بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار المجلد 78

اشارة

سرشناسه: مجلسی محمد باقربن محمدتقی 1037 - 1111ق.

عنوان و نام پدیدآور: بحارالانوار: الجامعه لدرراخبارالائمةالاطهار تالیف محمدباقر المجلسی.

مشخصات نشر: بیروت داراحیاء التراث العربی [ -13].

مشخصات ظاهری: ج - نمونه.

یادداشت: عربی.

یادداشت: فهرست نویسی بر اساس جلد بیست و چهارم، 1403ق. [1360].

یادداشت: جلد108،103،94،91،92،87،67،66،65،52،24(چاپ سوم: 1403ق.=1983م.=[1361]).

یادداشت: کتابنامه.

مندرجات: ج.24.کتاب الامامة. ج.52.تاریخ الحجة. ج67،66،65.الایمان و الکفر. ج.87.کتاب الصلاة. ج.92،91.الذکر و الدعا. ج.94.کتاب السوم. ج.103.فهرست المصادر. ج.108.الفهرست.

موضوع: احادیث شیعه — قرن 11ق

رده بندی کنگره: BP135/م3ب31300 ی ح

رده بندی دیویی: 297/212

شماره کتابشناسی ملی: 1680946

ص: 1

تتمة کتاب الطهارة

أبواب الأغسال و أحکامها

باب 1 علل الأغسال و ثوابها و أقسامها و واجبها و مندوبها و جوامع أحکامها

روایات

«1»

مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَکَانَ فِیمَا سَأَلَهُ أَخْبِرْنِی لِأَیِّ شَیْ ءٍ أَمَرَ اللَّهُ بِالاغْتِسَالِ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ لَمْ یَأْمُرْ مِنَ الْبَوْلِ وَ الْغَائِطِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ آدَمَ علیه السلام لَمَّا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ دَبَّ ذَلِکَ فِی عُرُوقِهِ وَ شَعْرِهِ وَ بَشَرِهِ فَإِذَا جَامَعَ الرَّجُلُ أَهْلَهُ خَرَجَ الْمَاءُ مِنْ کُلِّ عِرْقٍ وَ شَعْرَةٍ فَأَوْجَبَ اللَّهُ عَلَی ذُرِّیَّتِهِ الِاغْتِسَالَ مِنَ الْجَنَابَةِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ الْبَوْلُ یَخْرُجُ مِنْ فَضْلَةِ الشَّرَابِ الَّذِی یَشْرَبُهُ الْإِنْسَانُ وَ الْغَائِطُ یَخْرُجُ مِنْ فَضْلَةِ الطَّعَامِ الَّذِی یَأْکُلُهُ فَعَلَیْهِمْ مِنْهُمَا الْوُضُوءُ.

ترجمه بحارالانوار جلد 78: کتاب طهارت - 2

مشخصات کتاب

سرشناسه : مجلسی، محمد باقربن محمدتقی، 1037 - 1111ق.

عنوان قراردادی : بحار الانوار .فارسی .برگزیده

عنوان و نام پدیدآور : ترجمه بحارالانوار/ مترجم گروه مترجمان؛ [برای] نهاد کتابخانه های عمومی کشور.

مشخصات نشر : تهران: نهاد کتابخانه های عمومی کشور، موسسه انتشارات کتاب نشر، 1392 -

مشخصات ظاهری : ج.

شابک : دوره : 978-600-7150-66-5 ؛ ج.1 : 978-600-7150-67-2 ؛ ج.2 : 978-600-7150-68-9 ؛ ج.3 : 978-600-7150-69-6 ؛ ج.4 978-600-715070-2 : ؛ ج.5 978-600-7150-71-9 : ؛ ج.6 978-600-7150-72-6 : ؛ ج.7 978-600-7150-73-3 : ؛ ج.8 : 978-600-7150-74-0 ؛ ج.10 978-600-7150-76-4 : ؛ ج.11 978-600-7150-83-2 : ؛ ج.12 978-600-7150-66-5 : ؛ ج.13 978-600-7150-85-6 : ؛ ج.14 978-600-7150-86-3 : ؛ ج.15 978-600-7150-87-0 : ؛ ج.16:978-600-7150-88-7 ؛ ج.17:978-600-7150-89-4 ؛ ج.18: 978-600-7150-90-0 ؛ ج.19:978-600-7150-91-7 ؛ ج.20:978-600-7150-92-4 ؛ ج.21: 978-600-7150-93-1 ؛ ج.22:978-600-7150-94-8 ؛ ج.23:978-600-7150-95-5

مندرجات : ج.1. کتاب عقل و علم و جهل.- ج.2. کتاب توحید.- ج.3. کتاب عدل و معاد.- ج.4. کتاب احتجاج و مناظره.- ج. 5. تاریخ پیامبران.- ج.6. تاریخ حضرت محمد صلی الله علیه وآله.- ج.7. کتاب امامت.- ج.8. تاریخ امیرالمومنین.- ج.9. تاریخ حضرت زهرا و امامان والامقام حسن و حسین و سجاد و باقر علیهم السلام.- ج.10. تاریخ امامان والامقام حضرات صادق، کاظم، رضا، جواد، هادی و عسکری علیهم السلام.- ج.11. تاریخ امام مهدی علیه السلام.- ج.12. کتاب آسمان و جهان - 1.- ج.13. آسمان و جهان - 2.- ج.14. کتاب ایمان و کفر.- ج.15. کتاب معاشرت، آداب و سنت ها و معاصی و کبائر.- ج.16. کتاب مواعظ و حکم.- ج.17. کتاب قرآن، ذکر، دعا و زیارت.- ج.18. کتاب ادعیه.- ج.19. کتاب طهارت و نماز و روزه.- ج.20. کتاب خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، عقود و معاملات و قضاوت

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

ناشر دیجیتالی : مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان

یادداشت : ج.2 - 8 و 10 - 16 (چاپ اول: 1392) (فیپا).

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 11ق.

شناسه افزوده : نهاد کتابخانه های عمومی کشور، مجری پژوهش

شناسه افزوده : نهاد کتابخانه های عمومی کشور. موسسه انتشارات کتاب نشر

رده بندی کنگره : BP135/م3ب3042167 1392

رده بندی دیویی : 297/212

شماره کتابشناسی ملی : 3348985

ص: 1

تتمة کتاب الطهارة

ابواب غسل و احکام آن

باب اوّل : علل غسل­ها، ثواب و اقسام آن­ها، غسل­های واجب و مستحبّ و مجموعه احکام مربوط به آن­ها

روایات

روایت1.

مجالس الصدوق: از امام حسن بن علی علیهما السلام روایت شده است که فرمود: گروهی از یهودیان نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله آمدند، پس آگاه­ترین ایشان سؤال­هایی از پیامبر پرسید و یکی از آن سؤال­ها چنین بود: مرا خبر ده که چرا خداوند متعال به انجام غسل از جنابت امر فرموده است حال آنکه در مورد بول و مدفوع کردن چنین فرمانی نداده است؟ پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: هنگامی که آدم علیه السلام از میوه آن درخت خورد، عصاره آن در رگها، مو و پوستش نفوذ کرد، بنابراین هنگامی که مرد با همسرش همبستر می­شود آب از تمام رگها و موهایش خارج می­شود، به همین سبب خداوند متعال غسل جنابت را تا روز قیامت بر ذریّه و فرزندان آدم واجب گردانده است، ولی بول از اضافه نوشیدنی­ای حاصل می­شود که انسان می­نوشد، همچنین مدفوع از اضافه غذایی پدید می­آید که انسان می­خورد، پس بر بنی آدم واجب است که برای پاک شدن از بول و مدفوع وضو بگیرد.

یهودی گفت: راست گفتی ای محمد، اکنون مرا از پاداش کسی آگاه کن که پس از همبستر شدن با همسر حلال خویش غسل می­کند؟ پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: هنگامی که انسان مؤمن با همسر حلال خویش همبستر می­گردد، هفتاد هزار فرشته بالهای­شان را می­گسترانند و رحمت نازل می­شود، و آن­گاه که غسل می­کند خداوند به ازای هر قطره آبی که بر زمین می­چکد خانه­ای را برای او بنا می­ سازد، و این رمز و رازی است که بین خداوند و بندگانش وجود دارد، منظور غسل جنابت می­باشد؛ یهودی گفت: ای محمد صلّی الله علیه و آله، راست گفتی.(1)

علل الشرایع و الخصال: نظیر این حدیث روایت شده تا آنجا که می­فرماید: (منهما الوضوء: برای پاک شدن از بول و مدفوع وضو بگیرد.)(2)

علل الشرایع: حدیث مرسلی نظیر این حدیث روایت شده است.

توضیح

(دبّ - یدبّ - دبیباً): بر روی زمین راه رفت (خزید). شاید منظور از مو، رستن­گاه مو باشد چرا که روایت عدم وجوب غَسل مو مشهور است. (البشر): لایه ظاهری پوست انسان، که جمع (البشرة) است. شاید به دلیل اینکه غسل جنابت در اغلب مواقع به صورت پنهانی و دور از چشم دیگران اتفاق می­افتد از آن به عنوان رمز و راز یاد کرده است، و به خاطر اینکه مردم از انجام آن آگاه نمی­شوند پس غسل کننده رضایت خداوند را مدّ نظر دارد.

روایت2.

علل الشرائع، عیون الأخبار: امام رضا علیه السلام فرموده است: علت وجوب غسل جنابت، محقق شدن نظافت و پاکیزگی، پاک کردن نفس انسان از آزار و اذیت حاصل از آن و مطهّر گرداندن سایر اعضای جسم می­باشد، چرا که (آب حاصل از) جنابت از تمام اعضای جسد خارج می­شود، بنابراین بر انسان واجب است که تمام اعضای خویش را پاک و مطهر گرداند، و علت تخفیف در مورد بول و مدفوع به خاطر این است که این دو مورد، بیشتر و به صورت مداوم­تر بر انسان حادث می­شوند، پس برای پاک شدن از آن­ها به وضو گرفتن رضایت داده شده است، چرا که به دفعات بیشتری بر انسان حادث می­شوند و غسل کردن باعث مشقت و سختی می­گردد، همچنین بول و مدفوع به صورت غیر ارادی و بدون ارضای شهوت از انسان­ها سر می­زند، حال آنکه جنابت حاصل نمی­شود مگر با کسب لذت و عدم به زحمت افتادن روح و روان.(3)

توضیح

شاید بتوان از سه علّت به عنوان علل غسل جنابت یاد کرد: نخست: دلیلی که در حدیث قبل ذکر شد، دوّم: کثرت موجبات وضو می­طلبد که با آن به تخفیف و تسامح برخورد شود، سوّم: جنابت معمولاً

ص: 2


1- . أمالی الصدوق: 115[1]
2- . علل الشرایع 1: 276، این حدیث را در الخصال نیافتیم.[2]
3- . علل الشرائع 1: 266، عیون الأخبار 2: 88[3]

قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی مَا جَزَاءُ مَنِ اغْتَسَلَ مِنَ الْحَلَالِ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا جَامَعَ أَهْلَهُ بَسَطَ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ جَنَاحَهُ وَ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ فَإِذَا اغْتَسَلَ بَنَی اللَّهُ بِکُلِّ قَطْرَةٍ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ هُوَ سِرٌّ فِیمَا بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ یَعْنِی الِاغْتِسَالَ مِنَ الْجَنَابَةِ قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ صلی الله علیه و آله (1).

الْعِلَلُ، وَ الْخِصَالُ،: مِثْلَهُ إِلَی قَوْلِهِ مِنْهُمَا الْوُضُوءُ(2)

العلل، لمحمد بن علی بن إبراهیم مرسلا: مثله.

بیان

دب یدب دبیبا أی مشی علی الأرض و المراد بالشعر لعله منابت الشعر إذ المشهور عدم وجوب غسله و البشر محرکة ظاهر جلد الإنسان جمع بشرة و لعل کونه سرا لأنه یقع غالبا خفیة و لا یطلع الناس علیه فإنما یوقعه لوجهه تعالی.

«2»

الْعِلَلُ (3)، وَ الْعُیُونُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: عِلَّةُ غُسْلِ الْجَنَابَةِ النَّظَافَةُ وَ تَطْهِیرُ الْإِنْسَانِ نَفْسَهُ مِمَّا أَصَابَهُ مِنْ أَذَاهُ وَ تَطْهِیرُ سَائِرِ جَسَدِهِ لِأَنَّ الْجَنَابَةَ خَارِجَةٌ مِنْ کُلِّ جَسَدِهِ فَلِذَلِکَ وَجَبَ عَلَیْهِ تَطْهِیرُ جَسَدِهِ کُلِّهِ وَ عِلَّةُ التَّخْفِیفِ فِی الْبَوْلِ وَ الْغَائِطِ لِأَنَّهُ أَکْثَرُ وَ أَدْوَمُ مِنَ الْجَنَابَةِ فَرَضِیَ فِیهِ بِالْوُضُوءِ لِکَثْرَتِهِ وَ مَشَقَّتِهِ وَ مَجِیئِهِ بِغَیْرِ إِرَادَةٍ مِنْهُ وَ لَا شَهْوَةٍ وَ الْجَنَابَةُ لَا تَکُونُ إِلَّا بِاسْتِلْذَاذٍ مِنْهُمْ وَ الْإِکْرَاهِ لِأَنْفُسِهِمْ (4).

بیان

لعله مشتمل علی ثلاث علل الأولی ما مر فی الخبر السابق الثانیة أن کثرة موجبات الوضوء یناسبها التخفیف و الثالثة أن الجنابة تحصل غالبا

ص: 2


1- 1. أمالی الصدوق ص 115.
2- 2. علل الشرائع ج 1 ص 267، و لم نجده فی الخصال.
3- 3. علل الشرائع ج 1 ص 266.
4- 4. عیون الأخبار ج 2 ص 88.

با کسب لذت همراه است، پس غسل کردن بعد از آن برای انسان ایجاد مشقّت و سختی نمی­کند، بر خلاف ادرار و مدفوع که در آن­ها کسب لذّتی وجود ندارد؛ در بیشتر نسخه­ها (الإکراه لأنفسهم) ذکر شده که کنایه از این است که جنابت به صورت ارادی از انسان سر می­زند و می­تواند آن را ترک کند، در برخی از نسخه­ها نیز (و لاإکراه) ذکر شده که صحیح­تر به نظر می­رسد، و می­توان این علّت را در زمره علل رافعیّت به حساب آورد.

روایت3.

عیون الأخبار، علل الشرائع: امام رضا علیه السلام فرموده است: علّت غسل روز عید، روز جمعه و سایر غسل­ها این است که بندگان در این روزها به بزرگداشت مقام پروردگار خویش می­پردازند و به محضر خداوند بخشنده و بزرگوار می­روند و برای گناهانشان طلب عفو و بخشش می­کنند، همچنین به خاطر اینکه روز عید شناخته شده­ای داشته باشند که در آن بر ذکر و یاد خداوند متعال جمع شوند، پس به منظور بزرگداشت و برتری آن روز بر روزهای دیگر و افزایش نوافل و عبادت غسل را در آن روز واجب قرار داد، و تا این غسل باعث طهارت و پاکی بندگان در فاصله زمانی بین دو جمعه باشد.(1)

و علّت غسل میّت آن است که میّت غسل داده می­شود تا از آلودگی­های امراض و تمام عوارضی که باعث مریضی­اش شده­اند پاک و بی­آلایش شود، چرا که به ملاقات فرشتگان نائل می­آید و با ساکنان سرای آخرت رو به رو می­گردد، پس مستحب است که هنگام وارد شدن به محضر پرودگار و ملاقات با اهل طهارت و پاکی – که او را لمس می­کنند و او نیز آنان را لمس می­کند – پاک و بی­آلایش باشد حال آنکه به سوی خداوند عزّ و جلّ برده می­شود تا بخشش او طلب شود و مورد شفاعت قرار گیرد.

و دلیل دیگر این است که میّت از اذیت و آزاری که از آن آفریده شده(منی) خارج می­شود، پس دچار جنابت می­شود و به همین خاطر است که غسل داده می­ شود، امّا علت غسل گرفتن کسی که میّت را غسل داده یا او را لمس کرده این است که قطره­های آبی که از جسد میت چکیده به بدن او اصابت کرده است، چرا که هنگام خارج شدن روح از جسد میّت بیشتر نجاست­ها و آلودگی­های او باقی می­ماند، بنابراین از آن آلودگی­ها پاک شده و مطهّر گردانده می­شود.(2)

توضیح

این فرموده امام رضا علیه السلام: (لما فیه) یعنی: در آن روز، (لیطلب به و یشفع) یعنی: هنگام خوانده شدن نماز بر میّت و درخواست شفاعت برای او و هنگامی که به سوی خداوند متعال تشییع شده و دفن می­گردد باید از آلودگی­ها پاک و مطهّر باشد، (بقی أکثر آفته) یعنی: بیشتر نجاست و آلودگی میّت باقی می­ماند.

