لَا وَ قَالَ لِلْآخَرِ تَطِیبُ بِهِ نَفْسُکَ لِهَذَا قَالَ لَا وَ قَالَ لِلْآخَرِ تَطِیبُ بِهِ نَفْسُکَ لِهَذَا قَالَ لَا قَالَ أَرَاکُمْ شُرَکَاءَ مُتَشَاکِسُونَ إِنِّی مُقْرِعٌ بَیْنَکُمْ فَأَیُّکُمْ أَصَابَهُ الْقُرْعَةُ أَغْرَمْتُهُ ثُلُثَیِ الْقِیمَةِ وَ أَلْزَمْتُهُ الْوَلَدَ فَذَکَرُوا ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ مَا أَجِدُ فِیهَا إِلَّا مَا قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام.

«19»

وَ بِهِ عَنِ الْقَطِیعِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مَالِکِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَیَّاشٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ عُمَرَ عَنْ حُمَیْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: ذُکِرَ عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَضَاءٌ قَضَاهُ عَلِیٌّ علیه السلام فَأُعْجِبَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ فِینَا الْحِکْمَةَ أَهْلَ الْبَیْتِ علیهم السلام.

«20»

کِتَابُ مَقْصَدِ الرَّاغِبِ،: وَ مِنْ قَضَایَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ رُفِعَ إِلَیْهِ أَنَّ رَجُلًا ضَرَبَ رَجُلًا عَلَی هَامَتِهِ فَادَّعَی الْمَضْرُوبُ أَنَّهُ لَا یُبْصِرُ بِعَیْنَیْهِ شَیْئاً وَ أَنَّهُ لَا یَشَمُّ رَائِحَةً وَ أَنَّهُ قَدْ خَرِسَ فَلَا یَنْطِقُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِنْ کَانَ صَادِقاً فَقَدْ وَجَبَ لَهُ ثَلَاثُ دِیَاتٍ فَقِیلَ لَهُ وَ کَیْفَ یُسْتَبْرَأُ مِنْهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ حَتَّی یُعْلَمَ صِدْقُهُ فَقَالَ أَمَّا مَا ادَّعَاهُ فِی عَیْنَیْهِ أَنَّهُ لَا یُبْصِرُ بِهِمَا شَیْئاً فَإِنَّهُ یُسْتَبْرَأُ ذَلِکَ بِأَنْ یُقَالَ لَهُ انْظُرْ إِلَی عَیْنِ الشَّمْسِ فَإِنْ کَانَ صَحِیحاً لَنْ یَتَمَالَکْ أَنْ یُغْمِضَ عَیْنَیْهِ وَ إِلَّا بَقِیَتَا مَفْتُوحَتَانِ وَ أَمَّا مَا ادَّعَاهُ فِی خَیَاشِیمِهِ فَإِنَّهُ یُسْتَبْرَأُ بِحُرَاقٍ یُدْنَی مِنْ أَنْفِهِ فَإِنْ کَانَ صَحِیحاً وَصَلَتْ رَائِحَةُ الْحُرَاقِ إِلَی رَأْسِهِ فَدَمَعَتْ عَیْنَاهُ وَ نَحَّی رَأْسَهُ وَ أَمَّا مَا ادَّعَاهُ فِی لِسَانِهِ وَ أَنَّهُ لَا یَنْطِقُ فَإِنَّهُ یُسْتَبْرَأُ بِإِبْرَةٍ تُضْرَبُ عَلَی لِسَانِهِ فَإِنْ خَرَجَ الدَّمُ أَحْمَرَ فَقَدْ کَذَبَ وَ إِنْ خَرَجَ الدَّمُ أَسْوَدَ فَهُوَ صَادِقٌ.

«21»

کِتَابُ مَقْصَدِ الرَّاغِبِ،: وَ مِنْ قَضَایَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ مَاتَ رَجُلٌ عَلَی عَهْدِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ أَوْصَی إِلَی رَجُلٍ وَ دَفَعَ إِلَیْهِ أَلْفَ دِینَارٍ وَ قَالَ تَصَدَّقْ مِنْهَا بِمَا أَحْبَبْتَ وَ احْبِسِ الْبَاقِیَ لِنَفْسِکَ فَتَصَدَّقَ الرَّجُلُ بِمِائَةِ دِینَارٍ وَ حَبَسَ لِنَفْسِهِ تِسْعَمِائَةِ دِینَارٍ فَقَالَ وَرَثَةُ الْمَیِّتِ لِلْوَصِیِّ تَصَدَّقْ عَنْ أَبِینَا خَمْسَمِائَةِ دِینَارٍ وَ احْبِسِ لِنَفْسِکَ الْبَاقِیَ فَأَبَی فَاخْتَصَمُوا إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ دَفَعَ أَبُونَا إِلَی هَذَا الرَّجُلِ أَلْفَ دِینَارٍ وَ قَالَ لَهُ تَصَدَّقْ مِنْهَا بِمَا تُحِبُّ وَ احْبِسْ لِنَفْسِکَ الْبَاقِیَ

ص: 412

این شخص صد دینار از مال را صدقه داده و نهصد دینار برای خود گذاشته است، و ما از او می­خواهیم که پانصد دینار از مال را صدقه بدهد و پانصد دینار برای خود نگه دارد. امیر المؤمنین علیه السلام به آن مرد فرمود: خواسته آنان را برآورده ساز. آن شخص امتناع کرد. پس امیر المؤمنین علیه السلام به او فرمود: بر تو لازم است که نهصد دینار صدقه بدهی، چرا که تو نهصد دینار را دوست داری، و صد دینار از هزار دینار برای تو است.

روایت22.

مقصد الراغب: گفته می­شود: مردی را نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آوردند که در خرابه ای پیدا شده و در دستش چاقویی خون آلود بود و مردی سربریده و به خون آغشته در خرابه بود. امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: ای مرد، تو چه می گویی؟ گفت: ای امیرالمؤمنین! من او را کشته ام. حضرت فرمود: به سراغ مقتول بروید و او را دفن کنید و چون خواستند که مرد را بکشند، مردی با شتاب آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین، به خدا سوگند! به حقّ دو چشم [مبارک] رسول خدا صلی الله علیه و آله! من او را کشتم و این، آن کسی نیست که او را کشته است! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هر دو را نزد پسرم حسن ببرید و او را از جریان این دو باخبر سازید تا میان شان قضاوت کند. آنان این دو را نزد امام حسن علیه السلام بردند و فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام را به ایشان گفتند. امام حسن علیه السلام فرمود: این دو را نزد امیرالمؤمنین علیه السلام ببرید و بگویید: این شخص دوّم بر پایه اقرارش آن مرد را کشته است و باز با اقرارش به قتل، این مرد را زنده کرده است. هر دو با هم آزاد می شوند و دیه مقتول از بیت المال مسلمانان داده می شود. خداوند متعال فرموده است: و هرکس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: چه چیزی تو را وادار کرد که اقرار به قتل کنی؟ او گفت: ای امیرالمؤمنین، چه می توانستم بکنم و آیا انکار سودی برایم داشت؛ در حالی که دستگیر شدم و در دستم چاقویی خون آلود بود و من بالای سر مردی که در خونش دست و پا می زد و چنان افرادی هم شاهد بودند؟ و من در واقع مردی بودم که گوسفندی را در کنار خرابه کشته بودم و نیاز به دستشویی پیدا کردم. داخل خرابه شدم که دیدم آن مرد در خونش می غلتید و من در آن حالت بودم .

باب دوم : دیه­های منافع (متعلقات) و اعضاء و احکام مربوط به آن

روایات

روایت1.

توحید، عیون الاخبار: علیّ بن حسن بن فضّال از پدرش از امام رضا علیه السلام روایت کرده که فرمود: اوّلین چیزی که خداوند عز و جل آفریده است تا مردم بدان با نوشتن آشنا شوند،

ص: 413

فَتَصَدَّقَ مِنْهَا بِمِائَةِ دِینَارٍ وَ حَبَسَ لِنَفْسِهِ تِسْعَمِائَةِ دِینَارٍ وَ نَحْنُ نَسْأَلُهُ أَنْ یَتَصَدَّقَ مِنْهَا بِخَمْسِمِائَةٍ وَ یَحْبِسَ لِنَفْسِهِ خَمْسَمِائَةٍ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَجِبْهُمْ إِلَی ذَلِکَ فَأَبَی فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یَجِبُ عَلَیْکَ أَنْ تَتَصَدَّقَ بِتِسْعِمِائَةِ دِینَارٍ فَإِنَّ الَّذِی أَحْبَبْتَ تِسْعُمِائَةِ دِینَارٍ وَ الْمِائَةُ دِینَارٍ لَکَ مِنْ جُمْلَةِ أَلْفِ دِینَارٍ.

«22»

کِتَابُ مَقْصَدِ الرَّاغِبِ،: قِیلَ أُتِیَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بِرَجُلٍ وُجِدَ فِی خَرِبَةٍ وَ بِیَدِهِ سِکِّینٌ تَلَطَّخَ بِالدَّمِ وَ إِذَا رَجُلٌ مَذْبُوحٌ مُشَحَّطٌ فِی دَمِهِ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مَا تَقُولُ یَا ذَا الرَّجُلُ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنَا قَتَلْتُهُ قَالَ اذْهَبُوا إِلَی الْمَقْتُولِ فَادْفِنُوهُ فَلَمَّا أَرَادُوا قَتْلَ الرَّجُلِ جَاءَ رَجُلٌ مُسْرِعٌ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ وَ حَقِّ عَیْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَا قَتَلْتُهُ وَ مَا هَذَا بِصَاحِبِهِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام اذْهَبُوا بِهِمَا اثْنَیْهِمَا إِلَی حَسَنٍ ابْنِی وَ أَخْبِرُوهُ بِقِصَّتِهِمَا لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمَا فَذَهَبُوا بِهِمَا إِلَی حَسَنٍ علیه السلام فَأَخْبَرُوهُ بِمَقَالَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَ الْحَسَنُ رُدُّوهُمَا إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ قُولُوا إِنَّ هَذَا قَتَلَ ذَاکَ بِإِقْرَارِهِ فَقَدْ أَحْیَا هَذَا بِإِقْرَارِهِ بِقَتْلِ ذَلِکَ یُطْلَقُ عَنْهُمَا جَمِیعاً وَ یُخْرَجُ دِیَةُ الْمَقْتُولِ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ مَالٍ لِلْمُسْلِمِینَ [مَالِ الْمُسْلِمِینَ] فَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی- وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَمَا حَمَلَکَ عَلَی إِقْرَارِکَ عَلَی نَفْسِکَ بِقَتْلِهِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَا کُنْتُ أَصْنَعُ وَ هَلْ کَانَ یَنْفَعُنِی الْإِنْکَارُ وَ قَدْ أُخِذْتُ وَ بِیَدِی سِکِّینٌ مُتَلَطِّخٌ بِالدَّمِ وَ أَنَا عَلَی رَجُلٍ مُتَشَحِّطٍ فِی دَمِهِ وَ قَدْ شَهِدَ عَلَیَّ مِثْلُ ذَلِکَ وَ أَنَا رَجُلٌ کُنْتُ ذَبَحْتُ شَاةً بِجَنْبِ الْخَرِبَةِ فَأَخَذَنِی الْبَوْلُ فَدَخَلْتُ الْخَرِبَةَ فَالرَّجُلُ مُتَشَحِّطٌ فِی دَمِهِ وَ أَنَا عَلَی الْحَالِ.

باب 2 دیات المنافع و الأطراف و أحکامها

الأخبار

«1»

ید، [التوحید] ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] النَّقَّاشُ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: إِنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِیُعَرِّفَ بِهِ خَلْقَهُ الْکِتَابَةَ

ص: 413

حروف الفباست و اگر بر سر مردی با عصا زده شود و او بگوید که بعضی از حرف­ها را نمی تواند ادا کند، حکم آن این است که حروف الفبا را بر او عرضه کنند و پس از آن به اندازه ای که از این حروف را نمی تواند ادا کند، دیه به او پرداخت شود. (1)

روایت2.

قرب الاسناد: ابو بختری از امام صادق علیه السلام از پدرشان حضرت باقر علیه السلام روایت کرده اند که فرمود: بر سر مردی زدند و به تسلسل ادرار دچار شد. این جریان را نزد امیرالمؤمنین علیه السلام بردند. حضرت بر آن مرد به دیه کامل در مالش حکم داد. (2)

روایت3.

فقه الرضا علیه السلام: هر عضوی که در انسان یکی از آن است، در آن دیه کامل است و هر چه در انسان از آن عضو دوتاست، در هر دو، یک دیه کامل و در یکی از آن دو نصف است، و دیه جراحت در اعضاء بر حسب آن قرار داده شده است؛ بنابراین دیه هر استخوانی که بشکند، نصف دیه آن است و دیه موضحه یک عضو، یک چهارم دیه شکسته شدن آن است .

باب [دیه] چشم: اگر مرد به هر دلیل - با تیر یا غیر آن - یکی از دو چشمش آسیب ببیند، در این صورت، ملاحظه می شود که نهایت بینایی چشم سالم آن مرد چه اندازه است. سپس چشم سالم پوشانده، و ملاحظه می شود که نهایت بینایی چشم آسیب دیده چه اندازه است. آن گاه به این حساب دیه اش پرداخت می شود. و قسامه بر این شش نفر است: اگر آن چه از بینایی اش از بین رفته یک ششم است، خودش به تنهایی سوگند می خورد و دیه به او پرداخت می شود و اگر آنچه از بینایی او از بین رفته یک سوم بینایی اش است، او و مرد دیگری به همراهش سوگند می خورند، و اگر نیمی از بینایی اش است، او به همراه دو مرد سوگند می خورد و اگر دو سوم بینایی اش است، او به همراه سه نفر سوگند می خورد، اگر پنج ششم بینایی اش است، او به همراه چهار نفر سوگند می خورد و اگر همه بینایی اش از بین رفته است، او به همراه پنج نفر سوگند می خورد و اگر کسی که با او سوگند بخورد پیدا نشود و با این حساب بر او سخت شود، در این صورت، جز آن چه بر آن سوگند یاد کرده، به او داده نمی شود.

باب گوش: در گوش، قصاص است و دیه گوش، پانصد دینار و در نرمه گوش، دو سوم دیه گوش است و اگر آسیبی به شنوایی بخورد، سنجش آن به همان منوالی است که در سنجش چشم بیان شد. با چیز صداداری برای او ایجاد صوت می کنند و شنوایی اش اندازه گیری می شود. و قسامه هم بر پایه همان مقداری است که از شنوایی کاسته شده است؛ همان گونه که در مورد بینایی توضیح دادیم.

باب گیجگاه: اگر گیجگاه آسیب ببیند و در نتیجه شخص توان توجه نداشته باشد، مگر این که با همه بدن برگردد، پس نصف دیه است و هر چه که کمتر از آن است، پس به همان نسبت حساب می شود.

باب پلک­های چشم: اگر پلک بالا آسیب بیند به طوری که شکاف بردارد یا به پشت برگردد، دیه اش یک سوم دیه چشم است، اگر از بالا باشد. ولی اگر از پایین باشد، دیه اش نصف دیه چشم است.

ص: 414


1- . توحید : 182 و عیون الاخبار 1 : 129
2- . قرب الاسناد : 90

حُرُوفَ الْمُعْجَمِ وَ إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا ضُرِبَ رَأْسُهُ بِعَصاً فَزَعَمَ أَنَّهُ لَا یُفْصِحُ بِبَعْضِ الْکَلَامِ فَالْحُکْمُ فِیهِ أَنْ تُعْرَضَ عَلَیْهِ حُرُوفُ الْمُعْجَمِ ثُمَّ یُعْطَی الدِّیَةَ بِقَدْرِ مَا لَمْ یُفْصِحْ مِنْهَا(1).

«2»

ب، [قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ رَجُلًا ضُرِبَ عَلَی رَأْسِهِ فَسَلِسَ بَوْلُهُ فَرُفِعَ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَقَضَی عَلَیْهِ الدِّیَةَ فِی مَالِهِ (2).

«3»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: کُلُّ مَا فِی الْإِنْسَانِ مِنْهُ وَاحِدٌ فَفِیهِ دِیَةٌ کَامِلَةٌ وَ کُلُّ مَا فِی الْإِنْسَانِ مِنْهُ اثْنَانِ فَفِیهِمَا الدِّیَةُ تَامَّةً وَ فِی إِحْدَاهُمَا النِّصْفُ وَ جُعِلَ دِیَةُ الْجِرَاحِ فِی الْأَعْضَاءِ عَلَی حَسَبِ ذَلِکَ فِدْیَةُ کَسْرِهِ نِصْفُ دِیَتِهِ وَ دِیَةُ مُوضِحَتِهِ رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهِ بَابُ الْعَیْنِ: فَإِذَا أُصِیبَ الرَّجُلُ فِی إِحْدَی عَیْنَیْهِ بِعِلَّةٍ مِنَ الرَّمْیِ أَوْ غَیْرِهِ فَإِنَّهَا تُقَاسُ بِبَیْضَةٍ تُرْبَطُ عَلَی عَیْنِهِ الْمُصَابَةِ فَیُنْظَرُ مَا مُنْتَهَی بَصَرِ عَیْنِهِ الصَّحِیحَةِ ثُمَّ یُغَطَّی عَیْنُهُ الصَّحِیحَةُ فَیُنْظَرُ مَا مُنْتَهَی عَیْنِهِ الْمُصَابَةِ فَیُعْطَی دِیَتَهُ بِحِسَابِ ذَلِکَ وَ الْقَسَامَةُ عَلَی هَذِهِ السِّتَّةِ تَقِرُّ فَإِنْ کَانَ مَا ذَهَبَ مِنْ بَصَرِهِ السُّدُسَ حَلَفَ وَحْدَهُ وَ أُعْطِیَ وَ إِنْ کَانَ ثُلُثَ بَصَرِهِ حَلَفَ وَ حَلَفَ مَعَهُ رَجُلٌ وَ إِنْ کَانَ نِصْفَ بَصَرِهِ حَلَفَ وَ حَلَفَ مَعَهُ رَجُلَانِ وَ إِذَا کَانَ ثُلُثَیْ بَصَرِهِ حَلَفَ وَ حَلَفَ مَعَهُ ثَلَاثُ رِجَالٍ وَ إِنْ کَانَ بَصَرَهُ کُلَّهُ حَلَفَ وَ حَلَفَ مَعَهُ خَمْسَةُ رِجَالٍ فَإِنْ لَمْ یُوجَدْ مَنْ یَحْلِفُ مَعَهُ وَ عَیِیَ عَلَیْهِ بِهَذَا الْحِسَابِ لَمْ یُعْطَ إِلَّا مَا حَلَفَ عَلَیْهِ (3)

بَابُ الْأُذُنِ: وَ فِی الْأُذُنِ الْقِصَاصُ وَ دِیَتُهَا خَمْسُمِائَةِ دِینَارٍ وَ فِی شَحْمَةِ الْأُذُنِ ثُلُثَا دِیَةِ الْأُذُنِ فَإِنْ أصابه [أَصَابَ] السَّمْعَ شَیْ ءٌ فَعَلَی قِیَاسِ الْعَیْنِ یُصَوَّتُ لَهُ بِشَیْ ءٍ یَصُوتُ وَ یُقَاسُ ذَلِکَ وَ الْقَسَامَةُ عَلَی مَا یَنْقُصُ مِنَ السَّمْعِ فَعَلَی مَا شَرَحْنَاهُ مِنَ الْبَصَرِ-(4)

بَابُ الصُّدْغِ: فَإِذَا أُصِیبَ الصُّدْغُ فَلَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَلْتَفِتَ حَتَّی یَنْحَرِفَ بِکُلِّیَّتِهِ نِصْفُ الدِّیَةِ وَ مَا کَانَ دُونَ ذَلِکَ فَبِحِسَابِهِ-(5)

بَابُ أَشْفَارِ الْعَیْنِ: فَإِنْ أُصِیبَ الشُّفْرُ الْأَعْلَی حَتَّی یَصِیرَ أَشْتَرَ فَدِیَتُهُ ثُلُثُ دِیَةِ الْعَیْنِ إِذَا کَانَ مِنْ فَوْقٍ وَ إِذَا کَانَ مِنْ أَسْفَلَ فَدِیَتُهُ نِصْفُ دِیَةِ الْعَیْنِ-(6)

ص: 414


1- 1. التوحید ص 182 طبع النجف و العیون ج 1 ص 129.
2- 2. قرب الإسناد ص 90.
3- 3. فقه الرضا ص 42.
4- 4. فقه الرضا ص 42.
5- 5. فقه الرضا ص 42.
6- 6. فقه الرضا ص 42.

