بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار المجلد 90

اشارة

سرشناسه: مجلسی محمد باقربن محمدتقی 1037 - 1111ق.

عنوان و نام پدیدآور: بحارالانوار: الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار تالیف محمدباقر المجلسی.

مشخصات نشر: بیروت داراحیاء التراث العربی [ -13].

مشخصات ظاهری: ج - نمونه.

یادداشت: عربی.

یادداشت: فهرست نویسی بر اساس جلد بیست و چهارم، 1403ق. [1360].

یادداشت: جلد108،103،94،91،92،87،67،66،65،52،24(چاپ سوم: 1403ق.=1983م.=[1361]).

یادداشت: کتابنامه.

مندرجات: ج.24.کتاب الامامة. ج.52.تاریخ الحجة. ج67،66،65.الایمان و الکفر. ج.87.کتاب الصلاة. ج.92،91.الذکر و الدعا. ج.94.کتاب السوم. ج.103.فهرست المصادر. ج.108.الفهرست.

موضوع: احادیث شیعه — قرن 11ق

رده بندی کنگره: BP135/م3ب31300 ی ح

رده بندی دیویی: 297/212

شماره کتابشناسی ملی: 1680946

ص: 1

تتمة کتاب القرآن

تتمة أبواب فضائل سور القرآن و آیاته و ما یناسب ذلک من المطالب

باب 128 ما ورد عن أمیر المؤمنین صلوات الله علیه فی أصناف آیات القرآن و أنواعها و تفسیر بعض آیاتها بروایة النعمانی و هی رسالة مفردة مدونة کثیرة الفوائد نذکرها من فاتحتها إلی خاتمتها

اشاره

الحمد لله العدل ذی العظمة و الجبروت و العز و الملکوت الحی الذی لا یموت و مبدئ الخلق و معیده و منشئ کل شی ء و مبیده الذی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ واحد لا کالآحاد الخالی من الأنداد لا إله إلا هو راحم العباد و صلی الله علی نوره الساطع و ضیائه اللامع محمد نبیه و صفیه و عروته الوثقی و مثله الأعلی المفضل علی جمیع الوری و علی أخیه و وصیه و وارث علمه و آیته العظمی و علی آله الأئمة المصطفین و عترته المنتجبین المفضلین علی جمیع العالمین مصابیح الدجی و أعلام الهدی و سفن النجاة الذین قرنهم الله بنفسه و نبیه حیث یقول جل ثناؤه أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ

جمه بحارالانوار جلد 90: کتاب ذکر و دعا - 1

مشخصات کتاب

سرشناسه : مجلسی، محمد باقربن محمدتقی، 1037 - 1111ق.

عنوان قراردادی : بحار الانوار .فارسی .برگزیده

عنوان و نام پدیدآور : ترجمه بحارالانوار/ مترجم گروه مترجمان؛ [برای] نهاد کتابخانه های عمومی کشور.

مشخصات نشر : تهران: نهاد کتابخانه های عمومی کشور، موسسه انتشارات کتاب نشر، 1392 -

مشخصات ظاهری : ج.

شابک : دوره : 978-600-7150-66-5 ؛ ج.1 : 978-600-7150-67-2 ؛ ج.2 : 978-600-7150-68-9 ؛ ج.3 : 978-600-7150-69-6 ؛ ج.4 978-600-715070-2 : ؛ ج.5 978-600-7150-71-9 : ؛ ج.6 978-600-7150-72-6 : ؛ ج.7 978-600-7150-73-3 : ؛ ج.8 : 978-600-7150-74-0 ؛ ج.10 978-600-7150-76-4 : ؛ ج.11 978-600-7150-83-2 : ؛ ج.12 978-600-7150-66-5 : ؛ ج.13 978-600-7150-85-6 : ؛ ج.14 978-600-7150-86-3 : ؛ ج.15 978-600-7150-87-0 : ؛ ج.16:978-600-7150-88-7 ؛ ج.17:978-600-7150-89-4 ؛ ج.18: 978-600-7150-90-0 ؛ ج.19:978-600-7150-91-7 ؛ ج.20:978-600-7150-92-4 ؛ ج.21: 978-600-7150-93-1 ؛ ج.22:978-600-7150-94-8 ؛ ج.23:978-600-7150-95-5

مندرجات : ج.1. کتاب عقل و علم و جهل.- ج.2. کتاب توحید.- ج.3. کتاب عدل و معاد.- ج.4. کتاب احتجاج و مناظره.- ج. 5. تاریخ پیامبران.- ج.6. تاریخ حضرت محمد صلی الله علیه وآله.- ج.7. کتاب امامت.- ج.8. تاریخ امیرالمومنین.- ج.9. تاریخ حضرت زهرا و امامان والامقام حسن و حسین و سجاد و باقر علیهم السلام.- ج.10. تاریخ امامان والامقام حضرات صادق، کاظم، رضا، جواد، هادی و عسکری علیهم السلام.- ج.11. تاریخ امام مهدی علیه السلام.- ج.12. کتاب آسمان و جهان - 1.- ج.13. آسمان و جهان - 2.- ج.14. کتاب ایمان و کفر.- ج.15. کتاب معاشرت، آداب و سنت ها و معاصی و کبائر.- ج.16. کتاب مواعظ و حکم.- ج.17. کتاب قرآن، ذکر، دعا و زیارت.- ج.18. کتاب ادعیه.- ج.19. کتاب طهارت و نماز و روزه.- ج.20. کتاب خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، عقود و معاملات و قضاوت

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

ناشر دیجیتالی : مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان

یادداشت : ج.2 - 8 و 10 - 16 (چاپ اول: 1392) (فیپا).

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 11ق.

شناسه افزوده : نهاد کتابخانه های عمومی کشور، مجری پژوهش

شناسه افزوده : نهاد کتابخانه های عمومی کشور. موسسه انتشارات کتاب نشر

رده بندی کنگره : BP135/م3ب3042167 1392

رده بندی دیویی : 297/212

شماره کتابشناسی ملی :

ص: 1

تتمة کتاب القرآن

تتمة أبواب فضائل سوره های قرآن و آیات و آنچه مناسب آن است

باب صد و بیست و هشتم: آنچه از امیرالمؤمنین علیه السلام در اقسام و انواع آیات قرآن و تفسیر بعضی از آیات به روایت نعمانی وارد شده است و آن رساله ای مستقل و مدون است که حاوی فوائد فراوان است و ما کامل آن را نقل می کنیم

اشاره

سپاس خداوندی را سزاست که عادل و با عظمت و صاحب جبروت و ملکوت است. زنده ای که نمی میرد و ابتدا کننده خلقت و بازگرداننده آن و پدیدآورنده هر چیز و از بین برنده آن است.

او که نه کسی را زایید و نه زاییده کسی راست و هیچ کس همتای او نیست. یکی است اما نه مانند یکی بودن کسانی که از همپایه ها مبرّا باشند. نیست معبودی جز او که بر بندگان مهربان است. و صلوات خداوند بر نور تابان و درخشان او محمد صلی الله علیه و آله که نبی و صفی و ریسمان محکم و مَثَل اعلای اوست که بر جمیع خلایق برتری داده شده است. و درود او بر برادر و وصی و وارث علم او و نشانه بزرگ تر او و بر آل او که امامان برگزیده خدایند و بر عترت منتجب او که بر تمامی عالمیان برتری و داده شده اند، آنان که چراغ های تاریکی و نشانه های هدایت و کشتی های نجات هستند. هم آن ها که خداوند آنان را قرین خود و پیامبرش گردانیده آنجا که می فرماید: از خدا و رسول او صاحبان امر از میانتان پیروی کنید. خداوند سبحان با این سخن مردم را به سوی آنان رهنمون ساخت.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «همانا دو شیء گران سنگ در میان شما باقی می گذارم؛ کتاب خدا و عترتم. پروردگار لطیف و آگاه من به من خبر داد آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر من وارد شوند. و امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب در یکی از خطبه هایشان فرمودند: آگاه باشید که همانا علمی که آدم علیه السلام به آن از آسمان به زمین آمد و هر آنچه که انبیای الهی بدان فضیلت یافتند در عترت خاتم پیامبران است.

و بدان ای برادرم که خداوند تو را به فضلش بر آنچه رضایتش در اوست موفق بدارد و به رحمتش از آنچه خشم او در آن است به دور دارد. همانا قرآن بسیار بااهمیت و عظیم القدر است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وقتی ما را خبر داد که قرآن همراه اهل بیت او بوده و آن ها ترجمان قرآن و مفسران آن هستند، دریافت علم قرآن از ایشان و یادگرفتن از آنان را واجب نمود.

خداوند متعال فرمود: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ « {پس اگر نمی دانید، از پژوهندگان کتاب های آسمانی جویا شوید.}(1) خداوند متعال علم و عمل به آنچه در قرآن است را واجب نمود، لذا با وجود آن نمی توانند دعوی جهل نموده و بهانه ای در ترک آن داشته باشند. و تمامی آنچه در کتابش نازل فرموده نزد اهل بیت پیامبرش است که بندگان را ملزم و اطاعت ایشان نمود و پرسش از آنان و یادگیری از ایشان را واجب نموده و فرمود: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» {پس اگر نمی دانید، از پژوهندگان کتاب های آسمانی جویا شوید.} ذکر در این آیه رسول خدا صلی الله علیه و آله است. خداوند متعال فرمود: «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً *رَسُولاً یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّهِ»{راستی که خدا سوی شما تذکاری فرو فرستاده است: پیامبری که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت می کند}(2) و اهل ذکر همان اهل بیت اوست و آنگاه که مردم در این امر دچار اختلاف شدند، خداوند این آیه را نازل فرمود: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا» {سپس این کتاب را به آن بندگان خود که [آنان را] برگزیده بودیم، به میراث دادیم}(3) او اطاعت از غیر این برگزیدگان و پاکان را واجب نفرمود که سوای ایشان کسانی هستند که شک و ظلم و چشم داشت در مورد آنان صادق است. پس وای بر کسی که با خداوند و رسول او مخالفت کند و امر دین خود را به غیر اهل بیت علیه السلام واگذارد. خداوند متعال فرمود: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً» {و روزی است که ستمکار دست های خود را می گَزد [و] می گوید: «ای کاش با پیامبر راهی برمی گرفتم.»}(4) راه در این آیه امیرالمؤمنین علیه السلام است. و فرمود: «یَا وَیْلَتَا لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَناً خَلِیلاً* لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی»{«ای وای، کاش فلانی را دوست [خود] نگرفته بودم.او [بود که] مرا به گمراهی کشانید پس از آنکه قرآن به من رسیده بود.»}(5) و ذکر در این آیه امیرالمؤمنین علیه السلام است. و فرمود: «وَ قَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» {و پیامبر [خدا] گفت: «پروردگارا، قوم من این قرآن را رها کردند.» }(6) قرآن در این آیه اشاره به امیرالمؤمنین علیه السلام دارد. سپس

ص: 2


1- . نحل / 43
2- . طلاق / 10 _ 11
3- . فاطر/ 32
4- . فرقان / 27
5- . فرقان /28 _ 29
6- . فرقان / 30

وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ (1) فدل سبحانه و أرشد إلیهم، فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمْ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی فَإِنَّ رَبِّیَ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ أَنْبَأَنِی أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فِی خُطْبَةٍ لَهُ: أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ جَمِیعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِیُّونَ فِی عِتْرَةِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ.

و اعلم یا أخی وفقک الله لما یرضیه بفضله و جنبک ما یسخطه برحمته إن القرآن جلیل خطره عظیم قدره و لما أخبرنا رسول الله صلی الله علیه و آله أن القرآن مع أهل بیته و هم التراجمة عنه المفسرون له وجب أخذ ذلک عنهم و منهم قال الله تعالی فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (2) ففرض جلت عظمته علی الناس العلم و العمل بما فی القرآن فلا یسعهم مع ذلک جهله و لا یعذرون فی ترکه و جمیع ما أنزله فی کتابه عند أهل بیت نبیه الذین ألزم العباد طاعتهم و فرض سؤالهم و الأخذ عنهم حیث یقول فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ فالذکر هاهنا رسول الله صلی الله علیه و آله قال الله تعالی قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ (3) الآیة و أهل الذکر هم أهل بیته و لما اختلف الناس فی ذلک أنزل الله تعالی ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا(4) فلم یفرض علی عباده طاعة غیر من اصطفاه و طهره دون من وقع منه الشک أو الظلم و یتوقع فالویل لمن خالف الله تعالی و رسوله و أسند أمره إلی غیر المصطفین قال الله تعالی وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا(5) فالسبیل هاهنا أمیر المؤمنین صلوات الله علیه یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی و الذکر هاهنا أمیر المؤمنین صلوات الله علیه وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً(6) فالقرآن هاهنا إشارة إلی أمیر المؤمنین صلوات الله ثم وصف

ص: 2


1- 1. النساء: 59.
2- 2. النحل: 43 الأنبیاء: 7.
3- 3. الطلاق: 10.
4- 4. فاطر: 32.
5- 5. الفرقان: 27- 30.
6- 6. الفرقان: 27- 30.

امام علیه السلام را این گونه توصیف کرد: «التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» {[آن مؤمنان،] همان توبه کنندگان، پرستندگان، سپاسگزاران، روزه داران، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، وادارندگان به کارهای پسندیده، بازدارندگان از کارهای ناپسند و پاسداران مقرّرات خدایند.}(1)

مگر نمی دانی که امر به معروف جز برای کسی که تمام معروف را می شناسد شایسته نیست تا خطا نکند و کسی که نمی لغزد و فراموش نمی کند و دچار تردید نمی شود. و از بدی ها نیز جز کسی که تمام منکر و اهل آن را می شناسد نهی نمی کند. و بر احدی جایز نیست که جز به کسی که چنین صفتی دارد اقتدا کرده و او را امام خود قرار دهد و ایشان همان راسخان در علم هستند که خداوند آنان را قرین قرآن و قرآن را قرین آنان نموده است.

امام صادق علیه السلام فرمودند: همانا خداوند متعال محمد صلی الله علیه و آله را برانگیخت و انبیاء را به ایشان ختم نمود، لذا پیامبری بعد از او نیست. و بر او کتابی نازل کرده و نزول کتاب را بدان ختم نمود لذا پس از آن کتابی نیست. در آن کتاب چیزهایی را حرام نمود و حلال آن تا روز قیامت حلال است و حرام آن نیز تا روز قیامت حرام است در آن، شریعت شما و خبر پیشینیان شما و کسانی که پس از شما می آیند است.

و پیامبر صلی الله علیه و آله آن را نشانه ای پایدار در اوصیای خود قرار داد اما مردم ایشان را ترک گفتند حال آنکه آنان شاهدان بر اهل همه زمان ها هستند، و آنان را رها کردند و ایشان را کشتند و از غیر ایشان با تمام وجود تبعیت کردند تا جایی که با کسانی که ولایت اهل بیت را اظهار می نمود و علوم ایشان را درخواست می کرد راه دشمنی در پیش گرفتند. خداوند متعال می فرماید: «وَ نَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَی خَائِنَةٍ مِنْهُمْ» {و بخشی از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشی سپردند. و تو همواره بر خیانتی از آنان آگاه می شوی.}(2)

و این بدان سبب است که ایشان بعض از قرآن را به بعض دیگر زدند و به آیه منسوخ احتجاج کردند در حالی که می پنداشتند ناسخ است. و به متشابه قرآن استناد می کردند در حالی که آن را محکم می دیدند و به آیه خاص تمسک می جستند در حالی که آن را عام می دانستند و به اول آیه استناد می کردند و دلیل تأویل آن را رها می کردند و در آنچه کلام بدان آغاز شده و بدان ختم می شود نگاه نمی کردند و ورودی و خروجی آیه را نمی شناختند، زیرا آن را

ص: 3


1- . توبه/ 112
2- . مائده/ 13

الأئمة علیهم السلام فقال تعالی التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ (1) أ لا تری أنه لا یصلح أن یأمر بالمعروف إلا من قد عرف المعروف کله حتی لا یخطأ فیه و لا یزل لا ینسی و لا یشک و لا ینهی عن المنکر إلا من عرف المنکر کله و أهله و لا یجوز لأحد أن یقتدی و یأتم إلا بمن هذه صفته و هم الراسخون فی العلم الذین قرنهم الله بالقرآن و قرن القرآن بهم.

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ جَعْفَرٍ النُّعْمَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی کِتَابِهِ فِی تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ الْجُعْفِیُّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ علیه السلام یَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَعَثَ مُحَمَّداً فَخَتَمَ بِهِ الْأَنْبِیَاءَ فَلَا نَبِیَّ بَعْدَهُ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ کِتَاباً فَخَتَمَ بِهِ الْکُتُبَ فَلَا کِتَابَ بَعْدَهُ أَحَلَّ فِیهِ حَلَالًا وَ حَرَّمَ حَرَاماً فَحَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فِیهِ شَرْعُکُمْ وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَکُمْ وَ بَعْدَکُمْ.

و جعله النبی صلی الله علیه و آله علما باقیا فی أوصیائه فترکهم الناس و هم الشهداء علی أهل کل زمان و عدلوا عنهم ثم قتلوهم و اتبعوا غیرهم و أخلصوا لهم الطاعة حتی عاندوا من أظهر ولایة ولاة الأمر و طلب علومهم قال الله سبحانه فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَةٍ مِنْهُمْ (2) و ذلک أنهم ضربوا بعض القرآن ببعض و احتجوا بالمنسوخ و هم یظنون أنه الناسخ و احتجوا بالمتشابه و هم یرون أنه المحکم و احتجوا بالخاص و هم یقدرون أنه العام و احتجوا بأول الآیة و ترکوا السبب فی تأویلها و لم ینظروا إلی ما یفتح الکلام و إلی ما یختمه و لم یعرفوا موارده و مصادره إذ لم یأخذوه

ص: 3


1- 1. براءة: 112.
2- 2. المائدة: 13.

از اهل آن اخذ نکرده بودند، لذا هم خود گمراه شدندو هم دیگران را به گمراهی کشاندند.

رحمت خدا بر شما باد، بدانید کسی که در کتاب خدا ناسخ را از منسوخ و خاص را از عام و محکم را از متشابه و رخص(مجوزات) را از واجبات تشخیص نداده و مکی و مدنی و اسباب نزول و مبهمات قرآن در الفاظ مفرد و مرکب و آنچه در قرآن از علم قضا و قدر و تقدیم و تأخیر و مبین و عمیق و ظاهر و باطن و ابتدا و انتها و سؤال و جواب و قطع و وصل و مستثنی و غیرمستثنی آمده را نمی شناسد و کلمه ای که صفت برای ماقبل بوده را از آنچه بر مابعد دلالت دارد نمی شناسد و آیات مؤکد و مفصل و عزائم و مجوزات و جایگاه های واجبات و احکام آن و معنی حلال و حرام آن را که ملحدان درباره آن ها دچار هلاکت شدند و الفاظ موصول و آنچه بر ماقبل حمل می شود و آنچه بر مابعد حمل می شود را نمی شناسد، عالم به قرآن نیست و از اهل قرآن نمی باشد. و هرگاه شخصی بدون دلیل ادعای شناخت این موارد را کند دروغگو، شکاک و افترا زننده به خداست. «وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ» {و جایگاهش دوزخ است، و چه بد سرانجامی است.}(1)

شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد این اقسام از ایشان سؤال کردند. ایشان فرمودند: خداوند متعال قرآن را بر هفت قسم نازل فرمود که هر کدام آن ها شافی و کفایت کننده اند که عبارتند از: آیات امر، نهی، ترغیب، ترساندن، جدل و مثل و قصص. در قرآن ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام و مقدم و مؤخر و و عزائم و مجوزات و حلال و حرام و فرائض و احکام و منقطع عطف شده و غیر عطف شده است. آیاتی است که در آن ها حرفی به جای حرف دیگر است. برخی لفظشان خاص و برخی عام است که دلالت بر عموم می کند. برخی آیات لفظشان واحد است اما معنایشان جمع و برخی لفظشان جمع و معنای آن واحد است. برخی از آن ها در لفظ دلالت بر گذشته دارند اما معنایشان آینده است. برخی آیات در لفظ بر خبری اشاره می کنند و معنایشان حکایت از قوم دیگری دارد. برخی از آن باقی است اما از معنایش منحرف شده و بعضی آیات بر خلاف تنزیلشان آمده اند. بعضی آیات در معنا بازگشت به تنزیل می کنند و برخی بازگشت به قبل از تنزیل دارند و برخی نیز بازگشت به بعد از تنزیل دارند. قسمتی از قرآن، برخی از آیاتش در سوره ای است که معنای آن در سوره دیگری تکمیل می شود. قسمی از آن آیاتی است که نصف آن ها منسوخ

ص: 4


1- . أنفال / 16

عن أهله فضلوا و أضلوا.

و اعلموا رحمکم الله أنه من لم یعرف من کتاب الله عز و جل الناسخ من المنسوخ و الخاص من العام و المحکم من المتشابه و الرخص من العزائم و المکی و المدنی و أسباب التنزیل و المبهم من القرآن فی ألفاظه المنقطعة و المؤلفة و ما فیه من علم القضاء و القدر و التقدیم و التأخیر و المبین و العمیق و الظاهر و الباطن و الابتداء و الانتهاء و السؤال و الجواب و القطع و الوصل و المستثنی منه و الجاری فیه و الصفة لما قبل مما یدل علی ما بعد و المؤکد منه و المفصل و عزائمه و رخصه و مواضع فرائضه و أحکامه و معنی حلاله و حرامه الذی هلک فیه الملحدون و الموصول من الألفاظ و المحمول علی ما قبله و علی ما بعده فلیس بعالم بالقرآن و لا هو من أهله و متی ما ادعی معرفة هذه الأقسام مدع بغیر دلیل فهو کاذب مرتاب مفتر علی الله الکذب و رسوله وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ

وَ لَقَدْ سَأَلَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ- شِیعَتُهُ عَنْ مِثْلِ هَذَا فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْزَلَ الْقُرْآنَ عَلَی سَبْعَةِ أَقْسَامٍ کُلٌّ مِنْهَا شَافٍ کَافٍ وَ هِیَ أَمْرٌ وَ زَجْرٌ وَ تَرْغِیبٌ وَ تَرْهِیبٌ وَ جَدَلٌ وَ مَثَلٌ وَ قِصَصٌ وَ فِی الْقُرْآنِ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ وَ مُحْکَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ وَ خَاصٌّ وَ عَامٌّ وَ مُقَدَّمٌ وَ مُؤَخَّرٌ وَ عَزَائِمُ وَ رُخَصٌ وَ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ وَ فَرَائِضُ وَ أَحْکَامٌ وَ مُنْقَطِعٌ وَ مَعْطُوفٌ وَ مُنْقَطِعٌ غَیْرُ مَعْطُوفٍ وَ حَرْفٌ مَکَانَ حَرْفٍ وَ مِنْهُ مَا لَفْظُهُ خَاصٌّ وَ مِنْهُ مَا لَفْظُهُ عَامٌّ مُحْتَمِلُ الْعُمُومِ وَ مِنْهُ مَا لَفْظُهُ وَاحِدٌ وَ مَعْنَاهُ جَمْعٌ وَ مِنْهُ مَا لَفْظُهُ جَمْعٌ وَ مَعْنَاهُ وَاحِدٌ وَ مِنْهُ مَا لَفْظُهُ مَاضٍ وَ مَعْنَاهُ مُسْتَقْبِلٌ وَ مِنْهُ مَا لَفْظُهُ عَلَی الْخَبَرِ وَ مَعْنَاهُ حِکَایَةٌ عَنْ قَوْمٍ آخَرَ وَ مِنْهُ مَا هُوَ بَاقٍ مُحَرَّفٌ عَنْ جِهَتِهِ وَ مِنْهُ مَا هُوَ عَلَی خِلَافِ تَنْزِیلِهِ وَ مِنْهُ مَا تَأْوِیلُهُ فِی تَنْزِیلِهِ وَ مِنْهُ مَا تَأْوِیلُهُ قَبْلَ تَنْزِیلِهِ وَ مِنْهُ مَا تَأْوِیلُهُ بَعْدَ تَنْزِیلِهِ وَ مِنْهُ آیَاتٌ بَعْضُهَا فِی سُورَةٍ وَ تَمَامُهَا فِی سُورَةٍ أُخْرَی وَ مِنْهُ آیَاتٌ نِصْفُهَا مَنْسُوخٌ

ص: 4

و نصف دیگر غیر منسوخ است برخی از آن آیاتی است که در الفاظ اختلاف دارند اما هم معنی اند و به عکس، برخی از آن آیاتی است که بعد از وجوب حکم جواز و اطلاق دارد، زیرا خداوند دوست دارد که مجوزات او همانند واجبات او أخذ شوند. برخی از آن آیاتی است که مجوز است و شخص می تواند بدان عمل کرده یا آن را ترک کند در حالی که برخی از آن آیات مجوزی است ظاهرشان خلاف باطنشان است، در تقیه به ظاهر آن ها عمل می شود اما به باطنشان در تقیه عمل نمی شود. برخی آیات با قومی سخنی می گویند حال آنکه در معنا مقصود دیگرانند و برخی از آن با پیامبر صلی الله علیه و آله سخن می گویند حال آنکه در معنا، مقصود امت اوست. برخی آیات تحریمشان جز از حلال کردنشان شناخته نمی شود. بعضی آیات در ظاهر بر غیر معنایی که بر آن نازل شده اند ظهور دارند.

برخی آیات رد و احتجاج خداوند است بر تمامی ملحدان، کافران و دهریون، دوگانه پرستان و قدریه و مجبّره و بت پرستان و آتش پرستان. و برخی از آنان احتجاجی است بر مسیحیان در مسیح علیه السلام. برخی از آیات آن ردی است بر یهود و برخی ردی است بر کسانی که می پندارند ایمان و کفر زیاد و کم نمی شود و برخی از آن ردی است بر کسی که می پندارد پس از مرگ و قبل از قیامت ثواب و عقابی نیست و بعضی رد بر کسی است که برتری پیامبر صلی الله علیه و آله بر همه خلایق را انکار می کند. بعضی آیات در رد کسی است که حرکت شبانه پیامبر در شب معراج را انکار می کند و بعضی آیات رد بر کسی است که رؤیت خدا را معتقد است. و برخی از آن صفات خداوند و ابواب معانی ایمان و وجوب آن و انواع آن است. برخی از آیات رد بر کسی است که ایمان و کفر و شرک و ظلم و گمراهی را انکار می کند و برخی از آن رد بر کسی است که خدای واحد متعال را توصیف می کند و برخی از آن رد بر کسانی است که بازگشت را انکار می کند، در حالی که معنای آن را نمی داند و برخی از آیات رد بر کسانی است که می گویند خداوند عزّوجلّ قبل از وقوع حوادث آن را نمی داند و بعضی از آیات رد بر کسانی است که بین مشیت و اراده و قدرت در مواضع مختلف آن تفاوتی نمی بینند. برخی از آیات قرآن شناخت مواردی است که خداوند عزّوجلّ بدان ها ائمه علیهم السلام و مؤمنین را خطاب کرده و برخی آیات اخبار خروج قائم ما (عج) و برخی از آن آیاتی است که در آن ها خداوند شرائع اسلام و واجبات احکام و سبب بقای خلایق و روزی آن ها و انواع آن را تبیین کرده است و برخی از آن اخبار انبیا و شریعت های ایشان و هلاکت امت هایشان است و برخی دیگر آیاتی است که در آن ها غزوات و جنگ های پیامبر و فضایل اوصیای او

ص: 5

وَ نِصْفُهَا مَتْرُوکٌ عَلَی حَالِهِ وَ مِنْهُ آیَاتٌ مُخْتَلِفَةُ اللَّفْظِ مُتَّفِقَةُ الْمَعْنَی وَ مِنْهُ آیَاتٌ مُتَّفِقَةُ اللَّفْظِ مُخْتَلِفَةُ الْمَعْنَی وَ مِنْهُ آیَاتٌ فِیهَا رُخْصَةٌ وَ إِطْلَاقٌ بَعْدَ الْعَزِیمَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یُؤْخَذَ بِرُخَصِهِ کَمَا یُؤْخَذُ بِعَزَائِمِهِ وَ مِنْهُ رُخْصَةٌ صَاحِبُهَا فِیهَا بِالْخِیَارِ إِنْ شَاءَ أَخَذَ وَ إِنْ شَاءَ تَرَکَهَا وَ مِنْهُ رُخْصَةٌ ظَاهِرُهَا خِلَافُ بَاطِنِهَا یُعْمَلُ بِظَاهِرِهَا عِنْدَ التَّقِیَّةِ وَ لَا یُعْمَلُ بِبَاطِنِهَا مَعَ التَّقِیَّةِ وَ مِنْهُ مُخَاطَبَةٌ لِقَوْمٍ وَ الْمَعْنَی لِآخَرِینَ وَ مِنْهُ مُخَاطَبَةٌ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ مَعْنَاهُ وَاقِعٌ عَلَی أُمَّتِهِ وَ مِنْهُ لَا یُعْرَفُ تَحْرِیمُهُ إِلَّا بِتَحْلِیلِهِ وَ مِنْهُ مَا تَأْلِیفُهُ وَ تَنْزِیلُهُ عَلَی غَیْرِ مَعْنَی مَا أُنْزِلَ فِیهِ وَ مِنْهُ رَدٌّ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی وَ احْتِجَاجٌ عَلَی جَمِیعِ الْمُلْحِدِینَ وَ الزَّنَادِقَةِ وَ الدَّهْرِیَّةِ وَ الثَّنَوِیَّةِ وَ الْقَدَرِیَّةِ وَ الْمُجَبِّرَةِ وَ عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ وَ عَبَدَةِ النِّیرَانِ وَ مِنْهُ احْتِجَاجٌ عَلَی النَّصَارَی فِی الْمَسِیحِ علیه السلام وَ مِنْهُ الرَّدُّ عَلَی الْیَهُودِ وَ مِنْهُ الرَّدُّ عَلَی مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْإِیمَانَ لَا یَزِیدُ وَ لَا یَنْقُصُ وَ أَنَّ الْکُفْرَ کَذَلِکَ وَ مِنْهُ رَدٌّ عَلَی مَنْ زَعَمَ أَنْ لَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ قَبْلَ الْقِیَامَةِ ثَوَابٌ وَ عِقَابٌ وَ مِنْهُ رَدٌّ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ فَضْلَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله عَلَی جَمِیعِ الْخَلْقِ وَ مِنْهُ رَدٌّ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ الْإِسْرَاءَ بِهِ لَیْلَةَ الْمِعْرَاجِ وَ مِنْهُ رَدٌّ عَلَی مَنْ أَثْبَتَ الرُّؤْیَةَ وَ مِنْهُ صِفَاتُ الْحَقِّ وَ أَبْوَابُ مَعَانِی الْإِیمَانِ وَ وُجُوبُهُ وَ وُجُوهُهُ وَ مِنْهُ رَدٌّ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ الْإِیمَانَ وَ الْکُفْرَ وَ الشِّرْکَ وَ الظُّلْمَ وَ الضَّلَالَ وَ مِنْهُ رَدٌّ عَلَی مَنْ وَصَفَ اللَّهَ تَعَالَی وَحْدَهُ وَ مِنْهُ رَدٌّ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ الرَّجْعَةَ وَ لَمْ یَعْرِفْ تَأْوِیلَهَا وَ مِنْهُ رَدٌّ عَلَی مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَعْلَمُ الشَّیْ ءَ حَتَّی یَکُونَ وَ مِنْهُ رَدٌّ عَلَی مَنْ لَمْ یَعْلَمِ الْفَرْقَ بَیْنَ الْمَشِیَّةِ وَ الْإِرَادَةِ وَ الْقُدْرَةِ فِی مَوَاضِعَ وَ مِنْهُ مَعْرِفَةُ مَا خَاطَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَئِمَّةَ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مِنْهُ أَخْبَارُ خُرُوجِ الْقَائِمِ مِنَّا عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ مِنْهُ مَا بَیَّنَ اللَّهُ تَعَالَی فِیهِ شَرَائِعَ الْإِسْلَامِ وَ فَرَائِضَ الْأَحْکَامِ وَ السَّبَبَ فِی مَعْنَی بَقَاءِ الْخَلْقِ وَ مَعَایِشِهِمْ وَ وُجُوهِ ذَلِکَ وَ مِنْهُ أَخْبَارُ الْأَنْبِیَاءِ وَ شَرَائِعُهُمْ وَ هَلَاکُ أُمَمِهِمْ وَ مِنْهُ مَا بَیَّنَ اللَّهُ تَعَالَی فِی مَغَازِی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ حُرُوبِهِ وَ فَضَائِلُ أَوْصِیَائِی وَ مَا یَتَعَلَّقُ بِذَلِکَ

ص: 5

و آنچه بدان مربوط است تبیین شده است .

پس از آن شیعیان هر وقت که فراغت بال می یافتند، از قسم این موارد از ایشان سؤال می کردند و ایشان جواب می دادند، از جمله این موارد سؤال آن ها از ناسخ و منسوخ قرآن بود که حضرت در جواب فرمودند: خداوند تبارک و تعالی رسول خود را با رأفت و رحمت برانگیخت که از مصادیق این رأفت و رحمت آن بود که پیامبر قوم خود را در ابتدای نبوت از عادت هایشان برنگرداند تا زمانی که اسلام در قلب هایشان محکم شده و شریعت در سینه هایشان وارد شود از آداب مردمان در جاهلیت آن بود که زن وقتی زنا می کرد، در خانه ای حبس می شد و وسایل زندگی او فراهم می شد تا زمانی که بمیرد، و وقتی مردی زنا می کرد، او را از مجالسشان دور می کردند و دشنام داده و می آزردند و او را مورد سرزنش قرار می دادند و غیر این چیزی نمی دانستند. خداوند متعال در اول اسلام فرمود: «وَ اللاَّتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً * وَ اللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا مِنْکُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَ أَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ تَوَّاباً رَحِیما» {و از زنانِ شما، کسانی که مرتکب زنا می شوند، چهار تن از میان خود [مسلمانان] بر آنان گواه گیرید؛ پس اگر شهادت دادند، آنان [زنان] را در خانه ها نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد یا خدا راهی برای آنان قرار دهد. و از میان شما، آن دو تن را که مرتکب زشتکاری می شوند، آزارشان دهید؛ پس اگر توبه کردند و درستکار شدند از آنان صرفنظر کنید، زیرا خداوند توبه پذیر مهربان است.}(1) آنگاه وقتی مسلمانان زیاد شدند و اسلام قوت یافته و مسلمانان از آداب جاهلیت بیگانه شدند، خداوند تعالی این آیه را نازل کرد: «الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَة»ٍ {به هر زن زناکار و مرد زناکاری صد تازیانه بزنید}(2) لذا این آیه، آیه حبس و اذیت را نسخ نمود. و از موارد دیگر آن این است که عده در زمان جاهلیت برای زن یک سال کامل بود و وقتی شوهر می مُرد، زن به پشت خود سرگین حیوان و مانند آن آویزان می کرد. سپس می گفت شوهر برای من خوارتر از این است، پس سُرمه نمی کشم و شانه نمی زنم و بوی خوش استعمال نمی کنم و تا یک سال ازدواج نمی کنم. آنان نیز آن زن را از خانه اش بیرون نمی کردند، بلکه تا یک سال از ماترک شوهرش به او می دادند. لذا در ابتدای اسلام خداوند متعال این آیه را نازل کرد: «وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْوَاجاً وَصِیَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْرَاجٍ» {و کسانی از شما که مرگشان فرا می رسد، و همسرانی بر جای می گذارند، [باید] برای همسران خویش وصیّت کنند که آنان را تا یک سال بهره مند سازند و [از خانه شوهر] بیرون نکنند.}(3)

و وقتی اسلام قوّت یافت، خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْوَاجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ

ص: 6


1- . نساء/ 15_16
2- . نور/ 2
3- . بقره/ 240

وَ یَتَّصِلُ بِهِ.

فکانت الشیعة إذا تفرغت من تکالیفها تسأله عن قسم قسم فیخبرها فمما سألوه عن الناسخ و المنسوخ فَقَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَعَثَ رَسُولَهُ صلی الله علیه و آله بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ فَکَانَ مِنْ رَأْفَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ أَنَّهُ لَمْ یَنْقُلْ قَوْمَهُ فِی أَوَّلِ نُبُوَّتِهِ عَنْ عَادَتِهِمْ حَتَّی اسْتَحْکَمَ الْإِسْلَامُ فِی قُلُوبِهِمْ وَ حَلَّتِ الشَّرِیعَةُ فِی صُدُورِهِمْ فَکَانَتْ مِنْ شَرِیعَتِهِمْ فِی الْجَاهِلِیَّةِ أَنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا زَنَتْ حُبِسَتْ فِی بَیْتٍ وَ أُقِیمَ بِأَوَدِهَا حَتَّی یَأْتِیَ الْمَوْتُ وَ إِذَا زَنَی الرَّجُلُ نَفَوْهُ عَنْ مَجَالِسِهِمْ وَ شَتَمُوهُ وَ آذَوْهُ وَ عَیَّرُوهُ وَ لَمْ یَکُونُوا یَعْرِفُونَ غَیْرَ هَذَا.

قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِی أَوَّلِ الْإِسْلَامِ- وَ اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا- وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ تَوَّاباً رَحِیماً(1) فَلَمَّا کَثُرَ الْمُسْلِمُونَ وَ قَوِیَ الْإِسْلَامُ وَ اسْتَوْحَشُوا أُمُورَ الْجَاهِلِیَّةِ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی- الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ(2) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَنَسَخَتْ هَذِهِ الْآیَةُ آیَةَ الْحَبْسِ وَ الْأَذَی وَ مِنْ ذَلِکَ أَنَّ الْعِدَّةَ کَانَتْ فِی الْجَاهِلِیَّةِ عَلَی الْمَرْأَةِ سَنَةً کَامِلَةً وَ کَانَ إِذَا مَاتَ الرَّجُلُ أَلْقَتِ الْمَرْأَةُ خَلْفَ ظَهْرِهَا شَیْئاً بَعْرَةً وَ مَا جَرَی مَجْرَاهَا ثُمَّ قَالَتْ الْبَعْلُ أَهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ هَذِهِ فَلَا أَکْتَحِلُ وَ لَا أَمْتَشِطُ وَ لَا أَتَطَیَّبُ وَ لَا أَتَزَوَّجُ سَنَةً فَکَانُوا لَا یُخْرِجُونَهَا مِنْ بَیْتِهَا بَلْ یُجْرُونَ عَلَیْهَا مِنْ تَرِکَةِ زَوْجِهَا سَنَةً فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی فِی أَوَّلِ الْإِسْلَامِ وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْراجٍ (3) فَلَمَّا قَوِیَ الْإِسْلَامُ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی- وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا

ص: 6


1- 1. النساء: 15- 16.
2- 2. النور: 2.
3- 3. البقرة: 240.

جُنَاحَ عَلَیْکُمْ» {و کسانی از شما که می میرند و همسرانی بر جای می گذارند، [همسران] چهار ماه و ده روز انتظار می برند؛ پس هر گاه عده خود را به پایان رساندند، در آنچه آنان به نحو پسندیده درباره خود انجام دهند، گناهی بر شما نیست}(1) تا آخر آیه. و از دیگر نمونه ها، آن است که وقتی خداوند پیامبر را برانگیخت، به او در ابتدای امر دستور داد که فقط دعوت کند و این آیه را نازل فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً * وَ دَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجاً مُنِیراً * وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبِیراً *وَ لاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ دَعْ أَذَاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً» {ای پیامبر، ما تو را [به سِمَتِ] گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم،و دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او، و چراغی تابناک. و مؤمنان را مژده دِه که برای آنان از جانب خدا بخشایشی فراوان خواهد بود. و کافران و منافقان را فرمان مبَر، و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد کن و کارسازی [چون] خدا کفایت می کند.}(2) لذا خداوند با این آیه پیامبرش را فقط برای دعوت برانگیخت و او را امر کرد که آنان را نیازارد، اما زمانی که آنان خواستند شبانه بر او هجوم برند، خداوند به او دستور هجرت داده و قتال را واجب ساخت و فرمود: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» {به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت [جهاد] داده شده است، چرا که مورد ظلم قرار گرفته اند، و البته خدا بر پیروزی آنان سخت تواناست.}(3)

آنگاه وقتی مردم را امر به جنگ کرد بی تابی کرده و ترسیدند و خداوند تعالی این آیه را نازل فرمود: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَ قَالُوا رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْ لاَ أَخَّرْتَنَا إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ» {آیا ندیدی کسانی را که به آنان گفته شد: «[فعلاً] دست [از جنگ] بدارید، و نماز را برپا کنید و زکات بدهید»، و [لی] همین که کارزار بر آنان مقرّر شد، بناگاه گروهی از آنان از مردم [مشرکان مکّه] ترسیدند مانند ترس از خدا یا ترسی سخت تر. و گفتند: «پروردگارا، چرا بر ما کارزار مقرّر داشتی؟ چرا ما را تا مدّتی کوتاه مهلت ندادی؟»}(4)

تا این بخش از آیات که فرمود: «أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَة»ٍ {هر کجا باشید، شما را مرگ درمی یابد؛ هر چند در بُرج های استوار باشید.}(5) لذا آیه قتال آیه کفّ را نسخ کرد و وقتی روز بدر فرا رسید و خداوند سختی و حرج مسلمانان را دید، این آیه را نازل فرمود: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ» {و اگر به صلح گراییدند، تو [نیز] بدان گرای و بر خدا توکّل نما.}(6) و وقتی اسلام قوّت یافت و مسلمانان زیاد شدند، خداوند این آیه را نازل فرمود: «فَلاَ تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ» {پس سستی نورزید و [کافران را] به آشتی مخوانید [که] شما برترید و خدا با شماست و از [ارزش] کارهایتان هرگز نخواهد کاست.}(7) این آیه، آیه ای را که در آن اذن برای گردش به صلح آمده بود را نسخ کرد، از این رو در آخر سوره این آیه را نازل کرد: «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ» {پس مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید}(8) تا آخر آیه.

از دیگر موارد آنکه خداوند متعال قتال را واجب کرده و هر مسلمان را موظف به

ص: 7


1- . بقره/ 234
2- . أحزاب / 45_48
3- . حج / 39
4- . نساء/ 77
5- . نساء/ 78
6- . أنفال / 61
7- . محمد/ 35
8- . توبه/ 5

جُناحَ عَلَیْکُمْ (1) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ قَالَ علیه السلام وَ مِنْ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا بَعَثَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله أَمَرَهُ فِی بَدْوِ أَمْرِهِ أَنْ یَدْعُوَ بِالدَّعْوَةِ فَقَطْ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً- وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً- وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً- وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکِیلًا(2) فَبَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَی بِالدَّعْوَةِ فَقَطْ وَ أَمَرَهُ أَنْ لَا یُؤْذِیَهُمْ فَلَمَّا أَرَادُوهُ بِمَا هَمُّوا بِهِ مِنْ تَبْیِیتِهِ أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَی بِالْهِجْرَةِ وَ فَرَضَ عَلَیْهِ الْقِتَالَ فَقَالَ سُبْحَانَهُ- أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ(3) فَلَمَّا أَمَرَ النَّاسَ بِالْحَرْبِ جَزِعُوا وَ خَافُوا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی- أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ

قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ إِلَی قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ(4) فَنَسَخَتْ آیَةُ الْقِتَالِ آیَةَ الْکَفِّ: فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ بَدْرٍ وَ عَرَفَ اللَّهُ تَعَالَی حَرَجَ الْمُسْلِمِینَ أَنْزَلَ عَلَی نَبِیِّهِ وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ (5) فَلَمَّا قَوِیَ الْإِسْلَامُ وَ کَثُرَ الْمُسْلِمُونَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی- فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ (6) فَنَسَخَتْ هَذِهِ الْآیَةُ الَّتِی أَذِنَ لَهُمْ فِیهَا أَنْ یَجْنَحُوا ثُمَّ أَنْزَلَ سُبْحَانَهُ فِی آخِرِ السُّورَةِ(7)

فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ (8) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ مِنْ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی فَرَضَ الْقِتَالَ عَلَی الْأُمَّةِ فَجَعَلَ عَلَی الرَّجُلِ الْوَاحِدِ

ص: 7


1- 1. البقرة: 234.
2- 2. الأحزاب: 45- 48.
3- 3. الحجّ: 39.
4- 4. النساء: 77.
5- 5. الأنفال: 61.
6- 6. القتال: 35.
7- 7. سورة اخری ظ.
8- 8. براءة: 5.

مقاتله با ده نفر با مشرکین نمود و فرمود: «إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» {اگر از [میان] شما بیست تن، شکیبا باشند بر دویست تن چیره می شوند}(1) سپس این حکم را با آیه «الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفاً فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» {اکنون خدا بر شما تخفیف داده و معلوم داشت که در شما ضعفی هست. پس اگر از [میان] شما یکصد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز گردند}(2) نسخ کرد. از این رو اگر کسی از مسلمانان از جنگ فرار می کرد، چنانچه تعداد مشرکین نسبت به مسلمانان بیش از دو به یک بود، فرار از رویارویی به حساب نمی آمد، اما اگر نسبت دو به یک بود فراری از جنگ به حساب می آمد. نوعی دیگر از آن این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی به مدینه هجرت کردند، بین اصحابشان از مهاجرین و انصار مؤاخاة برقرار کردند و ارث بردن را در برادری در دین قرار دادند نه در خویشاوندی که در این سخن خداوند متعال آمده است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ» {کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده اند و کسانی که [مهاجران را] پناه داده اند و یاری کرده اند، آنان یاران یکدیگرند}(3) تا این سخن خدا که فرمودند: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلاَیَتِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ حَتَّی یُهَاجِرُوا» {و کسانی که ایمان آورده اند ولی مهاجرت نکرده اند هیچ گونه خویشاوندی [دینی] با شما ندارند مگر آنکه [در راهِ خدا] هجرت کنند}(4) که بر اساس آن خویشاوندان را مشمول ارث قرار نداده و آن را در مورد مهاجران و خاصه اهل دین قرار دادند. خداوند متعال فرمود: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسَادٌ کَبِیرٌ» {و کسانی که کفر ورزیدند یاران یکدیگرند. اگر این [دستور] را به کار نبندید، در زمین فتنه و فسادی بزرگ پدید خواهد آمد}(5) لذا هر مسلمانی که از دنیا می رفت، میراث او به جای نزدیکان و خویشاوندان به برادر دینی او می رسید، اما وقتی اسلام قوّت یافت خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَ أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلَی أَوْلِیَائِکُمْ مَعْرُوفاً کَانَ ذلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورا»ً {پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیک تر] است و همسرانش مادران ایشانند، و خویشاوندان [طبقِ] کتاب خدا، بعضی [نسبت] به بعضی اولویّت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدّمند]، مگر آنکه بخواهید به دوستان [مؤمن] خود [وصیّت یا] احسانی کنید، و این در کتاب [خدا] نگاشته شده است}(6) که این آیه، آیه میراث را نسخ نمود.

و از انواع دیگر آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی برانگیخته شد، بر طبق سنت بنی اسرائیل نماز را به سمت قبله بیت المقدس خوانده می شد که بر طبق آنچه در ذکر موسی علیه السلام آمده که خانه اش را قبله قرار دهد، ما را بدان خبر داده و فرمود: «وَ أَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی وَ أَخِیهِ أَنْ تَبَوَّءَا لِقَوْمِکُمَا بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً» {و به موسی و برادرش وحی کردیم که شما دو تن برای قوم خود در مصر خانه هایی ترتیب دهید و سراهایتان را رو به روی هم قرار دهید}(7) لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله از ابتدای بعثت خویش

ص: 8


1- . أنفال / 65
2- . أنفال / 66
3- . أنفال / 72
4- . أنفال / 72
5- . أنفال / 73
6- . أحزاب / 6
7- . یونس / 87

أَنْ یُقَاتِلَ عَشَرَةً مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَقَالَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ (1) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ ثُمَّ نَسَخَهَا سُبْحَانَهُ فَقَالَ- الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفاً فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ (2) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَنَسَخَ بِهَذِهِ الْآیَةِ مَا قَبْلَهَا فَصَارَ مَنْ فَرَّ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْحَرْبِ إِنْ کَانَ عِدَّةُ الْمُشْرِکِینَ أَکْثَرَ مِنْ رَجُلَیْنِ لِرَجُلٍ لَمْ یَکُنْ فَارّاً مِنَ الزَّحْفِ وَ إِنْ کَانَ الْعِدَّةُ رَجُلَیْنِ لِرَجُلٍ فَارّاً مِنَ الزَّحْفِ وَ قَالَ وَ مِنْ ذَلِکَ نَوْعٌ آخَرُ وَ هُوَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا هَاجَرَ إِلَی الْمَدِینَةِ آخَی بَیْنَ أَصْحَابِهِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ جَعَلَ الْمَوَارِیثَ عَلَی الْأُخُوَّةِ فِی الدِّینِ لَا فِی مِیرَاثِ الْأَرْحَامِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا ... فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ إِلَی قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا(3) فَأَخْرَجَ الْأَقَارِبَ مِنَ الْمِیرَاثِ وَ أَثْبَتَهُ لِأَهْلِ الْهِجْرَةِ وَ أَهْلِ الدِّینِ خَاصَّةً ثُمَّ عَطَفَ بِالْقَوْلِ فَقَالَ تَعَالَی- وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ(4) فَکَانَ مَنْ مَاتَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ یَصِیرُ مِیرَاثُهُ وَ تَرِکَتُهُ لِأَخِیهِ فِی الدِّینِ دُونَ الْقَرَابَةِ وَ الرَّحِمِ الْوَشِیجَةِ فَلَمَّا قَوِیَ الْإِسْلَامُ أَنْزَلَ اللَّهُ النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً(5) فَهَذَا الْمَعْنَی نَسَخَ آیَةَ الْمِیرَاثِ وَ مِنْهُ وَجْهٌ آخَرُ وَ هُوَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا بُعِثَ کَانَتِ الصَّلَاةُ إِلَی قِبْلَةِ بَیْتِ الْمَقْدِسِ سُنَّةَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ قَدْ أَخْبَرَنَا اللَّهُ بِمَا قَصَّهُ فِی ذِکْرِ مُوسَی علیه السلام أَنْ یَجْعَلَ بَیْتَهُ قِبْلَةً وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی وَ أَخِیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً(6) وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی أَوَّلِ مَبْعَثِهِ یُصَلِّی

ص: 8


1- 1. الأنفال: 65- 66.
2- 2. الأنفال: 65- 66.
3- 3. الأنفال: 72- 73.
4- 4. الأنفال: 72- 73.
5- 5. الأحزاب: 6.
6- 6. یونس: 87.

تا زمانی که در مکه بود و همچنین چند ماه پس از هجرت به مدینه، به سمت بیت المقدس نماز می خواند که یهودیان او را مورد سرزنش قرار دادند و گفتند تو تابع قبله ما هستی. این سخن، پیامبر صلی الله علیه و آله را غمگین ساخت و آنگاه زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله رو به آسمان می چرخاند و انتظار می کشید، خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «قَدْ نَرَی تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَیْثُ مَا کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»{ما [به هر سو] گردانیدنِ رویت در آسمان را نیک می بینیم. پس [باش تا] تو را به قبله ای که بدان خشنود شوی برگردانیم؛ پس روی خود را به سوی مسجد الحرام کن؛ و هر جا بودید، روی خود را به سوی آن بگردانید تا برای مردم بر شما حجتی نباشد}(1) که در اینجا منظور از مردم، یهود است. سپس خداوند متعال از علت آنکه چرا از ابتدای بعثت قبله را به سوی کعبه قرار نداده خبر داده و فرمود: «وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلَی عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کَانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ « {و قبله ای را که [چندی] بر آن بودی، مقرر نکردیم جز برای آنکه کسی را که از پیامبر پیروی می کند، از آن کس که از عقیده خود برمی گردد بازشناسیم؛ و البتّه [این کار] جز بر کسانی که خدا هدایت [شان] کرده، سخت گران بود؛ و خدا بر آن نبود که ایمان شما را ضایع گرداند، زیرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است}(2) در این آیه خداوند متعال نماز را ایمان نامید و این دلیل روشنی است بر اینکه کلام خداوند متعال همانند کلام مردم نبوده و افعال او نیز مانند افعال دیگران نیست و به این دلیل و دلایل مشابه آن است که هیچ کسی نمی تواند به کنه معنای حقیقی تفسیر کتاب خداوند متعال و تأویل آن دست یابد مگر پیامبرش و اوصیای او.

از دیگر موارد نسخ احکام قصاص است که در دین یهود وجود داشته است خداوند متعال می فرماید: «وَ کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ» {و در [تورات] بر آنان مقرّر کردیم که جان در مقابل جان، و چشم در برابر چشم، و بینی در برابر بینی است}(3) که مرد و زن و آزاد و بنده در مرتبه مساوی آمده اند که خداوند آنچه در تورات آمده بود را با آیه ی«َا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَی الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثَی بِالْأُنْثَی» {ای کسانی که ایمان آورده اید، در باره کشتگان، بر شما [حقّ] قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن.}(4) نسخ نمود. لذا این آیه، آیه «وَ کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ»{و در [تورات] بر آنان مقرّر کردیم که جان در مقابل جان است.}(5)

از دیگر موارد احکام سنگینی است که بر بنی اسرائیل وضع شده بود که خداوند متعال آن ها را از دین امت برداشته و فرمود: «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ» {و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است برمی دارد.}(6)

ص: 9


1- . بقره/ 144 البته بخش پایانی این آیه (لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ)در سوره بقره آیه150آمده است.
2- . بقره/ 143
3- . مائده/ 45
4- . بقره/ 178
5- . مائده/ 45
6- . أعراف / 157

إِلَی بَیْتِ الْمَقْدِسِ جَمِیعَ أَیَّامِ مُقَامِهِ بِمَکَّةَ وَ بَعْدَ هِجْرَتِهِ إِلَی الْمَدِینَةِ بِأَشْهُرٍ فَعَیَّرَتْهُ الْیَهُودُ وَ قَالُوا أَنْتَ تَابِعٌ لِقِبْلَتِنَا فَأَحْزَنَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ذَلِکَ مِنْهُمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَیْهِ وَ هُوَ یُقَلِّبُ وَجْهَهُ فِی السَّمَاءِ وَ یَنْتَظِرُ الْأَمْرَ قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ- لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ(1) یَعْنِی الْیَهُودَ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ ثُمَّ أَخْبَرَنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا الْعِلَّةُ الَّتِی مِنْ أَجْلِهَا لَمْ یُحَوِّلْ قِبْلَتَهُ مِنْ أَوَّلِ مَبْعَثِهِ فَقَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلَّا عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ (2) فَسَمَّی سُبْحَانَهُ الصَّلَاةَ هَاهُنَا إِیمَاناً وَ هَذَا دَلِیلٌ وَاضِحٌ عَلَی أَنَّ کَلَامَ الْبَارِئِ سُبْحَانَهُ لَا یُشْبِهُ کَلَامَ الْخَلْقِ کَمَا لَا یُشْبِهُ أَفْعَالُهُ أَفْعَالَهُمْ وَ لِهَذِهِ الْعِلَّةِ وَ أَشْبَاهِهَا لَا یَبْلُغُ أَحَدٌ کُنْهَ مَعْنَی حَقِیقَةِ تَفْسِیرِ کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ تَأْوِیلِهِ إِلَّا نَبِیُّهُ صلی الله علیه و آله وَ أَوْصِیَاؤُهُ وَ مِنْ ذَلِکَ (3)

مَا کَانَ مُثْبَتاً فِی التَّوْرَاةِ مِنَ الْفَرَائِضِ فِی الْقِصَاصِ وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ (4) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَکَانَ الذَّکَرُ وَ الْأُنْثَی وَ الْحُرُّ وَ الْعَبْدُ شَرَعاً سَوَاءً فَنَسَخَ اللَّهُ تَعَالَی مَا فِی التَّوْرَاةِ بِقَوْلِهِ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی بِالْأُنْثی (5) فَنَسَخَتْ هَذِهِ الْآیَةُ وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ مِنْ ذَلِکَ (6) أَیْضاً آصَارٌ غَلِیظَةٌ کَانَتْ عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْفَرَائِضِ فَوَضَعَ اللَّهُ تَعَالَی تِلْکَ الْآصَارَ عَنْهُمْ وَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ (7)

ص: 9


1- 1. البقرة: 144.
2- 2. البقرة: 143.
3- 3. فی الأصل بیاض لیکتب بالحمرة و لم یکتب بعد و فی الکمبانیّ« و من الناسخ» و ما اخترناه هو الظاهر.
4- 4. المائدة: 45.
5- 5. البقرة: 178.
6- 6. فی الأصل بیاض لیکتب بالحمرة و لم یکتب بعد و فی الکمبانیّ« و من الناسخ» و ما اخترناه هو الظاهر.
7- 7. الأعراف: 157.

از موارد دیگر نسخ آن است که وقتی خداوند متعال روزه را فریضه کرد، واجب نمود که شخص در روز و شب ماه رمضان از نزدیکی با همسرش بپرهیزد و همان طور که در بنی اسرائیل نیز آنگونه بوده و بر دین امت نیز حرام بود. همچنین از احکام روزه این بود که چنانچه شخص پیش از افطار در اول شب می خوابید، پس از بیداری خوردن بر او حرام بود. در میان اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله پیرمردی بود بنام مطعم بن جبیر که در میان مسلمانان زمانی که خندق را حفر می نمودند، در ماه رمضان حضور داشت. وقتی در پایان روز از حفر خندق فراغت یافت و به خانه رفت، نماز مغرب را خواند و چون همسرش در آوردن غذا تأخیر کرد خواب بر او غلبه کرد. وقتی غذا آماده شد او را بیدار کرد. او به همسرش گفت تو غذایت را بخور چون من خوابیدم و خوردن بر من حرام است. او شب را با همین حال سپری نمود و صبحگاهان در حالت روزه به سمت خندق رفت و همراه مسلمانان شروع به حفر خندق کرد و حالت غشوه به او دست داد. وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله از این حال او سؤال کرد دلیل آن را گفت. همچنین گروهی از جوانان مسلمان به دلیل کمی تحملشان مخفیانه در شب با همسرانشان نزدیکی می کردند. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد این مسأله از خداوند درخواست حکم نمود این آیه نازل شد: «أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَی نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفَا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَی اللَّیْلِ» {در شب های روزه، همخوابگی با زنانتان بر شما حلال گردیده است. آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید. خدا می دانست که شما با خودتان ناراستی می کردید، پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت. پس، اکنون [در شب های ماه رمضان می توانید] با آنان همخوابگی کنید، و آنچه را خدا برای شما مقرر داشته طلب کنید. و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود؛ سپس روزه را تا [فرا رسیدن] شب به اتمام رسانید.}(1) که این آیه حکم پیشین را نسخ نمود. همچنین آیه «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» {و جنّ و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند}(2) این آیه را نسخ کرد: «وَ لاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ» {و پیوسته در اختلافند، مگر کسانی که پروردگار تو به آنان رحم کرده، و برای همین آنان را آفریده است.}(3) یعنی برای رحمت آنان را خلق نمود. همچنین آیه «وَ إِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» {و هر گاه، خویشاوندان یتیمان و مستمندان در تقسیم [ارث] حاضر شدند، [چیزی] از آن را به ایشان ارزانی دارید و با آنان سخنی پسندیده گویید.}(4) توسط این آیه نسخ شد: «یُوصِیکُمُ

ص: 10


1- . بقره/ 187
2- . ذاریات / 56
3- . هود/ 118_119
4- . نساء/ 8

وَ مِنْهُ أَنَّهُ تَعَالَی لَمَّا فَرَضَ الصِّیَامَ فَرَضَ أَنْ لَا یَنْکِحَ الرَّجُلُ أَهْلَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بِاللَّیْلِ وَ لَا بِالنَّهَارِ عَلَی مَعْنَی صَوْمِ بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی التَّوْرَاةِ فَکَانَ ذَلِکَ مُحَرَّماً عَلَی هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ کَانَ الرَّجُلُ إِذَا نَامَ فِی أَوَّلِ اللَّیْلِ قَبْلَ أَنْ یُفْطِرَ فَقَدْ حَرُمَ عَلَیْهِ الْأَکْلُ بَعْدَ النَّوْمِ أَفْطَرَ أَوْ لَمْ یُفْطِرْ وَ کَانَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُعْرَفُ بِمُطْعِمِ بْنِ جُبَیْرٍ شَیْخاً فَکَانَ فِی الْوَقْتِ الَّذِی حَضَرَ فِیهِ الْخَنْدَقُ حَفَرَ فِی جُمْلَةِ الْمُسْلِمِینَ وَ کَانَ ذَلِکَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَلَمَّا فَرَغَ مِنَ الْحَفْرِ وَ رَاحَ إِلَی أَهْلِهِ صَلَّی الْمَغْرِبَ وَ أَبْطَأَتْ عَلَیْهِ زَوْجَتُهُ بِالطَّعَامِ فَغَلَبَ عَلَیْهِ النَّوْمُ فَلَمَّا أَحْضَرَتْ إِلَیْهِ الطَّعَامَ أَنْبَهَتْهُ فَقَالَ لَهَا اسْتَعْمِلِیهِ أَنْتِ فَإِنِّی قَدْ نِمْتُ وَ حَرُمَ عَلَیَّ وَ طَوَی إِلَیْهِ وَ أَصْبَحَ صَائِماً فَغَدَا إِلَی الْخَنْدَقِ وَ جَعَلَ یَحْفِرُ مَعَ النَّاسِ فَغُشِیَ عَلَیْهِ فَسَأَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ حَالِهِ فَأَخْبَرَهُ وَ کَانَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ شُبَّانٌ یَنْکِحُونَ نِسَاءَهُمْ بِاللَّیْلِ سِرّاً لِقِلَّةِ صَبْرِهِمْ فَسَأَلَ النَّبِیُّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فِی ذَلِکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ- أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلی نِسائِکُمْ هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ (1).

فَنَسَخَتْ هَذِهِ الْآیَةُ مَا تَقَدَّمَهَا وَ نَسَخَ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (2) قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ (3) أَیْ لِلرَّحْمَةِ خَلَقَهُمْ وَ نَسَخَ قَوْلَهُ تَعَالَی وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً(4) قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ یُوصِیکُمُ

ص: 10


1- 1. البقرة: 187.
2- 2. الذاریات: 56.
3- 3. هود: 118.
4- 4. النساء: 8.

اللَّهُ فِی أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ»{خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش می کند: سهم پسر، چون سهم دو دختر است.}(1) و آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا آن گونه که حقّ پرواکردن از اوست، پروا کنید؛ و زینهار، جز مسلمان نمیرید.}(2) توسط آیه «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» {پس تا می توانید از خدا پروا بدارید}(3) نسخ شد.

و آیه «وَ مِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً» {و از میوه درختان خرما و انگور، باده مستی بخش و خوراکی نیکو برای خود می گیرید.}(4) توسط آیه تحریم نسخ شد که می فرماید: «قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ» {بگو: «پروردگار من فقط زشتکاری ها را چه آشکارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است}(5) که اثم در اینجا همان شراب است.

و آیه «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّاً» {و هیچ کس از شما نیست مگر [اینکه] در آن وارد می گردد. این [امر] همواره بر پروردگارت حکمی قطعی است.}(6) توسط آیه «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَی أُولئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ *لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ *لاَ یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ»{بی گمان کسانی که قبلا از جانب ما به آنان وعده نیکو داده شده است از آن [آتش] دور داشته خواهند شد. صدای آن را نمی شنوند، و آنان در میان آنچه دل هایشان بخواهد جاودانند. دلهره بزرگ، آنان را غمگین نمی کند}(7) نسخ شد.

و آیه «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» {و با مردم [به زبانِ] خوش سخن بگویید}(8) که مقصود از آن یهودیانند زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله با آنان مصالحه نمود توسط آیه «قَاتِلُوا الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لاَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ « {با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمی آورند، و آنچه را خدا و فرستاده اش حرام گردانیده اند حرام نمی دارند و متدیّن به دین حق نمی گردند، کارزار کنید، تا با [کمالِ] خواری به دست خود جزیه دهند.}(9) که هنگام بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله از غزوه تبوک نازل شد نسخ شد. لذا این آیه آن مصالحه را نسخ نمود.

همچنین در مورد اولین آیات قرآن که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، از ایشان سؤال شد که فرمودند اولین آیه ای که در مکه نازل شد «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ»{بخوان به نام پروردگارت که آفرید}(10) بود و اولین سوره که در مدینه نازل شد سوره بقره بود. سپس از ایشان از تفسیر محکم در کتاب خدا سؤال کردند که فرمودند: آیه محکم که هیچ آیه از قرآن آن را نسخ نکرده این سخن خداست «هُوَ الَّذِی

ص: 11


1- . نساء/ 11
2- . آل عمران / 102
3- . تغابن / 16
4- . نحل / 67
5- . أعراف / 33
6- . مریم / 71
7- . أنبیاء/ 101_103
8- . بقره/ 83
9- . توبه/ 29
10- . علق / 1

اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ (1) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ نُسِخَ (2)

قَوْلُهُ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (3) نَسَخَهَا قَوْلُهُ تَعَالَی فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ (4) وَ نَسَخَ قَوْلَهُ تَعَالَی وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً(5)

آیَةُ التَّحْرِیمِ وَ هُوَ قَوْلُهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِ (6) وَ الْإِثْمُ هَاهُنَا هُوَ الْخَمْرُ وَ نَسَخَ قَوْلَهُ تَعَالَی وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا(7) قَوْلُهُ إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ- لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ- لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ(8) وَ نُسِخَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً(9) یَعْنِی الْیَهُودَ حِینَ هَادَنَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَلَمَّا رَجَعَ مِنْ غَزَاةِ تَبُوکَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی- قاتِلُوا

الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ (10) فَنَسَخَتْ هَذِهِ الْآیَةُ تِلْکَ الْهُدْنَةَ.

وَ سُئِلَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ أَوَّلِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْقُرْآنِ فَقَالَ علیه السلام أَوَّلُ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْقُرْآنِ بِمَکَّةَ سُورَةُ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ وَ أَوَّلُ مَا أَنْزَلَ بِالْمَدِینَةِ سُورَةُ الْبَقَرَةِ ثُمَّ سَأَلُوهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ تَفْسِیرِ الْمُحْکَمِ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ أَمَّا الْمُحْکَمُ الَّذِی لَمْ یَنْسَخْهُ شَیْ ءٌ مِنَ الْقُرْآنِ فَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ هُوَ الَّذِی

ص: 11


1- 1. النساء: 11.
2- 2. فی الأصل بیاض و فی الکمبانیّ« و من المنسوخ».
3- 3. آل عمران: 102.
4- 4. التغابن: 16.
5- 5. النحل: 67.
6- 6. الأعراف: 33.
7- 7. مریم: 71.
8- 8. الأنبیاء: 101- 103.
9- 9. البقرة: 83.
10- 10. براءة: 29.

أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ» {اوست کسی که این کتاب [قرآن] را بر تو فرو فرستاد. پاره ای از آن، آیات محکم [صریح و روشن] است. آنها اساس کتابند؛ و [پاره ای] دیگر متشابهاتند [که تأویل پذیرند].}(1)

همانا مردم در متشابه قرآن دچار هلاکت شدند زیرا به معنای آن واقف نشده و حقیقت آن را نشناخته اند، لذا تأویلاتی را از جانب خودشان و با رأی خودشان آورده و بدین طریق از پرسش از اوصیا خود را بی نیاز دانستند و سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله به پشت سرشان انداختند، آیات محکم که ذکر کردم دارای اقسامی است. گروهی از آن آیاتی است که تأویل آن در تنزیل آن (ظاهر آن) می باشد که شامل آیاتی که حلال خداوند سبحان را در کتابش حلال می کنند و حرام او در خوردنی ها و آشامیدنی ها و نکاح ها را حرام می کنند و برخی از این آیات شامل واجبات الهی در نماز زکات روزه، حج و جهاد و همچنین آیاتی که مردم در تمام رفتارهای خود از هدایت آن ها بی نیاز نیستند، مانند این سخن خداوند متعال: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، چون به [عزم] نماز برخیزید، صورت و دست هایتان را تا آرنج بشویید؛ و سر و پاهای خودتان را تا برآمدگی پیشین [هر دو پا] مسح کنید}(2)

این آیه از محکماتی است که معنای آن در ظاهر آن بوده و نیازی به تأویل بیش از آنچه در ظاهر آیه آمده نیست و از این نمونه است آیه «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ» {بر شما حرام شده است: مردار، و خون، و گوشت خوک، و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد}(3) که تأویل آن نیز در ظاهرش است و از آیات دیگر این آیه است «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَ بَنَاتُکُمْ وَ أَخَوَاتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خَالاَتُکُمْ» {[نکاح اینان] بر شما حرام شده است: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان، و عمّه هایتان، و خاله هایتان.}(4) این آیات همگی محکماتی هستند که هیچ آیه ای آن ها را نسخ نکرده و با فهم معنای ظاهری آن از تأویلات دیگر آن بی نیاز می شویم و تمامی آیاتی که همانند این آیات هستند نیز به همین صورت رفتار می شود.

سپس از آیات متشابه قرآن از امام علیه السلام سؤال کردند که فرمودند: متشابهات قرآن آیاتی هستند که در آن ها الفاظ مشترک با معانی متفاوت وجود دارند مانند این فرموده خداوند: «یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ» {خدا هر که را بخواهد بیراه می گذارد و هر که را بخواهد هدایت می کند}(5) که خداوند متعال در این آیه گمراهی را به خود نسبت داده در حالی که این گمراهی، گمراهی از مسیر بهشت با افعال آن هاست و در جایی دیگر آن را به کفار و در جایی دیگر به بت ها نسبت می دهد.

ص: 12


1- . آل عمران / 7
2- . مائده/ 6
3- . مائده/ 3
4- . نساء/ 23
5- . مدثر/ 31

أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ (1) وَ إِنَّمَا هَلَکَ النَّاسُ فِی الْمُتَشَابِهِ لِأَنَّهُمْ لَمْ یَقِفُوا عَلَی مَعْنَاهُ وَ لَمْ یَعْرِفُوا حَقِیقَتَهُ فَوَضَعُوا لَهُ تَأْوِیلَاتٍ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ بِآرَائِهِمْ وَ اسْتَغْنَوْا بِذَلِکَ عَنْ مَسْأَلَةِ الْأَوْصِیَاءِ وَ نَبَذُوا قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَ الْمُحْکَمُ مِمَّا ذَکَرْتُهُ فِی الْأَقْسَامِ مِمَّا تَأْوِیلُهُ فِی تَنْزِیلِهِ مِنْ تَحْلِیلِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ وَ تَحْرِیمِ مَا حَرَّمَ اللَّهُ مِنَ الْمَآکِلِ وَ الْمَشَارِبِ وَ الْمَنَاکِحِ وَ مِنْهُ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ مِمَّا دَلَّهُمْ بِهِ مِمَّا لَا غِنَا بِهِمْ عَنْهُ فِی جَمِیعِ تَصَرُّفَاتِهِمْ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ (2) الْآیَةَ وَ هَذَا مِنَ الْمُحْکَمِ الَّذِی تَأْوِیلُهُ فِی تَنْزِیلِهِ- لَا یَحْتَاجُ فِی تَأْوِیلِهِ إِلَی أَکْثَرَ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ (3) فَتَأْوِیلُهُ فِی تَنْزِیلِهِ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ تَعَالَی حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خالاتُکُمْ (4) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَهَذَا کُلُّهُ مُحْکَمٌ لَمْ یَنْسَخْهُ شَیْ ءٌ قَدِ اسْتُغْنِیَ بِتَنْزِیلِهِ مِنْ تَأْوِیلِهِ وَ کُلُّ مَا یَجْرِی هَذَا الْمَجْرَی ثُمَّ سَأَلُوهُ علیه السلام عَنِ الْمُتَشَابِهِ مِنَ الْقُرْآنِ فَقَالَ وَ أَمَّا الْمُتَشَابِهُ مِنَ الْقُرْآنِ فَهُوَ الَّذِی انْحَرَفَ مِنْهُ مُتَّفِقُ اللَّفْظِ مُخْتَلِفُ الْمَعْنَی مِثْلُ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ(5) فَنَسَبَ الضَّلَالَةَ إِلَی نَفْسِهِ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ وَ هَذَا ضَلَالُهُمْ عَنْ طَرِیقِ الْجَنَّةِ بِفِعْلِهِمْ وَ نَسَبَهُ إِلَی الْکُفَّارِ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ وَ نَسَبَهُ إِلَی الْأَصْنَامِ فِی آیَةٍ أُخْرَی.

ص: 12


1- 1. آل عمران: 7، و انما وجب أن تکون هذه الآیة محکمة، لانها تتضمن بحث المحکم و المتشابه، فلو کان نفسها من المتشابهات لم یثبت تقسیم القرآن الی محکم و متشابه.
2- 2. المائدة: 6.
3- 3. المائدة: 3.
4- 4. النساء: 23.
5- 5. المدّثّر: 31.

گمراهی دارای معانی مختلفی است که گاهی پسندیده و گاهی مذموم و گاهی نه پسندیده و نه مذموم است و از جمله ی آن «گمراهی فراموشی» است .

گمراهی پسندیده در جایی است که خداوند آن را به خود نسبت می دهد که معنای آن روشن شد اما گمراهی مذموم این سخن خداست «وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُ» {و سامری آنها را گمراه ساخت.}(1) و همجنین این سخن خداوند: «وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ مَا هَدَی» {و فرعون قوم خود را گمراه کرد و هدایت ننمود.}(2) که نمونه های آن در قرآن فراوان است و گمراهی که به بت ها نسبت داده می شود، مانند این آیه در داستان ابراهیم علیه السلام است: «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ * رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ» {و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتان دور دار. پروردگارا، آنها بسیاری از مردم را گمراه کردند}(3) که در حقیقت امر بت ها کسی را گمراه نکردند بلکه مردم به آن ها گمراه شدند و با عبادت آن ها به جای خداوند متعال کفر ورزیدند. و گمراهی که همان نسیان است مانند این آیه است «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَی» {و دو شاهد از مردانتان را به شهادت طلبید، پس اگر دو مرد نبودند، مردی را با دو زن، از میان گواهانی که [به عدالت آنان] رضایت دارید [گواه بگیرید]، تا [اگر] یکی از آن دو [زن] فراموش کرد، [زنِ] دیگر، وی را یادآوری کند.}(4) خداوند متعال ضلال و گمراهی را در مواضع مختلفی از قرآن آورده و گاهی آن را در ظاهر کلام به پیامبرش نسبت داده است، مانند این آیه: «وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدَی» {و تو را سرگشته یافت، پس هدایت کرد}(5) که معنای آن این است که تو را در میان قومی که نبوت تو را نمی شناسند قرار دادیم، سپس آنان را به وسیله تو هدایت کردیم و ضلال و گمراهی که منسوب به خداوند متعال است در معنای ضد هدایت بوده که هدایت در معنای بیان می باشد .

و این معنای این سخن خداوند است: «أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ» {آیا برای آنان روشن نگردیده}(6) که معنای آن این است که آیا برای آن ها آشکار نکردم. آیه «فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی» {پس آنان را راهبری کردیم و [لی] کوردلی را بر هدایت ترجیح دادند}(7) نیز در معنای آشکار کردن آمده است که این معنا در این آیه نیز آمده است: «وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ»{و خدا بر آن نیست که گروهی را پس از آنکه هدایتشان نمود بی راه بگذارد، مگر آنکه چیزی را که باید از آن پروا کنند برایشان بیان کرده باشد.}(8)

اما معنای هدایت «إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» {[ای پیامبر،] تو فقط هشداردهنده ای، و برای هر قومی رهبری است.}(9) معنای هادی در اینجا تبیین کننده آنچه از جانب خداوند توسط انذار دهنده آورده شده است می باشد.

ص: 13


1- . طه / 85
2- . طه / 79
3- . إبراهیم / 35 _36
4- . بقره/ 282
5- . ضحی / 7
6- . سجده / 26
7- . فصلت / 17
8- . توبه/ 115
9- . رعد/ 7

فَمَعْنَی الضَّلَالَةِ عَلَی وُجُوهٍ فَمِنْهُ مَا هُوَ مَحْمُودٌ وَ مِنْهُ مَا هُوَ مَذْمُومٌ وَ مِنْهُ مَا لَیْسَ بِمَحْمُودٍ وَ لَا مَذْمُومٍ وَ مِنْهُ ضَلَالُ النِّسْیَانِ فَالضَّلَالُ الْمَحْمُودُ هُوَ الْمَنْسُوبُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی وَ قَدْ بَیَّنَّاهُ وَ الْمَذْمُومُ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُ (1) وَ قَوْلُهُ وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدی (2) وَ مِثْلُ ذَلِکَ فِی الْقُرْآنِ کَثِیرٌ وَ أَمَّا الضَّلَالُ الْمَنْسُوبُ إِلَی الْأَصْنَامِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی فِی قِصَّةِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ- رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ (3) الْآیَةَ وَ الْأَصْنَامُ لَمْ تضلن تُضْلِلْنَ أَحَداً عَلَی الْحَقِیقَةِ وَ إِنَّمَا ضَلَّ النَّاسُ بِهَا وَ کَفَرُوا حِینَ عَبَدُوهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا الضَّلَالُ الَّذِی هُوَ النِّسْیَانُ فَهُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی- وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْری (4) وَ قَدْ ذَکَرَ اللَّهُ تَعَالَی الضَّلَالَ فِی مَوَاضِعَ مِنْ کِتَابِهِ فَمِنْهُ مَا نَسَبَهُ إِلَی نَبِیِّهِ عَلَی ظَاهِرِ اللَّفْظِ کَقَوْلِهِ سُبْحَانَهُ وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدی-(5) مَعْنَاهُ وَجَدْنَاکَ فِی قَوْمٍ لَا یَعْرِفُونَ نُبُوَّتَکَ فَهَدَیْنَاهُمْ بِکَ وَ أَمَّا الضَّلَالُ الْمَنْسُوبُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی الَّذِی هُوَ ضِدُّ الْهُدَی وَ الْهُدَی هُوَ الْبَیَانُ وَ هُوَ مَعْنَی قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ-(6) مَعْنَاهُ أَیْ أَ لَمْ أُبَیِّنْ لَهُمْ مِثْلَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ- فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی (7) أَیْ بَیَّنَّا لَهُمْ وَجْهٌ آخَرُ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی- وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ-(8)

وَ أَمَّا مَعْنَی الْهُدَی فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ(9) وَ مَعْنَی الْهَادِی هَاهُنَا الْمُبَیِّنُ لِمَا جَاءَ بِهِ الْمُنْذِرُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ

ص: 13


1- 1. طه: 85.
2- 2. طه: 79.
3- 3. إبراهیم: 36.
4- 4. البقرة: 282.
5- 5. الضحی: 7.
6- 6. السجدة: 26.
7- 7. فصّلت: 17.
8- 8. براءة: 115.
9- 9. الرعد: 7.

گروهی از منافقین به این سخن خداوند اعتراض می کردند که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا» {خدای را از اینکه به پشه ای یا فروتر [یا فراتر] از آن مَثَل زند، شرم نیاید.}(1) و این از آن جهت بود که وقتی خداوند متعال آیه «وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» {و برای هر قومی رهبری است.}(2) را بر پیامبرش نازل کرد، گروهی از منافقین گفتند مراد خدا از این مثل چیست که بسیاری را به وسیله آن گمراه می کند و خداوند متعال با این آیه بدان ها پاسخ گفت: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ* … أُولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» {خدای را از اینکه به پشه ای یا فروتر [یا فراتر] از آن مَثَل زند، شرم نیاید. پس کسانی که ایمان آورده اند می دانند که آن [مَثَل] از جانب پروردگارشان بجاست؛ ولی کسانی که به کفر گراییده اند می گویند: «خدا از این مَثَل چه قصد داشته است؟» [خدا] بسیاری را با آن گمراه، و بسیاری را با آن راهنمایی می کند؛ و [لی] جز نافرمانان را با آن گمراه نمی کند…آنانند که زیانکارانند.}(3) این همان معنای گمراهی است که به خداوند متعال نسبت داده می شود، زیرا او امام هادی را برای هدایت به سوی آنچه انذار کننده (پیامبر) آورده است برای مردم آورد، که با او مخالفت کرده و پس از آنکه اقرار به وجوب اطاعتش کردند، روی برگرداند و آنگاه که آنچه را که باید اخذ کرده و رها کنند برای آن ها تبیین کرد و آنان مخالفت کردند دچار گمراهی شدند و این در حالی بود که به آنچه پیامبر فرموده بود آگاه بودند، پیامبر فرمودند بر من صلوات ناقص نفرستید بلکه بر اهل بیت من نیز درود بفرستید و آن ها را از من قطع نکنید، زیرا هر نسبت سببی و نسبی در روز قیامت قطع خواهد بود مگر سبب و نسب من و چون در این امر مخالفت امر خداوند را کردند گمراه شده و گمراه کردند. و خداوند متعال نیز مردم را از تبعیت آنان بر حذر داشته و «وَ لاَ تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ « {و از پی هوس های گروهی که پیش از این گمراه گشتند و بسیاری [از مردم] را گمراه کردند و [خود] از راه راست منحرف شدند، نروید.»}(4)

و سبیل در اینجا همان وصی است و همچنین خداوند سبحان فرمود: «وَ لاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ» {و از راه ها [ی دیگر] که شما را از راه وی پراکنده می سازد پیروی مکنید. این هاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است}(5) که با آنچه خداوند بدان سفارش کردند و از هوای نفس خود تبعیت کرده و دین خداوند و شرایع او را تحریف کردند و واجبات و احکام او و تمام آنچه بدان امر شده بودند را تغییر دادند، همان طور که از آن کس که امر به فرمان برادری اش شده و از آن ها پیمان به موالات و دوستی آن ها گرفته بود سرپیچی کردند و این امر آنان را به استفاده از رأی و قیاس کشاند که تحیّر و ابهام را در آنان فزونی ساخت و در مورد دین خداوند «وَ لِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکَافِرُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهذَا مَثَلاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ» {و تا کسانی که در دل هایشان بیماری است و کافران بگویند: «خدا از این وصف کردن، چه چیزی را اراده کرده است؟» این گونه، خدا هر که را بخواهد بیراه می گذارد}(6) رها کردن تبعیت از دلیلی (امامی) که

ص: 14


1- . بقره/ 26
2- . رعد/ 7
3- . بقره/ 26_27
4- . مائده/ 77
5- . أنعام / 153
6- . مدثر/ 31

وَ قَدِ احْتَجَّ قَوْمٌ مِنَ الْمُنَافِقِینَ عَلَی اللَّهِ تَعَالَی- إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمَّا أَنْزَلَ عَلَی نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ فَقَالَ طَائِفَةٌ مِنَ الْمُنَافِقِینَ- ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ تَعَالَی بِقَوْلِهِ- إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ إِلَی قَوْلِهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ (1) فَهَذَا مَعْنَی الضَّلَالِ الْمَنْسُوبِ إِلَیْهِ تَعَالَی لِأَنَّهُ أَقَامَ لَهُمُ الْإِمَامَ الْهَادِیَ لِمَا جَاءَ بِهِ الْمُنْذِرُ فَخَالَفُوهُ وَ صَرَفُوا عَنْهُ بَعْدَ أَنْ أَقَرُّوا بِفَرْضِ طَاعَتِهِ وَ لَمَّا بَیَّنَ لَهُمْ

مَا یَأْخُذُونَ وَ مَا یَذَرُونَ فَخَالَفُوهُ ضَلُّوا هَذَا مَعَ عِلْمِهِمْ بِمَا قَالَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ قَوْلُهُ- لَا تُصَلُّوا عَلَیَّ صَلَاةً مَبْتُورَةً إِذَا صَلَّیْتُمْ عَلَیَّ بَلْ صَلُّوا عَلَی أَهْلِ بَیْتِی وَ لَا تَقْطَعُوهُمْ مِنِّی فَإِنَّ کُلَّ سَبَبٍ وَ نَسَبٍ مُنْقَطِعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا سَبَبِی وَ نَسَبِی وَ لَمَّا خَالَفُوا اللَّهَ تَعَالَی ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَحَذَّرَ اللَّهُ تَعَالَی الْأُمَّةَ مِنِ اتِّبَاعِهِمْ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ (2) وَ السَّبِیلُ هَاهُنَا الْوَصِیُّ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ- وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ (3) الْآیَةَ فَخَالَفُوا مَا وَصَّاهُمْ بِهِ اللَّهُ تَعَالَی وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ فَحَرَّفُوا دِینَ اللَّهِ جَلَّتْ عَظَمَتُهُ وَ شَرَائِعَهُ وَ بَدَّلُوا فَرَائِضَهُ وَ أَحْکَامَهُ وَ جَمِیعَ مَا أُمِرُوا بِهِ کَمَا عَدَلُوا عَمَّنْ أُمِرُوا بِطَاعَتِهِ وَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْعَهْدَ بِمُوَالاتِهِمْ وَ اضْطَرَّهُمْ ذَلِکَ إِلَی اسْتِعْمَالِ الرَّأْیِ وَ الْقِیَاسِ فَزَادَهُمْ ذَلِکَ حَیْرَةً وَ الْتِبَاساً وَ أَمَّا قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ لِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ(4) فَکَانَ تَرْکُهُمُ اتِّبَاعَ الدَّلِیلِ الَّذِی أَقَامَ

ص: 14


1- 1. البقرة: 26- 27.
2- 2. المائدة: 77.
3- 3. الأنعام: 153.
4- 4. المدّثّر: 31.

خداوند متعال برای آن ها آورده بود را گمراهی نامید که در متن آیه آنگاه که آنان مخالف امر او را در تبعیت از امام کردند و دچار افتراق و اختلاف شده و برخی برخی دیگر را لعن کردند و برخی خون برخی دیگر را حلال شمردند منسوب به خود آورد «فَمَا ذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ» {این است خدا، پروردگار حقیقی شما، و بعد از حقیقت جز گمراهی چیست؟ پس چگونه [از حق] بازگردانیده می شوید؟}(1)

و من زمانی که بعد از فرستادن ابن عباس به سوی خوارج برای دلیل آوردن علیه آن ها تصمیم به کشتن شان گرفتم، به آن ها گفتم ای گروه خوارج شما! را به خدا قسم می دهم، آیا نمی دانید که در قرآن ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام است؟ گفتند بله. سپس گفتم خدایا! تو شاهد باش. سپس گفتم شما را به خدا قسم! آیا شما ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام قرآن را می شناسید؟ گفتند خیر، گفتم شما را به خدا قسم! آیا می دانید که من ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام قرآن را می شناسم؟ گفتند بله، سپس گفتم با وجود این اقرار چه کسی گمراه تر از شماست؟ و گفتم خدایا! تو می دانی که من بدانچه به آن علم دارم در مورد آنان حکم کردم. سپس فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من وصیت کرده فرمودند: یا علی! اگر جماعتی را یافتی تا همراه تو قتال کنند، برخیز و حقت را بگیر، وگرنه ملازم خانه ات شو، چون من در روز غدیر خم برای تو از مردم پیمان گرفتم که تو خلیفه و وصی من و سزاوارترین مردم به ایشان پس از من هستی و مثل تو مثل بیت الله الحرام است که مردم به سوی تو می آیند اما تو به سوی آن ها نمی روی. ای اباالحسن! بر خدا سزاوار است که «اهل ضلال» را وارد بهشت کند .

مقصودم از اهل ضلال مؤمنانی هستند که در زمان فتنه بر پیروی از امامی که مکانش مخفی و از دیده ها پنهان است بپا خاسته و به امامت او اقرار دارند و به ریسمان او تمسّک جسته و انتظار خروج او را می کشند و یقین داشتند و دچار تردید نمی شوند و صابر و تسلیم در این امر هستند و فقط از مکان امامشان و شناخت شخص او در خلافت (جهل) هستند. و همین طور است که خداوند متعال وقتی چهره خورشید را که راهنمای زمان نمازهاست از دیدگان مردم مخفی کند، تأخیر وقت نماز بر مردم موسّع است تا وقت با آشکار شدن آفتاب مشخص شود و یقین کنند که وقت نماز فرا رسیده است. و اینچنین است کسی که منتظر امام زمان علیه السلام و متمسّک به امامت اوست، تمام واجبات خداوند بر او موسّع بوده و مورد قبول است به شرط آنکه با حدود آن بوده و خارج از

ص: 15


1- . یونس / 32 در متن کتاب در پایان آیه به جای فَأَنَّی تُصْرَفُونَ /فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ آمده است.

اللَّهُ لَهُمْ ضَلَالَةً لَهُمْ فَصَارَ ذَلِکَ کَأَنَّهُ مَنْسُوبٌ إِلَیْهِ تَعَالَی لَمَّا خَالَفُوا أَمْرَهُ فِی اتِّبَاعِ الْإِمَامِ ثُمَّ افْتَرَقُوا وَ اخْتَلَفُوا وَ لَعَنَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ اسْتَحَلَّ بَعْضُهُمْ دِمَاءَ بَعْضٍ- فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ وَ لَمَّا أَرَدْتُ قَتْلَ الْخَوَارِجِ بَعْدَ أَنْ أَرْسَلْتُ إِلَیْهِمُ ابْنَ عَبَّاسٍ لِإِقَامَةِ الْحُجَّةِ عَلَیْهِمْ قُلْتُ یَا مَعْشَرَ الْخَوَارِجِ أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ فِی الْقُرْآنِ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ خَاصّاً وَ عَامّاً قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ فَقُلْتُ اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَیْهِمْ ثُمَّ قُلْتُ أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ نَاسِخَ الْقُرْآنِ وَ مَنْسُوخَهُ وَ مُحْکَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ قَالُوا اللَّهُمَّ لَا قُلْتُ أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنِّی أَعْلَمُ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ مُحْکَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ فَقُلْتُ مَنْ أَضَلُّ مِنْکُمْ إِذْ قَدْ أَقْرَرْتُمْ بِذَلِکَ ثُمَّ قُلْتُ اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّی حَکَمْتُ فِیهِمْ بِمَا أَعْلَمُهُ ثُمَّ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ أَوْصَانِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنْ وَجَدْتَ فِئَةً تُقَاتِلُ بِهِمْ فَاطْلُبْ حَقَّکَ وَ إِلَّا فَالْزَمْ بَیْتَکَ فَإِنِّی قَدْ أَخَذْتُ لَکَ الْعَهْدَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ بِأَنَّکَ خَلِیفَتِی وَ وَصِیِّی وَ أَوْلَی النَّاسِ بِالنَّاسِ مِنْ بَعْدِی فَمَثَلُکَ کَمَثَلِ بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ یَأْتُونَکَ النَّاسُ وَ لَا تَأْتِیهِمْ یَا أَبَا الْحَسَنِ حَقِیقٌ عَلَی اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَ أَهْلَ الضَّلَالِ الْجَنَّةَ وَ إِنَّمَا أَعْنِی بِهَذَا الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ قَامُوا فِی زَمَنِ الْفِتْنَةِ عَلَی الِائْتِمَامِ بِالْإِمَامِ الْخَفِیِّ الْمَکَانِ الْمَسْتُورِ عَنِ الْأَعْیَانِ فَهُمْ بِإِمَامَتِهِ مُقِرُّونَ وَ بِعُرْوَتِهِ مُسْتَمْسِکُونَ وَ لِخُرُوجِهِ مُنْتَظِرُونَ مُوقِنُونَ غَیْرُ شَاکِّینَ صَابِرُونَ مُسَلِّمُونَ وَ إِنَّمَا ضَلُّوا عَنْ مَکَانِ إِمَامِهِمْ وَ عَنْ مَعْرِفَةِ شَخْصِهِ یَدُلُّ عَلَی ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی إِذَا حَجَبَ عَنْ عِبَادِهِ عَیْنَ الشَّمْسِ الَّتِی جَعَلَهَا دَلِیلًا عَلَی أَوْقَاتِ الصَّلَاةِ فَمُوَسَّعٌ عَلَیْهِمْ تَأْخِیرُ الْوَقْتِ لِیَتَبَیَّنَ لَهُمُ الْوَقْتُ بِظُهُورِهَا وَ یَسْتَیْقِنُوا أَنَّهُ قَدْ زَالَتْ فَکَذَلِکَ الْمُنْتَظِرُ لِخُرُوجِ الْإِمَامِ علیه السلام الْمُتَمَسِّکُ بِإِمَامَتِهِ مُوَسَّعٌ عَلَیْهِ جَمِیعُ فَرَائِضِ اللَّهِ الْوَاجِبَةِ عَلَیْهِ مَقْبُولَةً الْمَقْبُولَةِ مِنْهُ بِحُدُودِهَا غَیْرَ خَارِجٍ عَنْ

ص: 15

حد واجب نباشد،. در این حال چنین شخصی صابر و مأجور بوده و غیبت امامش ضروری بر اعمال او نمی زند.

سپس از ایشان درباره لفظ وحی در کتاب خدا سؤال کردند که فرمودند: انواع وحی شامل وحی نبوت، وحی الهام، وحی اشاره، وحی امر، وحی کذب، وحی تقدیر، وحی خبر و وحی رسالت است.

اما بیان وحی نبوت و رسالت در این آیه آمده است: «إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَی نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ» {ما هم چنان که به نوح و پیامبران بعد از او، وحی کردیم، به تو [نیز] وحی کردیم؛ و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب [نیز] وحی نمودیم}(1)

و بیان وحی الهام در این آیه است: «وَ أَوْحَی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ» {و پروردگار تو به زنبور عسل وحی [الهام غریزی] کرد که از پاره ای کوه ها و از برخی درختان و از آنچه داربست [و چفته سازی] می کنند، خانه هایی برای خود درست کن.}(2)

و مانند این آیه «وَ أَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ» {و به مادر موسی وحی کردیم که: «او را شیر ده، و چون بر او بیمناک شدی او را در نیل بینداز.}(3)

و وحی اشاره مانند این آیه است «فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَی إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیّاً» {پس، از محراب بر قوم خویش درآمد و ایشان را آگاه گردانید که روز و شب به نیایش بپردازید.}(4) یعنی به سوی ایشان اشاره کرد زیرا فرمود: «أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزا»ً {(نشانه ات) این است که سه روز با مردم، جز به اشاره سخن نگویی.}(5)

و اما وحی تقدیر این سخن خداست: «أَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَقَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا»{در هر آسمانی کار [مربوط به] آن را وحی فرمود و مواد خوراکی آن را اندازه گیری کرد.}(6)

و اما وحی امر این سخن خداست: «وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی» {و [یاد کن] هنگامی را که به حواریّون وحی کردم که به من و فرستاده ام ایمان آورید.}(7)

و وحی کذب مانند این سخن خداست: «شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ…» {شیطان های انس و جن بعضی از آنها به بعضی، برای فریب [یکدیگر]، سخنان آراسته القا می کنند…}(8)

و وحی خبر این سخن خداست: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا

ص: 16


1- . نساء/ 163
2- . نحل / 68
3- . قصص / 7
4- . مریم / 11
5- . آل عمران / 41
6- . فصلت / 12 بخش پایانی آیه (وَقَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا)در سوره فصلت آیه10 آمده است.
7- . مائده/ 111
8- . أنعام / 112

مَعْنَی مَا فُرِضَ عَلَیْهِ فَهُوَ صَابِرٌ مُحْتَسِبٌ لَا تَضُرُّهُ غَیْبَةُ إِمَامِهِ ثُمَّ سَأَلُوهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ لَفْظِ الْوَحْیِ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَالَ مِنْهُ وَحْیُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهُ وَحْیُ الْإِلْهَامِ وَ مِنْهُ وَحْیُ الْإِشَارَةِ وَ مِنْهُ وَحْیُ أَمْرٍ وَ مِنْهُ وَحْیُ کَذِبٍ وَ مِنْهُ وَحْیُ تَقْدِیرٍ وَ مِنْهُ وَحْیُ خَبَرٍ وَ مِنْهُ وَحْیُ الرِّسَالَةِ فَأَمَّا تَفْسِیرُ وَحْیِ النُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ فَهُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ (1) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ أَمَّا وَحْیُ الْإِلْهَامِ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ (2) وَ مِثْلُهُ وَ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِ (3) وَ أَمَّا وَحْیُ الْإِشَارَةِ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحی إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا(4) أَیْ أَشَارَ إِلَیْهِمْ لِقَوْلِهِ تَعَالَی أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ إِلَّا رَمْزاً(5) وَ أَمَّا وَحْیُ التَّقْدِیرِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی- وَ أَوْحی فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها(6) وَ أَمَّا وَحْیُ الْأَمْرِ فَقَوْلُهُ سُبْحَانَهُ- وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی (7) وَ أَمَّا وَحْیُ الْکَذِبِ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ (8) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ أَمَّا وَحْیُ الْخَبَرِ فَقَوْلُهُ سُبْحَانَهُ- وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا

ص: 16


1- 1. النساء: 163.
2- 2. النحل: 68.
3- 3. القصص: 7.
4- 4. مریم: 11.
5- 5. آل عمران: 49.
6- 6. فصّلت: 12.
7- 7. المائدة: 111.
8- 8. الأنعام: 112.

إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلاَةِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَ کَانُوا لَنَا عَابِدِینَ» {و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کردند، و به ایشان انجام دادن کارهای نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستنده ما بودند.}(1)

سپس از ایشان درباره متشابهات لفظ خلقت در قرآن پرسیدند که فرمودند: آن بر چهار وجه در قرآن آمده است که از جمله آن ها خلق نوآوری است، مانند این سخن خداوند: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ» {آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید}(2) و همچنین خلق استحاله (از حالتی به حالت دیگر درآمدن) مانند این آیه: «یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلاَثٍ» {شما را در شکم های مادرانتان آفرینشی پس از آفرینشی [دیگر] در تاریکی های سه گانه [:مشیمه و رحم و شکم] خلق کرد.}(3)

و همچنین این آیه: «فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ» {پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریده ایم، سپس از نطفه، سپس از علقه، آن گاه از مضغه، دارای خلقت کامل و [احیاناً] خلقت ناقص، تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم. و آنچه را اراده می کنیم در رحم ها قرار می دهیم}(4) و اما خلق تقدیر مانند این سخن خداوند متعال به عیسی علیه السلام: «وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ...»{و آن گاه که از گِل، [چیزی] به شکل پرنده می ساختی…}(5)

و خلق تغییر مانند این آیه: «و لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ» {و وادارشان می کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند.»}(6)

و همچنین از ایشان درباره تفسیر لفظ فتنه پرسیدند که فرمودند: «الم *أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ یُفْتَنُونَ» {الف، لام، میم. آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟}(7) و این سخن خداوند به موسی علیه السلام: «وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً» {و تو را بارها آزمودیم.}(8)

فتنه بر چند وجه می آید: یکی به معنای کفر است مانند این آیه: «لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ حَتَّی جَاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ» {در حقیقت، پیش از این [نیز] در صدد فتنه جویی برآمدند و کارها را بر تو وارونه ساختند، تا حقّ آمد و امر خدا آشکار شد.}(9) و این سخن خداوند: «وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» {و فتنه [شرک] از کشتار بزرگ تر است}(10) در اینجا منظور از فتته کفر است. و همچنین فرموده خداوند سبحان در مورد کسانی از منافقین که در غزوه تبوک از رسول خدا صلی الله علیه و آله اذن بر جای ماندن از جنگ را خواستند که خداوند متعال درباره آنان فرمود: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَ لاَ تَفْتِنِّی أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» {و از آنان کسی است که می گوید: «مرا [در ماندن] اجازه ده و به فتنه ام مینداز.» هش دار، که آنان خود به فتنه افتاده اند}(11) یعنی به من اذن بده و مرا کافر مخوان که خدای عزوجل فرمود: «أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ» {آنان خود به فتنه افتاده اند، و بی تردید جهنَّم بر کافران احاطه دارد.}(12)

ص: 17


1- . أنبیاء/ 73
2- . أعراف / 54
3- . زمر/ 6
4- . حج / 5
5- . مائده/ 110
6- . نساء/ 119
7- . عنکبوت / 1_2
8- . طه / 40
9- . توبه/ 48
10- . بقره/ 217
11- . توبه/ 49
12- . توبه/ 49

إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ (1) وَ سَأَلُوهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ مُتَشَابِهِ الْخَلْقِ فَقَالَ هُوَ عَلَی ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ وَ رَابِعٌ فَمِنْهُ خَلْقُ الِاخْتِرَاعِ فَقَوْلُهُ سُبْحَانَهُ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ (2) وَ أَمَّا خَلْقُ الِاسْتِحَالَةِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی- یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ (3) وَ قَوْلُهُ تَعَالَی فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ(4) وَ أَمَّا خَلْقُ التَّقْدِیرِ فَقَوْلُهُ لِعِیسَی علیه السلام وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ(5) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ أَمَّا خَلْقُ التَّغْیِیرِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ (6) وَ سَأَلُوهُ علیه السلام عَنِ الْمُتَشَابِهِ فِی تَفْسِیرِ الْفِتْنَةِ فَقَالَ- الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (7) وَ قَوْلُهُ لِمُوسَی علیه السلام وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً(8) وَ مِنْهُ فِتْنَةُ الْکُفْرِ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی- لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ حَتَّی جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ (9) وَ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ (10) یَعْنِی هَاهُنَا الْکُفْرَ وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ فِی الَّذِینَ اسْتَأْذَنُوا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی غَزْوَةِ تَبُوکَ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْهُ مِنَ الْمُنَافِقِینَ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِیهِمْ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَ لا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا(11) یَعْنِی ائْذَنْ لِی وَ لَا تُکْفِرْنِی فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ

ص: 17


1- 1. الأنبیاء: 73.
2- 2. الأعراف: 54.
3- 3. الزمر: 6.
4- 4. غافر: 67.
5- 5. المائدة: 110.
6- 6. النساء: 119.
7- 7. العنکبوت: 2.
8- 8. طه: 40.
9- 9. براءة: 48.
10- 10. البقرة: 217، و ما بین العلامتین لا یوجد فی الأصل.
11- 11. براءة: 49.

معنای دیگر فتنه، عذاب است مانند این آیه: «یَوْمَ هُمْ عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ» {همان روز که آنان بر آتش، عقوبت [و آزموده] شوند.}(1) یعنی مورد عذاب هستند و همچنین این آیه «ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ» {عذابِ [موعودِ] خود را بچشید، این است همان [بلایی] که با شتاب خواستار آن بودید.}(2)

یعنی عذابتان را بچشید و همچنین این آیه: «إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا...»{کسانی که مردان و زنان مؤمن را آزار کرده و بعد توبه نکرده اند..}(3) یعنی مؤمنین را عذاب کردند.

معنای دیگر فتنه محبت مال و فرزند است، مانند این آیه: «إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ» {اموال شما و فرزندانتان صرفاً [وسیله] آزمایشی [برای شما] یند}(4) یعنی دوست داشتن شما فتنه ای برای شماست، نوع دیگر فتنه بیماری است مانند این آیه: «أَ وَ لاَ یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لاَ یَتُوبُونَ وَ لاَ هُمْ یَذَّکَّرُونَ « {آیا نمی بینند که آنان در هر سال، یک یا دو بار آزموده می شوند، باز هم توبه نمی کنند و عبرت نمی گیرند؟}(5) یعنی مریض شده و دچار بیماری می شوند.

و همچنین از ایشان درباره متشابهات لفظ «قضاء» در قرآن سؤال نمودند که فرمودند: این لفظ بر ده وجه در قرآن آمده است که معانی متفاوتی دارند و شامل معانی فراغت، عهد، اعلام و آگاهی دادن، انجام کار، واجب کردن، مکتوب و حتمی کردن، اتمام، حکم، خلق و نزول مرگ می باشد.

اما قضاء در معنای فراغت از کار در این آیه است «وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَی قَوْمِهِمْ» {و چون تنی چند از جنّ را به سوی تو روانه کردیم که قرآن را بشنوند. پس چون بر آن حاضر شدند [به یکدیگر] گفتند: «گوش فرادهید.» و چون به انجام رسید، به سوی قوم خود بازگشتند.}(6)

معنای فلمّا قضی یعنی وقتی از آن کار فراغت یافتند و همچنین مانند این آیه است: «فَإِذَا قَضَیْتُمْ مَنَاسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ» {و چون آداب ویژه حجّ خود را به جای آوردید،خدا را به یاد آورید.}(7)

قضای عهد و پیمان نیز در این آیه است: «وَ قَضَی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ» {و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید}(8) یعنی عهد کرد. و همچنین این آیه در سوره قصص: «وَ مَا کُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنَا إِلَی مُوسَی الْأَمْرَ»{و چون امرِ [پیامبری] را به موسی واگذاشتیم، تو در جانب غربیِ [طور] نبودی}(9) یعنی با او عهد نمودیم.

و قضای اعلام و آگاهی دادن مانند این آیه است: «وَ قَضَیْنَا إِلَیْهِ ذلِکَ الْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هؤُلاَءِ

ص: 18


1- . ذاریات / 13
2- . ذاریات / 14
3- . بروج / 10
4- . تغابن / 15
5- . توبه/ 126
6- . أحقاف / 29
7- . بقره/ 200
8- . إسراء/ 23
9- . قصص / 44

وَ مِنْهُ فِتْنَةُ الْعَذَابِ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی- یَوْمَ هُمْ عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ (1) أَیْ یُعَذَّبُونَ- ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (2) أَیْ ذُوقُوا عَذَابَکُمْ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ تَعَالَی إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا(3) أَیْ عَذَّبُوا الْمُؤْمِنِینَ وَ مِنْهُ فِتْنَةُ الْمَحَبَّةِ لِلْمَالِ وَ الْوَلَدِ کَقَوْلِهِ تَعَالَی- إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ(4) أَیْ إِنَّمَا حُبُّکُمْ لَهَا فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مِنْهُ فِتْنَةُ الْمَرَضِ وَ هُوَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ- أَ وَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ (5) أَیْ یَمْرَضُونَ وَ یَعْتَلُّونَ وَ سَأَلُوهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنِ الْمُتَشَابِهِ فِی الْقَضَاءِ فَقَالَ هُوَ عَشَرَةُ أَوْجَهٍ مُخْتَلِفَةُ الْمَعْنَی فَمِنْهُ قَضَاءُ فَرَاغٍ وَ قَضَاءُ عَهْدٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ إِعْلَامٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ فِعْلٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ إِیجَابٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ کِتَابٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ إِتْمَامٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ حُکْمٍ وَ فَصْلٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ خَلْقٍ وَ مِنْهُ قَضَاءُ نُزُولِ الْمَوْتِ أَمَّا تَفْسِیرُ قَضَاءِ الْفَرَاغِ مِنَ الشَّیْ ءِ فَهُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی- وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلی قَوْمِهِمْ (6) مَعْنَی فَلَمَّا قُضِیَ أَیْ فَلَمَّا فَرَغَ وَ کَقَوْلِهِ فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ (7) أَمَّا قَضَاءُ الْعَهْدِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی- وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ (8) أَیْ عَهْدٌ وَ مِثْلُهُ فِی سُورَةِ الْقَصَصِ وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلی مُوسَی الْأَمْرَ(9) أَیْ عَهِدْنَا إِلَیْهِ أَمَّا قَضَاءُ الْإِعْلَامِ فَهُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی- وَ قَضَیْنا إِلَیْهِ ذلِکَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ

ص: 18


1- 1. الذاریات: 13 و 14.
2- 2. الذاریات: 13 و 14.
3- 3. البروج: 10.
4- 4. التغابن: 15، الأنفال: 28.
5- 5. براءة: 126.
6- 6. الأحقاف: 29.
7- 7. البقرة: 200.
8- 8. الإسراء: 23.
9- 9. القصص: 44.

مَقْطُوعٌ مُصْبِحِینَ» {و او را از این امر آگاه کردیم که ریشه آن گروه صبحگاهان بریده خواهد شد.}(1) و همچنین این آیه: «وَ قَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ» {و در کتاب آسمانی [شان] به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که: «قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید کرد،}(2) یعنی آنان را در تورات به آنچه می خواستند انجام دهند آگاهی دادیم.

قضای فعل و انجام کار مانند این آیه سوره طه است: «فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ» {پس هر حکمی می خواهی بکن}(3) یعنی هرکاری می خواهی بکن. و همچنین در سوره انفال فرموده است: «لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کَانَ مَفْعُولاً» {تا خداوند کاری را که انجام شدنی بود به انجام رساند}(4) یعنی آنچه را در علم پیشین او بوده انجام دهد. از نمونه های این نوع قضاء در قرآن فراوان است. اما قضاء در معنای واجب کردن عذاب، مانند این آیه سوره ابراهیم علیه السلام است: «وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ» {و چون کار از کار گذشت [و داوری صورت گرفت] شیطان گفت}(5) یعنی وقتی عذاب واجب شد .

و همچنین در سوره یوسف علیه السلام فرمود: «قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیَانِ» {امری که شما دو تن از من جویا شدید تحقق یافت.}(6) یعنی آنچه از آن سؤال کردید واجب شد.

قضا در معنای مکتوب و حتمی شدن، مانند این آیه در داستان مریم سلام الله علیها: «وَ کَانَ أَمْراً مَقْضِیّاً» {و [این] دستوری قطعی بود.}(7) یعنی معلوم و مشخص بود.

و قضاء در معنای اتمام کار مانند این آیه در سوره قصص است: «فَلَمَّا قَضَی مُوسَی الْأَجَلَ» {و چون موسی آن مدّت را به پایان رسانید}(8) یعنی زمانی که شرطی را که (شعیب) با او کرده بود به پایان رساند...و همچنین این سخن موسی علیه السلام: «أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلاَ عُدْوَانَ عَلَیَّ» {هر یک از دو مدّت را به انجام رسانیدم، بر من تعدّی [روا] نباشد}(9) یعنی وقتی به پایان رساندم.

اما قضاء در معنای حکم کردن مانند این آیه است: «قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» {میانشان به حقّ داوری می گردد و گفته می شود: «سپاس، ویژه پروردگار جهانیان است.»}(10) یعنی بین ایشان حکم می کند.

و همچنین این آیه: «وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لاَ یَقْضُونَ بِشَیْ ءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» {و خداست که به حقّ داوری می کند، و کسانی را که در برابر او می خوانند [عاجزند و] به چیزی داوری نمی کنند؛ در حقیقت، خداست که خود شنوای بیناست.}(11)

و همچنین این سخن که خداوند به حق حکم می کند و او بهترین حکم کنندگان است و این آیه در سوره یونس نیز بر همین معناست «وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ

ص: 19


1- . حجر/ 66
2- . إسراء/ 4
3- . طه / 72
4- . أنفال / 42
5- . إبراهیم / 22
6- . یوسف / 41
7- . مریم / 21
8- . قصص / 29
9- . قصص / 28
10- . زمر/ 75
11- . غافر/ 20

مَقْطُوعٌ مُصْبِحِینَ (1) وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ (2) أَیْ أَعْلَمْنَاهُمْ فِی التَّوْرَاةِ مَا هُمْ عَامِلُونَ: أَمَّا قَضَاءُ الْفِعْلِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی فِی سُورَةِ طه- فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ (3) أَیِ افْعَلْ مَا أَنْتَ فَاعِلٌ وَ مِنْهُ فِی سُورَةِ الْأَنْفَالِ لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولًا(4) أَیْ یَفْعَلُ مَا کَانَ فِی عِلْمِهِ السَّابِقِ وَ مِثْلُ هَذَا فِی الْقُرْآنِ کَثِیرٌ أَمَّا قَضَاءُ الْإِیجَابِ لِلْعَذَابِ کَقَوْلِهِ تَعَالَی فِی سُورَةِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ(5) أَیْ لَمَّا وَجَبَ الْعَذَابُ وَ مِثْلُهُ فِی سُورَةِ یُوسُفَ علیه السلام قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیانِ (6) مَعْنَاهُ أَیْ وَجَبَ الْأَمْرُ الَّذِی عَنْهُ تَسَاءَلَانِ أَمَّا قَضَاءُ الْکِتَابِ وَ الْحَتْمِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی فِی قِصَّةِ مَرْیَمَ- وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا(7) أَیْ مَعْلُوماً وَ أَمَّا قَضَاءُ الْإِتْمَامِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی فِی سُورَةِ الْقَصَصِ- فَلَمَّا قَضی مُوسَی الْأَجَلَ (8) أَیْ فَلَمَّا أَتَمَّ شَرْطَهُ الَّذِی شَارَطَهُ عَلَیْهِ وَ کَقَوْلِ مُوسَی علیه السلام أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَ (9) مَعْنَاهُ إِذَا أَتْمَمْتُ وَ أَمَّا قَضَاءُ الْحُکْمِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (10) أَیْ حُکِمَ بَیْنَهُمْ وَ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْ ءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ(11) وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ (12)

وَ قَوْلُهُ تَعَالَی فِی سُورَةِ یُونُسَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ

ص: 19


1- 1. الحجر: 66.
2- 2. الإسراء: 4.
3- 3. طه: 72.
4- 4. الأنفال: 42.
5- 5. إبراهیم: 22.
6- 6. یوسف: 41.
7- 7. مریم: 21.
8- 8. القصص: 29.
9- 9. القصص: 28.
10- 10. الزمر: 75.
11- 11. غافر: 20.
12- 12. الأنعام: 57، و الآیة فی المصحف الکریم هکذا:« إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلِینَ» لکنه أیضا من القراءات المشهورة: قال الطبرسیّ فی المجمع: قرأ أهل الحجاز و عاصم« یقص الحق» و الباقون« یقضی الحق»، حجة من قرأ« یقضی الحق» قوله« وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ» و حکی عن أبی عمرو انه استدلّ بقوله« وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلِینَ» فی أن الفصل فی الحکم لیس فی القصص، و حجة من قرأ« یقص» قوله« وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ» و قالوا: قد جاء الفصل فی القول أیضا فی نحو قوله:« إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ».

بِالْقِسْطِ» {و میان آنان به عدالت داوری شود}(1)

اما قضای خلق مانند این سخن خداست: «فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ» {پس آنها را [به صورت] هفت آسمان، در دو هنگام مقرّر داشت}(2) یعنی آن ها را خلق کرد.

و قضای انزال مرگ مانند سخن جهنمیان در سوره زخرف است: «وَ نَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُمْ مَاکِثُونَ» {و فریاد کشند: «ای مالک، [بگو:] پروردگارت جان ما را بستاند.» پاسخ دهد: «شما ماندگارید.»}(3) یعنی مرگ را بر ما نازل کند. و همچنین این آیه: «لاَ یُقْضَی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا»{حکم به مرگ بر ایشان [جاری] نمی شود تا بمیرند، و نه عذابِ آن از ایشان کاسته شود.}(4) یعنی مرگ را بر ایشان فرود نمی آورد تا آرام گیرند. و در همین معناست آیه ای که در داستان سلیمان بن داود علیه السلام است: «فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَی مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ» {پس چون مرگ را بر او مقرر داشتیم، جز جنبنده ای خاکی [موریانه] که عصای او را [به تدریج] می خورد، [آدمیان را] از مرگ او آگاه نگردانید}(5) یعنی وقتی مرگ را بر او فرود آوردیم.

سپس از ایشان در مورد معانی نور در قرآن پرسیدند که فرمودند: نور قرآن است و اسمی از اسماء الهی و همچنین در معنای فوریت، ماه، درخشش مؤمن که همان موالات است که در روز قیامت نوری بر او می پوشاند به کار رفته است. و همچنین در بخش هایی از تورات و انجیل و قرآن نور به معنای حجت خداوند بر مردم که همان معصوم است آمده است. زمانی که خداوند متعال با موسی علیه السلام سخن گفت. آن سخنان را به بنی اسرائیل ابلاغ کرد اما او را تصدیق نکردند. موسی گفت در چه صورت این سخنان را می پذیرید؟ گفتند وقتی آن ها را (از گوینده اش) بشنویم. موسی گفت: هفتاد نفر از بهترین هایتان را انتخاب کنید. آنگاه از شهر خارج شدند و (در محلی) موسی آنان را متوقف کرده و خودش پیش رفت و شروع به سخن گفتن با پروردگارش نموده و عظمت او را یاد کرد و وقتی سخنش با خداوند متعال به پایان رسید به آن ها گفت: شنیدید؟ گفتند: بله اما نمی دانیم آیا آن کلام خداست یا نه! لذا باید (خداوند) بر ما آشکار شود تا

ص: 20


1- . یونس / 54
2- . فصلت / 12
3- . زخرف / 77
4- . فاطر/ 36
5- . سبإ/ 14

بِالْقِسْطِ(1) وَ أَمَّا قَضَاءُ الْخَلْقِ فَقَوْلُهُ سُبْحَانَهُ- فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ (2) أَیْ خَلَقَهُنَّ وَ أَمَّا قَضَاءُ إِنْزَالِ الْمَوْتِ فَکَقَوْلِ أَهْلِ النَّارِ فِی سُورَةِ الزُّخْرُفِ- وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ (3) أَیْ لَ یَنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَوْتَ وَ مِثْلُهُ لا یُقْضی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها(4) أَیْ لَا یَنْزِلُ عَلَیْهِمُ الْمَوْتُ فَیَسْتَرِیحُوا وَ مِثْلُهُ فِی قِصَّةِ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلی مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ (5) یَعْنِی تَعَالَی لَمَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ وَ سَأَلُوهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ أَقْسَامِ النُّورِ فِی الْقُرْآنِ قَالَ النُّورُ الْقُرْآنُ وَ النُّورُ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ تَعَالَی وَ النُّورُ النُّورِیَّةُ وَ النُّورُ الْقَمَرُ وَ النُّورُ ضَوْءُ الْمُؤْمِنِ وَ هُوَ الْمُوَالاةُ الَّتِی یَلْبَسُ بِهَا نُوراً یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ النُّورُ فِی مَوَاضِعَ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ حُجَّةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی عِبَادِهِ وَ هُوَ الْمَعْصُومُ وَ لَمَّا کَلَّمَ اللَّهُ تَعَالَی ابْنَ عِمْرَانَ علیه السلام أَخْبَرَ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمْ یُصَدِّقُوهُ فَقَالَ لَهُمْ مَا الَّذِی یُصَحِّحُ ذَلِکَ عِنْدَکُمْ قَالُوا سَمَاعُهُ قَالَ فَاخْتَارُوا سَبْعِینَ رَجُلًا مِنْ خِیَارِکُمْ فَلَمَّا خَرَجُوا مَعَهُ أَوْقَفَهُمْ وَ تَقَدَّمَ فَجَعَلَ یُنَاجِی رَبَّهُ وَ یُعَظِّمُهُ فَلَمَّا کَلَّمَهُ قَالَ لَهُمْ أَ سَمِعْتُمْ قَالُوا بَلَی وَ لَکِنَّا لَا نَدْرِی أَ هُوَ کَلَامُ اللَّهِ أَمْ لَا فَلْیَظْهَرْ لَنَا حَتَّی

ص: 20


1- 1. یونس: 54.
2- 2. فصّلت: 12.
3- 3. الزخرف: 77.
4- 4. فاطر: 36.
5- 5. سبأ: 14.

او را ببینیم. آنگاه به حقانیت تو در نزد بنی اسرائیل شهادت خواهیم داد. وقتی این سخن را گفتند، دچار صاعقه شده و مردند. وقتی موسی علیه السلام از حالت بیهوشی خود خارج شد و آنان را دید نگران شده و گمان کرد آن ها به خاطر گناهان بنی اسرائیل به هلاکت رسیده اند، لذا رو به پرودگار متعال کرده و گفت: پروردگارا! من با این اصحاب و برادرانم انس گرفته بودم و آنان نیز با من انس گرفته بودند، من آنان را شناخته و آنان نیز مرا شناخته بودند. «أَ تُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِیُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ» {آیا ما را به [سزای] آنچه کم خردانِ ما کرده اند هلاک می کنی؟ این جز آزمایش تو نیست؛ هر که را بخواهی به وسیله آن گمراه و هر که را بخواهی هدایت می کنی؛ تو سرور مایی؛ پس ما را بیامرز و به ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانی.»}(1) خداوند متعال فرمود: «عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ» {عذاب خود را به هر کس بخواهم می رسانم، و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است}(2) تا این آیه که فرمود: «النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» {پیامبر درس نخوانده که [نام] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته می یابند [همان پیامبری که] آنان را به کار پسندیده فرمان می دهد، و از کار ناپسند باز می دارد، و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام می گرداند، و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است برمی دارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند.}(3) که نور در این آیه همان قرآن است. و از نمونه های دیگر در سوره تغابن است که فرمود: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنَا» {پس به خدا و پیامبر او و آن نوری که ما فروفرستادیم ایمان آورید}(4) که خداوند متعال از نور قرآن و جمیع اوصیای معصوم را اراده کرده که حاملان کتاب خدا و خازنان و مفسران آن هستند که در قرآن آنان را توصیف کرده و فرموده است «وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا» {تأویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند. [آنان که] می گویند: «ما بدان ایمان آوردیم، همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست}(5) و ایشان همان وصف شدگانی هستند که خداوند به وسیله آن ها شهرها را روشن و بندگان را هدایت می کند. خداوند متعال در سوره نور فرموده است: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ...» {خدا نور آسمان ها و زمین است. مَثَلِ نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی، و آن چراغ در شیشه ای است. آن شیشه گویی اختری درخشان است…}(6) در این آیه مشکات، رسول خدا صلی الله علیه وآله است و مصباح، همان وصی و اوصیاء هستند و زجاجه، فاطمه سلام الله علیها و درخت مبارک، رسول خدا صلی الله علیه وآله و ستاره درخشان، همان قائم منتظر علیه السلام است که زمین را از عدل و داد پر می کند. سپس خداوند متعال می فرماید: «یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ» {نزدیک است که روغنش هر چند بدان آتشی نرسیده باشد روشنی بخشد.}(7) یعنی گوینده ای بدان سخن می گوید. سپس می فرماید: «نُورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ

ص: 21


1- . أعراف / 155
2- . أعراف / 156
3- . أعراف / 157
4- . تغابن / 8
5- . آل عمران / 7
6- . نور/ 35
7- . نور/ 35

نَرَاهُ فَنَشْهَدَ لَکَ عِنْدَ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمَّا قَالُوا ذَلِکَ صَعِقُوا فَمَاتُوا فَلَمَّا أَفَاقَ مُوسَی مِمَّا تَغَشَّاهُ وَ رَآهُمْ جَزِعَ وَ ظَنَّ أَنَّهُمْ إِنَّمَا أُهْلِکُوا بِذُنُوبِ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَقَالَ یَا رَبِّ أَصْحَابِی وَ إِخْوَانِی أَنِسْتُ بِهِمْ وَ أَنِسُوا بِی وَ عَرَفْتُهُمْ وَ عَرَفُونِی- أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ (1) فَقَالَ تَعَالَی عَذابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ إِلَی قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (2) فَالنُّورُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ هُوَ الْقُرْآنُ وَ مِثْلُهُ فِی سُورَةِ التَّغَابُنِ قَوْلُهُ تَعَالَی- فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا(3) یَعْنِی سُبْحَانَهُ الْقُرْآنَ وَ جَمِیعَ الْأَوْصِیَاءِ الْمَعْصُومِینَ حَمَلَةَ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَزَنَتَهُ وَ تَرَاجِمَتَهُ الَّذِینَ نَعَتَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا(4) وَ هُمُ الْمَنْعُوتُونَ الَّذِینَ أَنَارَ اللَّهُ بِهِمُ الْبِلَادَ وَ هَدَی بِهِمُ الْعِبَادَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِی سُورَةِ النُّورِ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌ (5) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَالْمِشْکَاةُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الْمِصْبَاحُ الْوَصِیُّ وَ الْأَوْصِیَاءُ علیهم السلام وَ الزُّجَاجَةُ فَاطِمَةُ وَ الشَّجَرَةُ الْمُبَارَکَةُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الْکَوْکَبُ الدُّرِّیُّ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا ثُمَّ قَالَ تَعَالَی یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ أَیْ یَنْطِقْ بِهِ نَاطِقٌ ثُمَّ قَالَ تَعَالَی- نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ

ص: 21


1- 1. الأعراف: 155- 157.
2- 2. الأعراف: 155- 157.
3- 3. التغابن: 8.
4- 4. آل عمران: 7.
5- 5. النور: 35.

بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ « {روشنی بر روی روشنی است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت می کند، و این مثل ها را خدا برای مردم می زند و خدا به هر چیزی داناست.}(1) سپس می فرماید: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ * رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلاَةِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَاةِ» {در خانه هایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آن ها رفعت یابد و نامش در آن ها یاد شود. در آن [خانه] ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش می کنند مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی، آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات، به خود مشغول نمی دارد}(2) که ایشان همان اوصیا هستند. خداوند تبارک و تعالی در سوره انعام در ذکر تورات و نور بودن آن فرمود: «قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَی نُوراً وَ هُدًی لِلنَّاسِ» {بگو: «چه کسی آن کتابی را که موسی آورده است نازل کرده؟ [همان کتابی که] برای مردم روشنایی و رهنمود است}(3)

و در سوره یونس فرمود: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً» {اوست کسی که خورشید را روشنایی بخشید و ماه را تابان کرد}(4) و همانند آن در سوره نوح علیه السلام این آیه است: «وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً» {و ماه را در میان آن ها روشنایی بخش گردانید.}(5)

و فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورَ» {ستایش خدایی را که آسمان ها و زمین را آفرید، و تاریکی ها و روشنایی را پدید آورد}(6) که معنای آن شب و روز است.

در سوره بقره نیز فرمود: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ» {خداوند سرور کسانی است که ایمان آورده اند. آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی به در می برد}(7) یعنی از تاریکی کفر به نور ایمان خارج نمود که ایمان را در اینجا نور نامیده است. و همانند آن در سوره ابراهیم علیه السلام است: «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ» {تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون آوری.}(8)

و در سوره توبه فرمود: «یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ» {می خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند}(9) یعنی نور اسلام را با کفر و انکارشان خاموش کنند.

خداوند متعال در سوره نساء فرمود: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ» {و ما به سوی شما نوری تابناک فرو فرستاده ایم خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت می کند.}(10)

و در سوره حدید در ذکر مؤمنان فرمود: «یَسْعَی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ…انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ» {نورشان پیشاپیششان و به جانب راستشان دوان است. [به آنان گویند:] «امروز شما را مژده باد به باغ هایی که از زیر [درختان] آن نهرها روان است… ما را مهلت دهید تا از نورتان [اندکی] برگیریم}(11) یعنی در زیر نور شما راه برویم. از نمونه های این آیات در قرآن بسیار است.

سپس از ایشان درباره اقسام لفظ امت در قرآن پرسیدند که فرمودند: مانند این آیه

ص: 22


1- . نور/ 35
2- . نور/ 36_37
3- . أنعام / 91
4- . یونس / 5
5- . نوح / 16
6- . أنعام / 1
7- . بقره/ 257
8- . إبراهیم / 1
9- . توبه/ 32
10- . نساء/ 174بخش پایانی آیه(یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ)در سوره نور ایه35 آمده است.
11- . حدید/ 12_13

بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ(1) وَ هُمُ الْأَوْصِیَاءُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِی سُورَةِ الْأَنْعَامِ فِی ذِکْرِ التَّوْرَاةِ وَ أَنَّهَا نُورٌ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذِی جاءَ بِهِ مُوسی نُوراً وَ هُدیً لِلنَّاسِ (2) وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِی سُورَةِ یُونُسَ- هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً(3) وَ مِثْلُهُ فِی سُورَةِ نُوحٍ علیه السلام قَوْلُهُ تَعَالَی وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً(4) وَ قَالَ سُبْحَانَهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ(5) یَعْنِی اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ فِی سُورَةِ الْبَقَرَةِ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ(6) یَعْنِی مِنْ ظُلْمَةِ الْکُفْرِ إِلَی نُورِ الْإِیمَانِ فَسُمِّیَ الْإِیمَانُ هَاهُنَا نُوراً وَ مِثْلُهُ فِی سُورَةِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ(7) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی سُورَةِ بَرَاءَةَ یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ (8) یَعْنِی نُورَ الْإِسْلَامِ بِکُفْرِهِمْ وَ جُحُودِهِمْ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ فِی سُورَةِ النِّسَاءِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً(9)

یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ(10) وَ قَالَ سُبْحَانَهُ فِی سُورَةِ الْحَدِیدِ فِی ذِکْرِ الْمُؤْمِنِینَ- یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ(11) وَ فِیهَا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ (12) أَیْ نَمْشِی فِی ضَوْئِکُمْ وَ مِثْلُ هَذَا فِی الْقُرْآنِ کَثِیرٌ وَ سَأَلُوهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ أَقْسَامِ الْأُمَّةِ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَالَ قَوْلُهُ تَعَالَی

ص: 22


1- 1. النور: 36.
2- 2. الأنعام: 91.
3- 3. یونس: 5.
4- 4. نوح: 16.
5- 5. الأنعام: 1.
6- 6. البقرة: 257.
7- 7. إبراهیم: 1.
8- 8. براءة: 32، و فیه« یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا» نعم مثل ما فی المتن فی سورة الصف: 8.
9- 9. النساء: 174.
10- 10. النور: 35.
11- 11. الحدید: 12- 13.
12- 12. الحدید: 12- 13.

«کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ» {مردم، امّتی یگانه بودند؛ پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم دهنده برانگیخت.}(1)

از معانی امت وقت معلوم و مشخص است مانند این آیه: «وَ قَالَ الَّذِی نَجَا مِنْهُمَا وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ...»{و آن کس از آن دو [زندانی] که نجات یافته و پس از چندی [یوسف را] به خاطر آورده بود گفت…}(2) یعنی بعد از مدتی و همچنین این آیه: «وَ لَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ...»{و اگر عذاب را تا چندگاهی از آنان به تأخیر افکنیم…}(3) یعنی تا وقتی معلوم.

همچنین است به معنای جماعت هم آمده است مانند این آیه: «وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ» {گروهی از مردم را بر آن یافت که [دام های خود را] آب می دادند.}(4) همچنین در معنای یک نفر از مؤمنین مانند این آیه: «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً»{به راستی ابراهیم، پیشوایی بود.}(5)

از معانی دیگر امت گروه جنبندگان و پرندگان است، مانند این آیه: «وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُمْ» {و هیچ جنبنده ای در زمین نیست و نه هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند؛ مگر آنکه آن ها [نیز] گروه هایی مانند شما هستند}(6) یعنی گروه هایی که می خورند و می آشامند و تناسل دارند و امثال آن.

سپس از ایشان درباره عام و خاص قرآن سؤال کردند که فرمودند: در قرآن برخی آیات خاص و عام است. گروهی از آن ها لفظشان خاص است اما معنایشان عام. از جمله آن ها آیاتی است که لفظ آن عام است و خداوند از آن عموم را اراده کرده است و خاص نیز این چنین است. اما آیاتی که ظاهرشان عام اما معنایشان خاص است مانند این آیه است: «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ» {ای فرزندان اسرائیل، از نعمت هایم که بر شما ارزانی داشتم، و [از] اینکه من شما را بر جهانیان برتری دادم، یاد کنید.}(7) که ظاهر آن عام اما معنایش خاص است. زیرا خداوند متعال در میان عالمیان زمانشان ایشان را برتری داده بود که این برتری به چیزهای خاصی مانند منّ و سلوی و چشمه های جوشیده از سنگ و امثال آن ها بود. و از امثال دیگر آن این آیه است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ»{به یقین، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است.}(8) که مقصود خداوند این است که آنان را بر عالمیان زمانشان برتری داده است.

و همچنین این آیه: «وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ « {و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت.}(9) که مقصود بلقیس است اما بسیاری از چیزها به او داده نشده بود، مانند خصوصیات و برتری هایی که خداوند مردان را به وسیله آن ها بر زنان برتری داده است.