ص: 3


1- . عیون الأخبار 2: 88 و 89، علل الشرائع 1: 270[1]
2- . علل الشرائع 1: 283[1]

بالاستلذاذ فلا یصعب علیهم الغسل بخلاف الحدثین فإنه لا لذة فیهما و فی أکثر النسخ و الإکراه لأنفسهم کنایة عن أنها باختیارهم و یمکنهم ترکها و فی بعض النسخ و لا إکراه و هو أظهر و یمکن جعل هذا علة رافعیة کما لا یخفی.

«3»

الْعِلَلُ، وَ الْعُیُونُ (1)، بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: وَ عِلَّةُ غُسْلِ الْعِیدِ وَ الْجُمُعَةِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ مِنَ الْأَغْسَالِ لِمَا فِیهِ مِنْ تَعْظِیمِ الْعَبْدِ رَبَّهُ وَ اسْتِقْبَالِهِ الْکَرِیمَ الْجَلِیلَ وَ طَلَبِ الْمَغْفِرَةِ لِذُنُوبِهِ وَ لِیَکُونَ لَهُمْ یَوْمَ عِیدٍ مَعْرُوفٍ یَجْتَمِعُونَ فِیهِ عَلَی ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَجَعَلَ فِیهِ الْغُسْلَ تَعْظِیماً لِذَاکَ الْیَوْمِ وَ تَفْضِیلًا لَهُ عَلَی سَائِرِ الْأَیَّامِ وَ زِیَادَةً فِی النَّوَافِلِ وَ الْعِبَادَةِ وَ لِیَکُونَ تِلْکَ طَهَارَةً لَهُ مِنَ الْجُمُعَةِ إِلَی الْجُمُعَةِ(2)

وَ عِلَّةُ غُسْلِ الْمَیِّتِ أَنَّهُ یُغَسَّلُ لِأَنَّهُ یُطَهَّرُ وَ یُنَظَّفُ مِنْ أَدْنَاسِ أَمْرَاضِهِ وَ مَا أَصَابَهُ مِنْ صُنُوفِ عِلَلِهِ لِأَنَّهُ یَلْقَی الْمَلَائِکَةَ وَ یُبَاشِرُ أَهْلَ الْآخِرَةِ فَیُسْتَحَبُّ إِذَا وَرَدَ عَلَی اللَّهِ وَ لَقِیَ أَهْلَ الطَّهَارَةِ وَ یُمَاسُّونَهُ وَ یُمَاسُّهُمْ أَنْ یَکُونَ طَاهِراً نَظِیفاً مُوَجَّهاً بِهِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِیُطْلَبَ بِهِ (3) وَ یُشْفَعَ لَهُ وَ عِلَّةٌ أُخْرَی أَنَّهُ یُخْرَجُ مِنَ الْأَذَی الَّذِی مِنْهُ خُلِقَ (4)

فَیُجْنِبُ فَیَکُونُ غُسْلُهُ لَهُ وَ عِلَّةُ اغْتِسَالِ مَنْ غَسَلَهُ أَوْ مَسَّهُ فَظَاهِرَةٌ لِمَا أَصَابَهُ مِنْ نَضْحِ الْمَیِّتِ لِأَنَّ الْمَیِّتَ إِذَا خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنْهُ بَقِیَ أَکْثَرُ آفَتِهِ فَلِذَلِکَ یُتَطَهَّرُ مِنْهُ وَ یُطَهَّرُ(5).

بیان

قوله علیه السلام لما فیه أی فی الیوم قوله لیطلب به و یشفع له أی فی الصلاة علیه أی یکون فی حال الصلاة علیه و الشفاعة له و التوجه به إلی الله لتشییعه و دفنه طاهرا من الأدناس قوله بقی أکثر آفته أی نجاسته و قذارته.

ص: 3


1- 1. عیون الأخبار ج 2 ص 88 و 89.
2- 2. علل الشرائع ج 1 ص 270.
3- 3. فی العلل« لیطلب وجهه».
4- 4. و فی العیون« المنی الذی منه خلق».
5- 5. علل الشرائع ج 1 ص 283.

روایت4.

عیون الأخبار، علل الشرائع: فضل بن شاذان در روایاتی که از علل احکام سؤال کرده از امام رضا علیه السلام روایت کرده که فرمود: اگر پرسیده شود: چرا به غسل جنابت فرمان داده شده­اید ولی به غسل مدفوع فرمان داده نشده­اید حال آنکه از جنابت نجس­تر و آلوده­تر است؟ پاسخ داده می­شود: به خاطر اینکه جنابت از نفس و درون انسان حادث می­شود و آن چیزی است که از تمام جسد او خارج می­شود، ولی مدفوع از نفس و درون انسان حاصل نمی­شود بلکه باقیمانده غذایی است که از یک دروازه وارد و از دروازه دیگر خارج می­شود.(1)

پس اگر کسی بپرسد: چرا خداوند به غسل میّت فرمان داده است؟ در پاسخ گقته می­شود: به خاطر اینکه هنگام مرگ نجاست، آفت، آزار و اذیت بر انسان غالب است، پس دوست داشتنی تر است هنگام ملاقات با فرشتگان که اهل طهارت هستند و به دنبال او می­آیند و او را در میان خود می­گیرند، مطهّر و پاکیزه بوده و به سوی خداوند متعال برده شود؛ از یکی از امامان معصوم علیهم­السلام روایت شده که فرمود: هیچ میّتی نمی­میرد مگر آنکه دچار جنابت می­شود پس غسل دادن او واجب می­گردد.

سپس اگر بپرسد: چرا خداوند فرمان داده که شخص غسل دهنده باید غسل کند؟ در پاسخ گفته می­شود: به دلیل پاک شدن از آنچه که از جسد میّت چکیده و به بدن غسل دهنده اصابت کرده است، چرا که هنگام خارج شدن روح از جسم میّت بیشتر نجاست و آلودگی او باقی می­ماند، همچنین به خاطر اینکه مردم (نزدیکان میّت) به جسد او و لمس کردنش علاقه و تمایل نشان ندهند چرا که علت نجاست و آلودگی بر او غلبه یافته است.

پس اگر بپرسد: چرا غسل بر کسی که قسمتی از جسد مرده سایر جانداران غیر از انسان مانند: پرندگان، چهارپایان نقل قول.درّندگان و غیره را لمس می­کند واجب نیست؟ در پاسخ گفته می­شود: چرا که همه حیوانات ذکر شده با پر، پشم، مو و کرک پوشیده شده­اند که پاک هستند و نمی­میرند، و قسمتی از جسم آن­ها لمس می­شود که در حالت زنده و مرده پاک و مطهّر است و آن­ها را پوشانده است.(2)

توضیح

(اللهج بالشیء): تمایل پیدا کردن و حرص و آز نسبت به چیزی، یعنی: تا مردم و مخصوصاً نزدیکان میّت به خاطر شدت حبّ او را لمس نکنند حال آنکه آلوده به نجاسات است؛ شاید منظور از این فرموده امام علیه­السلام: (لأنّ هذه الأشیاء)

ص: 4


1- . عیون الأخبار 2: 105، علل الشرائع 1: 245[2]
2- . علل الشرائع 1: 254، عیون الأخبار 2: 114[1]
«4»

الْعُیُونُ (1)، وَ الْعِلَلُ، عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ فِیمَا رَوَاهُ مِنَ الْعِلَلِ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: فَإِنْ قِیلَ فَلِمَ أُمِرُوا بِالْغُسْلِ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ لَمْ یُؤْمَرُوا بِالْغُسْلِ مِنَ الْخَلَاءِ وَ هُوَ أَنْجَسُ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ أَقْذَرُ قِیلَ مِنْ أَجْلِ أَنَّ الْجَنَابَةَ مِنْ نَفْسِ الْإِنْسَانِ وَ هُوَ شَیْ ءٌ یَخْرُجُ مِنْ جَمِیعِ جَسَدِهِ وَ الْخَلَاءُ لَیْسَ هُوَ مِنْ نَفْسِ الْإِنْسَانِ إِنَّمَا هُوَ غِذَاءٌ یَدْخُلُ مِنْ بَابٍ وَ یَخْرُجُ مِنْ بَابٍ (2) فَإِنْ قَالَ فَلِمَ أُمِرَ بِغُسْلِ الْمَیِّتِ قِیلَ لِأَنَّهُ إِذَا مَاتَ کَانَ الْغَالِبُ عَلَیْهِ النَّجَاسَةَ وَ الْآفَةَ وَ الْأَذَی فَأَحَبَّ أَنْ یَکُونَ طَاهِراً إِذَا بَاشَرَ أَهْلَ الطَّهَارَةِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ الَّذِینَ یَلُونَهُ وَ یُمَاسُّونَهُ فِیمَا بَیْنَهُمْ نَظِیفاً مُوَجَّهاً بِهِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

وَ قَدْ رُوِیَ عَنْ بَعْضِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام أَنَّهُ قَالَ: لَیْسَ مِنْ مَیِّتٍ یَمُوتُ إِلَّا خَرَجَتْ مِنْهُ الْجَنَابَةُ فَلِذَلِکَ وَجَبَ الْغُسْلُ (3) فَإِنْ قَالَ فَلِمَ أُمِرَ مَنْ یُغَسِّلُهُ بِالْغُسْلِ قِیلَ لِعِلَّةِ الطَّهَارَةِ مِمَّا أَصَابَهُ مِنْ نَضْحِ الْمَیِّتِ لِأَنَّ الْمَیِّتَ إِذَا خَرَجَ مِنْهُ الرُّوحُ بَقِیَ أَکْثَرُ آفَتِهِ وَ لِئَلَّا یَلْهَجَ النَّاسُ بِهِ وَ بِمُمَاسَّتِهِ إِذْ قَدْ غَلَبَتْ عَلَیْهِ عِلَّةُ النَّجَاسَةِ وَ الْآفَةِ فَإِنْ قَالَ فَلِمَ لَا یَجِبُ الْغُسْلُ عَلَی مَنْ مَسَّ شَیْئاً مِنَ الْأَمْوَاتِ غَیْرِ الْإِنْسَانِ کَالطُّیُورِ وَ الْبَهَائِمِ وَ السِّبَاعِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ قِیلَ لِأَنَّ هَذِهِ الْأَشْیَاءَ کُلَّهَا مُلْبَسَةٌ رِیشاً وَ صُوفاً وَ شَعَراً وَ وَبَراً وَ هَذَا کُلُّهُ ذَکِیٌّ لَا یَمُوتُ وَ إِنَّمَا یُمَاسُّ مِنْهُ الشَّیْ ءُ الَّذِی هُوَ ذَکِیٌّ مِنَ الْحَیِّ وَ الْمَیِّتِ الَّذِی قَدْ أُلْبِسَهُ وَ عَلَاهُ (4).

بیان

اللهج بالشی ء الولوع به و الحرص علیه أی لئلا یلمسه الناس کثیرا لا سیما أقاربه حبا له مع تلوثه بالنجاسات قوله علیه السلام لأن هذه الأشیاء لعل

ص: 4


1- 1. العیون ج 2 ص 105.
2- 2. علل الشرائع ج 1 ص 245.
3- 3. ما بین العلامتین أضفناه من المصدرین بقرینة ما نقل بعد ذلک« فان قال: فلم أمر من یغسله بغسله» یعنی من یغسل المیت.
4- 4. العلل ج 1 ص 254، العیون ج 2 ص 114.

چنین باشد: از آنجا که غالباً لمس کردن دیگر جانداران به این صورت است (پر، پشم، مو و کرک لمس می­شود)، وجوب غسل نمودن برای شخص لمس کننده به صورت مطلق برداشته شده است، و إلّا غسل فقط با لمس قسمت­هایی که حیات در آن­ها جریان دارد واجب می­گردد؛و این نظری است که کسی آن را بیان نکرده است.

روایت5.

الخصال: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: غسل در چهارده موضع انجام می­پذیرد: غسل میّت، غسل جنابت، غسل غسل دهنده میّت (غسل مسّ میت)، غسل روز جمعه، غسل روز عید فطر و عید قربان و روز عرفه، غسل إحرام، غسل وارد شدن به خانه کعبه، غسل وارد شدن به مدینه منوّره و مسجد الحرام، غسل زیارت، غسل شب نوزدهم، بیست ویکم و بیست وسوم ماه مبارک رمضان.(1)

توضیح

هیچ اختلاف نظری بر سر وجوب غسل میّت، غسل جنابت و غسل مسّ میت وجود ندارد، ولی غسل اخیر فقط بر لمس کننده جسد میّت واجب می­باشد و مطلق نیست و روایت بر این نکته دلالت می­کند که مقلّب میّت (کسی که میت را جابجا می کند) غسل دهنده آن است بلکه وی همان غسل دهنده است و مشهور این است که کسی که آب را بر جسد میّت می­ریزد غسل دهنده است، و فائده این مسأله در نیت و نذر و مانند آن نمایان می­شود و نظر مشهور این است که این غسل واجب است، حال آنکه سیّد معتقد است مستحبّ می­باشد، و نظر مشهور قوی­تر است، همچنین عده­ای از فقها نظر به وجوب غسل جمعه و احرام دارند، ولی نظر مشهور مستحبّ بودن آن­هاست، و باقی غسل­ها مستحبّ هستند.

روایت6.

الخصال: امام باقر علیه السلام فرموده است: غسل در هفده موضع انجام می­پذیرد: شب هفدهم ماه رمضان که شب بدر و رویارویی دو گروه مسلمانان و مشرکان است، شب نوزدهم که در آن تعداد افرادی که در طول سال به حج مشرف می­شوند نوشته می­شود، شب بیست ویکم که در آن اوصیای پیامبران علیهم السلام وفات نمودند و عیسی بن مریم علیه السلام به آسمان عروج کرد و روح موسی علیه السلام ستانده شد، و شب بیست و سوم که امید می­رود شب قدر باشد.

عبدالرحمن بن أبی عبدالله بصری گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: در شب بیست و چهارم ماه رمضان غسل کن، چه می شود بر تو که در هر دو شب اعمال را به جا آوری.

سپس حدیث به ذکر موارد باقیمانده غسل­ها می­پردازد: غسل روز عید فطر و عید قربان،

ص: 5


1- . الخصال 2: 91[2]

الغرض أنه لما کان غالب المماسة هکذا فلذا رفع الغسل مطلقا و إلا فیلزم وجوب الغسل بمس ما تحله الحیاة منها و لم یقل به أحد.

«5»

الْخِصَالُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْغُسْلَ فِی أَرْبَعَةَ عَشَرَ مَوْطِناً غُسْلُ الْمَیِّتِ وَ غُسْلُ الْجُنُبِ وَ غُسْلُ مَنْ غَسَّلَ الْمَیِّتَ وَ غُسْلُ الْجُمُعَةِ وَ الْعِیدَیْنِ وَ یَوْمِ عَرَفَةَ وَ غُسْلُ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْکَعْبَةِ وَ دُخُولِ الْمَدِینَةِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ الزِّیَارَةِ وَ لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ (1).

بیان

لا خلاف فی وجوب غسل المیت و غسل الجنب و غسل من غسل المیت و هو غسل المس و یحمل علی من مسه لا مطلقا و فیه دلالة علی أن المقلب غاسل بل هو الغاسل و المشهور أن الصاب غاسل و تظهر الفائدة فی النیة و فی النذر و أشباهه و المشهور وجوبه و ذهب السید إلی الاستحباب و الأشهر أقوی و غسل الجمعة و الإحرام قیل فیهما بالوجوب و المشهور الاستحباب و الباقیة مستحبة إجماعا.

«6»

الْخِصَالُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: الْغُسْلُ فِی سَبْعَةَ عَشَرَ مَوْطِناً لَیْلَةَ سَبْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ هِیَ لَیْلَةُ الْتِقَاءِ الْجَمْعَیْنِ- لَیْلَةَ بَدْرٍ وَ لَیْلَةَ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ فِیهَا یُکْتَبُ الْوَفْدُ وَفْدُ السَّنَةِ وَ لَیْلَةَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ هِیَ اللَّیْلَةُ الَّتِی مَاتَ فِیهَا أَوْصِیَاءُ النَّبِیِّینَ علیهم السلام وَ فِیهَا رُفِعَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَ قُبِضَ مُوسَی علیهما السلام وَ لَیْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ تُرْجَی فِیهَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ.

وَ قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَصْرِیُّ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ اغْتَسِلْ فِی لَیْلَةِ أَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِینَ مَا عَلَیْکَ أَنْ تَعْمَلَ فِی اللَّیْلَتَیْنِ جَمِیعاً رَجَعَ الْحَدِیثُ إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ فِی الْغُسْلِ وَ یَوْمَ الْعِیدَیْنِ وَ إِذَا دَخَلْتَ الْحَرَمَیْنِ

ص: 5


1- 1. الخصال ج 2 ص 91.

غسل هنگام ورود به مسجد الحرام و مسجد النبیّ، غسل إحرام، غسل زیارت، غسل روز ورود به بیت الله الحرام، غسل روز ترویه و روز عرفه، غسل میّت، غسل غسل دادن یا کفن کردن یا مسّ میّت بعد از سرد شدن آن، غسل روز جمعه، غسل کسوف آن­گاه که قرص کامل خورشید گرفته شود، پس از خواب برخیزی در حالی که نماز آیات را به جا نیاورده­ای، بنابراین غسل کن و قضای نماز را به جای آور.(1)

توضیح

شاید هدف این حدیث برشمردن غسل­های مردان باشد، بنابراین غسل خونهای سه گانه (حیض و نفاس واستحاضه) ذکر نشده است، و شاید بسنده کردن به ذکر برخی از غسل­های سنّت به خاطر شدت توجه به شأن ومنزلت آن­ها، و گرنه آن­گونه که می­دانی تعداد غسل­ها نزدیک به شصت مورد است.

