سرشناسه: مجلسی محمد باقربن محمدتقی 1037 - 1111ق.
عنوان و نام پدیدآور: بحارالانوار: الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار تالیف محمدباقر المجلسی.
مشخصات نشر: بیروت داراحیاء التراث العربی [ -13].
مشخصات ظاهری: ج - نمونه.
یادداشت: عربی.
یادداشت: فهرست نویسی بر اساس جلد بیست و چهارم، 1403ق. [1360].
یادداشت: جلد108،103،94،91،92،87،67،66،65،52،24(چاپ سوم: 1403ق.=1983م.=[1361]).
یادداشت: کتابنامه.
مندرجات: ج.24.کتاب الامامة. ج.52.تاریخ الحجة. ج67،66،65.الایمان و الکفر. ج.87.کتاب الصلاة. ج.92،91.الذکر و الدعا. ج.94.کتاب السوم. ج.103.فهرست المصادر. ج.108.الفهرست.
موضوع: احادیث شیعه — قرن 11ق
رده بندی کنگره: BP135/م3ب31300 ی ح
رده بندی دیویی: 297/212
شماره کتابشناسی ملی: 1680946
ص: 1
مَجَالِسُ الْمُفِیدِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّوْلِیِّ عَنِ الْجَلُودِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحُمَیْدِ عَنْ مُخَوَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی الْأَسْوَدِ عَنْ مَحْفُوظِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ شَیْخٍ مِنْ أَهْلِ حَضْرَمَوْتَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ عَلَیْهِ الرَّحْمَةُ قَالَ: بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَطُوفُ بِالْبَیْتِ إِذَا رَجُلٌ مُتَعَلِّقٌ بِالْأَسْتَارِ وَ هُوَ یَقُولُ یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ یَا مَنْ لَا یُغَلِّطُهُ السَّائِلُونَ یَا مَنْ لَا یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ أَذِقْنِی بَرْدَ عَفْوِکَ وَ مَغْفِرَتِکَ وَ حَلَاوَةَ رَحْمَتِکَ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام هَذَا دُعَاؤُکَ قَالَ لَهُ الرَّجُلُ وَ قَدْ سَمِعْتَهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَادْعُ بِهِ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ فَوَ اللَّهِ مَا یَدْعُو بِهِ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی أَدْبَارِ الصَّلَاةِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ وَ قَطْرِهَا وَ حَصَا الْأَرْضِ وَ ثَرَاهَا فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِنَّ عِلْمَ ذَلِکَ عِنْدِی وَ اللَّهُ وَاسِعٌ کَرِیمٌ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ وَ هُوَ الْخَضِرُ علیه السلام صَدَقْتَ وَ اللَّهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ (1).
المناقب، لابن شهرآشوب و البلد الأمین مرسلا: مثله (2)
ترجمه بحارالانوار جلد 83: کتاب نماز - 4
مشخصات کتاب
سرشناسه : مجلسی، محمد باقربن محمدتقی، 1037 - 1111ق.
عنوان قراردادی : بحار الانوار .فارسی .برگزیده
عنوان و نام پدیدآور : ترجمه بحارالانوار/ مترجم گروه مترجمان؛ [برای] نهاد کتابخانه های عمومی کشور.
مشخصات نشر : تهران: نهاد کتابخانه های عمومی کشور، موسسه انتشارات کتاب نشر، 1392 -
مشخصات ظاهری : ج.
شابک : دوره : 978-600-7150-66-5 ؛ ج.1 : 978-600-7150-67-2 ؛ ج.2 : 978-600-7150-68-9 ؛ ج.3 : 978-600-7150-69-6 ؛ ج.4 978-600-715070-2 : ؛ ج.5 978-600-7150-71-9 : ؛ ج.6 978-600-7150-72-6 : ؛ ج.7 978-600-7150-73-3 : ؛ ج.8 : 978-600-7150-74-0 ؛ ج.10 978-600-7150-76-4 : ؛ ج.11 978-600-7150-83-2 : ؛ ج.12 978-600-7150-66-5 : ؛ ج.13 978-600-7150-85-6 : ؛ ج.14 978-600-7150-86-3 : ؛ ج.15 978-600-7150-87-0 : ؛ ج.16:978-600-7150-88-7 ؛ ج.17:978-600-7150-89-4 ؛ ج.18: 978-600-7150-90-0 ؛ ج.19:978-600-7150-91-7 ؛ ج.20:978-600-7150-92-4 ؛ ج.21: 978-600-7150-93-1 ؛ ج.22:978-600-7150-94-8 ؛ ج.23:978-600-7150-95-5
مندرجات : ج.1. کتاب عقل و علم و جهل.- ج.2. کتاب توحید.- ج.3. کتاب عدل و معاد.- ج.4. کتاب احتجاج و مناظره.- ج. 5. تاریخ پیامبران.- ج.6. تاریخ حضرت محمد صلی الله علیه وآله.- ج.7. کتاب امامت.- ج.8. تاریخ امیرالمومنین.- ج.9. تاریخ حضرت زهرا و امامان والامقام حسن و حسین و سجاد و باقر علیهم السلام.- ج.10. تاریخ امامان والامقام حضرات صادق، کاظم، رضا، جواد، هادی و عسکری علیهم السلام.- ج.11. تاریخ امام مهدی علیه السلام.- ج.12. کتاب آسمان و جهان - 1.- ج.13. آسمان و جهان - 2.- ج.14. کتاب ایمان و کفر.- ج.15. کتاب معاشرت، آداب و سنت ها و معاصی و کبائر.- ج.16. کتاب مواعظ و حکم.- ج.17. کتاب قرآن، ذکر، دعا و زیارت.- ج.18. کتاب ادعیه.- ج.19. کتاب طهارت و نماز و روزه.- ج.20. کتاب خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، عقود و معاملات و قضاوت
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
ناشر دیجیتالی : مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان
یادداشت : ج.2 - 8 و 10 - 16 (چاپ اول: 1392) (فیپا).
موضوع : احادیث شیعه -- قرن 11ق.
شناسه افزوده : نهاد کتابخانه های عمومی کشور، مجری پژوهش
شناسه افزوده : نهاد کتابخانه های عمومی کشور. موسسه انتشارات کتاب نشر
رده بندی کنگره : BP135/م3ب3042167 1392
رده بندی دیویی : 297/212
شماره کتابشناسی ملی : 3348985
ص: 1
ادامه باب ها از جلد 82 کتاب الصلاة
سی و هشتم : سایر چیزهایی که مستحب است بعد از هر نمازی خوانده شود.
روایات
روایت1.
مجالس المفید: محمد بن حنفیه که درود بر او باد گفته است: امیرالمؤمنین علیه السلام در حال طواف خانه خدا بود که دید مردی به پردهها دست آویخته و میگوید: ای کسی که شنیدن سخن کسی او را از شنیدن سخن دیگری باز نمیدارد، ای کسی که نیازخواهان او را به اشتباه نیندازند، ای کسی که پافشاری اصرار کنندگان او را به سختی وا نمیدارد، لذت گذشت و بخشش و شیرینی مهربانیات را به من بچشان.
امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: آیا این دعای توست؟ آن مرد به او گفت: آیا آن را شنیدی؟ فرمود: بلی. گفت: در دنباله هر نمازت این دعا را بخوان؛ به خدا سوگند هیچ مؤمنی این دعا را در دنباله نمازهایش نمیخواند مگر اینکه خدا همه گناهان او را میبخشد، هر چند به تعداد ستارگان آسمان و قطرههای باران باشند و یا به اندازه شنهای روی زمین و خاکهای آن باشند. پس امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: به درستی که دانش آنها نزد من است و خدا وسعت دهنده و بزرگوار است. آن مرد که خضر علیه السلام بود گفت: ای امیرالمؤمنین، به خدا سوگند که راست گفتی و برتر از هر صاحب دانشی، دانندهای هست.(1)
المناقب: که برای ابن شهر آشوب است و بلد الأمین نیز همین روایت را به صورت مرسل آوردهاند.(2)
توضیح
السمع مصدر است به معنای شنیدن یا به معنای شنیده شده؛ و اولی آشکارتر است. «یا من لا یغلِّطه السائلون»، یعنی زیادی صدای نیازخواهان در یک زمان، باعث اشتباه شدن کار بر او و نشناختن منظور آنان، آن چنان که در مورد آفریدگان وجود دارد، نمیشود. «برد عفوک»، یعنی آسایش و گوارا بودن و لذت آن.
مؤلف
این روایت را سیّد نیز در فلاح السائل از مجالس روایت کرده است.(3)
روایت2.
مکارم الاخلاق: از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت است که فرمود: هر کس بعد از هر نماز واجب این دعا را بخواند، خداوند او را و خانه و دارایی و فرزندانش را حفظ می کند. دعا این است: خدایا، تمام گناهان گذشته و آیندهام، چه آنها که آشکار ساختهام و چه آنها که مخفی کردهام و نیز زیاده روی که نسبت به نفس خودم کردهام را ببخش و نیز هر آنچه را که تو از من به آن آگاهتر هستی. خدایا، تو قبل از هر چیزی بودهای و بعد از هر چیزی خواهی بود، هیچ معبودی جز تو نیست، با دانش غیبیات و با قدرتی که بر تمام آفریدگان داری، تا زمانی که زندگی را برای من دارای خیر بدانی، مرا زنده بدار و هرگاه که مرگ را برای من خیر دانستی، مرا بمیران. خدایا، ترسیدن از تو در آشکار و نهان، و گفتن سخن حق در هنگام خشم و رضایت، میانه روی در هنگام ناداری و بی نیازی را از تو خواستارم. از تو نعمتی میخواهم که پایان نپذیرد، و روشنی چشم که قطع نگردد، و راضی بودن به تقدیر و زندگی راحت بعد از مرگ و لذت نگریستن به تو و اشتیاق به دیدارت، بدون اینکه با سختی آسیب زننده و یا به فتنه گمراه کننده همراه باشد.
خدایا، ما را با زیبایی ایمان مزیّن بگردان و ما را راهنمایانی هدایت یافته قرار بده. خدایا، ما را در زمره هدایت یافتگان هدایت فرما. خدایا، از تو راهنمایی بزرگ و استواری در کار و راه حق را خواستارم. از تو توفیق شکرگزاری از نعمت هایت و بخشش نیک تو و به جای آوردن حق تو را میخواهم. ای پروردگار، از تو دلی سالم و زبانی راستگو میخواهم و از تو نسبت به آنچه میدانی آمرزش میطلبم و بهترین آن چیزی را که میدانی میخواهم؛ از شر و بدی آنچه که میدانی به تو پناه میآورم؛ چرا که تو می دانی، نه اینکه یاد گرفته باشی و تو داننده کامل همه نهانها هستی.(4)
توضیح
این دعا در الکافی با استناد به امام جواد علیه السلام روایت شده است و این همان روایتی است که در بیشتر کتابهای دعایی ما روایت شده و مخالفان ما نیز آن را با طرق روایی خودشان در کتابهایشان آوردهاند. «ما قدّمت و ما أخّرت»، شاید منظور از «آنچه پیشاپیش فرستاده میشود»، هر آن چیزی باشد که در زندگی انجام میدهد و به خاطر آن مستحق عذاب میشود و «آنچه در پی میآید»، هر آن چیزی باشد که بر کارهای او و بعد از مرگش مترتب میشود؛ مثل اینکه بدعتی به وجود آورده باشد و بعد از مرگ او به آن عمل شود یا به چیز بدی وصیت کرده باشد و کارهای دیگری از این قبیل. یا اینکه منظور از آن،
ص: 2
السمع مصدر بمعناه أو بمعنی المسموع و الأول أظهر یا من لا یغلطه السائلون أی لا تصیر کثرة أصوات السائلین فی وقت واحد سببا لاشتباه الأمر علیه و عدم فهم مقاصدهم کما فی المخلوقین برد عفوک أی راحته و لذته.
رواه السید أیضا فی فلاح السائل عن المجالس (1).
مَکَارِمُ الْأَخْلَاقِ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: أَنَّهُ مَنْ دَعَا بِهِ عَقِیبَ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ حُفِظَ فِی نَفْسِهِ وَ دَارِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ وَ هُوَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا قَدَّمْتُ وَ مَا أَخَّرْتُ وَ مَا أَعْلَنْتُ وَ مَا أَسْرَرْتُ وَ إِسْرَافِی عَلَی نَفْسِی وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی اللَّهُمَّ أَنْتَ الْمُقَدِّمُ وَ أَنْتَ الْمُؤَخِّرُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بِعِلْمِکَ الْغَیْبَ وَ بِقُدْرَتِکَ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ مَا عَلِمْتَ الْحَیَاةَ خَیْراً لِی فَأَحْیِنِی وَ تَوَفَّنِی إِذَا عَلِمْتَ الْوَفَاةَ خَیْراً لِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَشْیَتَکَ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ وَ کَلِمَةَ الْحَقِّ فِی الْغَضَبِ وَ الرِّضَا وَ الْقَصْدَ فِی الْفَقْرِ وَ الْغِنَی وَ أَسْأَلُکَ نَعِیماً لَا یَنْفَدُ وَ قُرَّةَ عَیْنٍ لَا تَنْقَطِعُ وَ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ وَ بَرْدَ الْعَیْشِ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ لَذَّةَ النَّظَرِ إِلَی وَجْهِکَ وَ شَوْقاً لِلِقَائِکَ مِنْ غَیْرِ ضَرَّاءَ مُضِرَّةٍ وَ لَا فِتْنَةٍ مُضِلَّةٍ اللَّهُمَّ زَیِّنَّا بِزِینَةِ الْإِیمَانِ وَ اجْعَلْنَا هُدَاةً مُهْتَدِینَ اللَّهُمَّ اهْدِنَا فِیمَنْ هَدَیْتَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ عَظِیمَةَ الرَّشَادِ وَ الثَّبَاتَ فِی
الْأَمْرِ وَ الرُّشْدِ وَ أَسْأَلُکَ شُکْرَ نِعْمَتِکَ وَ حُسْنَ عَافِیَتِکَ وَ أَدَاءَ حَقِّکَ وَ أَسْأَلُکَ یَا رَبِّ قَلْباً سَلِیماً وَ لِسَاناً صَادِقاً وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِمَا تَعْلَمُ وَ أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا تَعْلَمُ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ وَ لَا تَعَلَّمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ (2).
روی هذا الدعاء فی الکافی (3)
بسنده عن أبی جعفر الثانی علیه السلام و هو مروی فی أکثر کتب دعواتنا و بطرق المخالفین فی کتبهم أیضا ما قدمت و ما أخرت لعل المراد بما قدم ما صنعه فی حیاته و استحق به العقاب و بما أخر ما یترتب علی أفعاله بعد موته من بدعة أحدثها یعمل بها بعد موته أو وصیة بشر و غیر ذلک أو المراد
ص: 2
مقدم کردن هر آن چیزی بوده که خداوند بر تأخیر انداختن آن امر کرده و به تأخیر انداختن هر آن چیزی که خداوند بر مقدم کردن آن دستور داده است. اسراف، در گذشتن از حد، در اشتباه است.
«أنت المقدَّم»، یعنی تو اشیاء را مقدم میداری، به حسب زمانها و مکانها و تو اشیاء را مؤخر میداری، به حسب زمانها و مکانها یا به حسب مراتب دنیایی. پس این دو، به صفتهای عزت دهنده و ذلیل کننده خدا برمیگردند؛ یا اینکه به مراتب آخرت اشاره دارد، همان طور که پیامبران و جانشینان آنها را مقدم کرد و به عنوان امام قرار داد و دیگران را بعد از آنها و پیروان آنها قرار داد. این احتمال نیز وجود دارد که منظور از آن چیزی باشد که به بداء مربوط است و شاید در اینجا، همین مناسبتر باشد. در عبارت «بعلمک الغیب»، حرف باء برای سوگند است و احتمال دارد برای بیان سبب باشد. در عبارت «خشیّتک فی السِّرِّ و العلانیة»، شاید منظور از خشیت، اثر آن باشد که عبارت است از به جای آوردن طاعت و ترک گناه؛ یعنی اثر خشیت در من، هم در حضور دیگران و هم در نبود آنها، نمایان شود. «فی الغضب» یعنی بر آفریدگان و «الرضا» از همانان. معنی عبارت، این است که خشم من بر کسی باعث نشود که جز حقیقت را درباره او بگویم و خشنودی من از کسی باعث نشود که چیزی را که برای او نیست، در حق او به اثبات برسانم. «القصد»، یعنی میانه روی در مخارج زندگی.
«نعیماً لا ینفد» یعنی نعمت در دنیا، یا در آخرت، یا شامل هر دو، به این صورت که روزی دنیا به روزی آخرت پیوند بخورد که مرتبه کاملتر آن است. «قُرَّة العین» نیز مثل آن است و آن، چیزی است که باعث سرور میشود و گفته شده است: منظور از آن، نسلی است که قطع نشود؛ به دلیل این آیه که «هَب لنا مِن أزواجِنا و ذُریّاتِنا قرَّة أعین»(1){از
همسران و فرزندانمان روشنی چشمانمان قرار ده.} یا منظور از آن، مراقبت از نمازها است؛ به دلیل این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله که «و قرة عینی فی الصلاة»،{و روشنی چشم من در نماز است.}
در النهایه گفته است: در روایت آمده: «الصوم فی الشتاء الغنیمة البارده»، روزه در زمستان، غنیمت بارده است؛ یعنی نه رنجی در آن هست و نه سختی؛ و هر چیزی که نزد آنها دوست داشتنی باشد، «بارد» نامیده میشود. منظور از «النظر الی الوجه»، نگریستن با چشم دل به ذات خدای متعال است؛ یا اینکه منظور، نگریستن با چشم سر به حجتهای او علیهم السلام است؛ زیرا آنان صورتهای خدا هستند که به واسطه آنها، به او یعنی خدا توجه میشود و هر کس خواستار توجه به خدا باشد، به آنان رو میکند. همچنین منظور از دیدار خداوند متعال، دیدار آنان است؛ یا اینکه منظور، رسیدن به ثواب خداست. در هر دو صورت، اشتیاق به مرگ و آخرت و بریدن وابستگی به دنیا را خواستار است.
و این سخنش: «من غیر ضرّاء»، مربوط به آن یعنی لقاء است؛ یعنی راضی شدنم به مرگ به خاطر گرفتاریهای سخت نباشد که توان شکیبایی در مقابل آن را نداشته باشم و به خاطر آن، آرزوی مرگ کنم. «و المضرة» تأکید «ضراء» یا صفت برای آن است؛ زیرا در هر صورت، دنیا خالی از گرفتاری نیست، ولی نوعی گرفتاری نباشد که توان صبر در مقابل آن را نداشته باشم؛ یا اینکه منظور از آن، گرفتاری آخرت است. همچنین گفته شده است: این کلمه مربوط به «أحینی» است و نیز احتمال دارد مربوط به همه آنها باشد؛ یعنی همه آنها را به من ارزانی دار، بدون اینکه گرفتاری سخت برایم باشد.
ص: 3
تقدیم ما أمر الله بتأخیره و تأخیر ما أمر بتقدیمه و الإسراف تجاوز الحد فی الخطاء.
أنت المقدم أی الأشیاء بحسب الأزمنة و الأمکنة و المؤخر لها بحسبهما أو بحسب المراتب الدنیویة فیرجعان إلی المعز و المذل أو الأخرویة کما قدم الأنبیاء و الأوصیاء أنهم أئمة و أخر غیرهم عنهم فجعلهم أتباعا لهم و یحتمل أن یراد بهما ما یرجع إلی البداء و لعله أنسب بالمقام بعلمک الغیب الباء للقسم و یحتمل السببیة خشیتک فی السر و العلانیة لعل المراد بالخشیة أثرها و هو فعل الطاعة و ترک المعصیة أی یظهر أثر الخشیة منی فی حضور الخلق و غیبتهم فی الغضب أی عن المخلوقین و الرضا أی عنهم و المعنی لا یکون غضبی علی أحد سببا لأن لا أقول الحق فیه و لا رضای عن أحد سببا لأن أثبت له ما لیس له و القصد التوسط فی النفقة.
نعیما لا ینفد أی فی الآخرة أو فی الدنیا أو الأعم بأن یتصل نعیم الدنیا بنعیم الآخرة و هو أتم و مثله قرة العین و هو ما یوجب السرور و قیل أرید به النسل الذی لا ینقطع لقوله تعالی هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ (1) أو المحافظة علی الصلوات لِقَوْلِهِ صلی الله علیه و آله: وَ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ.
و قال فی النهایة فیه الصوم فی الشتاء الغنیمة الباردة أی لا تعب فیه و لا مشقة و کل محبوب عندهم بارد و النظر إلی الوجه المراد به النظر بعین القلب إلی ذاته تعالی أو بعین الرأس إلی حججه علیهم السلام فإنهم وجه الله الذی یتوجه بهم إلیه و من أراد التوجه إلی الله یتوجه إلیهم و کذا المراد بلقائه تعالی إما لقاؤهم أو لقاء ثوابه و علی التقدیرین أرید به الشوق إلی الموت و الآخرة و قطع التعلق عن الدنیا.
و قوله من غیر ضراء متعلق به أی لا یکون رضای بالموت بسبب البلایا الشدیدة التی لا یمکننی الصبر علیها فأتمنی الموت لها و المضرة تأکید للضراء أو وصف لها لأنه لا یکون الدنیا بدون الضراء فی الجملة و لکن لا یکون ضراء لا یمکننی الصبر علیها أو المراد بها مضرة الآخرة و قیل متعلق بأحینی و یحتمل تعلقه بالجمیع أی أعطنی جمیع ذلک من غیر أن یکون بی ضراء شدیدة.
ص: 3
«بِزینَةِ الایمان» اضافه بیانی است؛ یا به معنی زینتی است که از ایمان به دست میآید و آن همان آراسته گردیدن به اخلاق و اعمال نیکوست.
«فیمن هدیتَ»، یعنی با هدایتهای مخصوص از ناحیه پیامبران و دوستداران خودت؛ یا به این معنی که من استحقاق هدایت را ندارم، پس خودت از طریق آنان و به برکت آنان مرا هدایت فرما؛ یا اینکه تو این کار را در حق بسیاری به انجام رساندهای و اگر در مورد من هم انجام دهی، کار جدیدی نیست. در این صورت، نوعی درخواست عطوفت است.
«عزیمة الرشاد»، رشاد، مخالف گمراهی است؛ یعنی تصمیم جدی بر رشد بگیرم. «الثبات فی الأمر»، یعنی در دین و عباداتی که لازمه آن است. احتمال دارد «الثبات» عطف بر «العزیمة» و یا بر «الرشاد» باشد؛ همان گونه که احتمال دارد «الرشد» عطف بر «الأمر» و یا بر «الثبات» باشد.
روایت3.
المکارم: دعای دیگر؛ امام صادق علیه السلام فرموده است: هر کس این کلمات را هنگام هر نماز واجب بگوید، خداوند او را و خانه و فرزندان و داراییاش را حفظ میکند؛ دعا این است: {خودم را و مال و فرزندان و خانواده و خانه و هر چه را که از من است، به خدای یگانه بی نیازی که نه زاده شده و نه زاییده شده است و هیچ کسی برای او همتایی نمیکند، میسپارم؛ خودم را و مال و فرزندان و تمام آنچه را که از من است، به خدای سپیده دم میسپارم، از شر هر آنچه آفریده شده است.} تا آخر سوره فلق و «بربِّ الناس ملک الناس»{و به خدای مردم؛ پادشاه مردم} تا آخر سوره ناس و «بالله الّذی لا إله إلا هو الحیُّ القیّوم»{به خدایی که معبودی جز او وجود ندارد، زنده و پاینده است} آیة الکرسی تا آخر آن.(1)
توضیح
این روایت را در الکافی(2)
با سند حسن از آن حضرت علیه السلام نقل کرده است و در المصباح و کتابهای معتبر دیگر نیز ذکر شده است. جوهری گفته است: «الولد» هم ممکن است مفرد باشد و هم جمع؛ «الوُلد» با ضمه نیز همین طور است. پایان. مشهور این است که آیة الکرسی تا «العلی العظیم» است و از بعضی روایات چنین به دست میآید که تا «خالدون» است؛ توضیح این مطلب در جای خود خواهد آمد.
روایت4.
المکارم: این دعای دیگری است از شنیدههای سید ناصح الدین ابی البرکات: از دعای سرّ: ای محمد، هر کس بخواهد نمازش را دوچندان بالا ببرم، پس به دنبال هر نمازی که برایش واجب گردانیدهام، دستانش را بالا برده و بگوید: {ای پدیدار کننده رازها و ای آشکار کننده نهانیها و ای قرار دهنده احکام و ای به وجود آورنده چهارپایان و ای آفریدگار مردمان و ای واجب گرداننده طاعت و لازم کننده دین و ای واجب کننده بندگی،
ص: 4
بزینة الإیمان الإضافة بیانیة أو المعنی الزینة التی تحصل من الإیمان و هو التحلی بمکارم الأخلاق و الأعمال.
فیمن هدیت أی بالهدایات الخاصة من الأنبیاء و الأولیاء أو المعنی أنی لا أستحق الهدایة فاهدنی من بینهم و ببرکتهم أو أنک فعلت ذلک بکثیر فإن فعلت بی فلیس ببدیع فیکون نوع استعطاف.
عزیمة الرشاد الرشاد خلاف الغی أی أکون عازما جازما علی الرشاد و الثبات فی الأمر أی فی الدین و ما یلزمه من العبادات و الثبات یحتمل عطفه علی العزیمة و علی الرشاد کما أن الرشد یحتمل عطفه علی الأمر و علی الثبات.
الْمَکَارِمُ، دُعَاءٌ آخَرُ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: مَنْ قَالَ هَذِهِ الْکَلِمَاتِ عِنْدَ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ حُفِظَ فِی نَفْسِهِ وَ دَارِهِ وَ وُلْدِهِ وَ مَالِهِ- أُجِیرُ نَفْسِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ أَهْلِی وَ دَارِی وَ کُلَّ مَا هُوَ مِنِّی بِاللَّهِ الْوَاحِدِ الصَّمَدِ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ وَ أُجِیرُ نَفْسِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ کُلَّ مَا هُوَ مِنِّی- بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ إِلَی آخِرِهَا وَ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إِلَی آخِرِهَا وَ بِاللَّهِ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ آیَةِ الْکُرْسِیِّ إِلَی آخِرِهَا(1).
رواه فی الکافی (2)
بسند حسن عنه علیه السلام و مذکور فی المصباح و سائر الکتب المعتبرة و قال الجوهری الولد قد یکون واحدا و جمعا و کذلک الولد بالضم انتهی و المشهور أن آیة الکرسی إلی الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ و یظهر من بعض الأخبار أنها إلی خالِدُونَ و سیأتی فی محله.
الْمَکَارِمُ، هَذَا دُعَاءٌ آخَرُ مِنْ مَسْمُوعَاتِ السَّیِّدِ نَاصِحِ الدِّینِ أَبِی الْبَرَکَاتِ: وَ مِنْ دُعَاءِ السِّرِّ یَا مُحَمَّدُ مَنْ أَرَادَ أَنْ أَرْفَعَ صَلَاتَهُ مُضَاعَفَةً فَلْیَقُلْ خَلْفَ کُلِّ مَا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ یَرْفَعُ یَدَیْهِ یَا مُبْدِئَ الْأَسْرَارِ وَ یَا مُبِینَ الْکِتْمَانِ وَ یَا شَارِعَ الْأَحْکَامِ وَ یَا ذَارِئَ الْأَنْعَامِ وَ یَا خَالِقَ الْأَنَامِ وَ یَا فَارِضَ الطَّاعَةِ وَ مُلْزِمَ الدِّینِ وَ یَا مُوجِبَ التَّعَبُّدِ
ص: 4
از تو به حق پاکیزگی هر نمازی که آن را پاکیزه گردانیدی و به حق کسی که آن نماز را برای او پاکیزه گردانیدی، میخواهم که این نماز مرا پاکیزه و مورد قبول خودت قرار دهی و به خاطر آن دینم را پاکیزه نمایی و بهترین مراقبت از آن را بر دلم الهام کنی تا اینکه مرا از اهل نماز قرار دهی، همان کسانی که با خشوع در نماز یادشان کردهای؛ تو سزاوار تمام ستایشها هستی و هیچ معبودی جز تو نیست. پس تمام ستایشها با ستایشی که تو سزاوار آن هستی، برای تو باد؛ تو سزاوار تمام یگانگی هستی، هیچ معبودی جز تو نیست، پس تمام یگانگی با یگانه دانستنی که تو سزاوار آن هستی، برای تو باد؛ تو سزاوار تمام معبود بودن هستی، پس تمام معبود بودن، آن چنان که تو سزاوار آن هستی، برای تو باد؛ تو سزاوار تمام منزّه بودن هستی، پس تمام منزّه بودن، آن چنان که تو سزاوار آن هستی، برای تو باد؛ تو سزاوار تمام بزرگی هستی، پس تمام بزرگی، آن چنان که تو سزاوار آن هستی، برای تو باد؛ پروردگارا، با بالا بردن این نماز من به صورت پاک و مورد قبول خودت، به من رو کن که به راستی تو شنوای دانا هستی.} پس هرگاه این را بگوید، نماز او را در لوح محفوظ، دو چندان بالا برم.(1)
مؤلف
این از دعاهای سرّ است که شیخ و کفعمی(2)
در دو کتابشان آوردهاند و در آن آمده است: ای محمد، هر کسی از امت تو بخواهد نماز او را دو چندان بالا ببرم، به دنبال هر نمازی که برایش واجب کردهام، دستانش را تا آنجا که ممکن است، بالا برده و این دعا را بگوید...؛ پس هر گاه این را گفت، نماز او را در لوح محفوظ، دوچندان بالا می برم؛ پایان. پس سزاوار است همان طور که شیخ و دیگران گفتهاند، آن را در پایان تعقیبات بخواند.
روایت5.
المکارم: هرگاه خواستی از تعقیب نماز برخیزی، بگو: «سبحان ربِّک ربِّ العزِّة عمّا یَصفون و سلامٌ علی المرسلین و الحمد لله ربِّ العالمین»،{منزه است پروردگار تو، پروردگار عزت، از آنچه که توصیفش میکنند و سلام بر فرستادگان و سپاس خدایی را که پروردگار جهانیان است.} که از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که فرموده است: هر کس میخواهد اعمالش با کاملترین ترازو سنجیده شود، این آخرین سخن او باشد که برایش از سوی هر مسلمانی، حسنهای خواهد بود.(3)
از حسن بن حماد است که امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس در دنباله نماز واجب، قبل از اینکه پاهایش را جمع کند{از حالت دو زانو خارج شود}، بگوید: «أستغفر الله الذی لا إله إلا هو الحیُّ القیّوم ذو الجلال و الإکرام و أتوب إلیه»،{از خدایی که هیچ معبودی جز او نیست، زنده و پاینده و دارای شکوه و بزرگواری است، آمرزش میخواهم و به سوی او بازمیگردم.} خداوند گناهانش را میبخشد، هرچند به اندازه کف دریا
باشد. در روایت دیگری آمده، هر کس روزانه این را بگوید،
ص: 5
أَسْأَلُکَ بِحَقِّ تَزْکِیَةِ کُلِّ صَلَاةٍ زَکَّیْتَهَا وَ بِحَقِّ مَنْ زَکَّیْتَهَا لَهُ أَنْ تَجْعَلَ صَلَاتِی هَذِهِ زَاکِیَةً مُتَقَبَّلَةً بِتَقَبُّلِکَهَا وَ تَصْیِیرِکَ بِهَا دِینِی زَاکِیاً وَ إِلْهَامِکَ قَلْبِی حُسْنَ الْمُحَافَظَةِ عَلَیْهَا حَتَّی تَجْعَلَنِی مِنْ أَهْلِهَا الَّذِینَ ذَکَرْتَهُمْ بِالْخُشُوعِ فِیهَا أَنْتَ وَلِیُّ الْحَمْدِ کُلِّهِ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ کُلُّهُ بِکُلِّ حَمْدٍ أَنْتَ لَهُ وَلِیٌّ وَ أَنْتَ وَلِیُّ التَّوْحِیدِ کُلِّهِ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَکَ التَّوْحِیدُ کُلُّهُ بِکُلِّ تَوْحِیدٍ أَنْتَ لَهُ وَلِیٌّ وَ أَنْتَ وَلِیُّ التَّهْلِیلِ کُلِّهِ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَکَ التَّهْلِیلُ کُلُّهُ بِکُلِّ تَهْلِیلٍ أَنْتَ لَهُ وَلِیٌّ وَ أَنْتَ وَلِیُّ التَّسْبِیحِ کُلِّهِ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَکَ التَّسْبِیحُ کُلُّهُ بِکُلِّ تَسْبِیحٍ أَنْتَ لَهُ وَلِیٌّ وَ أَنْتَ وَلِیُّ التَّکْبِیرِ کُلِّهِ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَکَ التَّکْبِیرُ کُلُّهُ بِکُلِّ تَکْبِیرٍ أَنْتَ لَهُ وَلِیٌّ رَبِّ عُدْ عَلَیَّ فِی صَلَاتِی هَذِهِ بِرَفْعِکَهَا زَاکِیَةً مُتَقَبَّلَةً- إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ فَإِنَّهُ إِذَا قَالَ ذَلِکَ رُفِعَتْ صَلَاتُهُ مُضَاعَفَةً فِی اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ(1).
هذا من أدعیة السر أورده الشیخ و الکفعمی (2) فی کتابیه و فیها یا محمد من أراد من أمتک أن أرفع صلاته مضاعفة فلیقل خلف کل صلاة افترضتها علیه و هو رافع یدیه آخر کل شی ء فإنه إذا قال ذلک رفعت له صلاته مضاعفة فی اللوح المحفوظ انتهی فینبغی أن یقرأه آخر التعقیب کما ذکره الشیخ و غیره.
الْمَکَارِمُ،: وَ إِذَا أَرَدْتَ النُّهُوضَ مِنَ التَّعْقِیبِ فَقُلْ سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ فَقَدْ رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکْتَالَ بِالْمِکْیَالِ الْأَوْفَی فَلْیَکُنْ هَذَا آخِرَ قَوْلِهِ فَإِنَّ لَهُ مِنْ کُلِّ مُسْلِمٍ حَسَنَةً(3).
وَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الْفَرِیضَةِ قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ- أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ مَنْ قَالَهُ فِی
ص: 5
خدا چهل گناه کبیره او را میبخشد.(1)
مؤلف
در الکافی با سند صحیح - ولی حسن بن حمّاد توثیق نشده است- از حسین بن حماد، این روایت را تا عبارت «مثل زبد البحر» روایت کرده است. در بعضی نسخهها «ذا الجلال» ذکر شده که در این صورت، «الحی و القیوم» نیز به صورت منصوب خواهند بود و همه اینها صفت برای اسم جلاله الله هستند. ولی نوشتن آن به صورت «ذو الجلال» و مرفوع بودن «الحی و القیوم»، یا به خاطر مدح و ستایش است، یا طبق روش کسایی، صفتی برای ضمیر است؛ زیرا مشهور بین علمای نحو این است که ضمیر قابل وصف نیست ولی کسایی، وصف گرفتن ضمیر غایب را در عبارتی مثل آیه «لا إله إلا هو العزیز الحکیم»،{خدایی جز او، که عزیز و حکیم است، وجود ندارد.} جایز دانسته است و یا در مثل این که بگویی: «مررت به المسکین»،{به او که مسکین بود، گذر کردم.} ولی بیشتر آنها مثل این مورد را حمل بر بدل میکنند؛ زیرا بدل گرفتن از ضمیر غایب، همچنان که همه آنها اتفاق نظر دارند، جایز است.
روایت6.
فلاح السائل: وهب بن عبد ربه گفته است: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: هر کس تسبیح حضرت زهرا فاطمه سلام الله علیها را بگوید و از تکبیر خدای عزّوجلّ شروع کند و سی و چهار مرتبه الله اکبر بگوید و سی و سه مرتبه تسبیح بگوید و سبحان الله را به الله اکبر پیوند دهد و سی و سه مرتبه الحمد لله بگوید و الحمد لله را به سبحان الله پیوند دهد و بعد از اینکه از گفتن الحمد لله فارغ شد، بگوید: {هیچ معبودی جز خدا وجود ندارد؛ همانا خدا و فرشتگان او بر پیامبر درود می فرستند، ای کسانی که ایمان آوردهاید، شما [نیز] بر او درود بفرستید و سلام کنید؛ تو را اطاعت میکنم ای خدا، تو را اطاعت میکنم؛ خدایا، بر محمد و خاندان او درود فرست؛ بر اهل بیت و فرزندان او درود فرست؛ و سلام و رحمت خدا و برکتهای او بر او و بر آنان باد؛ به تسلیم بودن خودمان نسبت به آنان و سرسپردگیمان به آنها و راست دانستن آنها گواهی میدهم؛ پروردگارا، ما ایمان آوردیم و تصدیق کردیم و از پیامبر پیروی کردیم، پس ما را با گواهان بنویس.
خدایا، روزی را فراوان بر ما ارزانی کن؛ به گونهای که در آخرت و دنیا به دست ما برسد، بدون اینکه با رنج طاقت فرسا و دشواری همراه باشد، یا از سوی آفریدگانت منتی بر آن صورت گیرد، بلکه تنها از روزی فراوان تو سرچشمه گیرد و از فراخ دادن پاکیزه تو باشد؛ از دست پربار تو که آکنده از عفت و پاکیزگی است باشد؛ نه از دستان آفریدگان پست طینت، که تو بر هر چیزی توانایی. خدایا، در دیدهام روشنایی، و در دینم بصیرت، و در دلم یقین و در کارهایم اخلاص و در روزیام فراوانی
ص: 6
کُلِّ یَوْمٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ أَرْبَعِینَ کَبِیرَةً(1).
رواه فی الکافی (2) عن الحسین بن حماد بسند صحیح و الحسن غیر موثق إلی قوله مثل زبد البحر و فی بعض نسخه ذا الجلال فقوله الحی و القیوم أیضا منصوبان و الکل صفات للجلالة و أما نسخة ذو الجلال و رفع الحی و القیوم فهو إما رفع علی المدح أو صفة للضمیر علی مذهب الکسائی إذ المشهور بین النحاة أن الضمیر لا یوصف و أجاز الکسائی وصف ضمیر الغائب فی نحو قوله تعالی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ و قولک مررت به المسکین و الجمهور یحملون مثله علی البدلیة إذ یجوز الإبدال من ضمیر الغائب اتفاقا.
فَلَاحُ السَّائِلِ، بِإِسْنَادِهِ إِلَی التَّلَّعُکْبَرِیِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْیَقْطِینِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَ الزَّهْرَاءِ فَاطِمَةَ علیها السلام بَدَأَ وَ کَبَّرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِینَ تَکْبِیرَةً وَ سَبَّحَهُ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِینَ تَسْبِیحَةً وَ وَصَلَ التَّسْبِیحَ بِالتَّکْبِیرِ وَ حَمِدَ اللَّهَ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِینَ مَرَّةً وَ وَصَلَ التَّحْمِیدَ بِالتَّسْبِیحِ وَ قَالَ بَعْدَ مَا یَفْرُغُ مِنَ التَّحْمِیدِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً لَبَّیْکَ رَبَّنَا لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی ذُرِّیَّةِ مُحَمَّدٍ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ التَّسْلِیمَ مِنَّا لَهُمْ وَ الِایتِمَامَ بِهِمْ وَ التَّصْدِیقَ لَهُمْ رَبَّنَا آمَنَّا وَ صَدَّقْنَا وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ اللَّهُمَّ صُبَّ الرِّزْقَ عَلَیْنَا صَبّاً صَبّاً بَلَاغاً لِلْآخِرَةِ وَ الدُّنْیَا مِنْ غَیْرِ کَدٍّ وَ لَا نَکَدٍ وَ لَا مِنْ مَنِّ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ إِلَّا سَعَةً مِنْ رِزْقِکَ وَ طَیِّباً مِنْ وُسْعِکَ مِنْ یَدِکَ الْمَلْأَی عَفَافاً لَا مِنْ أَیْدِی لِئَامِ خَلْقِکَ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ اجْعَلِ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ الْبَصِیرَةَ فِی دِینِی وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ الْإِخْلَاصَ فِی عَمَلِی وَ السَّعَةَ فِی رِزْقِی
ص: 6
و بر زبانم، یاد شبانه روزی خودت را و سپاسگزاری از تو را تا آن دم که پابرجایم داشته باشی، قرار بده. خدایا، مرا در جایی که از آن نهی کردهای، میاب و در آنچه به من بخشیدهای، برکت و فزونی قرار ده و آنگاه که مرا میراندی، بر من رحم کن که تو بر هر چیزی توانایی.}
خداوند تمام گناهان او را میبخشد و او را در روز و ساعت و ماه و سالش، تا یک سال، از ناداری و تنگدستی و دیوانگی و جذام و برص و از بد مردن و از هر بلایی که از آسمان به زمین فرود میآید، در امان نگه میدارد و به خاطر این، برایش گواهی اخلاص در کارش با ثواب آن تا روز قیامت - و البته، ثواب آن بهشت است - نوشته میشود.
به او گفتم: آیا این همه ثواب برای او در مقابل گفتن این ذکر در هر روز از روزهای سال است؟ گفت: نه؛ این برای گفتن سالیانه یک بار است که برای او نوشته میشود و او را تا همان روز و ساعت و ماه در سال آیندهاش کفایت میکند.(1)
توضیح
«إنّ التسلیم منا لهم» یعنی تسلیم بودن ما فقط در مقابل آنان باشد. دو عبارت دیگر هم این گونه معنا میشود. «البلاغ»، یعنی کافی بودن؛ جوهری اینگونه گفته است. همچنین گفته است: «نکد عیشهم» با کسره، «ینکد، نکداً»، یعنی وقتی زندگیشان سخت میشود؛ «رجل نکد»، یعنی شخص سختگیر.
روایت7.
فلاح السائل: از مطالب مهم این است که هرکس میخواهد عمرش طولانی باشد، این تعقیب را بعد از هر نمازش بخواند: ابن دراج گفته است: شخصی پیش امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: ای سرور من، سن من بالا رفته و خویشانم از دنیا رفتهاند و میترسم در حالی از دنیا بروم که کسی مونس و پناهگاه من نباشد .
امام صادق علیه السلام به او فرمود: از میان برادران مؤمن تو، کسانی هستند که از خویشاوندان سببی و نسبی به تو نزدیکترند و انس گرفتن تو با آنان، بهتر از انس گرفتنت با وابستگان نزدیکت میباشد؛ با وجود این، باید دعا کنی و بعد از نماز بگویی:{خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود بفرست. خدایا، همانا صادق علیه السلام گفت: تو گفتهای: در چیزی که خود انجام دهنده آن هستم، مانند گرفتن روح بنده مؤمنم تردید نمیکنم، چرا که مرگ را بد میپندارد و من دوست ندارم بد حالی او را ببینم؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و گشایش و امان و یاری دوستدارت را برای ولیّات زودتر برسان و
ص: 7
وَ ذِکْرَکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ عَلَی لِسَانِی وَ الشُّکْرَ لَکَ أَبَداً مَا أَبْقَیْتَنِی اللَّهُمَّ لَا تَجِدُنِی حَیْثُ نَهَیْتَنِی وَ بَارِکْ لِی فِیمَا أَعْطَیْتَنِی وَ ارْحَمْنِی إِذَا تَوَفَّیْتَنِی إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ کُلَّهَا وَ عَافَاهُ مِنْ یَوْمِهِ وَ سَاعَتِهِ وَ شَهْرِهِ وَ سَنَتِهِ إِلَی أَنْ یَحُولَ الْحَوْلُ مِنَ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَةِ وَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ مِنْ مِیتَةِ السَّوْءِ وَ مِنْ کُلِّ بَلِیَّةٍ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ کَتَبَ لَهُ بِذَلِکَ شَهَادَةَ الْإِخْلَاصِ بِثَوَابِهَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ ثَوَابُهَا الْجَنَّةُ الْبَتَّةَ فَقُلْتُ لَهُ هَذَا لَهُ إِذَا قَالَ ذَلِکَ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنَ الْحَوْلِ إِلَی الْحَوْلِ فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ هَذَا لِمَنْ قَالَ مِنَ الْحَوْلِ إِلَی الْحَوْلِ مَرَّةً وَاحِدَةً یُکْتَبُ لَهُ وَ أَجْزَأَ لَهُ إِلَی مِثْلِ یَوْمِهِ وَ سَاعَتِهِ وَ شَهْرِهِ وَ مِنَ الْحَوْلِ الْجَائِی الْحَائِلِ عَلَیْهِ (1).
إن التسلیم منا لهم أی منحصر فیهم و کذا قرینتاها و البلاغ الکفایة ذکره الجوهری و قال نکد عیشهم بالکسر ینکد نکدا إذا اشتد و رجل نکد أی عسر.
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ مَنْ یُرِیدُ طُولَ الْبَقَاءِ أَنْ یَکُونَ مِنْ تَعْقِیبِهِ بَعْدَ کُلِّ صَلَاةٍ مَا رَوَاهُ أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَی عَنْ أَبِی الْحُسَیْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْعِجْلِیِّ الْکِسَائِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لَهُ یَا سَیِّدِی عَلَتْ سِنِّی وَ مَاتَ أَقَارِبِی وَ أَنَا خَائِفٌ أَنْ یُدْرِکَنِی الْمَوْتُ وَ لَیْسَ لِی مَنْ آنَسُ بِهِ وَ أَرْجِعُ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ مِنْ إِخْوَانِکَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُوَ أَقْرَبُ نَسَباً أَوْ سَبَباً وَ أُنْسُکَ بِهِ خَیْرٌ مِنْ أُنْسِکَ بِقَرِیبٍ وَ مَعَ هَذَا فَعَلَیْکَ بِالدُّعَاءِ وَ أَنْ تَقُولَ عَقِیبَ کُلِّ صَلَاةٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنَّ الصَّادِقَ علیه السلام قَالَ إِنَّکَ قُلْتَ مَا تَرَدَّدْتُ
فِی شَیْ ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی قَبْضِ رُوحِ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ لَا
ص: 7
مرا نه در مورد خودم و نه هیچ یک از دوستانم ناراحت مگردان.} اگر خواستی همه آنها را یک به یک یا پراکنده و یا دسته جمعی اسم ببری، این کار را انجام بده.
شخص گفت: به خدا سوگند، آن قدر زندگی کردم که از آن بیزار شدم. ابو محمد بن موسی که رحمت خدا بر او باد، گفته است: محمد بن حسن بن شمّون بصری همواره این دعا را میخواند و تا 128 سال در آسایش زندگی کرد تا آنجا که از زندگی خسته شد و این دعا را ترک کرد و بعد از آن مرد. (1)
رحمت خدا بر او باد.
المکارم و دعوات الراوندی و مصباح الشیخ و جنة الامان و البلد الأمین(2): روایت شده که هرکس بعد از نماز واجب این دعا را بخواند و بر آن مداومت کند، آن قدر زندگی میکند که از آن خسته شود. در المکارم آمده است که پیامبر راستگو و تصدیق شدهات، که درود تو بر او و خاندانش باد، فرموده است... و در بلد الأمین این گونه آمده است: خدایا، - پیامبر - راستگو و امانت دار، که درود تو بر او و خاندانش باد، فرموده است... عبارت المصباح با عبارت متن سازگارتر است.
توضیح
گفته شده است: در مورد «التردّد» که در روایت آمده است، چند احتمال وجود دارد: اول اینکه، در این سخن اضمار وجود دارد؛ یعنی جمله در واقع چنین بوده است: اگر بر من روا باشد که در چیزی تردید داشته باشم، در هیچ چیزی مثل میراندن مؤمن تردید نمیکنم .
دوم اینکه، چون عادت بر این است که شخص، در بدی و آزار کسی مانند دوستی که به او احترام میکند و او را بزرگ میدارد، درنگ میکند و در مقابل در بدی و آزار کسی که نزد او ارزش و احترامی ندارد، مانند دشمن و سایر اذیت کنندگان، درنگ نمیکند، بنابراین صحیح است که از درنگ در بدی شخص، به احترام و بزرگداشت او، و از درنگ نکردن، به خوار کردن و پست شمردن شخص، تعبیر شود. پس معنی این میشود که برای آفریدگانم پیش من ارزش و احترامی مثل ارزش و احترام بنده مؤمنم وجود ندارد. پس این سخن از قبیل استعاره تمثیلی است.
سوم، پیش از این گفته شد و آن اینکه خداوند سبحان برای بنده مؤمن، هنگام جان کندن لطف و بزرگواری نموده و او را به بهشت مژده میدهد تا به وسیله آن، زشتی مرگ نزد او از بین رود و باعث علاقه او به رفتن به خانه ابدی گردد و به این ترتیب اذیت او کم شود و از آمدن مرگ راضی باشد و برای رسیدن به آن علاقمند گردد. پس این شبیه معامله کسی است که دوستش را با ناراحتی بزرگی متأثر سازد و به دنبال آن، سود فراوانی به وی برساند و از این رو تردید دارد که این ناراحتی را
ص: 8
تَسُؤْنِی فِی نَفْسِی وَ لَا فِی أَحَدٍ مِنْ أَحِبَّتِی إِنْ شِئْتَ أَنْ تُسَمِّیَهُمْ وَاحِداً وَاحِداً فَافْعَلْ وَ إِنْ شِئْتَ مُتَفَرِّقِینَ وَ إِنْ شِئْتَ مُجْتَمِعِینَ قَالَ الرَّجُلُ وَ اللَّهِ لَقَدْ عِشْتُ حَتَّی سَئِمْتُ الْحَیَاةَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَی رَحِمَهُ اللَّهُ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ الْبَصْرِیَّ کَانَ یَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فَعَاشَ مِائَةً وَ ثَمَانَ وَ عِشْرِینَ سَنَةً فِی خَفْضٍ إِلَی أَنْ مَلَّ الْحَیَاةَ فَتَرَکَهُ فَمَاتَ ره (1).
الْمَکَارِمُ، وَ دَعَوَاتُ الرَّاوَنْدِیِّ، وَ مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ جُنَّةُ الْأَمَانِ، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ (2)، رُوِیَ: أَنَّ مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ عَقِیبَ کُلِّ فَرِیضَةٍ وَ وَاظَبَ عَلَی ذَلِکَ عَاشَ حَتَّی یَمَلَّ الْحَیَاةَ.
و فی المکارم إِنَّ رَسُولَکَ الصَّادِقَ الْمُصَدَّقَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ و فی البلد الأمین اللَّهُمَّ إِنَّ الصَّادِقَ الْأَمِینَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ و المصباح موافق للمتن.
قیل فی التردد الوارد فی الخبر وجوه الأول أن فی الکلام إضمارا و التقدیر لو جاز علی التردد ما ترددت فی شی ء کترددی فی وفاة المؤمن.
الثانی أنه لما جرت العادة بأن یتردد الشخص فی مساءة من یحترمه و یوقره کالصدیق و الخل و أن لا یتردد فی مساءة من لیس له عنده قدر و لا حرمة کالعدو و الموذیات صح أن یعبر بالتردد و التوانی فی مساءة الرجل من توقیره و احترامه و بعدمها عن إذلاله و احتقاره فالمعنی لیس لشی ء من مخلوقاتی عندی قدر و حرمة کقدر عبدی المؤمن و حرمته فالکلام من قبیل الاستعارة التمثیلیة.
الثالث أنه قد مر أن الله سبحانه یظهر للعبد المؤمن عند الاحتضار من اللطف و الکرامة و البشارة بالجنة ما یزیل عنه کراهة الموت و یوجب رغبته فی الانتقال إلی دار القرار فیقل تأذیه به و یصیر راضیا بنزوله راغبا فی حصوله فأشبهت هذه المعاملة معاملة من یرید أن یؤلم حبیبه ألما یتعقبه نفع عظیم فهو یتردد فی أنه
ص: 8
چگونه به وی برساند که باعث اذیت کمتری برای وی باشد. پس همواره آن لذت بزرگی را که باعث تشویق او میشود، به او نشان میدهد تا آنکه آن ناراحتی را بپذیرد.
عبارت «یکره الموت» جمله استینافیه است؛ گویا سؤال کننده از علت تردید میپرسد و اینگونه پاسخ داده میشود. نیز احتمال دارد جمله حال برای «المؤمن» باشد. «المساءة» مصدر میمی از «ساء» است؛ یعنی کاری انجام دهد که باعث ناراحتی او گردد.
این عبارت حضرت علیه السلام: «إن شئت متفرِّقین»، یعنی هر یک از دوستداران را در نمازهای جداگانه نام ببر. «و إن شئت مجتمعین»، یعنی همه آنها را در یک نماز اسم ببری. یا اینکه منظور از تکرار، فعل باشد؛ یعنی در مورد هر یک از دوستان، فعل را تکرار کنی و بگویی: لا تسؤنی... (یعنی مرا در مورد این فرد ناراحت مکن. مرا در مورد این ... ناراحت مکن...). «تفرق» و با هم گفتن، بر عکس این حالت باشد؛ (یعنی بگویی: خداوندا، مرا در مورد دوستانم ناراحت مکن.) یا اینکه منظور از اولی، نام بردن آنها به صورت تک تک و منظور از دومی، نام بردن به صورت گروه گروه باشد؛ زیرا منظور از اولی، اسم بردن بعضی از آنها به صورت خاص و بعض دیگر به صورت عام است و منظور از دومی، اسم بردن همه آنها با یک لفظ به صورت عام است؛ همان طور که در اصل روایت آمده است. در المصباح اینگونه آمده است: «فی نفسی و لا فی اهلی و لا فی مالی و لا فی أحد من أحبتی».
روایت8.
فلاح السائل: از جمله مهمترین دعاها، دعایی است که پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام یاد داد تا هر چه را شنید، حفظ کند. روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر میخواهی همه آنچه را که میشنوی و میخوانی، به خاطر بسپاری، بعد از هر نماز این دعا را بخوان: {منزه است آنکه بر زیردستانش تجاوز نمی کند؛ منزه است آنکه اهل زمین را با انواع مجازات ها مؤاخذه نمی کند؛ منزه است خدای مهربان و بخشایشگر؛ خدایا در قلب من نور و بصیرت و فهم و علم قرار بده که تو بر هر کاری توانایی.}
نیز از جمله دعاهای مهم برای کسی که میخواهد نیازهایش برآورده شود، این است که بعد از تمام شدن هر نماز، دعایی را که از امام صادق علیه السلام روایت شده بخواند. ادریس بن عبدالله گفته است: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: هرگاه از نماز فارغ شدی، بگو: {خدایا، من با پذیرش اطاعت تو و ولایت تو و ولایت پیامبر تو و ولایت امامان، از اولین تا آخرین آنها - هر کدام را یک به یک اسم میبری- به دین تو میگرایم. - سپس میگویی:- خدایا، من با اطاعت از آنان و قبول سرپرستی آنان و خشنودی از فضیلتی که به آنان بخشیدهای، به دین تو روی میآورم؛ بدون اینکه نسبت به آنچه در کتاب خودت نازل کردهای و نیز به آن
ص: 9
کیف یوصل ذلک الألم إلیه علی وجه یقل تأذیه به فلا یزال یظهر له ما یرغبه فیما یتعقبه من اللذة الجسیمة إلی أن یتلقاه بالقبول.
و قوله یکره الموت جملة مستأنفة کأن سائلا یسأل ما سبب التردد فأجیب بذلک و یحتمل الحالیة من المؤمن و المساءة مصدر میمی من ساءه إذا فعل به ما یکرهه.
قوله علیه السلام و إن شئت متفرقین أی فرقت الأحبة علی الصلوات و إن شئت مجتمعین أی ذکرت الجمیع فی کل صلاة أو التفرق إعادة الفعل أعنی لا تسؤنی فی کل واحد و الاجتماع عدمها أو الأول ذکرهم أفرادا و الثانی ذکرهم أصنافا إذ المراد بالأول ذکر بعضهم علی الخصوص و بعضهم علی العموم و بالثانی ذکر جمیعهم علی العموم بلفظ واحد کما فی أصل الدعاء و فی المصباح هکذا فی نفسی و لا فی أهلی و لا فی مالی و لا فی أحد من أحبتی.
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ الدُّعَاءُ الَّذِی عَلَّمَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام لِیَحْفَظَ کُلَّ مَا یَسْمَعُ رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَحْفَظْ کُلَّ مَا تَسْمَعُ وَ تَقْرَأُ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ وَ هُوَ سُبْحَانَ مَنْ لَا یَعْتَدِی عَلَی أَهْلِ مَمْلَکَتِهِ سُبْحَانَ مَنْ لَا یَأْخُذُ أَهْلَ الْأَرْضِ بِأَلْوَانِ الْعَذَابِ سُبْحَانَ الرَّءُوفِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِی قَلْبِی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ.
وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ لِمَنْ یُرِیدُ قَضَاءَ الْحَاجَاتِ أَنْ یَقُولَ إِذَا فَرَغَ مِنَ الصَّلَاةِ مَا رَوَاهُ أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَی ره عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکِسَائِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّیِّ عَنْ أَخِیهِ إِدْرِیسَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: إِذَا فَرَغْتَ مِنَ الصَّلَاةِ فَقُلْ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَدِینُکَ بِطَاعَتِکَ وَ وَلَایَتِکَ وَ وَلَایَةِ رَسُولِکَ صلی الله علیه و آله وَ وَلَایَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَوَّلِهِمْ إِلَی آخِرِهِمْ وَ تُسَمِّیهِمْ وَاحِداً وَاحِداً وَ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدِینُکَ بِطَاعَتِهِمْ وَ وَلَایَتِهِمْ وَ الرِّضَا بِمَا فَضَّلْتَهُمْ بِهِ غَیْرَ مُتَکَبِّرٍ وَ لَا مُسْتَکْبِرٍ عَلَی مَعْنَی مَا أَنْزَلْتَ فِی کِتَابِکَ
ص: 9
مقداری که برایمان در قرآن آمده و آنچه که نیامده، خود بزرگی نشان دهم یا به دنبال آن باشم؛ بلکه به آن ایمان دارم و اعتراف میکنم؛ به آنچه مورد رضای توست راضیام. پروردگارا، به وسیله آن، روی تو را و سرای آخرت را میخواهم که در مورد آن، در هراس و به سوی تو روی آور باشم؛ پس مرا با آن زنده بدار و اگر خواستی بمیرانی، با آن بمیران و مرا با آن مبعوث کن. اگر در گذشته کوتاهی داشتهام، پس از آن به سوی تو بازمیگردم و به آنچه پیش توست، روی میآورم و از تو میخواهم با سرپرستی خود مرا از نافرمانیات بازداری و مرا به اندازه چشم به هم زدنی و یا کمتر و یا بیشتر از آن، به خودم وانگذاری؛ چرا که نفس پیوسته به بدیها دستور میدهد، مگر اینکه تو خودت رحم کنی، ای مهرباترین مهربانان. از تو میخواهم مرا تا هنگام مردنم بر طاعت خودت نگهداری و آن هنگام از من راضی باشی و عاقبت مرا ختم به خوشبختی نمایی و هرگز مرا از آن جدا نگردانی، که همه نیروها با توست. خدایا، به احترام ذات بخشندهات و به احترام اسم بزرگت و به احترام پیامبرت، که درود تو نثار او و خاندان او باد، و به احترام اهل بیت پیامبرت علیهم السلام - آنها را اسم میبری- از تو میخواهم بر محمد و خاندان او درود فرستی و در مورد من اینگونه کنی.} و درخواستهای خود را میگویی(1).
انشاءالله
مصباح الشیخ: همانند این را در کنار دعاهای بدون سند ذکر کرده است و از عبارت «أن تعصمنی بطاعتک» تا «اللهم إنی أسئلک» در نسخههای فلاح السائل وجود ندارد، ولی چون در المصباح و دیگر کتابها وجود داشت، آن را اضافه کردیم. همچنین از عبارت «فیما مضی» تا «بولایتک» در المصباح وجود ندارد و شاید از قلم نویسنده افتاده است. شیخ مثل این را در التهذیب(2)
در زمره دعاهای ماه رمضان ذکر کرده است که در ادامه خواهد آمد.
توضیح
عبارت «علی معنی ما أنزلت» شاید به این معنا باشد که به آنها و به فضیلتهایشان، به همان صورتی که در کتابت نازل کردهای، ایمان بیاورم؛ هرچند دانش من به آن اندازه نرسد و از کتاب تو آن را متوجه نشوم. نتیجه اینکه من دانشی که به واسطه آن به فضیلتهای آنان و شرایط و مقدار اطاعت از آنان آگاهی یابم، ندارم، پس اجمالاً به آن ایمان میآورم. همچنین احتمال دارد متعلق به «و لا مستکبر» باشد؛ یعنی نسبت به هیچ یک از معانی و محتواهای کتاب تو در آن حدی که به آنها آگاهی یافتهام یا نیافتهام، سرکشی نشان نمیدهم؛ بلکه همه آنها را میپذیرم و به آن اعتراف میکنم و تصمیم جدی بر به جای آوردن آن میگیرم. نیز احتمال دارد به این معنی باشد که میپذیرم، آنچه را که برای ما آورده است، اثبات کرده است و آنچه را که برای ما نیاورده است، نفی کرده است. ولی احتمال اول، آشکارتر است.
ص: 10
عَلَی حُدُودِ مَا أَتَانَا فِیهِ وَ مَا لَمْ یَأْتِنَا مُؤْمِنٌ مُعْتَرِفٌ مُسَلِّمٌ بِذَلِکَ رَاضٍ بِمَا رَضِیتَ بِهِ یَا رَبِّ أُرِیدُ بِهِ وَجْهَکَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إِلَیْکَ فِیهِ فَأَحْیِنِی عَلَی ذَلِکَ وَ أَمِتْنِی إِذَا أَمَتَّنِی عَلَی ذَلِکَ وَ ابْعَثْنِی عَلَی ذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ مِنِّی تَقْصِیرٌ فِیمَا مَضَی فَإِنِّی أَتُوبُ إِلَیْکَ مِنْهُ وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فِیمَا عِنْدَکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَعْصِمَنِی بِوَلَایَتِکَ عَنْ مَعْصِیَتِکَ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ وَ لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ- إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمْتَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَعْصِمَنِی بِطَاعَتِکَ حَتَّی تَتَوَفَّانِی عَلَیْهَا وَ أَنْتَ عَنِّی رَاضٍ وَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعَادَةِ وَ لَا تُحَوِّلْنِی عَنْهَا أَبَداً وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحُرْمَةِ وَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَ بِحُرْمَةِ اسْمِکَ الْعَظِیمِ وَ بِحُرْمَةِ رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ بِحُرْمَةِ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِکَ علیهم السلام وَ تُسَمِّیهِمْ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا وَ تَذْکُرُ حَوَائِجَکَ (1) إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
مصباح الشیخ، مثله ذکره فی سیاق الأدعیة من غیر إسناد و من قوله أن تعصمنی بطاعتک إلی قوله اللهم إنی أسألک لم یکن فی نسخ فلاح السائل و کان فی المصباح و غیره فألحقناه و من قوله فیما مضی إلی قوله بولایتک لم یکن فی المصباح و لعله
سقط من النساخ و رواه الشیخ فی التهذیب (2)
فی أدعیة نوافل شهر رمضان عن علی بن حاتم عن محمد بن أبی عبد الله عن سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد عن محمد بن سنان عن عبد الملک القمی عن أخیه عنه مثله و سیأتی.
قوله علیه السلام علی معنی ما أنزلت لعل المعنی أومن بهم و بفضائلهم علی الوجه الذی أنزلته فی کتابک و إن لم یحط به علمی و لم أفهمه من الکتاب و الحاصل أنی لا أحیط علما بفضائلهم و بشرائط طاعتهم و حدودها فأومن بذلک مجملا و یحتمل تعلقه بقوله و لا مستکبر أی لا أتکبر علی شی ء من معانی کتابک علی الحدود التی أحطنا بها أو لم نحط بل أقبل جمیعها و أذعن بها و أعزم علی الإتیان بها و یحتمل أن یکون المعنی أدین بما أتانا به إثباتا و بما لم یأتنا به نفیا و الأول أظهر.
ص: 10
روایت9.
فلاح السائل: از دیگر دعاهای مهم پس از نماز و برای کسب سعادت بیشتر، دعای امام صادق علیه السلام است که در اینجا از مهج الدعوات نقل میکنیم. امام صادق علیه السلام فرمود: روزی پیش پدرم رفتم و او در حال دادن صدقه به میزان هشت هزار دینار به فقرای شهر و آزاد کردن یازده برده بود. دیدن این وضعیت مرا به شگفت آورد. پس به من نگاه کرد و فرمود: آیا میخواهی کاری بعد از هر نماز واجب انجام دهی و با فضیلتتر از کاری که دیدی من انجام دادم، باشد، حتی اگر به اندازه عمر نوح آن را انجام دهم؟ گفتم: آن چه کاری است؟ فرمود: بعد از هر نماز واجب میگویی:{گواهی میدهم که خدایی جز الله وجود ندارد، تنهاست و شریکی برای او وجود ندارد؛ پادشاهی برای اوست و ستایش از آن اوست؛ زنده میکند و میمیراند و میمیراند و زنده میگرداند، خیر در دست اوست و او بر هر کاری تواناست. هیچ نیرو و هیچ قدرتی جز با یاری خدای بلند مرتبه بزرگ نیست. منزه است خدای صاحب فرمانروایی و ملکوت؛ منزه است خدای صاحب شکوه و جبروت؛ منزه است خدای صاحب بزرگی و عظمت؛ منزه است خدایی که نمیمیرد؛ منزه است پروردگار بلند مرتبه من، منزه است پروردگار بزرگ من؛ منزه است خدا و او را ستایش میکنم. همه اینها ای پروردگار من، اندک است، حتی اگر به تعداد آفریدگان و گنجایش عرش تو باشند؛ تا آنجا که راضی شوی و تا آنجا که مشیت تو بر آن قرار گیرد و به تعداد آنچه در کتاب تو شمارش شده و گنجایش آنچه در کتاب تو شمارش شده و به سنگینی آنچه در کتاب تو شمارش شده و مانند آن به چندین برابری که در شمارش نگنجد؛ و به تعداد آفریدههایت و گنجایش آفریدگان و به سنگینی آفریدگانت و مانند آن به چندین برابری که در شمارش نیاید؛ و به تعداد آنچه میدانی و به وزن آنچه میدانی و گنجایش آنچه میدانی و چند برابر مانند آن که قابل شمارش نباشد؛ و از سپاس گفتن و بزرگ داشتن و پاک شمردن و ستایش و شکر و خیر و ستودن و درود بر پیامبر و اهل بیت او، که درود خدا بر او و بر آنان باد، به اندازه آن و چندین برابر آن و به تعداد همه آنچه آفریدهای و به وجود آوردهای و ایجاد کردهای و تعداد آنچه تو آفریننده آن بودهای و به گنجایش همه آنها و چند برابر آنها اگر میآفریدی، پس به واسطه آن از همان دم تا به ابد بی وقفه به سخن در آمدند و آن گونه سخن میگویند و خسته نمیشوند و سست نمیشوند، سریعتر از به هم زدن چشم و آنگونه که سزاوار توست و تو سزاوار آنی و چند برابر آنچه گفتم و سنگینی آنچه گفتم و تعداد آنچه گفتم، مانند همه آنها؛ همه اینها اندک است ای خدای من، تو مبارک و مقدسی و بینهایت برتری، ای صاحب شکوه و بزرگواری. به دنبال این دعا و به احترام اسمهای نیکو و مثالهای والا و کلمات تامّهات از تو میخواهم که مرا در دنیا و آخرت در امان بداری.} ابو یحیی گفته است: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: دعایی این گونه، اجابت شده است.(1)
ص: 11
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ فِی تَعْقِیبِ الصَّلَاةِ لِزِیَادَةِ السَّعَادَاتِ الِاقْتِدَاءُ بِالصَّادِقِ علیه السلام فِیمَا نَذْکُرُهُ مِنَ الدَّعَوَاتِ کَمَا رُوِیَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی یَوْماً وَ هُوَ یَصَّدَّقُ عَلَی فُقَرَاءِ أَهْلِ الْمَدِینَةِ بِثَمَانِیَةِ آلَافِ دِینَارٍ وَ أَعْتَقَ أَهْلَ بَیْتٍ بَلَغُوا أَحَدَ عَشَرَ مَمْلُوکاً فَکَانَ ذَلِکَ أَعْجَبَنِی فَنَظَرَ إِلَیَّ ثُمَّ قَالَ هَلْ لَکَ فِی أَمْرٍ إِذَا فَعَلْتَهُ مَرَّةً وَاحِدَةً خَلْفَ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ کَانَ أَفْضَلَ مِمَّا رَأَیْتَنِی صَنَعْتُ وَ لَوْ صَنَعْتُهُ کُلَّ عُمُرِ نُوحٍ قَالَ قُلْتُ مَا هُوَ قَالَ تَقُولُ خَلْفَ الصَّلَاةِ- أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ سُبْحَانَ ذِی الْمُلْکِ وَ الْمَلَکُوتِ سُبْحَانَ ذِی الْعِزَّةِ وَ الْجَبَرُوتِ سُبْحَانَ ذِی الْکِبْرِیَاءِ وَ الْعَظَمَةِ سُبْحَانَ الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَی سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ کُلُّ هَذَا قَلِیلٌ یَا رَبِّ وَ عَدَدَ خَلْقِکَ وَ مِلْ ءَ عَرْشِکَ وَ رِضَا نَفْسِکَ وَ مَبْلَغَ مَشِیَّتِکَ وَ عَدَدَ مَا أَحْصَی کِتَابُکَ وَ مِلْ ءَ مَا أَحْصَی کِتَابُکَ وَ زِنَةَ مَا أَحْصَی کِتَابُکَ وَ مِثْلَ ذَلِکَ أَضْعَافاً لَا تُحْصَی وَ عَدَدَ خَلْقِکَ وَ مِلْ ءَ خَلْقِکَ وَ زِنَةَ خَلْقِکَ وَ مِثْلَ ذَلِکَ أَضْعَافاً لَا تُحْصَی وَ عَدَدَ بَرِیَّتِکَ وَ مِلْ ءَ بَرِیَّتِکَ وَ زِنَةَ بَرِیَّتِکَ وَ مِثْلَ ذَلِکَ أَضْعَافاً لَا تُحْصَی وَ عَدَدَ مَا تَعْلَمُ وَ زِنَةَ مَا تَعْلَمُ وَ مِلْ ءَ مَا تَعْلَمُ وَ مِثْلَ ذَلِکَ أَضْعَافاً لَا تُحْصَی وَ مِنَ التَّحْمِیدِ وَ التَّعْظِیمِ وَ التَّقْدِیسِ وَ الثَّنَاءِ وَ الشُّکْرِ وَ الْخَیْرِ وَ الْمَدْحِ وَ الصَّلَاةِ عَلَی النَّبِیِّ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ مِثْلَ ذَلِکَ وَ أَضْعَافَ ذَلِکَ وَ عَدَدَ مَا خَلَقْتَ وَ ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ وَ عَدَدَ مَا أَنْتَ خَالِقُهُ مِنْ شَیْ ءٍ وَ مِلْ ءَ ذَلِکَ کُلِّهِ وَ أَضْعَافَ ذَلِکَ کُلِّهِ أَضْعَافاً لَوْ خَلَقْتَهُمْ فَنَطَقُوا بِذَلِکَ مُنْذُ قَطُّ إِلَی الْأَبَدِ لَا انْقِطَاعَ لَهُ یَقُولُونَ کَذَلِکَ وَ لَا یَسْأَمُونَ وَ لَا یَفْتُرُونَ أَسْرَعَ مِنْ لَحْظِ الْبَصَرِ وَ کَمَا یَنْبَغِی لَکَ وَ کَمَا أَنْتَ لَهُ أَهْلٌ وَ أَضْعَافَ مَا ذَکَرْتُ وَ زِنَةَ مَا ذَکَرْتُ وَ عَدَدَ مَا ذَکَرْتُ وَ مِثْلَ جَمِیعِ ذَلِکَ کُلُّ هَذَا قَلِیلٌ یَا إِلَهِی تَبَارَکْتَ وَ تَقَدَّسْتَ وَ تَعَالَیْتَ عُلُوّاً کَبِیراً یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ أَسْأَلُکَ عَلَی أَثَرِ هَذَا الدُّعَاءِ بِأَسْمَائِکَ الْحُسْنَی وَ أَمْثَالِکَ الْعُلْیَا وَ کَلِمَاتِکَ التَّامَّاتِ أَنْ تُعَافِیَنِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قَالَ أَبُو یَحْیَی سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ الدُّعَاءُ هَذَا مُسْتَجَابٌ (1).
ص: 11
توضیح
«یصدق» با تشدید صاد و دال، یعنی صدقه میدهد؛ حرف تاء تبدیل به صاد شده و در صاد ادغام شده است؛ در قرآن کریم نیز به صورت «المصَّدِّقین و المُصَّدِّقات»(1)
به کار رفته است که «المصدق» بدون تشدید، یعنی گیرنده صدقه و با تشدید، یعنی صدقه دهنده است. و «الملکوت» از ملک گرفته شده است، مانند «الجبروت» که از جبر گرفته شده است. گاهی «الملکوت» بر آسمانیان و «الملک» بر زمینیان اطلاق میشود. نیز گفته شده است: ملکوت همان موجودات مجرد و ملک، موجودات مادی هستند. در النهایه، «الکبریاء»، به معنی عظمت و فرمانروایی آمده است؛ گفته شده است: آن عبارت است از کمال ذات و کمال وجود که جز خدای بلند مرتبه، کس دیگری با آن توصیف نمیشود .
کلام آن حضرت «عدد خلقک»، یعنی میخواهم با آن تسبیحات و به این تعداد تو را تسبیح گویم؛ یا اینکه تو سزاوار آن به این تعداد هستی. «ملء عرشک» تشبیه موجودات ذهنی به موجودات حسی است. «و رضا نفسک»، یعنی تو را به آن تعداد که از من راضی باشی و به آن تعدادی که اراده کردهای و از آفریدههایت خواستهای، تسبیح میگویم. یا با تعداد آفریدههایت برابر شود که بی پایان است. «الکتاب»، یعنی لوح یا همان قرآن. «قطّ» ظرف زمان است برای شامل شدن همه آنچه سپری شده است و در اصل، برای نفی قرار داده شده است ولی در جملات مثبت نیز استعمال میشود. فیروزآبادی گفته است: قط برای نفی در زمان گذشته است و بخاری در پارهای موارد آن را بعد از جمله مثبت به کار برده است. در سنن أبی داود «توضّأ ثلاثاً قط» آمده و ابن مالک آن را در شواهدی برای اثبات، استعمال کرده است. پایان. همچنین «قُطَّ» به معنای «قطع کرد» نیز خوانده شده است که کنایه از آفریدن است، ولی اولی آشکارتر است.
روایت10.
فلاح السائل: یکی دیگر از امور مهم، پیروی از کلام سرورمان امام جعفر صادق فرزند امام محمد باقر علیهما السلام است که فرموده است: در ادامه هر یک از نمازهای واجب، اینگونه دعا کنید: {خدایا، از تو به حق محمد و خاندان محمد، دوری از آتش را خواستارم؛ پس این دوری را برای ما قرار بده و ما را در آتش قرار نده و در عذاب و خواریات ما را گرفتار نکن و از ضریع و زقوم به ما نچشان و با شیاطین موجود در آتش، ما را یک جا قرار نده و ما را با صورت در آتش میانداز و از پیراهنهای آتشین و لباسهای
ص: 12
یصدق بتشدید الصاد و الدال أی یتصدق قلبت التاء صادا و أدغمت و فی التنزیل الکریم إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ (1) و المصدق بالتخفیف آخذ الصدقات و بالتشدید معطیها و الملکوت مأخوذ من الملک کالجبروت من الجبر و قد یطلق الملکوت علی السماویات و الملک علی الأرضیات و قیل الملکوت المجردات و الملک المادیات و فی النهایة الکبریاء العظمة و الملک و قیل هی عبارة عن کمال الذات و کمال الوجود و لا یوصف بها إلا الله تعالی.
قوله علیه السلام و عدد خلقک أی أرید أن أسبحک بتلک التسبیحات بهذا العدد أو أنت مستحق لها بهذا العدد و مل ء عرشک تشبیه للمعقول بالمحسوس و رضا نفسک أی أسبحک بعدد ترضی به عنی و بعدد یبلغ ما شئته و أردته من خلقک أو یوافق عدد مشیاتک فی خلقک و هی لا تتناهی و الکتاب اللوح أو القرآن و قط ظرف زمان لاستغراق ما مضی و یختص بأصل وضعه بالنفی و قد یستعمل فی الإثبات قال الفیروزآبادی قط للنفی فی الزمان الماضی و فی مواضع من البخاری جاء بعد المثبت و فی سنن أبی داود توضأ ثلاثا قط و أثبته ابن مالک فی الشواهد انتهی و قد یقرأ قط بمعنی قطع کنایة عن الخلق و الأول أظهر.
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ الِامْتِثَالُ لِقَوْلِ مَوْلَانَا الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا فِی الدُّعَاءِ عَقِیبَ کُلِّ فَرِیضَةٍ کَمَا رَوَاهُ أَبُو الْفَرَجِ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ عَلِیٍّ الْقَزْوِینِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارِ فِی کِتَابِهِ عَلَی یَدَیْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَدَّادِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مَالِکِ بْنِ الْحَارِثِ الْأَشْتَرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: تَدْعُو فِی أَعْقَابِ الصَّلَوَاتِ الْفَرَائِضِ بِهَذِهِ الْأَدْعِیَةِ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ فَاکْتُبْ لَنَا بَرَاءَتَنَا وَ فِی جَهَنَّمَ فَلَا تَجْعَلْنَا وَ فِی عَذَابِکَ وَ هَوَانِکَ فَلَا تَبْتَلِنَا وَ مِنَ الضَّرِیعِ وَ الزَّقُّومِ فَلَا تُطْعِمْنَا وَ مَعَ الشَّیَاطِینِ فِی النَّارِ فَلَا تَجْمَعْنَا وَ عَلَی وُجُوهِنَا فِی النَّارِ فَلَا تَکْبُبْنَا وَ مِنْ ثِیَابِ النَّارِ وَ سَرَابِیلِ
ص: 12
گداخته مسی بر ما نپوشان و از هر بدی، ای خدایی که هیچ خدایی جز تو نیست، در روز قیامت ما را نجات ده و با رحمت خود، ما را در گروه نیکوکاران داخل کن و در جایگاه افراد بلند مرتبه ما را بالا ببر و از جام نوشیدنی گوارا و چشمه سلسبیل ما را سیراب کن و حوریان درشت چشم را به ازدواج ما در آور و از فرزندان جاویدان که گویی مروارید پنهان و درخشنده هستند، به خدمت ما در آور و از میوههای بهشتی و گوشتهای پرندگان به ما بخوران و از لباسهای ابریشمی و دیبایی و استبرق بر اندام ما بپوشان و درک شب قدر و حج خانه با احترام خودت را روزیمان کن و ما را پایدار و به خودت نزدیکتر بگردان و خواستههایمان را نیکو و مورد اجابت قرار بده.
ای آفریدگار ما، به ما گوش فرا دار و مورد اجابت قرار بده و آنگاه که همه آفریدگان را از اولین تا آخرینشان در روز قیامت جمع کردی، بر ما رحم نما؛ ای پروردگار، پناهنده به تو عزیز است و ستایش تو راست، بزرگواری و هیچ خدایی جز تو نیست.}(1)
توضیح
«الضریع» و «الزقّوم» از غذاهای جهنمیان است. - خدا ما را از آن در امان بدارد. - خداوند فرموده است: «سرابیلهم من قطران»،(2){تن پوشهایشان
از «قطران» است.} «السربال» یعنی پیراهن و «القطران» با فتحه قاف و کسره طاء، یعنی دوایی که با آن پشت شتری را که مرض گری گرفته، چرب میکنند که آن را با گرمی و حرارتش میسوزاند. جرب از شیره درخت عرعر گرفته شده و سپس با آب میپزند و با آن شتر را چرب میکنند. در لغت به سکون طاء و فتحه و کسره قاف نیز آمده است. همچنین «من قطرآن» نیز خوانده شده است؛ یعنی مسی که سوزشش پایان یافته است.
«من کأس» از این کلام خدا که فرموده است: «یطاف علیهم بکأس معین»،(3){با
جامی از باده ناب، پیرامونشان به گردش درمی آیند.} گرفته شده است؛ یعنی نوشیدنی گوارا، یا چشمه گوارا، یا آنچه از چشمهها ظاهر میشود یا آنچه از چشمهها بیرون میآید که این صفت آب است و از «عان» به معنای جوشیدن آب میباشد. شرابهای بهشتی اینگونه توصیف شدهاند، زیرا مانند آب روان هستند؛ بیضاوی این را گفته است. وی همچنین گفته است: در این کلام خداوند که فرموده است: «عیناً فیها تُسمّی سَلسَبیلاً»،(4){از
چشمه ای در آنجا که «سلسبیل» نامیده می شود.} «السلاسة»، یعنی فرو رفتن در حلق و گوارایی. وقتی گفته میشود «شراب سلسل و سلسال و سلسبیل» - به همین معنا است.- «الحور» جمع حوراء، به کسی میگویند که سفیدی و سیاهی چشمانش چشمگیر باشد؛ و گفته شده، حوراء، یعنی بسیار سفید و عیناء، یعنی درشت چشم.
«و من الولدان المخلّدین»، یعنی پسرانی که همانطور جوان باقی بمانند و تغییری پیدا نکنند و پیر نشوند. نیز گفته شده است:
ص: 13
الْقَطِرَانِ فَلَا تُلْبِسْنَا وَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ یَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَنَجِّنَا وَ بِرَحْمَتِکَ فِی الصَّالِحِینَ فَأَدْخِلْنَا وَ فِی عِلِّیِّینَ فَارْفَعْنَا وَ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ وَ سَلْسَبِیلٍ فَاسْقِنَا وَ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ بِرَحْمَتِکَ فَزَوِّجْنَا وَ مِنَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِینَ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ مَنْثُورٌ فَأَخْدِمْنَا وَ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَ لُحُومِ الطَّیْرِ فَأَطْعِمْنَا وَ مِنْ ثِیَابِ الْحَرِیرِ وَ السُّنْدُسِ وَ الْإِسْتَبْرَقِ فَاکْسُنَا وَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فَارْزُقْنَا وَ سَدِّدْنَا وَ قَرِّبْنَا إِلَیْکَ زُلْفَی وَ صَالِحَ الدُّعَاءِ وَ الْمَسْأَلَةِ فَاسْتَجِبْ لَنَا یَا خَالِقَنَا اسْمَعْ لَنَا وَ اسْتَجِبْ وَ إِذَا جَمَعْتَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَارْحَمْنَا یَا رَبِّ عَزَّ جَارُکَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ وَ لَا إِلَهَ غَیْرُکَ (1).
الضریع و الزقوم من طعام أهل النار أعاذنا الله منها و قال سبحانه سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ (2) السربال القمیص و القطران بفتح القاف و کسر الطاء الذی یطلی به الإبل التی بها الجرب فیحرق بحدته و حرارته الجرب یتخذ من حمل شجر العرعر فیطبخ بماء ثم یهنأ به و سکون الطاء و فتح القاف و کسرها لغة و قرئ من قطران أی نحاس قد انتهی حره.
و من کأس مأخوذ من قوله تعالی یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ (3) أی شراب معین أو نهر معین أی ظاهر للعیون أو خارج من العیون و هو صفة الماء من عان الماء إذا نبع وصف به خمر الجنة لأنها تجری کالماء ذکره البیضاوی و قال فی قوله تعالی عَیْناً فِیها تُسَمَّی سَلْسَبِیلًا(4) السلاسة انحدارها فی الحلق و السهولة مساغها یقال شراب سلسل و سلسال و سلسبیل و الحور جمع الحوراء و هی التی اشتد بیاض عینها و سوادها و قیل الحوراء البیضاء و العیناء عظیم العینین.
و من الولدان المخلدین أی المبقین ولدانا لا یتغیرون و لا یشیبون و قیل:
ص: 13
یعنی با گوشواره آراسته شدگان و تشبیه آنها به مروارید پراکنده، به خاطر درخشندگی رنگهای آنان یا زیاد بودنشان و پراکنده شدنشان در مجالس آنان و بازتاب نور بعضی از آنها در بعضی دیگر است. است. «السندس»، یعنی بافت ظریف دیبایی یا ابریشمی؛ «الاستبرق» بافت ضخیم آن است؛ یا دیبایی که با طلا دوخته شود. «عزَّ جارُک»، یعنی همسایه که تو به او ایمنی بخشیدهای؛ به عبارت دیگر، هر کس در پناه تو باشد، عزیز و پیروز خواهد بود.
مؤلف
شیخ این دعا را در المصباح در تعقیبات مخصوص نماز ظهر آورده و در آن «و لیلة القدر فارحَمنا و حجَّ بیتک...» تا آخر دعا وجود دارد.
روایت11.
فلاح السائل: از جمله کارهای مهم بعد از فارغ شدن از نماز، به منظور جبران غفلتها و خطاهایی که قبلاً رخ داده است، دعایی است از کتاب احمد بن عبدالله بن خابنه که جد سعادتمندم ابو جعفر طوسی در کتاب الفهرست، او را از اصحاب مورد اطمینان ما شمرده و یادآور شده که عمل کردن به دعاهای موجود در کتابش را برای ما چنین روایت نموده است: ابو محمد هارون بن موسی که رحمت خدا بر او باد، از ابی علی اشعری که رهبری از رهبران بوده، به ما گفت که سعد بن عبد الله اشعری گفته است: احمد بن عبدالله بن خانبه، کتابش را به سرور ما ابی محمد حسن بن علی بن محمد، (امام عسکری دوم) عرضه کرد و او آن را خواند و فرمود: - محتوای کتاب - درست است، به آن عمل کنید. احمد بن خانبه در این کتابش در مورد دعا و مناجات گفته است: بعد از تمام شدن نماز بگویید:
{خدایا، برای تو نماز خواندم و تنها از تو درخواست کردم و به راستی دانستی که در نماز و درخواستم چه کاستی و عجله و اشتباه و غفلت و تنبلی و سستی و فراموشی و درگیری و ریا و خودنمایی و تردید و فکر نابجا و شک و مشغولیت ذهنی و نگاه بازدارنده از به جا آوردن حق واجب تو در آن وجود داشت؛ پس بر محمد و خاندان او درود فرست و به جای کاستی آن نمازم، تمامی قرار ده و به جای شتابم در آن، استواری و آرامش و به جای اشتباهم، هوشیاری و به جای غفلتم، یادآوری و به جای تنبلیام، نشاط و به جای سستیام، توانایی و به جای فراموشیام، دقت و به جای درگیری ذهنیام، مواظبت و به جای ریا، اخلاص و به جای خودنماییام، پوشاندن و به جای تردیدم، روشنگری و به جای فکر نابجا، خشوع و به جای شک، یقین و به جای گرفتاری، آسودگی و به جای نگاهم خشوع قرار ده که من برای تو نماز خواندم و از تو درخواست کردم و رضایت تو را اراده کردم و به سوی تو روی آوردم و به تو ایمان آوردم و تنها بر تو توکل کردم و آنچه در نزد توست، آن را خواستم؛ پس بر محمد و بر خاندان او درود فرست و در نماز و دعایم رحمت و برکتی قرار ده که با آن، گناهانم را بپوشانی و خوبیهایم را با آن دو چندان کنی و مرتبهام را با آن بالا ببری و با آن، جایگاهم را بزرگوار گردانی و رویم را سفید نمایی و به آن، بار گناهم را سبک گردانی و با آن، اعمال واجب و مستحبم را مورد قبول خودت قرار دهی.
ص: 14
أی المقرطین و تشبیههم باللؤلؤ المنثور لصفاء ألوانهم و کثرتهم و انبثاثهم فی مجالسهم و انعکاس شعاع بعضهم إلی بعض و السندس رقیق الدیباج و الحریر و الإستبرق غلیظة أو دیباج یعمل بالذهب عز جارک الجار من أمنته أی من کان فی أمانک فهو عزیز غالب.
أورد الشیخ فی المصباح هذا الدعاء فی التعقیبات المختصة بصلاة الظهر و فیه و لیلة القدر فارحمنا و حج بیتک إلخ.
فَلَاحُ السَّائِلِ،: وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ بَعْدَ فَرَاغِهِ مِنَ الصَّلَوَاتِ لِتَلَافِی مَا یَکُونُ حَصَلَ فِیهَا مِنَ الْغَفَلَاتِ وَ الْجِنَایَاتِ مِنْ کِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ خَانِبَةَ وَ قَدْ ذَکَرَ جَدِّیَ السَّعِیدُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِیُّ فِی کِتَابِ الْفِهْرِسْتِ أَنَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا الثِّقَاتِ وَ رَوَی لَنَا الْعَمَلَ بِمَا تَضَمَّنَهُ کِتَابُهُ فِی الدَّعَوَاتِ حَدَّثَ أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَی رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ وَ کَانَ قَائِداً مِنَ الْقُوَّادِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِیِّ قَالَ عَرَضَ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ خَانِبَةَ کِتَابَهُ عَلَی مَوْلَانَا- أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ صَاحِبِ الْعَسْکَرِ الْآخِرِ فَقَرَأَهُ وَ قَالَ صَحِیحٌ فَاعْمَلُوا بِهِ.
فَقَالَ أَحْمَدُ بْنُ خَانِبَةَ فِی کِتَابِهِ الْمُشَارِ إِلَیْهِ: فِی الدُّعَاءِ وَ الْمُنَاجَاةِ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنَ الصَّلَاةِ یَقُولُ اللَّهُمَّ لَکَ صَلَّیْتُ وَ إِیَّاکَ دَعَوْتُ وَ فِی صَلَاتِی وَ دُعَائِی مَا قَدْ عَلِمْتَ مِنَ النُّقْصَانِ وَ الْعَجَلَةِ وَ السَّهْوِ وَ الْغَفْلَةِ وَ الْکَسَلِ وَ الْفَتْرَةِ وَ النِّسْیَانِ وَ الْمُدَافَعَةِ وَ الرِّیَاءِ وَ السُّمْعَةِ وَ الرَّیْبِ وَ الْفِکْرَةِ وَ الشَّکِّ وَ الْمَشْغَلَةِ وَ اللَّحْظَةِ الْمُلْهِیَةِ عَنْ إِقَامَةِ فَرَائِضِکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ مَکَانَ نُقْصَانِهَا تَمَاماً وَ عَجَلَتِی تَثَبُّتاً وَ تَمَکُّناً وَ سَهْوِی تَیَقُّظاً وَ غَفْلَتِی تَذَکُّراً وَ کَسَلِی نَشَاطاً وَ فُتُورِی قُوَّةً وَ نِسْیَانِی مُحَافَظَةً وَ مُدَافَعَتِی مُوَاظَبَةً وَ رِئَائِی إِخْلَاصاً وَ سُمْعَتِی تَسَتُّراً وَ رَیْبِی بَیَاناً وَ فِکْرِی خُشُوعاً وَ شَکِّی یَقِیناً وَ تَشَاغُلِی فَرَاغاً وَ لِحَاظِی خُشُوعاً فَإِنِّی لَکَ صَلَّیْتُ وَ إِیَّاکَ دَعَوْتُ وَ وَجْهَکَ أَرَدْتُ وَ إِلَیْکَ تَوَجَّهْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ مَا عِنْدَکَ طَلَبْتُ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ لِی فِی صَلَاتِی وَ دُعَائِی رَحْمَةً وَ بَرَکَةً تُکَفِّرْ بِهَا سَیِّئَاتِی وَ تُضَاعِفْ بِهَا حَسَنَاتِی وَ تَرْفَعْ بِهَا دَرَجَتِی وَ تُکْرِمْ بِهَا مَقَامِی وَ تُبَیِّضْ بِهَا وَجْهِی وَ تَحُطَّ بِهَا وِزْرِی وَ تَقْبَلْ بِهَا فَرْضِی وَ نَفْلِی
ص: 14
خدایا، بر محمد و بر خاندان محمد درود فرست و به آن، بارم را سبک گردان و آنچه را که نزد توست برایم سودمندتر از آنچه از من جدا میشود قرار ده. سپاس خدایی را که این نماز را از من، انجام شده گردانید که نماز برای مؤمنان واجب وقتدار است. ای مهربانترین مهربانان؛ سپاس خدایی را که ما را به این هدایت کرد و اگر هدایت او نبود، ما هرگز هدایت نمییافتیم؛ سپاس خدایی را که چهرهام را از سجده جز بر او بزرگوار قرار داد؛ خدایا، همان طور که صورتم را از سجده بر غیر خودت بزرگوار کردی، پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست و آن را از درخواست کردن جز از تو، محفوظ بدار.
خدایا، بر محمد و بر خاندان او درود فرست و نمازم را به بهترین صورت از من قبول فرما و مرا به خاطر کاستی در آن و به خاطر آنچه که قلبم از آن غافل بود مؤاخذه نکن و آن را با رحمت خودت کامل بگردان، ای مهربانترین مهربانان. خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، همان صاحبان فرمان که دستور به اطاعت کردن از آنان دادهای و همان خویشانی که دستور به پیوستن با آنان دادهای و همان نزدیکانی که دستور به دوستی آنان دادهای؛ و همان اهل ذکر که دستور به پرسیدن از آنان دادهای و همان سرورانی که دستور به پیروی از آنان و شناختن حقشان دادهای و همان اهل بیت که ناپاکی را از آنان برده و کاملاً پاکشان کردهای.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و ثواب نماز و ثواب نشستنم را رضایت و بهشت خودت قرار ده و همه آنها را پاک و پاکیزه و در راستای رحمت و اجابت خودت قرار ده و تمام آنچه را که از تو درخواست خیر کردم، برای من قرار بده و از فضل خودت به من فزونی ببخش که من از روی آورندگان به تو هستم، ای مهربانترین مهربانان؛ ای صاحب نعمتی که هرگز قطع نمیشود؛ ای صاحب خوبیهایی که هرگز پایان نمیپذیرد؛ ای صاحب بخششهایی که هرگز به شمارش در نمیآید؛ ای بخشنده؛ ای بخشنده؛ ای بخشنده؛ بر محمد و بر خاندان محمد درود فرست و مرا از کسانی قرار ده که به تو ایمان آورده، پس تو هدایتش کردهای؛ بر تو توکل کرده، پس تو او را کفایت کردی؛ از تو درخواست کرده، پس تو به او بخشیدهای؛ به تو روی آورده، پس تو خشنودش کردهای؛ برای تو پاک شده، پس تو نجاتش دادهای.
خدایا، بر محمد و بر خاندان محمد درود فرست و از فضل خود، ما را به اقامتگاهی وارد گردان که در آن به ما نه سختی برسد و نه ناراحتی. خدایا، من با خواری و ناداری از تو درخواست میکنم که بر محمد و خاندان او درود فرستی و تمام گناهان مرا ببخشی و با برآورده ساختن تمام نیازهایم، مرا به سوی خودت برگردانی که تو بیتردید بر هر چیزی توانایی.
خدایا، آنچه خواسته من دربارهاش نارسا و نیرویم از بیان آن کم بود و هوشیاریام به آن نرسید، از هر کاری که تو مصلحت دنیا و آخرتم را در آن میبینی، پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست و آن را از روی رحمتت و در عافیت، برای من به انجام رسان، ای خدایی که جز تو خدایی نیست؛
ص: 15
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْطُطْ بِهَا وِزْرِی وَ اجْعَلْ مَا عِنْدَکَ خَیْراً لِی مِمَّا یَنْقَطِعُ عَنِّی الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی قَضَی عَنِّی صَلَاتِی إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَکْرَمَ وَجْهِی عَنِ السُّجُودِ إِلَّا لَهُ اللَّهُمَّ کَمَا أَکْرَمْتَ وَجْهِی عَنِ السُّجُودِ إِلَّا لَکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صُنْهُ عَنِ الْمَسْأَلَةِ إِلَّا مِنْکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَقَبَّلْهَا مِنِّی بِأَحْسَنِ قَبُولِکَ وَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِنُقْصَانِهَا وَ مَا سَهَا عَنْهُ قَلْبِی مِنْهَا فَتَمِّمْهُ لِی بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ أَمَرْتَ بِطَاعَتِهِمْ وَ أُوْلِی الْأَرْحَامِ الَّذِینَ أَمَرْتَ بِصِلَتِهِمْ وَ ذَوِی الْقُرْبَی الَّذِینَ أَمَرْتَ بِمَوَدَّتِهِمْ وَ أَهْلِ الذِّکْرِ الَّذِینَ أَمَرْتَ بِمَسْأَلَتِهِمْ وَ الْمَوَالِی الَّذِینَ أَمَرْتَ بِمُوَالاتِهِمْ وَ مَعْرِفَةِ حَقِّهِمْ وَ أَهْلِ الْبَیْتِ الَّذِینَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیراً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ ثَوَابَ صَلَاتِی وَ ثَوَابَ مَجْلِسِی رِضَاکَ وَ الْجَنَّةَ وَ اجْعَلْ ذَلِکَ کُلَّهُ خَالِصاً مُخْلَصاً یُوَافِقُ مِنْکَ رَحْمَةً وَ إِجَابَةً وَ افْعَلْ بِی جَمِیعَ مَا سَأَلْتُکَ مِنْ خَیْرٍ وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ إِنِّی إِلَیْکَ مِنَ الرَّاغِبِینَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ یَا ذَا الْمَنِّ الَّذِی لَا یَنْقَطِعُ أَبَداً یَا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذِی لَا یَنْفَدُ أَبَداً یَا ذَا النَّعْمَاءِ الَّتِی لَا تُحْصَی عَدَداً یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ آمَنَ بِکَ فَهَدَیْتَهُ وَ تَوَکَّلَ عَلَیْکَ فَکَفَیْتَهُ وَ سَأَلَکَ فَأَعْطَیْتَهُ وَ رَغِبَ إِلَیْکَ فَأَرْضَیْتَهُ وَ أَخْلَصَ لَکَ فَأَنْجَیْتَهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَحْلِلْنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِکَ لَا یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَ لَا یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مَسْأَلَةَ الذَّلِیلِ الْفَقِیرِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی جَمِیعَ ذُنُوبِی وَ تَقْلِبَنِی بِقَضَاءِ جَمِیعِ حَوَائِجِی إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ مَا قَصُرَتْ عَنْهُ مَسْأَلَتِی وَ عَجَزَتْ عَنْهُ قُوَّتِی وَ لَمْ تَبْلُغْهُ فِطْنَتِی مِنْ أَمْرٍ تَعْلَمُ فِیهِ صَلَاحَ أَمْرِ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْهُ بِی یَا لَا إِلَهَ إِلَّا
ص: 15
هر چه خدا اراده کند و هیچ نیرو و قوتی جز با خدا وجود ندارد.} سیّد - که خدا از او راضی باد - گفته است: این دعا از مولایمان حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام نقل شده که از اول تا عبارت «کانت علی المؤمنین کتابا موقوتاً» است و بعد از آن گفته است: «یا أرحمَ الراحمین». در دو روایت اختلاف وجود دارد.(1)
مصباح الشیخ: و دیگری نیز مثل آن، ولی مرسل است و بیشتر فقها آن را به عنوان پایان بخش تعقیبات دانستهاند.(2)
[و آن از دعاهای سرّ است که کفعمی در آنجا روایت کرده است(3) و در آن آمده: «ای محمد، هر کس از امت تو بخواهد بین دعای او و من هیچ مانعی نباشد و هر چه میخواهد، اجابت کنم، خواه خواستهاش بزرگ باشد یا کوچک، خواه پنهان از من یا دیگران باشد و یا آشکار، پس در پایان دعایش بگوید: «یا الله المانع»{ای خدای بازدارنده}... تا آخر دعا»]
توضیح
در النهایه در شرح حال ابن مسعود گفته است: وی مریض شد و گریست و سپس گفت: به خاطر این گریه میکنم که [مریضی] در حالت سستی بر من عارض شده نه در حالت فعالیت؛ یعنی در حالت بی تحرکی و کم شدن عبادات و تلاشها. پایان. «المدافعة»، یعنی نافرمانی نفس برای طاعت. «الریب» که در نسخهها با حرف باء و در برخی دیگر با حرف ثاء آمده، همان کندی است؛ در دو نسخه موجود هم همین گونه است. در عبارت «و ریبی بیاناً»، بیان با اولی تناسب بیشتری دارد. در بعضی نسخهها «ثباتاً» آمده که با دومی تناسب دارد. همچنین بعید نیست که «بیاتاً» باشد؛ یعنی با تلاش، شب را میگذرانم و یا آن را در شب انجام میدهم.
جوهری گفته است: «اللحاظ» با کسره، مصدر «لاحظته» است؛ یعنی او را مراعات کردی .
عبارت «دار المقامة»، یعنی محل اقامت. «من فضلک»، یعنی از بخشیدن و فزونی دادن تو، بدون اینکه چیزی بر تو واجب باشد. «فیها نصب»، یعنی خستگی. «و لا یمسّنا فیها لغوب»، یعنی سنگینی و رنجوری.
مؤلف
ظاهراً روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام که به آن اشاره کرد، همان روایتی است که ما در ادامه از کتاب العتیق نقل خواهیم کرد. سید نیز در کتابهای خودش، از این کتاب فراوان روایت نقل کرده است و ما آن را دوباره آوردیم، چون اختلاف زیادی بین آنها وجود دارد.
ص: 16
أَنْتَ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بِرَحْمَتِکَ فِی عَافِیَةٍ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.
قال السید رضی الله عنه روی هذا الدعاء عن مولانا علی بن أبی طالب علیه السلام من أوله إلی قوله فی الدعاء کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً ثم قال یا أرحم الراحمین و فی الروایتین اختلاف (1)
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ غَیْرُهُ مُرْسَلًا: مِثْلَهُ وَ جَعَلَهُ الْأَکْثَرُ مِمَّا یُخْتَمُ بِهِ التَّعْقِیبُ (2)
وَ هُوَ مِنْ أَدْعِیَةِ السِّرِّ رَوَاهُ الْکَفْعَمِیُ (3)
فِیهَا وَ فِیهِ یَا مُحَمَّدُ وَ مَنْ أَرَادَ مِنْ أُمَّتِکَ أَنْ لَا یَحُولَ بَیْنَ دُعَائِهِ وَ بَیْنِی حَائِلٌ وَ أَنْ أُجِیبَهُ لِأَیِّ أَمْرٍ شَاءَ عَظِیماً کَانَ أَوْ صَغِیراً فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ إِلَیَّ أَوْ إِلَی غَیْرِی فَلْیَقُلْ آخِرَ دُعَائِهِ یَا اللَّهُ الْمَانِعُ إِلَی آخِرِ الدُّعَاءِ.
قال فی النهایة فی حدیث ابن مسعود: أنه مرض و بکی فقال إنما أبکی لأنه أصابنی علی حال فترة و لم یصبنی فی حال اجتهاد.
أی فی حال سکون و تقلیل من العبادات و المجاهدات انتهی و المدافعة عدم انقیاد النفس للطاعة و الریب فی بعض النسخ بالباء الموحدة و فی بعضها بالثاء المثلثة و هو الإبطاء و کذا النسختان موجودتان فی قوله و ریبی بیانا و البیان بالأول أنسب و فی بعض النسخ ثباتا فهو أنسب بالثانی و لا یبعد أن یکون بیاتا أی أبیت علی العمل و آتی به بیاتا.
و قال الجوهری اللحاظ بالکسر مصدر لاحظته إذا راعیته.
قوله دار المقامة أی دار الإقامة من فضلک أی من إنعامک و تفضلک من غیر أن یجب علیک شی ء فیها نصب أی تعب و لا یمسنا فیها لغوب أی کلال و إعیاء.
الظاهر أن الروایة التی أشار إلیها عن أمیر المؤمنین علیه السلام ما نرویه بعد ذلک عن الکتاب العتیق و کثیرا ما یروی السید عن الکتاب المذکور فی کتبه و إنما أعدناها للاختلاف الکثیر بینهما.
ص: 16
روایت12.
فلاح السائل و مصباح الشیخ و البلد الأمین: سپس بگو:{ای خدایی که قدرتش مانع آفریدگان میگردد و مالکیتش مایه فرمانرواییاش بر آنها میشود؛ بر آنچه در دست دارد، چیرگی دارد؛ به هر کس غیر از تو امید بسته شود، امیدش به نومیدی تبدیل میشود و امیدوار به تو خوشحال است و ناامید نمیگردد؛ از تو، با تمام رضایتی که از تو دارم، همه آن چیزهایی را میخواهم که تو در آن هستی و همه آن چیزی که دوست داری با آن یاد شوی. تو را قسم میدهم به خودت ای خدا که چیزی نظیر تو نیست، بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و مرا و برادرانم و فرزندانم را در پناه خود بگیری و با مراقبت خودت، نگه داری و خواستهام را درباره ... بر آورده سازی؛ و آنچه را که میخواهی، ذکر میکنی.}
از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود است: اگر این دعا را بخواند، قبل از آنکه تمام کند، خواستهاش برآورده میشود.(1)
مؤلف
در بلد الأمین گفته است:(2) این دعایی بزرگ داشتنی و گرانقدر است و در حدیث قدسی چنین آمده است: ای محمد، هر کس از امت تو بخواهد بین دعای او و من هیچ مانعی نباشد و هر چه میخواهد اجابت کنم، خواه خواستهاش بزرگ باشد یا کوچک، خواه پنهان از من یا دیگران باشد و یا در آشکار، پس در پایان دعایش بگوید: «یا الله المانع»{ای خدای بازدارنده}... تا آخر دعا و این از جمله دعاهای سرّ است.
روایت13.
فلاح السائل: از جمله مهمترین کارهای دیگر، دعا کردن با آن دسته از دعاهایی است که اختصاص به بعد از نماز دارند. ابو غالب احمد بن محمد بن سلیمان زراری گفته است: این دعا، باید آخرین دعایی باشد که بعد از نمازها خوانده میشود: {خدایا، من با نمازم، صورتم را به سوی تو گرداندم و با دعایم به سوی تو روی آوردم، در حالی که به اجابت تو امیدوار و به بخشش تو چشم دوخته ام؛ آنچه را که به سبب آن بر خودت عهد کردی، از تو میخواهم و وعده تو را عملی میخواهم، چرا که خود فرمودهای: «اُدعونی أستجب لکم»،{بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.} پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست و با صورتت به من رو کن و مرا ببخش و بر من مهربانی نما و دعایم را اجابت فرما؛ ای خدای جهانیان.}(3)
روایت14.
کتاب فضائل الشیعه از صدوق: امام صادق
ص: 17
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ،: ثُمَّ قُلْ یَا اللَّهُ الْمَانِعُ قُدْرَتُهُ خَلْقَهُ وَ الْمَالِکُ بِهَا سُلْطَانَهُ وَ الْمُتَسَلِّطُ بِمَا فِی یَدَیْهِ کُلُّ مَرْجُوٍّ دُونَکَ یُخَیِّبُ رَجَاءَ رَاجِیهِ وَ رَاجِیکَ مَسْرُورٌ لَا یَخِیبُ أَسْأَلُکَ بِکُلِّ رِضاً لَکَ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ أَنْتِ فِیهِ وَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ تُحِبُّ أَنْ تُذْکَرَ بِهِ وَ بِکَ یَا اللَّهُ فَلَیْسَ یَعْدِلُکَ شَیْ ءٌ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَحُوطَنِی وَ إِخْوَانِی وَ وُلْدِی وَ تَحْفَظَنِی بِحِفْظِکَ وَ أَنْ تَقْضِیَ حَاجَتِی فِی کَذَا وَ کَذَا وَ تَذْکُرُ مَا تُرِیدُ.
فَقَدْ رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: إِذَا قَالَ ذَلِکَ قُضِیَتْ حَاجَتُهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَزُولَ (1).
قال فی البلد الأمین (2)
هذا الدعاء عظیم الشأن رفیع المنزلة ففی الحدیث القدسی یا محمد من أحب من أمتک أن لا یحول بین دعائه و بینی حائل و أن لا أخیبه لأی أمر شاء عظیما کان أو صغیرا فی السر و العلانیة إلی أو إلی غیری فلیقل آخر دعائه یا الله إلی آخره و هو من أدعیة السر.
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ الدُّعَاءُ بِآخِرِ مَا یُدْعَی بِهِ بَعْدَ الصَّلَوَاتِ حَدَّثَ أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الزُّرَارِیُّ ره رَفَعَهُ قَالَ: هَذَا الدُّعَاءُ یَجِبُ أَنْ یَکُونَ آخِرَ مَا یُدْعَی بِهِ بَعْدَ الصَّلَوَاتِ- اللَّهُمَّ إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی إِلَیْکَ وَ أَقْبَلْتُ بِدُعَائِی عَلَیْکَ رَاجِیاً إِجَابَتَکَ طَامِعاً فِی مَغْفِرَتِکَ طَالِباً مَا وَأَیْتَ بِهِ عَلَی نَفْسِکَ مُسْتَنْجِزاً وَعْدَکَ إِذْ تَقُولُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَقْبِلْ إِلَیَّ بِوَجْهِکَ وَ اغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی وَ اسْتَجِبْ دُعَائِی یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ (3).
کِتَابُ فَضَائِلِ الشِّیعَةِ، لِلصَّدُوقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ
ص: 17
علیه السلام فرموده است: هنگامی که مؤمن به نماز میایستد، خداوند حوریان درشت چشمی را برمیانگیزد که به دور او حلقه بزنند؛ پس هنگامی که از نماز فارغ شود و از خدا آنها را درخواست نکند، با تعجب از گرد او پراکنده میشوند.(1)
اعلام الدین و العدة: مثل همین روایت را از ابی حمزه نقل کردهاند.(2)
روایت15.
کنز الکراجکی: انس بن مالک گفته است: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به دنبال نماز، دعا میکرد و میگفت: {خدایا، از علمی که فایدهای در آن نباشد به تو پناه میآورم؛ و از قلبی که خشوع نداشته باشد، و نفسی که سیر نشود، و و دعایی که شنیده نشود؛ خدایا، از این چهار چیز به تو پناه میآورم.}
روایت16.
أعلام الدین: ابن عباس گفته است: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: هر کس بگوید: «سبحان الله حین تمسون»، یعنی نماز مغرب و عشا، «و حین تصبحون»، یعنی نماز صبح، «و عشیاً»، یعنی نماز عصر، «و حین تظهرون»، یعنی نماز ظهر، این آیه نمازهای پنجگانه شما را در خود جمع کرده است؛ پس هر کس این سه آیه از سوره روم و سوره صافات، - یعنی آیه - «سبحان ربّک ربِّ العزة عما یصفون»، {منزه است پروردگار تو، پروردگار شکوه و بزرگی، از آنچه توصیف میکنند.} را سه مرتبه بعد از نماز مغرب بخواند، آنچه را در آن روز از دست داده است، به دست میآورد و نمازش مورد قبول واقع میشود و اگر بعد از هر نماز واجب یا مستحبی که میخواند، آن را بخواند، برایش نیکیهایی به تعداد ستارگان آسمان و قطرههای باران و برگهای درختان و خاک زمین نوشته میشود و هنگامی که از دنیا برود، در قبر برایش به جای هر نیکی، ده نیکی پاداش داده میشود.
توضیح
آن سه آیه از سوره روم عبارتند از: «فسبحان الله حین تمسون و حین تصبحون * و له الحمد فی السموات و الأرض و عشیاً و حین تظهرون * یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و یحیی الأرض بعد موتها و کذلک تخرجون»،(3){پس خدا را تسبیح گویید، آن گاه که به شب درمی آیید و آن گاه که به بامداد درمی شوید. و ستایش از آنِ اوست در آسمانها و زمین و شامگاهان و وقتی که به نیمروز می رسید. زنده را از مرده بیرون می آورد، و مرده را از زنده بیرون می آورد، و زمین را بعد از مرگش زنده می سازد و بدین گونه [از گورها] بیرون آورده می شوید.} همچنین احتمال دارد
ص: 18
علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إِذَا قَامَ الْمُؤْمِنُ فِی الصَّلَاةِ بَعَثَ اللَّهُ الْحُورَ الْعِینَ حَتَّی یَحْدِقْنَ بِهِ فَإِذَا انْصَرَفَ وَ لَمْ یَسْأَلِ اللَّهَ مِنْهُنَّ تَفَرَّقْنَ وَ هُنَّ مُتَعَجِّبَاتٌ (1).
أعلام الدین، و العدة، [عدة الداعی] عن أبی حمزة: مثله (2).
کَنْزُ الْکَرَاجُکِیِّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَرَوِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَجِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجُنَیْدِ عَنِ الْمُعَافَا بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ زُهَیْرِ بْنِ مُعَاوِیَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حِجَارَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَدْعُو فِی أَثَرِ الصَّلَوَاتِ فَیَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ وَ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ دُعَاءٍ لَا یُسْمَعُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعِ.
أَعْلَامُ الدِّینِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ قَالَ فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ یَعْنِی صَلَاتَیِ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ- وَ حِینَ تُصْبِحُونَ صَلَاةَ الْغَدَاةِ وَ عَشِیًّا صَلَاةَ الْعَصْرِ- وَ حِینَ تُظْهِرُونَ صَلَاةَ الظُّهْرِ هَذِهِ الْآیَةُ تَجْمَعُ صَلَوَاتِکُمُ الْخَمْسَ فَمَنْ قَرَأَ هَذِهِ الثَّلَاثَ الْآیَاتِ مِنْ سُورَةِ الرُّومِ وَ آخِرَ الصَّافَّاتِ (3) سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ دُبُرَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ أَدْرَکَ مَا فَاتَ فِی یَوْمِهِ ذَلِکَ وَ قُبِلَتْ صَلَاتُهُ فَإِنْ قَرَأَهَا دُبُرَ کُلِّ صَلَاةٍ یُصَلِّیهَا مِنْ فَرِیضَةٍ أَوْ تَطَوُّعٍ کُتِبَ لَهُ مِنَ الْحَسَنَاتِ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ وَ قَطْرِ الْمَطَرِ وَ عَدَدَ وَرَقِ الشَّجَرِ وَ عَدَدَ تُرَابِ الْأَرْضِ فَإِذَا مَاتَ أَجْرَی لَهُ بِکُلِّ حَسَنَةٍ عَشْرَ حَسَنَاتٍ فِی قَبْرِهِ.
الثلاث الآیات من الروم هی هذه فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ و یحتمل
ص: 18
تا «تظهرون» باشد که به اعتقاد آنان، سه آیه میشود.
روایت17.
الخصال: از امام صادق علیه السلام نقل شده که امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: بنده از نمازش فارغ نمیشود تا اینکه از خدا بهشت را بخواهد و از آتش به او پناه آورد و از خدا بخواهد، ازدواج با حوریان درشت چشم را نصیب او بگرداند.
امام صادق علیه السلام فرمود: چهار کلمه شنیده شده است: پیامبر، بهشت، آتش و حورالعین. پس وقتی مؤمن از شمارش فارغ میشود، بر پیامبر و آل او درود بفرستد و از خداوند بهشت را بخواهد و به خدا وند از آتش پناه ببرد و از خداوند بخواهد که حورالعین را به او تزویج کند. پس هر کس بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود بفرستد، درخواستش بالا میرود و هر کس از خدا بهشت را درخواست نماید، بهشت عرضه میدارد: پروردگارا، آنچه را میخواهد به او بده و هر کس از آتش پناهنده شود، آتش میگوید: پروردگارا، بندهات را از آنچه پناهنده شده، در امان دار و هر کس حوری درشت چشم را بخواهد، حوری میگوید: پروردگارا، خواسته بندهات را به او بده.(1)
روایت18.
ثواب الأعمال و مجالس الصدوق: از ابی جعفر امام باقر علیه السلام نقل شده که فرموده است: مردی که به او شیبة الهذلی میگفتند نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای رسول خدا، من پیرمردی هستم که به کهنسالی رسیدهام و از به جای آوردن آنچه از نماز و روزه و حج و جهاد که پیوسته انجام میدادم، ناتوان شدهام؛ پس چیزی به من یاد بده تا به وسیله آن، خدا به من سود رساند و بر من آسان گیرد. پس فرمود: [حرف خود را] تکرار کن؛ او نیز سه مرتبه تکرار کرد. سپس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پیرامون تو هیچ درخت و سنگ کلوخی نبود، جز اینکه از دلسوزی بر تو گریست؛ پس هنگامی که نماز صبح را خواندی، ده مرتبه بگو: «سبحان الله العظیم و بحمده و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{منزه است خدای بزرگ و او را میستایم و هیچ نیرو و هیچ قوتی جز با خدای والا مرتبه و بزرگ نیست.} که خدای شکوهمند و بزرگوار به سبب آن، تو را از نابینایی و دیوانگی و مبتلا شدن به جذام و تهیدستی و پیری در امان میدارد.
گفت: ای رسول خدا، این برای دنیا است؛ برای آخرت چه؟ حضرت فرمود: بعد از هر نمازت بگو:
ص: 19
أن یکون إلی تُظْهِرُونَ عندهم ثلاث آیات.
الْخِصَالُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْیَقْطِینِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: لَا یَنْفَتِلُ الْعَبْدُ مِنْ صَلَاتِهِ حَتَّی یَسْأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ یَسْتَجِیرَ بِهِ مِنَ النَّارِ وَ یَسْأَلَهُ أَنْ یُزَوِّجَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ (1).
وَ قَالَ علیه السلام: أُعْطِیَ السَّمْعَ أَرْبَعَةٌ- النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ الْحُورُ الْعِینُ فَإِذَا فَرَغَ الْعَبْدُ مِنْ صَلَاتِهِ فَلْیُصَلِّ عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ وَ یَسْأَلُ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ یَسْتَجِیرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ یَسْأَلُهُ أَنْ یُزَوِّجَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله رُفِعَتْ دَعْوَتُهُ وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ قَالَتِ الْجَنَّةُ یَا رَبِّ أَعْطِ عَبْدَکَ مَا سَأَلَ وَ مَنِ اسْتَجَارَ مِنَ النَّارِ قَالَتِ النَّارُ یَا رَبِّ أَجِرْ عَبْدَکَ مِمَّا اسْتَجَارَکَ وَ مَنْ سَأَلَ الْحُورَ الْعِینَ قُلْنَ الْحُورُ یَا رَبِّ أَعْطِ عَبْدَکَ مَا سَأَلَ (2).
ثَوَابُ الْأَعْمَالِ، وَ مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ نَهِیکٍ عَنْ سَلَّامٍ الْمَکِّیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ قَالَ: أَتَی رَجُلٌ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یُقَالُ لَهُ شَیْبَةُ الْهُذَلِیُّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی شَیْخٌ قَدْ کَبِرَتْ سِنِّی وَ ضَعُفَتْ قُوَّتِی عَنْ عَمَلٍ کُنْتُ عَوَّدْتُهُ نَفْسِی مِنْ صَلَاةٍ وَ صِیَامٍ وَ حَجٍّ وَ جِهَادٍ فَعَلِّمْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَلَاماً یَنْفَعُنِی اللَّهُ بِهِ وَ خَفِّفْ عَلَیَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَعِدْهَا فَأَعَادَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا حَوْلَکَ شَجَرَةٌ وَ لَا مَدَرَةٌ إِلَّا وَ قَدْ بَکَتْ مِنْ رَحْمَتِکَ فَإِذَا صَلَّیْتَ الصُّبْحَ فَقُلْ عَشْرَ مَرَّاتٍ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُعَافِیکَ بِذَلِکَ مِنَ الْعَمَی وَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْفَقْرِ وَ الْهَرَمِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا لِلدُّنْیَا فَمَا لِلْآخِرَةِ فَقَالَ تَقُولُ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ
ص: 19
«اللهم اهدنی من عندک و أفضِ علیَّ من فضلک...»{خدایا، مرا از ناحیه خودت راهنمایی کن و از فضل خودت بر من فزونی ببخش و رحمتت را بر من گسترده ساز و از برکتهای خودت بر من فرود آور.} - گفت: - و آنها را محکم به دستش گرفت {به خاطر سپرد تا بدان عمل کند} و رفت. شخصی به ابن عباس گفت: دایی تو چقدر محکم آنها را گرفت! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اما اگر تا روز قیامت به آن وفاداری نماید و عمدا آن را ترک نکند، برای او هشت درب بهشت باز خواهد بود که از هر کدام بخواهد، وارد میشود.(1)
توضیح
«الهذلی» با ضمه هاء و ذال ساکن، منسوب به قبیله هذیل با ضمه، است و بر وزن قیاسی فعیل فعیلی، با ثابت دانستن حرف یاء است، نه بر وزن فعلیّ؛ و یاء از کلمه فعیلة که مضاعف نیست، حذف شده است؛ مانند «جهنیّ»؛ البته هر دو کلمه هذلی و جهنی، کمیاباند. «فقال أعدها»، یعنی آن کلمات را یا حکایت ضعیف شدنت یا خواستهات را دوباره بگو. «فأعادها ثلاث مرات»؛ پس آن را سه مرتبه تکرار کردند، شاید برای تغلیب باشد و منظور از آن، این است که او سه مرتبه تکرار کرد. اگر اعاده بر معنایش حمل شود، گفتن، چهار مرتبه واقع شده است.
«و المدرة» با فتحه هر سه حرف، همان تکه گِل خشک است. «الحول»، یعنی توانایی بر اقدام کردن یا خودداری از گناهان، همان طور که خواهد آمد. «الهرم» با فتحه تمام حروف، یعنی بالاترین سالهای پیری؛ گفته شده است: منظور از آن در اینجا، ناتوانی و سستی ناشی از آن است که از باب نامگذاری لازم با اسم ملزوم میباشد. «اللهم اهدنی من عندک»، یعنی با هدایت مخصوص خودت. در عبارت «و أفض علی من فضلک» استعاره مکنیّه و تخیل است؛ «الفضل» بیشتر بر نعمتهای دنیایی اطلاق میشود و «الرحمة» بر نعمتهای آخرت و «البرکات» اعم از آن دو است و درجات نزدیک شدن به خدا و به دست آوردن شناخت اراده شده است؛ البته تعمیم دادن آن بهتر است. همچنین احتمال دارد این تعمیم دادن در همه آنها وجود داشته باشد؛ زیرا اصرار و پافشاری در دعا، همواره مطلوب است.
شیخ بهایی - که رحمت خدا بر او باد - گفته است: «من برکاتک»، یعنی از بزرگداشتنها و بزرگواریهای تو، رساندن آنها به ما از سوی خدای سبحان، از باب استعاره، نازل کردن نامیده شده و برتری و پستی در رتبه، به برتری و پستی در مکان تشبیه شده است. در مورد «فقبض علیهنَّ بیده» نیز گفته است: ظاهراً ضمیر به چهار کلمه آخر بازگشت دارد و قرینه آن، این کلام حضرت صلی الله علیه و آله است که فرمود: «إن وافی بها یوم القیامة» و شاید منظور از «قبض علیهنّ» شمارش آنها با انگشتان و چسباندن انگشتان به آنها باشد. «ما أشد ما قبض علیها خالک»، یعنی رفیق تو؛ گفته میشود: «أنا خال هذا الفرس»، یعنی صاحب آن؛ و نیز امکان دارد منظور از آن، معنای حقیقی «خال» - یعنی دایی - باشد و ابن عباس از طرف مادر، به هذیل منتسب باشد.
ص: 20
اللَّهُمَّ اهْدِنِی مِنْ عِنْدِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکَاتِکَ قَالَ فَقَبَضَ عَلَیْهِنَّ بِیَدِهِ ثُمَّ مَضَی فَقَالَ رَجُلٌ لِابْنِ عَبَّاسٍ مَا أَشَدَّ مَا قَبَضَ عَلَیْهَا خَالُکَ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَمَا إِنَّهُ إِنْ وَافَی بِهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَمْ یَدَعْهَا مُتَعَمِّداً فُتِحَتْ لَهُ ثَمَانِیَةُ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ یَدْخُلُهَا مِنْ أَیِّهَا شَاءَ(1).
الهذلیّ بضم الهاء و الذال المعجمة منسوب إلی هُذَیْل بالضم طائفة و قیاس النسبة إلی فُعَیل فُعَیْلیّ بإثبات الیاء لا فعلیّ و إنما تحذف الیاء من فعیلة غیر المضاعفة کجهنی فقولهم هذلیّ و جهمیّ شاذّ فقال أعدها أی تلک الکلمات أو أعد حکایة ضعفک أو مسألتک فأعادها ثلاث مرات لعل فیه تغلیبا و المراد ذکرها ثلاثا و إن حملت الإعادة علی معناها فالذکر وقع أربعا.
و المدرة بالفتحات قطعة الطین الیابس و الحول القدرة علی التصرف أو المنع عن المعاصی کما سیأتی و الهرم محرکة أقصی کبر السن قیل و المراد هنا الضعف و الاسترخاء الناشی منه تسمیة اللازم باسم الملزوم اللهم اهدنی من عندک أی بهدایتک الخاصة و أفض علی من فضلک فی الکلام استعارة مکنیة و تخییل و یطلق الفضل غالبا علی النعم الدنیویة و الرحمة علی الأخرویة و البرکات أعم منهما و أرید درجات القرب و المعارف و التعمیم أولی و یمکن التعمیم فی الجمیع فإن التأکید و الإلحاح مطلوب فی الدعاء.
و قال الشیخ البهائی ره من برکاتک أی من تشریفاتک و کراماتک سمی إیصالها إلینا منه سبحانه إنزالا علی سبیل الاستعارة تشبیها للعلو و التسفل الرتبیین بالعلو و التسفل المکانیین فقبض علیهن بیده قال ره الظاهر عود الضمیر إلی الکلمات الأربع الأخرویة بقرینة قوله صلی الله علیه و آله إن وافی بها یوم القیامة و لعل المراد بالقبض علیهن عدهن بالأصابع و ضمها لهن ما أشد ما قبض علیها خالک أی صاحبک یقال أنا خال هذا الفرس أی صاحبه و یمکن أن یراد بالخال معناه الحقیقی و یکون ابن عباس منتسبا من جانب الأم إلی هذیل.
ص: 20
روایت19.
مجالس الصدوق: امام صادق علیه السلام فرموده است: هر کس بعد از هر نماز واجب و قبل از اینکه پاهای خود را باز کند، چهل مرتبه «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر»،{خدا منزه است و ستایش، مخصوص اوست و هیچ خدای دیگری جز او وجود ندارد و خدا بزرگتر است.} بگوید و سپس از خداوند درخواست نماید، هر چه خواسته است، به او داده میشود.(1)
همان کتاب: با همان سند از ابن ابی عمیر، از هشام بن سالم، از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: هر کس نماز واجبی را به جای آورد و به دنبال آن، سی مرتبه سبحان الله بگوید، خداوند هیچ گناهی بر بدن او باقی نمیگذارد و همه را میریزد.(2)
روایت20.
الخصال: عبد الله بن عباس گفته است: قبیصه بن مخارق هلالی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و بر او سلام داد و حضرت به او خوش آمد گفته و فرمود: چه بر سر تو آمده است، ای قبیصه؟ گفت: ای رسول خدا، سنم زیاد شده و توانم کاهش یافته؛ نسبت به خانوادهام سست شدهام و از برداشتن چیزهایی که قبلاً حمل میکردم، ناتوان گشتهام؛ پس کلماتی به من بیاموز که خدا به سبب آنها به من سود رساند و کوتاه باشد که من مردی فراموشکار هستم. پیامبر فرمود: چه گفتی ای قبیصه؟ دوباره بگو؛ پس او تکرار کرد. پیامبر بار دیگر فرمود: چه گفتی؟ او نیز تکرار کرد. باز فرمود: چه گفتی؟ وی نیز تکرار کرد. سپس پیامبر فرمود: پیرامون تو هر چه بود، از سنگ و درخت و تکه کلوخ، همگی از روی دلسوزی بر تو گریستند، ای قبیصه؛ پس آنچه را میگویم، از من به خاطر بسپار .
در مورد دنیایت، بعد از نماز صبح سه مرتبه بگو:«سبحان الله و بحمده، سبحان الله العظیم و بحمده، لا حول و لا قوة إلا بالله»، {منزه است خدا و هیچ نیرو و قوتی جز از سوی خدا وجود ندارد.} که زمانی که اینها را بگویی، از نابینایی و جذام و برص و فلج شدن در امان خواهی بود. و اما برای آخرتت، بگو: «اللهم اهدنی من عندک و أفض علی من فضلک و انشر علی من رحمتک و أنزل علی من بر کاتک»،{خدایا، مرا از ناحیه خودت راهنمایی کن و از فضل خودت بر من فزونی ببخش و رحمتت را بر من گسترده ساز و از برکتهای خودت بر من فرود آور.}
- گفت:- پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را میگفت و قبیصه انگشتانش را همزمان با آنها میبست. ابوبکر و عمر گفتند: این یاور تو، ای رسول خدا، انگشتانش را برای آنها، یعنی آن چهار کلمه، چقدر محکم بسته! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر تا روز قیامت نسبت به آنها وفادار بماند و عمداً آنها را ترک نکند، برایش
ص: 21
مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ نَاتَانَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ أَرْبَعِینَ مَرَّةً فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ فَرِیضَةٍ قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ ثُمَّ سَأَلَ اللَّهَ أُعْطِیَ مَا سَأَلَ (1).
وَ مِنْهُ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ صَلَّی صَلَاةً مَکْتُوبَةً ثُمَّ سَبَّحَ فِی دُبُرِهَا ثَلَاثِینَ مَرَّةً لَمْ یَبْقَ عَلَی بَدَنِهِ شَیْ ءٌ مِنَ الذُّنُوبِ إِلَّا تَنَاثَرَ(2).
الْخِصَالُ، عَنْ عُبْدُوسِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ بُنْدَارَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عِیسَی عَنْ عَمَّارِ بْنِ رَجَاءٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ نَافِعِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رَبَاحٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَدِمَ قَبِیصَةُ بْنُ مُخَارِقٍ الْهِلَالِیُّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَسَلَّمَ عَلَیْهِ وَ
رَحَّبَ بِهِ ثُمَّ قَالَ مَا جَاءَ بِکَ یَا قَبِیصَةُ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَبِرَتْ سِنِّی وَ ضَعُفَتْ قُوَّتِی وَ هُنْتُ عَلَی أَهْلِی وَ عَجَزْتُ عَنْ أَشْیَاءَ کُنْتُ أَحْمِلُهَا فَعَلِّمْنِی کَلِمَاتٍ یَنْفَعُنِی اللَّهُ بِهِنَّ وَ أَوْجِزْ فَإِنِّی رَجُلٌ نَسِی ءٌ فَقَالَ لَهُ کَیْفَ قُلْتَ یَا قَبِیصَةُ فَأَعَادَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ کَیْفَ قُلْتَ فَأَعَادَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ کَیْفَ قُلْتَ فَأَعَادَهُ فَقَالَ مَا بَقِیَ حَوْلَکَ حَجَرٌ وَ لَا شَجَرٌ وَ لَا مَدَرٌ إِلَّا وَ بَکَی رَحْمَةً لَکَ یَا قَبِیصَةُ احْفَظْ عَنِّی أَمَّا لِدُنْیَاکَ فَقُلْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا صَلَّیْتَ الْغَدَاةَ- سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنَّکَ إِذَا قُلْتَهُنَّ أَمِنْتَ مِنْ عَمًی وَ جُذَامٍ وَ بَرَصٍ وَ فَالِجٍ وَ أَمَّا لِآخِرَتِکَ فَقُلِ اللَّهُمَّ اهْدِنِی مِنْ عِنْدِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکَاتِکَ قَالَ فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُهُنَّ وَ قَبِیصَةُ یَعْقِدُ عَلَیْهِنَّ أَصَابِعَهُ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ إِنَّ خَالَکَ هَذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ لَشَدَّ مَا عَقَدَ عَلَیْهِنَّ أَصَابِعَهُ یَعْنِی الْکَلِمَاتِ الْأَرْبَعَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنْ وَافَی بِهِنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَمْ یَدَعْهُنَّ مُتَعَمِّداً فُتِحَ لَهُ
ص: 21
چهار در از بهشت گشوده میشود که از هر کدام بخواهد، وارد بهشت شود. نافع گفته است: این حدیث را به همسایهام که از همنشینان امام حسن علیه السلام بود گفتم و او نیز به ایشان گفت. حضرت فرمود: او را برایم بیاور. من نزد او رفتم. از من درباره آن حدیث پرسید و من هم ماجرا را گفتم. سپس فرمود: ای خراسانی، این حدیث تو چقدر برای من ارزشمند است و چقدر برای تو کم ارزش؛ به خدا سوگند شخصی برای رسیدن به صاحب این حدیث، مرکبش را به راه انداخته و او فرماندار مصر است. سپس گفت: من از آنچه در دست توست، چیزی به تو ندادم؛ سپس از حدیث سؤال کرد و بعد از آن، روانه شد.(1)
روایت21.
العلل: مفضل بن عمر گفته است که به امام صادق علیه السلام گفتم: برای چه نمازگزار بعد از سلام دادن سه مرتبه دستها را بالا برده و تکبیر میگوید؟ فرمود: به خاطر اینکه وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله مکه را فتح کرد، با یارانش کنار حجر الأسود نماز ظهر گزارد و بعد از اینکه سلام نماز را داد، دستانش را بالا برد و سه مرتبه تکبیر گفت و گفت: «لا إله إلا الله وحده وحده وحده، أنجز وعده و نصر عبده...»{خدایی جز خدای یکتای یکتای یکتا وجود ندارد؛ هم او که وعدهاش را عملی کرد و بندهاش را یاری رساند و همه گروهها را به تنهایی شکست داد؛ پس فرمانروایی برای اوست و ستایش مخصوص اوست، زنده میکند و میمیراند، و او بر هر چیزی تواناست.} سپس رو به یارانش کرده و فرمود: این تکبیر و این کلام را بعد از هر نماز واجب هرگز ترک نکنید؛ چرا که هر کس بعد از سلام نماز این کار را انجام دهد و این سخن را بر زبان بیاورد، آنچه از شکر خدای متعال بر تقویت اسلام و رزمندگان آن بر او واجب بود، به جای آورده است.(2)
روایت22.
فلاح السائل: جعفر بن احمد قمی در کتاب أدب الإمام و المأموم نقل کرده است که امام باقر علیه السلام فرموده است: بعد از سلام نماز، دستانت را همراه با گفتن تکبیر، سه مرتبه بالا ببر.
توضیح
در الذکری گفته است: اصحاب - امامیه - گفتهاند: نمازگزار بعد از سلام دادن، سه مرتبه دستانش را بالا برده و همان گونه که گفته شد، تکبیر میگوید و در هر بار، دستانش را تا رسیدن به رانها یا نزدیک آنها میآورد. شیخ مفید که رحمت خدا بر او باد، گفته است:
ص: 22
أَرْبَعَةُ أَبْوَابٍ مِنَ الْجَنَّةِ یَدْخُلُ مِنْ أَیِّهَا شَاءَ قَالَ نَافِعٌ فَحَدَّثْتُ بِهَذَا الْحَدِیثِ جَاراً لِی جَلِیساً لِلْحَسَنِ فَحَدَّثَ بِهِ الْحَسَنَ فَقَالَ لَهُ ائْتِنِی بِهِ فَأَتَیْتُهُ فَسَأَلَنِی عَنِ الْحَدِیثِ فَحَدَّثْتُهُ فَقَالَ مَا أَغْلَی حَدِیثَکَ هَذَا یَا خُرَاسَانِیُّ عِنْدِی وَ أَرْخَصَهُ عِنْدَکَ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَوْطَأَ رَجُلٌ رَاحِلَتَهُ حَتَّی قَدِمَ عَلَی صَاحِبِ الْحَدِیثِ وَ هُوَ وَالِی مِصْرَ فَقَالَ إِنِّی لَمْ آتِکَ لِشَیْ ءٍ مِمَّا فِی یَدِکَ ثُمَّ سَأَلَهُ عَنِ الْحَدِیثِ ثُمَّ انْصَرَفَ (1).
الْعِلَلُ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الْقَاسِمِ الْعَلَوِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِأَیِّ عِلَّةٍ یُکَبِّرُ الْمُصَلِّی بَعْدَ التَّسْلِیمِ ثَلَاثَةً یَرْفَعُ بِهَا یَدَیْهِ فَقَالَ لِأَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله لَمَّا فَتَحَ مَکَّةَ صَلَّی بِأَصْحَابِهِ الظُّهْرَ عِنْدَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ فَلَمَّا سَلَّمَ رَفَعَ یَدَیْهِ وَ کَبَّرَ ثَلَاثاً وَ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ أَعَزَّ جُنْدَهُ وَ غَلَبَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ فَلَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ لَا تَدَعُوا هَذَا التَّکْبِیرَ وَ هَذَا القَوْلَ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ فَإِنَّ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ بَعْدَ التَّسْلِیمِ وَ قَالَ هَذَا الْقَوْلَ کَانَ قَدْ أَدَّی مَا یَجِبُ عَلَیْهِ مِنْ شُکْرِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی تَقْوِیَةِ الْإِسْلَامِ وَ جُنْدِهِ (2).
فَلَاحُ السَّائِلِ، رَوَی جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ الْقُمِّیُّ فِی کِتَابِ أَدَبِ الْإِمَامِ وَ الْمَأْمُومِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَی عَنْ أَبِی عَلِیِّ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ الزَّیَّاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ مِثْلَهُ وَ رَوَاهُ أَیْضاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا سَلَّمْتَ فَارْفَعْ یَدَیْکَ بِالتَّکْبِیرِ ثَلَاثاً.
قال فی الذکری قال الأصحاب یکبر بعد التسلیم ثلاثا رافعا بها یدیه کما تقدم و یضعهما فی کل مرة إلی أن یبلغ فخذیه أو قریبا منهما و قال المفید ره
ص: 22
دستها را در حالتی که پشت دست به سمت چهره و کف دست به سمت قبله باشد، تا مقابل صورت میآورد، سپس آنها را به سمت ران پایین میآورد و هر سه مرتبه را اینگونه میکند. پایان.
«أنجز وعده»، یعنی با تقویت اسلام و یاری رساندن به پیامبر صلی الله علیه و آله در مقابل کافران. «غلب الأحزاب وحده»، یعنی بدون نبردی میان افراد، به این صورت که باد و سپاهیانی فرستاد؛ و آنان گروههایی بودند که در روز خندق جمع شده بودند؛ نیز احتمال دارد، گروههای کافران در تمام زمانها و مکانها باشد.
روایت23.
قرب الاسناد: امام صادق علیه السلام فرموده است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: هر کس میخواهد با ترازوی پر به او پاداش داده شود، پس بعد از هر نماز بگوید: «سبحان ربِّک ربِّ العزة عمّا یصفونَ * و سلامٌ علی المرسلینَ * و الحمدُ لله ربِّ العالمین»،(1){منزه است پروردگار تو، پروردگار با عزت از آنچه توصیف میکنند؛ و سلام بر فرستادگان؛ و ستایش باد خدا را که پروردگار تمام جهانیان است.}(2)
توضیح
عبارت «یکتال له»، در الفقیه(3)
و در سایر کتابها «له» وجود ندارد. بنابراین در روایت، به صورت مفعول خوانده میشود؛ یعنی اجر او در قیامت به صورت پر و کامل داده میشود. اگر هم ظرف در نظر گرفته نشود، ظاهر آن است که به صورت معلوم خوانده شود؛ یعنی اجر آن را تمام میگیرد. چه بسا به صورت مجهول نیز خوانده شود؛ یعنی برای او، یا وجود خودش را با پیمانه کامل میسنجند؛ به عبارت دیگر، او در نزد خدا دارای وزن و ارزش و منزلت میباشد. آنچه ما بیان کردیم، آشکارتر است.
جوهری گفته است: «کلته»، یعنی برای او وزن نمودی؛ خدواند متعال میفرماید: «و إذا کالوهم»، یعنی برای آنان وزن میکنند. «اکتلت علیه» یعنی از او گرفتی. گفته میشود: «کال المعطی و اکتال الآخذ و کیل الطعام» - به همین معنا است.- پایان. «سبحان ربّک»، یعنی منزه و آراسته است؛ آراستن از آنچه که به ذات و صفات و افعال او در نیاید. «ربِّ العزة» همان عظمت و والایی و چیرگی است. اضافه شدن عزت به آن، به خاطر اختصاصی بودن آن است؛ چرا که عزت جز برای پروردگار یا کسی که پروردگار عزیزش گرداند، نیست. «عمّا یَصفون» مربوط به «االعزة» یا «التسبیح» است، ولی دومی آشکارتر است. در آن، تمام صفات ثبوتی و سلبی خداوند گنجانده شده است، در عین حال که اشارهای نیز به توحید و یگانگی او شده است. بهتر آن است که این ذکر به عنوان آخرین تعقیب برای نماز قرار گیرد؛ زیرا در الفقیه و غیر آن، آمده بود که آخرین سخن، «سبحانَ ربِّک» تا آخرش، باشد. همچنین در روایات وارد شده که کفاره مجلس آن است که هنگام برخاستن از آن، این کلام را بگویی.
ص: 23
یرفعهما حیال وجهه مستقبلا بظاهرهما وجهه و بباطنهما القبلة ثم یخفض یدیه إلی نحو فخذیه و هکذا ثلاثا انتهی أنجز وعده أی بتقویة الإسلام و نصر النبی صلی الله علیه و آله علی الکفار و غلب الأحزاب وحده أی من غیر قتال من الآدمیین بأن أرسل ریحا و جنودا و هم أحزاب اجتمعوا یوم الخندق و یحتمل أحزاب الکفار فی جمیع الدهر و المواطن.
قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: مَنْ أَرَادَ أَنْ یُکْتَالَ لَهُ بِالْمِکْیَالِ الْأَوْفَی فَلْیَقُلْ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (1).
یکتال له لیس فی الفقیه (2)
و سائر الکتب له فعلی ما فی هذه الروایة یقرأ علی بناء المفعول أی یعطی الأجر فی القیامة وافیا کاملا و علی تقدیر عدم الظرف فالأظهر أن یقرأ علی بناء المعلوم أی یأخذ الأجر وافیا و ربما یقرأ علی بنا المجهول أیضا أی یکتال له أو یکال نفسه بالمکیال الأوفی أی یکون ذا وزن و خطر و منزلة عند الله و ما ذکرناه أظهر.
قال الجوهری کلته بمعنی کلت له قال تعالی وَ إِذا کالُوهُمْ أی کالوا لهم و اکتلت علیه أخذت منه یقال کال المعطی و اکتال الآخذ و کیل الطعام انتهی سبحان ربک أی تنزه أو نزهه تنزیها عمّا لا یلیق بذاته و صفاته و أفعاله رب العزة هی العظمة و المنعة و الغلبة و إضافة الرب إلیها لاختصاصها به إذ لا عزة إلا له أو لمن أعزه عما یصفون متعلق بالعزة أو بالتسبیح و الأخیر أظهر و قد أدرج فیه جمیع صفاته السلبیة و الثبوتیة مع الإشعار بالتوحید و الأفضل أن یکون هذا مما یختم به التعقیب إذ فی الفقیه و غیره فلیکن آخر قوله سُبْحانَ رَبِّکَ إلی آخره و قد ورد أیضا أن کفارة المجلس أن یقول عند القیام منه هذا القول.
ص: 23
روایت24.
قرب الاسناد: امام صادق علیه السلام از پدرش نقل کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: ای علی، بعد از هر نماز واجب آیة الکرسی را بخوان که فقط پیامبر یا صدیق یا شهید بر این کار مداومت و محافظت میکند.(1)
المکارم: مثل این روایت را به صورت مرسل از آن حضرت نقل کرده است.(2)
روایت25.
قرب الاسناد: عبد الله بن بکیر گفته است: از امام صادق علیه السلام در مورد این کلام خداوند که میفرماید: «اذکروا الله ذکراً کثیراً» سؤال کردم و گفتم: کمترین «ذکر کثیر» چیست؟ فرمود: بعد از هر نماز سی بار تسبیح گفتن.(3)
همان کتاب: احمد بن محمد بزنطی گفته است: به امام رضا علیه السلام گفتم: نحوه صلوات فرستادن بعد از نماز واجب بر پیامبر صلی الله و آله چگونه است؟ سلام دادن به چه نحوی است؟ حضرت فرمود: میگویی: {سلام بر تو ای فرستاده خدا؛ سلام بر تو ای محمد بن عبد الله؛ سلام بر تو ای برگزیده خدا؛ سلام بر تو ای محبوب خدا؛ سلام بر تو ای انتخاب شده خدا؛ سلام بر تو ای امانتدار خدا؛ گواهی میدهم که تو فرستاده خدایی؛ گواهی میدهم که تو محمد بن عبد الله هستی؛ گواهی میدهم که تو برای امتت خیرخواهی کردی و در راه پروردگارت، تلاش فراوان نمودی و آن قدر او را اطاعت کردی تا به یقین دست یافتی؛ پس ای رسول خدا، خدا بهترین پاداشی را که به هر پیامبری از امتش داده، برای تو قرار دهد؛ خدایا، برترین درودهایی را که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم فرستادی، بر محمد و خاندان او فرست که تو ستوده و گرامی هستی.}(4)
توضیح
جوهری گفته است: «الخیرة» اسم است که از جمله «خار الله لک فی هذا الأمر» گرفته شده است؛ «الخیرة» مثل «العنبة» اسم است و از «اختاره الله» گرفته شده است. گفته میشود: «محمد خیرة الله من خلقه»،{خداوند محمد را از میان آفریدگانش برگزید.} همچنین «خیرة الله» با سکون، به معنای برگزیدن و انتخاب نمودن است. گفته است: «صفوة الله»، یعنی خالص شده چیزی؛ محمد خالص شده خدا از میان
ص: 24
قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام یَا عَلِیُّ عَلَیْکَ بِتِلَاوَةِ آیَةِ الْکُرْسِیِّ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الْمَکْتُوبَةِ فَإِنَّهُ لَا یُحَافِظُ عَلَیْهَا إِلَّا نَبِیٌّ أَوْ صِدِّیقٌ أَوْ شَهِیدٌ(1).
المکارم، عنه علیه السلام مرسلا: مثله (2).
قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً قُلْتُ مَا أَدْنَی الذِّکْرِ الْکَثِیرِ قَالَ فَقَالَ التَّسْبِیحُ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ ثَلَاثِینَ مَرَّةً(3).
وَ مِنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا علیه السلام کَیْفَ الصَّلَاةُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی دُبُرِ الْمَکْتُوبَةِ وَ کَیْفَ السَّلَامُ عَلَیْهِ فَقَالَ علیه السلام تَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَفْوَةَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّکَ وَ عَبَدْتَهُ حَتَّی أَتَاکَ الْیَقِینُ فَجَزَاکَ اللَّهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَفْضَلَ مَا جَزَی نَبِیّاً عَنْ أُمَّتِهِ- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ(4).
قال الجوهری الخیرة الاسم من قولک خار الله لک فی هذا الأمر و الخیرة مثال العنبة الاسم من قولک اختاره الله یقال محمد خیرة الله من خلقه و خیرة الله أیضا بالتسکین الاختیار و الاصطفاء و قال صفوة الشی ء خالصه و محمد صفوة الله من
ص: 24
آفریدگانش و برگزیده اوست. ابو عبیده میگوید: «له صَفوة مالی و صِفوة مالی و صُفوة مالی» - به هر سه شکل خواندن درست است.- ولی اگر حرف هاء از آن گرفته شود، میگویند: «له صَفو مالی»؛ و فقط با فتحه میآید، نه به شکل دیگر. پایان. «الحبیب»: دوستدار و مورد دوستی واقع شده. «أنک محمد بن عبد الله»، یعنی همان اسم برده شده در کتابهای پیشینیان که پیامبران به آن وعده داده اند؛ یا منظور این است که از آنجا که آن حضرت صلی الله علیه و آله به فضائل و کمالات مشهور بوده است، اسم مقدس آن حضرت را میگوید تا کنایه از ذکر همه آن اسامی باشد؛ یعنی تو به کمالاتی مشهور هستی که آوردن نامت ما را از ذکر آن کمالات بی نیاز میکند، مانند این سخن که «أنا ابو النجم و شعری و شعری». «الیقین»، یعنی مرگ.
روایت26.
معانی الاخبار: امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است: هر کس دوست دارد مانند خالص شدن طلا، از گناهان پاک شود و اینگونه از دنیا خارج شود و هیچ کس از او دادخواهی نداشته باشد، پس به دنبال نمازهای پنجگانه، دوازده مرتبه قل هو الله أحد را نسبت به خداوند عزتمند و بزرگ بخواند و سپس دستش را گشوده و بگوید:{خدایا، از تو میخواهم به اسم پوشیده و در گنجینه و پاک و پاکیزه و پر برکتت؛ و از تو میخواهم به اسم بزرگت و فرمانروایی دیرینهات؛ ای بخشنده هدایا و آزاد کننده اسیران؛ ای گشاینده بند گردنها از آتش؛ بر محمد و خاندان محمد درود فرست و بند گردنم را از آتش بگشا و مرا با ایمنی از دنیا خارج گردان و با سلامت وارد بهشت نما و ابتدای دعای مرا رستگاری، میانه آن را سعادتمندی و پایان آن را صلاح و بهبودی قرار ده که تو بهترین داننده نهانها هستی.}
سپس حضرت علیه السلام فرمود: این از دعاهای سرّ است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من آموخت و دستور داد به حسن و حسین علیهما السلام یاد دهم.(1)
مصباح الشیخ: مثل این روایت را به صورت مرسل ذکر کرده که ادامه آن، چنین آمده است: {ای گشاینده بند گردنها از آتش، از تو میخواهم بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و گردن مرا از آتش بگشا و مرا با ایمنی از دنیا خارج گردان و با سلامتی وارد بهشت نما و ابتدای دعای مرا رستگاری، میانه آن را سعادتمندی و پایان آن را صلاح و بهبودی قرار بده که تو بهترین داننده نهانها هستی.} عبارت «اسئلک» در بعضی نسخهها نیامده است.
ص: 25
خلقه و مصطفاه أبو عبیدة یقال له صفوة مالی و صفوة مالی و صفوة مالی فإذا نزعوا الهاء قالوا له صفو مالی بالفتح لا غیر انتهی و الحبیب المحب أو المحبوب أنک محمد بن عبد الله أی المذکور فی الکتب السالفة المبشر به الأنبیاء أو أنه صلی الله علیه و آله لما کان مشهورا بالکمالات الجلیة فذکر اسمه المقدس کنایة عن ذکر جمیعها أی أنت المشتهر بالکمالات التی یغنی اسمک عن ذکرها کقوله أنا أبو النجم و شعری شعری و الیقین الموت.
مَعَانِی الْأَخْبَارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی مَعاً عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَخْرُجَ مِنَ الدُّنْیَا وَ قَدْ خَلَصَ مِنَ الذُّنُوبِ کَمَا یَخْلُصُ الذَّهَبُ لَا کَدَرَ فِیهِ وَ لَیْسَ أَحَدٌ یُطَالِبُهُ بِمَظْلِمَةٍ فَلْیَقْرَأْ فِی دُبُرِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ بِنِسْبَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ مَرَّةً ثُمَّ یَبْسُطُ یَدَهُ وَ یَقُولُ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْنُونِ الْمَخْزُونِ الطَّاهِرِ الطُّهْرِ الْمُبَارَکِ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ وَ سُلْطَانِکَ الْقَدِیمِ یَا وَاهِبَ الْعَطَایَا یَا مُطْلِقَ الْأُسَارَی یَا فَکَّاکَ الرِّقَابِ مِنَ النَّارِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ فُکَّ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ أَخْرِجْنِی مِنَ الدُّنْیَا آمِناً وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ سَالِماً وَ اجْعَلْ دُعَائِی أَوَّلَهُ فَلَاحاً وَ أَوْسَطَهُ نَجَاحاً وَ آخِرَهُ صَلَاحاً إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ ثُمَّ قَالَ علیه السلام هَذَا مِنَ الْمَخْبِیَّاتِ مِمَّا عَلَّمَنِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمَرَنِی أَنْ أُعَلِّمَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهما السلام (1).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، مُرْسَلًا: مِثْلَهُ إِلَی قَوْلِهِ یَا فَکَّاکَ الرِّقَابِ مِنَ النَّارِ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعْتِقَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنَ الدُّنْیَا سَالِماً وَ تُدْخِلَنِی الْجَنَّةَ آمِناً وَ أَنْ تَجْعَلَ دُعَائِی أَوَّلَهُ صَلَاحاً وَ أَوْسَطَهُ نَجَاحاً وَ آخِرَهُ فَلَاحاً- إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ وَ لَیْسَ أَسْأَلُکَ فِی بَعْضِ النُّسَخِ.
ص: 25
روایت27.
فلاح السائل:(1)
روایتی مثل آنچه که در المصباح وجود داشت روایت شده، جز اینکه عبارت «و أخرجنی و أدخلنی و اجعل یومی أوله فلاحاً»{و مرا خارج ساز و وارد کن و اول روزم را رستگاری قرار بده} تا آخر روایت معانی الاخبار در آن آمده است.
در الفقیه و التهذیب(2)
عبارت «الطهر الطاهر» و نیز بعد از «سلطانک القدیم» عبارت «أن تصلی علی محمد و آل محمد، یا واهب العطایا»،{که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی؛ ای بخشنده هدایا} تا آخر آنچه در المصباح آمده، وجود دارد. ولی در بیشر نسخهها به جای «سالماً»، «آمناً» آمده است یا برعکس؛ علاوه بر این در بعضی نسخههای دعا، «یا فاک الرقاب» آمده است. همه اینها خوب است ولی آنچه در المعانی و المصباح آمده، بهتر است.
توضیح
احتمال دارد عبارت «و لیس أحد یطالبه» از طریق صرف نظر کردن از او و دادن عوض به صاحبان حق باشد؛ یا اینکه خدا او را موفق میکند که در زمان زنده بودن، حقوق دیگران را رد کند. منظور از «نسبة الله» سوره توحید است؛ زیرا وقتی یهودیان از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد نسبت پروردگار سؤال کردند، این سوره نازل شد. «الاسم المکنون» آن اسم خدای سبحان است که تنها خودش آن را میداند و آن را به کسی نیاموخته است؛ نیز احتمال دارد که منظور، اعم از آن باشد .
«من الدنیا آمناً»، یعنی ایمن از عذاب تو، یا از گناهانی که بین من و تو وجود دارد؛ به این صورت که توفیق دهی از آنها توبه کنم یا قبل از مرگ، از آنها در گذری و نیز از گناهانی که بین من و آفریدگان تو وجود دارد، به این صورت که توفیق دهی از آنها رهایی یابم یا صاحبان آنها را عوض دهی و آن را به من اعلام کنی. «و تدخلنی الجنة سالماً»، یعنی قبل از اینکه وارد بهشت شوم، از عذاب در سلامت باشم، به این صورت که از گناهانم در گذری و سپس وارد بهشتم کنی و این از قبیل تأکید برای عبارت قبلی میباشد. «فلاحاً»، یعنی موجب رستن از عذابها در آخرت شود. «نجاحاً»، یعنی سبب رسیدن به اهداف دنیایی و از آن طریق، رسیدن به اهداف جهان آخرت شود. «صلاحاً»، یعنی آنچه باعث اصلاح مسائل مربوط به جهان رستاخیزم شود؛ یا اینکه معنای عام آن منظور باشد و شامل امور دنیا و آخرت باشد. شهید در الذکری گفته است: «المخبیات» از «خبی» گرفته شده است و به چیزی گفته میشود که فاعلش اسم برده نشود و اگر از مخبیات نباشد مخبوات است و هر دو آنها صحیح میباشد.
روایت28.
معانی الاخبار: زراره گفته است: امام باقر علیه السلام فرمود: دو موجب را فراموش نکنید؛
ص: 26
فَلَاحُ السَّائِلِ (1)، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنْ أَبِیهِ: مِثْلَ مَا فِی الْمِصْبَاحِ إِلَّا أَنَّ فِیهِ وَ أَخْرِجْنِی وَ أَدْخِلْنِی وَ اجْعَلْ یَوْمِی أَوَّلَهُ فَلَاحاً إِلَی آخِرِ مَا فِی مَعَانِی الْأَخْبَارِ.
و فی الفقیه و التهذیب (2)
الطهر الطاهر و بعد سلطانک القدیم أن تصلی علی محمد و آل محمد یا واهب العطایا إلی آخر ما فی المصباح إلا أن فی أکثر النسخ آمنا مکان سالما و بالعکس و فی بعض نسخ الدعاء یا فاک الرقاب و الکل حسن و ما فی المعانی و المصباح أحسن.
و لیس أحد یطالبه یحتمل کونه بطریق الإسقاط عنه و إعطاء العوض لأصحاب الحقوق أو بأن یوفقه الله فی حیاته لرد المظالم و نسبة الله سورة التوحید و إنما سمیت بها لأن الیهود لما سألوا رسول الله صلی الله علیه و آله عن نسبة الرب تعالی نزلت و الاسم المکنون الاسم الذی استبد سبحانه بعلمه و لم یعلمه أحدا و یحتمل الأعم.
من الدنیا آمنا أی من عقابک و من الذنوب التی بینی و بینک بأن توفقنی للتوبة منها أو تعفو عنها قبل الموت و من الذنوب التی بینی و بین خلقک بأن توفقنی للتخلص منها أو تعوض أربابها و تعلمنی ذلک و تدخلنی الجنة سالما أی من العقاب قبل دخولها بأن تعفو عن ذنوبی و تدخلنیها و هذه کالمؤکدة لسابقتها فلاحا أی موجبا للنجاة فی الآخرة من العقوبات نجاحا أی سببا للوصول إلی المقاصد الدنیویة و ما یتوصل به إلی المقاصد الأخرویة صلاحا أی ما یصلح به أمر آخرتی أو الأعم قال الشهید فی الذکری المخبیات من خبئ لما لم یسم فاعله و لولاه لکان المخبوات و کلاهما صحیح.
مَعَانِی الْأَخْبَارِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: لَا تَنْسَوُا الْمُوجِبَتَیْنِ أَوْ
ص: 26
یا فرمود: بر شما باد به دو موجب بعد از هر نماز. پرسیدم: منظور از دو موجب چیست؟ فرمود: از خدا بهشت را میخواهی و از آتش به او پناه میبری.(1)
توضیح
«الموجبتان» با کسره، یعنی دو چیزی که موجب نعمت یا رهایی از آتش میشوند. یا با فتحه خوانده شود، یعنی آن دو بر شما واجب و لازم باشند و برای شما گریزی از آن دو نباشد.
روایت29.
ثواب الاعمال: امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس به خدا ایمان دارد، خواندن «قل هو الله أحد» بعد از هر نماز واجب را ترک نکند؛ چرا که هر کس آن را بخواند، خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او یکجا و با هم قرار میدهد و او و پدر و مادرش و هر چه فرزند داشته باشند را میآمرزد.(2)
روایت30.
المحاسن: اسحاق بن عمار گفته است: امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس بعد از تمام شدن نماز و قبل از اینکه زانوهایش از زمین جدا شود، ده مرتبه بگوید: «أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له إلها واحدا أحدا صمداً لم یتخذ صاحبة و لا ولداً»،{ گواهی میدهم که هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و شریکی برای او نیست، خدای یکتای یگانه و بینیازی است که نه یاوری میگیرد و نه فرزندی.} خداوند از او چهل هزار هزار بدی را پاک میکند و برای او چهل هزار هزار خوبی مینویسد و مانند کسی است که دوازده مرتبه قرآن خوانده است. سپس حضرت رو به من کرد و فرمود: من قبل از اینکه زانوهایم را از زمین بردارم، صد مرتبه آن را میخوانم، ولی شما ده مرتبه بخوانید.(3)
توضیح
این ذکر در کتابها ذکر شده و برای خواندن آن در تعقیب نماز و جاهای دیگر، فضیلتهای بسیاری وارد شده که بعضی از آنها را بیان خواهیم کرد. و در بعضی نسخهها «رکبتیه» به صورت منصوب آمده و «زال، یزول» به صورت متعدی ذکر نشده است. این احتمال نیز وجود دارد که بر وزن تفعیل خوانده شود. جوهری گفته است: «زال الشیء من مکانه، یزول، زوالاً»، چیز از جایگاهش کاملاً کنار میرود و از «اله غیره و زوّله» یعنی یا خودش آن را از بین برد، پس از بین رفت. و گفته است: «زلت الشیء من مکانه، أزیله، زیلاً»، چیزی را از جایش کاملاً دور کردم و در لغت به معنی زایل کردن است.
روایت31.
غیبة الشیخ: ابی نعیم محمد بن احمد انصاری از حضرت قائم علیه السلام نقل کرده که فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام بعد از نماز واجب میگفت:
ص: 27
قَالَ عَلَیْکُمْ بِالْمُوجِبَتَیْنِ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ قُلْتُ وَ مَا الْمُوجِبَتَانِ قَالَ قَالَ تَسْأَلُ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ تَتَعَوَّذُ بِهِ مِنَ النَّارِ(1).
الموجبتان بالکسر أی توجبان النعیم و النجاة من العذاب أو بالفتح أی أوجبتا و ألزمتا علیکم و لا بد لکم منهما.
ثَوَابُ الْأَعْمَالِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَطَائِنِیِّ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ فَلَا یَدَعْ أَنْ یَقْرَأَ فِی دُبُرِ الْفَرِیضَةِ بِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَإِنَّهُ مَنْ قَرَأَهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ غَفَرَ لَهُ وَ لِوَالِدَیْهِ وَ مَا وَلَدَا(2).
الْمَحَاسِنُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَنْ قَالَ بَعْدَ فَرَاغِهِ مِنَ الصَّلَاةِ قَبْلَ أَنْ یُزَوِّلَ رُکْبَتَیْهِ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ إِلَهاً وَاحِداً أَحَداً صَمَداً لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً عَشْرَ مَرَّاتٍ مَحَا اللَّهُ عَنْهُ أَرْبَعِینَ أَلْفَ أَلْفِ سَیِّئَةٍ وَ کَتَبَ لَهُ أَرْبَعِینَ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ کَانَ مِثْلَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ مَرَّةً ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ أَمَّا أَنَا فَلَا أُزَوِّلُ رُکْبَتَیَّ حَتَّی أَقُولَهَا مِائَةَ مَرَّةٍ وَ أَمَّا أَنْتُمْ فَقُولُوهَا عَشْرَ مَرَّاتٍ (3).
هذا التهلیل مذکور فی الکتب و وردت فیه فضائل کثیرة فی التعقیب و غیره و سیأتی بعضها و فی النسخ رکبتیه بالنصب و زال یزول لم یأت متعدیا و یمکن أن یقرأ علی بناء التفعیل قال الجوهری زال الشی ء من مکانه یزول زوالا و إزالة غیره و زوله فانزال و قال زلت الشی ء من مکانه أزیله زیلا لغة فی أزلته.
غَیْبَةُ الشَّیْخِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الرَّازِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَائِذٍ الرَّازِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ وَجْنَا النَّصِیبِیِّ عَنْ أَبِی نُعَیْمٍ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَنْصَارِیِّ عَنِ الْقَائِمِ علیه السلام قَالَ: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَرِیضَةِ.
ص: 27
{خدایا، تنها به سوی توست که صداها بالا آمده و دعاها خوانده شده؛ برای توست که صورتها پایین انداخته شده؛ برای توست که گردنها خم شده؛ داوری در کارها به سوی توست؛ ای بهترین درخواست شونده و ای بهترین عطا کننده؛ ای راستین؛ ای آفریننده، ای آنکه خلف وعده نمیکند؛ ای کسی که دستور به دعا کردن داده و اجابت آن را بر عهده گرفته؛ ای کسی که فرموده است: «ادعونی استجب لکم»،(1){«مرا
بخوانید تا شما را اجابت کنم.} ای کسی که فرموده است: «و إذا سألک عبادی عنّی فإنّی قریبٌ اُجیب دعوة الداعی إذا دعانِ فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی لعلهم یرشدون»،(2){و
هر گاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزدیکم، و دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا بخواند، اجابت می کنم، پس آنان باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.} ای کسی که فرموده است: «قل یا عبادی الّذین أسرفوا علی أنفسهم لا تَقنطوا من رحمة الله إنّ الله یغفر الذنوب جمیعاً إنه هو الغفور الرحیم»،(3){بگو:
«ای بندگان من که بر خویشتن زیاده روی روا داشته اید، از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه گناهان را می آمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است.}؛ میپذیرم و اطاعت میکنم؛ این منم که در مقابل تو، بر نفس خودم زیاده روی کردم و تو فرمودهای: «لا تقنطوا من رحمة الله إن الله یغفر الذنوب جمیعاً»،{از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه گناهان را می آمرزد.}(4)
اکمال الدین: همین روایت را تا عبارت «هو الغفور الرحیم» از ابی نعیم انصاری نقل کرده است.(5)
المصباح:
که برای شیخ است، و بلد الأمین(6)
و جنة الأمان مثل همین روایت را نقل کردهاند و در آن، «المُسرف علی نفسه و أنت القائل یا عبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم» تا عبارت «الغفور الرحیم» وجود دارد.
مؤلف
این روایت را در باب «من رأی القائم»،{کسی که حضرت قائم علیه السلام را دیده.} با سندهای مختلف نقل کردهایم.(7)
روایت32.
فقه الرضا: حضرت رضا علیه السلام فرمود: بعد از اینکه از نمازت فارغ شدی، در حالت نشسته دستانت را بالا ببر و سه مرتبه تکبیر بگو و بگو: {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، تنهاست و شریکی برای او نیست، وعدهاش را به انجام رساند و بندهاش را یاری کرد و گروهها را به تنهایی شکست داد و خود به تنهایی سپاهیانش را عزتمند کرد؛ پس فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست؛ زنده میکند و میمیراند؛ خیر تنها به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست.}
سپس تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها را میگویی که سی و چهار مرتبه الله اکبر و سی و سه مرتبه سبحان الله و سی و سه مرتبه الحمد لله است. سپس بگو: {خدایا، تو خود سلامی و سلام از تو و برای توست
ص: 28
إِلَیْکَ رُفِعَتِ الْأَصْوَاتُ وَ دُعِیتَ الدَّعْوَةَ وَ لَکَ عَنَتِ الْوُجُوهُ وَ لَکَ خَضَعَتِ الرِّقَابُ وَ إِلَیْکَ التَّحَاکُمُ فِی الْأَعْمَالِ یَا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَ یَا خَیْرَ مَنْ أَعْطَی یَا صَادِقُ یَا بَارِئُ یَا مَنْ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ یَا مَنْ أَمَرَ بِالدُّعَاءِ وَ تَکَفَّلَ بِالْإِجَابَةِ یَا مَنْ قَالَ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ یَا مَنْ قَالَ وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ وَ یَا مَنْ قَالَ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ هَا أَنَا ذَا بَیْنَ یَدَیْکَ الْمُسْرِفُ عَلَی نَفْسِی وَ أَنْتَ الْقَائِلُ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً(1).
إِکْمَالُ الدِّینِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْعَقِیقِیِّ عَنْ أَبِی نُعَیْمٍ الْأَنْصَارِیِّ: مِثْلَهُ إِلَی قَوْلِهِ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (2).
الْمِصْبَاحُ لِلشَّیْخِ، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ (3)، وَ جُنَّةُ الْأَمَانِ،: مِثْلَهُ وَ فِیهَا الْمُسْرِفُ عَلَی نَفْسِی وَ أَنْتَ الْقَائِلُ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا إِلَی قَوْلِهِ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.
أوردناه بأسانید فی باب من رأی القائم علیه السلام (4).
فِقْهُ الرِّضَا، قَالَ علیه السلام: إِذَا فَرَغْتَ مِنْ صَلَاتِکَ فَارْفَعْ یَدَیْکَ وَ أَنْتَ جَالِسٌ فَکَبِّرْ ثَلَاثاً وَ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ وَ أَعَزَّ جُنْدَهُ وَحْدَهُ فَلَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ تُسَبِّحُ بِتَسْبِیحِ فَاطِمَةَ وَ هُوَ أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ تَکْبِیرَةً وَ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ تَسْبِیحَةً وَ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ تَحْمِیدَةً ثُمَّ قُلِ اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْکَ السَّلَامُ وَ لَکَ
ص: 28
و به سوی تو باز میگردد. منزّه است پروردگار تو، پروردگار شکوهمند، از آنچه وصف می کنند و سلام بر فرستادگان، و سپاس مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است.} و میگویی: «السلام علیک أیها النبی و رحمة الله و برکاته، السلام علی الأئمة الراشدین المهدیین من آل طه و یس»،{سلام بر تو ای پیامبر خدا و درود و برکتهای او بر تو باد، سلام بر امامان پیشگام و هدایت یافته از خاندان طه و یس باد.}
سپس بعد از نماز واجبت، هر دعایی که برایت ممکن بود، میخوانی و میگویی: {خدایا، از تو میخواهم بر محمد و بر خاندان محمد درود بفرستی و از تو، هر چیز خوبی را که به آن علم داری، خواستارم و از هر بدی که به آن علم داری، به تو پناه میآورم. خدایا، از تو ایمنی در تمام کارهایم را میخواهم و از رسوایی دنیا و آخرت به تو پناه میآورم؛ هرچه را که محمد و خاندان او از تو درخواست کرده اند، میخواهم و از هرچه محمد و خاندان او از آن به تو پناه آورده اند، به تو پناه می آورم که تو ستوده و گرامی هستی.}(1)
توضیح
صدوق در کتاب الفقیه(2) گفته است: بعد از تسبیح فاطمه سلام الله علیها «اللهم أنت السلام» را بگو و ادامه آن تا این عبارت «السلام علی أئمة الهادین المهدیین، السلام علی جمیع أنبیاء الله و رسله و ملائکته، السلام علینا و علی عباد الله الصالحین»،{سلام بر امامان هدایت یافته هدایتگر؛ سلام بر تمام پیامبران خدا و فرستادگان و فرشتگان او؛ سلام بر ما و بر بندگان نیک خدا.} سپس به یک یک امامان سلام بده و به دلخواه خودت دعای کن.
این کلام حضرت علیه السلام که فرمود: «أنت السلام»، یعنی سالم از هر عیب و کاستی و فنایی که به آفریدگان میرسد. «منک السلام»، یعنی سالم بودن آفریدگان از گرفتاریها و کمبودهایی که از ناحیه تو اتفاق میافتد. «لک السلام»، یعنی تحیتها و ستایشها برای تو و سزاوار توست و هر ستایش و سپاس و تحیت به تو برمیگردد، هر چند در ظاهر به دیگران نسبت داده شود؛ یا اینکه از جهت علییت، همه سلام ها به تو بر میگردد؛ زیرا تو علت همه آنها هستی، خواه با واسطه و خواه بدون آن. گفته شده است: «أنت السلام»، یعنی کسی که دوستدارانت را در سلامت نگه میداری و بر آنها سلام میفرستی و آغاز سلام از توست و در دو حالت وجود و عدم نیز، برگشت آن به سوی توست.
روایت33.
العیاشی: ابی سیار از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: جبرئیل نزد یوسف در زندان آمد و گفت: بعد از هر نماز واجب بگو: «اللهم اجعل لی فرجا و مخرجا و ارزقنی من حیث أحتسب و من حیث لا أحتسب»،{خدایا، برای من گشایش و راه گریزی قرار ده و برایم از جایی که گمان میبرم و از جایی که گمان نمیبرم، روزی رسان.}(3)
ص: 29
السَّلَامُ وَ إِلَیْکَ یَعُودُ السَّلَامُ- سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلَامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِینَ الْمَهْدِیِّینَ مِنْ آلِ طه وَ یس ثُمَّ تَدْعُو بِمَا بَدَا لَکَ مِنَ الدُّعَاءِ بَعْدَ الْمَکْتُوبَةِ وَ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُکَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ کُلِّ شَرٍّ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ عَافِیَتَکَ فِی جَمِیعِ أُمُورِی کُلِّهَا وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ خِزْیِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَسْأَلُکَ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلَکَ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ أَسْتَعِیذُ بِکَ مِنْ کُلِّ مَا اسْتَعَاذَ بِهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ(1).
قَالَ الصَّدُوقُ فِی الْفَقِیهِ (2): بَعْدَ تَسْبِیحِ فَاطِمَةَ علیها السلام فَقُلِ اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ إِلَی قَوْلِهِ السَّلَامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ الْهَادِینَ الْمَهْدِیِّینَ السَّلَامُ عَلَی جَمِیعِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلَائِکَتِهِ السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَی عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ ثُمَّ تُسَلِّمُ عَلَی الْأَئِمَّةِ وَاحِداً وَاحِداً وَ تَدْعُو بِمَا أَحْبَبْتَ.
قوله علیه السلام أنت السلام أی السالم مما یلحق الخلق من العیب و النقص و الفناء و منک السلام أی سلامة الخلق من البلایا و النقائص حصلت منک و لک السلام أی التحیات و المحامد لک و تلیق بک و إلیک یعود کل ثناء و مدح و تحیة و إن توجهت ظاهرا إلی غیرک أو من جهة العلیة ترجع إلیک فإنک علة جمیع ذلک بواسطة أو بغیرها و قیل أنت السلام أی المسلم أولیاءک و المسلم علیهم و منک بدء السلام و إلیک عوده فی حالتی الإیجاد و الإعدام.
الْعَیَّاشِیُّ، عَنْ أَبِی سَیَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: جَاءَ جَبْرَئِیلُ إِلَی یُوسُفَ فِی السِّجْنِ وَ قَالَ قُلْ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ فَرِیضَةٍ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِبُ (3).
ص: 29
المکارم: مثل همین روایت را از آن حضرت علیه السلام نقل کرده است.(1)
مجالس الصدوق: مثل همین روایت را از طریق ابی سیار از آن حضرت علیه السلام نقل کرده،(2)
با این تفاوت که در آخر آن، عبارت «ثلاث مرات»{سه مرتبه} را افزوده است.
مؤلف
در الکافی(3)
همین روایت را از طریق سیف بن عمیره از آن حضرت علیه السلام نقل کرده، ولی در آن، عبارت «ثلاث مرات» وجود ندارد .
روایت34.
العیاشی: صفوان جمال نقل کرده است: پشت سر امام صادق علیه السلام نماز خواندم. سپس لحظهای ساکت شد و بعد فرمود: «اللهم لا تقنطنی من رحمتک»، {خدایا، مرا از رحمت خودت نا امید مگردان} سپس با صدای بلند فرمود: «و من یَقنط من رحمة ربّه إلا الضّالون»،(4){چه
کسی جز ستمکاران از رحمت خدایش نومید میگردد؟!}(5)
روایت35.
معانی الاخبار: امام صادق علیه السلام فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به یارانش فرمود: آیا آنچه را که از ظرفها و اشیا پیش خود جمع میکنید، دیدهاید که به آسمان برسد؟ گفتند: خیر؛ ای رسول خدا. فرمود: آیا نمیخواهید شما را به چیزی راهنمایی کنم که ریشهاش در زمین و شاخهاش در آسمان است؟ گفتند: بلی ای رسول خدا. فرمود: هر یک از شما بعد از تمام شدن نماز واجبش سی مرتبه بگوید: «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله والله أکبر»،{منزه است خدا و ستایش مخصوص اوست و جز الله، خدایی وجود ندارد و خدا بزرگتر است.} که ریشه اینها در زمین و شاخه هایشان در آسمان است. همینها جلوی آتش سوزی و غرق شدن و ویرانی و افتادن در چاه و بد مردن را میگیرند؛ همینها نیکیهای ماندگار هستند.(6)
ص: 30
المکارم، عنه علیه السلام: مثله (1)
مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مِسْمَعٍ أَبِی سَیَّارٍ عَنْهُ علیه السلام: مِثْلَهُ (2)
وَ زَادَ فِی آخِرِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.
رواه فی الکافی (3)
بسند حسن عن سیف بن عمیرة عنه علیه السلام و لیس فیه ثلث مرات.
الْعَیَّاشِیُّ، عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: صَلَّیْتُ خَلْفَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَأَطْرَقَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ لَا تُقَنِّطْنِی مِنْ رَحْمَتِکَ ثُمَّ جَهَرَ فَقَالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ (4).
مَعَانِی الْأَخْبَارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِأَصْحَابِهِ ذَاتَ یَوْمٍ أَ تَرَوْنَ لَوْ جَمَعْتُمْ مَا عِنْدَکُمْ مِنَ الْآنِیَةِ وَ الْمَتَاعِ أَ کُنْتُمْ تَرَوْنَهُ یَبْلُغُ السَّمَاءَ قَالُوا لَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَ فَلَا أَدُلُّکُمْ عَلَی شَیْ ءٍ أَصْلُهُ فِی الْأَرْضِ وَ فَرْعُهُ فِی السَّمَاءِ قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ یَقُولُ أَحَدُکُمْ إِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاةِ الْفَرِیضَةِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ ثَلَاثِینَ مَرَّةً فَإِنَّ أَصْلَهُنَّ فِی الْأَرْضِ وَ فَرْعَهُنَّ فِی السَّمَاءِ وَ هُنَّ یَدْفَعْنَ الْحَرَقَ وَ الْغَرَقَ وَ الْهَدْمَ وَ التَّرَدِّیَ فِی الْبِئْرِ وَ مِیتَةَ السَّوْءِ وَ هُنَّ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ (5).
ثَوَابُ الْأَعْمَالِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ
ص: 30
ثواب الاعمال: امام صادق علیه السلام فرموده است: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به یارانش فرمود: آیا آنچه را که از لباس و ظرف پیش خود جمع کرده سپس بر روی هم انباشته کرده باشید، دیدهاید... و حدیث را همان گونه که قبلاً بیان شد، ادامه داده تا آنجا که گفته: آنها جلوی ویرانی و غرق شدن و آتش سوزی و افتادن در چاه و خوراک درندگان شدن و بد مردن و بلایی را که در آن روز از آسمان بر بنده نازل میشود، میگیرند و آنها نیکیهای ماندگار هستند.(1)
روایت36.
فلاح السائل: مثل همان روایت را آورده و در پایان آن، عبارت «و هنَّ معقّبات»،{و آنها در پی آیندگان هستند.} وجود دارد.
أربعین الشهید: مثل همین روایت را تا عبارت «و هنّ معقّبات» آورده است.
توضیح
این خبر در کتابهای اصلی حدیث با سندهای زیاد تکرار شده است.(2) عبارت «اصلهنّ فی الأرض»، یعنی سر آغاز و پیدایش آن در زمین است و اثر آن در آسمان ظاهر میشود؛ زیرا ثوابهای آخرت در آن است؛ یا اینکه تشبیهی است به درخت که ریشههایش در زمین است و شاخههایش که میوهها و سود و خیر و استواری در آن است، به آسمان میرسند.
بعید نیست اشاره به این کلام خداوند باشد که فرموده است: «ألم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة أصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اُکلها کل حین بإذن ربها»،(3){آیا ندیدی خدا چگونه مَثَل زده: سخنی پاک که مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است و هر لحظه به اذن پروردگارش ثمر میدهد.} به این که منظورش از کلمه طیبه، هر آن چیزی باشد که حقیقت داشته و در آخرت سود رساند؛ پس امثال آن کلمههای پاک را شامل میشود. و احتمال دارد کنایه از این باشد که اثر آن در زمین و در دنیا پدیدار میشود و به دنبال آن، پیدایش اثرش در آسمان یا در آخرت اتفاق میافتد که در این صورت، آن کلمات، هسته و معنی توحید پروردگار متعال و متصف بودن او به صفتهای کمال و منزه بودنش از وصفهایی که دلالت بر نقص دارند یا نشانههایی که حاکی از عجز باشند، هستند.
ص: 31
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِأَصْحَابِهِ ذَاتَ یَوْمٍ أَ رَأَیْتُمْ لَوْ جَمَعْتُمْ مَا عِنْدَکُمْ مِنَ الثِّیَابِ وَ الْآنِیَةِ ثُمَّ وَضَعْتُمْ بَعْضَهُ عَلَی بَعْضٍ أَ کُنْتُمْ تَرَوْنَهُ وَ سَاقَ الْحَدِیثَ کَمَا مَرَّ إِلَی أَنْ قَالَ وَ هُنَّ یَدْفَعْنَ الْهَدْمَ وَ الْغَرَقَ وَ الْحَرَقَ وَ التَّرَدِّیَ فِی الْبِئْرِ وَ أَکْلَ السَّبُعِ وَ مِیتَةَ السَّوْءِ وَ الْبَلِیَّةَ الَّتِی تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ عَلَی الْعَبْدِ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ هُنَّ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ (1).
فَلَاحُ السَّائِلِ، بِإِسْنَادِهِ إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ: مِثْلَهُ وَ فِی آخِرِهِ وَ هُنَّ الْمُعَقِّبَاتُ (2).
أَرْبَعِینُ الشَّهِیدِ، بِإِسْنَادِهِ إِلَی شَیْخِ الطَّائِفَةِ عَنِ ابْنِ أَبِی جِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ: مِثْلَهُ إِلَی قَوْلِهِ وَ هُنَّ الْمُعَقِّبَاتُ.
هذا الخبر متکرر فی الأصول بأسانید(3)
جمة قوله أصلهن فی الأرض أی منشؤها و حصولها فی الأرض و یظهر أثرها فی السماء لکون المثوبات الأخرویة فیها أو شبهت بشجرة نشبت عروقها فی الأرض و بلغت أغصانها السماء فی کثرة الثمار و النفع و الخیر و الثبات. و لا یبعد أن یکون إشارة إلی قوله أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها(4) بأن یکون المراد بالکلمة الطیبة کل ما یکون حقا و نافعا فی الآخرة فتشمل أمثال تلک الکلمات الطیبة و یحتمل أن یکون کنایة عن أنه یظهر أثرها فی الأرض فی الدنیا و یتبع ذلک ظهور أثرها فی السماء أی فی الآخرة فإن تلک الکلمات مغزاها و معناها توحید الرب تعالی و اتصافه بالصفات الکمالیة و تنزیهه عن صفات النقص و سمات العجز
ص: 31
و نیز اقرار به اینکه همه نعمتها از سوی از خدای متعال است و او سزاوار ستایش بر آن نعمتها میباشد و همین، نهایت شناخت اوست و شناخت، علت نهایی آفرینش جهان است و به سبب آن، نظام آفرینش کامل میشود و اثر آن در زمین پدیدار میگردد و پاداشهای گرانقدر جهان آخرت که در آسمان حاصل میشود، بر پایه آن است .
و سؤال کردن آن حضرت صلی الله علیه و آله در ابتدا از قرار دادن بعضی چیزها روی بعضی دیگر، که آیا به آسمان میرسد یا خیر، از قبیل همانند کردن یک مسئله عقلی به چیز حسی است. یعنی آنچه از اشیاء قابل حس در دنیا میبینید، اگر همه آنها را روی هم جمع کنید، به گونهای که زمین و فضا را پر کرده و به آسمان برسد، نمیشود؛ ولی اثر این کلمات کامل، سراسر زمین را پر کرده و سود آنها به آسمان میرسد و این بهتر از همه آن چیزهایی که خورشید بر آنها میتابد؛ همان گونه که در روایتهای دیگر وارد شده است.
شاید همه این صورتهایی که گفته شد، از آنچه بعضی عرفا گفتهاند، بهتر باشد، مبنی بر اینکه اگر خواستید به دست خودتان جلوی بلایی که از آسمان نازل میشود را بگیرید، به این صورت که به آسمان بروید و مانع فرود آمدن آن شوید، نخواهید توانست؛ مگر اینکه از راهی دیگر آن را انجام دهید؛ یعنی آن کلمات را بعد از نماز بگویید. پایان.
«الباقیات الصالحات» اشاره است به آیه «و الباقیات الصالحات خیرٌ عند ربک ثواباً و خیرٌ أملاً»،(1){و نیکیهای ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است.} بیضاوی گفته است: یعنی کارهای نیکی که نتیجه آنها تا ابد برای ما باقی میماند و طبق تفسیری که صورت گرفته، کارهایی مثل نمازهای پنجگانه و اعمال حج و روزه ماه رمضان و «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر» و نیز کلمات طیب در زمره آنها قرار میگیرند.
عبارت «و هن المعقبات» اشاره به این کلام خدای سبحان است که میفرماید: «له معقّبات من بین یدیه و من خلفه یحفظونه من أمر الله»،(2){
برای او فرشتگانی است که پی در پی، او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسداری می کنند.} عده زیادی آن را به فرشتگان شب و روز تفسیر کردهاند که پشت سر هم میآیند و همان نگهبانان هستند که برای نگهبانی به دنبال هم میآیند؛ معقبات جمع «معقبة»، صیغه مبالغه و از «عقّب» است. «عقّب» زمانی که یکی پشت سر دیگری بیاید، گویی عدهای از آنها عده دیگر را تعقیب میکنند؛ یا به این دلیل که آنها سخنان و کارهای او را پیگیری کرده و مینویسند. نیز گفته شده است: آنها ده فرشته برای هر شخص هستند که او را از شر هلاکتگاهها محافظت میکنند. «من بین یدیه و من خلفه»، یعنی از پیرامون او؛ و گفته شده: یعنی از اعمالی که پیشاپیش فرستاده و آنهایی که بعداً فرستاده میشود. «یحفظونه من أمر الله»، یعنی از عذاب خدا؛ یا به دستور خدا.
ص: 32
و الإقرار بکون النعم کلها منه تعالی و هو المستحق للحمد علیها و هی غایة عرفانه تعالی و المعرفة هی العلة الغائیة لخلق العالم و بها یکمل نظامه فیظهر أثرها فی الأرض و یتفرع علیه المثوبات الجلیلة الأخرویة الحاصلة فی السماء.
و سؤاله علیه السلام أولا عن أن وضع ما فی الدنیا بعضه فوق بعض هل یبلغ السماء من قبیل تشبیه المعقول بالمحسوس أی ما ترونه فی الدنیا من المحسوسات لو جمعتموها کلها لا یکون بحیث یملأ الأرض و الجو یبلغ السماء و هذه الکلمات الکاملات یملأ الأرض أثرها و یبلغ السماء نفعها فهی خیر مما طلعت علیه الشمس کما ورد فی غیرها.
و لعل هذه الوجوه کلها أحسن مما قاله بعض العرفاء یعنی لو أردتم أن تدفعوا البلاء النازل من السماء بأیدیکم بأن تصعدوا إلی السماء و تمنعوه من النزول ما قدرتم علیه إلا أن لکم أن تدفعوه بنحو آخر و هو أن تقولوا ذلک بعد صلاتکم انتهی.
و الباقیات الصالحات إشارة إلی قوله تعالی وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا(1) و قال البیضاوی أی أعمال الخیرات التی تبقی لنا ثمراتها أبد الآباد و یندرج فیها ما فسرت به من الصلوات الخمس و أعمال الحج و صیام رمضان و سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر و الکلام الطیب.
قوله علیه السلام و هن المعقبات إشارة إلی قوله سبحانه لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ (2) و فسرها الأکثر بملائکة اللیل و النهار یتعاقبون و هم الحفظة یعقب بعضهم بعضها فی حفظه جمع معقبة من عقب مبالغة عقبه إذا جاء عقبه کأن بعضهم یعقب بعضا أو لأنهم یعقبون أقواله و أفعاله فیکتبونها و قیل هم عشرة أملاک علی کل آدمی تحفظه من شر المهالک و المعاطب مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أی من جوانبه و قیل أی ما قدم و أخر من الأعمال یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ أی من بأس الله أو بأمر الله.
ص: 32
طبق آنچه در روایت آمده، منظور از آن، مطلق تسبیحات أربعه یا به همان تعداد است، یا اینکه آن هم از جمله تعقیبات است که در این صورت، منظور همه اعمال نیک خواهد بود، یا آن دسته که در حفظ انسان از هلاکت و نابودی تأثیر دارند و نامیدن آنها به «معقبات»، یا به این دلیل است که یکی پس از دیگری فرود آیند؛ یا همان طور که گفته شد، به این دلیل که بعد از نماز واقع میشوند؛ یا به این دلیل که مانند گروهی، پشت سر شخص برای محافظت از او قرار میگیرند.
عیاشی از طریق فضیل بن عثمان سکّرة از امام صادق علیه السلام در مورد این آیه روایت کرده(1)
که حضرت فرمود: آنها همان پیش فرستادهها و پس فرستادههایی است که به دنبال هم میآیند و نیکیهای ماندگار است. شاید آن حضرت علیه السلام به این تسبیحات یا به اعم از آنها و سایر نیکیها اشاره کرده باشد.
روایت37.
معانی الاخبار: امام صادق علیه السلام فرمود: کمترین مقدار دعایی که خواندن آن بعد از نماز واجب کفایت میکند، این است که بگویی: {خدایا، بر محمد و خاندان او درود فرست؛ خدایا، همه خوبیهایی را که به آن علم داری، از تو خواستارم و از همه بدیهایی که تو به آن علم داری، به تو پناه میآورم؛ خدایا، ایمنی در تمام کارهایم را از تو میخواهم و از رسوایی دنیا و عذاب آخرت به تو پناه میآورم.}(2)
المکارم: مثل همین روایت را از آن حضرت علیه السلام نقل کرده،(3) با این تفاوت که همه ضمیرها و فعلها را به صیغه متکلم مع الغیر آورده است.
توضیح
این دعا در المصباح و دیگر کتابهای دعا آورده شده و در کافی در در روایت حسنی که مانند صحیح است، ذکر کرده است(4)
ولی در ابتدای آن، نماز وجود ندارد. صدوق در کتاب المقنع از میان سایر تعقیبات به همین بسنده کرده و گفته است: کمترین دعایی که بعد از نماز واجب کفایت میکند، این است که بگویی: «اللهم صلِّ...» تا آخر دعا. سپس گفته: اگر امام جماعت باشی، روا نیست که آن را طول دهی؛ زیرا امام صادق علیه السلام فرموده است: هر گاه با گروهی نماز خواندی، آسان بگیر و اگر تنها بودی، سنگین؛ که این خود، عبادت است.
ص: 33
و علی ما فی الخبر المراد بها التسبیحات الأربع مطلقا أو بتلک العدد أو هی من جملة المعقبات فیراد به کل الأعمال الصالحة أو ما لها مدخل فی حفظ الإنسان من المهالک و تسمیتها بالمعقبات إما لأنها یعدن مرة بعد أخری أو لأنهن یعقبن الصلاة کما مر أو لأنها بمنزلة جماعة یعقبون المرء لحفظه.
وَ رَوَی الْعَیَّاشِیُ (1)
بِإِسْنَادِهِ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ سُکَّرَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی هَذِهِ الْآیَةِ قَالَ هُنَّ الْمُقَدِّمَاتُ الْمُؤَخِّرَاتُ الْمُعَقِّبَاتُ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ.
و لعله علیه السلام أشار إلی هذه التسبیحات أو الأعم منها و من سائر الصالحات.
مَعَانِی الْأَخْبَارِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بِإِسْنَادٍ مُتَّصِلٍ إِلَی الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: أَدْنَی مَا یُجْزِئُ مِنَ الدُّعَاءِ بَعْدَ الْمَکْتُوبَةِ أَنْ یَقُولَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ کُلِّ شَرٍّ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ عَافِیَتَکَ فِی أُمُورِی کُلِّهَا وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ خِزْیِ الدُّنْیَا وَ عَذَابِ الْآخِرَةِ(2).
الْمَکَارِمُ، عَنْهُ علیه السلام: مِثْلَهُ (3) إِلَّا أَنَّهُ غَیَّرَهُ إِلَی الْمُتَکَلِّمِ مَعَ الْغَیْرِ فِی الضَّمَائِرِ وَ الْأَفْعَالِ کُلِّهَا.
هذا الدعاء مذکور فی المصباح و سائر کتب الدعوات و رواه فی الکافی فی الحسن کالصحیح (4)
و لیس فی أوله الصلاة و الصدوق فی المقنع (5)
اکتفی بهذا فی سائر التعقیبات حیث قال إن أدنی ما یجزئ من الدعاء بعد المکتوبة أن تقول اللهم صل إلی آخر الدعاء ثم قال فإن کنت إماما لم یجز لک أن تطول
فَإِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا صَلَّیْتَ بِقَوْمٍ فَخَفِّفْ وَ إِذَا کُنْتَ وَحْدَکَ فَثَقِّلْ فَإِنَّهَا الْعِبَادَةُ.
ص: 33
روایت38.
الخصال: امام صادق علیه السلام فرمود: چهار گروه هستند که صدای آفریدگان را میشنوند: پیامبر صلی الله علیه و آله، حور العین، بهشت و آتش؛ پس هر بندهای که بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات یا سلام بفرستد، به او میرسد و او میشنود؛ هر کس بگوید: «اللهم زوِّجنا من حور العین»،{خدایا، حورالعین را به ازدواج ما در بیاور.} آنها میشنوند و میگویند: پروردگارا، فلانی از ما خواستگاری کرد، پس ما را به ازدواج او در آور؛ هر کس بگوید: «اللهم أدخلنی الجنة»،{خدایا، مرا وارد بهشت نما.}، بهشت میگوید: خدایا، او را در من سکونت ده؛ هر کس از آتش به خدا پناهنده شود، آتش میگوید: پروردگارا، او را از من، در پناه خود گیر.(1)
روایت39.
دعوات الراوندی: براء بن عازب گوید که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا میخواهی تو را به چیزی راهنمایی کنم که اگر انجام دهی، دوست حقیقی خداوند باشی؟ گفتم: بلی. فرمود: بعد از هر نماز، ده مرتبه سبحان الله میگویی و ده مرتبه الحمد لله و ده مرتبه الله اکبر و ده مرتبه لا إله إلا الله میگویی؛ این کار از تو هزار بلا را در دنیا که کمترین آنها برگشتن از دین است، دور میکند و در آخرت، هزار جایگاه را برای تو ذخیره میکند که آسانترین آن، همجواری با پیامبرت، محمد صلی الله علیه و آله است. و پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: هر بندهای که بعد از نماز دستانش را گشوده و بگوید: ای خدای من و خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب و خدای جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، از تو میخواهم که دعایم را مستجاب کنی که من درماندهام، و در دینم نگه داری که من گرفتارم، و رحمت خودت را بر من برسانی که من گناهکارم، و تهیدستی را از من دور کنی که من بیچارهام؛ قطعاً بر عهده خدا خواهد بود که دستانش را نومید بر نگرداند.
همچنین فرمود: هر کس آیة الکرسی را بعد از هر نماز واجب بخواند، نمازش پذیرفته میشود و در پناه و نگهداری خدا خواهد بود.
ابی جعفر احول گفته است: در زانوهایم نوعی ناراحتی پیش آمد و از آن به امام صادق علیه السلام شکایت کردم؛ پس فرمود: وقتی نماز خواندی، بگو: «یا أجوَد مَن أعطی و خیرَ ما سُئِل، یا أرحمَ مَن استرحَم، اِرحم ضعفی و قلَّةَ حیلَتی و عافِنی مِن وَجَعی»،{ای بزرگوارترین کسی که میبخشد و بهترین کسی که از او درخواست میشود، ای مهربانترین کسی که از او طلب رحمت میشود؛ بر ناتوانی و بیچارگی ام رحم کن و مرا از بیماریام بهبودی بخش.} وی گفته است: این را گفتم و بهبودی یافتم.
روایت40.
عدة الداعی: ابن ابی عمیر از معاویة بن عمار نقل کرده که گفته است: هر کس در
ص: 34
الْخِصَالُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَائِذٍ الْأَحْمَسِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَرْبَعَةٌ أُوتُوا سَمْعَ الْخَلَائِقِ- النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ حُورُ الْعِینِ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ فَمَا مِنْ عَبْدٍ یُصَلِّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَوْ یُسَلِّمُ عَلَیْهِ إِلَّا بَلَغَهُ ذَلِکَ وَ سَمِعَهُ وَ مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ اللَّهُمَّ زَوِّجْنَا مِنَ الْحُورِ الْعِینِ إِلَّا سَمِعَتْهُ وَ قُلْنَ یَا رَبَّنَا فُلَاناً قَدْ خَطَبَنَا إِلَیْکَ فَزَوِّجْنَا مِنْهُ وَ مَا مِنْ أَحَدٍ یَقُولُ اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ إِلَّا قَالَتِ الْجَنَّةُ اللَّهُمَّ أَسْکِنْهُ فِیَّ وَ مَا مِنْ أَحَدٍ یَسْتَجِیرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ إِلَّا قَالَتِ النَّارُ یَا رَبِّ أَجِرْهُ مِنِّی (1).
دَعَوَاتُ الرَّاوَنْدِیِّ،: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لِلْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ أَ لَا أَدُلُّکَ عَلَی أَمْرٍ إِذَا فَعَلْتَهُ کُنْتَ وَلِیَّ اللَّهِ حَقّاً قُلْتُ بَلَی قَالَ تُسَبِّحُ اللَّهَ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ عَشْراً وَ تَحْمَدُهُ عَشْراً وَ تُکَبِّرُهُ عَشْراً وَ تَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَشْراً یَصْرِفُ ذَلِکَ عَنْکَ أَلْفَ بَلِیَّةٍ فِی الدُّنْیَا أَیْسَرُهَا الرِّدَّةُ عَنْ دِینِکَ وَ یَدَّخِرُ لَکَ فِی الْآخِرَةِ أَلْفَ مَنْزِلَةٍ أَیْسَرُهَا مُجَاوَرَةُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَا مِنْ عَبْدٍ یَبْسُطُ کَفَّیْهِ دُبُرَ صَلَاتِهِ ثُمَّ یَقُولُ إِلَهِی وَ إِلَهَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ إِلَهَ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَسْتَجِیبَ دَعْوَتِی فَإِنِّی مُضْطَرٌّ وَ تَعْصِمَنِی فِی دِینِی فَإِنِّی مُبْتَلًی وَ تَنَالَنِی بِرَحْمَتِکَ فَإِنِّی مُذْنِبٌ وَ تَنْفِیَ عَنِّی الْفَقْرَ فَإِنِّی مِسْکِینٌ إِلَّا کَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ لَا یَرُدَّ یَدَیْهِ خَائِبَتَیْنِ.
وَ قَالَ علیه السلام: مَنْ قَرَأَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ تُقُبِّلَتْ صَلَاتُهُ وَ یَکُونُ فِی أَمَانِ اللَّهِ وَ بِعِصْمَةِ اللَّهِ.
وَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ قَالَ: عَرَضَ لِی وَجَعٌ فِی رُکْبَتِی فَشَکَوْتُ ذَلِکَ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ إِذَا أَنْتَ صَلَّیْتَ فَقُلْ یَا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَی وَ خَیْرَ مَا سُئِلَ یَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ ارْحَمْ ضَعْفِی وَ قِلَّةَ حِیلَتِی وَ عَافِنِی مِنْ وَجَعِی قَالَ فَقُلْتُ فَعُوفِیتُ.
عِدَّةُ الدَّاعِی، رَوَی ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: مَنْ قَالَ فِی
ص: 34
دنباله نماز سه بار بگوید: «یا من یفعل ما یشاء و لا یفعل ما یشاء أحد غیره»،{ای کسی که هر چه اراده کند انجام میدهد، و دیگری هر چه اراده کند انجام نمیدهد.} و سپس درخواست نماید، خواستهاش به او داده میشود.
توضیح
این را در الکافی با سند حسن -که مانند صحیح است- روایت کرده است(1)
و عبارت «أحد غیره» یا فاعل همزمان هر دو فعل است و نفی، مربوط به عموم است؛ یعنی کس دیگری غیر از او وجود ندارد که بتواند هر چه را اراده کرد، انجام دهد؛ یا اینکه فاعل «یفعل» ضمیری است که به موصول برمیگردد؛ یعنی خدا هر چه را که دیگری بخواهد، انجام نمیدهد، بلکه انجام دادن او، به مصلحت آن کارها بستگی دارد.
روایت41.
دعائم الاسلام: برای ما روایت شده که علی علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس از امت من نمازش را به جای آورد و پس از آن، دست راستش را به پیشانیاش بکشد و بگوید: {خدایا، ستایش مخصوص توست، هیچ خدایی جز تو وجود ندارد؛ داننده غیب و آشکار هستی؛ خدایا، ناراحتی و غصه و گرفتاریها را خواه آشکار باشند و خواه نهانی، از ما ببر.} قطعاً خداوند خواسته او را به او عطا میکند.(2)
همچنین از علی علیه السلام روایت شده است که بعد از هر نماز واجب میگفت:{خدایا، نورت کامل است و هدایت کردی، پس سپاس تو را؛ بردباریات عظیم است و گذشت کردی، پس سپاس تو را؛ دستت را گشودی و بخشیدی، پس سپاس تو را؛ ای پروردگار ما، چهرهات بزرگوارترین چهرههاست و جایگاهت بهترین جایگاه و هدیه تو سودمندترین هدیه و شیرینترین آنها است؛ اطاعت میشوی ای پروردگار ما، پس تشکر میکنی؛ و نافرمانی میشوی ای پروردگار ما و باز میبخشی؛ درمانده را اجابت میکنی و بدی را برطرف مینمایی و دردمند را از اندوه، بهبودی میدهی و توبه را میپذیری و گناهان را میآمرزی و هیچ کس به سبب بخششهای تو مجازات نمیشود و هیچ شمارندهای نمیتواند نعمتهای تو را به شمارش در آورد و ستایش هیچ ستایندهای به آنچه سزاوار تو است، نمیرسد.}(3)
از امام جعفر صادق فرزند امام محمد باقر علیهما السلام نقل شده است که فرموده است: هرگاه نماز خواندی، در دنباله نمازت بگو:{خدایا، برای تو نماز خواندم و برای تو دعا کردم و به تو امیدوار گشتم، پس از تو میخواهم در نماز و دعایم برکتی قرار دهی که با آن، بدیهایم را بپوشانی و رویم را سفید گردانی و جایگاهم را با آن بزرگوارانه کنی و به خاطر آن، بارم را سبک کنی. خدایا، بارم را سبک گردان و آنچه را پیش توست، مایه خیر و خوشی من قرار ده؛ سپاس خدایی را که نماز را که بر مؤمنان، نوشته شده وقتدار است، از من به جا آورده ساخت.}(4)
ص: 35
دُبُرِ الْفَرِیضَةِ یَا مَنْ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ وَ لَا یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ أَحَدٌ غَیْرُهُ ثَلَاثاً ثُمَّ سَأَلَ أُعْطِیَ مَا سَأَلَ.
رواه فی الکافی بسند حسن (1)
کالصحیح و قوله أحد غیره إما فاعل الفعلین معا و النفی متعلق بالعموم أی لیس أحد غیره بحیث یقدر أن یفعل ما یشاء أو فاعل یفعل الضمیر الراجع إلی الموصول أی لا یفعل الله کل ما یشاء غیره بل فعله منوط بالمصالح.
دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، رُوِّینَا عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ أُمَّتِی قَضَی الصَّلَاةَ ثُمَّ مَسَحَ جَبْهَتَهُ بِیَدِهِ الْیُمْنَی ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنَّا الْحَزَنَ وَ الْهَمَّ وَ الْفِتَنَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا سَأَلَ (2).
وَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام: أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ اللَّهُمَّ تَمَّ نُورُکَ فَهَدَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ عَظُمَ حِلْمُکَ فَعَفَوْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ بَسَطْتَ یَدَکَ فَأَعْطَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَجْهُکَ أَکْرَمُ الْوُجُوهِ وَ جَاهُکَ خَیْرُ الْجَاهِ وَ عَطِیَّتُکَ أَنْفَعُ الْعَطِیَّةِ وَ أَهْنَؤُهَا، تُطَاعُ رَبَّنَا فَتَشْکُرُ وَ تُعْصَی رَبَّنَا فَتَغْفِرُ تُجِیبُ الْمُضْطَرَّ وَ تَکْشِفُ السُّوءَ وَ تَشْفِی السَّقِیمَ مِنَ الْکَرْبِ وَ تَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَ تَغْفِرُ الذُّنُوبَ لَا یَجْزِی بِآلَائِکَ أَحَدٌ وَ لَا یُحْصِی نِعْمَتَکَ عَادٌّ وَ لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَکَ قَوْلُ قَائِلٍ (3).
وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام أَنَّهُ قَالَ: إِذَا صَلَّیْتَ فَقُلْ بِعَقِبِ صَلَاتِکَ اللَّهُمَّ لَکَ صَلَّیْتُ وَ لَکَ دَعَوْتُ وَ إِلَیْکَ رَجَوْتُ فَأَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ لِی فِی صَلَاتِی وَ دُعَائِی بَرَکَةً تُکَفِّرُ بِهَا سَیِّئَاتِی وَ تُبَیِّضُ بِهَا وَجْهِی وَ تُکْرِمُ بِهَا مَقَامِی وَ تَحُطُّ بِهَا عَنِّی وِزْرِی اللَّهُمَّ احْطُطْ عَنِّی وِزْرِی وَ اجْعَلْ مَا عِنْدَکَ خَیْراً لِی الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی قَضَی عَنِّی صَلَاةً- کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً(4).
ص: 35
و از علی علیه السلام نقل شده است که بعد از سلامِ نماز میگفت: {خدایا، آنچه را پیش از این مرتکب شدهام و آنچه را بعد از این مرتکب میشوم و آنچه را که پنهان داشتهام و آنچه را آشکار ساختهام و آنچه را بهتر از من نسبت به آنها علم داری، همه را بیامرز؛ تنها تو قبل از همه چیز بودهای و تنها تو بعد از همه چیز خواهی بود، هیچ خدایی جز تو وجود ندارد.}(1)
و نیز از علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: هر کس در دنباله هر نماز واجب، صد مرتبه «قل هو الله أحد» بخواند، در قیامت در حالی از پل صراط عبور میکند که هشت ذراع در طرف راست او و هشت ذراع در طرف چپ او جا باشد و جبرئیل اختیار او را به دست گرفته باشد و او از سمت راست و چپ به آتش مینگرد، پس اگر کسی از آشنایان را ببیند که به گناهی غیر از شرک در آنجا وارد شده باشد، دستش را میگیرد و با شفاعت خود، وارد بهشت میسازد.(2)
همچنین از جعفر بن محمد علیهما السلام نقل شده است که فرمود: هر گاه سلام نماز را دادی، سه مرتبه تکبیر بگو و بعد از آن بگو: {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، تنهاست و شریکی برای او نیست؛ فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست؛ خوبی تنها به دست اوست و او بر هر چیزی توانا است. هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، تنهاست، وعدهاش را به انجام رساند و بندهاش را یاری کرد و به تنهایی همه گروهها را شکست داد، پس فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست، سپاس خدایی را که پروردگار جهانیان است.} سپس ده مرتبه «لا إله إلا الله و الله أکبر سبحان الله و الحمد لله»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد و خدا بزرگتر است، خدا منزه و پاک است و ستایش مخصوص خدا است.} را بگو که مستحب است.(3)
و نیز از آن حضرت علیه السلام است که تسبیح بعد از نماز را سی مرتبه اعلام کرد و فرمود: اگر تسبیح و تحمید و تکبیر، صد مرتبه باشد، با فضیلتتر است.(4)
از امامان علیهم السلام برای ما اینگونه روایت شده که بعد از آن و بعد از هر نماز واجب، دستور دادهاند تقرب صورت گیرد و آن، عبارت است از این است که نمازگزار بعد از تمام شدن نماز و قبل از اینکه از جای خود برخیزد و بعد از آنکه دعای دلخواه خود را خواند، دستانش را بگشاید - و اگر خواست، میتواند آن دعای دلخواه خود را بعد از این بخواند که همین بهتر است - و کف دستانش را به طرف بالا و پشت آنها را رو به پایین بگیرد و بگوید:{خدایا، من به واسطه محمد، فرستاده و پیامبر تو به تو نزدیکی میجویم؛ و نیز به واسطه علی، که جانشین او و دوستدار تو بود؛ و نیز به امامان پاک از نسل او، حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد علیهم السلام - و همین طور تک تک امامان را اسم میبرد تا اینکه به امام زمان خودش برسد، سپس میگوید:- خدایا، من به واسطه اینان به تو نزدیکی میجویم و آنان را دوست میدارم و از دشمنان آنان، بیزاری میجویم و گواهی میدهم ای خدا، به حقیقت اخلاص و به درستی یقین، که آنها جانشینان تو در زمین و حجتهای تو برای بندگان و وسیله ارتباط آنان با تو و درهای رحمت تو هستند.
ص: 36
وَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام: أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ بَعْدَ السَّلَامِ- اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا قَدَّمْتُ وَ مَا أَخَّرْتُ وَ مَا أَسْرَرْتُ وَ مَا أَعْلَنْتُ وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی أَنْتَ الْمُقَدِّمُ أَنْتَ الْمُؤَخِّرُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ (1).
وَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: مَنْ قَرَأَ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مِائَةَ مَرَّةٍ جَازَ الصِّرَاطَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ عَنْ یَمِینِهِ ثَمَانِیَةَ أَذْرُعٍ وَ عَنْ شِمَالِهِ ثَمَانِیَةَ أَذْرُعٍ وَ جَبْرَئِیلُ آخِذٌ بِحُجْزَتِهِ وَ هُوَ یَنْظُرُ فِی النَّارِ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَمَنْ رَأَی فِیهَا مِمَّنْ یَعْرِفُهُ دَخَلَ بِذَنْبٍ غَیْرِ شِرْکٍ أَخَذَ بِیَدِهِ فَأَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِهِ (2).
وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: إِذَا سَلَّمْتَ مِنَ الصَّلَاةِ فَکَبِّرْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ غَلَبَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ فَلَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ثُمَّ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ فَإِنَّ ذَلِکَ کَانَ یُسْتَحَبُ (3).
وَ عَنْهُ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ فِی التَّسْبِیحِ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ ثَلَاثِینَ مَرَّةً فَإِنْ بَلَغَ مِائَةً فِی التَّسْبِیحِ وَ التَّحْمِیدِ وَ التَّکْبِیرِ فَهُوَ أَفْضَلُ (4).
وَ رُوِّینَا عَنِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام: أَنَّهُمْ أَمَرُوا بَعْدَ ذَلِکَ بِالتَّقَرُّبِ بِعَقِبِ کُلِّ صَلَاةٍ فَرِیضَةٍ وَ التَّقَرُّبُ أَنْ یَبْسُطَ الْمُصَلِّی یَدَیْهِ بَعْدَ فَرَاغِهِ مِنَ الصَّلَاةِ وَ قَبْلَ أَنْ یَقُومَ مِنْ مَقَامِهِ وَ بَعْدَ أَنْ یَدْعُوَ إِنْ شَاءَ مَا أَحَبَّ وَ إِنْ شَاءَ جَعَلَ الدُّعَاءَ بَعْدَ التَّقَرُّبِ وَ هُوَ أَحْسَنُ وَ یَرْفَعُ بَاطِنَ کَفَّیْهِ وَ یُقَلِّبُ ظَاهِرَهُمَا وَ یَقُولُ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ بِعَلِیٍّ وَصِیِّهِ وَ وَلِیِّکَ وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ الطَّاهِرِینَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ یُسَمِّی الْأَئِمَّةَ إِمَاماً إِمَاماً حَتَّی یُسَمِّیَ إِمَامَ عَصْرِهِ ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِهِمْ وَ أَتَوَلَّاهُمْ وَ أَتَبَرَّأُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَ أَشْهَدُ اللَّهُمَّ بِحَقَائِقِ الْإِخْلَاصِ وَ صِدْقِ الْیَقِینِ أَنَّهُمْ خُلَفَاؤُکَ فِی أَرْضِکَ وَ حُجَجُکَ عَلَی عِبَادِکَ وَ الْوَسَائِلُ إِلَیْکَ وَ أَبْوَابُ رَحْمَتِکَ
ص: 36
خدایا، مرا با آنان محشور کن و مرا از زمره دوستداران آنان بیرون ساز و بر پیمان آنان، استواریام ده و به احترام آنان، در دنیا و آخرت مرا آبرومند و از نزدیکانشان قرار ده و یقین را در دلم همیشگی ساز و بر هدایت و نور من بیفزای.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و از بزرگترین هدایایی که به بندگان مؤمن خودت دادهای، به من عطا کن تا موجب ایمنی من از عذاب تو باشد و مستوجب رضایت و رحمتت بگردم و به اذن خود، مرا به حقیقت آنچه در آن اختلاف میورزند، راهنمایی کن که تو هر کسی را بخواهی به راه راست هدایت میکنی؛ از تو میخواهم ای پروردگار، در دنیا و در آخرت برای من نیکی قرار دهی و از تو میخواهم که مرا از عذاب آتش نگه داری.}(1)
روایت42.
ثواب الاعمال: امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس بعد از هر نماز، آیة الکرسی بخواند، هیچ [جانور] نیشداری به او ضرر نمیرساند.(2)
دعوات الراوندی: مثل این روایت را به صورت مرسل نقل کرده است.
توضیح
فیروز آبادی گفته است: «الحمة» جای جمع شدن سم است؛ یا نیشی که زنبور یا مار یا امثال آن میزنند و با آن میگزند. پایان. العکبری در شرح المقامات گفته است: «الحمة» در اصل، سم عقرب و زنبور و مانند آن است و هر کس معنی آن را عقرب بداند، در اشتباه است.
روایت43.
کتاب الزهد: امام صادق علیه السلام فرمود: اگر یکی از حوریان بهشت بر اهل دنیا آشکار شود و یکی از گیسوان خود را نمایان سازد، همه اهل دنیا دلباخته او میشوند. اگر نمازگزاری بعد از خواندن نماز، ازدواج با حوریان را از خداوند نخواهد، آنان میگویند: این چقدر به ما بی رغبت است!
روایت44.
جنة الامان و اختیار ابن الباقی و البلد الأمین: در دست نوشته شهید - که رحمت خدا بر او باد- دیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: هر کس میخواهد در روز قیامت خداوند از کارهای زشت او بازخواست نکند و پرونده او را نگشاید، بعد از هر نماز این دعا را بخواند: {خدایا، آمرزش تو امیدوار کنندهتر از
ص: 37
اللَّهُمَّ احْشُرْنِی مَعَهُمْ وَ لَا تُخْرِجْنِی مِنْ جُمْلَةِ أَوْلِیَائِهِمْ وَ ثَبِّتْنِی عَلَی عَهْدِهِمْ وَ اجْعَلْنِی بِهِمْ عِنْدَکَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ وَ ثَبِّتِ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ زِدْنِی هُدًی وَ نُوراً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِی مِنْ جَزِیلِ مَا أَعْطَیْتَ عِبَادَکَ الْمُؤْمِنِینَ مَا آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِکَ وَ أَسْتَوْجِبُ بِهِ رِضَاکَ وَ رَحْمَتَکَ وَ اهْدِنِی إِلَی مَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ إِنَّکَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ أَسْأَلُکَ یَا رَبِّ فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَقِیَنِی عَذَابَ النَّارِ(1).
ثَوَابُ الْأَعْمَالِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ رَجُلٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: مَنْ قَرَأَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ دُبُرَ کُلِّ صَلَاةٍ لَمْ یَضُرَّهُ ذُو حُمَةٍ(2).
دعوات الراوندی، مرسلا: مثله
قال الفیروزآبادی الحمة کثبة السم أو الإبرة یضرب بها الزنبور و الحیة و نحو ذلک و یلذع بها انتهی و قال العکبری فی شرح المقامات الحمة فی الأصل السم من العقرب و الزنبور و غیرها و من جعلها شوکة العقرب فقد أخطأ.
کِتَابُ الزُّهْدِ، لِلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَوْ أَنَّ حُوراً مِنْ حُورِ الْجَنَّةِ أَشْرَفَتْ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَبْدَتْ ذُؤَابَةً مِنْ ذَوَائِبِهَا لَافْتَتَنَ بِهَا أَهْلُ الدُّنْیَا وَ إِنَّ الْمُصَلِّی لَیُصَلِّی فَإِنْ لَمْ یَسْأَلْ رَبَّهُ أَنْ یُزَوِّجَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ قُلْنَ مَا أَزْهَدَ هَذَا فِینَا.
جُنَّةُ الْأَمَانِ، وَ اخْتِیَارُ ابْنِ الْبَاقِی، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ، رَأَیْتُ بِخَطِّ الشَّهِیدِ ره أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ أَرَادَ أَنْ لَا یَقِفَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی قَبِیحِ أَعْمَالِهِ وَ لَا یُنْشَرَ لَهُ دِیوَانٌ فَلْیَقْرَأْ هَذَا الدُّعَاءَ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ وَ هُوَ اللَّهُمَّ إِنَّ مَغْفِرَتَکَ أَرْجَی مِنْ
ص: 37
عمل من است و رحمت تو گستردهتر از گناه من؛ خدایا، اگر گناه من پیش تو بزرگ است، پس گذشت تو بزرگتر از گناه من است؛ خدایا، گرچه من سزاوار نیستم که مرا مورد رحمت خودت قرار دهی، ولی رحمت تو این قابلیت را دارد که به من برسد و مرا در بر بگیرد، چرا که رحمت تو بر همه چیز گسترده است؛ به مهربانیات ای مهربانترین مهربانان.}(1)
روایت45.
البلد الأمین: در کتاب «الفرج بعد الشدة» از ابن ابی الدنیا از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل شده است که فرمود: هر کس از ابتدای بقره تا «المفلحون»(2)
و آیه «إلهکم إله واحد»(3)
و آیة الکرسی تا «خالدون» و «إن ربکم الله» در سوره اعراف تا «المحسنین»(4)
و از ابتدای صافات تا «لازب»(5)
و «یا معشر الجن و الإنس» در سوره الرحمن، تا «تنتصران»(6) و آخر سوره حشر و «قل اُوحی» تا «شططاً»(7)
را بخواند، خدای متعال شر هر شیطان عصیانگر و فرمانروای سرکش را از او دور میکند.(8)
همان کتاب: آنچه را که از علی علیه السلام روایت شده است، بعد از هر نماز واجب میگویی: {ای خدای من، این نماز من بود که آن را نه به خاطر نیاز تو به آن و نه به خاطر رغبتی که در آن داشته باشی، بلکه فقط به خاطر بزرگ داشتن و اطاعت و اجابت کردن آنچه مرا به آن امر کرده بودی، به جای آوردم. ای معبود من، اگر در رکوع یا سجده آن، اشتباه یا نقصی وجود داشت، پس مرا مورد بازخواست قرار مده و با قبول کردن آن و آمرزش خودت، بر من تقضل نما؛ به مهربانیات ای مهربانترین مهربانان.}
همان کتاب: در کتاب نزهة الخواطر از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: هر کس بعد از هر نماز واجب، ده مرتبه توحید را بخواند، خداوند حور العین را به ازدواج او در میآورد .
روایت46.
نهایة الشیخ: بعد از تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها میگویی: {خدایا، تو خود سلام هستی و سلام از توست
ص: 38
عَمَلِی وَ إِنَّ رَحْمَتَکَ أَوْسَعُ مِنْ ذَنْبِی اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ ذَنْبِی عِنْدَکَ عَظِیماً فَعَفْوُکَ أَعْظَمُ مِنْ ذَنْبِی اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ أَکُنْ أَهْلًا أَنْ تَرْحَمَنِی فَرَحْمَتُکَ أَهْلٌ أَنْ تَبْلُغَنِی وَ تَسَعَنِی لِأَنَّهَا وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، فِی کِتَابِ الْفَرَجِ بَعْدَ الشِّدَّةِ لِابْنِ أَبِی الدُّنْیَا عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: مَنْ قَرَأَ أَوَّلَ الْبَقَرَةِ إِلَی الْمُفْلِحُونَ (2) وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ الْآیَةَ(3) وَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ إِلَی خالِدُونَ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ فِی الْأَعْرَافِ إِلَی الْمُحْسِنِینَ (4) وَ أَوَّلَ الصَّافَّاتِ إِلَی لازِبٍ (5) وَ یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِی الرَّحْمَنِ إِلَی تَنْتَصِرانِ (6) وَ آخِرَ سُورَةِ الْحَشْرِ وَ قُلْ أُوحِیَ إِلَی قَوْلِهِ شَطَطاً(7) کَفَی اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ شَرَّ کُلِّ شَیْطَانٍ مَارِدٍ وَ سُلْطَانٍ عَاتٍ (8).
وَ مِنْهُ: تَقُولُ مَا رُوِیَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام عَقِیبَ کُلِّ فَرِیضَةٍ- إِلَهِی هَذِهِ صَلَاتِی صَلَّیْتُهَا لَا لِحَاجَةٍ مِنْکَ إِلَیْهَا وَ لَا رَغْبَةٍ مِنْکَ فِیهَا إِلَّا تَعْظِیماً وَ طَاعَةً وَ إِجَابَةً لَکَ إِلَی مَا أَمَرْتَنِی إِلَهِی إِنْ کَانَ فِیهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُکُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا فَلَا تُؤَاخِذْنِی وَ تَفَضَّلْ عَلَیَّ بِالْقَبُولِ وَ الْغُفْرَانِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
وَ مِنْهُ فِی کِتَابِ نُزْهَةِ الْخَوَاطِرِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: مَنْ قَرَأَ التَّوْحِیدَ دُبُرَ کُلِّ فَرِیضَةٍ عَشْراً زَوَّجَهُ اللَّهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ.
نِهَایَةُ الشَّیْخِ،: تَقُولُ بَعْدَ تَسْبِیحِ الزَّهْرَاءِ اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْکَ السَّلَامُ
ص: 38
و برای توست و به سوی توست و به سوی تو باز میگردد؛ مبارک گشتهای، ای صاحب شکوه و بزرگی؛ سلام بر فرستاده خدا؛ سلام بر پیامبر خدا؛ سلام بر محمد بن عبد الله، آخرین پیامبران؛ سلام بر امامان هدایتگر هدایت یافته؛ سلام بر جبرئیل و میکائیل و عزرائیل و اسرافیل و فرشته مرگ و فرشتگان حمل کننده عرش؛ سلام بر رضوان که کلیددار بهشت است؛ سلام بر مالک که کلیددار آتش جهنم است؛ سلام بر آدم و محمد صلی الله علیه و آله و تمام پیامبران و جانشینان و شهدا و نیکانی که بین این دو بوده اند؛ سلام بر ما و بر بندگان نیک خدا.} سپس بر تکتک امامان علیهم السلام، سلام میفرستی.
روایت47.
مصباح الشیخ و کتاب الکفعمی: از جمله دعاهای سرّ، این است: ای محمد، هر کس از امت تو بخواهد واجبات و مستحباتش پذیرفته شود، بعد از هر نماز واجب یا مستحب بگوید: {ای کسی که برای فرشتگانش دین استواری را که از سوی آنها برای خودش مورد رضایت است، قرار داده است؛ ای کسی که همه آفریدگان خود به جز فرشتگان را برای آزمودن با دین آفرید؛ ای کسی که برای دینش، کسانی از آفریدههایش را برگزید و به سوی کسانی که پایینتر از آنان بودند، فرستاد؛ ای کسی که دینداران را به خاطر آنکه به دین عمل میکنند، پاداش میدهی؛ به حق آن اسمت که همه خوبیها به آنها منسوب است، از دینداران خودت که حق آن را بر آنان الزامی کردهای و به سبب آن، بر دیگران برگزیدهای و دلهای مشتاقان را برای ادای حقت در آن فارغ کردهای و به احترام آن اسمت که شرح همه چیز در آن است، هیچ چیز به جز دینت را نزد من با آشکارترین فضیلت و برایم دوست داشتنیترین و طوری که به من، بیشترین پیوستگی را داشته باشد، قرار نده و مرا از آن جدا شده مگردان و آن را بر عقل و خواهش و نهان و آشکار من، پیروز قرار ده، و در اطاعت از تو در دین، اختیار مرا به هر آن چیزی که رضایت خودت را از من در آن میبینی، قرار ده.}(1)
توضیح
«المؤثر به»، یعنی دینی که انتخاب کردهای و به سبب آن، بعضی از آفریدههایت را بر سایرین برگزیدهای. «اغلب بالی»، یعنی ذهن مرا مغلوب خود قرار ده تا آن گونه که تو دوست میداری، تصرف کند؛ پس منظور از غلبه، لازم آن است و آنچه ما در نسخهها مشاهده کردیم، همین طور با «غین» بود و شاید «قاف» مناسبتر باشد. جوهری گفته است: «سفعت بناصیته»، یعنی گرفتی. این کلام خداوند متعال که فرموده است: «لَنَسفَعاً بالنّاصیة»،(2){موی
پیشانی [او] را سخت بگیریم.} نیز از همین قبیل است.
روایت48.
الاقبال: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرموده است: بعد از تمام شدن نمازت، این دعا را بخوان: «اللهم إنی أدینک بطاعتک و ولایتک و ولایة رسولک و ولایة الأئمة من أولهم
ص: 39
وَ لَکَ السَّلَامُ وَ إِلَیْکَ السَّلَامُ وَ إِلَیْکَ یَرْجِعُ السَّلَامُ تَبَارَکْتَ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ السَّلَامُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَی نَبِیِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ السَّلَامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ الْهَادِینَ الْمَهْدِیِّینَ السَّلَامُ عَلَی جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ عِزْرَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةِ الْعَرْشِ السَّلَامُ عَلَی رِضْوَانَ خَازِنِ الْجِنَانِ السَّلَامُ عَلَی مَالِکٍ خَازِنِ النِّیرَانِ السَّلَامُ عَلَی آدَمَ وَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ بَیْنَهُمَا مِنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصُّلَحَاءِ السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَی عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ ثُمَّ یُسَلِّمُ عَلَی الْأَئِمَّةِ علیهم السلام وَاحِداً وَاحِداً.
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ کِتَابُ الْکَفْعَمِیِّ، مِنْ أَدْعِیَةِ السِّرِّ: یَا مُحَمَّدُ وَ مَنْ أَرَادَ مِنْ أُمَّتِکَ أَنْ تُقْبَلَ الْفَرَائِضُ وَ النَّوَافِلُ مِنْهُ فَلْیَقُلْ خَلْفَ کُلِّ فَرِیضَةٍ أَوْ تَطَوُّعٍ- یَا شَارِعاً لِمَلَائِکَتِهِ الدِّینَ الْقَیِّمَ دِیناً رَاضِیاً بِهِ مِنْهُمْ لِنَفْسِهِ وَ یَا خَالِقَ مَنْ سِوَی الْمَلَائِکَةِ مِنْ خَلْقِهِ لِلِابْتِلَاءِ بِدِینِهِ وَ یَا مُسْتَخِصّاً مِنْ خَلْقِهِ لِدِینِهِ رُسُلًا بِدِینِهِ إِلَی مَنْ دُونَهُمْ وَ یَا مُجَازِی أَهْلِ الدِّینِ بِمَا عَمِلُوا فِی الدِّینِ اجْعَلْنِی بِحَقِّ اسْمِکَ الَّذِی کُلُّ شَیْ ءٍ مِنَ الْخَیْرَاتِ مَنْسُوبٌ إِلَیْهِ مِنْ أَهْلِ دِینِکَ الْمُؤْثَرِ بِهِ بِإِلْزَامِکَهُمْ حَقَّهُ وَ تَفْرِیغِکَ قُلُوبَهُمُ الْمُرَغَّبَةِ فِی أَدَاءِ حَقِّکَ فِیهِ إِلَیْکَ لَا تَجْعَلْ بِحَقِّ اسْمِکَ الَّذِی فِیهِ تَفْصِیلُ الْأُمُورِ کُلِّهَا شَیْئاً سِوَی دِینِکَ عِنْدِی أَبْیَنَ فَضْلًا وَ لَا إِلَیَّ أَشَدَّ تَحَبُّباً وَ لَا بِی لَاصِقاً وَ لَا أَنَا إِلَیْهِ مُنْقَطِعاً وَ اغْلِبْ بَالِی وَ هَوَایَ وَ سَرِیرَتِی وَ عَلَانِیَتِی وَ اسْفَعْ بِنَاصِیَتِی إِلَی کُلِّ مَا تَرَاهُ لَکَ مِنِّی رِضًی مِنْ طَاعَتِکَ فِی الدِّینِ (1).
المؤثر به أی الدین الذی تأثر و تختار بسببه بعض الخلق علی بعض و اغلب بالی أی صر غالبا علیها حتی تصرفها إلی ما تحب فالمراد بالغلبة لازمها و ما رأینا من النسخ هکذا بالغین و لعل القاف أنسب و قال الجوهری سفعت بناصیته أی أخذت و منه قوله تعالی لنسفعا بالناصیة.
الْإِقْبَالُ رُوِیَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا فَرَغْتَ مِنْ صَلَاتِکَ فَقُلْ هَذَا الدُّعَاءَ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَدِینُکَ بِطَاعَتِکَ وَ وَلَایَتِکَ وَ وَلَایَةِ رَسُولِکَ وَ وَلَایَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَوَّلِهِمْ
ص: 39
إلی آخرهم»،{خدایا، من با اطاعت از تو و ولایت تو و ولایت پیامبرت و ولایت امامان، از اولین آنها تا آخرینشان، دینداری میکنم.} و همه آنان را نام ببر و بگو: {آمین. به اطاعت و ولایت آنها دینداری میکنم و به برتریهایی که به آنان دادهای، راضیام، نه اینکه انکار یا سرکشی کنم، به معنی و محتوای آنچه در کتاب خودت و با حدود آن به ما دادهای و آنچه به ما ندادهای، ایمان دارم و به آن اقرار میکنم؛ به آنچه تو بدان راضی هستی، من هم تسلیم میشوم و رضایت دارم. خدایا، به خاطر آن، رضایت تو را و سرای آخرت را خواستارم و در مورد آن، از تو هراسان و به سوی تو روی میآورم؛ پس مرا تا زمانی که زنده میداری، بر آن پایبند زنده بدار و آنگاه که میمیرانی، بر آن پایبند بمیران و هنگام بر انگیختن نیز، مرا پایبند به آن برانگیز و اگر در گذشته کوتاهیای داشته ام، پس از آن به سوی تو بازمیگردم و به آنچه پیش توست، به تو شوق دارم و از تو میخواهم که مرا از نافرمانی هایت نگاه داری و تا زمانی که زندهام میداری، مرا به اندازه چشم به هم زدنی و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن، به خودم وامگذار که نفس، دستور فراوان به بدی میدهد، مگر اینکه تو رحم کنی، ای بهترین رحم کنندگان. و از تو میخواهم مرا بر اطاعت از خودت نگاه داری، تا آن دم که جانم را در پایبندی به آن بگیری و خود، از من راضی باشی و پایان زندگیام را خوشبختی قرار دهی و مرا هرگز از آن رویگردان ننمایی و هیچ توانی جز به سبب تو، وجود ندارد.}(1)
روایت49.
الکافی: عبد الملک قمی از برادرش ادریس نقل کرده که از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: بعد از تمام شدن نمازت بگو:... و دعا را گفت تا رسید به اینجا که «سپس بگو: من به اطاعت و ولایت تو و ولایت آنان دینداری میکنم» ... «نه از روی انکار و نه سرکشی» ... «به آن اقرار میکنم و تسلیم میشوم و به آنچه تو درباره من راضی هستی، راضی ام» ... «تا آن دم که مرا در پایبندی به آن زنده بداری و آنگاه که میمیرانی، در پایبندی به آن بمیرانی» ... «تا اینکه مرا در پایبندی به آن بمیرانی».(2)
بیان آن قبل از این گذشت و تکرار آن در اینجا به خاطر اختلاف زیاد در آن و قابل اعتماد بودن سند آن نزد خودم، بوده است.
و از همو به نقل از العدّة از برقی از بعضی از اصحاب به صورت مرفوع نقل شده که فرمود: هر کس بعد از هر نماز واجب، محاسنش را به دست راست بگیرد و در حالی که کف دست چپش به سمت آسمان باشد، سه مرتبه بگوید: «یا ذا الجلال و الإکرام، ارحمنی من النّار»،{ای صاحب شکوه و بزرگواری، از آتش به من رحم کن.} سپس سه مرتبه بگوید: «أجرنی من العذاب الألیم»،{مرا از عذاب دردناک پناه بده.} سپس دستش را از محاسنش برمیدارد و بالا میبرد و کف دستش را به سمت آسمان میگیرد و میگوید: «یا عزیز یا کریم یا رحمن یا رحیم»،{ای شکست ناپذیر، ای بزرگوار، ای مهربان، ای بخشایشگر.} و دستانش را میچرخاند و کف دستانش را به سمت آسمان گرفته و میگوید: «أجرنی من العذاب»، {مرا از عذاب پناه بده.} وسه مرتبه «صل علی محمد و الملائکة و الروح»،{بر محمد و فرشتگان و روح، صلوات فرست.} آمرزیده میشود و از او خشنود میگردد و تا مرگ همه آفریدگان و دو گروه بزرگ
ص: 40
إِلَی آخِرِهِمْ وَ سَمِّهِمْ ثُمَّ قُلْ آمِینَ أَدِینُکَ بِطَاعَتِهِمْ وَ وَلَایَتِهِمْ وَ الرِّضَا بِمَا فَضَّلْتَهُمْ بِهِ غَیْرَ مُنْکِرٍ وَ لَا مُسْتَکْبِرٍ عَلَی مَعْنَی مَا أَنْزَلْتَ فِی کِتَابِکَ عَلَی حُدُودِ مَا أَتَانَا فِیهِ وَ مَا لَمْ یَأْتِنَا مُؤْمِنٌ مُقِرٌّ بِذَلِکَ مُسَلِّمٌ رَاضٍ عَمَّا رَضِیتَ بِهِ یَا رَبِّ أُرِیدُ بِهِ وَجْهَکَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إِلَیْکَ فِیهِ فَأَحْیِنِی مَا أَحْیَیْتَنِی عَلَیْهِ وَ أَمِتْنِی إِذَا أَمَتَّنِی عَلَیْهِ وَ ابْعَثْنِی إِذَا بَعَثْتَنِی عَلَی ذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ مِنِّی تَقْصِیرٌ فِیمَا مَضَی فَإِنِّی أَتُوبُ إِلَیْکَ مِنْهُ وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فِیمَا عِنْدَکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَعْصِمَنِی مِنْ مَعَاصِیکَ وَ لَا تَکِلَنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً مَا أَحْیَیْتَنِی لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ- إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمْتَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَعْصِمَنِی بِطَاعَتِکَ حَتَّی تَوَفَّانِی عَلَیْهَا وَ أَنْتَ عَنِّی رَاضٍ وَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعَادَةِ وَ لَا تُحَوِّلْنِی عَنْهَا أَبَداً وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِکَ (1).
الْکَافِی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ الْقُمِّیِّ عَنْ إِدْرِیسَ أَخِیهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: إِذَا فَرَغْتَ مِنْ صَلَاتِکَ فَقُلْ وَ ذَکَرَ الدُّعَاءَ إِلَی قَوْلِهِ ثُمَّ قُلْ- إِنِّی أَدِینُکَ بِطَاعَتِکَ وَ وَلَایَتِکَ وَ وَلَایَتِهِمْ إِلَی قَوْلِهِ غَیْرَ مُتَکَبِّرٍ وَ لَا مُسْتَکْبِرٍ إِلَی قَوْلِهِ مُقِرٌّ مُسَلِّمٌ بِذَلِکَ رَاضٍ بِمَا رَضِیتَ بِهِ إِلَی قَوْلِهِ مَا أَحْیَیْتَنِی عَلَی ذَلِکَ وَ أَمِتْنِی إِذَا أَمَتَّنِی عَلَی ذَلِکَ إِلَی قَوْلِهِ حَتَّی تَتَوَفَّانِی عَلَیْهَا(2) وَ قَدْ مَرَّ وَ إِنَّمَا کَرَّرْنَا لِلِاخْتِلَافِ الْکَثِیرِ وَ وَثَاقَةِ سَنَدِهِ عِنْدِی.
وَ مِنْهُ عَنِ الْعِدَّةِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ: مَنْ قَالَ بَعْدَ کُلِّ صَلَاةٍ وَ هُوَ آخِذٌ بِلِحْیَتِهِ بِیَدِهِ الْیُمْنَی- یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ ارْحَمْنِی مِنَ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ یَدُهُ الْیُسْرَی مَرْفُوعَةٌ بَطْنُهَا إِلَی مَا یَلِی السَّمَاءَ ثُمَّ یَقُولُ أَجِرْنِی مِنَ الْعَذَابِ الْأَلِیمِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ یُؤَخِّرُ یَدَهُ عَنْ لِحْیَتِهِ ثُمَّ یَرْفَعُ یَدَهُ وَ یَجْعَلُ بَطْنَهَا مِمَّا یَلِی السَّمَاءَ ثُمَّ یَقُولُ یَا عَزِیزُ یَا کَرِیمُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ وَ یَقْلِبُ یَدَیْهِ وَ یَجْعَلُ بُطُونَهُمَا مِمَّا یَلِی السَّمَاءَ ثُمَّ یَقُولُ أَجِرْنِی مِنَ الْعَذَابِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ غُفِرَ لَهُ وَ رُضِیَ مِنْهُ وَ وُصِلَ بِالاسْتِغْفَارِ لَهُ حَتَّی یَمُوتَ جَمِیعُ الْخَلَائِقِ إِلَّا الثَّقَلَیْنِ
ص: 40
انس و جن، به طلب آمرزش او ترتیب اثر داده میشود.(1)
گفته است: وقتی از تشهدت فارغ شدی، دستانت را بالا ببر و بگو: {خدایا، مرا بیامرز، آمرزیدنی که هیچ گناهی را باقی نگذارد و بعد از آن هرگز هیچ حرامی را مرتکب نشوم و مرا در ایمنی دار، آن ایمنی که بعد از آن هرگز هیچ نوع گرفتاری نباشد و مرا آن گونه هدایت نما که بعد از آن هرگز گمراه نشوم و از آنچه به من آموختهای ای پروردگار، به من سود رسان و آن را به سود من و نه به ضرر من، قرار بده و به من روزی کافی برسان و مرا به آن راضی گردان، ای پروردگار، و توبهام را بپذیر ای خدا، ای خدا، ای خدا، ای بخشایشگر، ای بخشایشگر، ای بخشایشگر، ای مهربان، ای مهربان، ای مهربان. در مقابل آتش که زبانه میکشد، بر من رحم کن، و دست مرا بر روزی گسترده خود باز نما و با اذن خود، مرا در آن چیزی که در آن در باره حق اختلاف وجود دارد، راهنمایی کن و مرا از شیطان رانده شده نگاه دار و از من به محمد صلی الله علیه و آله درود و سلام فراوان برسان و مرا با هدایت خودت راهنمایی نما و با بینیازی خود، مرا بینیاز کن و مرا در زمره دوستداران پاک خودت قرار ده و درود خدا بر محمد و خاندان محمد را اجابت فرما.}
گفته است: هر کس بعد از هر نمازش این را بگوید، خدا روح او را در قبرش به او برمیگرداند و او تا روز قیامت، زنده و روزی خور و در نعمت و خوشی خواهد بود.(2)
توضیح
آشکارتر آن است که عبارت «و یجعل بطونهما ظهرهما»، پشت دو دست باشد، همان طور که در کتابهای دیگر است. طبق آن، ممکن است منظور از اولی، بالا بردن فقط دست راست، بعد از برداشتن از محاسن باشد، همان طور ظاهر «یده» همین است؛ و گفته شده است: یعنی بعد از چرخاندن، کف دستها را به سمت آسمان قرار میدهد. در عبارت «و وصل»، فاعل وصل، «جمیع الخلایق» و فاعل «یموت»، همان دعا کننده است؛ و گفته شده: کلمه «إلا» در عبارت «إلا الثقلین» به معنای واو عطف است، همانطور که در این فرمایش خداوند متعال به کار رفته است: «لئلا یکون للناس علیکم حجة إلا الذین ظلموا» یعنی «و لا الذین ظلموا» که همان ذکر خاص بعد از عام است و برای اهتمام به کار میرود و پوشیده نماند که آن، تکلف است و نیازی به آن نیست.
«و لا تغادر»، یعنی آمرزش را؛ یا اینکه تو رو به سوی خدای متعال کنی، و جوهری گفته است: «المغادرة»، یعنی ترک کردن؛ و گفته است: «الکفاف» نیز از روزی و به معنای غذا است و آن، چیزی است که از مردم باز دارد؛ یعنی بینیاز کند و در حدیث: «اللهم اجعل رزق آل محمد کفافاً»،{خدایا، روزی خاندان محمد را بینیاز کننده قرار ده.}
ص: 41
الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ (1)
وَ قَالَ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ تَشَهُّدِکَ فَارْفَعْ یَدَیْکَ وَ قُلِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَغْفِرَةً عَزْماً لَا تُغَادِرُ ذَنْباً وَ لَا أَرْتَکِبُ بَعْدَهَا مُحَرَّماً أَبَداً وَ عَافِنِی مُعَافَاةً لَا بَلْوَی بَعْدَهَا أَبَداً وَ اهْدِنِی هُدًی لَا أَضِلُّ بَعْدَهُ أَبَداً وَ انْفَعْنِی یَا رَبِّ بِمَا عَلَّمْتَنِی وَ اجْعَلْهُ لِی وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَیَّ وَ ارْزُقْنِی کَفَافاً وَ رَضِّنِی بِهِ یَا رَبَّاهْ وَ تُبْ عَلَیَّ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا رَحِیمُ ارْحَمْنِی مِنَ النَّارِ ذَاتِ السَّعِیرِ وَ ابْسُطْ عَلَیَّ مِنْ سَعَةِ رِزْقِکَ وَ اهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ وَ اعْصِمْنِی مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَ أَبْلِغْ
مُحَمَّداً عَنِّی تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلَاماً وَ اهْدِنِی بِهُدَاکَ وَ أَغْنِنِی بِغِنَاکَ وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیَائِکَ الْمُخْلَصِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ آمِینَ قَالَ مَنْ قَالَ هَذَا بَعْدَ کُلِّ صَلَاةٍ رَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِ رُوحَهُ فِی قَبْرِهِ وَ کَانَ حَیّاً مَرْزُوقاً نَاعِماً مَسْرُوراً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ(2).
قوله علیه السلام و یجعل بطونهما الأظهر ظهورهما کما فی سائر الکتب و علیه یمکن أن یراد بالأول رفع الیمنی فقط بعد رفعها عن اللحیة کما هو ظاهر یده و قیل أی ثم یجعل بعد القلب بطونهما إلی السماء قوله علیه السلام و وصل فاعل وصل جمیع الخلائق و فاعل یموت هو الداعی و قیل کلمة إلا فی قوله إلا الثقلین بمعنی واو العطف کما فی قوله تعالی لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا(3) أی و لا الذین ظلموا و هو تخصیص بعد التعمیم للاهتمام و لا یخفی أنه تکلف مستغنی عنه.
و لا تغادر أی المغفرة أو أنت مخاطبا إلیه تعالی و قال الجوهری المغادرة الترک و قال الکفاف أیضا من الرزق القوت و هو ما کف عن الناس أی أغنی و فی الحدیث: اللهم اجعل رزق آل محمد کفافا.
ص: 41
روایت50.
مصباح الشیخ و البلد الأمین و جنة الامان: مستحب است انسان بعد از تمام شدن نمازش دعا کند: {خدایا، بر محمد، برگزیده و آخرین پیامبران درود فرست؛ خدایا، بر علی، زمامدار مؤمنان درود فرست، و دشمنان او را دشمن بدار و کسانی را که به او ستم کرده اند، از رحمت خود دور کن و کسانی را که حسن و حسین علیهما السلام را به قتل رساندند، به قتل برسان و کسانی را که در خون آنها شریک شدند، از رحمت خود دور کن و بر فاطمه، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله درود فرست و کسانی را که درباره او، پیامبرت را اذیت کردند، از رحمت خود دور کن و بر رقیه و زینب درود فرست و کسانی را که در باره آن دو، پیامبرت را اذیت کردند، از رحمت خودت دور کن و بر ابراهیم و قاسم، دو فرزند پیامبرت درود فرست و بر امامان از اهل بیت پیامبرت که امامان هدایت و نشانههای دین و امامان مؤمنان هستند، درود فرست و بر نسل پیامبرت که درودهای خدا بر او و بر آنان باد، درود فرست، و سلام و رحمت خدا و برکتهای او بر آنان باد.}(1)
روایت51.
التهذیب: محمد بن سلیمان دیلمی گفته است: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: فدایت شوم، شیعیان تو میگویند: ایمان، دائمی و موقت است؛ پس چیزی به من بیاموز که با گفتن آن، ایمانم کامل شود. فرمود: بعد از هر نماز واجب بگو: {به پروردگاری خدا و به پیامبری محمد و به اسلام بودن دینم و به قرآن بودن کتابم و به کعبه بودن قبلهام و به ولی و امام بودن علی و حسن و حسین و امامان، درودهای خدا بر آنان، راضیام. خدایا، من به امام بودن آنان راضیام، پس تو نیز مرا مورد رضایت آنان قرار ده که تو بر هر چیزی توانایی.}(2)
روایت52.
الکافی: ابو جعفر بن امام رضا(امام جواد) علیهما السلام فرموده است: وقتی از نماز واجب فارغ شدی، بگو:{ به پروردگاری خدا و به پیامبری محمد و به اسلام بودن دینم و به قرآن بودن کتابم و به امام بودن فلانی و فلانی راضیام. خدایا، فلانی را که ولی توست، از پیش رو و از پشت سر و از راست و از چپ و از بالای سر و از زیر آن، محافظت نما و عمر او را طولانی کن او را به دستور خودت، برپا کننده و یاری کننده دینت قرار ده و آنچه را که دوست دارد، به او بنمایان و چشم او را در خودش و نسلش و خانوادهاش و مالش و بین پیروانش و بین دشمنانش روشن بگردان و آنچه را که از جانب او ازآن بیم دارند، به آنان بنمایان و آنچه را که او در مورد آنان دوست دارد و مایه روشنی چشمش میشود، به او نشان ده و دلهای ما و گروه مؤمنان را شفا ده.}(3)
ص: 42
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ، وَ جُنَّةُ الْأَمَانِ،: یُسْتَحَبُّ أَنْ یَدْعُوَ الْإِنْسَانُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاتِهِ- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی خَاتَمِ النَّبِیِّینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهُ وَ اقْتُلْ مَنْ قَتَلَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْعَنْ مَنْ شَرِکَ فِی دَمِهِمَا وَ صَلِّ عَلَی فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الْعَنْ مَنْ آذَی نَبِیَّکَ فِیهَا وَ صَلِّ عَلَی رُقَیَّةَ وَ زَیْنَبَ وَ الْعَنْ مَنْ آذَی نَبِیَّکَ فِیهِمَا وَ صَلِّ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ الْقَاسِمِ ابْنَیْ نَبِیِّکَ وَ صَلِّ عَلَی الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ أَئِمَّةِ الْهُدَی وَ أَعْلَامِ الدِّینِ أَئِمَّةِ الْمُؤْمِنِینَ وَ صَلِّ عَلَی ذُرِّیَّةِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ (1).
التَّهْذِیبُ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ شِیعَتَکَ تَقُولُ إِنَّ الْإِیمَانَ مُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ فَعَلِّمْنِی شَیْئاً إِذَا أَنَا قُلْتُهُ اسْتَکْمَلْتُ الْإِیمَانَ قَالَ قُلْ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ فَرِیضَةٍ رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِیناً وَ بِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَ بِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَ إِمَاماً وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اللَّهُمَّ إِنِّی رَضِیتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِی لَهُمْ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ(2).
الْکَافِی، عَنِ الْعِدَّةِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ عَنْ أَبِی جَعْفَرِ بْنِ الرِّضَا علیهما السلام قَالَ: إِذَا انْصَرَفْتَ مِنْ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ فَقُلْ رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِ مُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِیناً وَ بِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَ بِفُلَانٍ وَ فُلَانٍ أَئِمَّةً اللَّهُمَّ وَلِیُّکَ فُلَانٌ فَاحْفَظْهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ فَوْقِهِ وَ مِنْ تَحْتِهِ وَ امْدُدْ لَهُ فِی عُمُرِهِ وَ اجْعَلْهُ الْقَائِمَ بِأَمْرِکَ وَ الْمُنْتَصِرَ
لِدِینِکَ وَ أَرِهِ مَا یُحِبُّ وَ تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ فِی أَهْلِهِ وَ مَالِهِ وَ فِی شِیعَتِهِ وَ فِی عَدُوِّهِ وَ أَرِهِمْ مِنْهُ مَا یَحْذَرُونَ وَ أَرِهِ فِیهِمْ مَا یُحِبُّ وَ تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ وَ اشْفِ صُدُورَنَا وَ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ (3).
ص: 42
الکافی: امام صادق علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: وقتی که از نمازت فارغ شدی، بگو: {خدایا، در هر ایمنی و گرفتاری، مرا در کنار محمد و خاندان محمد قرار ده و در هر جایگاه و بازگشتگاه، مرا کنار محمد و آل محمد قرار ده؛ خدایا، زندگی مرا زندگی آنان و مرگ مرا، مرگ آنان قرار ده و در همه جا، مرا کنار آنان قرار ده و بین من و آنان جدایی مینداز که تو بر هر چیزی توانایی.}(1)
روایت53.
کتاب عاصم بن حمید: محمد بن مسلم گفته است: بر ابی جعفر (امام باقر) علیه السلام وارد شدم و نشستم تا نمازش تمام شود؛ پس پایان دعایش را به یاد سپردم که میخواند: «قل هو الله أحد»... تا آخر سوره، سپس تکرار کرد و بعد از آن، «قل یا أیها الکافرون» را خواند تا به پایان رسید، سپس گفت: «لا أعبد إلا الله، لا أعبد إلا الله، و الاسلام دینی»،{جز خدا را نمیپرستم؛ جز خدا را نمیپرستم؛ اسلام دین من است.} سپس سوره های فلق و ناس را خواند و بعد، آنها را تکرار کرد و سپس گفت: «اللهم صل علی محمد و آل محمد من اتبعه منهم بإحسان»،{خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست؛ هر کسی که با نیکی از آنان پیروی نماید.}
توضیح
شاید تکرار سورههای سه گانه با انداختن «قل» در آنها باشد که هنگام قرائت، به صورت کلی، مستحب است و منظور از «آل» در آنجا، تمام نسل و خویشان است.
روایت54.
مصباح الشیخ، و البلد الأمین،(2)
و جنة الامان، و مکارم الاخلاق،(3)
و اختیار ابن الباقی: عبارت از المصباح است؛ سپس سلام میدهد و دستانش را برای تکبیر تا برابر گوشها بالا میآورد و سه مرتبه یکنواخت تکبیر میگوید؛ سپس آنچه را که برای گفتن بعد از هر نماز واجب سزاوار است، میگوید و آن عبارت است از: «لا إله إلا الله إلهاً واحدا و نحن له مسلمون، لا إله إلا الله و لا نعبد إلا إیاه مخلصین له الدین و لو کره المشرکون...»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، خدای یکتا، و ما تسلیم اوییم؛ هیچ خدایی جز الله وجود ندارد و ما تنها او را، از روی اخلاص، میپرستیم هر چند مشرکان را خوش نیاید؛ هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، پروردگار ما و پدران پیشین ما؛ هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یکتاست، یکتاست، یکتاست؛ به بندهاش راست گفت و وعدهاش را عملی کرد و بندهاش را یاری و سپاهیانش را عزتمند نمود و به تنهایی دشمنانش را شکست داد؛ پس فرمانروایی مخصوص او و ستایش مخصوص اوست؛ زنده میکند و میمیراند و میمیراند و زنده میگرداند و او زندهای است که هرگز نمیمیرد؛ خیر و خوشی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست.} سپس سه مرتبه میگوید: «أستغفر الله الذی لا إله إلا هو الحی القیوم و أتوب إلیه»،{از خدایی که جز او هیچ خدای دیگری نیست، زنده و پایدار است، آمرزش میخواهم و به سوی او باز میگردم.}
ص: 43
وَ مِنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: إِذَا انْصَرَفْتَ مِنَ الصَّلَاةِ قُلْتَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی کُلِّ عَافِیَةٍ وَ بَلَاءٍ وَ اجْعَلْنِی مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی کُلِّ مَثْوًی وَ مُنْقَلَبٍ اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیَایَ مَحْیَاهُمْ وَ مَمَاتِی مَمَاتَهُمْ وَ اجْعَلْنِی مَعَهُمْ فِی الْمَوَاطِنِ کُلِّهَا وَ لَا تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ(1).
کِتَابُ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَجَلَسْتُ حَتَّی فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ فَحَفِظْتُ فِی آخِرِ دُعَائِهِ وَ هُوَ یَقُولُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ إِلَی آخِرِ السُّورَةِ ثُمَّ أَعَادَهَا ثُمَّ قَرَأَ قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ حَتَّی خَتَمَهَا تَمَّ قَالَ لَا أَعْبُدُ إِلَّا اللَّهَ لَا أَعْبُدُ إِلَّا اللَّهَ وَ- الْإِسْلَامُ دِینِی ثُمَّ قَرَأَ الْمُعَوِّذَتَیْنِ ثُمَّ أَعَادَهُمَا ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مَنِ اتَّبَعَهُ مِنْهُمْ بِإِحْسَانٍ.
لعل إعادة السور الثلاث بإسقاط قل فیهما کما هو المستحب مطلقا عند القراءة و المراد بالآل هنا مطلق الذریة و القرابة.
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ (2)، وَ جُنَّةُ الْأَمَانِ، وَ مَکَارِمُ الْأَخْلَاقِ (3)، وَ اخْتِیَارُ ابْنِ الْبَاقِی، وَ اللَّفْظُ لِلْمِصْبَاحِ: ثُمَّ یُسَلِّمُ ثُمَّ یَرْفَعُ یَدَیْهِ بِالتَّکْبِیرِ إِلَی حِیَالِ أُذُنَیْهِ فَیُکَبِّرُ ثَلَاثَ تَکْبِیرَاتٍ فِی تَرَسُّلٍ وَاحِدٍ ثُمَّ یَقُولُ مَا یَنْبَغِی أَنْ یُقَالَ عَقِیبَ کُلِّ فَرِیضَةٍ وَ هُوَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِلَهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَا نَعْبُدُ إِلَّا إِیَّاهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّ آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ صَدَقَ عَبْدَهُ وَ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ أَعَزَّ جُنْدَهُ وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ فَلَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ ثُمَّ یَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.
ص: 43
سپس میگوید:{خدایا، مرا از پیش خودت هدایت نما و از فضل خودت بر من ارزانی دار و از رحمتت بر من بگستران و از برکتهایت بر من فرو ببار؛ منزهی تو، هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، همه گناهان مرا به طور کامل بیامرز که کسی جز تو همه گناهان را به طور کامل نمیبخشد؛ خدایا، از همه خوبیهایی که به آن علم داری، از تو میخواهم و از همه بدیهایی که تو به آن علم داری، به تو پناه میآورم؛ خدایا، ایمنی دادن تو در همه کارهایم را از تو میخواهم و از رسوایی دنیا و شکنجه آخرت به تو پناه میآورم؛ از بدی دنیا و آخرت و بدی هر گرفتاری سخت و از بدی هر جنبندهای که جانش در دست توست، به بزرگواری و شکوهمندیات که از بین نمیرود، و قدرتت که هیچ چیزی نمیتواند جلوگیر آن باشد، پناه میآورم؛ همانا پروردگارم به راه راست قرار دارد و هیچ نیرو و قوتی جز به سبب خدای والا مرتبه و بزرگوار وجود ندارد؛ بر زندهای که هرگز نمیرد، سر سپردهام؛ و ستایش مخصوص خدایی است که نه فرزندی میگیرد و نه کسی در فرمانروایی شریک او میگردد و نه خوار بوده که [نیاز به] سرپرست داشته باشد و او را بسیار بزرگ شمار.}
سپس تسبیح زهرا سلام الله علیها را که شرح آن را قبلاً آوردیم، گفته و بعد از آن میگویی: {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد؛ محمد فرستاده خداست؛ علی، ولی خداست؛ خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند، ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او درود و سلام فراوان بفرستید؛ اطاعت میکنم تو را ای خدا، اطاعت میکنم، و نیکنامی برای تو باد؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و بر اهل بیت محمد و بر نسل محمد، سلام و رحمت خدا و برکتهای او بر وی و بر آنان؛ و گواهی میدهم که سرسپردگی و اقتدا کردن ما به آنها و راست دانستن آنها از طرف ما وجود دارد؛ پروردگارا، به تو ایمان داریم و فرستادهات را تصدیق میکنیم و کاملا تسلیم هستیم. خدایا، به آنچه فرو فرستادهای ایمان آوردیم و از رسول و خاندان او پیروی کردیم، پس ما را جزو گواهان بنویس.}
سپس میگوید: {خدا، هر آن مقدار که موجودات او را منزه بدارند، و همان گونه که خدا دوست میدارد منزه دانسته شود و همان گونه که سزاوار آن است، و به بزرگواری و شکوه عزتش زیبنده است، معبودی جز الله وجود ندارد، آنگونه که هر چیز او را به یکتایی میستاید، آنگونه که خداوند دوست دارد به یکتایی ستایش شود و آنگونه که او شایسته آن است و آنگونه که سزاوار بزرگواری و شکوهمندی عظمت اوست. منزه است؛ ستایش مخصوص خداست. هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، هر آن مقدار که موجودات خدایی جز او ندانند و آن گونه که خدا دوست دارد جز او خدایی دانسته نشود و آنگونه که او سزاوار آن است و همان گونه که به بزرگواری صورت و شکوه عزتش زیبنده است؛ و خدا بزرگتر است، هر آن مقدار که موجودات او را بزرگ تر بدانند و همانگونه که خدا دوست دارد بزرگتر دانسته شود و همانگونه که او سزاوار آن است و به بزرگواری وجهش و شکوه عزتش زیبنده است؛ و خدا منزه است و ستایش مخصوص اوست و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد و خدا بزرگتر است، به خاطر هر نعمتی که خدا به سبب آن، به من و به هر یک از آفریدگانش، چه آنها که وجود دارند و چه آنهایی که تا روز قیامت به وجود خواهند آمد، روزی بخشیده است؛
ص: 44
ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُمَّ اهْدِنِی مِنْ عِنْدِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکَاتِکَ سُبْحَانَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی کُلَّهَا جَمِیعاً فَإِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ کُلَّهَا جَمِیعاً إِلَّا أَنْتَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ کُلِّ شَرٍّ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ عَافِیَتَکَ فِی أُمُورِی کُلِّهَا وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ خِزْیِ الدُّنْیَا وَ عَذَابِ الْآخِرَةِ وَ أَعُوذُ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَ عِزَّتِکَ الَّتِی لَا تُرَامُ وَ قُدْرَتِکَ الَّتِی لَا یَمْتَنِعُ مِنْهَا شَیْ ءٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ شَرِّ الْأَوْجَاعِ کُلِّهَا وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً ثُمَّ یُسَبِّحُ تَسْبِیحَ الزَّهْرَاءِ علیها السلام وَ قَدْ قَدَّمْنَا شَرْحَهُ وَ تَقُولُ عَقِیبَ ذَلِکَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ- إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی ذُرِّیَّةِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ التَّسْلِیمَ مِنَّا لَهُمْ وَ الِایتِمَامَ بِهِمْ وَ التَّصْدِیقَ لَهُمْ رَبَّنَا آمَنَّا بِکَ وَ صَدَّقْنَا رَسُولَکَ وَ سَلَّمْنَا تَسْلِیماً- رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ وَ آلَ الرَّسُولِ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ ثُمَّ یَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ کُلَّمَا سَبَّحَ اللَّهَ شَیْ ءٌ وَ کَمَا یُحِبُّ اللَّهُ أَنْ یُسَبَّحَ وَ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ کَمَا یَنْبَغِی لِکَرَمِ وَجْهِهِ وَ عِزِّ جَلَالِهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کُلَّمَا حَمِدَ اللَّهَ شَیْ ءٌ وَ کَمَا یُحِبُّ اللَّهُ أَنْ یُحْمَدَ وَ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ کَمَا یَنْبَغِی لِکَرَمِ وَجْهِهِ وَ عِزِّ جَلَالِهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ کُلَّمَا هَلَّلَ اللَّهَ شَیْ ءٌ وَ کَمَا یُحِبُّ اللَّهُ أَنْ یُهَلَّلَ وَ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ کَمَا یَنْبَغِی لِکَرَمِ وَجْهِهِ وَ عِزِّ جَلَالِهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ کُلَّمَا کَبَّرَ اللَّهَ شَیْ ءٌ وَ کَمَا یُحِبُّ اللَّهُ أَنْ یُکَبَّرَ وَ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ کَمَا یَنْبَغِی لِکَرَمِ وَجْهِهِ وَ عِزِّ جَلَالِهِ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَی کُلِّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَ بِهَا عَلَیَّ وَ عَلَی کُلِّ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مِمَّنْ کَانَ أَوْ یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ اللَّهُمَ
ص: 44
خدایا، از تو میخواهم بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و از تو خوبیها را، چه آنها که امید دارم و آنچه که امید ندارم، میخواهم و از بدیها، چه آنها که بیم دارم و چه آنها که بیم ندارم، به تو پناه میآورم.}
سپس حمد و آیة الکرسی و شهد الله و آیه ملک و آیه سخره را میخوانی و بعد از آن، سه مرتبه میگویی: «سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین»،{منزه است پروردگار تو، پروردگار شکوهمندی، از آنچه توصیف میکنند و سلام بر فرستادگان و سپاس خدایی را که پروردگار جهانیان است.} سپس سه مرتبه میگویی: {خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و برای کار من گشایش و راه گریزی قرار ده و از راهی که گمان میبرم و از راهی که گمان نمیبرم، به من روزی برسان و از جایی که مواظب هستم و از جایی که مواظب نیستم، از من نگهبانی کن؛ ای پروردگار محمد و خاندان محمد، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و در گشایش کار خاندان محمد شتاب بفرما و گردنم را از آتش برهان.} و در حالی که با دست راست، ریش خود را گرفته و دست چپ تو باز و کف آن به سمت آسمان باشد، هفت مرتبه بگو: «یا ربّ محمد و آل محمد، صلِّ علی محمد و آل محمد، و عجِّل فرج آل محمد»، {ای پروردگار محمد و خاندان محمد، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و در گشایش کار خاندان محمد شتاب بفرما.} و مثل آن حالت، هفت مرتبه «یا ربّ محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و أعتق رقبتی من النّار»،{ای پروردگار محمد و خاندان محمد، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و گردنم را از آتش برهان.} و چهل مرتبه «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر»،{خدا منزه است و ستایش مخصوص اوست و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد و خدا بزرگتر است.}
سپس بگو:{ای بهترین شنوندگان و ای بهترین بینندگان و ای سریعترین حسابرسان و ای مهربانترین مهربانان و ای بهترین حکم کنندگان و ای فریادرس اندوه داران و ای اجابت کننده دعای گرفتاران؛ تو خدایی هستی که جز تو پروردگار جهانیان، هیچ خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو والا مرتبه بزرگ، هیچ خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو شکست ناپذیر حکیم، هیچ خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو بخشنده مهربان، هیچ خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو مهربان بخشایشگر، هیچ خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو صاحب روز جزا، هیچ خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو که آغاز آفرینش از توست و به سوی تو باز میگردد، هیچ خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، که از ازل بودهای و تا ابد خواهی بود، هیچ خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، صاحب اختیار خوبی و بدی، هیچ خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، آفریننده بهشت و آتش، هیچ خدایی نیست.