باب ابرو: و اگر ابرو آسیب ببیند و همه موی آن از بین رود، دیه اش نصف دیه چشم است و اگر از مویش مقداری کم شود، به همین مقیاس محاسبه می شود باب بینی: اگر لبه بینی بریده شود، دیه اش پانصد دینار است. اگر سوراخی در آن پدید آید، پس دو سوم دیه لبه بینی است. پس اگر خوب شد و التیام یافت [هَمْ آمد] و سوراخ و پارگی نماند، پس یک پنجم دیه لبه بینی و اگر سوراخ در یکی از دو سوراخ بینی تا بالای بینی یعنی دیوار فاصل بین دو سوراخ بینی بود، دیه اش یک دهم دیه بینی است.

باب لب: اگر از لب بالا یا پایین چیزی بریده شود، بر اساس دیه آن، سهم تعلق می­گیرد.

باب گونه: اگر در گونه سوراخی پدید آید که درون دهان از آن دیده شود، دیه اش صد دینار و اگر بهبود یابد و التیام پیدا کند ولی اثر آشکاری بر گونه بماند، دیه اش پنجاه دینار است و اگر سوراخ در هر دو گونه باشد، دیه اش صد دینار است و اگر تیری در استخوان [گونه] باشد که به گردن هم نفوذ کرده باشد، دیه اش صد و پنجاه دینار است و اگر نفوذ نکرده باشد، دیه اش صد دینار است و اگر شکافی در صورت باشد که به استخوان رسیده باشد، دیه اش پنجاه دینار است و اگر در صورت، زشتی پدید آورد، دیه اش دیه شکافی است که به استخوان رسیده است و اگر جراحتی باشد که به استخوان نرسد و سپس بهبود یابد و در هر دو گونه باشد، دیه اش ده دینار است و اگر شکافی در استخوان صورت پدید آید، دیه اش هشتاد دینار است و اگر از جراحت، پوست از گوشت گونه بیفتد ولی جراحت به استخوان نرسد و آن چه افتاده به وزن یک درهم یا بیشتر باشد، دیه اش سی دینار است و در جراحت در سر، که به استخوان رسیده و آن همان است که استخوان ها را آشکار سازد، چهل دینار است.

باب زبان: از عالم [امام کاظم] علیه السلام درباره مردی پرسیدم که به پسری سیلی زد به گونه ای که پاره ای از زبانش بریده شد، لذا آن پسر بعضی از حروف را ادا می کند ولی بعضی را نه. فرمود: حروف الفبا را می خواند. هر اندازه که از حروف را خوب ادا کند، دیه ندارد و هر اندازه را که خوب ادا نمی کند، ملزم به دیه است. پرسیدم: این چگونه است؟ حضرت فرمود: به حساب جمل و آن حروف ابی جاد [ابجد] است؛ از حرف یک تا هزار، و تعداد این حروف بیست و هشت حرف است .

در نتیجه برای هر حرفی، بخشی از دیه کامل تقسیم می شود و از این مبلغ آن چه خوب بیان می کند، حذف می شود و ملزم به باقی است و دیه زبان، دیه کامل است.

ص: 415

بَابُ الْحَاجِبِ: إِذَا أُصِیبَ الْحَاجِبُ فَذَهَبَ شَعْرُهُ کُلُّهُ فَدِیَتُهُ نِصْفُ دِیَةِ الْعَیْنِ فَإِنْ نَقَصَ مِنْ شَعْرِهِ شَیْ ءٌ حُسِبَ عَلَی هَذَا الْحِسَابِ-(1)

بَابُ الْأَنْفِ: فَإِنْ قُطِعَتْ أَرْنَبَةُ الْأَنْفِ فَدِیَتُهَا خَمْسُمِائَةِ دِینَارٍ فَإِنْ أُنْفِذَتْ مِنْهُ نَافِذَةٌ فَثُلُثَا دِیَةِ الْأَرْنَبَةِ فَإِنْ بَرَأَتْ وَ الْتَأَمَتْ وَ لَمْ یَنْخَرِمْ فَخُمُسُ دِیَةِ الْأَرْنَبَةِ وَ إِنْ کَانَتِ النَّافِذَةُ فِی إِحْدَی الْمَنْخِرَیْنِ إِلَی الْخَیْشُومِ وَ هُوَ الْحَاجِزُ بَیْنَ الْمَنْخِرَیْنِ فَدِیَتُهَا عُشْرُ دِیَةِ الْأَنْفِ-(2)

بَابُ الشَّفَةِ: فَإِذَا قُطِعَ مِنَ الشَّفَةِ الْعُلْیَا أَوِ السُّفْلَی شَیْ ءٌ فَبِحِسَابِ دِیَتِهَا یَکُونُ الْقِسْمَةُ-(3)

بَابُ الْخَدِّ: إِذَا کَانَتْ فِیهِ نَافِذَةٌ یُرَی مِنْهَا جَوْفُ الْفَمِ فَدِیَتُهَا مِائَتَا دِینَارٍ وَ إِذَا بَرَأَ أَوِ الْتَأَمَ وَ بِهِ أَثَرٌ بَیِّنٌ فَدِیَتُهُ خَمْسُونَ دِینَاراً وَ إِنْ کَانَتْ نَافِذَةٌ فِی الْخَدَّیْنِ کِلَیْهِمَا فَدِیَتُهَا مِائَةُ دِینَارٍ وَ إِنْ کَانَتْ رَمْیَةٌ فِی الْعَظْمِ حَتَّی یَنْفُذَ إِلَی الْحَنَکِ فَدِیَتُهَا مِائَةٌ وَ خَمْسُونَ دِینَاراً وَ إِنْ لَمْ یَنْفُذْ فَدِیَتُهَا مِائَةُ دِینَارٍ وَ إِنْ کَانَتْ مُوضِحَةٌ فِی الْوَجْهِ فَدِیَتُهَا خَمْسُونَ دِینَاراً وَ إِنْ کَانَ بِهَا شَیْنٌ فَدِیَتُهُ دِیَةُ الْمُوضِحَةِ فَإِنْ کَانَ جُرْحاً لَمْ یُوضِحْ ثُمَّ بَرَأَ وَ کَانَ فِی الْخَدَّیْنِ فَدِیَتُهُ عَشْرُ دَنَانِیرَ فَإِنْ کَانَ فِی الْوَجْهِ صَدْعٌ فِی الْعَظْمِ فَدِیَتُهُ ثَمَانُونَ دِینَاراً وَ إِنْ سَقَطَتْ مِنْهُ جِلْدَةٌ مِنْ لَحْمِ الْخَدِّ وَ لَمْ یُوضِحْ فَکَانَ مَا سَقَطَ وَزْنَ الدِّرْهَمِ فَمَا فَوْقَ ذَلِکَ فَدِیَتُهُ ثَلَاثُونَ دِینَاراً وَ دِیَةُ الشَّجَّةِ الْمُوضِحَةِ فِی الرَّأْسِ وَ هِیَ الَّذِی یُوضِحُ الْعِظَامَ أَرْبَعُونَ دِینَاراً-(4)

بَابُ اللِّسَانِ: سَأَلْتُ الْعَالِمَ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ طَرَّفَ لِغُلَامٍ فَقَطَعَ بَعْضَ لِسَانِهِ فَأَفْصَحَ بِبَعْضِ الْکَلَامِ وَ لَمْ یُفْصِحْ بِبَعْضٍ فَقَالَ یَقْرَأُ حُرُوفَ الْمُعْجَمِ فَمَا أَفْصَحَ بِهِ طُرِحَ مِنَ الدِّیَةِ وَ مَا [لَمْ] یُفْصِحْ بِهِ أُلْزِمَ مِنَ الدِّیَةِ فَقُلْتُ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ بِحِسَابِ الْجُمَّلِ وَ هُوَ حُرُوفُ أَبِی جَادٍ مِنْ وَاحِدٍ إِلَی أَلْفٍ وَ عَدَدُ حُرُوفِهِ ثَمَانِیَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَیُقْسَمُ لِکُلِّ حَرْفٍ جُزْءٌ مِنَ الدِّیَةِ الْکَامِلَةِ ثُمَّ یُحَطُّ مِنْ ذَلِکَ مَا بَیَّنَ عَنْهُ وَ یُلْزَمُ الْبَاقِیَ وَ دِیَةُ اللِّسَانِ دِیَةٌ کَامِلَةٌ-(5)

ص: 415


1- 1. فقه الرضا ص 42.
2- 2. فقه الرضا ص 42.
3- 3. فقه الرضا ص 42.
4- 4. فقه الرضا ص 42.
5- 5. فقه الرضا ص 43.

باب دندان ها: بدان که دیه دندان ها یکسان است و آن دوازده دندان است: شش تا از بالا و شش تا از پایین. از این ها چهار تا ثنایا و چهار تا انیاب و چهار تا بین ثنایا و انیاب و دیه هر کدام از این دوازده تا پنجاه دینار و [جمع] آن ششصد دینار است و دیه دندان ها که شانزده دندان است، اگر دیه بر پایه بیست و هشت دندان تقسیم شود، همان می شود و منظور چهار دسته ای است که نام برده شد و دندان های عقل دیه ندارد و تنها کسی که به آن­ها آسیبی برساند، تفاوت قیمتی چون ارش خراشی که وارد می شود با حسابی که برای هر دندان بیست و پنج دینار در نظر گرفته می شود که جمع آن چهارصد دینار می شود و اگر تا یک سال دندان سیاه شد ولی نیفتاد، دیه اش دیه دندانی است که بیفتد و اگر شکاف بردارد ولی نیفتد، دیه اش نصف دیه دندان افتاده است و اگر مقداری از آن بشکند، به همان نسبت پنجاه دینار است و همچنین است سیاهی شکاف، شکستگی ای که بر دندان ها عارض می شود و به نسبت بیست و پنج دینار است و آنچه از مجموع دندان های عقب و جلو از بیست و هشت دندان کمتر باشد، ازاصل دیه به مقدار آنچه کمتر است، کم می شود. روایت شده است که اگر دندان به سیاهی تغییر یابد، در آن شش دینار و اگر به سرخی تغییر کند، پس سه دینار و اگر به سبزی تغییر یابد، یک دینار و نیم است.

باب سر: دیه جراحت سر اگر به موضحه (بریدن گوشت و ظاهر شدن استخوان) برسد، پنجاه دینار است و اگر استخوان ها جابه جا شود، دیه اش صد و پنجاه دینار است و اگر شکستگی، سر را سوراخ کند، نامش مأمومه است و در آن یک سوم دیه [یعنی] سیصد و سی و سه دینار و یک سوم دینار است. در صورتی که آب جوشان بر سر ریخته شود و موی سرش را از بین ببرد به نحوی که هیچ موئی نروید، دیه کامل تعلق می­گیرد و اگر قسمتی از مو بروید، بر اساس موهایی که روییده، دیه گرفته می­شود. همه شکستگی­های سر بر اساس آنچه که در باره گونه­ها توضیح دادیم، حساب می­شود. و هر کس سر شخصی را بتراشد و و موی سرش نروید، باید صد دینار بپردازد و اگر ریش او را بتراشد و دوباره نروید، باید دیه کامل را پرداخت کند و در صورتی که بروید و پس از روییدن بلند شود، دیه­ای بر او نیست.

باب ترقوه: اگر استخوان ترقوه بشکند و بدون کجی و عیب جا بیفتد، دیه اش چهل دینار است و اگر تَرَک بردارد، دیه اش چهار پنجم شکسته شدن آن یعنی سی و دو دینار است و اگر استخوان دیده شود، دیه اش بیست و پنج دینار است و اگر استخوان های ترقوه جابه جا شود، دیه اش نصف دیه شکسته شدن آن یعنی بیست دینار است و اگر سوراخ شود، دیه اش یک چهارم دیه شکسته شدن آن یعنی ده دینار است.

ص: 416

بَابُ الْأَسْنَانِ: اعْلَمْ أَنَّ دِیَةَ الْأَسْنَانِ سَوَاءٌ وَ هِیَ اثْنَتَا عَشْرَةَ سِنّاً سِتٌّ مِنْ فَوْقٍ وَ سِتٌّ مِنْ أَسْفَلَ مِنْهَا أَرْبَعٌ ثَنَایَا وَ أَرْبَعٌ أَنْیَابٌ وَ أَرْبَعٌ رَبَاعِیَاتٌ دِیَةُ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْ هَذِهِ الِاثْنَتَیْ عَشْرَةَ خَمْسُونَ دِینَاراً فَذَلِکَ سِتُّمِائَةِ دِینَارٍ وَ إِنَّ دِیَةَ الْأَضْرَاسِ وَ هِیَ سِتَّةَ عَشَرَ ضِرْساً إِنْ کَانَتِ الدِّیَةُ مَقْسُومَةً عَلَی ثَمَانِیَ وَ عِشْرِینَ سِنّاً کَانَ مَا یُرَادُ مِنَ الْأَرْبَعَةِ الْمُسَمَّاةِ وَ أَضْرَاسُ الْعَقْلِ لَا دِیَةَ فِیهَا إِنَّمَا عَلَی مَنْ أَصَابَهَا أَرْشٌ کَأَرْشِ الْخَدْشِ بِحِسَابٍ مَحْسُوبٍ لِکُلِّ ضِرْسٍ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً فَذَلِکَ أَرْبَعُمِائَةِ دِینَارٍ فَإِذَا اسْوَدَّتِ السِّنُّ إِلَی الْحَوْلِ وَ لَمْ یَسْقُطْ فَدِیَتُهَا دِیَةُ السَّاقِطِ وَ إِذَا انْصَدَعَتْ وَ لَمْ یَسْقُطْ فَدِیَتُهَا نِصْفُ دِیَةِ السَّاقِطِ وَ إِنِ انْکَسَرَ مِنْهَا شَیْ ءٌ فَبِحِسَابِهِ مِنَ الْخَمْسِینَ الدِّینَارَ- [دِینَاراً] وَ کَذَلِکَ مَا یَزَالُ [یُزَاوِلُ] الْأَضْرَاسَ مِنْ سَوَادٍ وَ صَدْعٍ وَ کَسْرٍ فَبِحِسَابِهِ مِنَ الْخَمْسَةِ وَ عِشْرِینَ الدِّینَارَ وَ مَا نَقَصَ مِنْ أَضْرَاسِهِ أَوْ أَسْنَانِهِ عَنِ الثَّمَانِ وَ الْعِشْرِینَ حُطَّ مِنْ أَصْلِ الدِّیَةِ بِمِقْدَارِ مَا نَقَصَ مِنْهُ وَ رُوِیَ إِذَا تَغَیَّرَتِ السِّنُّ إِلَی السَّوَادِ دِیَتُهُ سِتَّةُ دَنَانِیرَ وَ إِذَا تَغَیَّرَتْ إِلَی الْحُمْرَةِ فَثَلَاثَةُ دَنَانِیرَ وَ إِذَا تَغَیَّرَتْ إِلَی الْخُضْرَةِ فَدِینَارٌ وَ نِصْفٌ (1)

بَابُ الرَّأْسِ: فِی مَوَاضِحِ الرَّأْسِ وَاحِدَتُهَا مُوضِحَةٌ خَمْسُونَ دِینَاراً وَ إِنْ نُقِّلَتْ مِنْهُ الْعِظَامُ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَی مَوْضِعٍ فَدِیَتُهَا مِائَةٌ وَ خَمْسُونَ دِینَاراً فَإِنْ کَانَتْ ثَاقِبَةً فَتِلْکَ تُسَمَّی الْمَأْمُومَةَ وَ فِیهَا ثُلُثُ الدِّیَةِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ دِینَاراً وَ ثُلُثٌ فَإِذَا صُبَّ عَلَی الرَّأْسِ مَاءٌ مَغْلِیٌّ فَشَحَطَ شَعْرَهُ حَتَّی لَا یَنْبُتَ جَمِیعُهُ فَدِیَتُهُ کَامِلَةٌ وَ إِنْ نَبَتَ بَعْضُهُ أُخِذَ مِنَ الدِّیَةِ بِحِسَابِ مَا نَبَتَ وَ جَمِیعُ شِجَاجِ الرَّأْسِ عَلَی حِسَابِ مَا وَصَفْنَاهُ مِنْ أَمْرِ الْخَدَّیْنِ وَ مَنْ حَلَقَ رَأْسَ رَجُلٍ فَلَمْ یَنْبُتْ فَعَلَیْهِ مِائَةُ دِینَارٍ وَ إِنْ حَلَقَ لِحْیَتَهُ فَلَمْ تَنْبُتْ فَعَلَیْهِ الدِّیَةُ وَ إِنْ نَبَتَ فَطَالَتْ بَعْدَ نَبَاتِهَا فَلَا شَیْ ءَ لَهُ-(2)

بَابُ التَّرْقُوَةِ: وَ إِنِ انْکَسَرَتِ التَّرْقُوَةُ فَجُبِرَتْ عَلَی غَیْرِ عَثْمٍ وَ لَا عَیْبٍ فَدِیَتُهَا أَرْبَعُونَ دِینَاراً فَإِنِ انْصَدَعَتْ فَدِیَتُهَا أَرْبَعَةُ أَخْمَاسِ کَسْرِهَا اثْنَانِ وَ ثَلَاثُونَ دِینَاراً وَ إِذَا أَوْضَحَتْ فَدِیَتُهَا خَمْسٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ إِنْ نُقِّلَتِ الْعِظَامُ مِنْهَا فَدِیَتُهَا نِصْفُ دِیَةِ کَسْرِهَا عِشْرُونَ دِینَاراً وَ إِنْ نُقِبَتْ فَدِیَتُهَا رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهَا عَشَرَةُ دَنَانِیرَ-(3)

ص: 416


1- 1. فقه الرضا ص 43.
2- 2. فقه الرضا ص 43.
3- 3. فقه الرضا ص 43.