ص: 23


1- . بقره/ 213
2- . یوسف / 45
3- . هود/ 8
4- . قصص / 23
5- . نحل / 120
6- . أنعام / 38
7- . بقره/ 47
8- . آل عمران / 33
9- . نمل / 23

کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ (1) مِنْهَا الْأُمَّةُ أَیِ الْوَقْتُ الْمُوَقَّتُ کَقَوْلِهِ سُبْحَانَهُ فِی سُورَةِ یُوسُفَ- وَ قالَ الَّذِی نَجا مِنْهُما وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ(2) أَیْ بَعْدَ وَقْتٍ وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ(3) أَیْ إِلَی وَقْتٍ مَعْلُومٍ وَ الْأُمَّةُ هِیَ الْجَمَاعَةُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ (4) وَ الْأُمَّةُ الْوَاحِدُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً(5) وَ الْأُمَّةُ جَمْعُ دَوَابَّ وَ جَمْعُ طُیُورٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ (6) أَیْ جَمَاعَاتٌ یَأْکُلُونَ وَ یَشْرَبُونَ وَ یَتَنَاسَلُونَ وَ أَمْثَالُ ذَلِکَ وَ سَأَلُوهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنِ الْخَاصِّ وَ الْعَامِّ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَالَ إِنَّ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی آیَاتٍ لَفْظُهَا الْخُصُوصُ وَ الْعُمُومُ وَ مِنْهُ آیَاتٌ لَفْظُهَا لَفْظُ الْخَاصِّ وَ مَعْنَاهُ عَامُّ وَ مِنْ ذَلِکَ لَفْظٌ عَامٌّ یُرِیدُ بِهِ اللَّهُ تَعَالَی الْعُمُومَ وَ کَذَلِکَ الْخَاصُّ أَیْضاً فَأَمَّا مَا ظَاهِرُهُ الْعُمُومُ وَ مَعْنَاهُ الْخُصُوصُ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ (7) فَهَذَا اللَّفْظُ یَحْتَمِلُ الْعُمُومَ وَ مَعْنَاهُ الْخُصُوصُ لِأَنَّهُ تَعَالَی إِنَّمَا فَضَّلَهُمْ عَلَی عَالَمِ أَزْمَانِهِمْ بِأَشْیَاءَ خَصَّهُمْ بِهَا مِثْلُ الْمَنِّ وَ السَّلْوَی وَ الْعُیُونِ الَّتِی فَجَّرَهَا لَهُمْ مِنَ الْحَجَرِ وَ أَشْبَاهِ ذَلِکَ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَی إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ (8) أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَی أَنَّهُ فَضَّلَهُمْ عَلَی عَالَمِی زَمَانِهِمْ وَ کَقَوْلِهِ تَعَالَی وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ (9) یَعْنِی سُبْحَانَهُ بِلْقِیسَ وَ هِیَ مَعَ هَذَا لَمْ یُؤْتَ أَشْیَاءَ کَثِیرَةً مِمَّا فَضَّلَ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ الرِّجَالَ عَلَی النِّسَاءِ

ص: 23


1- 1. البقرة: 213.
2- 2. یوسف: 45.
3- 3. هود: 8.
4- 4. القصص: 23.
5- 5. النحل: 120.
6- 6. الأنعام: 38.
7- 7. البقرة: 47، 122.
8- 8. آل عمران: 33.
9- 9. النمل: 23.

و از نمونه های دیگر این آیه است: «تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ ءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا» {همه چیز را به دستور پروردگارش بنیان کن می کند}(1) که مقصود باد است که بسیاری از چیزها را نابود نمی کند. و همچنین این آیه «ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفَاضَ النَّاسُ»{پس از همان جا که [انبوه] مردم روانه می شوند، شما نیز روانه شوید}(2) که مقصود، گروهی از مردم است. در زمان جاهلیت قریش از مشعرالحرام روانه می شدند و مانند سایر عرب ها به سمت عرفات خارج نمی شدند که خداوند متعال امر کرد که از آنجایی که پیامبر و اصحابش روانه می شوند روانه شوند و از سنت خود باز گردند که در این آیه مقصود از ناس، به طور خاص همان پیامبر و اصحابش است. در آیه «لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» {تا برای مردم، پس از [فرستادن] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتی نباشد است.}(3) نیز مقصود از ناس فقط یهود می باشد. و آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَمَانَاتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، به خدا و پیامبر او خیانت مکنید و [نیز] در امانت های خود خیانت نورزید و خود می دانید [که نباید خیانت کرد].}(4) که در شأن ابی لبابه بن عبد المنذر وارد شده است. و آیه «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً» {و دیگرانی هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار شایسته را با [کاری] دیگر که بد است درآمیخته اند}(5) که در مورد ابی لبابه است که یک شخص واحد است.

و آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی برمگیرید [به طوری] که با آنها اظهار دوستی کنید}(6) که در شأن حاطب بن ابی بلتعه که یک شخص است وارد شده است که لفظ آیه عام اما معنای آن خاص است، اگرچه در لفظ بر عموم مردم جاری شده است. و این آیه «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» {همان کسانی که [برخی از] مردم به ایشان گفتند: «مردمان برای [جنگ با] شما گرد آمده اند؛ پس، از آن بترسید.» و [لی این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نیکو حمایتگری است.»}(7) در مورد نعیم بن مسعود اشجعی نازل شده و داستان آن به این صورت است که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از غزوه احد بازگشت، در حالی که عمویش حمزه به همراه گروهی از مسلمین به شهادت رسیده و گروهی نیز زخمی شده در جنگ ناکام مانده بودند اما خود ایشان شهید نشده و مجروح نشده بودند، در این حال خداوند متعال به پیامبر صلی الله علیه و آله وحی کرده و فرمود هم اکنون به سوی قریش حرکت کن و از اصحابت فقط کسانی را که مجروح هستند حرکت بده.

ص: 24


1- . أحقاف / 25
2- . بقره/ 199
3- . نساء/ 165
4- . أنفال / 27
5- . توبه/ 102
6- . ممتحنه/ 1
7- . آل عمران / 173

وَ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَی تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها(1) یَعْنِی الرِّیحَ وَ قَدْ تَرَکَتْ أَشْیَاءَ کَثِیرَةً لَمْ تُدَمِّرْهَا وَ مِثْلُ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ (2) أَرَادَ سُبْحَانَهُ بَعْضَ النَّاسِ وَ ذَلِکَ أَنَّ قُرَیْشاً کَانَتْ فِی الْجَاهِلِیَّةِ تُفِیضُ مِنَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَ لَا یَخْرُجُونَ إِلَی عَرَفَاتٍ کَسَائِرِ الْعَرَبِ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَنْ یُفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفَاضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَصْحَابُهُ وَ هُمْ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ النَّاسُ عَلَی الْخُصُوصِ وَ ارْجِعُوا عَنْ سُنَّتِهِمْ وَ قَوْلِهِ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ (3) یَعْنِی بِالنَّاسِ هَاهُنَا الْیَهُودَ فَقَطْ وَ قَوْلِهِ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (4) وَ هَذِهِ الْآیَةُ نَزَلَتْ فِی أَبِی لُبَابَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُنْذِرِ وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً(5) نَزَلَتْ فِی أَبِی لُبَابَةَ وَ إِنَّمَا هُوَ رَجُلٌ وَاحِدٌ وَ قَوْلِهِ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا- لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ(6) نَزَلَتْ فِی حَاطِبِ بْنِ أَبِی بَلْتَعَةَ وَ هُوَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَلَفْظُ الْآیَةِ عَامٌّ وَ مَعْنَاهَا خَاصٌّ وَ إِنْ کَانَتْ جَارِیَةً فِی النَّاسِ وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ (7) نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی نُعَیْمِ بْنِ مَسْعُودٍ الْأَشْجَعِیِّ وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا رَجَعَ مِنْ غَزَاةِ أُحُدٍ وَ قَدْ قُتِلَ عَمُّهُ حَمْزَةُ وَ قُتِلَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ مَنْ قُتِلَ وَ جُرِحَ مَنْ جُرِحَ وَ انْهَزَمَ مَنِ انْهَزَمَ وَ لَمْ یَنَلْهُ الْقَتْلُ وَ الْجَرْحُ أَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنِ اخْرُجْ فِی وَقْتِکَ هُنَا لِطَلَبِ قُرَیْشٍ وَ لَا تُخْرِجْ مَعَکَ مِنْ أَصْحَابِکَ إِلَّا کُلَّ مَنْ کَانَتْ بِهِ جِرَاحَةٌ فَأَعْلِمْهُمْ

ص: 24


1- 1. الأحقاف: 25.
2- 2. البقرة: 199.
3- 3. النساء: 165.
4- 4. الأنفال: 27.
5- 5. براءة: 102.
6- 6. الممتحنة: 1.
7- 7. آل عمران: 173.

پیامبر این مسأله را با آن ها در میان گذاشت و آنان نیز با وجود مجروحیت با پیامبر صلی الله علیه و آله به سمت قریش خارج شدند تا اینکه به منزلی بنام حمراءالاسد رسیدند و این در حالی بود که قریش نیز آماده حمله به مسلمانان بودند. اما وقتی خبر حرکت پیامبر برای جنگ با آن ها به ایشان رسید ترسیدند و در این حال شخصی از قبیله اشجع به نام نعیم بن مسعود که قصد رفتن به مدینه را داشت به ایشان رسید. ابوسفیان صخر بن سعد به او گفت ده شتر به تو می دهم به شرط آنکه راه خود را به سمت حمراءالاسد برگردانی و به محمد صلی الله علیه وآله خبر دهی که بسیاری از هم پیمانان ما از عرب مانند کنانه و عشیره ایشان و احابیش به یاری ما آمده اند و با این حرف آنان را بترسانی، شاید از جنگ ما منصرف شوند. نعیم قبول کرد و به حمراءالاسد رفته و به رسول خدا صلی الله علیه و آله این خبر را رساند و گفت قریش با تمام توانشان جمع شده اند و شما توان مقابله با آن ها را ندارید، پس نصیحت مرا بپذیرید و بازگردید. اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخن گفتند: خداوند ما را کافی است و نیکو حمایتگری است، بدان ما از آنان هیچ ترسی نداریم. سپس خداوند متعال این آیات را نازل فرمود: «الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ *الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» {کسانی که [در نبرد اُحد] پس از آنکه زخم برداشته بودند، دعوت خدا و پیامبر [او] را اجابت کردند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری کردند پاداشی بزرگ است. همان کسانی که [برخی از] مردم به ایشان گفتند: «مردمان برای [جنگ با] شما گرد آمده اند؛ پس، از آن بترسید.» و [لی این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نیکو حمایتگری است.»}(1) در حالی که تنها گوینده این سخن نعیم بن مسعود بود، اما خداوند با نام جمیع مردم از او یاد کرد. و تمامی آیاتی که لفظ آن ها عام اما معنای آن ها خاص است این گونه اند. مانند این آیه: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ « {ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند: همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.}(2)

و اما آیاتی که لفظ آن ها خاص است اما معنای عامی دارند، مانند این آیه است: «مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنَا عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً»{از این روی بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسی را جز به قصاص قتل، یا [به کیفر] فسادی در زمین بکشد، چنان است که گویی همه مردم را کشته باشد. و هر کس کسی را زنده بدارد، چنان است که گویی تمام مردم را زنده داشته است.{(3) که لفظ آیه به طور خاص در مورد بنی اسرائیل است در حالی که در مورد همه مردم و تمامی بندگان است چه بنی اسرائیل باشند چه غیر آن ها. که از نمونه های آن بسیار است.

ص: 25


1- . آل عمران / 172_173
2- . مائده/ 55
3- . مائده/ 32

بِذَلِکَ فَخَرَجُوا مَعَهُ عَلَی مَا کَانَ بِهِمْ مِنَ الْجِرَاحِ حَتَّی نَزَلُوا مَنْزِلًا یُقَالُ لَهُ حَمْرَاءُ الْأَسَدِ وَ کَانَتْ قُرَیْشٌ قَدْ جَدَّتِ السَّیْرَ فَرَقاً فَلَمَّا بَلَغَهُمْ خُرُوجُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی طَلَبِهِمْ خَافُوا فَاسْتَقْبَلَهُمْ رَجُلٌ مِنْ أَشْجَعَ یُقَالُ لَهُ نُعَیْمُ بْنُ مَسْعُودٍ یُرِیدُ الْمَدِینَةَ فَقَالَ لَهُ أَبُو سُفْیَانَ صَخْرُ بْنُ حَرْبٍ یَا نُعَیْمُ هَلْ لَکَ أَنْ أَضْمَنَ لَکَ عَشْرَ قَلَائِصَ وَ تَجْعَلَ طَرِیقَکَ عَلَی حَمْرَاءِ الْأَسَدِ فَتُخْبِرَ مُحَمَّداً أَنَّهُ قَدْ جَاءَ مَدَدٌ کَثِیرٌ مِنْ حُلَفَائِنَا مِنَ الْعَرَبِ کِنَانَةَ وَ عَشِیرَتِهِمْ وَ الْأَحَابِیشِ وَ تُهَوِّلَ عَلَیْهِمْ مَا اسْتَطَعْتَ فَلَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ عَنَّا فَأَجَابَهُ إِلَی ذَلِکَ وَ قَصَدَ حَمْرَاءَ الْأَسَدِ فَأَخْبَرَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِذَلِکَ وَ أَنَّ قُرَیْشاً یُصْبِحُونَ بِجَمْعِهِمُ الَّذِی لَا قِوَامَ لَکُمْ بِهِ فَاقْبَلُوا نَصِیحَتِی وَ ارْجِعُوا فَقَالَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ اعْلَمْ أَنَّا لَا نُبَالِی بِهِمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَلَی رَسُولِهِ- الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ- الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ إِنَّمَا کَانَ الْقَائِلُ لَهُمْ نُعَیمَ بْنَ مَسْعُودٍ فَسَمَّاهُ اللَّهُ تَعَالَی بِاسْمِ جَمِیعِ النَّاسِ وَ هَکَذَا کُلُّ مَا جَاءَ تَنْزِیلُهُ بِلَفْظِ الْعُمُومِ وَ مَعْنَاهُ الْخُصُوصُ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَی إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ

وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ (1) وَ أَمَّا مَا لَفْظُهُ خُصُوصٌ وَ مَعْنَاهُ عُمُومٌ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً(2) فَنَزَلَ لَفْظُ الْآیَةِ خُصُوصاً فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ هُوَ جَارٍ عَلَی جَمِیعِ الْخَلْقِ عَامّاً لِکُلِّ الْعِبَادِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ غَیْرِهِمْ مِنَ الْأُمَمِ وَ مِثْلُ هَذَا کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ.

ص: 25


1- 1. المائدة: 55.
2- 2. المائدة: 32.

و این سخن خداوند: «الزَّانِی لاَ یَنْکِحُ إِلاَّ زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لاَ یَنْکِحُهَا إِلاَّ زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ» {مرد زناکار، جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد، و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک به زنی نگیرد، و بر مؤمنان این [امر] حرام گردیده است.}(1) که درباره برخی از زنان مکه که معروف به زنا بودند مانند ساره، خنتمه و رباب نازل شده بوده که خداوند ازدواج با آن ها را حرام کرده بود اما در مورد تمامی زنانی که مثل آن ها هستند جاری است. و مانند آن ها این آیه است که خداوند متعال فرمود: «وَ جَاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفّاً صَفّاً» {و [فرمان] پروردگارت و فرشته [ها] صف در صف آیند،}(2) که معنای آن تمامی ملائکه است.

و اما آیاتی که در لفظ اشاره به زمان گذشته دارند اما معنایشان آینده است که از جمله آن ها آیاتی است که خداوند متعال درباره اخبار قیامت و بعث و نشور و حساب آورده است که لفظ خبر در مورد اتفاقات گذشته است اما معنای آن در آینده واقع خواهد شد، مانند این آیه: «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شَاءَ اللَّهُ» {و در صور دمیده می شود، پس هر که در آسمان ها و هر که در زمین است بیهوش درمی افتد، مگر کسی که خدا بخواهد}(3) تا این قسمت از آیات «وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً» {و کسانی که از پروردگارشان پروا داشته اند، گروه گروه به سوی بهشت سوق داده شوند}(4) که لفظ آن گذشته اما معنای آن آینده است. و همچنین مانند این آیه: «وَ نَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً»{و ترازوهای داد را در روز رستاخیز می نهیم، پس هیچ کس [در] چیزی ستم نمی بیند}(5) که نمونه های آن در قرآن بسیار است.

اما آیاتی که به لفظ عام آمده و مقصود از آن ها همان عام است مانند این آیه: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ ءٌ عَظِیمٌ» {ای مردم، از پروردگار خود پروا کنید، چرا که زلزله رستاخیز امری هولناک است.}(6)

و این آیه: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَی» {ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم}(7) و این آیه: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ» {ای مردم، از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدی» آفرید}(8) و این آیه «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» {ستایش خدا را که پروردگار جهانیان.}(9)و این آیه: «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً» {مردم، امّتی یگانه بودند.}(10)یعنی بر مذهب و روشی واحد بودند و این مربوط به زمان قبل از نوح علیه السلام بود و وقتی خداوند متعال نوح را برانگیخت دچار اختلاف شدند. سپس خداوند پیامبران را بشارت دهنده و انذارکننده مبعوث نمود.

و اما از آیات تحریف شده قرآن آیه: «کُنْتُمْ خَیْرَ أَئِمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر» است که به لفظ خیر امةٍ تحریف شده است حال آنکه زانیان و لواط کنندگان و دزدان و قاطعان طریق و ظالمان و شرابخواران و ضایع کنندگان واجبات

ص: 26


1- . نور/ 3
2- . فجر/ 22
3- . زمر/ 68
4- . زمر/ 73
5- . أنبیاء/ 47
6- . حج / 1
7- . حجرات / 13
8- . نساء/ 1
9- . فاتحه/ 2
10- . بقره/ 213

وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ (1) نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی نِسَاءٍ کُنَّ بِمَکَّةَ مَعْرُوفَاتٍ بِالزِّنَا مِنْهُنَّ سَارَةُ وَ حَنْتَمَةُ وَ رَبَابُ حَرَّمَ اللَّهُ تَعَالَی نِکَاحَهُنَّ فَالْآیَةُ جَارِیَةٌ فِی کُلِّ مَنْ کَانَ مِنَ النِّسَاءِ مِثْلَهُنَّ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا(2) وَ مَعْنَاهُ جَمِیعُ الْمَلَائِکَةِ وَ أَمَّا مَا لَفْظُهُ مَاضٍ وَ مَعْنَاهُ مُسْتَقْبَلٌ فَمِنْهُ ذِکْرُهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَخْبَارَ الْقِیَامَةِ وَ الْبَعْثِ وَ النُّشُورِ وَ الْحِسَابِ فَلَفْظُ الْخَبَرِ مَا قَدْ کَانَ وَ مَعْنَاهُ أَنَّهُ سَیَکُونُ قَوْلُهُ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ إِلَی قَوْلِهِ وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً(3) فَلَفْظُهُ مَاضٍ وَ مَعْنَاهُ مُسْتَقْبَلٌ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً(4) وَ أَمْثَالُ هَذَا کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمَّا مَا نَزَلَ بِلَفْظِ الْعُمُومِ وَ لَا یُرَادُ بِهِ غَیْرُهُ فَقَوْلُهُ یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ ءٌ عَظِیمٌ (5) وَ قَوْلُهُ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی (6) وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ(7) وَ قَوْلُهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ قَوْلُهُ کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً(8) أَیْ عَلَی مَذْهَبٍ وَاحِدٍ وَ ذَلِکَ کَانَ مِنْ قَبْلِ نُوحٍ علیه السلام وَ لَمَّا بَعَثَهُ اللَّهُ اخْتَلَفُوا ثُمَّ بَعَثَ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَمَّا مَا حُرِّفَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَقَوْلُهُ- کُنْتُمْ خَیْرَ أَئِمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَحُرِّفَتْ إِلَی خَیْرَ أُمَّةٍ وَ مِنْهُمُ الزُّنَاةُ وَ اللَّاطَةُ وَ السُّرَّاقُ وَ قُطَّاعُ الطَّرِیقِ وَ الظَّلَمَةُ وَ شُرَّابُ الْخَمْرِ وَ الْمُضَیِّعُونَ لِفَرَائِضِ

ص: 26


1- 1. النور: 3.
2- 2. الفجر: 22.
3- 3. لقمان: 18.
4- 4. الأنبیاء: 47.
5- 5. الحجّ: 1.
6- 6. الحجرات: 13.
7- 7. النساء: 1.
8- 8. البقرة: 213.

و تعدّی کنندگان از حدود الهی نیز در این امت هستند. مگر نمی بینید که خداوند صاحبان این صفت را مدح می کند؟

و از موارد دیگر این تحریف ها در سوره نحل است که فرمود: «أَنْ تَکُونَ أَئِمَّةٌ هِیَ أَرْبَی مِنْ أَئِمَّةٍ» که آن را به امةٌ تغییر دادند و از موارد دیگر در سوره یوسف است: «ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ عَامٌ فِیهِ یُغَاثُ النَّاسُ وَ فِیهِ یُعْصَرُون» یعنی برآنان باران ببارد که آن را تغییر داده و گفتند یَعصِرونَ که از آن معنای شراب را اراده کردند. خداوند می فرماید: «وَ أَنْزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجاً» {و از ابرهای متراکم، آبی ریزان فرود آوردیم،}(1)

و همچنین این آیه «فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْإِنْسُ أَنْ لَوْ کَانَتِ الْجِنُّ یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِین» که این گونه تغییر دادند: «فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ» {پس چون [سلیمان] فرو افتاد برای جنّیان روشن گردید که اگر غیب می دانستند، در آن عذاب خفّت آور [باقی] نمی ماندند.}(2)

و این آیه در سوره هود علیه السلام «أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ» یعنی رسول خدا صلی الله علیه وآله «وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَصِیُّهُ إِمَاماً وَ رَحْمَةً وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَی أُولَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِه» که تغییر داده و گفتند: «أَ فَمَنْ کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَی إِمَاماً وَ رَحْمَةً» {آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از [خویشان] او، پیرو آن است، و پیش از وی [نیز] کتاب موسی راهبر و مایه رحمت بوده است [دروغ می بافد]؟}(3) که کلمه ای را بر کلمه ای مقدّم ساختند تا معنای آیه از بین برود. خداوند متعال در سوره آل عمران فرمود: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ ءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ لِآلِ مُحَمَّد»{هیچ یک از این کارها در اختیار تو نیست؛ یا [خدا] بر آنان می بخشاید، یا عذابشان می کند، زیرا آنان ستمکارند بر آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین.}(4)

که آل محمد صلی الله علیه وآله را حذف کردند. و همچنین این آیه «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أَئِمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدا» که معنای وسطاً واسطه بین رسول و مردم بود که آن را تغییر داده و اُمةً کردند. و از جمله آن ها در سوره نبأ فرمود: «وَ یَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَابِیّاً» که به تراباً تغییر دادند. رسول خدا صلی الله علیه و آله

ص: 27


1- . نبإ/ 14
2- . سبإ/ 14
3- . هود/ 17
4- . آل عمران / 128 لِآلِ مُحَمَّد در آیه ذکر نشده است.

اللَّهِ تَعَالَی وَ الْعَادِلُونَ عَنْ حُدُودِهِ أَ فَتَرَی اللَّهَ تَعَالَی مَدَحَ مَنْ هَذِهِ صِفَتُهُ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی سُورَةِ النَّحْلِ- أَنْ تَکُونَ أَئِمَّةٌ هِیَ أَرْبَی مِنْ أَئِمَّةٍ فَجَعَلُوهَا أُمَّةٌ(1) وَ قَوْلُهُ فِی سُورَةِ یُوسُفَ ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ عَامٌ فِیهِ یُغَاثُ النَّاسُ وَ فِیهِ یُعْصَرُونَ أَیْ یُمْطَرُونَ فَحَرَّفُوهُ وَ قَالُوا یَعْصِرُونَ (2) وَ ظَنُّوا بِذَلِکَ الْخَمْرَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً(3) وَ قَوْلُهُ تَعَالَی فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْإِنْسُ أَنْ لَوْ کَانَتِ الْجِنُّ یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ فَحَرَّفُوهَا بِأَنْ قَالُوا فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ (4) وَ قَوْلُهُ تَعَالَی فِی سُورَةِ هُودٍ علیه السلام أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ یَعْنِی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَصِیُّهُ- إِمَاماً وَ رَحْمَةً وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَی أُولَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ (5) فَحَرَّفُوا وَ قَالُوا أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَةً فَقَدَّمُوا حَرْفاً عَلَی حَرْفٍ فَذَهَبَ مَعْنَی الْآیَةِ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ فِی سُورَةِ آلِ عِمْرَانَ (6) لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ ءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ لِآلِ مُحَمَّدٍ فَحَذَفُوا آلَ مُحَمَّدٍ(7)

وَ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أَئِمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً(8)

وَ مَعْنَی وَسَطاً بَیْنَ الرَّسُولِ وَ بَیْنَ النَّاسِ فَحَرَّفُوهَا وَ جَعَلُوهَا أُمَّةً وَ مِثْلُهُ فِی سُورَةِ عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ وَ یَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَابِیّاً(9)

فَحَرَّفُوهَا وَ قَالُوا تُراباً وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ

ص: 27


1- 1. النحل: 92.
2- 2. یوسف: 49.
3- 3. النبأ: 14.
4- 4. سبأ: 14.
5- 5. هود: 17.
6- 6. آل عمران: 128.
7- 7. و فی بعض روایات الباب أن الآیة کانت هکذا:« لیس لک من الامر شی ء أن یتوب علیهم أو تعذبهم فانهم ظالمون» راجع ج 92 ص 61 من هذه الطبعة الحدیثة تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 198.
8- 8. البقرة: 143.
9- 9. النبأ آخر آیة منها.

بسیاری از اوقات مرا به ابوتراب خطاب می کرد. و از امثال این ها بسیار است.

اما آیه ای که نصف آن منسوخ و نصف دیگر غیر منسوخ است و همچنین آیاتی که رخصت بعد از الزام در آن ها آمده است، مانند این آیه است: «وَ لاَ تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّی یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لاَ تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّی یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ» {و با زنانِ مشرک ازدواج مکنید، تا ایمان بیاورند. قطعاً کنیزِ با ایمان بهتر از زنِ مشرک است، هر چند [زیبایی] او شما را به شگفت آوَرَد. و به مردانِ مشرک زن مدهید تا ایمان بیاورند. قطعاً برده با ایمان بهتر از مردِ آزاد مشرک است، هر چند شما را به شگفت آوَرَد.}(1)

پیش از این مسلمانان با اهل کتاب از یهودیان و مسیحیان ازدواج می کردند و آنان نیز با مسلمانان ازدواج می کردند، تا اینکه این آیه نازل شد تا از ازدواج مسلمان با مشرک و ازدواج آنان با مسلمانان نهی کند. سپس در سوره مائده آیه ای را آورد که این آیه را نسخ می کند: «وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ» {و طعام کسانی که اهل کتابند برای شما حلال، و طعام شما برای آنان حلال است. و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاکدامن از مسلمان، و زنان پاکدامن از کسانی که پیش از شما کتاب [آسمانی] به آنان داده شده.}(2) که ازدواج با آن ها را پس از نهی آزاد گذاشت و آیه «وَ لاَ تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّی یُؤْمِنُوا»{و به مردانِ مشرک زن مدهید تا ایمان بیاورند}(3) را به حال خود گذاشت و نسخ نکرد.

اما اطلاق بعد از نهی در این مورد است که خداوند متعال وضو و غسل جنابت را با آب پاک واجب نموده و فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضَی أَوْ عَلَی سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً» {ای کسانی که ایمان آورده اید، چون به [عزم] نماز برخیزید، صورت و دست هایتان را تا آرنج بشویید؛ و سر و پاهای خودتان را تا برآمدگی پیشین [هر دو پا] مسح کنید؛ و اگر جُنُب اید خود را پاک کنید [غسل نمایید]؛ و اگر بیمار یا در سفر بودید، یا یکی از شما از قضای حاجت آمد، یا با زنان نزدیکی کرده اید و آبی نیافتید؛ پس با خاک پاک تیمّم کنید.}(4) بنابراین حکم واجب الهی آن است که وقتی آب هست با آن شسته شود و با غیر آب(طهارت) جایز نیست. و رخصت در مورد این حکم آن است که وقتی آبی یافت نشد، با خاک پاک تیمم شود.

از نمونه های دیگر این آیه است: «حَافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلاَةِ الْوُسْطَی وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ» {بر نمازها و نماز میانه مواظبت کنید، و خاضعانه برای خدا به پا خیزید.}(5) که واجب آن است که شخص نماز را روی زمین با رکوع و سجود کامل انجام دهد اما به سخص خائف و ترسان رخصت داده و فرمود: «فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُکْبَاناً» پس اگر بیم داشتید، پیاده یا سواره [نماز کنید].}(6)

ص: 28


1- . بقره/ 221
2- . مائده/ 5
3- . بقره/ 221
4- . مائده/ 6
5- . بقره/ 238
6- . بقره/ 239

یُکْثِرُ مِنْ مُخَاطَبَتِی بِأَبِی تُرَابٍ وَ مِثْلُ هَذَا کَثِیرٌ: وَ أَمَّا الْآیَةُ الَّتِی نِصْفُهَا مَنْسُوخٌ وَ نِصْفُهَا مَتْرُوکٌ بِحَالِهِ لَمْ یُنْسَخْ وَ مَا جَاءَ مِنَ الرُّخْصَةِ بَعْدَ الْعَزِیمَةِ قَوْلُهُ تَعَالَی- وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّی یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّی یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ (1) وَ ذَلِکَ أَنَّ الْمُسْلِمِینَ کَانُوا یَنْکِحُونَ فِی أَهْلِ الْکِتَابِ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی وَ یُنْکِحُونَهُمْ حَتَّی نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ نَهْیاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُسْلِمُ مِنَ الْمُشْرِکِ أَوْ یُنْکِحُونَهُ ثُمَّ قَالَ تَعَالَی فِی سُورَةِ الْمَائِدَةِ مَا نَسَخَ هَذِهِ الْآیَةَ فَقَالَ وَ طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ

الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ (2) فَأَطْلَقَ عَزَّ وَ جَلَّ مُنَاکَحَتَهُنَّ بَعْدَ أَنْ کَانَ نَهَی وَ تَرَکَ قَوْلَهُ وَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّی یُؤْمِنُوا عَلَی حَالِهِ لَمْ یَنْسَخْهُ فَأَمَّا الرُّخْصَةُ الَّتِی هِیَ الْإِطْلَاقُ بَعْدَ النَّهْیِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی فَرَضَ الْوُضُوءَ عَلَی عِبَادِهِ بِالْمَاءِ الطَّاهِرِ وَ کَذَا الْغُسْلَ مِنَ الْجَنَابَةِ فَقَالَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً(3) فَالْفَرِیضَةُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْغُسْلُ بِالْمَاءِ عِنْدَ وُجُودِهِ لَا یَجُوزُ غَیْرُهُ وَ الرُّخْصَةُ فِیهِ إِذَا لَمْ یَجِدِ الْمَاءَ التَّیَمُّمُ بِالتُّرَابِ مِنَ الصَّعِیدِ الطَّیِّبِ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ (4) فَالْفَرْضُ أَنْ یُصَلِّیَ الرَّجُلُ الصَّلَاةَ الْفَرِیضَةَ عَلَی الْأَرْضِ بِرُکُوعٍ وَ سُجُودٍ تَامٍّ ثُمَّ رَخَّصَ لِلْخَائِفِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُکْباناً(5)

ص: 28


1- 1. البقرة: 221.
2- 2. المائدة: 5.
3- 3. المائدة: 6.
4- 4. البقرة: 238.
5- 5. البقرة: 239.

مثال دیگر این آیه است «فَإِذَا قَضَیْتُمُ الصَّلاَةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَی جُنُوبِکُمْ»{و چون نماز را به جای آوردید، خدا را [در همه حال] ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده، یاد کنید.}(1) که معنای آیه این است که شخص سالم ایستاده نماز بخواند و مریض نشسته بخواند و کسی که نمی تواند نشسته بخواند در حال دراز کشیده نماز بخواند و اگر در آن حال هم توان خواندن ندارد با اشاره نماز بخواند که این رخصتی است که بعد از الزام در آیات پیشین آمد.

و مثال دیگر این آیه است: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ…فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ» {ماه رمضان [همان ماه] است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است…پس هر کس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد}(2) پس از آن به مریض و مسافر رخصت داده و فرمود: «وَ مَنْ کَانَ مَرِیضاً أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»{و کسی که بیمار یا در سفر است [باید به شماره آن،] تعدادی از روزهای دیگر [را روزه بدارد]. خدا برای شما آسانی می خواهد و برای شما دشواری نمی خواهد}(3) که واجب دائمی الزامی به دلیل توانایی مختص فرد سالم شد و در مواردی (مانند مریضی و سفر) وجوب و ضرورت روزه با تفضل الهی برداشته شد.

اما رخصتی که ظاهر آن خلاف باطن است مانند این مورد است که خداوند متعال نهی کرد که مؤمن کافر را ولی خود قرار دهد، اما بر او منت نهاده و رخصت داد که در موقع تقیه ظاهری مانند او روزه بگیرد، افطار کند، نماز بخواند و مانند او عمل نماید و انجام آن را برای او موسّع قرار داد، به شرط آنکه در درون خود ایمان به خدا را حفظ کرده و خلاف آنچه که (در حال تقیه) به خاط ترس از دشمنانی که بر امت مسلط هستند انجام می دهد معتقد باشد. لذا فرمود: «لاَ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْ ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ»{مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان به دوستی بگیرند؛ و هر که چنین کند، در هیچ چیز [او را] از [دوستیِ] خدا [بهره ای] نیست، مگر اینکه از آنان به نوعی تقیّه کنید و خداوند، شما را از [عقوبت] خود می ترساند}(4) این رخصتی از جانب خداست که از روی رحمت خود بر مؤمنان تفض نموده تا در هنگام تقیه در ظاهر از آن استفاده کنند. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز فرمود: خداوند متعال دوست دارد که

ص: 29


1- . نساء/ 103
2- . بقره/ 185
3- . بقره/ 185
4- . آل عمران / 28

وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِکُمْ (1) وَ مَعْنَی الْآیَةِ أَنَّ الصَّحِیحَ یُصَلِّی قَائِماً وَ الْمَرِیضَ یُصَلِّی قَاعِداً وَ مَنْ لَمْ یَقْدِرْ أَنْ یُصَلِّیَ قَاعِداً صَلَّی مُضْطَجِعاً وَ یُومِی نَائِماً فَهَذِهِ رُخْصَةٌ جَاءَتْ بَعْدَ الْعَزِیمَةِ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَی شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ (2) ثُمَّ رَخَّصَ لِلْمَرِیضِ وَ الْمُسَافِرِ بِقَوْلِهِ سُبْحَانَهُ- فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ- یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ(3) فَانْتَقَلَتْ فَرِیضَةُ الْعَزِیمَةِ الدَّائِمَةِ لِلرَّجُلِ الصَّحِیحِ لِمَوْضِعِ الْقُدْرَةِ وَ زَالَتِ الضَّرُورَةُ تَفَضُّلًا عَلَی الْعِبَادِ وَ أَمَّا الرُّخْصَةُ الَّتِی ظَاهِرُهَا خِلَافُ بَاطِنِهَا(4)

فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی نَهَی الْمُؤْمِنَ أَنْ یَتَّخِذَ الْکَافِرَ وَلِیّاً ثُمَّ مَنَّ عَلَیْهِ بِإِطْلَاقِ الرُّخْصَةِ لَهُ عِنْدَ التَّقِیَّةِ فِی الظَّاهِرِ أَنْ یَصُومَ بِصِیَامِهِ وَ یُفْطِرَ بِإِفْطَارِهِ وَ یُصَلِّیَ بِصَلَاتِهِ وَ یَعْمَلَ بِعَمَلِهِ وَ یُظْهِرَ لَهُ اسْتِعْمَالَهُ ذَلِکَ مُوَسِّعاً عَلَیْهِ فِیهِ وَ عَلَیْهِ أَنْ یَدِینَ اللَّهَ تَعَالَی فِی الْبَاطِنِ بِخِلَافِ مَا یُظْهِرُ لِمَنْ یَخَافُهُ مِنَ الْمُخَالِفِینَ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَی الْأُمَّةِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْ ءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ (5) فَهَذِهِ رُخْصَةٌ تَفَضَّلَ اللَّهُ بِهَا عَلَی الْمُؤْمِنِینَ رَحْمَةً لَهُمْ لِیَسْتَعْمِلُوهَا عِنْدَ التَّقِیَّةِ فِی الظَّاهِرِ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ أَنْ یُؤْخَذَ

ص: 29


1- 1. النساء: 103.
2- 2. البقرة: 185.
3- 3. البقرة: 184 و 185.
4- 4. فی الأصل و الکمبانیّ« و أمّا الرخصة التی صاحبها فیها بالخیار» الخ و الصحیح ما فی المتن کما ستعرف و لما فی تفسیر القمّیّ ص 15: هکذا: و أمّا الرخصة التی صاحبها فیها بالخیار ان شاء أخذ و ان شاء ترک فان اللّه جل و عزّ رخص أن یعاقب الرجل الرجل علی فعله به، فقال« وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ» فهذا بالخیار ان شاء عاقب و أن شاء عفی، و أمّا الرخصة التی ظاهرها خلاف باطنها یعمل بظاهرها، و لا یدان بباطنها، فان اللّه تبارک و تعالی نهی أن یتخذ المؤمن الکافر ولیا إلی آخر کلامه الذی یشابه ذلک.
5- 5. آل عمران: 28.

به رخصت ها عمل شود همان طور که دوست دارد به احکام الزامی او عمل شود.

اما رخصتی که صاحب آن مختار است مانند آن است که خداوند متعال رخصت داد که بنده به خاطر ظلمش عقوبت شود. خداوند متعال می فرماید: «وَ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ» {و جزای بدی، مانند آن، بدی است. پس هر که درگذرد و نیکوکاری کند، پاداش او بر [عهده] خداست.}(1)

در این آیه شخص مختار است که اگر بخواهد ببخشد و یا مانند آن را انجام دهد. و اما رخصتی که ظاهرش خلاف باطن است و آیه ای که در ظاهر منقطع و معطوف است مانند آن است که آیه ای در کتاب خدا در موضوعی بیاید و پس از آن مطلبی که از نظر معنا متفاوت با آن است بیاید سپس کلامی بیاید که در ادامه سخن اول است مانند این آیه: «وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لاَ تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» {و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش در حالی که وی او را اندرز می داد گفت: «ای پسرک من، به خدا شرک میاور که به راستی شرک ستمی بزرگ است.»}(2) سپس وصیت لقمان قطع شده و خداوند متعال می فرماید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَی وَهْنٍ» {و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش به او باردار شد، سستی بر روی سستی.}(3) تا این قسمت از آیات «إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» {و [سرانجام] بازگشت شما به سوی من است، و از [حقیقت] آنچه انجام می دادید شما را با خبر خواهم کرد.}(4)

سپس کلام را در ادامه وصیت لقمان به پسرش آورده و می فرماید: «یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ» {«ای پسرک من، اگر [عملِ تو] هموزن دانه خَردلی و در تخته سنگی یا در آسمان ها یا در زمین باشد، خدا آن را می آورد، که خدا بس دقیق و آگاه است.}(5)

نظیر این دست آیات این آیه است: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» {خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید}(6) که در جای دیگری کلامی را معطوف به این آیه می آورد و می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و با راستان باشید.}(7) که معطوف به اولی الامر منکم آمده است.

مثالی دیگر این آیه است: «وَ أَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ» {و نماز را بر پا دارید، و زکات را بدهید}(8) که در جای دیگری معطوف به این جمله امر به جهاد را می آورد و می فرماید: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسَی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ

ص: 30


1- . شوری / 40
2- . لقمان / 13
3- . لقمان / 14
4- . لقمان / 15
5- . لقمان / 16
6- . نساء/ 59
7- . توبه/ 119
8- . بقره/ 43

بِرُخَصِهِ کَمَا یُحِبُّ أَنْ یُؤْخَذَ بِعَزَائِمِهِ وَ أَمَّا الرُّخْصَةُ الَّتِی صَاحِبُهَا فِیهَا بِالْخِیَارِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی رَخَّصَ أَنْ یُعَاقَبَ الْعَبْدُ عَلَی ظُلْمِهِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ (1) وَ هَذَا هُوَ فِیهِ بِالْخِیَارِ إِنْ شَاءَ عَفَا وَ إِنْ شَاءَ عَاقَبَ وَ أَمَّا الرُّخْصَةُ الَّتِی ظَاهِرُهَا خِلَافُ بَاطِنِهَا(2)

وَ الْمُنْقَطِعُ الْمَعْطُوفُ فِی التَّنْزِیلِ هُوَ أَنَّ الْآیَةَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَتْ تَجِی ءُ بِشَیْ ءٍ مَا ثُمَّ تَجِی ءُ مُنْقَطِعَةَ الْمَعْنَی بَعْدَ ذَلِکَ وَ تَجِی ءُ بِمَعْنَی غَیْرِهِ ثُمَّ تَعْطِفُ بِالْخِطَابِ عَلَی الْأَوَّلِ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَی- وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (3) ثُمَّ انْقَطَعَتْ وَصِیَّةُ لُقْمَانَ لِابْنِهِ فَقَالَ وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ إِلَی قَوْلِهِ- إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ثُمَّ عَطَفَ بِالْخِطَابِ عَلَی وَصِیَّةِ لُقْمَانَ لِابْنِهِ فَقَالَ- یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ وَ مِثْلُ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ (4) ثُمَّ قَالَ تَعَالَی فِی مَوْضِعٍ آخَرَ عَطْفاً عَلَی هَذَا الْمَعْنَی- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ (5) کَلَاماً مَعْطُوفاً عَلَی أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ وَ قَوْلِهِ تَعَالَی أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ(6) ثُمَّ قَالَ تَعَالَی فِی الْأَمْرِ بِالْجِهَادِ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ

ص: 30


1- 1. الشوری: 40.
2- 2. کذا فی الأصل و هذه الجملة انما تناسب آیة التقیة کما عرفت عن تفسیر القمّیّ، فلعلها کانت ساقطة عن المتن مثبتة فی الهامش، فألصقها الکتاب بهذا الموضع غلطا.
3- 3. لقمان: 13- 16.
4- 4. النساء: 59.
5- 5. براءة: 119.
6- 6. البقرة: 43، 110.

لَکُمْ» {بر شما کارزار واجب شده است، در حالی که برای شما ناگوار است. و بسا چیزی را خوش نمی دارید و آن برای شما خوب است}(1) این آیه سوره مائده نیز از همین دست است: «وَ مَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلاَمِ ذلِکُمْ فِسْقٌ» {و آنچه درنده از آن خورده باشد مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید و [همچنین] آنچه برای بتان سر بریده شده، و [نیز] قسمت کردن شما [چیزی را] به وسیله تیرهای قرعه؛ این [کارها همه] نافرمانی [خدا]ست}(2) که پس از آن کلامی می آورد که در مشابه این خطاب نیست و می فرماید: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً» {امروز کسانی که کافر شده اند، از [کارشکنی در] دین شما نومید گردیده اند. پس، از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزید.}(3)

آنگاه کلام را در عطف به سخن اول و حکم تحریم آورده و می فرماید: «فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» {و هر کس دچار گرسنگی شود، بی آنکه به گناه متمایل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد]، بی تردید، خدا آمرزنده مهربان است.}(4)

مثال دیگر این آیه است «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ» {بگو: «در زمین بگردید، آن گاه بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است؟»}(5)

سپس در ادامه کلامی دیگر می آورد و می فرماید: «قُلْ لِمَنْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کَتَبَ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لاَ رَیْبَ فِیهِ» {بگو: «آنچه در آسمان ها و زمین است از آنِ کیست؟» بگو: «از آنِ خداست»؛ که رحمت را بر خویشتن واجب گردانیده است. یقیناً شما را در روز قیامت که در آن هیچ شکی نیست گِرد خواهد آورد}(6) سپس ادامه سخن اول را می آورد و می فرماید: «الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ « {خودباختگان کسانی اند که ایمان نمی آورند.}(7) همچنین در سوره عنکبوت می فرماید: «وَ إِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ *إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لاَ یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً» {و [یاد کن] ابراهیم را چون به قوم خویش گفت: «خدا را بپرستید و از او پروا بدارید؛ اگر بدانید این [کار] برای شما بهتر است.» واقعاً آنچه را که شما سوای خدا می پرستید جز بتانی [بیش] نیستند و دروغی برمی سازید. در حقیقت، کسانی را که جز خدا می پرستید اختیار روزی شما را در دست ندارند.}(8) تا این قسمت آیه: «وَ مَا عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ» {و بر پیامبر [خدا] جز ابلاغ آشکار [وظیفه ای] نیست.}(9)

سپس کلامی دیگر را آغاز می کند و می فرماید: «أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ*قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ*یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشَاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ *وَ مَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ فِی السَّمَاءِ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاَ نَصِیرٍ*وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَ لِقَائِهِ أُولئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ » {آیا ندیده اند که خدا چگونه آفرینش را آغاز می کند سپس آن را باز می گرداند؟ در حقیقت، این [کار] بر خدا آسان است. بگو: «در زمین بگردید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز کرده است سپس [باز] خداست که نشئه آخرت را پدید می آورد؛ خداست که بر هر چیزی تواناست.» هر که را بخواهد عذاب و هر که را بخواهد رحمت می کند و به سوی او بازگردانیده می شوید. و شما نه در زمین و نه در آسمان درمانده کننده [او] نیستید، و جز خدا برای شما یار و یاوری نیست. و کسانی که آیات خدا و لقای او را منکر شدند، آنانند که از رحمت من نومیدند و ایشان را عذابی پردرد خواهد بود.}(10)

و سپس کلام را در ادامه سخن اول در وصف ابراهیم آورده و می فرماید: «فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ

ص: 31


1- . بقره/ 216
2- . مائده/ 3
3- . مائده/ 3
4- . مائده/ 3
5- . أنعام / 11
6- . أنعام / 12
7- . أنعام / 12
8- . عنکبوت / 16_17
9- . عنکبوت / 18
10- . عنکبوت / 19_23

لَکُمْ الْآیَةَ(1) وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی سُورَةِ الْمَائِدَةِ- وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ (2) ثُمَّ قَطَعَ الْکَلَامَ بِمَعْنًی لَیْسَ یُشْبِهُ هَذَا الْخَطَّابَ فَقَالَ تَعَالَی- الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ثُمَّ عَطَفَ عَلَی الْمَعْنَی الْأَوَّلِ وَ التَّحْرِیمِ الْأَوَّلِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ- فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ وَ کَقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (3) ثُمَّ اعْتَرَضَ تَعَالَی بِکَلَامٍ آخَرَ فَقَالَ- قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ ثُمَّ عَطَفَ عَلَی الْکَلَامِ الْأَوَّلِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ وَ کَقَوْلِهِ فِی سُورَةِ الْعَنْکَبُوتِ وَ إِبْراهِیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ- إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ (4) ثُمَّ اسْتَأْنَفَ الْقَوْلَ بِکَلَامِ غَیْرِهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ- أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ- قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ- یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ- وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ- وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ عَلَی الْکَلَامِ الْأَوَّلِ فِی وَصْفِ إِبْرَاهِیمَ فَقَالَ تَعَالَی فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ

ص: 31


1- 1. البقرة: 216.
2- 2. المائدة: 3.
3- 3. الأنعام: 11- 12.
4- 4. العنکبوت:؟؟؟.

قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ»{و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: «بکشیدش یا بسوزانیدش.» ولی خدا او را از آتش نجات بخشید}(1) و پس از آن نیز در آیات پایانی قصد ابراهیم علیه السلام را کامل می کند.

مورد دیگر آنکه می فرماید: «وَ لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ وَ آتَیْنَا دَاوُدَ زَبُوراً» {و در حقیقت، بعضی از انبیا را بر بعضی برتری بخشیدیم و به داوود زبور دادیم.}(2) سپس کلام را قطع می کند و می فرماید: «قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلاَ یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لاَ تَحْوِیلاً» {بگو: «کسانی را که به جای او [معبود خود] پنداشتید، بخوانید. [آن ها] نه اختیاری دارند که از شما دفع زیان کنند و نه [آنکه بلایی را از شما] بگردانند.}(3)

و پس از آن در ادامه سخن اول، کلام را در ذکر داستان انبیا و داود علیه السلام می آورد: «أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُوراً» {آن کسانی را که ایشان می خوانند [خود] به سوی پروردگارشان تقرب می جویند [تا بدانند] کدام یک از آن ها [به او] نزدیک ترند، و به رحمت وی امیدوارند، و از عذابش می ترسند، چرا که عذاب پروردگارت همواره در خور پرهیز است.}(4)

همچنین در جای دیگری می فرماید: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ» {پیامبر [خدا] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب ها و فرستادگانش ایمان آورده اند [و گفتند:] «میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمی گذاریم» و گفتند: «شنیدیم و گردن نهادیم، پروردگارا، آمرزش تو را [خواستاریم] و فرجام به سوی تو است.»}(5)

سپس به کلام دیگری ابتدا می کند: «لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ عَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ» {خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایی اش تکلیف نمی کند. آنچه [از خوبی] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدی] به دست آورده به زیان اوست.}(6) سپس تا پایان سوره به ادامه سخن اول پرداخته و می فرماید: «رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا...» {پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر…}(7) که مشابه این آیات در قرآن بسیار است .

اما آیاتی که در ظاهر آن ها کلمه ای به جای کلمه ای دیگر به کار رفته است مانند این آیه است: «لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ» {تا برای مردم غیر از ستمگرانشان بر شما حجتی نباشد}(8) که معنای آن لا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ است (که به جای لا در آیه الّا آمده است) همچنین در آیه «وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً» {و هیچ مؤمنی را نَسِزَد که مؤمنی را جز به اشتباه بکشد}(9) مقصود از الا خطاً، لا خطاً می باشد.

و در آیه «وَ أَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یَا مُوسَی لاَ تَخَفْ إِنِّی لاَ یَخَافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ *إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ» {و عصایت را بیفکن. پس چون آن را همچون ماری دید که می جنبد، پشت گردانید و به عقب بازنگشت. «ای موسی، مترس که فرستادگان پیش من نمی ترسند. لیکن کسی که ستم کرده سپس بعد از بدی نیکی را جایگزین [آن] گردانیده}(10) که معنای آن لا من ظلم ثم بدل حسناً بعد سوءٍ است.

و در آیه «لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ» {همواره آن ساختمانی که بنا کرده اند، در دل هایشان مایه شکّ [و نفاق] است، تا آنکه دل هایشان پاره پاره شود}(11) که معنای آن اِلی أن تقطع قلوبهم است و امثال آن در قرآن فراوان است.

ص: 32


1- . عنکبوت / 24
2- . إسراء/ 55
3- . إسراء/ 56
4- . إسراء/ 57
5- . بقره/ 285
6- . بقره/ 286
7- . بقره/ 286
8- . بقره/ 150
9- . نساء/ 92
10- . نمل /10_11
11- . توبه/ 110

قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ جَاءَ تَعَالَی بِتَمَامِ قِصَّةِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام فِی آخِرِ الْآیَاتِ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً(1) ثُمَّ قَطَعَ الْکَلَامَ فَقَالَ- قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْوِیلًا ثُمَّ عَطَفَ عَلَی الْقَوْلِ الْأَوَّلِ فَقَالَ تَمَامُهُ فِی مَعْنَی ذِکْرِ الْأَنْبِیَاءِ وَ ذِکْرِ دَاوُدَ- أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحْذُوراً وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ- لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ(2) ثُمَّ اسْتَأْنَفَ الْکَلَامَ فَقَالَ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ ثُمَّ رَجَعَ وَ عَطَفَ تَمَامَ الْقَوْلِ الْأَوَّلِ فَقَالَ- رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا إِلَی آخِرِ السُّورَةِ وَ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ کَثِیرٌ فِی الْقُرْآنِ وَ أَمَّا مَا جَاءَ فِی أَصْلِ التَّنْزِیلِ حَرْفٌ مَکَانَ حَرْفٍ فَهُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ (3) مَعْنَاهُ وَ لَا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً(4) مَعْنَاهُ وَ لَا خَطَأً وَ کَقَوْلِهِ یا مُوسی لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ(5) وَ إِنَّمَا مَعْنَاهُ وَ لَا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ وَ قَوْلِهِ تَعَالَی لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ (6) وَ إِنَّمَا مَعْنَاهُ إِلَی أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ مِثْلُهُ کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ.

ص: 32


1- 1. أسری: 55- 57.
2- 2. البقرة: 285- 286.
3- 3. النساء: 165.
4- 4. النساء: 92.
5- 5. النمل: 10.
6- 6. براءة: 110.

اما دسته هایی از آیات که دارای لفظ یکسان اما معنای متفاوتی هستند مانند این آیه است: «وَ اسْأَلِ الْقَرْیَةَ الَّتِی کُنَّا فِیهَا وَ الْعِیرَ الَّتِی أَقْبَلْنَا فِیهَا» {و از [مردم] شهری که در آن بودیم و کاروانی که در میان آن آمدیم جویا شو}(1) که مقصود از آن اهل شهر و اهل قافله است. و آیه «وَ تِلْکَ الْقُرَی أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا» {و [مردم] آن شهرها چون بیدادگری کردند، هلاکشان کردیم}(2) که معنی آن اهل شهر است .

و آیه «وَ کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَی وَ هِیَ ظَالِمَةٌ» {و این گونه بود [به قهر] گرفتن پروردگارت، وقتی شهرها را در حالی که ستمگر بودند [به قهر] می گرفت}(3) که منظور از آن اهل شهر است.

اما در مورد احتجاج خداوند متعال در مقابل کسانی که دین و کتاب و پیامبران او را انکار می کنند، این گونه است که ملحدین به مرگ اقرار می کنند اما به خالق اعتراف نمی کنند و به اینکه قبلا نبوده و سپس به وجود آمده اند نیز اقرار می کنند. خداوند متعال می فرماید: «ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ * بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْکَافِرُونَ هذَا شَیْ ءٌ عَجِیبٌ * أَ إِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَاباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ» {قاف، سوگند به قرآن باشکوه، [که آنان نگرویدند،] بلکه از اینکه هشداردهنده ای از خودشان برایشان آمد، در شگفت شدند و کافران گفتند: «این [محمّد و حکایت معاد] چیزی عجیب است.» «آیا چون مُردیم و خاک شدیم [زنده می شویم]؟ این بازگشتی بعید است.»}(4) و مانند این آیه «وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ» {و برای ما مَثَلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد؛ گفت: «چه کسی این استخوان ها را که چنین پوسیده است زندگی می بخشد؟» بگو: «همان کسی که نخستین بار آن را پدید آورد}(5) و مانند آن این آیه است «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ * کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلَی عَذَابِ السَّعِیرِ» {و برخی از مردم در باره خدا بدون هیچ علمی مجادله می کنند و از هر شیطان سرکشی پیروی می نمایند. بر [شیطان] مقرر شده است که هر کس او را به دوستی گیرد، قطعاً او وی را گمراه می سازد و به عذاب آتشش می کشاند.}(6)

خداوند سخن آنان را با توجه دادن به ابتدای خلقتشان و اول پیدایششان رد کرده و می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلاَ یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً» {ای مردم، اگر در باره برانگیخته شدن در شکّید، پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریده ایم، سپس از نطفه، سپس از علقه، آن گاه از مضغه، دارای خلقت کامل و [احیاناً] خلقت ناقص، تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم. و آنچه را اراده می کنیم تا مدتی معین در رحم ها قرار می دهیم، آن گاه شما را [به صورت] کودک برون می آوریم، سپس [حیات شما را ادامه می دهیم] تا به حد رشدتان برسید، و برخی از شما [زودرس] می میرد، و برخی از شما به غایت پیری می رسد به گونه ای که پس از دانستن [بسی چیزها] چیزی نمی داند.}(7)

سپس در مقابل انکار کنندگان آن از خودشان دلیل آورده و فرمود: «وَ تَرَی الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ * ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ

ص: 33


1- . یوسف / 82
2- . کهف / 59
3- . هود/102
4- . ق/1_3
5- . یس /78_79
6- . حج /3_4
7- . حج / 5

وَ أَمَّا مَا هُوَ مُتَّفِقُ اللَّفْظِ مُخْتَلِفُ الْمَعْنَی قَوْلُهُ (1)

وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ الَّتِی کُنَّا فِیها وَ الْعِیرَ الَّتِی أَقْبَلْنا فِیها(2) وَ إِنَّمَا عَنَی أَهْلَ الْقَرْیَةِ وَ أَهْلَ الْعِیرِ وَ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ تِلْکَ الْقُری أَهْلَکْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا(3) وَ إِنَّمَا عَنَی أَهْلَ الْقُرَی وَ قَوْلُهُ وَ کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذا أَخَذَ الْقُری وَ هِیَ ظالِمَةٌ(4) یَعْنِی أَهْلَهَا وَ أَمَّا احْتِجَاجُهُ تَعَالَی عَلَی الْمُلْحِدِینَ فِی دِینِهِ وَ کِتَابِهِ وَ رُسُلِهِ فَإِنَّ الْمُلْحِدِینَ أَقَرُّوا بِالْمَوْتِ وَ لَمْ یُقِرُّوا بِالْخَالِقِ فَأَقَرُّوا بِأَنَّهُمْ لَمْ یَکُونُوا ثُمَّ کَانُوا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ- بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْ ءٌ عَجِیبٌ- أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ وَ کَقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ- قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ(5) وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرِیدٍ(6)

کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلی عَذابِ السَّعِیرِ(7) فَرَدَّ اللَّهُ تَعَالَی عَلَیْهِمْ مَا یَدُلُّهُمْ عَلَی صِفَةِ ابْتِدَاءِ خَلْقِهِمْ وَ أَوَّلِ نَشْئِهِمْ- یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً(8) فَأَقَامَ سُبْحَانَهُ عَلَی الْمُلْحِدِینَ الدَّلِیلَ عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ قَالَ مُخْبِراً لَهُمْ وَ تَرَی الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ- ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُ

ص: 33


1- 1. زیادة أضفناها من تفسیر القمّیّ ص 14.
2- 2. یوسف: 82.
3- 3. الکهف: 59.
4- 4. هود: 102.
5- 5. یس: 78- 79.
6- 6. فی الأصل:« بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدیً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ»* و هو تتمة الآیة الثامنة.
7- 7. الحجّ: 3 و 4.
8- 8. الحجّ: 5- 7.

وَ أَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَی وَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ * وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَ رَیْبَ فِیهَا وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ» {و زمین را خشکیده می بینی و [لی] چون آب بر آن فرود آوریم به جنبش درمی آید و نمو می کند و از هر نوع [رستنی های] نیکو می رویاند. این [قدرت نمایی ها] بدان سبب است که خدا خود حق است، و اوست که مردگان را زنده می کند و [هم] اوست که بر هر چیزی تواناست. و [هم] آنکه رستاخیز آمدنی است [و] شکی در آن نیست، و در حقیقت، خداست که کسانی را که در گورهایند برمی انگیزد.}(1)

و می فرماید: «وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَاباً فَسُقْنَاهُ إِلَی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذلِکَ النُّشُورُ» {و خدا همان کسی است که بادها را روانه می کند؛ پس [بادها] ابری را برمی انگیزند، و [ما] آن را به سوی سرزمینی مرده راندیم، و آن زمین را بدان [وسیله]، پس از مرگش زندگی بخشیدیم؛ رستاخیز [نیز] چنین است}(2) که این ها نمونه هایی از اقامه دلیل خداوند برای آن ها در اثبات بعث و زندگی پس از مرگ است. همچنین در رد آن ها چنین می فرماید: «فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ * وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیّاً وَ حِینَ تُظْهِرُونَ * یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ « {پس خدا را تسبیح گویید آن گاه که به عصر درمی آیید و آن گاه که به بامداد درمی شوید. و ستایش از آنِ اوست در آسمان ها و زمین و شامگاهان و وقتی که به نیمروز می رسید. زنده را از مرده بیرون می آورد، و مرده را از زنده بیرون می آورد، و زمین را بعد از مرگش زنده می سازد؛ و بدین گونه [از گورها] بیرون آورده می شوید.}(3)

و همچنین می فرماید: «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ * وَ مِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ *وَ مِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ ابْتِغَاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ * وَ مِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ * وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ» {و از نشانه های او اینکه از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان ها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این [نعمت] برای مردمی که می اندیشند قطعاً نشانه هایی است. و از نشانه های [قدرت] او آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف زبان های شما و رنگ های شماست. قطعاً در این [امر نیز] برای دانشوران نشانه هایی است. و از نشانه های [حکمت] او خواب شما در شب و [نیم] روز و جستجوی شما [روزی خود را] از فزون بخشی اوست. در این [معنی نیز] برای مردمی که می شنوند، قطعاً نشانه هایی است. و از نشانه های او [اینکه] برق را برای شما بیم آور و امیدبخش می نمایاند، و از آسمان به تدریج آبی فرومی فرستد، که به وسیله آن، زمین را پس از مرگش زنده می گرداند. در این [امر هم] برای مردمی که تعقل می کنند، قطعاً نشانه هایی است. و از نشانه های او این است که آسمان و زمین به فرمانش برپایند؛ پس چون شما را با یک بار خواندن از زمین فراخوانَد، بناگاه [از گورها] خارج می شوید.}(4) که خداوند سبحان در مقابل آن ها دلیل آورده و حجت را آشکار و دلیل را واضح و برهان را ثابت می کند که همگی آن ها از جان های آن ها و از آفاق و آسمان ها و زمین با مشاهده آشکار و دلایل قطعی بوده و در قرآن با روشن ترین بیان آمده است. همه این ها دلیلی است بر صانع قدیم و مدبر و حکیم و خالق دانای جبار بزرگ و پاک و منزه است خداوندی که پروردگار عالمیان است.

و اما آیاتی که در رد بر بت پرستان آمده است مانند این سخن ابراهیم علیه السلام در احتجاج بر پدرش که می فرماید: «إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لاَ یَسْمَعُ وَ لاَ یُبْصِرُ وَ لاَ یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً» {چون به پدرش گفت: «پدرجان، چرا چیزی را که نمی شنود و نمی بیند و از تو چیزی را دور نمی کند می پرستی؟}(5) و سخن او وقتی که بت ها را شکست که آن ها گفتند چه کسی آن ها را شکسته است: «مَنْ فَعَلَ هذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ

ص: 34


1- . حج 5_7
2- . فاطر/ 9
3- . روم /17_19
4- . روم /21_25
5- . مریم / 42

وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتی وَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ(1) فَهَذَا مِثَالُ إِقَامَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمُ الْحُجَّةَ فِی إِثْبَاتِ الْبَعْثِ وَ النُّشُورِ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ قَالَ أَیْضاً فِی الرَّدِّ عَلَیْهِمْ- فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ- وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ- یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ (2) وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ- وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمِینَ- وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ- وَ مِنْ آیاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ- وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ (3) وَ احْتَجَّ سُبْحَانَهُ عَلَیْهِمْ وَ أَوْضَحَ الْحُجَّةَ وَ أَبَانَ الدَّلِیلَ وَ أَثْبَتَ الْبُرْهَانَ عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِنَ الْآفَاقِ وَ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ دَلَائِلِ الْبُرْهَانِ وَ أَوْضَحِ الْبَیَانِ فِی تَنْزِیلِ الْقُرْآنِ کُلُّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَی الصَّانِعِ الْقَدِیمِ الْمُدَبِّرِ الْحَکِیمِ الْخَالِقِ الْعَلِیمِ الْجَبَّارِ الْعَظِیمِ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی عَبَدَةِ الْأَصْنَامِ وَ الْأَوْثَانِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی حِکَایَةً عَنْ قَوْلِ إِبْرَاهِیمَ فِی الِاحْتِجَاجِ عَلَی أَبِیهِ- یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً(4) وَ قَوْلُهُ حِینَ کَسَرَ الْأَصْنَامَ فَقَالُوا لَهُ مَنْ کَسَرَهَا وَ مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ

ص: 34


1- 1. فاطر: 9.
2- 2. الروم: 17.
3- 3. الروم: 21- 25.
4- 4. مریم: 42.

الظَّالِمِینَ « {«چه کسی با خدایان ما چنین [معامله ای] کرده، که او واقعاً از ستمکاران است؟»}(1) تا آنجا که: «فَأْتُوا بِهِ عَلَی أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ « {«پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید، باشد که آنان شهادت دهند.»}(2) و وقتی ابراهیم علیه السلام آمد گفتند: «قَالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمُ * قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ کَانُوا یَنْطِقُونَ * فَرَجَعُوا إِلَی أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ * ثُمَّ نُکِسُوا عَلَی رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هؤُلاَءِ یَنْطِقُونَ * قَالَ أَ تَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ * وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ « {گفتند: «ای ابراهیم، آیا تو با خدایان ما چنین کردی؟» گفت: «[نه] بلکه آن را این بزرگ ترشان کرده است، اگر سخن می گویند از آنها بپرسید.» پس به خود آمده و [به یکدیگر] گفتند: «در حقیقت، شما ستمکارید.» سپس سرافکنده شدند [و گفتند:] «قطعاً دانسته ای که این ها سخن نمی گویند.» [ابراهیم] گفت: «آیا آنچه را می تراشید، می پرستید؟ با اینکه خدا شما و آنچه را که برمی سازید آفریده است.»}(3)

و وقتی از دلیل آوردن بازماندند: «قَالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ» {گفتند: «اگر کاری می کنید، او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید.»}(4) تا پایان داستان که خداوند متعال فرمود: «یَا نَارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاَماً عَلَی إِبْرَاهِیمَ « {«ای آتش، برای ابراهیم سرد و بی آسیب باش.»}(5)

و مانند آن این سخن خداوند متعال به قریش است که به زبان پیامبرش می گوید: «إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ * أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» {در حقیقت، کسانی را که به جای خدا می خوانید، بندگانی امثال شما هستند. پس آنها را [در گرفتاری ها] بخوانید، اگر راست می گویید باید شما را اجابت کنند. آیا آنها پاهایی دارند که با آن راه بروند، یا دست هایی دارند که با آن کاری انجام دهند، یا چشم هایی دارند که با آن بنگرند، یا گوش هایی دارند که با آن بشنوند؟ آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه ترند.}(6)

و این فرموده خداوند: «قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلاَ یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لاَ تَحْوِیلاً» {بگو: «کسانی را که به جای او [معبود خود] پنداشتید، بخوانید. [آنها] نه اختیاری دارند که از شما دفع زیان کنند و نه [آنکه بلایی را از شما] بگردانند.}(7) و مانند این ها فراوان است .