تو خدایی هستی که جز تو، یکتای یگانه بینیاز که نه میزاید و نه زاییده میشود و نه برای او همتایی است، هیچ خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، داننده نهان و آشکار، همان مهربان بخشایشگر، هیچ خدایی وجود ندارد؛ تو خدایی هستی که جز تو، فرمانروای پاک سلامت [بخش، و] مؤمن [به حقیقت حقّه خود] نگهبان، عزیز، جبّار [و] متکبّر، هیچ خدایی نیست؛ پاک است خدا از آنچه [با او] شریک می گردانند؛ تو خدایی هستی که جز تو، خدای خالق نوساز صورتگر [که] بهترین نامها از آنِ توست،
ص: 45
إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ مَا أَرْجُو وَ خَیْرِ مَا لَا أَرْجُو وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا أَحْذَرُ وَ مِنْ شَرِّ مَا لَا أَحْذَرُ ثُمَّ تَقْرَأُ الْحَمْدَ وَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَ شَهِدَ اللَّهُ وَ آیَةَ الْمُلْکِ وَ آیَةَ السُّخْرَةِ ثُمَّ تَقُولُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ثُمَّ تَقُولُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِبُ وَ احْرُسْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَرِسُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَرِسُ یَا رَبَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْتِقْ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ تَقُولُ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ أَنْتَ آخِذٌ بِلِحْیَتِکَ بِیَدِکَ الْیُمْنَی وَ یَدُکَ الْیُسْرَی مَبْسُوطَةٌ بَاطِنُهَا مِمَّا یَلِی السَّمَاءَ یَا رَبَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ سَبْعَ مَرَّاتٍ مِثْلَ ذَلِکَ یَا رَبَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْتِقْ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ تَقُولُ أَرْبَعِینَ مَرَّةً سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ ثُمَّ قُلْ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ وَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ وَ یَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ وَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ وَ یَا صَرِیخَ الْمَکْرُوبِینَ وَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مَالِکُ یَوْمِ الدِّینِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مِنْکَ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ إِلَیْکَ یَعُودُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ لَمْ تَزَلْ وَ لَنْ تَزَالَ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مَالِکُ الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَالِقُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَکَ کُفُواً أَحَدٌ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ- عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَکَ الْأَسْمَاءُ
ص: 45
هیچ خدایی نیست، آنچه در آسمانها و زمین است، تسبیح تو می گویند و تو خدای شکست ناپذیر و حکیم هستی؛ تو خدایی هستی که جز تو، بزرگ و والا مرتبهای که بزرگی پوشش توست، هیچ خدایی نیست.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا بیامرز، آمرزیدنی که قطعا هیچ گناهی را باقی نگذارد و بعد از آن هرگز هیچ حرامی را مرتکب نشوم و مرا در ایمنی دار، آن ایمنی که بعد از آن هرگز هیچ نوعی گرفتاری نباشد و مرا آنگونه هدایت نما که بعد از آن هرگز گمراه نشوم و به من بیاموز آنچه را که به من سود میرساند و از آنچه به من آموختهای ای پروردگار، به من سود رسان و آن را برهانی به سود من و نه به ضرر من، قرار بده و از فضل خود، به مقدار فراوان و کافی بر من بباران و مرا نسبت به آن، راضی بگردان ای پروردگار، و بر من عنایت نما ای خدا، ای مهربان، ای مهر گستر؛ بر محمد و خاندان او درود فرست و بر من رحم کن و مرا از آتش پناه بده، و ای صاحب دوزخ، در روزی گسترده خود بر من، دستم را گشوده ساز و مرا با هدایت خودت، راهنمایی فرما و با بی نیازی خودت، بی نیازم نما و به تقدیرت راضی ام کن و مرا از دوستداران پاک و خالص خودت قرار بده و از سوی من به محمد صلی الله علیه و آله، درود فراوان و سلام برسان و به اذن خود، در آنچه اختلاف وجود دارد، مرا به حقیقت راهنمایی کن که تو، هر کسی را بخواهی، به راه راست راهنمایی میکنی، و مرا از تمام نافرمانیها و از شیطان رانده شده، نگاه دار، و بپذیر ای پروردگار جهانیان.}
بعد از آن، سه مرتبه میگویی: {خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و از تو خوبی خوب، رضوان تو و بهشت را خواستارم و از بدی بد، خشم تو و آتش، به تو پناه میآورم.} و در حالی که ریش خود را با دست راست گرفته و کف دست چپ را گشوده و به سمت آسمان گرفتهای، سه مرتبه بگو: «یا ذا الجلال و الإکرام صل علی محمد و آل محمد و ارحمنی و أجرنی من النار»،{ای صاحب شکوه و بزرگواری، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و بر من رحم کن و مرا از آتش برهان.} سپس دستت را بالا ببر و کف دستت را به سمت آسمان بگیر و سه مرتبه بگو: «یا عزیز یا کریم، یا غفور یا رحیم»،{ای شکست ناپذیر، ای بزرگوار، ای آمرزنده، ای بسیار مهربان.} سپس دستانت را بچرخان و پشت آنها را به سمت آسمان قرار بده و سه مرتبه بگو: «یا عزیز یا کریم، صل علی محمد و آل محمد و ارحمنی و أجرنی من العذاب الألیم»،{ای شکست ناپذیر، ای بزرگوار، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و بر من رحم کن و مرا از شکنجه دردناک برهان.} سپس آنها را فرود بیاور و بگو: {خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا در دین، فقیه بگردان و محبوب مسلمانان قرار ده و از من، زبان راستینی نزد دیگران قرار ده و شکوه پرهیزکاران را روزیام کن. ای خدا، ای خدا، ای خدا، از تو به حق کسی که حق او بر تو بزرگ است، میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و مرا در آنچه از حق خود به من شناساندهای، به کار گیر و از روزی خود، آنچه را که از من بازداشتهای، دستم را بر آن گشوده ساز.}
و سه مرتبه بگو: {گواهی میدهم که هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، تنهاست و هیچ شریکی برای او نیست؛ فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست؛ زنده میکند و میمیراند و میمیراند و زنده میگرداند و او زندهای است که نمیمیرد؛ خیر و خوبی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست.}
ص: 46
الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَکَ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَنْتَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ وَ الْکِبْرِیَاءُ رِدَاؤُکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِی مَغْفِرَةً عَزْماً جَزْماً لَا تُغَادِرُ لِی خَطِیئَةً وَ لَا ذَنْباً وَ لَا أَرْتَکِبُ بَعْدَهَا مُحَرَّماً وَ عَافِنِی مُعَافَاةً لَا تَبْتَلِیَنِّی بَعْدَهَا أَبَداً وَ اهْدِنِی هُدًی لَا أَضِلُّ بَعْدَهَا أَبَداً وَ عَلِّمْنِی مَا یَنْفَعُنِی وَ انْفَعْنِی بِمَا عَلَّمْتَنِی وَ اجْعَلْهُ حُجَّةً لِی لَا عَلَیَّ وَ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِکَ صَبّاً صَبّاً کَفَافاً کَفَافاً وَ رَضِّنِی بِهِ یَا رَبَّاهْ وَ تُبْ عَلَیَّ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ارْحَمْنِی وَ أَجِرْنِی مِنَ النَّارِ ذَاتِ السَّعِیرِ وَ ابْسُطْ لِی فِی سَعَةِ رِزْقِکَ عَلَیَّ وَ اهْدِنِی بِهُدَاکَ وَ أَغْنِنِی بِغِنَاکَ وَ أَرْضِنِی بِقَضَائِکَ وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیَائِکَ الْمُخْلَصِینَ وَ أَبْلِغْ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَنِّی تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلَاماً وَ اهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ إِنَّکَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْمَعَاصِی کُلِّهَا وَ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ثُمَّ تَقُولُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُکَ خَیْرَ الْخَیْرِ رِضْوَانَکَ وَ الْجَنَّةَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ الشَّرِّ سَخَطِکَ وَ النَّارِ وَ قُلْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ أَنْتَ آخِذٌ بِلِحْیَتِکَ بِیَدِکَ الْیُمْنَی وَ الْیَدُ الْیُسْرَی مَبْسُوطَةٌ بَاطِنُهَا مِمَّا یَلِی السَّمَاءَ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْنِی وَ أَجِرْنِی مِنَ النَّارِ ثُمَّ ارْفَعْ یَدَکَ وَ اجْعَلْ بَاطِنَهَا مِمَّا یَلِی السَّمَاءَ وَ قُلْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ یَا عَزِیزُ یَا کَرِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ ثُمَّ اقْلِبْهُمَا وَ اجْعَلْ ظَاهِرَهُمَا مِمَّا یَلِی السَّمَاءَ وَ قُلْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ یَا عَزِیزُ یَا کَرِیمُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْنِی وَ أَجِرْنِی مِنَ الْعَذَابِ الْأَلِیمِ ثُمَّ اخْفِضْهُمَا وَ قُلِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ فَقِّهْنِی فِی الدِّینِ وَ حَبِّبْنِی إِلَی الْمُسْلِمِینَ- وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ وَ ارْزُقْنِی هَیْبَةَ الْمُتَّقِینَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مَنْ حَقُّهُ عَلَیْکَ عَظِیمٌ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَسْتَعْمِلَنِی بِمَا عَرَّفْتَنِی مِنْ حَقِّکَ وَ أَنْ تَبْسُطَ عَلَیَّ مَا حَظَرْتَ مِنْ رِزْقِکَ وَ قُلْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ
ص: 46
و سه مرتبه بگو: «یا الله یا رحمان یا رحیم، یا حی یا قیوم، برحمتک أستغیث»،{ای خدا، ای بخشایشگر ، ای مهربان ، ای زنده، ای پایدار، به رحمت تو پناهندهام.} و بگو: {خدایا، تو پشتوانه من هستی؛ تو امید من در هر سختی هستی؛ در هر کاری که برای من پیش بیاید، تو برای من پشتیبان و مایه اعتمادی، پس همه گناهان مرا بیامرز و ناراحتیام را برطرف نما و اندوهم را بگشا و به حلال خودت، مرا از حرام و به فضل خودت، از غیر خودت بینیاز کن و مرا در همه کارها ایمنی دار و مرا از رسوایی دنیا و عذاب آخرت ایمن بدار، از بدی خودم و بدی سایرین و بدی فرمانروا و شیطان و بدکاران، چه از جنیان باشد و چه از انسانها، و بدکاران عرب و عجم و از ارتکاب هر کار حرام و از رویارویی با دوستداران خدا، به تو پناه میآورم. خودم را از هر بدی به خدا میسپارم و تنها بر او توکل میکنم و او پروردگار عرش بزرگ است.} و سه مرتبه بگو: {دینم و خودم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و برادران و خواهران مؤمنم و تمام آنچه را که پروردگارم به من روزی داده است و هر آن کسی را که کارش به من مربوط است، به خدای والا مرتبه و از همه برتر و بزرگوار و بزرگ میسپارم؛ دینم و جانم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و برادران مؤمنم و تمام آنچه را که پروردگارم به من روزی داده است و هر آن کسی را که کارش به من مربوط است، به خدای سزاوار ترس و بیم که همه چیز در برابر بزرگی اش فروتنی میکنند، میسپارم.}
و سه مرتبه بگو: {خودم و دینم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و برادرانم در دین و هر آنچه را که خدا به من روزی داده است و هر آن کسی را که کارش به من واگذار شده است، به خدای یگانه یکتای بینیازی که نه زاده و نه زاییده شده و نه همتایی برای او وجود دارد و به پروردگار شکافنده صبح، از بدی هر آنچه آفریده و از بدی تاریکی، آنگاه که فراگیر شود و از بدی دمندگان افسون در گرهها و از بدی حسود، آنگاه که حسادت بورزد، و به پروردگار مردم، فرمانروای مردم، خداوندگار مردم، از بدی وسوسهگر نهانی که در سینههای مردم وسوسه میکند، چه از جن و [چه از] انس، میسپارم.}
و میگویی: {پروردگارم برایم بسنده است، هیچ خدایی جز او نیست، بر او توکل کردهام و او پروردگار عرش بزرگ است؛ هرچه او خواسته است، وجود دارد و هرچه او نخواهد، به وجود نمیآید؛ گواهی میدهم و میدانم که خداوند بر هر چیزی تواناست و علم خداوند بر هر چیزی احاطه دارد و تعداد هر چیزی را به شمارش میداند. خدایا، من از بدی نفس خودم و از بدی هر جنبندهای که تو زندگیاش را به دست گرفتهای، به تو پناه میآورم؛ همانا پروردگار من بر راه راست قرار دارد.}
ص: 47
وَ قُلْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ وَ قُلِ اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کُرْبَةٍ وَ أَنْتَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَ أَنْتَ لِی فِی کُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِی ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ فَاغْفِرْ لِی ذُنُوبِی کُلَّهَا وَ اکْشِفْ هَمِّی وَ فَرِّجْ غَمِّی وَ أَغْنِنِی بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَافِنِی فِی أُمُورِی کُلِّهَا وَ عَافِنِی مِنْ خِزْیِ الدُّنْیَا وَ عَذَابِ الْآخِرَةِ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی وَ مِنْ شَرِّ غَیْرِی وَ مِنْ شَرِّ السُّلْطَانِ وَ الشَّیْطَانِ وَ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ وَ رُکُوبِ الْمَحَارِمِ کُلِّهَا وَ مَنْ نَصَبَ لِأَوْلِیَاءِ اللَّهِ أُجِیرُ نَفْسِی بِاللَّهِ مِنْ کُلِّ سُوءٍ- عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ قُلْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ الْعَلِیَّ الْأَعْلَی الْجَلِیلَ الْعَظِیمَ دِینِی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ إِخْوَانِیَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَخَوَاتِیَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ جَمِیعَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی وَ جَمِیعَ مَنْ یَعْنِینِی أَمْرُهُ أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ الْمَرْهُوبَ الْمَخُوفَ الْمُتَضَعْضِعَ لِعَظَمَتِهِ کُلُّ شَیْ ءٍ دِینِی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ إِخْوَانِیَ الْمُؤْمِنِینَ وَ جَمِیعَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی وَ جَمِیعَ مَنْ یَعْنِینِی أَمْرُهُ وَ قُلْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أُعِیذُ نَفْسِی وَ دِینِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ إِخْوَانِی فِی دِینِی وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی وَ مَنْ یَعْنِینِی أَمْرُهُ بِاللَّهِ الْوَاحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ وَ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ وَ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ وَ تَقُولُ حَسْبِیَ اللَّهُ رَبِّی اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ أَشْهَدُ وَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عِلْماً وَ أَحْصی کُلَّ شَیْ ءٍ عَدَداً اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ
ص: 47
سپس میگویی: {به نام خداوند بخشنده مهربان؛ خداوند برای دین من بسنده است؛ خداوند برای دنیای من بسنده است؛ خداوند برای آخرت من بسنده است؛ خداوند برای آنچه برایم مهم است، بسنده است؛ خداوند برای آنکه به من ستم میکند بسنده است؛ خداوند برای من به هنگام مرگ بسنده است؛ خداوند برای من به هنگام سؤال در قبر بسنده است؛ خداوند برای من هنگام سنجش اعمال بسنده است؛ خداوند برای من هنگام گذشتن از صراط بسنده است؛ خداوند برای من بسنده است؛ هیچ خدایی جز او وجود ندارد؛ بر او توکل کردهام و او پروردگار عرش بزرگ است.}(1)
شرح و توضیح
مؤلف:
شیخ این تعقیبات را از جاهای گوناگون و روایتهای مختلف جمع کرده است. تهلیلهای اول تا عبارت «رب آبائنا الأولین» را در هیچ روایتی ندیدم و در النهایه، دو مورد نخست را تا عبارت «و لو کره الکافرون» بیان کرده و سومی را نیاورده است و عبارت «لا إله إلا الله وحده» در روایات با اختلافاتی وارد شده که بعضی از آنها گذشت. در النهایه بعد از عبارت «و هو علی کل شیء قدیر»، «اللهم اهدنی لما اختلف فیه من الحق بإذنک إنک تهدی من تشاء إلی صراط مستقیم»،{خدایا، در آنچه اختلاف میکنند، به اذن خود مرا راهنمایی نما که تو هر که را خواهی، به راه راست هدایت میکنی.} را افزوده است. در التهذیب(2) با سند موثق از طریق ابی بصیر، از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرموده است: بعد از سلام دادن بگو:{خدا بزرگتر است؛ هیچ خدایی جز الله وجود ندارد؛ تنهاست و شریکی برای او نیست؛ فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست؛ زنده میکند و میمیراند و میمیراند و زنده میگرداند و او زندهای است که نمیمیرد؛ خیر و خوبی تنها به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست. هیچ خدایی جز الله وجود ندارد؛ تنهاست؛ وعدهاش را راست گردانید و بندهاش را یاری رساند و همه گروهها را به تنهایی در هم شکست؛ خدایا، در آنچه اختلاف وجود دارد، به اذن خودت مرا به حقیقت راهنمایی کن که تو هر کسی را بخواهی به راه راست هدایت میکنی.} که روایتهای مربوط به آمرزش خواستن قبلاً ذکر شد.(3)
در الکافی(4)
با ذکر سند روایت کرده و گفته است: محمد بن ابراهیم به امام أبی الحسن علیه السلام نوشت: ای سرور من، میخواهم دعایی به من یاد دهی که در ادامه نمازهایم آن دعا را بخوانم و خدا خیر دنیا و آخرت را برای من یکجا قرار دهد. پس حضرت علیه السلام به او نوشت: میگویی: «أعوذ بوجهک الکریم و عزتک التی لا ترام و قدرتک التی لا یمتنع منها شیء من شر الدنیا و الآخرة و من شر الأوجاع کلها»،{از بدی های دنیا و آخرت و از بدی همه دردها، به مقام بزرگوارت و آن عزتت که از بین نرود و آن قدرتت که هیچ چیزی نمیتواند جلوگیر آن باشد، پناه میآورم.}
شیخ بهایی - که رحمت خدا بر او باد - گفته است: در عبارت «لا یمتنع منها شیء»، به ناراستی
ص: 48
ثُمَّ تَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ حَسْبِیَ اللَّهُ لِدِینِی وَ حَسْبِیَ اللَّهُ لِدُنْیَایَ وَ حَسْبِیَ اللَّهُ لِآخِرَتِی وَ حَسْبِیَ اللَّهُ لِمَا هَمَّنِی وَ حَسْبِیَ اللَّهُ لِمَنْ بَغَی عَلَیَّ وَ حَسْبِیَ اللَّهُ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ حَسْبِیَ اللَّهُ عِنْدَ الْمَسْأَلَةِ فِی الْقَبْرِ وَ حَسْبِیَ اللَّهُ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَ حَسْبِیَ اللَّهُ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ (1).
أقول
جمع الشیخ تلک التعقیبات من مواضع شتی و أخبار مختلفة فأما التهلیلات الأول إلی قوله رب آبائنا الأولین فلم أرها فی روایة و فی النهایة ذکر الأولیین إلی قوله و لو کره الکافرون و ترک الثالثة و قوله لا إله إلا الله وحده ورد فی روایات باختلافات سبق بعضها و زاد فی النهایة بعد قوله و هو علی کل شی ء قدیر اللهم اهدنی لما اختلف فیه الحق بإذنک إنک تهدی من تشاء إلی صراط مستقیم
وَ رَوَاهُ فِی التَّهْذِیبِ (2)
بِسَنَدٍ مُوَثَّقٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْ بَعْدَ التَّسْلِیمِ اللَّهُ أَکْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ صَدَقَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ اللَّهُمَّ اهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ إِنَّکَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ.
و قد مرت أخبار الاستغفار(3)
وَ رَوَی فِی الْکَافِی (4)
بِإِسْنَادِهِ قَالَ: کَتَبَ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام إِنْ رَأَیْتَ یَا سَیِّدِی أَنْ تُعَلِّمَنِی دُعَاءً أَدْعُو بِهِ فِی دُبُرِ صَلَوَاتِی یَجْمَعُ اللَّهُ لِی بِهِ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَکَتَبَ علیه السلام تَقُولُ أَعُوذُ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَ عِزَّتِکَ الَّتِی لَا تُرَامُ وَ قُدْرَتِکَ الَّتِی لَا یَمْتَنِعُ مِنْهَا شَیْ ءٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنْ شَرِّ الْأَوْجَاعِ کُلِّهَا.
و قال الشیخ البهائی ره قوله لا یمتنع منها شی ء فیه إشارة إلی عدم
ص: 48
شیء بودن در مورد امور محال، اشاره شده است.
کفعمی گفته است:(1)
در کتاب الفرج بعد الشدة از ابن ابی الدنیا آمده است که پیامبر به فلانی از یاران خود، که او را پریشان دید، فرمود: چه بدی به تو رسیده که اینگونه هستی؟ گفت: ای رسول خدا، از ناتوانی و تهیدستی است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: در دنباله هر نماز واجب بگو: «توکلت علی الحیِّ الذی لا یموت»،{بر زندهای که مرگ در او راه ندارد، توکل کردهام.} تا عبارت «تکبیراً».
گفته است: و از پیامبر صلی الله علیه و آله است که فرمود: هیچ سختی برایم پیش نیامد جز اینکه جبرئیل بر من ظاهر شد و گفت: ای محمد، بگو: «توکلت» تا آخر آن. کفعمی گفته است: «کرثنی»، یعنی بر من تنگ و سخت شد. پایان.
کلینی(2)
و دیگران روایتهای زیادی را در مورد این دعا برای ادای بدهی و برطرف شدن وسوسههای دل و وسعت پیدا کردن روزی نقل کردهاند که بعضی از آنها خواهد آمد و در بیشتر آنها «لم یتخذ صاحبة و لا ولداً»،{همسر و فرزندی اختیار نکرده است.} وجود دارد و در بیشتر آنها، خواندن بعد نماز، وجود ندارد؛ بلکه مطلق خواندن و تکرار کردن آن آمده است. عبارت «و کبره»{بزگ بدار.} در آیه،(3)
عطف به «قل»{بگو} است و بیان کردن آن در اینجا، یا از قبیل حکایت از آنچه در آیه اول آمده بود، است یا وصف با تأویل است که به جای آن گفته شده است یا اینکه خطاب عام برای هر گویندهای است. چه بسا «و کبِّره» به صورت فعل گذشته خوانده شود؛ یعنی هر کس او را بزرگ داشت، و بعید نیست در اصل «و اُکبّره»،{و بزرگ میدارم.} و به صیغه متکلم باشد که نویسندگان آن را به دلیل ناسازگار بودنش با آنچه در قرآن است، تغییر دادهاند.
کفعمی گفته است:(4)
صاحب کتاب شرح نهج البلاغه در حدیث معراج گفته است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرشتهای را دید که هزار هزار سر داشت، در هر سر هزار هزار صورت، در هر صورت، هزار هزار دهان، در هر دهان، هزار هزار زبان و در هر زبان، هزار هزار واژه. روزی این فرشته از خداوند پرسید: آیا در میان بندگانت کسی هست که عبادتی مثل عبادت من داشته باشد؟ پس خداوند متعال به او وحی کرد که من بندهای در زمین دارم که عبادت او از تو با ثوابتر و تسبیح او بیشتر است. پس فرشته برای زیارت او اجازه خواست و خدا اجازه داد. فرشته نزد او آمد و سه روزی که پیش او بود، از او علاوه بر واجباتش چیزی بیشتر از این سخن او بعد از هر نمازش نیافت: «سبحان الله
ص: 49
صدق الشیئیة علی الممتنعات.
وَ قَالَ الْکَفْعَمِیُ (1) فِی کِتَابِ الْفَرَجِ بَعْدَ الشِّدَّةِ لِابْنِ أَبِی الدُّنْیَا: إِنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَالَ لِفُلَانٍ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ قَدْ رَآهُ مُتَغَیِّراً مَا هَذَا الَّذِی بِکَ مِنَ السَّوْءِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مِنَ الضَّعْفِ وَ قِلَّةِ مَا فِی الْیَدِ فَقَالَ صلی الله علیه و آله قُلْ فِی دُبُرِ کُلِّ فَرِیضَةٍ- تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ إِلَی قَوْلِهِ تَکْبِیراً.
قَالَ وَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَا کَرَثَنِی أَمْرٌ إِلَّا تَمَثَّلَ لِی جَبْرَئِیلُ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ قُلْ تَوَکَّلْتُ إِلَی آخِرِهِ.
قال الکفعمی کرثنی بالثاء المثلثة أی اشتد علی انتهی و روی الکلینی (2) و غیره أخبارا کثیرة فی هذا الدعاء لأداء الدین و رفع وساوس الصدر و سعة الرزق و سیأتی بعضها و فی أکثرها لم یتخذ صاحبة و لا ولدا و لیس فی أکثرها القراءة فی أعقاب الصلاة بل قراءته و تکراره مطلقا قوله وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً فی الآیة(3)
عطف علی قُلِ و ذکره هنا إما علی سبیل الحکایة عما فی الآیة أو وصف بتأویل مقول فی حقه أو خطاب عام لکل قائل له و ربما یقرأ و کبره علی صیغة الماضی أی کل أحد و لا یبعد أن یکون فی الأصل و أکبره علی صیغة التکلم فغیرته النساخ لمخالفته لما فی القرآن.
وَ قَالَ الْکَفْعَمِیُ (4)
ذَکَرَ صَاحِبُ شَرْحِ نَهْجِ الْبَلَاغَةِ فِی حَدِیثِ الْمِعْرَاجِ: أَنَّهُ رَأَی مَلَکاً لَهُ أَلْفُ أَلْفِ رَأْسٍ فِی کُلِّ رَأْسٍ أَلْفُ أَلْفِ وَجْهٍ فِی کُلِّ وَجْهٍ أَلْفُ أَلْفِ فَمٍ فِی کُلِّ فَمٍ أَلْفُ أَلْفِ لِسَانٍ وَ فِی کُلِّ لِسَانٍ أَلْفُ أَلْفِ لُغَةٍ وَ هُوَ قَدْ سَأَلَ اللَّهَ تَعَالَی یَوْماً هَلْ لَکَ فِی عِبَادِکَ مَنْ لَهُ مِثْلُ عِبَادَتِی فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ أَنَّ لِی فِی الْأَرْضِ عَبْداً أَعْظَمَ ثَوَاباً مِنْکَ وَ أَکْثَرَ تَسْبِیحاً فَاسْتَأْذَنَ الْمَلَکُ فِی زِیَارَتِهِ فَأَذِنَ لَهُ فَأَتَاهُ فَکَانَ عِنْدَهُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ فَمَا وَجَدَهُ یَزِیدُ عَلَی فَرَائِضِهِ شَیْئاً غَیْرَ قَوْلِهِ بَعْدَ کُلِّ فَرِیضَةٍ سُبْحَانَ اللَّهِ
ص: 49
کلَّما سبح الله شیء»،{منزه است خدا، هر آن مقدار که موجودات او را تسبیح گویند.}... تا آخر تسبیحات.
کلینی(1)
با سند موثق از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هنگامی که خداوند به این آیات دستور داد که بر زمین فرود بیایند، به عرش آویزان شدند و گفتند: ای پروردگار، کجا ما را بر خطاکاران و گناهکاران فرود میفرستی؟ پس خداوند شکست ناپذیر و شکوهمند به آنان وحی کرد فرود بیایید که به عزت و جلالم سوگند، هر کس از خاندان محمد و پیروان آنها، شما را پس از آنچه برایش واجب کردهام، تلاوت کند، قطعاً در هر روز هفتاد مرتبه با چشم پوشیده خودم به او نظر خواهم کرد و در هر نظر، هفتاد نیاز او را برآورده سازم و او را با وجود همه گناهانی که در آن روز داشته باشد، خواهم پذیرفت. این آیات، امّ الکتاب هستند، و نیز «شهد الله انّه لا إله إلا هو» و آیة الکرسی و آیه ملک .
صدوق در ثواب الاعمال(2)
با سند موثق از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: همانا خداوند در شبانه روز، خود را سه مرتبه تمجید میکند؛ پس هر کس با آنچه خداوند خود را تمجید میکند، او را گرامی بدارد و سپس به بدبختی افتد، خدا حال او را به خوشبختی تغییر میدهد. گفتم: این گرامی داشتن چگونه است؟ فرمود: میگویی: «أنت الله لا إله إلا أنت»،{تو خدایی هستی که جز تو، پروردگار جهانیان، خدایی نیست.} تا عبارت «و الکبریاء ردائک»،{بزرگی، پوشش تو است.} ولی روایتی که آن را مخصوص به تعقیبات گرداند، ندیدهام و دعاهای بعد از این را با اندکی تغییر، از کافی روایت کردیم.
کفعمی گفته است «ما حظرت»، یعنی باز داشتی؛ و «الحظر»، یعنی بازداشتن. در کتاب اختیار سید ابن الباقی، «ما قدَّرتَ من رزقک»، یعنی آنچه از روزیات که تنگ کردی؛ و «قتّر» مثل «قدّر» است و این کلام خداوند که فرموده است: «و ظنَّ أن لن نَقدرَ علیه» از همین قبیل است؛ یعنی تنگ نمیگیریم. پایان. در مکارم الاخلاق، «و أن تبسط علیّ من حلال رزقک»،{و اینکه بر من از روزی حلالت فراوان سازی.} آمده است.
در الکافی(3)
با ذکر سند از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر کس در دنباله نماز واجب بگوید: {خودم و خانوادهام و فرزندانم و هر آن کسی را که کارش به من مربوط میشود، به خدای والا مرتبه و از همه برتر و بزرگوار و بزرگ میسپارم؛ خودم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و هر آن کسی را که کارش به من مربوط میشود، به خدای سزاوار ترس و بیم که همه چیز در برابر بزرگیاش، فروتنی میکنند، میسپارم.} با بالی از بالهای جبرئیل زیر پوشش گرفته میشود و خودش و خانوادهاش و داراییاش مراقبت میشوند.
ص: 50
کُلَّمَا سَبَّحَ اللَّهَ شَیْ ءٌ إِلَی آخِرِ التَّسْبِیحَاتِ.
وَ رَوَی الْکُلَیْنِیُ (1) بِسَنَدٍ مُوَثَّقٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الْآیَاتِ أَنْ یَهْبِطْنَ إِلَی الْأَرْضِ تَعَلَّقْنَ بِالْعَرْشِ وَ قُلْنَ أَیْ رَبِّ إِلَی أَیْنَ تُهْبِطُنَا إِلَی أَهْلِ الْخَطَایَا وَ الذُّنُوبِ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِنَّ أَنِ اهْبِطْنَ فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یَتْلُوکُنَّ أَحَدٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ شِیعَتِهِمْ فِی دُبُرِ مَا افْتُرِضَ عَلَیْهِ إِلَّا نَظَرْتُ إِلَیْهِ بِعَیْنِیَ الْمَکْنُونَةِ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ نَظْرَةً أَقْضِی إِلَیْهِ فِی کُلِّ نَظْرَةٍ سَبْعِینَ حَاجَةً وَ قَبِلْتُهُ عَلَی مَا فِیهِ مِنَ الْمَعَاصِی وَ هِیَ أُمُّ الْکِتَابِ وَ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ آیَةُ الْکُرْسِیِّ وَ آیَةُ الْمُلْکِ.
وَ رَوَی الصَّدُوقُ فِی ثَوَابِ الْأَعْمَالِ (2) فِی الْمُوَثَّقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ یُمَجِّدُ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَمَنْ مَجَّدَ اللَّهَ بِمَا مَجَّدَ بِهِ نَفْسَهُ ثُمَّ کَانَ فِی حَالِ شِقْوَةٍ حَوَّلَهُ اللَّهُ إِلَی سَعَادَةٍ فَقُلْتُ کَیْفَ هَذَا التَّمْجِیدُ قَالَ تَقُولُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ إِلَی قَوْلِهِ وَ الْکِبْرِیَاءُ رِدَاؤُکَ.
و لم أر روایة تخصه بالتعقیب و الأدعیة بعد ذلک روینا بعضها عن الکافی بتغییر ما.
قوله ما حظرت قال الکفعمی أی منعت و الحظر المنع و فی اختیار السید ابن الباقی ما قدرت من رزقک أی ما قترت من رزقک و قتر مثل قدر و منه قوله تعالی فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ أی لن نضیق انتهی و فی مکارم الأخلاق و أن تبسط علی من حلال رزقک.
وَ رُوِیَ فِی الْکَافِی (3)
بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ الْفَرِیضَةِ أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ الْعَظِیمَ الْجَلِیلَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ وُلْدِی وَ مَنْ یَعْنِینِی أَمْرُهُ وَ أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ الْمَرْهُوبَ الْمَخُوفَ الْمُتَضَعْضِعَ لِعَظَمَتِهِ کُلُّ شَیْ ءٍ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ مَنْ یَعْنِینِی أَمْرُهُ حُفَّ بِجَنَاحٍ مِنْ أَجْنِحَةِ جَبْرَئِیلَ وَ حُفِظَ فِی نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ مَالِهِ.
ص: 50
با سندی دیگر از او نقل شده است(1) که فرمود: گفتن «اعیذ نفسی و ما رزقنی ربی بالله الواحد الصمد»،{خودم و آنچه را که خداوند به من روزی داده است، به خدای یکتای بینیاز میسپارم.} تا پایان آن و «و اعیذ نفسی و ما رزقنی ربی برب الفلق»{خودم و خانوادهام را میسپارم به خدای صبحگاه} تا پایان آن و «و اعیذ نفسی و ما رزقنی ربی برب الناس»{خودم و آنچه را که خدا به من روزی داده است، میسپارم به پروردگار مردم.} تا پایان آن را بعد از هر نماز، ترک نکن.
کفعمی گفته است:(2)
از امام صادق علیه السلام روایت شده است: هر کس بعد از نماز واجب سه مرتبه بگوید: «اعیذ نفسی و دینی» تا آخر؛ خدای متعال، خود او و دارایی و فرزندان و خانهاش را حفظ میکند.
گفته است: از ابی الدرداء روایت شده است که روزی به او گفته شد: خانهات آتش گرفته است. پس او گفت: آتش نمیگیرد. دومی و سومی آمدند و همان خبر را دادند و او گفت: آتش نمیگیرد. سپس مشخص شد که اطراف آن، به جز خانه او آتش گرفته است. به او گفته شد: از کجا آن را فهمیدی؟ گفت: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: هر کس صبحگاه این کلمات را بگوید، در آن روز بدی به او نمیرسد و هر کس شبانگاه بگوید، در آن شب بدی به او نمیرسد و من آنها را گفتم و آنها عبارتند از: «حسبی الله ربی... تا صراط المستقیم». ابن فهد نیز این را در کتاب «عدّه»اش روایت کرده است.
کفعمی در کتاب «رؤیا القوم» گفته است: هر کس روزانه هفت مرتبه «حسبی الله ربی الله لا إله إلا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم»،{پروردگارم برای من بسنده است؛ هیچ خدایی جز او نیست؛ بر او توکل کردهام و او پروردگار عرش بزرگ است.} بگوید؛ خداوند عزّوجلّ، همه تلاشهای او در هر دو سرا کفایت میکند.
روایت55.
المقنعه: گفت: بعد از تسبیح فاطمه سلام الله علیها، به هر مقداری که ممکن باشد، طلب آمرزش میکنی و بر محمد و خاندان محمد درود میفرستی و میگویی: {خدایا، به سبب دانش به ما سود برسان و به سبب بردباری، زینتمان ده و با سلامتی، زیبایمان گردان، و به سبب تقوا، بزرگواری ما را بیشتر کن؛ همانا سرپرست من خدایی است که کتاب را فرود آورد و او همه نیکان را سرپرستی میکند.}(3)
روایت56.
جنة الامان: در تعقیب هر نمازی؛ سپس بگو: {راضی ام به این که خدا، پروردگار من است و محمد صلی الله علیه و آله، پیامبر من و علی، امام من و حسن و حسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی و حسن و آن جانشین صالح علیهم السلام، امامان و سروران و راهنمایان هستند و من، با آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان بیزاری میجویم.} سپس سه مرتبه بگو: «اللهم إنی أسألک العفو و العافیة و المعافاة فی الدنیا و الآخرة»،{خدایا، از تو، گذشت و ایمنی و در امان بودن را در
ص: 51
وَ بِسَنَدٍ آخَرَ عَنْهُ (1) قَالَ: لَا تَدَعْ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ- أُعِیذُ نَفْسِی وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی بِاللَّهِ الْوَاحِدِ الصَّمَدِ حَتَّی تَخْتِمَهَا وَ أُعِیذُ نَفْسِی وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی بِرَبِّ الْفَلَقِ حَتَّی تَخْتِمَهَا وَ أُعِیذُ نَفْسِی وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی بِرَبِّ النَّاسِ حَتَّی تَخْتِمَهَا.
وَ قَالَ الْکَفْعَمِیُ (2) رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: مَنْ قَالَ عَقِیبَ کُلِّ فَرِیضَةٍ ثَلَاثاً أُعِیذُ نَفْسِی وَ دِینِی إِلَی آخِرِهِ حَفِظَهُ اللَّهُ تَعَالَی فِی نَفْسِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ وَ دَارِهِ.
وَ قَالَ رُوِیَ عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ: أَنَّهُ قِیلَ ذَاتَ یَوْمٍ احْتَرَقَتْ دَارُکَ فَقَالَ لَمْ تَحْتَرِقْ فَجَاءَ ثَانٍ وَ ثَالِثٌ فَأَخْبَرَاهُ بِذَلِکَ فَقَالَ لَمْ تَحْتَرِقْ ثُمَّ انْکَشَفَ الْأَمْرُ عَنِ احْتِرَاقِ مَا حَوْلَهَا سِوَاهَا فَقِیلَ لَهُ بِمَا عَلِمْتَ ذَلِکَ فَقَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقُولُ مَنْ قَالَ هَذِهِ الْکَلِمَاتِ صَبِیحَةَ یَوْمٍ لَمْ یُصِبْهُ سُوءٌ فِیهِ وَ مَنْ قَالَ فِی مَسَاءِ لَیْلَتِهِ لَمْ یُصِبْهُ سُوءٌ فِیهِ وَ قَدْ قُلْتُهَا وَ هِیَ حَسْبِیَ اللَّهُ رَبِّی إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ.
و رواه ابن فهد فی عدته: أیضا.
وَ قَالَ الْکَفْعَمِیُّ فِی کِتَابِ رُؤْیَا الْقَوْمِ: مَنْ قَرَأَ کُلَّ یَوْمٍ سَبْعاً حَسْبِیَ اللَّهُ رَبِّی اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ کَفَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَهَمَّهُ مِنْ أَمْرِ دَارَیْهِ.
الْمُقْنِعَةُ، قَالَ: بَعْدَ تَسْبِیحِ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ بَعْدَ ذَلِکَ بِمَا تَیَسَّرَ وَ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَدْعُو فَتَقُولُ اللَّهُمَّ انْفَعْنَا بِالْعِلْمِ وَ زَیِّنَّا بِالْحِلْمِ وَ جَمِّلْنَا بِالْعَافِیَةِ وَ کَرِّمْنَا بِالتَّقْوَی- إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ (3).
جُنَّةُ الْأَمَانِ،: فِی تَعْقِیبِ مُطْلَقِ الصَّلَوَاتِ ثُمَّ قُلْ رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِیناً وَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله نَبِیّاً وَ بِعَلِیٍّ إِمَاماً وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ جَعْفَرٍ وَ مُوسَی وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْخَلَفِ الصَّالِحِ علیه السلام أَئِمَّةً وَ سَادَةً وَ قَادَةً بِهِمْ أَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ أَتَبَرَّأُ ثُمَّ قُلْ ثَلَاثاً اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِیَةَ وَ الْمُعَافَاةَ فِی
ص: 51
دنیا و در آخرت، خواستارم.}
توضیح
کفعمی - که رحمت خدا بر او باد- گفته است: در حدیث «سلو العفو و العافیة و المعافاة»، «العافیة»، یعنی از بیماریها و گرفتاریها در ایمن باشد و «المعافاة»، یعنی از مردم در امان باشد و آنان نیز از او در امان باشند. در کتاب شرح الفاکهانی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که هیچ دعایی نزد خدای متعال دوست داشتنیتر از آن نیست که بندهاش، با آن او را بخواند و بگوید: «اللهم إنی أسألک العفو» تا آخر دعا.
روایت57.
اختیار ابن الباقی: از جمله دعاهایی که بعد از هر نماز واجب خوانده میشود، این دعاست: {به نام خداوند بخشنده مهربان؛ خدایا، از نعمتهای تو، تمامشان را و از پاکدامنی، همیشگی بودن آن را و از رحمت، گسترده بودنش را و از عافیت، به دست آمدنش را و از زندگی، با رفاهترین آن را و از عمر، با سعادتترینش را و از نیکی، کاملترین آن را و از روزیها، شاملترین آن را و از فضل تو، آمادهترین آن را و از لطف تو، سودمندترینش را خواستارم. خدایا، به نفع ما باش و نه علیه ما؛ خدایا، عمرهای ما را به خوشبختی ختم کن و آرزوهای ما را با افزونی برآورده ساز و صبح و شام ما را با ایمنی همراه ساز و گرایش و سرانجام ما را به سوی رحمت خودت قرار ده؛ آب گذشتت را بر گناهان ما فرو بریز و با برطرف کردن عیبهای ما، بر ما نیکی کن و تقوا را ره توشه ما بساز و سعی و تلاش ما را در دین خودت قرار بده. بر تو توکل کردهایم، ما را در راه پایداری استوار بگردان و از آنچه موجب پشیمانی در روز قیامت میشود، در پناه گیر؛ سنگینی بارمان را کمتر کن و زندگی نیکان را روزیمان کن؛ ما را بسنده باش و بدی بدها را از ما دور نما و گردنهایمان و گردن پدران و مادرانمان را از آتش برهان، ای شکست ناپذیر، ای بسیار بخشنده، ای بزرگوار، ای پوشاننده، ای بردبار، ای در هم شکننده، به خاطر رحمتی که داری، ای بهترین رحم کنندگان.}
و از همان کتاب: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هنگامی که به آسمان پایین، بالا برده شدم، به قصری از جواهر سرخ برخورد کردم... پس گفتم: ای دوست من، جبرئیل، این قصر برای کیست؟ گفت: برای کسی که نماز صبح را میخواند و بعد از آن چهل مرتبه میگوید: «یا باسط الیدین بالرحمة ارحمنی»،{ای کسی که دو دستش برای رحمت گشوده است، بر من رحم کن.}
هنگامی که به آسمان دوم برده شدم، به قصری برخورد کردم که هفتاد در داشت.... گفتم: ای دوست من، جبرئیل، این برای کیست؟ گفت: برای کسی که نماز ظهر را بخواند و بعد از آن، هفتاد مرتبه بگوید: «یا واسع المغفرة اغفر لی»،{ای گسترده بخشنده، مرا ببخش.}
هنگامی که به آسمان سوم برده شدم، به قصری برخورد کردم که در هوا معلق بود.... گفتم: ای دوست من، جبرئیل، این برای کیست؟ گفت: برای کسی که نماز عصر را بخواند و بعد از آن، هفده مرتبه بگوید: «لا إله إلا الله قبل
ص: 52
الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.
قَالَ الْکَفْعَمِیُّ ره فِی الْحَدِیثِ: سَلُوا اللَّهَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِیَةَ وَ الْمُعَافَاةَ فَالْعَافِیَةُ أَنْ یُعَافَی مِنَ الْأَسْقَامِ وَ الْبَلَایَا وَ الْمُعَافَاةُ أَنْ یُعَافِیَهُ مِنَ النَّاسِ وَ یُعَافِیَهُمْ مِنْهُ.
وَ فِی کِتَابِ شَرْحِ الْفَاکِهَانِیِّ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: مَا مِنْ دَعْوَةٍ أَحَبَّ إِلَیْهِ تَعَالَی أَنْ یَدْعُوَ بِهَا عَبْدُهُ أَنْ یَقُولَ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ آخِرَ الدُّعَاءِ.
اخْتِیَارُ ابْنِ الْبَاقِی،: مِمَّا یُدْعَی عَقِیبَ کُلِّ فَرِیضَةٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنَ النِّعْمَةِ تَمَامَهَا وَ مِنَ الْعِصْمَةِ دَوَامَهَا وَ مِنَ الرَّحْمَةِ شُمُولَهَا وَ مِنَ الْعَافِیَةِ حُصُولَهَا وَ مِنَ الْعَیْشِ أَرْغَدَهُ وَ مِنَ الْعُمُرِ أَسْعَدَهُ وَ مِنَ الْإِحْسَانِ أَتَمَّهُ وَ مِنَ الْإِنْعَامِ أَعَمَّهُ وَ مِنَ الْفَضْلِ أَعَدَّهُ وَ مِنَ اللُّطْفِ أَنْفَعَهُ اللَّهُمَّ کُنْ لَنَا وَ لَا تَکُنْ عَلَیْنَا اللَّهُمَّ اخْتِمْ بِالسَّعَادَةِ آجَالَنَا وَ حَقِّقْ بِالزِّیَادَةِ آمَالَنَا وَ اقْرِنْ بِالْعَافِیَةِ غُدُوَّنَا وَ آصَالَنَا وَ اجْعَلْ إِلَی رَحْمَتِکَ مَصِیرَنَا وَ مَآلَنَا اصْبُبْ سِجَالَ عَفْوِکَ عَلَی ذُنُوبِنَا وَ مُنَّ عَلَیْنَا بِإِصْلَاحِ عُیُوبِنَا اجْعَلِ التَّقْوَی زَادَنَا وَ فِی دِینِکَ اجْتِهَادَنَا وَ عَلَیْکَ تَوَکُّلَنَا ثَبِّتْنَا عَلَی نَهْجِ الِاسْتِقَامَةِ وَ أَعِذْنَا مِنْ مُوجِبَاتِ النَّدَامَةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ خَفِّفْ عَنَّا ثِقْلَ الْأَوْزَارِ وَ ارْزُقْنَا عِیشَةَ الْأَبْرَارِ وَ اکْفِنَا وَ اصْرِفْ عَنَّا شَرَّ الْأَشْرَارِ وَ أَعْتِقْ رِقَابَنَا وَ رِقَابَ آبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا مِنَ النَّارِ یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ یَا کَرِیمُ یَا سَتَّارُ یَا حَلِیمُ یَا جَبَّارُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
وَ مِنْهُ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی سَمَاءِ الدُّنْیَا مَرَرْتُ عَلَی قَصْرٍ مِنْ جَوْهَرَةٍ حَمْرَاءَ الْحَدِیثَ فَقُلْتُ یَا حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ لِمَنْ هَذَا الْقَصْرُ قَالَ لِمَنْ یُصَلِّی فَرْضَ الصُّبْحِ وَ یَقُولُ بَعْدَهُ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ ارْحَمْنِی أَرْبَعِینَ مَرَّةً وَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ مَرَّ بِقَصْرٍ لَهُ سَبْعُونَ بَاباً إِلَی آخِرِهِ قَالَ یَا حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ لِمَنْ هَذَا فَقَالَ لِمَنْ صَلَّی الظُّهْرَ وَ قَالَ بَعْدَهَا یَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ اغْفِرْ لِی سَبْعِینَ مَرَّةً وَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ الثَّالِثَةِ مَرَّ عَلَی قَصْرٍ مُعَلَّقٍ فِی الْهَوَاءِ إِلَی آخِرِهِ فَقَالَ یَا حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ لِمَنْ هَذَا فَقَالَ لِمَنْ صَلَّی الْعَصْرَ وَ قَالَ بَعْدَهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قَبْلَ
ص: 52
کل أحد، لا إله إلا الله بعد کل أحد، لا إله إلا الله یبقی وجه ربنا و یفنی کل أحد»،{قبل از هر کسی، هیچ خدایی جز الله وجود نداشته و بعد از هر کسی، هیچ خدایی جز الله وجود نخواهد داشت؛ هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، ذات پروردگار ما باقی میماند و هر کسی از بین میرود.}
هنگامی که به آسمان چهارم برده شدم، به قصری از مروارید و گوهرهای زمرّد .... برخورد کردم و گفتم: ای برادر من، جبرئیل، این برای کیست؟ گفت: برای کسی که نماز مغرب را بخواند و بعد از آن، چهل مرتبه بگوید: «یا کریم، العفو؛ انشر علیّ رحمتک، یا أرحم الراحمین»،{ای صاحب گذشت بزرگوارانه؛ رحمتت را بر من گسترده ساز، ای بهترین رحم کنندگان.}
هنگامی که به آسمان پنجم بالا برده شدم، به قصری ارغوانی.... برخورد کردم؛ گفتم: ای دوست من، جبرئیل، این قصر برای کیست؟ گفت: برای کسی که نماز عشا را بخواند و بعد از آن، هفتاد مرتبه بگوید: «یا عالم خفیتی، اغفر لی خطیئتی»،{ای داننده نهان من، خطاهای مرا ببخش.}
هنگامی که به آسمان ششم بالا برده شدم، به گنبدی سفید برخورد کردم؛ گفتم: این برای کیست؟ گفت: برای کسی که شب، بیدار باشد و سه بار بگوید: «یا حی یا قیوم، یا حی لا یموت، ارحم عبدک الخاطی المعترف بذنبه یا أرحم الراحمین»،{ای زنده، ای پایدار، ای زندهای که مرگ در او راه ندارد، بر بنده خطاکار خودت که به گناهش اعتراف میکند، رحم کن، ای بهترین رحم کنندگان.}
و هنگامی که به آسمان هفتم برده شدم، به قصری از مروارید سفید برخورد کردم؛ گفتم: این برای کیست، ای دوست من، جبرئیل؟ گفت برای کسی که هر روز پانزده مرتبه بخواند: «سبحان الله بعدد ما خلق، سبحان الله بعدد ما هو خالق إلی یوم القیامة»،{منزه است خدا، به تعداد آنچه آفریده شده است؛ منزه است خدا، به تعداد آنچه تا روز قیامت آفریده خواهد شد.} و سپاس مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است.
روایت58.
الکتاب العتیق: بعضی از علمای قدیم ما از ابی الحسن احمد بن عنان، به صورت مرفوع از معاویة بن وهب الجبلی نقل کردهاند که گفته است: در میان نوشتههای پدرم، دست نوشتهای به خط سرورمان موسی بن جعفر، که درودهای خداوند بر آن دو باد، یافتم که - نوشته بود - از حق واجب ما بر شیعیان ما این است که پاهایشان را از نماز واجب جمع نکنند، مگر اینکه بگویند: {خدایا، به نیکی دیرینهات و مهربانیات، به پرورش زیبایت و شرافتت، به آفرینش استوارت و قدرتت، به پوشاندن زیبایت و علمت، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و دلهایمان را با یاد خودت زنده بدار و گناهانمان را بخشیده شده و عیبهای ما را پوشیده و عبادتهای ما را سپاسگزاری شده و اعمال مستحب ما را نیکو داشته و دلهای ما را با یاد خودت آباد و جانهای ما را با طاعتت سرزنده و عقلهای ما را بر یکتایی خودت، مجبور و روحهای ما را با دین خودت سرشته و اعضای ما را به اطاعتت مکلف و نامهای ما را در میان برگزیدگانت معروف و نیازهای ما را نزد خودت، قابل دسترس و روزیهای ما از خزائن خودت همیشگی قرار ده. تو خدایی هستی که جز تو هیچ خدایی نیست، هر کسی تو را به سرپرستی گرفته باشد، رستگار میشود و هر کس تو را نجوا کند، خوشبخت شود و هر کس تو را بخواند، عزت مییابد و هر کس به تو
ص: 53
کُلِّ أَحَدٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بَعْدَ کُلِّ أَحَدٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَبْقَی رَبُّنَا وَ یَفْنَی کُلُّ أَحَدٍ سَبْعَ عَشْرَةَ مَرَّةً وَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ مَرَّ عَلَی قَصْرٍ مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ شَرَائِفُهُ مِنْ زَبَرْجَدٍ إلخ فَقَالَ یَا أَخِی جَبْرَئِیلُ لِمَنْ هَذَا قَالَ لِمَنْ صَلَّی الْمَغْرِبَ وَ قَالَ بَعْدَهَا یَا کَرِیمَ الْعَفْوِ انْشُرْ عَلَیَّ رَحْمَتَکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ أَرْبَعِینَ مَرَّةً وَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ الْخَامِسَةِ مَرَّ عَلَی قَصْرٍ مِنْ أُرْجُوَانٍ إلخ قَالَ یَا حَبِیبِی لِمَنْ هَذَا قَالَ لِمَنْ صَلَّی الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ قَالَ بَعْدَهَا یَا عَالِمَ خَفِیَّتِی اغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی سَبْعِینَ مَرَّةً وَ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ السَّادِسَةِ مَرَرْتُ عَلَی قُبَّةٍ بَیْضَاءَ قُلْتُ لِمَنْ هَذَا قَالَ لِمَنِ انْتَبَهَ بِاللَّیْلِ وَ قَالَ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا حَیُّ لَا یَمُوتُ ارْحَمْ عَبْدَکَ الْخَاطِئَ الْمُعْتَرِفَ بِذَنْبِهِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّابِعَةِ مَرَرْتُ عَلَی قَصْرٍ مِنْ لُؤْلُؤَةٍ بَیْضَاءَ إلخ فَقُلْتُ لِمَنْ هَذَا یَا حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ قَالَ لِمَنْ یَقْرَأُ کُلَّ یَوْمٍ سُبْحَانَ اللَّهِ بِعَدَدِ مَا خَلَقَ سُبْحَانَ اللَّهِ بِعَدَدِ مَا هُوَ خَالِقٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.
الْکِتَابُ الْعَتِیقُ، لِبَعْضِ قُدَمَاءِ عُلَمَائِنَا عَنْ أَبِی الْحَسَنِ أَحْمَدَ بْنِ عِنَانٍ یَرْفَعُهُ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ الْبَجَلِیِّ قَالَ: وَجَدْتُ فِی أَلْوَاحِ أَبِی بِخَطِّ مَوْلَانَا مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا إِنَّ مِنْ وُجُوبِ حَقِّنَا عَلَی شِیعَتِنَا أَنْ لَا یَثْنُوا أَرْجُلَهُمْ مِنْ صَلَاةِ الْفَرِیضَةِ أَوْ یَقُولُوا- اللَّهُمَّ بِبِرِّکَ الْقَدِیمِ وَ رَأْفَتِکَ بِتَرْبِیَتِکَ اللَّطِیفَةِ وَ شَرَفِکَ بِصَنْعَتِکَ الْمُحْکَمَةِ وَ قُدْرَتِکَ بِسَتْرِکَ الْجَمِیلِ وَ عِلْمِکَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَحْیِ قُلُوبَنَا بِذِکْرِکَ وَ اجْعَلْ ذُنُوبَنَا مَغْفُورَةً وَ عُیُوبَنَا مَسْتُورَةً وَ فَرَائِضَنَا مَشْکُورَةً وَ نَوَافِلَنَا مَبْرُورَةً وَ قُلُوبَنَا بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً وَ نُفُوسَنَا بِطَاعَتِکَ مَسْرُورَةً وَ عُقُولَنَا عَلَی تَوْحِیدِکَ مَجْبُورَةً وَ أَرْوَاحَنَا عَلَی دِینِکَ مَفْطُورَةً وَ جَوَارِحَنَا عَلَی خِدْمَتِکَ مَقْهُورَةً وَ أَسْمَاءَنَا فِی خَوَاصِّکَ مَشْهُورَةً وَ حَوَائِجَنَا لَدَیْکَ مَیْسُورَةً وَ أَرْزَاقَنَا مِنْ خَزَائِنِکَ مَدْرُورَةً أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ لَقَدْ فَازَ مَنْ وَالاکَ وَ سَعِدَ مَنْ نَاجَاکَ وَ عَزَّ مَنْ نَادَاکَ وَ ظَفِرَ
ص: 53
امیدوار باشد، پیروز میگردد و هر کس تو را نیت کند، نفع میبرد و هر کس با تو معامله کند، سود میکند و تو بر هر چیزی توانایی. خدایا، و بر محمد و خاندان محمد درود فرست و همان گونه که نیازم به خودت را میدانی، دعایم را بشنو که تو بر هرچیزی توانایی.}
روایت59.
مصباح الشیخ و البلد الامین و جنة الامان و اختیار ابن الباقی و غیرها: گفتهاند: امام ابو الحسن موسی بن جعفر علیهما السلام بعد از هر نماز واجب دعا میکرد و میگفت: «اللهم ببرِّک القدیم و رأفتک، ببریتک اللطیفة، و شفقتک، بصنعتک المحکمة، و قدرتک، بسترک الجمیل، صل علی محمد و آل محمد»،{ خدایا، به نیکی دیرینهات و مهربانیات، به نیکی زیبایت و دلسوزیات، به آفرینش استوارت و قدرتت، به پوشاندن زیبایت، بر محمد و خاندان محمد درود فرست.} تا عبارت «و ربح من تاجرک»{و هر کس با تو معامله کرد، سود برد.}(1)
توضیح
کفعمی در کتاب «عدّة السفر» طبرسی - که رحمت خدا بر او باد - گفته است: «بتربیتک» همان جایگزین «ببریتک» است و عمده در نسخههای صحیح نیز اینگونه است و کسی که آن را «ببریتک» بخواند، در واقع آن را تحریف کرده است. این دعا از کتاب عدّة السفر للسفر و عدّة الحضر شیخ ابی علی فضل بن حسن طبرسی است. پایان.
مؤلف
آنچه که به ذهن بیشتر بزرگان متبادر میشود، این است که ظرف در عبارتهای «ببریّتک»، و «بصنعتک»، و «بسترک» مربوط به مصدرهای قبلی است و در بعضی از آنها ضعفهایی است که پوشیده نیست. آشکارتر آن است که حرف باء در همه آنها برای قسم است؛ پس همه آنها قسمهایی هستند که بدون عطف، پشت سر هم آمدهاند؛ مخصوصاً با توجه به آنچه در کتاب العتیق آمده که عبارت «و شرفک» به جای «شفقتک» آمده و «علمک» بعد از عبارت «بسترک الجمیل» افزوده شده که در این صورت، فقرات دعا با هم یکسان میشوند. ظاهراً کفعمی نیز حمل بر این حالت نموده است؛ همان طور که بر فرد اندیشهگر پوشیده نیست.
روایت60.
الکتاب العتیق: دعایی بعد از نماز واجب، از امیرالمؤمنین علیه السلام: {خدایا، برای تو نماز خواندم و تو دانستی که در نمازم چقدر کاستی و شتاب و از یاد بردن و غفلت و تنبلی و سستی و فراموشی و ریا و خودنمایی و شک و دو دلی و تردید و خود بینی و فکر و درنگ کردن از ادای کامل واجب تو وجود داشت. پس از تو میخواهم ای خدای من، که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و کاستی آن را به تمام بودن و شتابم را در آن، به استواری و آرامش و از یاد بردنم را به هوشیاری و غفلتم را به مواظبت و تنبلیام را به سرزندگی و سستیام را به دلگرمی و فراموشیام را به محافظت و دو دلیام را به توجه و ریایم را به اخلاص و خودنماییام را به پوشیدگی و شکم را به
ص: 54
مَنْ رَجَاکَ وَ غَنِمَ مَنْ قَصَدَکَ وَ رَبِحَ مَنْ تَاجَرَکَ وَ أَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی کَمَا تَعْلَمُ فَقْرِی إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ.
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ، وَ جُنَّةُ الْأَمَانِ، وَ اخْتِیَارُ ابْنِ الْبَاقِی، وَ غَیْرُهَا، قَالُوا: کَانَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیهما السلام یَدْعُو عَقِیبَ کُلِّ فَرِیضَةٍ فَیَقُولُ اللَّهُمَّ بِبِرِّکَ الْقَدِیمِ وَ رَأْفَتِکَ بِبَرِیَّتِکَ اللَّطِیفَةِ وَ شَفَقَتِکَ بِصَنْعَتِکَ الْمُحْکَمَةِ وَ قُدْرَتِکَ بِسَتْرِکَ الْجَمِیلِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ إِلَی قَوْلِهِ وَ رَبِحَ مَنْ تَاجَرَکَ (1).
قال الکفعمی فی کتاب عدة السفر للطبرسی ره بتربیتک أی مکان قوله ببریتک و کذا فی جل النسخ الصحیحة و من قرأ ببریتک فقد حرف و هذا الدعاء من کتاب عدة السفر للسفر و عدة الحضر للشیخ أبی علی الفضل بن الحسن الطبرسی قدس سره انتهی.
المتبادر إلی أذهان أکثر الأفاضل تعلق الظروف فی قوله ببریتک و بصنعتک و بسترک بالمصادر المتقدمة و فی بعضها حزازة لا تخفی و الأظهر أن الباء فی الجمیع للقسم فهی أقسام متتابعة من غیر عاطف لا سیما علی ما فی الکتاب العتیق من قوله و شرفک مکان شفقتک و زیادة علمک بعد قوله بسترک الجمیل و علی هذا الوجه تتطابق الفقرات و تتقابل و تنتظم و الظاهر أن الکفعمی أیضا حمله علی هذا الوجه کما لا یخفی علی المتأمل.
الْکِتَابُ الْعَتِیقُ،: دُعَاءٌ بَعْدَ الصَّلَاةِ الْمَکْتُوبَةِ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام اللَّهُمَّ لَکَ صَلَّیْتُ وَ فِی صَلَاتِی مَا قَدْ عَلِمْتَ مِنَ النُّقْصَانِ وَ الْعَجَلَةِ وَ السَّهْوِ وَ الْغَفْلَةِ وَ الْکَسَلِ وَ الْفَتْرَةِ وَ النِّسْیَانِ وَ الرِّیَاءِ وَ السُّمْعَةِ وَ الشَّکِّ وَ الْمُدَافَعَةِ وَ الرَّیْبِ وَ الْعُجْبِ وَ الْفِکْرِ وَ التَّلَبُّثِ عَنْ إِقَامَةِ کَمَالِ فَرْضِکَ فَأَسْأَلُکَ یَا إِلَهِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تُحَوِّلَ نُقْصَانَهَا تَمَاماً وَ عَجَلَتِی فِیهَا تَثَبُّتاً وَ تَمَکُّناً وَ سَهْوِی تَیَقُّظاً وَ غَفْلَتِی مُوَاظَبَةً وَ کَسَلِی نَشَاطاً وَ فَتْرَتِی قرة [قُوَّةً] وَ نِسْیَانِی مُحَافَظَةً وَ مُدَافَعَتِی مُرَابَطَةً وَ رِیَائِی إِخْلَاصاً وَ سُمْعَتِی تَسَتُّراً وَ شَکِّی
ص: 54
یقین و تردیدم را به روشنگری و فکرم را به خشوع و سرگردانیام را به خضوع تبدیل کنی که من تنها برای تو نماز خواندم و تنها به سوی تو روی کردم و به تو ایمان آوردم و تنها تو را در نظر گرفتم؛ پس در نماز و دعایم برای من رحمت و برکتی قرار ده که به سبب آن، بدیهایم را بپوشانی و جایگاهم را گرامی بداری و رویم را سفید بگردانی و با آن، کردارم را پاکیزه نمایی و به سبب آن، بارم را سبک کنی. خدایا، به وسیله آن، سنگینیام را از من سبک کن و آنچه را که نزد توست، از آنچه از من قطع شده، بهتر قرار ده.
سپاس خدایی را که یکی از نمازهای واجب را که بر مؤمنان واجبی وقتدار نوشته شده، را از من به انجام رساند و برداشت؛ ای خدا، ای بهترین رحم کنندگان.}
از همان کتاب: دعایی که در دنباله نمازها خوانده میشود: {هر پادشاهی نزد فرمانروایی خدا، برده است و هر توانمندی نزد قدرت خدا، ناتوان است و هر پیروزمندی نزد قهر خدا، از هم پاشیده است. هر ستمکاری در مقابل عذاب خدا پناهگاهی ندارد، هر گردنکشی در برابر عظمت خدا، کوچک میشود. در برابر هر دشمنی به خدا تکیه میکنم، بر سینه هر کسی که نسبت به خدا سرکشی میکنند، میتازم، و رابطهام را با هر سرخوش بیدادگر و گردنکش متکبر و سرکش دارای ابهت و چیره شده توانمند و ستیزه جوی قدرتمند و فرماندار دارای کینه و هر کسی که بر ضد من برای سخن گمراه کننده یا سخن چینی شرمساز یا نیرنگ زیان رسان یا آشوب گمراه کننده یاری کرده یا یاری شده، بر هر طریق و آیینی که باشند، بریدهام و بین خودم و او، پردهای از خدای شکست ناپذیر غلبهگر قرار دادهام؛ خدا برایم بسنده است؛ هیچ خدایی جز او نیست؛ بر او توکل کردهام و او پروردگار عرش بزرگ است.
از تو میخواهم، ای آنکه به نعمت دادن آغازیدهای، ای کسی که بخشش و بزرگواری را گشودهای، ای هدف خواهندگان در نیازها و اندوهها، ای پروردگار خانه و حرم، دلم آویخته به بخشش توست و زبانم باز گشوده به یاد تو، به همین خاطر بر امیدم ترس نومیدی و بر آرزویم، ترس دروغ بودن ندارم؛ ای سرور من، با بخشش خودت، مرا از خواستنها به دور دار و با بزرگواری خودت، بر من لباس بسندگی بپوشان که به عزتت سوگند، آن هنگام که نافرمانیات کردم، به خشم تو نادان نبودم و مجازات تو را از یاد نبرده بودم، ولی نفس من، آن را برای من آراست و بعد از اینکه برایم روشن شده بود، شیطان مرا به لغزش کشاند؛ پس تو حق سرزنش و عتاب داری و تو در دیدهبان والا قرار داری؛ حق خودت را بر من ببخش و آفریدههایت را از من خشنود بگردان، ای شنونده صدا، ای پیشی گیرنده در - جبران - آنچه از دست رفته، ای پوشاننده گوشت به استخوانها بعد از مرگ، قبل از مرگ به من روزی رسان و قبل از اینکه از دستش بدهم، افزونش کن؛ خدایا، این دعای من است و بر توست که اجابت کنی و این تلاش من است و توکل بر توست؛ و هیچ توان و نیرویی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ نیست؛ بپذیر ای پروردگار جهانیان.}
توضیح
فیروز آبادی گفته است: «سطا علیه و به سطواً و سطوة»: چیره شد؛ یا با زور غلبه یافت.
ص: 55
یَقِیناً وَ رَیْبِی بَیَاناً وَ فِکْرِی خُشُوعاً وَ تَحَیُّرِی خُضُوعاً فَإِنِّی لَکَ صَلَّیْتُ وَ إِلَیْکَ تَوَجَّهْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ إِیَّاکَ قَصَدْتُ فَاجْعَلْ لِی فِی صَلَاتِی وَ دُعَائِی رَحْمَةً وَ بَرَکَةً تُکَفِّرُ بِهَا سَیِّئَاتِی وَ تُکْرِمُ بِهَا مَقَامِی وَ تُبَیِّضُ بِهَا وَجْهِی وَ تُزَکِّی بِهَا عَمَلِی وَ تَحُطُّ بِهَا وِزْرِی اللَّهُمَّ احْطُطْ بِهَا عَنِّی ثِقْلِی وَ اجْعَلْ مَا عِنْدَکَ خَیْراً لِی مِمَّا تَقْطَعُ عَنِّی الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی قَضَی عَنِّی فَرِیضَةً مِنَ الصَّلَوَاتِ الَّتِی کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً یَا اللَّهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
وَ مِنْهُ: دُعَاءٌ یُدْعَی بِهِ عَقِیبَ الصَّلَوَاتِ کُلُّ مَلِکٍ فَهُوَ مَمْلُوکٌ عِنْدَ مُلْکِ اللَّهِ وَ کُلُّ قَوِیٍّ فَهُوَ ضَعِیفٌ عِنْدَ قُوَّةِ اللَّهِ وَ کُلُّ سَاطٍ هَامِدٌ لِسَطْوَةِ اللَّهِ وَ کُلُّ ظَالِمٍ فَلَا مَحِیصَ لَهُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ صَغُرَ کُلُّ جَبَارٍ لِعَظَمَةِ اللَّهِ أَسْتَظْهِرُ عَلَی کُلِّ عَدُوٍّ لِی بِتَوَلِّی اللَّهِ دَرَأْتُ فِی نَحْرِ کُلِّ عَاتٍ بِاللَّهِ ضَرَبْتُ بَیْنِی وَ بَیْنَ کُلِّ مُتْرَفٍ ذِی سَوْرَةٍ وَ جَبَّارٍ ذِی نَخْوَةٍ وَ عَاتٍ ذِی أُبَّهَةٍ وَ مُتَسَلِّطٍ ذِی قُوَّةٍ وَ عَنِیدٍ ذِی قُدْرَةٍ وَ وَالٍ ذِی إِمْرَةٍ وَ کُلِّ مُعَانٍ وَ مُعِینٍ عَلَیَّ بِمَقَالَةٍ مُغْوِیَةٍ أَوْ سِعَایَةٍ مُثْلِبَةٍ أَوْ حِیلَةٍ مُؤْذِیَةٍ أَوْ غَائِلَةٍ مُرْدِیَةٍ عَلَی کُلِّ سَبَبٍ وَ مَذْهَبٍ وَ اتَّخَذْتُ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ حِجَاباً مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْقَهَّارِ- حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَسْأَلُکَ یَا بَادِیاً بِالْفَوَائِدِ وَ النِّعَمِ یَا فَتَّاحَ الْجُودِ وَ الْکَرَمِ یَا غَایَةَ الطَّالِبِ فِی الْحَوَائِجِ وَ الْهِمَمِ یَا رَبَّ الْبَیْتِ وَ الْحَرَمِ قَلْبِی مُعَلَّقٌ بِجُودِکَ وَ لِسَانِی مُنْطَلِقٌ بِذِکْرِکَ فَلَا عَلَی رَجَائِی أَخَافُ التَّخْیِیبَ وَ لَا عَلَی مُنَایَ أَخَافُ التَّکْذِیبَ جَنِّبْنِی یَا مَوْلَایَ عَنِ الْمَطَالَبِ بِجُودِکَ وَ أَلْبِسْنِی ثَوْبَ الْکِفَایَةِ بِکَرَمِکَ فَوَ عِزَّتِکَ مَا عَصَیْتُکَ إِذْ عَصَیْتُکَ وَ أَنَا بِنَکَالِکَ جَاهِلٌ وَ لَا عَنْ عُقُوبَتِکَ سَاهٍ وَ لَکِنْ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی وَ اسْتَزَلَّنِی الشَّیْطَانُ بَعْدَ الْبَیَانِ فَلَکَ الْعُتْبَی وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَی هَبْ لِی حَقَّکَ وَ أَرْضِ عَنِّی خَلْقَکَ یَا سَامِعَ الصَّوْتِ یَا سَابِقَ الْفَوْتِ یَا کَاسِیَ الْعِظَامِ لَحْماً بَعْدَ الْمَوْتِ ارْزُقْنِی قَبْلَ الْمَوْتِ وَ زِیَادَةً قَبْلَ الْفَوْتِ اللَّهُمَّ هَذَا الدُّعَاءُ وَ عَلَیْکَ الْإِجَابَةُ وَ هَذَا الْجُهْدُ وَ عَلَیْکَ التَّوَکُّلُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.
قال الفیروزآبادی سطا علیه و به سطوا و سطوة صال أو قهر بالبطش
ص: 55
و گفته است: «الهمود»، یعنی مرگ، و خاموش شدن آتش یا رفتن گرمای آن و «الهامد»: پوسیده سیاه به هم ریخته و خشکیده از روییدنیها. عبارت «بتولی الله» به این کلام خداوند «و هو یتولّی الصّالحین»،(1){و همو دوستدار و سرپرست شایستگان است.} اشاره دارد. در النهایه، در دعا آمده است: «اللهم إنی أدرء بک فی نحورهم» یعنی به یاری تو، بر گلوی آنها فشار میآورم تا در برابر آنان مرا کفایت کنی، و به طور خاص از گلو سخن گفته، زیرا فشار بر گلو روشی سریعتر و قویتر در راندن و تسلط بر فرد رانده شده است.
جوهری گفته است: «أترفته النعمة»، یعنی نعمت او را طغیانگر کرده است؛ و گفته است: «سورة السلطان»، یعنی خشم و تجاوزکاری او؛ و گفته است: «النخوة» یعنی تکبر و بزرگ بینی؛ «الابّهة» نیز اینگونه است؛ و گفته است: «یعر قومه»، یعنی به روشی ناپسند بر آنها وارد میشود و آنها را آلوده میکند؛ «المعرّة» یعنی گناه؛ و گفته است: «سعی به إلی الوالی»، یعنی وقتی که برای فرماندار سخن چینی کرده باشد.
در بعضی نسخهها، «أو سعایة مشلیة» آمده؛ یعنی فریب دهنده. جوهری گفته است: ثعلب گفته است: این که مردم میگویند: «أشلیت الکلب علی الصید»، اشتباه است و ابو زید گفته است: «أشلیت الکلب» یعنی صدایش کردم و ابن السکیت گفته است: گفته میشود: «أوسدت الکلب بالصید و آسدته» یعنی تحریک کردم؛ نه اینکه گفته شود: «أشلیته»؛ «الإشلاء» یعنی صدا زدن؛ گفته میشود: «أشلیت الشاة و الناقة»، یعنی آنها را برای دوشیدن، به اسمشان صدا زدم. پایان.
صدا زدن، اگر درست باشد، دلیل بر علیه آنها است؛ هر چند حمل آن بر معنای صدا زدن در اینجا به سختی ممکن باشد.
عبارت «علی کل سبب» شاید متعلق به عبارت «ضربت» باشد؛ همان طور که در کلام خداوند که فرموده است: «فضربنا علی آذانهم»،(2){پس در آن غار، سالیانی چند بر گوشهایشان پرده زدیم.} چنین است. در مورد آن گفتهاند: یعنی بر آنها پردهای زدهایم که مانع شنیدن میشود؛ به این معنی که آنها را به خوابی فرو بردهایم که صداها آنها را به هوش نمیآورد، که مفعول حذف شده است. یا اینکه گفته میشود مفعول، همان عبارت «حجاب» است که در تقدیر گرفته شده است. عبارت «علی کل سبب» برای شامل کردن حجاب است؛ یعنی در برابر من به هیچ صورتی و به هیچ طریقی، توانی ندارند و نیز احتمال دارد حجاب، مفعول برای هر دو فعل «ضربت» و «اتخذت» و از طریق تنازع باشد و شاید همین آشکارتر باشد.
«عن المطالب»، یعنی از آفریدگان؛ در بعضی از نسخهها «المعاطب» آمده و شاید همین آشکارتر باشد. «العتبی» بازگشت از گناه و بدکاری است. «أنت بالمنظر الأعلی»، «المنظر المرقب» یعنی در دیده بانی بالا که بندگانش را زیر نظر دارد و بر تمام حالات آنان اطلاع دارد؛ یا اینکه مکان او، بالاتر از دیدگاه آفریدگان و تفکرات آنها است. «یا سابق الفوت»، یعنی هر چه را که اراده کند، به دست میآورد و هیچ چیزی از دستش نمیرود، پس او بر
ص: 56
و قال الهمود الموت و طفوء النار أو ذهاب حرارتها و الهامد البالی المسود المتغیر و الیابس من النبات قوله بتولی الله إشارة إلی قوله تعالی وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ (1) و فی النهایة فیه اللهم إنی أدرأ بک فی نحورهم أی أدفع بک فی نحورهم لتکفینی أمرهم و إنما خص النحور لأنه أسرع و أقوی فی الدفع و التمکن من المدفوع.
و قال الجوهری أترفته النعمة أطغته و قال سورة السلطان سطوته و اعتداؤه و قال النخوة الکبر و العظمة و کذا الأبهة و قال یعر قومه أی یدخل علیهم مکروها یلطخهم به و المعرة الإثم و قال سعی به إلی الوالی إذا وشی به.
و فی بعض النسخ أو سعایة مشلیة أی مغریة قال الجوهری قال ثعلب و قول الناس أشلیت الکلب علی الصید خطأ و قال أبو زید أشلیت الکلب دعوته و قال ابن السکیت یقال أوسدت الکلب بالصید و آسدته إذا أغریته و لا یقال أشلیته إنما الإشلاء الدعاء یقال أشلیت الشاة و الناقة إذا دعوتهما بأسمائهما لتحلبهما انتهی.
و الدعاء مع صحته حجة علیهم و إن أمکن حمله هنا علی معنی الدعاء أیضا بتکلف.
قوله علی کل سبب لعله متعلق بقوله ضربت کما فی قوله تعالی فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ (2) قالوا فیه أی ضربنا علیهم حجابا یمنع السماع بمعنی أنمناهم إنامة لا تنبههم فیها الأصوات فحذف المفعول أو یقال المفعول و هو قوله حجابا مقدر و قوله علی کل سبب لتعمیم الحجاب أی لا یقدرون علی فی وجه من الوجوه و طریق من الطرق و یحتمل أن یکون حجابا مفعولا لفعلی ضربت و اتخذت علی التنازع و لعله أظهر.
عن المطالب أی إلی المخلوقین و فی بعض النسخ المعاطب و لعله أظهر و العتبی الرجوع عن الذنب و الإساءة و أنت بالمنظر الأعلی المنظر المرقب أی فی المرقب الأعلی یرقب عباده و یطلع علی جمیع أحوالهم أو محله أعلی من مناظر الخلق و أفکارهم یا سابق الفوت أی یدرک کل ما یرید و لا یفوت منه شی ء فهو
ص: 56
ناپدید شدنش پیشی گرفته است؛ یا ذات او، مقدم بر وجود و عدم است، پس پیش آمدن فنا و نابودی بر او، محال است؛ همانطور که وارد شده، وجودش بر نبودش مقدم است؛ ولی اولی آشکارتر است. «و زیادة» یعنی در بینشها و طاعتها. «قبل الفوت» یعنی قبل از اینکه از دست من برود، یا قبل از مرگ.
روایت61.
تفسیر الامام: امام علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: بنده خدا وقتی صبح میکند، یا کنیز خدا وقتی صبح میکند، خدا و فرشتگانش به او رو میکنند تا با نمازش رو به سوی خدای عزّوجلّ کند و خدا نیز رحمتش را متوجه او سازد و بزرگواریاش را بر او ارزانی دارد. پس اگر به عهدی که از او گرفته شده وفا کند و آن نمازی را که خدا بر او واجب ساخته، بجا بیاورد، خداوند به فرشتگانش، نگهبانان بهشت و حمل کنندگان عرش خود میفرماید: این بنده من وفا کرد، پس شما هم وفا کنید. ولی اگر وفا نکند، خداوند میفرماید: این بنده من وفا نکرد، و من بسیار بردبار و بزرگوارم، پس اگر توبه کند و بازگردد، من هم بر او باز میگردم و اگر به طاعت من روی آورد، من هم با رضوان و رحمت خودم بر او روی میآورم .
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خدای متعال فرموده است: و اگر از آنچه میخواهد، تنبلی کند، از زیبایی و ارزش و شکوه قصرهای او کم میکنم و در بهشت به این مشهور میشود که صاحب این قصر، کوتاهی کرده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: و آن از این رو است که خداوند در شب معراج به جبرئیل دستور داد و او قصرهای بهشت را بر من نشان داد؛ پس دیدم همگی از طلا و نقره هستند، ملاط آنها مشک و عنبر است؛ ولی دیدم بعضی از آنها شکوه بالایی داشتند که بعضی دیگر نداشتند. گفتم: ای حبیب من، چرا بعضی از این قصرها مانند بعضی دیگر شکوهمند نیستند؟ گفت: ای محمد، اینها قصرهای نمازگزاران نمازهای واجب است که بعد از نماز از صلوات فرستادن بر تو و بر خاندان تو، تنبلی میکردند؛ پس وقتی چیزی برای ساختن شرافت از صلوات بر محمد و خاندان پاک او میفرستاد، برای او شرافتی ایجاد میگشت و در غیر این صورت، همین گونه باقی میماند. از این رو هنگام شناسایی اهل بهشت گفته میشود که قصری که از شکوه برخوردار نیست، از آن کسی است که صاحب آن از صلوات فرستادن بر محمد و خاندان پاک او کوتاهی کرده است. همچنین در آنجا قصرهای شکوهمند و فوقالعاده زیبا دیدم که در مقابلشان، راهرو و در روبرو و پشت، باغ نداشتند. گفتم: چرا این قصرها در مقابلشان راهرو و در جلو و پشت، باغ ندارند؟ گفت: ای محمد، این قصرهای نمازگزاران نمازهای پنجگانه است که مقداری از توان خود را صرف برآورده ساختن نیازهای برادران مؤمن خود میکردند؛ و نه همه توانشان را؛ به همین خاطر قصرهایشان پوشیده و بدون راهرو در مقابل و باغهایی در پشت میباشند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آگاه باشید و به ولایت تنها اتکا نکنید و بعد از آن، از واجبات دیگر خدا و بر آورده ساختن حقوق برادران و عمل به تقیّه را به جای آورید که آن دو، چیزی هستند
ص: 57
یسبق فوتها أو یسبق ذاته الفوت و العدم فیستحیل طرو الفناء و الفوت علیه کما ورد سبق وجوده عدمه و الأول أظهر و زیادة أی فی المعارف و الطاعات قبل الفوت أی قبل أن تفوت منی أو قبل الموت.
تَفْسِیرُ الْإِمَامِ، قَالَ علیه السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَصْبَحَ أَوِ الْأَمَةَ إِذَا أَصْبَحَتْ أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ مَلَائِکَتُهُ لِیَسْتَقْبِلَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِصَلَاتِهِ فَیُوَجِّهَ إِلَیْهِ رَحْمَتَهُ وَ یُفِیضَ عَلَیْهِ کَرَامَتَهُ فَإِنْ وَفَی بِمَا أَخَذَ عَلَیْهِ فَأَدَّی الصَّلَاةَ عَلَی مَا فُرِضَتْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمَلَائِکَةِ خُزَّانِ جِنَانِهِ وَ حَمَلَةِ عَرْشِهِ قَدْ وَفَی عَبْدِی هَذَا فَفُوا لَهُ وَ إِنْ لَمْ یَفِ قَالَ اللَّهُ لَمْ یَفِ عَبْدِی هَذَا وَ أَنَا الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ فَإِنْ تَابَ تُبْتُ عَلَیْهِ وَ إِنْ أَقْبَلَ عَلَی طَاعَتِی أَقْبَلْتُ عَلَیْهِ بِرِضْوَانِی وَ رَحْمَتِی ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ إِنْ کَسِلَ عَمَّا یُرِیدُ قَصَّرْتُ فِی قُصُورِهِ حُسْناً وَ بَهَاءً وَ جَلَالًا وَ شَهَّرْتُ فِی الْجِنَانِ بِأَنَّ صَاحِبَهَا مُقَصِّرٌ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ جَبْرَئِیلَ لَیْلَةَ الْمِعْرَاجِ فَعَرَضَ عَلَیَّ قُصُورَ الْجِنَانِ فَرَأَیْتُهَا مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ مِلَاطُهَا الْمِسْکُ وَ الْعَنْبَرُ غَیْرَ أَنِّی رَأَیْتُ لِبَعْضِهَا شُرَفاً عَالِیَةً وَ لَمْ أَرَ لِبَعْضِهَا فَقُلْتُ یَا حَبِیبِی مَا بَالُ هَذِهِ بِلَا شُرَفٍ کَمَا لِسَائِرِ تِلْکَ الْقُصُورِ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ قُصُورُ الْمُصَلِّینَ فَرَائِضَهُمْ الَّذِینَ یَکْسَلُونَ عَنِ الصَّلَاةِ عَلَیْکَ وَ عَلَی آلِکَ بَعْدَهَا فَإِنْ بَعَثَ مَادَّةً لِبِنَاءِ الشُّرَفِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ بُنِیَتْ لَهُ الشُّرَفُ وَ إِلَّا بَقِیَتْ هَکَذَا فَیُقَالُ حِینَ یَعْرِفُ سُکَّانُ الْجِنَانِ إِنَّ الْقَصْرَ الَّذِی لَا شُرَفَ لَهُ هُوَ الَّذِی کَسِلَ صَاحِبُهُ بَعْدَ صَلَاتِهِ عَنِ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ وَ رَأَیْتُ فِیهَا قُصُوراً مُشْرِفَةً عَجِیبَةَ الْحُسْنِ لَیْسَ لَهَا أَمَامَهَا دِهْلِیزٌ وَ لَا بَیْنَ یَدَیْهِ بُسْتَانٌ وَ لَا خَلْفَهَا فَقُلْتُ مَا بَالُ هَذِهِ الْقُصُورِ لَا دِهْلِیزَ بَیْنَ یَدَیْهَا وَ لَا بُسْتَانَ خَلْفَ قُصُورِهَا فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ قُصُورُ الْمُصَلِّینَ الْخَمْسَ الصَّلَوَاتِ الَّذِینَ یَبْذُلُونَ بَعْضَ وُسْعِهِمْ فِی قَضَاءِ حُقُوقِ إِخْوَانِهِمُ الْمُؤْمِنِینَ دُونَ جَمِیعِهَا فَلِذَلِکَ قُصُورُهُمْ مُسَتَّرَةٌ بِغَیْرِ دِهْلِیزٍ أَمَامَهَا وَ غَیْرِ بَسَاتِینَ خَلْفَهَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَلَا وَ لَا تَتَّکِلُوا عَلَی الْوَلَایَةِ وَحْدَهَا وَ أَدُّوا مَا بَعْدَهَا مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَ قَضَاءِ حُقُوقِ الْإِخْوَانِ وَ اسْتِعْمَالِ التَّقِیَّةِ فَإِنَّهُمَا اللَّذَانِ یُتِمَّانِ
ص: 57
که اعمال را کامل میکنند و با - نبود - آنها، ناقص میشوند.(1)
توضیح
ظاهر آن، صلوات فرستادن بر محمد و خاندان محمد در تعقیب نماز باشد و نیز احتمال دارد منظور، تشهد آخری باشد.
روایت62.
الکافی: با اسناد به داود عجلی نقل کرده که گفته است: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: سه چیز وجود دارد که شنیدن سخن آفریدگان به آنها داده شده است: بهشت، آتش، و حور العین؛ پس هنگامی که بنده نماز بگزارد و بگوید: «اللهم أعتقنی من النار و أدخلنی الجنة و زوجنی الحور العین»،{خدایا، مرا از آتش برهان و وارد بهشت نما و حوریان درشت چشم را به ازدواج من در آور.} آتش میگوید: ای پروردگار، بنده تو از تو خواست او را از من برهانی، پس او را برهان؛ و بهشت میگوید: ای پروردگار، بنده تو از تو مرا خواست، پس او را در من ساکن نما؛ و حور العین میگوید: ای پروردگار، بنده تو از تو ما را خواستگاری کرد، پس او را با ما تزویج نما. ولی اگر از نمازش روانه شود و چیزی از اینها را نخواهد، حوریان درشت چشم میگویند: این بنده در مورد ما بی رغبت است و بهشت میگوید: این بنده در مورد من، بی رغبت است و آتش میگوید: این بنده در مورد من، نادان است.(2)
روایت63.
الکافی و التهذیب: حسین بن سویر و ابی سلمه السراج گفتهاند: از امام صادق علیه السلام شنیدیم که در دنباله هر نماز واجب، چهار مرد و چهار زن را لعن میکرد: تیمیّ و عدویّ و فُعلان و معاویه و آنها را اسم میبرد؛ و فلان زن و فلان زن و هند و امّ الحکم خواهر معاویه.(3)
روایت64.
التهذیب: جابر از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: هنگام برگشتن از نماز واجب، جز با لعن بنی امیه برنگرد.(4)
روایت65.
البلد الامین: امام رضا علیه السلام فرمود: برای خواستن روزی، در دنباله هر نماز واجب بگو: {ای کسی که نیازهای خواهندگان را در اختیار داری؛ ای کسی که برای هر نیازی نزد تو شنیدنی حاضر و جوابی آماده، و برای هر سکوت کردهای از سوی تو علمی باطنی و دربرگیرنده وجود دارد؛ به خاطر وعدههای راستین که دادهای و دستهای پر بخشش که داری و رحمت گستردهات و فرمانروایی پیروزمندت و حکومت همیشگیات و کلمات کامل شدهات، از تو درخواست میکنم؛ ای کسی که طاعت
ص: 58
الْأَعْمَالَ وَ یَقْصُرَانِ بِهَا(1).
ظاهره الصلاة علی محمد و آله فی التعقیب و یحتمل التشهد الأخیر.
الْکَافِی، بِإِسْنَادِهِ عَنْ دَاوُدَ الْعِجْلِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: ثَلَاثٌ أُعْطِینَ سَمْعَ الْخَلَائِقِ- الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ الْحُورُ الْعِینُ فَإِذَا صَلَّی الْعَبْدُ وَ قَالَ اللَّهُمَّ أَعْتِقْنِی مِنَ النَّارِ وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ وَ زَوِّجْنِی الْحُورَ الْعِینَ قَالَتِ النَّارُ یَا رَبِّ إِنَّ عَبْدَکَ قَدْ سَأَلَکَ أَنْ تُعْتِقَهُ مِنِّی فَأَعْتِقْهُ وَ قَالَتِ الْجَنَّةُ یَا رَبِّ إِنَّ عَبْدَکَ قَدْ سَأَلَکَ إِیَّایَ فَأَسْکِنْهُ وَ قَالَتِ الْحُورُ الْعِینُ یَا رَبِّ إِنَّ عَبْدَکَ قَدْ خَطَبَنَا إِلَیْکَ فَزَوِّجْهُ مِنَّا فَإِنْ هُوَ انْصَرَفَ مِنْ صَلَاتِهِ وَ لَمْ یَسْأَلْ إِلَیْهِ شَیْئاً مِنْ هَذَا قُلْنَ الْحُورُ الْعِینُ هَذَا الْعَبْدُ فِینَا لَزَاهِدٌ وَ قَالَتِ الْجَنَّةُ إِنَّ هَذَا الْعَبْدَ فِیَّ لَزَاهِدٌ وَ قَالَتِ النَّارُ إِنَّ هَذَا الْعَبْدَ فِیَّ لَجَاهِلٌ (2).
الْکَافِی، وَ التَّهْذِیبُ، بِإِسْنَادِهِمَا عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سویر [ثُوَیْرٍ] وَ أَبِی سَلَمَةَ السَّرَّاجِ قَالا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: وَ هُوَ یَلْعَنُ فِی دُبُرِ کُلِّ مَکْتُوبَةٍ أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ- التَّیْمِیَّ وَ الْعَدَوِیَّ وَ فعلان [فُلَانَ] وَ مُعَاوِیَةَ وَ یُسَمِّیهِمْ وَ فُلَانَةَ وَ فُلَانَةَ وَ هِنْداً وَ أُمَّ الْحَکَمِ أُخْتَ مُعَاوِیَةَ(3).
التَّهْذِیبُ، عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا انْحَرَفْتَ عَنْ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ فَلَا تَنْحَرِفْ إِلَّا بِانْصِرَافِ لَعْنِ بَنِی أُمَیَّةَ(4).
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، عَنِ الرِّضَا علیه السلام: قُلْ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ عَقِیبَ کُلِّ فَرِیضَةٍ- یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ یَا مَنْ لِکُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ وَ لِکُلِّ صَامِتٍ مِنْکَ عِلْمٌ بَاطِنٌ مُحِیطٌ أَسْأَلُکَ بِمَوَاعِیدِکَ الصَّادِقَةِ وَ أَیَادِیکَ الْفَاضِلَةِ وَ رَحْمَتِکَ الْوَاسِعَةِ وَ سُلْطَانِکَ الْقَاهِرِ وَ مُلْکِکَ الدَّائِمِ وَ کَلِمَاتِکَ التَّامَّاتِ یَا مَنْ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ
ص: 58
اطاعت کنندگان او را سودی و نافرمانی گناهکاران او را ضرری نرساند، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و بر من روزی رسان و در آن روزیای که به من میبخشی، از فضل خود، ایمنی قرار ده؛ به رحمت خودت، ای بهترین رحم کنندگان.}(1)
روایت66.
دلایل الامامة: امام قائم علیه السلام فرموده است: حضرت زین العابدین علیه السلام در دعای خود بعد از نماز میگفت: {خدایا، از تو به احترام آن اسمت که آسمان و زمین با آن برپا داشته شده اند و به آن اسمت که پراکندگان جمع میشوند و به آن اسمت که با آن بین حق و باطل جدایی میافتد و به آن اسمت که با آن گنجایش دریاها و تعداد شنها و وزن کوهها را میدانی، میخواهم که در مورد من چنین و چنان کنی.}(2)
روایت67.
مهج الدعوات: در مجموعهای با خط قدیمی که نویسندهاش همان مصنفش بود، نوشته بود که اسمش محمد بن محمد بن عبد الله بن فاطر است و از بزرگانش نقل کرده و گفته است: این سخنان از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: از حقوق ما بر دوستداران و پیروان ما این است که هیچ یک از آنها از نمازش برنخیزد مگر اینکه این دعا را بخواند: {خدایا، از تو به حق بزرگ بزرگت میخواهم که بر محمد و خاندان پاک او درود فرستی و بر آنها درودی کامل و همیشگی فرستی و به برکت دعای من، بر محمد و خاندان محمد و دوستداران و رهروان آنها، هرگونه و هر کجا که باشند، خواه در دشت و خواه در کوه، خواه در خشکی و خواه در دریا، آنچه را که باعث روشنی چشمشان میشود، برسانی. ای سرور من، غائبان آنها را محافظت کن و آنها را سالم به خانواده هایشان برگردان و به اندوهداران، راحتی برسان و بر گرفتاران، گشایش قرار ده و برهنگان را لباس بپوشان و گرسنگان را سیر و تشنگان را سیراب نما
ص: 59
الْمُطِیعِینَ وَ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ الْعَاصِینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِی وَ أَعْطِنِی فِیمَا تَرْزُقُنِی الْعَافِیَةَ مِنْ فَضْلِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
دَلَائِلُ الْإِمَامَةِ، لِمُحَمَّدِ بْنِ جَرِیرٍ الطَّبَرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ الْمُطَّلِبِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ السَّمُرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْمَحْمُودِیِّ عَنْ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْمَحْمُودِیِّ عَنِ الْقَائِمِ علیه السلام قَالَ: کَانَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ علیه السلام یَقُولُ فِی دُعَائِهِ عَقِیبَ الصَّلَاةِ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی بِهِ تَقُومُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ بِاسْمِکَ الَّذِی بِهِ تَجْمَعُ الْمُتَفَرِّقَ وَ بِهِ تُفَرِّقُ الْمُجْتَمِعَ وَ بِاسْمِکَ الَّذِی تُفَرِّقُ بِهِ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ بِاسْمِکَ الَّذِی تَعْلَمُ بِهِ کَیْلَ الْبِحَارِ وَ عَدَدَ الرِّمَالِ وَ وَزْنَ الْجِبَالِ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(2).
مُهَجُ الدَّعَوَاتِ، وَجَدْتُ فِی مَجْمُوعٍ بِخَطٍّ قَدِیمٍ ذَکَرَ نَاسِخُهُ وَ هُوَ مُصَنِّفُهُ أَنَّ اسْمَهُ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ فَاطِرٍ رَوَاهُ عَنْ شُیُوخِهِ فَقَالَ مَا هَذَا لَفْظُهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الرَّقَّاقِ الْقُمِّیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ الْقُمِّیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِی هَاشِمٍ عَنْ أَبِی یَحْیَی الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مِنْ حَقِّنَا عَلَی أَوْلِیَائِنَا وَ أَشْیَاعِنَا أَنْ لَا یَنْصَرِفَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ مِنْ صَلَاتِهِ حَتَّی یَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ هُوَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ الْعَظِیمِ الْعَظِیمِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَیْهِمْ صَلَاةً تَامَّةً دَائِمَةً وَ أَنْ تُدْخِلَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مُحِبِّیهِمْ وَ أَوْلِیَائِهِمْ حَیْثُ کَانُوا وَ أَیْنَ کَانُوا فِی سَهْلٍ أَوْ جَبَلٍ أَوْ بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ مِنْ بَرَکَةِ دُعَائِی مَا تُقِرُّ بِهِ عُیُونَهُمْ احْفَظْ یَا مَوْلَایَ الْغَائِبِینَ مِنْهُمْ وَ ارْدُدْهُمْ إِلَی أَهَالِیهِمْ سَالِمِینَ وَ نَفِّسْ عَنِ الْمَهْمُومِینَ وَ فَرِّجْ عَنِ الْمَکْرُوبِینَ وَ اکْسُ الْعَارِینَ وَ أَشْبِعِ الْجَائِعِینَ وَ أَرْوِ الظَّامِئِینَ وَ اقْضِ
ص: 59
و بدهی بدهکاران را ادا نما و مجردان را تزویج کن و بیماران مسلمانان را شفا ده و بر مردگانشان، آنچه را که باعث روشنی چشمشان شود، برسان و بر ستمدیدگان از دوستداران خاندان محمد که سلام بر آنان باد را یاری کن و آتش مخالفان را خاموش کن.
خدایا، لعنت و خشم و غضب و عذاب خود را بر آن دو که نعمت تو را ناسپاسی و به فرستاده تو نسبت خیانت دادند و او را متهم کردند و او را کنار گذاشتند و پیمانش در باره وصی او را گسستند و بعد از او، عهدش را درباره جانشین او شکستند و مقام او را ادعا کردند و احکام او را تغییر دادند و سنتش را دگرگون ساختند و دینش را زیرورو کردند و ارزش راهنماهای تو را کوچک کردند و شروع به ظلم و ستم به ایشان نمودند و راه نیرنگ را بر آنها و مخالفت با دستوراتشان، و کشتن آنها، و به پا کردن جنگ بر ضد آنان، و بازداشتن جانشین تو از جلوگیری از رخنه و راست گردانیدن کجی و برابر کردن ناراستیها و تأیید احکام و نمایان کردن دین اسلام و برپا داشتن حدود قرآن، هموار کردند. خدایا، آن دو را و فرزندان آن دو را و هر کسی را که به خواسته آنها تمایل پیدا کرده و پا، جای پای آنها گذاشته و راه آنان را رفته و به بدعت آنان، سینه سپر کرده، لعنت کن، لعنتی که به هیچ ذهنی نرسیده و اهل آتش از آن پناهنده میشوند؛ لعنت کن خدایا، هر کس را که به سخن آنان عمل کند و از دستورشان پیروی کند و به دوستی آنان دعوت کند و در کفر آنان تردید داشته باشد، از اولین و آخرین.} سپس به دلخواه خودت دعا کن.(1)
البلد الامین: محمد بن محمد بن عبدالله بن فاطر در مجموعه خود، مثل این را از امام صادق علیه السلام نقل کرده است.
توضیح
«خوَّنا رسولَک»، یعنی به او نسبت خیانت دادند. «أرهج الغبار» یعنی غبار را برانگیخت؛ در اینجا کنایه از برانگیختن جنگها است. «الثلم» جمع «الثلمة» با ضمه، همان شکاف در دیوار و چیزهای دیگر است. «تثقیف الرماح»، برابر کردن آن، و «الأود» با فتحه، یعنی کجی و ناراستی. «تصدّر» یعنی در نشستن، سینهاش را جلو گرفته، یا در بالای مجلس نشسته؛ در اینجا شاید کنایه از ادعای فرمانروایی و ولایت باشد.
روایت68.
المجتبی: از کتاب «العملیات، الموصلة إلی ربِّ الأرضین و السَّماوات» نوشته یوسف بن محمد، معروف به ابن خوارزمی، با اسناد آن به ابن عباس، گفته است: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: شب و روز از عذاب در هراس بودم تا اینکه جبرئیل سوره «قل هو الله أحد» را برایم آورد، پس فهمیدم که خداوند بعد از آن، امتم را عذاب نمیکند و همانا این سوره، نسب خدای عزّوجلّ است، پس هر کس بر خواندن آن را بعد از هر نماز عهد بندد، نیکی از آسمان بر
ص: 60
دَیْنَ الْغَارِمِینَ وَ زَوِّجِ الْعَازِبِینَ وَ اشْفِ مَرْضَی الْمُسْلِمِینَ وَ أَدْخِلْ عَلَی الْأَمْوَاتِ مَا تَقَرُّ بِهِ عُیُونُهُمْ وَ انْصُرِ الْمَظْلُومِینَ مِنْ أَوْلِیَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام وَ أَطْفِ نَائِرَةَ الْمُخَالِفِینَ اللَّهُمَّ وَ ضَاعِفْ لَعْنَتَکَ وَ بَأْسَکَ وَ نَکَالَکَ وَ عَذَابَکَ عَلَی اللَّذَیْنِ کَفَرا نِعْمَتَکَ وَ خَوَّنَا رَسُولَکَ وَ اتَّهَمَا نَبِیَّکَ وَ بَایَنَاهُ وَ حَلَّا عَقْدَهُ فِی وَصِیِّهِ وَ نَبَذَا عَهْدَهُ فِی خَلِیفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ ادَّعَیَا مَقَامَهُ وَ غَیَّرَا أَحْکَامَهُ وَ بَدَّلَا سُنَّتَهُ وَ قَلَّبَا دِینَهُ
وَ صَغَّرَا قَدْرَ حُجَجِکَ وَ بَدَءَا بِظُلْمِهِمْ وَ طَرَقَا طَرِیقَ الْغَدْرِ عَلَیْهِمْ وَ الْخِلَافِ عَنْ أَمْرِهِمْ وَ الْقَتْلِ لَهُمْ وَ إِرْهَاجِ الْحُرُوبِ عَلَیْهِمْ وَ مَنْعِ خَلِیفَتِکَ مِنْ سَدِّ الثَّلْمِ وَ تَقْوِیمِ الْعِوَجِ وَ تَثْقِیفِ الْأَوَدِ وَ إِمْضَاءِ الْأَحْکَامِ وَ إِظْهَارِ دِینِ الْإِسْلَامِ وَ إِقَامَةِ حُدُودِ الْقُرْآنِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا وَ ابنیهما [ابْنَتَیْهِمَا] وَ کُلَّ مَنْ مَالَ مَیْلَهُمْ وَ حَذَا حَذْوَهُمْ وَ سَلَکَ طَرِیقَتَهُمْ وَ تَصَدَّرَ بِبِدْعَتِهِمْ لَعْناً لَا یَخْطُرُ عَلَی بَالٍ وَ یَسْتَعِیذُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ الْعَنِ اللَّهُمَّ مَنْ دَانَ بِقَوْلِهِمْ وَ اتَّبَعَ أَمْرَهُمْ وَ دَعَا إِلَی وَلَایَتِهِمْ وَ شَکَّ فِی کُفْرِهِمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ ثُمَّ ادْعُ بِمَا شِئْتَ (1).
البلد الأمین، ذکر محمد بن محمد بن عبد الله بن فاطر فی مجموعه عن الصادق علیه السلام و ذکر: مثله
خونا رسولک أی نسباه إلی الخیانة أرهج الغبار أی أثاره استعیر هنا لتهییج الحروب و الثلم جمع الثلمة بالضم و هی الخلل فی الحائط و غیره و تثقیف الرماح تسویتها و الأود بالتحریک الاعوجاج و تصدر نصب صدره فی الجلوس أو جلس فی صدر المجلس و لعله هنا کنایة عن ادعاء الإمارة و الولایة.
الْمُجْتَبَی، مِنْ کِتَابِ الْعَمَلِیَّاتِ الْمُوصِلَةِ إِلَی رَبِّ الْأَرَضِینَ وَ السَّمَاوَاتِ تَأْلِیفِ یُوسُفَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْخُوارِزْمِیِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَی ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: کُنْتُ أَخْشَی الْعَذَابَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ حَتَّی جَاءَنِی جَبْرَئِیلُ بِسُورَةِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَعَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ لَا یُعَذِّبُ أُمَّتِی بَعْدَ نُزُولِهَا فَإِنَّهَا نِسْبَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ تَعَاهَدَ قِرَاءَتَهَا بَعْدَ کُلِّ صَلَاةٍ تَنَاثَرَ الْبِرُّ مِنَ السَّمَاءِ عَلَی
ص: 60
فرق سرش فرو میریزد و آرامشی بر او نازل میشود که نوای آن، پیرامون عرش را میگیرد تا اینکه خدای عزّوجلّ به گوینده آن مینگرد، پس او را آنگونه میآمرزد که بعد از آن، هیچ عذاب نمیشود و بعد از آن، هرچه از خدا بخواهد، خدا آن را به او عطا میکند و آن را در خانواده او قرار میدهد؛... تا آخر، که در کتاب القرآن خواهد آمد.
روایت69.
اختیار ابن الباقی: از امام صادق علیه السلام است که فرموده است: هر کس بعد از هر نماز واجب، این دعا را بخواند، امام م ح م د بن امام حسن، سلام بر او و بر پدرانش، را در بیداری یا خواب میبیند:
{خدایا، به سرور ما، صاحب الزمان، هر کجا و هر گونه که باشد، در مشرقهای زمین و مغربهایش، همواریاش و کوهش، خشکیاش و دریایش، و از طرف من و پدر و مادرم و فرزندان و برادرانم، به تعداد آفریدگان خدا و سنگینی عرش خدا و آن مقدار که کتابش برشمرده و علمش به آن احاطه یافته، درود و سلام بفرست. خدایا، در صبح این روز و تا - آخرین - روزهای زندگیام، برای او عهد و پیمان و بیعتم را بر گردنم تجدید می کنم که از آن روی نگردانم و هیچ گاه دست برندارم. خدایا، مرا از یاران و مددکاران او و دفاع کنندگان از او و از به جا آورندگان دستورات و بازداشتنهایش و از کشته شدگان در پیشگاهش قرار ده. خدایا، اگر بین من و او مرگی که بر بندگانت حتمی و قطعی ساختهای، فاصله انداخت، مرا کفن پوشیده از قبر بیرون آور، در حالی که با شمشیر از غلاف برکشیده و نیزه برهنه، در میان شهرنشین و بادیه نشین، پاسخگو به دعوت آن دعوت کننده باشم.
خدایا، آن جمال با رشادت و پیشانی ستوده را به من بنمایان و دیده ام را با یک نگاهم به او سرمه بنه و در گشایش امرش شتاب فرما و درآمدنش را آسان گردان؛ خدایا، پشتش را محکم و کمرش را قوی و عمرش را طولانی گردان؛ خدایا، به دست او شهرهایت را آباد و بندگانت را به وسیله او زنده فرما که تو فرمودهای و گفته ات حق است که «ظهَر الفَسادُ فی البَرِّ و البَحر بما کسبَت أیدِی النّاس»،{فساد در خشکی و دریا، در اثر اعمال مردم نمایان شد.}؛ پس خدایا، ولیّ ات و فرزند دختر پیامبرت که به نام رسولت، درود تو بر او و خاندانش، نامیده شده را آشکار کن تا به چیزی از باطل دست نیابد، مگر آن را از هم بپاشد و خدا حق را با کلمات خود پابرجا نماید و به آن تحقق بخشد؛ خدایا، این اندوه را از این امت، به ظهور او برطرف کن که آنها آن را دور می بینند، ولی ما نزدیک می بینیم و درودهای خدا بر محمد و خاندان او باد .
ص: 61
مَفْرِقِ رَأْسِهِ وَ نَزَلَتْ عَلَیْهِ السَّکِینَةُ لَهَا دَوِیٌّ حَوْلَ الْعَرْشِ حَتَّی یَنْظُرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی قَارِئِهَا فَیَغْفِرُ اللَّهُ لَهُ مَغْفِرَةً لَا یُعَذِّبُهُ بَعْدَهَا ثُمَّ لَا یَسْأَلُ اللَّهَ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ إِیَّاهُ وَ یَجْعَلُهُ فِی کِلَاءَتِهِ إِلَی آخِرِ مَا سَیَأْتِی فِی کِتَابِ الْقُرْآنِ.
اخْتِیَارُ ابْنِ الْبَاقِی، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ قَرَأَ بَعْدَ کُلِّ فَرِیضَةٍ هَذَا الدُّعَاءَ فَإِنَّهُ یَرَی الْإِمَامَ م ح م د بْنَ الْحَسَنِ عَلَیْهِ وَ عَلَی آبَائِهِ السَّلَامُ فِی الْیَقَظَةِ أَوْ فِی الْمَنَامِ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا صَاحِبَ الزَّمَانِ أَیْنَمَا کَانَ وَ حَیْثُمَا کَانَ مِنْ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا عَنِّی وَ عَنْ وَالِدَیَّ وَ عَنْ وُلْدِی وَ إِخْوَانِی التَّحِیَّةَ وَ السَّلَامَ عَدَدَ خَلْقِ اللَّهِ وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ وَ أَحَاطَ عِلْمُهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ هَذَا الْیَوْمِ وَ مَا عِشْتُ فِیهِ مِنْ أَیَّامِ حَیَاتِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ نُصَّارِهِ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ وَ نَوَاهِیهِ فِی أَیَّامِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ اللَّهُمَّ فَإِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَی عِبَادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیْفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ وَ اکْحُلْ بَصَرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ اللَّهُمَّ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ قَوِّ ظَهْرَهُ وَ طَوِّلْ عُمُرَهُ اللَّهُمَّ اعْمُرْ بِهِ بِلَادَکَ وَ أَحْیِ بِهِ عِبَادَکَ فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُ ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِیَّکَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّی بِاسْمِ رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتَّی لَا یَظْفَرَ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلَّا مَزَّقَهُ- وَ یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یُحَقِّقُهُ اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِظُهُورِهِ- إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیباً وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ.
ص: 61
باب سی و نهم : آنچه که اختصاص به تعقیبات نماز ظهر دارد
روایات
روایت1.
فلاح السائل: از مهمترین کارها در دنباله نماز ظهر، اقتدا کردن به امام صادق علیه السلام در دعا کردن برای امام مهدی علیه السلام است؛ همان کسی که طبق روایتهای صحیح، محمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله بشارت او را به امتش داده و وعده کرده است که او در آخرالزمان ظهور میکند؛ همان طور که عباد بن محمد المداینی روایت کرده که: در مدینه در حالی بر امام صادق علیه السلام وارد شدم که از نماز ظهر فارغ شده بود و دو دستش را بالا برده بود و میگفت: {ای شنونده هر صدا، ای جمع کننده هر ازدست رفتهای، ای به وجود آورنده هر جان بعد از مرگ، ای برانگیزاننده، ای ارث برنده، ای سرور همه بزرگان، ای خدای خدایان، ای غالب بر همه گردنکشان، ای فرمانروای دنیا و آخرت، ای پروردگار پروردگاران، ای پادشاه پادشاهان، ای خشم گیرنده، ای صاحب قدرت شدید، ای انجام دهنده آنچه اراده میکند، ای شمارنده تعداد نفسها و برداشت گامها، ای کسی که نهان پیش او آشکار است، ای آغازگر، ای برگرداننده، از تو به حقی که بر برگزیدهات از آفریدههایت داری، و به حق آنان که برایشان از طرف خودت لازم گردانیدهای، میخواهم که بر محمد و خاندان محمد - اهل بیت او - درود فرستی و همین لحظه بر من منت بگذاری و گردنم را از آتش برهانی و وعده ولیّات و پسر پیامبرت که به اذن تو، دعوت کننده به سوی توست و امانتدار تو در میان آفریدهها و چشم تو در میان بندگان و دلیل تو بر مخلوقات است، درودها و برکتهای تو بر او را وفا کنی؛ خدایا، او را با یاری خودت تأیید کن و بندهات را یاوری کن و یاران او را توانمند ساز و شکیبایشان نما و از نزد خودت برایشان تسلطی یاریبخش بگشا و در گشایش او شتاب نما و او را در برابر دشمنانت و دشمنان فرستادهات توانمند بدار؛ ای بهترین رحم کنندگان.}
گفتم: فدایت شوم، آیا برای خودت دعا نکردی؟ فرمود: برای نور خاندان محمد و پیشترین آنها و انتقام گیرنده از دشمنانشان به دستور خدا، دعا کردم. گفتم: خدا مرا فدای شما قرار دهد! ظهور او کی خواهد بود؟ فرمود: هر موقع کسی که آفرینش و دستور با اوست، بخواهد. گفتم: آیا برای او نشانهای قبل از آن وجود دارد؟ فرمود: بلی؛ نشانههای پراکندهای. گفتم: مثل چه چیزی؟ فرمود: خارج شدن جنبندهای از مشرق و پرچمی از مغرب، و فتنهای که اهل
ص: 62
فَلَاحُ السَّائِلِ، مِنَ الْمُهِمَّاتِ عَقِیبَ صَلَاةِ الظُّهْرِ الِاقْتِدَاءُ بِالصَّادِقِ علیه السلام فِی الدُّعَاءِ لِلْمَهْدِیِّ علیه السلام الَّذِی بَشَّرَ بِهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أُمَّتَهُ فِی صَحِیحِ الرِّوَایَاتِ وَ وَعَدَهُمْ أَنَّهُ یَظْهَرُ فِی أَوَاخِرِ الْأَوْقَاتِ کَمَا رَوَاهُ أَبُو مُحَمَّدٍ وَهْبَانُ الدنبلی [الدُّبَیْلِیُ] عَنْ أَبِی عَلِیٍّ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ الْعَمِّیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ السُّکَّرِیِّ عَنْ عَبَّادِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَدَائِنِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام بِالْمَدِینَةِ حِینَ فَرَغَ مِنْ مَکْتُوبَةِ الظُّهْرِ وَ قَدْ رَفَعَ یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ هُوَ یَقُولُ أَیْ سَامِعَ کُلِّ صَوْتٍ أَیْ جَامِعَ کُلِّ فَوْتٍ أَیْ بَارِئَ کُلِّ نَفْسٍ بَعْدَ الْمَوْتِ أَیْ بَاعِثُ أَیْ وَارِثُ أَیْ سَیِّدَ السَّادَةِ أَیْ إِلَهَ الْآلِهَةِ أَیْ جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ أَیْ مَلِکَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ أَیْ رَبَّ الْأَرْبَابِ أَیْ مَلِکَ الْمُلُوکِ أَیْ بَطَّاشُ أَیْ ذَا الْبَطْشِ الشَّدِیدِ أَیْ فَعَّالًا لِمَا یُرِیدُ أَیْ مُحْصِیَ عَدَدِ الْأَنْفَاسِ وَ نَقْلِ الْأَقْدَامِ أَیْ مَنِ السِّرُّ عِنْدَهُ عَلَانِیَةٌ أَیْ مُبْدِئُ أَیْ مُعِیدُ أَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ عَلَی خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ بِحَقِّهِمُ الَّذِی أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَی نَفْسِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنْ تَمُنَّ عَلَیَّ السَّاعَةَ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ أَنْجِزْ لِوَلِیِّکَ وَ ابْنِ نَبِیِّکَ الدَّاعِی إِلَیْکَ بِإِذْنِکَ وَ أَمِینِکَ فِی خَلْقِکَ وَ عَیْنِکَ فِی عِبَادِکَ وَ حُجَّتِکَ عَلَی خَلْقِکَ عَلَیْهِ صَلَوَاتُکَ وَ بَرَکَاتُکَ وَعْدَهُ اللَّهُمَّ أَیِّدْهُ بِنَصْرِکَ وَ انْصُرْ عَبْدَکَ وَ قَوِّ أَصْحَابَهُ وَ صَبِّرْهُمْ وَ افْتَحْ لَهُمْ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَاناً نَصِیراً وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ أَمْکِنْهُ مِنْ أَعْدَائِکَ وَ أَعْدَاءِ رَسُولِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ قَالَ أَ لَیْسَ قَدْ دَعَوْتَ لِنَفْسِکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ قَدْ دَعَوْتُ لَنُورِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ سَابِقِهِمْ وَ الْمُنْتَقِمِ بِأَمْرِ اللَّهِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ قُلْتُ مَتَی یَکُونُ خُرُوجُهُ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ قَالَ إِذَا شَاءَ مَنْ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ قُلْتُ فَلَهُ عَلَامَةٌ قَبْلَ ذَلِکَ قَالَ نَعَمْ عَلَامَاتٌ شَتَّی قُلْتُ مِثْلُ مَا ذَا قَالَ خُرُوجُ دَابَّةٍ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ رَایَةٍ مِنَ الْمَغْرِبِ وَ فِتْنَةٌ تُظِلُّ أَهْلَ
ص: 62
باطل را گمراه میکند، و خارج شدن مردی از خاندان عمویم زید در یمن و غارت شدن پرده خانه مکه؛ و خدا هر چه را بخواهد انجام میدهد.(1)
مصباح الشیخ، و البلد الامین، و جنة الامان، و الاختیار: از دعاهایی که به بعد از نماز ظهر اختصاص دارد، «یا سامع الاصوات» تا آخر دعاست و در همه آنها بجای «أی»، «یا» آمده است.
توضیح
شیخ ما بهایی، که رحمت خدا بر او باد، گفته است: «یا جامع کل فوت»، یعنی هر از بین رونده؛ و بعد از آن، «یا باریء النفوس بعد الموت»، یعنی آفریدگار و برگرداننده آن، از قبیل تفسیر برای آن است. «یا بطّاش ذا البطش الشدید»، «البطش» گرفتن با زور است و به «سطوة»، «بطشة» گفته میشود. ممکن است «بطاش» بر این معنی و «ذا البطش الشدید» بر معنی اول حمل شود.
مؤلف
تفسیر این قسمتها و نظائر آن گذشت و بعداً نیز خواهد آمد.
روایت2.
فلاح السائل: از مهمترین کارها بعد از نماز ظهر، دعا با آنچه از رسول خدا صلی الله علیه و آله است که طبق روایت، امام صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده و فرموده است: از دعای او، صلی الله علیه و آله بعد از نماز ظهر این بود: {هیچ معبودی جز خدای بزرگ بردبار وجود ندارد؛ هیچ معبودی جز خدا، پروردگار عرش با کرامت وجود ندارد؛ ستایش خداوندی را که پروردگار جهانیان است. خدایا، از تو آنچه را که باعث رحمت تو و سبب آمرزش تو میشود، و بهرهمندی از هر خوبی و سالم ماندن از هر گناه را میخواهم؛ خدایا، هیچ گناهی برایم باقی مگذار جز آنکه آمرزیده باشی، و هیچ اندوهی را جز اینکه برطرف کرده باشی، و هیچ دردی را جز آنکه شفا داده باشی، و هیچ عیبی را جز آنکه پوشانده باشی، و هیچ روزیای را جز آنکه فراوانش نموده باشی، و هیچ ترسی را جز آنکه ایمن کرده باشی، و هیچ بدی را جز آنکه برگردانده باشی، و هیچ خواستهای که در آن خشنودی تو و سامان کار من باشد، جز آنکه برآورده نموده باشی، ای بهترین رحم کنندگان، بپذیر، ای پروردگار جهانیان.}(2)
توضیح
«موجبات رحمتک»، یعنی کارهایی که رحمت تو را سبب میشوند و موجب آن میشوند؛ «عزائم مغفرتک»، یعنی از تو کارهایی را میخواهم که آمرزش تو را استوار و حتمی میکند.
ص: 63
الزَّوْرَا وَ خُرُوجُ رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ عَمِّی زَیْدٍ بِالْیَمَنِ وَ انْتِهَابُ سِتَارَةِ الْبَیْتِ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ(1).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ، وَ جُنَّةُ الْأَمَانِ، وَ الِاخْتِیَارُ،: مِمَّا یَخْتَصُّ عَقِیبَ الظُّهْرِ یَا سَامِعَ کُلِّ صَوْتٍ إِلَی آخِرِ الدُّعَاءِ وَ فِی الْجَمِیعِ یَا مَکَانَ أَیْ فِی الْمَوَاضِعِ کُلِّهَا.
یا جامع کل فوت قال شیخنا البهائی ره أی کل فائت و ما بعده أعنی یا بارئ النفوس بعد الموت أی خالقها و معیدها کالتفسیر له یا بطاش ذا البطش الشدید البطش الأخذ بالعنف و یقال للسطوة بطشة و یمکن حمل البطاش علی هذا المعنی و ذا البطش علی المعنی الأول.
قد مر و سیأتی هنا تفسیر تلک الفقرات و أشباهها.
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ الدُّعَاءُ عَقِیبَ صَلَاةِ الظُّهْرِ بِمَا رُوِیَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ دَعَا بِهِ عَقِیبَهَا عَلَی مَا رَوَاهُ أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ التَّمِیمِیُّ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ التَّمِیمِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ صَاحِبِ الْعَسْکَرِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ: کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَقِیبَ صَلَاةِ الظُّهْرِ- لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَظِیمُ الْحَلِیمُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِکَ وَ عَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ وَ الْغَنِیمَةَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ وَ السَّلَامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ لِی ذَنْباً إِلَّا غَفَرْتَهُ وَ لَا هَمّاً إِلَّا فَرَّجْتَهُ وَ لَا سُقْماً إِلَّا شَفَیْتَهُ وَ لَا عَیْباً إِلَّا سَتَرْتَهُ وَ لَا رِزْقاً إِلَّا بَسَطْتَهُ وَ لَا خَوْفاً إِلَّا آمَنْتَهُ وَ لَا سُوءاً إِلَّا صَرَفْتَهُ وَ لَا حَاجَةً هِیَ لَکَ رِضًی وَ لِی صَلَاحٌ إِلَّا قَضَیْتَهَا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ (2).
موجبات رحمتک أی أعمالا تتسبب لرحمتک و توجبها و عزائم مغفرتک أی أسألک أعمالا ینعزم و یتأکد بها مغفرتک
ص: 63
مصابیح الشیخ، و الکفعمی، و ابن الباقی و غیرها: سپس میگویی: «اللهم إنی أسألک بحق محمد و آل محمد براءة من النار فاکتب لنا»،{خدایا، به حق محمد و خاندان محمد از تو
دوری از آتش را میخواهم؛ پس بنویس برای ما} تا عبارت «و لا إله غیرک»{و هیچ خدایی جز تو نیست.} که در بخش تعقیبات مشترک برای همه نمازها، به روایت ابی بصیر بیان شد.(1)
روایت3.
فلاح السائل: از مهمترین کارها، اقتدا کردن به سرورمان امیرالمؤمنین علیه السلام در دعا بعد از نمازهای واجب پنجگانه است که از دعاهای او بعد از نماز ظهر، این است: {خدایا، همه ستایش برای توست؛ همه خوبیها به دست توست؛ همه کارها، چه آشکار باشند و چه نهانی، به سوی تو باز میگردند؛ و تو پایان همه کارها هستی؛ خدایا، ستایش تو را به خاطر گذشتت، با اینکه قدرت داری و ستایش تو را باد به خاطر بخششت، با وجود اینکه غضب داری؛ خدایا، سپاس تو را باد که دارای مراتب والا، اجابت کننده دعاها، فرود آورنده برکتها از بالای هفت آسمان، بخشنده خواستهها، و تبدیل کننده بدیها به خوبیها، و قرار دهنده خوبیها به عنوان درجه، و بیرون آورنده از تاریکیها به نور هستی.
خدایا، سپاس تو را باد که بخشنده گناه، و پذیرنده توبه، شدید عذاب کننده و صاحب نعمت هستی که هیچ خدایی جز تو نیست و بازگشت به سوی توست؛ خدایا، در شب آنگاه که فراگیر شود، تو را سپاس باد؛ و در روز آنگاه که پدیدار گردد، تو را سپاس باد؛ و در آخرت و - سرای - نخستین تو را سپاس باد؛ خدایا، سپاس تو را در شب، آنگاه که پشت گرداند؛ و سپاس تو را در صبح، آنگاه که دمیده گردد؛ و سپاس تو را هنگام برآمدن خورشید و هنگام فرو رفتن آن؛ و سپاس تو را به خاطر نعمتهایت که به شمارش نمیآید و هیچ دورهای تا آخر از بین نمیرود؛ خدایا، سپاس تو را در آنچه گذشته و سپاس تو را در آنچه باقی مانده است.
خدایا، تو پشتیبان من در هر کاری و ذخیرهام در هر نیازی و یاورم در هر خواستهای و مونسم در هر وحشتی و نگاهدارم در هر گرفتاری هستی؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و روزی مرا گسترده ساز و در آنچه به من عطا میکنی، برکت قرار ده و بدهیام را از من بردار و کارم را اصلاح کن که تو بسیار مهربان و رحم کنندهای؛ هیچ خدایی جز الله بردبار بزرگوار نیست؛ هیچ خدایی جز الله، پروردگار جهانیان نیست؛ هیچ خدایی جز الله، پروردگار عرش بزرگ نیست.
خدایا، از تو آنچه را باعث رحمت تو و سبب آمرزش تو میگردد، و بهرهمندی از هر خوبی و سالم ماندن از هر گناه و دستیابی به بهشت و نجات یافتن از آتش را میخواهم؛ خدایا، هیچ گناهی برایم باقی مگذار جز آنکه
ص: 64
مَصَابِیحُ الشَّیْخِ، وَ الْکَفْعَمِیُّ، وَ ابْنُ الْبَاقِی، وَ غَیْرُهَا،: ثُمَّ تَقُولُ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ فَاکْتُبْ لَنَا إِلَی قَوْلِهِ وَ لَا إِلَهَ غَیْرُکَ کَمَا مَرَّ بِرِوَایَةِ أَبِی بَصِیرٍ فِی تَعْقِیبِ کُلِّ صَلَاةٍ(1).
فَلَاحُ السَّائِلِ،: وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ الِاقْتِدَاءُ بِمَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی الدُّعَاءِ عَقِیبَ الْخَمْسِ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ فَمِنْ دُعَائِهِ عَقِیبَ فَرِیضَةِ الظُّهْرِ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کُلُّهُ وَ بِیَدِکَ الْخَیْرُ کُلُّهُ وَ إِلَیْکَ یَرْجِعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ عَلَانِیَتُهُ وَ سِرُّهُ وَ أَنْتَ مُنْتَهَی الشَّأْنِ کُلِّهِ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی عَفْوِکَ بَعْدَ قُدْرَتِکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی غُفْرَانِکَ بَعْدَ غَضَبِکَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ رَفِیعَ الدَّرَجَاتِ مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ مُنْزِلَ الْبَرَکَاتِ مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ مُعْطِیَ السُّؤْلَاتِ وَ مُبَدِّلَ السَّیِّئَاتِ حَسَنَاتٍ وَ جَاعِلَ الْحَسَنَاتِ دَرَجَاتٍ وَ الْمُخْرِجَ إِلَی النُّورِ مِنَ الظُّلُمَاتِ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ غَافِرَ الذَّنْبِ وَ قَابِلَ التَّوْبِ شَدِیدَ الْعِقَابِ ذَا الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ فِی اللَّیْلِ إِذا یَغْشی وَ لَکَ الْحَمْدُ فِی النَّهارِ إِذا تَجَلَّی وَ لَکَ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ فِی اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ وَ لَکَ الْحَمْدُ فِی الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ وَ لَکَ الْحَمْدُ عِنْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ عِنْدَ غُرُوبِهَا وَ لَکَ الْحَمْدُ وَ عَلَی نِعَمِکَ الَّتِی لَا تُحْصَی عَدَداً وَ لَا تَنْقَضِی مَدَداً اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ فِیمَا مَضَی وَ لَکَ الْحَمْدُ فِیمَا بَقِیَ اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ أَمْرٍ وَ عُدَّتِی فِی کُلِّ حَاجَةٍ وَ صَاحِبِی فِی کُلِّ طَلِبَةٍ وَ أُنْسِی فِی کُلِّ وَحْشَةٍ وَ عِصْمَتِی عِنْدَ کُلِّ هَلَکَةٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ وَسِّعْ لِی فِی رِزْقِی وَ بَارِکْ لِی فِیمَا آتَیْتَنِی وَ اقْضِ عَنِّی دَیْنِی وَ أَصْلِحْ لِی شَأْنِی إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِکَ وَ عَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ وَ الْغَنِیمَةَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ وَ السَّلَامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ وَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ لِی ذَنْباً إِلَّا
ص: 64
آمرزیده باشی، و هیچ اندوهی را جز اینکه آن را زدوده باشی، و هیچ گرفتاری را جز اینکه برطرف کرده باشی، و هیچ دردی را جز آنکه شفا داده باشی، و هیچ بدهی را جز اینکه ادا نموده باشی، و هیچ ترسی را جز اینکه ایمن کرده باشی، و هیچ خواستهای را جز آنکه با منت و لطف خودت برآورده نموده باشی، به سبب رحمتی که داری، ای بهترین رحم کنندگان.}(1)
توضیح
«و إلیک یرجع الأمر کله»، یعنی از جهت علییت یا در آخرت، برای سزا دادن؛ با ادامه دعا، دومی مناسبتر است. «و أنت منتهی الشأن کله» شأن، یعنی کار و حال. خدای متعال میفرماید: «کل یوم هو فی شأن»،(2){هر
زمان، او در کاری است.} یعنی در هر وقت و لحظه کارهایی را ایجاد و حالتهایی را به وجود میآورد؛ از قبیل هلاک کردن و نجات دادن، محروم کردن و بخشیدن، و دیگر چیزها؛ پس «منتهی الشأن» بودن خدای سبحان ممکن است صورتهایی داشته باشد؛ نخست، انتها از جهت علییت، یعنی همان طور که گذشت، او علت همه علتها است؛ دوم اینکه منزلت خدای متعال بزرگترین منزلتها و بزرگوارترین آنها است؛ سوم اینکه هر کار و چیزی بعد از نومید شدن از آفریدگان و ناتوانی آنها به سوی او بالا میرود؛ نیز احتمال دارد منظور، پایان بودن در آخرت باشد که این احتمال در اینجا بعید است.
«رفیع الدرجات»، یعنی مراتب کمال او بالا هستند؛ به گونهای که کمالات پایینتر از آنها کمالی نمایان نیست. و گفته شده است: درجات، همان مراتب مخلوقات است، یا بالا رفتن فرشتگان به عرش یا آسمانها، یا درجات ثواب از بالای آسمانهای هفتگانه؛ زیرا محل قرار دادن و تقدیر ثواب، آنجاست و فرود آوردن آن، مَجاز است. «مبدل السیئات» اشاره به کلام خداوند «اولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات»،(3){پس خداوند بدیهایشان را به نیکیها تبدیل میکند.} دارد. گفته شده است: تبدیل بدیها به نیکیها به این صورت است که بدیهای گذشته آنان را با توبه پاک میکند و به جای آنها اطاعتهای بعدی آنها را قرار میدهد؛ یا اینکه روحیه گناه را در وجود آنها به روحیه طاعت تبدیل میکند؛ یا اینکه او را به انجام کارهایی مخالف با آنچه در گذشته انجام میداده است، توفیق میدهد؛ یا اینکه به جای هر مجازات او، ثواب جایگزین میکند.
«و جاعل الحسنات درجات»، یعنی در برابر آنها در بهشت درجاتی عطا میکند؛ یا صاحب درجات و منازل و مراتب، به حسب آن مقدار از معرفت و اخلاص و شرایط دیگری که در بر داشته باشد. «و المخرج»، یعنی با هدایت و توفیق خودش. «إلی النور»،
به هدایتی که رساننده به ایمان و دیگر خوبیها و کمالات باشد.
ص: 65
غَفَرْتَهُ وَ لَا هَمّاً إِلَّا فَرَّجْتَهُ وَ لَا غَمّاً إِلَّا کَشَفْتَهُ وَ لَا سُقْماً إِلَّا شَفَیْتَهُ وَ لَا دَیْناً إِلَّا قَضَیْتَهُ وَ لَا خَوْفاً إِلَّا آمَنْتَهُ وَ لَا حَاجَةً إِلَّا قَضَیْتَهَا بِمَنِّکَ وَ لُطْفِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
و إلیک یرجع الأمر کله أی من جهة العلیة أو فی الآخرة للجزاء و الأخیر أنسب بالتتمة و أنت منتهی الشأن کله الشأن الأمر و الحال قال تعالی کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ (2) أی فی کل وقت و حین یحدث أمورا و یجدد أحوالا من إهلاک و إنجاء و حرمان و إعطاء و غیر ذلک فکونه سبحانه منتهی الشأن یحتمل وجوها الأول الانتهاء من جهة العلیة کما مر فإنه علة العلل الثانی أن شأنه تعالی أعظم الشئون و أجلها الثالث أن کل أمر و شی ء بعد الیأس عن المخلوقین و عجزهم یرفع إلیه و یحتمل الانتهاء فی الآخرة و هو هنا بعید رفیع الدرجات أی درجات کماله رفیعة بحیث لا یظهر دونها کمال و قیل الدرجات مراتب المخلوقات أو مصاعد الملائکة إلی العرش أو السماوات أو درجات الثواب عن فوق سبع سماوات لأن تقدیرها هناک و الإنزال مجاز مبدل السیئات إشارة إلی قوله تعالی فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ (3) قیل بأن یمحو سوابق معاصیهم بالتوبة و یثبت مکانها لواحق طاعاتهم أو یبدل ملکة المعصیة فی النفس بملکة الطاعة أو بأن یوفقه لأضداد ما سلف منه أو بأن یثبت له بدل کل عقاب ثوابا.
و جاعل الحسنات درجات أی یعطی عوضها درجات فی الجنة أو ذوی درجات و منازل و مراتب بحسب ما ینضم إلیها من المعرفة و الإخلاص و سائر الشرائط و المخرج أی بهدایته و توفیقه إلی النور أی إلی الهدی الموصل إلی الإیمان و سائر الخیرات و الکمالات.
ص: 65
«من الظلمات»، یعنی از تاریکیهای نادانی و پیروی از هوای نفس و پذیرفتن وسوسهها و شبههها که به کفر و گناه میانجامد. به این دلیل نور را مفرد و ظلمات را جمع آورده است که حق، یک راه بیشتر نیست ولی باطل راههای گوناگونی دارد. «التوب» مانند «التوبة» مصدر است و گفته شده است: آن جمع «التوبة» است. «شدید العقاب» یعنی مجازات شدید یا شدید کننده آن و «الطول» یعنی فضل و بخشش و «الیه المسیر»، یعنی برای پاداش فرمانبردار و نافرمان.
«لک الحمد فی اللیل»، یعنی به خاطر آن و به خاطر نعمتهایی که در آن به وجود میآیند، سزاوار ستایش هستی؛ یا اینکه تو را در آن حالتها ستایش میکنم؛ ولی اولی آشکارتر است. «إذا یغشی» یعنی خورشید یا روز را بپوشاند، یا هر چیزی که با تاریکیاش آن را فراگیرد. «إذا تجلی»، یعنی با از بین رفتن تاریکی شب یا با طلوع خورشید، پدیدار شود. «إذا عسعس»، یعنی به تاریکی روی آورد یا پشت کند. این از کلمات اضداد است. و گفته شده است: از آن به روی آوردن نشاط و نسیم تعبیر میشود و در تقسیر علی بن ابراهیم،(1)
«إذا عسعس»، یعنی وقتی تاریک شود و «إذا تنفس»، یعنی بالا رود. اسناد در «إلا شفیته» و نیز در «إلا أمنته» از نوع اسناد مَجازی است.(2)
روایت4.
فلاح السائل: از امور مهم، خواندن دعاهایی است که بعد از نمازهای واجب پنجگانه به شیوه حضرت زهرا، فاطمه سرور زنان جهانیان است. از جمله آنها دعای او بعد از نماز ظهر است که عبارت است از: {منزّه است خداوند دارای شکوه افراشته و بلند، منزّه است خدای صاحب شوکت والا و بزرگ، منزّه است خدای دارنده فرمانروایی پر افتخار دیرینه، سپاس خدایی را که با نعمت او به این درجه از دانایی نسبت به او و کار برای او و روی آوردن به سوی او و اطاعت از دستورش، رسیدم، سپاس خدایی را که مرا نسبت به چیزی از کتابش ناسپاس قرار نداد و در هیچ بخشی از دستورش سرگردانم ننمود، سپاس خدایی را که مرا به دینش هدایت نمود و عبادت کننده چیز دیگری قرار نداد.
خدایا، از تو گفتار و کردار توبه کنندگان و رستن و ثواب رزمندگان و باور و توکل مؤمنان و آسایش در هنگام مرگ و ایمنی در هنگام حسابرسی را خواستارم؛ مرگ را برایم بهترین ناپیدایی که انتظارش را میکشم و بهترین پدیدهای که بر من پدیدار میشود، قرار ده؛ و در هنگام حضور مرگ و فرود آمدن و سختیهای آن و هنگام بالا آمدن جان از میان ترقوه و رسیدن به گلو و در حال بیرون رفتنم از دنیا و آن لحظهای که برای خودم هیچ ضرر و سودی و هیچ سختی و آسانی را دارا نباشم، برایم
ص: 66
من الظلمات أی ظلمات الجهل و اتباع الهوی و قبول الوساوس و الشبه المؤدیة إلی الکفر و المعاصی و توحید النور و جمع الظلمات لأن الحق طریق واحد و الباطل طرق شتی و الثوب مصدر کالتوبة و قیل هو جمع التوبة شدید العقاب أی مشدده أو الشدید عقابه و الطول الفضل إلیک المصیر أی لجزاء المطیع و العاصی.
لک الحمد فی اللیل أی تستحق الحمد بسببه و بسبب النعم التی تحدث فیه أو أحمدک فی تلک الأحوال و الأول أظهر إذا یغشی أی یغشی الشمس أو النهار أو کل ما یواریه بظلامه إذا تجلی أی ظهر بزوال ظلمة اللیل أو تبین بطلوع الشمس إذا عسعس أی أقبل بظلامه أو أدبر و هو من الأضداد و قیل عبر به عن إقبال روح و نسیم و فی تفسیر علی بن إبراهیم (1) إِذا عَسْعَسَ إذا أظلم و إذا تنفس إذا ارتفع إلا شفیته الإسناد فیه و فی آمنته مجازی.
فَلَاحُ السَّائِلِ،: وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ الدُّعَاءُ عَقِیبَ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ الْمَفْرُوضَاتِ بِمَا کَانَتِ الزَّهْرَاءُ فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ تَدْعُو بِهِ فَمِنْ ذَلِکَ دُعَاؤُهَا عَقِیبَ فَرِیضَةِ الظُّهْرِ وَ هُوَ سُبْحَانَ ذِی الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنِیفِ سُبْحَانَ ذِی الْجَلَالِ الْبَاذِخِ الْعَظِیمِ سُبْحَانَ ذِی الْمُلْکِ الْفَاخِرِ الْقَدِیمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِنِعْمَتِهِ بَلَغْتُ مَا بَلَغْتُ مِنَ الْعِلْمِ بِهِ وَ الْعَمَلِ لَهُ وَ الرَّغْبَةِ إِلَیْهِ وَ الطَّاعَةِ لِأَمْرِهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَجْعَلْنِی جَاحِداً لِشَیْ ءٍ مِنْ کِتَابِهِ وَ لَا مُتَحَیِّراً فِی شَیْ ءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانِی لِدِینِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْنِی أَعْبُدُ شَیْئاً غَیْرَهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ قَوْلَ التَّوَّابِینَ وَ عَمَلَهُمْ وَ نَجَاةَ الْمُجَاهِدِینَ وَ ثَوَابَهُمْ وَ تَصْدِیقَ الْمُؤْمِنِینَ وَ تَوَکُّلَهُمْ وَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْأَمْنَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ اجْعَلِ الْمَوْتَ خَیْرَ غَائِبٍ أَنْتَظِرُهُ وَ خَیْرَ مُطَّلِعٍ یَطَّلِعُ عَلَیَّ وَ ارْزُقْنِی عِنْدَ حُضُورِ الْمَوْتِ وَ عِنْدَ نُزُولِهِ وَ فِی غَمَرَاتِهِ وَ حِینَ تَنْزِلُ النَّفْسُ مِنْ بَیْنِ التَّرَاقِی وَ حِینَ تَبْلُغُ الْحُلْقُومَ وَ فِی حَالِ خُرُوجِی مِنَ الدُّنْیَا وَ تِلْکَ السَّاعَةِ الَّتِی لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی فِیهَا ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً وَ لَا شِدَّةً وَ لَا رَخَاءً
ص: 66
آسودگی از رحمت خودت و بهرهای از رضوان و مژدهای از بزرگواریات را روزی کن، قبل از اینکه جانم را بستانی و روحم را بگیری و فرشته مرگ را برای خارج ساختن جانم بر من مسلط سازی؛ با مژدهای از سوی خودت، نه از سوی کسی غیر از تو، تا سینهام را با آن، خنک سازی و جانم را با آن به نشاط آوری و باعث روشنی چشمم شوی و چهرهام را با آن، درخشنده سازی، رنگم را با آن شاداب نمایی، و دلم را با آن آرامش بخشی، و سایر اعضای بدنم را با آن خشنود سازی، که هر کسی از آفریدگانت که نزد من حاضر باشند و از بندگانت که صدای مرا بشنوند، به آن غبطه بخورند؛ و با آن سختیهای مرگ را بر من آسان نمایی، و این گونه ناگواری آن را از من بر طرف کنی و به وسیله آن، سختی مرگ را از من کم کنی و با آن، بیماریاش را از من دور کنی و با آن، غصه و حسرتش را از من ببری و مرا به سبب آن، از پشیمانی و گرفتاری آن نگاه داری، و از بدی آن و هر بدی دیگری که صاحبش با خود میآورد، ایمن گردانی و با آن خوبیهایش را و خوبیهای دیگری که صاحبش با خود میآورد و هر خوبی دیگری که بعد از آن به وجود خواهد آمد، روزیام کنی.
سپس آنگاه که جانم را ستاندی و روحم را گرفتی، روحم را میان روحهای به آرامش رسیده و جانم را میان جانهای نیک و بدنم را میان بدنهای پاک و کارهایم را در زمره کارهای پذیرفته شده قرار ده. سپس در قبرم و جایگاه بهشتم {بهشت برزخی} که گوشتم را از بین میبرد و استخوانم را در خود میپوشاند و من تنها رها میشوم و چارهای ندارم، در حالی که زمین مرا از خود بیرون انداخته و بندگان مرا رها کردهاند و من تنها به رحمت تو نیاز آورم و به کار نیک خود محتاج گردم و آنچه را برای خودم مهیا کرده بودم و برای آخرتم پیش فرستاده بودم و در زندگی دنیا تلاش کرده بودم، برای به دست آوردن رحمت تو و پرتوی از نور تو و پا بر جا بودنی از بزرگواری تو، با گفتار استوار در زندگی دنیا و آخرت عرضه کنم که تو ستمکاران را گمراه میکنی و آنچه را بخواهی، به انجام میرسانی.
سپس در رستاخیز و حسابرسی، آنگاه که زمین از - روی - من شکافته شود و بندگان مرا رها کنند و ندای آسمانی مرا در بر گیرد و دمیدن در صور مرا به فزع آورد و بعد از مرگ، مرا زنده گردانی و برای حساب برانگیزی، بر من خجستگی قرار ده و همراه من ای پروردگار، نوری از رحمتت برانگیز که پیشاپیش و از سمت راست من راه رود و به وسیله آن، ایمنیام دهی و قلبم را با آن آرامش دهی و عذرم را با آن، آشکار نمایی و رویم را با آن سفید گردانی و گفتارم را با آن، راست به شمار آوری و دلیلم را با آن قوی گردانی، و به سبب آن، مرا به آن ریسمان نهایی رحمتت برسانی و مرا به مرتبه بالای بهشتت وارد کنی و با آن، همنشینی با محمد صلی الله علیه و آله، پیامبر و فرستادهات را در بالاترین مرتبه و با فضیلتترین و بهترین و با ارزشترین جای بهشت، به همراه کسانی که بر آنان نعمت دادی، از پیامبران و راستان و شهدا و نیکان، که بهترین همنشینان هستند، روزیام کنی.
ص: 67
رَوْحاً مِنْ رَحْمَتِکَ وَ حَظّاً مِنْ رِضْوَانِکَ وَ بُشْرَی مِنْ کَرَامَتِکَ قَبْلَ أَنْ تَتَوَفَّی نَفْسِی وَ تَقْبِضَ رُوحِی وَ تُسَلِّطَ مَلَکَ الْمَوْتِ عَلَی إِخْرَاجِ نَفْسِی بِبُشْرَی مِنْکَ یَا رَبِّ لَیْسَتْ مِنْ أَحَدٍ غَیْرِکَ تُثْلِجُ بِهَا صَدْرِی وَ تَسُرُّ بِهَا نَفْسِی وَ تَقِرُّ بِهَا عَیْنِی وَ یَتَهَلَّلُ بِهَا وَجْهِی وَ یَسْفُرُ بِهَا لَوْنِی وَ یَطْمَئِنُّ بِهَا قَلْبِی وَ یَتَبَاشَرُ بِهَا سَائِرُ جَسَدِی یَغْبِطُنِی بِهَا مَنْ حَضَرَنِی مِنْ خَلْقِکَ وَ مَنْ سَمِعَ بِی مِنْ عِبَادِکَ تُهَوِّنُ بِهَا عَلَیَّ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ تُفَرِّجُ عَنِّی بِهَا کُرْبَتَهُ وَ تُخَفِّفُ بِهَا عَنِّی شِدَّتَهُ وَ تَکْشِفُ عَنِّی بِهَا سُقْمَهُ وَ تُذْهِبُ عَنِّی بِهَا هَمَّهُ وَ حَسْرَتَهُ وَ تَعْصِمُنِی بِهَا مِنْ أَسَفِهِ وَ فِتَنِهِ وَ تُجِیرُنِی بِهَا مِنْ شَرِّهِ وَ شَرِّ مَا یَحْضُرُ أَهْلُهُ وَ تَرْزُقُنِی بِهَا خَیْرَهُ وَ خَیْرَ مَا یَحْضُرُ عِنْدَهُ وَ خَیْرَ مَا هُوَ کَائِنٌ بَعْدَهُ ثُمَّ إِذَا تَوَفَّیْتَ نَفْسِی وَ قَبَضْتَ رُوحِی فَاجْعَلْ رُوحِی فِی الْأَرْوَاحِ الرَّائِحَةِ وَ اجْعَلْ نَفْسِی فِی الْأَنْفُسِ الصَّالِحَةِ وَ اجْعَلْ جَسَدِی فِی الْأَجْسَادِ الْمُطَهَّرَةِ وَ اجْعَلْ عَمَلِی فِی الْأَعْمَالِ الْمُتَقَبَّلَةِ ثُمَّ ارْزُقْنِی فِی خِطَّتِی مِنَ الْأَرْضِ وَ مَوْضِعِ جَنَّتِی حَیْثُ یُرْفَتُ لَحْمِی وَ یُدْفَنُ عَظْمِی وَ أُتْرَکُ وَحِیداً لَا حِیلَةَ لِی قَدْ لَفَظَتْنِی الْبِلَادُ وَ تَخَلَّا مِنِّی الْعِبَادُ وَ افْتَقَرْتُ إِلَی رَحْمَتِکَ وَ احْتَجْتُ إِلَی صَالِحِ عَمَلِی وَ أَلْقَی مَا مَهَّدْتُ لِنَفْسِی وَ قَدَّمْتُ لِآخِرَتِی وَ عَمِلْتُ فِی أَیَّامِ حَیَاتِی فَوْزاً مِنْ رَحْمَتِکَ وَ ضِیَاءً مِنْ نُورِکَ وَ تَثْبِیتاً مِنْ کَرَامَتِکَ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ تُضِلُّ الظَّالِمِینَ وَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ ثُمَّ بَارِکْ لِی فِی الْبَعْثِ وَ الْحِسَابِ إِذَا انْشَقَّتِ الْأَرْضُ عَنِّی وَ تَخَلَّا الْعِبَادُ مِنِّی وَ غَشِیَتْنِی الصَّیْحَةُ وَ أَفْزَعَتْنِی النَّفْخَةُ وَ نَشَرْتَنِی بَعْدَ الْمَوْتِ وَ بَعَثْتَنِی لِلْحِسَابِ فَابْعَثْ مَعِی یَا رَبِّ نُوراً مِنْ رَحْمَتِکَ یَسْعَی بَیْنَ یَدَیَّ وَ عَنْ یَمِینِی تُؤْمِنُنِی بِهِ وَ تَرْبِطُ بِهِ عَلَی قَلْبِی وَ تُظْهِرُ بِهِ عُذْرِی وَ تُبَیِّضُ بِهِ وَجْهِی وَ تُصَدِّقُ بِهِ حَدِیثِی وَ تُفْلِجُ بِهِ حُجَّتِی وَ تُبْلِغُنِی بِهِ الْعُرْوَةَ الْقُصْوَی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ تَحُلَّنِی الدَّرَجَةَ الْعُلْیَا مِنْ جَنَّتِکَ وَ تَرْزُقُنِی بِهِ مُرَافَقَةَ مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ فِی أَعْلَی الْجَنَّةِ دَرَجَةً وَ أَبْلَغَهَا فَضِیلَةً وَ أَبَرَّهَا عَطِیَّةً وَ أَرْفَعَهَا نُفْسَةً مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً.
ص: 67
خدایا، بر محمد که آخرین پیامبران است، و به تمام پیامبران و فرستادگان و بر تمام فرشتگان و بر خاندان پاک و پاکیزه او و بر تمام امامان هدایت، درود فرست؛ بپذیر ای پروردگار جهانیان. خدایا، بر محمد، همان طور که ما را به وسیله او هدایت کردی، درود فرست و بر محمد، همان طور که بر ما به واسطه او رحم کردی، درود فرست و بر محمد، همان گونه که ما را به خاطر او عزت بخشیدی، درود فرست و بر محمد، آن گونه که ما را به سبب او برتری دادی، درود فرست و بر محمد، همان گونه که ما را به سبب او شرافت بخشیدی، درود فرست و بر محمد، آن گونه که ما را به وسیله او از پرتگاه آتش نجاتمان دادی، درود فرست .
خدایا، چهرهاش را نورانی و مقامش را رفیع و دلیلش را قوی و نورش را تمام و ترازویش را سنگین و برهانش را بزرگ گردان؛ خدایا، جایش را فراخ قرار ده تا آنجا که راضی شود، و او را به مرتبه و دستاویزی از بهشتت برسان، و او را به مقام پسندیدهای که وعده دادهای برگزین و او را از حیث منزلت و واسطه بودن، نزد خود، برترین پیامبران و فرستادگان قرار ده و ما را پیرو آثار او قرار ده و از جام او به ما بنوشان و ما را بر حوض او وارد نما و در گروه یاران او محشورمان کن و ما را بر دین او بمیران و ما را در راه او قرار ده و طبق سنت او به کار گیر، بدون اینکه رسوا و پشیمان شویم و یا در تردید و دگرگونی اعتقادمان قرار بگیریم.
ای کسی که درش برای خواهندگان باز است و پردهاش برای امیدواران برداشته است، ای پوشاننده زشتی و درمان کننده دلهای مجروح - یا گناهکار - در صحنه قیامت، مرا با زشتی گناهان مهلک رسوا مکن و در میان آفریدگان، روی بزرگوارت را از من بر مگردان؛ ای آخرین امید بیچاره تهیدست و ای التیام دهنده استخوان شکسته، آثار بد گناهان را بر من ببخش و از رسواییهای نهانیام در گذر و قلبم را از بار اشتباهات بشوی و بهترین توانایی برای تحمل مصائب را روزیام کن.
ای بزرگوارترین بزرگواران، و آخرین امید نیازخواهان، تو سرور من هستی. درِ دعا و بازگشت را برایم گشودی، پس درِ پذیرش و اجابت را برایم مبند و با رحمت خودت، مرا از آتش نجات ده، و در خانههای بهشتی اسکانم ده، و مرا چنگ زده به ریسمان محکم قرار ده، و پایان مرا خوشبختی قرار ده، و مرا با سلامتی زنده بدار، ای دارای برتری و کمال، و شکوه و بزرگواری؛ و هیچ دشمن و حسودی را شماتت کننده من قرار نده و هیچ فرمانروای کینه توز و شیطان سرکشی را بر من مسلط نساز، به خاطر رحمتی که داری، ای بهترین رحم کنندگان؛ و هیچ نیرو و قوتی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ وجود ندارد، و درودهای خدا و بهترین سلامها بر محمد و خاندان او باد.}(1)
ص: 68
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ عَلَی الْمَلَائِکَةِ أَجْمَعِینَ وَ عَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ عَلَی أَئِمَّةِ الْهُدَی أَجْمَعِینَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا هَدَیْتَنَا بِهِ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا رَحِمْتَنَا بِهِ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ
کَمَا عَزَّزْتَنَا بِهِ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا فَضَّلْتَنَا بِهِ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا شَرَّفْتَنَا بِهِ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا نَصَرْتَنَا بِهِ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا أَنْقَذْتَنَا بِهِ مِنْ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ أَعْلِ کَعْبَهُ وَ أَفْلِجْ حُجَّتَهُ وَ أَتْمِمْ نُورَهُ وَ ثَقِّلْ مِیزَانَهُ وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ وَ افْسَحْ لَهُ حَتَّی یَرْضَی وَ بَلِّغْهُ الدَّرَجَةَ وَ الْوَسِیلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ ابْعَثْهُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ الَّذِی وَعَدْتَهُ وَ اجْعَلْهُ أَفْضَلَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ عِنْدَکَ مَنْزِلَةً وَ وَسِیلَةً وَ اقْصُصْ بِنَا أَثَرَهُ وَ اسْقِنَا بِکَأْسِهِ وَ أَوْرِدْنَا حَوْضَهُ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَتِهِ وَ تَوَفَّنَا عَلَی مِلَّتِهِ وَ اسْلُکْ بِنَا سُبُلَهُ وَ اسْتَعْمِلْنَا بِسُنَّتِهِ غَیْرَ خَزَایَا وَ لَا نَادِمِینَ وَ لَا شَاکِّینَ وَ لَا مُبَدِّلِینَ یَا مَنْ بَابُهُ مَفْتُوحٌ لِدَاعِیهِ وَ حِجَابُهُ مَرْفُوعٌ لِرَاجِیهِ یَا سَاتِرَ الْأَمْرِ الْقَبِیحِ وَ مُدَاوِی الْقَلْبِ الْجَرِیحِ لَا تَفْضَحْنِی فِی مَشْهَدِ الْقِیَامَةِ بِمُوبِقَاتِ الْآثَامِ وَ لَا تُعْرِضْ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ عَنِّی مِنْ بَیْنِ الْأَنَامِ یَا غَایَةَ الْمُضْطَرِّ الْفَقِیرِ وَ یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیرِ هَبْ لِی مُوبِقَاتِ الْجَرَائِرِ وَ اعْفُ عَنْ فَاضِحَاتِ السَّرَائِرِ وَ اغْسِلْ قَلْبِی مِنْ وِزْرِ الْخَطَایَا وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الِاسْتِعْدَادِ لِنُزُولِ الْمَنَایَا یَا أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ وَ مُنْتَهَی أُمْنِیَّةِ السَّائِلِینَ أَنْتَ مَوْلَایَ فَتَحْتَ لِی بَابَ الدُّعَاءِ وَ الْإِنَابَةِ فَلَا تُغْلِقْ عَنِّی بَابَ الْقَبُولِ وَ الْإِجَابَةِ وَ نَجِّنِی بِرَحْمَتِکَ مِنَ النَّارِ وَ بَوِّئْنِی غُرُفَاتِ الْجِنَانِ وَ اجْعَلْنِی مُتَمَسِّکاً بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی وَ اخْتِمْ لِی بِالسَّعَادَةِ وَ أَحْیِنِی بِالسَّلَامَةِ یَا ذَا الْفَضْلِ وَ الْکَمَالِ وَ الْعِزَّةِ وَ الْجَلَالِ وَ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَیَّ سُلْطَاناً عَنِیداً وَ لَا شَیْطَاناً مَرِیداً بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً(1).
ص: 68
توضیح
«الشامخ»، یعنی بلند مرتبه و والا، مانند «البازخ»؛ «أناف علی الشیء»، یعنی نزدیک شد؛ «غمرات الموت»، یعنی سختیهای آن. عبارت «روحاً» مفعول «ارزقنی» است. جوهری گفته است: «ثلجت نفسی، تثلج، ثلوجاً»، یعنی مطمئن شد؛ «ثلجت نفسی - با کسره- تثلج، ثلجاً» از همین قبیل است. و در القاموس آمده است: «تهلل الوجه» یعنی درخشید، و گفته است: «سفر الصبح، یسفر» یعنی نورانی و روشن کرد؛ مانند «أسفر». پایان.
عبارت «فی خطّتی من الأرض» با کسره، یعنی قبر من؛ در النهایه گفته است: «الخطة» با کسره، یعنی زمینی که انسان برای خودش علامت زنی میکند، به این صورت که نشانهای و خطی بر آن میکشد تا مشخص شود که آن را در اختیار خود گرفته است. در القاموس آمده است: «الخطّ» با کسره، یعنی در زمینی که قبلاً کسی در آن فرود نیامده است، فرود آیی؛ مانند «الخطة» و در بعضی نسخهها، «حصتی» آمده که خطا در نوشته است، هر چند بتوان آن را توجیه کرد. «حیث یرفت لحمی»، با راء مهمله و در بعضی نسخهها با راء معجمه است؛ فیروز آبادی گفته است: «رفته، یرفته و یرفته»، یعنی شکستن و کوفتن. «انکسر و اندقّ» لازم و متعدی است و «انقطع» در همه آنها مانند «أرفت، ارفتاتاً» است. و گفته است: «الزفت»، یعنی راندن و دور کردن و بردن و به رنج انداختن. عبارت «فوزاً» مفعول «ارزقنی» است. تفسیر «قول الثابت» در کتاب الجنایز گذشت و مناسبتر در اینجا، مربوط بودن هر دو ظرف به «الثابت» است.
«الربط علی القلب»، محکم کردن و تقویت آن است؛ خدای متعال فرموده است: «و ربطنا علی قلوبهم»، یعنی دلهایشان را استوار کردیم و شکیبایی را بر دل آنان افکندیم. جوهری گفته است: «فلج الرجل علی خصمه، یفلج، فلجاً، أفلجه الله علیه و أفلج الله حجته»، یعنی نیرویش بخشید و پدیدارش نمود. «أرفعها نفسة»، یعنی ارزش یا گستردگی؛ جوهری گفته است: «النفس»، یک بار آشامیدن و «أنت فی نفس من أمرک»، یعنی در گشایش، و «شیء نفیس»، یعنی در آن رقابت و رغبت میشود، و «هذا أنفس مالی»، یعنی دوست داشتنیترین و بهترین دارایی نزد من است، و «لک فی هذا الأمر نفسة» یعنی مهلتی؛ و در النهایه آمده است: «نفس الروضة»، یعنی خوشبویی عطرهای آن؛ و در القاموس آمده است: «النفس» با فتحه حروف، یعنی گشایش و فراخی در کار؛ و «الجرعة و الری و شراب ذو نفس»، یعنی در آن، فراخی وجود دارد؛ و گفته است: «النفس»، یعنی بزرگی و شکوه؛ و «لک نفسة» با ضمه، مهلتی داری.
عبارت «کما أنقذتنا» به کلام خدای متعال: «کنتم علی شفا حفرة من النار فأنقذکم منها»،(1){بر
کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید.} اشاره دارد. «شفا البئر و شفتها»، یعنی لبه آن؛ یعنی شما به خاطر کفرتان، در لبه افتادن در آتش جهنم بودید؛
ص: 69
الشامخ المرتفع العالی کالباذخ و أناف علی الشی ء أشرف و غمرات الموت شدائده و قولها روحا مفعول ارزقنی و قال الجوهری ثلجت نفسی تثلج ثلوجا اطمأنت و ثلجت نفسی بالکسر تثلج ثلجا لغة فیه و فی القاموس تهلل الوجه تلألأ و قال سفر الصبح یسفر أضاء و أشرق کأسفر انتهی.
قولها فی خطتی من الأرض بالکسر أی قبری قال فی النهایة الخطة بالکسر هی الأرض یختطها الإنسان لنفسه بأن یعلم علیها علامة و یخط علیها خطا لیعلم أنه قد أحازها و فی القاموس الخط بالکسر الأرض التی تنزلها و لم ینزلها نازل قبلک کالخطة و فی بعض النسخ حصتی و هو تصحیف و إن أمکن توجیهه قولها حیث یرفت لحمی بالراء المهملة و فی بعض النسخ بالمعجمة قال الفیروزآبادی رفته یرفته و یرفته کسره و دقه و انکسر و اندق لازم متعد و انقطع کأرفت ارفتاتا فی الکل و قال الزفت الطرد و الدقع و الإزهاق و الإتعاب و قولها فوزا مفعول ارزقنی و قد مر تفسیر القول الثابت فی کتاب الجنائز و الأنسب هنا تعلق الظرفین بالثابت.
و الربط علی القلب تسدیده و تقویته قال الله تعالی وَ رَبَطْنا عَلی قُلُوبِهِمْ (1) أی ثبتنا قلوبهم و ألهمناهم الصبر و قال الجوهری فلج الرجل علی خصمه یفلج فلجا و أفلجه الله علیه و أفلج الله حجته قوّمها و أظهرها و أرفعها نفسة أی نفاسة أو سعة قال الجوهری النفس الجرعة و أنت فی نفس من أمرک فی سعة و شی ء نفیس أی یتنافس فیه و یرغب و هذا أنفس مالی أحبه و أکرمه عندی و لک فی هذا الأمر نفسة أی مهلة و فی النهایة نفس الروضة طیب روائحها و فی القاموس النفس بالتحریک السعة و الفسحة فی الأمر و الجرعة و الری و شراب ذو نفس فیه سعة و ری و قال النفس العظمة و العزة و لک نفسة بالضم مهلة.
قولها کما أنقذتنا إشارة إلی قوله تعالی کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها(2) و شفا البئر و شفتها طرقها أی کنتم مشفین علی الوقوع فی نار جهنم لکفرکم
ص: 69
زیرا اگر در آن حال میمردید، در آتش میافتادید، ولی خداوند با اسلام شما را از آن نجات داد. در النهایه گفته است: در حدیث قیلة آمده است: «و الله لا یزال کعبک عالیاً»، دعایی برای شرافت و والایی است. آن در اصل «کعب القناة» بوده که عبارت است از پیوند نی، که بین دو پیوند آنها «کعب» قرار دارد؛ هر چیزی که والا شود و بالا رود، «کعب» است. پایان.
مؤلف
احتمال دارد منظور از آن در اینجا، برآمدگی روی پا باشد، چنانکه پوشیده نیست.
در النهایه آمده است: «منزل فسیح» یعنی وسیع؛ از این گونه کاربرد، حدیث علی علیه السلام است: «اللهم افسح له مفسحاً فی عدلک»، یعنی در خانه عدل خودت، روز قیامت، بر او وسعت فراوان قرار ده. پایان. «و اقصص بنا أثره»، یعنی ما را دنباله رو او در تمام گفتارها و کردارها قرار ده. فیروزآبادی گفته است: «قص إثره»، یعنی دنباله روی کرده است؛ و گفته است: «خرج فی أثره و إثره»، یعنی به دنبال آثار او رفت و اثر او به دنبال اوست. «أحینی بالسلامة»، یعنی از اشتباهات و گناهان و بلاها و بیماریها.
روایت5.
فلاح السائل: معاویة بن عمار گفته است: این دعای سرورم ابی عبدالله جعفر بن محمد علیهما السلام در ادامه نمازهایش است که بر من خواند و ابتدا از نماز ظهر شروع کرد و به این دلیل به اولی نام گرفت؛ زیرا اولین نمازی که خدا بر بندگانش واجب گردانید، خواندن نماز ظهر بود: {ای بهترین شنوندگان و ای بهترین بینندگان و ای سریعترین حسابرسان و ای بهترین بخشندگان و ای بهترین بزرگواران، با فضیلتترین و بزرگترین و شاملترین و کاملترین و نیکوترین و زیباترین و بیشترین و پاکترین و پاکیزهترین و نورانیترین و والاترین و روشنترین و عالیترین و فزایندهترین و باداوامترین و پایدارترین درود و برکت و نعمت و سلام و مهربانی که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم قرار دادی، بر محمد و خاندان محمد فرست که تو ستوده گرامی هستی.
خدایا، آن گونه که بر موسی و هارون منت نهادی، بر محمد و خاندان محمد منت بگذار و آن گونه که به نوح در - بین - جهانیان سلام فرستادی، بر محمد و خاندان محمد سلام بفرست؛ خدایا، از فرزندان و همسران و اهل بیت و یاران و پیروان او، آنهایی که چشمش با آنها روشنی مییابد، بر او وارد نما و ما را از آنان و از کسانی که از کاسه او آب مینوشانی و بر حوض او وارد میکنی قرار ده، و در زمره او و زیر پرچمش محشور کن و ما را در هر خوبی که محمد و خاندان محمد را در آن وارد کردی، وارد کن و از هر بدی که محمد صلی الله علیه و آله و خاندان محمد را از آن خارج ساختی، ما را نیز بیرون ساز، و به اندازه چشم به هم زدنی و نه کمتر از آن و نه بیشتر، بین ما و محمد و خاندان محمد جدایی میانداز.
ص: 70
إذ لو أدرککم الموت فی تلک الحال لوقعتم فیها فأنقذکم بالإسلام منها و قال فی النهایة فی حدیث قیلة و الله لا یزال کعبک عالیا هو دعاء لها بالشرف و العلو و الأصل فیها کعب القناة و هو أنبوبها و ما بین کل عقدتین منها کعب و کل شی ء علا و ارتفع فهو کعب انتهی.
یحتمل أن یکون المراد هنا کعب الرجل کما لا یخفی.
و فی النهایة منزل فسیح أی واسع و منه حدیث علی علیه السلام اللهم افسح له مفسحا فی عدلک أی أوسع له سعة فی دار عدلک یوم القیامة انتهی و اقصص بنا أثره أی اجعلنا نتبعه فی جمیع أقواله و أفعاله قال الفیروزآبادی قص أثره تتبعه و قال خرج فی أثره و إثره بعده و أحینی بالسلامة أی من الخطایا و الآثام و البلایا و الأسقام.
فَلَاحُ السَّائِلِ، رَوَی أَبُو الْمُفَضَّلِ الشَّیْبَانِیُّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنِ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: هَذَا دُعَاءُ سَیِّدِی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام فِی عَقِیبِ صَلَوَاتِهِ أَمْلَاهُ عَلَیَّ فَأَوَّلُ الصَّلَاةِ الظُّهْرُ وَ بِذَلِکَ سُمِّیَتِ الْأُولَی لِأَنَّهَا أَوَّلُ صَلَاةٍ افْتَرَضَهَا اللَّهُ عَلَی عِبَادِهِ دُعَاءُ صَلَاةِ الظُّهْرِ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ وَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ وَ یَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ وَ یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ وَ یَا أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَأَفْضَلِ وَ أَجْزَلِ وَ أَوْفَی وَ أَکْمَلِ وَ أَحْسَنِ وَ أَجْمَلِ وَ أَکْثَرِ وَ أَطْهَرِ وَ أَزْکَی وَ أَنْوَرِ وَ أَعْلَی وَ أَبْهَی وَ أَسْنَی وَ أَنْمَی وَ أَدْوَمِ وَ أَبْقَی مَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکْتَ وَ مَنَنْتَ وَ سَلَّمْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ اللَّهُمَّ امْنُنْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا مَنَنْتَ عَلَی مُوسَی وَ هَارُونَ وَ سَلِّمْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا سَلَّمْتَ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْ عَلَیْهِ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ وَ أَزْوَاجِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابِهِ وَ أَتْبَاعِهِ مَنْ تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْهُمْ وَ مِمَّنْ تَسْقِیهِ بِکَأْسِهِ وَ تُورِدُهُ حَوْضَهُ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَتِهِ وَ تَحْتَ لِوَائِهِ وَ أَدْخِلْنَا فِی کُلِّ خَیْرٍ أَدْخَلْتَ فِیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَخْرِجْنَا مِنْ کُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ لَا تُفَرِّقْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً وَ لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ.
ص: 70
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و در هر سلامتی و گرفتاری مرا همراه آنان قرار ده، و در هر گشایش و تنگی مرا همراه آنان قرار ده، و در هر ایمنی و ترس مرا همراه آنان قرار ده، و در هر مکان دائمی یا موقتی مرا همراه آنان قرار ده؛ خدایا، مرا چون زندگی آنان زنده بدار و چون مرگ آنان بمیران و مرا در دنیا و آخرت به آنان آبرومند و از نزدیکان آنان قرار ده؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و به خاطر آنان، هر گرفتاری را از من بردار، و به خاطر آنان هر اندوهی را از من بر طرف کن، و به خاطر آنان هر غصهای را از من بگشا، و به خاطر آنان، در هر ترسی مرا بسنده باش، و به خاطر آنان بلاهای حتمی و قضاهای بد و بدبخت شدن و سرزنش دشمنان را از من دور کن .
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و گناهم را بیامرز، و درآمدم را برایم پاک قرار ده، و به آنچه روزیام دادهای، قانع گردان، و در آن برکت قرار ده، و مرا به دنبال چیزی که از من گرداندهای، مکشان؛ خدایا، از دنیایی که خوبی آخرت را و از نعمت فوری که خوبی آینده را و از زندگیای که خوبی مرگ را و از آرزویی که خوبی عمل را از من بازدارد، به تو پناه میآورم؛ خدایا، از تو شکیبایی در طاعتت و شکیبایی در مقابل نافرمانیات و بپا خاستن در حق تو را خواستارم؛ از تو حقیقتهای ایمان و راستی یقین در همه جایگاهها را میخواهم؛ از تو گذشت و سلامتی و بخشش همدیگر در دنیا و آخرت و ایمنی از بلا در دنیا و ایمنی از بدبختی در آخرت را خواستارم.
خدایا، از تو سلامتی و کمال سلامتی و دوام سلامتی و شکر بر سلامتی را خواستارم، ای صاحب اختیار سلامتی؛ از تو موفقیت و سلامت، و وارد شدن در خانه کرامت و بزرگواری را میخواهم؛ خدایا، به من در نماز و دعایم ترس از خودت و اشتیاق به سوی خودت و آرامشی که با آن بر من منت بنهی، قرار ده؛ خدایا، مرا به سبب بدیهایی که دارم، از رحمت بیکران و نعمت فراوان و سلامتی فراگیرت و بخششهای بزرگ و موهبتهایی که عطا کردهای، محروم نکن و به خاطر کردار زشتم، مجازات نکن و روی بزرگوارت را از من بر متاب.
خدایا، آن هنگام که تو را میخوانم، مرا محرومم نکن و آن هنگام که امید تو را دارم، مرا نا امید مگردان و به اندازه چشم به هم زدنی مرا به خودم و به هیچ یک از آفریدههایت وا مگذار که مرا محرومم میکند و خود را بر من مقدم میدارد.
خدایا، تو هر چه را بخواهی از بین میبری و ثابت میگردانی و نزد تو امّ الکتاب است؛ از تو به احترام آل یاسین، برگزیدهات از میان آفریدههایت و خالص گردیده از میان مخلوقاتت درخواست میکنم و آنها را پیشاپیش خواستههایم و روی آوردنم به سوی تو قرار میدهم؛ خدایا، اگر نزد خودت در امّ الکتاب مرا بدبخت و محروم و تنگ گرفته شده در روزی نوشتهای، پس بدبختی و محرومیتم را از امّ
ص: 71
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی مَعَهُمْ فِی کُلِّ عَافِیَةٍ وَ بَلَاءٍ وَ اجْعَلْنِی مَعَهُمْ فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَ رَخَاءٍ وَ اجْعَلْنِی مَعَهُمْ فِی کُلَّ أَمْنٍ وَ خَوْفٍ وَ اجْعَلْنِی مَعَهُمْ فِی کُلِّ مَثْوًی وَ مُنْقَلَبٍ اللَّهُمَّ أَحْیِنِی مَحْیَاهُمْ وَ أَمِتْنِی مَمَاتَهُمْ وَ اجْعَلْنِی بِهِمْ عِنْدَکَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اکْشِفْ عَنِّی بِهِمْ کُلَّ کَرْبٍ وَ نَفِّسْ عَنِّی بِهِمْ کُلَّ هَمٍّ وَ فَرِّجْ عَنِّی بِهِمْ کُلَّ غَمٍّ وَ اکْفِنِی بِهِمْ کُلَّ خَوْفٍ وَ اصْرِفْ عَنِّی بِهِمْ مَقَادِیرَ الْبَلَاءِ وَ سُوءِ الْقَضَاءِ وَ دَرَکِ الشَّقَاءِ وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی
مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِی ذَنْبِی وَ طَیِّبْ لِی کَسْبِی وَ قَنِّعْنِی بِمَا رَزَقْتَنِی وَ بَارِکْ لِی فِیهِ وَ لَا تَذْهَبْ بِنَفْسِی إِلَی شَیْ ءٍ صَرَفْتَهُ عَنِّی اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ دُنْیَا تَمْنَعُ خَیْرَ الْآخِرَةِ وَ عَاجِلٍ یَمْنَعُ خَیْرَ الْآجِلِ وَ حَیَاةً تَمْنَعُ خَیْرَ الْمَمَاتِ وَ أَمَلٍ یَمْنَعُ خَیْرَ الْعَمَلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الصَّبْرَ عَلَی طَاعَتِکَ وَ الصَّبْرَ عَنْ مَعْصِیَتِکَ وَ الْقِیَامَ بِحَقِّکَ وَ أَسْأَلُکَ حَقَائِقَ الْإِیمَانِ وَ صِدْقَ الْیَقِینِ فِی الْمَوَاطِنِ کُلِّهَا وَ أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِیَةَ وَ الْمُعَافَاةَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ عَافِیَةَ الدُّنْیَا مِنَ الْبَلَاءِ وَ عَافِیَةَ الْآخِرَةِ مِنَ الشَّقَاءِ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَافِیَةَ وَ تَمَامَ الْعَافِیَةِ وَ دَوَامَ الْعَافِیَةِ وَ الشُّکْرَ عَلَی الْعَافِیَةِ یَا وَلِیَّ الْعَافِیَةِ وَ أَسْأَلُکَ الظَّفَرَ وَ السَّلَامَةَ وَ حُلُولَ دَارِ الْکَرَامَةِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِی صَلَاتِی وَ دُعَائِی رَهْبَةً مِنْکَ وَ رَغْبَةً إِلَیْکَ وَ رَاحَةً تَمُنُّ بِهَا عَلَیَّ اللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنِی سَعَةَ رَحْمَتِکَ وَ سُبُوغَ نِعْمَتِکَ وَ شُمُولَ عَافِیَتِکَ وَ جَزِیلَ عَطَایَاکَ وَ مِنَحَ مَوَاهِبِکَ بِسُوءِ مَا عِنْدِی وَ لَا تُجَازِنِی بِقَبِیحِ عَمَلِی وَ لَا تَصْرِفْ وَجْهَکَ الْکَرِیمَ عَنِّی اللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنِی وَ أَنَا أَدْعُوکَ وَ لَا تُخَیِّبْنِی وَ أَنَا أَرْجُوکَ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً وَ لَا إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ فَیَحْرِمَنِی وَ یَسْتَأْثِرَ عَلَیَّ اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ أُمُّ الْکِتَابِ أَسْأَلُکَ بِآلِ یس خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ صَفْوَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ وَ أُقَدِّمُهُمْ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ کَتَبْتَنِی عِنْدَکَ فِی أُمِّ الْکِتَابِ شَقِیّاً مَحْرُوماً مُقَتَّراً عَلَیَّ فِی الرِّزْقِ فَامْحُ مِنْ أُمِ
ص: 71
الکتاب پاک کن و مرا نزد خودت خوشبخت و روزی داده شده ثبت بفرما که تو هر چه را بخواهی از بین میبری و هر چه را بخواهی، ثابت میگردانی و نزد تو، امّ الکتاب است؛ خدایا، من به هر خیری که برایم فرو میفرستی نیازمندم، و من از تو ترسان و به تو پناهندهام، من کوچک و بیچارهای هستم و تو را آن گونه که خود فرمودهای، میخوانم؛ پس تو همان گونه که وعده دادهای مرا اجابت فرما که تو پیمان شکنی نمیکنی.
ای کسی که فرمودی «اُدعونی أستجب لکم»،(1){مرا
بخوانید تا شما را اجابت کنم.} چه خوب اجابت کنندهای هستی تو ای سرور من، و چه خوب پروردگار و چه خوب سرپرستی هستی؛ و چه بد بندهای هستم من، این جایگاه پناهنده به تو از آتش است؛ ای برطرف کننده اندوه و ای برگیرنده غصه، ای اجابت کننده دعای درماندگان، ای بخشاینده دنیا و آخرت و ای مهربان در آن دو، بر من آن گونه رحمی بنما که مرا از رحم کردن هر کسی جز تو بینیاز کند و با رحمت خود، مرا در زمره بندگان نیک خودت داخل کن؛ سپاس خدایی را که نمازی را که بر مؤمنان نوشته شده و وقتدار است، از عهده من برداشت؛ به رحمت خودت، ای بهترین رحم کنندگان.}(2)
مصباح الشیخ،(3)
و البلد الامین، و الجنة و الاختصار و جز آن: مثل همین را از معاویة بن عمار نقل کردهاند.(4)
توضیح
«أجزل»، یعنی بزرگترین، و در مورد چیزی، یعنی تمام و بیشتر شد. «أزکی»، یعنی فزایندهتر شد، یا پاکیزهتر گشت. «البهاء»، نیکویی و «أسنی»، یعنی والاتر یا نورانیتر. «و أورد علیه»، یعنی در بهشت. کفعمی گفته است: جایز است «تسقیه» با فتحه تاء و ضمه آن باشد و در - سوره - المؤمنون نیز «نسقیه» با رفع نون آمده که فعل گذشته آن «أسقی» است و «نسقیکم» با فتحه نون، فعل گذشتهاش «سقی» است و فرق بین «سقیت» و «أسقیت» این است که «سقیت»، یعنی آب را به او رساندم تا بنوشد ولی «أسقیت»، یعنی آنچه را که میخواهد بنوشد، برای او قرار دادم؛ و گفته شده است: «سقیته» برای نوشیدن او و «أسقیته» برای بستان و کشتزار و چهارپای است؛ و گفته شده است: «سقیته» وقتی است که به او آب دادی تا با دهانش از دستان تو بنوشد؛ و گفته شده است: هنگامی که یک بار به او آب دهی، «سقیته» گفته میشود و اگر پیوسته آب دهی، «أسقیته» گفته میشود؛ و گفته شده است: «سقیته»، یعنی آب به او دادی تا بنوشد و «أسقیته»، یعنی به او گفتی «سقیاً»، یا «سقاک الله»، {خدا تو را سیراب گرداند.} و گفته شده که آن دو به یک معنی هستند. این را طبرسی در مجمع البیان آورده است.(5)
«المثوی»، یعنی محل الثوی که همان اقامت است و «المنقلب» اسم مکان مصدر میشود و «الانقلاب»، یعنی
ص: 72
الْکِتَابِ شَقَائِی وَ حِرْمَانِی وَ أَثْبِتْنِی عِنْدَکَ سَعِیداً مَرْزُوقاً فَإِنَّکَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ أُمُّ الْکِتَابِ اللَّهُمَ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ وَ أَنَا مِنْکَ خَائِفٌ وَ بِکَ مُسْتَجِیرٌ وَ أَنَا حَقِیرٌ مِسْکِینٌ أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ یَا مَنْ قَالَ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ نِعْمَ الْمُجِیبُ أَنْتَ یَا سَیِّدِی وَ نِعْمَ الرَّبُّ وَ نِعْمَ الْمَوْلَی وَ بِئْسَ الْعَبْدُ أَنَا وَ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ مِنَ النَّارِ یَا فَارِجَ الْهَمِّ وَ یَا کَاشِفَ الْغَمِّ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ یَا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا ارْحَمْنِی رَحْمَةً تُغْنِینِی بِهَا عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاکَ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی قَضَی عَنِّی صَلَاةً کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
مصباح الشیخ (2)، و البلد الأمین، و الجنة و الاختصار، و غیرها عن معاویة بن عمار: مثله (3)
أجزل أی أعظم و فی الشی ء تم و کثر و أزکی أی أنمی أو أطهر البهاء الحسن و أسنی أی أرفع أو أنور و أورد علیه أی فی الجنة و قال الکفعمی یجوز تسقیه بفتح التاء و ضمها و فی النحل و فی المؤمنین أیضا نسقیه برفع النون ماضیه أسقی و نسقیکم بفتح النون ماضیه سقی و الفرق بین سقیت و أسقیت أن سقیت ناولته لیشرب و أسقیت جعلت له ما یشرب و قیل سقیته لسقیه و أسقیته لبستانه أو زرعه أو ماشیته و قیل سقیته إذا عرضته لیشرب من یدک بفیه و قیل إذا أسقیته مرة قلت سقیته و إذا أسقیته دائما قلت أسقیته و قیل سقیته ناولته الماء لیشرب و أسقیته قلت له سقیا أی سقاک الله و قیل هما بمعنی ذکر ذلک الطبرسی فی مجمع البیان (4).
و المثوی محل الثوی و هو الإقامة و المنقلب یکون اسم مکان مصدرا و الانقلاب
ص: 72
حرکت و تصرف و دگرگون شدن حالات. «مقادیر البلاء»، یعنی مقدر شدههایش. در النهایه در شرح این دعا: «أعوذ بک من درک الشقاء» آمده، «الدرک»، یعنی پیوستن و رسیدن به چیزی و «أدرکته، إدراکاً و درکاً» - از همین کاربرد است. - «الشقا» مقابل سعادت است؛ شیخ بهایی - که رحمت خدا بر او باد- گفته است: «الدرک» با فتحه حروف، به مکان و طبقههای آن اطلاق میشود و گفته میشود: «النار درکات و الجنة درجات»،{درکات آتش و درجات بهشت.}، همچنین بر پایینترین جای چیزی اطلاق میشود. پایان. شاید معنی نخست در اینجا مناسبتر باشد و اشاره نکردن به آن از سوی وی، عجیب است.
«حقایق الایمان»، یعنی شرایط و اجزای آن، یا هر چیزی که سزاوار است ایمان نامیده شود، یا به همه آن چیزهایی که واجب است ایمان بیاورم، آنگونه که شایسته ایمان است، ایمان میآورم. «و صدق الیقین» همان یقینی است که عمل، آن را تصدیق میکند. «فی المواطن کلها»، یعنی در تمام جاهایی که راست انگاشتن آن لازم است، یا اثر یقین من در نهانها و اجتماعات و در همه حالتها از قبیل تنگی و گشایش و ایمنی و گرفتاری، آشکار میشود. «الظفر» دست یافتن به آنچه مورد درخواست بود. «سبوغ النعمة»، یعنی گستردگی آن و «شمول عافیتک»، یعنی فراگیر شدن آن بر تمام اعضایم و در تمام حالاتم. «المنحة» با کسره، یعنی هدیه، اضافه موجود در آن برای تأکید است؛ به این معنا که آنچه را که میبخشی به قصد عوض نیست. «الاستیثار» یعنی جدا کردن چیزی. توضیح «المحو» و «الاثبات» در باب بداء گذشت و از دعا چنین پیداست که منظور از «امّ الکتاب»، لوح بین بردن و ثابت گردانیدن است، نه لوح محفوظ، که مشهور است. «من خیرٍ» یعنی خیر دنیا و آخرت.
روایت6.
جامع الاخبار: بعد از نماز ظهر، در حالی که با دست راست ریشش را گرفته و دست چپش را بالا برده، میگوید: «یا رب محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و أعتق رقبتی من النار»،{ای پروردگار محمد و خاندان محمد، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و گردنم را از آتش برهان.}
روایت7.
فلاح السائل: احمد بن شجاع المؤدب گفته است: شنیدم فضل بن جراح کوفی از پدرش و او از خادم امام صادق علیه السلام نقل میکرد که حضرت علیه السلام چند دعا داشت که بعد از هر نماز واجب آنها را میخواند؛ به او گفتم: ای پسر رسول خدا - صلی الله علیه و آله -، این دعاهایی را که میخوانی، به من بیاموز؛ پس فرمود: وقتی نماز ظهر را خواندی، ده مرتبه بگو: «بالله اعتصمت و بالله أثق و علیه أتوکل»،{به خدا متوسل شدهام و به خدا دل بستهام و بر او توکل نمودهام.} سپس بگو: {خدایا، هرچند گناهان من عظیم هستند، ولی تو با عظمتتر هستی
ص: 73
الحرکة و التصرف و تبدل الأحوال و مقادیر البلاء تقادیره و فی النهایة فیه أعوذ بک من درک الشقاء الدرک اللحاق و الوصول إلی الشی ء و أدرکته إدراکا و درکا و الشقا ضد السعادة و قال الشیخ البهائی ره الدرک بالتحریک یطلق علی المکان و طبقاته و یقال النار درکات و الجنة درجات و یطلق أیضا علی أقصی قعر الشی ء انتهی و المعنی الأول لعله أنسب بالمقام و عدم تعرضه قدس سره له غریب.
حقائق الإیمان أی شرائطه و أجزاؤه أو ما یحق أن یسمی إیمانا أی أومن بجمیع ما یجب الإیمان به حق الإیمان و صدق الیقین هو الیقین الذی یصدقه العمل فی المواطن کلها أی فی جمیع ما یلزم التصدیق به أو یظهر أثر یقینی فی الخلوات و المجامع و علی جمیع الأحوال من الشدة و الرخاء و العافیة و البلاء و الظفر الفوز بالمطلوب و سبوغ النعمة اتساعها و شمول عافیتک أی إحاطتها بجمیع أعضائی و جمیع أحوالی و المنحة بالکسر العطیة و الإضافة للتأکید أو المعنی ما تهبه من غیر قصد عوض و الاستیثار الانفراد بالشی ء و قد مر تحقیق المحو و الإثبات فی باب البداء و یظهر من الدعاء أن أم الکتاب لوح المحو و الإثبات لا اللوح المحفوظ کما هو المشهور من خیر أی خیر الدنیا و الآخرة.
جَامِعُ الْأَخْبَارِ،: یَقُولُ بَعْدَ فَرِیضَةِ الظُّهْرِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ یَأْخُذُ بِیَدِهِ الْیُمْنَی مَحَاسِنَهُ وَ یَرْفَعُ یَدَهُ الْیُسْرَی- یَا رَبَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْتِقْ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ(1).
فَلَاحُ السَّائِلِ، رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ حَامِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْمُغِیرَةِ الثَّلَّاجِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی الْمَعْرُوفِ بِالسَّلَامِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ شُجَاعٍ الْمُؤَدِّبِ قَالَ سَمِعْتُ الْفَضْلَ بْنَ الْجَرَّاحِ الْکُوفِیَّ یَحْکِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ خَادِمِ الصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّهُ کَانَ لَهُ علیه السلام دَعَوَاتٌ یَدْعُو بِهِنَّ فِی عَقِیبِ کُلِّ صَلَاةٍ مَفْرُوضَةٍ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلِّمْنِی دَعَوَاتِکَ هَذِهِ الَّتِی تَدْعُو بِهَا فَقَالَ علیه السلام إِذَا صَلَّیْتَ الظُّهْرَ فَقُلْ بِاللَّهِ اعْتَصَمْتُ وَ بِاللَّهِ أَثِقُ وَ عَلَیْهِ أَتَوَکَّلُ عَشْرَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قُلِ اللَّهُمَّ إِنْ عَظُمَتْ ذُنُوبِی فَأَنْتَ أَعْظَمُ
ص: 73
و هرچند کم کاری من بزرگ است، ولی تو بزرگتر هستی و هرچند تنگ نظری من ادامه دارد، ولی تو بخشندهترین هستی؛ خدایا، گناهان عظیم مرا با گذشت عظیم خودت و کم کاری بزرگ مرا با بزرگواری آشکار خودت بیامرز و بخل مرا با بخشندگی فزاینده خودت نابود کن؛ خدایا، هر نعمتی داریم از سوی توست، هیچ خدایی جز تو نیست، از تو آمرزش میخواهم و به سوی تو باز میگردم.}(1)
مصباح الشیخ(2)
و الکفعمی و ابن الباقی و غیرها، مثل این را به صورت مرسل نقل کردهاند.(3)
توضیح
کفعمی گفته است: «کبر الشیء» همان بزرگ بودن آن است و «أکبرت الشیء»، یعنی آن را بزرگ کرد و اگر عبارت «و إن کبر تفریطی» را با باء در نظر بگیریم، همین معنا مراد خواهد بود، ولی اگر در آن «کثر» را در نظر بگیریم، در این صورت، در مقابل کم بودن خواهد بود. در المتهجد آن را «کبر» در نظر گرفته و در مصباح و ابن الباقی، با سه نقطه - به صورت «کثر»-؛ هر دو نوع خواندن جایز است ولی به دلیل اشتقاقی که در «کبر» و «أکبر» وجود دارد، بهتر، خواندن - با حرف باء- است؛ پس وقتی خواننده دعا را به عبارت «و کبر تفریطی» ختم کند، در اینجا نیز باید با «باء» بخواند تا ضمیر به چیزی که بیان نشده، بازگشت پیدا نکند و اگر بخواند «و کثر تفریطی»، باید «فأنت أکبر» بخواند، چون خداوند متعال با صفت «کثرة» خوانده نمیشود؛ بلکه با صفتهای «الکبریاء و العظمة» خوانده میشود. فرق بین کثیر و کبیر این است که از کثیر، عدد اراده میشود و یا وزن و اندازه و مانند آن، با آن تناسب دارد؛ ولی کبیر چیزی است که از آن، والایی منزلت و شرافت یا ضخامت و بزرگی اراده میشود.
روایت8.
فقه الرضا: حضرت رضا علیه السلام فرمود: وقتی از نماز نیمروز فارغ شدی، دستانت را بالا ببر و بگو: {خدایا، با بخشندگی و بزرگواریات به تو نزدیکی میجویم؛ و با محمد، بنده و فرستادهات به تو نزدیکی میجویم؛ با فرشتگان و پیامبرانت و فرستادگانت به تو نزدیکی میجویم و از تو میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و و از تو میخواهم که لغزش مرا نادیده بگیری و زشتی مرا بپوشانی و گناهانم را بیامرزی و خواستهام را برآورده سازی و مرا به خاطر کردار ناشایستم عذاب نکنی که بخشندگی و بزرگواری تو مرا فرا میگیرد.}
سپس سجدهکنان صورت را بر زمین میگذاری و در سجدهات میگویی: {ای سزاوار تقوی و آمرزش، ای بهترین رحم کنندگان، تو سرپرست و سرور و روزی دهنده من هستی، تو برای من از پدر و مادرم و از تمام مردم بهتر هستی؛ ناداری و تنگدستی من به سوی توست ولی تو بینیاز از من هستی؛ به ذات بزرگوارت از تو خواهش میکنم و از تو میخواهم که بر محمد و خاندان محمد
ص: 74
وَ إِنْ کَبُرَ تَفْرِیطِی فَأَنْتَ أَکْبَرُ وَ إِنْ دَامَ بُخْلِی فَأَنْتَ أَجْوَدُ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی عَظِیمَ ذُنُوبِی بِعَظِیمِ عَفْوِکَ وَ کَبِیرَ تَفْرِیطِی بِظَاهِرِ کَرَمِکَ وَ اقْمَعْ بُخْلِی بِفَضْلِ جُودِکَ اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ (1).
مصباح الشیخ (2)، و الکفعمی، و ابن الباقی و غیرها مرسلا: مثله (3)
قال الکفعمی کبر الشی ء معظمه و أکبرت الشی ء استعظمته و هذا المعنی هو المراد إن رقمنا و إن کبر تفریطی بالباء المفردة و إن رقمنا فیه و إن کثر فالمعنی ضد القلة و فی المتهجد رقم ذلک بالمفردة و فی مصباح ابن الباقی بالمثلثة و القراءتان جائزتان غیر أنه ینبغی أن یکون کبر هنا بالمفرد لأجل الاشتقاق فی کبر و أکبر فإذا انتهی الداعی فی الدعاء إلی قوله و کبر تفریطی فلیقرأ بالباء المفردة أیضا لئلا یعود الضمیر إلی غیر مذکور و إن قرئ و کثر تفریطی بالمثلثة قرئ فأنت أکبر بالمفردة لأنه تعالی لا یوصف بالکثرة بل بالکبریاء و العظمة و الفرق بین الکثیر و الکبیر أن الکثیر ما یراد به العدد و یلیق به أو الوزن و الذرع و شبهه و الکبیر ما یراد به علو المنزلة و الشرف أو یراد به الضخامة و العظم.
فِقْهُ الرِّضَا، قَالَ علیه السلام: إِذَا فَرَغْتَ مِنْ صَلَاةِ الزَّوَالِ فَارْفَعْ یَدَیْکَ ثُمَّ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِمَلَائِکَتِکَ وَ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُقِیلَ عَثْرَتِی وَ تَسْتُرَ عَوْرَتِی وَ تَغْفِرَ ذُنُوبِی وَ تَقْضِیَ حَاجَتِی وَ لَا تُعَذِّبَنِی بِقَبِیحِ فِعَالِی فَإِنَّ جُودَکَ وَ عَفْوَکَ یَسَعُنِی ثُمَّ تَخِرُّ سَاجِداً وَ تَقُولُ فِی سُجُودِکَ یَا أَهْلَ التَّقْوَی وَ الْمَغْفِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ أَنْتَ مَوْلَایَ وَ سَیِّدِی وَ رَازِقِی أَنْتَ خَیْرٌ لِی مِنْ أَبِی وَ أُمِّی وَ مِنَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ بِی إِلَیْکَ فَقْرٌ وَ فَاقَةٌ وَ أَنْتَ غَنِیٌّ عَنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
ص: 74
و بر برادران پیامبر او و بر امامان پاک درود فرستی و دعای مرا اجابت کنی و بر بیچارگیام رحم آوری و هرگونه بلا را از من دور نمایی، ای مهربان.}(1)
مؤلف
احتمال دارد این دعا از تعقیبات نافلههای ظهر باشد، چنانکه نظیر آن در تعقیب بعضی از آنها آمده است.
روایت9.
السرائر: ابی بصیر، به نقل از جامع بزنطی گفته است: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: صلوات بر محمد و خاندان محمد در بین نماز ظهر و عصر، برابر با هفتاد رکعت نماز است.(2)
روایت10.
البلد الامین و الجنة: گفته است: از دعاهای مخصوص بعد از نماز ظهر، دعای نجاح است: {خدایا، پروردگار آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه و آنچه در آنها و آنچه بین آنها است و پروردگار عرش بزرگ، و پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، و پروردگار سبع المثانی و قرآن عظیم، و پروردگار محمد صلی الله علیه و آله، آخرین پیامبران، بر محمد و خاندان او درود فرست؛ و از تو به اسم بسیار بزرگت که آسمان و زمین با آن پابرجا شدهاند و با آن، مردگان را زنده میکنی و زندگان را روزی میرسانی و بین گردآمدگان، پراکندگی و بین پراکنده شدگان، اجتماع به وجود میآوری و با آن، تعداد لحظات را و سنگینی کوهها را و پیمانه دریاها را شماره میکنی؛ ای کسی که این گونهای، از تو میخواهم بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و در مورد من این کار را انجام دهی.} و نیازت را بخواه.(3)
همان کتاب: دعای اهل خانه آباد گشته: {ای کسی که زیبایی را آشکار میکنی و زشتی را میپوشانی؛ ای کسی که به خاطر گناه، بازخواست نمیکند و پرده دری نمینماید؛ ای دارای بزرگترین گذشت؛ ای بهترین درگذرنده؛ ای گشاینده دو دست به رحمت؛ ای کسی که هر نیازی را در اختیار دارد؛ ای دارنده گستردهترین بخشش؛ ای گشاینده هر گرفتاری؛ ای نادیده گیرنده لغزشها؛ ای دارنده بزرگوارانهترین برخورد؛ ای صاحب بزرگترین منت؛ ای کسی که قبل از استحقاق، شروع به نعمت بخشیدن کرده است؛ ای پروردگار؛
ص: 75
وَ عَلَی إِخْوَانِهِ النَّبِیِّینَ وَ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِینَ وَ تَسْتَجِیبَ دُعَائِی وَ تَرْحَمَ تَضَرُّعِی وَ تَصْرِفَ عَنِّی أَنْوَاعَ الْبَلَاءِ یَا رَحْمَانُ (1).
یحتمل أن یکون هذا الدعاء من تعقیب نوافل الزوال کما ورد شبیهه فی تعقیب بعضها.
السَّرَائِرُ، نَقْلًا مِنْ جَامِعِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: الصَّلَاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِیمَا بَیْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ تَعْدِلُ سَبْعِینَ رَکْعَةً(2).
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، وَ الْجُنَّةُ، [جُنَّةُ الْأَمَانِ]: قَالَ مِمَّا یَخْتَصُّ عَقِیبَ الظُّهْرِ دُعَاءُ النَّجَاحِ- اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ رَبَّ السَّبْعِ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله خَاتَمِ النَّبِیِّینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الَّذِی بِهِ تَقُومُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ بِهِ تُحْیِی الْمَوْتَی وَ
تَرْزُقُ الْأَحْیَاءَ وَ تُفَرِّقُ بَیْنَ الْجَمْعِ وَ تَجْمَعُ بَیْنَ الْمُتَفَرِّقِ وَ بِهِ أَحْصَیْتَ عَدَدَ الْآجَالِ وَ وَزْنَ الْجِبَالِ وَ کَیْلَ الْبِحَارِ أَسْأَلُکَ یَا مَنْ هُوَ کَذَلِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا وَ سَلْ حَاجَتَکَ (3).
وَ مِنْهَا: دُعَاءُ أَهْلِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ(4)
یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیحَ یَا مَنْ لَمْ یُؤَاخِذْ بِالْجَرِیرَةِ وَ لَمْ یَهْتِکِ السِّتْرَ یَا عَظِیمَ الْعَفْوِ یَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ یَا صَاحِبَ کُلِّ حَاجَةٍ یَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ یَا مُفَرِّجَ کُلِّ کُرْبَةٍ یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ یَا کَرِیمَ الصَّفْحِ یَا عَظِیمَ الْمَنِّ یَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا یَا رَبَّاهْ
ص: 75
ای سرپرست؛ ای پایان اشتیاقها؛ به حق خودت و به حق محمد صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و مهدی قائم، امامان هدایتگر علیهم السلام، از تو میخواهم بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و میخواهم ای خدا، ای خدا، که اندام مرا با آتش، زشت نگردانی و در مورد من، آنگونه که سزاوار توست، رفتار نمایی.}
سپس کفعمی گفته است: این دعای معروف به دعای «اهل البیت المعمور»، دعایی با منزلت و گرانقدر است و شیخ مقداد کتابش شرح النهج و شیخ احمد بن فهد، کتابش عدة الداعی و فخر الدین رازی بعضی از کتابهایش را با آن به پایان بردهاند و صاحب العدة ثواب بزرگی برای آن ذکر کرده است که خلاصه آن چنین است: پیامبر صلی الله علیه و آله از جبرئیل در باره ثواب آن پرسید، جبرئیل علیه السلام عرض کرد: ای محمد، اگر فرشتگان آسمانها و زمینها جمع گردند تا از هزار جزء آن، یک قسمتش را بشمارند، نخواهند توانست و خداوند متعال، خواننده آن را در دنیا و آخرت با هزار پوشش میپوشاند و گناهانش، حتی گناهان کبیره را میآمرزد، هرچند به اندازه کف دریا باشد و برای او هفتاد در از رحمت میگشاید که به طور کامل در آن فرو رود و پاداشی به اندازه ثواب هر مصیبت زده و هر فرد سالم، و هر بیچیز و دردمند و هر تنگدست و بیمار به او عطا میکند و او را به گونه پیامبران تکریم مینماید و خواستهاش را در قیامت به او میدهد و پاداشی به تعداد تمام آفریدگان خدا در بهشت و آتش، و در آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه و خورشید و ماه و ستارگان و به تعداد دانههای باران و انواع آفریدهها و کوهها و ریگها و خاکها و ستارگان و عرش و کرسی و جز آن، به او عطا میکند.
و خداوند دلش را از ایمان پر میکند و فرشتگانش برای او گواهی میدهند که گردنش را از آتش برهاند و پدر و مادرش و برادران و خانوادهاش و فرزندان و همسایگانش را نیز آزاد میکند و در مورد هزار شخص که آتش برایشان واجب شده است، شفاعت میکند و آن را ای محمد، به پرهیزکاران آموخت و به منافقان نیاموخت و به سبب آن، دعا اجابت میشود و آن همان دعای اهل البیت المعمور است و با آن، به دور خانه طواف میکنند.(1)
مؤلف
در روایات چیزی که دلالت بر اختصاص داشتن این دو دعا به تعقیبات ظهر داشته باشد، ندیدم
ص: 76
یَا سَیِّدَاهْ یَا غَایَةَ رَغْبَتَاهْ أَسْأَلُکَ بِکَ وَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْقَائِمِ الْمَهْدِیِّ الْأَئِمَّةِ الْهَادِیَةِ علیهم السلام أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَلَّا تُشَوِّهَ خَلْقِی بِالنَّارِ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ الْکَفْعَمِیُّ هَذَا الدُّعَاءُ الْمُسَمَّی بِدُعَاءِ أَهْلِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ جَلِیلُ الشَّأْنِ عَظِیمُ الْقَدْرِ وَ خَتَمَ بِهِ الشَّیْخُ الْمِقْدَادُ کِتَابَهُ شَرْحَ النَّهْجِ وَ خَتَمَ بِهِ الشَّیْخُ أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ کِتَابَهُ عُدَّةَ الدَّاعِی وَ خَتَمَ بِهِ الرَّازِیُّ فَخْرُ الدِّینِ بَعْضَ کُتُبِهِ وَ ذَکَرَ فِیهِ صَاحِبُ الْعُدَّةِ ثَوَاباً عَظِیماً مُلَخَّصُهُ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله سَأَلَ جَبْرَئِیلَ عَنْ ثَوَابِهِ فَقَالَ علیه السلام یَا مُحَمَّدُ لَوِ اجْتَمَعَتْ مَلَائِکَةُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ عَلَی أَنْ یَصِفُوا مِنْ أَلْفِ جُزْءٍ جُزْءاً وَاحِداً مَا قَدَرُوا وَ سَتَرَ اللَّهُ تَعَالَی قَائِلَهُ بِأَلْفِ سِتْرٍ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ یَغْفِرُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ کَزَبَدِ الْبَحْرِ حَتَّی الْکَبَائِرَ وَ یُفْتَحُ لَهُ سَبْعِینَ بَاباً مِنَ الرَّحْمَةِ حَتَّی یَخُوضَ فِیهَا خَوْضاً وَ یُعْطَی مِنَ الْأَجْرِ ثَوَابَ کُلِّ مُصَابٍ وَ کُلِّ سَالِمٍ وَ کُلِّ مِسْکِینٍ وَ کُلِّ ضَرِیرٍ وَ فَقِیرٍ وَ مَرِیضٍ وَ یُکْرِمُهُ کَرَامَةَ الْأَنْبِیَاءِ وَ یُعْطَی أُمْنِیَّتَهُ فِی الْقِیَامَةِ وَ یُعْطَی مِنَ الْأَجْرِ بِعَدَدِ مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ فِی الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ النُّجُومِ وَ قَطْرِ الْأَمْطَارِ وَ أَنْوَاعِ الْخَلْقِ وَ الْجِبَالِ وَ الْحَصَی وَ الثَّرَی وَ النُّجُومِ وَ الْعَرْشِ وَ الْکُرْسِیِّ وَ غَیْرِ ذَلِکَ وَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهُ إِیمَاناً وَ أَشْهَدَ لَهُ مَلَائِکَتَهُ أَنَّهُ أَعْتَقَهُ مِنَ النَّارِ وَ عَتَقَ أَبَوَیْهِ وَ إِخْوَتَهُ وَ أَهْلَهُ وَ وُلْدَهُ وَ جِیرَانَهُ وَ شَفَّعَهُ فِی أَلْفِ رَجُلٍ مِمَّنْ وَجَبَتْ لَهُمُ النَّارُ فَعَلِّمْهُ یَا مُحَمَّدُ الْمُتَّقِینَ وَ لَا تُعَلِّمْهُ الْمُنَافِقِینَ وَ بِهِ یُسْتَجَابُ الدُّعَاءُ وَ هُوَ دُعَاءُ أَهْلِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ بِهِ یَطُوفُونَ حَوْلَهُ (1).
لم أر فی الروایات ما یدل علی اختصاص الدعاءین بتعقیب الظهر و
ص: 76
و دعای دومی را شیخ در تعقیبات نافلههای عصر، همان طور که خواهد آمد، با اندکی تغییر آورده است.
روایت11.
جنة الامان: از امام صادق علیه السلام: هر کس بعد از نماز صبح و بعد از نماز ظهر بگوید: «اللهم صلِّ علی محمد و آل محمد و عجِّل فرجهم»،{خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و در فرج آنان شتاب فرما.} قبل از مرگش، قائم از خاندان محمد صلی الله علیه و آله را درک میکند .
ص: 77
الدعاء الثانی أورده الشیخ (1) فی تعقیب نوافل العصر بتغییر ما کما سیأتی (2).
جُنَّةُ الْأَمَانِ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: مَنْ قَالَ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ بَعْدَ صَلَاةِ الظُّهْرِ- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ لَمْ یَمُتْ حَتَّی یُدْرِکَ الْقَائِمَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله.
ص: 77
باب چهلم : تعقیبات مخصوص نماز عصر
روایات
روایت1.
مجالس الشیخ: امام رضا از پدرانش علیهم السلام نقل کرده و فرموده است: شخصی به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: ای رسول خدا، کاری به من بیاموز که بین آن و بهشت، جدایی نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خشم نگیر و از مردم چیزی مخواه و چیزی را که برای خود میپسندی، برای مردم نیز بپسند. گفت: ای رسول خدا، بیشتر برایم بگو؛ فرمود: وقتی نماز عصر را خواندی، هفتاد و هفت مرتبه آمرزش بخواه که هفتاد و هفت گناه را از تو برمیدارد. گفت: من هفتاد و هفت گناه انجام ندادهام. رسول خدا به او فرمود: برای خودت و پدرت قرار بده. گفت: من و پدرم هفتاد و هفت گناه انجام ندادهایم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برای خودت و پدرت و مادرت قرار بده. گفت: من و پدرم و مادرم هفتاد و هفت گناه انجام ندادهایم. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: برای خودت و پدرت و مادرت و خویشانت قرار بده.(1)
روایت2.
مجالس الصدوق: امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس بعد از - نماز- عصر، هفتاد مرتبه از خدای عزّوجلّ آمرزش بخواهد، خداوند در آن روز هفتصد گناه را از او میآمرزد و اگر گناهی نداشته باشد، از - گناهان - پدرش و اگر پدرش گناهی نداشته باشد، از - گناهان - مادرش و اگر مادرش گناهی نداشته باشد، از - گناهان - برادرش و اگر برادرش گناهی نداشته باشد، از - گناهان - خواهرش و اگر خواهرش - گناهی - نداشته باشد، از خویشان او به ترتیب نزدیک بودن، میآمرزد.(2)
روایت3.
المحاسن: حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام سؤال کرد و گفت: ما را از بهترین کارها [ی روز جمعه] آگاه ساز؛ فرمود: صد مرتبه صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد
ص: 78
مَجَالِسُ الشَّیْخِ، عَنْ جَمَاعَةٍ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الرَّزَّازِ عَنْ جَدِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِی عَمَلًا لَا یُحَالُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجَنَّةِ- قَالَ صلی الله علیه و آله لَا تَغْضَبْ وَ لَا تَسْأَلِ النَّاسَ شَیْئاً وَ ارْضَ لِلنَّاسِ مَا تَرْضَی لِنَفْسِکَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ زِدْنِی قَالَ إِذَا صَلَّیْتَ الْعَصْرَ فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ سَبْعاً وَ سَبْعِینَ مَرَّةً تَحُطَّ عَنْکَ عَمَلَ سَبْعٍ وَ سَبْعِینَ سَیِّئَةً قَالَ مَا لِی سَبْعٌ وَ سَبْعُونَ سَیِّئَةً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ فَاجْعَلْهَا لَکَ وَ لِأَبِیکَ قَالَ مَا لِی وَ لِأَبِی سَبْعٌ وَ سَبْعُونَ سَیِّئَةً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اجْعَلْهَا لَکَ وَ لِأَبِیکَ وَ لِأُمِّکِ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِی وَ لِأَبِی وَ أُمِّی سَبْعٌ وَ سَبْعُونَ سَیِّئَةً- فَقَالَ صلی الله علیه و آله لَهُ اجْعَلْهَا لَکَ وَ لِأَبِیکَ وَ لِأُمِّکَ وَ لِقَرَابَتِکَ (1).
مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَخِیهِ سُفْیَانَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ الْعَصْرِ سَبْعِینَ مَرَّةً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ ذَنْبٌ فَلِأَبِیهِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لِأَبِیهِ فَلِأُمِّهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لِأُمِّهِ فَلِأَخِیهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لِأَخِیهِ فَلِأُخْتِهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لِأُخْتِهِ فَلِلْأَقْرَبِ وَ الْأَقْرَبِ (2).
الْمَحَاسِنُ، عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ: أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أَخْبِرْنَا عَنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ الصَّلَاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ
ص: 78
بعد از نماز عصر، و هرچه به آن بیفزایی، فضیلت بیشتری دارد.(1)
روایت4.
السرائر: به نقل از جامع بزنطی، ابی بصیر گفته است: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: هرکس بعد از نماز عصر روز جمعه بگوید: {خدایا، بر محمد و خاندان محمد، جانشینان مورد پسند، با پرفضیلتترین درودهایت درود فرست و با پرفضیلتترین برکتهایت، خجستگی قرار بده و سلام و رحمت خدا و برکتهای او بر آنها و بر روحهایشان و بدنهایشان باد.} برای او در آن روز ثوابی مثل ثواب عبادت انس و جن خواهد بود.(2)
روایت5.
جامع الاخبار: از امام جعفر صادق علیه السلام از پدرانشان از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: هرکس بعد از عصر، هفتاد مرتبه آمرزش بخواهد، خداوند برای او گناهان هفتاد سال را میآمرزد.(3)
روایت6.
فلاح السائل: وقتی از نماز عصر فارغ شد، همان طور که گفتیم، با سلام از نماز خارج شده و سپس با تسبیح زهرا سلام الله علیها تسبیح میگوید و سپس با آنچه گفتیم، به تعقیبات میپردازد؛ و از دعاهای مهمی که برای دنباله نمازهای واجب پنجگانه وجود دارد، دعا میکند. و اما از از جمله آن تعقیبها و دعاهایی که گفتیم اختصاص به نماز واجب عصر دارد، این است که هفتاد مرتبه از خداوند آمرزش میخواهد و هنگامی که از محضر خدای بزرگواری که همه نهانها را میداند، آمرزش میخواهد، در چهرهاش و در دلش و درونش، حالات جنایتکاران و اهل گناه باشد؛ چرا که اگر موقع آمرزش خواستن از محضر خدای بزرگوار، دلش در غفلت و یا عقلش در حال فراموشی و کاهلی باشد، آمرزش خواستنش با این صفات، خود از جمله جنایتهاست و همچون مسخره کنندهای است که از زود رسیدن عذابها ایمنی ندارد.(4)
از روایتهایی که در مورد هفتاد مرتبه آمرزش خواستن بعد از نماز عصر وجود دارد، روایت ابی جریر از امام صادق علیه السلام است که فرمود: هرکس در ادامه عصر، هفتاد مرتبه از خدا آمرزش بخواهد، گناهان پنجاه سال او آمرزیده میشود و اگر او گناهی نداشته باشد، خداوند پدر و مادرش را میبخشد و اگر آنها گناهی نداشته باشند، خویشان او را
ص: 79
مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ بَعْدَ الْعَصْرِ وَ مَا زِدْتَ فَهُوَ أَفْضَلُ (1).
السَّرَائِرُ، نَقْلًا مِنْ جَامِعِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ قَالَ بَعْدَ الْعَصْرِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ بَارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکَاتِکَ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِمْ وَ عَلَی أَرْوَاحِهِمْ وَ أَجْسَادِهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ کَانَ لَهُ مِثْلُ ثَوَابِ عِبَادَةِ الثَّقَلَیْنِ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ (2).
جَامِعُ الْأَخْبَارِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنِ اسْتَغْفَرَ بَعْدَ الْعَصْرِ سَبْعِینَ مَرَّةً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَ سَبْعِینَ سَنَةً(3).
فَلَاحُ السَّائِلِ،: فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاةِ الْعَصْرِ خَرَجَ مِنْهَا بِالتَّسْلِیمِ کَمَا ذَکَرْنَاهُ فَیُسَبِّحُ تَسْبِیحَ الزَّهْرَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا ثُمَّ یُعَقِّبُ بَعْدَ ذَلِکَ بِمَا ذَکَرْنَا أَنَّهُ یُعَقِّبُ بِهِ أَوْ یَدْعُو بِهِ عَقِیبَ الْخَمْسِ الْمَفْرُوضَاتِ مِنْ تِلْکَ الْمُهِمَّاتِ وَ أَمَّا مَا نَذْکُرُهُ مِمَّا یَخْتَصُّ بِصَلَاةِ فَرِیضَةِ الْعَصْرِ مِنَ التَّعْقِیبِ وَ الدَّعَوَاتِ فَمِنْ ذَلِکَ أَنَّهُ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ سَبْعِینَ مَرَّةً وَ یَکُونُ فِی حَالِ اسْتِغْفَارِهِ عَلَی وَجْهِهِ وَ عِنْدَ قَلْبِهِ وَ إِسْرَارِهِ صِفَاتُ الْجُنَاةِ وَ أَصْحَابِ الذُّنُوبِ إِذَا سَأَلُوا الْمَغْفِرَةَ مِنْ جَلَالَةِ عَلَّامِ الْغُیُوبِ فَإِنَّهُ إِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ وَ قَلْبُهُ غَافِلٌ أَوْ عَقْلُهُ ذَاهِلٌ أَوْ مُتَکَاسِلٌ فَإِنَّ اسْتِغْفَارَهُ عَلَی هَذِهِ الصِّفَاتِ مِنْ جُمْلَةِ الْجِنَایَاتِ وَ یَکُونُ کَالْمُسْتَهْزِئِ الَّذِی لَا یَأْمَنُ تَعْجِیلَ النَّقِمَاتِ (4).
وَ مِمَّا رُوِیَ فِی الِاسْتِغْفَارِ سَبْعِینَ مَرَّةً بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ الْأَعْمَی عَنْ أَبِی جَرِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فِی أَثَرِ الْعَصْرِ سَبْعِینَ مَرَّةً غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُ خَمْسِینَ عَاماً فَإِنْ لَمْ یَکُنْ غَفَرَ اللَّهُ لِوَالِدَیْهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ فَلِقَرَابَتِهِ
ص: 79
و اگر آنان نیز گناهی نداشته باشند، همسایگانش را میآمرزد.(1)
از جمله آنها روایتی از امام صادق علیه السلام است که فرمود: هرکس بعد از نماز عصر، هفتاد مرتبه از خدا آمرزش بخواهد، خدا هفتصد گناه او را میآمرزد؛ و گفته است: سپس فرمود: کدام یک از شما در شبانه روز هفتصد گناه انجام میدهد؟!(2)
مصباح الشیخ و غیره: از او علیه السلام مثل همین را تا عبارت «سبع مائة ذنب»،{هفتصد گناه} نقل کردهاند.(3)
روایت7.
فلاح السائل: از مهمترین کارها بعد از نماز عصر، خواندن ده مرتبه «إنا أنزلناه فی لیلة القدر»،{همانا ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم.} است؛ پس اگر خواستی آن را بخوانی، باید به حالت کسی باشی که روبروی فرمانروای زمینها و آسمانهاست؛ کلام آن عزیز بزرگوار را با زیبایی و احترام و بزرگ داشتن و به قصد عبادت برای آن عزیز بزرگوار میخوانی؛ چرا که او سزاوار عبادت است، نه اینکه برای ثواب بردن در سرای اقامت باشد. از جمله روایتهایی که در مورد قرائت آن وجود دارد، روایتی است از امام محمد تقی علیه السلام که فرمود: هرکس بعد از نماز عصر، ده مرتبه «إنا أنزلناه فی لیلة القدر» را بخواند، برای او مثل اعمال نیک همه آفریدگان نوشته میشود.(4)
مصباح الشیخ(5)
و الکفعمی و غیرهما: از امام محمد تقی علیه السلام مثل این روایت را روایت کرده و در آخر آن، «یوم القیامة»،{در روز قیامت} و در بعضی نسخه ها «فی ذلک الیوم»،{در آن روز} را افزودهاند.(6)
روایت8.
فلاح السائل: از کارهای مهم بعد از نماز عصر، پیروی کردن از مولایمان حضرت موسی بن جعفر، امام کاظم علیهما السلام در دعا برای سرورمان مهدی صلوات الله علیه است.
ص: 80
فَإِنْ لَمْ یَکُنْ فَلِجِیرَانِهِ (1).
وَ مِنْ ذَلِکَ مَا حَدَّثَ بِهِ أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ره عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَیَّاشِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ الْعَطَّارِ عَنْ أَبِی دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَی بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ سَبْعِینَ مَرَّةً غَفَرَ اللَّهُ سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ أَیُّکُمْ یُذْنِبُ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ (2).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ غَیْرُهُ عَنْهُ علیه السلام: مِثْلَهُ إِلَی قَوْلِهِ سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ (3).
فَلَاحُ السَّائِلِ،: وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ فِی تَعْقِیبِ الْعَصْرِ قِرَاءَةُ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ عَشْرَ مَرَّاتٍ فَإِذَا أَرَدْتَ قِرَاءَتَهَا فَلْتَکُنْ أَنْتَ عَلَی صِفَاتِ مَنْ هُوَ بَیْنَ یَدَیْ سُلْطَانِ الْأَرَضِینَ وَ السَّمَاوَاتِ یَقْرَأُ کَلَامَهُ جَلَّ جَلَالُهُ فِی حَضْرَتِهِ بِالْهَیْبَةِ وَ الِاحْتِرَامِ وَ الْإِعْظَامِ وَ بِقَصْدِ الْعِبَادَةِ لَهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِأَنَّهُ أَهْلٌ لِلْعِبَادَةِ لَا لِأَجْلِ ثَوَابٍ فِی دَارِ الْمُقَامِ فَمِمَّا رُوِیَ فِی قِرَاءَتِهَا مَا ذَکَرَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْیَزْدَآبَادِیُّ- عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارِ عَنْ أَبِیهِ- عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ جَرِیشٍ الرَّازِیِّ- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ مَنْ قَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ عَشْرَ مَرَّاتٍ مَرَّتْ لَهُ عَلَی مِثَالِ أَعْمَالِ الْخَلَائِقِ (4).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (5)
وَ الْکَفْعَمِیُّ، وَ غَیْرُهُمَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: مِثْلَهُ وَ زَادَ فِی آخِرِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ فِی بَعْضِ النُّسَخِ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ (6).
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ الِاقْتِدَاءُ بِمَوْلَانَا مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الْکَاظِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا فِی الدُّعَاءِ لِمَوْلَانَا الْمَهْدِیِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ کَمَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ
ص: 80
یحیی بن فضل نوفلی گفته است: در بغداد، بر امام موسی کاظم علیه السلام وارد شدم، در حالی که از نماز عصر فارغ شده بود، پس از آن دستانش را به آسمان بلند کرد و شنیدم که میگفت: {تو خدایی هستی که هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، اول و آخر و ظاهر و باطن، هستی؛ تو خدایی هستی که جز تو خدایی وجود ندارد و زیاده و نقصان همه چیز به تو باز میگردد؛ تو خدایی هستی که جز تو خدایی وجود ندارد، تو آفریدههایت را بدون یاری دیگری و نیاز به آنها آفریدی؛ تو خدایی هستی که جز تو خدایی وجود ندارد، اراده کردن از تو و آغاز به سوی توست؛ تو خدایی هستی که جز تو خدایی وجود ندارد، قبل از - زمان - قبل بودهای و آفریدگار قبل - از این - هستی؛ تو خدایی هستی که جز تو خدایی وجود ندارد، بعد از - زمان - بعد خواهی بود و خود، آفریدگار بعد - از این - هستی؛ تو خدایی هستی که جز تو خدایی وجود ندارد، هرچه را بخواهی، پاک میگردانی و ثابت میگردانی و نزد تو، امّ الکتاب است.
تو خدایی هستی که جز تو خدایی وجود ندارد، پایان هر چیز و وارث آن هستی؛ تو خدایی هستی که جز تو خدایی وجود ندارد، هیچ کوچک و بزرگ از تو پنهان نمیماند؛ تو خدایی هستی که جز تو خدایی وجود ندارد، واژهها بر تو پوشیده نمیماند و صداها بر تو مشتبه نمیشوند؛ تو هر زمانی در کاری هستی و هیچ کاری تو را از کار دیگر باز نمیدارد؛ داننده غیب و نهان و چیره و حسابرس روز جزا، برانگیزاننده همه اهل قبور و زنده کننده استخوانهای پوسیده هستی؛ از تو به احترام آن اسم پوشیده و در خزانه نهاده شدهات، زنده پایداری که هرکس از تو درخواست کند، نومید نمیگردد؛ میخواهم بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و در فرج انتقام گیرنده تو از دشمنانت شتاب کنی و آنچه را که به او وعده دادهای، به انجام رسانی، ای صاحب شکوه و بزرگواری.}
گفته است: پرسیدم: کسی که برای او دعا میکنی، کیست؟ فرمود: آن، مهدی از خاندان محمد صلی الله علیه و آله است.
سپس فرمود: پدرم فدای او باد که سینه گشاده دارد و ابروانش به هم پیوسته، ساقهایش باریک و فاصله بین شانههایش زیاد، گندمگون است و با وجود گندمگون بودنش، زردی شببیداری در چهرهاش پیداست، پدرم فدای او باد که در شبهایش، ستارگان آسمان را ، با حالت سجده و رکوع نظاره میکند، پدرم فدای او باد که در راه خدا به سرزنش هیچ ملامتگری توجه نمیکند، چراغ تاریکی است، پدرم فدای او باد که به دستور خدا قیام میکند. گفتم: بیرون آمدن او چه زمانی خواهد بود؟ فرمود: وقتی که لشکرها را در الأنبار و در کرانه فرات و ضراة و دجله، و ویرانی پل کوفه و آتش سوزی بعضی از خانههای کوفه را ببینی؛ هرگاه این را دیدی؛ که همانا خدا هرچه را بخواهد، به انجام میرساند و برای امر خدا هیچ سلطهای وجود ندارد و برای حکمش، هیچ برگشتی نیست.(1)
ص: 81
بْنُ بَشِیرٍ الْأَزْدِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْکَاتِبِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ الْعَمِّیِّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ الْفَضْلِ النَّوْفَلِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام بِبَغْدَادَ حِینَ فَرَغَ مِنْ صَلَاةِ الْعَصْرِ فَرَفَعَ یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ إِلَیْکَ زِیَادَةُ الْأَشْیَاءِ وَ نُقْصَانُهَا وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَلَقْتَ خَلْقَکَ بِغَیْرِ مَعُونَةٍ مِنْ غَیْرِکَ وَ لَا حَاجَةٍ إِلَیْهِمْ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مِنْکَ الْمَشِیَّةُ وَ إِلَیْکَ الْبَدَاءُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ قَبْلَ الْقَبْلِ وَ خَالِقُ الْقَبْلِ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بَعْدَ الْبَعْدِ وَ خَالِقُ الْبَعْدِ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ أُمُّ الْکِتَابِ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ غَایَةُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ وَارِثُهُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ لَا یَعْزُبُ عَنْکَ الدَّقِیقُ وَ لَا الْجَلِیلُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ لَا تَخْفَی عَلَیْکَ اللُّغَاتُ وَ لَا تَتَشَابَهُ عَلَیْکَ الْأَصْوَاتُ کُلَّ یَوْمٍ أَنْتَ فِی شَأْنٍ لَا یَشْغَلُکَ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ أَخْفَی دَیَّانُ یَوْمِ الدِّینِ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بَاعِثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ مُحْیِی الْعِظَامِ وَ هِیَ رَمِیمٌ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْنُونِ الْمَخْزُونِ الْحَیِّ الْقَیُّومِ الَّذِی لَا یُخَیَّبُ مَنْ سَأَلَکَ بِهِ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ الْمُنْتَقِمِ لَکَ مِنْ أَعْدَائِکَ وَ أَنْجِزْ لَهُ مَا وَعَدْتَهُ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ.
قَالَ: قُلْتُ مَنِ الْمَدْعُوُّ لَهُ قَالَ ذَاکَ الْمَهْدِیُّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله.
ثُمَّ قَالَ بِأَبِی الْمُنْتَدَحُ الْبَطْنَ الْمَقْرُونُ الْحَاجِبَیْنِ أَحْمَشُ السَّاقَیْنِ بَعِیدُ مَا بَیْنَ الْمَنْکِبَیْنِ أَسْمَرُ اللَّوْنِ یَعْتَوِرُهُ مَعَ سُمْرَتِهِ صُفْرَةٌ مِنْ سَهَرِ اللَّیْلِ بِأَبِی مَنْ لَیْلُهُ یَرْعَی النُّجُومَ سَاجِداً وَ رَاکِعاً بِأَبِی مَنْ لَا یَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ مِصْبَاحُ الدُّجَی بِأَبِی الْقَائِمُ بِأَمْرِ اللَّهِ قُلْتُ وَ مَتَی خُرُوجُهُ قَالَ إِذَا رَأَیْتَ الْعَسَاکِرَ بِالْأَنْبَارِ عَلَی شَاطِئِ الْفُرَاتِ وَ الصَّرَاةِ وَ دِجْلَةَ وَ هَدْمَ قَنْطَرَةِ الْکُوفَةِ وَ إِحْرَاقَ بَعْضِ بُیُوتَاتِ الْکُوفَةِ فَإِذَا رَأَیْتَ ذَلِکَ فَإِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ لَا غَالِبَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ لَا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ (1).
ص: 81
مصباح الشیخ(1)
و البلد الامین(2)
و جنة الامان و الاختیار و غیرها: حضرت ابی الحسن، امام موسی کاظم علیه السلام بعد از عصر میگفت: «أنت الله»... تا آخر دعا.
توضیح
«غایة کل شیء»، یعنی پایان آن؛ یا به این دلیل که انتهای همه اشیاء به سوی خدای متعال است، یا به این خاطر که چون بعد از نابود شدن همه چیز، باقی خواهد بود، به منزله پایان آنها است و ادامه وجود آنها به او منتهی میشود. «و وارثه»، یعنی باقی مانده بعد از او؛ در النهایه گفته است: در میان اسمهای خدای متعال، «الوارث»، یعنی کسی است که همه آفریدگان را به ارث میبرد و بعد از نابودی همه آنها باقی میماند. در القاموس، «العزوب»، به معنی پنهان شدن آمده است؛ «یعزب و یعزب و الذهاب» - نیز به این معنی هستند. - البیضاوی در مورد کلام خداوند منزه و والا مرتبه که میفرماید: «کل یوم هو فی شأن»، گفته است: طبق قضاء قبلیاش، هر لحظه افراد جدیدی را ایجاد و حالتها را تازه میکند، و در حدیث هست که از کارهای او این است که گناهی را بیامرزد و گرفتاری را بگشاید و گروهی را بالا ببرد و دیگران را به زیر بکشاند و این رد این سخن یهود است که گفتهاند: خداوند روز شنبه، تصمیمی نمیگیرد.
«عالم الغیب»، یعنی هرچه از حواس پنهان باشد و «أخفی»، یعنی هرچه از عقلها نیز پنهان باشد. فیروزآبادی گفته است: «الدین» با کسره، یعنی پاداش و اسلام و عادت، و عبادت و طاعت و خواری و محاسبه و چیره شدن و غلبه و برتری جویی و سلطان و فرمانروا، و اسم برای هر چیزی که خدا با آن عبادت میشود. «الدیّان»، یعنی کاملاً چیره و دادرس و فرمانروا و حسابرس و پاداش دهندهای که هیچ عملی را ضایع نمیکند.
احتمال ضعیفی وجود دارد که عبارت «الحی القیوم» در اینجا اسم در غیر محلش باشد که در این صورت، همه صفتهایی است که برای ذات پاک خدا به کار رفته، یا اینکه اسم به خاطر متصف بودن صاحب اسم به این دو صفت، به صورت مجازی با اینها توصیف شده و عطف بیان بودن «الحی القیوم» برای اسم خدا، بعید است. «المنتدح»، یعنی گشاده؛ و در القاموس آمده است: «الضراة» رودی در عراق است.
روایت9.
فلاح السائل: از جمله کارهای مهم بعد از نماز عصر، دعایی است که امام صادق علیه السلام از پدرانش از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده و فرموده است: هرکس در هر روز بعد از نماز عصر یک مرتبه بگوید: { از خدایی که هیچ خدایی جز او نیست، زنده پاینده و مهربان و بخشاینده و دارای شکوه و بزرگواری، آمرزش میخواهم و از او میخواهم توبهام را که توبه بنده خوار
ص: 82
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (1)، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ (2)، وَ جُنَّةُ الْأَمَانِ، وَ الِاخْتِیَارُ، وَ غَیْرُهَا: کَانَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ بَعْدَ الْعَصْرِ- أَنْتَ اللَّهُ إِلَی آخِرِ الدُّعَاءِ.
غایة کل شی ء أی نهایته إما لانتهاء علل الأشیاء إلیه تعالی أو لأنه لما کان موجودا بعد فناء کل شی ء فکأنه غایته فانتهی امتداد وجوده إلیه و وارثه أی الباقی بعده قال فی النهایة فی أسماء الله تعالی الوارث هو الذی یرث الخلائق و یبقی بعد فنائهم و فی القاموس العزوب الغیبة یعزب و یعزب و الذهاب و قال البیضاوی فی قوله سبحانه و تعالی کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ کل وقت یحدث 55: 29 أشخاصا و یجدد أحوالا علی ما سبق به قضاؤه و فی الحدیث من شأنه أن یغفر ذنبا و یفرج کربا و یرفع قوما و یضع آخرین و هو رد لقول الیهود إن الله لا یقضی یوم السبت.
عالم الغیب أی ما غاب عن الحواس و أخفی أی ما غاب عن العقول أیضا و قال الفیروزآبادی الدین بالکسر و الجزاء و الإسلام و العادة و العبادة و الطاعة و الذل و الحساب و القهر و الغلبة و الاستعلاء و السلطان و الملک و اسم لجمیع ما یتعبد الله به و الدیان القهار و القاضی و الحاکم و المحاسب و المجازی لا یضیع عملا.
قوله علیه السلام الحی القیوم یحتمل أن یکون الاسم مقحما هنا فتجری الأوصاف کلها علی الذات الأقدس أو یکون توصیف الاسم بهما علی المجاز لاتصاف مسماه بهما و کون الحی القیوم عطف بیان للاسم بعید و المنتدح المتسع و فی القاموس الصراة نهر بالعراق.
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ مَا رَوَاهُ أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ الْعَمِّیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ قَالَ بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ فِی کُلِّ یَوْمٍ مَرَّةً وَاحِدَةً- أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیَّ تَوْبَةَ عَبْدٍ ذَلِیلٍ
ص: 82
فروتن نیازمند پریشان بینوای درمانده و پناهندهای که مالک هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و رستاخیزی برای خود نیست، بپذیرد.} خداوند به دو فرشته دستور میدهد که پرونده او را با هرچه در آن است، پاره کنند.(1)
مصباح الشیخ(2): و کتابهای دیگر، مثل این را به صورت مرسل بیان روایت کردهاند.(3)
فلاح السائل: پیش از این، تو را از صفت آمرزش خواهان آگاه ساختیم، پس اکنون به این حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله بنگر و تا میتوانی، آداب آن را رعایت کن و در گفتار خودت راستگو باش، چرا که تو به گونه بنده خوار توبه میکنی، پس خواری باید در خواستهات و در زبان حال تو پدیدار باشد؛ و گفتی توبه خاضعانه، پس خضوع و فروتنی باید در ظاهر گفتار و کردار تو نمایان باشد؛ و گفتی توبه فقیرانه، پس باید نحوه درخواست تو به صورت بنده فقیری در برابر صاحب اختیار بینیاز و بزرگ باشد؛ و گفتی توبه شخص پریشان، پس باید حالت تو مانند آن حالتی که از افراد پریشان به هنگام درخواست از بزرگترین افراد دیده میشود، باشد؛ و گفتی توبه بینوا، پس باید در دلت و چهرهات و اعضای تو اثر بینوایی و زاری همراه با راستی و پشیمانی وجود داشته باشد؛ و گفتی توبه پناهنده، پس باید گریختن تو در آن حال به سوی خدا، مانند گریختن کسی باشد که هولناکترین ترسها بر او چیره شده و از این رو به سوی صاحب اختیار خود میگریزد و همچون پناهنده شدن کسی که برای خود، نه اختیار سودی دارد و نه اختیار ضرری، به او پناهنده میشود و در همه حالتها با دل و جسم و گفتار و کردار از دیگران بریده و به او رو آورده است؛ پس تو ای بنده، اگر در این جایگاهها صداقت داشته باشی، خدای باشکوه سزاوار آن است که به دو فرشته دستور دهد، پرونده گناهان تو را پاره کنند .
پس گمان مبر اگر در حال غفلت و یا به صورت دروغ این دعاها و آمرزش خواستنها را بر زبان آوری، از گناهان بیشمار در سلامت خواهی بود.(4)
توضیح
«الحی القیوم» و صفتهای دیگر بعد از آن دو، در بعضی نسخهها به عنوان صفت اسم جلاله الله و به صورت منصوب و در بعضی دیگر به عنوان بدل از ضمیر و به صورت مرفوع آمدهاند. در بیشتر موارد، این دو صورت درست است، پس بیتوجه مباش.
روایت10.
فلاح السائل: از کارهای مهم، پیروی کردن از سرورمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
ص: 83
خَاضِعٍ فَقِیرٍ بِائِسٍ مِسْکِینٍ مُسْتَکِینٍ مُسْتَجِیرٍ لَا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا حَیَاةً وَ لَا نُشُوراً أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَی الْمَلَکَیْنِ بِتَخْرِیقِ صَحِیفَتِهِ کَائِنَةً مَا کَانَتْ (1).
مصباح الشیخ (2)، و سائر الکتب مرسلا: مثله (3) فلاح السائل،: قد نبهناک علی صفة المستغفرین فانظر إلی هذا الحدیث الآن عن النبی صلی الله علیه و آله و تأدب بغایة الإمکان و کن صادقا فی قولک إنک تتوب توبة عبد ذلیل فلیظهر الذل علی سؤالک و علی لسان حالک و قلت خاضع فلیکن الخضوع علی وجه مقالک و فعالک و قلت فقیر فلیکن صورة مسألتک صورة عبد فقیر لمولی غنی کبیر و قلت بائس فلتکن صفتک ما تعرفه من أهل البأساء إذا تعرضوا لسؤال أعظم العظماء و قلت مسکین فلیکن علی قلبک و وجهک و جوارحک أثر المسکنة و الاستکانة بالصدق و الإنابة و قلت مستجیر فلیکن هربک إلی الله جل جلاله فی تلک الحال هرب من قد أحاطت به عظائم الأهوال فهرب إلی مولاه و استجار به استجارة من لا یملک لنفسه نفعا و لا ضرا و لا دفعا و انقطع إلیه علی کل الأحوال بالقلب و القالب و المقال و الفعال فإنک أیها العبد إذا صدقت فی هذه المقامات کان الله جل جلاله أهلا أن یأمر الملکین بتخریق صحیفتک من الجنایات فلا تحسب أنک إذا قلت ذلک و أنت غافل أو کاذب فی هذه الدعاوی و الاستغفار أنک تکون قد سلمت من زیادة الجنایات (4)
الحی القیوم و سائر الأوصاف بعدهما فی بعض النسخ منصوب بکونهما صفة للجلالة و فی بعضها مرفوع بکونها بدلا من الضمیر و یجزی فی أکثر الموارد هذان الوجهان فلا تغفل.
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ الِاقْتِدَاءُ بِمَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ
ص: 83
در تعقیبات نمازهای پنجگانه است؛ از آن جمله، دعای او در تعقیب نماز عصر، این است: {منزه است خدا و ستایش مخصوص اوست و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد و خدا بزرگتر است، و هیچ نیرو و قدرتی جز به سبب خدای والای مرتبه بزرگ وجود ندارد؛ منزه است خدا، در صبحگاهان و شامگاهان، منزه است خدا، در شبانگاهان و بامدادان؛ پس منزه است خدا، در آن هنگامی که در شب وارد میشوید و آن هنگامی که در صبح وارد میشوید؛ و سپاس او را در آسمانها و زمین و شبانه و هنگامی که ظهر بر شما فرا میرسد؛ منزه است پروردگار تو، پروردگار دارای عزت، از آنچه توصیف میکنند؛ و سلام بر فرستادگان، و سپاس خدایی را که پروردگار جهانیان است؛ منزه است خدای دارای فرمانروایی و ملکوت، منزه است خدای دارای عزت و جبروت، منزه است زندهای که هرگز نمیمیرد، منزه است پایدار همیشگی، منزه است خدای زنده پاینده، منزه است والا مرتبه از همه والاتر، منزه است و والا مرتبه گشته است، بسیار منزه و پاک است، پروردگار فرشتگان و روح.
خدایا، گناهم مرا پناهنده به گذشت تو کرده و ترسم مرا پناهنده به ایمنی تو نموده و نیازمندیام مرا پناهنده به بینیازی تو کرده و خواریام مرا پناهنده به عزت تو نموده است .
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا بیامرز و بر من مهربانی کن که تو ستوده گرامی هستی. خدایا، نورت کامل شد و هدایت یافتم، پس سپاس باد تو را؛ و بردباریات بزرگ گشت و گذشت کردی، پس سپاس باد تو را؛ ذات تو ای پروردگار ما، بزرگوارترین ذاتها است و مقام تو بزرگترین مقامها و بخشش تو برترین بخششها است؛ اطاعت میشوی ای پروردگار ما، پس تشکر میکنی؛ و نافرمانی میشوی و سپس میآمرزی؛ درمانده را اجابت میکنی و سختی را برطرف میکنی و از گرفتاری نجات میدهی و نیازمند را بینیاز میکنی و بیمار را شفا میدهی و هیچ کسی نمیتواند موهبتهای تو را سپاسگزاری کند و تو بهترین رحم کنندگان هستی.}(1)
توضیح
جوهری گفته است: «الغدوّ» در مقابل «رواح» است و «غدا، یغدوا، غدوّاً» - از همین کاربرد است. - کلام خدای متعال «بالغدوّ و الآصال»(2)،
یعنی در بامدادان، که از وقت، تعبیر به فعل کرده است، چنانکه گفته میشود: «أتیتک طلوع الشمس»، یعنی هنگام طلوع خورشید؛ و گفته است: «الأصیل» وقت بین عصر تا مغرب است و جمع آن، «الاُصل» و «الآصال» است. بیضاوی در مورد کلام خداوند متعال «و سبح بالعشیّ»(3)
گفته است: یعنی از نیمروز تا غروب، و گفته شده است: از عصر تا غروب، تا رفتن ابتدای شب؛ «الابکار»، یعنی از
ص: 84
عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی الدُّعَاءِ عَقِیبَ الْخَمْسِ الصَّلَوَاتِ: فَمِنْ دُعَائِهِ عَقِیبَ صَلَاةِ الْعَصْرِ- سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ سُبْحَانَ اللَّهِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ سُبْحَانَ اللَّهِ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ- فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ- سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ سُبْحَانَ ذِی الْمُلْکِ وَ الْمَلَکُوتِ سُبْحَانَ ذِی الْعِزِّ وَ الْجَبَرُوتِ سُبْحَانَ الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ سُبْحَانَ الْقَائِمِ الدَّائِمِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْحَیِّ الْقَیُّومِ سُبْحَانَ الْعَلِیِّ الْأَعْلَی سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ اللَّهُمَّ إِنَّ ذَنْبِی أَمْسَی مُسْتَجِیراً بِعَفْوِکَ وَ خَوْفِی أَمْسَی مُسْتَجِیراً بِأَمْنِکَ وَ فَقْرِی أَمْسَی مُسْتَجِیراً بِغِنَاکَ وَ ذُلِّی أَمْسَی مُسْتَجِیراً بِعِزِّکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ اللَّهُمَّ تَمَّ نُورُکَ فَهَدَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ عَظُمَ حِلْمُکَ فَعَفَوْتَ
فَلَکَ الْحَمْدُ وَجْهُکَ رَبَّنَا أَکْرَمُ الْوُجُوهِ وَ جَاهُکَ أَعْظَمُ الْجَاهِ وَ عَطِیَّتُکَ أَفْضَلُ الْعَطَاءِ، تُطَاعُ رَبَّنَا وَ تَشْکُرُ وَ تُعْصَی فَتَغْفِرُ وَ تُجِیبُ الْمُضْطَرَّ وَ تَکْشِفُ الضُّرَّ وَ تُنَجِّی مِنَ الْکَرْبِ وَ تُغْنِی الْفَقِیرَ وَ تَشْفِی السَّقِیمَ وَ لَا یُجَازِی آلَاءَکَ أَحَدٌ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (1).
قال الجوهری الغدو نقیض الرواح و قد غدا یغدو غدوا و قوله تعالی بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (2) أی بالغدوات فعبر بالفعل عن الوقت کما یقال أتیتک طلوع الشمس أی وقت طلوع الشمس و قال الأصیل الوقت بعد العصر إلی المغرب و جمعه الأصل و الآصال و قال البیضاوی فی قوله تعالی وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِ (3) أی من الزوال إلی الغروب و قیل من العصر إلی الغروب إلی ذهاب صدر اللیل وَ الْإِبْکارِ من
ص: 84
طلوع سپیده دم تا هنگام برآمدن آفتاب؛ طبرسی در مورد کلام خداوند سبحان «فسبحان الله»(1)
گفته است: یعنی او را تسبیح گویید و از چیزی که سزاوار او نیست یا با بزرگ داشتن او از صفتهای نقص منافات دارد، پاک بدانید، به این صورت که او را به صفتها و اسمهایی که شایسته اوست، توصیف کنید. «الامساء»، یعنی وارد شدن در «مساء» و آن عبارت است از تاریکی شب؛ «الاصباح» مخالف آن است، یعنی آمدن روشنی روز؛ «له الثناء و المدح فی السماوات و الأرض» یعنی او سزاوار ستایش اهل آسمانها و زمین است، زیرا بر آنها نعمت بخشیده است. «و عشیّاً»، یعنی در وقت عشاء؛ « و حین تظهرون»، یعنی وقتی که در آن داخل میشوید و آن همان نیمروز است.(2) در النهایه، «القیوم» از صیغههای مبالغه بیان شده است، یعنی کسی که به امور آفریدگان و گرداندن جهان در تمام حالتها بپا خاسته است، یا کسی که خود به خود، و نه با کمک دیگری، پابرجا است و با این وجود، هر موجودی به سبب او پابرجا است، به گونهای که وجود و دوام هیچ موجودی جز به سبب او قابل تصور نیست. «السبوح» و «القدوس» با ضمه، از صیغههای مبالغه هستند و حرف اول آنها با فتحه نیز خوانده میشود و دربردارنده پاکی و آراستگی از عیبها و کاستیها هستند؛ میتوان یکی را به آراستگی ذات و دیگری را به آراستگی صفات و افعال خدا اختصاص داد.
روایت11.
فلاح السائل: و از کارهای مهم بعد از نماز عصر، دعایی است که فاطمه زهرا سلام الله علیها با آن در میان نمازهای پنجگانه دعا میکرد و آن عبارت است از: {منزه است خدایی که درد دلها را میداند، منزه است خدایی که تعداد گناهان را به شماره میآورد، منزه است خدایی که هیچ پوشیدهای در زمین و آسمان بر او پوشیده نمیماند، و سپاس خدایی را که مرا نسبت به نعمتهایش ناسپاس و نسبت به برتریاش انکارکننده قرار نداد، پس هر چه خیر است در اوست و او سزاوار آن است؛ و سپاس خدایی را که دلیل کاملی برای تمام آفریدگان، چه آنها که او را اطاعت کنند و چه آنها که نافرمانی ورزند، دارد؛ پس اگر رحم کند، از منت نهادن اوست و اگر عذاب کند، به خاطر آن چیزی است که خودشان پیش فرستادهاند و خدا، به هیچ وجه ستم کننده به بندگان نیست.
سپاس مخصوص خدایی است که والا مرتبه، بلند جایگاه، قوی پایه، فرمانروای باشکوه، بزرگ منزلت، روشن دلیل، مهربان بخشنده ، نعمت رساننده منت گزار است؛ سپاس مخصوص خدایی است که از تمام آفریدگان که حقیقت پروردگاری و قدرت یگانگی او را میبینند، پوشیده است؛ پس دیدگان او را نبینند و آگاهیها به آن نرسند و اندازه تعیین کردن او را به تعیّن نکشاند و هیچ تفسیری او را به پندار نیاورد، چرا که او فرمانروای قدرتمند است.
خدایا، جایگاه مرا میبینی و صدایم را میشنوی و بر کارهایم آگاهی داری و آنچه را که در دل دارم میدانی
ص: 85
طلوع الفجر إلی الضحی و قال الطبرسی فی قوله سبحانه فَسُبْحانَ اللَّهِ (1) أی فسبحوه و نزهوه عما لا یلیق به أو ینافی تعظیمه من صفات النقص بأن تصفوه بما یلیق به من الصفات و الأسماء و الإمساء الدخول فی المساء و هو مجی ء ظلام اللیل و الإصباح نقیضه و هو مجی ء ضیاء النهار و له الثناء و المدح فی السماوات و الأرض أی هو المستحق لحمد أهلها لإنعامه علیهم وَ عَشِیًّا أی و فی العشی وَ حِینَ تُظْهِرُونَ أی تدخلون فی الظهیرة و هی نصف النهار(2)
و فی النهایة القیوم من أبنیة المبالغة أی القائم بأمور الخلق و مدبر العالم فی جمیع أحواله أو القائم بنفسه مطلقا لا بغیره و هو مع ذلک یقوم به کل موجود حتی لا یتصور وجود شی ء و لا دوام وجوده إلا به و السبوح و القدوس بالضم من أبنیة المبالغة و قد یفتح أولهما و مفادهما الطاهر النزه عن العیوب و النقائص و یمکن تخصیص أحدهما بتنزیه الذات و الآخر بتنزیه الصفات و الأفعال.
فَلَاحُ السَّائِلِ،: وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ الدُّعَاءُ عَقِیبَ الْعَصْرِ بِمَا کَانَتِ الزَّهْرَاءُ فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ النِّسَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا تَدْعُو بِهِ فِی جُمْلَةِ دُعَائِهَا لِلْخَمْسِ الصَّلَوَاتِ وَ هُوَ سُبْحَانَ مَنْ یَعْلَمُ جَوَارِحَ الْقُلُوبِ سُبْحَانَ مَنْ یُحْصِی عَدَدَ الذُّنُوبِ سُبْحَانَ مَنْ لَا یَخْفَی عَلَیْهِ خَافِیَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَجْعَلْنِی کَافِراً لِأَنْعُمِهِ وَ لَا جَاحِداً لِفَضْلِهِ فَالْخَیْرُ فِیهِ وَ هُوَ أَهْلُهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی حُجَّتِهِ الْبَالِغَةِ عَلَی جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ مِمَّنْ أَطَاعَهُ وَ مِمَّنْ عَصَاهُ فَإِنْ رَحِمَ فَمِنْ مَنِّهِ وَ إِنْ عَاقَبَ فَبِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْمَکَانِ وَ الرَّفِیعِ الْبُنْیَانِ الشَّدِیدِ الْأَرْکَانِ الْعَزِیزِ السُّلْطَانِ الْعَظِیمِ الشَّأْنِ الْوَاضِحِ الْبُرْهَانِ الرَّحِیمِ الرَّحْمَنِ الْمُنْعِمِ الْمَنَّانِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی احْتَجَبَ عَنْ کُلِّ مَخْلُوقٍ یَرَاهُ بِحَقِیقَةِ الرُّبُوبِیَّةِ وَ قُدْرَةِ الْوَحْدَانِیَّةِ فَلَمْ تُدْرِکْهُ الْأَبْصَارُ وَ لَمْ تُحِطْ بِهِ الْأَخْبَارُ وَ لَمْ یُعَیِّنْهُ مِقْدَارٌ وَ لَمْ یَتَوَهَّمْهُ اعْتِبَارٌ لِأَنَّهُ الْمَلِکُ الْجَبَّارُ اللَّهُمَّ قَدْ تَرَی مَکَانِی وَ تَسْمَعُ کَلَامِی وَ تَطَّلِعُ عَلَی أَمْرِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی
ص: 85
و هیچ چیز از کارهایم بر تو پوشیده نیست؛ برای خواستهام به سوی تو آمدم و نیازم را از تو خواستم و در خواستنم به تو، زاری کردم و به خاطر فقر و نیازمندی و خواری و تنگی و پریشانی و بینوایی، از تو درخواست کردم و تو پروردگاری بخشنده در آمرزش هستی. غیر مرا برای عذاب مییابی ولی من کسی غیر از تو که مرا بیامرزد نمییابم، در حالی که تو از شکنجه کردن من بینیازی و من به رحمت تو نیازمند، پس به فقری که نسبت به تو دارم و به بینیازی که از من داری، و به قدرتی که بر من داری و ناتوانی که نسبت به تو دارم، از تو میخواهم این دعای مرا دعایی همراه با اجابت از سوی خودت، و این نشستن مرا نشستنی همراه با رحمت خودت، و این خواسته مرا خواستهای همراه با کامیابی از سوی خودت قرار دهی و هر کاری که بیم سختی آن را دارم، آسان سازی و هر چه از اشیاء که بیم ناتوانی آن را دارم بازگشایی، و هرکس از میان تمام آفریدههایت که قصد بدی کردن به مرا داشته باشد، خودت بر او چیره باش. بپذیر ای بهترین رحم کنندگان، و هرچه را که از سختی آن بیم دارم، بر من سبک کن، و هرچه را که از گرفتاری آن بیم دارم، از من برطرف کن و هرچه را که از سختی آن بیم دارم، بر من آسان ساز. بپذیر ای پروردگار جهانیان.
خدایا، خودبینی و خودنمایی و تکبر و ستم و رشک و ناتوانی و تردید و سستی و زیان و بیماریها و خواری و نیرنگ و فریبکاری و گرفتاری و تباهکاری را از گوش و چشم و تمام اعضای بدنم ریشهکن کن و اختیارم را در آنچه که دوست داری و مورد رضایت توست، به دست بگیر، ای بهترین رحم کنندگان.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و گناهم را بیامرز و زشتیام را بپوشان و ترسم را ایمنی بخش و سختیام را تلافی کن و نیازمندیام را برآورده ساز و خواستهام را آسان کن و لغزشم را نادیده بگیر و کارهای پراکندهام را سامان ده و در برابر آنچه اندوهبارم میسازد، چه آنها که از من پوشیده و چه برایم آشکار است و نیز در برابر آنچه مرا از تو میترساند، خودت مرا بسنده باش، ای بهترین رحم کنندگان.
خدایا، کارم را به تو واگذار کردهام و پشتوانهام را در پناه تو قرار دادم و خود را با جنایتی که درباره آن انجام دادهام، به خاطر ترس از تو و با بیم و امید، به تو تسلیم کردهام، و تو همان بزرگواری هستی که رشته امید را قطع نمیکند و از خواستن مأیوس نمیگرداند؛ پس به حق ابراهیم دوست تو و موسی همسخن تو و عیسی روح تو و محمد صلی الله علیه و آله برگزیده و پیامبر تو، از تو میخواهم روی بزرگوارت را از من بازنگردانی تا اینکه توبهام را بپذیری و بر گریه و اندوهم رحم آوری و اشتباهم را ببخشی، ای بهترین رحم کنندگان و ای بهترین حکم کنندگان.
خدایا، انتقام مرا بر کسی که به من ستم کرده، قرار بده و در برابر کسی که با من دشمنی میکند، یاریام کن؛ خدایا، گرفتاری مرا در دینم قرار نده و دنیا را بزرگترین هدف من و نهایت داناییام مگردان؛ خدایا، دینم را که همان اصل و اساس کارهایم است، برایم نیکو قرار بده؛ و دنیایم را که زندگی من در آن است، برایم سامان ده؛ و آخرتم را که بازگشتم به آن است، نیکو بنما؛ و زندگی را برایم افزونی از هر خوبی و مرگ را برایم آسودگی از
ص: 86
وَ لَیْسَ یَخْفَی عَلَیْکَ شَیْ ءٌ مِنْ أَمْرِی وَ قَدْ سَعَیْتُ إِلَیْکَ فِی طَلِبَتِی وَ طَلَبْتُ إِلَیْکَ فِی حَاجَتِی وَ تَضَرَّعْتُ إِلَیْکَ فِی مَسْأَلَتِی وَ سَأَلْتُکَ لِفَقْرٍ وَ حَاجَةٍ وَ ذِلَّةٍ وَ ضِیقَةٍ وَ بُؤْسٍ وَ مَسْکَنَةٍ وَ أَنْتَ الرَّبُّ الْجَوَادُ بِالْمَغْفِرَةِ تَجِدُ مَنْ تُعَذِّبُ غَیْرِی وَ لَا أَجِدُ مَنْ یَغْفِرُ لِی غَیْرَکَ وَ أَنْتَ غَنِیٌّ عَنْ عَذَابِی وَ أَنَا فَقِیرٌ إِلَی رَحْمَتِکَ فَأَسْأَلُکَ بِفَقْرِی إِلَیْکَ وَ غِنَاکَ عَنِّی وَ بِقُدْرَتِکَ عَلَیَّ وَ قِلَّةِ امْتِنَاعِی مِنْکَ أَنْ تَجْعَلَ دُعَائِی هَذَا دُعَاءً وَافَقَ مِنْکَ إِجَابَةً وَ مَجْلِسِی هَذَا مَجْلِساً وَافَقَ مِنْکَ رَحْمَةً وَ طَلِبَتِی هَذِهِ طَلِبَةً وَافَقَتْ نَجَاحاً وَ مَا خِفْتُ عُسْرَتَهُ مِنَ الْأُمُورِ فَیَسِّرْهُ وَ مَا خِفْتُ عَجْزَهُ مِنَ الْأَشْیَاءِ فَوَسِّعْهُ وَ مَنْ أَرَادَنِی بِسُوءٍ مِنَ الْخَلَائِقِ کُلِّهِمْ فَاغْلِبْهُ آمِینَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ هَوِّنْ عَلَیَّ مَا خَشِیتُ شِدَّتَهُ وَ اکْشِفْ عَنِّی مَا خَشِیتُ کُرْبَتَهُ وَ یَسِّرْ لِی مَا خَشِیتُ عُسْرَتَهُ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ انْزِعِ الْعُجْبَ وَ الرِّیَاءَ وَ الْکِبْرَ وَ الْبَغْیَ وَ الْحَسَدَ وَ الضَّعْفَ وَ الشَّکَّ وَ الْوَهْنَ وَ الضُّرَّ وَ الْأَسْقَامَ وَ الْخِذْلَانَ وَ الْمَکْرَ وَ الْخَدِیعَةَ وَ الْبَلِیَّةَ وَ الْفَسَادَ مِنْ سَمْعِی وَ بَصَرِی وَ جَمِیعِ جَوَارِحِی وَ خُذْ بِنَاصِیَتِی إِلَی مَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ ذَنْبِی وَ اسْتُرْ عَوْرَتِی وَ آمِنْ رَوْعَتِی وَ اجْبُرْ مُصِیبَتِی وَ أَغْنِ فَقْرِی وَ یَسِّرْ حَاجَتِی وَ أَقِلْنِی عَثْرَتِی وَ اجْمَعْ شَمْلِی وَ اکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی وَ مَا غَابَ عَنِّی وَ مَا حَضَرَنِی وَ مَا أَتَخَوَّفُهُ مِنْکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ فَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیْکَ وَ أَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَیْکَ وَ أَسْلَمْتُ نَفْسِی إِلَیْکَ بِمَا جَنَیْتُ عَلَیْهَا فَرَقاً مِنْکَ وَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ أَنْتَ الْکَرِیمُ الَّذِی لَا یَقْطَعُ الرَّجَاءَ وَ لَا یُخَیِّبُ الدُّعَاءَ فَأَسْأَلُکَ بِحَقِّ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِکَ وَ مُوسَی کَلِیمِکَ وَ عِیسَی رُوحِکَ وَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله صَفِیِّکَ وَ نَبِیِّکَ أَلَّا تَصْرِفَ وَجْهَکَ الْکَرِیمَ عَنِّی حَتَّی تَقْبَلَ تَوْبَتِی وَ تَرْحَمَ عَبْرَتِی وَ تَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ ثَارِی عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی وَ انْصُرْنِی عَلَی مَنْ عَادَانِی اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ مُصِیبَتِی فِی دِینِی وَ لَا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هِمَّتِی وَ لَا مَبْلَغَ عِلْمِی إِلَهِی أَصْلِحْ لِی دِینِیَ الَّذِی هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِی وَ أَصْلِحْ لِی دُنْیَایَ الَّتِی فِیهَا مَعَاشِی وَ أَصْلِحْ لِی آخِرَتِیَ الَّتِی إِلَیْهَا مَعَادِی وَ اجْعَلِ الْحَیَاةَ زِیَادَةً لِی مِنْ کُلِّ خَیْرٍ وَ اجْعَلِ الْمَوْتَ رَاحَةً لِی مِنْ
ص: 86
هر بدی قرار ده.
خدایا، تو بسیار بخشندهای و گذشت کردن را دوست میداری، پس از من درگذر؛ خدایا، تا زمانی که زندگی را برایم خوب میدانی، مرا زنده بدار و آن هنگام را که مرگ برایم خوب باشد، مرا بمیران؛ ترسیدن از تو در نهان و آشکار و به کار بستن انصاف در هنگام خشم و خشنودی را از تو خواستارم؛ از تو میانه روی در هنگام نیازمندی و بینیازی را میخواهم؛ از تو نعمتی میخواهم که هرگز از دست نرود و روشنی چشمی که پایان نپذیرد؛ از تو رضایت بعد از حتمی شدن تقدیر را خواستارم؛ از تو لذت نگریستن به رویت را خواستارم.
خدایا، از تو راهنمایی میخواهم که کارم روبراه شود و از بدی رساندن نفس خودم، به تو پناه میآورم؛ خدایا، بد کردم و به خودم ستم نمودم، پس مرا بیامرز که هیچ کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد؛ خدایا، از تو زود رساندن سلامتیات را و شکیبایی در برابر گرفتاریات را و بیرون آمدن از دنیا به سوی رحمتت را میخواهم.
خدایا، تو را و فرشتگانت را و حمل کنندگان عرش تو را گواه میگیرم و هرچه در آسمانها و هرکه در زمین است، همه را گواه میگیرم که تو خدایی هستی که جز تو هیچ خدایی نیست و یگانهای و هیچ شریکی برای تو وجود ندارد، و اینکه محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده توست، و از تو میخواهم که سپاس مخصوص تو باشد که هیچ خدایی جز تو، نو کننده آسمانها و زمین، وجود ندارد؛ ای موجود قبل از وجود هر چیزی، و ایجاد کننده هر چیز و موجود بعد از آنکه هیچ چیزی نباشد.
خدایا، به سوی رحمت تو چشمم را بالا آوردهام و به سوی بخشندگی تو دستم را دراز کردهام، پس محرومم نکن که من از تو درخواست میکنم و عذابم نکن که من از تو آمرزش میخواهم؛ خدایا، مرا بیامرز که تو بر من دانایی و عذابم نکن که تو بر من توانایی، به خاطر رحمتی که داری، ای بهترین رحم کنندگان.
خدایا، دارنده رحمت گسترده و درود سودمند و بالابرنده، بر بزرگوارترین آفریدهات نسبت به تو و دوست داشتنیترین آنها برای تو و آبرومندترینشان در پیشگاه تو، محمد، بنده و فرستادهات، اختصاص یافته به پرفضیلتترین دستاویزها، درودی باشکوهتر و کاملتر و والاتر و بزرگتر و گرامیتر از آنچه بر هر ابلاغ کننده از سوی تو و امانتدار وحی خودت فرستادهای، بفرست؛ خدایا، همچنان که نابینایی را با او برطرف کردی و راه هدایت را با او گشودی، راههای پیمودنی او را شیوه عمل ما، و دلایل برهانش را سببی برای ما قرار ده تا با اقتدا به او، به سوی تو گام برداریم.
خدایا، به اندازه گنجایش آسمانهای هفتگانه و گنجایش طبقات آن و گنجایش زمینها و گنجایش بین آن دو، و گنجایش عرش پروردگار بزرگوار ما، و میزان پروردگار بخشنده ما، و مداد کلمات پروردگار واقعاً چیره ما، و گنجایش بهشت و گنجایش آتش، و به تعداد آب و خاک و به تعداد آنچه دیده میشود و آنچه به دیده نمیآید، تو را سپاس باد .
خدایا، درودها و خجستگیها و بخششها و آمرزش و مهربانی و خشنودی و فضل
ص: 87
کُلِّ شَرٍّ.
اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی اللَّهُمَّ أَحْیِنِی مَا عَلِمْتَ الْحَیَاةَ خَیْراً لِی وَ تَوَفَّنِی إِذَا کَانَتِ الْوَفَاةُ خَیْراً لِی وَ أَسْأَلُکَ خَشْیَتَکَ فِی الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ وَ الْعَدْلَ فِی الْغَضَبِ وَ الرِّضَا وَ أَسْأَلُکَ الْقَصْدَ فِی الْفَقْرِ وَ الْغِنَی وَ أَسْأَلُکَ نَعِیماً لَا یَبِیدُ وَ قُرَّةَ عَیْنٍ لَا یَنْقَطِعُ وَ أَسْأَلُکَ الرِّضَا بَعْدَ الْقَضَاءِ وَ أَسْأَلُکَ لَذَّةَ النَّظَرِ إِلَی وَجْهِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَهْدِیکَ لِإِرْشَادِ أَمْرِی وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی اللَّهُمَّ عَمِلْتُ سُوءً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی إِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ تَعْجِیلَ عَافِیَتِکَ وَ صَبْراً عَلَی بَلِیَّتِکَ وَ خُرُوجاً مِنَ الدُّنْیَا إِلَی رَحْمَتِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ أُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِکَ وَ أُشْهِدُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ وَ أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ الْحَمْدَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَا کَائِنُ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ شَیْ ءٌ وَ الْمُکَوِّنُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ وَ الْکَائِنُ بَعْدَ مَا لَا یَکُونُ شَیْ ءٌ اللَّهُمَّ إِلَی رَحْمَتِکَ رَفَعْتُ بَصَرِی وَ إِلَی جُودِکَ بَسَطْتُ کَفِّی فَلَا تَحْرِمْنِی وَ أَنَا أَسْأَلُکَ وَ لَا تُعَذِّبْنِی وَ أَنَا أَسْتَغْفِرُکَ اللَّهُمَّ فَاغْفِرْ لِی فَإِنَّکَ بِی عَالِمٌ وَ لَا تُعَذِّبْنِی فَإِنَّکَ عَلَیَّ قَادِرٌ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ ذَا الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ وَ الصَّلَاةِ النَّافِعَةِ الرَّافِعَةِ صَلِّ عَلَی أَکْرَمِ خَلْقِکَ عَلَیْکَ وَ أَحَبِّهِمْ إِلَیْکَ وَ أَوْجَهِهِمْ لَدَیْکَ مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ الْمَخْصُوصِ بِفَضَائِلِ الْوَسَائِلِ أَشْرَفَ وَ أَکْمَلَ وَ أَرْفَعَ وَ أَعْظَمَ وَ أَکْرَمَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی مُبَلِّغٍ عَنْکَ مُؤْتَمَنٍ عَلَی وَحْیِکَ اللَّهُمَّ کَمَا سَدَدْتَ بِهِ الْعَمَی وَ فَتَحْتَ بِهِ الْهُدَی فَاجْعَلْ مَنَاهِجَ سُبُلِهِ لَنَا سُنَناً وَ حُجَجَ بُرْهَانِهِ لَنَا سَبَباً نَأْتَمَّ بِهِ إِلَی الْقُدُومِ عَلَیْکَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ مِلْ ءَ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مِلْ ءَ طِبَاقِهِنَّ وَ مِلْ ءَ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مِلْ ءَ مَا بَیْنَهُمَا وَ مِلْ ءَ عَرْشِ رَبِّنَا الْکَرِیمِ وَ مِیزَانَ رَبِّنَا الْغَفَّارِ وَ مِدَادَ کَلِمَاتِ رَبِّنَا الْقَهَّارِ وَ مِلْ ءَ الْجَنَّةِ وَ مِلْ ءَ النَّارِ وَ عَدَدَ الْمَاءِ وَ الثَّرَی وَ عَدَدَ مَا یُرَی وَ مَا لَا یُرَی اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْ صَلَوَاتِکَ وَ بَرَکَاتِکَ وَ مَنَّکَ وَ مَغْفِرَتَکَ وَ رَحْمَتَکَ وَ رِضْوَانَکَ وَ فَضْلَکَ
ص: 87
و سلامت و یاد و نور و شکوه و نعمت و خوبیات را بر محمد و خاندان محمد قرار ده، همچنان که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم درود فرستادی و بخشش کردی و مهربانی نمودی، که تو ستوده گرامی هستی؛ خدایا، به محمد بزرگترین دستاویز و بزرگوارانهترین پاداش را در سرای دیگر عطا کن تا در روز قیامت او را بزرگ داشته باشی، ای خدای هدایت.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد و بر تمام فرشتگانت و پیامبرانت و فرستادگانت درود فرست. سلام بر جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و حمل کنندگان عرش و فرشتگان نزدیکی جسته به خودت و نویسندگان بزرگوار و مقرب درگاه خدا، و سلام بر همه فرشتگان تو، و سلام بر پدرمان آدم و مادرمان حوا، و سلام بر همه پیامبران و راستان و شهدا و نیکان، و سلام بر همه فرستادگان، و ستایش مخصوص خدای پروردگار جهانیان است و هیچ نیرو و قوتی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ وجود ندارد، خدا برای من بسنده است و او خوب حمایتگری است، و درود خدا و سلام فراوان بر محمد و خاندان او.}(1)
توضیح
جوهری گفته است: «جمع الله شملهم»، یعنی کارهای پراکندهشان را، و «فرق الله شمله»، یعنی کارهای گردآمدهاش را؛ و گفته است: «ثأرت القتیل و بالقتیل ثأراً و ثورة»، یعنی کشندهاش را کشتم؛ گفته میشود: «ثأرتک بکذا»، یعنی به وسیله آن، انتقام خونم را از تو گرفتم. «فی الغیب» یعنی در نبود آفریدگان و «الشهادة»، یعنی در هنگام شاهد بودن و حضور آنان. «القصد»، یعنی میانه روی بین اسراف و سخت گرفتن؛ «باد الشیء، یبید»: از بین رفت.
«إلی وجهک»، یعنی ثواب و بزرگواری تو، یا روی دوستداران تو و جهتی که از آن جهت، دوستدارانت را مورد خطاب قرار میدهی، یا اینکه منظور از دیدن، دیدن به چشم دل باشد. جوهری گفته است: «السنن» یعنی روش؛ گفته میشود: «استقام فلان علی سنن واحد» - به همان معنی است. - و گفته میشود: «امض علی سنّتک و سننک»، یعنی به راه و روشت. فیروزآبادی گفته است: «الکروبیّون» بدون تشدید راء، یعنی مهتران فرشتگان. پایان. - ولی در بیشتر کتابهای دعا، با تشدید نوشته شده است. -
روایت12.
فلاح السائل: و از کارهای مهم، دعاهایی بود که از امام صادق علیه السلام برای ادامه هریک از نمازهای واجب قبلاً ذکر کردیم.
از مهمترینها، دعای امام صادق علیه السلام بعد از نماز عصر است که پیش از این، سند آن را در دعای مخصوص تعقیب نماز ظهر، که از معاویة بن عمار روایت شده بود، بیان کردیم. برای هر نماز واجبی، دعای مخصوصی وجود دارد و دعای مخصوص بعد
ص: 88
وَ سَلَامَتَکَ وَ ذِکْرَکَ وَ نُورَکَ وَ شَرَفَکَ وَ نِعْمَتَکَ وَ خِیَرَتَکَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِیلَةَ الْعُظْمَی وَ کَرِیمَ جَزَائِکَ فِی الْعُقْبَی حَتَّی تُشَرِّفَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَا إِلَهَ الْهُدَی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی جَمِیعِ مَلَائِکَتِکَ وَ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ سَلَامٌ عَلَی جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ مَلَائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ الْکِرَامِ الْکَاتِبِینَ وَ الْکَرُوبِیِّینَ وَ سَلَامٌ عَلَی مَلَائِکَتِکَ أَجْمَعِینَ وَ سَلَامٌ عَلَی أَبِینَا آدَمَ وَ عَلَی أُمِّنَا حَوَّاءَ وَ سَلَامٌ عَلَی النَّبِیِّینَ أَجْمَعِینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ سَلَامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ أَجْمَعِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ لَا حَوْلَ وَ قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ وَ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ کَثِیراً(1).
قال الجوهری جمع الله شملهم أی ما تشتت من أمرهم و فرق الله شمله أی ما اجتمع من أمره و قال ثارت القتیل و بالقتیل ثارا و ثورة أی قتلت قاتله یقال ثارتک بکذا أی أدرکت به ثاری منک فی الغیب أی فی غیبة الخلق و الشهادة أی عند شهودهم و حضورهم و القصد التوسط بین الإسراف و التقتیر و باد الشی ء یبید هلک.
إلی وجهک أی ثوابک و کرامتک أو وجوه أولیائک و الجهة التی منها تخاطب أحباءک أو المراد بالنظر النظر بعین القلب و قال الجوهری السنن الطریقة یقال استقام فلان علی سنن واحد و یقال امض علی سنتک و سننک أی علی وجهک و قال الفیروزآبادی الکروبیون مخففة الراء سادة الملائکة انتهی و المضبوط فی أکثر کتب الدعاء بالتشدید.
فَلَاحُ السَّائِلِ،: وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ دَعَوَاتٌ قَدَّمْنَاهَا عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَقِیبَ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنَ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ دُعَاءُ الصَّادِقِ علیه السلام بَعْدَ الْعَصْرِ وَ قَدْ قَدَّمْنَا إِسْنَادَهُ عِنْدَ مَا یَخْتَصُّ بِفَرِیضَةِ الظُّهْرِ بِرِوَایَةِ مُعَاوِیَةِ بْنِ عَمَّارٍ لِکُلِّ صَلَاةٍ مِنَ الْمَفْرُوضَاتِ الدُّعَاءُ
ص: 88
از نماز عصر این است:
{سپاس خدایی را که پروردگار جهانیان است، و درود خدا بر محمد، آخرین پیامبران و بر خاندان پاک او؛ خدایا، بر محمد و خاندان او، در شب، آنگاه که فراگیر شود، درود فرست؛ بر محمد و خاندان او در روز، آنگاه که روشن گردد، درود فرست؛ بر محمد و خاندان او در آخرت و دنیا درود فرست؛ بر محمد و آل محمد درود فرست تا آن زمان که شب و روز پدیدار میشوند و مشرق و مغرب پابرجا هستند و شب و روز آواز میخوانند و تا آن زمان که شب، پشت میگرداند - یا روی میآورد - و تاریکی، فراگیر میشود و صبح دمیده میشود و سپیدی صبح، روشن میگردد.
خدایا، محمد را سخنران گروه مؤمنان وارد شده بر خودت و آراسته شده به لباس ایمنی به هنگام ایستادن در پیشگاه خودت، و ستایش گوینده تو در آن هنگامی که زبانها همه گنگ شوند، قرار ده؛ خدایا، منزلت او عالی کن و درجهاش را بالا ببر و دلیلش را پیروز گردان و شفاعتش را بپذیر و او را به مقام ستودهای که وعده دادهای، برگزین، و هرچه را که ایجاد کنندگان از امت او بعد از او ایجاد میکنند، بر او ببخش؛ خدایا، به روح محمد و خاندان محمد از جانب من درود و سلام بفرست و از جانب آنان بر من درود فراوان و سلام برگردان، ای صاحب شکوه و بزرگواری، و برتری و بخشش .