باب شانه­ها: دیه شانه اگر بشکند، یک پنجم دیه دست یعنی صد دینار و اگر در [استخوان] شانه تَرَک ایجاد شود، دیه اش چهار پنجم دیه شکسته شدن آن [یعنی] هشتاد دینار است و اگر استخوان دیده شود، دیه اش یک چهارم دیه شکسته شدن آن یعنی بیست و پنج دینار است. و اگر استخوان ها جابه جا شود، دیه اش صد و هفتاد و پنج دینار است؛ صد دینار آن برای شکسته شدن و پنجاه دینار برای جابه جایی استخوان ها و بیست و پنج دینار برای دیده شدن استخوان و اگر سوراخ باشد، دیه اش یک چهارم دیه شکسته شدن آن یعنی بیست و پنج دینار است. پس اگر شانه خُرد شود و کج جا بیفتد، دیه اش یک سوم دیه جان است و اگر جدا شود، دیه اش سی دینار است.

باب بازو: دیه بازو اگر شکسته شود و بدون کجی جا بیفتد، یک پنجم دیه دست، یعنی صد دینار است و جراحت رسیده به استخوان، یک چهارم دیه شکسته شدن آن یعنی بیست و پنج دینار است و دیه جابه جایی استخوان ها، نصف دیه شکسته شدن آن یعنی پنجاه دینار است و دیه سوراخ شدن آن، یک چهارم دیه شکسته شدن آن یعنی بیست و پنج دینار است و آرنج و ذراع [ساق دست] نیز همین حکم را دارد.

باب مچ دست و کف دست: اگر مچ کوبیده شود و بی عیب و کجی جا بیفتد، در آن یک سوم دیه دست است و اگر کف جدا شود، پس یک سوم دیه دست و در جراحتی که به استخوان برسد، یک چهارم شکسته شدن آن یعنی بیست و پنج دینار است و در جابه جایی استخوان های مچ، نصف دیه شکسته شدن آن و در سوراخ شدن آن، یک پنجم دیه دست و اگر سوراخ عمیق باشد، دیه اش یک چهارم دیه شکسته شدن آن است.

باب انگشتان و بازو و اشجع (رگ پشت دست): اگر انگشت شست قطع شود، یک سوم دیه دست و دیه استخوان بند انگشت شست - همان بندی که در سمت کف دست قرار گرفته - اگر بدون عیب و کجی جا بیفتد، یک پنجم دیه انگشت شست است. و دیه تَرَک خوردن آن، بیست و شش دینار و دو سوم دینار و دیه جراحتی که استخوان بند انگشت ابهام از آن دیده شود، هشت دینار و یک سوم دینار و دیه جدا شدن بند انگشت ابهام، ده دینار و دیه بند دوم از بالای انگشت ابهام، اگر بدون کجی و عیب جا بیفتد، شانزده دینار و دیه جراحتی که استخوان بند بالا دیده شود، چهار دینار و یک ششم دینار و دیه جابه جا شدن استخوان ها، پنج دینار است و هر اندازه که از انگشت ابهام قطع شود به همین نسبت حساب می شود. و در چهار انگشت، در هر انگشتی، یک ششم دیه دست یعنی هشتاد و سه دینار و یک سوم دینار و دیه شکسته شدن هر بندی از چهار انگشتی که کنار کف دست است، شانزده دینار و یک سوم دینار است؛ و در جابه جا کردن استخوان های انگشتان، هشت دینار و یک سوم دینار و در جراحتی که استخوان های انگشتان را نشان می دهد، چهار دینار و یک ششم دینار

ص: 417

بَابُ المنکبان [الْمَنْکِبَیْنِ]: دِیَةُ الْمَنْکِبِ إِذَا کُسِرَ خُمُسُ دِیَةِ الْیَدِ مِائَةُ دِینَارٍ وَ إِنْ کَانَ فِی الْمَنْکِبِ صَدْعٌ فَدِیَتُهُ أَرْبَعَةُ أَخْمَاسِ دِیَةِ کَسْرِهِ ثَمَانُونَ دِینَاراً وَ إِنْ وَضَحَ فَدِیَتُهُ رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهِ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً فَإِنْ نُقِّلَتْ مِنْهُ الْعِظَامُ فَدِیَتُهُ مِائَةُ دِینَارٍ لِلْکَسْرِ وَ خَمْسُونَ لِنَقْلِ الْعِظَامِ وَ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً لِلْمُوضِحَةِ وَ إِنْ کَانَتْ نَاقِبَةً فَدِیَتُهَا رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهَا خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً فَإِنْ رُضَّ الْمَنْکِبُ فَعَثَمَ فَدِیَتُهُ ثُلُثُ دِیَةِ النَّفْسِ فَإِنْ فُکَّ فَدِیَتُهُ ثَلَاثُونَ دِینَاراً-(1)

بَابُ الْعَضُدِ: دِیَةُ الْعَضُدِ إِذَا کُسِرَتْ فَجُبِرَتْ عَلَی غَیْرِ عَثْمٍ خُمُسُ دِیَةِ الْیَدِ مِائَةُ دِینَارٍ وَ مُوضِحَتُهَا رُبُعُ کَسْرِهَا خَمْسٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ دِیَةُ نَقْلِ الْعِظَامِ نِصْفُ دِیَةِ کَسْرِهَا خَمْسُونَ دِینَاراً وَ دِیَةُ نَقْبِهَا رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهَا خَمْسٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ کَذَلِکَ الْمِرْفَقُ وَ الذِّرَاعُ-(2)

بَابُ زَنْدِ الْیَدِ وَ الْکَفِّ: إِذَا رُضَّ الزَّنْدُ فَجُبِرَ عَلَی غَیْرِ عَثْمٍ وَ لَا عَیْبٍ فَفِیهِ ثُلُثُ دِیَةِ الْیَدِ فَإِنْ فُکَّ الْکَفُّ فَثُلُثُ دِیَةِ الْیَدِ وَ فِی مُوضِحَتِهَا رُبُعُ کَسْرِهَا خَمْسٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ فِی نَقْلِ عِظَامِهَا نِصْفُ دِیَةِ کَسْرِهَا وَ فِی نَافِذَتِهَا خُمُسُ دِیَةِ الْیَدِ فَإِنْ کَانَتْ نَاقِبَةً فَدِیَتُهَا رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهَا-(3)

بَابُ الْأَصَابِعِ وَ الْعَضُدِ وَ الْأَشَاجِعِ: فِی الْإِبْهَامِ إِذَا قُطِعَ ثُلُثُ دِیَةِ الْیَدِ وَ دِیَةُ أَعْصِبَةِ الْإِبْهَامِ الَّتِی فِیهَا الْکَفُّ إِذَا جُبِرَتْ عَلَی غَیْرِ عَثْمٍ وَ لَا عَیْبٍ خُمُسُ دِیَةِ الْإِبْهَامِ وَ دِیَةُ صَدْعِهَا سِتَّةٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ ثُلُثَانِ وَ دِیَةُ مُوضِحَتِهَا ثَلَاثَةُ دَنَانِیرَ وَ ثُلُثٌ وَ دِیَةُ فَکِّهَا عَشْرُ دَنَانِیرَ وَ دِیَةُ الْمَفْصِلِ الثَّانِی مِنْ أَعْلَی الْإِبْهَامِ إِذَا جُبِرَ عَلَی غَیْرِ عَثْمٍ وَ لَا عَیْبٍ سِتَّةَ عَشَرَ دِینَاراً وَ دِیَةُ الْمُوضِحَةِ فِی الْعُلْیَا أَرْبَعُ دَنَانِیرَ وَ ثُلُثٌ وَ دِیَةُ نَقْلِ الْعِظَامِ خَمْسُ دَنَانِیرَ وَ مَا قُطِعَ مِنْهُ فَبِحِسَابِهِ وَ فِی کُلِّ الْأَصَابِعِ الْأَرْبَعِ وَ فِی کُلِّ إِصْبَعٍ سُدُسُ دِیَةِ الْیَدِ ثَلَاثَةٌ وَ ثَلَاثُونَ دِینَاراً وَ ثُلُثٌ وَ دِیَةُ کَسْرِ کُلِّ مَفْصِلٍ مِنَ الْأَصَابِعِ الْأَرْبَعَةِ الَّتِی یَلِی الْکَفَّ سِتَّةَ عَشَرَ دِینَاراً وَ ثُلُثٌ وَ فِی نَقْلِ عِظَامِهَا ثَلَاثَةُ دَنَانِیرَ وَ ثُلُثٌ وَ فِی مُوضِحَتِهَا أَرْبَعَةُ دَنَانِیرَ وَ فِی

ص: 417


1- 1. فقه الرضا ص 43.
2- 2. فقه الرضا ص 43.
3- 3. فقه الرضا ص 43.

و سوراخ کردن آن چهار دینار و یک ششم دینار و در جدا کردن آن پنج دینار و دیه بند میانی از چهار انگشت، اگر قطع شود پنجاه و پنج دینار و یک سوم دینار و در شکسته شدن آن، یازده دینار و یک سوم دینار و در شکاف برداشتن آن، هشت دینار و نیم و در جراحتی که استخوان را آشکار سازد، یک دینار و دو سوم دینار و در جابه جا شدن استخوان هایش، پنج دینار و یک سوم دینار و در سوراخ شدن، دو دینار و دو سوم دینار و در جدا شدن، سه دینار و دو سوم دینار و در بند بالای چهار انگشت، اگر قطع شود بیست و هفت دینار و نیم و یک چهلم دینار و در شکسته شدن آن، پنج دینار و چهار پنجم دینار است. و اگر ناخن­های انگشت شست دو دست به گونه ای آسیب ببیند که هزینه ای ایجاد کند، در هر کدام از آن دو، یک سوم دیه ناخن های دست است و دیه ناخن های هر دست، دویست و پنجاه دینار است و یک سوم آن، هشتاد و سه دینار و یک سوم دینار است و دیه چهار انگشت در هر دست، صد و سی و شش است که یک چهارم آن، چهل و یک دینار و دو سوم دینار است. و دیه ناخن های دو پا نیز همین گونه است و روایت شده است که: در هر ناخنی سی دینار است و عمل ما در دیه ناخن ها در دو دست و دو پا، هر کدام، سی دینار است.

باب سینه و پشت و کتف ها و دنده­ ها: اگر سینه بشکند و هر دو شق آن کج شود، دیه اش پانصد دینار است. و دیه یکی از دو شق سینه اگر خم شود، دویست و پنجاه دینار است و اگر سینه و دو شانه، تا شود، دیه اش با دو کتف، هزار دینار است و اگر یکی از دو کتف تا شود و سینه هم شکاف بردارد، دیه اش پانصد دینار است و دیه جراحتی که در سینه، سفیدی استخوان را آشکار کند، بیست و پنج دینار است و اگر به یک سو کج شود و فرد نتواند به سوی دیگر بگردد، دیه اش پانصد دینار است و اگر ستون فقرات بشکند و بی عیب جا بیفتد، دیه اش صد دینار است و اگر کج شود، دیه اش هزار دینار است. و در استخوان های دنده پهلو، آن­ها که در کنار قلب است - اگر یکی از آن­ها بشکند - دیه اش بیست و پنج دینار و نیم است و دیه جدا شدن استخوان هایش، هفت دینار و نیم است و اگر جراحتی بردارد که سفیدی استخوان آشکار شود، دیه اش یک چهارم دیه شکسته شدن است و سوراخ برداشتن هم مانند همین است. و در استخوان های دنده پهلو که در کنار دو بازوست، دیه هر استخوان دنده اگر بشکند، ده دینار است و اگر تَرَک بردارد، هفت دینار و دیه جابه جایی استخوان هایش پنج دینار و جراحتی که استخوان دنده را آشکار سازد، دیه اش یک چهارم دیه شکسته شدن استخوان دنده یعنی دو دینار و نیم است و اگر یک دنده سوراخ عمیق بردارد، دیه اش دو دینار و نیم است و در معیوب شدن آن، اگر بهبود یابد، صد و بیست و پنج

ص: 418

نَقْبِهِ أَرْبَعُ دَنَانِیرَ وَ فِی فَکِّهِ خَمْسَةُ دَنَانِیرَ وَ دِیَةُ الْمَفْصِلِ الْأَوْسَطِ مِنَ الْأَصَابِعِ إِذَا قُطِعَ خَمْسٌ وَ خَمْسُونَ دِینَاراً وَ ثُلُثٌ وَ فِی کَسْرِهَا أَحَدَ عَشَرَ دِینَاراً وَ ثُلُثٌ وَ فِی صَدْعِهِ ثَمَانِیَةُ دَنَانِیرَ وَ نِصْفٌ وَ فِی مُوضِحَتِهَا دِینَارٌ وَ ثُلُثَانِ وَ فِی نَقْلِ عِظَامِهِ خَمْسَةُ دَنَانِیرَ وَ ثُلُثٌ وَ فِی نَقْبِهِ دِینَارٌ وَ ثُلُثَانِ وَ فِی فَکِّهِ ثَلَاثَةُ دَنَانِیرَ وَ ثُلُثٌ وَ فِی الْمَفْصِلِ الْأَعْلَی مِنَ الْأَصَابِعِ الْأَرْبَعِ إِذَا قُطِعَ فَسَبَعٌ [فَسَبْعَةٌ] وَ عِشْرُونَ دِینَاراً أَوْ نِصْفُ رُبُعٍ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً [وَ نِصْفُ دِینَارٍ وَ رُبُعُ عُشْرِ دِینَارٍ] وَ فِی کَسْرِهِ خَمْسَةُ دَنَانِیرَ وَ أَرْبَعَةُ أَخْمَاسِ دِینَارٍ وَ إِذَا أُصِیبَتْ ظُفُرُ إِبْهَامِ الْیَدَیْنِ عَلَی مَا یُوجِبُ النَّفَقَةَ وَ فِی کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا ثُلُثُ دِیَةِ أَظْفَارِ الْیَدِ وَ دِیَةُ أَظْفَارِ کُلِّ یَدٍ مِائَتَانِ وَ خَمْسُونَ دِینَاراً الثُّلُثُ مِنْ ذَلِکَ ثَلَاثَةٌ وَ ثَمَانُونَ دِینَاراً وَ ثُلُثٌ وَ دِیَةُ الْأَصَابِعِ الْأَرْبَعِ فِی کُلِّ یَدٍ مِائَةٌ وَ سِتَّةٌ وَ ثَلَاثُونَ الرُّبُعُ مِنْ ذَلِکَ وَاحِدٌ وَ أَرْبَعُونَ دِینَاراً وَ ثُلُثَانِ وَ دِیَةُ أَظْفَارِ الرِّجْلَیْنِ کَذَلِکَ رُوِیَ أَنَّ عَلَی کُلِّ ظُفُرٍ ثَلَاثِینَ دِینَاراً وَ الْعَمَلُ فِی دِیَةِ الْأَظَافِیرِ فِی الْیَدَیْنِ وَ الرِّجْلَیْنِ عَلَی کُلِّ وَاحِدٍ ثَلَاثُونَ دِینَاراً-(1)

بَابُ الصَّدْرِ وَ الظَّهْرِ وَ الْأَکْتَافِ وَ الْأَضْلَاعِ: وَ إِذَا انْکَسَرَ الصَّدْرُ وَ انْثَنَی شِقَّاهُ دِیَتُهُ خَمْسُمِائَةِ دِینَارٍ وَ دِیَةُ إِحْدَی شِقَّیْهِ إِذَا انْثَنَی مِائَتَانِ وَ خَمْسُونَ دِینَاراً وَ إِذَا انْثَنَی الصَّدْرُ وَ الْکَتِفَانِ فَدِیَتُهُ مِنَ الْکَتِفَیْنِ أَلْفُ دِینَارٍ وَ إِذَا انْثَنَی إِحْدَی الْکَتِفَیْنِ مَعَ شِقِّ الصَّدْرِ فَدِیَتُهُ خَمْسُمِائَةِ دِینَارٍ وَ دِیَةُ الْمُوضِحَةِ فِی الصَّدْرِ خَمْسٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ إِنِ اعْتَرَی الرَّجُلَ صَعَرٌ حَتَّی لَا یَقْدِرَ أَنْ یَلْتَفِتَ فَدِیَتُهُ خَمْسُمِائَةِ دِینَارٍ وَ إِنْ کُسِرَ الصُّلْبُ فَجُبِرَ عَلَی غَیْرِ عَیْبٍ فَدِیَتُهُ مِائَةُ دِینَارٍ وَ إِنْ عَثَمَ فَدِیَتُهُ أَلْفُ دِینَارٍ وَ فِی الْأَضْلَاعِ فِیمَا خَالَطَ الْقَلْبَ إِذَا کُسِرَ مِنْهَا ضِلْعٌ فَدِیَتُهُ خَمْسٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ نِصْفٌ وَ دِیَةُ نَقْلِ عِظَامِهِ سَبْعَةُ دَنَانِیرَ وَ نِصْفٌ وَ دِیَةُ مُوضِحَتِهِ رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهِ وَ نَقْبُهُ مِثْلُ ذَلِکَ وَ فِی الْأَضْلَاعِ مِمَّا یَلِی الْعَضُدَیْنِ دِیَةُ کُلِّ ضِلْعٍ عَشَرَةُ دَنَانِیرَ إِذَا کُسِرَ وَ دِیَةُ صَدْعِهِ عَشْرُ دَنَانِیرَ وَ دِیَةُ نَقْلِ عِظَامِهِ خَمْسُ دَنَانِیرَ وَ مُوضِحَةُ کُلِّ ضِلْعٍ رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهِ دِینَارَانِ وَ نِصْفٌ فَإِنْ نُقِبَ ضِلْعٌ مِنْهَا فَدِیَتُهُ دِینَارَانِ وَ نِصْفٌ وَ فِی عَیْبِهِ إِذَا بَرَأَ الرَّجُلُ مِائَةُ دِینَارٍ وَ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ

ص: 418


1- 1. فقه الرضا ص 44.

دینار است.

باب شکم: در جراحتی که در درون نفوذ کرده و چرکین شده، یک سوم دیه جان یعنی سیصد و سی و سه و یک سوم دینار است و اگر از هر دو طرف سوراخ پدید آید، دیه اش چهارصد و سی و سه دینار است.

باب ران: اگر بالای ران [لگن] بشکند و بدون کجی وعیب جوش بخورد، یک پنجم دیه پا یعنی دویست دینار است و اگر بالای ران شکاف بردارد، چهارپنجم دیه شکسته شدن ران است و اگر سفیدی استخوان بر اثر جراحت آشکار شود، یک چهارم دیه شکسته شدن بالای ران است و اگر استخوان هایش جابه جا شود، صد و هفتاد و پنج دینار است و دیه جدا شدن بالای ران سی دینار است و اگر کوبیده شود و کج جوش بخورد، یک سوم دیه انسان است.

باب آلت تناسلی و بیضه­ها: دیه دو بیضه، هزار دینار است و روایت شده است که: یکی بر دیگری برتری دارد و آن که برترست - به دلیل اینکه فرزند از او درست می شود - بیضه چپ است و اگر بزرگ شود و نتواند راه رود مگر به گونه ای که به دردش نمی خورد، پس دیه اش چهار پنجم دیه انسان یعنی هشتصد دینار است. در آلت تناسلی مرد، هزار دینار است.