و اما آیاتی که در رد بر ثنویت (دو خدایی) آمده است مانند این آیه است: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ مَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِمَا خَلَقَ وَ لَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ « {خدا فرزندی اختیار نکرده و با او معبودی [دیگر] نیست، و اگر جز این بود، قطعاً هر خدایی آنچه را آفریده [بود] با خود می برد، و حتماً بعضی از آنان بر بعضی دیگر تفوّق می جستند. منزه است خدا از آنچه وصف می کنند.}(8) که خداوند متعال بیان می کند که اگر با او خدای دیگری بود هر معبودی به خلقت خود می پرداخت و هر کدام از آن ها کار دیگری را باطل می کرد و با او به منازعه می پرداخت که خداوند متعال وجود دو خدای خالق را با دلیل ممانعت و غیر آن باطل می کند. و اینکه اگر این گونه بود، بین آن ها اختلاف پیش می آمد و هر معبودی درصدد برتری یافتن بر دیگری بر می آمد. مثلا اگر یکی از آن ها می خواست انسانی خلق کند و دیگری حیوانی بیافریند در حال واحد اختلاف نظر و تباین در آرا پیدا می کردند

ص: 35


1- . أنبیاء/ 59
2- . أنبیاء/ 61
3- . أنبیاء/62_65 دو آیه پایانی (قَالَ أَ تَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ ) در سوره صافات آیات 95و96 می باشند.
4- . أنبیاء/ 68
5- . أنبیاء/ 69
6- . أعراف /194_ 195 قسمت پایانی آیه (أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ) در آیه 179 همین سوره آمده است.
7- . إسراء/ 56
8- . مؤمنون / 91

الظَّالِمِینَ إِلَی قَوْلِهِ فَأْتُوا بِهِ عَلی أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ (1) وَ لَمَّا جَاءَ قَالُوا لَهُ أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا یا إِبْراهِیمُ- قالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ- فَرَجَعُوا إِلی أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ- ثُمَّ نُکِسُوا عَلی رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ یَنْطِقُونَ- قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (2) فَلَمَّا انْقَطَعَتْ حُجَّتُهُمْ قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ (3) إِلَی آخِرِ الْقَصَصِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ: وَ مِثْلُ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِقُرَیْشٍ عَلَی لِسَانِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ- أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها- أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا(4) وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْوِیلًا(5) وَ مِثْلُ ذَلِکَ کَثِیرٌ وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی الثَّنَوِیَّةِ مِنَ الْکِتَابِ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (6) فَأَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَی أَنْ لَوْ کَانَ مَعَهُ آلِهَةً- لَانْفَرَدَ کُلُّ إِلَهٍ مِنْهُمْ بِخَلْقِهِ وَ لَأَبْطَلَ کُلٌّ مِنْهُمْ فِعْلَ الْآخَرِ وَ حَاوَلَ مُنَازَعَتَهُ فَأَبْطَلَ تَعَالَی إِثْبَاتَ إِلَهَیْنِ خَلَّاقَیْنِ بِالْمُمَانَعَةِ وَ غَیْرِهَا وَ لَوْ کَانَ ذَلِکَ لَثَبَتَ الِاخْتِلَافُ وَ طَلَبَ کُلُّ إِلَهٍ أَنْ یَعْلُوَ عَلَی صَاحِبِهِ فَإِذَا شَاءَ أَحَدُهُمْ أَنْ یَخْلُقَ إِنْسَاناً وَ شَاءَ الْآخَرُ أَنْ یَخْلُقَ بَهِیمَةً اخْتَلَفَا وَ تَبَایَنَا فِی حَالٍ وَاحِدٍ

ص: 35


1- 1. الأنبیاء: 60- 66.
2- 2. الصافّات: 96- 97.
3- 3. الأنبیاء: 69- 70.
4- 4. الأعراف: 194- 195.
5- 5. أسری: 56.
6- 6. المؤمنون: 91.

و این منجر به اختلاف و تضاد و فساد در خلقت می شد و از آنجایی که هیچ کدام از این ها در خلقت وجود ندارد، لذا وحدانیت خداوند اثبات می شود، زیرا تدبیر عالم واحد است و خلقت، یکسان و بدون تفاوت است و نظام عالم دارای قوام و مستقیم است. لذا خداوند سبحان در مقابل کسانی که به این سخن معتقدند و یا نزدیک به آن را اعتقاد دارند، روشن می کند که امر مخلوقات جز با خالق واحد به صلاح نمی رسد و می فرماید: «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا» {اگر در آن ها [زمین و آسمان] جز خدا، خدایانی [دیگر] وجود داشت، قطعاً [زمین و آسمان] تباه می شد}(1) سپس نفس خود را منزه کرده و می فرماید: «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ « {منزّه است خدا، از آنچه وصف می کنند.}(2) و دلیل بر آنکه خالق عالم واحد است، حکمت در تدبیر امور و بیان تقدیر آن هاست.

و اما رد بر زنادقه مانند این سخن خداست: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلاَ یَعْقِلُونَ» {و هر که را عمر دراز دهیم، او را در خلقت دچار اُفْت می کنیم؛ آیا نمی اندیشند؟}(3) خداوند متعال در این آیه باطل بودن سخن زنادقه را گوشزد می کند که می گویند عالم با چرخش فلک و قرار گرفتن نطفه در رحم ها به وجود می آید. آنان می گویند وقتی نطفه واقع می شود، با حالت های مختلفی مواجه می شود که متناسب با آن است در این حالت انسان با دَوَران قدرت و اشکال مختلفی که در طی گذشت شب و روز و غذاها و آشامیدنی ها و طبیعت مواجه است متولد می شود و رشد کرده و حرکت می کند و بزرگ می شود. خداوند سخن آنان را این گونه معکوس می کند: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ» معنای آن این است که کسی که عمرش طولانی و سنش زیاد می شود به حالت های کودکی و طفولیتش باز می گردد و نقصان در تمام توانایی هایش بر او مسلط می شود و در همه حالاتش ضعیف می شود. اگر سخن آنان درست بود که می پندارند بندگان خالق مختاری ندارند تا زمانی که اشکالی که آن ها ادعا می کنند قوام انسان به آن هاست پایدار است و فلک ثابت و غذا موجود است و شب و روز نیز وجود دارد، لازم بود که آن مخلوق یا انسان همیشه رو به ازدیاد می گذاشت و از نظر عقلی این سخن خداوند وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ معنی نداشت: و همچنین این سخن خداوند سبحان «و مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لاَ یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً» {و بعضی از شما تا خوارترین [دوره] سال های زندگی [فرتوتی] بازگردانده می شود، به طوری که بعد از [آن همه] دانستن، [دیگر] چیزی نمی دانند}(4) لذا معلوم می شود این از تدبیر خالق مختار و حکمت او و وحدانیتش و خلقت عالم است لذا وحدانیت او

ص: 36


1- . أنبیاء/ 22
2- . أنبیاء/ 22
3- . یس / 68
4- . نحل / 70

وَ اضْطَرَّهُمَا ذَلِکَ إِلَی التَّضَادِّ وَ الِاخْتِلَافِ وَ الْفَسَادِ وَ کُلُّ ذَلِکَ مَعْدُومٌ وَ إِذَا بَطَلَتْ هَذِهِ الْحَالُ کَذَلِکَ ثَبَتَ الْوَحْدَانِیَّةُ بِکَوْنِ التَّدْبِیرِ وَاحِداً وَ الْخَلْقُ مُتَّفِقٌ غَیْرُ مُتَفَاوِتٍ وَ النِّظَامُ مُسْتَقِیمٌ وَ أَبَانَ سُبْحَانَهُ لِأَهْلِ هَذِهِ الْمَقَالَةِ وَ مَنْ قَارَبَهُمْ أَنَّ الْخَلْقَ لَا یَصْلُحُونَ إِلَّا بِصَانِعٍ وَاحِدٍ فَقَالَ لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا(1) ثُمَّ نَزَّهَ نَفْسَهُ فَقَالَ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ الصَّانِعَ وَاحِدٌ حِکْمَةُ التَّدْبِیرِ وَ بَیَانُ التَّقْدِیرِ وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی الزَّنَادِقَةِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی- وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ (2) فَأَعْلَمَنَا تَعَالَی أَنَّ الَّذِی ذَهَبَ إِلَیْهِ الزَّنَادِقَةُ مِنْ قَوْلِهِمْ إِنَّ الْعَالَمَ یَتَوَلَّدُ بِدَوَرَانِ الْفَلَکِ وَ وُقُوعِ النُّطْفَةِ فِی الْأَرْحَامِ لِأَنَّ عِنْدَهُمْ أَنَّ النُّطْفَةَ إِذَا وَقَعَتْ تَلَقَّاهَا الْأَشْکَالُ الَّتِی تُشَاکِلُهَا فَیَتَوَلَّدُ حِینَئِذٍ بِدَوَرَانِ الْقُدْرَةِ(3) وَ الْأَشْکَالِ الَّتِی تَتَلَقَّاهَا مُرُورَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْأَغْذِیَةِ وَ الْأَشْرِبَةِ وَ الطَّبِیعَةِ فَتَتَرَبَّی وَ تَنْتَقِلُ وَ تَکْبُرُ فَعَکَسَ تَعَالَی قَوْلَهُمْ بِقَوْلِهِ وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ مَعْنَاهُ أَنَّ مَنْ طَالَ عُمُرُهُ وَ کَبِرَ سِنُّهُ رَجَعَ إِلَی مِثْلِ مَا کَانَ عَلَیْهِ فِی حَالِ صِغَرِهِ وَ طُفُولِیَّتِهِ فَیَسْتَوْلِی عَلَیْهِ عِنْدَ ذَلِکَ النُّقْصَانُ فِی جَمِیعِ آلَاتِهِ وَ یَضْعُفُ فِی جَمِیعِ حَالاتِهِ وَ لَوْ کَانَ الْأَمْرُ کَمَا زَعَمُوا مِنْ أَنَّهُ لَیْسَ لِلْعِبَادِ خَالِقٌ مُخْتَارٌ لَوَجَبَ أَنْ یَکُونَ تِلْکَ النَّسَمَةُ أَوْ ذَلِکَ الْإِنْسَانُ زَائِداً أَبَداً مَا دَامَتِ الْأَشْکَالُ الَّتِی ادَّعَوْا أَنَّ بِهَا کَانَ قِوَامُ ابْتِدَائِهَا قَائِمَةً وَ الْفَلَکُ ثَابِتٌ وَ الْغَدَاءُ مُمْکِنٌ وَ مُرُورُ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ مُتَّصِلٌ وَ لَمَا صَحَّ فِی الْعُقُولِ مَعْنَی قَوْلِهِ تَعَالَی- وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ- وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً(4) عُلِمَ أَنَّ هَذَا مِنْ تَدْبِیرِ الْخَالِقِ الْمُخْتَارِ وَ حِکْمَتِهِ وَ وَحْدَانِیَّتِهِ وَ ابْتِدَاعِهِ لِلْخَلْقِ فَتَثْبُتُ وَحْدَانِیَّتُهُ

ص: 36


1- 1. الأنبیاء: 22.
2- 2. یس: 68.
3- 3. الفلک ظ.
4- 4. الحجّ: 5، النحل: 70.

جلت عظمته ثابت می شود و این دلیلی است که رد آن در هیچ حالت برای زنادقه ممکن نیست و دلیلی بر انکار آن ندارند و مانند آن این سخن خداست: «أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ * وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ « {مگر آدمی ندانسته است که ما او را از نطفه ای آفریده ایم، پس بناگاه وی ستیزه جویی آشکار شده است .و برای ما مَثَلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد؛ گفت: «چه کسی این استخوان ها را که چنین پوسیده است زندگی می بخشد؟»}(1) که خداوند سبحان دلیل آن ها را این گونه رد می کند: «قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ» {بگو: «همان کسی که نخستین بار آن را پدید آورد و اوست که به هر [گونه] آفرینشی داناست.»}(2)

اما رد بر دهریون که تصور می کنند روزگار همیشه در یک حال است و هیچ خالق و مدبر و صانع و بعث و حیات پس از مرگی وجود ندارد، خداوند متعال کلام آن ها را این گونه بیان می کند: «وَ قَالُوا مَا هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نَحْیَا وَ مَا یُهْلِکُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ مَا لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ * وَ قَالُوا أَ إِذَا کُنَّا عِظَاماً وَ رُفَاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً * قُلْ کُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِیداً * أَوْ خَلْقاً مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنَا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» {و گفتند: «غیر از زندگانی دنیای ما [چیز دیگری] نیست؛ می میریم و زنده می شویم، و ما را جز طبیعت هلاک نمی کند.» و [لی] به این [مطلب] هیچ دانشی ندارند و گفتند: «آیا وقتی استخوان و خاک شدیم [باز] به آفرینشی جدید برانگیخته می شویم؟» بگو: «سنگ باشید یا آهن، یا آفریده ای از آنچه در خاطر شما بزرگ می نماید [باز هم برانگیخته خواهید شد].» پس خواهند گفت: «چه کسی ما را بازمی گرداند؟» بگو: «همان کس که نخستین بار شما را پدید آورد.»}(3) که امثال آن در قرآن فراوان است. و این رد بر سخن کسی است که در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله این سخن را می گفت و کفر و شرک خود را در درون مخفی کرده و ادعای ایمان می کرد که پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله باقی مانده و سبب هلاکت امت شدند، خداوند متعال با این سخن در مقابل او دلیل می آورد: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ» {ای مردم، اگر در باره برانگیخته شدن در شکّید، پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریده ایم، سپس از نطفه}(4) تا این قسمت از آیه: «لِکَیْلاَ یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً» {به گونه ای که پس از دانستن [بسی چیزها] چیزی نمی داند.}(5) سپس برای مبعوث شدن و زندگی پس از مرگ مثالی آورده و می فرماید: «وَ تَرَی الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ * إِنَّ الَّذِی أَحْیَاهَا لَمُحْیِی الْمَوْتَی»{و زمین را خشکیده می بینی و [لی] چون آب بر آن فرود آوریم به جنبش درمی آید و نمو می کند همان کسی که آن را زندگی بخشید قطعاً زنده کننده مردگان است.}(6)

و خداوند سبحان در سوره ق در رد بر این افراد چنین می فرماید: «أَ إِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَاباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ» {«آیا چون مُردیم و خاک شدیم [زنده می شویم]؟ این بازگشتی بعید است.»}(7) «قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ» {قطعاً دانسته ایم که زمین [چه مقدار] از اجسادشان فرو می کاهد}(8) تا این فرموده خداوند: «وَ أَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ» {و با آن [آب] سرزمین مرده ای را زنده گردانیدیم؛ رستاخیز [نیز] چنین است.}(9)

این آیه و امثال آن رد بر دهریون و ملاحده است که انکار مبعوث شدن

ص: 37


1- . یس /77_79
2- . یس/79
3- . آیه اول سوره جاثیه آیه 24و ادامه آیات سوره إسراءآیات 49_51 است.
4- . حج / 5
5- . حج / 5
6- . حج / 5 بخش دوم آیات از سوره فصلت آیه 39 است.
7- . ق/3
8- . ق /3_4
9- . ق / 11

جَلَّتْ عَظَمَتُهُ وَ هَذَا احْتِجَاجٌ لَا یُمْکِنُ الزَّنَادِقَةَ دَفْعُهُ بِحَالٍ وَ لَا یَجِدُونَ حُجَّةً فِی إِنْکَارِهِ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَی أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ- وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ- قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ (1) فَرَدَّ سُبْحَانَهُ عَلَیْهِمْ احْتِجَاجَهُمْ بِقَوْلِهِ- قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ إِلَی آخِرِ السُّورَةِ وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی الدَّهْرِیَّةِ الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّ الدَّهْرَ لَمْ یَزَلْ أَبَداً عَلَی حَالٍ وَاحِدَةٍ وَ أَنَّهُ مَا مِنْ خَالِقٍ وَ لَا مُدَبِّرٍ وَ لَا صَانِعٍ وَ لَا بَعْثٍ وَ لَا نُشُورٍ قَالَ تَعَالَی حِکَایَةً لِقَوْلِهِمْ وَ قالُوا ما هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ (2)

وَ قالُوا أَ إِذا کُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً- قُلْ کُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِیداً أَوْ خَلْقاً مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ(3) وَ مِثْلُ هَذَا فِی الْقُرْآنِ کَثِیرٌ وَ ذَلِکَ رَدٌّ عَلَی مَنْ کَانَ فِی حَیَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ هَذِهِ الْمَقَالَةَ مِمَّنْ أَظْهَرَ لَهُ الْإِیمَانَ وَ أَبْطَنَ الْکُفْرَ وَ الشِّرْکَ وَ بَقُوا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ کَانُوا سَبَبَ هَلَاکِ الْأُمَّةِ فَرَدَّ اللَّهُ تَعَالَی بِقَوْلِهِ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ إِلَی قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ- لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً(4) ثُمَّ ضَرَبَ لِلْبَعْثِ وَ النُّشُورِ مَثَلًا فَقَالَ تَعَالَی- وَ تَرَی الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ- إِنَّ الَّذِی أَحْیاها لَمُحْیِ الْمَوْتی (5) وَ مَا جَرَی ذَلِکَ فِی الْقُرْآنِ وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ فِی سُورَةِ ق رَدّاً عَلَی مَنْ قَالَ- أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ(6)

قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ إِلَی قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ- وَ أَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ (7) وَ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ رَدٌّ عَلَی الدَّهْرِیَّةِ وَ الْمُلْحِدَةِ مِمَّنْ أَنْکَرَ الْبَعْثَ

ص: 37


1- 1. یس: 78- 83.
2- 2. الجاثیة: 24.
3- 3. أسری: 49- 51.
4- 4. الحجّ: 5.
5- 5. الحجّ: 5.
6- 6. ق: 3.
7- 7. ق: 4- 10.

و حیات پس از مرگ را می کنند. و اما آیاتی از قرآن که با لفظ خبر آمده است اما معنای آن حکایت است مانند این آیه است: «وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاَثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً» {و سیصد سال در غارشان درنگ کردند و نُه سال [نیز بر آن] افزودند.}(1) در حالی که آنان گمان می کردند که یک روز یا بخشی از یک روز را در این حال بوده اند. سپس خداوند متعال می فرماید: «قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» {بگو: «خدا به آنچه درنگ کردند داناتر است. نهان آسمان ها و زمین به او اختصاص دارد}(2) الفاظ این حکایت به صورت خبر آمده در حالی که خبر نیست، بلکه حکایتی است از آنچه آنان می گفتند و دلیل بر حکایت بودن آن این سخن است «سَیَقُولُونَ ثَلاَثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ» {به زودی خواهند گفت: «سه تن بودند [و] چهارمین آنها سگشان بود.»}(3) تا آخر آیه.

و همچنین این سخن خداوند وقتی در مورد تعداد آن ها سخن می گوید که «مَا یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِیلٌ» {جز اندکی [کسی شماره] آنها را نمی داند.»}(4) مانند حکایتش از آن ها در مدت خوابیدنشان که می فرماید: «وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاَثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً * قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا» {و سیصد سال در غارشان درنگ کردند و نُه سال [نیز بر آن] افزودند. بگو: «خدا به آنچه درنگ کردند داناتر است}(5) که این آیه معطوف بر «سَیَقُولُونَ ثَلاَثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ» {به زودی خواهند گفت: «سه تن بودند [و] چهارمین آنها سگشان بود.»{(6) است لذا این آیه از جمله آیات منقطع معطوف است که لفظ آن خبر است اما معنایش حکایت است.

از نمونه های این دست آیات این فرموده خداوند متعال است: «کُلُّ الطَّعَامِ کَانَ حِلاًّ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَی نَفْسِهِ» {همه خوراکی ها بر فرزندان اسرائیل حلال بود، جز آنچه پیش از نزول تورات، اسرائیل [یعقوب] بر خویشتن حرام ساخته بود}(7) این آیه با لفظ خبر آمده در حالی که حکایت از گروهی از یهودیان است که چنین ادعایی داشتند و خداوند این چنین سخن آنان را رد می کند: «قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» {بگو: «اگر [جز این است و] راست می گویید، تورات را بیاورید و آن را بخوانید.»}(8) یعنی به تورات بنگرید آیا در آن بر ادعای خود دلیلی می یابید. و مانند آن در سوره زمر این آیه است: «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی» {ما آنها را جز برای اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک گردانند، نمی پرستیم}(9) که لفظ این آیه خبر است اما معنای آن حکایت است و امثال آن در قرآن فراوان است. و اما رد بر مسیحیان این گونه است که وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله در مقابل مسیحیان نجران که برای مناظره پیش او آمدند احتجاج کرد، آن ها گفتند: ای محمد! در مورد مسیح چه می گویی؟ فرمود: او بنده خدا بود که می خورد و می آشامید. گفتند: پدر او کیست؟ پس خداوند به او وحی کرد: ای محمد! از آن ها در مورد آدم بپرس که آیا جز بشری است مخلوق که می خورد و می آشامد؟ و این آیه را نازل کرد: «إِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ « {در واقع، مَثَلِ عیسی نزد خدا همچون مَثَلِ [خلقت] آدم است [که] او را از خاک آفرید؛ سپس بدو گفت: «باش»؛ پس وجود یافت.}(10)

پیامبر این سؤال را پرسید. آنان گفتند بله، پیامبر فرمود: حال بگویید پدر آدم کیست؟

ص: 38


1- . کهف / 25
2- . کهف / 26
3- . کهف / 22
4- . کهف / 22
5- . کهف /25_26
6- . کهف / 22
7- . آل عمران / 93
8- . آل عمران / 93
9- . زمر/ 3
10- . آل عمران / 59

وَ النُّشُورَ وَ أَمَّا مَا جَاءَ فِی الْقُرْآنِ عَلَی لَفْظِ الْخَبَرِ وَ مَعْنَاهُ الْحِکَایَةُ فَمِنْ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً(1) وَ قَدْ کَانُوا ظَنُّوا أَنَّهُمْ لَبِثُوا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ (2) الْآیَةَ فَخَرَجَتْ أَلْفَاظُ هَذِهِ الْحِکَایَةِ عَلَی لَفْظٍ لَیْسَ مَعْنَاهُ مَعْنَی الْخَبَرِ وَ إِنَّمَا هُوَ حِکَایَةٌ لِمَا قَالُوهُ وَ الدَّلِیلُ عَلَی ذَلِکَ أَنَّهُ حِکَایَةُ قَوْلِهِ- سَیَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ ذِکْرِ عِدَّتِهِمْ ما یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ مِثْلُ حِکَایَتِهِ عَنْهُمْ فِی ذِکْرِ الْمُدَّةِ- وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً- قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا فَهَذَا مَعْطُوفٌ عَلَی قَوْلِهِ- سَیَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ فَهَذِهِ الْآیَةُ مِنَ الْمُنْقَطِعِ الْمَعْطُوفِ وَ هِیَ عَلَی لَفْظِ الْخَبَرِ وَ مَعْنَاهُ حِکَایَةٌ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرائِیلَ إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِیلُ عَلی نَفْسِهِ (3) وَ إِنَّمَا خَرَجَ هَذَا عَلَی لَفْظِ الْخَبَرِ وَ هُوَ حِکَایَةٌ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْیَهُودِ ادَّعَوْا ذَلِکَ فَرَدَّ اللَّهُ تَعَالَی عَلَیْهِمْ- قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ أَیِ انْظُرُوا فِی التَّوْرَاةِ هَلْ تَجِدُونَ فِیهَا تَصْدِیقَ مَا ادَّعَیْتُمُوهُ وَ مِثْلُهُ فِی سُورَةِ الزُّمَرِ قَوْلُهُ تَعَالَی- ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی (4) فَلَفْظُ هَذَا خَبَرٌ وَ مَعْنَاهُ حِکَایَةٌ وَ مِثْلُهُ کَثِیرٌ وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی النَّصَارَی فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله احْتَجَّ عَلَی نَصَارَی نَجْرَانَ لَمَّا قَدِمُوا عَلَیْهِ لِیُنَاظِرُوهُ فَقَالُوا یَا مُحَمَّدُ مَا تَقُولُ فِی الْمَسِیحِ قَالَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ یَأْکُلُ وَ یَشْرَبُ قَالَ فَمَنْ أَبُوهُ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ سَلْهُمْ عَنْ آدَمَ هَلْ هُوَ إِلَّا بَشَرٌ مَخْلُوقٌ یَأْکُلُ وَ یَشْرَبُ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (5) فَسَأَلَهُمْ عَنْ آدَمَ فَقَالُوا نَعَمْ قَالَ فَأَخْبِرُونِی مَنْ أَبُوهُ

ص: 38


1- 1. الکهف: 25- 26.
2- 2. الکهف: 22.
3- 3. آل عمران: 93، و بعده: مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ الآیة.
4- 4. الزمر: 3.
5- 5. آل عمران: 59.

اما آنان جوابی نداندند و حجت بر ایشان اقامه شد اما اقرار نکردند، بلکه سکوت پیشه کردند. سپس خداوند این آیه را نازل کرد: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ» {پس هر که در این [باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده، با تو محاجه کند، بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»}(1) و وقتی آنان را به مباهله دعوت کرد، علمایشان گفتند که اگر با یارانش به مباهله بیاید، با او مباهله می کنیم که او در نزد ما صادق در گفتار نیست، اما اگر با نزدیکان از اهل بیتش به مباهل بیاید با او مباهله نمی کنیم. لذا بر شرایط پیامبر رضایت داده پیامبر نیز بر آن ها رضایت داده. پیامبر نیز بر آن ها شرط جزیه و نجنگیدن قرار داد، تا خونشان حفظ شود و آنان نیز بازگشتند.

و اما در مورد اسبابی که بقای خلق به آن ها وابسته است، خداوند متعال در کتابش آن اسباب را در چهار وجه ذکر می کند. خوردن و آشامیدن، پوشش و سرپناه، ازدواج و تناسل به همراه امر و نهی که در همه وجوه قبلی مورد نیاز است اما غذاها از اننواع گیاهان و حیوانات حلال می باشد. خدای متعال در مورد گیاهان چنین می فرماید: «أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبّاً * ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقّاً * فَأَنْبَتْنَا فِیهَا حَبّاً * وَ عِنَباً وَ قَضْباً * وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلاً * وَ حَدَائِقَ غُلْباً * وَ فَاکِهَةً وَ أَبّاً * مَتَاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعَامِکُمْ» {که ما آب را به صورت بارشی فرو ریختیم؛ آن گاه زمین را با شکافتنی [لازم] شکافتیم؛ پس در آن، دانه رویانیدیم. و انگور و سبزی، و زیتون و درخت خرما، و باغ های انبوه، و میوه و چراگاه، [تا وسیله] استفاده شما و دام هایتان باشد.}(2) و می فرماید: «أَ فَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ * أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ{آیا آنچه را کِشت می کنید، ملاحظه کرده اید؟ آیا شما آن را [بی یاری ما] زراعت می کنید، یا ماییم که زراعت می کنیم؟}(3) و می فرماید: وَ الْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ * فِیهَا فَاکِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذَاتُ الْأَکْمَامِ * وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْحَانُ» {و زمین را برای مردم نهاد. در آن، میوه [ها] و نخل ها با خوشه های غلاف دار، و دانه های پوست دار و گیاهان خوشبوست.}(4) که این ها و امثالشان از چیزهایی است که خداوند متعال از زمین برای بقای خلایق خارج می کند.

در مورد حیوانات می فرماید: «وَ الْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْ ءٌ وَ مَنَافِعُ وَ مِنْهَا تَأْکُلُونَ * وَ لَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ» {و چارپایان را برای شما آفرید: در آنها برای شما [وسیله] گرمی و سودهایی است، و از آنها می خورید. و در آنها برای شما زیبایی است، آن گاه که [آنها را] از چراگاه برمی گردانید، و هنگامی که [آنها را] به چراگاه می برید.}(5)

و همچنین می فرماید: «وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خَالِصاً سَائِغاً لِلشَّارِبِینَ « {و در دام ها قطعاً برای شما عبرتی است: از آنچه در [لابلای] شکم آنهاست، از میان سرگین و خون، شیری ناب به شما می نوشانیم که برای نوشندگان گواراست.}(6) و اما لباس و سرپناه در این آیه آمده است: «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلاَلاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبَالِ أَکْنَاناً وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرَابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَ سَرَابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ

ص: 39


1- . آل عمران / 61
2- . عبس /25_ 32
3- . واقعه/63_64
4- . رحمن /10- 12
5- . نحل / 5_6
6- . نحل / 66

فَلَمْ یُجِیبُوهُ بِشَیْ ءٍ وَ لَزِمَتْهُمُ الْحُجَّةُ فَلَمْ یُقِرُّوا بَلْ لَزِمُوا السُّکُوتَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَیْهِ فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ (1) فَلَمَّا دَعَاهُمْ إِلَی الْمُبَاهَلَةِ قَالَ عُلَمَاؤُهُمْ لَوْ بَاهَلَنَا بِأَصْحَابِهِ بَاهَلْنَاهُ وَ لَمْ یَکُنْ عِنْدَنَا صَادِقٌ فِی قَوْلِهِ فَأَمَّا إِنْ یُبَاهِلْنَا بِأَهْلِ بَیْتِهِ خَاصَّةً فَلَا نُبَاهِلْهُ وَ أَعْطَوْهُ الرِّضَا وَ شَرَطَ عَلَیْهِمُ الْجِزْیَةَ وَ السِّلَاحَ حِقْناً لِدِمَائِهِمْ وَ انْصَرَفُوا وَ أَمَّا السَّبَبُ الَّذِی بِهِ بَقَاءُ الْخَلْقِ فَقَدْ بَیَّنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ أَنَّ بَقَاءَ الْخَلْقِ مِنْ أَرْبَعِ وُجُوهٍ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ اللِّبَاسِ وَ الْکِنِّ وَ الْمَنَاکِحِ لِلتَّنَاسُلِ مَعَ الْحَاجَةِ فِی ذَلِکَ کُلِّهِ إِلَی الْأَمْرِ وَ النَّهْیِ فَأَمَّا الْأَغْذِیَةُ فَمِنْ أَصْنَافِ النَّبَاتِ وَ الْأَنْعَامِ الْمُحَلَّلِ أَکْلُهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِی النَّبَاتِ أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا- ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا- فَأَنْبَتْنا فِیها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً- وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلًا- وَ حَدائِقَ غُلْباً- وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا- مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ (2) وَ قَالَ تَعَالَی أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ- أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ (3) وَ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ- فِیها فاکِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَکْمامِ- وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْحانُ (4) وَ هَذَا وَ شِبْهُهُ مِمَّا یُخْرِجُهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنَ الْأَرْضِ سَبَباً لِبَقَاءِ الْخَلْقِ: وَ أَمَّا الْأَنْعَامُ فَقَوْلُهُ تَعَالَی وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْ ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ (5) الْآیَةَ وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِینَ (6) وَ أَمَّا اللِّبَاسُ وَ الْأَکْنَانُ قَوْلُهُ تَعَالَی- وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالًا وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبالِ أَکْناناً وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَ سَرابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ

ص: 39


1- 1. آل عمران: 61.
2- 2. عبس: 25- 32.
3- 3. الواقعة: 63- 64.
4- 4. الرحمن: 10- 12.
5- 5. النحل: 5- 6.
6- 6. النحل: 66.

کَذلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ « {و خدا از آنچه آفریده، به سود شما سایه هایی فراهم آورده و از کوه ها برای شما پناهگاه هایی قرار داده و برای شما تن پوش هایی مقرر کرده که شما را از گرما [و سرما] حفظ می کند، و تن پوش ها [زره ها] یی که شما را در جنگتان حمایت می نماید. این گونه وی نعمتش را بر شما تمام می گرداند، امید که شما [به فرمانش] گردن نهید.}(1) و می فرماید: «یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاساً یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً وَ لِبَاسُ التَّقْوَی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ» {ای فرزندان آدم، در حقیقت، ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورت های شما را پوشیده می دارد و [برای شما] زینتی است، و [لی] بهترین جامه، [لباس] تقوا است. این از نشانه های [قدرت] خداست}(2) که در این آیه خیر همان بقا و حیات است. اما در مورد ازدواج و زنان چنین می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَی وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» {ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست}(3) و می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» {ای مردم، پروردگارتان را که شما، و کسانی را که پیش از شما بوده اند آفریده است، پرستش کنید.}(4)

و می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً» {ای مردم، از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد، پروا دارید؛ و از خدایی که به [نامِ] او از همدیگر درخواست می کنید پروا نمایید؛ و زنهار از خویشاوندان مَبُرید، که خدا همواره بر شما نگهبان است.}(5) و می فرماید: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیَامَی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَ إِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» {بی همسران خود، و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید. اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خویش بی نیاز خواهد کرد.}(6) و می فرماید: «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» {و از نشانه های او اینکه از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان ها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این [نعمت] برای مردمی که می اندیشند قطعاً نشانه هایی است.}(7) که از امثال این آیات در قرآن در مورد ازدواج و تناسل فراوان است.

و اما امر و نهی نیز یک وجه واحد(از وجوه چهارگانه) هستند که هیچ معنای امری نیست مگر آنکه پس از آن نهی ای است و هیچ نهی ای نیست مگر اینکه به همراه آن امری آمده است. خداوند متعال می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات می بخشد، آنان را اجابت کنید}(8) که بر اساس این آیه خداوند سبحان می فرماید: حیات بندگان به امر و نهی وابسته است مانند این آیه «وَ لَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ» {و ای خردمندان، شما را در قصاص زندگانی است}(9) و مانند این آیه «ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ» {رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خوب انجام دهید}(10) که خیر همان سبب بقا و زندگی است

ص: 40


1- . نحل / 81
2- . أعراف / 26
3- . حجرات / 13
4- . بقره/ 21
5- . نساء/ 1
6- . نور/ 32
7- . روم / 21
8- . أنفال / 24
9- . بقره/ 179
10- . حج / 77

کَذلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ (1) وَ قَالَ تَعَالَی یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ (2) وَ الْخَیْرُ هُوَ الْبَقَاءُ وَ الْحَیَاةُ وَ أَمَّا الْمَنَاکِحُ فَقَوْلُهُ تَعَالَی یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (3) وَ قَالَ تَعَالَی یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ (4) وَ قَالَ سُبْحَانَهُ یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً(5) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (6) الْآیَةَ وَ قَالَ تَعَالَی وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (7) وَ مِثْلُ هَذَا کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی فِی مَعْنَی النِّکَاحِ وَ سَبَبُ التَّنَاسُلِ وَ الْأَمْرُ وَ النَّهْیُ وَجْهٌ وَاحِدٌ- لَا یَکُونُ مَعْنًی مِنْ مَعَانِی الْأَمْرِ إِلَّا وَ یَکُونُ بَعْدَ ذَلِکَ نَهْیاً وَ لَا یَکُونُ وَجْهٌ مِنْ وُجُوهِ النَّهْیِ إِلَّا وَ مُقِرُّونَ بِهِ الْأَمْرَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ (8) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَأَخْبَرَ سُبْحَانَهُ أَنَّ الْعِبَادَ لَا یَحْیَوْنَ إِلَّا بِالْأَمْرِ وَ النَّهْیِ کَقَوْلِهِ تَعَالَی وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ (9) وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَی ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ(10) فَالْخَیْرُ هُوَ سَبَبُ الْبَقَاءِ وَ الْحَیَاةِ.

ص: 40


1- 1. النحل: 81.
2- 2. الأعراف: 26.
3- 3. الحجرات: 13.
4- 4. البقرة: 21.
5- 5. النساء: 1.
6- 6. النور: 32.
7- 7. الروم: 21.
8- 8. الأنفال: 24.
9- 9. البقرة: 179.
10- 10. الحجّ: 77.

در آنچه گفتیم دلیل واضحی بر آن است که امت به ناچار نیاز به امامی دارد که به امرشان به پاخیزد و آنان را امر و نهی کند و حدود را در میانشان به پا دارد و با دشمن جهاد کند و غنایم را تقسیم و فرایض را واجب کند و باب های صلاحشان را به آن ها بشناساند و از آنچه به ضررشان است بر حذر دارد، چرا که امر و نهی یکی از اسباب بقای خلایق است، در غیر این صورت تمایل و ترس از بین می رود و منعی نمی ماند و تدبیر از بین می رود که در این حال،، هلاکت بندگان در امور مربوط به زندگی که شامل خوردنی و آشامیدنی و خانه ها و لباس ها و ازدواج با زنان و حلال و حرام و امر و نهی است اتفاق می افتد، چرا که خداوند سبحان بندگان را چنان خلق نکرده که از همه این ها بی نیاز باشند. اولین مخلوقات که همان آدم علیه السلام است را چنین می یابیم که بقا و حیاتش جز با امر و نهی تمام نمی شود. خداوند عزو جل می فرماید: «یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ» {«ای آدم، خود و همسرت در این باغ سکونت گیر [ید]؛ و از هر کجای آن خواهید فراوان بخورید؛ و [لی] به این درخت نزدیک نشوید}(1) که آنان را به آنچه نفعشان و بقایشان در آن است راهنمایی کرده و از مضراتشان باز می دارد. پس امر و نهی تا روز قیامت در ذریه آن دو جریان یافت و از این رو مردمان به ناچار نیازمند امامی هستند که از طرف خداوند عزوجل منصوب شده باشد که معجزاتی را بیاورد و مردم را امر و نهی نماید.

همانا خداوند سبحان خلایق را بر دو صنف آفریده است؛ گروهی ناطق، عاقل و مختار و گروهی غیر عاقل هستند. گروه ناطق، عاقل و مختار را مکلف کرده و فرمود: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ « {انسان را آفرید، به او بیان آموخت.}(2) و فرمود: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * َعلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» {بخوان به نام پروردگارت که آفرید. انسان را از عَلَق آفرید. بخوان، و پروردگار تو کریم ترین [کریمان] است. همان کس که به وسیله قلم آموخت. آنچه را که انسان نمی دانست [به تدریج به او] آموخت.}(3) سپس آنان را مکلف کرد اما تکلیف را از گروه غیر عاقل برداشت، چرا که آنان قوه عاقله و ممیزه ندارند. و اما در مورد قرار دادن اسماء باید دانست که خداوند تبارک و تعالی برای خود اسمای حسنایی را اختیار کرد. پس خود را فرمانروای پاک سلامت بخش و مؤمن و نگهبان و عزیز و جبار و متکبر و دیگر اسماء نامید و هر اسمی را به دلیلی بر خود گذاشت. و وقتی خود را فرمانروا نامید، اراده کرد که به مقتضای حکمت معنای آن اسم را تحقق بخشد، لذا خلایق را خلق کرده و آنان را امر و نهی نمود تا حقیقت آن اسم و معنایش تحقق یابد.

ص: 41


1- . بقره/ 35
2- . رحمن /3_4
3- . علق /1_ 5

وَ فِی هَذَا أَوْضَحُ دَلِیلٍ عَلَی أَنَّهُ لَا بُدَّ لِلْأُمَّةِ مِنْ إِمَامٍ یَقُولُ بِأَمْرِهِمْ فَیَأْمُرُهُمْ وَ یَنْهَاهُمْ وَ یُقِیمُ فِیهِمُ الْحُدُودَ وَ یُجَاهِدُ الْعَدُوَّ وَ یَقْسِمُ الْغَنَائِمَ وَ یَفْرِضُ الْفَرَائِضَ وَ یُعَرِّفُهُمْ أَبْوَابَ مَا فِیهِ صَلَاحُهُمْ وَ یُحَذِّرُهُمْ مَا فِیهِ مَضَارُّهُمْ إِذْ کَانَ الْأَمْرُ وَ النَّهْیُ أَحَدَ أَسْبَابِ بَقَاءِ الْخَلْقِ وَ إِلَّا سَقَطَتِ الرَّغْبَةُ وَ الرَّهْبَةُ وَ لَمْ یَرْتَدِعْ وَ لَفَسَدَ التَّدْبِیرُ وَ کَانَ ذَلِکَ سَبَباً لِهَلَاکِ الْعِبَادِ فِی أَمْرِ الْبَقَاءِ وَ الْحَیَاةِ فِی الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ الْمَسَاکِنِ وَ الْمَلَابِسِ وَ الْمَنَاکِحِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْأَمْرِ وَ النَّهْیِ إِذْ کَانَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَخْلُقْهُمْ بِحَیْثُ یَسْتَغْنُونَ عَنْ جَمِیعِ

ذَلِکَ وَ وَجَدْنَا أَوَّلَ الْمَخْلُوقِینَ وَ هُوَ آدَمُ علیه السلام لَمْ یَتِمَّ لَهُ الْبَقَاءُ وَ الْحَیَاةُ إِلَّا بِالْأَمْرِ وَ النَّهْیِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ(1) فَدَلَّهُمَا عَلَی مَا فِیهِ نَفْعُهُمَا وَ بَقَاؤُهُمَا وَ نَهَاهُمَا عَنْ سَبَبِ مَضَرَّتِهِمَا ثُمَّ جَرَی الْأَمْرُ وَ النَّهْیُ فِی ذُرِّیَّتِهِمَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ لِهَذَا اضْطُرَّ الْخَلْقُ إِلَی أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْ إِمَامٍ مَنْصُوصٍ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَأْتِی بِالْمُعْجِزَاتِ ثُمَّ یَأْمُرُ النَّاسَ وَ یَنْهَاهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ خَلَقَ الْخَلْقَ عَلَی ضَرْبَیْنِ نَاطِقٍ عَاقِلٍ فَاعِلٍ مُخْتَارٍ وَ ضَرْبٍ مُسْتَبْهَمٍ فَکَلَّفَ النَّاطِقَ الْعَاقِلَ الْمُخْتَارَ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ- خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ (2) وَ قَالَ سُبْحَانَهُ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ- خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ- الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ (3) ثُمَّ کَلَّفَ وَ وَضَعَ التَّکْلِیفَ عَنِ الْمُسْتَبْهَمِ لِعَدَمِ الْعَقْلِ وَ التَّمْیِیزِ وَ أَمَّا وَضْعُ الْأَسْمَاءِ فَإِنَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اخْتَارَ لِنَفْسِهِ الْأَسْمَاءَ الْحُسْنَی فَسَمَّی نَفْسَهُ الْمَلِکَ الْقُدُّوسَ السَّلَامَ الْمُؤْمِنَ الْمُهَیْمِنَ الْعَزِیزَ الْجَبَّارَ الْمُتَکَبِّرَ(4)

وَ غَیْرَ ذَلِکَ وَ کُلُّ اسْمٍ یُسَمَّی بِهِ فَلِعِلَّةٍ مَّا وَ لَمَّا تَسَمَّی بِالْمَلِکِ أَرَادَ تَصْحِیحَ مَعْنَی الِاسْمِ لِمُقْتَضَی الْحِکْمَةِ فَخَلَقَ الْخَلْقَ وَ أَمَرَهُمْ وَ نَهَاهُمْ لِیَتَحَقَّقَ حَقِیقَةُ الِاسْمِ وَ مَعْنَی

ص: 41


1- 1. البقرة: 35.
2- 2. الرحمن: 2- 3.
3- 3. الحشر: 23.
4- 4. العلق: 1- 5.

اما فرمانروایی او بر چهار وجه است: قدرت و هیبت، اقتدار و امر و نهی، اما قدرت در این آیه است: «إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْ ءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ « {ما وقتی چیزی را اراده کنیم، همین قدر به آن می گوییم: «باش»، بی درنگ موجود می شود.}(1) که این قدرت تامه ای است که صاحب آن به واسطه گری اشیا نیازی ندارد، بلکه هرطور که می خواهد نوآورانه خلق می کند و نیازمند فکر کردن در آفرینش اشیا نیست، بلکه به محض آنکه اراده کند به اقتضای حکمت کامله اش به وجود می آید و تدبیر او با یک کلمه تنها و قدرت مطلقش بر پا می شود، قدرتی که با آن از مخلوقاتش متمایر می شود. سپس خداوند متعال امر و نهی را باعث اکمال ستونهای فرمانروایی اش قرار داده و آن را به کمال رساند. همانا امر و نهی اقتضای ثواب و عقاب هیبت و امید و ترس را دارند و به آن دو بقای خلق میسر بوده و مدح و ذم معنا پیدا می کند و اطاعت کننده از عصیان کننده شناخته می شود. و اگر امر و نهی نباشد برای فرمانروایی ارزش و نظامی نیست و ثواب و عقاب باطل می باشد و همین طور معنای تمامی اسمایی که خداوند سبحان برای خود برگزیده معنا می شود. ممکن است به این سخن به این صورت اعتراض شود که ما اصناف مختلفی از حیوانات را که بی شمار هستند می بینیم که بقا دارند و زندگی می کنند بدون آنکه امر و نهیی داشه باشند و بدون آنکه ثواب و عقابی در موردشان وجود داشته باشد، اگر چنین است که بقای حیوانات غیر عاقل بدون امرو نهی تحقق دارد، سخن شما به اینکه عاقلان و ناطقان نیازمند امر و نهی برای زندگی هستند باطل می شود. و اما رد بر این سخن چنین است که خداوند متعال وقتی جنبندگان را بر دو گروه غیر عاقل و ناطق خلق کرد، بر گروه غیر عاقل دو چیز را قرار داد که قوام و بقای آن ها به آن دو است که آن دو شناخت غذا و دست یافتن به آن و شناخت مفید و مضرّ آن ها به وسیله بوییدن و استنشاق است و همانا بر آن ها از کرک و پشم و مو و پر رویانید تا آنان را از سرما و گرما حفظ کند و از دو چیز محروم ساخت؛ یکی سخن گفتن و دیگری فهمیدن. و آنان را مسخر حیوان ناطق عاقل قرار داد و بر صنف عاقل چنین قرار داد که بر آن ها هر طور که می خواهند تصرف کرده و در موردشان امر و نهی کنند. اما در صنف ناطقین، شناخت غذای مضرّ و مفید را به وسیله بوییدن قرار نداد، تا جایی که اگر در مقابل فهیم ترین و عاقل ترین انسان ها انواع مختلفی از خوراکی های مفید و مضرّ و غذا و سمّ را قرار دهند، نمی تواند با استفاده از عقل و فکرش آن ها را تشخیص دهد و فقط می تواند با آزمودن آن را بیابد. از این رو انسان عاقل

ص: 42


1- . نحل / 40

الْمَلِکِ وَ الْمُلْکُ لَهُ وُجُوهٌ أَرْبَعَةٌ الْقُدْرَةُ وَ الْهَیْبَةُ وَ السَّطْوَةُ وَ الْأَمْرُ وَ النَّهْیُ فَأَمَّا الْقُدْرَةُ فَقَوْلُهُ تَعَالَی إِنَّما قَوْلُنا لِشَیْ ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (1) فَهَذِهِ الْقُدْرَةُ التَّامَّةُ الَّتِی لَا یَحْتَاجُ صَاحِبُهَا إِلَی مُبَاشَرَةِ الْأَشْیَاءِ بَلْ یَخْتَرِعُهَا کَمَا یَشَاءُ سُبْحَانَهُ وَ لَا یَحْتَاجُ إِلَی التَّرَوِّی فِی خَلْقِ الشَّیْ ءِ بَلْ إِذَا أَرَادَهُ صَارَ عَلَی مَا یُرِیدُهُ مِنْ تَمَامِ الْحِکْمَةِ وَ اسْتَقَامَ التَّدْبِیرُ لَهُ بِکَلِمَةٍ وَاحِدَةٍ وَ قُدْرَةٍ قَاهِرَةٍ بِأَنَّ بِهَا مِنْ خَلْقِهِ ثُمَّ جَعَلَ الْأَمْرَ وَ النَّهْیَ تَمَامَ دَعَائِمِ الْمُلْکِ وَ نِهَایَتَهُ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْأَمْرَ وَ النَّهْیَ یَقْتَضِیَانِ الثَّوَابَ وَ الْعِقَابَ وَ الْهَیْبَةَ وَ الرَّجَاءَ وَ الْخَوْفَ وَ بِهِمَا بَقَاءُ الْخَلْقِ وَ بِهِمَا یَصِحُّ لَهُمُ الْمَدْحُ وَ الذَّمُّ وَ یُعْرَفُ الْمُطِیعُ مِنَ الْعَاصِی وَ لَوْ لَمْ یَکُنِ الْأَمْرُ وَ النَّهْیُ لَمْ یَکُنْ لِلْمُلْکِ بَهَاءٌ وَ لَا نِظَامٌ وَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ وَ کَذَلِکَ جَمِیعُ التَّأْوِیلِ فِیمَا اخْتَارَهُ سُبْحَانَهُ لِنَفْسِهِ مِنَ الْأَسْمَاءِ وَ قَدِ اعْتُرِضَ عَلَی ذَلِکَ بِأَنْ قِیلَ قَدْ رَأَیْنَا أَصْنَافاً مِنَ الْحَیَوَانِ لَا یُحْصَی عَدَدُهَا یَبْقَی وَ یَعِیشُ بِغَیْرِ أَمْرٍ وَ لَا نَهْیٍ وَ لَا ثَوَابٍ لَهَا وَ لَا عِقَابٍ عَلَیْهَا وَ إِذَا جَازَ أَنْ یَسْتَقِیمَ بَقَاءُ الْحَیَوَانِ الْمُسْتَبْهَمِ وَ لَا آمِرَ لَهُ وَ لَا نَاهِیَ بَطَلَ قَوْلُکُمْ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاطِقِینَ مِنْ آمِرٍ وَ نَاهٍ وَ إِلَّا لَمْ یَبْقَوْا وَ الرَّدُّ عَلَیْهِمْ هُوَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ الْحَیَوَانَ عَلَی ضَرْبَیْنِ مُسْتَبْهَمٍ وَ نَاطِقٍ أَطْلَقَ لِلنَّوْعِ الْمُسْتَبْهَمِ أَمْرَیْنِ جَعَلَ قِوَامَهُ وَ بَقَاءَهُ بِهِمَا وَ هُوَ إِدْرَاکُ الْغِذَاءِ وَ نَیْلُهُ وَ عِرْفَانُهُمْ بِالنَّافِعِ وَ الضَّارِّ بِالشَّمِّ وَ التَّنْسِیمِ وَ إِنَّمَا أَنْبَتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْوَبَرِ وَ الصُّوفِ وَ الشَّعْرِ وَ الرِّیشِ لِیُکِنَّهُمْ مِنَ الْبَرْدِ وَ الْحَرِّ وَ مَنَعَهُمْ أَمْرَیْنِ النُّطْقَ وَ الْفَهْمَ وَ سَخَّرَهُمْ لِلْحَیَوَانِ النَّاطِقِ الْعَاقِلِ وَ غَیْرِ الْعَاقِلِ أَنْ یَتَصَرَّفُوا فِیهِمْ وَ عَلَیْهِمْ کَمَا یَخْتَارُونَ وَ یَأْمُرُونَ فِیهِمْ وَ یَنْهَوْنَ وَ لَمْ یَجْعَلْ فِی النَّاطِقِینَ مَعْرِفَةَ الضَّارِّ مِنَ الْغِذَاءِ وَ النَّافِعِ بِالشَّمِّ وَ التَّنْسِیمِ حَتَّی إِنَّ أَفْهَمَ النَّاسِ وَ أَعْقَلَهُمْ لَوْ

جَمَعَتِ النَّاسُ لَهُ ضُرُوبَ الْحَشَائِشِ مِنَ النَّافِعِ وَ الضَّارِّ وَ الْغِذَاءِ وَ السَّمِّ لَمْ یُمَیِّزْ ذَلِکَ بِعَقْلِهِ وَ فِکْرِهِ بَلْ مِنْ جِهَةِ مُوقِفٍ فَقَدِ احْتَاجَ الْعَاقِلُ

ص: 42


1- 1. النحل: 40.

هوشیار و بینا نیازمند ادب کننده ای دانا است که او را بر منافع و زیان هایش آگاه کند و از آنجایی که قوام مردم و آنچه خدا خلق کرده به این موضوع مربوط است، آنان نیازمند علم فروانی در مورد خوردنی هایی که بدن هایشان بدان نیازمند است دارند، چرا که این موجب حیات و زندگانی آن هاست و در این مورد حیوانات از انسان ها بیشتر هستند. با توجه به آنچه گفتیم نیاز به امر و نهی که به ثواب و عقاب منجر می شود اثبات می شود.

معترض به این سخن اعتراض کرده و می گوید: ما بعضی حیوانات را می یابیم که چیزهایی را مانند سمّ کشنده که موجب مرگشان است می خورند. اگر سخن شما درست باشد که حیوانات مفید را از مضر به وسیله بویایی تشخیص می دهند، نباید چیزی اتفاق بیفتد. در جواب گفته می شود آنچه گفتید به طور عموم اتفاق نمی افتد بلکه به دلیلی خاص در موارد معدودی واقع می شود، زیرا که چه بسا گرسنگی شدید او را ناچار به خوردن چیز مهلک کند و یا انواع خوردنی ها چنان به هم آمیخته شوند که تشخیص داده نشود. همان طور که گاهی شخص عاقل را چنین می یابیم که می داند غذایی برای او ضرر دارد اما به خاطر غلبه گرسنگی و یا بیماری و یا مستی و یا هر مشکل دیگری، چیزی را که می داند برای او ضرر دارد و او را بیمار می کند می خورد و چه بس که موجب مرگ او شود. حال که چنین چیزی در مورد انسان هوشیار عاقل اتفاق می افتد، جایز است در حیوانات نیز چنین چیزی واقع شود.

و وجه دیگر آنکه خداوند متعال اگر برای موجودی اراده مرگ کند، او را در حالتی که به واسطه آن مرگش تحقق می یابد رها می کند و چنین چیزی خارج از روال عادی امور است. و این که گاهی جوجه مرغ و امثال آن از پرندگان را می بینیم که از تخم خارج می شود، اما وقتی با دانه های مهلک و سمی مانند بنگ و سنا (فلوس) مواجه می شوند از آنها دوری می کنند و وقتی غذای مفید در مقابلشان گذاشته می شود، بدان رو کرده و آن را می خورند و از آن دوری نمی کنند. لذا اعتراض معترض با این بیان باطل می شود و وقتی ثابت شد که قوام امر امت به امر و نهی که از جانب خداست وابسته است، لازم است که بگوییم مردم به ناچار نیازمند فرستاده ای از جانب خدا هستند که دارای صفاتی است که بدان ها از همه خلایق متمایز می شود. از جمله این صفات عصمت از گناهان و آشکار کردن معجزات و بیان استدلالات برای رفع شبهات است؛ فرستاده ای پاک و پاک شده و متصل به ملکوت خدای سبحان که از آن جدا نشود می باشد، چرا که چنین مأموریتی را از جانب خداوند به سوی خلایق جز کسی که این صفات را داشته باشد انجام نمی دهد و جایگاه سایر مردمان غیر معصوم را

ص: 43

الْفَطِنُ الْبَصِیرُ إِلَی مُؤَدِّبٍ مُوقِفٍ یُوقِفُهُ عَلَی مَنَافِعِهِ وَ یُعْلِمُهُ مَا یَضُرُّهُ وَ لَمَّا کَانَتْ بِنِیَّةِ النَّاسِ وَ مَا خَلَقَهُمُ اللَّهُ بِهَذِهِ الصِّفَةِ- لَا بُدَّ أَنْ یَکُونَ عِنْدَهُمْ عِلْمٌ کَثِیرٌ مِنَ الْأَغْذِیَةِ الَّتِی تَقُومُ بِهَا أَبْدَانُهُمْ لِأَنَّهَا سَبَبُ حَیَاتِهِمْ وَ کَانَ الْبَهَائِمُ فِی ذَلِکَ أَهْدَی مِنْهُمْ ثَبَتَ مَا أَوْرَدْنَاهُ مِنَ الْأَمْرِ وَ النَّهْیِ اللَّذَیْنِ یَتْبَعُهُمَا الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ قَالَ الْمُعْتَرِضُ وَ قَدْ وَجَدْنَا بَعْضَ الْبَهَائِمِ یَأْکُلُ مَا یَکُونُ هَلَاکُهُ فِیهِ مِنَ السِّمَامِ الْقَاتِلَةِ فَلَوْ کَانَ هَذَا کَمَا ذَکَرْتُمْ مِنْ أَنَّهَا تَعْرِفُ الضَّارَّ مِنَ النَّافِعِ بِالشَّمِّ وَ التَّنَسُّمِ لَمَا أَصَابَهُمْ ذَلِکَ قِیلَ هَذَا الَّذِی ذَکَرْتُمْ لَا یَکُونُ عَلَی الْعُمُومِ وَ إِنَّمَا یَکُونُ فِی الْوَاحِدِ بَعْدَ الْوَاحِدِ لِعِلَّةٍ مَا لِأَنَّهُ رُبَّمَا اضْطَرَّهُ الْجُوعُ الشَّدِیدُ إِلَی أَکْلِ مَا یَکُونُ فِیهِ هَلَاکُهُ أَوْ لِاخْتِلَاطِ جَمِیعِ أَنْوَاعِ الْحَشَائِشِ بَعْضِهَا بِبَعْضٍ کَمَا أَنَّا قَدْ نَجِدُ الرَّجُلَ الْعَاقِلَ قَدْ یَقِفُ عَلَی مَا یَضُرُّهُ مِنَ الْأَطْعِمَةِ ثُمَّ یَأْکُلُهُ إِمَّا لِجُوعٍ غَالِبٍ أَوْ لِعِلَّةٍ یَحْدُثُ أَوْ سُکْرٍ یُزِیلُ عَقْلَهُ أَوْ آفَةٍ مِنَ الْآفَاتِ فَیَأْکُلُ مَا یَعْلَمُ أَنَّهُ یُسْقِمُهُ وَ یَضُرُّهُ وَ رُبَّمَا کَانَ تَلَفُ نَفْسِهِ فِیهِ وَ إِذَا کَانَ هَذَا مَوْجُوداً فِی الْإِنْسَانِ الْفَطِنِ الْعَاقِلِ فَأَحْرَی أَنْ یَجُوزَ مِثْلُهُ فِی الْبَهَائِمِ وَ وَجْهٌ آخَرُ وَ هُوَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ إِذَا أَرَادَ قَضَاءَ أَجَلِهِ خَلَّی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْحَالِ الَّتِی بِمِثْلِهَا یَتِمُّ عَلَیْهِ ذَلِکَ وَ مِثْلُ هَذَا یُعْرَضُ دُونَ الْعَادَةِ الْعَامَّةِ وَ لِأَنَّا قَدْ نَرَی الْفِرَاخَ مِنَ الدَّجَاجِ وَ مَا یَجْرِی مَجْرَاهَا مِنْ أَجْنَاسِ الطَّیْرِ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْضَةِ فَتُلْقَی لَهُ السُّمُومُ مِنَ الْحُبُوبِ الْقَاتِلَةِ مِثْلِ حَبِّ الْبَنْجِ وَ السَّنَاءِ فَیَحْتَذِرُ عَنْهُ وَ إِذَا أُلْقِیَ عَلَیْهِ غِذَاؤُهَا بَادَرَتْ إِلَیْهِ فَأَکَلَتْهُ وَ لَمْ یَتَوَقَّفْ عَنْهُ فَبَطَلَ الِاعْتِرَاضُ وَ لَمَّا ثَبَتَ لَنَا أَنَّ قِوَامَ الْأُمَّةِ بِالْأَمْرِ وَ النَّهْیِ الْوَارِدِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ صَحَّ لَنَا أَنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ رَسُولٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فِیهِ صِفَاتٌ یَتَمَیَّزُ بِهَا مِنْ جَمِیعِ الْخَلْقِ مِنْهَا الْعِصْمَةُ مِنْ سَائِرِ الذُّنُوبِ وَ إِظْهَارُ الْمُعْجِزَاتِ وَ بَیَانُ الدَّلَالاتِ لِنَفْیِ الشُّبُهَاتِ طَاهِرٌ مُطَهِّرٌ مُتَّصِلٌ بِمَلَکُوتِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ غَیْرُ مُنْفَصِلٍ لِأَنَّهُ لَا یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی خَلْقِهِ إِلَّا مَنْ کَانَتْ هَذِهِ صِفَتَهُ فَصَحَّ مَوْضِعُ الْمَأْمُومِینَ الَّذِینَ لَا عِصْمَةَ لَهُمْ

ص: 43

جز امامی عادل و معصوم که حدود الهی و اوامر او را به پا می دارد و به همراه آنها جهاد می کند و غنائمشان را تقسیم می کند در موضعش قرار نمی دهد و امکان ندارد که حدود الهی را کسی که بر دوشش حد الهی است جاری کند، زیرا که آلودگی با آلودگی پاک نمی شود و آلودگی فقط با چیز پاک، پاک می شود. و همانا در زندگی دنیایی خود که عاقبت آن، زندگی ابدی در آخرت است با آن زندگی می کنند و لازم است که صاحبان این صفت در تمامی عصرها و زمان ها و دوران ها تا زمانی که مردمان هستند و تکلیف نیز بر آنها واجب است وجود داشته باشد، زیرا امور مردمان جز به وسیله چنین افرادی بر پا نمی شود و زندگی آنها جز با آنان دوام نمی یابد. و اگر امام مانند سایر مردمان باشد، همانند آنان به چیزهایی که آنان محتاجند احتیاج می یابد، در حالی که امام آنان است و متناسب با عدل الهی و حکمت او نیست که با چنین شخصی برای مردم حجت بیاورد. همانا امامِ امام وصی است که او را امر و نهی می کند تمامی این صفات در میان انبیا متفرق بوده و خداوند سبحان آنها را در پیامبر ما جمع کرده است و از این رو پس از رفتن او نیز واجب کرده است که چنین صفاتی در وصی او و سپس در دیگر اوصیا وجود داشته باشد. ممکن است کسی چنین ادعا کند که امامت از چنین صفتی بی نیاز است و لذا با این ادعا ادله پیشین را ابطال نمایند که ثابت شد که به ناچار مردم باید همیشه امامی داشته باشند که به تمامی آنچه پیامبر ما محمد صلی الله علیه وآله با کتاب الهی آورده است دانا باشد تا آنچه در پیش گفته شد را اقامه نماید و پاسخ آنها و تمامی مشکلات را بدهد و جایگاه های شبهات را از مردم دفع نماید؛ کسی که در حکمش دچار لغزش نمی شود و به چیزهای ریز و درشت دانا است و در او هشت خصلت است که بدان ها از سایر مردم متمایز می شود. چهار خصلت در وصف خودش و نصبش و چهار وصف دیگر صفات ذات و حالاتش است. اما آنچه در وصف خودش است اینکه شایسته است جایگاه اجتماعی اش معروف باشد و نسبش شناخته شده باشد و به امر خداوند سبحان از جانب پیامبر نصی بر امامتش آمده باشد تا ادعای کسانی که چنین دلیلی از خدا و رسولش ندارند باطل کند، تا جایی که اگر جوینده ای از شهر نزدیک و دوردستی آمد، امت بر کمال و بیان او اشاره کنند و شهادت دهند. اما چهار صفتی که برای ذاتش است، آنکه واجب است زاهدترین، عالم ترین، شجاع ترین و کریم ترین مردم باشد و همچنین آنچه که به تبع آنها می آید را نیز داشته باشد، زیرا اگر زاهد از دنیا و زینت های آن نباشد در گناهان ممنوعه واقع می شود و پس از آن

ص: 44

إِلَّا إِمَامٌ عَادِلٌ مَعْصُومٌ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَوَامِرَهُ فِیهِمْ وَ یُجَاهِدُ بِهِمْ وَ یَقْسِمُ غَنَائِمَهُمْ وَ لَا یَسْتَقِیمُ أَنْ یُقِیمَ الْحُدُودَ مَنْ فِی جَنْبِهِ حَدُّ اللَّهِ تَعَالَی لِأَنَّ الْخَبِیثَ لَا یُطَهَّرُ بِالْخَبِیثِ وَ إِنَّمَا یُطَهَّرُ الْخَبِیثُ بِالطَّاهِرِ الَّذِی یَدُلُّ عَلَی مَا یُقَرِّبُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی وَ إِنَّمَا یَحْیَونَ بِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا فِی حَالِ مَعَایِشِهِمْ مِمَّا یَکُونُ عَاقِبَتُهُ إِلَی حَیَاةِ الْأَبَدِ فِی الدَّارِ الْآخِرَةِ وَ لَا بُدَّ مِمَّنْ هَذِهِ صِفَتُهُ فِی عَصْرٍ بَعْدَ عَصْرٍ وَ أَوَانٍ بَعْدَ أَوَانٍ وَ أُمَّةٍ بَعْدَ أُمَّةٍ جَارِیاً ذَلِکَ فِی الْخَلْقِ مَا دَامُوا وَ دَامَ فَرْضُ التَّکْلِیفِ عَلَیْهِمْ لَا یَسْتَقِیمُ لَهُمُ الْأَمْرُ وَ لَا یَدُومُ لَهُمُ الْحَیَاةُ إِلَّا بِذَلِکَ وَ لَوْ کَانَ الْإِمَامُ بِصِفَةِ الْمَأْمُومِینَ لَاحْتَاجَ إِلَی مَا احْتَاجُوا إِلَیْهِ فَیَکُونُ حِینَئِذٍ إِمَاماً وَ لَیْسَ فِی عَدْلِ اللَّهِ تَعَالَی وَ حُکْمِهِ أَنْ یَحْتَجَّ عَلَی خَلْقِهِ بِمَنْ هَذِهِ صِفَتُهُ وَ إِنَّمَا إِمَامُ الْإِمَامِ الْوَحْیُ الْآمِرُ لَهُ وَ النَّاهِی فَکُلُّ هَذِهِ الصِّفَاتِ الْمُتَفَرِّقَةِ فِی الْأَنْبِیَاءِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَمَعَهَا فِی نَبِیِّنَا وَ وَجَبَ لِذَلِکَ بَعْدَ مُضِیِّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ یَکُونَ فِی وَصِیِّهِ ثُمَّ الْأَوْصِیَاءِ اللَّهُمَّ إِلَّا أَنْ یَدَّعِیَ مُدَّعٍ أَنَّ الْإِمَامَةَ مُسْتَغْنِیَةٌ عَمَّنْ هَذِهِ صِفَتُهُ فَیَکُونُونَ بِهَذِهِ الدَّعْوَی مُبْطِلِینَ بِمَا تَقَدَّمَ مِنَ الْأَدِلَّةِ وَ ثَبَتَ أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ إِمَامٍ عَارِفٍ بِجَمِیعِ مَا جَاءَ مُحَمَّدٌ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مِنْ کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی بِإِقَامَةِ الْمُقَدَّمِ ذِکْرُهَا یُجِیبُ عَنْهَا وَ عَنْ جَمِیعِ الْمُشْکِلَاتِ وَ یَنْفِی عَنِ الْأُمَّةِ مَوَاقِعَ الشُّبُهَاتِ- لَا یَزِلُّ فِی حُکْمِهِ

عَارِفٌ بِدَقِیقِ الْأَشْیَاءِ وَ جَلِیلِهَا یَکُونُ فِیهِ ثَمَانُ خِصَالٍ یَتَمَیَّزُ بِهَا عَنِ الْمَأْمُومِینَ أَرْبَعٌ مِنْهَا فِی نَعْتِ نَفْسِهِ وَ نَسَبِهِ أَرْبَعٌ صِفَاتُ ذَاتِهِ وَ حَالاتِهِ فَأَمَّا الَّتِی فِی نَعْتِ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ مَعْرُوفَ الْبَیْتِ مَعْرُوفَ النَّسَبِ مَنْصُوصاً عَلَیْهِ مِنَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِأَمْرٍ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ بِمِثْلِهِ یَبْطُلُ دَعْوَی مَنْ یَدَّعِی مَنْزِلَتَهُ بِغَیْرِ نَصٍّ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ رَسُولِهِ حَتَّی إِذَا قَدِمَ الطَّالِبُ مِنَ الْبَلَدِ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ أَشَارَتْ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ بِالْکَمَالِ وَ الْبَیَانِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی صِفَاتِ ذَاتِهِ فَإِنَّهُ یَجِبُ أَنْ یَکُونَ أَزْهَدَ النَّاسِ وَ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَکْرَمَ النَّاسِ وَ مَا یَتْبَعُ ذَلِکَ لِعِلَلٍ تَقْتَضِیهِ لِأَنَّهُ إِذَا لَمْ یَکُنْ زَاهِداً فِی الدُّنْیَا وَ زُخْرُفِهَا دَخَلَ فِی الْمَحْظُورَاتِ مِنَ الْمَعَاصِی

ص: 44

به ناچار آن را بر خود مخفی می کند و از آنجایی که اگر از بندگان خدا کسی خیانتی کرد، نیازمند کسی است که با اقامه حدود او را پاک نماید، لذا در این حالت او امامی مأموم می شود. اما اگر عالم به تمامی آنچه خدا در کتابش و غیر آن واجب کرده نباشد، فرائض را تغییر می دهد و حرام خدا را حلال می نماید و گمراه شده و گمراه می کند و اگر شجاع ترین مردم نباشد، فرض امامتش باطل می شود، زیرا در جنگ یکی از مسلمانان است که اگر فرار کند، داخل در کسانی می شود که خداوند متعال درباره آنها چنین می گوید «وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلَی فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» {و هر که در آن هنگام به آنان پشت کند مگر آنکه [هدفش] کناره گیری برای نبردی [مجدّد] یا پیوستن به جمعی [دیگر از همرزمانش] باشد قطعاً به خشم خدا گرفتار خواهد شد}(1) و اگر در نفسش کریم ترین مردم نباشد، بخلش او را بدین سو می کشد که دست درازی کند و فیء مسلمین را به دست گیرد، زیرا عهده دار و امین مردم در تمامی اموالشان از قبیل غنایم، خراج ها، جزیه و فیء است. پس امام بدین دلایل از سایر مردمان متمایز می شود و خداوند متعال هرگز امر به اطاعت از کسی که اوامر و نواهی اش شناخته نیست نمی کند. و هیچ گاه انسان جاهلی را که علمی ندارد بر آنها مسلط نمی کند و ناقصی را حجت برای برتر و فاضل قرار نمی دهد که اگر چنین بود، جایز بود که بیماران داروی بیماری از کسانی که به منافع و مضرات بدن آگاه نیستند می گرفتند و لذا جانشان به خطر می افتاد و اگر شخصی بخواهد که چیزی را بخرد، دوراندیشی اقتضا می کند که برای تجارت از تاجری بی نام کمک بخواهد که چنین چیزی مطابق با احتیاط است، حال که در چنین مسائل دنیایی شایسته نیست که بدون احتیاط قدم نهاد لازم است که در تمامی چیزهایی که به وسیله آنها به امور آخرت می پردازد، به سوی امام عادل برود و بین امام عادل و جاهل فرق بگذارد. عمر بن خطاب می گوید که دو مرد اختلافشان را پیش او بردند و او به نفع یکی و به ضرر دیگری حکم کرد. کسی که به نفعش حکم شده بود گفت: به خدا قسم به حق حکم کردی. عمر تازیانه اش را بالا برد و گفت: مادرت به عزایت بنشیند، به خدا قسم عمر نمی داند که در حکمش راه صواب رفته یا خطا کرده است. این حکم صرفاً رأیی بود که آن را تشخیص دادم. پیش از او ابوبکر نیز گفته بود بر شما حاکم شدم در حالی که بهترینتان نیستم و مرا شیطانی است که بر من چیره است. پس اگر منحرف شدم، مرا به راه راست بیاورید و اگر خشمگین شدم، از من دوری کنید تا انگشت نمای شما نباشم. کسانی که از آن دو تبعیت کردند نیز وقتی از به جا آوردن حقایق احکام عاجز ماندند، برای خود چنین دلیل آوردند که گفتند در گذشتگانمان برای ما اسوه هستند و به

ص: 45


1- . أنفال / 16

فَاضْطَرَّهُ ذَلِکَ أَنْ یَکْتُمَ عَلَی نَفْسِهِ فَمُخَوِّنُ اللَّهِ تَعَالَی فِی عِبَادِهِ یَحْتَاجُ إِلَی مَنْ یُطَهِّرُهُ بِإِقَامَةِ الْحَدِّ عَلَیْهِ فَهُوَ حِینَئِذٍ إِمَامٌ مَأْمُومٌ وَ أَمَّا إِذَا لَمْ یَکُنْ عَالِماً بِجَمِیعِ مَا فَرَضَهُ اللَّهُ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ وَ غَیْرِهِ قَلْبُ الْفَرَائِضِ فَأَحَلَّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَضَلَّ وَ أَضَلَّ وَ إِذَا لَمْ یَکُنْ أَشْجَعَ النَّاسِ سَقَطَ فَرْضُ إِمَامَتِهِ لِأَنَّهُ فِی الْحَرْبِ فِئَةٌ لِلْمُسْلِمِینَ فَلَوْ فَرَّ لَدَخَلَ فِیمَنْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی- وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ (1) وَ إِذَا لَمْ یَکُنْ أَکْرَمَ النَّاسِ نَفْساً دَعَاهُ الْبُخْلُ وَ الشُّحُّ إِلَی أَنْ یَمُدَّ یَدَهُ فَیَأْخُذَ فَیْ ءَ الْمُسْلِمِینَ لِأَنَّهُ خَازِنُهُمْ وَ أَمِینُهُمْ عَلَی جَمِیعِ أَمْوَالِهِمْ مِنَ الْغَنَائِمِ وَ الْخَرَاجِ وَ الْجِزْیَةِ وَ الْفَیْ ءِ فَلِهَذِهِ الْعِلَلِ یَتَمَیَّزُ مِنْ سَائِرِ الْأُمَّةِ وَ لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَأْمُرَ بِطَاعَةِ مَنْ لَا یُعْرَفُ أَوَامِرُهُ وَ نَوَاهِیهِ وَ لَا أَنْ یُوَلِّیَ عَلَیْهِمُ الْجَاهِلَ الَّذِی لَا عِلْمَ لَهُ وَ لَا لِیَجْعَلَ النَّاقِصَ حُجَّةً عَلَی الْفَاضِلِ وَ لَوْ کَانَ ذَلِکَ لَجَازَ لِأَهْلِ الْعِلَلِ وَ الْأَسْقَامِ أَنْ یَأْخُذُوا الْأَدْوِیَةَ مِمَّنْ لَیْسَ بِعَارِفٍ مَنَافِعَ الْأَجْسَادِ وَ مَضَارَّهَا فَتَتْلَفَ أَنْفُسُهُمْ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ أَنْ یَشْتَرِیَ مَا یَصْلُحُ بِهِ مِنْ مَتَاعٍ وَ غَیْرِهِ لَکَانَ مِنْ حَزْمِ الرَّأْیِ أَنْ یَسْتَعِینَ بِالتَّاجِرِ الْبَصِیرِ بِالتِّجَارَةِ فَیَکُونَ ذَلِکَ أَحْوَطَ عَلَیْهِ وَ إِذَا کَانَ جَمِیعُ ذَلِکَ لَا یَصْلُحُ فِی هَذِهِ الْأَشْیَاءِ الدُّنْیَاوِیَّةِ فَأَحْرَی أَنْ یَقْصِدَ الْإِمَامَ الْعَادِلَ فِی الْأَسْبَابِ کُلِّهَا الَّتِی یُتَوَصَّلُ بِهَا إِلَی أُمُورِ الْآخِرَةِ فَتُمَیِّزُ بَیْنَ الْإِمَامِ الْعَادِلِ وَ الْجَاهِلِ: وَ رَوَی عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَنَّهُ اخْتَصَمَ إِلَیْهِ رَجُلَانِ فَحَکَمَ لِأَحَدِهِمَا عَلَی الْآخَرِ فَقَالَ الْمَحْکُومُ لَهُ بِاللَّهِ لَقَدْ حَکَمْتَ بِالْحَقِّ فَعَلَاهُ عُمَرُ بِدِرَّتِهِ وَ قَالَ لَهُ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ وَ اللَّهِ مَا یَدْرِی عُمَرُ أَصَابَ أَمْ أَخْطَأَ وَ إِنَّمَا رَأْیٌ رَأَیْتُهُ هَذَا مَعَ مَا تَقَدَّمَهُ مِنْ قَوْلِ أَبِی بَکْرٍ وُلِّیتُکُمْ وَ لَسْتُ بِخَیْرِکُمْ وَ إِنَّ لِی شَیْطَاناً یَعْتَرِینِی فَإِذَا مِلْتُ فَقَوِّمُونِی فَإِذَا غَضِبْتُ فَاجْتَنِبُونِی- لَا أَمْثُلْ فِی أَشْعَارِکُمْ وَ أَبْشَارِکُمْ فَاحْتَجَّ التَّابِعُونَ لَهُمَا لِأَنْفُسِهِمْ بِأَنْ قَالُوا لَنَا أُسْوَةٌ بِالسَّلَفِ الْمَاضِی لَمَّا عَجَزُوا مِنْ تَأْدِیَةِ حَقَائِقِ الْأَحْکَامِ فَلِهَذِهِ

ص: 45


1- 1. الأنفال: 16.