خدایا، از گمراهیهای فتنهها، چه آشکار باشند و چه پنهانی، و از گناه و ستم ناروا و از اینکه بدون دلیل، شریکی برایت قرار دهم، یا بدون آگاهی، چیزی در باره تو بگویم، به تو پناه میآورم. خدایا، از تو سببهای رحمت تو را و آنچه را که باعث آمرزش تو میگردد، و بهره بردن از هر خوبی و سالم ماندن از هر بدی را میخواهم. از تو، دستیابی به بهشت و رهایی از آتش را خواستارم. خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و در نماز و دعایم برکتی قرار ده که با آن، دلم را پاک گردانی و گرفتاریام را با آن بزدایی و ترسم را با آن به ایمنی رسانی و گناهم را با آن بیامرزی و کارم را با آن، نیکو سازی و نیازمندیام را با آن به بینیازی رسانی و سختیام را با آن ببری و غصهام را با آن برطرف کنی و غمم را با آن آرام نمایی و بیماری ام را با آن درمان کنی و بیمم را با آن، ایمن سازی و ناراحتیام را با آن از بین ببری و بدهیام را با آن ادا کنی و کارهای پراکندهام را با آن، جمع نمایی و رویم را با آن سفید گردانی، و آنچه را که پیش توست، برای من خوبی قرار ده.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و هیچ گناهی را برای من باقی مگذار جز آنکه بخشیده باشی و هیچ گرفتاری را جز آنکه برداشته باشی و هیچ ترسی را جز آنکه به ایمنی رسانده باشی و هیچ بیماری را جز آنکه شفا داده باشی و هیچ اندوهی را جز آنکه بازگشوده باشی و هیچ غصهای را جز آنکه برده باشی و هیچ ناراحتی را جز آنکه برگرفته باشی و هیچ بدهی را جز آنکه ادا کرده باشی و هیچ دشمنی را جز آنکه مرا در برابر او بسنده باشی و هیچ نیازی را جز آنکه برآورده باشی و هیچ دعایی را جز آنکه اجابت کرده باشی و هیچ خواستهای را جز آنکه بخشیده باشی و هیچ امانتی را جز آنکه برگردانده باشی
ص: 89
بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّی وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مَا لَاحَ الْجَدِیدَانِ وَ مَا اطَّرَدَ الْخَافِقَانِ وَ مَا حَدَا الْحَادِیَانِ وَ مَا عَسْعَسَ لَیْلٌ وَ مَا ادْلَهَمَّ ظَلَامٌ وَ مَا تَنَفَّسَ صُبْحٌ وَ مَا أَضَاءَ فَجْرٌ اللَّهُمَّ اجْعَلْ مُحَمَّداً خَطِیبَ وَفْدِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَیْکَ وَ الْمَکْسُوَّ حُلَلَ الْأَمَانِ إِذَا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ النَّاطِقَ إِذَا خَرِسَتِ الْأَلْسُنُ بِالثَّنَاءِ عَلَیْکَ اللَّهُمَّ أَعْلِ مَنْزِلَتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ وَ أَظْهِرْ حُجَّتَهُ وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ وَ ابْعَثْهُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ الَّذِی وَعَدْتَهُ وَ اغْفِرْ لَهُ مَا أَحْدَثَ الْمُحْدِثُونَ مِنْ أُمَّتِهِ بَعْدَهُ اللَّهُمَّ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنِّی التَّحِیَّةَ وَ السَّلَامَ وَ ارْدُدْ عَلَیَّ مِنْهُمْ تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلَاماً یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ الْفَضْلِ وَ الْإِنْعَامِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ مَضَلَّاتِ الْفِتَنِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِ وَ أَنْ أُشْرِکَ بِهِ مَا لَمْ تُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً أَوْ أَقُولَ عَلَیْکَ مَا لَا أَعْلَمُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِکَ وَ عَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ وَ الْغَنِیمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ وَ السَّلَامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ وَ أَسْأَلُکَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ لِی فِی صَلَاتِی وَ دُعَائِی بَرَکَةً تُطَهِّرُ بِهَا قَلْبِی وَ تَکْشِفُ بِهَا کَرْبِی وَ تُؤْمِنُ بِهَا رَوْعَتِی وَ تَغْفِرُ بِهَا ذَنْبِی وَ تُصْلِحُ بِهَا أَمْرِی وَ تُغْنِی بِهَا فَقْرِی وَ تُذْهِبُ بِهَا ضُرِّی وَ تُفَرِّجُ بِهَا هَمِّی وَ تُسَلِّی بِهَا غَمِّی وَ تَشْفِی بِهَا سُقْمِی وَ تُؤْمِنُ بِهَا خَوْفِی وَ تَجْلُو بِهَا حُزْنِی وَ تَقْضِی بِهَا دَیْنِی وَ تَجْمَعُ بِهَا شَمْلِی وَ تُبَیِّضُ بِهَا وَجْهِی وَ اجْعَلْ مَا عِنْدَکَ خَیْراً لِی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَا تَدَعْ لِی ذَنْباً إِلَّا غَفَرْتَهُ وَ لَا کَرْباً إِلَّا کَشَفْتَهُ وَ لَا خَوْفاً إِلَّا آمَنْتَهُ وَ لَا سُقْماً إِلَّا شَفَیْتَهُ وَ لَا هَمّاً إِلَّا فَرَّجْتَهُ وَ لَا غَمّاً إِلَّا أَذْهَبْتَهُ وَ لَا حُزْناً إِلَّا سَلَبْتَهُ وَ لَا دَیْناً إِلَّا قَضَیْتَهُ وَ لَا عَدُوّاً إِلَّا کَفَیْتَهُ وَ لَا حَاجَةً إِلَّا قَضَیْتَهَا وَ لَا دَعْوَةً إِلَّا أَجَبْتَهَا وَ لَا مَسْأَلَةً إِلَّا أَعْطَیْتَهَا وَ لَا أَمَانَةً إِلَّا أَدَّیْتَهَا
ص: 89
و هیچ فتنهای را جز آنکه دور کرده باشی.
خدایا، سختیها و آفتها و بلاها را از من دور کن، چه توان دور کردن آن را جز با کمک تو داشته باشم و چه نداشته باشم؛ خدایا، ستمم مرا پناهنده به گذشت تو کرده و گناهانم مرا پناهنده به آمرزش تو نموده و ترسم مرا پناهنده به ایمنی تو کرده و نیازمندیام مرا پناهنده به بینیازی تو نموده و خواریام مرا پناهنده به عزت تو نموده و ناتوانیام مرا پناهنده به نیروی تو کرده و وجود گناهکار از بین رفتنیام مرا پناهنده به ذات پایدار و جاودانه تو کرده است.
ای موجود قبل از هر چیز و ای به وجود آورنده هر چیز، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و از من و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و کسانی که غمخوار آنهایم و برادران دینیام، بدی هر دارنده بدی و بدی هر ستمگر کینه توز و شیطان سرکش و فرمانروای ستمکار و دشمن سلطه گر و رشک خورنده ستیزه جو و آشوبگر راهزن و بدی هر نیش دار و گزنده و هر جنبنده در شب و روز و بدی بدکاران عرب و عجم و بدکاران جن و انس را دور کن و به دژ محکم تو که نابود نمیشود، پناه میآورم. از تو میخواهم مرا با غم و غصه و با افتادن و خفه شدن و غرق شدن و سوختن و با تشنگی و با مرگ تدیجی و یا به خاطر قصاص و یا خوراک درندگان شدن نمیرانی، بلکه با سلامتی در بستر یا در صفی که اهل آن را در کتابت ستوده و فرمودهای: «کأنهم بنیان مرصوص»،{گویی بنایی ریخته شده از سُرب اند.}، با حالت رو آورنده و نه پشت کرده، به اطاعت از تو و فرستاده تو صلی الله علیه و آله و بپا خاسته برای حق تو، بدون اینکه موهبتهای تو را انکار کنم و یا با دوستدارانت دشمنی ورزم و یا با دشمنانت دوستی کنم، بمیران، ای بزرگوار.
خدایا، دعایم را در جایگاه بالا، اجابت شده قرار ده و مرا در دنیا و آخرت، نزد خودت آبرومند و از نزدیک شدهها بگردان، همان کسانی که نه ترسی برای آنان هست و نه اندوهگین میشوند، و مرا و پدر و مادرم را و همه فرزندان پدر و مادرم و فرزندان خودم و فرزندان آنها از مردان و زنان مؤمن را بیامرز، ای بهترین آمرزندگان؛ سپاس مخصوص خدایی است که نماز را که بر مؤمنان نوشته شده وقتدار است، از ناحیه من ادا نمود.}(1)
مصباح الشیخ(2)، و البلد الامین(3)،
و جنة الامان و منهاج
ص: 90
وَ لَا فِتْنَةً إِلَّا صَرَفْتَهَا اللَّهُمَّ اصْرِفْ عَنِّی مِنَ الْعَاهَاتِ وَ الْآفَاتِ وَ الْبَلِیَّاتِ مَا أُطِیقُ وَ مَا لَا أُطِیقُ صَرْفَهُ إِلَّا بِکَ اللَّهُمَّ أَمْسَی ظُلْمِی مُسْتَجِیراً بِعَفْوِکَ وَ أَمْسَتْ ذُنُوبِی مُسْتَجِیرَةً بِمَغْفِرَتِکَ وَ أَمْسَی خَوْفِی مُسْتَجِیراً بِأَمَانِکَ وَ أَمْسَی فَقْرِی مُسْتَجِیراً بِغِنَاکَ وَ أَمْسَی ذُلِّی مُسْتَجِیراً بِعِزِّکَ وَ أَمْسَی ضَعْفِی مُسْتَجِیراً بِقُوَّتِکَ وَ أَمْسَی وَجْهِی الْبَالِی الْفَانِی مُسْتَجِیراً بِوَجْهِکَ الدَّائِمِ الْبَاقِی یَا کَائِناً قَبْلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ یَا مُکَوِّنَ کُلِّ شَیْ ءٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اصْرِفْ عَنِّی وَ عَنْ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ أَهْلِ حُزَانَتِی وَ إِخْوَانِی فِیکَ شَرَّ کُلِّ ذِی شَرٍّ وَ شَرَّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ وَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ عَدُوٍّ قَاهِرٍ وَ حَاسِدٍ مُعَانِدٍ وَ بَاغٍ مُرَاصِدٍ وَ مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ مَا دَبَّ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مِنْ شَرِّ فُسَّاقِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ وَ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ أَعُوذُ بِدِرْعِکَ الْحَصِینَةِ الَّتِی لَا تُرَامُ وَ أَسْأَلُکَ أَلَّا تُمِیتَنِی غَمّاً وَ لَا هَمّاً وَ لَا مُتَرَدِّیاً وَ لَا رَدْماً وَ لَا غَرَقاً وَ لَا حَرَقاً وَ لَا عَطَشاً وَ صَبْراً وَ لَا قَوَداً وَ لَا أَکِیلَ السَّبُعِ وَ أَمِتْنِی عَلَی فِرَاشِی فِی عَافِیَةٍ أَوْ فِی الصَّفِّ الَّذِی نَعَتَّ أَهْلَهُ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ مُقْبِلِینَ غَیْرَ مُدْبِرِینَ عَلَی طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ صلی الله علیه و آله قَائِماً بِحَقِّکَ غَیْرَ جَاحِدٍ لِآلَائِکَ وَ لَا مُعَانِداً لِأَوْلِیَائِکَ وَ لَا مُوَالِیاً لِأَعْدَائِکَ یَا کَرِیمُ.: اللَّهُمَّ اجْعَلْ دُعَائِی فِی الْمَرْفُوعِ الْمُسْتَجَابِ وَ اجْعَلْنِی عِنْدَکَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ الَّذِینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ وَ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ مَا وَلَدَا وَ مَا وَلَدْتُ وَ مَا تَوَالَدُوا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی قَضَی عَنِّی صَلَاةً- کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً(1).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (2)، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ (3)، وَ جُنَّةُ الْأَمَانِ، وَ مِنْهَاجُ
ص: 90
الصلاح و غیرها: مثل همین را به صورت مرسل ذکر کردهاند؛ با این تفاوت که صلوات بر خاندان پیامبر علیهم السلام در همه آنها ذکر شده است، و در آنجا، به جای «أمسی» در تمام موارد، «أصبح» آمده است و این، همانطور که کفعمی گفته است، مناسبتر است. وی گفته است: واژه «أمسی» در اینجا شایستهتر از «أصبح» است؛ زیرا هر چیزی که قبل از نیمروز باشد، در آن، «أصبح» و به بعد از آن، «أمسی» گفته میشود.(1) پایان. و در آن آمده است: «و أعوذ بدرعک الحصینة التی لا ترام أن تمیتنی غماً أو همّاً...»،{و از اینکه مرا با غم و غصه و با افتادن و خفه شدن و غرق شدن و سوختن و با تشنگی و با مرگ تدریجی و یا به خاطر قصاص و یا خوراک درندگان شدن یا در سرزمین غربت و یا با بد مردن بمیرانی، به دژ محکم تو که نابود نمیشود، پناه میآورم؛ مرا در بسترم بمیران.} تا عبارت «کأنهم بنیان مرصوص»،{گویی بنایی ریخته شده از سُرب اند.}، در اطاعت از تو و از فرستاده تو صلی الله علیه و آله با حالت رو در رو با دشمن تو و نه پشت کرده به آنها، و بپا خاسته برای حق تو، بدون اینکه موهبتهای تو را انکار کنم و یا با دوستدارانت دشمنی ورزم و یا به دشمنانت متمایل گردم، بمیران، ای بزرگوار.... تا آخر دعا.
توضیح بعضی از واژگان آن: «لاح»، یعنی آشکار و ظاهر شد؛ «الجدیدان»، یعنی شب و روز؛ «الخافقان»، مشرق و مغرب؛ «اطرادهما»، یعنی باقی بودن آن دو؛ «الحادیان»، شب و روز، گویی برای مردم آواز میخوانند تا به سوی قبرهایشان روند، همانند کسی که برای شتر آواز میخواند. کفعمی گفته است: «الحادیان»، یعنی کسی که شب برای شتر آواز میخواند و کسی که روز برای آن آواز میخواند؛ ولی اولی آشکارتر است. «ما عسعس» همانگونه که گذشت، یعنی رو کند و پشت کند. «و ما ادلهمّ ظلام» بر وزن «اقشعرّ»، یعنی تاریکیاش بیشتر شد؛ و «الظلام»، یعنی رفتن روشنایی و ابتدای شب. «و ما تنفس صبح»، یعنی پدیدار شود؛ به خاطر وزیدن باد در صبح که گویی با آن نفس میکشد، از آن تعبیر به «تنفس» شده است.
«خطیب القوم» در لغت یعنی بزرگ آنان، کسی که با حاکم روبرو میشود و درباره نیازهای آنان با او سخن میگوید. در النهایه آمده است: «الوفد»، یعنی کسانی که جمع میشوند و شهرها را میگردند و هر یک از آنان، «وافد» است. اینگونه افراد به خاطر زیاده خواهی یا یاری و احسان خواستن و چیزهای دیگر، به سوی فرمانروایان میروند. پایان. معنای عبارت این است که پیامبر صلی الله علیه و آله در قیامت از طرف امتش سخن میگوید و برای آنان شفاعت میکند.
«المسکوّ حلل الأمان»، شیخ بهایی - که رحمت خدا بر او باد - گفته است: منظور از آن، امان دادن امتش از آتش است؛ چرا که خداوند متعال به او فرموده است: «و لَسوف یُعطیک ربُّک فتَرضی»،(2){و بزودی پروردگارت تو را عطا خواهد داد، تا خرسند گردی.} و او صلی الله علیه و آله، همان طور که در روایت آمده است، با وارد شدن حتی یک نفر از امتش در آتش راضی نمیشود و «حلل الأمان» استعاره است و ذکر «الکسوة» برای زیبا ساختن آن است.
ص: 91
الصَّلَاحِ، وَ غَیْرُهَا مُرْسَلًا: مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّ الصَّلَاةَ عَلَی الْآلِ علیهم السلام مَذْکُورٌ فِی الْجَمِیعِ فِی الْمَوَاضِعِ.
و فیها أصبح بدل أمسی فی المواضع و هو أنسب کما ذکره الکفعمی حیث قال لفظ أمسی هنا ألیق من أصبح لأنه ما کان قبل الزوال یقال فیه أصبح و ما بعده أمسی (1) انتهی و فیها و أعوذ بدرعک الحصینة التی لا ترام أن تمیتنی غما أو هما أو متردیا أو هدما أو ردما أو غرقا أو حرقا أو عطشا أو شرقا أو صبرا أو قودا أو تردیا أو أکیل سبع أو فی أرض غربة أو میتة سوء و أمتنی علی فراشی إلی قوله کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ علی طاعتک و طاعة رسولک مقبلا علی عدوک غیر مدبر عنه قائما بحقک غیر جاحد لآلائک و لا معاند لأولیائک و لا ممال لأعدائک یا کریم إلی آخر الدعاء.
و لنوضح بعض ألفاظه لاح بدا و ظهر و الجدیدان اللیل و النهار و الخافقان المشرق و المغرب و اطرادهما بقاؤهما و الحادیان اللیل و النهار کأنهما یحدوان بالناس لیسیروا إلی قبورهم کالذی یحدو بالإبل و قال الکفعمی الحادیان الذی یحدو للإبل لیلا و الذی یحدو لها نهارا و الأول أظهر ما عسعس أی أقبل أو أدبر کما مر و ما ادلهم ظلام علی وزن اقشعر أی اشتدت ظلمته و الظلام ذهاب النور و أول اللیل و ما تنفس صبح أی ظهر و عبر عنه بالتنفس لهبوب النسیم عنده فکأنه تنفس به.
و خطیب القوم فی اللغة کبیرهم الذی یخاطب السلطان و یکلمه فی حوائجهم و فی النهایة الوفد هم الذین یجتمعون و یردون البلاد واحدهم وافد و کذلک الذین یقصدون الأمراء لزیادة أو استرفاد و انتجاع و غیر ذلک انتهی و المعنی أنه صلی الله علیه و آله فی القیامة یکلم عن أمته عند الله و یشفع لهم.
المکسو حلل الأمان قال الشیخ البهائی ره المراد أمان أمته من النار فإن الله تعالی قال له وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی (2) و هو صلی الله علیه و آله لا یرضی بدخول أحد من أمته فی النار کما ورد فی الحدیث و حلل الأمان استعارة و ذکر الکسوة ترشیح.
ص: 91
کفعمی گفته است: «أحزنه أمر» یعنی غمگین ساخت و «الحُزن» و «الحَزَن» مخالف شادی است و «أحزنه غیره و حزنه» - به همین معنا است. - جوهری این را گفته است. فرق بین «الغمّ» و «الحزن» و «الهمّ» این است که همّ، قبل از پیش آمدن کاری است و آن، خواب را میبرد؛ و غمّ، بعد از اتفاق افتادن کاری است و آن، باعث خواب میشود؛ و حزن، افسوس خوردن بر چیزی است که از دست رفته است. فرق بین «الخوف» و «الحزن» این است که حزن، افسوس خوردن بر چیزی است که از دست رفته است و مترادف با غمّ است ولی خوف، تأسف خوردن بر چیزی است که به دست نیامده است و مترادف با همّ است و حزن، ناراحتی درونی به خاطر اتفاق ناپسندی است که دور کردن آن، دشوار بوده یا فرصت آن از دست رفته باشد، یا مورد علاقه بوده ولی جبران آن، ناممکن باشد. شیخ مقداد در شرح النصیریه(1) این را گفته است. فرق بین «الحزن» و «الغضب» این است که اتفاق اگر از سوی کسی بالاتر از تو باشد، باعث حزن تو و اگر از سوی کسی پایینتر باشد، باعث غضب تو میگردد؛ این را ابراهیم بن محمد بن ابی عون الکاتب در کتاب «الأجوبة» گفته است. پایان.
در القاموس «حزانتک»، یعنی اهل خانواده ات که به خاطر کار آنها اندوهگین میشوی و «المارد» و «المرید»، یعنی بسیار سرکش؛ و «المراصد»، یعنی کمینگاههایی که در آنجا برای جستن کمین میگیرند؛ و «الراصد»، یعنی شیر. در النهایه، در این دعا آورده است: «اعیذ کما من کل سامّة و هامّة»، «سامّة»، یعنی هر چیزی که سم دارد ولی نمیکشد؛ مثل عقرب و زنبور و مانند این دو، و «الهامّة»، یعنی هر سم داری که میکشد. در حدیث ابن مسیب به هنگام صبح کردن میگفتیم: «نعوذ بالله من شرّ السامّة و الهامّة» که در اینجا، «السامّة» فقط مرد است؛ هنگامی که اختصاصی شود، گفته میشود: «سمّ». پایان.
جوهری گفته است: «ردی فی البئر، تردَّی»: وقتی که در چاه افتاده باشد، یا از کوه پرت شود؛ عبارت «لا ردماً»، یعنی به این صورت که در خانهای قرار داده شود و در آن بسته شود تا اینکه در آنجا بمیرد، یا اینکه بین در بسته شده گذاشته شود، یا دیوار بر روی او فرو ریخته شود؛ فیروزآبادی گفته است: «ردم الباب و الثلمة»، یعنی بستن تمام یا یک سوم آن، و «الردم» با سکون، یعنی چیزی که از دیوار خراب شده بیافتد؛ و کفعمی گفته است: «ردماً» یعنی فاصله انداخته شده؛ یعنی بین او و زندگی مانعی روی مانع انداخته شده است و «الردم» سدی است که قسمتی از آن روی
ص: 92
و قال الکفعمی أحزنه أمر غمه و الحزن و الحزن خلاف السرور و أحزنه غیره و حزنه قاله الجوهری و الفرق بین الغم و الحزن و الهم أن الهم قبل نزول الأمر و هو یطرد النوم و الغم بعد نزوله و هو یجلب النوم و الحزن أسفک علی ما فات و الفرق بین الخوف و الحزن أن الحزن أسفک علی ما فات و یرادفه الغم و الخوف علی ما لم یأت و یرادفه الهم و الحزن تألم الباطل بسبب وقوع مکروه یتعذر دفعه أو فوات فرصته أو مرغوب فیه یتعذر تلافیه و الخوف تألم الباطن بسبب مکروه یمکن حصول أسبابه
أو توقع فوات مرغوب فیه تعذر تلافیه قاله الشیخ مقداد فی شرح النصیریة(1)
و الفرق بین الحزن و الغضب أن الأمر إن کان ممن فوقک أحزنک و إن کان ممن دونک أغضبک قاله إبراهیم بن محمد بن أبی عون الکاتب فی کتاب الأجوبة انتهی.
و فی القاموس حزانتک عیالک الذین تتحزن لأمرهم و المارد و المرید العاتی الشدید و المراصد المراقب الذی یرصد الوثوب و الراصد الأسد و فی النهایة فیه أعیذکما من کل سامة و هامة السامة ما یسم و لا یقتل مثل العقرب و الزنبور و نحوهما و الهامة کل ذات سم یقتل و فی حدیث ابن المسیب کنا نقول إذا أصبحنا نعوذ بالله من شر السامة و العامة السامة هاهنا خاصة الرجل یقال سم إذا خص انتهی.
و قال الجوهری ردی فی البئر و تردی إذا سقط فی بئر أو تهور من جبل و قوله لا ردما أی بأن یجعل فی بیت و یردم بابه حتی یموت أو بأن یجعل بین ردم مبنی أو بأن یسقط علیه جدار قال الفیروزآبادی ردم الباب و الثلمة سده کله أو ثلثه و الردم بالتسکین ما یسقط من الجدار المنهدم و قال الکفعمی ردما أی مردوما أی ضرب الردم بینه و بین الحیاة حاجزا فوق حاجز و الردم السد المتراکب
ص: 92
قسمت دیگر فشرده شده است؛ و «الثوب المردّم»، یعنی لباس پاره دوزی که بعضی از وصلهها روی بعضی دیگر قرار داشته باشد.
«الشرق»، یعنی اندوه و غصهای که انسان از آن دو میمیرد؛ در حدیث آمده است که «یؤخِّرون الصلاة إلی شرق الموتی»، یعنی تا زمانی که از خورشید، چیزی به اندازه زندگی کسی که اندوه در رگهایش هنگام مرگ رخنه کرده، باقی بماند. عبارت «أو صبراً»، یعنی به خاطر کشتن دیگری زندانی کند تا اینکه بمیرد؛ در حدیث از کشتن حیوانات به صورت «صبراً» نهی شده و آن عبارت است از اینکه آنها را زندانی کند و سپس سنگ بزند تا اینکه بمیرد؛ و از آن جمله، حدیثی درباره کسی است که شخصی را بگیرد و دیگری او را بکشد، پس فرموده است: کشنده را بکشید و نگهدارنده را نگهدارید؛ یعنی کسی را که برای مردن نگه داشته بود، زندانی کنید تا همانند کاری که با او کرده بود، خودش نیز بمیرد؛ و از همین رو به کسی که گردنش زده شده باشد، «قتل صبراً» گفته میشود، یعنی زندانی شده و گرفته شده برای کشتن؛ هر کسی که برای کشته شدن نگه داشته شود، «قتیل صبر» است؛ این را جوهری و هروی گفتهاند. پایان.
فیروزآبادی گفته است: «القود» با فتحه حروف، یعنی قصاص. اصل عبارت حضرت علیه السلام: «و لا ممال» مهموز است؛ گفته میشود: «ملأه علی الأمر، مالأه»، یعنی او را کمک و پیروی کرد؛ و «تمالئوا علیه»، یعنی گرد آمدند.
روایت13.
البلد الامین: در کتاب «الحلیة» که برای ابی نعیم است، آمده است: هرکس هر روز بعد از نماز صبح و نماز عصر صد مرتبه {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و شریکی برای او نیست، فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست، زنده میکند و میمیراند و میمیراند و زنده میگرداند و او خود، زندهای است که نمیمیرد، خوبی فقط به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست.} و صد مرتبه «سبحان الله و بحمده»،{منزه است خدا و او را ستایش میکنم.} را بگوید، از دسته غافلان نوشته نمیشود و اشتباهاتش، هرچند به اندازه کف دریا باشند، پاک میگردند.(1)
روایت14.
کتاب الصفین که برای نصر بن مزاحم است، گفته است: وقتی علی علیه السلام از کوفه به طرف صفین خارج شد و به دیر ابی موسی رسید، در آنجا نماز عصر را خواند و بعد از اینکه تمام شد، گفت: «سبحان الله ذی الطول و النعم، سبحان ذی القدرة و الافضال، أسأل الله الرضا بقضائه و العمل بطاعته و الانابة إلی أمره فانه سمیع الدعاء»،{منزه است صاحب بخشش و نعمت، منزه است دارنده قدرت و برتری. از خداوند، خشنودی به قضایش و عمل کردن برای طاعت او و بازگشتن به دستورش را خواستارم که او شنونده دعا است.}
روایت15.
مصباح المتهجد و الکفعمی و غیرها: در تعقیب نماز عصر میگویی:
{نور تو کامل شد و در پی آن هدایت کردی، پس تو را سپاس باد؛ بردباری تو افزون گشت و در پی آن مرا آمرزیدی، پس تو را سپاس باد؛ دستت را گشودی و در پی آن عطا کردی،
ص: 93
بعضه علی بعض و الثوب المردم هو المرقع الذی رقاعه بعضها علی بعض.
و الشرق الشجا و الغصة اللذان یموت الإنسان منهما و فی الحدیث یؤخرون الصلاة إلی شرق الموتی أی إلی أن یبقی من الشمس ما یبقی من حیاة من شرق بریقه عند الموت و قوله أو صبرا أن یحبس للقتل حتی یموت و فی الحدیث نهی عن قتل الدواب صبرا و هو أن تحبس ثم ترمی حتی تقتل و منه الحدیث فی الذی أمسک رجلا و قتله آخر فقال اقتلوا القاتل و اصبروا الصابر أی احبسوا الذی حبسه للموت حتی یموت کفعله به و منه یقال للمضروب عنقه قتل صبرا أی محبوسا ممسکا علی القتل و کل من حبس لقتل فهو قتیل صبر قاله الجوهری و الهروی انتهی.
و قال الفیروزآبادی القود بالتحریک القصاص قوله علیه السلام و لا ممال أصله مهموز یقال ملأه علی الأمر و مالأه ساعده و شایعه و تمالئوا علیه اجتمعوا.
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، فِی الْحِلْیَةِ لِأَبِی نُعَیْمٍ: مَنْ قَالَ کُلَّ یَوْمٍ بَعْدَ صَلَاةِ الصُّبْحِ وَ صَلَاةِ الْعَصْرِ- لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ مِائَةَ مَرَّةٍ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ وَ مَحَوْا خَطَایَاهُ وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ(1).
کِتَابُ الصِّفِّینَ، لِنَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ قَالَ: لَمَّا خَرَجَ عَلِیٌّ علیه السلام مِنْ کُوفَةَ إِلَی صِفِّینَ وَ أَتَی دَیْرَ أَبِی مُوسَی صَلَّی بِهَا الْعَصْرَ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ذِی الطَّوْلِ وَ النِّعَمِ سُبْحَانَ ذِی الْقُدْرَةِ وَ الْإِفْضَالِ أَسْأَلُ اللَّهَ الرِّضَا بِقَضَائِهِ وَ الْعَمَلَ بِطَاعَتِهِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَی أَمْرِهِ فَإِنَّهُ سَمِیعُ الدُّعَاءِ.
پس تو را سپاس باد؛ ذات تو بزرگوارترین ذاتها و مقام تو، بهترین مقامها و هدیه تو بزرگترین هدایا و شیرینترین آنهاست؛ پروردگار ما اطاعت میشود و او سپاسگزاری میکند، و نافرمانی میشود و او میبخشد، درمانده را میپذیرد و سختی را برمیدارد و از گرفتاری نجات میدهد و گناه را میآمرزد و نیازمند را بینیاز میکند و عمل کم را سپاس میگوید، هیچ کسی نمیتواند سپاس نعمتهای تو را بجای آورد و سخن هیچ گویندهای به ستایش درخور تو نمیرسد.}
و نیز میگویی: {خدایا، آسانترین سلامتی را برایم همیشگی ساز و مرا در دنیا و آخرت در گروه پیامبر صلی الله علیه و آله قرار بده و مرا به هدف برسان و سختیها و آسیبها را از من دور کن و در همه کارهایم، بهترینها را برایم حتمی کن، و با راهنمایی، عزم مرا بیشتر کن و هرگز مرا به خودم وامگذار، ای دارنده شکوه و بزرگواری؛ خدایا، گشایش و فراخی را برای من مداوم ساز و مرا از آنچه بر من حرام کردهای، به دور دار و با سلامتی و سلامت و خجستگی به من رو کن و دشمنان را سرزنش کننده من قرار نده و گرفتاریها را از من بگشا و نعمتت را بر من تمام کن و داراییام را در راه نیکو ساختن دنیا و رستاخیزم، پاک و نیکو بگردان و مرا از هر بدی، سالم و از سختی، در امان بدار و در نهایت سپاسگزاری و سلامتی قرار ده و درود خدا و سلام بر محمد، پیامبر او و خاندانش باد.}
سپس میگویی: {خدایا، از سرشتی که سیر نشود، و از قلبی که فروتن نگردد، و از دانشی که سود نرساند، و از نمازی که بالا نرود، و از دعایی که شنیده نشود، به تو پناه میآورم؛ خدایا، از تو آسانی بعد از دشواری، و گشایش بعد از گرفتاری، و آسایش بعد از سختی را میخواهم؛ خدایا، هر نعمتی که داریم، از آن توست، هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، از تو آمرزش میخواهم و به سوی تو باز میگردم.}(1)
توضیح
در القاموس گفته است: «الحرث»، یعنی درآمد، و جمع کردن مال، و میانه راه رنج آور با چاه کندن و کشت کردن و جست و جو کردن و پرس و جو نمودن؛ پایان. بیشتر این معانی، چه به صورت مَجاز یا بدون آن، متناسب هستند. «فی منتهی الشکر»، یعنی حالتی که در منتهای شکر باشم .
ص: 94
فَلَکَ الْحَمْدُ وَجْهُکَ أَکْرَمُ الْوُجُوهِ وَ جَاهُکَ خَیْرُ الْجَاهِ وَ عَطِیَّتُکَ أَعْظَمُ الْعَطَایَا وَ أَهْنَؤُهَا یُطَاعُ رَبُّنَا فَیَشْکُرُ وَ یُعْصَی فَیَغْفِرُ وَ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ وَ یُنْجِی مِنَ الْکَرْبِ وَ یَغْفِرُ مِنَ الذَّنْبِ وَ یُغْنِی الْفَقِیرَ وَ یَشْکُرُ الیسر [الْیَسِیرَ] لَا یُجَازِی بِآلَائِکَ أَحَدٌ وَ لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَکَ قَوْلُ قَائِلٍ وَ یَقُولُ أَیْضاً اللَّهُمَّ مُدَّ لِی أَیْسَرَ الْعَافِیَةِ وَ اجْعَلْنِی فِی زُمْرَةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی الْعَاجِلَةِ وَ الْآجِلَةِ وَ بَلِّغْ بِیَ الْغَایَةَ وَ اصْرِفْ عَنِّی الْعَاهَاتِ وَ الْآفَاتِ وَ اقْضِ لِی بِالْحُسْنَی فِی أُمُورِی کُلِّهَا وَ اعْزِمْ لِی بِالرَّشَادِ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی أَبَداً یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ اللَّهُمَّ مُدَّ لِی فِی السَّعَةِ وَ الدَّعَةِ وَ جَنِّبْنِی مَا حَرَّمْتَهُ عَلَیَّ وَ وَجِّهْ لِی بِالْعَافِیَةِ وَ السَّلَامَةِ وَ الْبَرَکَةِ وَ لَا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَ فَرِّجْ عَنِّی الْکُرُوبَ وَ أَتْمِمْ عَلَیَّ نِعْمَتَکَ وَ أَصْلِحْ لِیَ الْحَرْثَ فِی الْإِصْلَاحِ لِأَمْرِ آخِرَتِی وَ دُنْیَایَ وَ اجْعَلْنِی سَالِماً مِنْ کُلِّ سُوءٍ مُعَافًی مِنَ الضَّرُورَةِ فِی مُنْتَهَی الشُّکْرِ وَ الْعَافِیَةِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ثُمَّ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ وَ مِنْ صَلَاةٍ لَا تُرْفَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا یُسْمَعُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْیُسْرَ بَعْدَ الْعُسْرِ وَ الْفَرَجَ بَعْدَ الْکَرْبِ وَ الرَّخَاءَ بَعْدَ الشِّدَّةِ اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ (1).
قال فی القاموس الحرث الکسب و جمع المال و المحجة المکدودة بالحوافر و الزرع و التفتیش و التفقه انتهی و أکثر المعانی متناسبة مع تجوز أو بدونه فی منتهی الشکر أی حال کونی فی منتهاه.
ص: 94
باب چهل و یکم : تعقیبات نماز مغرب
روایات
روایت1.
مجالس الشیخ و پسرش: امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس بعد از نماز، پیش از آنکه سخن بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{به نام خدای بخشنده مهربان؛ هیچ نیرو و قوتی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ وجود ندارد.} را هفت مرتبه تکرار کند، خداوند هفتاد نوع گرفتاری را از او دور میکند؛ و هر کس که نماز مغرب را خواند، پیش از سخن گفتن، آن را بگوید، خداوند هفتاد نوع گرفتاری را که کمترین آنها، جذام و برص است، از او دور میکند.(1)
روایت2.
مجالس ابن الشیخ و مجالس المفید: پدر محمد جعفی گفته است: با افراد زیادی در مورد چشمم شکوه میکردم، در مورد آن با امام صادق علیه السلام شکوه کردم. فرمود: آیا دعایی برای دنیا و آخرتت و کفایت کننده تو برای بیماری چشمت، به تو بیاموزم؟ گفتم: بلی؛ فرمود: در دنباله نماز صبح و نماز مغرب میگویی: {خدایا، از تو به حق محمد و خاندان محمد بر تو، میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و نور را در دیدگانم، و روشنگری را در دینم، و یقین را در دلم، و وارستگی را در کارم، و سلامت را در جانم، و گستردگی را در روزیام، و سپاسگزاری از تو را تا زمانی که مرا پابرجا داشتهای، قرار دهی.}(2)
روایت3.
ثواب الاعمال: ابی مغیره گفته است: از ابی الحسن علیه السلام شنیدم که میفرمود: هرکس در دنباله نماز صبح و نماز مغرب، قبل از اینکه پاهایش را بگشاید و یا با کسی سخن بگوید، بگوید: «إن الله و ملائکته یصلون علی النبی یا أیها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیماً، اللهم صل علی محمد و ذریته»،{خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبی گردن نهید؛ خدایا، بر محمد و نسل او درود فرست.}
ص: 95
مَجَالِسُ الشَّیْخِ، وَ وَلَدِهِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الرَّزِینِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ بَعْدَ صَلَاةِ الصُّبْحِ قَبْلَ أَنْ یَتَکَلَّمَ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ
إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ یُعِیدُهَا سَبْعَ مَرَّاتٍ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ وَ مَنْ قَالَهَا إِذَا صَلَّی الْمَغْرِبَ قَبْلَ أَنْ یَتَکَلَّمَ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أَهْوَنُهَا الْجُذَامُ وَ الْبَرَصُ (1).
مَجَالِسُ ابْنِ الشَّیْخِ، وَ مَجَالِسُ الْمُفِیدِ، عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کُنْتُ کَثِیراً مَا أَشْتَکِی عَیْنِی فَشَکَوْتُ ذَلِکَ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ أَلَا أُعَلِّمُکَ دُعَاءً لِدُنْیَاکَ وَ آخِرَتِکَ وَ تُکْفَی بِهِ وَجَعَ عَیْنِکَ فَقُلْتُ بَلَی فَقَالَ تَقُولُ فِی دُبُرِ الْفَجْرِ وَ دُبُرِ الْمَغْرِبِ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ الْبَصِیرَةَ فِی دِینِی وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ الْإِخْلَاصَ فِی عَمَلِی وَ السَّلَامَةَ فِی نَفْسِی وَ السَّعَةَ فِی رِزْقِی وَ الشُّکْرَ لَکَ أَبَداً مَا أَبْقَیْتَنِی (2).
ثَوَابُ الْأَعْمَالِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْمُغِیرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الصُّبْحِ وَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ أَوْ یُکَلِّمَ أَحَداً- إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ
ص: 95
خدا، صد نیاز او را برآورده میکند که هفتاد در دنیا و سی در آخرت خواهد بود. - گفته است: - به او گفتم: معنی درود خدا و درود فرشتگان و درود مؤمنان چیست؟ فرمود: درود خدا، رحمت اوست؛ درود فرشتگان، پاکیزگی برای او از جانب آنان است؛ و درود مؤمنان، دعای آنان برای اوست.
از اسرار خاندان محمد صلی الله علیه و آله، - درود فرستادن بر آنان، بعد از - درود بر پیامبر و خاندان اوست. {خدایا، بر محمد و خاندان محمد، در میان گذشتگان درود فرست؛ و بر محمد و خاندان محمد، در میان باقیماندگان درود فرست؛ و بر محمد و خاندان محمد در جایگاه والاتر درود فرست؛ و بر محمد و خاندان محمد، در میان فرستادگان درود فرست؛ خدایا، به محمد، دستاویز و شرافت و برتری و مرتبه بزرگتری عطا کن؛ خدایا، من به محمد ایمان آوردهام، ولی او را ندیدهام؛ پس در قیامت از دیدن او محرومم نکن و همنشینی با او را روزیام کن و جانم را در پایبندی به دین او بستان و مرا از حوض او، نوشیدنی که گوارا و خوشگوار باشد و بعد از آن، هرگز تشنگی نباشد، بنوشان، که تو بر هر چیزی توانایی؛ خدایا، چنان که بدون دیدن، به محمد ایمان آوردم، تو نیز در بهشت صورت او را به من بشناسان؛ خدایا، از طرف من درود فراوان و سلام به روح محمد صلی الله علیه و آله برسان.}
هرکس با این صلواتها بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستد، گناهانش از بین رفته و اشتباهاتش پاک میشوند و شادیاش ادامه مییابد و دعایش پذیرفته شده و خواستهاش به او داده میشود و روزیاش گسترده میگردد و در برابر دشمنانش یاری میشود و این برای او باعث انواع خوبی میگردد و در بالاترین بهشت از یاران پیامبرش قرار میگیرد؛ اگر آنها را سه مرتبه صبحگاه و سه مرتبه در شبانگاه بگوید.(1)
روایت4.
المحاسن: از پدرش که آن را به صورت مرفوع نقل کرده و گفته است: امام علی فرزند امام حسین علیهما السلام، بعد از نماز مغرب زیاد مینشست و از خدا، یقین میخواست.(2)
روایت5.
فلاح السائل: وقتی سلام نماز مغرب را داد و از تسبیح زهرا سلام الله علیها و موارد دیگر که گذشت، فارغ شد، پس باید آنچه را که از امام صادق علیه السلام روایت شده، بگوید. حضرت فرمود: در شبانگاه و صبحگاه، در دنباله نماز واجب مغرب و عشاء ده مرتبه بگو: «أستعیذ بالله من الشیطان الرجیم»، {از بدی شیطان رانده شده، به خدا پناهنده میشوم.}
سپس بگو: «اکتبا رحمکما الله»،{بنویسید، خدا بر شما دو تا رحمت فرستد.}
ص: 96
قَضَی اللَّهُ لَهُ مِائَةَ حَاجَةٍ سَبْعِینَ فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثِینَ فِی الْآخِرَةِ قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا مَعْنَی صَلَاةِ اللَّهِ وَ صَلَاةِ مَلَائِکَتِهِ وَ صَلَاةِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ صَلَاةُ اللَّهِ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ صَلَاةُ مَلَائِکَتِهِ تَزْکِیَةٌ مِنْهُمْ لَهُ وَ صَلَاةُ الْمُؤْمِنِینَ دُعَاءٌ مِنْهُمْ لَهُ وَ مِنْ سِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فِی الصَّلَاةِ عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْأَوَّلِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِیلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْکَبِیرَةَ اللَّهُمَّ إِنِّی آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ وَ لَمْ أَرَهُ فَلَا تَحْرِمْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ رُؤْیَتَهُ وَ ارْزُقْنِی صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنِی عَلَی مِلَّتِهِ وَ اسْقِنِی مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیّاً سَائِغاً هَنِیئاً لَا أَظْمَأُ بَعْدَهُ أَبَداً إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ کَمَا آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ وَ لَمْ أَرَهُ فَعَرِّفْنِی فِی الْجِنَانِ وَجْهَهُ اللَّهُمَّ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله عَنِّی تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلَاماً فَإِنَّ مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِهَذِهِ الصَّلَوَاتِ هُدِمَتْ ذُنُوبُهُ وَ مُحِیَتْ خَطَایَاهُ وَ دَامَ سُرُورُهُ وَ اسْتُجِیبَ دُعَاؤُهُ وَ أُعْطِیَ أَمَلَهُ وَ بُسِطَ لَهُ فِی رِزْقِهِ وَ أُعِینَ عَلَی عَدُوِّهِ وَ هِیَ لَهُ سَبَبُ أَنْوَاعِ الْخَیْرِ وَ یُجْعَلُ مِنْ رُفَقَاءِ نَبِیِّهِ فِی الْجِنَانِ الْأَعْلَی یَقُولُهُنَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ غُدْوَةً وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ عَشِیَّةً(1).
الْمَحَاسِنُ، عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ: کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام یُطِیلُ الْقُعُودَ بَعْدَ الْمَغْرِبِ یَسْأَلُ اللَّهَ الْیَقِینَ (2).
فَلَاحُ السَّائِلِ،: إِذَا سَلَّمَ مِنْ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ وَ فَرَغَ مِمَّا مَرَّ مِنْ تَسْبِیحِ الزَّهْرَاءِ علیها السلام وَ غَیْرِهِ فَلْیَقُلْ مَا رَوَاهُ عَلِیُّ بْنُ الصَّلْتِ عَنْ إِسْحَاقَ وَ إِسْمَاعِیلَ ابْنَیْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِیهِمَا قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِذَا أَمْسَیْتَ وَ أَصْبَحْتَ فَقُلْ فِی دُبُرِ الْفَرِیضَةِ فِی صَلَاةِ الْمَغْرِبِ وَ صَلَاةِ الْفَجْرِ- أَسْتَعِیذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ عَشْرَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قُلْ اکْتُبَا رَحِمَکُمَا اللَّهُ
ص: 96
{به نام خدای بخشنده مهربان؛ با ایمان به خدا، شب و روز میکنم و بر دین و سنت محمد صلی الله علیه و آله و بر دین و سنت علی علیه السلام و بر دین و سنت فاطمه سلام الله علیها و بر دین و سنت جانشینان آنها صلوات الله علیهم پایبند هستم و به نهان و آشکار آنان و به پنهان و پیدای آنان ایمان آوردهام؛ و در این شب و این روزم، از آنچه که محمد و علی و فاطمه و جانشینانشان صلی الله علیهم به خدا پناهنده شدهاند، پناهنده میشوم؛ و در آنچه به خدا روی آوردهاند، من نیز روی میآورم؛ و هیچ نیرو و قوتی جز به سبب خدا وجود ندارد.}(1)
سپس آنچه را که معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام روایت کرده، میگویی. فرموده است: هرکس در دنباله نماز صبح و نماز مغرب، قبل از اینکه پاهایش را بگشاید و یا با کسی سخن بگوید، یک بار بگوید: «إن الله و ملائکته یصلون علی النبی یا أیها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیماً، اللهم صل علی محمد و ذریته و علی أهل بیته»،{خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبی گردن نهید؛ خدایا، بر محمد و نسل او و بر افراد خانه او درود فرست.} خدا، صد نیاز او را برآورده میکند: هفتاد تا از آنها در آخرت و سی تا در دنیا.(2)
و نیز آنچه را که اسماعیل بن همام از ابی الحسن یعنی امام رضا علیه السلام روایت کرده است، میگوید. حضرت فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: هرکس بعد از نماز مغرب، در حالی که دو زانو نشسته و پیش از اینکه سخن بگوید، و بعد از نماز صبح و پیش از اینکه سخن بگوید، هفت مرتبه بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{به نام خدای بخشنده مهربان؛ هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ وجود ندارد.} خداوند هفتاد نوع گرفتاری را که کمترین آن، جذام و برص و فرمانروای سلطهگر و شیطان است، از او دور میکند.(3)
از آنچه با اسناد به محمد بن یعقوب کلینی روایت کردیم، روایتی همراه با اسناد آن در کتاب الدعاء کتاب الکافی از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: هرکس نماز صبح را بخواند و قبل از اینکه حالت زانوهایش را تغییر دهد، ده مرتبه بگوید: {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد؛ تنهاست و شریکی برای او نیست؛ فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست؛ زنده میکند و میمیراند و میمیراند و زنده میگرداند؛ و او زندهای است که نمیمیرد؛ هر خوبی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست.} و در
ص: 97
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَمْسَیْتُ وَ أَصْبَحْتُ بِاللَّهِ مُؤْمِناً عَلَی دِینِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ سُنَّتِهِ وَ عَلَی دِینِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ سُنَّتِهِ وَ عَلَی دِینِ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ سُنَّتِهَا وَ عَلَی دِینِ الْأَوْصِیَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ وَ سُنَّتِهِمْ وَ آمَنْتُ بِسِرِّهِمْ وَ عَلَانِیَتِهِمْ وَ بِغَیْبِهِمْ وَ شَهَادَتِهِمْ وَ أَسْتَعِیذُ بِاللَّهِ فِی لَیْلَتِی هَذِهِ وَ یَوْمِی هَذَا مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْأَوْصِیَاءُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ أَرْغَبُ إِلَی اللَّهِ فِیمَا رَغِبُوا فِیهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ (1).
ثُمَّ یَقُولُ مَا رَوَاهُ أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ سُلَیْمَانَ الزُّرَارِیُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ أَخِیهِ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ بَعْدَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَهُ أَوْ یُکَلِّمَ أَحَداً- إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ عَلَی ذُرِّیَّتِهِ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً قَضَی اللَّهُ تَعَالَی لَهُ مِائَةَ حَاجَةٍ سَبْعِینَ مِنْهَا لِلْآخِرَةِ وَ ثَلَاثِینَ لِلدُّنْیَا(2).
وَ یَقُولُ أَیْضاً مَا رَوَاهُ أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ یَعْنِی الرِّضَا علیه السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: مَنْ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ هُوَ ثَانٍ رِجْلَهُ بَعْدَ الْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ یَتَکَلَّمَ وَ بَعْدَ الصُّبْحِ قَبْلَ أَنْ یَتَکَلَّمَ صَرَفَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أَدْنَاهَا الْجُذَامُ وَ الْبَرَصُ وَ السُّلْطَانُ وَ الشَّیْطَانُ (3).
وَ مِمَّا رَوَیْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ بِإِسْنَادِهِ فِی کِتَابِ الدُّعَاءِ مِنْ کِتَابِ الْکَافِی عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ صَلَّی الْغَدَاةَ فَقَالَ قَبْلَ أَنْ یَنْقُضَ رُکْبَتَیْهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ- لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ فِی
ص: 97
مغرب نیز اینگونه کند، هیچ بندهای با کاری با فضیلتتر از این کار او، خدا را دیدار نمیکند؛ مگر اینکه او نیز چنین کرده باشد.(1)
و نیز بعد از نماز مغرب و بعد از نماز صبح بگوید: «سبحانک لا إله إلا أنت اغفر لی ذنوبی کلها جمیعاً فانه لا یغفر الذنوب کلها جمیعاً إلا أنت»،{تو منزهی، هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، همه گناهان مرا به طور کامل بیامرز که هیچ کسی جز تو، همه گناهان را بطور کلی نمیآمرزد.} در حدیثی از امام باقر علیه السلام که از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده، اینگونه برداشت میشود که وقتی بنده آن را میگوید، خداوند باشکوه به نویسندگانش میفرماید: به خاطر این بینش بندهام که بخشنده همه گناهان به طور کلی را جز من نمیداند، برای او آمرزش بنویسید.(2)
توضیح
«ثان الرجل»، یعنی پایش را از حالتی که در تشهد بود، با باز کردن هنگام برخاستن و جز آن، تغییر ندهد. منظور از عبارت «قبل أن ینقض رکبتیه» نیز همین است. در بعضی از نسخهها «قبل أن یقبض» آمده، یعنی آنها را بالا و در نزدیکی بدن آورد. در «یحیی و یمیت و یمیت و یحیی»، زنده کردن اول و همینطور میراندن اول، در دنیا است و میراندن دوم، در قبر است، پس به طور ضمنی بر زنده کردن دیگر نیز دلالت میکند؛ ولی از آنجا که مدت این زنده کردن کوتاه است، آن را به صراحت بیان نکرده است؛ و زنده کردن دوباره، در آخرت است. زنده کردن و میراندن در رجعت را به خاطر عمومی نبودن و شامل همه نشدن آن، ذکر نکرده است؛ هرچند احتمال دارد میراندن دومی اشاره به آن باشد. همچنین بعید نیست منظور از هر قسمت، جنس میراندن و زنده کردن باشد و تکرار، برای بیان استمرار داشتن و فراوان بودن آن است.
عبارت «إلا من جاء» این اشکال را دارد که اگر عملی مانند عمل او بیاورد، چگونه با فضیلتتر از عمل او میشود؟ مگر اینکه گفته شود: اعمال دیگری همراه آن عمل داشته باشد؛ نتیجه اینکه هیچ عمل دیگری با فضیلتتر از این عمل نیست، مگر اینکه - عملهای دیگری - به آن ضمیمه شود که در این صورت، مجموع آنها با فضیلتتر میشود.
مؤلف
شیخ و کفعمی و ابن الباقی و دیگران، بیشتر دعاهای پیش گفته را آوردهاند و بر آن، افزودهاند: سپس ده مرتبه بگو: «ما شاء الله لا قوّة إلّا بالله أستغفر الله»،{هرچه خدا بخواهد؛ هیچ توانی جز به سبب خدا وجود ندارد؛ از خدا آمرزش میخواهم.} و میگوید: {خدایا، از تو آنچه را که موجب رحمتت و سبب آمرزشت میشود، و سالم بودن از هر گناه و بهره بردن از هر
ص: 98
الْمَغْرِبِ مِثْلَهَا لَمْ یَلْقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْدٌ بِعَمَلٍ أَفْضَلَ مِنْ عَمَلِهِ إِلَّا مَنْ جَاءَ بِمِثْلِ عَمَلِهِ (1).
وَ یَقُولُ أَیْضاً: بَعْدَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ وَ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ- سُبْحَانَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی کُلَّهَا جَمِیعاً فَإِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ کُلَّهَا جَمِیعاً إِلَّا أَنْتَ فَقَدْ رَوَی الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ یَرْفَعُهُ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی حَدِیثٍ هَذَا الْمُرَادُ مِنْهُ أَنَّ الْعَبْدَ إِذَا قَالَ ذَلِکَ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِلْکَتَبَةِ اکْتُبُوا لِعَبْدِیَ الْمَغْفِرَةَ بِمَعْرِفَتِهِ أَنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ کُلَّهَا جَمِیعاً إِلَّا أَنَا(2).
ثان رجله أی لم یغیرها عما کانت علیه فی التشهد ببسطها بالقیام أو غیر ذلک و هو المراد بقوله قبل أن ینقض رکبتیه و فی بعض النسخ قبل أن یقبض أی یرفعهما مقربا لهما إلی بدنه یحیی و یمیت و یمیت و یحیی الإحیاء الأول فی الدنیا و کذا الإماتة أولا و الإماتة الثانیة فی القبر فتدل ضمنا علی إحیاء آخر و لما کانت مدة تلک الحیاة قلیلة لم یذکرها صریحا و الإحیاء ثانیا فی الآخرة و لم یذکر الإحیاء و الإماتة فی الرجعة لعدم عمومهما و شمولهما لکل أحد مع أنه یحتمل أن تکون الإماتة الثانیة إشارة إلیه و لا یبعد أن یکون المراد بکل من الفقرتین جنس الإماتة و الإحیاء و التکریر لبیان استمرارهما و کثرتهما.
قوله علیه السلام إلا من جاء فیه أنه إذا جاء بمثل عمله کیف یکون أفضل من عمله إلا أن یقال المراد أنه جاء بأعمال أخر مع هذا العمل و الحاصل أنه لا یکون عمل آخر أفضل من هذا العمل إلا إذا انضم إلیه فیکون المجموع أفضل.
وَ ذَکَرَ الشَّیْخُ (3) وَ الْکَفْعَمِیُّ وَ ابْنُ الْبَاقِی وَ غَیْرُهُمْ أَکْثَرَ الْأَدْعِیَةِ الْمُتَقَدِّمَةِ وَ زَادُوا عَلَیْهَا: ثُمَّ قُلْ عَشْراً مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِکَ وَ عَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ وَ السَّلَامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ وَ الْغَنِیمَةَ مِنْ کُلِ
ص: 98
نیکی و نجات یافتن از آتش و از هر گرفتاری و دستیابی به بهشت و رضوان و خانه سلامت و همسایگی پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله را خواستارم؛ خدایا، هر نعمتی برای ما وجود دارد، از آن توست، هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، از تو آمرزش میخواهم و به سوی تو باز میگردم.}(1) سپس به خاطر کم بودن وقت نافلههای مغرب، بیشتر تعقیبات را بعد از نافلهها ذکر کردهاند.
سید - که روانش پاک باد - در فلاح السائل گفته است: قبل از خواندن نافلههای مغرب، زیاد تعقیبات به جای نیاور؛ چرا که برترین وقت بجای آوردن نافلههای نماز مغرب، تا از بین رفتن شفق از کرانه مغرب است. پایان.(2)
شهید - که خدا روانش را پاک گرداند- در الذکری گفته است: شیخ مفید گفته است: نافله مغرب را بعد از تسبیح و قبل از تعقیب انجام بده؛ چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله، زمانی که به - تولد امام - حسن علیه السلام مژده داده شد، چنین کرد و دو رکعت نماز شکر به جای آورد و زمانی که به - تولد امام - حسین علیه السلام مژده داده شد، دو رکعت نماز خواند و تا فارغ شدن از آن، تعقیب به جای نیاورد. ابن جنید، سخن گفتن و نیز انجام هیچ کاری را بین نافله مغرب و نماز مغرب مستحب نمیداند.
سپس گفته است: اگر گفته شود وقت آن، یعنی نافله تا وقت خود نماز مغرب، ادامه دارد، چنین چیزی امکان دارد؛ زیرا نافله مغرب تابع نماز مغرب است، هرچند با فضیلتتر آن است که قبل از هر چیزی به جز تسبیح، به آن اقدام شود. وی - که رحمت خدا بر او باد- در النفلیه، به تأخیر انداختن تعقیب آن تا زمان فارغ شدن از نافلههای آن را از امور اختصاصی نماز مغرب برشمرده است.
مؤلف
شاید رعایت هر دو امر باهم، بهتر باشد؛ به این صورت که ابتدا آن تعقیبات را که با نافلههایی که میخواهد بجای آورد، منافات نداشته باشد، انجام دهد، سپس باقیمانده آنها را با تأخیر انجام میدهد؛ چرا که در خبر آمده است که تعقیب نماز واجب از نماز نافله برتر است و روایاتی نیز در این باره که در زمان نماز واجب نافلهای وجود ندارد، وارد شده است.(3)
ص: 99
بِرٍّ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ کُلِّ بَلِیَّةٍ وَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ وَ الرِّضْوَانَ فِی دَارِ السَّلَامِ وَ جِوَارَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ (1).
ثم ذکروا أکثر التعقیبات بعد النوافل لضیق وقت النوافل.
قال السید قدس سره فی فلاح السائل و لا تکثر فی تعقیب المغرب قبل أن تصلی نوافلها لأن أفضل وقت نوافل صلاة المغرب إلی زوال الشفق من أفق المغرب انتهی (2).
و قال الشهید قدس الله سره فی الذکری قال المفید تفعل نافلة المغرب بعد التسبیح و قبل التعقیب کما فعلها النبی صلی الله علیه و آله لما بشَّر بالحسن علیه السلام فإنه صلی رکعتین شکرا فلما بشر بالحسین علیه السلام صلی رکعتین و لم یعقب حتی فرغ منها و ابن الجنید لا یستحب الکلام و لا عمل شی ء بینها و بین المغرب.
ثم قال و لو قیل بامتداد وقتها أی النافلة بوقت المغرب أمکن لأنها تابعة لها و إن کان الأفضل المبادرة بها قبل کل شی ء سوی التسبیح و عد ره فی النفلیة مما یختص بالمغرب تأخیر تعقیبها إلی الفراغ من راتبتها.
و لعل الأولی رعایة الأمرین معا بأن یأتی بالتعقیبات ما لا ینافی ما یرید الإتیان به من النوافل ثم یؤخر البقیة إذ یأتی فی الخبر أن تعقیب الفریضة أفضل من النافلة و قد وردت الأخبار بأن لا نافلة فی وقت الفریضة(3).
ص: 99
و آنچه به تأخیر انداختن تعقیبات مغرب را تأیید میکند، روایتی است که شیخ مفید در کتاب ارشادش از امام محمد تقی علیه السلام نقل کرده است که زمانی که با دختر مأمون ازدواج کرد و خواست او را به مدینه ببرد، در حالی که مردم او را همراهی میکردند، به طرف خیابان باب الکوفه حرکت کرد و هنگام غروب خورشید، به دارالمسیب رسید؛ در آنجا فرود آمد و وارد مسجد شد و در فضای آن، درخت سدری بود که دیگر میوه نمیآورد؛ کوزهای خواست و در کنار تنه درخت وضو گرفت و برای خواندن نماز مغرب با جماعت، ایستاد؛ در رکعت اول، حمد و «إذا جاء نصر الله و الفتح» و در رکعت دوم، حمد و «قل هو الله أحد» را خواند و قبل از رکوع، قنوت گرفت و رکعت سوم را نیز خواند و تشهد را گفت و سلام داد؛ سپس اندکی، در حالی که ذکر میگفت، نشست و بدون اینکه تعقیب بگوید، برخاست چهار رکعت نافله خواند و بعد از آن، تعقیب خواند و دوتا سجده شکر بجای آورد .
وقتی تمام شد، مردم به درخت سدر نگاه کردند و دیدند میوهای تازه آورده است، پس شگفت زده شدند و از آن خوردند و آن را سدری شیرین و بدون هسته یافتند؛ سپس آن را ترک کردند و از بین رفت.(1)
مؤلف
این خبر در قسمت نافلههای مغرب نیز به نقل از خرائج، خواهد آمد. این، همان طور که ما گفتیم، اشاره به فاصله انداختن دارد؛ به این دلیل که سخن او: «من غیر أن یعقب»، حمل بر این میشود که او زیاد تعقیبات را نخواند، به دلیل عبارت قبلی او که «یذکر الله»،{ذکر خدا را میگفت.} و آنچه خواهد آمد، به این تصریح کرده است.
همچنین در خبر رجاء بن ابی ضحاک خواهد آمد که امام رضا علیه السلام، بعد از اینکه سلام نماز مغرب را داد، در محل نمازش نشست و «سبحان الله و الحمد لله و الله اکبر و لا إله إلا الله و ما شاء الله» میگفت؛ سپس یک سجده شکر کرد و سرش را بالا آورد و بدون اینکه سخنی بگوید، برخاست و چهار رکعت نماز خواند، سپس بعد از سلام دادن، نشست و فراوان تعقیبات گفت.
شیخ از ابی العلاء خفّاف، از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هرکس بعد از خواندن نماز
ص: 100
وَ یُؤَیِّدُ التَّأْخِیرَ مَا رَوَاهُ الْمُفِیدُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فِی إِرْشَادِهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی علیه السلام: أَنَّهُ لَمَّا تَزَوَّجَ بِنْتَ الْمَأْمُونِ وَ حَمَلَهَا قَاصِداً إِلَی الْمَدِینَةِ سَارَ إِلَی شَارِعِ بَابِ الْکُوفَةِ وَ النَّاسُ مَعَهُ یُشَیِّعُونَهُ فَانْتَهَی إِلَی دَارِ الْمُسَیَّبِ عِنْدَ مَغِیبِ الشَّمْسِ فَنَزَلَ وَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ وَ کَانَ فِی صَحْنِهِ نَبْقَةٌ لَمْ تَحْمِلْ بَعْدُ فَدَعَا بِکُوزٍ فِیهِ مَاءٌ فَتَوَضَّأَ فِی أَصْلِ النَّبْقَةِ وَ قَامَ فَصَلَّی بِالنَّاسِ صَلَاةَ الْمَغْرِبِ فَقَرَأَ فِی الْأُولَی الْحَمْدَ وَ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ وَ قَرَأَ فِی الثَّانِیَةِ الْحَمْدَ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ قَنَتَ قَبْلَ رُکُوعِهِ وَ صَلَّی الثَّالِثَةَ وَ تَشَهَّدَ وَ سَلَّمَ ثُمَّ جَلَسَ هُنَیْئَةً یَذْکُرُ اللَّهَ وَ قَامَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُعَقِّبَ فَصَلَّی النَّوَافِلَ أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ وَ عَقَّبَ بَعْدَهُ وَ سَجَدَ سَجْدَتَیِ الشُّکْرِ فَلَمَّا انْتَهَی النَّاسُ إِلَی النَّبْقَةِ رَأَوْهَا وَ قَدْ حَمَلَتْ حَمْلًا جَنِیّاً فَتَعَجَّبُوا وَ أَکَلُوا مِنْهَا فَوَجَدُوهُ نَبْقاً حُلْواً لَا عَجَمَ لَهُ فَوَدَّعُوهُ وَ مَضَی (1).
سیأتی هذا الخبر فی نوافل المغرب نقلا عن الخرائج أیضا و هو یومی إلی ما ذکرنا من التوسط لأن قوله من غیر أن یعقب محمول علی أنه لم یعقب کثیرا لقوله قبل ذلک یذکر الله و ما سیأتی مصرح بذلک.
وَ سَیَأْتِی أَیْضاً فِی خَبَرِ رَجَاءِ بْنِ أَبِی الضَّحَّاکِ: أَنَّ الرِّضَا علیه السلام کَانَ إِذَا سَلَّمَ عَنِ الْمَغْرِبِ جَلَسَ فِی مُصَلَّاهُ یُسَبِّحُ اللَّهَ وَ یُحَمِّدُهُ وَ یُکَبِّرُهُ وَ یُهَلِّلُهُ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَةَ الشُّکْرِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ لَمْ یَتَکَلَّمْ حَتَّی یَقُومَ فَیُصَلِّی أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ ثُمَّ یَجْلِسُ بَعْدَ التَّسْلِیمِ فِی التَّعْقِیبِ مَا شَاءَ اللَّهُ.
وَ رَوَی الشَّیْخُ عَنْ أَبِی الْعَلَاءِ الْخَفَّافِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ: مَنْ صَلَّی
ص: 100
مغرب، به تعقیبات بپردازد و بدون اینکه سخنی بگوید، دو رکعت نماز بخواند، آن دو رکعت برای او در علیین نوشته میشود و اگر چهار رکعت بخواند، برای او یک حج پذیرفته شده نوشته میشود؛ و این به طور خلاصه، دلالت بر مقدم بودن تعقیبات دارد.
شگفت آنکه شیخ این خبر را دلیلی برای شیخ مفید بیان کرده است. مقدم بودن سجده شکر و یا مؤخر بودن آن را در قسمت خودش به طور مفصل خواهیم آورد؛ إنشاءالله.
روایت6.
الکافی: امام کاظم علیه السلام فرموده است: بعد از خواندن نماز مغرب، پایت را دراز نکن و با کسی سخن نگو، مگر اینکه صد مرتبه گفته باشی: «بسم الله الرحمن الرحیم، و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{به نام خدای بخشنده مهربان؛ و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ وجود ندارد.} هر کس آن را صد مرتبه در مغرب و صد مرتبه در صبح بگوید، خداوند صد نوع گرفتاری را که کمترین آن، جذام و برص و فرمانروای سلطهگر و شیطان است، از او دور میکند.(1)
روایت7.
فلاح السائل: از تعقیبات مخصوص نماز مغرب، آن است که از امیرالمؤمنین علیه السلام، برای دعا در دنباله نمازهای واجب پنجگانه، و از جمله نماز مغرب روایت شده است:{خدایا، هر چیز نیکویی از سوی من را بپذیر و هر چیز ناشایستی از سوی من را نیکو گردان؛ خدایا، ناشایستی را که از من نیکو گردانیدهای، مرا بر آن چیره نگردان، و هرچه را که از نفسم تباه کرده ام، برایم نیکو گردان. خدایا، از هر گناهی که بدنم با سلامتی داده شده از سوی تو، بر آن توانا گشته، و دستم به کمک نعمت بخشیده شده از سوی تو، به آن یازیده است، و با وجود گستردگی نعمت تو، به سوی آن دست دراز کردم، و با پوشش تو، آن را از مردم پنهان کردم، و در آن به گذشت بزرگوارانه تو دل بستم، آمرزش میخواهم. خدایا، از هر گناهی که از آن به سوی تو توبه کرده و بر انجام آن پشیمان شدهام، و از تو شرمسار گشته ولی بر آن مصمم بودهام، و به سوی تو گریختهام و خود در فکر ادامه آن بودهام، از آن برگشته و باز به طرف آن روی آوردهام، از تو آمرزش میخواهم. خدایا، از هر گناهی که آن را میدانستم یا به آن نادان بودم، به یاد آن بودم یا فراموش کرده بودم، از روی اشتباه انجام دادم یا عمداً مرتکب شدم، که آن از گناهانی است که بیتردید جانم در گرو آن است، هرچند آن را فراموش کرده یا نسبت به آن بیتوجه بودهام، از تو آمرزش میخواهم.
خدایا، از هر گناهی که با دست خودم بر خودم جنایت کردم، و در آن از هوسم پیروی کردم؛ یا در آن برای دیگری تلاش کردم؛؛ یا از طریق آن، کسی را که از من پیروی میکرد، به گمراهی کشاندم؛ یا با کسی که مرا منع میکرد، ستیز کردم؛ یا از روی نادانی او را از خود راندم؛ یا در راه آن، به راهنمایی دیگری خوشرویی نشان دادم؛ یا میل و هوسم مرا به طرف آن لغزاند، از تو آمرزش میخواهم. خدایا، از همه چیزهایی که در آن، تو را اراده کرده بودم ولی آنچه که برای تو نبود، در نیت من وارد
ص: 101
الْمَغْرِبَ ثُمَّ عَقَّبَ وَ لَمْ یَتَکَلَّمْ حَتَّی یُصَلِّیَ رَکْعَتَیْنِ کُتِبَتَا لَهُ فِی عِلِّیِّینَ فَإِنْ صَلَّی أَرْبَعاً کُتِبَتْ لَهُ حَجَّةٌ مَبْرُورَةٌ.
و هذا یدل علی تقدیم التعقیب فی الجملة.
و العجب أن الشیخ ذکر هذا الخبر حجة للمفید و أما تقدیم سجدة الشکر و تأخیرها فسنفصل الکلام فی بابه إن شاء الله.
الْکَافِی، بِسَنَدِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ زَیْدٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام: إِذَا صَلَّیْتَ الْمَغْرِبَ فَلَا تَبْسُطْ رِجْلَکَ وَ لَمْ تُکَلِّمْ أَحَداً حَتَّی تَقُولَ مِائَةَ مَرَّةٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ مِائَةَ مَرَّةٍ فِی الْمَغْرِبِ وَ مِائَةَ مَرَّةٍ فِی الْغَدَاةِ فَمَنْ قَالَهَا رَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ مِائَةَ نَوْعٍ مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أَدْنَی نَوْعٍ مِنْهَا الْبَرَصُ وَ الْجُذَامُ وَ الشَّیْطَانُ وَ السُّلْطَانُ (1).
فَلَاحُ السَّائِلِ: وَ مِنْ تَعْقِیبِ فَرِیضَةِ الْمَغْرِبِ مَا یَخْتَصُّ بِهَا مَا رُوِیَ عَنْ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مِنَ الدُّعَاءِ عَقِیبَ الْخَمْسِ الْمَفْرُوضَاتِ فَمِنْهَا بَعْدَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّی مَا کَانَ صَالِحاً وَ أَصْلِحْ مِنِّی مَا کَانَ فَاسِداً اللَّهُمَّ لَا تُسَلِّطْنِی عَلَی فَسَادِ مَا أَصْلَحْتَ مِنِّی وَ أَصْلِحْ لِی مَا أَفْسَدْتُهُ مِنْ نَفْسِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ قَوِیَ عَلَیْهِ بَدَنِی بِعَافِیَتِکَ وَ نَالَتْهُ یَدِی بِفَضْلِ نِعْمَتِکَ وَ بَسَطْتُ إِلَیْهِ یَدِی بِسَعَةِ رِزْقِکَ وَ احْتَجَبْتُ فِیهِ عَنِ النَّاسِ بِسِتْرِکَ وَ اتَّکَلْتُ فِیهِ عَلَی کَرِیمِ عَفْوِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ تُبْتُ إِلَیْکَ مِنْهُ وَ نَدِمْتُ عَلَی فِعْلِهِ وَ اسْتَحْیَیْتُ مِنْکَ وَ أَنَا عَلَیْهِ وَ رَهِبْتُکَ وَ أَنَا فِیهِ رَاجَعْتُهُ وَ عُدْتُ إِلَیْهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ عَلِمْتُهُ أَوْ جَهِلْتُهُ ذَکَرْتُهُ أَوْ نَسِیتُهُ أَخْطَأْتُهُ أَوْ تَعَمَّدْتُهُ هُوَ مِمَّا لَا أَشُکُّ أَنَّ نَفْسِی مُرْتَهَنَةٌ بِهِ وَ إِنْ کُنْتُ أُنْسِیتُهُ وَ غَفَلْتُ عَنْهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ جَنَیْتُهُ عَلَیَّ بِیَدِی وَ آثَرْتُ فِیهِ شَهْوَتِی أَوْ سَعَیْتُ فِیهِ لِغَیْرِی أَوِ اسْتَغْوَیْتُ فِیهِ مَنْ تَابَعَنِی أَوْ کَابَرْتُ فِیهِ مَنْ مَنَعَنِی أَوْ قَهَرْتُهُ بِجَهْلِی أَوْ لَطُفْتُ فِیهِ بِحِیلَةٍ غَیْرِی أَوِ اسْتَزَلَّنِی إِلَیْهِ مَیْلِی وَ هَوَایَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ أَرَدْتُ بِهِ وَجْهَکَ فَخَالَطَنِی فِیهِ مَا لَیْسَ لَکَ وَ شَارَکَنِی
ص: 101
شد، و چیزی که موجب ناخالصی عمل نسبت به تو میشد، با من در آن شریک شد، از تو آمرزش میخواهم. درباره چیزی که بر خودم عهد کرده بودم ولی هوسم با آن مخالفت کرد، از تو آمرزش میخواهم. خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا از آتش برهان، و با فضل خودت بر من ببخش.
خدایا، از تو به احترام ذات بزرگوار و جاودانه و پایدارت که با نور آن، آسمانها و زمین نورانی گشته و با آن، تاریکیهای خشکی و دریا برچیده شده و با آن، امور جن و انسان اداره میشود، میخواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستی و جایگاه مرا نیکو بگردانی، به خاطر رحمتی که داری، ای بهترین رحم کنندگان.}(1)
توضیح
«فخالطنی فیه ما لیس لک»، یعنی نیتی که خوش نمیداری؛ یا اینکه به سوی تو برنمیگردد، مانند اینکه هدف از آن، بهشت یا رهایی از آتش باشد، که این دو به سوی او باز میگردند؛ یا بدعتی باشد که با دستور یا رضایت تو سازگار نباشد؛ بند بعدی نیز چنین است.
روایت8.
فلاح السائل: همچنین از تعقیبات مخصوص نماز مغرب، آن است که از سرورمان فاطمه سلام الله علیها برای دعا در دنباله نمازهای پنجگانه روایت شده و آن عبارت است از: {سپاس خدایی را که ستایشش را گویندگان نمیتوانند به شمارش آورند؛ و سپاس خدایی را که نعمتهایش را شمارندگان نمیتوانند بشمارند؛ و سپاس خدایی را که حق او را تلاشگران نمیتوانند به جای آورند؛ و هیچ خدایی جز الله اول و آخر وجود ندارد؛ و هیچ خدایی جز الله ظاهر و باطن وجود ندارد؛ و هیچ خدایی جز الله زنده کننده و میراننده وجود ندارد؛ و خدای صاحب نعمت بزرگتر است؛ و خدای صاحب پایداری همیشگی بزرگتر است؛ و سپاس خدایی را که دانشمندان نمیتوانند علم او را درک کنند؛ و نادانان از بردباری او نمیکاهند؛ و ستایشگران به ستایش او نمیرسند، و توصیفگران، قادر به وصف او نیستند و آفریدگان، تعریف او را به نیکویی نمیتوانند.
سپاس مخصوص خدایی است که دارنده حکومت و ملکوت، و بزرگی و جبروت، و عزت و بزرگی و زیبایی و بزرگواری، و ترس و زیبایی، و عزت و قدرت، و توان و نیرو، و بخشش و چیرگی، و برتری و بخشش، و عدل و حق، و آفرینش و برتری، و والایی و بزرگواری، و فضیلت و حکمت، و توانگری و گشایش، و دادن و گرفتن، و بردباری و دانایی، و دلیل قاطع، و نعمت فراوان، و ستایش نیکوی زیبا، و موهبتهای بزرگوارانه، فرمانروای دنیا و آخرت و بهشت و آتش و هرچه در آنها است، میباشد؛ خدایی که مبارک و والامرتبه گشته است.
سپاس مخصوص خدایی است که اسرار نهانها را میداند و بر آنچه دلها در خود پوشیده دارند، آگاهی دارد و از این رو، از او
ص: 102
فِیهِ مَا لَمْ یَخْلُصْ لَکَ وَ أَسْتَغْفِرُکَ بِمَا عَقَدْتُهُ عَلَی نَفْسِی ثُمَّ خَالَفَهُ هَوَایَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْتِقْنِی مِنَ النَّارِ وَ جُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ الْبَاقِی الدَّائِمِ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِنُورِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ کُشِفَتْ بِهِ ظُلُمَاتُ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ دُبِّرَتْ بِهِ أُمُورُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُصْلِحَ شَأْنِی بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
فخالطنی فیه ما لیس لک أی نیة لا ترضاها أو لا ترجع إلیک کما إذا کان الغرض الجنة أو الخلاص من النار فإنهما یرجعان إلیه تعالی أو بدعة لا توافق أمرک و رضاک و کذا الفقرة التی تلیها.
فَلَاحُ السَّائِلِ،: وَ مِنْ تَعْقِیبِ فَرِیضَةِ الْمَغْرِبِ أَیْضاً مَا یَخْتَصُّ بِهَا مِمَّا رُوِیَ عَنْ مَوْلَاتِنَا فَاطِمَةَ علیها السلام مِنَ الدُّعَاءِ عَقِیبَ الْخَمْسِ الصَّلَوَاتِ وَ هُوَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یُحْصِی مَدْحَهُ الْقَائِلُونَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْمُحْیِی الْمُمِیتُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ ذُو الطَّوْلِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ ذُو الْبَقَاءِ الدَّائِمُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یُدْرِکُ الْعَالِمُونَ عِلْمَهُ وَ لَا یَسْتَخِفُّ الْجَاهِلُونَ حِلْمَهُ وَ لَا یَبْلُغُ الْمَادِحُونَ مِدْحَتَهُ وَ لَا یَصِفُ الْوَاصِفُونَ صِفَتَهُ وَ لَا یُحْسِنُ الْخَلْقُ نَعْتَهُ.: وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ ذِی الْمُلْکِ وَ الْمَلَکُوتِ وَ الْعَظَمَةِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ الْعِزِّ وَ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْبَهَاءِ وَ الْجَلَالِ وَ الْمَهَابَةِ وَ الْجَمَالِ وَ الْعِزَّةِ وَ الْقُدْرَةِ وَ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ وَ الْمِنَّةِ وَ الْغَلَبَةِ وَ الْفَضْلِ وَ الطَّوْلِ وَ الْعَدْلِ وَ الْحَقِّ وَ الْخَلْقِ وَ العَلَاءِ وَ الرِّفْعَةِ وَ الْمَجْدِ وَ الْفَضِیلَةِ وَ الْحِکْمَةِ وَ الْغِنَاءِ وَ السَّعَةِ وَ الْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ الْحِلْمِ وَ الْعِلْمِ وَ الْحُجَّةِ الْبَالِغَةِ وَ النِّعْمَةِ السَّابِغَةِ وَ الثَّنَاءِ الْحَسَنِ الْجَمِیلِ وَ الْآلَاءِ الْکَرِیمَةِ مَلِکِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ مَا فِیهِنَّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَلِمَ أَسْرَارَ الْغُیُوبِ وَ اطَّلَعَ عَلَی مَا تُجِنُّ الْقُلُوبُ فَلَیْسَ عَنْهُ
ص: 102
هیچ رفتن و گریزی نیست؛ سپاس مخصوص خدایی است که در فرمانرواییاش بزرگمنش و در جایگاهش با عزت و در حکومتش غلبهگر و در انتقامش قوی و در بالای عرش خود قرار گرفته، بر آفرینش خود آگاه و به آنچه از علم خود اراده کند، رسنده است. سپاس مخصوص خدایی است که با کلماتش آسمانهای محکم برپا داشته شدهاند و زمینهای هموار ثابت گردیدهاند و کوههای استوار میخ مانند نصب گردیدهاند و بادهای بارورکننده به جریان میافتند و ابرها در فضای آسمان به حرکت در میآیند و دریاها در محدوده خود میایستند و دلها از هراس او به لرزه میافتند و اربابان در مقابل پروردگاری او در هم میشکنند؛ مبارک گشتهای ای شمارنده قطرههای باران و برگهای درختان و زنده کننده بدنهای مردگان برای گرد آوردن.
منزهی تو ای صاحب شکوه و بزرگواری؛ با دور افتاده نیازمندی که به صورت پناهنده و دادخواه به سوی تو آمده، و با کسی که به درگاه تو بار انداخته و به دنبال رضایت تو بوده و بامدادان به سوی تو آمده و در پیشگاه تو به زانو نشسته و از آنچه که بر تو پوشیده نیست، برای تو شکایت آورده، چه میکنی؟ پس ای خدا، بهره من از دعایم را محرومیت، و سهم من از آنچه که از تو آرزو میکردم، خواری نباشد؛ ای کسی که ازلی بوده و خواهد بود و همانند آن، برای همیشه بر هر کسی، نسبت به آنچه انجام میدهد، برپای است؛ ای کسی که روزهای دنیا را از بین رونده، و ماههایش را جابجا شونده و سالهایش را دور زننده قرار داده است؛ و تو دائمی بوده و زمانها در تو تأثیر و روزگاران در تو تغییر ایجاد نمیکند؛ ای کسی که هر روزی نزد او تازه، و هر نوع روزی نزد او، برای ناتوان و توانمند و زورمند، آماده است؛ روزیها را بین آفریدگان نقسیم کرده و بین مور و گنجشک، برابر قرار دادهای.
خدایا، آن هنگام که ایستادن و اقامت گزیدن برای مردم تنگ گردد، از تنگی اقامتگاه به تو پناه میآوریم؛ خدایا، وقتی که روز قیامت بر گناهکاران طولانی شود، آن روز را برای ما، مانند فاصله بین دو نماز، کوتاه کن؛ خدایا، آن هنگام که خورشید به جمجمهها نزدیک میشود، به گونهای که بین آن و جمجمهها به اندازه یک میل فاصله باشد، و بر گرمای آن به مقدار گرمای دهها سال افزوده گردد، پس ما از تو میخواهیم ما را در سایه ابر خود بگیری و در حالی که مردم در آن جایگاه رها باشند، برای ما منبرها و تختهایی قرار دهی که بر آنها بنشینیم؛ بپذیر ای پروردگار جهانیان.
از تو میخواهم ای خدا، به حق این ستایشها که مرا بیامرزی و از من بگذری و به بدنم لباس سلامتی بپوشاندی و سلامت در دینم را به من روزی گردانی، پس در حالی که به اجابت تو در مورد خواستهام امیدوارم، از تو میخواهم؛ و در حالی که میدانم دعای مرا میشنوی، تو را میخوانم؛ پس دعایم را بشنو و امیدم را قطع مکن و ستودنم را برمگردان و خواستهام را از من دریغ مدار که من نیازمند خشنودی تو هستم و به آمرزش تو نیاز دارم؛ از تو درخواست میکنم و از رحمت تو مأیوس نیستم؛ تو را میخوانم و از خشم تو در امان نیستم؛ ای پروردگار، پس برای من اجابت کن و با بخششت بر من منت گذار و در حال مسلمان بودنم جانم را بستان و مرا به نیکان ملحق کن؛ پروردگارا، فضل خودت را از من باز ندار، ای نعمت دهنده، و مرا خوار شده به خودم
ص: 103
مَذْهَبٌ وَ لَا مَهْرَبٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَکَبِّرِ فِی سُلْطَانِهِ الْعَزِیزِ فِی مَکَانِهِ الْمُتَجَبِّرِ فِی مُلْکِهِ الْقَوِیِّ فِی بَطْشِهِ الرَّفِیعِ فَوْقَ عَرْشِهِ الْمُطَّلِعِ عَلَی خَلْقِهِ وَ الْبَالِغِ لِمَا أَرَادَ مِنْ عِلْمِهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِکَلِمَاتِهِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ الشِّدَادُ وَ ثَبَتَتِ الْأَرَضُونَ الْمِهَادُ وَ انْتَصَبَتِ الْجِبَالُ الرَّوَاسِی الْأَوْتَادُ وَ جَرَتِ الرِّیَاحُ اللَّوَاقِحُ وَ سَارَ فِی جَوِّ السَّمَاءِ السَّحَابُ وَ وَقَفَتْ عَلَی حُدُودِهَا الْبِحَارُ وَ وَجِلَتِ الْقُلُوبُ مِنْ مَخَافَتِهِ وَ انْقَمَعَتِ الْأَرْبَابُ لِرُبُوبِیَّتِهِ تَبَارَکْتَ یَا مُحْصِیَ قَطْرِ الْمَطَرِ وَ وَرَقِ الشَّجَرِ وَ مُحْیِیَ أَجْسَادِ الْمَوْتَی لِلْحَشْرِ سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ مَا فَعَلْتَ بِالْغَرِیبِ الْفَقِیرِ إِذَا أَتَاکَ مُسْتَجِیراً مُسْتَغِیثاً مَا فَعَلْتَ بِمَنْ أَنَاخَ بِفِنَائِکَ وَ تَعَرَّضَ لِرِضَاکَ وَ غَدَا إِلَیْکَ فَجَثَا بَیْنَ یَدَیْکَ یَشْکُو إِلَیْکَ مَا لَا یَخْفَی عَلَیْکَ فَلَا یَکُونَنَّ یَا رَبِّ حَظِّی مِنْ دُعَائِی الْحِرْمَانَ وَ لَا نَصِیبِی مِمَّا أَرْجُو مِنْکَ الْخِذْلَانَ یَا مَنْ لَمْ یَزَلْ وَ لَا یَزُولُ کَمَا لَمْ یَزَلْ قَائِماً عَلَی کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ یَا مَنْ جَعَلَ أَیَّامَ الدُّنْیَا تَزُولُ وَ شُهُورَهَا تَحُولُ وَ سِنِیهَا تَدُورُ وَ أَنْتَ الدَّائِمُ لَا تُبْلِیکَ الْأَزْمَانُ وَ لَا تُغَیِّرُکَ الدُّهُورُ یَا مَنْ کُلُّ یَوْمٍ عِنْدَهُ جَدِیدٌ وَ کُلُّ رِزْقٍ عِنْدَهُ عَتِیدٌ لِلضَّعِیفِ وَ الْقَوِیِّ وَ الشَّدِیدِ قَسَمْتَ الْأَرْزَاقَ بَیْنَ الْخَلَائِقِ فَسَوَّیْتَ بَیْنَ الذَّرَّةِ وَ الْعُصْفُورِ اللَّهُمَّ إِذَا ضَاقَ الْمُقَامُ بِالنَّاسِ فَنَعُوذُ بِکَ مِنْ ضِیقِ الْمُقَامِ اللَّهُمَّ إِذَا طَالَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ عَلَی الْمُجْرِمِینَ فَقَصِّرْ ذَلِکَ الْیَوْمَ عَلَیْنَا کَمَا بَیْنَ الصَّلَاةِ إِلَی الصَّلَاةِ اللَّهُمَّ إِذَا أَدْنَیْتَ الشَّمْسَ مِنَ الْجَمَاجِمِ فَکَانَ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ الْجَمَاجِمِ مِقْدَارَ مِیلٍ وَ زِیدَ فِی حَرِّهَا حَرُّ عَشْرِ سِنِینَ فَإِنَّا نَسْأَلُکَ أَنْ تُظِلَّنَا بِالْغَمَامِ وَ تَنْصِبَ لَنَا الْمَنَابِرَ وَ الْکَرَاسِیَّ نَجْلِسُ عَلَیْهَا وَ النَّاسُ یَنْطَلِقُونَ فِی الْمُقَامِ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذِهِ الْمَحَامِدِ إِلَّا غَفَرْتَ لِی وَ تَجَاوَزْتَ عَنِّی وَ أَلْبَسْتَنِی الْعَافِیَةَ فِی بَدَنِی وَ رَزَقْتَنِی السَّلَامَةَ فِی دِینِی فَإِنِّی أَسْأَلُکَ وَ أَنَا وَاثِقٌ بِإِجَابَتِکَ إِیَّایَ فِی مَسْأَلَتِی وَ أَدْعُوکَ وَ أَنَا عَالِمٌ بِاسْتِمَاعِکَ دَعْوَتِی فَاسْتَمِعْ دُعَائِی وَ لَا تَقْطَعْ رَجَائِی وَ لَا تَرُدَّ ثَنَائِی وَ لَا تُخَیِّبْ دُعَائِی أَنَا مُحْتَاجٌ إِلَی رِضْوَانِکَ وَ فَقِیرٌ إِلَی غُفْرَانِکَ وَ أَسْأَلُکَ وَ لَا آیَسُ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ أَدْعُوکَ وَ أَنَا غَیْرُ مُحْتَرِزٍ مِنْ سَخَطِکَ یَا رَبِّ وَ اسْتَجِبْ لِی وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ وَ تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ رَبِّ لَا تَمْنَعْنِی فَضْلَکَ یَا مَنَّانُ وَ لَا تَکِلْنِی
ص: 103
وامگذار، ای مهربان.
خدایا، هنگام بر زمین افتادنم به هنگام دوری از دوستانم و بر تنهاییام، به هنگام قرار گرفتنم بر قبر و بر غربتم، به هنگام روبرو شدنم با تو برای حساب، رحم کن؛ پروردگارا، از آتش به تو پناه میآورم، پس مرا پناه ده؛ پروردگارا، از آتش به تو پناه میآورم، پس مرا پناه ده؛ پروردگارا، از آتش به تو میگریزم، پس مرا از آن دور کن؛ پروردگارا، به خاطر گرفتاریها از تو رحم میخواهم، پس بر من رحم کن؛ پروردگارا، در مورد آنچه نادانی کردهام، از تو آمرزش میخواهم، پس مرا بیامرز؛ پروردگارا، به خاطر نیازمندی، دعا مرا به پیشگاه تو آورد، پس نومیدم نکن؛ ای بزرگوار دارنده نعمتها و نیکی و بخشش.
سرور من، ای نیک و ای مهربان، در میان کسانی که به سوی تو زاری میکنند، دعای مرا نیز بپذیر؛ و در میان کسانی که با شیون ناله و فریاد میزنند، بر گریه من رحم کن؛ و آسایش مرا در روزی که از دنیا بیرون میآیم، در دیدارت قرار بده؛ و در بین مردگان، ای بزرگ امید، زشتی مرا بپوشان؛ و هنگام تنها روانه شدنم به گودال خود، بر من مهربانی کن؛ تویی آرزوی من و خواستگاه من، و آگاه به آنچه در توجیه خواسته خود اراده میکنم؛ پس ای برآورده کننده حاجتها، حاجت مرا برآورده ساز که شکایت به سوی توست و تو، یاریگر و مورد امید هستی؛ از گناهان به سوی تو میگریزم، پس مرا بپذیر؛ و از عدل تو به آمرزشت پناه میجویم، پس مرا دریاب؛ و از انتقام تو به بخششت امان میگیرم، پس مرا ببخش؛ و از عذاب تو به سوی رحمتت آسایش میجویم، پس نجاتم بده؛ و با اسلام به تو نزدیکی میجویم، پس نزدیکم گردان؛ و از ترس بزرگ مرا ایمن ساز، و در سایه عرش خودت بر من سایه افکن، و دو برابر از رحمت خود را بر من ارزانی دار، و از دنیا به طور سالم نجاتم ده، و از تاریکیها به سوی روشنایی بیرونم آور، و در روز قیامت روسفیدم گردان، و به آسان از من حساب بگیر، و مرا به خاطر پوشیدههایم رسوا مساز و در برابر آزمایش خودت، بر من شکیبایی ده، و همان طور که از یوسف بدی و کار زشت را دور کردی، از من نیز دور کن، و آنچه را که توان تحمل آن را ندارم، بر عهده من قرار نده، و به سوی خانه سلامت راهنماییام کن، و با قرآن به من سود رسان، و با گفتار استوار، مرا استوار ساز، و از شیطان رانده شده، مرا نگاه دار، و با نیرو و توان و غلبه خودت، مرا در امان گیر، و با بردباری و علم و رحمت بیکران خودت، مرا از جهنم نجات ده، و در بهشت فردوس خودت سکونت بده، و نگریستن به روی خودت را روزیام کن، و مرا به پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله ملحق کن، و مرا از شیطانها و رهروان آنها و بدی هر دارنده بدی بسنده باش.
خدایا، دشمنانم و هرکسی را که با من نیرنگ کند، اگر دست به کار شوند، دلاوریشان را به ترس تبدیل کن و جمعشان را پراکنده ساز و سلاحشان را کند گردان و چهارپایانشان را زمینگیر نما و بادهای شدید و تندرهای شکننده را تا زمانی که آتش آنان را در بر بگیرد، بر آنان مسلط گردان. آنان را از دژهایشان فرود آور و در اختیار گرفتن آنان را برای ما ممکن ساز، بپذیر ای پروردگار جهانیان؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست،
ص: 104
إِلَی نَفْسِی مَخْذُولًا یَا حَنَّانُ رَبِّ ارْحَمْ عِنْدَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ صَرْعَتِی وَ عِنْدَ سُکُونِ الْقَبْرِ وَحْدَتِی وَ فِی مَفَازَةِ الْقِیَامَةِ غُرْبَتِی وَ بَیْنَ یَدَیْکَ مَوْقُوفاً لِلْحِسَابِ فَاقَتِی رَبِّ أَسْتَجِیرُ بِکَ مِنَ النَّارِ فَأَجِرْنِی رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنَ النَّارِ فَأَعِذْنِی رَبِّ أَفْزَعُ إِلَیْکَ مِنَ النَّارِ فَأَبْعِدْنِی رَبِّ أَسْتَرْحِمُکَ مَکْرُوباً فَارْحَمْنِی رَبِّ أَسْتَغْفِرُکَ لِمَا جَهِلْتُ فَاغْفِرْ لِی رَبِّ قَدْ أَبْرَزَنِی الدُّعَاءُ لِلْحَاجَةِ إِلَیْکَ فَلَا تُؤْیِسْنِی یَا کَرِیمُ ذَا الْآلَاءِ وَ الْإِحْسَانِ وَ التَّجَاوُزِ سَیِّدِی یَا بَرُّ یَا رَحِیمُ اسْتَجِبْ بَیْنَ الْمُتَضَرِّعِینَ إِلَیْکَ دَعْوَتِی وَ ارْحَمْ مِنَ الْمُنْتَحِبِینَ بِالْعَوِیلِ عَبْرَتِی وَ اجْعَلْ فِی لِقَائِکَ یَوْمَ الْخُرُوجِ مِنَ الدُّنْیَا رَاحَتِی وَ اسْتُرْ بَیْنَ الْأَمْوَاتِ یَا عَظِیمَ الرَّجَاءِ عَوْرَتِی وَ اعْطِفْ عَلَیَّ عِنْدَ التَّحَوُّلِ وَحِیداً إِلَی حُفْرَتِی إِنَّکَ أَمَلِی وَ مَوْضِعُ طَلِبَتِی وَ الْعَارِفُ بِمَا أُرِیدُ فِی تَوْجِیهِ مَسْأَلَتِی فَاقْضِ یَا قَاضِیَ الْحَاجَاتِ حَاجَتِی فَإِلَیْکَ الْمُشْتَکَی وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ الْمُرْتَجَی أَفِرُّ إِلَیْکَ هَارِباً مِنَ الذُّنُوبِ فَاقْبَلْنِی وَ أَلْتَجِئُ مِنْ عَدْلِکَ إِلَی مَغْفِرَتِکَ فَأَدْرِکْنِی وَ أَلْتَاذُ بِعَفْوِکَ مِنْ بَطْشِکَ فَامْنَعْنِی وَ أَسْتَرْوِحُ رَحْمَتَکَ مِنْ عِقَابِکَ فَنَجِّنِی وَ أَطْلُبُ الْقُرْبَةَ مِنْکَ بِالْإِسْلَامِ فَقَرِّبْنِی وَ مِنَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ فَآمِنِّی وَ فِی ظِلِّ عَرْشِکَ فَظَلِّلْنِی وَ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِکَ فَهَبْ لِی وَ مِنَ الدُّنْیَا سَالِماً فَنَجِّنِی وَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ فَأَخْرِجْنِی وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَبَیِّضْ وَجْهِی وَ حِسَاباً یَسِیراً فَحَاسِبْنِی وَ بِسَرَائِرِی فَلَا تَفْضَحْنِی وَ عَلَی بَلَائِکَ فَصَبِّرْنِی وَ کَمَا صَرَفْتَ عَنْ یُوسُفَ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ فَاصْرِفْهُ عَنِّی وَ مَا لَا طَاقَةَ لِی بِهِ فَلَا تُحَمِّلْنِی وَ إِلَی دَارِ السَّلَامِ فَاهْدِنِی وَ بِالْقُرْآنِ فَانْفَعْنِی وَ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فَثَبِّتْنِی وَ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ فَاحْفَظْنِی وَ بِحَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ وَ جَبَرُوتِکَ فَاعْصِمْنِی وَ بِحِلْمِکَ وَ عِلْمِکَ وَ سَعَةِ رَحْمَتِکَ مِنْ جَهَنَّمَ فَنَجِّنِی وَ جَنَّتَکَ الْفِرْدَوْسَ فَأَسْکِنِّی وَ النَّظَرَ إِلَی وَجْهِکَ فَارْزُقْنِی وَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَأَلْحِقْنِی وَ مِنَ الشَّیَاطِینِ وَ أَوْلِیَائِهِمْ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ ذِی شَرٍّ فَاکْفِنِی اللَّهُمَّ وَ أَعْدَائِی وَ مَنْ کَادَنِی إِنْ أَتَوْا بَرّاً فَجَبِّنْ شَجِعَهُمْ فُضَّ جُمُوعَهُمْ کَلِّلْ سِلَاحَهُمْ عَرْقِبْ دَوَابَّهُمْ سَلِّطْ عَلَیْهِمُ الْعَوَاصِفَ وَ الْقَوَاصِفَ أَبَداً حَتَّی تُصْلِیَهُمُ النَّارَ أَنْزِلْهُمْ مِنْ صَیَاصِیهِمْ وَ أَمْکِنَّا مِنْ نَوَاصِیهِمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
ص: 104
درودی که اولینها را با نیکان و پیشوای فرستادگان و آخرین پیامبران و راهبر خوبی و کلید رحمت، حاضر کند.
خدایا، ای پروردگار خانه حرام، و ماه حرام، و پروردگار مشعر الحرام، و پروردگار رکن و مقام، و پروردگار حل و احرام، از ما به روح محمد، درود و سلام فرست؛ سلام بر تو ای فرستاده خدا، سلام بر تو ای امانتدار خدا، سلام بر تو ای محمد بن عبدالله، سلام و رحمت خدا و برکتهای او بر تو باد، که او، همان طور که توصیف کردهای، نسبت به مؤمنان بسیار دلسوز و مهربان بود؛ خدایا، به او برترین چیزی را که از تو بخواهد، و برترین چیزی را که تو برای او بخواهی، و برترین چیزی را که تا روز قیامت از تو برای او درخواست شود، عطا کن؛ بپذیر ای پروردگار جهانیان.}(1)
توضیح
«و لا یستخف الجاهلون حمله»، یعنی نادانی آنان سبب کم و سبک شدن بردباری او نمیشود که خشم گیرد و در انتقام گرفتن شتاب ورزد. فیروزآبادی گفته است: «الحول»، یعنی زیرکی و ظریف بینی و قدرت تصرف، جمع «الحیلة» است؛ و گفته است: «جنه اللیل و علیه جنّاً و أجنّه»، یعنی رو را پوشاند، و هر چیزی که از تو پوشیده باشد، بر تو «جنّ» شده است. عبارت «فی مکانه»، یعنی در مرتبه و منزلت والایش، و کلمه «فی» نزد بیشتر علما حمل بر - حرف جر - تعلیلیه میشود. «فوق عرشه»، یعنی بر عرش چیرگی دارد، یا عرش بزرگی و شکوه. در عبارت «البالغ لما أراد»، لام، زیاده است، مانند این کلام خداوند «نزاعة للشوی»،(2){پوستِ سر و اندام را برکننده است.}، یا به معنی «إلی»{به} است، مانند «أوحی لها»،(3){ بدان وحی کرده است.}. «من علمه»، یعنی از معلوماتش، یا به سبب علمی که به آن دارد، آن را اراده کند، ولی اولی آشکارتر است. «بکلماته»، یعنی با تقدیراتش، یا داناییهایش، یا با ارادههایش که آن را با لفظ کن (باش) اظهار میکند، یا منظور از کلمات، نامهای بزرگش میباشد.
«قامت السموات الشداد»، یعنی آسمانهای محکم شده، که گذشت روزگاران در آن تأثیر نمیگذارد. در عبارت «و تثبت الأرضون المهاد»، «المهاد» یعنی گهواره، مفرد بودن آن با در نظر گرفتن تک تک آنها بوده، یا اینکه همه آنها را به منزله یک گهواره در نظر گرفته است. همانا به خاطر هماهنگ کردن با کلام خداوند «ألم نجعل الأرض مهاداً»،(4){آیا زمین را گهواره ای نگردانیدیم؟} آن را مفرد آورده است که در اینجا جمع «المهد» است و آن چیزی است که برای بچه تهیه میشود، مانند «سهم» که جمع آن «سهام» است. «الرواسی»، یعنی استوار شدهها؛ «الأوتاد» به این خاطر است که مانند میخ در زمین، آن را از لرزیدن و متلاشی شدن باز میدارد؛ همان گونه که خدای متعال فرموده است: «و ألقی فی الأرض رواسی
ص: 105
صَلَاةً یَشْهَدُ الْأَوَّلُونَ مَعَ الْأَبْرَارِ وَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ قَائِدِ الْخَیْرِ وَ مِفْتَاحِ الرَّحْمَةِ اللَّهُمَّ رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ وَ الشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَ رَبَّ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ رَبَّ الْحِلِّ وَ الْإِحْرَامِ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ مِنَّا التَّحِیَّةَ وَ السَّلَامَ سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ فَهُوَ کَمَا وَصَفْتَهُ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ اللَّهُمَّ أَعْطِهِ أَفْضَلَ مَا سَأَلَکَ وَ أَفْضَلَ مَا سُئِلْتَ لَهُ وَ أَفْضَلَ مَا أَنْتَ مَسْئُولٌ لَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ آمِینَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ (1).
و لا یستخف الجاهلون حلمه أی لا یصیر جهلهم سببا لقلة حلمه و خفته لیغضب و یعاجل بالنقمة و قال الفیروزآبادی الحول الحذق و جودة النظر و القدرة علی التصرف و جمع الحیلة و قال جنّه اللیل و علیه جنا و أجنه ستره و کل ما ستر عنک فقد جنّ عنک قوله علیه السلام فی مکانه أی فی درجته و منزلته الرفیعة و کلمة فی الأکثر تحتمل التعلیلیة فوق عرشه أی مسلّطا علیه أو عرش العظمة و الجلال البالغ لما أراد اللام زائدة کما فی قوله تعالی نَزَّاعَةً لِلشَّوی (2) أو بمعنی إلی نحو أَوْحی لَها(3) من علمه أی من معلوماته أو إرادة بسبب علمه به و الأول أظهر بکلماته أی تقدیراته أو علومه أو إراداته المعبر عنها بکن أو أسماؤه العظام.
قامت السماوات الشداد أی المحکمات التی لا یؤثر فیها مرور الدهور و ثبتت الأرضون المهاد المهاد الفراش و الوحدة باعتبار کل واحدة منها أو الجمیع بمنزلة فراش واحد و إنما وحد موافقة لقوله تعالی أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً(4) و هنا جمع المهد الذی یتهیأ للصبی کسهم و سهام و الرواسی الثوابت و الأوتاد لأنها بمنزلة الوتد فی الأرض تمنعها عن التزلزل و التفتت کما قال تعالی وَ أَلْقی فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ
ص: 105
أن تمید بکم»،(1){و در زمین کوه های استوار بیفکند تا [مبادا زمین] شما را بجنباند.} یعنی به این خاطر که مبادا شما را بجنباند و حرکت دهد. امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: «وتّد بالصخور میدان أرضه»،{به وسیله صخرهها، صحنه زمین را میخکوب کرد.} سخن در این مورد، پیش از این در کتاب آسمان و جهان گذشت.
«و الریاح اللواقح» اشاره به کلام خدای سبحان «و أرسلنا الریاح لواقح»،(2){و
بادها را باردارکننده فرستادیم.} دارد. و «ملاقح»، جمع «ملقحة»، یعنی درخت و ابر را بارور میسازد، به خاطر اینکه آن را برمیانگیزد؛ و گفته میشود «لواقح»، یعنی حمل کنندگان، زیرا ابرها را حمل میکند و متراکم میسازد و دور میکند و سپس بر آنها میگذرد و آن را فرو میریزد؛ این کلام خدای متعال: «حتی إذا أقلت سحاباً»،(3) {تا آن گاه که ابرهای گرانبار را بردارند.} دلالت بر آن دارد؛ یعنی حمل کرد. ضمیر در «حدودها» به آسمان برمیگردد؛ زیرا در کرانههای آن دیده میشود. جوهری گفته است: «قمعته و أقمعته، فانقمع» به معنی این است که بر او چیره شدم و او را به خواری کشاندم و او ذلیل شد.
«یا من کل یوم عنده جدید»، یعنی در آن روز از ابتدا شروع میکند، نه اینکه بنا را بر کارهای روز گذشته بنهد، مانند این کلام او «کل یوم هو فی شأن»،(4){هر زمان، او در کاری است.} یا به این معنا است که او زمانبردار نیست که زمانهایی بر او بگذرد و او را کهنه سازد، بلکه هر روزی پیش او تازه است، گویی در مقایسه با آن، قبلاً در نزد او زمانی نبوده است؛ یا به این معنی که هر روز از زمانهای گذشته و آینده پیش علم او حاضر است و به آنچه در آنها هست، آگاه است. جوهری گفته است: «العتید»، یعنی حاضر و آماده.
«فسوَّیت بین الذرة و العصفور»، یعنی میان آن دو و میان هر چیزی که بزرگتر از آن دو است، و از آنها غافل نبوده و آنها را به خاطر کوچکی و پستیشان فروگذار نکرده است؛ یا روزی را بین افراد این دو گروه نیز برابر تقسیم کردهای و هیچ یک از آنان را ترک نگفتهای، چه رسد به آنچه که بزرگتر از آن اوست. «إذا ضاق المقام»، یعنی در روز برپا شدن رستاخیز. در عبارت «للحاجة إلیک»، ظرف متعلق به «الحاجة» یا «أبرزنی» یا هر دو، به گونه تنازع است. «النحیب» و «الانتحاب»، بلند کردن صدا با گریه است، مانند «العویل» و «الاعوال». «و اجعل فی لقائک» یعنی رسیدن به رحمت تو، یا دیدن امور آخرت. «المشتکی» مصدر است .
در القاموس آمده است: «اللوذ بالشیء» به معنی پوشاندن با چیزی و سنگر گرفتن در آن است، مانند «اللواذ و اللیاذ»، و
ص: 106
أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ (1) أی لئلا تمید و تتحرک بکم وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أَرْضِهِ.
و قد مر الکلام فیه فی کتاب السماء و العالم.
و الریاح اللواقح إشارة إلی قوله سبحانه وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ (2) یعنی ملاقح جمع ملقحة أی تلحق الشجر و السحاب لأنها تهیجه و یقال لواقح أی حوامل لأنها تحمل السحاب و تقله و تصرفه ثم تمر به فتذره یدل علیه قوله تعالی حَتَّی إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً(3) أی حملت و الضمیر فی حدودها راجع إلی السماء لأنها تری علی آفاقها و قال الجوهری قمعته و أقمعته بمعنی أی قهرته و أذللته فانقمع.
یا من کل یوم عنده جدید أی یستأنف فیه ما یرید و لا یبنیه علی الیوم السابق کقوله کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ (4) أو المعنی أنه لیس بزمانی یرد علیه الأزمان و یخلقه بل کل یوم عنده متجدد کأنه لم یکن قبله زمان بالنظر إلیه أو کل یوم من الأزمان السالفة و الآتیة حاضر عند علمه عالم بما فیه و قال الجوهری العتید الحاضر المهیأ.
فسویت بین الذرة و العصفور أی بینهما و بین ما هو أکبر منهما و لم تغفل عنهما و لم تترکهما لصغرهما و حقارتهما أو سویت الرزق بین أفراد هذین الصنفین أیضا و لم تترک واحدا منهما فکیف بمن هو أعظم منهما إذا ضاق المقام أی فی یوم القیامة للحاجة إلیک الظرف متعلق بالحاجة أو بأبرزنی أو بهما علی التنازع و النحیب و الانتحاب رفع الصوت بالبکاء کالعویل و الإعوال و اجعل فی لقائک أی لقاء رحمتک أو مشاهدة أمور الآخرة و المشتکی مصدر.
و فی القاموس اللوذ بالشی ء الاستتار و الاحتصان به کاللواذ مثلثة و اللیاذ و
ص: 106
«الملاوذة» و «اللواذ»، یعنی فریب دادن و تشویق کردن. «و استروح رحمتک»، یعنی از آن آسایش میخواهم، یا با آن آرام میگیرم و ساکن میشوم، یا هراسم را با یاد آن فرو مینشانم. در القاموس آمده است: «استروح»، یعنی راحتی یافت، مانند «استراح و تشمم و إلیه استنام». «من عقابک» یعنی گریزان از آن، یا هنگام ترسیدنم از آن. و «کفلین» اشاره به کلام خدای متعال «یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته»،(1){ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید تا از رحمت خویش شما را دو بهره عطا کند.} دارد و «الکفل»، یعنی بهره و سهم؛ منظور، ثواب دو برابر است.
«السوء» در داستان یوسف به خیانت و «الفحشاء» به زنا تفسیر شده است و تعمیم دادن آن در اینجا مناسبتر است. ضمیر در عبارت «فاصرفه» به هر یک از آنها برمیگردد، ولی آشکارتر «فاصرفهما» است. «و ما لا طاقة لی به» یعنی از سختیها و گرفتاریها. «و علمک» یعنی به حال من و بیچارگی من.
در عبارت «إن أتوا برّاً»، گویا آنچه متعلق با «بحر» است، افتاده است، یا اینکه کنایه از آشکار کردن دشمنی و مبارزه است؛ در النهایه گفته است: «خرج فلان برّاً»، یعنی به دشت و صحرا رفت، و «أبرّ فلان علی أصحابه»، یعنی برترشان شد. «الفض»، یعنی شکستن با جدایی. «عرقب الدابة»، یعنی بریدن عرقوب چارپا، و آن در پای حیوان و به منزله زانو در دست است. «العواصف» یعنی بادهای شدید؛ و «القواصف» نیز یعنی بادهای شدیدی که صدا داشته باشد و بر هرچه بگذرد، در هم میشکند. جوهری گفته است: «صلیت الرجل ناراً»، وقتی که او را داخل آتش کنی و بگذاری آتش او را فراگیرد؛ پس اگر او را در آتش اندازی، بطوری که گویی سوختن را میخواهی، میگویی «أصلیت» با الف، و «صلیته، تصلیة». و گفته است: «الصیاصی» یعنی دژها .
«صلاة یشهد الأولون»، یعنی رحمتی که سبب حضور پیامبران و جانشینان و پیشینیان، همراه با نیکان از امامان پاک و سرور فرستادگان، صلی الله علیهم، برای یاری آنها و انتقام از دشمنانشان در رجعت شود، همانگونه که روایتها به آن گواهی دادهاند، و شاید در آن افتادگی یا جابجایی رخ داده باشد. «و ربَّ الحل و الاحرام» در بعضی نسخهها «الحرام» آمده که احتمال دارد مصدر و صفت باشد، یعنی حلال کننده و حرام کننده، یا خارج از حرم و خود حرم. «و أفضل ما سئلت له»، یعنی تاکنون. «ما أنت مسئول»، یعنی بعد از این تا روز قیامت.
روایت9.
فلاح السائل: همچنین از تعقیبات نمازهای واجب پنجگانه که در روایت معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام آمده است، آنچه اختصاص به نماز مغرب دارد، عبارت است
ص: 107
الملاوذة و اللواذ المراوغة و أستروح رحمتک أی أطلب الروح منها أو أستنیم و أسکن إلیها و أسکن خوفی بذکرها فی القاموس استروح وجد الراحة کاستراح و تشمم و إلیه استنام من عقابک أی هاربا منه أو عند فزعی منه و کفلین إشارة إلی قوله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ (1) و الکفل الحظ و النصیب و الغرض مضاعفة الثواب.
و فسر السوء فی قصة یوسف بالخیانة و الفحشاء بالزنا و التعمیم هنا أنسب و الضمیر فی قولها فاصرفه راجع إلی کل واحد منهما و الأظهر فاصرفهما و ما لا طاقة لی به أی من الشدائد و المصائب و علمک أی بحالی و قلة حیلتی.
إن أتوا برا کأنه سقط منه ما یتعلق بالبحر أو هو کنایة عن المجاهرة بالعداوة و المبارزة قال فی النهایة خرج فلان برا أی خرج إلی البر و الصحراء و أبر فلان علی أصحابه أی علاهم و الفض الکسر بالتفرقة و عرقب الدابة قطع عرقوبها و هو رجل الدابة بمنزلة الرکبة فی یدها و العواصف الریاح الشدیدة و القواصف أیضا الشدیدة التی لها صوت و تکسر ما تمر به و قال الجوهری صلیت الرجل نارا إذا أدخلته النار و جعلته یصلاها فإن ألقیته فیها إلقاء کأنک ترید الإحراق قلت أصلیته بالألف و صلیته تصلیة و قال الصیاصی الحصون.
صلاة یشهد الأولون أی رحمة تصیر سببا لحضور الأنبیاء و الأوصیاء المتقدمین مع الأبرار من الأئمة الطاهرین و سید المرسلین صلی الله علیهم لنصرتهم و الانتقام من أعدائهم فی الرجعة کما شهدت بالأخبار و لعل فیه سقطا أو تصحیفا و رب الحل و الإحرام و فی بعض النسخ الحرام فیحتمل المصدریة و الصفة أی المحل و المحرم أو خارج الحرم و الحرم و أفضل ما سئلت له أی إلی الآن ما أنت مسئول أی بعد ذلک إلی یوم القیام.
فَلَاحُ السَّائِلِ: وَ مِنْ تَعْقِیبِ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ أَیْضاً مَا یَخْتَصُّ بِهَا مِنْ رِوَایَةِ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام فِی تَعْقِیبِ الْخَمْسِ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ وَ هُوَ
ص: 107
از: {خدایا، بر محمد بشارت دهنده و بیم دهنده، و چراغ فروزان، پاک پاکیزه و برگزیده و برتر، آخرین پیامبران، و پیشوای برگزیدگان، و وارسته گشته از دوستان تو، دارای صورتی زیبا، و شرافتی اصیل، و منبری نجیب، و جایگاهی ستوده، و محلی حاضر برای آب خوردن و حوضی که به آن وارد شده، درود فرست. خدایا، همان طور که محمد پیامهای تو را ابلاغ کرد و در راه تو جهاد نمود و برای امتش خیرخواهی کرد و تو را عبادت نمود تا اینکه مرگ به سراغ او آمد، تو نیز بر او درود فرست؛ و بر محمد و خاندان پاک و برگزیده او، آن پرهیزکاران نیک سرشت، همان کسانی که برای دین خود برگزیدی و آنان را از میان آفریدگانت، برگزیدهشان ساختی، و بر وحی خودت امانتدار قرار دادی، و آنان را گنجینههای علم خود، و بازگو کنندگان کلماتت، و نشانههای نورت، و نگاه دارندگان سرّت قرار دادی و هرگونه آلودگی را از آنها زدودی و آنها را پاک و پاکیزه گردانیدی، درود فرست.
خدایا، با دوستی آنها ما را سودمند گردان، و ما را در گروه آنان و زیر پرچم آنان به صحنه قیامت گرد آور، و بین ما و آنان جدایی میانداز، و به خاطر آنان مرا پیش خودت در دنیا و آخرت آبرومند و از نزدیکی یافتگان قرار ده، همان کسانی که نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین میشوند؛ سپاس مخصوص خدایی است که با قدرت خودش، روز را برد و با رحمت خودش، شب را که آفرینشی تازه است، آورد و آن را مایه پوشش و آرامش قرار داد، و شب و روز را دو نشانه قرار داد که با آنها تعداد سالها و حسابها دانسته میشود.
سپاس خدا را به خاطر روی آوردن شب و روی گرداندن روز؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و دینم را که مایه حفظ کارم است، نیکو گردان و دنیایم را که زندگی من در آن است، سامان ده، و آخرتم را که بازگشتنم به آن است، نیکو گردان، و زندگی را برای من باعث افزونی در هر خوبی، و مرگ را برایم سبب راحتی از هر بدی قرار ده، و در کار دنیا و آخرتم، با آنچه که دوستداران و برگزیدگان از بندگان نیکت را کفایت کردی، مرا نیز بسنده باش، و بدی آن دو را از من دور کن و مرا به آنچه مورد رضایت توست، موفق بدار ای بزرگوار؛ در حالی شب کردم که فرمانروایی و هرچه در شب و روز است، از آن خدای یکتای غالب است.
خدایا، من و این شب و روز، دو نوع از آفریدگان تو هستیم، پس مرا در این دو با نیروی خودت نگاه دار و گستاخی من بر نافرمانیات و برنشستن من بر حرامهایت را بر آن دو ننمایان، و عمل مرا در آن دو، مورد قبول و تلاش مرا مورد سپاس قرار ده، و آنچه را که از دشواری آن میترسم برایم راحت، و آنچه را که انجامش برای من سخت گردیده، آسان ساز، و در آن برای من نیکی مقدر کن، و مرا از عذاب ناگهانی خودت ایمن دار و پوشش خودت را از من بر نگیر، و یاد خودت را از یاد من مبر، و بین من و نیرو و توان خودت فاصله میانداز، و مرا به اندازه چشم به هم زدنی به خودم و به هیچ یک از آفریدگانت وا مگذار، ای بزرگوار.
ص: 108
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ وَ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ الطُّهْرِ الطَّاهِرِ الْخَیِّرِ الْفَاضِلِ خَاتَمِ أَنْبِیَائِکَ وَ سَیِّدِ أَصْفِیَائِکَ وَ خَالِصِ أَخِلَّائِکَ ذِی الْوَجْهِ الْجَمِیلِ وَ الشَّرَفِ الْأَصِیلِ وَ الْمِنْبَرِ النَّبِیلِ وَ الْمَقَامِ الْمَحْمُودِ وَ الْمَنْهَلِ الْمَشْهُودِ وَ الْحَوْضِ الْمَوْرُودِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا بَلَّغَ رِسَالاتِکَ وَ جَاهَدَ فِی سَبِیلِکَ وَ نَصَحَ لِأُمَّتِهِ وَ عَبَدَکَ حَتَّی أَتَاهُ الْیَقِینُ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ الْأَخْیَارِ الْأَتْقِیَاءِ الْأَبْرَارِ الَّذِینَ انْتَجَبْتَهُمْ لِدِینِکَ وَ اصْطَفَیْتَهُمْ مِنْ خَلْقِکَ وَ ائْتَمَنْتَهُمْ عَلَی وَحْیِکَ وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَائِنَ عِلْمِکَ وَ تَرَاجِمَةَ کَلِمَتِکَ وَ أَعْلَامَ نُورِکَ وَ حَفَظَةَ سِرِّکَ وَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیراً اللَّهُمَّ انْفَعْنَا بِحُبِّهِمْ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَتِهِمْ وَ تَحْتَ لِوَائِهِمْ وَ لَا تُفَرِّقْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ وَ اجْعَلْنِی بِهِمْ عِنْدَکَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ الَّذِینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی ذَهَبَ بِالنَّهَارِ بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِاللَّیْلِ بِرَحْمَتِهِ خَلْقاً جَدِیداً وَ جَعَلَهُ لِبَاساً وَ سَکَناً وَ جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ آیَتَیْنِ لِیُعْلَمَ بِهِمَا عَدَدُ السِّنِینَ وَ الْحِسَابُ.: الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی إِقْبَالِ اللَّیْلِ وَ إِدْبَارِ النَّهَارِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَصْلِحْ لِی دِینِیَ الَّذِی هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِی وَ أَصْلِحْ لِی دُنْیَایَ الَّتِی فِیهَا مَعِیشَتِی وَ أَصْلِحْ لِی آخِرَتِی الَّتِی إِلَیْهَا مُنْقَلَبِی وَ اجْعَلِ الْحَیَاةَ زِیَادَةً لِی فِی کُلِّ خَیْرٍ وَ اجْعَلِ الْمَوْتَ رَاحَةً لِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ اکْفِنِی أَمْرَ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی بِمَا کَفَیْتَ بِهِ أَوْلِیَاءَکَ وَ خِیَرَتَکَ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ وَ اصْرِفْ عَنِّی شَرَّهُمَا وَ وَفِّقْنِی لِمَا یُرْضِیکَ عَنِّی یَا کَرِیمُ أَمْسَیْتُ وَ الْمُلْکُ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ وَ مَا فِی اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ اللَّهُمَّ إِنِّی وَ هَذَا اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِکَ فَاعْصِمْنِی فِیهِمَا بِقُوَّتِکَ وَ لَا تُرِهِمَا مِنِّی جُرْأَةً عَلَی مَعَاصِیکَ وَ لَا رُکُوباً مِنِّی لِمَحَارِمِکَ وَ اجْعَلْ عَمَلِی فِیهِمَا مَقْبُولًا وَ سَعْیِی مَشْکُوراً وَ یَسِّرْ لِی مَا أَخَافُ عُسْرَهُ وَ سَهِّلْ لِی مَا صَعُبَ عَلَیَّ أَمْرُهُ وَ اقْضِ لِی فِیهِ بِالْحُسْنَی وَ آمِنِّی مَکْرَکَ وَ لَا تَهْتِکْ عَنِّی سِتْرَکَ وَ لَا تُنْسِنِی ذِکْرَکَ وَ لَا تَحُلْ بَیْنِی وَ بَیْنَ حَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً وَ لَا إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ یَا کَرِیمُ
ص: 108
خدایا، گوشهای دلم را بگشا تا وحی تو را بفهمم و از کتابت پیروی نمایم و فرستادگانت را تصدیق کنم و به وعده تو ایمان آورم و از وعده عذاب تو بترسم و به عهد تو وفا کنم و از دستورت پیروی کنم و از نهی تو دوری گزینم؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و رویت را از من بر مگردان و فضل خودت را از من باز مدار و از بخششت محرومم نکن و مرا دوستدار دوستدارانت و دشمن دشمنانت قرار ده و بیم از تو و اشتیاق به سوی تو و فروتنی و سنگینی و تسلیم شدن در برابر امر تو و تصدیق کتابت تو و پیروی از سنت پیامبرت را روزی من کن .
خدایا، از نفسی که قناعت نپذیرد، و شکمی که سیر نگردد، چشمی که نگرید، و قلبی که فروتنی نکند، و نمازی که بالا نرود، و عملی که سود نرساند، و دعایی که شنیده نشود، به تو پناه میآورم؛ و از بدی قضا، و دچار شدن به بدبختی، و سرزنش دشمنان، و رنج گرفتاری، و از عملی که تو را خشنود نسازد، به تو پناه میآورم؛ و از کفر و تهیدستی، و زور و فریب، و از تنگی سینه، و از پراکندگی در کارها، و بیماری شدید، و چیرگی مردان، و ناکامی به هنگام بازگشت، و بدبینی در خود و دین و خانواده و مال و فرزندان و هنگام دیدن مرگ، به تو پناه میآورم؛ پناه میبرم به خدا از انسان بد، و دوست بد، و روز بد، و ساعت بد، و از بدی هر چیزی که در زمین فرو میرود و از آن بیرون میآید، و از بدی هر چیزی که از آسمان فرود آید و در آن بالا رود، و از بدی حوادث بد شب و روز، مگر اینکه اتفاقی همراه با خوبی باشد، و از بدی هر جنبندهای که پروردگارم زندگی او را به دست دارد و پروردگار من بر راه راست قرار دارد، {پس خدا در برابر آنها شما را کفایت خواهد کرد و او شنوای داناست، سپاس خدایی را که از عهده من نمازی را که بر مؤمنان نوشته شده وقتدار است، برداشت.}(1)
مصباح الشیخ،(2) مصباح الکفعمی(3): مثل همین روایت را از معاویة بن عمار نقل کردهاند.(4)
توضیح
جوهری گفته است: «المنهل» همان «المورد» است و آن، چشمه آبی است که شترها در چمنزارها بر آن وارد میشوند و منزلهایی که در بیابانها بر سر راه مسافران قرار دارد، «مناهل» نامیده میشود، چرا که در آنها آب وجود دارد. پایان. و اگر منظور از آن «الکوثر» باشد، عطف کردن «الحوض» بر آن، عطف تفسیری خواهد بود. «الیقین» یعنی مرگ حتمی. «التراجمة»
ص: 109
اللَّهُمَّ افْتَحْ مَسَامِعَ قَلْبِی لِذِکْرِکَ حَتَّی أَعِیَ وَحْیَکَ وَ أَتَّبِعَ کِتَابَکَ وَ أُصَدِّقَ رُسُلَکَ وَ أُومِنَ بِوَعْدِکَ وَ أَخَافَ وَعِیدَکَ وَ أُوفِیَ بِعَهْدِکَ وَ أَتَّبِعَ أَمْرَکَ وَ أَجْتَنِبَ نَهْیَکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَا تَصْرِفْ عَنِّی وَجْهَکَ وَ لَا تَمْنَعْنِی فَضْلَکَ وَ لَا تَحْرِمْنِی عَفْوَکَ وَ اجْعَلْنِی أُوَالِی أَوْلِیَاءَکَ وَ أُعَادِی أَعْدَاءَکَ وَ ارْزُقْنِی الرَّهْبَةَ مِنْکَ وَ الرَّغْبَةَ إِلَیْکَ وَ الْخُشُوعَ وَ الْوَقَارَ وَ التَّسْلِیمَ لِأَمْرِکَ وَ التَّصْدِیقَ بِکِتَابِکَ وَ اتِّبَاعَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَقْنَعُ وَ بَطْنٍ لَا یَشْبَعُ وَ عَیْنٍ لَا تَدْمَعُ وَ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ صَلَاةٍ لَا تُرْفَعُ وَ عَمَلٍ لَا یَنْفَعُ وَ دُعَاءٍ لَا یُسْمَعُ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ الْقَضَاءِ وَ دَرَکِ الشَّقَاءِ وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ وَ جَهْدِ الْبَلَاءِ وَ مِنْ عَمَلٍ لَا تَرْضَی وَ أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکُفْرِ وَ الْفَقْرِ وَ الْقَهْرِ وَ الْغَدْرِ وَ مِنْ ضِیقِ الصَّدْرِ وَ مِنْ شَتَاتِ الْأَمْرِ وَ مِنَ الدَّاءِ الْعُضَالِ وَ غَلَبَةِ الرِّجَالِ وَ خَیْبَةِ الْمُنْقَلَبِ وَ سُوءِ الْمَنْظَرِ فِی النَّفْسِ وَ الدِّینِ وَ الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ وَ عِنْدَ مُعَایَنَةِ الْمَوْتِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ إِنْسَانِ سَوْءٍ وَ جَارِ سَوْءٍ وَ قَرِینِ سَوْءٍ وَ یَوْمِ سَوْءٍ وَ سَاعَةِ سَوْءٍ وَ مِنْ شَرِّ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ مِنْ شَرِّ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها وَ مِنْ
شَرِّ طَوَارِقِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ إِلَّا طَارِقاً یَطْرُقُ بِخَیْرٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ رَبِّی آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ- فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی قَضَی عَنِّی صَلَاةً- کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً(1).
مصباح الشیخ (2)، و مصباح الکفعمی (3)، عن معاویة بن عمار: مثله (4)
قال الجوهری المنهل المورد و هو عین ماء ترده الإبل فی المراعی و تسمی المنازل التی فی المفاوز علی طرق السفار مناهل لأن فیها ماء انتهی و لو کان المراد الکوثر فعطف الحوض علیه تفسیری و الیقین الموت المتیقن و التراجمة
ص: 109
با کسره جیم، جمع ترجمان، همان تفسیر کننده زبان است. «و جعله لباساً»، یعنی پوششی که با آن می پوشاند، و «سکناً»، یعنی مردم در آن به راحتی ساکن میشوند. «آیتین» یعنی دو نشانه، که دلالت بر خدای قدرتمند دارای حکمت دارد که آن دو را با نظم یکسانی پشت سر هم میآورد؛ یا اینکه منظور، دارنده دو نشانه یعنی خورشید و ماه است. «لنعلم بهما»، یعنی با گردیدن یا با حرکتهای آنان. «الحساب»، یعنی حساب کردن.
«و هو عصمة أمری» با کسره عین و سکون صاد، یعنی سپر حال من و نگهدارندهام از خشم و عذاب در دنیا و آخرت. «فیها معیشتی»، یعنی زندگی و پیشهام، یا هر چیزی از قبیل خوردنی و آشامیدنی و جز آنها که با آن زنده میمانم. «زیادة لی»، یعنی باعث افزون گشتن هر نوع خوبی بر من شود.
«خلقان»، یعنی دو آفریده؛ شیخ بهایی - که رحمت خدا بر او باد- گفته است: از آنجا که شب و روز عبارت است از مقدار گردیدن خورشید، تثنیه آوردن خبر «إنّ» صحیح است؛ همچنین میتوان خبر آن از اسمش را محذوف قرار داد که در این صورت از قبیل عطف جمله بر جمله باشد و تقدیر آن به این شکل باشد: «إنی خلقک و هذا اللیل و النهار خلقان»،{من آفریده تو هستم و این شب و روز دو آفریده تو هستند.}
«و لا ترهما جرءة منی»، یعنی طوری قرار نده که اگر حس داشته باشند، گستاخی من بر گناه را ببینند؛ یا اینکه اسناد در اینجا مَجازی است، و منظور از آن، دیدن فرشتگان گماشته شده به همراه آفریدگان در آن دو - شب و روز - است و هدف، خواستن توفیق برای ترک گناهان است. «و آمنّی مکرک»، یعنی عذاب ناگهانی تو. «حتی اعی وحیک»، یعنی آن را بفهمم، یا به خاطر بسپارم.
«و اوفی بعهدک»، یعنی به آن پیمانی که با تو در مورد عمل به دستوراتت و ترک گناهانت بستهام که در این صورت، ادامه آن، عطف تفسیری خواهد بود؛ همچنین ممکن است به عقاید، و ادامه آن به اعمال اختصاص داشته باشد. در النهایه در تفسیر «من درک الشقاء» گفته است: «الدرک»: پیوستن و رسیدن به چیزی، و «أدرکته، إدراکاً و درکاً» - به همین معنا است. - پایان. «الشقاء» مخالف خوشبختی، سختی و طاقت فرسایی است و همه آنها در اینجا مناسب هستند. شیخ بهایی - که رحمت خدا بر او باد- در شرح این کلام گفته است: «الدرک» با فتحه حروف، به مکان اطلاق میشود و طبقات آن، «درکات» است، و به آتش، «درکات» و به بهشت، «درجات» گفته میشود؛ همچنین بر پایینترین ته یک چیز اطلاق میگردد. پایان. مناسبت نداشتن آن پوشیده نیست و با وجود اتفاق نظر شرح دهندگان حدیث در مورد معنای پیش گفته، وی به آن اشارهای نکرده
ص: 110
بکسر الجیم جمع ترجمان و هو المفسر للسان و جعله لباسا أی سترا یستر به و سکنا أی یسکن فیه الناس سکون الراحة آیتین أی علامتین تدلان علی القادر الحکیم بتعاقبهما علی نسق واحد أو ذوی آیتین و هما الشمس و القمر لنعلم بهما أی باختلافهما أو بحرکاتهما و الحساب أی جنس الحساب.
و هو عصمة أمری بکسر العین و إسکان الصاد المهملتین أی وقایة حالی و حافظی من العقاب و العذاب فی الدنیا و الآخرة فیها معیشتی أی حیاتی أو مکسبی أو ما أتعیش به من المطعم و المشرب و غیرهما زیادة لی أی موجبة لازدیادی من کل نوع من أنواع الخیرات.
خلقان أی مخلوقان قال الشیخ البهائی ره لما کان اللیل و النهار عبارة عن مقدار دورة الشمس صحت تثنیة خبر إن و یمکن أن یجعل الخبر عن اسمها محذوفا فیکون من عطف الجملة علی الجملة و التقدیر إنی خلقک و هذا اللیل و النهار خلقان.
و لا ترهما جرأة منی أی لا تجعلهما بحیث یریان منی جرأة علی الذنوب لو کان لهما حس أو الإسناد مجازی و المراد رؤیة الملائکة الموکلین بالخلائق فیهما و الغرض التوفیق لترک الذنوب و آمنی مکرک أی عذابک بغتة حتی أعی وحیک أی أفهمه أو أحفظه.
و أوفی بعهدک أی بما عاهدتک علیه من العمل بأوامرک و الترک لمعاصیک فیکون ما بعده عطف تفسیر و یمکن أن یخص بالعقائد و ما بعده بالأعمال من درک الشقاء قال فی النهایة فی تفسیره الدرک اللحاق و الوصول إلی الشی ء و أدرکته إدراکا و درکا انتهی و الشقاء ضد السعادة و الشدة و المشقة و کل منهما یناسب المقام و قال الشیخ البهائی قدس سره فی شرح هذا الکلام الدرک بالتحریک یطلق علی المکان و طبقاته درکات و یقال النار درکات و الجنة درجات و یطلق أیضا علی أقصی قعر الشی ء انتهی و لا یخفی عدم مناسبته و لم یتعرض للمعنی المتقدم مع اتفاق شراح الحدیث علیه
ص: 110
و چنین کاری از او شگفت آور است.(1)
وی - که رحمت خدا بر او باد- همچنین گفته است: «الجهد» با فتحه حرف اول که ضمه نیز میگیرد، یعنی طاقت فرسایی، و «جهد البلاء» حالتی است که انسان در آن آرزوی مرگ میکند؛ و گفته شده است که منظور از آن، زیاد بودن اهل خانه با وجود تهیدستی است. پایان. در النهایه به نقل از المفتوح آمده است: «أعوذ بک من جهد البلاء»، یعنی حالت توان فرسایی. پایان. در بعضی روایات، «جهد البلاء» همان جلو بردن مرد و زدن گردن او است؛ همچنین اسیر تا زمانی که در بند دشمن قرار دارد؛ و مردی که بر روی شکم زن خود، مردی دیگر را مییابد؛ و در بعضی از آنها به معنای از دست دادن دین است و در باب دعاها خواهد آمد، و شاید تعمیم بهتر باشد تا همه اینها را شامل گردد.
«الوقر» با فتحه، یعنی سنگینی در شنیدن؛ همچنین ممکن است با کسره خوانده شود و آن، بار سنگین است. در النهایه «الداء العضال» نوعی بیماری است که پزشکان از درمان آن ناتوان باشند و برای آن دارویی نباشد. «غلبة الرجال»، یعنی مسلط و چیره شدن مردان، همراه با هرج و مرج، یا چیره شدن شاهان و زورگویان. نووی در شرح صحیح مسلم گفته است: «غلبة الرجال»، گویی خواسته با آن برانگیختن نفس و شدت شهوت را بیان کند و اضافه کردن آن به مفعول، یعنی بر آنان غلبه کند؛ الطیبی در شرح المشکوة گفته است: یا اضافهآن بر فاعل است، یعنی زورگویی بدهکاران بر او و چیره شدن آنان، با درخواست بدهی کردن، بدون اینکه چیزی برای پرداخت بدهی آنان داشته باشد؛ یا اینکه اضافه بر مفعول باشد، به این معنا که کسی از مردان و یاران او برای کمک کردن به او در پرداخت بدهیهایش وجود نداشته باشد. پایان. گفته شده است: با آن مفعول بودن در لواط را اراده کرده است، ولی اولی آشکارتر است.
«الخیبة» یعنی محرومیت. «المنقلب» مصدر میمی و به معنای دگرگون شدن است و منظور از آن، بازگشتن به سوی خداوند سبحان هنگام مرگ و در رستاخیز است؛ میتوان آن را تعمیم داد، به گونهای که شامل برگشتن از سفر و جز آن شود. در النهایه در حدیث مربوط به دعای سفر گفته است: «أعوذ بک من کآبة المنقلب»، یعنی برگشتن از سفر و بازگشت به وطن، یعنی به خانه بر میگردد و در آن، چیزی میبیند که او را اندوهناک میکند، و «الانقلاب» هر نوع برگشتن است. پایان؛ ولی اولی در اینجا مناسبتر است. «و سوء المنظر»، یعنی پناه میآورم به تو از اینکه به چیزی بنگرم که مرا نسبت به آنچه گفته شد، بدبین کند. «السوء» با فتحه، مصدر «ساء» به معنای انجام کار ناپسند است و با ضمه، اسمی است که از مصدر به دست میآید؛ گفته میشود: «انسان سوء» به صورت اضافه و با فتحه سین، و همین طور
ص: 111
و هذا منه غریب (1).
و قال ره الجهد بفتح أوله و قد یضم المشقة و جهد البلاء هی الحالة التی یتمنی الإنسان معها الموت و قیل هی کثرة العیال مع الفقر انتهی و فی النهایة و من المفتوح أعوذ بک من جهد البلاء أی الحالة الشاقة انتهی و فی بعض الروایات جهد البلاء هو أن یقدم الرجل فیضرب عنقه صبرا و الأسیر ما دام فی وثاق العدو و الرجل یجد علی بطن امرأته رجلا و فی بعضها ذهاب الدین و سیأتی فی أبواب الدعاء و لعل التعمیم أولی لیشمل الجمیع.
و الوقر بالفتح ثقل السمع و یمکن أن یقرأ بالکسر و هو الحمل الثقیل و فی النهایة الداء العضال هو المرض الذی یعجز الأطباء فلا دواء له و غلبة الرجال أی تسلطهم و استیلاؤهم هرجا و مرجا أو غلبة السلاطین و الجبارین و قال النووی فی شرح صحیح مسلم غلبة الرجال کأنه یرید به هیجان النفس من شدة الشبق و إضافته إلی المفعول أی یغلبهم ذلک و قال الطیبی فی شرح المشکاة إما أن تکون إضافته إلی الفاعل أی قهر الدیان إیاه و غلبتهم علیه بالتقاضی و لیس له ما یقضی دینه أو إلی المفعول بأن لا یکون أحد یعاونه علی قضاء دیونه من رجاله و أصحابه انتهی و قیل أراد به المفعولیة بالأبنة و الأول أظهر.
و الخیبة الحرمان و المنقلب مصدر میمی بمعنی الانقلاب و المراد به الرجوع إلیه سبحانه عند الموت و فی القیامة و یمکن التعمیم بحیث یشمل الانقلاب من الأسفار و غیرها أیضا قال فی النهایة فی حدیث دعاء السفر أعوذ بک من کآبة المنقلب أی الانقلاب من السفر و العود إلی الوطن یعنی أنه یعود إلی بیته فیری فیه ما یحزنه و الانقلاب الرجوع مطلقا انتهی و الأول هنا أنسب و سوء المنظر أی أعوذ بک أن أنظر إلی شی ء یسوؤنی من المذکورات و السوء بالفتح مصدر ساء أی فعل به ما یکره و بالضم اسم للحاصل بالمصدر و یقال إنسان سوء بالإضافة و فتح السین و کذلک جار
ص: 111
«جار سوء» و «قرین سوء» و مانند اینها.
روایت10.
کتاب الصفین: از نصر بن مزاحم، گفته است: وقتی که علی علیه السلام برای رفتن به جنگ صفین بیرون آمد، در کنار برس فرود آمد و نماز مغرب را خواند و بعد از فارغ شدن گفت: «الحمد لله الذی یولج اللیل فی النهار و یولج النهار فی اللیل، الحمد لله کل ما وقب لیل و غسق، و الحمد لله کلما لاح نجم و خفق»،{سپاس مخصوص خدایی است که شب را در روز و روز را در شب وارد میکند. سپاس باد خدا را هر زمانی که شب فراگیر میشود و به نهایت میرسد. سپاس باد خدا را هر زمانی که ستارهای نورانی و تاریک میگردد.}
روایت11.
البلد الامین: امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس بسمله - «یعنی بسم الله الرحمن الرحیم» - و حولقه - یعنی «لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم» - را بعد از هر نماز صبح و مغرب هفت بار بگوید، خداوند هفتاد نوع گرفتاری را از او دور میکند که کمترین آنها باد و برص و جنون است، و در فهرست سعادتمندان نوشته میشود، هرچند از تیرهبختان باشد.(1)
روایت12.
الکافی: مثل همین روایت را با دو سند از امام صادق علیه السلام و با سندی دیگر از حسن بن جهم از امام کاظم علیه السلام نقل کرده است؛ با این تفاوت که گفته است: آن را سه مرتبه هنگام صبح شدن و سه مرتبه هنگام شب شدن بخواند، از هیچ شیطان و فرمانروا و برص و جذامی نمیترسد؛ امام کاظم علیه السلام فرمود: من این را صد مرتبه میگویم.(2)
همان کتاب: با اسناد به صباح بن سیابه، نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس هنگام خواندن نماز مغرب سه مرتبه بگوید: «الحمد لله الذی یفعل ما یشاء و لا یفعل ما یشاء غیره»،{سپاس مخصوص خدایی است که هرچه را اراده کند، به انجام میرساند، و چیزی را که دیگران اراده کنند، انجام نمیدهد.}، به او خوبی فراوان داده میشود.(3)
مؤلف
برخی از آنهایی که با این قسمت مناسبت دارند، در قسمت تعقیب دعای صبح، و قسمت دعاهای صبح و شب خواهد آمد .
ص: 112
سوء و قرین سوء و أمثال ذلک.
کِتَابُ الصِّفِّینَ، لِنَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ قَالَ: لَمَّا خَرَجَ عَلِیٌّ علیه السلام إِلَی صِفِّینَ نَزَلَ عَلَی شَاطِئِ الْبُرْسِ وَ صَلَّی الْمَغْرِبَ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ کُلَّ مَا وَقَبَ لَیْلٌ وَ غَسَقَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کُلَّمَا لَاحَ نَجْمٌ وَ خَفَقَ.
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَنْ بَسْمَلَ وَ حَوْلَقَ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ مِنَ الْفَجْرِ وَ الْمَغْرِبِ سَبْعاً دَفَعَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أَهْوَنُهَا الرِّیحُ وَ الْبَرَصُ وَ الْجُنُونُ وَ یُکْتَبُ فِی دِیوَانِ السُّعَدَاءِ وَ إِنْ کَانَ شَقِیّاً(1).
الْکَافِی، بِسَنَدَیْنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مِثْلَهُ: وَ بِسَنَدٍ آخَرَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام: مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ یَقُولُهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حِینَ یُصْبِحُ وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حِینَ یُمْسِی لَمْ یَخَفْ شَیْطَاناً وَ لَا سُلْطَاناً وَ لَا بَرَصاً وَ لَا جُذَاماً قَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام وَ أَنَا أَقُولُهَا مِائَةَ مَرَّةٍ(2).
وَ مِنْهُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ إِذَا صَلَّی الْمَغْرِبَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ وَ لَا یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ غَیْرُهُ أُعْطِیَ خَیْراً کَثِیراً(3).
سیأتی بعض ما یناسب الباب فی باب تعقیب الصبح و باب أدعیة الصباح و المساء.
ص: 112
باب چهل و دوم: تعقیب نماز عشاء
روایات
روایت1.
فلاح السائل: از کارهای مهم بعد از نماز عشا، دعای مخصوص این واجب است که از دعاهای سرورمان علی بن ابیطالب صلوات الله علیه، برای دنباله نمازهای واجب پنجگانه وارد شده و عبارت است از: {خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و از من با چشمت که خواب ندارد، نگهبانی کن؛ و با پناهگاه خودت که نابودی ندارد، مرا حفاظت کن؛ و با قدرتی که بر من داری، مرا بیامرز، ای صاحب شکوه و بزرگواری؛ خدایا، از اتفاقات بد شب و روز، و از زورگویی هر زورگو، و رشک هر رشک برنده، و ستم هر ستمگر به تو پناه میآورم؛ خدایا، مرا و خانواده و دارایی و تمام آن نعمتهایی را که به من بخشیدهای، حفظ نما؛ خدایا، در آنچه پیش توست و من از آن به دور بودهام، مرا سرپرستی کن، و در آنچه پیش من است، مرا به خودم وامگذار؛ ای کسی که گناهان به او زیان نمیرساند و آمرزش از بخشش او نمیکاهد، آنچه را که به تو زیان نمیرساند، بر من بیامرز و آنچه را که از تو نمیکاهد، بر من عطا کن، که تو بسیار بخشندهای.
خدایا، از تو گشایشی زودرس و شکیبایی زیبا و روزی گسترده و گذشت و سلامتی در دنیا و آخرت را میخواهم. خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا و پدر و مادرم و مردان و زنان مؤمن، چه زنده باشند و چه مرده را بیامرز؛ خدایا، مرا از کسانی که زیاد ذکر تو را میگوید و پیوسته شکر میکند و همواره تو را عبادت میکند و امانتت را ادا میکند، قرار بده؛ خدایا، زبانم را از دروغ، و قلبم را از نفاق، و عملم را از دورویی، و دیدهام را از خیانت پاک گردان که همانا تویی که نگاههای دزدانه و آنچه را که دلها نهان می دارند، می دانی .
خدایا، پروردگار آسمانهای هفتگانه و آنچه بر آن سایه افکنده، و پروردگار زمینهای هفتگانه و آنچه حمل نموده، و پروردگار باد ها و هرچه را پراکنده سازند، و پروردگار هر چیز و خدای هر چیز و پایان هر چیز، پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و خدای ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب، از تو میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و مرا به رحمت خویش سرپرستی کنی و ایمنی خود را شامل من گردانی و با آمرزش خودت، مرا خوشبخت سازی و هیچ کس از آفریدههایت را بر من مسلط مگردانی.
ص: 113
فَلَاحُ السَّائِلِ،: مِنَ الْمُهِمَّاتِ بَعْدَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ الدُّعَاءُ الْمُخْتَصُّ بِهَذِهِ الْفَرِیضَةِ مِنْ أَدْعِیَةِ مَوْلَانَا عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَقِیبَ الْخَمْسِ الْمَفْرُوضَاتِ وَ هُوَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْرُسْنِی بِعَیْنِکَ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ اکْنُفْنِی بِرُکْنِکَ الَّتِی لَا یُرَامُ وَ اغْفِرْ لِی بِقُدْرَتِکَ عَلَیَّ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ طَوَارِقِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مِنْ جَوْرِ کُلِّ جَائِرٍ وَ حَسَدِ کُلِّ حَاسِدٍ وَ بَغْیِ کُلِّ بَاغٍ اللَّهُمَّ احْفَظْنِی فِی نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ جَمِیعِ مَا خَوَّلْتَنِی مِنْ نِعَمِکَ اللَّهُمَّ تَوَلَّنِیِ فِیمَا عِنْدَکَ مِمَّا غِبْتُ عَنْهُ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی فِیمَا حَضَرْتُهُ یَا مَنْ لَا تَضُرُّهُ الذُّنُوبُ وَ لَا تَنْقُصُهُ الْمَغْفِرَةُ اغْفِرْ لِی مَا لَا یَضُرُّکَ وَ أَعْطِنِی مَا لَا یَنْقُصُکَ إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فَرَجاً قَرِیباً وَ صَبْراً جَمِیلًا وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِیَةَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِمَّنْ یُکْثِرُ ذِکْرَکَ وَ یُتَابِعُ شُکْرَکَ وَ یَلْزَمُ عِبَادَتَکَ وَ یُؤَدِّی أَمَانَتَکَ اللَّهُمَّ طَهِّرْ لِسَانِی مِنَ الْکَذِبِ وَ قَلْبِی مِنَ النِّفَاقِ وَ عَمَلِی مِنَ الرِّیَاءِ وَ بَصَرِی مِنَ الْخِیَانَةِ إِنَّکَ أَنْتَ تَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا أَظَلَّتْ وَ رَبَّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا أَقَلَّتْ وَ رَبَّ الرِّیَاحِ وَ مَا ذَرَتْ وَ رَبَّ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَهَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ آخِرَ کُلِّ شَیْ ءٍ رَبَّ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ إِلَهَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَتَوَلَّانِی بِرَحْمَتِکَ وَ تَشْمَلَنِی بِعَافِیَتِکَ وَ تُسْعِدَنِی بِمَغْفِرَتِکَ وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَیَّ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ
ص: 113
خدایا، مرا به خودت نزدیک ساز و برای خوش خلقی تواناییام ده و از بدی شیطانهای جن و انس، مرا سلامت بدار و در دل شب و روز نگهبانم باش و خانوادهام و دارایی و فرزندان و برادران و تمام آنچه را که با آن بر من نعمت دادی، حفظ کن و مرا و پدر و مادرم و سایر مردان و زنان مؤمن را بیامرز، ای صاحب اختیار نیکیهای ماندگار، به درستی که تو بر هر چیزی توانایی، و چه خوب سرپرست و چه خوب یاریگری هستی، با رحمتی که داری، ای بهترین رحم کنندگان، و سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است، و درودهای او بر پیشوای ما محمد پیامبر، صلی الله علیه و آله، و بر فرزندان پاک او.}(1)
توضیح
«بعینک التی لا تنام»، یعنی با آن علمت که از چیزی غافل نمیشوی. «و اکفنی»، در النهایه آمده است: «الکنف» با فتحه حروف، یعنی سمت و ناحیه، «کنفت الرجل»، یعنی کار او را انجام دادی و او را در حمایت خود قرار دادی. «الرکن» پایه ساختمان بعد از ساختن؛ و «رکنا الجبل»، یعنی دو طرف آن؛ در القاموس آمده است: «الرکن» با ضمه، یعنی طرف قویتر، و هر چیزی که باعث نیرومندی آن میشود، از قبیل فرمانروایی و لشگر و جز آن، و عزت و ارجمندی. پایان. و در قرآن آمده است: «أو آوی إلی رکن شدید»،(2){یا
به تکیه گاهی استوار پناه می جستم.} و فرموده: «فتولی برکنه»،(3){پس [فرعون] با ارکان [دولت] خود روی برتافت.}. «لا یرام»، یعنی هیچ کسی نمیتواند نسبت به آن یا به کسی که در آن پناه گرفته است، قصد آزار رساندن داشته باشد. «الطوارق»، یعنی گرفتاریهای نازل شده. «تولّنی»، یعنی در کارهای مربوط به آخرت و درجات والا که خودم به آن دسترسی نداشتهام، سرپرست و عهده دار این کارهایم باش؛ یا اینکه اعم از آن و کارهای مربوط به این دنیا که هنوز به من نرسیده است، باشد. «فیما حضرته» از کارهای مربوط به دنیایم. «الخائنة» مثل «الخیانة» مصدر است و «خیانة الأعین» هر چیزی است که بر آن حرام است، مانند عیب جویی و مسخره کردن و اشاره کردن با چشم؛ بیضاوی در مورد کلام خداوند متعال «یعلم خائنة الأعین»،(4)
{[خدا] نگاههای خائنانه را میداند.} گفته است: نگاه خیانتبار از قبیل نگاه دوم به نامحرم و دزدانه نگاه کردن، یا خیانت چشم است. «و ما تخفی الصدور»، یعنی از درونها و نیتها و خویها و باورها. «ما أقلت»، یعنی حمل کرد؛ جوهری گفته است: «أقل الجرة»، یعنی برداشتن آن، او را به زانو در آورد. «و ما ذرت»، یعنی پراند و برد. «و تشملنی بعافیتک»، یعنی ایمنی و سلامتی خودت را شامل تمام اعضای بدنم و در تمام حالاتم بنمایی.
ص: 114
اللَّهُمَّ إِلَیْکَ فَقَرِّبْنِی وَ عَلَی حُسْنِ الْخُلُقِ فَقَوِّمْنِی وَ مِنْ شَرِّ شَیَاطِینِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فَسَلِّمْنِی وَ فِی آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَاحْرُسْنِی وَ فِی أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ إِخْوَانِی وَ جَمِیعِ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ فَاحْفَظْنِی وَ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِسَائِرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَا
وَلِیَّ الْبَاقِیَاتِ الصَّالِحَاتِ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ نِعْمَ الْمَوْلَی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَوَاتُهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عِتْرَتِهِ الطَّاهِرِینَ (1).
بعینک التی لا تنام أی بعلمک الذی لا یغفل عن شی ء و اکنفنی فی النهایة الکنف بالتحریک الجانب و الناحیة و کنفت الرجل قمت بأمره و جعلته فی کنف و الرکن معتمد البناء بعد الأساس و رکنا الجبل جانباه و فی القاموس الرکن بالضم الجانب الأقوی و ما یقوی به من ملک و جند و غیره و العز و المنعة انتهی و فی التنزیل أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ(2) و قال تعالی فَتَوَلَّی بِرُکْنِهِ (3) لا یرام أی لا یمکن لأحد أن یقصده أو یقصد من لجأ إلیه بسوء و الطوارق البلایا النازلة تولنی أی کن ولیی و المتکفل بأموری فیما غبت عنه من أمور الآخرة و الدرجات العالیة أو الأعم منها و مما لم یأتنی بعد من أمور الدنیا فیما حضرته من أمور دنیای و الخائنة مصدر مثل الخیانة و خیانة الأعین کل ما یحرم علیها کالهمز و اللمز و الإشارة بها و قال البیضاوی فی قوله تعالی یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ (4) النظرة الخائنة کالنظرة الثانیة إلی غیر المحرم و استراق النظر أو خیانة الأعین وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ من الضمائر و النیات و الأخلاق و العقائد و ما أقلت أی حملت قال الجوهری أقل الجرة أطاق حملها و ما ذرت أی طیرته و أذهبته و تشملنی بعافیتک أی تجعل عافیتک شاملة لجمیع بدنی و کل أحوالی.
ص: 114
روایت2.
فلاح السائل: از کارهای مهم بعد از نماز عشا، دعای مخصوص به این نماز است که از دعاهای سرورمان فاطمه صلوات الله علیها، برای خواندن پس از نمازهای واجب پنجگانه و عبارت است از: {منزّه است آنکه تمامی موجودات در برابر عظمت او فروتن شدهاند. منزّه است آنکه همه اشیاء در برابر عزّت او خوار هستند. منزّه است آنکه هر چیز در برابر دستور و پادشاهی او خاضع می باشد. منزّه است آنکه هر چیز در حیطه قدرت او قرار دارد. سپاس مخصوص خدایی است که یاد کنندهاش را فراموش نمیکند. سپاس مخصوص خدایی است که دعا کنندهاش را دست خالی بر نمیگرداند. سپاس مخصوص خدایی است که توکل کننده بر او را کفایت میکند. سپاس مخصوص خدایی است که نگهدارنده آسمان و هموار کننده زمین و محدود کننده دریاها و برجای گذارنده کوهها و به وجود آورنده حیوانات و آفریدگار درختان و جوشاننده چشمههای زمین و اداره کننده کارها و سیر دهنده ابرها و به جریان اندازنده باد و آب و آتش از اعماق زمین و سرعت گیرنده در هوا، و فرود آورنده گرما و سرما است، همان کسی که به واسطه نعمت او کارهای نیک انجام میشوند و به سبب شکر او، افزونیها حاصل میشوند و به دستور او، آسمانها برپا شدهاند و به عزت او، کوههای محکم شده، استوار گردیدهاند و حیوانات وحشی در بیابانها و پرندگان در آشیانها به تسبیح مشغول شدهاند.
سپاس مخصوص خدایی است که بالا برنده مراتب، فرو فرستادنده نشانهها، گسترده سازنده برکتها، پوشاننده زشتیها، پذیرنده نیکیها، نادیده گیرنده لغزشها، بازگشاینده ناراحتیها، نازل کننده برکتها، اجابت کننده دعاها، زنده کننده مردگان، خدای هرچه در زمین و آسمانهاست، میباشد. سپاس برای خدا به خاطر هر سپاس و ذکر و شکر و صبر و نماز و زکات و ایستادن و عبادت و خوشبختی و برکت و افزونی و مهربانی و نعمت و بزرگواری و واجب و ناز و نعمت و رنجوری و سختی و آسایش و حادثه و گرفتاری و دشواری و آسانی و بینیازی و تهیدستی و در هر حالی و در هر لحظه و زمانی و هر مکان ثابت و دگرگون شده و جایگاهی.
خدایا، من به سوی تو پناهنده هستم، پس پناهم ده، و به سوی تو رهایی جستهام، پس رهاییام ده، و از تو یاری خواستهام، پس یاریام کن، و به تو دادخواهی کردهام، پس به دادم برس و تو را خواندهام، پس اجابتم کن، و از تو آمرزش خواستهام، پس مرا بیامرز، و از تو یاری خواستهام، پس یاریام کن، و از تو هدایت خواستهام، پس هدایتم کن، و کفایت تو را خواستهام، پس مرا کفایت کن، و به سوی تو پناهنده شدهام، پس پناهم بده، و به ریسمان تو چنگ زدهام، پس نگاهم دار، و بر تو توکل کردهام، پس مرا بسنده باش، و مرا در پناه و کنار و امان و ملجأ و احاطه و نگهبانی و پاسداری و حرمت و امن و زیر سایه و زیر بال خودت قرار بده و حفاظت و احاطه و نگهبانی و پاسداری خودت را
ص: 115
فَلَاحُ السَّائِلِ،: وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ أَیْضاً بَعْدَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ الدُّعَاءُ الْمُخْتَصُّ بِهَذِهِ الْفَرِیضَةِ مِنْ أَدْعِیَةِ مَوْلَاتِنَا فَاطِمَةَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا عَقِیبَ الْخَمْسِ الْمَفْرُوضَاتِ وَ هُوَ سُبْحَانَ مَنْ تَوَاضَعَ کُلُّ شَیْ ءٍ لِعَظَمَتِهِ سُبْحَانَ مَنْ ذَلَّ کُلُّ شَیْ ءٍ لِعِزَّتِهِ سُبْحَانَ مَنْ خَضَعَ کُلُّ شَیْ ءٍ بِأَمْرِهِ وَ مُلْکِهِ سُبْحَانَ مَنِ انْقَادَتْ لَهُ الْأُمُورُ بِأَزِمَّتِهَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَنْسَی مَنْ ذَکَرَهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَخِیبُ مَنْ دَعَاهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنْ تَوَکَّلَ عَلَیْهِ کَفَاهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَامِکِ السَّمَاءِ وَ سَاطِحِ الْأَرْضِ وَ حَاصِرِ الْبِحَارِ وَ نَاضِدِ الْجِبَالِ وَ بَارِئِ الْحَیَوَانِ وَ خَالِقِ الشَّجَرِ وَ فَاتِحِ یَنَابِیعِ الْأَرْضِ وَ مُدَبِّرِ الْأُمُورِ وَ مُسَیِّرِ السَّحَابِ وَ مُجْرِی الرِّیحِ وَ الْمَاءِ وَ النَّارِ مِنْ أَغْوَارِ الْأَرْضِ مُتَسَارِعَاتٍ فِی الْهَوَاءِ وَ مُهْبِطِ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ الَّذِی بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ وَ بِشُکْرِهِ تُسْتَوْجَبُ الزِّیَادَاتُ وَ بِأَمْرِهِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ بِعِزَّتِهِ اسْتَقَرَّتِ الرَّاسِیَاتُ وَ سَبَّحَتِ الْوُحُوشُ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الطَّیْرُ فِی الْوُکُنَاتِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَفِیعِ الدَّرَجَاتِ مُنْزِلِ الْآیَاتِ وَاسِعِ الْبَرَکَاتِ سَاتِرِ الْعَوْرَاتِ قَابِلِ الْحَسَنَاتِ مُقِیلِ الْعَثَرَاتِ مُنَفِّسِ الْکُرُبَاتِ مُنْزِلِ الْبَرَکَاتِ مُجِیبِ الدَّعَوَاتِ مُحْیِی الْأَمْوَاتِ إِلَهِ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتِ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی کُلِّ حَمْدٍ وَ ذِکْرٍ وَ شُکْرٍ وَ صَبْرٍ وَ صَلَاةٍ وَ زَکَاةٍ وَ قِیَامٍ وَ عِبَادَةٍ وَ سَعَادَةٍ وَ بَرَکَةٍ وَ زِیَادَةٍ وَ رَحْمَةٍ وَ نِعْمَةٍ وَ کَرَامَةٍ وَ فَرِیضَةٍ وَ سَرَّاءَ وَ ضَرَّاءَ وَ شِدَّةٍ وَ رَخَاءٍ وَ مُصِیبَةٍ وَ بَلَاءٍ وَ عُسْرٍ وَ یُسْرٍ وَ غِنَاءٍ وَ فَقْرٍ وَ عَلَی کُلِّ حَالٍ وَ فِی کُلِّ أَوَانٍ وَ زَمَانٍ وَ کُلِّ مَثْوًی وَ مُنْقَلَبٍ وَ مُقَامٍ اللَّهُمَّ إِنِّی عَائِذٌ بِکَ فَأَعِذْنِی وَ مُسْتَجِیرٌ بِکَ فَأَجِرْنِی وَ مُسْتَعِینٌ بِکَ فَأَعِنِّی وَ مُسْتَغِیثٌ بِکَ فَأَغِثْنِی وَ دَاعِیکَ فَأَجِبْنِی وَ مُسْتَغْفِرُکَ فَاغْفِرْ لِی وَ مُسْتَنْصِرُکَ فَانْصُرْنِی وَ مُسْتَهْدِیکَ فَاهْدِنِی وَ مُسْتَکْفِیکَ فَاکْفِنِی وَ مُلْتَجِأٌ إِلَیْکَ فَآوِنِی وَ مُسْتَمْسِکٌ بِحَبْلِکَ فَاعْصِمْنِی وَ مُتَوَکِّلٌ عَلَیْکَ فَاکْفِنِی وَ اجْعَلْنِی فِی عِیَاذِکَ وَ جِوَارِکَ وَ حِرْزِکَ وَ کَهْفِکَ وَ حِیَاطَتِکَ وَ حِرَاسَتِکَ وَ کِلَاءَتِکَ
وَ حُرْمَتِکَ وَ أَمْنِکَ وَ تَحْتَ ظِلِّکَ وَ تَحْتَ جَنَاحِکَ وَ اجْعَلْ عَلَیَّ جُنَّةً وَاقِیَةً مِنْکَ وَ اجْعَلْ حِفْظَکَ وَ حِیَاطَتَکَ وَ حِرَاسَتَکَ وَ کِلَاءَتَکَ مِنْ
ص: 115
از پشت سرم و روبرویم و از راست و از چپم و از بالای سرم و از زیر و پیرامونم قرار بده، تا هیچ یک از آفریدگان به آزار و اذیت من نرسند، به حق «لا إله إلا أنت»، تویی نعمت بخشنده و نو آورنده آسمانها و زمین، و دارای شکوه و بزرگواری .
خدایا، در برابر رشک رشک بران، و ستم ستمگران، و کینه کینه توزان، و نیرنگ نیرنگ بازان، و فریب فریبکاران، و کشتن کشندگان با فریب، و ظلم ظالمان، و زورگویی زورگویان، و تجاوز تجاوزکاران، و خشم خشم گیرندگان، و دگرگون کردن دگرگون کنندگان و حمله حمله کنندگان، و به ستم وادار کردن وادار کنندگان به ستمکاری، ستمکاران، و اشتباه رفتن بیراهه روندگان، و بدگویی تهمت زنندگان، و سخن چینی سخن چینان، و جادو گری ساحران، و سرکشان و شیطانها و ستم پادشاهان و آزار جهانیان، مرا بسنده باش.
خدایا، به اسم در گنجینه و پاک و پاکیزهات که آسمانها و زمین با آن برپا داشته شدهاند، و تاریکیها با آن روشن گشتهاند، و فرشتگان برای آن تسبیح میگویند و دلها از آن لرزان گشتهاند و گردنها برای او پایین افتادهاند و مردگان با آن زنده میشوند، از تو میخواهم هر گناهی را که در تاریکیهای شب یا در روشنایی روز، عمداً یا از روی اشتباه، پنهانی یا آشکارا مرتکب شدهام، بیامرزی و به من باور و هدایت و نور و علم و فهمی هدیه ده که کتابت را برپا دارم و حلال تو را حلال، و حرام تو را حرام بدارم و واجبات تو را به جای آورم و سنت پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله را برپا دارم.
خدایا، مرا به نیکانی که گذشتهاند ملحق کن و از نیکانی که باقیاند قرار ده و عمل مرا در بهترین صورتش به پایان برسان، که تو بسیار آمرزنده و مهربان هستی.
خدایا، وقتی عمرم تمام شد و روزهای زندگیام بریده گردید و ناگزیر از دیدار تو شدم، پس از تو میخواهم ای مهربان، منزلی از بهشت برایم لازم گردانی که پیشینیان و آیندگان بر آن غبطه بخورند؛ خدایا، ستایش و زاریام را بپذیر و بر ناله و فریادم، و اقرار و اعترافی که به زیان خودم میکنم، رحم کن، که صدایم را در میان دعا کنندگان، و خشوعم را در میان زاری کنندگان، و ستایشم را در میان گویندگان، و تسبیحم را در میان ستایشگران به گوش تو رساندم و تو اجابت کننده درماندگان، و فریادرس فریادخواهان، و پناه بیپناهان، و نگهبان گریختگان، و دادرس مؤمنان، و پذیرنده گناهکاران هستی؛ و درودهای خدا بر بشارت دهنده و بیم دهنده، و چراغ تابان، و بر فرشتگان و پیامبران .
ای خدای گسترنده زمینهای گسترده، و به وجود آورنده آسمانها، و آفریدگار دلها بر اساس فطرت آنها، چه دلهای بدبختان
ص: 116
وَرَائِی وَ أَمَامِی وَ عَنْ یَمِینِی وَ عَنْ شِمَالِی وَ مِنْ فَوْقِی وَ مِنْ تَحْتِی وَ حَوَالَیَّ حَتَّی لَا یَصِلَ أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ إِلَی مَکْرُوهِی وَ أَذَایَ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ اللَّهُمَّ اکْفِنِی حَسَدَ الْحَاسِدِینَ وَ بَغْیَ الْبَاغِینَ وَ کَیْدَ الْکَائِدِینَ وَ مَکْرَ الْمَاکِرِینَ وَ حِیلَةَ الْمُحْتَالِینَ وَ غِیلَةَ الْمُغْتَالِینَ وَ ظُلْمَ الظَّالِمِینَ وَ جَوْرَ الْجَائِرِینَ وَ اعْتِدَاءَ الْمُعْتَدِینَ وَ سَخَطَ الْمُسْخِطِینَ وَ تَشَحُّبَ الْمُتَشَحِّبِینَ وَ صَوْلَةَ الصَّائِلِینَ وَ اقْتِسَارَ الْمُقْتَسِرِینَ وَ غَشْمَ الْغَاشِمِینَ وَ خَبْطَ الْخَابِطِینَ وَ سِعَایَةَ السَّاعِینَ وَ نَمِیمَةَ النَّامِّینَ وَ سِحْرَ السَّحَرَةِ وَ الْمَرَدَةِ وَ الشَّیَاطِینِ وَ جَوْرَ السَّلَاطِینِ وَ مَکْرُوهَ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَخْزُونِ الطَّیِّبِ الطَّاهِرِ الَّذِی قَامَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ أَشْرَقَتْ لَهُ الظُّلَمُ وَ سَبَّحَتْ لَهُ الْمَلَائِکَةُ وَ وَجِلَتْ عَنْهُ الْقُلُوبُ وَ خَضَعَتْ لَهُ الرِّقَابُ وَ أَحْیَیْتَ بِهِ الْمَوْتَی أَنْ تَغْفِرَ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَ ضَوْءِ النَّهَارِ عَمْداً أَوْ خَطَأً سِرّاً أَوْ عَلَانِیَةً وَ أَنْ تَهَبَ لِی یَقِیناً وَ هَدْیاً وَ نُوراً وَ عِلْماً وَ فَهْماً حَتَّی أُقِیمَ کِتَابَکَ وَ أُحِلَّ حَلَالَکَ وَ أُحَرِّمَ حَرَامَکَ وَ أُؤَدِّیَ فَرَائِضَکَ وَ أُقِیمَ سُنَّةَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله.
اللَّهُمَّ أَلْحِقْنِی بِصَالِحِ مَنْ مَضَی وَ اجْعَلْنِی مِنْ صَالِحِ مَنْ بَقِیَ وَ اخْتِمْ لِی عَمَلِی بِأَحْسَنِهِ إِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ اللَّهُمَّ إِذَا فَنِیَ عُمُرِی وَ تَصَرَّمَتْ أَیَّامُ حَیَاتِی وَ کَانَ لَا بُدَّ لِی مِنْ لِقَائِکَ فَأَسْأَلُکَ یَا لَطِیفُ أَنْ تُوجِبَ لِی مِنَ الْجَنَّةِ مَنْزِلًا یَغْبِطُنِی بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ اللَّهُمَّ اقْبَلْ مِدْحَتِی وَ الْتِهَافِی وَ ارْحَمْ ضَرَاعَتِی وَ هِتَافِی وَ إِقْرَارِی عَلَی نَفْسِی وَ اعْتِرَافِی فَقَدْ أَسْمَعْتُکَ صَوْتِی فِی الدَّاعِینَ وَ خُشُوعِی فِی الضَّارِعِینَ وَ مِدْحَتِی فِی الْقَائِلِینَ وَ تَسْبِیحِی فِی الْمَادِحِینَ وَ أَنْتَ مُجِیبُ الْمُضْطَرِّینَ وَ مُغِیثُ الْمُسْتَغِیثِینَ وَ غِیَاثُ الْمَلْهُوفِینَ وَ حِرْزُ الْهَارِبِینَ وَ صَرِیخُ الْمُؤْمِنِینَ وَ مُقِیلُ الْمُذْنِبِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی الْبَشِیرِ النَّذِیرِ وَ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ وَ عَلَی الْمَلَائِکَةِ وَ النَّبِیِّینَ اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْمَدْحُوَّاتِ وَ بَارِئَ الْمَسْمُوکَاتِ وَ جَبَّالَ الْقُلُوبِ عَلَی فِطْرَتِهَا شَقِیِّهَا
ص: 116
و چه دلهای خوشبختان، باشرافتترین درودها، و افزایندهترین برکتها، و بزرگوارانهترین سلامها را بر محمد، بنده و فرستاده تو و امانتدار تو بر وحیات، به پا خاسته با حجت تو، دفاع کننده از حرم تو، و آشکار کننده به دستور تو، و پشتیبانی کننده آیات تو، و وفا کننده به نذر تو، بفرست؛ خدایا، به خاطر هر فضیلت از فضیلتهای او، و هر ستودنی از ستودههای او، و حالی از حالات او، و منزلتی از منزلتهای او، که محمد را در آن برای خودت یاریگر، و بر رنج گرفتاری تو شکیبا، و نسبت به کسی که تو را دشمن میدارد، دشمن، و نسبت به کسی که تو را دوست میدارد، دوست، و از آنچه ناپسند میداری، دور کننده، و به آنچه دوست میداری، دعوت کننده دیدی، فضیلتهایی از پاداش خودت، و شایستگیهایی از بخششها و هدایای خودت، که با آن کارش را ستوده، و مقامش را همراه با به پا دارندگان عدل تو، و دور کنندگان از حرمت، والا گردانی، به او عطا کن، تا اینکه هیچ والایی و شکوه و رحمت و بزرگواری نمانده باشد، جز اینکه محمد را شایسته آن گردانیده باشی، و از پیش خود به او مقامات عالی داده باشی و او را به مقام های والا رسانده باشی، بپذیر ای پروردگار جهانیان.
خدایا، دینم و خود و تمام نعمتهایی را که به من دادهای، به تو میسپارم، پس مرا در پوشش و حفظ خودت، و عزت و بازداشتن خودت قرار بده، که نزدیک تو عزتمند و ستایش تو شکوهمند و نامهای تو پاک گشته است، و هیچ خدایی جز تو نیست؛ تو برای من در خوشی و ناخوشی، و در سختی و آسایش کفایت میکنی، و چه خوب کاردانی هستی؛ خدایا، بر تو توکل کردیم و به سوی تو بازگشتیم و سرانجام به سوی توست؛ خدایا، ما را برای کافران وسیله آزمایش قرار نده، و بیامرز ما را ای پروردگار ما، که تو عزیز و دارای حکمت هستی؛ پروردگارا، عذاب جهنم را از ما بازگردان که عذابش سخت و دایمی است؛ در حقیقت، آن بد قرارگاه و جایگاهی است؛ پروردگارا، میان ما و قوم ما به حق داوری کن که تو بهترین داورانی .
پروردگارا، همانا ما ایمان آوردیم، پس گناهان ما را بیامرز، و بدیهای ما را از ما بپوشان و ما را در زمره نیکان بمیران؛ پروردگارا، آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده داده ای به ما عطا کن، و ما را روز رستاخیز رسوا مگردان، زیرا تو وعده ات را خلاف نمی کنی؛ پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، بار گران بر [دوش] ما مگذار هم چنان که بر [دوشِ] کسانی که پیش از ما بودند نهادی. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن و از ما درگذر و ما را ببخشای و بر ما رحمت آور. سرور ما تویی پس ما را بر گروه کافران پیروز کن؛ پروردگارا! در این دنیا به ما نیکی و در آخرت نیکی عطا کن، و به رحمت خودت، ما را از عذاب آتش نگه دار؛ و درود خدا بر محمد پیامبر و خاندان پاک او، و سلام کامل بفرست.}(1)
توضیح
«و حاصر البحار»، یعنی بر آن احاطه کرده و از جاری شدن بازداشته است؛ و گفته میشود: «نضد المتاع»، یعنی قسمتی از آن را روی قسمت دیگر قرار داده است. «الفلوات» جمع «الفلاة» و همان بیابان است. جوهری گفته است:
ص: 117
وَ سَعِیدِهَا اجْعَلْ شَرَائِفَ صَلَوَاتِکَ وَ نَوَامِیَ بَرَکَاتِکَ وَ کَرَائِمَ تَحِیَّاتِکَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ أَمِینِکَ عَلَی وَحْیِکَ الْقَائِمِ بِحُجَّتِکَ وَ الذَّابِّ عَنْ حَرَمِکَ وَ الصَّادِعِ بِأَمْرِکَ وَ الْمُشَیِّدِ لِآیَاتِکَ وَ الْمُوفِی لِنَذْرِکَ اللَّهُمَّ فَأَعْطِهِ بِکُلِّ فَضِیلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ وَ نَقِیبَةٍ مِنْ مَنَاقِبِهِ وَ حَالٍ مِنْ أَحْوَالِهِ وَ مَنْزِلَةٍ مِنْ مَنَازِلِهِ رَأَیْتَ مُحَمَّداً لَکَ فِیهَا نَاصِراً وَ عَلَی مَکْرُوهِ بَلَائِکَ صَابِراً وَ لِمَنْ عَادَاکَ مُعَادِیاً وَ لِمَنْ وَالاکَ مُوَالِیاً وَ عَنْ مَا کَرِهْتَ نَائِیاً وَ إِلَی مَا أَحْبَبْتَ دَاعِیاً فَضَائِلَ مِنْ جَزَائِکَ وَ خَصَائِصَ مِنْ عَطَائِکَ وَ حَبَائِکَ تُسْنِی بِهَا أَمْرَهُ وَ تُعْلِی بِهَا دَرَجَتَهُ مَعَ الْقُوَّامِ بِقِسْطِکَ وَ الذَّابِّینَ عَنْ حَرَمِکَ حَتَّی لَا یَبْقَی سَنَاءٌ وَ لَا بَهَاءٌ وَ لَا رَحْمَةٌ وَ لَا کَرَامَةٌ إِلَّا خَصَصْتَ مُحَمَّداً بِذَلِکَ وَ آتَیْتَهُ مِنْکَ الذُّرَی وَ بَلَّغْتَهُ الْمَقَامَاتِ الْعُلَی آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ دِینِی وَ نَفْسِی وَ جَمِیعَ نِعْمَتِکَ عَلَیَّ فَاجْعَلْنِی فِی کَنَفِکَ وَ حِفْظِکَ وَ عِزِّکَ وَ مَنْعِکَ عَزَّ جَارُکَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُکَ وَ لَا إِلَهَ غَیْرُکَ حَسْبِی أَنْتَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ- رَبَّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ- رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً- رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحِینَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ- رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا
إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ- رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً(1).
و حاصر البحار أی أحاط بها و منعها عن الجریان و یقال نضد المتاع أی وضع بعضه علی بعض و الفلوات جمع الفلاة و هی المفازة و قال الجوهری
ص: 117
«الوکن» به فتحه: آشیانه پرنده در کوه یا دیوار؛ الأصمعی گفته است: «الوکن»، یعنی پناهگاه پرنده در جایی غیر از آشیان، و «الوکر» یعنی آن چیزی که در آشیان باشد؛ أبو عمرو گفته است: «الوکنة و الاکنة» با ضمه، محل فرود آمدن پرنده و هرجایی که افتاده باشد، جمع آن، «وکنات و وکنات و وکنات و وکن» است. پایان.
«الحیاطة» و «الکلاءة» هر دو با کسره، نگه داشتن و نگهبانی کردن.
جوهری گفته است: «الغیلة» با کسره، به ناگاه کشتن گفته میشود: «قتله غیلة»، یعنی او را فریب دهد و به جایی ببرد و وقتی به آنجا رسید، او را بکشد. فیروزآبادی گفته است: «السخط» با ضمه، مانند عنق و جبل و مقعد - در وزن -، ضد خشنودی است، و «قد سخط - مانند فرح- و تسخط» - به همین معنی است. - و «أسخطه» یعنی او را به خشم آورد، و «تسخطه» یعنی از او بدش آمد. «تشحب المتشحبین» یعنی تغییر یابندگان تغییر یافتند؛ و در بعضی نسخهها با سین، بدون نقطه، از «سحبه» مانند «منعه» - در وزن -، یعنی او را بر روی زمین کشاند؛ و شاید در آن جابجایی نگارشی رخ داده باشد. در الصحاح «صال علیه» یعنی بر او چیره شد، و «صال علیه، صولاً، صولة» یعنی برجهید. و گفته است: «قسره علی الأمر، قسراً» یعنی او را بر آن وادار کرد و اجبار نمود؛ «اقتسره علیه» نیز چنین است؛ و گفته است: «الغشم»، یعنی ظلم؛ و «الخبط»، یعنی زدن شدید؛ و «السعایة»، یعنی اینکه از دوستش نزد فرمانروا بدگویی کند تا او را اذیت کند؛ و «الهدی»، یعنی آداب خوب.
در القاموس آمده است: «لهف» مانند «فرح»، یعنی ناراحت شد؛ و «تحسر» مانند «تلهف علیه » است، و «الملهوف» و «اللاهف»، یعنی ستمدیده بیچارهای که دادخواهی میکند و حسرت میخورد؛ «الالهاف» آز و طمع، و «التهف»، یعنی شعله ور شد؛ و گفته است: «ضرع إلیه»، «ضرعاً» با فتحه حروف، «ضراعة»، یعنی فروتنی و خواری و زاری کرد؛ و گفته است: «هتف به، هتافاً» با ضمه، ندا داد و فلانی را ستود؛ و گفته است: «الصریخ» یعنی فریادرس، و «المستغیث» ضد آن است. پایان. «المدحوات»، یعنی زمینهای گسترده؛ همان گونه که خدای متعال فرموده است: «و الأرض بعد ذلک دحیها»،(1){و پس از آن، زمین را با غلتانیدن گسترد.} و «المسموکات»، یعنی آسمانهای افراشته شده.
در القاموس آمده است: «جبلهم الله، یجبل»، یعنی آنان را آفریده و بر چیزی سرشته و راست گردانیده است. پایان. یعنی دلها را با توجه به توانمندیهای مختلف و استعدادهای ناهمگونی که دارند، آفرید، یا آنها را، اگر به خودی خود رها شوند، بر مبنای ایمان سرشت، همان طور که خود سبحان و متعال فرموده است: «فطرة الله التی فطر الناس علیها»،(2){با
همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است.} و پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: هر نوزادی بر فطرت اسلام زاده میشود؛ که بیان آن در کتاب توحید گذشت.
ص: 118
الوکن بالفتح عش الطائر فی جبل أو جدار الأصمعی الوکن مأوی الطائر فی غیر عش و الوکر بالراء ما کان فی عش أبو عمرو الوکنة و الأکنة بالضم مواقع الطیر حیث ما وقعت و الجمع وکنات و وکنات و وکنات و وکن انتهی.
و الحیاطة و الکلاءة بکسرهما الحفظ و الحراسة.
و قال الجوهری الغیلة بالکسر الاغتیال یقال قتله غیلة و هو أن یخدعه فیذهب به إلی موضع فإذا صار إلیه قتله و قال الفیروزآبادی السخط بالضم و کعنق و جبل و مقعد ضد الرضا و قد سخط کفرح و تسخط و أسخطه أغضبه و تسخطه تکرهه و تشحب المتشحبین أی تغیر المتغیرین و فی بعض النسخ بالسین المهملة من سحبه کمنعه جره علی وجه الأرض و لعل فیه تصحیفا و فی الصحاح صال علیه إذا استطال و صال علیه وثب صولا و صولة و قال قسره علی الأمر قسرا أکرهه علیه و قهره و کذلک اقتسره علیه و قال الغشم الظلم و الخبط الضرب الشدید و السعایة هو أن یسعی بصاحبه إلی السلطان لیؤذیه و الهدی السیرة الحسنة.
و فی القاموس لهف کفرح حزن و تحسر کتلهف علیه و الملهوف و اللاهف المظلوم المضطر یستغیث و یتحسر و الإلهاف الحرص و الشره و التهف التهب و قال ضرع إلیه و یثلث ضرعا محرکة و ضراعة خضع و ذل و استکان و قال هتف به هتافا بالضم صاح و فلانا مدحه و قال الصریخ المغیث و المستغیث ضد انتهی و المدحوات الأرضون المبسوطة کما قال تعالی وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها(1) و المسموکات السماوات المرفوعات.
و فی القاموس جبلهم الله یجبل خلقهم و علی شی ء طبعه و جبره انتهی أی خلق القلوب علی قابلیاتها المختلفة و استعداداتها المتباینة أو طبعها علی الإیمان به إذا خلیت و طباعها کما قال سبحانه و تعالی فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها(2)
وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ. و قد مر تحقیقه فی کتاب التوحید.
ص: 118
«شقیّها و سعیدها» بدل از «القلوب» هستند .
جوهری گفته است: «صدعت بالحق»، یعنی وقتی در مورد حق، بلند سخن گفتی؛ کلام خدای متعال «فاصدع بما تؤمر»(1)،
الفراء گفته است: «أراد فاصدع بالأمر»، یعنی دینت را آشکار کن. در القاموس آمده است: «النقیبة»، یعنی جان و عقل و همفکری و تأثیر اراده و طبیعت؛ در بعضی از نسخهها «و منقبة» آمده که آشکارتر همین است. «الحباء» با کسره، یعنی بخشش و «أسناه»، یعنی او را بالا برد، و «السنا» به صورت کوتاه، نور تندر، و به صورت کشیده، یعنی والایی؛ «الذب»، یعنی دور کردن و بازداشتن؛ در القاموس آمده است: «أنت فی کنف الله» با فتحه تمام حروف، یعنی در پناهگاه و پوشش او.
«فتنةً للذین کفروا»، یعنی به این صورت که آنان را بر ما چیره گردانی و ما را به عذابی گرفتار سازند که تحمل آن را نداشته باشیم. «کان غراماً»، یعنی لازم باشد. «ربّنا افتح»، بین ما داوری کن. «و الفتاح»، یعنی داور و «الفتاحة»، داوری، یعنی کار ما را آشکار کن تا آنچه که بین ما و آنان است، برملا شود و از داوری در مشکل، هنگامی که روشن گردد، طرف حق از طرف باطل متمایز شود. «و توفَّنا مع الأبرار»، یعنی ما را چنان بمیران که با آنان محشور شویم و در زمره آنان به شمار آییم. «ما وعدتَنا علی رسلک»، یعنی بر تصدیق آنان، یا بر زبان آنان، یا در آنچه بر آنان نازل شده است. «إن نسینا أو أخطأنا»، یعنی ما را به خاطر چیزی از قبیل کم کاری و سهل انگاری، که به فراموشی و اشتباه در ما انجامیده است، بازخواست نکن.
«و لا تَحمِل علینا إصراً»، یعنی بار سنگینی که دارنده آن را در جایش خم میکند؛ منظور از آن تکالیف طاقت فرسا است. «ما لا طاقةَ لنا به»، یعنی از گرفتاری و کیفر و تکالیف طاقت فرسا. «أنت مولینا»، یعنی سرور ما. «فی الدنیا حسنة»، یعنی رحمتی نیکو که با آن، در دنیا و همین طور در آخرت، کارهایم نیکو گردند، و گفته شده است: حسنه در دنیا همان سلامتی و به اندازه بودن و توفیق انجام خوبی داشتن، و حسنه در آخرت، ثواب و رحمت است؛ در بعضی روایات، حسنه دنیا، همسر نیک و حسنه آخرت، حوری است. تفسیرهای دیگری نیز که در روایات وجود دارد، قبلاً گفته شد.
روایت3.
فلاح السائل: همچنین از کارهای مهم بعد از نماز عشا، دعای مخصوص این نماز از دعاهای سرورمان امام صادق علیه السلام، برای دنباله نمازهایی است که معاویة بن عمار روایت کرده و عبارت است از: {به نام خداوند بخشنده مهربان؛ خدایا، بر محمد و خاندان او چنان درودی فرست که ما را به واسطه آن به خشنودی و بهشت نایل گردانده، و از ناخشنودی و آتش رهایی دهی. خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و
ص: 119
شقیها و سعیدها بدل من القلوب.
و قال الجوهری صدعت بالحق إذا تکلمت به جهارا قوله تعالی فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ(1) قال الفراء أراد فاصدع بالأمر أی أظهر دینک و فی القاموس النقیبة النفس و العقل و المشورة و نفاذ الرأی و الطبیعة انتهی و فی بعض النسخ و منقبة و هو أظهر و الحباء بالکسر العطاء و أسناه رفعه و السنا بالقصر ضوء البرق و بالمد الرفعة و الذب الدفع و المنع و فی القاموس أنت فی کنف الله محرکة فی حرزه و ستره.
فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا أی بأن تسلطهم علینا فیفتنوننا بعذاب لا نتحمله کانَ غَراماً أی لازما رَبَّنَا افْتَحْ أی احکم بیننا و الفتاح القاضی و الفتاحة الحکومة أی و أظهر أمرنا حتی ینکشف ما بیننا و بینهم و یتمیز المحق من المبطل من فتح المشکل إذا بینه وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ أی أمتنا محشورین معهم معدودین فی زمرتهم ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِکَ أی علی تصدیقهم أو علی ألسنتهم أو منزلا علیهم إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا أی لا تؤاخذنا بما أدی بنا إلی نسیان أو خطإ من تفریط و قلة مبالاة.
وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً أی عبئا ثقیلا یأصر صاحبه أی یحبسه فی مکانه یرید التکالیف الشاقة ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ أی من البلاء و العقوبة أو التکالیف الشاقة أَنْتَ مَوْلانا أی سیدنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً أی رحمة حسنة تصلح بها أمور دنیای و کذا فی الآخرة و قیل حسنة الدنیا الصحة و الکفاف و توفیق الخیر و الآخرة الثواب و الرحمة و فی بعض الروایات حسنة الدنیا المرأة الصالحة و الآخرة الحوراء و قد مر تفاسیر أخر فی الأخبار.
فَلَاحُ السَّائِلِ،: وَ مِنَ الْمُهِمَّاتِ أَیْضاً بَعْدَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ الدُّعَاءُ الْمُخْتَصُّ بِهَذِهِ الْفَرِیضَةِ مِنْ أَدْعِیَةِ مَوْلَانَا الصَّادِقِ علیه السلام الَّذِی رَوَاهُ مُعَاوِیَةُ بْنُ عَمَّارٍ فِی تَعْقِیبِ الصَّلَوَاتِ وَ هُوَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَاةً تُبَلِّغُنَا بِهَا رِضْوَانَکَ وَ الْجَنَّةَ وَ تُنَجِّینَا بِهَا مِنْ سَخَطِکَ وَ النَّارِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ
ص: 119
حق را به من حق نشان ده تا از آن پیروی کنم و باطل را به من باطل بنمایان تا از آن دوری گزینم و آن دو را بر من مشتبه مگردان تا بدون هدایت از جانب تو، از هوای خویش پیروی نمایم؛ پس هوا و هوسم را پیرو خشنودی و طاعت خودت بگردان، و برای نفس خود از نفس من، خشنودیاش را بگیر، و به اذن خود مرا در آنچه در آن اختلاف نظر وجود دارد، به حق هدایت فرما، به راستی که تو هر کس را بخواهی، به راه راست هدایت میکنی. خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و مرا در میان کسانی که هدایت فرمودی، هدایت فرما، و در میان کسانی که عافیت دادی، عافیت بخش، و در میان آنان که سرپرستی نمودی، سرپرستی نما، و در آنچه عطا فرمودی، برکت قرار ده، و از بدی آنچه قضا و اراده حتمی بر آن نمودی، نگاه دار، که تو مقدر میکنی و کسی بر علیه تو، مقدر نمیتواند کند، و همه را در پناه خویش در میآوری، و کسی نمیتواند علیه تو، چیزی را در پناه خود آورد.
خدایا، نورت کامل گشته پس هدایت نمودی، پس سپاس تو را؛ و بردباریات بزرگ گردید و گذشت کردی، پس سپاس تو را؛ و دستت را گشودی و عطا فرمودی، پس سپاس تو را؛ اطاعت میشوی ای پروردگار ما و سپاسگزاری میکنی، و نافرمانی میشوی ای پروردگار ما و میپوشانی و میآمرزی؛ تو همچنانی که خویش را به بزرگواری و بخشش ستودهای، آری، آری، مبارک و والا مرتبه گشتهای، پناهگاه و راه نجاتی از تو جز به سوی تو وجود ندارد، خدایی جز تو نیست، منزهی تو ای خدا و تو را ستایش میکنم، عمل بد انجام داده و به خود ستم نمودهام، پس بر من رحم کن و تو بهترین رحم کنندگان هستی؛ خدایی جز تو ای خدای منزه وجود ندارد، من از ستمکاران بودهام؛ خدایی جز تو وجود ندارد، منزه هستی ای خدای من و تو را ستایش میکنم، عمل بد انجام داده و به خودم ستم نمودهام، پس مرا بیامرز ای بهترین آمرزندگان؛ خدایی جز تو وجود ندارد، منزه هستی ای خدای من و تو را ستایش میکنم؛ عمل بد انجام داده و به خودم ستم نمودهام، پس توبهام را بپذیر، که تو همانا بسیار توبه پذیر و مهربان هستی؛ خدایی جز تو ای خدای منزه وجود ندارد، من از ستمکاران بودهام؛ منزه است پروردگار تو، پروردگار عزتمندی، از آنچه توصیف میکنند؛ و سلام بر فرستادگان، و سپاس خدا را که پروردگار جهانیان است.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و بر من با عافیت از جانب خودت شب و صبح نما، و با عافیتی از جانب خودت، مرا بپوشان، و تمام عافیت، و دوام عافیت، و شکر به عافیت را روزیام کن؛ خدایا، خودم و دین و خانواده و دارایی و فرزندان و خویشان و بستگانی که به واسطه آنان ناراحت میشوم، و هر نعمتی را که بر من ارزانی داشتهای، به تو میسپارم؛ پس بر محمد و خاندان او درود فرست و مرا در حمایت و امنیت و نگاهداری و حفظ و مراعات و کفایت و پوشش و ضمانت و همسایگی و حمایت و سپرده های خودت قرار ده؛ ای کسی که سپردهاش گم و نابود نمیشود، و هر کس از تو درخواست کند، نومید نمیگردد، و هرچه در نزد توست، پایان نمیپذیرد؛ خدایا، به وسیله تو بر سینه های دشمنانم و تمام کسانی که میخواهند مرا فریب داده و ستم کنند، دست رد میزنم؛ خدایا، هرکس نسبت به ما اراده بر بدی رساندن داشته باشد، تو خود، او را اراده بنما و هرکس بخواهد مرا فریب دهد، تو خود او را بفریب، و هرکس با ما دشمن باشد، ای پروردگار من، تو خود او را مانند گرفتن شخص سربلند و نیرومند، بگیر.
ص: 120
أَرِنِی الْحَقَّ حَقّاً حَتَّی أَتَّبِعَهُ وَ أَرِنِی الْبَاطِلَ بَاطِلًا حَتَّی أَجْتَنِبَهُ وَ لَا تَجْعَلْهُمَا عَلَیَّ مُتَشَابِهَیْنِ فَأَتَّبِعَ هَوَایَ بِغَیْرِ هُدًی مِنْکَ وَ اجْعَلْ هَوَایَ تَبَعاً لِرِضَاکَ وَ طَاعَتِکَ وَ خُذْ لِنَفْسِکَ رِضَاهَا مِنْ نَفْسِی وَ اهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ إِنَّکَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیْتَ وَ عَافِنِی فِیمَنْ عَافَیْتَ وَ تَوَلَّنِی فِیمَنْ تَوَلَّیْتَ وَ بَارِکْ لِی فِیمَا أَعْطَیْتَ وَ قِنِی شَرَّ مَا قَضَیْتَ إِنَّکَ تَقْضِی وَ لَا یُقْضَی عَلَیْکَ وَ تُجِیرُ وَ لَا یُجَارُ عَلَیْکَ.: تَمَّ نُورُکَ اللَّهُمَّ فَهَدَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ عَظُمَ
حِلْمُکَ فَعَفَوْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ بَسَطْتَ یَدَکَ فَأَعْطَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ تُطَاعُ رَبَّنَا فَتَشْکُرُ وَ تُعْصَی رَبَّنَا فَتَسْتُرُ وَ تَغْفِرُ أَنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَی نَفْسِکَ بِالْکَرَمِ وَ الْجُودِ لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ لَا مَلْجَأَ وَ لَا مَنْجَی مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَارْحَمْنِی وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَتُبْ عَلَیَّ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ- سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَیِّتْنِی مِنْکَ فِی عَافِیَةٍ وَ صَبِّحْنِی مِنْکَ فِی عَافِیَةٍ وَ اسْتُرْنِی مِنْکَ بِالْعَافِیَةِ وَ ارْزُقْنِی تَمَامَ الْعَافِیَةِ وَ دَوَامَ الْعَافِیَةِ وَ الشُّکْرَ عَلَی الْعَافِیَةِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ نَفْسِی وَ دِینِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ أَهْلَ حُزَانَتِی وَ کُلَّ نِعْمَةٍ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَیَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی فِی کَنَفِکَ وَ أَمْنِکَ وَ کِلَاءَتِکَ وَ حِفْظِکَ وَ حیاطک [حِیَاطَتِکَ] وَ کِفَایَتِکَ وَ سَتْرِکَ وَ ذِمَّتِکَ وَ جِوَارِکَ وَ وَدَائِعِکَ یَا مَنْ لَا تَضِیعُ وَدَائِعُهُ وَ لَا یَخِیبُ سَائِلُهُ وَ لَا یَنْفَدُ مَا عِنْدَهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْرَأُ بِکَ فِی نُحُورِ أَعْدَائِی وَ کُلِّ مَنْ کَادَنِی وَ بَغَی عَلَیَّ اللَّهُمَّ مَنْ أَرَادَنَا فَأَرِدْهُ وَ مَنْ کَادَنَا فَکِدْهُ وَ مَنْ نَصَبَ لَنَا فَخُذْهُ یَا رَبِّ أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ
ص: 120
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و از گرفتاریها و کیفرها و بیماریها و از دست رفتن نعمتها و تلف شدن در پایان [عمر]. آنچه را که آب به خاطر خشم تو بر آن طغیان نموده، و یا به دستور تو باد بر آن تند وزیده، و آنچه را که میدانم یا آگاهی ندارم، و از آن بیم دارد یا ندارم، و پرهیز مینمایم یا نمینمایم، و تمام آنچه را که تو به آن آگاهتری، از من دور کن.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و همّ و اندهم را برطرف نما و غمم را از بین ببر و ناراحتیام را تسلی بده، و آنچه را که دلم به واسطه آن تنگ گشته و شکیباییام به آخر رسیده، و بیچاره شدهام، و نیرویم ناتوان گردیده، طاقتم عاجز گشته، و ناچاری هنگام بریدن آرزوها و نومید شدن امید از خلق، مرا به سوی تو بازگردانیده است، پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا از آنها کفایت نما، ای کسی که از هر چیز کفایت مینمایی، و هیچ چیز نمیتواند از تو کفایت کند، تمام چیزها را کفایت فرما، تا اینکه هیچ چیز - بیرون از کفایت تو - باقی نماند، ای بزرگوار.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و حج خانه محترم خود و زیارت قبر پیامبرت را با توبه و پشیمانی از گناهانم روزیام کن. خدایا، خودم و دین و خانواده و دارایی و فرزندان و برادرانم را به تو میسپارم، و از تو نسبت به هر چیز که مورد اهتمام من است، و مرا به غم واندوه وا میدارد و یا نمیدارد، طلب کفایت میکنم. به برگزیده خود از آفریدههایت، که هیچ کس غیر تو ای بزرگوار، نمیتواند بر او منت گذارد، درخواست مینمایم؛ سپاس خداوندی را که نماز دیگری را که بر مؤمنان نوشته شده و وقت دار بود، از جانب من برآورده ساخت.(1)
مصباح الشیخ(2)
و کتاب الکفعمی(3)
و مصباح ابن الباقی: مثل همین روایت را از معاویة بن عمار نقل کردهاند.
توضیح
«و خذ لنفسک»، یعنی توفیق ده تا کاری را که تو را از من خشنود میسازد انجام دهم؛ و شیخ بهایی - که رحمت خدا بر او باد - گفته است: یعنی دلم را نسبت به هر چیزی که از جانب تو بر آن میگذرد، خشنود قرار ده، پایان. و گویا در نسخه او «رضی من نفسی» بوده، ولی با این حال نیز آنچه ما گفتیم، آشکارتر است و نسخهها در «رضاها» یکسان هستند. «لما اختلف فیه»، یعنی حقی که اهل اختلاف در آن اختلاف کردهاند. «من الحق» توضیح «لما اختلفوا فیه» است. «باذنک» به مهربانی و توفیق تو.
ص: 121
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اصْرِفْ عَنِّی مِنَ الْبَلِیَّاتِ وَ الْآفَاتِ وَ الْعَاهَاتِ وَ النِّقَمِ وَ لُزُومِ السُّقْمِ وَ زَوَالِ النِّعَمِ وَ عَوَاقِبِ التَّلَفِ مَا طَغَی بِهِ الْمَاءُ لِغَضَبِکَ وَ مَا عَتَتْ بِهِ الرِّیحُ عَنْ أَمْرِکَ وَ مَا أَعْلَمُ وَ مَا لَا أَعْلَمُ وَ مَا أَخَافُ وَ مَا لَا أَخَافُ وَ مَا أَحْذَرُ وَ مَا لَا أَحْذَرُ وَ مَا أَنْتَ بِهِ أَعْلَمُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ فَرِّجْ هَمِّی وَ نَفِّسْ غَمِّی وَ سَهِّلْ حُزْنِی وَ اکْفِنِی مَا ضَاقَ بِهِ صَدْرِی وَ مَا عِیلَ بِهِ صَبْرِی وَ قَلَّتْ بِهِ حِیلَتِی وَ ضَعُفَتْ عَنْهُ قُوَّتِی وَ عَجَزَتْ عَنْهُ طَاقَتِی وَ رَدَّتْنِی فِیهِ الضَّرُورَةُ عِنْدَ انْقِطَاعِ الْآمَالِ وَ خَیْبَةِ الرَّجَاءِ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ إِلَیْکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اکْفِنِیهِ یَا کَافِیاً مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لَا یَکْفِی مِنْهُ شَیْ ءٌ اکْفِنِی کُلَّ شَیْ ءٍ حَتَّی لَا یَبْقَی شَیْ ءٌ یَا کَرِیمُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ وَ زِیَارَةَ قَبْرِ نَبِیِّکَ صلی الله علیه و آله مَعَ التَّوْبَةِ وَ النَّدَمِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ نَفْسِی وَ دِینِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ وَ إِخْوَانِی وَ أَسْتَکْفِیکَ مَا أَهَمَّنِی وَ مَا لَمْ یُهِمَّنِی وَ أَسْأَلُکَ بِخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ الَّذِی لَا یَمُنُّ بِهِ سِوَاکَ یَا کَرِیمُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی قَضَی عَنِّی صَلَاةً- کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً(1).
مصباح الشیخ (2)، و کتاب الکفعمی (3)، و مصباح ابن الباقی، عن معاویة بن عمار: مثله
و خذ لنفسک أی وفقنی لأن أعمل ما یرضیک عنی و قال الشیخ البهائی ره أی اجعل نفسی راضیة بکل ما یرد علیها منک انتهی و کان فی نسخته ره رضی من نفسی و مع ذلک أیضا ما ذکرناه أظهر و النسخ متفقة علی رضاها لما اختلف فیه أی للحق الذی اختلف فیه من اختلف من الحق بیان لما اختلفوا فیه بإذنک أی بلطفک و توفیقک.
ص: 121
«اللهم اهدنی فیمن هدیت»، یعنی همان طور که گروهی را هدایت کردهای، مرا نیز هدایت کن تا در گروه آنان باشم، در این صورت، تأکید در طلب خواهد بود، یا برای بیان اینکه من خودم به تنهایی سزاوار این نعمت بزرگ نیستم، بلکه امید دارم از نعمت آنها بهره ببرم و در بزرگواری آنها شریک باشم؛ منظور این است که مرا با هدایت مخصوصی که گروهی از دوستدارانت را با آن هدایت کردهای، هدایت کن؛ پس هدف، اختصاص دادن هدایت، به برترین و کاملترین آن میباشد؛ بقیه موارد نیز چنین است. «و تولّنی»، یعنی سرپرستی کارهایم را بر عهده بگیر، یا دوستم بدار. «و بارک لی فیما أعطیت»، یعنی با افزونی در کمیت و کیفیت، در عمر و دارایی و توفیقی که به من دادهای.
«تم نورک فهدیت»، یعنی از آنجا که کمالات و نورهای تو کامل شده هستند، بندگانت را به سوی آن هدایت کردی تا تو را بشناسند، و اشاره به این دارد که هدایت جز از طرف کسی که از تمام جهات کامل باشد، امکان پذیر نیست. «بسطت یدک»، یعنی از آنجا که بزرگوار و ارزانی دارنده و بخشنده هستی، به هر یک از آفریدههایت آنچه را که شایسته آن بودند، بخشیدهای، پس «فاء» در آن و موارد بعدی از نوع سببیه است؛ همچنین احتمال دارد در اینجا از نوع ترتیب بیانی باشد، همان گونه که در کلام خداوند متعال «فأزَّلهما الشیطان فأخرجهما»،(1){پس
شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند، ایشان را به درآورد.}، «و نادی نوح ربه فقال»،(2)
{و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت.} باشد.
«و استُرنی منک بالعافیة» شاید اشاره به این داشته باشد که پوشش خدا جز از طریق در امان بودن از گناهان نیست، چون در صورت ثابت بودنش، آن را البته میفهمد؛ یا به این معنا که مرا با عافیتی که از جانب تو و از روی مهربانی تو باشد، بپوشان. جوهری گفته است: «الحزانة» با ضمه و بدون تشدید، یعنی خانواده شخص، که به خاطر امور ناراحت کننده آنها ناراحت میشود. پایان. پس اضافه کردن «أهل» به آن، بیانی خواهد بود. «و ذمتک»، یعنی پیمان و سرپرستی تو. در القاموس آمده است: «الجوار» با کسره، بدهی شخصی بخشیده شود و به واسطه آن پناهنده تو شود و او را پناه دهی، و «جاوره، مجاورة، جواراً» که با کسره نیز میآید، یعنی پناه او شد.
در النهایه گفته است: «اللهم إنی أدرء بک فی نحورهم» یعنی به کمک تو، بر گلویشان میزنم تا از کارهای آنان مرا کفایت کنی، و آن را به گلوها اختصاص داده، چرا که در دور کردن و توانمندی در برابر دفع شده، سریعتر و قدرتمندانهتر است. شیخ بهایی - که رحمت خدا بر او باد- گفته است: «أدرء» معنای زدن و طعنه زدن را نیز در خود دارد، و از این رو گفته است در سینههای دشمنانم. و میگویم: حرف باء یا زایده است، یا به این معنی است که با نیرو و توان تو، تیرم را در گلویشان فرو میبرم؛ همان گونه که در روایت وارد شده است: «و ردَّ کیدهم فی نحرهم»،{تیرش را در سینهاش فرو برد.}
ص: 122
اللهم اهدنی فیمن هدیت أی کما هدیت جماعة فاهدنی فأکون فی زمرتهم فیکون تأکیدا للطلب أو لبیان أنی لا أستحق هذه النعمة الجلیلة مستقلا بل أرجو أن أکون سهیم نعمتهم و شریک کرامتهم و المراد اهدنی بالهدایات الخاصة التی هدیت بها جماعة من أولیائک فیکون الغرض تخصیص الهدایة بأفضلها و أکملها و کذا البواقی و تولنی أی تول أموری أو أحبنی و بارک لی فیما أعطیت من العمر و المال و التوفیق بالزیادة کما و کیفا.
تم نورک فهدیت أی لما کانت کمالاتک و أنوارک تامة هدیت عبادک إلیک لیعرفوک و یومئ إلی أن الهدایة لا تکون إلا ممن کان کاملا من جمیع الجهات و بسطت یدک أی لما کنت کریما جوادا فیاضا أعطیت کلا من المخلوقین ما کان قابلا له فالفاء فیهما و فیما بعدهما سببیة و یحتمل أن یکون هنا للترتیب الذکری کما فی قوله تعالی فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما(1) وَ نادی نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ (2) و استرنی منک بالعافیة لعله إشارة إلی أن الستر من الله لا یکون إلا بالعافیة من الذنوب إذ مع ثبوتها یعلمها البتة أو المعنی استرنی بعافیة کائنة منک و بلطفک و قال الجوهری الحزانة بالضم و التخفیف عیال الرجل الذین یتحزن بأمرهم انتهی فإضافة الأهل إلیه بیانیة و ذمتک أی عهدک و کفالتک و فی القاموس الجوار بالکسر أن تعطی الرجل ذمة فیکون بها جارک فتجیره و جاوره مجاورة و جوارا و قد یکسر صار جاره.
و قال فی النهایة اللهم إنی أدرأ بک فی نحورهم أی أدفع بک فی نحورهم لتکفینی أمرهم و إنما خص النحور لأنه أسرع و أقوی فی الدفع و التمکن من المدفوع و قال الشیخ البهائی قدس سره قد ضمن أدرأ معنی أضرب أو أطعن فقال فی نحور أعدائی انتهی و أقول الباء إما زائدة أو المعنی أرفع کیدی فی نحورهم بحولک و قوتک کما ورد و رد کیدهم فی نحرهم.
ص: 122
«و من نصب لنا»، یعنی ما را دشمن بدارد. «العزیز» چیره. «لزوم السقم»، بهایی - که رحمت خدا بر او باد - گفته است: بهتر آن است که «السقم» با دو فتحه خوانده شود، تا با «النقم» متناسب گردد، هر چند حرف اول آن با ضمه و حرف دوم آن با سکون نیز آمده است. «و ما طغی به الماء»، یعنی از حد بگذرد، و منظور، چیزی است که آب به سبب خشم او، باعث نابودیاش میشود. «و ما عتت به الریح»، برگرفته از «العتو»، و آن همان گذشتن از حد است، یعنی چیزی که به سبب آن، باد از حدود خود در گذرد، درگذشتنی که از دستور تو به آن برای این کار باشد. کفعمی - که رحمت خدا بر او باد- گفته است: حضرت علیه السلام هرگونه اذیت و آسیب را که از طرف آب و باد باشد، اراده کرده است؛ زیرا خدای متعال قوم نوح را با آب و قوم هود را با باد نابود کرده است، سپس حضرت علیه السلام بعد از بیان باد و آب، به سخنش «ما أعلم و ما لا اعلم»،{آنچه را میدانم و آنچه را به آن آگاه نیستم.} پناه جسته، تا تمام چیزهای اذیت کننده غیر از این دو را شامل آن کند؛ و معنی «طغی الماء»، یعنی از حد گذشت، و «طغی البحر»، یعنی بالا آمد، و «الطاغیة»، یعنی آذرخش؛ و عبارت وی علیه السلام «و عتت به الریح»، یعنی از حد اول خود درگذشت، و نیز به هر چیز شدیدی «عات» گفته میشود، و «امور طاغیة عاتیة»، یعنی شدید. پایان.(1)
«و ما عیل به» در صیغه مجهول است، «من عال»، یعنی وقتی چیره شود. «ما أهمنی»، کفعمی گفته است: در آنجا به خط ابن السکون آمده است، و در دعایی که بعد از نماز عید فطر آمده است، «ما همَّنی» بدون الف است؛ در بیشتر نسخهها با الف است و راه درست کردن آن به این صورت است که اگر کفایت خواستن در برابر «همّ»ی باشد که مرادف «حزن» است، پس باید با الف باشد، و «أهمه الأمر»، یعنی وقتی که کاری او را نگران و ناراحت کرده است؛ و اگر از «همة» باشد که عبارت است از چیزی که اراده و قصد شده، در این صورت بدون الف خواهد بود، و «هم بالأمر»، یعنی آن را قصد کرد، و «هممته بالشیء»، یعنی آن را اراده کردی، و «الهم» مفرد «الهموم»، عبارت از چیزی است که دل به آن سرگرم میشود. پایان.(2)
«الذی لا یمن به سواک»، یعنی چیزی مانند آمرزیدن گناهان و جاودانگی در بهشت را از تو میخواهم که جز تو هیچ کسی نمیتواند آن را به من بدهد یا به خاطر آن بر من منت گذارد.
روایت4.
فلاح السائل: سپس به حسب امکان و عنایت خداوند جل جلاله بر تو، اگر خواستی هم اینک، و اگر خواستی بعد از نماز وتیره و نافله عشا، سجده شکر به جای آور و بگو: {خدایا، تنها تو، تو، امیدم جز از تو، از تو، از تو بریده شده است، ای بیهمتایی که همتایی برای تو نیست، ای بیهمتایی که همتایی برای تو نیست، ای بیهمتایی که همتایی غیر تو برای تو نیست، ای کسی که زیادی دعا جز بر
ص: 123
و من نصب لنا أی عادانا و العزیز الغالب و لزوم السقم قال البهائی ره الأولی قراءة السقم هنا بفتحتین لیناسب النقم و إن جاء بضم أوله و إسکان ثانیه أیضا و ما طغی به الماء أی جاوز الحد و المراد ما یوجب الهلاک بالماء بسبب غضبه و ما عتت به الریح من العتو و هو مجاوزة الحد أی ما عتت بسببه الریح عتوا صادرا عن أمرک لها بذلک و قال الکفعمی ره یرید علیه السلام صرف کل أذیة و آفة یکون من قبل الماء و الریح لأنه تعالی أهلک بالماء قوم نوح و بالریح قوم هود ثم احترس علیه السلام بعد ذکره الریح و الماء بقوله و ما أعلم و ما لا أعلم لیدخل فی ذلک جمیع الأشیاء الموذیة المسببة عن غیر هذین و معنی طغی الماء أی جاوز الحد و طغی البحر هاج و الطاغیة الصاعقة و قوله علیه السلام عتت به الریح أی جاوزت حدها الأول و یقال لکل أمر شدید عات و أمور طاغیة عاتیة أی شدیدة انتهی (1).
و ما عیل به علی صیغة المجهول من عال إذا غلب ما أهمنی قال الکفعمی بخط ابن السکون هنا و فی الدعاء الذی بعد صلاة عید الفطر ما همنی بغیر ألف و فی أکثر النسخ بالألف و تصویبه إن کان الاستکفاء من الهم الذی هو مرادف الحزن فهو بالألف و أهمه
الأمر إذا أغلفه و أحزنه و إن کان من الهمة و هو ما یراد و یقصد فهو بغیر ألف و همّ بالأمر قصده و هممت بالشی ء أردته و الهم واحد الهموم و هو ما یشتغل به القلب انتهی (2).
الذی لا یمن به سواک أی أسألک الأمر الذی لا یقدر علی إعطائه لی و المن به علی إلا أنت کغفران الذنوب و الخلود فی الجنة.
فَلَاحُ السَّائِلِ،: ثُمَّ اسْجُدْ سَجْدَةَ الشُّکْرِ إِنْ شِئْتَ الْآنَ وَ إِنْ شِئْتَ بَعْدَ صَلَاةِ الْوُتَیْرَةِ وَ بَعْدَ تَعْقِیبِهَا بِحَسَبِ مَا یَفْتَحُهُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ عَلَیْکَ مِنَ الْإِمْکَانِ وَ قُلِ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلَّا مِنْکَ مِنْکَ مِنْکَ یَا أَحَدَ مَنْ لَا أَحَدَ لَهُ یَا أَحَدَ مَنْ لَا أَحَدَ لَهُ یَا أَحَدَ مَنْ لَا أَحَدَ لَهُ غَیْرُکَ یَا مَنْ لَا تَزِیدُهُ کَثْرَةُ الدُّعَاءِ إِلَّا
ص: 123
بزرگواری و بخشندگیاش نمیافزاید، ای کسی که زیادی دعا جز بر بزرگواری و بخشندگیاش نمیافزاید، ای کسی که زیادی دعا جز بر بزرگواری و بخشندگیاش نمیافزاید، بر محمد و اهل بیت او درود فرست، بر محمد و اهل بیت او درود فرست، بر محمد و اهل بیت او درود فرست.} و حاجت خویش را بخواه؛ سپس طرف راست صورت خود را بر زمین نهاده و مانند گفتار گذشته را بگو، بعد طرف چپ صورت خویش را بر زمین نهاده و مانند آن را بگو، سپس باز پیشانیات را بر زمین گذارده و سجده به جای آور و مانند آن را بگو.(1)
مصباح الشیخ(2)
و کتابهای دیگر(3)
مثل این را آوردهاند، با این تفاوت که در آن، به تأخیر انداختن سجده از وتیره نیامده و همان طور که خواهد آمد، مقدم کردن آن بهتر است.
روایت5.
فلاح السائل: و نیز از دعاهای دیگر بعد از نماز عشا برای درخواست روزی، دعایی است که عبید بن زراره نقل کرده و گفته است: در محضر امام صادق علیه السلام بودم که مردی از شیعیان و پیروانش از ناداری و تنگی روزی، و اینکه در طلب روزی، شهرها را میگردد ولی جز بر فقر و ناداری او افزوده نمیگردد، شکایت و گله نمود؛ امام صادق علیه السلام به او فرمود: هنگامی که نماز عشاء را بجای آوردی، در حالت آرامش بگو: {خدایا من نمی دانم روزی ام در کجاست، و آن را تنها بر پایه گمانهایی که بر خاطرم می گذرد می جویم، و از این رو در جستجوی آن شهر ها را زیر پا می گذارم، پس در آنچه که خواهان آنم، همچون حیرت زدگانم، نمی دانم آیا در دشت است یا در کوه، در زمین است یا در آسمان، در خشکی است یا در دریا، نمی دانم به دست چه کسی و از جانب چه کسی است؟ ولی به یقین می دانم که دانش آن نزد تو و اسباب آن به دست توست و تویی که آن را با لطف خویش تقسیم می کنی و با رحمت خود برای آن سبب فراهم می سازی؛ خدایا، پس بر محمد و خاندان او درود فرست و روزی خود را بر من گسترده ساز ای پروردگار، و به دست آوردنش را برایم آسان نما و جای دریافتش را نزدیک قرار ده و با طلب آنچه برایم در آن روزی مقدر نکرده ای، به زحمتم نیفکن، چرا که تو از آزردن من بینیاز هستی و من به رحمتت نیازمندم؛ پس بر محمد و خاندان او درود فرست، و با لطف و فضل خویش بر بنده ات بزرگواری نما، تو صاحب بخشش بزرگ هستی.}
عبید بن زراره گفته است: اندک زمانی بر آن مرد نگذشت که ناداریاش بر طرف شد و اوضاعش نیکو گردید.(4)
ص: 124
کَرَماً وَ جُوداً یَا مَنْ لَا تَزِیدُهُ کَثْرَةُ الدُّعَاءِ إِلَّا کَرَماً وَ جُوداً یَا مَنْ لَا تَزِیدُهُ کَثْرَةُ الدُّعَاءِ إِلَّا کَرَماً وَ جُوداً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ سَلْ حَاجَتَکَ ثُمَّ تَضَعُ خَدَّکَ الْأَیْمَنَ عَلَی الْأَرْضِ فَتَقُولُ مِثْلَ ذَلِکَ وَ تَضَعُ خَدَّکَ الْأَیْسَرَ عَلَی الْأَرْضِ وَ تَقُولُ مِثْلَ ذَلِکَ ثُمَّ تُعِیدُ جَبْهَتَکَ إِلَی الْأَرْضِ وَ تَسْجُدُ وَ تَقُولُ مِثْلَ ذَلِکَ (1).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (2)، وَ سَائِرُ الْکُتُبِ (3): مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ لَیْسَ فِیهَا تَأْخِیرُ السَّجْدَةِ عَنِ الْوُتَیْرَةِ وَ الْأَوْلَی التَّقْدِیمُ کَمَا سَیَأْتِی.
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ مِنَ الدَّعَوَاتِ بَعْدَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ لِطَلَبِ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ مَا رَوَاهُ أَبُو الْمُفَضَّلِ ره عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیِّ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ نَهِیکٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: حَضَرْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ شَکَا إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ شِیعَتِهِ الْفَقْرَ وَ ضِیقَ الْمَعِیشَةِ وَ أَنَّهُ یَجُولُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ الْبُلْدَانَ فَلَا یَزْدَادُ إِلَّا فَقْراً فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِذَا صَلَّیْتَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فَقُلْ وَ أَنْتَ مُتَأَنٍّ- اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَیْسَ لِی عِلْمٌ بِمَوْضِعِ رِزْقِی وَ إِنَّمَا أَطْلُبُهُ بِخَطَرَاتٍ تَخْطُرُ عَلَی قَلْبِی فَأَجُولُ فِی طَلَبِهِ الْبُلْدَانَ فَأَنَا فِیمَا أَنَا طَالِبٌ کَالْحَیْرَانِ لَا أَدْرِی أَ فِی سَهْلٍ هُوَ أَمْ فِی جَبَلٍ أَمْ فِی أَرْضٍ أَمْ فِی سَمَاءٍ أَمْ فِی بَرٍّ أَمْ فِی بَحْرٍ وَ عَلَی یَدَیْ مَنْ وَ مِنْ قِبَلِ مَنْ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ عِلْمَهُ عِنْدَکَ وَ أَسْبَابَهُ بِیَدِکَ وَ أَنْتَ تَقْسِمُهُ بِلُطْفِکَ وَ تُسَبِّبُهُ بِرَحْمَتِکَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی- مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ یَا رَبِّ رِزْقَکَ لِی وَاسِعاً وَ مَطْلَبَهُ سَهْلًا وَ مَأْخَذَهُ قَرِیباً وَ لَا تُعَنِّتْنِی بِطَلَبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِی فِیهِ رِزْقاً فَإِنَّکَ غَنِیٌّ عَنْ عَذَابِی وَ أَنَا فَقِیرٌ إِلَی رَحْمَتِکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ جُدْ عَلَی عَبْدِکَ بِفَضْلِکَ إِنَّکَ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ قَالَ عُبَیْدُ بْنُ زُرَارَةَ فَمَا مَضَتْ بِالرَّجُلِ مُدَیْدَةٌ حَتَّی زَالَ عَنْهُ الْفَقْرُ وَ حَسُنَتْ أَحْوَالُهُ (4).
ص: 124
مصباح الشیخ(1)
و کتابهای دیگر(2):
و از آنچه اختصاص به این نماز دارد، این است که بگویی: «اللهم إنه لیس لی علم»... تا پایان دعا.
روایت6.
فلاح السائل: از جمله چیزهایی که بر اساس روایات، بعد از نماز عشا برای ایمنی خوانده میشود، آن است که در روایتی از امام جواد علیه السلام آمده که فرموده است: هرکس بعد از عشاء هفت مرتبه سوره «إنا أنزلناه فی لیلة القدر» را بخواند، تا صبح در ضمانت خدا خواهد بود.(3)
روایت7.
الکافی: به نقل از العدة گفته است: بعد از نماز مغرب و عشا میگوید: {خدایا، اندازههای شب و روز، و اندازههای دنیا و آخرت، و اندازههای مرگ و زندگی، و اندازههای خورشید و ماه، و اندازههای یاری و خواری، و اندازههای توانگری و تهیدستی به دست توست؛ خدایا، در دینم و دنیایم و در بدنم و خانواده ام و فرزندانم برکت قرار ده؛ خدایا، بدکاران عرب و عجم، و جن و انس را از من دور کن و بازگشتم را به خیر همیشگی و نعمتی که نابودی نداشته باشد، قرار ده.}(4)
مؤلف
بیشتر علما این دعا را در گروه تعقیبات نماز مغرب بیان کردهاند، و شاید به نظر آنان، بین نماز مغرب و عشا خوانده میشود، همان طور که در الفقیه(5) و التهذیب(6)
اشاره شده است؛ پس با فضیلتتر آن است از روی احتیاط و برای به دست آوردن فضیلت و پاداش بیشتر، در هر دو جا خوانده شود .
روایت8.
کتاب المسلسلات که برای شیخ جعفر بن احمد قمی است،
ص: 125
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (1)، وَ سَائِرُ الْکُتُبِ (2): وَ مِمَّا یَخْتَصُّ هَذِهِ الصَّلَاةَ أَنْ تَقُولَ- اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَیْسَ لِی عِلْمٌ إِلَی آخِرِ الدُّعَاءِ.
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ مِنَ الرِّوَایَاتِ فِیمَا یُقْرَأُ بَعْدَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ لِلْأَمَانِ مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ البراوازی [الْیَزْدَآبَادِیُ] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارِ الْقُمِّیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ حَرِیشٍ الرَّازِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهم السلام قَالَ: مَنْ قَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ سَبْعَ مَرَّاتٍ بَعْدَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ کَانَ فِی ضَمَانِ اللَّهِ حَتَّی یُصْبِحَ (3).
الْکَافِی، عَنِ الْعِدَّةِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ: یَقُولُ بَعْدَ الْعِشَاءَیْنِ- اللَّهُمَّ بِیَدِکَ مَقَادِیرُ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَقَادِیرُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَقَادِیرُ الْمَوْتِ وَ الْحَیَاةِ وَ مَقَادِیرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ مَقَادِیرُ النَّصْرِ وَ الْخِذْلَانِ وَ مَقَادِیرُ الْغِنَی وَ الْفَقْرِ اللَّهُمَّ بَارِکْ لِی فِی دِینِی وَ دُنْیَایَ وَ فِی جَسَدِی وَ أَهْلِی وَ وُلْدِی اللَّهُمَّ ادْرَأْ عَنِّی فَسَقَةَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ وَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ اجْعَلْ مُنْقَلَبِی إِلَی خَیْرٍ دَائِمٍ وَ نَعِیمٍ لَا یَزُولُ (4).
هذا الدعاء ذکره الأکثر من تعقیب المغرب و لعله کان عندهم بین العشاءین کما هو فی الفقیه (5)
و التهذیب (6) فالأفضل القراءة فی الموضعین احتیاطا لتحصیل الفضل و الأجر.
کِتَابُ الْمُسَلْسَلَاتِ، لِلشَّیْخِ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ الْقُمِّیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ الشَّعْرَانِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَمْرِو بْنِ بَکْرٍ الشکشکی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُعَیْبِ بْنِ سَابُورَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی عَاتِکَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَزِیدَ أَنَّهُ أَخْبَرَهُ أَنَ
ص: 125
گفته است: ابی امامه باهلی از علی علیه السلام شنیده بود که میفرمود: دوست ندارم ببینم شخصی که عقلش اسلام را درک کرده و در اسلام به دنیا آمده است، سواد (سیاهی) شب را بخوابد؛ گفتم سواد شب چیست، ای ابی امامه؟ گفت: تمام شب، مگر اینکه این آیه «الله لا إله إلا هو الحی القیوم» تا عبارت «و هو العلی العظیم» را بخواند؛ سپس گفت: اگر میدانستید آن چیست، یا گفت: - اگر میدانستید - چه چیزی در آن است، هرگز آن را ترک نمیکردید؛ همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر داد و فرمود: آیة الکرسی از گنجینه های زیر عرش خدا به من بخشیده شده و قبل از من به هیچ پیامبری داده نشده است؛ علی علیه السلام فرمود: از زمانی که این را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم، هیچ شبی نبوده که آن را نخوانم؛ سپس فرمود: ای ابی امامه، من آن را هر شب سه مرتبه و در سه موقع از شب میخوانم.
گفتم: روش تو در خواندن آن چگونه است، ای پسر عموی محمد صلی الله علیه و آله؟ فرمود: آن را قبل از دو رکعت بعد از نماز عشا، و هنگامی به بستر میروم، و هنگام نماز وتر سحر میخوانم. علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند، از زمانی که این خبر را از پیامبرتان شنیدم، تا زمانی که به تو باز گفتم، آن را ترک نکردهام.
ابو امامه گفت: به خدا سوگند، از زمانی که این خبر را از علی بن ابیطالب شنیدم، تا زمانی که آن را برای تو گفتم، آن را ترک نکردهام. قاسم گفته است: از زمانی که ابو امامه از فضیلت آن برایم گفته است، خواندن آن را هیچ شبی ترک نکردهام. علی بن زید گفته است: به تو خبر دهم که از زمانی که قاسم فضیلت آن را برایم گفته است، خواندن آن را هیچ شبی ترک نکردهام. ابن ابی عاتکه گفته است: من نیز از زمانی که فضیلت خواندن آن برایم رسیده است، آنچه رسیده است، هیچ روزی آن را ترک نکردهام. ابن سابور گفته است: از زمانی که خبر فضیلت خواندن آن از رسول خدا صلی الله علیه و آله برایم رسیده است، خواندن آن را هیچ شبی ترک نکردهام. ابراهیم بن عمر گفته است: از زمانی که این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد فضیلت خواندن آن به من رسیده است، هیچ شبی خواندن آن را ترک نکردهام. ابو المفضّل گفته است: من، به نعمت پروردگارم، از زمانی که این حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد فضیلت خواندن آن را از عبید ابن ابی سفیان شنیدهام، تا زمانی که به شما بیان کردم، ترک نکردهام.
مؤلف
در آنچه از وی نقل شده، اینگونه آمده است، ولی گویا سخن شعرانی از قلم نسخه برداران افتاده است.
روایت9.
طب الائمة:
ص: 126
أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنَ الْقَاسِمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَخْبَرَهُ عَنْ جَدِّهِ أَبِی أُمَامَةَ الْبَاهِلِیِّ أَنَّهُ سَمِعَ عَلِیّاً علیه السلام یَقُولُ: مَا أَرَی رَجُلًا أَدْرَکَ عَقْلُهُ الْإِسْلَامَ وَ وُلِدَ فِی الْإِسْلَامِ یَبِیتُ لَیْلَةً سَوَادَهَا قُلْتُ مَا سَوَادُهَا یَا أَبَا أُمَامَةَ قَالَ جَمِیعُهَا حَتَّی یَقْرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ- اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ إِلَی قَوْلِهِ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ثُمَّ قَالَ فَلَوْ تَعْلَمُونَ مَا هِیَ أَوْ قَالَ مَا فِیهَا لَمَا تَرَکْتُمُوهَا عَلَی حَالٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَخْبَرَنِی قَالَ أُعْطِیتُ آیَةَ الْکُرْسِیِّ مِنْ کَنْزِ تَحْتِ الْعَرْشِ وَ لَمْ یُؤْتَهَا نَبِیٌّ کَانَ قَبْلِی قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام فَمَا بِتُّ لَیْلَةً قَطُّ مُنْذُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّی أَقْرَأَهَا ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا أُمَامَةَ إِنِّی أَقْرَؤُهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فِی ثَلَاثَةِ أَحَایِینَ کُلَّ لَیْلَةٍ.: قُلْتُ وَ کَیْفَ تَصْنَعُ فِی قِرَاءَتِکَ یَا ابْنَ عَمِّ مُحَمَّدٍ قَالَ أَقْرَؤُهَا قَبْلَ الرَّکْعَتَیْنِ بَعْدَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ أَقْرَؤُهَا حَیْثُ أَخَذْتُ مَضْجَعِی لِلنَّوْمِ وَ أَقْرَؤُهَا عِنْدَ وَتْرِی مِنَ السَّحَرِ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام فَوَ اللَّهِ مَا تَرَکْتُهَا مُنْذُ سَمِعْتُ هَذَا الْخَبَرَ مِنْ نَبِیِّکُمْ حَتَّی أَخْبَرْتُکَ بِهِ قَالَ أَبُو أُمَامَةَ فَوَ اللَّهِ مَا تَرَکْتُهَا مُنْذُ سَمِعْتُ هَذَا الْخَبَرَ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حَتَّی حَدَّثْتُکَ بِهِ قَالَ الْقَاسِمُ وَ أَنَا مَا تَرَکْتُ قِرَاءَتَهَا کُلَّ لَیْلَةٍ مُنْذُ حَدَّثَنِی أَبُو أُمَامَةَ بِفَضْلِهَا حَتَّی الْآنَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ یَزِیدَ وَ أُخْبِرُکَ أَنِّی مَا تَرَکْتُ قِرَاءَتَهَا فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مُنْذُ حَدَّثَنِی الْقَاسِمُ فِی فَضْلِهَا قَالَ ابْنُ أَبِی عَاتِکَةَ وَ أَنَا فَمَا تَرَکْتُ قِرَاءَتَهَا کُلَّ یَوْمٍ مُنْذُ بَلَغَنِی فِی فَضْلِ قِرَاءَتِهَا مَا بَلَغَنِی قَالَ ابْنُ سَابُورَ وَ أَنَا مَا تَرَکْتُ قِرَاءَتَهَا کُلَّ لَیْلَةٍ مُنْذُ بَلَغَنِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی فَضْلِهَا قَالَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ عُمَرَ وَ أَنَا مَا تَرَکْتُ قِرَاءَتَهَا مُنْذُ بَلَغَنِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هَذَا الْحَدِیثَ فِی فَضْلِ قِرَاءَتِهَا قَالَ أَبُو الْمُفَضَّلِ وَ أَنَا بِنِعْمَةِ رَبِّی مَا تَرَکْتُ مُنْذُ سَمِعْتُ هَذَا الْحَدِیثَ مِنْ عُبَیْدِ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی فَضْلِ قِرَاءَتِهَا إِلَی أَنْ حَدَّثْتُکُمْ بِهِ.
کان فی المنقولة عنه هکذا و کأنه سقط کلام الشعرانی من النساخ.
طِبُّ الْأَئِمَّةِ، عَنْ صَالِحِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ
ص: 126
امام صادق علیه السلام فرموده است: داراییها و خانوادههای خود را محکم گردانید و با این، در پناه بدارید، و آن را بعد از نماز عشا، بگویید: «اعیذ نفسی و ذریتی و أهل بیتی و مالی بکلمات الله التامات من کل شیطان، و هامة، و من کل عین لامّة»،{خودم و فرزندان و خانواده و داراییام را به کلمات تمام یافته خدا، از هر شیطان و هر جاندار زهر دار و از هر چشم ملامتگر، پناهنده میسازم.} که این، تعویذی است که جبرئیل، حسن و حسین علیهما السلام را با آن تعویذ میکرد.(1)
و از همان کتاب: امام محمد باقر یا امام جعفر صادق علیهما السلام فرموده است: هر کس این کلمات را بعد از نماز عشا بخواند و از این تعویذ، هر شب استفاده کند، برای او تضمین میکنم که هیچ دزدی در شب و روز، از او با فریبکاری ندزدد: {به عزت خدا پناه میبرم، به قدرت خدا پناه میبرم، به رحمت خدا پناه میبرم، به آمرزش خدا پناه میبرم و به فرمانروایی خدا که بر هر چیز تواناست پناه میبرم و به بزرگواری خدا پناه میبرم و به لشکر خدا پناه میبرم از شر هر زورگوی کینه توز، و شیطان سرکش، و هر رباینده و دزد و مزاحم، و از بدی هر نیشدار و گزنده و مردمان بیمایه، و از بدی هر جنبنده، کوچک باشد یا بزرگ، در شب یا روز، و از بدی بدکاران عرب و عجم، و تبهکاران آنها، و از بدی بدکاران جن و انس، و از بدی هر جنبندهای که جانش به دست پروردگارم است، که همانا پروردگار من در راه راست قرار دارد.}(2)
روایت10.
مصباح الشیخ(3)
و مصباح الکفعمی و اختیار ابن الباقی و غیرها(4): و مستحب است هفت مرتبه - سوره - «إنا أنزلناه فی لیلة القدر» را بخواند و بگوید: {خدایا، ای پروردگار آسمانهای هفتگانه و آنچه بر آن سایه افکنده است، و پروردگار زمینهای هفتگانه و آنچه حمل نموده اند، و پروردگار شیاطین و هرکه را گمراه سازند، و پروردگار باد ها و هرچه را پراکنده کنند. خدایا، ای پروردگار هر چیز و خدای هر چیز و آفریدگار هر چیز و مالک هر چیز، تویی خدای توانای بر هر چیز، تویی خدای نخست که چیزی پیش از تو نبود، و تویی خدای پایان که چیزی پس از تو نخواهد بود، و تویی آشکار که چیزی بالای نیست، و تویی در نهان که چیزی بعد از تو وجود ندارد. ای پروردگار جبرئیل و
ص: 127
مُحَمَّدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ وَ أَحْرِزُوهُمْ بِهَذِهِ وَ قُولُوهَا بَعْدَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ- أُعِیذُ نَفْسِی وَ ذُرِّیَّتِی وَ أَهْلَ بَیْتِی وَ مَالِی بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ وَ هَامَّةٍ وَ مِنْ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّةٍ وَ هِیَ الْعُوذَةُ الَّتِی عَوَّذَ بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهما السلام (1).
وَ مِنْهُ عَنِ الْخَضِرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ بْنِ مُسْلِمٍ وَ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ أَوْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کُلُّ مَنْ قَالَ هَذِهِ الْکَلِمَاتِ وَ اسْتَعْمَلَ هَذِهِ الْعُوذَةَ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ ضَمِنْتُ لَهُ أَنْ لَا یَغْتَالَهُ مُغْتَالٌ مِنْ سَارِقٍ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَقُولُ بَعْدَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ أَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِمَغْفِرَةِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِرَحْمَةِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِسُلْطَانِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ أَعُوذُ بِکَرَمِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِجَمْعِ اللَّهِ مِنْ شَرِّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ وَ کُلِّ مُغْتَالٍ وَ سَارِقٍ وَ عَارِضٍ وَ مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ الْعَامَّةِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ صَغِیرَةٍ أَوْ کَبِیرَةٍ بِلَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ وَ مِنْ شَرِّ فُسَّاقِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ وَ فُجَّارِهِمْ وَ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ رَبِّی آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (2).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (3)، وَ مِصْبَاحُ الْکَفْعَمِیِّ، وَ اخْتِیَارُ ابْنِ الْبَاقِی، وَ غَیْرُهَا(4): وَ یُسْتَحَبُّ أَنْ یُقْرَأَ سَبْعَ مَرَّاتٍ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ثُمَّ تَقُولُ اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا أَظَلَّتْ وَ رَبَّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا أَقَلَّتْ وَ رَبَّ الشَّیَاطِینِ وَ مَا أَظَلَّتْ وَ رَبَّ الرِّیَاحِ
وَ مَا ذَرَتْ اللَّهُمَّ رَبَّ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَهَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ خَالِقَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ مَلِیکَ کُلِّ شَیْ ءٍ أَنْتَ اللَّهُ الْمُقْتَدِرُ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ أَنْتَ اللَّهُ الْأَوَّلُ فَلَا شَیْ ءَ قَبْلَکَ وَ أَنْتَ الْآخِرُ فَلَا شَیْ ءَ بَعْدَکَ وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَا شَیْ ءَ فَوْقَکَ وَ أَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَا شَیْ ءَ دُونَکَ وَ رَبَّ جَبْرَئِیلَ وَ
ص: 127
میکائیل و اسرافیل و خدای ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط - فرزندان یعقوب -، از تو میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و مرا به رحمت خویش سرپرستی کنی و هیچ یک از آفریدههایت را که توان مقابله با آنان را ندارم بر من مسلط مگردانی؛ خدایا، من به تو دوستی میورزم، پس دوستم دار و در میان مردم عزیزم گردان و از بدی شیاطین جن و انس محفوظم بدار، ای پروردگار جهانیان، و درود خدا بر محمد و خاندان او باد.} سپس آنچه دوست داری، از خدا بخواه.
دعای دیگر: {خدایا، به محمد و خاندان محمد، ما را از مکر خودت ایمن مدار، و یاد خودت را از یاد ما مبر، و پوشش خود را از ما بر مگیر، و ما را از فضل خودت محروم نکن، و خشم خود را بر ما وارد مفرما، و ما را از همسایگی خودت دور مگردان؛ از رحمت خودت بر ما مکاه، و برکت خودت را از ما مگیر، و عافیت خودت را از ما باز مدار، و آنچه را که به ما بخشیدهای، نیکو گردان، و از فضل با برکت و پاک و نیکو و زیبای خودت بر ما بیفزای، و هر نعمتی را که به ما تعلق دارد، دگرگون نساز، و ما را از روح خودت مأیوس نساز، و ما را بعد از گرامی داشتنت خوار نساز، و پس از آنکه ما را هدایت کردی، گمراهمان نگردان و از جانب خود، رحمتی بر ما ارزانی دار که تو خود بخشایشگری .
خدایا، دلهای ما را سالم، و روان ما را پاک، و همسران ما را پاکیزه، و زبانهای ما را راستگو، و ایمان ما را همیشگی، و باور ما را صادقانه، و داد و ستد ما را پایدار قرار بده، خدایا، در این دنیا به ما نیکی و در آخرت [نیز] نیکی عطا کن، و ما را از عذاب آتش [دور] نگه دار.}
سپس - سوره - فاتحة الکتاب و اخلاص و فلق و ناس را هر کدام ده بار بخوان و بعد از آن، ده مرتبه بگو: «سبحان الله، و الحمد لله، و لا إله إلا الله، و الله أکبر»،{خدا منزه است، سپاس مخصوص خداست، هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، خدا بزرگتر است.} و ده مرتبه بر پیامبر و خاندان او درود میفرستی، و بگو: {خدایا، درهای رحمتت را بر من بگشا، و از روزی حلالت بر من ارزانی دار، و تا زمانی که مرا زنده داشتهای، از سلامتی در گوش و چشم و تمام اعضای بدنم، بهرهمندم ساز؛ خدایا، هر نعمتی برای ما وجود دارد، از سوی توست، هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، از تو آمرزش میخواهم و به سوی تو باز میگردم، ای بهترین رحم کنندگان.}(1)
ص: 128
مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ إِلَهَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَوَلَّانِی بِرَحْمَتِکَ وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَیَّ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ مِمَّنْ لَا طَاقَةَ لِی بِهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَحَبَّبُ إِلَیْکَ فَحَبِّبْنِی وَ فِی النَّاسِ فَعَزِّزْنِی وَ مِنْ شَرِّ شَیَاطِینِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فَسَلِّمْنِی یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ادْعُ بِمَا أَحْبَبْتَ دُعَاءٌ آخَرُ- اللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَا تُؤْمِنَّا مَکْرَکَ وَ لَا تُنْسِنَا ذِکْرَکَ وَ لَا تَکْشِفْ عَنَّا سِتْرَکَ وَ لَا تَحْرِمْنَا فَضْلَکَ وَ لَا تُحِلَّ عَلَیْنَا غَضَبَکَ وَ لَا تُبَاعِدْنَا مِنْ جِوَارِکَ وَ لَا تَنْقُصْنَا مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لَا تَنْزِعْ مِنَّا بَرَکَتَکَ وَ لَا تَمْنَعْنَا عَافِیَتَکَ وَ أَصْلِحْ لَنَا مَا أَعْطَیْتَنَا وَ زِدْنَا مِنْ فَضْلِکَ الْمُبَارَکِ الطَّیِّبِ الْحَسَنِ الْجَمِیلِ وَ لَا تُغَیِّرْ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَتِکَ وَ لَا تُؤْیِسْنَا مِنْ رَوْحِکَ وَ لَا تُهِنَّا بَعْدَ کَرَامَتِکَ وَ لَا تُضِلَّنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ اللَّهُمَّ اجْعَلْ قُلُوبَنَا سَالِمَةً وَ أَرْوَاحَنَا طَیِّبَةً وَ أَزْوَاجَنَا مُطَهَّرَةً وَ أَلْسِنَتَنَا صَادِقَةً وَ إِیْمَانَنَا دَائِماً وَ یَقِینَنَا صَادِقاً وَ تِجَارَتَنَا لَا تَبُورُ اللَّهُمَ آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ ثُمَّ یَقْرَأُ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ وَ الْإِخْلَاصَ وَ الْمُعَوِّذَتَیْنِ عَشْراً عَشْراً وَ قُلْ بَعْدَ ذَلِکَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ عَشْراً وَ تُصَلِّی عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ قُلِ اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ رَحْمَتِکَ وَ أَسْبِغْ عَلَیَّ مِنْ حَلَالِ رِزْقِکَ وَ مَتِّعْنِی بِالْعَافِیَةِ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی سَمْعِی وَ بَصَرِی وَ جَمِیعِ جَوَارِحِ بَدَنِی اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
ص: 128
باب چهل و سوم : تعقیبات مخصوص نماز صبح
روایات
مؤلف
علاوه بر آنچه در تعقیبات مشترک همه نمازها گفته شد، بسیاری از این تعقیبات در بخش تعقیبات مغرب بیان گردید.
روایت1.
فلاح السائل: امام جعفر صادق از پدرش امام محمد باقر علیهما السلام نقل کرده و فرموده است: هیچ روزی بر فرزندان آدم نمیآید، جز اینکه آن روز میگوید: ای فرزند آدم، من روز جدیدی هستم، و من بر تو گواه هستم، پس در من کارخوب انجام بده، و در من عمل خوب انجام بده، در روز قیامت بر آن برای تو گواهی میدهم، که تو بعد از این هرگز مرا نخواهی دید. (1)
روایت2.
المکارم: امام صادق علیه السلام فرموده است: هر کس نماز صبح را بخواند و درنگ کند تا خورشید طلوع کند، برای طلب روزی، پیروزمندانهتر از گردیدن در زمین به مدت یک ماه است.(2)
و بکوش که قبل از طلوع آفتاب سخن نگویی، و مشغول به دعا و خواندن قرآن باشی، که از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرموده است: هر کس بعد از نماز صبح تا طلوع خورشید در محل نمازش بنشیند، خدا او را از آتش میپوشاند.(3)
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمود: به خدا سوگند، ذکر خدا گفتن بعد از نماز صبح تا طلوع خورشید، از سفر کردن در زمین با کمک نیروی شمشیر برای به دست آوردن روزی، سریعتر در رسیدن به مقصود است.(4)
جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرموده است: همانا شیطان سپاهیانش را، سپاهیان شب، از زمان غروب خورشید تا پایان شفق، و سپاهیان روز را از وقت دمیدن سپیده تا طلوع خورشید گسیل میدارد.(5)
ص: 129
قد مر کثیر منه فی باب تعقیب المغرب سوی ما مضی فی تعقیب کل صلاة.
فَلَاحُ السَّائِلِ، مِنْ کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ بِخَطِّ جَدِّی أَبِی جَعْفَرٍ الطُّوسِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ یَوْمٍ یَأْتِی عَلَی ابْنِ آدَمَ إِلَّا قَالَ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ وَ أَنَا عَلَیْکَ شَهِیدٌ فَافْعَلْ فِیَّ خَیْراً وَ اعْمَلْ فِیَّ خَیْراً أَشْهَدْ لَکَ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَإِنَّکَ لَنْ تَرَانِی بَعْدَهَا أَبَداً(1).
الْمَکَارِمُ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَنْ صَلَّی الْفَجْرَ وَ تَمَکَّثَ حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ کَانَ أَنْجَحَ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّرْبِ فِی الْأَرْضِ شَهْراً(2)
وَ اجْتَهِدْ أَنْ لَا تَتَکَلَّمَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ أَنْ تَکُونَ مُشْتَغِلًا بِالدُّعَاءِ وَ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فَقَدْ رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ مَنْ جَلَسَ فِی مُصَلَّاهُ مِنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ سَتَرَهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ(3).
وَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ: وَ اللَّهِ إِنَّ ذِکْرَ اللَّهِ بَعْدَ صَلَاةِ الْغَدَاةِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ أَسْرَعُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّرْبِ بِالسَّیْفِ فِی الْأَرْضِ (4).
وَ رَوَی جَابِرٌ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ إِبْلِیسَ إِنَّمَا یَبُثُّ جُنُودَهُ جُنُودَ اللَّیْلِ مِنْ حِینِ تَغِیبُ الشَّمْسُ إِلَی وَقْتِ الشَّفَقِ وَ یَبُثُّ جُنُودَ النَّهَارِ مِنْ حِینِ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی مَطْلَعِ الشَّمْسِ (5).
ص: 129
و یادآور شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمود: در آن دو ساعت یاد خدا را زیاد کنید که آن دو ساعت، زمان غفلت هستند.(1)
امام صادق علیه السلام فرموده است: خواب صبحگاه، بد یمن است و روزی را دور میکند و رنگ را زرد و زشت و دگرگون میکند، و آن خواب هر فرد نامبارکی است؛ خدا روزیها را بین سپیده دم تا طلوع خورشید تقسیم میکند، پس از آن خواب، پرهیز کنید.(2)
امام رضا علیه السلام در مورد کلام خدای عزّوجلّ «فالمقسِّمات أمراً»،(3){و تقسیم کنندگان کار [ها]} فرموده است: فرشتگان روزیهای آدمیان را در بین سپیده دم تا طلوع خورشید تقسیم میکنند، پس هر کس بین آن دو طلوع بخوابد، از روزی خودش خواب مانده است.(4)
معمر بن خلّاد روایت کرده و گفته است: امام رضا علیه السلام زمانی که در خراسان بود، وقتی نماز صبح را خواند، در محل نمازش نشست تا اینکه خورشید طلوع کرد؛ سپس کیسهای آورد که در آن تعدادی مسواک بود، پس با آنها، یکی بعد از دیگری، مسواک زد، سپس مقداری کندر آورد و آن را جوید، سپس آن را کنار گذاشت و قرآن را آورد و آن را قرائت میکرد.(5)
روایت3.
دعوات الراوندی: رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی نماز صبح را خواند، گفت: «اللهم متعنی بسمعی و بصری، و اجعلهما الوارثین منی، و أرنی ثاری فی عدوی»،{خدایا، مرا از گوش و چشمم بهرهمند ساز و آن دو را وارثان من قرار ده، و انتقام من از دشمنانم را به من بنمایان.}
روایت4.
طب الائمة: مردی به امام باقر علیه السلام از کمی فرزند گله کرد، و اینکه خواستار بچه دار شدن از کنیزان و زنان آزاد [همسران خود] است، ولی به او روزی نمیشود و او شصت سال داشت؛ امام علیه السلام به او فرمود: سه روز پس از نماز واجب (نماز عشا و پس از نماز صبح)، هفتاد مرتبه «سبحان الله»،{خدا منزه است.} و هفتاد مرتبه «أستغفر الله»،{از خدا آمرزش میخواهم.} بگو و آن را به این کلام خداوند: «استغفروا ربکم إنه کان غفاراً یرسل السَّماء علیکم مدراراً و یمددکم بأموال و بنینَ و یجعل لکم جنّات و یجعل لکم أنهاراً»،{از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است، از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و شما را به اموال و پسران، یاری کند، و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد.}(6)
روایت5.
عدة الداعی: روایت شده که ابا القمقام، که مرد محرومی بود، نزد امام کاظم علیه السلام آمد و در مورد حرفه خودش به امام گله کرد و اینکه در جستجوی نیازش به جایی برخورد نمیکند که برایش برآورده شود؛ پس ابو الحسن علیه السلام به او فرمود:
ص: 130
وَ ذَکَرَ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کَانَ یَقُولُ: أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ فِی هَاتَیْنِ السَّاعَتَیْنِ فَإِنَّهُمَا سَاعَتَا غَفْلَةٍ(1).
وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: نَوْمَةُ الْغَدَاةِ مَشْئُومَةٌ تَطْرُدُ الرِّزْقَ وَ تُصَفِّرُ اللَّوْنَ وَ تُقَبِّحُهُ وَ تُغَیِّرُهُ وَ هُوَ نَوْمُ کُلِّ مَشْئُومٍ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقْسِمُ الْأَرْزَاقَ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِیَّاکُمْ وَ تِلْکَ النَّوْمَةَ(2).
وَ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً قَالَ الْمَلَائِکَةُ تُقَسِّمُ أَرْزَاقَ بَنِی آدَمَ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ فَمَنْ نَامَ فِیمَا بَیْنَهُمَا نَامَ عَنْ رِزْقِهِ (3).
وَ رَوَی مُعَمَّرُ بْنُ خَلَّادٍ قَالَ: کَانَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام وَ هُوَ بِخُرَاسَانَ إِذَا صَلَّی الْفَجْرَ جَلَسَ فِی مُصَلَّاهُ إِلَی أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ ثُمَّ یُؤْتَی بِخَرِیطَةٍ فِیهَا مَسَاوِیکُ فَیَسْتَاکُ بِهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ ثُمَّ یُؤْتَی بِکُنْدُرٍ فَیَمْضَغُهُ ثُمَّ یَدَعُ ذَلِکَ وَ یُؤْتَی بِالْمُصْحَفِ فَیَقْرَأُ فِیهِ (4).
دَعَوَاتُ الرَّاوَنْدِیِّ،: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا صَلَّی الْغَدَاةَ قَالَ- اللَّهُمَّ مَتِّعْنِی بِسَمْعِی وَ بَصَرِی وَ اجْعَلْهُمَا الْوَارِثَیْنِ مِنِّی وَ أَرِنِی ثَارِی فِی عَدُوِّی.
طِبُّ الْأَئِمَّةِ، بِإِسْنَادِهِ إِلَی سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: أَنَّ رَجُلًا شَکَا إِلَیْهِ قِلَّةَ الْوَلَدِ وَ أَنَّهُ یَطْلُبُ الْوَلَدَ مِنَ الْإِمَاءِ وَ الْحَرَائِرِ فَلَا یُرْزَقُ لَهُ وَ هُوَ ابْنُ سِتِّینَ سَنَةً- فَقَالَ علیه السلام قُلْ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ فِی دُبُرِ صَلَاتِکَ الْمَکْتُوبَةِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الْفَجْرِ سُبْحَانَ اللَّهِ سَبْعِینَ مَرَّةً وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ سَبْعِینَ مَرَّةً تَخْتِمُهُ بِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً(5).
عُدَّةُ الدَّاعِی، رُوِیَ: أَنَّ أَبَا الْقَمْقَامِ أَتَی أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام وَ کَانَ رَجُلًا مُحَارَفاً فَشَکَا إِلَیْهِ حِرْفَتَهُ وَ أَنَّهُ لَا یَتَوَجَّهُ فِی حَاجَةٍ فَتُقْضَی لَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام قُلْ
ص: 130
در دنباله نماز صبح ده مرتبه بگو: «سبحان الله العظیم و بحمده، أستغفر الله و أسأله من فضله»،{منزه است خدای بزرگ و او را ستایش میکنم، از خدا آمرزش میخواهم و از فضل او درخواست میکنم.} ابوالقمقام گفته است: به آن مداومت کردم و به خدا سوگند، دیری نگذشت که گروهی از صحرا نشینان پیش من آمدند و به من خبر دادند که مردی از قبیله من مرده و وارثی جز من برای او شناخته نشده است، پس روانه شدم و میراث او را گرفتم و تاکنون بینیازم .
الکافی: مثل همین روایت را با سندی از جعفریها آورده است.(1)
روایت6.
العدة: حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر کس در دنباله همه نمازهای صبح بگوید: «رب صل علی محمد و أهل بیته»،{پروردگارا، بر محمد و اهل بیت او درود فرست.} خداوند صورت او را از وزش شعلههای آتش نگاه میدارد.
سعد بن زید گفته است: امام کاظم علیه السلام فرمود: وقتی نماز مغرب را خواندی، پاهایت را دراز نکن و با کسی سخن مگو تا اینکه صد مرتبه بگویی: «بسم الله الرحمن الرحیم، و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{به نام خدای بخشنده مهربان؛ و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ وجود ندارد.} هر کس آن را صد مرتبه در مغرب و صد مرتبه در صبح بگوید، خداوند صد نوع گرفتاری را که کمترین آن، جذام و برص و شیطان و فرمانروای سلطهگر است، از او دور میکند.
الکافی: مثل این روایت را از سعید بن زید آورده است.(2)
روایت7.
المکارم: از هلقام بن ابی هاقام روایت شده که گفته است: پیش امام کاظم علیه السلام رفتم و گفتم: فدایت شوم، دعایی که خوبی دنیا و آخرت را در بر داشته باشد، به من بیاموز که مختصر باشد؛ فرمود: در دنباله نماز صبح تا طلوع خورشید بگو: «سبحان الله العظیم و بحمده، أستغفر الله و أسأله من فضله»،{منزه است خدای بزرگ و او را ستایش میکنم، از خدا آمرزش میخواهم و از فضل او درخواست میکنم.} هلقام گفته است: من بدحالترین فرد در میان اهل بیت خودم بودم، نمیدانستم تا اینکه میراثی از طرف مردی که گمان نمیبردم بین من و او خویشاوندی باشد، به من رسید، و من امروز بهترین فرد اهل بیتم هستم، و این نبود جز به سبب آنچه سرورم، بنده صالح، موسی بن جعفر علیه السلام به من آموخت.(3)
الکافی: مثل همین روایت را از هلقام آورده است.(4)
ص: 131
فِی دُبُرِ الْفَجْرِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ مِنْ فَضْلِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ قَالَ أَبُو الْقَمْقَامِ فَلَزِمْتُ ذَلِکَ فَوَ اللَّهِ مَا لَبِثْتُ إِلَّا قَلِیلًا حَتَّی وَرَدَ عَلَیَّ قَوْمٌ مِنَ الْبَادِیَةِ فَأَخْبَرُونِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ قَوْمِی مَاتَ وَ لَمْ یُعْرَفْ لَهُ وَارِثٌ غَیْرِی فَانْطَلَقْتُ وَ قَبَضْتُ مِیرَاثَهُ وَ لَمْ أَزَلْ مُسْتَغْنِیاً.
الکافی، بسنده عن رجل من الجعفریین: مثله (1).
العدة، [عدة الداعی] رَوَی حَمَّادُ بْنُ عُثْمَانَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ فِی کُلِّ صَلَاةِ الْفَجْرِ رَبِّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ وَقَی اللَّهُ وَجْهَهُ مِنْ نَفَخَاتِ النَّارِ.
وَ عَنْ سَعْدِ بْنِ زَیْدٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام: إِذَا صَلَّیْتَ الْمَغْرِبَ فَلَا تَبْسُطْ رِجْلَکَ وَ لَا تُکَلِّمْ أَحَداً حَتَّی تَقُولَ مِائَةَ مَرَّةٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ مِائَةَ مَرَّةٍ فِی الْمَغْرِبِ وَ مِائَةَ مَرَّةٍ فِی الْغَدَاةِ فَمَنْ قَالَهَا دُفِعَ عَنْهُ مِائَةُ نَوْعٍ مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أَدْنَی نَوْعٍ مِنْهُ الْبَرَصُ وَ الْجُذَامُ وَ الشَّیْطَانُ وَ السُّلْطَانُ.
الکافی، عن سعید بن زید: مثله (2).
الْمَکَارِمُ، رُوِیَ عَنْ هِلْقَامِ بْنِ أَبِی هِلْقَامٍ أَنَّهُ قَالَ: أَتَیْتُ أَبَا إِبْرَاهِیمَ علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ عَلِّمْنِی دُعَاءً جَامِعاً لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَوْجِزْهُ قَالَ قُلْ فِی دُبُرِ الْفَجْرِ إِلَی أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ- سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ مِنْ فَضْلِهِ قَالَ هِلْقَامٌ وَ لَقَدْ کُنْتُ
أَسْوَأَ أَهْلِ بَیْتِی حَالًا فَمَا عَلِمْتُ حَتَّی أَتَانِی مِیرَاثٌ مِنْ قِبَلِ رَجُلٍ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ قَرَابَةً وَ إِنِّی الْیَوْمَ لَمِنْ أَیْسَرِ أَهْلِ بَیْتِی وَ مَا ذَلِکَ إِلَّا مِمَّا عَلَّمَنِی مَوْلَایَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیهما السلام (3).
الکافی، بإسناده عن هلقام: مثله (4).
ص: 131
روایت8.
العیاشی: عبدالله بن سنان گفته است: به امام صادق علیه السلام گله کردم. فرمود: آیا چیزی به تو بیاموزم که اگر آن را گفتی، خدا بدهیات را بپردازد و تو را و حال تو را بالا برد؟ گفتم: بسیار به آن نیاز دارم؛ پس این دعا را به او آموخت: در دنباله نماز صبح بگو: {به زنده و پایداری که مرگ ندارد، توکل کردهام، و ستایش خدایی را که نه فرزندی گرفته و نه در جهانداری شریکی دارد و نه خوار بوده که [نیاز به] سرپرستی داشته باشد، و او را بسیار بزرگ شمار؛ خدایا، از نیازمندی و تهیدستی و از چیرگی بدهکاری و بیماری به تو پناه میآورم، و از تو میخواهم مرا برای ادای حق تو به خودت و مردم یاری کنی.}(1)
توضیح
فیروزآبادی گفته است: «نعشه الله» مانند منعه - در وزن - : بالا برد، جلو برد؛ مانند «نعشه و نعّشه»؛ و «البؤس»، یعنی شدت نیازمندی و تهیدستی.
مؤلف
شیخ و دیگران(2)
این دعا را به صورت مرسل روایت کردهاند و در روایت آنها «و من غلبة الدین، فصل علی محمد و آله و أعنی علی أداء حقک إلیک و إلی الناس»،{و از چیرگی بدهکاری، پس بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا برای ادای حق تو به خودت و مردم یاری کن.} آمده است.
روایت9.
الکافی: با سند قوی از ابی بصیر از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: هرکس در دنباله نماز صبح و در دنباله نماز مغرب، هفت مرتبه بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{به نام خدای بخشنده مهربان؛ و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ وجود ندارد.} خداوند هفتاد نوع گرفتاری را از او دور میکند که سستترین آنها باد و برص و جذام است، و او را در فهرست خوشبختان مینویسد، هرچند از تیرهبختان باشد.(3)
در روایت سعدان از ابی بصیر، از امام صادق علیه السلام مثل این روایت آمده، جز اینکه گفته است: کمترین آن، دیوانگی و جذام و برص است، و اگر تیرهبخت باشد، امید است که خدای عزّوجلّ او را به خوشبختی برگرداند.(4)
همان کتاب: با سند موثق از حسن بن جهم، از امام کاظم علیه السلام مثل این را روایت کرده است، با این تفاوت که فرموده است: سه مرتبه هنگام صبح و سه مرتبه هنگام شب میگوید و از شیطان و فرمانروا و برص و جذامی نمیترسد؛ و هفت مرتبه نمیگوید. امام کاظم علیه السلام فرمود: و من آن را صد مرتبه میگویم.(5)
و نیز با سند موثق از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: وقتی نماز صبح و مغرب را خواندی، هفت مرتبه بگو:
ص: 132
الْعَیَّاشِیُّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: شَکَوْتُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ أَ لَا أُعَلِّمُکَ شَیْئاً إِذَا قُلْتَهُ قَضَی اللَّهُ دَیْنَکَ وَ أَنْعَشَکَ وَ أَنْعَشَ حَالَکَ فَقُلْتُ مَا أَحْوَجَنِی إِلَی ذَلِکَ فَعَلَّمَهُ هَذَا الدُّعَاءَ قُلْ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الْفَجْرِ- تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ الْقَیُّومِ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْبُؤْسِ وَ الْفَقْرِ وَ مِنْ غَلَبَةِ الدَّیْنِ وَ السُّقْمِ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُعِینَنِی عَلَی أَدَاءِ حَقِّکَ إِلَیْکَ وَ إِلَی النَّاسِ (1).
قال الفیروزآبادی نعشه الله کمنعه دفعه کأنعشه و نعشه و البؤس شدة الحاجة و الفقر.
روی الشیخ و غیره (2)
هذا الدعاء مرسلا و فی روایتهم و من غلبة الدین فصل علی محمد و آله و أعنی علی أداء حقک إلیک و إلی الناس.
الْکَافِی، بِسَنَدِهِ الْقَوِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ سَبْعَ مَرَّاتٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أَهْوَنُهَا الرِّیحُ وَ الْبَرَصُ وَ الْجُنُونُ وَ إِنْ کَانَ شَقِیّاً مُحِیَ مِنَ الشَّقَاءِ وَ کُتِبَ فِی السُّعَدَاءِ(3).
وَ فِی رِوَایَةِ سَعْدَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ أَهْوَنُهُ الْجُنُونُ وَ الْجُذَامُ وَ الْبَرَصُ وَ إِنْ کَانَ شَقِیّاً رَجَوْتُ أَنْ یُحَوِّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی السَّعَادَةِ(4).
وَ مِنْهُ بِسَنَدِهِ الْمُوَثَّقِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ جَهْمٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام: مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ یَقُولُهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حِینَ یُصْبِحُ وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حِینَ یُمْسِی لَمْ یَخَفْ شَیْطَاناً وَ لَا سُلْطَاناً وَ لَا بَرَصاً وَ لَا جُذَاماً وَ لَمْ یَقُلْ سَبْعَ مَرَّاتٍ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ وَ أَنَا أَقُولُهَا مِائَةَ مَرَّةٍ(5).
وَ أَیْضاً بِسَنَدِهِ الْمُوَثَّقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا صَلَّیْتَ الْغَدَاةَ وَ الْمَغْرِبَ فَقُلْ
ص: 132
«بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{به نام خدای بخشنده مهربان؛ هیچ نیرو و قوتی جز به سبب خدای والا مرتبهی بزرگ وجود ندارد.} هر کس آن را هفت مرتبه بگوید، نه دیوانگی و نه جذام و نه برص و نه هفتاد نوع گرفتاری، به او نمیرسد.(1)
روایت10.
به خط شهید - که رحمت خدا بر او باد- از امام صادق علیه السلام: هر کس نماز صبح را بخواند و صد مرتبه بر محمد و خاندان محمد درود فرستد، خدا بدن او را بر آتش حرام میکند، و شایسته است قبل از اینکه سخن بگوید، «یا رب صل علی محمد و آل محمد و أعتق رقبتی من النار»،{ای پروردگار، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا از آتش برهان.} را بخواند.
روایت11.
دعائم الاسلام: از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرموده است: سوگند به کسی که جان محمد به دست اوست، همانا دعای شخص بعد از سپیده دم تا طلوع خورشید، برای برآمدن نیاز، موفقتر از مسافر در زمین با داراییاش است.(2)
و از او علیه السلام است که فرموده است: هر کس در محلی که نماز صبح را در آنجا خوانده است، به ذکر خدا بنشیند تا اینکه خورشید طلوع کند، برای او ثواب حج خانه خدا خواهد بود.(3)
از امام جعفر صادق علیه السلام است که فرموده است: تعقیبات بعد از نماز صبح، یعنی دعا خواندن، از مسافرت در شهرها برای به دست آوردن روزی، رسانندهتر است.(4)
روایت12.
البلد الامین: امام رضا علیه السلام فرموده است: هرکس بعد از نماز صبح، صد مرتبه بسمله - «یعنی بسم الله الرحمن الرحیم» - و حولقه - یعنی «لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم» - بگوید، از - نزدیکی - سیاهی چشم به سفیدی آن، به اسم بزرگ خدا نزدیکتر خواهد بود؛ و اینکه اسم بزرگ خدا در آن وارد شده است.(5)
روایت13.
کتاب جعفر بن محمد بن شریح الجهنی: جابر جعفی گفته است: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: تهلیل و تکبیر زیاد بگویید؛ سپس فرمود: روزی شخصی پشت سر رسول خدا نماز صبح خواند و هنگامی که سلام نماز را داد، شخص گفت: «لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد و هو علی کل شیء قدیر»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، تنهاست و شریکی برای او نیست، فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست، و او بر هر چیزی توانا است.} رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گوینده کیست؟ به او گفته شد: فلان انصاری است؛ پس رسول خدا به او فرمود: سوگند به کسی که جانم به دست اوست،
ص: 133
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ سَبْعَ مَرَّاتٍ فَإِنَّهُ مَنْ قَالَهَا لَمْ یُصِبْهُ جُنُونٌ وَ لَا جُذَامٌ وَ لَا بَرَصٌ وَ لَا سَبْعُونَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ(1).
بِخَطِّ الشَّهِیدِ، ره عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: مَنْ صَلَّی فَرِیضَةَ الْغَدَاةِ وَ صَلَّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَی النَّارِ وَ یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ قَبْلَ أَنْ یَتَکَلَّمَ یَا رَبِّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْتِقْ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ.
دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ: وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَدُعَاءُ الرَّجُلِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ لَأَنْجَحُ فِی الْحَاجَاتِ مِنَ الضَّارِبِ بِمَالِهِ فِی الْأَرْضِ (2).
وَ عَنْهُ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ قَعَدَ فِی مُصَلَّاهُ الَّذِی صَلَّی فِیهِ الْفَجْرَ یَذْکُرُ اللَّهَ حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ کَانَ لَهُ حَجُّ بَیْتِ اللَّهِ (3).
وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ: التَّعْقِیبُ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ یَعْنِی بِالدُّعَاءِ أَبْلَغُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّارِبِ فِی الْبِلَادِ(4).
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: مَنْ بَسْمَلَ وَ حَوْلَقَ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ مِائَةَ مَرَّةٍ کَانَ أَقْرَبَ إِلَی اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ مِنْ سَوَادِ الْعَیْنِ إِلَی بَیَاضِهَا وَ أَنَّهُ دَخَلَ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ (5).
کِتَابُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ شُرَیْحٍ الْجُهَنِیِّ، عَنْ حُمَیْدِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: أَکْثِرُوا مِنَ التَّهْلِیلِ وَ التَّکْبِیرِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَجُلًا ذَاتَ یَوْمٍ صَلَّی خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْغَدَاةَ فَلَمَّا سَلَّمَ قَالَ الرَّجُلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنِ الْقَائِلُ فَقِیلَ لَهُ فُلَانٌ الْأَنْصَارِیُّ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَدِ
ص: 133
هجده فرشته به سوی او شتافتند که هرکدام آن را به سوی پروردگار بالا ببرند.
روایت14.
مجالس ابن الشیخ: رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی نماز صبح را خواند، صدایش را تا حدی که یاران بشنوند، بالا برد و سه مرتبه گفت: «اللهم أصلح دینی الذی جعلته لی عصمة»،{خدایا، دینم را که برای من نگاه دارنده قرار دادهای، نیکو بگردان.} و سه مرتبه «اللهم أصلح لی دنیای التی جعلت فیها معاشی»،{خدایا، دنیایم را که زندگی مرا در آن قرار دادهای، برایم نیکو گردان.} و سه مرتبه «اللهم أصلح لی آخرتی التی جعلت مرجعی الیها»،{خدایا، آخرتم را که محل برگشت من قرار دادهای، برایم نیکو گردان.} و سه مرتبه «اللهم إنی أعوذ برضاک من سخطک و أعوذ بعفوک من نقمتک»،{خدایا، از خشم تو به خشنودیات، و از انتقام تو به گذشتت پناه میآورم.} و سه مرتبه «اللهم أعوذ بک منک لا مانع لما أعطیت، و لا معطی لما منعت، و لا ینفع ذا الجد منک الجدّ»،{خدایا، از تو به تو پناه میآورم، نه بازدارندهای از آنچه میبخشی، و نه بخشندهای از آنچه بازداشتهای، وجود ندارد، و توانگری هیچ شخص بهرهمندی، او را از تو بینیاز نمیکند.}
توضیح
در النهایه گفته است: «الجد»، یعنی بهره و خوشبختی و توانگری؛ از همین نوع است حدیث «و لا ینفع ذا الجد منک الجد»، یعنی توانگری هیچ توانگری، او را از تو بینیاز نمیکند و تنها ایمان و اطاعت به او سود میرساند. پایان. فیروزآبادی در مورد معانی کلمه «من» گفته است: از جمله آنها بدل است، مثل «لا ینفع ذا الجد منک الجد».