باب ران­ها: دیه دو ران، هزار دینار است. دیه هر کدام از این دو، پانصد دینار است و اگر ران بشکند و بدون کجی و عیب جوش بخورد، یک پنجم دیه پا یعنی دویست دینار است و اگر ران کج شود، دیه اش یک سوم دیه انسان است و دیه شکاف برداشتن ران، چهار پنجم دیه شکسته شدن آن است و اگر زخمی باشد که خوب نمی شود، پس یک سوم دیه شکسته شدن ران است و جراحتی که سفیدی استخوان را آشکار سازد، یک چهارم دیه شکسته شدن ران است.

باب زانوها: در دو زانو، اگر بشکند و بی کجی جوش بخورد، یک پنجم دیه پا است و اگر تَرَک بردارد، دیه اش چهار پنجم دیه شکسته شدن آن است و جراحت زانو که سفیدی استخوان را آشکار کند، یک چهارم دیه شکسته شدن آن است و دیه جابه جایی استخوان های زانو صد و هفتاد و پنج دینار است و دیه سوراخ شدن عمیق در زانو، یک چهارم دیه شکسته شدن آن است و اگر زانو خُرد شود و کج گردد، یک سوم دیه انسان و اگر دررفتگی رخ دهد، سی دینار است.

باب ساق­ها: اگر دو ساق پا بشکند و بی کجی و عیب جوش بخورد، در هر دو دویست دینار است و دیه شکاف برداشتن آن، چهار پنجم دیه شکسته شدن آن است و جراحتی که در ساق، سفیدی استخوان را نمایان سازد، یک چهارم دیه شکسته شدن آن است و در جابه جایی استخوان های آن نیز مانند این است؛ یعنی یک چهارم دیه شکسته شدن آن و در سوراخ شدن عمیق ساق، یک چهارم از دیه جراحت ساق که به سفیدی استخوان برسد و آن

ص: 419

دِینَاراً-(1)

بَابُ الْبَطْنِ: فِی الْجَائِفَةِ ثُلُثُ دِیَةِ النَّفْسِ وَ إِنْ نَفَذَتْ مِنَ الْجَانِبَیْنِ فَأَرْبَعُمِائَةِ دِینَارٍ وَ ثَلَاثَةٌ وَ ثَلَاثُونَ دِینَاراً-(2) بَابُ الْوَرِکِ: وَ فِی الْوَرِکِ إِذَا کُسِرَ فَجُبِرَ عَلَی غَیْرِ عَثْمٍ وَ لَا عَیْبٍ خُمُسُ دِیَةِ الرِّجْلِ [الرِّجْلَیْنِ] مِائَتَا دِینَارٍ فَإِنْ صُدِعَ الْوَرِکُ فَأَرْبَعَةُ أَخْمَاسِ دِیَةِ کَسْرِهِ فَإِنْ وَضَحَتْ فَرُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهِ وَ إِنْ نُقِلَ عِظَامُهُ فَمِائَةُ دِینَارٍ وَ خَمْسٌ وَ سَبْعُونَ دِینَاراً وَ دِیَةُ فَکِّ الْوَرِکِ ثَلَاثُونَ دِینَاراً فَإِنْ رُضَّ فَعَثَمَ ثُلُثُ دِیَةِ النَّفْسِ-(3)

بَابُ الذَّکَرِ وَ الأنثیان [الْأُنْثَیَیْنِ]: البیضان [الْبَیْضَتَانِ] أَلْفُ دِینَارٍ وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ أَحَدَهُمَا یَفْضُلُ عَلَی الْأُخْرَی وَ أَنَّ الْفَاضِلَةَ هِیَ الْیُسْرَی لِمَوْضِعِ الْوَلَدِ فَإِنْ فَحِجَ فَلَمْ یَقْدِرْ عَلَی الْمَشْیِ إِلَّا شَیْئاً لَا یَنْفَعُهُ فَأَرْبَعَةُ أَخْمَاسِ دِیَةِ النَّفْسِ ثَمَانُمِائَةِ دِینَارٍ وَ فِی الذَّکَرِ أَلْفُ دِینَارٍ-(4)

بَابُ الْفَخِذَیْنِ: دِیَتُهُمَا أَلْفُ دِینَارٍ دِیَةُ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا خَمْسُمِائَةِ دِینَارٍ فَإِذَا کُسِرَتِ الْفَخِذُ فَجُبِرَتْ عَلَی غَیْرِ عَثْمٍ وَ لَا عَیْبٍ فَخُمُسُ دِیَةِ الرِّجْلِ [الرِّجْلَیْنِ] مِائَتَا دِینَارٍ وَ إِنْ عَثَمَتِ الْفَخِذُ فَدِیَتُهَا ثُلُثُ دِیَةِ النَّفْسِ وَ دِیَةُ مَوْضِعِ الْعَثْمِ أَرْبَعَةُ أَخْمَاسِ دِیَةِ کَسْرِهَا وَ إِنْ کَانَتْ قَرْحَةٌ لَا تَبْرَأُ فَثُلُثُ دِیَةِ کَسْرِهَا وَ مُوضِحَتِهَا رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهَا-(5)

بَابُ الرُّکْبَتَیْنِ: وَ فِی الرُّکْبَتَیْنِ إِذَا کُسِرَتْ وَ جُبِرَتْ عَلَی غَیْرِ عَثْمٍ خُمُسُ دِیَةِ الرِّجْلِ فَإِنْ انْصَدَعَتْ فَدِیَتُهَا أَرْبَعَةُ أَخْمَاسِ دِیَةِ کَسْرِهَا وَ مُوضِحَتِهَا رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهَا وَ نَقْلِ عِظَامِهَا مِائَةُ دِینَارٍ وَ دِیَةُ نَقْبِهَا رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهَا فَإِنْ رُضَّتْ فَعَثَمَتْ فَثُلُثُ دِیَةِ النَّفْسِ فَإِنْ فُکَّتْ فَثَلَاثُونَ دِینَاراً-(6)

بَابُ السَّاقَیْنِ: إِذَا کُسِرَتِ السَّاقَانِ فَجُبِرَتْ عَلَی غَیْرِ عَثْمٍ وَ لَا عَیْبٍ فَفِیهِمَا مِائَتَا دِینَارٍ وَ دِیَةُ صَدْعِهَا أَرْبَعَةُ أَخْمَاسِ دِیَةِ کَسْرِهَا وَ مُوضِحَتِهَا رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهَا وَ نَقْلِ عِظَامِهَا مِثْلُ ذَلِکَ رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهَا وَ فِی نَقْبِهَا رُبُعُ دِیَةِ مُوضِحَتِهَا وَ هُوَ خَمْسَةٌ

ص: 419


1- 1. فقه الرضا ص 44.
2- 2. فقه الرضا ص 44.
3- 3. فقه الرضا ص 44.
4- 4. فقه الرضا ص 44.
5- 5. فقه الرضا ص 44.
6- 6. فقه الرضا ص 44.

بیست و پنج دینار است و زخمی که در ساق خوب نمی شود، سی و سه دینار و اگر ساق کج شود، یک سوم دیه انسان و در برآمدگی روی پا و خود قدم، اگر برآمدگی روی پا خُرد شود و بدون کجی خوب شود، یک سوم دیه انسان و پا، اگر بشکند و بدون کجی خوب شود، یک پنجم دیه جان، و دیه جراحت رسیده به سفیدی استخوان، یک چهارم دیه شکسته شدن آن و در سوراخ شدن ساق، یک پنجم دیه شکسته شدن است و در سوراخ عمیق پیدا کردن آن، یک چهارم دیه شکسته شدن است.

باب انگشتان پا و عصبی که پا در آن است: دیه در پنج انگشت پا، مشابه آن دیه ای است که در انگشت شست و بندهای دست است. دیه پای فلج مانند دیه پای سالم است و در انگشتان زائد و ناقص، دیه­ای برای آن معین نشده است و دیه از آن ساقط گردیده است.

باب دیه نفَس: دیه نَفَس هزار دینار است و دیه نقص نَفَس، حکمش این است که نَفَس های کامل حساب شود و زمانی شمرده شود. سپس نَفَس های ناقص حساب شود و به اندازه نَفَس های ناقص دیه داده شود. (1)

روایت4.

تفسیر عیاشی: ابن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام درباره دیه بینی، اگر از بن کنده شود، به صد شتر حکم داد: سی ماده شتر سه ساله و سی ماده شتر که مادرش شیرده باشد و بیست ماده شتر که مادرش حامله باشد و بیست شتر نر دو ساله. و دیه چشم، زمانی که از جا در آورده شود، پنجاه شتر است و دیه آلت مرد اگر از حَشفه قطع شود، صد شتر است، در صورتی که از روی خطا باشد نه از روی عمد؛ و همچنین دیه پا و نیز دیه دست اگر قطع شود، پنجاه شتر است و همچنین دیه گوش اگر قطع و جدا شود، پنجاه شتر است. حضرت فرمود: هر جراحت یا عقوبتی که باشد، دو نفر عادل از شما بدان حکم می کند؛ منظور، امام است. حضرت افزود: و آنان که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی کنند، کافرند. (2)

روایت5.

تفسیر عیاشی: ابن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: دیه بینی اگر از بیخ کنده شود صد شتر و چشم اگر درآورده شود پنجاه شتر و دست اگر قطع شود صد شتر و آلت تناسلی اگر قطع شود صد شتر و گوش اگر قطع شود پنجاه ص: 420


1- . فقه الرضا : 42 - 44
2- . تفسیر عیاشی 1 : 323

وَ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ الْقَرْحَةُ الَّتِی لَا تَبْرَأُ فِیهَا ثَلَاثَةٌ وَ ثَلَاثُونَ دِینَاراً فَإِنْ عَثَمَتِ السَّاقُ فَثُلُثُ دِیَةِ النَّفْسِ وَ فِی الْکَعْبِ وَ الْقَدَمِ إِذَا رُضَّ فَجُبِرَ عَلَی غَیْرِ عَثْمٍ فَثُلُثُ دِیَةِ النَّفْسِ وَ الْقَدَمِ إِذَا کُسِرَتْ فَجُبِرَتْ عَلَی غَیْرِ عَثْمٍ خُمُسُ دِیَةِ النَّفْسِ وَ دِیَةُ مُوضِحَتِهَا رُبُعُ دِیَةِ کَسْرِهَا وَ فِی نَافِذَتِهَا خُمُسُ دِیَةِ الْکَسْرِ وَ فِی نَاقِبَتِهَا رُبُعُ دِیَةِ الْکَسْرِ-(1)

بَابُ الْأَصَابِعِ مِنَ الرِّجْلِ وَ الْعَصَبِ الَّتِی فِیهَا الْقَدَمُ: فِی خَمْسِ أَصَابِعَ مِثْلُ مَا فِی أَصَابِعِ الْیَدِ مِنَ الْإِبْهَامِ وَ الْمَفَاصِلِ وَ دِیَةُ الرِّجْلِ الشَّلَّاءِ مِثْلُ دِیَةِ الصَّحِیحَةِ وَ الزَّوَائِدُ مِنَ الْأَصَابِعِ وَ غَیْرِهَا وَ النَّوَاقِصُ لَا دِیَةَ فِیهَا مَوْضُوعَةٌ مِنْ جُمْلَةِ الدِّیَةِ-(2)

بَابُ دِیَةِ النَّفَسِ: دِیَةُ النَّفَسِ أَلْفُ دِینَارٍ وَ دِیَةُ نُقْصَانِ النَّفَسِ فَالْحُکْمُ أَنْ تُحْسَبَ الْأَنْفَاسُ التَّامَّةُ وَ یُعَدَّ مِنْهَا سَاعَةً ثُمَّ یُحْسَبَ أَنْفَاسُ نَاقِصِ النَّفَسِ وَ یُعْطَی مِنَ الدِّیَةِ بِمِقْدَارِ مَا یَنْقُصُ مِنْهَا(3).

«4»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام دِیَةُ الْأَنْفِ إِذَا اسْتُؤْصِلَ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ ثَلَاثُونَ حِقَّةً وَ ثَلَاثُونَ بِنْتَ لَبُونٍ وَ عِشْرُونَ بِنْتَ مَخَاضٍ وَ عِشْرُونَ ابْنَ لَبُونٍ ذکر [ذَکَراً] وَ دِیَةُ الْعَیْنِ إِذَا فُقِئَتْ خَمْسُونَ مِنَ الْإِبِلِ وَ دِیَةُ ذَکَرِ الرَّجُلِ إِذَا قُطِعَ مِنَ الْحَشَفَةِ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ عَلَی أَسْبَابِ الْخَطَإِ دُونَ الْعَمْدِ وَ کَذَلِکَ دِیَةُ الرِّجْلِ وَ کَذَلِکَ دِیَةُ الْیَدِ إِذَا قُطِعَتْ خَمْسُونَ مِنَ الْإِبِلِ وَ کَذَلِکَ دِیَةُ الْأُذُنِ إِذَا قُطِعَتْ فَجُذِعَتْ خَمْسُونَ مِنَ الْإِبِلِ قَالَ وَ مَا کَانَ مِنْ ذَلِکَ مِنْ جُرُوحٍ أَوْ تَنْکِیلٍ فَ یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ یَعْنِی بِهِ الْإِمَامَ قَالَ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ (4).

«5»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: دِیَةُ الْأَنْفِ إِذَا اسْتُؤْصِلَ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ الْعَیْنُ إِذَا فُقِئَتْ خَمْسُونَ مِنَ الْإِبِلِ وَ الْیَدُ إِذَا قُطِعَتْ خَمْسُونَ مِنَ الْإِبِلِ وَ فِی الذَّکَرِ إِذَا قُطِعَ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ فِی الْأُذُنِ إِذَا جُذِعَتْ خَمْسُونَ

ص: 420


1- 1. فقه الرضا: 44.
2- 2. فقه الرضا: 44.
3- 3. فقه الرضا: 44.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 323.

شتر است و هر چه از نوع جراحت باشد و نه عقوبت ها و انگشت و مانند آن، دو نفر عادل از خودتان بدان حکم کنند و آنان که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی کنند، کافرند. (1)

روایت6.

فقه الرضا: دیه بینی اگر از بیخ کنده شود، صد شتر است و اگر دست قطع شود، پنجاه شتر است. در جراحت­هایی جائفه که در درون نفوذ کرده و در مأمومه که به درون مغز دست یافته است، یک سوم دیه است. و در شکستگی مُنقّله، پانزده شتر است و آن زخمی است که استخوان هایش جابه جا می شود. و در شکستگی­هایی که استخوان را آشکار سازد و یا نزدیک به آشکار شدن باشد، چهار شتر و شکستگی موضحه، شکستگی­ای است که استخوان را آشکار می­کند. و دیه دندان، پنج شتر و دیه انگشت بیست شتر است. امام باقر علیه السلام در باره مردی که زن را می زند و زن نطفه را می اندازد، فرمود: بر مرد بیست دینار است و اگر آن را که می اندازد علقه باشد، بر مرد چهل دینار و اگر مضغه باشد، بر مرد شصت دینار و اگر استخوان باشد، بر مرد تمام دیه است. (2)

روایت7.

اختصاص: حَکَم بن عتیبه گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: خدا خیرت دهد، بعضی از مردم در دهان شان سی و دو دندان است و بعضی بیست و هشت دندان. دیه دندان ها به چه اندازه دندان تقسیم می شود؟ فرمود: آفرینش دندان همان بیست و هشت دندان است؛ دوازده دندان در جلو و شانزده دندان در قسمت آخر دهان. دیه دندان ها بر این پایه تقسیم می شود. دیه هر دندان، اگر از جلو بشکند و از بین برود، پانصد درهم است و این ها دوازده دندان است که دیه اش شش هزار درهم می­شود و دیه هر یک از دندان­های آسیاب (اگر بشکند) تا از بین برود، نصف دیه دندان­های جلو است. پس در هر دندانی که بشکند تا از بین برود، دویست و پنجاه درهم است؛ که این دندان­ها، شانزده دندان آسیاب است و جمع دیه آن­ها چهار هزار درهم می­شود. بنابراین دیه همه دندان های جلو و عقب، ده هزار درهم است و تنها دیه برای همین هاست و بیش از بیست و هشت دندان دیه ندارد و اگر کمتر از بیست و هشت دندان بود، باز مقدار کمتر، دیه ندارد. این گونه ما در کتاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام یافته ایم. (3)

روایت8.

حکم بن عتیبه گوید: از امام باقر علیه السلام درباره انگشتان دو دست و انگشتان دو پا پرسیدم: نظر شما در موردی که بیش

ص: 421


1- . تفسیر عیاشی 1 : 324
2- . فقه الرضا : 77
3- . اختصاص : 254

مِنَ الْإِبِلِ وَ مَا کَانَ مِنْ ذَلِکَ جُرُوحاً دُونَ الْمَثُلَاتِ وَ الْإِصْبَعُ وَ شِبْهُهُ- یَحْکُمُ بِهِ ذُو عَدْلٍ مِنْکُمْ- وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ (1).

«6»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: دِیَةُ الْأَنْفِ إِذَا اسْتُؤْصِلَ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ الْیَدِ إِذَا قُطِعَتْ خَمْسُونَ مِنَ الْإِبِلِ وَ فِی الْجِرَاحَاتِ فِی الْجَائِفَةِ ثُلُثُ الدِّیَةِ وَ هِیَ الَّتِی تَبْلُغُ الْجَوْفَ وَ کَذَلِکَ فِی الْمَأْمُومَةِ وَ هِیَ الَّتِی تَبْلُغُ أُمَّ الدِّمَاغِ وَ الْمُنَقِّلَةِ خَمْسَ عَشْرَةَ وَ هِیَ الَّتِی تُنَقَّلُ مِنْهَا الْعِظَامُ وَ فِی الشَّجَّةِ الَّتِی لَمْ تُوضِحْ وَ قَدْ کَادَتْ أَنْ تُوضِحَ أَرْبَعٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ الْمُوضِحَةُ الَّتِی تُوضِحُ الْعِظَامَ وَ دِیَةُ السِّنِّ خَمْسٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ دِیَةُ الْإِصْبَعِ عِشْرُونَ مِنَ الْإِبِلِ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ فِی الرَّجُلِ یَضْرِبُ الْمَرْأَةَ فَتَطْرَحُ النُّطْفَةَ عَلَیْهِ عِشْرُونَ دِینَاراً فَإِنْ کَانَتْ عَلَقَةً فَعَلَیْهِ أَرْبَعُونَ دِینَاراً فَإِنْ کَانَتْ مُضْغَةً فَعَلَیْهِ سِتُّونَ دِینَاراً فَإِنْ کَانَتْ عِظَاماً فَعَلَیْهِ الدِّیَةُ(2).