این دلیل اختلافات در گرفت و اجتماعشان به خاطر مخالفتشان با حکم خدا متفرق شد. خداوند سبحان می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و با راستان باشید.}(1) سپس برای صادقین علامت هایی قرار داد که بدان ها شناخته می شوند «التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ...» {[آن مؤمنان،] همان توبه کنندگان، پرستندگان هستند…}(2)

همچنین در وصف آنان چنین آورده است: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ» {در حقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است؛ همان کسانی که در راه خدا می جنگند و می کُشند و کشته می شوند}(3) که صفات آنها در مواضع متعددی از قرآن آمده است. از این رو جز شخص دانا به امر و نهی (و نه جاهل به آن دو) کسی نمی تواند امر به معروف و نهی از منکر کند و از حدود الهی محافظت نماید.

اما آنچه در قرآن در ذکر اسباب معیشت و گذران زندگی آمده است، خداوند سبحان آن را در پنج وجه بیان می کند: اشارت، عمارت، اجاره، تجارت و صدقات. اما وجه اشارت در این آیه آمده است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ» {و بدانید که هر چیزی را به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و برای خویشاوندان [او] و یتیمان و بینوایان}(4) که بر اساس این آیه خداوند متعال خمس غنائم را وضع کرده است و خمس در چهار چیز است: غنائمی که مسلمانان از مشرکین می گیرند، معادن، گنج ها و آنچه از طریق غواصی بدست می آید. آنگاه این خمس به شش بخش تقسیم می شود که امام از آن، سهم خدا و رسول خدا و ذی القربی (نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله) را می گیرد و سه جزء باقیمانده را بین یتیمان، مساکین و در راه ماندگان تقسیم می کند .

غیر از خمس، انفال نیز در اختیار ولی امر مسلمین است که از آنِ رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. خداوند متعال می فرماید: «یَسْأَلُونَکَ الْأَنْفَالَ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُول» از تو انفال را می خواهند بگو انفال از آنِ خدا و رسولش است که این آیه را چنین تحریف کردند «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ» {[ای پیامبر،] از تو در باره غنایم جنگی می پرسند}(5) از تو درباره انفال می پرسند در حالی که آنان تمامی انفال را از رسول خدا صلی الله علیه و آله برای خود می خواستند که خداوند به آنها در ادامه آیه پاسخ می دهد و دلیل بر این مسأله این بخش از سخن خداست: «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا

ص: 46


1- . توبه/ 119
2- . توبه/ 112
3- . توبه/ 111
4- . أنفال / 41
5- . أنفال / 1

الْعِلَّةِ وَقَعَتِ الِاخْتِلَافُ وَ زَالَ الِائتِلَافُ لِمُخَالَفَتِهِمُ اللَّهَ تَعَالَی قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ (1) ثُمَّ جَعَلَ لِلصَّادِقِینَ عَلَامَاتٍ یُعْرَفُونَ بِهَا فَقَالَ تَعَالَی التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ (2) إِلَی آخِرِهِ وَ وَصَفَهُمْ أَیْضاً فَقَالَ سُبْحَانَهُ- إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ (3) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فِی مَوَاضِعَ کَثِیرَةٍ مِنَ الْکِتَابِ الْعَزِیزِ وَ لَا یَصِحُّ أَنْ یَأْمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحَافِظَ عَلَی حُدُودِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلَّا الْعَارِفُ بِالْأَمْرِ وَ النَّهْیِ دُونَ الْجَاهِلِ بِهِمَا فَأَمَّا مَا جَاءَ فِی الْقُرْآنِ مِنْ ذِکْرِ مَعَایِشِ الْخَلْقِ وَ أَسْبَابِهَا فَقَدْ أَعْلَمَنَا سُبْحَانَهُ ذَلِکَ مِنْ خَمْسَةِ أَوْجُهٍ وَجْهِ الْإِشَارَةِ وَ وَجْهِ الْعِمَارَةِ وَ وَجْهِ الْإِجَارَةِ وَ وَجْهِ التِّجَارَةِ وَ وَجْهِ الصَّدَقَاتِ وَ أَمَّا وَجْهُ الْإِشَارَةِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ (4) الْآیَةَ فَجَعَلَ اللَّهُ لَهُمْ خُمُسَ الْغَنَائِمِ وَ الْخُمُسُ یُخْرَجُ مِنْ أَرْبَعَةِ وُجُوهٍ مِنَ الْغَنَائِمِ الَّتِی یُصِیبُهَا الْمُسْلِمُونَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ مِنَ الْمَکْنُوزِ وَ مِنَ الْغَوْصِ ثُمَّ جُزْءُ هَذِهِ الْخُمُسِ عَلَی سِتَّةِ أَجْزَاءٍ فَیَأْخُذُ الْإِمَامُ عَنْهَا سَهْمَ اللَّهِ تَعَالَی وَ سَهْمَ الرَّسُولِ وَ سَهْمَ ذِی الْقُرْبَی علیه السلام ثُمَّ یَقْسِمُ الثَّلَاثَةَ سِهَامٍ الْبَاقِیَةِ بَیْنَ یَتَامَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَسَاکِینِهِمْ وَ أَبْنَاءِ سَبِیلِهِمْ ثُمَّ إِنَّ لِلْقَائِمِ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ بَعْدَ ذَلِکَ الْأَنْفَالِ الَّتِی کَانَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یَسْأَلُونَکَ الْأَنْفَالَ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ فَحَرَّفُوهَا وَ قَالُوا- یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ (5) وَ إِنَّمَا سَأَلُوهُ الْأَنْفَالَ کُلَّهَا لِیَأْخُذُوهَا لِأَنْفُسِهِمْ فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ تَعَالَی بِمَا تَقَدَّمَ ذِکْرُهُ وَ الدَّلِیلُ عَلَی ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی- فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا

ص: 46


1- 1. براءة: 119.
2- 2. براءة: 111.
3- 3. براءة: 110.
4- 4. الأنفال: 41.
5- 5. الأنفال: 1.

ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» {بگو: «غنایم جنگی اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد. پس از خدا پروا دارید و با یکدیگر سازش نمایید، و اگر ایمان دارید از خدا و پیامبرش اطاعت کنید.}(1) یعنی از خداوند متعال اطاعت کنید و آنچه حق شما نیست درخواست نکنید. و آنچه برای خدا و رسولش بود، اکنون برای امام است. همچنین از فیء نیز نصیبی در اختیار امام است. فیء بر دو بخش است: بخش اول آن مخصوص امام است که در این آیه سوره حشر بدان اشاره شده است: «مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ» {آنچه خدا از [داراییِ] ساکنان آن قریه ها عاید پیامبرش گردانید، از آنِ خدا و از آنِ پیامبر [او] و متعلّق به خویشاوندان نزدیک [وی] و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است}(2) که مقصود از آن سرزمین هایی است که مسلمانان با اسبان و شتران در آنها تاخت و تاز نکرده و قدم ننهاده اند و نوع دیگر بخشی است که در اصل از آنِ خود امام علیهم السلام بوده و دیگران از آنها غصب کرده بودند و اکنون به خود ایشان باز می گردد. خداوند متعال می فرماید: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ» {«من در زمین جانشینی خواهم گماشت»}(3) لذا تمام دنیا از آنِ حضرت آدم علیه السلام بود، زیرا حجت خدا در زمین بود و پس از او از آنِ برگزیدگانی است که خداوند متعال آنان را برگزیده و معصوم ساخت، ایشان همان خلفای الهی در زمین هستند. و از آنجایی که بر حق آنچه را که خدا و رسولش برای ایشان قرار داده بود غصب کردند، پس از آن بر سبیل غصب در دست کافران افتاد، تا زمانی که خداوند متعال رسول خود محمد صلی الله علیه و آله را برانگیخت و آن چیزهای غصب شده از آن او و اوصیای او شد. لذا هر آنچه از ایشان به غصب گرفته شده بود با شمشیر از آنها گرفتند و جزء چیزهایی که خداوند به آنها برگردانده بود قرار گرفت. و دلیل بر آنکه فیء همان باز گردانده شده است، این آیه است: «لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ « {برای کسانی که به ترک همخوابگی با زنان خود، سوگند می خورند [ایلاء]، چهار ماه انتظار [و مهلت] است، پس اگر [به آشتی] بازآمدند، خداوند آمرزنده مهربان است.}(4) یعنی تا زمانی که از ایلاء به ازدواج بازگردد. و در مورد وقت نماز هم می گویند «وَ إِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی ءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ» {و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح دهید، و اگر [باز] یکی از آن دو بر دیگری تعدّی کرد، با آن [طایفه ای] که تعدّی می کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد}(5) یعنی باز گردد. در مورد وقت نماز هم گفته می شود: «فَإِذَا فَاءَ الْفَیْ ءُ فَصَلُّوا» یعنی وقتی سایه بازگشت نماز بخوانید. اما وجه عمارت و کار و تلاش در این آیه است: «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا» {و به سوی [قوم] او شما را از زمین پدید آورد و در آن شما را استقرار داد}(6) که خدای سبحان در این آیه امر به عمارت و آبادانی می کند تا اسباب زندگی و گذران آن از دانه ها و میوه ها و امثال آن که از زمین می روید فراهم شود.

ص: 47


1- . أنفال / 1
2- . حشر/ 7
3- . بقره/ 30
4- . بقره/ 226
5- . حجرات / 9
6- . هود/ 61

ذاتَ بَیْنِکُمْ وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ أَیِ الْزَمُوا طَاعَةَ اللَّهِ أَنْ لَا تَطْلُبُوا مَا لَا تَسْتَحِقُّونَهُ فَمَا کَانَ لِلَّهِ تَعَالَی وَ لِرَسُولِهِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ وَ لَهُ نَصِیبٌ آخَرُ مِنَ الْفَیْ ءِ وَ الْفَیْ ءُ یُقْسَمُ قِسْمَیْنِ فَمِنْهُ مَا هُوَ خَاصٌّ لِلْإِمَامِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی سُورَةِ الْحَشْرِ- ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ (1) وَ هِیَ الْبِلَادُ الَّتِی لَا یُوجِفُ عَلَیْهِ الْمُسْلِمُونَ بِخَیْلٍ وَ لَا رِکَابٍ وَ الضَّرْبُ الْآخَرُ مَا رَجَعَ إِلَیْهِمْ مِمَّا غَصَبُوا عَلَیْهِ فِی الْأَصْلِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً(2) فَکَانَتِ الدُّنْیَا بِأَسْرِهَا لِآدَمَ علیه السلام إِذْ کَانَ خَلِیفَةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ ثُمَّ هِیَ لِلْمُصْطَفَیْنَ الَّذِینَ اصْطَفَاهُمْ وَ عَصَمَهُمْ فَکَانُوا هُمُ الْخُلَفَاءَ فِی الْأَرْضِ فَلَمَّا غَصَبَهُمُ الظَّلَمَةُ عَلَی الْحَقِّ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَهُمْ وَ حَصَلَ ذَلِکَ فِی أَیْدِی الْکُفَّارِ صَارَ فِی أَیْدِیهِمْ عَلَی سَبِیلِ الْغَصْبِ حَتَّی بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَی رَسُولَهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله فَرَجَعَ لَهُ وَ لِأَوْصِیَائِهِ فَمَا کَانُوا غُصِبُوا عَلَیْهِ أَخَذُوهُ مِنْهُمْ بِالسَّیْفِ فَصَارَ ذَلِکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ بِهِ أَیْ مِمَّا أَرْجَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِمْ وَ الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ الْفَیْ ءَ هُوَ الرَّاجِعُ قَوْلُهُ تَعَالَی- لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (3) أَیْ رَجَعُوا مِنَ الْإِیلَاءِ إِلَی الْمُنَاکَحَةِ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی ءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ (4) أَیْ تَرْجِعَ وَ یُقَالُ لِوَقْتِ الصَّلَاةِ

فَإِذَا فَاءَ الْفَیْ ءُ أَیْ رَجَعَ الْفَیْ ءُ فَصَلُّوا وَ أَمَّا وَجْهُ الْعِمَارَةِ فَقَوْلُهُ- هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها(5) فَأَعْلَمَنَا سُبْحَانَهُ أَنَّهُ قَدْ أَمَرَهُمْ بِالْعِمَارَةِ لِیَکُونَ ذَلِکَ سَبَباً لِمَعَایِشِهِمْ بِمَا یَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ مِنَ الْحَبِّ وَ الثَّمَرَاتِ وَ مَا شَاکَلَ ذَلِکَ مِمَّا جَعَلَهُ اللَّهُ تَعَالَی مَعَایِشَ لِلْخَلْقِ.

ص: 47


1- 1. الحشر: 7.
2- 2. البقرة: 30.
3- 3. البقرة: 226.
4- 4. الحجرات: 9.
5- 5. هود: 61.

و اما وجه تجارت در این آیه است «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، هر گاه به وامی تا سررسیدی معین، با یکدیگر معامله کردید، آن را بنویسید. و باید نویسنده ای [صورت معامله را] بر اساس عدالت، میان شما بنویسد}(1) که در این آیه نشان می دهد مردم چگونه باید در سفر و حضر خرید و فروش کرده و تجارت نمایند که تجارت نیز از اسباب معیشت و زندگی است.

اما وجه اجاره در این آیه است: «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیّاً وَ رَحْمَةُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» {ما [وسایل] معاشِ آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم، و برخی از آنان را از [نظر] درجات، بالاتر از بعضی [دیگر] قرار داده ایم تا بعضی از آنها بعضی [دیگر] را در خدمت گیرند، و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می اندوزند بهتر است.}(2) که خداوند متعال در این آیه اشاره می کند که اجاره یکی از اسباب معیشت مردمان است. چرا که خداوند متعال به حکمت خودش با اراده ها و همت های مردمان و سایر حالاتشان مخالفت می کند تا باعث قوام زندگی آنها شود. و این بدان معناست که هر شخص برای آنچه باید ساخته شود و برای کارها و احکام و رفتار و املاکش شخص دیگری را به کار گیرد (و از تخصص او استفاده کند) چرا که اگر شخص ناچار شود خودش بنّا یا نجّآر یا صنعت گر شود یا لباسش را خودش مهیا کند و در تمام آنچه نیاز دارد تخصص پیدا کند، نظام عالم پایدار نمی ماند، زیرا تمامی افراد نیازمند چنین چیزهایی هستند. حتی خودشان هم توان چنین چیزی را نداشته و از انجامش عاجزند. و لیکن خدای تبارک و تعالی تدبیرش را محکم ساخته و آثار حکمتش را در مخالفت با عزم های مردمان آشکار ساخته است، لذا هر کسی به سوی آنچه همتش بر آن منصرف می شود حرکت می کند که در نتیجه آن گروهی کارهای گروه دیگر را به عهده می گیرند و در گذران زندگی آنطور که به صلاح آن هاست از یکدیگر کمک می طلبند.

اما وجه دیگر از اسباب زندگانی صدقات است که برای گروه هایی است که نه توان امر کردن دارند و نه عمارتی (کاری) دارند و نه برای تجارت مالی دارند و نه در تخصص های جامعه شناخت و توانایی دارند. لذا خداوند متعال واجب کرد که در اموال اغنیا بخشی برای سیر کردن آنها و برآوردن اسباب معاششان اختصاص یابد. که به این امر در قرآن اشاره شده است که وقتی سرزمین های عرب توسط پیامبر صلی الله علیه و آله فتح شد صدقات فراوانی به سوی او سرازیر شد که پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را در میان گروهی از اصحابش که خداوند صدقه را بر آنها واجب نموده بود تقسیم نمود. در این حال توانگران از مهاجرین و انصار به خشم آمدند زیرا دوست داشتند در میان آنها تقسیم شود و از این رو پیامبر صلی الله علیه و آله را سرزنش کرده و بر او عیب گرفتند و لذا خداوند عزوجل این آیه را نازل فرمود: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا

ص: 48


1- . بقره/ 282
2- . زخرف / 32

وَ أَمَّا وَجْهُ التِّجَارَةِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ (1) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَعَرَّفَهُمْ سُبْحَانَهُ کَیْفَ یَشْتَرُونَ الْمَتَاعَ فِی السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ وَ کَیْفَ یَتَّجِرُونَ إِذْ کَانَ ذَلِکَ مِنْ أَسْبَابِ الْمَعَایِشِ وَ أَمَّا وَجْهُ الْإِجَارَةِ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ (2) فَأَخْبَرَنَا سُبْحَانَهُ أَنَّ الْإِجَارَةَ أَحَدُ مَعَایِشِ الْخَلْقِ إِذْ خَالَفَ بِحِکْمَتِهِ بَیْنَ هِمَمِهِمْ وَ إِرَادَتِهِمْ وَ سَائِرِ حَالاتِهِمْ وَ جَعَلَ ذَلِکَ قِوَاماً لِمَعَایِشِ الْخَلْقِ وَ هُوَ الرَّجُلُ یَسْتَأْجِرُ الرَّجُلَ فِی صَنْعَتِهِ وَ أَعْمَالِهِ وَ أَحْکَامِهِ وَ تَصَرُّفَاتِهِ وَ أَمْلَاکِهِ وَ لَوْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَّا مُضْطَرّاً إِلَی أَنْ یَکُونَ بَنَّاءً لِنَفْسِهِ أَوْ نَجَّاراً أَوْ صَانِعاً فِی شَیْ ءٍ مِنْ جَمِیعِ أَنْوَاعِ الصَّنَائِعِ لِنَفْسِهِ وَ یَتَوَلَّی جَمِیعَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ إِصْلَاحِ الثِّیَابِ مِمَّا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْمَلِکُ فَمَنْ دُونَهُ مَا اسْتَقَامَتْ أَحْوَالُ الْعَالَمِ بِذَلِکَ وَ لَا اتَّسَعُوا لَهُ وَ لَعَجَزُوا عَنْهُ وَ لَکِنَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَتْقَنَ تَدْبِیرَهُ وَ أَبَانَ آثَارَ حِکْمَتِهِ لِمُخَالَفَتِهِ بَیْنَ هِمَمِهِمْ وَ کُلٌّ یَطْلُبُ مَا یَنْصَرِفُ إِلَیْهِ هِمَّتُهُ مِمَّا یَقُومُ بِهِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ وَ لِیَسْتَعِینَ بَعْضُهُمْ بِبَعْضٍ فِی أَبْوَابِ الْمَعَایِشِ الَّتِی بِهَا صَلَاحُ أَحْوَالِهِمْ وَ أَمَّا وَجْهُ الصَّدَقَاتِ فَإِنَّمَا هِیَ لِأَقْوَامٍ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْإِمَارَةِ نَصِیبٌ وَ لَا فِی الْعِمَارَةِ حَظٌّ وَ لَا فِی التِّجَارَةِ مَالٌ وَ لَا فِی الْإِجَارَةِ مَعْرِفَةٌ وَ قُدْرَةٌ فَفَرَضَ اللَّهُ تَعَالَی فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ مَا تَقُوتُهُمْ وَ یَقُومُ بِأَوَدِهِمْ وَ بَیَّنَ سُبْحَانَهُ ذَلِکَ فِی کِتَابِهِ وَ کَانَ سَبَبُ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا فُتِحَ عَلَیْهِ مِنْ بِلَادِ الْعَرَبِ مَا فُتِحَ وَافَتْ إِلَیْهِ الصَّدَقَاتُ مِنْهُمْ فَقَسَمَهَا فِی أَصْحَابِهِ مِمَّنْ فَرَضَ اللَّهُ لَهُمْ فَسَخِطَ أَهْلُ الْجِدَةِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ أَحَبُّوا أَنْ یَقْسِمَهَا فِیهِمْ فَلَمَزُوهُ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ عَابُوهُ بِذَلِکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها

ص: 48


1- 1. البقرة: 282.
2- 2. الزخرف: 32.

إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ * وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَی اللَّهِ رَاغِبُونَ» {و برخی از آنان در [تقسیم] صدقات بر تو خرده می گیرند، پس اگر از آن [اموال] به ایشان داده شود خشنود می گردند، و اگر از آن به ایشان داده نشود بناگاه به خشم می آیند. و اگر آنان بدانچه خدا و پیامبرش به ایشان داده اند خشنود می گشتند و می گفتند: «خدا ما را بس است به زودی خدا و پیامبرش از کَرَم خود به ما می دهند و ما به خدا مشتاقیم» [قطعاً برای آنان بهتر بود].}(1) سپس بیان می کند که صدقات برای کیست: «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاکِینِ وَ الْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقَابِ وَ الْغَارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ» {صدقات، تنها به تهیدستان و بینوایان و متصدّیان [گردآوری و پخش] آن، و کسانی که دلشان به دست آورده می شود، و در [راه آزادی] بردگان، و وامداران، و در راه خدا، و به در راه مانده، اختصاص دارد.}(2) سپس به ما خبر می دهد که رسول خدا صلی الله علیه و آله تمام واجبات را چه در کم و چه در زیاد به امر خداوند سبحان و به اقتضای مصلحت در جای خود قرار داده است.

اما در مورد ایمان و کفر و شرک و زیارت و نقصان آن: همانا ایمان به خداوند متعال در بالاترین درجه اعمال و شریف ترین منزلت و بالاترین بهره مندی در میان اعمال است. از امام علیه السلام سؤال کردند: آیا ایمان، سخن و عمل است یا فقط سخن و گفتار را شامل می شود؟ فرمودند: ایمان تصدیق قلب و اقرار زبان و عمل در ارکان انسان است و ایمان تمامش عمل است. نوعی از آن ایمان تام و دیگری کامل و تمام و نوع دیگرش ایمان ناقصی است که نقصانش روشن است و نوعی دیگر ایمان زیادی است که زیادتش روشن است. همانا خداوند متعال ایمان را بر هیچ عضوی از اعضای انسان واجب نکرد، مگر آنکه آن عضو را موظف به کاری کرد که دیگری موظف بدان نیست. از جمله این اعضا قلب اوست که به وسیله آن تعقل و تفقه می کند و می فهمد و می گشاید و می بندد و اراده می کند. و قلب امیر بدن است که هیچ چیزی بر اعضا وارد نمی شود و از آنها صادر نمی شود مگر براساس رأی قلب و امر و نهی او باشد.

از دیگر اعضا زبان اوست که به وسیله آن سخن می گوید و دیگر عضو گوش های اوست که به وسیله آنها می شنود. و عضو دیگر چشم های اوست که به وسیله آنها می بیند و دیگری دو دست اوست که با آنها حمله می کند و دیگری در پای اوست که با آنها راه می رود و دیگری فرج اوست که از جانب آن از نکاح بهره می برد و دیگری سر اوست که چهره اش در آن است. و هیچ عضوی از این اعضا نیست مگر آنکه واجبی مخصوص برای آن قرار داده شده است. آنچه بر قلب واجب شد، غیر از چیزی است که بر گوش واجب شده و بر گوش چیزی غیر از آنچه بر چشم واجب است واجب شده و بر چشم غیر آنچه بر دست ها واجب شده واجب است و بر دو دست چیزی غیر از آنچه بر پاها واجب شده واجب است و بر پاها چیزی غیر آنچه بر فرج واجب شده واجب است و بر فرج غیر آنچه بر چهره و صورت واجب شده واجب است و بر صورت نیز چیزی غیر از آنچه بر زبان واجب شده واجب است.

ص: 49


1- . توبه/58_59
2- . توبه/ 60

إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ- وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَی اللَّهِ راغِبُونَ (1) ثُمَّ بَیَّنَ سُبْحَانَهُ لِمَنْ هَذِهِ الصَّدَقَاتُ فَقَالَ- إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ (2) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَأَعْلَمَنَا سُبْحَانَهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمْ یَضَعْ شَیْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ إِلَّا فِی مَوَاضِعِهَا بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی عَزَّ وَ جَلَّ وَ مُقْتَضَی الصَّلَاحِ فِی الْکَثْرَةِ وَ الْقِلَّةِ وَ أَمَّا الْإِیمَانُ وَ الْکُفْرُ وَ الشِّرْکُ وَ زِیَادَتُهُ وَ نُقْصَانُهُ فَالْإِیمَانُ بِاللَّهِ تَعَالَی هُوَ أَعْلَی الْأَعْمَالِ دَرَجَةً وَ أَشْرَفُهَا مَنْزِلَةً وَ أَسْمَاهَا حَظّاً فَقِیلَ لَهُ علیه السلام الْإِیمَانُ قَوْلٌ وَ عَمَلٌ أَمْ قَوْلٌ بِلَا عَمَلٍ فَقَالَ الْإِیمَانُ تَصْدِیقٌ بِالْجَنَانِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ وَ هُوَ عَمَلٌ کُلُّهُ وَ مِنْهُ التَّامُّ وَ مِنْهُ الْکَامِلُ تَمَامُهُ وَ مِنْهُ النَّاقِصُ الْبَیِّنُ نُقْصَانُهُ وَ مِنْهُ الزَّائِدُ الْبَیِّنُ زِیَادَتُهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی مَا فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَارِحَةٍ مِنْ جَوَارِحِ الْإِنْسَانِ إِلَّا وَ قَدْ وُکِلَتْ بِغَیْرِ مَا وُکِلَتْ بِهِ الْأُخْرَی فَمِنْهُ قَلْبُهُ الَّذِی یَعْقِلُ بِهِ وَ یَفْقَهُ وَ یَفْهَمُ وَ یَحِلُّ وَ یَعْقِدُ وَ یُرِیدُ وَ هُوَ أَمِیرُ الْبَدَنِ وَ إِمَامُ الْجَسَدِ الَّذِی لَا تُورَدُ لَا تَرِدُ الْجَوَارِحُ وَ لَا تَصْدُرُ إِلَّا عَنْ رَأْیِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ وَ مِنْهَا لِسَانُهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ مِنْهَا أُذُنَاهُ اللَّتَانِ یَسْمَعُ بِهِمَا وَ مِنْهَا عَیْنَاهُ اللَّتَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا وَ مِنْهَا یَدَاهُ اللَّتَانِ یَبْطُشُ بِهِمَا وَ مِنْهَا رِجْلَاهُ اللَّتَانِ یَسْعَی بِهِمَا وَ مِنْهَا فَرْجُهُ الَّذِی الْبَاهُ مِنْ قِبَلِهِ وَ مِنْهَا رَأْسُهُ الَّذِی فِیهِ وَجْهُهُ وَ لَیْسَ جَارِحَةٌ مِنْ جَوَارِحِهِ إِلَّا وَ هُوَ مَخْصُوصَةٌ بِفَرِیضَةٍ فَرَضَ عَلَی الْقَلْبِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَی السَّمْعِ وَ فَرَضَ عَلَی السَّمْعِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَی الْبَصَرِ وَ فَرَضَ عَلَی الْبَصَرِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَی الْیَدَیْنِ وَ فَرَضَ عَلَی الْیَدَیْنِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَی الرِّجْلَیْنِ وَ فَرَضَ عَلَی الرِّجْلَیْنِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَی الْفَرْجِ وَ فَرَضَ عَلَی الْفَرْجِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَی الْوَجْهِ وَ فَرَضَ عَلَی الْوَجْهِ غَیْرَ مَا فَرَضَ عَلَی اللِّسَانِ.

ص: 49


1- 1. براءة: 58- 59.
2- 2. براءة: 60.

اما آنچه بر قلب واجب شده ایمان و سپس اقرار و معرفت و عقیده به آن و رضایت به آنچه بر او واجب شده و تسلیم در مقابل امر الهی و ذکر و تفکر و انقیاد و تسلیم در مقابل هر آنچه از جانب خداوند عزوجل در کتابش آمده است که همراه با معجزه بوده و بر او واجب است بدان معتقد باشد و آنچه در درون بدان معتقد است را در ظاهر نیز آشکار نماید مگر آنکه ضرورتی پیش آید مانند آیه: «مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ» {آن کس که مجبور شده و [لی] قلبش به ایمان اطمینان دارد}(1) و همچنین این سخن خدا: «لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤَاخِذُکُمْ بِمَا کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ» {خداوند شما را به سوگندهای لغوتان مؤاخذه نمی کند، ولی شما را بدانچه دل هایتان [از روی عمد] فراهم آورده است، مؤاخذه می کند}(2) و همچنین فرمود: «الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ» {[چه] از آنان که با زبان خود گفتند: «ایمان آوردیم»، و حال آنکه دل هایشان ایمان نیاورده بود}(3) و این آیه: «أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ « {آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.}(4) و این سخن خدای سبحان: «وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً» {و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند [که:] پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریده ای}(5) و این فرموده: «أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» {آیا به آیات قرآن نمی اندیشند؟ یا [مگر] بر دل هایشان قفل هایی نهاده شده است؟}(6) و همچنین فرمود: «فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» {در حقیقت، چشم ها کور نیست لیکن دل هایی که در سینه هاست کور است.}(7) که نمونه های آن در قرآن فراوان است و آن قله ایمان است.

و اما آنچه بر زبان واجب شده آیه ای است که معنی بیان آنچه قلب بدان معتقد است و اقرار یا انکار آن آمده است: «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَ مَا أُنْزِلَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ» {بگویید: «ما به خدا، و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه بر ابراهیم و اسحاق و یعقوب نازل آمده ایمان آورده ایم.}(8)و این آیه «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ» {با مردم [به زبانِ] خوش سخن بگویید، و نماز را به پا دارید، و زکات را بدهید»}(9) و این سخن خدای سبحان «وَ لاَ تَقُولُوا ثَلاَثَةٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ وَاحِدٌ» {و نگویید [خدا] سه گانه است. باز ایستید که برای شما بهتر است. خدا فقط معبودی یگانه است}(10) که بر اساس آن خداوند متعال امر به گفتن سخن حق کرده و از گفتن سخن باطل نهی نموده است.

اما آنچه بر گوش ها واجب شده، شنیدن ذکر خدا و استماع تلاوت کتاب خدا و رها کردن گوش دادن به آنچه موجب خشم او می شود است. خدای سبحان می فرماید: «وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ « {و چون قرآن خوانده شود، گوش بدان فرا دارید و خاموش مانید، امید که بر شما رحمت آید.}(11) و می فرماید: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ

ص: 50


1- . نحل / 106
2- . بقره/ 225
3- . مائده/ 41
4- . رعد/ 28
5- . آل عمران / 191
6- . محمد/ 24
7- . حج / 46
8- . بقره/ 136
9- . بقره/ 83
10- . نساء/ 171
11- . أعراف / 204

فَأَمَّا مَا فَرَضَ عَلَی الْقَلْبِ مِنَ الْإِیمَانِ فَالْإِقْرَارُ وَ الْمَعْرِفَةُ وَ الْعَقْدُ عَلَیْهِ وَ الرِّضَا بِمَا فَرَضَهُ عَلَیْهِ وَ التَّسْلِیمُ لِأَمْرِهِ وَ الذِّکْرُ وَ التَّفَکُّرُ وَ الِانْقِیَادُ إِلَی کُلِّ مَا جَاءَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ مَعَ حُصُولِ الْمُعْجِزِ فَیَجِبُ عَلَیْهِ اعْتِقَادُهُ وَ أَنْ یُظْهِرَ مِثْلَ مَا أَبْطَنَ إِلَّا لِلضَّرُورَةِ کَقَوْلِهِ سُبْحَانَهُ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ (1) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ (2) وَ قَالَ سُبْحَانَهُ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ (3) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (4) وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا(5) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها(6) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ(7) وَ مِثْلُ هَذَا کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ هُوَ رَأْسُ الْإِیمَانِ وَ أَمَّا مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَی اللِّسَانِ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَعْنَی التَّفْسِیرِ لِمَا عُقِدَ بِهِ الْقَلْبُ وَ أَقَرَّ بِهِ أَوْ جَحَدَهُ فَقَوْلُهُ تَعَالَی- قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ (8) الْآیَةَ وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ(9) وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ(10) فَأَمَرَ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِ الْحَقِّ وَ نَهَی عَنْ قَوْلِ الْبَاطِلِ وَ أَمَّا مَا فَرَضَهُ عَلَی الْأُذُنَیْنِ فَالاسْتِمَاعُ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ الْإِنْصَاتُ إِلَی مَا یُتْلَی مِنْ کِتَابِهِ وَ تَرْکُ الْإِصْغَاءِ إِلَی مَا یُسْخِطُهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (11) وَ قَالَ تَعَالَی وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ

ص: 50


1- 1. النحل: 106.
2- 2. البقرة: 225.
3- 3. المائدة: 41.
4- 4. الرعد: 30.
5- 5. آل عمران: 191.
6- 6. القتال: 24.
7- 7. الحجّ: 46.
8- 8. البقرة: 136.
9- 9. البقرة: 83.
10- 10. النساء: 179.
11- 11. الأعراف: 204.

أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِهَا وَ یُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» {و البتّه [خدا] در کتاب [قرآن] بر شما نازل کرده که: هر گاه شنیدید آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار می گیرد، با آنان منشینید تا به سخنی غیر از آن درآیند}(1) سپس نسیان و فراموشی را از آن استثنا نموده و فرمود: «وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» {و اگر شیطان تو را [در این باره] به فراموشی انداخت، پس از توجّه، [دیگر] با قوم ستمکار منشین.}(2) و فرمود: «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ « {پس بشارت ده به آن بندگان من که: به سخن گوش فرامی دهند و بهترین آن را پیروی می کنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان.}(3) و فرمود: «وَ إِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ لاَ نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ « {و چون لغوی بشنوند از آن روی برمی تابند و می گویند: «کردارهای ما از آنِ ما و کردارهای شما از آنِ شماست. سلام بر شما، جویای [مصاحبت] نادانان نیستیم.»}(4)

همچنین در قرآن آیاتی است که معنای آنها چیزی است که بر گوش واجب شده که همان ایمان است. اما آنچه بر چشم ها واجب شده، از جمله آن نگاه کردن به نشانه های الهی و بستن آن از حرام خدا است. خدای متعال می فرماید: «أَ فَلاَ یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ * وَ إِلَی السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ * وَ إِلَی الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ * وَ إِلَی الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ» {آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده؟ و به آسمان که چگونه برافراشته شده؟ و به کوه ها که چگونه برپا داشته شده؟ و به زمین که چگونه گسترده شده است؟}(5)

و می فرماید: «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ءٍ» {آیا در ملکوت آسمان ها و زمین و هر چیزی که خدا آفریده است ننگریسته اند.}(6) و می فرماید: «انْظُرُوا إِلَی ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ یَنْعِهِ» {به میوه آن چون ثمر دَهَد و به [طرز] رسیدنش بنگرید.}(7) و می فرماید: «فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا» {پس هر که به دیده بصیرت بنگرد به سود خود او، و هر کس از سر بصیرت ننگرد به زیان خود اوست}(8) و در این آیه هم چشم سر آمده و هم چشم قلب. خدای متعال می فرماید: «فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» {در حقیقت، چشم ها کور نیست لیکن دل هایی که در سینه هاست کور است.}(9) و همچنین فرمود: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکَی لَهُمْ» {به مردان با ایمان بگو: «دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند، که این برای آنان پاکیزه تر است}(10) که معنای آن این است که هیچ کسی به فرج برادر مؤمن خود ننگرد و نگذارد کسی به فرج او بنگرد. سپس

ص: 51


1- . نساء/ 140
2- . أنعام / 68
3- . زمر/17_18
4- . قصص / 55
5- . غاشیه/17_20
6- . أعراف / 185
7- . أنعام / 99
8- . أنعام / 104
9- . حج / 46
10- . نور/ 30

أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ (1) الْآیَةَ ثُمَّ اسْتَثْنَی بِرَحْمَتِهِ لِمَوْضِعِ النِّسْیَانِ فَقَالَ- وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (2) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (3) وَ قَالَ تَعَالَی وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ (4) وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی مَا مَعْنَاهُ مَعْنَی مَا فَرَضَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَلَی السَّمْعِ وَ هُوَ الْإِیمَانُ وَ أَمَّا مَا فَرَضَهُ عَلَی الْعَیْنَیْنِ فَمِنْهُ النَّظَرُ إِلَی آیَاتِ اللَّهِ تَعَالَی وَ غَضُّ الْبَصَرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ- وَ إِلَی السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ- وَ إِلَی الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ- وَ إِلَی الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ (5) وَ قَالَ تَعَالَی أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ءٍ(6) وَ قَالَ سُبْحَانَهُ انْظُرُوا إِلی ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ یَنْعِهِ (7) وَ قَالَ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها(8) وَ هَذِهِ الْآیَةُ جَامِعَةٌ لِإِبْصَارِ الْعُیُونِ وَ إِبْصَارِ الْقُلُوبِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ(9) وَ مِنْهُ قَوْلُهُ تَعَالَی قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ (10) مَعْنَاهُ لَا یَنْظُرْ أَحَدُکُمْ إِلَی فَرْجِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ أَوْ یُمَکِّنْهُ مِنَ النَّظَرِ إِلَی فَرْجِهِ ثُمَ

ص: 51


1- 1. النساء: 134.
2- 2. الأنعام: 68.
3- 3. الزمر: 18.
4- 4. القصص: 55.
5- 5. الغاشیة: 16- 19.
6- 6. الأعراف: 185.
7- 7. الأنعام: 99.
8- 8. الأنعام: 104.
9- 9. الحجّ: 46.
10- 10. النور: 31- 30.

فرمود: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» {و به زنان با ایمان بگو: «دیدگان خود را [از هر نامحرمی] فرو بندند و پاکدامنی ورزند}(1) یعنی مانند آنچه در پیش آمد از نظر دیگران حفظ نمایند و خود نیز ننگرند. زیرا نگاه کردن موجب واقع شدن در عمل زنا و غیر آن می شود.

سپس خداوند به ترتیب آنچه بر گوش و چشم و فرج واجب شده را آورده و فرمود: «وَ مَا کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لاَ أَبْصَارُکُمْ وَ لاَ جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لاَ یَعْلَمُ کَثِیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ» {و [شما] از اینکه مبادا گوش و دیدگان و پوستتان بر ضدّ شما گواهی دهند [گناهانتان را] پوشیده نمی داشتید لیکن گمان داشتید که خدا بسیاری از آنچه را که می کنید نمی داند.}(2) که مقصود از پوست ها در این آیه همان فرج ها است. خدای متعال می فرماید: «وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً» {و چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.}(3) این واجباتی است که بر چشم مقرر شده است مانند تأمل در آیات و نشانه ها و فروبستن از توجه به زشتی ها که این از ایمان است.

اما آنچه بر دست ها واجب شده، طهارت است که در این آیه آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، چون به [عزم] نماز برخیزید، صورت و دست هایتان را تا آرنج بشویید؛ و سر و پاهای خودتان را تا برآمدگی پیشین [هر دو پا] مسح کنید.}(4)

و همچنین بر دست ها انفاق در راه خدا را نیز واجب کرده و فرمود: «أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ» {از چیزهای پاکیزه ای که به دست آورده اید، و از آنچه برای شما از زمین برآورده ایم، انفاق کنید.}(5) و همچنین بر دست ها جهاد را نیز واجب نمود که جهاد از کارهای دست بوده و علاج امر به دست هاست که فرمود: «فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّی إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ» {پس چون با کسانی که کفر ورزیده اند برخورد کنید، گردن ها [یشان] را بزنید. تا چون آنان را [در کشتار] از پای درآوردید، پس [اسیران را] استوار در بند کشید}(6) که این ها همگی از ایمان است.

اما آنچه بر پاها واجب شده، پس راه رفتن به وسییله آنها در راه رضای الهی و دوری کردن از قدم نهادن در آنچه موجب خشم خدا است می باشد. خدای متعال می فرماید: «فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ» {به سوی ذکر خدا بشتابید، و داد و ستد را واگذارید.}(7) و می فرماید: «وَ لاَ تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» {و در [روی] زمین به نخوت گام برمدار.}(8) و می فرماید: «وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ» {و در راه رفتنِ خود میانه رو باش، و صدایت را آهسته ساز.}(9) همچنین به آن دو ایستادن در نماز را واجب کرده و فرمود: «وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ» {و خاضعانه برای خدا به پا خیزید.}(10)

ص: 52


1- . نور/ 31
2- . فصلت / 22
3- . إسراء/ 36
4- . مائده/ 6
5- . بقره/ 267
6- . محمد/ 4
7- . جمعه/ 9
8- . إسراء/ 37
9- . لقمان / 19
10- . بقره/ 238

قَالَ سُبْحَانَهُ- وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَ أَیْ مِمَّنْ یَلْحَقُهُنَّ النَّظَرُ کَمَا جَاءَ فِی حِفْظِ الْفَرْجِ وَ النَّظَرُ سَبَبُ إِیقَاعِ الْفِعْلِ مِنَ الزِّنَا وَ غَیْرِهِ ثُمَّ نَظَمَ تَعَالَی مَا فَرَضَ عَلَی السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْفَرْجِ فِی آیَةٍ وَاحِدَةٍ فَقَالَ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ (1) یَعْنِی بِالْجُلُودِ هَاهُنَا الْفُرُوجَ وَ قَالَ تَعَالَی وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا(2) فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی الْعَیْنَیْنِ مِنْ تَأَمُّلِ الْآیَاتِ وَ الْغَضِّ عَنْ تَأَمُّلِ الْمُنْکَرَاتِ وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ وَ أَمَّا مَا فَرَضَ سُبْحَانَهُ عَلَی الْیَدَیْنِ فَالطَّهُورُ وَ هُوَ قَوْلُهُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ (3) وَ فَرَضَ عَلَی الْیَدَیْنِ الْإِنْفَاقَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَالَ- أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ (4) وَ فَرَضَ تَعَالَی عَلَی الْیَدَیْنِ الْجِهَادَ لِأَنَّهُ مِنْ عَمَلِهَا وَ عِلَاجِهَا فَقَالَ فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ (5) وَ ذَلِکَ کُلُّهُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ أَمَّا مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَی الرِّجْلَیْنِ فَالسَّعْیُ بِهِمَا فِیمَا یُرْضِیهِ وَ اجْتِنَابُ السَّعْیِ فِیمَا یُسْخِطُهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ- فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ (6) وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً(7) وَ قَوْلُهُ وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ-(8)

وَ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا الْقِیَامَ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ-(9)

ص: 52


1- 1. فصّلت: 22.
2- 2. أسری: 36.
3- 3. المائدة: 6.
4- 4. البقرة: 267.
5- 5. القتال: 4.
6- 6. الجمعة: 9.
7- 7. لقمان: 18.
8- 8. لقمان: 19.
9- 9. البقرة: 238.

سپس فرمود که پاها از اعضایی است که روز قیامت شهادت می دهد و آنها به این صورت به نطق می آیند: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ » {امروز بر دهان های آنان مُهر می نهیم، و دست هایشان با ما سخن می گویند، و پاهایشان بدانچه فراهم می ساختند گواهی می دهند.}(1) و این ها از اموری است که خدای سبحان در قرآن بر پاها واجب کرده است که از ایمان است .

اما آنچه بر سر واجب شده، آن است که در وقت طهارت برای نماز از آب وضو بر آن مسح شود: «وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ» {و سرهایتان را مسح کنید}(2) که از ایمان است. و بر چهره و صورت واجب نمود هنگام وضو با آب شسته شود که فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، چون به [عزم] نماز برخیزید، صورت هایتان را بشویید.}(3) و همچنین سجده را واجب نمود بر دست ها و زانوها و پاها، رکوع را واجب کرد که آن نیز از ایمان است. و وقتی طهارت و نماز را بر این اعضا واجب کرد، در قرآن آن را ایمان نامید و آن زمانی بود که قبله از بیت المقدس به سمت کعبه برگشت که مسلمانان گفتند: یا رسول الله نماز ما به سمت بیت المقدس رفته و طهارتمان ضایع شد که در این موقع خدای متعال این آیه را نازل فرمود: «وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلَی عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کَانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ» {و قبله ای را که [چندی] بر آن بودی، مقرر نکردیم جز برای آنکه کسی را که از پیامبر پیروی می کند، از آن کس که از عقیده خود برمی گردد بازشناسیم؛ و البتّه [این کار] جز بر کسانی که خدا هدایت [شان] کرده، سخت گران بود؛ و خدا بر آن نبود که ایمان شما را ضایع گرداند، زیرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است.}(4) که نماز و طهارت در این آیه ایمان نامیده شده است.

و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس خدا را با ایمان کامل ملاقات کند از اهل بهشت است و هر کس چیزی از واجبات الهی را که بر این اعضا واجب شده ضایع و تباه کند و از دستور خدا سرپیچی کند و مرتکب منهیات او شود، با ایمان ناقص خدا را ملاقات خواهد کرد. خدای عزوجل می فرماید: «وَ إِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هذِهِ إِیمَاناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ» {و چون سوره ای نازل شود، از میان آنان کسی است که می گوید: «این [سوره] ایمان کدام یک از شما را افزود؟» امّا کسانی که ایمان آورده اند بر ایمانشان می افزاید و آنان شادمانی می کنند.}(5) و می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَ عَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ « {مؤمنان، همان کسانی اند که چون خدا یاد شود دل هایشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید، و بر پروردگار خود توکّل می کنند.}(6) و می فرماید: «إِنَّهُمْ

ص: 53


1- . یس / 65
2- . مائده/ 6
3- . مائده/ 6
4- . بقره/ 143
5- . توبه/ 124
6- . أنفال / 2

ثُمَّ أَخْبَرَ أَنَّ الرِّجْلَیْنِ مِنَ الْجَوَارِحِ الَّتِی تَشْهَدُ یَوْمَ الْقِیَامِ حَتَّی یُسْتَنْطَقَ بِقَوْلِهِ- الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (1) وَ هَذَا مِمَّا فَرَضَهُ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی الرِّجْلَیْنِ فِی کِتَابِهِ وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ: وَ أَمَّا مَا افْتَرَضَهُ عَلَی الرَّأْسِ فَهُوَ أَنْ یُمْسَحَ مِنْ مُقَدَّمِهِ بِالْمَاءِ فِی وَقْتِ الطَّهُورِ لِلصَّلَاةِ بِقَوْلِهِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ (2) وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ وَ فَرَضَ عَلَی الْوَجْهِ الْغَسْلَ بِالْمَاءِ عِنْدَ الطَّهُورِ وَ قَالَ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ (3) وَ فَرَضَ عَلَیْهِ السُّجُودَ وَ عَلَی الْیَدَیْنِ وَ الرُّکْبَتَیْنِ وَ الرِّجْلَیْنِ الرُّکُوعَ وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ وَ قَالَ فِیمَا فَرَضَ عَلَی هَذِهِ الْجَوَارِحِ مِنَ الطَّهُورِ وَ الصَّلَاةِ وَ سَمَّاهُ فِی کِتَابِهِ إِیمَاناً حِینَ تَحْوِیلِ الْقِبْلَةِ مِنْ بَیْتِ الْمَقْدِسِ إِلَی الْکَعْبَةِ فَقَالَ الْمُسْلِمُونَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ذَهَبَتْ صَلَاتُنَا إِلَی بَیْتِ الْمَقْدِسِ وَ طَهُورُنَا ضَیَاعاً فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلَّا عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ (4) فَسُمِّیَ الصَّلَاةُ وَ الطَّهُورُ إِیمَاناً وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ لَقِیَ اللَّهَ کَامِلَ الْإِیمَانِ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ کَانَ مُضَیِّعاً لِشَیْ ءٍ مِمَّا فَرَضَهُ اللَّهُ تَعَالَی فِی هَذِهِ الْجَوَارِحِ وَ تَعَدَّی مَا أَمَرَهُ اللَّهُ وَ ارْتَکَبَ مَا نَهَاهُ عَنْهُ لَقِیَ اللَّهَ تَعَالَی نَاقِصَ الْإِیمَانِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ (5) وَ قَالَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (6) وَ قَالَ سُبْحَانَهُ إِنَّهُمْ

ص: 53


1- 1. یس: 65.
2- 2. المائدة: 6.
3- 3. المائدة: 6.
4- 4. البقرة: 143.
5- 5. براءة: 124 و 125.
6- 6. الأنفال: 2.

فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًی» {آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و بر هدایتشان افزودیم.}(1)

و می فرماید: «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًی وَ آتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ « {و [لی] آنان که به هدایت گراییدند [خدا] آنان را هر چه بیشتر هدایت بخشید و [توفیق] پرهیزگاری شان داد}(2) که اگر تمام ایمان ها یکی بود و زیادی و کمی نداشت، هیچ کس بر دیگری برتری نداشت و همه مردم مساوی بودند. همانا به وسیله تام و کامل بودن ایمان است که مؤمنان وارد بهشت می شوند و در آن به درجات متفاوت دست می یابند و با نبودن ایمان و کاستی آن است که گروهی دیگر وارد جنهم می شوند. و همچنین (از دیگر اسباب کمال ایمان و ورود به بهشت) سبقت یافتن در ایمان است. خدای متعال می فرماید: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» {و سبقت گیرندگان مقدّمند؛ آنانند همان مقرّبانِ [خدا] هستند.}(3) و می فرماید: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ» {و پیشگامانِ نخستین از مهاجران و انصار.}(4)

و سومین آنها تابعین هستند. و می فرماید: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَ آتَیْنَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَ أَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» {برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم. از آنان کسی بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضی از آنان را بالا برد؛ و به عیسی پسر مریم دلایل آشکار دادیم، و او را به وسیله روح القدس تأیید کردیم.}(5) می فرماید: «وَ لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ وَ آتَیْنَا دَاوُدَ زَبُوراً» {و در حقیقت، بعضی از انبیا را بر بعضی برتری بخشیدیم و به داوود زبور دادیم.}(6) می فرماید: «انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلاً» {ببین چگونه بعضی از آنان را بر بعضی دیگر برتری داده ایم، و قطعاً درجات آخرت و برتری آن بزرگتر و بیشتر است.}(7) می فرماید: «هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ « {[هر یک از] ایشان را نزد خداوند درجاتی است، و خدا به آنچه می کنند بیناست.}(8) می فرماید: «وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ» {و به هر شایسته نعمتی از کَرَم خود عطا کند}(9) می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ» {کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند نزد خدا مقامی هر چه والاتر دارند.}(10) می فرماید: «لاَ یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قَاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَی» {کسانی از شما که پیش از فتح [مکّه] انفاق و جهاد کرده اند، [با دیگران] یکسان نیستند. آنان از [حیث] درجه بزرگتر از کسانی اند که بعداً به انفاق و جهاد پرداخته اند. و خداوند به هر کدام وعده نیکو داده است.}(11) و فرمود: «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ

ص: 54


1- . کهف / 13
2- . محمد/ 17
3- . واقعه/10_11
4- . توبه/ 100
5- . بقره/ 253
6- . إسراء/ 55
7- . إسراء/ 21
8- . آل عمران / 163
9- . هود/ 3
10- . توبه/ 20
11- . حدید/ 10

فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً (1) وَ قَالَ وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ (2) وَ قَالَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ (3) الْآیَةَ فَلَوْ کَانَ الْإِیمَانُ کُلُّهُ وَاحِداً لَا زِیَادَةَ فِیهِ وَ لَا نُقْصَانَ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ فَضْلٌ عَلَی أَحَدٍ وَ لَتَسَاوَی النَّاسُ فَبِتَمَامِ الْإِیمَانِ وَ کَمَالِهِ دَخَلَ الْمُؤْمِنُونَ الْجَنَّةَ وَ نَالُوا الدَّرَجَاتِ فِیهَا وَ بِذَهَابِهِ وَ نُقْصَانِهِ دَخَلَ الْآخَرُونَ النَّارَ وَ کَذَلِکَ السَّبْقُ إِلَی الْإِیمَانِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی- وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ (4) وَ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ(5) وَ ثَلَّثَ بِالتَّابِعِینَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ (6) وَ قَالَ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً(7) وَ قَالَ انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلًا(8) وَ قَالَ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ (9) وَ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ (10) وَ قَالَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ (11) وَ قَالَ تَعَالَی لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ کُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنی (12) وَ قَالَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ

ص: 54


1- 1. الکهف: 13.
2- 2. القتال: 17.
3- 3. الفتح: 4.
4- 4. الواقعة: 10 و 11.
5- 5. براءة: 100 و بعده: و الذین اتبعوهم باحسان».
6- 6. البقرة: 253.
7- 7. أسری: 55.
8- 8. أسری: 21.
9- 9. آل عمران: 163.
10- 10. هود: 3.
11- 11. براءة: 20.
12- 12. الحدید: 10.

أَجْراً عَظِیماً * دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً» {مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداشی بزرگ، برتری بخشیده است؛ [پاداش بزرگی که] به عنوان درجات و آمرزش و رحمتی از جانب او [نصیب آنان می شود].}(1) و فرمود: «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لاَ نَصَبٌ وَ لاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لاَ یَطَئُونَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَ لاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ» {چرا که هیچ تشنگی و رنج و گرسنگیی در راه خدا به آنان نمی رسد؛ و در هیچ مکانی که کافران را به خشم می آورد قدم نمی گذارند و از دشمنی غنیمتی به دست نمی آورند مگر اینکه به سبب آن، عمل صالحی برای آنان [در کارنامه شان] نوشته می شود.}(2) این ها درجات ایمان و منازل آن در نزد خدای سبحان است و به خدای سبحان کسی ایمان نمی آورد مگر آنکه به رسول او و حجت های او در زمین ایمان بیاورد. خدای متعال می فرماید: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» {هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت، خدا را فرمان برده}(3) و هرگز خداوند را شایسته نیست که برای جوارح انسان امامی (قلب) در بدن قرار دهد که از او شک را برطرف کرده و او را به یقین برساند، اما از آوردن حجت برای مردمان اهمال نماید. خدای متعال فرمود: «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ « {«برهانِ رسا ویژه خداست، و اگر [خدا] می خواست قطعاً همه شما را هدایت می کرد.»}(4) و فرمود: «لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» {تا برای مردم، پس از [فرستادن] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتی نباشد.}(5)

و فرمود: «أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِیرٍ وَ لاَ نَذِیرٍ» {تا مبادا [روز قیامت] بگویید: «برای ما بشارتگر و هشداردهنده ای نیامد.»}(6) و فرمود: «وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا» {و چون شکیبایی کردند برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت می کردند.}(7) سپس بر امت، اطاعت از ولی امر را واجب کرد که برپا دارندگان دین او هستند، همان طور که اطاعت از رسولش را واجب نمود و فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید.}(8) سپس جایگاه صاحبان امر را در میان کسانی که عالم به تأویل قرآن هستند تعیین کرده و فرمود: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلَی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» {و اگر آن را به پیامبر و اولیای امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانی اند که [می توانند درست و نادرست] آن را دریابند.}(9)

و همه مردم از شناخت تأویل قرآن عاجزند، مگر آنان که همان راسخان در علم بوده و در تأویل قرآن مورد اعتماد هستند خدای متعال می فرماید: «وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...» {تأویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند…}(10) و فرمود: «بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ

ص: 55


1- . نساء/95_96
2- . توبه/ 120
3- . نساء/ 80
4- . أنعام / 149
5- . نساء/ 165
6- . مائده/ 19
7- . سجده / 24
8- . نساء/ 59
9- . نساء/ 83
10- . آل عمران / 7

أَجْراً عَظِیماً- دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً(1) وَ قَالَ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ (2) فَهَذِهِ دَرَجَاتُ الْإِیمَانِ وَ مَنَازِلُهَا عِنْدَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ لَنْ یُؤْمِنَ بِاللَّهِ إِلَّا مَنْ آمَنَ بِرَسُولِهِ وَ حُجَجِهِ فِی أَرْضِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ (3) وَ مَا کَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِیَجْعَلَ لِجَوَارِحِ الْإِنْسَانِ إِمَاماً فِی جَسَدِهِ یَنْفِی عَنْهَا الشُّکُوکَ وَ یُثْبِتُ لَهَا الْیَقِینَ وَ هُوَ الْقَلْبُ وَ یُهْمِلُ ذَلِکَ فِی الْحُجَجِ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی- فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ (4) وَ قَالَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ (5) وَ قَالَ تَعَالَی أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ(6) وَ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا(7) الْآیَةَ ثُمَّ فَرَضَ عَلَی الْأُمَّةِ طَاعَةَ وُلَاةِ أَمْرِهِ الْقُوَّامِ لِدِینِهِ کَمَا فَرَضَ عَلَیْهِمْ طَاعَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ- أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ (8) ثُمَّ بَیَّنَ مَحَلَّ وُلَاةِ أَمْرِهِ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ بِتَأْوِیلِ کِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ (9)

وَ عَجْزَ کُلِّ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ عَنْ مَعْرِفَةِ تَأْوِیلِ کِتَابِهِ غَیْرِهِمْ لِأَنَّهُمْ هُمُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ الْمَأْمُونُونَ عَلَی تَأْوِیلِ التَّنْزِیلِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ (10) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ- بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ

ص: 55


1- 1. النساء: 96.
2- 2. براءة: 120.
3- 3. النساء: 80.
4- 4. الأنعام: 149.
5- 5. النساء: 165.
6- 6. المائدة: 19.
7- 7. السجدة: 24.
8- 8. النساء: 59.
9- 9. النساء: 83.
10- 10. آل عمران: 7.