ابن هشام در المغنی در بیان معانی آن گفته است: پنجم، بدل است؛ مثل «أرضیتم بالحیاة الدنیا من الآخرة»،(1){آیا
به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کرده اید؟} «و لا ینفع ذا الجد منک الجد»، یعنی بهرهمند از دنیا، بهرهاش به او سودی نمیرساند، یعنی به جای طاعت، یا به جای بهرهمندی تو، یا به جای بهرهمندی از تو؛ و گفته شده است: «ینفع» معنی «یمنع» را نیز در درون خود دارد و وقتی «من» به «الجد» متعلق باشد، معنی برعکس میشود. پایان.(2)
همان طور که دانستی، این بر خلاف آنچه در مورد منع از آن گفته شد، از چیزهایی است که لفظ «الجَدّ» در دعا به آن اطلاق میشود .
روایت15.
ثواب الاعمال(3)
و الخصال: امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس بعد از نماز
ص: 134
اسْتَبَقَ إِلَیْهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ مَلَکاً أَیُّهُمْ یَرْفَعُهَا إِلَی الرَّبِّ.
مَجَالِسُ ابْنِ الشَّیْخِ، عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ عُمَرَ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الضَّبِّیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَبِیبٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی إِدْرِیسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَبِی بُرْدَةَ الْأَسْلَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا صَلَّی الصُّبْحَ رَفَعَ صَوْتَهُ حَتَّی تَسْمَعَ أَصْحَابُهُ یَقُولُ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ دِینِیَ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِی عِصْمَةً ثَلَاثَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِی دُنْیَایَ الَّتِی جَعَلْتَ فِیهَا مَعَاشِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِی آخِرَتِیَ الَّتِی جَعَلْتَ مَرْجِعِی إِلَیْهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِرِضَاکَ مِنْ سَخَطِکَ وَ أَعُوذُ بِعَفْوِکَ مِنْ نَقِمَتِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْکَ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ وَ لَا مُعْطِیَ لِمَا مَنَعْتَ وَ لَا یَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْکَ الْجَدُّ(1).
قال فی النهایة الجد الحظ و السعادة و الغناء و منه الحدیث و لا ینفع ذا الجد منک الجد أی لا ینفع ذا الغناء منک غناؤه و إنما ینفعه الإیمان و الطاعة انتهی و قال الفیروزآبادی فی معانی کلمة من و منها البدل مثل لا ینفع ذا الجد منک الجد.
و قال ابن هشام فی المغنی فی بیان معانیها الخامس البدل نحو أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ(2) و لا ینفع ذا الجد منک الجد أی لا ینفع ذا الحظ من الدنیا حظه بذلک أی بدل طاعتک أو بدل حظک أی بدل حظه منک و قیل ضمن ینفع معنی یمنع و متی علقت من بالجد انعکس المعنی انتهی (3).
و هذا مما أطلق لفظ الجد فی الدعاء خلافا لما مر من المنع عن ذلک کما عرفت.
ثَوَابُ الْأَعْمَالِ (4)، وَ الْخِصَالُ، عَنْ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَهْلٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ بَعْدَ صَلَاةِ
ص: 134
صبح، هفتاد مرتبه طلب آمرزش کند، خدا او را میآمرزد، هر چند گناهان آن روز او، هفتاد هزار باشد؛ و هر کس در روز بیشتر از هفتاد هزار گناه انجام دهد، خیری در او نیست؛ در روایت دیگر، هفتصد گناه بیان شده است.(1)
روایت16.
ثواب الاعمال: صباح بن سیابه نقل کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود: آیا چیزی به تو بیاموزم که خدا با آن، صورتت را از گرمای جهنم نگاه دارد؟ گفتم: بلی؛ فرمود: بعد از نماز صبح، صد مرتبه بگو: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»،{خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست.} که با آن، خدا صورت تو را از گرمای جهنم نگاه میدارد.(2)
روایت17.
ثواب الاعمال(3)
و الخصال: از امام باقر علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: وقتی نماز صبح را خواندی، ده مرتبه بگو: «سبحان الله العظیم و بحمده و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{خدای بزرگ، منزه است و او را ستایش میکنم، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ وجود ندارد.}که خدای عزّوجلّ با آن، تو را از نابینایی و دیوانگی و جذام و تهیدستی و پیری ایمن میدارد.(4)
روایت18.
ثواب الاعمال: امام موسی بن جعفر از پدرش علیهما السلام نقل کرده که علی علیه السلام فرموده است: هر کس نماز صبح را بخواند و سپس یازده مرتبه - سوره - «قل هو الله أحد» را بخواند، در آن روز، هیچ گناهی او را دنبال نکند، و بینی شیطان را به خاک بمالد.(5)
از همین کتاب: مثل همین روایت را از امیرالمؤمنین علیه السلام آورده است.(6)
ص: 135
الْفَجْرِ سَبْعِینَ مَرَّةً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لَوْ عَمِلَ ذَلِکَ الْیَوْمَ سَبْعِینَ أَلْفَ ذَنْبٍ وَ مَنْ عَمِلَ فِی یَوْمٍ أَکْثَرَ مِنْ سَبْعِینَ أَلْفَ ذَنْبٍ فَلَا خَیْرَ فِیهِ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ (1).
ثَوَابُ الْأَعْمَالِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَ لَا أُعَلِّمُکَ شَیْئاً یَقِی اللَّهُ بِهِ وَجْهَکَ مِنْ حَرِّ جَهَنَّمَ قَالَ قُلْتُ بَلَی قَالَ قُلْ بَعْدَ الْفَجْرِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ یَقِی اللَّهُ بِهِ وَجْهَکَ مِنْ حَرِّ جَهَنَّمَ (2).
ثَوَابُ الْأَعْمَالِ (3)، وَ الْخِصَالُ، عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِشَیْبَةَ الْهُذَلِیِّ إِذَا صَلَّیْتَ الصُّبْحَ فَقُلْ عَشْرَ مَرَّاتٍ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُعَافِیکَ بِذَلِکَ مِنَ الْعَمَی وَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْفَقْرِ وَ الْهَرَمِ (4).
ثَوَابُ الْأَعْمَالِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارِ عَنِ الْعَمْرَکِیِّ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ علیه السلام: مَنْ صَلَّی صَلَاةَ الْفَجْرِ ثُمَّ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ إِحْدَی عَشْرَةَ مَرَّةً لَمْ یَتْبَعْهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ ذَنْبٌ وَ إِنْ رَغِمَ أَنْفُ الشَّیْطَانِ (5).
و منه عن أحمد بن محمد بن یحیی العطار عن أبیه عن محمد بن أحمد بن یحیی عن أبی الحسن النهدی عن أبان بن عثمان عن قیس بن ربیعة عن عمار بن زیاد عن عبد الله بن حجر عن أمیر المؤمنین علیه السلام: مثله (6)
ص: 135
دعائم الاسلام: مثل همین را از او علیه السلام به صورت مرسل آورده است.(1)
روایت19.
مصباح الشیخ و الجنة و البلد الامین و الاختیار و سایر الکتب: پس هنگامی که نماز صبح را خواندی، با تعقیباتی که برای دنباله نمازهای واجب گفته شد، تعقیبات میخوانی، سپس آنچه را که مخصوص اینجا است، میگویی، و آن عبارت است از: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و اهدنی لِما اختلف فیه من الحق باذنک، إنک تهدی من تشاء إلی صراط مستقیم»،{خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا در آنچه اختلاف نظر وجود دارد، با اذن خودت به آنچه حقیقت دارد، راهنمایی کن، چرا که تو هر کسی را بخواهی به راه راست هدایت میکنی.}(2)
روایت20.
مصباح الشیخ و الاختیار: سپس بگو: {هیچ خدایی جز الله، خدای یکتا، وجود ندارد و ما برای او تسلیم هستیم؛ هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، دین خود را برای وی بی آلایش گردانیده، جز او را نمیپرستیم، هرچند مشرکان را خوش نیاید؛ هیچ خدایی جز الله، پروردگار ما و پروردگار پدران ما، وجود ندارد؛ هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، تنهاست و شریکی برای او نیست، فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست، زنده میکند و میمیراند و میمیراند و زنده میگرداند و او بر هر چیزی توانا است؛ خدا منزه است هر آن مقدار که چیزی خدا را تسبیح بگوید، و همان گونه که خدا دوست دارد منزه داشته شود، و همان گونه که خدا دوست دارد ستایش شود، و همانگونه که او شایسته آن است، و همان گونه که برای بزرگی ذاتش و شکوه ارجمندیاش سزاوار است؛ سپاس خدا را، هر آن مقدار که چیزی او را ستایش کند، همانگونه که خدا دوست دارد ستایش شود، و همانگونه که خدا شایسته آن است، و همانگونه که برای بزرگواری ذاتش و شکوه ارجمندیاش سزاوار است؛ و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، هر آن مقدار که چیزی خدا را به یگانگی بداند، و همانگونه که خدا دوست دارد به یگانگی یاد شود، و همانگونه که برای بزرگواری ذاتش و شکوه ارجمندیاش سزاوار است؛ و خدا بزرگتر است، هر آن مقدار که چیزی او را بزرگ بداند، و همانگونه که خدا دوست دارد او را بزرگ دانسته شود، و همانگونه که او شایسته آن است، و همانگونه که سزاوار بزرگواری ذاتش و شکوه ارجمندیاش است؛ خدا منزه است، و ستایش مخصوص اوست، و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد؛ و خدا بزرگتر است، به تعداد هر نعمتی که خدا به من، یا به هر کسی از پیشینیان، یا هر کسی که بعد از این تا روز قیامت به وجود خواهد آمد، بخشیده است.}(3)
مؤلف
مثل این در تعقیبات مشترک نمازها گذشت، و تکرار کردن ما به خاطر تکرار کردن شیخ، و اختلافی که در آن دو وجود دارد، بوده است و شاید از روایت دیگری که در مورد خصوص تعقیبات نماز صبح است، گرفته شده است.
عبارت «و نحن له مسلمون»، یعنی به حکم او اعتراف میکنیم و از دستور او پیروی و خالصانه
ص: 136
دعائم الإسلام، عنه علیه السلام مرسلا: مثله (1).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ الْجُنَّةُ، [جنة الأمان] وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ، وَ الِاخْتِیَارُ، وَ سَائِرُ الْکُتُبِ: فَإِذَا صَلَّیْتَ الْفَجْرَ عَقَّبْتَ بِمَا تَقَدَّمَ ذِکْرُهُ عَقِیبَ الْفَرَائِضِ ثُمَّ تَقُولُ مَا یَخْتَصُّ هَذَا الْمَوْضِعَ وَ هُوَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ إِنَّکَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (2).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ الِاخْتِیَارُ،: ثُمَّ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِلَهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا نَعْبُدُ إِلَّا إِیَّاهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّ آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ سُبْحَانَ اللَّهِ کُلَّمَا سَبَّحَ اللَّهَ شَیْ ءٌ وَ کَمَا یُحِبُّ اللَّهُ أَنْ یُسَبَّحَ وَ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ کَمَا یَنْبَغِی لِکَرَمِ وَجْهِهِ وَ عِزِّ جَلَالِهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کُلَّمَا حَمِدَ اللَّهَ شَیْ ءٌ وَ کَمَا یُحِبُّ اللَّهُ أَنْ یُحْمَدَ وَ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ کَمَا یَنْبَغِی لِکَرَمِ وَجْهِهِ وَ عِزِّ جَلَالِهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ کُلَّمَا هَلَّلَ اللَّهَ شَیْ ءٌ وَ کَمَا یُحِبُّ اللَّهُ أَنْ یُهَلَّلَ وَ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ کَمَا یَنْبَغِی لِکَرَمِ وَجْهِهِ وَ عِزِّ جَلَالِهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ
کُلَّمَا کَبَّرَ اللَّهَ شَیْ ءٌ وَ کَمَا یُحِبُّ اللَّهُ أَنْ یُکَبَّرَ وَ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ کَمَا یَنْبَغِی لِکَرَمِ وَجْهِهِ وَ عِزِّ جَلَالِهِ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ عَدَدَ کُلِّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَ بِهَا عَلَیَّ أَوْ عَلَی أَحَدٍ مِمَّنْ کَانَ أَوْ یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ(3).
قد مر مثله فی تعقیب مطلق الصلوات (4)
و إنما کررته لإعادة الشیخ إیاه هنا و اختلاف ما بینهما و لعله مأخوذ من روایة أخری وردت فی خصوص تعقیب الصبح.
قوله علیه السلام و نحن له مسلمون أی مذعنون لحکمه منقادون لأمره مخلصون
ص: 136
او را عبادت میکنیم. مفسران در تفسیر کلام خدای متعال که فرموده است: «لا نُفرِّق بین أحدٍ مِن رسله و نحن له مسلمون»،(1)
{ما میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمی گذاریم و ما او را فرمانبرداریم.} اینگونه گفتهاند، و منظور از اسلام در اینجا، معنای متعارف آن نیست. «لا نعبد إلا إیّاه مخلصین له الدین»، یعنی عبادت ما، منحصر در خدای سبحان است و در عبادت او، عبادت دیگری را در نمیآمیزیم؛ منظور این است که دیگری را، نه به صورت مستقل و نه به صورت مشترک، با خدا عبادت نمیکنیم.
روایت21.
مصباح الشیخ(2) و الکفعمی و ابن الباقی و غیرهم: سپس ده مرتبه میگویی: {خدا منزه است، و ستایش مخصوص اوست، و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد؛ و خدا بزرگتر است، هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا وجود ندارد، به اندازه عرش او و مانند آن، و گستره کلماتش و مانند آن، و تعداد آفریدههایش و مانند آن، و گنجایش آسمانهایش و مانند آن، و گنجایش زمینش و مانند آن، و به تعداد آنچه کتابش برشمرده و مانند آن، و چند برابر تعداد آنها و چندین برابر چند برابر آنها که چند برابر بودنش و مانند آن را کسی جز خود او نتواند بشمرد.
گواهی میدهم که جز الله، هیچ خدایی وجود ندارد؛ یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست، فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست، زنده میکند و میمیراند و او زندهای است که نمیمیرد، خوبی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست.}(3)
توضیح
همانطور که خواهد آمد، «عشر مرات»،{ده مرتبه.} مربوط به عبارت «أشهد»،{گواهی میدهم.} تا آخر آن است؛ عبارت «و مداد کلماته»، یعنی علوم و حکمتها یا تقدیرات او؛ یعنی میخواهم به تعداد این چیزها او را تسبیح گویم و به یگانگی یاد کنم و گرامی بدارم و به بزرگی یاد کنم و ستایش کنم؛ یا اینکه او به تعداد ذکر شده، سزاوار همه اینها است، زیرا همه اینها دلالت بر پاکی و یکتایی و بزرگواری او دارد و به اندازه هریک از اینها سزاوار سپاس و ستایش است.
جزری در مورد این دعا گفته است: «سبحان الله مداد کلماته»، یعنی مانند تعداد آنها؛ و گفته شده است: یعنی به اندازهای که در فراوانی، با مقدار پیمانه و وزن و هر چیزی شبیه آنها از واحدهای شمارش و اندازه گیری، برابر باشد، و در این تمثیل، نزدیک کردن به ذهن از آن اراده میشود، چرا که سخن در پیمانه و وزن وارد نمیشود ولی در عدد وارد میشود؛ و «المداد» مانند «مدّ» مصدر است، گفته میشود: «مددت الشیء، مدّاً و مداداً»، یعنی چیزی که فراوان و افزون میگردد. همچنین در مورد «سبحان الله مداد کلماته» گفته است: یعنی کلام او، که همان صفت اوست، و صفات او در عدد منحصر نمیشود و عدد را به طور مَجازی و برای مبالغه در فراوانی گفته است؛ و گفته شده است: احتمال دارد تعداد ذکرها یا تعداد پاداشهای آنها را اراده کرده باشد
ص: 137
فی عبادته کما قال المفسرون فی قوله تعالی لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (1) و لیس المراد بالإسلام هنا معناه المتعارف لا نعبد إلا إیاه مخلصین له الدین أی عبادتنا منحصرة فیه سبحانه حال کوننا غیر خالطین مع عبادته عبادة غیره و المراد أنا لا نعبد غیره لا علی الانفراد و لا علی الاشتراک.
مِصْبَاحَیِ الشَّیْخِ (2)، وَ الْکَفْعَمِیِّ، وَ ابْنِ الْبَاقِی، وَ غَیْرِهِمْ: ثُمَّ تَقُولُ- سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ زِنَةَ عَرْشِهِ وَ مِثْلَهُ وَ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ وَ مِثْلَهُ وَ عَدَدَ خَلْقِهِ وَ مِثْلَهُ وَ مِلْ ءَ سَمَاوَاتِهِ وَ مِثْلَهُ وَ مِلْ ءَ أَرْضِهِ وَ مِثْلَهُ وَ عَدَدَ مَا أَحْصَی کِتَابُهُ وَ مِثْلَهُ وَ عَدَدَ ذَلِکَ أَضْعَافاً وَ أَضْعَافَهُ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً لَا یُحْصِی تَضَاعِیفَهَا أَحَدٌ غَیْرُهُ وَ مِثْلُهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ (3).
عشر مرات متعلق بقوله أشهد إلی آخره کما سیأتی قوله علیه السلام و مداد کلماته أی علومه و حکمه أو تقدیراته أی أرید أن أسبحه و أهلله و أمجده و أکبره و أحمده بعدد هذه الأشیاء أو یستحق جمیع ذلک بعددها لأن کلا منها یدل علی تنزیهه و توحیده و مجده و یستحق بکل منها حمدا و ثناء.
قال الجزری فیه سبحان الله مداد کلماته أی مثل عددها و قیل قدر ما یوازیها فی الکثرة عیار کیل أو وزن أو ما أشبهه من وجوه الحصر و التقدیر و هذا تمثیل یراد به التقریب لأن الکلام لا یدخل فی الکیل و الوزن و إنما یدخل فی العدد و المداد مصدر کالمد یقال مددت الشی ء مدا و مدادا و هو ما یکثر و یزداد و قال أیضا فیه سبحان الله عدد کلماته أی کلامه و هو صفته و صفاته لا تنحصر بالعدد فذکر العدد هنا مجازا للمبالغة فی الکثرة و قیل یحتمل أن یرید عدد الأذکار أو عدد الأجور علی
ص: 137
و عدد به خاطر مصدر بودنش، منصوب است. پایان .
در القاموس آمده است: «المدّ» با ضمه، یعنی پیمانه، و جمع آن، «امداد و مداد» است؛ گفته شده است: «سبحان الله مداد کلماته» از همین گونه است. پایان. درست آن است که منظور از آن، مرکب قلم و از کلام او که فرموده است: «قل لو کان البحر مداداً لکلمات ربی»،(1){بگو:
«اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکّب شود.»} میباشد. «و ملء سمواته» از قبیل تشبه وجود ذهنی به حسی است. «ما أحصی کتابه»، یعنی لوح محفوظ یا قرآن.
گفتهاند: و سی مرتبه میگویی: «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر»،{خدا منزه است، و ستایش مخصوص اوست، و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، و خدا بزرگتر است.}
روایت22.
مصباح الشیخ و الاختیار: سپس میگویی: {سپاس خدایی را که یاد کنندهاش را فراموش نمیکند؛ و سپاس خدایی را که دعا کنندهاش را دست خالی بر نمیگرداند؛ و سپاس خدایی را که امید کسی را که به او امید بسته را قطع نمیکند؛ و سپاس خدایی را که دوست دارندهاش را خوار نمیکند؛ و سپاس خدا را که در مقابل نیکی با نیکی، و در برابر شکیبایی با نجات دادن پاداش میدهد؛ و سپاس خدایی را که هنگام بسته شدن چاره بر ما، پشتیبان ما است؛ و سپاس خدایی را که هنگامی که گمان ما در مورد اعمالمان مأیوسمان سازد، امید ما است؛ سپاس خدایی را که هر کس بر او توکل کند، کفایتش میکند؛ و سپاس خدایی را که صبح و شب نعمتهایش را بر ما میبخشد، پس روز و شب در رحمت او قرار داریم و به نعمت او در سلامتی به صبح میرسیم، پس سپاس فراوان و منت بسیار برای تو است.
سپاس خدایی را که مرا آفرید و آفرینشم را نیکو ساخت، و مرا صورتگری کرد و نیکو صورتگری کرد، و مرا پرورش داد و نیکو پرورش داد، و در دینش به من بصیرت داد، و روزیاش را بر من گسترده ساخت، و نعمتهایش را بر من ارزانی کرد، و در آنچه برایم مهم بود، مرا کفایت کرد، خدایا، پس سپاس باد تو را، سپاسی فراوان و در هر حال، و منتی بسیار. به نعمت تو نیکیها انجام میشوند، پس سپاس باد تو را، سپاسی جاودانه همراه با جاودانگی خودت؛ و سپاس باد تو را سپاسی که برایش پایانی جز علم خودت نباشد؛ و سپاس باد تو را سپاسی که جز خواسته خودت، برایش پایانی نباشد؛ و سپاس باد تو را سپاسی که برای گویندهاش پاداشی جز خشنودی تو نباشد. خدایا، سپاس برای تو و شکوه به سوی توست، و تو یاری دهنده هستی. خدایا، سپاس تو را آن گونه که تو سزاوار آن هستی، و سپاس خدا را با تمام سپاسهایش و برتمام نعمتهایش، تا اینکه سپاس به چیزی منتهی گردد که پروردگار ما دوست دارد و از آن خشنود است. خدایا، سپاس تو را آن گونه که میگویی و بالاتر از آنچه گویندگان میگویند، و آن گونه که پروردگار دوست دارد سپاس گفته شود.}(2)
ص: 138
ذلک و نصب عددا علی المصدر انتهی.
و فی القاموس المد بالضم المکیال و الجمع أمداد و مداد قیل و منه سبحان الله مداد کلماته انتهی و الصواب أن المراد به المداد بالقلم من قوله سبحانه قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی (1) و مل ء سماواته من قبیل تشبیه المعقول بالمحسوس ما أحصی کتابه أی اللوح أو القرآن.
قالوا و تقول ثلاثین مرة سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر.
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ الْإِخْتِیَارُ،: ثُمَّ تَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَنْسَی مَنْ ذَکَرَهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یُخَیِّبُ مَنْ دَعَاهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَقْطَعُ رَجَاءَ مَنْ رَجَاهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یُذِلُّ مَنْ وَالاهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَجْزِی بِالْإِحْسَانِ إِحْسَاناً وَ بِالصَّبْرِ نَجَاةً وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هُوَ ثِقَتُنَا حِینَ تَنْقَطِعُ الْحِیَلُ عَنَّا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هُوَ رَجَاؤُنَا حِینَ یَسُوءُ ظَنُّنَا بِأَعْمَالِنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنْ تَوَکَّلَ عَلَیْهِ کَفَاهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَغْدُو عَلَیْنَا وَ یَرُوحُ بِنِعَمِهِ فَنَظَلُّ فِیهَا وَ نَبِیتُ بِرَحْمَتِهِ سَاکِنِینَ وَ نُصْبِحُ بِنِعْمَتِهِ مُعَافِینَ فَلَکَ الْحَمْدُ کَثِیراً وَ لَکَ الْمَنُّ فَاضِلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَنِی فَأَحْسَنَ خَلْقِی وَ صَوَّرَنِی فَأَحْسَنَ صُورَتِی وَ أَدَّبَنِی فَأَحْسَنَ أَدَبِی وَ بَصَّرَنِی دِینَهُ وَ بَسَطَ عَلَیَّ رِزْقَهُ وَ أَسْبَغَ عَلَیَّ نِعَمَهُ وَ کَفَانِی الْهَمَّ اللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی کُلِّ حَالٍ کَثِیراً وَ لَکَ الْمَنُّ فَاضِلًا وَ بِنِعْمَتِکَ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ اللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً مَعَ خُلُودِکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً لَا نِهَایَةَ لَهُ دُونَ عِلْمِکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً لَا أَمَدَ لَهُ دُونَ مَشِیَّتِکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً لَا أَجْرَ لِقَائِلِهِ دُونَ رِضَاکَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَی وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَمَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بِمَحَامِدِهِ کُلِّهَا عَلَی نَعْمَائِهِ کُلِّهَا حَتَّی یَنْتَهِیَ الْحَمْدُ إِلَی مَا یُحِبُّ رَبُّنَا وَ یَرْضَی اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَمَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا یَقُولُ الْقَائِلُونَ وَ کَمَا یُحِبُّ رَبُّنَا أَنْ یُحْمَدَ-(2)
ص: 138
سپس میگویی: {تو خدایی هستی که جز تو، پروردگار جهانیان، خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، والا مرتبه و بزرگ، خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، عزیز و حکیم، خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، بسیار آمرزنده و مهربان، خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، صاحب روز جزا، خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، آغازگر هر چیز که به سوی او باز میگردد، خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، بی سرآغاز و بی سرانجام، خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، آفریدگار بهشت و آتش، خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، آفریدگار خوبی و بدی، خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، یکتای یگانه تنهای بینیازی که نه زاییده و نه زاده شده و نه برای او همتایی هست، خدایی نیست؛ تو خدایی هستی که جز تو، فرمانروای پاک سالم (از هر عیب و آسیب)، امان بخش نگهبان، عزیز، جبّار [و] بزرگ منش، خدایی نیست؛ پاک است خدا از آنچه [با او] شریک می گردانند؛ و تو خدایی هستی که جز تو خدای بزرگ والا مرتبه خدایی نیست و بزرگی زیبنده توست.
از تو درخواست میکنم ای خدا، به خاطر آن بخشندگی که تو سزاوار آن هستی، و از تو درخواست میکنم ای خدا، به خاطر رحمتی که تو سزاوار آن هستی، که بر محمد، بنده و فرستاده تو، و بر خاندان محمد درود فرستی، و از نعمتهای بسیاری که به دوستداران خودت بخشیدهای، به من نیز عطا کنی، تا از عذاب خودت در امان باشم، و بزرگواریات در حق من لازم گردد، چرا که در بخشش تو جایگزینی از نبخشیدن دیگران است، ولی در بازداشتن تو جایگزینی از بخشش دیگری وجود ندارد؛ ای شنونده هر صدا، ای گردآورنده هر از دست رفته، ای پرورنده جانها بعد از مردن؛ ای کسی که صداها بر او اشتباه نمیشوند، و تاریکیها او را فرا نمیگیرد؛ ای کسی که چیزی او را از چیز دیگر به خود مشغول نمیکند، از تو میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و گناهان گذشته مرا بیامرزی، و خواستهام را در دنیا و آخرت به من عطا کنی، ای بهترین رحم کنندگان.}(1)
توضیح
شیخ در التهذیب،(2)
ابتدای این دعا را تا عبارت «و الکبریاء رداؤک»، در بین دعاهای ماه رمضان آورده و بعد از عبارت «کفواً أحد»، عبارت «و أنت الله لا إله إلا أنت عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم»،{تو خدایی هستی که جز تو، داننده نهان و آشکار، بخشنده مهربان، خدایی نیست.} و بعد از عبارت «یشرکون»، عبارت «و أنت الله لا إله إلا أنت الخالق الباریء المصور لک الأسماء الحسنی یسبح لک ما فی السموات و الأرض و أنت العزیز الحکیم»،{و تو خدایی هستی که جز تو، آفریدگار و پروردگار صورتگر [که] بهترین نامها [و صفات] از آنِ توست؛ آنچه در آسمانها و زمین است [همه] تسبیح تو می گویند و تو عزیز حکیم هستی.} را افزوده است.
سپس از علی بن حاتم، با سند خودش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرموده است: هر مؤمنی که با این دعاها و در حالی که دلش را رو به سوی خدا کرده، از خدا درخواست کند، خدای عزّوجلّ خواسته او را برآورده میسازد،
ص: 139
ثُمَّ تَقُولُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مَلِکُ یَوْمِ الدِّینِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مَبْدَأُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَیْکَ یَعُودُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ لَمْ تَزَلْ وَ لَا تَزَالُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَالِقُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَالِقُ الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الْفَرْدُ الصَّمَدُ- لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ- الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ وَ الْکِبْرِیَاءُ رِدَاؤُکَ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ بِجُودِکَ الَّذِی أَنْتَ أَهْلُهُ وَ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی أَنْتَ أَهْلُهَا أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعْطِیَنِی مِنْ جَزِیلِ مَا أَعْطَیْتَ أَوْلِیَاءَکَ مَا آمَنُ بِهِ مِنْ عَذَابِکَ وَ أَسْتَوْجِبُ بِهِ کَرَامَتَکَ فَإِنَّ فِی عَطَائِکَ خَلَفاً
مِنْ مَنْعِ غَیْرِکَ وَ لَیْسَ فِی مَنْعِکَ خَلَفٌ مِنْ عَطَاءِ غَیْرِکَ یَا سَامِعَ کُلِّ صَوْتٍ یَا جَامِعَ کُلِّ فَوْتٍ یَا بَارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ یَا مَنْ لَا تَتَشَابَهُ عَلَیْهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تَغْشَاهُ الظُّلُمَاتُ یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ شَیْ ءٌ عَنْ شَیْ ءٍ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِی وَ تُعْطِیَنِی سُؤْلِی فِی دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
روی الشیخ فی التهذیب (2)
فی أدعیة نوافل شهر رمضان صدر هذا الدعاء إلی قوله و الکبریاء رداؤک و زاد بعد قوله کُفُواً أَحَدٌ و أنت الله لا إله إلا أنت عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم و بعد قوله یُشْرِکُونَ و أنت الله لا إله إلا أنت الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لک الأسماء الحسنی یسبح لک ما فی السماوات و الأرض و أنت العزیز الحکیم.
ثُمَّ رَوَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَاتِمٍ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَسْأَلُ اللَّهَ بِهِنَّ یُقْبِلُ بِهِنَّ قَلْبَهُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا قَضَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَاجَتَهُ وَ لَوْ کَانَ
ص: 139
و اگر تیره بخت باشد، امید است که خوشبخت گردد. این دلالت بر اختصاص نداشتن آن به تعقیب نماز دارد.(1)
سید بن طاووس در الاقبال بعد از آوردن این دعا گفته است: این دعا در دو روایت، بدون اینکه از دعاهای ماه رمضان باشد، روایت شده است و در آن، عبارت «مالک الخیر و الشرّ»،{صاحب اختیار خوبی و بدی} وجود ندارد. پایان.
«عالم الغیب و الشهادة»، یعنی هر چیزی که از حس پنهان، و هر چه برای او حاضر باشد، یا آنچه نیست و آنچه موجود است، یا نهان و آشکار. «القدّوس»، یعنی به درجهای از پاکی رسیده که از آنچه موجب نقص میشود، آراسته گردیده است. «السلام»، یعنی سالم از هر نقص و آسیب، مصدری است که برای بیان مبالغه، با آن توصیف صورت گرفته است. «المؤمن»، یعنی ایمنی بخشنده. «المهیمن» - بر وزن - مفیعل، که همزه آن به هاء تبدیل شده است، یعنی مراقب و نگهدارنده هر چیز. «العزیز» چیرهای که بر او چیره نمیشود. «الجبار»، یعنی کسی که آفریدگانش را بر چیزی که خود اراده کرده است، مجبور نماید؛ یا کسی که حال آنها را جبران، یعنی اصلاح نماید. «المتکبر»، یعنی کسی که از هرچه موجب نقص و نیاز شود، بزرگ گشته است؛ یا بزرگیاش را با آن آفریدههایش که آفریده، آشکار ساخته است. «سبحان الله عما یشرکون»، یعنی هیچ کسی در هیچ بخش از آنها با او شریک نمیشوند. «الخالق»، یعنی اندازه گیری کننده اشیا، با توجه به اقتضای حکمتش. «الباریء»، یعنی ایجاد کننده برای آنها، بدون تفاوت. «المصور»، یعنی ایجاد کننده صورتها و کیفیتهای اشیا، آن گونه که خود اراده کرده است.
«لک الأسماء الحسنی»، به این خاطر که دلالت بر معانی خوب دارد. «یسبح لک ما فی السموات و الأرض»، به خاطر پاک بودن او از هرگونه نقص. «و أنت العزیز الحکیم» دارنده همه کمالات به صورت یکجا، که به داشتن کمال در قدرت برمیگردد. «و العلم رداؤک»، یعنی اختصاص به تو دارد، همان گونه که ردا اختصاص به صاحب آن دارد. «کل فوت»، یعنی چیزی که در آخرت از دست رود، یعنی مردگان را گردآوری و در محشر جمع میکند؛ یا هر چیزی که در معرض از بین رفتن قرار دارد؛ یا هیچ چیزی در دو سرا از دست او بیرون نمیرود. «و لا تغشاه الظلمات»، یعنی او را از دیدن اشیا و علم به آنها باز نمیدارد؛ یا وجود او در تاریکی بر آفریدگان اشتباه نمیشود، آنگونه که بیشتر آفریدگان را تاریکی پنهان میکند و روشنایی آشکار میسازد؛ ولی اولی با عبارتهای دیگر متن دعا مناسبتر است.
روایت23.
مصباح الشیخ و کتابهای دیگر: سپس سه مرتبه میگویی: {خودم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و آنچه را که روزیام کردهای و تمام آنچه را که کارش برایم اهمیت دارد، به عزت خدا و بزرگی خدا و قدرت خدا و بزرگواری خدا
ص: 140
شَقِیّاً رَجَوْتُ أَنْ یَتَحَوَّلَ سَعِیداً.
و یدل علی عدم اختصاصه بالتعقیب (1).
و قال السید بن طاوس فی الإقبال بعد إیراده و رویت فی روایتین من غیر أدعیة شهر رمضان هذا الدعاء و لیس فیه مالک الخیر و الشر انتهی. عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ أی ما غاب عن الحس و ما حضر له أو المعدوم و الموجود أو السر و العلانیة الْقُدُّوسُ أی البلیغ فی النزاهة عما یوجب نقصانا السَّلامُ ذو السلام من کل نقص و آفة مصدر وصف به للمبالغة الْمُؤْمِنُ واهب الأمن الْمُهَیْمِنُ الرقیب الحافظ لکل شی ء مفیعل من الأمن قلبت همزته هاء الْعَزِیزُ الغالب الذی لا یغلب الْجَبَّارُ أی الذی جبر خلقه علی ما أراد أو جبر حالهم بمعنی أصلحها الْمُتَکَبِّرُ الذی یکبر عن کل ما یوجب حاجة أو نقصانا أو أظهر کبریاءه بما خلقه من خلقه سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ إذ لا یشارکه فی شی ء من ذلک أحد الْخالِقُ المقدر للأشیاء علی مقتضی حکمته الْبارِئُ الموجد لها بریئا من التفاوت الْمُصَوِّرُ الموجد لصورها و کیفیاتها کما أراد.
لک الأسماء الحسنی لأنها دالة علی محاسن المعانی یسبح لک ما فی السماوات و الأرض لتنزهه عن النقائص کلها و أنت العزیز الحکیم الجامع للکمالات بأسرها فإنها راجعة إلی الکمال فی القدرة و العلم رداؤک أی مختص بک کما أن الرداء مختص بصاحبه کل فوت أی کل فائت فی الآخرة أی یحشر الأموات و یجمعهم فی المحشر أو کل ما هو بمعرض الفوات أی لا یفوته شی ء فی
الدارین و لا تغشاه الظلمات أی لا تمنعه عن رؤیة الأشیاء و العلم بها أو لا یشتبه علی الخلق وجوده فی الظلمة کما أن أکثر المخلوقین یخفیهم الظلام و یبدیهم النور و الأول أنسب بسائر الفقرات.
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (2)، وَ سَائِرُ الْکُتُبِ: ثُمَّ تَقُولُ أُعِیذُ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ مَا رَزَقَنِی وَ کُلَّ مَا یَعْنِینِی أَمْرُهُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ عَظَمَةِ اللَّهِ وَ قُدْرَةِ اللَّهِ وَ جَلَالِ اللَّهِ
ص: 140
و کمال خدا و فرمانروایی خدا و آمرزش خدا و منت خدا و گذشت خدا و بردباری خدا و جمع کردن خدا و فرستاده خدا و اهل بیت فرستاده خدا صلی الله علیه و آله، از بدی رساندن نیشدار و گزنده و مردم بیمایه و سرزنش کننده، و از بدی حادثههای شب و روز، و از بدی هر جنبندهای که پروردگارم اختیار او را به دست دارد، میسپارم، که پروردگار من در راه راست قرار دارد؛ خودم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و آنچه را که روزیام کردهای و تمام آنچه را که برایم اهمیت دارد، از بدی هر شیطان و گزنده و هر چشم سرزنش کننده، به کلمات کامل خدا میسپارم.}(1)
توضیح
«و من یعنینی أمره»، گفته میشود: «عناه الشیء»، یعنی وقتی که به کار او اهتمام کند. در النهایه گفته است: گفته میشود: «هذا الأمر لا یعنینی»، یعنی مرا مشغول نمیدارد و برایم اهمیت ندارد. «جمع الله»، احتمال دارد مصدر باشد، یعنی با جمع شدن کمالات در خدای سبحان؛ یا با جمع کردن اشیا و حفظ کردن آنها؛ یا گروه خدایی، از پیامبران و جانشینان؛ در مصباح اللغة گفته است: «الجمع» همان جماعت، اسم گذاری با مصدر است. پایان.
در النهایه در حدیث ابن المسیب آمده است: ما هنگام صبح شدن میگفتیم: «نعوذ بالله من شر السامة و العامة»: السامة در اینجا یعنی خصوص مرد؛ گفته می شود: «سمّ»، یعنی اختصاص داد؛ و در آنجا گفته است: «أعوذ بکلمات الله التامة من شرِّ کلِّ سامَّة و من کلِّ عینٍ لامَّة»، یعنی دارنده لمم، و «اللمم» نوعی از دیوانگی است، «یلمّ بالانسان»، یعنی نزدیک شود و پیش او میرود، و به خاطر همین، «ملمة» را که اصل آن از «ألممت بالشیء» است، نگفت تا با عبارت «من شر کل سامة» همگون باشند؛ و گفته است: کلام او را به تمام بودن توصیف کرده است، چرا که امکان ندارد در کلام او، آن گونه که در کلام مردم نقص و عیب وجود دارد، نقص و عیب وجود داشته باشد؛ و گفته شده است: معنی تمام بودن در اینجا این است که به پناهنده به آن سود میرساند و او را از آسیبها نگاه میدارد و کفایت میکند. پایان.
و نیز احتمال دارد منظور از کلمات خدای سبحان، اسمهای پاک او، یا مقدرات او، یا همان طور که در روایتها آمده است، امامان علیهم السلام باشند.
روایت24.
مصباح الشیخ(2)
و اختیار ابن الباقی: سپس میگویی: {آفرین بر دو حفظ کننده، و تحیت خدا بر دو نویسنده، بنویسید و خدا بر شما دو تا رحمت فرستد. به نام خدای بخشنده مهربان. گواهی میدهم که خدایی جز الله وجود ندارد، تنهاست و شریکی برای او نیست، و گواهی میدهم که محمد بنده و فرستاده اوست، و گواهی میدهم که دین همان است که او تشریع کرده،
ص: 141
وَ کَمَالِ اللَّهِ وَ سُلْطَانِ اللَّهِ وَ غُفْرَانِ اللَّهِ وَ مَنِّ اللَّهِ وَ عَفْوِ اللَّهِ وَ حِلْمِ اللَّهِ وَ جَمْعِ اللَّهِ وَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ الْعَامَّةِ وَ اللَّامَّةِ وَ مِنْ شَرِّ طَوَارِقِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ رَبِّی آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ أُعِیذُ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ مَنْ یَعْنِینِی أَمْرُهُ بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْطَانٍ وَ هَامَّةٍ وَ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّةٍ ثَلَاثاً(1).
و من یعنینی أمره یقال عناه الشی ء إذا اهتم بشأنه قال فی النهایة یقال هذا أمر لا یعنینی أی لا یشغلنی و لا یهمنی و جمع الله یحتمل أن یکون مصدرا أی بجمعه سبحانه للکمالات أو بجمعه الأشیاء و حفظها أو بحزب الله من الأنبیاء و الأوصیاء قال فی مصباح اللغة الجمع الجماعة تسمیة بالمصدر انتهی.
و فی النهایة فی حدیث ابن المسیب کنا نقول إذا أصبحنا نعوذ بالله من شر السامة و العامة السامة هنا خاصة الرجل یقال سم إذا خص و قال فیه أعوذ بکلمات الله التامة من شر کل سامة و من کل عین لامة أی ذات لمم و اللمم طرف من الجنون یلم بالإنسان أی یقرب و یعتریه و لذلک لم یقل ملمة و أصلها من ألممت بالشی ء لیزاوج قوله من شر کل سامة و قال إنما وصف کلامه بالتمام لأنه لا یجوز أن یکون فی کلامه شی ء من النقص أو العیب کما یکون فی کلام الناس و قیل معنی التمام هاهنا أنها تنفع المتعوذ بها و تحفظه من الآفات و تکفیه انتهی.
و یحتمل أن یکون المراد بکلماته سبحانه أسماؤه المقدسة أو تقدیراته أو الأئمة علیهم السلام کما ورد فی الأخبار.
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (2)، وَ إِخْتِیَارُ ابْنِ الْبَاقِی، ثُمَّ تَقُولُ: مَرْحَباً بِالْحَافِظَیْنِ وَ حَیَّاکُمَا اللَّهُ مِنْ کَاتِبَیْنِ اکْتُبَا رَحِمَکُمَا اللَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الدِّینَ کَمَا شَرَعَ
ص: 141
و اسلام همان است که او توصیف کرده است، و سخن همان است که او گفته است، و کتاب همان است که نازل گشته است، و خدا همان حقیقت روشن است. خدایا، به محمد و خاندان محمد، تحیت و برترین سلام را برسان.
با سپاسگزاری از خدا صبح کردم؛ بدون اینکه برای خدا هیچ شریکی قرار دهم و یا با خدا، خدایی را بخوانم و یا غیر از او کسی را به سرپرستی برگزینم، صبح کردم؛ با واقع بودن در گرو عمل خودم صبح کردم؛ در حالی که هیچ تهیدستی فقیرتر از من نیست، صبح کردم؛ و خدا همان بینیاز ستوده است؛ با خدا صبح میکنم؛ با خدا شب میکنم؛ و با خدا زندگی میکنیم، و با خدا میمیریم، و برانگیخته شدن به سوی اوست.
خدایا، از اندوه و ناراحتی و ناتوانی و تنبلی و ترس و تنگ نظری و انحراف دینی، و چیرگی مردان، به تو پناه میآورم. در حالی صبح کردم که بخشندگی و زیبایی و بزرگواری و شکوه و ارزشمندی و عزت و قدرت و فرمانروایی و آفرینش و تدبیر و دنیا و آخرت و هرچه در شب و روز آرام میگیرند، برای پروردگار جهانیان است.} این را سه مرتبه میگویی.
و سه مرتبه میگویی: {سپاس خدایی را که [با قدرت خودش] شب را برد و با رحمت خودش، روز را که آفرینشی جدید است و ما در آن در ایمنی و رحمت هستیم، آورد؛ منزّه است پروردگار ما، که وعده پروردگار ما قطعاً انجام شدنی است.}(1)
توضیح
شاید سه بار گفتن اولی مربوط به عبارت «أصبحت و الجود»،{صبح کردم و بخشندگی} تا آخر آن باشد، و احتمال دارد مربوط به عبارت «اللهم إنی أعوذ بک»،{خدایا، به تو پناه میآورم.} از اول دعا باشد.
روایت25.
مصباح الشیخ(2)
و اختیار ابن الباقی: سپس میگویی: {خدایا، من و این روزی که روی آورده، دو آفریده از آفریدگان تو هستیم، پس امروز مرا به ارتکاب حرامهای خودت، و گستاخی کردن بر نافرمانیات سرگرم نساز؛ و در آن توفیق انجام کاری مورد قبول، و تلاشی مورد سپاس، و داد و ستدی زوال ناپذیر به من روزی کن؛ خدایا، در این روزم، پیشاپیش فراموشی و شتابزدگی خودم، این را قرار دادهام:{به نام خدا، هر چه خدا بخواهد، هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا نیست. با ایمان به خدا و یقین به دین محمد صلی الله علیه و آله و سنت او، و بر دین علی علیه السلام و سنت او، و بر دین جانشینان و سنت آنان، صبح کردم. به نهان و آشکار آنان و حاضر و غایب آنان ایمان آوردهام .
خدایا، از آنچه محمد و علی و جانشینان او علیهم السلام، از آن پناهنده شده اند، به تو پناهنده میشوم، و در آنچه به سوی تو روی آورده اند، روی میآورم، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا نیست.
ص: 142
وَ أَنَّ الْإِسْلَامَ کَمَا وَصَفَ وَ أَنَّ الْقَوْلَ کَمَا حَدَّثَ وَ أَنَّ الْکِتَابَ کَمَا أَنْزَلَ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ اللَّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ تَحِیَّةً وَ أَفْضَلَ السَّلَامِ أَصْبَحْتُ لِرَبِّی حَامِداً أَصْبَحْتُ لَا أُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا أَدْعُو مَعَ اللَّهِ إِلَهاً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّاً أَصْبَحْتُ مُرْتَهِناً بِعَمَلِی أَصْبَحْتُ لَا فَقِیرَ أَفْقَرُ مِنِّی وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ بِاللَّهِ أُصْبِحُ وَ بِاللَّهِ أُمْسِی وَ بِاللَّهِ نَحْیَا وَ بِاللَّهِ نَمُوتُ وَ إِلَی اللَّهِ النُّشُورُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْهَمِّ وَ الْحَزَنِ وَ الْعَجْزِ وَ الْکَسَلِ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ وَ ضَلَعِ الدَّیْنِ وَ غَلَبَةِ الرِّجَالِ أَصْبَحْتُ وَ الْجُودُ وَ الْجَمَالُ وَ الْجَلَالُ وَ الْبَهَاءُ وَ الْعِزَّةُ وَ الْقُدْرَةُ وَ السُّلْطَانُ وَ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ وَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةُ وَ ما سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ یَقُولُهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ تَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ اللَّیْلَ بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ بِرَحْمَتِهِ خَلْقاً جَدِیداً وَ نَحْنُ مِنْهُ فِی عَافِیَةٍ وَ رَحْمَةٍ وَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا ثَلَاثاً(1).
لعل التثلیث الأول من قوله أصبحت و الجود إلی آخره و یحتمل أن یکون من قوله اللهم إنی أعوذ بک من أول الدعاء.
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (2)، وَ إِخْتِیَارُ ابْنِ الْبَاقِی،: ثُمَّ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی وَ هَذَا الْیَوْمَ الْمُقْبِلَ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِکَ فَلَا یُهِمُّنِی الْیَوْمَ شَیْ ءٌ مِنْ رُکُوبِ مَحَارِمِکَ وَ لَا الْجُرْأَةُ عَلَی مَعَاصِیکَ وَ ارْزُقْنِی فِیهِ عَمَلًا مَقْبُولًا وَ سَعْیاً مَشْکُوراً وَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ اللَّهُمَّ إِنِّی أُقَدِّمُ بَیْنَ یَدَیْ نِسْیَانِی وَ عَجَلَتِی فِی یَوْمِی هَذَا بِسْمِ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ أَصْبَحْتُ بِاللَّهِ مُؤْمِناً مُوقِناً عَلَی دِینِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ سُنَّتِهِ وَ عَلَی دِینِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ سُنَّتِهِ وَ عَلَی دِینِ الْأَوْصِیَاءِ وَ سُنَّتِهِمْ آمَنْتُ بِسِرِّهِمْ وَ عَلَانِیَتِهِمْ وَ شَاهِدِهِمْ وَ غَائِبِهِمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعِیذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ الْأَوْصِیَاءُ علیهم السلام وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فِیمَا رَغِبُوا إِلَیْکَ فِیهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ص: 142
خدایا، مرا در حال ایمان به خودت، و راست دانستن فرستادگانت، و حق دانستن ولایت برای علی بن ابی طالب و پیشوا قرار دادن امامان از خاندان محمد، بمیران که من به آن راضی گشتهام، ای پروردگار؛ بر سرشت اسلام و کلمه اخلاص و آیین ابراهیم و دین محمد و خاندان محمد، صبح کردهام؛ خدایا، مرا تا زمانی که بر پایبندی به آن زنده میداری، زنده بدار، و تا زمانی که بر پایبندی به آن میمیرانی، بمیران، و هنگام برانگیختن بر آن برانگیز، و مرا در دنیا و آخرت همراه آنان قرار بده، و به اندازه چشم به هم زدنی، و نه کمتر از آن و نه بیشتر، بین من و آنان جدایی مینداز، ای بهترین رحم کنندگان.
به پروردگاری خدا، و به اسلام بودن دین، و به پیامبر بودن محمد، و به کتاب بودن قرآن، و به امام بودن علی و حسن و حسین و علی بن حسین، و محمد بن علی، و جعفر بن محمد، و موسی بن جعفر، و علی بن موسی، و محمد بن علی، و علی بن محمد، و حسن بن علی، و حجت واپسین و نیک، امامان و پیشوایان و رهبران، راضی شدهام. خدایا، آنان را امامان و راهنمایانم در دنیا و آخرت قرار ده؛ خدایا، مرا در هر خوبی که محمد - صلی الله علیه و آله - و خاندان محمد - صلی الله علیه و آله - را در آن وارد کردهای، وارد کن، و مرا از هر بدی ای که محمد - صلی الله علیه و آله - و خاندان محمد - صلی الله علیه و آله - را از آن بیرون آوردهای، بیرون آور، و مرا در دنیا و آخرت، در هر سختی و گشایش، و در هر ایمنی و گرفتاری، و در همه جا همراه آنان قرار ده؛ و به اندازه چشم به هم زدنی، نه کمتر از آن و نه بیشتر، بین من و آنان جدایی مینداز، که من به آن راضی شدهام، ای پروردگار.}(1)
توضیح
ابن الباقی در الاختیار خودش گفته است: از امیرالمؤمنین روایت شده که فرموده است: هر بندهای هنگام صبح و شب بگوید: «رضیت بالله ربّاً»...،{راضیام به پروردگاری خدا}... تا آخرش، بر عهده خدای عزیز و مقتدر خواهد بود که او را در قیامت راضی گرداند.
روایت26.
مصباح الشیخ(2)
و کتاب الکفعمی: سپس ده مرتبه میگویی: {خدایا، بر محمد و خاندان محمد، جانشینان خشنود و مورد خشنودی، با برترین درودهایت درود فرست، و با برترین برکتهایت برکت قرار بده، و سلام و رحمت خدا و برکتهای او بر آنها و بر روان آنها و بر بدنهایشان.}(3)
روایت27.
مصباح الشیخ و الاختیار: سپس میگوید: «اللهم أحینی علی ما أحییت
ص: 143
اللَّهُمَّ تَوَفَّنِی عَلَی الْإِیمَانِ بِکَ وَ التَّصْدِیقِ بِرُسُلِکَ وَ الْوَلَایَةِ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الِائْتِمَامِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنِّی قَدْ رَضِیتُ بِذَلِکَ یَا رَبِّ أَصْبَحْتُ عَلَی فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ وَ کَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ وَ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَ دِینِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ أَحْیِنِی مَا أَحْیَیْتَنِی عَلَیْهِ وَ تَوَفَّنِی إِذَا تَوَفَّیْتَنِی عَلَیْهِ وَ ابْعَثْنِی عَلَیْهِ إِذَا بَعَثْتَنِی وَ اجْعَلْنِی مَعَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَا تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ وَ لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِیناً وَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله نَبِیّاً وَ بِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَ بِعَلِیٍّ إِمَاماً وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْحُجَّةِ الْخَلَفِ الصَّالِحِ أَئِمَّةً وَ سَادَةً وَ قَادَةً اللَّهُمَّ اجْعَلْهُمْ أَئِمَّتِی وَ قَادَتِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِی فِی کُلِّ خَیْرٍ أَدْخَلْتَ فِیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَخْرِجْنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی مَعَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ
الْآخِرَةِ فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَ رَخَاءٍ وَ فِی کُلِّ عَافِیَةٍ وَ بَلَاءٍ وَ فِی الْمَشَاهِدِ کُلِّهَا وَ لَا تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ فَإِنِّی بِذَلِکَ رَاضٍ یَا رَبِ (1).
قَالَ ابْنُ الْبَاقِی فِی إِخْتِیَارِهِ رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَا مِنْ عَبْدٍ یَقُولُ حِینَ یُصْبِحُ وَ یُمْسِی رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً إِلَی آخِرِهِ إِلَّا کَانَ حَقّاً عَلَی الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ أَنْ یُرْضِیَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (2)، وَ کِتَابُ الْکَفْعَمِیِّ،: ثُمَّ تَقُولُ عَشْرَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِیَاءِ الرَّاضِینَ الْمَرْضِیِّینَ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ بَارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکَاتِکَ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِمْ وَ عَلَی أَرْوَاحِهِمْ وَ أَجْسَادِهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ (3).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ الْإِخْتِیَارُ،: ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُمَّ أَحْیِنِی عَلَی مَا أَحْیَیْتَ
ص: 143
علیه علی بن ابی طالب علیه السلام و أمتنی علی ما مات علیه علی بن ابی طالب علیه السلام»،{خدایا، مرا بر پایبندی به آنچه علی بن ابی طالب علیه السلام را بر آن زنده داشتی، زنده بدار، و بر آنچه علی بن ابی طالب بر آن از دنیا رفت، بمیران. }
سپس میگویی:{خدایا، تو هرچه را بخواهی، در این شب و روز نازل میکنی، پس بر من و برادرانم و خانوادهام و خویشانم از رحمت و خشنودی و آمرزش و روزی گستردهات که باعث استواری دین و دنیایم شود، فرود آور، ای بهترین رحم کنندگان. خدایا، از فضل گسترده و برتری یافته و برترین گشته تو، روزی گسترده و حلال و پاک و فراوان برای آخرت و دنیا، به صورت گوارا و دلپسند و بسیار ریزان، بدون اینکه منتی از کسی باشد، جز از فضل گسترده تو، و روزی پاک تو، و حلال گسترده تو، که مرا با آن توانگر نمایی، درخواست میکنم. از عطای تو درخواست میکنم، و از بخشندگی تو درخواست میکنم، و از دست پر تو درخواست میکنم، و از خوبی تو درخواست میکنم، ای کسی که خوبی به دست اوست، و او بر هر چیزی توانا است.
خدایا، بخششی از بخششهای روزی ات را که یاریگر جانم و دنیا و آخرتم باشد، از تو درخواست میکنم. خدایا، برای خودم و خانوادهام دری از رحمت خودت، و روزیای از پیش خودت بگشا. خدایا، روزیام را بر من تنگ مگردان و مرا بیروزی قرار نده، و مرا از کسانی که از مقام تو، و از وعده عذاب تو میترسد، و امید دیدار تو را و دیدار روزهایت را دارد، قرار ده، و مرا چنان قرار ده که با بازگشتنی خیرخواهانه به سوی تو بازگردام، و توفیق انجام عملی پذیرفته شده و پیروزمند، و تلاشی مورد سپاس، و داد و ستدی پایدار به من روزی کن.}(1)
توضیح
جوهری گفته است: «قوام الأمر» با کسره، سامان و ستون چیزی؛ «قوام الأمر» همچنین معیاری که به آن استوار میماند؛ و گفته است: «البلاغ»، یعنی کفایت. فیروزآبادی گفته است: «الهنیء و المهنا» چیزی است که بدون دشواری به دست آید؛ و گفته است: «مرؤ الطعام» همان گوارا و راحت و مورد غبطه است. پایان. «صبّاً» مصدر و به معنی مفعول است و کنایه از فراوانی است. در القاموس آمده است: «نفح الطیب» مانند منع - در وزن- یعنی پراکنده شد، باد وزیدن گرفت، از رگ خون فوران کرد، و فلانی با چیزی بخشش کرد؛ و «النفحة من الریح»، یعنی یک بار وزیدن، و «من الألبان»،{از شیر} یعنی به هم زدن شیر، برای کره در آوردن. پایان.
در النهایه آمده است: «الحظر»، یعنی بازداشتن؛ و «المحارف» با فتحه راء، محروم تنگ گرفته شدهای است که با وجود درخواست، روزی داده نمیشود، یا کسی که برای به دست آوردن درآمد تلاش نمیکند؛ و «قد حورف کسب فلان»، یعنی وقتی که در گذران زندگی، بر او سخت و تنگ گرفته شود، گویی روزیاش از او برگردانده شده باشد، برگرفته از «الإنحراف عن الشیء» به معنای برگشتن از آن. «و یرجو أیامک»،
ص: 144
عَلَیْهِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ أَمِتْنِی عَلَی مَا مَاتَ عَلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ثُمَّ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنَّکَ تُنْزِلُ فِی هَذَا اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ مَا شِئْتَ فَأَنْزِلْ عَلَیَّ وَ عَلَی إِخْوَانِی وَ أَهْلِی وَ أَهْلِ حُزَانَتِی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ رِضْوَانِکَ وَ مَغْفِرَتِکَ وَ رِزْقِکَ الْوَاسِعِ مَا تَجْعَلُهُ قِوَاماً لِدِینِی وَ دُنْیَایَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ الْفَاضِلِ الْمُفْضِلِ رِزْقاً وَاسِعاً حَلَالًا طَیِّباً بَلَاغاً لِلْآخِرَةِ وَ الدُّنْیَا هَنِیئاً مَرِیئاً صَبّاً صَبّاً مِنْ غَیْرِ مَنٍّ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا سَعَةً مِنْ فَضْلِکَ وَ طَیِّباً مِنْ رِزْقِکَ وَ حَلَالًا مِنْ وَاسِعِکَ تُغْنِینِی بِهِ مِنْ فَضْلِکَ أَسْأَلُ وَ مِنْ عَطِیَّتِکَ أَسْأَلُ وَ مِنْ یَدِکَ الْمَلْأَی أَسْأَلُ وَ مِنْ خَیْرِکَ أَسْأَلُ یَا مَنْ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ نَفْحَةً مِنْ نَفَحَاتِ رِزْقِکَ تَجْعَلُهَا عَوْناً عَلَی نَفْسِی وَ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی وَ لِأَهْلِ بَیْتِی بَابَ رَحْمَتِکَ وَ رِزْقاً مِنْ عِنْدِکَ اللَّهُمَّ لَا تَحْظُرْ عَلَیَّ رِزْقِی وَ لَا تَجْعَلْنِی مُحَارَفاً وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ یَخَافُ مَقَامَکَ وَ یَخَافُ وَعِیدَکَ وَ یَرْجُو لِقَاءَکَ وَ یَرْجُو أَیَّامَکَ وَ اجْعَلْنِی أَتُوبُ إِلَیْکَ تَوْبَةً نَصُوحاً وَ ارْزُقْنِی عَمَلًا مُتَقَبَّلًا نَجِیحاً وَ سَعْیاً مَشْکُوراً وَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ(1).
قال الجوهری قوام الأمر بالکسر نظامه و عماده و قوام الأمر أیضا ملاکه الذی یقوم به و قال البلاغ الکفایة و قال الفیروزآبادی الهنی ء و المهنأ ما أتاک بلا مشقة قال مرؤ الطعام فهو مری ء هنی ء حمید المغبة انتهی صبا مصدر بمعنی المفعول کنایة عن الکثرة و فی القاموس نفح الطیب کمنع فاح و الریح هبت و العرق نزی منه الدم و فلان بشی ء أعطاه و النفحة من الریح الدفعة و من الألبان المخضة انتهی.
و فی النهایة الحظر المنع و المحارف بفتح الراء هو المحروم المحدود الذی إذا طلب لا یرزق أو یکون لا یسعی فی الکسب و قد حورف کسب فلان إذا شدد علیه فی معاشه و ضیق کأنه میل برزقه عنه من الانحراف عن الشی ء و هو المیل عنه و یرجو أیامک
ص: 144
یعنی روزهایی که به نیکوکاران وعده آسایش و خوبی و پاداش در آن روز دادهای، مانند روزهای ظهور قائم علیه السلام، همان طور که در روایت آمده است، و روز ورود به بهشت؛ یا نعمتهای تو، همان طور که از امام صادق علیه السلام در مورد کلام خدای متعال «و ذکرهم بأیام الله»،(1){و
روزهای خدا را به آنان یادآوری کن.} روایت شده که منظور از آن، نعمتهای خدا است .
مفسران در مورد توبه نصوح چند قول دارند: اول اینکه منظور از آن، توبهای است که مردم را نصیحت میکند، یعنی آنها را دعوت کند که مانند آن را به خاطر آثار زیبایی که در صاحب آن پدیدار میکند، انجام دهند؛ دوم اینکه صاحبش را نصیحت میکند تا خود را از گناهان جدا کند و دیگر به سوی آنها باز نگردد؛ سوم اینکه «النصوح»، یعنی وارسته شده فقط برای خدای سبحان، از عبارت «عسل نصوح»، وقتی که از موم جدا و خالص شده باشد، گرفته شده است؛ چهارم اینکه «النصوح» از «النصاحة»، یعنی دوختن، گرفته شده است، چرا که جاهایی از دین را که گناهان پاره کردهاند، به هم میدوزد؛ یا اینکه توبه کننده و یاران و دوستداران خدا را گرد هم میآورد، همان گونه که دوزنده، تکههای لباس را کنار هم گردآوری میکند، و اسناد آن به توبه از قبیل اسناد مَجازی است، یعنی توبهای که با آن خود را نصیحت کنند که آن را در کاملترین صورت که شایسته آن است، به جای آورند، و - بر وزن - فعول است که در آن، مرد و زن یکسان هستند.
جوهری گفته است: «سار فلان سیراً نجیحاً»، یعنی مسافرت با شتاب، و «رأی نجیح»، یعنی نظر درست؛ و گفته است: «البوار»، یعنی هلاکت، و «بار عمله»، یعنی باطل شد، و این کلام خدای متعال «و مکر اولئک هو یبور»،(2){و
نیرنگشان خود تباه می گردد.} از همین قبیل است.
روایت28.
مصباح الشیخ(3): و کتابهای دیگر(4)،
سپس صد مرتبه «أستغفر الله ربی و أتوب إلیه»،{از خدا آمرزش میخواهم و به سوی او باز میگردم.}، صد مرتبه «أسأل الله العافیة»، {از خدا ایمنی میخواهم.}، صد مرتبه «أستجیر بالله من النار و أسأله الجنة»،{از آتش به خدا پناهنده میشوم و بهشت را از او درخواست میکنم.} و صد مرتبه «أسأل الله الحور العین»،{حوری درشت چشم را از خدا درخواست میکنم.}، صد مرتبه «لا إله إلا الله الحق المبین»،{هیچ معبودی جز خدا، حقیقت روشن، وجود ندارد.} بگو و صد مرتبه «قل هو الله أحد»، صد مرتبه «و صلی الله علی محمد و آل محمد»،{و درود خدا بر محمد و خاندان محمد}، صد مرتبه «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر»،{خدا منزه است و ستایش مخصوص اوست و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد و خدا بزرگتر است.} و صد مرتبه «ما شاء الله و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی
ص: 145
أی الأیام التی وعدت المحسنین فیها الراحة و الخیر و المثوبة کأیام القائم علیه السلام کما ورد فی الخبر و یوم دخول الجنة أو نعمک کما روی عن الصادق علیه السلام فی قوله تعالی وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ (1) إن المراد بها نعم الله.
و للمفسرین فی التوبة النصوح أقوال الأول أن المراد بها توبة تنصح الناس أی تدعوهم إلی أن یأتوا بمثلها لظهور آثارها الجمیلة فی صاحبها الثانی أنها تنصح صاحبها فیقلع عن الذنوب ثم لا یعود إلیها أبدا الثالث أن النصوح ما کانت خالصة لوجه الله سبحانه من قولهم عسل نصوح إذا کان خالصا من الشمع الرابع أن النصوح من النصاحة و هی الخیاطة لأنها تنصح من الدین ما مزقته الذنوب أو یجمع بین التائب و بین أولیاء الله و أحبائه کما تجمع الخیاطة بین قطع الثوب الخامس أن النصوح وصف للتائب و إسناده إلی التوبة من قبیل الإسناد المجازی أی توبة ینصحون بها أنفسهم بأن یأتوا بها علی أکمل ما ینبغی أن تکون علیه و فعول یستوی فیه المذکر و المؤنث.
و قال الجوهری سار فلان سیرا نجیحا أی وشیکا و رأی نجیح أی صواب و قال البوار الهلاک و بار عمله بطل و منه قوله تعالی وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ(2).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (3)، وَ سَائِرُ الْکُتُبِ (4): ثُمَّ قُلْ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ مِائَةَ مَرَّةٍ أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَافِیَةَ مِائَةَ مَرَّةٍ أَسْتَجِیرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ أَسْأَلُهُ الْجَنَّةَ مِائَةَ مَرَّةٍ أَسْأَلُ اللَّهَ الْحُورَ الْعِینَ مِائَةَ مَرَّةٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِینُ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ اقْرَأْ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِائَةَ مَرَّةٍ مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِ
ص: 145
العظیم»،{هر چه خدا بخواهد، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.} را بخوان.
صد مرتبه: خدایا، به قضای تو خشنود گشته و تسلیم دستور تو شدهام؛ خدایا، نیکیها را برایم مقدر کن و مرا در آنچه برایم اهمیت دارد، کفایت کن. صد مرتبه: خدایا، روزیام را برایم گسترده ساز و عمرم را برایم طولانی ساز، و گناهم را برایم بیامرز، و مرا از کسانی که دینت را با آنان یاری میکنی قرار ده. ده مرتبه: هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه و بزرگ نیست، ستایش خدایی را که نه فرزندی گرفته و نه در فرمانروایی شریکی دارد و نه خوار بوده که [نیاز به] سرپرستی داشته باشد و او را بسیار بزرگ شمار.(1)
روایت29.
البلد الامین: از کتاب طریق النجاة، هر موقع بر تو تهیدستی یا بینوایی پیش آمد، هنگام صبح و شب ده مرتبه بگو: «لا حول و لا قوة إلا بالله»،{هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه و بزرگ نیست.} تا عبارت «و کبره تکبیراً»،{و او را بسیار بزرگ شمار.}، که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را به مردی از انصار که از آن به وی گله کرده بود، آموخت، آن را سه روز گفت و تهیدستی و بیماری از او رخت بر بست.(2)
روایت30.
مصباح الشیخ(3): و کتابهای دیگر(4)،
سپس ده مرتبه میگویی: {خدایا، محبت مرا در دلهای بندگان بیانداز، و آسمانها و زمین را عهده دار روزی من قرار ده، و از طرف من، وحشت را در دلهای دشمنانت بیانداز، و رحمتت را بر من بگستر، و نعمتت را بر من تمام کن، و آن را با بزرگواری که بر من داری، به من برسان، و سپاسگزاری از خودت را به من عنایت کن، و برای من افزونی از پیشگاه خودت را حتمی بگردان، و یاد خودت را از یاد من مبر، و مرا از افراد غافل قرار نده.}
سپس ده مرتبه میگوید: خدایا، آنچه را که از دشواری آن میترسیم، بر ما راحت کن؛ و آنچه را که از اندوه آن میترسیم، بر ما آسان ساز؛ و آنچه را از سختی آن میترسیم، از ما برطرف کن؛ و آنچه را که از ناراحتی آن میترسیم، از ما بردار؛ و آنچه را که از گرفتار شدن به آن میترسیم، از ما دور کن، ای بهترین رحم کنندگان.
سپس ده مرتبه میگوید: خدایا، آن نیکی که به من بخشیدهای، هرگز از من نگیر، و مرا به بدی ای که از آن نجاتم دادهای، هرگز برمگردان، و هرگز هیچ دشمن و رشک برندهای را سرزنشگر من قرار نده، و هرگز مرا به
ص: 146
الْعَظِیمِ مِائَةَ مَرَّةٍ اللَّهُمَّ قَدْ رَضِیتُ بِقَضَائِکَ وَ سَلَّمْتُ لِأَمْرِکَ اللَّهُمَّ اقْضِ لِی بِالْحُسْنَی وَ اکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِائَةَ مَرَّةٍ اللَّهُمَّ أَوْسِعْ لِی فِی رِزْقِی وَ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی وَ اغْفِرْ لِی ذَنْبِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِکَ مِائَةَ مَرَّةٍ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ
الَّذِی لَا یَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً عَشْرَ مَرَّاتٍ (1).
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، مِنْ کِتَابِ طَرِیقِ النَّجَاةِ: إِذَا نَزَلَ بِکَ فَقْرٌ أَوْ بُؤْسٌ فَقُلْ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیْتَ عَشْراً- لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِلَی قَوْلِهِ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً فَإِنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَّمَ ذَلِکَ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ شَکَا إِلَیْهِ ذَلِکَ قَالَهُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ وَ نُفِیَ عَنْهُ الْفَقْرُ وَ السُّقْمُ (2).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (3)، وَ سَائِرُ الْکُتُبِ (4): ثُمَّ تَقُولُ عَشْرَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ اقْذِفْ فِی قُلُوبِ الْعِبَادِ مَحَبَّتِی وَ ضَمِّنِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقِی وَ أَلْقِ الرُّعْبَ فِی قُلُوبِ أَعْدَائِکَ مِنِّی وَ انْشُرْ رَحْمَتَکَ لِی وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَکَ عَلَیَّ وَ اجْعَلْهَا مَوْصُولَةً بِکَرَامَتِکَ إِیَّایَ وَ أَوْزِعْنِی شُکْرَکَ وَ أَوْجِبْ لِیَ الْمَزِیدَ مِنْ لَدُنْکَ وَ لَا تُنْسِنِی ذِکْرَکَ وَ لَا تَجْعَلْنِی مِنَ الْغَافِلِینَ ثُمَّ یَقُولُ عَشْرَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ یَسِّرْ لَنَا مَا نَخَافُ عُسْرَتَهُ وَ سَهِّلْ لَنَا مَا نَخَافُ حُزُونَتَهُ وَ نَفِّسْ عَنَّا مَا نَخَافُ کُرْبَتَهُ وَ اکْشِفْ عَنَّا مَا نَخَافُ غَمَّهُ وَ اصْرِفْ عَنَّا مَا نَخَافُ بَلِیَّتَهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ ثُمَّ یَقُولُ عَشْرَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحاً أَعْطَیْتَهُ أَبَداً وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً وَ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی
ص: 146
اندازه چشم به زدنی به خودم وا مگذار.
و ده مرتبه میگوید: خدایا، در آنچه به من بخشیدهای، برکت قرار بده، و در آنچه به من روزی دادهای، برکت قرار بده، و از فضل خودت برایم افزون گردان، و از بزگواری خودت، بیشترین را برایم قرار ده.
و ده مرتبه آیة الکرسی را بخوان و ده مرتبه بگو: گواهی میدهم که هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، تنهاست و هیچ شریکی برای او نیست، خدای یکتای یگانه بینیازی که هیچ همسر و فرزندی نگرفته است. سپس ده مرتبه - سوره - «إنا أنزلناه» را میخوانی و سپس ده مرتبه میگویی: هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، تنها است و هیچ شریکی برای او وجود ندارد، یگانه بینیازی است که نه زاده و نه زاییده شده و نه برای او همتایی وجود دارد، خدای یکتایی که نه همسری و نه فرزندی میگیرد.(1)
سپس ده مرتبه میگوید: خدایا، هیچ نعمتی و سلامتی در دین و دنیا، جز از سوی تو نبوده است، تنهایی و هیچ شریکی برای تو نیست؛ به خاطر آن، ستایش تو و سپاسگزاری از تو بر عهده من است، ای پروردگار، تا اینکه بعد از خشنودی، خشنود شوی .
سپس ده مرتبه میگوید: هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، تنها است و هیچ شریکی برای او نیست، فرمانروایی و ستایش مخصوص او است، زنده میکند و میمیراند و او خود، زندهای است که نمیمیرد، خوبی به دست اوست و او بر هر چیزی توانا است.
سپس هنگام طلوع خورشید و هنگام غروب آن، ده مرتبه میگوید: از وسوسه های شیطانها به خدای شنوای دانا پناه میبرم، و از اینکه آنها پیش من حاضر شوند، به خدا پناه می برم، که خدا همانا شنوای دانا است.
سپس صد مرتبه میگوید: به نام خدای بخشنده مهربان، هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه و بزرگ نیست.
سپس میگوید: خدایا، ای گرداننده دلها و چشمها، دلم را بر دین خودت پایبند گردان، و پس از آنکه مرا هدایت کردی، دلم را دستخوش انحراف مگردان، و از جانب خود، رحمتی بر من ارزانی دار که تو خود بخشایشگری، و با رحمت خودت مرا از آتش برهان؛ خدایا، عمرم را طولانی گردان، و روزیام را بر من گسترده ساز، و رحمت خودت را بر من ارزانی دار، و اگر من در کتابی که پیش توست، تیره بخت هستم، پس مرا خوشبخت گردان، که تو هرچه را بخواهی پاک میکنی و استوار میسازی، و امّ الکتاب در نزد توست.
سپس بگو: بر خودم و خانواده ام و داراییام و فرزندانم، چه آنها که حضور دارند و چه غایب هستند، محافظ و مراقب قرار میدهم، خدایی را که
ص: 147
طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً وَ یَقُولُ عَشْرَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ بَارِکْ لِی فِیمَا أَعْطَیْتَنِی وَ بَارِکْ لِی فِیمَا رَزَقْتَنِی وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ وَ اجْعَلْ لِیَ الْمَزِیدَ مِنْ کَرَامَتِکَ وَ اقْرَأْ آیَةَ الْکُرْسِیِّ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ قُلْ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ إِلَهاً وَاحِداً أَحَداً صَمَداً لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ تَقْرَأُ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ عَشْرَ مَرَّاتٍ ثُمَّ تَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ أَحَداً صَمَداً- لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ- إِلهاً واحِداً لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً عَشْرَ مَرَّاتٍ (1)
ثُمَّ یَقُولُ عَشْرَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ مَا أَصْبَحَتْ بِی مِنْ نِعْمَةٍ أَوْ عَافِیَةٍ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا فَمِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الشُّکْرُ بِهَا عَلَیَّ یَا رَبِّ حَتَّی تَرْضَی وَ بَعْدَ الرِّضَا ثُمَّ یَقُولُ عَشْرَ مَرَّاتٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ ثُمَّ یَقُولُ عَشْرَ مَرَّاتٍ عِنْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ غُرُوبِهَا أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ یَحْضُرُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ثُمَّ یَقُولُ مِائَةَ مَرَّةٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُمَّ مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ وَ لَا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ وَ أَجِرْنِی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِی وَ انْشُرْ عَلَیَّ رَحْمَتَکَ وَ إِنْ کُنْتُ عِنْدَکَ فِی أُمِّ الْکِتَابِ
شَقِیّاً فَاجْعَلْنِی سَعِیداً فَإِنَّکَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ أُمُّ الْکِتَابِ ثُمَّ قُلْ أَحَطْتُ عَلَی نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی مِنْ شَاهِدٍ وَ غَائِبٍ بِاللَّهِ الَّذِی
ص: 147
جز او هیچ خدایی نیست، نهان و آشکار را میداند، بخشنده و مهربان است، زنده و برپادارندهای که نه خوابی سبک او را فرو می گیرد و نه خوابی گران، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست، کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روی آنان و آنچه در پشت سرشان است می داند، و به چیزی از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمی یابند، کرسیِ او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهداری آنها بر او دشوار نیست، و اوست والایِ بزرگ.(1)
توضیح
«أحطت علی نفسی» شاید به این معنا باشد که بر آن، مراقب و محافظ قرار دادم؛ گفته میشود: «حاطه، حوطاً»، زیر نظر داشت، «حوّط حوله، تحویطاً»، یعنی به دور آن خاک ریخت تا آن را دربرگرفته باشد، و «أحاط القوم بالبلد»، یعنی دور تا دور شهر را گرفتند که به این، «حاطوا» نیز گفته میشود.
روایت31.
مصباح الشیخ و غیره: سپس میگویی: {صبح کردم خدایا، در حالی که به حق و جایگاه والای تو، که نه دستی به آن رسد و نه مورد تجاوز واقع گردد، از بدی هر ستمگر و راهزنی، از تمام کسانی که آفریده ای و چیزهای دیگری که خلق کرده ای، چه آن ها که خاموشاند و چه آنهایی که گویا هستند، در سپری از هر چیز ترسناکی، با لباسی بافته از دوستی خاندان پیامبرت، و خود را پوشیده از هر که قصد آزارم کند، به سنگر محکم اخلاص در اعتراف به حق آنان، و تمسک به رشته دوستی ایشان، در حالی که یقین دارم که حق مخصوص آن ها و نزد آن ها و در پیش آن ها و به وسیله آن ها است، پناهنده شدهام؛ هر کسی را آنان دوست بدارند، دوست میدارم و از هر کسی که آنان دوری جویند، دوری میجویم؛ پس خدایا، به احترام ایشان مرا از بدی هرچه می ترسم، پناه ده، ای بزرگ؛ من دشمنانم را به وسیله پدید آورنده آسمان ها و زمین از خود دور ساختم، و ما فراروی آنها سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده و پرده ای بر [چشمان] آنان فرو گسترده ایم، در نتیجه نمی توانند ببینند.}(2)
روایت32.
المکارم و البلد الامین(3)
و الجنة(4):
از امام هادی علیه السلام روایت شده که فرموده است: هرگاه خواستی در روزهای نحس و غیر آن، از آنچه مورد بیم توست، خود را بپوشانی و از ناگواریها در امان باشی، هنگام صبح شدن بگو: «أصبحت اللهم معتصماً» تا آخر دعا؛ و سه مرتبه هنگام شب شدن بگو.(5)
توضیح
جرزی گفته است: «الذمام» با کسره و فتحه، : حق و احترامی که نادیده گیرنده آن، سرزنش میشود؛ و در آن دعا گفته است: «اللهم بک اطاول»: باب مفاعله از «الطول» با فتحه، و عبارت است از برتری و بالاگرفتن
ص: 148
لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ (1).
أحطت علی نفسی لعل المعنی جعلت علیها حائطا و حفظتها یقال حاطه حوطا رعاه و حوط حوله تحویطا أدار علیه التراب حتی جعله محیطا به و أحاط القوم بالبلد استداروا بجوانبه و یقال حاطوا به أیضا.
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ غَیْرُهُ ثُمَّ تَقُولُ: أَصْبَحْتُ اللَّهُمَّ مُعْتَصِماً بِذِمَامِکَ الْمَنِیعِ الَّذِی لَا یُطَاوَلُ وَ لَا یُحَاوَلُ مِنْ کُلِّ غَاشِمٍ وَ طَارِقٍ مِنْ سَائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَ مَا خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ الصَّامِتِ وَ النَّاطِقِ فِی جُنَّةٍ مِنْ کُلِّ مَخُوفٍ بِلِبَاسٍ سَابِغَةٍ وَلَاءِ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ مُحْتَجِباً مِنْ کُلِّ قَاصِدٍ لِی بِأَذِیَّةٍ بِجِدَارٍ حَصِینٍ الْإِخْلَاصِ فِی الِاعْتِرَافِ بِحَقِّهِمْ وَ التَّمَسُّکِ بِحَبْلِهِمْ مُوقِناً أَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَ فِیهِمْ وَ بِهِمْ وَ أُوَالِی مَنْ وَالَوْا وَ أُجَانِبُ مَنْ جَانَبُوا فَأَعِذْنِی اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ کُلِّ مَا أَتَّقِیهِ یَا عَظِیمُ حَجَزْتُ الْأَعَادِیَ عَنِّی بِبَدِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّا جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ (2).
الْمَکَارِمُ، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ (3)، وَ الْجُنَّةُ(4)، [جنة الأمان] عَنِ الْهَادِی علیه السلام: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تُحَصَّنَ مِنْ مَخَاوِفِکَ وَ تَأْمَنَ مِنْ مَحْذُورِکَ فِی الْأَیَّامِ النَّحِسَاتِ وَ غَیْرِهَا فَقُلْ إِذَا أَصْبَحْتَ ثَلَاثاً أَصْبَحْتُ اللَّهُمَّ مُعْتَصِماً إِلَی آخِرِ الدُّعَاءِ وَ إِذَا أَمْسَیْتَ فَقُلْ ثَلَاثاً(5).
قال الجزری الذمام بالکسر و الفتح الحق و الحرمة التی یذم مضیعها و قال فیه اللهم بک أطاول مفاعلة من الطول بالفتح و هو الفضل و العلو
ص: 148
بر دشمنان؛ «و بک احاول» برگرفته شده از «المحاولة»، و عبارت است از خواستن چیزی با زرنگی. «الغشم»، یعنی ستم؛ و «الطارق»، یعنی کسی که برای بدی، در را میکوبد، و بیشتر بر وارد شونده در شب اطلاق میشود؛ «الصامت و الناطق»: در بیشتر موارد، «الصامت» بر موجودات بیجان و «الناطق» بر جانداران، هر چند از حیوانات گنگ باشد، اطلاق میگردد؛ گفته میشود: «فلان لا یملک صامتاً و لا ناطقاً»، یعنی مالک هیچ چیزی نمیشود؛ عبارت فقها که میگویند: «الزکاة فی الصامت و الناطق»،{در بی جان و جاندار، زکات هست.}- از همین قیبل است. - و احتمال دارد منظور از «الناطق» در اینجا، معنای معروف آن باشد.
«بلباس سابغة»، کفعمی - که رحمت خدا بر او باد- گفته است: یعنی تمام شده، و «السابغ»، یعنی تمام شده و کامل گشته، و «نعمة سابغة» و «دروع سابغة» از همین قبیل است، و نیز کلام خدای متعال که فرموده است: «أن اعمل سابغات»،(1){زره های
فراخ بساز.}، یعنی زرههای تمام شده، و حضرت علیه السلام از این رو گفته «سابغة»، که کنایه از زره، و مؤنث است؛ و در روایت کفعمی، اینگونه آمده است: «و اجانب من جانبوا فصل علی محمد و آل محمد و أعذنی»،{و از هر کسی که آنان دوری جویند، دوری میجویم، پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا در پناه بگیر.}.
شیخ بهایی گفته است: «بدیع السموات»، از قبیل «حسن الغلام»، یعنی آسمانها و زمین، تازه، یا بینظیر هستند؛ و گفته میشود، منظور از «البدیع»، «المبدع»، یعنی به وجود آورنده چیزی که نمونه قبلی ندارد، پس از نوع به کارگیری صفت برای چیزی خارج از آن نیست. ایراد گرفته شده است که آمدن فعیل به معنای مفعل در لغت شناسی ثابت نشده است، و اگر هم به کار رفته باشد، کمیاب است و نمیشود بر آن قیاس کرد و در آن، سخنی برای گفتن وجود دارد. «إنّا جعلنا من بین أیدیهم سداً»(2)،
یعنی روبروی چشمان دشمنانمان سدی و بازدارندهای قرار دادهایم که نمیتوانند به ما بدی برسانند؛ «و من خلفهم سداً»، و از پشت سرشان سدی قرار دادیم به گونهای که نمیتوانند بگریزند؛ «فأغشیناهم»، یعنی چشمانشان را پوشاندهایم که ما را نمیبینند.
مؤلف
سند این دعا و موارد بعدی در کتابهای دعا خواهد آمد و ما آن دو را در اینجا به خاطر پیروی از اصحاب آوردیم.
روایت33.
المصباح و الاختیار و غیرهما:(3)
هر وقت - در روزی که از سفر کردن در آن باید پرهیز شود -
ص: 149
علی الأعداء و بک أحاول من المحاولة و هی طلب الشی ء بحیلة و الغشم الظلم و الطارق الذی یطرق بشر و یطلق غالبا علی الوارد فی اللیل الصامت و الناطق کثیرا ما یطلق الصامت علی الجمال و الناطق علی الحیوان و إن کان من الحیوانات العجم یقال فلان لا یملک صامتا و لا ناطقا أی لا یملک شیئا و منه قول الفقهاء الزکاة فی الصامت و الناطق و یجوز أن یراد هنا بالناطق معناه المعروف.
بلباس سابغة قال الکفعمی ره أی تامة و السابغ التام الکامل و منه نعمة سابغة و دروع سابغة و قوله تعالی أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ (1) أی دروع تامة و إنما قال علیه السلام سابغة لأنه کنایة عن الدرع و هی مؤنثة و فی روایة الکفعمی و أجانب من جانبوا فصل علی محمد و آله و أعذنی.
بدیع السماوات قال الشیخ البهائی من قبیل حسن الغلام أی أن السماوات و الأرض بدیعة أی عدیمة النظیر و قد یقال المراد بالبدیع المبدع أی الموجد من غیر مثال سابق فلیس من قبیل إجراء الصفة علی غیر من هی له و نوقش بأن مجی ء فعیل بمعنی مفعل لم یثبت فی اللغة و إن ورد فشاذ لا یقاس علیه و فیه کلام إنا جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا(2) أی من بین أیدی أعدائنا سدا و منعا لا یصلون إلینا بسوء وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا لا یمکنهم الفرار فَأَغْشَیْناهُمْ أی أغشینا أبصارهم فهم لا یبصروننا.
سیأتی سند هذا الدعاء و ما بعده فی کتب الدعاء و إنما أوردناهما هنا تبعا للأصحاب.
الْمِصْبَاحُ، وَ الْإِخْتِیَارُ، وَ غَیْرُهُمَا(3): فَإِذَا أَرَدْتَ التَّوَجُّهَ فِی یَوْمٍ قَدْ حُذِّرَ
ص: 149
بخواهی سفر کنی، پیش از اقدام به سفر، - سورههای - «الحمد لله ربِّ العالمین» و «قل أعوذ بربِّ الفلق» و «قل أعوذ بربِّ الناس» و «قل هو الله أحد» و آیة الکرسی و - سوره - «إنا أنزلناه فی لیلة القدر» و آخر آل عمران، از آیه «إنَّ فی خلق السَّموات و الأرض» تا آخر سوره را بخوان، سپس بگو: {خدایا، چیره گر به نیروی تو چیره میگردد و فزونی یافته به سبب تو فزونی مییابد، و هر نیرویی برای هر نیرومندی، فقط به سبب توست، و هر توانی که توانمندی به آن میرسد، فقط از سوی تو و به واسطه برگزیده تو از میان مخلوقاتت و برجسته گشته از میان آفریدگانت، پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله، و فرزندان و نسل او - سلام بر او و آنان - است؛ بر آنان درود فرست، و از بدی این روز و زیان آن، مرا بسنده باش، و خوبی و خجستگی آن، و برکتهایش را به من روزی کن، و در آنچه تصرف میکنم، برایم بهترین ایمنی و رسیدن به محبت و دست یافتن به امیدهایم، و کفایت در برابر سرکش گمراه کننده، و هر توانمند بر آزار من، مرا بسنده باش، تا از هر گرفتاری و نعمت در پوشش و پناه باشم، و امور ترسناک را در این روز برایم به آرامش، و سختیها را به آسانی تبدیل کن، تا هیچ بازدارندهای مرا از رسیدن به مقصود باز ندارد، و هیچ حادثه بدی از قبیل آزار بندهها به من نرسان، که تو بر هر چیز توانایی و کارها به سوی تو برمیگردد، ای کسی که هیچ چیزی همانند او نیست و او شنوای دانا است.}(1)
توضیح
«الامتیار»، یعنی به دست آوردن غذا، و در اینجا، استعاره از یاری و قدرت خواستن است.
روایت34.
المصباح و غیره: سپس میگویی: {خدایا، در حالی صبح کردم که در این بامداد و در این روز برای اهل رحمتت از تو آمرزش می خواهم، و از اهل لعنتت به تو بیزاری می جویم؛ خدایا، درحالی صبح کردم که در این روز، و در این صبح از مشرکانی که بین آنان قرار گرفتهایم، و از آنچه که می پرستند، به سوی تو بیزاری می جویم، به درستی که آنان قومی بد و فاسق هستند.
خدایا، آنچه از آسمان به زمین فرو فرستادی، برای دوستانت برکت، و برای دشنمانت عذاب قرار ده؛ خدایا، کسی را که تو را دوست داشته باشد، دوست بدار و کسی را که تو را دشمن داشته باشد، دشمن بدار؛ خدایا، تا آن زمان که خورشید برآید و غروب کند، پایان - روز - مرا به ایمنی و ایمان ختم کن. خدایا، مرا و پدر و مادرم را بیامرز و به هر دو رحم کن، چنان که مرا در کودکی پرورش دادند؛ خدایا، مردان و زنان مؤمن را، چه آنها که زنده باشند و چه مرده، بیامرز که تو بازگشتگاه و اقامتگاه آنان را می دانی.
ص: 150
مِنَ التَّصَرُّفِ فِیهِ فَقَدِّمْ أَمَامَ تَوَجُّهِکَ قِرَاءَةَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الْمُعَوِّذَتَیْنِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ آیَةِ الْکُرْسِیِّ وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ آخِرِ آلِ عِمْرَانَ مِنْ قَوْلِهِ- إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَی آخِرِ السُّورَةِ ثُمَّ قُلِ اللَّهُمَّ بِکَ یَصُولُ الصَّائِلُ وَ بِقُدْرَتِکَ یَطُولُ الطَّائِلُ وَ لَا حَوْلَ لِکُلِّ ذِی حَوْلٍ إِلَّا بِکَ وَ لَا قُوَّةَ یَمْتَارُهَا ذُو قُوَّةٍ إِلَّا مِنْکَ وَ بِصَفْوَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله نَبِیِّکَ وَ عِتْرَتِهِ وَ سُلَالَتِهِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ صَلِّ عَلَیْهِمْ وَ اکْفِنِی شَرَّ هَذَا الْیَوْمِ وَ ضَرَّهُ وَ ارْزُقْنِی خَیْرَهُ وَ یُمْنَهُ وَ بَرَکَاتِهِ وَ اقْضِ لِی فِی مُتَصَرَّفَاتِی بِحُسْنِ الْعَافِیَةِ وَ بُلُوغِ الْمَحَبَّةِ وَ الظَّفَرِ بِالْأُمْنِیَّةِ وَ کِفَایَةِ الطَّاغِیَةِ الْمُغْوِیَةِ وَ کُلِّ ذِی قُدْرَةٍ لِی عَلَی أَذِیَّةٍ حَتَّی أَکُونَ فِی جُنَّةٍ وَ عِصْمَةٍ مِنْ کُلِّ بَلَاءٍ وَ نِعْمَةٍ وَ أَبْدِلْنِی فِیهِ مِنَ الْمَخَاوِفِ أَمْناً وَ مِنَ الْعَوَائِقِ فِیهِ یُسْراً حَتَّی لَا یَصُدَّنِی صَادٌّ عَنِ الْمُرَادِ وَ لَا یَحُلَّ بِی طَارِقٌ مِنْ أَذَی الْعِبَادِ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ الْأُمُورُ إِلَیْکَ تَصِیرُ یَا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ(1).
الامتیار جلب الطعام و استعیر هنا لطلب المعونة و القوة.
الْمِصْبَاحُ، وَ غَیْرُهُ: ثُمَّ تَقُولُ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ أَسْتَغْفِرُکَ فِی هَذَا الصَّبَاحِ وَ فِی هَذَا الْیَوْمِ لِأَهْلِ رَحْمَتِکَ وَ أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِنْ أَهْلِ لَعْنَتِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ أَبْرَأُ إِلَیْکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی هَذَا الصَّبَاحِ مِمَّنْ نَحْنُ بَیْنَ ظَهْرَانَیْهِمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ مَا کَانُوا یَعْبُدُونَ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِینَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا أَنْزَلْتَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ بَرَکَةً عَلَی أَوْلِیَائِکَ وَ عَذَاباً عَلَی أَعْدَائِکَ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاکَ وَ عَادِ مَنْ عَادَاکَ اللَّهُمَّ اخْتِمْ لِی بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ کُلَّمَا طَلَعَتْ شَمْسٌ أَوْ غَرَبَتْ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ إِنَّکَ تَعْلَمُ مُتَقَلَّبَهُمْ وَ مَثْوَاهُمْ.
ص: 150
خدایا، پیشوای مسلمانان را با سپر ایمان حفظ کن، او را پیروزمندانه یاری ده، و برای او گشایشی آسان قرار ده، و برای پیشوای مسلمانان از جانب خودت فرمانروایی پیروزمندانه قرار ده؛ خدایا، بر گروههایی که در برابر فرستادهات مخالفت کردند، و به حدود او تجاوز نمودند، لعنت بفرست، و بر رهروان و پیروان آنها لعنت بفرست؛ و از تو، افزون گردانیدن از روی فضل خودت، و پیروی کردن از آنچه که از پیش تو آمده است، و تسلیم فرمان تو شدن، و محافظت بر آنچه به آن دستور فرمودی، به گونهای که نه برای آن جایگزین قرار دهم، و نه آن را به بهای اندکی بفروشم، درخواست میکنم .
خدایا، مرا در شمار کسانی که هدایت کردی، هدایت کن، و از بدی آنچه حکم قطعیات بر آن تعلق گرفته، نگاه دار، به درستی که تو حکم میکنی و بر تو حکم نمیشود، کسی که تو دشمنش بداری، عزیز نمیشود و کسی که دوستش بداری، خوار نمی گردد. مبارک و والامرتبه گشتهای، منزّهی تو ای پروردگار خانه دارای احترام، دعایم را بپذیر، و هر خوبی که به وسیله آن به تو نزدیکی می جویم، برایم دو چندان کن، ای پروردگار، چندین برابر، و از جانب خودت پاداش بزرگ به من ده.
ای پروردگار، چه نیکوست آنچه مرا به آن آزمودی، و چه بزرگ است آنچه به من عطا کردی، و چه طولانی است عافیتی که به من دادهای، و چه بسیار است آنچه بر من پوشاندی، پس ستایش فراوان و پاک و مبارک و به گنجایش [آسمانها و گنجایش] زمین و گنجایش آنچه پروردگارم بخواهد، برای تو باد؛ آنگونه که پروردگارم دوست دارد و خشنود است، و آن گونه که سزاوار بزرگواری جلوه او و شکوه ارجمندیاش است، صاحب ارج و بزرگواری.(1)
الکافی: امام صادق علیه السلام فرموده است: هر چیزی را که ترک کرده باشی، این را ترک نکن که در هر صبح و شب بگویی: «اللهم إنی أصبحت» تا آخر دعا، با اندکی تغییر؛ در آن آمده است: «اللهم العن الفرق المختلفة علی رسولک، و ولاة الأمر بعد رسولک، و الأئمة من بعده و شیعتهم و أسألک...»{خدایا، بر گروههای که در برابر فرستادهات و ولی امرت بعد از رسولت و امامان بعد از او و شیعیان آنها مخالفت کردند، لعنت فرست، و از تو میخواهم...}(2)
توضیح
در النهایه گفته است: در آن دعا، منظور از «فأقاموا بین ظهرانیهم و بین أظهرهم» این است که در بین آنها، به گونه یاری خواستن و پشت دادن ایستاده اند، و الف و نون با فتحه برای تأکید به آن افزوده شده است و معنای آن این است که پشت یکی از آنها روبروی او و پشت دیگری، پشت سر اوست و او را از دو طرف در بر گرفتهاند، و اگر
ص: 151
اللَّهُمَّ احْفَظْ إِمَامَ الْمُسْلِمِینَ بِحِفْظِ الْإِیمَانِ وَ انْصُرْهُ نَصْراً عَزِیزاً وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً یَسِیراً وَ اجْعَلْ لِإِمَامِ الْمُسْلِمِینَ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَاناً نَصِیراً اللَّهُمَّ الْعَنِ الْفِرَقَ الْمُخَالِفَةَ عَلَی رَسُولِکَ وَ الْمُتَعَدِّیَةَ لِحُدُودِکَ وَ الْعَنْ أَشْیَاعَهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ وَ أَسْأَلُکَ الزِّیَادَةَ مِنْ فَضْلِکَ وَ الِاقْتِدَاءَ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِکَ وَ التَّسْلِیمَ لِأَمْرِکَ وَ الْمُحَافَظَةَ عَلَی مَا أَمَرْتَ بِهِ لَا أَبْغِی بِهِ بَدَلًا وَ لَا أَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیْتَ وَ قِنِی شَرَّ مَا قَضَیْتَ إِنَّکَ تَقْضِی وَ لَا یُقْضَی عَلَیْکَ وَ لَا یَعِزُّ مَنْ عَادَیْتَ وَ لَا یَذِلُّ مَنْ وَالَیْتَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ سُبْحَانَکَ رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ تَقَبَّلْ مِنِّی دُعَائِی وَ مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ مِنْ خَیْرٍ فَضَاعِفْهُ لِی یَا رَبِّ أَضْعَافاً وَ آتِنِی مِنْ لَدُنْکَ أَجْراً عَظِیماً رَبِّ مَا أَحْسَنَ مَا أَبْلَیْتَنِی وَ أَعْظَمَ مَا آتَیْتَنِی وَ أَطْوَلَ مَا عَافَیْتَنِی وَ أَکْثَرَ مَا سَتَرْتَ عَلَیَّ فَلَکَ الْحَمْدُ کَثِیراً طَیِّباً مُبَارَکاً عَلَیْهِ مِلْ ءَ السَّمَاوَاتِ وَ مِلْ ءَ الْأَرْضِ وَ مِلْ ءَ مَا شَاءَ رَبِّی وَ کَمَا یُحِبُّ رَبِّی وَ یَرْضَی وَ کَمَا یَنْبَغِی لِکَرَمِ وَجْهِهِ وَ عِزِّ جَلَالِهِ ذِی الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ (1).
الْکَافِی، عَنِ الْعِدَّةِ عَنْ أَحْمَدَ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُصْعَبٍ عَنْ فُرَاتِ بْنِ الْأَحْنَفِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَهْمَا تَرَکْتَ مِنْ شَیْ ءٍ فَلَا تَتْرُکْ أَنْ تَقُولَ فِی کُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ إِلَی آخِرِ الدُّعَاءِ بِتَغْیِیرٍ یَسِیرٍ وَ فِیهِ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْفِرَقَ الْمُخْتَلِفَةَ عَلَی رَسُولِکَ وَ وُلَاةِ الْأَمْرِ بَعْدَ رَسُولِکَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ وَ شِیعَتِهِمْ وَ أَسْأَلُکَ (2).
قال فی النهایة فیه فأقاموا بین ظهرانیهم و بین أظهرهم المراد أنهم أقاموا بینهم علی سبیل الاستظهار و الاستناد و زیدت فیه ألف و نون مفتوحة تأکیدا و معناه أن ظهرا منهم قدامه و ظهرا وراءه فهو مکنون من جانبیه و من جوانبه إذا
ص: 151
گفته شود: «و أظهرهم»، یعنی از هر طرف دربرگرفتهاند؛ به خاطر استعمال زیاد، به هرگونه ایستادن در میان قوم به کار میرود.
«متقلبهم»، یعنی در دنیا، «و مثویهم»، یعنی در آخرت؛ و گفته شده است: «متقلبهم»، یعنی در پشت پدرانشان تا رسیدن به رحمهای مادرانشان، و «مثویهم»، یعنی ماندنشان در زمین؛ و گفته شده است: «متقلبهم»، یعنی از پشت تا شکم، و «مثویهم»، یعنی در قبرها، و گفته شده است: تصرفاتشان در روز، و بسترشان در شب، و شاید تعمیم دادن به همه معانی بهتر باشد.
«بحفظ الایمان»، یعنی به سبب نگهداشتن او به خاطر ایمان، یا نگهداشتن او توسط خودت. «المخالفة» در بعضی نسخههای الکافی، «المختلفة» با فاء، و در بعضی دیگر با قاف آمده است، گفته میشود: «اختلقه»، یعنی بر او نسبت دروغ داده است. «لا أبغی»، یعنی نمیخواهم. «ما أبلیتنی»، یعنی به من نعمت دادهای.
روایت35.
المصباح(1)
و کتابهای دیگر: دعای دیگر: {خدایا، ای به وجود آورنده آسمانها و زمین، داننده نهان و آشکار، بخشنده و مهربان. با تو در این دنیا عهد میبندم که تو خدایی هستی که جز تو هیچ خدایی وجود ندارد، تنهایی و هیچ شریکی برای تو نیست، و اینکه محمد صلی الله علیه و آله، بنده و فرستاده توست، خدایا، پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و مرا به اندازه چشم به هم زدنی به خودم و به هیچ یک از آفریدههایت وا مگذار، که اگر مرا به آن واگذار کنی، از خوبی دورم کردهای، و به بدی نزدیکم ساختهای؛ ای پروردگار، جز به رحمت تو امیدوار نیستم، پس بر محمد و خاندان پاک او درود فرست، و در پیشگاه خودت برای من عهدی قرار بده که در روز قیامت به من بازگردانی، که تو خلف وعده نمیکنی.}(2)
البلد الامین(3)
و الجنة: ابن مسعود از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: آیا هر یک از شما نمیتواند هر صبح و شب در پیش خدا عهدی برگیرد؟ گفتند: آن چگونه است؟ فرمود: هر یک میگویید: «اللهم فاطر السموات و الأرض» {خدایا، ای به وجود آورنده آسمانها و زمین} تا آخر دعا؛ پس هرگاه این را بگوید، بر آن مهری زده شده و زیر عرش قرار داده میشود، و هنگامی که روز قیامت شود، ندا دهندهای ندا میدهد: کسانی که پیش خدای بخشنده عهدی دارند، کجا هستند؟ پس وارد بهشت شوند. امام طبرسی این را بیان کرده است.(4)
ص: 152
قیل بین أظهرهم ثم کثر حتی استعمل فی الإقامة بین القوم مطلقا.
متقلبهم فی الدنیا و مثواهم فی الآخرة و قیل متقلبهم فی أصلاب الآباء إلی أرحام الأمهات و مثواهم مقامهم فی الأرض و قیل متقلبهم من ظهر إلی بطن و مثواهم فی القبور و قیل متصرفهم بالنهار و مضجعهم باللیل و لعل التعمیم أولی.
بحفظ الإیمان أی بسبب حفظه للإیمان أو حفظک له المخالفة فی بعض نسخ الکافی المختلفة بالفاء و فی بعضها بالقاف یقال اختلقه أی افتراه لا أبغی أی لا أطلب ما أبلیتنی أی أنعمتنی.
الْمِصْبَاحُ (1)، وَ سَائِرُ الْکُتُبِ دُعَاءٌ آخَرُ: اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ أَعْهَدُ إِلَیْکَ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً وَ لَا إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ فَإِنَّکَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَیْهَا تُبَاعِدُنِی مِنَ الْخَیْرِ وَ تُقَرِّبُنِی مِنَ الشَّرِّ أَیْ رَبِّ لَا أَثِقُ إِلَّا بِرَحْمَتِکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ وَ اجْعَلْ لِی عِنْدَکَ عَهْداً تُؤَدِّیَهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ- إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ(2).
الْبَلَدُ الْأَمِینُ (3)، وَ الْجُنَّةُ، [جنة الأمان] عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَالَ: أَ یَعْجِزُ أَحَدُکُمْ أَنْ یَتَّخِذَ کُلَّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ عَهْداً عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی قَالُوا وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ یَقُولُ أَحَدُکُمْ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِلَی آخِرِ الدُّعَاءِ فَإِذَا قَالَ ذَلِکَ طُبِعَ عَلَیْهِ بِطَابَعٍ وَ وُضِعَ تَحْتَ الْعَرْشِ فَإِذَا کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ نَادَی مُنَادٍ أَیْنَ الَّذِینَ لَهُمْ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدٌ فَیَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ.
ذکر ذلک الإمام الطبرسی (4).
ص: 152
روایت36.
المصباح و الاختیار و سایر الکتب: و دعای دیگر: {خدایا، به حق محمد و خاندان محمد -صلی الله علیه و آله -، از تو میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و در دیده ام نور و در دینم بصیرت و در قلبم یقین و در عملم اخلاص، و در جانم سلامت و در روزیام فراوانی و سپاس جاودان خویش را مادام که زنده ام نصیبم سازی.
سپس سی مرتبه میگویی: {به نام خداوند بخشنده مهربان، ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است، آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.}(1)
روایت37.
البلد الامین: در بعضی کتابهای اصحاب خودمان دیدم، از امام صادق علیه السلام روایت شده که هر کس بیماری دارد، در دنباله نماز صبح، چهل مرتبه بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین، حسبنا الله و نعم الوکیل، تبارک الله»،{به نام خداوند بخشنده مهربان، ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است، خدا ما را بس است و نیکو حمایتگری است، خدا مبارک گشته است.} تا آخر دعا، که در روایت اصلی موجود است، سپس دستش را روی بیماری میکشد و به خواست خدای متعال، بهبود مییابد. این روایت، از روایت اصلی، دو چیز اضافه دارد: نخست: خواندن چهل مرتبه، دوم: گفتن «حسبنا الله و نعم الوکیل» در میانه آن، بر خلاف روایت نخست.(2)
در بعضی از کتابهای اصحاب خودمان دیدم، نوشته بودند: مردی که به نوعی بیماری دچار شده بود که پزشکان از درمان آن عاجز شده بودند و از بهبودی آن نومید گشته بود، روزی در کتابی مینگریست که به ناگاه روایتی دید که ابتدای آن نوشته بود: از امام صادق علیه السلام روایت شده است که هرکس بیماری داشته باشد، در دنباله نماز صبح چهل مرتبه این کلمات را بگوید. - سپس آنچه را که بیان کردیم، در حاشیه آورده است - پس مرد آن را چهل روز انجام داد و به اذن خدای متعال بهبودی یافت.(3)
پدرم شیخ زین الاسلام و المسلمین علی بن حسن بن محمد بن صالح جبعی - که خدا قبرش را بر او گوارا قرار دهد- باور زیادی به مضمون این روایت داشت، و مضمون آن را هر روز در دنباله نماز صبح، چهل مرتبه میگفت و از تلاش در آن هیچ فروگذار نمیکرد،
واین به خاطر آن بود که با زنی از طایفهای بزرگ ازدواج کرده بود و در سراسر بدن او ورمی به وجود آمد که تا ماهها بر بستر بیماری مانده بود، پدرم از این جریان بسیار نگران بود، پس این روایت را بیان کرد و به او دستور داد آنچه را که ما گفتیم، در دنباله
ص: 153
الْمِصْبَاحُ، وَ الْإِخْتِیَارُ، وَ سَائِرُ الْکُتُبِ وَ دُعَاءٌ آخَرُ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ الْبَصِیرَةَ فِی دِینِی وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ الْإِخْلَاصَ فِی عَمَلِی وَ السَّلَامَةَ فِی نَفْسِی وَ السَّعَةَ فِی رِزْقِی وَ الشُّکْرَ لَکَ أَبَداً مَا أَبْقَیْتَنِی ثُمَّ تَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ- فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ ثَلَاثِینَ مَرَّةً(1).
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، رَأَیْتُ فِی بَعْضِ کُتُبِ أَصْحَابِنَا مَرْوِیّاً عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّهُ مَنْ کَانَ بِهِ عِلَّةٌ فَلْیَقُلْ عَقِیبَ الصُّبْحِ أَرْبَعِینَ مَرَّةً- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فَتَبارَکَ اللَّهُ إِلَی آخِرِ مَا فِی الْأَصْلِ ثُمَّ یَمْسَحُ یَدَهُ عَلَی الْعِلَّةِ یَبْرَأُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی.
و تزید هذه الروایة علی ما فی الأصل بزیادتین الأولی قراءتها أربعین مرة و الثانیة ذکر حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فی أثنائها بخلاف الروایة الأولی (2).
و رأیت فی بعض کتب أصحابنا أن رجلا أصیب بداء أعجز الأطباء دواؤه و یئس من برئه فنظر یوما فی کتاب و إذا فی أوله روی عن الصادق علیه السلام أنه من کان به علة فلیقل عقیب الصبح أربعین مرة هذه الکلمات ثم ذکر ما أوردناه علی الحاشیة ففعل الرجل ذلک أربعین یوما فبرأ بإذن الله تعالی (3).
و کان والدی الشیخ زین الإسلام و المسلمین علی بن الحسن بن محمد بن صالح الجبعی برد الله مضجعه ذا اعتقاد عظیم بمضمون هذه الروایة و کان یذکر ما تضمنه کل یوم عقیب الفجر أربعین مرة لا یألوا جهدا فی ذلک و ذلک لأنه تزوج امرأة شریفة من أهل بیت کبیر فأصابها ورم فی جسدها کله ألزمها الفراش أشهرا فقلق والدی لذلک قلقا عظیما فذکر هذه الروایة فأمرها ره أن تقول ما ذکرناه عقیب
ص: 153
نماز صبح، چهل مرتبه بگوید، پس آن زن چنین کرد و به اذن خدای متعال بهبود یافت.(1)
روایتی را که در نسخه اصلی بیان کردیم، بدون زیادی و کاستی، در کتاب السرائر دیدم که از امام صادق علیه السلام آورده و گفته است که هر کس آن را هر روز سی مرتبه بخواند، خداوند متعال نود و نه گرفتاری را که کمترین آن جذام است، از او دور میکند.(2)
روایت38.
مصباح الشیخ و الاختیار: سپس صد مرتبه میگویی: «لا إله إلا الله الملک الحق المبین»،{هیچ خدایی جز الله، فرمانروای حق و آشکار، وجود ندارد.}(3)
سپس پانزده مرتبه میگویی: «لا إله إلا اللَّه حَقّاً حَقّاً لا إلهَ إلا اللَّهُ ایماناً وَ تَصْدیقاً لا إلهَ إلا اللَّهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقّاً»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد - و این مطلب - حقیقتی کامل است، هیچ خدایی جز الله وجود ندارد - و این مطلب - از روی ایمان و تصدیق است، هیچ خدایی جز الله وجود ندارد - و این مطلب - از روی عبودیت و بندگی است.}
دعای دیگر: {خدایا، آنچه را که دوست دارم به من عطا کن و آن را برایم خوب قرار ده؛ خدایا، آنچه را فراموش کنم، یاد تو را فراموش نمیکنم و آنچه را از دست بدهم، یاری تو را از دست نمیدهم و آنچه از من پنهان بماند، حفظ و نگهداری تو از من پنهان نمیماند. خدایا، از انتقام ناگهانیات، و از نابود شدن نعمتت، و از دگرگون شدن ایمنیات، و از هرگونه عذاب و خشمت، به تو پناه میآورم.}
دعای دیگر:{پروردگارم، فرمانروای پاک، منزه است؛ و سپاس پروردگار بامداد را؛ خدایا، همه سپاسها، به خاطر همه نعمتهایت، از آن توست؛ و سپاس باد تو را، آن گونه که دوست داری و مورد خشنودی توست؛ خدایا، سپاس تو را به خاطر آزمایشت، و آفرینش مخصوصی که در مورد من از میان آفریدگانت داشتهای؛ مرا آفریدی ای پروردگار، پس آفرینشم را نیکو قرار دادی؛ و هدایتم کردی و نیکو هدایتم نمودی؛ و روزیام دادی و نیکو روزیام دادی؛ پس سپاس تو را به خاطر گرفتاریات و آفرینشت در مورد من، از گذشته و حال؛ خدایا، من بر سرشت اسلام و کلمه اخلاص و آیین ابراهیم و دین محمد صلی الله علیه و آله صبح کردم.}
ص: 154
الفجر أربعین مرة ففعلت ذلک فبرأت بإذن الله تعالی (1).
و رأیت فی کتاب السرائر الروایة التی ذکرناها فی الأصل من غیر زیادة و نقصان و أوردها عن الصادق علیه السلام و ذکر أن من قال ذلک کل یوم ثلاثین مرة دفع الله تعالی عنه تسعة و تسعین نوعا من البلاء أهونها الجذام (2).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ الْإِخْتِیَارُ،: ثُمَّ تَقُولُ مِائَةَ مَرَّةٍ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّلهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبِینُ (3) ثُمَّ تَقُولُ خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقّاً دُعَاءٌ آخَرُ اللَّهُمَّ أَعْطِنِی الَّذِی أُحِبُّ وَ اجْعَلْهُ خَیْراً لِی اللَّهُمَّ مَا نَسِیتُ فَلَا أَنْسَی ذِکْرَکَ وَ مَا فَقَدْتُ فَلَا أَفْقِدُ عَوْنَکَ وَ مَا یَغِیبُ عَنِّی مِنْ شَیْ ءٍ فَلَا یَغِیبُ عَنِّی حِفْظُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ فَجْأَةِ نَقِمَتِکَ وَ مِنْ زَوَالِ نِعْمَتِکَ وَ مِنْ تَحْوِیلِ عَافِیَتِکَ وَ مِنْ جَمِیعِ سَخَطِکَ وَ غَضَبِکَ دُعَاءٌ آخَرُ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ وَ الْحَمْدُ لِرَبِّ الصَّبَاحِ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ بِمَحَامِدِکَ کُلِّهَا عَلَی نَعْمَائِکَ کُلِّهَا وَ لَکَ الْحَمْدُ کَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی بَلَائِکَ وَ
صَنِیعَتِکَ إِلَیَّ خَاصَّةً مِنْ خَلْقِکَ خَلَقْتَنِی یَا رَبِّ فَأَحْسَنْتَ خَلْقِی وَ هَدَیْتَنِی فَأَحْسَنْتَ هُدَایَ وَ رَزَقْتَنِی فَأَحْسَنْتَ رِزْقِی فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی بَلَائِکَ وَ صَنِیعِکَ عِنْدِی قَدِیماً وَ حَدِیثاً اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ عَلَی فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ وَ کَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ وَ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَ دِینِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله
ص: 154
دعای دیگر: {خدایا، ما را از پیش خودت هدایت نما، و از فضل خودت بر ما ببار، و با قدرت خودت جلو ناداری ما را بگیر، و رحمت خودت را بر ما بگستر، و آبروی ما را با نیرو و نعمت خودت حفظ کن، و تیرگیهای ما را با گذشت خودت بپوشان؛ خدایا، از تو آنچه را که موجب رحمتت، و سبب آمرزش توست، و بهرهمندی از هر نیکی، و پاکی از هر بدی، و سالم ماندن از هر گناه، و دستیابی به بهشت، و رهایی از آتش را درخواست میکنیم.
خدایا، هیچ گناهی برایم مگذار جز آنکه آن را آمرزیده باشی، و هیچ اندوهی جز اینکه برطرف کرده باشی، و هیچ نیازی را جز اینکه برآورده نموده باشی؛ خدایا، از بدی هر آنچه در شب و روز قرار گرفته، به تو پناه میآوریم؛ خدایا، ستمکاری من به بردباری تو، و ناداری من به بینیازی تو، و صورت پوسیده و از بین رونده من به جلوه همیشگی و پایدارت که هرگز از بین نمیرود، پناهنده گشته است؛ همسایه تو عزیز، و ستایش تو ارجمند است و هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، و درود خدا بر محمد و خاندان او باد.}(1)
سپس - سوره - فاتحة الکتاب و فلق و ناس و اخلاص را هر کدام ده مرتبه بخوان و ده مرتبه بگو: «الحمد لله و أستغفر الله»،{سپاس مخصوص خداست، و از او آمرزش میخواهم.} و ده مرتبه «و صلی الله علی النبی و آله»،{و درود خدا بر پیامبر و خاندان او} و بگو: {خدایا، مرا با رحمت خودت یاد کن، و مرا با انتقام خودت یاد نکن، و ترس از خودت را به من روزی کن تا با آن به بالاترین مرتبه از خشنودی تو برسم، و مرا به طاعت خودت که با آن سزاوار بهشت و آمرزش دیرینه تو شوم، مشغول بدار؛ خدایا، تلاش مرا در طاعت خودت، و اشتیاقم را در خدمت خودت قرار ده؛ خدایا، هر نعمتی که ما داریم، از سوی توست، یگانهای و هیچ شریکی برای تو نیست، از تو آمرزش میخواهم و به سوی تو باز میگردم.}(2)
سپس بگو: {خودم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و آنچه را که پروردگارم روزیام کرده، و تمام آنچه را که کارش به من واگذار شده است، به خدای یگانه یکتای بینیازی که نه زاده و نه زاییده شده و نه برای او همتایی هست، و به پروردگار سپیده دم، از شرّ آنچه آفریده، و از شرّ تاریکی چون فراگیرد، و از شرّ دمندگان افسون در گره ها و از شرّ [هر] حسود، آن گاه که حَسَد ورزد؛ و به پروردگار مردم، پادشاه مردم، معبودِ مردم، از شرّ وسوسه گر نهانی، آن کس که در سینه های مردم وسوسه می کند، چه از جنّ و [چه از] انس.}(3)
ص: 155
دُعَاءٌ آخَرُ اللَّهُمَّ اهْدِنَا مِنْ عِنْدِکَ وَ أَفِضْ عَلَیْنَا مِنْ فَضْلِکَ وَ اسْدُدْ فَقْرَنَا بِقُدْرَتِکَ وَ انْشُرْ عَلَیْنَا رَحْمَتَکَ وَ اکْفُفْ وُجُوهَنَا بِحَوْلِکَ وَ طَوْلِکَ وَ تَغَمَّدْ ظُلْمَنَا بِعَفْوِکَ اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِکَ وَ عَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ وَ الْغَنِیمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ وَ الْعِصْمَةَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ السَّلَامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ وَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ لَنَا الْیَوْمَ ذَنْباً إِلَّا غَفَرْتَهُ وَ لَا هَمّاً إِلَّا فَرَّجْتَهُ وَ لَا حَاجَةً إِلَّا قَضَیْتَهَا اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ ما سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهارِ اللَّهُمَّ إِنَّ ظُلْمِی أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِحِلْمِکَ وَ فَقْرِی أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِغِنَاکَ وَ وَجْهِیَ الْبَالِیَ الْفَانِیَ أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِوَجْهِکَ الدَّائِمِ الْبَاقِی الَّذِی لَا یَفْنَی عَزَّ جَارُکَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ وَ لَا إِلَهَ غَیْرُکَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ (1)
ثُمَّ اقْرَأْ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ وَ الْمُعَوِّذَتَیْنِ وَ الْإِخْلَاصَ عَشْراً عَشْراً وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ عَشْراً وَ صَلِّ عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَشْراً وَ قُلِ اللَّهُمَّ اذْکُرْنِی بِرَحْمَتِکَ وَ لَا تَذْکُرْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ ارْزُقْنِی رَهْبَةً مِنْکَ أَبْلُغُ بِهَا أَقْصَی رِضْوَانِکَ وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِکَ بِمَا أَسْتَحِقُّ بِهِ جَنَّتَکَ وَ قَدِیمَ غُفْرَانِکَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ کَدِّی فِی طَاعَتِکَ وَ رَغْبَتِی فِی خِدْمَتِکَ اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ (2)
ثُمَّ قُلْ أُعِیذُ نَفْسِی وَ دِینِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی وَ مَنْ یَعْنِینِی أَمْرُهُ بِاللَّهِ الْوَاحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ وَ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ وَ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (3)
ص: 155
سپس میگویی(1):
{خودم و داراییام و فرزندانم و آنچه را که پروردگارم روزیام کرده، و تمام آنچه را که کارش به من واگذار شده است، به خدایی میسپارم «که جز او هیچ خدایی نیست، زنده و برپادارندهای که نه خوابی سبک او را فرو می گیرد و نه خوابی گران، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست، کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روی آنان و آنچه در پشت سرشان است می داند، و به چیزی از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمی یابند، کرسیِ او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهداری آنها بر او دشوار نیست، و اوست والایِ بزرگ.»}
سپس آیه سخره را میخوانی که عبارت است از: «انَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ * ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ* وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ»(2)،
{در حقیقت، پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهانداری] استیلا یافت. روز را به شب- که شتابان در پی آن است- می پوشاند، و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شده اند. آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آنِ اوست. فرخنده خدایی است پروردگار جهانیان. پروردگار خود را به زاری و نهانی بخوانید که او از حد گذرندگان را دوست نمی دارد و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید، و با بیم و امید او را بخوانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.} و دو آیه آخر - سوره - الکهف: «قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا * قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَی إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»،{بگو: «اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکّب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، قطعاً دریا پایان می یابد، هر چند نظیرش را به مدد [آن] بیاوریم.» بگو: «من هم مثل شما بشری هستم. به من وحی می شود. همانا خدای شما خدایی یگانه است. پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد، باید به کار شایسته بپردازد، و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.»}
و ده آیه از اول - سوره - الصافات: «بسم الله الرحمن الرحیم وَالصَّافَّاتِ صَفًّا * فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا * فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا * إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ * رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَ رَبُّ الْمَشَارِقِ * إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ * وَحِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ * لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَ یُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ * دُحُورًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ * إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ»،{به نام خداوند بخشنده مهربان. سوگند به صف بستگان- که صفی [با شکوه] بسته اند-؛ و به زجرکنندگان- که به سختی زجر می کنند-؛ و به تلاوت کنندگان [آیات الهی]،که قطعاً معبود شما یگانه است. پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، و پروردگار خاورها. ما آسمان این دنیا را به زیور اختران آراستیم. و [آن را] از هر شیطان سرکشی نگاه داشتیم [به طوری که] نمی توانند به انبوه [فرشتگانِ] عالَم بالا گوش فرادهند، و از هر سوی هدف قرار میگیرند. با شدّت به دور رانده می شوند، و برایشان عذابی دائم است. مگر کسی که [از سخن بالاییان] یکباره استراق سمع کند، که شهابی شکافنده از پی او می تازد.}
و سه آیه از آخر آن: «سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ * وَسَلَامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ * وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»،{منزّه است پروردگار تو، پروردگار شکوهمند، از آنچه وصف می کنند و درود بر فرستادگان و ستایش، ویژه خدا، پروردگار جهانیان است.}
ص: 156
ثُمَّ تَقُولُ (1)
أُعِیذُ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی وَ جَمِیعَ مَنْ یَعْنِینِی أَمْرُهُ بِاللَّهِ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ثُمَّ تَقْرَأُ آیَةَ السُّخْرَةِ وَ هِیَ إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَ الشَّمْسَ وَ
الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ وَ آیَتَیْنِ مِنْ آخِرِ الْکَهْفِ- قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً وَ عَشْرَ آیَاتٍ مِنْ أَوَّلِ الصَّافَّاتِ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا فَالزَّاجِراتِ زَجْراً فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ وَ ثَلَاثَ آیَاتٍ مِنْ آخِرِهَا سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (2)
ص: 156
و سه آیه از - سوره - الرحمن: «یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ * فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ * یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَ نُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ»،{ای گروه جنّیان و انسیان، اگر می توانید از کرانه های آسمانها و زمین به بیرون رخنه کنید، پس رخنه کنید. [ولی] جز با [به دست آوردن] تسلّطی رخنه نمی کنید. پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را منکرید؟ بر سَرِ شما شراره هایی از [نوع] تفته آهن و مس فروفرستاده خواهد شد، و [از کسی] یاری نتوانید طلبید.}
و آخر - سوره - الحشر، از آیه:«لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ * هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ * هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ * هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»،{اگر این قرآن را بر کوهی فرومی فرستادیم، یقیناً آن [کوه] را از بیم خدا فروتن [و] از هم پاشیده می دیدی. و این مَثَلها را برای مردم می زنیم، باشد که آنان بیندیشند. اوست خدایی که غیر از او معبودی نیست، داننده غیب و آشکار است. اوست بخشنده مهربان. اوست خدایی که جز او معبودی نیست، همان فرمانروای پاک سلامت [بخش، و] مؤمن [به حقیقت حقّه خود که] نگهبان، عزیز، جبّار [و] متکبّر [است]. پاک است خدا از آنچه [با او] شریک می گردانند.}(1)
توضیح
«بالله الأحد»، شیخ بهایی- که رحمت خدا بر او باد- گفته است: همان طور که از واژه «الله» تمام صفات کمال، یعنی صفات ثبوتیه، اراده میشود، همینطور از واژه «أحد» تمام صفات جلال، یعنی صفات سلبیه اراده میشود؛ چرا که واحد حقیقی آن است که از نظر ذاتی، منزه از ترکیب ذهنی و خارجی، تعدد، و هر چیزی که مستلزم یکی از این دو، مانند جسمانی بودن و جا گرفتن، و مشارکت در حقیقت و لوازم آن، مانند واجب الوجود بودن و قدرت ذاتی و حکمت تامه، باشد، و «الصمد» همان محل رجوع و مقصود در نیازها است، و «الکفو»، یعنی مانند، پس ابتدای این سوره کریمه دلالت بر یگانگی (احدیّت) و آخر آن دلالت بر یکتایی (واحدیّت) دارد.
«برب الفلق»، «الفلق»، آنچه که از چیزی شکافته شود، یعنی پاره شود، که فعل به معنی مفعول است، و آن عام است و شامل تمام ممکنات میشود، چرا که خدای سبحان، تاریکی عدم آنها را با نور وجود شکافته است؛ «الفلق» با سکون لام، مصدر است، «فلقت الشیء، فلقاً»، یعنی آن را دو نیمه کردی، نیمه کردنی! «الغاسق»، یعنی شب بسیار تاریک؛ «وقب»، یعنی تاریکیاش در همه چیز وارد شد؛ و «النفاثات فی العقد»، یعنی افراد، یا زنانی جادوگر که در گرههایی که میزنند، در آنها میدمند؛ این دلالت بر تأثیر داشتن جادو در او صلی الله علیه و آله ندارد،
ص: 157
وَ ثَلَاثَ آیَاتٍ مِنَ الرَّحْمَنِ یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ وَ آخِرَ الْحَشْرِ مِنْ قَوْلِهِ- لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (1).
بالله الأحد قال الشیخ البهائی قدس سره کما یراد من لفظة الله الجامع لجمیع صفات الکمال أعنی الصفات الثبوتیة فکذلک یراد بلفظة الأحد الجامع لجمیع صفات الجلال أعنی الصفات السلبیة إذ الواحد الحقیقی ما یکون منزه الذات عن الترکیب الذهنی و الخارجی و التعدد و ما یستلزم أحدهما کالجسمیة و التحیز و المشارکة فی الحقیقة و لوازمها کوجوب الوجود و القدرة الذاتیة و الحکمة التامة و الصمد هو المرجع و المقصود فی الحوائج و الکفو هو المثل فأول هذه السورة الکریمة دل علی الأحدیة و آخرها دل علی الواحدیة.
بِرَبِّ الْفَلَقِ الفلق ما یفلق عن الشی ء أی یشق فعل بمعنی المفعول و هو یعم جمیع الممکنات فإنه سبحانه فلق عنها ظلمة عدمها بنور إیجادها و الفلق بإسکان اللام مصدر فلقت الشی ء فلقا أی شققته شقا و الغاسق اللیل الشدید الظلمة و وقب أی دخل ظلامه فی کل شی ء و النفاثات فی العقد أی النفوس أو النساء السواحر اللواتی یعقدن فی الخیوط عقدا و ینفثن علیها و هو لا یدل علی تأثیر السحر فیه صلی الله علیه و آله
ص: 157
مانند دعای در «ربنا لا تؤاخذنا إن نسینا أو أخطأنا»(1)
و «الخناس»، یعنی کسی که وسوسه میکند، یعنی وقتی انسان پروردگارش را یاد میکند، آن را به تأخیر میاندازد.
کلام خدای متعال «لا تأخذه سنة و لا نوم»، «السنة» سستی قبل از خواب است و مقدم آمدن آن - هرچند روش نفی از بالا به پایین است، بر عکس اثبات - به خاطر مقدم بودن طبیعی آن، چرا که منظور از آن، نفی این حالت ترکیبی است که حیوان از آن به دور نیست. «و لا یؤده»، یعنی سنگین و خسته نمیسازد.
«ثم استوی علی العرش»، یعنی چیره شد. «یغشی اللیل النهار»، یعنی با آن میپوشاند. «یطلبه حثیثاً» - بر وزن - فعیل از «الحث»، یعنی با شتاب آن را دنبال میکند، گویی یکی از آنها میخواهد دیگری را زود بگیرد. «و الشمس و القمر و النجوم» عطف به «السموات» و منصوب هستند و «مسخَّرات»، اگر منصوب خوانده شود، حال برای آن و اگر مرفوع، مبتدا است و «مسخراتٌ» به حالت رفع، خبر آن است. «تضرعاً و خفیة»، یعنی در حالتی که تضرع پنهانی داشته باشید، چرا که دعای پنهانی با ارزشتر است. «إنه لا یحب المعتدین» تفسیر به طالبان چیزی شده که سزاوار آن نبودهاند، مانند مقام پیامبری، و نیز تفسیر به آواز دادن در دعا شده. «و ادعوه خوفاً و طمعاً»، یعنی در حالتی که از بازگردانده شدن آن، به خاطر کوتاهی اعمال خودتان بیمناک، و به خاطر گسترده بودن رحمت خدا و فروانی بزرگواری او، امیدوار باشید.
«مداداً لکلمات ربی»، یعنی مرکّبی که با آن کلمات علم و حکمت خدا، مقامش باشکوه باد، نوشته میشود. «لنفد البحر»، یعنی تمام میشود و چیزی از آن باقی نمیماند. در «و لو جئنا بمثله»، ضمیر برای «البحر» است. «مداداً»، یعنی اضافی و برای یاری او. «فمن کان یرجوا لقاء ربه»، یعنی بهترین بازگشت به او در روز قیامت است.
در «و الصافات صفاً»، «الصافات» و «الزاجرات» و «التالیات» به فرشتگان طواف کننده که هریک در مقام بندگی خود و به حسب مراتبی که دارند، صف بسته اند، فرشتگان بازدارنده اجرام بالایی و پایینی که از آنها، فرمان الهی اراده نمیشود، و فرشتگان تلاوت کننده آیات خدای متعال بر پیامبرانش، تفسیر شده است. همچنین به افراد دانشمند تفسیر شده است: صف بستهها در عبادت، بازدارندگان از کفر و فسق، با دلایل و نصیحتها، تلاوت کنندگان آیات خدا و دستورات او. همچنین به افراد مجاهد تفسیر شده است: صف بستگان هنگام
ص: 158
کالدعاء فی رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا(1) و الخناس الذی یخنس أی یتأخر إذا ذکر الإنسان ربه.
قوله تعالی لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ السنة فتور یتقدم النوم و تقدیمها علیه مع أن القیاس فی النفی الترقی من الأعلی إلی الأسفل بعکس الإثبات لتقدمها علیه طبعا إذ المراد نفی هذه الحالة المرکبة التی تعتری الحیوان وَ لا یَؤُدُهُ أی لا یثقله و لا یتعبه.
ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ أی استولی یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ أی یغطیه به یَطْلُبُهُ حَثِیثاً فعیل من الحث أی یتعقبه سریعا کأن أحدهما یطلب الآخر بسرعة وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ منصوبة بالعطف علی السماوات و مسخرات حال منها فی قراءة النصب و مرفوعة بالابتداء و مُسَخَّراتٍ خبرها فی قراءة الرفع تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً أی حال کونکم متضرعین و مخفین فإن دعاء السر أفضل إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ فسر بالطالبین ما لا یلیق بهم کرتبة الأنبیاء و بالصیاح فی الدعاء وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً أی حال کونکم خائفین من الرد لقصور أعمالکم و طامعین فی الإجابة لسعة رحمته و وفور کرمه.
مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی أی مدادا تکتب به کلمات علمه و حکمته عز شأنه لَنَفِدَ الْبَحْرُ أی انتهی و لم یبق منه شی ء وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ الضمیر للبحر مَدَداً أی زیادة و معونة له فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ حسن الرجوع إلیه یوم القیامة.
وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا قد تفسر الصافات و الزاجرات و التالیات بطوائف الملائکة الصافین فی مقام العبودیة علی حسب مراتبهم الزاجرین للأجرام العلویة و السفلیة التی ما یراد منها بالأمر الإلهی التالین آیات الله تعالی علی أنبیائه و قد تفسر بنفوس العلماء الصافین فی العبادات الزاجرین عن الکفر و الفسوق بالبراهین و النصائح التالین آیات الله و شرائعه و قد تفسر بنفوس المجاهدین الصافین حال
ص: 158
نبرد، بازدارندگان اسبها یا دشمن، تلاوت کنندگان آیات خدا، که موقعیتی نبردی که در آن قرار گرفته اند، آنها را از تلاوت باز نمیدارد.
«رب المشارق»، یعنی محلهای طلوع خورشید، یا ستارگان. «إنا زینا السماء الدنیا»، یعنی آسمانی که به شما نزدیکتر است، برگرفته شده از «دنا، یدنو». «بزینة الکواکب» اضافه بیانی است و اگر «الزینة» با تنوین خوانده شود، «الکواکب» بدل از آن خواهد بود. آنچه معروف است، مبنی بر اینکه ستارگان همگی در منظومه هشتم قرار دارند و هفت منظومه باقیمانده، هریک به تنهایی و جداگانه، به یکی از سیارات هفتگانه مربوط هستند، نه چیز دیگر، دلیلی بر اثبات آن ارائه نشده است؛ و شامل بودن منظومه ماه بر ستارگانی که در گذری غیر از مسیر سیارات و مسیر ستارگان رصد شده، قرار داشته باشند، دلیلی بر ممتنع بودنش ارائه نشده است، و اگر چنین چیزی ثابت شود، اشکالی به زینت یافتن منظومه ماه با آن ستارگان نورانی وجود ندارد، به این خاطر که در منظومه ماه نیز دیده میشوند، هر چند در فضای بالای آن قرار گرفته باشند.
«و حفظاً من کل شیطان مارد»، «حفظاً» به خاطر مصدر بودن منصوب شده است، به عبارت دیگر، «و حفظناها حفظاً» است، چرا که پیش از آن، چیزی که برای عطف کردن باشد، وجود ندارد؛ با این وجود، عطف بر علتی میشود که سخن پیشین دلالت بر آن دارد، یعنی «إنّا جعلنا الکواکب زینةً و حفظاً»،{ما ستارگان را برای زیبایی و حفظ کردن قرار دادیم.} «المارد»، یعنی بیرون از اطاعت. «لا یسمعون» جمله ابتدائیه برای بیان حالت آنها است، نه صفت برای شیاطینی که از «کلّ شیطان مارد» فهمیده میشود، چرا که از کسی که نمیشنود، مراقبت لازم نیست. «الملأ الأعلی»، یعنی ساکنان در جایگاههای بالاتر، همانگونه که «الملأ الأسفل»، جایگاه انسانها و جنهای ساکن در زمین است. متعدی کردن «السماع» یا «التسمّع» به وسیله «إلی» در هر دو نوع خواندن بدون تشدید و با تشدید، به خاطر داشتن معنی گوش دادن و مبالغه در نفی است.
«و یقذفون من کلِّ جانب دحوراً»، یعنی از طرف از اطراف آسمان که بخواهند دزدانه گوش دهند، هدف قرار میگیرند؛ «دحوراً» به معنی دور نمودن، مفعول لاجله است، یعنی برای دور نمودن به سوی آنها پرتاب میکنند؛ یا اینکه به خاطر نزدیک بودن معنای آن با «القذف»، مفعول مطلق است. «و لهم عذاب واصب» یعنی در آخرت، «واصب»: همیشگی و شدید.
«إلا من خطف الخطفة» استثنا از فاعل «یسمعون» است، یعنی یک چیزی از کلام فرشتگان برباید. «فأتبعه شهابٌ ثاقِب»، یعنی شهاب روشنی که گویی فضا از پرتو آن شکافته میشود، او را دنبال میکند؛ گویا به نظر میرسد «الشهاب» همان طور که قبلاً توضیح داده شد، ستارهای باشد که در شرف افتادن است.
ص: 159
القتال الزاجرین الخیل أو العدو التالین ذکر الله لا یشغلهم عنه ما هم فیه من المحاربة.
وَ رَبُّ الْمَشارِقِ أی مشارق الشمس أو الکواکب إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا أی التی هی أقرب إلیکم من دنا یدنو بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ الإضافة بیانیة و علی قراءة تنوین الزینة فالکواکب بدل منها و ما اشتهر من أن الثوابت بأسرها مرکوزة فی الفلک الثامن و کل واحد من السبعة الباقیة منفرد بواحدة من السیارات السبع لا غیر فلم یقم برهان علی ثبوته و اشتمال فلک القمر علی کواکب واقعة فی غیر ممر السیارات و ممر الثوابت المرصودة لم یثبت دلیل علی امتناعه و لو ثبت لم یقدح فی تزیین فلک القمر بتلک الأجرام المشرقة لرؤیتها فیه و إن کانت مرکوزة فیما فوقه.
وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ نصب حفظا علی المصدریة أی و حفظناها حفظا إذ لم یسبق ما یصلح لعطفه علیه و قد یجعل عطفا علی علة دل علیها الکلام السابق أی إنا جعلنا الکواکب زینة و حفظا و المارد الخارج عن الطاعة لا یَسَّمَّعُونَ جملة مستأنفة لبیان حالهم بعد الحفظ لا صفة للشیاطین المفهومة من کل شیطان مارد إذ لا حفظ ممن لا یسمع و الملأ الأعلی الساکنون فی الأعلی
کما أن الملأ الأسفل الإنس و الجن الساکنون فی الأرض و تعدیة السماع أو التسمع علی قراءتی التخفیف و التشدید بإلی لتضمین معنی الإصغاء مبالغة فی نفیه.
وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ دُحُوراً أی یرمون من کل جانب من جوانب السماء یقصدونه لاستراق السمع و دُحُوراً أی طردا مفعول لأجله أی یقذفون للطرد أو مفعول مطلق لقربه من معنی القذف وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ فی الآخرة و الواصب الدائم الشدید.
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ استثناء من فاعل یسمعون أی اختلس خلسة من کلام الملائکة فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ أی تبعه شهاب مضی ء کأنه یثقب الجو بضوئه و الشهاب ما یری کأن کوکبا انقض و قد مر تحقیقه.
ص: 159
«أن تنفذوا» یعنی بیرون روید؛ «من اقطار السموات و الأرض» گریزان از خدای پاک. «فانفذوا» بیرون روید از آن؛ «لا تنفذون إلا بسلطان» یک جمله مستقل است، یعنی جز با قدرت تمام، توان نفوذ در آن را ندارید، و این قدرت تمام برای شما از کجاست؟ و «سلطان» مانند «غفران»، مصدر است و معنای آن، چیرگی است. «شواظ»، یعنی شعلهای از آتش؛ و «نحاس»، یعنی دود، یا مس گداختهای که بر سرهایشان ریخته میشود؛ و مرفوع خواندن آن به خاطر عطف بر «شواظ» است و اگر مجرور خوانده شود، عطف بر «نار» خواهد بود؛ «فلا تنتصران»، یعنی از آن باز نمیدارید.
«مُتصدِّعاً من خَشیة الله»، «التصدع»، یعنی خرد شدن؛ منظور از آن، سرزنش خواننده برخشوع نداشتن هنگام خواندن قرآن، به دلیل سنگدلی و کم اندیشیدن در معانی آن است. تفسیر باقیمانده آیات، قبلاً گذشت و آن را در محل خود، بیشتر از این بسط دادهایم و قسمتی از آنها را اینجا آوردیم تا از شیخ قبلی خودمان، که خدا روانش را پاک گرداند، پیروی کرده باشیم.
روایت39.
البلد الامین: در سنن سعید بن منصور از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که هر کس در هر روز ده مرتبه توحید را بخواند، در آن روز هیچ گناهی به او نمیرسد، هرچند شیطان تلاش نماید.
و از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرموده است: هرکس هر روز در دنباله نماز صبح، ده مرتبه بگوید: «سبحان الله العظیم و بحمده، و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{خدا منزه است و او را ستایش میکنم، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.} خدای متعال او را از نابینایی و دیوانگی و جذام و ناداری و ویرانی در امان میدارد.
از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده است که فرموده است: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم میفرمود: هر کس خوش دارد که خدا عمرش را بیشتر قرار دهد، و او را در برابر دشمنش یاری رساند، و از بد مردن نگاه دارد، پس صبح و شام بر این دعا مواظبت نماید؛ سه مرتبه بگوید: «سبحان الله ملء المیزان، و منتهی العلم، و مبلغ الرضا، و زنة العرش، و سعة الکرسی»،{خدا، به گنجایش میزان، و نهایت علم، و بیشترین خشنودی، و هم وزن عرش، و وسعت کرسی، منزه است.} و همین طور بگوید: «و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر»،{و ستایش مخصوص خداست، و هیچ خدایی جز او وجود ندارد، و خدا بزرگتر است.}
توضیح
یعنی بگوید: «و الحمد لله ملء المیزان»،{سپاس خدا را به گنجایش میزان} تا آخرش، و «لا إله إلا الله ملء المیزان»{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، به گنجایش میزان} تا آخرش، و «الله أکبر ملء المیزان»{خدا بزرگتر است، به گنجایش میزان} تا آخرش؛ همه اینها را سه مرتبه بگوید. در اختیار ابن الباقی، فقط سه مرتبه گفتن «سبحان الله» تا آخرش بیان شده است و در آن، «و سعة الکرسی»،{ و وسعت کرسی} وجود ندارد.
ص: 160
أَنْ تَنْفُذُوا أی تخرجوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ هاربین من الله سبحانه فَانْفُذُوا منها لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ جملة برأسها أی لا تقدرون علی النفوذ منها إلا بقوة تامة و من أین لکم ذلک و سلطان مصدر کغفران و معناه التسلط شُواظٌ أی لهب مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ دخان أو صفر مذاب یصب علی رءوسهم و رفعه بالعطف علی شواظ و علی قراءة الجر عطف علی نار فَلا تَنْتَصِرانِ أی لا تمتنعان من ذلک.
مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ التصدع التشقق و الغرض توبیخ القاری علی عدم تخشعه عند قراءة القرآن لقساوة قلبه و قلة تدبر معانیه و قد مر تفسیر بقیة الآیات و قد فسرناها أبسط من ذلک فی محالها و إنما أوردنا شیئا من ذلک هاهنا اقتداء بشیخنا المتقدم قدس الله روحه.
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، فِی سُنَنِ سَعِیدِ بْنِ مَنْصُورٍ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: مَنْ قَرَأَ التَّوْحِیدَ کُلَّ یَوْمٍ عَشْرَ مَرَّاتٍ لَمْ یُدْرِکْهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ ذَنْبٌ وَ إِنْ جَهَدَ الشَّیْطَانُ.
وَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ قَالَ کُلَّ یَوْمٍ عَقِیبَ الصُّبْحِ عَشْراً- سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ عَافَاهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنَ الْعَمَی وَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْفَقْرِ وَ الْهَدْمِ.
وَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسِئَ اللَّهُ فِی عُمُرِهِ وَ یَنْصُرَهُ عَلَی عَدُوِّهِ وَ یَقِیَهُ مِیتَةَ السَّوْءِ فَلْیُوَاظِبْ عَلَی هَذَا الدُّعَاءِ بُکْرَةً وَ عَشِیَّةً- سُبْحَانَ اللَّهِ مِلْ ءَ الْمِیزَانِ وَ مُنْتَهَی الْعِلْمِ وَ مَبْلَغَ الرِّضَا وَ زِنَةَ الْعَرْشِ وَ سَعَةَ الْکُرْسِیِّ ثَلَاثاً ثُمَّ یَقُولُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ کَذَلِکَ (1).
أی یقول و الحمد لله مل ء المیزان إلی آخره و لا إله إلا الله مل ء المیزان إلی آخره و الله أکبر مل ء المیزان إلی آخره کل ذلک ثلاثا و فی اختیار ابن الباقی التسبیح فقط ثلاثا و لیس فیه و سعة الکرسی.
ص: 160
روایت40.
البلد الامین: به نقل از کتاب ربیع الأبرار، پیامیر صلی الله علیه و آله فرموده است: هر کس روزانه صد مرتبه بگوید: «لا إله إلا الله الملک الحق المبین»،{هیچ خدایی جز الله، فرمانروای راستین و آشکار، وجود ندارد.} از ناداری در امان خواهد بود و از وحشت قبر رهایی خواهد یافت و به توانگری میرسد و در بهشت را خواهد کوبید.(1)
در کتاب وابل الصیب از ابن القیم، از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: هر کس روزانه صد مرتبه بگوید: «لا حول و لا قوة إلا بالله»،{هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.} هرگز به ناداری دچار نخواهد شد.(2)
در کتاب فضل الحوقلة (فضیلت لا حول ولا قوة الاّ بالله) از ابن عساکر، از آن حضرت، صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: «لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.} را فراوان بگویید که آن، فرشته بهشت است و خدا به هیچ کس به اندازه او نظر نمیکند، پس هر کس به سوی او نظر کند، از خوبی دنیا و آخرت برخوردار گردیده است.(3)
در کتاب الأنوار و الأذکار آمده که جبرئیل نزد پیامبر آمد و به او فرمود: خداوند به تو میفرماید: به امتت بگو «لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.} را ده مرتبه هنگام شب و ده مرتبه هنگام صبح و ده مرتبه هنگام خواب بگویند تا خداوند متعال هنگام خواب، گرفتاریهای دنیا را، و هنگام شب، نیرنگهای شیطان را و هنگام صبح، خشم خودش را از آنها دور کند.(4)
امام صادق از پدرش امام باقر علیهما السلام نقل کرده که فرموده است: هر کس سوره قدر را ده مرتبه هنگام صبح و ده مرتبه هنگام نیمروز و ده مرتبه بعد از عصر بخواند، دو هزار فرشته نویسنده ثواب آن را به مدت سی سال به زحمت انداخته است.(5)
امام باقر علیه السلام فرمود: هیچ بندهای آن سوره را هفت مرتبه بعد از نماز صبح نخواند، جز اینکه هفتاد صف از فرشتگان هفتاد مرتبه بر او درود فرستاده و برای او از خدا هفتاد مرتبه تقاضای رحمت میکنند.(6)
شیخ عز الدین حسن بن ناصر الحداد العاملی در کتابش طریق النجاة گفته است: از امام محمد تقی علیه السلام روایت شده که هر کس در هر شبانه روز سوره قدر را هفتاد و شش مرتبه بخواند، خداوند متعال برای او هزار فرشته خلق میکند که سی و شش هزار سال ثواب آن را بنویسند، و خدای متعال طلب آمرزش آنها برای او را به هزار مرتبه در دو هزار سال بیشتر میکند؛ خواندن روزمره آن در هفت وقت است: بعد از سپیده دم و قبل از نماز صبح، هفت مرتبه میخوانی، ده مرتبه بعد از نماز صبح، ده مرتبه هنگامی که خورشید به میانه آسمان رسید و قبل از نافله
ص: 161
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، مِنْ کِتَابِ رَبِیعِ الْأَبْرَارِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ قَالَ کُلَّ یَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ- لَا إِلَهَ إِلَّا الَّلهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبِینُ کَانَ لَهُ أَمَاناً مِنَ الْفَقْرِ وَ أُونِسَ مِنْ وَحْشَةِ الْقَبْرِ وَ اسْتَجْلَبَ الْغِنَی وَ اسْتَقْرَعَ بَابَ الْجَنَّةِ(1).
وَ فِی کِتَابِ وَابِلِ الصَّیِّبِ لِابْنِ الْقَیِّمِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: مَنْ قَالَ کُلَّ یَوْمٍ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مِائَةَ مَرَّةٍ لَمْ یُصِبْهُ فَقْرٌ أَبَداً(2).
وَ فِی فَضْلِ الْحَوْقَلَةِ لِابْنِ عَسَاکِرَ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: أَکْثِرُوا مِنْ قَوْلِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ فَإِنَّهَا مُلْکُ الْجَنَّةِ مَنْ أَکْثَرَ مِنْهَا نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَیْهِ فَقَدْ أَصَابَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ(3).
وَ فِی کِتَابِ الْأَنْوَارِ وَ الْأَذْکَارِ: أَنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَی إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ لَکَ قُلْ لِأُمَّتِکَ أَنْ یَقُولُوا لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ عَشْراً عِنْدَ الْمَسَاءِ وَ عَشْراً عِنْدَ الصَّبَاحِ وَ عَشْراً عِنْدَ النَّوْمِ لِیَدْفَعَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُمْ عِنْدَ النَّوْمِ بَلْوَی الدُّنْیَا وَ عِنْدَ الْمَسَاءِ مَکِیدَةَ الشَّیْطَانِ وَ عِنْدَ الصَّبَاحِ غَضَبَهُ تَعَالَی (4).
وَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ الْبَاقِرِ علیه السلام: أَنَّهُ مَنْ قَرَأَ الْقَدْرَ بَعْدَ الصُّبْحِ عَشْراً وَ حِینَ تَزُولُ الشَّمْسُ عَشْراً وَ بَعْدَ الْعَصْرِ عَشْراً أَتْعَبَ أَلْفَیْ کَاتِبٍ ثَلَاثِینَ سَنَةً(5).
وَ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: مَا قَرَأَهَا عَبْدٌ سَبْعَ مَرَّاتٍ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَّا صَلَّی عَلَیْهِ سَبْعُونَ صَفّاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ سَبْعِینَ صَلَاةً وَ تَرَحَّمُوا عَلَیْهِ سَبْعِینَ رَحْمَةً(6).
وَ ذَکَرَ الشَّیْخُ عِزُّ الدِّینِ الْحَسَنُ بْنُ نَاصِرٍ الْحَدَّادُ الْعَامِلِیُّ فِی کِتَابِهِ طَرِیقِ النَّجَاةِ قَالَ رُوِیَ عَنِ الْإِمَامِ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی: أَنَّهُ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْقَدْرِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ سِتّاً وَ سَبْعِینَ مَرَّةً خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَی لَهُ أَلْفَ مَلَکٍ یَکْتُبُونَ ثَوَابَهَا سِتَّةً وَ ثَلَاثِینَ أَلْفَ عَامٍ وَ یُضَاعِفُ اللَّهُ تَعَالَی اسْتِغْفَارَهُمْ لَهُ أَلْفَیْ سَنَةٍ أَلْفَ مَرَّةٍ وَ تَوْظِیفُ ذَلِکَ فِی سَبْعَةِ أَوْقَاتٍ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ قَبْلَ صَلَاةِ الْغَدَاةِ تَقْرَأُ سَبْعاً وَ بَعْدَ صَلَاةِ الْغَدَاةِ عَشْراً وَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ قَبْلَ النَّافِلَةِ
ص: 161
، بیست و یک مرتبه بعد از نافلههای نیمروز، ده مرتبه بعد از نماز عصر، و هفت مرتبه بعد از نماز عشا، و یازده مرتبه وقتی که به بستر میروی، که مجموع اینها هفتاد و شش مرتبه در هفت وقت میشود؛ سپس ثواب بسیاری برای این بیان کرد که ما آن را در کتاب القرآن ذکر میکنیم.(1)
امام صادق علیه السلام فرموده است: هرکس هنگام صبح کردن، چهار مرتبه بگوید: «الحمد لله رب العالمین»،{ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است.} شکر آن روزش را بجای آورده است، و هر کس هنگام شب شدن آن را چهار مرتبه بگوید، شکر آن شبش را بجای آورده است.(2)
روایت41.
المهج: امام رضا علیه السلام فرموده است: هر کس بعد از نماز صبح، صد مرتبه بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{به نام خدای بخشنده مهربان؛ هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ وجود ندارد.} از - نزدیکی - سیاهی چشم به سفیدی آن، به اسم اعظم خدا نزدیکتر خواهد بود و همان اسم بزرگ خدا داخل در آن است.(3)
روایت42.
الکافی: در روایت صحیح از حماد آمده است: از امام صادق علیه السلام شنیدم میفرمود: هرکس هنگام خواندن نماز صبح، صد مرتبه بگوید: «ما شاء الله کان، لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{هرچه خدا خواسته، موجود است؛ هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ وجود ندارد.} در آن روزش چیز ناپسندی نمیبیند.(4)
از خط شهید، با اسناد به مفید و با اسناد او از محمد بن مسلم، از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: هر کس بعد از نماز صبح و قبل از اینکه سخنی بگوید، بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم»،{به نام خدای بخشنده مهربان؛ هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ وجود ندارد.} و آن را هفت مرتبه تکرار کند، خداوند هفتاد نوع گرفتاری را که کمترین آنها جذام و برص است، از او دور میکند .
روایت43.
فلاح السائل:(5)
با سند پیش گفته و مصباح الشیخ(6)
و الکفعمی(7)
ص: 162
عَشْراً وَ بَعْدَ نَوَافِلِ الزَّوَالِ أحدا [إِحْدَی] وَ عِشْرِینَ وَ بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ عَشْراً وَ بَعْدَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ سَبْعاً وَ حِینَ یَأْوِی إِلَی فِرَاشِهِ إِحْدَی عَشَرَةَ فَذَلِکَ سِتٌّ وَ سَبْعُونَ فِی سَبْعَةِ أَوْقَاتٍ ثُمَّ ذَکَرَ ثَوَاباً جَزِیلًا نَذْکُرُهَا فِی کِتَابِ الْقُرْآنِ (1).
وَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: مَنْ قَالَ إِذَا أَصْبَحَ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَقَدْ أَدَّی شُکْرَ یَوْمِهِ وَ مَنْ قَالَهَا إِذَا أَمْسَی أَرْبَعاً فَقَدْ أَدَّی شُکْرَ لَیْلَتِهِ (2).
الْمُهَجُ، [مهج الدعوات] رَوَیْنَا بِإِسْنَادِنَا إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ إِلَی سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ مِائَةَ مَرَّةٍ کَانَ أَقْرَبَ إِلَی اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ مِنْ سَوَادِ الْعَیْنِ إِلَی بَیَاضِهَا وَ إِنَّهُ دَخَلَ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ (3).
الْکَافِی، فِی الصَّحِیحِ عَنْ حَمَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ قَالَ مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ مِائَةَ مَرَّةٍ حِینَ یُصَلِّی الْفَجْرَ لَمْ یَرَ یَوْمَهُ ذَلِکَ شَیْئاً یَکْرَهُهُ (4).
مِنْ خَطِّ الشَّهِیدِ قُدِّسَ سِرُّهُ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الْمُفِیدِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ بَعْدَ صَلَاةِ الصُّبْحِ قَبْلَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ یُعِیدُهَا سَبْعَ مَرَّاتٍ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أَهْوَنُهَا الْجُذَامُ وَ الْبَرَصُ.
و ابن الباقی و المکارم(1)
و سایرین از روایت معاویة بن عمار در مورد تعقیب نمازها آوردهاند که بعد از نماز صبح میگویی: {به نام خدای بخشنده مهربان، و درود خدا بر محمد و اهل بیتش، همان پاک شدگان و برگزیدگان و پرهیزکاران و نیکان، کسانی که خدا، آلودگی را از آنها دور کرد و پاک و پاکیزه ساخت؛ کارم را به خدا واگذار میکنم و موفقیت من جز با خدا نیست. بر او توکل کردهام و هر کس بر خدا اعتماد کند، او برای وی بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است، به راستی خدا برای هر چیزی اندازه ای مقرّر کرده است؛ هر چه را که خواسته است، وجود دارد، خدا ما را بس است و نیکو حمایتگری است؛ و از بدی شیطان رانده شده، و از وسوسه های شیطانها به خدای شنوای دانا پناه می برم؛ و پروردگارا، از اینکه [آنها] پیش من حاضر شوند، به تو پناه می آورم؛ هیچ نیرو و قوتی جز به سبب خدای والا مرتبه بزرگ وجود ندارد.
ستایش فراوان به خاطر روی گردانیدن شب و روی آوردن روز، مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است، آنگونه ستایشی که او سزاوار و شایسته آن است، و آنگونه که شایسته بزرگواری جلوهاش و شکوه ارجمندیاش میباشد. سپاس خدایی را که با قدرت خودش شب تاریک را برد، و با رحمت خودش روز روشن را در آفرینشی نو آورد و ما در ایمنی و سلامت و پوشش و کفایت و احسان زیبای او قرار داریم.
خوش آمد میگویم به آفرینش تازه خدا، و روز آماده، و فرشته گواه. خوش آمد میگویم به شما دو فرشته بزرگوار، و خدا شما را گرامی بدارد ای دو نویسنده و حفظ کننده. من شما را گواه میگیرم پس شما نیز برای من گواهی دهید و این گواهی مرا همراه خودتان یادداشت کنید تا آنکه پروردگارم را با این دیدار کنم که گواهی میدهم هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه و هیچ شریکی برای او نیست، و گواهی میدهم که محمد، بنده و فرستاده اوست که او را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند؛ و بر اینکه دین، همانگونه است که او تشریع کرده، و اسلام، همانگونه است که او توصیف کرده، و سخن، همان است که او گفته است؛ و بر اینکه خدا، همان خدای حق و آشکار است، و پیامبر فرستاده راستین است، و قرآن حقیقت دارد، و مرگ حقیقت دارد، و پرسش کردن نکیر و منکر در قبر حقیقت دارد، و برانگیخته شدن حقیقت دارد، و صراط حقیقت دارد، و سنجش اعمال حقیقت دارد، و بهشت حقیقت دارد، و آتش حقیقت دارد، و آن لحظه بیتردید آمدنی است و خدا آنچه را که در قبرها است، برمیانگیزد.
پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و گواهی مرا ای خدا، پیش خودت به همراه گواهی صاحبان دانش از ناحیه تو، بنویس. ای پروردگار، و هر کس از اینگونه گواهی دادن برای تو سر باز زند، و گمان برد که برای تو همتایی یا فرزندی،
ص: 163
وَ ابْنُ الْبَاقِی وَ الْمَکَارِمُ (1)
وَ غَیْرُهَا مِنْ رِوَایَةِ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ فِی أَعْقَابِ الصَّلَوَاتِ: تَقُولُ بَعْدَ الْفَجْرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ الْأَخْیَارِ الْأَتْقِیَاءِ الْأَبْرَارِ الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً
مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ کَثِیراً کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ مُسْتَحِقُّهُ وَ کَمَا یَنْبَغِی لِکَرَمِ وَجْهِهِ وَ عِزِّ جَلَالِهِ عَلَی إِدْبَارِ اللَّیْلِ وَ إِقْبَالِ النَّهَارِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی ذَهَبَ بِاللَّیْلِ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ خَلْقاً جَدِیداً وَ نَحْنُ فِی عَافِیَتِهِ وَ سَلَامَتِهِ وَ سِتْرِهِ وَ کِفَایَتِهِ وَ جَمِیلِ صُنْعِهِ مَرْحَباً بِخَلْقِ اللَّهِ الْجَدِیدِ وَ الْیَوْمِ الْعَتِیدِ وَ الْمَلِکِ الشَّهِیدِ مَرْحَباً بِکُمَا مِنْ مَلَکَیْنِ کَرِیمَیْنِ وَ حَیَّاکُمَا اللَّهُ مِنْ کَاتِبَیْنِ حَافِظَیْنِ أُشْهِدُکُمَا فَاشْهَدَا لِی وَ اکْتُبَا شَهَادَتِی هَذِهِ مَعَکُمَا حَتَّی أَلْقَی بِهَا رَبِّی إِنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ وَ أَنَّ الدِّینَ کَمَا شَرَعَ وَ أَنَّ الْإِسْلَامَ کَمَا وَصَفَ وَ الْقَوْلَ کَمَا حَدَّثَ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ وَ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ الْقُرْآنَ حَقٌّ وَ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ مُسَاءَلَةَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ فِی الْقَبْرِ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ وَ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اکْتُبِ اللَّهُمَّ شَهَادَتِی عِنْدَکَ مَعَ شَهَادَةِ أُوْلِی الْعِلْمِ بِکَ یَا رَبِّ وَ مَنْ أَبَی أَنْ یَشْهَدَ لَکَ بِهَذِهِ الشَّهَادَةِ وَ زَعَمَ أَنَّ لَکَ نِدّاً أَوْ لَکَ وَلَداً أَوْ لَکَ
ص: 163
یا همسری، یا شریکی هست، یا همراه تو آفریدگار یا روزی دهندهای وجود دارد، پس من از آنها بیزارم. هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، مبارک هستی و بسیار والاتر از آنچه ستمکاران میگویند، والامرتبه گشتهای؛ پس ای خدا، گواهی مرا به جای گواهی آنان بنویس و مرا بر آن زنده بدار و بر آن بمیران، و بر آن برانگیخته ساز، و مرا با رحمت خودت در میان بندگان نیک خودت وارد گردان.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و صبح مرا از ناحیه خودت صبحی نیکو و پربرکت و خجسته و نه خوار کننده و رسوا کننده، قرار ده؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و ابتدای این روزم را نیکویی، میانه آن را رستگاری، و پایان آن را پیروزی قرار ده؛ و از روزی که ابتدای آن ناله و زاری، میانه آن ناشکیبایی، و پایان آن رنجوری باشد، به تو پناه میآورم؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و خوبی این روزم را، و خوبی هر چه در آن است، و خوبی هر چه قبل از آن، و خوبی هر چه بعد از آن را برایم روزی کن؛ و از بدی آن، و بدی هر چه در آن است، و بدی هر چه قبل از آن، و بدی هر چه بعد از آن، به تو پناه میآورم؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و هر دری از خوبی که بر هر یک از اهل خوبی گشودهای، برای من بگشا و هرگز آن را بر من مبند؛ و هر دری از بدی که بر هر یک از اهل بدی گشودهای، بر من ببند، و هرگز آن را بر من نگشا؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و در هر مکان و اجتماع و اقامتگاه و محل ماندن یا کوچ کردن، و در سختی و آسانی و ایمنی و گرفتاری، با محمد و خاندان محمد قرار ده؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و مرا به صورت قطعی و استوار، که برایم هیچ گناه و اشتباه و معصیتی باقی نمانده باشد، بیامرز.
خدایا، از هر گناهی که توبه کردم ولی باز به سوی آن بازگشتم، از تو آمرزش میخواهم؛ و به خاطر آنچه با تو وعده کردم ولی در مورد آن، با تو وفا نکردم، آمرزش میخواهم؛ و به خاطر آنچه با آن، رسیدن به تو را اراده کردم ولی آن را با آنچه برای تو نیست، آمیختم، آمرزش میخواهم؛ پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و بر من و بر پدر و مادرم و فرزندان آن دو، و بر فرزندان من و بر تمام فرزندان مردان و زنان مؤمن، چه زنده باشند و چه مرده، و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفتند، ببخشای، و در دلهایمان نسبت به کسانی که ایمان آورده اند، کینه ای مگذار؛ پروردگارا، راستی که تو رئوف و مهربانی؛ سپاس خدایی را که نماز - دیگری - را که بر مؤمنان نوشته شده و وقتدار است، از عهده من برداشت و مرا از باقی ماندگان - در عذاب - قرار نداد.}(1)
توضیح
«همزات الشیاطین»: وسوسههای آنان؛ «الهمز» در اصل، به معنی خستن و مجروح کردن است و تحریک انسانها توسط آنان به گناه، به در خستن حیوانات با تازیانه برای راه رفتن تشبیه شده است، جمع آمدن آن به خاطر بارها تکرار شدن آن، یا گوناگون بودن وسوسهها، یا متعدد بودن مضاف الیه است. «أن یحضرون» با کسره نون که دلالت بر یاء حذف شده دارد،
ص: 164
صَاحِبَةً أَوْ لَکَ شَرِیکاً أَوْ مَعَکَ خَالِقاً أَوْ رَازِقاً فَأَنَا بَرِی ءٌ مِنْهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ عَمَّا یَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً کَبِیراً فَاکْتُبِ اللَّهُمَّ شَهَادَتِی مَکَانَ شَهَادَتِهِمْ وَ أَحْیِنِی عَلَی ذَلِکَ وَ أَمِتْنِی عَلَیْهِ وَ ابْعَثْنِی عَلَیْهِ- وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبادِکَ الصَّالِحِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَبِّحْنِی مِنْکَ صَبَاحاً صَالِحاً مُبَارَکاً مَیْمُوناً لَا خَازِیاً وَ لَا فَاضِحاً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ أَوَّلَ یَوْمِی هَذَا صَلَاحاً وَ أَوْسَطَهُ فَلَاحاً وَ آخِرَهُ نَجَاحاً وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ یَوْمٍ أَوَّلُهُ فَزَعٌ وَ أَوْسَطُهُ جَزَعٌ وَ آخِرُهُ وَجَعٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِی خَیْرَ یَوْمِی هَذَا وَ خَیْرَ مَا فِیهِ وَ خَیْرَ مَا قَبْلَهُ وَ خَیْرَ مَا بَعْدَهُ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهِ وَ شَرِّ مَا فِیهِ وَ شَرِّ مَا قَبْلَهُ وَ شَرِّ مَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْتَحْ لِی بَابَ کُلِّ خَیْرٍ فَتَحْتَهُ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْخَیْرِ وَ لَا تُغْلِقْهُ عَنِّی أَبَداً وَ أَغْلِقْ عَنِّی بَابَ کُلِّ شَرٍّ فَتَحْتَهُ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الشَّرِّ وَ لَا تَفْتَحْهُ عَلَیَّ أَبَداً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنِی مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَشْهَدٍ وَ مُقَامٍ وَ مَحَلٍّ وَ مُرْتَحَلٍ وَ فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَ رَخَاءٍ وَ عَافِیَةٍ وَ بَلَاءٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِی مَغْفِرَةً عَزْماً جَزْماً لَا تُغَادِرْ لِی ذَنْباً وَ لَا خَطِیئَةً وَ لَا إِثْماً اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ تُبْتُ إِلَیْکَ مِنْهُ ثُمَّ عُدْتُ فِیهِ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِمَا أَعْطَیْتُکَ مِنْ نَفْسِی ثُمَّ لَمْ أَفِ لَکَ بِهِ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِمَا أَرَدْتُ بِهِ وَجْهَکَ فَخَالَطَهُ مَا لَیْسَ لَکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْ لِی یَا رَبِّ وَ لِوَالِدَیَّ وَ مَا وَلَدَا وَ مَا وَلَدْتُ وَ مَا تَوَالَدُوا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ- وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی قَضَی عَنِّی صَلَاةً- کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً وَ لَمْ یَجْعَلْنِی مِنَ الْغَابِرِینَ (1).
همزات الشیاطین وساوسهم و أصل الهمز النخس شبه حثهم الناس علی المعاصی بهمز الراضة الدواب علی المشی و الجمع للمرات أو لتنوع الوساوس أو لتعدد المضاف إلیه أَنْ یَحْضُرُونِ بکسر النون الدالة علی الیاء المحذوفة أی
ص: 164
یعنی در یک لحظهای از حالات، اطراف مرا بگیرند؛ از «الملک الشهید»، جنس فرشته اراده شده است. «بالهدی»، یعنی آمیخته با حجتها و روشنگریها و دلایل و برهانها؛ «و دین الحقّ»، یعنی اسلام و آنچه از آیینهای آسمانی دیگر را شامل میشود؛ «لیظهره»، یعنی با وجود ناپسندی مشرکان، دین اسلام را با حجت و برهان بر تمام دینهای دیگر برتری دهد؛ «هو الحقّ» ذات او ثابت و خدایی او آشکار است و هیچ یک از کارهایش باطل نیست؛ «المبین»، یعنی کسی که برای اشیاء، چه در حال وجود و چه در حالت عدم، آشکار است؛ «الندّ» یعنی مثل و مانند؛ «لا تغادر»، یعنی ترک نکند؛ «لما أعطیت من نفسی»، یعنی از امور خودم که شامل انجام عبادات و ترک گناهان میشود، با تو عهد و پیمان بسته و تصمیم جدی بر آن گرفتهام.
روایت44.
مصباح الشیخ(1)
و کتاب الکفعمی(2)
و غیرهما: سپس با دعای کاملی که به دعای حریق معروف است، دعا میکنی و میگویی:{خدایا، صبح کردم و تو را گواه می گیرم و مرا گواهی تو کفایت می کند، همچنین فرشتگان، و حمل کنندگان عرش و ساکنان هفت آسمان و زمین، پیامبران و فرستادگان، و وارثان پیامبران و فرستادگانت، بندگان نیک و تمام آفریدهها را گواه می گیرم، پس خودت بر من گواه باش که گواهی تو برای من کفایت میکند، خدای من، گواهی میدهم هیچ خدایی جز تو، معبود، وجود ندارد؛ تنها هستی و هیچ شریکی برای تو نیست، و اینکه محمد صلی الله علیه و آله، بنده و فرستاده توست، و اینکه هر معبودی از پایین عرش تو تا روی پایینترین زمین تو، باطل و از بین رونده هستند، غیر از جلوه ذات با کرامت تو، که باشکوهتر و بزرگوارتر و با عظمتتر از آن است که توصیف کنندگان عمق شکوه آن را توصیف کنند، یا دلها به عمق عظمت آن هدایت شوند.
ای آنکه مدح و توصیف او بالا تر از وصف مداحان، و اسباب ثنا و سپاسش فرا تر از ستایش ستایشگران، و عظمت و بزرگی او بالا تر از گفتار گویندگان است، بر محمد و خاندان او درود فرست، و برای ما آنچه را که خود سزاوار انجام آن هستی، انجام ده، ای اهل تقوی و اهل آمرزیدن؛ سه مرتبه این را میگویی .
سپس یازده مرتبه می گویی: هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، تنها است و هیچ شریکی برای او نیست. خدا منزه است و او را میستایم. از او آمرزش میخواهم و به سوی او باز میگردم. هر چه خدا بخواهد - همان می شود -، و هیچ نیرو توانی جز به سبب خدا نیست. او اول و آخر و آشکار و پوشیده است؛ فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست، زنده میکند و می میراند، و میمیراند و زنده میگرداند، و او، زندهای است که نمیمیرد؛ همه خوبیها به دست اوست و او بر هر چیزی
ص: 165
یحوموا حولی فی شی ء من الأحوال و الملک الشهید أرید جنس الملک بالهدی أی متلبسا بالحجج و البینات و الدلائل و البراهین و دین الحق و هو الإسلام و ما تضمنه من الشرائع لیظهره لیعلی دین الإسلام علی جمیع الأدیان بالحجة و البرهان رغما للمشرکین هُوَ الْحَقُ أی الثابت بذاته الظاهر الألوهیة الذی لیس شی ء من أموره باطلا الْمُبِینُ المظهر للأشیاء وجودا و عدما و الند المثل و النظیر لا تغادر أی لا تترک لما أعطیتک من نفسی أی عهدتک و وعدتک و عزمت علیه من أمور نفسی من فعل الطاعات و ترک المعاصی.
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (1)، وَ کِتَابُ الْکَفْعَمِیِ (2)، وَ غَیْرُهُمَا: ثُمَّ تَدْعُو بِدُعَاءِ الْکَامِلِ الْمَعْرُوفِ بِدُعَاءِ الْحَرِیقِ فَتَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ أُشْهِدُکَ وَ کَفَی بِکَ شَهِیداً وَ أُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِکَ وَ سُکَّانَ سَبْعِ سَمَاوَاتِکَ وَ أَرَضِیکَ وَ أَنْبِیَاءَکَ وَ رُسُلَکَ وَ وَرَثَةَ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکَ وَ جَمِیعَ خَلْقِکَ فَاشْهَدْ لِی وَ کَفَی بِکَ شَهِیداً إِلَهِی إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَعْبُودُ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ وَ أَنَّ کُلَّ مَعْبُودٍ مِمَّا دُونَ عَرْشِکَ إِلَی قَرَارِ أَرْضِکَ السَّابِعَةِ السُّفْلَی بَاطِلٌ مُضْمَحِلٌّ مَا خَلَا وَجْهَکَ الْکَرِیمَ فَإِنَّهُ أَعَزُّ وَ أَکْرَمُ وَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یَصِفَ الْوَاصِفُونَ کُنْهَ جَلَالِهِ أَوْ تَهْتَدِیَ الْقُلُوبُ إِلَی کُنْهِ عَظَمَتِهِ یَا مَنْ فَاقَ مَدْحَ الْمَادِحِینَ فَخْرُ مَدْحِهِ وَ عَدَا وَصْفَ الْوَاصِفِینَ مَآثِرُ مَدْحِهِ وَ جَلَّ عَنْ مَقَالَةِ النَّاطِقِینَ بِعَظِیمِ شَأْنِهِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ افْعَلْ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ یَا أَهْلَ التَّقْوَی وَ أَهْلَ الْمَغْفِرَةِ ثَلَاثاً ثُمَّ تَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ- هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ- لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ
ص: 165
تواناست.
سپس یازده مرتبه می گویی: خداوند منزه است، و ستایش مخصوص اوست، و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، و او بزرگ تر است، از خدا آمرزش میخواهم و به سوی او باز میگردم، هر چه بخواهد - همان می شود -، هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا نیست، بردبار بزرگوار، والامرتبه بزرگ، بخشنده و مهربان، فرمانروای پاک راستین روشن است؛ به تعداد آفریدگانش و سنگینی عرش و گنجایش تمام آسمانها و زمینهایش، و هر آنچه که علمش بر آن جاری شده، و کتابش آن را شمرده، و گستردگی کلماتش، و برای خود پسندیده است.
سپس میگویی: خدایا، بر محمد و خاندان با برکت او درود فرست، و بر جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، و تمام حاملان عرش خودت و فرشتگان نزدیکی جسته به تو، درود فرست، خدایا، بر همگی آنان درود فرست، تا آنجا که آنان را به مقام خشنودی برسانی و بعد از آن، به هراندازه که خود شایسته آن هستی بر آن بیفزا، ای بهترین رحم کنندگان.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و بر فرشته مرگ و دستیاران او درود فرست، و بر رضوان و خادمان بهشت درود فرست، و بر مالک و مأموران آتش درود فرست؛ خدایا، بر همگی آنان درود فرست، تا آنجا که آنان را به مقام خشنودی برسانی و بعد از آن، به هراندازه که خود شایسته آن هستی بر آن بیفزا، ای بهترین رحم کنندگان.
خدایا، بر ثبت کنندگان بزرگوار، و بر فرشتگان بزرگوار و نیکوکار، و نگهبانان فرزندان آدم درود فرست، و بر فرشتگان موجود در فضا و آسمانهای بالا و فرشتگان زمین های هفت گانه پایین، و فرشتگان شب و روز، زمین و کرانه های آن، دریا ها و رودخانه ها، صحرا ها و دشت ها، و زمینهای شور و درختان، درود فرست؛ و بر فرشتگانت که آنان را با تسبیح و تقدیس و پرستش تو، از خوردن و آشامیدن بی نیازشان ساخته ای، درود فرست؛ خدایا، بر همگی آنان درود فرست، تا آنجا که آنان را به مقام خشنودی برسانی و بعد از آن، به هراندازه که خود شایسته آن هستی بر آن بیفزا، ای بهترین رحم کنندگان.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و بر پدرمان آدم و مادرمان حوا و کسانی که از آن دو به دنیا آمده، از پیامبران و راستان و شهدا و نیکان، درود فرست، تا آنجا که آنان را به مقام خشنودی برسانی و بعد از آن، به هراندازه که خود شایسته آن هستی بر آن بیفزا، ای بهترین رحم کنندگان.
خدایا، بر محمد و اهل بیت پاک او، و بر یاران برگزیده اش، و همسران پاکش، و بر نسل محمد، و بر هر پیامبری که به آمدن محمد نوید داده، و بر هر پیامبری که محمد فرزند اوست، و بر هر بانوی نیکی که سرپرستی محمد را بر عهده گرفت، و بر فرشتهای که بر محمد فرود آمد، و بر هر کسی که در درود فرستادن
ص: 166
قَدِیرٌ إِحْدَی عَشْرَةَ مَرَّةً ثُمَّ تَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْحَلِیمِ الْکَرِیمِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْحَقِّ الْمُبِینِ عَدَدَ خَلْقِهِ وَ زِنَةَ عَرْشِهِ وَ مِلْ ءَ سَمَاوَاتِهِ وَ أَرَضِیهِ وَ عَدَدَ مَا جَرَی بِهِ عِلْمُهُ وَ أَحْصَاهُ کِتَابُهُ وَ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ وَ رِضَی نَفْسِهِ إِحْدَی عَشْرَةَ مَرَّةً ثُمَّ تَقُولُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ الْمُبَارَکِینَ وَ صَلِّ عَلَی جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ حَمَلَةِ عَرْشِکَ أَجْمَعِینَ وَ الْمَلَائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِمْ جَمِیعاً حَتَّی تُبْلِغَهُمُ الرِّضَا وَ تَزِیدَهُمْ بَعْدَ الرِّضَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی مَلَکِ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانِهِ وَ صَلِّ عَلَی رِضْوَانَ وَ خَزَنَةِ الْجِنَانِ وَ صَلِّ عَلَی مَالِکٍ وَ خَزَنَةِ النِّیرَانِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِمْ جَمِیعاً حَتَّی تُبْلِغَهُمُ الرِّضَا وَ تَزِیدَهُمْ بَعْدَ الرِّضَا مِمَّا أَنْتَ أَهْلُهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْکِرَامِ الْکَاتِبِینَ وَ السَّفَرَةِ الْکِرَامِ الْبَرَرَةِ وَ الْحَفَظَةِ لِبَنِی آدَمَ وَ صَلِّ عَلَی مَلَائِکَةِ الْهَوَاءِ وَ السَّمَاوَاتِ الْعُلَی وَ مَلَائِکَةِ الْأَرَضِینَ السُّفْلَی وَ مَلَائِکَةِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْأَرْضِ وَ الْأَقْطَارِ وَ الْبِحَارِ وَ الْأَنْهَارِ وَ الْبَرَارِی وَ الْفَلَوَاتِ وَ الْقِفَارِ وَ الْأَشْجَارِ وَ صَلِّ عَلَی الْمَلَائِکَةِ الَّذِینَ أَغْنَیْتَهُمْ عَنِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ بِتَسْبِیحِکَ وَ
تَقْدِیسِکَ وَ عِبَادَتِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِمْ حَتَّی تُبْلِغَهُمُ الرِّضَا وَ تَزِیدَهُمْ بَعْدَ الرِّضَا مِمَّا أَنْتَ أَهْلُهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی أَبِینَا آدَمَ وَ أُمِّنَا حَوَّاءَ وَ مَا وَلَدَا مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِمْ حَتَّی تُبْلِغَهُمُ الرِّضَا وَ تَزِیدَهُمْ بَعْدَ الرِّضَا مِمَّا أَنْتَ أَهْلُهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ وَ عَلَی أَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِینَ وَ عَلَی أَزْوَاجِهِ الْمُطَهَّرَاتِ وَ عَلَی ذُرِّیَّةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی کُلِّ بَشِیرٍ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلَی کُلِّ نَبِیٍّ وَلَدَ مُحَمَّداً وَ عَلَی کُلِّ امْرَأَةٍ صَالِحَةٍ کَفَلَتْ مُحَمَّداً وَ عَلَی کُلِّ مَلَکٍ هَبَطَ إِلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی کُلِّ مَنْ فِی صَلَاتِکَ
ص: 166
بر او، خشنودی تو و خشنودی پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله وجود دارد، درود فرست.
خدایا، بر آنان درود فرست، تا آنجا که آنان را به مقام خشنودی برسانی و بعد از آن، به هراندازه که خود شایستهآن هستی بر آن بیفزا، ای بهترین رحم کنندگان.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و بر محمد و خاندان محمد برکت قرار بده، و بر محمد و خاندان محمد مهربانی کن، برتر از درود و برکت و مهربانی که بر ابرهیم و خاندان ابراهیم قرار دادی، که تو ستوده گرامی هستی. خدایا، بر محمد مقام وسیله و برتری و ارزشمندی و جایگاه والا عطا کن، و آنقدر عطا کن تا خشنود شود و بعد از آن، بر خشنودیِ او آنگونه که خود شایست آن هستی، بیفزا، ای بهترین رحم کنندگان.
خدایا، بر محمد و خاندان او درود فرست، همان طور که به ما دستور داده ای بر او درود فرستیم؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، همان طور که شایسته است ما بر او درود فرستیم؛ خدایا، بر محمد و خاندان او درود فرست، به تعداد همه حروفی که در صلوات تو بر او وجود دارد، بر محمد و خاندان محمد درود فرست؛ خدایا، به تعداد کسانی که بر او درود فرستادند، و کسانی که بر او درود نفرستادهاند، بر او درود فرست.
خدایا، به تعداد هر مو و واژه و لحظه و نفس کشیدن و ویژگی و ایستادن و حرکت کردن کسانی که بر محمد و خاندان محمد درود فرستادهاند یا نفرستادهاند، بر او درود فرست؛ و به تعداد ساعتها و دقیقههایشان، و ایستادنها و رفتنهایشان، و حقیقتها و وقتها و ویژگیها و روزها و ماهها و سالها و موها و پوستهای آنها و به تعداد وزن هر ذرهای که انجام دادهاند یا انجام میدهند، یا به آنان رسیده یا دیدهاند یا پنداشته اند یا به ذهن آنان رسیده یا از آنان بوده یا تا روز قیامت به وجود خواهد آمد، و مانند چند برابر آن و چندین برابر چند برابرش تا روز قیامت، بر آنان درود فرست؛ ای بهترین رحم کنندگان.
خدایا، به تعداد آنچه که تو آفریدی و آنچه که تو تا روز قیامت آفریدگار آن خواهی بود، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، درودی که از آن خشنود باشی؛ - یا: درودی که او را راضی گردانی.- خدایا، به تعداد آنچه به وجود آوردی و آفریدی، بر محمد و خاندان محمد درود فرست.
خدایا، سپاس و ستایش و سپاسگزاری و منت و برتری و بخشش و خوبی و نیکویی و نعمت و بزرگی و اقتدار و حکومت زمین و آسمانها و چیرگی و فرمانروایی و سروری و آقایی و نعمت دادن و بخشندگی و ارجمندی و بزرگواری و زیبایی و کمال و خوبی و یکتایی و گرامی داشتن و ستودن و یکتا دانستن و به بزرگی یاد کردن و پاکی و رحمت و آمرزش و بزرگی و عظمت از آن توست.
هرچه پاکیزه و آراسته و پاک گشته، برای توست، از هر ستایش پاک و مدح گرانمایه و سخن نیکوی زیبا، که با آن از گویندهاش خشنود شوی و او از آن خشنود گردد و آن، مورد رضای تو باشد، تا اینکه ستایش من
ص: 167
عَلَیْهِ رِضًا لَکَ وَ رِضًا لِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِمْ حَتَّی تُبْلِغَهُمُ الرِّضَا وَ تَزِیدَهُمْ بَعْدَ الرِّضَا مِمَّا أَنْتَ أَهْلُهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِیلَةَ وَ الْفَضْلَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِیعَةَ وَ أَعْطِهِ حَتَّی یَرْضَی وَ زِدْهُ بَعْدَ الرِّضَا مِمَّا أَنْتَ أَهْلُهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا أَمَرْتَنَا أَنْ نُصَلِّیَ عَلَیْهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نُصَلِّیَ عَلَیْهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بِعَدَدِ کُلِّ حَرْفٍ فِی صَلَاةٍ صَلَّیْتَ عَلَیْهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بِعَدَدِ مَنْ صَلَّی عَلَیْهِ وَ مَنْ لَمْ یُصَلِّ عَلَیْهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بِعَدَدِ کُلِّ شَعْرَةٍ وَ لَفْظَةٍ وَ لَحْظَةٍ وَ نَفَسٍ وَ صِفَةٍ وَ سُکُونٍ وَ حَرَکَةٍ مِمَّنْ صَلَّی عَلَیْهِ وَ مِمَّنْ لَمْ یُصَلِّ عَلَیْهِ وَ بِعَدَدِ سَاعَاتِهِمْ وَ دَقَائِقِهِمْ وَ سُکُونِهِمْ وَ حَرَکَاتِهِمْ وَ حَقَائِقِهِمْ وَ مِیقَاتِهِمْ وَ صِفَاتِهِمْ وَ أَیَّامِهِمْ وَ شُهُورِهِمْ وَ سِنِیهِمْ وَ أَشْعَارِهِمْ وَ أَبْشَارِهِمْ وَ بِعَدَدِ زِنَةِ ذَرِّ مَا عَمِلُوا أَوْ یَعْمَلُونَ أَوْ بَلَغَهُمْ أَوْ رَأَوْا أَوْ ظَنُّوا أَوْ فَطِنُوا أَوْ کَانَ مِنْهُمْ أَوْ یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ کَأَضْعَافِ ذَلِکَ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بِعَدَدِ مَا خَلَقْتَ وَ مَا أَنْتَ خَالِقُهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ صَلَاةً تَرْضَاهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بِعَدَدِ مَا ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ الثَّنَاءُ وَ الشُّکْرُ وَ الْمَنُّ وَ الْفَضْلُ وَ الطَّوْلُ وَ الْخَیْرُ وَ الْحُسْنَی وَ النِّعْمَةُ وَ الْعَظَمَةُ وَ الْجَبَرُوتُ وَ الْمُلْکُ وَ الْمَلَکُوتُ وَ الْقَهْرُ وَ السُّلْطَانُ وَ الْفَخْرُ وَ السُّؤْدُدُ وَ الِامْتِنَانُ وَ الْکَرَمُ وَ الْجَلَالُ وَ الْإِکْرَامُ وَ الْجَمَالُ وَ الْکَمَالُ وَ الْخَیْرُ وَ التَّوْحِیدُ وَ التَّمْجِیدُ وَ التَّحْمِیدُ وَ التَّهْلِیلُ وَ التَّکْبِیرُ وَ التَّقْدِیسُ وَ الرَّحْمَةُ وَ الْمَغْفِرَةُ وَ الْکِبْرِیَاءُ وَ الْعَظَمَةُ وَ لَکَ مَا زَکَی وَ طَابَ وَ طَهُرَ مِنَ الثَّنَاءِ الطَّیِّبِ وَ الْمَدِیحِ الْفَاخِرِ وَ الْقَوْلِ الْحَسَنِ الْجَمِیلِ الَّذِی تَرْضَی بِهِ عَنْ قَائِلِهِ وَ تُرْضِی بِهِ قَائِلَهُ وَ هُوَ رِضًی لَکَ حَتَّی یَتَّصِلَ حَمْدِی
ص: 167
به ستایش اولین ستایشگر برسد، و ثنای من به ثنای اولین کسی که پروردگار جهانیان را ثنا گفته، برسد و این دو به همدیگر پیوند بخورند؛ و به یکتایی یاد کردن من به یکتا دانستن اولین یکتا دانندگان، و بزرگ دانستن من به بزرگ دانستن اولین بزرگ دانستگان و گفتار زیبایم به گفتار اولین زیباگفتاران ثناگوی پروردگار جهانیان برسد و این دو از ابتدای روزگار تا پایان آن، به یکدیگر متصل باشند.
و به میزان گنجایش ذرات آسمانها و زمینها و شن ها و تپه ها و کوه ها، و به تعداد جرعه های آب دریا ها، و به تعداد قطرات باران ها و برگ درختان، و به تعداد ستارگان، و به تعداد خاک ها و دانه ها و سنگریزه ها، و به میزان همه آنها و به میزان ذرات آسمان ها و زمینها و آنچه در آن ها و بین آن ها و زیر آن ها و بین آن و بالای آنهاست، تا روز قیامت، از عرش تو تا ژرفای زمین هفتمین زیرین.
و به تعداد حروف الفاظی که اهل زمین و آسمان به کار می برند، و به تعداد رقمها(1)
و دقیقه ها و نشانهها و ساعتها و روزها و ماهها و سالها و ایستادنها و حرکتها و موها و پوستها و نفس زدنهای آنان و به میزان اعمالی که انجام داده و یا انجام میدهند، یا به آنان رسیده یا دیدهاند یا پنداشتهاند یا آنچه از آنان صادر شده یا تا روز قیامت از آنان صادر می شود، و به میزان همه آنها و چند برابر آنها و مانند چندین برابر چند برابر آنها که هیچ کس غیر از تو نمیتواند مقدار آن را بداند یا بشمرد، ای صاحب شکوه و بزرگواری و اهل آن، و سزاوار و لایق آن از سوی من و تمام آفریدههایت، ای نوآورنده آسمانها و زمین.
خدایا، تو پروردگاری نیستی که ما ایجاد کرده باشیم، و با تو خدایی نیست که با تو در پروردگاریات شریک شود، و با تو خدایی نیست که تو را بر آفرینش ما یاری رساند؛ تو همانگونه که خود میگویی و بالاتر از آنچه گویندگان میگویند، پروردگار ما هستی؛ از تو میخواهم بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و بر محمد - صلی الله علیه و آله - بهترین چیزی را که از تو خواسته است، و بهترین چیزی را که تو برای او خواستهای، و بهترین چیزی را که تا روز قیامت از تو درخواست میشود، عطا کنی .
خانواده پیامبر محمد صلی الله علیه و آله و خودم و دینم و دارایی و فرزندان و همسر و خویشان و خانوادهام و هر فردی از بستگانم که مسلمان شده، یا تا روز قیامت مسلمان میشود، و غمخوارانم و نزدیکانم و هر کسی که از من دعا خواسته است، یا به سوی من دست یاری گشوده، یا بدگویی را از من برگردانده، یا در مورد من سخنان خوب گفته، یا از او کمک
ص: 168
بِحَمْدِ أَوَّلِ الْحَامِدِینَ وَ ثَنَائِی بِأَوَّلِ ثَنَاءِ الْمُثْنِینَ عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ مُتَّصِلًا ذَلِکَ بِذَلِکَ وَ تَهْلِیلِی بِتَهْلِیلِ أَوَّلِ الْمُهَلِّلِینَ وَ تَکْبِیرِی بِتَکْبِیرِ أَوَّلِ الْمُکَبِّرِینَ وَ قَوْلِیَ الْحَسَنُ الْجَمِیلُ بِقَوْلِ أَوَّلِ الْقَائِلِینَ الْمُجْمِلِینَ الْمُثْنِینَ عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ مُتَّصِلٌ ذَلِکَ بِذَلِکَ مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ إِلَی آخِرِهِ وَ بِعَدَدِ زِنَةِ ذَرِّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ الرِّمَالِ وَ التِّلَالِ وَ الْجِبَالِ وَ عَدَدِ جُرَعِ مَاءِ الْبِحَارِ وَ عَدَدِ قَطْرِ الْأَمْطَارِ وَ وَرَقِ الْأَشْجَارِ وَ عَدَدِ النُّجُومِ وَ عَدَدِ الثَّرَی وَ الْحَصَی وَ النَّوَی وَ الْمَدَرِ وَ عَدَدِ زِنَةِ ذَلِکَ کُلِّهِ وَ عَدَدِ زِنَةِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ مَا بَیْنَ ذَلِکَ وَ مَا فَوْقَهُنَّ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مِنْ لَدُنِ الْعَرْشِ إِلَی قَرَارِ أَرْضِکَ السَّابِعَةِ السُّفْلَی وَ بِعَدَدِ حُرُوفِ أَلْفَاظِ أَهْلِهِنَّ وَ عَدَدِ أَرْمَاقِهِمْ (1)
وَ دَقَائِقِهِمْ وَ شَعَائِرِهِمْ وَ سَاعَاتِهِمْ وَ أَیَّامِهِمْ وَ شُهُورِهِمْ وَ سِنِیهِمْ وَ سُکُونِهِمْ وَ حَرَکَاتِهِمْ وَ أَشْعَارِهِمْ وَ أَبْشَارِهِمْ وَ أَنْفَاسِهِمْ وَ بِعَدَدِ زِنَةِ مَا عَمِلُوا أَوْ یَعْمَلُونَ بِهِ أَوْ بَلَغَهُمْ أَوْ رَأَوْا أَوْ ظَنُّوا أَوْ کَانَ مِنْهُمْ أَوْ یَکُونُ ذَلِکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ عَدَدِ زِنَةِ ذَرَّةِ ذَلِکَ وَ أَضْعَافِ ذَلِکَ وَ کَأَضْعَافِ ذَلِکَ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً لَا یَعْلَمُهَا وَ لَا یُحْصِیهَا غَیْرُکَ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ أَهْلُ ذَلِکَ أَنْتَ وَ مُسْتَحِقُّهُ وَ مُسْتَوْجِبُهُ مِنِّی وَ مِنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ یَا بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ اللَّهُمَّ إِنَّکَ لَسْتَ بِرَبٍّ اسْتَحْدَثْنَاکَ وَ لَا مَعَکَ إِلَهٌ فَیَشْرَکَکَ فِی رُبُوبِیَّتِکَ وَ لَا مَعَکَ إِلَهٌ أَعَانَکَ عَلَی خَلْقِنَا أَنْتَ رَبُّنَا کَمَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا یَقُولُ الْقَائِلُونَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعْطِیَ مُحَمَّداً أَفْضَلَ مَا سَأَلَکَ وَ أَفْضَلَ مَا سَأَلْتَ لَهُ وَ أَفْضَلَ مَا أَنْتَ مَسْئُولٌ لَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ أُعِیذُ أَهْلَ بَیْتِ النَّبِیِّ 14 مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ نَفْسِی وَ دِینِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ أَهْلِی وَ قَرَابَاتِی وَ أَهْلَ بَیْتِی وَ کُلَّ ذِی رَحِمٍ لِی دَخَلَ فِی الْإِسْلَامِ أَوْ یَدْخُلُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حُزَانَتِی وَ خَاصَّتِی وَ مَنْ قَلَّدَنِی دُعَاءً أَوْ أَسْدَی إِلَیَّ یَداً أَوْ رَدَّ عَنِّی غِیبَةً أَوْ قَالَ فِیَّ خَیْراً أَوِ اتَّخَذْتُ
ص: 168
گرفتهام، یا کاری برایم انجام داده، همسایگانم و برادرانم از مردان و زنان مؤمن را به خداوند و به اسمهای تام و همهگیر و گسترده و کامل و پاک و برتر و مبارک و والامرتبه و پاکیزه و باشرافت و استوار و بزرگوار و با عظمت و محفوظ داشته و پوشیدهاش که هیچ نیکوکار و بدکاری نمیتواند از حد آنها درگذرد و به امّ الکتاب و پایان آن و آنچه بین آن دو از قبیل سوره گرانقدر و آیه استوار و شفا و رحمت و پناه و برکت قرار دارد، و به تورت و انجیل و زبور و فرقان و به مصحف ابراهیم و موسی، و به هر کتابی که خداوند نازل کرده، و به هر پیامبری که خدا فرستاده، و به هر حجتی که خدا آن را بر پا داشته، و هر برهانی که خدا آن را آشکار نموده، و به هر نوری که خدا آن را روشن گردانیده، و به تمام نعمتهای خدا و بزرگی او میسپارم.
پناه می برم به خدا و از او پناه می جویم از بدی هر بدی رسانندهای و آنچه از او می ترسم و دوری میگزینم، و از بدی هر آنچه که پروردگارم از آن بزرگ تر است، و از بدی بدکاران عرب و عجم، و از بدی بدکاران جن و انس، و شیطانها و پادشاهان، و ابلیس و سربازان و رهروان و پیروانش، و از بدی آنچه در روشنایی و تاریکی است، و از بدی آنچه به ناگاه وارد شود یا هجوم آورد یا ناراحتی رساند، و از بدی هر اندوه و غصه و آسیب و پشیمانی و پیشامد و بیماری، و از بدی آنچه در شب و روز رخ میدهد، و آنچه تقدیرها به وجود میآورند، و از بدی آنچه در آتش است، و از بدی آنچه در زمین و کرانهها، و دشتها و بیابانها، و دریاها و رودها است، و از بدی بدکاران و تبهکاران، و کاهنان و جادوگران، و رشک برها و ترسانندهها و بدی رسانندهها، و از بدی آنچه در زمین فرو میرود و از آن بیرون میآید، و آنچه از آسمان فرود می آید و آنچه به آسمان می رود، و از بدی هر بدی و بدی هر دارنده بدی، و از بدی هر جنبنده ای که پروردگارم زندگیاش را به دست گرفته است و زمام او را در دست دارد؛ که پروردگار من بر راه راست قرار دارد، پس اگر روی گرداندند، بگو: خداوند مرا کفایت کند، هیچ خدایی جز او وجود ندارد، بر او توکل می کنم و او پروردگار عرش بزرگ است.
و ای خدا، از اندوه و غصه و ناراحتی و ناتوانی و تنبلی و ترس و تنگ نظری، و از منحرف شدن در دین، و چیرگی مردان، و از عملی که سود نرساند، و از چشمی که نگرید، و از قلبی که فروتن نشود، و از دعایی که شنیده نشود، و از نصیحتی که اثر نکند، و از یاوری که بازندارد، و از گرد آمدن بر ناشایست، و دوستی کردن زیانبار، یا دستگیری بر زشتی، و از آنچه که فرشتگان نزدیکی یافته، و پیامبران فرستاده شده، و امامان پاکیزه گشته، و شهدا و نیکان و بندگان پرهیزکار تو از آن پناه میجویند، به تو پناه میآورم؛ و از تو میخواهم ای خدا، که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و هرچه از خوبی از تو خواستهاند، به من عطا کنی
ص: 169
عِنْدَهُ یَداً أَوْ صَنِیعَةً وَ جِیرَانِی وَ إِخْوَانِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِاللَّهِ وَ بِأَسْمَائِهِ التَّامَّةِ الْعَامَّةِ الشَّامِلَةِ الْکَامِلَةِ الطَّاهِرَةِ الْفَاضِلَةِ الْمُبَارَکَةِ الْمُتَعَالِیَةِ الزَّاکِیَةِ الشَّرِیفَةِ الْمَنِیعَةِ الْکَرِیمَةِ الْعَظِیمَةِ الْمَخْزُونَةِ الْمَکْنُونَةِ الَّتِی لَا یُجَاوِزُهُنَّ بَرٌّ وَ لَا فَاجِرٌ وَ بِأُمِّ الْکِتَابِ وَ خَاتِمَتِهِ وَ مَا بَیْنَهُمَا مِنْ سُورَةٍ شَرِیفَةٍ وَ آیَةٍ مُحْکَمَةٍ وَ شِفَاءٍ وَ رَحْمَةٍ وَ عُوذَةٍ وَ بَرَکَةٍ وَ بِالتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ وَ صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ بِکُلِّ کِتَابٍ أَنْزَلَهُ اللَّهُ وَ بِکُلِّ رَسُولٍ أَرْسَلَهُ اللَّهُ وَ بِکُلِّ حُجَّةٍ أَقَامَهَا اللَّهُ وَ بِکُلِّ بُرْهَانٍ أَظْهَرَهُ اللَّهُ وَ بِکُلِّ نُورٍ أَنَارَهُ اللَّهُ وَ بِکُلِّ آلَاءِ اللَّهِ وَ عَظَمَتِهِ أُعِیذُ نَفْسِی وَ أَسْتَعِیذُ مِنْ شَرِّ کُلِّ ذِی شَرٍّ وَ مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ مِنْ شَرِّ مَا رَبِّی مِنْهُ أَکْبَرُ وَ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ وَ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الشَّیَاطِینِ وَ السَّلَاطِینِ وَ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ مِنْ شَرِّ مَا فِی النُّورِ وَ الظُّلْمَةِ وَ مِنْ شَرِّ مَا دَهَمَ أَوْ هَجَمَ أَوْ أَلَمَّ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ غَمٍّ وَ هَمٍّ وَ آفَةٍ وَ نَدَمٍ وَ نَازِلَةٍ وَ سُقْمٍ وَ مِنْ شَرِّ مَا یَحْدُثُ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ تَأْتِی بِهِ الْأَقْدَارُ وَ مِنْ شَرِّ مَا فِی النَّارِ وَ مِنْ شَرِّ مَا فِی الْأَرْضِ وَ الْأَقْطَارِ وَ الْفَلَوَاتِ وَ الْقِفَارِ وَ الْبِحَارِ وَ الْأَنْهَارِ وَ مِنْ شَرِّ الْفُسَّاقِ وَ الْفُجَّارِ وَ الْکُهَّانِ وَ السُّحَّارِ وَ الْحُسَّادِ وَ الذُّعَّارِ وَ الْأَشْرَارِ وَ مِنْ شَرِّ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ ذِی شَرٍّ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ رَبِّی آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ- فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ أَعُوذُ بِکَ اللَّهُمَّ مِنَ الْهَمِّ وَ الْغَمِّ وَ الْحَزَنِ وَ الْعَجْزِ وَ الْکَسَلِ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ وَ مِنْ ضَلَعِ الدَّیْنِ وَ غَلَبَةِ الرِّجَالِ وَ مِنْ عَمَلٍ لَا یَنْفَعُ وَ مِنْ عَیْنٍ لَا تَدْمَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا یُسْمَعُ وَ مِنْ نَصِیحَةٍ لَا تَنْجَعُ وَ مِنْ صِحَابَةٍ لَا تَرْدَعُ وَ مِنِ اجْتِمَاعٍ عَلَی نُکْرٍ وَ تَوَدُّدٍ عَلَی خُسْرٍ أَوْ تَوَاخُذٍ عَلَی خُبْثٍ وَ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ مَلَائِکَتُکَ الْمُقَرَّبُونَ وَ الْأَنْبِیَاءُ الْمُرْسَلُونَ وَ الْأَئِمَّةُ الْمُطَهَّرُونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ عِبَادُکَ الْمُتَّقُونَ وَ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعْطِیَنِی مِنَ الْخَیْرِ مَا سَأَلُوا
ص: 169
و از هرچه بدی پناه جستهاند، پناهم دهی.
و ای خدا، از تو تمام خوبی و اکنون و آینده آن را میخواهم، چه آنهایی که میدانم و چه به آن آگاهی ندارم؛ و از وسوسههای شیطانها ای پروردگار، به تو پناه میآورم، و از اینکه به پیش من حاضر شوند ای پروردگار، به تو پناه می آورم؛ به نام خدا بر خانواده پیامبر محمد صلی الله علیه و آله، به نام خدا بر جانم و دینم، به نام خدا بر خانوادهام و داراییام، به نام خدا بر هر چیزی که پروردگارم بر من عطا کرده است، به نام خدا بر دوستان و فرزندان و خویشانم، به نام خدا بر همسایگان با ایمانم و برادرانم، و هر کسی که برای دعا از من پیمان گرفته است، یا دست یاری پیش من گشوده، یا به من نیکی نموده است، چه از مردان مؤمن و چه زنان مؤمن، به نام خدا بر آنچه پروردگارم به من روزی کرده و روزی میکند، به نام خدایی که با اسمش، هیچ چیز نه در آسمان و نه در زمین، زیان نمیبیند و او شنوای دانا است.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و مرا به تمام آن خوبیهایی که بندگان مؤمن تو از تو درخواست رسیدن به آن را کردهاند، برسان؛ و از من تمام بدیها و تباهیهایی را که بندگان مؤمن تو از تو درخواست دور کردن آنها را داشتهاند، دور کن؛ و از فضل خود، آنچه را که تو سزاوار و صاحب اختیار آن هستی، برایم بیشتر گردان، ای بهترین رحم کنندگان.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد و خانواده پاک و پاکیزه او درود فرست، و ای خدا، گشایش آنها و گشایش مرا زودتر برسان، و هر اندوه از مردان و زنان مؤمن را زودتر برطرف فرما؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و یاری آنها را روزیام کن، و مرا
شاهد روزهای آنان قرار ده، و در دنیا و آخرت بین من و آنان گرد آور، و از پیش خود برای آنان سپری قرار ده تا بر آن چیزی جز از راه خوبی نرسد، و بر من و رهروان و دوستداران آنها و بر تمام مردان و زنان مؤمن سپری همراه آنان قرار ده، که تو بر هر چیزی توانایی.
با نام خدا و به کمک خدا و از خدا و به سوی خدا، و هیچ چیرهای جز خدا وجود ندارد، هرچه خدا بخواهد - همان میشود -، هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا نیست، خدا برایم بس است، بر خدا توکل کردهام، و کارم را به خدا واگذار میکنم، و به خدا پناهنده میشوم، و با کمک خدا نیرو میگیرم و چیره میشوم و فزونی مییابم و مباهات میکنم و احساس عزت میکنم و چنگ میزنم، بر تو توکل کردهام و بازگشتم به سوی اوست، هیچ خدایی جز الله وجود ندارد و او زنده و پاینده است، به تعداد ریگها و خاکها و ستارگان و فرشتگان صف بسته؛ هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، تنها است و هیچ شریکی برای او نیست، والامرتبه و بزرگ است، هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، تو منزهی، من از ستمکاران بودهام.}(1)
ص: 170
وَ أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذُوا وَ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهِ عَاجِلِهِ وَ آجِلِهِ مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَ مَا لَمْ أَعْلَمْ وَ أَعُوذُ بِکَ یَا رَبِ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ بِسْمِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ بَیْتِ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بِسْمِ اللَّهِ عَلَی نَفْسِی وَ دِینِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِی وَ مَالِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ أَعْطَانِی رَبِّی بِسْمِ اللَّهِ عَلَی أَحِبَّتِی وَ وُلْدِی وَ قَرَابَاتِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَی جِیرَانِیَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِخْوَانِی وَ مَنْ قَلَّدَنِی دُعَاءً أَوِ اتَّخَذَ عِنْدِی یَداً أَوْ أَسْدَی إِلَیَّ بِرّاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِسْمِ اللَّهِ عَلَی مَا رَزَقَنِی رَبِّی وَ یَرْزُقُنِی بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْ ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صِلْنِی بِجَمِیعِ مَا سَأَلَکَ عِبَادُکَ الْمُؤْمِنُونَ أَنْ تَصِلَهُمْ بِهِ مِنَ الْخَیْرِ وَ اصْرِفْ عَنِّی جَمِیعَ مَا سَأَلَکَ عِبَادُکَ الْمُؤْمِنُونَ أَنْ تَصْرِفَهُ عَنْهُمْ مِنَ السُّوءِ وَ الرَّدَی وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ وَلِیُّهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ عَجِّلِ اللَّهُمَّ فَرَجَهُمْ وَ فَرَجِی وَ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَهْمُومٍ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِی نَصْرَهُمْ وَ أَشْهِدْنِی أَیَّامَهُمْ وَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ اجْعَلْ مِنْکَ عَلَیْهِمْ وَاقِیَةً حَتَّی لَا یَخْلُصَ إِلَیْهِمْ إِلَّا بِسَبِیلِ خَیْرٍ وَ عَلَیَّ مَعَهُمْ وَ عَلَی شِیعَتِهِمْ وَ مُحِبِّیهِمْ وَ عَلَی أَوْلِیَائِهِمْ وَ عَلَی جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إِلَی اللَّهِ وَ لَا غَالِبَ إِلَّا اللَّهُ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ- حَسْبِیَ اللَّهُ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ وَ أَلْتَجِئُ إِلَی اللَّهِ وَ بِاللَّهِ أُحَاوِلُ وَ أُصَاوِلُ وَ أُکَاثِرُ وَ أُفَاخِرُ وَ أَعْتَزُّ وَ أَعْتَصِمُ- عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتابِ- لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ عَدَدَ الْحَصَی وَ الثَّرَی وَ النُّجُومِ وَ الْمَلَائِکَةِ الصُّفُوفِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ (1).
ص: 170
و آنچه که در این دعا از سوی صاحب الزمان علیه السلام به محمد بن الصلت قمی - که رحمت خدا بر او باد- افزوده شده، عبارت است از:{خدایا، ای پروردگار نور بزرگ، و پروردگار کرسی بلند، و پروردگار دریای جوشان، و فرو فرستنده تورات و انجیل و زبور، و پروردگار سایه و حرارت، و فرو فرستنده قرآن بزرگ، و پروردگار فرشتگان نزدیکی جسته و پیامبران و فرستادگان، تو خدای هرچه در آسمان است، و خدای هرچه در زمین است، میباشی، و در آنها خدایی جز تو وجود ندارد؛ و تو چیره بر هرچه در آسمانها است، و چیره بر هرچه در زمین است، میباشی، و در آن دو جز تو چیرهای وجود ندارد؛ تو آفریدگار هرچه در آسمانها است، و آفریدگار هرچه در زمین است، میباشی، و در آن دو جز تو آفریدگاری وجود ندارد؛ و تو فرمانروای هرچه در آسمان است، و فرمانروای هرچه در زمین است، میباشی، و در آن دو جز تو فرمانروایی وجود ندارد؛ خدایا از تو به جلوه بزرگوارت و به نور جلوه روشن و تابانت و فرمانروایی دیرینه ات، ای زنده، ای پاینده، از تو درخواست میکنم؛ از تو به آن نامت که آسمان ها و زمین ها با آن روشن شد، و آن نامت که پیشینیان و پسینیان با آن نیکو و شایسته گشتند، ای زنده پیش از هر موجود زنده، و ای زنده پس از هر موجود زنده، و ای زنده در آن هنگام که هیچ موجود زندهای وجود نداشت، ای زنده کننده مردگان و ای میراننده زندگان، ای زندهای که هیچ خدایی جز تو نیست، ای زنده، ای پاینده، از تو میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و از جایی که گمان میبرم و از جایی که گمان نمیبرم، مرا به صورت گسترده و حلال و پاک، روزیام ده؛ و هر غصه و هر اندوهی را از من برگشایی، و هرچه را آرزو میکنم و امید دارم، به من عطا کنی، که تو بر هر چیزی توانا هستی.}(1)
توضیح
برداشت بعضی از اصحاب این است که دعای حریق با عبارت «و أهل المغفرة - ثلاثاً»،{و اهل آمرزش - سه مرتبه بگوید.} تمام میشود؛ و احتمال دارد تمام آنها تا عبارت «إنی کنت من الظالمین»،{من از ستمکاران بودهام.} باشد. کفعمی در دو کتابش گفته است: دعای حریق نامیده شدن این دعا به خاطر روایتی از امام صادق علیه السلام است که فرموده است: از پدرم محمد بن علی (امام باقر) علیهما السلام شنیدم میفرمود: همراه پدرم علی بن حسین علیه السلام در قبا بودم که برای عیادت پیرمردی از انصار رفته بود. پس شخصی نزد او آمد و گفت: خودت را به خانهات برسان که منزل شما آتش گرفته است. پدرم علیه السلام فرمود: آتش نگرفته است. وی رفت و دوباره برگشت و گفت: سوخته است! پدرم علیه السلام فرمود: به خدا سوگند، نسوخته است. وی رفت و دوباره برگشت و همراه او گروهی از یاران و دوستداران ما بودند و با حالت گریه به پدرم میگفتند: منزلت در آتش سوخت.
ص: 171
وَ مِمَّا خَرَجَ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ علیه السلام زِیَادَةً فِی هَذَا الدُّعَاءِ إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ الْقُمِّیِّ ره: اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفِیعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ الْمَلَائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ أَنْتَ إِلَهُ مَنْ فِی السَّمَاءِ وَ إِلَهُ مَنْ فِی الْأَرْضِ لَا إِلَهَ فِیهِمَا غَیْرُکَ وَ أَنْتَ جَبَّارُ مَنْ فِی السَّمَاءِ وَ جَبَّارُ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ لَا جَبَّارَ فِیهِمَا غَیْرُک وَ أَنْتَ خَالِقُ مَنْ فِی السَّمَاءِ وَ خَالِقُ مَنْ فِی الْأَرْضِ لَا خَالِقَ فِیهِمَا غَیْرُکَ وَ أَنْتَ حَکَمُ مَنْ فِی السَّمَاءِ وَ حَکَمُ مَنْ فِی الْأَرْضِ لَا حَکَمَ فِیهَا غَیْرُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُشْرِقِ الْمُنِیرِ وَ مُلْکِکَ الْقَدِیمِ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِکَ الَّذِی یَصْلُحُ عَلَیْهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ وَ یَا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ وَ یَا حَیّاً حِینَ لَا حَیَّ یَا مُحْیِیَ الْمَوْتَی وَ یَا حَیُّ یَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِبُ رِزْقاً وَاسِعاً حَلَالًا طَیِّباً وَ أَنْ تُفَرِّجَ عَنِّی کُلَّ غَمٍّ وَ کُلَّ هَمٍّ وَ أَنْ تُعْطِیَنِی مَا أَرْجُوهُ وَ آمُلُهُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ(1).
فهم بعض الأصحاب أن دعاء الحریق ینتهی عند قوله و أهل المغفرة ثلاثا و یحتمل أن یکون الجمیع منه إلی قوله إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
وَ قَالَ الْکَفْعَمِیُّ فِی کِتَابَیْهِ إِنَّمَا سُمِّیَ هَذَا الدُّعَاءُ بِدُعَاءِ الْحَرِیقِ لِمَا رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُ أَبِی مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ علیهما السلام یَقُولُ: کُنْتُ مَعَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام بِقُبَا یَعُودُ شَیْخاً مِنَ الْأَنْصَارِ إِذَا أَتَی أَبِی علیه السلام آتٍ وَ قَالَ لَهُ الْحَقْ دَارَکَ فَقَدِ احْتَرَقَتْ- فَقَالَ علیه السلام لَمْ تَحْتَرِقْ فَذَهَبَ ثُمَّ عَادَ وَ قَالَ قَدِ احْتَرَقَتْ فَقَالَ أَبِی علیه السلام وَ اللَّهِ مَا احْتَرَقَتْ فَذَهَبَ ثُمَّ عَادَ وَ مَعَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَهْلِنَا وَ مَوَالِینَا وَ هُمْ یَبْکُونَ وَ یَقُولُونَ لِأَبِی قَدِ احْتَرَقَتْ دَارُکَ
ص: 171
پس فرمود: هرگز، به خدا سوگند نسوخته است و همانا من به پروردگارم بیش از شما اعتماد دارم. بعداً مشخص شد که تمام اطراف به جز آن منزل سوخته است.
پس پدرم امام باقر علیه السلام به پدرش امام زین العابدین علیه السلام گفت: جریان چیست؟ پس فرمود: ای پسرم، چیزی که ما از علم پیامبر صلی الله علیه و آله به ارث میبریم، از دنیا و هرچه در آن است، از مال و جواهرات و زمین، برایم دوست داشتنیتر است و از مردان جنگی و سلاح، برایم کاربردیتر؛ و آن رازی است که جبرئیل برای پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و او، آن را به علی و دخترش فاطمه آموخت و ما به ارث بردهایم، و این دعای کاملی است که هر کس در هر روز پیشاپیش خود قرار دهد، خدای متعال برایش هزار فرشته میگمارد که او را و خانواده و فرزندان و حیوانات و دارایی و کسانی را که مورد توجه او هستند را از آتش سوزی و غرق شدن و خفه شدن و ویرانی و فرو ریختن دیوار، تا هلاکت و به زمین فرو رفتن و پرت شدن - از کوه یا افتادن به دره - حفظ کنند و خدای متعال او را از بدی شیطان و فرمانروا، و از بدی هر بدی رساننده ایمنی میدهد و در امان خدا و نگهداری او خواهد بود و اگر خواندن او از روی یقین و اخلاص باشد، خدای متعال به آن ثواب صد انسان راستین را عطا میکند و اگر در آن روز از دنیا برود، وارد بهشت میگردد؛ پس ای پسرم، آن را به خاطر بسپار و جز به کسی که نسبت به او اعتماد داری، یاد نده، چرا که هیچ حقداری چیزی با آن نمیخواهد جز آنکه خدای متعال به او عطا میکند. پایان.(1)
«و رضا نفسه»، یعنی ستایش و ثنایی که باعث خشنودی او از ستایشگر شود. «زنة ذرّ ما عملوا» از قبیل تشبیه وجود ذهنی به حسی است، یا اینکه منظور، چیزهایی است که متعلق اعمال آنها واقع میشوند. «أو بلغهم» از خبرهایی که به آنها میرسد. «أو رأوا»، یعنی با چشمانشان، از اشیا و رنگها و نورها. «أو ظنّوا» از امور. «أو فطنوا» از حقیقتها. «و الحسنی»، یعنی اسمهای نیک خدا. جوهری گفته است: «ساد قومه، یسودهم، سیادة و سؤدداً»، و فیروزآبادی گفته است: «السودد» با ضمه، و «السؤدد» با همزه، مانند «قنفذ» - در وزن - یعنی سروری. پایان.
«المدیح» همان مدح است، یعنی ستایش نیکو. «حتی یتصل»، یعنی ستایش من تمام زمانهای گذشته را پر کند تا به زمان ستایش اولین ستایش کننده برسد؛ یا اینکه ستایش من پذیرفته شود و بالا رود و در آسمان به ستایش اولین ستایش کننده بپیوندد که مورد پذیرش واقع شده است؛ ولی اولی آشکارتر است. «و عدد زنة
ص: 172
فَقَالَ کَلَّا وَ اللَّهِ مَا احْتَرَقَتْ وَ إِنِّی بِرَبِّی أَوْثَقُ مِنْکُمْ ثُمَّ انْکَشَفَ الْأَمْرُ عَنِ احْتِرَاقِ جَمِیعِ مَا حَوْلَ الدَّارِ إِلَّا هِیَ فَقَالَ أَبِی الْبَاقِرُ علیه السلام لِأَبِیهِ زَیْنِ الْعَابِدِینَ علیه السلام مَا هَذَا فَقَالَ یَا بُنَیَّ شَیْ ءٌ نَتَوَارَثُهُ مِنْ عِلْمِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا مِنَ الْمَالِ وَ الْجَوَاهِرِ وَ الْأَمْلَاکِ وَ أَعَدُّ مِنَ الرِّجَالِ وَ السِّلَاحِ وَ هُوَ سِرٌّ أَتَی بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَعَلَّمَهُ عَلِیّاً وَ ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ وَ تَوَارَثْنَا نَحْنُ وَ هُوَ الدُّعَاءُ الْکَامِلُ الَّذِی مَنْ قَدَّمَهُ أَمَامَهُ کُلَّ یَوْمٍ وَکَّلَ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ أَلْفَ مَلَکٍ یَحْفَظُونَهُ فِی نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ وَ حَشَمِهِ وَ مَالِهِ وَ أَهْلِ عِنَایَتِهِ مِنَ الْحَرَقِ وَ الْغَرَقِ وَ الشَّرَقِ وَ الْهَدْمِ وَ الرَّدْمِ وَ الْخَسْفِ وَ الْقَذْفِ وَ آمَنَهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ وَ السُّلْطَانِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ ذِی شَرٍّ وَ کَانَ فِی أَمَانِ اللَّهِ وَ ضَمَانِهِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی قِرَاءَتِهِ وَ إِنْ کَانَ مُخْلِصاً مُوقِناً ثَوَابَ مِائَةِ صِدِّیقٍ وَ إِنْ مَاتَ فِی یَوْمِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ فَاحْفَظْ یَا بُنَیَّ وَ لَا تُعَلِّمْهُ إِلَّا بِمَنْ تَثِقُ بِهِ فَإِنَّهُ لَا یَسْأَلُ مُحِقٌّ بِهِ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَی.
انتهی (1).
و رضا نفسه أی حمدا و ثناء یوجب رضاه عن الحامد زنة ذر ما عملوا من تشبیه المعقول بالمحسوس أو المراد متعلقات أعمالهم من الأجسام أو بلغهم من الأخبار أو رأوا بأعینهم من الأجسام و الألوان و الأنوار أو ظنوا من الأمور أو فطنوا من الحقائق و الحسنی أی الأسماء الحسنی و قال الجوهری ساد قومه یسودهم سیادة و سؤددا و قال الفیروزآبادی السودد بالضم و السؤدد بالهمزة کقنفذ السیادة انتهی.
و المدیح المدح و هو الثناء الحسن حتی یتصل أی یملأ الحمد جمیع الأزمان الماضیة حتی یتصل بزمان حمد أول الحامدین أو یکون حمدی مقبولا مرتفعا یتصل فی السماء بحمد أول الحامدین فإنه مقبول و الأول أظهر و عدد زنة
ص: 172
ذرّ السموات»، یعنی بار دیگر، یا اینکه در آنچه گفته شد ضرب شود. «و أرماقهم»، یعنی نظرات آنان؛ «الرمق» همچنین باقیمانده زندگی است. «الشعائر» جمع «الشعیرة»، شتری که برای قربانی به مکه ببرند، و همین طور اعمال حج و هر چیزی که نشانه برای طاعت خدا قرار داده شده است. «الید»، همان گونه که جوهری گفته است، یعنی نعمت و نیکی که با آن انجام میدهد. «دهمک» مانند «منع» و «سمع» - در وزن - یعنی تو را در بر بگیرد. «ألمّ به» فرود آمد.
«الدعار» با دال، بدون نقطه، از «الدعر» به معنی تباهی و بدسرشتی و بدکاری؛ و در بعضی نسخهها، با ذال، با نقطه، از «الذعر» به معنی ترساندن است؛ کفعمی هر دو صورت را صحیح دانسته است. به نظر من، دال بدون نقطه و غین با نقطه، از «الدغرة» آشکارتر است و آن عبارت است از گرفتن چیزی با ربایش، و در حدیث «هی الدغارة المعلنة»،{همان ربودن آشکارا} آمده است.
«الحزن» با ضمه و فتحه حروف، یعنی اندوه. «الجبن» با یک ضمه و دو ضمه درست است. «البخل» با یک ضمه و دو ضمه و نیز با فتحه حروف، درست است و با فتحه، یعنی مخالف بزرگواری. در النهایه گفته است: «أعوذ بک من ضلع الدین»، یعنی سنگینی آن، و «الضلع»، انحراف، یعنی آن را سنگین میکند تا اینکه دارندهاش را از حد راستی و اعتدال منحرف کند؛ گفته میشود: «ضلع» با کسره، «یضلع، ضلعاً» با فتحه حروف، و «ضلع» با فتحه، «یضلع، ضلعاً» با سکون، یعنی خم شد. پایان. «و الدین» با کسره، اشتباه است و هرچند در این صورت نیز درست است .
فیروزآبادی گفته است: «نجع»، یعنی موعظه، خطاب در آن، مانند «منع» و «دخل» است، پس «أثر» مانند «أنجع» خوانده میشود. «و من صحابة» مصدر و نیز جمع است. «الردع»، یعنی منع کردن و بازداشتن؛ یعنی همنشینی که همنشینش را از زیان و خیانت باز میدارد، یا همنشینانی که مرا از زشتیها باز نمیدارند. «النکر» با ضمه، یعنی ناشایست؛ خدای متعال میفرماید: «لقد جئت شیئاً نکراً»،(1){واقعاً
کار ناپسندی مرتکب شدی.} و در بعضی نسخهها «نکرة» با فتحه نون و کسره کاف آمده است، یعنی مخالف شناخته شده؛ اولی صحیحتر و روانتر است.
«أو تؤاخذ علی خبث»، یعنی هر یک از ما دیگری را به خاطر زشتی
ص: 173
ذر السماوات أی مرة(1)
أخری أو مضروبا فیما تقدم و أرماقهم أی نظراتهم و الرمق أیضا بقیة الحیاة و الشعائر جمع الشعیرة و هی البدنة تهدی و کذا أعمال الحج و کل ما جعل علما لطاعة الله و الید النعمة و الإحسان تصطنعه کما ذکره الجوهری و دهمک کمنع و سمع غشیک و ألم به نزل.
و الدعار بالدال المهملة من الدعر بمعنی الفساد و الخبث و الفسق و فی بعض النسخ بالذال المعجمة من الذعر بمعنی التخویف و بالوجهین صححهما الکفعمی و عندی أن الدال المهملة و الغین المعجمة أظهر من الدغرة و هو أخذ الشی ء اختلاسا و فی الحدیث هی الدغارة المعلنة.
و الحزن بالضم و التحریک الهم و الجبن یکون بالضم و بضمتین و البخل بالضم و بضمتین و بالتحریک و بالفتح ضد الکرم و فی النهایة أعوذ بک من ضلع الدین أی ثقله و الضلع الاعوجاج أی یثقله حتی یمیل صاحبه عن الاستواء و الاعتدال یقال ضلع بالکسر یضلع ضلعا بالتحریک و ضلع بالفتح یضلع ضلعا بالتسکین أی مال انتهی و الدین بالکسر تصحیف و إن کان یستقیم أیضا و قال الفیروزآبادی نجع الوعظ و الخطاب فیه کمنع دخل فأثر کأنجع و من صحابة الصحابة مصدر و جمع أیضا و الردع المنع و الکف أی مصاحبة لا تمنع المصاحب عن الضرر و الخیانة أو أصحاب لا یمنعوننی عن القبائح و النکر بالضم المنکر قال تعالی لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً(2) و فی بعض النسخ نکرة بفتح النون و کسر الکاف ضد المعرفة و الأول أصح و أفصح.
أو تؤاخذ علی خبث (3)
أی یؤاخذ کل منا صاحبه علی خبث
ص: 173
درون یا به سبب آن مؤاخذه کند؛ و در بعضی نسخهها با واو و جیم، از «الوجد»، یعنی خشم است. در صورت اول، احتمال دارد از عهد و پیمان گرفتن باشد، یعنی تعهد و برادری که از روی پاکی نباشد، بلکه همراه با زشتی درون باشد.
«بسم الله علی أهل بیت النبی صلی الله علیه و آله»، یعنی برای تو از آنها طلب یاری میکنم، یا «بسم الله» را بر آنها میخوانم تا آنها را حفظ کند. «من قلَّدنی»، یعنی از من برای دعا پیمان گرفته است، که گویا مانند ریسمانی در بر گردن من قرار داده است و «أسدی إلیه»، یعنی نیکی کرد. «بسم الله»، یعنی با آن کمک میخواهم؛ «و بالله»، یعنی از ذات پاک او یاری میجویم؛ «و من الله»، یعنی از او مدد میخواهم، یا وجود من و تمام حالات و کارهای من از ناحیه اوست. «إلی الله»، یعنی به او متوسل میشوم، یا بازگشتم به سوی اوست؛ «ما شاء الله»، یعنی آنچه خدا خواست، شد.
در النهایه گفته است: «الحول»، یعنی حرکت، حدیث «اللهم بک أصول و بک أحول» از این قبیل است، یعنی حرکت میکنم؛ و گفته شده است: یعنی چارهگری میکنم؛ و گفته شده است: دور میکنم و بازمیدارم. «حال بین شیئین» یعنی یکی را از دیگری بازداشت. و در حدیث دیگری آمده است: «بک أصاول و بک أحاول» که از مفاعله است و گفته شده است: مفاعله، درخواست چیزی با حیله است. و گفته است: «أصاول»، یعنی خشم میگیرم و به زور وامیدارم، و «الصولة»، یعنی حمله و یک مرتبه برجستن، و گفته است: گفته میشود: «کاثرته، فکثرته»، یعنی غلبه کردم و من بیشتر از او بودم.
در القاموس آمده است: «اعتز بفلان»، یعنی خودش را با او عزیز کرد؛ «إلیه متاب» با کسره باء، یعنی بازگشتگاهم و برگشتنم در دنیا و آخرت؛ و در القاموس آمده است: «الثری»: نمناک و خاک نمناک، یا خاکی که وقتی تر شود، گِل نمیشود، و خوبی، و زمین. «و الملائکة الصفوف»، یعنی فرشتگان به صف ایستاده در آسمانها؛ فیروزآبادی گفته است: «الصف» مانند «التصفیف»، مصدر و مفرد «الصفوف» است؛ و «القوم المصطفون»، و «الصافات صفاً»، یعنی فرشتگان صف بسته در آسمان که تسبیح میگویند، مراتبی دارند که طبق آنها به صف میایستند، همان گونه که نمازگزاران به صف میایستند.
«البحر المسجور»، یعنی مالامال، در حالی که دربرگرفته و برافروخته باشد، از کلام خدا: «و إذا البحار سجرت»،(1)
{دریاها آنگه که جوشان گردند.} گرفته شده است و ترکیب شده از «السجیر» که به معنای آمیختن است. «أشرقت» به، یعنی با خود اسم، همان طور که در مورد تأثیر اسم یا تأثیر دارنده اسم بر صفات، قولی وجود دارد؛ و نورانی شدن، با نور وجود یا سایر نورهای ظاهری
ص: 174
الباطن أو بسببه و فی بعض النسخ بالواو و الجیم من الوجد و هو الغضب و علی الأول یحتمل أن یکون من أخذ العهد و البیعة أی معاهدة و أخوة غیر صافیة بل مع خبث الباطن.
بسم الله علی أهل بیت النبی صلی الله علیه و آله أی أستعین بالله لهم أو أقرأ بسم الله علیهم لحفظهم من قلدنی أی أخذ العهد منی للدعاء فکأنه جعله کالقلادة فی عنقی و أسدی إلیه أحسن بسم الله أی أستعین به و بالله أی أستعین بذاته الأقدس و من الله أی أستمد منه أو وجودی و جمیع أحوالی و أموری منه إلی الله أتوسل إلیه أو مرجعی إلیه ما شاء الله أی کان.
و قال فی النهایة الحول الحرکة و منه الحدیث اللهم بک أصول و بک أحول أی أتحرک و قیل أحتال و قیل أدفع و أمنع من حال بین الشیئین إذا منع أحدهما عن الآخر و فی حدیث آخر بک أصاول و بک أحاول هو من المفاعلة و قیل المحاولة طلب الشی ء بحیلة و قال أصاول أی أسطو و أقهر و الصولة الحملة و الوثبة و قال یقال کاثرته فکثرته إذا غلبته و کنت أکثر منه.
و فی القاموس اعتز بفلان جعل نفسه عزیزا به و إلیه متاب بکسر الباء أی مرجعی و رجوعی فی الدنیا و الآخرة و فی القاموس الثری الندی و التراب الندی أو الذی إذا بل لم یصر طینا و الخیر و الأرض و الملائکة الصفوف أی القائمین فی السماوات صفوفا قال الفیروزآبادی الصف المصدر کالتصفیف و واحد الصفوف و القوم المصطفون و الصافات صفا الملائکة المصطفون فی السماء یسبحون لهم مراتب یقومون علیها صفوفا کما یصطف المصلون.
و البحر المسجور أی المملو و هو المحیط أو الموقد من قوله وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ (1) و المختلط من السجیر بمعنی الخلیط أشرقت به أی بنفس الاسم کما قیل بتأثیر الأسماء أو بمسماه عن الصفات و الإشراق بنور الوجود و سائر الأنوار الظاهرة
ص: 174
و باطنی صورت میگیرد. «من حیث أحتسب و من لا أحتسب»، یعنی از جایی که گمان میبرم و از جایی که گمان نمیبرم.
مؤلف
این دعا را با سند آن، در کتاب عتیق که از کتابهای بزرگان اصحاب ما میباشد، یافتم، و با شرحی که کفعمی بیان کرده است، تا عبارت «فإن تولوا فقل حسبی الله لا إله إلا هو علیه توکَّلت و هو ربُّ العرش العظیم»،{پس اگر روی گرداندند، بگو: خداوند مرا کفایت کند، هیچ خدایی جز او وجود ندارد، بر او توکل می کنم و او پروردگار عرش بزرگ است.} میباشد و ادامه آن را بیان نکرده است .
روایت45.
مصباح الشیخ و البلد الامین و اختیار ابن الباقی: دعای دیگر: از امام ابی الحسن عسکری علیه السلام برای خواندن در صبح روایت شده است: {ای بزرگ تر از هر بزرگ، ای آنکه نه شریکی برای او هست و نه مشاوری، ای آفریدگار خورشید و ماه تابان، ای پناه بیمناک پناهنده، ای آزاد کننده اسیر در زنجیر، ای روزی دهنده کودک خردسال، ای بهبود دهنده استخوان شکسته، ای رحم کننده بر پیر مرد کهنسال، ای نورانی کننده نور، ای تدبیر کننده کار ها، ای برانگیزنده آنچه در قبرهاست، ای شفا دهنده سینه ها، ای قرار دهنده سایه و حرارت، ای دانای به اسرار سینه ها، ای نازل کننده کتاب و نور، و فرقان بزرگ و زبور.
ای آنکه فرشتگان برای او هر صبحگاه و هنگام ظهر تسبیح گویند، ای آنکه جاودانه باقی است، ای آنکه هر صبحگاه و شامگاه گیاهان را می رویاند، ای زنده کننده مردگان، ای ایجاد کننده استخوان های پوسیده، ای شنونده صدا ها، ای آنکه هیچ چیز از او فوت نمی شود، ای پوشاننده استخوان های فرسوده بعد از مرگ، ای آنکه کاری او را از کار دیگر مشغول نمی سازد، ای آنکه از حالی به حال دیگر تغییر نمی کند، ای آنکه نیازی به حرکت و انتقال ندارد، ای آنکه امری او را از امر دیگر باز نمی دارد، ای آنکه با کمترین صدقه و دعا از فراز آسمان، آنچه از تقدیرات بد که حتمی ساخته و قطعی نموده را برمی گرداند، ای آنکه جایگاه و مکانی او را احاطه نمی نماید، ای آنکه شفا را در هر چه بخواهد قرار می دهد، ای آنکه باقیمانده جان را در تن بیمار با اندک غذایی نگاه می دارد، ای آنکه به اندک دوایی درد سنگین را زائل می سازد، ای آنکه هر گاه وعده نمود وفا میکند، و هرگاه تهدید کرد میبخشد.
ای آنکه نیاز نیازمندان در اختیار اوست، ای آنکه به اسرار افرادی که ساکتند آگاه هست، ای آنکه ارزشش والا، و غلبه اش بزرگوارانه است، ای آنکه ذاتش فرسودگی ندارد، ای آنکه فرمانرواییاش فنا نمی پذیرد، ای آنکه نورش خاموش نمی گردد،
ص: 175
و الباطنة من حیث أحتسب و من حیث لا أحتسب أی من حیث أظن و من حیث لا أظن.
و وجدت هذا الدعاء مسندا فی کتاب عتیق من أصول أصحابنا بالشرح الذی ذکره الکفعمی ره إلی قوله فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ و لم یذکر ما بعده.
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (1)، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ (2)، وَ إِخْتِیَارُ ابْنِ الْبَاقِی، دُعَاءٌ آخَرُ مَرْوِیٌّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه السلام: فِی الصَّبَاحِ- یَا کَبِیرَ کُلِّ کَبِیرٍ یَا مَنْ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ لَا وَزِیرَ یَا خَالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِیرِ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِیرِ یَا مُطْلِقَ الْمُکَبَّلِ الْأَسِیرِ یَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیرِ یَا رَاحِمَ الشَّیْخِ الْکَبِیرِ یَا نُورَ النُّورِ یَا مُدَبِّرَ الْأُمُورِ یَا بَاعِثَ مَنْ فِی الْقُبُورِ یَا شَافِیَ الصُّدُورِ یَا جَاعِلَ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ یَا عَالِماً بِذَاتِ الصُّدُورِ یَا مُنْزِلَ الْکِتَابِ وَ النُّورِ وَ الْفُرْقَانِ الْعَظِیمِ وَ الزَّبُورِ یَا مَنْ تُسَبِّحُ لَهُ الْمَلَائِکَةُ بِالْإِبْکَارِ وَ الظُّهُورِ یَا دَائِمَ الثَّبَاتِ یَا مُخْرِجَ النَّبَاتِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ یَا مُحْیِیَ الْأَمْوَاتِ یَا مُنْشِیَ الْعِظَامِ الدَّارِسَاتِ یَا سَامِعَ الصَّوْتِ یَا سَابِقَ الْفَوْتِ یَا کَاسِیَ الْعِظَامِ الْبَالِیَةِ بَعْدَ الْمَوْتِ یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ شُغُلٌ عَنْ شُغُلٍ یَا مَنْ لَا یَتَغَیَّرُ مِنْ حَالٍ إِلَی حَالٍ یَا مَنْ لَا یَحْتَاجُ إِلَی تَجَشُّمِ حَرَکَةٍ وَ لَا انْتِقَالٍ یَا مَنْ لَا یَمْنَعُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ یَا مَنْ یَرُدُّ بِأَلْطَفِ الصَّدَقَةِ وَ الدُّعَاءِ عَنْ أَعْنَانِ السَّمَاءِ مَا حَتَمَ وَ أَبْرَمَ مِنْ سُوءِ الْقَضَاءِ یَا مَنْ لَا یُحِیطُ بِهِ مَوْضِعٌ وَ لَا مَکَانٌ یَا مَنْ یَجْعَلُ الشِّفَاءَ فِیمَا یَشَاءُ مِنَ الْأَشْیَاءِ یَا مَنْ یُمْسِکُ الرَّمَقَ مِنَ الدَّنِفِ الْعَمِیدِ بِمَا قَلَّ مِنَ الْغِذَاءِ یَا مَنْ یُزِیلُ بِأَدْنَی الدَّوَاءِ مَا غَلُظَ مِنَ الدَّاءِ یَا مَنْ إِذَا وَعَدَ وَفَی وَ إِذَا تَوَعَّدَ عَفَا یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ یَا مَنْ یَعْلَمُ مَا فِی ضَمِیرِ الصَّامِتِینَ یَا عَظِیمَ الْخَطَرِ یَا کَرِیمَ الظَّفَرِ یَا مَنْ لَهُ وَجْهٌ لَا یَبْلَی یَا مَنْ لَهُ مُلْکٌ لَا یَفْنَی یَا مَنْ لَهُ نُورٌ لَا یُطْفَأُ
ص: 175
ای آنکه عرشش برفراز هر چیز می باشد، ای آنکه قدرتش خشکی و دریا را فراگرفته، ای آنکه عذابش در جهنم است، ای آنکه رحمتش در بهشت نمایان گردیده، ای آنکه وعده هایش راستین، و نعمت هایش از جهت لطف و فضل اوست، ای آنکه رحمتش گسترده است، ای فریادرس پناهندگان، ای اجابت کننده دعای بیچارگان، ای آنکه در جایگاه بر تر است، و آفریدههایش تحت اختیار او قرار دارند.
ای پروردگار روح های فانی شونده، ای پروردگار بدن های پوسیده شونده، ای بینا ترین بینندگان، ای شنوا ترین شنوندگان، ای سریع ترین حسابرسان، ای حاکمترین حاکمان، ای مهربان ترین مهربانان، ای بخشاینده عطا ها، ای آزاد کننده اسیران، ای پروردگار عزت، ای اهل تقوی و اهل بخشش، ای آنکه نهایتش درک نشده، و مخلوقاتش به شمارش درنیاید، و یاریاش قطع نمی گردد، گواهی می دهم، - و این گواهی برایم بزرگی و توشه است، و آن از من به معنای پذیرش و فرمانبری است، و با آن، امید موفقیت و رستگاری در روز قیامت که روز حسرت و ندامت است را دارم، - که تو خدا هستی و هیچ خدایی جز تو نیست، یگانه بوده و شریکی نداری، و محمد بنده و فرستاده توست، درود تو بر او و خاندانش باد، و اینکه او پیامت را ابلاغ کرد و آنچه بر او واجب بود را ادا نمود، و اینکه تو همواره عطا کرده و روزی می دهی، و عطا کرده و منع می نمایی، و بالا برده و پائین می آوری، و بی نیاز کرده و فقیر می گردانی، و خوار نموده و یاری می نمایی، و بخشیده و رحم می کنی و از آنچه می دانی گذشته و چشم می پوشی، و ستم ننموده و زور نمی گویی، اینکه تنگ گرفته و می افزایی و محو نموده و نگه میداری، و ایجاد کرده و بازمی گردانی، و زنده کرده و می میرانی، و تو زنده ای هستی که نمی میری، پس بر محمد و خاندانش درود فرست، و مرا از جانب خودت هدایت کرده، و از فضلت بر من بریز، و از رحمتت بر من بگستران، و از برکاتت بر من نازل کن. دیری است که نیکیهای زیبایت را بر من ارزانی داشته، و بسیار بر من عطا نموده ای و کارهای زشتم را پوشاندهای.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست، و گشایش کارم را نزدیک نما، و از لغزشم درگذر، و بر تنهاییام رحم نما، و مرا به بهترین عادتت نزد من بازگردان، و برایم سلامتی از بیماری، و فراوانی از نداری و سلامتی فراگیر در بدنم، و بصیرت قوی در دینم پیش آور، و مرا آماده نما، و بر آمرزش خواهی و نادیده گرفتن بر من قبل از مرگ و پایان عمل، کمک کن، و مرا در مرگ و سختی های آن، و در قبر و وحشت آن، و در هنگام رسیدگی به اعمال و خواری آن، و در صراط و لغزش آن، و در روز قیامت و وحشت آن، یاری فرما.
و از تو موفقیت در عمل قبل از پایان عمرم، و توانایی در گوش و چشمم، و
ص: 176
یَا مَنْ فَوْقَ کُلِّ شَیْ ءٍ عَرْشُهُ یَا مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ سُلْطَانُهُ یَا مَنْ فِی جَهَنَّمَ سَخَطُهُ یَا مَنْ فِی الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ یَا مَنْ مَوَاعِیدُهُ صَادِقَةٌ یَا مَنْ أَیَادِیهِ فَاضِلَةٌ یَا مَنْ رَحْمَتُهُ وَاسِعَةٌ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ یَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَی وَ خَلْقُهُ بِالْمَنْزِلِ الْأَدْنَی یَا رَبَّ الْأَرْوَاحِ الْفَانِیَةِ یَا رَبَّ الْأَجْسَادِ الْبَالِیَةِ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ یَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ یَا وَهَّابَ الْعَطَایَا یَا مُطْلِقَ الْأُسَارَی یَا رَبَّ الْعِزَّةِ یَا أَهْلَ التَّقْوَی وَ أَهْلَ الْمَغْفِرَةِ یَا مَنْ لَا یُدْرَکُ أَمَدُهُ یَا مَنْ لَا یُحْصَی عَدَدُهُ یَا مَنْ لَا یَنْقَطِعُ مَدَدُهُ أَشْهَدُ وَ الشَّهَادَةُ لِی رِفْعَةٌ وَ عُدَّةٌ وَ هِیَ مِنِّی سَمْعٌ وَ طَاعَةٌ وَ بِهَا أَرْجُو النَّجَاةَ یَوْمَ الْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنْکَ وَ أَدَّی مَا
کَانَ وَاجِباً عَلَیْهِ لَکَ وَ أَنَّکَ تَخْلُقُ دَائِماً وَ تَرْزُقُ وَ تُعْطِی وَ تَمْنَعُ وَ تَرْفَعُ وَ تَضَعُ وَ تُغْنِی وَ تُفْقِرُ وَ تَخْذُلُ وَ تَنْصُرُ وَ تَعْفُو وَ تَرْحَمُ وَ تَصْفَحُ وَ تَجَاوَزُ عَمَّا تَعْلَمُ وَ لَا تَجُورُ وَ لَا تَظْلِمُ وَ أَنَّکَ تَقْبِضُ وَ تَبْسُطُ وَ تَمْحُو وَ تُثْبِتُ وَ تُبْدِئُ وَ تُعِیدُ وَ تُحْیِی وَ تُمِیتُ وَ أَنْتَ حَیٌّ لَا تَمُوتُ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اهْدِنِی مِنْ عِنْدِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکَاتِکَ فَطَالَمَا عَوَّدْتَنِی الْحَسَنَ الْجَمِیلَ وَ أَعْطَیْتَنِی الْکَثِیرَ الْجَزِیلَ وَ سَتَرْتَ عَلَیَّ الْقَبِیحَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ عَجِّلْ فَرَجِی وَ أَقِلْنِی عَثْرَتِی وَ ارْحَمْ غُرْبَتِی وَ ارْدُدْنِی إِلَی أَفْضَلِ عَادَتِکَ عِنْدِی وَ اسْتَقْبِلْ بِی صِحَّةً مِنْ سَقَمِی وَ سَعَةً مِنْ عَدَمِی وَ سَلَامَةً شَامِلَةً فِی بَدَنِی وَ بَصِیرَةً وَ نَظْرَةً نَافِذَةً فِی دِینِی وَ مَهِّدْنِی وَ أَعِنِّی عَلَی اسْتِغْفَارِکَ وَ اسْتِقَالَتِکَ قَبْلَ أَنْ یَفْنَی الْأَجَلُ وَ یَنْقَطِعَ الْعَمَلُ وَ أَعِنِّی عَلَی الْمَوْتِ وَ کُرْبَتِهِ وَ عَلَی الْقَبْرِ وَ وَحْشَتِهِ وَ عَلَی الْمِیزَانِ وَ خِفَّتِهِ وَ عَلَی الصِّرَاطِ وَ زَلَّتِهِ وَ عَلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ رَوْعَتِهِ وَ أَسْأَلُکَ نَجَاحَ الْعَمَلِ قَبْلَ انْقِطَاعِ الْأَجَلِ وَ قُوَّةً فِی سَمْعِی وَ بَصَرِی وَ اسْتِعْمَالًا
ص: 176
عمل نیک از آنچه به من آموخته و فهمانده ای، می خواهم؛ به درستی که تو پروردگار بزرگ و من بنده ذلیل و خواری هستم، و فرق بین ما چه بسیار زیاد است؛ ای مهربان، ای منت گذار، ای صاحب شکوه و بزرگواری، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و درود فرست بر کسی که به وسیله او به ما فهماندی و او نزدیک ترین وسیله ما به سوی توست، پروردگارا، او محمد و خاندان پاک او هستند.(1)
توضیح
کفعمی - که روانش پاک باد- گفته است: در کتاب عدة السفر و عمدة الحضر نوشته ابی علی فضل بن حسن طبرسی - که رحمت خدا بر او باد- دیدم که هر کس هر روز صبح با این دعا - یعنی «یا کبیر کل کبیر» تا آخرش - دعا کند، خدای سبحان هفتاد نیاز از نیازهای دنیا و آخرت او را برآورده میسازد. و گفته است: کاف در «الکبیر» و «الکثیر» هر دو با فتحه است و با کسره خوانده نمیشود؛ فقط هنگامی که دومین حرف وزن فعیل از حروف حلقی باشد، حرف اول با کسره خوانده میشود، مانند «شعیر» و «رغیف» و «بهیم» و «سعید»؛ این را الجوالیقی در کتابش اصلاح غلط العامة گفته است. پایان.
جوهری گفته است: «الکبل»، یعنی بند ضخیم؛ گفته میشود: «کبلت الأسیر، کبلته»، یعنی او را در بند کردم، «فهو مکبول و مکبّل»، پس او در بند شد. «یا نور النور»، یعنی آفریننده نورها و قرار دهنده آنها به عنوان نور. «یا شافی الصدور»، یعنی شفا دهنده از کینه دشمنان یا از خویهای ناپسندی که بیماریهای دل هستند. «یا جاعل الظل»، یعنی آفریدگار آن؛ «جعل» بیشتر بر موجوداتی که خود مستقل نیستند، اطلاق میشود و «خلق» بیشتر بر اشیایی اطلاق میگردد که وجود مستقل دارند. «الحرور»، یعنی باد گرمی که در شب بوزد، و در روز نیز میوزد، گرمای آفتاب، گرمای پیوسته، و آتش؛ فیروزآبادی این را بیان کرده است .
«بذات الصدور»، یعنی با نیتها و رازهایی که در آن است؛ و «النور» عطف تفسیری به «الکتاب» است. «و الإبکار»، یعنی صبحگاه؛ و «الظهور» جمع «الظهر» با ضمه، است. «الدراسات»، یعنی پوسیدهها، از «درس الثوب»، یعنی کهنه شد، گرفته شده است. «یا سابق الفوت»، یعنی چیزی را از دست نمیدهد بلکه نسبت به از بین رفتن آن، جلوتر است و قبل از اینکه از بین رود، آن را در اختیار دارد؛ «الفوت» به معنای «السَبَق» نیز هست، یعنی بر پیشتازی هر پیشتازی پیشتاز است؛ و گفته شده است: «سبق الفوت»، یعنی خود او از بین نمیرود، ولی بعید است معنای عبارت موجود در دعا این باشد. «تجشم الأمر»، یعنی آن را با توانفرسایی به دوش گرفت. «أعنان السماء»، یعنی اطراف آن. فیروزآبادی گفته است:
ص: 177
لِصَالِحِ مَا عَلَّمْتَنِی وَ فَهَّمْتَنِی إِنَّکَ أَنْتَ الرَّبُّ الْجَلِیلُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ وَ شَتَّانَ مَا بَیْنَنَا یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی مَنْ بِهِ فَهَّمْتَنَا وَ هُوَ أَقْرَبُ وَسَائِلِنَا إِلَیْکَ رَبَّنَا- مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ عِتْرَتِهِ الطَّاهِرِینَ (1).
قال الکفعمی قدس سره رأیت فی کتاب عدة السفر و عمدة الحضر لأبی علی الفضل بن الحسن الطبرسی رحمه الله أنه من دعا بهذا الدعاء و هو یا کبیر کل کبیر إلی آخره فی کل صباح قضی الله سبحانه له سبعین حاجة من حوائج الدنیا و الآخرة و قال ره الکبیر و الکثیر بالفتح و لا یکسر کافاهما(2)
إنما یکسر أول فعیل إذا کان ثانیه حرفا حلقیا نحو شعیر و رغیف و بهیم و سعید قاله ابن الجوالیقی فی کتابه إصلاح غلط العامة انتهی.
و قال الجوهری الکبل القید الضخم یقال کبلت الأسیر و کبلته إذا قیدته فهو مکبول و مکبل یا نور النور أی خالق الأنوار و جاعلها نورا یا شافی الصدور من غیظ الأعادی أو من الأخلاق الذمیمة التی هی أمراض القلوب یا جاعل الظل أی خالقه و الجعل یطلق غالبا فیما لا یقوم بنفسه من الأعراض و الخلق فیما یقوم بنفسه من الأجسام و نحوها و الحرور الریح الحارة باللیل و قد یکون بالنهار و حر الشمس و الحر الدائم و النار ذکره الفیروزآبادی.
بذات الصدور أی بالنیات و الأسرار التی فیها و النور عطف تفسیر للکتاب و الإبکار الغدوة و الظهور جمع الظهر بالضم الدارسات أی البالیات من درس الثوب أی خلق یا سابق الفوت أی لا یفوته شی ء بل یسبق فوته فیدرکه قبل فوته و الفوت السبق أیضا أی یسبق بسبق من سبق و قیل سبق الفوت فلا یفوت هو و هو بعید و تجشم الأمر تکلفه علی مشقة و أعنان السماء نواحیها و قال الفیروزآبادی
ص: 177
«الدنف» با فتحه حروف، یعنی بیماری مزمن؛ و «رجل و امرأة و قوم دَنَف» با فتحه حروف میآید و وقتی که کسره بگیرد، به صورت مؤنث و مثنی و جمع نیز میآید.
کفعمی - که رحمت خدا بر او باد- گفته است: شرح کننده السبع العلویات در مورد «العمید» گفته است: کسی که بیماری او را تهدید میکند؛ به او «المعمود» نیز گفته میشود؛ جوهری گفته است: «عمده المرض»، یعنی او را زمینگیر کرده است؛ الهروی گفته است: «العمد»: ورمی که در پشت به وجود آید؛ حدیث(1)
«و شفی العمد و أقام الأولاد» از این گونه است و منظور از آن، نیکو سیاست ورزیدن است. پایان.
«الوعد» بیشتر در وعده به خوبی به کار میرود، همچنین در بدی نیز استفاده میشود؛ و «التوعد» و «الایعاد»، یعنی تهدید به بدی رساندن. «الخطر»: ارزش و جایگاه، و مسابقهای که بر آن، گروه بندی میشود، و آگاهی داشتن بر هلاکت، همه اینها در اینجا تناسب دارد، هرچند اولی مناسبتر است. «یا کریم الظفر»، یعنی بزرگوار هنگام پیروز گشتن، یا پیروزیاش باشکوه و بزرگ است. «لا یطفأ»، به صورت فعل معلوم و مجهول با همزه و جز آن بدون تشدید، و در اصل همزه بوده؛ در القاموس آمده است: «طفأت النار، طفوءاً و أطفأتها» مانند سمع - در وزن -، یعنی شعلهاش رفت. پایان. «و الأیادی»: نعمتها؛ «بالمنظر الأعلی»، «المنظر»، یعنی دیده بانی، یعنی در دیده بانی بالاتری که بندگانش را تحت مراقبت دارد و بر تمام حالات آنها آگاه است، یا اینکه او از دیدگان و افکار آفریدگان بسیار بالاتر و بلندتر است. «و یا أهل التقوی...»، یعنی خدای سبحان به خاطر عظمت و بزرگواریاش شایسته آن است که عذاب و خشم خودش را بازدارد، و به خاطر کرامت و بخشندگیاش شایسته آن است که بیامرزد. «یا من لا یدرک أمده»، یعنی انتهای وجودی او، چه از ابتدا و چه از انتها؛ یا انتهای حقیقت و گوهر ذات و صفات او. «یا من لا یحصی عدده»، یعنی تعداد دانستهها و توانمندیها و آفریدهها و تقدیرها و مهربانیها و نعمتهای او. «المدد» با فتحه حروف، یعنی افزونی و یاری؛ نیز ممکن است با ضمه میم، جمع مدة خوانده شود.
«و الشهادة لی»، جملهای معترضه بین «أشهد» و معمول آن - یعنی «أنک أنت...»- است. «و أنک تخلق» در بعضی نسخهها به صورت «تعطی» آمده است که منظور از آن، صرف نظر از خصوص اشخاص، جنس بخشش است، یا بخششهای گسترده، از قبیل به وجود آوردن و روزی دادن به مقدار ضرورت و حفظ کردن، و عبارت «و تعطی و تمنع» آن حضرت، علیه السلام که در ادامه میآید، به نسبت اشخاص است، یعنی بخششهای خاص از دریچههای نیکی و فضل و توفیقات و هدایتهای ویژه به بعضی افراد و در بعضی حالتها. در القاموس آمده است: «العدم»
ص: 178
الدنف محرکة المرض الملازم و رجل و امرأة و قوم دنف محرکة فإذا کسرت أنثت و ثنیت و جمعت.
و قال الکفعمی ره العمید قال شارح السبع العلویات فیه هو الذی هذه المرض قال و هو المعمود أیضا و قال الجوهری عمده المرض أی فدحه و قال الهروی العمد ورم یکون فی الظهر و منه الحدیث (1)
و شفی العمد و أقام الأود و المراد حسن السیاسة انتهی.
و الوعد یطلق غالبا فی الخیر و قد یطلق فی الشر أیضا و التوعد و الإیعاد التهدد بالشر و الخطر القدر و المنزلة و السبق یتراهن علیه و الإشراف علی الهلاک و الکل هنا مناسب و إن کان الأول أنسب یا کریم الظفر أی الکریم عند الظفر أو ظفره جلیل عظیم لا یطفأ علی بناء المعلوم و المجهول بالهمز و غیره تخفیفا و أصله الهمز فی القاموس طفأت النار کسمع طفوءا ذهب لهبها و أطفأتها انتهی.
و الأیادی النعم بالمنظر الأعلی المنظرة المرقبة أی فی المرقب الأعلی یرقب عباده و هو مطلع علی جمیع أحوالهم أو هو أعلی و أرفع من أنظار الخلق و أفکارهم و یا أهل التقوی أی هو سبحانه لعظمته و جلاله أهل لأن یتقی عذابه و سطوته و لکرمه و جوده أهل لأن یغفر یا من لا یدرک أمده أی انتهاء وجوده أزلا و أبدا أو أمد حقیقته و کنه ذاته و صفاته یا من لا یحصی عدده أی عدد معلوماته و مقدوراته و مخلوقاته و تقدیراته و ألطافه و نعمه و المدد بالتحریک الزیادة و المعونة و یمکن أن یقرأ بضم المیم جمع مدة.
و الشهادة لی الجمل معترضة بین أشهد و معموله و أنک تخلق فی بعض النسخ تعطی فالمراد جنس العطاء مع قطع النظر عن خصوص الأشخاص أو العطایا الشاملة من الإیجاد و الرزق بقدر الضرورة و الحفظ و ما سیأتی من قوله علیه السلام و تعطی و تمنع بالنسبة إلی الأشخاص أو العطایا الخاصة من زوائد الإحسان و الفضل و التوفیقات و الهدایات المخصوصة ببعض الأشخاص و بعض الأحوال و فی القاموس العدم
ص: 178
با یک ضمه، و با دو ضمه و با فتحه حروف، یعنی نیستی. کفعمی گفته است: «و مهِّدنی»، یعنی برایم ممکن ساز، و «التمهد» یعنی توانایی؛ یا به معنی نیکویم کن، و «تمهید الأمور»، یعنی نیکو ساختن آنها، و «تمهید العذر»، یعنی پذیرفتن آن؛ جوهری این را گفته است. «المهاد»، یعنی بستر؛ کلام خدای متعال «فلأنفسهم تمهدون»،(1){به
سود خودشان آماده می کنند.} از این قبیل کاربرد است، یعنی آماده میکنید، و «مهَّدت لنفسی، و مهّدت»، یعنی برایش جایی آرام و راحت قرار دادم؛ و کلام خدای متعال «و لبئس المهاد»،(2){و
چه بد بستری است.} یعنی چه بد جایی برای خود در بازگشتگاهش آماده کرده است .
مؤلف
ممکن است معنی آن، این باشد که مرا برای آمرزش خواستن از خودت و عبادتت آماده و مهیا کن؛ و بعید نیست در اصل با لام، - یعنی «مهّد لی»- و از مهلت خواستن باشد.
در النهایه گفته است: «الحنان»، یعنی رحمت و مهربانی و روزی و برکت، و در اسمهای خدا، «الحنّان» با تشدید نون است، یعنی بسیار مهربان نسبت به بندگانش، که - بر وزن - فعّال و برای مبالغه است. و گفته است: «المنّان»، یعنی بخشنده، که از «منّ» به معنی بخشش گرفته شده است، نه از «منّة»؛ و در بیشتر موارد به کار گیری در کلام آنها، به معنی نیکی به کسی است که - در عوض - به او ثواب نمیدهد و بر آن، پاداش نمیگیرد، و «المنّان» مانند «السفّاک» و «الوهّاب» از صیغههای مبالغه است. پایان. «الجلال» بینیازی مطلق است و «الاکرام»، بخشش همه گیر؛ یا اینکه «الجلال»، صفات سلبیه یا قهریه است و «الاکرام»، صفات ثبوتیه یا لطفیه.
روایت46.
المتهجد(3)
و سایر الکتب: وقتی از نماز صبح فارغ گشت، با دعایی که از امام جعفر صادق علیه السلام برای صبحگاه روایت شده است، دعا کند: {به نام خدای بخشنده مهربان. شب را صبح کردم در حالی که از بدی شیطان و فرمانروا، و از بدی هر جنبندهای که اختیار آن به دست پروردگارم است، به کمک خدا، نگهداری شده، و با عزت او پوشیده شده، و با اسمهای او پناه داده شده بودم، که پروردگار من بر راه راست قرار دارد؛ پس اگر روی برتافتند، بگو خدا مرا بس است، هیچ خدایی جز او نیست، بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است، و به زودی خداوند [بدی] آنان را از تو کفایت خواهد کرد، که او شنوای داناست؛ خدا بهترین نگهبان است، و اوست مهربانترین مهربانان؛ همانا خدا آسمانها و زمین را نگاه می دارد تا نیفتند، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمی دارد، اوست بردبار آمرزنده. سپاس خدایی را که با قدرت خود، شب را برد، و با رحمت خود
ص: 179
بالضم و بضمتین و بالتحریک الفقدان و مهدنی قال الکفعمی ره أی مکنی و التمهد التمکن أو بمعنی أصلحنی و تمهید الأمور إصلاحها و تمهید العذر قبوله قاله الجوهری و المهاد الفراش و منه قوله تعالی فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ (1) أی یوطئون و مهدت لنفسی و مهدت أی جعلت لها مکانا وطئا سهلا و قوله تعالی وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ(2) أی بئس ما مهد لنفسه فی معاده انتهی.
یمکن أن یکون المعنی مهدنی و هیئنی لاستغفارک أو عبادتک و لا یبعد أن یکون فی الأصل باللام من المهلة.
و قال فی النهایة الحنان الرحمة و العطف و الرزق و البرکة و فی أسماء الله تعالی الحنان هو بتشدید النون الرحیم بعباده فعال من الحنین للمبالغة و قال المنان هو المعطی من المن العطاء لا من المنة و کثیرا ما یرد المن فی کلامهم بمعنی الإحسان إلی من لا یستثیبه و لا یطلب الجزاء علیه و المنان من أبنیة المبالغة کالسفاک و الوهاب انتهی و الجلال الاستغناء المطلق و الإکرام الفضل العام أو الجلال الصفات السلبیة أو القهریة و الإکرام الثبوتیة أو اللطفیة.
الْمُتَهَجِّدُ(3)، وَ سَائِرُ الْکُتُبِ: فَإِذَا فَرَغَ دَعَا بِالدُّعَاءِ الْمَرْوِیِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام فِی الصَّبَاحِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَصْبَحْتُ بِاللَّهِ مُمْتَنِعاً وَ بِعِزَّتِهِ مُحْتَجِباً وَ بِأَسْمَائِهِ عَائِذاً مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ وَ السُّلْطَانِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ رَبِّی آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ- فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ- فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ- فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ- إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی ذَهَبَ بِاللَّیْلِ بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ
ص: 179
روز را دیدنی و در آفرینشی تازه که ما به منت و بخشش و بزرگواری او، در آن ایمنی یافتهایم، آورد. خوشامد میگویم به دو حفظ کننده،- و به سمت راست توجه میکنی و میگویی: و درود خدا بر شما دو نویسنده، - و به سمت چپ توجه میکنی و میگویی: - بنویسید ای دو فرشته، رحمت خدا بر شما دو تا.
به نام خدا، گواهی میدهم که هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست، و گواهی میدهم که محمد بنده و فرستاده اوست، و گواهی میدهم که قیامت، دارای حقیقت و آمدنی است و تردیدی در آن نیست، و اینکه خدا هر کس را که در قبرهاست، همه را برمیانگیزد، بر این گواهی دادنم زندگی میکنم و بر آن میمیرم و به خواست خدا بر آن برانگیخته میگردم؛ شما ای دو فرشته! بر محمد صلی الله علیه و آله از سوی من سلام بگویید.(1)
در پناه خدایی که ستم نمیکند، و در حمایت خدایی که نمیراند، و فرمانروایی او که کسی یارای آن را ندارد، و در امان خدایی که پیمان شکنی نمیکند، و در عزت خدایی که شکست نمیخورد، و در احترام خدا که والاست، و در امانتهای خدا که از بین نمیروند، صبح کردهام و هر کس در امان خدا صبح کند، در ایمنی و محافظت خواهد بود.
در حالی صبح کردم که حکومت زمین و آسمانها و بزرگی و اقتدار و ارجمندی و بزرگواری و گسستن و استوار ساختن، و عزت و فرمانروایی و حجت و برهان و بزرگی و پروردگاری و قدرت و شکوه و والامقامی و خشم و مهربانی و رحمت و گذشت کردن و سلامتی و سلامتی و ارزانی کردن و موهبت و برتری و نعمتها و نور و روشنی و ایمنی و گنجینههای دنیا و آخرت، برای خدا، پروردگار جهانیان، یکتای چیره فرمانروای مقتدر با عزت بخشایشگر است.
در حالی صبح کردم که هیچ چیزی را برای خدا شریک قرار نمیدهم، و هیچ خدایی را همراه او نمیخوانم، و به جز او، هیچ سرپرست و یاوری برای خود نمیگیرم، که همانا کسی نمیتواند مرا از عذاب خدا پناه دهد، و جز او هیچ پناهگاهی نمییابم. الله، الله، الله، پروردگار حقیقی من است، هیچ چیزی را با خدا شریک قرار نمیدهم، خدا عزیزتر و بزرگتر و والاتر و تواناتر از آنچه من میترسم و دوری میگزینم، است، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.
خدایا، همان طور که شب را بردی و روز را که آفرینشی جدید از آفریدههایت است و نشانهای روشن از نشانههای توست، آوردی، پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست و در این روز هر غصه و اندوه و ناراحتی و ناخوشایندی و گرفتاری و رنجوری و حادثه سختی را از من ببر، و با سلامتی به من رو کن، و برای من نعمتی از رحمت و گذشت و توبه عنایت کن، و هر بدی و زیان را از من دور کن، و با نیرو و
ص: 180
بِالنَّهَارِ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ خَلْقاً جَدِیداً وَ نَحْنُ فِی عَافِیَةٍ مِنْهُ بِمَنِّهِ وَ جُودِهِ وَ کَرَمِهِ مَرْحَباً بِالْحَافِظَیْنِ وَ تَلْتَفِتُ عَنْ یَمِینِکَ وَ تَقُولُ وَ حَیَّاکُمَا اللَّهُ مِنْ کَاتِبَیْنِ وَ تَلْتَفِتُ عَنْ شِمَالِکَ وَ تَقُولُ اکْتُبَا رَحِمَکُمَا اللَّهُ بِسْمِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ السَّاعَةَ حَقٌ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ عَلَی ذَلِکَ أَحْیَا وَ عَلَیْهِ أَمُوتُ وَ عَلَیْهِ أُبْعَثُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ أَقْرِئَا مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله مِنِّی السَّلَامَ (1) أَصْبَحْتُ فِی جِوَارِ اللَّهِ الَّذِی لَا یُضَامُ وَ فِی کَنَفِ اللَّهِ الَّذِی لَا یُرَامُ وَ فِی سُلْطَانِهِ الَّذِی لَا یُسْتَطَاعُ وَ فِی ذِمَّةِ اللَّهِ الَّتِی لَا تُخْفَرُ وَ فِی عِزَّةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یُقْهَرُ وَ فِی حَرَمِ اللَّهِ الْمَنِیعِ وَ فِی وَدَائِعِ اللَّهِ الَّتِی لَا تَضِیعُ وَ مَنْ أَصْبَحَ لِلَّهِ جَاراً فَهُوَ آمِنٌ مَحْفُوظٌ أَصْبَحْتُ وَ الْمُلْکُ وَ الْمَلَکُوتُ وَ الْعَظَمَةُ وَ الْجَبَرُوتُ وَ الْجَلَالُ وَ الْإِکْرَامُ وَ النَّقْضُ وَ الْإِبْرَامُ وَ الْعِزَّةُ وَ السُّلْطَانُ وَ الْحُجَّةُ وَ الْبُرْهَانُ وَ الْکِبْرِیَاءُ وَ الرُّبُوبِیَّةُ وَ الْقُدْرَةُ وَ الْهَیْبَةُ وَ الْمَنَعَةُ وَ السَّطْوَةُ وَ الرَّأْفَةُ وَ الرَّحْمَةُ وَ الْعَفْوُ وَ الْعَافِیَةُ وَ السَّلَامَةُ وَ الطَّوْلُ وَ الْآلَاءُ وَ الْفَضْلُ وَ النَّعْمَاءُ وَ النُّورُ وَ الضِّیَاءُ وَ الْأَمْنُ وَ خَزَائِنُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ الْمَلِکِ الْجَبَّارِ الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ أَصْبَحْتُ لَا أُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا أَدْعُو مَعَهُ إِلَهاً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّاً وَ لَا نَصِیراً- إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً اللَّهُ اللَّهُ اللَّهُ رَبِّی حَقّاً لَا أُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئاً اللَّهُ أَعَزُّ وَ أَکْبَرُ وَ أَعْلَی وَ أَقْدَرُ مِمَّا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ اللَّهُمَّ کَمَا ذَهَبْتَ بِاللَّیْلِ وَ أَقْبَلْتَ بِالنَّهَارِ خَلْقاً جَدِیداً مِنْ خَلْقِکَ وَ آیَةً بَیِّنَةً مِنْ آیَاتِکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَذْهِبْ عَنِّی فِیهِ کُلَّ غَمٍّ وَ هَمٍّ وَ حُزْنٍ وَ مَکْرُوهٍ وَ بَلِیَّةٍ وَ مِحْنَةٍ وَ مُلِمَّةٍ وَ أَقْبِلْ إِلَیَّ بِالْعَافِیَةِ وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِالرَّحْمَةِ وَ الْعَفْوِ وَ التَّوْبَةِ وَ ادْفَعْ عَنِّی کُلَّ مَعَرَّةٍ وَ مَضَرَّةٍ وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِالرَّحْمَةِ وَ الْعَفْوِ وَ التَّوْبَةِ بِحَوْلِکَ وَ
ص: 180
توان و بخشندگی و بزرگواری خودت، برای من نعمتی از رحمت و گذشت و توبه عنایت کن.
از بدی این روز و آنچه بعد از این میآید، و از بدی شیطان و فرمانروا، و ارتکاب حرام و گناهان، و از بدی رساندن نیشدار و گزندگان، و چشم بد، و از بدی هر جنبندهای که پروردگارم اختیار آن را به دست دارد، به خدا و به آنچه فرشتگان و فرستادگان او به آن پناه جستهاند، پناه میبرم، که پروردگار من بر راه راست قرار دارد.
از غضب خدا و خشم او و عقوبت او و عذاب او و سختی او و چیرگی او و انتقام گرفتن او، و از تمام ناپسندهای دنیا و آخرت، به خدا و به کلمات او و بزرگی او و نیروی او و توان او و قدرت او پناه میبرم؛ و از نیرو و توان تمام آفریدگان، به نیرو و توان خدا حمایت میجویم، و به پروردگار سپیده دم، از شرّ آنچه آفریده، و از شرّ تاریکی چون فراگیرد، و از شرّ دمندگان در گره ها و از شرّ [هر] حسود، آن گاه که حَسَد ورزد؛ و به پروردگار مردم، پادشاه مردم، معبودِ مردم، از شرّ وسوسه گر نهانی، آن کس که در سینه های مردم وسوسه می کند، چه از جنّ و [چه از] انس - پناه میبرم، - پس اگر روی برتافتند، بگو: خدا مرا بس است، هیچ خدایی جز او نیست، بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است.