سپس پوشیده نیست که اگر تعداد غسل­ها را نوزده مورد می­یابیم شاید به خاطر آن است که امام علیه السلام غسل دو روز عید فطر و قربان و غسل وارد شدن به مسجد الحرام و مسجد النبیّ را دو غسل و نه چهار غسل به حساب آورده است، و یا شاید مقصود امام علیه السلام بر شمردن غسل­های مستحبّ بوده است، پس غسل میّت و غسل مسّ میّت را با وجود ذکر کردن به شمار نیاورده است، یا غسل غسل کننده میّت و غسل کفن کننده و لمس کننده او را یک غسل به حساب آورده است، شاید این دلیل صحیح­تر باشد.

مقصود از (التقاء الجمعین)، رویارویی دو سپاه مسلمانان و مشرکان در روز بدر است؛ (الوفد) جمع (وافد) است بر وزن (صاحب) و (صحب)، به معنای گروهی که پیام یا حاجت و درخواست و امثال آن را به درگاه بزرگان می­رسانند، و مقصود از این گروه در اینجا کسانی هستند که در طول سال به انجام فریضه حج مشرف می­گردند؛ مقصود از (الحرمین) مسجد الحرام و مسجد النبیّ است، و گفته شده ممکن است مقصود، دو شهر مکّه و مدینه باشد.

روز إحرام، إحرام حجّ تمتّع و عمره را شامل می­شود، و آشکار است که مقصود از زیارت، زیارت خانه خدا به قصد طواف است، و علمای شیعه زیارت را به صورت عمومی ذکر کرده اند تا زیارت مزار پیامبر صلّی الله علیه و آله و امامان علیهم­السلام را نیز شامل شود، هر چند نیازی به ذکر آن­ها وجود ندارد چرا که احادیث بسیاری به طور خاص در این زمینه روایت شده است؛ گفته شده منظور از این فرموده امام علیه السلام: (أو کفّنه) اراده کفن کردن است یعنی: به جا آوردن غسل مسّ قبل از کفن کردن مستحبّ است، همچنین گفته شده که غسل کردن قبل از غسل دادن میّت و کفن کردن او مستحبّ است هر چند که مسّ میّت نیز اتفاق نیفتاده باشد، ولی ظاهر حدیث بر وجوب غسل بعد از کفن کردن میّت دلالت دارد، و ممکن است مقصود حمل بر استحباب شود چنان که در مواضعی غیر از این، مستحبّ بودن غسل مسّ بعد از غسل میّت نیز ذکر شده است، و یا حمل بر میّتی شود که غسل داده نشده است هر چند تیمّم برای او انجام گرفته باشد، پس ظاهر آن است که به خاطر مسّ او غسل واجب شود؛ و این احتمال اخیر زیاد بعید به نظر نمی­رسد بلکه چه بسا در مقابله قرار دادن آن با غسل کردن اشاره­ای به این امر وجود دارد؛ در یکی از نسخه­ها

به جای حرف (أو) از (واو) استفاده شده است

ص: 6


1- . الخصال 2: 95 و 96[1]

وَ یَوْمَ تُحْرِمُ وَ یَوْمَ الزِّیَارَةِ وَ یَوْمَ تَدْخُلُ الْبَیْتَ وَ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ وَ یَوْمَ عَرَفَةَ وَ غُسْلَ الْمَیِّتِ وَ إِذَا غَسَّلْتَ مَیِّتاً أَوْ کَفَّنْتَهُ أَوْ مَسِسْتَهُ بَعْدَ مَا یَبْرُدُ وَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ غُسْلَ الْکُسُوفِ إِذَا احْتَرَقَ الْقُرْصُ کُلُّهُ فَاسْتَیْقَظْتَ وَ لَمْ تَصِلْ فَاغْتَسِلْ وَ اقْضِ الصَّلَاةَ(1).

توضیح

لعل الغرض عد أغسال الرجال فلذا لم یذکر أغسال الدماء الثلاثة و ربما کان الاقتصار علی ذکر بعض الأغسال المسنونة لشدة الاهتمام بشأنها و إلا فهی تقرب من الستین کما ستعرف. ثم لا یخفی أن الأغسال التی تضمنها تسعة عشر فلعله علیه السلام عد الغسل فی قوله یوم العیدین و إذا دخلت الحرمین غسلین لا أربعة أو أن غرضه علیه السلام تعداد الأغسال المسنونة فغسل المیت و غسل مسه غیر داخلین فی العدد و إن دخلا فی الذکر أو أن یکون غسل من غسل میتا أو کفنه أو مسه واحدا و لعله أظهر. و المراد بالتقاء الجمعین تلاقی فئتی المسلمین و المشرکین للقتال یوم بدر و الوفد بفتح الواو و إسکان الفاء جمع وافد کصحب و صاحب و هم الجماعة القادمون علی الأعاظم برسالة أو حاجة و نحوها و المراد بهم هاهنا من قدر لهم أن یحجوا فی تلک السنة و المراد بالحرمین حرما مکة و المدینة و قیل و یمکن أن یراد بهما نفس البلدین.

و یوم یحرم یعم إحرام الحج و العمرة و الظاهر أن المراد بالزیارة زیارة البیت لطواف الزیارة و عمم الأصحاب لیشمل زیارة النبی صلی الله علیه و آله و الأئمة صلوات الله علیهم و لا حاجة إلیه لورود أخبار کثیرة لخصوصها و قوله أو کفنه قیل المراد إرادة التکفین أی یستحب إیقاع غسل المس قبل التکفین و قیل باستحباب الغسل لتغسیل المیت و تکفینه قبلهما و إن لم یمس و ظاهر الخبر لزوم الغسل بعد تکفین المیت و یمکن حمله علی الاستحباب کما یظهر من غیره أیضا استحباب الغسل للمس بعد الغسل أو علی میت لم یغسل و إن تیمم فإن الظاهر وجوب الغسل لمسه و لا یبعد هذا الحمل کثیرا بل مقابلته للتغسیل ربما یومی إلی ذلک و فی بعض النسخ بالواو

ص: 6


1- 1. الخصال ج 2 ص 95 و 96.

در این صورت ذکر کفن کردن استطراداً است (یعنی سخن خود را از موضوع اصلی خارج کرد و به موضوع دیگری پرداخت)، و بر اساس بیشتر تقادیر ذکر مسّ بعد از تکفین، ذکر عامّ بعد از خاصّ است؛ همچنین برخی از فقها ذکر غسل مسّ بعد از غسل میّت را نشانه­ای بر مستحبّ بودن آن پنداشته­اند که بسیار بعید به نظر می­رسد، و چه بسا نظر سیّد(مرتضی) در این زمینه مطرح شود که بر شمردن غسل مسّ در جمله غسل­های سنّت نشان دهنده مستحّب بودن آن است، وغسل میّت در چهارچوب غسل­های زندگان نمی­گنجد، و این رأی سیّد جای تأمل دارد.

سپس این فرموده امام علیه السلام: (یوم العیدین) به این نکته اشاره دارد که غسل در تمام طول روز عید فطر و قربان مستحبّ است، و (یوم تحرم) و امثال آن نشان دهنده این امر است که انجام غسل در آن روز کفایت می­کند، اگر چه مقارن و همزمان با احرام نباشد و حتی اگر بین غسل و إحرام بستن با حدثی فاصله افتد همچنانکه غالباً این طور است.

فقهاء در مورد کسی که نماز آیاتش به هنگام کسوف قضا شده است اختلاف نظر دارند، شیخ مفید در کتاب الجمل بر این باور است که به هنگام گرفته شدن قرص کامل خورشید و ترک عمدی نماز آیات، به جا آوردن غسل مستحبّ است؛ بیشتر فقهای پس از شیخ این نظر را برگزیده­اند، و شیخ مفید و علم الهدی(سید مرتضی) فقط شرط عمدی بودن ترک نماز را ذکر کرده و کامل شدن قرص خورشید را به عنوان شرط مطرح نکرده­اند، همچنین از سیّد در کتاب المسائل المصریّة و از ابو صلاح و از سلّار به قول به وجوب این غسل نقل شده است، برخی از فقهای معاصر نیز معتقدند که غسل کردن به منظور ادای نماز آیات هنگام گرفتگی قرص کامل خورشید مستحبّ است، چرا که شیخ طوسی در کتاب التهذیب این روایت را با سند صحیح ذکر کرده است،(1) که در پایان

آن چنین آمده است: "و غسل الکسوف إذا احترق القرص کلّه، فاغتسل: و غسل کسوف، آن­گاه که قرص خورشید به صورت کامل گرفته شد غسل کن." وشاید که ای زیادت از آخر روایت توسط راویان حذف شده باشد، همچنین در دو کتاب الفقیه(2) و الهدایة(3) این روایت به صورت مرسل و موافق با آنچه در اینجا ذکر گردید نقل شده است، ودر پایان آن چنین آمده است: (و غسل الجنابة فریضة: و غسل جنابت واجب است). بنابر این قدما(علمای گذشته) غسل را برای أداء ذکر نکرده­اند.

روایت7.

کتاب المسائل: علی بن جعفر از برادرش امام موسی کاظم علیه السلام پرسید: آیا غسل بر مردی که میّتی را لمس کند واجب است؟ امام فرمود: اگر جسد میّت سرد نشده نباشد غسل بر لمس کننده او واجب نیست، ولی اگر جسد میّت سرد شده باشد غسل بر لمس کننده او واجب است.(4)

روایت8.

الاحتجاج: در ضمن حدیثی که به ذکر سؤالهای شخص زندیق از امام صادق علیه السلام پرداخته چنین آمده است: زندیق از

ص: 7


1- . التهذیب 1: 32[1]
2- . الفقیه 1: 44[2]
3- . الهدایة: 19[3]
4- . البحار 10: 290[4]

فیکون ذکر التکفین استطرادا و علی أکثر التقادیر ذکر المس بعد ذلک تعمیم بعد التخصیص و یفهم من بعض الأصحاب حمله علی ما بعد الغسل استحبابا و هو بعید جدا و ربما یستأنس للسید بأن عد غسل المس فی سیاق الأغسال المندوبة یدل علی استحبابه و غسل المیت لیس من أغسال الأحیاء و فیه نظر.

ثم قوله علیه السلام یوم العیدین یومی إلی استحباب الغسل فی تمام الیوم و یوم تحرم و أمثاله إلی أنه یکفی إیقاع الغسل فی ذلک الیوم و إن لم یقارنه بل و إن تخلل الحدث کما هو الغالب. و اختلف الأصحاب فی غسل قاضی صلاة الکسوف فقال الشیخ فی الجمل باستحبابه إذا احترق القرص کله و ترک الصلاة متعمدا و اختاره أکثر المتأخرین و اقتصر المفید و علم الهدی علی ترکها متعمدا من غیر اشتراط استیعاب الاحتراق و نقل عن السید فی المسائل المصریة و أبی الصلاح و سلار القول بالوجوب و قال بعض المتأخرین باستحباب الغسل لأداء صلاة الکسوف مع احتراق القرص لأنه روی الشیخ فی التهذیب (1) هذه الروایة بسند صحیح و فی آخرها هکذا و غسل الکسوف إذا احترق القرص کله فاغتسل و لعل الزیادة سقطت من الرواة و فی الفقیه (2) و الهدایة(3)

أیضا رواه مرسلا موافقا لما هنا و زاد فی آخره و غسل الجنابة فریضة و لذا لم یذکر القدماء الغسل للأداء.

«7»

کِتَابُ الْمَسَائِلِ، لِعَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مَسَّ مَیِّتاً عَلَیْهِ الْغُسْلُ قَالَ إِنْ کَانَ الْمَیِّتُ لَمْ یَبْرُدْ فَلَا غُسْلَ عَلَیْهِ وَ إِنْ کَانَ قَدْ بَرَدَ فَعَلَیْهِ الْغُسْلُ إِذَا مَسَّهُ (4).

«8»

الْإِحْتِجَاجُ،: فِی حَدِیثِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَ الصَّادِقَ علیه السلام عَنْ مَسَائِلَ قَالَ

ص: 7


1- 1. التهذیب ج 1 ص 32 ط حجر.
2- 2. الفقیه ج 1 ص 44 ط نجف.
3- 3. الهدایة: 19 ط قم.
4- 4. البحار ج 10 ص 290.

امام پرسید: مرا از احوال مجوسیان آگاه ساز که آیا آنان در دین داری به راه صواب نزدیک­تر بوده­اند یا قوم عرب در زمان جاهلیّت؟ امام فرمود: قوم عرب از مجوسیان به دین حنیف نزدیک­تر بوده­اند، این بدان سبب است که مجوسیان به تمام پیامبران کفر ورزیدند.

سپس امام در ادامه فرمود: مجوسیان به هنگام جنابت غسل نمی­کردند حال آنکه قوم عرب غسل می­کردند، و غسل کردن از جمله اعمال اساسی در شریعت­ها و ادیان حنیف است؛ همچنین مجوسیان از ختنه کردن که از جمله سنّت پیامبران است نیز سر باز می­زدند و ابراهیم خلیل نخستین کسی بود که به این کار مبادرت ورزید؛ مجوسیان مردگان خویش را غسل نمی­دادند ولی قوم عرب غسل می­دادند؛ همچنین مجوسیان اجساد مردگانشان را به صحراها و بیابانها می­افکندند در حالی که قوم عرب اجساد مردگان خویش را در قبرها پنهان می­کردند، و این کار (پنهان کردن مردگان در قبرها) سنّت پیامبران است و آدم ابوالبشر علیه السلام نخستین کسی است که قبر برایش حفر شده است.

مجوسیان (به قصد انجام حرام) نزد مادران خویش می­رفتند(به جهت زنا) و خواهران و دخترانشان را به عقد خویش در می­آوردند، در حالی که قوم عرب این عمل را حرام می­دانستند؛ مجوسیان بیت المقدس را انکار کرده و آن را خانه شیطان می­نامیدند، حال آنکه قوم عرب به زیارت آنجا می­رفتند و گرامی­اش می­داشتند و می­گفتند: اینجا خانه پروردگار ماست؛ در تمام امور، قوم عرب از مجوسیان به دین حنیف نزدیک­تر بودند.

سپس زندیق از امام صادق علیه السلام پرسید: علت غسل جنابت چیست، حال آنکه شخص نزد همسر حلال خود می­رود و در نزدیکی با (همسر)حلال آلودگی وجود ندارد؟ امام علیه السلام فرمود: همانا جنابت به منزله حیض است، به این ترتیب که نطفه خونی است که استوار و محکم نگشته است و جماع و مباشرت جز با حرکت شدید و شهوت غالب حادث نمی­شود، پس آن­گاه که شخص از جماع فارغ می­گردد بدن نفسی می­کشد و شخص بوی بدی را در (جسم و وجود) خود احساس می­کند، و به همین خاطر غسل واجب شده است، با این وجود غسل جنابت امانتی است که خداوند آن را نزد بندگانش قرار داده تا آنان را به وسیله آن بیازماید.(1)

توضیح

شاید مراد از تنفس بدن، عرق کردن بدن باشد. در القاموس آمده است: (تنفّس الموج) یعنی: آب تراوش کرد و پاشیده شد.

روایت9.

الخصال:

ص: 8


1- . الاحتجاج: 189[1]

لَهُ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمَجُوسِ کَانُوا أَقْرَبَ إِلَی الصَّوَابِ فِی دِینِهِمْ أَمِ الْعَرَبُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ قَالَ الْعَرَبُ کَانَتْ أَقْرَبَ إِلَی الدِّینِ الْحَنِیفِیِّ مِنَ الْمَجُوسِ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْمَجُوسَ کَفَرَتْ بِکُلِّ الْأَنْبِیَاءِ إِلَی أَنْ قَالَ وَ کَانَتِ الْمَجُوسُ لَا تَغْتَسِلُ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ الْعَرَبُ تَغْتَسِلُ وَ الِاغْتِسَالُ مِنْ خَالِصِ شَرَائِعِ الْحَنِیفِیَّةِ وَ کَانَتِ الْمَجُوسُ لَا تَخْتَتِنُ وَ هُوَ مِنْ سُنَنِ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ إِبْرَاهِیمُ الْخَلِیلُ وَ کَانَتِ الْمَجُوسُ لَا تُغَسِّلُ مَوْتَاهَا وَ لَا تُکَفِّنُهَا وَ کَانَتِ الْعَرَبُ تَفْعَلُ ذَلِکَ وَ کَانَتِ الْمَجُوسُ تَرْمِی بِالْمَوْتَی فِی الصَّحَارِی وَ النَّوَاوِیسِ وَ الْعَرَبُ تُوَارِیهَا فِی قُبُورِهَا وَ کَذَلِکَ السُّنَّةُ عَنِ الرُّسُلِ وَ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ حُفِرَ لَهُ قَبْرٌ- آدَمُ أَبُو الْبَشَرِ وَ کَانَتِ الْمَجُوسُ تَأْتِی الْأُمَّهَاتِ وَ تَنْکِحُ الْأَخَوَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَ حَرَّمَتْ ذَلِکَ الْعَرَبُ وَ أَنْکَرَتِ الْمَجُوسُ بَیْتَ الْمَقْدِسِ وَ سَمَّوْهُ بَیْتَ الشَّیْطَانِ وَ الْعَرَبُ کَانَتْ تَحُجُّهُ وَ تُعَظِّمُهُ وَ تَقُولُ بَیْتُ رَبِّنَا وَ کَانَتِ الْعَرَبُ فِی کُلِّ الْأَشْیَاءِ أَقْرَبَ إِلَی الدِّینِ الْحَنِیفِیِّ مِنَ الْمَجُوسِ.