أُوتُوا الْعِلْمَ» {بلکه [قرآن] آیاتی روشن در سینه های کسانی است که علم [الهی] یافته اند.}(1)

همانا طلب علم از عبادت برتر است. خدای عزوجل می فرماید: «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» {از بندگان خدا تنها دانایانند که از او می ترسند}(2) کسانی که «لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ « {از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچی نمی کنند و آنچه را که مأمورند انجام می دهند.}(3)

و با علم است که مستحق صدق می شوند و خداوند آنان را صادقین می نامد و اطاعت از آنها را بر همگان واجب می کند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و با راستان باشید.}(4) که آنان را اولیای خود قرار داده و ولایتشان را ولایت خود کرده و حزب آنها را حزب خود نموده است: «وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ « {و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که ایمان آورده اند ولیّ خود بداند [پیروز است، چرا که] حزب خدا همان پیروزمندانند.}(5) و فرمود: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ» {ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند: همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.}(6) خدا شما را رحمت کند. بدانید که این امت پس از پیامبرش صلی الله علیه و آله با رفتن در مسیر امت های پیشین و اقوام گذشته هلاک شده و به پشت سر خود بازگشتند، همان کسانی که عبادت بت ها را بر اطاعت اولیای الهی ترجیح دادند و جاهل را بر عالم مقدم کردند که خدای متعال این عملشان را به شدت سرزنش کرده و می فرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ» {«آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسانند؟» تنها خردمندانند که پندپذیرند.}(7) و در مورد کسانی که به میراث پیامبر صلی الله علیه و آله پس از وفاتش از روی باطل مسلط شدند فرمود: «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاَ یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ « {پس، آیا کسی که به سوی حقّ رهبری می کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمی یابد مگر آنکه هدایت شود؟ شما را چه شده، چگونه داوری می کنید؟}(8)

اگر جایز بود که امت کسی را که نمی داند و یا جاهل است امام خود قرار دهد، ابراهیم علیه السلام به پدرش نمی فرمود: «لِمَ تَعْبُدُ مَا لاَ یَسْمَعُ وَ لاَ یُبْصِرُ وَ لاَ یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً» {چرا چیزی را که نمی شنود و نمی بیند و از تو چیزی را دور نمی کند می پرستی؟}(9) مردم تابعان امامان حق و امامان باطل هستند. خداوند عزوجل می فرماید: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً» {[یاد کن] روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان فرا می خوانیم. پس هر کس کارنامه اش را به دست راستش دهند، آنان کارنامه خود را می خوانند و به قدر نخک هسته خرمایی به آنها ستم نمی شود.}(10)

پس هر کس

ص: 56


1- . عنکبوت / 49
2- . فاطر/ 28
3- . تحریم / 6
4- . توبه/ 119
5- . مائده/ 56
6- . مائده/ 55
7- . زمر/ 9
8- . یونس / 35
9- . مریم / 42
10- . إسراء/ 71

أُوتُوا الْعِلْمَ (1) وَ طَلَبُ الْعِلْمِ أَفْضَلُ مِنَ الْعِبَادَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ(2) الَّذِینَ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ (3) وَ بِالْعِلْمِ اسْتَحَقُّوا عِنْدَ اللَّهِ اسْمَ الصِّدْقِ وَ سَمَّاهُمْ بِهِ صَادِقِینَ وَ فَرَضَ طَاعَتَهُمْ عَلَی جَمِیعِ الْعِبَادِ بِقَوْلِهِ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ (4) فَجَعَلَهُمْ أَوْلِیَاءَهُ وَ جَعَلَ وَلَایَتَهُمْ وَلَایَتَهُ وَ حِزْبَهُمْ حِزْبَهُ فَقَالَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (5) وَ قَالَ إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ (6) وَ اعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ أَنَّمَا هَلَکَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ وَ ارْتَدَّتْ عَلَی أَعْقَابِهَا بَعْدَ نَبِیِّهَا صلی الله علیه و آله بِرُکُوبِهَا طَرِیقَ مَنْ خَلَا مِنَ الْأُمَمِ الْمَاضِیَةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ الَّذِینَ آثَرُوا عِبَادَةَ الْأَوْثَانِ عَلَی طَاعَةِ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَقْدِیمِهِمْ مَنْ یَجْهَلُ عَلَی مَنْ یَعْلَمُ فَعَنَّفَهَا اللَّهُ تَعَالَی بِقَوْلِهِ- هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (7) وَ قَالَ فِی الَّذِینَ اسْتَوْلَوْا عَلَی تُرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِغَیْرِ حَقٍّ مِنْ بَعْدِ وَفَاتِهِ- أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (8) فَلَوْ جَازَ لِلْأُمَّةِ الِایتِمَامُ بِمَنْ لَا یَعْلَمُ أَوْ بِمَنْ یَجْهَلُ لَمْ یَقُلْ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام لِأَبِیهِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً(9) فَالنَّاسُ أَتْبَاعُ مَنِ اتَّبَعُوهُ مِنْ أَئِمَّةِ الْحَقِّ وَ أَئِمَّةِ الْبَاطِلِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا(10) فَمَنِ ائْتَمَ

ص: 56


1- 1. العنکبوت: 49.
2- 2. فاطر: 28.
3- 3. التحریم: 6.
4- 4. براءة: 119.
5- 5. المائدة: 56 و 55.
6- 6. المائدة: 56 و 55.
7- 7. الزمر: 9.
8- 8. یونس: 35.
9- 9. مریم: 42.
10- 10. أسری: 71.

صادقین را امام خود قرار دهد با آنان محشور می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: شخص با کسی است که دوستش دارد. ابراهیم علیه السلام نیز فرمود: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» {پس هر که از من پیروی کند، بی گمان، او از من است}(1) و اصل ایمان علم است و خداوند متعال برای آن اهلی را قرار داده است و بر اطاعت و سؤال از آنان نیز ترغیب کرده و فرموده است: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» {پس اگر نمی دانید، از پژوهندگان کتاب های آسمانی جویا شوید.}(2) فرمود: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» {و به خانه ها از درِ [ورودیِ] آنها درآیید}(3) که در این آیه جایگاهی است که خدای سبحان بنای آن را عظیم شمرده و فرمود: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ{در خانه هایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود.}(4) سپس معنای آن را بیان نمود تا اهل جاهلیت تصور نکنند مقصود از آن بنای ظاهر است. و فرمود: «رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» {مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی، آنان را از یاد خدا، به خود مشغول نمی دارد.}(5)

هر کس در این جهت علم را جستجو کند بدان دست می یابد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من شهر علم هستم و در جای دیگری فرمود: من شهر حکمت هستم و علی علیه السلام باب آن است. پس هر کس دنبال حکمت است باید از درش وارد شود. و تمامی این ها در کتاب خدا آمده است، الا اینکه این کتاب دارای اهلی است که تأویل آن را می دانند. پس هر کس از این ها روی گردانده و به سوی کسانی که فقط ادعای آن را دارند و از متشابهات قرآن برای فتنه انگیزی و تأویل نابجا و انحرافی تبعیت می کنند برود، دچار هلاکت می شود و دیگران را نیز هلاک کرده و دچار معامله ای زیانبار شده و تلاشش در گمراهی است: «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذَابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ» {آن گاه که پیشوایان از پیروان بیزاری جویند؛ و عذاب را مشاهده کنند، و میانشان پیوندها بریده گردد.}(6)

و همانا آن حق و باطل و ایمان و کفر و علم و جهل و سعادت و شقاوت و بهشت و آتش است، هیچ گاه حق و باطل در قلب کسی جمع نمی شوند. خدای متعال می فرماید: «مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» {خداوند برای هیچ مردی در درونش دو دل ننهاده است}(7) و همانا مردمان وقتی امامان هدایت و امامان کفر را مساوی قرار دادند دچار هلاکت شدند، آنجا که گفتند اطاعت هر کسی که در جایگاه پیامبر می نشیند واجب است، نیکوکار باشد یا ستمکار و فاجر، پس به سوی او بروید.

ص: 57


1- . ابراهیم/36
2- . نحل / 43
3- . بقره/ 189
4- . نور/ 36
5- . نور/ 37
6- . بقره/ 166
7- . أحزاب / 4

بِالصَّادِقِینَ حُشِرَ مَعَهُمْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ قَالَ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی (1) وَ أَصْلُ الْإِیمَانِ الْعِلْمُ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَی لَهُ أَهْلًا نَدَبَ إِلَی طَاعَتِهِمْ وَ مَسْأَلَتِهِمْ فَقَالَ- فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (2) وَ قَالَ جَلَّتْ عَظَمَتُهُ وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها(3) وَ الْبُیُوتُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ اللَّاتِی عَظَّمَ اللَّهُ بِنَاءَهَا بِقَوْلِهِ- فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ (4) ثُمَّ بَیَّنَ مَعْنَاهَا لِکَیْلَا یَظُنَّ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ أَنَّهَا بُیُوتٌ مَبْنِیَّةٌ فَقَالَ تَعَالَی رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ (5) فَمَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ فِی هَذِهِ الْجِهَةِ أَدْرَکَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ فِی مَوْضِعٍ أَنَا مَدِینَةُ الْحِکْمَةِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا وَ کُلُّ هَذَا مَنْصُوصٌ فِی کِتَابِهِ تَعَالَی إِلَّا أَنَّ لَهُ أَهْلًا یَعْلَمُونَ تَأْوِیلَهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْهُمْ إِلَی الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَا لَیْسَ لَهُمْ وَ یَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ هُوَ تَأْوِیلُهُ بِلَا بُرْهَانٍ وَ لَا دَلِیلٍ وَ لَا هُدًی هَلَکَ وَ أَهْلَکَ وَ خَسِرَتْ صَفْقَتُهُ وَ ضَلَّ سَعْیُهُ- إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ (6) وَ إِنَّمَا هُوَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ إِیمَانٌ وَ کَفْرٌ وَ عِلْمٌ وَ جَهْلٌ وَ سَعَادَةٌ وَ شِقْوَةٌ وَ جَنَّةٌ وَ نَارٌ لَنْ یَجْتَمِعَ الْحَقُّ وَ الْبَاطِلُ فِی قَلْبِ امْرِئٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ (7) وَ إِنَّمَا هَلَکَ النَّاسُ حِینَ سَاوَوْا بَیْنَ أَئِمَّةِ الْهُدَی وَ بَیْنَ أَئِمَّةِ الْکُفْرِ وَ قَالُوا إِنَّ الطَّاعَةَ مَفْرُوضَةٌ لِکُلِّ مَنْ قَامَ مَقَامَ النَّبِیِّ بَرّاً کَانَ أَوْ فَاجِراً فَأْتُوا مِنْ قِبَلِ ذَلِکَ (8)

ص: 57


1- 1. إبراهیم: 36.
2- 2. النحل: 43.
3- 3. البقرة: 189.
4- 4. النور: 35.
5- 5. النور: 37.
6- 6. البقرة: 166.
7- 7. الأحزاب: 4، راجعه.
8- 8. أی أتی هلاکهم من قبل ذلک یقال: اتی- کعنی- فلان من مأمنه إذا جاءه الهلاک من جهة أمنه.

خدای سبحان فرمود: «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ * مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» {پس آیا فرمانبرداران را چون بدکاران قرار خواهیم داد؟ شما را چه شده؟ چگونه داوری می کنید؟}(1)

و فرمود: «هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَی وَ الْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَ النُّورُ» {«آیا نابینا و بینا یکسانند؟ یا تاریکی ها و روشنایی برابرند؟}(2) و در مورد کسانی که ائمه کفر را که حق اهالی حق را که خدا برایشان قرار داده بود غصب کردند ائمه هدایت می نامند. و همچنین در مورد کسانی که پیشوایان گمراهی را در ظلمشان یاری می کنند فرمود: «إِنْ هِیَ إِلاَّ أَسْمَاءٌ سَمَّیْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَ آبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ» {[این بتان] جز نام هایی بیش نیستند که شما و پدرانتان نامگذاری کرده اید [و] خدا بر [حقّانیت] آنها هیچ دلیلی نفرستاده است}(3) که خدای سبحان به افترای بزرگ آنان بر اهل ایمان اشاره کرده و می فرماید: «إِنَّمَا یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ» {تنها کسانی دروغ پردازی می کنند که به آیات خدا ایمان ندارند.}(4)

و می فرماید: «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًی مِنَ اللَّهِ» {و کیست گمراه تر از آنکه بی راهنمایی خدا از هوسش پیروی کند؟}(5) و فرمود: «أَ فَمَنْ کَانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کَانَ فَاسِقاً لاَ یَسْتَوُونَ» {آیا کسی که مؤمن است، چون کسی است که نافرمان است؟ یکسان نیستند.}(6) و فرمود: «أَ فَمَنْ کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ هُوَ أَعْمی» {آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است مانند کسی است که نابینا است؟}(7)

پس خداوند عزوجل حق و باطل را در بسیاری از آیات قرآن تبیین نموده و هیچ عذری را بر بندگان در مخالفت امر الهی پس از دلایل روشن و براهین آشکار قرار نداده است. این جماعت پس از پیامبرشان با اختلافشان و تفرقه در میان امت و پراکنده کردن امور مسلمین و ظلم به اوصیای پیامبر راه ظلم و کفر را در پیش گرفتند و این در حالی بود که ثواب در مقابل طاعت الهی و عذاب در مقابل گناهِ مخالفت برایشان روشن شده بود، اما آنها از هواهای نفسانی خود تبعیت کرده و آنچه خدا و رسولش بدان امر کرده بودند را رها کردند: «وَ مَا تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ» {و اهل کتاب دستخوشِ پراکندگی نشدند، مگر پس از آنکه برهان آشکار برای آنان آمد.}(8)

ص: 58


1- . قلم /35_36
2- . رعد/ 16
3- . نجم / 23
4- . نحل / 105
5- . قصص / 50
6- . سجده / 18
7- . هود/ 17 بخش دوم آیه (کَمَنْ هُوَ أَعْمی) در آیه 19 سوره رعد آمده است.
8- . بینه/ 4

قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ- ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (1) وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ(2) وَ قَالَ فِیمَنْ سَمَّوْهُمْ مِنْ أَئِمَّةِ الْکُفْرِ بِأَسْمَاءِ أَئِمَّةِ الْهُدَی مِمَّنْ غَصَبَ أَهْلَ الْحَقِّ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ لَهُمْ وَ فِیمَنْ أَعَانَ أَئِمَّةَ الضَّلَالِ عَلَی ظُلْمِهِمْ- إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ (3) فَأَخْبَرَهُمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِعَظِیمِ افْتِرَائِهِمْ عَلَی جُمْلَةِ أَهْلِ الْإِیمَانِ بِقَوْلِهِ تَعَالَی إِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ (4) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ (5) وَ بِقَوْلِهِ سُبْحَانَهُ أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ (6) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ هُوَ أَعْمی (7) فَبَیَّنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فِی کَثِیرٍ مِنْ آیَاتِ الْقُرْآنِ وَ لَمْ یَجْعَلْ لِلْعِبَادِ عُذْراً فِی مُخَالَفَةِ أَمْرِهِ بَعْدَ الْبَیِّنَاتِ وَ الْبُرْهَانِ وَ لَمْ یَتْرُکْهُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ لَقَدْ رَکِبَ الْقَوْمُ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْکُفْرِ فِی اخْتِلَافِهِمْ بَعْدَ نَبِیِّهِمْ وَ تَفْرِیقِهِمُ الْأُمَّةَ وَ تَشْتِیتِ أَمْرِ الْمُسْلِمِینَ وَ اعْتِدَائِهِمْ عَلَی أَوْصِیَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَعْدَ أَنْ تَبَیَّنَ لَهُمْ مِنَ الثَّوَابِ عَلَی الطَّاعَةِ وَ الْعِقَابِ عَلَی الْمَعْصِیَةِ بِالْمُخَالَفَةِ فَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَ تَرَکُوا مَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ رَسُولُهُ قَالَ تَعَالَی وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ(8)

ص: 58


1- 1. القلم: 35.
2- 2. الرعد: 16.
3- 3. النجم: 23.
4- 4. النحل: 105.
5- 5. القصص: 50.
6- 6. السجدة: 18.
7- 7. صدر الآیة فی سورة القتال: 14 و نصها« أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ» و ذیله فی سورة الرعد: 19، و نصها« أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمی إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» و الظاهر أن ما بینهما سقط من النسخ.
8- 8. البینة: 4.

سپس فضل و برتری مؤمنان را چنین بیان می کند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»{در حقیقت کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده اند، آنانند که بهترین آفریدگانند.}(1)

سپس در مورد آنچه به کرامتش برای آنان آماده کرده و عذاب هایی که برای کسانی که به او شرک ورزیده و از امر او مخالفت کرده و از ولیّ او سرپیچی کردند سخن می گوید. و صفات هدایت یافتگان و گمراهان را بیان کرده و آیات بسیاری از قرآن را در مورد آنان می آورد از این روست که می فرماید: «أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» {آیا به آیات قرآن نمی اندیشند؟ یا [مگر] بر دل هایشان قفل هایی نهاده شده است؟}(2)

آنگاه می بینی که چه کسی شایستگی چنین جایگاهی را از جانب خدا دارد و اطاعتش واجب است کسی که چشم به هم زدنی به خدا شرک نورزیده و هرگز در هیچ کوچک و بزرگی معصیت او را نکرده است، یا کسی که بیشتر عمرش را در عبادت بت ها گذرانده و اظهار ایمان کرده و نفاقش را مخفی نگه داشته است. آیا از حکیم بر می آید که آلودگی را با آلودگی پاک کند و کسی را عهده دار اجرای حدود الهی کند که بر خودش حدود بسیاری هست. خدای سبحان می فرماید: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ « {آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید، با اینکه شما کتاب [خدا] را می خوانید؟ آیا [هیچ] نمی اندیشید؟}(3)

آیا خداوند پیامبرش را امر نکرد که آنچه درباره وصیش عهد کرده بود ابلاغ کند و امامت و ولایت او را اظهار نماید: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» {ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای. و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه می دارد}(4) و رسول خدا صلی الله علیه و آله آنچه شنیده بود را ابلاغ کرد و خبر داد که شیاطین به دور ابلیس اجتماع کرده و به او گفتند مگر تو نگفتی وقتی پیامبر از دنیا برود امتش عهد او را می شکنند و سنت و روش او را تعطیل می کنند و کتابی که آورده نیز به این امر شهادت می دهد: «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ» {و محمد، جز فرستاده ای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمی گردید؟}(5) چگونه چنین امری انجام می شود در حالی که او برای امتش رهبر و امامی قرار داده است؟ ابلیس به آنها گفت: از این امر نترسید زیرا امت او این عهد را می شکنند و پس از او به وصیش ستم می کنند و به اهل بیتش ظلم می کنند و به خاطر غلبه حب دنیا بر قلب هایشان و عصبیت هایی که در وجودشان است و کینه هایی که در قلب هایشان است و کبر و نخوتشان، این عهد و پیمان را اهمال کرده و از بین می برند.

ص: 59


1- . بینه/ 7
2- . محمد/ 24
3- . بقره/ 44
4- . مائده/ 67
5- . آل عمران / 144

ثُمَّ أَبَانَ فَضْلَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ سُبْحَانَهُ- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ(1) ثُمَّ وَصَفَ مَا أَعَدَّهُ مِنْ کَرَامَتِهِ تَعَالَی لَهُمْ وَ مَا أَعَدَّهُ لِمَنْ أَشْرَکَ بِهِ وَ خَالَفَ أَمْرَهُ وَ عَصَی وَلِیَّهُ مِنَ النَّقِمَةِ وَ الْعَذَابِ فَفَرَّقَ بَیْنَ صِفَاتِ الْمُهْتَدِینَ وَ صِفَاتِ الْمُعْتَدِینَ فَجَعَلَ ذَلِکَ مَسْطُوراً فِی کَثِیرٍ مِنْ آیَاتِ کِتَابِهِ وَ لِهَذِهِ الْعِلَّةِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی- أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها(2) فَتَرَی مَنْ هُوَ الْإِمَامُ الَّذِی یَسْتَحِقُّ هَذِهِ الصِّفَةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمَفْرُوضُ عَلَی الْأُمَّةِ طَاعَتُهُ مَنْ لَمْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ تَعَالَی طَرْفَةَ عَیْنٍ وَ لَمْ یَعْصِهِ فِی دَقِیقَةٍ وَ لَا جَلِیلَةٍ قَطُّ أَمْ مَنْ أَنْفَدَ عُمُرَهُ وَ أَکْثَرَ أَیَّامَهُ فِی عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ ثُمَّ أَظْهَرَ الْإِیمَانَ وَ أَبْطَنَ النِّفَاقَ وَ هَلْ مِنْ صِفَةِ الْحَکِیمِ أَنْ یُطَهِّرَ الْخَبِیثَ بِالْخَبِیثِ وَ یُقِیمَ الْحُدُودَ عَلَی الْأُمَّةِ مَنْ فِی جَنْبِهِ الْحُدُودُ الْکَثِیرَةُ وَ هُوَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (3): أَ وَ لَمْ یَأْمُرِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله بِتَبْلِیغِ مَا عَهِدَهُ إِلَیْهِ فِی وَصِیِّهِ وَ إِظْهَارِ إِمَامَتِهِ وَ وَلَایَتِهِ- یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ (4) فَبَلَّغَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا قَدْ سَمِعَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الشَّیَاطِینَ اجْتَمَعُوا إِلَی إِبْلِیسَ فَقَالُوا لَهُ أَ لَمْ تَکُنْ أَخْبَرْتَنَا أَنَّ مُحَمَّداً إِذَا مَضَی نَکَثَتْ أُمَّتُهُ عَهْدَهُ وَ نَقَضَتْ سُنَّتَهُ وَ أَنَّ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ یَشْهَدُ بِذَلِکَ وَ هُوَ قَوْلُهُ- وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ (5) فَکَیْفَ یُتِمُّ هَذَا وَ قَدْ نَصَبَ لِأُمَّتِهِ عَلَماً وَ أَقَامَ لَهُمْ إِمَاماً فَقَالَ لَهُمْ إِبْلِیسُ لَا تَجْزَعُوا مِنْ هَذَا فَإِنَّ أُمَّتَهُ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُ

وَ یَغْدِرُونَ بِوَصِیِّهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ یَظْلِمُونَ أَهْلَ بَیْتِهِ وَ یُهْمِلُونَ ذَلِکَ لِغَلَبَةِ حُبِّ الدُّنْیَا عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ تَمَکُّنِ الْحَمِیَّةِ وَ الضَّغَائِنِ فِی نُفُوسِهِمْ وَ اسْتِکْبَارِهِمْ وَ عِزِّهِمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ

ص: 59


1- 1. البینة: 7.
2- 2. القتال: 24.
3- 3. البقرة: 44.
4- 4. المائدة: 67.
5- 5. آل عمران: 144.

از این رو است که خدای متعال می فرماید: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» {و قطعاً شیطان گمان خود را در مورد آنها راست یافت. و جز گروهی از مؤمنان، [بقیه] از او پیروی کردند.}(1)

اما کفری که در کتاب خدا آمده بر پنج وجه است: اول جحود و انکار، دوم کفر مطلق. که جحود خود بر دو قسم است، سوم ترک اوامر الهی چهارم برائت و پنجم کفر نعمت.

کفر جحود که یکی از وجوه پنجگانه است، شامل انکار وحدانیت خدا می شود، مانند آنکه کسی بگوید خدایی نیست و بهشت و جهنم و برانگیختن در قیامت وجود ندارد که این ها گروهی از زنادقه و دهریون هستند که می گویند: «وَ مَا یُهْلِکُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ» {و ما را جز طبیعت هلاک نمی کند.»}(2) و این سخنی است که پذیرفته اند و بدون هیچ دلیلی آن را ترجیح می دهند، لذا خدای متعال فرمود: «وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ» {و فقط گمان می برند.}(3) و فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ « {در حقیقت کسانی که کفر ورزیدند چه بیمشان دهی، چه بیمشان ندهی برایشان یکسان است؛ [آنها] نخواهند گروید.}(4) یعنی به توحید الهی ایمان نمی آورند.

قسم دیگر جحود، انکار حق با وجود شناخت حقانیت آن است. خدای متعال می فرماید: «وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوّاً» {و با آنکه دل هایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبّر آن را انکار کردند.}(5) و فرمود: «وَ کَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکَافِرِینَ» {و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی می جستند؛ ولی همین که آنچه [که اوصافش] را می شناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد.}(6) یعنی با وجود شناختشان آن را انکار کردند.

وجه سوم کفر، ترک اوامر الهی است که از گناهان به حساب می آید خدای سبحان می فرماید: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لاَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ» {و چون از شما پیمان محکم گرفتیم که: «خون همدیگر را مریزید، و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید»؛ سپس [به این پیمان] اقرار کردید، و خود گواهید.}(7) تا این بخش آیه: «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ» {آیا شما به پاره ای از کتاب [تورات] ایمان می آورید، و به پاره ای کفر می ورزید؟}(8) آنان را به خاطر ترک اوامر الهی کافر نامید و با اقرار ظاهری بدون آنکه در باطن به آن معتقد باشند، آنان را مؤمن خطاب کرده است که سودی هم برایشان ندارد، چون فرمود: «فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» {پس جزای هر کس از شما که چنین کند، جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود.}(9)

ص: 60


1- . سبإ/ 20
2- . جاثیه/ 24
3- . بقره/ 78
4- . بقره/ 6
5- . نمل / 14
6- . بقره/ 89
7- . بقره/ 84
8- . بقره/ 85
9- . بقره/ 85

تَعَالَی وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (1) وَ أَمَّا الْکُفْرُ الْمَذْکُورُ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی فَخَمْسَةُ وُجُوهٍ مِنْهَا کُفْرُ الْجُحُودِ وَ مِنْهَا کُفْرٌ فَقَطْ وَ الْجُحُودُ یَنْقَسِمُ عَلَی وَجْهَیْنِ وَ مِنْهَا کُفْرُ التَّرْکِ لِمَا أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ وَ مِنْهُ کُفْرُ الْبَرَاءَةِ وَ مِنْهَا کُفْرُ النَّعِیمِ فَأَمَّا کُفْرُ الْجُحُودِ فَأَحَدُ الْوَجْهَیْنِ مِنْهُ جُحُودُ الْوَحْدَانِیَّةِ وَ هُوَ قَوْلُ مَنْ یَقُولُ لَا رَبَّ وَ لَا جَنَّةَ وَ لَا نَارَ وَ لَا بَعْثَ وَ لَا نُشُورَ وَ هَؤُلَاءِ صِنْفٌ مِنَ الزَّنَادِقَةِ وَ صِنْفٌ مِنَ الدَّهْرِیَّةِ الَّذِینَ یَقُولُونَ- وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ وَ ذَلِکَ رَأْیٌ وَضَعُوهُ لِأَنْفُسِهِمُ اسْتَحْسَنُوهُ بِغَیْرِ حُجَّةٍ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (2) وَ قَالَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (3) أَیْ لَا یُؤْمِنُونَ بِتَوْحِیدِ اللَّهِ وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ مِنَ الْجُحُودِ هُوَ الْجُحُودُ مَعَ الْمَعْرِفَةِ بِحَقِیقَتِهِ قَالَ تَعَالَی وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا(4) وَ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ (5) أَیْ جَحَدُوهُ بَعْدَ أَنْ عَرَفُوهُ وَ أَمَّا الْوَجْهُ الثَّالِثُ مِنَ الْکُفْرِ فَهُوَ کُفْرُ التَّرْکِ لِمَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ هُوَ مِنَ الْمَعَاصِی قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ- لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ إِلَی قَوْلِهِ- أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ (6) فَکَانُوا کُفَّاراً لِتَرْکِهِمْ مَا أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ فَنَسَبَهُمْ إِلَی الْإِیمَانِ بِإِقْرَارِهِمْ بِأَلْسِنَتِهِمْ عَلَی الظَّاهِرِ دُونَ الْبَاطِنِ فَلَمْ یَنْفَعْهُمْ ذَلِکَ لِقَوْلِهِ تَعَالَی فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا(7) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ.

ص: 60


1- 1. سبأ: 20.
2- 2. البقرة: 78.
3- 3. البقرة: 6.
4- 4. النمل: 14.
5- 5. البقرة: 89.
6- 6. البقرة: 85- 84.
7- 7. البقرة: 85- 84.

اما وجه چهارم کفر که به معنای برائت است، در سخن حضرت ابراهیم علیه السلام آمده است: «کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغْضَاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ» {ما از شما و از آنچه به جای خدا می پرستید بیزاریم. به شما کفر می ورزیم و میان ما و شما دشمنی و کینه همیشگی پدیدار شده تا وقتی که فقط به خدا ایمان آورید}(1) که در این آیه کَفَرنا بِکُم یعنی از شما برائت جستم. و همچنین در داستان ابلیس وبیزاری جستن او از انسان ها در قیامت چنین می فرماید: «إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ» {من به آنچه پیش از این مرا [در کار خدا] شریک می دانستید کافرم.}(2)

یعنی از شما بیزارری می جویم. و مانند این فرموده خدای متعال: «وَ قَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» {و [ابراهیم] گفت: «جز خدا، فقط بت هایی را اختیار کرده اید که آن هم برای دوستی میان شما در زندگی دنیاست، آن گاه روز قیامت بعضی از شما بعضی دیگر را انکار و برخی از شما برخی دیگر را لعنت می کنند.}(3)

و وجه پنجم کفر که به معنی کفر نعمت است در این آیه از قول حضرت سلیمان علیه السلام آمده است: «هذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ» {این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی می کنم.}(4)

و این آیه: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ» {که اگر واقعاً سپاسگزاری کنید، [نعمت] شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسی نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.»}(5) و همچنین فرمود: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لاَ تَکْفُرُونِ» {پس مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم؛ و شکرانه ام را به جای آرید؛ و با من ناسپاسی نکنید.}(6)

اما شرک در قرآن بر چهار وجه آمده است. خدای متعال می فرماید: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَاهُ النَّارُ وَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ» {کسانی که گفتند: «خدا همان مسیح پسر مریم است»، قطعاً کافر شده اند، و حال آنکه مسیح، می گفت: «ای فرزندان اسرائیل، پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستید؛ که هر کس به خدا شرک آوَرَد، قطعاً خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جایگاهش آتش است، و برای ستمکاران یاورانی نیست.»}(7) که این شرک در گفتار و اوصاف است.

وجه دوم شرک، شرک در اعمال است. خدای سبحان می فرماید: «وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» {و بیشترشان به خدا ایمان نمی آورند جز اینکه [با او چیزی را] شریک می گیرند.}(8) و فرمود: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» {اینان دانشمندان و راهبان خود را به جای خدا به الوهیّت گرفتند.}(9) آنان برای دانشمندان و بزرگانشان روزه نمی گرفته و نماز نمی خواندند، بلکه هر چه آنان امر و نهی می کردند، از این رو

ص: 61


1- . ممتحنه/ 4
2- . إبراهیم / 22
3- . عنکبوت / 25
4- . نمل / 40
5- . إبراهیم / 7
6- . بقره/ 152
7- . مائده/ 72
8- . یوسف / 106
9- . توبه/ 31

وَ أَمَّا الْوَجْهُ الرَّابِعُ مِنَ الْکُفْرِ فَهُوَ مَا حَکَاهُ تَعَالَی مِنْ قَوْلِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ (1) فَقَوْلُهُ کَفَرْنا بِکُمْ أَیْ تَبَرَّأْنَا مِنْکُمْ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ فِی قِصَّةِ إِبْلِیسَ وَ تَبَرِّیهِ مِنْ أَوْلِیَائِهِ مِنَ الْإِنْسِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ (2) أَیْ تَبَرَّأْتُ مِنْکُمْ وَ قَوْلُهُ تَعَالَی- إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا إِلَی قَوْلِهِ ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً(3) الْآیَةَ وَ أَمَّا الْوَجْهُ الْخَامِسُ مِنَ الْکُفْرِ وَ هُوَ کُفْرُ النِّعَمِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْ قَوْلِ سُلَیْمَانَ علیه السلام هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ(4) الْآیَةَ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ(5) وَ قَالَ تَعَالَی فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ (6) فَأَمَّا مَا جَاءَ مِنْ ذِکْرِ الشِّرْکِ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی فَمِنْ أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ قَوْلُهُ تَعَالَی لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قالَ الْمَسِیحُ یا بَنِی إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ(7) فَهَذَا شِرْکُ الْقَوْلِ وَ الْوَصْفِ وَ أَمَّا الْوَجْهُ الثَّانِی مِنَ الشِّرْکِ فَهُوَ شِرْکُ الْأَعْمَالِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ (8) وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ (9) عَلَی أَنَّهُمْ لَمْ یَصُومُوا لَهُمْ وَ لَمْ یُصَلُّوا وَ لَکِنَّهُمْ أَمَرُوهُمْ وَ نَهَوْهُمْ فَأَطَاعُوهُمْ وَ قَدْ حَرَّمُوا عَلَیْهِمْ حَلَالًا وَ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً فَعَبَدُوهُمْ مِنْ

ص: 61


1- 1. الممتحنة: 4.
2- 2. إبراهیم: 22.
3- 3. العنکبوت: 25.
4- 4. النمل: 40.
5- 5. إبراهیم: 7.
6- 6. البقرة: 152.
7- 7. المائدة: 72.
8- 8. یوسف: 106.
9- 9. براءة: 31.

ندانسته آنان را عبادت می کردند؛ این همان شرک در اعمال و طاعات است.

وجه سوم شرک، شرک زنا است. خدای متعال می فرماید: «وَ شَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلاَدِ» {و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن.}(1) هر کس از گوینده ای تبعیت کند او را عبادت کرده است، حال اگر آن گوینده از خدا سخن می گوید او نیز خدا را عبادت کرده و اگر از غیر خدا گوید، او غیر خدا را عبادت کرده است.

وجه چهارم شرک، ریا است. خدای متعال می فرماید: «فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» {پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد، و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.»}(2) این افراد روزه گرفتند و نماز خواندند و زندگی خود را صرف اعمال خیر کردند، اما نیت آنها خودنمایی و ریا برای مردم بود لذا با این ریا دچار شرک شدند. این انواع مختلف شرک در قرآن است.

ظلم نیز در قرآن دارای وجوه متفاوتی است که از جمله آنها آیه قرآن از زبان لقمان به فرزندش است که گفت: «یَا بُنَیَّ لاَ تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ « {ای پسرک من، به خدا شرک میاور که به راستی شرک ستمی بزرگ است.}(3)

از اقسام ظلم، حق الناس است که در داد و ستدهای دنیایی پیش می آید که خود انواع متعددی دارد. خدای متعال می فرماید: «وَ لَوْ تَرَی إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلاَئِکَةُ بَاسِطُوا أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنْتُمْ تَقُولُونَ»{و کاش ستمکاران را در گرداب های مرگ می دیدی که فرشتگان [به سوی آنان] دست هایشان را گشوده اند [و نهیب می زنند:] «جان هایتان را بیرون دهید»؛ امروز به [سزای] آنچه بناحق بر خدا دروغ می بستید کیفر می یابید.}(4)

از آیاتی که در رد سخن کسانی که می گویند کفر، زیادت و نقصان ندارد این آیه است: «إِنَّمَا النَّسِی ءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ» {جز این نیست که جابجا کردنِ [ماه های حرام]، فزونی در کفر است.}(5) و این آیه: «وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ مَاتُوا وَ هُمْ کَافِرُونَ» {امّا کسانی که در دل هایشان بیماری است، پلیدی بر پلیدیشان افزود و در حال کفر درمی گذرند.}(6) و این آیه: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْراً» {کسانی که ایمان آوردند، سپس کافر شدند؛ و باز ایمان آوردند، سپس کافر شدند؛ آن گاه به کفر خود افزودند}(7)

و آیات متعدد دیگری است که در قرآن آمده است .

اما واجباتی که خدای سبحان در قرآن واجب کرده و ارکان اسلام است، پنج رکن است که اسلام بر این پنج واجب بنا شده است. و خدای سبحان برای هر کدام از این فرایض چهار حد قرار داده است که همه باید آنها را بدانند. اولین این ارکان نماز است و پس از آن زکات و روزه

ص: 62


1- . إسراء/ 64
2- . کهف / 110
3- . لقمان / 13
4- . أنعام / 93
5- . توبه/ 37
6- . توبه/ 125
7- . نساء/ 137

حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ فَهَذَا شِرْکُ الْأَعْمَالِ وَ الطَّاعَاتِ وَ أَمَّا الْوَجْهُ الثَّالِثُ مِنَ الشِّرْکِ شِرْکُ الزِّنَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ(1) فَمَنْ أَطَاعَ نَاطِقاً فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ یَنْطِقُ عَنْ غَیْرِ اللَّهِ تَعَالَی فَقَدْ عَبَدَ غَیْرَ اللَّهِ وَ أَمَّا الْوَجْهُ الرَّابِعُ مِنَ الشِّرْکِ فَهُوَ شِرْکُ الرِّیَاءِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً(2) فَهَؤُلَاءِ صَامُوا وَ صَلَّوْا وَ اسْتَعْمَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِأَعْمَالِ أَهْلِ الْخَیْرِ إِلَّا أَنَّهُمْ یُرِیدُونَ بِهِ رِئَاءَ النَّاسِ فَأَشْرَکُوا لِمَا أَتَوْهُ مِنَ الرِّیَاءِ فَهَذِهِ جُمْلَةُ وُجُوهِ الشِّرْکِ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمَّا مَا ذُکِرَ مِنَ الظُّلْمِ فِی کِتَابِهِ فَوُجُوهٌ شَتَّی فَمِنْهَا مَا حَکَاهُ اللَّهُ تَعَالَی عَنْ قَوْلِ لُقْمَانَ لِابْنِهِ- یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (3) وَ مِنَ الظُّلْمِ مَظَالِمُ النَّاسِ فِیمَا بَیْنَهُمْ مِنْ مُعَامَلَاتِ الدُّنْیَا وَ هِیَ شَتَّی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی- وَ لَوْ تَری إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ- الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ (4) الْآیَةَ فَأَمَّا الرَّدُّ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ زِیَادَةَ الْکُفْرِ فَمِنْ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ إِنَّمَا النَّسِی ءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ(5) وَ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ (6) وَ قَوْلُهُ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً الْآیَةَ(7)

وَ غَیْرُ ذَلِکَ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ أَمَّا مَا فَرَضَهُ سُبْحَانَهُ مِنَ الْفَرَائِضِ فِی کِتَابِهِ فَدَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ هِیَ خَمْسُ دَعَائِمَ وَ عَلَی هَذِهِ الْفَرَائِضِ الْخَمْسَةِ بُنِیَ الْإِسْلَامُ فَجَعَلَ سُبْحَانَهُ لِکُلِّ فَرِیضَةٍ مِنْ هَذِهِ الْفَرَائِضِ أَرْبَعَةَ حُدُودٍ- لَا یَسَعُ أَحَداً جَهْلُهَا أَوَّلُهَا الصَّلَاةُ ثُمَّ الزَّکَاةُ ثُمَّ الصِّیَامُ

ص: 62


1- 1. أسری: 64.
2- 2. الکهف: 110.
3- 3. لقمان: 13.
4- 4. الأنعام: 93.
5- 5. براءة: 37.
6- 6. براءة: 125.
7- 7. النساء: 137.

و حج و ولایت، که ولایت خاتمه واجبات و محافظت کننده ازهمه واجبات و سنت هاست.

اما حدود نماز چهار چیز است: شناخت وقت، رو کردن به قبله، رکوع و سجود که این چهار چیز به همراه تمامی اعمال که در نماز است و اذان و اقامه و غیر آنها برای همه مردم از عالم و جاهل قرار داده شده است، اما از آنجایی که خدای سبحان می دانست بندگان نمی توانند حق تمامی این حدود را بجا بیاورند، این چهار چیز را واجب (رکن) کرد و غیر آنها را که شامل قرائت، دعا، تسبیح و تکبیر و اذان و اقامه و امثال آن را سنت واجب قرار داد که هر کس دوست داشت آنها را بجا می آورد. این ها حدود نماز است.

حدود زکات نیز چهار چیز است: اول شناخت زمانی که زکات واجب می شود، دوم تقسیم زکات، سوم جاهایی که زکات واجب می شود و چهارم مقدار زکات. آن مقدار و نحوه تقسیم زکات واجب است که بداند چه مقدار زکات بر اموالش تعلق می گیرد که این اموال شامل شتر، گاو، گوسفند، طلا، نقره، گندم، جو، خرما و کشمش است. و واجب است که نحوه تقسیم آنها را نیز بداند که شامل کیل، پیمانه، وزن یا مساحت است. و مساحت بر زمین ها و آب ها و از باب کیل و پیمانه بر دانه هایی که قوت مردم است و از باب وزن بر طلا و نقره و سایر چیزهایی که در داد و ستدها در غیر عدد و کیل استفاده می شود تعلق می گیرد. وقتی انسان زکات واجب در این چیزها را شناخت و در اموال خود قرار داد، زکات را مطابق آنچه خدای متعال دستور داده قرار داده است.

اما حدود روزه نیز چهار مورد است: اول نخوردن و نیاشامیدن، دوم

ص: 63

ثُمَّ الْحَجُّ ثُمَّ الْوَلَایَةُ وَ هِیَ خَاتِمَتُهَا وَ الْحَافِظَةُ لِجَمِیعِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ فَحُدُودُ الصَّلَاةِ أَرْبَعَةٌ مَعْرِفَةُ الْوَقْتِ وَ التَّوَجُّهُ إِلَی الْقِبْلَةِ وَ الرُّکُوعُ وَ السُّجُودُ وَ هَذِهِ عَوَامُّ فِی جَمِیعِ النَّاسِ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلِ وَ مَا یَتَّصِلُ بِهَا مِنْ جَمِیعِ أَفْعَالِ الصَّلَاةِ وَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ وَ لَمَّا عَلِمَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَنَّ الْعِبَادَ لَا یَسْتَطِیعُونَ أَنْ یُؤَدُّوا هَذِهِ الْحُدُودَ کُلَّهَا عَلَی حَقَائِقِهَا جَعَلَ فِیهَا فَرَائِضَ وَ هِیَ الْأَرْبَعَةُ الْمَذْکُورَةُ وَ جَعَلَ مَا فِیهَا مِنْ هَذِهِ الْأَرْبَعَةِ مِنَ الْقِرَاءَةِ وَ الدُّعَاءِ وَ التَّسْبِیحِ وَ التَّکْبِیرِ وَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ مَا شَاکَلَ ذَلِکَ سُنَّةً وَاجِبَةً مَنْ أَحَبَّهَا یَعْمَلُ بِهَا أَعْمَالًا فَهَذَا ذِکْرُ حُدُودِ الصَّلَاةِ وَ أَمَّا حُدُودُ الزَّکَاةِ فَأَرْبَعَةٌ أَوَّلُهَا مَعْرِفَةُ الْوَقْتِ الَّذِی یَجِبُ فِیهِ الزَّکَاةُ وَ الثَّانِی الْقِسْمَةُ وَ الثَّالِثُ الْمَوْضِعُ الَّذِی تُوضَعُ فِیهِ الزَّکَاةُ وَ الرَّابِعُ الْقَدْرُ فَأَمَّا مَعْرِفَةُ الْعَدَدِ وَ الْقِسْمَةِ فَإِنَّهُ یَجِبُ عَلَی الْإِنْسَانِ أَنْ یَعْلَمَ کَمْ یَجِبُ مِنَ الزَّکَاةِ فِی الْأَمْوَالِ الَّتِی فَرَضَهَا اللَّهُ تَعَالَی مِنَ الْإِبِلِ وَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ وَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِیرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِیبِ فَیَجِبُ أَنْ یَعْرِفَ کَمْ یُخْرَجُ مِنَ الْعَدَدِ وَ الْقِسْمَةِ(1) وَ یَتْبَعُهُمَا الْکَیْلُ وَ الْوَزْنُ وَ الْمِسَاحَةُ فَمَا کَانَ مِنَ الْعَدَدِ فَهُوَ مِنْ بَابِ الْإِبِلِ وَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ وَ أَمَّا الْمِسَاحَةُ فَمِنْ بَابِ الْأَرَضِینَ وَ الْمِیَاهِ وَ مَا کَانَ مِنَ الْمَکِیلِ فَمِنْ بَابِ الْحُبُوبِ الَّتِی هِیَ أَقْوَاتُ النَّاسِ فِی کُلِّ بَلَدٍ وَ أَمَّا الْوَزْنُ فَمِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ سَائِرِ مَا یُوزَنُ مِنْ أَبْوَابِ مَبْلَغِ التِّجَارَاتِ مِمَّا لَا یَدْخُلُ فِی الْعَدَدِ وَ لَا الْکَیْلِ فَإِذَا عَرَفَ الْإِنْسَانُ مَا یَجِبُ عَلَیْهِ فِی هَذِهِ الْأَشْیَاءِ وَ عَرَفَ الْوَضْعَ وَ تَوَضَّعَ فِیهِ کَانَ مُؤَدِّیاً لِلزَّکَاةِ عَلَی مَا فَرَضَ اللَّهُ تَعَالَی وَ أَمَّا حُدُودُ الصِّیَامِ فَأَرْبَعَةُ حُدُودٍ أَوَّلُهَا اجْتِنَابُ الْأَکْلِ وَ الشُّرْبِ وَ الثَّانِی

ص: 63


1- 1. فی نسخة ابن قولویه« معرفة العدد و القیمة» کما مرّ فی ج 68 ص 387- 391 و قال المؤلّف العلامة فی بیانه: و کأنّ ذکر القیمة لانه قد یجوز أداء القیمة بدل العین و ذکر المساحة لانه قد یضمن العامل حصة الفقراء بعد الخرص قبل الحصاد، فیحتاج الی المساحة.

دوری از جماع، سوم دوری از قی کردن عمدی و چهارم اجتناب از فرو رفتن در آب. و بقیه چیزهایی که در سنت بدان ها اشاره شده است .

حدود حج نیز چهارتاست: احرام، طواف خانه خدا، سعی صفا و مروه و وقوف در دو موقف (مشعر و منی) به همراه توابعشان که همراه آنهاست. و هر کس این حدود را رها کند، کفاره بر او واجب می شود و لازم است اعاده نماید.

اما حدود وضو؛ شستن دست ها و و صورت و مسح سر و دو پا است. و چیزهایی که متعلق به آنها و متصل به آن هاست نیز از سنت واجب محسوب می شوند که بر هر کسی که می داند و می تواند انجام دهد واجب است.

اما حدود و حقوقی که امام به حق بر انسان دارد، آن است که بداند امامش معصوم از همه گناهان صغیره و کبیره است و در فتوا و حکم دچار لغزش نمی شود و در پاسخ راه خطا نمی رود و دچار سهو و فراموشی و لهو دنیایی نمی شود. و دوم آنکه عالم ترین مردم به حلال و حرام و انواع احکام و امر و نهی الهی و تمامی آنچه مردم به آن نیازمندند می باشد. لذا همه به او نیازمندند اما او از همه بی نیاز است. و سوم آنکه واجب است شجاع ترین مردم باشد، چون او تکیه گاه مردم است که همه به سوی او می روند و اگر در جنگ شکست بخورد با شکست او،

ص: 64

اجْتِنَابُ النِّکَاحِ وَ الثَّالِثُ اجْتِنَابُ الْقَیْ ءِ مُتَعَمِّداً وَ الرَّابِعُ اجْتِنَابُ الِاغْتِمَاسِ فِی الْمَاءِ وَ مَا یَتَّصِلُ بِهَا وَ مَا یَجْرِی مَجْرَاهَا مِنَ السُّنَنِ کُلِّهَا وَ أَمَّا حُدُودُ الْحَجِّ فَأَرْبَعَةٌ وَ هِیَ الْإِحْرَامُ وَ الطَّوَافُ بِالْبَیْتِ وَ السَّعْیُ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ الْوُقُوفُ فِی الْمَوْقِفَیْنِ وَ مَا یَتْبَعُهُمَا وَ یَتَّصِلُ بِهَا فَمَنْ تَرَکَ هَذِهِ الْحُدُودَ وَجَبَ عَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ وَ الْإِعَادَةُ وَ أَمَّا حُدُودُ الْوُضُوءِ لِلصَّلَاةِ فَغَسْلُ الْیَدَیْنِ وَ الْوَجْهِ وَ الْمَسْحُ عَلَی الرَّأْسِ وَ عَلَی الرِّجْلَیْنِ وَ مَا یَتَعَلَّقُ وَ یَتَّصِلُ بِهَا سُنَّةً وَاجِبَةً عَلَی مَنْ عَرَفَهَا وَ قَدَرَ عَلَی فِعْلِهَا وَ أَمَّا حُدُودُ الْإِمَامِ الْمُسْتَحِقِّ لِلْإِمَامَةِ فَمِنْهَا أَنْ یُعْلَمَ الْإِمَامُ الْمُتَوَلِّیَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَعْصُومٌ مِنَ الذُّنُوبِ کُلِّهَا صَغِیرِهَا وَ کَبِیرِهَا لَا یَزِلُّ فِی الْفُتْیَا وَ لَا یُخْطِئُ فِی الْجَوَابِ وَ لَا یَسْهُو وَ لَا یَنْسَی وَ لَا یَلْهُو بِشَیْ ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الثَّانِی أَنْ یَکُونَ أَعْلَمَ النَّاسِ بِحَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ ضُرُوبِ أَحْکَامِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ وَ جَمِیعِ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النَّاسُ فَیَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ وَ یَسْتَغْنِی عَنْهُمْ وَ الثَّالِثُ یَجِبُ أَنْ یَکُونَ أَشْجَعَ النَّاسِ لِأَنَّهُ فِئَةُ الْمُؤْمِنِینَ الَّتِی یَرْجِعُونَ إِلَیْهَا إِنِ انْهَزَمَ مِنَ الزَّحْفِ انْهَزَمَ النَّاسُ بِانْهِزَامِهِ وَ الرَّابِعُ یَجِبُ أَنْ یَکُونَ أَسْخَی النَّاسِ وَ إِنْ بَخِلَ أَهْلُ الْأَرْضِ کُلُّهُمْ لِأَنَّهُ إِنِ اسْتَوْلَی الشُّحُّ عَلَیْهِ شَحَّ عَلَی مَا فِی یَدَیْهِ مِنْ أَمْوَالِ الْمُسْلِمِینَ وَ الْخَامِسُ الْعِصْمَةُ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ بِذَلِکَ یَتَمَیَّزُ مِنَ الْمَأْمُومِینَ الَّذِینَ هُمْ غَیْرُ مَعْصُومِینَ لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ یَکُنْ مَعْصُوماً لَمْ یُؤْمَنْ عَلَیْهِ أَنْ یَدْخُلَ فِیمَا یَدْخُلُ فِیهِ النَّاسُ مِنْ مُوبِقَاتِ الذُّنُوبِ الْمُهْلِکَاتِ وَ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ لَوْ دَخَلَ فِی هَذِهِ الْأَشْیَاءِ لَاحْتَاجَ إِلَی مَنْ یُقِیمُ عَلَیْهِ الْحُدُودَ فَیَکُونُ حِینَئِذٍ إِمَاماً مَأْمُوماً وَ لَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ الْإِمَامُ بِهَذِهِ الصِّفَةِ وَ أَمَّا وُجُوبُ کَوْنِهِ أَعْلَمَ النَّاسِ فَإِنَّهُ لَوْ لَمْ یَکُنْ عَالِماً لَمْ یُؤْمَنْ أَنْ یَقْلِبَ الْأَحْکَامَ وَ الْحُدُودَ وَ یَخْتَلِفُ عَلَیْهِ الْقَضَایَا الْمُشْکِلَةُ فَلَا یُجِیبُ عَنْهَا بِخِلَافِهَا أَمَّا وُجُوبُ کَوْنِهِ أَشْجَعَ النَّاسِ فِیمَا قَدَّمْنَاهُ لِأَنَّهُ لَا یَصِحُّ أَنْ یَنْهَزِمَ فَیَبُوءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی وَ هَذِهِ

ص: 64

مردم نیز شکست می خورند. چهارم آنکه لازم است سخاوتمندترین مردم باشد. حتی اگر همه مردم بخیل باشند، زیرا اگر بخل بر او مسلط شود در اموال مسلمانان که در دست او است نیز بخل می ورزد. پنجم عصمت از تمامی گناهان که با این صفت از بقیه مردم متمایز می شود. زیرا اگر معصوم نباشد نمی توان اعتماد کرد که در گناهان مهلک و شهوات و لذات نامشروعی که دیگر مردم مرتکب آن می شوند واقع نشود. و اگر در این چیزها واقع شده و مرتکب آنها شود نیازمند آن است که کسی حد الهی را بر او جاری سازد که در این صورت لازم می شود هم امام باشد و هم مأموم. که شایسته نیست امام چنین خصوصیتی داشته باشد. و از آن جهت باید عالم ترین مردم باشد که اگر چنین نباشد به او اعتماد نمی شود که احکام و حدود الهی را تغییر ندهد و در مسائل مشکل دچار اختلاف و تردید نشود که در این صورت در پاسخ آنها به خلافش پاسخ می دهد. و از آن جهت باید شجاع ترین مردم باشد که نباید دچار ترس و خودباختگی شود، زیرا در این صورت مشمول غضب الهی می شود که شایسته امام نیست. به دلایلی که در پیش از این گفته شد باید سخاوتمندترین مردم باشد که شایسته امام نیست که این چنین نباشد.

خداوند متعال برای این چهار واجب دو راهنما و حجت قرار داده که به وسیله آنها مشکلات ما حل می شود و آن دو مانند خورشید و ماه هستند، یعنی پیامبر و وصی بلافصل او.

اما ممانعت ها در قرآن چیزهایی است که نهی شده و در مورد کسانی که مخالفت آنها را کنند وعده عقاب و عذاب داده شده است. مانند این آیه: «وَ لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَ سَاءَ سَبِیلاً» {و به زنا نزدیک مشوید، چرا که آن همواره زشت و بد راهی است.}(1) و این آیه «وَ لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» {و به مال یتیم جز به نحوی [هر چه نیکوتر] نزدیک مشوید.}(2) و این آیه «لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً» {ربا را [با سود] چندین برابر مخورید.}(3) و این آیه «وَ لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ» {و نفسی را که خداوند حرام کرده است جز به حق مکشید}(4) که امثال آنها در قرآن فراوان است.

برخی آیات قرآن نیز در ترغیب و تشویق بندگان بر برخی اعمال آمده است، مانند این آیه: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَحْمُوداً» {و پاسی از شب را زنده بدار، تا برای تو [به منزله] نافله ای باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند.}(5) و این آیه «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ» {هر که کار شایسته کند چه مرد باشد یا زن در حالی که ایمان داشته باشد، در نتیجه آنان داخل بهشت می شوند و در آنجا بی حساب روزی می یابند.}(6)

و این آیه «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ» {پس هر که هموزن ذرّه ای نیکی کند [نتیجه] آن را خواهد دید. و هر که هموزن ذرّه ای بدی کند [نتیجه] آن را خواهد دید.}(7) و این آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک می رهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید}(8) و این آیه «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً» {اگر از گناهان بزرگی که از آن [ها] نهی شده اید دوری گزینید، بدی های شما را از شما می زداییم، و شما را در جایگاهی ارجمند درمی آوریم.}(9) که نمونه های آن در قرآن فراوان است.

و برخی آیات نیز در ترساندن و تحذیر مردم آمده است، مانند این آیه: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ ءٌ عَظِیمٌ « {ای مردم، از پروردگار خود پروا کنید، چرا که زلزله رستاخیز امری هولناک است.}(10)

و این آیه «وَ لکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ» {در حالی که عذاب خدا شدید است.}(11) و این آیه «وَ اتَّقُوا

ص: 65


1- . إسراء/ 32
2- . أنعام / 152
3- . آل عمران / 130
4- . إسراء/ 33
5- . إسراء/ 79
6- . غافر/ 40
7- . زلزله/6_7
8- . صف / 10_11
9- . نساء/ 31
10- . حج / 1
11- . حج / 2

لَا یَصِحُّ أَنْ یَکُونَ صِفَةُ الْإِمَامِ وَ أَمَّا وُجُوبُ کَوْنِهِ أَسْخَی النَّاسِ فِیمَا قَدَّمْنَاهُ وَ ذَلِکَ لَا یَلِیقُ بِالْإِمَامِ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَی لِهَذِهِ الْأَرْبَعَةِ فَرَائِضَ دَلِیلَیْنِ أَبَانَ لَنَا بِهِمَا الْمُشْکِلَاتِ وَ هُمَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ أَیِ النَّبِیُّ وَ وَصِیُّهُ بِلَا فَصْلٍ وَ أَمَّا الزَّجْرُ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَهُوَ مَا نَهَی اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ وَعَدَ الْعِقَابَ لِمَنْ خَالَفَهُ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی- إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِیلًا(1) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (2) وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً(3) وَ قَوْلِهِ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِ (4) وَ مِثْلُ هَذَا کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمَّا تَرْغِیبُ الْعِبَادِ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی- وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً(5) وَ قَوْلِهِ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ (6) وَ قَوْلِهِ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ- وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (7) وَ قَوْلِهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ. آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ (8) الْآیَةَ وَ قَوْلِهِ إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ

سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً(9) وَ أَمْثَالُ ذَلِکَ کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی أَمَّا التَّرْهِیبُ فِی کِتَابِ اللَّهِ فَقَوْلُهُ سُبْحَانَهُ- یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ ءٌ عَظِیمٌ إِلَی قَوْلِهِ وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِیدٌ(10) وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ اتَّقُوا

ص: 65


1- 1. أسری: 32.
2- 2. الأنعام: 152. أسری: 34.
3- 3. آل عمران: 130.
4- 4. أسری: 33، الانعام: 151.
5- 5. أسری: 79.
6- 6. غافر: 40.
7- 7. الزلال: 7- 8.
8- 8. الصف: 1.
9- 9. النساء: 31.
10- 10. الحجّ: 1.

یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لاَ یُظْلَمُونَ « {و بترسید از روزی که در آن، به سوی خدا بازگردانده می شوید، سپس به هر کسی [پاداشِ] آنچه به دست آورده، تمام داده شود؛ و آنان مورد ستم قرار نمی گیرند.}(1) و این آیه «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لاَ یَجْزِی وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لاَ مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَیْئاً» {ای مردم، از پروردگارتان پروا بدارید، و بترسید از روزی که هیچ پدری به کار فرزندش نمی آید، و هیچ فرزندی [نیز] به کار پدرش نخواهد آمد.}(2) و مانند این آیه «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» {در حقیقت، کسانی که از پرستش من کبر می ورزند به زودی خوار در دوزخ درمی آیند.»}(3) در مورد جدال و معانی آن در قرآن این آیه آمده است: «وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکَارِهُونَ * یُجَادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَیَّنَ کَأَنَّمَا یُسَاقُونَ إِلَی الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ» {همان گونه که پروردگارت تو را از خانه ات به حقّ بیرون آورد و حال آنکه دسته ای از مؤمنان سخت کراهت داشتند. با تو در باره حقّ بعد از آنکه روشن گردید مجادله می کنند. گویی که آنان را به سوی مرگ می رانند و ایشان [بدان] می نگرند.}(4) وقتی پیامبر برای جنگ بدر خارج شد، هدفش دستیابی به دشمن بود. ایشان به اصحابشان فرمودند: خداوند عزوجل به من وعده داده که یا بر یک کاروان یا بر قریش پیروز شوم و با این قصد با پیامبر خارج شدند و وقتی کاروان رسید، خدای متعال امر کرد به جنگ قریش بروند. پیامبر نیز این دستور را به اصحاب گفت و فرمود: قریش به ما رو کرده و خداوند متعال نیز به من وعده کرده بود که پیروزی بر یکی از دو گروه برای ما مقدر است و آن گروه سپاه قریش است. که از این سخن گروهی نگران شده و اعتراض کردند و گفتند: یا رسول الله! ما با ساز و برگ جنگ نیامده و آماده نیستیم و گروهی از آنها بسیار بحث و جدل کردند تا اینکه خدای متعال این آیه را نازل کرد: «وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّهَا لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَ یَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ» {و [به یاد آورید] هنگامی را که خدا یکی از دو دسته [کاروان تجارتی قریش یا سپاه ابو سفیان] را به شما وعده داد که از آنِ شما باشد، و شما دوست داشتید که دسته بی سلاح برای شما باشد، و [لی] خدا می خواست حقّ [اسلام] را با کلمات خود ثابت، و کافران را ریشه کن کند.}(5)

و همچنین از مثال های جدل این آیه است: «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ» {خدا گفتار [زنی] را که در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شکایت می کرد شنید.}(6) و این آیه «وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» {و با آنان به [شیوه ای] که نیکوتر است مجادله نمای}(7) و از مثال های این بحث در قرآن فراوان است.

و نمونه احتجاج در مقابل ملحدین و گروه های مشرکان آیه ای است که در حکایت سخن ابراهیم علیه السلام آمده است: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ» {آیا از [حالِ] آن کس که چون خدا به او پادشاهی داده بود [و بدان می نازید، و] با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه [می] کرد، خبر نیافتی؟}(8)

و همچنین درباره انبیا و مجادله آنان با قومشان در سوره اعراف و سور دیگر نیز آمده است، مانند این آیه در حکایت قوم نوح: «یَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَکْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا

ص: 66


1- . بقره/ 281
2- . لقمان / 33
3- . غافر/ 60
4- . أنفال / 5_6
5- . أنفال / 7
6- . مجادله/ 1
7- . نحل/125
8- . بقره/ 258

یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (1) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً(2) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ قَوْلِهِ تَعَالَی إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ (3) الْآیَةَ: أَمَّا الْجِدَالُ وَ مَعَانِیهِ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی- وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکارِهُونَ- یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَی الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ (4) وَ لَمَّا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی بَدْرٍ کَانَ خُرُوجُهُ فِی طَلَبِ الْعَدُوِّ وَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ وَعَدَنِی أَنْ أَظْفَرَ بِالْعِیرِ أَوْ بِقُرَیْشٍ فَخَرَجُوا مَعَهُ عَلَی هَذَا فَلَمَّا أَقْبَلَتِ الْعِیرُ وَ أَمَرَهُ اللَّهُ بِقِتَالِ قُرَیْشٍ أَخْبَرَ أَصْحَابَهُ فَقَالَ إِنَّ قُرَیْشاً قَدْ أَقْبَلَتْ وَ قَدْ وَعَدَنِی اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّهَا لَکُمْ وَ أَمَرَنِی بِقِتَالِ قُرَیْشٍ قَالَ فَجَزِعُوا مِنْ ذَلِکَ وَ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنَّا لَمْ نَخْرُجْ عَلَی أُهْبَةِ الْحَرْبِ قَالَ وَ أَکْثَرَ قَوْمٌ مِنْهُمُ الْکَلَامَ وَ الْجِدَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ إِلَی قَوْلِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ (5) وَ کَقَوْلِهِ سُبْحَانَهُ قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ (6) وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (7) وَ مِثْلُ هَذَا کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمَّا الِاحْتِجَاجُ عَلَی الْمُلْحِدِینَ وَ أَصْنَافِ الْمُشْرِکِینَ مِثْلُ قَوْلِهِ حِکَایَةً عَنْ قَوْلِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْراهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ (8) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ عَنِ الْأَنْبِیَاءِ فِی مُجَادَلَتِهِمْ لِقَوْمِهِمْ فِی سُورَةِ الْأَعْرَافِ وَ غَیْرِهَا وَ قَوْلِهِ تَعَالَی حِکَایَةً عَنْ قَوْمِ نُوحٍ علیه السلام یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَکْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا

ص: 66


1- 1. البقرة: 281.
2- 2. لقمان: 33.
3- 3. غافر: 60.
4- 4. الأنفال: 4 و 5.
5- 5. الأنفال: 6.
6- 6. المجادلة: 1.
7- 7. النحل: 125.
8- 8. البقرة: 258.

إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ» {ای نوح، واقعاً با ما جدال کردی و بسیار [هم] جدال کردی. پس اگر از راستگویانی آنچه را [از عذاب خدا] به ما وعده می دهی برای ما بیاور.»}(1) و از امثال این آیات که در مورد مجادلات مردم با انبیا است فراوان در قرآن آمده است.

اما قصص قرآن در خصوص امت ها بر سه شکل آمده است: گروهی درباره گذشتگان و گروهی در عصر نزول قرآن و گروهی نیز درباره آیندگان است. اما قصه گذشتگان در این آیه مورد اشاره قرار گرفته است: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ» {ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو حکایت می کنیم}(2) که از جمله این قصه ها سخن موسی به شعیب علیه السلام است که فرمود: «فَلَمَّا جَاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قَالَ لاَ تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ « {و چون [موسی] نزد او آمد و سرگذشت [خود] را بر او حکایت کرد، [وی] گفت: «مترس که از گروه ستمگران نجات یافتی.»}(3)

همچنین از جمله آنها آیاتی است که در ذکر شریعت انبیا و داستان های آن ها و امت هایشان از آدم علیه السلام تا پیامبر ما صلی الله علیه و آله آمده است. و آنچه که در عصر خود پیامبر واقع شده داستان های جنگ های پیامبر و اصحاب او و توبیخ آنها و مدح و ذم و ذکر خیر و شر و داستان همه گروه ها است. و از نمونه های آنها داستان های جنگ های بدر و احد و خیبر و حنین و غیر آنها است که شرح جنگ ها و مباهله با نصاری و جنگ با یهود و غیر آن است که اگر ذکر شود این کتاب به درازا می انجامد.

و داستان هایی که به آینده اشاره دارند، شامل تمامی چیزهایی است که پس از پیامبر واقع می شود که شامل مواردی است که پیامبر از آنها خبر داده و یا خبر نداده است. همچنین در مورد قیامت و اشراط قیامت آنچه در آن از ثواب و عقاب واقع می شود است. اما مثال هایی که در قرآن می آید مانند این آیه است: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ» {خدا مَثَل زده: سخنی پاک که مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است.}(4) و این آیه «مَثَلُ مَا یُنْفِقُونَ فِی هذِهِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» {مثَل آنچه [آنان] در زندگی این دنیا [در راه دشمنی با پیامبر] خرج می کنند، همچون مثلِ بادی است که در آن، سرمای سختی است، که به کشتزار قومی که بر خود ستم نموده اند بوزد.}(5) و این فرموده خدای متعال: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ...» {خدا نور آسمان ها و زمین است. مَثَلِ نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی است…}(6) خدای سبحان این امثال را می آورد تا مردم عبرت گیرند و با توجه در آنها طاعت الهی را که مراد او از این مثال ها است بجا آورند که از امثال آن در قرآن فراوان است.

ص: 67


1- . هود/ 32
2- . یوسف / 3
3- . قصص / 25
4- . إبراهیم / 24
5- . آل عمران / 117
6- . نور/ 35

إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (1) وَ مِثْلُ هَذَا کَثِیرٌ مَوْجُودٌ فِی مُجَادَلَةِ الْأُمَمِ لِلْأَنْبِیَاءِ وَ أَمَّا مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی مِنَ الْقَصَصِ عَنِ الْأُمَمِ فَإِنَّهُ یَنْقَسِمُ عَلَی ثَلَاثَةِ أَقْسَامٍ فَمِنْهُ مَا مَضَی وَ مِنْهُ مَا کَانَ فِی عَصْرِهِ وَ مِنْهُ مَا أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ أَنَّهُ یَکُونُ بَعْدَهُ فَأَمَّا مَا مَضَی فَمَا حَکَاهُ اللَّهُ تَعَالَی فَقَالَ- نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ (2) وَ مِنْهُ قَوْلُ مُوسَی لِشُعَیْبٍ فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (3) وَ مِنْهُ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ ذِکْرِ شَرَائِعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ قَصَصِهِمْ وَ قَصَصِ أُمَمِهِمْ حِکَایَةً عَنْ آدَمَ إِلَی نَبِیِّنَا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ وَ أَمَّا الَّذِی کَانَ فِی عَصْرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَمِنْهُ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی فِی مَغَازِیهِ وَ أَصْحَابِهِ وَ تَوْبِیخِهِمْ وَ مَدْحِ مَنْ مَدَحَ مِنْهُمْ وَ ذَمِّ مَنْ ذَمَّ مِنْهُمْ وَ مَا کَانَ مِنْ خَیْرٍ وَ شَرٍّ وَ قِصَّةِ کُلِّ فَرِیقٍ مِنْهُمْ مِثْلِ مَا قَصَّ مِنْ قِصَّةِ غَزَاةِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ خَیْبَرَ وَ حُنَیْنٍ وَ غَیْرِهَا مِنَ الْمَوَاطِنِ وَ الْحُرُوبِ وَ مُبَاهَلَةِ النَّصَارَی وَ مُحَارَبَةِ الْیَهُودِ وَ غَیْرِهِ مِمَّا لَوْ شُرِحَ لَطَالَ بِهِ الْکِتَابُ وَ أَمَّا قَصَصُ مَا یَکُونُ بَعْدَهُ فَهُوَ کُلُّ مَا حَدَثَ بَعْدَهُ مِمَّا أَخْبَرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِهِ وَ مَا لَمْ یُخْبِرْ وَ الْقِیَامَةُ وَ أَشْرَاطُهَا وَ مَا یَکُونُ مِنَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ وَ أَشْبَاهِ ذَلِکَ وَ أَمَّا مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی مِنْ ضَرْبِ الْأَمْثَالِ فَمِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَی ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ(4) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ قَوْلِهِ تَعَالَی مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ فِی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ (5) الْآیَةَ وَ کَقَوْلِهِ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ (6) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ إِنَّمَا ضَرَبَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ هَذِهِ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ فِی کِتَابِهِ لِیَعْتَبِرُوا بِهَا وَ یَسْتَبْدِلُوا بِهَا مَا أَرَادَهُ مِنْهُمْ مِنَ الطَّاعَةِ وَ هُوَ کَثِیرٌ فِی کِتَابِهِ تَعَالَی.