با خدا آغاز میکنم و از خدا موفقیت میخواهم، و بر خدا توکل میکنم، و به خدا دست میآویزم و یاری میجویم و پناهنده میشوم، به نام خدا بهترین اسمها، به نام خدا که با اسم او هیچ چیزی نه در زمین و نه در آسمان، زیان نمیبیند، و او شنوای داناست.
پروردگارا، همانا من بر تو توکل کردهام؛ پروردگارا، همانا من کارم را به تو واگذار کردهام؛ پروردگارا، همانا تو را پشتوانه خودم قرار دادهام؛ پروردگارا، همانا من سستی پایه خودم را به قوت پایه تو پناه دادهام؛ در برابر برتری جویندگان بر من و زورگویان به من، و صاحبان قدرت بر ستم بر من، و شروع کنندگان ظلم به من، از تو یاری میخواهم؛ و خودم و خانوادهام و دارایی ام و فرزندانم در پناه و حمایت تو هستند ای پروردگار من، و با تو هیچ نوع ناتوانی وجود ندارد، و تو بر امان داده خود ستم نمیکنی، پروردگارا، پس با عزت خودت زورگوی بر من را مهار کن، و با قدرت خودت، خوار کننده مرا خوار کن، و با خشم خودت ستم کننده به من را در هم شکن، و با عدل خودت از ستم کننده بر من انتقام گیر، و با پناه خودت مرا از شر او پناه ده، و پوشش خود را بر من بگستران، به درستی که هر کسی را تو بپوشانی، در ایمنی و محفوظ خواهد بود، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبهی بزرگ نیست.
ای نیک امتحان کننده، ای خدای هرچه در زمین و هرچه در آسمان است، ای کسی که برای هیچ چیزی از او بینیازی نیست و هیچ چیزی را گریزی از او وجود ندارد، ای کسی که پایان هر چیز به سوی او و ورود هر چیز به سوی او و روزی او بر عهده اوست،
ص: 181
قُوَّتِکَ وَ جُودِکَ وَ کَرَمِکَ أَعُوذُ بِاللَّهِ وَ بِمَا عَاذَتْ بِهِ مَلَائِکَتُهُ وَ رُسُلُهُ مِنْ شَرِّ هَذَا الْیَوْمِ وَ مَا یَأْتِی بَعْدَهُ وَ مِنَ الشَّیْطَانِ وَ السُّلْطَانِ وَ الرُّکُوبِ الْحَرَامِ وَ الْآثَامِ وَ مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ الْعَیْنِ اللَّامَّةِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ رَبِّی آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ وَ بِکَلِمَاتِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ حَوْلِهِ وَ قُوَّتِهِ وَ قُدْرَتِهِ مِنْ غَضَبِهِ وَ سَخَطِهِ وَ عِقَابِهِ وَ أَخْذِهِ وَ بَأْسِهِ وَ سَطْوَتِهِ وَ نَقِمَتِهِ وَ مِنْ جَمِیعِ مَکَارِهِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ امْتَنَعْتُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ مِنْ حَوْلِ خَلْقِهِ جَمِیعاً وَ قُوَّتِهِمْ وَ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ وَ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ- فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ بِاللَّهِ أَسْتَفْتِحُ وَ بِاللَّهِ أَسْتَنْجِحُ وَ عَلَی اللَّهِ أَتَوَکَّلُ وَ بِاللَّهِ أَعْتَصِمُ وَ أَسْتَعِینُ وَ أَسْتَجِیرُ بِسْمِ اللَّهِ خَیْرِ الْأَسْمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْ ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ رَبِّ إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَیْکَ رَبِّ إِنِّی فَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیْکَ رَبِّ إِنِّی أَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَیْکَ رَبِّ إِنِّی أَلْجَأْتُ ضَعْفَ رُکْنِی إِلَی قُوَّةِ رُکْنِکَ مُسْتَعِیناً بِکَ عَلَی ذَوِی التَّعَزُّزِ عَلَیَّ وَ الْقَهْرِ لِی وَ الْقُدْرَةِ عَلَی ضَیْمِی وَ الْإِقْدَامِ عَلَی ظُلْمِی وَ أَنَا وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی فِی جِوَارِکَ وَ کَنَفِکَ رَبِّ لَا ضَعْفَ مَعَکَ وَ لَا ضَیْمَ عَلَی جَارِکَ رَبِّ فَاقْهَرْ قَاهِرِی بِعِزَّتِکَ وَ أَوْهِنْ مُسْتَوْهِنِی بِقُدْرَتِکَ وَ اقْصِمْ ضَائِمِی بِبَطْشِکَ وَ خُذْ لِی مِنْ ظَالِمِی بِعَدْلِکَ وَ أَعِذْنِی مِنْهُ بِعِیَاذِکَ وَ أَسْبِلْ عَلَیَّ سِتْرَکَ فَإِنَّ مَنْ سَتَرْتَهُ فَهُوَ آمِنٌ مَحْفُوظٌ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ یَا حَسَنَ الْبَلَاءِ یَا إِلَهَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ مَنْ فِی السَّمَاءِ یَا مَنْ لَا غِنَی لِشَیْ ءٍ عَنْهُ وَ لَا بُدَّ لِشَیْ ءٍ مِنْهُ یَا مَنْ مَصِیرُ کُلِّ شَیْ ءٍ إِلَیْهِ وَ وُرُودُهُ إِلَیْهِ وَ رِزْقُهُ عَلَیْهِ صَلِ
ص: 181
بر محمد وخاندان او درود فرست، و سرپرستی مرا بر عهده بگیر و هیچ یک از آفریدگان بدت را بر من سرپرست قرار نده، همان گونه که مرا آفریدی و غذا خوراندی و روزی دادی و بر من مهربانی کردی، پس مرا تباه مگردان.
ای کسی که بخشندگیاش دستاویز هر خواستار است، و بزرگواریاش واسطه هر امیدوار، ای کسی که به بخشندگی توصیف شده، به کسی که به بدی معروف گشته است رحم کن؛ ای گنجینه تهیدستان، ای امید بزرگ، ای یاریگر ناتوانان.
خدایا، به خاطر اندوهی که هیچ کسی جز تو نمیتواند آن را برطرف کند، و رحمتی که جز با تو نمیتوان به آن رسید، و نیازی که هیچ کس جز تو نمیتواند آن را برآورده سازد، تو را میخوانم. خدایا، همچنان که از گذشته، با بزرگواری خود، مرا به یاد کردن خودت دستور دادهای، و سپاسگزاری و دعایت را به من الهام کردهای، پس، از بزررگواری توست که دعای مرا بپذیری، و مرا از آنچه به سوی تو پناه آوردهام نجات دهی، و هر چند من شایسته آن نیستم که به رحمت تو دست یابم، ولی به درستی که رحمت تو این شایستگی را دارد که بر من برسد و مرا در بر گیرد، چرا که آن بر هر چیزی گسترده است، و من چیزی هستم، پس رحمتت را بر من گسترده ساز، ای سرور من.
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و بر من نعمت فرست و رهاییام از آتش را بر من عطا کن، و با رحمت خودت بهشت را بر من حتمی قرار ده، و با بخشندگی خودت زنان زیبا و درشت چشم بهشتی را به ازدواج من در آور، و مرا از خشم خودت در امان گیر، و به آنچه مورد خشنودی تو از من میشود، موفقم بدار، و از آنچه تو را نسبت به من خشمگین میسازد نگاه دار، و مرا نسبت به سهمی که برایم قرار دادهای راضی قرار ده، و در آنچه به من عطا کردهای برکت قرار ده، و مرا سپاسگزار نعمتت قرار ده، و دوستی خودت و دوستی هر کسی که تو را دوست میدارد، و دوستی هر عملی که مرا به دوستی تو نزدیک میگرداند، روزیام کن، و توکل بر تو را، و واگذاشتن به تو را، و خشنود به قضای تو، و سر فرود آوردن در برابر فرمان تو را نعمت برایم قرار ده، تا اینکه زود نخواهم آنچه را که تو دیر میخواهی، و دیر نخواهم آنچه را که تو زود میخواهی، ای مهربانترین مهربانان، و درود خدا بر محمد و خاندان محمد باد، بپذیر ای پروردگار جهانیان.
خدایا، تو برای هر مصیبت بزرگ و برای هر بلایی که بر سر انسان فرود میآید، کافی هستی؛ پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و در برابر هر مشقت و گرفتاری مرا بسنده باش، ای کسی که در مورد من نیکو امتحان کننده هستی، ای کسی که از دیرباز بر من بخشنده بودهای، ای کسی که برای هیچ چیزی از او بینیازی نیست، ای کسی که روزی هر چیزی بر عهده اوست.
سپس با انگشت خود به طرف کسی که میخواهی از بدی او تو را بسنده باشد، اشاره کرده و میگویی: «ما در گردنهای آنان، تا چانه هایشان، غُلهایی نهاده ایم، به طوری که سرهایشان را بالا نگاه داشته و دیده فرو هشته اند؛ و [ما] فراروی آنها سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده و پرده ای بر [چشمان] آنان فرو گسترده ایم، در نتیجه نمی توانند ببینند؛ ما بر دلهای آنان پوششهایی قرار دادیم تا آن را درنیابند و در گوشهایشان سنگینی [نهادیم] و اگر آنها را به سوی هدایت فراخوانی، باز هرگز به راه نخواهند آمد، آنان کسانی اند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مُهر نهاده
ص: 182
عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَوَلَّنِی وَ لَا تُوَلِّنِی أَحَداً مِنْ شِرَارِ خَلْقِکَ کَمَا خَلَقْتَنِی وَ غَذَوْتَنِی وَ رَزَقْتَنِی وَ رَحِمْتَنِی فَلَا تُضَیِّعْنِی یَا مَنْ جُودُهُ وَسِیلَةُ کُلِّ سَائِلٍ وَ کَرَمُهُ شَفِیعُ کُلِّ آمِلٍ یَا مَنْ هُوَ بِالْجُودِ مَوْصُوفٌ ارْحَمْ مَنْ هُوَ بِالْإِسَاءَةِ مَعْرُوفٌ یَا کَنْزَ الْفُقَرَاءِ یَا عَظِیمَ الرَّجَاءِ وَ یَا مُعِینَ الضُّعَفَاءِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ لِهَمٍّ لَا یُفَرِّجُهُ غَیْرُکَ وَ لِرَحْمَةٍ لَا تُنَالُ إِلَّا بِکَ وَ لِحَاجَةٍ لَا یَقْضِیهَا إِلَّا أَنْتَ اللَّهُمَّ کَمَا کَانَ مِنْ شَأْنِکَ مَا أَرَدْتَنِی بِهِ مِنْ ذِکْرِکَ وَ أَلْهَمْتَنِیهِ مِنْ شُکْرِکَ وَ دُعَائِکَ فَلْیَکُنْ مِنْ شَأْنِکَ الْإِجَابَةُ لِی فِیمَا دَعَوْتُکَ وَ النَّجَاةُ فِیمَا فَزِعْتُ إِلَیْکَ مِنْهُ فَإِنْ لَمْ أَکُنْ أَهْلًا أَنْ أَبْلُغَ رَحْمَتَکَ فَإِنَّ رَحْمَتَکَ أَهْلٌ أَنْ تَبْلُغَنِی وَ تَسَعَنِی لِأَنَّهَا وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ أَنَا شَیْ ءٌ فَلْتَسَعْنِی رَحْمَتُکَ یَا مَوْلَایَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ امْنُنْ عَلَیَّ وَ أَعْطِنِی فَکَاکَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ أَوْجِبْ لِیَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ وَ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعِینِ بِفَضْلِکَ وَ أَجِرْنِی مِنْ غَضَبِکَ وَ وَفِّقْنِی لِمَا یُرْضِیکَ عَنِّی وَ اعْصِمْنِی مِمَّا یُسْخِطُکَ عَلَیَّ وَ رَضِّنِی بِمَا قَسَمْتَ لِی وَ بَارِکْ لِی فِیمَا أَعْطَیْتَنِی وَ اجْعَلْنِی شَاکِراً لِنِعْمَتِکَ وَ ارْزُقْنِی حُبَّکَ وَ حُبَّ کُلِّ مَنْ أَحَبَّکَ وَ حُبَّ کُلِّ عَمَلٍ یُقَرِّبُنِی إِلَی حُبِّکَ وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِالتَّوَکُّلِ عَلَیْکَ وَ التَّفْوِیضِ إِلَیْکَ وَ الرِّضَا بِقَضَائِکَ وَ التَّسْلِیمِ لِأَمْرِکَ حَتَّی لَا أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ أَنْتَ لِکُلِّ عَظِیمَةٍ وَ أَنْتَ لِکُلِّ نَازِلَةٍ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اکْفِنِی کُلَّ مَئُونَةٍ وَ بَلَاءٍ یَا حَسَنَ الْبَلَاءِ عِنْدِی یَا قَدِیمَ الْعَفْوِ عَنِّی یَا مَنْ لَا غِنَی لِشَیْ ءٍ عَنْهُ یَا مْنَ رِزْقُ کُلِّ شَیْ ءٍ عَلَیْهِ.: ثُمَّ تُؤْمِی بِإِصْبَعِکَ نَحْوَ مَنْ تُرِیدُ أَنْ تُکْفَی شَرُّهُ وَ تَقُولُ إِنَّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِیَ إِلَی الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ- إِنَّا جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدی فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً- أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ
ص: 182
و آنان خود غافلانند؛ پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی گیرید؟ و چون قرآن بخوانی، میان تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند، پرده ای پوشیده قرار می دهیم؛ و بر دلهایشان پوششها می نهیم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینی [قرار می دهیم] و چون در قرآن پروردگار خود را به یگانگی یاد کنی با نفرت پشت می کنند؛ و سپاس مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است.»
خدایا، از تو به احترام آن اسمت که آسمان با آن پابرجا شده، و زمین با آن پابرجا ایستاده است، و با آن بین حق و باطل جدا میکنی، و با آن پراکندهها را جمع میکنی، و با آن بین گردآمدن جدایی میاندازی، و با آن تعداد شنها، و سنگینی کوهها، و پیمانه دریاها را به شماره میآوری، میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و در کار من برایم گشایش و برون رفت قرار دهی، که تو بر هر چیزی توانا هستی.}(1)
البلد الامین: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرموده است: هر کس بخواهد از هر دری که بخواهد وارد بهشت شود، و در پرونده او «لا إله إلا الله، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، محمد فرستاده خدا است.} نوشته شود، باید هر روز پس از نماز صبح بگوید: «الحمد لله الذی ذهب اللیل بقدرته»،{سپاس خدایی را که با قدرت خود، شب را برد.} تا عبارت «أقرئا محمداً منی السلام»،{ ای دو فرشته، بر محمد صلی الله علیه و آله از سوی من سلام برسانید.}
توضیح
«آخذ بناصیتها»، یعنی مالک و توانا بر اوست و با آن، او را به هرچه بخواهد، میکشاند، و گرفتن موهای پیشانی تمثیل برای آن است. «علی صراط مستقیم»، یعنی او بر حق و عدالت استوار است و پیش او، هیچ چنگ زنندهای خوار نمیگردد و هیچ ستمکاری از دست او بیرون نمیرود. «فإن تولّوا»، یعنی از ایمان آوردن به تو رو برگرداندند. «فقل حسبی الله» که او تو را از بدی آنان کفایت خواهد کرد و در برابر آنان، تو را یاری خواهد نمود. «لا إله إلا هو» مانند دلیل بر آن است. «علیه توکلت» پس جز به او امید ندارم و جز از او نمیترسم. «و هو رب العرش العظیم»، گفته شده است: یعنی فرمانروایی بزرگ، یا جسم بسیار بزرگ و فراگیری که فرمانها و امور حتمی از آن نازل میشود. «خیر حافظاً» حال یا تمیز است، مثل «لله درُّه فارساً»؛ همچنین «حفظاً» خوانده شده است که طبق آن، فقط تمیز است.
ص: 183
وَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ- أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ- وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی أَدْبارِهِمْ نُفُوراً- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی بِهِ تَقُومُ السَّمَاءُ وَ بِهِ تَقُومُ الْأَرْضُ وَ بِهِ تُفَرِّقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ بِهِ تَجْمَعُ بَیْنَ الْمُتَفَرِّقِ وَ بِهِ تُفَرِّقُ بَیْنَ الْمُجْتَمِعِ وَ بِهِ أَحْصَیْتَ عَدَدَ الرِّمَالِ وَ زِنَةَ الْجِبَالِ وَ کَیْلَ الْبِحَارِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ(1).
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَرَادَ دُخُولَ الْجَنَّةِ مِنْ أَیِّ أَبْوَابِهَا شَاءَ وَ یَکُونَ فِی صَحِیفَتِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَلْیَقُلْ کُلَّ یَوْمٍ عَقِیبَ صَلَاةِ الصُّبْحِ- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی ذَهَبَ بِاللَّیْلِ بِقُدْرَتِهِ إِلَی قَوْلِهِ أَقْرِئَا مُحَمَّداً مِنِّی السَّلَامَ (2).
آخِذٌ بِناصِیَتِها أی مالک لها قادر علیها یصرفها علی ما یرید بها و الأخذ بالنواصی تمثیل لذلک عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ أی أنه علی الحق و العدل لا یضیع عنده معتصم و لا یفوته ظالم فَإِنْ تَوَلَّوْا أی عن الإیمان بک فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ فإنه یکفیک معرتهم و یعینک علیهم لا إِلهَ إِلَّا هُوَ کالدلیل علیه عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ فلا أرجو و لا أخاف إلا منه وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ قیل أی الملک العظیم أو الجسم الأعظم المحیط الذی ینزل منه الأحکام و التقادیر خَیْرٌ حافِظاً حال أو تمییز نحو لله دره فارسا و قرئ حفظا فالأخیر فقط.
ص: 183
«أن تزولا»، یعنی نمیخواهد از بین روند، چرا که چیز ممکن برای ماندن در آن حال، ناگزیر باید نگهدارندهای داشته باشد، یا آنها را از نابودی نگاه دارد، چون «امساک» همان نگهداشتن است. «إن أمسکهما»، یعنی چیزی آن دو را نگاه نمیدارد. «من أحد من بعده»، یعنی بعد از خدا، یا بعد از نابود شدن؛ «من» اولی زائده، و دومی برای ابتدا است. «إنه کان حلیماً غفوراً» از این جهت که آن دو را نگاه داشته است، در حالی که آن دو به شدت سزاوار نابودی بودند. فیروزآبادی گفته است: «قرأ علیه السلام» مانند «أبلغه»، یعنی به او رساند، مانند «أقرأة» یا اینکه أقرأه فقط زمانی گفته میشود که سلام نوشته شده باشد. گفته است: «خفر به، خفراً و خفوراً»، یعنی پیمانش را شکست و نیرنگ زد، مانند «أخفره». گفته است: «الجوار» با کسره، یعنی به شخص امان دهی و به این ترتیب، همسایه تو شود و تو او را پناه دهی، و «جاوره، مجاورة و جواراً» که با کسره نیز میآید، یعنی همسایه او گشت.
«أصبحت و الملک»، واو برای پیوند دادن است، یعنی تمام آن کارها از سوی او بوده است؛ یا اینکه برای بیان حال است. «و الملکوت»، یعنی شکوه و فرمانروایی؛ فیروزآبادی گفته است: گفته میشود: «هو فی عز و منعة» با فتحه حروف و نیز با سکون، یعنی با او کسانی از خویشانش هستند که او را نگاه میدارند. جرزی گفته است: «القاهر»، یعنی چیره بر تمام آفریدگان؛ گفته میشود: «قهره، یقهره، فهو قاهر» و قهّار برای مبالغه است. و گفته است: «الجبار» به معنای کسی است که بر هرچه بخواهد، از طریق امر و نهی غلبه میکند؛ و گفته میشود: او والامرتبه و بالاتر از آفریدگان است. پایان.
«و الولی»، یعنی صاحب اختیار کارها، و یاری رساننده، و دوستدار. «الملتحد»، یعنی پناهگاه. «المعرة»، یعنی گناه و آزار. گفته میشود: «نجح فلان و أنجح»، یعنی به خواستهاش رسید. «القصم»، یعنی شکستن. «ما أردتنی به» یعنی به سبب آن مرا خواستی، کنایه از فرمان دادن به او. فرق بین «التوکل» و «التفویض»، و «الرضا» و «التسلیم»، هر چند از نظر معنی نزدیک به یکدیگر هستند، در کتاب ایمان و کفر گذشت.
«یا حسن البلاء»، یعنی نعمت. «فهی إلی الأذقان»، یعنی زنجیرها تا چانههایشان رسیده و نمیگذارند که آنها سرشان را بجنبانند. «فهم مقمحون»، یعنی سرشان را بالا برده و چشمانشان را بستهاند. «علی قلوبهم أکنة» جمع «کنان» و «الکنان» در وزن و معنی «الغطاء» است. «أن یفقهوه»، یعنی دوست ندارد بفهمند. «و فی آذانهم وقراً»، یعنی سنگینی.
«من اتخذ إلهه هواه»، یعنی پیروی از هدایت را به سوی دنباله روی از میل نفس، ترک کرده است، به طوری که گویی آن را پرستش میکند، یا آنچه را که دلش میخواهد، به خدایی گرفته، بدون اینکه دلیل وجود دارد که عبادت سزاوار اوست. «و أضله الله
ص: 184
أَنْ تَزُولا أی کراهة أن تزولا فإن الممکن حال بقائه لا بد له من حافظ أو یمنعهما أن تزولا لأن الإمساک منع إِنْ أَمْسَکَهُما أی ما أمسکهما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ أی من بعد الله أو من بعد الزوال و من الأولی زائدة و الثانیة للابتداء إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً حیث أمسکهما و کانتا جدیرتین بأن تهدا هدا و قال الفیروزآبادی قرأ علیه السلام أبلغه کأقرأه أو لا یقال أقرأه إلا إذا کان السلام مکتوبا و قال خفر به خفرا و خفورا نقض عهده و غدره کأخفره و قال الجوار بالکسر أن تعطی الرجل ذمة فیکون بها جارک فتجیره و جاوره مجاورة و جوارا و قد یکسر صار جاره أصبحت و الملک الواو للعطف أی أصبح جمیع تلک الأمور منه أو للحال و الملکوت العز و السلطان ذکره الفیروزآبادی و قال هو فی عز و منعة محرکة و یسکن أی معه من یمنعه من عشیرته و قال الجزری القاهر هو الغالب علی جمیع الخلائق یقال قهره یقهره قهرا فهو قاهر و قهار للمبالغة و قال الجبار معناه الذی یقهر علی ما أراد من أمر و نهی و یقال هو العالی فوق خلقه انتهی.
و الولی المتولی للأمور و الناصر و المحب و الملتحد الملجأ و المعرة الإثم و الأذی و یقال نجح فلان و أنجح إذا أصاب طلبته و القصم الکسر ما أردتنی به أی طلبتنی بسببه کنایة عن الأمر به و قد مر الفرق بین التوکل و التفویض و الرضا و التسلیم فی کتاب الإیمان و الکفر و إن کانت متقاربة المعنی.
یا حسن البلاء أی النعمة فَهِیَ إِلَی الْأَذْقانِ أی الأغلال واصلة إلی أذقانهم فلا تخلیهم یطأطئون رءوسهم فَهُمْ مُقْمَحُونَ رافعون رءوسهم غاضون أبصارهم عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً جمع کنان و الکنان الغطاء وزنا و معنی أَنْ یَفْقَهُوهُ أی کراهة أن یفقهوه وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً أی ثقلا.
مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أی ترک متابعة الهدی إلی مطاوعة الهوی فکأنه یعبده أو اتخذ معبوده ما یهواه دون ما دل الدلیل علی أن العبادة تحق له وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ
ص: 184
علی علم»، یعنی خدا او را خوار کرد و او را با آنچه انتخاب کرده، به حال خود رها کرد. یا از روی سزا دادن به کفر و ستیزهجویی او، با علم او به اینکه وی استحقاق آن را دارد؛ گفته شده است: یعنی به حسب علم خودش او را گمراه یافت و واقعیت، طبق علمش درست در آمد. «فمن یهدیه من بعد الله»، یعنی بعد از هدایت خدا، به عبارت دیگر، وقتی با هدایت خدای متعال، هدایت نشد، امیدی در هدایت شدن او نیست. «حجاباً مستوراً»، یعنی پوشاننده، و گفته شده است: پوششی که قابل دیدن نباشد. تفسیر این آیات در محل خود گذشت .
روایت47.
فلاح السائل(1)
و البلد الامین(2)
و مصباح الشیخ(3)
و غیرها: از دعاهای سرّ: هر کس از امت تو حفاظت و سرپرستی و یاری مرا بخواهد، پس هنگام صبح و شب و خوابیدنش بگوید: {به پروردگارم ایمان آوردم و او الله، خدای هر چیزی، و پایان هر علم و به ارث برنده آن، و پروردگار هر چیز است؛ و خدا را بر بندگی و خواری و کوچکی خودم گواه میگیرم؛ و به زیبایی عملکرد خدا در مورد خودم اعتراف میکنم؛ و به خاطر سپاسگزاری اندکم، به زیان خودم اقرار مینمایم؛ و از خداوند در این روزم و در این شبم، به حق آنچه که برای او حقی به خاطر آنچه در من است، میبیند، رضایت و ایمان و وارستگی و روزی گسترده و باوری بدون شک و تردید درخواست میکنم.
خدایم برای من از هر کسی غیر او بسنده است؛ و خداوند بر هر کسی غیر از خودش، وکیل است؛ به نهان علم خدا و به آشکار آن ایمان آوردم؛ از هر بدی به آنچه در علم خداست، پناه میبرم؛ منزه است دانای به آنچه خدای مهربان آفریده و آن را شماره کرده و و بر آن قادر است؛ هر چه خدا بخواهد - همان میشود - و هیچ توانی جز به سبب خدا نیست؛ و از خدا آمرزش میخواهم و فرجام به سوی اوست.}(4)
توضیح
«و أبوء»، یعنی اقرار میکنم. «بحق ما یراه له حقاً»، یعنی به تمام چیزهایی که خدا میداند که از حقوق اوست، پس ضمیر به «الله» بر میگردد، یا ظرف بدل از ضمیر است، یعنی خدای سبحان برای خودش حقی میبیند. «علی ما یراه» مربوط به عبارت «أسأل» است و «علی» برای بیان علت است، یعنی به خاطر هر چیزی که از سوی من، سبب خشنودیاش میبیند؛ و عبارت «ایماناً» و بعد از آن، توضیح موصول است و در بعضی
ص: 185
عَلی عِلْمٍ أی خذله الله و خلاه و ما اختاره أو جزاء له علی کفره و عناده علی علم منه باستحقاقه لذلک و قیل أی وجده ضالا علی حسب ما علمه فخرج معروفه علی وفق علمه فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أی بعد هدایة الله أی إذا لم یهتد بهدایته تعالی فلا طمع من اهتدائه حِجاباً مَسْتُوراً أی ساترا و قیل حجابا لا یبصر و قد مر تفسیر تلک الآیات فی محالها.
فَلَاحُ السَّائِلِ (1)، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ (2)، وَ مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (3)، وَ غَیْرُهَا: مِنْ أَدْعِیَةِ السِّرِّ وَ مَنْ أَرَادَ مِنْ أُمَّتِکَ حِفْظِی وَ کَلَاءَتِی وَ مَعُونَتِی فَلْیَقُلْ عِنْدَ صَبَاحِهِ وَ مَسَائِهِ وَ نَوْمِهِ- آمَنْتُ بِرَبِّی وَ هُوَ اللَّهُ إِلَهُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ مُنْتَهَی کُلِّ عِلْمٍ وَ وَارِثُهُ وَ رَبُّ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ أُشْهِدُ اللَّهَ عَلَی نَفْسِی بِالْعُبُودِیَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ الصَّغَارِ وَ أَعْتَرِفُ بِحُسْنِ صَنَائِعِ اللَّهِ إِلَیَّ وَ أَبُوءُ عَلَی نَفْسِی بِقِلَّةِ الشُّکْرِ وَ أَسْأَلُ اللَّهَ فِی یَوْمِی هَذَا وَ لَیْلَتِی هَذِهِ بِحَقِّ مَا یَرَاهُ لَهُ حَقّاً عَلَی مَا یَرَاهُ مِنِّی لَهُ رِضًا وَ إِیمَاناً وَ إِخْلَاصاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ إِیقَاناً بِلَا شَکٍّ وَ لَا ارْتِیَابٍ حَسْبِی إِلَهِی مِنْ کُلِّ مَنْ هُوَ دُونَهُ وَ اللَّهُ وَکِیلٌ عَلَی کُلِّ مَنْ سِوَاهُ آمَنْتُ بِسِرِّ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَلَانِیَتِهِ وَ أَعُوذُ بِمَا فِی عِلْمِ اللَّهِ مِنْ کُلِّ سُوءٍ سُبْحَانَ الْعَالِمِ بِمَا خَلَقَ اللَّطِیفِ الْمُحْصِی لَهُ الْقَادِرِ عَلَیْهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ(4).
و أبوء أی أقر بحق ما یراه له حقا أی بحق کل شی ء یعلم الله أنه من حقوقه فالضمیر راجع إلی الله أو الظرف بدل من الضمیر أی یری له حقا علی نفسه سبحانه علی ما یراه متعلق بقوله أسأل و علی للتعلیل أی أسأله لکل شی ء یراه منی سببا لرضاه و قوله إیمانا و ما بعده بیان للموصول و فی
ص: 185
نسخهها «و ایماناً» آمده است که در این صورت، عطف به محل موصول و عطف تفسیری خواهد بود. در این صورت، احتمال دارد «رضا» بیان برای موصول باشد، یعنی هر چیزی از قبیل خشنودی و ایمان، که از سوی من طاعت برای او و منسوب به او میداند.
مؤلف
در فلاح السائل و البلد الامین بعد از دعا گفته است: پس زمانی که این دعا را بخواند، برای او در میان آفریدههایم منزلت قرار میدهم و به خاطر آن، دلهایشان را به او مهربان میگردانم و او را در دینش حفظ میکنم.
روایت48.
الکافی و الفقیه: هر دو با اسناد به محمد بن فرج، که گفته است: ابو جعفر محمد بن علی الرضا علیهما السلام این دعا را برای من نوشت و آن را به من آموخت و فرمود: هر کس این دعا را پس از نماز صبح بخواند، هر نیازی بخواهد برای او برآورده میشود و خدا او را از آنچه اندوه دارد، کفایت میکند: {با نام خدا، و درود خدا بر محمد و خاندان او، کارم را به خدا واگذار میکنم، همانا خدا به بندگانش بیناست؛ پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نیرنگ می کردند حمایت فرمود؛ منزّهی تو، راستی که من از ستمکاران بودم؛ پس [دعای] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم، و مؤمنان را [نیز] چنین نجات می دهیم؛ خدا ما را بس است و نیکو حمایتگری است؛ پس با نعمت و بخششی از جانب خدا، [از میدان نبرد] بازگشتند، در حالی که هیچ آسیبی به آنان نرسیده بود؛ هر چه خدا بخواهد - همان میشود، - و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا نیست؛ هر چه خدا بخواهد - همان میشود، - نه آنچه مردم بخواهند؛ هر چه خدا بخواهد - همان میشود، - هر چند مردم ناپسند بدارند؛ پروردگارم برای من از پرورندهها کفایت میکند؛ آفریدگارم مرا از آفریدگان کفایت میکند؛ روزی دهندهام مرا از روزی خوران کفایت میکند؛ آنکه همیشه مرا کفایت کرده، مرا کفایت میکند؛ الله که جز او هیچ خدایی وجود ندارد، برای من کفایت میکند؛ بر او توکل کردهام و او پروردگار عرش بزرگ است.}(1)
در الکافی آمده است: «من المرزوقین، حسبی الذی لم یزل حسبی منذ قط، حسبی الله الذی لا إله إلا هو»،{آن کسی که همواره و از ازل و فقط او کفایتم کرده، مرا کفایت میکند؛ الله که جز او هیچ خدایی نیست، مرا کفایت میکند.}(2)
عدة الداعی: از آن حضرت، علیه السلام مثل آن را با این عبارت روایت کرده است: «حسبی الرازق من المرزوقین، حسبی الله رب العالمین، حسبی من هو حسبی، حسبی من لم یزل حسبی، من کان منذ کنت لم یزل حسبی، حسبی الله»،{روزی دهندهام مرا از روزی خوران کفایت میکند؛ همان که برایم بسنده است، مرا کفایت میکند؛ همان کسی که همواره کفایتم کرده، مرا کفایت میکند؛ کسی که از زمان بودنم همواره کفایتم کرده، مرا کفایت میکند؛ الله مرا کفایت میکند.} تا آخر.
روایت49.
الفقیه: رسول خدا
ص: 186
بعض النسخ و إیمانا فیکون العطف علی محل الموصول عطف تفسیر و یحتمل علی هذا أن یکون رضا بیانا للموصول أی کل ما یراه منی طاعة له و منسوبا إلیه من الرضا و الإیمان.
قال فی فلاح السائل و البلد الأمین بعد الدعاء فإنه إذا قال ذلک جعلت له فی خلقی جاها و عطفت علیه قلوبهم و جعلته فی دینه محفوظا.
الْکَافِی، وَ الْفَقِیهُ، بِإِسْنَادِهِمَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ: أَنَّهُ قَالَ کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الرِّضَا علیهما السلام بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ عَلَّمَنِیهِ وَ قَالَ مَنْ دَعَا بِهِ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الْفَجْرِ لَمْ یَلْتَمِسْ حَاجَةً إِلَّا یُسِّرَتْ لَهُ وَ کَفَاهُ اللَّهُ مَا أَهَمَّهُ- بِسْمِ اللَّهِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا مَا شَاءَ النَّاسُ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِنْ کَرِهَ النَّاسُ حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ حَسْبِیَ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ حَسْبِیَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ حَسْبِیَ الَّذِی لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ (1).
وَ فِی الْکَافِی،: مِنَ الْمَرْزُوقِینَ حَسْبِیَ الَّذِی لَمْ یَزَلْ حَسْبِی مُنْذُ قَطُّ حَسْبِیَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ(2).
عُدَّةُ الدَّاعِی، عَنْهُ علیه السلام: مِثْلَهُ إِلَی قَوْلِهِ حَسْبِیَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ حَسْبِیَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی مَنْ کَانَ مُنْذُ کُنْتُ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِیَ اللَّهُ إلخ.
الْفَقِیهُ، بِإِسْنَادِهِ الصَّحِیحِ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ
ص: 186
صلی الله علیه و آله بعد از نماز صبح میفرمود: {خدایا، از اندوه و ناراحتی و ناتوانی و تنبلی و تنگ چشمی و ترس، و انحراف در دین، و چیرگی مردان، و نابودی بی همسر شدن،؟؟؟ و غفلت زدگی و لغزش و سنگدلی و محتاج شدن و بینوایی به تو پناه میآورم. از نفسی که سیر نگردد، و از دلی که خشوع نداشته باشد، و از چشمی که اشک نریزد، و از دعایی که شنیده نشود، و از نمازی که سود نرساند، به تو پناه میآورم. از زنی که مرا قبل از رسیدن پیری، پیر کند، به تو پناه میآورم؛ و از فرزندی که بر من مالک شود، به تو پناه میآورم؛ و از دارایی که بر من عذاب شود، به تو پناه میآورم؛ و از نیرنگبازی که وقتی در من خوبی ببیند، بپوشاند و وقتی بدی ببیند، فاش کند، به تو پناه میآورم؛ خدایا برای هیچ گناهکاری بر ضد من سلطه و منتی قرار نده.}(1)
توضیح
برخی بین «الهمّ» و «الحزن» فرق نهادهاند، به این صورت که «الهم» برای موردی است که انتظار میرود در آینده اتفاق افتد، و «الحزن» چیزی است که اتفاق افتاده است، و «الهمّ» حزنی است که انسان را میگدازد؛ گفته میشود: «همَّنی المرض» به این معنی است که بیماری مرا گداخته کرد؛ نامیدن آنچه از سختیهای غصه برای انسان پیش میآید به این اسم، به خاطر این است که رساتر و شدیدتر از حزنی که اصل آن خشونت است، انسان را میگدازد. «العجز» در اصل، عقب ماندن از چیزی است و از «العجز» گرفته شده است که همان عقب مانده چیزی است و به خاطر همراه بودن آن با ناتوانی و کوتاهی از انجام چیزی، در مقابل قدرت به کار میرود. «الکسل»، یعنی گرانی کردن از انجام چیزی، با وجود توانایی.
در النهایه آمده است، در این دعا آورده است: «نعوذ بالله من بوار الأیّم»، یعنی کمبود آن، چیزی که از بازار کم شود؛ و «الأیّم» زنی که شوهر نداشته باشد. پایان. تفسیر آن در کتاب دعا در ضمن حدیث خواهدآمد.(2)
در النهایه آمده است: «عال، یعیل، عیلة»، یعنی نادار گشت. در القاموس، «الشیب»، یعنی سفیدی مو، مانند «المشیب»، و «شیّب الحزن رأسه و برأسه و أشاب» به همین معنی است.
«یکون علیّ ربّاً»، یعنی مربی و غذا دهنده، و من نیازمند به او باشم؛ که این به خاطر خلاف عادت بودن، سختترین چیزهاست، بلکه معمولاً بر عکس است و متعدی کردن آن با «علیّ» به خاطر دربر داشتن معنای
ص: 187
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یَقُولُ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْهَمِّ وَ الْحَزَنِ وَ الْعَجْزِ وَ الْکَسَلِ وَ الْبُخْلِ وَ الْجُبْنِ وَ ضَلَعِ الدَّیْنِ وَ غَلَبَةِ الرِّجَالِ وَ بَوَارِ الْأَیِّمِ وَ الْغَفْلَةِ وَ الزَّلَّةِ وَ الْقَسْوَةِ وَ الْعَیْلَةِ وَ الْمَسْکَنَةِ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ عَیْنٍ لَا تَدْمَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا یُسْمَعُ وَ مِنْ صَلَاةٍ لَا تَنْفَعُ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنِ امْرَأَةٍ تُشَیِّبُنِی قَبْلَ أَوَانِ مَشِیبِی وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ وَلَدٍ یَکُونُ عَلَیَّ رَبّاً وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ مَالٍ یَکُونُ عَلَیَّ عَذَاباً وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ صَاحِبِ خَدِیعَةٍ إِنْ رَأَی حَسَنَةً دَفَنَهَا وَ إِنْ رَأَی سَیِّئَةً أَفْشَاهَا اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ لِفَاجِرٍ عَلَیَّ یَداً وَ لَا مِنَّةً(1).
منهم من فرق بین الهم و الحزن بأن الهم إنما یکون فی الأمر المتوقع و الحزن فیما قد وقع و الهم هو الحزن الذی یذیب الإنسان یقال همنی المرض بمعنی أذابنی و سمی به ما یعتری الإنسان من شدائد الغم لأنه یذیبه أبلغ و أشد من الحزن الذی أصله الخشونة و العجز أصله التأخر عن الشی ء مأخوذ من العجز و هو مؤخر الشی ء و للزومه الضعف و القصور عن الإتیان بالشی ء استعمل فی مقابلة القدرة و الکسل التثاقل عن الشی ء مع وجود القدرة.
و فی النهایة فیه نعوذ بالله من بوار الأیم أی کسادها من بارت السوق و الأیم التی لا زوج بها انتهی و سیأتی فی الحدیث تفسیر له فی کتاب الدعاء(2) و فی النهایة عال یعیل عیلة افتقر و فی القاموس الشیب بیاض الشعر کالمشیب و شیب الحزن رأسه و برأسه و کذلک أشاب.
یکون علی ربا أی مربیا و منعما و أکون محتاجا إلیه فإن ذلک أصعب الأشیاء لکونه علی خلاف العادة بل الغالب بالعکس و التعدیة بعلی لتضمین معنی
ص: 187
تسلط و چیرگی است. سید داماد - که روانش پاک باد- گفته است: اگر «ربّاً» باشد باید با لام متعدی شود، درست آن است که «رباء» مانند «سماء» - در وزن - به معنی بخشش و منت، و مصدر به معنای اسم فاعل باشد؛ و «رباء» مانند «ظماء» یا با سکون، مانند «نوء» و با سکون باء بعد از راء با کسره، مانند «دفء»، و همگی اشتباه و زحمت بیهوده است و به آنها نیازی نیست و مسئله در مورد متعدی کردن آن، همان طور که دانستی، آسان است.
«و یکون علیّ عذاباً»، یعنی در آخرت، یا هم در آن و هم در دنیا. «دفنها»، یعنی بپوشاند. «المنة» یعنی نعمت، و گویا تأکید برای «ید» است؛ و نیز ممکن است هر یک از نعمت و منت آنها به بعضی از کمکها اختصاص داشته باشد تا جمله جداگانهای باشد - نه تأکید. -
روایت50.
الفقیه: تعدادی از اصحاب ما از امام صادق علیه السلام روایت کردهاند که فرموده است: پدرم علیه السلام وقتی نماز صبح را میخواند، میگفت: {ای کسی که از رگ گردن به من نزدیک تر است، ای کسی که میان آدمی و دلش حایل می گردد، ای کسی که در دیدگاه بالا قرار دارد، ای کسی که مثل او چیزی وجود ندارد و او شنوای داناست، ای بخشندهترین کسی که از او درخواست میشود، و ای بسیار بخشندهای که عطا میکند، ای بهترین کسی که خوانده میشود، ای برترین مورد امیدواری، ای شنوندهترین شنوندگان، و ای بینندهترین تماشاگران، ای بهترین یاوران، ای سریعترین حسابرسان، ای رحم کنندهترین رحم کنندگان، و ای بهترین داوران، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و روزیام را بر من گسترده ساز، و عمر مرا طولانی کن، و از رحمتت بر من بگستران، و مرا از کسانی که دینت را با آنان یاری میرسانی قرار بده، و دیگری را جایگزین من نکن.
خدایا، تو روزی مرا و روزی هر جنبندهای را بر عهده گرفتهای، پس بر من و خانوادهام از روزی گسترده و حلال خود، گسترده ساز، و ما را از ناداری نگاه دار.
سپس میگویی: خوشامد میگویم به دو حفظ کننده، و تحیت خدا بر شما دو فرشته نویسنده. بنویسید! خدا بر شما رحمت فرستد؛ که من گواهی میدهم هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست، و گواهی میدهم که محمد بنده و فرستاده اوست، و گواهی میدهم که دین، همان است که او تشریع نمود، و اسلام همان گونه است که او توصیف کرد، و کتاب همان است که او نازل کرد، و سخن همان است که او گفته است، و اینکه خدا همان حقیقت آشکار است. خدیا، بر محمد و خاندان محمد، برترین تحیت و برترین درود را برسان.
ص: 188
التسلط و الاستیلاء و قال السید الداماد قدس سره لو کان ربا لعدی باللام و الصواب رباء کسماء بمعنی الطول و المنة و المصدر بمعنی اسم الفاعل و رباء کظماء أو بالتسکین کنوء و بإسکان الباء بعد الراء المکسورة کدف ء و کلها تصحیف و تکلف مستغن عنه و الأمر فی التعدیة هین کما عرفت.
و یکون علی عذابا أی فی الآخرة أو الأعم منها و من الدنیا دفنها أی سترها و المنة النعمة و کأنه تأکید للید و یمکن تخصیص کل منهما ببعض المعاونات لیکون تأسیسا.
الْفَقِیهُ، رَوَی عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: کَانَ أَبِی علیه السلام یَقُولُ إِذَا صَلَّی الْغَدَاةَ- یَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَیَ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ یَا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ یَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَی یَا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ یَا أَجْوَدَ مَنْ سُئِلَ وَ یَا أَوْسَعَ مَنْ أَعْطَی وَ یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ یَا أَفْضَلَ مُرْتَجَا وَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ وَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ وَ یَا خَیْرَ النَّاصِرِینَ وَ یَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ وَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِی وَ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِکَ وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِی غَیْرِی اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَکَفَّلْتَ بِرِزْقِی وَ رِزْقِ کُلِّ دَابَّةٍ فَأَوْسِعْ عَلَیَّ وَ عَلَی عِیَالِی مِنْ رِزْقِکَ الْوَاسِعِ الْحَلَالِ وَ اکْفِنَا مِنَ الْفَقْرِ ثُمَّ یَقُولُ مَرْحَباً بِالْحَافِظَیْنِ وَ حَیَّاکُمُ اللَّهُ مِنْ کَاتِبَیْنِ اکْتُبَا رَحِمَکُمَا اللَّهُ أَنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الدِّینَ کَمَا شَرَعَ وَ أَنَّ الْإِسْلَامَ کَمَا وَصَفَ وَ أَنَّ الْکِتَابَ کَمَا أَنْزَلَ وَ أَنَّ الْقَوْلَ کَمَا حَدَّثَ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ اللَّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَ أَفْضَلَ الصَّلَاةِ
ص: 188
در حالی صبح کردم که پروردگارم ستوده است؛ در حالی صبح کردم که هیچ شریکی برای خداس قرار نمیدهم، و هیچ کس را با خدا نمیخوانم، و جز او هیچ کس را به سرپرستی نمیگیرم؛ همچون بنده بردهای صبح کردم که هیچ چیزی را جز آنچه پروردگارم ملک من گرداند، مالک نیستم؛ در حالی صبح کردم که نمیتوانم خوبی آنچه را که امید دارم، به سوی خودم بکشانم، و نمیتوانم بدی آنچه را که از آن هراسناکم، از خودم دور کنم؛ صبح کردم در حالی که در گرو عمل خودم هستم؛ با آن گونه ناداری که کسی تهیدستتر از من وجود ندارد، صبح کردم؛ با کمک خدا صبح میکنم و با کمک خدا شب میکنم؛ با کمک خدا زندگی میکنم و با اذن خدا میمیرم، و رستاخیز به سوی خداست.}(1)
توضیح
«أقرب إلیّ من حبل الورید» به کلام خدای سبحان «و نحن أقرب إلیه من حبل الورید»،(2)
{و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم.} اشاره دارد، و «الوریدان» دو رگی است که از جلو، دو طرف گردن را احاطه کرده و به شاهرگ متصل میشوند و از سر به آن وارد میشوند؛ و گفته شده است: از این رو «ورید» نامیده شده است که روح وارد آن میشود؛ و گفته شده است: آن، رگ بین گردن و کتف است؛ و «الحبل» همان رگ است و اضافه شدن آن، برای توضیح است؛ یعنی ما از کسی که از رگ گردن به او نزدیکتر است، به او آگاهتریم، و این نسبت با نزدیک بودن، برای نزدیک بودن علم، جایز است، چرا که موجب آن است. «حبل الورید» مثلی برای بیان برای نزدیک بودن است. شاعر گفته است: «و الموت أدنی لی من الورید»،{مرگ برای من از رگ گردن نزدیکتر شده است.} بیضاوی این را بیان کرده است و گفته شده: «الورید» رگ مربوط به قلب است، یعنی ما از قلب او به او نزدیکتریم، یا ما، با تسلط داشتن و نزدیک بودن او نسبت به رگ گردنش، به او از آن هم نزدیکتریم.
مؤلف
احتمال دارد نکته در «الورید»، جهت نزدیک بودن خدای سبحان باشد، و اینکه نزدیکی او به صورت علت بودن است، نه نزدیکی مکانی. چرا که پابرجا بودن شخص با این شاهرگ است و با بریده شدن آن، انسان میمیرد و انسان گمان میکند که بقا و زنده ماندن او، به آن شاهرگ وابسته است. از این رو خدای متعال میفرماید: ما در به وجود آمدن و بقای او، از آن شاهرگ مهمتریم، چرا که آن شاهرگ، یکی از اسبابی است که خدا برای بقای او آفریده است و هم این و هم سایر علل به دست اوست.
«یا من یحول بین المرء و قلبه»، یعنی دلش را از آنچه اراده کرده، به سوی چیزی دیگر برمیگرداند؛ همان طور که امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: «عرفت الله بفسخ العزائم»،{خدا را با سست شدن اراده های استوار شناختم.} یعنی او را از آنچه در نهان دلش جای گرفته، غافل میکند؛ یا آنچه را که در دل انسان است و او خود اطلاع ندارد، میداند و از این رو به دل او از خودش نزدیکتر است، به طوری که گویا بین او و دلش فاصله انداخته است.
ص: 189
أَصْبَحْتُ وَ رَبِّی مَحْمُودٌ أَصْبَحْتُ لَا أُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا أَدْعُو مَعَ اللَّهِ أَحَداً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّاً أَصْبَحْتُ عَبْداً مَمْلُوکاً لَا أَمْلِکُ إِلَّا مَا مَلَّکَنِی رَبِّی أَصْبَحْتُ لَا أَسْتَطِیعُ أَنْ أَسُوقَ إِلَی نَفْسِی خَیْرَ مَا أَرْجُو وَ لَا أَصْرِفَ عَنْهُ شَرَّ مَا أَحْذَرُ أَصْبَحْتُ مُرْتَهَناً بِعَمَلِی وَ أَصْبَحْتُ فَقِیراً لَا أَجِدُ أَفْقَرَ مِنِّی بِاللَّهِ أُصْبِحُ وَ بِاللَّهِ أُمْسِی وَ بِاللَّهِ أَحْیَا وَ بِاللَّهِ أَمُوتُ وَ إِلَی اللَّهِ النُّشُورُ(1).
أقرب إلی من حبل الورید إشارة إلی قوله سبحانه وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ(2) و الوریدان عرقان مکتنفان بصفحتی العنق فی مقدمها متصلان بالوتین یردان من الرأس إلیه و قیل سمی وریدا لأن الروح ترده و قیل هو عرق بین العنق و المنکب و الحبل العرق و إضافته للبیان أی نحن أعلم بحاله ممن کان أقرب إلیه من حبل الورید و النسبة تجوز بقرب الذات لقرب العلم لأنه موجبه و حبل الورید مثل فی القرب قال الشاعر
و الموت أدنی لی من الورید
کذا ذکره البیضاوی و قیل الورید عرق متعلق بالقلب یعنی نحن أقرب إلیه من قلبه أو نحن أقرب إلیه من حبل وریده مع استیلائه علیه و قربه منه.
و یحتمل أن یکون النکتة فی ذکر الورید بیان جهة قربه سبحانه و أنه القرب بالعلیة لا بحسب المکان فإن قوام الشخص بهذا العرق و بقطعه یموت الإنسان و یظن الإنسان أن بقاءه و حیاته به فقال تعالی نحن أدخل فی وجوده و بقائه من ذلک العرق لأنه أحد الأسباب الذی خلقه الله لبقائه و هو و سائر العلل بیده.
یا من یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ أی یصرف قلبه عما یریده إلی غیره کما قال أمیر المؤمنین علیه السلام عرفت الله بفسخ العزائم أو یذهله عما هو مخزون فی قلبه أو یعلم مما فی قلب الإنسان ما لا یعلمه فهو أقرب إلی قلبه منه فکأنه حائل بینه و بینه.
ص: 189
در عبارت «یا من لیس کمثله شیء»، حرف کاف اضافی است؛ یعنی چیزی شبیه او که مثل او باشد، وجود ندارد، پس چگونه مثل حقیقی او وجود داشته باشد؟! یا اینکه منظور از مثل او، ذات او باشد، مانند این عبارت که «مثلک لا یفعل کذا»،{مانند تو چنین کاری انجام نمیدهد.} که به اول برمیگردد؛ و گفته شده است: مثل او یعنی صفت او، یعنی صفتی مانند صفت او وجود ندارد.
«و لا تستبدل بی غیری» به این کلام خدای سبحان «و إن تتولّوا یستبدل قوماً غیرکم ثم لا یکونوا أمثالکم»،(1){و
اگر روی برتابید، [خدا] جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود.} یعنی مرا به سبب گناهانم مستوجب خشم خودت قرار نده که مرا ببری و دیگری را برای یاری دینت به جای من بیاوری؛ و نیز احتمال دارد منظور از آن، این باشد که بدن و آفرینش مرا در دنیا و رستاخیز دگرگون نکن؛ ولی اولی آشکارتر است.
در عبارت «کما شرع» و نظایر آن، ضمیر به «الله» بر میگردد؛ و نیز امکان دارد در همه آنها، افعال به صورت مجهول خوانده شود.
روایت51.
الفقیه(2) و المکارم و الذکری: مسمع بن کردین گفته است: چهل صبح با امام صادق علیه السلام نماز خواندم، حضرت وقتی از نافلهها فارغ میشد، دستانش را به آسمان بلند میکرد و میگفت: {ما و ملکی که برای خداست، صبح کردیم؛ خدایا، ما بندگان تو و فرزندان بندگان تو هستیم؛ خدایا، ما را از آن جا که مراقبت میکنیم و از آن جا که خود مراقبت نمیکنیم، حفظ کن؛ خدایا، ما را از آن جا که نگهبانی میکنیم و از آن جا که نگهبانی نمیکنیم، نگاه دار؛ خدایا، ما را از آن جا میپوشانیم و از آن جا که نمیپوشانیم، بپوشان؛ خدایا، ما را با توانگری و سلامتی بپوشان؛ خدایا، سلامتی و پایدار بودن سلامتی و سپاسگزاری از سلامتی را به ما روزی کن.}(3)
توضیح
در الذکری در هر دو مورد «نتحفّظ» آمده است، و همینطور در هر دو «نتحرّس» و «نتستّر»، و در پایان آن آمده است: «و ارزقنا العافیة و ارزقنا الشکر علیها»،{سلامتی و سپاسگزاری بر آن را به ما روزی کن.} سپس گفته است: به نظر من در این روایت، اشارهای بر اینکه دعا رو به مردم بوده است، وجود دارد، و شاید این دعا بعد از تمام شدن تعقیبات بوده است؛ به این دلیل که در روایات چنین وارد شده است که خواننده تعقیبات باید در رو به قبله بودن و نشستن به حالت تورک، به حالت کسی که تشهد میخواند، باشد و آنچه به
ص: 190
یا من لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ الکاف زائدة أو لیس ما یشبه أن یکون مثله فکیف مثله حقیقة أو المراد بمثله ذاته کقولهم مثلک لا یفعل کذا فیرجع إلی الأول و قیل مثله صفته أی لیس کصفته صفة و لا تستبدل بی غیری إشارة إلی قوله سبحانه وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ (1) أی لا تجعلنی بسبب المعاصی مستوجبا لغضبک حتی تذهب بی و تأتی بغیری مکانی لنصر دینک و یحتمل أن یکون المراد لا تغیر جسمی و خلقی فی الدنیا و الآخرة و الأول أظهر.
کما شرع الضمیر فیه و فی نظائره راجع إلی الله و یمکن أن یقرأ علی بناء المجهول فی الجمیع.
الْفَقِیهُ (2)، وَ الْمَکَارِمُ، وَ الذِّکْرَی، عَنْ مِسْمَعِ بْنِ کِرْدِینٍ أَنَّهُ قَالَ: صَلَّیْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَکَانَ إِذَا انْفَتَلَ رَفَعَ یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ أَصْبَحْنَا وَ أَصْبَحَ الْمُلْکُ لِلَّهِ اللَّهُمَّ إِنَّا عَبِیدُکَ وَ أَبْنَاءُ عَبِیدِکَ اللَّهُمَّ فَاحْفَظْنَا مِنْ حَیْثُ نَحْتَفِظُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا نَحْتَفِظُ اللَّهُمَّ احْرُسْنَا مِنْ حَیْثُ نَحْتَرِسُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا نَحْتَرِسُ اللَّهُمَّ اسْتُرْنَا مِنْ حَیْثُ نَسْتَتِرُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا نَسْتَتِرُ اللَّهُمَّ اسْتُرْنَا بِالْغِنَاءِ وَ الْعَافِیَةِ اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا الْعَافِیَةَ وَ دَوَامَ الْعَافِیَةِ وَ ارْزُقْنَا الشُّکْرَ عَلَی الْعَافِیَةِ(3).
فی الذکری نتحفظ فی الموضعین و کذا نتحرس فیهما و کذا نتستر فیهما و فی آخره و ارزقنا العافیة و ارزقنا الشکر علیها ثم قال قلت فی هذا إشارة إلی أنه دعا مستقبل القوم و لعل هذا بعد الفراغ من التعقیب فإنه قد ورد أن المعقب یکون علی هیئة المتشهد فی استقبال القبلة و فی التورک و أن ما یضر
ص: 190
نماز آسیب میرساند، به تعقیبات نیز آسیب میرساند؛ یا اینکه گفته شود، این اختصاص به نماز صبح دارد، نه نمازهای دیگر؛ یا اینکه گفته شود، منظور از «انتفاله»، فارغ شدن از نماز و اشاره کردن برای دادن سلام باشد. پایان. مورد اخیر آشکارتر است، و استفاده از «انتفال» به معنای انصراف، (روی را به سمتی برگرداندن)، فراوان است، هر چند استفاده در معنی مَجازی است.
روایت52.
الْکَافِی: در روایت صحیحی، محمد بن مسلم گفته است: از امام باقر علیه السلام در مورد تسبیح پرسیدم، فرمود: چیزی غیر از تسبیح فاطمه سلام الله علیها که وظیفه قرار داده شده باشد، سراغ ندارم، و بعد از نماز صبح ده مرتبه میگویی: «لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد و هو علی کل شیء قدیر»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست، فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست، و او بر هر چیزی تواناست.} و بعد از آن، هر مقدار که خواستی، و از روی استحباب، تسبیح میگویی.(1)
از همان کتاب: از عدة، به صورت مرفوع نقل کرده است که فرمود: بعد از نماز صبح میگویی: {خدایا، ستایشی همیشگی که همراه جاودانگی تو باشد، برای تو باد؛ و ستایشی که هیچ پایانی برای آن جز خشنودی تو نیست، برای تو باد؛ ستایشی که هیچ زمانی برای آن جز خواسته تو نیست، برای تو باد؛ ستایشی که هیچ پاداشی برای گوینده آن جز خشنودی تو نیست، برای تو باد؛ خدایا، ستایش مخصوص توست و شکایت به سوی تو و تویی یاریگر؛ خدایا، ستایش مخصوص توست، آنگونه که تو سزاوار آن هستی؛ ستایش مخصوص خداست، با همه ستایشهایش و برای همه نعمتهایش، تا آنکه ستایش، به آنچه پروردگارم دوست میدارد و خشنود است، منتهی شود.}(2)
بعد از نماز صبح و قبل از اینکه سخن بگویی، میگویی: {ستایش برای خداست، به گنجایش میزان، و نهایت خشنودی، و سنگینی عرش؛ و خدا منزه است، به گنجایش میزان، و نهایت خشنودی، و سنگینی عرش؛ و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، به گنجایش میزان، و نهایت خشنودی، و سنگینی عرش.} این را چهار مرتبه تکرار میکنی و سپس میگویی: {همچون بنده خواری از تو میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و گناهانمان را برای ما بیامرزی، و نیازهای ما را در دنیا و آخرت، در آسانی و ایمنی برآورده سازی.}(3)
روایت53.
التهذیب: معمر بن خلاد گفته است: از امام رضا علیه السلام شنیدم میفرمود: سزاوار است شخص وقتی صبح میکند،
ص: 191
بالصلاة یضر بالتعقیب أو یقال هنا یختص بالصبح لا غیر أو یقال المراد بانفتاله فراغه من الصلاة و إیماؤه بالتسلیم انتهی و الأخیر أظهر و الانفتال بمعنی الانصراف شائع و إن کان مجازا.
الْکَافِی، فِی الصَّحِیحِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ التَّسْبِیحِ فَقَالَ مَا عَلِمْتُ شَیْئاً مُوَظَّفاً غَیْرَ تَسْبِیحِ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ عَشْرِ مَرَّاتٍ بَعْدَ الْفَجْرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ یُسَبِّحُ مَا شَاءَ تَطَوُّعاً(1).
وَ مِنْهُ عَنِ الْعِدَّةِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ تَقُولُ بَعْدَ الْفَجْرِ: اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً مَعَ خُلُودِکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً لَا مُنْتَهَی لَهُ دُونَ رِضَاکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً لَا أَمَدَ لَهُ دُونَ مَشِیَّتِکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً لَا أَجْرَ لِقَائِلِهِ إِلَّا رِضَاکَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَی وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَمَا أَنْتَ أَهْلُهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ بِمَحَامِدِهِ کُلِّهَا عَلَی نَعْمَائِهِ کُلِّهَا حَتَّی یَنْتَهِیَ الْحَمْدُ إِلَی حَیْثُ مَا یُحِبُّ رَبِّی وَ یَرْضَی (2) وَ تَقُولُ بَعْدَ الْفَجْرِ قَبْلَ أَنْ تَتَکَلَّمَ الْحَمْدُ لِلَّهِ مِلْ ءَ الْمِیزَانِ وَ مُنْتَهَی الرِّضَا وَ زِنَةَ الْعَرْشِ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ مِلْ ءَ الْمِیزَانِ وَ مُنْتَهَی الرِّضَا وَ زِنَةَ الْعَرْشِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِلْ ءَ الْمِیزَانِ وَ مُنْتَهَی الرِّضَا وَ زِنَةَ الْعَرْشِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِلْ ءَ الْمِیزَانِ وَ مُنْتَهَی الرِّضَا وَ زِنَةَ الْعَرْشِ یُعِیدُ ذَلِکَ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ ثُمَّ یَقُولُ أَسْأَلُکَ مَسْأَلَةَ الْعَبْدِ الذَّلِیلِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا ذَنْبَنَا وَ تَقْضِیَ لَنَا حَوَائِجَنَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ(3).
التَّهْذِیبُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ حُکَیْمٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ إِذَا أَصْبَحَ أَنْ یَقْرَأَ
ص: 191
بعد از تعقیب نماز صبح، پنجاه آیه قرائت کند.(1)
روایت54.
اختیار ابن الباقی: از سلمان فارسی نقل کرده که گفته است: بر دوال شمشیر امیرالمؤمنین علیه السلام نوشتهای دیدم، پس گفتم ای امیرالمؤمنین، این نوشته بر روی شمشیر شما چیست؟ فرمود: این یازده کلمهای است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من آموخته است؛ آیا دوست داری آن را به بیاموزم تا خودت در مسافرت و منزل و در شب و روز و نیز دارایی و فرزندانت محافظت شوید؟ گفتم: آری؛ فرمود: وقتی نماز صبح را خواندی و از آن فارغ شدی، بگو: {خدایا، ای دانای به هر پنهانی، ای کسی که آسمان به دست او برپا شده است، ای کسی که زمین به قدرت او گسترده شده است، ای کسی که خورشید و ماه با نور بزرگواریاش تابان گشتهاند، ای کسی که دریاها با قدرت او به جریان افتادهاند، ای کسی که یوسف را از بند بندگی رهانید، ای کسی که هر عذاب و گرفتاری را دور میکند، ای کسی که نیازهای خواهندگان پیش او برآورده شده هستند، ای کسی که برایش نه دربانی وجود دارد که در نهان نگاه دارد، و نه وزیری که رشوه بگیرد، از تو میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و مرا در مسافرت و در منزلم و در شب و روزم، و در بیداری و خوابم، و خودم و خانوادهام، و دارایی و فرزندانم محافظت نمایی؛ و ستایش مخصوص خدای یگانه است.}
روایت55.
المجازات النبویه: که برای سید رضی الدین است: از کلام آن حضرت، صلی الله علیه و آله این است: هر کس هنگام صبح ده مرتبه بگوید: «لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و هو علی کل شیء قدیر»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست، زنده میکند و میمیراند و او بر هر چیزی تواناست.} در ازای هر مرتبه که آن را گفته است، خداوند برایش ده نیکی مینویسد و با آن، ده گناه را از او برمیدارد، و او را با آن، ده درجه بالا میبرد، و این کلمات از اول روز تا پایان آن، برایش سلاح و وسیله حفاظت او میشوند و در آن روز، کار گناه آلود که بر اینها غلبه کند، انجام نمیدهد.(2)
در این کلام، دو تا استعاره به کار رفته است؛ یکی از آنها عبارت «و کنّ له مسلحة من أول نهاره إلی آخره» است و منظور از «مسلحة» در اینجا، محل جمع آوری سلاح فراوان است؛ گفته میشود: «ههنا مسلحة للشیطان» و منظور از آن، جایی است که گروهی از یاران او گرد آمده و زیاد شدهاند و توان و هیبتشان بیشتر شده است، همان طور که گفته میشود: «مأسدة للأرض»، یعنی جایی که شیر فراوان دارد؛ و «مکمأة للأرض» یعنی جایی که کمأه - نوعی قارچ - زیاد است و «مفعأة،
ص: 192
بَعْدَ التَّعْقِیبِ خَمْسِینَ آیَةً(1).
إِخْتِیَارُ ابْنِ الْبَاقِی، عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ قَالَ: رَأَیْتُ عَلَی حَمَائِلِ سَیْفِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام کِتَابَةً فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا هَذِهِ الْکِتَابَةُ عَلَی سَیْفِکَ فَقَالَ هَذِهِ إِحْدَی عَشْرَةَ کَلِمَةً عَلَّمَنِیهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَ فَتُحِبُّ أَنْ أُعَلِّمَکَ إِیَّاهَا فَتُحْفَظَ فِی سَفَرِکَ وَ حَضَرِکَ وَ لَیْلِکَ وَ نَهَارِکَ وَ مَالِکَ وَ وُلْدِکَ فَقُلْتُ نَعَمْ- فَقَالَ علیه السلام إِذَا صَلَّیْتَ الصُّبْحَ وَ فَرَغْتَ مِنْ صَلَاتِکَ فَقُلِ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا عَالِماً بِکُلِّ خَفِیَّةٍ یَا مَنِ السَّمَاءُ بِقُدْرَتِهِ مَبْنِیَّةٌ یَا مَنِ الْأَرْضُ بِقُدْرَتِهِ مَدْحِیَّةٌ یَا مَنِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِنُورِ جَلَالِهِ مُضِیئَةٌ یَا مَنِ الْبِحَارُ بِقُدْرَتِهِ مَجْرِیَّةٌ یَا مُنْجِیَ یُوسُفَ مِنْ رِقِّ الْعُبُودِیَّةِ یَا مَنْ یَصْرِفُ کُلَّ نَقِمَةٍ وَ بَلِیَّةٍ یَا مَنْ حَوَائِجُ السَّائِلِینَ عِنْدَهُ مَقْضِیَّةٌ یَا مَنْ لَیْسَ لَهُ حَاجِبٌ یُغْشَی وَ لَا وَزِیرٌ یُرْشَی صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْفَظْنِی فِی سَفَرِی وَ حَضَرِی وَ لَیْلِی وَ نَهَارِی وَ یَقَظَتِی وَ مَنَامِی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ.
الْمَجَازَاتُ النَّبَوِیَّةُ، لِلسَّیِّدِ رَضِیِّ الدِّینِ مِنْ ذَلِکَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله: مَنْ قَالَ حِینَ یُصْبِحُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ وَاحِدَةٍ قَالَهَا عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ حَطَّ عَنْهُ بِهَا عَشْرَ سَیِّئَاتٍ وَ رَفَعَهُ بِهَا عَشْرَ دَرَجَاتٍ وَ کُنَّ لَهُ مَسْلَحَةً مِنْ أَوَّلِ نَهَارِهِ إِلَی آخِرِهِ وَ لَمْ یَعْمَلْ یَوْمَئِذٍ عَمَلًا یَقْهَرُهُنَ (2).
و فی هذا الکلام استعارتان إحداهما قوله علیه السلام و کن له مسلحة من أول نهاره إلی آخره و المراد بالمسلحة هاهنا مجتمع السلاح الکثیر یقال هاهنا مسلحة للشیطان و یراد به الموضع الذی جماعة من أعوانه قد کثرت أسلحتهم و اشتدت شوکتهم کما یقال مأسدة للأرض الکثیرة الأسد و مکمأة للأرض الکثیرة الکمأة و مفعاة
ص: 192
محوأة»: زمینی که افعیها و مارهای زیاد دارد؛ نمونههای این کاربرد فراوان است و حضرت علیه السلام این کلمات را برای گوینده آن، به منزله سلاح فراوانی دانسته که امور ترسناک را از او دور کرده و دستهای ستمگر را از او برمیگرداند.
استعاره دیگر، عبارت «و لم یعمل یومئذٍ عملاً یقهرهنَّ» او، علیه السلام است و منظور از آن، این است که در آن روز از کارهای بدی که گناه آن بر پاداش گفتن این کلمات غلبه کند، انجام نمیدهد، در صورتی که کلمات را به گونهای که مقرر شده ادا کند.
سزاوار است منظور از آن گناهان، گناهان کوچک باشد، نه گناهان بزرگ؛ چرا که عقوبت گناهان بزرگ میشود و از این رو بر نیکیهایی که گفته است و بر درجههایی که اشاره کرده است، غالب میگردد؛ و از آنجا که حضرت علیه السلام آن کلمات را به عنوان سلاح قرار داده است، در مقابل آنها، گناه تباه کننده و خطای هلاک کننده را به منزله برتری یافته و نفوذ کرده در آن، قرار داده است که به منظور زیبا نمودن کاربرد واژهها و قرینه هم قرار دادن تکههای کلام، انجام داده است و این، جایگاه مَجاز دوم در کلام او بود که به آن دست یافتیم و پرده از راز آن برگشودیم.(1)
مؤلف
برخی از روایتهای مربوط به این بخش، در قسمت تعقیبات مشترک نمازها، و در قسمت تعیقبات مخصوص نماز مغرب گفته شد .
ص: 193
محوأة للأرض الکثیرة الأفاعی و الحیات و نظائر ذلک کثیرة فجعل علیه السلام هذه الکلمات لقائلهن بمنزلة السلاح الکثیر الذی یدفع عنه المخاوف و یرد الأیدی البواطش.
و الاستعارة الأخری قوله علیه السلام و لم یعمل یومئذ عملا یقهرهن و المراد و لم یعمل من الأعمال السیئة فی یومه ما یغلب إثمه أجر هذه الکلمات إذا قالها علی الوجه المحدود فیها.
و ینبغی أن یکون المراد بذلک الذنوب الصغائر دون الذنوب الکبائر لأن عقاب الکبیرة یعظم فیکون کالقاهر لتلک الحسنات التی ذکرها و الدرجات التی أشار إلیها و لما أقام علیه السلام تلک الکلمات مقام السلاح لقائلها جعل ما فی مقابلتها من إثم موتغ و ذنب موبق بمنزلة القاهر لها و الثالم فیها ملامحة بین صفحات الألفاظ و مزاوجة بین فرائد الکلام و هذا موضع المجاز الثانی الذی أفضنا فی ذکره و کشفنا عن سره (1).
قد مر بعض أخبار الباب فی باب تعقیب کل صلاة و فی باب تعقیب المغرب.
ص: 193
باب چهل و چهارم : سجده شکر و فضیلت آن و آنچه در آن خوانده میشود، و آداب آن
روایات
روایت1.
الاحتجاج: حمیری در نامهای به حضرت قائم علیه السلام، از او در مورد سجده شکر بعد از نماز واجب سؤال کرده بود که بعضی از اصحاب ما گفتهاند که آن، بدعت است، پس آیا جایز است شخص بعد از نماز واجب، آن سجده را به جای آورد؟ و اگر جایز باشد، در نماز مغرب، - محل آن - بعد از نماز است یا بعد از چهار رکعت نافله؟ حضرت جواب داد: سجده شکر از لازمترین سنتها و واجبترین آنها است و جز کسی که بخواهد در دین خدا بدعت ایجاد کند، کسی نمیگوید که سجده شکر بدعت است. و اما در مورد خبری که در آن، سجده شکر بعد از نماز مغرب روایت شده و اختلاف در اینکه سجده، بعد از سه رکعت است یا بعد از چهار رکعت، - بدان که - فضیلت دعا و تسبیح گفتن بعد از نماز واجب نسبت به دعا و تسبیح در دنباله نافلهها، مانند فضیلت نمازهای واجب نسبت به نافلهها است و سجده شکر نیز دعا و تسبیح است و با فضیلتتر آن است که بعد از نماز واجب باشد، ولی به جای آوردن آن بعد از نافله نیز جایز است.(1)
توضیح
این روایت بر جایز بودن سجده شکر در نماز مغرب، قبل از نافلهها و بعد از آنها، دلالت دارد؛ و نیز اینکه مقدم کردن آن بر نافلهها فضیلت بیشتری دارد و همین بهتر است و به این ترتیب بین روایتها هماهنگی حاصل میشود. همچنین بعید نیست به تأخیر انداختنی که در روایت آمده است، بر تقیّه حمل شود؛ چرا که آنها بعد از نماز جستجو میکنند که - ببینند - چه کسی سجده - شکر - میکند و چه کسی نمیکند؛ بعضی از روایتها نیز به این مطلب اشاره کردهاند.
بیشتر اصحاب به پرفضیلت تر بودن به تأخیر انداختن آن از نافلهها نظر داده اند. در المنتهی گفته است: بهتر است سجده شکر در نماز مغرب بعد از نافلههای آن باشد، به خاطر روایتی که شیخ از حفص جوهری(2) نقل کرده و گفته است: امام علی النقی علیه السلام نماز مغرب را خواند و بعد از رکعت هفتم، سجده شکر به جای آورد.
ص: 194
الْإِحْتِجَاجُ،: کَتَبَ الْحِمْیَرِیُّ إِلَی الْقَائِمِ علیه السلام یَسْأَلُهُ عَنْ سَجْدَةِ الشُّکْرِ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ فَإِنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا ذَکَرَ أَنَّهَا بِدْعَةٌ فَهَلْ یَجُوزُ أَنْ یَسْجُدَهَا الرَّجُلُ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ وَ إِنْ جَازَ فَفِی صَلَاةِ الْمَغْرِبِ هِیَ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ أَوْ بَعْدَ الْأَرْبَعِ رَکَعَاتِ النَّافِلَةِ فَأَجَابَ علیه السلام سَجْدَةُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِهَا وَ لَمْ یَقُلْ إِنَّ هَذِهِ السَّجْدَةَ بِدْعَةٌ إِلَّا مَنْ أَرَادَ أَنْ یُحْدِثَ فِی دِینِ اللَّهِ بِدْعَةً وَ أَمَّا الْخَبَرُ الْمَرْوِیُّ فِیهَا بَعْدَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ وَ الِاخْتِلَافُ فِی أَنَّهَا بَعْدَ الثَّلَاثِ أَوْ بَعْدَ الْأَرْبَعِ فَإِنَّ فَضْلَ الدُّعَاءِ وَ التَّسْبِیحِ بَعْدَ الْفَرَائِضِ عَلَی الدُّعَاءِ بِعَقِیبِ النَّوَافِلِ کَفَضْلِ الْفَرَائِضِ عَلَی النَّوَافِلِ وَ السَّجْدَةُ دُعَاءٌ وَ تَسْبِیحٌ وَ الْأَفْضَلُ أَنْ یَکُونَ بَعْدَ الْفَرْضِ فَإِنْ جُعِلَتْ بَعْدَ النَّوَافِلِ أَیْضاً جَازَ(1).
یدل علی جواز السجدة فی المغرب قبل النوافل و بعدها و أن التقدیم أفضل و هو أقرب و به یجمع بین الأخبار و لا یبعد أن یکون ما ورد من التأخیر محمولا علی التقیة لأنهم بعد الفریضة یتفقدون من یسجد و من لا یسجد و یشعر به بعض الأخبار أیضا.
و ذهب أکثر الأصحاب إلی أفضلیة التأخیر قال فی المنتهی سجود الشکر فی المغرب ینبغی أن یکون بعد نافلتها
لِمَا رَوَاهُ الشَّیْخُ عَنْ حَفْصٍ الْجَوْهَرِیِ (2) قَالَ: صَلَّی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ صَلَاةَ الْمَغْرِبِ فَسَجَدَ سَجْدَةَ الشُّکْرِ بَعْدَ السَّابِعَةِ
ص: 194
به او گفتم: پدران شما بعد از رکعت سوم سجده شکر میکردند! فرمود: هیچ یک از پدران من جز بعد از رکعت هفتم، سجده شکر به جای نمیآوردند.
جهم بن ابی جهمه، جواز مقدم کردن آن - برنافله و انجام دادن - بعد از نماز مغرب را روایت کرده(1) و گفته است: امام موسی بن جعفر علیه السلام را دیدم که بعد از سه رکعت، سجده شکر کرد؛ به او گفتم: فدایت شوم، دیدم که بعد از رکعت سوم سجده کردی؛ فرمود: مرا دیدی؟ گفتم: آری؛ فرمود: پس آن را ترک نکن که دعا در آن، پذیرفته شده است. پایان.
مؤلف
این اشاره بر تأخیر انداختن در حالت تقیه دارد، پس دقت کن؛ در ادامه روایت ابن ابی ضحاک(2) از امام رضا علیه السلام که قبل از نافله، سجده کرده بود، خواهد آمد. در الذکری گفته است: در مورد محل سجده شکر بعد از نماز مغرب، دو - گونه - روایت وجود دارد که در صورت امکان حمل روایت امام کاظم علیه السلام بر مطلق سجده، میتوان به هر دو دسته روایتها عمل کرد؛ هر چند چنین حمل کردنی بعید است. پایان. گویا انجام آن در هر دو محل، با فضیلتتر و با احتیاط سازگارتر است، به این دلیل که از بسیاری از روایتها، مستحب بودن آن بعد از هر گونه نافله نیز برداشت میشود.
روایت2.
مجالس الصدوق: الثمالی گفته است: وارد مسجد کوفه شدم و به مردی برخورد کردم که در نزد ستون هفتم نماز میخواند و رکوع و سجود نیکویی به جای میآورد؛ آمدم که به او نگاه کنم، ولی قبل از رسیدن من به سجده رفت و شنیدم که در سجده میگفت: {خدایا، هر چند قطعاً تو را نافرمانی کردهام، ولی در دوست داشتنیترین چیز به تو که همان ایمان به توست، از تو فرمانبرداری نمودهام؛ و این منتی است که تو بر من نهادهای، نه اینکه منتی از من بر تو باشد؛ و در بدترین چیزها نسبت به تو، از تو نافرمانی نکردهام: برای تو فرزندی ادعا نکرده و برای تو شریکی نگرفتهام، و این منتی است که تو بر من نهادهای، نه اینکه منتی از من بر تو باشد؛ و تو را در چیزهایی نافرمانی کردهام، ولی این نه از روی زیاده خواهی و خود بزرگ بینی، و نه سرکشی کردن در پرستش تو، و نه انکار پروردگاری تو، بوده است؛ و لیکن به خاطر پیروی من از هوای نفسم بوده و شیطان، بعد از اینکه برایم دلیل و بیان وجود داشت، مرا به لغزش کشاند؛ پس اگر مرا به خاطر گناهم عذاب کنی، به من ستم نکردهای، و اگر مهربانی بورزی، به خاطر بخشندگی و مهربانی توست، ای مهربانترین مهربانان.}
ص: 195
فَقُلْتُ لَهُ کَانَ آبَاؤُکَ یَسْجُدُونَ بَعْدَ الثَّلَاثَةِ فَقَالَ مَا کَانَ أَحَدٌ مِنْ آبَائِهِ یَسْجُدُ إِلَّا بَعْدَ السَّبْعِ.
وَ قَدْ رَوَی جَوَازَ التَّقْدِیمِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ جَهْمُ بْنُ أَبِی جَهْمَةَ(1) قَالَ: رَأَیْتُ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ علیه السلام وَ قَدْ سَجَدَ بَعْدَ ثَلَاثِ رَکَعَاتٍ مِنَ الْمَغْرِبِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ رَأَیْتُکَ سَجَدْتَ بَعْدَ الثَّلَاثِ فَقَالَ وَ رَأَیْتَنِی قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَلَا تَدَعْهَا فَإِنَّ الدُّعَاءَ فِیهَا مُسْتَجَابٌ.
انتهی.
و هذا مما یومی إلی التقیة فی التأخیر فلا تغفل و سیأتی فی خبر ابن أبی الضحاک (2) عن الرضا علیه السلام أنه سجد قبل النافلة و قال فی الذکری فی موضع سجدتی الشکر بعد المغرب روایتان یجوز العمل بهما مع إمکان حمل روایة الکاظم علیه السلام علی سجدة مطلقة و إن کان بعیدا انتهی و لعل إیقاعها فی الموضعین أفضل و أحوط إذ یظهر من کثیر من الأخبار استحبابها بعد النافلة مطلقا أیضا.
مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ الْقَطَّانِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ الزَّعْفَرَانِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْعَبْدِیِّ عَنْ سَهْلٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الثُّمَالِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ مَسْجِدَ الْکُوفَةِ فَإِذَا أَنَا بِرَجُلٍ عِنْدَ أسطوانة [الْأُسْطُوَانَةِ] السَّابِعَةِ قَائِماً یُصَلِّی یُحْسِنُ رُکُوعَهُ وَ سُجُودَهُ فَجِئْتُ لِأَنْظُرَ إِلَیْهِ فَسَبَقَنِی إِلَی السُّجُودِ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی سُجُودِهِ- اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتُ قَدْ عَصَیْتُکَ فَقَدْ أَطَعْتُکَ فِی أَحَبِّ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ وَ هُوَ الْإِیمَانُ بِکَ مَنّاً مِنْکَ بِهِ عَلَیَّ لَا مَنَّ بِهِ مِنِّی عَلَیْکَ وَ لَمْ أَعْصِکَ فِی أَبْغَضِ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ لَمْ أَدْعُ لَکَ وَلَداً وَ لَمْ أَتَّخِذْ لَکَ شَرِیکاً مَنّاً مِنْکَ عَلَیَّ لَا مَنَّ مِنِّی عَلَیْکَ وَ عَصَیْتُکَ فِی أَشْیَاءَ عَلَی غَیْرِ مُکَاثَرَةٍ وَ لَا مُکَابَرَةٍ وَ لَا اسْتِکْبَارٍ عَنْ عِبَادَتِکَ وَ لَا جُحُودٍ لِرُبُوبِیَّتِکَ وَ لَکِنِ اتَّبَعْتُ هَوَایَ وَ أَضَلَّنِی الشَّیْطَانُ بَعْدَ الْحُجَّةِ وَ الْبَیَانِ فَإِنْ تُعَذِّبْنِی فَبِذَنْبِی غَیْرَ ظَالِمٍ لِی وَ إِنْ تَرْحَمْنِی فَبِجُودِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
ص: 195
سپس نافلهای خواند و از در کنده بیرون رفت تا اینکه به محل اقامت کلبیها رسید؛ با فرد سیاهرویی برخورد کرد و دستوری به او داد که من متوجه نشدم؛ پس به او گفتم: این کیست؟ گفت: این علی بن حسین علیهما السلام است. گفتم: خدا مرا فدای شما کند، چه چیزی شما را اینجا آورده است؟ فرمود: همان چیزی که دیدی.(1)
توضیح
«الذی رأیت»، یعنی نماز در این مسجد؛ و شاید نگفتن زیارت پدرش و جدش علیهم السلام، به خاطر تقیّه بوده است، چون آن دو مهمتر بودهاند.
مؤلف
این دعا را در المکارم به صورت مرسل از او علیه السلام روایت کرده و گفته است: امام علی بن حسین علیه السلام در سجدههایش میگفت:... و دعا را به این کلام او رساند: «و ترکتُ معصیتک فی أبغض الأشیاء إلیک، و هو أن أدعو لک ولداً و أدعو لک شریکاً»،{و در بدترین چیزها نسبت به تو، نافرمانی تو را ترک کردهام، و آن این است که برای تو فرزندی ادعا کرده و برای تو شریکی گرفته باشم.} و این کلام او: «و عصیتک فی أشیاء علی غیر وجه مکابرة و لا معاندة و لا استکبار»،{و در چیزهایی تو را نافرمانی کردهام، ولی نه از روی خود بزرگ بینی، و نه دشمنی، و نه سرکشی.} و این کلام او: «و استزلَّنی الشیطان بعد الحجَّة و البرهان، فإن تعذِّبنی بذنوبی...»{و شیطان مرا، بعد از اینکه حجت و برهان در اختیارم بود، به لغزش کشاند؛ پس اگر مرا به خاطر گناهانم عذاب کنی...}(2)
روایت3.
مجالس الصدوق: امام صادق علیه السلام فرمود: موقعی رسول خدا صلی الله علیه و آله همرا با یارانش در کوچههای مدینه میرفت. ناگاه از مرکبش پیاده شد و سپس به سجده افتاد و سجدهاش طول کشید، سپس سرش را بلند کرد و برگشت، پس سوار شد. یارانش به او گفتند: ای رسول خدا، دیدیم که از مرکبت پیاده شدی و به سجده رفتی و سجدهات طول کشید؛ - ماجرا چه بود -؟
فرمود: همانا جبرئیل علیه السلام پیش من آمد و از جانب پروردگارم به من سلام رساند و بشارت داد که مرا در مورد امتم شرمنده نخواهد کرد؛ من مالی نداشتم که صدقه دهم و بندهای نداشتم که آزاد کنم، از این رو پسندیدم پروردگارم را سپاسگزاری کنم.(3)
ص: 196
ثُمَّ انْفَتَلَ وَ خَرَجَ مِنْ بَابِ کِنْدَةَ فَتَبِعْتُهُ حَتَّی أَتَی مُنَاخَ الْکَلْبِیِّینَ فَمَرَّ بِأَسْوَدَ فَأَمَرَهُ بِشَیْ ءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا فَقَالَ هَذَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام فَقُلْتُ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ مَا أَقْدَمَکَ هَذَا الْمَوْضِعَ فَقَالَ هَذَا الَّذِی رَأَیْتَ (1).
الذی رأیت أی الصلاة فی هذا المسجد و لعل عدم ذکر زیارة أبیه و جده علیهم السلام للتقیة لأنهما کانتا أهم.
وَ رَوَی هَذَا الدُّعَاءَ فِی الْمَکَارِمِ عَنْهُ علیه السلام مُرْسَلًا قَالَ: وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام یَقُولُ فِی سُجُودِهِ وَ سَاقَ الدُّعَاءَ إِلَی قَوْلِهِ وَ تَرَکْتُ مَعْصِیَتَکَ فِی أَبْغَضِ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ وَ هُوَ أَنْ أَدْعُوَ لَکَ وَلَداً وَ أَدْعُوَ لَکَ شَرِیکاً إِلَی قَوْلِهِ وَ عَصَیْتُکَ فِی أَشْیَاءَ عَلَی غَیْرِ وَجْهِ مُکَابَرَةٍ وَ لَا مُعَانَدَةٍ وَ لَا اسْتِکْبَارٍ إِلَی قَوْلِهِ وَ اسْتَزَلَّنِی الشَّیْطَانُ بَعْدَ الْحُجَّةِ وَ الْبُرْهَانِ فَإِنْ تُعَذِّبْنِی فَبِذُنُوبِی (2).
مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنِ ابْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَسِیرُ مَعَ بَعْضِ أَصْحَابِهِ فِی بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِینَةِ إِذْ ثَنَی رِجْلَهُ عَنْ دَابَّتِهِ ثُمَّ خَرَّ سَاجِداً فَأَطَالَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَعَادَ ثُمَّ رَکِبَ فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ رَأَیْنَاکَ ثَنَیْتَ رِجْلَکَ عَنْ دَابَّتِکَ ثُمَّ سَجَدْتَ فَأَطَلْتَ السُّجُودَ؟
فَقَالَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ علیه السلام أَتَانِی فَأَقْرَأَنِی السَّلَامَ مِنْ رَبِّی وَ بَشَّرَ أَنَّهُ لَمْ یُخْزِنِی فِی أُمَّتِی فَلَمْ یَکُنْ لِی مَالٌ فَأَتَصَدَّقَ بِهِ وَ لَا مَمْلُوکٌ فَأُعْتِقَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَشْکُرَ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَ (3).
ص: 196
توضیح
این روایت بر مستحب بودن سجده شکر به صورت مطلق، هنگام از راه رسیدن نعمتها دلالت دارد و در آن بین اصحاب اختلافی وجود ندارد. شیخ بهایی - که رحمت خدا بر او باد- گفته است: علمای ما، که خدا از آنان خشنود باد، بر مستحب بودن سجده شکر هنگام رسیدن نعمتها و دور شدن عذابها، اتفاق نظر دارند؛ و همان طور که برای نعمت تازه رسیده مستحب است، ظاهراً همان گونه که شیخ ما در الذکری گفته است: هنگام به یاد آوردن نعمتها نیز مستحب است، هر چند نعمت جدید نباشد. همچنین علمای ما بر مستحب بودن سجده در دنباله نمازها، به خاطر سپاسگزاری از توفیق به جای آوردن آن، هم عقیده هستند و مستحب است در دنباله تعقیب باشد، به گونهای که آن را پایان بخش قرار دهد و طول دادن آن با فضیلتتر است .
در آن، پهن کردن آرنجها و چسباندن سینه و شکم به زمین مستحب است. آیا سجده با اعضای هفتگانه شرط است، یا صرف گذاشتن پیشانی بر زمین کفایت میکند؟ هر دو احتمال، ممکن است درست باشد و در الذکری اولی را قطعی دانسته و اینگونه دلیل آورده است که صورت ظاهری سجده با آن محقق میشود؛ ولی در مورد گذاشتن پیشانی بر چیزی که سجده بر آن صحیح است، اصل، شرط نبودن آن است. پایان.
در الذکری گفته است: در سجدههای شکر، تکبیر آغازین و تکبیر سجده و بالا بردن دستها و تشهد و سلام وجود ندارد؛ و آیا برای بالا بردن سر از سجدهها، تکبیر مستحب است؟ در المبسوط آن را ثابت کرده است. انجام دادن آن در حالت سواره و از روی اختیار جایز است؛ چون اصل، جواز آن است. پایان.
در المعتبر گفته است: شیخ در النهایه گفته است: در سجده شکر، تکبیر آغازین و تکبیر سجدهها و تشهد و سلام وجود ندارد؛ و در المبسوط گفته است: تکبیر برای برداشتن سر، مستحب است؛ و گویا آن را شبیه سجده تلاوت دانسته است. شافعی گفته است: سجده شکر مانند سجده تلاوت است. پایان.
این خبر دلالت بر این دارد که سجده بر زمین، در صورت امکان آن، بهتر است، ولی بر متعین بودن آن دلالتی ندارد.
روایت4.
العیون: سلیمان بن حفص گفته است: امام ابالحسن علیه السلام به من نوشت: در سجده شکر، صد مرتبه «شکراً شکراً»،{سپاسگزاری میکنم، سپاسگزاری میکنم.} یا اگر خواستی، «عفواً عفواً»،{گذشت میخواهم، گذشت میخواهم.} بگو.
صدوق - که رحمت خدا بر او باد- گفته است: سلیمان، امام موسی بن جعفر و امام رضا علیهما السلام را دیده است و از اینرو نمیدانم
ص: 197
یدل علی استحباب سجدة الشکر عند تجدد النعم مطلقا و لا خلاف فیه بین الأصحاب قال الشیخ البهائی ره أطبق علماؤنا رضی الله عنهم علی ندبیة سجود الشکر عند تجدد النعم و دفع النقم و کما یستحب لشکر النعمة المتجددة فالظاهر کما قاله شیخنا فی الذکری أنه یستحب عند تذکر النعم و إن لم یکن متجددة و قد أجمع علماؤنا علی استحباب السجود أیضا عقیب الصلاة شکرا علی التوفیق لأدائها و یستحب أن یکون عقیب التعقیب بحیث یجعل خاتمته و إطالته أفضل.
و یستحب فیه افتراش الذراعین و إلصاق الصدر و البطن بالأرض و هل یشترط السجود علی الأعضاء السبعة أم یکتفی بوضع الجبهة کل محتمل و قطع فی الذکری بالأول و علله بأن مسمی السجود یتحقق بذلک و أما وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه فالأصل عدم اشتراطه انتهی.
و قال فی الذکری لیس فی سجود الشکر تکبیرة الافتتاح و لا تکبیرة السجود و لا رفع الیدین و لا تشهد و لا تسلیم و هل یستحب التکبیر لرفع رأسه من السجود أثبته فی المبسوط و یجوز فعله علی الراحلة اختیارا لأصالة الجواز انتهی.
و قال فی المعتبر قال الشیخ فی النهایة لیس فی سجدة الشکر تکبیر الافتتاح و لا تکبیر السجود و لا تشهد و لا تسلیم و قال فی المبسوط یستحب التکبیر لرفع رأسه من السجود و لعله شبهه بسجدة التلاوة و قال الشافعی هی کسجدة التلاوة انتهی.
و هذا الخبر یدل علی أن السجود علی الأرض مع الإمکان أفضل و لا یدل علی تعینه.
الْعُیُونُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْیَقْطِینِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ حَفْصٍ قَالَ: کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام قُلْ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ مِائَةَ مَرَّةٍ شُکْراً شُکْراً وَ إِنْ شِئْتَ عَفْواً عَفْواً.
قال الصدوق ره قد لقی سلیمان موسی بن جعفر و الرضا علیهما السلام و لا أدری
ص: 197
این روایت(1) از کدام یک از آنان است .
روایت5.
العلل(2) و العیون: امام رضا علیه السلام فرمود: سجده بعد از نماز واجب، سپاسگزاری از خدای متعال در برابر توفیقی است که به بندهاش داد تا واجبش را بجای آورد و کمترین چیزی که برای گفتن در آن کفایت میکند، «شکراً لله، شکراً لله، شکراً لله»،{سپاس خدا را، سپاس خد را، سپاس خدا را.} سه مرتبه است.
گفتم: معنی عبارت «شکراً لله» چیست؟ فرمود: میگوید این سجده من سپاس از خدای عزّوجلّ است، به خاطر اینکه به من در راه خدمت به خودش و به جای آوردن واجبش توفیق داد؛ و شکر موجب فزونی میگردد و اگر در نمازش کاستی وجود داشته باشد که با نافلهها جبران نشود، با این سجده جبران میگردد.(3)
روایت6.
العیون: عبد السلام بن صالح هروی گفته است: وقتی امام رضا علیه السلام وارد سناباد شد، به خانه حمید بن قحبطه داخل شد و به بنای گنبدی که قبر هارون الرشید آنجا بود، وارد شد، سپس با دستش در کنار آن خطی کشید و فرمود: این تربت من است و در اینجا دفن خواهم شد و خدا این مکان را محل رفت و آمد شیعیان و دوستداران من قرار خواهد داد. به خدا سوگند، هیچ زیارت کنندهای از آنها مرا زیارت نمیکند و هیچ سلام دهندهای از آنها بر من سلام نمیکند، جز آنکه آمرزش خدا و رحمت او با شفاعت ما اهل بیت، برایش حتمی میگردد.
سپس حضرت علیه السلام رو به قبله کرد و چند رکعت نماز خواند و دعاهایی خواند و وقتی فارغ شد،
ص: 198
هذا الخبر(1)
عن أیهما.
الْعِلَلُ (2)، وَ الْعُیُونُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: السَّجْدَةُ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ شُکْرٌ لِلَّهِ تَعَالَی عَلَی مَا وَفَّقَ لَهُ الْعَبْدَ مِنْ أَدَاءِ فَرْضِهِ وَ أَدْنَی مَا یُجْزِئُ فِیهَا مِنَ الْقَوْلِ أَنْ یَقُولَ شُکْراً لِلَّهِ شُکْراً لِلَّهِ شُکْراً لِلَّهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قُلْتُ فَمَا مَعْنَی قَوْلِهِ شُکْراً لِلَّهِ قَالَ یَقُولُ هَذِهِ السَّجْدَةُ مِنِّی شُکْرٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی مَا وَفَّقَنِی بِهِ مِنْ خِدْمَتِهِ وَ أَدَاءِ فَرْضِهِ وَ الشُّکْرُ مُوجِبٌ لِلزِّیَادَةِ فَإِنْ کَانَ فِی الصَّلَاةِ تَقْصِیرٌ لَمْ یَتِمَّ بِالنَّوَافِلِ تَمَّ بِهَذِهِ السَّجْدةِ(3).
الْعُیُونُ، عَنْ تَمِیمٍ الْقُرَشِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: لَمَّا دَخَلَ الرِّضَا علیه السلام سَنَابَادَ دَخَلَ دَارَ حُمَیْدِ بْنِ قَحْطَبَةَ وَ دَخَلَ الْقُبَّةَ الَّتِی فِیهَا قَبْرُ هَارُونَ الرَّشِیدِ ثُمَّ خَطَّ بِیَدِهِ إِلَی جَانِبِهِ ثُمَّ قَالَ هَذِهِ تُرْبَتِی وَ فِیهَا أُدْفَنُ سَیَجْعَلُ اللَّهُ هَذَا الْمَکَانَ مُخْتَلَفَ شِیعَتِی وَ أَهْلَ مَحَبَّتِی وَ اللَّهِ مَا یَزُورُنِی مِنْهُمْ زَائِرٌ وَ لَا یُسَلِّمُ عَلَیَّ مِنْهُمْ مُسَلِّمٌ إِلَّا وَجَبَ لَهُ غُفْرَانُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ بِشَفَاعَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ثُمَّ اسْتَقْبَلَ علیه السلام الْقِبْلَةَ وَ صَلَّی رَکَعَاتٍ وَ دَعَا بِدَعَوَاتٍ فَلَمَّا فَرَغَ سَجَدَ
ص: 198
یک سجده به جای آورد و ماندنش در آن طول کشید، به طوری که از او در آن سجده، پانصد تسبیح شمردم. سپس برخاست.(1)
روایت7.
مجالس ابن الشیخ: امام صادق علیه السلام فرمود: خدای متعال به موسی بن عمران وحی کرد: ای موسی! آیا میدانی که چرا من تو را از میان آفریدگانم برگزیدم و تو را برای کلام خودم انتخاب کردم؟ گفت: خیر، ای پروردگار من؛ پس خدا به او وحی کرد که من بر زمین نظر کردم و بر روی آن، شخصی فروتنتر از تو در برابر خودم پیدا نکردم. موسی سجدهکنان بر زمین افتاد و گونههایش را با خواری در مقابل پروردگار عزّوجلّ بر خاک مالید؛ پس خدا بر او وحی نمود که سرت را بالا آور ای موسی، و دستت را بر محل سجدهات بکش و آن را بر صورتت و هر جایی از بدنت که میرسد، بمال که آن، مایه ایمنی از هر بیماری و درد و آسیب و سختی است.(2)
دعوات الراوندی: مثل همین روایت را به صورت مرسل آورده است.(3)
توضیح
این روایت دلالت بر مستحب بودن تعفیر، (به خاک مالیدن گونه) در سجده شکر دلالت دارد که با آن، - سجده - دو تا میشود؛ نیز بر مستحب بودن دست ساییدن که گفته شد، دلالت دارد. در المعتبر گفته است: در سجده شکر، تعفیر مستحب است و آن عبارت است از اینکه گونه راست را و سپس گونه چپش را بر خاک نهد، و این نظر علمای ما است. در الذکری گفته است: در سجده شکر، تعفیر هر دو سوی پیشانی و همین طور هر دو سوی گونه، بین دو سجده مستحب است و آن، از «العفر» با فتحه عین و فاء، که همان خاک است، گرفته شده است. و این اشاره به استحباب گذاشتن آن بر خاک دارد و ظاهراً با گذاشتن آن بر هر چیزی که شد، سنت را به جای آورده است، هرچند گذاشتن بر خاک بهتر است.
روایت8.
العلل: امام باقر علیه السلام فرمود: خدای متعال به موسی بن عمران وحی کرد: آیا میدانی چرا من تو را برای کلام خودم پاک برگزیدم؟ موسی گفت: خیر، ای پروردگار من؛ فرمود: ای موسی، من بندگانم را زیر و رو کردم، پس در میان آنها کسی را که خود را برای من خوارتر از تو کند، نیافتم؛
ص: 199
سَجْدَةً طَالَ مَکْثُهُ فِیهَا فَأَحْصَیْتُ لَهُ فِیهَا خَمْسَمِائَةِ تَسْبِیحَةٍ ثُمَّ انْصَرَفَ (1).
مَجَالِسُ ابْنِ الشَّیْخِ، عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنِ الْمُظَفَّرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُرَاسَانِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْعَلَوِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ الْعَمِّیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ علیه السلام أَ تَدْرِی یَا مُوسَی لِمَ انْتَجَبْتُکَ مِنْ خَلْقِی وَ اصْطَفَیْتُکَ لِکَلَامِی فَقَالَ لَا یَا رَبِّ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنِّی اطَّلَعْتُ إِلَی الْأَرْضِ فَلَمْ أَجِدْ عَلَیْهَا أَشَدَّ
تَوَاضُعاً لِی مِنْکَ فَخَرَّ مُوسَی علیه السلام سَاجِداً وَ عَفَّرَ خَدَّیْهِ فِی التُّرَابِ تَذَلُّلًا مِنْهُ لِرَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ ارْفَعْ رَأْسَکَ یَا مُوسَی وَ أَمْرِرْ یَدَکَ فِی مَوْضِعِ سُجُودِکَ وَ امْسَحْ بِهَا وَجْهَکَ وَ مَا نَالَتْهُ مِنْ بَدَنِکَ فَإِنَّهُ أَمَانٌ مِنْ کُلِّ سُقْمٍ وَ دَاءٍ وَ آفَةٍ وَ عَاهَةٍ(2).
دعوات الراوندی، مرسلا: مثله (3)
یدل علی استحباب التعفیر فی سجود الشکر و به یصیر اثنین و علی استحباب الإمرار المذکور قال فی المعتبر یستحب فیها التعفیر و هو أن یلصق خده الأیمن بالأرض ثم خده الأیسر و هو مذهب علمائنا و قال فی الذکری یستحب فیها تعفیر الجبینین بین السجدتین و کذا تعفیر الخدین و هو مأخوذ من العفر بفتح العین و الفاء و هو التراب و هو إشارة إلی استحباب وضع ذلک علی التراب و الظاهر تأدی السنة بوضعها علی ما اتفق و إن کان الوضع علی التراب أفضل.
الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مُوسَی علیه السلام أَ تَدْرِی لِمَا اصْطَفَیْتُکَ لِکَلَامِی دُونَ خَلْقِی فَقَالَ مُوسَی علیه السلام لَا یَا رَبِّ فَقَالَ یَا مُوسَی إِنِّی قَلَّبْتُ عِبَادِی ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَجِدْ فِیهِمْ أَحَداً أَذَلَّ لِی مِنْکَ نَفْساً
ص: 199
ای موسی، تو هنگام نماز خواندن، گونههایت را بر خاک مینهی.(1)
المکارم: مثل همین روایت را از آن حضرت علیه السلام آورده است.
توضیح
شاید حرف لام در عبارت «لبطن» به معنی با، یا بعد، یا به طرف، باشد و «ظهراً» تمیز است.
روایت9.
العلل: اسحاق بن عمار گفته است: از امام صادق علیه السلام شنیدم میفرمود: چهل یا سی روز، وحی از موسی بازداشته شد، پس وی به بالای کوهی در شام که به آن أریحا گفته میشود رفت و گفت: ای پروردگار، اگر بازداشته شدن وحی و کلام تو از من به خاطر گناهان بنی اسرائیل است، پس آمرزش تو را که دیرینه است، میخواهم. خداوند عزّوجلّ به او وحی کرد: ای موسی بن عمران، آیا میدانی چرا من تو را برای وحی و کلام خودم از میان آفریدگانم برگزیدهام؟ گفت: من به آن آگاهی ندارم ای پروردگار من؛ پس فرمود: ای موسی، من نظری به آفریدگانم کردم، پس در میان آفریدههایم، کسی که بیشترین فروتنی را برای من داشته باشد، غیر از تو نیافتم و از این رو تو را برای وحیام و کلامم از میان آفریدههایم اختصاص دادم. - حضرت فرمود: - موسی علیه السلام هنگامی که نماز میخواند، از قبله روی برنمیگرداند تا اینکه گونه راست و سپس گونه چپ خود را بر زمین بساید.(2)
روایت10.
کتاب الزهد: از حسین بن سعید: مثل همین روایت را از امام باقر علیه السلام روایت کرده است.(3)
مشکاة الأنوار: مثل همین روایت را به نقل از المحاسن، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است.
المکارم: مثل همین روایت را از اسحاق روایت کرده است.(4)
ص: 200
یَا مُوسَی إِنَّکَ إِذَا صَلَّیْتَ وَضَعْتَ خَدَّیْکَ عَلَی التُّرَابِ (1).
المکارم، عنه علیه السلام: مثله (2)
لعل اللام فی قوله لبطن بمعنی مع أو بعد أو إلی و ظهرا تمییز.
الْعِلَلُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: إِنَّ مُوسَی علیه السلام احْتُبِسَ عَنْهُ الْوَحْیُ أَرْبَعِینَ أَوْ ثَلَاثِینَ صَبَاحاً قَالَ فَصَعِدَ عَلَی جَبَلٍ بِالشَّامِ یُقَالُ لَهُ أَرِیحَا فَقَالَ یَا رَبِّ إِنْ کُنْتَ إِنَّمَا حَبَسْتَ عَنِّی وَحْیَکَ وَ کَلَامَکَ لِذُنُوبِ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَغُفْرَانَکَ الْقَدِیمَ قَالَ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ أَ تَدْرِی لِمَا اصْطَفَیْتُکَ لِوَحْیِی وَ کَلَامِی دُونَ خَلْقِی فَقَالَ لَا عِلْمَ لِی یَا رَبِّ فَقَالَ یَا مُوسَی إِنِّی اطَّلَعْتُ إِلَی خَلْقِی اطِّلَاعَةً فَلَمْ أَجِدْ فِی خَلْقِی أَشَدَّ تَوَاضُعاً لِی مِنْکَ فَمِنْ ثَمَّ خَصَصْتُکَ بِوَحْیِی وَ کَلَامِی مِنْ بَیْنِ خَلْقِی قَالَ وَ کَانَ مُوسَی علیه السلام إِذَا صَلَّی لَمْ یَنْفَتِلْ حَتَّی یُلْصِقَ خَدَّهُ الْأَیْمَنَ بِالْأَرْضِ وَ الْأَیْسَرَ(3).
روایت11.
العلل: امام محمد باقر علیه السلام فرموده است: پدرم علی بن حسین علیه السلام هر موقع به یاد نعمتی از خدای عزّوجلّ میافتاد، سجده میکرد، و هر موقع آیهای از قرآن میخواند که در آن سجده بود، سجده میکرد، و هر موقع بدی که از آن میترسید، یا نیرنگ نیرنگبازی را خدا از او دور میکرد، سجده میکرد، و هر موقع از نماز واجب فارغ میشد، سجده میکرد، و هر موقع موفق به آشتی دادن بین دو نفر میشد، سجده میکرد، و اثر آن در همه مواضع سجده او وجود داشت و از این رو سجاد نامیده شد.(1)
روایت12.
ثواب الاعمال: امام صادق علیه السلام فرموده است: هر کس به خاطر سپاسگزاری از نعمتی برای خدا در غیر از نماز سجده کند، خداوند به واسطه آن برایش ده نیکی مینویسد و ده بدی را از او پاک میکند و برای او ده درجه در بهشت بالا میبرد.(2)
روایت13.
البصائر: معاویة بن وهب گفته است: در مدینه همراه امام صادق علیه السلام بودم و او سوار بر الاغی بود؛ از آن پایین آمد و به طرف بازار یا جایی نزدیک بازار رسیده بودیم. - گفته است: - پس حضرت فرود آمد و سجده کرد و سجدهاش را طول داد و من منتظرش بودم، سپس سرش را بلند کرد.
گفتم: فدایت شوم، دیدم که فرود آمدی و سجده کردی؛ فرمود: نعمتی از خدا بر خودم را به یاد آوردم. گفته است: گفتم: اینجا نزدیک بازار است و مردم رفت و آمد دارند! فرمود: هیچ کسی مرا ندید.(3)
الخرائج: مثل همین را از معاویة بن وهب روایت کرده است.(4)
ص: 201
الْعِلَلُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ عَنِ الْکُلَیْنِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مَعاً عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْخُزَاعِیِّ عَنْ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ علیه السلام: إِنَّ أَبِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام مَا ذَکَرَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نِعْمَةً عَلَیْهِ إِلَّا سَجَدَ وَ لَا قَرَأَ آیَةً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا سُجُودٌ إِلَّا سَجَدَ وَ لَا دَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سُوءً یَخْشَاهُ أَوْ کَیْدَ کَائِدٍ إِلَّا سَجَدَ وَ لَا فَرَغَ مِنْ صَلَاةٍ مَفْرُوضَةٍ إِلَّا سَجَدَ وَ لَا وُفِّقَ لِإِصْلَاحٍ بَیْنَ اثْنَیْنِ إِلَّا سَجَدَ وَ کَانَ أَثَرُ السُّجُودِ فِی جَمِیعِ مَوَاضِعِ سُجُودِهِ فَسُمِّیَ السَّجَّادَ لِذَلِکَ (1).
ثَوَابُ الْأَعْمَالِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ ذَرِیحٍ الْمُحَارِبِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَیُّمَا مُؤْمِنٍ سَجَدَ لِلَّهِ سَجْدَةً لِشُکْرِ نِعْمَةٍ فِی غَیْرِ صَلَاةٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ مَحَا عَنْهُ عَشْرَ سَیِّئَاتٍ وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجَاتٍ فِی الْجِنَانِ (2).
الْبَصَائِرُ، عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ النَّهْدِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام بِالْمَدِینَةِ وَ هُوَ رَاکِبٌ حِمَارَهُ فَنَزَلَ وَ قَدْ کُنَّا صِرْنَا إِلَی السُّوقِ أَوْ قَرِیباً مِنَ السُّوقِ قَالَ فَنَزَلَ وَ سَجَدَ وَ أَطَالَ السُّجُودَ وَ أَنَا أَنْتَظِرُهُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ رَأَیْتُکَ نَزَلْتَ فَسَجَدْتَ قَالَ إِنِّی ذَکَرْتُ نِعْمَةً لِلَّهِ عَلَیَّ قَالَ قُلْتُ قُرْبَ السُّوقِ وَ النَّاسُ یَجِیئُونَ وَ یَذْهَبُونَ قَالَ إِنَّهُ لَمْ یَرَنِی أَحَدٌ(3).
الخرائج، عن معاویة بن وهب: مثله (4).
ص: 201
روایت14.
کمال الدین: حضرت قائم صلوات الله علیه فرموده است: امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در سجده شکر میگفت: «یا من لا یزیده إلحاح الملحین إلا جوداً و کرماً، یا من له خزائن السموات و الأرض»،{ای آنکه پافشاری اصرار کنندگان جز بر بخشندگی و بزرگواری او نمیافزاید، ای آنکه گنجینه های آسمان ها و زمین برای اوست، ای آنکه هر ریز و درشت از آن اوست، بدی من تو را از نیکی نمودن تو [نسبت به من] باز نمی دارد؛ من از تو درخواست می کنم که با من آنچنان که تو خود سزاوار آن هستی، رفتار نمایی، که تو اهل بخشندگی و بزرگواری و گذشت هستی، ای الله، ای الله، با من چنان رفتار کن که تو خود سزاوار آن هستی، تو بر کیفر دادن توانایی و من سزاوارآن هستم و نزد تو هیچ دلیل و بهانهای ندارم؛ با تمام گناهانم به سوی تو روی می آورم و به آن ها اقرار می کنم تا از من درگذری، در حالی که تو بهتر از من آن ها را می دانی، با هر گناهی که مرتکب شده ام و هر خطایی که انجام داده ام و هر بدی که کرده ام، به تو روی آوردم، پروردگارا، مرا بیامرز و رحم کن و از آنچه می دانی بگذر، به درستی که تو ارجمند ترین و بزرگوارترین هستی.(1)
مؤلف
این حدیث را به طور کامل و با سندهای آن، در بخش «من رأی القائم علیه السلام»،{کسانی که حضرت قائم علیه السلام را دیدهاند.} آوردهایم.
روایت15.
دلائل الامامة: که طبری نوشته است، از حضرت قائم علیه السلام مثل آن را روایت کرده و تا این کلام او رسانده است: «إلا کرماً و جوداً، یا من لا یزیده کثرة الدعا إلا سعةً و عطاءً، یا من لا تنفد خزائنه، یا من له خزائن السموات»،{جز بخشندگی و بزرگواری او نمیافزاید، ای کسی که فراوانی دعا جز بر گسترده ساختن و بخشش او نمیافزاید، ای آنکه گنجینههای او پایان نمیپذیرد، ای آنکه گنجینههای آسمان از آن اوست.} تا این کلام او «أن تفعل بی الذی أنت أهله، فأنت أهل الجود و الکرم و التجاوز، یا رب، یا الله، لا تفعل بی الذی أنا أهله فانی أهل العقوبة، و لا حجة لی»،{و آن را که خود سزاوار آن هستی، برایم انجام دهی، که تو اهل بخشندگی و بزرگواری و گذشت هستی؛ ای پروردگار، ای الله، آنچه را که من سزاوار آن هستم برایم به انجام نرسان که من سزاوار عذابم و برایم هیچ دلیلی در پیشگاه تو وجود ندارد.} تا این کلام او «بذنوبی کلها کی تعفو عنی، و أنت أعلم بها منی، و أبوء لک بکل ذنب أذنبته، و بکل خطیئة احتملتها، و کل سیئة عملتها، رب اغفر لی»،{به همه گناهانم اعتراف میکنم، در حالی که تو نسبت به آنها از من داناتری، و با هر گناهی که مرتکب شدهام، و با هر خطایی که متحمل شدم، و با هر نوع بدی که انجام دادهام، به سوی تو روی میآورم و به آن اقرار میکنم. پروردگارا، مرا بیامرز.} تا آخر دعا.(2)
کتاب العتیق: مثل همین را از نعمانی، از محمد بن همام روایت کرده است.
ص: 202
کَمَالُ الدِّینِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْعَقِیقِیِّ عَنْ أَبِی نُعَیْمٍ الْأَنْصَارِیِّ الزَّیْدِیِّ عَنِ الْحُجَّةِ الْقَائِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَقُولُ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ- یَا مَنْ لَا یَزِیدُهُ
إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ إِلَّا جُوداً وَ کَرَماً یَا مَنْ لَهُ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَا مَنْ لَهُ مَا دَقَّ وَ جَلَّ لَا یَمْنَعُکَ إِسَاءَتِی مِنْ إِحْسَانِکَ إِلَیَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ أَنْتَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْکَرَمِ وَ الْعَفْوِ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ افْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ فَأَنْتَ قَادِرٌ عَلَی الْعُقُوبَةِ وَ قَدِ اسْتَحْقَقْتُهَا لَا حُجَّةَ لِی وَ لَا عُذْرَ لِی عِنْدَکَ أَبُوءُ إِلَیْکَ بِذُنُوبِی کُلِّهَا وَ أَعْتَرِفُ بِهَا کَیْ تَعْفُوَ عَنِّی وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهَا مِنِّی بُؤْتُ إِلَیْکَ بِکُلِّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ بِکُلِّ خَطِیئَةٍ أَخْطَأْتُهَا وَ بِکُلِّ سَیِّئَةٍ عَمِلْتُهَا یَا رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَکْرَمُ (1).
تمامه أوردنا بأسانید فی باب من رأی القائم علیه السلام (2).
دَلَائِلُ الْإِمَامَةِ، لِلطَّبَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ التَّلَّعُکْبَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَنْصَارِیِّ عَنِ الْقَائِمِ علیه السلام: مِثْلَهُ إِلَی قَوْلِهِ إِلَّا کَرَماً وَ جُوداً یَا مَنْ لَا یَزِیدُهُ کَثْرَةُ الدُّعَاءِ إِلَّا سَعَةً وَ عَطَاءً یَا مَنْ لَا تَنْفَدُ خَزَائِنُهُ یَا مَنْ لَهُ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ إِلَی قَوْلِهِ أَنْ تَفْعَلَ بِیَ الَّذِی أَنْتَ أَهْلُهُ فَأَنْتَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْکَرَمِ وَ التَّجَاوُزِ یَا رَبِّ یَا اللَّهُ لَا تَفْعَلْ بِیَ الَّذِی أَنَا أَهْلُهُ فَإِنِّی أَهْلُ الْعُقُوبَةِ وَ لَا حُجَّةَ لِی إِلَی قَوْلِهِ بِذُنُوبِی کُلِّهَا کَیْ تَعْفُوَ عَنِّی وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهَا مِنِّی وَ أَبُوءُ لَکَ بِکُلِّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ بِکُلِّ خَطِیئَةٍ احْتَمَلْتُهَا وَ کُلِّ سَیِّئَةٍ عَمِلْتُهَا رَبِّ اغْفِرْ لِی إِلَی آخِرِ الدُّعَاءِ(3).
کتاب العتیق، عن النعمانی عن محمد بن همام: مثله.
ص: 202
روایت16.
کامل الزیارة: امام صادق علیه السلام فرمود: نزدیکترین حالت بنده به خدا، زمانی است که با گریه در سجده باشد.
روایت17.
فقه الرضا: چهره بر خاک ساییدن و سجده شکر را، چه در مسافرت و چه در منزل، ترک نکن.(1)
روایت18.
کتاب الیقین: که سید بن طاووس نوشته است، از فضل بن ربیع روایت کرده است که منصور، که قبل از رسیدن به حکومت، پیوسته همراه امام جعفر صادق علیه السلام بود، گفته است: در زمان حکومت مروان حمار از امام جعفر صادق علیه السلام در مورد سجده شکری که امیر المؤمنین صلوات الله علیه به جای آورده بود پرسیدم که سبب آن چه بود؟ وی از پدرش محمد بن علی، امام باقر علیه السلام برایم نقل کرد و فرمود: پدرم علی بن حسین، از پدرش حسین بن علی و او از پدرش علی ابن ابی طالب نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را برای کاری روانه کرد که به خوبی از عهده آن برآمد و رنج زیادی متحمل شد. وقتی از آن مأموریت برگشت، به مسجد آمد و پیامبر وارد نماز شده بود، پس همراه پیامبر نماز خواند.
وقتی نماز را به پایان برد، رو به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله کرد، پس رسول خدا بر گردن او دست انداخت و از او راجع به سفرش و آنچه در آن انجام داده بود پرسید؛ علی علیه السلام شروع به گفتن کرد، در حالی که خطوط صورت رسول خدا صلی الله علیه و آله از خوشحالی آنچه به او میگفت، می درخشید؛ وقتی علی علیه السلام سخنش را تمام کرد، رسول خدا به او فرمود: آیا میخواهی به تو مژدهای دهم؟ گفت: پدر و مادرم فدای تو، چه بسیار خبرهای خوبی که تو به آن مژده دادهای؛ فرمود: جبرئیل هنگام نیمروز بر من فرود آمد و به من گفت: ای محمد، این پسر عموی تو، علی، بر تو وارد میشود و همانا خدای عزّوجلّ به وسیله او کاری بزرگ را برای مسلمانان به انجام رسانده و او کسی است که فلان کار و فلان کار را انجام داده است و از آنچه تو به من خبر دادی، با من سخن گفت.
و به من گفت: ای محمد، همانا از فرزندان آدم، آن کس که از شیث فرزند آدم که جانشین پدرش بود پیروی کرد، توسط شیث نجات یافت و شیث توسط پدرش آدم و آدم به کمک خدا نجات یافت؛ ای محمد، و هر کس از سام بن نوح
ص: 203
کَامِلُ الزِّیَارَةِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبَانٍ الْأَزْرَقِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَی اللَّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ بَاکٍ.
فِقْهُ الرِّضَا: لَا تَدَعِ التَّعْفِیرَ وَ سَجْدَةَ الشُّکْرِ فِی سَفَرٍ وَ لَا حَضَرٍ(1).
کِتَابُ الْیَقِینِ، لِلسَّیِّدِ ابْنِ طَاوُسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَرِیرٍ الطَّبَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُحَسِّنٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الرَّبِیعِ بْنِ کَامِلِ ابْنِ عَمِّ الْفَضْلِ بْنِ الرَّبِیعِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ الرَّبِیعِ: أَنَّ الْمَنْصُورَ کَانَ قَبْلَ الدَّوْلَةِ کَالْمُنْقَطِعِ إِلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیهم السلام عَلَی عَهْدِ مَرْوَانَ الْحِمَارِ عَنْ سَجْدَةِ الشُّکْرِ الَّتِی سَجَدَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ مَا کَانَ سَبَبُهَا فَحَدَّثَنِی عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَجَّهَهُ فِی أَمْرٍ مِنْ أُمُورِهِ فَحَسُنَ فِیهِ بَلَاؤُهُ وَ عَظُمَ عَنَاؤُهُ فَلَمَّا قَدِمَ مِنْ وَجْهِهِ ذَلِکَ أَقْبَلَ إِلَی الْمَسْجِدِ وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَدْ خَرَجَ یُصَلِّی الصَّلَاةَ فَصَلَّی مَعَهُ فَلَمَّا انْصَرَفَ مِنَ الصَّلَاةِ أَقْبَلَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَاعْتَنَقَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ثُمَّ سَأَلَهُ عَنْ مَسِیرِهِ ذَلِکَ وَ مَا صَنَعَ فِیهِ فَجَعَلَ عَلِیٌّ علیه السلام یُحَدِّثُهُ وَ أَسَارِیرُ وَجْهِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله تَلْمَعُ سُرُوراً بِمَا حَدَّثَهُ فَلَمَّا أَتَی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَلَی حَدِیثِهِ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَ لَا أُبَشِّرُکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی فَکَمْ مِنْ خَیْرٍ بَشَّرْتَ بِهِ قَالَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ علیه السلام هَبَطَ
عَلَیَّ فِی وَقْتِ الزَّوَالِ فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ هَذَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیٌّ وَارِدٌ عَلَیْکَ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبْلَی الْمُسْلِمِینَ بِهِ بَلَاءً حَسَناً وَ إِنَّهُ کَانَ مِنْ صُنْعِهِ کَذَا وَ کَذَا فَحَدَّثَنِی بِمَا أَنْبَأْتَنِی بِهِ وَ قَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ إِنَّهُ نَجَا مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ مَنْ تَوَلَّی شِیثَ بْنَ آدَمَ وَصِیَّ أَبِیهِ آدَمَ بِشِیثٍ وَ نَجَا شِیثٌ بِأَبِیهِ آدَمَ وَ نَجَا آدَمُ بِاللَّهِ یَا مُحَمَّدُ وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّی سَامَ بْنَ نُوحٍ
ص: 203
که جانشین پدرش نوح بود پیروی کرد، توسط سام نجات یافت، و سام توسط پدرش نوح و نوح به کمک خدا نجات یافت؛ ای محمد، و هر کس از اسماعیل بن ابراهیم، دوست خدا، که جانشین پدرش ابراهیم بود پیروی کرد، توسط اسماعیل نجات یافت، و اسماعیل توسط ابراهیم علیه السلام و ابراهیم به کمک خدا نجات یافت؛ ای محمد، و هر کس از یوشع بن نون که جانشین موسی بود پیروی کرد توسط یوشع نجات یافت، و یوشع توسط موسی، و موسی به کمک خدا نجات یافت؛ ای محمد، و هر کس از شمعون صفا که جانشین عیسی بود پیروی کرد، توسط شمعون نجات یافت، و شمعون توسط عیسی و عیسی به کمک خدا نجات یافت؛ ای محمد، و هر کس از علی که وزیر تو در زمان زنده بودنت و جانشین تو بعد از وفات توست پیروی کرد، توسط علی نجات یافت و علی توسط تو و تو به کمک خدای عزّوجلّ نجات یافتی.
ای محمد، همانا خدا تو را سرور پیامبران، و علی را سرور جانشینان و بهترین آنها، و امامان را از نسل شما دو نفر، تا زمانی که زمین و هرچه در آن است را به ارث ببرد، قرار داد؛ پس علی صلوات الله علیه به سجده افتاد و به خاطر سپاسگزاری از خدای متعال، شروع به بوسه زدن بر زمین نمود.
و همانا خداوندی که نامش بلند مرتبه باد، چهارده هزار سال قبل از اینکه آدم را بیافریند، محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را به صورت سایههایی آفرید که او را در مقابل عرشش تسبیح میگفتند و گرامی میداشتند و به یکتایی یاد میکردند؛ پس آنها را نوری قرار داد که در پشت مردان برگزیده و رحمهای زنان برگزیده و پاک و وارسته، از دورهای به دوره دیگر منتقل نمود.
پس زمانی که خدای عزّوجلّ اراده کرد برتری آنها را برای ما روشن گرداند و جایگاه آنان را به ما بشناساند و حق آنها را بر ما واجب نماید، آن نور را گرفت و بر دو قسمت کرد: قسمی از آن را در عبدالله بن عبد المطلب قرار داد که محمد، سرور پیامبران و آخرین فرستادگان از اوست و در پیامبری را در آن قرار داد؛ و قسم دوم را در عبد مناف، که همان ابوطالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف است، قرار داد و علی امیرالمؤمنین و سرور جانشینان از اوست و رسول خدا صلی الله علیه و آله او را سرپرست و جانشین و خلیفه و همسر دختر خویش و ادا کننده دِینش و برطرف کننده اندوهش و عملی کننده وعدهاش و یاور دینش قرار داد.(1)
مجالس الشیخ: مثل این روایت را از ادریس بن زیاد روایت کرده و در آن، «و جعل یقلّب وجهه علی الأرض»،{شروع به گرداندن صورتش در زمین کرد.} آورده است.(2)
ص: 204
وَصِیَّ أَبِیهِ نُوحٍ بِسَامٍ وَ نَجَا سَامٌ بِأَبِیهِ نُوحٍ وَ نَجَا نُوحٌ بِاللَّهِ یَا مُحَمَّدُ وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّی إِسْمَاعِیلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَ الرَّحْمَنِ وَصِیَّ أَبِیهِ إِبْرَاهِیمَ بِإِسْمَاعِیلَ وَ نَجَا إِسْمَاعِیلُ بِإِبْرَاهِیمَ علیه السلام وَ نَجَا إِبْرَاهِیمُ بِاللَّهِ یَا مُحَمَّدُ وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّی یُوشَعَ بْنَ نُونٍ وَصِیَّ مُوسَی بِیُوشَعَ وَ نَجَا یُوشَعُ بِمُوسَی وَ نَجَا مُوسَی بِاللَّهِ یَا مُحَمَّدُ وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّی شَمْعُونَ الصَّفَا وَصِیَّ عِیسَی بِشَمْعُونَ وَ نَجَا شَمْعُونُ بِعِیسَی وَ نَجَا عِیسَی بِاللَّهِ یَا مُحَمَّدُ وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّی عَلِیّاً وَزِیرَکَ فِی حَیَاتِکَ وَ وَصِیَّکَ عِنْدَ وَفَاتِکَ بِعَلِیٍّ وَ نَجَا عَلِیٌّ بِکَ وَ نَجَوْتَ أَنْتَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَکَ سَیِّدَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلَ عَلِیّاً سَیِّدَ الْأَوْصِیَاءِ وَ خَیْرَهُمْ وَ جَعَلَ الْأَئِمَّةَ مِنْ ذُرِّیَّتِکُمَا إِلَی أَنْ یَرِثَ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْهَا فَسَجَدَ عَلِیٌّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ یُقَبِّلُ الْأَرْضَ شُکْراً لِلَّهِ تَعَالَی وَ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهم السلام أَشْبَاحاً یُسَبِّحُونَهُ وَ یُمَجِّدُونَهُ وَ یُهَلِّلُونَهُ بَیْنَ یَدَیْ عَرْشِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ آلَافِ عَامٍ فَجَعَلَهُمْ نُوراً یَنْقُلُهُمْ فِی ظُهُورِ الْأَخْیَارِ مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ الْخَیِّرَاتِ الْمُطَهَّرَاتِ وَ الْمُهَذَّبَاتِ مِنَ النِّسَاءِ مِنْ عَصْرٍ إِلَی عَصْرٍ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُبَیِّنَ لَنَا فَضْلَهُمْ وَ یُعَرِّفَنَا مَنْزِلَتَهُمْ وَ یُوجِبَ عَلَیْنَا حَقَّهُمْ أَخَذَ ذَلِکَ النُّورَ وَ قَسَمَهُ قِسْمَیْنِ جَعَلَ قِسْماً فِی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَکَانَ عَنْهُ مُحَمَّدٌ سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ خَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَ جَعَلَ فِیهِ النُّبُوَّةَ وَ جَعَلَ الْقِسْمَ الثَّانِیَ فِی عَبْدِ مَنَافٍ وَ هُوَ أَبُو طَالِبِ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ فَکَانَ مِنْهُمْ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ جَعَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَلِیَّهُ وَ وَصِیَّهُ وَ خَلِیفَتَهُ وَ زَوْجَ ابْنَتِهِ وَ قَاضِیَ دَیْنِهِ وَ کَاشِفَ کُرْبَتِهِ وَ مُنْجِزَ وَعْدِهِ وَ نَاصِرَ دِینِهِ (1).
مَجَالِسُ الشَّیْخِ، عَنْ جَمَاعَةٍ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ الشَّیْبَانِیِّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُحَسِّنٍ عَنْ إِدْرِیسَ بْنِ زِیَادٍ: مِثْلَهُ وَ فِیهِ وَ جَعَلَ یُقَلِّبُ وَجْهَهُ عَلَی الْأَرْضِ (2)
ص: 204
توضیح
در القاموس آمده است: «الأساریر»، یعنی زیباییهای صورت: گونهها و رخسارهها.
روایت19.
المکارم: امام صادق علیه السلام فرمود: اگر بنده هنگامی که در سجده است، تا قطع شدن نفسش بگوید: «یا رب، یا ربّ»، پروردگار مبارک و والامرتبه به او میفرماید: اجابت میکنم تو را، خواستهات چیست؟!(1)
مرازم از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرموده است: سجده شکر بر هر مسلمانی واجب است؛ با آن نمازت را تمام میکنی و پروردگارت را با آن خشنود میسازی و فرشتگان از تو به شگفت میآیند و وقتی بنده نماز بخواند و یک سجده شکر بجا آورد، همانا خداوند پرده بین او و فرشتگان را برمیدارد و می فرماید: ای فرشتگان من، به بندهام بنگرید، واجبش را به جای آورد و عهدم را به پایان رساند، سپس به خاطر نعمتی که به او دادهام، مرا شکر کرد. فرشتگان من، چه چیزی برای او است؟
فرمود: فرشتگان میگویند: ای پروردگار ما، رحمت تو؛ سپس پروردگار مبارک و والامرتبه میفرماید: بعد از آن، چه چیزی برای او است؟ فرشتگان میگویند: ای پروردگار ما، بهشت تو؛ سپس پروردگار مبارک و والامرتبه میفرماید: بعد چه چیزی؟ فرشتگان میگویند: ای پروردگار ما، کفایت کردن کارهای مهم او؛ سپس پروردگار مبارک و والامرتبه میفرماید: بعد چه چیزی؟ - فرمود: - بعد از این که چیز خوبی باقی نماند که فرشتگان نگفته باشند، خداوند مبارک و والامرتبه میفرماید: ای فرشتگان من، سپس چه چیزی؟ فرشتگان میگویند: ای پروردگار ما، ما نمیدانیم؛ - فرمود: - پس خداوند مبارک و والامرتبه میفرماید: همانگونه که مرا شکر کرده، از او سپاسگزاری میکنم و با فضل خودم به او رو میکنم و جلوه خودم را به او نشان میدهم.(2)
توضیح
این خبر در سایر کتابها نیز با سند صحیح روایت شده است، و وجوب، حمل بر استحباب موکّد شده است. «و صلاتک» در عبارت او، علیه السلام «و تتمّ بها صلاتک» یا فاعل «تتمّ» است یا مفعول آن، به این صورت که از «تمّ» باشد یعنی تمام شد، یا از «اتمّ» باشد یعنی تمام کرد؛ دو جمله عطف شده به آن نیز همینگونهاند. عبارت او، علیه السلام: «فتح الربّ» تا آخر آن، دلالت بر این دارد که انسانها بر فرشتگان پوشیدهاند و آنان از احوال ما اطلاع ندارند، مگر اینکه خدای سبحان پرده را از بین ما و آنان بردارد. کلام خدای سبحان «و اُریه وجهی» در سایر کتابها نیز همین گونه است، بجز التهذیب(3) که در آن، «و اُریه رحمتی»،{و رحمتم را به او مینمایانم.} آمده است .
ص: 205
فِی الْقَامُوسِ الْأَسَارِیرُ مَحَاسِنُ الْوَجْهِ الْخَدَّانِ وَ الْوَجْنَتَانِ.
الْمَکَارِمُ، قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا سَجَدَ فَقَالَ یَا رَبِّ یَا رَبِّ حَتَّی یَنْقَطِعَ نَفَسُهُ قَالَ لَهُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَبَّیْکَ مَا حَاجَتُکَ (1).
وَ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَجْدَةُ الشُّکْرِ وَاجِبَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ تُتِمُّ بِهَا صَلَاتَکَ وَ تُرْضِی بِهَا رَبَّکَ وَ تَعْجَبُ الْمَلَائِکَةُ مِنْکَ وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا صَلَّی ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَةَ الشُّکْرِ فَتَحَ الرَّبُّ تَعَالَی الْحِجَابَ بَیْنَ الْعَبْدِ وَ بَیْنَ الْمَلَائِکَةِ فَیَقُولُ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَی عَبْدِی أَدَّی فَرْضِی وَ أَتَمَّ عَهْدِی ثُمَّ سَجَدَ لِی شُکْراً عَلَی مَا أَنْعَمْتُ بِهِ عَلَیْهِ مَلَائِکَتِی مَا ذَا لَهُ قَالَ فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ یَا رَبَّنَا رَحْمَتُکَ ثُمَّ یَقُولُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی ثُمَّ مَا ذَا لَهُ فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ یَا رَبَّنَا جَنَّتُکَ فَیَقُولُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی ثُمَّ مَا ذَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ یَا رَبَّنَا کِفَایَةُ مُهِمِّهِ فَیَقُولُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی ثُمَّ مَا ذَا قَالَ فَلَا یَبْقَی شَیْ ءٌ مِنَ الْخَیْرِ إِلَّا قَالَتْهُ الْمَلَائِکَةُ فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَا مَلَائِکَتِی ثُمَّ مَا ذَا لَهُ فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ یَا رَبَّنَا لَا عِلْمَ لَنَا قَالَ فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَشْکُرُ لَهُ کَمَا شَکَرَ لِی وَ أُقْبِلُ إِلَیْهِ بِفَضْلِی وَ أُرِیهِ وَجْهِی (2).
هذا الخبر مروی فی سائر الکتب بسند صحیح و حمل الوجوب علی تأکد الاستحباب و صلاتک فی قوله علیه السلام تتم بها صلاتک إما فاعل تتم أو مفعوله علی أنه من تم أو أتم و کذا المعطوفان علیه و قوله علیه السلام فتح الرب إلی آخره یدل علی أن الإنس محجوبون عن الملائکة و أنهم لا یطلعون علی أحوالنا إلا برفع الله سبحانه الحجاب بیننا و بینهم قوله سبحانه و أریه وجهی کذا فی سائر الکتب إلا التهذیب (3) فإن فیه و أریه رحمتی.
ص: 205
صدوق در الفقیه(1) بعد از ذکر این مطلب گفته است: هر کس خدای والامرتبه را به چهره، مانند سایر چهرهها، توصیف کند، یقیناً کفر و شرک ورزیده است و چهره خدا، پیامبران و حجتهای او، صلوات الله علیهم، هستند و همانان هستند که بندگان از طریق آنان به خدای عزّوجلّ و شناخت او و شناخت دین او رو میکنند و نگریستن به آنان، ثواب بزرگی در روز قیامت دارد و بالاتر از هر ثوابی است. همانا خدای عزّوجلّ فرموده است: «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الإکرام»،{هر چه بر [زمین] است فانی شونده است و ذاتِ باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی خواهد ماند.} و فرموده است: «فأینما تولّوا فثم وجه الله»،{پس به هر سو رو کنید، آنجا روی [به] خداست.} یعنی آنجا، توجه به سوی خداست و نباید با اخبار و روایات، الفاظ قرآن را انکار کرد. پایان.
احتمال دارد منظور از وجه، ذات اقدس خدا باشد و منظور از نگریستن به آن، رسیدن به نهایت معرفت او یا نگریستن به ثواب او باشد.
روایت20.
المکارم: در روایت ابراهیم بن عبد الحمید آمده است: امام صادق علیه السلام به شخصی فرمود: هرگاه به اندوه دچار شدی، دستت را بر محل سجدهات بکش، سپس دستت را بر صورتت از طرف گونه چپت و بر پیشانیات به طرف گونه راستت بکش و سه مرتبه بگو: «بسم الله الذی لا إله إلا هو عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم، اللهم أذهب عنی الهم و الحزن»،{با نام خدایی که هیچ خدایی جز او وجود ندارد، داننده نهان و آشکار و بخشایشگر و مهربان است؛ خدایا، اندوه و ناراحتی را از من ببر.}(2)
و روایت کرده است که هر کس در حال سجده بگوید: «یا رباه، یا سیداه»،{ای پروردگار، ای سرور} تا اینکه نفسش بریده شود، جواب داده میشود: نیازت را بخواه.(3)
یکی از صادقین - امام باقر یا امام صادق - علیهما السلام در سجدهاش میگفت:{ای پروردگار، کسی که ثواب تو را درخواست میکند، برایت سجده کرده است؛ ای پروردگار، کسی که از عذاب تو گریزان است، برای تو سجده کرده است؛ ای پروردگار، کسی که از خشم تو هراسان است، برای تو سجده کرده است.} سپس میگفت: «یا الله یا رباه، یا الله یا رباه، یا الله یا رباه»،{ای الله ای پروردگار، ای الله ای پروردگار، ای الله ای پروردگار.} تا اینکه نفس بریده میشد و سپس دعا میکرد.(4)
از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرموده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله به شخصی برخورد کرد که در حال سجده بود و میگفت: {خدایا، بر تو چه میشود که هر کسی را که برای او نزد من حقی وجود دارد، خشنود کنی، و گناهانم را بیامرزی، و مرا با رحمت خودت وارد بهشت نمایی؛ به درستی که تو از ستمکاران گذشت میکنی، و من از ستمکاران هستم، پس رحمت خودت را شامل من ساز، ای بهترین رحم کنندگان.} پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: سرت را بالا آور که همانا دعایت پذیرفته شده،
ص: 206
و قال الصدوق فی الفقیه (1) بعد إیراده من وصف الله تعالی بالوجه کالوجوه فقد کفر و أشرک و وجهه أنبیاؤه و حججه صلوات الله علیهم و هم الذین یتوجه بهم العباد إلی الله عز و جل و إلی معرفته و معرفة دینه و النظر إلیهم فی یوم القیامة ثواب عظیم یفوق کل ثواب و قد قال الله عز و جل کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ و قال عز و جل فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ یعنی فثم التوجه إلی الله و لا یجب أن ینکر من الأخبار ألفاظ القرآن انتهی.
و یحتمل أن یراد بالوجه الذات الأقدس و بالنظر إلیه نهایة المعرفة أو النظر إلی ثوابه تعالی.
الْمَکَارِمُ، فِی رِوَایَةِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ: أَنَّ الصَّادِقَ علیه السلام قَالَ لِرَجُلٍ إِذَا أَصَابَکَ هَمٌّ فَامْسَحْ یَدَکَ عَلَی مَوْضِعِ سُجُودِکَ ثُمَّ أَمِرَّ یَدَکَ عَلَی وَجْهِکَ مِنْ جَانِبِ خَدِّکَ الْأَیْسَرِ وَ عَلَی جَبْهَتِکَ إِلَی جَانِبِ خَدِّکَ الْأَیْمَنِ ثُمَّ قُلْ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنِّی الْهَمَّ وَ الْحَزَنَ ثَلَاثاً(2).
وَ رُوِیَ: أَنَّ مَنْ قَالَ وَ هُوَ سَاجِدٌ یَا رَبَّاهْ یَا سَیِّدَاهْ حَتَّی یَنْقَطِعَ نَفَسُهُ أُجِیبَ سَلْ حَاجَتَکَ (3).
وَ کَانَ بَعْضُ الصَّادِقِینَ یَقُولُ فِی سُجُودِهِ: سَجَدَ لَکَ یَا رَبِّ طَالِبٌ مِنْ ثَوَابِکَ سَجَدَ لَکَ یَا رَبِّ هَارِبٌ مِنْ عِقَابِکَ سَجَدَ لَکَ یَا رَبِّ خَائِفٌ مِنْ سَخَطِکَ ثُمَّ یَقُولُ یَا اللَّهُ یَا رَبَّاهْ یَا اللَّهُ یَا رَبَّاهْ یَا اللَّهُ یَا رَبَّاهْ حَتَّی یَنْقَطِعَ النَّفَسُ ثُمَّ یَدْعُو(4).
وَ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِرَجُلٍ وَ هُوَ سَاجِدٌ وَ هُوَ یَقُولُ یَا رَبِّ مَا ذَا عَلَیْکَ أَنْ تُرْضِیَ کُلَّ مَنْ کَانَ لَهُ عِنْدِی تَبِعَةٌ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی ذُنُوبِی وَ أَنْ تُدْخِلَنِی الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ فَإِنَّمَا عَفْوُکَ عَنِ الظَّالِمِینَ وَ أَنَا مِنَ الظَّالِمِینَ فَلْتَسَعْنِی رَحْمَتُکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ارْفَعْ رَأْسَکَ فَقَدِ اسْتُجِیبَ لَکَ
ص: 206
همانا تو با دعای پیامبری که در زمان قوم عاد بود، دعا کردی.(1)
و از امام صادق علیه السلام است که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفر، سوار بر شتری در حال حرکت بود که ناگهان فرود آمد و پنج سجده بجای آورد. وقتی سوار شد گفتند: ای رسول خدا، دیدیم چیزی انجام دادی که انجام نمیدادی؟ فرمود: آری؛ جبرئیل به پیشوازم آمد و با بشارتهایی از سوی خدای عزّوجلّ، مرا مژده داد، پس به خاطر سپاسگزاری از هر مژده، یک بار برای خدا سجده کردم.(2)
اسحاق بن عمار گفته است: به همراه امام صادق علیه السلام بیرون رفتم و او با خودش سخن میگفت، سپس رو به قبله کرد و سجدهای طولانی نمود؛ بعد از آن، مدت زمان طولانی گونه راستش را بر خاک چسباند. - اسحاق گفته است: - سپس دست بر صورتش کشید و سوار شد. به او گفتم: پدر و مادرم فدای تو، چیزی انجام دادی که تاکنون از شما ندیده بودم. فرمود: ای اسحاق، همانا نعمتی از نعمتهای خدای عزّوجلّ بر خودم را به یاد آوردم و پس خواستم که خودم را خوار کنم. سپس فرمود: ای اسحاق، هر نعمتی که خدا به بندهای میدهد، اگر آن را با دلش بشناسد، و با صدای گویا سپاس آن را بگوید و از آن فارغ گردد، به افزونی آن در هر دو سرا، برای او دستور داده میشود.(3)
روایت21.
الکشی: فضل بن شاذان گفته است: پیش محمد بن ابی عمیر رفتم و او در حال سجده بود، سجده را طولانی ساخت و وقتی سرش را بلند کرد و طول سجدهاش به او گفته شد، گفت: اگر جمیل بن دراج را ببینی، چه میگویی؟ سپس تعریف کرد که روزی پیش جمیل بن دراج رفته و او را در حال سجده یافته است و وی سجده را واقعاً طول داده است و وقتی سرش را بلند کرده است، محمد بن ابی عمیر به او گفته است: سجده را طولانی کردی، وی گفته است: اگر معروف بن خرّبوز را ببینی، چه میگویی؟(4)
و از همان کتاب: فضل بن شاذان گفته است: هنگام تمام شدن بهار، در مسجد زیتونه در درس تعلیم قرآن شخصی که به او اسماعیل بن عباد گفته میشد، قرآن میخواندم؛ روزی در مسجد چند نفر را دیدم که با هم درگوشی صحبت میکردند. یکی از آنها گفت: در کوه مردی هست که به او ابن فضال گفته میشود، او [اثر سجده بر پیشانی دارد] بیشتر از عابدترین شخصی که دیده یا شنیدهام. و گفت: او به صحرا میرود و سجده میکند و پرندگان میآیند و بر روی او مینشینند و گمان میبرند که آن، لباس یا تکه پارچهای است؛ و حیوانات وحشی پیرامون او به چرا میآیند و چون به او
ص: 207
إِنَّکَ دَعَوْتَ بِدُعَاءِ نَبِیٍّ کَانَ عَلَی عَهْدِ عَادٍ(1).
وَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ فِی سَفَرٍ یَسِیرُ عَلَی نَاقَةٍ إِذَا نَزَلَ فَسَجَدَ خَمْسَ سَجَدَاتٍ فَلَمَّا رَکِبَ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ رَأَیْنَاکَ صَنَعْتَ شَیْئاً لَمْ تَصْنَعْهُ فَقَالَ نَعَمْ اسْتَقْبَلَنِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَبَشَّرَنِی بِبِشَارَاتٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَجَدْتُ لِلَّهِ شُکْراً لِکُلِّ بُشْرَی سَجْدَةً(2).
وَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ هُوَ یُحَدِّثُ نَفْسَهُ ثُمَّ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ فَسَجَدَ طَوِیلًا ثُمَّ أَلْزَقَ خَدَّهُ الْأَیْمَنَ بِالتُّرَابِ طَوِیلًا قَالَ ثُمَّ مَسَحَ وَجْهَهُ ثُمَّ رَکِبَ فَقُلْتُ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی لَقَدْ صَنَعْتَ شَیْئاً مَا رَأَیْتُهُ قَطُّ قَالَ یَا إِسْحَاقُ إِنِّی ذَکَرْتُ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیَّ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُذَلِّلَ نَفْسِی ثُمَّ قَالَ یَا إِسْحَاقُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَی عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ وَ جَهَرَ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَیْهَا فَفَرَغَ عَنْهَا حَتَّی یُؤْمَرَ لَهُ بِالْمَزِیدِ مِنَ الدَّارَیْنِ (3).
الْکَشِّیُّ، ذَکَرَ أَبُو الْقَاسِمِ نَصْرُ بْنُ الصَّبَّاحِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَأَطَالَ السُّجُودَ فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ وَ ذُکِرَ لَهُ طُولُ سُجُودِهِ قَالَ کَیْفَ لَوْ رَأَیْتَ جَمِیلَ بْنَ دَرَّاجٍ ثُمَّ حَدَّثَهُ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَی جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ فَوَجَدَهُ سَاجِداً فَأَطَالَ السُّجُودَ جِدّاً فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ قَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ أَطَلْتَ السُّجُودَ فَقَالَ فَکَیْفَ لَوْ رَأَیْتَ مَعْرُوفَ بْنَ خَرَّبُوذَ(4).
وَ مِنْهُ قَالَ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ: إِنِّی کُنْتُ فِی قَطِیعَةِ الرَّبِیعِ فِی مَسْجِدِ الزَّیْتُونَةِ أَقْرَأُ عَلَی مُقْرِئٍ یُقَالُ لَهُ إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَبَّادٍ فَرَأَیْتُ یَوْماً فِی الْمَسْجِدِ نَفَراً یَتَنَاجَوْنَ فَقَالَ أَحَدُهُمْ إِنَّ بِالْجَبَلِ رَجُلًا یُقَالُ لَهُ ابْنُ فَضَّالٍ لَهُ سَجَّادَةٌ أَعْبَدُ مَنْ رَأَیْتُ أَوْ سَمِعْتُ بِهِ قَالَ وَ إِنَّهُ لَیَخْرُجُ إِلَی الصَّحْرَاءِ فَیَسْجُدُ السَّجْدَةَ فَیَجِی ءُ الطَّیْرُ فَتَقَعُ عَلَیْهِ فَمَا یَظُنُّ إِلَّا أَنَّهُ ثَوْبٌ أَوْ خِرْقَةٌ وَ إِنَّ الْوَحْشَ لَتَرْعَی حَوْلَهُ فَمَا تَنْفِرُ مِنْهُ لِمَا قَدْ
ص: 207
انس گرفتهاند، از او فرار نمیکنند، و دزدان مسلح که برای چپاول یا پیکار با طایفهای میآیند، وقتی آن شخص را از دنیا بریده میبینند، می روند، آن گونه که نه آنان او را دیده باشند و نه او آنان را. در مورد او پرسیدم، گفتند: او حسن بن علی بن فضال است.(1)
توضیح
جوهری گفته است: «السجادة» یعنی اثر سجده در پیشانی.
روایت22.
الکشی: درکتاب ابی عبدالله شاذانی دیدم که با خط خودش نوشته بود: از ابامحمد فضل بن شاذان شنیدم که میگفت: وارد عراق شدم، پس شخصی را دیدم که دوستش را سرزش میکند و به او میگوید: تو مرد هستی و خانواده داری، و لازم است برای آنان مال کسب کنی، میترسم در اثر سجدههای طولانی چشمانت را از دست دهی. فضل گفت: وقتی زیاد او را سرزنش کرد، وی گفت: سرزنش بس است وای بر تو، اگر چشم کسی به خاطر سجده از بین برود، چشمان ابی عمیر باید چنین باشد؛ در مورد کسی که بعد از نماز صبح سجده شکر کرده و سرش را تا نیمروز بلند نکرده است، چه خواهی گفت؟!(2)
روایت23.
فلاح السائل: در کتاب نزهة عیون المشتاقین نوشته عبدالله بن حسن النسابه، با اسناد از حسین بن زید بن علی بن حسین علیهما السلام روایت کرده که فرمود: ما وقتی سلام نماز را دادیم و تصمیم گرفتیم دعا کنیم یا وارد دعا شدیم، هر دعایی را که بخواهیم بکنیم، در حال سجده دعا میکنیم و میبینی که از ما کسانی آن را انجام میدهند، یا من آن را انجام میدهم.(3)
روایت24.
فلاح السائل و الکافی: محمد بن سلیمان از پدرش نقل کرده که گفته است: با موسی بن جعفر علیهما السلام به سوی بعضی از املاک او رفتیم تا اینکه حضرت به نماز ظهر ایستاد. وقتی از نماز فراغت پیدا کرد، به سجده رفت، شنیدم که با صدای اندوهناک و در حالی که اشک ها در چشمش حلقه زده بود، می گفت: پروردگارا، با زبانم از تو نافرمانی نمودم؛ به عزّتت سوگند اگر خواسته بودی، مسلّماً لالم نموده بودی؛ و با دیده ام نافرمانی تو را نمودم؛ به عزّتت سوگند، اگر خواسته بودی، بی گمان نابینایم فرموده بودی؛ و با گوشم نافرمانی تو را نمودم؛ به عزتت سوگند، اگر خواسته بودی، حتماً ناشنوایم نموده بودی؛ و با دستم نافرمانی تو را نمودم؛ به عزتت سوگند، اگر خواسته بودی مسلّماً دست مرا شل و خشک فرموده بودی؛ و با پایم نافرمانی نمودم؛ به عزّتت سوگند اگر خواسته بودی، آن را قطع نموده بودی؛
ص: 208
أَنِسَتْ بِهِ وَ إِنَّ عَسْکَرَ الصَّعَالِیکِ لَیَجِیئُونَ یُرِیدُونَ الْغَارَةَ أَوْ قِتَالَ قَوْمٍ فَإِذَا رَأَوْا شَخْصَهُ طَارُوا فِی الدُّنْیَا فَذَهَبُوا حَیْثُ لَا یَرَاهُمْ وَ لَا یَرَوْنَهُ فَسَأَلْتُ عَنْهُ فَقَالُوا هُوَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ (1).
قال الجوهری السجادة أثر السجود فی الجبهة.
الْکَشِّیُّ، وَجَدْتُ فِی کِتَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الشَّاذَانِیِّ بِخَطِّهِ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ الْفَضْلَ بْنَ شَاذَانَ یَقُولُ: دَخَلْتُ الْعِرَاقَ فَرَأَیْتُ وَاحِداً یُعَاتِبُ صَاحِبَهُ وَ یَقُولُ لَهُ أَنْتَ رَجُلٌ عَلَیْکَ عِیَالٌ وَ تَحْتَاجُ أَنْ تَکْسِبَ عَلَیْهِمْ وَ مَا آمَنُ أَنْ تَذْهَبَ عَیْنَاکَ بِطُولِ سُجُودِکَ قَالَ فَلَمَّا أَکْثَرَ عَلَیْهِ قَالَ أَکْثَرْتَ عَلَیَّ وَیْحَکَ لَوْ ذَهَبَتْ عَیْنُ أَحَدٍ مِنَ السُّجُودِ لَذَهَبَتْ عَیْنُ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ مَا ظَنُّکَ بِرَجُلٍ سَجَدَ سَجْدَةَ الشُّکْرِ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ فَمَا یَرْفَعُ رَأْسَهُ إِلَّا عِنْدَ الزَّوَالِ (2).
فَلَاحُ السَّائِلِ، مِنْ نُزْهَةِ عُیُونِ الْمُشْتَاقِینَ تَأْلِیفِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ النَّسَّابَةِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام أَنَّهُ قَالَ: نَحْنُ إِذَا سَلَّمْنَا مِنَ الصَّلَاةِ وَ عَزَمْنَا أَوْ أَرَدْنَا الدُّعَاءَ دَعَوْنَا بِمَا نُرِیدُ أَنْ نَدْعُوَ وَ نَحْنُ سُجُودٌ وَ رَأَیْتُ مِنَّا مَنْ یَفْعَلُهُ أَوْ أَنَا أَفْعَلُهُ (3).
وَ مِنْهُ (4)، وَ الْکَافِی، عَنِ الْعِدَّةِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام إِلَی بَعْضِ أَمْوَالِهِ فَقَامَ إِلَی صَلَاةِ الظُّهْرِ فَلَمَّا فَرَغَ خَرَّ لِلَّهِ سَاجِداً فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ بِصَوْتٍ حَزِینٍ وَ تَغَرْغَرُ دُمُوعُهُ وَ هُوَ رَبِّ عَصَیْتُکَ بِلِسَانِی وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِکَ لَأَخْرَسْتَنِی وَ عَصَیْتُکَ بِبَصَرِی وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِکَ لَکَمَّهْتَنِی وَ عَصَیْتُکَ بِسَمْعِی وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِکَ لَأَصْمَمْتَنِی وَ عَصَیْتُکَ بِیَدِی وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِکَ لَکَنَّعْتَنِی وَ عَصَیْتُکَ بِرِجْلِی وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِکَ لَجَذَمْتَنِی
ص: 208
و با عورتم نافرمانی تو را نمودم؛ به عزّتت سوگند، اگر می خواستی؛ مسلّماً عقیمم می فرمودی؛ و با تمام اعضای بدنم که تو آنها را نعمت برای من قرار دادی، نافرمانی تو را نمودم، و این سپاسی مناسب تو از جانب من نبود.
گفته است: شمردم حضرت هزار بار «العفو العفو» گفت، سپس طرف راست صورت خود را بر زمین گذاشت، و شنیدم که با صدای اندوهناک سه مرتبه گفت: «بؤت إلیک بذنبی، عملت سوء و ظلمت نفسی، فاغفر لی فانه لا یغفر الذنوب غیرک، یا مولای»،{به گناهم نزد تو اعتراف نمودم، عمل زشت انجام دادم و به خود ستم نمودم، پس مرا بیامرز، که جز تو گناهان را نمی آمرزد، ای سرور من.} سپس طرف چپ صورت خود را به زمین گذاشت، شنیدم که سه بار گفت: «ارحم من أساء و اقترف و استکان و اعترف»،{بر کسی که عمل بد انجام داده و مرتکب گناه شده و خاکساری نمود و اعتراف کرد، رحم آر.} سپس سر از سجده برداشت.(1)
توضیح
شیخ(2)
و دیگران این روایت را به صورت مرسل از امام کاظم علیه السلام در تعقیب نماز ظهر روایت کرده اند. «تغرغر» در صیغه مضارع و با حذف یکی از حروف تاء، جوهری گفته است: «یتغرغر صوته فی حلقه»، یعنی صدا در گلویش بالا و پایین میآید. «لکمّهتنی» بر وزن تفعیل، در بعضی نسخهها به صورت «لأکمهتنی»، یعنی حتماً نابینایم میکردی؛ در القاموس گفته است: «الکمه» با فتحه حروف، یعنی نابینایی مادرزادی یا هر نوع نابینایی؛ و گفته است: «کنع، یکنع، کنوعاً»، یعنی فشرده کرد و به هم پیوست، و انگشتانش را زد و خشک کرد، و «کنّع یده، تکنیعاً»، یعنی دستش را لنگ کرد. پایان. پس خواندن آن بدون تشدید و با تشدید درست است؛ همین طور است کلام او علیه السلام: «لجذمتنی» و «لعقمتنی». فیروزآبادی گفته است: «جذم، یجذمه، و یجذُمه، و جذّمه، فانجذم، و تجذّم»، یعنی برید، و «الأجذم»، یعنی دست بریده، یا انگشت رفته، «جذمت یده» مانند «فرح» - در وزن - «جذمتها و أجذمتها» - به همین معنا است. - و گفته است: «العقم» با ضمه، گودی کوچکی در رحم که امکان بچهدار شدن نمیدهد. «عقمت» مانند «فرح» و «نصر» و «کرم» و «عنی» - در وزن - و «عقمها الله، یعقمها، و أعقمها» - به همین معنا است. - «رجل عقیم»، یعنی مردی که برای او بچه به دنیا نمیآید. پایان. در الصحیفة الکاملة آمده است: «و عقّم أرحامَ نسائهم»،{رحمهای زنان آنان را نازا گردان.} وقتی گفته میشود: «باء بذنبه» یعنی به آن اعتراف کرد. «الاقتراف»، یعنی به دست آوردن، و بیشتر بر گناه کردن اطلاق میشود؛ در النهایه گفته است: «قرف الذنب، و اقترفه»، یعنی گناه را انجام داد، و «قارف الذنب و غیره» وقتی گفته میشود که به گناه نزدیک شده و به آن چسبیده باشد.
مؤلف
تأویل گمانهایی که ممکن است این دعا و مانند آن، مبنی بر نسبت گناه به آنان علیهم السلام به پندار آورد، پیش از این گفته شد. حسین بن سعید در کتاب الزهد گفته است: در اینکه آنان علیهم السلام از
ص: 209
وَ عَصَیْتُکَ بِفَرْجِی وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِکَ لَعَقَمْتَنِی وَ عَصَیْتُکَ بِجَمِیعِ جَوَارِحِیَ الَّتِی أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَیَّ وَ لَیْسَ هَذَا جَزَاؤُکَ مِنِّی قَالَ ثُمَّ أَحْصَیْتُ لَهُ أَلْفَ مَرَّةٍ وَ هُوَ یَقُولُ الْعَفْوَ الْعَفْوَ ثُمَّ أَلْصَقَ خَدَّهُ الْأَیْمَنَ بِالْأَرْضِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ یَقُولُ بِصَوْتٍ حَزِینٍ بُؤْتُ إِلَیْکَ بِذَنْبِی عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَإِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ غَیْرُکَ یَا مَوْلَایَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ أَلْصَقَ خَدَّهُ الْأَیْسَرَ بِالْأَرْضِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ یَقُولُ ارْحَمْ مَنْ أَسَاءَ وَ اقْتَرَفَ وَ اسْتَکَانَ وَ اعْتَرَفَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ (1).
رواه الشیخ (2)
و غیره مرسلا عن الکاظم علیه السلام فی تعقیب صلاة الظهر(3)
تغرغر علی بناء المضارع بحذف إحدی التاءین قال الجوهری و یتغرغر صوته فی حلقه أی یتردد لکمهتنی علی التفعیل و فی بعض النسخ لأکمهتنی أی لأعمیتنی قال فی القاموس الکمه محرکة العمی یولد به الإنسان أو عام و قال کنع یکنع کنوعا تقبض و انضم و أصابعه ضربها فأیبسها و کنع یده تکنیعا أشلها انتهی فیجوز فیه التخفیف و التشدید و کذا قوله علیه السلام لجذمتنی و قوله لعقمتنی قال الفیروزآبادی جذمه یجذمه و یجذمه جذمة فانجذم و تجذم قطعه و الأجذم المقطوع الید أو الذاهب الأنامل جذمت یده کفرح و جذمتها و أجذمتها و قال العقم بالضم هزمة تقع فی الرحم فلا یقبل الولد عقمت کفرح و نصر و کرم و عنی و عقمها الله یعقمها و أعقمها و رجل عقیم لا یولد له انتهی و فی الصحیفة الکاملة و عقم أرحام نسائهم و یقال باء بذنبه أی اعترف به و الاقتراف الاکتساب و یطلق غالبا علی اکتساب الذنب قال فی النهایة قرف الذنب و اقترفه إذا عمله و قارف الذنب و غیره إذا داناه و لاصقه.
قد مر تأویل ما یوهمه هذا الدعاء و أمثاله من نسبة الذنب إلیهم علیهم السلام و قال الحسین بن سعید فی کتاب الزهد لا خلاف بین علمائنا فی أنهم علیهم السلام معصومون من
ص: 209
هرگونه زشتی به طور کلی معصوم هستند، بین علمای ما اختلافی نیست و آنان به نسبت کمالی که دارند، ترک مستحب را - برای خود - گناه و بدی مینامند. پایان. صاحب کشف الغمة و سایرین نیز مانند این را گفته اند.(1)
روایت25.
فلاح السائل: وقتی سر از سجده برداشتی، آنچه را که کردین بن مسمع در کتاب معروفش با اسناد آن به پیامبر صلی الله علیه و آله آورده است، بگو. حضرت وقتی می خواست از جایی که نماز خوانده بود برخیزد، دست راستش را بر پیشانی اش می کشید و میگفت: {ستایش مخصوص توست، و جز تو آگاه به نهان و آشکار، و بخشنده و مهربان، خدایی وجود ندارد؛ اندوه و ناراحتی و گرفتاری ها را، چه آشکار باشد و چه نهانی، از من برطرف فرما.} و فرمود: هیچ یک از امّت من این را نمی گوید، مگر آنکه خداوند هر چه بخواهد به او عطا می فرماید.(2)
و نیز در حدیث دیگری برای ما روایت شده است که وقتی خواستی این کلمات را بگویی، سه بار دست راست خویش را بر جای سجده ات بکش و در هر بار دستت را بر صورتت بکش، و در هر بار، کلمات گفته شده را بگو.(3)
اگر درد و بیماری داشته باشی، آنچه را که احمد بن محمد از امام صادق علیه السلام روایت کرده انجام بده که فرمود: دعایی است که پس از هر نمازی که می خوانی، خوانده می شود؛ پس اگر درد و بیماریای داشتی، وقتی نمازت را تمام کردی، دستت را بر سجدهگاهت بکش و این دعا را بخوان، و هفت بار دستت را بر جای درد بکش، و در آن حال بگو: {ای آنکه زمین را بر روی آب گسترانید، و هوا را با آسمان مسدود نمود، و نیکو ترین نام ها را برای خویش برگزید، بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و به من چنین و چنان کن، و از فلان چیز و فلان چیز سلامتی بخش.(4)
دعوات الرواندی: همانند این روایت را از آنان علیهم السلام روایت کرده است.(5)
ص: 210
کل قبیح مطلقا و أنهم کانوا یسمون ترک المندوب ذنبا و سیئة بالنسبة إلی کمالهم علیهم السلام انتهی و نحو ذلک قال صاحب کشف الغمة و غیره (1).
فَلَاحُ السَّائِلِ،: فَإِذَا رَفَعْتَ رَأْسَکَ مِنَ السُّجُودِ فَقُلْ مَا ذَکَرَهُ کِرْدِینُ بْنُ مِسْمَعٍ فِی کِتَابِهِ الْمَعْرُوفِ بِإِسْنَادِهِ فِیهِ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ کَانَ إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ مِنَ الصَّلَاةِ مَسَحَ جَبْهَتَهُ بِیَدِهِ الْیُمْنَی ثُمَّ یَقُولُ لَکَ الْحَمْدُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ أَذْهِبْ عَنِّی الْغَمَّ وَ الْحَزَنَ وَ الْفِتَنَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ قَالَ مَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِی یَقُولُ ذَلِکَ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا سَأَلَ (2).
وَ رُوِیَ لَنَا فِی حَدِیثٍ آخَرَ: أَنَّکَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَقُولَ هَذِهِ الْکَلِمَاتِ فَامْسَحْ یَدَکَ الْیُمْنَی عَلَی مَوْضِعِ سُجُودِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ امْسَحْ فِی کُلِّ مَرَّةٍ وَجْهَکَ وَ أَنْتَ تَقُولُ فِی کُلِّ مَرَّةٍ هَذِهِ الْکَلِمَاتِ الْمَذْکُورَةَ(3).
وَ إِنْ کَانَتْ بِکَ عِلَّةٌ فَاصْنَعْ کَمَا رَوَاهُ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیُّ وَ غَیْرُهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: دُعَاءٌ یُدْعَی بِهِ فِی عَقِیبِ کُلِّ صَلَاةٍ تُصَلِّیهَا فَإِنْ کَانَ بِکَ دَاءٌ مِنْ سُقْمٍ وَ وَجَعٍ فَإِذَا قَضَیْتَ صَلَاتَکَ فَامْسَحْ بِیَدِکَ عَلَی مَوْضِعِ سُجُودِکَ مِنَ الْأَرْضِ وَ ادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ أَمْرِرْ یَدَکَ عَلَی مَوْضِعِ وَجَعِکَ سَبْعَ مَرَّاتٍ تَقُولُ یَا مَنْ کَبَسَ الْأَرْضَ عَلَی الْمَاءِ وَ سَدَّ الْهَوَاءَ بِالسَّمَاءِ وَ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ أَحْسَنَ الْأَسْمَاءِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذَا وَ کَذَا وَ ارْزُقْنِی کَذَا وَ کَذَا وَ عَافِنِی مِنْ کَذَا وَ کَذَا(4).
دعوات الراوندی، عنهم علیهم السلام: مثله (5)
ص: 210
مصباح الشیخ: و دیگران مثل این را روایت کردهاند.(1)
توضیح
«کبس الأرض علی الماء»، یعنی داخل در آن کرد، از عبارت «کبس رأسه فی ثوبه» گرفته شده است، یعنی پنهان کرد و داخل آن نمود؛ یا به معنی جمع کرد، همان گونه که در حدیث آمده است: «إنا نکبس الزیت و السمن» یعنی آن را جمع میکنیم. «الکبس»، یعنی پر کردن؛ گفته میشود: «کبست النهر، کبساً»، یعنی آن را با خاک پر کردم؛ معنی عبارت در دعا این است که زمین را گردآورد و بر روی آب نگه داشت، هر چند خود آن، مقتضی پراکنده شدن و ناپایداری بود؛ و گفته شده است: یعنی توقف داد و نگه داشت .
«و سد الهواء بالسماء»، یعنی هوا را آن گونه
که از نظر خیالی یا حقیقی به آن منتهی شود، قرار داد؛ چون که خورشید ثابت نیست؛ یا اینکه آن را بر آسمان اطلاق کرده است، چون هرچه بالای سر تو وجود دارد، آسمان است. احتمال دارد آسمان در پراکنده نشدن هوا نقش داشته باشد، و چه بسا گفته شود، این دلیلی بر نبود خلأ است، ولی در مورد آن سخنی برای گفتن و ایراد وجود دارد.
روایت26.
فلاح السائل: جدّ شادروانم ابو جعفر طوسی - که رضوان خدا بر او باد - گفته است: و مستحبّ است که نمازگزار در سجده شکر برای برادران مؤمن خود دعا نماید، و نیز بگوید: {خدایا، ای پروردگار سپیده دم، و شبهای دهگانه، و زوج و فرد، و شب آنگاه که سپری شود، و پروردگار هر چیز، و خدای هر چیز، و آفریننده هر چیز، و فرمانروای هر چیز، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و نسبت به من و به فلانی، هر چه را که خود زیبنده آن هستی انجام ده، و آنچه را که ما سزاوار آن هستیم انجام مده، که تو اهل تقوی و زیبنده آمرزش می باشی.}
سپس سر از سجده بردار و بگو: {خدایا، نیکبختی در هدایت، و راحتی ایمان، و برتری در نعمت ها، و گوارایی در دانش را به محمّد و خاندان محمّد عطا فرما، تا اینکه آنان را بر هر بزرگی برتری دهی. ستایش مخصوص خدایی است که سرپرست هر نعمت، و صاحب هر نیکی، و پایان هر اشتیاق است، در هر سختی و ناگواری مرا بی یاور نگذاشت، و به واسطه بدیهای درونم مرا رسوا نساخت، پس ستایش فراوان تنها برای آقا و سرورم می باشد.(2)
ص: 211
مصباح الشیخ، و غیره: مثله (1).
کبس الأرض علی الماء أی أدخلها فیه من قولهم کبس رأسه فی ثوبه أخفاه و أدخله فیه أو جمعها کما ورد فی الحدیث إنا نکبس الزیت و السمن أی نجمعه و الکبس الطم یقال کبست النهر کبسا طممته بالتراب أی جمعها و حفظها کائنا علی الماء مع أنه کان مقتضی ذلک تفرقها و عدم استقرارها و قیل أوقفها علیه و أحبسها به.
و سد الهواء بالسماء أی جعله بحیث ینتهی إلیها حسا أو حقیقة لعدم ثبوت کره النار أو أطلق علیه السماء إذ کل ما علاک فهو سماء و یحتمل أن یکون للسماء مدخل فی عدم تفرق الهواء و ربما یقال فیه دلیل علی عدم امتناع الخلاء و فیه کلام.
فَلَاحُ السَّائِلِ، قَالَ جَدِّیَ السَّعِیدُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِیُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ: وَ یُسْتَحَبُّ أَنْ یَدْعُوَ لِإِخْوَانِهِ الْمُؤْمِنِینَ فِی سُجُودِهِ وَ یَقُولُ أَیْضاً اللَّهُمَّ رَبَّ الْفَجْرِ وَ اللَّیَالِی الْعَشْرِ- وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ وَ رَبَّ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَهَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ خَالِقَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ مَلِیکَ کُلِّ شَیْ ءٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ افْعَلْ بِی وَ بِفُلَانٍ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ لَا تَفْعَلْ بِنَا مَا نَحْنُ أَهْلُهُ فَإِنَّکَ أَهْلُ التَّقْوی وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ثُمَّ ارْفَعْ رَأْسَکَ وَ قُلِ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ السَّعَادَةَ فِی الرُّشْدِ وَ إِیمَانَ الْیُسْرِ وَ فَضِیلَةً فِی النِّعَمِ وَ هَنَاءَةً فِی الْعِلْمِ حَتَّی
تُشَرِّفَهُمْ عَلَی کُلِّ شَرِیفٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَلِیِّ کُلِّ نِعْمَةٍ وَ صَاحِبِ کُلِّ حَسَنَةٍ وَ مُنْتَهَی کُلِّ رَغْبَةٍ لَمْ یَخْذُلْنِی عِنْدَ شَدِیدَةٍ وَ لَمْ یَفْضَحْنِی لِسَرِیرَةٍ فَلِسَیِّدِیَ الْحَمْدُ کَثِیراً-(2)
ص: 211
سپس میگوید:{خدایا، سپاس تو را همان گونه که مرا آفریدی، در حالی که چیز قابل یادکردنی نبودم. پروردگارا، مرا بر هراسهای دنیا و سختیهای روزگار و گرفتاریهای زمانه و ناراحتیهای آخرت و پیشامدهای ناگوار شبها و روزها یاری فرما، و از بدی آنچه ستمگران در زمین انجام می دهند، کفایت فرما، و در سفرم همراه من، و در خانواده ام جانشین من باش، و آنچه را به من روزی دادی پر خیر و برکت گردان، و مرا در نزد خودم برای خودت خوار، و در چشم مردم بزرگ گردان، و در نزد خودت مرا محبوب نما، و مرا به واسطه گناهانم رسوا، و به جهت کردارم گرفتار، و به واسطه بدیهای درونم خوار مفرما، و از بدی جنّ و انس سلامتم بدار، و به اخلاق نیکو موفّقم گردان، و از اخلاق ناپسند دورم بدار.
مرا به چه کسی وامیگذاری ای پروردگار ناتوانان، در حالی که تو پروردگار من هستی؟ به دشمنی که او را مالک کارهایم گردانیدی که مرا خوار کند؟ یا به دوستی که بر من ترشرویی کند؟ ای پروردگار من، اگر تو بر من خشم نگرفتهای، باکی ندارم، جز اینکه ایمنی تو برای من وسیع تر و دوست داشتنی تر است. از اینکه خشم تو دامنگیرم شود، یا عذاب تو بر من فرود آید، به ذات بزرگوارت که آسمان ها و زمین با آن روشن گردیده، و تاریکی به واسطه آن برطرف شده، و امر اوّلین و آخرین با آن نیکو گشته است، پناه می برم. تا خشنود شدنت و بعد از خشنودی ات، ستایش مخصوص توست؛ و هیچ نیرو و توانی جز به سبب تو نیست.(1)
توضیح
شیخ و کفعمی(2) و ابن الباقی و دیگران این دعاها را با همین ترتیب آوردهاند. ابن فهد - که رحمت خدا بر او باد- در کتاب عدةاش گفته است: از امام صادق علیه السلام روایت شده است که هر کس ابتدا چهل مؤمن و سپس خودش را دعا کند، دعایش پذیرفته میشود، مخصوصاً بعد از تمام شدن نماز شب و در حال سجده بگوید: «اللهم رب الفجر»،{خدایا، ای پروردگار سپیده دم} تا آخر.(3) شایان ذکر است که واژه دعا برای آنچه ابن فهد گفته است، مناسبتر است.
در عبارت «و الفجر»، حرف واو برای سوگند است، یعنی به صبح، یا شکافتن آن، یا نماز آن سوگند میخورم؛ و گفته شده است: منظور از آن، سپیده دم روز عرفه یا قربان است. «و لیال عشر» همان دهه ذی الحجه است؛ و گفته شده است: دهه آخر رمضان است. «و الشفع و الوتر» با کسره و فتحه واو خوانده شده و هر دو به یک معنا است؛ گفته شده است: یعنی همه اشیا، چه جفت باشند و چه تنها؛ یا آفریدگان و آفریدگار؛ چرا که آفریدگار در حقیقت یگانه است و هر چیزی جز او جفت است و در آن نوعی
ص: 212
ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَمَا خَلَقْتَنِی وَ لَمْ أَکُ شَیْئاً مَذْکُوراً رَبِّ أَعِنِّی عَلَی أَهْوَالِ الدُّنْیَا وَ بَوَائِقِ الدَّهْرِ وَ نَکَبَاتِ الزَّمَانِ وَ کُرُبَاتِ الْآخِرَةِ وَ مُصِیبَاتِ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ وَ اکْفِنِی شَرَّ مَا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ فِی الْأَرْضِ وَ فِی سَفَرِی فَاصْحَبْنِی وَ فِی أَهْلِی فَاخْلُفْنِی وَ فِیمَا رَزَقْتَنِی فَبَارِکْ لِی وَ فِی نَفْسِی لَکَ فَذَلِّلْنِی وَ فِی أَعْیُنِ النَّاسِ فَعَظِّمْنِی وَ إِلَیْکَ فَحَبِّبْنِی وَ بِذُنُوبِی فَلَا تَفْضَحْنِی وَ بِعَمَلِی فَلَا تَبْسُلْنِی وَ بِسَرِیرَتِی فَلَا تُخْزِنِی وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فَسَلِّمْنِی وَ لِمَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ فَوَفِّقْنِی وَ مِنْ مَسَاوِی الْأَخْلَاقِ فَجَنِّبْنِی إِلَی مَنْ تَکِلُنِی یَا رَبَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ وَ أَنْتَ رَبِّی إِلَی عَدُوٍّ مَلَّکْتَهُ أَمْرِی فَیَخْذُلُنِی أَمْ إِلَی بَعِیدٍ فَیَتَجَهَّمُنِی فَإِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَیَّ یَا رَبِّ فَلَا أُبَالِی غَیْرَ أَنَّ عَافِیَتَکَ أَوْسَعُ لِی وَ أَحَبُّ إِلَیَّ أَعُوذُ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ کُشِفَتْ بِهِ الظُّلْمَةُ وَ صَلُحَ عَلَیْهِ أَمْرُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ مِنْ أَنْ یَحُلَّ عَلَیَّ غَضَبُکَ أَوْ یَنْزِلَ بِی سَخَطُکَ لَکَ الْحَمْدُ حَتَّی تَرْضَی وَ بَعْدَ الرِّضَا وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِکَ (1).
أورد الشیخ و الکفعمی (2)
و ابن الباقی و غیرهم هذه الدعوات بهذا الترتیب
وَ قَالَ ابْنُ فَهْدٍ ره فِی عُدَّتِهِ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: مَنْ قَدَّمَ أَرْبَعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ دَعَا اسْتُجِیبَ لَهُ وَ یَتَأَکَّدُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّیْلِ فَیَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ اللَّهُمَّ رَبَّ الْفَجْرِ إلخ (3).
و لا یخفی أن لفظ الدعاء بما ذکره ابن فهد أنسب.
و الفجر الواو للقسم أقسم بالصبح أو فلقة أو صلاته و قیل المراد فجر عرفة أو النحر وَ لَیالٍ عَشْرٍ عشر ذی الحجة و قیل عشر رمضان الأخیر وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ قرئ بکسر الواو و فتحها و هما بمعنی واحد قیل أی الأشیاء کلها شفعها و وترها أو الخلق و الخالق إذا الخالق وتر حقیقة و کل ما هو غیره فهو شفع و فیه نوع
ص: 212
از تعدد و ترکیب وجود دارد؛ یا مخالف هر چیزی که با آن، جفت میشوند، مانند شب و روز، و روشنایی و تاریکی، و آسمان و زمین، و مانند آنها؛ و گفته شده است: آن دو همان موجودات و آسمانها هستند؛ و گفته شده است: یعنی برجها و سیارهها؛ و گفته شده است: یعنی نماز شفع و نماز وتر، علی بن ابراهیم این را بیان کرده است.(1)
«و الیل إذا یسر»، یعنی وقتی تمام میشود، به دلیل این کلام او «و اللیل إذ أدبر»،(2){و سوگند به شامگاه چون پشت کند.} و تعبیر به آن، به خاطر پشت سر هم آمدن آن است که دلالت بر کمال قدرت و فراوانی نعمت دارد؛ یا به معنای «یسری فیه»، (در آن حرکت میکند.) است، به دلیل این سخن که گفته میشود: صلّی المقام، (در مقام نماز گذارد.) و حرف یاء در آن به خاطر اکتفا به کسره و مخفف بودن آن حذف شده است؛ ابن کثیر و یعقوب آن را حذف نکردهاند.(3)
«و ایمان الیسر»، یعنی ایمانی که با سختی و گرفتاری همراه نباشد، یا ایمانی که از روی ناجاری و گرفتاری نباشد، یا ایمان مردم به آنها در حالت آسانی و بدون اجبار، و این معنی به حال کسی که برای او دعا میشود، مناسبتر است. «هناءة فی العلم»، یعنی علمی که بدون سختی یا چیزهای دیگر برای آنان حاصل شود؛ با بهرهای فراوان از دانش به دست آید؛ فیروزآبادی گفته است: «الهنیء و المهناء»، یعنی هر چیزی که بدون سختی به دست آید، و «هنیء، و هنؤ، و هنأه» - به همین معنی است. - و «یهنؤه و یهنئه»، یعنی به او غذا داد و بخشش کرد، و «الطعام هنئاً و هنئاً و هناءً»، یعنی نیکوترین غذا.
«شیئاً مذکوراً» از کلام خدای سبحان و متعال در آیه «هل أتی علی الانسان» گرفته شده است. گفته شده است: یعنی به طور کلی فراموش شده، مانند شیء و نطفه که قابل یاد کردن به عنوان انسان نبود. امام باقر علیه السلام فرموده: یعنی چیزی بود ولی قابل یادکردن نبود؛ و امام صادق علیه السلام فرموده است: چیز معینی بود ولی ذکر نشده، بود. «البوائق» جمع «البائقة»، یعنی سختی و گرفتاری روزگار. «النکبات» جمع «النکبة»، یعنی پیشامد ناگوار. «فلا تبسلنی»، یعنی مرا به هلاکت مسپار؛ و «أبسلت فلاناً»، یعنی فلانی را به هلاکت سپردی، و «المستبسل»، یعنی کسی که خودش را در معرض مرگ و زیان قرار میدهد، و «استبسل»، یعنی در نبرد، خودش را برای کشتن یا کشته شدن حتمی، به جلو میاندازد؛ جوهری این را گفته است.
ص: 213
من التعدد و الترکیب أوله ضد یصیر به شفعا کاللیل و النهار و النور و الظلمة و السماء و الأرض و أشباههما و قیل هما العناصر و الأفلاک و قیل البروج و السیارات و قیل صلاة الشفع و صلاة الوتر ذکره علی بن إبراهیم (1) وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ أی إذا یمضی لقوله وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ(2) و التغییر بذلک لما فی التعاقب من الدلالة علی کمال القدرة و وفور النعمة أو یسری فیه من قولهم صلی المقام و حذف الیاء للاکتفاء بالکسرة تخفیفا و لم یحذفها ابن کثیر و یعقوب (3).
و إیمان الیسر أی إیمانا لا یکون معه شدة و بلیة أو إیمانا لا یکون من جهة الضرورة و الشدة أو إیمان الناس بهم فی حال الیسر من غیر جبر و هذا أنسب بحال المدعو له و هناءة فی العلم أی علما یحصل لهم بلا مشقة تحصیل أو غیره أو عطاء وافیا من العلم قال الفیروزآبادی الهنی ء و المهنأ ما أتاک بلا مشقة و قد هنئ و هنؤ هناءة و هنأه و یهنؤه و یهنئه أطعمه و أعطاه و الطعام هناء و هناء و هناءة أصلحه.
شیئا مذکورا مأخوذ من قوله سبحانه و تعالی هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ الآیة و قیل أی کان نسیا منسیا غیر مذکور بالإنسانیة کالعنصر و النطفة و عن الباقر علیه السلام کان شیئا و لم یکن مذکورا و عن الصادق علیه السلام کان مقدورا غیر مذکور و البوائق جمع البائقة و هی الداهیة و النکبات جمع النکبة و هی المصیبة فلا تبسلنی أی لا تسلمنی إلی الهلکة و أبسلت فلانا أی أسلمته إلی الهلکة و المستبسل الذی یوطن نفسه إلی الموت أو الضرر و استبسل طرح نفسه فی الحرب لیقتل أو یقتل لا محالة قاله الجوهری
ص: 213
و نیز گفته است: «رجل جهم الوجه»، یعنی شخص ترشرو؛ از این باب است که میگویی: « جهمت الوجه و تجهّمته»، وقتی به او اخم کنی.
روایت27.
فلاح السائل: سید در تعقیب نماز عصر گفته است: بعد سجده به جا آور و آنچه را که سرورمان علیّ بن حسین علیهما السلام در سجده میگفت و جد شادروانم ابو جعفر طوسی آن را ذکر کرده است، بگو. حضرت، صلوت الله علیه صد مرتبه می گفت: «الحمد لله شکراً»،{از روی سپاسگزای، خدا را ستایش می نمایم.} و پس از هر ده مرتبه گفتن آن، می گفت: «شکراً للمجیب»،{خداوند اجابت کننده را سپاس می گزارم.} سپس میگفت: «یا ذا المن الدائم الذی لا ینقطع أبداً، و لا یحصیه غیره، و یا ذا المعروف الذی لا ینفد أبداً، یا کریم یا کریم یا کریم»،{ای صاحب بخشش جاودانه ای که هیچگاه پایان نپذیرفته، و جز او نمی تواند آن را به شماره درآورد، و ای صاحب آن نیکی که هیچ گاه تمام نمی شود، ای بزرگوار، ای بزرگوار، ای بزرگوار.}
بعد دعا و زاری نموده و حاجت خویش را ذکر می نمود، آنگاه می گفت: {گر اطاعت تو را نمودم، سپاس برای توست، و اگر نافرمانی تو را کردم، دلیل برای تو - بر عذاب کردنم - وجود دارد، در احسان از ناحیه تو به من در هنگام انجام کار نیک، نه من و نه دیگری، هیچ نقشی نداریم، ای بزرگوار، ای بزرگوار، بر محمّد و اهل بیت او درود فرست، و با رحمت خودت، تمام آنچه را که درخواست نموده و می نمایم، به تمام مردان و زنان مؤمنی که در کرانههای مشرق و مغرب زمین قرار دارند، برسان، و نخست به آنان عنایت فرما، و در مرحله دوم به من ده.}
آنگاه سمت راست صورت خویش را بر زمین گذارده و می گفت: «اللهم لا تسلبنی ما أنعمت به علیّ من ولایتک و ولایة محمد و آل محمد علیه و علیهم السلام»،{خدایا، آنچه را که از دوستی خود و دوستی محمّد و خاندان محمّد، که درود بر او و ایشان باد، بر من ارزانی داشته ای، باز مگیر} سپس سمت چپ صورت خویش را بر زمین می نهاد و مثل آن را می گفت. این پایان روایت بود.(1)
ص: 214
و قال رجل جهم الوجه أی کالح الوجه تقول منه جهمت الوجه و تجهمته إذا کلحت فی وجهه.
فَلَاحُ السَّائِلِ،: قَالَ السَّیِّدُ فِی تَعْقِیبِ صَلَاةِ الْعَصْرِ ثُمَّ اسْجُدْ وَ قُلْ مَا ذَکَرَ جَدِّیَ السَّعِیدُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِیُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَنَّ مَوْلَانَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام کَانَ یَقُولُهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِذَا سَجَدَ یَقُولُ- مِائَةَ مَرَّةٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ شُکْراً وَ کُلَّمَا قَالَ عَشْرَ مَرَّاتٍ قَالَ شُکْراً لِلْمُجِیبِ ثُمَّ یَقُولُ یَا ذَا الْمَنِّ الدَّائِمِ الَّذِی لَا یَنْقَطِعُ أَبَداً وَ لَا یُحْصِیهِ غَیْرُهُ وَ یَا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذِی لَا یَنْفَدُ أَبَداً یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ ثُمَّ یَدْعُو وَ یَتَضَرَّعُ وَ یَذْکُرُ حَاجَتَهُ ثُمَّ یَقُولُ لَکَ الْحَمْدُ إِنْ أَطَعْتُکَ وَ لَکَ الْحُجَّةُ إِنْ عَصَیْتُکَ لَا صُنْعَ لِی وَ لَا لِغَیْرِی فِی إِحْسَانٍ مِنْکَ فِی حَالِ الْحَسَنَةِ یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صِلْ بِجَمِیعِ مَا سَأَلْتُکَ وَ أَسْأَلُکَ مِنْ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ ابْدَأْ بِهِمْ وَ ثَنِّ بِی بِرَحْمَتِکَ ثُمَّ یَضَعُ خَدَّهُ الْأَیْمَنَ عَلَی الْأَرْضِ وَ یَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَسْلُبْنِی مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ وَلَایَتِکَ وَ وَلَایَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ ثُمَّ یَضَعُ خَدَّهُ الْأَیْسَرَ عَلَی الْأَرْضِ وَ یَقُولُ مِثْلَ ذَلِکَ هَذِهِ آخِرُ الرِّوَایَةِ(1).
ص: 214
المصباح(1) و البلد الامین(2) و الجنة(3) و الاختیار و غیرها: مثل همین روایت را آوردهاند و در همه آنها، عبارت «و صل بجمیع ما سألتک و سألک من فی مشارق الأرض»،{و همه آنچه را که من و تمام کسانی که در کرانههای زمین از تو درخواست کردیم، برسان.} وجود دارد؛ ولی آنچه در فلاح السائل وجود دارد، مناسبتر و آشکارتر است.
روایت28.
فلاح السائل: سپس با هر دعایی دوست داشتی، دعا کن، و اگر خواستی در حال سجده بگو: «اللهم لک قصدت، و إلیک اعتمدت و أردت، و بک وثقت، و علیک توکلت، و أنت عالم بما أردت»،{خدایا، تنها آهنگ تو را نمودم، و به تو تکیه کردم و تو را اراده نمودم، و فقط به تو اعتماد نموده و بر تو توکّل کردم، و تو نسبت به آنچه که اراده نموده ام، آگاه هستی.} که روایت شده است، هر کس آن را بگوید، سر از سجده برنمی دارد، مگر اینکه خواسته اش برآورده می گردد. ان شاء اللَّه تعالی.(4)
روایت29.
البلد االامین(5) و الجنة و الاختیار و غوالی اللیالی: از علی علیه السلام روایت شده است که
ص: 215
الْمِصْبَاحُ (1)، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ (2)، وَ الْجُنَّةُ(3)، [جنة الأمان] وَ الْإِخْتِیَارُ، وَ غَیْرُهَا: مِثْلَهُ وَ فِی جَمِیعِهَا وَ صِلْ بِجَمِیعِ مَا سَأَلْتُکَ وَ سَأَلَکَ مَنْ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ.
و ما فی فلاح السائل أنسب و أظهر.
فَلَاحُ السَّائِلِ،: ثُمَّ ادْعُ بِمَا أَحْبَبْتَ وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتَ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ اللَّهُمَّ لَکَ قَصَدْتُ وَ إِلَیْکَ اعْتَمَدْتُ وَ أَرَدْتُ وَ بِکَ وَثِقْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ أَنْتَ عَالِمٌ بِمَا أَرَدْتُ فَقَدْ رُوِیَ أَنَّ مَنْ قَالَ ذَلِکَ لَمْ یَرْفَعْ رَأْسَهُ حَتَّی تُقْضَی حَاجَتُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی (4).
الْبَلَدُ الْأَمِینُ (5)، وَ الْجُنَّةُ، [جنة الأمان] وَ الْإِخْتِیَارُ، وَ غَوَالِی اللَّآلِی، رُوِیَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام:
ص: 215
هنگام به جای آوردن دو سجده شکر میگفت: «وعظتنی فلم أتَّعظ، و زجرتنی عن محارمک فلم أنزجر، و غمرتنی أیادیک فما شکرت، عفوک عفوک یا کریم»،{- خدایا، - نصیحتم کردی ولی پند نگرفتم، مرا از حرامهای خودت باز داشتی ولی من دست بر نداشتم، نعمتهایت را بر من ریختی ولی من سپاسگزاری نکردم، گذشت تو را میخواهم، گذشت تو را میخواهم، ای بزرگوار.} شیخ التولینی در الجنة در کفایتش آن را گفته و در آن، این عبارت است:«یقول فی سجدة الشکر بعد الفریضة»،{در سجده شکر بعد از نماز واجب میگفت.} آورده است.(1)
روایت30.
الکتاب العتیق: دعا در سجده شکر برای طلب روزی: {ای آنکه نیکیهای من بر فرمانروایی او نیفزاید و بدیهای من، موجب زشتی او نگردد، و توانگری من از گنجینههای او نکاهد، و ناداری من بر آنها نیفزاید، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و امید خود را در دل من استوار گردان، و امیدم را از هر کسی غیر خودت قطع کن، تا به هیچ کس جز تو امید نداشته باشم، و از هیچ کسی جز تو ترسان نباشم، و جز بر تو اعتماد نکنم، و جز بر تو توکل ننمایم، و از دگرگون شدن نعمتهایی که در دین و دنیا و آخرت، در این روزهای دنیا به من دادهای، مرا پناه ده، ای بزرگوار.}
روایت31.
جامع البزنطی: حسن بن زیاد گفته است: از امام صادق علیه السلام شنیدم که در حال سجده میگفت: «اللهم إنی أسألک الراحة عند الموت و الراحة عند الحساب»،{خدایا، آرامش هنگام مردن و آرامش هنگام حسابرسی را از تو درخواست میکنم.} اسماعیل در حدیث خود گفته است: «و الأمن عند الحساب»،{ایمنی هنگام رسیدگی به حساب را درخواست میکنم.}
سعید بن یسار گفته است: شنیدم امام صادق علیه السلام در سجده میگفت: «سجد وجهی اللئیم، لوجه ربی الکریم»،{صورت پست من برای ذات بزرگوار پروردگارم به خاک افتاده است.}
ابی بصیر گفته است: امام صادق علیه السلام فرمود: نزدیکترین حالت بنده به خدا، حالتی است که در سجده است؛ پس خدا را بخوان و از او روزی بخواه.
توضیح
دعای اول را کلینی با سند آن از ابی جریر رواسی نقل کرده و گفته است:
ص: 216
أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ إِذَا سَجَدَ سَجْدَتَیِ الشُّکْرِ- وَعَظْتَنِی فَلَمْ أَتَّعِظْ وَ زَجَرْتَنِی عَنْ مَحَارِمِکَ فَلَمْ أَنْزَجِرْ وَ غَمَرَتْنِی أَیَادِیکَ فَمَا شَکَرْتُ عَفْوَکَ عَفْوَکَ یَا کَرِیمُ.
وَ فِی الْجُنَّةِ قَالَهُ الشَّیْخُ التَّوْلِینِیُّ فِی کِفَایَتِهِ وَ فِیهِ: یَقُولُ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ(1).
الْکِتَابُ الْعَتِیقُ،: دُعَاءٌ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ لِطَلَبِ الرِّزْقِ- یَا مَنْ لَا تَزِیدُ مُلْکَهُ حَسَنَاتِی وَ لَا تَشِینُهُ سَیِّئَاتِی وَ لَا یَنْقُصُ خَزَائِنَهُ غِنَایَ وَ لَا یَزِیدُ فِیهَا فَقْرِی صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَثْبِتْ رَجَاءَکَ فِی قَلْبِی وَ اقْطَعْ رَجَائِی عَمَّنْ سِوَاکَ حَتَّی لَا أَرْجُوَ إِلَّا إِیَّاکَ وَ لَا أَخَافَ إِلَّا مِنْکَ وَ لَا أَثِقَ إِلَّا بِکَ وَ لَا أَتَّکِلَ إِلَّا عَلَیْکَ وَ أَجِرْنِی مِنْ تَحْوِیلِ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ فِی الدِّینِ وَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ أَیَّامَ الدُّنْیَا بِرَحْمَتِکَ یَا کَرِیمُ.
جَامِعُ الْبَزَنْطِیِّ، نَقْلًا مِنْ خَطِّ بَعْضِ الْأَفَاضِلِ عَنْ جَمِیلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: وَ هُوَ سَاجِدٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْحِسَابِ قَالَ إِسْمَاعِیلُ فِی حَدِیثِهِ وَ الْأَمْنَ عِنْدَ الْحِسَابِ.
وَ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: یَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ سَجَدَ وَجْهِیَ اللَّئِیمُ لِوَجْهِ رَبِّیَ الْکَرِیمِ.
وَ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَی اللَّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَادْعُ اللَّهَ وَ اسْأَلْهُ الرِّزْقَ.
الدُّعَاءُ الْأَوَّلُ رَوَاهُ الْکُلَیْنِیُ (2) بِسَنَدِهِ عَنْ أَبِی جَرِیرٍ الرَّوَّاسِیِّ قَالَ
ص: 216
از امام موسی کاظم علیه السلام شنیدم که میگفت: «اللهم إنی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب»،{خدایا، آرامش هنکام مردن، و بخشش هنگام رسیدگی به حساب را از تو درخواست میکنم.} و امام آن را تکرار میکرد .
رضی - رحمه الله - در شرح الکافیه گفته است: اگر حال جمله اسمیه باشد، به نظر همه به جز کسایی، لازم است با واو حالیه همراه باشد. حضرت صلی الله علیه و آله فرموده است: «أقرب ما یکون العبد من ربه و هو ساجد»،{نزدیکترین حالت بنده به خدا، حالتی است که در سجده است.} به این دلیل که حال، فُضلهای است که در جای رکن قرار گرفته است، پس ضروری است با نشانه حال همراه باشد؛ چرا که هر عبارتی که در غیر جای خودش قرار بگیرد، شناخته شده نیست. کسایی جایز دانسته است حال - آنجا که به صورت جمله اسمیه است، - بدون واو بیاید، به این دلیل که به جای خبر مبتدا مینشیند، پس میگویی: «ضربی زیداً أبوه قائم»،{زید را در حالی که پدرش ایستاده بود، زدم.}
روایت32.
نوادر الراوندی: امام کاظم علیه السلام از پدرانش علیهم السلام نقل کرده و فرموده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله شخصی را دید که پیشانیاش زخم شده بود؛ رسول خدا فرمود: هر کس قصد چیره شدن بر خدا را داشته باشد، خدا بر او چیره میشود، و هر کس قصد فریفتن خدا را داشته باشد، خدا او را فریب میدهد، چرا پیشانیات را از زمین منع نکردی تا چهرهات این چنین زشت نشود!(1)
با همین سند گفته است: علی علیه السلام فرمود: برای مرد، ناپسند میدارم که موی پیشانیاش ریخته و اثر سجده بر آن نباشد.(2)
توضیح
در النهایه گفته است: «الدبر» با فتحه حروف، جراحتی که در پشت شتر ایجاد میشود؛ و گفته شده است: آن، یعنی زخم برداشتن کف پای شتر. پایان. در اینجا کنایه از اثر سجده در پیشانی است. در مورد «الجلحاء التی لیس فیها أثر السجود»، فیروزآبادی گفته است: «الجَلَح» با فتحه حروف، اندک شدن مو در دو طرف سر؛ و «الأجلح» کجاوهای که بلندی زیادی نداشته باشد، و بامی که با دیوار در میان گرفته نشده باشد؛ و «الجلحاءة» با کسره، زمینی که چیزی در آن نروید. در النهایه آمده است: «الجلحاء»، یعنی چیزی که شاخ نداشته باشد. پایان. گویا نکوهش در اینجا به کسی تعلق دارد که این کار را عمداً انجام دهد تا به مردم نشان دهد که او زیاد سجده میکند.
روایت33.
به نقل از خط شهید - که رحمت خدا بر او باد - : امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: دوست داشتنیترین سخن نزد خدای والامرتبه این است که بنده در حالت سجده سه مرتبه بگوید: «إنی ظلمت نفسی فاغفر لی»،{به درستی که من بر خودم ستم کردم، پس مرا بیامرز.}
ص: 217
سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام وَ هُوَ یَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ یُرَدِّدُهَا.
و قال الرضی ره فی شرح الکافیة إن کانت الحال جملة اسمیة فعند غیر الکسائی یجب معها واو الحال قال صلی الله علیه و آله أقرب ما یکون العبد من ربه و هو ساجد إذ الحال فضلة و قد وقعت موقع العمدة فیجب معها علامة الحالیة لأن کل واقع غیر موقعه ینکر و جوز الکسائی تجردها عن الواو لوقوعها موقع خبر المبتدإ فتقول ضربی زیدا أبوه قائم.
نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَبْصَرَ رَجُلًا دَبَرَتْ جَبْهَتُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ یُغَالِبِ اللَّهَ یَغْلِبْهُ وَ مَنْ یَخْدَعِ اللَّهَ یَخْدَعْهُ فَهَلَّا تَجَافَیْتَ بِجَبْهَتِکَ عَنِ الْأَرْضِ وَ لَمْ تُشَوِّهْ وَجْهَکَ (1).
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ- عَلِیٌّ علیه السلام: إِنِّی لَأَکْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ تُرَی جَبْهَتُهُ جَلْحَاءَ لَیْسَ فِیهَا شَیْ ءٌ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ(2).
قال فی النهایة الدبر بالتحریک الجرح الذی یکون فی ظهر البعیر و قیل هو أن یقرح خف البعیر انتهی و هنا کنایة عن أثر السجود فی الجبهة و الجلحاء التی لیس فیها أثر السجود قال الفیروزآبادی الجلح محرکة انحصار الشعر عن جانبی الرأس و الأجلح هودج ما له رأس مرتفع و سطح لم یحجز بجدار و الجلحاءة بالکسر الأرض التی لا تنبت و فی النهایة الجلحاء ما لا قرن لها انتهی و لعل الذم تعلق بمن فعل ذلک عمدا لیری الناس أنه یکثر السجود.
نُقِلَ مِنْ خَطِّ الشَّهِیدِ ره قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أَحَبُّ الْکَلَامِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی أَنْ یَقُولَ الْعَبْدُ وَ هُوَ سَاجِدٌ- إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی ثَلَاثاً.
وَ مِنْهُ نَقْلًا عَنِ الْجَعْفَرِیَّاتِ عَنِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ فِی سِیَاقَةِ
ص: 217
و از همان کتاب: امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که چهره خود را برای سجده بر زمین قرار میداد، میگفت: «اللهم مغفرتک أوسع من ذنوبی، و رحمتک أرجی عندی من عملی، فاغفر لی ذنوبی یا حی لا یموت»،{خدایا، آمرزش تو گستردهتر از گناهان من، و مهربانی تو پیش من امیدوار کنندهتر از عمل من است، پس ای زندهای که مرگ ندارد، گناهان مرا بیامرز.}
روایت34.
دعوات الراوندی: امام علی النقی علیه السلام از پدرانش از امیرالمؤمنین علیهم السلام نقل کرده که فرموده است: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: هر کس نماز واجبی را برای خدا به جای آورد، در دنباله آن برایش دعای پذیرفته شدهای وجود دارد.
فحام گفته است: به خدا سوگند، امیرالمؤمنین را در خواب دیدم و از او درباره این روایت سؤال کردم، فرمود: روایت صحیح است، وقتی از نماز واجب فارغ شدی، در حال سجده بگو: «اللهم بحق من رواه و بحق من روی عنه، صلِّ علی جماعتهم و افعل بی کیت و کیت»،{خدایا، به حق کسی که این را روایت کرده و به حق کسی که از او روایت شده است، بر همه آنان درود فرست و در مورد من، چنین و چنان کن.}(1)
امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه به پیشامدی برخورد کردی و کوشش تو به جایی نرسید، بر روی زمین سجده کن و بگو: «یا مُذِلَّ کلّ جبّار، یا مُعِزَّ کلّ ذلیل، قد و حقک بلَغ مجهودی، فصلِّ علی محمد و آل محمد، و فرِّج عنی»،{ای خوار کننده هر زورگو، ای عزیز کننده هر خوار شدهای، به حق تو سوگند که کوششم به سر رسیده است، پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و مشکلم را از من برطرف فرما.}
امام موسی بن جعفر علیه السلام در سجدهاش بیشتر این دعا را میکرد: «اللهم إنی أسألک الراحة عند الموت، و العفو عند الحساب»،{خدایا، آرامش هنگام مردن، و بخشش هنگام رسیدگی به حساب را از تو درخواست میکنم.}(2)
توضیح
در القاموس گفته است: «کیت و کیت» که حرف آخر آنها، کسره - نیز - میگیرد، یعنی چنین و چنین، و حرف تاء در آن، در اصل، هاء بوده است.
روایت35.
عدة الداعی: امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه پیشامدی ناگوار برای کسی به وجود آمد یا موضوعی او را اندوهگین سازد، زانوها و آرنج خود را برهنه کند و بر زمین بگذارد و سینه خود را بر زمین بچسباند و در حال سجده، نیازش را بخواهد.
ص: 218
أَحَادِیثِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ یَقُولُ إِذَا وَضَعَ وَجْهَهُ لِلسُّجُودِ- اللَّهُمَّ مَغْفِرَتُکَ أَوْسَعُ مِنْ ذُنُوبِی وَ رَحْمَتُکَ أَرْجَی عِنْدِی مِنْ عَمَلِی فَاغْفِرْ لِی ذُنُوبِی یَا حَیُّ لَا یَمُوتُ.
دَعَوَاتُ الرَّاوَنْدِیِّ، أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ النَّیْسَابُورِیُّ عَنِ الشَّیْخِ أَبِی عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الطُّوسِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْفَحَّامِ عَنِ الْمَنْصُورِیِّ عَنْ عَمِّ أَبِیهِ عَنِ الْإِمَامِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: مَنْ أَدَّی لِلَّهِ مَکْتُوبَةً فَلَهُ فِی أَثَرِهَا دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَةٌ.
قَالَ الْفَحَّامُ: رَأَیْتُ وَ اللَّهِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی النَّوْمِ فَسَأَلْتُهُ عَنِ الْخَبَرِ فَقَالَ صَحِیحٌ إِذَا فَرَغْتَ مِنَ الْمَکْتُوبَةِ فَقُلْ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ- اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ رَوَاهُ وَ بِحَقِّ مَنْ رُوِیَ عَنْهُ صَلِّ عَلَی جَمَاعَتِهِمْ وَ افْعَلْ بِی کَیْتَ وَ کَیْتَ (1).
وَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: إِذَا أَصَابَکَ أَمْرٌ فَبَلَغَ مِنْکَ مَجْهُودَکَ فَاسْجُدْ عَلَی الْأَرْضِ وَ قُلْ یَا مُذِلَّ کُلِّ جَبَّارٍ یَا مُعِزَّ کُلِّ ذَلِیلٍ قَدْ وَ حَقِّکَ بَلَغَ مَجْهُودِی فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ فَرِّجْ عَنِّی.
وَ کَانَ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام یَدْعُو کَثِیراً فِی سُجُودِهِ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ (2).
قال فی القاموس کیت و کیت و یکسر آخرهما أی کذا و کذا و التاء فیهما هاء فی الأصل.
عُدَّةُ الدَّاعِی، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا نَزَلَ بِرَجُلٍ نَازِلَةٌ أَوْ شَدِیدَةٌ أَوْ کَرَبَهُ أَمْرٌ فَلْیَکْشِفْ عَنْ رُکْبَتَیْهِ وَ ذِرَاعَیْهِ وَ لْیُلْصِقْهُمَا بِالْأَرْضِ وَ لْیُلْصِقْ جُؤْجُؤَهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ لْیَدْعُ بِحَاجَتِهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ.
ص: 218
روایت36.
الدر النظیم: ابن عباس گفته است: دیدم رسول خدا بدون اینکه رکوع کند، پنج مرتبه سجده کرد؛ گفتم: ای رسول خدا، سجده بدون رکوع؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: آری؛ جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و به من فرمود: ای محمد، به درستی که خدای عزّوجلّ علی را دوست میدارد، پس سجده کردم و سرم را بلند کردم؛ به من فرمود: ای محمد، به درستی که خدای عزّوجلّ، فاطمه را دوست میدارد، پس سجده کردم و سرم را بلند کردم؛ به من فرمود: به درستی که خدا حسن را دوست میدارد، پس سجده کردم و سرم را بلند کردم؛ به من فرمود: به درستی که خدا حسین را دوست میدارد، پس سجده کردم و سرم را بلند کردم؛ به من فرمود: به درستی که خدا هر کسی را که آنان را دوست بدارد، دوست میدارد، پس سجده کردم و سرم را بلند کردم.
روایت37.
العیون: در روایت رجاء بن ابی ضحاک آمده است: امام رضا علیه السلام بعد از فارغ شدن از تعقیب نماز ظهر، سجده میکرد و در آن، صد مرتبه «شکراً لله»،{برای خدا سپاسگزاری میکنم.} میگفت و بعد از فارغ شدن از تعقیب نماز عصر، سجده میکرد و در آن، صد مرتبه «حمداً لله»،{برای خدا ستایش میکنم.} و بعد از تعقیب نماز مغرب و بعد از تعقیب نماز عشا نیز سجده میکرد و هنگامی که صبح میشد، نماز صبح را میخواند و وقتی سلام نماز را میداد، در محل نمازش مینشست و خدا را تسبیح میگفت و ستایش میکرد و به بزرگی و به یکتایی یاد مینمود و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود میفرستاد تا اینکه خورشید طلوع میکرد؛ سپس سجدهای میکرد و در آن سجده میماند تا روز بالا میآمد.(1)
روایت38.
مشکاة الانوار: امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس در حالی که وضو داشته باشد، برای سپاسگزاری از نعمتی، یک سجده شکر به جای آورد، خداوند برای او ده نیکی مینویسد و ده گناه بزرگ را از او پاک میکند.(2)
و از آن حضرت علیه السلام نقل شده است که فرمود: زمانی رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه یارانش بود، به سجده رفت و سجدهاش را طول داد تا اینکه گمان کردند که او...؛ سپس سرش را بلند کرد و به او گفته شد: ای رسول خدا، سجده را طولانی کردی، تا گمان کردیم که تو...؛ برای چه بود؟ فرمود: جبرئیل از طرف خدای مبارک و والامرتبه پیشم آمد و فرمود: ای محمد، پروردگارت برایت سلام میرساند و به تو میفرماید: من تو را در مورد کسانی از امتت که تو را دوست داشته باشد ناراحت نخواهم کرد و بر هیچ مؤمنی، چیزی که ناراحتش کند یا خوشحالش کند، مقدّر نخواهم کرد مگر اینکه خوبی برای او باشد. حضرت، علیه السلام فرمود: نزد خود مالی نداشتم که صدقه دهم، یا بردهای که آزاد کنم، از این رو برای خدا سجده کردم و به خاطر آن از او سپاسگزاری نمودم و ستایش کردم.(3)
ص: 219
الدُّرُّ النَّظِیمُ، بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَدْ سَجَدَ خَمْسَ سَجَدَاتٍ بِلَا رُکُوعٍ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ سُجُودٌ بِلَا رُکُوعٍ فَقَالَ صلی الله علیه و آله نَعَمْ أَتَانِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ عَلِیّاً فَسَجَدْتُ وَ رَفَعْتُ رَأْسِی فَقَالَ لِی إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ فَاطِمَةَ فَسَجَدْتُ وَ رَفَعْتُ رَأْسِی فَقَالَ لِی إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْحَسَنَ فَسَجَدْتُ وَ رَفَعْتُ رَأْسِی فَقَالَ لِی إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْحُسَیْنَ فَسَجَدْتُ وَ رَفَعْتُ رَأْسِی فَقَالَ لِی إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مَنْ أَحَبَّهُمْ فَسَجَدْتُ وَ رَفَعْتُ رَأْسِی.
الْعُیُونُ، فِی خَبَرِ رَجَاءِ بْنِ أَبِی الضَّحَّاکِ: أَنَّ الرِّضَا علیه السلام کَانَ یَسْجُدُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ تَعْقِیبِ الظُّهْرِ سَجْدَةً یَقُولُ فِیهَا مِائَةَ مَرَّةٍ شُکْراً لِلَّهِ وَ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ تَعْقِیبِ الْعَصْرِ سَجْدَةً یَقُولُ فِیهَا مِائَةَ مَرَّةٍ حَمْداً لِلَّهِ وَ کَانَ یَسْجُدُ بَعْدَ تَعْقِیبِ الْمَغْرِبِ وَ بَعْدَ تَعْقِیبِ الْعِشَاءِ وَ کَانَ إِذَا أَصْبَحَ صَلَّی الْغَدَاةَ فَإِذَا سَلَّمَ جَلَسَ فِی مُصَلَّاهُ یُسَبِّحُ اللَّهَ وَ یُحَمِّدُهُ وَ یُکَبِّرُ اللَّهَ وَ یُهَلِّلُهُ وَ یُصَلِّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ ثُمَّ یَسْجُدُ سَجْدَةً یَبْقَی فِیهَا حَتَّی یَتَعَالَی النَّهَارُ(1).
مِشْکَاةُ الْأَنْوَارِ، نَقْلًا مِنْ کِتَابِ الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ سَجَدَ سَجْدَةً لِیَشْکُرَ نِعْمَةً وَ هُوَ مُتَوَضِّئٌ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ مَحَا عَنْهُ عَشْرَ خَطِیئَاتٍ عِظَامٍ (2).
وَ عَنْهُ علیه السلام قَالَ: بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَعَ أَصْحَابِهِ إِذَا سَجَدَ فَأَطَالَ السُّجُودَ حَتَّی ظَنُّوا أَنَّهُ ... ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ أَطَلْتَ السُّجُودَ حَتَّی ظَنَنَّا أَنَّکَ ...
مِمَّا ذَاکَ فَقَالَ أَتَانِی جَبْرَئِیلُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنِّی لَنْ أسؤک [أَسُوءَکَ] فِیمَنْ وَالاکَ مِنْ أُمَّتِکَ وَ لَنْ أَقْضِیَ عَلَی مُؤْمِنٍ قَضَاءً سَاءَهُ أَوْ سَرَّهُ ذَلِکَ إِلَّا وَ هُوَ خَیْرٌ لَهُ- قَالَ علیه السلام فَلَمْ یَکُنْ عِنْدِی مَالٌ فَأَتَصَدَّقَ بِهِ وَ لَا مَمْلُوکٌ فَأُعْتِقَهُ فَسَجَدْتُ لِلَّهِ وَ شَکَرْتُهُ وَ حَمِدْتُهُ عَلَی ذَلِکَ (3).
ص: 219
توضیح
«حتی ظنوا أنه»، یعنی درگذشته، یا بیهوش شده است، و چون دوست نداشتند مثل این را بر زبان برانند، آن را بیان نکردهاند؛ و اکتفا به بخشی از سخن هنگام وجود قرینه، در کلام آنها شایع است .
روایت39.
المشکاة: ابی عبیده حذاء گفته است: در راه مدینه همراه امام باقر علیه السلام بودم که به حالت سجده برای خدا افتاد و وقتی پس از تمام شدن سجده به طور کامل برخاست، به من فرمود: ای زیاد، آیا از دیدن سجده من تعجب کردی؟ گفتم: بلی؛ فدای شما شوم. فرمود: به یاد نعمتی که خدا به من داده است افتادم، به همین خاطر نپسندیدم که ادامه دهم، تا اینکه شکر آن را بجای آورم.
هشام الأحمر گفته است: در اطراف مدینه همراه امام کاظم علیه السلام بودم که ناگهان از مرکبش پیاده شد و سجدهکنان بر زمین افتاد؛ سجدهاش را زیاد طول داد، سپس سرش را بلند کرد و سوار چهارپایش شد. گفتم: فدایت شوم، دیدم که سجده را زیاد طول دادی؛ فرمود: به یاد نعمتی که خدا به من داده افتادم، به خاطر همین دوست داشتم پروردگارم را شکر کنم.(1)
روایت40.
مصباح الشیخ(2) و البلد الامین: از چیزهایی که اختصاص به سجده شکر در دنباله نماز صبح دارد، این است که بگوید: {ای گرامی، ای بخشنده، ای زنده در زمانی که هیچ موجود زندهای وجود ندارد. ای تنها، ای یکتا در یگانگی، ای آنکه صداها بر او مشتبه نمیشود، ای کسی که واژهها بر او پوشیده نمیگردد، ای آنکه می داند آنچه را که هر ماده ای [در رحم] بار می گیرد، و [نیز] آنچه را که رَحِمها می کاهند، و آنچه را می افزایند، ای آنکه نگاههای دزدانه و آنچه را که دلها نهان می دارند، می داند، ای آنکه به درون من از خود من آگاهتر است، ای مالک اشیا قبل از به وجود آمدن آنها، از تو به احترام آن اسم پوشیده و در گنجینهات، زنده پایداری که همان نور و از نور است، درخواست میکنم؛ از تو به نور تابانت در تاریکیها، و فرمانروایی چیرهات، و حکومتت که بر غیر خودت غالب است، و به آن قدرتت که با آن هر چیزی را بخواهی خوار میکنی، و به آن رحمتت که بر همه چیز گسترده است، درخواست میکنم که بر محمد و اهل بیت محمد درود فرستی، و مرا از تمام گرفتاریهای گمراه کننده، و از بدی تمام چیزهایی که هر یک از آفریدههایت از آن هراس دارند، در امان بداری، که تو شنونده
ص: 220
حتی ظنوا أنه أی مات أو أغمی علیه و لم یذکروا ذلک کراهة أن یجری مثل هذا علی لسانهم و الاکتفاء ببعض الکلام عند قیام القرینة شائع فی کلامهم.
الْمِشْکَاةُ، نَقْلًا عَنِ الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی طَرِیقِ الْمَدِینَةِ فَوَقَعَ سَاجِداً لِلَّهِ فَقَالَ لِی حِینَ اسْتَتَمَّ قَائِماً یَا زِیَادُ أَنْکَرْتَ عَلَیَّ حِینَ رَأَیْتَنِی سَاجِداً فَقُلْتُ بَلَی جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ ذَکَرْتُ نِعْمَةً أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَیَّ فَکَرِهْتُ أَنْ أَجُوزَ حَتَّی أُؤَدِّیَ شُکْرَهَا(1).
وَ عَنْ هِشَامٍ الْأَحْمَرِ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام فِی بَعْضِ أَطْرَافِ الْمَدِینَةِ إِذْ ثَنَی رِجْلَهُ عَنْ دَابَّتِهِ فَخَرَّ سَاجِداً فَأَطَالَ وَ أَطَالَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ رَکِبَ دَابَّتَهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ رَأَیْتُکَ قَدْ أَطَلْتَ السُّجُودَ فَقَالَ إِنِّی ذَکَرْتُ نِعْمَةً أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَیَّ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَشْکُرَ رَبِّی (2).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (3)، وَ الْبَلَدُ الْأَمِینُ،: وَ مِمَّا یَخْتَصُّ بِسَجْدَةِ الشُّکْرِ عَقِیبَ الصُّبْحِ أَنْ یَقُولَ- یَا مَاجِدُ یَا جَوَادُ یَا حَیّاً حِینَ لَا حَیَّ یَا فَرْدُ یَا مُنْفَرِداً بِالْوَحْدَانِیَّةِ یَا مَنْ لَا یَشْتَبِهُ عَلَیْهِ الْأَصْوَاتُ یَا مَنْ لَا یَخْفَی عَلَیْهِ اللُّغَاتُ یَا مَنْ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثی وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ یَا مَنْ یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ یَا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِسَرِیرَتِی مِنِّی بِهَا یَا مَالِکَ الْأَشْیَاءِ قَبْلَ تَکْوِینِهَا أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْنُونِ الْمَخْزُونِ الْحَیِّ الْقَیُّومِ الَّذِی هُوَ نُورٌ مِنْ نُورٍ وَ أَسْأَلُکَ بِنُورِکَ السَّاطِعِ فِی الظُّلُمَاتِ وَ سُلْطَانِکَ الْغَالِبِ وَ مُلْکِکَ الْقَاهِرِ لِمَنْ دُونَکَ وَ بِقُدْرَتِکَ الَّتِی بِهَا تُذِلُّ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ جَمِیعِ مَضَلَّاتِ الْفِتَنِ وَ مِنْ شَرِّ جَمِیعِ مَا یَخَافُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِکَ إِنَّکَ سَمِیعُ
ص: 220
دعا، و تو بهترین رحم کنندگان هستی.}(1)
توضیح
در عبارت «الحی القیوم»، گویا اسم را با در نظر گرفتن مسمی و به صورت مَجاز، با این توصیف کرده است و بیان بودن آن برای اسم، بعید است. و بعید نیست منظور از «اسم»، نور امامان علیهم السلام باشد؛ که در روایات وارد شده که آنان اسمهای خدا هستند.
روایت41.
الکتاب العتیق: دعای سجده از سرورمان امام صادق علیه السلام: {خدایا، تویی که فرمانفرمایی، هر آن کس را که خواهی، فرمانروایی بخشی و از هر که خواهی، فرمانروایی را باز ستانی و هر که را خواهی، عزت بخشی و هر که را خواهی، خوار گردانی؛ همه خوبیها به دست توست، و تو بر هر چیز توانایی؛ شب را به روز در می آوری، و روز را به شب در می آوری و زنده را از مرده بیرون میآوری، و مرده را از زنده خارج می سازی و هر که را خواهی، بی حساب روزی می دهی؛ ای الله، ای الله، تویی که تمام آفریدگانت از تو هراسناکاند.
ای نور نور، که هیچ نوری مانند نور تو به تو نمیرسد؛ ای الله، ای الله، تویی که بر بالای عرش خود و از بالای آسمانهایت بلندی یافتهای؛ پس بزرگی تو را هیچ یک از آفریدههایت نمیتوانند توصیف کنند؛ ای نور نور، تویی که ساکنان آسمانهایت از نور تو نور میگیرند، و ساکنان زمینت با نور تو روشنی میگیرند؛ ای الله، ای الله، تو خدایی هستی که غیر از تو هیچ خدایی نیست، والاتر از آن هستی که برای تو فرزندی باشد، و بزرگتر از آن هستی که برایت همانندی وجود داشته باشد.
ای نور نور، تو بزرگوارتر از آن هستی که برایت مانندی وجود داشته باشد، و قدرتمندتر از آن هستی که برایت مخالف یا شریکی وجود داشته باشد؛ ای نور نور، هر نوری در برابر نور تو خاموش است؛ ای خداوندگار، هر صاحب اختیاری از بین میرود جز تو؛ ای الله، تو مهربان هستی و تو پایدار و جاودانه هستی، بزرگی تو آسمانها و زمین را پر کرده است؛ ای جاودانه، هر چیزی میمیرد جز تو، ای الله، ای الله، بر ما رحمت فرست، آن گونه رحمتی که با آن آتش خشم خود را بر ما فرو بنشانی، و عذاب خود را از ما بازداری، و به واسطه آن خوشبختی از ناحیه خودت را روزیمان کنی، و ما را در آن سرایت جای دهی که برگزیدگان خود از میان بندگانت را جای دادهای، ای مهربانترین مهربانان، از تو میخواهم که بر محمد و خاندان او درود فرستی، و بر من چنان و چنان کنی.} و نیاز خود را درخواست میکنی.
روایت42.
کتاب عاصم بن حمید: ابی بصیر گفته است: از امام باقر علیه السلام شنیدم میفرمود:
ص: 221
الدُّعَاءِ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (1).
الحی القیوم لعل وصف الاسم بذلک باعتبار المسمی علی المجاز و کونه بیانا للاسم بعید و لا یبعد أن یکون المراد بالاسم نور الأئمة علیهم السلام فإنه قد ورد فی الأخبار أنهم أسماء الله.
الْکِتَابُ الْعَتِیقُ،: دُعَاءُ السُّجُودِ عَنْ مَوْلَانَا أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْتَ الْمَرْهُوبُ
مِنْکَ جَمِیعُ خَلْقِکَ یَا نُورَ النُّورِ فَلَا یُدْرِکُکَ نُورٌ کَنُورِکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْتَ الرَّفِیعُ فَوْقَ عَرْشِکَ مِنْ فَوْقِ سَمَاوَاتِکَ فَلَا یَصِفُ عَظَمَتَکَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِکَ یَا نُورَ النُّورِ أَنْتَ الَّذِی قَدِ اسْتَنَارَ بِنُورِکَ أَهْلُ سَمَاوَاتِکَ وَ اسْتَضَاءَ بِنُورِکَ أَهْلُ أَرْضِکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْتَ الَّذِی لَا إِلَهَ غَیْرُکَ تَعَالَیْتَ عَنْ أَنْ یَکُونَ لَکَ وَلَدٌ وَ تَعَظَّمْتَ أَنْ یَکُونَ لَکَ نِدٌّ یَا نُورَ النُّورِ تَکَرَّمْتَ عَنْ أَنْ یَکُونَ لَکَ شَبِیهٌ وَ تَجَبَّرْتَ أَنْ یَکُونَ لَکَ ضِدٌّ أَوْ شَرِیکٌ یَا نُورَ النُّورِ کُلُّ نُورٍ خَامِدٌ لِنُورِکَ یَا مَلِیکَ کُلِّ مَلِیکٍ یَفْنَی غَیْرُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْتَ الرَّحِیمُ وَ أَنْتَ الْبَاقِی الدَّائِمُ مَلَأَتْ عَظَمَتُکَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ یَا دَائِمُ کُلُّ حَیٍّ یَمُوتُ غَیْرُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ ارْحَمْنَا رَحْمَةً تُطْفِئُ بِهَا سَخَطَکَ عَلَیْنَا وَ تَکُفُّ عَذَاباً عَنَّا وَ تَرْزُقُنَا بِهَا سَعَادَةً مِنْ عِنْدِکَ وَ تُحِلُّنَا بِهَا دَارَکَ الَّتِی یَسْکُنُهَا خِیَرَتُکَ مِنْ عِبَادِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا کَذَا وَ تَسْأَلُ حَاجَتَکَ.
کِتَابُ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ:
ص: 221
زمانی رسول خدا صلی الله علیه و آله با یارانش سوار بر چهارپایش بود، دیدند ناگهان از آن فرود آمد و سجدهکنان بر زمین افتاد؛ به او گفته شد: ای رسول خدا! دیدیم کاری انجام دادی که قبل از امروز آن را انجام نمیدادی؟ حضرت، صلی الله علیه و آله فرمود: فرشتهای از نزد پروردگارم پیش من آمد و فرمود: ای محمد، پروردگارت بر تو سلام میرساند و میفرماید: ای محمد، من تو را در میان امتت خوشحال میسازم؛ من چون در پیش خود مالی که صدقه دهم یا بردهای که آزاد کنم نداشتم، برای سپاسگزاری از خدا سجده کردم.
روایت43.
فلاح السائل: هنگامی که از تعقیب نماز مغرب فارغ شدی، اگر خواستی، دو سجده شکر را به کیفیّتی که ذکر خواهیم نمود، بجای آور، و اگر خواستی، سجده شکر را به بعد از فراغت از تمام اعمال و نماز ها و دعاهای بین نماز مغرب و عشا به تأخیر بیانداز، به گونه ای که سجده شکر آخرین عمل تو در بین نماز مغرب و عشا باشد، پس اینگونه انجام بده:
کیفیّت انجام دو سجده شکر: ابوعبیده گفته است: شنیدم که امام باقر علیه السلام در حال سجده می گفت: «أسألک بحق حبیبک محمد صلی الله علیه و آله إلا بدَّلتَ سیئاتی حسناتٍ، و حاسبتَنی حساباً یسیراً»،{به حق دوستدار خودت، محمّد صلی الله علی و آله از تو درخواست می نمایم که بدی هایم را به نیکیها تبدیل کنی، و از من حساب کشی آسان نمایی.} سپس در سجده دوّم گفت: «أسألک بحق حبیبک محمد صلی الله علیه و آله إلا کفیتنی مؤنة الدنیا و کل هول دون الجنة»،{خدایا، به حقّ دوست خودت، محمّد صلی الله علی و آله از تو درخواست می نمایم که سختی دنیا، و تمام هراس ها را تا رسیدن به بهشت از من کفایت فرمایی.} سپس در سجده سوّم گفت: « أسألک بحق حبیبک محمد صلی الله علیه و آله لما غفرت لی الکثیر من الذنوب و القلیل، و قبلت من عملی الیسیر»،{به حقّ دوستدار خودت، محمّد صلی الله علی و آله از تو درخواست میکنم که گناهان فراوان و اندک مرا آمرزیده، و عمل اندکم را از من بپذیری.} سپس در سجده چهارم گفت: «أسألک بحق حبیبک محمد صلی الله علیه و آله لما أدخلتنی الجنة و جعلتنی من سکانها و لمّا نجیتنی من سفعات النار برحمتک»،{خدایا، به حقّ دوست خودت، محمّد صلی الله علیه و آله از تو درخواست می نمایم که مرا داخل بهشت نموده، و از ساکنان آن قرار دهی، و به رحمت خویش، از زبانه های فراگیرنده آتش نجاتم بخشی.}
این پایان روایتی بود که گفته شد؛ پس اگر به ذهن کسی خطور کند که در این روایت، گفته نشده که این دو سجده شکر، برای نماز مغرب است؛ در جواب او گفته می شود: از اینکه اصحاب ما آن را در دو سجده شکر بعد از نماز مغرب آورده و آن دو را برای مغرب تعیین کرده اند، معلوم می شود که از طریق دیگری به این نتیجه رسیدهاند.(1)
ص: 222
بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَعَ أَصْحَابِهِ رَاکِباً عَلَی دَابَّتِهِ إِذْ نَزَلَ فَخَرَّ سَاجِداً فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ رَأَیْنَاکَ صَنَعْتَ شَیْئاً لَمْ تَکُ تَصْنَعُهُ قَبْلَ الْیَوْمِ- فَقَالَ صلی الله علیه و آله أَتَانِی مَلَکٌ مِنْ عِنْدِ رَبِّی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی أَسُرُّکَ فِی أُمَّتِکَ فَلَمْ یَکُنْ عِنْدِی مَالٌ أَصَّدَّقُ وَ لَا عَبْدٌ أُعْتِقُهُ فَسَجَدْتُ لِلَّهِ شُکْراً.
فَلَاحُ السَّائِلِ،: فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ تَعْقِیبِ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ فَإِنْ شِئْتَ أَنْ تَسْجُدَ سَجْدَتَیِ الشُّکْرِ الْآنَ فَاسْجُدْهُمَا کَمَا نَذْکُرُهُ وَ إِنْ شِئْتَ تُؤَخِّرُ سَجْدَةَ الشُّکْرِ إِلَی مَا بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ کُلِّ مَا تَعْمَلُهُ بَیْنَ الْمَغْرِبِ وَ بَیْنَ عِشَاءِ الْآخِرَةِ مِنْ صَلَوَاتٍ وَ دَعَوَاتٍ وَ تَکُونُ سَجْدَةُ الشُّکْرِ فِی آخِرِ مَا تَعْمَلُ فَافْعَلْ.
صِفَةُ سَجْدَتَیِ الشُّکْرِ رَوَی أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ عُقْدَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ وَ رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی قُرَّةُ ره عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ره عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سُفْیَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مَالِکٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ سُلَیْمَانَ الْخَزَّازِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام: یَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ- أَسْأَلُکَ بِحَقِّ حِبَیبِکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله إِلَّا بَدَّلْتَ سَیِّئَاتِی حَسَنَاتٍ وَ حَاسَبْتَنِی حِسَاباً یَسِیراً ثُمَّ قَالَ فِی الثَّانِیَةِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ حِبَیبِکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله إِلَّا کَفَیْتَنِی مَئُونَةَ الدُّنْیَا وَ کُلَّ هَوْلٍ دُونَ الْجَنَّةِ ثُمَّ قَالَ فِی الثَّالِثَةِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ حَبِیبِکَ صلی الله علیه و آله لَمَّا غَفَرْتَ لِیَ الْکَثِیرَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْقَلِیلَ وَ قَبِلْتَ مِنْ عَمَلِیَ الْیَسِیرَ ثُمَّ قَالَ فِی الرَّابِعَةِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ حَبِیبِکَ صلی الله علیه و آله لَمَّا أَدْخَلْتَنِی الْجَنَّةَ وَ جَعَلْتَنِی مِنْ سُکَّانِهَا وَ لَمَّا نَجَّیْتَنِی مِنْ سَفَعَاتِ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ.
هذا آخر الروایة المذکورة فإن خطر لأحد أن هذه الروایة ما تضمنت أن هذه سجدتا الشکر لأجل صلاة المغرب فیقال له إن إیراد أصحابنا الروایة کذلک فی سجدتی الشکر بعد صلاة المغرب و تعیینهم أن هاتین السجدتین للمغرب یقتضی أن یکونوا عرفوا ذلک من طریق آخر(1).
ص: 222
توضیح
کلینی نیز این خبر را به سند صحیح روایت کرده و در پایان دعای آخری افزوده است: «و صلی الله علی محمد و آله»،{و درود خدا بر محمد و خاندان او.} شیخ و کفعمی و دیگران نیز این دعاها را در تعقیب نماز مغرب آوردهاند و دعای دوم را برای زمان بر روی خاک گذاشتن گونه راست، و دعای سوم را برای روی خاک گذاشتن گونه چپ، و دعای چهارم را برای برگشتن دوباره به سجده بیان کردهاند. به نظر من، احتمال دارد در این روایت، دعاها برای سجدههای چهارگانه نمازهای دو رکعتی باشد، حتی امکان دارد ادعا شود، همین احتمال آشکارتر است؛ ولی کلینی روایت را در بخش دعاهای مطلق سجده، اعم از سجدههای نماز و غیر آن، آورده است .
عبارت حضرت، علیه السلام «لمّا غفرت»، «لمّا» با تشدید، معنی اثبات دارد و به معنی «إلّا» است، یعنی در تمام حالات بجز حالت آمرزش؛ نتیجه اینکه من درخواست و خواهش را، جز بعد از دستیابی به خواستهام، ترک نمیکنم. جوهری گفته است: «سفعته النار و السموم»، یعنی وقتی که آتش و باد گرم او را اندکی سوزانده باشد، به گونهای رنگ پوستش تغییر کرده باشد؛ «السوافع»، یعنی سوزش سمها.
روایت44.
مهج الدعوات: ما به سندهای خود در کتاب فضل الدّعاء از اسماعیل بن بزیع و نیز از سلیمان بن جعفر الجعفری نقل کردیم که گفتهاند: نزد امام رضا علیه السلام رفتیم و - دیدیم - در سجده شکر بود؛ پس سجده خود را طول داد و چون سر از سجده برداشت، گفتیم: سجده را زیاد طول دادید، - علت چه بود؟ - فرمود: هر کس این دعا را در سجده شکر بخواند، مانند کسی است که در روز بدر به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله تیر انداخته است؛ گفتیم: - میتوانیم - آن را بنویسیم؟ فرمود: - بلی، - هر گاه سجده شکر نمودی، بگو:
{خدایا، لعنت فرست بر آن دو نفری که دین تو را دگرگون کردند، و نعمت تو را تغییر دادند، و فرستاده تو، صلی الله علیه و آله را متهم نمودند، و با آیین تو مخالفت کردند، و از راه تو جلوگیری نمودند، و موهبتهای تو را ناسپاسی کردند، و کلام تو را بر تو برگرداندند، و فرستاده تو را مسخره نمودند، و فرزند پیامبرت را کشتند، و کتاب تو را تحریف نمودند، و آیات تو را انکار کردند، و آیات تو را به مسخره گرفتند، و از عبادت تو سرکشی نمودند، و دوستداران تو را کشتند، و در جایی که حق آنان نبود نشستند، و مردم را بر
ص: 223
هذا الخبر رواه الکلینی أیضا بسند صحیح (1) و زاد فی آخر الدعاء الآخر و صلی الله علی محمد و آله و أورد الشیخ (2) و الکفعمی (3)
و غیرهما الأدعیة فی تعقیب صلاة المغرب و ذکروا الدعاء الثانی فی تعفیر خد الأیمن و الثالث فی تعفیر الأیسر و الرابع فی العود إلی السجود ثانیا و عندی أنه یحتمل الخبر أن تکون الأدعیة فی السجدات الأربع للصلاة الثنائیة بل یمکن أن یدعی أنه أظهر و الکلینی أورد الروایة فی باب أدعیة السجود مطلقا أعم من سجدات الصلاة و غیرها.
قوله علیه السلام لما غفرت لما بالتشدید إیجابیة بمعنی إلا أی فی جمیع الأحوال إلا حال الغفران و الحاصل أنی لا أترک السؤال و الطلب إلا بعد حصول المطلب و قال الجوهری سفعته النار و السموم إذا لفحته لفحا یسیرا فغیرت لون البشرة و السوافع لوافح السموم.
الْمُهَجُ، [مهج الدعوات] رَوَیْنَا بِإِسْنَادِنَا إِلَی سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فِی کِتَابِ فَضْلِ الدُّعَاءِ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام وَ بُکَیْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالا: دَخَلْنَا عَلَیْهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ فَأَطَالَ فِی سُجُودِهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقُلْنَا لَهُ أَطَلْتَ السُّجُودَ فَقَالَ مَنْ دَعَا فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ بِهَذَا الدُّعَاءِ کَانَ کَالرَّامِی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَوْمَ بَدْرٍ قَالا قُلْنَا فَنَکْتُبُهُ قَالَ اکْتُبَا إِذَا أَنْتَ سَجَدْتَ سَجْدَةَ الشُّکْرِ فَقُلِ اللَّهُمَّ الْعَنِ اللَّذَیْنِ بَدَّلَا دِینَکَ وَ غَیَّرَا نِعْمَتَکَ وَ اتَّهَمَا رَسُولَکَ صلی الله علیه و آله وَ خَالَفَا مِلَّتَکَ وَ صَدَّا عَنْ سَبِیلِکَ وَ کَفَرَا آلَاءَکَ وَ رَدَّا عَلَیْکَ کَلَامَکَ وَ اسْتَهْزَءَا بِرَسُولِکَ وَ قَتَلَا ابْنَ نَبِیِّکَ وَ حَرَّفَا کِتَابَکَ وَ جَحَدَا آیَاتِکَ وَ سَخِرَا بِآیَاتِکَ وَ اسْتَکْبَرَا عَنْ عِبَادَتِکَ وَ قَتَلَا أَوْلِیَاءَکَ وَ جَلَسَا فِی مَجْلِسٍ لَمْ یَکُنْ لَهُمَا بِحَقٍّ وَ حَمَلَا النَّاسَ عَلَی أَکْتَافِ
ص: 223
شانههای خاندان محمد،که درودها و سلامها بر آنان باد، سوار کردند.
خدایا، لعنتی بر آن دو فرست که پی در پی باشد، و آن دو و پیروان آن دو را با چشمان تیره به سوی جهنم بفرست؛ خدایا، ما با لعنت فرستادن بر آن دو و اعلام بیزاری از آن دو در دنیا و آخرت، به تو نزدیکی میجوییم؛ خدایا، قاتلان امیرالمؤمنین و قاتلان حسین بن علی و فرزند دختر پیامبرت را لعنت کن؛ خدایا، عذاب بالای عذاب و پستی بالای پستی، و خواری بالای خواری، و رسوایی بالای رسوایی را بر آن دو افزونتر کن؛ خدایا، آن دو را با شدت به سوی آتش بران، و به صورت واژگونه در درناکترین عذاب قرار ده؛ خدایا، آن دو و پیروان آن دو را گروه گروه به سوی جهنم گسیل دار.
خدایا، جمعیت آنان را پراکنده ساز، و کارهایشان را به هم بریز، و بین آنان اختلاف بیانداز و جمعیت آنان را پراکنده ساز و بر پیشوایان آنها لعن فرست، و رهبران و سروران و بزرگان آنها را بکش، و بر مهتران آنها لعنت فرست، و پرچم آنها را بشکن، و در بین آنها سختی و فلاکت بینداز، و از آنها هیچ کس را بر جای مگذار؛ خدایا، بر ابوجهل و ولید، لعنتی پی در پی و مداوم فرست؛ خدایا، بر آنان لعنتی فرست که هر فرشته مقرّبی، و هر پیامبر فرستاده شدهای، و هر مؤمنی که دلش را برای ایمان آزمودهای، آن دو را با آن لعن کنند؛ خدایا، آن دو را آنگونه لعن فرست که اهل آتش از آن لعنت و عذاب آن دو، به ستوه آیند؛ خدایا، بر آن دو آن گونه لعنتی فرست که به ذهن هیچ کسی نیامده است؛ خدایا، بر آن دو، در سرّ پوشیده خود، و در ظاهر آشکار خودت لعنت فرست، و آن دو را با عذابی که برایشان حتمی کردهای و عذابی بالاتر از آن، عذاب کن، و دختران آن دو، و رهروان و دوستداران آن دو و هر کسی که از آن دو پیروی کند را با آن دو شریک گردان، که تو شنونده دعا هستی.}(1)
البلد الامین: امام رضا علیه السلام فرمود: هرکس این دعا را در سجده شکر بخواند، مانند کسی خواهد بود که در روز بدر و احد و حنین همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله هزار هزار تیر انداخته باشد؛ سپس این دعا را بیان کرد.(2)
توضیح
عبارت حضرت، علیه السلام: «زرقاً»، یعنی کبودی چشم؛ از این رو به این وصف، توصیف شدهاند که کبودی، بدترین نوع رنگ چشم و زشتترین آنها نزد عرب بوده است؛ چرا که رومیها اصلیترین دشمنان آنها و کبود چشم بودند؛ یا به معنی نابینا است، چون حدقه چشم نابینا کبود میشود. «الدعّ»، یعنی انداختن؛ و «الرکس»، یعنی چیزی را واژگونه گرداندن؛ «الإرکاس» نیز همین طور است. و گفته شده است: «أرکسته»، یعنی بر روی سرش برگرداندم. «الزمر» جمع «زمرة» با ضمه، همان گروه، و جمعیتهای مختلف است.
ص: 224
آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ الصَّلَوَاتُ وَ السَّلَامُ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً یَتْلُو بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ احْشُرْهُمَا وَ أَتْبَاعَهُمَا إِلَی جَهَنَّمَ زُرْقاً اللَّهُمَّ إِنَّا نَتَقَرَّبُ علیک [إِلَیْکَ] بِاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ابْنِ بِنْتِ رَسُولِکَ اللَّهُمَّ زِدْهُمَا عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ وَ هَوَاناً فَوْقَ هَوَانٍ وَ ذُلًّا فَوْقَ ذُلٍّ وَ خِزْیاً فَوْقَ خِزْیٍ اللَّهُمَّ دُعَّهُمَا فِی النَّارِ دَعّاً وَ أَرْکِسْهُمَا فِی أَلِیمِ عَذَابِکَ رَکْساً اللَّهُمَّ احْشُرْهُمَا وَ أَتْبَاعَهُمَا إِلَی جَهَنَّمَ زُمَراً اللَّهُمَّ فَرِّقْ جَمْعَهُمْ وَ شَتِّتْ أَمْرَهُمْ وَ خَالِفْ بَیْنَ کَلِمَتِهِمْ وَ بَدِّدْ
جَمَاعَتَهُمْ وَ الْعَنْ أَئِمَّتَهُمْ وَ اقْتُلْ قَادَتَهُمْ وَ سَادَتَهُمْ وَ کُبَرَاءَهُمْ وَ الْعَنْ رُؤَسَاءَهُمْ وَ اکْسِرْ رَایَتَهُمْ وَ أَلْقِ الْبَأْسَ بَیْنَهُمْ وَ لَا تُبْقِ مِنْهُمْ دَیَّاراً اللَّهُمَّ الْعَنْ أَبَا جَهْلٍ وَ الْوَلِیدَ لَعْناً یَتْلُو بَعْضُهُ بَعْضاً وَ یَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً یَلْعَنُهُمَا بِهِ کُلُّ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَ کُلُّ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ وَ کُلُّ مُؤْمِنٍ امْتَحَنْتَ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً یَتَعَوَّذُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ وَ مِنْ عَذَابِهِمَا اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً لَا یَخْطُرُ لِأَحَدٍ بِبَالٍ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا فِی مُسْتَسِرِّ سِرِّکَ وَ ظَاهِرِ عَلَانِیَتِکَ وَ عَذِّبْهُمَا عَذَاباً فِی التَّقْدِیرِ وَ فَوْقَ التَّقْدِیرِ وَ شَارِکْ مَعَهُمَا ابْنَتَیْهِمَا وَ أَشْیَاعَهُمَا وَ مُحِبِّیهِمَا وَ مَنْ شَایَعَهُمَا إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ(1).
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، عَنِ الرِّضَا علیه السلام: مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ کَانَ کَالرَّامِی مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَوْمَ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ حُنَیْنٍ أَلْفَ أَلْفِ سَهْمٍ ثُمَّ ذَکَرَ هَذَا الدُّعَاءَ(2).
قوله علیه السلام زرقا أی زرق العیون وصفوا بذلک لأن الزرق أسوأ ألوان العین و أبغضها إلی العرب لأن الروم کان أعدی عدوهم و هم زرق أو عمیا فإن حدقة الأعمی تزراق و الدع الدفع و الرکس رد الشی ء مقلوبا و کذا الإرکاس و قیل أرکسته رددته علی رأسه و الزمر جمع زمرة بالضم و هی الفوج و الجماعة فی تفرقة
ص: 224
ضمیر در عبارت حضرت علیه السلام: «اللهم العنهما» بعد از بیان ابوجهل و ولید، به دو نفر اولی غصب کننده که در ابتدای دعا گفته شد، برمیگردد و ذکر این دو در اینجا به خاطر مبهم کردن مسئله بر مخالفان و از روی تقیه است و نیز به این خاطر که برای شیعیان، هنگام اطلاع مخالفان بر آن، راه گریزی وجود داشته باشد. حتی بعید نیست ابوجهل، کنایه از ابوبکر باشد که پدر جهالت و پرورش دهنده آن بود، و ولید کنایه از عمر باشد، به این دلیل که از کسی غیر از پدرش تولد یافته است، یا به خاطر پستی نسبش باشد که گویا برده است، یا اینکه به خاطر شباهتش به ولید باشد که هر دو زنا زاده هستند، همان گونه که خدای متعال در مورد آن دو، آشکارا و نهانی فرموده است: «و عُتُلٍّ بعد ذلک زَنیمٍ»،(1){گستاخ، [و] گذشته از آن زنازاده است.}
«فی التقدیر و فوق التقدیر»، یعنی عذابی که بر آنها حتمی کردهای و عذابی بالاتر از آن.
روایت45.
الکتاب العتیق: عدی بن حاتم طایی گفته است: پیش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام رفتم و دیدم به نماز ایستاده و رنگش پریده است، بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله، هیچ نمازگزاری مثل او ندیده بودم که چنین رکوع و سجدههای کاملی داشته باشد؛ با عجله به سوی او رفتم؛ چون صدای حرکت مرا شنید، با دست اشاره کرد و من ایستادم تا اینکه دو رکعت را تمام و کمال خواند، سپس سلام داد و پس از آن، به سجده رفت و سجدهاش را طول داد؛ با خودم گفتم: به خدا او به خواب رفته است؛ سپس سرش را بلند کرد و فرمود: {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد و این حق و حقیقت است، هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، از روی ایمان و باور میگویم؛ هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، از روی عبودیت و بندگی میگویم؛ ای عزیز کننده مؤمنان با فرمانروایی خودش، ای خوار کننده زورگویان با قدرت خودش، تویی پناهگاه من آن هنگام که دیدگاه ها و روش ها در زمان روی آوردن سختیها مرا عاجز سازند و زمین با گستردگیاش بر من تنگ شود، و تویی که مرا از روی مهربانی که بر من داشتی، آفریدی، در حالی که از آفریدن من بی نیاز بودی،
و اگر رحمت تو نبود، هرآینه از هلاک شدگان بودم، و تویی تأیید کننده من در پیروزی بر دشمنانم، و اگر یاری تو نبود، هرآینه از رسواشدگان بودم.
ای پدید آورنده برکت از جا هایش، و ای فرستنده رحمت از سرچشمه هایش، ای آن که عزت و بلندی را تنها به خودش اختصاص داده و دوستدارانش به عزت او عزیز می شوند، ای آن که پادشاهان در برابرش یوغ خواری بر گردن نهاده اند، در نتیجه از حملات انتقام جویانه اش در هراسند، از تو می خواهم به حق کبریائیات که آن را از عظمت خودت برون ساختی، و به حق عظمتت که با آن بر عرش خود چیره گشتی، و با آن بر آفریدههایت تعالی یافتی، و همگی آنها در برابر عزت تو فروتن و خوار گشتهاند، بر محمد و خاندان او درود فرست،
ص: 225
و قوله علیه السلام اللهم العنهما بعد ذکر أبی جهل و الولید الضمیر راجع إلی الأولین الغاصبین المذکورین فی أول الدعاء و ذکر هذین الکافرین هنا للإبهام علی المخالفین تقیة و لیکون للشیعة مفر عند اطلاع المخالفین علیه بل لا یبعد أن یکون أبو جهل کنایة عن أبی بکر لأنه کان أبا للجهالة مربّیا لها و الولید عن عمر لأنه ولد من غیر أبیه أو لأنه لدناءة نسبه کأنه عبد أو لأنه کان شبیها بالولید فی کون کل منهما ولد زنا کما قال تعالی فیهما ظهرا و بطنا عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِیمٍ (1) فی التقدیر و فوق التقدیر أی عذابا قدرته لهما و فوق ذلک.
الْکِتَابُ الْعَتِیقُ، حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ الْکُوفِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَامِرٍ الشَّعْبِیِّ عَنْ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ الطَّائِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَوَجَدْتُهُ قَائِماً یُصَلِّی مُتَغَیِّراً لَوْنُهُ فَلَمْ أَرَ مُصَلِّیاً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَتَمَّ رُکُوعاً وَ لَا سُجُوداً مِنْهُ فَسَعَیْتُ نَحْوَهُ فَلَمَّا سَمِعَ بِحِسِّی أَشَارَ بِیَدِهِ فَوَقَفْتُ حَتَّی صَلَّی رَکْعَتَیْنِ أَوْجَزَهُمَا وَ أَکْمَلَهُمَا ثُمَّ سَلَّمَ ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَةً أَطَالَهَا فَقُلْتُ فِی نَفْسِی نَامَ وَ اللَّهِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تَعَبُّداً وَ رِقّاً یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِینَ بِسُلْطَانِهِ یَا مُذِلَّ الْجَبَّارِینَ بِعَظَمَتِهِ أَنْتَ کَهْفِی حِینَ تُعْیِینِی الْمَذَاهِبُ عِنْدَ حُلُولِ النَّوَائِبِ فَتَضِیقُ عَلَیَّ الْأَرْضُ بِرُحْبِهَا أَنْتَ خَلَقْتَنِی یَا سَیِّدِی رَحْمَةً مِنْکَ لِی وَ لَوْ لَا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهَالِکِینَ وَ أَنْتَ مُؤَیِّدِی بِالنَّصْرِ مِنْ أَعْدَائِی وَ لَوْ لَا نَصْرُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِینَ یَا مُنْشِئَ الْبَرَکَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا وَ یَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالْعِزِّ وَ الرِّفْعَةِ فَأَوْلِیَاؤُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ وَ یَا مَنْ وَضَعَ لَهُ الْمُلُوکُ نِیرَ الْمَذَلَّةِ عَلَی أَعْنَاقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ أَسْأَلُکَ
بِکِبْرِیَائِکَ الَّتِی شَقَقْتَهَا مِنْ عَظَمَتِکَ وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِی اسْتَوَیْتَ بِهَا عَلَی عَرْشِکَ وَ عَلَوْتَ بِهَا عَلَی خَلْقِکَ وَ کُلُّهُمْ خَاضِعٌ ذَلِیلٌ لِعِزَّتِکَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
ص: 225
و برای من بهترین آن دو کار را به انجام رسان، ای مهربانترین مهربانان.
عدی بن حاتم طایی گفته است: سپس امیرالمؤمنین علیه السلام رو به طرف من کرد و فرمود: ای عدی، آیا آنچه را که من گفتم، شنیدی؟ گفتم: آری، ای امیرالمؤمنین؛ فرمود: به آن خدایی که دانه را شکافت و نفس را آفرید، هیچ گرفتاری با آن دعا نمیکند و هیچ جنگ زده و غارت شدهای با آن به خدا متوسل نمیشود، مگر اینکه خدا گرفتاریاش را بردارد و بندش را بگشاید و اندوهش را برطرف کند و غصهاش را به آرامش رساند، و هر کس که این دعا به دستش برسد، سزاوار است آن را حفظ کند. عدی گفته است: از زمانی که دعا را از امیرالمؤمنین شنیدهام، تاکنون آن را ترک نکردهام.
توضیح
«برحبها»، یعنی با گستردگیاش؛ جوهری گفته است: «نیر الفدّان»، یعنی چوبی پهن که در گردن دو گاو شخم زن قرار میدادند.
روایت46.
الکشی: سعید بن مسیب گفته است: قاریان قرآن به مکه نمیرفتند مگر زمانی که علی بن حسین علیه السلام میرفت؛ پس ما خارج شدیم و همراه او هزار سواره بیرون آمدند. هنگامی که به السقیا رسیدیم، حضرت فرود آمد و نماز خواند و دو مرتبه سجده شکر به جای آورد و در آنها گفت...
در روایت زهری، سعید بن مسیب گفته است: مردم به سمت مکه بیرون نمیرفتند مگر اینکه علی بن حسین، حضرت سید العابدین علیه السلام خارج شود. پس حضرت خارج شد و من نیز همراه او رفتم. در بعضی منزلگاهها فرود میآمد و دو رکعت نماز میخواند و در سجدههایش تسبیح میگفت و هیچ درخت و سنگی باقی نمیماند جز اینکه همراه او تسبیح میگفت. ما به فریاد آمدیم، پس سرش را بلند و فرمود: فریاد زدی، ای سعید؟ گفتم: آری، ای فرزند رسول خدا؛ پس فرمود: این تسبیح اعظم است. فرمود: پدرم از جدم برایم تعریف کرده که او از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرموده است: با این تسبیح، هیچ گناهی باقی نمیماند. گفتم: به ما بیاموز.
در روایت علی بن زید از سعید بن مسیب آمده است که حضرت در سجدهاش تسبیح گفت و پیرامون او هیچ درخت و سنگی باقی نماندند جز اینکه با تسبیح او تسبیح گفتند. من و یارانم از این حالت به فریاد آمدیم؛ سپس فرمود: ای سعید، همانا خدای بزرگوار، هنگامی که جبرئیل را آفرید، این تسبیح را به او الهام کرد، پس آسمانها و هرچه در آنها بود، با تسبیح او تسبیح گفتند، و آن اسم بزرگ خدای عزّوجلّ است.
ص: 226
وَ افْعَلْ بِی أَوْلَی الْأَمْرَیْنِ تَبَارَکْتَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ قَالَ عَدِیُّ بْنُ حَاتِمٍ الطَّائِیُّ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِکُلِّهِ فَقَالَ یَا عَدِیُّ أَ سَمِعْتَ مَا قُلْتُ أَنَا قُلْتُ نَعَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا دَعَا بِهِ مَکْرُوبٌ وَ لَا تَوَسَّلَ إِلَی اللَّهِ بِهِ مَکْرُوبٌ وَ لَا مَسْلُوبٌ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ خِنَاقَهُ وَ حَلَّ وَثَاقَهُ وَ فَرَّجَ هَمَّهُ وَ یَسَّرَ غَمَّهُ وَ حَقِیقٌ عَلَی مَنْ بَلَغَهُ أَنْ یَتَحَفَّظَهُ قَالَ عَدِیٌّ فَمَا تَرَکْتُ الدُّعَاءَ مُنْذُ سَمِعْتُهُ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَتَّی الْآنَ.
برحبها أی بسعتها و قال الجوهری نیر الفدان الخشبة المعترضة فی عنق الثورین.
الْکَشِّیُّ، عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِیِّ وَ عَلِیِّ بْنِ زَیْدٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ قَالَ: إِنَّ الْقُرَّاءَ کَانُوا لَا یَخْرُجُونَ إِلَی مَکَّةَ حَتَّی یَخْرُجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَخَرَجْنَا وَ خَرَجَ مَعَهُ أَلْفُ رَاکِبٍ فَلَمَّا صِرْنَا بِالسُّقْیَا نَزَلَ فَصَلَّی وَ سَجَدَ سَجْدَتَیِ الشُّکْرِ فَقَالَ فِیهِمَا.
وَ فِی رِوَایَةِ الزُّهْرِیِّ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ قَالَ: کَانَ الْقَوْمُ لَا یَخْرُجُونَ مِنْ مَکَّةَ حَتَّی یَخْرُجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ علیه السلام فَخَرَجَ وَ خَرَجْتُ مَعَهُ فَنَزَلَ فِی بَعْضِ الْمَنَازِلِ وَ صَلَّی رَکْعَتَیْنِ فَسَبَّحَ فِی سُجُودِهِ فَلَمْ یَبْقَ شَجَرٌ وَ لَا مَدَرٌ إِلَّا سَبَّحَ مَعَهُ فَفَزِعْنَا فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ یَا سَعِیدُ أَ فَزِعْتَ فَقُلْتُ نَعَمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ هَذَا التَّسْبِیحُ الْأَعْظَمُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ لَا یَبْقَی الذُّنُوبُ مَعَ هَذَا التَّسْبِیحِ فَقُلْتُ عَلِّمْنَا.
وَ فِی رِوَایَةِ عَلِیِّ بْنِ زَیْدٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ: أَنَّهُ سَبَّحَ فِی سُجُودِهِ فَلَمْ یَبْقَ حَوْلَهُ شَجَرَةٌ وَ لَا مَدَرَةٌ إِلَّا سَبَّحَتْ بِتَسْبِیحِهِ فَفَزِعْتُ مِنْ ذَلِکَ أَنَا وَ أَصْحَابِی ثُمَّ قَالَ یَا سَعِیدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ لَمَّا خَلَقَ جَبْرَئِیلَ أَلْهَمَهُ هَذَا التَّسْبِیحَ فَسَبَّحَتِ السَّمَاوَاتُ وَ مَنْ فِیهِنَّ لِتَسْبِیحِهِ وَ هُوَ اسْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَکْبَرُ-(1)
ص: 226
تسبیح این است: {منزهی تو ای خدای من و رحمت باد تو را؛ منزهی تو ای خدای من و والامرتبهای؛ منزهی تو ای خدای من و عزت، پوشش درونی توست؛ منزهی تو ای خدای من و بزرگی، پوشش بیرونی توست؛ منزهی تو ای خدای من و بزرگی، فرمانروایی توست؛ منزهی تو ای بزرگ، چه با عظمتی؛ منزهی تو، در بالاترین درجه منزهی؛ منزهی تو، میشنوی و میبینی آنچه را زیر خاک است؛ منزهی تو، که حاضر در نزد هر نجوایی هستی؛ منزهی تو، که جایگاه هر شکایت هستی؛ منزهی تو، که نزد هر اجتماعی حضور داری؛ منزهی تو، ای امید بزرگ؛ منزهی تو، آنچه را که در عمق آب است، میدانی؛ منزهی تو، نفسهای ماهیها در کف دریاها را میدانی؛ منزهی تو، وزن آسمانها را میدانی؛ منزهی تو، سنگینی زمینها را میدانی؛ منزهی تو، وزن خورشید و ماه را میدانی؛ منزهی تو، وزن تاریکی و نور را میدانی؛ منزهی تو، وزن سایه و هوا را میدانی؛ منزهی تو، وزن باد را که چند ذره سنگین است، میدانی؛ منزهی تو، پاک هستی، پاک هستی، پاک هستی؛ منزهی تو، شگفتا از کسی که تو را شناخت، پس چگونه از تو نهراسد؛ منزهی تو ای خدای من، و تو را ستایش میکنم؛ منزه است خدای والامرتبه بزرگ.}(1)
روایت47.
مجالس الصدوق: اصبغ بن نباته گفته است: امیرالمؤمنین علیه السلام در سجدهاش میگفت: {ای سرور من، تو را همچون بنده خواری که با سرورش گفتگو میکند، مناجات میکنم؛ و از تو، همچون کسی که میداند تو میبخشی و هیچ چیزی از آنچه پیش توست، کم نمیشود، درخواست میکنم؛ و از تو همچون کسی که میداند هیچ کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد، آمرزش میخواهم؛ و همچون کسی که میداند تو بر هر چیزی توانایی، بر تو توکل میکنم.}(2)
و از همان کتاب: امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه بنده در حالت سجده سه مرتبه بگوید: «یا الله، یا رباه، یا سیداه»،{ای خدا، ای پروردگار، ای آقا.} خدای مبارک و والامرتبه جواب میدهد: «لبیک عبدی، سل حاجتک»،{اجابت میکنم تو را ای بندهام؛ نیاز خود را بخواه.}(3)
ص: 227
وَ التَّسْبِیحُ هُوَ هَذَا- سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ حَنَانَیْکَ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَعَالَیْتَ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ الْعِزُّ إِزَارُکَ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ الْعَظَمَةُ رِدَاؤُکَ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ الْکِبْرِیَاءُ سُلْطَانُکَ سُبْحَانَکَ مِنْ عَظِیمٍ مَا أَعْظَمَکَ سُبْحَانَکَ سُبِّحْتَ فِی الْأَعْلَی سُبْحَانَکَ تَسْمَعُ وَ تَرَی
مَا تَحْتَ الثَّرَی سُبْحَانَکَ أَنْتَ شَاهِدُ کُلِّ نَجْوَی سُبْحَانَکَ مَوْضِعُ کُلِّ شَکْوَی سُبْحَانَکَ حَاضِرُ کُلِّ مَلَإٍ سُبْحَانَکَ عَظِیمُ الرَّجَاءِ سُبْحَانَکَ تَرَی مَا فِی قَعْرِ الْمَاءِ سُبْحَانَکَ تَسْمَعُ أَنْفَاسَ الْحِیتَانِ فِی قُعُورِ الْبِحَارِ سُبْحَانَکَ تَعْلَمُ وَزْنَ السَّمَاوَاتِ سُبْحَانَکَ تَعْلَمُ وَزْنَ الْأَرَضِینَ سُبْحَانَکَ تَعْلَمُ وَزْنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ سُبْحَانَکَ تَعْلَمُ وَزْنَ الظُّلْمَةِ وَ النُّورِ سُبْحَانَکَ تَعْلَمُ وَزْنَ الْفَیْ ءِ وَ الْهَوَاءِ سُبْحَانَکَ تَعْلَمُ وَزْنَ الرِّیحِ کَمْ هِیَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ سُبْحَانَکَ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ سُبْحَانَکَ عَجَباً لِمَنْ عَرَفَکَ کَیْفَ لَا یَخَافُکَ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ (1).
مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ فِی سُجُودِهِ- أُنَاجِیکَ یَا سَیِّدِی کَمَا یُنَاجِی الْعَبْدُ الذَّلِیلُ مَوْلَاهُ وَ أَطْلُبُ إِلَیْکَ طَلَبَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّکَ تُعْطِی وَ لَا یَنْقُصُ مِمَّا عِنْدَکَ شَیْ ءٌ وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ تَوَکُّلَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ(2).
وَ مِنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنَ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ: إِذَا قَالَ الْعَبْدُ وَ هُوَ سَاجِدٌ یَا اللَّهُ یَا رَبَّاهْ یَا سَیِّدَاهْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَجَابَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَبَّیْکَ عَبْدِی سَلْ حَاجَتَکَ (3).
ص: 227
روایت48.
قرب الاسناد: امام صادق علیه السلام از پدرش علیه السلام نقل کرده که فرموده است: علی علیه السلام در دعای سجدهاش میگفت: {خدایا، از اینکه مرا به گرفتاری مبتلا کنی که ناچاری آن، مرا به پناه بردن به نافرمانی تو بکشاند، به تو پناه میآورم؛ خدایا، مرا نیازمند بدهای آفریدههای خودت و پَستهای آنان قرار مده؛ و اگر برایم نیازی به هر یک از آفریدههایت قرار دادی، آن را به نیکورویترین آنها و نیکوآفریدهترین، خوش اخلاقترین، بخشندهترین آنها نسبت به آن نیاز، و خوش زبانترین آنها در مورد آن، و گشادهدستترین آنها در مورد آن خواسته، و کم منتترین آنها بر من در مورد آن، قرار ده.}(1)
و از همان کتاب: با همین سند: امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم علیه السلام در سجدهاش میگفت: «اللهم إن ظن الناس بی حسن، فاغفر لی ما لا یعلمون، و لا تؤاخذنی بما یقولون، و أنت علام الغیوب»،{خدایا، پندار مردم در باره من نیک بود، پس آنچه را آنان نمیدانند - و در من وجود دارد، - بیامرز، و به خاطر آنچه آنان میگویند، مرا بازخواست مکن، و تو آگاهترین به نهانها هستی.}(2)
فرمود: شنیدم پدرم در سجده میگفت: {ای تکیهگاه و امید من در سختی و آسانیام، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و در تمام حالتها بر من مهربانی کن که تو بر هر کسی بخواهی، مهربانی مینمایی، و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است، و درود خدا بر محمد پیامبر و اهل بیت پاک او، و سلام فراوان بر آنان باد.}(3)
روایت49.
العیون: امام رضا علیه السلام در سجدههایش میگفت: {خدایا، اگر از تو فرمانبرداری کردهام، پس تو را سپاس باد، و اگر از تو نافرمانی کردهام، هیچ دلیلی - برای دفاع از خود - ندارم، و من و دیگران هیچ نقشی در احسان کردن تو نداریم، و هیچ بهانهای در بدی کردن برایم وجود ندارد، هر نیکی به من برسد، از سوی توست ای بزرگوار، همه مردان و زنان مؤمنی را که در کرانههای شرق و غرب زمین قرار دارند، بیامرز.}(4)
روایت50.
التوحید:
ص: 228
قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ: کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقُولُ فِی دُعَائِهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ تَبْتَلِیَنِی بِبَلِیَّةٍ تَدْعُونِی ضَرُورَتُهَا عَلَی أَنْ أَتَغَوَّثَ بِشَیْ ءٍ مِنْ مَعَاصِیکَ اللَّهُمَّ وَ لَا تَجْعَلْ بی [لِی] حَاجَةً إِلَی أَحَدٍ مِنْ شِرَارِ خَلْقِکَ وَ لِئَامِهِمْ فَإِنْ جَعَلْتَ بی [لِی] حَاجَةً إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ فَاجْعَلْهَا إِلَی أَحْسَنِهِمْ وَجْهاً وَ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ أَسْخَاهُمْ بِهَا نَفْساً وَ أَطْلَقِهِمْ بِهَا لِسَاناً وَ أَسْمَحِهِمْ بِهَا کَفّاً وَ أَقَلِّهِمْ بِهَا عَلَیَّ امْتِنَاناً(1).
وَ مِنْهُ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: کَانَ أَبِی علیه السلام یَقُولُ فِی سُجُودِهِ- اللَّهُمَّ إِنَّ ظَنَّ النَّاسِ بِی حَسَنٌ فَاغْفِرْ لِی مَا لَا یَعْلَمُونَ وَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ (2).
قَالَ: وَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ- یَا ثِقَتِی وَ رَجَائِی فِی شِدَّتِی وَ رَخَائِی صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ الْطُفْ بِی فِی جَمِیعِ أَحْوَالِی فَإِنَّکَ تَلْطُفُ لِمَنْ تَشَاءُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ وَ سَلَّمَ کَثِیراً(3).
الْعُیُونُ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ وَ أَبِی مُحَمَّدٍ النِّیلِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ شَاهَوَیْهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الصَّائِغِ عَنْ عَمِّهِ: قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ فِی سُجُودِهِ- لَکَ الْحَمْدُ إِنْ أَطَعْتُکَ وَ لَا حُجَّةَ لِی إِنْ عَصَیْتُکَ وَ لَا صُنْعَ لِی وَ لَا لِغَیْرِی فِی إِحْسَانِکَ وَ لَا عُذْرَ لِی إِنْ أَسَأْتُ مَا أَصَابَنِی مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنْکَ یَا کَرِیمُ اغْفِرْ لِمَنْ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ (4).
التَّوْحِیدُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ قَالَ سَمِعْتُ
ص: 228
امام کاظم علیه السلام در سجدههایش میگفت: «یا من علا فلا شیء فوقه، و یا من دنی فلا شیء دونه، اغفر لی و لأصحابی»،{ای آنکه والایی یافته، پس هیچ چیزی بالاتر از او نیست؛ و ای آنکه پایینتر آمده، پس هیچ چیز نزدیکتر از او نیست؛ بر من و یارانم بیامرز.}(1)
روایت51.