إِلَی أَنْ قَالَ فَمَا عِلَّةُ غُسْلِ الْجَنَابَةِ وَ إِنَّمَا أَتَی الْحَلَالَ وَ لَیْسَ مِنَ الْحَلَالِ تَدْنِیسٌ قَالَ علیه السلام إِنَّ الْجَنَابَةَ بِمَنْزِلَةِ الْحَیْضِ وَ ذَلِکَ أَنَّ النُّطْفَةَ دَمٌ لَمْ یَسْتَحْکَمْ وَ لَا یَکُونُ الْجِمَاعُ إِلَّا بِحَرَکَةٍ شَدِیدَةٍ وَ شَهْوَةٍ غَالِبَةٍ فَإِذَا فَرَغَ تَنَفَّسَ الْبَدَنُ وَ وَجَدَ الرَّجُلُ مِنْ نَفْسِهِ رَائِحَةً کَرِیهَةً فَوَجَبَ الْغُسْلُ لِذَلِکَ وَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ مَعَ ذَلِکَ أَمَانَةٌ ائْتَمَنَ اللَّهُ عَلَیْهَا عَبِیدَهُ لِیَخْتَبِرَهُمْ بِهَا(1).

بیان

لعل المراد بتنفس البدن العرق فی القاموس تنفس الموج نضح الماء.

«9»

الْخِصَالُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ هَیْثَمٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَّانِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ السِّنَانِیِّ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکَتِّبِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّائِغِ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقِ جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا عَنْ بَکْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ

ص: 8


1- 1. الاحتجاج ص 189.

در ضمن حدیثی طولانی از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: غسل­ها متعددند از جمله: غسل جنابت و حیض، غسل میّت، غسل مسّ میّت بعد از سرد شدن جسد، غسلِ غسل کننده میّت، غسل روز جمعه، غسل عید فطر و قربان، غسل وارد شدن به مکه، غسل وارد شدن به مدینه، غسل زیارت، غسل إحرام، غسل روز عرفه، غسل شب هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم و بیست وسوّم ماه رمضان؛ امّا غسل واجب غسل جنابت است، و غسل جنابت و حیض یکسان هستند.(1)

توضیح

(غُسل من غَسَل المیّت): اگر این غسل را پس از غسل میّت بدانیم ذکر خاصّ بعد از عامّ است، همچنین ممکن است آن­گونه که قبلاً آگاه گشتی مقصود، مستحبّ بودن غسل برای غسل کننده قبل از غسل میّت باشد، بلکه آن ظاهر است برای مقابله و مراد از فرض، آن است که وجوبش در قرآن پدیدار گشته است. این فرموده امام علیه السلام: (و غسل الجنابة و الحیض واحد) یعنی: غسل جنابت و غسل حیض در کیفیّت انجام پذیرفتن یکسان هستند؛ یا یک غسل واحد برای هر دو کافیست، و بر اساس معنای نخست چنین استدلال می­شود که وضو گرفتن بعد از غسل حیض واجب نیست، و در آن ایرادی است که مخفی است.

روایت10.

العیون: فضل بن شاذان روایت کرده:در میان نوشته­های امام رضا علیه السلام به مأمون که به تبیین قوانین دین پرداخته­اند چنین آمده است: غسل روز جمعه سنّت است، همچنین غسل روز عید فطر و قربان، غسل وارد شدن به مکه و مدینه، غسل زیارت، غسل إحرام، غسل شب اوّل، هفدهم، نوزدهم، بیست ویکم وبیست وسوم ماه رمضان، این غسل­ها مستحبّ هستند، و غسل جنابت واجب است و غسل حیض نیز مانند آن است.(2)

توضیح

این فرموده امام علیه السلام: (غسل الحیض مثله) یعنی: غسل حیض در کیفیّت انجام دادن مانند غسل جنابت است و نه در وجوب ، و استدلال کردن

ص: 9


1- . الخصال 2: 151[1]
2- . عیون الأخبار 2: 123[2]

حَبِیبٍ عَنْ تَمِیمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام فِی خَبَرٍ طَوِیلٍ قَالَ: الْأَغْسَالُ مِنْهَا غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَ الْحَیْضِ وَ غُسْلُ الْمَیِّتِ وَ غُسْلُ مَنْ مَسَّ الْمَیِّتَ بَعْدَ مَا یَبْرُدُ وَ غُسْلُ مَنْ غَسَّلَ الْمَیِّتَ وَ غُسْلُ یَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ غُسْلُ الْعِیدَیْنِ وَ غُسْلُ دُخُولِ مَکَّةَ وَ غُسْلُ دُخُولِ الْمَدِینَةِ وَ غُسْلُ الزِّیَارَةِ وَ غُسْلُ الْإِحْرَامِ وَ غُسْلُ یَوْمِ عَرَفَةَ وَ غُسْلُ لَیْلَةِ سَبْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ غُسْلُ لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ غُسْلُ لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ مِنْهُ وَ لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْهُ أَمَّا الْفَرْضُ فَغُسْلُ الْجَنَابَةِ وَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَ الْحَیْضِ وَاحِدٌ(1).

بیان

و غسل من غسل المیت تخصیص بعد التعمیم إن حملناه علی الغسل بعده و یحتمل أن یکون المراد استحباب الغسل لتغسیل المیت قبله کما عرفت بل هو الظاهر للمقابلة و المراد بالفرض ما ظهر وجوبه من القرآن قوله علیه السلام و غسل الجنابة و الحیض واحد أی مثله فی الکیفیة أو یکفی غسل واحد لهما و علی الأول ربما یستدل به علی أنه لا یجب فی غسل الحیض الوضوء و فیه خفاء.

«10»

الْعُیُونُ، عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا علیه السلام: فِیمَا کَتَبَ لِلْمَأْمُونِ مِنْ شَرَائِعِ الدِّینِ قَالَ غُسْلُ یَوْمِ الْجُمُعَةِ سُنَّةٌ وَ غُسْلُ الْعِیدَیْنِ وَ غُسْلُ دُخُولِ مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ وَ غُسْلُ الزِّیَارَةِ وَ غُسْلُ الْإِحْرَامِ وَ أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَیْلَةِ سَبْعَةَ عَشَرَ وَ لَیْلَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ وَ لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هَذِهِ الْأَغْسَالُ سُنَّةٌ وَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ فَرِیضَةٌ وَ غُسْلُ الْحَیْضِ مِثْلُهُ (2).

بیان

قوله علیه السلام مثله أی فی الکیفیة لا فی کونه فرضا(3) و الاستدلال

ص: 9


1- 1. الخصال ج 2 ص 151.
2- 2. عیون الأخبار ج 2 ص 123.
3- 3. بل المعنی أنّه مذکور فی القرآن العزیز مثله فی قوله تعالی« فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ» و المراد بالتطهر الاغتسال للإطلاق کما فی قوله تعالی« فَاطَّهَّرُوا» حیث. لم یقید بعضو دون عضو، و اما أنّه شرط للدخول فی الصلاة، فلان المفهوم من قوله تعالی« فَاطَّهَّرُوا» أن الذی یجب عند الدخول فی الصلاة الطهارة الشاملة لجمیع الأعضاء، و انما أوجبت للجنابة، لخصوصیة المورد و هم الرجال المخاطبون، و الحائض غیر طاهر أیضا، و الا لم تؤمر بالتطهر للمباشرة فیجب علیها تحصیل الطهارة للصلاة أیضا بهذه القرینة.

به لفظ (سنّت) که در مقابل (فرض) قرار گرفته به این منظور که این غسل­ها را مستحبّ بِپنداریم مشکل است.

روایت11.

البصائر: عبدالله بن طلحة گوید: از امام صادق علیه السلام درباره وزغ (نوعی مارمولک) پرسیدم، پس فرمود: وزغ، نجس و ناپاک و مسخ شده است، هرگاه آن را کُشتی غسل کن.(1)

الخرایج: از عبدالله بن طلحه نظیر این روایت نقل شده است.

توضیح

شیخ صدوق رحمه الله در کتاب الفقیه(2)

و الهدایة(3)

گفته است: روایت شده که هر کسی وزغی را بکُشد باید غسل کند، و یکی از مشایخ ما گفته است: دلیل این غسل این است که شخص از گناهانش خارج می­شود پس غسل آن را به جا می­آورد،؛ و محقّق در کتاب المعتبر گفته است: به نظر من آنچه ابن بابویه ذکر کرده حجت ودلیل نیست و آنچه علت­آوَرَنده - یکی از مشایخ - ذکر کرده بی­فایده است، چرا که اگر دلیل او صحیح باشد مختصّ وزغ نیست. پایان نقل قول.

می­گویم: آنچه شیخ صدوق روایت کرده است به همراه این روایت که با عمل اصحاب تأیید شده است برای ادله سنت­ها کافی است؛ و آن علت، نکته مناسبی است که نباید آن را نادیده گرفت.

روایت12.

روضة الواعظین: از عبدالله بن سیابه روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السلام درباره غسل روز عرفه در شهر ها(یعنی اگر در عرفات نبودیم)پرسیدم، پس امام فرمود: هر جا که بودی غسل را به جا آور.(4)

روایت13.

الذکری: بکیر بن أعین انجام قضای غسل شبهای سه گانه

ص: 10


1- . بصائر الدرجات: 353، در الکافی 8: 232 و الاختصاص: 301 این حدیث را خواهی یافت.[3]
2- . الفقیه 1: 44[1]
3- . الهدایة: 19[2]
4- . روضة الواعظین: 296[3]

بلفظ السنة الواقعة فی مقابلة الفرض علی استحباب تلک الأغسال مشکل.

«11»

الْبَصَائِرُ، لِلصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ کَرَّامِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْوَزَغِ فَقَالَ هُوَ رِجْسٌ وَ هُوَ مَسْخٌ فَإِذَا قَتَلْتَهُ فَاغْتَسِلْ (1).

الخرائج، عن عبد الله بن طلحة: مثله

بیان

قال الصدوق رحمه الله فی الفقیه (2) و الهدایة(3)

روی أن من قتل وزغا فعلیه الغسل و قال بعض مشایخنا إن العلة فی ذلک أنه یخرج عن ذنوبه فیغتسل منها و قال المحقق فی المعتبر و عندی أن ما ذکره ابن بابویه لیس حجة و ما ذکره المعلل لیس طائلا لأنه لو صحت علته لما اختص الوزغة انتهی.

و أقول ما رواه الصدوق مع هذه الروایة المؤیدة بعمل الأصحاب تکفیان لأدلة السنن و العلة نکتة مناسبة لا یلزم اطرادها.

«12»

رَوْضَةُ الْوَاعِظِینَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَیَابَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ غُسْلِ یَوْمِ عَرَفَةَ فِی الْأَمْصَارِ فَقَالَ اغْتَسِلْ أَیْنَمَا کُنْتَ (4).

«13»

الذِّکْرَی،: رَوَی بُکَیْرُ بْنُ أَعْیَنَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَضَاءَ غُسْلِ لَیَالِی

ص: 10


1- 1. بصائر الدرجات ص 353 ط تبریز ص 103 ط حجر، و تراه فی الکافی ج 8 ص 232، الاختصاص ص 301.
2- 2. الفقیه ج 1 ص 44 ط نجف.
3- 3. الهدایة ص 19 ط قم.
4- 4. روضة الواعظین 296.

فرد (نوزدهم، بیست و یکم و بیست وسوم ماه رمضان) از سوی امام صادق علیه السلام بعد از طلوع فجر را در صورت موفق نشدن به انجام آن در طول شب روایت کرده است.

توضیح

چه بسا گمان می­رود آنچه که شیخ طوسی در التهذیب(1) روایت کرده بر شهید (صاحب الذکری)مشتبه شده است، در التهذیب روایت شده که بکیر گفته است: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: در چه شب هایی از ماه رمضان غسل به جا آورم؟ امام فرمود: در شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست وسوم، و غسل در آغاز شب انجام می­پذیرد، گفتم: پس اگر کسی بعد از غسل بخوابد چه می­شود؟ امام فرمود: مانند غسل روز جمعه، اگر بعد از طلوع فجر غسل را به جا آوری خداوند از تو می­پذیرد - کفایت می­کند - و این سخن از کسی مثل او بعید است .

روایت14.

قرب الاسناد: از علی بن جعفر روایت شده که از برادرش امام موسی کاظم علیه السلام پرسید: آیا مردی که به نماز ایستاده حال آنکه یکی از دندان­هایش لقّ است می­تواند آن را از جا کنده و دور اندازد؟ امام فرمود: اگر خونریزی نداشته باشد می­تواند آن را از جا کنده و دور اندازد، ولی اگر خونریزی داشته باشد باید رها کند.

علی بن جعفر گوید: سپس از امام درباره مردی پرسیدم که ثؤلول - زگیل - دارد، آیا می­تواند قسمتی از گوشت آن زخم را کنده و دور اندازد؟ امام فرمود: اگر بیم آن نداشته نباشد که خون جاری شود اشکالی ندارد، ولی اگر بیم داشته باشد که خون جاری می­شود نباید این کار را انجام دهد، و اگر به چنین کاری دست زند نماز با آن باطل می­شود در حالی که وضو باطل نمی­شود.(2)

روایت15.

فقه الرضا: امام رضا علیه السلام فرموده است: اگر قبل از غسل دادن میّتی که هنوز دارای حرارت و گرما است جسد او را لمس کردی غسل بر تو واجب نمی­شود، ولی اگر بعد از سرد شدن میّت جسد او را لمس کردی غسل بر تو واجب می­شود. و اگر قسمتی از جسد کسی که توسط درّندگان خورده شده است را لمس کردی غسل بر تو واجب است، و این در صورتی است که استخوان در میان آنچه لمس کرده­ای وجود داشته باشد، امّا اگر جسدی که توسط درّندگان خورده شده استخوان نداشت و تو لمس کردی غسل بر تو واجب نیست؛ همچنین اگر مرداری را لمس کردی فقط دستهایت را بشوی و هیچ گونه غسلی بر تو واجب نیست، غسل کردن فقط هنگام لمس میّتِ انسان انجام می­پذیرد.(3)

ص: 11


1- . التهذیب 1: 106[4]
2- .این دو روایت در باب نجاست میّت باب 13 زیر شماره 2 صفحه 74 ذکر شده­اند، و روایت دوم در باب موارد نقض و عدم نقض و عدم نقض وضو صفحه 212 تکرار شده است، و هر دو روایت متناسب با این باب نیستند و ذکر آنها در این باب نابجاست و از اشتباهی ناشی می­شود که در چاپ کنعانی روی داده است آن­گاه که نسخه­های مختلف را گرد آورده است.
3- 2. فقه الرضا: 18

الْإِفْرَادِ الثَّلَاثِ بَعْدَ الْفَجْرِ إِنْ فَاتَهُ لَیْلًا.

بیان

ربما یتوهم أنه اشتبه علیه ما رواه الشَّیْخُ فِی التَّهْذِیبِ (1)

عَنْ بُکَیْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی أَیِّ اللَّیَالِی أَغْتَسِلُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ فِی تِسْعَ عَشْرَةَ وَ فِی إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ فِی ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ وَ الْغُسْلُ أَوَّلَ اللَّیْلِ قُلْتُ فَإِنْ نَامَ بَعْدَ الْغُسْلِ قَالَ هُوَ مِثْلُ غُسْلِ الْجُمُعَةِ إِذَا اغْتَسَلْتَ بَعْدَ الْفَجْرِ أَجْزَأَکَ وَ هُوَ مِنْ مِثْلِهِ بَعِیدٌ.

«14»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَتَحَرَّکُ بَعْضُ أَسْنَانِهِ وَ هُوَ فِی الصَّلَاةِ هَلْ یَصْلُحُ لَهُ أَنْ یَنْزِعَهَا وَ یَطْرَحَهَا قَالَ إِنْ کَانَ لَا یَجِدُ دَماً فَلْیَنْزِعْهُ وَ لْیَرْمِ بِهِ وَ إِنْ کَانَ دَمِیَ فَلْیَنْصَرِفْ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَکُونُ لَهُ الثُّؤْلُولُ أَوْ یَنْتِفُ بَعْضَ لَحْمِهِ مِنْ ذَلِکَ الْجُرْحِ وَ یَطْرَحُهُ قَالَ إِنْ لَمْ یَتَخَوَّفْ أَنْ یَسِیلَ الدَّمُ فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ تَخَوَّفَ أَنْ یَسِیلَ الدَّمُ فَلَا یَفْعَلْ وَ إِنْ فَعَلَ فَقَدْ نَقَضَ مِنْ ذَلِکَ الصَّلَاةِ وَ لَا یَنْقُضُ الْوُضُوءَ(2).