«7»

ختص، [الإختصاص] الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زِیَادِ بْنِ سُوقَةَ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَصْلَحَکَ اللَّهُ إِنَّ بَعْضَ النَّاسِ لَهُ فِی فَمِهِ اثْنَتَانِ وَ ثَلَاثُونَ سِنّاً وَ بَعْضُهُمْ لَهُ ثَمَانِی وَ عِشْرُونَ فَعَلَی کَمْ تُقْسَمُ دِیَةُ الْأَسْنَانِ فَقَالَ الْخِلْقَةُ إِنَّمَا هِیَ ثَمَانِی وَ عِشْرُونَ سِنّاً-(3)

اثْنَتَیْ عَشْرَةَ فِی مَقَادِیمِ الْفَمِ وَ سِتَّ عَشْرَةَ سِنّاً فِی مَوَاخِیرِهِ فَعَلَی هَذَا قُسِمَتْ دِیَةُ الْأَسْنَانِ فَدِیَةُ کُلِّ سِنٍّ مِنَ الْمَقَادِیمِ إِذَا کُسِرَتْ حَتَّی یَذْهَبَ فَإِنَّ دِیَتَهَا خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ هِیَ اثْنَتَا عَشْرَةَ سِنّاً فَدِیَتُهَا سِتَّةُ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ دِیَةُ کُلِّ سِنٍّ مِنَ الْأَضْرَاسِ حَتَّی یَذْهَبَ عَلَی النِّصْفِ مِنْ دِیَةِ الْمَقَادِیمِ فَفِی کُلِّ سِنٍّ کُسِرَ حَتَّی یَذْهَبَ فَإِنَّ دِیَتَهُ مِائَتَانِ وَ خَمْسُونَ دِرْهَماً وَ هِیَ سِتَّةَ عَشَرَ ضِرْساً فَدِیَتُهَا کُلُّهَا أَرْبَعَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ فَجَمِیعُ دِیَةِ الْمَقَادِیمِ وَ الْمَوَاخِیرِ مِنَ الْأَسْنَانِ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ إِنَّمَا وُضِعَتِ الدِّیَةُ عَلَی هَذَا فَمَا زَادَ عَلَی ثَمَانِی وَ عِشْرِینَ سِنّاً فَلَا دِیَةَ لَهُ وَ مَا نَقَصَ فَلَا دِیَةَ لَهُ وَ هَکَذَا وَجَدْنَاهُ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ علیه السلام (4).

«8»

قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ أَصَابِعِ الْیَدَیْنِ وَ أَصَابِعِ الرِّجْلَیْنِ أَ رَأَیْتَ مَا زَادَ مِنْهَا

ص: 421


1- 1. نفس المصدر ج 1: 324.
2- 2. فقه الرضا ص 77.
3- 3. زیادة من المصدر.
4- 4. الاختصاص ص 254.

از ده انگشت یا کمتر از ده انگشت دارد، چیست؟ در آن دیه است؟ گوید: امام به من فرمود: ای حَکَم، آفرینشی که دیه بر پایه آن تقسیم می شود، ده انگشت در دست است و هر چه بیشتر باشد یا کمتر، دیه ندارد و نیز ده انگشت در دو پا و بیشتر یا کمتر، دیه ندارد و در هر انگشت از انگشتان دو دست، هزار درهم است و در هر انگشت از انگشتان دو پا، هزار درهم است و هر چه از انگشتان ناقص و فلج باشد، یک سوم دیه انگشتان سالم را دارد. (1)

روایت9.

مقصد الراغب: داوری امیر المؤمنین علیه السلام در باره مردی که آلت زنش را بریده بود این بود که او را وادار به پرداخت دیه و نگاهداری (طلاق ندادن) زن کرد.

روایت10.

امیرالمؤمنین علیه السلام درباره دو دختر که به حمام رفته بودند و یکی دیگری را با انگشتش افضا کرده بود، حکم داد و مهر را بر خود او لازم کرد و فرمود: این قضاوت را از من داشته باشید تا پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات کنید و ایشان میان تان قضاوت کند. آنان با رسول خدا صلی الله علیه و آله برخورد کردند. به سوی ایشان شتافتند و جریان خویش را بر ایشان گفتند. حضرت عبایی را که بر دوششان داشتند به خود پیچیدند. سپس فرمودند: من میان تان قضاوت می کنم انشاءالله. مردی از آن قوم صدا زد که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این مورد به گونه ای قضاوت کرد. حضرت فرمود: درست همان گونه است که علی علیه السلام قضاوت کرده است. پس آن­ها رضایت دادند.

روایت11.

هدای : هر عضوی که در انسان یکی از آن است، در آن دیه کامل است و هر چه در انسان از آن دوتاست، در هر دو یک دیه کامل و در یکی از آن دو نصف است به جز لب­ها، زیرا دیه لب بالا چهار هزار درهم و دیه لب پایین شش هزار درهم از این جهت که لب پایین آب را نگه می­دارد؛ و دیه بیضه راست یک سوم دیه و دیه بیضه چپ دو سوم دیه است زیرا از بیضه چپ فرزند تشکیل می­شود. در قتل عمد قصاص است مگر اینکه به دیه راضی شوند و در قتل خطا دیه تعلق می­گیرد. قتل عمد این است که شخص چیزی اراده کند و انجام دهد و قتل خطا این است که شخص چیزی را اراده کند اما به چیزی دیگری بزند؛ و اگر مردی بر مرد دیگری سیلی بزند و در اثر آن ضربه بمیرد، قتل عمد است و دیه قتل خطا در طول سه سال به عاقله پرداخت می­شود و دیه قتل عمد از مال قاتل در طول یک سال پرداخت می­شود و عاقله دیه را بر عهده نمی­گیرد مگر اینکه شاهد داشته باشد. دیه بر صاحبان شتر، صد شتر و بر صاحبان گوسفند هزار گوسفند و بر صاحبان گاو دویست گاو و بر صاحبان طلا هزار دینار و بر صاحبان نقره ده هزار درهم است. و دیه نطفه بیست دینار و دیه علقه

ص: 422


1- . اختصاص : 255

عَلَی عَشَرَةِ أَصَابِعَ أَوْ نَقَصَ مِنْ عَشَرَةٍ فِیهَا دِیَةٌ قَالَ فَقَالَ لِی یَا حَکَمُ الْخِلْقَةُ الَّتِی قُسِمَتْ عَلَیْهَا الدِّیَةُ عَشَرَةُ أَصَابِعَ فِی الْیَدَیْنِ فَمَا زَادَ أَوْ نَقَصَ فَلَا دِیَةَ لَهُ وَ عَشَرَةُ أَصَابِعَ فِی الرِّجْلَیْنِ فَمَا زَادَ أَوْ نَقَصَ فَلَا دِیَةَ لَهُ وَ فِی کُلِّ إِصْبَعٍ مِنْ أَصَابِعِ الْیَدَیْنِ أَلْفُ دِرْهَمٍ وَ فِی کُلِّ إِصْبَعٍ مِنْ أَصَابِعِ الرِّجْلَیْنِ أَلْفُ دِرْهَمٍ وَ کُلُّ مَا کَانَ فِیهَا شَلَلٌ فَهُوَ عَلَی الثُّلُثِ مِنْ دِیَةِ الصِّحَاحِ (1).

«9»

مَقْصَدُ الرَّاغِبِ،: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی رَجُلٍ قَطَعَ فَرْجَ امْرَأَةٍ فَأَلْزَمَهُ دِیَتَهَا وَ أَجْبَرَهُ عَلَی إِمْسَاکِهَا.

«10»

وَ قَضَی علیه السلام فِی جَارِیَتَیْنِ دَخَلَتَا الْحَمَّامَ فَافْتَضَّتْ وَاحِدَةٌ الْأُخْرَی بِإِصْبَعِهَا فَأَلْزَمَهَا الْمَهْرَ وَحْدَهَا وَ قَالَ تَمَسَّکُوا بِقَضَائِی حَتَّی تَلْقَوْا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَیَکُونَ الْقَاضِیَ بَیْنَکُمَا فَوَافَوْا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَثَارُوا إِلَیْهِ فَحَدَّثُوهُ حَدِیثَهُمْ فَاحْتَبَی بِبُرْدَةٍ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَنَا أَقْضِی بَیْنَکُمَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَنَادَی رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ أَنَّ عَلِیّاً قَدْ قَضَی فِی ذَلِکَ بِقَضَاءٍ فَقَالَ صلی الله علیه و آله هُوَ کَمَا قَضَی عَلِیٌّ علیه السلام فَرَضُوا.

«11»

الْهِدَایَةُ،: کُلُّ مَا کَانَ فِی الْإِنْسَانِ وَاحِدٌ فَفِیهِ الدِّیَةُ کَامِلَةً وَ کُلُّ مَا کَانَ فِیهِ اثْنَانِ فَفِیهِمَا الدِّیَةُ کَامِلَةً وَ فِی وَاحِدٍ مِنْهُمَا نِصْفُ الدِّیَةِ إِلَّا الشَّفَتَیْنِ فَإِنَّ دِیَةَ الشَّفَةِ الْعُلْیَا أَرْبَعَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ دِیَةُ السُّفْلَی سِتَّةُ آلَافٍ لِأَنَّ السُّفْلَی تُمْسِکُ الْمَاءَ وَ دِیَةُ الْبَیْضَةِ الْیُمْنَی ثُلُثُ الدِّیَةِ وَ دِیَةُ الْیُسْرَی ثُلُثَا الدِّیَةِ لِأَنَّ الْیُسْرَی مِنْهَا الْوَلَدُ وَ قَتْلُ الْعَمْدِ فِیهِ الْقَوَدُ إِلَّا أَنْ یَرْضَی بِالدِّیَةِ وَ قَتْلُ الْخَطَإِ فِیهِ الدِّیَةُ وَ الْعَمْدُ هُوَ أَنْ یُرِیدَ الرَّجُلُ شَیْئاً فَیُصِیبَهُ وَ الْخَطَأُ أَنْ یُرِیدَ شَیْئاً فَیُصِیبَ غَیْرَهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا لَطَمَ رَجُلًا فَمَاتَ مِنْهُ لَکَانَ قَتْلَ عَمْدٍ وَ دِیَةُ الْخَطَإِ تُسْتَأْدَی مِنَ الْعَاقِلَةِ فِی ثَلَاثِ سِنِینَ وَ دِیَةُ الْعَمْدِ عَلَی الْقَاتِلِ فِی مَالِهِ تُسْتَأْدَی مِنْهُ فِی سَنَةٍ وَ لَا تَعْقِلُ الْعَاقِلَةُ إِلَّا مَا قَامَتْ عَلَیْهِ الْبَیِّنَةُ وَ الدِّیَةُ عَلَی أَصْحَابِ الْإِبِلِ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْغَنَمِ أَلْفُ شَاةٍ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْبَقَرَةِ مِائَتَا بَقَرَةٍ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْعَیْنِ أَلْفُ دِینَارٍ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْوَرِقِ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ فِی النُّطْفَةِ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ فِی الْعَلَقَةِ

ص: 422


1- 1. الاختصاص ص 255.

چهل دینار و دیه مضغه شصت دینار و چون استخوان جنین تشکیل شود، دیه­اش هشتاد دینار است و چون گوشت بر استخوان پوشیده شود، صد دینار دیه تعلق می­گیرد. این صد دینار باقی است تا اینکه کودک با صدای بلند بگرید، و زمانی که گریه کرد، دیه کامل به او تعلق می­گیرد؛ و استهلال به معنای صدا است. دندان­هایی که دیه بر آن تقسیم می­شود بیست و هشت دندان است، دوازده دندان در جلوی دهان و شانزده دندان در آخر دهان است. دیه هر یک از دندان­های جلو اگر بشکند تا آنکه از بین برود، پنجاه دینار، و دیه هر یک از دندان­های آخر دهان اگر بشکند تا آنکه از بین برود، نصف دندان­های جلو است که بیست و پنج دینار می­باشد که در مجموع هزار دینار می­شود. آزاده در برابر برده کشته نمی­شود بلکه باید دیه­اش را بپردازد و دیه برده بهای اوست و بهای برده از دیه آزاده تجاوز نمی­کند، و مسلمان در برابر ذمّی کشته نمی­شود بلکه از او دیه گرفته می­شود و دیه یهودی و مسیحی و مجوسی و فرزند زنا، هشتصد درهم است. (1)

باب سوم : دیه جنین و دیه بریدن سر مرده

روایات

روایت1.

امالی صدوق: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله خالد بن ولید را به سوی قبیله بنی المصطلق از تیره بنی جذیمه فرستاد و میان بنی جذیمه و خالد و بنی مخزوم کدورت و کینه ای در جاهلیت بود. چون خالد بر آنان درآمد، آنان پیش از این به رسول خدا سرِ طاعت سپرده بودند و نوشته ای هم از رسول خدا گرفته بودند. ولی چون خالد آمد، دستور داد تا منادی ندا دهد. منادی ندای نماز داد. خالد و آن جماعت نماز خواندند. چون وقت نماز صبح شد، باز به منادی دستور داد و منادی ندا داد. او و آن جماعت نماز خواندند. پس از آن به لشکر دستور داد. لشکر از هر سو به آنان حمله کرد، کشت و آسیب زد. آنان مکتوبی را که از پیامبر گرفته بودند، جستجو کردند. آن را یافتند و نزد پیامبر آوردند و گزارش کار خالد را به پیامبر صلی الله علیه و آله دادند. حضرت رو به قبله ایستاد و سپس فرمود: خدایا، من از کاری که خالد بن ولید کرده، بیزاری می جویم و به تو پناه می برم! امام باقر علیه السلام فرمود: پس از آن، [از جایی] شمش طلا و وسایلی برای پیامبر صلی الله علیه و آله رسید. حضرت به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: ای علی، نزد بنی جزیمه از قبیله بنی المصطلق برو و آنان را در ارتباط با کاری که خالد کرده است، راضی ساز.

ص: 423


1- . هدای : 77 - 78

أَرْبَعُونَ دِینَاراً وَ فِی الْمُضْغَةِ سِتُّونَ دِینَاراً وَ فِی الْعَظْمِ ثَمَانُونَ دِینَاراً فَإِذَا کُسِیَ الْعَظْمُ اللَّحْمَ فَمِائَةٌ ثُمَّ هِیَ مِائَةٌ حَتَّی یَسْتَهِلَّ فَإِذَا اسْتَهَلَّ فَالدِّیَةُ کَامِلَةً وَ الِاسْتِهْلَالُ الصَّوْتُ وَ الْأَسْنَانُ الَّتِی یُقْسَمُ عَلَیْهَا الدِّیَةُ ثَمَانِی وَ عِشْرُونَ سِنّاً اثْنَتَیْ عَشْرَةَ فِی مَقَادِیمِ الْفَمِ وَ سِتَّ عَشْرَةَ فِی مَآخِرِهِ فَدِیَةُ کُلِّ سِنٍّ مِنَ الْمَقَادِیمِ إِذَا کُسِرَ حَتَّی یَذْهَبَ خَمْسُونَ دِینَاراً وَ دِیَةُ کُلِّ سِنٍّ مِنَ الْمَآخِرِ إِذَا کُسِرَ حَتَّی یَذْهَبَ عَلَی النِّصْفِ مِنْ دِیَةِ الْمَقَادِیمِ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً یَکُونُ ذَلِکَ أَلْفَ دِینَارٍ وَ لَا یُقْتَلُ الْحُرُّ بِالْعَبْدِ وَ لَکِنْ یُلْزَمُ دِیَتَهُ وَ دِیَةُ الْعَبْدِ ثَمَنُهُ وَ لَا یُجَاوَزُ بِقِیمَةِ الْعَبْدِ دِیَةَ حُرٍّ وَ لَا یُقْتَلُ الْمُسْلِمُ بِالذِّمِّیِّ وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْهُ الدِّیَةُ وَ دِیَةُ الْیَهُودِیِّ وَ النَّصْرَانِیِّ وَ الْمَجُوسِیِّ وَ وَلَدُ الزِّنَا ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَمٍ (1).

باب 3 دیة الجنین و قطع رأس المیت

الأخبار

«1»

لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ ابْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خَالِدَ بْنَ الْوَلِیدِ إِلَی حَیٍّ یُقَالُ لَهُمْ بَنُو الْمُصْطَلِقِ مِنْ بَنِی جُذَیْمَةَ وَ کَانَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ بَنِی مَخْزُومٍ إِحْنَةٌ فِی الْجَاهِلِیَّةِ فَلَمَّا وَرَدَ عَلَیْهِمْ کَانُوا قَدْ أَطَاعُوا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَخَذُوا مِنْهُ کِتَاباً فَلَمَّا وَرَدَ عَلَیْهِمْ خَالِدٌ أَمَرَ مُنَادِیاً فَنَادَی بِالصَّلَاةِ فَصَلَّی وَ صَلَّوْا فَلَمَّا کَانَ صَلَاةُ الْفَجْرِ أَمَرَ مُنَادِیَهُ فَنَادَی فَصَلَّی وَ صَلَّوْا ثُمَّ أَمَرَ الْخَیْلَ فَشَنُّوا فِیهِمُ الْغَارَةَ فَقَتَلَ وَ أَصَابَ فَطَلَبُوا کِتَابَهُمْ فَوَجَدُوهُ فَأَتَوْا بِهِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله وَ حَدَّثُوهُ بِمَا صَنَعَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِیدِ فَاسْتَقْبَلَ علیه السلام الْقِبْلَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِیدِ قَالَ ثُمَّ قُدِّمَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَزٌّ [تِبْرٌ] وَ مَتَاعٌ فَقَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام یَا عَلِیُّ ائْتِ بَنِی جُذَیْمَةَ مِنْ بَنِی الْمُصْطَلِقِ فَأَرْضِهِمْ مِمَّا صَنَعَ خَالِدٌ

ص: 423


1- 1. الهدایة ص 77 و 78.

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله پاهای [مبارک] شان را بلند کردند و فرمودند: ای علی، حکم اهل جاهلیت را زیر دو پایت بگذار. پس از آن، حضرت علی علیه السلام نزد آنان آمد و چون به آنان رسید، درباره آنان طبق حکم خدا حکم داد. چون نزد پیامبر بازگشت، حضرت فرمود: ای علی، گزارش کاری را که کرده ای، به من بده. امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفت: ای رسول خدا، دیه هر خونی را دادم و برای هر جنینی یک برده دادم و در برابر هر مالی، مالی را پرداختم. ولی باز اضافه ای نزد من بود؛ آن را در برابر ظرف آب خوری سگ شان و چوپانان شان دادم و باز اضافه در نزدم بود؛ آن را برای ترس زنان شان و ترس فرزندان شان دادم و باز اضافه ای نزدم بود، آن را برای هر چه می دانستند و نمی دانستند، پرداخت کردم و باز اضافه ای پیشم بود؛ آن را به آنان دادم تا ای رسول خدا، از تو راضی شوند. حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی، آیا به آنان دادی تا از من راضی شوند؟ ای علی، خدا از تو راضی باشد. تو در ارتباط با من به منزله هارون نسبت به موسی هستی؛ تنها این که پس از من پیامبری نیست. (1)

روایت2.