ص: 67


1- 1. هود: 32.
2- 2. یوسف: 3.
3- 3. القصص: 25.
4- 4. إبراهیم: 24.
5- 5. آل عمران: 117.
6- 6. النور: 35.

اما آنچه در کتاب خدا در معنای تاویل و تنزیل آمده است، آنکه برخی آیات قرآن تاویل و معنایش در ظاهر و تنزیل قرآن آمده است و گروهی دیگر معنا و تاویلش پیش از نزول آیات است وگروهی دیگر تاویلش همراه تنزیلش و گروهی دیگر تاویلش بعد از تنزیل آمده است.

اما گروهی که تاویلش در تنزیلش است، شامل تمامی آیات محکمی است که در تحریم چیزهایی است که در نزد عرب به صورت متعارف رواج داشته است. این آیات معنا و تنزیلش در ظاهرشان آمده و نیازی به تفسیری زاید بر آنچه در نزد عرب شناخته شده بود ندارند. مانند این فرموده خدای متعال: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَ بَنَاتُکُمْ وَ أَخَوَاتُکُمْ...» [نکاح اینان] بر شما حرام شده است: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان…{(1) و این آیه «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ» {[خداوند،] تنها مردار و خون و گوشت خوک، بر شما حرام گردانیده است.}(2) واین آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا» }ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید وآنچه از ربا باقی مانده است واگذارید}(3) تا این بخش آیه «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَا» {خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانیده است.}(4)

همچنین مانند این فرموده خدای متعال: «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً» {بگو: «بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده برای شما بخوانم: چیزی را با او شریک قرار مدهید.}(5)

تا آنجا که فرمود: «لعلکم تذکرون» {شاید متذکر شوید.}(6) که از نمونه های آن در قرآن بسیار است که خدای سبحان چیزی را حرام کرده و برای شنونده مشخص بوده و نیازی به پرسش در باره آن نداشته است.

همچنین در حلال کردن برخی چیزها نیز چنین چیزی جریان دارد، مانند آنکه فرمود: «أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعَامُهُ مَتَاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیَّارَةِ» {صید دریا و مأکولات آن برای شما حلال شده است تا برای شما و مسافران بهره ای باشد.}(7) و این فرموده «وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا» {و چون از احرام بیرون آمدید [می توانید] شکار کنید.}(8) و این آیه «یَسْأَلُونَکَ مَا ذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَ مَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ» {از تو می پرسند: چه چیزی برای آنان حلال شده است؟ بگو: «چیزهای پاکیزه برای شما حلال گردیده و [نیز صید] حیوانات شکارگر که شما بعنوان مربّیان سگ های شکاری، از آنچه خدایتان آموخته، به آنها تعلیم داده اید [برای شما حلال شده است].}(9) و این آیه «وَ طَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ» {و طعام شما برای آنان حلال است}(10) واین آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الْأَنْعَامِ إِلاَّ مَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، به قراردادها [ی خود] وفا کنید. برای شما [گوشت] چارپایان حلال گردیده، جز آنچه [حکمش] بر شما خوانده می شود، در حالی که نباید شکار را در حال احرام، حلال بشمرید.}(11) واین فرموده خدای متعال: «أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَی نِسَائِکُمْ» }در شب های روزه، همخوابگی با زنانتان بر شما حلال گردیده است.{(12) واین فرموده خدای متعال: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ

ص: 68


1- . نساء/ 23
2- . بقره/ 173
3- . بقره/ 278
4- . بقره/ 275
5- . أنعام / 151
6- . در پایان این آیه، لعلکم تعقلون آمده است
7- . مائده/ 96
8- . مائده/ 2
9- . مائده/ 4
10- . مائده/ 5
11- . مائده/ 1
12- . بقره/ 187

وَ أَمَّا مَا فِی کِتَابِهِ تَعَالَی فِی مَعْنَی التَّنْزِیلِ وَ التَّأْوِیلِ فَمِنْهُ مَا تَأْوِیلُهُ فِی تَنْزِیلِهِ وَ مِنْهُ مَا تَأْوِیلُهُ قَبْلَ تَنْزِیلِهِ وَ مِنْهُ مَا تَأْوِیلُهُ مَعَ تَنْزِیلِهِ وَ مِنْهُ مَا تَأْوِیلُهُ بَعْدَ تَنْزِیلِهِ فَأَمَّا الَّذِی تَأْوِیلُهُ فِی تَنْزِیلِهِ فَهُوَ کُلُّ آیَةٍ مُحْکَمَةٍ نَزَلَتْ فِی تَحْرِیمِ شَیْ ءٍ مِنَ الْأُمُورِ الْمُتَعَارَفَةِ الَّتِی کَانَتْ فِی أَیَّامِ الْعَرَبِ تَأْوِیلُهَا فِی تَنْزِیلِهَا فَلَیْسَ یُحْتَاجُ فِیهَا إِلَی تَفْسِیرٍ أَکْثَرَ مِنْ تَأْوِیلِهَا وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی فِی التَّحْرِیمِ حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ (1) الْآیَةَ وَ قَوْلُهُ إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ(2) الْآیَةَ وَ قَوْلُهُ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِلَی قَوْلِهِ وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا(3) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً إِلَی قَوْلِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (4) وَ مِثْلُ ذَلِکَ فِی الْقُرْآنِ کَثِیرٌ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- لَا یَحْتَاجُ الْمُسْتَمِعُ إِلَی مَسْأَلَةٍ عَنْهُ وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَعْنَی التَّحْلِیلِ أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیَّارَةِ(5) وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا(6) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ (7) الْآیَةَ وَ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ (8) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ إِلَّا ما یُتْلی عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ (9) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلی نِسائِکُمْ (10) وَ قَوْلِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا- لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ

ص: 68


1- 1. النساء: 23.
2- 2. النحل: 115.
3- 3. البقرة: 275.
4- 4. الأنعام: 151.
5- 5. المائدة: 96.
6- 6. المائدة: 2.
7- 7. المائدة: 4.
8- 8. المائدة: 5.
9- 9. المائدة: 1.
10- 10. البقرة: 187.

مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ» }ای کسانی که ایمان آورده اید، چیزهایِ پاکیزه ای را که خدا برای [استفاده] شما حلال کرده، حرام مشمارید{(1) و از نمونه های آن در قرآن بسیار است.

اما آیاتی که مفهوم آنها پیش از نزول آیات وافع شده، مانند سخن خدای متعال در مورد اتفاقاتی که در عصر پیامبر واقع شده که هیچ حکم مشروحی از جانب خدا درباره آنها نیامده بود و در نزد پیامبر هم چیزی درباره آن نبود و حکم آن معلوم نبود، مانند آنچه در یهود بنی قریظه و بنی نضیر واقع شد. داستان از این قرار بود که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه مهاجرت کردند، سه قبیله یهود از بنی هارون که شامل بنوقریظه و بنونضیر و بنوقینقاع بودند در آنجا زندگی می کردند. وقتی اوس و خزرج اسلام آوردند، یهودیان به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند دوست داریم با تو قرارداد صلح و متارکه جنگ امضا کنیم تا ببینیم امر تو به کجا منجر می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله از روی احترام به آنها پاسخ داد و نامه ای نوشت که با آنها قرارداد صلح می بندد و موافقت کرد که مسلمانان هیچ تعرضی به آنها نکنند و اصحابشان را آزار ندهند و آنان نیز تضمین کردند که به هیچ وجه بر او و هیچ یک از اصحابش حیله و نیرنگ نزنند.

قبیله اوس هم پیمان بنی قریظه و خزرج هم پیمان بنی نضیر بودند و بنی نضیر از نظر تعداد و اموال بیش از بنی قریظه بودند و هزار جنگجو داشتند، در حالی که جنگجویان بنی قریظه صد نفر بود و وقتی در میان آنها قتلی اتفاق می افتاد، بنی نضیر راضی به کشتن یک نفر در مقابل یک نفر نمی شدند و می گفتند ما اشرف از آنها و بیشتر و قوی تر از آنانیم، از این رو پس از آن موافقت کردند که در میانشان قانونی بنویسند و شرط کنند که هر شخصی از بنی نضیر که مردی از بنی قریظه را بکشد نصف دیه را بدهد و با چهره سیاه شده و بر عکس بر پشت الاغی سوارش کنند و در شهر بگردانند و علیه او سخن بگویند و هر شخصی از بنی قریظه که شخصی از بنی نضیر را می کشد، یا دیه کامل را بدهد یا در صورت ندادن دیه قاتل کشته شود. وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت کرد و اوس و خزرج اسلام آوردند، شخصی از بنی قریظه مردی از بنی نضیر را کشت. بنی نضیر شخصی را به سمت بنی قریظه فرستادند و درخواست کردند که قاتل را بدهند تا او را بکشند و دیه را نیز بپردازند. آنان نیز امتناع کرده و گفتند این حکم خدا در تورات نیست و این حکم را از جانب خود آورده اید و بر ما یا

ص: 69


1- . مائده/ 87

ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ (1) وَ مِثْلُ هَذَا کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمَّا الَّذِی تَأْوِیلُهُ قَبْلَ تَنْزِیلِهِ فَمِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَی فِی الْأُمُورِ الَّتِی حَدَثَتْ فِی عَصْرِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِمَّا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ أَنْزَلَ فِیهَا حُکْماً مَشْرُوحاً وَ لَمْ یَکُنْ عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِیهَا شَیْ ءٌ وَ لَا عُرِفَ مَا وَجَبَ فِیهَا مِثْلُ ذَلِکَ مِنَ الْیَهُودِ مِنْ بَنِی قُرَیْظَةَ وَ النَّضِیرِ وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا هَاجَرَ إِلَی الْمَدِینَةِ کَانَ بِهَا ثَلَاثُ بُطُونٍ مِنَ الْیَهُودِ مِنْ بَنِی هَارُونَ مِنْهُمْ بَنُو قُرَیْظَةَ وَ بَنُو النَّضِیرِ وَ بَنُو الْقَیْنُقَاعِ فَلَمَّا دَخَلَتِ الْأَوْسُ وَ الْخَزْرَجُ فِی الْإِسْلَامِ جَاءَتِ الْیَهُودُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالُوا یَا مُحَمَّدُ قَدْ أَحْبَبْنَا أَنْ نُهَادِنَکَ إِلَی أَنْ نَرَی مَا یَصِیرُ إِلَیْهِ أَمْرُکَ فَأَجَابَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله تَکَرُّماً وَ کَتَبَ لَهُمْ کِتَاباً أَنَّهُ قَدْ هَادَنَهُمْ وَ أَقَرَّهُمْ عَلَی دِینِهِمْ لَا یُتَعَرَّضُ لَهُمْ وَ أَصْحَابِهِمْ بِأَذِیَّةٍ وَ ضَمِنُوهُمْ عَنْ نُفُوسِهِمْ أَنَّهُمْ لَا یَکِیدُونَهُ بِوَجْهٍ مِنَ الْوُجُوهِ وَ لَا لِأَحَدٍ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ کَانَتِ الْأَوْسُ حُلَفَاءَ بَنِی قُرَیْظَةَ وَ الْخَزْرَجُ حُلَفَاءَ بَنِی النَّضِیرِ وَ بَنُو النَّضِیرِ أَکْثَرُ عَدَداً مِنْ بَنِی الْقُرَیْظَةِ وَ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَ کَانَتْ عِدَّتُهُمْ أَلْفَ مُقَاتِلٍ وَ کَانَتْ عَدَدُ بَنِی قُرَیْظَةَ مِائَةَ مُقَاتِلٍ وَ کَانَ إِذَا وَقَعَ بَیْنَهُمْ قَتْلٌ لَمْ یَرْضَ بَنُو النَّضِیرِ أَنْ یَکُونَ قَتْلٌ بِقَتِیلٍ بَلْ یَقُولُونَ نَحْنُ أَشْرَفُ وَ أَکْثَرُ وَ أَقْوَی وَ أَعَزُّ ثُمَّ اتَّفَقُوا بَعْدَ ذَلِکَ أَنْ یَکْتُبُوا بَیْنَهُمْ کِتَاباً شَرَطُوا فِیهِ أَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ بَنِی النَّضِیرِ قَتَلَ رَجُلًا مِنْ بَنِی قُرَیْظَةَ دَفَعَ نِصْفَ الدِّیَةِ وَ حُمِّمَ وَجْهُهُ وَ مَعْنَی حُمِّمَ وَجْهُهُ سُخِمَ وَجْهُهُ بِالسَّوَادِ وَ مَعْنَاهُ حُمِّمَ بِالْفَحْمِ وَ یُقْعَدُ عَلَی حِمَارٍ وَ یُحَوَّلُ وَجْهُهُ إِلَی ذَنَبِ الْحِمَارِ وَ نُودِیَ عَلَیْهِ فِی الْحَیِّ وَ أَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ بَنِی قُرَیْظَةَ قَتَلَ رَجُلًا مِنْ بَنِی النَّضِیرِ کَانَ عَلَیْهِ الدِّیَةُ الْکَامِلَةُ وَ قُتِلَ الْقَاتِلُ مَعَ رَفْعِ الدِّیَةِ فَلَمَّا هَاجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی الْمَدِینَةِ وَ دَخَلَ الْأَوْسُ وَ الْخَزْرَجُ فِی دِینِ الْإِسْلَامِ وَثَبَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی قُرَیْظَةَ عَلَی رَجُلٍ مِنْ بَنِی النَّضِیرِ فَبَعَثَ بَنُو النَّضِیرِ إِلَی بَنِی قُرَیْظَةَ ابْعَثُوا لَنَا بِقَاتِلِ صَاحِبِنَا لِنَقْتُلَهُ وَ ابْعَثُوا إِلَیْنَا بِالدِّیَةِ فَامْتَنَعُوا مِنْ ذَلِکَ وَ قَالُوا لَیْسَ هَذَا حُکْمَ اللَّهِ فِی التَّوْرَاةِ وَ إِنَّمَا هَذَا حُکْمٌ ابْتَدَعْتُمُوهُ وَ لَیْسَ لَکُمْ عَلَیْنَا

ص: 69


1- 1. المائدة: 87.

دیه یا قتل واجب است. یا این را بپذیرید و یا بین ما و شما محمد صلی الله علیه وآله حکم کند. بنی نضیر شخصی را به سوی عبدالله بن ابی بن سلول که سردسته منافقین بود فرستادند و به او گفتند تو از عهد و پیمان ما خبر داری. ای گروه انصار! ما یاران شما از گروه خزرج بودیم که در مقابل کسانی که شما را آزار می دادند از شما دفاع می کردیم. اکنون بنی قریظه پیمانی را که بسته بودیم نقض کرده و آن را به حکم محمد صلی الله علیه وآله حواله کرده اند و ما نیز بدان رضایت دادیم. پس از او بخواه که شرط ما را نقض نکند. عبدالله بن ابی بن سلول به آنها گفت مردی را با من بفرستید تا سخن من و محمد صلی الله علیه وآله را بشنود و وقتی دیدید که محمد صلی الله علیه وآله به نفع شما حکم می کند و شما را در جایگاه قبلیتان قرار می دهد، رضایت دهید و اگر این گونه نکرد، حکمش را نپذیرید. آنگاه عبدالله بن ابی بن سلول به نزد پیامبر آمد، در حالی که مردی از یهودیان همراه او بود و گفت: ای رسول خدا! این یهودیان دارای عِده و عُده و قدرت هستند. در میان ایشان قراردادی نوشته شده بود که همگی آن را در بین خود پذیرفته بودند و اکنون آنان به سوی تو می آیند تا حکم کنی. پس شرط آنها را نقض نکن. رسول خدا از این کلام او غمگین شد و به او پاسخ نداد و به خانه داخل شد. آن گاه خداوند متعال این آیه را نازل کرد: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ» {ای پیامبر، کسانی که در کفر شتاب می ورزند، تو را غمگین نسازند؛ آنان که با زبان خود گفتند: «ایمان آوردیم»، و حال آنکه دل هایشان ایمان نیاورده بود}(1) که مقصود همان عبدالله بن ابی بن سلول است. و سپس فرمود: «مِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ» {از یهودیان کسانی هستندکه [به سخنان تو] گوش می سپارند [تا بهانه ای] برای تکذیب [تو بیابند]، و برای گروهی دیگر که [خود] نزد تو نیامده اند، خبرچینی [جاسوسی] می کنند}(2) که مقصود مرد یهودی است که همراه عبدالله آمده بود تا جواب رسول خدا صلی الله علیه و آله به عبدالله بن ابی سلول را بشنود و گفت: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ « {کلمات را از جاهای خود دگرگون می کنند [و] می گویند: «اگر این [حکم] به شما داده شد، آن را بپذیرید، و اگر آن به شما داده نشد، پس دوری کنید.» و هر که را خدا بخواهد به فتنه درافکند، هرگز در برابر خدا برای او از دست تو چیزی بر نمی آید. اینانند که خدا نخواسته دل هایشان را پاک گرداند. در دنیا برای آنان رسوایی، و در آخرت عذابی بزرگ خواهد بود.}(3) تا آنجا که فرمود: «فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً» {هرگز زیانی به تو نخواهند رسانید.}(4) و خدای سبحان امر را به رسولش واگذاشت که اگر خواست بین آنها حکم کند و یا از آنان اعراض نماید و فرمود: «وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ * وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ مَا أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ * إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًی وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ

ص: 70


1- . مائده/ 41
2- . مائده/ 41
3- . مائده/ 41
4- . مائده/ 42

إِلَّا الدِّیَةُ أَوْ الْقَتْلُ فَإِنْ رَضِیتُمْ بِذَلِکَ وَ إِلَّا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ مُحَمَّدٌ نَتَحَاکَمُ إِلَیْهِ جَمِیعاً قَالَ فَبَعَثَ بَنُو النَّضِیرِ إِلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ وَ کَانَ رَأْسَ الْمُنَافِقِینَ فَقَالُوا قَدْ عَلِمْتَ مَا بَیْنَنَا مِنَ الْحَلْفِ وَ الْمُوَادَعَةِ وَ قَدْ کُنَّا لَکُمْ یَا مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ مِنَ الْخَزْرَجِ أَنْصَاراً عَلَی مَنْ آذَاکُمْ وَ قَدِ امْتَنَعَتْ عَلَیْنَا بَنُو قُرَیْظَةَ بِمَا شَرَطْنَاهُ عَلَیْهِمْ وَ دعوناه دَعَوْنَا إِلَی حُکْمِ مُحَمَّدٍ وَ قَدْ رَضِینَا بِهِ فَاسْأَلْهُ أَنْ لَا یَنْقُضَ شَرْطَنَا فَقَالَ لَهُمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ ابْعَثُوا إِلَیَّ رَجُلًا مِنْکُمْ لِیَحْضُرَ کَلَامِی وَ کَلَامَ مُحَمَّدٍ فَإِنْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ یَحْکُمُ لَکُمْ وَ یُقِرُّکُمْ عَلَی مَا کُنْتُمْ عَلَیْهِ فَارْضُوا بِهِ وَ إِنْ لَمْ یَفْعَلْ فَلَا تَرْضَوْهُ لِحُکْمِهِ وَ جَاءَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَعَهُ رَجُلٌ مِنَ الْیَهُودِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْیَهُودَ لَهُمُ الْعَدَدُ وَ الْعِدَّةُ وَ الْمَنَعَةُ وَ قَدْ کَانُوا کُتِبَ بَیْنَهُمْ کِتَابُ شَرْطٍ اتَّفَقُوا عَلَیْهِ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ رَضُوا جَمِیعاً بِهِ وَ هُمْ صَائِرُونَ إِلَیْکَ فَلَا تَنْقُضْ عَلَیْهِمْ شَرْطَهُمْ فَاغْتَمَّ مِنْ کَلَامِهِ وَ لَمْ یُجِبْهُ وَ دَخَلَ صلی الله علیه و آله مَنْزِلَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ یا أَیُّهَا الرَّسُولُ- لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ (1) یَعْنِی تَعَالَی- عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ ثُمَّ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ یَعْنِی بِهِ الرَّجُلَ الْیَهُودِیَّ الَّذِی وَافَی مَعَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ لِیَسْمَعَ مَا یَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ الْجَوَابِ لِعَبْدِ اللَّهِ وَ قَالَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً وَ جَعَلَ سُبْحَانَهُ الْأَمْرَ إِلَی رَسُولِهِ إِنْ شَاءَ أَنْ یَحْکُمَ حَکَمَ بَیْنَهُمْ وَ إِنْ شَاءَ أَعْرَضَ عَنْهُمْ ثُمَّ قَالَ تَعَالَی- وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ- وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ

ص: 70


1- 1. المائدة: 41.

أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ کَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلاَ تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لاَ تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ * وَ کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ * وَ قَفَّیْنَا عَلَی آثَارِهِمْ بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ آتَیْنَاهُ الْإِنْجِیلَ» {و اگر داوری می کنی، پس به عدالت در میانشان حکم کن که خداوند دادگران را دوست می دارد. و چگونه تو را داور قرار می دهند، با آنکه تورات نزد آنان است که در آن حکم خدا [آمده] است؟ سپس آنان بعد از این [طلبِ داوری] پشت می کنند، و [واقعاً] آنان مؤمن نیستند. ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود نازل کردیم. پیامبرانی که تسلیم [فرمان خدا] بودند، به موجب آن برای یهود داوری می کردند؛ و [همچنین] الهیّون و دانشمندان به سبب آنچه از کتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند. پس، از مردم نترسید و از من بترسید، و آیات مرا به بهای ناچیزی مفروشید؛ و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده اند، آنان خود کافرانند. و در [تورات] بر آنان مقرّر کردیم که جان در مقابل جان، و چشم در برابر چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان می باشد؛ و زخم ها [نیز به همان ترتیب] قصاصی دارند. و هر که از آن [قصاص] درگذرد، پس آن، کفّاره [گناهان] او خواهد بود. و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده اند، آنان خود ستمگرانند. و عیسی پسر مریم را به دنبال آنان [پیامبران دیگر] درآوردیم، در حالی که تورات را که پیش از او بود تصدیق داشت، و به او انجیل را عطا کردیم.}(1)

و از موارد دیگر آن در قرآن ظهار است. پیش از این وقتی در عرب مردی زنش را ظهار می کرد تا ابد بر او حرام می شد. پس از هجرت رسول خدا صلی الله علیه وآله در مدینه مردی از انصار بود که به او اوس بن صامت می گفتند که اولین کسی است که در اسلام ظهار کرد. او پیرمردی بود ضعیف که بین او و زنش که خوله بنت ثعلبه انصاری نام داشت مشاجره ای درگرفت و به او گفت: «تو برای من مانند پشت مادرم هستی» و سپس از گفته خود پشیمان شد و گفت: وای بر تو! در زمان جاهلیت در چنین مواردی زنانمان بر ما حرام می شدند. پیش رسول خدا صلی الله علیه وآله برو و حکم آن را بپرس. خوله بنت ثعلبه به نزد رسول خدا آمد و گفت: یا رسول الله! شوهرم مرا ظهار کرد. او پدر فرزندانم و پسر عمویم است و در جاهلیت با ظهار زنان تا ابد بر مردان حرام می شدند. پیامبر فرمود: من هم تو را بر او حلال می دانم در این لحظه زن بسیار غمگین شده و گریه کرد و بلند شده و دست هایش را به آسمان بلند کرد و گفت: از دوری همسرم به خدا شکایت می کنم. اهل خانه از گریه او به گریه افتادند. آنگاه خدای متعال به پیامبرش این آیه را نازل کرد: «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ * الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ * وَ الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ * فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً» {خدا گفتار [زنی] را که در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شکایت می کرد شنید؛ و خدا گفتگوی شما را می شنود، زیرا خدا شنوای بیناست. از میان شما کسانی که زنانشان را «ظهار» می کنند [و می گویند: پشت تو چون پشت مادر من است] آنان مادرانشان نیستند. مادران آنها تنها کسانی اند که ایشان را زاده اند، و قطعاً آنها سخنی زشت و باطل می گویند، و [لی] خدا مسلّماً درگذرنده آمرزنده است. و کسانی که زنانشان را ظهار می کنند، سپس از آنچه گفته اند پشیمان می شوند، بر ایشان [فرض] است که پیش از آنکه با یکدیگر همخوابگی کنند، بنده ای را آزاد گردانند. این [حکمی] است که بدان پند داده می شوید، و خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است. و آن کس که [بر آزادکردن بنده] دسترسی ندارد، باید پیش از تماس [با زن خود] دو ماه پیاپی روزه بدارد؛ و هر که نتواند، باید شصت بینوا را خوراک بدهد.}(2)

آنگاه رسول خدا به آن زن گفت: به شوهرت اوس بن صامت بگو که بنده ای را آزاد کن. زن گفت: یا رسول الله! او بنده ای ندارد

ص: 71


1- . مائده/ 42-46
2- . مجادله/ 1-4

أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ- وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ- وَ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ (1) وَ مِثْلُ ذَلِکَ الظِّهَارُ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی فَإِنَّ الْعَرَبَ کَانَتْ إِذَا ظَاهَرَ رَجُلٌ مِنْهُمُ امْرَأَتَهُ حَرُمَتْ عَلَیْهِ إِلَی آخِرِ الْأَبَدِ فَلَمَّا هَاجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ بِالْمَدِینَةِ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ یُقَالُ لَهُ أَوْسُ بْنُ الصَّامِتِ وَ کَانَ أَوَّلَ رَجُلٍ ظَاهَرَ فِی الْإِسْلَامِ وَ کَانَ کَبِیرَ السِّنِّ بِهِ ضَعْفٌ فَجَرَی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَهْلِهِ کَلَامٌ وَ کَانَتِ امْرَأَتُهُ یُسَمَّی خَوْلَةَ بِنْتَ ثَعْلَبَةَ الْأَنْصَارِیِّ فَقَالَ لَهَا أَوْسٌ أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی ثُمَّ إِنَّهُ نَدِمَ عَلَی مَا کَانَ مِنْهُ وَ قَالَ وَیْحَکِ إِنَّا کُنَّا فِی الْجَاهِلِیَّةِ نُحَرِّمُ عَلَیْنَا الْأَزْوَاجَ فِی مِثْلِ هَذَا مِنْ قَبْلِ الْإِسْلَامِ فَلَوْ أَتَیْتِ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله تَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِکِ فَجَاءَتْ خَوْلَةُ بِنْتُ ثَعْلَبَةَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ زَوْجِی ظَاهَرَ مِنِّی وَ هُوَ أَبُو أَوْلَادِی وَ ابْنُ عَمِّی قَدْ کَانَ هَذَا الظِّهَارُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُ الزَّوْجَاتِ عَلَی الْأَزْوَاجِ أَبَداً فَقَالَ لَهَا مَا أَظُنُّکِ إِلَّا أَنْ حَرُمْتِ عَلَیْهِ إِلَی آخِرِ الْأَبَدِ فَجَزِعَتْ جَزَعاً شَدِیداً وَ بَکَتْ ثُمَّ قَامَتْ فَرَفَعَتْ یَدَیْهَا إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَتْ إِلَی اللَّهِ أَشْکُو فِرَاقَ زَوْجِی فَرَحِمَهَا أَهْلُ الْبَیْتِ وَ بَکَوْا لِبُکَائِهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ إِلَی قَوْلِهِ وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ- فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ- ... فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً(2) فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قُولِی لِأَوْسِ بْنِ الصَّامِتِ زَوْجِکِ یُعْتِقْ نَسَمَةً فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَّی لَهُ نَسَمَةٌ

ص: 71


1- 1. المائدة: 41- 45.
2- 2. المجادلة: 1- 4.

و جز من کسی خادم او نیست. پیامبر فرمود: پس بگو دو ماه متوالی روز بگیرد. آن زن گفت: او پیرمردی است که توان روزه ندارد. پیامبر فرمود: پس به او بگو که به شصت مسکین صدقه دهد. زن گفت: او صدقه ای ندارد. به خدا قسم در اینجا نیازمندتر از ما نیست. پیامبر فرمود: پس به او بگو نزد ام منذر برود و مقداری خرما از او بگیرد و با آن به شصت مسکین صدقه بدهد. زن به نزد اوس آمد. اوس پرسید: چه گذشت؟ زن گفت: به خیر گذشت، اما بر ذمّه توست که آن گونه که رسول خدا دستور داده به نزد ام منذر بروی و مقداری خرما از او بگیری و با آن به شصت مسکین صدقه دهی.

و همچنین لعان نیز مانند آن است. وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله از غزوه تبوک بازگشت، عویمر بن حارث عجلانی به نزد او آمد و گفت: یا رسول الله! زن من با شریک بن سمخاط زنا کرده. رسول خدا از او روی گرداند. او سخنش را تکرار کرد. باز هم رسول الله روی گرداند. وقتی برای بار سوم سخنش را تکرار کرد، رسول خدا برخاست و داخل خانه شد و آیه لعان نازل شد. سپس از خانه خارج شد و فرمود: زنت را به نزد من بیاور که خداوند آیه ای برای شما نازل کرد. او رفت و همسرش را که قومش همراه او بودند و در میان انصار دارای شریعت خاصی بودند آورد و به نزد رسول خدا آمدند. رسول الله نماز عصر می خواند. وقتی نمازش تمام شد به آن دو رو کرد و فرمود: به سوی منبر قدم بردارید تا لعنت نمایید. عویمر به سمت منبر رفت و رسول خدا آیه لعان را بر آن دو خواند: «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ» {و کسانی که به همسران خود نسبت زنا می دهند، و جز خودشان گواهانی [دیگر] ندارند، هر یک از آنان [باید] چهار بار به خدا سوگند یاد کند که او قطعاً از راستگویان است.}(1)

سپس رسول خدا به زن گفت:

ص: 72


1- . نور/ 6

لَا وَ اللَّهِ مَا لَهُ خَادِمٌ غَیْرِی قَالَ فَیَصُومُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ قَالَتْ إِنَّهُ شَیْخٌ کَبِیرٌ لَا یَقْدِرُ عَلَی الصِّیَامِ قَالَ فَمُرِیهِ أَنْ یَتَصَدَّقَ عَلَی سِتِّینَ مِسْکِیناً قَالَتْ وَ أَنَّی لَهُ الصَّدَقَةُ فَوَ اللَّهِ مَا بَیْنَ لَابَتَیْهَا أَحْوَجَ مِنَّا قَالَ فَقُولِی فَلْیَمْضِ إِلَی أُمِّ الْمُنْذِرِ فَلْیَأْخُذْ مِنْهَا شَطْرَ وَسْقِ تَمْرٍ فَلْیَتَصَدَّقْ عَلَی سِتِّینَ مِسْکِیناً قَالَ فَعَادَتْ إِلَی أَوْسٍ فَقَالَ لَهَا مَا وَرَاکِ قَالَ خَیْرٌ وَ أَنْتَ ذَمِیمٌ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَأْمُرُکَ أَنْ تَمْضِیَ إِلَی أُمِّ الْمُنْذِرِ فَتَأْخُذَ مِنْهَا وَسْقَ تَمْرٍ فَلْتَصَدَّقْ بِهِ عَلَی سِتِّینَ مِسْکِیناً وَ مِثْلُ ذَلِکَ فِی اللِّعَانِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا رَجَعَ مِنْ غَزَاةِ تَبُوکَ قَامَ إِلَیْهِ عُوَیْمِرُ بْنُ الْحَارِثِ الْعَجْلَانِیُّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأَتِی زَنَتْ بِشَرِیکِ بْنِ السَّمْخَاطِ فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَأَعَادَ عَلَیْهِ الْقَوْلَ فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَأَعَادَ ثَالِثَةً فَقَامَ صإِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ وَ دَخَلَ فَنَزَلَ اللِّعَانُ فَخَرَجَ إِلَیْهِ فَقَالَ ائْتِنِی بِأَهْلِکَ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِیکُمَا قُرْآناً فَمَضَی وَ أَتَی بِأَهْلِهِ وَ أَتَی مَعَهَا قَوْمُهَا وَ کَانَتْ فِی شَرَفٍ مِنَ الْأَنْصَارِ فَوَافَوْا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ یُصَلِّی الْعَصْرَ فَلَمَّا فَرَغَ أَقْبَلَ عَلَیْهِمَا وَ قَالَ لَهُمَا تَقَدَّمَا إِلَی الْمِنْبَرِ فَلَاعِنَا فَتَقَدَّمَ عُوَیْمِرٌ إِلَی الْمِنْبَرِ فَتَلَا عَلَیْهِمَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله آیَةَ اللِّعَانِ (1)

وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ (2) فِیمَا رَمَاهَا بِهِ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله

ص: 72


1- 1. النور: 6.
2- 2. هناک قد سقط نحو أسطر، نورد ما یشبه الروایة آخذا من تفسیر القمّیّ ص 452 تتمیما للمراد: فقال عویمر: أشهد باللّه أنی لمن الصادقین فیما رمیتها به، قالها أربع مرّات و قال فی الخامسة: ان لعنة اللّه علی ان کنت من الکاذبین فیما رمیتها به و هو قول اللّه« و الخامسة أن لعنة اللّه علیه ان کان من الکاذبین» ثم قال رسول اللّه: ان اللعنة لموجبة ان کنت کاذبا ثمّ قال: تنح فتنحی ثمّ قال لزوجته تشهدین کما شهد و الا أقمت علیک حدّ اللّه، فنظرت فی وجوه قومها و قالت: لا أسود هذه الوجوه فی هذه العشیة، فتقدمت الی المنبر و قرأ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله« وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکاذِبِینَ * وَ الْخامِسَةَ أن لعنة اللّه علیها إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ» فیما رماها به إلخ.

به عنوان پنجمین کلام خود را لعنت کن. او نیز شهادت داد و در پنجمن بار گفت: اگر شوهرم راست می گوید که من زناکارم، غضب خداوند بر من باد. سپس رسول خدا به آن دو گفت: بروید و هرگز این مرد بر تو حلال نخواهد بود و هرگز این زن بر تو حلال نخواهد شد. عویمر گفت: یا رسول الله! فرزندم که در شکم اوست چه می شود؟ پیامبر فرمود: اگر راست گفته باشی که از آن اوست و اگر دروغ گفته باشی، بچه از تو دورتر از اوست. و به این ترتیب بین آنها جدایی انداخت. و از موارد دیگر آن که گروهی از اصحاب رسول خدا رهبانیت پیشه کرده و پاکی های دنیا را بر خود حرام کردند و قسم خوردند که هیچ گاه به آنچه پیش از این انجام می دادند بازنگردند و از آنها استفاده نکنند. از جمله آن ها عثمان بن مظعون و سلمان و ده نفر از مهاجرین و انصار بود. عثمان بن مظعون زنان را بر خود حرام کرده بود و دیگری غذا خوردن در روز را بر خود حرام کرده بود تکالیف شاقی غیر از آن که بر خود قرار داده بودند. زن عثمان بن مظعون روزی به خانه ام سلمه آمد. ام سلمه به او گفت: چرا به خودت نمی رسی و بوی خوش و رنگ و خضاب و چیزهای دیگر استفاده نمی کنی؟ گفت: چون شوهرم عثمان بن مظعون از فلان موقع به من نزدیک نشده. ام سلمه پرسید: چرا؟ گفت: چون زنان را بر خود حرام کرده و رهبانیت پیشه کرده است. ام سلمه این را به رسول خدا گفت و ایشان به سمت اصحاب رفتند و فرمودند: چرا از زنان دوری می کنید؟ من به سوی آنها می روم و در روز غذا می خورم و شب می خوابم. هر کس از سنت من اِعراض کند از من نیست. خدای متعال این آیه را نازل کرد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ * وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلاَلاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ « {ای کسانی که ایمان آورده اید، چیزهایِ پاکیزه ای را که خدا برای [استفاده] شما حلال کرده، حرام مشمارید و از حدّ مگذرید، که خدا از حدّ گذرندگان را دوست نمی دارد. و از آنچه خداوند روزیِ شما گردانیده، حلال و پاکیزه را بخورید، و از آن خدایی که بدو ایمان دارید پروا دارید.}(1) گفتند: یا رسول الله! ما قسم خورده ایم که این گونه باشیم. خدای عزّوجلّ این آیه را نازل کرد: «ذلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَیْمَانَکُمْ» {این است کفاره سوگندهای شما وقتی که سوگند خوردید. و سوگندهای خود را پاس دارید.}(2)

و از نمونه های دیگر آن که گروهی از انصار که به بنی ابیرق معروف و از منافقین بودند

ص: 73


1- . مائده/ 87_88
2- . مائده/ 89

وَ الْعَنِی نَفْسَکِ بِالْخَامِسَةِ فَشَهِدَتْ وَ قَالَتْ فِی الْخَامِسَةِ إِنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْهَا إِنْ کَانَ مِنَ الصَّادِقِینَ فِیمَا رَمَانِی بِهِ فَقَالَ لَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اذْهَبَا وَ لَنْ یَحِلَّ لَکِ وَ لَنْ تَحِلِّی لَهُ أَبَداً فَقَالَ عُوَیْمِرٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَالَّذِی أَعْطَیْتُهَا فَقَالَ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فَهُوَ لَهَا بِمَا اسْتَحْلَلْتَهُ مِنْ فَرْجِهَا وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فَهُوَ أَبْعَدُ لَکَ مِنْهُ وَ فَرَّقَ بَیْنَهُمَا-.

وَ مِثْلُهُ أَنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله تَرَهَّبُوا وَ حَرَمُوا أَنْفُسَهُمْ مِنْ طَیِّبَاتِ الدُّنْیَا وَ حَلَفُوا عَلَی ذَلِکَ أَنَّهُمْ لَا یَرْجِعُونَ إِلَی مَا کَانُوا عَلَیْهِ أَبَداً وَ لَا یَدْخُلُونَ فِیهِ بَعْدَ وَقْتِهِمْ ذَلِکَ مِنْهُمْ عُثْمَانُ بْنُ مَظْعُونٍ وَ سَلْمَانُ وَ تَمَامُ عَشَرَةٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَأَمَّا عُثْمَانُ بْنُ مَظْعُونٍ فَحَرَّمَ عَلَی نَفْسِهِ النِّسَاءَ وَ الْآخَرُ حَرَّمَ الْإِفْطَارَ بِالنَّهَارِ إِلَی غَیْرِ ذَلِکَ مِنْ مَشَاقِّ التَّکْلِیفِ: فَجَاءَتِ امْرَأَةُ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ إِلَی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ لَهَا لِمَ عَطَّلْتِ نَفْسَکِ مِنَ الطِّیبِ وَ الصَّبْغِ وَ الْخِضَابِ وَ غَیْرِهِ فَقَالَتْ لِأَنَّ عُثْمَانَ بْنَ مَظْعُونٍ زَوْجِی مَا قَرَبَنِی مُذْ کَذَا وَ کَذَا قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ لِمَ ذَا قَالَتْ لِأَنَّهُ قَدْ حَرَّمَ عَلَی نَفْسِهِ النِّسَاءَ وَ تَرَهَّبَ فَأَخْبَرَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِذَلِکَ وَ خَرَجَ إِلَی أَصْحَابِهِ وَ قَالَ أَ تَرْغَبُونَ عَنِ النِّسَاءِ إِنِّی آتِی النِّسَاءَ وَ أُفْطِرُ بِالنَّهَارِ وَ أَنَامُ اللَّیْلَ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی وَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا- لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالًا طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ (1) فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا قَدْ حَلَفْنَا عَلَی ذَلِکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ إِلَی قَوْلِهِ ذلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ (2)

وَ مِثْلُهُ: أَنَّ قَوْماً مِنَ الْأَنْصَارِ کَانُوا یُعْرَفُونَ بِبَنِی أُبَیْرِقٍ وَ کَانُوا مُنَافِقِینَ قَدْ

ص: 73


1- 1. المائدة: 87- 88.
2- 2. المائدة: 89.

و اظهار اسلام می کردند اما نفاقشان را مخفی می کردند. آنان سه برادر بودند به نام های بشر، مشبر و بشیر. کنیه بشر را ابا طعمه بود که مردی شاعر و فعال بود. آن سه برادر از مردی از انصار به نام رفاعه بن زید بن عامر که عموی قتادة بن نعمان انصاری از شرکت کنندگان در جنگ بدر بود، دزدی کردند و غذایی که برای خانواده اش آماده کرده بود و شمشیر و زره او را بردند. رفاعه به برادرزاده اش قتاده گفت که بنی ابیرق این کار را کرده اند. وقتی این سخن به بنی ابیرق رسید، به نزد آن دو آمده و گفتند این کار، کار لبید بن سهل است. لبید مردی صالح و پهلوانی شجاع بود، اما فقیر بود و مالی نداشت. سخنان آنان به لبید رسید. او شمشیرش را برداشت و به سوی آن ها رفت و گفت: ای بنی ابیرق! آیا مرا به دزدی متهم می کنید در حالی که خودتان اولی به آن هستید؟ به خدا قسم یا آن را ثابت می کنید یا بر شما شمشیر می کشم. آنان پیوسته با ملاطفت با او سخن می گفتند تا این که منصرف شد و گفتند تو از چنین چیزی مبرّا هستی. قتادة بن نعمان به نزد رسول خدا آمد و گفت: پدر و مادرم به فدایت _ خانوده ای از ما از عمویم _ دزدی کرده و چیزهایی از او برده اند. آنان خانوده بدی هستند و از بدی های آن ها برای پیامبر گفت. این مسئله به بنی ابیرق رسید. آنان نیز به سوی رسول خدا آمدند، در حالی که همراهشان مردی از پسرعموهایشان بود که به او اشتر بن عروه می گفتند و مردی فصیح و خطیب بود. او گفت: یا رسول الله! قتادة بن نعمان بر خانواده ما که دارای حسب و نسب و صلاحیت است دروغ بسته و آنان را متهم به دزدی کرده و در مورد آنها به بدی سخن گفته. رسول خدا فرمود: اگر چنین است که تو می گویی، پس قتاده کار زشتی مرتکب شده است. قتاده از این سخن بسیار ناراحت شد و به نزد عمویش بازگشت و گفت: ای کاش مرده بودم و در مورد این مسئله هرگز با پیامبر سخن نمی گفتم که در این حال این آیه نازل شد: «إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ وَ لاَ تَکُنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیماً * وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُوراً رَحِیماً * وَ لاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ مَنْ کَانَ خَوَّاناً أَثِیماً» {ما این کتاب را به حقّ بر تو نازل کردیم، تا میان مردم به [موجب] آنچه خدا به تو آموخته داوری کنی، و زنهار جانبدارِ خیانتکاران مباش. و از خدا آمرزش بخواه، که خدا آمرزنده مهربان است. و از کسانی که به خویشتن خیانت می کنند دفاع مکن، که خداوند هر کس را که خیانتگر و گناه پیشه باشد دوست ندارد}(1) تا آنجا که فرمود: «کَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً» {و تفضّل خدا بر تو همواره بزرگ بود.}(2)

و نمونه دیگر آن این است که قریش وقتی حج می کردند، از مزدلفه وقوف می کردند و در عرفات وقوف نمی کردند. وقتی در جاهلیت اِحرام می بستند

ص: 74


1- . نساء/ 105_107
2- . نساء/ 113

أَظْهَرُوا الْإِسْلَامَ وَ أَسَرُّوا النِّفَاقَ وَ هُمْ ثَلَاثَةُ إِخْوَةٍ یُقَالُ لَهُمْ بِشْرٌ وَ مُبَشِّرٌ وَ بَشِیرٌ وَ کَانَ بِشْرٌ یُکَنَّی أَبَا طُعْمَةَ وَ کَانَ رَجُلًا حَثِیثاً شَاعِراً قَالَ فَنَقَبُوا عَلَی رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ یُقَالُ لَهُ رِفَاعَةُ بْنُ زَیْدِ بْنِ عَامِرٍ وَ کَانَ عَمَّ قَتَادَةَ بْنِ النُّعْمَانِ الْأَنْصَارِیِّ وَ کَانَ قَتَادَةُ مِمَّنْ شَهِدَ بَدْراً فَأَخَذُوا طَعَاماً کَانَ قَدْ أَعَدَّهُ لِعِیَالِهِ وَ سَیْفاً وَ دِرْعاً فَقَالَ رِفَاعَةُ لِابْنِ أَخِیهِ قَتَادَةَ إِنَّ بَنِی أُبَیْرِقٍ قَدْ فَعَلُوا بِی کَذَا فَلَمَّا بَلَغَ بَنِی أُبَیْرِقٍ ذَلِکَ جَاءُوا إِلَیْهِمَا وَ قَالُوا لَهُمَا إِنَّ هَذَا مِنْ عَمَلِ لَبِیدِ بْنِ سَهْلٍ وَ کَانَ لَبِیدُ بْنُ سَهْلٍ رَجُلًا صَالِحاً شُجَاعاً بَطَلًا إِلَّا أَنَّهُ فَقِیرٌ لَا مَالَ لَهُ فَبَلَغَ لَبِیداً قَوْلُهُمْ فَأَخَذَ سَیْفَهُ وَ خَرَجَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ لَهُمْ یَا بَنِی أُبَیْرِقٍ أَ تَرْمُونِّی بِالسَّرِقَةِ وَ أَنْتُمْ أَوْلَی بِهِ مِنِّی وَ اللَّهُ لَتُبَیِّنُنَّ ذَلِکَ أَوْ لَأُمَکِّنَنَّ سَیْفِی مِنْکُمْ فَلَا یَزَالُوا یُلَاطِفُونَهُ حَتَّی رَجَعَ عَنْهُمْ وَ قَالُوا لَهُ أَنْتَ بَرِی ءٌ مِنْ هَذَا فَجَاءَ قَتَادَةُ بْنُ النُّعْمَانِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی إِنَّ أَهْلَ بَیْتٍ مِنَّا نَقَبُوا عَلَی عَمِّی وَ أَخَذُوا لَهُ کَذَا وَ کَذَا وَ هُمْ أَهْلُ بَیْتِ سَوْءٍ وَ ذَکَرَهُمْ بِقَبِیحٍ فَبَلَغَ ذَلِکَ بَنِی أُبَیْرِقٍ فَمَشَوْا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَعَهُمْ رَجُلٌ مِنْ بَنِی عَمِّهِمْ یُقَالُ لَهُ أَشْتَرُ بْنُ عُرْوَةَ(1) وَ کَانَ رَجُلًا فَصِیحاً خَطِیباً فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ قَتَادَةَ بْنَ النُّعْمَانِ عَمَدَ إِلَی أَهْلِ بَیْتٍ مِنَّا لَهُمْ حَسَبٌ وَ نَسَبٌ وَ صَلَاحٌ فَرَمَاهُمْ بِالسَّرَقِ وَ ذَکَرَهُمْ بِالْقَبِیحِ وَ قَالَ فِیهِمْ غَیْرَ الْوَاجِبِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنْ کَانَ مَا قُلْتَهُ حَقّاً فَبِئْسَ مَا صَنَعَ فَاغْتَمَّ قَتَادَةُ مِنْ ذَلِکَ وَ رَجَعَ إِلَی عَمِّهِ فَقَالَ یَا لَیْتَنِی مِتُّ وَ لَمْ أَکُنْ کَلَّمْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی هَذَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً- وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً- وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً إِلَی قَوْلِهِ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً(2).

وَ مِثْلُهُ أَنَّ قُرَیْشاً کَانُوا إِذَا حَجُّوا وَقَفُوا بِالْمُزْدَلِفَةِ وَ لَمْ یَقِفُوا بِعَرَفَاتٍ

ص: 74


1- 1. اسید بن عروة.
2- 2. النساء: 105- 108.

تلبیه آن ها این گونه بود: لبّیک اللهم لبّیک لا شریک لک لبّیک إنّ الحمد و النّعمة لک. آنگاه ابلیس در شکل پیرمردی به نزد آن ها آمد و گفت: این تلبیه پیشینیان شما نیست. گفتند: تلبیه آنان چگونه بود؟ ابلیس گفت: این گونه بود: اللهم لبّیک لبّیک إنّ الحمد و النّعمة لک و الملک لا شریک لک لا شریکاً هو لک. قریش از این سخن او متنفر شدند. شیطان گفت: از سخن من دوری نکنید و اندکی صبر کنید تا آخر کلام را بگویم. قریش گفتند بگو. گفت: إلا شریک لک هو لک تملکه و ما ملک. )مگر شریکی که برای توست که تو مالک آنی اما او مالک تو نیست.( مگر نمی بینید که او مالک شریک است اما شریک مالک او نیست؟ قریش این سخن او را پذیرفتند .

وقتی خدای سبحان رسول خدا را مبعوث کرد، او آن ها را از این تلبیه نهی کرد و فرمود: این شریک برای خداست. گفتند: شریک نیست، چون مالک او و املاک او نیست، که خدای سبحان این آیه را نازل کرد: «ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ شُرَکَاءَ فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنْتُمْ فِیهِ سَوَاءٌ» {[خداوند] برای شما از خودتان مَثَلی زده است: آیا در آنچه به شما روزی داده ایم شریکانی از بردگانتان دارید که در آن [مال با هم] مساوی باشید}(1) که خدای متعال می گوید این ها چنین مسأله ای را در مورد خودشان نمی پذیرند، پس چگونه چنین چیزی را به خدا نسبت می دهند.

و از نمونه های دیگر، حدیث تمیم داری به همراه ابن مندی و ابن ابی ماریه است. آن دو مرد مسیحی بودند و تمیم داری مردی از مسلمانان بود که در سفری با هم همراه بودند. همراه تمیم داری کیسه ای بود که در آن مقداری وسایل و ظروف منقوش به طلا و گردنبندی از طلا بود که آن ها را آورده بود تا در یکی از بازارهای عرب بفروشد. وقتی از مدینه فاصله گرفتند، تمیم به شدت مریض شد و وقتی مرگش نزدیک شد، تمام چیزهایی که همراهش بود به آن دو داد و گفت که آن ها را به همسر و فرزندش برسانند.

ص: 75


1- . روم / 28

وَ کَانَ تَلْبِیَتُهُمْ إِذَا أَحْرَمُوا فِی الْجَاهِلِیَّةِ لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ فَجَاءَهُمْ إِبْلِیسُ فِی صُورَةِ شَیْخٍ وَ قَالَ لَهُمْ لَیْسَ هَذَا تَلْبِیَةَ أَسْلَافِکُمْ قَالُوا کَیْفَ کَانَتْ تَلْبِیَةُ أَسْلَافِنَا فَقَالَ کَانَتِ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ إِلَّا شَرِیکاً هُوَ لَکَ فَنَفَرَتْ قُرَیْشٌ مِنْ قَوْلِهِ فَقَالَ لَا تَنْفِرُوا مِنْ قَوْلِی وَ عَلَی رِسْلِکُمْ حَتَّی آتِیَ آخِرَ کَلَامِی فَقَالُوا لَهُ قُلْ فَقَالَ إِلَّا شَرِیکٌ لَکَ هُوَ لَکَ تَمْلِکُهُ وَ مَا مَلَکَ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّهُ تَمْلِکُ الشَّرِیکَ وَ الشَّرِیکُ لَا یَمْلِکُهُ فَرَضِیَتْ قُرَیْشٌ بِذَلِکَ فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ رَسُولَهُ صلی الله علیه و آله نَهَاهُمْ عَنْ ذَلِکَ وَ قَالَ إِنَّ هَذَا شَرِیکٌ فَقَالُوا لَیْسَ بِشَرِیکٍ لِأَنَّهُ لَا یَمْلِکُهُ وَ مَا مَلَکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکاءَ فِی ما رَزَقْناکُمْ فَأَنْتُمْ فِیهِ سَواءٌ(1) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَأَعْلَمَهُمْ أَنَّهُمْ لَا یَرْضَوْنَ بِهَذَا فَکَیْفَ یَنْسُبُونَ إِلَی اللَّهِ.

وَ مِثْلُهُ حَدِیثُ تَمِیمٍ الدَّارِیِّ مَعَ ابْنِ مَنْدِیٍّ وَ ابْنِ أَبِی مَارِیَةَ وَ مَا کَانَ مِنْ خَبَرِهِمْ فِی السَّفَرِ وَ کَانَا رَجُلَیْنِ نَصْرَانِیَّیْنِ وَ تَمِیمٌ الدَّارِیُّ رَجُلٌ مِنْ رُءُوسِ الْمُسْلِمِینَ (2) خَرَجُوا فِی سَفَرٍ لَهُمْ وَ کَانَ مَعَ تَمِیمٍ الدَّارِیِّ خُرْجٌ لَهُ فِیهِ مَتَاعٌ وَ آنِیَةٌ مَنْقُوشَةٌ بِالذَّهَبِ وَ قِلَادَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَخْرَجَ مَعَهُ لِیَبِیعَهُ فِی بَعْضِ أَسْوَاقِ الْعَرَبِ فَلَمَّا فَصَلُوا عَنِ الْمَدِینَةِ اعْتَلَّ تَمِیمٌ عِلَّةً شَدِیدَةً فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ دَفَعَ جَمِیعَ مَا کَانَ مَعَهُ إِلَی ابْنِ مَنْدِیٍّ وَ ابْنِ أَبِی مَارِیَةَ وَ أَمَرَهُمَا أَنْ یُوصِلَاهُ إِلَی أَهْلِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ.

ص: 75


1- 1. الروم: 28.
2- 2. کذا فی تفسیر القمّیّ ص 177، و نقله فی الکافی ج 7 ص 5، و فی سائر الجوامع أن عدی بن بداء و تمیما الداری کانا نصرانیین و ابن أبی ماریة و هو بدیل بن أبی مریم( ماریة) کان مسلما و کان مولی عمرو بن العاص، راجع تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 256 و 259. الدّر المنثور ج 2 ص 343، و هکذا فی الإصابة ج 1 ص 145 فی ترجمة بدیل ابن أبی مریم. ج 1 ص 186، فی ترجمة تمیم الداری. ج 2 ص 460 فی ترجمة عدی بن بداء، و ذکره أبو داود فی سننه ج 2 ص 276 باب شهادة أهل الذمّة.

آن دو وقتی به مدینه رسیدند، وسایل و ظروف و گردنبند را برداشتند (و بقیه را به خانوده اش دادند.) خانوده اش از آن دو سؤال کردند: آیا تمیم مریضی طولانی داشت و انفاق بسیاری نمود؟ گفتند: نه، زمان کوتاهی مریض بود. آنان گفتند: آیا از توشه او در این سفر چیزی دزدیده شد؟ گفتند نه. گفتند: آیا همراه شما تجارتی کرد که در آن زیان دید؟ آن دو گفتند: خیر تجارتی نکرد. آنان گفتند: ما چیزهای بسیار گران قیمتی که همراه او بود مانند ظروف منقوش به طلا و گردنبند طلا نمی بینیم. آن دو گفتند: آنچه تمیم به ما داده بود به شما دادیم. آن ها آن دو را به نزد رسول خدا بردند. رسول خدا نیز فرمود: باید سوگند بخورید. آن دو سوگند خورده و رفتند، اما آن ظروف و گردنبند طلا پیش آن دو پیدا شد. اولیای تمیم به نزد رسول خدا آمدند و قضیه را گفتند. آنگاه این آیه نازل شد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصَابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که یکی از شما را [نشانه های] مرگ دررسید، باید از میان خود دو عادل را در موقع وصیّت، به شهادت میان خود فرا خوانید؛ یا اگر در سفر بودید و مصیبت مرگ، شما را فرا رسید [و شاهد مسلمان نبود] دو تن از غیر [همکیشان] خود را [به شهادت بطلبید]}(1) که در این آیه شهادت اهل کتاب را فقط در وصیت در زمان سفر آن هم زمانی که هیچ مسلمانی را در هنگام مرگ نیافتند ذکر می کند: «تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلاَةِ» {پس از نماز، آن دو را نگاه می دارید}(2) یعنی نماز عصر، «فَیُقْسِمَانِ بِاللَّهِ» {به خداوند قسم یاد می کنند}(3) که ما بر این ادّعا از آن ها شایسته تریم، زیرا آنان در سوگندشان دروغگو و کاذبند: «لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِنْ شَهَادَتِهِمَا وَ مَا اعْتَدَیْنَا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ» {گواهی ما قطعاً از گواهی آن دو درست تر است، و [از حقّ] تجاوز نکرده ایم، چرا که [اگر چنین کنیم] از ستمکاران خواهیم بود.}(4) آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله به اولیای تمیم دستور داد که به خدا سوگند یاد کنند که سخنانشان صدق است و آنان نیز سوگند یاد کردند. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله ظروف و گردنبند را از ابن مندی و ابن ابی ماریه گرفت و به اولیای تمیم پس داد.

ص: 76


1- . مائده/ 106
2- . مائده/ 106
3- . مائده/ 107
4- . مائده/ 107

فَلَمَّا قَدِمَا إِلَی الْمَدِینَةِ أَخَذَا الْمَتَاعَ وَ الْآنِیَةَ وَ الْقِلَادَةَ فَسَأَلُوهُمَا هَلْ مَرِضَ صَاحِبُنَا مَرَضاً طَوِیلًا أَنْفَقَ نَفَقَةً وَاسِعَةً قَالا مَا مَرِضَ إِلَّا أَیَّاماً قَلَائِلَ قَالُوا فَهَلْ سُرِقَتْ مِنْهُ شَیْ ءٌ مِنْ مَتَاعِهِ فِی سَفَرِهِ هَذَا قَالا لَا لَمْ یُسْرَقْ مِنْهُ شَیْ ءٌ قَالُوا فَهَلِ اتَّجَرَ مَعَکُمَا فِی سَفَرِهِ تِجَارَةً خَسِرَ فِیهَا قَالا لَمْ یَتَّجِرْ فِی شَیْ ءٍ قَالُوا فَإِنَّا افْتَقَدْنَا أَفْضَلَ شَیْ ءٍ کَانَ مَعَهُ آنِیَةً مَنْقُوشَةً بِالذَّهَبِ وَ قِلَادَةً مِنْ ذَهَبٍ فَقَالا أَمَّا الَّذِی دَفَعَهُ إِلَیْنَا فَقَدْ أَدَّیْنَاهُ إِلَیْکُمْ فَقَدَّمُوهُمَا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَوْجَبَ عَلَیْهِمَا الْیَمِینَ فَحَلَفَا وَ خَلَّی سَبِیلَهُمَا ثُمَّ إِنَّ تِلْکَ الْآنِیَةَ وَ الْقِلَادَةَ ظَهَرَتْ عَلَیْهِمَا فَجَاءَ أَوْلِیَاءُ تَمِیمٍ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبَرُوهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ (1) فَأَطْلَقَ سُبْحَانَهُ شَهَادَةَ أَهْلِ الْکِتَابِ عَلَی الْوَصِیَّةِ فَقَطْ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فِی السَّفَرِ وَ لَمْ یَجِدُوا أَحَداً مِنَ الْمُسْلِمِینَ عِنْدَ حُضُورِ الْمَوْتِ ثُمَّ قَالَ تَعَالَی تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ یَعْنِی صَلَاةَ الْعَصْرِ(2)

فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ أَنَّهُمَا أَحَقُّ بِذَلِکَ یَعْنِی تَعَالَی یَحْلِفَانِ بِاللَّهِ أَنَّهُمَا أَحَقُّ بِهَذِهِ الدَّعْوَی مِنْهُمَا فَإِنَّهُمَا کَذَبَا فِیمَا حَلَفَا وَ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَوْلِیَاءَهُمْ أَنْ یَحْلِفُوا بِاللَّهِ عَلَی مَا ادَّعَوْهُ فَحَلَفُوا فَلَمَّا حَلَفُوا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْآنِیَةَ وَ الْقِلَادَةَ مِنِ ابْنِ مندی وَ ابْنِ أَبِی مَارِیَةَ وَ رَدَّهُمَا إِلَی أَوْلِیَاءِ تَمِیمٍ.

ص: 76


1- 1. المائدة: 106- 107.
2- 2. قد سقط من هناک نحو ممّا یلی:« إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً قلیلا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ» فهذه الشهادة الأولی التی حلفهما رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ثمّ قال عزّ و جلّ« فَإِنْ عُثِرَ عَلی أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً» أی حلفا علی کذب« فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما» یعنی من أولیاء المدعی« مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیانِ» الاولین« فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ» أنهما أحق بذلک إلخ.

سپس خدای عزّوجلّ فرمود: «ذلِکَ أَدْنَی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهَادَةِ عَلَی وَجْهِهَا أَوْ یَخَافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمَانٌ بَعْدَ أَیْمَانِهِمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْمَعُوا» {این [روش] برای اینکه شهادت را به صورت درست ادا کنند، یا بترسند که بعد از سوگندخوردنشان، سوگندهایی [به وارثان میّت] برگردانده شود، [به صواب] نزدیک تر است. و از خدا پروا دارید، و [این پندها را] بشنوید.}(1)

از نمونه های دیگر داستان عایشه است که عبدالله بن ابی بن سلول و حسان بن ثابت و مسطح بن اثاثه اتهامی را برای او مطرح کردند و خدای متعال فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لاَ تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ» {در حقیقت، کسانی که آن بهتان [داستان افک] را [در میان] آوردند، دسته ای از شما بودند. آن [تهمت] را شرّی برای خود تصوّر مکنید بلکه برای شما در آن مصلحتی [بوده] است.}(2)

تمام این آیات و امثال آن ها در قرآن از مواردی است که معنا و مفهوم آن ها پیش از نزول آیه اتفاق افتاده است که نمونه های آن در جاهای مختلفی از قرآن به فراوانی آمده است.

اما آیاتی که تحقق و تأویل آن ها پس از نزول آیه قرآن واقع می شود، این ها شامل اموری است که خدای عزّوجلّ به رسول خدا خبر می دهد که بعد از او اتفاق خواهد افتاد، مانند آنچه در مورد قاسطین، مارقین و خوارج و کشته شدن عمار گفته شده است و همچنین اخبار قیامت و رجعت و اوصاف قیامت. خدای متعال می فرماید: «یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ لایَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً» {آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند، یا پروردگارت بیاید، یا پاره ای از نشانه های پروردگارت بیاید؟ [اما] روزی که پاره ای از نشانه های پروردگارت [پدید] آید، کسی که قبلاً ایمان نیاورده یا خیری در ایمان آوردن خود به دست نیاورده، ایمان آوردنش سود نمی بخشد.}(3) و این آیه «یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَیَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ» {روزی که تأویلش فرا رسد، کسانی که آن را پیش از آن به فراموشی سپرده اند می گویند: «حقاً فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند. پس آیا [امروز] ما را شفاعتگرانی هست که برای ما شفاعت کنند یا [ممکن است به دنیا] بازگردانیده شویم، تا غیر از آنچه انجام می دادیم انجام دهیم؟}(4)

و این آیه «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» {و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.}(5) و این آیه «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ * وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کَانُوا یَحْذَرُونَ» {و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین] کنیم، و در زمین قدرتشان دهیم و [از طرفی] به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که از جانب آنان بیمناک بودند، بنمایانیم.}(6) و این فرموده خدای متعال: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا

ص: 77


1- . مائده/ 108
2- . نور/ 11
3- . أنعام / 158بخش اول (یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ) در آیه نیامده و به جای آن یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ آمده است
4- . أعراف / 53
5- . أنبیاء/ 105
6- . قصص / 5_6

ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلی وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْمَعُوا وَ مِنْهُ الْحَدِیثُ فِی أَمْرِ عَائِشَةَ وَ مَا رَمَاهَا بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ وَ حَسَّانُ بْنُ ثَابِتٍ وَ مِسْطَحُ بْنُ أُثَاثَةَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ- لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ (1) الْآیَةَ فَکُلُّ مَا کَانَ مِنْ هَذَا وَ شِبْهِهِ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی فَهُوَ تَأْوِیلُهُ قَبْلَ تَنْزِیلِهِ وَ مِثْلُهُ فِی الْقُرْآنِ کَثِیرٌ فِی مَوَاضِعَ شَتَّی.

وَ أَمَّا مَا تَأْوِیلُهُ بَعْدَ تَنْزِیلِهِ فَهِیَ الْأُمُورُ الَّتِی أَخْبَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ صلی الله علیه و آله أَنَّهَا سَتَکُونُ بَعْدَهُ مِثْلُ مَا أَخْبَرَ بِهِ مِنْ أُمُورِ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ وَ الْخَوَارِجِ وَ قَتْلُ عَمَّارٍ جَرَی ذَلِکَ الْمَجْرَی وَ أَخْبَارُ السَّاعَةِ وَ الرَّجْعَةِ وَ صِفَاتُ الْقِیَامَةِ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَی هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ- لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً(2) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ (3) الْآیَةَ وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ (4) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ- وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ (5) وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا

ص: 77


1- 1. النور: 11. و الآیة فی المصحف و القراءات المشهورة التی عرفناها« لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ».
2- 2. هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ، أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً» الآیة فی سورة الأنعام: 158.
3- 3. الأعراف: 53 و صدرها:« هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ» الآیة و قد اختلط بالآیة السابقة.
4- 4. الأنبیاء: 105.
5- 5. القصص: 5- 6.

اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی» {خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند.}(1) و همچنین این آیه «الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ * فِی بِضْعِ سِنِینَ» {الف، لام، میم. رومیان شکست خوردند، در نزدیک ترین سرزمین، و [لی] بعد از شکستشان، در ظرف چند سالی، به زودی پیروز خواهند گردید.}(2) وقتی این آیات نازل شد هنوز شکست نخورده بود و شکستشان بعد از آن انجام شد.