«15»

فِقْهُ الرِّضَا، قَالَ علیه السلام: مَتَی مَسِسْتَ مَیِّتاً قَبْلَ الْغُسْلِ بِحَرَارَتِهِ فَلَا غُسْلَ عَلَیْکَ فَإِنْ مَسِسْتَ بَعْدَ مَا بَرَدَ فَعَلَیْکَ الْغُسْلُ وَ إِنْ مَسِسْتَ شَیْئاً مِنْ جَسَدِ مَنْ أَکَلَهُ السَّبُعُ فَعَلَیْکَ الْغُسْلُ إِنْ کَانَ فِیمَا مَسِسْتَ عَظْمٌ وَ مَا لَمْ یَکُنْ فِیهِ عَظْمٌ فَلَا غُسْلَ عَلَیْکَ فِی مَسِّهِ وَ إِنْ مَسِسْتَ مَیْتَةً فَاغْسِلْ یَدَیْکَ وَ لَیْسَ عَلَیْکَ غُسْلٌ إِنَّمَا یَجِبُ عَلَیْکَ ذَلِکَ فِی الْإِنْسَانِ وَحْدَهُ (3).

ص: 11


1- 1. التهذیب ج 1 ص 106.
2- 2. هاتان الروایتان مرتا فی باب نجاسة المیتة الباب 13 تحت الرقم 2 ص 74 و تکرر الثانیة فی باب ما ینقض الوضوء و ما لا ینقضه ص 212 و لا یناسبان الباب، فذکرهما فی هذا الباب مقتحم و السهو ناش من طبعة الکمبانیّ حین جمع بین النسخ المختلفة.
3- 3. فقه الرضا ص 18.

امام رضا علیه السلام همچنین فرموده است: هر گاه خواستی از غسل میّت غسل کنی، نخست وضو بگیر سپس مانند غسل جنابت غسل را به جا آور، و اگر غسل را فراموش کردی و بعد از ادای نماز آن را به یاد آوردی، ابتدا غسل کن سپس نمازت را دوباره اقامه کن.(1)

توضیح

شرط سرد شدن جسد میّت در واجب گرداندن غسل برای غسل کننده از جمله اموری است که در میان فقها بر سر آن اختلاف نظر وجود ندارد، امّا در مورد لمس کردن قسمتی از جسد میّتی که توسط درندگان خورده شده و دارای استخوان است، نظر مشهور در بین فقها بر وجوب غسل است و فرقی ندارد که آن استخوان از بدن شخص زنده جدا شده باشد یا مرده، و شیخ طوسی اجماع فقها را بر این نظر نقل کرده است، و از برخی عبارت­هایشان ظاهر می­شود این حکم به کنده شدن از مرده اختصاص دارد. از ابن جنید نقل است که قائل به وجوب است در نوسان بین وجوب و استحباب؛ و محقق در المعتبر در این زمینه توقف کرده و به استدلالی که به مرسله ابن نوح کرده اند پاسخ داده که آن مقطوعه است و عمل به آن اندک است و گفته است ادعای اجماع شیخ ثابت نشده است و غایت آن استحباب است اگر بخواهیم قول شیخ و روایت را کنار نگذاریم.

از این ظاهر می­شود که آنچه شیخ ذکر کرده فتوای مشهوری بین قدمای اصحاب نبوده است و احوط عمل به مشهور است و آیا استخوانِ تنها در حکم آن قطعه­ای است که دارای استخوان است، در آن دو قول است که نزدیکترین آنها - به صحت - عدم وجوب است، بلکه با اتصال نیز حکم به وجوب مشکل است. سپس این روایت به اشتراط نماز با غسل مس دلالت دارد چنان که ظاهر برخی اطلاقات اصحاب است و جماعتی از محققین متأخر به نبودن مستند در این زمینه تصریح کرده­اند و احوط رعایت اشتراط است هرچند اثبات چنین حکمی با این یک روایت خالی از اشکال نیست.

روایت16.

امام رضا علیه السلام فرموده است: قبل از زوال خورشید روز عرفه غسل آن روز را به جا آور.(2)

همچنین فرموده است: هنگامی که قصد نمودی میّت را در قبر بگذاری وضو بگیر، و هنگامی که او را غسل دادی غسل کن،

ص: 12


1- 3. فقه الرضا: 19
2- 1. فقه الرضا: 20

وَ قَالَ علیه السلام: إِذَا اغْتَسَلْتَ مِنْ غُسْلِ الْمَیِّتِ فَتَوَضَّأْ ثُمَّ اغْتَسِلْ کَغُسْلِکَ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ إِنْ نَسِیتَ الْغُسْلَ فَذَکَرْتَهُ بَعْدَ مَا صَلَّیْتَ فَاغْتَسِلْ وَ أَعِدْ صَلَاتَکَ (1).

بیان

اشتراط البرد فی وجوب الغسل مما لا خلاف فیه بین الأصحاب و أما القطعة ذات العظم فالمشهور بین الأصحاب وجوب الغسل بمسها سواء أبینت من حی أو میت و نقل الشیخ إجماع الفرقة علیه و یظهر من بعض عباراتهم اختصاص الحکم بالمبانة من المیت و یحکی عن ابن الجنید القول بوجوبه ما بینه و بین سنة و توقف فیه المحقق فی المعتبر و أجاب عما استدلوا به من مرسلة أیوب بن نوح (2) بأنها مقطوعة و العمل بها قلیل و قال دعوی الشیخ الإجماع لم یثبت و غایته الاستحباب تفصیا من إطراح قول الشیخ و الروایة.

و یظهر من هذا أن ما ذکره الشیخ لم یکن فتوی مشهورا بین قدماء الأصحاب و الأحوط العمل بالمشهور و هل العظم المجرد بحکم ذات العظم فیه قولان أقربهما العدم بل مع الاتصال أیضا یشکل الحکم بالوجوب.

ثم إنه یدل علی اشتراط الصلاة بغسل المس کما هو ظاهر بعض الإطلاقات من الأصحاب و صرح جماعة من المحققین من المتأخرین بعدم المستند و الأحوط رعایة الاشتراط و إن کان إثبات مثل هذا الحکم بمجرد هذه الروایة لا یخلو من إشکال.

«16»

فِقْهُ الرِّضَا، قَالَ علیه السلام: وَ اغْتَسِلْ یَوْمَ عَرَفَةَ قَبْلَ الزَّوَالِ (3).

وَ قَالَ علیه السلام: تَتَوَضَّأُ إِذَا أَدْخَلْتَ الْقَبْرَ الْمَیِّتَ وَ اغْتَسِلْ إِذَا غَسَّلْتَ وَ لَا

ص: 12


1- 1. المصدر ص 19.
2- 2. رواه فی التهذیب عن أیوب بن نوح عن بعض أصحابنا عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال اذا قطع من الرجل قطعة فهی میتة، فإذا مسه إنسان فکل ما کان فیه عظم فقد وجب علی من یمسه الغسل، فان لم یکن فیه عظم فلا غسل علیه، راجع التهذیب ج 1 ص 122 ط حجر.
3- 3. فقه الرضا:

ولی هنگامی که جسد او را حمل کردی نیازی به غسل نیست.(1)

امام رضا علیه السلام فرموده است: خداوند شما را ببخشاید، آگاه باشید که غسل جنابت واجبی از واجبات خداوند عزّ و جلّ است و غسل واجبی غیر از آن وجود ندارد و غسل­های دیگر غسل­های سنّت واجب هستند و برخی نیز سنّت­های مستحبّ هستند، جز اینکه برخی از غسل­ها از برخی دیگر واجب­تر و لازم­تر هستند.(2)

امام علیه السلام در ادامه فرموده است: غسل­ها بیست و سه نوعند: غسل جنابت، غسل إحرام، غسل میّت، غسل غسل کننده میّت، غسل جمعه، غسل وارد شدن به مدینه، غسل وارد شدن به مسجد الحرام، غسل وارد شدن به مکّه، غسل زیارت خانه کعبه، غسل روز عرفه، غسل شب­های اوّل، هفدهم، نوزدهم، بیست ویکم و بیست وسوّم ماه رمضان، غسل وارد شدن به خانه کعبه، غسل روز عید فطر و قربان، غسل شب نیمه شعبان، غسل زیارت­ها، غسل استخاره، غسل طلب حاجات از درگاه خداوند متعال و غسل روز عید غدیر خم.

سه غسل از غسل­های مذکور واجب هستند: غسل جنابت، غسل میّت و غسل احرام؛ و غسل­های دیگر مستحبّ هستند.

همچنین روایت شده که تعداد غسل­ها چهارده است، سه غسل در جمله غسل­های واجب و فرض شده قرار دارند که هرگاه به جا آوردنشان را فراموش کردی و بعد از گذشت زمانش به یاد آوردی آن­ها را به جا بیاور، و در صورت نیافتن آب تیمّم کن و بعد از یافتن آب اعاده غسل بر تو واجب است، و تعداد غسل­های مستحبّ یازده است: غسل عید فطر و قربان، غسل جمعه، غسل احرام، غسل روز عرفه، غسل وارد شدن به مکّه، غسل وارد شدن به مدینه، غسل زیارت خانه کعبه، غسل سه شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوّم از ماه رمضان؛ اگر کسی انجام این غسل­ها را فراموش کند یا در شرایط اضطرار باشد و یا مبتلا به مرضی باشد که او را از انجام غسل منع کند لازم نیست که آن غسل­ها را بعداً به جا آورد؛ و کم­ترین مقدار آبی که تو را به منظور غسل کردن کفایت می­کند آن مقداری است که تنها جسم تو را خیس کند مانند روغن مالیدن ، این در حالی است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و یکی از همسران ایشان با یک پیمانه آب غسل کرده­اند.

و روایت شده که غسل شب بیست و یکم از ماه رمضان مستحبّ است چرا که شبی است که در

ص: 13


1- . فقه الرضا: 3[1]
2- . فقه الرضا: 3[2]

تَغْتَسِلْ إِذَا حَمَلْتَهُ (1).

وَ قَالَ علیه السلام: اعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ أَنَّ غُسْلَ الْجَنَابَةِ فَرِیضَةٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ أَنَّهُ لَیْسَ مِنَ الْغُسْلِ فَرْضٌ غَیْرُهُ وَ بَاقِی الْغُسْلِ سُنَّةٌ وَاجِبَةٌ وَ مِنْهَا سُنَّةٌ مَسْنُونَةٌ إِلَّا أَنَّ بَعْضَهَا أَلْزَمُ مِنْ بَعْضٍ وَ أَوْجَبُ مِنْ بَعْضٍ (2).

وَ قَالَ علیه السلام: وَ الْغُسْلُ ثَلَاثَةٌ وَ عِشْرُونَ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ الْإِحْرَامِ وَ غُسْلُ الْمَیِّتِ وَ مَنْ غَسَّلَ الْمَیِّتَ وَ غُسْلُ الْجُمُعَةِ وَ غُسْلُ دُخُولِ الْمَدِینَةِ وَ غُسْلُ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ غُسْلُ دُخُولِ مَکَّةَ وَ غُسْلُ زِیَارَةِ الْبَیْتِ وَ یَوْمِ عَرَفَةَ خَمْسِ لَیَالٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْهُ وَ لَیْلَةِ سَبْعَةَ عَشَرَ وَ لَیْلَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ وَ لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ وَ دُخُولِ الْبَیْتِ وَ الْعِیدَیْنِ وَ لَیْلَةِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ وَ غُسْلُ الزِّیَارَاتِ وَ غُسْلُ الِاسْتِخَارَةِ وَ غُسْلُ طَلَبِ الْحَوَائِجِ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ غُسْلُ یَوْمِ غَدِیرِ خُمٍّ الْفَرْضُ مِنْ ذَلِکَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَ الْوَاجِبُ غُسْلُ الْمَیِّتِ وَ غُسْلُ الْإِحْرَامِ وَ الْبَاقِی سُنَّةٌ.

وَ قَدْ رُوِیَ: أَنَّ الْغُسْلَ أَرْبَعَةَ عَشَرَ وَجْهاً ثَلَاثٌ مِنْهَا غُسْلٌ وَاجِبٌ مَفْرُوضٌ مَتَی مَا نَسِیتَهُ ثُمَّ ذَکَرْتَهُ بَعْدَ الْوَقْتِ اغْتَسِلْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدِ الْمَاءَ تَیَمَّمْ ثُمَّ إِنْ وَجَدْتَ الْمَاءَ فَعَلَیْکَ الْإِعَادَةُ وَ أَحَدَ عَشَرَ غُسْلًا سُنَّةٌ غُسْلُ الْعِیدَیْنِ وَ الْجُمُعَةِ وَ غُسْلُ الْإِحْرَامِ وَ یَوْمِ عَرَفَةَ وَ دُخُولِ مَکَّةَ وَ دُخُولِ الْمَدِینَةِ وَ زِیَارَةِ الْبَیْتِ وَ ثَلَاثِ لَیَالٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ وَ مَتَی مَا نَسِیَ بَعْضَهَا أَوِ اضْطُرَّ أَوْ بِهِ عِلَّةٌ تَمْنَعُهُ مِنَ الْغُسْلِ فَلَا إِعَادَةَ عَلَیْهِ وَ أَدْنَی مَا یَکْفِیکَ وَ یُجْزِیکَ مِنَ الْمَاءِ مَاءٌ تَبُلُّ بِهِ جَسَدَکَ مِثْلَ الدُّهْنِ وَ قَدِ اغْتَسَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ بَعْضُ نِسَائِهِ بِصَاعٍ مِنْ مَاءٍ.

وَ رُوِیَ: أَنَّهُ یُسْتَحَبُّ غُسْلُ لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ لِأَنَّهَا اللَّیْلَةُ الَّتِی رُفِعَ

ص: 13


1- 1. فقه الرضا ص 20.
2- 2. فقه الرضا ص 3.

آن عیسی بن مریم علیه السلام به سوی آسمان بالا برده شد، و امیر مؤمنان علی علیه السلام نیز در آن شب دفن گردید که نزد آنان شب قدر است، حال آنکه شب بیست و سوّم آن شبی است که امید می­رود شب قدر باشد.

امام صادق علیه السلام می­فرمود: هنگامی که شخص بیست و سه روز از ماه رمضان را روزه گرفت جایز است که در سفرهایش برود و بیاید، و شب نوزدهم ماه رمضان همان شبی است که جدّمان امیر مؤمنان –درود خدا بر او باد- در آن ضربت خورد، و غسل کردن در آن شب مستحبّ است.(1)

همچنین فرموده است: هر گاه که سپیده روز عید دمید، غسل را به جا آور و این نخستین اوقات انجام غسل است، سپس تا زوال خورشید روز عید فرصت برای غسل باقی است.(2)

توضیح

شهید در کتاب الذکری گقته است: چنین پیداست که غسل دو روز عید فطر و قربان تا پایان روز، انجام پذیر است از باب عمل به اطلاق لفظ عید، و از تعلیل روز جمعه چنین بر می­آید که فرصت غسل تا هنگام برگزاری نماز یا تا هنگام زوال خورشید(ظهر) که همان زمان نماز روز عید است، می­باشد، و این ظاهر سخن فقهای شیعه است.

روایت17.

کتاب سلام بن أبی عَمرَة: از معروف بن خرّبوذ مکّی روایت است که نزد امام باقر علیه السلام رفتم و نوشتن حدیث آغاز کردم و به ذکر باب قضا و قدر پرداختم، پس امام فرمود: تو را فقط در آنجا می­بینم، از نزد من خارج شو، گفتم: فدایت شوم از انجام آن توبه خواهم کرد، امام فرمود: خیر، به خدا سوگند پذیرفته نیست تا به سوی خانه­ات خارج شوی و غسل را به جا آوری و از انجام آن به درگاه خدا توبه کنی، آن­گونه که شخص مسیحی از مسیحی بودنش توبه می­کند؛ گفت: من نیز چنان کردم.

روایت18.

قرب الاسناد: عبدالله بن بکیر گوید: از امام صادق علیه السلام درباره غسل کردن در ماه رمضان پرسیدم و اینکه در چه شب­هایی غسل کنم؟ امام فرمود: در شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم.(3)

روایت19.

الخصال:

ص: 14


1- . فقه الرضا: 4[1]
2- . فقه الرضا: 12[2]
3- . قرب الاسناد: 102[1]

فِیهَا عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ دُفِنَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ هِیَ عِنْدَهُمْ لَیْلَةُ الْقَدْرِ وَ لَیْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ هِیَ اللَّیْلَةُ الَّتِی یُرْجَی فِیهَا.

وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: إِذَا صَامَ الرَّجُلُ ثَلَاثَةً وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ جَازَ لَهُ أَنْ یَذْهَبَ وَ یَجِی ءَ فِی أَسْفَارِهِ وَ لَیْلَةُ تِسْعَةَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هِیَ الَّتِی ضُرِبَ فِیهَا جَدُّنَا- أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ یُسْتَحَبُّ فِیهَا الْغُسْلُ (1).