تفسیر قمی: «خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ»(2) تا این فرموده: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً»،(3) جنین شش مرحله و دگرگونی را پشت سر می گذرد که هر مرحله و دگرگونی، دیه مخصوص به خود را دارد. دیه نطفه بیست دینار است و دیه علقه، چهل دینار است و دیه مضغه شصت دینار است و دیه جنین که استخوان او شکل گرفته است، هشتاد دینار است و وقتی که استخوان او با گوشت پوشانده شود، دیه اش صد دینار است تا زمانی که متولد نشده است و چون متولد شود و گریه کند، دیه اش دیه یک انسان کامل است. پدرم از سلمان بن خالد روایت کرده که او گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: اگر در نطفه سقط شده یک قطره خون باشد، (چه مقدار دیه تعلق می­گیرد)؟ فرمود: برای یک قطره، یک دهم دیه نطفه است؛ پس دیه آن قطره، بیست و دو دینار می شود. گفتم: اگر دو قطره باشد؟ فرمود: بیست و چهار دینار. گفتم: اگر سه قطره باشد؟ فرمود: بیست و شش دینار. گفتم: اگر چهار قطره باشد؟ فرمود بیست و هشت دینار و دیه پنج قطره، سی دینار است. و هر چه بیش از نیم باشد، حسابش بر همین منوال است. تا این که به علقه تبدیل شود که دیه آن چهل دینار است. پرسیدم: اگر نطفه خون آلود خارج شود، حکم آن چیست؟ فرمود: اگر خون پاک باشد علقه است و چهل دینار دیه دارد، ولی اگر خون سیاه باشد که از خون داخل رحم است، دیه ای بر او نیست و تعزیر دارد. ابو شِبل پرسید: اگر در علقه چیزی شبیه رگ­ها و یا گوشت باشد، چه حکمی دارد؟ فرمود: دیه آن یک دهم ، یعنی چهل و دو دینار است. ابوشبل گفت: یک دهم از چهل دینار که چهار دینار می شود؟ فرمود: نه، مقصودم، یک دهم از دیه مضغه است؛

ص: 424


1- . امالی صدوق : 173
2- . مؤمنون / 11 - 12
3- . مؤمنون / 13 - 14

ثُمَّ رَفَعَ علیه السلام قَدَمَیْهِ فَقَالَ یَا عَلِیُّ اجْعَلْ قَضَاءَ أَهْلِ الْجَاهِلِیَّةِ تَحْتَ قَدَمَیْکَ فَأَتَاهُمْ عَلِیٌّ علیه السلام فَلَمَّا انْتَهَی إِلَیْهِمْ حَکَمَ فِیهِمْ بِحُکْمِ اللَّهِ فَلَمَّا رَجَعَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ یَا عَلِیُّ أَخْبِرْنِی بِمَا صَنَعْتَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَمَدْتُ فَأَعْطَیْتُ لِکُلِّ دَمٍ دِیَةً وَ لِکُلِّ جَنِینٍ غُرَّةً وَ لِکُلِّ مَالٍ مَالًا وَ فَضَلَتْ مَعِی فَضْلَةٌ فَأَعْطَیْتُهُمْ لِمِیلَغَةِ کِلَابِهِمْ وَ جُلَّةِ رُعَاتِهِمْ وَ فَضَلَتْ مَعِی فَضْلَةٌ فَأَعْطَیْتُهُمْ لِرَوْعَةِ نِسَائِهِمْ وَ فَزَعِ صِبْیَانِهِمْ وَ فَضَلَتْ مَعِی فَضْلَةٌ فَأَعْطَیْتُهُمْ لِمَا یَعْلَمُونَ وَ لِمَا لَا یَعْلَمُونَ وَ فَضَلَتْ مَعِی فَضْلَةٌ فَأَعْطَیْتُهُمْ لِیَرْضَوْا عَنْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ صلی الله علیه و آله یَا عَلِیُّ أَعْطَیْتَهُمْ لِیَرْضَوْا عَنِّی رَضِیَ اللَّهُ عَنْکَ یَا عَلِیُّ إِنَّمَا أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی (1).

«2»

فس، [تفسیر القمی]: قَوْلُهُ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ- ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ إِلَی قَوْلِهِ ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَهِیَ سِتَّةُ أَجْزَاءٍ وَ سِتَّةُ اسْتِحَالاتٍ وَ فِی کُلِّ جُزْءٍ وَ اسْتِحَالَةٍ دِیَةٌ مَحْدُودَةٌ فَفِی النُّطْفَةِ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ فِی الْعَلَقَةِ أَرْبَعُونَ دِینَاراً وَ فِی الْمُضْغَةِ سِتُّونَ دِینَاراً وَ فِی الْعَظْمِ ثَمَانُونَ دِینَاراً وَ إِذَا کُسِیَ لَحْماً فَمِائَةُ دِینَارٍ حَتَّی یَسْتَهِلَّ فَإِذَا اسْتَهَلَّ فَالدِّیَةُ کَامِلَةً فَحَدَّثَنِی بِذَلِکَ أَبِی عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ فَإِنْ خَرَجَ فِی النُّطْفَةِ قَطْرَةُ دَمٍ قَالَ فِی الْقَطْرَةِ عُشْرُ النُّطْفَةِ فِیهَا اثْنَانِ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً قُلْتُ فَقَطْرَتَانِ قَالَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً قُلْتُ فَثَلَاثٌ قَالَ سِتَّةٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً فَقُلْتُ فَأَرْبَعَةٌ قَالَ ثَمَانِیَةٌ وَ عِشْرُونَ دِینَاراً قُلْتُ فَخَمْسٌ قَالَ ثَلَاثُونَ دِینَاراً وَ مَا زَادَ عَلَی النِّصْفِ فَعَلَی هَذَا الْحِسَابِ حَتَّی یَصِیرَ عَلَقَةً فَیَکُونَ فِیهَا أَرْبَعُونَ دِینَاراً قُلْتُ فَإِنْ خَرَجَتِ الْعَلَقَةُ مُخَضْخَضَةً [مُتَحَصْحِصَةً] بِالدَّمِ قَالَ قَدْ عَلِقَتْ إِنْ کَانَ دَمٌ صَافٍ فَفِیهَا أَرْبَعُونَ دِینَاراً وَ إِنْ کَانَ دَمٌ أَسْوَدُ فَذَلِکَ مِنَ الْجَوْفِ فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ غَیْرُ التَّعْزِیرِ لِأَنَّهُ مَا کَانَ مِنْ دَمٍ صَافٍ ذَلِکَ لِلْوَلَدِ وَ مَا کَانَ مِنْ دَمٍ أَسْوَدَ فَذَلِکَ مِنَ الْجَوْفِ قَالَ فَقَالَ أَبُو شِبْلٍ فَإِنَّ الْعَلَقَةَ صَارَتْ مِنْهَا شَبِیهَ الْعُرُوقِ وَ اللَّحْمِ قَالَ اثْنَانِ وَ أَرْبَعُونَ دِینَاراً وَ الْعُشْرُ قُلْتُ فَإِنَّ عُشْرَ الْأَرْبَعِینَ أَرْبَعَةٌ قَالَ لَا إِنَّمَا هُوَ عُشْرُ الْمُضْغَةِ

ص: 424


1- 1. أمالی الصدوق ص 173.

زیرا که یک دهم آن رفته است (سقط شده است). و هر قدر که جنین مرحله بیشتری از رشد را طی کند، دیه اش نیز بیشتر می شود تا این که برسد به شصت دینار. عرض کردم: اگر در مضغه چیزی شبیه به گره ای از استخوان دیده شود چه؟ فرمود: آن استخوان است که در ابتدا و آغاز امر، دیه آن چهار دینار، است و هر چه زیاد شود، دیه آن نیز چهار دینار، چهار دینار زیادتر می شود تا این که به هشتاد دینار برسد. پرسیدم: اگر گوشت روی استخوان را پوشاند، چه حکمی دارد؟ فرمود: همان طور دیه اش زیادتر می شود تا این که به صد دینار برسد. پرسیدم: اگر کسی ضربه ای بزند و کودک سقط شود، و معلوم نگردد که زنده بوده یا نه (روح در او دمیده شده یا نه) چه حکمی دارد؟ فرمود: هیهات، هیهات، ای اباشبل! چون جنین به چهار ماهگی خود برسد، روح زندگی در او دمیده می شود و دیه لازم می­آید.(1)

روایت3.

در روایت ابو جارود از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت در تفسیر آیه: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَر» فرمود: مقصود دمیده شدن روح در جنین است. (2)

روایت4.

علل الشرایع: حسین بن خالد از موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرده است که فرمود: دیه جنین اگر مادرش ضربه بخورد و جنین از شکم او ساقط شود - پیش از آن که روح در آن ایجاد شود - صد دینار است و آن برای وارثان جنین است. و دیه میّت اگر سرش قطع شود و شکمش شکافته شود، برای وارثان میّت نیست، و تنها این دیه برای خود میّت است نه وارثان. پرسیدم: فرق میان این دو چیست؟ حضرت فرمود: جنین چیزی است که آینده دارد و امید به سوددهی او می رود ولی این میّت، رفته، گذشته و منفعتش از بین رفته است و چون پس از وفاتش مثله شود، دیه مثله برای خود او می گردد نه برای دیگران. با آن از طرف میّت حج انجام می گیرد و کارهای خیر از قبیل صدقه و غیر آن انجام می شود. (3)

روایت5.

محاسن: حسین بن خالد گوید: از امام صادق علیه السلام درباره مردی که سر مرد مرده ای را بریده است، سؤال شد. فرمود: خداوند عز و جل از این مرد در حال ممات حرام دانسته، همان را که از این مرد در حال حیات حرام کرده است. پس هرکس که با میّت کاری کند که در مشابه آن، هلاکت جان زنده است، بر او دیه کامل است. پس از آن دراین باره از اباالحسن پرسیدم. فرمود: امام صادق علیه السلام درست فرموده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله این چنین فرموده است. پرسیدم: پس کسی که سر مرده ای را ببرد یا شکمش را بشکافد یا با او کاری کند که در آن کار، هلاکت جان زنده باشد، بر او دیه انسان به طور کامل ثابت است؟ حضرت فرمود: نه، بلکه دیه او دیه جنین در شکم مادر پیش از ایجاد روح در آن است و آن صد دینار است و آن دیه (یعنی صد دینار جنین) برای وارثان جنین است ولی این، برای خود میّت است، نه برای وارثان. پرسیدم: بین این دو چه فرقی است؟ حضرت فرمود: جنین چیزی است که آینده دارد (یعنی امید می رود که به دنیا بیاید) و سودرسانی به آن امید می رود.

ص: 425


1- . تفسیر قمی 2 : 90
2- . تفسیر قمی 2 : 90
3- . علل الشرایع : 543

إِنَّمَا ذَهَبَ عُشْرُهَا فَکُلَّمَا ازْدَادَتْ زِیدَ حَتَّی تَبْلُغَ السِّتِّینَ قُلْتُ فَإِنْ رَأَتْ فِی الْمُضْغَةِ مِثْلَ الْعُقْدَةِ عَظْمٍ یَابِسٍ [عَظْماً یَابِساً] قَالَ إِنَّ ذَلِکَ عَظْمٌ أَوَّلَ مَا یَبْتَدِئُ فَفِیهِ أَرْبَعَةُ الدَّنَانِیرِ فَإِنْ زَادَ فَزِدْ أَرْبَعَةً حَتَّی تَبْلُغَ الثَّمَانِینَ قُلْتُ فَإِنْ کُسِیَ الْعَظْمُ لَحْماً قَالَ کَذَلِکَ إِلَی مِائَةٍ قُلْتُ فَإِنْ وَکَزَهَا فَسَقَطَ الصَّبِیُّ- لَا یُدْرَی حَیّاً کَانَ أَوْ مَیِّتاً قَالَ هَیْهَاتَ یَا أَبَا شِبْلٍ إِذَا بَلَغَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ فَقَدْ صَارَ فِیهِ الْحَیَاةُ وَ قَدِ اسْتَوْجَبَ الدِّیَةَ(1).

«3»

وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَهُوَ نَفْخُ الرُّوحِ فِیهِ (2).

«4»

ع، [علل الشرائع] أَبِی عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: دِیَةُ الْجَنِینِ إِذَا ضُرِبَتْ أُمُّهُ فَسَقَطَ مِنْ بَطْنِهَا قَبْلَ أَنْ یُنْشَأَ فِیهِ الرُّوحُ مِائَةُ دِینَارٍ فَهِیَ لِوَرَثَتِهِ وَ دِیَةُ الْمَیِّتِ إِذَا قُطِعَ رَأْسُهُ وَ شُقَّ بَطْنُهُ فَلَیْسَ هِیَ لِوَرَثَتِهِ إِنَّمَا هُوَ لَهُ دُونَ الْوَرَثَةِ فَقُلْتُ وَ مَا الْفَرْقُ بَیْنَهُمَا فَقَالَ إِنَّ الْجَنِینَ أَمْرٌ مُسْتَقْبِلٌ مُرْجًی نَفْعُهُ وَ إِنَّ هَذَا أَمْرٌ قَدْ مَضَی وَ ذَهَبَتْ مَنْفَعَتُهُ فَلَمَّا مُثِّلَ بِهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ صَارَتْ دِیَةُ الْمُثْلَةِ لَهُ- لَا لِغَیْرِهِ یُحَجُّ بِهَا عَنْهُ وَ یُفْعَلُ بِهِ أَبْوَابُ الْبِرِّ مِنْ صَدَقَةٍ وَ غَیْرِ ذَلِکَ (3).

«5»

سن، [المحاسن] أَبِی عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ حُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ قَطَعَ رَأْسَ رَجُلٍ مَیِّتٍ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنْهُ مَیِّتاً کَمَا حَرَّمَ مِنْهُ حَیّاً فَمَنْ فَعَلَ بِمَیِّتٍ فِعْلًا یَکُونُ فِی مِثْلِهِ اجْتِیَاحُ نَفْسِ الْحَیِّ فَعَلَیْهِ الدِّیَةُ کَامِلَةً فَسَأَلْتُ عَنْ ذَلِکَ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام فَقَالَ صلی الله علیه و آلهَدَقَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام هَکَذَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قُلْتُ فَمَنْ قَطَعَ رَأْسَ مَیِّتٍ أَوْ شَقَّ بَطْنَهُ أَوْ فَعَلَ بِهِ مَا یَکُونُ فِیهِ اجْتِیَاحُ نَفْسِ الْحَیِّ فَعَلَیْهِ دِیَةُ النَّفْسِ کَامِلَةً قَالَ لَا وَ لَکِنْ دِیَتُهُ دِیَةُ الْجَنِینِ فِی بَطْنِ أُمِّهِ قَبْلَ أَنْ یُنْشَأَ فِیهِ الرُّوحُ وَ ذَلِکَ مِائَةُ دِینَارٍ وَ هِیَ لِوَرَثَتِهِ وَ دِیَةُ هَذَا هِیَ لَهُ لَا لِلْوَرَثَةِ قُلْتُ فَمَا الْفَرْقُ بَیْنَهُمَا قَالَ إِنَّ الْجَنِینَ أَمْرٌ مُسْتَقْبِلٌ مَرْجُوٌّ نَفْعُهُ

ص: 425


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2 ص 90.
2- 2. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 2 ص 90.
3- 3. علل الشرائع ص 543.

ولی این میّت درگذشته، مرده و سودش رفته است و چون پس از مرگش مثله شود، دیه او به خاطر مثله، برای خود اوست نه دیگری و با آن دیه از طرف او حج انجام می گیرد و کارهای خیر و نیک چون صدقه و غیر آن با آن انجام می شود. پرسیدم: اگر مردی بخواهد برای این میّت چاله ای بکند تا میّت را در آن چاله غسل دهد و مرد از آنجا که می کند رها شود و بچرخد و در نتیجه بیل او در دستش بچرخد و به شکم مرده بخورد و آن را بدرد، چه چیزی بر اوست؟ حضرت فرمود: اگر چنین شود، این خطاست و کفّاره آن آزادسازی یک بنده یا دو ماه پیوسته روزه یا صدقه به شصت مسکین است؛ یک مد [پیمانه ای است به وزن ده سیر] برای هر مسکین، البته با مد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم. (1)

روایت6.

فقه الرضا علیه السلام: بدان که خداوند تو را رحمت کند! خداوند عز و جل از روی رحمت و عنایتی که دارد، در قصاص، زندگی نهاده است تا مردم از حدود خدا تجاوز نکنند و یکدیگر را فانی کنند. بنابراین در مورد نطفه، اگر مرد زن را بزند و زن نطفه را بیندازد، بیست دینار قرار داده است و اگر همراه با نطفه یک قطره خون بیندازد، بر آن یک قطره، دو دینار قرار داده است. سپس برای هر قطره ای دو دینار تا به چهل دینار برسد که همان علقه است و اگر علقه را بیندازد که همان تکه خون جمع شده و دَرهم است، در این صورت بر او چهل دینار است. پس از آن در مضغه، شصت دینار است و پس از آن در استخوانی که با گوشت پوشیده شده، هشتاد دینار. پس از آن برای صورت جنین، صد دینار و چون فرزند به دنیا آمد و استهلال کرد - و استهلال فرزند همان گریه اوست - در این صورت اگر از روی عمد کشته شود، دیه اش هزار دینار یا ده هزار درهم است و دیه دختر، پنج هزار درهم؛ زیرا فرقی بین دیه فرزندی که تازه متولد شده و دیه مرد کامل نیست و اگر مرد، زن را در حال حاملگی که نه ماهش تمام شده به قتل رساند و بچّه را سقط نکرده و معلوم نباشد که پسر بوده یا دختر ، در این صورت دیه او دو نیمه است؛ نیمی از دیه پسر و نیمی از دیه دختر. (2)

روایت7.

ارشاد: امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره مردی که زنی را زد و آن زن علقه ای را انداخت، حکم کرد: دیه علقه چهل دینار بر مرد است و حضرت فرموده خداوند عز و جل را تلاوت کرد که: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»،(3)

{و به یقین، انسان را از عصاره ای از گِل آفریدیم. سپس او را [به صورت] نطفه ای در جایگاهی استوار قرار دادیم. آن گاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم. پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانیدیم، و آن گاه مضغه را استخوان­هایی ساختیم، بعد استخوان­ها را با گوشتی پوشانیدیم، آن گاه [جنین را در] آفرینشی دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است.} پس از آن فرمود: در نطفه، بیست دینار و در علقه، چهل دینار و در مضغه، شصت دینار و در استخوان - پیش از آن که آفرینشش کامل شود - هشتاد دینار و در وقتی که شکل و شمایل انسانی پیدا کرد، پیش از آن که روح در آن درآید، صد دینار است و چون روح در آن در آمد، در آن هزار دینار است. (4)

ص: 426


1- . محاسن : 305
2- . فقه الرضا : 42
3- . مؤمنون / 12 - 14
4- . ارشاد : 119

وَ هَذَا أَمْرٌ قَدْ مَضَی وَ ذَهَبَتْ مَنْفَعَتُهُ فَلَمَّا مُثِّلَ بِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ صَارَتْ دِیَةُ تِلْکَ لَهُ لَا لِغَیْرِهِ یُحَجُّ بِهَا عَنْهُ وَ یُفْعَلُ بِهَا أَبْوَابُ الْخَیْرِ وَ الْبِرِّ مِنْ صَدَقَةٍ أَوْ غَیْرِهِ قُلْتُ فَإِنْ أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ یَحْفِرَ لَهُ بِئْراً لِیَغْسِلَهُ فِی الْحُفْرَةِ فَیُدِیرُ [فَدِیرَ] بِهِ فَمَالَتْ مِسْحَاتُهُ فِی یَدِهِ فَأَصَابَ بَطْنَهُ فَشَقَّهُ فَمَا عَلَیْهِ قَالَ إِذَا کَانَ هَکَذَا فَهُوَ خَطَأٌ وَ کَفَّارَتُهُ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ أَوْ صَدَقَةٌ عَلَی سِتِّینَ مِسْکِیناً مُدٌّ لِکُلِّ مِسْکِینٍ بِمُدِّ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله (1).