فقه الرضا: حضرت رضا علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین در سجدههایش میگفت: {خدایا، بر خواری من در پیشگاه تو، و زاری من به سوی تو، و هراس من از مردم، و خو گرفتن من به تو، رحم کن، ای بزرگوار، که من بنده تو و زاده بنده تو هستم، در قبضه قدرت تو قرار دارم، ای دارنده نعمت و برتری و بخشندگی و توانگری و بزرگواری، بر ناتوانی و پیری من از - ماندن در - آتش رحم کن، ای بزرگوار.}(2)
امام باقر علیه السلام در سجدهاش میگفت: {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، و این حق و حقیقت است؛ از روی عبودیت و بندگی و ایمان و باور برای تو سجده کردم ای پروردگار؛ ای بزرگ، عمل من کم است، پس آن را برای من دوچندان کن، ای بزرگوار، ای مقتدر؛ گناهانم و جرمم را بیامرز و عملم را بپذیر ای بزرگوار، ای مقتدر.}(3)
امام صادق علیه السلام در سجدهاش میگفت: {ای موجود قبل از هر چیز، و ای به وجود آورنده هر چیز، رسوایم نکن که تو به کارهای من دانایی، و مرا عذاب نکن که تو بر عذاب کردن من توانایی؛ خدایا، از دگرگون شدن هنگام مرگ، و از بدی بازگشتگاه در قبر، و از پشیمانی در روز قیامت به تو پناه میآورم؛ خدایا، از تو زندگی پاکیزه، و مرگ نیکو و بازگشتگاه با کرامت را که نه خوار کننده باشد و نه رسوا کننده، درخواست میکنم.}(4)
و امام صادق علیه السلام میگفت: «اللهم إن مغفرتک أوسع من ذنوبی، و رحمتک أرجی عندی من عملی، فاغفر لی یا حی و من لا یموت»،{خدایا، آمرزش تو از گناهان من گستردهتر است، و رحمت تو پیش من از عمل خودم امیدوار کنندهتر است، پس مرا بیامرز ای زنده، و ای آنکه مرگ ندارد.}(5)
امام کاظم علیه السلام در سجدههایش میگفت: {خدایا، اگر از تو فرمانبرداری کردهام، پس تو را سپاس باد، و اگر از تو نافرمانی کردهام، دلیل - برای عذاب کردن من - برای تو وجود دارد، و من و دیگران هیچ نقشی در آن احسان که هنگام عمل نیک بر من نمودهای نداریم، ای بزرگوار؛ آنچه را که از تو درخواست کردم، به تمام مردان و زنان مؤمنی که در کرانههای شرق و غرب زمین قرار دارند و به فرزندانم برسان؛ خدایا، با دنیایم بر نیکو ساختن دینم، و با پرهیزکاریام بر نیکو ساختن آخرتم، مرا یاری رسان؛ خدایا، در آنچه از آن بیخبرم، مرا حفظ کن، و در آنچه کوتاهی کردهام،
ص: 229
أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام: یَقُولُ فِی سُجُودِهِ یَا مَنْ عَلَا فَلَا شَیْ ءَ فَوْقَهُ وَ یَا مَنْ دَنَا فَلَا شَیْ ءَ دُونَهُ اغْفِرْ لِی وَ لِأَصْحَابِی (1).
فِقْهُ الرِّضَا، قَالَ علیه السلام: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ فِی سُجُودِهِ- اللَّهُمَّ ارْحَمْ ذُلِّی بَیْنَ یَدَیْکَ وَ تَضَرُّعِی إِلَیْکَ وَ وَحْشَتِی مِنَ النَّاسِ وَ أُنْسِی إِلَیْکَ یَا کَرِیمُ فَإِنِّی عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ أَتَقَلَّبُ فِی قَبْضَتِکَ یَا ذَا الْمَنِّ وَ الْفَضْلِ وَ الْجُودِ وَ الْغِنَی وَ الْکَرَمِ ارْحَمْ ضَعْفِی وَ شَیْبَتِی مِنَ النَّارِ یَا کَرِیمُ (2)
وَ کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً وَ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً یَا عَظِیمُ إِنَّ عَمَلِی ضَعِیفٌ فَضَاعِفْهُ لِی یَا کَرِیمُ یَا جَبَّارُ(3) اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ جُرْمِی وَ تَقَبَّلْ عَمَلِی یَا کَرِیمُ یَا جَبَّارُ وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ فِی سَجْدَتِهِ یَا کَائِنُ قَبْلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ یَا مُکَوِّنَ کُلِّ شَیْ ءٍ لَا تَفْضَحْنِی فَإِنَّکَ بِی عَالِمٌ وَ لَا تُعَذِّبْنِی فَإِنَّکَ عَلَیَّ قَادِرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَدِیلِ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ مِنْ شَرِّ الْمَرْجِعِ فِی الْقَبْرِ وَ مِنَ النَّدَامَةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ عِیشَةً نَقِیَّةً وَ مِیتَةً سَوِیَّةً وَ مُنْقَلَباً کَرِیماً غَیْرَ مُخْزٍ وَ لَا فَاضِحٍ (4)
وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ- اللَّهُمَّ إِنَّ مَغْفِرَتَکَ أَوْسَعُ مِنْ ذُنُوبِی وَ رَحْمَتَکَ أَرْجَی عِنْدِی مِنْ عَمَلِی فَاغْفِرْ لِی یَا حَیُّ وَ مَنْ لَا یَمُوتُ (5) وَ کَانَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ فِی سُجُودِهِ- لَکَ الْحَمْدُ إِنْ أَطَعْتُکَ وَ لَکَ الْحُجَّةُ إِنْ عَصَیْتُکَ لَا صُنْعَ لِی وَ لَا لِغَیْرِی فِی إِحْسَانٍ کَانَ مِنِّی حَالَ الْحَسَنَةِ یَا کَرِیمُ صِلْ بِمَا سَأَلْتُکَ مَنْ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی اللَّهُمَّ أَعِنِّی عَلَی دِینِی بِدُنْیَایَ وَ عَلَی آخِرَتِی بِتَقْوَایَ اللَّهُمَّ احْفَظْنِی فِیمَا غِبْتُ عَنْهُ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی
ص: 229
مرا به خودم وامگذار، ای آنکه آمرزش از او نمیکاهد، و گناهان به او زیان نمیرساند، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و آنچه را که به تو زیان نمیرساند بر من ببخش و آنچه را که از تو نمیکاهد به من عطا کن.} و توفیق به دست خداست.(1)
روایت52.
العیون: حسن بن علی وشّا گفته است: از امام رضا علیه السلام شنیدم میفرمود: هرگاه بنده در حال سجده بخوابد، خدای مبارک و والامرتبه میفرماید: روح بندهام را گرفتم، در حالی که او در طاعت من است.(2)
و از همان کتاب: حسن بن علی بن فضال گفته است: امام کاظم علیه السلام را دیدم که شش یا هشت رکعت نماز خواند و مقدار رکوع و سجود او به اندازه سه تسبیح یا بیشتر بود؛ وقتی از نماز فارغ شد، سجده کرد و آن قدر طول داد که عرقش سنگریزهها را تر کرد.
و بعضی از اصحاب ما گفتهاند که گونههایش را بر زمین مسجد گذاشت.(3)
و از همان کتاب: امام کاظم علیه السلام حدود یازده تا نوزده سال، هر روز بعد از سپید شدن خورشید تا هنگام ظهر، در سجده بود. حدیث.(4)
روایت53.
العلل: به امام صادق علیه السلام گفته شد: به چه دلیل خداوند ابراهیم را دوست خود گرفت؟ فرمود: به خاطر سجده فراوان او بر زمین.(5)
روایت54.
ارشاد المفید: امام کاظم علیه السلام عابدترین فرد زمان خود بود. روایت شده است که آن حضرت، نافلههای شب را میخواند و نماز صبح میگزارد، سپس تا طلوع
ص: 230
نَفْسِی فِیمَا قَصَّرْتُ یَا مَنْ لَا تَنْقُصُهُ الْمَغْفِرَةُ وَ لَا تَضُرُّهُ الذُّنُوبُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِی مَا لَا یَضُرُّکَ وَ أَعْطِنِی مَا لَا یَنْقُصُکَ وَ بِاللَّهِ التَّوْفِیقُ (1).
الْعُیُونُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ: إِذَا نَامَ الْعَبْدُ وَ هُوَ سَاجِدٌ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَبْدِی قَبَضْتُ رُوحَهُ وَ هُوَ فِی طَاعَتِی (2).
وَ مِنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ: رَأَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام صَلَّی سِتَّ رَکَعَاتٍ أَوْ ثَمَانَ رَکَعَاتٍ قَالَ وَ کَانَ مِقْدَارُ رُکُوعِهِ وَ سُجُودِهِ ثَلَاثَ تَسْبِیحَاتٍ أَوْ أَکْثَرَ فَلَمَّا فَرَغَ سَجَدَ سَجْدَةً أَطَالَ فِیهَا حَتَّی بَلَّ عَرَقُهُ الْحَصَا وَ ذَکَرَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَنَّهُ أَلْصَقَ خَدَّیْهِ بِأَرْضِ الْمَسْجِدِ(3).
وَ مِنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَی الشَّیْبَانِیِّ عَنِ الْعَبَّاسِ الْجَزَرِیِّ عَنِ الشوبانی [الثَّوْبَانِیِ] قَالَ: کَانَتْ لِأَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام بِضْعَ عَشْرَةَ سَنَةً کُلَّ یَوْمٍ سَجْدَةٌ بَعْدَ ابْیِضَاضِ الشَّمْسِ إِلَی وَقْتِ الزَّوَالِ الْحَدِیثَ (4).
الْعِلَلُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا قَالَ لِکَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَی الْأَرْضِ (5).
إِرْشَادُ الْمُفِیدِ، قَالَ: کَانَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام أَعْبَدَ أَهْلِ زَمَانِهِ إِلَی قَوْلِهِ وَ رُوِیَ أَنَّهُ کَانَ یُصَلِّی نَوَافِلَ اللَّیْلِ وَ یَصِلُهَا بِصَلَاةِ الصُّبْحِ ثُمَّ یُعَقِّبُ حَتَّی تَطْلُعَ
ص: 230
خورشید تعقیب بجای میآورد و برای خدا با سجده به زمین میافتاد و تا نزدیک ظهر، سرش را از دعا و ستایش بلند نمیکرد.
و زیاد میگفت: «اللهم إنی أسألک الراحة عند الموت، و العفو عند الحساب»،{خدایا، آرامش هنگام مردن، و بخشش هنگام رسیدگی به حساب را از تو درخواست میکنم.} و آن را تکرار میکرد.(1)
روایت55.
مصباح الشیخ(2) و غیره: در سجدههای ظهر: همچنین مستحب است در سجدههایش بگوید: {ای بهترین کسی که دستهای نیازمندان به سوی او بلند شده است، و ای بهترین کسی که گردنهای مشتاقان به سوی او کشیده شده است، ای بزرگوارترین بزرگواران، ای مهربانترین مهربانان، بر محمد و خاندان پاکیزه و پاک او درود فرست، و در همه کارهایم به مهربانی پوشیده خودت بر من مهربانی کن.}(3)
و در مورد تعقیب نماز عصر گفتهاند: وقتی سرت را از سجده بلند کردی، دستت را بر محل سجدهات بکش و با آن سه بار بر صورتت بکش و در هر مرتبه بگو: «اللهم لک الحمد لا إله إلا أنت عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم، اللهم أذهب عنی الهم و الغم و الحزن و الغیر، ما ظهر منها و ما بطن»،{خدایا، ستایش مخصوص توست، هیچ خدایی جز تو نیست، آگاه از نهان و آشکار، بخشنده و مهربان هستی؛ خدایا، اندوه و غصه و ناراحتی و دگرگون شدن حال را، خواه آشکار باشند و خواه درونی، از من ببر.}(4)
و در مورد تعقیب نماز مغرب گفتهاند: سپس سرت را بلند کن و محل سجدهات را مسح کن و بگو: «بسم الله الذی لا إله إلا هو عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم، اللهم أذهب عنی الهم و الحزن»،{به نام خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، داننده نهان و آشکار، بخشنده و مهربان است؛ خدایا، اندوه و ناراحتی را از من ببر.}(5)
و در مورد تعقیب نماز عشا گفتهاند: سپس سجده شکر به جای آور و بگو: {خدایا، تو، تو، تو؛ امید قطع شده است جز از تو، تو، تو؛ ای یکتای کسی که هیچ یکتایی برای او نیست؛ ای یکتای کسی که هیچ یکتایی برای او نیست؛ ای یکتای کسی که هیچ یکتایی برای او جز تو نیست؛[توجه! این جمله ترجمه «یا احد من لا احد له» میباشد که به نظر میرسد در اینجا منظور یکتایی خدا نیست بلکه منظور یار و یاور است؛ یعنی ای یاور کسی که یاوری ندارد. چنانکه در فارسی میگوییم، فلانی کسی را ندارد.] ای کسی که
ص: 231
الشَّمْسُ وَ یَخِرُّ لِلَّهِ سَاجِداً فَلَا یَرْفَعُ رَأْسَهُ مِنَ الدُّعَاءِ وَ التَّحْمِیدِ حَتَّی یَقْرُبَ زَوَالُ الشَّمْسِ وَ کَانَ کَثِیراً مَا یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ یُکَرِّرُ ذَلِکَ (1).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ (2)، وَ غَیْرُهُ: فِی سُجُودِ الظُّهْرِ وَ یُسْتَحَبُّ أَنْ یَقُولَ فِی سُجُودِهِ أَیْضاً- یَا خَیْرَ مَنْ رُفِعَتْ إِلَیْهِ أَیْدِی السَّائِلِینَ وَ یَا أَکْرَمَ مَنْ مُدَّتْ إِلَیْهِ أَعْنَاقُ الرَّاغِبِینَ وَ یَا أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ وَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ الْطُفْ بِی بِلُطْفِکَ الْخَفِیِّ فِی شَأْنِی کُلِّهِ (3) وَ قَالُوا فِی تَعْقِیبِ الْعَصْرِ فَإِذَا رَفَعْتَ رَأْسَکَ مِنَ السُّجُودِ أَمْرِرْ یَدَکَ عَلَی مَوْضِعِ سُجُودِکَ وَ امْسَحْ بِهَا وَجْهَکَ ثَلَاثاً وَ قُلْ فِی کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنِّی الْهَمَّ وَ الْغَمَّ وَ الْحُزْنَ وَ الْغِیَرَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ (4) وَ قَالُوا فِی تَعْقِیبِ الْمَغْرِبِ ثُمَّ ارْفَعْ رَأْسَکَ وَ امْسَحْ مَوْضِعَ سُجُودِکَ وَ قُلْ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنِّی الْهَمَّ وَ الْحَزَنَ (5)
وَ قَالُوا فِی تَعْقِیبِ الْعِشَاءِ ثُمَّ اسْجُدْ سَجْدَةَ الشُّکْرِ وَ قُلِ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ أَنْتَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلَّا مِنْکَ مِنْکَ مِنْکَ یَا أَحَدَ مَنْ لَا أَحَدَ لَهُ یَا أَحَدَ مَنْ لَا أَحَدَ لَهُ یَا أَحَدَ مَنْ لَا أَحَدَ لَهُ غَیْرُکَ یَا مَنْ لَا یَزِیدُهُ کَثْرَةُ الدُّعَاءِ إِلَّا کَرَماً وَ جُوداً یَا مَنْ لَا یَزْدَادُ عَلَی
ص: 231
فراوانی دعا جز بر بزرگواری و بخشش او نمیافزاید؛ ای کسی که بر فراوانی دعا جز بزگواری و بخشش نمیافزاید؛ ای کسی که فراوانی دعا جز بر بزرگواری و بخشش او نمیافزاید؛ بر محمد و اهل بیت او درود فرست؛ بر محمد و اهل بیت او درود فرست؛ بر محمد و اهل بیت او درود فرست.} و نیاز خودت را میخواهی، سپس گونه راست خود را بر زمین میگذاری و مانند آن را میگویی، و گونه چپ خود را بر روی زمین میگذاری و مانند آن را میگویی، سپس پیشانی خود را به سمت زمین برمیگردانی و سجده میکنی و مانند آن را میگویی.(1)
توضیح
فرق بین «الهمّ» و «الغمّ» این است که انسان توانایی از بین بردن همّ را دارد، مانند تهیدستی، ولی غمّ آن است که توانایی از بین بردن آن را ندارد، مانند مرگ فرزند؛ یا اینکه غمّ قبل از اتفاق افتادن کار ناخوشایند است و «غمّ بعد از آن؛ یا اینکه همّ آن است که سبب آن مشخص نباشد، ولی سبب غمّ مشخص است.
روایت56.
الکافی: زیاد قندی گفته است: به امام کاظم علیه السلام نوشتم: به چیزی گرفتار شدهام، دعایی به من بیاموز. وی در بغداد به اتهام دخالت در اموال آنها زندانی شده بود. امام به او نوشت: هنگامی که سجده کردی، آن را طول بده و بگو: «یا أحد من لا أحد له»،{ای یکتای کسی که هیچ یکتایی برای او نیست.} تا آنکه نفست بریده شود؛ سپس بگو: «یا من لا یزیده کثرة الدعا إلا جودا و کرما»،{ای کسی که فراوانی دعا جز بر بزرگواری و بخشش او نمیافزاید.} تا اینکه نفست قطع گردد؛ سپس بگو: «یا رب الأرباب، أنت الذی انقطع الرجاء إلا منک، یا علی یا عظیم»،{ای پروردگار صاحبان و دارایان، تو کسی هستی که امید جز از تو قطع شده است، ای والامرتبه، ای بزرگ.} زیاد گفته است: با این دعا کردم، خداوند مشکلم را برطرف کرد و آزاد شدم.(2)
روایت57.
السرائر: امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه اندوهی به تو رسید، دستت را بر محل سجدهات بکش و آن را بر صورت خود از سمت گونه راست و بر پیشانی به طرف گونه چپ، سه بار بکش و در هر مرتبه بگو: «بسم الله الذی لا إله إلا هو عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم، اللهم إنی أعوذ بک من الهم و الحزن و السقم و العدم و الصغار و الذل و الفواحش، ما ظهر منها و ما بطن»،{به نام خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، آگاه از نهان و آشکار، بخشنده و مهربان است؛ خدایا، از اندوه و ناراحتی و بیماری و ناداری و خواری و ذلت و کارهای زشت، خواه آشکار باشند و خواه پنهان، به تو پناه میآورم.}(3)
توضیح
شهید این را در کتاب النفلیه خود ذکر کرده است ولی مسح دست بر محل سجده را بیان نکرده است؛ و در آن افزوده
ص: 232
کَثْرَةِ الدُّعَاءِ إِلَّا کَرَماً وَ جُوداً یَا مَنْ لَا یَزِیدُهُ کَثْرَةُ الدُّعَاءِ إِلَّا کَرَماً وَ جُوداً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ تَسْأَلُ حَاجَتَکَ ثُمَّ تَضَعُ خَدَّکَ الْأَیْمَنَ عَلَی الْأَرْضِ فَتَقُولُ مِثْلَ ذَلِکَ وَ تَضَعُ خَدَّکَ الْأَیْسَرَ وَ تَقُولُ مِثْلَ ذَلِکَ ثُمَّ تُعِیدُ جَبْهَتَکَ إِلَی الْأَرْضِ وَ تَسْجُدُ وَ تَقُولُ مِثْلَ ذَلِکَ (1).
قد یفرق بین الهم و الغم بأن الهم ما یقدر الإنسان علی إزالته کالإفلاس و الغم ما لا یقدر کموت الولد أو بأن الهم قبل نزول المکروه و الغم بعده أو أن الهم ما لم یعلم سببه و الغم ما یعلم.
الْکَافِی، بِإِسْنَادِهِ عَنْ زِیَادٍ الْقَنْدِیِّ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام عَلِّمْنِی دُعَاءً فَإِنِّی قَدْ بُلِیتُ بِشَیْ ءٍ وَ کَانَ قَدْ حُبِسَ بِبَغْدَادَ حَیْثُ اتُّهِمَ بِأَمْوَالِهِمْ فَکَتَبَ إِلَیْهِ إِذَا صَلَّیْتَ فَأَطِلِ السُّجُودَ ثُمَّ قُلْ یَا أَحَدَ مَنْ لَا أَحَدَ لَهُ حَتَّی یَنْقَطِعَ نَفَسُکَ ثُمَّ قُلْ یَا مَنْ لَا یَزِیدُهُ کَثْرَةُ الدُّعَاءِ إِلَّا جُوداً وَ کَرَماً حَتَّی یَنْقَطِعَ نَفَسُکَ ثُمَّ قُلْ یَا رَبَّ الْأَرْبَابِ أَنْتَ أَنْتَ أَنْتَ الَّذِی انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلَّا مِنْکَ یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ قَالَ زِیَادٌ فَدَعَوْتُ بِهِ فَفَرَّجَ اللَّهُ عَنِّی وَ خَلَّی سَبِیلِی (2).
السَّرَائِرُ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: إِذَا أَصَابَکَ هَمٌّ فَامْسَحْ یَدَکَ عَلَی مَوْضِعِ سُجُودِکَ وَ أَمْرِرْ یَدَکَ عَلَی وَجْهِکَ مِنْ جَانِبِ خَدِّکَ الْأَیْسَرِ وَ عَلَی جَبِینِکَ إِلَی جَانِبِ خَدِّکَ الْأَیْمَنِ ثَلَاثاً تَقُولُ فِی کُلِّ مَرَّةٍ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْهَمِّ وَ الْحَزَنِ وَ السُّقْمِ وَ الْعُدْمِ وَ الصَّغَارِ وَ الذُّلِّ وَ الْفَوَاحِشِ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ (3).
ذکره الشهید فی نفلیته و لم یذکر مسح یده علی موضع سجوده و زاد
ص: 232
است: در هر بار دستش را بر سینهاش میکشد. همین روایت را در الکافی(1) با سند آن از محمد بن مروان، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: در دنباله نماز مغرب و سایر نمازها، با دست راست خودت بر پیشانی و صورت خودت میکشی و میگویی: «بسم الله....» تا آخر دعایی که گذشت. شاید دلالت بر مسح محل سجده دارد، به این دلیل که روایتهای دیگر نیز بر آن دلالت دارند. احتمال دارد حمل بر تخییر شود. میتوان بین «الهم» و «الحزن» این گونه فرق نهاد که «الهم» بر آنچه اتفاق افتاده، و «الحزن» بر آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد، اطلاق میشود. صورتهای دیگر نیز پیش از این گفته شد. «العدم» با ضمه و با فتحه حروف، یعنی ناداری.
منظور از «الفواحش» هر نوع گناه است، و این آشکارتر است؛ یا انواع زنا است؛ «و ما ظهر و ما بطن»، یعنی آشکار و پنهان آن؛ یا کارهای اعضای بدن، و کارهای دل؛ و گفته شده است: یعنی زنا در میکده و دوست پنهانی گرفتن از زنان. از سید الساجدین علیه السلام نقل شده است که «ما ظهر»، ازدواج با زن پدر و «ما بطن»، زنا است. از امام باقر علیه السلام روایت شده است که «ما ظهر»، زنا است و «ما بطن»، دوستی پنهانی با زنان است. ممکن است هر دو روایت به گونه تمثیل وارد شده باشند.
مؤلف
ممکن است منظور از «ما ظهر»، آن چیزی باشد که حرام بودن آن، معلوم باشد و «ما بطن»، آن چیزی است که حرام بودن آن معلوم نباشد و گویا خبر اول، اشاره به این دارد. در بعضی روایتها، «ما ظهر»، آن چیزی است که دلیل حرام بودن آن از ظاهر قرآن فهمیده شود و «ما بطن»، چیزی که دلیل حرام بودنش از باطن قرآن به دست آید. و در بعضی از روایتها، «ما بطن»، آن چیزی است که پیشوایان ستم و پیروان آنها مخفی میکنند.
روایت58.
الکافی: جمیلبن دراج گفته است: امام صادق علیه السلام فرمود: نزدیکترین حالت بنده به خدا، زمانی است که در سجده دعا کند؛ تو در سجده چه میگویی؟ گفتم: فدایت شوم، به من بیاموز چه بگویم. فرمود: بگو: «یا رب الأرباب، و یا ملک الملوک، و یا سید السادات، و یا جبار الجبابرة، و یا إله الآلهة، صل علی محمد و آل محمد، وافعل بی کذا و کذا»{ای پروردگار پروردگارها - ی دروغین، - و ای فرمانروای فرمانروایان، و ای آقای آقایان، و ای چیره شده بر همه زورگویان، و ای خدای خدایان - ساختگی، - بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و برای من چنین و چنین کن.} سپس بگو: «فأنی عبدک، ناصیتی فی قبضتک»،{که من بنده تو هستم و اختیارم در دست توست.} سپس هرچه خواستی دعا کن که او بخشندهای است که چیزی بر او بزرگی نمیکند.(2)
و از همان کتاب: در حدیث موثق از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمود: شبی پدرم علیه السلام دیر کرد و بعد از اینکه مردم آرمیده بودند، به دنبال او به
ص: 233
فیه و یمر یده علی صدره فی کل مرة
وَ رَوَاهُ فِی الْکَافِی (1)
بِسَنَدِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: تَمْسَحُ بِیَدِکَ الْیُمْنَی عَلَی جَبْهَتِکَ وَ وَجْهِکَ فِی دُبُرِ الْمَغْرِبِ وَ الصَّلَوَاتِ وَ تَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ إِلَی آخِرِ مَا مَرَّ.
و لعله محمول علی مسح موضع السجود لدلالة غیره من الأخبار علیه و یحتمل التخییر و یمکن الفرق بین الهم و الحزن بأن الهم علی ما یقع و الحزن علی ما قد وقع و قد مر وجوه أخر و العدم بالضم و بالتحریک الفقر و المراد بالفواحش مطلق المعاصی و هو أظهر أو أفراد الزنا و ما ظهر و ما بطن علانیتها و سرها أو أفعال الجوارح و أفعال القلوب و قیل الزنا فی الحوانیت و اتخاذ الأخدان و عن سید الساجدین علیه السلام ما ظهر نکاح امرأة الأب و ما بطن الزنا
وَ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: مَا ظَهَرَ هُوَ الزِّنَا وَ مَا بَطَنَ الْمُخَالَّةُ.
و یمکن أن یکون الخبران وردا علی المثال.
و یحتمل أن یکون المراد بما ظهر ما علم تحریمها و ما بطن ما لم یعلم و لعل الخبر الأول یومئ إلیه و فی بعض الأخبار ما ظهر تحریمه من ظهر القرآن و ما بطن من بطنه و فی بعضها أن ما بطن منها أئمة الجور و أتباعهم.
الْکَافِی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِنْ رَبِّهِ إِذَا دَعَا رَبَّهُ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَأَیَّ شَیْ ءٍ تَقُولُ إِذَا سَجَدْتَ قُلْتُ عَلِّمْنِی جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا أَقُولُ قَالَ قُلْ یَا رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ یَا مَلِکَ الْمُلُوکِ وَ یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ وَ یَا جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ وَ یَا إِلَهَ الْآلِهَةِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذَا وَ کَذَا ثُمَّ قُلْ فَإِنِّی عَبْدُکَ نَاصِیَتِی فِی قَبْضَتِکَ ثُمَّ ادْعُ بِمَا شِئْتَ وَ اسْأَلْهُ فَإِنَّهُ جَوَادٌ لَا یَتَعَاظَمُهُ شَیْ ءٌ(2).
وَ مِنْهُ فِی الْمُوَثَّقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام (3) قَالَ: أَبْطَأَ عَلَیَّ أَبِی علیه السلام ذَاتَ لَیْلَةٍ
ص: 233
مسجد رفتم؛ در مسجد در حال سجده بود، صدای ناله او را شنیدم که میگفت: {سوگند که منزهی تو ای پروردگار من، با عبودیت و بندگی برای تو سجده کردهام؛ خدایا، عمل من کم است، پس آن را برای من دوچندان کن؛ خدایا، روزی که بندگانت را برانگیخته میسازی، مرا از عذاب خودت نگاه دار و توبهام را بپذیر، که تو بسیار توبهپذیر و مهربان هستی.}(1)
و از همان کتاب: امام صادق علیه السلام فرموده است: در سجدههایش میگفت: {روی تباه شده من برای روی جاودانه و همیشگی و بزرگ تو سجده کرده است؛ روی خوار من برای روی عزیز تو سجده کرده است؛ روی فقیرم برای روی توانگر و بزرگوار و والامرتبه و بزرگ پروردگارم سجده کرده است؛ خدایا، از آنچه بوده، و از آنچه بعداً به وجود خواهد آمد، از تو آمرزش میخواهم؛ پروردگارا، گرفتارم نکن؛ پروردگارا، دشمنانم را سرزنش کننده من قرار نده؛ پروردگارا، سرنوشتم را بد قرار مده؛ پروردگارا، هیچ دور کننده و هیچ بازدارندهای جز تو وجود ندارد؛ بر محمد و خاندان محمد با برترین دوردهایت درود فرست، و با برترین برکتهایت بر محمد و خاندان محمد برکت قرار ده؛ خدایا، از قدرتت به تو پناه میآورم؛ خدایا، از تمام غضب و خشم تو به تو پناه میآورم؛ منزهی تو، هیچ خدایی جز تو، پروردگار جهانیان، وجود ندارد.}(2)
امیرالمؤمنین علیه السلام در سجده میگفت: «اللهم ارحم ذلی بین یدیک، و تضرعی إلیک، و وحشتی من الناس، و انسی بک یا کریم»،{خدایا، بر خواری من در پیشگاه تو، و زاری من به سوی تو، و هراس من از مردم، و خو گرفتن من به سوی تو، رحم کن.}(3)
همچنین میگفت: «وعظتَنی فلم أتَّعظ، و زجرتَنی عن محارمک فلم أنزجر، و غمرتَنی أیادیک فما شکرتُ، عفوک عفوک یا کریم، أسألک الراحة عند الموت، و أسألک العفو عند الحساب »،{ خدایا، نصیحتم کردی ولی پند نگرفتم، مرا از حرامهای خودت باز داشتی ولی من دست بر نداشتم، نعمتهایت را بر من سرازیر کردی ولی من سپاسگزاری نکردم، گذشت تو را میخواهم، گذشت تو را میخواهم، ای بزرگوار؛ آرامش هنگام مردن را از تو میخواهم، و بخشش هنگام رسیدگی به حساب را از تو میخواهم.}(4)
امام باقر علیه السلام در سجده میگفت: {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، و این حق و حقیقت است؛ از روی عبودیت و بندگی برای تو سجده کردم ای پروردگار؛ ای بزرگ، عمل من کم است، پس آن را برای من دوچندان کن، ای بزرگوار، ای مهربان، گناهانم و
ص: 234
فَأَتَیْتُ الْمَسْجِدَ فِی طَلَبِهِ بَعْدَ مَا هَدَأَ النَّاسُ فَإِذَا هُوَ فِی الْمَسْجِدِ سَاجِدٌ فَسَمِعْتُ حَنِینَهُ وَ هُوَ یَقُولُ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی حَقّاً حَقّاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِی ضَعِیفٌ فَضَاعِفْهُ لِی اللَّهُمَّ قِنِی عَذَابَکَ یَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَکَ وَ تُبْ عَلَیَّ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (1).
وَ مِنْهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کَانَ یَقُولُ فِی سُجُودِهِ- سَجَدَ وَجْهِیَ الْبَالِی لِوَجْهِکَ الْبَاقِی الدَّائِمِ الْعَظِیمِ سَجَدَ وَجْهِیَ الذَّلِیلُ لِوَجْهِکَ الْعَزِیزِ سَجَدَ وَجْهِیَ الْفَقِیرُ لِوَجْهِ رَبِّیَ الْغَنِیِّ الْکَرِیمِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ رَبِّ أَسْتَغْفِرُکَ مِمَّا کَانَ وَ أَسْتَغْفِرُکَ مِمَّا یَکُونُ رَبِّ لَا تُجْهِدْ بَلَائِی رَبِّ لَا تُشْمِتْ بِی أَعْدَائِی رَبِّ لَا تُسِئْ قَضَائِی رَبِّ إِنَّهُ لَا دَافِعَ وَ لَا مَانِعَ إِلَّا أَنْتَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بِأَفْضَلِ بَرَکَاتِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ سَطَوَاتِکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ جَمِیعِ غَضَبِکَ وَ سَخَطِکَ سُبْحَانَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ (2)
وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ- ارْحَمْ ذُلِّی بَیْنَ یَدَیْکَ وَ تَضَرُّعِی إِلَیْکَ وَ وَحْشَتِی مِنَ النَّاسِ وَ أُنْسِی بِکَ یَا کَرِیمُ (3) وَ کَانَ یَقُولُ أَیْضاً وَعَظْتَنِی فَلَمْ أَتَّعِظْ وَ زَجَرْتَنِی عَنْ مَحَارِمِکَ فَلَمْ أَنْزَجِرْ وَ غَمَرَتْنِی أَیَادِیکَ فَمَا شَکَرْتُ عَفْوَکَ عَفْوَکَ یَا کَرِیمُ أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ (4)
وَ کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ حَقّاً حَقّاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً یَا عَظِیمُ إِنَّ عَمَلِی ضَعِیفٌ فَضَاعِفْهُ لِی یَا کَرِیمُ یَا حَنَّانُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی
ص: 234
جرمم را بیامرز و عملم را بپذیر ای بزرگوار، ای مهربان؛ از اینکه نومید شوم یا زیر بار ستم روم، به تو پناه میآورم؛ خدایا، نعمت از سوی توست، و تو سپاسگزاری از آن را روزی مینمایی، و ثواب آن شکری را که برایش از روی بخشندگی، و با نیکی بزرگوارانهات، ثواب قرار دادی، بر عهده توست.}(1)
روایت59.
مصباح الشیخ و غیره: امام کاظم علیه السلام به عبدالله بن جندب نامه نوشت و فرمود: وقتی سجده کردی، بگو: {خدایا، تو را گواه میگیرم، و گواه بودن تو بس است، و فرشتگان و پیامبران و فرستادگان و تمام آفریده های تو را گواه میگیرم، به اینکه تو پروردگار من هستی، و اسلام دین من است، و محمد صلی الله علیه و آله پیامبر من است، و علی مولای من است، و حسن و حسین، و علی بن حسین، و محمد بن علی، و جعفر بن محمد، و موسی بن جعفر، علی بن موسی، و محمد بن علی، و علی بن محمد، و حسن بن علی، و آن بازمانده نیک، درودهای تو بر همه آنان، امامان من هستند، با آنها اظهار دوستی میکنم و از دشمنان آنها بیزاری میجویم.
خدایا، به خون مورد ستم واقع شده قسمت میدهم، -سه مرتبه- خدایا به وعدهای که برای دوستدارانت بر عهده گرفتهای قسمت میدهم که آنان را بر دشمن خودت و دشمنان آنان پیروز گردانی، بر محمد و بر نگهداری شدگان از خاندان محمد درود فرستی؛ - سه مرتبه - و سه مرتبه میگویی: خدایا، به وعدهای که برای دشمنانت بر عهده گرفتهای، که آنان را به دست خودشان و به دست مؤمنان به هلاکت برسانی و خوارشان گردانی، قسمت میدهم که بر محمد و خاندان محمد و بر نگهداری شدگان از خاندان محمد درود فرستی؛ و میگویی: خدایا، آسانی بعد از دشواری را از تو درخواست میکنم.}
سپس گونه راست خود را بر زمین گذاشته و سه مرتبه میگویی: {ای پناهگاه من، آن هنگام که روشها و نظرات گوناگون مرا به درماندگی بکشاند، و زمین به آنچه گسترده شده است، تنگ گردد؛ و ای به وجود آورنده هستی من از روی مهربانی، و در حالی که از آفرینش من بینیاز بود؛ بر محمد و خاندان محمد، و بر نگهداری شدگان از خاندان محمد درود فرست.} سپس گونه چپ خود را بر زمین نهاده و سه مرتبه میگویی: {ای خوار کننده هر سلطهجو، و ای عزیز کننده هر خوار شده، به عزتت سوگند که توان و تلاشم به پایان رسیده است، پس مشکلم را از من برگشا.} سپس سه مرتبه میگویی: «یا حنان یا منان، یا کاشف الکرب العظام»،{ای مهربان، ای نعمت دهنده، ای برطرف کننده سختی بزرگ.} سپس به حالت سجده برمیگردی و پیشانی را بر زمین گذاشته و صد مرتبه میگویی: «شکراً شکراً»،{سپاسگزاری میکنم؛ سپاسگزاری میکنم.} سپس میگویی: «یا سامع الصوت، یا سابق الفوت، یا باریء النفوس بعد الموت، صل علی محمد و آل محمد، و افعل بی کذا و کذا»،{ای شنونده صدا، ای پیشی گرفته بر نابودی، ای به وجود آورنده جانها بعد از مرگ، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و در مورد من چنین و چنین کن.}(2)
ص: 235
وَ جُرْمِی وَ تَقَبَّلْ عَمَلِی یَا کَرِیمُ یَا حَنَّانُ أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَخِیبَ أَوْ أَحْمِلَ ظُلْماً اللَّهُمَّ مِنْکَ النِّعْمَةُ وَ أَنْتَ تَرْزُقُ شُکْرَهَا وَ عَلَیْکَ یَکُونُ ثَوَابُ مَا تَفَضَّلْتَ بِهِ مِنْ ثَوَابِهَا بِفَضْلِ طَوْلِکَ وَ بِکَرِیمِ عَائِدَتِکَ (1).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ، وَ غَیْرُهُ: کَتَبَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ علیه السلام إِلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ فَقَالَ إِذَا سَجَدْتَ فَقُلْ- اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ کَفَی بِکَ شَهِیداً وَ أُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ وَ أَنْبِیَاءَکَ وَ رُسُلَکَ وَ جَمِیعَ خَلْقِکَ بِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ رَبِّی وَ الْإِسْلَامُ دِینِی وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی وَ عَلِیٌّ وَلِیِّی وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفُ الصَّالِحُ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أَئِمَّتِی بِهِمْ أَتَوَلَّی وَ مِنْ عَدُوِّهِمْ أَتَبَرَّأُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَنْشُدُکَ دَمَ الْمَظْلُومِ ثَلَاثاً اللَّهُمَّ إِنِّی أَنْشُدُکَ بِوَأْیِکَ عَلَی نَفْسِکَ لِأَوْلِیَائِکَ لَتُظْفِرَنَّهُمْ عَلَی عَدُوِّکَ وَ عَدُوِّهِمْ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی الْمُسْتَحْفَظِینَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ثَلَاثاً وَ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَنْشُدُکَ بِوَأْیِکَ عَلَی نَفْسِکَ لِأَعْدَائِکَ لَتُهْلِکَنَّهُمْ وَ لَتُخْزِیَنَّهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی الْمُسْتَحْفَظِینَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ثَلَاثاً وَ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْیُسْرَ بَعْدَ الْعُسْرِ ثَلَاثاً ثُمَّ تَضَعُ خَدَّکَ الْأَیْمَنَ عَلَی الْأَرْضِ وَ تَقُولُ یَا کَهْفِی حِینَ تُعْیِینِی الْمَذَاهِبُ وَ تَضِیقُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَ یَا بَارِئَ خَلْقِی رَحْمَةً لِی وَ کَانَ عَنْ خَلْقِی غَنِیّاً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی الْمُسْتَحْفَظِینَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ثَلَاثاً ثُمَّ تَضَعُ خَدَّکَ الْأَیْسَرَ عَلَی الْأَرْضِ وَ تَقُولُ یَا مُذِلَّ کُلِّ جَبَّارٍ وَ یَا مُعِزَّ کُلِّ ذَلِیلٍ قَدْ وَ عِزَّتِکَ بَلَغَ مَجْهُودِی فَفَرِّجْ عَنِّی ثَلَاثاً ثُمَّ تَقُولُ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا کَاشِفَ الْکُرَبِ الْعِظَامِ ثَلَاثاً ثُمَّ تَعُودُ إِلَی السُّجُودِ فَتَضَعُ جَبْهَتَکَ عَلَی الْأَرْضِ وَ تَقُولُ شُکْراً شُکْراً مِائَةَ مَرَّةٍ ثُمَّ تَقُولُ یَا سَامِعَ الصَّوْتِ یَا سَابِقَ الْفَوْتِ یَا بَارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذَا وَ کَذَا(2).
ص: 235
توضیح
کلینی(1) و صدوق(2) و شیخ(3) و دیگران این دعا را با سندهای آن به صورت حسن که چیز کمی از روایت صحیح ندارد، از عبدالله بن جندب روایت کرده اند که گفته است: از امام کاظم علیه السلام در مورد آنچه باید در سجده شکر بگویم پرسیدم، - اصحاب ما در اینجا اختلاف نظر دارند - حضرت فرمود: در حالی که در سجده باشی بگو:... و دعا را ذکر کرد و در آن، «و علیّ و فلان و فلان إلی آخرهم أئمتی»،{و علی علیه السلام و فلانی و فلانی تا آخر، پیشوایان من هستند.} را آورده و در الفقیه اسمهای آنان، علیهم السلام را ذکر کرده است. در الکافی و التهذیب، عبارت «اللهم إنی أنشدک بوأیک علی نفسک لأعدائک»،{خدایا، به خاطر وعدهای که برای دشمنانت بر عهده گرفتهای.} تا عبارت «ثلاثاً»{سه مرتبه} وجود ندارد ولی در الفقیه موجود است. همین طور عبارت «لتهلکنَّهم بأیدینا و أیدی المؤمنین»،{که آنان را به دست ما و به دست مؤمنان به هلاکت برسانی.} وجود دارد که بر فقره «الأولیاء» مقدم است. علاوه بر این در همه موارد، «بعدوِّک و عدوِّهم» آمده و «ففرِّج عنی»،{پس مشکلم را از من برگشا.} وجود ندارد.
کلام حضرت، علیه السلام: «أنشدک دم المظلوم»، «أنشد» بر وزن «أقعد» است. گفته میشود: «نشدت فلاناً، و أنشده»، یا بگویی: «نشدتک الله» یعنی به خدا از تو خواستم. منظور از آن در اینجا این است که به حق تو، درخواست میکنم که انتقام خون مظلوم، یعنی حسین علیه السلام را بگیری و از قاتلان او و از پیشینیان و پسینیانی که پایههای ستم و زور بر او و پدر و برادرش علیهم السلام را پیریزی کردند، انتقام بستانی. همچنین احتمال دارد منظور از آن در اینجا، این باشد که به حق خون مورد ستم واقع شده، از تو درخواست میکنم که انتقام او را بگیری .
«بوأیک»: «وأی»، یعنی وعده. در عبارت «لتهلکنهم»، حرف لام جواب سوگندی است که در «بوأیک» آمده است و مورد قسم، در «أنشدک» بعد از صلوات ها، از جنس خود آن و در تقدیر است و قرینه آن، «وأی» است؛ یعنی از تو میخواهم که وعدهات را به انجام رسانی و آنان را به هلاکت برسانی. یا اینکه گفته میشود: درود بر آنها به این معنی برمیگردد، به این دلیل که همان طور که در روایت، در مورد سلام فرستادن بر آنها آمده است، رحمت خدا بر آنها، شامل گسترش دین آنها و یاری آنان و پیروزیشان بر دشمنانشان میشود. توضیح آن در باب «الصلاة علیهم»،{درود فرستادن بر آنها} خواهد آمد.
«الوأی» به این کلام خدای متعال «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی
ص: 236
هذا الدعاء رواه الکلینی (1) و الصدوق (2)
و الشیخ (3) و غیرهم رضوان الله علیهم بأسانید حسنة لا تقصر عن الصحیح عن عبد الله بن جندب قال سألت أبا الحسن الماضی علیه السلام عما أقول فی سجدة الشکر فقد اختلف أصحابنا فیه فقال قل و أنت ساجد و ذکر الدعاء و فیها و علی و فلان و فلان إلی آخرهم أئمتی و فی الفقیه ذکر أسماءهم علیهم السلام و لیس فی الکافی و التهذیب اللهم إنی أنشدک بوأیک علی نفسک لأعدائک إلی قوله ثلاثا و فی الفقیه موجود هکذا لتهلکنهم بأیدینا و أیدی المؤمنین و مقدمة علی فقرة الأولیاء و فیها جمیعا بعدوک و عدوهم و لیس فیها ففرج عنی.
قوله علیه السلام أنشدک دم المظلوم أنشد علی وزن أقعد یقال نشدت فلانا و أنشده أی قلت له نشدتک الله أی سألتک بالله و المراد هنا أسألک بحقک أن تأخذ بدم المظلوم أعنی الحسین علیه السلام و تنتقم من قاتلیه و من الأولین الذین أسسوا أساس الظلم و الجور علیه و علی أبیه و أخیه سلام الله علیهم أجمعین و یحتمل أن یکون المراد أنشدک بحق دم المظلوم أن تطلب بثأره.
بوأیک الوأی الوعد و قوله لتهلکنهم اللام لجواب القسم لما فی الوأی بمعنی القسم و المقسم علیه فی أنشده مقدر من جنسه بعد الصلوات بقرینة الوأی أی أنشدک أن تنجز وعدک و تهلکهم أو یقال الصلاة علیهم ترجع إلی هذا المعنی فإن رحمة الله علیهم
مشتمل علی رواج دینهم و نصرهم و ظفرهم علی الأعادی کما ورد فی الخبر فی معنی السلام علیهم و سیأتی تحقیقه فی باب الصلاة علیهم.
و الوأی إشارة إلی قوله تعالی وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی
ص: 236
لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا»،(1){خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد، همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند.} اشاره دارد و حرف باء در آن، - یعنی «بوأیک»- یا برای بیان سبب است، یعنی به سبب وعدهای که دادهای، از تو درخواست میکنم؛ یا اینکه صله برای «نشد» است، یعنی به خاطر وعدهای که دادهای، به تو سوگند میخورم.
این را هم بدان که در بیشتر نسخههای حدیث و دعا، به صورت «بایوائک» آمده است و در لغت، به این معنی و یا به معنایی که در اینجا مناسب باشد نیامده است، لکن آنچه که لغتشناسان در کاربردها و صرف کلمات اعمال کردهاند، فراوان است و ممکن است این نیز جزو آنها باشد .
شیخ بهایی - که روانش پاک باد، - گفته است: «الایواء» یعنی عهد؛ و نمیدانم آن را از کجا گرفته است و ممکن است در اینجا به صورت مَجازی استفاده شده باشد، چرا که هر کس وعدهای میدهد، گویا او را پناه داده و او را از سوی خود، در منزلی مستحکم جای داده است.
نمونه این در روایتهای عامه نیز وارد شده است. در النهایه گفته است: در حدیثی که وهب روایت کرده است، خدای متعال فرموده است: من بر خودم عهد کردهام که هر کس را که مرا یاد کند، یاد کنم. قتیبی گفته است: این اشتباه است و چنین مینماید که برگردانده شده باشد و شکل درست آن، «وأیت» از «وأی» و به معنی وعده است. وقتی گفته میشود: «وأیت علی نفسی»، یعنی آن را وعدهای بر عهده خودم قرار دادم. پایان.
«المستحفظین»، هم ممکن است در صیغه فاعل خوانده شود؛ یعنی کتاب و دین و سایر امانتهای خدا را نگاه داشتند، یا نگاهداری آنها را از علمای شیعه درخواست کردهاند؛ و ممکن است در صیغه مفعول خوانده شود؛ یعنی خدا آن را به آنان سپرد؛ و همین معنا آشکارتر است و به کلام خدای متعال: «بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء»،(2){به سبب آنچه از کتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند.} اشاره دارد.
«یا کهفی حین تعیینی المذاهب»، یعنی هنگام خسته شدن از رفتن و گشتن دنبال مردم برای به دست آوردن خواستهام و و چاره مشکلم، پناهگاهم هستی. چه بسا با دو حرف نون خوانده شود که اولی با تشدید، برگرفته از «العناء» به معنی توانفرسایی است. گویا در آن جابجایی صورت گرفته است.
در عبارت «بما رحبت»، «ما» مصدری است؛ یعنی با گستردگی و وسعت آن. در بعضی نسخهها، در اینجا «و آل محمد و علی المستحفظین» آمده و منظور از «المستحفظین»، عالمان شیعه و روایت کنندگان خبرهای آنها هستند؛ یعنی
ص: 237
لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً(1) و الباء إما للسببیة أی أنشدک بسبب وعدک أو صلة للنشد أی أقسم علیک بحق وعدک.
ثم اعلم أن فی أکثر نسخ الحدیث و الدعاء بإیوائک و لم یرد فی اللغة بهذا المعنی و لا بمعنی یناسب المقام لکن ما أهمله أهل اللغة من الاستعمالات و الاشتقاقات کثیر فیمکن أن یکون هذا منها.
و قال الشیخ البهائی قدس سره الإیواء بالیاء المثناة التحتانیة و آخره ألف ممدودة العهد و لا أدری من أین أخذه و یمکن أن یکون استعمل هنا مجازا فإن من وعد شیئا فکأنه آواه و أنزله من نفسه منزلا حصینا.
و قد ورد مثله فی أخبار العامة قال فی النهایة فی حدیث وهب إن الله تعالی قال إنی أویت علی نفسی أن أذکر من ذکرنی قال القتیبی هذا غلط یشبه أن یکون من المقلوب و الصحیح وأیت من الوأی بمعنی الوعد یقال وأیت علی نفسی أی جعلته وعدا علی نفسی انتهی.
و المستحفظین یمکن أن یقرأ بالبناء للفاعل أی حفظوا کتاب الله و دینه و سائر أماناته أو طلبوا حفظ ذلک من علماء شیعتهم و بالبناء للمفعول أی استحفظهم الله إیاها و الأخیر أظهر إشارة إلی قوله تعالی بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ(2) یا کهفی حین تعیینی المذاهب أی ملجئی حین تتعبنی مسالکی إلی الخلق و تردداتی إلیهم فی تحصیل بغیتی و تدبیر أمری و ربما یقرأ بنونین أولاهما مشددة من العناء بمعنی المشقة و لعله تصحیف.
بما رحبت ما مصدریة أی برحبها و سعتها و فی بعض النسخ هنا و آل محمد و علی المستحفظین فالمراد بالمستحفظین علماء الشیعة و رواه أخبارهم أی الذین
ص: 237
کسانی که علوم خاندان محمد را حفظ کردند و نگاه داشتن اسرار آنها را پذیرفتند. شاید این عبارت از سوی نویسندگان افزوده شده باشد.
در عبارت «قد و عزتک»، حرف واو برای قسم است و زیاد اتفاق میافتد که قسم بین «قد» و مدخول آن واقع میشود. «مجهوود الرجل»، یعنی توانایی و تحمل او، یعنی طاقت من به پایان رسیده است. در بعضی نسخهها، «بلغ بی مجهودی» آمده است؛ یعنی توانم مرا به پایان رسانده؛ یا کاری که مرا پریشان کرده است، مرا به نهایت ناتوانی رسانده است.
سپس بدان که عبارت «ثم تقول یا سامع الصوت»،{سپس میگویی: ای شنونده صدا} تا آخر آن، در آن روایتها(1) وارد نشده است و ظاهراً شیخ آن را از روایت دیگری برگرفته است.
روایت60.
. الکافی: زیاد بن مروان گفته است: امام کاظم علیه السلام در سجدههایش میگفت: «أعوذ بک من نار حرها لا یطفی، و أعوذ بک من نار جدیدها لا یبلی، و أعوذ بک من نار عطشانها لا یروی، و أعوذ بک من نار مسلوبها لا یکسی»،{خدایا، از آتشی که سوزشش خاموش نمیشود، به تو پناه میآورم؛ و از آتشی که شعلههای تازهاش کهنه نمیشود، به تو پناه میآورم؛ و از آتشی که تشنهاش سیراب نمیشود به تو پناه میآورم؛ و از آتشی که برهنهاش پوشیده نمیشود، به تو پناه میآورم.}(2)
و از همان کتاب: به امام صادق علیه السلام از بیماری کنیزی که خریده بودم، شکوه کردم، فرمود: به او بگو: در سجدههای بعد از هر نماز واجب بگوید: «یا ربی و یا سیدی، صل علی محمد و علی آل محمد، و عافنی من کذا و کذا»،{ای پروردگار من و ای آقای من، بر محمد و بر خاندان او درود فرست، و مرا از فلان بیماری سلامتی ده.} با این دعا، جعفر بن سلیمان از آتش نجات یافت. گفته است: این حدیث را به تعدادی از اصحاب خودمان گفتم. - پس گفت: - در مورد آن، این گونه میدانم: «یا رئوف یا رحیم، یا ربی و یا سیدی، افعل بی کذا و کذا»،{ای بسیار دلسوز و مهربان، ای پروردگار من، ای آقای من، در مورد من چنین و چنین کن.}(3)
توضیح
گویا جعفر بن سلیمان از اصحاب - امامان - بوده که توسط دشمنان گرفتار سوختن در آتش شده بود که با این دعا، از آن نجات یافت؛ و این شخص در کتابهای رجال ذکر نشده است. همچنین احتمال دارد منظور از آن، آتش آخرت باشد.
روایت61.
دلائل الامامة طبری:
ص: 238
حفظوا العلوم من آل محمد صلی الله علیه و آله و قبلوا حفظ أسرارهم و لعله زید من النساخ.
قد و عزتک الواو للقسم و کثیرا ما یتوسط القسم بین قد و مدخولها و مجهود الرجل وسعه و طاقته أی بلغت طاقتی إلی النهایة و فی بعض النسخ بلغ بی مجهودی أی أبلغنی مجهودی إلی الغایة أو أبلغنی الأمر الذی أقلقنی إلی نهایة الطاقة.
ثم اعلم أن قوله ثم تقول یا سامع الصوت إلی آخره لم یکن داخلا فی تلک الروایات (1) و الظاهر أن الشیخ أخذه من روایة أخری.
الْکَافِی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ زِیَادِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: کَانَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ فِی سُجُودِهِ- أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَارٍ حَرُّهَا لَا یُطْفَی وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَارٍ جَدِیدُهَا لَا یَبْلَی وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَارٍ عَطْشَانُهَا لَا یَرْوَی وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَارٍ مَسْلُوبُهَا لَا یُکْسَی (2).
وَ مِنْهُ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رَیَّانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: شَکَوْتُ إِلَیْهِ عِلَّةَ أُمِّ وَلَدٍ لِی أَخَذْتُهَا فَقَالَ قُلْ لَهَا تَقُولُ فِی السُّجُودِ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ- یَا رَبِّی وَ یَا سَیِّدِی صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَافِنِی مِنْ کَذَا وَ کَذَا فَبِهَا نَجَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ مِنَ النَّارِ قَالَ فَعَرَضْتُ هَذَا الْحَدِیثَ عَلَی بَعْضِ أَصْحَابِنَا فَقَالَ أَعْرِفُ فِیهِ یَا رَءُوفُ یَا رَحِیمُ یَا رَبِّی یَا سَیِّدِی افْعَلْ بِی کَذَا وَ کَذَا(3).
لعل جعفر بن سلیمان کان من الأصحاب و ابتلی من المخالفین بالإحراق بالنار فنجاه الله منها بالدعاء و لم یذکر ذلک فی الرجال و یحتمل أن یکون المراد نار الآخرة.
دَلَائِلُ الْإِمَامَةِ، لِلطَّبَرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ الْمُطَّلِبِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ السَّمُرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْمَحْمُودِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْمَحْمُودِیِّ عَنِ
ص: 238
حضرت قائم علیه السلام فرموده است: حضرت زین العابدین علیه السلام هنگام فارغ شدن از نماز، در سجده شکر میگفت: «یا کریم، مسکینک بفنائک، یا کریم، فقیرک زائرک، حقیرک ببابک یا کریم»،{ای بزرگوار، بینوای تو در پیشگاه تو قرار گرفته است؛ ای بزرگوار، نیازمند تو در درگاه تو است؛ بنده ناچیز تو در آستان تو ایستاده است، ای بزرگوار.}(1)
توضیح
گویا این دعا برای سجده شکر بعد از نماز طواف، یا برای هر نمازی در این مکان (مسجد الحرام) است و به تناسب واژه دعا؛ و نیز به این دلیل که حضرت این را برای گروهی که خواستار دیدار او بعد از فارغ شدن او از طواف نزد کعبه بودند، فرمود.
روایت62.
الفقیه: امام صادق علیه السلام فرمود: اگر بنده سجده کند و تا قطع شدن نفسش «یا ربّ، یا ربّ»،{ای پروردگار من، ای پروردگار من} بگوید، پروردگار مبارک و والا مرتبه میفرماید: «لبیک، ما حاجتک؟»،{تو را اجابت میکنم، خواستهات چیست؟}(2)
روایت63.
اختیار ابن الباقی: خدیجه کبری علیها السلام فرمود: شبی رسول خدا صلی الله علیه و آله در منزل من بود، پس او را دیدم که مانند لباس روی زمین پهن شده، در سجده بود. پس شنیدم که میگفت: «سجد لک سوادی و آمن بک فؤادی، رب هذه یدای و ما جنیت علی نفسی، یا عظیماً یرجی لکل عظیم، اغفر لی الذنوب العظیمة»،{پیکر خاکی من برای تو سجده کرده است، و قلبم به تو ایمان آورده است، پروردگارا، اینها دو دست من است و جنایتهایی که با اینها بر خودم کردم؛ ای خدای بزرگی که برای هر کار بزرگی مورد امیدواری است، گناهان بزرگ مرا بیامرز.} سپس فرمود: جبرئیل علیه السلام این را به من آموخت و دستور داد این کلماتی را که شنیدی، بگویم. - ای خدیجه، تو نیز - آنها را در سجدههایت بگو، که هر کس آنها را در سجدههایش بگوید، سرش را بلند نمیکند، مگر اینکه آمرزیده شده است.
مؤلف
برخی از روایتها در بخش «فضیلت تعقیب» در جلد 82 گفته شد و برخی دیگر نیز در بخش «آداب نافلهها» در جلد 84 خواهد آمد؛ إنشاء الله .
ص: 239
الْقَائِمِ علیه السلام قَالَ: کَانَ یَقُولُ زَیْنُ الْعَابِدِینَ علیه السلام عِنْدَ فَرَاغِهِ مِنْ صَلَاتِهِ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ یَا کَرِیمُ مِسْکِینُکَ بِفِنَائِکَ یَا کَرِیمُ فَقِیرُکَ زَائِرُکَ حَقِیرُکَ بِبَابِکَ یَا کَرِیمُ (1).
لعل هذا الدعاء لسجدة الشکر بعد صلاة الطواف أو لمطلق الصلاة فی هذا المکان لمناسبة لفظ الدعاء و لأنه علیه السلام قال ذلک لجماعة من الطالبین له بعد فراغه من الطواف عند الکعبة.
الْفَقِیهُ، قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا سَجَدَ فَقَالَ یَا رَبِّ یَا رَبِّ حَتَّی یَنْقَطِعَ نَفَسُهُ قَالَ لَهُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَبَّیْکَ مَا حَاجَتُکَ (2).
إِخْتِیَارُ ابْنِ الْبَاقِی، عَنْ خَدِیجَةَ الْکُبْرَی قَالَتْ: کَانَتْ لَیْلَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَإِذَا أَنَا بِهِ سَاجِدٌ کَالثَّوْبِ الطَّرِیحِ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ سَجَدَ لَکَ سَوَادِی وَ آمَنَ بِهِ فُؤَادِی رَبِّ هَذِهِ یَدَایَ وَ مَا جَنَیْتُ عَلَی نَفْسِی یَا عَظِیماً یُرْجَی لِکُلِّ عَظِیمٍ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الْعَظِیمَةَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ علیه السلام عَلَّمَنِی ذَلِکَ وَ أَمَرَنِی أَنْ أَقُولَ هَذِهِ الْکَلِمَاتِ الَّتِی سَمِعْتِهَا فَقُولِیهَا فِی سُجُودِکِ فَمَنْ قَالَهَا فِی سُجُودِهِ لَمْ یَرْفَعْ رَأْسَهُ حَتَّی یُغْفَرَ لَهُ.
قد مر بعض الأخبار فی باب فضل التعقیب و سیأتی بعضها فی أبواب آداب النوافل إن شاء الله.
ص: 239
باب چهل و پنجم : دعاها و ذکرهای صبح و شب
آیات
- «خطاب به زکریا علیه السلام: و سَبِّح بالعشیّ و الابکار»(1)
{و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبیح گوی.}
- «و لا تَطرد الّذینَ یَدعونَ ربَّهم بالغدوةِ و العشیِّ یُریدونَ وَجهَه»(2)
{و کسانی را که پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان می خوانند- در حالی که خشنودی او را می خواهند- مران.}
- «وَ اذکُر ربَّک فی نَفسِک تَضرُّعاً و خیفةً و دونَ الجَهرِ من القَولِ بالغُدُوِّ و الآصالِ و لا تَکن مِن الغافلینَ»(3)
{و در دل خویش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بی صدای بلند، یاد کن و از غافلان مباش.}
- «و اصبِر نفسَک معَ الّذینَ یَدعونَ ربَّهم بالغُدوةِ و العَشیِّ یُریدونَ وجهَه»(4)
{و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می خوانند [و] خشنودی او را می خواهند، شکیبایی پیشه کن.}
- «فخرَج علی قومِه مِن المحرابِ فأوحی إلیهم أن سَبِّحوا بُکرةً و عَشیّاً»(5)
{پس، از محراب بر قوم خویش درآمد و ایشان را آگاه گردانید که روز و شب به نیایش بپردازید.}
- «و سَبِّح بحَمد ربِّک قبلَ طلوعِ الشَّمسِ و قبلَ غروبِها و مِن آناءِ اللّیل فسَبِّح و أطرافَ النَّهار لعلَّک تَرضی»(6)
{و پیش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن، با ستایش پروردگارت [او را] تسبیح گوی، و برخی از ساعات شب و حوالی روز را به نیایش پرداز، باشد که خشنود گردی.}
- «یُسبِّحُ له فیها بالغدوِّ و الآصالِ * رجالٌ لا تُلهیهِم تِجارَةٌ و لا بَیعٌ عن ذکرِ الله»(7)
{در آن [خانه] ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش می کنند: مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی، آنان را از یاد خدا به خود مشغول نمی دارد.}
ص: 240
آل عمران: مخاطبا لزکریا علیه السلام وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ(1)
الأنعام: وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ (2)
الأعراف: وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ (3)
الکهف: وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ (4)
مریم: فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحی إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا(5)
طه: وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضی (6)
النور: یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ (7)
ص: 240
- «فسُبحانَ اللهِ حینَ تُمسونَ و حینَ تُصبحونَ و له الحمدُ فی السَّمواتِ و الأرضِ و عشیّاً و حینَ تُظهرونَ»(1)
{پس خدا را تسبیح گویید آن گاه که به شامگاه درمی آیید و آن گاه که به بامداد درمی شوید. و ستایش از آنِ اوست در آسمانها و زمین و شامگاهان و وقتی که به نیمروز می رسید.}
- «و سَبِّحوه بُکرةً و أصیلاً»(2)
{و صبح و شام او را به پاکی بستایید.}
- «و استَغفِر لِذنبِک و سبِّح بحمدِ ربِّک بالعشیِّ و الابکار»(3)
{و برای گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت، شامگاهان و بامدادان ستایشگر باش.} - «و تُعَزِّروه و تُوَقِّروه و تُسَبِّحوه بُکرةً و أصیلاً»(4)
{و او را یاری کنید و ارجش نهید، و [خدا] را بامدادان و شامگاهان به پاکی بستایید.}
- «و سبِّح بحمدِ ربِّک قبلَ طلوعِ الشَّمسِ و قبلَ الغروبِ و مِن اللّیلِ فسَبِّحهُ و أدبارَ السُّجود»(5)
{و پیش از برآمدن آفتاب و پیش از غروب، به ستایش پروردگارت تسبیح گوی؛ و پاره ای از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقیب و نافله] او را تسبیح گوی.}
- «و اذکُر اسمَ ربِّک بُکرةً و أصیلاً»(6) {و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان یاد کن.}
تفسیر
«و سبِّح بالعشیِّ و الابکار»،(7){و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبیح گوی.} همان طور که از ظاهر لفظ مشخص است، بر فضیلت تسبیح در ابتدای روز و انتهای آن دلالت دارد؛ هر چند بر نماز نیز تفسیر شده است، که پیش از این گفته شد.
«بالغدوةِ و العشیِّ»،(8){بامدادان و شامگاهان.} در هر دو آیه، همان طور که روایت شده است، بر فضیلت دعا در دو وقت - بیان شده - دلالت دارد؛ هرچند به نماز صبح و عصر نیز تفسیر شده است.
«و اذکر ربَّک فی نفسِک»،(9){در دل خویش پروردگارت را یاد کن.} یعنی در دلت، یا آهسته؛ همچنین اندیشیدن در صفات خدای مبارک و والامرتبه و مانند آن که پروردگار والامرتبه با آن ذکر میشود را دربرمیگیرد. زراره از یکی از آن دو - امام باقر یا امام صادق علیهما السلام - روایت کرده است(10) که فرمود: معنایش این است: هرگاه پشت سر امام قرار گرفتی و به او اقتدا کردی، ساکت باش و در دلت تسبیح بگو، یعنی
ص: 241
الروم: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ (1)
الأحزاب: وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا(2)
المؤمن: وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ(3)
الفتح: وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا(4)
ق: وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ(5)
الدهر: وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا(6)
وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ(7) یدل علی فضل التسبیح فی أول النهار و آخره کما هو ظاهر اللفظ و إن فسر بالصلاة أیضا کما مر.
بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِ (8) یدل فی الموضعین علی فضل الدعاء فی الوقتین کما روی و إن فسر بصلاة الصبح و العصر أیضا.
وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ (9) أی فی القلب أو بالإخفات و یشتمل التفکر فی صفات الله تبارک و تعالی و أمثاله مما یذکر الرب تعالی به و روی زرارة(10) عن أحدهما علیهما السلام قال معناه إذا کنت خلف إمام تأتم به فأنصت و سبح فی نفسک یعنی
ص: 241
در چیزی که امام بلند نمیخواند. «تضرُّعاً و خیفةً»،{با تضرع و ترس.} یعنی با فروتنی و بیم. «و دونَ الجَهرِ مِن القولِ»،{پایینتر از صدای بلند.} یعنی به صورت زبانی و آهسته، در صورتی - این معنی درست است - که عبارت پیشین حمل بر ذکر قلبی شود؛ یا به صورت رسا، به طوری که به حالت بلند و زیادهروی نرسد، در صورتی - این معنی درست است - که اولی حمل بر ذکر زبانی آهسته شود؛ یا اینکه اعم از و شامل آن و ذکر قلبی باشد.
در مجمع البیان گفته است:(1) معنایش این است که صداهایتان را اندکی بالا ببرید، پس زیاد بلند نگویید، بلکه به حالتی بین این دو و به صورت رسا بگویید؛ و گفته شده است: با آیه به امام دستور داده است که صدایش را در قرائت نماز تا جایی که افراد پشت سر او بشنوند، بالا ببرد.
در عبارت «بالغُدُوِّ و الآصالِ»،{هر بامداد و شامگاه.} «الآصال» جمع «أصیل» و عبارت است از وقت بعد از عصر تا مغرب؛ پس آیه بر مستحب بودن ذکر در این دو وقت و آداب آن دلالت دارد؛ و اینکه آهسته گفتن ذکر و دعا، از بلند گفتن آن با فضیلتتر است؛ و اینکه شایسته است همراه با زاری و بیم و حضور قلب باشد. سخن کامل در این باره و روایت عیاشی(2) که آن
را به تهلیل تفسیر کرده است، گفته خواهد شد.(3)
همین طور کلام خدای والامرتبه که میفرماید: «أن سبِّحوه بُکرةً و عشیّاً»،(4)
{که روز و شب به نیایش بپردازید.} و نیز این کلام خدای منزّه که میفرماید: «و سبِّح بحمدِ ربِّک»،(5) {با ستایش پروردگارت [او را] تسبیح گوی.}، همان طور که گفته شد، دلالت بر فضیلت تسبیح در این وقتها دارند و در روایت، تفسیر آن به تهلیل مخصوص خواهد آمد. همچنین آیه سوره نور، به تسبیح در صبحگاه و شبانگاه تشویق مینماید.(6)
همینطور آیه سوره روم، به تسبیح و ستایش خدای زنده پایدار در بامداد و شامگاه و شب تشویق میکند. و همینطور آیه - واقع در سوره - احزاب که بعد از دستور کلی بر ذکر فراوان، تسبیح او را به صبح و شام اختصاص داده است، بر اختصاص
ص: 242
فیما لا یجهر الإمام فیه بالقراءة تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً یعنی بتضرع و خوف وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ أی باللسان خفیا إذا حمل السابق علی ذکر القلب أو جهرا لا یبلغ حد العلو و الإفراط إذا حمل الأول علی الذکر اللسانی الخفی أو الأعم منه و من الذکر القلبی.
قال فی مجمع البیان (1)
معناه ارفعوا أصواتکم قلیلا فلا تجهروا بها جهارا بلیغا حتی یکون عدلا بین ذلک و قیل إنه أمر للإمام أن یرفع صوته فی الصلاة بالقراءة مقدار ما یسمع من خلفه.
بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ هو جمع أصیل و هو الوقت بعد العصر إلی المغرب فالآیة تدل علی استحباب الذکر فی الوقتین و آدابه و أن الإسرار فی الذکر و الدعاء أفضل من الإجهار و أنه ینبغی أن یکون مع التضرع و الخوف و حضور القلب و سیأتی تمام القول فی ذلک کله (2)
و سیأتی خبر العیاشی (3) فی تفسیره بالتهلیل و کذا قوله تعالی أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا(4) و قوله سبحانه وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ (5) یدلان علی فضل التسبیح و التحمید فی تلک الأوقات و قد مر و سیأتی فی الخبر تفسیره بالتهلیل المخصوص و کذا آیة النور تحض علی التسبیح بالغدو و الآصال (6).
و کذا آیة الروم تحض علی التسبیح و التحمید للحی القیوم عند الصباح و المساء و العشی و کذا آیة الأحزاب حیث خص سبحانه البکرة و الأصیل بعد الأمر
ص: 242
زیاد آن دو وقت به ذکر و تسبیح دلالت دارد. همچنین آیه - واقع در سوره - مؤمن، به تسبیح و ستایش گفتن، و نیز طبق یکی از دو احتمال، به استغفار در آن دو وقت دستور میدهد. همچنین آیه - واقع در سوره - فتح و آیه - واقع در سوره - ق، بر استحباب مؤکد تسبیح و ستایش گفتن قبل از طلوع و قبل از غروب، و تعقیب خواندن در دنباله نمازها دلالت دارند.
در مجمع البیان(1) روایت شده است که از امام صادق علیه السلام در مورد این آیه سؤال شد، حضرت فرمود: هنگام صبح شدن و هنگام شب شدن، ده مرتبه میگویی: «لا إله إلّا الله وحده لا شریکَ له، له الملک و له الحمد، یُحیی و یُمیت و هو علی کلّ شیءٍ قدیر»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و شریکی برای او نیست، فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست، زنده میکند و میمیراند و او بر هر چیزی تواناست.} به همین خاطر بعضی از حدیث شناسان، این تهلیل را در این دو وقت واجب دانستهاند، به این دلیل که به نظر آنان، به دلالت بعضی از روایتها، اصل در دستورهای قرآن مجید، واجب بودن است. آیه - واقع در سوره - دهر، بر فضیلت هرگونه ذکر در آن دو وقت دلالت دارد .
خلاصه اینکه آیات در مورد فضیلت دعا و ذکر در این دو وقت، فراوان و روایات آن متواتر است و این فضیلت داشتن، به خاطر سپاسگزاری از نعمت روزی است که سپری شده، و سایر نعمتهای کاملی که در آن روز برای او به دست آمده است، و آماده شدن برای آنچه در شب برای او پیش میآید و پناه جویی از حوادث ناگهانی آن، و به دست آوردن برکات و فایدههای آن، و توفیق یافتن در آن برای اطاعت پروردگار است. همین طور در عکس آن، - یعنی در صبح - به این دلیل که در این دو وقت، فرصت برای عبادت و دعا بیشتر است و در صبح، هنوز به کارهای روز مشغول نشده است و در شب از آنها فارغ شده است.
همچنین در آن دو وقت، قدرت خدای بزرگوار در بردن شب و آوردن روز و بر عکس، آشکار میشود؛ علاوه بر این، منافع بزرگی که در این دو وجود دارد، بر کمال مهربانی و حکمت خدای سبحان دلالت دارد که به خاطر این، سزاوار ستایشی تازه و سپاسی دیگر است.
همچنین در این دو وقت، به طور کامل روشن میشود که همه موجودات در معرض دگرگونی و تغییر و از بین رفتن و تمام شدن هستند و خدای منزّه بر حال خود باقی است و نابودی در او راه نمییابد و در برابر سختیهای روزگار، بیمی بر او نیست، و حالتها بر او دگرگون نمیشوند؛ پس عارفی که در - آفرینش و اداره - زمین و آسمان اندیشه میکند، هوشیار گردد که خدای منزّه، سزاوار تسبیح و گرامیداشت و ستایش و ثنای بزرگ است.
و به عبارت دیگر، در این دو ساعت، تمام آفریدگان در زمینها و آسمانها ندا میدهند
ص: 243
بالذکر الکثیر مطلقا تدل علی مزید اختصاص للوقتین بالذکر و التسبیح و کذا آیة المؤمن تأمر بالتسبیح و التحمید فی الوقتین بل الاستغفار أیضا علی أحد الاحتمالین و کذا آیة الفتح و آیة ق تدل علی تأکد استحباب التسبیح و التحمید قبل الطلوع و قبل الغروب و التعقیب فی أدبار الصلوات.
وَ رُوِیَ فِی مَجْمَعِ الْبَیَانِ (1)
عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ فَقَالَ تَقُولُ حِینَ تُصْبِحُ وَ حِینَ تُمْسِی عَشْرَ مَرَّاتٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ.
و لذا قال بعض المحدثین بوجوب هذا التهلیل فی هذین الوقتین لکون الأصل فی أوامر القرآن المجید الوجوب عندهم کما دل علیه بعض الأخبار و آیة الدهر تدل علی فضل مطلق الذکر فی الوقتین.
و بالجملة الآیات متظافرة و الأخبار متواترة فی فضل الدعاء و الذکر فی هذین الوقتین شکرا لنعمة ما مضی من الیوم و ما تیسر له فیه من نعم الله الکاملة و تمهیدا لما یستقبله من اللیل و استعاذة من طوارقه و استجلابا لبرکاته و فوائده و التوفیق فیه لطاعة ربه و کذا العکس و لأن فی الوقتین الفراغ للعبادة و الدعاء أکثر و فی الصباح لم یشتغل بأعمال الیوم بعد و فی المساء قد فرغ منها.
و أیضا فیهما تظهر قدرة الله الجلیلة من إذهاب اللیل و الإتیان بالنهار و بالعکس مع ما فیهما من المنافع العظیمة الدالة علی کمال لطفه و حکمته سبحانه فیستحق بذلک ثناء طریفا و شکرا جدیدا.
و أیضا فی الوقتین یظهر ظهورا بینا أن جمیع الممکنات فی معرض التبدل و التغیر و الفناء و الانقضاء و هو سبحانه باق علی حال لا یعتریه الزوال و لا یخاف علیه الأهوال و لا تتبدل علیه الأحوال فیتنبه العارف المتدبر فی الأرض و السماء أنه سبحانه المستحق للتسبیح و التمجید و التحمید و الثناء العتید و بعبارة أخری فی هاتین الساعتین تنادی جمیع المخلوقات فی الأرضین و السماوات
ص: 243
که آفریده و پرورش یافته، و در وجود و بقا و دیگر صفاتشان نیازمند به آفرینندهای دارای حکمت و آراسته از ویژگیهای حادث و ممکن الوجود بودن، و دیگر اسمهای حاکی از ناتوانی و کاستی هستند. همانطور که خدای سبحان فرموده است: «و إن مِن شیءٍ إلا یسبِّح بحَمده و لکن لا تَفقهونَ تَسبیحَهم»،(1)
{و هیچ چیز نیست مگر اینکه در حال ستایش، تسبیح او می گوید، ولی شما تسبیح آنها را درنمی یابید. به راستی که او همواره بردبار [و] آمرزنده است.}
پس هرگاه عارف، تسبیح آنها را با شنیدن از روی یقین و ایمان بشنود، سزاوار است با دل و زبان با آنها هماهنگ و همراه شود؛ بلکه میگوییم با گذر از روح و جان و بدن و تمام اعضایش؛ و همه اینها باید با زبان حال باشد و در همه حال، آنها را با گفتار تصدیق کند، به ویژه در آن دو حالت که ظهور آن در آن دو زمان، بیشتر از سایر حالتها است.
همچنین سزاوار است، همانطور که در روایات آمده است، انسان در هر روز و شب کارهای خود را بررسی نماید؛ پس هنگام شب به آنچه در آن روز و ساعتهای آن انجام داده و آنچه از طاعت خدا در آن کم گذاشته، و بدیهایی که در آن روز مرتکب شده است بیندیشد، پس از خدا آمرزش بخواهد و او را ستایش کند، تا نیکیهایی را که در آن روز از دست داده است، باز یابد و برای بدیهایی که در پرونده اعمال خود به ثبت رسانده است، پاکی بجوید؛ و صبح به غفلتهایی که در شب روی داده و طاعتهایی که از دست داده است، بیندیشد و آنها را با ذکر و دعا و آمرزش خواستن جبران نماید و به سوی پروردگارش که نهانها و درونها را میداند، بازگردد.
نکتهها در این باره فراوان است که اینجا محل بیان آنها نیست و با آنچه اشاره کردیم، امید است عارف خردمند بر آنها یا گوشههایی از آنها آگاهی یابد؛ و در روایتها اندکی از آنها خواهد آمد، و خداوند توفیق دهنده بر خوبی و درستی است.
روایات
روایت1.
جامع الاخبار: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرگاه دو فرشته مراقب انسان، حفظ کرده خود را به سوی خدای متعال بالا ببرند و خدای مبارک و والامرتبه در ابتدا و انتهای آن برایش خوبی ببیند، جز این نیست که به فرشتگانش میفرماید: بنگرید که من برای بندهام هر آنچه را که در پروندهاش وجود دارد، بخشیدم .
روایت2.
الکافی: امام صادق علیه السلام در مورد کلام خدای عزّوجلّ فرموده است: «و ضِلالُهم بالغُدُوِّ و الآصالِ»،(2){و هر که در آسمانها و زمین است، و سایه هایشان، بامدادان و شامگاهان، خواه ناخواه برای خدا سجده می کنند.} فرمود: آن همان دعای قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن است
ص: 244
بأنها مخلوقة مربوبة مفتقرة فی وجودها و بقائها و سائر صفاتها إلی صانع حکیم منزه عن صفات الحدوث و الإمکان و سمات العجز و النقصان کما قال سبحانه وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ (1) فلما سمع العارف تسبیحهم بسمع الیقین و الإیمان ینبغی أن یوافقهم و یرافقهم بالقلب و اللسان بل نقول بتعدی روحه و نفسه و جسده و أعضائه بشراشرها جمیع ذلک بلسان الحال فیجب أن یصدقها بالمقال فی جمیع الأحوال لا سیما فی هاتین الحالتین اللتین ظهور ذلک فیهما أکثر من سائر الأحوال.
و أیضا ینبغی للإنسان أن یحاسب نفسه کل یوم و لیلة کما مر فی الأخبار فعند المساء ینظر و یتفکر فیما عمل به فی الیوم و ساعاته و ما قصر فیه من طاعاته و ما أتی به من سیئاته فیستغفر الله و یحمده استدراکا لما فات منه من الحسنات و استمحاء لما أثبت فی دفاتر أعماله من السیئات و فی الصبح یتفکر لما جری فی لیله من الغفلات و فات منه من الطاعات فیتلافی ذلک بالذکر و الدعاء و الاستغفار و یتوب إلی ربه العالم بالخفایا و الأسرار.
و النکات فی ذلک کثیرة لیس هذا مقام إیرادها و بما نبهنا علیه لعل العارف الخبیر یطّلع علیها أو علی بعضها و سیأتی فی الأخبار نبذ منها و الله الموفق للخیر و الصواب.
جَامِعُ الْأَخْبَارِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَا مِنْ حَافِظَیْنِ یَرْفَعَانِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مَا حَفِظَا فَیَرَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِی أَوَّلِ الصَّحِیفَةِ خَیْراً وَ فِی آخِرِهَا خَیْراً إِلَّا قَالَ لِمَلَائِکَتِهِ اشْهَدُوا أَنِّی قَدْ غَفَرْتُ لِعَبْدِی مَا بَیْنَ طَرَفَیِ الصَّحِیفَةِ.
الْکَافِی، بِسَنَدِهِ عَنْ غَالِبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (2) قَالَ هُوَ الدُّعَاءُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا
ص: 244
که آن، لحظه اجابت است.(1)
و از همان کتاب: امام باقر علیه السلام فرمود: ابلیس، که لعنتهای خدا بر او باد، لشگریان شب را هنگام غروب خورشید و طلوع آن پخش میکند؛ پس در این دو ساعت، خدای عزّوجلّ را فراوان یاد کنید و از بدی رساندن ابلیس و لشگریانش به خدا پناه ببرید و کودکانتان را در این دو ساعت تعویذ کنید که این دو ساعت، لحظههای غفلت هستند.(2)
توضیح
چه بسا گفته شود: کلام حضرت که فرمود: «فانّهما ساعتا غفلةٍ»،(این دو ساعت، لحظههای غفلت هستند.) اشاره به این کلام خدای متعال که فرموده است: «بالغدوِّ و الآصالِ و لا تَکن مِن الغافلینَ»،(3){بامدادان و شامگاهان ... و از غافلان مباش.} باشد؛ و در این کلام او، علیه السلام «و هی ساعةُ إجابةٍ»، (و آن، لحظهی اجابت است.) در روایت نخست، ضمیر به هر یک از آن دو برمیگردد و مؤنث آوردن آن، به اعتبار روایت است و ظاهراً حضرت علیه السلام، سجده کردن را با توجه به معنای لغوی آن که خضوع است، به دعا تفسیر کردهاند.
بیضاوی گفته است: «و لله یَسجُدُ مَن فی السَّمواتِ و الأرضِ طوعاً و کرهاً»، {هر کس در آسمانها و زمین است، خواسته یا ناخواسته برای خدا سجده میکند.} احتمال دارد سجده به صورت حقیقی باشد، چرا که فرشتگان و مؤمنان از هر دو گروه بزرگ انس و جن، بر او سجده میکنند؛ «طوعاً» یعنی در دو حالت سختی و فراخی، برای او سجده میکنند. و کافران به خدا «کرهاً» یعنی در حالت گرفتاری و ناچاری؛ و «ضلالهم» به عرش، و با آن، فرمانبرداری آنان برای ایجاد آنچه در آنها اراده کرده است، اراده شده باشد، چه بخواهند و چه نخواهند؛ و فرمانبرداری سایههایشان، برای تغییر و کاستن آنها توسط اوست.
و کلام او: «بالغُدُوِّ و الآصالِ»، ظرف برای «لِیَسجُدَ» است و منظور از آن، پایدار ماندن است، یا حال از تاریکی؛ و دلیل تخصیص آن دو وقت، به این خاطر است که امتداد و کاستن در این دو آشکارتر است. پایان. سخن مفصل در این باره، در جای خود گفته شد.
روایت3.
الکافی: با اسناد از شهاب روایت کرده و گفته است: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: وقتی خورشید دگرگون شد، خدای عزّوجلّ را یاد کن، و اگر همراه مردم باشی که تو را سرگرم میسازند، برخیز و دعا کن.(4)
روایت4.
مجالس المفید:
ص: 245
وَ هِیَ سَاعَةُ إِجَابَةٍ(1).
وَ مِنْهُ بِسَنَدِهِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ إِبْلِیسَ عَلَیْهِ لَعَائِنُ اللَّهِ یَبُثُّ جُنُودَ اللَّیْلِ مِنْ حِینِ تَغِیبُ الشَّمْسُ وَ تَطْلُعُ فَأَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی هَاتَیْنِ السَّاعَتَیْنِ وَ تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ شَرِّ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ وَ عَوِّذُوا صِغَارَکُمْ فِی هَاتَیْنِ السَّاعَتَیْنِ فَإِنَّهُمَا سَاعَتَا غَفْلَةٍ(2).
ربما یقال إن قوله فإنهما ساعتا غفلة إشارة إلی قوله تعالی بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ (3) و قوله علیه السلام فی الخبر الأول و هی ساعة إجابة الضمیر راجع إلی کل واحد و التأنیث باعتبار الخبر و الظاهر أنه علیه السلام فسر السجود بالدعاء علی معناه اللغوی و هو الخضوع.
قال البیضاوی وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً(4) یحتمل أن یکون السجود علی حقیقته فإنه یسجد له الملائکة و المؤمنون من الثقلین طَوْعاً حالتی الشدة و الرخاء و الکفرة له کَرْهاً حال الشدة و الضرورة وَ ظِلالُهُمْ بالعرش و أن یراد به انقیادهم لإحداث ما أراده فیهم شاءوا أو کرهوا و انقیاد ظلالهم لتصریفه إیاها و التقلیص.
و قوله بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ ظرف لیسجد و المراد بها الدوام أو حال من الظلام و تخصیص الوقتین لأن الامتداد و التقلیص أظهر فیهما انتهی و قد مر تفصیل القول فیه فی محله.
الْکَافِی، بِإِسْنَادِهِ عَنْ شِهَابٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: إِذَا تَغَیَّرَتِ الشَّمْسُ فَاذْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ کُنْتَ مَعَ قَوْمٍ یَشْغَلُونَکَ فَقُمْ وَ ادْعُ (5).
مَجَالِسُ الْمُفِیدِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ
ص: 245
امام باقر علیه السلام از پدرشان نقل کرده و فرموده است: فرشته گمارده شده برای بنده، اعمال او را در پروندهای مینویسد، پس در ابتدای آن و در آخرش، خوبی برای او دیکته کنید تا خداوند برای شما بین آن دو را بیامرزد.(1)
روایت5.
مجالس الصدوق: امام صادق علیه السلام از طریق پدرانش علیهم السلام نقل کرده و فرموده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس خوشحال میشود که در روز قیامت خدا را دیدار کند و در پروندهاش، گواهی باشد که هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، و من فرستاده خدا هستم، و درهای هشتگانه بهشت برای او گشوده شود و به او گفته شود: ای دوستدار خدا، از هر کدام که خواستی، وارد شو، پس باید هنگامی که صبح میکند، بگوید: {سپاس مخصوص خدایی است که با قدرت خود شب را برد و با رحمت خود روز را به صورت آفرینشی نو آورد؛ خوشامد میگویم به دو مراقب، و تحیت خدا بر شما دو نویسنده.} و به سمت راست و سپس به سمت چپ رو کند و بگوید: {بنویسید، به نام خدای بخشنده مهربان، گواهی میدهم که هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست، و اینکه محمد، بنده و فرستاده اوست؛ و گواهی میدهم که قیامت آمدنی است و هیچ تردیدی در آن نیست، و اینکه خدا هر کسی را که در قبر است بر می انگیزد؛ بر پایبندی به این زندگی میکنم و بر پایبندی به این میمیرم، و به خواست خدا، بر پایبندی به این برانگیخته خواهم شد؛ خدایا، بر محمد و خاندان او از طرف من سلام برسان.}(2)
عدة الداعی: مثل همین روایت را از طریق امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده و در پایان آن افزوده است: «الحمد لله الّذی ذهب باللّیل بقدرته، و جاء بالنّهار برحمته، خلقاً جدیداً، مرحباً بالحافظین»،{سپاس مخصوص خدایی است که با قدرت خود شب را برد و با رحمت خود روز را به صورت آفرینشی نو آورد؛ خوشامد میگویم به دو مراقب.} و به سمت راست رو میکند و میگوید: «حیّاکما الله من کاتبین»،{تحیّت خدا بر شما دو نویسنده.} و رو به طرف چپ کند.
روایت6.
مجالس الصدوق: امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده و فرموده است: پیامبر صلی الله علیه و آله، هر سپیده دم بر در خانه علی و فاطمه میایستاد و میفرمود: {سپاس مخصوص خدای نیکی رساننده ستاینده نعمت دهنده بخشندهای است که در پرتو نعمتهای او، نیکیها به کمال میرسند؛ هر شنوایی ستایش ما برای خدا و نعمتهای نیک او پیش ما را بشنود؛ از آتش به خدا پناه میبریم؛ از صبحگاه آتش، به خدا پناه میبریم؛ از شامگاه آتش، به خدا پناه میبریم؛ نماز، ای اهل خانه! به درستی که خدا می خواهد
ص: 246
أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنِ ابْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْمُوَکَّلَ بِالْعَبْدِ یَکْتُبُ فِی صَحِیفَةِ أَعْمَالِهِ فَأَمْلُوا فِی أَوَّلِهَا خَیْراً وَ آخِرِهَا خَیْراً یُغْفَرْ لَکُمْ مَا بَیْنَ ذَلِکَ (1).
مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ الْکُوفِیِّ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یُوسُفَ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَیْعٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَلْقَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ
وَ فِی صَحِیفَتِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ وَ تُفْتَحَ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ الثَّمَانِیَةُ وَ یُقَالَ لَهُ یَا وَلِیَّ اللَّهِ ادْخُلْ مِنْ أَیِّهَا شِئْتَ فَلْیَقُلْ إِذَا أَصْبَحَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی ذَهَبَ بِاللَّیْلِ بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ بِرَحْمَتِهِ خَلْقاً جَدِیداً مَرْحَباً بِالْحَافِظَیْنِ وَ حَیَّاکُمَا اللَّهُ مِنْ کَاتِبَیْنِ وَ یَلْتَفِتُ عَنْ یَمِینِهِ ثُمَّ یَلْتَفِتُ عَنْ شِمَالِهِ وَ یَقُولُ اکْتُبَا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ عَلَی ذَلِکَ أَحْیَا وَ عَلَیْهِ أَمُوتُ وَ عَلَی ذَلِکَ أُبْعَثُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ اللَّهُمَّ أَقْرِئْ مُحَمَّداً وَ آلَهُ مِنِّی السَّلَامَ (2).
عُدَّةُ الدَّاعِی، عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: مِثْلَهُ وَ زَادَ فِی آخِرِهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی ذَهَبَ بِاللَّیْلِ بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ بِرَحْمَتِهِ خَلْقاً جَدِیداً مَرْحَباً بِالْحَافِظَیْنِ وَ یَلْتَفِتُ عَنْ یَمِینِهِ حَیَّاکُمَا اللَّهُ مِنْ کَاتِبَیْنِ وَ یَلْتَفِتُ عَنْ شِمَالِهِ.
مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَقِفُ عِنْدَ طُلُوعِ کُلِّ فَجْرٍ عَلَی بَابِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ یَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُحْسِنِ الْمُجْمِلِ الْمُنْعِمِ الْمُفْضِلِ الَّذِی بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ سَمِعَ سَامِعٌ بِحَمْدِ اللَّهِ وَ نِعْمَتِهِ وَ حُسْنِ بَلَائِهِ عِنْدَنَا نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ صَبَاحِ النَّارِ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ مَسَاءِ النَّارِ الصَّلَاةَ یَا أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ
ص: 246
آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.}(1)
توضیح
«سمِع سامعٌ» یعنی هر کسی که از او شنیدن برمیآید، بشنود که ما خدا را ستایش میکنیم و نعمت او بر خودمان را آشکار میکنیم. در النهایه گفته است: «سمع سامع بحمد الله و حُسن بلائه علینا» یعنی ستایش خدای والامرتبه را بر آن نیکی که به ما کرده و ما را با نعمتهایش برتری داده است، شنونده بشنود و شاهد گواهی دهد. و «حسن البلاء» یعنی نعمت و آزمودن با خوبی، تا سپاسگزاری آشکار شود، و با بدی، تا شکیبایی را به ظهور برساند. پایان .
نووی گفته است: این معنی «سمع» با کسره حرف میم است؛ روایت با فتحه میم و با تشدید نیز نقل شده است و به این معنی است که شنونده این سخن مرا برای دیگری برساند، و اشاره به ذکر و دعای در سحر دارد. دیگری گفته است: هر کس شنوایی دارد، حتماً ستایش ما برای خدا و بخشندگی او بر ما را شنیده است، چرا که هر دوی آنها تا جایی که بر هیچ شنوایی پوشیده نمانده باشد، معروف و منتشر گشتهاند.
روایت7.
مجالس الصدوق: امام باقر علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: فرشته با پروندهاش، ابتدای روز و پایان روز فرود میآید و در آن، کردار فرزند آدم را مینویسد، پس در ابتدای آن، خوبی دیکته کنید و در پایان آن، خوبی دیکته کنید، چرا که خدای عزّوجلّ میان این دو را به خواست خودش برای شما میآمرزد؛ و خدای عزّوجلّ میفرماید: «اُذکرونی أذکرکم»،{مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم.}(2) و میفرماید: «و لَذِکرُ اللهِ أکبرُ»،(3){و قطعاً یاد خدا بالاتر است.}(4)
ثواب الاعمال: مثل همین را روایت کرده است.(5)
العیاشی: مثل همین را روایت کرده است.(6)
ص: 247
عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً(1).
سمع سامع أی لیسمع کل من یتأتی منه السماع أنا نحمد الله و نظهر نعمته علینا قال فی النهایة فیه سمع سامع بحمد الله و حسن بلائه علینا أی لیسمع السامع و لیشهد الشاهد حمد الله تعالی علی ما أحسن إلینا و أولانا من نعمه و حسن البلاء النعمة و الاختبار بالخیر لیتبین الشکر و بالشر لیظهر الصبر انتهی.
و قال النووی هذا معنی سمع بکسر المیم و روی بفتحها مشددة بمعنی بلغ سامع قولی هذا لغیره تنبیها علی الذکر و الدعاء فی السحر و قال غیره أی من کان له سمع فقد سمع بحمدنا لله و إفضاله علینا فإن کلیهما قد اشتهر و استفاض حتی لا یکاد یخفی علی ذی سمع.
مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْمَعْرُوفِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ الْمَلَکَ یَنْزِلُ بِصَحِیفَتِهِ أَوَّلَ النَّهَارِ وَ آخِرَ النَّهَارِ فَیَکْتُبُ فِیهَا عَمَلَ ابْنِ آدَمَ فَأَمْلُوا فِی أَوَّلِهَا خَیْراً وَ فِی آخِرِهَا خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَغْفِرُ لَکُمْ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ (2) وَ یَقُولُ جَلَّ جَلَالُهُ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ(3).
ثواب الأعمال، عن أبیه عن عبد الله الحمیری عن إبراهیم بن مهزیار عن أخیه علی: مثله (4) العیاشی، عن جابر: مثله (5).
ص: 247
روایت8.
تفسیر علی بن ابراهیم: امام باقر علیه السلام فرمود: نوح هنگام صبح و شب میگفت: «أمسیتُ أشهد أنّه ما أمسی بی من نعمةٍ فی دینٍ أو دنیا فانّها من الله وحده لا شریک له، له الحمد بها علیّ و الشکرُ کثیراً»،{به شامگاه رسیدم، در حالی که گواهی میدهم، هر نعمتی که در دین و دنیا در شامگاه برایم وجود دارد، از سوی خداوند یگانهای است که هیچ شریکی برای او وجود ندارد، به خاطر آن، برای او ستایش و سپاسگزاری فراوان بر عهده من است.} به خاطر همین، خداوند «إنّه کانَ عبداً شکوراً»،(1) {راستی که او بنده ای سپاسگزار بود.} را نازل کرد و این سپاسگزاری او بود.(2)
العیاشی: مثل این را از جابر روایت کرده است.(3)
روایت9.
تفسیر علی بن ابراهیم: امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: هنگامی که به معراج برده شدم، فرشتگان سخنی به من آموختند که موقع صبح کردن و شب کردن بگویم: {خدایا، در این صبحگاه، ستمم مرا پناهنده به گذشت تو کرده است، و گناهم مرا پناهنده به آمرزش تو نموده است، و خواریام مرا پناهنده به عزت تو کرده است، و ناداریام مرا پناهنده به بینیازی تو نموده است، و روی فرسوده و از بین رفته من، مرا به روی همیشگی و جاودانه تو که از بین نمیرود، پناهنده نموده است.} و همین را هنگام شب کردن میگویم.(4)
روایت10.
مجالس المفید(5) و مجالس الشیخ: سلمان فارسی گفته است: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای سلمان، وقتی صبح کردی، بگو: «الّلهم أنت ربّی لا شریکَ لک، أصبحنا و أصبح الملک لله»،{خدایا، تو پروردگار من هستی، هیچ شریکی برای تو وجود ندارد، صبح کردیم و فرمانروایی برای خدا به صبح رسید.} سه بار این را بگو و وقتی شب کردی، مثل آن را بگو، که آنها هر خطایی را که بین آن دو باشند، میپوشاند.(6)
ص: 248
تَفْسِیرُ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: کَانَ نُوحٌ إِذَا أَمْسَی وَ أَصْبَحَ یَقُولُ أَمْسَیْتُ أَشْهَدُ أَنَّهُ مَا أَمْسَی بِی مِنْ نِعْمَةٍ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا فَإِنَّهَا مِنَ اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْحَمْدُ بِهَا عَلَیَّ وَ الشُّکْرُ کَثِیراً فَأَنْزَلَ اللَّهُ إِنَّهُ کَانَ عَبْداً شَکُوراً(1) فَهَذَا کَانَ شُکْرَهُ (2).
العیاشی عن جابر: مثله (3).
تَفْسِیرُ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: لَمَّا أُسْرِیَ بِی عَلَّمَتْنِی الْمَلَائِکَةُ قَوْلًا أَقُولُهُ إِذَا أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیْتُ- اللَّهُمَّ إِنَّ ظُلْمِی أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِعَفْوِکَ وَ ذَنْبِی أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِمَغْفِرَتِکَ وَ ذُلِّی أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِعِزَّتِکَ وَ فَقْرِی أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِغِنَاکَ وَ وَجْهِیَ الْبَالِیَ الْفَانِیَ أَصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِوَجْهِکَ الدَّائِمِ الْبَاقِی الَّذِی لَا یَفْنَی وَ أَقُولُ ذَلِکَ إِذَا أَمْسَیْتُ (4).
مَجَالِسُ الْمُفِیدِ(5)
وَ مَجَالِسُ الشَّیْخِ، عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ خَالِدٍ الْمَرَاغِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُدْرِکٍ عَنْ زَکَرِیَّا بْنِ الْحَکَمِ عَنْ خَلَفِ بْنِ تَمِیمٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ حُبَیْشٍ عَنْ أَبِی شَیْبَةَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی قُرَّةَ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ ره قَالَ: قَالَ لِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَا سَلْمَانُ إِذَا أَصْبَحْتَ فَقُلْ- اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لَا شَرِیکَ لَکَ أَصْبَحْنَا وَ أَصْبَحَ الْمُلْکُ لِلَّهِ قُلْهَا ثَلَاثاً وَ إِذَا أَمْسَیْتَ فَقُلْ مِثْلَ ذَلِکَ فَإِنَّهُنَّ یُکَفِّرْنَ مَا بَیْنَهُنَّ مِنْ خَطِیئَةٍ(6).
ص: 248
روایت11.
الخصال: امام صادق علیه السلام از طریق پدرانش علیهم السلام نقل کرده که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هر کس قبل از طلوع خورشید، یازده مرتبه - سوره -«قل هو الله أحد» و مثل آن، «إنّا أنزلناه»، و مثل آن، آیة الکرسی را بخواند، داراییاش از آنچه بیم دارد، نگاه داشته میشود؛ و هر کس «قل هو الله أحد» و «إنّا أنزلناه» را قبل از طلوع خورشید بخواند، در آن روز، هرچند ابلیس بکوشد، به گناهی آلوده نمیشود.(1)
و فرموده است: در فاصله بین سپیده دم تا طلوع خورشید به دنبال روزی بگردید که آن زمان برای طلب روزی از مسافرت در زمین سریعتر نتیجه میدهد و آن ساعتی است که روزی بین بندگان تقسیم میشود.(2)
روایت12.
مجالس الشیخ: امام رضا علیه السلام از پدرانش علیهم السلام از امام باقر علیه السلام نقل کرده و فرموده است: وقتی صبح کردی، سه مرتبه بگو: {خدایا، از هر نیکی که در این روز از آسمان به زمین فرو میفرستی، برای من بهره فراوانی قرار ده؛ و پیشامد ناگواری را که در این روز از آسمان به زمین فرو میفرستی، از من دور کن؛ و مرا از درخواست آن روزیای که برایم مقدر نکردهای معاف دار [و از روزیای که برایم مقدر ساختهای،](3) آن را در آسانی و عافیت از طرف خودت، به سوی من سوق ده.}(4)
توضیح
ظاهراً منظور از «ثلاثاً»{سه مرتبه}، خواندن سه مرتبه تمام دعا است؛ همچنین احتمال دارد منظور از آن، فقط «آمین»،{بپذیر.} باشد.
روایت13.
مجالس ابن الشیخ: امام رضا از پدرش علیهما السلام نقل کرده که فرموده است: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که میگفت:{شب کردیم و فرمانروایی برای خدای یگانه چیرهگر به شب رسید؛ و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است؛ همان کسی که روز را برد، و شب را آورد، و ما در آن ایمنی یافتهایم؛ خدایا،
ص: 249
الْخِصَالُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ إِحْدَی عَشْرَةَ مَرَّةً وَ مِثْلَهَا إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ وَ مِثْلَهَا آیَةَ الْکُرْسِیِّ مَنَعَ مَالَهُ مِمَّا یَخَافُ وَ مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ لَمْ یُصِبْهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ ذَنْبٌ وَ إِنْ جَهَدَ إِبْلِیسُ (1)
وَ قَالَ علیه السلام اطْلُبُوا الرِّزْقَ فِیمَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنَّهُ أَسْرَعُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّرْبِ فِی الْأَرْضِ وَ هِیَ السَّاعَةُ الَّتِی یَقْسِمُ اللَّهُ فِیهَا الرِّزْقَ بَیْنَ عِبَادِهِ (2).
مَجَالِسُ ابْنِ الشَّیْخِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ هِلَالِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَفَّارِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ الدِّعْبِلِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ عَلِیٍّ أَخِی دِعْبِلٍ الْخُزَاعِیِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَصْبَحْتَ فَقُلْ- اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی سَهْماً وَافِراً فِی کُلِّ حَسَنَةٍ أَنْزَلْتَهَا مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ اصْرِفْ عَنِّی کُلَّ مُصِیبَةٍ أَنْزَلْتَهَا مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ عَافِنِی مِنْ طَلَبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِی مِنْ رِزْقٍ وَ مَا قَدَّرْتَ لِی مِنْ رِزْقٍ (3) فَسُقْهُ إِلَیَّ فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ آمِینَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ (4).
الظاهر أن المراد قراءة جمیع الدعاء ثلاثا و یحتمل کون المراد آمین فقط.
مَجَالِسُ ابْنِ الشَّیْخِ، بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنْ أَخِی دِعْبِلٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ علیه السلام یَقُولُ: أَمْسَیْنَا وَ أَمْسَی الْمُلْکُ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الَّذِی ذَهَبَ بِالنَّهَارِ وَ جَاءَ بِاللَّیْلِ وَ نَحْنُ فِی عَافِیَةٍ مِنْهُ اللَّهُمَ
ص: 249
این آفرینش جدیدی است که ما را دربرگرفته است؛ پس هر خوبی که در آن هست و به آن علم داری، برایم آسان و مقدر کن، و آن را چند برابر و چندین برابر بنویس؛ و هر بدی که در آن هست و به آن علم داری، با رحمت خودت از آن درگذر؛ شب کردم در حالی که آنچه را که امید دارم، مالک نیستم؛ و بدی آنچه را که بیم دارم، نمیتوانم دور کنم؛ برای دیگری شب شد و من در گرو کردههایم شب کردم؛ در حالی شب کردم که کسی فقیرتر از من وجود ندارد؛ پس از گشایش دادنی که بر خود لازم گردانیدهای، برای ناداری من گشایش ده؛ و از تو تقوی میخواهم تا آن زمانی که زندهام بداری، و بزرگواری تو را آن هنگام که جانم را بستانی، و شکیبایی بر آنچه گرفتارم میسازی، و برکت در آنچه روزیام میکنی، و جدیت در طاعت تو در آنچه از عمرم باقی مانده است، و سپاسگزاری از تو در نعمتهایی که به من دادهای، را [از تو درخواست میکنم.]}(1)
توضیح
«غشّاناً» از باب تفعیل، یعنی دربرگیرنده. «و قیّضه» یعنی سبب ساز و مقدر کن.
روایت14.
مجالس ابن الشیخ: ابی المنذر جهنیّ گفته است: گفتم: ای پیامبر خدا، بهترین سخن را به من بیاموز؛ فرمود: {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست؛ فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست؛ زنده میکند و میمیراند؛ خوبی رساندن به دست اوست، و او بر هر چیزی تواناست.} - صد مرتبه- در هر روز، که تو در آن روز از نظر کردار، برترین مردم خواهی بود، مگر کسی که مثل آنچه را که گفتی بگوید. و «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلّا الله و الله أکبر، و لا حولَ و لا قوَّةَ إلّا بالله»،{خدا منزّه است، و ستایش مخصوص اوست، و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، و خدا بزرگتر است، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا نیست.} را فراوان بگو و آمرزش خواستن در نماز را فراموش مکن که آن، به اذن خدا، پاک کننده خطاها است.(2)
روایت15.
الخصال: اسماعیل بن فضل گفته است: از امام صادق علیه السلام در مورد این کلام خداوند عزّوجلّ که فرموده است: «فسبِّح بحمدِ ربِّک قبلَ طلوعِ الشَّمس و قبل غروبِها»،(3) {و پیش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن، با ستایش پروردگارت [او را] تسبیح گوی.}پرسیدم، فرمود: بر هر مسلمانی واجب است که ده مرتبه قبل از طلوع خورشید
ص: 250
هَذَا خَلْقٌ جَدِیدٌ قَدْ غَشَّانَا فَمَا عَلِمْتَ فِیهِ مِنْ خَیْرٍ فَسَهِّلْهُ وَ قَیِّضْهُ وَ اکْتُبْهُ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ مَا عَلِمْتَ فِیهِ مِنْ شَرٍّ فَتَجَاوَزْ عَنْهُ بِرَحْمَتِکَ أَمْسَیْتُ لَا أَمْلِکُ مَا أَرْجُو وَ لَا أَدْفَعُ شَرَّ مَا أَخْشَی أَمْسَی الْأَمْرُ لِغَیْرِی وَ أَمْسَیْتُ مُرْتَهَناً بِکَسْبِی وَ أَمْسَیْتُ لَا فَقِیرَ أَفْقَرُ مِنِّی فَسَعْ لِفَقْرِی مِنْ سَعَتِکَ مِمَّا کَتَبْتَ عَلَی نَفْسِکَ وَ أَسْأَلُکَ التَّقْوَی مَا أَبْقَیْتَنِی وَ الْکَرَامَةَ إِذَا تَوَفَّیْتَنِی وَ الصَّبْرَ عَلَی مَا أَبْلَیْتَنِی وَ الْبَرَکَةَ فِیمَا رَزَقْتَنِی وَ الْعَزْمَ عَلَی طَاعَتِکَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِی وَ الشُّکْرَ لَکَ فِیمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَ (1).
غشانا علی بناء التفعیل أی غطانا و قیضه أی سببه و قدره.
مَجَالِسُ ابْنِ الشَّیْخِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَارُونَ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبَّادِ بْنِ أَحْمَدَ الْقَزْوِینِیِّ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَبِی الْمُجَالِدِ عَنْ زَیْدِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی الْمُنْذِرِ الْجُهَنِیِّ قَالَ: قُلْتُ یَا نَبِیَّ اللَّهِ عَلِّمْنِی أَفْضَلَ الْکَلَامِ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ مِائَةَ مَرَّةٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَأَنْتَ یَوْمَئِذٍ أَفْضَلُ النَّاسِ عَمَلًا إِلَّا مَنْ قَالَ مِثْلَ مَا قُلْتَ وَ أَکْثِرْ مِنْ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا تَنْسَیَنَّ الِاسْتِغْفَارَ فِی صَلَاتِکَ فَإِنَّهَا مَمْحَاةٌ لِلْخَطَایَا بِإِذْنِ اللَّهِ (2).
الْخِصَالُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَّانِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا عَنْ بَکْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ عَنْ تَمِیمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها(3) فَقَالَ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ أَنْ یَقُولَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ
ص: 250
و ده مرتبه قبل از غروب آن بگوید: {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست؛ فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست؛ زنده میکند و میمیراند، و او زندهای است که مرگ ندارد؛ خوبی رساندن به دست اوست، و او بر هر چیزی تواناست.} گفتم: «لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یُحیی و یُمیت و یُمیت و یُحیی»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست؛ فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست؛ زنده میکند و میمیراند؛ و میمیراند و زنده میگرداند.} فرمود: ای - کسی که روبرویم ایستادهای - هیچ تردیدی نیست که خداوند، زنده میکند و میمیراند و میمیراند و زنده میگرداند، ولی همان طور که من میگویم، بگو.(1)
توضیح
واجب بودن که در روایت آمده است، بر تعیین کردن، یا بر مستحب مؤکد بودن حمل میشود؛ چون قول به وجوب آن وجود ندارد و روایت نیز ضعیف است. با احتیاطتر آن است که ترک نشود.
روایت16.
العلل: امام باقر علیه السلام فرمود: نوح به این خاطر بنده سپاسگزار نامیده شد که هنگام صبح و شب میگفت:{خدایا، تو را گواه میگیرم که هر نعمت و عافیتی که در دین و دنیا در شامگاه و صبحگاه برایم وجود دارد، از سوی توست، یگانه هستی و هیچ شریکی برای تو وجود ندارد، به خاطر آن، تو را ستایش میکنم و از تو سپاسگزاری مینمایم تا اینکه خشنود گردی، ای خدای ما.}(2)
توضیح
«ما أمسی و أصبح»، یعنی مرا دربرگرفته یا همراه من در شامگاه و صبحگاه داخل شد. در بعضی روایات، با «أصبحت» معنای موصول در نظر گرفته شده است که به «نعمة» تفسیر شده است. الطّیبی گفته است: در «فمنک»، حرف فاء جواب شرط است، همان طور که در کلام خدای متعال که فرموده است: «و ما بِکُم من نعمة فمِن الله»،(3){و
هر نعمتی که دارید از خداست.} و از شرطهای جزا این است که مبتنی بر شرط باشد و چنین چیزی در آیه، جز با در نظر گرفتن اخبار و تنبیه، درست در نمیآید. منظور - از اخبار و تنبیه در این آیه - این است که آنها سپاس نعمتهای خدای متعال را بجای نمیآوردند و بلکه ناسپاسی مینمودند، از این رو به آنها گفته شد: نعمتهای خدا که شما را دربرگرفته و شکر آن را بجای نمیآورید، باعث شد تا به شما خبر دهم که آن نعمتها از سوی خداست، تا شکر آن را بجای آورید.
و حدیث بر عکس آن است؛ یعنی من اقرار و اعتراف میکنم که همه نعمتهایی که از ابتدای آفرینش جهان تا پایان وارد شدن به بهشت حاصل میشود، از سوی تو یگانه است؛ پس کمکم کن تا شکر آن را بجای آورم
ص: 251
عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا عَشْرَ مَرَّاتٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ قَالَ فَقُلْتُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی فَقَالَ یَا هَذَا لَا شَکَّ فِی أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ لَکِنْ قُلْ کَمَا أَقُولُ (1).
حمل الفرض علی التقدیر و التعیین أو علی تأکد الاستحباب لعدم القول بالوجوب و ضعف السند و الأحوط عدم الترک.
الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ نُوحاً إِنَّمَا سُمِّیَ عَبْداً شَکُوراً لِأَنَّهُ کَانَ یَقُولُ إِذَا أَصْبَحَ وَ أَمْسَی- اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنَّهُ مَا أَمْسَی وَ أَصْبَحَ بِی مِنْ نِعْمَةٍ أَوْ عَافِیَةٍ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا فَمِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الشُّکْرُ بِهَا عَلَیَّ حَتَّی تَرْضَی إِلَهَنَا(2).
ما أمسی و أصبح أی دخل فی المساء و الصباح متلبسا بی أو معی و فی بعض الروایات أصبحت رعایة لمعنی الموصول فإنه فسر بالنعمة فمنک قال الطیبی الفاء جواب للشرط کما فی قوله تعالی وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ (3) و من شرط الجزاء أن یکون مبنیا علی الشرط و لا یستقیم هذا فی الآیة إلا بتقدیر الإخبار و التنبیه و هو أنهم کانوا لا یقومون بشکر نعم الله تعالی الله
بل یکفرونها بالمعاصی فقیل لهم إن ما تلبس بکم من نعم الله و أنتم لا تشکرونها سبب لأن أخبرتکم بأنها من الله حتی تقوموا بشکرها.
و الحدیث بعکسه أی إنی أقر و أعترف بأن کل النعم الحاصلة من ابتداء خلق العالم إلی انتهاء دخول الجنة فمنک وحدک فأوزعنی أن أقوم بشکرها
ص: 251
و از دیگری سپاسگزاری ننمایم.
و کلام او: «وحدک»، حال از متّصل - به آن - در کلام او، یعنی «فمنک» است؛ یعنی تنها از تو حاصل میشود. کلام او: «فلک الحمد» بیانی برای معطوف است و به همین خاطر، خبر بر مبتدا مقدم شده، تا فایده حصر داشته باشد؛ یعنی وقتی نعمت فقط از سوی تو باشد، پس این من هستم که ستایش و شکر را بر تو تقدیم میکنم و آن را ویژه تو میگردانم و فقط برای تو ستایش میگویم، نه برای دیگری؛ و فقط از تو سپاسگزاری میکنم، نه از هیچ کسی غیر تو.
روایت17.
مجالس الصدوق: امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل کرده و فرموده است: هر کس هنگام شب، خدای مبارک و والامرتبه را صد مرتبه با تکبیر گفتن، بزرگ بدارد، مانند کسی است که صد برده را آزاد کرده است.(1)
ثواب الاعمال: مثل همین را از امام علی بن حسین، زین العابدین علیه السلام روایت کرده است.(2)
روایت18.
مجالس الصدوق(3) و معانی الاخبار: امام صادق علیه السلام از پدرش و او از پدرانش و آنان از علی علیه السلام نقل کردهاند که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در بهشت، منزلهایی وجود دارد که بیرون آنها از درون، و درون آنها از بیرون دیده میشود؛ هر کس از امت من که سخن نیک گوید، و غذا دهد، و سلام بگستراند، و در شب که مردم در خواب باشند، نماز گزارد، در آنها ساکن میشود.
حضرت، صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی، آیا میدانی سخن نیک چیست؟ هر کس صبح و شب ده مرتبه بگوید: «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر»،{خدا منزّه است، و ستایش مخصوص خداست، و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، و خدا بزرگتر است.}(4)
ص: 252
و لا أشکر غیرک.
و قوله وحدک حال من المتصل فی قوله فمنک أی فحاصل منک منفردا و قوله فلک الحمد تقریر للمعطوف و لذلک قدم الخبر علی المبتدإ لیفید الحصر یعنی إذا کانت النعمة مختصة منک فها أنا أتقدم إلیک و أخص الحمد و الشکر بک قائلا لک الحمد لا لغیرک و لک الشکر لا لأحد سواک.
مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: مَنْ کَبَّرَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عِنْدَ الْمَسَاءِ مِائَةَ تَکْبِیرَةٍ کَانَ کَمَنْ أَعْتَقَ مِائَةَ نَسَمَةٍ(1).
ثواب الأعمال، عن أبیه عن محمد بن یحیی عن محمد بن أحمد الأشعری عن الحسن بن الحسین اللؤلؤی عن علی بن نعمان عن یحیی بن زکریا عن محمد بن عبد الله بن رباط عن أبی حمزة الثمالی عن علی بن الحسین علیه السلام: مثله (2).
مَجَالِسُ الصَّدُوقِ (3)، وَ مَعَانِی الْأَخْبَارِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ سَعِیدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ الْبَطَائِنِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ فِی الْجَنَّةِ غُرَفاً یُرَی ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا یَسْکُنُهَا مِنْ أُمَّتِی مَنْ أَطَابَ الْکَلَامَ وَ أَطْعَمَ الطَّعَامَ وَ أَفْشَی السَّلَامَ وَ صَلَّی بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله یَا عَلِیُّ أَ وَ تَدْرِی مَا إِطَابَةُ الْکَلَامِ مَنْ قَالَ إِذَا أَصْبَحَ وَ أَمْسَی سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ عَشْرَ مَرَّاتٍ (4).
ص: 252
مؤلف
این روایت به صورت کامل و با سندهای آن، چندین بار پیش از این گفته شد.(1)
روایت19.
مجالس الصدوق: حضرت علی علیه السلام فرمود: هر کس هنگام شب، سه مرتبه بگوید: «سبحان الله حین تمسونَ و حین تُصبحونَ و له الحمدُ فی السَّمواتِ و الأرضِ و حینَ تُظهرونَ»،(2){خدا را تسبیح گویید آن گاه که به شام درمی آیید و آن گاه که به بامداد درمی شوید؛ و ستایش از آنِ اوست در آسمانها و زمین و شامگاهان و وقتی که به نیمروز می رسید.} هیچ یک از نیکیهای موجود در آن شب را از دست نخواهد داد. همه بدیهای آن از او دور خواهد شد؛ و هر کس همین را موقع صبح بگوید، هیچ یک از نیکیهایی که در آن روز به وجود میآید را از دست نخواهد داد و تمام بدیهای آن روز از او دور خواهد شد.(3)
ثواب الاعمال مثل همین روایت را از طریق ابی عمیر نقل کرده است.(4)
روایت20.
العلل: امام صادق علیه السلام در مورد کلام خدای عزّوجلّ که میفرماید: «و ابراهیمَ الّذی وفّی»،(5) {همان ابراهیمی که وفا کرد.} فرمود: او هنگام رسیدن صبح و شب میگفت: «أصبحت و ربّی محمود، أصبحت لا اشرک بالله شیئاً، و لا أدعو مع الله الهاً آخراً، و لا أتَّخذ من دونه ولیّاً»،{در حالی صبح کردم که پروردگارم مورد ستایش است، در حالی صبح کردم که هیچ چیزی را شریک برای خدا قرار نمیدهم، و همراه خدا، دیگری را به خدایی نمیخوانم، و جز او را به سرپرستی نمیگیرم.} از این رو بنده سپاسگزار نامیده شد.(6)
روایت21.
الکافی: مثل همین را از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، با این تفاوت که در آن آورده است: سه مرتبه فرمود: از این رو خداوند عزّوجلّ در کتابش «و ابراهیم الذی وفی»، {همان ابراهیمی که وفا کرد.} گفتم: پس این کلام او در مورد نوح که فرموده است: «إنّه
ص: 253
قد سبق تمامه مرارا بأسانید(1).
مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ نَاتَانَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ السَّبِیعِیِّ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ حِینَ یُمْسِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ لَمْ یَفُتْهُ خَیْرٌ یَکُونُ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ وَ صُرِفَ عَنْهُ جَمِیعُ شَرِّهَا وَ مَنْ قَالَ مثلک [مِثْلَ] ذَلِکَ حِینَ یُصْبِحُ لَمْ یَفُتْهُ خَیْرٌ یَکُونُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ صُرِفَ عَنْهُ جَمِیعُ شَرِّهِ (2).
ثواب الأعمال، عن أبیه عن علی بن موسی عن أحمد بن محمد عن علی بن الحکم عن ابن أبی عمیر: مثله (3).
الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّی (4) قَالَ إِنَّهُ کَانَ یَقُولُ إِذَا أَصْبَحَ وَ أَمْسَی أَصْبَحْتُ وَ رَبِّی مَحْمُودٌ أَصْبَحْتُ لَا أُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا أَدْعُو مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّاً فَسُمِّیَ بِذَلِکَ عَبْداً شَکُوراً(5).
الْکَافِی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْمُکَارِی عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّ فِیهِ ثَلَاثاً قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّی قُلْتُ فَمَا عَنَی بِقَوْلِهِ فِی نُوحٍ إِنَّهُ
ص: 253
کان عبداً شکوراً»،(1) {راستی که او بنده ای سپاسگزار بود.} به چه معنی است؟ فرمود: کلماتی است که آنها را زیاد میگفت. گفتم: آن کلمات چیست؟ فرمود: هنگام صبح شدن میگفت: «أصبحتُ اُشهدک ما أصبحتُ بی من نعمة أو عافیة فی دین أو دنیا فانّها منک وحدک لا شریک لک، فلک الحمدُ علی ذلک، و لک الشّکرُ کثیراً»،{در حالی صبح کردم که خدا را گواه میگیرم که هر نعمت و عافیتی که در دین و دنیا در شامگاه و صبحگاه برایم وجود دارد، از سوی توست، یگانه هستی و هیچ شریکی برای تو وجود ندارد. به خاطر آن، تو را ستایش میکنم و از تو سپاس فراوان دارم.} این را سه مرتبه هنگام صبح و سه مرتبه هنگام شب میگفت.(2)
توضیح
در روایت کلینی، «و لا أدعو معه إلهاً»،{و با او، هیچ کسی را به خدایی نخوانم.} آمده است و «آخر» در آن وجود ندارد؛ از اینجا روشن میشود که در قسمت پایانی روایت علل، افتادگی یا خطایی وجود دارد؛ پس دقت کن.
روایت22.
العلل: یعقوب بن شعیب گفته است: از امام صادق علیه السلام شنیدم میفرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: در بدن آدمیزاد سیصد و شصت رگ وجود دارد، صد و هشتاد تا از آنها متحرک و صد و هشتاد تا بیحرکت هستند؛ اگر رگهای متحرک آرام گیرند، شخص نمیخوابد و اگر آنها که ساکنند حرکت کنند، شخص نمیخوابد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هنگام صبح، سیصد و شصت مرتبه میگفت: «الحمد لله ربّ العالمینَ کثیراً علی کلّ حال»،{ستایش فراوان در هر حالی مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است.} و هنگام شب نیز مثل آن را میگفت.(3)
روایت23.
الکافی: مثل همین روایت را آورده است.(4)
روایت24.
ثواب الاعمال: امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس هنگام صبح، چهار مرتبه بگوید: «الحمد لله ربّ العالمینَ»،{سپاس مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است.} سپاس آن روزش را به جای آورده است؛ و هر کس هنگام شب این را بگوید، قطعاً سپاس آن شب را به جای آورده است.(5)
ص: 254
کانَ عَبْداً شَکُوراً(1) قَالَ کَلِمَاتٍ بَالَغَ فِیهِنَّ قُلْتُ وَ مَا هُنَّ قَالَ کَانَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ أَصْبَحْتُ أُشْهِدُکَ مَا أَصْبَحَتْ بِی مِنْ نِعْمَةٍ أَوْ عَافِیَةٍ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا فَإِنَّهَا مِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی ذَلِکَ وَ لَکَ الشُّکْرُ کَثِیراً کَانَ یَقُولُهَا إِذَا أَصْبَحَ ثَلَاثاً وَ إِذَا أَمْسَی ثَلَاثاً(2).
فی روایة الکلینی و لا أدعو معه إلها و لیس فیه آخر و یظهر منه سقط أو تصحیف فی آخر روایة العلل فتأمل.
الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ فِی بَنِی آدَمَ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّینَ عِرْقاً ثَمَانِینَ وَ مِائَةَ مُتَحَرِّکَةٍ وَ ثَمَانِینَ وَ مِائَةَ سَاکِنَةٍ فَلَوْ
سَکَنَ الْمُتَحَرِّکُ لَمْ یَنَمْ أَوْ یَتَحَرَّکُ السَّاکِنُ لَمْ یَنَمْ فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا أَصْبَحَ قَالَ- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ کَثِیراً عَلَی کُلِّ حَالٍ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّینَ مَرَّةً وَ إِذَا أَمْسَی قَالَ مِثْلَ ذَلِکَ (3).
الْکَافِی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ حُمَیْدِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ الْمِیثَمِیِّ: مِثْلَهُ (4).
ثَوَابُ الْأَعْمَالِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ أَبِی مِسْعَرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ إِذَا أَصْبَحَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَقَدْ أَدَّی شُکْرَ یَوْمِهِ وَ مَنْ قَالَهَا إِذَا أَمْسَی فَقَدْ أَدَّی شُکْرَ لَیْلَتِهِ (5).
ص: 254
الکافی: مثل همین را از به نقل از العدة، از برقی نقل کرده است.(1)
توضیح
در مورد این عدد، آنچه به ذهن میرسد این است که نعمتها در اصل، یا دنیایی هستند و یا آخرتی، و نیز یا ظاهری هستند و یا باطنی؛ همان گونه که خدای سبحان فرموده است: «و أسبغَ علیکم نعمَه ظاهرةً و باطنة»،(2) {و نعمتهای ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است.}پس چهار دسته میشوند. یا اینکه گفته شود: نعمتها یا به صورت بخشش رحمت است، یا به صورت دور کردن بلا، و هر یک از آنها یا در دین است و یا در دنیا،(3) و آنچه در دعای اخیر آمده است، «الّلهم ما أصبحتُ بی من نعمة أو عافیة فی دین أو دنیا فمنک، وحدک لا شریک لک »،{خدایا، هر نعمت و عافیتی که در دین و دنیا در صبحگاه برایم وجود دارد، از سوی توست، یگانه هستی و هیچ شریکی برای تو وجود ندارد.} این نظر را تقویت میکند .
روایت25.
المحاسن: امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن، ده مرتبه بگوید: «لا إله إلّا الله وحده لا شریکَ له، له الملکُ و له الحمدُ...»{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست؛ فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست؛ زنده میکند و میمیراند، و او زندهای است که نمیمیرد؛ خوبی رساندن به دست اوست، و او بر هر چیزی تواناست.}، جبران گناهان او در آن روز خواهد بود.(4)
الکافی: همین روایت را با سند صحیح نقل کرده است، با این تفاوت که در آن، «یُحیی و یُمیت و یُمیت و یُحیی»،{زنده میکند و میمیراند، و میمیراند و زنده میگرداند.} آورده است.(5)
توضیح
شاید منظور از روز، شبانه روز باشد؛ در این صورت، آن را که قبل از طلوع خورشید گفته است، جبران گناهان شب، و آن را که قبل از غروب گفته است، جبران گناهان روز خواهد بود. و اگر منظور از آن، فقط روز باشد، ناظر به کلام او که فرموده است: «قبلَ غروبِها» خواهد بود، و اولی به ظهور برگردانده میشود.
ص: 255
الکافی، عن العدة عن البرقی: مثله (1)
یخطر بالبال لخصوص هذا العدد أن أصول النعم إما دنیویة أو أخرویة ظاهرة أو باطنة کما قال سبحانه وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً(2) فتصیر أربعا أو یقال النعم إما إفاضة رحمة أو دفع بلیة و کل منهما إما فی دین أو دنیا(3)
و یزیده ما ورد فی الدعاء الآخر اللهم ما أصبحت بی من نعمة أو عافیة فی دین أو دنیا فمنک وحدک لا شریک لک.
الْمَحَاسِنُ، عَنْ أَبِیهِ وَ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ وَ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ جَمِیعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ لَیْثٍ الْمُرَادِیِّ عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عُتْبَةَ الْهَاشِمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ قَالَ عَشْرَ مَرَّاتٍ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا- لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ کَانَتْ کَفَّارَةً لِذَنْبِهِ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ (4).
الْکَافِی، بِسَنَدٍ صَحِیحٍ أَیْضاً عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ: مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّ فِیهِ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی (5).
لعل المراد بالیوم الیوم مع لیلته فیکون ما قاله قبل طلوع الشمس کفارة لذنوب اللیل و ما قاله قبل غروبها کفارة لذنوب الیوم و لو کان المراد الیوم فقط کان ناظرا إلی قوله قبل غروبها و أحال الأول علی الظهور.
ص: 255
روایت26.
البلد الامین: در دستنوشتههای شهید - که رحمت خدا بر او باد، - دیدم: از عطا سؤال شد: معنای این کلام پیامبر صلی الله علیه و آله که فرموده است: بهترین دعا، دعای من و دعای پیامبران قبل از من است و آن عبارت است از: «لا إله إلا الله وحده لا شریک له»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او وجود ندارد.} تا آخر آنچه گفته شد، چیست؟ حال آنکه این دعا نیست، بلکه به پاکی یاد کردن و ستایش است. عطا گفت: این شبیه سخن امیة بن ابی الصلت است که سروده است:
- آیا نیازم را بر زبان آورم، یا بخشندگی تو مرا کفایت میکند؟ همانا بخشندگی، سرشت توست.
- اگر روزی انسان تو را بستاید، پرداختن به مدح و ثنا، او را کافی است .
آیا ابن جدعان،(1) منظور از ستایش او را میداند، ولی خدای والامرتبه نمیداند منظور از ستایش او چیست؟
ص: 256
الْبَلَدُ الْأَمِینُ (1) رَأَیْتُ بِخَطِّ الشَّهِیدِ ره: سُئِلَ عَطَاءٌ مَا مَعْنَی قَوْلِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله خَیْرُ الدُّعَاءِ دُعَائِی وَ دُعَاءُ الْأَنْبِیَاءِ قَبْلِی وَ هُوَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ إِلَی آخِرِ مَا مَرَّ وَ لَیْسَ هَذَا دُعَاءٌ وَ هُوَ تَقْدِیسٌ وَ تَحْمِیدٌ فَقَالَ عَطَاءٌ هَذَا کَمَا قَالَ أُمَیَّةُ بْنُ أَبِی الصَّلْتِ:
أَ أَذْکُرُ حَاجَتِی أَمْ قَدْ کَفَانِی***حِبَاؤُکَ إِنَّ شِیمَتَکَ الْحِبَاءُ
إِذَا أَثْنَی عَلَیْکَ الْمَرْءُ یَوْماً***کَفَاهُ مِنْ تَعَرُّضِهِ الثَّنَاءُ
أَ فَیَعْلَمُ ابْنُ جُدْعَانَ (2)
مَا یُرَادُ مِنْهُ بِالثَّنَاءِ عَلَیْهِ وَ لَا یَعْلَمُ اللَّهُ تَعَالَی مَا یُرَادُ مِنْهُ بِالثَّنَاءِ عَلَیْهِ.
ص: 256
روایت27.
المحاسن: امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن، با صد تکبیر خدا را به بزرگی یاد کند، خداوند پاداش آزاد کردن صد بنده را برای او مینویسد؛ و هر کس بگوید: «سبحان الله و بحمده»،{خدا منزّه است و او را ستایش میکنم.} خداوند برای او ده نیکی مینویسد و اگر بیشتر بگوید، خدا نیز بر نیکیهای او میافزاید.(1)
و از همان کتاب: امام باقر علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به مردی برخورد کرد که در ملکش درخت میکاشت؛ فرمود: آیا تو را به چیزی که ریشهاش استوارتر، و میوهاش زودرستر، و حاصلش گواراتر و پایدارتر باشد، راهنمایی کنم؟ گفت: بلی، ای رسول خدا؛ فرمود: هنگام صبح کردن و شب کردن بگو: «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر»،{خدا منزّه است، و ستایش مخصوص اوست، و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، و خدا بزرگتر است.} که در این صورت، در ازای هر تسبیح، برای تو درختانی با انواع میوهها در بهشت خواهد بود و نیکیهای ماندگار همین است.(2)
و از همان کتاب: امام کاظم علیه السلام فرمود: هر کس سه مرتبه هنگام صبح کردن و سه مرتبه هنگام شب کردن بگوید: «بسم الله الرّحمن الرّحیم، و لا حولَ و لا قوَّة إلّا بالله العلیِّ العظیم»،{به نام خدای بخشنده مهربان، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.} از شیطان و فرمانروا و جذام و برص بیم نخواهد داشت.
امام کاظم علیه السلام فرمود: و من آن را صد مرتبه میگویم.(3)
و از همان کتاب: امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام نقل کرده و فرموده است: پیامبر صلی الله علیه و آله مردی از انصار را کم میدید؛ به او فرمود: چه چیز تو را از ما غایب میگرداند؟ گفت: ناداری، ای رسول خدا، و طولانی شدن مدت بیماری؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا سخنی به تو بیاموزم که اگر آن را بگویی، ناداری و بیماری از تو رخت بربندد؟ گفت: بلی؛ فرمود: هنگام صبح کردن و شب کردن بگو: «لا حولَ و لا قوَّة إلا بالله، توَّکلتُ علی الحیِّ الّذی لا یَموت، و الحمد لله الّذی لم یَتّخذ وَلداً و لم یَکن له شریکٌ فی المُلک و لم یَکن له ولیٌّ من الذُّلِّ و کَبِّره تکبیراً»،{هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا نیست؛ بر آن زنده که نمی میرد توکل کردم؛ و ستایش خدایی را که نه فرزندی گرفته و نه در جهانداری شریکی دارد و نه خوار بوده که [نیاز به] سرپرستی داشته باشد، و او را بسیار بزرگ شمار.}
ص: 257
الْمَحَاسِنُ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِیفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ کَبَّرَ اللَّهَ مِائَةَ تَکْبِیرَةٍ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کَأَجْرِ مَنْ أَعْتَقَ مِائَةَ رَقَبَةٍ وَ مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ إِنْ زَادَ زَادَهُ اللَّهُ (1).
وَ مِنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَیْفٍ عَنْ أَخِیهِ الْحُسَیْنِ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ بِرَجُلٍ یَغْرِسُ غَرْساً فِی حَائِطٍ لَهُ فَوَقَفَ عَلَیْهِ فَقَالَ لَهُ أَ لَا أَدُلُّکَ عَلَی شَیْ ءٍ أَثْبَتَ أَصْلًا وَ أَسْرَعَ یَنْعاً وَ أَطْیَبَ ثَمَراً وَ أَبْقَی قَالَ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیْتَ فَقُلْ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ فَإِنَّ لَکَ بِکُلِّ تَسْبِیحَةٍ شَجَرَاتٍ فِی الْجَنَّةِ مِنْ أَنْوَاعِ الْفَاکِهَةِ وَ هِیَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ (2).
وَ مِنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حِینَ یُصْبِحُ وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حِینَ یُمْسِی لَمْ یَخَفْ شَیْطَاناً وَ لَا سُلْطَاناً وَ لَا جُذَاماً وَ لَا بَرَصاً قَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام وَ أَنَا أَقُولُهَا مِائَةَ مَرَّةٍ(3).
وَ مِنْهُ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: فَقَدَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ لَهُ مَا غَیَّبَکَ عَنَّا فَقَالَ الْفَقْرُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ طُولُ السُّقْمِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَ لَا أُعَلِّمُکَ کَلَاماً إِذَا قُلْتَهُ ذَهَبَ عَنْکَ الْفَقْرُ وَ السُّقْمُ قَالَ بَلَی قَالَ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیْتَ فَقُلْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً
ص: 257
مرد گفته است: به خدا سوگند، جز سه روز آن را نگفتم مگر اینکه ناداری و بیماری از من رخت بربست.(1)
و از همان کتاب: امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس این کلام را موقع صبح بگوید و در آن روز بمیرد، وارد بهشت خواهد شد؛ و هر کس آن را هنگام شب بگوید و در آن شب بمیرد، وارد بهشت خواهد شد؛ {خدایا، تو را گواه میگیرم، و فرشتگان نزدیکی جسته به تو و فرشتگان بر دوش گیرنده عرش تو را گواه میگیرم، بر اینکه تو خدایی هستی که جز تو، بخشنده و مهربان، هیچ خدایی وجود ندارد، و اینکه محمد بنده و فرستاده توست، و فلانی و فلانی... تا اینجا برسانی که: پیشوایان و سرپرستان من هستند، بر پایبندی به این زندگی میکنم و بر پایبندی به این می میرم و در روز قیامت، بر پایبندی به آن برانگیخته خواهم شد؛ و از فلانی و فلانی و فلانی و فلانی، چهار نفر بیزاری میجویم.} پس اگر در آن روز یا شب بمیرد، وارد بهشت خواهد شد.(2)
الکافی: از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت شده که فرمود: هر کس بگوید: «الّلهم» تا عبارت «و رسولک و أن فلان بن فلان إمامی و ولیّی و أن آباءه: رسول الله و علیّاً و الحسن و الحسین و فلاناً و فلاناً حتی ینتهی إلیه أئمّتی»{فرستاده توست؛ و اینکه فلانی فرزند فلانی امام و پیشوای من است و پدران او: رسول خدا، علی، حسن و حسین، و فلانی و فلانی - تا به خود آن امام منتهی شود- امامان من هستند.} تا عبارت «من فلان و فلان و فلان»{از فلانی و فلانی و فلانی بیزاری میجویم.}، اگر در آن شب بمیرد، وارد بهشت میشود.(3)
روایت28.
المحاسن: امام صادق علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمود: هر کس این کلام را هنگام صبح شدن بگوید، تا شب هیچ بدی به او نمیرسد؛ و اگر هنگام شب شدن بگوید، تا صبح هیچ بدی به او نمیرسد؛ میگوید: {خدای یگانه، همراه هر چیزی، تا آنجا که از همه آنها، یک عدد هم باقی نماند، و به تعداد تمام چیزها و چندین برابر آنها که به خشنودی خدا بیانجامد، منزّه است.} همینطور «الحمد لله»،{سپاس مخصوص خداست.} و «لا إله إلّا الله»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد.} و «الله أکبر»،{خدا بزرگتر است.} را نیز مثل آن بگوید.(4)
ص: 258
قَالَ الرَّجُلُ فَوَ اللَّهِ مَا قُلْتُهُ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ حَتَّی ذَهَبَ عَنِّی الْفَقْرُ وَ السُّقْمُ (1).
وَ مِنْهُ عَنْ أَبِی یُوسُفَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْأَنْمَاطِیِّ عَنْ کُلَیْمَةَ صَاحِبِ الْکِلَلِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَنْ قَالَ هَذَا الْقَوْلَ إِذَا أَصْبَحَ فَمَاتَ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ دَخَلَ الْجَنَّةَ فَإِنْ قَالَ إِذَا أَمْسَی فَمَاتَ مِنْ لَیْلَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ- اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ أُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ حَمَلَةَ الْعَرْشِ الْمُصْطَفَیْنَ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَیْهِ أَئِمَّتِی وَ أَوْلِیَائِی عَلَی ذَلِکَ أَحْیَا وَ عَلَیْهِ أَمُوتُ وَ عَلَیْهِ أُبْعَثُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَبْرَأُ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ أَرْبَعَةٍ فَإِنْ مَاتَ فِی یَوْمِهِ أَوْ لَیْلَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ(2).
الْکَافِی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ رَزِینٍ صَاحِبِ الْأَنْمَاطِ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ اللَّهُمَّ إِلَی قَوْلِهِ وَ رَسُولُکَ وَ أَنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ إِمَامِی وَ وَلِیِّی وَ أَنَّ آبَاءَهُ رَسُولَ اللَّهِ وَ عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ فُلَاناً وَ فُلَاناً حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَیْهِ أَئِمَّتِی إِلَی قَوْلِهِ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ فَإِنْ مَاتَ فِی لَیْلَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ(3).
الْمَحَاسِنُ، عَنْ أَبِی یُوسُفَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ قَالَ إِذَا أَصْبَحَ هَذَا الْقَوْلَ لَمْ یُصِبْهُ سُوءٌ حَتَّی یُمْسِیَ وَ مَنْ قَالَ حِینَ یُمْسِی لَمْ یُصِبْهُ سُوءٌ حَتَّی یُصْبِحَ یَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ مَعَ کُلِّ شَیْ ءٍ حَتَّی
لَا یَکُونَ شَیْ ءٌ بِعَدَدِ کُلِّ شَیْ ءٍ وَحْدَهُ وَ عَدَدِ جَمِیعِ الْأَشْیَاءِ وَ أَضْعَافِهَا مُنْتَهَی رِضَا اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کَذَلِکَ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِثْلَ ذَلِکَ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِثْلَ ذَلِکَ (4).
ص: 258
و از همان کتاب: ابی خدیجه از امام صادق علیه السلام و عبدالله بن ابراهیم جعفری از امام کاظم علیه السلام روایت کردهاند که فرمودهاند: هرگاه به شامگاه رسیدی و در غروب خورشید و پشت کردن آن نگریستی، بگو:
«بسم الله الرّحمن الرّحیم، الحمدُ لله الّذی لم یَتَّخذ ولداً و لم یکن له شریکٌ فی الملک...»{به نام خدای بخشنده مهربان، ستایش مخصوص خدایی است که نه فرزندی گرفته و نه در فرمانروایی شریکی برای او وجود دارد، و ستایش مخصوص خدایی است که توصیف میکند ولی خود قابل توصیف نیست، و میداند و خود تعلیم داده نمیشود؛ نگاههای دزدانه و آنچه را که دلها نهان می دارند، می داند؛ از بدی هر آنچه پراکنده و به وجود آورده، و از بدی هر آنچه زیر خاک است، و از بدی هر آنچه آشکار گردد و هر آنچه پنهان شود، و از بدی هر آنچه در شب و روز است، و از بدی ابی قتره (شیطان) و آنچه بزاید، و از بدی هر آنچه گفتم و هر آنچه نگفتم، به روی خدای بزرگوار، و به اسم بزرگ خدا پناه میبرم؛ و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است.}
گفته است: بیان کرد که آن، موجب ایمنی از هر هفت چیز است، از بدی رساندن شیطان رانده شده، و نسل او، و هرچه بگزد و نیش زند، و دارندهی این اگر آنها را بر زبان آورد، از هیچ دزد و مهلکه نمیهراسد.(1)
الکافی: مثل همین را روایت کرده است.(2)
فلاح السائل: مثل همین را به صورت مرسل روایت کرده است.(3)
توضیح
«ما ذرأ و برأ»، ممکن است «الذرؤ» و «البرؤ» هر دو عام باشند تا از روی تأکید، همه آفریدهها را دربر بگیرند؛ و «برأ» تأکید برای «ذرأ» باشد یا اینکه «البرء» مخصوص آفرینش حیوانات باشد و دیگری عام باشد؛ یا بر عکس. در النهایه در مورد اسمهای خدا گفته است: «الباری» یعنی کسی که آفریدهها را بدون نمونه قبلی آفرید، و برای همین این لفظ به گونهای اختصاص با آفرینش حیوانات دارد، که به آفریدههای دیگر ندارد؛ از این روست که گفته میشود: «برء النسمة»،{جانداران را آفرید.} و «خلق السَّموات و الأرضَ»{آسمانها و زمین را آفرید.} و گفته است: «ذرء الله الخلق، یذرئهم، ذرءاً» یعنی همه آفرینش را آفرید؛ و گفته است: «الذرء» اختصاص به آفرینش نسل دارد .
ص: 259
وَ مِنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ جَهْمٍ عَنْ ثُوَیْرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَةَ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَمْسَیْتَ فَنَظَرْتَ إِلَی الشَّمْسِ فِی غُرُوبٍ وَ إِدْبَارٍ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَصِفُ وَ لَا یُوصَفُ وَ یَعْلَمُ وَ لَا یُعْلَمُ- یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ وَ أَعُوذُ بِوَجْهِ اللَّهِ الْکَرِیمِ وَ بِسْمِ اللَّهِ الْعَظِیمِ مِنْ شَرِّ مَا ذَرَأَ وَ بَرَأَ وَ مِنْ شَرِّ مَا تَحْتَ الثَّرَی وَ مِنْ شَرِّ مَا ظَهَرَ وَ مَا بَطَنَ وَ مِنْ شَرِّ مَا فِی اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مِنْ شَرِّ أَبِی قِتْرَةَ وَ مَا وَلَدَ وَ مِنْ شَرِّ مَا وَصَفْتُ وَ مَا لَمْ أَصِفْ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ قَالَ وَ ذَکَرَ أَنَّهَا أَمَانٌ مِنْ کُلِّ سَبُعٍ وَ مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ مِنْ کُلِّ مَا عَضَّ وَ لَسَعَ وَ لَا یَخَافُ صَاحِبُهَا إِذَا تَکَلَّمَ بِهَا لِصّاً وَ لَا غُولًا(1).
الکافی، عن العدة عن أحمد بن محمد عن عبد الرحمن بن حماد عن الجعفری: مثله (2) فلاح السائل، مرسلا: مثله (3)
ما ذرأ و برأ یمکن أن یکون الذرء و البرء کلاهما عاما لجمیع المخلوقات تأکیدا و أن یکون البرء مخصوصا بالحیوان و الآخر عاما أو بالعکس قال فی النهایة فی أسماء البارئ هو الذی خلق الخلق لا عن مثال و لهذه اللفظة من الاختصاص بخلق الحیوان ما لیس لها بغیره من المخلوقات فیقال برأ الله النسمة و خلق السماوات و الأرض و قال ذرأ الله الخلق یذرؤهم ذرءا إذا خلقهم و قال الذرء مختص بخلق الذریة.
ص: 259
کلام او: «و شرّ أبی قترة»، میگویم: در نسخهها اختلاف فراوانی وجود دارد: در بیشتر نسخههای کافی، «أبی مرّة» آمده که همین آشکارتر است، که با ضمه حرف میم و تشدید حرف راء، کُنیه ابلیس – که لعنت خدا بر او باد، - است، و جوهری و دیگران همین را بیان کردهاند. در بیشتر نسخههای المحاسن، «أبی قترة» آمده است؛ فیروآبادی گفته است: «أبو قترة» همان ابلیس – که لعنت خدا بر او باد، - است، یا «قترة» اسم خاص شیطان است. در بعضی نسخهها، «قترة» بدون ذکر «أبی» آمده است. در النهایه، در مورد این دعا آورده است: «تعوَّذوا بالله من قترة و ما ولد»، که با کسره حرف قاف و سکون حرف راء، اسم ابلیس است. پایان. همه این صورتها درست است و با کاربرد و قواعد لغت، سازگار است. چه بسا «ابن قترة» با کسره حرف قاف و سکون حرف تاء خوانده شود، به خاطر آنچه جوهری گفته است،(1) مبنی بر اینکه «ابن قترة» ماری است که حتی در کوچکی بسیار پلید است. ولی پیچیدگی لفظی و معنایی آن، روشن است.
سیّد در فلاح السائل گفته است: صاحب الصحاح گفته است: «ابن قترة» با کسره حرف قاف، ماری پلید است، پس ممکن است منظور از آن، ابلیس و نسل او باشند و به آن مار گفته شده تشبیه شدهاند. در بعضی نسخهها «أبی مرّة» آمده که درستتر است؛ زیرا این دعا پناه جستن از شیطان و نسل آن است و برای همین، وقتی گفته میشود: «أبو قترة»، در واقع «ابن قترة» نیز گفته میشود.
و اما کلام او: «من شرّ الرّسیس»، صاحب الصحاح گفته است: «رسّ المیت» یعنی در گور شد؛ و «الرسّ» یعنی آشتی دادن بین مردم، و تباهی کردن؛ و «قد رسست بینهم» - از همین نوع کاربرد است. - و این کلمه دارای دو معنی متضاد است و گویا از تباهی و مرگ و هر چیزی که به معنای آن مربوط میشود، ایمنی جسته است. پایان.
و میگویم: آشکارتر این است که منظور از «الرّسیس»، دلدادگی بیهوده یا تب است. فیروزآبادی گفته است: «الرّسیس» یعنی چیز استوار، و هوشیار خردمند، و خبر نادرست، و آغاز دوستی، و تب. پایان. در بعضی نسخهها در مورد این واژه نیز اختلافات فراوانی وجود دارد که به آنها نپرداختیم.
«العضّ» یعنی گرفتن با دندان؛ و «اللسع» یعنی گزیدن با نیش، مانند عقرب و زنبور.
روایت29.
تفسیر الامام: از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که روزی به یکی از یارانش فرمود: اگر میخواهی بدی دشمنان به تو نرسد، هنگام صبح کردن بگو: «أعوذ بالله من الشّیطانِ الرّجیم»{از بدی رساندن شیطان رانده شده به خدا پناه میبرم.} که
ص: 260
قوله و شر أبی قترة أقول فی النسخ اختلاف کثیر فی أکثر نسخ الکافی أبی مرة و هو أظهر و هو بضم المیم و تشدید الراء کنیة إبلیس لعنه الله ذکره الجوهری و غیره و فی أکثر نسخ المحاسن أبی قترة و قال الفیروزآبادی أبو قترة إبلیس لعنه الله أو قترة علم للشیطان و فی بعض النسخ قترة بدون ذکر أبی قال فی النهایة فیه تعوذوا بالله من قترة و ما ولد هو بکسر القاف و سکون التاء اسم إبلیس انتهی و کل الوجوه صحیح موافق للاستعمال و اللغة و ربما یقرأ ابن قترة بکسر القاف و سکون التاء لما ذکره الجوهری (1)
حیث قال ابن قترة حیة خبیثة إلی الصغر ما هی و لا یخفی ما فیه من التکلف لفظا و معنی. قال السید فی فلاح السائل قال صاحب الصحاح ابن قترة بکسر القاف حیة خبیثة فیمکن أن یکون المراد إبلیس و ذریته و شبهه بالحیة المذکورة و فی بعض النسخ أبی مرة و هو أقرب إلی الصواب لأن هذا الدعاء عوذة من الشیطان و ذریته و لأنه ما یقال أبو قترة إنما یقال ابن قترة. و أما قوله من شر الرسیس فقال صاحب الصحاح رس المیت أی قبر و الرس الإصلاح بین الناس و الإفساد و قد رسست بینهم و هو من الأضداد و لعله تعوذ من الفساد و من الموت و من کل ما یتعلق بمعناه انتهی.
و أقول الأظهر أن المراد بالرسیس العشق الباطل أو الحمی قال الفیروزآبادی الرسیس الشی ء الثابت و الفطن العاقل و خبر لم یصح و ابتداء الحب و الحمی انتهی و فی بعض النسخ فی هذه الکلمة أیضا اختلافات لم نتعرض لها.
و العض الإمساک بالأسنان و اللسع بالإبرة کالعقرب و الزنبور.
تَفْسِیرُ الْإِمَامِ علیه السلام، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: أَنَّهُ قَالَ لِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ لَا یُصِیبَکَ شَرُّ الْأَعَادِی فَقُلْ إِذَا أَصْبَحْتَ- أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ فَإِنَ
ص: 260
خدا تو را از بدی رساندن آنها در امان نگاه میدارد. و اگر خواستی بعد از آن، تو را از غرق شدن و سوختن و دزد ایمنی دهد، هنگام صبح کردن بگو: «بسم الله، ما شاء الله، لا یصرفُ السّوءَ إلا الله...»{با نام خدا، هر چه خدا بخواهد، - همان میشود، - کسی جز خدا بدی را دور نمیکند؛ با نام خدا، هر چه خدا بخواهد، - همان میشود، - هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست؛ با نام خدا، هرچه خدا بخواهد، - همان میشود، - درود خدا بر محمد و خاندان پاک او.} هر کس این را سه مرتبه هنگام صبح بگوید، تا شب از سوختن و غرق شدن و دزدیده شدن در امان خواهد بود؛ و هر کس هنگام شب شدن سه مرتبه این را بگوید، تا صبح از سوختن و غرق شدن و دزدیده شدن در امان خواهد بود.
و همانا خضر و الیاس در هر موسم حج با یکدیگر برخورد میکنند و موقع جدا شدن، با این کلمات جدا میشوند و این شعار پیروان من است و روز ظهور امام قائم آنها، صلوات الله علیه، با آن دشمنانم از دوستانم بازشناخته میشوند.(1)
مؤلف
این روایت به طور کامل در باب «سدّ الأبواب و فتح باب علی علیه السلام»{ بستن همه درها و گشوده گذاشتن در منزل علی علیه السلام.} در جلد 39 آمده است.(2)
روایت30.
العیاشی: حسین بن مختار از امام صادق علیه السلام در مورد کلام خدای والامرتبه که فرمود است: «وَ اذکُر ربَّک فی نفسِک تضرُّعاً و خیفةً و دونَ الجَهر من القَول بالغُدُوِّ و الآصالُ و لا تَکُن من الغافلینَ»،(3){و در دل خویش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بی صدای بلند، یاد کن و از غافلان مباش.} نقل کرده که فرمود: هنگام شب میگویی: «لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یُحیی و یُمیت و هو علی کلِّ شیءٍ قدیر»{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست؛ فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست؛ زنده میکند و میمیراند، و او بر هر چیزی تواناست.} گفتم: «بیده الخیر»{خوبی رساندن به دست اوست} فرمود: درست است که خوبی رساندن به دست اوست، ولی همان طور که برایت گفتم، ده بار بگو.
و «أعوذ بالله السّمیع العلیم من همزاتِ الشیاطینَ و أعوذ بِک ربِّ أن یحضرونِ، إن الله هو السَّمیعُ العلیم»،{و از وسوسههای شیطانها به خدای شنوای دانا پناه میبرم؛ و پروردگارا، از اینکه [آنها] به پیش من حاضر شوند، به تو پناه می برم؛ به درستی که خدا، شنوای داناست.}(4)
الکافی: مثل همین روایت را از آن حضرت روایت کرده است؛
ص: 261
اللَّهَ یُعِیذُکَ مِنْ شَرِّهِمْ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یُؤْمِنَکَ بَعْدَ ذَلِکَ مِنَ الْغَرَقِ وَ الْحَرَقِ وَ السَّرَقِ (1) فَقُلْ إِذَا أَصْبَحْتَ بِسْمِ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا یَصْرِفُ السُّوءَ إِلَّا اللَّهُ بِسْمِ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا یَسُوقُ الْخَیْرَ إِلَّا اللَّهُ بِسْمِ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ مَا یَکُونُ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ بِسْمِ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ بِسْمِ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ فَإِنَّ مَنْ قَالَهَا ثَلَاثاً إِذَا أَصْبَحَ أَمِنَ مِنَ الْحَرَقِ وَ الْغَرَقِ وَ السَّرَقِ حَتَّی یُمْسِیَ وَ مَنْ قَالَهَا ثَلَاثاً إِذَا أَمْسَی أَمِنَ مِنَ الْحَرَقِ وَ الْغَرَقِ وَ السَّرَقِ حَتَّی یُصْبِحَ وَ إِنَّ الْخَضِرَ وَ إِلْیَاسَ علیهما السلام یَلْتَقِیَانِ فِی کُلِّ مَوْسِمٍ فَإِذَا تَفَرَّقَا تَفَرَّقَا عَنْ هَذِهِ الْکَلِمَاتِ وَ إِنَّ ذَلِکَ شِعَارُ شِیعَتِی وَ بِهِ یَمْتَازُ أَعْدَائِی مِنْ أَوْلِیَائِی یَوْمَ خُرُوجِ قَائِمِهِمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ (2).
تمامه فی باب سد الأبواب و فتح باب علی علیه السلام (3).
الْعَیَّاشِیُّ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (4) قَالَ تَقُولُ عِنْدَ الْمَسَاءِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ قُلْتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ قَالَ بِیَدِهِ الْخَیْرُ لَکِنْ قُلْ کَمَا أَقُولُ لَکَ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ عَشْرَ مَرَّاتٍ حِینَ تَطْلُعُ الشَّمْسُ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ حِینَ تَغْرُبُ (5).
الْکَافِی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ
ص: 261
(1) ولی در استعاذه، به ذکر عبارت «أعوذ بالله السمیع العلیم»،{به خدای شنوای دانا پناه میبرم.} بسنده کرده است.
توضیح
اختلافی که در این تهلیل و استعاذه وارد شده است، بر اختیاری بودن آن، حمل میشود، و گویا بازداشتن وی از گفتن «بیده الخیر»،{خوبی رساندن به دست اوست} با وجود آن در سایر روایتها، به منظور یاد دادن این نکته به راوی بوده که بر امام، گستاخی ننماید و به آنچه میشنود، عمل نماید؛ یا به این دلیل که همین نوع ذکر در اینجا مناسب است؛ یا به خاطر وجود تقیّه در آن؛ یا در سایر روایات بوده است. و عمل کردن به همه آنها با احتیاطتر و بهتر است.
روایت31.
العیاشی: امام جعفر علیه السلام فرمود: بگو: «أستعیذُ بالله السَّمیعِ العلیم من الشَّیطان الرَّجیم، و أعوذ بالله أن یحضرون، إن الله هو السَّمیع العلیم»،{از شیطان رانده شده به خدای شنوای دانا پناه میجویم؛ و از اینکه [آنها] به پیش من حاضر شوند، به خدا پناه می برم؛ به درستی که خدا، شنوای داناست.} و بگو: «لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یُحیی و یُمیت و یُمیت و یُحیی و هو علی کلِّ شیءٍ قدیر»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست؛ فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست؛ زنده میکند و میمیراند، و میمیراند و زنده میگرداند، و او بر هر چیزی تواناست.} شخصی به او گفت: آیا این واجب است: فرمود: آری، واجب و مشخص شده، است؛ آن را ده مرتبه قبل از طلوع خورشید و ده مرتبه قبل از غروب میگویی، و اگر توفیق گفتن بخشی از آنها را از دست دادی، در شب یا روز، قضای آن را بجای آور.(2)
الکافی: مثل همین روایت را نقل کرده است.(3)
روایت32.
العیاشی: حفص بختری از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: نوح به این خاطر بنده سپاسگزار نامیده شد که هنگام صبح و شب میگفت: «الّلهمّ إنّه ما أصبحَ و أمسی بی من نعمة أو عافیة فی دین أو دنیا منک...»{خدایا، به درستی که هر نعمت و عافیتی که در دین و دنیا در صبحگاه و شامگاه برایم وجود دارد، از سوی توست، یگانه هستی و هیچ شریکی برای تو وجود ندارد، به خاطر آن، ای پروردگار، تا خشنود شدنت و بعد از خشنودیات، تو را ستایش میکنم و از تو سپاسگزاری مینمایم.} آن را ده مرتبه هنگام صبح و ده مرتبه هنگام شب میگفت.(4)
و از همان کتاب: ابو حمزه ثمالی گفته است: به امام باقر علیه السلام گفتم: این کلام
ص: 262
عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ کَامِلٍ عَنْهُ علیه السلام: مِثْلَهُ (1) لَکِنِ اکْتَفَی فِی الِاسْتِعَاذَةِ بِقَوْلِهِ- أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ.
الاختلاف الوارد فی هذا التهلیل و الاستعاذة محمول علی التخییر و لعل النهی عن قوله بیده الخیر مع وجوده فی سائر الأخبار لتعلیم الراوی أن لا یجترئ علی الإمام و یعمل بما یسمع أو لکون المناسب له هذا النوع أو للتقیة فیه أو فی سائر الأخبار و الإتیان بالجمیع أحوط و أولی.
الْعَیَّاشِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ: قُلْ أَسْتَعِیذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ یَحْضُرُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ وَ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مَفْرُوضٌ هُوَ قَالَ نَعَمْ مَفْرُوضٌ هُوَ مَحْدُودٌ تَقُولُهُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ عَشْرَ مَرَّاتٍ فَإِنْ فَاتَکَ شَیْ ءٌ مِنْهَا فَاقْضِهِ مِنَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ(2).
الکافی، عن العدة عن البرقی عن محمد بن علی عن أبی جمیلة عن محمد بن مروان: مثله (3).
الْعَیَّاشِیُّ، عَنْ حَفْصٍ الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّمَا سُمِّیَ نُوحٌ عَبْداً شَکُوراً لِأَنَّهُ کَانَ یَقُولُ إِذَا أَصْبَحَ وَ أَمْسَی- اللَّهُمَّ إِنَّهُ مَا أَصْبَحَ وَ أَمْسَی بِی مِنْ نِعْمَةٍ أَوْ عَافِیَةٍ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا مِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الشُّکْرُ بِهِ عَلَیَّ یَا رَبِّ حَتَّی تَرْضَی وَ بَعْدَ الرِّضَا یَقُولُهَا إِذَا أَصْبَحَ عَشْراً وَ إِذَا أَمْسَی عَشْراً(4).
وَ مِنْهُ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا عَنَی اللَّهُ
ص: 262
خدا در مورد نوح که فرموده: «إنه کان عبداً شکوراً»(1)
{راستی که او بنده ای سپاسگزار بود.} به چه معنی است؟ فرمود: کلماتی است که در آنها نهایت تلاش را کرده است؛ و فرمود: او هنگام صبح و شب میگفت: «الّلهمّ إنّی أصبحتُ اُشهدکَ أنّه ما أصبح بی من نعمة أو عافیة فی دین أو دنیا فانّه منک...»{خدایا، در این صبحگاهی که آغاز کردم، تو را گواه میگیرم که هر نعمت و عافیتی که در دین و دنیا در این صبحگاه برایم وجود دارد، به راستی که از سوی توست، یگانه هستی و هیچ شریکی برای تو وجود ندارد؛ به خاطر آن، ای پروردگار، تا خشنود شدنت و بعد از خشنودیات، تو را ستایش میکنم و از تو سپاسگزاری مینمایم.} از این رو بنده سپاسگزار نامیده شد.(2)
روایت33.
مجالس المفید: امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس موقع صبح قبل از طلوع خورشید، و موقع شب کردن قبل از غروب خورشید، بگوید: «أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له...»{گواهی میدهم هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست، و گواهی میدهم که محمد بنده و فرستاده اوست، و گواهی میدهم که دین، همان است که تشریع کرد، و اسلام همان گونه است که توصیف کرد، و کتاب همان است که نازل کرد، و سخن همان است که گفته است، و اینکه خدا همان حقیقت آشکار است؛ خداوند، محمد و خاندان محمد را با سلام یاد کرده.} خداوند درهای هشتگانه بهشت را برای او میگشاید و به او گفته میشود: از هر یک از درها که خواستی، وارد شو.(3)
روایت34.
المکارم: امام صادق علیه السلام هنگام صبح شدن میفرمود: {با نام خدا، و با یاری خدا، و به سوی خدا، و از سوی خدا، و در راه خدا، و بر آیین رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ خدایا، جانم را به تو تسلیم کردم، و کارم را به تو واگذاشتم، و به سوی تو روی کردم، و بر تو توکل نمودم، ای پروردگار جهانیان؛ خدایا، ایمان مرا از روبرو و از پشت سر و از سمت راست و از سمت چپ و از بالای سرم و از پایینم، حفظ بفرما؛ هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا نیست؛ گذشت و ایمنی از هر بدی در دنیا و آخرت را از خدا درخواست میکنم .
خدایا، از عذاب قبر، و از تنگی قبر، و از فشار قبر به تو پناه میآورم؛ و از کیفرهایی که در شب و روز نازل شوند، به تو پناه میآورم؛ خدایا، ای پروردگار ماه با احترام، و ای پروردگار خانه با احترام، و ای پروردگار شهر با احترام، و ای پروردگار حرم و خارج حرم، بر محمد و خاندان محمد از سوی من سلام برسان؛ خدایا،
ص: 263
بِقَوْلِهِ لِنَوْحٍ إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً(1) فَقَالَ کَلِمَاتٍ بَالَغَ فِیهِنَّ وَ قَالَ کَانَ إِذَا أَصْبَحَ وَ أَمْسَی قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ أُشْهِدُکَ أَنَّهُ مَا أَصْبَحَ بِی مِنْ نِعْمَةٍ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا فَإِنَّهُ مِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ فَلَکَ الشُّکْرُ بِهِ عَلَیَّ یَا رَبِّ حَتَّی تَرْضَی وَ بَعْدَ الرِّضَا فَسُمِّیَ بِذَلِکَ عَبْداً شَکُوراً(2).
مَجَالِسُ الْمُفِیدِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ إِذَا أَصْبَحَ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ إِذَا أَمْسَی قَبْلَ أَنْ تَغْرُبَ الشَّمْسُ- أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الدِّینَ کَمَا شَرَعَ وَ الْإِسْلَامَ کَمَا وَصَفَ وَ الْقَوْلَ کَمَا حَدَّثَ وَ الْکِتَابَ کَمَا أَنْزَلَ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ ذَکَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ بِالسَّلَامِ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ وَ قِیلَ لَهُ ادْخُلْ مِنْ أَیِّ أَبْوَابِهَا شِئْتَ (3).
الْمَکَارِمُ کَانَ الصَّادِقُ علیه السلام یَقُولُ: إِذَا أَصْبَحَ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ إِلَی اللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَسْلَمْتُ نَفْسِی وَ إِلَیْکَ فَوَّضْتُ أَمْرِی وَ إِلَیْکَ وَجَّهْتُ وَجْهِی وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ احْفَظْنِی بِحِفْظِ الْإِیمَانِ مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ وَ مِنْ خَلْفِی وَ عَنْ یَمِینِی وَ عَنْ شِمَالِی وَ مِنْ فَوْقِی وَ مِنْ تَحْتِی (4)
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِیَةَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضِیقِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ سَطَوَاتِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ اللَّهُمَّ رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ وَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ وَ رَبَّ الْحِلِّ وَ الْحَرَامِ أَبْلِغْ مُحَمَّداً وَ آلَهُ عَنِّی السَّلَامَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ
ص: 263
به نگاهدار مستحکم تو پناه میبرم؛ و از اینکه مرا با غرق گشتن یا سوختن یا از روی قصاص یا در زندان، یا از روی ستم، یا افتادن در چاه، یا خوراک درندگان شدن، یا مرگ ناگهانی، یا با هر نوع مردن بد، بمیرانی، به - کمالات یا سپاه - گرد آمده تو پناه میبرم؛ ولی میخواهم مرا در بستر خودم، در حالی که در طاعت تو و طاعت فرستاده تو، که درود تو نثار او باد، باشم و به حقیقت دست یافته و از اشتباه دور باشم؛ یا در صفی باشم که اهل آن را در کتاب خود ستوده و فرمودهای: «کأنّهم بنیانٌ مرصوص»،(1){چنان که گویی بنایی ریخته شده از سُرب اند.}، در حالی که به حقیقت دست یافته و از اشتباه به دور باشم، بمیرانی.
خودم و دینم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و آنچه را که پروردگارم به من روزی کرده است، در پناه خدای یگانه یکتای بینیازی که نه زاده شده و نه زاییده شده، و نه برای او همتایی وجود دارد، قرار میدهم. خودم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و آنچه را که پروردگارم به من روزی کرده است را در پناه پروردگار سپیده دم... - تا آخر سوره، - قرار میدهم. خودم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و آنچه را که پروردگارم به من روزی کرده است، به پروردگار مردم... - تا آخر سوره - قرار میدهم.}
و ده مرتبه بگو: {به تعداد آفریدههای خدا، خدا را سپاس میگویم؛ مثل آفریدههای خدا، خدا را سپاس میگویم؛ به میزان مرکب کلمات خدا، خدا را سپاس میگویم؛ به سنگینی عرش خدا، خدا را سپاس میگویم؛ به میزان خشنودی خدا، او را سپاس میگویم؛ هیچ خدایی جز الله بردبار بزرگوار وجود ندارد؛ هیچ خدایی جز الله والامرتبه بزرگ وجود ندارد؛ خدایا، از دچار شدن به بدبختی به تو پناه میآورم؛ و از سرزنش دشمنان به تو پناه میآورم؛ و از ناداری و سنگین شدن بارم به تو پناه میآورم؛ و از نظر بد در خانواده و دارایی و فرزندان، به تو پناه میآورم؛ و بر پیامبر و خاندان او درود فرست.}(2)
الکافی: با سند موثق از ابی بصیر روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم، درود خدا نثار او، هنگام صبح میگفت:... و مثل آن را بیان فرمود.(3)
مصباح الشیخ: دعایی دیگر در مورد دعاهای صبح و شب وجود دارد که عبارت است از: «بسم الله و بالله» تا آخر دعا؛(4) و بین کتابها اختلاف اندکی در آن وجود دارد که ما کاملترین و درستترین آن را انتخاب کردیم.
توضیح
«بسم الله» یعنی در تمام کارهایم از اسم خدای منزّه و ذات پاک او یاری میجویم. «إلی الله» یعنی پناه بردنم یا بازگشتنم به سوی اوست. «من الله» یعنی من و تمام چیزها از او
ص: 264
بِدِرْعِکَ الْحَصِینَةِ وَ أَعُوذُ بِجَمْعِکَ أَنْ تُمِیتَنِی غَرَقاً أَوْ حَرَقاً أَوْ قَوَداً أَوْ صَبْراً أَوْ هَضْماً أَوْ تَرَدِّیاً فِی بِئْرٍ أَوْ أَکِیلَ السَّبُعِ أَوْ مَوْتَ الْفَجْأَةِ أَوْ بِشَیْ ءٍ مِنْ مِیتَةِ السَّوْءِ وَ لَکِنْ أَمِتْنِی عَلَی فِرَاشِی فِی طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُصِیباً لِلْحَقِّ غَیْرَ مُخْطِئٍ أَوْ فِی الصَّفِّ الَّذِی نَعَتَّ أَهْلَهُ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ (1) مُصِیباً لِلْحَقِّ غَیْرَ مُخْطِئٍ أُعِیذُ نَفْسِی وَ دِینِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی بِاللَّهِ الْوَاحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ أُعِیذُ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی- بِرَبِّ الْفَلَقِ إِلَی آخِرِهِ أُعِیذُ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی بِرَبِّ النَّاسِ إِلَی آخِرِهِ وَ قُلْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ مَا خَلَقَ اللَّهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ مِثْلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ زِنَةَ عَرْشِهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ
رِضَا نَفْسِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ دَرَکِ الشَّقَاءِ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفَقْرِ وَ الْوَقْرِ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ الْمَنْظَرِ فِی الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ وَ صَلِّ عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ (2).
الْکَافِی، بِسَنَدٍ مُوَثَّقٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کَانَ أَبِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَقُولُ إِذَا أَصْبَحَ وَ ذَکَرَ مِثْلَهُ (3).
مِصْبَاحُ الشَّیْخِ،: فِی أَدْعِیَةِ الصَّبَاحِ وَ الْمَسَاءِ دُعَاءٌ آخَرُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ إِلَی آخِرِ الدُّعَاءِ(4).
و بین الکتب اختلاف یسیر اخترنا منها ما هو أجمع و أصح
بسم الله أی أستعین فی جمیع أموری باسمه سبحانه و بذاته الأقدس و إلی الله أی التجائی أو مرجعی إلیه و من الله أی أنا و جمیع الأشیاء
ص: 264
هستیم؛ یا از او توفیق میخواهم. «فی سبیل الله» یعنی خودم و کارهایم و خواستههایم، همگی را در راه خدا قرار دادهام تا برای او خالص شود و من در راه خدا قرار دارم و برای او جامه طاعت پوشیدهام. «و علی ملِّة رسول الله صلی الله علیه و آله» یعنی من به آن پایبندم؛ یا کارهایم را در راستای آنها قرار میدهم.
«إلیک أسلمتُ نفسی» اشاره به این دارد که اعضای بدن او در دستورها و منعها، مطیع خدای والامرتبه است؛ «الیک فوّضت امری» اشاره به این است که کارهای او به خدا واگذار شده و تدبیر کنندهای غیر از او وجود ندارد. و عبارت «بحفظِ الایمان» اشاره دارد به اینکه ایمانم را حفظ کنی، یا با آنچه اهل ایمان را حفظ مینمایی؛ یا با نگاه داشتنی که مرا از جاهای هولناک دنیا و آخرت ایمن سازی، که «مؤمن»،{ایمنی دهنده} از اسمهای خدای منزّه است. «من بین یدی...» تمام جهتهای ششگانه را با کنارههای آن بیان کرده است؛ زیرا هر بلا یا گرفتاری که به انسان میرسد، اگر از ناحیه شخص دیگری باشد، از یکی از این جهتهای ششگانه میرسد. سپس فرمود: «و من قبلی» تا بدیهایی را که از سوی نفس خودش به او میرسد، نیز در بر بگیرد. گفته شده است: منظور از چهار جهت اول، چیزهایی است که از سوی آفریدگان برای او پیش میآید و دو مورد باقی مانده، از ناحیه خدا است. «سطواتِ الله» یعنی کیفرهای او که در شب و روز نازل میشود و «السطوة» یعنی چیره شدن و خشم راندن؛ و «الدرع الحصینة» کنایه از مراقبت و نگاهداری اوست.
«أعوذ بجمعک»، یعنی به کمالاتی که در تو گرد آمده است؛ یا به سپاه تو از فرشتگان و پیامبران و جانشینان او علیهم السلام. در النهایه، «الجمع»، یعنی سپاه، و - معنی عبارت این است: - گرد آوردن اشیا از سوی تو و نگاهداری آنها. در النهایه، «شرق بذلک» یعنی با آن خفه شد؛ و حدیث «الحرق و الشرق شهادة» - به این معنی است. - «هو الّذی یشرق بالماء»، یعنی - با آب خفه میشود و - پس میمیرد. پایان. نتیجه اینکه، «الشرق» آن است که چیزی در گلویش بماند و نتواند آن را فرو ببرد تا اینکه بمیرد. «القود» با فتحه حروف، یعنی قصاص. «القتل صبراً» آن است که شخص، برای کشتن دستگیر و زندانی شود، سپس کشته شود، و این شدیدترین نوع کشتن است. «الهضم» یعنی شکستن، و «هضمه حقَّه» یعنی بچه او ستم کرد. در بیشتر نسخههای الکافی به جای آن، «مسمّاً» آمده است که با فتحه میم یا با ضمه آن، مصدر میمی از «أسمّه» میشود، یعنی به او سم نوشانید؛ هر چند در لغت، صیغه إفعال با این معنی وجود ندارد؛ یا اینکه با ضمه میم و کسره سین و تشدید میم دومی، خوانده شود، یعنی روز دارای باد گرم؛ در القاموس، «سم یومنا» با ضمه، «فهو مسموم، و سامٌّ، و مُسِمٌّ» - در همین معنی به کار رفته است. - و در بعضی نسخهها، «سمّاً» آمده که آشکارتر است. «البنیان» یعنی دیوار. «الرصّ» یعنی چسباندن قسمتی از چیز به
ص: 265
منه أو أستمد التوفیق منه تعالی و فی سبیل الله أی جعلت نفسی و أعمالی و إرادتی کلها فی سبیل الله حتی تکون خالصة له و أنا فی سبیل الله و متلبس بطاعته و علی ملة رسول الله صلی الله علیه و آله أی أنا مقیم علیها أو أجعل أعمالی موافقة لها.
إلیک أسلمت نفسی إشارة إلی أن جوارحه منقادة لله تعالی فی أوامره و نواهیه و قوله إلیک فوضت أمری إلی أن أموره الخارجة مفوضة إلیه لا مدبر لها غیره بحفظ الإیمان أی بأن تحفظ إیمانی أو مع حفظه أو بما تحفظ به أهل الإیمان أو بحفظ تؤمننی به من مخاوف الدنیا و الآخرة فإن المؤمن من أسمائه سبحانه من بین یدی استوعب الجهات الستة بحذافیرها لأن ما یلحق الإنسان من بلیة أو فتنة فإنما یلحقه و یصل إلیه من إحدی هذه الجهات الست إذا کان من غیره ثم قال و من قبلی لیشمل الشرور التی تصل إلیه من قبل نفسه و قیل الجهات الأربع الأول المراد منها ما یصیبه من قبل الخلق و الباقیتان من قبل الله و سطوات الله عقوباته النازلة باللیل و النهار و السطوة القهر و البطش و الدرع الحصینة کنایة عن حفظه و حراسته.
و أعوذ بجمعک أی بجامعیتک للکمالات أو بجیشک من الملائکة و الأنبیاء و الأوصیاء علیهم السلام و فی النهایة الجمع الجیش أو بجمعک للأشیاء و حفظک لها و فی النهایة شرق بذلک غص به و منه الحدیث الحرق و الشرق شهادة هو الذی یشرق بالماء فیموت انتهی و الحاصل أن الشرق هو أن یعترض شی ء فی حلقه و لا یندفع إلی أن یموت و القود بالتحریک القصاص و القتل صبرا هو أن یؤخذ و یحبس للقتل ثم یقتل و هذا أشد أنواع القتل و الهضم الکسر و هضمه حقه ظلمه و فی أکثر نسخ الکافی مکانه مسما فیکون بفتح المیم مصدرا میمیا أو بضمها من أسمه أی سقاه سما و إن لم یذکر فی اللغة بناء الإفعال بهذا المعنی أو بضم المیم و کسر السین و تشدید المیم أی یوم ذی سموم فی القاموس سم یومنا بالضم فهو مسموم و سام و مسم و فی بعض النسخ سما و هو أظهر و البنیان الحائط و الرص إلصاق الشی ء بعضه
ص: 265
قسمت دیگر. «الوقر»، همان طور که در النهایه آمده است، یعنی سنگینی شنوایی؛ یا هر نوع سنگینی، ناشی از بدهی و گناهان و جز آن دو .
روایت35.
المکارم: علی علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: در انسان سیصد و شصت رگ متحرک و ساکن وجود دارد؛ اگر رگهای متحرک از فعالیت باز ایستند، انسان باقی نمیماند، و اگر رگهای ساکن به حرکت در آیند، انسان هلاک میشود؛ و فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله هر روز هنگامی که صبح میشد و خورشید طلوع میکرد، میگفت: «الحمد لله ربّ العالمینَ کثیراً طیباً علی کلِّ حال»،{سپاس فراوان و پاک، در هر حالتی مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است.} آن را از روی سپاسگزاری، سیصد و شصت مرتبه میگفت.(1)
اعلام الدین: مثل آن را روایت کرده و در آن، «حمداً کثیراً»،{سپاس فراوان.} آورده است.
روایت36.
جامع الخبار: از دعاهای سرّی خاندان محمد صلی الله علیه و آله در درود فرستادن بر پیامبر و خاندان او، این است: {خدایا، بر محمد و خاندان محمد در میان پیشینیان درود فرست؛ و بر محمد و خاندان محمد در میان پسینیان درود فرست؛ و بر محمد و خاندان محمد در جایگاه والا درود فرست؛ و بر محمد و خاندان محمد در میان فرستادگان درود فرست؛ خدایا، به محمد دستاویز و شرافت و برتری و درجه بزرگ عطا کن؛ خدایا، من به محمد و خاندان او ایمان آوردم، در حالی که او را ندیدهام، پس در روز قیامت مرا از دیدن او محروم مفرما، و همنشینی با او را روزیام کن، و جان مرا در پایبندی به آیین او بستان، و مرا از حوض او، نوشیدنی گوارا و دلنشین و آرامش بخش، که بعد از آن هرگز تشنه نگردم، بنوشان؛ که تو بر هر چیزی توانایی؛ خدایا، همان طور که بدون دیدن به محمد ایمان آوردم، پس در بهشت سیمای او را به من بشناسان؛ خدایا، از طرف من به روح محمد تحیت فراوان و سلام برسان.}
هر کس با این صلوات بر پیامبر درود فرستد، گناهانش نابود میگردند، و اشتباهاتش آمرزیده میشوند، و شادی همیشگی پیدا میکند، و دعایش مستجاب میشود و خواستهاش به او داده میشود، و در روزیاش گسترش داده میشود، و بر دشمنش یاری میشود، و برای او سبب انواع خوبی آماده میشود، و در بهشت بالاتر از یاران پیامبرش و در پیش روی او قرار داده میشود؛ آنها را سه مرتبه در صبحگاه و سه مرتبه در شامگاه بگوید.(2)
روایت37.
فلاح السائل: از اعمال هنگام دگرگون شدن خورشید به هنگام غروب، چیزی است که از امام باقر علیه السلام
ص: 266
ببعض و الوقر ثقل السمع کما فی النهایة أو کل ثقل من الدیون و الذنوب و غیرهما.
الْمَکَارِمُ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: فِی ابْنِ آدَمَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ عِرْقاً مُتَحَرِّکَةً وَ سَاکِنَةً فَلَوْ سَکَنَ الْمُتَحَرِّکُ لَمْ یَبْقَ الْإِنْسَانُ وَ لَوْ تَحَرَّکَ السَّاکِنُ لَهَلَکَ الْإِنْسَانُ قَالَ وَ کَانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فِی کُلِّ یَوْمٍ إِذَا أَصْبَحَ وَ طَلَعَتِ الشَّمْسُ یَقُولُ- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ کَثِیراً طَیِّباً عَلَی کُلِّ حَالٍ یَقُولُهَا ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّینَ مَرَّةً شُکْراً(1).
أَعْلَامُ الدِّینِ،: مِثْلَهُ وَ فِیهِ حَمْداً کَثِیراً.
جَامِعُ الْأَخْبَارِ،: مِنْ سِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فِی الصَّلَاةِ عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْأَوَّلِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِیلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْکَبِیرَةَ اللَّهُمَّ إِنِّی آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لَمْ أَرَهُ فَلَا تَحْرِمْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ رُؤْیَتَهُ وَ ارْزُقْنِی صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنِی عَلَی مِلَّتِهِ وَ اسْقِنِی مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیّاً سَائِغاً هَنِیئاً لَا أَظْمَأُ بَعْدَهُ أَبَداً إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ کَمَا آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ وَ لَمْ أَرَهُ فَعَرِّفْنِی فِی الْجِنَانِ وَجْهَهُ اللَّهُمَّ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ عَنِّی تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلَاماً فَإِنَّ مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیَّ بِهَذِهِ الصَّلَوَاتِ هُدِمَتْ ذُنُوبُهُ وَ غُفِرَتْ خَطَایَاهُ وَ دَامَ سُرُورُهُ وَ اسْتُجِیبَ دُعَاؤُهُ وَ أُعْطِیَ أَمَلَهُ وَ بُسِطَ لَهُ فِی رِزْقِهِ وَ أُعِینَ عَلَی عَدُوِّهِ وَ هُیِّئَ لَهُ سَبَبُ أَنْوَاعِ الْخَیْرِ وَ یُجْعَلُ مِنْ رُفَقَاءِ نَبِیِّهِ بَیْنَ یَدَیْهِ فِی الْجِنَانِ الْأَعْلَی یَقُولُهُنَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ غُدْوَةً وَ ثَلَاثاً عَشِیَّةَ(2).
فَلَاحُ السَّائِلِ،: مِنَ الْعَمَلِ عِنْدَ تَغَیُّرِ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ أَنْ تَعْمَلَ وَ تَقُولَ کَمَا
ص: 266
روایت کردیم که فرمود: وقتی آفتاب بر قلّه کوه سُرخ می شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله چشمانش پر از اشک می گردید و می فرمود: {ستم من با پناهنده شدن به عفو تو، و گناهانم با پناهنده شدن به آمرزشت، و هراسم با پناهنده شدن به امنیّت تو، و خواری ام با پناهنده شدن به عزّت تو، و ناداری ام با پناهنده شدن به بی نیازی تو، و روی افسرده و نابود شونده ام با پناهنده شدن به روی پاینده و بزرگوارت شب نموده است؛ خدایا، لباس عافیتت را به من بپوشان، و مرا زیر پوشش کرامت خود قرار ده، و رحمتت را بر من گسترده ساز، و مرا از بدی رساندن آفریدههایت، چه از جن و چه از انسان، نگاه دار؛ ای خدا، ای رحمت گستر، ای مهربان.}(1)
رساله محاسبة النفس نوشته سیّد بن طاووس، مثل همین روایت را آورده است.
توضیح
جوهری گفته است: «هملت عینه» یعنی سرشار از اشک شد.
روایت38.
فلاح السائل: میگویم: و نیز هنگام غروب آفتاب و بعد از طلوع فجر، تسبیح و تهلیل میگوید، چنانکه از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: علی علیه السلام وقتی صبح می کرد، می فرمود: «مرحباً بکُما من مَلَکینِ حفیظینِ کریمینِ، اُملی علیکما ما تُحبّان إن شاء الله»،{خوش آمدید ای دو فرشته نگاهبان بزرگوار، به خواست خدا، آنچه را که شما دوست می دارید، بر شما املا می کنم.} پس تا طلوع آفتاب مشغول تسبیح و تهلیل می شد و بعد از عصر تا غروب آفتاب نیز چنین می کرد.(2)
و آنچه را که امیة بن علی از امام صادق علیه السلام روایت کرده، میگوید که فرمود: هرکس هنگام غروب آفتاب در هر روز بگوید: «یا مَن خَتَمَ النّبوَّةَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علی و آله، إِختِم لی فی یَومی هذا بِخَیرٍ، و شَهری بِخَیرٍ، و سَنَتی بِخَیرٍ، و عُمری بِخَیرٍ»،{ای خدایی که پیامبری را به محمّد صلی الله علیه و آله خاتمه دادی، این روز و ماه و سال و عمرم را به خوبی خاتمه ده.} و در آن شب یا در جمعه همان هفته، یا در آن ماه، یا در آن سال بمیرد، وارد بهشت می گردد.(3)
ص: 267
رَوَیْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَی الرَّبِیعِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْمُسْلِیِّ وَ مُسْلِیَةُ قَبِیلَةٌ مِنْ مَذْحِجٍ بِإِسْنَادِهِ فِی کِتَابِ أَصْلِهِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ أَبِی عَمْرَةَ- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا احْمَرَّتِ الشَّمْسُ عَلَی قُلَّةِ الْجَبَلِ هَمَلَتْ عَیْنَاهُ دُمُوعاً ثُمَّ قَالَ أَمْسَی ظُلْمِی مُسْتَجِیراً بِعَفْوِکَ وَ أَمْسَتْ ذُنُوبِی مُسْتَجِیرَةً بِمَغْفِرَتِکَ وَ أَمْسَی خَوْفِی مُسْتَجِیراً بِأَمْنِکَ وَ أَمْسَی ذُلِّی مُسْتَجِیراً بِعِزِّکَ وَ أَمْسَی فَقْرِی مُسْتَجِیراً بِغِنَاکَ وَ أَمْسَی وَجْهِیَ الْبَالِی الْفَانِی مُسْتَجِیراً بِوَجْهِکَ الْبَاقِی الْکَرِیمِ اللَّهُمَّ أَلْبِسْنِی عَافِیَتَکَ وَ جَلِّلْنِی کَرَامَتَکَ وَ غَشِّنِی رَحْمَتَکَ وَ قِنِی شَرَّ خَلْقِکَ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ (1).
رسالة محاسبة النفس، للسید ابن طاوس: مثله
قال الجوهری هملت عینه فاضت.
فَلَاحُ السَّائِلِ، أَقُولُ: وَ یُسَبِّحُ وَ یُهَلِّلُ عِنْدَ الْغُرُوبِ وَ بَعْدَ الْفَجْرِ کَمَا رَوَیْنَاهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ الْمَشْهُودِ بِثِقَتِهِ بِإِسْنَادِهِ إِلَی الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ إِذَا أَصْبَحَ یَقُولُ مَرْحَباً بِکُمَا مِنْ مَلَکَیْنِ حَفِیظَیْنِ کَرِیمَیْنِ أُمْلِی عَلَیْکُمَا مَا تُحِبَّانِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَلَا یَزَالُ فِی التَّسْبِیحِ وَ التَّهْلِیلِ حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ کَذَلِکَ بَعْدَ الْعَصْرِ حَتَّی تَغْرُبَ الشَّمْسُ (2)
وَ یَقُولُ مَا رَوَاهُ أَحْمَدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ أَحْمَدَ الْجَبَّانِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سُفْیَانَ الْبَزَوْفَرِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَخْلَدٍ- عَنْ هَمَّامِ بْنِ نَهِیکٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هُلَیْلٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ- عَنْ أُمَیَّةَ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَنْ قَالَ عِنْدَ غُرُوبِ الشَّمْسِ فِی کُلِّ یَوْمٍ یَا مَنْ خَتَمَ النُّبُوَّةَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله اخْتِمْ لِی فِی یَوْمِی هَذَا بِخَیْرٍ وَ سَنَتِی بِخَیْرٍ وَ عُمُرِی بِخَیْرٍ فَمَاتَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ أَوْ فِی تِلْکَ الْجُمْعَةِ أَوْ فِی ذَلِکَ الشَّهْرِ أَوْ فِی تِلْکَ السَّنَةِ دَخَلَ الْجَنَّةَ(3)
ص: 267
مؤلف
همچنین پیش از غروب، با صد تکبیر خداوند بزرگوار را به بزرگی یاد کند؛ چرا که از علیّ بن حسین علیهما السلام روایت شده که فرمود: صد بار «اللّه أَکبر» گفتن پیش از غروب آفتاب، بر تر از آزاد نمودن صد برده است.(1)
همچنین در کتاب فضل الدعا از سعد بن عبدالله روایت شده است که
امام باقر علیه السلام فرمود: هرکس پیش از طلوع و غروب آفتاب، صد بار «الله أکبر» بگوید، مانند پاداش کسی که صد برده آزاده کرده است، برای او نوشته می شود.(2)
و از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: چه خوب است که هر یک از شما هنگام صبح و شام، سه بار بگوید: {خدایا، ای گرداننده دل ها و دیدگان، قلبم را بر دینت استوار گردان، و دلم را بعد از آنکه هدایت فرمودی منحرف مفرما، و رحمتی از جانب خویش به من ارزانی دار، به راستی که تو بسیار بخشنده ای؛ و مرا به رحمت خویش از آتش در پناه خویش درآور. خدایا، عمر مرا طولانی گردان، و روزی ام را وسعت ده، و رحمتت را بر من بگستران، و اگر در نزد تو در و امّ الکتاب بدبخت هستم، پس مرا نیکبخت قرار ده، که تو هرچه را بخواهی محو و یا ثابت می گردانی، و امّ الکتاب تنها در نزد توست.}(3)
و نیز آنچه را که از امام صادق علیه السلام روایت شده است میگوید که فرمود: دعا کردن پیش از طلوع و غروب آفتاب و همراه با طلوع آفتاب و مغرب، سنّت واجب است؛ ده مرتبه می گوید: {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست، فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست، زنده می کند و می میراند و می میراند و زنده می گرداند، و او خود زنده ای است که نمی میرد، خوبی تنها به دستِ اوست، و او
ص: 268
وَ یُکَبِّرُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ مِائَةَ تَکْبِیرَةٍ قَبْلَ الْغُرُوبِ فَقَدْ رَوَیْنَا بِإِسْنَادِنَا إِلَی جَعْفَرِ بْنِ سُلَیْمَانَ وَ هُوَ مِنْ أَصْحَابِنَا الثِّقَاتِ فِی کِتَابِ ثَوَابِ الْأَعْمَالِ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام مَنْ قَالَ مِائَةَ مَرَةٍ اللَّهُ أَکْبَرُ قَبْلَ مَغِیبِ الشَّمْسِ کَانَ أَفْضَلَ مِنْ عِتْقِ مِائَةِ رَقَبَةٍ(1)
وَ رَوَیْنَا أَیْضاً عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مِنْ کِتَابِ فَضْلِ الدُّعَاءِ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام أَنَّ مَنْ کَبَّرَ اللَّهَ مِائَةَ تَکْبِیرَةٍ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا کُتِبَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کَأَجْرِ مَنْ أَعْتَقَ مِائَةَ رَقَبَةٍ(2) وَ رَوَیْنَاهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بِإِسْنَادِهِ إِلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام بِلَفْظِ رِوَایَةِ جَعْفَرِ بْنِ سُلَیْمَانَ وَ یَقُولُ أَیْضاً مَا رَوَاهُ أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَی ره- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ هَارُونَ بْنِ حُمْدُونٍ الْمَدَائِنِیِّ- عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ أَخِیهِ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ- عَنْ أَبِی دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ مُحَسِّنٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَا عَلَی أَحَدِکُمْ أَنْ یَقُولَ إِذَا أَصْبَحَ وَ أَمْسَی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- اللَّهُمَّ مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ وَ لَا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ وَ أَجِرْنِی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِی وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ إِنْ کُنْتُ عِنْدَکَ فِی أُمِّ الْکِتَابِ شَقِیّاً فَاجْعَلْنِی سَعِیداً فَإِنَّکَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ أُمُّ الْکِتَابِ (3)
وَ یَقُولُ أَیْضاً مَا رَوَاهُ عَلِیُّ بْنُ مَهْزِیَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ- عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی هَاشِمٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ الدُّعَاءُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا سُنَّةٌ وَاجِبَةٌ مَعَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ الْمَغْرِبِ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ
ص: 268
بر هر چیزی تواناست.}(1)
و نیز ده مرتبه می گوید: «أعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین، و أعوذ بالله أن یحضرونِ، إن الله هو السمیع العلیم»،{از وسوسه های شیطان ها، به خداوند شنوای دانا پناه می برم؛ از اینکه [آنها] به پیش من حاضر شوند به خدا پناه می برم، به راستی که خداوند، شنوای داناست.}(2)
الکافی: مثل همین را به نقل از العدة روایت کرده است؛ با این تفاوت که در آخر آن افزوده است: قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب، و اگر آن را فراموش کردی، همان گونه که قضای نماز فراموش شده را بجای میآوری، قضای آن را بجای میآوری.(3)
توضیح
«مع طلوع الشمس»، گویا منظور از همراهی، همان نزدیک است؛ یا اینکه منظور از آن، با در تقدیر گرفتن کلمه «أو»،(یا) اختیاری بودن آن است؛ یا اینکه تنها مربوط به «واجبة» باشد، یعنی لزوم آن، منحصر بوده و تنها محدود به آن دو موقع است. در بعضی نسخههای فلاح السائل، «بین طلوع الشمس» آمده است که احتمال اخیر را میرساند؛ یعنی اگر انجام آن قبل از طلوع را از دست دادی، پس باید تا وقت غروب بجای آوری؛ و نیز ممکن است توضیح برای قبل از غروب باشد. در بیشتر نسخههای کافی، «مع طلوع الفجر» آمده است که منظور از آن، بیان ابتدا و انتهای دومی میشود؛ و گفته است که در اولی، اعلام این نکته است که در آن، گستردگی زمان و ادامه داشتن منظور بوده است و در دومی، اعلام اینکه فرصت در آن، تنگ است؛ زیرا منظور از عبارت «مع الغروب»، اشراف داشتن او بر غروب است. و ممکن است تکرار «یُمیت و یُحیی» برای بیان تکرار صدور این دو کار از خدای متعال و استمرار داشتن آن باشد؛ و منظور از زنده کردن نخست، زنده کردن در دنیا است؛ و میراندن نخست، همان مرگ در دنیا است، و میراندن دومی، همان میراندن در قبر است که در عین حال، به زنده کردن در قبر نیز اشاره دارد، و زنده کردن دومی، زنده کردن هنگام برانگیخته شدن در قیامت کبری است.
روایت39.
فلاح السائل: و نیز آنچه را که از امام صادق علیه السلام روایت شده است، میگوید؛ فرمود: هنگام صبح و شام، دست خویش را بر سر بگذار و سپس بر صورت خود بکش و بعد همه محاسن خود را به دست بگیر و بگو: {خداوندی را که هیچ خدایی جز او وجود ندارد، داننده نهان و آشکار، بخشنده و مهربان، زنده و برپادارنده است، نه خوابی سبک او را فرو می گیرد و نه خوابی گران، آنچه
ص: 269
عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ-(1) وَ یَقُولُ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ یَحْضُرُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ عَشْرَ مَرَّاتٍ (2).
الْکَافِی، عَنِ الْعِدَّةِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ: مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ زَادَ فِی آخِرِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ فَإِنْ نَسِیتَ قَضَیْتَ کَمَا تَقْضِی الصَّلَاةَ إِذَا نَسِیتَهَا(3).
مع طلوع الشمس لعل المراد بالمعیة القرب أو الغرض التخییر بتقدیر کلمة أو أو متعلق بقوله واجبة فقط أی یلزم و یتضیق و یتعین عندهما و فی بعض نسخ فلاح السائل بین طلوع الشمس فیحتمل الأخیر أی إن فاتک قبل الطلوع فلا بد من الإتیان به إلی وقت المغرب و یمکن أن یکون بیانا لقبل الغروب و فی أکثر نسخ الکافی مع طلوع الفجر فالمراد بیان ابتداء و انتهاء الثانی و قیل فی الأول إعلام بأن فیه سعة و امتدادا و فی الثانی إعلام بأن فیه ضیقا لأن قوله مع المغرب المراد به إشرافها علی الغروب و یمیت و یحیی یمکن أن یکون التکرار لبیان تکرر صدور الفعلین منه تعالی و استمرارهما و المراد بالإحیاء أولا الإحیاء فی الدنیا و بالإماتة أولا الإماتة فی الدنیا و بها ثانیا الإماتة فی القبر ففیه الإشارة إلی إحیاء القبر ضمنا و بالإحیاء ثانیا الإحیاء عند النشور.
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ یَقُولُ أَیْضاً مَا رَوَاهُ عَلِیُّ بْنُ مَهْزِیَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بقاع [بَقَّاحٍ] عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ سَالِمٍ الْبَجَلِیِّ عَنْ عَامِرِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیْتَ فَضَعْ یَدَکَ عَلَی رَأْسِکَ ثُمَّ أَمْرِرْهَا عَلَی وَجْهِکَ ثُمَّ خُذْ بِمَجَامِعِ لِحْیَتِکَ وَ قُلْ أَحَطْتُ عَلَی نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی مِنْ غَائِبٍ وَ شَاهِدٍ بِاللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ- الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ
ص: 269
در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روی آنان و آنچه در پشت سرشان است را می داند؛ و به چیزی از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمی یابند. کرسیِ او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهداری آنها بر او دشوار نیست، و اوست والایِ بزرگ، بر خودم و خانواده و دارایی و فرزندانم، چه غایب باشند و چه حضور داشته باشند، محافظ و نگاهبان قرار دادم.} که اگر آن را هنگام صبح بگویی، خداوند تا شب خودت و خانواده و دارایی و فرزندانت را نگاه می دارد، و اگر شب بگویی، تا صبح محفوظ می مانی.(1)
و نیز آنچه را که از امام صادق علیه السلام روایت شده است، میگوید؛ فرمود: نوح از آن جهت بنده بسیار سپاسگزار نامیده شد، که پیوسته در هر صبح و شام می گفت: {خدایا، تو را گواه میگیرم که هر نعمت و عافیتی که در دین و دنیا در شامگاه و صبحگاه برایم وجود دارد، از سوی توست، یگانه هستی و هیچ شریکی برای تو وجود ندارد؛ در هر حالتی تو را ستایش میکنم و از تو سپاسگزاری مینمایم.}
و جدّم ابوجعفر طوسی - که رضوان خدا بر او باد - در این روایت بعد از «لک الحمدُ و لک الشُّکر» افزوده است: «حتّی تَرضی و بعد الرضا»،{تا خشنود شدنت، و بعد از خشنودیات.}
مؤلف
از روایتهای دیگری که جدم شادروان ابوجعفر طوسی نقل کرده و به خط خود او یافتم، روایتی است که انس بن مالک از رسول خدا صلّی الله علی و آله نقل کرده که فرمود: هرکس یک بار هنگام شام و یک بار هنگام صبح بگوید: «سبحان الله و بحمده، سبحان الله العظیم»،{خداوند منزه است و او را ستایش میکنم؛ خدای بزرگ، منزّه است.} فرشته ای را که جاروبی از نقره دارد به بهشت گسیل می دارد، تا خاکِ بهشت را که مُشک بسیار خوشبوست، برای او جارو کند، سپس درختی برای او بنشاند، آنگاه دیواری بر گِرد آن بکشد، بعد دری بر آن بگذارد، سپس آن را قفل کند و بر آن در بنویسد: این بوستانِ فلانی پسر فلانی است.(2)
مؤلف
و نیز دیدم، ربیع بن محمد از امام صادق علیه السلام روایت کرده بود که فرمود: هرکس بگوید: «سبحان الله و بحمده، سبحان الله العظیم»،{خداوند منزّه است و او را ستایش میکنم؛ خدای بزرگ منزّه است.} جای تعجب نیست که خداوند، هزار گناه او را پاک نموده، و هزار نیکی برای او ثبت، و
ص: 270
ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ فَإِذَا قُلْتَهَا بِالْغَدَاةِ حُفِظْتَ فِی نَفْسِکَ وَ أَهْلِکَ وَ مَالِکَ وَ وُلْدِکَ حَتَّی تُمْسِیَ وَ إِذَا قُلْتَهَا بِاللَّیْلِ حُفِظْتَ حَتَّی تُصْبِحَ (1)
وَ یَقُولُ أَیْضاً مَا رَوَاهُ صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی یَرْفَعُهُ فِی کِتَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّمَا سُمِّیَ نُوحٌ عَبْداً شَکُوراً لِأَنَّهُ کَانَ علیه السلام یَقُولُ هَذَا عِنْدَ کُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ- اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنَّهُ مَا أَمْسَی وَ أَصْبَحَ بِی مِنْ عَافِیَةٍ أَوْ نِعْمَةٍ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا فَمِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الشُّکْرُ عَلَی کُلِّ حَالٍ وَ زَادَ جَدِّی أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِیُّ فِی رِوَایَتِهِ بَعْدَ قَوْلِهِ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الشُّکْرُ حَتَّی تَرْضَی وَ بَعْدَ الرِّضَا(2)
وَ مِمَّا رَوَیْنَاهُ عَنْ جَدِّی أَبِی جَعْفَرٍ الطُّوسِیِّ فِیمَا یَرْوِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ شَیْخِ الْقُمِّیِّینَ فِی زَمَانِهِ وَ وَجَدْتُهُ بِخَطِّ جَدِّی أَبِی جَعْفَرٍ الطُّوسِیِّ رِضْوَانُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ عَلَیْهِ قَالَ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ- عَنْ رَبِیعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِیِّ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ- عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ مَرَّةً إِذَا أَصْبَحَ وَ مَرَّةً إِذَا أَمْسَی بَعَثَ اللَّهُ مَلَکاً إِلَی الْجَنَّةِ مَعَهُ مِکْسَاحٌ مِنَ الْفِضَّةِ یَکْسَحُ لَهُ مِنْ طِینِ الْجَنَّةِ وَ هُوَ مِسْکٌ أَذْفَرُ ثُمَّ یَغْرِسُ لَهُ غَرْساً ثُمَّ یُحِیطُ عَلَیْهِ حَائِطاً ثُمَّ یُبَوِّبُ عَلَیْهِ بَاباً ثُمَّ یُغْلِقُهُ ثُمَّ یَکْتُبُ عَلَی الْبَابِ هَذَا بُسْتَانُ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ-(3)
وَ رَأَیْتُهُ قَدْ رَوَاهُ أَیْضاً الرَّبِیعُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِیُّ فِی کِتَابِ أَصْلِهِ بِإِسْنَادِهِ إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ طَلْحَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ مِنْ غَیْرِ عَجَبٍ مَحَا اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ سَیِّئَةٍ وَ أَثْبَتَ لَهُ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ کَتَبَ لَهُ أَلْفَ
ص: 270
شفاعت هزار نفر را برای او می نویسد، و هزار درجه پایه ایمانی او را بالا می برد، و از آن کلمه پرنده سفیدی می آفریند که پرواز می کند و تا روز قیامت می گوید: «سبحانَ الله و بحمده، سبحان الله العظیم»،{خداوند منزّه است و او را ستایش میکنم؛ خدای بزرگ، منزّه است.} و ثواب آن برای گوینده آن نوشته می شود.(1)
توضیح
جوهری گفته است: «کسحت البیت» یعنی خانه را جاروب زدم؛ و «المکسحة» یعنی چیزی که با آن، برف یا چیزهای دیگر را جاروب میکنند.
روایت40.
. فلاح السائل:(2)
مؤلف:
میگویم: جدّم ابی جعفر طوسی - که رضوان خدا بر او باد - در ضمن دعاهای وقت غروب، دعای عشرات را نیز نقل نموده و گفته است: مستحبّ است که هنگام صبح و شام دعای عشرات خوانده شود، و بهترین وقت خواندن آن، بعد از عصر روز جمعه است. و آن دعا به این صورت است:
{به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند منزّه است، و ستایش مخصوص خداست، و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، و خداوند بزرگ تر است، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خداوند بلند مرتبه بزرگ نیست، پاک و منزّه است خداوند در طول شب و حوالی روز، منزّه است خداوند در هنگام صبح و لحظات عصر، منزّه است خداوند در شام و صبح، منزّه است خداوند هنگامی که شب و یا صبح می کنید، و ستایش مخصوص اوست، در آسمان ها و زمین و شامگاهان و هنگامی که ظهر می کنید، زنده را از مرده بیرون می آورد، و مرده را از زنده بیرون می آورد، و زمین را بعد از مرگش زنده می سازد و بدین گونه از گورها بیرون آورده می شوید؛ منزّه است پروردگار تو، پروردگار شکوهمند، از آنچه وصف می کنند، و درود بر فرستادگان، و ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است.
منزّه است خداوندی که صاحب عالَم مُلک و ملکوت است، منزّه است خداوندی که دارای عزت و قدرت است، منزّه است خداوندی که دارنده بزرگمنشی و بزرگی است، فرمانروای حقّ و آشکار و ایمنی بخشنده نگهبان و پاکیزه است. منزّه است خداوند، پادشاه زنده ای که هرگز نمی میرد، منزّه است خداوند، پادشاه زنده پاکیزه، منزّه است خداوند پا برجای جاودانی، منزّه است خداوند جاودان پا برجا، منزّه است پروردگار بزرگ من، منزّه است پروردگاری که بلند مرتبه ترین است، منزّه است خداوندی که زنده پایدار است، منزّه است خداوندی که بلند مرتبه
ص: 271
شَفَاعَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ وَ خَلَقَ لَهُ مِنْ تِلْکَ الْکَلِمَةِ طَائِراً أَبْیَضَ یَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ یَکْتُبُ لِقَائِلِهَا(1).
قال الجوهری کسحت البیت کنسته و المکسحة ما یکنس به الثلج و غیره.
فَلَاحُ السَّائِلِ (2)،
أَقُولُ رَوَیْنَا بِإِسْنَادِنَا إِلَی جَدِّی أَبِی جَعْفَرٍ الطُّوسِیِّ رِضْوَانُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ عَلَیْهِ: فِی أَدْعِیَةِ الْمَغْرِبِ دُعَاءَ الْعَشَرَاتِ فَقَالَ وَ یُسْتَحَبُّ أَنْ یَدْعُوَ بِدُعَاءِ الْعَشَرَاتِ عِنْدَ الصَّبَاحِ وَ عِنْدَ الْمَسَاءِ وَ أَفْضَلُهُ بَعْدَ الْعَصْرِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ سُبْحَانَ اللَّهِ آناءِ اللَّیْلِ وَ أَطْرافَ النَّهارِ سُبْحَانَ اللَّهِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ سُبْحَانَ اللَّهِ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ سُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ- سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ سُبْحَانَ ذِی الْمُلْکِ وَ الْمَلَکُوتِ سُبْحَانَ ذِی الْعِزَّةِ وَ الْجَبَرُوتِ سُبْحَانَ ذِی الْکِبْرِیَاءِ وَ الْعَظَمَةِ الْمَلِکِ الْحَقِّ الْمُبِینِ الْمُهَیْمِنِ الْقُدُّوسِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْمَلِکِ
الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ سُبْحَانَ اللَّهِ الْمَلِکِ الْحَیِّ الْقُدُّوسِ سُبْحَانَ الْقَائِمِ الدَّائِمِ سُبْحَانَ الدَّائِمِ الْقَائِمِ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَی سُبْحَانَ الْحَیِّ الْقَیُّومِ سُبْحَانَ الْعَلِیِ
ص: 271
و بلند مرتبهترین است. او منزّه و بلند مرتبه است. بسیار منزّه - از هر گونه نقص و کاستی - و بسیار آراسته است، پروردگار ما و پروردگار فرشتگان و روح.
منزّه است خداوند جاودانی که هرگز غفلت نمی ورزد، منزّه است خداوند عالم بدون اینکه کسی به او آموخته باشد، منزّه است آفریننده آنچه دیده می شود و آنچه دیده نمی شود، منزّه است خداوندی که دیدگان را درمی یابد و چشمها او را درنمی یابند، و او لطیفِ آگاه است.
خدایا، صبح نمودم در حالی که از ناحیه تو در نعمت و خیر و برکت و عافیت قرار دارم، پس بر محمّد و خاندان او درود فرست، و نعمت و خیر و برکات و عافیتت را همراه با نجات دادنم از آتش، بر من کامل گردان، و شکر و عافیت و فضل و بزرگواریات را همواره تا زمانی که زنده ام داشته ای، روزی فرما؛ خدایا، تنها به نور تو هدایت گشتم، و به فضل تو بی نیاز گشتم، و به نعمت تو صبح و شام نمودم.
خدایا، به راستی که تو را گواه می گیریم، و تو برای گواه بودن کفایت می کنی، و نیز فرشتگان و پیامبران و فرستادگان و بر دوش گیرندگان عرشت و ساکنان آسمان ها و زمین و تمام آفریدههایت را گواه می گیرم که بی گمان تویی خداوندی که هیچ خدایی جز تو نیست، یگانه ای و شریکی برای تو وجود ندارد، و اینکه محمّد صلی الله علی و آله، بنده و فرستاده توست، و تو بر هر چیز توانایی، زنده می کنی و می میرانی، و می میرانی و زنده می کنی. و گواهی می دهم که بهشت حقیقت دارد، و آتش حقیقت دارد، و قیامت خواهد آمد و شکّی در آن نیست، و اینکه خداوند تمام کسانی را که در قبر هستند برمی انگیزاند.
و گواهی می دهم که علیّ بن ابیطالب به حق و راستی امیرمؤمنان است، و امامانی که از نسل و فرزندان اویند، امامان و هدایتگران و هدایت یافتگانی هستند که نه گمراهند و گمراه کننده، و اینکه آنان دوستان برگزیده، و گروه پیروزمند، و آراسته شده و برگزیده تو از میان آفریدههایت، و برگزیدگانی هستند که ایشان را برای تبیین و اقامه دینت برگزیده، و از میان آفریدههایت مختّص گردانیده، و بر بندگانت برگزیده، و حجّت بر جهانیان قرار داده ای، که درودهای تو بر همه آنان باد، و سلام و رحمت خدا و برکتهای او بر شما باد.
خدایا، این گواهی را در نزد خود برای من بنویس، تا اینکه در حالی که از من خشنودی، آن را به من تلقین و تفهیم نمایی، به راستی که تو بر هر چیز توانایی. خدایا، ستایش مخصوص توست، ستایشی که اوّل آن بالا رفته و آخرش پایان نپذیرد؛ خدایا، ستایش مخصوص توست، ستایشی که آسمان دو سوی خود را برای تو پایین آورده و فروتنی نماید، و زمین و هرچه در آن است، تو را به پاکی یاد کنند.
خدایا، ستایش مخصوص توست، ستایشی بی آغاز و جاودانی که هیچ گاه گسسته نگردد و پایان نپذیرد و سزاوار تو بوده و به تو منتهی گردد، ستایشی که در وجود من باشد و بر من سایه افکند و در نزد من و همراه من و قبل از من و بعد از من و در پیشاپیش و بالای سر و زیرم را فراگیرد، و هنگام مردن و تنها ماندنم با من باشد؛ و ستایش مخصوص توست در هنگامی که از قبر برانگیخته و زنده می شوم، ای مولای من؛ خدایا، ستایش و سپاسگزاری با همه ستایش ها بر تمام نعمت هایت، مخصوص توست، تا اینکه حمد و سپاس به آنچه که تو، ای پروردگار ما، دوست می داری
ص: 272
الْأَعْلَی سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّنَا وَ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ سُبْحَانَ الدَّائِمِ غَیْرِ الْغَافِلِ سُبْحَانَ الْعَالِمِ بِغَیْرِ تَعْلِیمٍ سُبْحَانَ خَالِقِ مَا یُرَی وَ مَا لَا یُرَی سُبْحَانَ الَّذِی یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَ لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ مِنْکَ فِی نِعْمَةٍ وَ خَیْرٍ وَ بَرَکَةٍ وَ عَافِیَةٍ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَتْمِمْ عَلَیَّ نِعْمَتَکَ وَ خَیْرَکَ وَ بَرَکَاتِکَ وَ عَافِیَتَکَ بِنَجَاةٍ مِنَ النَّارِ وَ ارْزُقْنِی شُکْرَکَ وَ عَافِیَتَکَ وَ فَضْلَکَ وَ کَرَامَتَکَ أَبَداً مَا أَبْقَیْتَنِی اللَّهُمَّ بِنُورِکَ اهْتَدَیْتُ وَ بِفَضْلِکَ اسْتَغْنَیْتُ وَ بِنِعْمَتِکَ أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیْتُ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ کَفَی بِکَ شَهِیداً وَ أُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ وَ أَنْبِیَاءَکَ وَ رُسُلَکَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِکَ وَ سُکَّانَ سَمَاوَاتِکَ وَ أَرْضِکَ وَ جَمِیعَ خَلْقِکَ بِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ وَ أَنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ تُحْیِی وَ تُمِیتُ وَ تُمِیتُ وَ تُحْیِی وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ: وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً حَقّاً وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ الْهُدَاةُ الْمَهْدِیُّونَ غَیْرُ الضَّالِّینَ وَ لَا الْمُضِلِّینَ وَ أَنَّهُمْ أَوْلِیَاؤُکَ الْمُصْطَفَوْنَ وَ حِزْبُکَ الْغَالِبُونَ وَ صَفْوَتُکَ وَ خِیَرَتُکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ نُجَبَاؤُکَ الَّذِینَ انْتَجَبْتَهُمْ لِدِینِکَ وَ اخْتَصَصْتَهُمْ مِنْ خَلْقِکَ وَ اصْطَفَیْتَهُمْ عَلَی عِبَادِکَ وَ جَعَلْتَهُمْ حُجَّةً عَلَی الْعَالَمِینَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اللَّهُمَّ اکْتُبْ لِی هَذِهِ الشَّهَادَةَ عِنْدَکَ حَتَّی تُلَقِّنِیهَا وَ أَنْتَ عَنِّی رَاضٍ إِنَّکَ عَلَی مَا تَشَاءُ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً یَصْعَدُ أَوَّلُهُ وَ لَا یَنْفَدُ آخِرُهُ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً تَضَعُ لَکَ السَّمَاءُ کَنَفَیْهَا وَ تُسَبِّحُ لَکَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَیْهَا اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً سَرْمَداً أَبَداً لَا انْقِطَاعَ لَهُ وَ لَا نَفَادَ وَ لَکَ یَنْبَغِی وَ إِلَیْکَ یَنْتَهِی فِیَّ وَ عَلَیَّ وَ لَدَیَّ وَ مَعِی وَ قَبْلِی وَ بَعْدِی وَ أَمَامِی وَ فَوْقِی وَ تَحْتِی وَ إِذَا مِتُّ وَ بَقِیتُ فَرْداً وَحِیداً وَ لَکَ الْحَمْدُ إِذَا نُشِرْتُ وَ بُعِثْتُ یَا مَوْلَایَ اللَّهُمَّ وَ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الشُّکْرُ بِجَمِیعِ مَحَامِدِکَ کُلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نَعْمَائِکَ کُلِّهَا حَتَّی یَنْتَهِیَ الْحَمْدُ إِلَی مَا تُحِبُّ رَبَّنَا
ص: 272
و خرسندی، مُنتهی گردد. خدایا، به خاطر هر خوردنی و آشامیدنی، و هر خشم و گرفتن، و در جای مویی، تو را ستایش و سپاس باد.
خدایا، ستایش مخصوص توست، ستایشی که با جاودانگی تو جاودانه باشد؛ و ستایش مخصوص توست، ستایشی که سرآمدی جز مشیّت تو برای آن نباشد؛ و ستایش مخصوص توست، ستایشی که گوینده اش پاداشی جز خشنودی تو را نداشته باشد؛ و ستایش مخصوص توست، به خاطر بردباری ات با وجود آگاهی ات؛ و ستایش مخصوص توست، به خاطر گذشتت با وجود قدرتت؛ و ستایش مخصوص توست، ای برانگیزنده و پدید آورنده ستایش؛ و ستایش مخصوص توست، ای وارثِ ستایش؛ و ستایش مخصوص توست، ای نو کننده ستایش؛ و ستایش مخصوص توست، ای منتهای ستایش؛ و ستایش مخصوص توست، ای نو آفرینِ ستایش؛ و ستایش مخصوص توست، ای خریدار ستایش، و ستایش مخصوص توست، ای سرپرست ستایش؛ و ستایش مخصوص توست، ای کسی که از دیرباز ستوده ای، و ستایش مخصوص توست، ای کسی که وعده ات راست است، و به عهدت وفا می نمایی. لشگرت نیرومند و سرافراز، و بلند پایگی ات پابرجاست؛ و ستایش مخصوص توست، ای بالا برنده درجات ایمانی، اجابت کننده دعا ها، فرو فرستنده نشانه ها از بالای آسمانهای هفتگانه، دارای برکات بزرگ، و بیرون آورنده نور از میان تاریکی ها، و بیرون کشاننده کسانی که در تاریکی ها هستند، به سوی روشنایی، و تبدیل کننده بدی ها به نیکیها، قرار دهنده نیکی ها به عنوان درجات.
خدایا، ستایش مخصوص توست، ای آمرزنده گناه، توبه پذیر، [و] سخت کیفر، [و] فراخ نعمت، که هیچ خدایی جز تو نیست، [و] بازگشت به سوی توست. خدایا، ستایش مخصوص توست، هنگامی که شب می پوشاند؛ و ستایش مخصوص توست، هنگامی که روز روشن می گردد؛ و ستایش مخصوص توست، در آخرت و در این - سرا - نخستین ستایش مخصوص توست، به تعداد تمام ستارگان و فرشتگانی که در آسمان هستند؛ و ستایش مخصوص توست، به اندازه تمام خاک ها و سنگریزه ها و هسته ها؛ و ستایش مخصوص توست، به شماره آنچه در درون زمین است، و ستایش مخصوص توست، به اندازه وزن آبهای تمام دریا ها، و ستایش مخصوص توست، به شماره برگهای تمام درختان، و ستایش مخصوص توست، به شماره تمام موجوداتی که بر روی زمین قرار دارند؛ و ستایش مخصوص توست، به شماره آنچه که کتاب تو به شماره درآورده، و ستایش مخصوص توست، به شماره آنچه که علم تو بر آن احاطه نموده، و ستایش مخصوص توست، به شماره تمام انسان ها و جنّیان و حشرات و پرندگان و حیوانات و درندگان، ستایشی فراوان و پاکیزه و مبارک، به همان صورتی که دوست می داری، ای پروردگار ما، و از آن خرسند هستی، و به همان صورت که بزرگواری روی تو و سربلندی عظمت تو را سزاوار است.}
سپس ده بار می گویی: «لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد و هو اللّطیف الخبیر»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست، فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست، و تنها او لطیف و آگاه است .
و ده بار میگویی: «لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یُحیی و یُمیت و یُمیت و یُحیی، و هو حیٌّ لا یَموت، بیده الخیرُ و هو علی کلِّ شیءٍ قدیر»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست، فرمانروایی و ستایش مخصوص اوست، زنده می کند و می میراند، و می میراند و زنده می گرداند، و او خود زنده ای است که هرگز نمی میرد، خوبی تنها به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست.}
و ده بار میگویی: «أستغفر الله الّذی لا إله إلا هو الحیّ القیّوم و أتوب إلیه»،{از خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، هم او که زنده و پایدار است، آمرزش میخواهم و به سوی او باز میگردم.}
ص: 273
وَ تَرْضَی اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی کُلِّ أَکْلَةٍ وَ شَرْبَةٍ وَ بَطْشَةٍ وَ قَبْضَةٍ وَ فِی کُلِّ مَوْضِعِ شَعْرَةٍ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً مَعَ خُلُودِکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً لَا أَمَدَ لَهُ دُونَ مَشِیَّتِکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً لَا أَجْرَ لِقَائِلِهِ إِلَّا رِضَاکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی حِلْمِکَ بَعْدَ عِلْمِکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی عَفْوِکَ بَعْدَ قُدْرَتِکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ بَاعِثَ الْحَمْدِ وَ لَکَ الْحَمْدُ وَارِثَ الْحَمْدِ وَ لَکَ الْحَمْدُ بَدِیعَ الْحَمْدِ وَ لَکَ الْحَمْدُ مُنْتَهَی الْحَمْدِ وَ لَکَ الْحَمْدُ مُبْتَدِعَ الْحَمْدِ وَ لَکَ الْحَمْدُ مُشْتَرِیَ الْحَمْدِ وَ لَکَ الْحَمْدُ وَلِیَّ الْحَمْدِ وَ لَکَ الْحَمْدُ قَدِیمَ الْحَمْدِ وَ لَکَ الْحَمْدُ صَادِقَ الْوَعْدِ وَفِیَّ الْعَهْدِ عَزِیزَ الْجُنْدِ قَائِمَ الْمَجْدِ وَ لَکَ الْحَمْدُ رَفِیعَ الدَّرَجَاتِ مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ مُنْزِلَ الْآیَاتِ مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ الْعَظِیمَ الْبَرَکَاتِ مُخْرِجَ النُّورِ مِنَ الظُّلُمَاتِ وَ مُخْرِجَ مَنْ فِی الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ مُبَدِّلَ السَّیِّئَاتِ حَسَنَاتٍ وَ جَاعِلَ الْحَسَنَاتِ دَرَجَاتٍ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ غَافِرَ الذَّنْبِ وَ قَابِلَ التَّوْبِ شَدِیدَ الْعِقَابِ ذَا الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ فِی اللَّیْلِ إِذا یَغْشی وَ لَکَ الْحَمْدُ فِی النَّهارِ إِذا تَجَلَّی وَ لَکَ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی وَ لَکَ الْحَمْدُ عَدَدَ کُلِّ نَجْمٍ وَ مَلَکٍ فِی السَّمَاءِ وَ لَکَ
الْحَمْدُ عَدَدَ الثَّرَی وَ الْحَصَی وَ النَّوَی وَ لَکَ الْحَمْدُ عَدَدَ مَا فِی جَوْفِ الْأَرْضِ وَ لَکَ الْحَمْدُ عَدَدَ أَوْزَانِ مِیَاهِ الْبِحَارِ وَ لَکَ الْحَمْدُ عَدَدَ أَوْرَاقِ الْأَشْجَارِ وَ لَکَ الْحَمْدُ عَدَدَ مَا عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ وَ لَکَ الْحَمْدُ عَدَدَ مَا أَحْصَی کِتَابُکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ عَدَدَ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ عَدَدَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ الْهَوَامِّ وَ الطَّیْرِ وَ الْبَهَائِمِ وَ السِّبَاعِ حَمْداً کَثِیراً طَیِّباً مُبَارَکاً فِیهِ کَمَا تُحِبُّ رَبَّنَا وَ تَرْضَی وَ کَمَا یَنْبَغِی لِکَرَمِ وَجْهِکَ وَ عِزِّ جَلَالِکَ ثُمَّ تَقُولُ عَشْراً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ وَ تَقُولُ عَشْراً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ تَقُولُ عَشْراً أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
ص: 273
و ده بار می گویی: «یا الله، یا الله»،{ای خدا، ای خدا.} و ده بار می گویی: «یا رحمان، یا رحمان»،{ای بخشنده، ای بخشنده.} و ده بار می گویی: «یا رحیم، یا رحیم»،{ای مهربان، ای مهربان.} و ده بار می گویی: «یا بدیع السموات و الأرض»،{ای نوآفرینِ آسمان ها و زمین.} و ده بار می گویی: «یا ذا الجلالِ و الاکرام»،{ای دارنده ارجمندی و بزرگواری.} و ده بار می گویی: «یا حنّان، یا منّان»،{ای بسیار مهربان، ای بسیار بخشنده.} و ده بار می گویی: «یا حیُّ، یا قیّوم»،{ای زنده، ای پایدار.} و ده بار می گویی: «یا حیُّ لا إله إلّا أنت»،{ای زندهای که هیچ خدایی جز تو وجود ندارد.} و ده بار می گویی: «بسم الله الرَّحمن الرَّحیم»،{به نام خداوند بخشنده مهربان.} و ده بار می گویی: «اللهم صلِّ علی محمد و آل محمد»،{خدایا، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست.} و ده بار می گویی: «آمین، آمین»،{اجابت فرما، اجابت فرما.} و ده بار - سوره - «قل هو الله أحد» را میخوانی و بعد از آن، میگویی: {خدایا، هر چه تو خود زیبنده آن هستی با من بکن، و آنچه را که من اهل آن هستم با من مکن، زیرا به راستی که تو اهل تقوی و شایسته آمرزندگی هستی، و من اهل گناهان و اشتباهات هستم؛ پس ای سرور من، تو که مهربان ترین مهربانان هستی، بر من رحم آور.}
و ده بار می گویی: {هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا نیست؛ بر زندهای که نمیمیرد، توکل کردم؛ ستایش خدایی را که نه فرزندی گرفته و نه در جهانداری شریکی دارد و نه خوار بوده که [نیاز به] سرپرستی داشته باشد، و او را بسیار بزرگ شمار.} و این پایان دعای عشرات است.(1)
توضیح
این دعا سندهای فراوانی دارد و به حسب اختلاف در روایات، در عبارتهای دعا نیز اختلاف فراوانی وجود دارد و از این رو آن را در برخی جاها آوردهایم. سیّد بن طاووس در جمال الأسبوع، این دعا را با اسناد به شیخ، که او با اسناد به ابن عقدة و او با سه سند از امام باقر علیه السلام روایت کرده، آورده است. خواندن این دعا در صبحگاه و شامگاه، و در عصر روز جمعه، اجر فراوان و ثواب بزرگ دارد و در بخش اعمال روز جمعه خواهد آمد.
و در کتاب مهج الدعوات، آن را از کتاب الدعاء سعد بن عبدالله، با سند آن از معاویة بن وهب، از امام صادق علیه السلام،(2) و با سندی دیگر از امام حسین علیه السلام آورده است که ما آن را در کتاب الدعاء خواهیم آورد.(3)
همچنین این دعا را در کتاب عتیق که از کتابهای اصیل اصحاب ماست و گمان میکنم از کتابهای محمد بن هارون
ص: 274
وَ تَقُولُ عَشْراً یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ وَ تَقُولُ عَشْراً یَا رَحْمَانُ یَا رَحْمَانُ وَ تَقُولُ عَشْراً یَا رَحِیمُ یَا رَحِیمُ وَ تَقُولُ عَشْراً یَا بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ تَقُولُ عَشْراً یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ تَقُولُ عَشْراً یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ وَ تَقُولُ عَشْراً یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ وَ تَقُولُ عَشْراً یَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَ تَقُولُ عَشْراً بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ تَقُولُ عَشْراً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقُولُ عَشْراً اللَّهُمَّ افْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَقُولُ عَشْراً آمِینَ آمِینَ وَ تَقُولُ عَشْراً قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ تَقُولُ بَعْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ اصْنَعْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ لَا تَصْنَعْ بِی مَا أَنَا أَهْلُهُ فَإِنَّکَ أَهْلُ التَّقْوی وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ وَ أَنَا أَهْلُ الذُّنُوبِ وَ الْخَطَایَا فَارْحَمْنِی یَا مَوْلَایَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ وَ تَقُولُ عَشْراً لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً وَ هَذَا آخِرُ دُعَاءِ الْعَشَرَاتِ (1).
لهذا الدعاء أسانید جمة و فیه اختلاف کثیر بحسب اختلاف الروایات و لذا أوردناه فی مواضع و قد أورده السید فی جمال الأسبوع بسنده إلی الشیخ بإسناده إلی ابن عقدة بثلاث أسانید إلی أبی جعفر علیه السلام و هو مشتمل علی أجر جزیل و ثواب عظیم لقراءته غدوة و عشیة و فی عصر یوم الجمعة و سیأتی فی أعمال یوم الجمعة.
و رواه فی کتاب مهج الدعوات من کتاب الدعاء لسعد بن عبد الله بإسناده عن معاویة بن وهب عن الصادق علیه السلام (2)
و بسند آخر عن الحسین صلوات الله علیه و سنوردهما فی کتاب الدعاء(3).
و وجدته أیضا فی کتاب عتیق من أصول أصحابنا أظنه من کتب محمد بن هارون
ص: 274
تلعکبری میباشد، با اسناد به جابر جعفی، از امام باقر علیه السلام آورده که امیرالمؤمنین علیه السلام آن را به امام حسین علیه السلام آموخت. آنچه ما در اینجا نقل کردیم، مطابق با متنی است که شیخ در المصباح روایت کرده است.(1)
کلام حضرت، علیه السلام: «تَضَعُ لک السَّماء کفنیها» یعنی سزاوار ستایش از تمام آفریدهها حتی آسمان هستی، به این صورت که تو را ستایش کند و دو طرف خود را از روی خواری، بر زمین گذارد؛ یا اینکه کنایه از ستایش فرشتگان در اطراف آن است. تسبیح گفتن زمین نیز اینگونه است و دو صورت میتواند داشته باشد و در صورت دوم، اختصاص به ساکنان روی آن غیر از فرشتگان دارد، هر چند چنین چیزی بعید است. کفعمی گفته است:(2) در مورد اولی، نیاز به ضمیری است که به کلمه «حمداً» برگردد، یا واژه «حمداً» است، مگر اینکه «الحمد» مصدر «حمدتُ» یا «أحمدک حمداً» باشد، و کلام را قطع کرده باشد و سپس از ابتدا شروع کرده و گفته باشد: «تضع». پایان.
«فیّ و علیّ» یعنی در تمام کارهایم سزاوار ستایش هستی و آن بر من لازم است؛ موارد بعدی نیز چنین است. «لا مُنتهی له دونَ علمک» یعنی پایینتر از تعداد معلوماتت، یعنی منتهی به حدی و پایینتر از ستایشی که میدانی سزاوار آن هستی نشود؛ احتمال دومی در قسمت دومی، بهتر است. «باعثُ الحمد» یعنی ستایش با توفیق تو باشد. «وارثُ الحمد» یعنی به تو برسد و تو سزاوار دریافت آن هستی؛ یا بعد از نابودی ستایشگران و ستایش آنان، تو باقی باشی. «مشتری الحمد» یعنی ستایش را درخواست کردی و برای آن، پاداش قرار دادی، که گویا آن را خریداری کردهای.
«ولیُّ الحمد» یعنی سزاوارتر و شایستهتر به ستایش؛ یا سرپرست ستایش؛ به این معنی که هر چه غیر تو، تو را بستاید، آن ستایشی که تو سزاوار آن هستی، نمیشود؛ بلکه تو آن گونه که تو خود ستودهای، هستی. یا اینکه تو ستایشت را به بندگان الهام میکنی و آنها را بر آن موفق میگردانی. «رفیعُ الدّرجات» یعنی درجات کمالش والاست، تا جایی که عقلها به پای آن نمیرسد؛ و گفته شده است: «الدرجات»، مراتب آفریدهها، یا بالا رفتن فرشتگان به سوی عرش، یا آسمانها، یا درجات ثواب است.
«مبدِّل السیئاتِ حسناتٍ»، به کلام خدای سبحان که فرموده است: «فاُولئک یُبَدِّل اللهُ سیِّئاتم
ص: 275
التلعکبری بسنده عن جابر الجعفی عن أبی جعفر علیه السلام أن أمیر المؤمنین علیه السلام علمه الحسین علیه السلام و ما نقلناه هنا موافق لما رواه الشیخ ره فی المصباح (1).
قوله علیه السلام تضع لک السماء کنفیها أی تستحق الحمد من جمیع الخلق حتی من السماء بأن تحمدک و تضع جانبیها عندک تذللا أو هو کنایة عن حمد الملائکة فی أطرافها و کذا تسبیح الأرض یحتمل الوجهین و علی الثانی یخص من علیها بغیر الملائکة و إن کان بعیدا و قال الکفعمی (2)
فی الأولی یحتاج هنا إلی عائد إلی لفظ حمدا إلا أن یکون الحمد مصدر حمدت أو أحمدک حمدا و انقطع الکلام ثم ابتدأ فقال تضع انتهی.
فی و علی أی تستحق الحمد فی جمیع أموری و هو لازم علی و ما بعده کذلک لا منتهی له دون علمک أی دون عدد معلوماتک أی لا ینتهی إلی حد و دون الحمد الذی تعلم أنک تستحقه و الثانی فی الفقرة الثانیة لعله أظهر باعث الحمد أی یکون بتوفیقک وارث الحمد أی یصل إلیک و أنت تستحقه أی تبقی بعد فناء الحامدین و حمدهم مشتری الحمد أی طلبت الحمد و وعدت علیه الجزاء فکأنک اشتریته.
ولی الحمد أی أولی و أحق بالحمد أو متولی بمعنی أن ما یحمدک غیرک لیس بحمد تستحقه بل أنت کما أثنیت علی نفسک أو أنت تلهم العباد حمدک و توفقهم لذلک رفیع الدرجات أی درجات کماله رفیعة لا تصل إلیها العقول و قیل الدرجات مراتب المخلوقات أو مصاعد الملائکة إلی العرش أو السماوات أو درجات الثواب.
مبدل السیئات حسنات إشارة إلی قوله سبحانه فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ
ص: 275
حسناتٍ»،(1){پس خداوند بدیهایشان را به نیکیها تبدیل می کند.} اشاره دارد و این گونه تفسیر شده است که گناهان گذشته آنها را با توبه پاک میکند و به جای آنها، طاعتهای آینده آنها را مینویسد؛ یا اینکه خصلت و ملکه گناه در نفس را به ملکه طاعت تبدیل میکند؛ و گفته شده است: او را به انجام کارهایی خلاف آنچه قبلاً انجام داده است، موفق گرداند؛ یا برای او به جای هر کیفر، ثوابی قرار دهد.
«و جاعلُ الحسناتِ درجاتٍ» یعنی در بهشت؛ یا درجات مختلفی به حسب اختلاف اشخاص و کارها. «الطَول» یعنی بخشش. «إذا یغشی» یعنی خورشید یا روز را بپوشاند، یا همه آنچه را که با تاریکیاش میپوشاند. «إذا تجلّی» یعنی با رفتن تاریکی شب، آشکار گردد، یا با طلوع خورشید، روشن گردد. «اللّطیف» در میان اسمهای خدای متعال، یعنی کسی که مدارا در کارها و علم به مصلحتهای دقیق موجود در کارها و رساندن آنها به هر یک از آفریدگانش که برای او مقدر کرده است، در او جمع شده است. و نیز گفته میشود: یعنی کسی که به نهانگاههای امور آگاه، و موجودات را با دقت تمام ساخته است. توضیح آن در کتاب توحید گذشت. «الخبیر» نیز یعنی آگاه به نهانگاههای کارها، یا به آنچه بوده و آنچه خواهد بود. «من خبرت الأمر» یعنی وقتی که چیزی را با حقیقت آن بشناسی. «آمین» به صورت کشیده و کوتاه، اسم فعل و به معنای «الّلهمّ استجب لی»،{خدایا، برای من اجابت بفرما.} است؛ و گفته شده است: معنایش این است: اینگونه باشد. این واژه مبنی بر فتحه است.
روایت41.
فلاح السائل و أمان الاختیار: میگویم: و همچنین آنچه را که سرورمان امیرالمؤمنین علیه السلام هنگام خوابیدن در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله، به منظور حفاظت او از نقشه دشمنان با خون دل و تمام وجودش فرمود، (خواند تا خونش را از دشمنان حفظ کند) میگویی که آن از دعاهای مهمّ وقت صبح و شام است. در روایت آمده که وقتی امام صادق، جعفر بن محمّد علیه السلام، هنگامی که منصور او را طلب کرده بود، وارد عراق شد، مردم به سوی او گرد آمده و گفتند: ای مولای ما، خاک قبر امام حسین صلوات الله علیه که مایه شفابخشی از هر درد و بیماری است، آیا موجب ایمنی از هر ترس و بیم نیز هست؟ فرمود: بله، هرگاه یکی از شما خواست که ایمن از هر خوف و ترس باشد، باید تسبیحی از تربت او را برگرفته و سه بار دعای مبیت را در بستر بخواند، و آن دعا به این صورت است: {خدایا، شب نمودم در حالی که به حفظ و پناه استوار و والای تو که مغلوب، و یا با حیله دگرگون نمی گردد، چنگ زده و پناه بردم، از بدی رساندن هر ستمگر و غاصب و هر رخداد هولناک از ناحیه تمام کسان و چیزهایی از آفریدگانت که آفریدی، چه لب بسته و خاموش باشند و چه گویا باشند، از هر امر ترسناکی، با پوشیدن لباس کامل و استوار ولایت و دوستی اهل بیت پیامبرت علیهم السلام در حالی که از هرکس که قصد آزار مرا بکند، در پناه دیوار استوارِ مخلصانه اعتراف به حقّ آنان و چنگ زدن به ریسمانشان، خود را پوشانده و حفظ می نمایم، و یقین دارم که مسلّماً حقّ برای آنان و با آنان و در آنان و به آنان است، با هر کس که ایشان دوست دارد، دوستی میکنم، و از هر کس کناره گرفتند، کناره می گیرم، و با هر کس دشمنی ورزیدند، دشمنی میورزم.
ص: 276
حَسَناتٍ (1) و فسر بأن یمحو سوابق معاصیهم بالتوبة و یثبت مکانها لواحق طاعاتهم أو یبدل ملکة المعصیة فی النفس بملکة الطاعة و قیل بأن یوفقه لأضداد ما سلف منه أو بأن یثبت له بدل کل عقاب ثوابا.
و جاعل الحسنات درجات أی فی الجنان أو درجات مختلفة بحسب اختلاف الأشخاص و الأعمال و الطول الفضل إذا یغشی أی یغشی الشمس أو النهار أو کل ما یواریه بظلامه إذا تجلی أی یظهر بزوال ظلمة اللیل أو تبین بطلوع الشمس و اللطیف فی أسمائه تعالی هو الذی اجتمع له الرفق فی الفعل و العلم بدقائق المصالح و إیصالها إلی ما قدرها له من خلقه و قد یقال هو العالم بخفایا الأمور الصانع لدقائق الأشیاء و قد مر فی کتاب التوحید و الخبیر أیضا العالم بخفایا الأمور أو بما کان و ما یکون من خبرت الأمر إذا عرفته علی حقیقته و آمین بالمد و القصر اسم فعل بمعنی اللهم استجب لی و قیل معناه کذلک فلیکن و هو مبنی علی الفتح.
فَلَاحُ السَّائِلِ، وَ أَمَانُ الْأَخْطَارِ، أَقُولُ: وَ یَقُولُ أَیْضاً مَا قَالَ مَوْلَانَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عِنْدَ مَبِیتِهِ عَلَی فِرَاشِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَقِیهِ بِمُهْجَتِهِ مِنَ الْأَعْدَاءِ فَإِنَّهُ مِنْ مُهِمَّاتِ الدُّعَاءِ عِنْدَ الصَّبَاحِ وَ الْمَسَاءِ وَجَدْنَاهُ مَرْوِیّاً عَنْ مَوْلَانَا جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ لَمَّا قَدِمَ إِلَی الْعِرَاقِ حَیْثُ طَلَبَهُ الْمَنْصُورُ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ النَّاسُ فَقَالُوا یَا مَوْلَانَا تُرْبَةُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ فَهَلْ مِنْ أَمَانٍ مِنْ کُلِّ خَوْفٍ فَقَالَ نَعَمْ إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ أَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ فَلْیَأْخُذِ السُّبْحَةَ مِنْ تُرْبَتِهِ وَ یَدْعُو بِدُعَاءِ الْمَبِیتِ عَلَی فِرَاشِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ هُوَ أَمْسَیْتُ اللَّهُمَّ مُعْتَصِماً بِذِمَامِکَ وَ جِوَارِکَ الْمَنِیعِ الَّذِی لَا یُطَاوَلُ وَ لَا یُحَاوَلُ مِنْ شَرِّ کُلِّ غَاشِمٍ وَ طَارِقٍ مِنْ سَائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَ مَا خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ الصَّامِتِ وَ النَّاطِقِ مِنْ کُلِّ مَخُوفٍ بِلِبَاسٍ سَابِغَةٍ حَصِینَةٍ وَلَاءِ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ علیهم السلام مُحْتَجِباً مِنْ کُلِّ قَاصِدٍ لِی إِلَی أَذِیَّةٍ بِجِدَارٍ حَصِینٍ الْإِخْلَاصِ فِی الِاعْتِرَافِ بِحَقِّهِمْ وَ التَّمَسُّکِ بِحَبْلِهِمْ مُوقِناً أَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَ فِیهِمْ وَ بِهِمْ أُوَالِی مَنْ وَالَوْا وَ أُجَانِبُ مَنْ جَانَبُوا وَ أُعَادِی مَنْ عَادَوْا
ص: 276
پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و ای خدا، به واسطه ایشان مرا از گزند تمام اموری که از آن پرهیز دارم، در پناه خویش درآور؛ ای بزرگ، تمام دشمنانم را به وسیله خداوند نوآفرین آسمان ها و زمین، از خود دور نمودم؛ به راستی که ما فراروی آنها سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده و پرده ای بر [چشمان] آنان فرو گسترده ایم، در نتیجه نمی توانند ببینند.
سپس تسبیح را بوسیده و بر چشمانش قرار داده و میگوید: {خدایا، به حقّ این تربت و به حقّ صاحب آن و به حقّ جدّش و پدرش و به حقّ مادرش و به حقّ برادرش، و به حقّ فرزندان پاکیزه اش، از تو درخواست می نمایم که آن را مایه بهبودی از هر بیماری، و ایمنی از هر بیم، و محافظت از هر بدی قرار دهی.}
سپس آن را بر پیشانی خود بگذارد؛ و اگر این کار را هنگام صبح انجام دهد، تا هنگام شام پیوسته در امان خواهد بود، و اگر آن را شبانگاه انجام دهد، تا صبح پیوسته در امان خدا خواهد بود.(1)
و نیز دعایی را که جدّم ابوجعفر محمّد بن حسن طوسی آن را برای قرائت در وقت غروب ذکر کرده است، میخواند: {خدایا، از تو درخواست می نمایم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و از تو خیر این شب و خیر آنچه را که در آن هست، میخواهم؛ و از بدی این شب و بدی آنچه در آن است، به تو پناه می برم؛ خدایا، از اینکه خطا یا گناهی را بر من بنویسی، به تو پناه می برم. خدایا، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا از خطا و گناه کردن در آن - شب یا روز - کفایت فرما، و میمنت و برکت و یاری و نور آن را به من عطا فرما؛ خدایا، این نَفْس من است که تو آن را آفریده ای، و زندگانی و مرگ آن به دست توست؛ خدایا، پس اگر آن را نگاه داشتی، پس به سوی خشنودی و بهشت روانه ساز، و اگر آن را رها ساختی، پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و آن را بیامرز و مورد رحمت خویش قرارده.(2)
مؤلف
و نیز میگوید: {پروردگار من خداست، خدا مرا کافی است، هیچ خدایی جز او وجود ندارد، تنها بر او توکّل نمودم، و اوست پروردگار عرش بزرگ، هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا نیست، هر چه خدا خواست، همان می شود؛ گواهی می دهم و آگاهی دارم که خداوند بر هر چیز تواناست، و مسلّماً علم خداوند به هر چیز احاطه نموده است، و شماره هر چیزی را حساب نموده است. خدایا، از بدی نَفْسم، و از بدی رساندن هر جنبنده ای که پروردگارم زندگی و زمام اختیار او را به دست دارد، به تو پناه می برم؛ بی گمان پروردگارم بر راه راست استوار است.
خدایا، خوف و هراس من با پناهنده شدن به ایمنی بخشی تو شب نموده، پس بر محمّد و خاندان او درود فرست، و مرا ایمنی بخش؛ زیرا هرکس را که تو امان دهی، خوار نمی گردانی؛ خدایا، نادانی من با پناهنده شدن به بردباری تو شب نموده، پس بر محمّد و خاندان او درود فرست و با بردباری و فضل خودت بر من روی آر؛ خدای من، ناداری من با پناهنده شدن به بینیازی تو شب نموده، پس بر محمّد و خاندان او درود فرست، و از فضل گسترده
ص: 277
فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعِذْنِی اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ کُلِّ مَا أَتَّقِیهِ یَا عَظِیمُ حَجَزْتُ الْأَعَادِیَ عَنِّی بِبَدِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّا جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ ثُمَّ یُقَبِّلُ السُّبْحَةَ وَ یَضَعُهَا عَلَی عَیْنَیْهِ وَ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ هَذِهِ التُّرْبَةِ وَ بِحَقِّ صَاحِبِهَا وَ بِحَقِّ جَدِّهِ وَ أَبِیهِ وَ بِحَقِّ أُمِّهِ وَ بِحَقِّ أَخِیهِ وَ بِحَقِّ وُلْدِهِ الطَّاهِرِینَ اجْعَلْهَا شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ سُوءٍ ثُمَّ یَضَعُهَا فِی جَبِینِهِ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِکَ فِی الْغَدَاةِ فَلَا یَزَالُ فِی أَمَانِ اللَّهِ حَتَّی الْعِشَاءِ وَ إِنْ فَعَلَ ذَلِکَ فِی الْعِشَاءِ لَا یَزَالُ فِی أَمَانِ اللَّهِ حَتَّی الْغَدَاةِ(1)
وَ یَقُولُ أَیْضاً مَا ذَکَرُهُ جَدِّی أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِیُّ عِنْدَ الْغُرُوبِ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُکَ خَیْرَ لَیْلَتِی هَذِهِ وَ خَیْرَ مَا فِیهَا وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ لَیْلَتِی هَذِهِ وَ شَرِّ مَا فِیهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ تَکْتُبَ عَلَیَّ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اکْفِنِی خَطِیئَتَهَا وَ إِثْمَهَا وَ أَعْطِنِی یُمْنَهَا وَ بَرَکَاتِهَا وَ عَوْنَهَا وَ نُورَهَا اللَّهُمَّ نَفْسِی خَلَقْتَهَا وَ بِیَدِکَ حَیَاتُهَا وَ مَوْتُهَا اللَّهُمَّ فَإِنْ أَمْسَکْتَهَا فَإِلَی رِضْوَانِکَ وَ الْجَنَّةِ وَ إِنْ أَرْسَلْتَهَا فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْ لَهَا وَ ارْحَمْهَا(2)
وَ یَقُولُ أَیْضاً رَبِّیَ اللَّهُ- حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ أَشْهَدُ وَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عِلْماً وَ أَحْصی کُلَّ شَیْ ءٍ عَدَداً اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ رَبِّی آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ اللَّهُمَّ أَمْسَی خَوْفِی مُسْتَجِیراً بِأَمَانِکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ آمِنِّی فَإِنَّکَ لَا تَخْذُلُ مَنْ آمَنْتَهُ اللَّهُمَّ أَمْسَی جَهْلِی مُسْتَجِیراً بِحِلْمِکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ عُدْ عَلَیَّ بِحِلْمِکَ وَ فَضْلِکَ إِلَهِی أَمْسَی فَقْرِی مُسْتَجِیراً بِغِنَاکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِکَ
ص: 277
و دلپسند و گوارایت برخوردارم نما؛ خدایا، گناهم با پناهنده شدن به آمرزش تو شب نموده، پس بر محمّد و خاندان او درود فرست، و مرا بیامرز، آمرزشی حتمی و قطعی که هیچ گناهی را باقی نگذاری، و بعد از آن هیچ حرامی را مرتکب نشوم .
خدای من، خواری من با پناهنده شدن به عزت تو شب نموده، پس بر محمّد و خاندان او درود فرست، و مرا آن گونه عزتمند گردان که بعد از آن هرگز خوار نگردم؛ خدای من، ناتوانیام با پناهنده شده به توان تو شب نموده است، پس بر محمد و خاندان او درود فرست، و ناتوانی مرا در خشنودی خودت توانمند گردان؛ خدای من، روی فرسوده و نابود شونده ام با پناهنده شدن به روی جاودانی و پاینده ات که هیچگاه از بین نمی رود و نابود نمی گردد شب نموده است، پس بر محمّد و خاندان او درود فرست، و مرا از عذاب آتش و از بدی دنیا و آخرت در پناه خویش درآور. خدایا، پس بر محمّد و خاندان او درود فرست، و دری را که در آن توانگری و تندرستی و کامیابی و روزی فراوان بسیار پاکیزه حلال و وسیع در آن است به روی من بگشای؛ خدایا، مرا نسبت به راههای آن بینا گردان، و راه بیرون آمدن از آن را برای من مهیّا کن؛ و هر کدام از آفریدگانت را که قدرت دادی که به من بدی رساند، پس بر محمّد و خاندان او درود فرست، و او را در رابطه با من از پیشاپیش و از پشت، و از سمت راست و از سمت چپ، و از بالا و زیرش بگیر، و زبانش را لگام بند، و دستش را کوتاه نما، و سینه و دلش را تنگ فرما، و او را جلوگیری کن که به من یا به کسی از بستگانم و کسانی که امورشان مورد اهتمام من است، و یا چیزی که تو به من عطا فرموده و روزی داده و بر من ارزانی داشته ای، چه اندک باشد و چه بسیار، بدی رساند.
ای کسی که نسبت به من از رگ گردن نزدیک تر است، ای کسی که میان انسان و دل او حایل می گردد، ای کسی که در تماشاگه بالا تر قرار دارد، ای کسی که هیچ چیز مشابه او نیست، و تنها او شنوای آگاه است. ای تویی که هیچ خدایی جز تو نیست، به حقّ اینکه هیچ خدایی جز تو نیست، مرا از آتش برهان؛ ای تویی که هیچ خدایی جز تو نیست، به حقّ اینکه هیچ خدایی جز تو نیست، با برآورده ساختن خواستههایم در دنیا و آخرت، بر من تفضل کن، که تو بر هر چیز توانایی.(1)
مؤلف
این دعاها در مصباح الشیخ(2) و مصباح الکفعمی(3) و ابن الباقی و دیگران،(4) بدون سند ذکر شدهاند.
سیّد سپس در فلاح السائل گفته است: و نیز دعایی را که روایت شده، امام زین العابدین علیه السلام فرموده است، آورده و میگوید: اگر این کلمات را بگویم، دیگر باکی ندارم، هرچند تمام انس و جنّ علیه من گرد هم آیند، و آن کلمات به این صورت است: {با نام خدا، و با یاری خدا، و از خدا،
ص: 278
الْوَاسِعِ الْهَنِی ءِ الْمَرِی ءِ اللَّهُمَّ أَمْسَی ذَنْبِی مُسْتَجِیراً بِمَغْفِرَتِکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْ لِی مَغْفِرَةً عَزْماً جَزْماً لَا تُغَادِرُ ذَنْباً وَ لَا أَرْتَکِبُ بَعْدَهَا مُحَرَّماً إِلَهِی أَمْسَی ذُلِّی مُسْتَجِیراً بِعِزِّکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعِزَّنِی عِزّاً لَا أَذِلُّ بَعْدَهُ أَبَداً إِلَهِی أَمْسَی ضَعْفِی مُسْتَجِیراً بِقُوَّتِکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ قَوِّ فِی رِضَاکَ ضَعْفِی إِلَهِی أَمْسَی وَجْهِیَ الْبَالِی الْفَانِی مُسْتَجِیراً بِوَجْهِکَ الدَّائِمِ الْبَاقِی الَّذِی لَا یَبْلَی وَ لَا یَفْنَی فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَجِرْنِی مِنْ عَذَابِ النَّارِ وَ مِنْ شَرِّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ افْتَحْ لِی بَابَ الْأَمْرِ الَّذِی فِیهِ الْیُسْرُ وَ الْعَافِیَةُ وَ النَّجَاحُ وَ الرِّزْقُ الْکَثِیرُ الطِّیِّبُ الْحَلَالُ الْوَاسِعُ اللَّهُمَّ بَصِّرْنِی سَبِیلَهُ وَ هَیِّئْ لِی مَخْرَجَهُ وَ مَنْ قَدَّرْتَ لَهُ مِنْ خَلْقِکَ عَلَیَّ مَقْدُرَةً بِسُوءٍ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ خُذْهُ عَنِّی مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ فَوْقِهِ وَ مِنْ تَحْتِهِ وَ أَلْجِمْ لِسَانَهُ وَ قَصِّرْ یَدَهُ وَ أَحْرِجْ صَدْرَهُ وَ امْنَعْهُ مِنْ أَنْ یَصِلَ إِلَیَّ أَوْ إِلَی أَحَدٍ مِنَ أَهْلِی وَ مَنْ یَعْنِینِی أَمْرُهُ أَوْ شَیْ ءٍ مِمَّا خَوَّلْتَنِی وَ رَزَقْتَنِی وَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ قَلِیلٍ أَوْ کَثِیرٍ بِسُوءٍ یَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَیَ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ یَا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ یَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَی یَا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ یَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَعْتِقْنِی مِنَ النَّارِ یَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ تَفَضَّلْ عَلَیَّ بِقَضَاءِ حَوَائِجِی فِی دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ(1).
هذه الدعوات مذکورة فی مصابیح الشیخ (2)
و الکفعمی (3) و ابن الباقی و غیرهم (4)
بغیر سند.
ثُمَّ قَالَ السَّیِّدُ فِی فَلَاحِ السَّائِلِ،: وَ یَقُولُ مَا رُوِیَ أَنَّ زَیْنَ الْعَابِدِینَ علیه السلام قَالَ مَا أُبَالِی إِذَا قُلْتُ هَذِهِ الْکَلِمَاتِ لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیَّ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ وَ هِیَ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ
ص: 278
و به سوی خدا، و در راه خدا، خدایا، خود را تنها به تو سپردم، و رویم را تنها به سوی تو نمودم، و امورم را فقط به تو واگذار کردم، و توانم را تنها به تو پناهنده ساختم، پس با حفظ ایمان مرا از پیشاپیش و از پشت و از راست و چپ و از بالا و زیر نگاه دار، و به نیرو و توان خویش - دشمنان انس و جن را - از من دور بدار، زیرا هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.}(1)
و نیز دعایی را که در زمره دعاهای سرّ روایت شده است، میگوید: ای محمد، هر کس از امتت که نگاهداری و سرپرستی و یاری مرا بخواهد، پس باید هنگام صبح و شب و خوابیدنش بگوید: «آمنتُ بربّی» تا آخر دعایی که در دعاهای تعقیب نماز صبح گفته شد؛ و آن برای اینجا مناسبتر است و به خاطر پیروی از همه، در آنجا ذکر کردیم.(2)
سپس سیّد گفته است: سپس دعایی را که در زمره دعاهای سرّ روایت شده است، میگوید: ای محمّد، به کسانی که خواهان نزدیکی جستن به من هستند، بگو: یقیناً بدانید که این کلام، بر ترین چیزی است که شما بعد از انجام واجبات می توانید به وسیله آن به سوی من نزدیکی بجویید، به این صورت که بگوید:{خدایا، به راستی که هیچ کدام از آفریدههایت را نمی شناسم که بسان کوتاهی من در شناخت و طاعتت شب نموده باشد و تو نسبت به او نیکویی نموده و پیوسته بر او کرامت فرموده، و به روشنی تفضّل فرموده، و به شدّت مورد مدارای خویش قرار داده، و سخت از او محافظت نموده، و بر او به شدّت عطوفت و مهربانی نموده باشی، هر چند همه آفریدههایت مثل برشمردن من، نعمت هایت را به شمار درآورند؛ پس ای کسی که گواهی تو کافی است، خود گواه باش که به راستی من با نیّت صادقانه تو را گواه می گیرم که بی گمان تو در نعمت دادن به من تفضّل نموده و فراوان بخشیدی، و من کم شکر آن را به جای آوردم.
ای انجام دهنده هر خواستهای، بر محمد و خاندان او درود فرست، و طوق ایمنی از دامنگیر شدن خشم، به سبب کمی سپاسگزاری را بر گردنم بیاویز، و به واسطه رحمت و آمرزش گسترده ات، افزونی از نعمت تمام شدهات را بر من واجب گردان، مهلت استفاده از خوبیهایت را به من ده، و با بدی درونم، مرا سنجش منما، و دلم را برای پذیرش خشنودی ات بیازمای، و کارهایی را که برای نزدیکی به تو بر اساس دین تو انجام دادم، خالص گردان و آن را با شبهه و نازیدن و دورویی همراه مگردان، ای بزرگوار.} به درستی که هرگاه این کلمات را بگوید، تمام اهل آسمان هایم او را دوست داشته و وی را بسیار سپاس میگزارند.(3)
و نیز میگوید: {خدایا، هرچه را که درخواست من از آن کوتاه، و نیرویم ناتوان گردیده است، و هوشیاریام به آن نمی رسد، و صلاح امر آخرت و دنیای من در آن است، پس بر محمّد و خاندان او درود فرست، و آن را ای آن کسی که جز تو هیچ خدایی وجود ندارد، به حق
ص: 279
وَ إِلَی اللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَسْلَمْتُ نَفْسِی وَ إِلَیْکَ وَجَّهْتُ وَجْهِی وَ إِلَیْکَ فَوَّضْتُ أَمْرِی وَ إِلَیْکَ أَلْجَأْتُ ظَهْرِی فَاحْفَظْنِی بِحِفْظِ الْإِیمَانِ مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ وَ مِنْ خَلْفِی وَ عَنْ یَمِینِی وَ عَنْ شِمَالِی وَ مِنْ فَوْقِی وَ مِنْ تَحْتِی وَ مَا قَبْلِی وَ ادْفَعْ عَنِّی بِحَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ فَإِنَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ (1) وَ یَقُولُ أَیْضاً مَا رُوِیَ فِی أَدْعِیَةِ السِّرِّ یَا مُحَمَّدُ وَ مَنْ أَرَادَ مِنْ أُمَّتِکَ حِفْظِی وَ کَلَاءَتِی وَ مَعُونَتِی فَلْیَقُلْ عِنْدَ صَبَاحِهِ وَ مَسَائِهِ وَ نَوْمِهِ آمَنْتُ بِرَبِّی إِلَی آخِرِ مَا مَرَّ فِی أَدْعِیَةِ تَعْقِیبِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ هُوَ بِهَذَا الْمَوْضِعِ أَنْسَبُ وَ إِنَّمَا ذَکَرْنَاهُ هُنَاکَ تَبَعاً لِلْقَوْمِ (2) ثُمَّ قَالَ السَّیِّدُ ثُمَّ یَقُولُ مَا رُوِیَ فِی أَدْعِیَةِ السِّرِّ یَا مُحَمَّدُ قُلْ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ التَّقَرُّبَ إِلَیَّ اعْلَمُوا عِلْماً یَقِیناً أَنَّ هَذَا الْکَلَامَ أَفْضَلُ مَا أَنْتُمْ مُتَقَرِّبُونَ بِهِ إِلَیَّ بَعْدَ الْفَرَائِضِ وَ ذَلِکَ أَنْ یَقُولَ اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَمْ یُمْسِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِکَ
أَنْتَ إِلَیْهِ أَحْسَنُ صَنِیعاً وَ لَا لَهُ أَدْوَمُ کَرَامَةً وَ لَا عَلَیْهِ أَبْیَنُ فَضْلًا وَ لَا بِهِ أَشَدُّ تَرَفُّقاً وَ لَا عَلَیْهِ أَشَدُّ حِیطَةً وَ لَا عَلَیْهِ أَشَدُّ تَعَطُّفاً مِنْکَ عَلَیَّ وَ إِنْ کَانَ جَمِیعُ الْمَخْلُوقِینَ یُعَدِّدُونَ مِنْ ذَلِکَ مِثْلَ تَعْدِیدِی فَاشْهَدْ یَا کَافِیَ الشَّهَادَةِ بِأَنِّی أُشْهِدُکَ بِنِیَّةِ صِدْقٍ بِأَنَّ لَکَ الْفَضْلَ وَ الطَّوْلَ فِی إِنْعَامِکَ عَلَیَّ وَ قِلَّةِ شُکْرِی لَکَ فِیهَا یَا فَاعِلَ کُلِّ إِرَادَةٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ طَوِّقْنِی أَمَاناً مِنْ حُلُولِ السَّخَطِ لِقِلَّةِ الشُّکْرِ وَ أَوْجِبْ لِی زِیَادَةً مِنْ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ بِسَعَةِ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ أَنْظِرْنِی خَیْرَکَ وَ لَا تُقَایِسْنِی بِسُوءِ سَرِیرَتِی وَ امْتَحِنْ قَلْبِی لِرِضَاکَ وَ اجْعَلْ مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ فِی دِینِکَ خَالِصاً وَ لَا تَجْعَلْهُ لِلُزُومِ شُبْهَةٍ وَ لَا فَخْرٍ وَ لَا رِیَاءٍ یَا کَرِیمُ فَإِنَّهُ إِذَا قَالَ ذَلِکَ أَحَبَّهُ أَهْلُ سَمَاوَاتِی وَ سَمَّوْهُ الشَّکُورَ(3)
وَ یَقُولُ أَیْضاً اللَّهُمَّ مَا قَصُرَتْ عَنْهُ مَسْأَلَتِی وَ عَجَزَتْ عَنْهُ قُوَّتِی وَ لَمْ تَبْلُغْهُ فِطْنَتِی فِیهِ صَلَاحُ أَمْرِ آخِرَتِی وَ دُنْیَایَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ افْعَلْهُ بِی یَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بِحَقِ
ص: 279
آن که جز تو هیچ خدایی وجود ندارد، با رحمت خویش و همراه با عافیت برای من به انجام رسان؛ منزّه است پروردگار تو، پروردگار شکوهمند، از آنچه وصف می کنند، و درود بر فرستادگان، و ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است.(1)
مؤلف
این دعاها را شیخ(2) و جز او در کتابهایشان(3) آوردهاند، هر چند بعضی اختصاص به اینجا ندارند.
سیّد – که رحمت خدا بر او باد- سپس گفته است: هرگاه سرخی آفتاب با نبود موانع مشاهده آن، از اُفق مشرق برطرف شد، یا در هنگام وجود موانعی که مانع از شناخت آن وقت می گردد، ظنّ غالب به از بین رفتن آن حاصل شد، و وقت حضور دو فرشته شب بر اساس روایات منقول رسید، هرگاه آن را از طریق رحمتهای ربّانی در نیافتی، همانند سلام آغاز روز بر آن دو سلام بگو، و خداوند بزرگوار را گواه بگیر، و آن دو را بر آنچه که دو فرشته روز را - در صبح - بر آن گواه گرفتی، گواه بگیر، که محمد بن یعقوب کلینی با اسناد آن در کتاب کافی(4)
گفته است: علی علیه السلام، وقتی شب فرا می رسید، می گفت: خوش آمد میگویم بر شبِ نو و دو فرشته نویسندگان گواه، بنویسید به نام خدا؛ و ذکر خدای بزرگوار را میگفت. و اگر خواستی سلام بر آن دو را به بعد از نماز مغرب به تأخیر بیاندازی، (چنین کاری را انجام بده که) این در بعضی از روایات نقل شده است.(5)
مؤلف
و در کتاب حلیة الأولیاء ابی نعیم، از ابی لبابه دیدم که گفته است: (رسول خدا صلی الله علیه و آله) هنگام شب میگفت: {ستایش مخصوص خدایی است که روز را برد، و شب را که نعمت و بخششی از سوی اوست، مایه آرامش آورد؛ خدایا، ما را از سپاسگزاران قرار ده؛ ستایش مخصوص خدایی است که مرا در این شب ایمنی داد، پس چه بسا گرفتار شدهای که در مدت گذشته گرفتار شده است؛ خدایا، در مدت باقیمانده از آن و در آخرت، مرا ایمنی ده، و از عذاب آتش نگاهم دار.} و هنگام صبح شدن مثل آن را میگفت، با این تفاوت که در آن، {روز را آورد.} را میگفت .
و در کتاب مسعدة بن زیاد ربعی، که از کتابهای اصلی شیعه است، این عبارات را دیدم:
ص: 280
لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بِرَحْمَتِکَ فِی عَافِیَةٍ- سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (1).
تلک الأدعیة أوردها الشیخ (2)
و غیره فی کتبهم (3) و إن لم یکن لبعضها اختصاص بهذا الموضع.
ثُمَّ قَالَ السَّیِّدُ ره،: وَ إِذَا ذَهَبَتِ الْحُمْرَةُ مِنْ أُفُقِ الْمَشْرِقِ مَعَ ارْتِفَاعِ مَوَانِعِ مُشَاهَدَتِهَا أَوْ غَلَبَ الظَّنُّ بِزَوَالِهَا عِنْدَ الْمَوَانِعِ الْحَائِلَةِ بَیْنَ الْعَبْدِ وَ بَیْنَ مَعْرِفَتِهَا وَ کَانَ وَقْتُ حُضُورِ مَلَکَیِ اللَّیْلِ بِمُقْتَضَی الْمَنْقُولِ مِنَ الرِّوَایَاتِ إِذَا کُنْتَ لَا تَعْرِفُ ذَلِکَ مِنْ طَرِیقِ الْمَرَاحِمِ الرَّبَّانِیَّاتِ فَسَلِّمْ عَلَیْهِمَا مِثْلَ سَلَامِکَ عِنْدَ إِقْبَالِ النَّهَارِ وَ أَشْهِدِ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ وَ أَشْهِدْهُمَا بِمَا أَشْهَدْتَ مَلَکَیِ النَّهَارِ فَقَدْ رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُ (4)
بِإِسْنَادِهِ فِی کِتَابِ الْکَافِی قَالَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام إِذَا أَمْسَی قَالَ مَرْحَباً بِاللَّیْلِ الْجَدِیدِ وَ الْکِتَابِ الشَّهِیدِ اکْتُبَا بِسْمِ اللَّهِ ثُمَّ یَذْکُرُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ وَ إِنْ شِئْتَ تَأْخِیرَ السَّلَامِ عَلَیْهِمَا إِلَی بَعْدِ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ فَقَدْ رُوِیَ ذَلِکَ فِی بَعْضِ الْأَخْبَارِ(5)
وَ رَأَیْتُ فِی کِتَابِ حِلْیَةِ الْأَوْلِیَاءِ لِأَبِی نُعَیْمٍ- عَنْ أَبِی لُبَابَةَ قَالَ کَانَ یَقُولُ إِذَا أَمْسَی- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی ذَهَبَ بِالنَّهَارِ وَ جَاءَ بِاللَّیْلِ سَکَناً نِعْمَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الشَّاکِرِینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَافَانِی فِی لَیْلِی هَذَا فَرُبَّ مُبْتَلًی قَدِ ابْتُلِیَ فِیمَا مَضَی اللَّهُمَّ عَافِنِی فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ وَ فِی الْآخِرَةِ وَ قِنِی عَذَابَ النَّارِ وَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ مِثْلَ ذَلِکَ إِلَّا أَنَّهُ یَقُولُ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ وَ رَأَیْتُ فِی کِتَابِ مَسْعَدَةَ بْنِ زِیَادٍ الرَّبَعِیِّ مِنْ أُصُولِ الشِّیعَةِ مَا هَذَا لَفْظُهُ وَ عَنْهُ
ص: 280
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که از پدرش علیه السلام نقل کرده که فرمود: شب وقتی فرا میرسد، با صدایی که همه آفریدگان، مگر دو گروه بزرگ انسان و جن میشنوند، ندا میدهد: ای آدمیزاد، به راستی که من آفرینش تازهای هستم، و به راستی که من بر آنچه در من است، گواهم، پس مرا دریاب، که اگر خورشید طلوع کند، هرگز به دنیا باز نخواهم گشت، و بعد از آن در من نیکیای نخواهی اندوخت، و در من از بدیای طلب بخشش نخواهی کرد. و همین را روز، هنگام به پایان رسیدن شب میگوید.
روایت42.
نقل از خط شهید پاک روان، گفته است: از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است که فرمود: از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد مقالید سؤال کردم، فرمود: ای علی، سؤال بزرگی پرسیدی، مقالید (کلیدها) آن است که ده بار هنگام صبح کردن و ده بار هنگام شب کردن بگویی: {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، و خدا بزرگتر است، خدا منزّه است، و ستایش مخصوص خداست، از خدا آمرزش میخواهم، هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا نیست، اوست اوّل و آخر و ظاهر و باطن، فرمانروایی مخصوص اوست، و ستایش مخصوص اوست، زنده میکند و میمیراند و او زندهای است که نمیمیرد، و او به هر چیزی تواناست.}
هر کس آن را ده بار هنگام صبح کردن و ده بار هنگام شب کردن بگوید، خدا به او شش ویژگی عطا میکند که نخستین آنها، این است که او را از ابلیس و لشگریانش نگاه میدارد، پس برای آنها بر او سلطهای نخواهد بود؛ دوم اینکه پاداش فراوانی در بهشت به او میدهد که در ترازوی اعمال او از کوه احد سنگینتر باشد؛ سوم: درجهای به او میدهد که جز نیکان، کسی به آن دست نمییابد؛ چهارم: خدا زنان درشت چشم را به همسری او در میآورد؛ پنجم: دوازده فرشته برای او گواهی میدهند و آن را در طوماری گسترده مینویسند و در روز قیامت با آن برای او گواهی میدهند؛ ششم: مانند کسی خواهد بود که تورات و انجیل و زبور و فرقان را خوانده باشد و مانند خواهد بود که حج و عمره به جای آورده باشد و خداوند، حج و عمرهاش را پذیرفته باشد؛ و اگر در آن روز یا شب یا ماه بمیرد، بر او مهر شهدا زده میشود؛ این تفسیر مقالید بود.
روایت43.
البلد الامین: مثل آن را از آن حضرت علیه السلام روایت کرده است.(1)
روایت44.
به خط شهید - که رحمت خدا بر او باد - از ابن عباس روایت شده که گفته است: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس هنگام صبح کردن، صد بار بگوید: «سبحانَ الله و بحمده»،{خدا منزّه است و او را ستایش میکنم.} خودش را از خدا خریده است و پایان روزش، رهایی یافته از آتش خواهد بود.