وَ قَالَ: إِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ مِنْ یَوْمِ الْعِیدِ فَاغْتَسِلْ وَ هُوَ أَوَّلُ أَوْقَاتِ الْغُسْلِ ثُمَّ إِلَی وَقْتِ الزَّوَالِ (2).

بیان

قال الشهید فی الذکری الظاهر أن غسل العیدین ممتد بامتداد الیوم عملا بإطلاق اللفظ و یتخرج من تعلیل الجمعة أنه إلی الصلاة أو إلی الزوال الذی هو وقت الصلاة العید و هو ظاهر الأصحاب.

«17»

کِتَابُ سَلَّامِ بْنِ أَبِی عَمْرَةَ، عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ الْمَکِّیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: دَخَلْتُ عَلَیْهِ فَأَنْشَأْتُ الْحَدِیثَ فَذَکَرْتُ بَابَ الْقَدَرِ فَقَالَ لَا أَرَاکَ إِلَّا هُنَاکَ اخْرُجْ عَنِّی قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَتُوبُ مِنْهُ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّی تَخْرُجَ إِلَی بَیْتِکَ وَ تَغْتَسِلَ وَ تَتُوبَ مِنْهُ إِلَی اللَّهِ کَمَا یَتُوبُ النَّصْرَانِیُّ مِنْ نَصْرَانِیَّتِهِ قَالَ فَفَعَلْتُ.

«18»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْغُسْلِ فِی رَمَضَانَ وَ أَیَّ اللَّیَالِی أَغْتَسِلُ قَالَ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ (3).

«19»

الْخِصَالُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْیَقْطِینِیِ

ص: 14


1- 1. فقه الرضا ص 4.
2- 2. فقه الرضا ص 12.
3- 3. قرب الإسناد ص 102 ط نجف ص 78 ط حجر، و بعده: قال: فقلت لابی عبد اللّه علیه السّلام: فان نام بعد الغسل؟ قال: فقال: أ لیس هو مثل غسل یوم الجمعة؟ اذا اغتسلت بعد الفجر کفاک.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر یک از شما که میّتی را غسل داد بعد از آنکه کفن را بر او پوشانید خود نیز غسل کند.(1)

توضیح

این حدیث بر خلاف آنچه مشهور است دلالت دارد که می­گویند تقدیم غسلِ غسل دهنده بر کفن کردن میّت مستحب است و این قول - که برخلاف مشهور است - مناسب­تر است، زیرا در تجهیز میّت تعجیل می­کند.

روایت20.

تُحَف العقول: در حدیث الأربَعِمِائَة از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمود: غسل روزهای عید باعث پاکی و طهارت کسی می­شود که قصد طلب حاجات از درگاه خداوند دارد، همچنین به منزله پیروی از سنّت است.(2)

همچنین فرموده است: هر کسی که جسد میّت را بعد از سرد شدن لمس نماید لازم است که غسل کند، و هر کسی که مؤمنی را غسل می­دهد و بعد از پوشاندن کفن براو غسل می­کند و بعد از آن میّت را لمس نمی­کند پس بر او واجب است که غسل کند.(3)

توضیح

شاید غسل اخیر محمول بر استحباب باشد.

روایت21.

الاحتجاج و غیبة الشیخ: در میان نوشته­های محمد بن عبدالله حِمیَریّ به قائم (امام زمان عج) چنین آمده است: از امام موسی بن جعفر علیه السلام برای ما روایت شده که از ایشان درباره امام جماعتی سؤال شد که یکی از نمازها را برای گروهی امامت می­کند و دچار حادثه­ای می­شود (که باعث مرگ او می­شود)، کسانی که پشت سر آن امام جماعت قرار دارند باید چگونه عمل کنند؟ امام فرمود: امام جماعت عقب کشیده می­شود و یکی از افراد آن گروه پیش می­رود و نماز را برای آن­ها به پایان می­رساند و کسی که جسد امام جماعت را لمس کرده غسل می­نماید.

التوقیع: بر کسی که جسد امام جماعت را لمس کرده واجب است که فقط دستانش را بشوید، و اگر حادثه­ای اتفاق نیفتد که باعث قطع شدن نماز شود، نمازش را با آن گروه به پایان می­رساند.

سپس می­گوید: از امام موسی کاظم علیه السلام روایت شده که فرمود: هر کسی میّتی که جسدش هنوز گرم است را لمس کند باید دستانش را بشوید، و هر کسی جسدی که سرد شده است را لمس نماید باید غسل کند، و میّت در این حالت جز با حرارتش نیست، پس عمل در مورد آن چنان است که گرم است. شاید آن شخص میّت را با لباس­هایش به کناری براند و او را لمس نکند، چگونه غسل بر او واجب می­شود؟

ص: 15


1- . الخصال 2: 159[2]
2- . تحف العقول: 95[3]
3- . تحف العقول: 95[4]

عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: مَنْ غَسَّلَ مِنْکُمْ مَیِّتاً فَلْیَغْتَسِلْ بَعْدَ مَا یُلْبِسُهُ أَکْفَانَهُ (1).

بیان

یدل علی خلاف ما هو المشهور من استحباب تقدیم الغسل علی التکفین و هو أنسب بتعجیل التجهیز.

«20»

تُحَفُ الْعُقُولِ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی حَدِیثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: غُسْلُ الْأَعْیَادِ طَهُورٌ لِمَنْ أَرَادَ طَلَبَ الْحَوَائِجِ وَ اتِّبَاعٌ لِلسُّنَّةِ(2) وَ قَالَ مَنْ مَسَّ جَسَدَ مَیِّتٍ مَا یَبْرُدُ لَزِمَهُ الْغُسْلُ وَ مَنْ غَسَّلَ مُؤْمِناً فَلْیَغْتَسِلْ بَعْدَ مَا یُلْبِسُهُ أَکْفَانَهُ وَ لَا یَمَسُّهُ بَعْدَ ذَلِکَ فَیَجِبَ عَلَیْهِ الْغُسْلُ (3).

بیان

لعل الغسل الأخیر محمول علی الاستحباب.

«21»

الْإِحْتِجَاجُ (4)، وَ غَیْبَةُ الشَّیْخِ،: فِیمَا کَتَبَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْیَرِیُّ إِلَی الْقَائِمِ حَیْثُ کَتَبَ رُوِیَ لَنَا عَنِ الْعَالِمِ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ إِمَامٍ صَلَّی بِقَوْمٍ بَعْضَ صَلَاتِهِمْ وَ حَدَثَتْ عَلَیْهِ حَادِثَةٌ کَیْفَ یَعْمَلُ مَنْ خَلْفَهُ فَقَالَ یُؤَخَّرُ وَ یَتَقَدَّمُ بَعْضُهُمْ وَ یُتِمُّ صَلَاتَهُمْ وَ یَغْتَسِلُ مَنْ مَسَّهُ التَّوْقِیعُ لَیْسَ عَلَی مَنْ مَسَّهُ إِلَّا غَسْلُ الْیَدِ وَ إِذَا لَمْ تَحْدُثْ حَادِثَةٌ تَقْطَعُ الصَّلَاةَ تَمَّمَ صَلَاتَهُ مَعَ الْقَوْمِ.

وَ عَنْهُ قَالَ: کَتَبْتُ وَ رُوِیَ عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام أَنَّ مَنْ مَسَّ مَیِّتاً بِحَرَارَتِهِ غَسَلَ یَدَهُ وَ مَنْ مَسَّهُ وَ قَدْ بَرَدَ فَعَلَیْهِ الْغُسْلُ وَ هذه [هَذَا] الْمَیِّتُ فِی هَذِهِ الْحَالَةِ لَا یَکُونُ إِلَّا بِحَرَارَتِهِ فَالْعَمَلُ فِی ذَلِکَ عَلَی مَا هُوَ وَ لَعَلَّهُ یُنَحِّیهِ بِثِیَابِهِ وَ لَا یَمَسُّهُ فَکَیْفَ یَجِبُ عَلَیْهِ الْغُسْلُ؟

ص: 15


1- 1. الخصال ج 2 ص 159.
2- 2. تحف العقول ص 95 ط الإسلامیة.
3- 3. المصدر ص 102.
4- 4. الاحتجاج ص 269.

التوقیع: اگر کسی میّت را در این حالت لمس کند فقط بر او واجب است که دستانش را بشوید.(1)

توضیح

از ظاهر حدیث چنین پیداست که با لمس کردن جسد خشک (پوشیده با لباس) میّت، شستن دستها واجب می­گردد آن­گونه که علّامه نیز بر این باور است؛ این فرموده امام (إذا لم تحدث حادثة) یعنی: اگر حادثه­ای برای امام جماعت یا کسی که میّت را عقب کشیده است رخ ندهد، امّا فاعل این عبارت از کلام امام: (تمّم صلاته) اگر کسی است که میت را عقب کشیده است، یعنی: بعد از شستن دست نمازش را به پایان می­رساند، یا قبل از شستن دست که در این صورت، شستن دست بر اساس مستحبّ بودن است.

روایت22.

إکمال الدین: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: هنگامی که اسماعیل وفات نمود دستور دادم که صورتش را نمایان سازند حال آنکه جسدش با پارچه­ای پوشیده شده بود، پس پیشانی و چانه و گردنش (گودی زیر گردن) را بوسیدم، سپس دستور دادم که او را پوشانده و غسلش دهند، آن ­گاه نزدش رفتم در حالی که کفن شده بود، پس گفتم: صورتش را نمایان سازید، و پیشانی و چانه و گردن او را بوسیدم و او را پناه دادم، سپس گفتم: او را در قبر بگذارید، گفته شد او را با چه چیزی پناه دادید؟ امام فرمود: با قرآن.(2)

توضیح

شیخ رحمه الله این بوسیدن را به زمان قبل از سرد شدن جسد حمل کرده است، هر چند نیازی به این تعلیل نیست چرا که جواز بوسیدن صورت وجوب غسل را نفی نمی­کند، و عدم ذکر این موضوع در حدیث بر عدم وجوب غسل دلالت نمی­کند؛ شیخ صدوق رحمه الله نیز به این نکته اشاره کرده است.

روایت23.

المصباح: شیخ روایت کرده که زرارة از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام درباره شب­هایی از ماه رمضان که غسل در آن­ها مستحبّ است سؤال پرسید، امام در پاسخ فرمود: شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست وسوم، در شب نوزدهم تعداد افرادی که به حج مشرف می­شوند مشخص می­شود و هر امر حکیمانه­ای واضح و روشن می­گردد، در شب بیست و یکم عیسی علیه السلام به سوی آسمان بالا برده شد، همچنین جان وصیّ موسی علیه السلام و امیر مؤمنان علی علیه السلام ستانده شد، و شب بیست و سوم همان

ص: 16


1- . الاحتجاج: 269، کتاب الغیبة: 245[1]
2- .إکمال الدین و إتمام النعمة 1: 160[1]

التَّوْقِیعُ إِذَا مَسَّهُ فِی هَذِهِ الْحَالَةِ لَمْ یَکُنْ عَلَیْهِ إِلَّا غَسْلُ یَدِهِ (1).

بیان

ظاهره وجوب غسل الید بمس المیت یابسا کما ذهب إلیه العلامة و قوله إذا لم تحدث حادثة أی علی الإمام أو علی من أخر المیت و علی الأخیر قوله تمم صلاته أی بعد غسل الید أو قبله بأن یکون غسل الید علی الاستحباب.

«22»

إِکْمَالُ الدِّینِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَالَةَ مَعاً عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ سَعِیدٍ الْأَعْرَجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا مَاتَ إِسْمَاعِیلُ أَمَرْتُ بِهِ وَ هُوَ مُسَجًّی أَنْ یُکْشَفَ عَنْ وَجْهِهِ فَقَبَّلْتُ جَبْهَتَهُ وَ ذَقَنَهُ وَ نَحْرَهُ ثُمَّ أَمَرْتُ بِهِ (2) فَغُطِّیَ ثُمَّ قُلْتُ اکْشِفُوا عَنْهُ فَقَبَّلْتُ أَیْضاً جَبْهَتَهُ وَ ذَقَنَهُ وَ نَحْرَهُ ثُمَّ أَمَرْتُهُمْ فَغَطَّوْهُ ثُمَّ أَمَرْتُ بِهِ فَغُسِّلَ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ قَدْ کُفِّنَ فَقُلْتُ اکْشِفُوا عَنْ وَجْهِهِ فَقَبَّلْتُ جَبْهَتَهُ وَ ذَقَنَهُ وَ نَحْرَهُ وَ عَوَّذْتُهُ ثُمَّ قُلْتُ أَدْرِجُوهُ فَقِیلَ بِأَیِّ شَیْ ءٍ عَوَّذْتَهُ فَقَالَ بِالْقُرْآنِ (3).

بیان

حمل الشیخ رحمه الله التقبیل علی ما قبل البرد و لا حاجة إلیه لأن جواز التقبیل لا ینافی وجوب الغسل بوجه و عدم الذکر لا یدل علی العدم و قد أشار إلیه الصدوق رحمه الله أیضا.

«23»

الْمِصْبَاحُ، لِلشَّیْخِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّیَالِی الَّتِی یُسْتَحَبُّ فِیهَا الْغُسْلُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ لَیْلَةَ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ لَیْلَةَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ لَیْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ وَ قَالَ فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ یُکْتَبُ وَفْدُ الْحَاجِّ وَ فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ وَ لَیْلَةَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ فِیهَا رُفِعَ عِیسَی وَ فِیهَا قُبِضَ وَصِیُّ مُوسَی علیه السلام وَ فِیهَا قُبِضَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ لَیْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ هِیَ

ص: 16


1- 1. کتاب الغیبة ص 245.
2- 2. ما بین العلامتین ساقط من الکمبانیّ.
3- 3. اکمال الدین و اتمام النعمة ج 1 ص 160.

لیلة الجُهَنی - شب جُهنی - است. و در حدیث نقل شده است که شخصی به پیامبر صلّی الله علیه و آله گفت: خانه­ام از مدینه دور است، شبی را مشخص و امر فرما که در آن وارد مدینه شوم، پس پیامبر ورود در شب بیست و سوم را امر فرمود.

روایت24.

الإقبال: در کتاب (المختصر المنتخب فی عمل یوم عاشوراء) چنین آمده است: سپس آماده زیارت می­شوی، بنابراین آغاز نموده و غسل می­نمایی، تا آخر حدیث.(1)

و از امام صادق علیه السلام روایت شده که در روز میلاد، غسل نمودن را برای زیارت مزار پیامبر صلّی الله علیه و آله ذکر فرموده است(2)، اما روایت مخصوص آن روز نیست.

نویسنده کتاب، غسل زیارت مزار امیر مؤمنان علیه السلام را از محمد بن مسلم روایت کرده است و در روایت این غسل به آن روز (روز میلاد) اختصاص داده نشده است(3)، و از کلام او اختصاص داشتن غسل به روز میلاد فهمیده می­شود.

در ادامه گفته است: در کتاب عبادات از پیامبر صلّی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: هر کسی وارد ماه رجب شده و در آغاز، میانه و پایان آن غسل نماید، مانند روزی که مادرش او را زاده از گناهانی که مرتکب شده پاک می­گردد.(4)

و به ذکر زیارت امام حسین علیه السلام در روز اوّل و پانزدهم ماه رجب پرداخته و غسل زیارت را مستحبّ دانسته است، و عمل أمّ داوود در وسط ماه مشتمل بر غسل است برای هر که بدان عمل نماید.(5)

و هنگام ذکر اعمال روز بیست و هفتم ماه رجب گفته است: آگاه باش که غسل در این روز شریف از جمله تکالیف شریف است، و روایتی را در این خصوص ذکر نکرده است، همچنین غسل نمودن به هنگام زیارت مزار امیر المؤمنین علیه السلام را بدون استناد به هیچ روایتی ذکر کرده است، و غسل شب نیمه شعبان به منظور زیارت امام حسین علیه السلام را بدون نقل هیچ روایتی ذکر کرده است.

همچنین گفته است: ابن أبی قُرّة در کتاب (اعمال ماه رمضان) با اسناد خویش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: غسل در شب اول و پانزدهم ماه رمضان مستحبّ است؛

و گفته این امر را گروهی از یاران قدیم ما ذکر کرده­اند پس سخن را در ذکر اسم مصنّفین این کلام به درازا نمی­کشانیم. اما وقت غسل در ماه رمضان قبل از وارد شدن به عشاء است و آن غسل

ص: 17


1- . الإقبال: 571، حدیث به صورت کامل در بحار الأنوار 101: 313 (کتاب المزار) ذکر خواهد شد.
2- . الإقبال: 604
3- . الإقبال: 608
4- . الإقبال: 628
5- . الإقبال: 660، به بحار الأنوار 98: 399 مراجعه کن.

لَیْلَةُ الْجُهَنِیِّ وَ حَدِیثُهُ أَنَّهُ قَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ مَنْزِلِی نَاءٍ عَنِ الْمَدِینَةِ فَمُرْنِی بِلَیْلَةٍ أَدْخُلُ فِیهَا فَأَمَرَهُ بِ لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ.