و همچنین مانند این آیه «وَ قَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ» {و در کتاب آسمانی [شان] به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که: «قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید کرد}(3) که این آیات را مثال آن قبل از واقع شدن این اتفاقات نازل شده است و تحقق آن ها پس از نزول آیه است.

اما آیاتی که تأویل و تحقق آنها به همراه نزول آیه است، مانند این آیه است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» {ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و با راستان باشید}(4) که کسی که این آیه را پیامبر صلی الله علیه و آله می شنود، واجب است که این صادقین که امر به همراهی با آنها شده بشناسد و بر پیامبر صلی الله علیه و آله هم واجب است که او را به آنها معرفی کند که در این زمان بر امت واجب است که این دستور را بجا آورند.

همچنین این آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» {خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید}(5) این آیات مانند آیات پیشین نیست که معنای آنها در ظاهرشان باشد و نیاز به تفسیر نداشته باشد، بلکه در این آیات نیاز به تفسیر است و پیامبر تبیین می کند که اولی الامر که خدای متعال اطاعت آنها را واجب کرده، همان عترت او هستند که دستور به اطاعتشان آمده است. و از دیگر نمونه ها آیه «وَ أَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ» {و نماز را بر پا دارید، و زکات را بدهید}(6) است که مردم بی نیاز از بیان و تفسیر آن از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله نیستند تا حدود نماز و کیفیت آن و تعداد و رکوع ها و سجده های آن و وقت آن و تمام آنچه بدان مرتبط است را بیان کند. زکات و روزه و حج و سایر واجبات نیز چنین است که خدای سبحان در قرآن به صورت مختصر و مجمل به آنها اشاره کرده و رسول خدا صلی الله علیه و آله مفسر آنهاست و به مردم یاد می دهد که چگونه آنها را بجا بیاورند. از این رو واجب است به امت بگوید صادقین چه کسانی هستند.

از مثال های دیگر این آیه است: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی

ص: 78


1- . نور/ 55
2- . روم / 1-4
3- . إسراء/ 4
4- . توبه/ 119
5- . نساء/ 59
6- . بقره/ 43

اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ (1) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ قَوْلِهِ الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ فِی بِضْعِ سِنِینَ (2) فَنَزَلَتْ هَذِهِ وَ لَمْ یَکُنْ غَلَبَتْ وَ غَلَبَتْ بَعْدَ ذَلِکَ وَ مِثْلُهُ وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ (3) فَهَذِهِ الْآیَاتُ وَ أَشْبَاهُهُمَا نَزَلَتْ قَبْلَ تَأْوِیلِهَا وَ کُلُّ ذَلِکَ تَأْوِیلُهُ بَعْدَ تَنْزِیلِهِ وَ أَمَّا مَا تَأْوِیلُهُ مَعَ تَنْزِیلِهِ فَمِثْلُ (4)

قَوْلِهِ تَعَالَی- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ (5) فَیَحْتَاجُ مَنْ سَمِعَ هَذَا التَّنْزِیلَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ یَعْرِفَ هَؤُلَاءِ الصَّادِقِینَ الَّذِینَ أَمَرُوا بِالْکَیْنُونِیَّةِ مَعَهُمْ وَ یَجِبُ عَلَی الرَّسُولِ أَنْ یَدُلَّ عَلَیْهِمْ وَ یَجِبُ عَلَی الْأُمَّةِ حِینَئِذٍ امْتِثَالُ الْأَمْرِ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَی أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ (6) فَلَمْ یَسْتَغْنِ النَّاسُ فِی هَذَا الْمَعْنَی بِالتَّنْزِیلِ دُونَ التَّفْسِیرِ کَمَا اسْتَغْنَوْا بِالْآیَاتِ الْمُتَقَدِّمَةِ الَّتِی ذُکِرَتْ فِی آیَاتِ مَا تَأْوِیلُهُ فِی تَنْزِیلِهِ اللَّاتِی ذَکَرْنَاهَا فِی الْآیَاتِ الْمُتَقَدِّمَةِ إِلَّا حِینَ بَیَّنَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّ الْوُلَاةَ لِلْأَمْرِ الَّذِی فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ مِنْ عِتْرَتِهِ الْمَنْصُوصِ عَلَیْهِمْ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ(7) فَلَمْ یَسْتَغْنِ النَّاسُ عَنْ بَیَانِ ذَلِکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ حُدُودِ الصَّلَاةِ کَیْفَ یُصَلُّونَهَا وَ عَدَدِهَا وَ رُکُوعِهَا وَ سُجُودِهَا وَ مَوَاقِیتِهَا وَ مَا یَتَّصِلُ بِهَا وَ کَذَلِکَ الزَّکَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ فَرَائِضُ الْحَجِّ وَ سَائِرُ الْفَرَائِضِ إِنَّمَا أَنْزَلَهَا اللَّهُ وَ أَمَرَ بِهَا فِی کِتَابِهِ مُجْمَلَةً غَیْرَ مَشْرُوحَةٍ لِلنَّاسِ فِی مَعْنَی التَّنْزِیلِ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هُوَ الْمُفَسِّرَ لَهَا وَ الْمُعَلِّمَ لِلْأُمَّةِ کَیْفَ یُؤَدُّونَهَا وَ بِهَذِهِ الطَّرِیقَةِ وَجَبَ عَلَیْهِ صلی الله علیه و آله تَعْرِیفُ الْأُمَّةِ الصَّادِقِینَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی

ص: 78


1- 1. النور: 55.
2- 2. الروم: 1- 2.
3- 3. أسری: 40.
4- 4. زیادة أضفناها طبقا لما مر فی ص 68 س 2 نقلا من تفسیر القمّیّ ص 12.
5- 5. براءة: 119.
6- 6. النساء: 59.
7- 7. البقرة: 43، و آیات أخر.

الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً» {و [نیز] آن درخت لعنت شده در قرآن را جز برای آزمایش مردم قرار ندادیم؛ و ما آنان را بیم می دهیم، ولی جز بر طغیان بیشتر آن ها نمی افزاید}(1) و نمونه دیگر آیه سوره توبه است: «وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ» {و از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار می دهند و می گویند: «او زودباور است.» بگو: «گوش خوبی برای شماست.}(2) و آیه «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَ لاَ تَفْتِنِّی أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ» {و از آنان کسی است که می گوید: «مرا [در ماندن] اجازه ده و به فتنه ام مینداز.» هش دار، که آنان خود به فتنه افتاده اند، و بی تردید جهنَّم بر کافران احاطه دارد.}(3) و این آیه «وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ» {و از ساکنانِ مدینه [نیز عدّه ای] بر نفاق خو گرفته اند. تو آنان را نمی شناسی، ما آنان را می شناسیم.}(4) و این آیه «لاَ تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَمَا یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ» {مردمی را که خدا بر آنان خشم رانده، به دوستی مگیرید. آنها واقعاً از آخرت سلب اُمید کرده اند، همان گونه که کافرانِ اهل گور قطع اُمید نموده اند.}(5) که به مردم واجب است بدانند این آیات درباره چه کسانی نازل شده و چه کسانی هستند که خدای متعال بر آنان غضب کرده تا آنان را به نام هایشان بشناسند و از آنان بیزاری جسته و به عنوان دوست و ولی خود نگیرند. خدای متعال می فرماید: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لاَ یُنْصَرُونَ» {و آنان را پیشوایانی که به سوی آتش می خوانند گردانیدیم، و روز رستاخیز یاری نخواهند شد.}(6)

و از نمونه های آن در قرآن فراوان است که خدای متعال امر به اطاعت از برگزیدگان کرده و صفات آنان را بر شمرده و دستور به تبرّی جستن از مخالفان آنان داده است. رسول خدا صلی الله علیه وآله به دستور خدا خارج شد تا واجب الهی را انجام دهد و از دنیا نرفت مگر آنکه اوصاف اولیای الهی را که اولی الامر هستند، برای مردم به روشنی بیان نمود و از امت برای آنان بیعت گرفت که سخن او را بشنوند و از او اطاعت کنند و همچنین کسانی را که از ولایتشان نهی کرده بود را نام برد. اما افراد بسیار کمی از این دستور اطاعت کرده و عده زیادی از آن سرپیچی کردند و به سمت دنیا و زینت های آن متمایل شدند، که وای بر آنها باد.

اما دسته دیگر آیاتی است که تأویل آن در خود آیه و شرح معنای آن آمده است. از جمله آن ها قصه اصحاب کهف است که داستان این آیات از این قرار است که قریش سه نفر به نام های نضر بن حارث بن کلده و عقبة بن ابی معیط و عاصل بن وائل را به قبیله رث و نجران فرستادند تا از یهودیان و مسیحیان آنجا مسائلی را یاد بگیرند که از پیامبر اسلام بپرسند که علمای یهود و نصاری به آنان گفتند از چند مسأله از او سؤال کنید، اگر پاسخ داد بدانید او پیامبری است که

ص: 79


1- . إسراء/ 60
2- . توبه/ 61
3- . توبه/ 49
4- . توبه/ 101
5- . ممتحنه/ 13
6- . قصص / 41

الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً(1) وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ فِی سُورَةِ التَّوْبَةِ- وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ (2) وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَ لا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ (3) وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ- لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ (4) وَ مِثْلُ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ(5) فَوَجَبَ عَلَی الْأُمَّةِ أَنْ یَعْرِفُوا هَؤُلَاءِ الْمُنَزَّلَ فِیهِمْ هَذِهِ الْآیَاتُ مَنْ هُمْ وَ مَنْ غَضِبَ اللَّهِ عَلَیْهِمْ لِیُعْرَفُوا بِأَسْمَائِهِمْ حَتَّی یَتَبَرَّءُوا مِنْهُمْ وَ لَا یَتَوَلَّوْهُمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی- وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ (6) وَ مِثْلُ ذَلِکَ کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی مِنَ الْأَمْرِ بِطَاعَةِ الْأَصْفِیَاءِ وَ نَعْتِهِمْ وَ التَّبَرِّی مِمَّنْ خَالَفَهُمْ وَ قَدْ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِمَّا وَجَبَ عَلَیْهِ وَ لَمْ یَمْضِ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی بَیَّنَ لِلْأُمَّةِ حَالَ الْأَوْلِیَاءِ مِنْ أُولِی الْأَمْرِ وَ نَصَّ عَلَیْهِمْ وَ أَخَذَ الْبَیْعَةَ عَلَی الْأُمَّةِ بِالسَّمْعِ لَهُمْ وَ الطَّاعَةِ وَ أَبَانَ لَهُمْ أَیْضاً أَسْمَاءَ مَنْ نَهَاهُمْ عَنْ وَلَایَتِهِمْ فَمَا أَقَلَّ مَنْ أَطَاعَ فِی ذَلِکَ وَ مَا أَکْثَرَ مَنْ عَصَی فِیهِ وَ مَالَ إِلَی الدُّنْیَا وَ زُخْرُفِهَا فَالْوَیْلُ لَهُمْ: وَ أَمَّا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ مِمَّا تَأْوِیلُهُ حِکَایَةٌ فِی نَفْسِ تَنْزِیلِهِ وَ شَرْحُ مَعْنَاهُ فَمِنْ ذَلِکَ قِصَّةُ أَهْلِ الْکَهْفِ وَ ذَلِکَ أَنَّ قُرَیْشاً بَعَثُوا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ نَضْرَ بْنَ حَارِثِ بْنِ کَلَدَةَ وَ عُقْبَةَ بْنَ أَبِی مُعَیْطٍ وَ عَاصَ بْنَ وَائِلٍ إِلَی رَثٍ (7) وَ إِلَی نَجْرَانَ لِیَتَعَلَّمُوا مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی مَسَائِلَ یُلْقُونَهَا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهُمْ عُلَمَاءُ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی سَلُوهُ عَنْ مَسَائِلَ فَإِنْ أَجَابَکُمْ عَنْهَا فَهُوَ النَّبِیُّ الْمُنْتَظَرُ الَّذِی أَخْبَرَتْ

ص: 79


1- 1. اسری: 60.
2- 2. براءة: 61.
3- 3. براءة: 49.
4- 4. براءة: 101.
5- 5. الممتحنة: 13.
6- 6. القصص: 41.
7- 7. کذا.

در تورات خبر آمدن او ذکر شده است و یهود منتظر او هستند. سپس از یک مسأله دیگر از او بپرسید، اگر ادعا کرد می داند بدانید دروغگو است، زیرا جز خدا کسی آن را نمی داند. قریش گفتند آن سه سؤال چیست؟ گفتند از او درباره جوان مردانی بپرسید که پیش از این بودند که ناپدید شدند. سپس خوابیدند. بپرسید چقدر خوابیدند تا بیدار شدند و تعدادشان چند نفر بود و وقتی بیدار شدند چه کردند و قومشان چه کردند و تا به امروز چه مدت از آن زمان گذشته و داستانشان از چه قرار است. و از او درباره موسی بن عمران بپرسید که داستان او وقتی از آن عاِلم تبعیت کردند و جدا شد چه بود و از او درباره شخصی که شرق و غرب را از محل طلوع آفتاب تا محل غروب آن چرخید. بپرسید که چه کسی بود و داستان او چه بود. سپس شرح پاسخ سؤالات سه گانه را بنا بر آنچه در تورات بود نوشتند و به قریش دادند. سپس قریش گفتند آن مسأله دیگر چیست. گفتند از او درباره قیامت بپرسید آن سه به همراه سؤالات به سوی قریش برگشتند، در حالی که یقین داشتند پیامبر علمی درباره آن ها ندارد. قریش به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد که به همراه عمویش ابوطالب در حجر نشسته بود و گفتند: ای ابوطالب! همانا برادرزاده ات محمد صلی الله علیه و آله با قومش مخالفت کرده و خردمندان قوم را نادان می داند و بت های آنان را تقبیح می کند و دشنام می دهد و جوانان را فاسد می کند و اتحاد آنان را متفرق می نماید و تصور می کند که از آسمان به او وحی می شود. ما سؤالاتی از او داریم که اگر پاسخ دهد خواهیم دانست راست می گوید، و إلّا دروغگوست. ابوطالب گفت: از هر چه می خواهید از او بپرسید که او را بلندنظر خواهید یافت. گفتند: یا محمد! درباره گروهی که در زمان های اولین بودند سپس ناپدید شده و خوابیدند و سپس بیدار شدند بگو که چند نفر بودند و چه مدت خوابیدند و با قومشان چه برخوردی داشتند؟ و از دوستان موسی بن عمران و عالِمی که همراهش بود بگو که چگونه است و از جهانگردی که شرق و غرب را از محل طلوع آفتاب تا محل غروبش چرخید بگو که داستانش چگونه است؟ پیامبر فرمود: من فقط از جانب خدای متعال به شما پاسخ می دهم. لذا منتظر وحی می مانم که نازل شود. آنگاه فردا به همگی این سؤالات پاسخ می دهم. تا چهل روز هیچ وحی ای بر پیامبر نازل نشد، تا جائی که گروهی از یاران او نیز دچار تردید شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار غمگین شد و قریش شادمان شدند و مشرکان بسیار در این مورد سخن گفتند. تا آن که پس از چهل روز سوره کهف بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و داستان آن سه مسأله و یک مسأله دیگر را بازگو کرد. وقتی پیامبر این آیات را بر آنان خواند،

ص: 80

بِهِ التَّوْرَاةُ ثُمَّ تَسْأَلُوهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ أُخْرَی فَإِنِ ادَّعَی عِلْمَهَا فَهُوَ کَاذِبٌ لِأَنَّهُ لَا یَعْلَمُ عِلْمَهَا غَیْرُ اللَّهِ فَقَالُوا وَ مَا هَذِهِ الثَّلَاثُ مَسَائِلَ قَالُوا سَلُوهُ عَنْ فِتْیَةٍ کَانُوا فِی الزَّمَنِ الْأَوَّلِ غَابُوا ثُمَّ نَامُوا کَمْ مِقْدَارُ مَا نَامُوا إِلَی أَنِ انْتَبَهُوا وَ کَمْ کَانَ عَدَدُهُمْ وَ لَمَّا انْتَبَهُوا مَا الَّذِی صَنَعُوا وَ صَنَعَهُ قَوْمُهُمْ وَ کَمْ لَهُمْ مِنْ حَیْثُ انْتَبَهُوا إِلَی یَوْمِنَا هَذَا وَ مَا کَانَتْ قِصَّتُهُمْ وَ سَلُوهُ عَنْ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ کَیْفَ کَانَ حَالُهُ مَعَ الْعَالِمِ حِینَ اتَّبَعَهُ وَ فَارَقَهُ وَ سَلُوهُ عَنْ طَائِفٍ طَافَ الشَّرْقَ وَ الْغَرْبَ مِنْ مَطْلِعِ الشَّمْسِ إِلَی مَغْرِبِهَا مَنْ کَانَ وَ کَیْفَ کَانَ حَالُهُ ثُمَّ کَتَبُوا لَهُمْ شَرْحَ حَالِ الثَّلَاثِ مَسَائِلَ عَلَی مَا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ قَالُوا لَهُمْ فَمَا الْمَسْأَلَةُ الْأُخْرَی قَالَ سَلُوهُ عَنْ قِیَامِ السَّاعَةِ فَقَدِمَ الثَّلَاثَةُ نَفَرٍ بِالْمَسَائِلِ إِلَی قُرَیْشٍ وَ هُمْ قَاطِعُونَ أَنْ لَا عِلْمَ لَدَیْهِ مِنْهَا فَمَشَتْ قُرَیْشٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ فِی الْحِجْرِ وَ عِنْدَهُ عَمُّهُ أَبُو طَالِبٍ فَقَالُوا یَا أَبَا طَالِبٍ إِنَّ ابْنَ أَخِیکَ مُحَمَّداً خَالَفَ قَوْمَهُ وَ سَفَّهَ أَحْلَامَهُمْ وَ عَابَ آلِهَتَهُمْ وَ سَبَّهَا وَ أَفْسَدَ الشَّبَابَ مِنْ رِجَالِهِمْ وَ فَرَّقَ جَمَاعَتَهُمْ وَ زَعَمَ أَنَّ أَخْبَارَ السَّمَاءِ تَأْتِیهِ وَ قَدْ جِئْنَا بِمَسَائِلَ فَإِنْ أَخْبَرَنَا بِهَا عَلِمْنَا أَنَّهُ صَادِقٌ وَ إِنْ لَمْ یُخْبِرْنَا بِهَا عَلِمْنَا أَنَّهُ کَاذِبٌ فَقَالَ لَهُمْ أَبُو طَالِبٍ دُونَکُمْ فَسَلُوهُ عَمَّا بَدَا لَکُمْ تَجِدُوهُ مَلِیّاً فَقَالُوا یَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنَا عَنْ فِئَةٍ کَانُوا فِی الزَّمَانِ الْأَوَّلِ ثُمَّ غَابُوا ثُمَّ نَامُوا وَ انْتَبَهُوا کَمْ عَدَدُهُمْ وَ کَمْ نَامُوا وَ مَا کَانَ خَبَرُهُمْ مَعَ قَوْمِهِمْ وَ أَخْبِرْنَا عَنْ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ وَ الْعَالِمِ الَّذِی اتَّبَعَهُ کَیْفَ کَانَتْ قِصَّتُهُ مَعَهُ وَ أَخْبِرْنَا عَنْ طَائِفٍ طَافَ الشَّرْقَ وَ الْغَرْبَ مِنْ مَطْلِعِ الشَّمْسِ إِلَی مَغْرِبِهَا وَ کَیْفَ کَانَ خَبَرُهُ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنِّی لَا أُخْبِرُکُمْ بِشَیْ ءٍ إِلَّا مِنْ عِنْدِ رَبِّی وَ إِنَّمَا أَنْتَظِرُ الْوَحْیَ یَجِی ءُ ثُمَّ أُخْبِرُکُمْ بِهَذَا غَداً وَ لَمْ یَسْتَثْنِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَاحْتُبِسَ الْوَحْیُ عَنْهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً حَتَّی شَکَّ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ اغْتَمَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ فَرِحَتْ قُرَیْشٌ بِذَلِکَ وَ أَکْثَرَ الْمُشْرِکُونَ الْقَوْلَ فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً نَزَلَ عَلَیْهِ بِسُورَةِ الْکَهْفِ وَ فِیهَا قِصَصُ ثَلَاثِ مَسَائِلَ وَ الْمَسْأَلَةُ الْأُخْرَی فَتَلَاهَا عَلَیْهِمْ.

ص: 80

با شنیدنش بهت زده شدند و گفتند: به بهترین شکل پاسخ را روشن کردی. فقط در مورد مسأله چهارم جواب را نفهمیدیم که چیست. آنگاه خدای متعال این آیات را نازل کرد: «یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاَ تَأْتِیکُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یَسْأَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ» {از تو در باره قیامت می پرسند [که] وقوع آنچه وقت است؟ بگو: «علم آن، تنها نزد پروردگار من است. جز او [هیچ کس] آن را به موقع خود آشکار نمی گرداند. [این حادثه] بر آسمان ها و زمین گران است، جز ناگهان به شما نمی رسد.» [باز] از تو می پرسند گویا تو از [زمان وقوع] آن آگاهی. بگو: «علم آن، تنها نزد خداست، ولی بیشتر مردم نمی دانند.»}(1)

و از مثال های دیگر داستان عبداله بن ابی بن سلول است که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به غزوه تبوک رفت، هنگام بازگشت در منزلی کم آب اتراق کردند. عبداله بن ابی در قبیله اش جایگاه مهمی داشت و قومش از او تبعیت و اطاعت می کردند و چادرش را در وسط لشگر می زد تا قبیله اش از خزرج و منافقینی که هم فکر او بودند دورش باشند. مردم در اطراف چاهی که در آن منطقه کم آب بود جمع شدند. در لشگر مردی از مهاجرین که به او جهجهان می گفتند دلو خود را در چاه انداخت و همزمان مردی از انصار بنام سنان بن عبداله هم دلو خود را به چاه انداخت که به دلو جهجهان گیر کرد. جهجهان چیزی برداشت و بر سر سنان زد و به شدت او را مجروح ساخت و فریادی زد و از قریش و مهاجرین دادخواهی کرد. عبدالله بن ابی صدای مهاجرین را شنید و گفت: چه شده؟ گفتند: جهجهان از مهاجرین و قریش علیه اوس و خزرج کمک می خواهد. عبدالله گفت: مگر خودشان این کار را نکرده اند؟ گفتند چرا. گفت: به خدا قسم کراهت داشتم به این راه بیایم. سپس رو به قومش کرد و گفت: گفته بودم که به این ها انفاق نکنید تا بر سرتان فرود آیند و علیه شما شورش کنند. به خدا قسم وقتی به مدینه بازگردیم عزیزان و بلندمرتبگان ذلیلان را از شهر خارج خواهند کرد. زید بن ارقم که در مجلس عبدالله بن ابی کوچک ترین فرد بود، وقتی این سخنان را شنید به نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله! تو وضعیت عبدالله بن ابی و جایگاهش در میان ما می دانی. اما این باعث نمی شود که چیزی را که شنیده ام نگویم. سپس داستان را بازگو کرد.

ص: 81


1- . أعراف / 187

فَلَمَّا سَمِعُوا بَهَرَهُمْ مَا سَمِعُوهُ وَ قَالُوا قَدْ بَیَّنْتَ فَأَحْسَنْتَ إِلَّا أَنَّ الْمَسْأَلَةَ الْمُفْرَدَةَ مَا فَهِمْنَا الْجَوَابَ عَنْهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها إِلَی قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ- وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (1).

وَ مِثْلُ قِصَّةِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا خَرَجَ فِی غَزَاةِ تَبُوکَ نَزَلَ فِی مُنْصَرَفِهِ مَنْزِلًا قَلِیلَ الْمَاءِ وَ کَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ رَجُلًا شَرِیفاً مُطَاعاً فِی قَوْمِهِ وَ کَانَ یَضْرِبُ قُبَّتَهُ وَسَطَ الْعَسْکَرِ فَیَجْتَمِعُ إِلَیْهِ قَوْمُهُ مِنَ الْخَزْرَجِ وَ مَنْ کَانَ عَلَی مِثْلِ رَأْیِهِ مِنَ الْمُنَافِقِینَ فَاجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَی بِئْرٍ کَانَتْ فِی ذَلِکَ الْمَنْزِلِ قَلِیلَةَ الْمَاءِ وَ کَانَ فِی الْعَسْکَرِ رَجُلٌ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ یُقَالُ لَهَا جهجهان بْنُ وبر فَأَدْلَی دَلْوَهُ وَ أَدْلَی مَعَهُ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ سِنَانُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ مِنَ الْأَنْصَارِ فَتَعَلَّقَ دَلْوُهُ بِدَلْوِ جهجهان فَتَوَاثَبَا وَ أَخَذَ جهجهان شَیْئاً فَضَرَبَ بِهِ رَأْسَ ابْنِ سِنَانٍ فَشَجَّهُ شَجَّةً مُوضِحَةً وَ صَاحَ جهجهان إِلَی قُرَیْشٍ وَ الْمُهَاجِرِینَ فَسَمِعَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ نِدَاءَ الْمُهَاجِرِینَ فَقَالَ مَا هَذَا قَالُوا جهجهان یَنْتَدِبُ الْمُهَاجِرِینَ وَ قُرَیْشاً عَلَی الْخَزْرَجِ وَ الْأَوْسِ فَقَالَ أَ وَ قَدْ فَعَلُوهَا قَالُوا نَعَمْ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ کَارِهاً لِهَذَا الْمَسِیرِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی قَوْمِهِ فَقَالَ لَهُمْ قَدْ قُلْتُ لَا تُنْفِقُوا عَلَیْهِمْ حَتَّی یَنْفَضُّوا وَ یَخْرُجُوا عَنْکُمْ أَمَّا وَ اللَّهِ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لَمَّا سَمِعَ زَیْدُ بْنُ أَرْقَمَ ذَلِکَ جَاءَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ کَانَ ابْنُ أَرْقَمَ أَصْغَرَهُمْ سِنّاً فِیمَنْ کَانَ فِی مَجْلِسِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ فَقَالَ زَیْدٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَلِمْتُ حَالَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ فِینَا وَ شَرَفَهُ وَ لَا یَمْنَعُنِی ذَلِکَ أَنْ أُخْبِرَکَ بِمَا سَمِعْتُ ثُمَّ أَخْبَرَهُ بِالْخَبَرِ.

ص: 81


1- 1. الأعراف: 187.

رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور به حرکت داد. اصحاب گفتند: به خدا قسم الان وقت حرکت نیست. حتماً اتفاقی افتاده. وقتی سخن زید بن ارقم به رسول خدا به گوش انصار رسید، سعد بن عباده متوجه شد و گفت: یا رسول الله! زید بن ارقم بر عبدالله بن ابی دروغ بسته و اگر هم عبدالله چیزی گفته باشد، او را سرزنش نکن. ما از عقیق یمانی برای او تاجی ساخته ایم تا بزرگ ما باشد. وقتی برسیم خواهی دید در این موضوع تو بر او غلبه خواهی کرد. سپس سعد بن عباده رو به زید کرد و گفت: از روی عمد به بزرگ ما دروغ بسته ای. وقتی رسول خدا در منزل دوم فرود آمد، قوم عبدالله بن ابی به نزد او آمده و گفتند نزد رسول خدا برو تا برای تو استغفار کند. عبدالله بن ابی سر خود را تکان داد و مسخره کرد. اما آنقدر به او گفتند تا به همراه آن ها به نزد پیامبر آمد و قسم خورد که چیزی نگفته است و زید بن ارقم بر او دروغ بسته. خدای متعال این آیه را نازل کرد: «إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ *اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» {چون منافقان نزد تو آیند گویند: «گواهی می دهیم که تو واقعاً پیامبر خدایی.» و خدا [هم] می داند که تو واقعاً پیامبر او هستی، و خدا گواهی می دهد که مردم دوچهره سخت دروغگویند. سوگندهای خود را [چون] سپری بر خود گرفته و [مردم را] از راه خدا بازداشته اند. راستی که آنان چه بد می کنند.}(1)

تا آنجا که فرمود: «سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ...» {برای آنان یکسان است: چه بر ایشان آمرزش بخواهی یا بر ایشان آمرزش نخواهی، خدا هرگز بر ایشان نخواهد بخشود…}(2) این ها تمام چیزهایی است که درباره تأویل و تنزیل بود.

اما رد بر سخن کسانی که خلقت بهشت و جهنم را انکار می کنند. خدای متعال فرمود: «عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی * عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَی» {نزدیک سدرة المنتهی؛ در همان جا که جنّة المأوی است.}(3)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وارد بهشت شدم و در آن قصری از یاقوت سرخ دیدم که داخل آن از بیرون و بیرون آن از داخلش از شدت درخشش دیده می شد. گفتم: یا جبرئیل! این قصر برای کیست؟ گفت: برای کسی که سخن پاک بگوید و روزه دائم بگیرد و طعام بخوراند و در شب تهجد کند، در حالی که مردم خوابند. گفتم: یا رسول الله! چه کسی در امت تو توان چنین چیزهایی را دارد؟ فرمود: نزدیک شو و من نزدیک شدم. فرمود: می دانی کلام پاک چیست؟ گفتم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: آن سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله اکبر است. آیا می دانی روزه دائم چیست؟ گفتم: خدا

ص: 82


1- . منافقون / 1_2
2- . منافقون / 6
3- . نجم / 14_15

فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِالْمَسِیرِ فَقَالَ أَصْحَابُهُ وَ اللَّهِ مَا هَذَا وَقْتَ مَسِیرٍ وَ إِنَّ ذَلِکَ لَأَمْرٌ حَدَثَ وَ لَمَّا بَلَغَ الْأَنْصَارَ مَا قَالَهُ زَیْدُ بْنُ أَرْقَمَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَحِقَ بِهِ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ وَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ زَیْدَ بْنَ أَرْقَمَ کَذَبَ عَلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ وَ إِنْ کَانَ عَبْدُ اللَّهِ قَالَ شَیْئاً مِنْ هَذَا فَلَا تَلُمْهُ فَإِنَّا کُنَّا نَظَمْنَا لَهُ الْجَزْعَ الْیَمَانِیَّ تَاجاً لَهُ لِنُتَوِّجَهُ فَیَکُونَ مَلِکاً عَلَیْنَا فَلَمَّا وَافَیْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ رَأَی أَنَّکَ غَلَبْتَهُ عَلَی أَمْرٍ قَدْ کَانَ اسْتَتَبَّ لَهُ ثُمَّ أَقْبَلَ سَعْدٌ عَلَی زَیْدٍ فَقَالَ یَا زَیْدُ عَمَدْتَ إِلَی شَرِیفِنَا فَکَذَبْتَ عَلَیْهِ فَلَمَّا نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْمَنْزِلَ الثَّانِیَ مَشَی قَوْمُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ إِلَیْهِ فَقَالُوا لَهُ امْضِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّی یَسْتَغْفِرَ لَکَ فَلَوَی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیِّ بْنِ سَلُولٍ عُنُقَهُ وَ اسْتَهَزَأَ فَلَمْ یَزَالُوا بِهِ حَتَّی صَارَ مَعَهُمْ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَحَلَفَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ لَمْ یَقُلْ مِنْ ذَلِکَ شَیْئاً وَ أَنَّ زَیْدَ بْنَ أَرْقَمَ کَذَبَ عَلَیْهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی- إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ- اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ إِلَی قَوْلِهِ- سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِلَی آخِرِ السُّورَةِ.

وَ هَذَا أَبْوَابُ التَّنْزِیلِ وَ التَّأْوِیلِ وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی (1)

وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَیْتُ فِیهَا قَصْراً مِنْ یَاقُوتٍ أَحْمَرَ یُرَی دَاخِلُهُ مِنْ خَارِجِهِ وَ خَارِجُهُ مِنْ دَاخِلِهِ مِنْ نُورِهِ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ لِمَنْ هَذَا الْقَصْرُ فَقَالَ لِمَنْ أَطَابَ الْکَلَامَ وَ أَدَامَ الصِّیَامَ وَ أَطْعَمَ الطَّعَامَ وَ تَهَجَّدَ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ فِی أُمَّتِکَ مَنْ یُطِیقُ هَذَا فَقَالَ لِیَ ادْنُ مِنِّی فَدَنَوْتُ فَقَالَ مَا تَدْرِی مَا إِطَابَةُ الْکَلَامِ فَقُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ فَقَالَ هُوَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ أَ تَدْرِی مَا إِدَامَةُ الصِّیَامِ فَقَالَ اللَّهُ أَعْلَمُ

ص: 82


1- 1. النجم: 14- 15.

و رسولش آگاه ترند. فرمود: کسی که ماه رمضان را روزه بگیرد و هیچ روزی را افطار نکند. آیا می دانی خوراندن غذا چیست؟ گفتم: خدا و رسولش آگاه ترند. فرمود: کسی که برای خانواده اش دنبال چیزهایی برود که آبروی آن ها را حفظ کند. آیا می دانی تهجد در شب زمانی که مردم خوابند چیست؟ گفتم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: نمی خوابد تا نماز عشا را بخواند. منظور از مردم در اینجا یهود و نصاری است. زیرا آنان بین دو نماز می خوابند. و فرمود: وقتی مرا به آسمان بردند، وارد بهشت شدم و در آن سرزمینی دیدم که در آن ملائکه بنایی می ساختند؛ یک خشت طلا و یک خشت نقره می گذاشتند و گاهی دست نگه می داشتند. گفتم: چرا دست نگه داشتید؟ گفتند: برای این که اسباب کار به ما برسد. گفتم: اسباب کار شما چیست؟ گفتند: این است که مؤمن سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله اکبر وقتی مؤمن این را بگوید، وقتی ساکت باشد دست از کار می کشیم. و فرمود: وقتی مرا به آسمان های هفت گانه بردند، جبرئیل دست مرا گرفت و وارد بهشت کرد و بر روی یک زیرانداز بهشتی نشاند و به من میوه بِه داد آن را به دو نیم کردم و از آن حوری بهشتی بیرون آمد و در مقابلم ایستاد و گفت: سلام بر تو ای محمد صلی الله علیه وآله. سلام بر تو ای احمد. سلام بر تو ای رسول خدا! گفتم: و علیک السلام. تو کیستی؟ گفت: من راضی و مورد رضایت هستم. خدای جبار مرا از سه چیز خلق کرده؛ بالای من از کافور و وسطم از انبر و پایینم از مشک است و از آب حیات ساخته شده ام. پروردگارم به من گفت موجود باش و منم به وجود آمدم. این داستان و امثال آن دلیل بر خلقت بهشت و داستان های دیگر دلالت بر جهنم دارند.

اما در مورد کسانی که بداء را انکار می کنند، خدای متعال در قرآن فرمود: «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ « {پس، از آنان روی بگردان، که تو درخور نکوهش نیستی.}(1) و این از آن روست که در آن زمان خدای سبحان اراده کرده بود که زمین را نابود کند، اما رحمتش مردمان را شامل شد و در هلاکتشان بداء رخ داد و خدا بر پیامبرش این آیه را نازل کرد: «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» {و پند ده، که مؤمنان را پند سود بخشد.}


1- . ذاریات / 54

وَ رَسُولُهُ فَقَالَ مَنْ صَامَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ لَمْ یُفْطِرْ مِنْهُ یَوْماً أَ تَدْرِی مَا إِطْعَامُ الطَّعَامِ فَقُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ فَقَالَ مَنْ طَلَبَ لِعِیَالِهِ مَا یَکُفُّ بِهِ وُجُوهَهُمْ أَ تَدْرِی مَا التَّهَجُّدُ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ فَقُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ فَقَالَ مَنْ لَا یَنَامُ حَتَّی یُصَلِّیَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ. وَ یُرِیدُ بِالنَّاسِ هَاهُنَا الْیَهُودَ وَ النَّصَارَی لِأَنَّهُمْ یَنَامُونَ بَیْنَ الصَّلَاتَیْنِ.

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَیْتُ فِیهَا قیعان قِیعَاناً وَ رَأَیْتُ فِیهَا مَلَائِکَةً یَبْنُونَ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ وَ رُبَّمَا أَمْسَکُوا فَقُلْتُ لَهُمْ مَا بَالُکُمْ قَدْ أَمْسَکْتُمْ فَقَالُوا حَتَّی تَجِیئَنَا النَّفَقَةُ فَقُلْتُ وَ مَا نَفَقَتُکُمْ قَالُوا قَوْلُ الْمُؤْمِنِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ فَإِذَا قَالَ بَنَیْنَا وَ إِذَا سَکَتَ أَمْسَکْنَا.

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی سَبْعِ سَمَاوَاتِهِ وَ أَخَذَ جَبْرَئِیلُ بِیَدِی وَ أَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ وَ أَجْلَسَنِی عَلَی دُرْنُوکٍ مِنْ دَرَانِیکِ الْجَنَّةِ وَ نَاوَلَنِی سَفَرْجَلَةً فَانْفَلَقَتْ نِصْفَیْنِ وَ خَرَجَ حَوْرَاءُ مِنْهَا فَقَامَتْ بَیْنَ یَدَیَّ وَ قَالَتِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَحْمَدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقُلْتُ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ أَنَا الرَّاضِیَةُ الْمَرْضِیَّةُ خَلَقَنِی الْجَبَّارُ مِنْ ثَلَاثَةِ أَنْوَاعٍ أَعْلَائِی مِنَ الْکَافُورِ وَ وَسَطِی مِنَ الْعَنْبَرِ وَ أَسْفَلِی مِنَ الْمِسْکِ عُجِنْتُ بِمَاءِ الْحَیَوَانِ قَالَ لِی رَبِّی کُونِی فَکُنْتُ (1)

وَ هَذَا وَ مِثْلُهُ دَلِیلٌ عَلَی خَلْقِ الْجَنَّةِ وَ بِالْعَکْسِ مِنْ ذَلِکَ الْکَلَامِ فِی النَّارِ وَ أَمَّا مَنْ أَنْکَرَ الْبَدَاءَ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ- فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ (2) وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَرَادَ أَنْ یَهْلِکَ الْأَرْضَ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ ثُمَّ تَدَارَکَهُمْ بِرَحْمَتِهِ فَبَدَا لَهُ فِی هَلَاکِهِمْ وَ أَنْزَلَ عَلَی رَسُولِهِ- وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ (3)

ص: 83


1- 1. زاد القمّیّ بعده فی تفسیره ص 20: لاخیک و وصیک علیّ بن أبی طالب.
2- 2. الذاریات: 54.
3- 3. الذاریات: 55.

ذاریات / 55(1). أنفال / 33(2). أنفال / 34(3). أنفال / 65(4). أنفال / 66(5). رعد/ 39(6). هود/ 105-107(7). مؤمنون / 100(8). غافر/ 46(9). مریم / 62


1- و مانند این آیه «وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» {و [لی] تا تو در میان آنان هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند، و تا آنان طلب آمرزش می کنند، خدا عذاب کننده ایشان نخواهد بود.}
2- که بداء رخ داد و فرمود: «وَ مَا لَهُمْ أَلاَّ یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» {چرا خدا [در آخرت] عذابشان نکند، با اینکه آنان [مردم را] از [زیارت] مسجد الحرام باز می دارند.}
3- و مانند این آیه «إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا» {اگر از [میان] شما بیست تن، شکیبا باشند بر دویست تن چیره می شوند، و اگر از شما یکصد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می گردند.}
4- سپس بداء رخ داد و فرمود: «الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفاً فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ» {اکنون خدا بر شما تخفیف داده و معلوم داشت که در شما ضعفی هست. پس اگر از [میان] شما یکصد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز گردند، و اگر از شما هزار تن باشند، به توفیق الهی بر دو هزار تن غلبه کنند، و خدا با شکیبایان است.}
5- در مورد ناسخ و منسوخ هم چنین است و صحت امر بداء را اثبات می کند و در آیه «یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ « {خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات می کند، و اصل کتاب نزد اوست.}
6- آیا جز آنچه را که بود را محو می کند و جز آنچه نیست را اثبات می کند و از مثال های این موضوع در قرآن فراوان است. اما رد بر این سخن کسانی که ثواب و عقاب را در دنیا و پس از مرگ قبل از قیامت انکار می کنند. خدای متعال فرمود: «یَوْمَ یَأْتِ لاَ تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ * فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ * خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاءَ رَبُّکَ» {روزی [است] که چون فرا رسد هیچ کس جز به اذن وی سخن نگوید. آن گاه بعضی از آنان تیره بختند و [برخی] نیکبخت. و اما کسانی که تیره بخت شده اند، در آتش، فریاد و ناله ای دارند. تا آسمان ها و زمین برجاست، در آن ماندگار خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد}
7- که منظور، آسمان ها و زمین قبل از قیامت است، زیرا در قیامت آسمان ها و زمین دچار تبدل و تغییر می شوند. و مانند این آیه «وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ « {و پشاپیش آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد.}
8- مقصود از برزخ چیزی است بین دو امر که همان ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است و همچنین مانند این آیه «النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَ عَشِیّاً وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ...» {[اینک هر] صبح و شام بر آتش عرضه می شوند، و روزی که رستاخیز برپا شود…}
9- و صبح و شام در روز قیامت که خانه ابدی است وجود ندارد بلکه فقط در دنیا هستند. خدای متعال در مورد بهشتیان می فرماید: «لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَ عَشِیّاً» {و روزی شان صبح و شام در آنجا [آماده] است.}

وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ثُمَّ بَدَا لَهُ وَ ما لَهُمْ أَلَّا یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ (1) وَ کَقَوْلِهِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا ثُمَّ بَدَا لَهُ تَعَالَی فَقَالَ الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفاً فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (2) وَ هَکَذَا یَجْرِی الْأَمْرُ فِی النَّاسِخِ وَ الْمَنْسُوخِ وَ هُوَ یَدُلُّ عَلَی تَصْحِیحِ الْبَدَاءِ وَ قَوْلِهِ- یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ (3) فَهَلْ یَمْحُو إِلَّا مَا کَانَ وَ هَلْ یُثْبِتُ إِلَّا مَا لَمْ یَکُنْ وَ مِثْلُ هَذَا کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ الثَّوَابَ وَ الْعِقَابَ فِی الدُّنْیَا وَ بَعْدَ الْمَوْتِ قَبْلَ الْقِیَامَةِ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی- یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ- فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ- خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ الْآیَةَ- وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ (4) یَعْنِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ قَبْلَ الْقِیَامَةِ فَإِذَا کَانَتِ الْقِیَامَةُ بُدِّلَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ (5) وَ هُوَ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْنِ وَ هُوَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ بَیْنَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَی النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ(6) وَ الْغُدُوُّ وَ الْعَشِیُّ لَا یَکُونَانِ فِی الْقِیَامَةِ الَّتِی هِیَ دَارُ الْخُلُودِ وَ إِنَّمَا یَکُونَانِ فِی الدُّنْیَا وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِی أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَ عَشِیًّا(7) وَ الْبُکْرَةُ وَ الْعَشِیُّ إِنَّمَا یَکُونَانِ مِنَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فِی جَنَّةِ الْحَیَاةِ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ

ص: 84


1- 1. الأنفال: 33- 44.
2- 2. الأنفال: 65- 66.
3- 3. الرعد: 39.
4- 4. هود: 105.
5- 5. المؤمنون: 100.
6- 6. غافر: 46.
7- 7. مریم: 62.

خدای متعال می فرماید: «لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَ لاَ زَمْهَرِیراً» {در آنجا نه آفتابی بینند و نه سرمایی.}(1) و مانند این سخن خداوند سبحان: «وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» {هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار، بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته اند شادی می کنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می شوند.}(2)

اما رد بر سخن کسانی که معراج را انکار می کنند، خدای متعال می فرماید: «وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَی * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی * فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا أَوْحَی» {در حالی که او در اُفق اعلی بود؛ سپس نزدیک آمد و نزدیک تر شد، تا [فاصله اش] به قدرِ [طول] دو [انتهای] کمان یا نزدیک تر شد؛ آن گاه به بنده اش آنچه را باید وحی کند، وحی فرمود.}(3) تا آنجا که فرمود: «عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَی « {در همان جا که جنّة المأوی است.}(4) که سدرۀ المنتهی در آسمان هفتم است. سپس فرمود: «وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنَا أَ جَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ» {و از رسولان ما که پیش از تو گسیل داشتیم جویا شو؛ آیا در برابرِ [خدای] رحمان، خدایانی که مورد پرستش قرار گیرند مقرّر داشته ایم؟}(5) خداوند متعال پیامبرش را امر کرده که در آسمان ها از آنان سوال کند که مانند این سخن خداست: «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ فَاسْأَلِ الَّذِینَ یَقْرَءُونَ الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکَ» {و اگر از آنچه به سوی تو نازل کرده ایم در تردیدی، از کسانی که پیش از تو کتاب [آسمانی] می خواندند بپرس}(6) که این ها پیامبران هستند که در شب معراج از آنان سؤال می کند.

و اما رد بر قائلین به جبر که گمان می کنند همه کارها از روی مجاز به بندگان منسوب است و در حقیقت از خداست نه بندگان و برای این سخنشان آیاتی را شاهد می آورند که معنای آنها را نمی دانند، مانند این آیه «وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا» {و اگر خدا می خواست آنان شرک نمی آوردند}(7) کسانی که اعتقاد حق دارند، در جواب آنها می گویند این سخن شما خط بطلانی است بر ثواب و عقاب الهی. وقتی کارهایتان را به خدای متعال منسوب می کنید چطور خداوند مخلوقات را به خاطر کاری که خود انجام نداده اند عذاب می کند؟ خدای متعال فرمود: «لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ عَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ» {خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایی اش تکلیف نمی کند. آنچه [از خوبی] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدی] به دست آورده به زیان اوست}(8) و این جایز نیست مگر آنکه به حقیقت فاعل آن کار باشند و فرمود: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ » {پس هر که هموزن ذره ای نیکی کند [نتیجه] آن را خواهد دید. و هر که هموزن ذرّه ای بدی کند [نتیجه] آن را خواهد دید.}(9)

و همچنین فرمود: «کُلُّ نَفْسٍ

ص: 85


1- . إنسان / 13
2- . آل عمران / 169_170
3- . نجم/7-10
4- . نجم / 15
5- . زخرف / 45
6- . یونس / 94
7- . أنعام / 107
8- . بقره/ 286
9- . زلزله/ 7_8

قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً(1) وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ- فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (2) وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ الْمِعْرَاجَ فَقَوْلُهُ تَعَالَی- وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی- فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی إِلَی قَوْلِهِ عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی (3)

فَسِدْرَةُ الْمُنْتَهَی فِی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ ثُمَّ قَالَ سُبْحَانَهُ- وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ (4) وَ إِنَّمَا أَمَرَ رَسُولَهُ أَنْ یَسْأَلَ الرُّسُلَ فِی السَّمَاءِ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَی فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ (5) یَعْنِی الْأَنْبِیَاءَ علیهم السلام هَذَا کُلُّهُ لَیْلَةُ الْمِعْرَاجِ وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی الْمُجَبِّرَةِ وَ هُمُ الَّذِینَ زَعَمُوا أَنَّ الْأَفْعَالَ إِنَّمَا هِیَ مَنْسُوبَةٌ إِلَی الْعِبَادِ مَجَازاً لَا حَقِیقَةً وَ إِنَّمَا حَقِیقَتُهَا لِلَّهِ لَا لِلْعِبَادِ وَ تَأَوَّلُوا فِی ذَلِکَ آیَاتٍ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی لَمْ یَعْرِفُوا مَعْنَاهَا کَمَا فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکُوا(6) فَرَدَّ عَلَیْهِمْ أَهْلُ الْحَقِّ فَقَالُوا لَهُمْ إِنَّ فِی قَوْلِکُمْ ذَلِکَ بُطْلَانَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ إِذَا نَسَبْتُمْ أَفْعَالَکُمْ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی عَمَّا یَصِفُونَ وَ کَیْفَ یُعَاقِبُ مَخْلُوقاً عَلَی غَیْرِ فِعْلٍ مِنْهُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ (7)

لَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ إِلَّا عَلَی الْحَقِیقَةِ لِفِعْلِهَا وَ قَوْلِهِ تَعَالَی فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ- وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (8) وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ کُلُّ نَفْسٍ

ص: 85


1- 1. الإنسان: 13.
2- 2. آل عمران: 169- 170.
3- 3. النجم: 7- 15.
4- 4. الزخرف: 45.
5- 5. یونس: 94.
6- 6. الأنعام: 107 و عد فی تفسیر القمّیّ« وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ»*« فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً».
7- 7. البقرة: 286.
8- 8. الزلزال: 7- 8.

بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ» {هر کسی در گروِ دستاورد خویش است.}(1) و فرمود: «لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» {و از آنچه انجام می دادید حتماً سؤال خواهید شد.}(2) و فرمود: «فَکُلاًّ أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ» {و هر یک [از ایشان] را به گناهش گرفتار [عذاب] کردیم.}(3) و فرمود: «فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ « {خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان بر خود ستم روا می داشتند.}(4) که از نمونه های آنها در کتاب خداوند فراوان است که بطلانی است بر ادعای آنها و چیزی که به خدا نسبت می دهند به این صورت که خداوند خلایق را امر به چیزی کند که قادر به انجام آن نیستند و یا نهی از چیزی کند که نمی توانند انجام دهند. گروهی دیگر نیز با قائلین به جبر مخالفت کرده اند و گفتند وقتی کاری را انجام می دهیم، آن را خلق می کنیم بدون آنکه خود آن را انجام داده باشیم یا کسب کنیم یا بخواهیم یا اراده بکنیم و آنچه ابلیس بخواهد واقع می شود و آنچه نخواهد واقع نمی شود. با این سخن با مجبره به مخالفت برخاستند و ادعا کردند که آنان نیز به همراه خدا خالق هستند و به این آیه استناد کردند: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ « {آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است.}(5) آنان گفتند این آیه اثبات می کند که غیر خداوند خالق های دیگری نیز هستند، در حالی که این لفظ و معنای آن را و وجوه و متعدد آن را نشناختند .

سپس از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کردند که آیا خداوند متعال کارهای مردم را به خودشان تفویض کرده است؟ فرمودند: خداوند عزیزتر و اجلّ از آن است گفتند آیا آنان را در کارشان مجبور قرار داد فرمودند خدای سبحان عادل تر از آن است که آنان را مجبور بر کاری کند سپس عذاب شان کند. گفتند: آیا بین این دو چیز سومی هست؟فرمودند: بله همان طور که بین آسمان و زمین است. گفتند: آن چیست؟ فرمود: سری از اسرار الهی.

اما رد بر کسانی که رجعت را انکار می کنند، خدای عزوجل فرمود: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ» {و آن روز که از هر امّتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده اند محشور می گردانیم، پس آنان نگاه داشته می شوند تا همه به هم بپیوندند.}(6) یعنی به دنیا باز می گردانیم، زیرا که جمع شدن در قیامت در این آیه آمده است: «وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» {و آنان را گرد می آوریم و هیچ یک را فرو گذار نمی کنیم.}(7)

و این آیه «وَ حَرَامٌ عَلَی قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ» {و بر [مردم] شهری که آن را هلاک کرده ایم، بازگشتشان [به دنیا] حرام است.}(8) یعنی در رجعت بازنمی گردند، زیرا که

ص: 86


1- . مدثر/ 38
2- . نحل / 93
3- . عنکبوت / 40
4- . توبه/ 70
5- . مؤمنون / 14
6- . نمل / 83
7- . کهف / 47
8- . أنبیاء/ 95

بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ(1) وَ قَوْلِهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (2) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی فَکُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ إِلَی قَوْلِهِ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (3): وَ مِثْلُ هَذَا کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ فِیهِ بُطْلَانُ مَا ادَّعَوْهُ وَ نَسَبُوهُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی أَنْ یَأْمُرَ خَلْقَهُ بِمَا لَا یَقْدِرُونَ أَوْ یَنْهَاهُمْ عَمَّا لَیْسَ فِیهِمْ صُنْعٌ وَ لَا اکْتِسَابٌ وَ خَالَفَهُمْ فِرْقَةٌ أُخْرَی فِی قَوْلِهِمْ فَقَالُوا إِنَّ الْأَفْعَالَ نَحْنُ نَخْلُقُهَا عِنْدَ فِعْلِنَا لَهَا وَ لَیْسَ فِیهَا صُنْعٌ وَ لَا اکْتِسَابٌ وَ لَا مَشِیَّةٌ وَ لَا إِرَادَةٌ وَ یَکُونُ مَا یَشَاءُ إِبْلِیسُ وَ لَا یَکُونُ مَا لَا یَشَاءُ فَضَادُّوا الْمُجَبِّرَةَ فِی قَوْلِهِمْ وَ ادَّعَوْا أَنَّهُمْ خَلَّاقُونَ مَعَ اللَّهِ وَ احْتَجُّوا بِقَوْلِهِ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ (4) فَقَالُوا قَوْلُهُ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ یُثْبِتُ خَلَّاقِینَ غَیْرَهُ فَجَهِلُوا هَذِهِ اللَّفْظَةَ وَ لَمْ یَعْرِفُوا مَعْنَی الْخَلْقِ وَ عَلَی کَمْ وَجْهٍ هُوَ فَسُئِلَ علیه السلام عَنْ ذَلِکَ وَ قِیلَ لَهُ هَلْ فَوَّضَ اللَّهُ تَعَالَی إِلَی الْعِبَادِ مَا یَفْعَلُونَ فَقَالَ اللَّهُ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ مِنْ ذَلِکَ قِیلَ فَهَلْ یُجْبِرُهُمْ عَلَی مَا یَفْعَلُونَ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ یُجْبِرَهُمْ عَلَی فِعْلٍ ثُمَّ یُعَذِّبَهُمْ عَلَیْهِ قِیلَ أَ بَیْنَ الْهَاتَیْنِ الْمَنْزِلَتَیْنِ مَنْزِلَةٌ ثَالِثَةٌ فَقَالَ نَعَمْ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فَقِیلَ مَا هِیَ قَالَ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِ اللَّهِ وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ الرَّجْعَةَ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ (5) أَیْ إِلَی الدُّنْیَا وَ أَمَّا مَعْنَی حَشْرِ الْآخِرَةِ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً(6) وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ- وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ (7) فِی الرَّجْعَةِ فَأَمَّا

ص: 86


1- 1. المدّثّر: 38.
2- 2. النحل: 93.
3- 3. العنکبوت: 40.
4- 4. المؤمنون: 14.
5- 5. النمل: 83.
6- 6. الکهف: 47.
7- 7. الأنبیاء: 95.

در قیامت حتما باز می گردند. و همچنین مانند این فرموده خداوند متعال: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتَابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ» {و [یاد کن] هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فرستاده ای آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریش کنید}(1) و این جز در رجعت نیست.

و از نمونه های دیگر آیاتی است که خدای متعال ائمه علیهم السلام را مخاطب قرار داده و وعده یاری و انتقام از دشمنانشان را به آنها می دهد خدای سبحان فرمود: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً» {خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند}(2) و این فقط در زمان رجعت به دنیا خواهد بود. مثال دیگر این آیه است: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» {و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین] کنیم،}(3) و این آیه «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَی مَعَادٍ» {در حقیقت، همان کسی که این قرآن را بر تو فرض کرد، یقیناً تو را به سوی وعده گاه بازمی گرداند}(4) یعنی رجعت به دنیا. و مانند این آیه «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ» {آیا از [حال] کسانی که از بیم مرگ از خانه های خود خارج شدند، و هزاران تن بودند، خبر نیافتی؟ پس خداوند به آنان گفت: «تن به مرگ بسپارید» آن گاه آنان را زنده ساخت}(5) و سپس دوباره مردند. و این آیه «وَ اخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِمِیقَاتِنَا» {و موسی ََ از میان قوم خود هفتاد مرد برای میعاد ما برگزید}(6) که خدای متعال آنان را پس از مرگ به دنیا بازگرداند و خوردند و ازدواج کردند و مثال دیگر خبر عزیر است.

اما رد بر سخنان کسانی که برتری رسول خدا را انکار می کنند که بطلان سخن شان در این آیه است: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی» {و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا»}(7) که اولین شخص از پیامبران که بلی گفت، محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، زیرا که روح او نزدیک ترین روح به ملکوت خدا بود. و دلیل بر این نزدیکی نیز سخن جبرئیل در شب معراج به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که در آسمان

ص: 87


1- . آل عمران / 81
2- . نور/ 55
3- . قصص / 5
4- . قصص / 85
5- . بقره/ 243
6- . أعراف / 155
7- . أعراف / 172

فِی الْقِیَامَةِ فَإِنَّهُمْ یَرْجِعُونَ وَ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ (1) وَ هَذَا لَا یَکُونُ إِلَّا فِی الرَّجْعَةِ وَ مِثْلُهُ مَا خَاطَبَ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ الْأَئِمَّةِ وَ وَعَدَهُمْ مِنَ النَّصْرِ وَ الِانْتِقَامِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ فَقَالَ سُبْحَانَهُ- وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً(2) وَ هَذَا إِنَّمَا یَکُونُ إِذَا رَجَعُوا إِلَی الدُّنْیَا وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ (3) وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ(4) أَیْ رَجْعَةِ الدُّنْیَا وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ- أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ (5) ثُمَّ مَاتُوا وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا(6) فَرَدَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَی بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَی الدُّنْیَا وَ شَرِبُوا وَ نَکَحُوا وَ مِثْلُهُ خَبَرُ الْعُزَیْرِ وَ أَمَّا مَنْ أَنْکَرَ فَضْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَالدَّلِیلُ عَلَی بُطْلَانِ قَوْلِهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی (7) فَأَوَّلُ مَنْ سَبَقَ مِنَ الرُّسُلِ إِلَی بَلَی مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِأَنَّ رُوحَهُ أَقْرَبُ الْأَرْوَاحِ إِلَی مَلَکُوتِ اللَّهِ تَعَالَی وَ الدَّلِیلُ عَلَی ذَلِکَ قَوْلُ جَبْرَئِیلَ علیه السلام لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی السَّمَاءِ

ص: 87


1- 1. آل عمران: 81.
2- 2. النور: 55.
3- 3. القصص: 5.
4- 4. القصص: 85.
5- 5. البقرة: 243.
6- 6. الأعراف: 155.
7- 7. الأعراف: 172.

هفتم گفت: یا محمد صلی الله علیه وآله! پیش بیا. چون به جایی قدم گذاشته ای که پیش از تو هیچ فرشته مقرب و پیامبری قدم نگذاشت. اگر روح او از آن مکان نبود نمی توانست از آن عبور کند و وقتی خدای متعال دستور می دهد، اولین کسی که امرش به او می رسد رسول خدا صلی الله علیه و آله است، زیرا به ملکوت او نزدیک تر است و پس از او سایر پیامبران بر اساس رتبه هایشان هستند. این آیه نیز توضیح بیشتری در این باره می دهد: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ» {و [یاد کن] هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح و ابراهیم و موسی ََ و عیسی ََ پسر مریم}(1) که بهترین پیامبران این پنج نفر و بهترین این پنج نفر محمد صلی الله علیه و آله است خدای متعال فرمود: «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ * ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ * مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ « {که [قرآن] سخن فرشته بزرگواری است. نیرومند [که] پیش خداوند عرش، بلندپایگاه است. در آنجا [هم] مُطاع [و هم] امین است.}(2)

و دلیل بر اینکه او برترین پیامبر است آن است که خداوند از همه پیامبران برای او پیمان گرفت و فرمود: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتَابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلَی ذلِکُمْ إِصْرِی قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ « {و [یاد کن] هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فرستاده ای آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریش کنید. [آن گاه] فرمود: «آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟» گفتند: «آری، اقرار کردیم.» فرمود: «پس گواه باشید و من با شما از گواهانم.»}(3)

و این بیان برتری رسول خدا بر سایر رسولان و پیامبران است که قرآن درباره آن سخن می گوید. و همچنین وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله در آن شب به آسمان چهارم رفت و به بیت المعمور داخل شد، خدای عزوجل همه پیامبران از آدم و دیگران را جمع کرد و پیامبر بر آنان نماز خواند. خدای متعال می فرماید: «وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنَا أَ جَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ» {و از رسولان ما که پیش از تو گسیل داشتیم جویا شو؛ آیا در برابرِ [خدای] رحمان، خدایانی که مورد پرستش قرار گیرند مقرّر داشته ایم؟}(4) و هر کس تأمل کند با این کلام قانع می شود.

اما در مورد عصمت پیامبران و رسولان و اوصیا سخنان مختلفی گفته می شود. برخی می گویند عصمت بازدارنده ای است از جانب خدا که آنان را از گناه کردن در تبلیغ امر الهی منع می کند که فعل خداست نه خود آنها. گروهی دیگر می گویند عصمت از فعل خود آنهاست، زیرا به خاطر آن مورد ستایش قرار می گیرند. و گروهی دیگر می گویند همان طور که ممکن است از دیگران هر گناهی سر بزند، ممکن است از پیامبران و رسولان و اوصیا

ص: 88


1- . أحزاب / 7
2- . تکویر/ 19-21
3- . آل عمران / 81
4- . زخرف / 45

السَّابِعَةِ قَالَ یَا مُحَمَّدُ تَقَدَّمْ فَإِنَّکَ قَدْ وَطِئْتَ مَوْطِئاً لَمْ یَطَأْ قَبْلَکَ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ فَلَوْ لَا أَنَّ رُوحَهُ کَانَتْ مِنْ ذَلِکَ الْمَکَانِ لَمْ یَقْدِرْ أَنْ یَتَجَاوَزَهُ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ إِذَا أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَی فَأَوَّلُ مَا یَصِلُ أَمْرُهُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِقُرْبِهِ إِلَی مَلَکُوتِهِ ثُمَّ سَائِرُ الْأَنْبِیَاءِ عَلَی طَبَقَاتِهِمْ وَ یَزِیدُ ذَلِکَ بَیَاناً قَوْلُهُ تَعَالَی وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ (1) فَأَفْضَلُ الْأَنْبِیَاءِ الْخَمْسَةُ وَ أَفْضَلُ الْخَمْسَةِ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ- ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ- مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ (2) وَ الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّهُ أَفْضَلُ الْأَنْبِیَاءِ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَخَذَ مِیثَاقَهُ عَلَی سَائِرِ الْأَنْبِیَاءِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ- وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلی ذلِکُمْ إِصْرِی قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ (3) فَهَذَا بَیَانُ فَضْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی سَائِرِ الْمُرْسَلِینَ وَ النَّبِیِّینَ وَ نَطَقَ بِهِ الْکِتَابُ وَ لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ وَ دَخَلَ إِلَی الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ آدَمَ فَهَلُمَّ حَتَّی صَلَّی بِهِمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ (4) وَ فِی هَذَا مَقْنَعٌ لِمَنْ تَأَمَّلَهُ وَ أَمَّا عِصْمَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ علیهم السلام فَقَدْ قِیلَ فِی ذَلِکَ أَقَاوِیلُ تَخْتَلِفُ قَالَ بَعْضُ النَّاسِ هُوَ مَانِعٌ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی یَمْنَعُهُمْ عَنِ الْمَعَاصِی فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ التَّبْلِیغِ عَنْهُ إِلَی خَلْقِهِ وَ هُوَ فِعْلُ اللَّهِ دُونَهُمْ وَ قَالَ آخَرُونَ الْعِصْمَةُ مِنْ فِعْلِهِمْ لِأَنَّهُمْ یُحْمَدُونَ عَلَیْهَا وَ قَالَ آخَرُونَ یَجُوزُ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ

ص: 88


1- 1. الأحزاب: 7.
2- 2. التکویر: 20- 22.
3- 3. آل عمران: 81.
4- 4. الزخرف: 45.

نیز سر بزند. قسم اول باطل است، چون خدای متعال فرمود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا» {و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید.}(1) و فرمود: «وَ لَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ» {من از او کام خواستم و [لی] او خود را نگاه داشت}(2) یعنی امتناع کرد، زیرا عصمت همان دوری است. و همچنین کسی که انبیا و رسولان را مانند بندگان بداند، راه خطا در پیش گرفته است زیرا کارهای نکوهیده از چهار چیز نشأت می گیرند: حسد، حرص، شهوت و غضب و تمامی کارهای مردم که انجام می دهند از یکی از این چهار چیز نشأت می گیرد. انبیا و رسولان و اوصیا هیچ کارشان از روی حسد صادر نمی شود، زیرا حسود به کسی که بالاتر از اوست حسادت می ورزد، در حالی که بالاتر از ایشان در منزلت کسی نیست که به او حسادت کنند. همچنین هیچ کاری از روی حرص و طمع به دنیا از آنان واقع نمی شود، زیرا حرص و طمع مقرون به آمال و آرزوهای دنیایی است، حال آنکه آنان از این آمال به دورند، زیرا که جایگاهشان را در بهره مندی از کرامت های الهی می شناسند، اما خدای متعال در آنها انواع تمایلات و شهوت ها را قرار داده تا در دنیا باقی باشند که خلایق به سوی آنها بروند و نیازهایشان را با آنان برطرف کنند. اگر این تمایلات نبود، آنان هیچ وقت چیزی نمی خوردند و لذا توان جسمیشان بر انجام تکالیفشان از بین می رفت و نکاح و ازدواج نیز از بین می رفت در نتیجه نسل و فرزندی برایشان باقی نمی ماند و چیزهای دیگر نیز مانند این ها بود. لذا شهوت ها و تمایلات در آنها هست، اما آنان معصوم از شهوت های قبیح هستند که بر دیگر مردم عارض می شود. همچنین آنان دارای صبر و ترک غضب هستند و لذا خبر در طاعت الهی دچار غضب نمی شوند. خدای سبحان فرمود: «قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً» {با کافرانی که مجاور شما هستند کارزار کنید، و آنان باید در شما خشونت بیابند.}(3)

و فاصله بین انبیا و رسولان و اوصیا از جهت غضب است و غضب آنها جز برای خدا و در خدا نیست. این معنای عصمت الهی انبیا و رسولان و اوصیا است. آنان در شهوت و غضب با بندگان در اسم مشترکند، اما در معنا مشترک نیستند.

ص: 89


1- . آل عمران / 103
2- . یوسف / 32
3- . توبه/ 123

مَا یَجُوزُ عَلَی غَیْرِهِمْ مِنَ الذُّنُوبِ کُلِّهَا وَ الْأَوَّلُ بَاطِلٌ لِقَوْلِهِ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا(1) وَ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ (2) أَیِ امْتَنَعَ لِأَنَّ الْعَصْمَ هُوَ الْمَنْعُ وَ قَدْ غَلَطَ مَنْ أَجْرَی الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِیَاءَ مَجْرَی الْعِبَادِ یَقَعُ مِنْهُمُ الْأَفْعَالُ الذَّمِیمَةُ مِنْ أَرْبَعَةِ وُجُوهٍ مِنَ الْحَسَدِ وَ الْحِرْصِ وَ الشَّهْوَةِ وَ