«6»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: اعْلَمْ یَرْحَمُکَ اللَّهُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ فِی الْقِصاصِ حَیَاةً طَوْلًا مِنْهُ وَ رَحْمَةً لِئَلَّا یَتَعَدَّی النَّاسُ حُدُودَ اللَّهِ فَیَتَفَانَوْنَ فَجَعَلَ فِی النُّطْفَةِ إِذَا ضَرَبَ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ وَ أَلْقَتْهَا عِشْرِینَ دِینَاراً فَإِنْ أَلْقَتْ مَعَ النُّطْفَةِ قَطْرَةَ دَمٍ جَعَلَ لِتِلْکَ الْقَطْرَةِ دِینَارَیْنِ ثُمَّ لِکُلِّ قَطْرَةٍ دِینَارَانِ إِلَی تَمَامِ أَرْبَعِینَ دِینَاراً وَ هِیَ الْعَلَقَةُ فَإِنْ أَلْقَتْ عَلَقَةً وَ هِیَ قِطْعَةُ دَمٍ مُجْتَمِعَةٌ مُشَبَّکَةٌ فَعَلَیْهِ أَرْبَعُونَ دِینَاراً ثُمَّ فِی الْمُضْغَةِ سِتُّونَ دِینَاراً ثُمَّ فِی الْعَظْمِ الْمُکْتَسِی لَحْماً ثَمَانُونَ دِینَاراً ثُمَّ لِلصُّورَةِ وَ هِیَ الْجَنِینُ مِائَةُ دِینَارٍ فَإِذَا وُلِدَ الْمَوْلُودُ وَ اسْتَهَلَّ وَ اسْتِهْلَالُهُ بُکَاؤُهُ فَدِیَتُهُ إِذَا قُتِلَ مُتَعَمِّداً أَلْفُ دِینَارٍ أَوْ عَشَرَةُ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ الْأُنْثَی خَمْسَةُ أَلْفِ دِرْهَمٍ إِذْ کَانَ لَا فَرْقَ بَیْنَ دِیَةِ الْمَوْلُودِ وَ الرَّجُلِ فَإِذَا قَتَلَ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ وَ هِیَ حَامِلٌ مُتِمٌّ وَ لَمْ تُسْقِطْ وَلَدَهَا وَ لَمْ یُعْلَمْ ذَکَرٌ هُوَ أَوْ أُنْثَی فَدِیَتُهُ سِوَی دِیَتِهَا نِصْفَانِ نِصْفُ دِیَةِ الذَّکَرِ وَ نِصْفُ دِیَةِ الْأُنْثَی (2).

«7»

شا، [الإرشاد]: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی رَجُلٍ ضَرَبَ امْرَأَتَهُ فَأَلْقَتْ عَلَقَةً أَنَّ عَلَیْهِ دِیَتَهَا أَرْبَعِینَ دِینَاراً وَ تَلَا قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ- ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ- ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ ثُمَّ قَالَ فِی النُّطْفَةِ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ فِی الْعَلَقَةِ أَرْبَعُونَ دِینَاراً وَ فِی الْمُضْغَةِ سِتُّونَ دِینَاراً وَ فِی الْعَظْمِ قَبْلَ أَنْ یَسْتَوِیَ خَلْقاً ثَمَانُونَ دِینَاراً وَ فِی الصُّورَةِ قَبْلَ أَنْ تَلِجَهَا الرُّوحُ مِائَةُ دِینَارٍ وَ إِذَا وَلَجَتْهَا الرُّوحُ کَانَ فِیهِ أَلْفُ دِینَارٍ(3).

ص: 426


1- 1. المحاسن ص 305.
2- 2. فقه الرضا ص 42.
3- 3. الإرشاد ص 119.

روایت8.

مناقب: سعید بن مسیّب گوید: از امام سجاد علیه السلام درباره مردی پرسیدم که با پایش به زن حامله ای زده و آن زن، جنین در شکمش را مرده انداخته است. حضرت فرمود: اگر نطفه بوده است، بر مرد بیست دینار است و نطفه همان است که در رحم قرار گیرد و چهل روز در رحم استقرار دارد؛ و اگر جنین را در حالی که علقه است بیندازد، بر مرد چهل دینار است و علقه همان است که هنگامی که در رحم قرار می گیرد، هشتاد روز در رحم استقرار می یابد و اگر در حال مضغه جنین را بیندازد، بر مرد شصت دینار است و مضغه همان است که هنگامی که در رحم قرار می گیرد، صد و بیست روز می ماند. و اگر جنین را بیندازد، در حالی که انسانی است با جان و آفریده شده و گوشت و استخوان و جوارحش مرتّب شده است و روح حیات و بقا در آن دمیده شده است، در این صورت بر او دیه کامل است. (1)

روایت9.

مناقب: ابوعلی راشد و دیگران نقل کرده اند: جمعی از شیعیان برای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نامه نوشتند که عالم درباره مردی که قبر مرده ای را نبش کرده و سر میّت را بریده و کفن را ربوده است، چه می گوید؟ پاسخ نامه به خط [مبارک] حضرت این چنین بود: دست سارق برای ربودن کفن از درون حرز [قبر] قطع می شود و شخص ملزم به پرداخت صد دینار به دلیل بریدن سر میّت می شود. چون ما میّت را به منزله جنین در شکم مادر، پیش از آن که روح در آن دمیده شود، می دانیم؛ لذا در نطفه، بیست دینار ... تا پایان مسأله. (2)

روایت10.

مناقب: ربیع نزد ابوجعفر منصور، زمانی که او خلیفه بود و در حال طواف، آمد. ربیع به منصور گفت: ای امیرالمؤمنین، فلانی از موالیان تو دیشب مُرد و فلان کس از موالیان تو پس از مرگ او سرش را برید. راوی گوید: منصور برافروخته شد و خشم کرد. راوی گوید: پس از آن، منصور به ابن شبرمه و ابن ابی لیلی و تعدادی از قاضیان و فقیهانی که با او بودند، گفت: شماها در این باره چه می گویید؟ همه گفتند: چیزی در این مورد نزد ما نیست. راوی گوید: منصور این قضیه را تکرار می کرد و می گفت: او را بکشم یا نه؟ آنان گفتند: امام صادق علیه السلام در محل سعی صفا و مروه است. منصور به ربیع گفت: نزد امام صادق علیه السلام برو و در این رابطه از او بپرس. امام به ربیع گفت: برو به منصور بگو: بر این شخص صد دینار است. ربیع سخن امام را به منصور رساند. آنان به ربیع گفتند: از امام صادق علیه السلام بپرس که چگونه صد دینار بر آن شخص است؟ امام صادق علیه السلام فرمود: در نطفه، بیست و در علقه، بیست و در مضغه، بیست و در استخوان، بیست و در گوشت، بیست دینار است. سپس او را آفرینشی دیگر می دهیم و این میّت به منزله

ص: 427


1- . مناقب 3 : 298
2- . مناقب 3 : 411
«8»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب تَفْسِیرُ عَلِیِّ بْنِ هَاشِمٍ الْقُمِّیِّ قَالَ سَعِیدٌ الْمُسَیِّبُ: سَأَلْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام عَنْ رَجُلٍ ضَرَبَ امْرَأَتَهُ حَامِلًا بِرِجْلِهِ فَطَرَحَتْ مَا فِی بَطْنِهَا مَیِّتاً فَقَالَ علیه السلام إِذَا کَانَ نُطْفَةً فَإِنَّ عَلَیْهِ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ هِیَ الَّتِی وَقَعَتْ فِی الرَّحِمِ وَ اسْتَقَرَّتْ فِیهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ إِنْ طَرَحَتْهُ وَ هُوَ عَلَقَةٌ فَإِنَّ عَلَیْهِ أَرْبَعِینَ دِینَاراً وَ هِیَ الَّتِی وَقَعَتْ فِی الرَّحِمِ وَ اسْتَقَرَّتْ فِیهِ ثَمَانِینَ یَوْماً وَ إِنْ طَرَحَتْهُ مُضْغَةً فَإِنَّ عَلَیْهِ سِتِّینَ دِینَاراً وَ هِیَ الَّتِی إِذَا وَقَعَتْ فِی الرَّحِمِ اسْتَقَرَّتْ فِیهِ مِائَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً وَ إِنْ طَرَحَتْهُ وَ هُوَ نَسَمَةٌ مُخَلَّقَةٌ لَهُ لَحْمٌ وَ عَظْمٌ مُرَتَّلُ الْجَوَارِحِ وَ قَدْ نُفِخَ فِیهِ رُوحُ الْحَیَاةِ وَ الْبَقَاءِ فَإِنَّ عَلَیْهِ دِیَةً کَامِلَةً(1).

«9»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب أَبُو عَلِیِّ بْنُ رَاشِدٍ وَ غَیْرُهُ قَالُوا: کَتَبَ جَمَاعَةُ الشِّیعَةِ إِلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام مَا یَقُولُ الْعَالِمُ فِی رَجُلٍ نَبَشَ قَبْرَ مَیِّتٍ وَ قَطَعَ رَأْسَ الْمَیِّتِ وَ أَخَذَ الْکَفَنَ الْجَوَابُ بِخَطِّهِ یُقْطَعُ السَّارِقُ لِأَخْذِ الْکَفَنِ مِنْ وَرَاءِ الْحِرْزِ وَ یُلْزَمُ مِائَةَ

دِینَارٍ لِقَطْعِ رَأْسِ الْمَیِّتِ لِأَنَّا جَعَلْنَاهُ بِمَنْزِلَةِ الْجَنِینِ فِی بَطْنِ أُمِّهِ قَبْلَ أَنْ یُنْفَخَ فِیهِ الرُّوحُ فَجَعَلْنَا فِی النُّطْفَةِ عِشْرِینَ دِینَاراً إِلَی آخِرِ الْمَسْأَلَةِ(2).

«10»

قب، [المناقب] لابن شهرآشوب: أَتَی الرَّبِیعُ أَبَا جَعْفَرٍ الْمَنْصُورَ وَ هُوَ فِی الطَّوَافِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَاتَ فُلَانٌ مَوْلَاکَ الْبَارِحَةَ فَقَطَعَ فُلَانٌ رَأْسَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ قَالَ فَاسْتَشَاطَ وَ غَضِبَ وَ قَالَ لِابْنِ شُبْرُمَةَ وَ ابْنِ أَبِی لَیْلَی وَ عِدَّةٍ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الْفُقَهَاءِ مَا تَقُولُونَ فِی هَذَا فَکُلٌّ قَالَ مَا عِنْدَنَا فِی هَذَا شَیْ ءٌ فَکَانَ یَقُولُ أَ قَتَلَهُ أَمْ لَا فَقَالُوا قَدْ دَخَلَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیْهِ فِی السَّعْیِ فَقَالَ الْمَنْصُورُ لِلرَّبِیعِ اذْهَبْ إِلَیْهِ وَ سَلْهُ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ علیه السلام فَقُلْ لَهُ عَلَیْهِ مِائَةُ دِینَارٍ فَأَبْلَغَهُ ذَلِکَ فَقَالُوا لَهُ فَسَلْهُ کَیْفَ صَارَ عَلَیْهِ مِائَةُ دِینَارٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی النُّطْفَةِ عِشْرُونَ وَ فِی الْعَلَقَةِ عِشْرُونَ وَ فِی الْمُضْغَةِ عِشْرُونَ وَ فِی الْعَظْمِ عِشْرُونَ وَ فِی اللَّحْمِ عِشْرُونَ ثُمَّ أَنْشَأَهُ خَلْقاً آخَرَ وَ هَذَا وَ هُوَ مَیِّتٌ بِمَنْزِلَةِ- [بِمَنْزِلَتِهِ] قَبْلَ أَنْ یُنْفَخَ الرُّوحُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ

ص: 427


1- 1. المناقب ج 3 ص 298.
2- 2. المناقب ج 3 ص 411 ضمن حدیث طویل.

جنین است، پیش از آن که روح در شکم مادرش در آن دمیده شود. راوی گوید: ربیع نزد منصور بازگشت و او را از جواب امام باخبر ساخت و همه از جواب امام شگفت زده شدند! آنان گفتند: نزد امام برو و از او بپرس که دیه برای کیست؟ آیا برای وارثان اوست یا نه؟ امام صادق علیه السلام فرمود: وارثان او در این دینارها حقّی ندارند .

این تنها چیزی است که پس از مرگ در بدنش پیش آمده و به او رسیده است. با این پول از طرف او حج انجام می گیرد و از سوی او صدقه داده می شود یا در یکی از راه های خیر قرار می گیرد... (1)

روایت11.

فقه الرضا علیه السلام: امام باقر علیه السلام در باره مردی که زن را می زند و زن نطفه را می اندازد فرمود: بر مرد بیست دینار است و اگر آن را که می اندازد علقه باشد، بر مرد چهل دینار و اگر مضغه باشد، بر مرد شصت دینار و اگر استخوان بر آن پوشیده شود، بر مرد تمام دیه است. (2)

باب چهارم : دیه شکستگی ها

روایات

روایت1.

معانی الاخبار: زراره از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: دیه در «موضحه» (جراحت که به استخوان رسد) پنج شتر است؛ و چون استخوان شکسته شود، ده شتر، و «سمحاق» (بریدن پوست نازک بالای استخوان ) چهار شتر دیه دارد. و در «باضعه» (شکستگی که از آن خون نیاید) دیه اش سه شتر، و در «مأمومه» (بریدن پوست روی مغز سر) سی و سه شتر دیه دارد و در «جائفه» (شکافتن اندرون مغز) سی و سه [در بعضی نسخه ها سی و چهار] شتر دیه دارد، و در «منقّله» (شکستگی که استخوان آن جابجا شده باشد) پانزده شتر دیه باید پرداخت.

صدوق - رحمه اللَّه - گوید: در نوشته ای به قلم سعد بن عبد اللَّه دیدم که در باره «شجاج» (شکستگی سخت) و نامهای آن چنین نگاشته بود: أصمعی گوید: پارگی سرآغاز می شود از: 1. «حارصه» و آن شکافته شدن پوست است به گونه ای که خون ضعیفی ظاهر شود (و غالبا «دامیه» نامیده نمی شود) و از همین باب است گفته «حرص القصّار الثوب»، (گازر جامه را شکافت) وقتی جامه را بشکافد. 2. «باضعه» آن است که گوشت بعد از پوست را پاره کند. 3. «متلاحمه» (به هم آمدگی شکستگی) و آن چیزی است که گوشت را گرفته و به «سمحاق» نمی رسد. 4. «سمحاق» (پوست نازک بالای استخوان سر)، چیزی است که میان آن و استخوان پوسته نازکی است و آن سمحاق است، و از همین جهت است که گفته شده: در آسمان پاره هایی از ابر هست و بر گوسفند پاره هائی از پیه. 5. «موضحه» شکستگی که سفیدی استخوان را نمودار می سازد. 6. «هاشمه» شکستگی و شکاف وقتی که استخوان می شکند. 7. «منقّله» همان است که

ص: 428


1- . مناقب 3 : 386
2- . فقه الرضا : 77

جَنِینٌ قَالَ فَرَجَعَ إِلَیْهِ فَأَخْبَرَهُ بِالْجَوَابِ فَأَعْجَبَهُمْ ذَلِکَ فَقَالُوا ارْجِعْ إِلَیْهِ وَ سَلْهُ الدِّیَةُ لِمَنْ هِیَ لِوَرَثَتِهِ أَمْ لَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَیْسَ لِوَرَثَتِهِ فِیهَا شَیْ ءٌ لِأَنَّهُ أُتِیَ إِلَیْهِ فِی بَدَنِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ یُحَجُّ بِهَا عَنْهُ أَوْ یُتَصَدَّقُ بِهَا عَنْهُ أَوْ تَصِیرُ فِی سَبِیلٍ مِنْ سُبُلِ الْخَیْرِ(1).

«11»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام] قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ یَضْرِبُ الْمَرْأَةَ فَتَطْرَحُ النُّطْفَةَ عَلَیْهِ عِشْرُونَ دِینَاراً فَإِنْ کَانَتْ عَلَقَةً فَعَلَیْهِ أَرْبَعُونَ دِینَاراً فَإِنْ کَانَتْ مُضْغَةً فَعَلَیْهِ سِتُّونَ دِینَاراً فَإِنْ کَانَتْ عِظَاماً فَعَلَیْهِ الدِّیَةُ(2).

باب 4 دیات الشجاج

الأخبار

«1»

مع، [معانی الأخبار] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ ابْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: فِی الْمُوضِحَةِ خَمْسٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ فِی السِّمْحَاقِ أَرْبَعٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ فِی الْبَاضِعَةِ ثَلَاثٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ فِی الْمَأْمُومَةِ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ مِنَ الْإِبِلِ وَ فِی الْجَائِفَةِ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ مِنَ الْإِبِلِ وَ فِی الْمُنَقِّلَةِ خَمْسَ عَشْرَةَ مِنَ الْإِبِلِ.

قال الصدوق رحمه الله وجدت بخط سعد بن عبد الله رحمه الله مثبتا فی الشجاج و أسمائها قال الأصمعی أول الشجاع الحارصة و هی التی تحرص الجلد أی تشققه و منه قیل حرص القصار الثوب إذا شقه ثم الباضعة و هی التی تشق اللحم بعد الجلد ثم المتلاحمة و هی التی أخذت اللحم و لم تبلغ السمحاق ثم السمحاق و هی التی بینها و بین العظم قشیرة دقیقة و هی السمحاق و منه قیل فی السماء سماحیق من غیم و علی الشاة سماحیق من شحم ثم الموضحة و هی التی تبدی وضح العظم ثم الهاشمة و هی التی تهشم العظم ثم المنقلة و هی التی تخرج

ص: 428


1- 1. المناقب ج 3 ص 386.
2- 2. فقه الرضا ص 77.

فراش استخوان بیرون زند و فراش پوسته نازک روی استخوان، غیر گوشت است و مقصود از قول نابغه شاعر همین است که گوید: «و یتبعها منه فراش الحواجب»، (و به دنبال او می رود از آن مرد، استخوان ابرو). 8. آمّه و آن پوستی است که روی مغز سر قرار دارد، و معنی «عثم» این است که استخوان به شکلی کج شکسته بندی شود. (1)

باب پنجم : دیه شخص ذمّی

روایات

روایت1.

قرب الاسناد: علی بن جعفر گوید: از برادرم موسی بن جعفر علیه السلام درباره دیه یهودی، مجوسی و مسیحی پرسیدم که: دیه آنان چه اندازه است؟ حضرت فرمود: هشتصد، هشتصد؛ هر مردی از آنان. (2)

روایت2.

فقه الرضا علیه السلام: دیه مرد ذمّی، هشتصد درهم و زن به همین نسبت چهار صد درهم است. (3)

روایت3.