«24»

الْإِقْبَالُ، مِنْ کِتَابِ الْمُخْتَصَرِ الْمُنْتَخَبِ فِی عَمَلِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ قَالَ: ثُمَّ تَتَأَهَّبُ لِلزِّیَارَةِ فَتَبْدَأُ وَ تَغْتَسِلُ الْخَبَرَ(1).

وَ ذَکَرَ لِیَوْمِ الْمَوْلِدِ غُسْلًا لِزِیَارَةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام (2)

لَکِنَّ الرِّوَایَةَ غَیْرُ مُخْتَصَّةٍ بِذَلِکَ الْیَوْمِ وَ کَذَا رَوَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الْغُسْلَ لِزِیَارَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَیْسَ فِی الرِّوَایَةِ التَّخْصِیصُ بِذَلِکَ الْیَوْمِ (3)

وَ یُفْهَمُ مِنْ کَلَامِهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ الِاخْتِصَاصُ.

وَ قَالَ وَجَدْنَا فِی کُتُبِ الْعِبَادَاتِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَدْرَکَ شَهْرَ رَجَبٍ فَاغْتَسَلَ فِی أَوَّلِهِ وَ أَوْسَطِهِ وَ آخِرِهِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ-(4).

و ذکر زیارة الحسین علیه السلام فی الیوم الأول و الیوم الخامس عشر و یستحب الغسل للزیارة و عمل أم داود فی الوسط مشتمل علی الغسل لمن عمل به (5)

و قال عند ذکر أعمال الیوم السابع و العشرین من رجب اعلم أن الغسل فی هذا الیوم الشریف من شریف التکلیف و لم یذکر روایة و ذکر الزیارة لأمیر المؤمنین علیه السلام من غیر روایة و ذکر الغسل فی لیلة النصف من شعبان لزیارة الحسین علیه السلام من غیر اختصاص للروایة بها و منه قال

رَوَی ابْنُ أَبِی قُرَّةَ فِی کِتَابِ عَمَلِ شَهْرِ رَمَضَانَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: یُسْتَحَبُّ الْغُسْلُ فِی أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَیْلَةِ النِّصْفِ مِنْهُ.

و قال و قد ذکره جماعة من أصحابنا الماضین فلا نطیل بذکر أسماء المصنفین و وقت اغتسال شهر رمضان قبل دخول العشاء و یکفی ذلک الغسل

ص: 17


1- 1. الإقبال: 571، و تمام الخبر فی ج 101 ص 313 کتاب المزار.
2- 2. الإقبال: 604.
3- 3. الإقبال: 608.
4- 4. الإقبال ص 628.
5- 5. الإقبال ص 660، راجع ص 399 ج 98 من البحار.

برای تمام شب کافی است؛ در برخی از روایت­ها زمان مناسب برای غسل، ابتدای شب و در برخی دیگر فاصله بین نماز مغرب و عشاء ذکر شده است، و ما نظر خود را به نقل از ائمه طاهرین نقل کردیم.(1)

نویسنده کتاب المختصر در ادامه گفته است: در کتابی که گمان می­کنم از تألیفات ابو محمد جعفر بن احمد قمی است از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: هر کسی که شب اول ماه رمضان در رودخانه­ای جاری غسل نماید و سی مشت آب بر سر خود بریزد تا ماه رمضان سال آینده پاک مطهر خواهد ماند.(2)

در کتابی که به آن اشاره شد از امام صادق علیه الیسلام روایت شده که فرمود: هر کسی که دوست ندارد گرفتار مرض خارش پوست شود، در شب اول ماه رمضان غسل نماید، و هر که در اولین شب ماه رمضان غسل نماید به مرض خارش پوست گرفتار نمی­شود و تا ماه رمضان سال بعد سلامت خواهد بود.(3)

همچنین نویسنده المختصر به نقل از کتاب الأغسالِ احمد بن محمد بن عیاش از امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده که فرمود: هنگامی که نخستین شب ماه رمضان فرا رسید، رسول خدا صلّی الله علیه و آله برخاست و به حمد و سپاس و ستایش خداوند پرداخت، سپس امام سخن را پی گرفت و فرمود: تا زمانی که نخستین شب از ده شب آخر ماه رمضان فرا رسید، پس پیامبر برخاست و خداوند را ستایش فرمود و اعمال شب نخست ماه را انجام داد، آن­گاه برخاست و خود را آماده کرد و کمر همت بست و از خانه خارج شد و به اعتکاف پرداخت و تمام شب را به شب زنده داری پرداخت، همچنین پیامبر در دهه آخر ماه رمضان هر شب و مابین نماز مغرب و عشاء غسل می­نمود، حدیث.(4)

و با اسناد به سعد بن عبدالله از امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر کسی که روز اول سال را در رودخانه­ای (آبی) جاری غسل نماید و سی مشت آب بر سر خود بریزد، این کار به منزله شفای او در طول سال خواهد بود.(5).

توضیح

ممکن است منظور از روز نخست سال، روز اول محرم باشد، همچنین ممکن است منظور روز اول رمضان باشد، چرا که در روایت از آن به عنوان روز نخست سال یاد شده است.

روایت25.

الإقبال: در سیاق اعمال شب سوّم گفته است: غسل نمودن در این شب مستحب است، و این به مقتصای روایتی است که غسل نمودن در (تمام شب­های فرد در تمام ما­ه­ها)

ص: 18


1- . الإقبال: 14
2- . الإقبال: 14
3- . الإقبال: 14
4- . الإقبال: 21
5- . الإقبال: ص 86.

للیلة جمیعها و روی أن الغسل فی أول اللیل و روی بین العشاءین و روینا ذلک عن الأئمة الطاهرین (1)

و منه قال: وَ رَأَیْتُ فِی کِتَابٍ أَعْتَقِدُ أَنَّهُ تَأْلِیفُ أَبِی مُحَمَّدٍ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ الْقُمِّیِّ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: مَنِ اغْتَسَلَ أَوَّلَ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فِی نَهَرٍ جَارٍ وَ یَصُبُّ عَلَی رَأْسِهِ ثَلَاثِینَ کَفّاً مِنَ الْمَاءِ طَهُرَ إِلَی شَهْرِ رَمَضَانَ مِنْ قَابِلٍ (2).

وَ مِنْ ذَلِکَ الْکِتَابِ الْمُشَارِ إِلَیْهِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: مَنْ أَحَبَّ أَنْ لَا یَکُونَ بِهِ الْحِکَّةُ فَلْیَغْتَسِلْ أَوَّلَ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ مَنِ اغْتَسَلَ أَوَّلَ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لَا تُصِیبُهُ حِکَّةٌ وَ یَکُونُ سَالِماً مِنْهَا إِلَی شَهْرِ رَمَضَانٍ قَابِلٍ (3).

وَ مِنْهُ نَقْلًا مِنْ کِتَابِ الْأَغْسَالِ لِأَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَیَّاشٍ بِإِسْنَادِهِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا کَانَ أَوَّلُ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ إِلَی أَنْ قَالَ حَتَّی إِذَا کَانَ أَوَّلُ لَیْلَةٍ مِنَ الْعَشْرِ قَامَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ قَالَ مِثْلَ ذَلِکَ ثُمَّ قَالَ وَ شَمَّرَ وَ شَدَّ الْمِئْزَرَ وَ بَرَزَ مِنْ بَیْتِهِ وَ اعْتَکَفَ وَ أَحْیَا اللَّیْلَ کُلَّهُ وَ کَانَ یَغْتَسِلُ کُلَّ لَیْلَةٍ مِنْهُ بَیْنَ الْعِشَاءَیْنِ الْحَدِیثَ (4).

وَ مِنْهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَی سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَنَّهُ قَالَ: مَنِ اغْتَسَلَ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنَ السَّنَةِ فِی مَاءٍ جَارٍ وَ صَبَّ عَلَی رَأْسِهِ ثَلَاثِینَ غُرْفَةً کَانَ دَوَاءً لِسَنَتِهِ (5).

بیان

أول السنة یحتمل أول المحرم و أول شهر رمضان لورود الروایة بأنه أول السنة.

«25»

الْإِقْبَالُ، قَالَ: فِی سِیَاقِ أَعْمَالِ اللَّیْلَةِ الثَّالِثَةِ وَ فِیهَا یُسْتَحَبُّ الْغُسْلُ عَلَی مُقْتَضَی الرِّوَایَةِ الَّتِی تَضَمَّنَتْ أَنَّ کُلَّ لَیْلَةٍ مُفْرَدَةٍ مِنْ جَمِیعِ الشَّهْرِ یُسْتَحَبُ

ص: 18


1- 1. الإقبال: 14.
2- 2. الإقبال: 14.
3- 3. الإقبال: 14.
4- 4. الإقبال ص 21.
5- 5. الإقبال ص 86.

را مستحبّ می­داند.(1)

عده ای از اصحاب ما بر این حدیث متفق شده اند از جمله یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَن از عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَان از امام صادق علیه السلام و صَالِح الحَذَّاء از إِسْحَاق بْن عَمَّار از امام کاظم علیه السلام وَ سَمَاعَة از امام صادق علیه السلام مُحَمَّد بْن سُلَیْمَان گفت: از امام رضا علیه السلام درباره این حدیث سوال کردم امام به من خبر دادند همگی اینها گفتند از نماز در ماه رمضان و کیفیت آن و اینکه چگونه رسول خدا به جا می آوردند سوال کردیم پس امامان معصوم فرمودند: هنگامی که شب نخست ماه رمضان فرا می­رسید، رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز مغرب را به جا می­آورد؛ سپس سخن را پی گرفته تا جایی که فرمودند: هنگامی که شب نوزدهم ماه رمضان فرا می­رسید، پیامبر هنگام غروب خورشید غسل می­نمود و نماز مغرب را با غسل به جا می­آورد، و هنگامی که شب بیست و سوم فرا می­رسید پیامبر به شیوه­ای که در شب نوزدهم غسل نموده بود دوباره غسل می­نمود.(2)

همچنین گفته است: شیخ مفید در (المقنعه) از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: غسل نمودن در شب نیمه ماه رمضان مستحبّ است.(3)

و از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه وآله در دهه آخر ماه رمضان هر شب غسل می­نمود.(4)

و با اسناد به حسین بن سعید از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: غسل شب بیست و یک ماه رمضان سنّت (مستحبّ) است.(5)

در ادامه از عیسی بن راشد روایت کرده که از امام صادق علیه السلام درباره غسل شب بیست و یک ماه رمضان پرسیدم، پس فرمود: پدرم در

ص: 19


1- . الإقبال: 121
2- .الإقبال: 12
3- .الإقبال: 150
4- .الإقبال: 195
5- . الإقبال: 195

فِیهَا الْغُسْلُ (1).

وَ مِنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ النَّهْدِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَاتِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الصُّهْبَانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالَ إِنَّ عِدَّةً مِنْ أَصْحَابِنَا اجْتَمَعُوا عَلَی هَذَا الْحَدِیثِ مِنْهُمْ یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ صَالِحٌ الْحَذَّاءُ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام وَ سَمَاعَةُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ سُلَیْمَانَ: وَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنْ هَذَا الْحَدِیثِ فَأَخْبَرَنِی بِهِ قَالُوا هَؤُلَاءِ جَمِیعاً سَأَلْنَا عَنِ الصَّلَاةِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ کَیْفَ هِیَ وَ کَیْفَ فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالُوا جَمِیعاً إِنَّهُ لَمَّا دَخَلَتْ أَوَّلُ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله صَلَّی الْمَغْرِبَ وَ سَاقُوا الْحَدِیثَ إِلَی أَنْ قَالُوا فَلَمَّا کَانَ لَیْلَةُ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ اغْتَسَلَ حِینَ غَابَتِ الشَّمْسُ وَ صَلَّی الْمَغْرِبَ بِغُسْلٍ وَ سَاقُوا إِلَی أَنْ قَالُوا فَلَمَّا کَانَ لَیْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ اغْتَسَلَ أَیْضاً کَمَا اغْتَسَلَ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ (2).

وَ مِنْهُ قَالَ وَ رَوَیْنَا عَنِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ فِی الْمُقْنِعَةِ فِی رِوَایَةٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ یُسْتَحَبُّ الْغُسْلُ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ (3).

وَ مِنْهُ قَالَ وَ رَوَیْنَا بِإِسْنَادِنَا إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ مِنْ کِتَابِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ النَّهْدِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَغْتَسِلُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فِی الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ(4).

وَ مِنْهُ قَالَ وَ قَدْ رَوَیْنَا بِإِسْنَادِنَا إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ بِإِسْنَادِهِ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: غُسْلُ لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ سُنَّةٌ(5).

وَ مِنْهُ قَالَ وَ رَوَی عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ فِی کِتَابِهِ بِإِسْنَادِهِ إِلَی عِیسَی بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْغُسْلِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ کَانَ أَبِی یَغْتَسِلُ

ص: 19


1- 1. الإقبال ص 121.
2- 2. الإقبال: 12.
3- 3. الإقبال ص 150.
4- 4. المصدر ص 195.
5- 5. المصدر ص 195.

شب­های نوزده، بیست و یک، بیست و سه و بیست و پنج غسل می­نمود.(1)

صاحب کتاب مذکور گفته است: از ابن ابی یعفور روایت شده است: از امام صادق علیه السلام درباره غسل کردن در ماه رمضان پرسیدم، امام فرمود: در شب­های نوزده، بیست و یک، بیست و سه، بیست و هفت و بیست و نه غسل کن.(2)

همچنین از حمّاد بن عثمان روایت کرده که گفت در شب بیست و یک ماه رمضان نزد امام صادق علیه السلام رفتم، از من پرسید: ای حمّاد، غسل نموده­ای؟ گفتم: فدایت گردم، آری، حدیث.(3)

از پیامبر صلّی الله علیه و آله نیز روایت شده که ایشان در شب هفده ماه رمضان غسل می­نمود.

و با سلسله روایت­های متعدد از امام صادق علیه السلام روایت شده که ایشان نیز در شب بیست وسوّم ماه رمضان یک بار در اوّل شب و بار دیگر در پایان شب آن غسل می­نمود.(4)

از عبدالرحمن بن أبی عبدالله نیز روایت شده که گفت: امام صادق علیه السلام به من فرمود: در شب بیست و چهارم ماه رمضان غسل کن.(5)

و هنگام ذکر اعمال روز بیست و هفتم ماه رجب گفته است: آگاه باش که غسل در این روز شریف از تکالیف شریف است؛ و روایتی را در این خصوص ذکر نکرده است، همچنین زیارت امیر مؤمنان علیه السلام را بدون روایت ذکر کرده است، و غسل شب نیمه شعبان به منظور زیارت امام حسین علیه السلام را بدون اختصاص دادن روایت به آن ذکر کرده است .

همچنین گفته است ابن أبی قرّه در کتاب (اعمال ماه رمضان) با إسناد خویش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: غسل در شب اول و پانزدهم ماه رمضان مستحبّ است، و این امر را گروهی از یاران گذشته ما ذکر کرده­اند، پس سخن را در ذکر اسم مصنّفین این کلام به درازا نمی­کشانیم، و هنگام غسل در ماه رمضان قبل از وارد شدن به عشاء است، و آن غسل برای تمام شب کافی است؛ در برخی از روایت­ها زمان مناسب برای غسل، ابتدای شب و در برخی دیگر فاصله بین نماز مغرب و عشاء ذکر شده است، و ما سخن خود را به نقل از ائمه طاهرین نقل کردیم.(6)

نویسنده کتاب المختصر در ادامه گفته است: در کتابی که گمان می­کنم از تألیفات ابو محمد جعفر بن احمد قمی است از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: هر کسی که شب اول ماه رمضان در رودخانه­ای جاری غسل کند و سی مُشت آب بر سر خود بریزد تا ماه رمضان سال آینده پاک و مطهر خواهد ماند.(7)

در کتابی که به آن اشاره شد از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: هر کسی که دوست ندارد گرفتار مرض خارش پوست شود در شب اول ماه رمضان غسل نماید، و هر که در اولین شب ماه رمضان غسل نماید به مرض خارش پوست گرفتار نمی­شود و تا ماه رمضان سال بعد سلامت خواهد بود.(8)

همچنین نویسنده المختصر به نقل از کتاب الأغسال احمد بن محمّد بن عیاش از امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده که فرمود: هنگامی که نخستین شب ماه رمضان فرا رسید، رسول خدا صلّی الله علیه وآله برخاست و به حمد و سپاس و ستایش خداوند پرداخت؛ سپس امام سخن را پی گرفت و فرمود: تا زمانی که نخستین شب از ده شب آخر ماه رمضان فرا رسید،پس پیامبر برخاست و خداوند را ستایش فرمود و اعمال شب نخست ماه را انجام داد، سپس برخاست و خود را آماده کرد و کمر (همّت) بست، و از خانه خارج شد و به اعتکاف پرداخت و تمام شب را بیدار ماند، همچنین پیامبر در دهه آخر ماه رمضان هر شب مابین نماز مغرب و عشاء غسل می­نمود، حدیث.(9)

و با اسناد به سعد بن عبدالله از امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر کسی که روز اوّل سال در رودخانه­ای جاری غسل کند و سی مشت آب بر سر خود بریزد، این کار به منزله شفای او در طول سال خواهد بود.(10)

همچنین با اسناد متصل به حسن بن راشد از وی روایت شده که به امام صادق علیه السلام گفتم: همانا مردم می­گویند که مغفرت و بخشش در شب قدر بر کسانی فرود می­آید که ماه رمضان را روزه گرفته­اند؛ امام فرمود: ای حسن، مزد کارگر بعد از فارغ شدن از انجام کار پرداخت می­شود،

ص: 20


1- . الإقبال: 220
2- . الإقبال: 226
3- . الإقبال: 200
4- . الإقبال: 207
5- .الإقبال: 215
6- . الإقبال: 14
7- . الإقبال: 14
8- .الإقبال: 14
9- . الإقبال: 21
10- . الإقبال: 86

فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ وَ خَمْسٍ وَ عِشْرِینَ (1).