و از ابی أمامه باهلی روایت شده که گفته است: رسول خدا صلی الله علیه و آله، هنگام صبح کردن و شب کردن، با این دعاها، دعا میکرد: {خدایا، تو سزاوارترین کسی هستی که یاد میشود، و سزاوارترین کسی که پرستیده میشود، و بینندهترین کسی که درخواست میشود، و مهربانترین کسی که دارا است،
ص: 281
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ إِنَّ اللَّیْلَ إِذَا أَقْبَلَ نَادَی بِصَوْتٍ یَسْمَعُهُ الْخَلَائِقُ إِلَّا الثَّقَلَیْنِ یَا ابْنَ آدَمَ إِنِّی خَلْقٌ جَدِیدٌ إِنِّی عَلَی مَا فِیَّ شَهِیدٌ فَخُذْ مِنِّی فَإِنِّی لَوْ قَدْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ لَمْ أَرْجِعْ إِلَی الدُّنْیَا أَبَداً ثُمَّ لَمْ تَزْدَدْ فِیَّ حَسَنَهً وَ لَمْ تَسْتَعْتِبْ فِیَّ مِنْ سَیِّئَةٍ وَ کَذَلِکَ یَقُولُ النَّهَارُ إِذَا أَدْبَرَ اللَّیْلُ.
نُقِلَ مِنْ خَطِّ الشَّهِیدِ قُدِّسَ سِرُّهُ قَالَ رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله عَنْ تَفْسِیرِ الْمَقَالِیدِ فَقَالَ یَا عَلِیُّ لَقَدْ سَأَلْتَ عَظِیماً الْمَقَالِیدُ هُوَ أَنْ تَقُولَ عَشْراً إِذَا أَصْبَحْتَ وَ عَشْراً إِذَا أَمْسَیْتَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ- هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ- لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ- یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ [شَیْ ءٍ] قَدِیرٌ مَنْ قَالَهَا عَشْراً إِذَا أَصْبَحَ وَ عَشْراً إِذَا أَمْسَی أَعْطَاهُ اللَّهُ خِصَالًا سِتّاً أَوَّلُهُنَّ یَحْرُسُهُ مِنْ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ فَلَا یَکُونُ لَهُمْ عَلَیْهِ سُلْطَانٌ وَ الثَّانِیَةُ یُعْطَی قِنْطَاراً فِی الْجَنَّةِ أَثْقَلَ فِی مِیزَانِهِ مِنْ جَبَلِ أُحُدٍ وَ الثَّالِثَةُ یَرْفَعُ اللَّهُ لَهُ دَرَجَةً لَا یَنَالُهَا إِلَّا الْأَبْرَارُ وَ الرَّابِعَةُ یُزَوِّجُهُ اللَّهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ وَ الْخَامِسَةُ یَشْهَدُهُ اثْنَا عَشَرَ مَلَکاً یَکْتُبُونَهَا فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ یَشْهَدُونَ لَهُ بِهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّادِسَةُ کَانَ کَمَنْ قَرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ کَمَنْ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ فَقَبِلَ اللَّهُ حَجَّتَهُ وَ عُمْرَتَهُ وَ إِنْ مَاتَ مِنْ یَوْمِهِ أَوْ لَیْلَتِهِ أَوْ شَهْرِهِ طُبِعَ بِطَابَعِ الشُّهَدَاءِ فَهَذَا تَفْسِیرُ الْمَقَالِیدِ.
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، عَنْهُ علیه السلام (1): مِثْلَهُ.
بِخَطِّ الشَّهِیدِ ره رُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ قَالَ إِذَا أَصْبَحَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ أَلْفَ مَرَّةٍ فَقَدِ اشْتَرَی نَفْسَهُ مِنَ اللَّهِ وَ کَانَ آخِرَ یَوْمِهِ عَتِیقاً مِنَ النَّارِ.
وَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ الْبَاهِلِیِّ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا أَصْبَحَ وَ أَمْسَی دَعَا بِهَذِهِ الدَّعَوَاتِ- اللَّهُمَّ أَنْتَ أَحَقُّ مَنْ ذُکِرَ وَ أَحَقُّ مَنْ عُبِدَ وَ أَبْصَرُ مَنْ ابْتُغِیَ وَ أَرْأَفُ مَنْ مَلَکَ
ص: 281
و بخشندهترین کسی که از او خواهش میشود، و گشاده دستترین کسی که عطا میکند، تو فرمانروایی هستی که هیچ شریکی برای تو وجود ندارد، و تنهایی که هیچ همتایی برای تو نیست، همه چیز نابود شدنی است بجز ذات تو، و هرگز اطاعت نمیشوی مگر به اذن خودت، و هیچ گاه نافرمانی نمیشوی مگر به علم تو؛ اطاعت میشوی پس سپاسگزاری میکنی، و نافرمانی میشوی پس میآمرزی، نزدیکترین گواه و نگاهدار هستی، حتی بر دلها، بین اشخاص و قلب آنها فاصله انداختهای و زمام امور را گرفتهای، نتیجهها را ثبت کردهای و مهلتها را بیاثر ساختهای، دلها برای تو گشوده شده، و رازها پیش تو آشکارند، حلال آن است که تو حلال کردهای، و حرام آن است که تو حرام کردهای، و دین آن است که تو تشریع کردهای، و فرمان آن است که تو حکم کردهای. آفرینش آفریده توست، و بنده، بنده توست، و تو خدای بسیار دلسوز و مهربان هستی.
و از تو به نور آن جلوهات که آسمانها و زمین برای آن روشن گردیدهاند، و به هر حقی که برای توست، و به حقی که نیازخواهان بر تو دارند، از تو میخواهم در این صبحگاه یا در این شب، مرا بپذیری و با قدرت خودت مرا از آتش پناه دهی.}
توضیح
«القلوب لک مفضیة»، یعنی رازهای خود را نزد تو آشکار میکنند، از جملهای که میگویند: «أفضیت إلی فلان سرّی»،{رازم را برای فلانی برملا کردم.} گرفته شده است.
روایت45.
دعوات الراوندی: از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس صبح کند و چهار چیز را نگوید، بر او در مورد از بین رفتن نعمت بیم دارم؛ نخستین آنها، «الحمد لله الذی عَّرفنی نفسه و لم یَترکنی عمیانَ القلب»،{سپاس خدایی را که خودش را به من شناساند و مرا کور دل رها نکرد.}؛ دوم اینکه میگوید: «الحمد لله الّذی جعلنی من اُمّة محمد صلی الله علیه و آله»،{سپاس خدایی را که مرا از امت محمد صلی الله علیه و آله قرار داد.}؛ سوم میگوید: «الحمد لله الّذی جعل رزقی فی یدیه و لم یجعل رزقی فی أیدی النّاس»،{سپاس خدایی را که روزی مرا به دست خودش قرار داد، و روزی مرا در دست مردم قرار نداد.}؛ چهارم میگوید: «الحمد لله الّذی ستر ذنوبی و لم یَفضحنی بینَ الخلائق»،{سپاس خدایی را که گناهان مرا پوشاند و مرا میان آفریدگان رسوا نکرد.}(1)
امام زین العابدین علیه السلام هنگام صبح کردن، ده بار میگفت: «اُقدِّم بین یدی نسیانی و عجلتی بسم الله و ما شاء الله علی ما استقبل فی یومی هذا ذکرتُه أو نسیتُه»، برای هر فراموشی و عجله، در هر چه امروز با آن روبرو میشوم، پیشاپیش بسم الله و ما شاء الله میگویم؛ و در هنگام شب کردن نیز این گونه میگفت.(2)
و از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: این مناجات را جبرئیل علیه السلام از سوی خدای والامرتبه درباره پناه جستن برایم آورده است:{خدایا، از سختیهای بلاهای نازل شده، و از ترسهای گرفتاری بزرگ به تو پناه میآورم، پس ای پروردگار، مرا از پا در آمدن در سختیها پناه ده، و از پرش بلاها حفظ کن ، و از عذاب ناگهانی نجاتم ده،
ص: 282
وَ أَجْوَدُ مَنْ سُئِلَ وَ أَوْسَعُ مَنْ أَعْطَی أَنْتَ الْمَلِکُ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ الْفَرْدُ لَا نِدَّ لَکَ کُلُّ شَیْ ءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَکَ وَ لَنْ تُطَاعَ إِلَّا بِإِذْنِکَ وَ لَمْ تُعْصَ إِلَّا بِعِلْمِکَ تُطَاعُ فَتَشْکُرُ وَ تُعْصَی فَتَغْفِرُ أَقْرَبُ شَهِیدٍ وَ أَدْنَی حَفِیظٍ حُلْتَ دُونَ الْقُلُوبِ وَ أَخَذْتَ بِالنَّوَاصِی وَ أَثْبَتَّ الْآثَارَ وَ فَسَخْتَ الْآجَالَ الْقُلُوبُ لَکَ مُفْضِیَةٌ وَ السِّرُّ عِنْدَکَ عَلَانِیَةٌ الْحَلَالُ مَا حَلَّلْتَ وَ الْحَرَامُ مَا حَرَّمْتَ وَ الدِّینُ مَا شَرَعْتَ وَ الْأَمْرُ مَا قَضَیْتَ وَ الْخَلْقُ خَلْقُکَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُکَ وَ أَنْتَ اللَّهُ الرَّءُوفُ الرَّحِیمُ وَ أَسْأَلُکَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ بِکُلِّ حَقٍّ هُوَ لَکَ وَ بِحَقِّ السَّائِلِینَ عَلَیْکَ أَنْ تَقْبَلَنِی فِی هَذِهِ الْغَدَاةِ أَوْ فِی هَذِهِ الْعَشِیَّةِ وَ أَنْ تُجِیرَنِی مِنَ النَّارِ بِقُدْرَتِکَ.
القلوب لک مفضیة أی تبدی أسرارها لدیک من قولهم أفضیت إلی فلان سری.
دَعَوَاتُ الرَّاوَنْدِیِّ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ أَصْبَحَ وَ لَا یَذْکُرُ أَرْبَعَةً أَخَافُ عَلَیْهِ زَوَالَ النِّعْمَةِ- أَوَّلُهَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَرَّفَنِی نَفْسَهُ وَ لَمْ یَتْرُکْنِی عَمْیَانَ الْقَلْبِ وَ الثَّانِی یَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنِی مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ الثَّالِثُ یَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ رِزْقِی فِی یَدَیْهِ وَ لَمْ یَجْعَلْ رِزْقِی فِی أَیْدِی النَّاسِ وَ الرَّابِعُ یَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی سَتَرَ ذُنُوبِی وَ لَمْ یَفْضَحْنِی بَیْنَ الْخَلَائِقِ (1).
وَ کَانَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ علیه السلام یَقُولُ: إِذَا أَصْبَحَ عَشْرَ مَرَّاتٍ- أُقَدِّمُ بَیْنَ یَدَیْ نِسْیَانِی وَ عَجَلَتِی بِسْمِ اللَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ عَلَی مَا أَسْتَقْبِلُ فِی یَوْمِی هَذَا ذَکَرْتُهُ أَوْ نَسِیتُهُ وَ کَذَلِکَ إِذَا أَمْسَی (2).
وَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: دَفَعَ إِلَیَّ جَبْرَئِیلُ علیه السلام عَنِ اللَّهِ تَعَالَی هَذِهِ الْمُنَاجَاةَ فِی الِاسْتِعَاذَةِ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ مُلِمَّاتِ نَوَازِلِ الْبَلَاءِ وَ أَهْوَالِ عَزَائِمِ الضَّرَّاءِ فَأَعِذْنِی رَبِّ مِنْ صَرْعَةِ الْبَأْسَاءِ وَ احْجُبْنِی عَنْ سَطَوَاتِ الْبَلَاءِ وَ نَجِّنِی مِنْ مُفَاجَاةِ النِّقَمِ وَ
ص: 282
و مرا از نابود شدن نعمتها، و لغزش گامها نگاه دار، و خدایا، مرا از یکباره گرفتن روزگاران، و شتافتن هلاک کنندهها، در حمایت عزتت و دیوار نگاهداریات قرار ده.
خدایا، زمین بلا را فرو ببر، و کوه بدی را از بیخ بر کن، و سختی روزگار را بردار، و وابستگی کارها را دور کن، و مرا در حوض سلامت وارد ساز، و مرا بر مرکب بزرگواری سوار کن، نادیده گرفتن لغزش را همراه من ساز، و پوشاندن زشتی را بر من فراگیر نما، و ای پروردگار، با نعمتهایت، و با برداشتن گرفتاریات، و دور کردن سختیهایت بر من بخشندگی کن، و تنگی عذابت را از من دور کن، و کیفر دردناکت را از من بازدار، و مرا از سختیهای زمانه در امان دار، و از بدی پایان کارها نجاتم ده، و از تمام آنچه باید از آن پرهیز کرد، نگاهم دار، صخرههای گرفتاری را از کارم بر گشا، و در طول عمرم، دست او را از آسیب رساندن به من ناتوان گردان، به درستی که تو پروردگار گرامی و آغاز کننده و بازگرداننده هستی و هر چه را بخواهی، انجام می دهی.}(1)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ صبح یا شب، «بسم الله و بالله» را ترک نکن که در آن، دوری هر بدی است؛ و هر صبح و شب سه بار میگویی: «الّلهمّ إنّی أصبحتُ منک فی نعمة و عافیة و ستر، فصلِّ علی محمد و آل محمد و أتمِم علیَّ نعمتک و عافیتک و سترک»،{خدایا، من در نعمت و ایمنی و پوشش از سوی تو، صبح کردم؛ پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست و نعمت و ایمنی و پوشش خود را بر من تمام کن.}
داود - پیامبر - علیه السلام هنگام شب کردن سه بار میگفت: «الّلهمّ خلِّصنی من کلِّ مصیبةٍ نزلت اللیلةَ من السَّماء»،{خدایا، مرا از هر پیشامد ناگواری که امشب از آسمان فرود آید، برهان.} و هنگامی که صبح میکرد، سه بار آن را میگفت.(2)
روایت46.
البلد الامین: از امالی سعد بن نصر از سلمان فارسی نقل شده که گفته است: هر بندهای هنگام صبح سه بار بگوید: «الحمد لله ربِّ العالمینَ، الحمد لله حمداً کثیراً طیّباً مبارکاً فیه»،{ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است، ستایش فراوان و پاک که در آن برکت باشد، برای خداست.} قطعاً خداوند هفتاد نوع بلا را که کمترین آن اندوه است، از او دور میکند.(3)
و از همان کتاب: گفته است: امیرالمؤمنین علیه السلام هنگام صبح کردن میگفت: «سبحان الملک القدوس»،{فرمانروای آراسته - به کمالات، از هر عیب و نقصی - منزّه است.} - سه مرتبه - و {خدایا، از نابود شدن نعمت تو، و از دگرگون شدن ایمنیات، و از ناگهانی رسیدن کیفر تو، و از بدبخت شدن، و از بدی آنچه در کتاب - اعمال - من گذشته است، به تو پناه میآورم. خدایا، از تو به احترام عزت فرمانرواییات، و توان بسیار بالایت، و به بزرگی غلبهات، و به قدرتی که بر آفریدههای خود داری، درخواست میکنم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی.} نیاز خود را میخواهی، اگر خدای والامرتبه بخواهد، برآورده میشود.(4)
ص: 283
احْرُسْنِی مِنْ زَوَالِ النِّعَمِ وَ مِنْ زَلَلِ الْقَدَمِ وَ اجْعَلْنِی اللَّهُمَّ فِی حِمَی عِزِّکَ وَ حِیَاطَةِ حِرْزِکَ مِنْ مُبَاغَتَةِ الدَّوَائِرِ وَ مُعَاجَلَةِ الْبَوَائِرِ اللَّهُمَّ وَ أَرْضُ الْبَلَاءِ فَاخْسِفْهَا وَ جِبَالُ السَّوْءِ فَانْسِفْهَا وَ کَرْبُ الدَّهْرِ فَاکْشِفْهَا وَ عَلَائِقُ الْأُمُورِ فَاصْرِفْهَا وَ أَوْرِدْنِی حِیَاضَ السَّلَامَةِ وَ احْمِلْنِی عَلَی مَطَایَا الْکَرَامَةِ وَ اصْحَبْنِی إِقَالَةَ الْعَثْرَةِ وَ اشْمَلْنِی سَتْرَ الْعَوْرَةِ وَ جُدْ عَلَیَّ رَبِّ بِآلَائِکَ وَ کَشْفِ بَلَائِکَ وَ دَفْعِ ضَرَّائِکَ وَ ادْفَعْ عَنِّی کَلَاکِلَ عَذَابِکَ وَ اصْرِفْ عَنِّی أَلِیمَ عِقَابِکَ وَ أَعِذْنِی مِنْ بَوَائِقِ الدُّهُورِ وَ أَنْقِذْنِی مِنْ سُوءِ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ وَ احْرُسْنِی مِنْ جَمِیعِ الْمَحْذُورِ وَ اصْدَعْ صَفَاةَ الْبَلَاءِ عَنْ أَمْرِی وَ اشْلُلْ یَدَهُ عَنِّی مَدَی عُمُرِی إِنَّکَ الرَّبُّ الْمَجِیدُ الْمُبْدِئُ الْمُعِیدُ الْفَعَّالُ لِمَا یُرِیدُ(1).
وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: لَا تَدَعْ فِی کُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ فَإِنَّ فِی ذَلِکَ صَرْفَ کُلِّ سُوءٍ وَ یَقُولُ ثَلَاثاً عِنْدَ کُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ فِی نِعْمَةٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَتْرٍ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَتْمِمْ عَلَیَّ نِعْمَتَکَ وَ عَافِیَتَکَ وَ سِتْرَکَ وَ کَانَ دَاوُدُ علیه السلام إِذَا أَمْسَی قَالَ ثَلَاثاً- اللَّهُمَّ خَلِّصْنِی مِنْ کُلِّ مُصِیبَةٍ نَزَلَتِ اللَّیْلَةَ مِنَ السَّمَاءِ وَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَهَا ثَلَاثاً(2).
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، مِنْ أَمَالِی سَعْدِ بْنِ نَصْرٍ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ رض: مَا مِنْ عَبْدٍ یَقُولُ حِینَ یُصْبِحُ ثَلَاثاً الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْداً کَثِیراً طَیِّباً مُبَارَکاً فِیهِ إِلَّا صَرَفَ اللَّهُ عَنْهُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنَ الْبَلَاءِ أَدْنَاهَا الْهَمُ (3).
وَ مِنْهُ قَالَ: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ إِذَا أَصْبَحَ- سُبْحَانَ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ ثَلَاثاً اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ زَوَالِ نِعْمَتِکَ وَ مِنْ تَحْوِیلِ عَافِیَتِکَ وَ مِنْ فُجَاءَةِ نَقِمَتِکَ وَ مِنْ دَرَکِ الشَّقَاءِ وَ مِنْ شَرِّ مَا سَبَقَ فِی الْکِتَابِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعِزَّةِ مُلْکِکَ وَ شِدَّةِ قُوَّتِکَ وَ بِعِظَمِ سُلْطَانِکَ وَ بِقُدْرَتِکَ عَلَی خَلْقِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ تَسْأَلُ حَاجَتَکَ تُقْضَی إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی (4).
ص: 283
الکافی: مثل همین را با سند موثق از امام صادق علیه السلام، و تا عبارت «و بعَظم سطانک و بقدرتک علی خلقک، ثم تسأل حاجتک»،{و به بزرگی غلبهات، و به قدرتی که بر آفریدههای خود داری؛ سپس نیاز خود را میخواهی.} روایت کرده است.(1)
توضیح
مؤلف این را در الکافی در دو جا روایت کرده است، در یکی از آنها «ما سبق فی الکتاب»،{آنچه در کتاب اعمالم گذشته است.} آورده که همین آشکارتر است، و در دیگری «ما سبق فی اللیل»،(2){آنچه در شب گذشت.} آورده است، یعنی از بلاهای نازل شونده در روز که در شب، حتمی شده است؛ یا آنچه در شب بدون اندیشه و فکر از من سر زد؛ و گفته شده است: یعنی بلاهایی که در آن نازل شده و خواستار پایان یافتن آنها است. عبارت «ثمَّ سَل» گویا به مفهوم موجود در عبارتهای گذشته عطف شده است؛ زیرا نقل کردن از امیرالمؤمنین علیه السلام باید دربردارنده امر مخاطب، مثل آن عبارت قبلی باشد، پس به گونهای است که گویا فرموده است: این را بگو، سپس نیازت را بخواه.
و از همان کتاب: با سند آن از علاء بن کامل گفته است: امام صادق علیه السلام فرمود: از دعایی که برای دارنده آن سزاوار است اگر فراموش کرد، قضای آن را به جای آورد، این است که بعد از نماز صبح، ده بار بگوید: «لا إله إلا الله وحده لا شریکَ له، له الملکُ و له الحمدُ، بیده الخیرُ کلِّه و هو علی کلِّ شیءٍ قدیر»،{هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست، فرمانروایی مخصوص اوست، و ستایش مخصوص اوست، همه خوبیها به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست.} و ده بار میگوید: «أعوذ بالله السمیع العلیم»،{به خداوند شنوای دانا پناه میبرم.} و اگر بخشی از آن را فراموش کرد، قضای آن بر عهده اوست.(3)
روایت47.
الکتاب العتیق: عبدالله ین سلمی گفته است: از پیشوایمان امام جعفر بن محمد صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: هر کس چهل صبح با خواندن این دعا با خدا عهد کند، از یاران قائم ما علیه السلام خواهد بود، و اگر مرده باشد، خداوند او را از قبرش به نزد آن حضرت بیرون میآورد، و در ازای هر کلمهاش هزار نیکی به او میدهد و هزار بدی را از او پاک مینماید، و آن، این عهد است:
ص: 284
الْکَافِی، بِسَنَدِهِ الْمُوَثَّقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مِثْلَهُ إِلَی قَوْلِهِ وَ بِعِظَمِ سُلْطَانِکَ وَ بِقُدْرَتِکَ عَلَی خَلْقِکَ ثُمَّ سَلْ حَاجَتَکَ (1).
أقول رواه فی الکافی فی موضعین: فی أحدهما ما سبق فی الکتاب و هو أظهر و فی الآخر ما سبق فی اللیل (2)
أی قدر فی اللیل من البلایا النازلة فی النهار أو ما سبق منی فی اللیل بلا تدبر و تفکر فی عاقبته و قیل أی البلایا النازلة فیه الطالبة لأملها و قوله ثم سل کأنه معطوف علی المفهوم من السابق فإن النقل عن أمیر المؤمنین علیه السلام متضمن لأمر المخاطب بقوله مثله فکأنه قال فقل هذا ثم سل حاجتک.
وَ مِنْهُ بِسَنَدِهِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ کَامِلٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِنَّ مِنَ الدُّعَاءِ مَا یَنْبَغِی لِصَاحِبِهِ إِذَا نَسِیَهُ أَنْ یَقْضِیَهُ یَقُولُ بَعْدَ الْغَدَاةِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ کُلُّهُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ یَقُولُ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ عَشْرَ مَرَّاتٍ فَإِذَا نَسِیَ مِنْ ذَلِکَ شَیْئاً کَانَ عَلَیْهِ قَضَاؤُهُ (3).
الْکِتَابُ الْعَتِیقُ، قَالَ أَخْبَرَنِی السَّیِّدُ الْأَجَلُّ عَبْدُ الْحَمِیدِ بْنُ فَخَّارِ بْنِ مَعَدٍّ الْعَلَوِیُّ الْحُسَیْنِیُّ الْحَائِرِیُّ فِی سَنَةِ سِتٍّ وَ سَبْعِینَ وَ سِتِّمِائَةٍ قَالَ أَخْبَرَنِی وَالِدِی عَنْ تَاجِ الدِّینِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الدَّرْبِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَحْرَانِیِّ الشَّیْبَانِیِّ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ یَحْیَی بْنِ کَثِیرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْقُرَشِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الرَّبِیعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِیِّ قَالَ قَرَأْتُ عَلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلْمَی قَالَ سَمِعْتُ سَیِّدَنَا الْإِمَامَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ دَعَا إِلَی اللَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ کَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا علیه السلام وَ إِنْ مَاتَ أَخْرَجَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ مِنْ قَبْرِهِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِکُلِّ کَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیِّئَةٍ وَ هُوَ هَذَا الْعَهْدُ.
ص: 284
«الّلهمّ ربَّ النّور العظیم، و ربَّ الکرسیِّ الرَّفیع، و ربَّ البحرِ المَسجور، و مُنزلَ التّوراةِ و الانجیلِ و الزَّبور...»{خدایا، ای پروردگار نور بزرگ، و پروردگار کرسی بلند، و پروردگار دریای جوشان، و فرو فرستنده تورات و انجیل و زبور، و پروردگار سایه و آفتاب، و فرو فرستنده فرقان بزرگ، و پروردگار فرشتگان نزدیکی یافته، و پیامبران و فرستاده شدگان؛ خدایا از تو به اسم بزرگوارت، و به نور جمال تابانت، و فرمانروائی دیرینه ات، ای زنده ای پاینده، درخواست میکنم؛ و از تو به آن نامت که آسمان ها و زمین ها با آن روشن شد، ای زنده پیش از هر موجود زنده، و ای زنده پس از هر موجود زنده، و ای زندهای که هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، درخواست میکنم؛ خدایا، به سرور ما، آن امام راه یافته و قیام کننده به فرمان خدا که درودهای خدا بر او و پدران پاکش باد، از طرف همه مردان و زنان با ایمان در کرانههای شرق زمین و غرب آن، هموار آن و کوهش، خشکی آن و دریایش، و از طرف من و پدر و مادرم و فرزندانم و برادرانم، درود هایی هموزن عرش خدا و شماره کلمات او و آنچه کتابش بر شمرده و دانشش آن را در بر گرفته است، ابلاغ بفرما.
خدایا، در بامداد این روز و هر چه از روزهای دیگر زندگی کنم، عهد و پیمان و بیعتی برای او در گردنم تازه می کنم که هرگز از آن سر نپیچم و هرگز دست نکشم؛ خدایا، مرا از یاران و کمک کاران او، و دفاع کنندگان از او، و شتابندگان در برآوردن خواسته هایش، و انجام دهندگان دستوراتش، و از حمایت کنندگان او، و شهید شدگان پیش رویش قرار ده؛ خدایا، اگر میان من و او آن مرگی که بر بندگانت حتمی قرار دادهای، فاصله انداخت، پس - در هنگام ظهور او مرا - کفن به خود پیچیده، با شمیشر آخته، و نیزه برهنه، پاسخ گویان به ندای آن دعوت کننده در شهر و بادیه، از قبرم بیرونم آر.
خدایا، آن جمال ارجمند و آن چهره ستوده را به من بنمایان، و با یک نگاه از من به او، دیده تباه شدهام را سرمه بکش، و در گشایش او شتاب کن، و راهش را وسیع گردان، و مرا به راه او درآور، و دستورش را نافذ گردان، و پشتش را محکم کن، و توانش را نیرومند ساز، و خدایا، شهر ها را به وسیله او آباد گردان، و بندگانت را به وسیله او زنده گردان؛ زیرا که تو فرمودی و فرمایش تو حق است، - فرمودی: - به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است؛ پس خدایا، ولی خودت، و فرزند ولیات، و فرزند دختر پیامبرت را که همنام فرستاده توست، که درود تو نثار او و خاندان او باد، آشکار کن، تا به چیزی از باطل دست نیابد، مگر آن را از هم بپاشد، و خداوند حق را با او پابرجا و ثابت نماید.
خدایا او را پناهگاهی برای ستمدیدگان از بندگانت، و یاور برای کسی که یاری برای خود جز تو نمی یابد، و تجدیدکننده آنچه از احکام کتابت تعطیل شده، و محکم کننده آنچه از نشانه های دینت و روشهای پیامبرت، صلی الله علیه و آله کهنه شده، قرار ده؛ و خدایا، او را از آنان که از حمله متجاوزان نگاهش داری، قرار ده؛ خدایا پیامبرت محمّد صلی الله علیه و آله را به دیدار او،
ص: 285
اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفِیعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْفُرْقَانِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ الْمَلَائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ رَبَّ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْکَرِیمِ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنِیرِ وَ مُلْکِکَ الْقَدِیمِ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ یَا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ یَا حَیّاً لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْمَهْدِیَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَی آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ عَنِّی وَ عَنْ وَالِدَیَّ وَ وُلْدِی وَ إِخْوَانِی مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ هَذَا الْیَوْمِ وَ مَا عِشْتُ بِهِ فِی أَیَّامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ فِی حَوَائِجِهِ وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ اللَّهُمَّ فَإِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَی عِبَادِکَ حَتْماً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیْفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ وَ اکْحُلْ مَرَهِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ قَوِّ ظَهْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلَادَکَ وَ أَحْیِ بِهِ عِبَادَکَ فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُ ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ وَلِیَّکَ وَ ابْنَ وَلِیِّکَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّی بِاسْمِ رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ حَتَّی لَا یَظْفَرَ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلَّا مَزَّقَهُ وَ یُحِقَّ اللَّهُ بِهِ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ مَفْزَعاً لِلْمَظْلُومِ مِنْ عِبَادِکَ وَ نَاصِراً لِمَنْ لَا یَجِدُ نَاصِراً غَیْرَکَ وَ مُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکَامِ کِتَابِکَ وَ مُشَیِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلَامِ دِینِکَ وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صلی الله علیه و آله وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله بِرُؤْیَتِهِ
ص: 285
و کسانی که بر پایه دعوتش از او پیروی کردند را شاد کن، و پس از او به درماندگی ما رحم فرما؛ خدایا، این اندوه را از این امت به حضور او برطرف کن، و در ظهورش برای ما شتاب فرما، که دیگران ظهورش را دور می بینند، و ما نزدیک می بینیم، به مهربانی ات ای مهربان ترین مهربانان.} آنگاه سه بار با دست بر ران راست خود می زنی، و در هر مرتبه می گویی: «العَجَلَ، العَجَلَ، العَجَلَ، یا مولایَ، یا صاحبَ الزَّمان»،{شتاب کن، شتاب کن، شتاب کن، ای سرور من، ای صاحب زمان.}(1)
و مصباح الزائر:(4)
مثل آن را از آن حضرت، علیه السلام روایت کردهاند.
توضیح
جوهری گفته است: «مرهت العین، مرهاً»، یعنی وقتی که چشم به خاطر سرمه نزدن، تباه گردد. پایان. و نسبت دادن سرمه با آن، مجازی است؛ یا اینکه تباهی چشم را مجازاً بر چشمِ تباه شده به خاطر ترک سرمه اطلاق کرده است. «فی الدنیا و الآخرة» ظرف متعلق به «الصلوات» است. «التمزیق»، یعنی پاره کردن و خرد کردن. در نسخههایی که ما یافتیم، «لِما وَرَدَ» آمده بود، و شاید «لِما هدّ»،{آنچه مورد تهدید قرار گرفته است.} یا «درس»،{کهنه شده است.} گویاتر باشد.
روایت48.
الفقیه: در روایت موثق از عمار بن موسی از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: هنگام صبح کردن و شب کردن میگویی: {در حالی صبح کردم که فرمانروایی و ستایش و بزرگی و بزرگمنشی و اقتدار و حکمت و بردباری و دانش و ارجمندی و بزرگواری و کمال و نیکویی و قدرت و پاکی و بزرگ دانستن و منزه دانستن و به بزرگی یاد کردن و یکتا شمردن و گرامی داشتن و گشادهرویی و بخشندگی و بزرگواری و ستودگی و نعمت و خوبی و برتری و گستردگی و توانایی و چیرگی و نیرو و عزت و قدرت و گشودن و بستن و شب و روز و تاریکیها و روشنایی و دنیا و آخرت و تمام آفرینش و تمام کارها و آنچه نام بردم و آنچه نام نبردم، و آنچه میدانم و نمیدانم، و آنچه بوده و آنچه در آینده موجود میشود، برای پروردگار جهانیان است.
ستایش خدایی را که شب را برد و روز را آورد و من در نعمت و ایمنی و بخشندگی بزرگی از سوی او قرار گرفتهام؛ ستایش خدایی را که هر چه در شب و روز آرام میگیرد، از آن اوست و او شنوای داناست؛ ستایش خدایی را که
ص: 286
وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَی دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِکَانَتَنَا مِنْ بَعْدِهِ اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلِ اللَّهُمَّ ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَرَاهُ قَرِیباً بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ ثُمَّ تَضْرِبُ عَلَی فَخِذِکَ الْأَیْمَنِ بِیَدِکَ ثَلَاثاً وَ تَقُولُ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا مَوْلَایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ (1).
الجنة(2)، [جنة الأمان] و البلد الأمین (3)، و مصباح الزائر(4)، عنه علیه السلام: مثله
قال الجوهری مرهت العین مرها إذا فسدت لترک الکحل انتهی و إسناد الکحل إلیه مجازی أو أطلق المره علی العین المرهاء مجازا فی الدنیا و الآخرة الظرف متعلق بالصلوات و التمزیق التخریق و التقطیع لما ورد کذا فی ما وجدنا من النسخ و لعل الأفصح لما هد أو درس.
الْفَقِیهُ، فِی الْمُوَثَّقِ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: تَقُولُ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیْتَ أَصْبَحْنَا وَ الْمُلْکُ وَ الْحَمْدُ وَ الْعَظَمَةُ وَ الْکِبْرِیَاءُ وَ الْجَبَرُوتُ وَ الْحِکْمَةُ وَ الْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ وَ الْجَلَالُ وَ الْکَمَالُ وَ الْبَهَاءُ وَ الْقُدْرَةُ وَ التَّقْدِیسُ وَ التَّعْظِیمُ وَ التَّسْبِیحُ وَ التَّکْبِیرُ وَ التَّهْلِیلُ وَ التَّمْجِیدُ وَ السَّمَاحُ وَ الْجُودُ وَ الْکَرَمُ وَ الْمَجْدُ وَ الْمَنُّ وَ الْخَیْرُ وَ الْفَضْلُ وَ السَّعَةُ وَ الْحَوْلُ وَ السُّلْطَانُ وَ الْقُوَّةُ وَ الْعِزَّةُ وَ الْقُدْرَةُ وَ الْفَتْقُ وَ الرَّتْقُ وَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ الظُّلُمَاتُ وَ النُّورُ وَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةُ وَ الْخَلْقُ جَمِیعاً وَ الْأَمْرُ کُلُّهُ وَ مَا سَمَّیْتُ وَ مَا لَمْ أُسَمِّ وَ مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَ مَا لَمْ أَعْلَمْ وَ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ بِاللَّیْلِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ وَ أَنَا فِی نِعْمَةٍ مِنْهُ وَ عَافِیَةٍ وَ فَضْلٍ عَظِیمٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ ما سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی
ص: 286
شب را در روز درمی آورد و روز را [نیز] در شب درمی آورد، و زنده را از مرده بیرون می آورد، و مرده را از زنده خارج می سازد و او به راز دلها داناست.
خدایا، با یاری تو شب میکنیم و با یاری تو صبح میکنیم، با یاری تو زندگی میکنیم و با فرمان تو میمیریم، و سرانجام به سوی توست؛ از اینکه خوار شوم یا دیگری را خوار کنم، یا گمراه شوم یا دیگری را گمراه کنم، یا ستم کنم یا مورد ستم واقع شوم، یا نادانی کنم یا بر من نادانی شود، به تو پناه میآورم؛ ای برگرداننده دلها، دلم را بر طاعت خودت و طاعت فرستادهات استوار گردان؛ خدایا، پس از آنکه مرا هدایت کردی، دلم را دستخوش انحراف مگردان، و از جانب خود، رحمتی بر من ارزانی دار که تو خود بخشایشگری.}
سپس میگویی: {خدایا، به درستی که شب و روز دو آفریده از آفریدگان تو هستند، پس در آن دو مرا به گستاخی بر گناهان خودت، و بر مرتکب شدن حرامهایت مبتلا مگردان، و در آن دو، توفیق عملی مورد پذیرش و تلاشی مورد سپاس و داد و ستدی زوال ناپذیر به من روزی کن.}(1)
توضیح
«و الملک» یعنی فرمانروایی و تمام آنچه ذکر شد، برای خداست؛ یا فرمانروایی و تمام آنها از آن خدا گشت. «البهاء»، یعنی نیکویی؛ و گفته میشود: «مجّده»، یعنی او را بزرگ داشت و برایش ثنا گفت. «السماح»، یعنی بخشندگی؛ و «منّ علیه، منّاً»، یعنی نعمت داد. «الفضل»، یعنی افزونی در کمال یا نیکی. «أذهب باللیل»{شب را برد.}، در بیشتر نسخهها همین گونه است و ظاهراً «ذهب باللیل» یا همان گونه که در سایر دعاها وجود دارد، «أذهب اللیل» بوده است. برخی از بزرگان گفتهاند: «ذهب باللیل» را به این دلیل نگفت که بردن آن توسط خدای متعال را با ایهام ذکر کند؛ ولی این ایراد به آن وارد است که بر مبنای آن، کافی بود «أذهب اللیل» بگوید. همچنین سزاوار بود به خاطر همان دلیلی که ذکر شد، در مورد روز نیز «أجاء بالنّهار» بگوید، و در قرآن، «لَذَهَبَ بسمعهم»،(2){شنوایی شان
را از بین برد.} به کار رفته است. محققان گفتهاند که از فعل همراه حرف باء تعدیه، چیزی جز آنچه از فعل متعدی فهمیده میشود، فهمیده نمیشود و فرقی بین «ذهب به» و «أذهبه» وجود ندارد. و گفته شده است که حرف باء در آنجا برای تأکید متعدی بودن آورده شده است. نظر درست آن است که آن از اشتباه نویسندگان است و «ذهب بالّلیل» بوده است و حرف همزه به آن افزوده شده است؛ همان طور که در بعضی از نسخههای این و نیز سایر دعاها این گونه است. «خلقان من خلقک»،{دو آفریده از آفریدگان تو}، آن گونه که در نسخهها ثبت شده و از بزرگان شنیده شده است، با حرف قاف است. پاک روان سیّد داماد، این نسخه را غلط دانسته و بر کسانی که این گونه خواندهاند، تاخته و گفته است: این عبارت با حرف فاء و کسره خاء است، به استناد این کلام خدای متعال که فرموده است: «و هو الّذی جعل الّلیلَ و النَّهار
ص: 287
یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِ- وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ اللَّهُمَّ بِکَ نُمْسِی وَ بِکَ نُصْبِحُ وَ بِکَ نَحْیَا وَ بِکَ نَمُوتُ وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَذِلَّ أَوْ أُذِلَّ أَوْ أَضِلَّ أَوْ أُضِلَّ أَوْ أَظْلِمَ أَوْ أُظْلَمَ أَوْ أَجْهَلَ أَوْ یُجْهَلَ عَلَیَّ یَا مُصَرِّفَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ اللَّهُمَّ لَا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ثُمَّ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنَّ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِکَ فَلَا تَبْتَلِنِی فِیهِمَا بِجُرْأَةٍ عَلَی مَعَاصِیکَ وَ لَا رُکُوبٍ لِمَحَارِمِکَ وَ ارْزُقْنِی فِیهِمَا عَمَلًا مُتَقَبَّلًا وَ سَعْیاً مَشْکُوراً وَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ(1).
و الملک أی و الحال أن الملک و جمیع ما ذکر لله أو أصبح الملک و جمیع ذلک لله و البهاء الحسن و یقال مجده أی أعظمه و أثنی علیه و السماح الجود و من علیه منا أنعم و الفضل الزیادة فی الکمال أو الإحسان أذهب باللیل کذا فی أکثر النسخ و الظاهر ذهب باللیل أو أذهب اللیل کما فی سائر الأدعیة و قال بعض الأفاضل لم یقل ذهب باللیل لإیهامه ذهابه تعالی و یرد علیه أنه علی هذا کان یکفی أن یقول أذهب باللیل و أیضا کان ینبغی أن یقول أیضا أجاء بالنهار للعلة المذکور و فی التنزیل لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ (2) و قد ذکر المحققون أن مع باء التعدیة لا یفهم إلا ما یفهم من الفعل المتعدی و لا فرق بین قولنا ذهب به أو أذهبه و قیل زیدت الباء هنا لتأکید التعدیة و الصواب أنه من خطإ الکتاب و کان ذهب باللیل فزیدت الهمزة کما فی بعض النسخ هنا و سائر الأدعیة خلقان من خلقک المضبوط فی النسخ و المسموع من المشایخ بالقاف و السید الداماد قدس سره زیف هذه النسخة و شنع علی من قرأ بها و قال إنه بالفاء و کسر الخاء لقوله تعالی وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ
ص: 287
خِلفَةً»،(1){و اوست کسی که شب و روز را جانشین یکدیگر گردانید.} و این خطای دقیقی است که مخالف با نسخههای معتبر است. در هر صورت، پیروی کردن از آنچه نقل شده است، بهتر میباشد.
روایت49.
الکافی: با سند آن از یزید بن کلثمه، از امام صادق علیه السلام یا امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرموده است: هنگام صبح کردن میگویی: {در حالی صبح کردم که به خدا ایمان دارم، و بر دین محمد و سنت او و بر دین جانشینان و سنت آنان پایبند هستم، به نهان و آشکار و حاضر و غایب آنان ایمان آوردهام؛ و از آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و جانشینان او علیهم السلام از آن پناه جستهاند، به خدا پناه میجویم؛ و به آنچه روی آوردهاند، روی میآورم؛ و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدا نیست.}(2)
و از همان کتاب: با سند صحیح از محمد بن مسلم روایت کرده و گفته است: امام صادق علیه السلام فرمود: علی بن حسین علیه السلام هنگام صبح کردن میگفت: «أبتدءُ یومی هذا بین یدی نسیانی و عجلتی بسم الله و ماشاء الله»،{این روز خود را پیش از آنکه خدا را فراموش کنم و از یاد او به چیز دیگری شتاب کنم، با نام خدا و آنچه خدا خواهد، آغاز میکنم.} پس اگر بنده این کار را انجام دهد، از آنچه در آن روز فراموش کرده است، او را کفایت میکند.
توضیح
«أبتدء فی یومی هذا» یعنی این روزم را آغاز میکنم؛ یا در این روزم با نام خدای والامرتبه شروع میکنم؛ یا اینکه گفته شود: «بسم الله و ماشاء الله» عطف به «بسم الله» یا بر «اسم الله» شده است؛ و گفته شده است: بر آغاز کردنم، که این بعید است. پس احتمال دارد کلام، چند صورت داشته باشد که دو مورد از آنها را بیان میکنیم:
نخست: معنی این باشد که وقتی در مقام بندگی و خالی شدن از خواسته و اراده، ملزم باشد که تمام کارهایش را به پروردگارش واگذار کند، و بداند که او مالک سود و زیانش است، و جز به او و اسمهای او یاری نمیجوید، پس ناگزیر تمام کارهایش با بسم الله و ماشاء الله، چه در لفظ و چه در معنی، و چه در زبان و چه در دل، همراه باشد. و او گاهی با این سببهای ظاهری از آن غافل میشود و نسبت به سبب ساز همه سببها بیتوجه میگردد؛ و بسم الله را که باید هنگام هر کاری بگوید و به یاد داشته باشد، فراموش میکند؛ همچنین گفتن «ماشاء الله» را هنگام تازه شدن نعمتها و به یاد داشتن اینکه آنها از سوی خداوند است، ترک میکند؛ همان طور که خدای سبحان فرموده است: «لو لا إذ دخلتَ جنَّتَک قلتَ ما شاء الله لا قوَّةَ إلّا بالله»، چرا آنگاه که وارد باغت شدی، نگفتی آنچه خدا خواست و توانی جز با خدا نیست. و ترک آن دو یا از روی غفلت است یا به خاطر شتابزدگی در کارها؛ از این رو آن دو کلام را در ابتدای روزش میگوید
ص: 288
خِلْفَةً(1) و هو تصحیف لطیف مخالف للنسخ المعتبرة و اتباع المنقول أولی.
الْکَافِی، بِسَنَدِهِ عَنْ یَزِیدَ بْنِ کَلْثَمَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: تَقُولُ إِذَا أَصْبَحْتَ أَصْبَحْتُ بِاللَّهِ مُؤْمِناً عَلَی دِینِ مُحَمَّدٍ وَ سُنَّتِهِ وَ دِینِ الْأَوْصِیَاءِ وَ سُنَّتِهِمْ آمَنْتُ بِسِرِّهِمْ وَ عَلَانِیَتِهِمْ وَ شَاهِدِهِمْ وَ غَائِبِهِمْ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ الْأَوْصِیَاءُ علیهم السلام وَ أَرْغَبُ إِلَی اللَّهِ فِیمَا رَغِبُوا إِلَیْهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ (2).
مِنْهُ بِسَنَدِهِ الصَّحِیحِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیه السلام کَانَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ- أَبْتَدِئُ یَوْمِی هَذَا بَیْنَ یَدَیْ نِسْیَانِی وَ عَجَلَتِی بِسْمِ اللَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ الْعَبْدُ أَجْزَأَهُ مِمَّا نَسِیَ فِی یَوْمِهِ (3).
أبتدئ فی یومی هذا أی أفتتح یومی أو أبتدئ فی یومی هذا باسمه تعالی أو یقال بسم الله و ما شاء الله عطف علی بسم الله أو علی اسم الله و قیل علی أبتدئ و هو بعید فالکلام یحتمل وجوها نذکر منها اثنین الأول أن یکون المعنی أنه لما لزم فی مقام العبودیة و التخلی عن المراد و الإرادة أن یفوض جمیع أموره إلی ربه و یعلم أنه مالک نفعه و ضره و لا یستعین إلا به و بأسمائه فلا بد أن یکون جمیع أفعاله مقرونة بالتسمیة و المشیئة لفظا و معنا و لسانا و قلبا و قد یغفل عن ذلک للنظر إلی الأسباب الظاهرة و الغفلة عن مسبب الأسباب و قد ینسی التسمیة التی لا بد من ذکرها و تذکرها عند کل فعل و أیضا قد یترک قول ما شاء الله عند تجدد نعم الله و تذکر أنها من قبل الله کما قال سبحانه لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ (4) و ترکهما إما للغفلة أو للتعجیل فی الأمر فیذکر فی أول یومه هذین القولین و یتذکر
ص: 288
و این دو باور را به یاد میآورد تا تمام کارهایش در آن روز با آن دو کلام پیوسته باشد، هر چند بین آنها فاصله بیفتد؛ و این از فضل خدای والامرتبه بر اوست؛ و حضرت فقط فراموشی را بیان کرد، چون عجله سبب فراموشی میگردد، و این از قبیل عطف سبب بر مسبب است؛ و این چیزی است که به ذهن میرسد و این بهترین صورتها است و برای آن در دعاهای دیگر، چیزهایی نیز افزودهاند.
دوم: چیزی است که برخی از بزرگان بیان کردهاند، و آن این است که معنی به این صورت باشد که قبل از هر کاری، و قبل از اینکه خدای سبحان را فراموش کنم یا از یاد او به یاد کردن دیگری شتاب بورزم، شروع میکنم. ظاهراً عبارت «إذا فعل ذلک»،{اگر این کار را انجام دهد.} از کلام امام صادق علیه السلام است.
روایت50.
الکافی: با اسناد آن از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: هنگامی که به شب رسیدی، بگو: «الّلهمّ إنّی أسألک عند إقبالِ لیلِک، و إدبارِ نهارِک، و حضورِ صلواتِک، و أصواتِ دعاتِک، أن تصلّی علی محمد و آل محمد»،{خدایا، هنگام روی آوردن شب تو، و پشت کردن روز تو، و حاضر شدن نمازهای تو، و صداهای دعا کنندگان تو، از تو درخواست میکنم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی.} آنگاه به هر چه خواهی دعا کن.(1)
روایت51.
الکافی: امام صادق علیه السلام فرمود: سه چیز را پیامبران از آدم علیه السلام ارث بردند تا به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند، که وقتی صبح میکرد، میگفت: «الّلهمّ إنّی أسألک ایماناً تباشر به قلبی و یقیناً حتّی أعلمَ أنه لا یُصیبُنی إلا ما کتبتَ لی و رضِّنی بما قسمتَ لی»،{خدایا، ایمانی از تو میخواهم که به عمق قلبم راه یابد، و یقینی که بدانم چیزی جز آنچه برایم نوشتهای، به من نمیرسد؛ و مرا نسبت به آنچه سهم من کردهای، خشنود گردان.}(2)
و این را برخی از اصحاب ما روایت کرده و به آن افزوده است: «حتّی لا أحبَّ تعجیلَ ما أخَّرتَ و لا تأخیرَ ما عجَّلتَ، یا حیُّ یا قیّومُ برحمتک أستغیث، أصلِح لی شأنی کلَّه و لا تَکِلنی إلی نفسی طَرفةَ عینٍ أبداً، و صلّی اللّه علی محمد و آله»،{تا اینکه زود رسیدن آنچه را که دیر قرار دادهای، و یا دیر رسیدن آنچه را که زود قرار دادهای، دوست نداشته باشم؛ ای زنده، ای پاینده، به رحمت تو دادخواهی میکنم، همه کارهایم را برایم نیکو گردان، و مرا هرگز به اندازه چشم به هم زدن به خودم وا مگذار، و درود خدا بر محمد و خاندان او.}(3)
و از امام صادق علیه السلام روایت شده است: {سپاس خدایی را که ما را به صبح رساند و فرمانروایی برای اوست، و بنده تو و فرزند بنده تو، و زاده کنیز خود را به صبح رساندی؛ خدایا، از فضل خود و از جایی که گمان میبرم و از جایی که گمان نمیبرم، به من روزی رسان؛ و مرا از جایی که مراقبت میکنم و از جایی که مراقبت نمیکنم، محافظت نما؛ خدایا، مرا از فضل خودت روزی ده، و برای من نیازی به هیچ یک از آفریدههایت قرار نده؛ خدایا، لباس سلامتی بر من بپوشان، و سپاسگزاری از آن را روزیام کن؛ ای یگانه، ای یکتا، ای بینیاز، ای خدایی که نه زاده و نه زاییده شده است، و نه برای او همتایی وجود دارد، ای خدا، ای بخشنده، ای مهربان، ای دارنده فرمانروایی، و پروردگار پروردگاران - ظاهری - و ای آقای آقایان، ای خدا، و ای آنکه جز تو هیچ خدایی وجود ندارد، با شفای خودت مرا از هر درد و بیماری شفا ده، که من بنده تو و فرزند بنده تو هستم و در قبضه قدرت و اختیار تو میگردم.(4)
توضیح
گویا منظور از «تناسخ»، نسخه گرفتن است، و برخی از آنها از برخی دیگر، یادداشت کردهاند؛ یا اینکه از «تناسخ المیراث» به معنای دست به دست گردیدن است. در القاموس، «نسخ الکتاب» مانند «منع» - در وزن - یعنی کتاب را از روی برابر نوشت، مانند «استنسخه، و انتسخه، و التناسخ». «المناسخة فی المیراث» یعنی مردن ارثبر بعد از ارثبر، و باقی ماندن اصل میراث بدون تقیسم شدن. «تناسخ الأزمنة»، یعنی گردیدن روزگاران.
«تباشر به قلبی»، یعنی آن را در دل من بیابی، گویا هنگام یافتن آن در قلب من، آن را لمس کردهای؛ یا به سبب آن، یعنی محبت و شناخت خودت را در قلبم جای دادهای؛ یا اینکه ایمان کاملی در دلم، تا روزی که تو را هنگام مرگ یا روز قیامت دیدار میکنم، ادامه داشته باشد و به سبب آن، صاحب اختیار وجود من و اداره کننده کارهای دلم باشد؛ یا اینکه حرف باء برای متعدی کردن باشد، یعنی آن را لمس کننده قلبم یا در راه دلم قرار دهی، یعنی ایمانی یقینی که با آن دلم تو را احساس کند و تو را ببیند، همان گونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اُعبد اللهَ کأنَّک تَراه»،{خدا را آن گونه عبادت کن که گویی او را میبینی.} بیشتر این صورتها، چیزی بود که به ذهن رسید و صورت اول، آشکارتر است.
فیروزآبادی گفته است: «وکَل إلیه الأمر، وکلاً، و وکولاً»، یعنی او را سپرد و ترک کرد. عبارت «فی قبضتک» کنایه از چیرگی و تسلط او بر وی است؛ زیرا اگر چیزی در کف انسان باشد، میتواند هرگونه تصرفی که بخواهد در آن بنماید. از این قبیل است کلام خدای والامرتبه که فرموده است: «و الأرضُ جمیعاً قَبضتُه یومَ القیامة»،(5){روز
قیامت زمین یکسره در قبضه [قدرت] اوست.}
«مِن حیثُ أحتسب»، یعنی گمان میکنم و انتظار دارم. «الاحتفاظ» به معنی خویشتن داری و پرهیز کردن است. در النهایه، «السیّد» بر پروردگار و مالک و شرافتمند و فاضل و بزرگوار و بردبار و پیشی گرفته، اطلاق شده است. شاید «الدّاء» بیماریهای روحی باشد و «السقم»، بیماریهای جسمی. «أتقلّب فی قَبضتِک» در بعضی از نسخههای دعا، «أتقلّب فی
ص: 290
هاتین العقیدتین لیکون کل أفعاله فی هذا الیوم مقرونة بهما و إن تحققت الفاصلة بینهما و هذا من فضل الله تعالی علیه و إنما ذکر النسیان فقط لأن العجلة تصیر سببا للنسیان فهو من قبیل عطف السبب علی المسبب و هذا مما خطر بالبال و هو أحسن الوجوه و له مزیدات فی سائر الأدعیة.
الثانی ما ذکره بعض الأفاضل و هو أن یکون المعنی أبتدئ قبل کل عمل قبل أن أنسی الله سبحانه و أعجل عن ذکره إلی غیره و قوله إذا فعل ذلک الظاهر أنه من کلام الصادق علیه السلام.
الْکَافِی، بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَمْسَیْتَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ عِنْدَ إِقْبَالِ لَیْلِکَ وَ إِدْبَارِ نَهَارِکَ وَ حُضُورِ صَلَاتِکَ وَ أَصْوَاتِ دُعَاتِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ادْعُ بِمَا أَحْبَبْتَ (1).
الْکَافِی، بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ثَلَاثٌ تَنَاسَخَهَا الْأَنْبِیَاءُ مِنْ آدَمَ علیه السلام حَتَّی وَصَلْنَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ إِذَا أَصْبَحَ یَقُولُ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ إِیمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ یَقِیناً حَتَّی أَعْلَمَ أَنَّهُ لَا یُصِیبُنِی إِلَّا مَا کَتَبْتَ لِی وَ رَضِّنِی
بِمَا قَسَمْتَ لِی (2)
وَ رَوَاهُ بَعْضُ أَصْحَابِنَا وَ زَادَ فِیهِ حَتَّی لَا أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ أَصْلِحْ لِی شَأْنِی کُلَّهُ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ (3).
وَ رُوِیَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَصْبَحْنَا وَ الْمُلْکُ لَهُ وَ أَصْبَحْتُ عَبْدَکَ وَ ابْنَ عَبْدِکَ وَ ابْنَ أَمَتِکَ فِی قَبْضَتِکَ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِکَ رِزْقاً مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِبُ وَ احْفَظْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَفِظُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَفِظُ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِکَ وَ لَا تَجْعَلْ لِی حَاجَةً إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ اللَّهُمَّ أَلْبِسْنِی الْعَافِیَةَ وَ ارْزُقْنِی
ص: 289
قبضتک بقدرتک» آمده است، یعنی در حالی که در قبضه و قضا و قدر تو هستم، کارها را انجام میدهم، که اشاره به یک امر در میان دو امر دارد .
روایت52.
الکافی: محمد بن علی در حدیثی مرفوع از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که میگفت: {خدایا، به راستی که من و این روز، دو آفریده از آفریدگان تو هستیم؛ خدایا، مرا با او میازمای، و او را با من میازمای؛ خدایا، و از من گستاخی بر گناهان، و ارتکاب حرامهایت را به او منمایان؛ خدایا، سختی و تنگی معیشت،(1)
و گرفتاری و قضای بد، و سرزنش دشمنان، و بدبینی در خودم و خانوادهام را از من دور کن.}(2)
و گفته است: و هیچ بندهای نیست که هنگام شب کردن و صبح کردن سه بار بگوید: «رضیتُ باللّه ربّاً و بالاسلام دیناً و بمحمدٍ صلّی الله علیه و آله نبیّاً و بالقرآنِ بَلاغاً و بعلیٍّ إماماً»،{به پروردگاری خدا، و پیامبری محمد صلی الله علیه و آله و پیام بودن قرآن، و امام بودن علی علیه السلام، خشنود گشتهام.} جز اینکه بر عهده خدای عزیز بزرگوار باشد که روز قیامت او را خشنود سازد.(3)
و گفته است: امیرالمؤمنین علیه السلام هنگام شب کردن میگفت: «أصبحنا للّه شاکرینَ و أمسینا للّه حامدینَ، فلک الحمدُ کما أمسینا لک مسلمینَ سالمینَ»،{در حالی که خدا را سپاسگزار بودیم، صبح کردیم، و در حالی که خدا را ستایشگر بودیم، به شب رسیدیم؛ پس همان گونه که در حال مسلمانی و با سلامت شب کردیم، تو را سپاس میگوییم.}(4)
و گفته است: و هنگامی که صبح میکرد، میگفت: «أمسینا للّه شاکرینَ و أصبحنا للّه حامدینَ و الحمدُ للّه کَما أصبحنا لک مسلمینَ سالمینَ»،{در حالی که خدا را سپاسگزار بودیم، شب کردیم، و در حالی که خدا را ستایشگر بودیم، به صبح رسیدیم؛ و همان گونه که در حال مسلمانی و با سلامت صبح کردیم، تو را سپاس میگوییم.}(5)
توضیح
آزمودن انسان با روز، همان آزمودن او با گرفتاریها و پیشامدهای واقع در آن روز است، گویی روز او را در این گرفتاری انداخته است، پس اسناد در اینجا مَجازی است. همچنین احتمال دارد حرف باء در اینجا به معنی «فی»{در} باشد. آزمایش روز با انسان، به این است که در آن کفر و گناه انجام شود. «الأزل»، یعنی تنگی و سختی؛ و «اللاواء»، یعنی سختی و تنگیِ زندگی؛ و «مَنظَر السوء»، «المنظر»، یعنی چیزی که به آن بنگری و تو را به شگفت یا ناراحتی وادارد، و اضافه در اینجا بیانی، یا مصدر میمی است؛ «السوء» با فتحه و ضمه خوانده میشود، ولی اولی در اینجا صحیحتر و فصیحتر است، یعنی به چیزی بنگرد که او را به خودش یا داراییاش ناراحت کند. «و بالقرآنِ بَلاغاً»، یعنی بسنده بودن، یا رسانیدن پیامهای خدا،
ص: 291
عَلَیْهَا الشُّکْرَ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ یَا اللَّهُ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مَالِکَ الْمُلْکِ وَ رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ یَا اللَّهُ وَ یَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ اشْفِنِی بِشِفَائِکَ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ فَإِنِّی عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ أَتَقَلَّبُ فِی قَبْضَتِکَ (1).
کأن المراد بالتناسخ الانتساخ و نسخ بعضهم عن بعض أو من تناسخ المیراث أی التداول فی القاموس نسخ الکتاب کمنع کتبه عن معارضة کاستنسخه و انتسخه و التناسخ و المناسخة فی المیراث موت ورثة بعد ورثة و أصل المیراث قائم لم یقسم و تناسخ الأزمنة تداولها.
تباشر به قلبی أی تجده فی قلبی فکأنک حین وجدانک إیاه فی قلبی باشرته أو تکون بسبب ذلک مباشرا لقلبی أی محبتک و معرفتک أو یکون ممتدا فی قلبی إلی یوم ألقاک عند الموت أو فی القیامة إیمانا کاملا تکون بسببه مالکا لأزمة نفسی مدبرا لأمور قلبی أو یکون الباء للتعدیة أی تجعله مباشرا لقلبی أو علی سبیل القلب أی إیمانا یقینیا یباشرک به قلبی و یراک
کَمَا قَالَ صلی الله علیه و آله: اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ.
و أکثر الوجوه مما خطر بالبال و الأول أظهر و قال الفیروزآبادی وکل إلیه الأمر وکلا و وکولا سلمه و ترکه قوله فی قبضتک کنایة عن استیلائه و تسلطه علیه فإن ما کان فی کف الإنسان یقدر علی التصرف فیه کیف شاء و منه قوله تعالی وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ(2) من حیث أحتسب أی أظن و أتوقع و الاحتفاظ بمعنی التحفظ و التحرز و فی النهایة السید یطلق علی الرب
و المالک و الشریف و الفاضل و الکریم و الحلیم و المقدم و لعل الداء الأمراض الروحانیة و السقم العلل الجسمانیة أتقلب فی قبضتک فی بعض نسخ الدعاء أتقلب فی
ص: 290
و خداوند والامرتبه در جاهای فراوان، قرآن را به بلاغ توصیف کرده است.
روایت53.
الکافی: امام باقر علیه السلام فرمود: هیچ بندهای نیست که چون صبح کند، پیش از طلوع خورشید بگوید: «اللّه أکبرُ اللّه أکبرُ کبیراً و سبحانَ اللّهِ بکرةً و أصیلاً و الحمدُ للّه ربّ العالمینَ کثیراً، لا شریکَ له و صلی اللّه علی محمّد و آله»،{خدا بزرگتر است، خدا بزرگتر است و بزرگتر، و خدا منزّه است، در صبح و شام، و سپاس فراوان مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است، هیچ شریکی برای او وجود ندارد، و درود خدا بر محمد و خاندان او.} جز اینکه فرشتهای آن ها را دریابد و در درون بال خود نهد و به آسمان دنیا بالا برد، پس فرشتگان به او گویند: چه چیزی همراه توست؟ میگوید: همراه من کلماتی هست که یکی از مؤمنان گفته است، و آنها چنین و چنان هستند. پس میگویند: خدا رحمت کند آن کس را که این کلمات را گفته و او را بیامرزد؛ و فرمود: به هر آسمانی که بالا رود، به اهل آن آسمان مانند همان حرف را بزند، و آن ها نیز میگویند: خدا رحمت کند کسی را که این کلمات را گفته و او را بیامرزد؛ تا به فرشتگان بر دوش گیرندگان عرش رسد، پس به آن ها میگوید: با من کلماتی است که یکی از مؤمنان بر زبان آورده است و آن ها چنین و چنان هستد، پس آن ها میگویند: خدا رحمت کند این بنده را و او را بیامرزد، آن ها را نزد نگهبانان گنجهای گفتار مؤمنان ببر، زیرا این ها گنجینههای کلمات هستند، تا آن ها را در دفتر گنجینه ها بنویسند.(1)
و از همان کتاب: با سند موثق از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرموده است: وقتی صبح کردی، بگو: {خدایا، از بدی رساندن هر آنچه در شهرهایت برای بندگانت خلق کردی و آفریدی و به وجود آوردی، به تو پناه میآورم؛ خدایا، به شکوه و زیبایی و بردباری و بزرگواریات از تو درخواست میکنم، چنین و چنان کنی.}(2)
توضیح
«من شرِّ ما خلقتَ» فعلهای سهگانه در معنی نزدیک یکدیگر هستند. و گاهی «الخلق» به مقدر کردن، یا ایجاد کردن بعد از مقدر کردن اطلاق میشود، و «الذرء» به آفرینش نسل، مانند «البرء» به آفریدن حیوانات گفته میشود، همان گونه که «بریء النسمة» فراوان روایت شده است؛ و میتوان بین همه آنها تعمیم داد، که در این صورت، تکرار برای تأکید خواهد بود؛ و میتوان از «الخلق»، مقدر کردن، و از «الذرء»، آفرینش انسان، یا آفرینش انسان و جن، و از «الذرء»، آفرینش سایر چیزها اراده شده باشد؛ یا از اولی، چیزی که در آن روح وجود ندارد، و از دومی انسان و جن، و از سومی سایر حیوانات اراده شده باشد.
عبارت «و عبادک» به عبارت «بلادک» عطف شده است، یعنی بدی رساندن چیزی که در میان بندگانت آفریدی؛ یا چیزی که
ص: 292
قبضتک بقدرتک أی أتصرف فی الأمور حال کونی فی قبضتک و قضائک و قدرک إشارة إلی الأمر بین الأمرین.
الْکَافِی، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ رَفَعَهُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ: أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی وَ هَذَا النَّهَارَ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِکَ اللَّهُمَّ لَا تَبْتَلِنِی بِهِ وَ لَا تَبْتَلِهِ بِی اللَّهُمَّ وَ لَا تُرِهِ مِنِّی جُرْأَةً عَلَی مَعَاصِیکَ وَ لَا رُکُوباً لِمَحَارِمِکَ اللَّهُمَّ اصْرِفْ عَنِّیَ الْأَزْلَ وَ اللَّأْوَاءَ(1)
وَ الْبَلْوَی وَ سُوءَ الْقَضَاءِ وَ شَمَاتَةَ الْأَعْدَاءِ وَ مَنْظَرَ السَّوْءِ فِی نَفْسِی وَ مَالِی (2) قَالَ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ یَقُولُ حِینَ یُمْسِی وَ یُصْبِحُ رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِیناً وَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله نَبِیّاً وَ بِالْقُرْآنِ بَلَاغاً وَ بِعَلِیٍّ إِمَاماً ثَلَاثاً إِلَّا کَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُرْضِیَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ(3) قَالَ وَ کَانَ یَقُولُ علیه السلام إِذَا أَمْسَی أَصْبَحْنَا لِلَّهِ شَاکِرِینَ وَ أَمْسَیْنَا لِلَّهِ حَامِدِینَ فَلَکَ الْحَمْدُ کَمَا أَمْسَیْنَا لَکَ مُسْلِمِینَ سَالِمِینَ (4)
قَالَ وَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ أَمْسَیْنَا لِلَّهِ شَاکِرِینَ وَ أَصْبَحْنَا لِلَّهِ حَامِدِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا أَصْبَحْنَا لَکَ مُسْلِمِینَ سَالِمِینَ (5).
ابتلاء الإنسان بالیوم الابتلاء بالبلایا و المصائب فیه فکأن الیوم أوقعه فیها فالإسناد مجازی و یحتمل أن یکون الباء بمعنی فی و ابتلاء الیوم بالإنسان أن یوقع فیه الکفر أو المعاصی الأزل الضیق و الشدة و اللأواء الشدة و ضیق المعیشة و منظر السوء المنظر ما نظرت إلیه فأعجبک أو ساءک و الإضافة بیانیة أو هو مصدر میمی و السوء بالفتح و الضم و الأول هنا أصح و أفصح أی النظر إلی أمر یسوؤه فی نفسه أو ماله و بالقرآن بلاغا أی کفایة أو تبلیغا لرسالات الله و قد
ص: 291
در آنها آفریدی، از قبیل اعضای آنها و نیروها و نقشههاشان؛ یا اینکه عطف به موصول و از باب ذکر خاص بعد از عام است. «الجلال»: بزرگی ذات یا صفات سلبیه؛ و «الجمال»، یعنی نیکویی صفات، یا صفات ثبوتیه؛ و «الحلم» و «الکرم» به نیکویی کارهای خدا باز میگردند.
روایت54.
الکافی: با سند حسن که مانند صحیح است، از زراره روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود: بعد از صبح میگوید:(1)
«الحمدُ لِرَبِّ الصَّباح، الحمدُ لِفالقِ الاصباح»،{سپاس برای پروردگار صبح است، سپاس برای شکافنده بامداد.} سه بار {خدایا، برای من درِ کاری که در آن آسانی و سلامتی است را بگشا؛ خدایا، راه آن را بر من آماده کن، و راه خروج از آن را به من بنما؛(2)
خدایا، اگر برای کسی از آفریدههایت علیه من قدرتی بر بدی رساندن قرار دادی، پس او را از روبرو و پشت و از راست و از چپ و از زیر قدمها و از بالای سرش برگیر، و مرا از او، به هر چیزی که خواستی، و از هر لحاظ که خواستی، و هر گونه که خواستی، بسنده باش.}(3)
توضیح
جوهری گفته است: وقتی گفته میشود: «ما لی علیک مَقدَرَة، و مقدرة، و مقدُرة»، یعنی بر تو قدرت ندارم. کلام او علیه السلام: «مِن بینِ یدیه»، یعنی در چاره و گشایش را از تمام جهتها بر وی ببندد؛ و بیضاوی در مورد کلام خدای منزّه: «ثمَّ لآتینَّهم من بین أیدیهم و من خلفِهم و عَن أیمانِهم و عن شَمائلهم»،(4){آن
گاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها می تازم.}، یعنی قصد او را به فریفتن آنان از طریق آراستن و گمراه کردن، از هر طریقی که برایش ممکن باشد، به آوردن دشمن از جهات چهارگانه تشبیه کرده است، و برای همین نگفت: «مِن فَوقهم و مِن تحت أرجلِهم»،{از بالایشان و از زیر پاهایشان.}
و گفته شده است: به این دلیل «مِن فوقهم»،{از بالایشان} نگفته است که رحمت از آن جهت فرود میآید، و به این دلیل «مِن تحتِهم» نگفته است که آمدن از آن جهت، باعث وحشت میشود. از ابن عباس نقل شده است که «مِن بین أیدیهم»، یعنی از طرف آخرت، و «مِن خلفهم»، یعنی از طرف دنیا؛ و «عن أیمانهم و عن شَمائلهم»، یعنی از جهت نیکیها و بدیهایشان.
و احتمال دارد «مِن بینِ أیدیهِم»، یعنی از آن جهت که آگاهی دارند و میتوانند از آن خود را حفظ کنند؛ «و من خلفهم»، یعنی از جهتی که نمیدانند و نمی توانند از آن خود را حفظ کنند. «و عن أیمانهِم و عن شَمائلهم»، یعنی از جهتی که
ص: 293
وصفه الله تعالی فی مواضع کثیرة منه.
الْکَافِی، بِسَنَدِهِ الصَّحِیحِ وَ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ عَبْدٍ یَقُولُ إِذَا أَصْبَحَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ کَبِیراً وَ سُبْحَانَ اللَّهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ کَثِیراً لَا شَرِیکَ لَهُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ إِلَّا ابْتَدَرَهُنَّ مَلَکٌ وَ جَعَلَهُنَّ فِی جَوْفِ جَنَاحِهِ (1)
وَ صَعِدَ بِهِنَّ إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ مَا مَعَکَ فَیَقُولُ مَعِی کَلِمَاتٌ قَالَهُنَّ رَجُلٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ هِیَ کَذَا وَ کَذَا فَیَقُولُونَ رَحِمَ اللَّهُ مَنْ قَالَ هَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتِ وَ غَفَرَ لَهُ وَ قَالَ کُلَّمَا مَرَّ بِسَمَاءٍ قَالَ لِأَهْلِهَا مِثْلَ ذَلِکَ فَیَقُولُونَ رَحِمَ اللَّهُ مَنْ قَالَ هَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتِ وَ غَفَرَ لَهُ حَتَّی یَنْتَهِیَ بِهَا إِلَی حَمَلَةِ الْعَرْشِ فَیَقُولُ لَهُمْ إِنَّ مَعِی کَلِمَاتٍ تَکَلَّمَ بِهِنَّ رَجُلٌ
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ هِیَ کَذَا وَ کَذَا فَیَقُولُونَ رَحِمَ اللَّهُ هَذَا الْعَبْدَ وَ غَفَرَ لَهُ انْطَلِقْ بِهِنَّ إِلَی حَفَظَةِ کُنُوزِ مَقَالَةِ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ هَؤُلَاءِ کَلِمَاتُ الْکُنُوزِ حَتَّی یَکْتُبَهُنَّ فِی دِیوَانِ الْکُنُوزِ(2).
وَ مِنْهُ بِسَنَدِهِ الْمُوَثَّقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَصْبَحْتَ فَقُلِ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقْتَ وَ ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ فِی بِلَادِکَ لِعِبَادِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِجَلَالِکَ وَ جَمَالِکَ وَ حِلْمِکَ وَ کَرَمِکَ کَذَا وَ کَذَا(3).
من شر ما خلقت الأفعال الثلاثة متقاربة فی المعنی و قد یطلق الخلق علی التقدیر أو الإیجاد بعد التقدیر و الذرء بخلق الذریة کالبرء بخلق الحیوانات کما روی کثیرا و برأ النسمة و یمکن التعمیم فی الجمیع فالتکرار للتأکید و یمکن أن یراد بالخلق التقدیر و بالذر خلق الإنسان أو خلق الإنس و الجن و بالبرء خلق سائر الأشیاء أو بالأول ما لیس فیه روح و بالثانی الإنس و الجن و بالثالث سائر الحیوانات.
و قوله و عبادک عطف علی بلادک أی شر ما خلقت بین عبادک أو ما خلقت
ص: 292
برایشان میسر است بدانند و خودداری نمایند، ولی به دلیل عدم هوشیاری و احتیاطشان آن را انجام میدهند.
و همانا فعل را در دو مورد اولی با حرف ابتدا (من) متعدی نموده است، چون از آن به سوی آنها رو میکند، و در سایر موارد با حرف مُجاوزت - یعنی «من» و «عن» - آورده است، چون چیزی که از آن دو طرف میآید، مانند منحرف شده از آنها و گذرنده از کنار آنها است، و نمونه آن، «جلستُ عن یمینه»،{از سمت راست او نشستم.} است.
روایت55.
الکافی: با سند آن از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرموده است: هر کس هنگام صبح کردن بگوید: {خدایا، به راستی که در نگاه داری و امان تو صبح کردم؛ خدایا، دینم و جانم و دنیایم و آخرتم و خانوادهام و داراییام را به تو میسپارم؛ و از بدی رساندن تمام آفریدههایت به تو پناه میبرم ای بزرگ، و از بدی آنچه ابلیس و لشگریانش به وسیله آن سرگردان و ناامید میسازند، به تو پناه میآورم.}
اگر این کلام را بگوید، در آن روز چیزی به او زیان نمیرساند، و اگر در شب بگوید، در آن شب چیزی به او زیان نمیرساند، اگر خدای والامرتبه بخواهد.(1)
توضیح
«ما یبلس به ابلیس» در بیشتر نسخهها این گونه آمده است، و در بعضی از آنها، «ما یلبّس» آمده که از «تلبیس» است و معنی آن روشن است. و اما در مورد نخست، فیروزآبادی گفته است: «البلس» با فتحه حروف، یعنی کسی که خیری پیش او نباشد، یا پیش او نومیدی و بدی باشد، و «أبلس»، یعنی نومید و سرگردان شد، و «ابلیس» از این رو به این نام، نامیده شده است.
جرزی گفت: در آن آمده است: اصحاب او دورش جمع شده و سکوت کردند و هیچ چیز خندهداری را بیان نکردند. «أبلسوا»، یعنی ساکت شدند، و «الملبس»، یعنی از ناراحتی و ترس ساکت شده، و «الابلاس»، یعنی سرگردانی؛ از همین قبیل است حدیث: «ألم تَرَ الجنَّ و إبلاسَها»، یعنی سرگردانی و اضطراب او را. پایان. پس معنای عبارت این است که از شرّ گناهانی که باعث شد ابلیس از رحمت خدا نومید شود، یا آن چیزی که در آن، از روی نیرنگ و فریب به منظور اعمال گمراه کردنش سکوت میکند؛ و ممکن است به صورت متعدی در یکی از معانی گذشته استفاده شود، هر چند در لغت نیامده است؛ یا اینکه اشتقاق کلمه، ساختگی و جعلی باشد، یعنی چیزی که در آن شیطنت خود را اعمال میکند.
روایت56.
الکافی: با سند حسن که مانند صحیح است، از معاویة بن عمار نقل کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود: {خدایا، ستایش مخصوص توست، تو را میستایم و از تو یاری میجویم، و تو پروردگار من هستی و من بنده تواَم، بر پیمان و وعده تو صبح کردم، و به وعده تو ایمان میآورم و به عهد تو وفا مینمایم؛ و هیچ نیرو و
ص: 294
فیهم من أعضائهم و قواهم و مکایدهم أو عطف علی الموصول تخصیصا بعد التعمیم و الجلال عظمة الذات أو الصفات السلبیة و الجمال حسن الصفات أو الصفات الثبوتیة و الحلم و الکرم یرجعان إلی حسن الأفعال.
الْکَافِی، بِسَنَدِهِ الْحَسَنِ کَالصَّحِیحِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: یَقُولُ (1)
بَعْدَ الصُّبْحِ الْحَمْدُ لِرَبِّ الصَّبَاحِ الْحَمْدُ لِفَالِقِ الْإِصْبَاحِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی بَابَ الْأَمْرِ الَّذِی فِیهِ الْیُسْرُ وَ الْعَافِیَةُ اللَّهُمَّ هَیِّئْ لِی سَبِیلَهُ وَ بَصِّرْنِی مَخْرَجَهُ (2)
اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ قَضَیْتَ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ عَلَیَّ مَقْدُرَةً بِالشَّرِّ فَخُذْهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْهِ وَ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ وَ اکْفِنِیهِ بِمَا شِئْتَ وَ مِنْ حَیْثُ شِئْتَ وَ کَیْفَ شِئْتَ (3).
قال الجوهری یقال ما لی علیک مقدرة و مقدرة و مقدرة أی قدرة قوله علیه السلام من بین یدیه أی سد علیه باب الحیلة و الفرج من جمیع الجهات و قال البیضاوی فی قوله سبحانه ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ (4) أی من جمیع الجهات الأربع مثل قصده إیاهم بالتسویل و الإضلال من أی وجه یمکنه بإتیان العدو من الجهات الأربع و لذلک لم یقل من فوقهم و من تحت أرجلهم.
و قیل لم یقل من فوقهم لأن الرحمة تنزل منه و لم یقل من تحتهم لأن الإتیان منه یوحش و عن ابن عباس من بین أیدیهم من قبل الآخرة و من خلفهم من قبل الدنیا وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ من جهة حسناتهم و سیئاتهم.
و یحتمل أن یقال مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ من حیث یعلمون و یقدرون التحرز عنه وَ مِنْ خَلْفِهِمْ من حیث لا یعلمون و لا یقدرون وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ من جهة یتیسر
ص: 293
توانی جز به سبب خدا نیست، یگانه است و هیچ شریکی برای او وجود ندارد؛ و گواهی میدهم که محمد بنده و فرستاده اوست، بر سرشت اسلام و کلمه اخلاص، و آیین ابراهیم، و دین محمد، صبح کردم؛ بر پایبندی به آن زندگی میکنم و بر پایبندی به آن میمیرم، اگر خدا بخواهد، مرا تا زمانی که زندهام میداری، زنده بدار، و زمانی که میمیرانی، بر پایبندی به آن بمیران، و هنگامی که مرا برمیانگیزی، با پایبندی به آن برانگیز؛ به واسطه آن، خشنودی تو و پیروی از راه تو را میجویم.
تو را پشتوانه خود قرار دادم، و کارم را به تو واگذاشتم، خاندان محمد امامان من هستند و امامانی غیر از آنها برایم وجود ندارد؛ از آنان پیروی میکنم و تنها با آنها دوستی مینمایم، و تنها به آنان اقتدا میکنم؛ خدایا، آنها را در دنیا و آخرت، سرپرستان من قرار ده، و مرا چنان قرار ده که دوستداران آنها را دوست بدارم، و دشمنان آنها را در دنیا و آخرت دشمن بدارم، و مرا و پدرانم را همراه آنان به نیکان ملحق نما.}(1)
و از همان کتاب: با سندی که کمتر از صحیح نیست، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: به او گفتم که چیزی به من بیاموز که هنگام صبح کردن و هنگام شب کردن بگویم؛ فرمود: بگو: {ستایش مخصوص خدایی است که هرچه را که خودش بخواهد انجام میدهد، و آنچه را که دیگران بخواهند انجام نمیدهد؛ ستایش مخصوص خداست، آن گونه که خدا دوست دارد ستایش شود؛ ستایش مخصوص خداست، آن گونه که او سزاوار آن است. خدایا، در هر خوبی که محمد و خاندان محمد را وارد کردی، مرا وارد کن؛ و در هر بدی که محمد و خاندان محمد را از آن بیرون نمودی، مرا بیرون نما؛ درود خدا بر محمد و خاندان محمد.}(2)
و از همان کتاب: با سندی که به نظر من معتبر است، از ابی عبیده حذاء نقل کرده است که امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس هنگام دمیدن سپیده صبح، ده مرتبه {هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است و هیچ شریکی برای او نیست، فرمانروایی مخصوص اوست، و ستایش مخصوص اوست، زنده میکند و میمیراند، و میمیراند و زنده میگرداند، و او زندهای است که نمیمیرد، خوبی به دست اوست، و او بر هر چیزی تواناست.} و ده مرتبه «صلّی الله علی محمد و آله»،{درود خدا بر محمد و خاندان او باد.} بگوید و سی و پنج بار «سبحان الله»، و سی و پنج بار «لا إله إلا الله»، و سی و پنج بار «الحمدلله» بگوید، در آن صبح از غفلت زدگان نوشته نمیشود، و اگر در شامگاه بگوید، در آن شب از غفلت زدگان نوشته نمیشود.(3)
توضیح
گویا نکته تعبیر به «الصباح»، (صبح) در عبارت نخست، و تعبیر به «اللیلة» در عبارت دومی، این است که در روز معمولاً بیدار و مشغول به کار است و از این رو امکان دارد در بقیه روز در غفلت باشد، بر خلاف شب،
ص: 295
لهم أن یعلموا و یتحرزوا و لکن لم یفعلوا لعدم تیقظهم و احتیاطهم.
و إنما عدی الفعل فی الأولین بحرف الابتداء لأنه منها متوجه إلیهم و فی الآخرین بحرف المجاوزة لأن الآتی منهما کالمنحرف عنهم المار علی عرضهم و نظیره جلست عن یمینه.
الْکَافِی، بِسَنَدِهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ إِذَا أَصْبَحَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ فِی ذِمَّتِکَ وَ جِوَارِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ دِینِی وَ نَفْسِی وَ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ أَعُوذُ بِکَ یَا عَظِیمُ مِنْ شَرِّ خَلْقِکَ جَمِیعاً وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا یُبْلِسُ بِهِ إِبْلِیسُ وَ جُنُودُهُ إِذَا قَالَ هَذَا الْکَلَامَ لَمْ یَضُرَّهُ یَوْمَهُ ذَلِکَ شَیْ ءٌ وَ إِذَا أَمْسَی فَقَالَ لَمْ یَضُرَّهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ شَیْ ءٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی (1).
ما یبلس به إبلیس کذا فی أکثر النسخ و فی بعضها ما یلبس من التلبیس و هو ظاهر و أما الأول فقال الفیروزآبادی البلس محرکة من لا خیر عنده أو عنده إبلاس و شر و أبلس یئس و تحیر و منه سمی إبلیس.
و قال الجزری فیه فتأشب أصحابه حوله و أبلسوا حتی ما أوضحوا بضاحکة أبلسوا أی سکتوا و المبلس الساکت من الحزن أو الخوف و الإبلاس الحیرة و منه الحدیث أ لم تر الجن و إبلاسها أی تحیرها أو دهشتها انتهی فالمعنی من شر الذنوب التی صارت سببا لیأس إبلیس من رحمة الله أو ما یسکت فیه حیلة و مکرا لیتم إضلاله و یمکن أن یکون استعمل بأحد المعانی السابقة متعدیا و إن لم یرد فی اللغة أو یکون اشتقاقا جعلیا أی ما یعمل فیه شیطنته.
الْکَافِی، بِسَنَدِهِ الْحَسَنِ کَالصَّحِیحِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ أَحْمَدُکَ وَ أَسْتَعِینُکَ وَ أَنْتَ رَبِّی وَ أَنَا عَبْدُکَ أَصْبَحْتُ عَلَی عَهْدِکَ وَ وَعْدِکَ وَ أُومِنُ بِوَعْدِکَ وَ أُوفِی بِعَهْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ
ص: 294
که بیشتر آن را در خواب است و خداوند بر او تفضل میکند، به این صورت که در تمام شب او را به خاطر شروع کردن آن با ذکر، در حال ذکر بنویسد، همان طور که اگر شب را با طهارت بخوابد، تا موقع بیدار شدنش این گونه نوشته میشود؛ علاوه بر اینکه ممکن است منظور از «الصباح»، تمام روز، یا «اللیلة»، ابتدای شب باشد.
و عبارت آن حضرت علیه السلام: «لم یکتب من الغافلینَ» به این کلام خدای والامرتبه اشاره دارد که فرموده است: «وَ اذکُر ربَّک فی نفسِک تضرُّعاً و خیفةً و دونَ الجَهر من القَول بالغُدُوِّ و الآصالِ و لا تَکُن مِن الغافِلینَ»،(1)
{و در دل خویش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرّع و ترس، بی صدای بلند، یاد کن و از غافلان مباش.} و به این اشاره دارد که این ذکر در اطاعت دستور وارد شده در این آیه، یعنی «و لا تَکُن من الغافِلینَ»،{و از غافلان مباش.} کفایت میکند.
روایت57.
الکافی: با سند آن از داود رقّی از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: دعا کردن با این دعا را سه مرتبه هنگام صبح کردن و سه مرتبه هنگام شب کردن، رها نکن: «الّلهمّ اجعَلنی فی درعک الحَصینة الّتی تَجعل فیها من تُرید»،{خدایا، مرا در پناهگاه مستحکمی که هر که را بخواهی در آن قرار میدهی، قرار ده.} که پدرم میفرمود این از دعاهای گنجینه است.(2)
و از همان کتاب: با سند آن، از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت شده است که فرمود: هر کس بگوید: {خدایا، تو را گواه میگیرم، و فرشتگان نزدیکی جسته به تو و فرشتگان بر دوش گیرنده عرش تو را گواه میگیرم، بر اینکه تو خدایی هستی که جز او، بخشنده و مهربان، هیچ خدایی وجود ندارد، و اینکه محمد بنده و فرستاده توست، و فلانی فرزند فلانی امام و سرپرست من است، و اینکه پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی و حسن و حسین و فلانی و فلانی - تا به او برساند - پیشوایان و سرپرستان من هستند، بر پایبندی به این زندگی میکنم و بر پایبندی به این میمیرم و در روز قیامت، بر پایبندی به این برانگیخته خواهم شد؛ و از فلانی و فلانی بیزاری میجویم.} پس اگر در آن شب بمیرد، وارد بهشت خواهد شد.(3)
و از همان کتاب: با اسناد آن از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: هر کس هنگام شب کردن، سه بار این را بگوید، تا صبح در پری از پرهای جبرئیل علیه السلام پوشیده میشود: {خودم و هر کسی را که کارش به من مربوط است، به خدای والامرتبه بسیار والا و بزرگوار و بزرگ میسپارم؛ خودم را به خدای ترسناک و بیمناکی که همه چیز در برابر عظمت او رام و فرمانبردار هستند، میسپارم.}(4)
ص: 296
إِلَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَصْبَحْتُ عَلَی فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ وَ کَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ وَ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَ دِینِ مُحَمَّدٍ عَلَی ذَلِکَ أَحْیَا وَ عَلَیْهِ أَمُوتُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ أَحْیِنِی مَا أَحْیَیْتَنِی وَ أَمِتْنِی إِذَا أَمَتَّنِی عَلَی ذَلِکَ وَ ابْعَثْنِی إِذَا بَعَثْتَنِی عَلَی ذَلِکَ
أَبْتَغِی بِذَلِکَ رِضْوَانَکَ وَ اتِّبَاعَ سَبِیلِکَ إِلَیْکَ أَلْجَأْتُ ظَهْرِی وَ إِلَیْکَ فَوَّضْتُ أَمْرِی- آلُ مُحَمَّدٍ أَئِمَّتِی لَیْسَ لِی أَئِمَّةٌ غَیْرُهُمْ بِهِمْ أَئْتَمُّ وَ إِیَّاهُمْ أَتَوَلَّی وَ بِهِمْ أَقْتَدِی اللَّهُمَّ اجْعَلْهُمْ أَوْلِیَائِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ اجْعَلْنِی أُوَالِی أَوْلِیَاءَهُمْ وَ أُعَادِی أَعْدَاءَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ وَ آبَائِی مَعَهُمْ (1).
وَ مِنْهُ بِسَنَدٍ لَا یَقْصُرُ عَنِ الصَّحِیحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِی شَیْئاً أَقُولُهُ إِذَا أَصْبَحْتُ وَ إِذَا أَمْسَیْتُ فَقَالَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ وَ لَا یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ غَیْرُهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا یُحِبُّ اللَّهُ أَنْ یُحْمَدَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِی فِی کُلِّ خَیْرٍ أَدْخَلْتَ فِیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَخْرِجْنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ(2).
وَ مِنْهُ بِسَنَدِهِ الْمُعْتَبَرِ عِنْدِی عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: مَنْ قَالَ حِینَ یَطْلُعُ الْفَجْرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ سَبَّحَ خَمْساً وَ ثَلَاثِینَ مَرَّةً وَ هَلَّلَ خَمْساً وَ ثَلَاثِینَ مَرَّةً وَ حَمَّدَ اللَّهَ خَمْساً وَ ثَلَاثِینَ مَرَّةً لَمْ یُکْتَبْ فِی ذَلِکَ الصَّبَاحِ مِنَ الْغَافِلِینَ وَ إِذَا قَالَهَا فِی الْمَسَاءِ لَمْ یُکْتَبْ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ مِنَ الْغَافِلِینَ (3).
کأن النکتة فی التعبیر فی الأول بالصباح و فی الثانی باللیلة إن فی الیوم غالبا متیقظ مشتغل بالأعمال فیمکن أن یکون فی سائر الیوم غافلا بخلاف اللیل
ص: 295
توضیح
«و من یعنینی أمره»، یعنی کارش مرا به خود مشغول میدارد و اهتمام مرا میطلبد. عبارت «نفسی المرهوب» در نسخهها همین گونه است و ظاهراً، «نفسی» به همراه عبارت «و من یعنینی أمره» بعد از عبارت «کلُّ شیء» قرار دارد، بلکه حتی عبارت «نفسی و أهلی و مالی و ولدی»،{خودم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم} همان گونه که در تعقیب مشترک نمازها گذشت، در آن افزوده میشود. در هر صورت، «المرهوب» صفت اسم بزرگوار خدا است. در القاموس آمده است: «تضعضع»، یعنی فروتنی و خواری و نیازمندی کرد.
روایت58.
عدة الداعی: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند فرموده است: ای آدمیزاد، یک ساعت بعد از صبح و یک ساعت بعد از عصر مرا یاد کن تا تو را در آنچه برایت مهم است، کفایت کنم.
و امام باقر علیه السلام فرمود: همانا ابلیس، که لعنت های خدا بر او باد، لشگریان شبش را از زمان غروب خورشید و هنگام طلوع آفتاب پراکنده میکند؛ پس در این دو ساعت، خدا را فراوان یاد کنید و از بدی رساندن ابلیس و لشگریانش به خدا پناه ببرید، و کودکانتان را در این دو ساعت تعویذ نمایید که این دو، لحظه غفلت هستند.
امام صادق علیه السلام در مورد کلام خدای مبارم و والامرتبه که فرموده است: «و ظِلالُهُم بالغُدُوِّ و الآصالِ»(1)
{و سایه هایشان، بامدادان و شامگاهان، برای خدا سجده می کنند.}فرمود: آن همان دعا قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن است، و این زمان پذیرفته شدن دعا است.
و از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله بامداد هر روز هفتاد مرتبه از خدا طلب آمرزش میکرد، و هفتاد مرتبه به سوی خدا توبه مینمود. راوی گفته است: گفتم: چگونه این کار را انجام میداد؟ آیا «أستغفرُ اللهَ و أتوبُ إلیه»،{از خدا آمرزش میخواهم و به سوی او باز میگردم.} میگفت؟ فرمود: هفتاد مرتبه میگفت: «أستغفرُ الله»،{از خدا آمرزش میخواهم.} و هفتاد مرتبه میگفت: «أتوبُ إلی الله»،{به سوی خدا باز میگردم.}
و از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: در ابتدای پروندههایتان خوبی و در انتهای پروندههایتان خوبی ثبت کنید، تا آنچه میان آن دو هست، برای شما آمرزیده شود.
از ابی الدرداء روایت شده است که روزی به او گفته شد: خانهات آتش گرفت؛ گفت: آتش نگرفته است. سپس خبررسان دیگری آمد و گفت: خانهات آتش گرفته است؛ گفت: آتش نگرفته است. سپس سومی آمد و وی همین جواب را به او داد. بعداً مشخص شد که همه پیرامون آن، بجز خانه او آتش گرفته و سوخته است. به او گفته شد: از کجا آن را دانستی؟ گفت: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم میفرمود: هر کس این کلمات را در صبحگاه روزش بگوید، در آن روز به او بدی نمیرسد، و هر کس
ص: 297
فإن فی أکثره نائم غالبا فیتفضل الله علیه بأن یکتبه فی جمیع اللیل ذاکرا لافتتاحه بالذکر کما أنه إذا نام متطهرا یکتب کذلک إلی أن ینتبه مع أنه یمکن أن یکون المراد بالصباح جمیع الیوم أو باللیلة أولها.
و قوله علیه السلام لم یکتب من الغافلین إشارة إلی قوله تعالی وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ (1) و إلی أنه یکفی هذا الذکر لإطاعة الأمر الوارد فی تلک الآیة وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ.
الْکَافِی، بِسَنَدِهِ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَا تَدَعْ أَنْ تَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا أَمْسَیْتَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرِیدُ فَإِنَّ أَبِی علیه السلام کَانَ یَقُولُ هَذَا مِنَ الدُّعَاءِ الْمَخْزُونِ (2).
وَ مِنْهُ بِسَنَدِهِ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ أُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِکَ الْمُصْطَفَیْنَ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ وَ أَنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ إِمَامِی وَ وَلِیِّی وَ أَنَّ أَبَاهُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ فُلَاناً وَ فُلَاناً حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَیْهِ أَئِمَّتِی وَ أَوْلِیَائِی وَ عَلَی ذَلِکَ أَحْیَا وَ عَلَیْهِ أَمُوتُ وَ عَلَیْهِ أُبْعَثُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَبْرَأُ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ فَإِنْ مَاتَ فِی لَیْلَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ(3).
وَ مِنْهُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَالَ هَذَا حِینَ یُمْسِی حُفَّ بِجَنَاحٍ مِنْ أَجْنِحَةِ جَبْرَئِیلَ علیه السلام حَتَّی یُصْبِحَ- أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ الْعَلِیَّ الْأَعْلَی الْجَلِیلَ الْعَظِیمَ نَفْسِی وَ مَنْ یَعْنِینِی أَمْرُهُ أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ نَفْسِیَ الْمَرْهُوبَ الْمَخُوفَ الْمُتَضَعْضِعَ لِعَظَمَتِهِ کُلُّ شَیْ ءٍ
ص: 296
در شبانگاه بگوید، در آن شب بدی به او نمیرسد، و من آنها را گفتم و آن دعا این است: {خدایا، تو پروردگار من هستی، هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، بر تو توکل نمودم و تو پروردگار عرش بزرگ هستی، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست. هر چه خدا خواسته است، به وجود آمده است و هر چه را نخواسته است، به وجود نیامده است، میدانم که به راستی خدا بر هر چیزی تواناست، و به راستی علم خدا بر همه چیز گسترده است؛ خدایا، از بدی نفس خودم، و از بدی هر جنبندهای که زمام اختیار او را تو به دست گرفتهای، به تو پناه میبرم، به راستی که پروردگار من بر راه راست قرار دارد.}
روایت59.
البلد الامین: از کتاب الأنوار تمیمی، از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: هر کس هنگام صبح کردن، هفت بار بگوید: {خدا بهترین نگهدار و او مهربانترین مهربانان است. بی تردید، سرور من آن خدایی است که قرآن را فرو فرستاده، و همو دوستدار شایستگان است؛ پس اگر روی برتافتند، بگو: خدا مرا بس است، هیچ معبودی جز او نیست. بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است.} خدای عزّوجلّ او را در آن روز حفظ مینماید .
و از همان کتاب: از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: هر کس در بامداد روزش سه بار بگوید: «بسم الله الّذی لا یضُرُّ مع اسمِه شیءٌ فی الأرضِ و لا فی السَّماء و هو السَّمیع العلیم»،{با نام خدایی که با اسم او هیچ چیزی در زمین و یا در آسمان، زیان نمیبیند، و او شنوای داناست.} تا هنگام شب هیچ بلایی به او نمیرسد؛ همین طور است اگر کسی در شبانگاه سه بار بگوید.
دعوات الراوندی: مثل همین را از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده است.
روایت60.
المهج: روایت شده است که خضر و الیاس در هر موسم (حج) با یکدیگر دیدار میکنند و با این دعا از یکدیگر جدا میشوند: {با نام خدا، هر چه خدا بخواهد، - همان میشود - هیچ توانی جز به سبب خدا نیست، به خواست خدا هر نعمتی از سوی خداست، به خواست خدا همه خوبیها به دست خدای عزّوجلّ است، به خواست خدا، هیچ کسی جز خدا بدی را دور نمیکند.} پس هر کس آن را موقع صبح کردن - سه بار - بگوید، از سوختن و خفه شدن و غرق شدن در امان میماند.(1)
روایت61.
معانی الاخبار: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یقیناً یاد خدا در بامدادان و شامگاهان، از شکستن شمشیر در راه خدا بهتر است؛ یعنی هر کس در بامداد، خدای عزّوجلّ را یاد کند و و کردار بد خود در شبش را به یاد آورد و از خدا آمرزش بخواهد و به سوی او باز گردد، هنگامی که در جستجوی چیزی که خدا سهم او قرار داده است - در زمین - روانه شود، در حالی روانه شده که بدیهای او از بین رفته و گناهانش آمرزیده شده است.
ص: 298
ثَلَاثَ مَرَّاتٍ (1).
و من یعنینی أمره أی یشغلنی و یهمنی قوله نفسی المرهوب کذا فی النسخ و الظاهر تأخیر نفسی عن کل شی ء مع قوله و من یعنینی أمره بل یزید فیها نفسی و أهلی و مالی و ولدی کما مر فی تعقیب کل صلاة(2)
و علی أی حال المرهوب صفة للجلالة و فی القاموس تضعضع خضع و ذل و افتقر.
عُدَّةُ الدَّاعِی، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: قَالَ اللَّهُ یَا ابْنَ آدَمَ اذْکُرْنِی بَعْدَ الصُّبْحِ سَاعَةً وَ بَعْدَ الْعَصْرِ سَاعَةً أَکْفِکَ مَا أَهَمَّکَ.
وَ قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام: إِنَّ إِبْلِیسَ عَلَیْهِ لَعَائِنُ اللَّهِ یَبُثُّ جُنُودَ اللَّیْلِ مِنْ حِینِ تَغِیبُ الشَّمْسُ وَ حِینَ تَطْلُعُ فَأَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ فِی هَاتَیْنِ السَّاعَتَیْنِ وَ تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ شَرِّ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ وَ عَوِّذُوا صِغَارَکُمْ فِی تَیْنِکَ السَّاعَتَیْنِ فَإِنَّهُمَا سَاعَتَا غَفْلَةٍ.
وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (3) قَالَ هُوَ الدُّعَاءُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ هِیَ سَاعَةُ إِجَابَةٍ.
وَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ غَدَاةَ کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً وَ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ سَبْعِینَ مَرَّةً قَالَ قُلْتُ وَ کَیْفَ کَانَ یَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ فَقَالَ کَانَ یَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ سَبْعِینَ مَرَّةً وَ یَقُولُ أَتُوبُ إِلَی اللَّهِ سَبْعِینَ مَرَّةً.
وَ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: أَمْلُوا أَوَّلَ صَحَائِفِکُمْ خَیْراً وَ آخِرَهَا خَیْراً یُغْفَرْ لَکُمْ مَا بَیْنَهُمَا.
وَ رُوِیَ عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ: أَنَّهُ قِیلَ لَهُ ذَاتَ یَوْمٍ احْتَرَقَتْ دَارُکَ فَقَالَ لَمْ تَحْتَرِقْ فَجَاءَ مُخْبِرٌ آخَرُ فَقَالَ احْتَرَقَتْ دَارُکَ فَقَالَ لَمْ تَحْتَرِقْ فَجَاءَ ثَالِثٌ فَأَجَابَهُ بِذَلِکَ ثُمَّ انْکَشَفَ الْأَمْرُ عَنِ احْتِرَاقِ جَمِیعِ مَا حَوْلَهَا سِوَاهَا فَقِیلَ لَهُ بِمَ عَلِمْتَ بِذَلِکَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقُولُ مَنْ قَالَ هَذِهِ الْکَلِمَاتِ صَبِیحَةَ یَوْمِهِ لَمْ یُصِبْهُ سُوءٌ فِیهِ وَ مَنْ قَالَهَا
ص: 297
و اگر خدای عزّوجلّ را در شامگاهان که همان - نمازهای - شبها است، یاد کند، و در آنچه در آن روز انجام داده است، از قبیل زیاده روی بر نفس خود، و زیر پا گذاشتن دستور پروردگارش به خود برگردد، پس هر گاه خدای عزّوجلّ را یاد کند و از خدای والامرتبه آمرزش بخواهد و توبه کند، با شادمانی و در حالی که گناهانش آمرزیده شده است، به سوی خانواده خود رو میکند و اگر از بازگشتگان به سوی خدا و آمرزیدگان از نافرمانی خدای عزّوجلّ باشد، به خاطر - داشتن ثواب - شهادت نیز سپاسگزاری میشود.(1)
توضیح
«حطم السیوف»، یعنی شکستن آنها؛ به عبارت دیگر، آن قدر پیکار کند که شمشیرش بشکند یا شمشیرهای دشمن را بشکند؛ در هر دو صورت، کنایه از شدت نبرد و زیاد بودن ضربهها است.
روایت62.
المهج:(2) حرز برای امام جعفر صادق علیه السلام: نقل شده است که محمّد بن عبداللّه اسکندری گفت: من از جمله همنشینان و نزدیکان ابی جعفر منصور بودم و صاحب سرّ و راز نهانی او بودم. روزی پیش او رفتم و دیدم غمگین است. به او گفتم: ای امیرالمؤمنین، سبب اندوه و فکر شما چیست؟ گفت: ای محمّد، صد نفر یا بیشتر از فرزندان فاطمه هلاک شدند و حال آن که پیشوا و امام ایشان باقی مانده است.
گفتم: ای امیرالمؤمنین! آن شخص کیست؟ گفت: جعفر بن محمّد که سرکرده رافضیها و پیشوای آنان است. گفتم: او مردی است که عبادت کردن او را از طلب فرمانروایی و خلافت بازداشته است. گفت: من می دانم تو قائل به حق بودن و امام بودن او هستی، ولی - این را بدان که - فرمانروایی بیسرانجام است؛ بر خودم قسم یاد نموده ام که قبل از شامگاه امشب، خود را از او فارغ گردانم. سپس شمشیرزن را صدا زد و به او گفت: وقتی اباعبداللّه جعفر بن محمّد را حاضر کردم و او را به سخن گفتن مشغول ساختم، دستارم را بر زمین گذاشتم، این علامتی بین من و تو خواهد بود، پس آن لحظه گردن او را بزن.
سپس دستور داد امام صادق علیه السلام را حاضر کنند. او را حاضر کردند و در خانه پیش او رفتم در حالی که لبانش را حرکت میداد؛ نمیدانم چه چیزی خواند، ولی دیدم قصر مانند کشتی - روی آب - بالا و پایین میشد. دیدم منصور
ص: 299
فِی مَسَاءِ لَیْلَتِهِ لَمْ یُصِبْهُ سُوءٌ فِیهَا وَ قَدْ قُلْتُهَا وَ هِیَ اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ أَنْتَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عِلْماً اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.
الْبَلَدُ الْأَمِینُ، فِی کِتَابِ الْأَنْوَارِ لِلتَّمِیمِیِّ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: مَنْ قَرَأَ حِینَ یُصْبِحُ سَبْعاً فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ- إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ- فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ حَفِظَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَهُ ذَلِکَ.
وَ مِنْهُ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: مَنْ قَالَ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِهِ ثَلَاثاً بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْ ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ لَمْ یُصِبْهُ بَلَاءٌ حَتَّی یُمْسِیَ وَ کَذَا مَنْ قَالَهَا مَسَاءً ثَلَاثاً.
دعوات الراوندی، عن النبی صلی الله علیه و آله: مثله.
المهج، [مهج الدعوات]: رُوِیَ أَنَّ الْخَضِرَ وَ إِلْیَاسَ یَجْتَمِعَانِ فِی کُلِّ مَوْسِمٍ فَیَفْتَرِقَانِ عَنْ هَذَا الدُّعَاءِ وَ هُوَ بِسْمِ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ کُلُّ نِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِیَدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا یَصْرِفُ السُّوءَ إِلَّا اللَّهُ قَالَ فَمَنْ قَالَهَا حِینَ یُصْبِحُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَمِنَ مِنَ الْحَرَقِ وَ السَّرَقِ وَ الخرق [الْغَرَقِ](1).
مَعَانِی الْأَخْبَارِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الطَّبَرِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ زَکَرِیَّا عَنْ خِرَاشٍ مَوْلَی أَنَسٍ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَذِکْرُ اللَّهِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ خَیْرٌ مِنْ حَطْمِ السُّیُوفِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَعْنِی لِمَنْ ذَکَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْغُدُوِّ وَ یَذْکُرُ مَا کَانَ مِنْهُ فِی لَیْلِهِ مِنْ سُوءِ عَمَلِهِ وَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ وَ تَابَ إِلَیْهِ فَإِذَا انْتَشَرَ فِی ابْتِغَاءِ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ انْتَشَرَ وَ قَدْ حُطَّتْ عَنْهُ سَیِّئَاتُهُ وَ غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ.
ص: 298
مانند بنده در مقابل آقای خود و سر و پا برهنه، در حالی که لحظهای سرخ و لحظه ای دیگر زرد روی میشد، جلو او حرکت میکرد و بازوی امام صادق علیه السلام را گرفت و او را بر تخت فرمانرواییاش در جای خود نشاند و مانند زانو زدن برده روبروی سرور خود، روبروی حضرت زانو زد؛ سپس گفت: چه چیزی تو را در این ساعت پیش ما آورده است، ای پسر رسول خدا؟ فرمود: دعوتم کردی و من نیز پذیرفتم - و آمدم. - گفت: من تو را دعوت نکردم، همانا اشتباه از پیام رسان بوده است. سپس به او گفت: نیازت را بخواه، ای پسر رسول خدا؛ فرمود: از تو درخواست میکنم، وقتی کاری نداری، دعوتم نکنی. گفت: باشد؛ و امام صادق علیه السلام برگشت.
وقتی حضرت برگشت، منصور خوابید و تا نصف شب بیدار نشد؛ وقتی بیدار شد، من بر بالین او نشسته بودم، گفت: ای محمد، از پیش من مرو تا نمازم را که از دست دادم، قضا کنم و با تو سخنی دارم؛ گفتم: میشنوم و اطاعت میکنم، ای امیرالمؤمنین. وقتی قضای نمازش را بجای آورد، گفت: بدان! وقتی پیشوای تو اباعبدالله را حاضر کردم، و خواستم آن قصد بدی را که در مورد او داشتم به انجام برسانم، اژدهایی دیدم که دمش را به تمام خانه و قصر من پیچیده و لب بالایش را بر بالای قصر و لب پایینش را بر پایین آن گذاشته و به زبان فصیح عربی گویا به من میگوید: ای منصور، همانا خدای والامرتبه مرا به سوی تو گسیل داشته و به من دستور داده است، اگر کمترین کاری در مورد بنده نیک و راستین من به انجام رسانی، تو را و هر کس را که در این خانه هست، خواهم بلعید؛ پس - با دیدن و شنیدن این - عقلم زایل شد و اعضایم به لرزه افتاد و دندانهایم به هم خورد.
محمد گفته است: گفتم: این شگفت آور نیست، زیرا امام صادق علیه السلام وارث علم پیامبر صلی الله علیه و آله و جدش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام است و پیش او، اسمها و دعاهایی وجود دارد که اگر بر شب تاریک بخواند، بیتردید نورانی میگردد و اگر بر روز روشن بخواند، بیتردید تاریک میگردد.
محمد بن عبدالله گفته است: وقتی امام علیه السلام رفت، از منصور اجازه خواستم به دیدار امام صادق علیه السلام بروم، و او بدون اینکه ابایی کند، جواب و اجازه داد. پس پیش حضرت رفتم و بر او سلام کردم و گفتم: ای سرور من، تو را به حق جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله قسم میدهم، دعایی را که آن روز هنگام وارد شدن بر منصور خواندی، به من بیاموزی؛ فرمود: باشد، و سپس دعا را بر من املا کرد. سپس فرمود: این حرز بزرگوار و دعایی بزرگ و شریف است؛ هر کس آن را هنگام صبح بخواند، تا شب در امان خدا خواهد بود، و هر کس شب بخواند، تا صبح در محافظت خدای والامرتبه خواهد بود، و آن را پدرم که شکافنده دانشهای پیشینیان و پسینیان است، به من یاد داده است که او خود از پدرش پیشوای عبادت کنندگان، و او از پدرش پیشوای شهیدان،
ص: 300
وَ إِذَا ذَکَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْآصَالِ وَ هِیَ الْعَشِیَّاتُ رَاجَعَ نَفْسَهُ فِیمَا کَانَ مِنْهُ یَوْمَهُ ذَلِکَ مِنْ سَرَفٍ عَلَی نَفْسِهِ وَ إِضَاعَةٍ لِأَمْرِ رَبِّهِ وَ إِذَا ذَکَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَی وَ أَنَابَ رَاحَ إِلَی أَهْلِهِ وَ قَدْ غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُ یَوْمِهِ وَ إِنَّمَا تُحْمَدُ الشَّهَادَةُ أَیْضاً إِذَا کَانَ مِنْ تَائِبٍ إِلَی اللَّهِ مُسْتَغْفِرٍ مِنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (1).
حطم السیوف کسرها أی یقاتل حتی یحطم سیفه أو یحطم سیوف الکفار و علی التقدیرین کنایة عن شدة القتال و کثرة الضراب.
المهج (2)، [مهج الدعوات] حِرْزٌ لِلْإِمَامِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ علیه السلام عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ عَمِّ وَالِدِهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الدُّورْیَسْتِیِّ عَنْ وَالِدِهِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ بَابَوَیْهِ قَالَ وَ حَدَّثَنِی جَدِّی عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْقَاشِیِّ الْمُجَاوِرِ بِالْمَشْهَدِ الرَّضَوِیِّ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ شُیُوخِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْإِسْکَنْدَرِیِّ قَالَ: کُنْتُ مِنْ نُدَمَاءِ أَبِی جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ وَ خَوَاصِّهِ وَ کُنْتُ صَاحِبَ سِرِّهِ فَبَیْنَا أَنَا إِذْ دَخَلْتُ عَلَیْهِ ذَاتَ یَوْمٍ فَرَأَیْتُهُ مُغْتَمّاً فَقُلْتُ لَهُ مَا هَذَا الْفِکْرُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ لَقَدْ هَلَکَ مِنْ أَوْلَادِ فَاطِمَةَ مِائَةٌ أَوْ یَزِیدُونَ وَ قَدْ بَقِیَ سَیِّدُهُمْ وَ إِمَامُهُمْ فَقُلْتُ لَهُ مَنْ ذَلِکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ رَأْسُ الرَّوَافِضِ وَ سَیِّدُهُمْ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّهُ رَجُلٌ قَدْ شَغَلَتْهُ الْعِبَادَةُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ وَ الْخِلَافَةِ فَقَالَ لِی قَدْ عَلِمْتُ أَنَّکَ تَقُولُ بِهِ وَ بِإِمَامَتِهِ وَ لَکِنَّ الْمُلْکَ عَقِیمٌ قَدْ آلَیْتُ عَلَی نَفْسِی أَنْ لَا أُمْسِیَ عَشِیَّتِی حَتَّی أَفْرُغَ مِنْهُ ثُمَّ دَعَا بِسَیَّافٍ وَ قَالَ لَهُ إِذَا أَنَا أَحْضَرْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ شَغَلْتُهُ بِالْحَدِیثِ وَ وَضَعْتُ قَلَنْسُوَتِی فَهُوَ الْعَلَامَةُ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ فَأَمَرَ بِإِحْضَارِ الصَّادِقِ علیه السلام فَأُحْضِرَ فِی تِلْکَ السَّاعَةِ وَ لَحِقْتُهُ فِی الدَّارِ وَ هُوَ یُحَرِّکُ شَفَتَیْهِ فَلَمْ أَدْرِ مَا الَّذِی قَرَأَ إِلَّا أَنَّنِی رَأَیْتُ الْقَصْرَ یَمُوجُ کَأَنَّهُ سَفِینَةٌ فَرَأَیْتُ أَبَا جَعْفَرٍ
ص: 299
و او از برادرش پیشوای پاکان، و او از پدرش پیشوای جانشینان، و او از محمد پیشوای پیامبران، که درود خدا بر آنان باد، نقل کرده و آن حضرت، آن را از کتاب خدای عزیز که هیچ باطلی، نه از روبرو و نه از پشت سر به آن راه نمییابد و فرود آمده از سوی خدای حکیم ستوده است، استخراج نموده است. و آن دعا این است:
{با نام خدای بخشنده مهربان، ستایش برای خدایی است که مرا به اسلام راهنمایی کرد، و با ایمان بزرگواریام بخشید، و حق را که از آن روی گردانند، و خبر بزرگ را که درباره آن باهم اختلاف دارند، به من شناساند؛ و منزّه است خدایی که آسمان را بدون ستونهایی که ببینید، برافراشت؛ و بهشتهای پناهگاه بدون نهایتی که به آن دست بیابید، ساخت؛ و هیچ خدایی جز الله، گشاینده نعمت، دور کننده کیفر، گستراننده رحمت، وجود ندارد؛ و خداوند دارای فرمانروایی والا، و آفرینش نو ، و مقام بالا، و حسابرسی سریع، بزرگتر است.
خدایا، بر محمد، بنده و فرستاده و پیامبر و امانتدار و گواه خودت، همان پرهیزکار پاکیزه بشارت دهنده بیم دهنده چراغ تابان، و بر خاندان پاک و برگزیده او درود فرست.
هر چه خدا بخواهد، برای نزدیک شدن به خدا؛ هر چه خدا بخواهد، برای روی کردن به خدا؛ هر چه خدا بخواهد، برای مهر ورزیدن به خدا؛ هر چه خدا بخواهد، هر نعمتی وجود دارد، پس از سوی خداست؛ هر چه خدا بخواهد، هیچ کسی جز خدا بدی را دور نمیکند؛ هر چه خدا بخواهد، هیچ کسی جز خدا خوبی را راهنمایی نمیکند، هر چه خدا بخواهد، هیچ توانی جز به سبب خدا نیست .
جانم و مویم و پوستم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و نسلم و دینم و دنیایم و آنچه را که پروردگارم به من روزی کرده است، و آنچه که درهایم بر آن بسته شده است، دیوارهایم آن را در بر گرفته است، و آنچه از نعمتها و نیکیهایش که در آن میگردم، و تمام برادرانم و خویشانم از مردان و زنان مؤمن را به خدای بزرگ و به اسمهای تمام شده و همهگیر و کامل شفا دهنده و برتر و مبارک و بلند و والا و پاک و شریف و بزرگوار و پاکیزه و بزرگ و در گنجینه و پوشیدهای که نه نیکوکار و نه گناهکار بر آن گذر نتواند داشت، و به ام الکتاب و آغاز و پایان آن، و هر سوره شریف و آیه استوار و شفا و رحمت و امان و برکتی که میان آن دو هست، و به تورات و انجیل و زبور و فرقان، و به صحیفههای ابراهیم و موسی، و به هر کتابی که خدا نازل کرده است، و به هر فرستادهای که خدا فرستاده است، و به هر دلیلی که خدا اقامه نموده است، و به هر برهانی که خدا آشکار نموده است، و به تمام نعمتهای خدا، و شکست ناپذیری خدا، و بزرگی خدا، و قدرت خدا، و فرمانروایی خدا، و بزرگواری خدا، و بلندی خدا، و نعمت خدا، و گذشت خدا، و بردباری خدا، و حکمت خدا، و آمرزش خدا، و فرشتگان خدا، و کتابهای خدا، و به فرستادگان خدا و پیامبران او، و محمد فرستاده خدا، و اهل بیت فرستاده خدا، درود خدا بر او
ص: 301
الْمَنْصُورَ یَمْشِی بَیْنَ یَدَیْهِ کَمَا یَمْشِی الْعَبْدُ بَیْنَ یَدَیْ سَیِّدِهِ حَافِیَ الْقَدَمَیْنِ مَکْشُوفَ الرَّأْسِ یَحْمَرُّ سَاعَةً وَ یَصْفَرُّ أُخْرَی وَ أَخَذَ بِعَضُدِ الصَّادِقِ علیه السلام وَ أَجْلَسَهُ عَلَی سَرِیرِ مُلْکِهِ فِی مَکَانِهِ وَ جَثَا بَیْنَ یَدَیْهِ کَمَا یَجْثُو الْعَبْدُ بَیْنَ یَدَیْ مَوْلَاهُ ثُمَّ قَالَ مَا الَّذِی جَاءَ بِکِ إِلَیْنَا هَذِهِ السَّاعَةَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ دَعَوْتَنِی فَأَجَبْتُکَ قَالَ مَا دَعْوَتُکَ إِنَّمَا الْغَلَطُ مِنَ الرَّسُولِ ثُمَّ قَالَ لَهُ سَلْ حَاجَتَکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ أَسْأَلُکَ أَنْ لَا تَدْعُوَنِی لِغَیْرِ شُغُلٍ قَالَ لَکَ ذَلِکَ وَ انْصَرَفَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَلَمَّا انْصَرِفْ نَامَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ لَمْ یَنْتَبِهْ إِلَی نِصْفِ اللَّیْلِ فَلَمَّا انْتَبَهَ کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ رَأْسِهِ قَالَ لَا تَبْرَحْ یَا مُحَمَّدُ مِنْ عِنْدِی حَتَّی أَقْضِیَ مَا فَاتَنِی مِنْ صَلَاتِی وَ أُحَدِّثَکَ بِحَدِیثٍ قُلْتُ سَمْعاً وَ طَاعَةً یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَلَمَّا قَضَی صَلَاتَهُ قَالَ اعْلَمْ أَنِّی لَمَّا أَحْضَرْتُ سَیِّدَکَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ هَمَمْتُ بِمَا هَمَمْتُ بِهِ مِنْ سُوءٍ رَأَیْتُ تِنِّیناً قَدْ حَوَی بِذَنَبِهِ جَمِیعَ دَارِی وَ قَصْرِیْ وَ قَدْ وَضَعَ شَفَتَهُ الْعُلْیَا فِی أَعْلَاهَا وَ السُّفْلَی فِی أَسْفَلِهَا وَ هُوَ یُکَلِّمُنِی بِلِسَانٍ طَلْقٍ ذَلْقٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ یَا مَنْصُورُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی بَعَثَنِی إِلَیْکَ وَ أَمَرَنِی إِنْ أَنْتَ أَحْدَثْتَ فِی عَبْدِیَ الصَّالِحِ الصَّادِقِ حَدَثاً ابْتَلَعْتُکَ وَ مَنْ فِی الدَّارِ جَمِیعاً فَطَاشَ عَقْلِی وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصِی وَ اصْطَکَّتْ أَسْنَانِی قَالَ مُحَمَّدٌ قُلْتُ لَیْسَ هَذَا بِعَجِیبٍ فَإِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَارِثُ عِلْمِ النَّبِیِّ
ص وَ جَدِّهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ عِنْدَهُ مِنَ الْأَسْمَاءِ وَ الدَّعَوَاتِ الَّتِی لَوْ قَرَأَهَا عَلَی اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ لَأَنَارَ وَ عَلَی النَّهَارِ الْمُضِی ءِ لَأَظْلَمَ فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فَلَمَّا مَضَی علیه السلام اسْتَأْذَنْتُ مِنْ أَبِی جَعْفَرٍ لِزِیَارَةِ مَوْلَانَا الصَّادِقِ علیه السلام فَأَجَابَ وَ لَمْ یَأْبَ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمْتُ وَ قُلْتُ لَهُ أَسْأَلُکَ یَا مَوْلَایَ بِحَقِّ جَدِّکَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْ تُعَلِّمَنِی الدُّعَاءَ الَّذِی قَرَأْتَهُ عِنْدَ دُخُولِکَ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ قَالَ لَکَ ذَلِکَ فَأَمْلَاهُ عَلَیَّ ثُمَّ قَالَ هَذَا حِرْزٌ جَلِیلٌ وَ دُعَاءٌ عَظِیمٌ نَبِیلٌ مَنْ قَرَأَهُ صَبَاحاً کَانَ فِی أَمَانِ اللَّهِ إِلَی الْعِشَاءِ وَ مَنْ قَرَأَهُ عِشَاءً کَانَ فِی حِفْظِ اللَّهِ تَعَالَی إِلَی الصَّبَاحِ وَ قَدْ عَلَّمَنِیهِ أَبِی بَاقِرُ عُلُومِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ عَنْ أَبِیهِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ عَنْ أَبِیهِ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ
ص: 300
و بر همه آنان، از غضب خدا، و خشم خدا، و کیفر خدا، و عقاب خدا، و گرفتن خدا، و سخت گرفتن او و درمانده کردن او و در خود پیچیدن او و از بیخ برکندن او و در هم کوبیدن او و حملههای او و خشم راندن او، و تمام عذابهای او، و از روی برتافتن او و بازداشتن او، و از به عبرت گرفتن او و واگذاشتن او و خوار کردن او و هلاک کردن او و تهی کردن او، و از کفر و دورویی و شک و شرک و تردید در دین خدا، و از شر روز پراکنده گشتن و جمع شدن و ایستادن و حسابرسی، و از شر آنچه پیش از این نوشته شده است، و از بریده شدن نعمت و برگشتن ایمنی، و فرار رسیدن عذاب، و آنچه موجب هلاکت میشود، و از جایگاههای خواری و رسوایی در دنیا و آخرت، پناهنده میسازم.
و از هوای سرکش، و همراه بازدارنده - از یاد خدا - و همنشینِ از یاد برنده، و همسایه آزار رساننده، و توانگری سرکش، و ناداری به فراموشی کشنده، و قلبی که فروتنی نکند، و نمازی که بالا نرود، و دعایی که شنیده نشود، و چشمی که اشک نریزد، و نفسی که قانع نشود، و شکمی که سیر نشود، و عملی که سود نرساند، و دادخواهیای که پذیرفته نگردد، و غفلت و کمکاری که هر دو موجب حسرت و پشیمانی گردند، و از دورویی و شهرت طلبی و تردید و نابینایی در دین، و از خستگی و تلاشی که هر دو موجب عذاب گردند، و از بازگردانیدن در آتش، و از انحراف دینی، و چیرگی مردان، و نگاه بد در دین و خود و خانواده و دارایی و فرزندان و برادران، و هنگام دیدن فرشته مرگ به خدای بزرگ پناه میبرم.
و از غرق شدن و سوختن و غصه و دزدیده شدن و ویرانی و در زمین فرورفتن و صورت برگردانیدن، و سنگ - باران شدن - و بانگ آسمانی در گرفتن و زلزله و آزمودنها و چشم زخم و آذرخش و قصاص شدن و خوار گشتن و دیوانگی و جذام و برص، و خوراک درندگان شدن و بد مردن، و تمام بلاهای گوناگون در دنیا و آخرت، به خدای بزرگ پناه میبرم. و از بدی رساندن گزنده و خزنده و سرزنشگر و خاص و عام و خویشان قبیلهای، و از شر رویدادهای روز و از شر پیشامدهای ناگهانی شب و روز، مگر پیشامد خیر، ای خدای بخشنده، و از بدبخت گردیدن، و بدی قضا، و شتافتن بلا، و سرزنش دشمنان، و پی در پی گردیدن سختی، و نیازمند شدن به همنوعان، و بد مردن، و بد زیستن و بد بازگشتن، به خدای بزرگ پناه میبرم.
و از شر ابلیس و سربازان او و یاوران و پیروانش، و از شر جن و انسان، و از شر شیطان، و از شر فرمانروا، و از شر هر چیزی که شر دارد، و از شر هر چیزی که میترسم و دوری میگزینم، و از شر بدکاران عرب و عجم، و از شر بدکاران انسان و جن، و از
ص: 302
عَنْ أَخِیهِ سَیِّدِ الْأَصْفِیَاءِ عَنْ أَبِیهِ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ اسْتَخْرَجَهُ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الَّذِی لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ وَ هُوَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانِی لِلْإِسْلَامِ وَ أَکْرَمَنِی بِالْإِیمَانِ وَ عَرَّفَنِیَ الْحَقَّ الَّذِی عَنْهُ یُؤْفَکُونَ وَ النَّبَإِ الْعَظِیمِ الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاءَ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ أَنْشَأَ جَنَّاتِ الْمَأْوَی بِلَا أَمَدٍ تُلْقُونَهَا وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ السَّابِغُ النِّعْمَةِ الدَّافِعُ النَّقِمَةِ الْوَاسِعُ الرَّحْمَةِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ ذُو السُّلْطَانِ الْمَنِیعِ وَ الإِنْشَاءِ الْبَدِیعِ وَ الشَّأْنِ الرَّفِیعِ وَ الْحِسَابِ السَّرِیعِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أَمِینِکَ وَ شَهِیدِکَ التَّقِیِّ النَّقِیِّ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الْأَخْیَارِ مَا شَاءَ اللَّهُ تَقَرُّباً إِلَی اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ تَوَجُّهاً إِلَی اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ تَلَطُّفاً بِاللَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ مَا یَکُنْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا یَصْرِفُ السُّوءَ إِلَّا اللَّهُ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا یَسُوقُ الْخَیْرَ إِلَّا اللَّهُ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ أُعِیذُ نَفْسِی وَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ ذُرِّیَّتِی وَ دِینِی وَ دُنْیَایَ وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی وَ مَا أَغْلَقْتُ عَلَیْهِ أَبْوَابِی وَ أَحَاطَتْ بِهِ جُدْرَانِی وَ مَا أَتَقَلَّبُ فِیهِ مِنْ نِعَمِهِ وَ إِحْسَانِهِ وَ جَمِیعَ إِخْوَانِی وَ أَقْرِبَائِی وَ قَرَابَاتِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِأَسْمَائِهِ التَّامَّةِ الْعَامَّةِ الْکَامِلَةِ الشَّافِیَةِ الْفَاضِلَةِ الْمُبَارَکَةِ الْمُنِیفَةِ الْمُتَعَالِیَةِ الزَّاکِیَةِ الشَّرِیفَةِ الْکَرِیمَةِ الطَّاهِرَةِ الْعَظِیمَةِ الْمَخْزُونَةِ الْمَکْنُونَةِ الَّتِی لَا یُجَاوِزُهُنَّ بَرٌّ وَ لَا فَاجِرٌ وَ بِأُمِّ الْکِتَابِ وَ فَاتِحَتِهِ وَ خَاتِمَتِهِ وَ مَا بَیْنَهُمَا مِنْ سُورَةٍ شَرِیفَةٍ وَ آیَةٍ مُحْکَمَةٍ وَ شِفَاءٍ وَ رَحْمَةٍ وَ عُوذَةٍ وَ بَرَکَةٍ وَ بِالتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ وَ بِصُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ بِکُلِّ کِتَابٍ أَنْزَلَهُ اللَّهُ وَ بِکُلِّ رَسُولٍ أَرْسَلَهُ اللَّهُ وَ بِکُلِّ حُجَّةٍ أَقَامَهَا اللَّهُ وَ بِکُلِّ بُرْهَانٍ أَظْهَرَهُ اللَّهُ وَ بِکُلِّ آلَاءِ اللَّهِ وَ عِزَّةِ اللَّهِ وَ عَظَمَةِ اللَّهِ وَ قُدْرَةِ اللَّهِ وَ سُلْطَانِ اللَّهِ وَ جَلَالِ اللَّهِ وَ مَنَعَةِ اللَّهِ وَ مَنِّ اللَّهِ وَ عَفْوِ اللَّهِ وَ حِلْمِ اللَّهِ وَ حِکْمَةِ اللَّهِ وَ غُفْرَانِ اللَّهِ وَ مَلَائِکَةِ اللَّهِ وَ کُتُبِ اللَّهِ وَ بِرُسُلِ اللَّهِ وَ أَنْبِیَائِهِ وَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ
ص: 301
شر هر چیزی که در نور یا در تاریکی قرار دارد، و از شر هر چه هجوم آورد یا نگران کند، و از شر هر بیماری و اندوه و آسیب و پشیمانی، و از شر شب و روز و خشکی و دریا، و از شر بدکاران و فریبکاران و گناهکاران و کافران و رشک بران و زورگویان و بدی رسانندهها، و از شر هر چه از آسمان فرود میآید، و از شر هر چه در آن بالا میرود، و از شر هر چه در زمین فرو میرود، و از شر هر چه از آن بیرون میآید، و از شر هر جنبندهای که پروردگارم زمام آن را در اختیار دارد، که پروردگار من بر راه راست قرار دارد؛ به خدای بزرگ پناه میبرم.
و از شر هر چیزی که فرشتگان نزدیکی یافته، و پیامبران فرستاده شده، و شهدا و بندگان نیک تو، محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان هدایت یافته و جانشینان و حجتهای پاک، که سلام و رحمت خدا و برکتهای او بر آنان باد، از آن پناه جستهاند، به خدای بزرگ پناه میبرم.
و از تو میخواهم بهترین چیزهایی که آنان از تو درخواست کردهاند، به من عطا کنی؛ و مرا از شر آنچه آنان از آن به تو پناه جستهاند، مرا پناه دهی؛ و از تو تمام خوبیها را، چه زود برسند و چه دیر، و چه به آنها آگاهی داشته باشم و چه نداشته باشم، درخواست میکنم؛ و از وسوسههای شیطانها به تو پناه میبرم؛ و پروردگارا، از اینکه آنها به پیش من حاضر شوند به تو پناه می برم.
خدایا، هر کس در این روزم و در روزهای بعد از این، از تمام آفریدههایت، همه شان، جن و انس، نزدیک یا دور، کم توان یا نیرومند، قصد بدی یا ناپسندی، یا زشت رفتاری با دست یا زبان یا دلش را با من داشته باشد، پس سینهاش را تنگ گردان، و دهانش را لگام بند، و زبانش را از سخن گفتن باز دار، و گوشش را ببند، و دیدهاش را بر زمین انداز، و دلش را بترسان، و او را به خودش سرگرم دار، و او را خشمش بمیران، و با نیرو و توان خود، ما را در برابر او با آنچه بخواهی و آن گونه که بخواهی و از هر حیث که بخواهی، کفایت کن، که تو بر هر چیزی توانایی.
خدایا، در برابر شر هر کسی که تندیاش را به رخ من کشیده است، مرا کفایت کن؛ و در برابر مکر مکاران مرا بسنده باش؛ و مرا با آرامش و سنگینی در برابر آن یاری کن؛ و سپر مستحکم خود را بر من بپوشان؛ و تا آن دم که مرا زنده میداری، در پوشش نگهدارنده خودت زنده بدار؛ و تمام حالاتم را نیکو بگردان؛ در پناه خدا و در حالی که - از هر آسیبی - بازداشته شده هستم، و به شکست ناپذیری خدا که از بین رونده نیست، محفوظ هستم، و به فرمانروایی والای خدا حرز جسته و چنگ زده و دست آویختهام، و به تمام اسمهای نیک خدا پناه بردهام، صبح کردم؛ در حمایت زایل نشدنی خداوند، و در امان ناشکستنی خداوند، و در ریسمان ناگسستنی خداوند، و در پناه حفاظت شده خداوند، و در بازداشتن دست نیافتنی خداوند، و در پوشش دریده نشدنی خداوند، و در یاری شکست ناپذیر خداوند صبح کردم.
ص: 303
أَجْمَعِینَ مِنْ غَضَبِ اللَّهِ وَ سَخَطِ اللَّهِ وَ نَکَالِ اللَّهِ وَ عِقَابِ اللَّهِ وَ أَخْذِ اللَّهِ وَ بَطْشِهِ وَ اجْتِیَاحِهِ وَ احْتِشَائِهِ وَ اصْطِلَامِهِ وَ تَدْمِیرِهِ وَ سَطَوَاتِهِ وَ نَقِمَتِهِ وَ جَمِیعِ مَثُلَاتِهِ وَ مِنْ إِعْرَاضِهِ وَ صُدُودِهِ وَ تَنْکِیلِهِ وَ تَوْکِیلِهِ وَ خِذْلَانِهِ وَ دَمْدَمَتِهِ وَ تَخْلِیَتِهِ وَ مِنَ الْکُفْرِ وَ النِّفَاقِ وَ الشَّکِّ وَ الشِّرْکِ وَ الْحَیْرَةِ فِی دِینِ اللَّهِ وَ مِنْ شَرِّ یَوْمِ النُّشُورِ وَ الْحَشْرِ وَ الْمَوْقِفِ وَ الْحِسَابِ وَ مِنْ شَرِّ کِتَابٍ قَدْ سَبَقَ وَ مِنْ زَوَالِ النِّعْمَةِ وَ تَحْوِیلِ الْعَافِیَةِ وَ حُلُولِ النَّقِمَةِ وَ مُوجِبَاتِ الْهَلَکَةِ وَ مِنْ مَوَاقِفِ الْخِزْیِ وَ الْفَضِیحَةِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.: وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مِنْ هَوًی مُرْدٍ وَ قَرِینٍ مُلْهٍ وَ صَاحِبٍ مُسْهٍ وَ جَارٍ مُوذٍ وَ غِنًی مُطْغٍ وَ فَقْرٍ مُنْسٍ وَ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ صَلَاةٍ لَا تُرْفَعُ وَ دُعَاءٍ لَا یُسْمَعُ وَ عَیْنٍ لَا تَدْمَعُ وَ نَفْسٍ لَا تَقْنَعُ وَ بَطْنٍ لَا یَشْبَعُ وَ عَمَلٍ لَا یَنْفَعُ وَ اسْتِغَاثَةٍ لَا تُجَابُ وَ غَفْلَةٍ وَ تَفْرِیطٍ یُوجِبَانِ الْحَسْرَةَ وَ النَّدَامَةَ وَ مِنَ
الرِّیَاءِ وَ السُّمْعَةِ وَ الشَّکِّ وَ الْعَمَی فِی دِینِ اللَّهِ وَ مِنْ نَصَبٍ وَ اجْتِهَادٍ یُوجِبَانِ الْعَذَابَ وَ مِنْ مُرْدٍ إِلَی النَّارِ وَ مِنْ ضَلَعِ الدَّیْنِ وَ غَلَبَةِ الرِّجَالِ وَ سُوءِ الْمَنْظَرِ فِی الدِّینِ وَ النَّفْسِ وَ الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ وَ الْإِخْوَانِ وَ عِنْدَ مُعَایَنَةِ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مِنَ الْغَرَقِ وَ الْحَرَقِ وَ الشَّرَقِ وَ السَّرَقِ وَ الْهَدْمِ وَ الْخَسْفِ وَ الْمَسْخِ وَ الْحِجَارَةِ وَ الصَّیْحَةِ وَ الزَّلَازِلِ وَ الْفِتَنِ وَ الْعَیْنِ وَ الصَّوَاعِقِ وَ الْبَرَقِ وَ الْقَوَدِ وَ الْقَرَدِ وَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ أَکْلِ السَّبُعِ وَ مِیتَةِ السَّوْءِ وَ جَمِیعِ أَنْوَاعِ الْبَلَایَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ اللَّامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ الْعَامَّةِ وَ الْحَامَّةِ وَ مِنْ شَرِّ أَحْدَاثِ النَّهَارِ وَ مِنْ شَرِّ طَوَارِقِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ إِلَّا طَارِقاً یَطْرُقُ بِخَیْرٍ یَا رَحْمَانُ وَ مِنْ دَرَکِ الشَّقَاءِ وَ سُوءِ الْقَضَاءِ وَ جَهْدِ الْبَلَاءِ وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ وَ تَتَابُعِ الْعَنَاءِ وَ الْفَقْرِ إِلَی الْأَکْفَاءِ وَ سُوءِ الْمَمَاتِ وَ سُوءِ الْمَحْیَا وَ سُوءِ الْمُنْقَلَبِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مِنْ شَرِّ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ وَ مِنْ شَرِّ السُّلْطَانِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ ذِی شَرٍّ وَ مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ وَ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ مِنْ
ص: 302
خدایا، با مهربانی و رحمت خودت، دلهای بندگان و کنیزان و دوستدارانت را به ما مهربان کن، که تو مهربانترین مهربانان هستی، و خدا برایم بسنده است و کفایت میکند، خدا کسی را که دعا میکند، میشنود، آن سوی خدا، انتهایی ندارد، و غیر از خداوند، پناهگاهی نیست، هر کس به خدا چنگ زند، نجات مییابد: خدا مقرّر کرده است که حتماً من و فرستادگانم چیره خواهیم گردید؛ آری، خدا نیرومند شکست ناپذیر است. پس خدا بهترین نگهبان است، و اوست مهربانترین مهربانان؛ و توفیق من جز به یاری خدا نیست. بر او توکّل کرده ام و به سوی او بازمی گردم؛ پس اگر روی برتافتند، بگو: خدا مرا بس است، هیچ معبودی جز او نیست؛ بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است.
خدا که همواره به عدل قیام دارد، گواهی می دهد که جز او هیچ معبودی نیست و فرشتگانِ [او] و دانشوران [نیز گواهی می دهند که:] جز او، که توانا و حکیم است، هیچ معبودی نیست. همانا دین نزد خداوند، اسلام است؛ به خدای بزرگ پناه بردم، و به خدایی که نمیمیرد، دست آویختم، و تمام دشمنانمان را با «لا حولَ و لا قوَّةَ إلّا بالله العلیِّ العَظیم، و صلّی الله علی محمّدٍ و آلِه الطَّیِّبینَ الطّاهرینَ»،{هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست، و درود خدا بر محمد و خاندان پاک و پاکیزه او.} راندم.}(1)
توضیح
«طلاقة اللّسان و ذلاقته»، یعنی رهایی و روانی و شیرینی آن. گفته میشود:«لسان طَلق، ذَلق، و طُلُق، ذُلُق و طُلَق ذُلَق». «الطیش»، یعنی رفتن خرد. «الفریصة»، یعنی گوشتی که بین پهلوی حیوان و کتف آن است و همواره میلرزد، و گویا برای سایر اعضا و مفصلها استعاره گرفته شده است. «اصطکاک الأسنان»، یعنی خوردن بعضی از دندانها به بعضی دیگر هنگام لرزیدن. «یؤفکون»، یعنی روی برمیتابند. «بغیر عمد»، یعنی ستونها، جمع عماد است. «تَرونَها» صفت برای عمد، یا جمله مستأنفه برای گواه جستن برای دیدن آسمانها به همان گونه، توسط آنها است.
اضافه کردن «الجنات» به «المأوی» برای بیان این است که بهشتها حقیقی است و دنیا سرای رخت بستن است. و گفته شده است: جنات المأوی، نوعی از بهشت است. «بِلا أمَد»، یعنی بدون غایت و نهایت زمانی یا مکانی. «تَلقَونَها»، یعنی به زودی خواهید دید که این گونه هستند؛ طبق معنی دوم، ممکن است مقید کردن برای بیان این باشد که آن بهشتها غایتی از نظر مکانی دارند، ولی رسیدن به آن برای انسان ممکن نیست. در هر صورت، «تَرَونَها و تَلقَونَها» در دعا، خطاب عمومی هستند.
«ما شاء الله»، یعنی از روی توجه به سوی خدا، یعنی برای نزدیکی یافتن به خدا و توجه به او، به تأثیر خواست خدا اعتراف میکنم، یعنی توجه کنان و نزدیکی جویان، با توجه خاص به خدا توجه کردم؛ «تلطّفاً» نیز همین گونه است، یعنی برای درخواست لطف او، یا خواستار آن. «المنیف»، یعنی شرافت بالا. «لا یُجاوِزُهنَّ برٌّ و لا فاجِرٌ»، یعنی اثر آن به آن دو نیز میرسد؛ یا هیچ یک از آن دو نمیتوانند جلو تأثیر آن را بگیرند؛ یا مضامین آن عام است و شامل آن دو نیز میشود، مانند «رحمن» بخشنده و «رزاق» روزی دهنده و «خالق» آفریدگار.
ص: 304
شَرِّ مَا فِی النُّورِ وَ الظُّلَمِ وَ مِنْ شَرِّ مَا هَجَمَ أَوْ دَهَمَ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ سُقْمٍ وَ هَمٍّ وَ آفَةٍ وَ نَدَمٍ وَ مِنْ شَرِّ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مِنْ شَرِّ الْفُسَّاقِ وَ الدُّغَّارِ وَ الْفُجَّارِ وَ الْکُفَّارِ وَ الْحُسَّادِ وَ الْجَبَابِرَةِ وَ الْأَشْرَارِ وَ مِنْ شَرِّ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها وَ مِنْ شَرِّ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ رَبِّی آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ مِنْهُ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ الْأَنْبِیَاءُ الْمُرْسَلُونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ عِبَادُکَ الصَّالِحُونَ- مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأَئِمَّةُ الْمَهْدِیُّونَ وَ الْأَوْصِیَاءُ وَ الْحُجَجُ الْمُطَهَّرُونَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُعْطِیَنِی مِنْ خَیْرِ مَا سَأَلُوکَهُ وَ أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذُوا بِکَ مِنْهُ وَ أَسْأَلُکَ مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهِ عَاجِلِهِ وَ آجِلِهِ مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَ مَا لَمْ أَعْلَمْ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ اللَّهُمَّ مَنْ أَرَادَنِی فِی یَوْمِی هَذَا وَ فِیمَا بَعْدَهُ مِنَ الْأَیَّامِ مِنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ کُلِّهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ قَرِیبٍ أَوْ بَعِیدٍ ضَعِیفٍ أَوْ شَدِیدٍ بِشَرٍّ أَوْ مَکْرُوهٍ أَوْ مَسَاءَةٍ بِیَدٍ أَوْ بِلِسَانٍ أَوْ بِقَلْبٍ فَأَحْرِجْ صَدْرَهُ وَ أَلْجِمْ فَاهُ وَ أَفْحِمْ لِسَانَهُ وَ اشْدُدْ سَمْعَهُ وَ أَقْمِحْ بَصَرَهُ وَ أَرْعِبْ قَلْبَهُ وَ اشْغَلْهُ بِنَفْسِهِ وَ أَمِتْهُ بِغَیْظِهِ وَ اکْفِنَاهُ بِمَا شِئْتَ وَ کَیْفَ شِئْتَ وَ أَنَّی شِئْتَ بِحَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ اکْفِنِی شَرَّ مَنْ نَصَبَ لِی حَدَّهُ وَ اکْفِنِی مَکْرَ الْمَکَرَةِ وَ أَعِنِّی عَلَی ذَلِکَ بِالسَّکِینَةِ وَ الْوَقَارِ وَ أَلْبِسْنِی دِرْعَکَ الْحَصِینَةَ وَ أَحْیِنِی مَا أَحْیَیْتَنِی فِی سِتْرِکَ الْوَاقِی وَ أَصْلِحْ حَالِی کُلَّهُ أَصْبَحْتُ فِی جِوَارِ اللَّهِ مُمْتَنِعاً وَ بِعِزَّةِ اللَّهِ الَّتِی لَا تُرَامُ مُحْتَجِباً وَ بِسُلْطَانِ اللَّهِ الْمَنِیعِ مُحْتَرِزاً مُعْتَصِماً وَ مُتَمَسِّکاً وَ بِأَسْمَاءِ اللَّهِ الْحُسْنَی کُلِّهَا عَائِذاً أَصْبَحْتُ فِی حِمَی اللَّهِ الَّذِی لَا یُسْتَبَاحُ وَ فِی ذِمَّةِ اللَّهِ الَّتِی لَا تُخْفَرُ وَ فِی حَبْلِ اللَّهِ الَّذِی لَا یُجْذَمُ وَ فِی جِوَارِ اللَّهِ الَّذِی لَا یُسْتَضَامُ وَ فِی مَنْعِ اللَّهِ الَّذِی لَا یُدْرَکُ وَ فِی سِتْرِ اللَّهِ الَّذِی لَا یُهْتَکُ وَ فِی عَوْنِ اللَّهِ الَّذِی لَا یُخْذَلُ
ص: 303
«الاجتیاح»، یعنی درماندگی؛ «الاصطلام» نیز همین معنی را دارد. «الاجتثاث»، یعنی از بیخ بر کندن؛ و «التدمیر»، یعنی به هلاکت رساندن؛ و «المثلات»، یعنی عقوبتها؛ و «الصدود»، یعنی رویگردان؛ و «نکّل به، تنکیلاً»، یعنی آن را سزا و عبرت برای دیگری قرار داد؛ «توکیله» آن است که او را به دیگری واگذارد.
جوهری گفته است: «دمدمت الشیء»، یعنی آن را به زمین چسباندم و پایمال کردم، «دمدم الله علیهم»، یعنی آنها را هلاک کرد. «و من شر کتاب قد سبق»، یعنی پروندههای تقدیر، و فایده استعاذه همان پاک کردن و استوار کردن است .
«و قرینٍ مُله»، کفعمی - که رحمت خدا بر او باد- گفته است:(1)
یعنی باز دارنده از یاد خدا. «صاحبٍ مُسه»، یعنی غافل کننده از یاد خدا. «فقرٍ مُنس»، یعنی فراموش کننده از خدا، یا از نعمت گذشته و به دست آمده. «و من نصبٍ»، یعنی رنج. «و اجتهادٍ»، یعنی سعی در عبادت. «یوجبانِ العذاب» به این دلیل که از روی بدعت یا دورویی باشد، یا همان طور که خداوند والامرتبه فرموده است: «عاملةٌ ناصبةٌ، تَصلی ناراً حامیة»،(2){که
تلاش کرده، رنج [بیهوده] برده اند؛ [ناچار] در آتشی سوزان درآیند.} با پایبندی به حق، همراه نباشد.
کفعمی - که خدا روانش را پاک گرداند- گفته است: «ضلع الدین» با فتحه هر دو حرف، یعنی سنگین کرد تا اینکه صاحبش را از همترازی کج کرد. و گفته است: «الشرق»، یعنی اندوه و غصه؛ و در حدیث آمده است: «یُؤَخِّرونَ الصَّلاةَ إلی شرقِ الموتی»، یعنی تا زمانی که از خورشید، به مقدار زندگی کسی که در هنگام مرگ، آب دهان در گلویش شکسته، باقی مانده باشد. پایان.
«و الحجارة»، یعنی سزاوار آن بوده که از آسمان، یا با ترحّم و مانند آن، برایش نازل شود. «و العین» در نسخهها همین گونه است، یعنی تأثیر چشم؛ و بعید نیست دو حرف نون داشته باشد. در النهایه، در حدیث طهفة گفته است: «برئنا إلیک من الوثن و العنن»؛ عنن یعنی اعتراض؛(3) گویا گفته است: از شرک و ستم به سوی تو بیزاری جستهایم. و گفته شده است: خلاف و باطل را با آن اراده کرده است. حدیث سطیح، یعنی «فاز فازلمّ به شأو العنن» نیز از این گونه است که برگرداندن مرگ و سبقت گرفتن آن را اراده کرده است؛ یا با حرف غین و باء، خوانده شود که معنی آن، ناتوانی و فراموشی
ص: 305
اللَّهُمَّ اعْطِفْ عَلَیْنَا قُلُوبَ عِبَادِکَ وَ إِمَائِکَ وَ أَوْلِیَائِکَ بِرَأْفَةٍ مِنْکَ وَ رَحْمَةٍ إِنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ وَ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ کَفَی سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ دَعَا لَیْسَ وَرَاءَ اللَّهِ مُنْتَهًی وَ لَا دُونَ اللَّهِ مَلْجَأٌ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ نَجَا- کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ- فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ- وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ- فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ- شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ
الْحَکِیمُ- إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ تَحَصَّنْتُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَ رَمَیْتُ کُلَّ عَدُوٍّ لَنَا بِلَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ (1).
طلاقة اللسان و ذلاقته حدته و فصاحته و عذوبته یقال لسان طلق ذلق و طلق ذلق و طلق ذلق و الطیش ذهاب العقل و الفریصة اللحمة التی بین جنب الدابة و کتفها لا تزال ترعد و کأنها استعیرت لسائر الأعضاء و المفاصل و اصطکاک الأسنان ضرب بعضها علی بعض عند الارتعاد یؤفکون أی یصرفون بغیر عمد أی أساطین جمع عماد ترونها صفة لعمد أو استئناف للاستشهاد برؤیتهم السماوات کذلک.
و إضافة الجنات إلی المأوی لبیان أنها المأوی الحقیقی و الدنیا منزل ارتحال و قیل جنات المأوی نوع من الجنان بلا أمد أی غایة و نهایة زمانا أو مکانا تلقونها أی ستلقونها أنها کذلک و علی الثانی یمکن أن یکون التقیید لبیان أن لها غایة بحسب المکان لکن لا یمکن للإنسان الوصول إلیها و علی التقادیر ترونها و تلقونها فی الدعاء علی الخطاب العام.
ما شاء الله أی کان توجها إلی الله أی أعترف بالمشیة لتوجهی إلی الله و للتقرب إلیه أو متوجها و متقربا أو توجهت إلی الله توجها و کذا تلطفا أی لطلب لطفه أو طالبا له و المنیف المشرف المرتفع لا یجاوزهن بر و لا فاجر أی یصل تأثیرها إلیهما أو لا یمکن لهما أن یمنعا تأثیرها أو مضامینها عامة شاملة لهما کالرحمن و الرازق و الخالق.
ص: 304
و فریب در داد و ستد است .
«البرق»، یعنی آذرخشهای سوزان؛ در الجنة(1)
و در بعضی نسخههای المهج، «البرد» آمده است که یا با سکون راء، یا با فتح آن است. در بعضی نسخهها نیز «البرد و البرد» با هم آمدهاند، که با فتح راء است و منظور از آن، برخورد آن و زیانی است که به انسان و کشتزارها و درختان و میوهها وارد میکند، همان گونه که خدای سبحان فرموده است: «مِن جبالٍ فیها مِن بَرَدٍ فیُصیبُ به مَن یَشاءُ و یَصرِفُه عمَّن یَشاء»،(2)
{از کوه هایی [از ابر یخ زده] که در آنجاست، تگرگی فرو می ریزد و هر که را بخواهد، بدان گزند می رساند، و آن را از هر که بخواهد باز می دارد.}. کفعمی گفته است: «البرد» با دو فتحه، ممکن است به معنی مرگ باشد، و «برد فلان»، یعنی فلانی مُرد. و ممکن است معنی آن، ناگوار شدن معده باشد که جمع «بردة» است و در حدیث آمده است: «أصلُ کلِّ داءٍ البردة» و آن همان ناگوار بودن غذا در معده است و از این رو «بردة» نامیده شده است که معده را سرد میکند و غذا را دریافت نمیکند. پایان. و مخفی نماند، آنچه ما بیان کردیم، با اینجا تناسب بیشتری دارد.
وی - که روانش پاک باد- گفته است: «القوَد»، یعنی قصاص، همچنین ممکن است از بخل پناه برده باشد، و «رجل أقود»، یعنی مرد بخیل. عبارت حضرت علیه السلام: «القرد»، یعنی خواری، «قرد فلان و أقرد»، یعنی از درماندگی و خواری ساکت شد؛ و در حدیث آمده است: «و إیّاکم و الأقراد»،{از خواری دوری کنید.} گفته شد: آن چیست؟ فرمود: مردی از شما امیر باشد و بینوا و بیوهای پیش او آید و به آنها بگوید، در جای خود بایستید تا در خواسته شما بنگرم؛ و توانگری پیش او آید و بگوید، در برآوردن خواستههای او شتاب کنید.
مؤلف
در النهایه افزوده است: و دیگران را ساکت رها کند. گفته میشود: «أقرد الرجل»، یعنی وقتی که از روی خواری ساکت شود. اصل آن، این است که کلاغ بر روی شتر بنشیند و کنههای آن را برچیند، پس آن شتر به خاطر راحتی که پیدا میکند، ساکت و آرام شود. و گفته است: «أقرد» یعنی آرام و فروتن شد. فیروزآبادی گفته است: «قرد الرجل»، مانند فرح، یعنی از روی درماندگی ساکت شد، مانند «أقرد و قرّد»؛ و دندانهایش کوتاه شد، و طعم سقز تباه شد. و بر وزن ضرب، یعنی گردآورد و دست یافت، و « أقرد فی السقاء»: یعنی در ظرف روغن یا شیر جمع کرد. و با فتحه حروف، تکههای - هنات - کوچکی که کوچکتر از ابر است و به همپیوسته نمیشود. و گردانیدن سخن در زبان و «قرد و ذلّل و ذلّ و خدع و خضع و اقرد» یعنی ساکت شد و آرام شد و خوار شد. پایان. معانی دیگری نیز از آن به دست میآید که بر اهل تأمل پوشیده نیست. نیز احتمال دارد با کسره قاف باشد، چنانکه در بعضی نسخهها(3) آمده است، یعنی به صورت بوزینه تغییر صورت دادن،
ص: 306
و الاجتیاح الاستیصال و کذا الاصطلام و الاجتثاث الاقتلاع و التدمیر الإهلاک و المثلات العقوبات و الصدود الإعراض و نکل به تنکیلا جعله نکالا و عبرة لغیره و توکیله أن یکله إلی غیره.
و قال الجوهری دمدمت الشی ء ألزقته بالأرض و طحطحته و دمدم الله علیهم أهلکهم و من شر کتاب قد سبق أی ألواح التقدیر و فائدة الاستعاذة المحو و الإثبات.
و قرین مله قال الکفعمی ره (1)
أی مشغل عن ذکر الله و صاحب مسه أی مغفل عن ذکر الله و فقر منس أی عن الله أو عن نعمه السالفة و الحاصلة و من نصب أی تعب و اجتهاد أی سعی فی العبادة یوجبان العذاب لکونهما علی جهة البدعة أو الریاء أو مع عدم التدین بالحق کما قال تعالی عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلی ناراً حامِیَةً(2) و قال الکفعمی قدس الله سره ضلع الدین بفتحتین ثقله حتی یمیل صاحبه عن الاستواء و قال الشرق الشجا و الغصة و فی الحدیث یؤخرون الصلاة إلی شرق الموتی أی إلی أن یبقی من الشمس مقدار ما یبقی من حیاة من شرق بریقه عند الموت انتهی.
و الحجارة أی استحقاقها بنزولها من السماء أو بالرجم و أمثاله و العین کذا فی النسخ أی تأثیر العین و لا یبعد أن یکون بالنونین قال فی النهایة فی حدیث طهفة برئنا إلیک من الوثن و العنن العنن الاعتراض (3)
کأنه قال برئنا إلیک من الشرک و الظلم و قیل أراد به الخلاف و الباطل و منه حدیث سطیح أو فاز فازلمّ به شأو العنن یرید اعتراض الموت و سبقه أو بالغین المعجمة و الباء الموحدة محرکة بمعنی الضعف و النسیان
ص: 305
آن گونه در سایر امتها اتفاق افتاده است.
«حامَّة الرَّجل»، یعنی نزدیکان او و کسانی که با او خویشاوندی دارند. «العنا» یعنی رنج و سختی و نیازمندی به همنوعان یا همانندان. و از این رو به آنان اختصاص داده است که نیازمندی به آنها و درخواست کردن از آنان برای شخص، سختتر است. «و سوء المُنقلَب»، یعنی برگشتن به سوی برادران، یا اعم از آن است و شامل برگشتن از مسافرتها و بازارها میشود. فیروزآبادی گفته است: «هجم علیه، هجوماً»، یعنی ناگهان به سوی او رفت، یا بدون اجازه وارد شد. و گفته است: «دهمک»، یعنی تو را دربرگرفت؛ و گفته است: «ألمّ به»، یعنی فرود آمد. پایان.
«و ما یَنزل مِن السَّماء» مانند مقدرات و فرشتگان عذاب و بارانها و تگرگها و صاعقهها. «و ما یَعرُجُ فیها» از اعمال و فرشتگان و دودها و بخارها. «و ما یَلِجُ فی الأرض»، یعنی در آن داخل میشود، مانند بارانها و مردگان و جن و شیطانها و دانهها و گنجینهها؛ «و ما یَخرُج منها» مانند حیوانات و فلزات و گیاهان و آبها.
«أن یحضرونِ» با کسره نون که نشانه یاء محذوف است، خوانده میشود. «أحرج صدره»، یعنی سینهاش را تنگ گردانید. «الالجام» کنایه از بازداشتن از سخن است. در النهایه گفته است: کسی که از سخن گفتن خودداری میکند، به کسی که دهانش را با لگام بسته باشد، تشبیه میشود. «الافحام» نیز آرام کردن و بازداشتن از سخن است. «الاقماح»، بالا بردن سر و پایین آوردن چشم است. وقتی گفته می شود: «أقمحه الغلّ»، یعنی سرش را از تنگی آن، بالا نگه داشته است. کلام خدای والامرتبه که فرموده است: «إنّا جَعَلنا فی أعناقِهم أغلالاً فهیَ إلی الأذقانِ فهُم مُقمَحونَ»،(1){ما در گردنهای آنان، تا چانه هایشان، غُلهایی نهاده ایم، به طوری که سرهایشان را بالا نگاه داشته اند.} از همین قبیل کاربرد است.
«نصب لی حدّه»، یعنی تندی و خشم خود را؛ یا سلاحش را بر کشید. در القاموس آمده است: «أحمی المکان»، یعنی آن را قرق کرد که نزدیک نشوند. «الخفر»، یعنی نیرنگ و شکستن پیمان؛ و «الجذم»، یعنی بریدن.
روایت63.
المهج:(2)
حرز کامل برای امام زین العابدین علیه السلام که از کتاب خدای منزّه و والا مرتبه خارج کرده و هر بامداد و شامگاه میخواند و آن، این است: {با نام خدای بخشنده مهربان؛ خدا بزرگتر است، خدا بزرگتر است، خدا بزرگتر و والاتر و با عظمتتر از آن چیزی است که من میترسم و دوری میکنم؛ به خدا پناه میبرم، پناه خدا شکست ناپذیر است، و ستایش خدا بزرگوارانه است، و هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است،
ص: 307
و الخدعة فی البیع.
و البرق أی البروق المحرقة و فی الجنة(1)
و فی بعض نسخ المهج البرد إما بسکون الراء أو بالتحریک و فی بعض النسخ بالجمع بینهما البرق و البرد هو بالتحریک المراد إصابته و ضرره بالإنسان و الزروع و الأشجار و الثمار کما قال سبحانه مِنْ جِبالٍ فِیها مِنْ بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ(2) و قال الکفعمی البرد بفتحتین یجوز أن یکون معناه الموت و برد فلان أی مات و یجوز أن یکون معناه الاتخام و هی جمع بردة و فی الحدیث أصل کل داء البردة و هی التخمة علی المعدة و سمیت بردة لأنها تبرد المعدة و لا یستمرئ الطعام انتهی و لا یخفی أن ما ذکرنا أنسب بالمقام.
قال قدس سره القود القصاص و یجوز أن یکون استعاذ من البخل و رجل أقود أی بخیل و قوله علیه السلام و القرد أی الذل و قرد فلان و أقرد أی سکت عن عی و ذل و فی الحدیث و إیاکم و الأقراد قیل و ما هو قال الرجل یکون منکم أمیرا فیأتیه المسکین و الأرملة فیقول لهم مکانکم حتی أنظر فی حوائجکم و یأتیه الغنی فیقول عجلوا فی قضاء حوائجه.
و زاد فی النهایة و یترک الآخرین مقردین یقال أقرد الرجل إذا سکت ذلا و أصله أن یقع الغراب علی البعیر فیلقط القردان فیقر و یسکن لما یجد من الراحة و قال أقرد أی سکن و ذل و قال الفیروزآبادی قرد الرجل کفرح سکت عیا کأقرد و قرد و أسنانه صغرت و العلک فسد طعمه و کضرب جمع و کسب و فی السقاء جمع سمنا أو لبنا و بالتحریک هنات صغار تکون دون السحاب لم تلتئم و لجلجة فی اللسان و قرد ذلل و ذل و خدع و خضع و أقرد سکت و سکن و ذل انتهی فیظهر منه معان أخری لا تخفی علی المتأمل و یحتمل أن یکون بکسر القاف کما فی بعض النسخ (3) أی المسخ قردة
ص: 306
هیچ شریکی برای او نیست، و درود خدا بر محمد و خاندان او و سلام فروان بر آنان.
خدایا، خودم، و دینم و خانوادهام و داراییام، و فرزندانم و هر کسی را که کارش به من مربوط است، به تو پناهنده میسازم. خدایا، به تو پناه میبرم، و به تو امان میجویم، و به تو دست میآویزم، و تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم، و تنها بر تو توکل مینمایم، و به یاری تو نیزه در گلوی دشمنان فرو میکنم، و در برابر آنان از تو یاری میجویم، و در برابر آنان کفایت تو را میخواهم، پس مرا به هر چیزی که خود میخواهی، و هر گونه که خود میخواهی، و از هر حیثی که خود میخواهی، در برابر آنان کفایت کن، به حق خودت که هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، به راستی که تو بر هر چیزی توانایی، پس به زودی خداوند [شر] آنان را از تو کفایت خواهد کرد، که او شنوای داناست .
فرمود: «به زودی بازویت را به [وسیله] برادرت نیرومند خواهیم کرد و برای شما هر دو، برتری قرار خواهیم داد که با [وجود] آیات ما، به شما دست نخواهند یافت، شما و هر که شما را پیروی کند چیره خواهید بود.» فرمود: «مترسید، من همراه شمایم، می شنوم و می بینم؛ [مریم] گفت: اگر پرهیزگاری، من از تو به خدای رحمان پناه می برم. [بروید] در آن دور شوید و با من سخن مگویید.»
در برابر شنوایی کسی که مرا به بدی میخواهد، به شنوایی خدا پناه میگیرم، و در برابر دیده و توانش، به توان و ریسمان محکم خدا پناه میگیرم، پس به خواست خدا برای آنها علیه ما هیچ راه و سلطهای وجود ندارد، بین ما و آنها با پوشش پیامبری، پوشیده شده است، همان پوششی که خدا برای پیامبرانش از فرعونها میپوشانید، جبرئیل را از سمت راست ما و میکائیل را از سمت چپ ما قرار داد، و خداوند بر ما آگاه است، و «[ما] فراروی آنها سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده و پرده ای بر [چشمان] آنان فرو گسترده ایم، در نتیجه نمی توانند ببینند؛» چهرهها در برابر او به زمین افتادند و در آنجا مغلوب و خوار گردیدند. کرند، لالند، کورند، بنا بر این نمیبینند. و چون قرآن بخوانی، میان تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند، پرده ای پوشیده قرار می دهیم. «و بر دلهایشان پوششها می نهیم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینی [قرار می دهیم] و چون در قرآن پروردگار خود را به یگانگی یاد کنی، با نفرت پشت می کنند.»
«بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید، برای او نامهای نیکوتر است؛ و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن، و میان این [و آن] راهی [میانه] جوی.» و بگو: «ستایش خدایی را که نه فرزندی گرفته و نه در جهانداری شریکی دارد و نه خوار بوده که [نیاز به] دوستی داشته باشد؛ و او را بسیار بزرگ شمار. منزّه است خداوند، در بامدادان و شامگاهان.
خداوند مرا از آفریدههایش بسنده است، خدایی که کفایت میکند و هیچ چیزی از او کفایت نمیکند، برایم بسنده است، خداوند برای من بسنده است و چه خوب حمایتگری است، خدایی که هیچ معبودی جز او نیست، مرا بس است، بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است. آنان کسانی اند
ص: 308
کما وقع فی سائر الأمم.
و حامة الرجل خاصته و من یقرب منه و العناء النصب و التعب و الفقر إلی الأکفاء أی الأمثال و إنما خص بهم لأن الافتقار إلیهم و السؤال منهم أشد علی النفس و سوء المنقلب أی الانقلاب إلی الأخوة أو أعم منه و من الانقلاب من الأسفار و الأسواق و قال الفیروزآبادی هجم علیه هجوما انتهی إلیه بغتة أو دخل بغیر إذن أو دخل و قال دهمک غشیک و قال ألم به نزل انتهی.
وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ کالتقادیر و ملائکة العذاب و الأمطار و الثلوج و الصواعق وَ ما یَعْرُجُ فِیها من الأعمال و الملائکة و الشیاطین و الأدخنة و الأبخرة و ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ أی یدخل فیها کالغیوث و الأموات و الجن و الشیاطین و الحبوب و الدفائن وَ ما یَخْرُجُ مِنْها کالحیوانات و الفلزات و النباتات و المیاه.
أَنْ یَحْضُرُونِ بکسر النون دلیلا علی الیاء المحذوفة و أحرج صدره أی ضیقه و الإلجام کنایة عن المنع من الکلام قال فی النهایة الممسک عن الکلام یمثل بمن ألجم نفسه بلجام و الإفحام أیضا الإسکان و المنع من الکلام و الإقماح رفع الرأس و غض البصر یقال أقمحه الغل إذا ترک رأسه مرفوعا من ضیقه و منه قوله تعالی إِنَّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِیَ إِلَی الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ (1) نصب لی حده أی حدته و طیشه أو حد سلاحه و فی القاموس أحمی المکان جعله حمی لا یقرب و الخفر الغدر و نقض العهد و الجذم القطع
المهج (2)، [مهج الدعوات]: الْحِرْزُ الْکَامِلُ لِإِمَامِ السَّاجِدِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ زَیْنِ الْعَابِدِینَ علیه السلام وَ هُوَ یَخْرُجُ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی یُقْرَأُ فِی کُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ وَ هُوَ هَذَا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ أَعْلَی وَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِمَّا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ أَسْتَجِیرُ بِاللَّهِ عَزَّ جَارُ اللَّهِ وَ جَلَّ ثَنَاءُ اللَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ
ص: 307
که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مُهر نهاده و آنان خود غافلانند؛ پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی گیرید؟ ما بر دلهای آنان پوششهایی قرار دادیم تا آن را درنیابند و در گوشهایشان سنگینی [نهادیم] و اگر آنها را به سوی هدایت فراخوانی، باز هرگز به راه نخواهند آمد.
خدایا، ما را به چشم خودت که خواب ندارد، نگاه دار؛ و ما را با کیان خودت که از بین نمیرود، بسنده باش؛ و با فرمانروایی خودت که در آن ستمی نیست، ما را در پناه گیر؛ و بر ما با قدرت خودت رحم کن، ای بخشنده؛ خدایا، ما را به هلاکت مرسان، که تو بر ما نیکی فراوان نمودهای؛ ای بخشنده، آیا ما را هلاک میکنی، در حالی که تویی پروردگار ما و پناه ما و امید ما؟ پروردگار مرا در برابر پرورش یافتگان بسنده است؛ آفریدگار مرا در برابر آفریدگان بسنده است؛ روزی دهنده مرا در برابر روزی خورندگان بسنده است؛ آن کسی که همواره مرا بسنده بوده است، مرا بسنده است؛ آن کسی که بر کسان منّت گزار، منّت نمینهد، مرا بسنده است؛ خداوند برای من بسنده است، و چه خوب حمایتگری است؛ و درود خدا بر محمد و خاندان او، و سلام فراوان بر آنان.
خدایا، در حمایت تو که هرگز زایل نمیگردد، و در امان دادن تو که هرگز شکسته نمیشود، و در پناه دادن تو که هرگز در آن ستم واقع نمیشود، صبح کردم؛ و از تو درخواست میکنم ای خدا، که مرا در برابر خشمت، و کیفر بد خودت، و اتفاقهای بد روز، و پیشامدهای ناگوار شب، مگر آنکه برای رساندن خیر در شب، در زده باشد، ای بخشنده، با عزت و قدرت خودت در نگاه داری و ایمنی و پناه و سپر و بسته و حفاظت و امان و بازداشتن از بین نرفتنی خودت، و شکست ناپذیریات که توانی بر مخالفت با آن پیدا نشود، قرار دهی.
خدایا، دست تو بالاتر از هر دستی است، و عزت تو از هر عزتی عزیزتر است، و توان تو از هر توانی پرتوانتر است، و فرمانروایی تو از هر فرمانرواییای بزرگوارتر و بازدارندهتر است، به یاری تو نیزه بر گلوی دشمنان فرو میکنم، و در برابر آنان از تو یاری میجویم، و از بدیهای آنان به تو پناه میآورم، و در آنچه از سوی آنان بیم دارم، به سوی تو میگریزم، پس مرا از آنان در پناه خود گیر، ای مهربانترین مهربانان.
«و پادشاه گفت: او را نزد من آورید، تا وی را خاص خود کنم؛ پس چون با او سخن راند، گفت: تو امروز نزد ما با منزلت و امین هستی. [یوسف] گفت: مرا بر خزانه های این سرزمین بگمار، که من نگهبانی دانا هستم؛ و بدین گونه یوسف را در سرزمین [مصر] قدرت دادیم، که در آن، هر جا که می خواست سکونت می کرد؛ هر که را بخواهیم به رحمت خود می رسانیم و اجر نیکوکاران را تباه نمی سازیم، و البته اجر آخرت، برای کسانی که ایمان آورده و پرهیزگاری می نمودند، بهتر است.» و «صداها در مقابل [خدای] رحمان خاشع می گردد، و جز صدایی آهسته نمی شنوی.»
ص: 309
لَا شَرِیکَ لَهُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ کَثِیراً اللَّهُمَّ بِکَ أُعِیذُ نَفْسِی وَ دِینِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ مَنْ یَعْنِینِی أَمْرُهُ اللَّهُمَّ بِکَ أَعُوذُ وَ بِکَ أَلُوذُ وَ بِکَ أَصُولُ وَ إِیَّاکَ أَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ أَسْتَعِینُ وَ عَلَیْکَ أَتَوَکَّلُ وَ أَدْرَأُ بِکَ فِی نَحْرِ أَعْدَائِی وَ أَسْتَعِینُ بِکَ عَلَیْهِمْ وَ أَسْتَکْفِیکَهُمْ فَاکْفِنِیهِمْ بِمَا شِئْتَ وَ کَیْفَ شِئْتَ وَ حَیْثُ شِئْتَ بِحَقِّکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ- فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ- قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ- قالَ لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَری- قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا- اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ إِنِّی أَخَذْتُ بِسَمْعِ مَنْ یُطَالِبُنِی بِالسُّوءِ بِسَمْعِ اللَّهِ وَ بَصَرِهِ وَ قُوَّتِهِ بِقُوَّةِ اللَّهِ وَ حَبْلِهِ الْمَتِینِ فَلَیْسَ لَهُمْ عَلَیْنَا سَبِیلٌ وَ لَا سُلْطَانٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ سَتَرْتُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ بِسِتْرِ النُّبُوَّةِ الَّذِی سَتَرَ اللَّهُ لِأَنْبِیَائِهِ مِنَ الْفَرَاعِنَةِ- جَبْرَائِیلُ عَنْ أَیْمَانِنَا وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِنَا وَ اللَّهُ مُطَّلِعٌ عَلَیْنَا- وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ وَ شَاهَتِ الْوُجُوهُ فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِینَ- صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ- وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً
أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی أَدْبارِهِمْ نُفُوراً- قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً سُبْحَانَ اللَّهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا حَسْبِیَ اللَّهُ مِنْ خَلْقِهِ حَسْبِیَ اللَّهُ الَّذِی یَکْفِی وَ لَا یَکْفِی مِنْهُ شَیْ ءٌ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ حَسْبِیَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ- أُولئِکَ
ص: 308
خودم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و تمام آنچه را که زیر نظر من است، و تمام نعمتهایی را که خداوند به من داده را از بدی رساندن هر کسی که در این دنیا هست، و از بدی رساندن فرمانروای آنان و خشم آنان و نیروی آنان و توانشان و نیرنگ و فریب آنان، به اسم خدا که گردنها برای او پایین افتاده و خضوع کردهاند، و به آن اسم خدا که دلها از او ترسانند، و به آن اسم خدا که جانها از او لرزانند، و به آن اسم خدا که با آن به آتش فرمود: «برای ابراهیم سرد و بی آسیب باش، و خواستند به او نیرنگی بزنند و[لی] آنان را زیانکارترین [مردم] قرار دادیم»، و به آن اسم خدا که همه ارکان هستی را پر کرده است، و به اراده محکم خدا که به شماره در نمیآید، و به قدرت خدا که بر تمام آفریدههایش چیرگی یافته است، پناهنده میسازم.
خودم و خانوادهام و داراییام و فرزندانم و کسانی را که به آنها توجه و عنایت دارم، و تمام نعمتهای خدا پیش خودم را از بدی هر آنچه در این دنیا هست، و از بدی تمام آنچه که او آفریده است، و تمام آنچه که علمش بر آن احاطه دارد، و از بدی رساندن هر بدی رسانندهای، و از بدی رشک هر رشکبر، و سخن چینی هر سخن چین، به شدت نیروی خدا، و به شدت توان خدا، و به شدید بودن خشم خدا، و به شدید بودن اقتدار خدا، و به پیمانهای خدا و طاعت او بر جن و انس، به اسم خدایی که آسمانها و زمین را نگاه می دارد تا نیفتند، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمی دارد، اوست بردبار آمرزنده، و به اسم خدایی که دریا را برای بنی اسرائیل شکافت، و به اسم خدایی که آهن را برای داود نرم گردانید، و به اسم خدایی که روز قیامت زمین یکسره در قبضه [قدرت] اوست، و آسمانها درپیچیده به دست اوست، او منزّه است و برتر است از آنچه [با وی] شریک می گردانند، پناهنده میسازم، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدایی که جایگاهش والامرتبه و بزرگ است، نیست.
خدایا، به تو یاری میجویم، و به تو دادخواهی میکنم، و بر تو توکل میکنم، و تو پروردگار عرش بزرگ هستی؛ خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و مرا از گناه و پیشامدی که در این روز و در این شب و در تمام شبها و روزها از آسمان و زمین نازل شود، نگاه دار و برهان، به راستی که تو بر هر چیزی توانایی.
با نام خدا، بر خودم و داراییام و خانوادهام و فرزندانم؛ با نام خدا، بر تمام آنچه که پروردگارم به من عطا کرده است؛ با نام خدا، که بهترین اسمها است؛ با نام خدا، که پروردگار زمین و آسمان است؛ با نام خدایی که همراه اسم او هیچ چیزی نه در زمین و نه در آسمان، زیان نمیبیند و او شنوای دانا است؛ خدایا؛ مرا به آنچه برایم حتمی کردهای، خشنود گردان؛ و به خاطر آنچه از خود
ص: 310
الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ- أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ- إِنَّا جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدی فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً اللَّهُمَّ احْرُسْنَا بِعَیْنِکَ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ اکْنُفْنَا بِرُکْنِکَ الَّذِی لَا یُرَامُ وَ أَعِذْنَا بِسُلْطَانِکَ الَّذِی لَا یُضَامُ وَ ارْحَمْنَا بِقُدْرَتِکَ یَا رَحْمَانُ اللَّهُمَّ لَا تُهْلِکْنَا وَ أَنْتَ بِنَا بَرٌّ یَا رَحْمَانُ أَ تُهْلِکُنَا وَ أَنْتَ رَبُّنَا وَ حِصْنُنَا وَ رَجَاؤُنَا حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ حَسْبِیَ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ حَسْبِیَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِیَ الَّذِی لَا یَمُنُّ عَلَی الَّذِینَ یَمُنُّونَ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ کَثِیراً اللَّهُمَّ أَصْبَحْتُ فِی حِمَاکَ الَّذِی لَا یُسْتَبَاحُ وَ ذِمَّتِکَ الَّتِی لَا تُخْفَرُ وَ جِوَارِکَ الَّذِی لَا یُضَامُ وَ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ بِعِزَّتِکَ وَ قُدْرَتِکَ أَنْ تَجْعَلَنِی فِی حِرْزِکَ وَ أَمْنِکَ وَ عِیَاذِکَ وَ عُدَّتِکَ وَ عَقْدِکَ وَ حِفْظِکَ وَ أَمَانِکَ وَ مَنْعِکَ الَّذِی لَا یُرَامُ وَ عِزِّکَ الَّذِی لَا یُسْتَطَاعُ مِنْ غَضَبِکَ وَ سُوءِ عِقَابِکَ وَ سُوءِ أَحْدَاثِ النَّهَارِ وَ طَوَارِقِ اللَّیْلِ إِلَّا طَارِقاً یَطْرُقُ بِخَیْرٍ یَا رَحْمَانُ اللَّهُمَّ یَدُکَ فَوْقَ کُلِّ یَدٍ وَ عِزَّتُکَ أَعَزُّ مِنْ کُلِّ عِزَّةٍ وَ قُوَّتُکَ أَقْوَی مِنْ کُلِّ قُوَّةٍ وَ سُلْطَانُکَ أَجَلُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ کُلِّ سُلْطَانٍ أَدْرَأُ بِکَ فِی نُحُورِ أَعْدَائِی وَ أَسْتَعِینُ بِکَ عَلَیْهِمْ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شُرُورِهِمْ وَ أَلْجَأُ إِلَیْکَ فِیمَا أَشْفَقْتُ عَلَیْهِ مِنْهُمْ فَأَجِرْنِی مِنْهُمْ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ- وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکِینٌ أَمِینٌ قالَ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ- وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً.
ص: 309
بر جای گذاشتهام، مرا ایمنی ده؛ تا زود رسیدن آنچه را دیر قرار دادهای، و دیر رسیدن آنچه را زود قرار دادهای، دوست نداشته باشم.
خدایا، از خوابهای آشفته، و از این که شیطان در بیداری و خواب مرا بازی دهد، به تو پناه میآورم؛ با نام خدا، از بدی آنچه بیم دارم و میگریزم، به زندهای که نمیمیرد، پناهنده شدم؛ و هر کسی را که قصد بدی یا ناروایی نسبت به من را داشت، از پیش روی خود راندم؛ و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست. و پناه میبرم به خدا از بدی شما؛ و بدی شما در زیر پاهایتان، و خوبیتان میان چشمانتان است؛ و خودم و هر آنچه را که پروردگارم به من عطا کرده است، و هرچه در اختیار من است و هر آنچه را که به آن توجه دارم، به شدیدترین رکن خدا پناهنده میسازم، و همه ارکان خدا شدید هستند .
خدایا، با تو به سوی تو متوسل شدم، و با تو بر تو شفاعت جستم، که به راستی به آنچه پیش تو هست، جز با یاری خودت نمیتوان دست یافت؛ از تو درخواست میکنم بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و مرا در برابر بدی آنچه از آن دوری میکنم، و آنچه که هشدار من به او نمیرسد، کفایت کنی، که تو بر هر چیزی توانایی، و چنین کاری بر تو آسان است، و جبرئیل را از سمت راست من، و میکائیل را از سمت چپ من، و اسرافیل را از روبروی من بگمار، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.
خدایا، ای بیرون آورنده نوزاد از درون رحم، و پروردگار زوج و فرد، آنچه را که از دنیا و آخرتم میخواهم، در اختیار من قرار ده، و در برابر آنچه اندوهگینم میسازد، مرا کفایت کن، به راستی که تو بر هر چیزی توانایی.
خدایا، من بنده تو فرزند بنده تو، و زاده کنیز تو هستم، جان من در دست توست. حکم تو بر من روان، و داوری تو در مورد من عادلانه است؛ از تو به همه اسمهایی که خودت را با آن نامیدهای، و در کتابت نازل نمودهای، یا به کسی از آفریدههایت آموختهای، یا آن را در علم نهانی که در پیش توست، - نگاه داشته و - برای خود برگزیدهای، درخواست میکنم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و قرآن را بهار دلم، و نور دیدهام، و شفای سینهام، و زداینده اندوهم، بَرنده غصهام و پرداخت بدهیام، قرار دهی؛ هیچ معبودی جز تو نیست، منزّهی تو، راستی که من از ستمکاران بودم.
ای زنده در زمانی که هیچ موجود زندهای وجود نداشت، ای زنده کننده مردگان، و کاردار هر کس با توجه به هر چه به دست آورده است، ای زندهای که هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، به رحمتت که بر همه چیز گسترده است، از تو یاری خواستم، پس یاریام کن؛ و خوبی دنیا و آخرت را برایم گرد آور؛ و با نعمت و گستردگی بخشش خودت، بدی آن دو را از من دور فرما.
خدایا، همانا که تو فرمانروای مقتدر هستی، و هر چه را بخواهی، موجود میشود، پس بر محمد و خاندان او درود فرست، و مشکلم را از من برگشا، و در برابر آنچه مرا اندوهگین ساخته است، کفایتم کن، که تو بر آن توانایی، ای بخشنده، ای بزرگوار.
خدایا، به یاری تو آغاز میکنم، و به یاری تو رستگاری میطلبم، و به واسطه بنده و فرستادهات محمد صلی الله علیه و آله به سوی تو روی میکنم، خدایا،
ص: 311
أُعِیذُ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ جَمِیعَ مَا تَلْحَقُهُ عِنَایَتِی وَ جَمِیعَ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدِی بِسْمِ اللَّهِ (1) الَّذِی خَضَعَتْ لَهُ الرِّقَابُ وَ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَافَتْهُ الصُّدُورُ وَ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی وَجِلَتْ مِنْهُ النُّفُوسُ وَ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی قَالَ بِهِ لِلنَّارِ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ وَ أَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِینَ وَ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی مَلَأَ الْأَرْکَانَ کُلَّهَا وَ بِعَزِیمَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا تُحْصَی وَ بِقُدْرَةِ اللَّهِ الْمُسْتَطِیلَةِ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ مِنْ شَرِّ مَنْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا وَ مِنْ شَرِّ سُلْطَانِهِمْ وَ سَطَوَاتِهِمْ وَ حَوْلِهِمْ وَ قُوَّتِهِمْ وَ غَدْرِهِمْ وَ مَکْرِهِمْ وَ أُعِیذُ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ ذَوِی عِنَایَتِی وَ جَمِیعَ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدِی بِشِدَّةِ حَوْلِ اللَّهِ وَ شِدَّةِ قُوَّةِ اللَّهِ وَ شِدَّةِ بَطْشِ اللَّهِ وَ شِدَّةِ جَبَرُوتِ اللَّهِ وَ بِمَوَاثِیقِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ عَلَی الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً وَ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ وَ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی أَلَانَ لِدَاوُدَ الْحَدِیدَ وَ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی الْأَرْضُ
جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ وَ مِنْ شَرِّ جَمِیعِ مَنْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا وَ مِنْ شَرِّ جَمِیعِ مَنْ خَلَقَهُ وَ مَنْ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ ذِی شَرٍّ وَ مِنْ شَرِّ حَسَدِ کُلِّ حَاسِدٍ وَ سِعَایَةِ کُلِّ سَاعٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ شَأْنُهُ اللَّهُمَّ بِکَ أَسْتَعِینُ وَ بِکَ أَسْتَغِیثُ وَ عَلَیْکَ أَتَوَکَّلُ وَ أَنْتَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْفَظْنِی وَ خَلِّصْنِی مِنْ کُلِّ مَعْصِیَةٍ وَ مُصِیبَةٍ نَزَلَتْ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی جَمِیعِ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ بِسْمِ اللَّهِ عَلَی نَفْسِی وَ مَالِی وَ أَهْلِی وَ وُلْدِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ أَعْطَانِی رَبِّی بِسْمِ اللَّهِ خَیْرِ الْأَسْمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْ ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ اللَّهُمَّ رَضِّنِی بِمَا قَضَیْتَ وَ عَافِنِی بِمَا
ص: 310
بیرون آمدن از آن را آسان ساز، و دشواری آن را برایم هموار کن، و از خوبی، بیشتر از آنچه امید دارم به من عطا کن، و از بدی، بیشتر از آنچه بیم دارم و دوری میکنم، و آنچه را که بیم ندارم و دوری نمیکنم، از من دور کن، و هیچ توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست، و درود خدا بر محمد و خاندان او، و خدا برای ما بس است و چه خوب حمایتگری است، چه خوب سرپرستی، و چه خوب یاوری است.}(1)
توضیح
جوهری گفته است: «کنفت الرجل، أکنفه»، یعنی شخص را دربر گرفتی و محافظت کردی. و گفته است: «رکن الشیء»، یعنی طرف قویتر چیزی، و «هو یأوی الی رکن شدید»، یعنی به پایگاه محکم او پناه میبرد. و گفته است: «العقد»، یعنی پیمان. «ملأ الأرکان»، یعنی ارکان آفرینش، از آسمان و زمین گرفته تا عرش و کرسی و جز آن. عبارت «و غدرهم» در بعضی نسخهها با حرف جیم و ذال و به صورت «و جذرهم» آمده است که به معنی بریدن و درماندگی است، ولی اولی آشکارتر است. «السعایة» با کسره، تباهی به وجود آوردن و سخن چینی کردن.
«بسم الله علی نفسی»، یعنی بر آن بسم الله میخوانم تا حفظ شود؛ یا برای خودم با اسم خدای والامرتبه یاری میجویم، پس «علی» به معنی «لام» خواهد بود. «و عافِنی فیما أمضیتُ»، یعنی زاریای که کردم و ارتکاب آنچه که مخالف با خشنودی توست؛ یا اینکه از قضای بد ایمنم دار؛ ولی معنی نخست با موارد بعدی متناسبتر است. «تحت أقدامکم» کنایه از فراموشیشان و او را رها کردن و پاک کردن آن توسط آنها است. در النهایه در تفسیر آن گفته است: بدانید که هر خون و خونخواه آن زیر این دو پای من قرار دارد، منظورش پوشاندن و خوار کردن امر جاهلیت و شکستن سنتهای آن است. «و خیرُکم بین أعینکم»، یعنی پیوسته مورد نظر و خواسته شما است.
در النهایه در تفسیر این جمله گفته است: «تحمَّلتُ بعلیّ علی عثمانَ فی أمری»، یعنی به او، به سوی او شفاعت جستم. در حدیث دعا گفته است: «الّلهمّ اجعل القرآنَ ربیعَ قلبی»، بهار قرار دادن آن برای دل، به این خاطر است که انسان از میان سایر زمانها، در بهار دلش خوش است و به سوی آن کشیده میشود؛ یا همان طور که بهار زمان رشد درختان و پیدایش رودها و میوهها است، همین طور قرآن را سببی برای رشد ایمان و یقین، و پیدایش شکوفههای حقیقت و پرتوهای معرفت در آن قرار ده. فیروزآبادی گفته است: «الاستفتاح»، یعنی یاری خواستن.
روایت64.
المهج: حرز دیگر برای امام سجاد علیه السلام که در هر صبح و شب میخواند: {با اسم خدای بخشنده مهربان، با نام خدا و به یاری خدا، دهانهای جن و انس و شیطانها و جادوگران و ابلیسهای جن و انس و سلطهگران و هر کسی را که به آنها پناه میبرد، با یاری خدای شکست ناپذیر و بسیار عزیز
ص: 312
أَمْضَیْتَ حَتَّی لَا أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَضْغَاثِ الْأَحْلَامِ وَ أَنْ یَلْعَبَ بِیَ الشَّیْطَانُ فِی الْیَقَظَةِ وَ الْمَنَامِ بِسْمِ اللَّهِ تَحَصَّنْتُ بِالْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ رَمَیْتُ مَنْ یُرِیدُ بِی سُوءاً أَوْ مَکْرُوهاً بَیْنَ یَدَیَّ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شَرِّکُمْ وَ شَرُّکُمْ تَحْتَ أَقْدَامِکُمْ وَ خَیْرُکُمْ بَیْنَ أَعْیُنِکُمْ وَ أُعِیذُ نَفْسِی وَ مَا أَعْطَانِی رَبِّی وَ مَا مَلَکَتْهُ یَدِی وَ ذَوِی عِنَایَتِی بِرُکْنِ اللَّهِ الْأَشَّدِّ وَ کُلُّ أَرْکَانِ رَبِّی شِدَادٌ اللَّهُمَّ تَوَسَّلْتُ بِکَ إِلَیْکَ وَ تَحَمَّلْتُ بِکَ عَلَیْکَ فَإِنَّهُ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَکَ إِلَّا بِکَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَکْفِیَنِی شَرَّ مَا أَحْذَرُ وَ مَا لَا یَبْلُغُهُ حِذَارِی إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ هُوَ عَلَیْکَ یَسِیرٌ- جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِی وَ مِیکَائِیلُ عَنْ شِمَالِی وَ إِسْرَافِیلُ أَمَامِی وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ اللَّهُمَّ مُخْرِجَ الْوَلَدِ مِنَ الرَّحِمِ وَ رَبَّ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ سَخِّرْ لِی مَا أُرِیدُ مِنْ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی وَ اکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ نَاصِیَتِی بِیَدِکَ مَاضٍ فِیَّ حُکْمُکَ عَدْلٌ عَلَیَّ قَضَاؤُکَ أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ وَ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِی وَ نُورَ بَصَرِی وَ شِفَاءَ صَدْرِی وَ جَلَاءَ حُزْنِی وَ ذَهَابَ هَمِّی وَ قَضَاءَ دَیْنِی- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ یَا حَیُّ حِینَ لَا حَیَّ یَا مُحْیِیَ الْأَمْوَاتِ وَ الْقَائِمَ عَلَی کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ یَا حَیُّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ اسْتَعَنْتُ فَأَعِنِّی وَ اجْمَعْ لِی خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ اصْرِفْ عَنِّی شَرَّهُمَا بِمَنِّکَ وَ سَعَةِ فَضْلِکَ اللَّهُمَّ إِنَّکَ مَلِیکٌ مُقْتَدِرٌ وَ مَا تَشَاءُ مِنْ أَمْرٍ یَکُنْ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ فَرِّجْ عَنِّی وَ اکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی إِنَّکَ عَلَی ذَلِکَ قَادِرٌ یَا جَوَادُ یَا کَرِیمُ اللَّهُمَّ بِکَ أَسْتَفْتِحُ وَ بِکَ أَسْتَنْجِحُ وَ بِمُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ إِلَیْکَ أَتَوَجَّهُ اللَّهُمَ
ص: 311
و با یاری خدای بزرگ و بسیار بزرگ بستم.
با آن اسم خدای ظاهر و باطن پوشیده و در گنجینه که آسمانها و زمین را با آن برپا داشته است، سپس بر عرش قرار گرفت؛ «با اسم خدای بخشنده مهربان، و به [کیفر] آنکه ستم کردند، حکمِ [عذاب] بر آنان واجب گردد، در نتیجه ایشان دَم برنیارند؛ شما را چه شده که سخن نمی گویید؟ می فرماید: [بروید] در آن گم شوید و با من سخن مگویید؛ و چهره ها برای آن [خدای] زنده پاینده خضوع می کنند، و آن کس که ظلمی بر دوش دارد نومید می ماند؛ و صداها در مقابل [خدای] رحمان خاشع می گردد، و جز صدایی آهسته نمی شنوی؛ و بر دلهایشان پوششها می نهیم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینی [قرار می دهیم] و چون در قرآن پروردگار خود را به یگانگی یاد کنی با نفرت پشت می کنند؛ و چون قرآن بخوانی، میان تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند، پرده ای پوشیده قرار می دهیم؛ و [ما] فراروی آنها سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده و پرده ای بر [چشمان] آنان فرو گسترده ایم، در نتیجه نمی توانند ببینند؛ امروز بر دهانهای آنان مُهر می نهیم، و دستهایشان با ما سخن می گویند، و پاهایشان بدانچه فراهم می ساختند، گواهی می دهند؛ اگر آنچه در روی زمین است همه را خرج می کردی، نمی توانستی میان دلهایشان الفت برقرار کنی، ولی خدا بود که میان آنان الفت انداخت، چرا که او توانای حکیم است؛» و درود خدا بر محمد و خاندان پاک او.}(1)
توضیح
«الظاهر و الباطن» دو صفت برای ذات پاک خداوند هستند و «المکنون و المخزون» دو صفت برای اسمهای خدا هستند؛ نیز احتمال دارد همه آنها صفتهایی برای ذات باشند، چرا که گوهر ذات و صفات خدای منزّه، از دیگران پوشیده و در گنجینه است؛ یا اینکه همه آنها صفتهایی برای اسم خداوند هستند، چرا که آنها برای برخی آشکار هستند و برای برخی پوشیدهاند. «الهمس»، یعنی صدای آهسته.
روایت65.
المهج: دعایی برای سرورمان امام حسین بن علی علیهما السلام که صبح و شام میخواند: {با نام خدای بخشنده مهربان، با نام خدا و به یاری خدا، و به سوی خدا، و در راه خدا، و بر آیین محمد فرستاده خدا صلّی الله علیه و آله، بر خدا توکل کردم، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.
خدایا، به درستی که خودم را به تو تسلیم کردم، رویم را به سوی تو گرداندم، و کارم را به تو واگذار کردم، ایمنی از هر بدی در دنیا و آخرت را تنها از تو درخواست میکنم.
خدایا، تو مرا از هر کسی کفایت میکنی، و هیچ کس مرا از تو کفایت نمیکند، پس مرا از هر کسی که بیم دارم و دوری میگزینم، کفایت فرما، و برای من در کارم گشایش و راه بیرون آمدنی قرار ده که تو میدانی و من نمیدانم، و تو میتوانی
و من نمیتوانم، و تو بر هر چیزی توانایی، به رحمت خودت ای مهربانترین مهربانان.}(2)
روایت66.
المهج: انس از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده است که فرمود: هر کس این حرز را هر صبحگاه و شامگاه به کار بندد، خداوند عزّوجلّ برای او چهار فرشته میگمارد که او را از روبرو و از پشت و از سمت راست و از سمت چپ حفظ کنند و در امان خدای عزّوجلّ خواهد بود؛ اگر آفریدگان از جن و انس بکوشند به او زیان برسانند، نخواهند توانست. آن حرز این است: {با نام خدای بخشنده مهربان، با نام خدا که نیکوترین اسمها است، با نام خدا که پروردگار زمین و آسمان است، با نام خدا که همراه نام او هیچ سم و دردی زیان نمیرساند؛ با نام خدا صبح کردم؛ و بر خدا توکل نمودم؛ با نام خدا، بر دلم و جانم؛ با نام خدا بر عقلم و دینم؛ با نام خدا بر خانوادهام و داراییام؛ با نام خدا بر هر چیزی که پروردگارم بر من عطا کرده است؛ با نام خدایی که با نام او هیچ چیزی نه در زمین و نه در آسمان، زیان نمیرساند، و او شنوای دانا است.
خدا پروردگار من است، با او هیچ چیزی را شریک نمیکنم، خدا بزرگتر است، خدا بزرگتر است، خدا عزیزتر و بزرگوارتر از آن چیزی است که بیم دارم و دوری میکنم. پناهنده به تو عزیز است، و ستایش تو بزرگ است، و هیچ خدایی جز تو نیست.
خدایا، از بدی نفسم و از بدی هر سلطهگر سخت گیرنده، و از بدی هر شیطان سرکش، و از بدی هر زورگوی ستیزهجو، و از بدی قضای بد، و از بدی هر جنبندهای که تو زمام اختیار او را گرفتهای، که تو بر راه راست قرار داری، به تو پناه میآورم؛ بی تردید، سرپرست من آن خدایی است که قرآن را فرو فرستاده، و همو دوستدار شایستگان است؛ پس اگر روی برتافتند، بگو: خدا مرا بس است. هیچ معبودی جز او نیست. بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است.}(3)
روایت67.
مجموع الدعوات محمد بن هارون تلعکبری: دعایی برای امام صادق علیه السلام هنگام صبح: {خدایا، ای دریابنده گریختگان، و ای پناهگاه بیمناکان، و ای فریادرس دادخواهان، و ای نهایت اشتیاق نیازمندان، و ای اجابت کننده دعای درماندگان، ای حق ای آشکار، ای دارای تدبیر استوار،
ص: 314
سَهِّلْ لِی حُزُونَتَهُ وَ ذَلِّلْ لِی صُعُوبَتَهُ وَ أَعْطِنِی مِنَ الْخَیْرِ أَکْثَرَ مِمَّا أَرْجُو وَ اصْرِفْ عَنِّی مِنَ الشَّرِّ أَکْثَرَ مِمَّا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ مَا لَا أَخَافُ وَ لَا أَحْذَرُ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ(1).
قال الجوهری کنفت الرجل أکنفه أی حطته و صنته و قال رکن الشی ء جانبه الأقوی و هو یأوی إلی رکن شدید أی عز و منعة و قال العقد العهد ملأ الأرکان أی أرکان الخلق من السماوات و الأرضین و العرش و الکرسی و غیرها قوله و غدرهم فی بعض النسخ و جذرهم بالجیم و الذال المعجمة و هو القطع و الاستیصال و الأول أظهر و السعایة بالکسر الإفساد و النمیمة.
بسم الله علی نفسی أی أقرأ علیها التسمیة لحفظها أو أستعین باسمه تعالی لنفسی فعلی بمعنی اللام و عافنی فیما أمضیت أی من الجزع و ارتکاب ما یخالف رضاک أو عافنی قضاء السوء و الأول أنسب بما بعده تحت أقدامکم کنایة عن نسیانهم و ترکهم له و محوهم إیاه قال فی النهایة فیه إلا أن کل دم و مأثرة تحت قدمی هاتین أراد إخفاءها و إعدامها و إذلال أمر الجاهلیة و نقص سننها و خیرکم بین أعینکم أی یکون دائما منظورا لکم و مقصودکم.
و فی النهایة فیه تحملت بعلی علی عثمان فی أمری أی استشفعت به إلیه
وَ قَالَ: فِی حَدِیثِ الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ اجْعَلِ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِی.
جعله ربیعا له لأن الإنسان یرتاح قلبه فی الربیع من الأزمان و یمیل إلیه أو کما أن الربیع زمان نمو الأشجار و ظهور الأنهار و الثمار فکذلک اجعل القرآن سببا لنمو الإیمان و الیقین و ظهور أزهار الحقائق و أنوار المعارف فیه و قال الفیروزآبادی الاستفتاح الاستنصار.
المهج، [مهج الدعوات]: حِرْزٌ آخَرُ لِسَیِّدِ السَّاجِدِینَ علیه السلام یُقْرَأُ فِی کُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ سَدَدْتُ أَفْوَاهَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الشَّیَاطِینِ وَ السَّحَرَةِ وَ الْأَبَالِسَةِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ السَّلَاطِینِ وَ مَنْ یَلُوذُ بِهِمْ بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْأَعَزِّ
ص: 312
و ای دادستان ستمدیدگان از ستمکاران، و ای ایمنی دهنده مؤمنان از عذاب خوار کننده، ای کسی که نگاههای خیانتکارانه و به هم خوردن پنهانی پلکها، و رازهای پوشیده دل، و آنچه را که شده است و آنچه را که میشود، میداند.
ای پروردگار آسمانها و زمینها، و فرشتگان نزدیکی یافته، و پیامبران فرستاده شده، ای حاضری که غیبت ندارد، ای چیرهای که هرگز مغلوب واقع نمیشود، ای کسی که بر هر چیزی توانا است، و بر هر کاری حسابرس است، و بر هر بندهای نزدیک است، ای خدای گذشتگان و ماندگان، و پروردگار اقرار کنندگان - به خداییاش - و انکار کنندگان، و خدای بیزبانان و سخن گویان، و پروردگار زندگان و مردگان.
ای خدا، ای پروردگار، ای شکست ناپذیر، ای بردبار، ای آمرزنده، ای مهربان، ای اول، ای دیرینه، ای سپاسگزار، ای دانا، ای شنوا، ای بینا، ای مهرورز، ای سنجیده کار، ای چیرهگر، ای بسیار آمرزنده، ای مقتدر، ای آفریدگار، ای روزی دهنده، ای بازگشاینده، ای بسته کننده، ای راستگو، ای دارا، ای یگانه، ای یکتا، ای تنها، ای بینیاز، ای زنده، ای موجود، ای پرستش شونده، ای خواهان، ای غلبه کننده، ای دریابنده، ای هلاک کننده، ای ارجمند، ای زیبا، ای بزرگوار، ای برتری جوینده، ای بخشنده، ای گشاده دست.
ای زداینده اندوه، ای برطرف کننده غصه، ای فرود آورنده حق، ای پذیرای راستی، ای نوآفرین آسمانها و زمین، ای روشنایی آن دو، ای ستون آن دو، ای پدید آورنده آن دو، ای نگهدارنده آن دو، ای دارنده آزمون نیکو، و بخشش بزرگوار، ای دارنده فرمانروایی که از بین نمیرود، و دارنده عزتی که ستم نمیکند.
ای صاحب موهبتها و نعمتها، ای شناخته شده به نیکی کردن، ای آشکاری که قابل سخن گفتن رو در رو نیست، ای باطنی که قابل لمس کردن نیست، ای که خود از اشیا پیشی گرفته، ای اولی که پایان ندارد، ای آخری که سرانجام ندارد، ای انجام دهنده بدون گماشتن، ای داننده بدون دست آوردن دانش، ای دارنده اسمهای زیبا، و صفتهای ممتاز، و بهترین وصف؛ ای کسی که زبان بهترین توصیفگران از توصیف او کوتاه است، و اندیشههای اندیشوران از آن بریده است، و از توصیفهای کافران بیدین والایی و بزرگی یافته است، و از بیهودگی بیهوده کاران بزرگوارتر و باشکوهتر است، و از دروغ دروغ گویان، و از یاوهگوییهای یاوهگویان، و از گفتارهای مشرکان، مبارک و والامرتبه گشته است.
ای کسی که پنهان گشت، پس خبر داشت؛ و آشکار گشت، پس توانست؛ و بخشید، پس سپاسگزاری نمود؛ و والایی یافت، پس مقتدر گشت؛ ای پروردگار چشم و اثر، و جن و بشر، و ماده و نر، بررسی و رای، تشنگی - یا ابر - و باران، و خورشید و ماه، ای بیننده نجوا، ای برطرف کننده غصه، ای دور کننده گرفتاری، ای پایان هر دادخواه،
ص: 315
وَ بِاللَّهِ الْکَبِیرِ الْأَکْبَرِ بِسْمِ اللَّهِ الظَّاهِرِ الْبَاطِنِ الْمَکْنُونِ الْمَخْزُونِ الَّذِی أَقَامَ بِهِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ- وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا یَنْطِقُونَ- ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ- وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً- وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً- وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی أَدْبارِهِمْ نُفُوراً- وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً- وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ- الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی
أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ فَهُمْ لا یَنْطِقُونَ- لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ (1).
الظاهر الباطن صفتان للذات الأقدس و المکنون المخزون صفتان للاسم و یحتمل کون الجمیع أوصافا للذات فإن کنه ذاته و صفاته سبحانه مکنون مخزون عن غیره أو کلها أوصافا للاسم فإنه ظاهر لبعض و باطن عن بعض و الهمس الصوت الخفی.
المهج، [مهج الدعوات]: دُعَاءٌ لِمَوْلَانَا الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام إِذَا أَصْبَحَ وَ أَمْسَی- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ إِلَی اللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْلَمْتُ نَفْسِی إِلَیْکَ وَ وَجَّهْتُ وَجْهِی إِلَیْکَ وَ فَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیْکَ إِیَّاکَ أَسْأَلُ الْعَافِیَةَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَکْفِینِی مِنْ کُلِّ أَحَدٍ وَ لَا یَکْفِینِی مِنْکَ أَحَدٌ فَاکْفِنِی مِنْ کُلِّ أَحَدٍ مَا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً فَإِنَّکَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا
ص: 313
ای خوب یاریگر و سرور، ای کسی که بر عرش بالا رفته است، ای کسی که هر چه در آسمانها و زمین و میان آن دو و زیر خاک است، برای اوست.
ای نعمت دهنده، ای نیکی کننده، ای احسان کننده، ای بخشنده، ای بسنده، ای شفا دهنده، ای نگهدارنده، ای روزی دهنده، ای زنده کننده، ای میراننده، ای کسی که میبیند و دیده نمیشود، و برای شمارش تعداد اشیا از پرتو روشنایی کمک نمیگیرد، ای والا اراده، ای چیره سپاه، ای کسی که بر هر چیزی دست دارد، و در هر چیزی چارهای.
ای کسی که بزرگتری او را از کوچکتر، و مهمی از ناچیز، و سختی از آسان باز ندارد؛ ای انجام دهنده بدون دست به کار شدن، و بسیار دانا بدون هم صحبتی، و توانا بدون بالیدن به زیادی؛ ای شروع کننده به نعمت دادن قبل از سزواری، و به افزودن قبل از شایسته شدن، و به بخشش قبل از درخواست کردن؛ ای کسی که بر مؤمن و کافر نعمت داده است، و نیکوکار و تباهکار را بر آن نیک دانسته است، و ستیزهجو و نافرمان از او را به سوی آن برگردانده است.
ای کسی که بعد از دلیل هلاک کرد، و بعد از بریدن بهانه گرفتار کرد، و دلیل اقامه کرد، و اشتباه و تردید را از دلها زدود، و راهنمایی ارائه کرد، و تا دیدن آیه رهبری کرد؛ ای به وجود آورنده پیکر، و گسترش دهنده شهر، روان کننده غذا، و فرود آورنده باران، و شنونده صدا، و پیشی گیرنده بر نابودی، و زنده گرداننده استخوان بعد از مرگ، ای پروردگار معجزهها: باران و گیاه، و پدران و مادران، و پسران و دختران، و رونده و آینده، و شب تاریک، و آسمان دارای برجها، و زمین دارای راههای فراخ، و دریای ژرف، و ستارگان نورانی، و بادهای وزنده، و آبهای فوران کننده، و گهوارههای قرار داده شده، و سقفهای برافراشته، و گرفتاری دور شده، و سخن شنیده شده، و بیداری و خواب، و درندگان و چارپایان، و جانداران و همگان، و ابر و توده ریگ، و اموری که - خود بخود - نظم یافتهاند، و زمستان و تابستان، و بهار و پاییز، و میوه رسیده و چیده شده، و درگذشته و از پیدر آمده.
تو این را آفریدی، پس نیکو گردانیدی؛ و آن را درست کردی، پس استوار ساختی؛ و بر طاعتت هوشیار کردی، پس نعمت دادی؛ پس جز سپاسگزاریام ، و سر فرود آوردن در برابر فرمانت، و ذکر ستایشهایت، چیز دیگری برایم باقی نمانده است؛ پس اگر نافرمانیات کنم، دلیل برای - عذاب کردن - من در اختیار توست، و اگر فرمانبرداری نمودم، منّت برای توست.
ای کسی که مهلت میدهد و شتاب نمیکند، و میداند و نادان نیست، و میبخشد و بخل نمیورزد، ای سزاوارترین برای ستایش و پرستش، و خواستن و امید بستن و اعتماد کردن، به خاطر هر اسم وارسته پاک پوشیده که برای خودت برگزیدی،
ص: 316
أَقْدِرُ وَ أَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
المهج، [مهج الدعوات] رَوَی أَنَسٌ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: مَنِ اسْتَعْمَلَهُ کُلَّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ وَکَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَرْبَعَةَ أَمْلَاکٍ یَحْفَظُونَهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ کَانَ فِی أَمَانِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَوِ اجْتَهَدَ الْخَلَائِقُ عن [مِنَ] الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَنْ یُضَارُّوهُ مَا قَدَرُوا وَ هُوَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بِسْمِ اللَّهِ خَیْرِ الْأَسْمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ سَمٌّ وَ لَا دَاءٌ بِسْمِ اللَّهِ أَصْبَحْتُ وَ عَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْتُ بِسْمِ اللَّهِ عَلَی قَلْبِی وَ نَفْسِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَی عَقْلِی وَ دِینِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِی وَ مَالِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَی مَا أَعْطَانِی رَبِّی بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْ ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ اللَّهُ رَبِّی لَا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ مِمَّا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ عَزَّ جَارُکَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ وَ لَا إِلَهَ غَیْرُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ سُلْطَانٍ شَدِیدٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ مِنْ شَرِّ قَضَاءِ السُّوءِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّکَ عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ أَنْتَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ- إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ- فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ (2).
مَجْمُوعُ الدَّعَوَاتِ، لِمُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ التَّلَّعُکْبَرِیِّ: دُعَاءٌ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ علیهما السلام عِنْدَ الصَّبَاحِ- اللَّهُمَّ یَا مُدْرِکَ الْهَارِبِینَ وَ یَا مَلْجَأَ الْخَائِفِینَ وَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ وَ یَا مُنْتَهَی رَغْبَةِ السَّائِلِینَ وَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ یَا حَقُّ یَا مُبِینُ یَا ذَا الْکَیْدِ الْمَتِینِ
ص: 314
و هر ستایش عالی و والا و بزرگوارانه که به آن برای ستایش شدن خودت خشنود گشتی، از تو درخواست میکنم، و با بخشندگیات و بزرگواریات و عزتت و ارجمندیات و گذشتت و منّت نهادنت، و به آن حقت که بسیار بزرگتر از حقوق آفریدگان توست، به تو رو میکنم.
ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، و در ابتدا و در انتها، و ویژه و عموماً به سوی تو میشتابم، به حق محمد درس نخوانده، فرستاده تو، پیشوای فرستادگان و پیامبرت امام تقوا پیشگان، و به رسالتی که ادا کرد، و عبادتی که در آن کوشید، و سختیای که بر آن شکیبایی نمود، و دینداری که بر عمل به آن تشویق کرد، از وقتی که او را آفریدی، تا زمانی که جانش را ستاندی، و میان این دو از گفتار خردورزانه، و کارهای بزرگوارانه، و مقاماتی که در آن به شهود رسید، و آن ساعتهایش که ستودنی بود - از تو درخواست میکنم - که بر او همان گونه که از طرف خود وعده دادهای، درود فرستی و برترین ثوابی را که از تو آرزو داشت، به او عطا کنی، و جایگاه او را نزد خودت نزدیکتر گردانی، و درجه او را پیش خودت بشناسانی، و او را به مقام ستودهای که وعده دادهای جای دهی، و او را بر حوض کرامت و بخشندگی وارد سازی، و بر او با برکتی همهگیر و تمام شده و افزاینده و بلند مرتبه و پاکیزه و عالی و برتر و پاک و خجسته که نه استمرارش بریده شود، و نه در کمالش کاستی وجود داشته باشد، و نه افزودهای در آن جز قدرت تو وجود داشته باشد، بر او برکت قرار دهی؛ و بعد از آن از آنچه تو خود به آن علم داری، بر آن بیفزایی، و بر آن وسعت دهی، و آن را به من بنمایانی تا به بصیرتم در ایمان به او، و استواری و دلیل در محبت او، و بر خاندان پاک و برگزیده او، همان پسندیدگان و وارستگان و پرهیزکاران و نیکان، بیفزاید.
خدایا، در حالی صبح کردم که برای خودم نه زیانی و نه سودی و نه زندگی و نه مرگی و نه زنده شدنی، دارا نیستم؛ بعد از اینکه حجت تو بر علیه من ارائه شد و برهانهای تو بر من آشکار گشت و دلیلهای تو بر من واضح گشت، بر زمین افتادنم مرا خوار کرد، و به قبر رفتنم با حقارت همراه شد، و درماندگیام آشکار گشت، و بهانهام بریده شد، و یاورم کم شد، و خانواده و پدر و فرزندم مرا واگذاشتند.
خدایا، و به درستی که خواستن دشوار شد، و چاره جوییها سخت و بیفایده گشت، و درها بسته شد، و راهها تنگ گردید، و آرزوها جز از تو از بین رفت، و امیدها جز از سوی تو بریده گشت، و وعدهها جز وعده تو تخلف شد.
خدایا، و به درستی که چشمههای امید به تو سرشار است، و درهای دعا برای کسی که تو را بخواند گشوده است، و فریادخواهی برای کسی که از تو فریاد بخواهد، رواست، و تو برای دعا کنندهات در جایگاه اجابت قرار گرفتهای، و نسبت به کسی که تو را قصد کند، مسافت
ص: 317
وَ یَا مُنْصِفَ الْمَظْلُومِینَ مِنَ الظَّالِمِینَ یَا مُؤْمِنَ أَوْلِیَائِهِ مِنْ عَذَابٍ مُهِینٍ یَا مَنْ یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ خَفِیَّاتِ لَحْظِ الْجُفُونِ وَ سَرَائِرَ الْقَلْبِ الْمَکْنُونِ وَ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ یَا رَبَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ الْمَلَائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ الْأَنْبِیَاءِ الْمُرْسَلِینَ یَا شَاهِداً لَا یَغِیبُ یَا غَالِباً غَیْرَ مَغْلُوبٍ یَا مَنْ هُوَ عَلَی کُلٍّ قَدِیرٌ وَ عَلَی کُلِّ أَمْرٍ حَسِیبٌ وَ مِنْ کُلِّ عَبْدٍ قَرِیبٌ یَا إِلَهَ الْمَاضِینَ وَ الْغَابِرِینَ وَ رَبَّ الْمُقِرِّینَ وَ الْجَاحِدِینَ وَ إِلَهَ الصَّامِتِینَ وَ النَّاطِقِینَ وَ رَبَّ الْأَحْیَاءِ وَ الْمَیِّتِینَ یَا اللَّهُ یَا رَبَّاهْ یَا عَزِیزُ یَا حَلِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ یَا أَوَّلُ یَا قَدِیمُ یَا شَکُورُ یَا عَلِیمُ یَا سَمِیعُ یَا بَصِیرُ یَا لَطِیفُ یَا خَبِیرُ یَا قَاهِرُ یَا غَفَّارُ یَا جَبَّارُ یَا خَالِقُ یَا رَازِقُ یَا فَاتِقُ یَا رَاتِقُ یَا صَادِقُ یَا وَاجِدُ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا فَرْدُ یَا صَمَدُ یَا حَیُّ یَا مَوْجُودُ یَا مَعْبُودُ یَا طَالِبُ یَا غَالِبُ یَا مُدْرِکُ یَا مُهْلِکُ یَا جَلِیلُ یَا جَمِیلُ یَا کَرِیمُ یَا مُتَفَضِّلُ یَا جَوَادُ یَا سَمْحُ یَا فَارِجَ الْهَمِّ یَا کَاشِفَ الْغَمِّ یَا مُنْزِلَ الْحَقِّ یَا قَابِلَ الصِّدْقِ یَا بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ یَا نُورَهُمَا یَا عِمَادَهُمَا یَا فَاطِرَهُمَا یَا مُمْسِکَهُمَا یَا ذَا الْبَلَاءِ الْجَمِیلِ وَ الطَّوْلِ الْجَلِیلِ یَا ذَا السُّلْطَانِ الَّذِی لَا یُرَامُ وَ الْعِزِّ الَّذِی لَا یُضَامُ یَا ذَا الْآلَاءِ وَ الِامْتِنَانِ یَا مَعْرُوفاً بِالْإِحْسَانِ یَا ظَاهِراً بِلَا مُشَافَهَةٍ یَا بَاطِناً بِلَا مُلَامَسَةٍ یَا سَابِقَ الْأَشْیَاءِ بِنَفْسِهِ یَا أَوَّلًا بِلَا غَایَةٍ یَا آخِراً بِلَا نِهَایَةٍ یَا فَاعِلًا بِلَا انْتِصَابٍ یَا عَالِماً بِلَا اکْتِسَابٍ یَا ذَا الْأَسْمَاءِ الْحُسْنَی وَ الصِّفَاتِ الْمُثْلَی وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَی یَا مَنْ قَصُرَتْ عَنْ وَصْفِهِ أَلْسُنُ الْوَاصِفِینَ وَ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَفْکَارُ الْمُتَفَکِّرِینَ وَ عَلَا وَ تَکَبَّرَ عَنْ صِفَاتِ الْمُلْحِدِینَ وَ جَلَّ وَ عَزَّ عَنْ عَبَثِ الْعَابِثِینَ وَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَنْ کَذِبِ الْکَاذِبِینَ وَ أَبَاطِیلِ الْمُبْطِلِینَ وَ أَقَاوِیلِ الْعَادِلِینَ یَا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ وَ ظَهَرَ فَقَدَرَ وَ أَعْطَی فَشَکَرَ وَ عَلَا فَقَهَرَ یَا رَبَّ الْعَیْنِ وَ الْأَثَرِ وَ الْجِنِّ وَ الْبَشَرِ وَ الْأُنْثَی وَ الذَّکَرِ وَ الْبَحْثِ وَ النَّظَرِ وَ الْغَیْمِ وَ الْمَطَرِ وَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ یَا شَاهِدَ النَّجْوَی یَا کَاشِفَ الْغَمِّ یَا دَافَعَ الْبَلْوَی یَا غَایَةَ کُلِّ ذِی شَکْوَی
ص: 315
نزدیک است، و نسبت به فریادخواه به سوی تو، سرپرست و فریادرس هستی.
خدایا، و به درستی که در وعده تو عوضی برای بازداشتن بخلورزان، و گشایشی از آنچه در دست خودکامگان وجود دارد، و جبرانی از حیلههای نیرنگبازان(1)
وجود دارد؛ کوچ کننده به سوی تو ای پروردگار، به تو نزدیک است، زیرا تو از آفریدگانت پوشیده نیستی، مگر اینکه کارهای بدشان تو را از آنان پوشیده دارد؛ و به درستی که من نسبت به خودم بسیار ستمکار، و به عذرم بسیار نادان بودهام، مگر اینکه بر من رحم کنی و با بردباریات بر من بازگردی، و کیفرت را دور کنی، و با چشم عنایتی که با آن مرا از سرگردانی تردید هدایتم کردی، و با آن مرا از گودال جهل بالا آوردی، و با آن مرا از گرفتاری گمراهی زندگی بخشیدی، به من نظر کنی.
خدایا، بیتردید میدانم که بهترین توشه کوچ کننده به سوی تو، اراده استوار، و وارستگی نیت، و راستی درون است، و این منم که بینوا و بیچاره و اسیر و نیازخواه تو، ساکن کوی تو، و کوبنده در امید تو هستم.
خدایا، و تو برای دوستدارانت بهترین مونس، و برای کفایت کسانی که به تو توکل کردهاند، شایستهترین، و برای یاری کسی که به تو اعتماد کرده، بهترین هستی. راز من پیش تو آشکار است و من در خواستن از تو درماندهام، زیرا من ناتوانم و تو بسیار توانایی، و من کوچکم و تو بزرگی، و تو بینیازی و من فقیرم. وقتی تنهایی مرا به وحشت انداخت، یاد تو مرا مونس شد، و وقتی کارها بر من زیاد شد، به تو پناه آوردم، و وقتی سختیها را بر من وارد کردی، تو را آرزو کردم؛ از پیش تو به کجا بروم ای سرور من، در حالی که تو از رگم به من نزدیکتری، و از خویشانم نزد من حاضرتری، و در وجدان من یافتنیتری، و در جای من استوارتری، و اختیار همه کارها به دست توست، و از قضای تو صادر میشود، و به خضوع در برابر قدرت تو اعترافگر، و به گذشت تو نیازمند، و به رحمت تو فقیر هستم.
خدایا، نیازمندی مرا دربرگرفته است، و حاجتمندی مرا رنجور ساخته است، و به خواری شناخته شدهام، و بینوایی بر من چیره گشته است، و این وقتی است که برای دوستدارانت در آن وعده اجابت دادهای؛ خدایا، پس با دست شفا دهنده خود آنچه را که به من رسیده است، پاک کن؛ و با دیده مهربانت بر من بنگر، و با روی ارجمند و بزرگوار خودت به من رو کن؛ که به راستی، تو اگر با آن به اسیر بنگری، آزادش میسازی، و بر گمراه بنگری، هدایتش مینمایی، و بر سرگشته بنگری، در پناه میگیری، و بر ناتوان بنگری، نیرومندش میسازی، و بر فقیر بنگری، توانگرش میگردانی .
ص: 318
یَا نِعْمَ النَّصِیرُ وَ الْمَوْلَی یَا مَنْ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی یَا مَنْ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ مَا تَحْتَ الثَّرَی یَا مُنْعِمُ یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُفْضِلُ یَا کَافِی یَا شَافِی یَا مُغِیثُ یَا مُقِیتُ یَا مُحْیِی یَا مُمِیتُ یَا مَنْ یَرَی وَ لَا یُرَی وَ لَمْ یَسْتَعِنْ بِسَاطِعِ الضِّیَاءِ لِإِحْصَاءِ عَدَدِ الْأَشْیَاءِ یَا عَالِیَ الْجِدِّ یَا غَالِبَ الْجُنْدِ یَا مَنْ لَهُ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ أَیْدٍ وَ فِی کُلِّ شَیْ ءٍ کَیْدٌ یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ کَبِیرٌ عَنْ صَغِیرٍ وَ لَا خَطِیرٌ عَنْ حَقِیرٍ وَ لَا عَسِیرٌ عَنْ یَسِیرٍ یَا فَعَّالًا بِغَیْرِ مُبَاشَرَةٍ وَ عَلَّاماً بِغَیْرِ مُعَاشَرَةٍ وَ قَادِراً بِغَیْرِ مُکَاثَرَةٍ یَا مَنْ بَدَأَ بِالنِّعْمَةِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا وَ الزِّیَادَةِ قَبْلَ اسْتِیهَالِهَا وَ الْفَضِیلَةِ قَبْلَ اسْتِیجَابِهَا یَا مَنْ أَنْعَمَ عَلَی الْمُؤْمِنِ وَ الْکَافِرِ وَ اسْتَصْلَحَ الصَّالِحَ وَ الْفَاسِدَ عَلَیْهِ وَ رَدَّ الْمُعَانِدَ وَ الشَّارِدَ عَنْهُ إِلَیْهِ یَا مَنْ أَهْلَکَ بَعْدَ الْبَیِّنَةِ وَ أَخَذَ بَعْدَ قَطْعِ الْمَعْذِرَةِ وَ أَقَامَ الْحُجَّةَ وَ دَرَأَ عَنِ الْقُلُوبِ الشُّبْهَةَ وَ أَقَامَ الدَّلَالَةَ وَ قَادَ إِلَی مُعَایَنَةِ الْآیَةِ یَا بَارِئَ الْجَسَدِ وَ مُوسِعَ الْبَلَدِ وَ مُجْرِیَ الْقُوتِ وَ مُنْزِلَ الْغَیْثِ وَ سَامِعَ الصَّوْتِ وَ سَابِقَ الْفَوْتِ وَ مُنْشِرَ الْعَظْمِ بَعْدَ الْمَوْتِ یَا رَبَّ الْمُعْجِزَاتِ مَطَرٍ وَ نَبَاتٍ وَ آبَاءٍ وَ أُمَّهَاتٍ وَ بَنِینَ وَ بَنَاتٍ وَ ذَاهِبٍ وَ آتٍ وَ لَیْلٍ دَاجٍ وَ سَمَاءٍ ذَاتِ أَبْرَاجٍ وَ أَرْضٍ ذَاتِ فِجَاجٍ وَ بَحْرٍ عَجَّاجٍ وَ نُجُومٍ مُنَوَّرَةٍ وَ رِیَاحٍ تَدُورُ وَ مِیَاهٍ تَفُورُ وَ مِهَادٍ مَوْضُوعٍ وَ سَقْفٍ مَرْفُوعٍ وَ بَلَاءٍ مَدْفُوعٍ وَ کَلَامٍ مَسْمُوعٍ وَ یَقَظَةٍ وَ مَنَامٍ وَ سِبَاعٍ وَ أَنْعَامٍ وَ دَوَابٍّ وَ عَوَامٍ وَ غَمَامٍ وَ رُکَامٍ وَ أُمُورٍ ذَاتِ نِظَامٍ وَ مِنْ شِتَاءٍ وَ مصیف [صَیْفٍ] وَ رَبِیعٍ وَ خَرِیفٍ وَ یَانِعٍ وَ قَطِیفٍ وَ مَاضٍ وَ خَلِیفٍ أَنْتَ خَلَقْتَ هَذَا فَأَحْسَنْتَ وَ سَوَّیْتَ فَأَحْکَمْتَ وَ نَبَّهْتَ عَلَی الطَّاعَةِ فَأَنْعَمْتَ فَلَمْ یَبْقَ إِلَّا شُکْرِی وَ الِانْقِیَادُ لِطَاعَتِکَ وَ ذِکْرُ مَحَامِدِکَ فَإِنْ عَصَیْتُکَ فَلَکَ الْحُجَّةُ وَ إِنْ أَطَعْتُکَ فَلَکَ الْمِنَّةُ یَا مَنْ یُمْهِلُ وَ لَا یَعْجَلُ وَ یَعْلَمُ وَ لَا یَجْهَلُ وَ یُعْطِی وَ لَا یَبْخَلُ یَا أَحَقَّ مَنْ حُمِدَ وَ عُبِدَ وَ سُئِلَ وَ رُجِیَ وَ اعْتُمِدَ أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ مُقَدَّسٍ مُطَهَّرٍ مَکْنُونٍ اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِکَ
ص: 316
خدایا، مرا از نعمت خودت تهی نکن، و مرا انداختهای برای دشمنت قرار مده، و مرا از مهربانیهای نهانیات، و نگاهداری زیبایت گریزان مکن، و اگر از تو رمیدم، مرا به سوی خودت بازگردان، که تو رمیده را باز میگردانی، و تباه شده را سامان میدهی، و تو بر هر چیزی توانایی.
خدایا، مرا آن گونه سرپرستی کن که با آن از سرپرستی آنچه غیر توست، بینیاز کنی؛ و بخششی بر من ببخش که با آن، به هیچ کسی نیاز نداشته باشم؛ که این از بخشش از تو ناشناخته نیست، و بار اول سرپرستی تو نیست.
خدایا، با فضل خودت افتادگی مرا بالا آور، و از گردابم نجاتم ده، و لغزشم را نادیده بگیر، ای پایان امیدم، و فریادرسم هنگام گرفتاریام، و یاورم هنگام سختیام، و بخشندهام و مهربانم در دنیایم و آخرتم، بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و دعایم را اجابت فرما، و امیدم را قطع نکن، به بخشندگی و بزرگواری خودت، ای مهربانترین مهربانان، و بزرگوارترین بزرگواران، به راستی که تو بر هر چیز توانایی.}(1)
توضیح
«الفتق»، یعنی شکافتن؛ و «الرتق» ضد آن است؛ و این دو کنایه از استوار کردن کارها و گسستن آنها هستند. «الظاهر»، یعنی کسی که بالاتر از هر چیزی ظاهر شود و بر آن برتری یابد؛ و گفته شده است: او کسی است که از طریق استدلالهای عقلی، آنچه را که از آثار کارها و صفاتش برای آنها به وجود میآید، بشناسد. «الباطن» کسی است که از دیدگان آفریدگان و خیال آنها پوشیده است. و گفته شده است: او کسی است که به آنچه در درون قرار دارد، آگاه است. وقتی گفته میشود: «بطنت الأمر»، یعنی درون آن را شناختی؛ دو معنی دومی مناسبتر هستند.
«یا سابقَ الأشیاء بنفسه»، یعنی با هستی خودش بر آنها پیشی گرفته است، نه اینکه در زمانی با آن مقارن باشد، و پیشی گرفته باشد؛ پس همراه آن - موجود و علاوه بر این - قدیم میشود؛ یا اینکه علت برای آن است، بدون اینکه از دیگری یاری بخواهد. یا در ذات بر آنها پیشی گرفته و از این رو درک او بر آفریدگان ممکن نیست. یا اینکه نمیتوانند به او زیان یا بدی برسانند. «المُثلی»، یعنی برتری. «له المثلُ الأعلی»، یعنی صفت والاتر، که همان وجوب ذاتی بینیازی مطلق است، و منزه بودن از ویژگیهای آفریدگان؛ و گفته شده است منظور از آن، مثالی است که به حق زده شده است، به دلیل این کلام خدای منزه و والامرتبه که فرموده است: «و مَثَلُ نورِه»،(2){مَثَلِ
نور او.} و مانند آن.
ص: 319
وَ بِکُلِّ ثَنَاءٍ عَالٍ رَفِیعٍ کَرِیمٍ رَضِیتَ بِهِ مِدْحَةً لَکَ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ عِزِّکَ وَ جَلَالِکَ وَ عَفْوِکَ وَ امْتِنَانِکَ وَ بِحَقِّکَ الَّذِی هُوَ أَعْظَمُ مِنْ حُقُوقِ خَلْقِکَ یَا اللَّهُ یَا رَبَّاهْ یَا اللَّهُ یَا رَبَّاهْ یَا اللَّهُ یَا رَبَّاهْ وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ أَوَّلًا وَ آخِراً وَ خَاصّاً وَ عَامّاً بِحَقِّ مُحَمَّدٍ الْأُمِّیِّ رَسُولِکَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَ نَبِیِّکَ إِمَامِ الْمُتَّقِینَ وَ بِالرِّسَالَةِ الَّتِی أَدَّاهَا وَ الْعِبَادَةِ الَّتِی اجْتَهَدَ فِیهَا وَ الْمِحْنَةِ الَّتِی صَبَرَ عَلَیْهَا وَ الدِّیَانَةِ الَّتِی حَضَّ عَلَی الْعَمَلِ بِهَا مُنْذُ وَقْتِ خَلْقِکَ إِیَّاهُ إِلَی أَنْ تَوَفَّیْتَهُ وَ مَا بَیْنَ ذَلِکَ مِنْ أَقْوَالِهِ الْحَکِیمَةِ وَ أَفْعَالِهِ الْکَرِیمَةِ وَ مَقَامَاتِهِ الْمَشْهُودَةِ وَ سَاعَاتِهِ الْمَحْمُودَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَیْهِ کَمَا وَعَدْتَهُ مِنْ نَفْسِکَ وَ تُعْطِیَهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَ مِنْ ثَوَابِکَ وَ تُزْلِفَ لَدَیْکَ مَنْزِلَتَهُ وَ تعلم [تُعْلِیَ] عِنْدَکَ دَرَجَتَهُ وَ تَبْعَثَهُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ الَّذِی وَعَدْتَهُ وَ تُورِدَهُ حَوْضَ الْکَرَمِ وَ الْجُودِ وَ تُبَارِکَ عَلَیْهِ بَرَکَةً عَامَّةً تَامَّةً نَامِیَةً سَامِیَةً زَاکِیَةً عَالِیَةً فَاضِلَةً طَیِّبَةً مُبَارَکَةً لَا انْقِطَاعَ لِدَوَامِهَا وَ لَا نَقِیصَةَ فِی کَمَالِهَا وَ لَا مَزِیدَ إِلَّا فِی قُدْرَتِکَ عَلَیْهَا وَ أَنْ تَزِیدَهُ بَعْدَ ذَلِکَ مِمَّا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ وَ أَوْسَعُ لَهُ وَ تُرِیَنِی ذَلِکَ حَتَّی أَزْدَادَ فِی الْإِیمَانِ بِهِ بَصِیرَةً وَ فِی مَحَبَّتِهِ ثَبَاتاً وَ حُجَّةً وَ عَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الْأَخْیَارِ الْمُنْتَجَبِینَ الْأَصْفِیَاءِ الْأَتْقِیَاءِ الْأَبْرَارِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً وَ لَا حَیَاةً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا نُشُوراً قَدْ ذَلَّ مَصْرَعِی وَ اسْتَکَانَ مَضْجَعِی وَ ظَهَرَ ضُرِّی وَ انْقَطَعَ عُذْرِی وَ قَلَّ نَاصِرِی وَ أَسْلَمَنِی أَهْلِی وَ وَالِدَیَّ وَ وُلْدِی بَعْدَ قِیَامِ حُجَّتِکَ عَلَیَّ وَ ظُهُورِ بَرَاهِینِکَ عِنْدِی وَ وُضُوحِ أَدِلَّتِکَ لِی اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَکْدَی الطَّلَبُ وَ أَعْیَتِ الْحِیَلُ وَ تَغَلَّقَتِ الطُّرُقُ وَ ضَاقَتِ الْمَذَاهِبُ وَ دَرَسَتِ الْآمَالُ إِلَّا مِنْکَ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلَّا مِنْ جِهَتِکَ وَ أُخْلِفَتِ الْعِدَاتُ إِلَّا عِدَتَکَ اللَّهُمَّ وَ إِنَّ مَنَاهِلَ الرَّجَاءِ لَکَ مُتْرَعَةٌ وَ أَبْوَابَ الدُّعَاءِ لِمَنْ دَعَاکَ مُفَتَّحَةٌ وَ الِاسْتِغَاثَةَ لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِکَ مُبَاحَةٌ وَ أَنْتَ لِدَاعِیکَ بِمَوْضِعِ إِجَابَةٍ وَ لِلْقَاصِدِ إِلَیْکَ
ص: 317
«أقوال العادین»، یعنی کسانی که دیگری را با خدا همانند قرار میدهند؛ وقتی گفته میشود: «عدلوا بالله»، یعنی به خدا شرک ورزیدند و برای او همانند قرار دادند.
«یا رب العین و الأثر»، یعنی گوهرها و عرضها، یا همچنین اعمال، با در نظر گرفتن توفیق و عدم توفیق؛ همان طور که در مورد «البحث و النظر»، سزاوار است چنین گفته شود. در النهایه گفته است: «المُقیت»، همان نگاه دارنده است، و گفته شده است: یعنی مقتدر، و گفته شده است: یعنی کسی که روزی آفریدگان را میدهد، و از واژه «أقاته، یقیته» است، یعنی وقتی که غذایش را بدهد و در لغت، «قاته، یقوته» است؛ «أقاته» همچنین به معنای حفظ کردن هم است. «بغیر مکاثَرة»، یعنی از سربازان و یاران. و گفته میشود: «شرد البعیر، و هو شارد»، یعنی رمیدن. «الدّرء»، یعنی دور کردن. «الداجی»، یعنی تاریک. «الأبراج» جمع برج با فتحه حروف، همان روشنی آشکار و مشخص است؛ یا جمع «البرج» با ضمه، برگرفته از «بروج السماء» است. ولی اولی آشکارتر است.
«و الفجّ»، یعنی راه گشاد بین دو کوه. «نجوم منوّرة»، و در بعضی نسخهها «تمور»، یعنی موج میزند و متلاطم است. «المهاد»، یعنی زمین. «الموضوع» مخالف برداشته شده، است. «الرکام» با ضمه، توده ریگ که قسمتی از آن بر روی قسمت دیگر انباشته شده باشد؛ و ابر متراکم. «المصیف»، یعنی جایی که در تابستان در آنجا اقامت شود؛ و شاید از باب وسعت دادن، بر زمان تابستان اطلاق شده باشد؛ و در بعضی نسخهها «وصیف» آمده است که آشکارتر است.
«الیانع»، میوهای که وقت چیدنش رسیده است، و «القَطیف» همان چیده شده است. «الماضی»، یعنی کسی که فوت کرده است. «الخلیف»، کسی که پشت سر او آید و به جای او بنشیند. «الّتی حضَّ علیها»،(1)
یعنی در حد آن تلاش کرد و بر متصف شدن به آن تشویق کرد. «تزلف»، یعنی نزدیک گردانی. «و قد أکدَی الطّلب»، یعنی دشوار و ناممکن شد و بریده گشت. «أعیت الحیل»، یعنی خسته کرد و سود نرسانید. «درست»، بر وزن فعل معلوم یا مجهول خوانده میشود؛ جوهری گفته است: «درس الشیء، یدرس، دروساً»، یعنی از بین رفت؛ «درسته الریح»، گاهی متعدی میآید و گاهی متعدی نمیآید. «المنهل»، یعنی چشمه آب که شترها در چمنزار بر آن وارد میشوند. «أترعت الاناء»، آن را پر کردی؛ این دو را جوهری ذکر کرده و گفته است: «لی عن هذا الأمر مندوحة»، یعنی گشایش. و گفته است: «استأثر فلان بالشیء»، با آن خودکامگی کرد. «و درکاً»، یعنی از باب تدارک و جبران کردن.
«من حیل المؤاربین»، یعنی نیرنگبازان؛ و «المؤاربة»، فریفتن و با همدیگر مکر و حیله نمودن؛ آوردن و نیاوردن
ص: 320
قَرِیبُ الْمَسَافَةِ وَ لِلصَّارِخِ إِلَیْکَ وَلِیُّ الْإِغَاثَةِ اللَّهُمَّ وَ إِنَّ فِی مَوْعِدِکَ عِوَضاً عَنْ مَنْعِ الْبَاخِلِینَ وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِی أَیْدِی الْمُسْتَأْثِرِینَ وَ دَرَکاً مِنْ حِیَلِ الْمُؤَارِبِینَ (1) وَ الرَّاحِلَ نَحْوَکَ یَا رَبِّ قَرِیبٌ مِنْکَ لِأَنَّکَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ السَّیِّئَةُ دُونَکَ وَ إِنِّی لِنَفْسِی لَظَلُومٌ وَ بِعُذْرِی لَجَهُولٌ إِلَّا أَنْ تَرْحَمَنِی وَ تَعُودَ بِحِلْمِکَ عَلَیَّ وَ تَدْرَأَ عِقَابَکَ وَ تَلْحَظَنِی بِالْعَیْنِ الَّتِی هَدَیْتَنِی بِهَا مِنْ حَیْرَةِ الشَّکِّ وَ رَفَعْتَنِی بِهَا مِنْ هُوَّةِ الْجَهْلِ وَ نَعَشْتَنِی بِهَا مِنْ فِتْنَةِ الضَّلَالَةِ اللَّهُمَّ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَفْضَلَ زَادِ الرَّاحِلِ إِلَیْکَ عَزْمُ إِرَادَةٍ وَ إِخْلَاصُ نِیَّةٍ وَ صَادِقُ طَوِیَّةٍ وَ هَا أَنَا مِسْکِینُکَ بَائِسُکَ أَسِیرُکَ سَائِلُکَ مُنِیخٌ بِفِنَائِکَ قَارِعٌ بَابَ رَجَائِکَ اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ آنَسُ الْآنَسِینَ لِأَوْلِیَائِکَ وَ أَحْرَی بِکِفَایَةِ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ وَ أَوْلَی بِنَصْرِ الْوَاثِقِ بِکَ سِرِّی إِلَیْکَ مَکْشُوفٌ وَ أَنَا فِی سُؤَالِکَ مَلْهُوفٌ لِأَنَّنِی عَاجِزٌ وَ أَنْتَ قَدِیرٌ وَ أَنَا صَغِیرٌ وَ أَنْتَ کَبِیرٌ وَ أَنْتَ غَنِیٌّ وَ أَنَا فَقِیرٌ إِذَا أَوْحَشَتْنِی الْغُرْبَةُ آنَسَنِی ذِکْرُکَ وَ إِذَا أَضَبَّتْ عَلَیَّ الْأُمُورُ اسْتَجَرْتُ بِکَ وَ إِذَا تَلَاحَکَتْ عَلَیَّ الشَّدَائِدُ أَمَّلْتُکَ وَ أَیْنَ تَذْهَبُ بِی عَنْکَ یَا مَوْلَایَ وَ أَنْتَ أَقْرَبُ مِنْ وَرِیدِی وَ أَحْضَرُ مِنْ عَدِیدِی وَ أَوْجَدُ فِی مَعْقُولِی وَ أَصَحُّ فِی مَکَانِی وَ أَزِمَّةُ الْأُمُورِ کُلِّهَا بِیَدِکَ صَادِرَةٌ عَنْ قَضَائِکَ مُذْعِنَةٌ بِالْخُضُوعِ لِقُدْرَتِکَ ذَاتُ فَاقَةٍ إِلَی عَفْوِکَ فَقِیرَةٌ إِلَی رَحْمَتِکَ اللَّهُمَّ وَ قَدْ شَمِلَتْنِی الْخَصَاصَةُ وَ عَلَتْنِی الْحَاجَةُ وَ تَوَسَّمْتُ بِالذِّلَّةِ وَ غَلَبَتْنِی الْمَسْکَنَةُ وَ هَذَا الْوَقْتُ الَّذِی وَعَدْتَ أَوْلِیَاءَکَ فِیهِ الْإِجَابَةَ اللَّهُمَّ فَامْسَحْ مَا بِی بِیَمِینِکَ الشَّافِیَةِ وَ انْظُرْ إِلَیَّ بِعَیْنِکَ الرَّاحِمَةِ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ بِوَجْهِکَ ذِی الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ فَإِنَّکَ إِذَا أَقْبَلْتَ بِهِ عَلَی أَسِیرٍ فَکَکْتَهُ وَ عَلَی ضَالٍّ هَدَیْتَهُ وَ عَلَی حَائِرٍ آوَیْتَهُ وَ عَلَی ضَعِیفٍ قَوَّیْتَهُ وَ عَلَی فَقِیرٍ أَغْنَیْتَهُ.
ص: 318
همزه در آن جایز است. «العین» کنایه از لطف و توجه است. «الهوّة»، گودی عمیق. «الطویّة»، یعنی درون. «المنیخ»، یعنی اقامت گزیده. «الفناء» با کسره، فضای پیرامون خانه، و در سخن استعاره به کار رفته است.
«و إذا أضبّت»، درستتر این است که با حرف ضاد و باء دارای تشدید خوانده شود؛ جرزی در سخنی گفته است: «فلما أضبّوا علیه»، یعنی زیاد کردند؛ «أضبّوا» زمانی گفته میشود که به صورت پی در پی سخن بگویند، و نیز هنگامی که همگی در باره کاری به پا خیزند. پایان. و در بیشتر نسخههای دعا، به صورت «صبّت»، که صیغه مجهول از «الصبّ» است به کار رفته است و کنایه از فراوانی است.
آنچه ما ذکر کردیم، از نظر معنی مناسبتر است و در نسخههای قدیمی همین گونه یافتیم.
«و إذا تلاحکت»، یعنی وارد کردی و به من چسباندی. کفعمی گفته است:(1) یعنی بر من پیوست و بر من سخت کرد. «اللحک»، یعنی داخل کردن چیزی در چیز دیگر و چسباندن به آن.
«و أحضر من عدیدی»، از کسانی که او را از یارانم به شمار میآورم؛ یا از کسانی که از قبیله و گروه من به شمار میآید؛ یا قبل از حاضر شدن حریف و دشمن من حاضر کن. فیروزآبادی گفته است: «العدّ» یعنی شمردن، و اسم عدد است، و «العدید»، یعنی همانند و حریف، و من القوم: کسی که در آنها به شمار میرود. پایان. در المصباح المنیر گفته است: «هو عدیدُ بنی فلان»، یعنی در آنها به شما میآید.
«و أوجدُ فی مَعقولی» در دیگر کتابهای دعا، «و أوجدُ فی مکانی و أصحُّ فی مکانی» آمده است که شایستهتر و درستتر است، یعنی تو را در هر مکانی مییابم و غیر تو را نمییابم، مگر در بعضی وقتها، و متوسل شدن به تو، عقلاً درستتر از یاری خواستن از غیر توست، چون قدرت کامل و رحمت و بزرگواری فراوان داری. «الخصاصة»، یعنی نیاز.
«توسّمت بالذلّة»، به صیغه معلوم، از «الوسم»، به معنی داغ زدن و نشاندار کردن؛ یعنی بر من علامت بندگی و خواری زده شده است. متعارف در آن «اتّسمت» به صیغه مجهول از «التوسّم» است؛ وقتی گفته میشود: «توسمت فیه الخیر»، یعنی با هوشیاری دریافتی. شیخ بهایی - که خدا بر او رحمت کند - گفته است: یعنی با آن شناسانده شدی؛ و شاید با اولی تناسب بیشتری داشته باشد. «فامسح ما بی»، یعنی پاک کن و نابود کن. «و لا تخلّنی» با تشدید، از «التخلیة» گرفته شده است. و گفته شده است: ممکن است منظور از «ید»، نعمت باشد و «لا تخلنی» بدون تشدید حرف لام خوانده شود، یعنی
ص: 321
اللَّهُمَّ لَا تُخَلِّنِی مِنْ یَدِکَ وَ لَا تَتْرُکْنِی لَقًا لِعَدُوِّکَ وَ لَا تُوحِشْنِی مِنْ لَطَائِفِکَ الْخَفِیَّةِ وَ کِفَایَتِکَ الْجَمِیلَةِ وَ إِنْ شَرَدْتُ عَلَیْکَ فَارْدُدْنِی إِلَیْکَ فَإِنَّکَ تَرُدُّ الشَّارِدَ وَ تُصْلِحُ الْفَاسِدَ وَ أَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ تَوَلَّنِی وَلَایَةً تُغْنِینِی بِهَا عَمَّا سِوَاهَا وَ أَعْطِنِی عَطِیَّةً لَا أَحْتَاجُ إِلَی أَحَدٍ مَعَهَا فَإِنَّهَا لَیْسَتْ بِنُکْرٍ مِنْ عَطِیَّتِکَ وَ لَا بِبِدْعٍ مِنْ وَلَایَتِکَ اللَّهُمَّ ارْفَعْ بِفَضْلِکَ سَقْطَتِی وَ نَجِّنِی مِنْ وَرْطَتِی وَ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُنْتَهَی رَغْبَتِی وَ غِیَاثِی فِی کُرْبَتِی وَ صَاحِبِی عِنْدَ شِدَّتِی وَ رَحْمَانِی وَ رَحِیمِی فِی دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتَجِبْ دُعَائِی وَ لَا تَقْطَعْ رَجَائِی بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ(1).
الفتق الشق و الرتق ضده و هما کنایتان عن إبرام الأمور و نقضها و الظاهر هو الذی ظهر فوق کل شی ء و علا علیه و قیل هو الذی عرف بطرق الاستدلال العقلی بما ظهر لهم من آثار أفعاله و أوصافه و الباطن هو المحتجب عن أبصار الخلائق و أوهامهم و قیل هو العالم بما بطن یقال بطنت الأمر إذا عرفت باطنه و المعنیان الثانیان هما أنسب.
یا سابق الأشیاء بنفسه أی سبقهم بنفسه لا بزمان یقارنه فیکون قدیما معه أو هو علة لها بلا استعانة غیره أو سبقهم بذاته فلا یمکن للخلق إدراکه أو لا یمکنهم أن یصلوا إلیه بضر أو سوء و المثلی الفضلی و له المثل الأعلی أی الصفة الأعلی و هو الوجوب الذاتی و الغناء المطلق و النزاهة عن صفات المخلوقین و قیل المراد به المثل المضروب بالحق لقوله سبحانه و تعالی مَثَلُ نُورِهِ (2) الآیة و أمثاله
ص: 319
مرا تهی از نعمت خودت قرار مده. موارد بعدی روشن است .
«و لا تَترُکنی لقاً»، یعنی چیز انداخته شده و رها شده برای دشمن تو یا شیطان که هر گونه بخواهد، در آن تصرف کند. جوهری گفته است: «اللقا» با فتحه، یعنی چیزی که به خاطر بیارزشی انداخته شده باشد؛ و در النهایه گفته است: «اللقا»، یعنی انداخته شده در زمین. حدیث حکیم بن حزام از این گونه است که گفته است: «و أخذت ثیابها فجعلت لقا»، یعنی لباس او را گرفتم و آن را انداختم؛ و گفته شده است: اللقا در اصل این است که آنان موقع طواف لباسهای خود را در میآوردند و میگفتند: در لباسی که خدا را نافرمانی کردهایم، طواف نمیکنیم، پس آنها را از خودشان دور میانداختند و آن لباس را «لقا» مینامیدند و وقتی اعمال خود را به پایان میرساندند، آن لباس را بر نمیداشتند و به حالت انداخته شده رها میکردند. کفعمی آن را «لفاً»، با حرف فاء خوانده و گفته است: عبارت: «و لا تترکنی لفاء» یعنی بیارزش و پست، و این مثلی است که عربها میگویند: «قد رضی من الوفاء باللفاء» که به صورت کوتاه و کشیده خوانده میشود. این را شرح کننده الدّریدیّة گفته است؛ و هر کس آن را «لقی» بخواند، انداخته شده بی ارزش را اراده کرده است. پایان. جوهری گفته است: «اللفا»، یعنی فرومایه یک چیز، و هر چیزی که بی ارزش و پست باشد، لفا است.
مؤلف
در بیشتر نسخهها با حرف قاف ثبت شده است و همین درستتر است.
«إنّها لَیست بِنُکرٍ»، یعنی ناشناس و دور شمرده نیست. «و لا ببدع»، منظور این است که بخششی که همراه آن به هیچ کسی نیاز نباشد، چیز تازه و شگفت آوری که نمونه نداشته باشد، نیست. شیخ بهایی - که خدا بر او رحمت فرستد - گفته است: «من ولایتک» با فتحه واو، یعنی از مدد رسانی و یاری تو. «الّلهمّ ارفَع بفضلک سَقطَتی»، یعنی مرا از افتادگی یا افتادنم بر زمین بلند کن؛ و اسناد در اینجا به صورت مَجاز است.
مؤلف
این دعا به صورت مبسوطتر در کتاب دعا خواهد آمد، ولی اختصاصی به صبح و شام ندارد. شیخ بهایی - که رحمت خدا بر او باد - این دعا را در مفتاح الفلاح به گونه دیگری که مخالف با دو روایت در بیشتر بندها است، ذکر کرده، و در قسمت تعقیبات نماز صبح آورده است و من دیگر به روایت او آگاهی نیافتم. همچنین دعای الاعتقاد را نیز همین گونه و در همین قسمت آورده است و من در روایاتی که پیش ما وجود دارد، اختصاص داشتن آن به تعقیب و یا به صبح و شام را ندیدم و از این رو در اینجا نیاوردیم.
روایت68.
المهج:
ص: 322
و أقوال العادلین أی الذین یعدلون بالله غیره یقال عدلوا بالله أی أشرکوا به و جعلوا له مثلا.
یا رب العین و الأثر أی الجواهر و الأعراض أو الأعمال أیضا باعتبار التوفیق و الخذلان کما ینبغی أن یقال فی البحث و النظر و فی النهایة المقیت هو الحفیظ و قیل المقتدر و قیل الذی یعطی أقوات الخلائق و هو من أقاته یقیته إذا أعطاه قوته و هو لغة فی قاته یقوته و أقاته أیضا إذا حفظه بغیر مکاثرة أی من الجنود و الأعوان و یقال شرد البعیر نفر و هو شارد و الدرء الدفع و الداجی المظلم و الأبراج جمع البرج بالتحریک و هو المضی ء البین المعلوم أو جمع البرج بالضم من بروج السماء و الأول أظهر.
و الفج الطریق الواسع بین الجبلین و نجوم منورة و فی بعض النسخ تمور أی تموج و تضطرب و المهاد الأرض و الموضوع خلاف المرفوع و الرکام بالضم تل الرمل المتراکم بعضه فوق بعض و السحاب المتراکم و مصیف هو الموضع الذی یقام فیه فی الصیف و لعله أطلق علی زمان الصیف توسعا و فی بعض النسخ و صیف و هو أظهر.
و الیانع الذی حان قطافه و القطیف المقطوف و الماضی الذی مات و الخلیف من خلفه و قام مقامه التی حض علیها(1)
أی بالغ فی شأنها و حث علی الاتصاف بها و تزلف أی تقرب و قد أکدی الطلب أی تعسر أو تعذر و انقطع و أعیت الحیل أی أتعبت و لم تنفع و درست علی بناء المعلوم أو المجهول قال الجوهری درس الشی ء یدرس دروسا أی عفا و درسته الریح یتعدی و لا یتعدی و المنهل عین الماء ترده الإبل فی المراعی و أترعت الإناء ملأته ذکرهما الجوهری و قال لی عن هذا الأمر مندوحة أی سعة و قال استأثر فلان بالشی ء استبد به و درکا أی تدارکا.
من حیل المؤاربین أی المخادعین و المواربة المخاتلة و المداهاة و یجوز
ص: 320
سلمان فارسی - که خدا از او خشنود باد - در یک حدیث طولانی گفته است: فاطمه علیها السلام خرمایی به من داد که هسته نداشت، و فرمود: این از درخت خرمایی است که خداوند در دارالسلام - به خاطر کلامی که پدرم محمد صلی الله علیه و آله به من آموخته است و من آن را هر صبح و شام میگویم - برایم کاشته است. - سلمان گفته است: - گفتم: ای بانوی من، آن کلام را به من بیاموز؛ فرمود: همانا اگر خوشحالت میکند که تا زمانی که در دنیا زندگی میکنی، آزار تب به تو نرسد؛ پس بر آن مواظبت کن و همیشه بخوان. - سلمان گفته است: - گفتم: پس این حرز را به من بیاموز؛ فرمود:
{به نام خدای بخشنده مهربان، به نام خدای نور، به نام خدای نور نور، به نام خدای نور بر نور، به نام خدایی که تدبیرگر امور است، به نام خدایی که نور را از نور آفرید، و نور را در کوه طور فرو فرستاد، در کتابی بر نوشته، در ورقه ای گشوده، با اندازه ای درخور، بر پیامبری آراسته، سپاس خدایی را که به عزّت یاد شود، و به عظمت مشهور است، و بر شادی و بدحالی سپاسگزاری شود، و درود خدا بر آقای ما محمّد و خاندان پاکش.}
سلمان گفته است: پس آنها را یاد گرفتم، و به خدا سوگند که آن را به بیش از هزار نفر از کسانی که بیماری تب داشتند، از اهل مدینه و مکه آموختم، پس همه آنها به اذن خدا از بیماری بهبودی پیدا کردند.(1)
روایت69.
المهج:(2) امام باقر علیه السلام از پدرش و او از جدش نقل کرده که فرموده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ بندهای نیست که هر صبح این دعا را بخواند، جز اینکه تا صبح دیگر در امان خدا باشد، و در برابر هر اندوه و غصه و سختی و ناراحتی کفایت شود، و این برای وارد شدن بر فرمانروا، و امان یافتن از شیطان است؛ پس هنگام سختیها با این دعا کنید، که اگر شخص نارحت با این دعا کند، ناراحتیاش از بین میرود، و اگر زندانی این دعا را بخواند، آزاد میگردد، و با آن نیازها برآورده میشود، و مواظب باش این دعا را بر زیان کسی نخوانی که از هر تیری زودتر نفوذ میکند.
و آن دعا، این است: {به نام خدای بخشنده مهربان؛ خدایا، ای فریادرس گرفتاران، ای اجابت کننده دعای درماندگان، ای برطرف کننده گرفتاری بزرگ، ای مهربانترین مهربانان، گرفتاری و اندوه مرا برطرف کن،
ص: 323
فیه الهمز و عدمه و العین کنایة عن اللطف و العنایة و الهوة الوهدة العمیقة و الطویة الضمیر منیخ أی مقیم و الفناء بالکسر الفضاء حول الدار و فی الکلام استعارة.
و إذا أضبت الأصوب أنه بالضاد المعجمة و الباء الموحدة المشددة قال الجزری فی الحدیث فلما أضبوا علیه أی أکثروا یقال أضبوا إذا تکلموا متتابعا و إذا نهضوا فی الأمر جمیعا انتهی و فی أکثر نسخ الدعاء صبت بالمهملة علی المجهول من الصب کنایة عن الکثرة و ما ذکرنا أنسب معنا و وجدناه کذلک فی النسخ القدیمة.
و إذا تلاحکت أی تداخلت و التصقت بی قال الکفعمی (1) أی التصقت بی و اشتدت علی و اللحک مداخلة الشی ء فی الشی ء و التصاقه به.
و أحضر من عدیدی أی ممن أعده من أنصاری أو ممن یعد من عشیرتی و رهطی أو تحضر قبل حضور قرنی و عدوی قال الفیروزآبادی العد الإحصاء و الاسم العدد و العدید الند و القرن و من القوم من یعد فیهم انتهی و قال فی المصباح المنیر هو عدید بنی فلان أی یعد فیهم.
و أوجد فی معقولی فی سائر کتب الدعاء و أوجد فی مکانی و أصح فی معقولی و هو أوجه و أنسب أی أجدک فی کل مکان و لا أجد غیرک إلا فی الأحیان و التوسل بک فی العقل أصح من الاستعانة بغیرک لکمال قدرتک و وفور رحمتک و کرمک و الخصاصة الحاجة.
و توسمت بالذلة علی بناء المعلوم من الوسم بمعنی الکی أی ضربت علی علامة العبودیة و الذلة و المعهود فیه اتسمت أو علی بناء المجهول من التوسم یقال توسمت فیه الخیر أی تفرست و قال الشیخ البهائی رحمه الله أی صرت موسوما بها و لعله بالأول أنسب فامسح ما بی أی أذهب و أزل و لا تخلنی بالتشدید من التخلیة و قیل یمکن أن یراد بالید النعمة و أن یقرأ لا تخلنی بتخفیف اللام أی لا
ص: 321
به راستی که هیچ کسی جز تو، گرفتاری بزرگ را برطرف نمیکند، بیتردید حال و خواسته مرا، و ناداری و تهیدستی مرا میدانی، پس آنچه را از کار دنیا و آخرت مرا نگران میسازد، با بخشش و بزرگواری خودت برایم بسنده باش.
خدایا، با نور تو هدایت شدم، و با بخشندگی تو به توانگری رسیدم، و در نعمت تو صبح کردم و شام کردم، گناهان من پیش روی توست، از تو آمرزش میخواهم و به سوی تو باز میگردم؛ خدایا، برای نادانی خودم از بردباری تو، و برای تهیدستی خودم از بخشش تو، و برای اشتباهاتم از آمرزش تو درخواست میکنم؛ خدایا، از تو شکیبایی هنگام گرفتاری، و سپاسگزاری هنگام فراخی را درخواست دارم؛ خدایا، مرا تا روزی که تو را دیدار کنم، نسبت به خودت بیمناک قرار ده، به گونهای که گویا تو را میبینم.
خدایا، بر دلم افکن که تو را یاد کنم، و نه در شب و نه در روز، و نه در صبح و نه در شام، تو را فراموش نکنم؛ اجابت فرما ای پروردگار جهانیان.
خدایا، من بنده تو و زاده کنیز تو هستم، اختیار من به دست توست، حکم تو بر من روان، و داوری تو بر من عادلانه است، بخشش و عطای تو در مورد من بسیار فراوان است؛ خدایا، با هر اسمی که تو خودت را با آن نامیدهای، یا آن را در کتابت فرود آوردهای، یا آن را به کسی از آفریدگانت آموختهای، یا آن را در علم غیب خودت پیش خود و برای خودت برگزیدهای، از تو درخواست میکنم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و قرآن را بهار دلم، و نور دیدهام، و زداینده ناراحتیام، و از بین برنده اندوهم قرار دهی؛ خدایا، ای بزرگتر از هر بزرگ، ای کسی که نه شریکی دارد و نه وزیری، ای آفریدگار خورشید و ماه تابان، ای حافظ بیمناکان، ای پناه دهنده به پناهندگان، ای مددکار بینوای تهیدست، ای ترمیم کننده استخوان شکسته، ای آزاد کننده اسیر بازداشته شده، ای در هم شکننده هر زورگوی ستیزهجو، برای من در کارم گشایش و برون رفت و آسانی قرار ده، و مرا از جایی که گمان میبرم و از جایی که گمان نمیبرم، روزی ده، به راستی که تو شنوای دعا هستی، ای دارای شکوه و بزرگواری.
خدایا، تو گذشت کننده هستی و گذشت کردن را دوست میداری، پس از من درگذر؛ خدایا، تو نیکی کننده هستی، پس بر من نیکی کن؛ خدایا، تو بسیار مهربان هستی و مهربانی را دوست میداری، پس بر من مهربانی کن؛ خدایا، تو لطف کننده هستی و لطف کردن را دوست میداری، پس بر من لطف فرما؛ ای نادیده گیرنده لغزش من، و ای رحم کننده بر اشک چشمم، و ای اجابت کننده خواستهام، تمام خوبیها را از تو درخواست میکنم، و از تمام بدیها که علم تو بر آن احاطه دارد، به تو پناه میآورم؛ ای فریادرس کسی که هیچ فریادرسی برای او وجود ندارد، ای ذخیره کسی که هیچ ذخیرهای برای وجود ندارد، ای تکیهگاه کسی که هیچ تکیهگاهی ندارد، آنچه را در مورد من میدانی و علیه من شاهد بودهای، بر من ببخش، و تو به خاطر گستردگی
ص: 324
تجعلنی خالیا من نعمتک و لا یخفی بعده.
و لا تترکنی لقا أی شیئا ملقی متروکا لعدوک أی الشیطان یتصرف فیه کیف یشاء قال الجوهری اللقا بالفتح الشی ء الملقی لهوانه و فی النهایة اللقا الملقی علی الأرض و منه حدیث حکیم بن حزام و أخذت ثیابها فجعلت لقا أی مرماة ملقاة و قیل أصل اللقا أنهم کانوا إذا طافوا خلعوا ثیابهم و قالوا لا نطوف فی ثیاب عصینا الله فیها فیلقونها عنهم و یسمون ذلک الثوب لقا فإذا قضوا نسکهم لم یأخذوها و ترکوها بحالها ملقاة و قرأ الکفعمی رحمه الله لفا بالفاء حیث قال قوله و لا تترکنی لفاء أی حقیرا و هو مثل تقول العرب قد رضی من الوفاء باللفاء یقصر و یمد قاله شارح الدریدیة و من قرأ لقی أراد ملقی مهانا انتهی و قال الجوهری اللفاء الخسیس من الشی ء و کل یسیر حقیر فهو لفا.
المضبوط فی أکثر النسخ بالقاف و هو أصوب.
إنها لیست بنکر أی منکر و مستبعد و لا ببدع المراد أن العطیة التی لا یحتاج معها إلی أحد لیست أمرا بدیعا غریبا لم یعهد مثله من ولایتک قال الشیخ البهائی رحمه الله بفتح الواو أی من إمدادک و إعانتک اللهم ارفع بفضلک سقطتی أی ارفعنی من سقطتی أی سقوطی علی الأرض و الإسناد علی المجاز.
سیأتی هذا الدعاء أبسط من ذلک فی کتاب الدعاء لکن لا اختصاص له بالصباح و المساء و أورده شیخنا البهائی رحمه الله فی مفتاح الفلاح علی وجه آخر مباین للروایتین فی کثیر من الفقرات و أورده فی تعقیب صلاة الفجر و لم أطلع بعد علی روایته و کذا أورد دعاء الاعتقاد أیضا فی هذا الموضع و لم أر فیما عندنا من الروایات تخصیصه بالتعقیب و لا بالصباح و المساء و لذا لم نورده هاهنا.
المهج، [مهج الدعوات] عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الْفَقِیهِ أَبِی الْحَسَنِ عَنِ السَّیِّدِ أَبِی الْبَرَکَاتِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْحُسَیْنِیِّ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ بَابَوَیْهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فُرَاتِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَطَّانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ
ص: 322
رحمتت، خود را بخشنده و مهربان نامیدهای.
خدایا، از تو استواری در کار، و اراده جدی در راه رشد را درخواست میکنم؛ و از تو سپاسگزاری نعمتت را درخواست میکنم؛ و از تو بهترین پرستش تو را درخواست میکنم؛ و از تو دلی پاک، و زبانی راستگو درخواست میکنم؛ و از تو خوبی آنچه را که میدانم و از خوبی آنچه را که نمیدانم، درخواست میکنم، که تو میدانی و من نمیدانم، و تو بهترین داننده نهانها هستی.
خدایا، به یاری تو صبح کردیم و به یاری تو شب نمودیم، و به یاری تو صبح میکنیم و به یاری تو شب مینماییم، و به یاری تو زندگی میکنیم و به قدرت تو میمیریم، و بر تو توکل میکنم، و رستاخیز به سوی توست، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست، و گواهی میدهم که هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه بینیاز است و هیچ همسر و فرزندی اختیار نکرده است. «پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی گیرید؟»
خدایا، دیدگان دشمنان ما از جن و انسان، همه را از بین ببر، و بر دیدهاش پردهای قرار ده، و بر دلش مُهر بزن، و یاد مرا از دل او بیرون آر، و بین من و دشمنم پرده و پوشش محکمی قرار ده که هیچ سلطهگر و شیطانی، و هیچ انسان و جنی نتواند آن را بدرد.
خدایا، به یاری تو بر سینه او میتازم، و از بدی رساندن او به تو پناه میآورم، و در برابر او از تو یاری میخواهم، پس مرا در برابر او، آن گونه که خود میخواهی و از هرجا که میخواهی، کفایت نما؛ خدایا، ستایش مخصوص توست و تو یاری خواسته شده هستی، و فریادخواهی به تو، و دادخواهی به سوی توست، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.
خدایا، آغاز این روزم را رستگاری، و میانه آن را نکویی، و پایان آن را موفقیت قرار ده؛ خدایا، در سینه تمام فرزندان آدم و حوا و جن و انسان و شیطان و سرکشها، برایم مهربانی و رحمت قرار ده؛ تا خوبیشان میان چشمانشان و بدیشان زیر پاهایشان باشد؛ در برابر هر یک از آنان که بر من زیاده روی کند یا سرکشی نماید، از خدا یاری میخواهم؛ پناه دادن تو شکوهمند است، و ستایش تو بزرگ است، و هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، یگانه هستی و هیچ شریکی برای تو نیست؛ بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و همه خوبیهایی که علم تو بر آن احاطه دارد، به من روزی ده، ای بسیار مهربان، ای بسیار نعمت دهنده، ای دارنده شکوه و بزرگواری.
خدا را به خاطر موهبتهایش سپاس باد؛ و او را به خاطر نعمتهایش ستایش میکنم؛ و به خاطر موهبتهایش سپاس میگویم؛ و به قضای او ایمان میآورم، همان خدایی که هر کسی را گمراه کند، برای او هدایتگری نخواهد بود، و هر کسی را یاری کند، خوار کنندهای برایش نخواهد بود؛ و گواهی میدهم که هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، یگانه است،
ص: 325
إِدْرِیسَ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ رُشَیْدٍ وَ الْوَلِیدِ بْنِ شُجَاعٍ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ عَنْ أَبِیهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ: أَعْطَتْنِی فَاطِمَةُ علیها السلام رُطَبَاً لَا عَجَمَ لَهُ وَ قَالَتْ هُوَ مِنْ نَخْلٍ غَرَسَهُ اللَّهُ لِی فِی دَارِ السَّلَامِ بِکَلَامٍ عَلَّمَنِیهِ أَبِی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله کُنْتُ أَقُولُهُ غُدْوَةً وَ عَشِیَّةً قَالَ سَلْمَانُ قُلْتُ عَلِّمِینِی الْکَلَامَ یَا سَیِّدَتِی فَقَالَتْ إِنْ سَرَّکَ أَنْ لَا یَمَسَّکَ أَذَی الْحُمَّی مَا عِشْتَ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَوَاظِبْ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ سَلْمَانُ فَقُلْتُ عَلِّمِینِی هَذَا الْحِرْزَ فَقَالَتْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورٌ عَلَی نُورٍ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَی الطُّورِ فِی کِتابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَلَی نَبِیٍّ مَحْبُورٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْکُورٌ وَ عَلَی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْکُورٌ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ قَالَ سَلْمَانُ فَتَعَلَّمْتُهُنَّ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ عَلَّمْتُهُنَّ أَکْثَرَ مِنْ أَلْفِ نَفْسٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَکَّةَ مِمَّنْ بِهِمْ عِلَلُ الْحُمَّی فَکُلٌّ بَرَأَ مِنْ مَرَضِهِ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی (1).
المهج (2)، [مهج الدعوات] رَوَی عِیسَی بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ وَهْبِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَا مِنْ عَبْدٍ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی کُلِّ غُدْوَةٍ إِلَّا کَانَ فِی حِرْزِ اللَّهِ إِلَی وَقْتِهِ وَ کُفِیَ کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ وَ حُزْنٍ وَ کَرْبٍ وَ هُوَ لِلدُّخُولِ عَلَی السُّلْطَانِ وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّیْطَانِ فَادْعُوا بِهِ عِنْدَ الشَّدَائِدِ فَإِنْ دَعَا بِهِ مَحْزُونٌ فُرِّجَ عَنْهُ وَ إِنْ دَعَا بِهِ مَحْبُوسٌ فُرِّجَ عَنْهُ وَ بِهِ تُقْضَی الْحَوَائِجُ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَدْعُوَ بِهِ عَلَی أَحَدٍ فَإِنَّهُ أَسْرَعُ مِنَ السَّهْمِ النَّافِذِ وَ هُوَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ یَا صَرِیخَ الْمَکْرُوبِینَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ یَا کَاشِفَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اکْشِفْ کَرْبِی وَ هَمِّی فَإِنَّهُ
ص: 323
و هیچ شریکی برای او نیست، و گواهی میدهم که محمد صلی الله علیه و آله، بنده و فرستاده برگزیده او، و امانتدار مورد رضایت اوست که او را گرامی داشت و بر او عطا بخشید و او را برگزید و مورد رضایت خودش قرار داد.