و روایت شده که دیه ذمّی چهار هزار درهم است. (4)

باب ششم : دیه سگ

روایات

روایت1.

خصال: عبد الاعلی بن اعین از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: در کتاب امام علی علیه السلام است که دیه سگ شکاری، چهل درهم است.(5)

روایت2.

خصال: ولید بن صبیح گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: خون بهای سگ سلوقی چهل درهم است، همچنان که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دستور داد که چهل درهم را به عنوان دیه به بنی جُذیمه بدهند. (6)

ص: 429


1- . معانی الاخبار : 329
2- . قرب الاسناد : 112
3- . فقه الرضا : 44
4- . فقه الرضا : 44
5- . خصال 2 : 317
6- . خصال 2 : 317

منها فراش العظام و فراش قشرة تکون علی العظم دون اللحم و منه قول النابغة یتبعها منه فراش الحواجب ثم الأمة و هی التی قلع أم الرس و هی الجلدة التی تکون علی الدماغ و معنی العثم أن یجبر علی غیر استواء(1).

باب 5 دیة الذمی

الأخبار

«1»

ب، [قرب الإسناد] عَلِیٌّ عَنْ أَخِیهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ دِیَةِ الْیَهُودِیِّ وَ الْمَجُوسِیِّ وَ النَّصْرَانِیِّ کَمْ هِیَ سَوَاءٌ قَالَ ثَمَانُمِائَةٍ ثَمَانُمِائَةٍ کُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ (2).

«2»

ضا، [فقه الرضا علیه السلام]: دِیَةُ الذِّمِّیِّ الرَّجُلِ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ الْمَرْأَةِ عَلَی هَذَا الْحِسَابِ أَرْبَعُمِائَةِ دِرْهَمٍ (3).

«3»

وَ رُوِیَ: أَنَّ دِیَةَ الذِّمِّیِّ أَرْبَعَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ (4).

باب 6 دیة الکلب

الأخبار

«1»

ل، [الخصال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: فِی کِتَابِ عَلِیٍّ علیه السلام دِیَةُ کَلْبِ الصَّیْدِ أَرْبَعُونَ دِرْهَماً(5).

«2»

ل، [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: دِیَةُ الْکَلْبِ السَّلُوقِیِّ أَرْبَعُونَ دِرْهَماً کَمَا أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِهِ لِبَنِی جُذَیْمَةَ(6).

ص: 429


1- 1. معانی الأخبار ص 329.
2- 2. قرب الإسناد ص 112.
3- 3. فقه الرضا ص 44.
4- 4. فقه الرضا ص 44.
5- 5. الخصال ج 2 ص 317.
6- 6. الخصال ج 2 ص 317.

روایت3.

تفسیر قمی: عیسی بن بزنطی از امام رضا علیه السلام روایت کرده: در تفسیر این آیه «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ»،(1) {و او را به بهای ناچیزی - چند درهم - فروختند.} فرمود: بیست درهم بود. و بخس یعنی نقص و آن، بهای سگ شکاری است که اگر کشته شود، خون بهایش بیست درهم است. (2)

روایت4.

قصص الانبیاء: با اسناد از صدوق از ابن ولید از صفار از ابن عیسی همین حدیث روایت شده است.

روایت5.

تفسیر عیاشی: از امام رضا علیه السلام همین روایت نقل شده است. (3)

ناشر دیجیتالی : مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان

ص: 430


1- . یوسف / 20
2- . تفسیر قمی 1 : 341
3- . تفسیر عیاشی 2 : 172
«3»

فس، [تفسیر القمی] أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ عَنِ الرِّضَا علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ قَالَ کَانَتْ عِشْرِینَ دِرْهَماً وَ الْبَخْسُ النَّقْصُ وَ هِیَ قِیمَةُ کَلْبِ الصَّیْدِ إِذَا قُتِلَ کَانَ قِیمَتُهُ عِشْرِینَ دِرْهَماً(1).

«4»

ص، [قصص الأنبیاء علیهم السلام] بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنِ ابْنِ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِیسَی: مِثْلَهُ.

«5»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الرِّضَا علیه السلام: مِثْلَهُ (2).

ص: 430


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ج 1 ص 341.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 172.

کلمة المصحّح

ص: 431

کلمة المصحّح

بسمه تعالی

قد انطوی هذا الجزء- و هو الجزء الواحد بعد المائة حسب تجزئتنا لکتاب بحار الأنوار- تتمّة المجلّد الثالث و العشرین و تمام المجلّد الرابع و العشرین علی ما تری فهارس الأبواب فیما یلی.

و لقد بذلنا جهدنا فی تصحیح الکتاب طبقا للنسخة التی صحّحها و خرّج أحادیثها الفاضل الخبیر السیّد محمّد مهدیّ الموسویّ الخرسان بما فیها من التعلیق و التنمیق إلّا تتمّة الأبواب (82- 128) من کتاب العقود و الایقاعات فقد قابلناها علی نسخة الأصل بخطّ المؤلّف العلّامة المجلسیّ علی ما عرفت فی ج 100 آخر الکتاب و اللّه الموفّق للصواب.

السیّد إبراهیم المیانجی محمّد الباقر البهبودی

ص: 431

مقدّمة المحقّق:

ص: 432

مقدّمة المحقّق:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

و به نستعین

الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السلام علی عباده الذین اصطفی محمّد و آله الطیّبین الطاهرین و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین. و بعد:

فهذا هو الجزء الحادی بعد المائة- حسب تجزئة سیادة الناشر المحترم- من الموسوعة الإسلامیّة الکبری بحار الأنوار، و لمّا کان هذا الجزء کأمثاله من الأجزاء السلبقة التی أشرنا فیما سبق إلی أنّها لم تخرج من المسوّدة إلی البیاض فی حیاة المؤلّف (رحمه اللّه) لذلک فقد عانینا جهدا بالغا فی مراجعة أحادیثه و تخریجها علی مصادرها لکثرة ما وقع من السهو فی وضع الرموز مضافا إلی ما وقفنا علیه من سقط أو تحریف و کان عزمنا علی تحقیق ذلک تحقیقا کاملا لکن:

ما کان ما یتمنّی المرء یدرکه***تجری الریاح بما لا تشتهی السفن

فقد أصابتنا المقادیر و لها حکمتها الخفیّة کما أنّ للظروف أحکامها القاسیة فزاد فی أوار الغلّة و ازدیاد العلّة تواتر الاحزان و طوارق الحدثان، ممّا أجبرنا ذلک علی الوقوف عن مواصلة الجهد حتّی فی تحقیق باقی الأجزاء و المساهمة مع سیادة الناشر فی إخراجها تباعا محقّقة خدمة للعلم و تیسیرا للقراء کما وعدنا بذلک آنفا.

و تقدیر اللّه فوق کل تدبیر و إنّ وراء کلّ أمنیّة بلیّة.

و نظر الالحاح سیادة الناشر الکریم فی سرعة إخراج الأجزاء متتالیةً فإنّی أعتذر سلفا عن المساهمة فی باقی الأجزاء کما أعتذر عن العمل فی هذا الجزء فقد صدر علی عجل دون اطناب فی تعلیق اکتفاء بتخریج الأحادیث علی مصادرها التی تیسرت مراجعتها حین العمل و قد لا یسلم عمل کهذا من خطأ أو زلل.

فمعذرتی إلی القراء الکرام أوّلا و إلی سیادة الناشر وفّقه اللّه لکلّ خیر ثانیا و أسأل المولی جلّ اسمه أن لا یبتلینا ببلاء علی أثر بلاء و أن یثیبنا علی ما أصابنا خیر الجزاء إنّه سمیع الدعاء.

النجف الأشرف 5 رجب المرجب سنة 1389 ه محمّد مهدیّ السیّد حسن الموسوی الخرسان

ص: 432

فهرس ما فی هذا الجزء من الأبواب

ص: 433

فهرس ما فی هذا الجزء من الأبواب

عناوین الأبواب/ رقم الصفحة

أبواب النکاح

«82»

باب ما تحرم بسبب الطلاق و العدة و حکم من نکح امرأة لها زوج 5- 1

«83»

باب ما یحرم بالزنا أو اللواط أو یکره و ما یوجب من الزنا فسخ النکاح 14- 6

«84»

باب أحکام المهاجرات 15- 14

«85»

باب ما یحرم بالمصاهرة أو یکره و ما هو بمنزلة المصاهرة 25- 16

«86»

باب الجمع بین الأختین و بین المرأة و عمتها و خالتها 27- 25

«87»

باب نوادر المناهی فی النکاح 27

«88»

باب حکم المتبنی 27

«89»

باب وطء الدبر 29- 28

«90»

باب الخضخضة و الاستمناء ببعض الجسد 30

ص: 433

ص: 434

«91»

باب من یحل النظر إلیه و من لا یحلّ و ما یحرم من النظر و الاستماع و اللمس و ما یحلّ منها و عقاب التقبیل و الالتزام المحرّمین 42- 31

«92»

باب النظر إلی امرأة یرید الرجل تزویجها 43

«93»

باب حکم الإماء و العبید و الخصیان و أهل الذمّة و أشباههنّ فی النظر و حکم النظر إلی الغلام و ما یحلّ من النظر لمن یرید شراء الجاریة و فیه ذمّ الخصیّ 47- 44

«94»

باب التفریق بین الرجال و النساء فی المضاجع و النهی عن التخلّی بالأجنبیّة 50- 47

«95»

باب القسمة بین النساء و العدل فیها 54- 50

«96»

باب النشوز و الشقاق و ذمّ المرأة الناشزة 60- 55

«97»

باب العزل و حکم الأنساب و أن الولد للفراش 65- 61

«98»

باب أقلّ الحمل و أکثره 67- 66

«99»

باب اختلاف الزوجین فی النکاح و تصدیقهما فی دعوی النکاح 67

«100»

باب الشروط فی النکاح 68

أبواب النفقات

«101»

باب فضل التوسعة علی العیال و مدح قلّة العیال 73- 69

«102»

باب أحکام النفقة 75- 74

«103»

باب ما یحلّ للمرأة أن تأخذ من بیت زوجها 76

أبواب الأولاد و أحکامهم

«104»

باب کیفیة نشوء الولد و الدعاء و التداوی لطلب الولد و صفات الأولاد و ما یزید فی الباه و فی قوّة الولد 89- 77

«105»

باب فضل الأولاد و ثواب تربیتهم و کیفیّتها 106- 89

ص: 434

ص: 435

«106»

باب ثواب النساء فی خدمة الأزواج و تربیة الأولاد و الحمل و الولادة 107- 106

«107»

باب الختان و الخفض و سنن الحمل و الولادة و سنن الیوم السابع و العقیقة و الدعاء لشدّة الطلق 126- 107

«108»

باب الأسماء و الکنی 131- 127

«109»

باب فضل خدمة العیال 132

«110»

باب الحضانة و رضاع المرأة للولد 135 133

«111»

باب النوادر 136- 135

أبواب الفراق

«112»

باب الطلاق و أحکامه و شرائطه و أقسامه 160- 136

«113»

باب حکم المفقودة زوجها 162- 161

«114»

باب الخلع و المباراة 164- 162

«115»

باب التخییر 165- 164

«116»

باب الظهار و أحکامه 169- 165

«117»

باب الإیلاء و أحکامه 173- 169

«118»

باب اللعان 180- 174

«119»

باب العدد و أقسامها و أحکامها 193- 180

أبواب العتق و التدبیر و المکاتبة

«120»

باب فضل العتق 195- 193

«121»

باب أحکام العتق و ما یجوز عتقه فی الکفّارات و النذور 200- 196

«122»

باب التدبیر 201- 200

«123»

باب المکاتبة و أحکامها 203- 201

ص: 435

ص: 436

«124»

باب معنی المولی و فضل الإحسان إلیه و معنی السائبة 204- 203

أبواب الأیمان و النذور

«125»

باب ما یجوز الحلف به من أسمائه تعالی و عقاب من حلف باللّه کاذبا و ثواب الوفاء بالنذر و الیمین 211- 205

«126»

باب إبرار القسم و المناشدة 212

«127»

باب ذمّ کثرة الیمین 213- 212

«128»

باب أحکام الیمین و النذر و العهد و جوامع أحکام الکفارات 249- 213

ص: 436

ص: 437

فهرس المجلد الرابع و العشرین

عناوین الأبواب/ رقم الصفحة

کتاب الأحکام 1- باب اللقطة و الضالّة 252- 248

«2»

باب المشترکات و إحیاء الموات و حکم الحریم 256- 253

«3»

باب الشفعة 258- 256

«4»

باب الغصب و ما یوجب الضمان 260- 258

أبواب القضایا و الأحکام

«5»

باب أصناف القضاة و حال قضاة الجور و الترافع إلیهم 268- 261

«6»

باب کراهة تولی الخصومة 272- 268

«7»

باب الرشا فی الحکم و أنواعه 274- 272

«8»

باب أحکام الولاة و القضاة و آدابهم 277- 274

«9»

باب الحکم بالشاهد و الیمین 278- 277

«10»

باب الحلف صادقا و کاذبا و تحلیف الغیر 283- 278

«11»

باب أحکام الحلف 289- 283

«12»

باب جوامع أحکام القضاء 292- 289

ص: 437

ص: 438

«13»

باب الحکم علی الغائب و المیت 292

«14»

باب عقاب من أکل أموال الناس ظلما أو سعی إلی السلطان بالباطل أو تولّی خصومة ظالم أو منع مسلما حقه 296- 292

«15»

باب نوادر القضاء 300- 296

أبواب الشهادات و ما یناسبها

«16»

باب الشهادة و أحکامها و عللها و آداب کتابة الحجّة و أحکامها 308- 301

«17»

باب شهادة الزور و کتمان الشهادة و تحملها و تحریفها و تصحیحها و حکم الرجوع عن الشهادة 313- 309

«18»

باب من یجوز شهادته و من لا یجوز 320- 314

«19»

باب شهادة النساء 321- 320

«20»

باب شهادة أهل الکتاب 323- 322

«21»

باب القرعة 326- 323

أبواب المیراث

«22»

باب علل المواریث 328- 326

«23»

باب سهام المواریث و جوامع أحکامها و إبطال العول و التعصیب 338- 328

«24»

باب شرائط الإرث و موانعه 339- 338

«25»

باب میراث الأولاد و أولاد الأولاد و الأبوین و فیه حکم الحبوة 341- 339

«26»

باب میراث الإخوة و أولادهما و الأجداد و الجدات و الطعمة للجدّ 348- 341

«27»

باب میراث الأعمام و الأخوال و أولادهما 350- 348

ص: 438

ص: 439

«28»

باب میراث الزوجین 353- 350

«29»

باب میراث الخنثی و سائر أحکامها و میراث الغرقی و المهدوم علیهم و ذی الرأسین 359- 353

«30»

باب میراث المجوس 360

«31»

باب المیراث بالولاء و أحکام الولاء 363- 360

«32»

باب میراث من لا وارث له 364- 363

«33»

باب میراث المملوک و الحمیل و الإقرار بالنسب 365- 364

«34»

باب حکم الدیة فی المیراث 366- 365

«35»

باب نوادر أحکام الوارث 367- 366

أبواب الجنایات

«36»

باب عقوبة قتل النفس و علة القصاص و عقاب من قتل نفسه و کفّارة قتل العمد و الخطاء 382- 368

«37»

باب من أعان علی قتل مؤمن أو شرک فی دمه 384- 383

«38»

باب أقسام الجنایات و أحکام القصاص 398- 384

«39»

باب الجنایات علی الأطراف و المنافع 400- 399

«40»

باب حکم ما تجنیه الدواب 401- 400

«41»

باب القسامة 404- 402

«42»

باب الجنایة بین المسلم و الکافر و الحر و العبد و بین الوالد و الولد و الرجل و المرأة 406- 404

ص: 439

أبواب الدیات

«43»

باب الدیة و مقادیرها و أحکامها و حکم العاقلة 413- 406

«44»

باب دیات المنافع و الأطراف و أحکامها 423- 413

«45»

باب دیة الجنین و قطع رأس المیّت 428- 423

«46»

باب دیات الشجاج 429- 428

«47»

باب دیة الذمیّ 429

«48»

باب دیة الکلب 430- 429

ص: 440

رموز الکتاب

ص: 441

رموز الکتاب

ب: لقرب الإسناد.

بشا: لبشارة المصطفی.

تم: لفلاح السائل.

ثو: لثواب الأعمال.

ج: للإحتجاج.

جا: لمجالس المفید.

جش: لفهرست النجاشیّ.

جع: لجامع الأخبار.

جم: لجمال الأسبوع.

جُنة: للجُنة.

حة: لفرحة الغریّ.

ختص: لکتاب الإختصاص.

خص: لمنتخب البصائر.

د: للعَدَد.

سر: للسرائر.

سن: للمحاسن.

شا: للإرشاد.

شف: لکشف الیقین.

شی: لتفسیر العیاشیّ

ص: لقصص الأنبیاء.

صا: للإستبصار.

صبا: لمصباح الزائر.

صح: لصحیفة الرضا علیه السلام .

ضا: لفقه الرضا علیه السلام .

ضوء: لضوء الشهاب.

ضه: لروضة الواعظین.

ط: للصراط المستقیم.

طا: لأمان الأخطار.

طب: لطبّ الأئمة.

ع: لعلل الشرائع.

عا: لدعائم الإسلام.

عد: للعقائد.

عدة: للعُدة.

عم: لإعلام الوری.

عین: للعیون و المحاسن.

غر: للغرر و الدرر.

غط: لغیبة الشیخ.

غو: لغوالی اللئالی.

ف: لتحف العقول.

فتح: لفتح الأبواب.

فر: لتفسیر فرات بن إبراهیم.

فس: لتفسیر علیّ بن إبراهیم.

فض: لکتاب الروضة.

ق: للکتاب العتیق الغرویّ

قب: لمناقب ابن شهر آشوب.

قبس: لقبس المصباح.

قضا: لقضاء الحقوق.

قل: لإقبال الأعمال.

قیة: للدُروع.

ک: لإکمال الدین.

کا: للکافی.

کش: لرجال الکشیّ.

کشف: لکشف الغمّة.

کف: لمصباح الکفعمیّ.

کنز: لکنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة معا.

ل: للخصال.

لد: للبلد الأمین.

لی: لأمالی الصدوق.

م: لتفسیر الإمام العسکریّ علیه السلام .

ما: لأمالی الطوسیّ.

محص: للتمحیص.

مد: للعُمدة.

مص: لمصباح الشریعة.

مصبا: للمصباحین.

مع: لمعانی الأخبار.

مکا: لمکارم الأخلاق.

مل: لکامل الزیارة.

منها: للمنهاج.

مهج: لمهج الدعوات.

ن: لعیون أخبار الرضا علیه السلام .

نبه: لتنبیه الخاطر.

نجم: لکتاب النجوم.

نص: للکفایة.

نهج: لنهج البلاغة.

نی: لغیبة النعمانیّ.

هد: للهدایة.

یب: للتهذیب.

یج: للخرائج.

ید: للتوحید.

یر: لبصائر الدرجات.

یف: للطرائف.

یل: للفضائل.

ین: لکتابی الحسین بن سعید او لکتابه و النوادر.

یه: لمن لا یحضره الفقیه.

ص: 441

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109