خدایا، از تو ایمانی راستین که بعد از آن کفری نباشد، و رحمتی که با آن به اوج بزرگواریات در دنیا و آخرت دست یابم، درخواست میکنم؛ مبارک و والامرتبه گشتهای ای پروردگار ما، نورت کامل گشت ای پروردگار من، پس هدایت کردی، و بردباریات بزرگ گشت ای پروردگار من، پس گذشت کردی؛ پس ستایش باد تو را؛ صورتت بزرگوارترین صورتها است، و منزلت تو برترین منزلتها است، و بخشش تو والاترین بخششها است، و گواراترین آنها، اطاعت میشوی ای پروردگار ما، پس سپاسگزاری میکنی؛ و نافرمانی میشوی ای پروردگار ما، پس برای کسی که بخواهی، میآمرزی؛ دعای درمانده را آن هنگام که تو را بخواند، اجابت میکنی؛ و درماندگی را برطرف میکنی، و بیمار را شفا میدهی، و گناه بزرگ را میآمرزی، هیچ کسی نعمتهای تو را به شماره نیاورد، پروردگار ما، پس سپاس باد تو را، سپاسی جاودانه که که تعداد آن به شماره نیاید، و جاودانگیاش از بین نرود، ستایشی آن گونه که ستایشگران از پیشینیان و پسینیان تو را ستودهاند.
خدایا، بهره فراوان از بهشت را از تو میخواهم، و از تو هدایت و پرهیزکاری، و سلامتی و بشارت هنگام بریدن از دنیا درخواست میکنم؛ خدایا، از تو پرهیزکاریای که پایان نپذیرد، و گشایشی که بریده نگردد، و توفیق ستایش، و لباس تقوا، و آراستگی ایمان، و همراهی پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله در بالاترین درجه بهشت جاودان را درخواست مینمایم؛ ای آفریدگاری که شروعی برایش نبوده است، ای جاودانهای که پایانی برایش نبوده است، ای زنده، ای زنده کننده مردگان، ای مراقب بر هر کس، با توجه به آنچه به دست آورده است، از تو هدایت و پرهیزکاری، و سلامتی و توانگری، و موفق شدن به انجام آنچه دوست داری و خشنود هستی، درخواست میکنم، ای مهربانترین مهربانان .
خدایا، از تو به حق آن رحمتت که بر همه چیز گستردهای، و به آن عزتت که به وسیله آن بر هر چیز چیره شدهای، و به آن بزرگیات که همه چیز در برابر آن خوار گشتهاند، و به آن توانت که هیچ چیز توان ایستادن در برابر آن را ندارد، و به آن فرمانرواییات که بر هر چیز والا گشته است، و به آن علمت که بر هر چیزی احاطه یافته است، و به آن اسمت که همه چیز برای آن نابود میشود، و به جلوه پایدارت که بعد از نابودی هر چیز باقی میماند، و به نور جلوهات که همه چیز با آن روشن گردیدهاند، از تو درخواست میکنم که هر گناهی که برای من وجود دارد بیامرزی، و هر اشتباهی را از من بزدایی، و مرا به آنچه دوست میداری و مورد خشنودی توست، موفق بداری، و مرا در برابر آنچه در دنیا و آخرت اندوهگین و ناراحتم میدارد، بسنده باشی، و هر عمل خیری را که علم تو به آن احاطه دارد، به من روزی کنی؛ بپذیر ای پروردگار جهانیان، و درود خدا بر آقای ما، محمد، فرستاده او، و بر خاندان پاک او.}(1)
ص: 326
لَا یَکْشِفُ الْکَرْبَ الْعَظِیمَ إِلَّا أَنْتَ فَقَدْ تَعْرِفُ حَالِی وَ حَاجَتِی وَ فَقْرِی وَ فَاقَتِی فَاکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ اللَّهُمَّ بِنُورِکَ اهْتَدَیْتُ وَ بِفَضْلِکَ اسْتَغْنَیْتُ وَ فِی نِعْمَتِکَ أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیْتُ ذُنُوبِی بَیْنَ یَدَیْکَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ حِلْمِکَ لِجَهْلِی وَ مِنْ فَضْلِکَ لِفَاقَتِی وَ مِنْ مَغْفِرَتِکَ لِخَطَایَایَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الصَّبْرَ عِنْدَ الْبَلَاءِ وَ الشُّکْرَ عِنْدَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاکَ إِلَی یَوْمِ أَلْقَاکَ حَتَّی کَأَنَّنِی أَرَاکَ اللَّهُمَّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَذْکُرَکَ لَا أَنْسَاکَ لَیْلًا وَ لَا نَهَاراً وَ لَا صَبَاحاً وَ لَا مَسَاءً آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ ابْنُ أَمَتِکَ نَاصِیَتِی بِیَدِکَ مَاضٍ فِیَّ حُکْمُکَ عَدْلٌ فِیَّ قَضَاؤُکَ مُجْزَلٌ فِیَّ فَضْلُکَ وَ عَطَاؤُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِی وَ نُورَ بَصَرِی وَ جَلَاءَ حُزْنِی وَ ذَهَابَ هَمِّی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا أَکْبَرَ مِنْ کُلِّ کَبِیرٍ یَا مَنْ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ لَا وَزِیرَ یَا خَالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِیرِ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِینَ یَا جَارَ الْمُسْتَجِیرِینَ یَا مُغِیثَ الْمَظْلُومِ الْحَقِیرِ یَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ وَ یَا مُغْنِیَ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ وَ یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیرِ یَا مُطْلِقَ الْمُکَبَّلِ الْأَسِیرِ یَا قَاصِمَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ یُسْراً وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِبُ إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی اللَّهُمَّ إِنَّکَ مُحْسِنٌ فَأَحْسِنْ إِلَیَّ اللَّهُمَّ إِنَّکَ رَحِیمٌ تُحِبُّ الرَّحْمَةَ فَارْحَمْنِی اللَّهُمَّ إِنَّکَ لَطِیفٌ تُحِبُّ اللُّطْفَ فَالْطُفْ بِی یَا مُقِیلَ عَثْرَتِی وَ یَا رَاحِمَ عَبْرَتِی وَ یَا مُجِیبَ دَعْوَتِی أَسْأَلُکَ الْخَیْرَ کُلَّهُ وَ أَعُوذُ
بِکَ مِنَ الشَّرِّ کُلِّهِ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ یَا غِیَاثَ مَنْ لَا غِیَاثَ لَهُ یَا ذُخْرَ مَنْ لَا ذُخْرَ لَهُ یَا سَنَدَ مَنْ لَا سَنَدَ لَهُ اغْفِرْ لِی عِلْمَکَ فِیَّ وَ شَهَادَتَکَ عَلَیَّ فَإِنَّکَ تَسَمَّیْتَ لِسَعَةِ
ص: 324
توضیح
در القاموس آمده است: «أوزعنی الله»، یعنی به دلم افکند. «مِن أن یَفرُطَ»، یعنی در کیفر دادن من شتاب ورزد، از «فرط» به معنای پیش گرفتن است و «الفارط» از همین واژه است. «أو أن یَطغی»، یعنی بر سرکشیاش بیفزاید. «عزّ جارُک»، یعنی هر کسی را که تو امان دهی، شکست ناپذیر و پیروز خواهد بود. «و جلّ ثناؤک»، از اینکه کسی چیزی را که سزاوار آن است، برای او پیش آورد. «حباه»، یعنی بخشید، بخششهایی از قبیل پیامبری و کمالات - اخلاقی و معنوی -. «الانتجاب و الاختیار و الارتضاء» معانی نزدیک به هم دارند.
«تبارکتَ»، یعنی خیر تو بیشتر شد، که از «البرکة» گرفته شده و به معنی فراوانی خیر است؛ یا اینکه از هر چیزی افزون گشتی و «تعالیت»، یعنی از او در ویژگیها و کارهایت والاتر گشتی؛ پس برکت دربرگیرنده معنی زیادی پیوسته است که از «بروکُ الطَّیر علی الماء» گرفته شده و «البِرکة»، به خاطر ماندن آب در آن، به این نامیده شده است. «لباسُ التَّقوی»، یعنی لباسی که با آن از عذاب خدا نگاه داشته میشود، و به کلام خدای والامرتبه که فرموده است: «و لباسُ التَّقوی ذلک خیرٌ»،(1)
{بهترین جامه، [لباس] تقوا است.} اشاره دارد و به خشوع در برابر خدا یا ایمان تفسیر شده است. «السَّمت»، یعنی نیکو، و احتمال دارد اضافه شدن در اینجا همانند مورد بعدی برای توضیح باشد، و احتمال دارد منظور از آن در اینجا، آراستگی ایمان با کارهای نیک باشد. «یا قائمَ علی کلِّ نفس»، یعنی مراقب آنها، با توجه به آنچه از خوبی و بدی به دست آوردهاند، و چیزی از اعمال آنها بر او پوشیده نمیماند و پیش او هیچ مقدار از سزای آنها از بین نمیرود. «و لا یَقومُ لها شیء»، توان رودررویی با آن را ندارد و چیزی آن را مقاوم نمیگرداند. در القاموس آمده است: «هَمَّه الأمر»، یعنی او را ناراحت کرد، مانند «أهمَّه».
روایت70.
مجموع الدعوات و المهج:(2)
دعایی از سرورمان زین العابدین علیه السلام برای دور ماندن از دشمنان و پناه یافتن از بدیها با اراده خداوند، که بعد از طلوع آفتاب و هنگام غروب آن گفته میشود:
{به نام خدای بخشنده مهربان، با نام خدا، و با یاری خدا، و هیچ توانی نیست جز به سبب خدا، و هیچ غلبه کنندهای جز به سبب خدا، که بر همه چیز غلبه کرده است، وجود ندارد، و غلبه کنندگان با یاری او غلبه میکنند، و خواستاران از او درخواست میکنند، و توکل کنندگان بر او توکل مینمایند، و چنگ زنندگان به او چنگ میزنند، و اعتماد کنندگان اعتماد میکنند، و پناه آورندگان پناه میآورند، و او برای آنها بسنده است و خوب حمایتگری است.
ص: 327
رَحْمَتِکَ الرَّحْمَنَ الرَّحِیمَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الثَّبَاتَ فِی الْأَمْرِ وَ الْعَزِیمَةَ عَلَی الرُّشْدِ وَ أَسْأَلُکَ شُکْرَ نِعْمَتِکَ وَ أَسْأَلُکَ حُسْنَ عِبَادَتِکَ وَ أَسْأَلُکَ قَلْباً سَلِیماً وَ لِسَاناً صَادِقاً وَ أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ مَا أَعْلَمُ وَ مِنْ خَیْرِ مَا لَا أَعْلَمُ إِنَّکَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ: اللَّهُمَّ بِکَ أَصْبَحْنَا وَ بِکَ أَمْسَیْنَا وَ بِکَ نُصْبِحُ وَ بِکَ نُمْسِی وَ بِکَ نَحْیَا وَ بِکَ نَمُوتُ وَ عَلَیْکَ أَتَوَکَّلُ وَ إِلَیْکَ النُّشُورُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَحَداً صَمَداً لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً- أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ اللَّهُمَّ اطْمِسْ عَلَی أَبْصَارِ أَعْدَائِنَا کُلِّهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ اجْعَلْ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً وَ اخْتِمْ عَلَی قَلْبِهِ وَ أَخْرِجْ ذِکْرِی مِنْ قَلْبِهِ وَ اجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَدُوِّی حِجَاباً وَ حِصْناً مَنِیعاً لَا یَرُومُهُ سُلْطَانٌ وَ لَا شَیْطَانٌ وَ لَا إِنْسٌ وَ لَا جِنٌّ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْرَأُ بِکَ فِی نَحْرِهِ وَ أَسْتَعِیذُ بِکَ مِنْ شَرِّهِ وَ أَسْتَعِینُ بِکَ عَلَیْهِ فَاکْفِنِیهِ کَیْفَ شِئْتَ وَ أَنَّی شِئْتَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ بِکَ الْمُسْتَغَاثُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَی وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَدْرَ یَوْمِی هَذَا فَلَاحاً وَ أَوْسَطَهُ صَلَاحاً وَ آخِرَهُ نَجَاحاً اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِی صَدْرِ جَمِیعِ بَنِی آدَمَ وَ حَوَّاءَ وَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الشَّیَاطِینِ وَ الْمَرَدَةِ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً خَیْرُهُمْ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ وَ شَرُّهُمْ تَحْتَ أَقْدَامِهِمْ وَ بِاللَّهِ أَسْتَعِینُ عَلَیْهِمْ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَوْ أَنْ یَطْغَی عَزَّ جَارُکَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ وَ لَا إِلَهَ غَیْرُکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِی الْخَیْرَ کُلَّهُ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی آلَائِهِ وَ أَحْمَدُهُ عَلَی نَعْمَائِهِ وَ أَشْکُرُهُ عَلَی آلَائِهِ وَ أُومِنُ بِقَضَائِهِ الَّذِی لَا هَادِیَ لِمَنْ أَضَلَّ وَ لَا خَاذِلَ لِمَنْ نَصَرَ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ
ص: 325
به نگاهبانی خدا روی آوردم، به نگاهداری خدا پناه بردم، به سوی خدا امان بردم، به خدا پناه بردم، از خدا یاری خواستم، به بازدارندگی خدا روی آوردم، به عزت خدا پناه بردم، به چیرگی خدا پناه بردم، و به سلطه خدا پناه بردم، و بر خدا تکیه کردم، و به پوشش خدا پناه بردم، به حفاظت خدا پناه بردم، حفاظت خدا را که بهترین حفظ کنندگان است درخواست کردم؛ به امان دادن خدا پناه بردم، و خودم و خانوادهام و داراییام و برادرانم و تمام کسانی را که کارشان به من مربوط است، به خدای نگهدارنده مهربان سپردم؛ به نگهداری خدا پناه بردم، و نگهدارنده همراهی گیرندگان، و نگهدارنده یاران نگهدارنده را به همراهی گرفتم، و کارم را به خدایی که چیزی همانند او نیست و او شنوای داناست، واگذار کردم.
به خدایی که هر کس به او چنگ زند، از هر ترسی نجات مییابد، دست آویختم؛ و به خدای شکست ناپذیر مقتدر توکل کردم، و خدا برای من بسنده است و خوب حمایتگری است، و هر کس بر خدا توکل کند، او بسندهاش خواهد کرد؛ هر چه خدا بخواهد، و هیچ توانی جز به سبب خدا نیست، هیچ خدایی جز الله وجود ندارد، محمد فرستاده خداست، و درود خدا بر محمد و خاندان پاک او، و سلام ویژه خدا بر آنان باد.
و میگویی: «خداست که معبودی جز او نیست، زنده و پایدار است، نه خوابی سبک او را فرو می گیرد و نه خوابی گران...» تا آخر آیه.
و میگویی: «و در حقیقت، بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم. [چرا که] دلهایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمی کنند، و چشمانی دارند که با آنها نمی بینند، و گوشهایی دارند که با آنها نمی شنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه ترند. [آری،] آنها همان غافل ماندگانند. چه آنها را بخوانید یا خاموش بمانید، برایشان یکسان است. در حقیقت، کسانی را که به جای خدا می خوانید، بندگانی امثال شما هستند؛ پس آنها را [در گرفتاریها] بخوانید، اگر راست می گویید باید شما را اجابت کنند. آیا آنها پاهایی دارند که با آن راه بروند، یا دستهایی دارند که با آن کاری انجام دهند، یا چشمهایی دارند که با آن بنگرند، یا گوشهایی دارند که با آن بشنوند؟»
بی تردید، سرور من آن خدایی است که قرآن را فرو فرستاده، و همو دوستدار شایستگان است. «و اگر آنها را به [راه] هدایت فرا خوانید، نمی شنوند، و آنها را می بینی که به سوی تو می نگرند در حالی که نمی بینند. آنان کسانی اند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مُهر نهاده و آنان خود غافلانند. ما بر دلهای آنان پوششهایی قرار دادیم تا آن را درنیابند و در گوشهایشان سنگینی [نهادیم.] و اگر آنها را به سوی هدایت فراخوانی، باز هرگز به راه نخواهند آمد. و موسی در خود بیمی احساس کرد، گفتیم: مترس که تو خود برتری. و آنچه در دست راست داری بینداز، تا هر چه را ساخته اند ببلعد. در حقیقت، آنچه
ص: 328
لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الْمُصْطَفَی وَ أَمِینُهُ الْمُرْتَضَی انْتَجَبَهُ وَ حَبَاهُ وَ اخْتَارَهُ وَ ارْتَضَاهُ صلی الله علیه و آله.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ إِیمَاناً صَادِقاً لَیْسَ بَعْدَهُ کُفْرٌ وَ رَحْمَةً أَنَالُ بِهَا شَرَفَ کَرَامَتِکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ تَبَارَکْتَ رَبَّنَا وَ تَعَالَیْتَ تَمَّ نُورُکَ رَبِّی فَهَدَیْتَ وَ عَظُمَ حِلْمُکَ رَبِّی فَعَفَوْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ وَجْهُکَ أَکْرَمُ الْوُجُوهِ وَ جَاهُکَ أَفْضَلُ الْجَاهِ وَ عَطِیَّتُکَ أَرْفَعُ الْعَطَایَا وَ أَهْنَؤُهَا، تُطَاعُ رَبَّنَا فَتَشْکُرُ وَ تُعْصَی رَبَّنَا فَتَغْفِرُ لِمَنْ تَشَاءُ تُجِیبُ دَعْوَةَ الْمُضْطَرِّ إِذَا دَعَاکَ وَ تَکْشِفُ الضُّرَّ وَ تَشْفِی السَّقِیمَ وَ تَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَکَ أَحَدٌ رَبَّنَا فَلَکَ الْحَمْدُ حَمْداً أَبَداً لَا یُحْصَی عَدَدُهُ وَ لَا یَضْمَحِلُّ سَرْمَدُهُ حَمْداً کَمَا حَمِدَکَ الْحَامِدُونَ مِنْ عِبَادِکَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ النَّصِیبَ الْأَوْفَرَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ أَسْأَلُکَ الْهُدَی وَ التُّقَی وَ الْعَافِیَةَ وَ الْبُشْرَی عِنْدَ انْقِطَاعِ الدُّنْیَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ تَقْوَی لَا تَنْفَدُ وَ فَرَجاً لَا یَنْقَطِعُ وَ تَوْفِیقَ الْحَمْدِ وَ لِبَاسَ التَّقْوَی وَ زِینَةَ الْإِیمَانِ وَ مُرَافَقَةَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فِی أَعْلَی جَنَّةِ الْخُلْدِ یَا بَارِئُ لَا بَدْءَ لَهُ یَا دَائِمُ لَا نَفَادَ لَهُ یَا حَیُّ یَا مُحْیِیَ الْمَوْتَی یَا قَائِمُ عَلَی کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ أَسْأَلُکَ الْهُدَی وَ التُّقَی وَ الْعَافِیَةَ وَ الْغِنَی وَ التَّوْفِیقَ لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِی قَهَرْتَ بِهَا کُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِی ذَلَّ لَهَا کُلُّ شَیْ ءٍ وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِی لَا یَقُومُ لَهَا شَیْ ءٌ وَ بِسُلْطَانِکَ الَّذِی عَلَا کُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِعِلْمِکَ الَّذِی أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ وَ بِاسْمِکَ الَّذِی یَبِیدُ لَهُ کُلُّ شَیْ ءٍ وَ بِوَجْهِکَ الْبَاقِی بَعْدَ فَنَاءِ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَیْ ءٍ أَنْ تَغْفِرَ لِی کُلَّ ذَنْبٍ وَ تَمْحُوَ عَنِّی کُلَّ خَطِیئَةٍ وَ أَنْ تُوَفِّقَنِی لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی وَ أَنْ تَکْفِیَنِی مَا هَمَّنِی وَ مَا غَمَّنِی مِنَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ تَرْزُقَنِی عَمَلَ الْخَیْرِ کُلِّهِ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ (1).
ص: 326
سرهم بندی کرده اند، افسونِ افسونگر است، و افسونگر هر جا برود رستگار نمی شود. آیا در زمین گردش نکرده اند، تا دلهایی داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوشهایی که با آن بشنوند؟ در حقیقت، چشمها کور نیست لیکن دلهایی که در سینه هاست کور است.»
«به نام خداوند بخشنده مهربان. طا، سین، میم. این آیات کتاب روشنگر است. شاید تو از اینکه [مشرکان] ایمان نمی آورند، خود را تباه سازی. اگر بخواهیم، معجزه ای از آسمان بر آنان فرود می آوریم، تا در برابر آن، گردنهایشان خاضع گردد. گفت: گر چه برای تو چیزی آشکار بیاورم؟ گفت: اگر راست می گویی آن را بیاور. پس عصای خود بیفکند و بناگاه آن اژدری نمایان شد؛ و دستش را بیرون آورد و بناگاه آن برای تماشاگران سپید می نمود. گفت: چنین نیست، زیرا پروردگارم با من است و به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد. ای موسی، مترس که فرستادگان پیش من نمی ترسند. خدای یکتا که هیچ خدایی جز او نیست، پروردگار عرشِ بزرگ است.
ای موسی، پیش آی و مترس که تو در امانی. فرمود: به زودی بازویت را به [وسیله] برادرت نیرومند خواهیم کرد و برای شما هر دو، تسلّطی قرار خواهیم داد که با [وجود] آیات ما، به شما دست نخواهند یافت شما و هر که شما را پیروی کند چیره خواهید بود. و در حقیقت، بر موسی و هارون منّت نهادیم. و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ رهانیدیم. و آنان را یاری دادیم تا ایشان غالب آمدند. و مهری از خودم بر تو افکندم تا زیر نظر من پرورش یابی. آن گاه که خواهر تو می رفت و می گفت: آیا شما را بر کسی که عهده دار او گردد راهنمایی کنم؟ پس تو را به سوی مادرت بازگردانیدیم تا دیده اش روشن شود و غم نخورد، و [سپس] شخصی را کُشتی و [ما] تو را از اندوه رهانیدیم، و تو را بارها آزمودیم. و از پیش، شیر دایگان را بر او حرام گردانیده بودیم. پس [خواهرش آمد و] گفت: آیا شما را بر خانواده ای راهنمایی کنم که برای شما از وی سرپرستی کنند و خیرخواه او باشند؟ پس او را به مادرش بازگردانیدیم تا چشمش [به واسطه او] روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده خدا درست است، ولی بیشترشان نمی دانند.»
«و پادشاه گفت: او را نزد من آورید، تا وی را خاص خود کنم. پس چون با او سخن راند، گفت: تو امروز نزد ما با منزلت و امین هستی. در حقیقت، من بر خدا، پروردگار خودم و پروردگار شما توکّل کردم. هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه او مهار هستی اش را در دست دارد. به راستی پروردگار من بر راه راست است.»}
توضیح
«تکهفت»، یعنی خود را حفظ کردم و برای خودم قرار دادم و پناهگاه گرفتم. فیروزآبادی گفته است: «الکهف» مانند البیت، یعنی جایی کنده شده در کوه، بار، و پناهگاه؛ «تکهف الجبل»، یعنی کوه
ص: 329
فی القاموس أوزعنی الله ألهمنی من أن یفرط أی یعجل علی بالعقوبة من فرط إذا تقدم و منه الفارط أو أن یطغی أی یزداد طغیانا عز جارک أی من أمنته فهو عزیز غالب و جل ثناؤک عن أن یأتی به أحد کما تستحقه و حباه أی أعطاه ما أعطاه من النبوة و الکمالات و الانتجاب و الاختیار و الارتضاء متقاربة المعانی.
تبارکت أی تکاثر خیرک من البرکة و هو کثرة الخیر أو تزایدت عن کل شی ء و تعالیت عنه فی صفاتک و أفعالک فإن البرکة تتضمن معنی الزیادة أو دمت من بروک الطیر علی الماء و منه البرکة لدوام الماء فیها و لباس التقوی أی اللباس الذی به یتقی من عذاب الله إشارة إلی قوله سبحانه وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ(1) و فسر بخشیة الله أو الإیمان و قیل السمت الحسن و یحتمل هنا أن یکون الإضافة للبیان کما فی تالیه و یحتمل أن یکون المراد فیه زینة الإیمان بالأعمال الصالحة یا قائم علی کل نفس أی الرقیب علیهم بما کسبت من خیر أو شر لا یخفی علیه شی ء من أعمالهم و لا یفوت عنده شی ء من جزائهم و لا یقوم لها شی ء أی لا یقدر علی معارضتها و لا یقاومها شی ء و فی القاموس همه الأمر حزنه کأهمه.
مَجْمُوعُ الدَّعَوَاتِ، وَ الْمُهَجُ (2)، [مُهَجُ الدَّعَوَاتِ]: دُعَاءُ الِاحْتِرَازِ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ التَّحَصُّنِ عَنِ الْأَسْوَاءِ بِعَزَائِمِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُقَالُ ذَلِکَ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ عِنْدَ غُرُوبِهَا لِمَوْلَانَا سَیِّدِ الْعَابِدِینَ علیه السلام بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا غَالِبَ إِلَّا اللَّهُ غَالِبُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ بِهِ یَغْلِبُ الْغَالِبُونَ وَ مِنْهُ یَطْلُبُ الرَّاغِبُونَ وَ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ وَ بِهِ یَعْتَصِمُ الْمُعْتَصِمُونَ وَ یَثِقُ الْوَاثِقُون وَ یَلْتَجِئُ الْمُلْتَجِئُونَ وَ هُمْ حَسْبُهُمْ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ.
ص: 327
دارای غار بود. پایان. در قرآن، ادامه این کلام خداوند که فرموده است: «یَسمَعونَ بها قُل ادعوا شرکاءَکم ثُمَّ کیدونِ فلا تَنتظرونَ إنَّ ولیّی اللهُ...»،(1){...یا
گوشهایی دارند که با آن بشنوند؟ بگو: شریکان خود را بخوانید سپس در باره من حیله به کار برید و مرا مهلت مدهید. بی تردید، سرور من آن خدایی است که...}، یا خود حضرت آن را نیاورده است، یا اینکه نویسندگان آن را انداختهاند و بعید نیست که قرائت آن، بهتر باشد؛ همین طور کلام او که فرموده است: «الله لا إله إلا هو ربُّ العرش العظیم»،(2){خدای
یکتا که هیچ خدایی جز او نیست، پروردگار عرشِ بزرگ است.}
روایت71.
المهج:(3) حارث بن عمیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که حضرت از پدرش و او از جدش و او از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، که درود خدا بر او و بر فرزندان پاک و پاکیزه و گرامی او و سلام فراوان بر آنان باد، نقل کرده است که فرمود: رسول خدا، که درود خدا بر او و بر خانواده او باد، این دعا را به من آموخت و دستور داد آن را در هر ساعت برای هر سختی و آسانی نگاه دارم و آن را به جانشین بعد از خود بیاموزم؛ و دستور داد در طول عمرم از آن جدا نشوم تا اینکه خدای عزّوجلّ را با این دعا دیدار نمایم؛ و به من فرمود: هنگام صبح کردن و شام کردن این دعا را میخوانی که این گنجی از گنجهای عرش است. گفتم: چه بگویم؟ فرمود: این دعایی را که الان بعد از توضیح ثواب آن میگویم، بگو.
وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله فارغ گشت، اُبیّ بن کعب گفت: ای رسول خدا، برای کسی که با این دعا، دعا نماید چه پاداش و ثوابی خواهد بود؟ به او فرمود: ای اُبیّ بن کعب انصاری، آرام باش که سخن علما درباره آنچه برای صاحب این دعا در نزد خدای عزّوجلّ است، به پایان نمیرسد. اُبیّ بن کعب گفت: پدر و مادرم فدای تو باد، برای ما روشن ساز و بگو ثواب این دعا چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله خندید و فرمود: به درستی که آدمیزاد نسبت به چیزی که از آن منع شود، حریص میشود؛ به زودی بخشی از ثواب این دعا را برایت خواهم گفت.
امّا صاحب این دعا در هنگامی که خدای عزّوجلّ را می خواند، نیکی از فرق سر او از طبقه های آسمان تا زمین بر او فرو میریزد و خدای عزّوجلّ بر او آرامش فرو میفرستد و رحمت خدا او را فرا میگیرد
ص: 330
احْتَرَزْتُ بِاللَّهِ وَ احْتَرَسْتُ بِاللَّهِ وَ لَجَأْتُ إِلَی اللَّهِ وَ اسْتَجَرْتُ بِاللَّهِ وَ اسْتَعَنْتُ بِاللَّهِ وَ امْتَنَعْتُ بِاللَّهِ وَ اعْتَزَزْتُ بِاللَّهِ وَ قَهَرْتُ بِاللَّهِ وَ غَلَبْتُ بِاللَّهِ وَ اعْتَمَدْتُ عَلَی اللَّهِ وَ اسْتَتَرْتُ بِاللَّهِ وَ حُفِظْتُ بِاللَّهِ وَ اسْتَحْفَظْتُ بِاللَّهِ خَیْرِ الْحَافِظِینَ وَ تَکَهَّفْتُ بِاللَّهِ وَ حُطْتُ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ إِخْوَانِی وَ کُلَّ مَنْ یَعْنِینِی أَمْرُهُ بِاللَّهِ الْحَافِظِ اللَّطِیفِ وَ اکْتَلَأْتُ بِاللَّهِ وَ صَحِبْتُ حَافِظَ الصَّاحِبَیْنِ وَ حَافِظَ الْأَصْحَابِ الْحَافِظِینَ وَ فَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ وَ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِی مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ نَجَا مِنْ کُلِّ خَوْفٍ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ وَ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ- وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ وَ تَقُولُ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ تَقُولُ وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ- سَواءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها- إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ- وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدی لا یَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ- أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ- إِنَّا جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدی فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً- فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسی قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلی وَ أَلْقِ ما فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما
ص: 328
و برای این دعا، پایانی جز عرش پروردگار جهانیان نیست، و برای آن، نوایی در پیرامون عرش همچون آواز زنبور عسل است که خداوند عزّوجلّ به خواننده این دعا نگاه میکند.
و هر کس سه بار با این دعا، دعا نماید، از خداوند، که اسمش عزیز و بزرگوار باد، چیزی از خیر در دنیا و آخرت درخواست نمیکند، جز اینکه خداوند خواسته او را با این دعا به او میدهد و آن را به آدمیزاد میبخشد، و خداوند عزّوجلّ او را از عذاب قبر نجات میدهد، و خداوند عزّوجلّ تنگی سینه را از او دور میکند، پس وقتی که روز قیامت شود، خدای عزّوجلّ دستور میدهد، در مورد او با بزرگواری تمام رفتار کنند؛ و خداوند مبارک و والامرتبه میفرماید: ای بنده من، در هر جایی از بهشت خواستی، قرار بگیر، و این علاوه بر افزودنیها و کرامتهایی است که برای او نزد خداوند عزّوجلّ خواهد بود، چیزهایی که نه چشمی تاکنون دیده و نه گوشی شنیده است، و نه به ذهن آفریدگان رسیده، و نه بر زبان توصیف کنندگان جاری شده است.
بعد از این سلمان فارسی - که رحمت خدا بر او باد - گفت: خدا مرا فدای شما کند، از ثواب این دعا بیشتر برایمان بگو. پیامبر، که درود خدا بر او و خاندان پاک او باد و سلام کامل بر آنان باد، فرمود: ای اباعبدالله، سوگند به کسی که مرا به پیامبری برانگیخت، اگر این دعا برای دیوانهای خوانده شود، در همان لحظه از دیوانگی بهبود مییابد، و اگر با این نزد زنی که زاییدن برایش دشوار شده است، دعا شود، خداوند بیرون آمدن نوزاد او را از بر هم زدن چشم، سریعتر میگرداند.
آری ای سلمان، سوگند به کسی که به حق مرا برای پیامبری برانگیخت، هیچ بندهای نیست که با این دعا، چهل شب از شبهای جمعه به طور خالصانه خدای عزّوجلّ را دعا کند، جز اینکه خداوند برای او آنچه را بین او و آدمیان است، و آنچه را بین او و پروردگارش است، میآمرزد؛ و سوگند به کسی که به حق مرا برانگیخته است، ای سلمان، هیچ کس نیست که با این دعا خدای عزّوجلّ را دعا نماید، جز اینکه خداوند غصهها و اندوهها و بیمارهای دنیا را از دل او بیرون میکند.
آری ای سلمان، هر کس با این دعا خدای عزّوجلّ را دعا نماید، چه نیکو دعا نماید و چه نیکو نباشد، سپس بر بستر خود بخوابد، درحالی که ثواب آن را نیت کرده باشد، خداوند عزّوجلّ در برابر هر حرف از این دعا، هزار فرشته از فرشتگان والا مقام، که صورتشان نیکوتر از خورشید و ماه کامل باشد، برای او میگمارد.
ص: 331
صَنَعُوا کَیْدُ ساحِرٍ وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتی- أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ طسم تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ- قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْ ءٍ مُبِینٍ قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ فَأَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرِینَ- قالَ کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ- یا مُوسی لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ- اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ- یا مُوسی أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ- قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ- وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلی مُوسی وَ هارُونَ وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ وَ نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبِینَ- وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلی عَیْنِی إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی مَنْ یَکْفُلُهُ فَرَجَعْناکَ إِلی أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً- وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ- وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکِینٌ أَمِینٌ- إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (1).
تکهفت أی تحفظت و جعلت لنفسی و اتخذت ملجأ قال الفیروزآبادی الکهف کالبیت المنقور فی الجبل و الوزر و الملجأ و تکهف الجبل صار فیه
ص: 329
سلمان به حضرت عرض کرد: آیا خداوند عزّوجلّ با این دعا، این همه ثواب به بنده میدهد؟ پس فرمود: مردم را از آن باخبر نکن تا اینکه خبری بزرگتر از آنچه گفتم، به تو بگویم؛ پس سلمان گفت: ای رسول خدا، برای چه دستور میفرمایی آن را بپوشانم؟ فرمود: بیم دارم عمل (به دین) را رها کنند و فقط بر دعا تکیه کنند. سلمان گفت: آیا مرا از آن باخبر میکنی ای رسول خدا؟ فرمود: بلی، تو را از آن باخبر میکنم؛ هر کس با این دعا، دعا نماید و در زندگیاش گناهان کبیره مرتکب شده باشد، سپس در شب یا روزی بعد از اینکه با این دعا خداوند عزّوجلّ را دعا نموده باشد، بمیرد، شهید از دنیا رفته است، و اگر بدون اینکه توبه کند، بمیرد ای سلمان، خداوند با بزرگواری و گذشت خود، گناهان او را میآمرزد. و آن دعا این است، میگویی: [دعای یستشیر]
{به نام خداوند بخشنده مهربان، ستایش مخصوص خدایی است که هیچ خدایی جز او نیست، همان پادشاه حق آشکار تدبیر کننده بدون کمککار، و بدون اینکه با آفریدهای از بندگانش مشورت کند، آغازی که به وصف در نیاید، و آنکه پس از نابودی آفریدگان باقی است، پروردگاریاش بزرگ است، نور آسمانها و زمین است، و پدید آورنده آن دو و نوآفرین آنها است، بدون آنکه برای آن دو ستون آفریده باشد، پس زمینها را با میخهایش بر روی آب پابرجا نمود، سپس پروردگار ما در آسمانهای بلند، بالا رفت، خدای رحمان که بر عرش استیلا یافت؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین و آنچه میان آن دو و آنچه زیر خاک است، از آنِ اوست.
پس گواهی میدهم که به راستی تو خدایی هستی که بلند کننده کسی هستی که تو پست کرده باشی، و پست کننده کسی هستی که تو بالا برده باشی، و عزت دهندهای برای کسی که تو خوار کرده باشی، و خوار کنندهای برای کسی که تو عزت داده باشی، و بازدارندهای از آنچه تو بخشیدهای، و بخشندهای برای آنچه تو بازداشتهای، وجود ندارد؛ و تو خدایی هستی که هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، آن هنگام که نه آسمانی بنا شده بود، و نه زمینی گسترده شده، و نه آفتابی درخشان، و نه شبی تاریک، و نه روزی روشن، و نه دریایی ژرف، و نه کوهی استوار، و نه ستارهای سیر کننده، و نه ماه تابناک، و نه بادی وزان، و نه ابری بارنده، و نه برقی درخشنده، و نه جانی که دم زند، و نه پرندهای که بپرد، و نه آتشی که افروخته شود، و نه آبی که روان گردد، تو وجود داشتی.
تو قبل از هر چیز بودی، و هر چیز را تو هستی دادی، و بر هر چیز توانا گشتی، و همه چیز را نو آفریدی، و توانگر کردی و فقیر گرداندی، و میراندی و زنده کردی، و خنداندی و گریاندی، و بر عرش استیلا یافتی، پس مبارک گشتی ای خدا، و والا مرتبه گشتی.
تو خدایی هستی که جز تو هیچ خدایی نیست، تو آفریننده دانا هستی، فرمانت چیره، و دانشت در گذرنده، تدبیرت
ص: 332
کهوف انتهی و فی القرآن بعد قوله سبحانه یَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ (1) فإما أن یکون علیه السلام أسقطها أو الکتاب أسقطوها و لا یبعد کون قراءته أولی و کذا قوله لا إله إلا الله فی المصاحف اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ (2).
الْمُهَجُ (3)، [مُهَجُ الدَّعَوَاتِ] أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ غَالِبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی حَبِیبَةَ وَ خَلِیلُ بْنُ سَالِمٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ عُمَیْرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَی ذُرِّیَّتِهِ الطَّاهِرِینَ الطَّیِّبِینَ الْمُنْتَجَبِینَ وَ سَلَّمَ کَثِیراً قَالَ: عَلَّمَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ هَذَا الدُّعَاءَ وَ أَمَرَنِی أَنْ أَحْتَفِظَ بِهِ فِی کُلِّ سَاعَةٍ لِکُلِّ شِدَّةٍ وَ رَخَاءٍ وَ أَنْ أُعَلِّمَهُ خَلِیفَتِی مِنْ بَعْدِی وَ أَمَرَنِی أَنْ لَا أُفَارِقَهُ طُولَ عُمُرِی حَتَّی أَلْقَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ قَالَ لِی تَقُولُ حِینَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِی هَذَا الدُّعَاءَ فَإِنَّهُ کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ الْعَرْشِ قُلْتُ وَ مَا أَقُولُ قَالَ قُلْ هَذَا الدُّعَاءَ الَّذِی أَنَا ذَاکِرُهُ بَعْدَ تَفْسِیرِ ثَوَابِهِ فَلَمَّا فَرَغَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قَالَ لَهُ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ الْأَنْصَارِیُّ فَمَا لِمَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ مِنَ الْأَجْرِ وَ الثَّوَابِ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ اسْکُنْ یَا أُبَیَّ بْنَ کَعْبٍ الْأَنْصَارِیَّ فَمَا یَقْطَعُ مَنْطِقَ قَوْلِ الْعُلَمَاءِ عَمَّا لِصَاحِبِ هَذَا الدُّعَاءِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی بَیِّنْ لَنَا وَ حَدِّثْنَا مَا ثَوَابُ هَذَا الدُّعَاءِ فَضَحِکَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ إِنَّ ابْنَ آدَمَ یَحْرِصُ عَلَی مَا یُمْنَعُ سَأُخْبِرُکَ بِبَعْضِ ثَوَابِ هَذَا الدُّعَاءِ أَمَّا صَاحِبُهُ حِینَ یَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَتَنَاثَرُ عَلَیْهِ الْبِرُّ مِنْ مَفْرِقِ رَأْسِهِ مِنْ أَعْنَانِ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ یُنْزِلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ السَّکِینَةَ وَ تَغْشَاهُ الرَّحْمَةُ وَ لَا
ص: 330
عجیب، و وعدهات راستین، و حکمت عادلانه، و کلام تو هدایت، و وحی تو نور، و رحمت تو گسترده، و گذشت تو بزرگ، و فضل تو فراوان، و بخشش تو انبوه، و ریسمان تو محکم، و ممکن ساختن بر تو مهیّا، و پناهنده به تو شکست ناپذیر، و کیفر تو شدید، و مکر تو زیرکانه است، و مرجع هر شکایت، و حاضر در هر جمع، و پایان هر نیاز، و گشایش اندوه هر اندوهگین، و توانگری هر بینوا، و پناه هر گریخته، و امان هر بیمناک هستی.
پناهگاه ضعیفان، گنج فقیران، غمگشای غمزدگان، یاور نیکان، این است پروردگار ما که هیچ خدایی جز او نیست، هر کسی را که بر تو توکل کند، کفایت میکنی و تو پناه کسی که به درگاهت پناه آورد، و به سوی تو زاری کند، هستی.
نگهدارنده هر یک از بندگانت که به تو دست آویزد، و یاور کسی که از تو یاری جوید، هستی؛ گناهان هر کسی را که از تو آمرزش بخواهد، میآمرزی؛ مسلط بر همه گردنکشان، مهتر مهتران، بزرگ بزرگان، آقای آقایان، سرور سروران، فریادرس فریادخواهان، بازگشاینده غم غمدیدگان، اجابت کننده دعای درماندگان، شنواترین شنوندگان، بیناترین بینندگان، بهترین داوران، سریعترین حسابرسان، مهربانترین مهربانان، بهترین آمرزندگان، برآورده کننده نیازهای مؤمنان، فریادرس نیکان هستی.
تو خدایی هستی که جز تو پروردگار جهانیان، هیچ خدایی نیست؛ تو آفریدگار و من آفریده هستم؛ تو دارنده هستی و من به اختیار درآمده هستم، تو پروردگار هستی و من بنده هستم، تو روزی دهنده هستی و من روزی گیرنده هستم، تو دهنده هستی و من خواهنده هستم، تو بخشنده هستی و من بخل ورزنده هستم، تو توانمند هستی و من ناتوان هستم، تو با عزت هستی و من خوار هستم، تو بینیاز هستی و من نادار هستم، تو آقا هستی و من برده هستم، تو آمرزنده هستی و من گناهکار هستم، تو دانا هستی و من نادان هستم، تو بردبار هستی و من شتابکار هستم، تو بخشنده هستی و من رحمت شده هستم، تو عافیت بخش هستی و من گرفتار هستم، و تو اجابت کننده هستی و من درمانده هستم.
و من گواهی میدهم که تو خدایی هستی که جز تو هیچ خدایی وجود ندارد؛ تویی که بدون درخواست به بندگان عطا میکنی. و گواهی میدهم که تو خدای یگانه و تنها هستی و رستاخیز به سوی توست؛ و درود خدا بر محمد و خانواده پاک و وارسته او باد .
و گناهانم را بیامرز، و زشتیهایم را بر من بپوشان، و از پیشگاه تو برایم رحمت و روزی گسترده گشایش فرما، ای مهربانترین مهربانان، و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است، و خدا ما را بس است و خوب حمایتگری است،
ص: 333
یَکُونُ لِهَذَا الدُّعَاءِ مُنْتَهًی دُونَ عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِینَ لَهُ دَوِیٌّ حَوْلَ الْعَرْشِ کَدَوِیِّ النَّحْلِ یَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ مَنْ دَعَا بِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَا یَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْمُهُ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ سُؤْلَهُ بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ مَنَحَهُ إِیَّاهُ یَا ابْنَ آدَمَ وَ یُنَجِّیهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ یَصْرِفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ ضِیقَ الصَّدْرِ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وَافَی صَاحِبَ هَذَا الدُّعَاءِ عَلَی نَجِیبَةٍ مِنْ دُرَّةٍ بَیْضَاءَ فَیَقُومُ بَیْنَ یَدَیْ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ یَأْمُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِالْکَرَامَةِ کُلِّهَا وَ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَبْدِی تَبَوَّأْ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ تَشَاءُ مَعَ مَا لَهُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْمَزِیدِ وَ الْکَرَامَةِ مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَی قُلُوبِ الْمَخْلُوقِینَ وَ لَا أَلْسِنَةِ الْوَاصِفِینَ.: فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ زِدْنَا مِنْ ثَوَابِ هَذَا الدُّعَاءِ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ دُعِیَ بِهَذَا الدُّعَاءِ عَلَی مَجْنُونٍ لَأَفَاقَ مِنْ جُنُونِهِ مِنْ سَاعَتِهِ وَ لَوْ دُعِیَ بِهِ عِنْدَ امْرَأَةٍ قَدْ عَسُرَ عَلَیْهَا الْوَلَدُ لَسَهَّلَ اللَّهُ عَلَیْهَا خُرُوجَ وَلَدِهَا أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَیْنٍ نَعَمْ یَا سَلْمَانُ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً مَا مِنْ عَبْدٍ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَذَا الدُّعَاءِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً مِنْ لَیَالِی الْجُمَعِ خَالِصَةً إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مَا کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْآدَمِیِّینَ وَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَبِّهِ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ یَا سَلْمَانُ مَا مِنْ أَحَدٍ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَذَا الدُّعَاءِ إِلَّا أَخْرَجَ اللَّهُ عَنْ قَلْبِهِ غُمُومَ الدُّنْیَا وَ هُمُومَهَا وَ أَمْرَاضَها نَعَمْ یَا سَلْمَانُ مَنْ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَذَا الدُّعَاءِ أَحْسَنَهُ أَمْ لَمْ یُحْسِنْهُ ثُمَّ نَامَ فِی فِرَاشِهِ وَ هُوَ یَنْوِی رَجَاءَ ثَوَابِهِ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِکُلِّ حَرْفٍ مِنْ هَذَا الدُّعَاءِ أَلْفَ مَلَکٍ مِنَ الْکَرُوبِیِّینَ وُجُوهُهُمْ أَحْسَنُ مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ
ص: 331
و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.}(1)
توضیح
«لجّة الماء» با ضمه، یعنی بزرگی آن، و «بحر لجیٌّ» از همین قبیل کاربرد است. «الرّاسی»، یعنی استوار. «السکب»، یعنی ریزش. «الروح» هم به صورت مذکر و هم به صورت مؤنث میآید. «الاطراد»، یعنی روان بودن. «و إمکانک»، توانا گرداندن آفریدهها بر چیزی که میخواهی. جوهری گفته است: «مکّنه الله الأمر و أمکنه» از همین کاربرد و به همان معنی است. «عتید»، حاضر و آماده. «و مکرُک مَکید»، یعنی ساکن و استوار، که بر وزن فعیل از «مکد» به معنی ساکن شد، و «الماکد»، همان طور که فیروزآبادی گفته است، یعنی پایداری که بریده نمیگردد؛ یا اینکه بر وزن مفعل، اسم مکان از از «الکید» است، یعنی مکر تو جایگاه فریب بزرگ است؛ ولی اولی آشکارتر است.
فریب و مکر در مورد خداوند منزه، به گونه مَجاز است و منظور از آن، گرفتار کردن با نعمت بخشیدن و گرفتار کردن به کیفر به صورت ناگهانی است، همان گونه که بارها گفته شد و دانستی. «الملأ» با همزه، یعنی جماعت. «الغمّاء» با فتحه غین و تشدید میم و به صورت کشیده، یعنی اندوه؛ همچنین بر پوشاندن هلال ماه در شب اول توسط ابر اطلاق میشود. گفته میشود: «صمنا للغمّاء و للغمّی»، (به خاطر پوشیده بودن هلال به سبب ابر، روزه گرفتیم) با ضمه، و در دومی با فتحه خوانده میشود. «تنفیس الکرب»، یعنی گشودن آن.
روایت72.
البلد الامین: این دعایی با منزلت و گرانقدر است که امیرالمؤمنین علیه السلام و همین طور امامان علیهم السلام آن را در دنباله نماز صبح و در امور مهم میخواندند، و هر کس آن را روز جمعه قبل از نماز - جمعه - بخواند، خداوند گناهان او را، هر چند به اندازه میان آسمان و زمین باشد، میآمرزد و بدون حساب وارد بهشت میگردد و در کنار پیامبران علیهم السلام خواهد بود. هر کس آن را بنویسد و با خود حمل کند، از هر بدی در امان خواهد بود. خلاصه اینکه ارزش آن قابل شمارش و مشخص کردن نیست. آن دعا این است:
{خدایا، ای دریابنده گریختگان، و ای پناه بیمناکان، و ای فریادرس فریادخواهان، از تو درخواست میکنم. خدایا، از تو به درجات شکوه عرشت، و رحمت بینهایت کتابت، و به اسم با عظمت و بزرگ و بزرگتر و پاک و پاکیزه و آراسته و مبارکت درخواست میکنم. و اگر آن چه درخت در زمین است قلم باشد و دریا را هفت دریای دیگر به آن اضافه شود، سخنان خدا پایان نپذیرد. قطعاً خداست که شکست ناپذیر حکیم است. ای خدا - ده مرتبه - ای پروردگار - ده مرتبه - ای سرور، ای نهایت آرزو، ای او، ای او، ای کسی که هیچ کسی جز او نمیداند او کیست، و جز او کسی نمیداند که او چگونه است؛ ای دارای شکوه و بزرگواری، و بخشش و نعمت
ص: 334
فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ أَ یُعْطِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا الْعَبْدَ بِهَذَا الدُّعَاءِ کُلَّ هَذَا الثَّوَابِ فَقَالَ لَا تُخْبِرَنَّ بِهِ النَّاسَ حَتَّی أُخْبِرَکَ بِأَعْظَمَ مِمَّا أَخْبَرْتُکَ بِهِ فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ تَأْمُرُنِی بِکِتْمَانِ ذَلِکَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَخْشَی أَنْ یَدَعُوا الْعَمَلَ وَ یَتَّکِلُوا عَلَی الدُّعَاءِ فَقَالَ سَلْمَانُ أَخْبِرْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ نَعَمْ أُخْبِرُکَ بِهِ یَا سَلْمَانُ إِنَّهُ مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ کَانَ فِی حَیَاتِهِ قَدِ ارْتَکَبَ الْکَبَائِرَ ثُمَّ مَاتَ مِنْ لَیْلَتِهِ أَوْ مِنْ یَوْمِهِ بَعْدَ مَا دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَذَا الدُّعَاءِ مَاتَ شَهِیداً وَ إِنْ مَاتَ یَا سُلَیْمَانُ عَلَی غَیْرِ تَوْبَةٍ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ بِکَرَمِهِ وَ عَفْوِهِ وَ هُوَ هَذَا الدُّعَاءُ تَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبِینُ الْمُدَبِّرُ بِلَا وَزِیرٍ وَ لَا خَلْقٍ مِنْ عِبَادِهِ یَسْتَشِیرُ الْأَوَّلُ غَیْرُ مَوْصُوفٍ وَ الْبَاقِی بَعْدَ فَنَاءِ الْخَلْقِ الْعَظِیمُ الرُّبُوبِیَّةِ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ فَاطِرُهُمَا وَ مُبْتَدِعُهُمَا بِغَیْرِ عَمَدٍ خَلَقَهُمَا فَاسْتَقَرَّتِ الْأَرَضُونَ بِأَوْتَادِهَا فَوْقَ الْمَاءِ ثُمَّ عَلَا رَبُّنَا فِی السَّماواتِ الْعُلی الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّری فَأَنَا أَشْهَدُ بِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا رَافِعَ لِمَا وَضَعْتَ وَ لَا وَاضِعَ لِمَا رَفَعْتَ وَ لَا مُعِزَّ لِمَنْ أَذْلَلْتَ وَ لَا مُذِلَّ لِمَنْ أَعْزَزْتَ وَ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ وَ لَا مُعْطِیَ لِمَا مَنَعْتَ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ کُنْتَ إِذْ لَمْ تَکُنْ سَمَاءٌ مَبْنِیَّةٌ وَ لَا أَرْضٌ مَدْحِیَّةٌ وَ لَا شَمْسٌ مُضِیئَةٌ وَ لَا لَیْلٌ مُظْلِمٌ وَ لَا نَهَارٌ مُضِی ءٌ وَ لَا بَحْرٌ لُجِّیٌّ وَ لَا جَبَلٌ رَاسٍ وَ لَا نَجْمٌ سَارٍ وَ لَا قَمَرٌ مُنِیرٌ وَ لَا رِیحٌ تَهُبُّ وَ لَا سَحَابٌ یَسْکُبُ وَ لَا بَرْقٌ یَلْمَعُ وَ لَا رُوحٌ یَتَنَفَّسُ وَ لَا طَائِرٌ یَطِیرُ وَ لَا نَارٌ تَتَوَقَّدُ وَ لَا مَاءٌ یَطَّرِدُ کُنْتَ قَبْلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ کَوَّنْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ قَدَرْتَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ وَ ابْتَدَعْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ أَغْنَیْتَ وَ أَفْقَرْتَ وَ أَمَتَّ وَ أَحْیَیْتَ وَ أَضْحَکْتَ وَ أَبْکَیْتَ وَ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَیْتَ فَتَبَارَکْتَ یَا اللَّهُ وَ تَعَالَیْتَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ أَمْرُکَ غَالِبٌ وَ عِلْمُکَ نَافِذٌ وَ کَیْدُکَ
ص: 332
، و دارای فرمانروایی زمین و آسمان، ای دارای عزت و بزرگی، و عظمت و اقتدار، ای زندهای که نمیمیرد.
ای کسی که والا گشت، پس چیره شد؛ ای کسی که دارا گشت، پس توانا شد؛ ای کسی که پرستیده شد، پس سپاسگزاری نمود؛ ای کسی که نافرمانی شد، پس پوشاند؛ ای کسی که به درون اشیا نفوذ کرد، پس دانست؛ ای کسی که فکرها به آن احاطه نیابند؛ ای روزی دهنده بشر؛ ای مقدر کننده تقدیرها؛ ای شمارنده تعداد دانههای باران؛ ای جاودانه استوار؛ ای بیرون آورنده گیاه؛ ای برآورنده نیازها؛ ای به سرانجام رساننده خواستهها؛ ای قرار دهنده برکتها؛ ای زنده کننده مردگان؛ ای بالا برنده درجهها؛ ای رحم کننده بر اشکها؛ ای نادیده انگارنده لغزشها؛ ای برطرف کننده سختیها؛ ای نور زمین و آسمانها.
ای همراه هر نا آشنا، ای حاضری که نهان نمیشود، ای مونس هر تنها، ای پناه هر رانده شده، ای رحم کننده بر کهنسال بزرگ، ای دستاویز بیمناک پناهنده شده، ای بینیاز کننده بینوای نادار، ای رهاننده زندانی اسیر، ای کسی که نیاز به تفسیر ندارد، ای کسی که نسبت به همه چیز آگاه است، ای کسی که بر هر چیزی توانا است .
ای والا مکان، ای استوار پایه، ای کسی که برایش بازگو کنندهای وجود ندارد، ای خوب یاری خواسته شده، ای نیکی کننده دیرینه، ای کسی که هر روز در کاری است، ای کسی که هیچ جایی از وجود او خالی نمیشود.
ای بخشندهترین بخشندگان، ای بزرگوارترین بزرگواران، ای شنواترین شنوندگان، ای بیناترین بینندگان، ای سریعترین حسابرسان، ای سرپرست مؤمنان، ای یاور اعتماد کنندگان، ای پشتیبان پناهندگان، ای فریادرس فریادخواهان، ای پناه پناهندگان، ای پروردگار پروردگاران، ای سبب ساز همه سببها، ای گشاینده درها، ای رهاننده گردنها، ای به وجود آورنده انسانها، ای گردآورنده امتها، ای دارای بخشندگی و بزرگواری.
ای تکیهگاه کسی که تکیهگاهی برایش وجود ندارد، ای پشتوانه کسی که پشتوانهای برایش وجود ندارد، ای عزت کسی که عزتی برایش وجود ندارد، ای نگهبان کسی که نگهبانی برایش وجود ندارد، ای فریادرس کسی که فریادرسی برایش وجود ندارد، ای - دارنده - آزمونهای نیکو، ای - دارنده - هدیههای فراوان، ای - دارنده - ستایشهای زیبا، ای بردباری که شتاب نمیکند، ای بخشندهای که بخل نمیورزد، ای نزدیکی که غافل نمیشود، ای همراه من در تنهایام، ای ذخیره من در سختیام، ای پناهگاه من در هنگامی که راههای گوناگون مرا رنجور سازد، و نزدیکان مرا خوار گردانند، و هر همراهی مرا رها گذارد.
ص: 335
غَرِیبٌ وَ وَعْدُکَ صَادِقٌ وَ حُکْمُکَ عَدْلٌ وَ کَلَامُکَ هُدًی وَ وَحْیُکَ نُورٌ وَ رَحْمَتُکَ وَاسِعَةٌ وَ عَفْوُکَ عَظِیمٌ وَ فَضْلُکَ کَثِیرٌ وَ عَطَاؤُکَ جَزِیلٌ وَ حَبْلُکَ مَتِینٌ وَ إِمْکَانُکَ عَتِیدٌ وَ جَارُکَ عَزِیزٌ وَ بَأْسُکَ شَدِیدٌ وَ مَکْرُکَ مَکِیدٌ [أَنْتَ یَا رَبِ] مَوْضِعُ کُلِّ شَکْوَی وَ حَاضِرُ کُلِّ مَلَإٍ وَ مُنْتَهَی کُلِّ حَاجَةٍ وَ فَرَجُ کُلِّ حَزِینٍ وَ غِنَی کُلِّ مِسْکِینٍ وَ حِصْنُ کُلِّ هَارِبٍ وَ أَمَانُ کُلِّ خَائِفٍ حِرْزُ الضُّعَفَاءِ کَنْزُ الْفُقَرَاءِ مُفَرِّجُ الْغَمَّاءِ مُعِینُ الصَّالِحِینَ ذَلِکَ اللَّهُ رَبُّنَا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ تَکْفِی مَنْ تَوَکَّلَ عَلَیْکَ وَ أَنْتَ جَارُ مَنْ لَاذَ بِکَ وَ تَضَرَّعَ إِلَیْکَ عِصْمَةُ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ مِنْ عِبَادِکَ نَاصِرُ مَنِ انْتَصَرَ بِکَ تَغْفِرُ الذُّنُوبَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَکَ جَبَّارُ الْجَبَابِرَةِ عَظِیمُ الْعُظَمَاءِ کَبِیرُ الْکُبَرَاءِ سَیِّدُ السَّادَاتِ مَوْلَی الْمَوَالِی صَرِیخُ الْمُسْتَصْرِخِینَ مُنَفِّسٌ عَنِ الْمَکْرُوبِینَ مُجِیبُ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ أَسْمَعُ السَّامِعِینَ أَبْصَرُ النَّاظِرِینَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ قَاضِی حَوَائِجِ الْمُؤْمِنِینَ مُغِیثُ الصَّالِحِینَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ أَنْتَ الْمَالِکُ وَ أَنَا الْمَمْلُوکُ وَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ وَ أَنْتَ الْمُعْطِی وَ أَنَا السَّائِلُ وَ أَنْتَ الْجَوَادُ وَ أَنَا الْبَخِیلُ وَ أَنْتَ الْقَوِیُّ وَ أَنَا الضَّعِیفُ وَ أَنْتَ الْعَزِیزُ وَ أَنَا الذَّلِیلُ وَ أَنْتَ الْغَنِیُّ وَ أَنَا الْفَقِیرُ وَ أَنْتَ السَّیِّدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ أَنْتَ الْغَافِرُ وَ أَنَا الْمُسِی ءُ وَ أَنْتَ الْعَالِمُ وَ أَنَا الْجَاهِلُ وَ أَنْتَ الْحَلِیمُ وَ أَنَا الْعَجُولُ وَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَا الْمَرْحُومُ وَ أَنْتَ الْمُعَافِی وَ أَنَا الْمُبْتَلَی وَ أَنْتَ الْمُجِیبُ وَ أَنَا الْمُضْطَرُّ وَ أَنَا أَشْهَدُ بِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمُعْطِی عِبَادَکَ بِلَا سُؤَالٍ وَ أَشْهَدُ بِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْفَرْدُ وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ اسْتُرْ عَلَیَّ عُیُوبِی وَ افْتَحْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ رِزْقاً وَاسِعاً یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ
ص: 333
ای امید من در تنگنا، ای تکیه گاه مورد اعتماد من، ای خدای ثابت شده و حقیقی من، ای پروردگار خانه آزاد، ای دلسوز، ای همراه، مرا در برابر آنچه توانش را دارم و آنچه که توانش را ندارم، کفایت کن، و مرا از دایره تنگ به سوی گشایش نزدیک خودت برهان، و مرا در برابر آنچه از کار دنیا و آخرتم اندوهگینم میسازد، کفایت کن، به خاطر رحمتی که داری، ای مهربانترین مهربانان.}(1)
توضیح
«بمعاقدِ العزِّ مِن عرشِک»، در النهایه گفته است: یعنی به ویژگیهایی که به خاطر آنها عرش سزاوار عزت شده است، و به جایگاههایی که این عزت از آنها نشأت گرفته؛ و معنای حقیقی آن، به شکوه عرشت است. «و منتهَی الرََّحمة مِن کتابک»، یعنی به حق آخرین مقدار رحمتی که در کتابت، یا در لوح، یا در قرآن ثابت گردانیدهای، از تو درخواست میکنم؛ و احتمال دارد «مِن» در آنجا، بیانی باشد. «و لو أنّ ما فی الأرض»، اگر درختان زمین قلم باشند، و دریاهای گسترده مرکب آن شوند، و هفت دریای دیگر مثل آن به کمک آن آیند، یا به آب آن افزوده گردند، و با آن قلمها و دریاها بنویسد، آن قلمها شکسته شده و آب دریاها به پایان میرسد، ولی کلمات خدا، یعنی دانشهای او، تقدیرات او، یا فضیلتهای حجتهای بزرگوار او علیهم السلام، به پایان نمیرسد.
«یا من علا»، یعنی با ذات برتری یافت؛ «فقهر»، یعنی بر آفریدگان با ایجاد کردن آنها از نیستی، یا با میراندن و عذاب کردن آنها، یا هر دو مورد. «یا من ملک»، یعنی آفریدگان را؛ «فقدر»، یعنی بر هر یک از آنها که اراده کند، توانا گشت. «فشکر»، یعنی به آنها ثواب داد.
«یا من بطن»، یعنی علم او در درون امور فرو رفته است؛ یا از حواس یا عقلها پوشیده مانده است. «فخبر»، یعنی باطن کارها را دانست، چرا که مجرد بودن، علت برای دانا بودن نسبت به هر چیز است؛ همچنان که در مورد کلام خدای منزه که فرموده است: «ألا یَعلمُ مَن خلَق و هو الّلطیفُ الخَبیر»،(2)
{آیا کسی که آفریده است نمی داند؟ با اینکه او خود ظریف آگاه است.} چنین گفته شده است.
«یا مُقدِّر القدر»، یعنی تقدیر، و هر اندازه گیری شده، یا توان آفریدگان. «القطر» با فتحه، جمع «القطره» است. «البائس»، بسیار نیازمند؛ و «العانی»، یعنی اسیر و زندانی و فروتن. «یا شدید الأرکان»، یعنی پایههای آفرینش او از آسمانها و عرشش؛ یا پایه فرمانروایی معنوی او؛ کنایه از واجب بودن بودن او و محال بودن پیدایش زوال و اختلال در فرمانرواییاش است .
«فالقُ الاصباح»، بیضاوی گفته است: یعنی شکافنده عمود روشن صبح از تاریکی شب، یا از
ص: 336
وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ (1).
لجة الماء بالضم معظمه و منه بَحْرٍ لُجِّیٍ و الراسی الثابت و السکب الصب و الروح یذکر و یؤنث و الاطراد الجریان و إمکانک أی إقدارک الخلق علی ما ترید قال الجوهری مکنه الله من الأمر و أمکنه منه بمعنی عتید أی حاضر مهیا و مکرک مکید أی مقیم ثابت فعیل من مکد بمعنی أقام و الماکد الدائم الذی لا ینقطع کما ذکره الفیروزآبادی أو مفعل اسم مکان من الکید أی مکرک محل للکید العظیم و الأول أظهر.
و الکید و المکر فیه سبحانه مجاز و المراد به استدراجه تعالی بالنعم و أخذه بالعقوبات بغتة کما عرفت مرارا و الملأ بالهمزة الجماعة و الغماء بفتح الغین و تشدید المیم ممدودا الغم و یطلق علی ستر السحاب الهلال فی اللیلة الأولی یقال صمنا للغماء و للغمی بالضم و الفتح فی الثانی و تنفیس الکرب تفریجه.
الْبَلَدُ الْأَمِینُ،: هَذَا الدُّعَاءُ رَفِیعُ الشَّأْنِ عَظِیمُ الْمَنْزِلَةِ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَدْعُو بِهِ عَقِیبَ الْفَجْرِ وَ فِی الْمُهِمَّاتِ وَ کَذَا الْأَئِمَّةُ علیهم السلام وَ مَنْ قَرَأَهُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ قَبْلَ الصَّلَاةِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ حَشْوَ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسَابٍ وَ کَانَ فِی جِوَارِ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام وَ مَنْ کَتَبَهُ وَ حَمَلَهُ کَانَ آمِناً مِنْ کُلِّ شَرٍّ وَ بِالْجُمْلَةِ فَفَضْلُهُ لَا یُحْصَی وَ لَا یُحَدُّ وَ هُوَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا مُدْرِکَ الْهَارِبِینَ وَ یَا مَلْجَأَ الْخَائِفِینَ وَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ وَ مُنْتَهَی الرَّحْمَةِ مِنْ کِتَابِکَ وَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الْکَبِیرِ الْأَکْبَرِ الطَّاهِرِ الْمُطَهَّرِ الْقُدُّوسِ الْمُبَارَکِ- وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ یَا اللَّهُ عَشْراً یَا رَبَّاهْ عَشْراً یَا مَوْلَاهْ یَا غَایَةَ رَغْبَتَاهْ یَا هُوَ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا یَعْلَمُ مَا هُوَ إِلَّا هُوَ وَ لَا کَیْفَ هُوَ إِلَّا هُوَ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ الْإِفْضَالِ وَ الْإِنْعَامِ
ص: 334
روشنی روز؛ یا شکافنده تاریکی صبحگاه، و آن عبارت است از تاریکی آخر شب که دنبال آن میرسد. «الاصباح» در اصل، مصدر «أصبح» است، یعنی وقتی که در صبح وارد شود، از این رو صبح نامیده شده است. اصباح با فتحه همزه خوانده شده است که جمع است. «النسم» با فتحه حروف، جمع «النسمة» و همان انسان است. «یا جامع الاُمم»، یعنی در قیامت.
جوهری گفته است: «العماد»، یعنی ساختمانهای بلند، و «عمدت الشیء»، یعنی آن را با ستون بر پا کردی. و گفته است: «السند»، یعنی چیزی که از کوه در مقابل توست و از بن کوه بالاتر رفته است، و «فلان سند»، یعنی تکیهگاه است. و گفته است: «الحرز»، یعنی جای مستحکم؛ و گفته است: «الحلقة» با سکون، یعنی سپر، و همین طور «حلقة الباب» و «حلقة القوم» نیز به کار میرود و جمع آن، «حلق» به صورت غیر قیاسی است، و اصمعی گفته است: «حلق» مانند «بدرة و بدر» خوانده میشود.
روایت73.
در دست نوشتههای شیخ محمد بن علی جبائی یافتم که نوشته بود: به خط شهید - که خدا روحش را پاک گرداند- چنین یافتم که: از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است که فرمود: هر کس این آیههای ششگانه را هر بامداد بخواند، خدای والا مرتبه او را از بدی کفایت میکند، هر چند خود را در هلاکتگاه بیندازد. آیهها عبارتند از:
بگو: «قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ(1)
* وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُو وَ إن یُرِدکَ بخَیرٍ فَلا رادَّ لِفَضلِه یُصیبُ به مَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ هوَ الغَفورُ الرَّحیمُ(2)
* وَ ما مِن دابّةٍ فی الأرضِ إلّا عَلی اللهِ رِزقُها وَ یَعلَمُ مُستقرَّها و مُستودَعَها کلٌّ فی کِتابٍ مُبینٍ(3)
* وَ کَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحمِلُ رِزقَهَا اللَّهُ یَرزُقُهَا و إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ(4) * ما یَفتَحِ اللهُ لِلنّاسِ مِن رَحمَةٍ فَلا مُمسِکَ لَها وَ ما یُمسِک فَلا مُرسِلَ لَه مِن بَعدِهِ و هوَ العَزیزُ الحَکیمُ(5)
* قُل أفَرَأیتُم ما تَدعونَ مِن دونِ اللهِ إن أرادَنیَ اللهُ بِضُرٍّ هَل هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أو أرادَنی بِرَحمةٍ هَل هُنَّ مُمسِکاتُ رَحمَتِهِ قُل حَسبیَ اللهُ عَلیهِ یَتَوَکَّلُ المُتَوَکِّلونَ(6) * حَسبیَ اللهُ لا إلهَ إلّا هُوَ عَلَیهِ تَوَکَّلتُ وَ هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیمِ»(7) {جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمی رسد؛ او سرپرست ماست، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند. و اگر خدا به تو زیانی برساند، آن را برطرف کننده ای جز او نیست، و اگر برای تو خیری بخواهد، بخشش او را ردّکننده ای نیست؛ آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد می رساند، و او آمرزنده مهربان است. و هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر [اینکه] روزیش بر عهده خداست، و [او] قرارگاه و محلّ مُردنش را می داند. همه [اینها] در کتابی روشن [ثبت] است. و چه بسیار جاندارانی که نمی توانند متحمّل روزی خود شوند. خداست که آنها و شما را روزی می دهد، و اوست شنوای دانا. هر رحمتی را که خدا برای مردم گشاید، بازدارنده ای برای آن نیست، و آنچه را که باز دارد، پس از [باز گرفتن] گشاینده ای ندارد، و اوست همان شکست ناپذیرِ سنجیده کار. هر رحمتی را که خدا برای مردم گشاید، بازدارنده ای برای آن نیست، و آنچه را که باز دارد، پس از [باز گرفتن] گشاینده ای ندارد، و اوست همان شکست ناپذیرِ سنجیده کار. بگو: [هان] چه تصور می کنید، اگر خدا بخواهد صدمه ای به من برساند، آیا آنچه را به جای خدا می خوانید، می توانند صدمه او را برطرف کنند یا اگر او رحمتی برای من اراده کند، آیا آنها می توانند رحمتش را بازدارند؟ بگو: خدا مرا بس است. اهل توکّل تنها بر او توکّل می کنند.} خدا مرا بس است. هیچ معبودی جز او نیست. بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است. در برابر نیرو و توان آنها، به بازدارندگی نیرو و توان خدا پناه میبرم؛ و از بدی رساندن آنچه آفریده شده است، به پروردگار سپیده توسل میجویم؛ و به آنچه خدا بخواهد، پناه میبرم؛ و هیچ توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست.
همچنین با خط او که از داود رقی نقل کرده است، نوشته بود: پیش امام صادق علیه السلام رفتم، به من فرمود: ای داود، آیا کلماتی به تو بیاموزم که اگر آنها را هر روز صبح و شام سه مرتبه بگویی، خداوند تو را از آنچه
ص: 337
یَا ذَا الْمُلْکِ وَ الْمَلَکُوتِ یَا ذَا الْعِزِّ وَ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ الْجَبَرُوتِ یَا حَیُّ لَا یَمُوتُ یَا مَنْ عَلَا فَقَهَرَ یَا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ یَا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ یَا مَنْ عُصِیَ فَسَتَرَ یَا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ یَا مَنْ لَا تُحِیطُ بِهِ الْفِکَرُ یَا رَازِقَ الْبَشَرِ یَا مُقَدِّرَ الْقَدَرِ یَا مُحْصِیَ قَطْرِ الْمَطَرِ یَا دَائِمَ الثَّبَاتِ یَا مُخْرِجَ النَّبَاتِ یَا قَاضِیَ الْحَاجَاتِ یَا مُنْجِحَ الطَّلِبَاتِ یَا جَاعِلَ الْبَرَکَاتِ یَا مُحْیِیَ الْأَمْوَاتِ یَا رَافِعَ الدَّرَجَاتِ یَا رَاحِمَ الْعَبَرَاتِ یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ یَا کَاشِفَ الْکُرُبَاتِ یَا نُورَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتِ یَا صَاحِبَ کُلِّ غَرِیبٍ یَا شَاهِداً لَا یَغِیبُ یَا مُونِسَ کُلِّ وَحِیدٍ یَا مَلْجَأَ کُلِّ طَرِیدٍ یَا رَاحِمَ الشَّیْخِ الْکَبِیرِ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِیرِ یَا مُغْنِیَ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ یَا فَاکَّ الْعَانِی الْأَسِیرِ یَا مَنْ لَا یَحْتَاجُ إِلَی التَّفْسِیرِ
یَا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ خَبِیرٌ یَا مَنْ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ یَا عَالِیَ الْمَکَانِ یَا شَدِیدَ الْأَرْکَانِ یَا مَنْ لَیْسَ لَهُ تَرْجُمَانٌ یَا نِعْمَ الْمُسْتَعَانُ یَا قَدِیمَ الْإِحْسَانِ یَا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ فِی شَأْنٍ یَا مَنْ لَا یَخْلُو مِنْهُ مَکَانٌ یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ یَا أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ یَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ یَا یَدَ الْوَاثِقِینَ یَا ظَهْرَ اللَّاجِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ یَا جَارَ الْمُسْتَجِیرِینَ یَا رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ یَا مُسَبِّبَ الْأَسْبَابِ وَ یَا مُفَتِّحَ الْأَبْوَابِ یَا مُعْتِقَ الرِّقَابِ یَا بَارِئَ النَّسَمِ یَا جَامِعَ الْأُمَمِ یَا ذَا الْجُودِ وَ الْکَرَمِ یَا عِمَادَ مَنْ لَا عِمَادَ لَهُ یَا سَنَدَ مَنْ لَا سَنَدَ لَهُ یَا عِزَّ مَنْ لَا عِزَّ لَهُ یَا حِرْزَ مَنْ لَا حِرْزَ لَهُ یَا غِیَاثَ مَنْ لَا غِیَاثَ لَهُ یَا حَسَنَ الْبَلَایَا یَا جَزِیلَ الْعَطَایَا یَا جَمِیلَ الثَّنَایَا یَا حَلِیماً لَا یَعْجَلُ یَا جَوَاداً لَا یَبْخَلُ یَا قَرِیباً لَا یَغْفُلُ یَا صَاحِبِی فِی وَحْدَتِی یَا عُدَّتِی فِی شِدَّتِی یَا کَهْفِی حِینَ تُعْیِینِی الْمَذَاهِبُ وَ تَخْذُلُنِی الْأَقَارِبُ وَ یُسْلِمُنِی کُلُّ صَاحِبٍ.
ص: 335
بیم داری، ایمنی دهد؟ گفتم: بلی، ای فرزند رسول خدا؛ فرمود: بگو: {در امان خدا و و امان فرستادگان او و امان محمد صلّی الله علیه و آله و امان جانشینان علیهم السلام صبح کردم؛ به نهان و آشکار آنها و حاضر و غایب آنها ایمان آوردم؛ و گواهی میدهم که آنان در علم خدا و طاعت او مانند محمد صلّی الله علیه و آله هستند، و سلام بر آنان باد.} داود گفته است: این دعا را نخواندم، جز اینکه به خواستهام رسیدم .
ص: 338
یَا رَجَائِی فِی الْمَضِیقِ یَا رُکْنِیَ الْوَثِیقَ یَا إِلَهِی بِالتَّحْقِیقِ یَا رَبَّ الْبَیْتِ الْعَتِیقِ یَا شَفِیقُ یَا رَفِیقُ اکْفِنِی مَا أُطِیقُ وَ مَا لَا أُطِیقُ وَ فُکَّنِی مِنْ حَلَقِ الْمَضِیقِ إِلَی فَرَجِکَ الْقَرِیبِ وَ اکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی وَ مَا لَمْ یُهِمَّنِی مِنْ أَمْرِ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
بمعاقد العز من عرشک قال فی النهایة أی بالخصال التی استحق بها العرش العز و بمواضع انعقادها منه و حقیقة معناه بعز عرشک انتهی و منتهی الرحمة من کتابک أی أسألک بحق نهایة رحمتک التی أثبتها فی کتابک أی اللوح أو القرآن و یحتمل أن تکون من بیانیة وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ أی لو کان شجر الأرض أقلاما و کان البحر المحیط مدادا و یمده سبعة أبحر مثله أی تزیده بمائها فکتب بتلک الأقلام و البحور انکسرت تلک الأقلام و نفد ماء البحور و ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ أی علومه أو تقدیراته أو فضائل حججه الکرام علیهم السلام.
یا من علا بالذات فقهر الخلائق بإیجادهم من العدم أو بإماتتهم و تعذیبهم أو الأعم یا من ملک الخلائق فقدر فصار قادرا علی کل ما یرید منهم فشکر أی أثابهم.
یا من بطن أی نفذ علما فی بواطن الأمور أو خفی عن الحواس أو العقول فخبر فعلم بواطن الأمور إذ التجرد علة للعلم بکل شی ء کما قیل فی قوله سبحانه أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ(2) یا مقدر القدر أی التقدیر و کل مقدور أو قدرة الخلائق و القطر بالفتح جمع القطرة و البائس الشدید الحاجة و العانی الأسیر و المحبوس و الخاضع یا شدید الأرکان أی أرکان خلقه من سماواته و عرشه و أرکان سلطنته المعنویة کنایة عن وجوب وجوده و امتناع طریان الزوال و الاختلال فی ملکه. فالِقُ الْإِصْباحِ قال البیضاوی أی شاق عمود الصبح عن ظلمة اللیل أو عن
ص: 336
باب چهل و ششم : دعاهای ساعات
بدان
که شیخ بزرگوار، ابو جعفر طوسی - که رحمت خدا بر او باد - در مصباح المتهجد، هر روز را به دوازده ساعت تقسیم کرده و هر یک از آنها را به یکی از امامان پاک، که درود خدا بر همه آنان باد، اختصاص داده است، و برای آن ساعت، دعای مناسب آن را ذکر نموده است، و سیّد ابن الباقی - که رحمت خدا بر او باد - و همین طور کفعمی در البلد الامین و جنة الامان، از او پیروی کردهاند. ولی کفعمی دعای دیگری را به آن افزوده است و من سند این دعاها را ندیدم و در مورد آن، به آنان، که خدا به آنان نیکی رساند، اعتماد کردم؛ از این رو در همه بخشها، نخستین دعا از المتهجد است و افزودههایی از دیگران در آن وجود دارد که به آن اشاره خواهیم کرد، و دومین دعا اختصاص به کفعمی دارد.
روایات
روایت1.
المتهجد و غیره: ساعت اول: از سپیده دم تا طلوع خورشید، برای علی علیه السلام
{خدایا، ای پروردگار زیبایی و بزرگی و بزرگمنشی و فرمانروایی، نیرومندی را به هرگونه که خواستی نمایاندی و به شناساندن خودت بر بندگانت منّت نهادی، و با اقتدار خودت بر آن ها چیرگی یافتی، و سپاس نعمتت را به آنان آموختی؛ خدایا، پس به حق ولیّات علی امیرالمؤمنین، آن پسندیده برای دین، و دانای به قانون، و راههای تقوا، پیشوای پرهیزکاران، بر محمد و خاندانش در میان پیشینیان و پسینیان درود فرست، و او را پیشاپیش خواسته هایم پیش می اندازم - و درخواست میکنم - که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و با من چنین و چنان کنی.}(1)
الکفعمی(2)
و السیّد: {او را پیشاپیش خواستههایم و رویآوردنم به سوی تو قرار میدهم و - از تو درخواست میکنم - که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و انتقام مرا از
ص: 339
بیاض النهار أو شاق ظلمة الإصباح و هو الغبش الذی یلیه و الإصباح فی الأصل مصدر أصبح إذا دخل فی الصبح فسمی به الصبح و قرئ بفتح الهمزة علی الجمع و النسم بالتحریک جمع النسمة و هو الإنسان یا جامع الأمم أی فی القیامة.
و قال الجوهری العماد الأبنیة الرفیعة و عمدت الشی ء أی أقمته بعماد و قال السند ما قابلک من الجبل و علا عن السفح و فلان سند أی معتمد و قال الحرز الموضع الحصین و قال الحلقة بالتسکین الدرع و کذلک حلقة الباب و حلقة القوم و الجمع الحلقة علی غیر قیاس و قال الأصمعی حلق کبدرة و بدر.
وَجَدْتُ بِخَطِّ الشَّیْخِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْجُبَاعِیِّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ وَجَدْتُ بِخَطِّ الشَّهِیدِ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ رُوِیَ عَنْ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَاتِ السِّتَّ فِی کُلِّ غَدَاةٍ کَفَاهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ لَوْ أَلْقَی نَفْسَهُ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَ هِیَ قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ- وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ- وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ- وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ- ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ- قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ- حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ أَمْتَنِعُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ مِنْ حَوْلِهِمْ وَ قُوَّتِهِمْ وَ أَسْتَشْفِعُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ أَعُوذُ بِمَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.
وَ بِخَطِّهِ أَیْضاً عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لِی یَا دَاوُدُ أَ لَا أُعَلِّمُکَ کَلِمَاتٍ إِنْ أَنْتَ قُلْتَهُنَّ کُلَّ یَوْمٍ صَبَاحاً وَ مَسَاءً ثَلَاثَ مَرَّاتٍ آمَنَکَ اللَّهُ
ص: 337
کسی که به من ظلم کرده و ستم روا داشته است، بستانی؛ و مرا در برابر کسی که قصد بدی یا ستم به من را دارد، کفایت نمایی؛ ای یاریگر مظلوم مورد ستم واقع شده، ای دارنده خشم بزرگ، ای سخت انتقام گیرنده، به راستی که تو بر هر چیزی توانایی، - و از تو درخواست میکنم که - بر من چنین و چنان کنی.}
الکفعمی(1):
دعای دیگر برای این ساعت:{ خدایا، ای پروردگار تاریکی و نور؛ و سپیده و شفق؛ و شب، و آنچه را که در خود گرد آورد؛ و ماه، آن هنگام که تمام فروزان شود؛ آفریننده انسان از خونی بسته شده؛ با آفرینش بی مثال خویش، نیروی خود را آشکار ساخته ای؛ و بندگانت را به جهت عبادتی که تکلیفشان کرده ای، آفریده ای؛ و به بزرگواری بخشندگی خویش به راههای طاعتت هدایتشان نموده ای؛ و با تسلط و قدرت بزرگ خود در ملکوت خویش یگانه مانده ای؛ و با نیکیهای دیرینه خود به آفریدگانت مهر ورزیده ای؛ و خویش را با بخششهای بزرگ به آفریدگانت شناسانده ای.
ای کسی که هر کس در آسمان ها و زمین است، از او درخواست میکند، و هر زمان، او در کاری است؛ خدایا، به محمد آخرین پیامبران، همان کسی که روح را بر قلب او فرود آوردی، تا به زبان عربی روشن از بیم دهندگان باشد، و به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، پسر عموی رسول خدا، و همسر بتول بزرگوار، همان کسی که دوستیاش را بر آفریدگان واجب نمودی؛ و هر جا بود حق نیز با او بود، - از تو درخواست می کنم - که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، که من ایشان را دستاویز خود، و در پیشاپیش خود و مقابل نیاز هایم قرار داده ام، و گناهم را بیامرزی، و دلم را پاک سازی، و عیبم را بپوشانی، و سختی مرا برطرف کنی، و مرا به آرزویم در زمینه طاعت و عبادت خود برسانی، و نیازهای دنیا و آخرتم را برآورده سازی، ای مهربان ترین مهربانان.}
المتهجد و غیره: ساعت دوم: از طلوع آفتاب تا رفتن سرخی خورشید برای امام حسن علیه السلام
{خدایا، لباس زیبایی ات را در بزرگ ترین نیرویت به خود پوشیدی، و نورت در نورانی ترین روشنایی ات خالص شد، و دانشت از پرده ات سرازیر گشت، و در آن، باورمندان به تو را از روی بخششت آفریدی، پس در بزرگمنشی ات برتری کامل یافتی،
ص: 340
مِمَّا تَخَافُ قُلْتُ نَعَمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ قُلْ أَصْبَحْتُ بِذِمَّةِ اللَّهِ وَ ذِمَمِ رُسُلِهِ وَ ذِمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ ذِمَمِ الْأَوْصِیَاءِ علیهم السلام آمَنْتُ بِسِرِّهِمْ وَ عَلَانِیَتِهِمْ وَ شَاهِدِهِمْ وَ غَائِبِهِمْ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُمْ فِی عِلْمِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ کَمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِمْ قَالَ دَاوُدُ فَمَا دَعَوْتُ إِلَّا فَلَجْتُ عَلَی حَاجَتِی.
ص: 338
منتت در آن بر اهل طاعتت بزرگ گشت،
پس با منّتی که بر آنان نهادی، بر اهل آسما نهایت مباهات نمودی؛ خدایا، پس به حقی که حسن بن علی بر تو دارد، از تو درخواست میکنم، و به واسطه او به درگاهت دادخواهی می جویم، و او را پیشاپیش خواسته هایم پیش می اندازم، - و از تو درخواست میکنم - که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و با من چنین و چنان کنی.}(1)
الکفعمی(2)
و السیّد:{او را پیشاپیش خواستههایم و رویآوردنم به سوی تو قرار میدهم و - از تو درخواست میکنم - که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و مرا به واسطه او بر طاعت و خشنودی خودت یاری نمایی، و بهترین چیزی را که بر هر یک از دوستدارانت و دوستداران او در آن ساعت رساندهای، به من برسانی، ای دارنده نعمتی که تمام نمیشود، ای دارنده نعمتهایی که به شمارش در نمیآید، ای بزرگوار، ای بزرگوار، ای بزرگوار، و - از تو درخواست میکنم که - در مورد من چنین و چنان کنی.}(3)
الکفعمی: دعای دیگر برای این ساعت: {خدایا، ای آفریدگار آسمان ها و زمین، ای صاحب اختیار گشودن و بستن، ای تدبیر کننده محکم کردن و گسستن، و ای کسی که وقتی درماندهای او را بخواند، اجابت میکند و گرفتاری را برطرف می گرداند و بندگانش را جانشینان زمین قرار می دهد؛ ای صاحب اختیار، ای مقتدر، ای یگانه، ای چیرهگر، ای شکست ناپذیر، ای آمرزنده، ای کسی که چشمها او را درنمی یابند و اوست که دیدگان را درمی یابد، ای کسی که نبخشیدنش از روی ترس از فقر، و تنگ گرفتن در روزیاش، از روی بیم از تنگدستی نیست، ای بزرگوار، ای فراوان روزی دهنده، ای شروع کننده به نعمت پیش از سزاواری، ای کسی که به هر کس از بندگانش که خواهد، آن روح [فرشته] را به فرمان خویش می فرستد، تا [مردم را] از روز ملاقات [با خدا] بترساند، نعمت تو بر من بسی بزرگ بوده، و سپاس من در کنار آن بسیار کوچک است، و بی نیازی تو بر من پیوسته ادامه داشته، و نیاز من به تو بس بزرگ است؛ ای دانای نهان و آشکارم، ای کسی که جز او کسی نمیتواند پریشانیام را بزداید، از تو میخواهم که بر محمد، آن فرستاده برگزیده، و حجت تو بر نیکان و گناهکاران، و بر خاندان پاکیزه و برگزیده او درود فرستی، و به آنکه درونش از علم و دانش سرشار است، به امام پاک حسن، کشته شده با سم، به درگاهت توسل میجویم، که به راستی آنان را به درگاه تو شفیع آورده ام، و آنان را در پیش
ص: 341
أن الشیخ الجلیل أبا جعفر الطوسی رحمه الله فی مصباح المتهجد قسم الیوم باثنتی عشرة ساعة و نسب کلا منها إلی إمام من الأئمة الطاهرین صلوات الله علیهم أجمعین و ذکر لها دعاء مناسبا لها و اقتفی السید ابن الباقی رحمه الله أثره و کذا الکفعمی فی البلد الأمین و جنة الأمان لکن زاد الکفعمی دعاء آخر و لم أر سند هذه الأدعیة و اعتمدت فی ذلک علیهم أحسن الله إلیهم فالدعاء الأول فی کل من الفصول من المتهجد و فیه زیادة من غیره نشیر إلیه و الثانی مخصوص بالکفعمی.
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: السَّاعَةُ الْأُولَی مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ لِعَلِیٍّ علیه السلام اللَّهُمَّ رَبَّ الْبَهَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ الْکِبْرِیَاءِ وَ السُّلْطَانِ أَظْهَرْتَ الْقُدْرَةَ کَیْفَ شِئْتَ وَ مَنَنْتَ عَلَی عِبَادِکَ بِمَعْرِفَتِکَ وَ تَسَلَّطْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَرُوتِکَ وَ عَلَّمْتَهُمْ شُکْرَ نِعْمَتِکَ اللَّهُمَّ فَبِحَقِّ وَلِیِّکَ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ الْمُرْتَضَی لِلدِّینِ وَ الْعَالِمِ بِالْحُکْمِ وَ مَجَارِی التُّقَی إِمَامِ الْمُتَّقِینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ أُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(1)
الْکَفْعَمِیُ (2) وَ السَّیِّدُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَنْتَقِمَ لِی
ص: 339
خود و پیشاپیش خواستههایم قرار داده ام، پس از تو میخواهم که بر دانش من از نزد خود بیفزایی، و به من حکمت ببخشی، و کاستی هایم را جبران کنی، و سینه ام را به تقوی گشاده گردانی، و آنگاه که اثرم از دنیا بریده شود، به من رحم آوری، و آنگاه که یادم فراموش گردد، مرا یاد آوری، به رحمت خودت، ای مهربان ترین مهربانان.}(1)
المتهجد و غیره: ساعت سوم: از رفتن ستون عمودی نور خورشید تا بالا آمدن روز، برای امام حسین علیه السلام
{ای کسی که همه جا را پوشاند، پس دیده ای او را نبیند، ای کسی که خود را بزرگ دانست، پس دل ها به حقیقتش راه نیابند، ای نیک منّت گزار، ای نیک گذشت کننده، ای نیک بخشایشگر، ای بخشنده، ای بزرگوار، ای کسی که چیزی از آفریدگانش به او شباهت ندارد، ای کسی که با اولیائش، آن هنگام که آنان را برای دینش پسندید، بر بندگانش منّت نهاد، و به وسیله آنان بندگانش را ادب آموخت، و آنان را از روی منّت از جانب خود، بر بندگانش حجّت قرار داد، از تو به حق حسین بن علی، آن فرزندزاده پیامبر، آن پیرو خشنودی ات و خیرخواه در دینت، و راهنمای بر هستی ات، درخواست میکنم؛ از تو به حق او درخواست میکنم و او را پیشاپیش خواسته هایم پیش می اندازم - و از تو درخواست میکنم - که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و در مورد من چنین و چنان کنی.}(2)
الکفعمی(3)
و السیّد:{او را پیشاپیش خواستههایم و رویآوردنم به سوی تو قرار میدهم و - از تو درخواست میکنم - که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و مرا به واسطه او بر طاعت و کارهای خوب، و هر چیزی که تو را از من خشنود، و مرا به تو نزدیک مینماید، یاری نمایی، ای دارنده شکوه و بزرگواری، و بخشش و نعمت رسانی، ای بسیار بخشنده، ای بزرگوار، و - از تو درخواست میکنم که - در مورد من چنین و چنان کنی.}(4)
الکفعمی: دعای دیگر برای این ساعت:{خدایا، ای پروردگار همه پروردگاران - ظاهری - ای سبب ساز همه سبب ها، ای صاحب اختیار انسان ها، ای تسخیر کننده ابر ها، ای آسان کننده مشکل ها، ای بردبار، ای توبه پذیر، ای بزرگوار، ای بسیار بخشنده، ای گشاینده در ها، ای کسی که هرجا صدایت زنند جواب گویی، ای کسی که برایش پردهدار و دربانی وجود ندارد، ای کسی که برای گنجینههایش قفل و دری وجود ندارد، ای کسی که پردهای بر رویش کشیده
ص: 342
مِمَّنْ ظَلَمَنِی وَ بَغَی عَلَیَّ وَ اکْفِنِی مَئُونَةَ مَنْ یُرِیدُنِی بِسُوءٍ أَوْ ظُلْمٍ یَا نَاصِرَ الْمَظْلُومِ الْمَبْغِیِّ عَلَیْهِ یَا عَظِیمَ الْبَطْشِ یَا شَدِیدَ الِانْتِقَامِ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(1).
الْکَفْعَمِیُ (2): دُعَاءٌ آخَرُ لِهَذِهِ السَّاعَةِ- اللَّهُمَّ رَبَّ الظَّلَامِ وَ الْفَلَقِ وَ الْفَجْرِ وَ الشَّفَقِ وَ اللَّیْلِ وَ ما وَسَقَ وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ خَالِقَ الْإِنْسَانِ مِنْ عَلَقٍ أَظْهَرْتَ قُدْرَتَکَ بِبَدِیعِ صَنْعَتِکَ وَ خَلَقْتَ عِبَادَکَ لِمَا کَلَّفْتَهُمْ مِنْ عِبَادَتِکَ وَ هَدَیْتَهُمْ بِکَرَمِ فَضْلِکَ إِلَی سَبِیلِ طَاعَتِکَ وَ تَفَرَّدْتَ فِی مَلَکُوتِکَ بِعَظِیمِ السُّلْطَانِ وَ تَوَدَّدْتَ إِلَی خَلْقِکَ بِقَدِیمِ الْإِحْسَانِ وَ تَعَرَّفْتَ إِلَی بَرِیَّتِکَ بِجَسِیمِ الِامْتِنَانِ یَا مَنْ یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ بِمُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ الَّذِی نَزَّلْتَ الرُّوحَ عَلَی قَلْبِهِ لِیَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسانٍ عَرَبِیٍ وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ابْنِ عَمِّ الرَّسُولِ وَ بَعْلِ الْکَرِیمَةِ الْبَتُولِ الَّذِی فَرَضْتَ وَلَایَتَهُ عَلَی الْخَلْقِ وَ کَانَ یَدُورُ حَیْثُ دَارَ الْحَقُّ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَقَدْ جَعَلْتُهُمْ وَسِیلَتِی وَ قَدَّمْتُهُمْ أَمَامِی وَ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تَغْفِرَ ذَنْبِی وَ تُطَهِّرَ قَلْبِی وَ تَسْتُرَ عَیْبِی وَ تُفَرِّجَ کَرْبِی وَ تُبَلِّغَنِی مِنْ طَاعَتِکَ وَ عِبَادَتِکَ غَایَةَ أَمَلِی وَ تَقْضِیَ لِی حَوَائِجَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: السَّاعَةُ الثَّانِیَةُ مِنْ طُلُوعِ الشَّمْسِ إِلَی ذَهَابِ الْحُمْرَةِ- لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام.
اللَّهُمَّ لَبِسْتَ بَهَاءَکَ فِی أَعْظَمِ قُدْرَتِکَ وَ صَفَا نُورُکَ فِی أَنْوَارِ ضَوْئِکَ وَ فَاضَ عِلْمُکَ فِی حِجَابِکَ وَ خَلَقْتَ فِیهِ أَهْلَ الثِّقَةِ بِکَ عِنْدَ جُودِکَ فَتَعَالَیْتَ فِی کِبْرِیَائِکَ عُلُوّاً عَظُمَتْ
ص: 340
نشده، و میان او و دیگران حجابی نیست، ای کسی که هر کس را بخواهد بیحساب روزی میدهد، ای آمرزنده گناه، و پذیرنده توبه، و سخت کیفر. بگو او خدا، پروردگار من است، هیچ خدایی جز او وجود ندارد، بر او توکل کردم و بازگشتم به سوی اوست.
خدایا، امید جز از بخشش تو بریده گشته، و آرزو جز از بزرگواری تو به نومیدی گراییده است، پس به فرستاده ات محمد صلی الله علیه و آله، و به بر گزیده ات علی بن ابیطالب، و به حسین بن علی علیهما السلام، آن امام پاکدامنی که جان خویش را در راه کسب رضای تو فروخت و با منحرف شدگان از مسیر طاعت تو پیکار نمود، پس او را گرسنه و تشنه کشتند، و از روی ستم و دشمنی پرده حرمتش را دریدند، و سر- مبارک- ش را در سرزمینها گرداندند، و او را به عنوان ستیزهجو و تفرقهافکن قرار دادند؛ خدایا، پس بر محمد و خاندان او درود فرست، و لعنت ها و انتقامهای خوار کننده و خشم ها و کیفرهای هلاکتبار خویش را نو به نو بر سر شورشیان علیه او فرو ریز؛ خدایا، به حق محمد و خاندان او از تو درخواست میکنم، و آنان را شفیع به درگاه تو میآورم، و ایشان را در پیش خود و خواستههایم قرار میدهم، که امیدم را از منّت و بخشش خود نبُری، و آرزویم را در نیکی و بخششهای بی پایانت نومید مگردانی، و پردهای را که از جانب خویش بر گناهم کشیدهای ندری، و بخشش و نعمتهای مجدد خود را از من باز نگردانی، و به آنچه که مرا مقرّب درگاهت می سازد، توفیق بخشی، و از آنچه مرا از تو دور میکند بازم داری، و از خوبی ها، بر تر از آنچه که امید دارم به من عطا کنی، و هر گونه بدی را که از آن بیم دارم و دوری میجویم، از من دور سازی، به رحمت خودت ای مهربان ترین مهربانان.}(1)
المتهجد و غیره: ساعت چهارم: از ارتفاع روز تا زوال خورشید، برای امام زین العابدین علیه السلام
{خدایا، نورت در کامل ترین بزرگی ات خالص شد، و تابشت در زیبا ترین پرتوت بر تر شد، از تو به آن نورت که با آن، آسمان ها و زمین را روشن کردی، و با آن گردنکشان را در هم شکستی، و با آن مردگان را زنده کردی، و با آن زندگان را میراندی، و با آن پراکنده ها را گرد آوردی، و با آن جمع شده ها را پراکنده ساختی، و کلمات را با آن کامل نمودی، و آسمان ها را با آن بر پا ساختی، از تو درخواست میکنم؛ از تو به حق ولیّ ات علی بن حسین، آن دفاع کننده از دینت، و جهاد کننده در راهت، درخواست میکنم و او را پیشاپیش خواسته هایم پیش می اندازم و - از تو درخواست میکنم - که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و در مورد من
ص: 343
فِیهِ مِنَّتُکَ عَلَی أَهْلِ طَاعَتِکَ فَبَاهَیْتَ بِهِمْ أَهْلَ سَمَاوَاتِکَ بِمِنَّتِکَ عَلَیْهِمْ اللَّهُمَّ فَبِحَقِّ وَلِیِّکَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْکَ أَسْأَلُکَ وَ بِهِ أَسْتَغِیثُ إِلَیْکَ وَ أُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(1)
الْکَفْعَمِیُ (2)
وَ السَّیِّدُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعِینَنِی بِهِ عَلَی طَاعَتِکَ وَ رِضْوَانِکَ وَ تُبَلِّغَنِی أَفْضَلَ مَا بَلَّغْتَهُ أَحَداً مِنْ أَوْلِیَائِکَ وَ أَوْلِیَائِهِ فِی ذَلِکَ یَا ذَا الْمَنِّ الَّذِی لَا یَنْفَدُ یَا ذَا النَّعْمَاءِ الَّتِی لَا تُحْصَی عَدَداً یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(3).
الْکَفْعَمِیُّ: دُعَاءٌ آخَرُ لِهَذِهِ السَّاعَةِ اللَّهُمَّ یَا خَالِقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَالِکَ الْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ مُدَبِّرَ الْإِبْرَامِ وَ النَّقْضِ وَ مَنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ جَعَلَ عِبَادَهُ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَ یَا مَالِکُ یَا جَبَّارُ یَا وَاحِدُ یَا قَهَّارُ یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ یَا مَنْ لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ یَا مَنْ لَا یُمْسِکُ خَشْیَةَ الْإِنْفَاقِ وَ لَا یُقْتِرُ خَوْفَ الْإِمْلَاقِ یَا کَرِیمُ یَا رَزَّاقُ یَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ الِاسْتِحْقَاقِ یَا مَنْ یُنَزِّلُ الْمَلَائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَی مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ کَبُرَتْ نِعْمَتُکَ عَلَیَّ وَ صَغُرَ فِی جَنْبِهَا شُکْرِی وَ دَامَ غِنَاکَ عَلَیَّ وَ عَظُمَ إِلَیْکَ فَقْرِی أَسْأَلُکَ یَا عَالِمَ سِرِّی وَ جَهْرِی یَا مَنْ لَا یَقْدِرُ سِوَاهُ عَلَی کَشْفِ ضُرِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ رَسُولِکَ الْمُخْتَارِ وَ حُجَّتِکَ عَلَی الْأَبْرَارِ وَ الْفُجَّارِ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ الْأَخْیَارِ وَ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِالْأَنْزَعِ الْبَطِینِ عِلْماً وَ بِالْإِمَامِ الزَّکِیِّ الْحَسَنِ الْمَقْتُولِ سَمّاً فَقَدِ اسْتَشْفَعْتُ بِهِمْ إِلَیْکَ وَ قَدَّمْتُهُمْ أَمَامِی وَ
ص: 341
چنین و چنان کنی.}(1)
الکفعمی(2)
و السیّد: {او را پیشاپیش خواستههایم و رویآوردنم به سوی تو قرار میدهم و - از تو درخواست میکنم - که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و مرا از دستاندازی فرمانروایان و دمیدن شیطانها کفایت کنی و نجات دهی، که تو بر هر چیزی توانایی، و - از تو درخواست میکنم که - در مورد من چنین و چنان کنی.}(3)
الکفعمی: دعای دیگر برای این ساعت: {خدایا، تو پادشاه و صاحب ملک و دارنده هر چیزی هستی، و همه چیز جز جلوه باکرامت تو تباه شدنی است؛ به نیروی خود، ستارگان پوینده را به تسخیر کشیدهای، و با قدرت خویش ابرهای ریزان را به باریدن آوردهای، و آنچه را که در خشکی و دریا است و هر برگی که در تاریکیهای سخت از درختی بیفتد، همه را دانستهای، از آسمان، آبی فرود آوردهای و به وسیله آن میوه هایی که رنگهای آنها گوناگون است، بیرون آوردی؛ و از برخی کوه ها، راهها [و رگه ها] ی سپید و گلگون به رنگهای مختلف و سیاه پر رنگ [آفریدی] و از مردمان و جانوران و دامها که رنگهایشان همان گونه مختلف است، [پدید آوردی.]
ای شنوا، ای بینا، ای نیکوکار، ای سپاسگزار، ای آمرزنده، ای مهربان، «ای کسی که نگاههای دزدانه و آنچه را که دلها نهان می دارند، می داند. در این [سرایِ] نخستین و در آخرت، ستایش از آن اوست، و اوست حکیم آگاه. پدیدآورنده آسمان و زمین است [و] فرشتگان را که دارای بالهای دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند، پیام آورنده قرار داده است. در آفرینش، هر چه بخواهد می افزاید، زیرا خدا بر هر چیزی تواناست.» همچون نیازمندی خسته از تو درخواست میکنم، و چون شکسته بالی به درگاهت زاری مینمایم، و چون فروتنی پناهنده بر تو توکل میکنم، و به بارگاهت همچون آرزومندی تهیدست میایستم، و به بشارت دهنده و هشدار دهنده و چراغ فروزان، محمد آخرین پیامبران، و پسر عمویش امیرالمؤمنین، و به امام علی بن حسین، زینت عبادت کنندگان و پیشوای پرهیزکاران، همان کسی که پنهان کننده صدقه دادن هایش، و فروتن در نمازهایش، و رنج برنده و سختکوش در عبادتها، و بسیار سجده کننده دارای پینهها - در محل سجدههایش، - به درگاهت توسل میجویم، - و از تو میخواهم - که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، که همانا من به سبب آنان به سوی تو توسل جسته،
ص: 344
بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی فَأَسْأَلُکَ أَنْ تَزِیدَنِی مِنْ لَدُنْکَ عِلْماً وَ تَهَبَ لِی حُکْماً وَ تَجْبُرَ کَسْرِی وَ تَشْرَحَ بِالتَّقْوَی صَدْرِی وَ تَرْحَمَنِی إِذَا انْقَطَعَ مِنَ الدُّنْیَا أَثَرِی وَ تَذْکُرَنِی إِذَا نُسِیَ ذِکْرِی بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: السَّاعَةُ الثَّالِثَةُ مِنْ ذَهَابِ الشُّعَاعِ إِلَی ارْتِفَاعِ النَّهَارِ- لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام.
یَا مَنْ تَجَبَّرَ فَلَا عَیْنٌ تَرَاهُ یَا مَنْ تَعَظَّمَ فَلَا تَخْطُرُ الْقُلُوبُ بِکُنْهِهِ یَا حَسَنَ الْمَنِّ یَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ یَا حَسَنَ الْعَفْوِ یَا جَوَادُ یَا کَرِیمُ یَا مَنْ لَا یُشْبِهُهُ شَیْ ءٌ مِنْ خَلْقِهِ یَا مَنْ مَنَّ عَلَی خَلْقِهِ بِأَوْلِیَائِهِ إِذِ ارْتَضَاهُمْ لِدِینِهِ وَ أَدَّبَ بِهِمْ عِبَادَهُ وَ جَعَلَهُمْ حُجَجاً مَنّاً مِنْهُ عَلَی خَلْقِهِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ وَلِیِّکَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ السِّبْطِ التَّابِعِ لِمَرْضَاتِکَ وَ النَّاصِحِ فِی دِینِکَ وَ الدَّلِیلِ عَلَی ذَاتِکَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّهِ وَ أُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(2)
الْکَفْعَمِیُ (3)
وَ السَّیِّدُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعِینَنِی عَلَی طَاعَتِکَ وَ أَفْعَالِ الْخَیْرِ وَ کُلَّمَا یُرْضِیکَ عَنِّی وَ یُقَرِّبُنِی مِنْکَ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ الْفَضْلِ وَ الْإِنْعَامِ یَا وَهَّابُ یَا کَرِیمُ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(4).
الْکَفْعَمِیُّ: دُعَاءٌ آخَرُ لِهَذِهِ السَّاعَةِ- اللَّهُمَّ رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ مُسَبِّبَ الْأَسْبَابِ وَ مَالِکَ الرِّقَابِ وَ مُسَخِّرَ السَّحَابِ وَ مُسَهِّلَ الصِّعَابِ یَا حَلِیمُ یَا تَوَّابُ یَا کَرِیمُ یَا وَهَّابُ یَا مُفَتِّحَ الْأَبْوَابِ یَا مَنْ حَیْثُ مَا دُعِیَ أَجَابَ یَا مَنْ لَیْسَ لَهُ حَاجِبٌ وَ لَا بَوَّابٌ یَا مَنْ لَیْسَ لِخَزَائِنِهِ قُفْلٌ وَ لَا بَابٌ یَا مَنْ لَا یُرْخَی
ص: 342
و آنان را در پیش خود و خواستههایم قرار داده ام، تا مرا از ارتکاب گناهان، خودت نگاه داری، و به انجام آنچه که موجب خشنودی توست راهنماییام کنی، و مرا از کسانی که به تو ایمان آورده و پروای تو را پیشه ساخته، و از تو بیم داشته و به تو امیدوار بوده است، و مراقب فرمان تو بوده، و از تو حیا مینموده است، و با دوستی دوستدارانت به تو نزدیکی جسته، و با دشمن داشتن دشمنانت به سوی تو اظهار محبت کرده است، و در پیشگاهت به نعمت ها و بخششهای بزرگ تو اعتراف نموده است، قرار دهی، به خاطر رحمتی که داری، ای مهربان ترین مهربانان.}(1)
المتهجد و غیره: ساعت پنجم: از زوال آفتاب (ظهر) تا مقدار چهار رکعت بعد از آن، برای امام باقر علیه السلام
{خدایا، ای پروردگار تابش و بزرگی، و روشنایی و بزرگمنشی و فرمانروایی، به بزرگی جمالت بزرگی یافتی، و با مهربانی و رحمتت بر بندگان منّت نهادی، و بر خشنودی حاضر و حاصلت راهنمایی شان کردی، و برای آنان راهنمایی قرار دادی تا بر محبتت راهنمایی شان کند، و آنچه را مورد دوستداری توست، به آنان بشناساند، و آنان را بر خواسته تو راهنمایی کند؛ خدایا، پس به خاطر حقی که محمّد بن علی، امام باقر علیه السلام بر تو دارد، - از تو درخواست میکنم - و او را پیشاپیش خواسته هایم قرار میدهم و میخواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و در مورد من چنین و چنان کنی.}(2)
الکفعمی(3)
و السیّد: {او را پیشاپیش خواستههایم و رویآوردنم به سوی تو قرار میدهم و - از تو درخواست میکنم - که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و در قبر و در رستاخیز و محشور شدن و هنگام حسابرسی اعمال و بر روی صراط، مرا توسط او یاری دهی، ای بسیار مهربان، ای بسیار نعمت دهنده، ای دارنده شکوه و بزرگواری، و - از تو درخواست میکنم که - در مورد من چنین و چنان کنی.}(4)
الکفعمی: دعای دیگر برای این ساعت: {خدایا، تو همان خدایی هستی که جز او معبودی نیست، زنده و برپادارنده است، نه خوابی سبک او را فرو می گیرد و نه خوابی گران، دانای نهان و آشکار است، بخشنده و مهربان است، اوست اول و آخر
ص: 345
عَلَیْهِ سِتْرٌ وَ لَا یُضْرَبُ مِنْ دُونِهِ حِجَابٌ یَا مَنْ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ یَا غَافِرَ الذَّنْبِ وَ قَابِلَ التَّوْبِ شَدِیدَ الْعِقَابِ قُلْ هُوَ اللَّهُ رَبِّی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتابِ اللَّهُمَّ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلَّا مِنْ فَضْلِکَ وَ خَابَ الْأَمَلُ إِلَّا مِنْ کَرَمِکَ فَأَسْأَلُکَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِکَ صلی الله علیه و آله وَ بِصَفِیِّکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ بِالْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ الْإِمَامِ التَّقِیِّ الَّذِی اشْتَرَی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِکَ وَ جَاهَدَ النَّاکِبِینَ عَنْ صِرَاطِ طَاعَتِکَ فَقَتَلُوهُ سَاغِباً ظَمْآنَ وَ هَتَکُوا حَرِیمَهُ بَغْیاً وَ عُدْوَاناً وَ حَمَلُوا رَأْسَهُ فِی الْآفَاقِ وَ أَحَلُّوهُ مَحَلَّ أَهْلِ الْعِنَادِ وَ الشِّقَاقِ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ جَدِّدْ عَلَی الْبَاغِی عَلَیْهِ مُخْزِیَاتِ لَعْنَتْکِ وَ انْتِقَامِکَ وَ مُرْدِیَاتِ سَخَطِکَ وَ نَکَالِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَسْتَشْفِعُ بِهِمْ إِلَیْکَ وَ أُقَدِّمُهُمْ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَلَّا تَقْطَعَ رَجَائِی مِنِ امْتِنَانِکَ وَ إِفْضَالِکَ وَ لَا تُخَیِّبْ تَأْمِیلِی فِی إِحْسَانِکَ وَ نَوَالِکَ وَ لَا تَهْتِکِ السِّتْرَ الْمَسْدُولَ عَلَیَّ مِنْ جِهَتِکَ وَ لَا تُغَیِّرْ عَنِّی عَوَائِدَ طَوْلِکَ وَ نِعَمِکَ وَ وَفِّقْنِی لِمَا یُقَرِّبُنِی إِلَیْکَ وَ اصْرِفْنِی عَمَّا یُبَاعِدُنِی عَنْکَ وَ أَعْطِنِی مِنَ الْخَیْرِ أَفْضَلَ مِمَّا أَرْجُو وَ اکْفِنِی مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: السَّاعَةُ الرَّابِعَةُ مِنِ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ إِلَی زَوَالِ الشَّمْسِ- لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام اللَّهُمَّ صَفَا نُورُکَ فِی أَتَمِّ عَظَمَتِکَ وَ عَلَا ضِیَاؤُکَ فِی أَبْهَی ضَوْئِکَ أَسْأَلُکَ بِنُورِکَ الَّذِی نَوَّرْتَ بِهِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ قَصَمْتَ بِهِ الْجَبَابِرَةَ وَ أَحْیَیْتَ بِهِ الْأَمْوَاتَ وَ أَمَتَّ بِهِ الْأَحْیَاءَ وَ جَمَعْتَ بِهِ الْمُتَفَرِّقَ وَ فَرَّقْتَ بِهِ الْمُجْتَمِعَ وَ أَتْمَمْتَ بِهِ الْکَلِمَاتِ وَ أَقَمْتَ بِهِ السَّمَاوَاتِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ وَلِیِّکَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام الذَّابِّ عَنْ دِینِکَ وَ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِکَ وَ أُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ
ص: 343
و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست؛ [هم اوست که] شکافنده صبح است، و شب را برای آرامش و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است؛ این اندازه گیریِ آن توانای داناست. ای غالبی که مغلوب نگردی، و ای شاهدی که پنهان نشوی، ای نزدیک، ای اجابت کننده، چنین خدایی پروردگار من است، بر او توکل کردم و به سوی او بازمی گردم. همچون خواری کردن خواهندگان به سویت خواری میکنم، و همچون مشتاقان در پیشگاه تو فروتنی مینمایم، و همچون فقیری بیچاره از تو درخواست میکنم، و به زاری و نهانی تو را میخوانم که تو از حد گذرندگان را دوست نمی داری؛ و با بیم و امید تو را میخوانم که رحمت تو به نیکوکاران نزدیک است؛ و به واسطه برگزیده تو از میان آفریدگان، و انتخاب شده تو از میان جهانیان به تو متوسل میشوم، همان کسی که راستی آورد و فرستادگان را باور نمود، محمد، بنده و فرستاده تو، هشدار دهنده آشکار، و به دوستدار و بنده ات علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین، و به امام محمد بن علی که شکافنده دانش دین و دانای به تأویل کتابِ واضح است، و به مقام و منزلتشان نزد تو، از تو در خواست میکنم و با آنان به سوی تو شفاعت میخواهم و آنان را در پیش خود و پیشاپیش نیازهایم قرار میدهم که سپاس نعمتهایی را که به من ارزانی داشتهای، به دلم افکنی، و از هر گرفتاری و اندوه برایم گشایش و راه گریز قرار دهی، و از جائی که گمان میبرم و از جایی که گمان ندارم به من روزی دهی، و از فضل خویش چندان داراییام بخشی که با آن مرا از هر خواستهای بی نیاز سازی، و امید خویش را در دلم انداز، و امیدم را از هر کس جز خودت قطع کن، تا جایی که جز به تو امید نبندم، به درستی که تو دعا کنندهای را که تو را بخواند، اجابت میکنی، و فریادخواهی را که تو را ندا زند، فریادرسی مینمایی، و تو مهربانترین مهربانان هستی.}(1)
المتهجد و غیره: ساعت ششم: به اندازه چهار رکعت از زوال گذشته تا هنگام نماز ظهر، برای امام صادق علیه السلام
{ای کسی که از ادراک پندار ها پنهان است، ای کسی که از یافته های دیده بزرگ تر است، ای کسی که از همه ویژگیها بر تر است، ای کسی که از معانی لطف، والا تر، و از معانی شکوه، لطیف تر است، از تو به خاطر نور جلوه ات، و تابش بزرگیات درخواست میکنم، و از تو به حق آن عظمتت که از نورت به پاکی رسیده است، درخواست می کنم؛ و از تو به خاطر حقی که جعفر بن محمّد بر تو دارد، درخواست میکنم، و او را پیشاپیش خواسته هایم پیش می اندازم، و میخواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و در مورد من چنین و چنان کنی.}(2)
ص: 346
تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(1)
الْکَفْعَمِیُ (2)
وَ السَّیِّدُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَکْفِیَنِی وَ تُنَجِّیَنِی مِنْ تَعَرُّضِ السَّلَاطِینِ وَ نَفْثِ الشَّیَاطِینِ إِنَّکَ عَلَی مَا تَشَاءُ قَدِیرٌ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(3).
الْکَفْعَمِیُّ: دُعَاءٌ آخَرُ لِهَذِهِ السَّاعَةِ- اللَّهُمَّ أَنْتَ الْمَلِکُ الْمَلِیکُ الْمَالِکُ وَ کُلُّ شَیْ ءٍ سِوَی وَجْهِکَ الْکَرِیمِ هَالِکٌ سَخَّرْتَ بِقُدْرَتِکَ النُّجُومَ السَّوَالِکَ وَ أَمْطَرْتَ بِقُدْرَتِکَ الْغُیُومَ السَّوَافِکَ وَ عَلِمْتَ مَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی الظُّلُمَاتِ الْحَوَالِکِ وَ أَنْزَلْتَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْتَ بِهِ مِنْ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِیبُ سُودٌ وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ: یَا سَمِیعُ یَا بَصِیرُ یَا بَرُّ یَا شَکُورُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ یَا مَنْ یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ یَا مَنْ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولی وَ الْآخِرَةِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ- فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ الْبَائِسِ الْحَسِیرِ وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیْکَ تَضَرُّعَ الضَّالِعِ الْکَسِیرِ وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ تَوَکُّلَ الْخَاشِعِ الْمُسْتَجِیرِ وَ أَقِفُ بِبَابِکَ وُقُوفَ الْمُؤَمِّلِ الْفَقِیرِ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِالْبَشِیرِ النَّذِیرِ وَ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ- مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ ابْنِ عَمِّهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِالْإِمَامِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ إِمَامِ الْمُتَّقِینَ الْمُخْفِی لِلصَّدَقَاتِ وَ الْخَاشِعِ فِی الصَّلَوَاتِ وَ الدَّائِبِ الْمُجْتَهِدِ فِی الْمُجَاهَدَاتِ السَّاجِدِ ذِی الثَّفِنَاتِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَقَدْ تَوَسَّلْتُ بِهِمْ إِلَیْکَ
ص: 344
الکفعمی(1)
و السیّد: {او را پیشاپیش خواستههایم و رویآوردنم به سوی تو قرار میدهم و - از تو درخواست میکنم که - بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و در گرفتاریهای هولناک آخرت، مرا با طاعت خودت یاری رسانی، ای بهترین کسی که نیازها پیش تو فرود میآید، ای بسیار مهربان و بخشایشگر، ای بخشنده، ای بزرگوار، و - از تو درخواست میکنم که - در مورد من چنین و چنان کنی.}(2)
الکفعمی: دعای دیگر برای این ساعت:{خدایا، تو باران را به رحمت خویش فرستادی، و با خواسته خودت نهان را دانستی، و با حکمتت به تدبیر امور پرداختی، و حیوانات چموش را به عزتت رام ساختهای، و خِرد ها را از پی بردن به چگونگی خودت ناتوان ساختی، و دیده ها را از دریافتن ویژگیهایت، و پندارها را از شناخت حقیقیات در پرده داشتی، و فهمها را به اقرار به یگانگی خویش وادار نمودی، ای کسی که به اشک دیده ها رحمت میآوری، و از لغزش ها چشم میپوشی، فرمانروایی و شکوه و قدرت از آن توست، کوچک ترین ذرهای در زمین و آسمان از نظر تو پنهان نیست، به واسطه پیامبر درس نخوانده، محمد، فرستاده تو، عرب - زبان - منسوب به مکه و مدینه و قبیله هاشمی، همان کسی که به دست او ما را از تاریکی ها به سوی نور بیرون آوردی، و به واسطه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، همان کسی که با ولایتش سینه ها را گشاده ساختی، و به واسطه امام جعفر بن محمد، که راستگو در گفتار، و بر اسرار پوشیده امانتدار بود، دست توسل به دامان تو دراز میکنم. درود خدا شامگاهان و بامدادان بر او و خانواده او باد.
خدایا، به حق آنان از تو درخواست میکنم، و به مقام و منزلتشان در نزد تو شفاعت میخواهم، و آنان را پیش خود و پیشاپیش نیازهایم قرار میدهم، پس از تو گشایشی گوارا و راه گریزی زودرس، و نیکی نزدیک، و امانی از بیم و نگرانی در روز بسیار سخت - قیامت - به من ببخش، - و از تو درخواست میکنم که - گناهان هلاک کننده مرا بیامرزی، و بر زشتیهای رسوا کنندهام پرده پوشی کنی، که تو پروردگاری و من پروردهام، و من خواهندهام و تو خواسته شدهای، و تو همانی که به یاد تو دل ها آرامش یابد، و تو همانی که حق را - در دلها - میافکنی، و تو بهترین دانای نهانها هستی، ای بزرگوارترین بزرگواران، و ای بهترین داوران، و ای بهترین جداکننده - حق از باطل - و ای مهربان ترین مهربانان.}(3)
ص: 347
وَ قَدَّمْتُهُمْ أَمَامِی وَ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ أَنْ تَعْصِمَنِی مِنْ مُوَاقَعَةِ مَعَاصِیکَ وَ تُرْشِدَنِی إِلَی مُوَافَقَةِ مَا یُرْضِیکَ وَ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُؤْمِنُ بِکَ وَ یَتَّقِیکَ وَ یَخَافُکَ وَ یَرْتَجِیکَ وَ یُرَاقِبُکَ وَ یَسْتَحْیِیکَ وَ یَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِمُوَالاةِ مَنْ یُوَالِیکَ وَ یَتَحَبَّبُ إِلَیْکَ بِمُعَادَاةِ مَنْ یُعَادِیکَ وَ یَعْتَرِفُ لَکَ بِعَظِیمِ نِعْمَتِکَ وَ أَیَادِیکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: السَّاعَةُ الْخَامِسَةُ مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ إِلَی أَرْبَعِ رَکَعَاتٍ مِنَ الزَّوَالِ لِلْبَاقِرِ علیه السلام اللَّهُمَّ رَبَّ الضِّیَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ النُّورِ وَ الْکِبْرِیَاءِ وَ السُّلْطَانِ تَجَبَّرْتَ بِعَظَمَةِ بَهَائِکَ وَ مَنَنْتَ عَلَی عِبَادِکَ بِرَأْفَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ دَلَلْتَهُمْ عَلَی مَوْجُودِ رِضَاکَ وَ جَعَلْتَ لَهُمْ دَلِیلًا یَدُلُّهُمْ عَلَی مَحَبَّتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمْ مَحَابَّکَ وَ یَدُلُّهُمْ عَلَی مَشِیَّتِکَ اللَّهُمَّ فَبِحَقِّ وَلِیِّکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام عَلَیْکَ وَ أُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(2)
الْکَفْعَمِیُ (3)
وَ السَّیِّدُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعِینَنِی بِهِ عَلَی آخِرَتِی فِی الْقَبْرِ وَ فِی النَّشْرِ وَ الْحَشْرِ وَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَ عَلَی الصِّرَاطِ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(4).
الْکَفْعَمِیُّ: دُعَاءٌ آخَرُ لِهَذِهِ السَّاعَةِ- اللَّهُمَّ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ- هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ- هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ
ص: 345
المتهجد و غیره: ساعت هفتم: از نماز ظهر تا مقدار چهار رکعت، برای امام کاظم علیه السلام
{ای کسی که حقیقتش فرا تر از پندار ها است، ای کسی که نورش بالا تر از صفات است، ای کسی که هنگام دعای بندگانش نزدیک است، ای کسی که درماندگان او را میخوانند، و بیمناکان به او پناه میبرند، و مؤمنان از او درخواست میکنند، و سپاسگزاران او را میپرستند، و وارستگان او را ستایش مینمایند، از تو به حق نور تابنده ات، و به حقی که دوستدارت موسی بن جعفر بر تو دارد، درخواست میکنم، و توسط او به تو نزدیکی می جویم، و او را پیشاپیش خواسته هایم پیش می اندازم، و میخواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و در مورد من چنین و چنان کنی.}(1)
[الکفعمی(2)
و السیّد: {او را پیشاپیش خواستههایم و رویآوردنم به سوی تو قرار میدهم و - از تو درخواست میکنم که - بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و به خاطر او بر دیدهام و بدنم و تمام اعضای بدنم، در برابر تمام دردمندیها و بیماریها و کسالتها و ناخوشیها و رنجوریها، چه آشکار باشند و چه نهان، با قدرت خودت سلامتی دهی، ای مهربانترین مهربانان، و در مورد من چنین و چنان کنی.}](3)
الکفعمی: دعای دیگر برای این ساعت: {خدایا، وقتی کار سخت شود، به تو امید بسته میشود؛ و وقتی سختی پیش میآید، تو خوانده میشوی؛ تو اجابت کننده پناهنده درمانده، و رهاییبخش از تاریکیهای خشکی و دریا، و داننده وسوسههای سینهها، و آگاه بر اسرار پنهانی، و نهایت هر راز هستی، و پایان هر شکایت به سوی توست، ای کسی که سپاس در آخرت و دنیا از آن اوست، ای کسی که زمین و آسمانهای بر افراشته را آفریده است، خدای بخشنده که بر عرش استیلا یافته است، آنچه در آسمان ها و زمین و میان آن دو و در
ص: 348
الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ- فالِقُ الْإِصْباحِ- وَ جَاعِلِ اللَّیْلِ سَکَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ یَا غَالِباً غَیْرَ مَغْلُوبٍ یَا شَاهِداً لَا یَغِیبُ یَا قَرِیبُ یَا مُجِیبُ- ذلِکُمُ اللَّهُ رَبِّی عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ أَتَذَلَّلُ إِلَیْکَ تَذَلُّلَ الطَّالِبِینَ وَ أَخْضَعُ بَیْنَ یَدَیْکَ خُضُوعَ الرَّاغِبِینَ وَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ الْفَقِیرِ الْمِسْکِینِ وَ أَدْعُوکَ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّکَ لَا تُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ وَ أَدْعُوکَ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَکَ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ وَ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ صَفْوَتِکَ مِنَ الْعَالَمِینَ الَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ- مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ النَّذِیرِ الْمُبِینِ وَ بِوَلِیِّکَ وَ عَبْدِکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِالْإِمَامِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ عِلْمَ الدِّینِ وَ الْعَالِمِ بِتَأْوِیلِ الْکِتَابِ الْمُسْتَبِینِ وَ أَسْأَلُکَ بِمَکَانِهِمْ عِنْدَکَ وَ أَسْتَشْفِعُ بِهِمْ إِلَیْکَ وَ أُقَدِّمُهُمْ أَمَامِی وَ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ أَنْ تُوزِعَنِی شُکْرَ مَا أَوْلَیْتَنِی بِنِعَمِکَ وَ تَجْعَلَ لِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً مِنْ کُلِّ کَرْبٍ وَ غَمٍّ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِبُ وَ یَسِّرْ لِی مِنْ فَضْلِکَ مَا تُغْنِینِی بِهِ مِنْ کُلِّ مَطْلَبٍ وَ اقْذِفْ فِی قَلْبِی رَجَاءَکَ وَ اقْطَعْ رَجَائِی مِمَّنْ سِوَاکَ حَتَّی لَا أَرْجُوَ إِلَّا إِیَّاکَ إِنَّکَ تُجِیبُ الدَّاعِیَ إِذَا دَعَاکَ وَ تُغِیثُ الْمَلْهُوفَ إِذَا نَادَاکَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (1).
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: السَّاعَةُ السَّادِسَةُ مِنْ أَرْبَعِ رَکَعَاتٍ مِنَ الزَّوَالِ إِلَی صَلَاةِ الظُّهْرِ لِلصَّادِقِ علیه السلام یَا مَنْ لَطُفَ عَنْ إِدْرَاکِ الْأَوْهَامِ یَا مَنْ کَبُرَ عَنْ مَوْجُودِ الْبَصَرِ یَا مَنْ تَعَالَی عَنِ الصِّفَاتِ کُلِّهَا یَا مَنْ جَلَّ عَنْ مَعَانِی اللُّطْفِ وَ لَطُفَ عَنْ مَعَانِی الْجَلَالِ أَسْأَلُکَ بِنُورِ وَجْهِکَ وَ ضِیَاءِ کِبْرِیَائِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ عَظَمَتِکَ الصَّافِیَةِ مِنْ نُورِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ وَلِیِّکَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام عَلَیْکَ وَ أُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(2)
ص: 346
اعماق زمین است، همه از آن اوست، و اگر سخن به آواز گویی، او نهان و نهان تر را می داند، خدایی که جز او معبودی نیست [و] نامهای نیکو به او اختصاص دارد. به احترام محمد که آخرین پیامبران و برگزیده تو از میان آفریدگانت، و مورد اعتماد برای ادای رسالت توست، و به احترام امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب، که ولایتش را در کنار ولایت خود واجب دانسته، و دوستی وی را مقرون رضایت و محبت خویش ساختهای، و به احترام امام کاظم موسی بن جعفر، همان کسی که از تو خواست که فراغتی برایش جهت عبادت خویش فراهم سازی، و به جهت طاعت خودت تنهایش گذاری، و تو نیز خواستهاش را لازم دانسته و دعایش را مستجاب فرمودی، از تو میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، درودی که به سبب آن، حقوق واجب ایشان را از سوی من ادا کنی، و خودت نیز به سبب ادای حق واجبشان خشنود گردی، و به واسطه آنان دست توسل به سوی تو دراز میکنم، و به مقام و منزلتشان شفاعت میجویم، که بیتردید آنان را پیش روی خود و پیشاپیش خواستههایم قرار دادم، تا مرا بر همان حالت بهرهمندی از نیکی هایت جریان دهی، و از بهرههای فراوان خویش به من ارزانی داری، و گوش و چشم و آشکار و نهان و اختیار و دل و عزم و خِردم، همه را به سوی آن چیزی بگردانی که به سبب آن در راه دلخواهت یاریام میکنی، و به اسباب رضایتت نزدیکم میسازی، و بخششهای اضافی و فراوانت را برایم لازم میداری، و نیکیهای ارزانی داشته ات را برایم ادامه میدهی، ای مهربان ترین مهربانان.}(1)
المتهجد و غیره: ساعت هشتم: از مقدار چهار رکعت بعد از ظهر تا هنگام نماز عصر برای امام رضا علیه السّلام
{ای بهترین خوانده شده، ای بهترین کسی که بخشید، ای بهترین کسی که درخواست شد، ای کسی که به نامش روشنی روز روشن شد، و تاریکی شب تاریک گشت، و به نام او باران سیل آسا جاری گشت، و هر خیری را نصیب دوستدارانش نمود، ای کسی که نورش بر آسمان ها، و تابشش بر زمین، و رحمتش بر شرق و غرب بر تر آمد، ای گسترده بخشنده، از تو به حق علی بن موسی علیه السلام درخواست میکنم، و او را پیشاپیش خواسته هایم پیش می اندازم، و میخواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و در مورد من چنین و چنان کنی.}(2)
السیّد و الکفعمی(3):
{او را پیشاپیش خواستههایم و رویآوردنم به سوی تو قرار میدهم و - از تو درخواست میکنم که - بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و مرا از آنچه
ص: 349
الْکَفْعَمِیُ (1)
وَ السَّیِّدُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعِینَنِی بِطَاعَتِکَ عَلَی أَهْوَالِ الْآخِرَةِ یَا خَیْرَ مَنْ أَنْزَلْتُ بِهِ الْحَوَائِجَ یَا رَءُوفُ یَا رَحِیمُ یَا جَوَادُ یَا کَرِیمُ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(2).
الْکَفْعَمِیُّ: دُعَاءٌ آخَرُ لِهَذِهِ السَّاعَةِ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَنْزَلْتَ الْغَیْثَ بِرَحْمَتِکَ وَ عَلِمْتَ الْغَیْبَ بِمَشِیَّتِکَ وَ دَبَّرْتَ الْأُمُورَ بِحُکْمِکَ وَ ذَلَّلْتَ الصِّعَابَ بِعِزَّتِکَ وَ أَعْجَزْتَ الْعُقُولَ عَنْ عِلْمِ کَیْفِیَّتِکَ وَ حَجَبْتَ الْأَبْصَارَ عَنْ إِدْرَاکِ صِفَتِکَ وَ الْأَوْهَامَ مِنْ حَقِیقَةِ مَعْرِفَتِکَ وَ اضْطَرَرْتَ الْأَفْهَامَ إِلَی الْإِقْرَارِ بِوَحْدَانِیَّتِکَ یَا مَنْ یَرْحَمُ الْعَبْرَةَ وَ یُقِیلُ الْعَثْرَةَ لَکَ الْمُلْکُ وَ الْعِزَّةُ وَ الْقُدْرَةُ لَا یَعْزُبُ عَنْکَ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِالنَّبِیِّ الْأُمِّیِّ مُحَمَّدٍ رَسُولِکَ الْعَرَبِیِّ الْمَکِّیِّ الْمَدَنِیِّ الْهَاشِمِیِّ الَّذِی أَخْرَجَنَا بِهِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الَّذِی شَرَحْتَ بِوَلَایَتِهِ الصُّدُورَ وَ بِالْإِمَامِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ فِی الْأَخْبَارِ الْمُؤْتَمَنِ عَلَی مَکْنُونِ الْأَسْرَارِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکَارِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِهِمْ وَ أَسْتَشْفِعُ بِمَکَانِهِمْ لَدَیْکَ وَ أُقَدِّمُهُمْ أَمَامِی وَ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی فَأَعْطِنِی الْفَرَجَ الْهَنِی ءَ وَ الْمَخْرَجَ الْوَحِیَّ وَ الصُّنْعَ الْقَرِیبَ وَ الْأَمَانَ مِنَ الْفَزَعِ فِی الْیَوْمِ الْعَصِیبِ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی مُوبِقَاتِ الذُّنُوبِ وَ تَسْتُرَ عَلَیَّ فَاضِحَاتِ الْعُیُوبِ فَأَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْمَرْبُوبُ وَ أَنَا الطَّالِبُ وَ أَنْتَ الْمَطْلُوبُ وَ أَنْتَ بِذِکْرِکَ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ أَنْتَ الَّذِی تَقْذِفُ بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ یَا أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ وَ یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ وَ یَا خَیْرَ الْفَاصِلِینَ وَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (3).
ص: 347
در مسافرتها و صحراها و بیابانها و پستیها و بلندیها و بیشهزارها و کوهها و راههای کوهستان و دریاها بیم دارم و دوری میکنم، مرا کفایت کنی و نجات دهی؛ ای یگانه، ای چیرهگر، ای شکست ناپذیر، ای مقتدر، ای پوشاننده، و - از تو درخواست میکنم که - در مورد من چنین و چنان کنی.}(1)
الکفعمی: دعای دیگر برای این ساعت: {خدایا، تو زداینده پیشامدهای غمبار، و کفایت کننده در برابر کارهای مهم، و بر طرف کننده سختیها، و شنونده صدا ها، و بیرون آورنده از تاریکی ها، و اجابت کننده دعا ها، و رحمت آورنده بر اشک ها، و مقتدر زمین و آسمانها هستی. ای دوست و ای سرپرست، ای بلند پایه، ای بر تر، ای بزرگوار، ای بزرگوارترین، ای کسی که اسم اعظم از آن اوست، ای کسی که به انسان آنچه را که نمیدانست، آموخت، پدید آورنده آسمان ها و زمین، همان کسی که میخوراند و خورانده نمیشود؛ به حق محمد که برگزیده از میان آفریدگان و برانگیخته شده به حق است، و به احترام امیرالمؤمنین، همان کسی که نعمتش دادی و سپاسگزارش یافتی، و آزمایشش نمودی و شکیبایش یافتی، و به احترام امام رضا، علی بن موسی، همان کسی که به عهد تو وفا نمود، و به وعده ات اطمینان کرد، و چون دنیا به او روی آورد، به آن پشت کرد، و با اینکه زینتهای آن به او روی آورده بود، از آن روی گرداند، از تو میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، که من به وسیله ایشان دست توسل به دامان تو زده، و آنان را پیشاپیش خود و خواستههایم قرار دادهام، تا اینکه مرا به راه خشنودیت ره نمایی، و اسباب طاعت خود را برایم میسّر سازی، و برای نزدیکی به تو از طریق دوست داشتن دوستدارانت، و برای بهرهمندی از دشمن داشتن دشمنانت موفّقم بداری، و مرا بر انجام واجباتت و بکارگیری سنت خودت یاریام کنی، و بر راهی که به آزادی از عذاب و دستیابی به رحمتت می انجامد، ثابت قدم بداری، ای مهربان ترین مهربانان.}(2)
المتهجد و غیره: ساعت نهم: از نماز عصر تا دو ساعت پس از آن، برای امام جواد علیه السلام
{ای کسی که درماندگان او را خواندند، پس اجابتشان کرد؛ و بیمناکان به او پناه بردند، پس آنان را ایمنی داد؛ و فرمانبرداران او را عبادت کردند، پس از آنان سپاسگزاری نمود؛ و مؤمنان او را سپاس گزاردند، پس به آنان بخشش کرد؛ و از او فرمانبرداری کردند، پس نگاهشان داشت؛ و از او خواستند، پس به آنان بخشید؛ و نعمتش را فراموش کردند، پس سپاسش را از دلهایشان بیرون نکرد؛ و بر آنان منّت نهاد، پس نامش را نزد آنان فراموش شده نساخت؛ از تو به حق ولیّات محمد بن علی علیه السلام، آن حجّت رسای تو، و نعمت کامل تو، و دلیل
ص: 350
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: السَّاعَةُ السَّابِعَةُ مِنْ صَلَاةِ الظُّهْرِ إِلَی أَرْبَعِ رَکَعَاتٍ- لِلْکَاظِمِ علیه السلام یَا مَنْ تَکَبَّرَ عَنِ الْأَوْهَامِ صُورَتُهُ یَا مَنْ تَعَالَی عَنِ الصِّفَاتِ نُورُهُ یَا مَنْ قَرُبَ عِنْدَ دُعَاءِ خَلْقِهِ یَا مَنْ دَعَاهُ الْمُضْطَرُّونَ وَ لَجَأَ إِلَیْهِ الْخَائِفُونَ وَ سَأَلَهُ الْمُؤْمِنُونَ وَ عَبَدَهُ الشَّاکِرُونَ وَ حَمِدَهُ الْمُخْلِصُونَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ نُورِکَ الْمُضِی ءِ وَ بِحَقِّ وَلِیِّکَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْکَ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِ إِلَیْکَ وَ أُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(1)
الْکَفْعَمِیُ (2) وَ السَّیِّدُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعَافِیَنِی بِهِ مِمَّا أَخَافُهُ وَ أَحْذَرُهُ عَلَی عَیْنِی وَ جَسَدِی وَ جَمِیعِ جَوَارِحِ بِدَنِی مِنْ جَمِیعِ الْأَسْقَامِ وَ الْأَمْرَاضِ وَ الْأَعْرَاضِ وَ الْعِلَلِ وَ الْأَوْجَاعِ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ بِقُدْرَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(3).
الْکَفْعَمِیُّ: دُعَاءٌ آخَرُ لِهَذِهِ السَّاعَةِ- اللَّهُمَّ أَنْتَ الْمَرْجُوُّ إِذَا حَزَبَ (4) الْأَمْرُ وَ أَنْتَ الْمَدْعُوُّ إِذَا مَسَّ الضُّرُّ وَ مُجِیبُ الْمَلْهُوفِ الْمُضْطَرِّ وَ الْمُنْجِی مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ وَ الْعَالِمُ بِوَسَاوِسِ الصُّدُورِ وَ الْمُطَّلِعُ عَلَی خَفِیِّ السِّرِّ غَایَةُ کُلِّ نَجْوَی وَ
إِلَیْکَ مُنْتَهَی کُلِّ شَکْوَی یَا مَنْ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی یَا مَنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلی الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما
ص: 348
روشنت درخواست میکنم، و او را پیشاپیش خواسته هایم پیش می اندازم، و میخواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و در مورد من چنین و چنان کنی.}(1)
السیّد و الکفعمی(2): {او را پیشاپیش خواستههایم و رویآوردنم به سوی تو قرار میدهم و - از تو درخواست میکنم که - بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و با فضل خودت از نعمت فراوانت بر من ببخشی که با آن از آنچه در دست آفریدگان توست، بینیاز گردم، و امیدم را از هر کسی جز تو قطع کنی، و آرزوهایم را جز از خودت نومید و بیسرانجام گردانی؛ خدایا، به حق کسی که حق او بر تو واجب و از کسانی است که برای او نزد خودت حقی واجب کردهای، از تو درخواست میکنم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و آن روزیات که از من بازداشته بودی، گشوده سازی، و آن را بر من آسان گردانی و به صورت آماده و گوارا و در راحتی و سلامتی از سوی خودت برایم میسّر سازی، به رحمتی که داری، ای مهربانترین مهربانان، و بهترین روزی دهندگان، و در مورد من چنین و چنان کنی.}(3)
الکفعمی:(4)
دعای دیگر برای این ساعت:{خدایا، ای آفریدگار نور ها، و اندازه دهنده شب و روز، و آنچه را که هر ماده ای [در رحم] بار می گیرد، و [نیز] آنچه را که رَحِمها می کاهند و آنچه را می افزایند، می داند، و هر چیزی نزد او اندازه ای دارد؛ چون کاری سخت گردد، به نزد تو آورده شود؛ و چون همه در ها بسته شود، درب بخشش تو زده شود؛ و چون نیاز ها شدت گیرد، به احسان گسترده تو پناه آورند؛ و چون امید ها از آفریدگان ببرد، به تو پیوندد؛ و چون نومیدی از مردم حاصل آید، امید ها به تو بسته شود. به حق محمد، آن پیامبر روی آورنده به خدا، همان کسی که کتاب را بر او فرو فرستادی، و بر گروههای دشمن یاریاش دادی، و ما را به دست او به خانه آخرت ره نمودی، و به امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب، آن کسی که اصالتاً بزرگوار بود، و در محراب عبادت انگشتر خویش را صدقه داد، و به احترام امام بزرگوار، محمد بن علی، همان کسی که از وی پرسش شد و برای برگرداندن جواب موفقش گرداندی، و مورد آزمایش قرار گرفت و با توفیق و درستی نیرومندش ساختی، که درود خدا بر او و خانواده پاکش باد، از تو درخواست میکنم که دوستی مرا نسبت به ایشان، موجب نگهداری من از آتش دوزخ، و راهی به سوی خانه همیشگی قرار دهی، که من به واسطه آنان دست توسل به سوی
ص: 351
تَحْتَ الثَّری وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی أَسْأَلُکَ بِمُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ الْمُؤْتَمَنِ عَلَی أَدَاءِ رِسَالاتِکَ وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ الَّذِی جَعَلْتَ وَلَایَتَهُ مَفْرُوضَةً مَعَ وَلَایَتِکَ وَ مَحَبَّتَهُ مَقْرُونَةً بِرِضَاکَ وَ مَحَبَّتِکَ وَ بِالْإِمَامِ الْکَاظِمِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الَّذِی سَأَلَکَ أَنْ تُفَرِّغَهُ لِعِبَادَتِکَ وَ تُخْلِیَهُ لِطَاعَتِکَ فَأَوْجَبْتَ مَسْأَلَتَهُ وَ أَجَبْتَ دَعْوَتَهُ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً تَقْضِی بِهَا عَنَّا وَاجِبَ حُقُوقِهِمْ وَ تَرْضَی بِهَا فِی أَدَاءِ فُرُوضِهِمْ وَ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِهِمْ وَ أَسْتَشْفِعُ بِمَنْزِلَتِهِمْ وَ قَدْ قَدَّمْتُهُمْ أَمَامِی وَ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُجْرِیَنِی عَلَی جَمِیلِ عَوَائِدِکَ وَ تَمْنَحَنِی جَزِیلَ فَوَائِدِکَ وَ تَأْخُذَ بِسَمْعِی وَ بَصَرِی وَ عَلَانِیَتِی وَ سِرِّی وَ نَاصِیَتِی وَ قَلْبِی وَ عَزِیمَتِی وَ لُبِّی مَا تُعِینُنِی بِهِ عَلَی هَوَاکَ وَ تُقَرِّبُنِی مِنْ أَسْبَابِ رِضَاکَ وَ تُوجِبُ لِی نَوَافِلَ فَضْلِکَ وَ تَسْتَدِیمُ لِی مَنَایِحَ طَوْلِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: السَّاعَةُ الثَّامِنَةُ مِنَ الْأَرْبَعِ رَکَعَاتٍ مِنْ بَعْدِ الظُّهْرِ إِلَی صَلَاةِ الْعَصْرِ لِلرِّضَا علیه السلام یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ یَا خَیْرَ مَنْ أَعْطَی یَا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ یَا مَنْ أَضَاءَ بِاسْمِهِ ضَوْءُ النَّهَارِ وَ أَظْلَمَ بِهِ ظُلْمَةُ اللَّیْلِ وَ سَالَ بِاسْمِهِ وَابِلُ السَّیْلِ وَ رَزَقَ أَوْلِیَاءَهُ کُلَّ خَیْرٍ یَا مَنْ عَلَا السَّمَاوَاتِ نُورُهُ وَ الْأَرْضَ ضَوْؤُهُ وَ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ رَحْمَتُهُ یَا وَاسِعَ الْجُودِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ وَلِیِّکَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی علیه السلام وَ أُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(2)
السَّیِّدُ وَ الْکَفْعَمِیُ (3) بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَکْفِیَنِی بِهِ
ص: 349
تو دراز نموده، و آنان را پیشاپیش خود و خواستههایم قرار دادهام، و - میخواهم که - مرا از افتادن در معرض خشمت نگاه داری، و در جهت پویش راه محبت و رضایت خودت توفیقم بخشی، ای مهربان ترین مهربانان.}(1)
المتهجد و غیره: ساعت دهم: دو ساعت پس از هنگام نماز عصر، تا پیش از زرد شدن خورشید، برای امام هادی علیه السلام
{ای کسی که فراز آمد و بزرگ گشت، و چیره گشت و بزرگمنش شد، و بزرگمنش شد و چیره گشت، ای کسی که عزیز شد و بزرگی گرفت، ای کسی که سایه را بر بندگانش گستراند، ای کسی که با نیکویی کردن بر بندگانش منّت نهاد؛ ای عزیز صاحب انتقام، ای انتقام گیرنده توسط عزّتش از اهل شرک، به خاطر حقّی که ولیّات علی بن محمد بر تو دارد، از تو درخواست میکنم، و او را پیشاپیش خواسته هایم پیش می اندازم، و میخواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و در مورد من چنین و چنان کنی.}(2)
الکفعمی(3)
و السیّد:{او را پیشاپیش خواستههایم و رویآوردنم به سوی تو قرار میدهم و - از تو درخواست میکنم که - بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و به واسطه او مرا در برآورده ساختن نیازهایم، و به جای آوردن مستحبات و واجباتم، و نیکی کردن به برادرانم، و طاعت کامل برای تو یاریام کنی، به رحمتی که داری، ای مهربانترین مهربانان، و در مورد من چنین و چنان کنی.}(4)
الکفعمی: دعای دیگر برای این ساعت:
{خدایا، تو سرپرست ستوده، آمرزنده و مهربان، آفریننده و بازگرداننده، صاحب عرش با عظمت، و خشم شدید، انجام دهنده هر آنچه خواهی، هستی؛ ای کسی که به من از رگ گردن نزدیکتری، ای کسی که بر هر چیز گواه هستی، ای کسی که آمرزش گناهان برایت بزرگ نیاید، و گذشت از عیب ها بر تو سخت نباشد؛ به بزرگواریات، و به نور جلوهات که ارکان عرش تو را فرا گرفته است، و به قدرتت که با آن بر آفریدگانت نیرومند گشتهای، و به رحمتت که هر چیز را فرا گرفته است، و به نیرویت که هر نیرومندی
ص: 352
وَ تُنَجِّیَنِی مِمَّا أَخَافُهُ وَ أَحْذَرُهُ فِی جَمِیعِ أَسْفَارِی وَ فِی الْبَرَارِی وَ الْقِفَارِ وَ الْأَوْدِیَةِ وَ الْآکَامِ وَ الغِیَاضِ وَ الْجِبَالِ وَ الشِّعَابِ وَ الْبِحَارِ یَا وَاحِدُ یَا قَهَّارُ یَا عَزِیزُ یَا جَبَّارُ یَا سَتَّارُ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(1).
الْکَفْعَمِیُّ: دُعَاءٌ آخَرُ لِهَذِهِ السَّاعَةِ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْکَاشِفُ لِلْمُلِمَّاتِ وَ الْکَافِی لِلْمُهِمَّاتِ وَ الْمُفَرِّجُ لِلْکُرُبَاتِ وَ السَّامِعُ لِلْأَصْوَاتِ وَ الْمُخْرِجُ مِنَ الظُّلُمَاتِ وَ الْمُجِیبُ لِلدَّعَوَاتِ الرَّاحِمُ لِلْعَبَرَاتِ جَبَّارُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَا وَلِیُّ یَا مَوْلَی یَا عَلِیُّ یَا أَعْلَی یَا کَرِیمُ یَا أَکْرَمُ یَا
مَنْ لَهُ الِاسْمُ الْأَعْظَمُ یَا مَنْ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لَا یُطْعَمُ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی مِنَ الْخَلْقِ الْمَبْعُوثِ بِالْحَقِّ وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِی أَوْلَیْتَهُ فَأَلْفَیْتَهُ شَاکِراً وَ أَبْلَیْتَهُ فَوَجَدْتَهُ صَابِراً وَ بِالْإِمَامِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الَّذِی أَوْفَی بِعَهْدِکَ وَ وَثِقَ بِوَعْدِکَ وَ أَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا وَ قَدْ أَقْبَلَتْ إِلَیْهِ وَ رَغِبَ عَنْ زِینَتِهَا وَ قَدْ رَغِبَتْ فِیهِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَقَدْ تَوَسَّلْتُ بِهِمْ إِلَیْکَ وَ قَدَّمْتُهُمْ أَمَامِی وَ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تَهْدِیَنِی إِلَی سَبِیلِ مَرْضَاتِکَ وَ تُیَسِّرَ لِی أَسْبَابَ طَاعَتِکَ وَ تُوَفِّقَنِی لِابْتِغَاءِ الزُّلْفَةِ بِمُوَالاةِ أَوْلِیَائِکَ وَ إِدْرَاکِ الْحُظْوَةِ مِنْ مُعَادَاةِ أَعْدَائِکَ وَ تُعِینَنِی عَلَی أَدَاءِ فَرَائِضِکَ وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ وَ تُوَفِّقَنِی عَلَی الْمَحَجَّةِ الْمُؤَدِّیَةِ إِلَی الْعِتْقِ مِنْ عَذَابِکَ وَ الْفَوْزِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (2).
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: السَّاعَةُ التَّاسِعَةُ مِنْ صَلَاةِ الْعَصْرِ إِلَی أَنْ تَمْضِیَ سَاعَتَانِ لِلْجَوَادِ علیه السلام یَا مَنْ دَعَاهُ الْمُضْطَرُّونَ فَأَجَابَهُمْ وَ الْتَجَأَ إِلَیْهِ الْخَائِفُونَ فَآمَنَهُمْ وَ عَبَدَهُ الطَّائِعُونَ فَشَکَرَهُمْ وَ شَکَرَهُ الْمُؤْمِنُونَ فَحَبَاهُمْ وَ أَطَاعُوهُ فَعَصَمَهُمْ وَ سَأَلُوهُ فَأَعْطَاهُمْ وَ نَسُوا نِعْمَتَهُ فَلَمْ یُخْلِ شُکْرَهُ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ امْتَنَّ عَلَیْهِمْ فَلَمْ یَجْعَلِ اسْمَهُ مَنْسِیّاً عِنْدَهُمْ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ وَلِیِّکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام حُجَّتِکَ الْبَالِغَةِ وَ نِعْمَتِکَ السَّابِغَةِ وَ مَحَجَّتِکَ
ص: 350
در برابرش ناتوان است، و به عزتت که هر عزیزی در برابرش خوار و ذلیل است، و به خواستنت که هر بزرگی در برابرش ناتوان است، و به فرستادهات که به واسطه او بر بندگان رحمت آوردهای، و به دست او به راه راست ره نمودهای، و به احترام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، نخستین کسی که به فرستاده تو گروید و راستی او باور کرد، و به آنچه عهد بسته بود وفا کرده و تصدیق نمود، و به احترام امام نیکوکار، علی بن محمد علیهما السلام، همان کسی که نیرنگ دشمنان را از او باز داشتی، و چون در دعا به او متوسل شدند، نشانهای شگفت را به آنان نمودی، از تو میخواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، که من به واسطه ایشان به سوی تو شفاعت جستم، و آنان را پیشاپیش خود و نیازهایم قرار دادم، و - میخواهم که - مرا در دژ محکمی از مراقبت و کفایت خویش، و در زیر سایه عزت عزیزتری زیر حفظ و حمایت خودت قرار دهی، و سپاس نعمت ها و بخشش هایت را به من ارزانی داری، و به اعتراف به داده ها و نعمت هایت توفیقم بخشی، ای مهربان ترین مهربانان.}(1)
المتهجد و غیره: ساعت یازدهم: پیش از زرد شدن خورشید تا زرد شدن آن، برای امام عسکری علیه السلام
{ای اول بی آغاز، و ای آخر بی پایان، ای پاینده ای که برای دیرینگی اش نهایتی نیست، ای عزیزی که برای عزّتش گسستنی نیست، ای چیره ای که فرمانرواییاش بدون ضعف است، ای بزرگوار در ادامه دادن به نعمتش، ای مقتدر و عزّت بخش به دوستدارانش، ای آگاه به دانایی اش، ای بزرگ به توانایی اش، ای توانا به صورت ذاتی، از تو به حقّ ولیّ امانتدار و بخشنده بزرگوار، حسن بن علی علیهما السلام درخواست میکنم، و او را پیشاپیش خواسته هایم پیش می اندازم، و میخواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و در مورد من چنین و چنان کنی.}(2)
السیّد و الکفعمی(3): {او را پیشاپیش خواستههایم و رویآوردنم به سوی تو قرار میدهم و - از تو درخواست میکنم که - بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و مرا در مورد نیکو ساختن آخرتم یاری دهی، و پایان کار مرا به خوبی ختم کنی تا اینکه بمیرانی، و تو از من خشنود باشی، و مرا به رحمت و رضوان خودت منتقل نمایی، به درستی که تو دارای بخشش بزرگ، و نعمت دیرینه هستی، و در مورد من چنین و چنان کنی.}(4)
ص: 353
الْوَاضِحَةِ وَ أُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(1).
السَّیِّدُ وَ الْکَفْعَمِیُ (2): بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ تَتَفَضَّلَ عَلَیَّ مِنْ وُسْعِکَ بِمَا أَسْتَغْنِی بِهِ عَمَّا فِی أَیْدِی خَلْقِکَ وَ أَنْ تَقْطَعَ رَجَائِی إِلَّا مِنْکَ وَ تُخَیِّبَ آمَالِی إِلَّا فِیکَ اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مَنْ حَقُّهُ عَلَیْکَ وَاجِبٌ مِمَّنْ أَوْجَبْتَ لَهُ الْحَقَّ عِنْدَکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَبْسُطَ عَلَیَّ مَا حَظَرْتَهُ مِنْ رِزْقِکَ وَ تُسَهِّلَ لِی ذَلِکَ وَ تُیَسِّرَهُ هَنِیئاً مَرِیئاً فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ خَیْرَ الرَّازِقِینَ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(3).
الْکَفْعَمِیُ (4): دُعَاءٌ آخَرُ لِهَذِهِ السَّاعَةِ- اللَّهُمَّ یَا خَالِقَ الْأَنْوَارِ وَ مُقَدِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثی وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ کُلُّ شَیْ ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ إِذَا تَفَاقَمَ أَمْرٌ طُرِحَ عَلَیْکَ وَ إِذَا غُلِّقَتِ الْأَبْوَابُ قُرِعَ بَابُ فَضْلِکَ وَ إِذَا ضَاقَتِ الْحَاجَاتُ فُزِعَ إِلَی سَعَةِ طَوْلِکَ وَ إِذَا انْقَطَعَ الْأَمَلُ مِنَ الْخَلْقِ اتَّصَلَ بِکَ وَ إِذَا وَقَعَ الْیَأْسُ مِنَ النَّاسِ وَقَفَ الرَّجَاءُ عَلَیْکَ أَسْأَلُکَ بِمُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأَوَّابِ الَّذِی أَنْزَلْتَ عَلَیْهِ الْکِتَابَ وَ نَصَرْتَهُ عَلَی الْأَحْزَابِ وَ هَدَیْتَنَا بِهِ إِلَی دَارِ الْمَآبِ وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الْکَرِیمِ النِّصَابِ الْمُتَصَدِّقِ بِخَاتَمِهِ فِی الْمِحْرَابِ وَ بِالْإِمَامِ الْفَاضِلِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الَّذِی سُئِلَ فَوَفَّقْتَهُ لِرَدِّ الْجَوَابِ وَ امْتُحِنَ فَعَضَدْتَهُ بِالتَّوْفِیقِ وَ الصَّوَابِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ وَ أَنْ تَجْعَلَ مُوَالاتَهُمْ وَ مَحَبَّتَهُمْ عِصْمَةً مِنَ النَّارِ وَ مَحَجَّةً إِلَی دَارِ الْقَرَارِ فَقَدْ تَوَسَّلْتُ
ص: 351
الکفعمی: دعای دیگر برای این ساعت:{خدایا، تو فرو فرستنده قرآن، و آفریدگار انسان و جن، و قرار دهنده خورشید و ماه از روی حساب، و ابتدا کننده به بخشش و نعمت دادن، و آغاز کننده به فضل و نیکی کردن، و ضامن روزی همه حیوانات هستی، تمامی ستایش ها و مدح ها ویژه توست، و همه سودها و موهبت ها از سوی توست، و سخن پاکیزه و کار شایسته به سوی تو بالا میآیند، زیبا را نمودار کردهای، و زشت را پوشاندهای، و به رازهایی که در میان قفسه سینه ها و استخوانهای پهلو ها نهان است، دانایی. به محمد صلی الله علیه و آله که فرستاده تو به سوی جمیع مردم، و امانتدار توست که به رحمت و مهربانی بر انگیخته شده است، و به امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب علیه السلام که طاعتش بر دور و نزدیک واجب گشته، و در هر میدان کارزاری حاضر و به یاری تو مؤید بوده است، و به امام مورد اعتماد، حسن بن علی، همان کسی که برای درندگان افکنده شد و تو از محل آنها خلاصش نمودی، و با حیوانات چموش مورد آزمایش قرار گرفت و تو آن ها را در برابرش رام ساختی؛ - از تو میخواهم - که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، که من با توسل به ایشان به دامنت دست زده، و آنان را در پیشاپیش خود و نیازهایم قرار دادهام، و - میخواهم که - با توفیق ترک نافرمانیات در طول زندگانیام بر من رحمت کنی، و تا زنده ام، بر دستآویختن به طاعتت یاریام دهی، [و چون مرا بمیرانی، کارم را با خوبیها به پایان بری، و آسانی حساب را به هنگام حسابرسی به من هدیه کنی، و چون حجاب از اعمال ناپیدای من برداری، عفو خود را شامل حالم سازی؛ و مرا به خودم وانگذاری که گمراه شوم،](1)
و به غیر خودت نیازمندم نسازی که خوار گردم، و آنچه را که تاب تحملش را ندارم، بر دوشم ننهی که ناتوان گردم، و به آنچه شکیب بر آن نتوانم، گرفتارم نسازی که درمانده مانم، و بر همان احسانهای گذشته ات جریانم ده، و مرا به زشتی کردارم بازخواست مکن، و آن کس را که به من رحم نکند، بر من مسلّط مساز، به خاطر که داری، ای مهربان ترین مهربانان.}(2)
المتهجد و غیره: ساعت دوازدهم: از زرد شدن خورشید تا غروب آن، برای امام عصر علیه السلام
{ای کسی که به حقیقتش از آفریدگانش یگانه و ممتاز مانده است، ای کسی که با کارش، از آفریدگانش بی نیاز گشته است، ای کسی که حقیقتش را به لطف خودش بر آفریدگان شناسانده است، ای کسی که اهل طاعتش را به خشنودی اش کشانده است، ای کسی که اهل محبّتش را بر سپاسگزاری یاری داده است، ای کسی که با دینش بر آنان منّت نهاده است، و با هدیه اش بر اینان لطف نموده است، از تو به حق دوستدارت جانشین شایسته، و باقی گذاشته شده تو در زمین، انتقام گیرنده از دشمنان تو و دشمنان فرستاده تو، و باقی گذاشته شده پدران نیک خود، حضرت حجت بن حسن، درخواست میکنم، و به وسیله او به درگاهت زاری می نمایم، و او را پیشاپیش خواسته هایم قرار میدهم، و - میخواهم که - بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی،
ص: 354
بِهِمْ إِلَیْکَ وَ قَدَّمْتُهُمْ أَمَامِی وَ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ تَعْصِمَنِی مِنَ التَّعَرُّضِ لِمَوَاقِفِ سَخَطِکَ وَ تُوَفِّقَنِی لِسُلُوکِ مَحَبَّتِکَ وَ مَرْضَاتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: السَّاعَةُ الْعَاشِرَةُ مِنْ سَاعَتَیْنِ بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ إِلَی قَبْلِ اصْفِرَارِ الشَّمْسِ- لِلْهَادِی علیه السلام.
یَا مَنْ عَلَا فَعَظُمَ یَا مَنْ تَسَلَّطَ فَتَجَبَّرَ وَ تَجَبَّرَ فَتَسَلَّطَ یَا مَنْ عَزَّ فَاسْتَکْبَرَ فِی عِزِّهِ یَا مَنْ مَدَّ الظِّلَّ عَلَی خَلْقِهِ یَا مَنِ امْتَنَّ بِالْمَعْرُوفِ عَلَی عِبَادِهِ أَسْأَلُکَ یَا عَزِیزاً ذَا انْتِقَامٍ یَا مُنْتَقِماً بِعِزَّتِهِ مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ وَلِیِّکَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْکَ وَ أُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(2) الْکَفْعَمِیُ (3)
وَ السَّیِّدُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعِینَنِی بِهِ عَلَی قَضَاءِ حَوَائِجِی وَ نَوَافِلِی وَ فَرَائِضِی وَ بِرِّ إِخْوَانِی وَ کَمَالِ طَاعَتِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(4).
الْکَفْعَمِیُّ: دُعَاءٌ آخَرُ لِهَذِهِ السَّاعَةِ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ- الْغَفُورُ الْوَدُودُ الْمُبْدِئُ الْمُعِیدُ- ذُو الْعَرْشِ الْمَجِیدُ وَ الْبَطْشِ الشَّدِیدِ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ یَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَیَ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ یَا مَنْ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ یَا مَنْ لَا یَتَعَاظَمُهُ غُفْرَانُ الذُّنُوبِ وَ لَا یَکْبُرُ عَلَیْهِ الصَّفْحُ عَنِ الْعُیُوبِ أَسْأَلُکَ بِجَلَالِکَ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی مَلَأَ أَرْکَانَ عَرْشِکَ وَ بِقُدْرَتِکَ الَّتِی قَدَرْتَ بِهَا عَلَی خَلْقِکَ وَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِی ضَعُفَ بِهَا
ص: 352
و در مورد من چنین و چنان کنی.}(1)
السیّد و الکفعمی:(2){او را پیشاپیش خواستههایم و رویآوردنم به سوی تو قرار میدهم و - از تو درخواست میکنم که - بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، و در مورد من چنین و چنان کنی، و مرا به وسیله او دریابی، و از آنچه بیم دارم و دوری میکنم نجات دهی، و به خاطر او لباس سلامتی و بخشش را در دنیا و آخرت بر اندام من بپوشان، و برای او سرپرست و نگاه دارنده و یاریگر و راهبر و نگاهبان و پوشاننده باش، تا اینکه او را با اراده بر زمین ساکن کنی و تا مدت زمان طولانی در آن بهرهمند سازی، ای مهربانترین مهربانان، و هیچ نیرو و توانی جز به سبب خدای والامرتبه بزرگ نیست، پس خدا تو را در برابر آنان کفایت خواهد کرد و او شنوای داناست.}(3)
المتهجد و غیره:{خدایا، بر محمّد و خانواده محمّد درود فرست، آن صاحبان فرمان که به فرمانبرداریشان دستور دادی، و بستگانی که به پیوند با آنان فرمان راندی، خویشاوندانی که به دوستی شان امر نمودی، و سرپرستانی که به شناسایی حقّشان فرمان دادی، و خانوادهای که آلودگی را از آنان بردی و کامل و شایسته پاکشان نمودی، و میخواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و در مورد من چنین و چنان کنی.}(4)
السیّد و الکفعمی:(5){و
همه گناهان مرا ببخشی ای بسیار آمرزنده، و توبه مرا بپذیری ای بسیار توبه پذیر، و بر من رحمت آوری ای بسیار رحمآور، ای کسی که گناهان بر او بزرگ نیاید، و او بر هر چیزی تواناست.}(6)
الکفعمی: دعای دیگر برای این ساعت:{خدایا، ای آفریننده آسمان برافراشته، و زمین هموار، و روزی بخش گنهکار و فرمانبر،
ص: 355
کُلُّ قَوِیٍّ وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِی ذَلَّ لَهَا کُلُّ عَزِیزٍ وَ بِمَشِیَّتِکَ الَّتِی صَغُرَ فِیهَا کُلُّ کَبِیرٍ وَ بِرَسُولِکَ الَّذِی رَحِمْتَ بِهِ الْعِبَادَ وَ هَدَیْتَ بِهِ إِلَی سُبُلِ الرَّشَادِ وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَوَّلِ مَنْ آمَنَ بِرَسُولِکَ وَ صَدَّقَ وَ الَّذِی وَفَی بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهِ وَ تَصَدَّقَ وَ بِالْإِمَامِ الْبَرِّ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام الَّذِی کَفَیْتَهُ حِیلَةَ الْأَعْدَاءِ وَ أَرَیْتَهُمْ عَجِیبَ الْآیَةِ إِذْ تَوَسَّلُوا بِهِ فِی الدُّعَاءِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
فَقَدِ اسْتَشْفَعْتُ بِهِمْ إِلَیْکَ وَ قَدَّمْتُهُمْ أَمَامِی وَ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ کِفَایَتِکَ فِی حِرْزٍ حَرِیزٍ وَ مِنْ کِلَاءَتِکَ تَحْتَ عِزٍّ عَزِیزٍ وَ تُوزِعَنِی شُکْرَ آلَائِکَ وَ مِنَنِکَ وَ تُوَفِّقَنِی لِلِاعْتِرَافِ بِأَیَادِیکَ وَ نِعَمِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: السَّاعَةُ الْحَادِیَةَ عَشْرَةَ مِنْ قَبْلِ اصْفِرَارِ الشَّمْسِ إِلَی اصْفِرَارِهَا- لِلْعَسْکَرِیِّ علیه السلام یَا أَوَّلُ بِلَا أَوَّلِیَّةٍ یَا آخِرُ بِلَا آخِرِیَّةٍ یَا قَیُّوماً بِلَا مُنْتَهًی لِقِدَمِهِ یَا عَزِیزُ بِلَا انْقِطَاعٍ لِعِزَّتِهِ یَا مُتَسَلِّطاً بِلَا ضَعْفٍ مِنْ سُلْطَانِهِ یَا کَرِیماً بِدَوَامِ نِعْمَتِهِ یَا جَبَّاراً وَ مُعِزّاً لِأَوْلِیَائِهِ یَا خَبِیراً لِعِلْمِهِ یَا عَظِیماً بِقُدْرَتِهِ یَا قَدِیراً بِذَاتِهِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ وَلِیِّکَ الْأَمِینِ الْمُؤَدِّی الْکَرِیمِ النَّاصِحِ الْعَلِیمِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام وَ أُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(2).
السَّیِّدُ وَ الْکَفْعَمِیُ (3): بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعِینَنِی عَلَی آخِرَتِی وَ تَخْتِمَ لِی بِخَیْرٍ حَتَّی تَتَوَفَّانِی وَ أَنْتَ عَنِّی رَاضٍ وَ تَنْقُلَنِی إِلَی رَحْمَتِکَ وَ رِضْوَانِکَ إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ وَ الْمَنِّ الْقَدِیمِ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(4).
ص: 353
همان کسی که جز او سرپرست و شفاعت کنندهای وجود ندارد، از تو به احترام آن اسمهایت که چون برای حل مشکلات با آنها اسم برده شود، آسان گردند؛ و اگر بر کوهها قرار داده شود، غباری پراکنده شوند؛ و چون به آسمان بالایش برند، درهای بسته آن باز گردد؛ و چون بر تاریکیهای زمین فرود آورند، تنگنا هایش گشاده گردد؛ و چون مردگان به آن اسم خوانده شوند، از گور ها بر آیند؛ و چون نیست ها به آن اسم صدا شوند، به عرصه وجود پای نهند؛ و چون بر دل ها یاد شود، از روی فروتنی به لرزه آیند؛ و چون بر گوش ها طنین اندازد، دیدگان اشک بارند.
و به محمد، فرستاده تو که با معجزات تأیید شده، و با آیات استوار برانگیخته گشته است، و به احترام امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب، همان کسی که وی را برای برادری و جانشینی او انتخاب کردی، و به جهت دوستی و دامادیاش بر گزیدی، و به احترام صاحب زمان مهدی، همان کسی که نظرات پراکنده را بر فرمانش گرد آوری، و به واسطه او میان خواستههای گوناگون الفت نهی، و به دست وی حقوق دوستدارانت را بازستانی، و از بد ترین دشمنانت انتقام گیری، و به او زمین را از عدل و نیکی سرشار نمایی، و با ظهورش بخشش و نعمت را بر بندگان فراگیر سازی، و حق را با شکوه و ستوده به جایگاهش باز گردانی، و دین را شاداب و تازه به دست وی باز رسانی، و - از تو میخواهم که - بر محمد و خاندان محمد درود فرستی، که من به واسطه آنان به در گاه تو شفاعت جسته، و آنان را پیشاپیش خود و خواستههایم قرار دادهام، و - میخواهم - سپاس نعمتت را در توفیق یافتن به شناخت او، و هدایت شدن به فرمانبرداریاش به دلم افکنی، و نیرویم را در چنگ زدن به ریسمانش، و پیروی از سنّتش، و قرار گرفتن در میان گروه و رهروانش افزون سازی، که همانا تو دعا را می شنوی، به خاطر رحمتی که داری، ای مهربان ترین مهربانان.}(1)
توضیح
«الفلق»، یعنی نور، که پیش از این گفته شد. «و ما وسق»، یعنی آنچه جمع کرده و پوشانده است. «إذا اتّسق»، یعنی گرد آمد و تمام شد و کامل گشت. «العلق»، جمع العلقة، همان ماده آغازین پیدایش انسان است.
«و کان یدور حیث دار الحق»، شیخ بهایی گفته است: فعل مضارع است که در «الحق» عمل کرده و ضمیر گذشته به آن بر میگردد تا با کلام پیامبر صلی الله علیه و آله: «اللهم أدر الحق معه کیف دار»،{خدایا، هر گونه بچرخد، حق را با او بچرخان.} هماهنگ شود؛ و گویا در عقب آوردن فاعل به خاطر رعایت فاصلهها باشد، مانند این کلام خدای منزه که فرموده است: «فأوجس فی نفسه خیفة موسی»،(2){و
موسی در خود بیمی احساس کرد.} پایان. «من طاعتک» مربوط به «أملی» است، یعنی نهایت آن چیزی که از فرمانبرداری تو آرزو دارم؛ و احتمال دارد
ص: 356
الْکَفْعَمِیُّ،: دُعَاءٌ آخَرُ لِهَذِهِ السَّاعَةِ- اللَّهُمَّ إِنَّکَ مُنْزِلُ الْقُرْآنِ وَ خَالِقُ الْإِنْسِ وَ الْجَانِّ وَ جَاعِلُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ بِحُسْبَانٍ الْمُبْتَدِئُ بِالطَّوْلِ وَ الِامْتِنَانِ وَ الْمُبْدِئُ لِلْفَضْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ ضَامِنُ الرِّزْقِ لِجَمِیعِ الْحَیَوَانِ لَکَ الْمَحَامِدُ وَ الْمَمَادِحُ وَ مِنْکَ الْفَوَائِدُ وَ الْمَنَائِحُ وَ إِلَیْکَ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ أَظْهَرْتَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرْتَ الْقَبِیحَ وَ عَلِمْتَ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ وَ الْجَوَانِحُ أَسْأَلُکَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله رَسُولِکَ إِلَی الْکَافَّةِ وَ أَمِینِکَ الْمَبْعُوثِ بِالرَّحْمَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام الْمُفْتَرَضِ طَاعَتُهُ عَلَی الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ الْمُؤَیَّدِ بِنَصْرِکَ فِی کُلِّ مَوْقِفٍ مَشْهُودٍ وَ بِالْإِمَامِ الثِّقَةِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الَّذِی طُرِحَ لِلسِّبَاعِ فَخَلَّصْتَهُ مِنْ مَرَابِضِهَا وَ امْتُحِنَ بِالدَّوَابِّ الصِّعَابِ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَرَاکِبَهَا أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَقَدْ تَوَسَّلْتُ بِهِمْ إِلَیْکَ وَ قَدَّمْتُهُمْ أَمَامِی وَ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ أَنْ تَرْحَمَنِی بِتَرْکِ مَعَاصِیکَ مَا أَبْقَیْتَنِی وَ تُعِینَنِی عَلَی التَّمَسُّکِ بِطَاعَتِکَ مَا أَحْیَیْتَنِی وَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالْخَیْرَاتِ إِذَا تَوَفَّیْتَنِی وَ تَفَضَّلْ عَلَیَّ بِالْمُیَاسَرَةِ إِذَا حَاسَبْتَنِی وَ تَهَبَ لِیَ الْعَفْوَ إِذَا کَاشَفْتَنِی وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی فَأَضِلَ (1)
وَ لَا تُحْوِجْنِی إِلَی غَیْرِکَ فَأَذِلَّ وَ لَا تُحَمِّلْنِی مَا لَا طَاقَةَ لِی بِهِ فَأَضْعُفَ وَ لَا تَبْتَلِنِی بِمَا لَا صَبْرَ لِی عَلَیْهِ فَأَعْجِزَ وَ أْجُرْنِی عَلَی جَمِیلِ عَوَائِدِکَ عِنْدِی وَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِسُوءِ فِعْلِی وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَیَّ مَنْ لَا یَرْحَمُنِی بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (2).
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: السَّاعَةُ الثَّانِیَةَ عَشَرَ مِنِ اصْفِرَارِ الشَّمْسِ إِلَی غُرُوبِهَا- لِلْخَلَفِ الْحُجَّةِ علیه السلام یَا مَنْ تَوَحَّدَ بِنَفْسِهِ عَنْ خَلْقِهِ یَا مَنْ غَنِیَ عَنْ خَلْقِهِ بِصُنْعِهِ یَا مَنْ عَرَّفَ نَفْسَهُ خَلْقَهُ بِلُطْفِهِ یَا مَنْ سَلَکَ بِأَهْلِ طَاعَتِهِ مَرْضَاتَهُ یَا مَنْ أَعَانَ أَهْلَ مَحَبَّتِهِ عَلَی شُکْرِهِ یَا مَنْ مَنَّ عَلَیْهِمْ بِدِینِهِ وَ لَطُفَ لَهُمْ بِنَائِلِه أَسْأَلُکَ بِحَقِّ وَلِیِّکَ الْخَلَفِ الصَّالِحِ بَقِیَّتِکَ فِی أَرْضِکَ الْمُنْتَقِمِ لَکَ مِنْ أَعْدَائِکَ وَ أَعْدَاءِ رَسُولِکَ وَ بَقِیَّةِ آبَائِهِ الصَّالِحِینَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیْکَ بِهِ وَ أُقَدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
ص: 354
«من» در آن برای بیان علت باشد .
«إلی ذهاب الحمرة»، یعنی آن سرخی که در راستای پرتو آن تا ارتفاع یک نیزه و مانند آن به وجود میآید. «فی حجابک»، یعنی در حجاب بودن خودت یا علمت؛ در المتهجد «بحجابک» آمده است، پس احتمال دارد به علم نیز مربوط باشد. «و خلقت فیه»، یعنی در علم، یا در پوشش، ولی معنای نخست بهتر است. در المتهجد و ابن الباقی «خلصت» آمده است، یعنی آنان را از شکها و تردیدها نجات دادی، یا آنان را وارسته و پاکشان گرداندی؛ در بعضی نسخهها با حرف قاف، به صورت «خلقت» آمده است.
«مالک البسط و القبض»، یعنی گسترده یا تنگ ساختن روزی، یا شادابی دل یا گرفتگی آن، یا گسترده ساختن بهرهها و کمالات و شناختها و گرفتن آنها به حسب اختلاف در استعدادها و مصلحتهای موجود در آنها، به دست اوست. «و مدبّر الابرام و النقض»، ابرام در اصل به معنای تافتن ریسمان و نقض، مخالف آن است، و در سخن، استعاره وجود دارد و منظور از آن، اداره کردن امور جهان بر مبنای حکمت به کمال رسیده او، از باقی گذاشتن و از بین بردن، و شکوهمند ساختن و خوار نمودن، و نیرو دادن و ناتوان کردن و مانند آن است؛ یا اینکه منظور، تقدیرها و امضا یا شکستن آنها با دعاها و صدقهها و مانند آن دو است، همان طور که در روایت آمده است: دعا بلا را بر میگرداند، هر چند به طور قطعی و حتمی شده باشد، و همین طور صدقه - چنین اثری دارد. - و خداوند والامرتبه میفرماید: «یَمحُو اللهُ ما یَشاء و یُثبِت و عنده اُمُّ الکتاب»،(1){خدا
آنچه را بخواهد محو یا اثبات می کند، و اصل کتاب نزد اوست.}
«و من یُجیب» از این کلام خدای والامرتبه که میفرماید: «أمّن یُجیب المُضطرَّ إذا دعاه و یَکشِف السوءَ و یَجعلُکم خلفاءَ الأرض»،(2){یا
[کیست] آن کس که درمانده را- چون وی را بخواند- اجابت می کند، و گرفتاری را برطرف می گرداند، و شما را جانشینان این زمین قرار می دهد؟} گرفته شده است؛ و «المضطرّ» کسی است که نیاز شدیدش او را ناچار به پناه بردن به خدا کرده است، و از «الاضطرار» که از باب افتعال از ضرورة است، ساخته شده است. «السوء»، چیزی است که انسان را غمگین میسازد، و «کشف»، همان دور کردن آن است. «خلائف الأرض» یعنی جانشینان در آن، به این صورت که سکونت و تصرف در آن را از پیشینیان برای آنها به ارث میرساند، و در بعضی از روایتها گفته شده است که درمانده پناهنده به خدا، همان حضرت قائم علیه السلام است که خداوند او را هنگام دعا کردنش اجابت میفرماید و او را بیرون میآورد و به وسیله او بدی را از بندگان دور میکند و او و پدرانش علیهم السلام را جانشینان در زمین قرار میدهد.
«یا من لا یمسک»، اشارهای زیبا به کلام خدای منزه است که میفرماید: «قل لو أنتم تَملکونَ خَزائنَ رحمةِ ربّی إذاً لأمسَکتُم خَشیةَ الإنفاق»،(3){بگو: «اگر شما مالک گنجینه های رحمت پروردگارم بودید، باز هم از بیم خرج کردن، قطعاً امساک می ورزیدید.}؛ یعنی به خاطر ترس از تمام شدن با انفاق، بخل میورزیدید؛ بیضاوی این را بیان کرده است
ص: 357
وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(1)
السَّیِّدُ وَ الْکَفْعَمِیُ (2) بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ رَغْبَتِی إِلَیْکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا وَ أَنْ تَدَارَکَنِی بِهِ وَ تُنَجِّیَنِی مِمَّا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ أَلْبِسْنِی بِهِ عَافِیَتَکَ وَ عَفْوَکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ کُنْ لَهُ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ قَائِداً وَ کَالِئاً وَ سَاتِراً حَتَّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ- فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (3).
الْمُتَهَجِّدُ، وَ غَیْرُهُ: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ أَمَرْتَ بِطَاعَتِهِمْ وَ أُوْلِی الْأَرْحَامِ الَّذِینَ أَمَرْتَ بِصِلَتِهِمْ وَ ذَوِی الْقُرْبَی الَّذِینَ أَمَرْتَ بِمَوَدَّتِهِمْ وَ الْمَوَالِی الَّذِینَ أَمَرْتَ بِعِرْفَانِ حَقِّهِمْ وَ أَهْلِ الْبَیْتِ الَّذِینَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیراً أَسْأَلُکَ بِهِمْ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا(4)
السَّیِّدُ وَ الْکَفْعَمِیُ (5) وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی ذُنُوبِی کُلَّهَا یَا غَفَّارُ وَ تَتُوبَ عَلَیَّ یَا تَوَّابُ وَ تَرْحَمَنِی یَا رَحِیمُ یَا مَنْ لَا یَتَعَاظَمُهُ ذَنْبٌ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ(6).
الْکَفْعَمِیُّ: دُعَاءٌ آخَرُ لِهَذِهِ السَّاعَةِ- اللَّهُمَّ یَا خَالِقَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ وَ الْمِهَادِ الْمَوْضُوعِ وَ رَازِقَ الْعَاصِی وَ الْمُطِیعِ
ص: 355
و در مجمع البیان آمده است: وقتی گفته میشود: «نفقت، نفقات القوم»، یعنی تمام کرد، و «أنفقها صاحبَها»، یعنی دارندهاش آن را تمام کرد تا جایی که نیازمند گشت. در القاموس آمده است: «نفق» مانند فرح و نصر - در وزن - : یعنی تمام شد و از بین رفت و کم شد، و «أنفق»، یعنی نیازمند گشت، و داراییاش او را به پایان برد. راغب اصفهانی گفته است: «نفق الشیء»، یعنی تمام شد و از بین رفت؛ خواه با فروش باشد، مانند «نفق البیع، نفاقاً»،{با فروختن تمام کرد.} و «نفاق الأیّم»،{تمام شدن زن بیوه} از همین کاربرد است؛ خواه با مردن باشد، مانند «نفقت الدابّة»،{چهارپا تمام شد.}؛ و خواه با از بین رفتن باشد، مانند «نفقت الدراهم، تنفق و أنفقتها»،{سکهها را از دست داد.}. کلام خدای والامرتبه که میفرماید: «إذاً لأمسکتم خشیةَ الإنفاق»،{در این صورت، از بیم خرج کردن قطعاً امساک می ورزیدید.} یعنی از ترس نیازمند شدن؛ وقتی کسی داراییاش را انفاق کند و در نتیجه آن، نیازمند گردد، گفته میشود: «أنفق فلان». پس انفاق در اینجا، مانند املاق در این کلام خداوند است که میفرماید: «و لا تَقتلو أولادَکم خشیةَ إملاق»،(1){و از بیم تنگدستی فرزندان خود را مکشید.}
«و لا یَقتَر»، یعنی روزی را تنگ نمیگرداند؛ «خوفَ الإملاق»، یعنی به خاطر ترس از کم شدن، بلکه به خاطر مصلحتی که او داناتر به آن است.
«بالرّوح»، یعنی با وحی، یا با قرآن، که همانا با آن دلهای مرده به سبب نادانی را زنده میگرداند؛ یا اینکه در دین، مانند روح در بدن است، این گونه گفته شده است؛ البته در روایات گفته شد که روح آفریدهای بزرگتر از فرشتگان است که در شب قدر بر امام علیه السلام فرود میآید. «من أمره»، یعنی به فرمان او، یا به خاطر او، یا اینکه توضیح برای روح، یا حال برای آن است؛ یعنی آن روحی که از امور شگفت آور اوست، یا از سنخ دستور و فرمان است؛ چنان که خدای منزه میفرماید: «قل الرّوح مِن أمر ربّی»،(2)
{بگو: روح از [سنخ] فرمان پروردگار من است.}
«علی مَن یَشاء مِن عباده» از پیامبران و جانشینان علیهم السلام؛ «لِیُنذِرَ»، هدف فرو فرستادن است و غایت نهفته در آن برای خدا، یا برای کسی یا برای روح است. «یومَ التّلاق» از نامهای روز قیامت است، زیرا در آن روز، اهل آسمانها و اهل زمین، و پیشینیان و پسینیان، یا ستمکار و ستمدیده، یا آفریدگار و آفریدگان، یا شخص و کردههایش، یا روحها و بدنها، یا هر یک از این موارد ششگانه همراه با نوع مقابل خودش، با یکدیگر دیدار میکنند.
این بند برگرفته از دو آیه است؛ یکی از آنها «یلقی الرّوحَ من أمره علی مَن
ص: 358
الَّذِی لَیْسَ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لَا شَفِیعٌ أَسْأَلُکَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی إِذَا سُمِّیَتْ عَلَی طَوَارِقِ الْعُسْرِ عَادَتْ یُسْراً وَ إِذَا وُضِعَتْ عَلَی الْجِبَالِ کَانَتْ هَبَاءً مَنْثُوراً وَ إِذَا رُفِعَتْ إِلَی السَّمَاءِ تَفَتَّحَتْ لَهَا الْمَغَالِقُ وَ إِذَا هَبَطَتْ إِلَی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ اتَّسَعَتْ لَهَا الْمَضَایِقُ وَ إِذَا دُعِیَتْ بِهَا الْمَوْتَی نُشِرَتْ مِنَ اللُّحُودِ وَ إِذَا نُودِیَتْ بِهَا الْمَعْدُومَاتُ خَرَجَتْ إِلَی الْوُجُودِ وَ إِذَا ذُکِرَتْ عَلَی الْقُلُوبِ وَجِلَتْ خُشُوعاً وَ إِذَا قَرَعَتِ الْأَسْمَاعَ فَاضَتِ الْعُیُونُ دُمُوعاً أَسْأَلُکَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِکَ الْمُؤَیَّدِ بِالْمُعْجِزَاتِ الْمَبْعُوثِ بِمُحْکَمِ الْآیَاتِ وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام الَّذِی اخْتَرْتَهُ لِمُوَاخَاتِهِ وَ وَصِیَّتِهِ وَ اصْطَفَیْتَهُ لِمُصَافَاتِهِ وَ مُصَاهَرَتِهِ وَ بِصَاحِبِ الزَّمَانِ الْمَهْدِیِّ الَّذِی تَجْمَعُ عَلَی
طَاعَتِهِ الْآرَاءَ الْمُتَفَرِّقَةَ وَ تُؤَلِّفُ لَهُ الْأَهْوَاءَ الْمُخْتَلِفَةَ وَ تَسْتَخْلِصُ بِهِ حُقُوقَ أَوْلِیَائِکَ وَ تَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ شِرَارِ أَعْدَائِکَ وَ تَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ إِحْسَاناً وَ تُوَسِّعُ عَلَی الْعِبَادِ بِظُهُورِهِ فَضْلًا وَ امْتِنَاناً وَ تُعِیدُ الْحَقَّ مِنْ مَکَانِهِ عَزِیزاً حَمِیداً وَ تُرْجِعُ الدِّینَ عَلَی یَدَیْهِ غَضّاً جَدِیداً أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَقَدِ اسْتَشْفَعْتُ بِهِمْ إِلَیْکَ وَ قَدَّمْتُهُمْ أَمَامِی وَ بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی وَ أَنْ تُوزِعَنِی شُکْرَ نِعْمَتِکَ فِی التَّوْفِیقِ لِمَعْرِفَتِهِ وَ الْهِدَایَةِ إِلَی طَاعَتِهِ وَ أَنْ تَزِیدَنِی قُوَّةً فِی التَّمَسُّکِ بِعِصْمَتِهِ وَ الِاقْتِدَاءِ بِسُنَّتِهِ وَ الْکَوْنِ فِی زُمْرَتِهِ وَ شِیعَتِهِ إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ (1).
الفلق النور و قد سبق و ما وسق أی ما جمع و ستر إذا اتسق أی اجتمع و تم و صار بدرا و العلق جمع العلقة التی هی مبدأ خلق الإنسان و کان یدور قال الشیخ البهائی المضارع عامل فی الحق و ضمیر الماضی عائد إلیه علیه السلام لینطبق علی قول النبی صلی الله علیه و آله اللهم أدر الحق معه کیف دار و لعل تأخیر الفاعل لرعایة الفواصل کما قال سبحانه فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسی (2) انتهی من طاعتک متعلق بأملی أی غایة ما أؤمل من طاعتک و یحتمل أن تکون
ص: 356
یشاءُ من عباده لِیُنذرَ یومَ التَّلاق»،(1) {به هر کس از بندگانش که خواهد، آن روح [فرشته] را، به فرمان خویش می فرستد، تا [مردم را] از روز ملاقات [با خدا] بترساند.} و دیگری «یُنَزِّلُ المَلائکةَ بالرّوحِ مِن أمره علی مَن یَشاءُ مِن عبادهِ أن أنذِروا أنّه لا إله إلّا أنا فاتَّقونِ»،(2)
{فرشتگان را با «روح»، به فرمان خود، بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل می کند، که بیم دهید که معبودی جز من نیست. پس، از من پروا کنید.} است. تفسیرهای مربوط به «الأنزع البطین»،{درونش سرشار است.} پیش از این گفته شد، که بهترین آنها «الأنزع من الشرک، البطین من الایمان»،{درونش از شرک برگرفته شده، و سرشار از ایمان گشته است.} است، همان گونه که این بند نیز گواه بر آن است.
راغب گفته است: «الشرح» در اصل، گشودن گوشت و مانند آن است، و «شرح الصدر» نیز از همان کاربرد است، یعنی با نور خدایی و آرامش از ناحیه خداوند والامرتبه و روحی از سوی او، سینهاش را گشوده ساخت. پایان. منظور از آن در اینجا این است که سینهام را با قرار دادن تقوا در آن، گشاده سازی؛ یا اینکه آن را به سبب تقوا، با دانشها و شناختها گشاده سازی، چرا که آن موجب سرازیر شدن عنایت خدا میگردد. «قطع الأثر» کنایه از مرگ است، زیرا برای زنده، اثر پا در زمین وجود دارد.
«یا من تجبّر»، یعنی بزرگی و بزرگمنشیاش فراوان شد و از این رو، بزرگتر از آن شد که دیدگان او را ببینند. «فلا تخطر القلوب»، گویا دریافتن از راه دل است، یعنی گوهر آن را دلها در نمییابند. «بغیر حساب»، یعنی آن مقدار فراوان است که امکان شمارش آن وجود ندارد؛ یا اینکه در روز حسابرسی آخرت، در مورد آن حساب خواسته نمیشود؛ یا از آن جهت که گمان نمیشود.
«الّذی شَری»، یعنی جانش را در برابر بهشت فروخت؛ آن چنان که خداوند والامرتبه میفرماید: «إن الله اشتری من المؤمنینَ أموالَهم و أنفسَهم بأنَّ لهم الجنّةَ»،(3){در حقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به[ بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است.} و میفرماید: «و مِن النّاسِ مَن یَشری نفسَه ابتغاءَ مَرضاتِ الله»،(4){و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می فروشد.} در بعضی نسخهها «اشتری» آمده است که منظور از آن نیز فروختن است؛ به این دلیل که «الشراء» و «الاشتراء» هر دو به معنی فروختن نیز به کار می روند؛ یا منظور این است که جانش را خرید؛ زیرا کشته شدن در راه خداوند والامرتبه سبب دستیابی به زندگی جاودانه است؛ ولی معنی نخست بهتر است و نسخه نخست با آیه کریمه سازگاری بیشتری دارد.
ص: 359
من تعلیلیة إلی ذهاب الحمرة أی حمرتها التی تکون فی شعاعها إلی أن ترفع قدر رمح و نحوه فی حجابک أی کائنا أنت أو علمک فی حجابک و فی المتهجد بحجابک فیحتمل تعلقه بالعلم أیضا و خلفت فیه أی فی العلم أو فی الحجاب و الأول أظهر و فی المتهجد و ابن الباقی خلصت أی نجیتهم من الشکوک و الشبهات أو استخلصتهم و اصطفیتهم و فی بعض النسخ خلقت بالقاف.
مالک البسط و القبض أی بیده توسعة الرزق و تضییقه أو سرور القلب و انقباضه و بسط الفیوض و الکمالات و المعارف و قبضها بحسب اختلاف القابلیات و المصالح و مدبر الإبرام و النقض الإبرام فی الأصل فتل الحبل و النقض نقیضه و فی الکلام استعارة و المراد تدبیر أمور العالم علی ما تقتضیه حکمته البالغة من الإبقاء و الإفناء و الإعزاز و الإذلال و التقویة و الإضعاف و غیر ذلک أو إحکام التقدیرات و إمضائها و نقضها بالدعوات و الصدقات و نحوهما کما ورد الدعاء یرد البلاء و قد أبرم إبراما و کذا الصدقة و قال تعالی یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ (1) و من یجیب مأخوذ من قوله تعالی أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ (2) و المضطر الذی أحوجه شدة ما به إلی اللجإ إلی الله من الاضطرار و هو افتعال من الضرورة و السوء ما یسوء الإنسان و کشفه رفعه خَلائِفَ الْأَرْضِ أی خلفاء فیها بأن ورثهم سکناها ممن کان قبلهم و التصرف فیها و قد مر فی بعض الأخبار أن المضطر القائم علیه السلام یجیبه الله إذا دعاه فیخرجه فیکشف السوء به عن العباد و یجعله و آباءه علیهم السلام خلفاء فی الأرض.
یا من لا یمسک تلمیح إلی قوله سبحانه قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْإِنْفاقِ (3) أی لبخلتم مخافة النفاد بالإنفاق ذکره البیضاوی
ص: 357
«نکب عن الطریق»، یعنی روی گرداند. «ظمآناً»، کاربرد این لفظ برای ایجاد هماهنگی است، مانند «سلاسلاً».(1)
در بعضی نسخهها «ظمآن» آمده است، ولی عبارت نخست بهتر است. در عبارت «و أحلّوه»، ضمیر به آن حضرت بر میگردد، یعنی او را به جای ستیزهجویان از مشرکان و کافران قرار دادند و در مورد آن حضرت، آنچه را در مورد آنان انجام میدادند، انجام دادهاند. و احتمال دارد ضمیر به سر پاک و مبارک آن حضرت برگردد، یعنی آن را نزد اهل ستیزهجویی مانند یزید و پسر زیاد، که بر آن دو و پیروانش تا روز ندا دادن به یاری - در قیامت - لعنت باد، بردند.
«و مخزیات لعنک»، یعنی چیزی که موجب خواری از سوی او میشود. «و مردیات سخطک»، یعنی آنچه موجب هلاک شدن از سوی او میگردد. «النَکال» با فتحه، یعنی کیفر؛ و «النفث»، یعنی دمیدن، و در اینجا کنایه از وسوسههای شیطانها است؛ و «السوالک» جمع السالکة، یعنی کنیز؛ و «السوافک» جمع السافکة، به معنی ریزنده - خون - است؛ و «سفک الدم و الدمع»، یعنی ریختن آن؛ و «الحوالک» جمع الحالکة، و آن بسیار تیره است؛ وقتی گفته میشود: «أسود حالک و حانک»، یعنی بسیار تیره.
«مختلفاً ألوانها»، یعنی جنس آنها، یا گونههایشان، یا کیفیاتشان از زرد و سبز و مانند این دو. «و من الجبال جُدَدٌ»، دارای رگهها، یعنی خطها و راهها؛ «جدّة الخمار» به رگههای سیاه در پشت چارقد رنگارنگ که پررنگ یا کمرنگ باشند. «و غرابیب سود» به «بیض» یا به «جدد» پیوند داده شده است، مثل اینکه گفته شود: از کوههای دارای رگههای رنگارنگ، و از آنها با یک رنگ تند. در روایت شیخ بهایی، که روانش پاک باد، از عبارت «و أنزلت»،{و فرو فرستاد.} تا عبارت «ألوانه»،{رنگهایش.} و همین طور از عبارت «فاطرُ السموات»،{پدید آورنده آسمانها.} تا عبارت «قدیر»،{تواناست.}، وجود ندارد.
«الخائنة» مصدر است، یا اینکه منظور از آن، نگاههای خیانتبار است. «البائس الحسیر»، بر گرفته از الحسور، به معنی رنجور، یا از حسرت است. در القاموس گفته است: «حسر البصر، حسوراً»، یعنی دیده ناتوان شد و از زیاد ادامه داشتن، بریده شد؛ «و هو حسیر و محسور» - از همین کاربرد هستند. - و مانند فرح - در وزن -، یعنی بر او پشیمانی و افسوس خوردن خواهد بود و به او «حسیر» گفته میشود؛ و مانند ضرب و فرح، یعنی رنجور شد، پس به او «حسیر» اطلاق میگردد.
و «الضالع» احتمال دارد منظور از آن، حمل کننده بار سنگین باشد، و البته در دعا «أعوذ بالله من ضلع الدین» آمده است و منظور از آن در اینجا، بر دوش گرفتن بار اشتباهات و گناهان است؛ یا اینکه به معنی خم شده از روی خواری
ص: 360
و فی مجمع البیان (1)
یقال نفقت نفقات القوم إذا نفدت و أنفقها صاحبها أی أنفدها حتی افتقر و فی القاموس نفق کفرح و نصر نفد و فنی و أقل و أنفق افتقر و ما له أنفده و قال الراغب الأصبهانی نفق الشی ء مضی و نفد إما بالبیع نحو نفق البیع نفاقا و منه نفاق الأیم و إما بالموت نحو نفقت الدابة و إما بالفناء نحو نفقت الدراهم تنفق و أنفقتها و قوله تعالی إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْإِنْفاقِ (2) أی خشیة الافتقار یقال أنفق فلان إذا أنفق ماله فافتقر فالإنفاق هنا کالإملاق فی قوله وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ و لا یقتر أی لا یضیق الرزق خوف الإملاق أو لخوف النقص بل لمصلحة هو أعلم بها.
بالروح أی بالوحی أو القرآن فإنه یحیی به القلوب المیتة بالجهل أو یقوم فی الدین مقام الروح فی الجسد کذا قیل و قد مر فی الأخبار أنه خلق أعظم من الملائکة ینزل فی لیلة القدر علی الإمام علیه السلام من أمره أی بأمره أو من أجله أو بیان للروح أو حال منه أو الروح الذی من أموره العجیبة أو من عالم الأمر کما قال سبحانه قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی (3) عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ من الأنبیاء و الأوصیاء علیهم السلام لینذر غایة للإنزال و المستکن فیه لله أو لمن أو للروح یَوْمَ التَّلاقِ من أسماء یوم القیامة لأن فیه یتلاقی أهل السماء و أهل الأرض و الأولون و الآخرون أو الظالم و المظلوم أو الخالق و المخلوق أو المرء و عمله أو الأرواح و الأجساد أو کل واحد من الستة مع قرینه منها.
و هذه الفقرة مأخوذة من آیتین إحداهما یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ
ص: 358
و فروتنی است؛ یا اینکه به معنی منحرف ستمکننده بر خود و دیگران است. شیخ بهایی به معنی اخیر بسنده کرده است، و احتمال دارد منظور از آن در اینجا، شکسته استخوان باشد، و هر چند در لغت نیامده است، ولی در معنایی نزدیک به آن وارد شده است؛ در القاموس گفته است: «ضلع» مانند «منع» - در وزن -، یعنی کج شد و کناره گرفت و از حق رو گرداند، و «فلان ضرب فی ضلعه و ضلع السیف» مانند فرح - در وزن -، یعنی خم شد، و «الضالع»، یعنی ستمگر؛ «الضلع» با فتحه حروف، یعنی ناراستی از لحاظ مادرزادی، یا اینکه در مورد شتر، به معنی لنگان لنگان رفتن چهارپا است؛ ضلع مانند فرح، فهو ضلع - از همین کاربرد است. - و اگر در آفرینش و به طور مادرزادی نباشد، ضالع گفته میشود؛ و توان و بر دوش گرفتن بار سنگین، و از دین، سنگینی آن است، تا اینکه دارندهاش را از میانهروی منحرف کرد. پایان.
«المخفیّ للصّدقات» کفعمی - که رحمت خدا بر او باد - گفته است: گروهی از نویسندگان کتابهای تاریخ نوشتهاند که حضرت سجاد علیه السلام در مدینه چهارصد خانوار را سرپرستی میکرد و غذا و مواد مورد نیاز آنها برایشان میرسید و نمیدانستند از کجا میرسد؛ وقتی حضرت از دنیا رفت، آن - غذاها و بخششها - را نیافتند، پس دریافتند که همه آنها از طرف آن حضرت علیه السلام بوده است .
«الدّئوب»: سختکوشی و خستگی؛ و منظور از «المجاهدات»، عبادتهای توانفرسا است و پیش از این گفته شد که آن حضرت علیه السلام هر شب هزار رکعت نماز میگزارد. «الثفنات» جمع ثفنة، با کسره فاء در هر دو، آن قسمت از اعضای بدن که هنگام نشستن در زمین قرار گیرد و سفت و سخت شود، از جمله دو زانو و مانند آن دو؛ جوهری این را ذکر کرده است؛ به همین خاطر به عبدالله بن وهب راسبی، ذوالثفنات گفته میشد، زیرا در اثر سجدههای طولانی او، محلهای سجده در بدنش پینه بسته بود. پایان. این واژه در بیشتر نسخهها با فتحه هر سه حرف آمده است و شیخ بهایی آن را درست دانسته است، ولی در کتابهای لغت چنین چیزی ندیدم.
«من مواقعة معاصیک»، مواقعة المعاصی به معنی انجام دادن آنها است، استفاده از این واژه در این معنی در عرف رایج است ولی در لغت به صورت صریح نیامده است. فیروزآبادی گفته است: «واقعه»: با او نبرد کرد؛ با زن جماع کرد و با او در آمیخت. پایان. شاید در معنای مجاز به کار رفته است، زیرا کسی که گناهی انجام میدهد، گویا با پیروی از شهوتش، با او نبرد کرده است، تا اینکه بر او پیروز گردد؛ یا اینکه به معنای آمیزش است. «ممّن یؤمن بک»، منظور از ایمان در اینجا، شناخت و باور کاملی است که عمل بر آن مترتب میشود. «و یراقبک»، یعنی ثواب تو را انتظار دارد و از کیفر تو میترسد و از تو غفلت نمیورزد؛ یا اینکه از دستوراتت مراقبت میکند. فیروزآبادی گفته است: «رقبه»، یعنی منتظرش شد، و «راقبه، مراقبةً»، یعنی از آن نگهداری کرد. «النشر»، زنده شدن مردگان در قیامت؛ و «الحشر»، یعنی سوق دادن و گرد آوردن آنان در صحنه قیامت. «سکناً»،
ص: 361
مِنْ عِبادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ (1) و الأخری یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ (2) و قد مرت تفاسیر الأنزع البطین و أحسنها الأنزع من الشرک البطین من الإیمان کما تشهد له هذه الفقرة أیضا.
و قال الراغب أصل الشرح بسط اللحم و نحوه و منه شرح الصدر أی بسطه بنور إلهی و سکینة من جهة الله تعالی و روح منه انتهی و المراد هنا أن توسع صدری لتجعل فیه التقوی أو توسعه بالعلوم و المعارف بسبب التقوی فإنه موجب لإفاضتها و قطع الأثر کنایة عن الموت لأن الحی یکون له أثر قدم فی الأرض.
یا من تجبر أی کثر جبروته و کبریاؤه فجل عن أن تراه عین فلا تخطر القلوب لعله علی سبیل القلب أی لا یخطر کنهه بالقلوب بِغَیْرِ حِسابٍ أی کثیرا لا یمکن عده أو لا یحاسب علیه فی الآخرة أو من حیث لا یحتسب.
الذی شری أی باع نفسه بالجنة کما قال الله تعالی إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ(3) و قال سبحانه وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ (4) و فی بعض النسخ اشتری فالمراد به البیع أیضا فإن الشراء و الاشتراء کلیهما یأتیان بمعنی البیع و بمعنی الاشتراء أو المراد أنه اشتری نفسه فإن القتل فی سبیله تعالی سبب للحیاة الأبدی و الأول أظهر و النسخة الأولی أوفق بالآیة الکریمة.
ص: 359
موجب آرامش شدن. «حسباناً»، یعنی با گردش آن زمانها را به شمارش در میآید. «و إلیه اُنیب»، یعنی با توبه به سوی او باز میگردم.
«و أدعوک تضرّعاً و خفیةً» به این کلام خداوند که میفرماید: «اُدعوا ربَّکم تضرّعاً و خفیة»،(1)
{پروردگار خود را به زاری و نهانی بخوانید.}اشاره دارد؛ یعنی با حالت زاری و آهسته، چرا که آهستگی دلیل اخلاص است. «إنَّک لا تحبّ المعتدینَ»، یعنی گذرندگان از حد آنچه در مورد دعا و جز آن، به آن فرمان داده شدهاند؛ به این صورت که چیزی را که شایستگی آن را ندارد، بخواهد؛ و گفته شده است: آن همان فریاد زدن در دعا است، و خداوند والامرتبه میفرماید: «و ادعوه خوفاً و طمعاً»،(2){و
با بیم و امید او را بخوانید.}، یعنی ترسان از کوتاهی در کارهایتان و شایستگی نداشتن، و امید داشتن به اجابت آن از روی بخشش و نیکی، به خاطر رحمت زیاد او. «إنّ رحمةَ الله قریبٌ منَ المُحسنینَ»،(3){رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.}، امیدوارتر کردن، و اشاره به آن چیزی است که برای اجابت، به آن دست آویخته میشود.
«الّذی جاء بالصّدق» به دو آیه اشاره دارد که یکی از آنها، «و الّذی جاء بالصّدق و صدّق به اُولئک هم المتّقونَ»،(4)
{و آن کس که راستی آورد و آن را باور نمود، آنانند که خود پرهیزگارانند.}و دومی «بل جاء بالحقّ و صدَّق المرسلینَ»،(5)
{ولی نه! [او] حقیقت را آورده و فرستادگان را تصدیق کرده است.} است، و از آنجا که در آیه نخست، منظور از «الّذی جاء بالصّدق»، پیامبر صلی الله علیه و آله است، و منظور از کلام «صدّق به»، به گواهی روایتهای فراوانی که از اهل بیت علیهم السلام رسیده است و پیش از این گفته شد، امیرالمؤمنین علیه السلام میباشد، حضرت باقر علیه السلام به ذکر قسمت اول اکتفا کرده و «و صدَّق المرسلین» را از آیه دوم به آن افزوده است تا اشارهای همزمان به هر دو باشد.
«القذف»، یعنی پرتاب کردن؛ و «الملهوف»، یعنی درمانده؛ «عن موجود البصر»، از آنچه دیده مییابد. «عن الصّفات کلِّها»، یعنی از ویژگیهای آفریدگان؛ یا آن مقدار از آنها که دانش ما به آن میرسد؛ یا ویژگیهای اضافی؛ همین طور منظور از «معانی اللطیف» و «معانی الجلال»، آن چیزی است که فهم آفریدگان به آن میرسد .
شاید حرف باء در «بمشیّتک» برای ملابسه باشد، یعنی به اشیا علم پیدا کردی و آنها را خواستی و اراده کردی؛
ص: 362
و نکب عن الطریق عدل ظمآن الصرف للتناسب کسلاسلا(1) و فی بعض النسخ ظمآن و الأول أنسب و أحلوه الضمیر عائد إلیه أی أنزلوه منزلة أهل العناد من المشرکین و الکفار فعملوا به ما یعمل بهم و یحتمل إرجاعه إلی رأسه المقدس أی أحضروه عند أهل العناد کیزید و ابن زیاد علیهما و علی أتباعهما اللعنة إلی یوم التناد.
و مخزیات لعنک أی ما یوجب الخزی منه و مردیات سخطک أی ما یوجب الهلاک عنه و النکال بالفتح العقاب و النفث النفخ و هنا کنایة عن وساوس الشیاطین و السوالک جمع السالکة أی الجاریة و السوافک جمع السافکة بمعنی السافحة و سفک الدم و الدمع إهراقه و الحوالک جمع الحالکة و هی الشدیدة السواد یقال أسود حالک و حانک أی شدید السواد.
مُخْتَلِفاً أَلْوانُها أی أجناسها أو أصنافها أو هیئاتها من الصفرة و الخضرة و نحوهما وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ أی ذو جدد أی خطوط و طرائق و یقال جدة الخمار للخطة السوداء علی ظهره مختلفا ألوانها بالشدة و الضعف وَ غَرابِیبُ سُودٌ عطف علی بیض أو علی جدد کأنه قیل و من الجبال ذو جدد مختلف اللون و منها غرابیب متحدة اللون و فی روایة الشیخ البهائی قدس سره لم یکن من قوله و أنزلت إلی قوله ألوانه و کذا من قوله فاطر السماوات إلی قوله قدیر.
و الخائنة مصدر أو المراد بها النظرة الخائنة البائس الحسیر من الحسور بمعنی الکلال أو من الحسرة قال فی القاموس حسر البصر حسورا کل و انقطع من طول مدی و هو حسیر و محسور و کفرح علیه حسرة تلهف فهو حسیر و کضرب و فرح أعیا فهو حسیر.
و الضالع یحتمل أن یراد به المحتمل للحمل الثقیل و قد ورد فی الدعاء أعوذ بالله من ضلع الدین و المراد هنا احتمال الخطایا و الآثام أو المنحنی تذللا و
ص: 360
یا اشاره به این است که همان طور که مشهور است، خواست خدا، همان علم به نیکوترین است؛ و احتمال دارد اشاره به این گفته حکیمان داشته باشد که مشیّت همان علم، از جهت علت بودن است؛ و امکان دارد «علّمت» با تشدید قرائت شود، ولی مخالف با آن چیزی است که در نسخهها ثبت شده است.
«و تذلیل الصعاب» عبارت است از مقدر کردن و پسندیدن و آفریدن چیزی که جایگاه وجودی و توان آفریدهها از آن ناتوان است. «و اضطررت الأفهام» اشاره به این دارد که شناخت وجود و یگانگی خدای منزه، بدیهی است و خداوند آفریدگان را بر مبنای آن پدید آورده است همان گونه که روایات فراوان و بلکه آیات باکرامت بر آن دلالت دارند؛ و احتمال دارد منظور، این باشد که تو دلایلی را ارائه کردی و عقلها را بخشیدی، پس بعد از دیدن، گریزی از پذیرش برای آنها وجود ندارد.
«العبرة»، اشک یا گرداندن گریه در سینه است. «لا یعزب» با ضمه و کسره زاء، یعنی به جای یا جایگاه یا نزدیک بودن آنها ناآگاه نیست. «الهنیء»، یعنی کسی که در او خستگی وجود ندارد. «الوحیّ»، شتابان. «الصنع» با ضمه، یعنی نیکی. «العصیب»، بسیار دشوار؛ راغب گفته است: «یومٌ عَصیب»، یعنی شدید، که به معنی فاعل بودن و هم مفعول بودن آن درست است، یعنی روزی که دو طرفش گرد آمده باشد، مانند اینکه گفته شود: «یومٌ کحلقة خاتم»،{روزی مثل حلقه انگشتر}. پایان. منظور از آن در اینجا، روز قیامت است.
«و موبقات الذنوب»، یعنی گناهان هلاک کننده، که صفت به موصوف اضافه شده است. «تقذف بالحقّ»، اشاره به این کلام خداوند والامرتبه است که میفرماید: «قل إنَّ ربّی یَقذفُ بالحقّ علّام الغیوب»،(1){بگو: «بی گمان، پروردگارم حقیقت را القا می کند [اوست] دانای نهانها.»} یعنی آن را القا کرده و برای هر یک از بندگان که برگزیده است، یا در دل هر کسی که بخواهد، فرو میفرستد؛ یا اینکه با آن، باطل را به کنار میراند و آن را نابود میگرداند؛ همان طور که در آیه دیگر(2) آمده است؛ یا اینکه آن را با آشکار کردن اسلام و منتشر کردن آن، به تمام گوشههای زمین میکشاند. «یا أحکم الحاکمین»، عادلترین و داناترین آنها؛ و «خیر الفاصلین»، یعنی بین حق و باطل. «صورته»، ویژگی آن؛ یعنی بزرگتر از آن است که برای او نوعی ویژگی وجود داشته باشد که پندارها او را دریابند.
«إذا حزب الأمر» در بعضی نسخهها با زاء فتحهدار آمده است، گفته میشود: «حزبه الأمر»، یعنی به او رسید و بر او سختی ایجاد کرد، یا او را در تنگنا قرار داد؛ فیروزآبادی این را ذکر کرده است. در بعضی نسخهها، با راء دارای کسره آمده است؛ وقتی گفته میشود: «حرب الرجل» با کسره، یعنی خشم او شدید شد؛ و «حربه، یحربه، حرباً»، مانند خواستن در جایی است که
ص: 363
خشوعا أو المائل الجائر علی نفسه و غیره و الشیخ البهائی اقتصر علی الأخیر و یحتمل أن یکون المراد هنا مکسور الضلع و إن لم یذکر فی اللغة لکن ورد قریب منه قال فی القاموس ضلع کمنع مال و جنف و جار و فلانا ضرب فی ضلعه و ضلع السیف کفرح اعوج و الضالع الجائر و الضلع محرکة الاعوجاج خلقة أو هو فی البعیر بمنزلة الغمز فی الدواب ضلع کفرح فهو ضلع فإن لم یکن خلقة فهو ضالع و القوة و احتمال الثقیل و من الدین ثقله حتی یمیل صاحبه عن الاستواء انتهی. المخفی للصدقات قال الکفعمی ره ذکر جماعة من مصنفی کتب التواریخ أنه کان علیه السلام یعول فی المدینة أربعمائة بیت و کان یأتیهم رزقهم و ما یحتاجون إلیه و لا یدرون من أین یأتیهم فلما مات السجاد علیه السلام فقدوا ذلک فعلموا أن ذلک کان منه علیه السلام و الدءوب الجد و التعب و المراد بالمجاهدات العبادات الشاقة فقد مر أنه علیه السلام کان یصلی کل لیلة ألف رکعة و الثفنات جمع ثفنة بکسر الفاء فیهما ما یقع علی الأرض من أعضائه إذا استناخ و غلظ کالرکبتین و غیرهما ذکره الجوهری و لذا قیل لعبد الله بن وهب الراسبی ذو الثفنات لأن طول السجود کان قد أثر فی ثفناته انتهی و فی أکثر النسخ بالفتحات الثلاث کما صححه الشیخ البهائی و لم أره فی شی ء من کتب اللغة.
من مواقعة معاصیک مواقعة المعاصی بمعنی ارتکابها فی العرف شائع و لم یرد فی صریح اللغة قال الفیروزآبادی واقعه حاربه و المرأة باضعها و خالطها انتهی و لعله علی المجاز فإن من یقارف معصیة کأنها تحاربه بشهوتها حتی تغلب علیه أو هو بمعنی المخالطة ممن یؤمن بک المراد بالإیمان هنا المعرفة و التصدیق الکامل الذی یترتب علیه العمل و یراقبک أی ینتظر ثوابک و یخاف عقابک و لا یغفل عنک أو یحرس أوامرک قال الفیروزآبادی رقبه انتظره و راقبه مراقبة حرسه و النشر حیاة الأموات فی القیامة و الحشر سوقهم و جمعهم فی عرصتها سکنا أی
ص: 361
مالش را بگیرد و بدون اینکه چیزی بر جای بگذارد، او را ترک نماید، و «قد حرب ماله»، یعنی مالش را گرفت، که به او «محروب» و «حریب» گفته میشود؛ جوهری این را ذکر کرده است. هیچ یک از اینها خالی از پیچیدگی نیستند و مورد نخست، آشکارتر است، و در نسخه شیخ بهایی - که رحمت خدا بر او باد - یعنی وقتی که کار سخت شود.
«له الخلق»، یعنی آفرینش اشیا، پس او که منزه است، آفریدگار آنها است. «و الأمر»، اداره کردن و تصرف کردن در آن. «علی خفیّ السرّ» شاید اشاره به این کلام خدای منزه باشد که میفرماید: «و إن تجهر بالقول»،(1){و اگر سخن به آواز گویی.} و «العلی» جمع «العلیا» و مؤنث «الأعلی» است. «علی العرش استوی»، یعنی مستولی شد؛ و «الثری» خاک مرطوب است؛ گفت شده است: معنایش هر چیزی است که خاک در خود بپوشاند. «و إن تَجهر بالقول»، یعنی با بالا آوردن صدا، بلند نگو؛ «فانه یعلم الجهر و أخفی»،{او نهان و نهان تر را می داند.}، و «السرّ» آن چیزی است که برای دیگران بپوشانی، و نهانتر از آن، همان درون دل و جان است. از امام باقر علیه السلام روایت شده است که «السرّ» آن است که پنهان میداری و «أخفی» آن است که به ذهنت برسد و سپس آن را فراموش کنی.
«الذی سألک» اشاره به حکایتی است که ابن آشوب - رحمت خدا بر او باد - در المناقب روایت کرده و گفته است: یکی از یاران امام کاظم علیه السلام گفته است: وقتی آن حضرت در زندان هارون بود، زیاد از او میشنیدم که در دعایش میگفت: «اللّهمّ إنّک تَعلم أنّنی کنتُ أسألک أن تَفرغَنی لعبادتک، الّلهمَّ فقد فعلتَ، فلک الحمد»،{خدایا، خودت آگاهی که من از تو درخواست میکردم مرا برای عبادتت از کارهای دیگر فارغ گردانی، خدایا، راستی که تو این کار را کردی، پس سپاس باد تو را.}(2)
«و ترضی بها»، یعنی درودی، که با آن درود، در به جای آوردن دستورهای واجب آنها، یا آنچه را که در ادای حقوق آنها و بزرگداشتن آنها و دعا برای آنها بر من واجب گردانیدهای، از من خشنودی شوی؛ یا اینکه منظور، حقوق واجب آنها بر تو باشد، یعنی درود و رحمتی که به واسطه آن، در ادا کردن آنچه از نیکی و نعمت رساندن برای آنها بر عهده خود واجب کردهای، راضی و خشنود گردی؛ ولی اولی آشکارتر است، هر چند بر مبنای دومی، عبارت تأسیسی و جدیدی است. «أن تجریَنی»، یعنی مرا بر آنچه از نیکی و بخشش دعوتم کردهای، روان گردانی. «و تمنحنی»، یعنی به من منحه دهی، و آن همان بخشش است؛ و «الجزیل»، یعنی بزرگ.
«و لبّی ما تعیننی»، آن را به آنچه نیرومندم میسازد، برگردانی؛ «علی هواک»، یعنی آنچه را که از فرمانبرداریات میخواهی و دوست میداری. «النوافل» جمع «نافلة»، و آن همان هدیه است. «المنایح» جمع «المنیحة»، به معنی هدیه است، نه جمع «منحة»، آن چنان که بعضی چنین پنداشتهاند. «الطول»، یعنی نیکی و بخشش .
دیگر اینکه، در بعضی نسخهها «تقربنی» با حرف تاء و ضمه حرف باء آمده است، و همین طور «توجب» و «تستدیم»،
ص: 364
موجبا للسکون حسبانا أی یحسب بدورانها الأزمنة و إلیه أنیب أی أرجع بالتوبة.
و أدعوک تضرعا و خفیة إشارة إلی قوله تعالی ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً(1) أی ذوی تضرع و خفیة فإن الإخفاء دلیل الإخلاص إنک لا تحب المعتدین أی المجاوزین ما أمروا به فی الدعاء و غیره بأن یطلب ما لا یلیق به و قیل هو الصیاح فی الدعاء و قال تعالی وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً(2) أی ذوی خوف من الرد لقصور أعمالکم و عدم استحقاقکم و ذوی طمع فی إجابته تفضلا و إحسانا لفرط رحمته إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ ترجیح للطمع و تنبیه علی ما یتوسل به إلی الإجابة.
الذی جاء بالصدق إشارة إلی آیتین إحداهما وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (3) و الثانیة بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ (4) و لما کان فی الآیة الأولی المراد ب الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ الرسول صلی الله علیه و آله و بقوله صَدَّقَ بِهِ أمیر المؤمنین علیه السلام علی ما تشهد به الأخبار الکثیرة عن أهل البیت علیهم السلام و قد مضت اکتفی علیه السلام بالجزء الأول و أضاف إلیه وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ من الآیة الثانیة تلمیحا إلیهما معا.
و القذف الرمی و الملهوف المضطر عن موجود البصر أی عما یجده البصر عن الصفات کلها أی عن صفات المخلوقین أو عما یبلغ إلیه علمنا منها أو الصفات الزائدة و کذا المراد بمعانی اللطیف و معانی الجلال ما یصل إلیها أفهام الخلق.
بمشیتک لعل الباء للملابسة أی علمت الأشیاء و شئتها و أردتها أو یکون
ص: 362
و در بعضی از آنها با حرف یاء و به صیغه غایب و نیز با ضمه باء بیان شده است، پس همه آنها عطف به «تعیننی» هستند. در صورت نخست، ضمیر بازگشت کننده، یعنی «بها» در همه آنها به خاطر بازگشت آن به آنچه در عبارت نخست گفته است، حذف گردیده است. در صورت دوم، ضمیر فاعل در همه آنها به موصول بر میگردد. در بعضی نسخهها، با حرف تاء و فتحه باء آمده است که در این صورت همه آنها عطف به «تجرینی» خواهند بود.
«الوابل»، یعنی باران شدید؛ و «الغیضة» با فتحه، همان بیشهزار و انبوه درختان در محل گرد آمدن آب است. «من الظلمات»، یعنی تاریکیهای کفر و نادانیها، یا تاریکیهای نیستی و پشتهای پدران و رحمهای مادران، یا اینکه هم آنها و هم تاریکیهای بیرونی، مانند بیرون آوردن یونس علیه السلام از تاریکیهای شکم ماهی و دریا. «الولی»، یعنی شایستهتر بر کارها و بر عهده گیرنده آنها از طرف انسان؛ و «المولی»، یعنی آقا و صاحب اختیار. «الذی أولیته»، یعنی بر او نعمت دادی؛ و «أبلیته»، یعنی با گرفتاریها آزمودی.
«لابتغاء الزلفة»، یعنی برای درخواست نزدیک شدن. «و إدراک الحظوة»، الحظوة با حاء بدون نقطه و ظاء نقطه دار با ضمه و کسره، یعنی جایگاه و منزلت و بهرهمندی از روزی؛ فیروزآبادی این را ذکر کرده است، ولی معنی نخست در اینجا مناسبتر است؛ یعنی دستیابی به نزدیکی به تو و منزلت پیش تو، به سبب دشمن داشتن دشمنان تو. در النهایه آمده است: «حظیت المرءة عند زوجها، تحظی، حظوة، و حظوة» با ضمه و کسره، یعنی با او خوشبخت شد و به دلش نزدیک گشت و او را دوست داشت؛ آنچه شیخ بهایی - که رحمت خدا بر او باد - گفته است، مبنی بر اینکه دست یافتن به مقصود، در کتابهایی که در اختیار ما هست، واقع نشده است، شاید منظورش بیان نتیجه معنی باشد.
«فحباهم»، یعنی به آنان بخشید. «فلم یخل» گویا بر دل باشد؛ و «البالغة»، یعنی کامل؛ و «السابغة»، کامل شده. «ما حظرته»، یعنی منع کردی. «و ما تغیض الأرحام»، یعنی از مقدار وقت حمل که همراه با آن مدت، نوزاد سالم به دنیا میآید .
«و ما تزداد»، یعنی زمانی که بر نه ماه افزوده شود؛ و گفته شده است: «ما تنقصه و تزداده» در اندام و مدت بارداری و تعداد حملها در رحم که پیش از این گفته شد و تفسیرهای دیگری گفته خواهد شد. «کل شیء عنده بمقدار»، یعنی به مقداری که نه از آن درگذرد و نه کاسته شود. «إذا تفاقم أمر»، یعنی وقتی کاری بزرگ جلوه کند. «فزع» به صیغه مجهول، یعنی به تو پناهنده شد. «اتصل» به صیغه معلوم، یعنی آرزو؛ و احتمال دارد به صیغه مجهول باشد.
«بحقّ النَّبیِّ الأوّاب»، یعنی بسیار بازگردنده به پیشگاه او، و جایگاه ویژه او که هیچ فرشته نزدیکی یافته و هیچ پیامبر فرستاده شده به آن نمیرسند؛ و گفته شده است: «الأوّاب»، یعنی فرمانبردار؛ و گفته شده است: رحم کننده. منظور از
ص: 365
إشارة إلی أن المشیة عین العلم بالأصلح کما هو المشهور و یحتمل أن یکون إشارة إلی ما ذکره الحکماء من أن العلم من جهة العلیة و یمکن أن یقرأ علمت بالتشدید لکنه مخالف للمضبوط فی النسخ.
و تذلیل الصعاب عبارة عن تقدیره و إمضائه و خلقه ما یعجز عنه قدر الخلق و قواهم و اضطررت الأفهام إشارة إلی ما تدل علیه الأخبار الکثیرة بل الآیات الکریمة من أن معرفة وجوده و وحدته سبحانه بدیهیة فطر الله الخلق علیها و یحتمل أن المراد أنک نصبت الدلائل و أعطیت العقول فبعد النظر لا محیص لهم عن القبول.
و العبرة الدمعة أو تردد البکاء فی الصدر لا یعزب بضم الزاء و کسرها أی لا یغیب بمکانهم أی بمنزلتهم و قربهم و الهنی ء الذی لیس فیه تعب و الوحی السریع و الصنع بالضم الإحسان و العصیب الشدید الصعب و قال الراغب یوم عصیب أی شدید یصح أن یکون بمعنی فاعل و أن یکون بمعنی مفعول أی یوم مجموع الأطراف کقولهم یوم کحلقة خاتم انتهی و المراد هنا یوم القیامة.
و موبقات الذنوب مهلکاتها من إضافة الصفة إلی الموصوف تقذف بالحق تلمیح إلی قوله تعالی قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُیُوبِ (1) أی یلقیه و ینزله علی من یجتبیه من عبادة أو فی قلب من یشاء أو یرمی به الباطل فَیَدْمَغُهُ کما هو فی آیة أخری (2) أو یرمی به إلی أطراف الآفاق بإظهار الإسلام و إفشائه و یا أحکم الحاکمین أی أعدلهم و أعلمهم و یا خیر الفاصلین أی بین الحق و الباطل صورته أی صفته أو تکبر عن أن تکون له صورة تدرکها الأوهام.
إذا حزب الأمر فی بعض النسخ بالزاء المفتوحة یقال حزبه الأمر أی نابه و اشتد علیه أو ضغطه ذکره الفیروزآبادی و فی بعضها بالراء المهملة المکسورة یقال حرب الرجل بالکسر إذا اشتد غضبه و حربه یحربه حربا مثل طلبه إذا أخذ
ص: 363
«الأحزاب»، یا آن دسته از قبیلههای عرب هستند که در روز خندق، گروه تشکیل داده بودند؛ یا هم آنها و هم سایر قبیلههای مشرکان که خداوند پیامبرش صلی الله علیه و آله را در برابر آنان یاری نمود، هستند. «دار المآب»، یعنی بهشت، زیرا مؤمنان بعد از مرگ به آنجا باز میگردند؛ و «النصاب» باکسره، یعنی اصل و محل رجوع.
«فوفّقته لردّ الجواب»، این بند و بندهای بعدی اشاره به جواب دادن حضرت جواد علیه السلام به سؤال مأمون از او درباره ماهی که عقاب آن را صید کرده بود، و سؤالهای یحیی بن أکثم که قاضی بود، در مجلس مأمون - هنگامی که میخواست دخترش را به ازدواج حضرت در آورد -،(1)و نیز اشاره به روایت علی بن ابراهیم دارد که گفته است حضرت علیه السلام، هنگامی که علمای شهرها پیش او حاضر شده بودند، در طی سه روز، به سی هزار مسئله دشوار پاسخ داد.(2)
همان طور روشن است، توضیح اخیر به عبارت نخست - در متن دعا - و دو توضیح نخست، به عبارت اخیر - در متن دعا - مناسبتر است.
«فعضدته»، یعنی نیرومندش ساختی. «عصمته»، نگاه داشتی، و «اعتصم به»، یعنی خودداری کرد؛ و «دار القرار» نیز همان بهشت است، زیرا جاودانه در آن می مانند. «یا من مدّ الظِّلَّ»، اشاره به این کلام خدای منزه دارد که میفرماید: «ألم تَرَ إلی ربِّک کیف مدَّ الظِّلَّ»،(3){آیا
ندیده ای که پروردگارت چگونه سایه را گسترده است؟} که پیش از این گفته شد و تفسیر و تأویل آن خواهد آمد. بیشتر مفسران آن را به سایه بین سپیده دم تا طلوع آفتاب تفسیر کردهاند. در النهایه گفته است: «الولیّ» از اسمهای خدای والامرتبه به معنای یاریگر است، و گفته شده است: یعنی سرپرست امور جهان، و کسی که آفریدگان توسط او بر پا شدهاند. پایان. «الحمید»، شایسته ستایش از سوی همه آفریدگان؛ «الودود»، یعنی دوستدار برای کسی که او را فرمانبری کند؛ «المبدیء»، به وجود آوردن آفریدگان؛ «المعید»، یعنی در قیامت؛ «المجید» با ضمه، از صفات خداوند والامرتبه است، یعنی بزرگ در ذات و صفات، یا اینکه مانند قرائت حمزه و کسایی در آیه مورد نظر(4)،
به صورت مجرور خوانده شود که در این صورت، صفت برای «العرش» خواهد بود، و مجد عرش، یعنی والایی و بزرگی آن؛ مجرور خواندن آن در اینجا مناسبتر است. «البطش»، یعنی خشم و به شدت گرفتار کردن، و در اینجا تنها به صورت مجرور خوانده میشود. «و لا یکبر علیه»، دشوار نمیگردد.
«و بنور وجهک»، یعنی ذاتت، و منظور از آن، یا نور ظاهری است، یعنی تمام ارکان
ص: 366
ماله و ترکه بلا شی ء و قد حرب ماله أی سلبه فهو محروب و حریب ذکرها الجوهری و کل منها لا یخلو من تکلف هنا و الأول هو الظاهر و فی نسخه الشیخ البهائی ره إذا اشتد الأمر.
له الخلق أی خلق الأشیاء فهو سبحانه خالقها و الأمر أی التدبیر و التصرف فیها علی خفی السر لعله إشارة إلی قوله سبحانه وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ (1) الآیة و العلی جمع العلیا تأنیث الأعلی علی العرش استوی أی استولی و الثری التراب الندی قیل المعنی ما واری الثری من کل شی ء وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ أی لا تجهر برفع الصوت فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی و السر ما أسره إلی غیره و أخفی منه هو ضمیر النفس
وَ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: السِّرُّ مَا أَخْفَیْتَهُ فِی نَفْسِکَ وَ أَخْفَی مَا خَطَرَ بِبَالِکَ ثُمَّ أُنْسِیتَهُ.
الَّذِی سَأَلَکَ إِشَارَةٌ إِلَی مَا رَوَاهُ ابْنُ شَهْرَآشُوبَ ره فِی الْمَنَاقِبِ قَالَ: قَالَ بَعْضُ عُیُونِهِ علیه السلام لَمَّا کَانَ فِی حَبْسِ هَارُونَ إِنِّی کُنْتُ أَسْمَعُهُ کَثِیراً یَقُولُ فِی دُعَائِهِ- اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّنِی کُنْتُ أَسْأَلُکَ أَنْ تُفَرِّغَنِی لِعِبَادَتِکَ اللَّهُمَّ وَ قَدْ فَعَلْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ(2).
و ترضی بها أی صلاة ترضی بتلک الصلاة فی أداء فروضهم أی ما فرضت علی من أداء حقوقهم و تعظیمهم و الدعاء لهم أو المراد فروضهم علیک أی صلاة و رحمة ترضی بها فی أداء ما فرضت لهم علی نفسک من الإحسان و الامتنان و الأول أظهر و إن کان علی الثانی تأسیسا أن تجرینی أی تجعلنی جاریا علی ما دعوتنی علیه من إحسانک و فضلک و تمنحنی أی تعطینی من المنحة و هی العطیة و الجزیل العظیم.
و لبی ما تعیننی أی صارفا لها إلی ما یقوینی علی هواک أی ما تهویه و تحبه من طاعتک و النوافل جمع نافلة و هی العطیة و المنائح جمع المنیحة بمعنی العطیة لا المنحة کما توهم و الطول الإحسان و الفضل.
ثم إنه فی بعض النسخ تقربنی بالتاء و ضم الباء و کذا توجب و تستدیم
ص: 364
عرش و پایهها و محدوده آن را با نوری که منسوب به ذات توست، نورانی کردهای، زیرا با قدرت خودت آن را دارا شدهای؛ یا اینکه منظور، نورهای معنوی از وجود و سایر کمالات باشد، که همه آنها از آثار ذات با کرامت است، و اختصاص دادن آن نور به عرش، به خاطر این است که عرش، بزرگترین آفریدهها است و از اینجا روشن میگردد که قدرت خدا و سایر کمالات او، بیشتر از دیگران است؛ البته همان طور که در جای خود گفته شد، عرش به همه آفریدگان اطلاق میگردد، و این تفسیر در اینجا مناسبتر است .
«الّذی کفّیته»، در مجلد دو[ازده]م(1) معجزههای فراوانی از حضرت علی النقی علیه السلام در برابر شر متوکل و دشمنان دیگر او، و همین طور اجابت شدن دعاهایش بیان شد، پس در اینجا دوباره آوردیم که موجب تکرار باشد. «من کفایتک» در هر دو مورد، یا برای جدا کردن، و یا برای بیان علت است. «الکلاءة»، یعنی نگهداری و پشتیبانی. «و توزعنی»، به دل افکنی، یا موفق بداری. «بلا أوّلیّة»، یعنی از نظر زمان، زیرا او به زمان توصیف نمیشود، یا بیسرآغازی که بتوان بیسرآغاز بودنش را مربوط به «بلا أوّلیّة» دیگری قبل از اول بودنش دانست، که در این صورت، عبارت از نوع مضاف و مضافالیه خواهد بود؛ همان طور که پیشوای سجدهکنندگان، امام سجاد علیه السلام فرموده است، بدون آغازی که پیش از او وجود داشته باشد؛ و البته ما آن را و همین طور «الآخریّة» را در کتاب الفرائد الطریفة به روشنی بیان کردهایم.
«و القیّوم»، یعنی برپا خاسته همیشگی برای اداره کردن و نگهداری امور آفرینش، بر وزن فَیعول از «قام بالأمر»، یعنی وقتی چیزی را حفظ کرده باشد؛ یا به معنای برقرار به طور ذاتی، که بر پا بودن هر چیزی به سبب اوست، و این معنی واجب بودن وجود اوست. «یا خبیراً»، یعنی آگاه بر درون کارها. «بعلمه»، با کامل بودن علم خودش، به عبارت دیگر، از آنجا که علم او کامل است، بر قسمتهای نهانی کارها نیز آگاه است؛ و احتمال دارد خبیر در اینجا به معنی خبر دهنده یا آگاهی یافته باشد، یعنی آگاهی یافته به عاقبتها و کارها با علم خودش، که دیگران چنین آگاهیای ندارند. «و یا علیماً بقدرته» به آنچه ما اشاره کردیم، مبنی بر اینکه والایی سبب برای علم - او - است، اشاره دارد، و بعید است صله برای علم باشد.
«جاعل الشمس و القمر بحسبان»، یعنی حرکت هر یک از آنها در برجها و منزلگاهها را با حساب معینی مقدر کرده است که هیچ یک از آن دو، از آن حساب در نمیگذرند. «لک المَحامدُ و المَمادح»، یعنی همه آنها به تو برمیگردد، چون تو ستوده و ستایش شده حقیقی هستی، چون تو بخشنده هر گونه قدرت و اختیار و زیبایی و کمال برای هر ستوده و ستایش شده هستی. «العوائد» جمع «العائدة»، و آن همان مهربانی و نیکی است.
«إلیک یَصعد» اشاره به کلام خدای منزه دارد که میفرماید: «إلیه یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ و العملُ
ص: 367
و فی بعضها بالیاء علی صیغة الغیبة و ضم الباء أیضا فالجمیع عطف علی تعیننی و علی الأول العائد محذوف فی الجمیع أی بها تعویلا علی ذکره فی الأول و علی الثانی ضمیر الفاعل فی الجمیع راجع إلی الموصول و فی بعض النسخ بالتاء و فتح الباء فالجمیع عطف علی تجرینی.
و الوابل المطر الشدید و الغیضة بالفتح هی الأجمة و مجتمع الشجر فی مغیض ماء من الظلمات أی ظلمات الکفر و الجهالات أو ظلمات العدم و الأصلاب و الأرحام أو الأعم منها و من الظلمات الظاهرة کإخراج یونس علیه السلام من ظلمات بطن الحوت و البحر و الولی الأولی بالأمور و متولیها من الإنسان و المولی السید و المالک الذی أولیته أی أنعمت علیه و أبلیته أی امتحنته بالبلایا.
لابتغاء الزلفة أی لطلب القرب و إدراک الحظوة الحظوة بالحاء المهملة و الظاء المعجمة بالضم و الکسر المکانة و المنزلة و الحظ من الرزق ذکره الفیروزآبادی و الأول هنا أنسب أی إدراک القرب و المنزلة لدیک بسبب معاداة أعدائک و فی النهایة حظیت المرأة عند زوجها تحظی حظوة و حظوة بالضم و الکسر أی سعدت به و دنت من قلبه و أحبها و ما ذکره الشیخ البهائی ره من أنها بلوغ المرام لم یرد فیما عندنا من الکتب و لعله أراد بیان حاصل المعنی.
فحباهم أی أعطاهم فلم یخل کأنه علی القلب و البالغة الکاملة و السابغة التامة ما حظرته أی منعته وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ أی تنقص عن مقدار وقت الحمل الذی یسلم معه الولد وَ ما تَزْدادُ یعنی علی التسعة أشهر و قیل ما تنقصه و ما تزداده فی الجثة و المدة و العدد و قد مر و سیأتی تفاسیر أخری وَ کُلُّ شَیْ ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ أی بقدر لا یجاوزه و لا ینقص عنه إذا تفاقم أمر أی عظم فزع علی المجهول أی التجأ بک اتصل علی المعلوم أی الأمل و یحتمل المجهول.
بحق النبی الأواب أی کثیر الرجوع إلی جنابه و مقامه المخصوص الذی لا یسعه ملک مقرب و لا نبی مرسل و قیل الأواب المطیع و قیل الراحم و المراد
ص: 365
الصّالحُ یَرفَعُه»،(1){سخنان پاکیزه به سوی او بالا می رود، و کار شایسته به آن رفعت می بخشد.}، و صعود به سمت خدای والامرتبه، به پذیرفته شدن تفسیر شده است؛ و گفته شده است: معنی صعود به طرف او، یعنی به طرف آسمانش، یا به جایی که هیچ کس جز او اختیار فرمان دادن در آن را ندارد، پس بالا رفتن به طرف آسمانش را صعود به طرف خودش قرار داده است. «و الکلم الطیّب»، یعنی همه سخنان نیکو؛ کفعمی این را بیان کرده است.(2) و ضمیر در «یرفعه»، یا به «العملُ الصالح» برمیگردد، یعنی همان طور که در این دعا مراد است، آن را میپذیرد؛ یا اینکه به «الکلمُ الطّیّب» برمیگردد، یعنی کار شایسته، سخنان پاکیزه را بالا میبرد. و گفته شده است: این گونه فرمودن، از نوع جابجایی عبارتها است، یعنی سخنان پاکیزه، کار شایسته را بالا میبرد، پس منظور از «الکلِم الطّیّب»، دو تا گواهی دادن - یکی بر یگانه معبود بودن خدا، و دیگری بر رسالت محمد صلی الله علیه و آله - ، یا آن دو به همراه سایر باورها، به ویژه باور به امامت است، چنان که در روایتها وارد شده است. «الجوانح»، یعنی استخوانهای پایینی سینه. در عبارت «بالرحمة»، حرف باء برای ملابسه یا بیان سبب است. «فی کل موقف مشهود»، یعنی معلوم؛ یا مسلمانان و کافران او را برای پیکار دیدهاند.
منظور از «مرابضها»، محلهایی است که در آنجا قرار گرفته بود، که اشاره به همان چیزی است که پیش از این گفته شد،(3)
و آن این بود که متوکل، که لعنت خدا بر او باد، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را در میان درندگان انداخت، ولی خداوند او را در برابر آنها نگاه داشت و درندگان برای او علیه السلام، اظهار خواری کردند .
«فذلَّلت له مراکبُها»، یعنی سوار شدن بر آن، به این صورت که مصدر میمی، یا محل سوار شدن و پشت آن باشد؛ و این اشاره به مطلبی است که پیش از این بیان شد، به این صورت که پیش مستعین - بالله، خلیفه عباسی - استری که نمونه آن در زیبایی دیده نشده بود، وجود داشت که افراد را از زین و لگام بستن بر پشتش باز میداشت و رام کنندگان از سوار بر آن درمانده شده بودند، پس کسی را به سوی حضرت علیه السلام فرستاد و او را خواست و مکلف کرد بر آن استر زین و لگام ببندد تا به این ترتیب استر، آن حضرت را بکشد؛ حضرت علیه السلام برخاست و دستش را بر سرین آن گذاشت و عرق از استر جاری شد، سپس حضرت آن را زین نهاد و سوار شد و در خانه آن را دواند، به دنبال این، مستعین آن استر را به حضرت هدیه داد.
«بالمیاسرةِ إذا حاسبتَنی»، المیاسرة بر وزن مفاعلة از یسر، و منظور از آن، آسانگیری در حسابرسی است. «إذا کاشفتَنی»، در القاموس گفته است: «الکشف»، یعنی آشکار کردن، و بیرون آوردن چیزی از آنچه که پنهانش میسازد، و «کشفته، الکواشف»، یعنی رسوا ساختی، و «کشفته عن کذا، تکشیفاً»، با شروع به دشمنی، او را وادار به دشمنی نمودی. پایان. منظور از آن در اینجا، یا اراده کیفر و عذاب است، چون به منزله آشکار کردن دشمنی است؛ یا اینکه ستیزگی در حسابرسی است، چون موجب برملا شدن عیبها میگردد؛ و یا مبالغه در کشف است، یعنی از عیبهای من پرده برداشتی.
ص: 368
بالأحزاب إما قبائل العرب الذین تحزبوا یوم الخندق أو الأعم منها و من سائر القبائل من المشرکین الذین نصر الله نبیه صلی الله علیه و آله علیهم و دار المآب الجنة لأن المؤمنین یرجعون إلیها بعد الموت و النصاب بالکسر الأصل و المرجع.
فوفقته لرد الجواب هذه الفقرة و ما بعدها إشارة إلی ما أجاب به عن سؤال المأمون إیاه عن السمک الذی صاد صقره فی الهواء و عن أسئلة یحیی بن أکثم القاضی فی مجلسه حین أراد أن یزوجه ابنته (1)
و إلی ما رواه علی بن إبراهیم أنه علیه السلام أجاب فی ثلاثة أیام عن ثلاثین ألف مسألة من الغوامض حین اجتمع علیه علیه السلام علماء الأمصار(2) و الأخیر بالأولی و الأولان بالأخیرة أنسب کما لا یخفی.
فعضدته أی قویته عصمته أی منعته و اعتصم به امتنع و دار القرار أیضا الجنة لاستقرارهم فیها أبدا یا من مد الظل إشارة إلی قوله سبحانه أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَ (3) و قد مر و سیأتی تفسیره و تأویله و فسره الأکثر بظل ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشمس و قال فی النهایة الولی فی أسماء الله تعالی الناصر و قیل المتولی لأمور العالم و الخلائق القائم بها انتهی الحمید المستحق للحمد من جمیع الخلق الودود المحب لمن أطاعه المبدئ إیجاد الخلق المعید فی القیامة و المجید بالرفع من صفاته تعالی أی العظیم فی ذاته و صفاته أو بالجر کما قرأ حمزة و الکسائی فی الآیة(4)
فیکون صفة للعرش و مجده علوه و عظمته و الجر هنا أنسب و البطش الغضب و الأخذ بعنف و هنا بالجر فقط و لا یکبر علیه أی لا یصعب.
و بنور وجهک أی ذاتک و المراد إما النور الظاهر أی نورت جمیع أرکان
ص: 366
«و لا تحمّلنی ما لا طاقةَ لی به» از عذابهای آخرت که بالاتر از توان بشر است؛ و اگر تکلیف نکردن به اعمال توانفرسا اراده شده باشد، پس منظور از آن، اعمالی است که سختی و دشواری زیادی در آنها وجود دارد؛ یا اینکه از قبیل طولانی کردن گفتگو با محبوب است، پس واقعی بودن مضمون آن، آسیبی - به محتوای کلام - نمیرساند، مانند این کلام خدای والامرتبه که میفرماید: «ربّنا لا تؤاخِذنا إن نَسینا أو أخطأنا»،(1){پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، بر ما مگیر.} شاید حرف باء در «بصنعه»، به معنی «فی»{در} باشد، یا اینکه منظور از صنع، قدرت، و از قبیل نامیدن مسبّب به اسم سبب باشد. «مرضاته»، یعنی راه رضایت. «المهاد» با کسره، یعنی بستر، و منظور از آن، زمین است.
«لیس مِن دونه ولیّ»، یعنی برای او از میان آفریدگانش که پایینتر از او هستند، یا از سوی دیگری - غیر از آفریدگان - ، سرپرستی که در امور آفرینش موجودات و پرورش و روزی دادن آنها، او را سرپرستی کند، وجود ندارد؛ و واسطهای نیز وجود ندارد که در این امور پیش او وساطت نماید؛ پس این با شفاعت در آخرت برای گناهکاران منافاتی ندارد؛ یا اینکه منظور این است که شفاعت کنندهای پیش او بدون اجازه او وجود ندارد. «علی طوارقِ العُسر»، یعنی پیشامدهایی که سبب دشواری میگردند.
«بمُحکم الآیات»، محکم در برابر متشابه یا منسوخ است؛ و احتمال دارد منظور از آن در اینجا، در نهایت محکمی و استواری بودن آیات و روان بودن واژهها و استحکام معانی آنها باشد؛ و احتمال دارد منظور از آیات، معجزهها باشد. «غضّاً»، یعنی تازه؛ و «جدیداً» تفسیری شبیه آن را دارد.
و بدان، دعاهای دومی را که از کتاب کفعمی نقل کردیم، شیخ بهایی - که خداوند قبرش را نورانی گرداند - نیز در کتاب مفتاح الفلاح آورده است.
روایت2.
المتهجد: امام صادق علیه السلام فرمود: برای خداوند عزّوجلّ، سه ساعت در شب و سه ساعت در روز وجود دارد که در آن ساعتها خودش را به بزرگی میستاید؛ ابتدای ساعتهای روز، هنگام ارتفاع خورشید از این طرف، یعنی از طرف مشرق، به مقدار ارتفاع خورشید از آن طرف، یعنی از مغرب، تا هنگام نماز نخستین است؛ و ابتدای ساعتهای شب، در یک سوم آخر شب تا سپیده دم است. خداوند والامرتبه میفرماید:
{همانا من خدایی هستم که پروردگار جهانیانم؛ همانا من خدای والامرتبه بزرگ هستم؛ همانا من خدای عزیز و دارای حکمت هستم؛ همانا من خدای بسیار آمرزنده مهربان هستم؛ همانا من خدای بخشنده مهربان هستم؛ همانا من خدای صاحب روز جزا هستم؛
ص: 369
العرش و قوائمه و حدوده بنور هو منسوب إلی ذاتک لأنک أوجدته بقدرتک أو الأنوار المعنویة من الوجود و سائر الکمالات و کلها من آثار الذات الکریم و التخصیص بالعرش لأنه أعظم المخلوقات و یظهر منه قدرته و سائر کمالاته أکثر من غیرها و قد یطلق العرش علی جمیع المخلوقات کما مر فی محله و هو هنا أنسب.
الذی کفیته قد مر فی المجلد الثانی عشر(1)
معجزات کثیرة منه علیه السلام فی کفایة شر المتوکل و سائر أعادیه و کذا فی استجابة دعواته فإعادتها هنا توجب التکرار من کفایتک من فی الموضعین للتبعیض أو للتعلیل و الکلاءة الحفظ و الحمایة و توزعنی أی تلهمنی أو توفقنی بلا أولیة أی زمانیة فإنه لا یوصف بالزمان أو بلا أولیة یمکن تعقلها أو بلا أولیة أخری قبل أولیته فتکون إضافیة کما قال سید الساجدین علیه السلام بلا أول کان قبله و قد حققنا ذلک فی الفرائد الطریفة و کذا الآخریة.
و القیوم الدائم القیام بتدبیر الخلق و حفظه فیعول من قام بالأمر إذا حفظه أو القائم بالذات الذی به قیام کل شی ء و هو معنی وجوب الوجود یا خبیرا أی مطلعا علی بواطن الأمور بعلمه أی بکمال علمه أی لما کان علمه کاملا اطلع علی خفایا الأمور و یحتمل أن یکون الخبیر هنا بمعنی المخبر أو المختبر أی المختبر مع علمه بالعواقب و الأمور بدونه و یا علیما بقدرته یشیر إلی ما أومأنا إلیه من أن العلیة سبب للعلم و کونه صلة للعلم بعید.
جاعل الشمس و القمر بحسبان أی مقدر سیر کل منهما فی البروج و المنازل بحساب معین لا یتجاوزانه لک المحامد و الممادح أی کلها راجعة إلیک فأنت المحمود و الممدوح فی الحقیقة لأنک واهب کل قدرة و اختیار و بهاء و کمال لکل محمود و ممدوح و العوائد جمع العائدة و هی التعطف و الإحسان.
إلیک یصعد إشارة إلی قوله سبحانه إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ
ص: 367
همانا من خدای جاودانه هستم؛ همانا من خدایی هستم که جز من هیچ خدایی وجود ندارد و آفریدگار خوبی و بدی هستم؛ همانا من خدای آفریدگار بهشت و آتش هستم؛ همانا من خدایی هستم که آغاز هر چیزی هستم و همه چیز به سوی من باز میگردد؛ همانا من خدای یگانه بینیاز هستم؛ همانا من خدای فرمانروای پاک سلام و ایمنی بخش، نگهبان، عزیز، جبّار [و] متکبّر هستم؛ همانا من خدای آفریدگار نوساز صورتگر هستم [که] بهترین نامها از آنِ من است؛ همانا من خدای بزرگ والامرتبه هستم.}
- گفته است: - سپس امام صادق علیه السلام به کسی که پیش او بود، فرمود: بزرگمنشی پوشش خداست، پس هر کس چیزی از آن بگیرد، خداوند او را با صورت در آتش میاندازد؛ سپس فرمود: هیچ بنده مؤمنی نیست که با اینها خدای عزّوجلّ را در حالی که دلش را به سوی خدا گردانده است، دعا کند، جز اینکه خدای عزّوجلّ خواسته او را برآورده میسازد؛ و اگر تیرهبخت باشد، امید دارم به حالت خوشبختی برگردانده شود.(1)
توضیح
این روایت را در الکافی(2)
به نقل از علی بن ابراهیم آورده است. عبارت «مقدارُها»، یعنی ارتفاع آن از افق مشرق، مثل ارتفاع خورشید از افق مغرب هنگام نماز عصر باشد که نزدیک یک چهارم روز میشود؛ و عبارت «صلاة الأولی»، انتهای ساعتهای سه گانه است که با ساعت کج شدن روز، تقریباً هماهنگ است. همین طور عبارت «إلی أن یَنفجرَ الصبح» انتهای ساعتهای شب است و در آن، سه قسمت را در نظر گرفته است؛ زیرا شب شرعی از روز کوتاهتر است. منظور از «الشرّ»، ناخوشیها و بیماریها و مرگ و حیوانات آزار رساننده هستند که شرور پنداشته میشوند و ثنویها برای آنها، آفریدگار دیگری را به اثبات میرسانند.
همان طور که خواهد آمد، خواننده این دعا، بندها را از حالت انتساب به خود، به حالت انتساب به مخاطب - یعنی خداوند - تغییر میدهد .
روایت3.
ثواب الاعمال: امام صادق علیه السلام فرمود: همانا خداوند در هر روز و شب، سه بار خود را به بزرگی میستاید؛ پس هر کس خداوند را با آنچه او خودش را با آن ستوده است، بستاید، و همین شخص در حال بدبختی باشد، به خوشبختی برگردانده میشود. به او گفتم: این ستودن به بزرگی چگونه است؟ حضرت، علیه السلام فرمود: میگویی:
{تو خدایی هستی که هیچ خدایی جز تو نیست، پروردگار جهانیان هستی؛ تو خدایی هستی که هیچ خدایی جز تو نیست، بخشنده مهربان هستی؛
ص: 370
الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ (1) و قد یفسر الصعود إلیه تعالی بالقبول و قیل معنی یصعد إلیه أی إلی سمائه أو إلی حیث لا یملک الحکم سواه فجعل صعوده إلی سمائه صعودا إلیه و الْکَلِمُ الطَّیِّبُ الکلمات الحسنة کلها ذکره الکفعمی (2) و ضمیر یرفعه إما أن یعود إلی العمل الصالح أی یتقبله کما هو المراد فی هذا الدعاء و إما إلی الکلم الطیب أی العمل الصالح یرفع الکلم الطیب و قیل هو من باب القلب أی الکلم الطیب یرفع العمل الصالح فالمراد من الکلم الطیب الشهادتان أو هما مع سائر العقائد لا سیما الإمامة کما ورد فی الأخبار الجوانح ما یلی الصدر من الأضلاع بالرحمة الباء للملابسة أو السببیة و فی کل موقف مشهود أی معلوم أو شهده المسلمون و الکفار للمحاربة.
و المراد بمرابضها مواضع استقرارها و هو إشارة إلی ما مر(3) من أن المتوکل لعنه الله ألقاه فی برکة السباع فحرسه الله عنها و تذللت له علیه السلام.
فذللت له مراکبها أی رکوبها بأن یکون مصدرا میمیا أو محال رکوبها و ظهورها و هو إشارة إلی ما مر(4)
من أنه کان عند المستعین بغل لم یر مثله حسنا و کان یمنع ظهره من السرج و اللجام و عجزت الرواض عن رکوبه فبعث إلیه علیه السلام و طلبه و کلفه إسراجه و إلجامه لیهلکه و قام علیه السلام فوضع یده علی کفله فسال العرق من البغل ثم أسرجه و رکبه و رکضه فی الدار فوهبه المستعین البغل.
بالمیاسرة إذا حاسبتنی المیاسرة مفاعلة من الیسر و المراد المسامحة فی الحساب إذا کاشفتنی قال فی القاموس الکشف الإظهار و رفع شی ء عما یواریه و کشفته الکواشف فضحته و کشفته عن کذا تکشیفا أکرهته بالعداوة بادئا بها انتهی و المراد هنا إما إرادة العقوبة و العذاب فإنه بمنزلة المباداة بالعداوة أو المناقشة فی الحساب فإنها موجبة لکشف العیوب أو یکون مبالغة فی الکشف أی کشفت عن عیوبی.
ص: 368
تو خدایی هستی که هیچ خدایی جز تو نیست، والامرتبه بزرگ هستی؛ تو خدایی هستی که هیچ خدایی جز تو نیست، آغاز هر چیزی از سوی توست و به سوی تو باز میگردد؛ تو خدایی هستی که هیچ خدایی جز تو نیست، از ابتدا و تا آخر جاودانه هستی؛ تو خدایی هستی که هیچ خدایی جز تو نیست، آفریدگار خوبی و بدی هستی؛ تو خدایی هستی که هیچ خدایی جز تو نیست، آفریدگار بهشت و آتش هستی؛ تو خدایی هستی که هیچ خدایی جز تو نیست، یگانه بینیازی هستی که نه زاده و نه زاییده شده است، و نه برای او همتایی وجود دارد؛ تو خدایی هستی که جز تو هیچ خدایی نیست، فرمانروای پاک سلامت [بخش، و] مؤمن [به حقیقت حقّه خود،] نگهبان، عزیز، جبّار [و] متکبّر هستی؛ منزه است خداوند از آنچه برای او شریک قرار میدهند؛ تو خدایی هستی که جز تو هیچ خدایی نیست، آفریدگار نوساز صورتگر هستی [و] بهترین نامها از آنِ توست؛ آنچه در آسمانها و زمین است [جمله] تسبیح تو می گویند و تو عزیز حکیم هستی؛ تو خدایی هستی که هیچ خدایی جز تو نیست، بزرگ هستی و بزرگمنشی پوشش توست.}(1)
المحاسن: مثل این روایت را از ابن فضّال نقل کرده است،(2)
با این تفاوت که در تمام بندهای آن، واو پیوند دهنده و در انتهای آن، «الکبیرُ المتعال»،{بزرگ والامرتبه} افزوده است. در الکافی(3) به نقل از العدة، همین روایت را مثل صدوق، از عبدالله بن أعین از امام صادق علیه السلام آورده است.
ناشر دیجیتالی : مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان
[کلمة المحقّق]
ص: 371
و لا تحملنی ما لا طاقة لی به من عقوبات الآخرة التی هی فوق الطاقة البشریة و إن أرید عدم التکلیف بما لا یطاق فالمراد به ما فیه شدة و صعوبة زائدة أو هو من قبیل بسط الکلام مع المحبوب فلا یضر کون مضمونه واقعا کما فی قوله تعالی رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا(1) بصنعه لعل الباء بمعنی فی أو المراد بالصنع القدرة تسمیة للمسبب باسم السبب مرضاته أی سبیلها و المهاد بالکسر الفراش و المراد به الأرض.
لیس من دونه ولی أی لیس له من مخلوقاته التی هی دونه أو من غیره ولی یتولی أموره فی خلق الأشیاء و تربیتها و رزقها و لا شفیع یشفع عنده فی هذه الأمور فلا ینافی الشفاعة فی الآخرة لأرباب المعاصی أو لا شفیع عنده بغیر إذنه علی طوارق العسر أی النوازل التی تصیر سببا للعسر.
بمحکم الآیات المحکم خلاف المتشابه أو المنسوخ و یحتمل أن یکون المراد هنا کونها فی غایة الإحکام و الإتقان و فصاحة اللفظ و وثاقة المعانی و یحتمل أن یراد بالآیات المعجزات غضا أی طریا و جدیدا کالتفسیر له.
و اعلم أن الأدعیة الثوانی التی نقلناها من کتاب الکفعمی أوردها الشیخ البهائی نور الله ضریحه فی کتاب مفتاح الفلاح أیضا.
الْمُتَهَجِّدُ، رَوَی إِسْحَاقُ بْنُ عَمَّارٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثَ سَاعَاتٍ فِی اللَّیْلِ وَ ثَلَاثَ سَاعَاتٍ فِی النَّهَارِ یُمَجِّدُ فِیهِنَّ نَفْسَهُ فَأَوَّلُ سَاعَاتِ النَّهَارِ حِینَ تَکُونُ الشَّمْسُ مِنْ هَذَا الْجَانِبِ یَعْنِی مِنَ الْمَشْرِقِ مِقْدَارَهَا مِنَ الْعَصْرِ مِنْ هَذَا الْجَانِبِ یَعْنِی مِنَ الْمَغْرِبِ إِلَی صلاة [الصَّلَاةِ] الْأُولَی وَ أَوَّلُ سَاعَاتِ اللَّیْلِ فِی الثُّلُثِ الْأَخِیرِ مِنَ اللَّیْلِ إِلَی أَنْ یَنْفَجِرَ الصُّبْحُ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ إِنِّی أَنَا اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ مَالِکُ یَوْمِ الدِّینِ
ص: 369
کلمة المصحّح
ص: 372
إِنِّی أَنَا اللَّهُ لَمْ أَزَلْ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا خَالِقُ الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ إِنِّی أَنَا اللَّهُ خَالِقُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ إِنِّی أَنَا اللَّهُ بَدْءُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَیَّ یَعُودُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ الْوَاحِدُ الصَّمَدُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لِیَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی إِنِّی أَنَا اللَّهُ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِمَنْ عِنْدَهُ الْکِبْرِیَاءُ رِدَاءُ اللَّهِ فَمَنْ نَازَعَهُ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ کبه [أَکَبَّهُ] اللَّهُ فِی النَّارِ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ یَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِنَّ مُقْبِلًا قَلْبُهُ إِلَی اللَّهِ إِلَّا قَضَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَاجَتَهُ وَ لَوْ کَانَ شَقِیّاً رَجَوْتُ أَنْ یُحَوَّلَ سَعِیداً(1).
رواه فی الکافی (2)
عن علی بن إبراهیم عن أبیه عن صفوان بن یحیی عن إسحاق قوله علیه السلام مقدارها أی یکون ارتفاعه من أفق المشرق مثل ارتفاع الشمس من أفق المغرب وقت صلاة العصر و هو قریب من ربع الیوم و قوله إلی صلاة الأولی غایة للساعات الثلاث فهو موافق للساعة المعوجة للیوم تقریبا و کذا قوله إلی أن ینفجر الصبح آخر ساعات اللیل و اعتبر الثلث هنا لأن اللیل الشرعی أقصر من النهار و المراد بالشر الأسقام و الأمراض و الموت و الموذیات التی یتوهم أنها شرور و الثنویة یثبتون لها خالقا آخر.
و القاری لهذا الدعاء یغیر الفقرات من التکلم إلی الخطاب کما سیأتی.
ثَوَابُ الْأَعْمَالِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ یُمَجِّدُ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَمَنْ مَجَّدَ اللَّهَ بِمَا مَجَّدَ بِهِ نَفْسَهُ ثُمَّ کَانَ فِی حَالِ شِقْوَةٍ حُوِّلَ إِلَی سَعَادَةٍ فَقُلْتُ لَهُ کَیْفَ هُوَ التَّمْجِیدُ قَالَ علیه السلام تَقُولُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ
ص: 370
فهرس ما فی هذا الجزء من الأبواب
ص: 373
أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مِنْکَ بَدْءُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَیْکَ یَعُودُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ لَمْ تَزَلْ وَ لَا تَزَالُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَالِقُ الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَالِقُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْأَحَدُ الصَّمَدُ- لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ أَنْتَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَکَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَکَ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْکَبِیرُ وَ الْکِبْرِیَاءُ رِدَاؤُکَ (1).
الْمَحَاسِنُ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ: مِثْلَهُ (2) إِلَّا أَنَّهُ زَادَ وَاوَ الْعَطْفِ فِی جَمِیعِ الْفَقَرَاتِ وَ فِی آخِرِهِ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ. و رواه فی الکافی (3)
عن العدة عن أحمد بن محمد عن ابن فضال عن ابن بکیر عن عبد الله بن أعین عنه علیه السلام: مثل الصدوق.
بسمه تعالی
ههنا أنهینا الجزء السابع من المجلّد الثامن عشر من کتاب بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار صلوات اللّه و سلامه علیهم ما دام اللیل و النهار و هو الجزء الثالث و الثمانون حسب تجزئتنا فی هذه الطبعة النفیسة الرائقة
و لقد بذلنا جهدنا فی تصحیحه و مقابلته فخرج بحمد اللّه و مشیّته نقیّا من الأغلاط إلّا نزراً زهیداً زاغ عنه البصر و کلّ عنه النظر لا یکاد یخفی علی القاری ء الکریم و من اللّه نسأل العصمة و هو ولیّ التوفیق.
السیّد إبراهیم المیانجی محمّد الباقر البهبودی
ص: 371
ص: 374
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
و علیه توکلی و به نستعین
الحمد للّه ربّ العالمین و الصلاة و السلام علی رسوله محمّد و عترته الطاهرین.
و بعد: فهذا هو الجزء السابع من المجلّد الثامن عشر و قد انتهی رقمه فی سلسلة الأجزاء حسب تجزئتنا إلی 83 حوی فی طیّه تسعة أبواب من أبواب کتاب الصلاة.
و قد قابلناه علی طبعة الکمبانیّ المشهورة بطبع أمین الضرب و هکذا علی نصّ المصادر التی استخرجت الأحادیث منها فسددنا ما کان فی المطبوعة الأولی من خلل و تصحیف بجهدنا البالغ فی مقابلة النصوص و تصحیحها و تنمیقها و ضبط غرائبها و إیضاح مشکلاتها علی ما کان سیرتنا فی سائر الأجزاء نرجو من اللّه العزیز أن یوفّقنا لإدامة هذه الخدمة إنّه ولیّ التوفیق.
محمد الباقر البهبودی المحتج بکتاب اللّه علی الناصب ذو القعدة الحرام عام 1390 ه
ص: 372
رموز الکتاب
ص: 375
عناوین الأبواب/ رقم الصفحة
«60»
باب سائر ما یستحبّ عقیب کلّ صلاة 61- 1
«61»
باب ما یختصّ بتعقیب فریضة الظهر 77- 62
«62»
باب تعقیب العصر المختصّ بها 94- 78
«63»
باب تعقیب صلاة المغرب 112- 95
«64»
باب تعقیب صلاة العشاء 128- 113
«65»
باب التعقیب المختصّ بصلاة الفجر 193- 129
«66»
باب سجدة الشکر و فضلها و ما یقرأ فیها و آدابها 239- 194
«67»
باب الأدعیة و الأذکار عند الصباح و المساء 338- 240
«68»
باب أدعیة الساعات 371- 339
ص: 373
ص: 374
ب: لقرب الإسناد.
بشا: لبشارة المصطفی.
تم: لفلاح السائل.
ثو: لثواب الأعمال.
ج: للإحتجاج.
جا: لمجالس المفید.
جش: لفهرست النجاشیّ.
جع: لجامع الأخبار.
جم: لجمال الأسبوع.
جُنة: للجُنة.
حة: لفرحة الغریّ.
ختص: لکتاب الإختصاص.
خص: لمنتخب البصائر.
د: للعَدَد.
سر: للسرائر.
سن: للمحاسن.
شا: للإرشاد.
شف: لکشف الیقین.
شی: لتفسیر العیاشیّ
ص: لقصص الأنبیاء.
صا: للإستبصار.
صبا: لمصباح الزائر.
صح: لصحیفة الرضا علیه السلام
ضا: لفقه الرضا علیه السلام
ضوء: لضوء الشهاب.
ضه: لروضة الواعظین.
ط: للصراط المستقیم.
طا: لأمان الأخطار.
طب: لطبّ الأئمة.
ع: لعلل الشرائع.
عا: لدعائم الإسلام.
عد: للعقائد.
عدة: للعُدة.
عم: لإعلام الوری.
عین: للعیون و المحاسن.
غر: للغرر و الدرر.
غط: لغیبة الشیخ.
غو: لغوالی اللئالی.
ف: لتحف العقول.
فتح: لفتح الأبواب.
فر: لتفسیر فرات بن إبراهیم.
فس: لتفسیر علیّ بن إبراهیم.
فض: لکتاب الروضة.
ق: للکتاب العتیق الغرویّ
قب: لمناقب ابن شهر آشوب.
قبس: لقبس المصباح.
قضا: لقضاء الحقوق.
قل: لإقبال الأعمال.
قیة: للدُروع.
ک: لإکمال الدین.
کا: للکافی.
کش: لرجال الکشیّ.
کشف: لکشف الغمّة.
کف: لمصباح الکفعمیّ.
کنز: لکنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة معا.
ل: للخصال.
لد: للبلد الأمین.
لی: لأمالی الصدوق.
م: لتفسیر الإمام العسکریّ علیه السلام
ما: لأمالی الطوسیّ.
محص: للتمحیص.
مد: للعُمدة.
مص: لمصباح الشریعة.
مصبا: للمصباحین.
مع: لمعانی الأخبار.
مکا: لمکارم الأخلاق.
مل: لکامل الزیارة.
منها: للمنهاج.
مهج: لمهج الدعوات.
ن: لعیون أخبار الرضا علیه السلام
نبه: لتنبیه الخاطر.
نجم: لکتاب النجوم.
نص: للکفایة.
نهج: لنهج البلاغة.
نی: لغیبة النعمانیّ.
هد: للهدایة.
یب: للتهذیب.
یج: للخرائج.
ید: للتوحید.
یر: لبصائر الدرجات.
یف: للطرائف.
یل: للفضائل.
ین: لکتابی الحسین بن سعید او لکتابه و النوادر.
یه: لمن لا یحضره الفقیه.
ص: 375