قَالَ وَ مِنَ الْکِتَابِ الْمَذْکُورِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْغُسْلِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ اغْتَسِلْ لَیْلَةَ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ وَ سَبْعٍ وَ عِشْرِینَ وَ تِسْعٍ وَ عِشْرِینَ (2).

وَ مِنْهُ نَقْلًا مِنْ کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الطِّرَازِیِّ عَنْ عَبْدِ الْبَاقِی بْنِ یَزْدَادَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ وَهْبَانَ الْبَصْرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَیْلَةَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ لِی یَا حَمَّادُ اغْتَسَلْتَ قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ الْحَدِیثَ (3).

وَ مِنْهُ قَالَ وَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: أَنَّهُ کَانَ یَغْتَسِلُ فِی لَیْلَةِ سَبْعَةَ عَشَرَ.

وَ مِنْهُ قَالَ رَوَیْنَا بِعِدَّةِ طُرُقٍ مِنْهَا بِإِسْنَادِنَا إِلَی هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَی بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: رَأَیْتُهُ اغْتَسَلَ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مَرَّةً فِی أَوَّلِ اللَّیْلِ وَ مَرَّةً فِی آخِرِهِ (4).

وَ مِنْهُ رَوَیْنَا بِإِسْنَادِنَا إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ کِتَابِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ النَّهْدِیِّ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام اغْتَسِلْ فِی لَیْلَةِ أَرْبَعٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ (5).

وَ مِنْهُ قَالَ وَ رُوِیَ بِإِسْنَادٍ مُتَّصِلٍ إِلَی الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّ الْمَغْفِرَةَ تَنْزِلُ عَلَی مَنْ صَامَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ فَقَالَ یَا حَسَنُ إِنَّ الْقَارِیجَارَ إِنَّمَا یُعْطَی أَجْرَهُ عَنْ فَرَاغِهِ مِنْ ذَلِکَ

ص: 20


1- 1. الإقبال ص 220.
2- 2. الإقبال ص 226.
3- 3. المصدر: 200.
4- 4. المصدر ص 207.
5- 5. المصدر ص 215.

که شب عید از آن جمله است، گفتم: فدایت گردم، پس لازم است که چه عملی را در آن شب انجام دهیم؟ فرمود: هنگامی که خورشید غروب کرد غسل کن، حدیث.(1)

علل الشرایع: نظیر این حدیث از حسن بن راشد روایت شده است.(2)

توضیح

(القاریجار) معرّب کلمه فارسی (کارگر) است.

روایت26.

الإقبال: با اسناد به عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: غسل روز عید فطر سنّت (مستحبّ) است.(3)

همچنین با اسناد به ابوعنبسه از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: قبل از به جا آوردن نماز عید فطر از یک رودخانه غسل نما، اگر رودخانه­ای وجود نداشت جستجو کن و خود با خشوع در طلب آب باش، پس باید غسل کردنت زیر سایه­ها یا دیوار باشد و با تلاش و کوشش خود را (از چشم دیگران) پنهان دار، هنگامی که قصد غسل کردن نمودی بگو: «اللَّهُمَّ إِیمَاناً بِکَ وَ تَصْدِیقاً بِکِتَابِکَ وَ اتِّبَاعَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ» {خداوندا، این کار را به خاطر ایمان به تو، تصدیق کتابت و پیروی از سنّت پیامبرت محمد صلّی الله علیه و آله انجام می­دهم،} سپس با نام خداوند آغاز کن، و هنگامی که از غسل کردن فارغ گشتی بگو: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ کَفَّارَةً لِذُنُوبِی وَ طَهِّرْ دِینِی اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنِّی الدَّنَسَ» {خداوندا، این غسل کردن را کفّاره گناهانم قرار ده و دینم را مطهر گردان، خداوندا، آلودگی را از من برطرف ساز.}(4)

توضیح

(لِ) فعل امر از (ولی-یلی: به دنبال فلان چیز رفت یا می­رود) می­باشد و بر مستحبّ بودن فراهم کردن مقدّمات عبادت توسط خود شخص دلالت می­کند و لزوما این طور نیست که خلاف آن (کمک گرفتن از دیگران در مقدمات عبادت) در استعانت به مکروه داخل باشد.

روایت27.

المصباح: از امام صادق علیه السلام روایت شده که در روز نوروز فرمود: هنگامی که نوروز فرا رسید غسل کن و پاکیزه­ترین لباس­هایت را بپوش، حدیث.(5)

روایت28.

الإقبال: گوید: هنگامی که در روز عرفه در مکان شهادت (قتلگاه) حسین علیه السلام بودی، غسل زیارت را به جا آور، و در ذکر اعمال روز عرفه گفته است: پس در روز عرفه غسلی که به آن امر شده­ای را به انجام برسان، چرا که از

ص: 21


1- . الإقبال: 271
2- . علل الشرایع2: 75
3- .الإقبال: 279
4- .الإقبال: 279
5- . المصباح:591

لَیْلَةُ الْعِیدِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَفْعَلَ فِیهَا قَالَ إِذَا غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَاغْتَسِلْ الْحَدِیثَ (1).

العلل، عن أبیه عن محمد بن یحیی عن محمد بن أحمد بن یحیی عن أحمد بن محمد السیاری عن القاسم بن یحیی عن جده الحسن بن راشد: مثله (2)

بیان

القاریجار معرب کارگر.

«26»

الْإِقْبَالُ، رَوَیْنَا بِإِسْنَادِنَا إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْغُسْلُ یَوْمَ الْفِطْرِ سُنَّةٌ(3).

وَ مِنْهُ مِنْ کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ بِإِسْنَادِهِ إِلَی أَبِی عَنْبَسَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: صَلَاةُ الْعِیدِ یَوْمَ الْفِطْرِ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنْ نَهَرٍ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ نَهَرٌ فَلِ أَنْتَ بِنَفْسِکَ اسْتِقَاءَ الْمَاءِ بِتَخَشُّعٍ وَ لْیَکُنْ غُسْلُکَ تَحْتَ الظِّلَالِ أَوْ تَحْتَ حَائِطٍ وَ تَسَتَّرْ بِجُهْدِکَ فَإِذَا هَمَمْتَ بِذَلِکَ فَقُلِ اللَّهُمَّ إِیمَاناً بِکَ وَ تَصْدِیقاً بِکِتَابِکَ وَ اتِّبَاعَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ثُمَّ سَمِّ وَ اغْتَسِلْ فَإِذَا فَرَغْتَ مِنَ الْغُسْلِ فَقُلِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ کَفَّارَةً لِذُنُوبِی وَ طَهِّرْ دِینِی اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنِّی الدَّنَسَ (4).

بیان

ل أمر من ولی یلی و یدل علی استحباب تولی مقدمات العبادة بنفسه و لا یلزم أن یکون خلافه داخلا فی الاستعانة المکروهة.

«27»

الْمِصْبَاحُ، عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام فِی یَوْمِ النَّیْرُوزِ قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ النَّیْرُوزِ فَاغْتَسِلْ وَ الْبَسْ أَنْظَفَ ثِیَابِکَ الْحَدِیثَ (5).

«28»

الْإِقْبَالُ، قَالَ: إِذَا کُنْتَ بِمَشْهَدِ الْحُسَیْنِ فِی یَوْمِ عَرَفَةَ فَاغْتَسِلْ غُسْلَ الزِّیَارَةِ وَ قَالَ فِی عَمَلِ یَوْمِ عَرَفَةَ فَاغْتَسِلِ الْغُسْلَ الْمَأْمُورَ بِهِ فِی عَرَفَةَ فَإِنَّهُ مِنَ

ص: 21


1- 1. الإقبال ص 271.
2- 2. علل الشرائع ج 2 ص 75.
3- 3. الإقبال ص 279.
4- 4. الإقبال ص 279 و فیه: ول أنت.
5- 5. المصباح ص 591.

امور مهّم است؛ سپس سخن را پی گرفته تا جائی که می­گوید: باشد که غسل کردنت را اندکی پیش از نماز ظهر و عصر به جا آوری.(1)

همچنین با اسناد به ابوالحسن لیثیّ در ضمن حدیثی طولانی که به ذکر فضل روز غدیر پرداخته است از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هنگامی که صبح روز غدیر فرا رسد در آغاز آن روز غسل واجب می­شود.(2)

با اسناد به علی بن محمد قمی در ضمن حدیث مباهله -که روز بیست و چهارم ذی الحجه می­باشد و گفته شده روز بیست و یک یا بیست و هفت، ولی بر اساس صحیح­ترین روایات روز بیست و چهارم می­باشد و روز زیارت است-گفته است: هنگامی که قصد زیارت نمودی به عنوان شکرگزاری به درگاه خداوند متعال آن روز را با روزه آغاز کن، پس غسل نموده و پاکیزه­ترین لباس­هایت را به تن کن.(3)

روایت29.

اختیار ابن الباقی: امیر مؤمنان علیه السلام فرموده­اند: غسل روزهای عید، پاک کننده کسی است که حاجات خویش را از درگاه خداوند متعال طلب می­کند، همچنین پیروی از سنّت رسول خدا صلّی الله علیه و آله است.

روایت30.

فلاح السائل: غسل­های مستحب عبارتند از: غسل توبه، غسل جمعه، غسل نخستین شب ماه رمضان، غسل تمام شب­های فرد ماه رمضان، و برترین غسل­های ماه رمضان عبارتند از: غسل شب پانزدهم، هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم، و بیست و سوّم.

و شیخ ابن أبی قرّه رحمه الله در کتاب اعمال ماه رمضان چنین ذکر کرده است: همچنین غسل شب بیست و چهار، بیست و پنج، بیست و هفت و بیست و نهم از ماه رمضان از جمله غسل­های سنّت و پر فضیلت هستند، و برای اثبات سخن خویش روایاتی را ذکر کرده است.

دیگر غسل­های سنّت عبارتند از: غسل شب عید فطر، غسل روز عید فطر، غسل روز عرفه یعنی نهم ماه ذی الحجه، غسل روز عید قربان یعنی دهم ماه ذی الحجّه، غسل روز غدیر یعنی هجدهم ماه ذی الحجه، غسل روز مباهله یعنی بیست و چهارم ماه ذی الحجه،

ص: 22


1- . الإقبال: 279
2- . الإقبال: 474
3- . الإقبال:515

الْمُهِمَّاتِ إِلَی أَنْ قَالَ وَ لْیَکُنْ غُسْلُکَ قَبْلَ الظُّهْرَیْنِ بِقَلِیلٍ (1).

وَ مِنْهُ مِنْ کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الطِّرَازِیِّ قَالَ رَوَیْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ اللَّیْثِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ ذَکَرَ فِیهِ فَضْلَ یَوْمِ الْغَدِیرِ إِلَی أَنْ قَالَ فَإِذَا کَانَ صَبِیحَةُ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَجَبَ الْغُسْلُ فِی صَدْرِ نَهَارِهِ الْحَدِیثَ (2).

وَ مِنْهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَی أَبِی الْفَرَجِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی قُرَّةَ بِإِسْنَادِهِ إِلَی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُمِّیِّ رَفَعَهُ فِی خَبَرِ الْمُبَاهَلَةِ وَ هِیَ یَوْمُ أَرْبَعٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ وَ قِیلَ یَوْمُ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ قِیلَ یَوْمُ سَبْعَةٍ وَ عِشْرِینَ وَ أَصَحُّ الرِّوَایَاتِ یَوْمُ أَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِینَ وَ الزِّیَارَةِ فِیهِ قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ ذَلِکَ فَابْدَأْ بِصَوْمِ ذَلِکَ الْیَوْمِ شُکْراً لِلَّهِ تَعَالَی وَ اغْتَسِلْ وَ الْبَسْ أَنْظَفَ ثِیَابِکَ (3).

«29»

إِخْتِیَارُ ابْنِ الْبَاقِی، قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: غُسْلُ الْأَعْیَادِ طَهُورٌ لِمَنْ أَرَادَ طَلَبَ الْحَوَائِجِ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اتِّبَاعٌ لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله.

«30»

فَلَاحُ السَّائِلِ،: الْأَغْسَالُ الْمَنْدُوبَةُ غُسْلُ التَّوْبَةِ وَ غُسْلُ الْجُمُعَةِ وَ غُسْلُ أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ غُسْلُ کُلِّ لَیْلَةٍ مُفْرَدَةٍ مِنْهُ وَ أَفْضَلُ أَغْسَالِهِ غُسْلُ لَیْلَةِ النِّصْفِ مِنْهُ وَ غُسْلُ لَیْلَةِ سَبْعَ عَشْرَةَ مِنْهُ وَ غُسْلُ لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْهُ وَ غُسْلُ لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ مِنْهُ وَ غُسْلُ لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْهُ.

وَ ذَکَرَ الشَّیْخُ ابْنُ أَبِی قُرَّةَ رَحِمَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِ عَمَلِ شَهْرِ رَمَضَانَ: وَ غُسْلُ لَیْلَةِ أَرْبَعٍ وَ عِشْرِینَ مِنْهُ وَ لَیْلَةِ خَمْسٍ وَ عِشْرِینَ مِنْهُ وَ لَیْلَةِ سَبْعٍ وَ عِشْرِینَ مِنْهُ وَ لَیْلَةِ تِسْعٍ وَ عِشْرِینَ مِنْهُ وَ رَوَی فِی ذَلِکَ رِوَایَاتٍ وَ غُسْلُ لَیْلَةِ عِیدِ الْفِطْرِ وَ غُسْلُ یَوْمِ عِیدِ الْفِطْرِ وَ غُسْلُ یَوْمِ عَرَفَةَ وَ هُوَ تَاسِعُ ذِی الْحِجَّةِ وَ غُسْلُ عِیدِ الْأَضْحَی عَاشِرِ ذِی الْحِجَّةِ وَ غُسْلُ یَوْمِ الْغَدِیرِ ثَامِنَ عَشَرَ ذِی الْحِجَّةِ وَ غُسْلُ یَوْمِ الْمُبَاهَلَةِ وَ هُوَ الرَّابِعُ وَ الْعِشْرُونَ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ وَ

ص: 22


1- 1. الإقبال: 337.
2- 2. الإقبال ص 474.
3- 3. الإقبال: 515.

غسل روز میلاد پیامبر صلّی الله علیه و آله یعنی هفدهم ماه ربیع الأول، غسل نماز کسوف آن­گاه که قرص کامل خورشید گرفته شود و شخص نماز را به صورت عمدی ترک کرده، پس غسل نموده و قضای نماز را به جا می­آورد، غسل نماز (طلب) حاجت، غسل نماز استخاره، غسل إحرام، غسل ورود به مسجدالحرام، غسل ورود به خانه کعبه، غسل ورود به مدینه، غسل ورود به مسجدالنبی صلّی الله علیه و آله و غسل زیارت مزار ایشان علیه أفضل الصلوات، غسل زیارت مزار امامان عترت پیامبر علیهم أفضل التحیات در هر جایی قرار داشته باشند.

و در برخی از روایات غسل برگرفتن خاک از ضریح امام حسین علیه السلام نیز ذکر شده است.(1)

ابن بابویه در جزء نخست از کتاب مدینة العلم حدیثی را درباره انواع غسل­ها از امام صادق علیه السلام نقل کرده است و در آن به غسل استخاره، غسل نماز استخاره، غسل نماز استسقاء (طلب باران) و غسل زیارت نیز اشاره کرده است؛ و به غیر از کتاب (مدینه العلم) در میان احادیث مشاهده کردم که مولایمان علی علیه السلام در شب­های سرد و به منظور با نشاط شدن برای ادای نماز شب غسل می­نمود.(2)

روایت31.

کتاب الهدایة مرحوم صدوق: امام صادق علیه السلام فرموده است: غسل جنابت و غسل حیض یکسان هستند.

و روایت شده که هرکسی قصد دیدار مصلوب - به دار آویخته شده­ای - کند پس به او نظر اندازد، به عنوان مجازات، غسل بر او واجب می­شود.(3)

توضیح

بیشتر فقها نظر به استحباب غسل اخیر دارند و به این روایت استناد کرده­اند، و در الفقیه(4)

نیز به همین ترتیب و به صورت مرسل این حدیث را روایت کرده است، این در حالی است که ابوصلاح به وجوب این غسل اعتقاد دارد و اثبات وجوب با استناد به این گونه روایات مشکل است؛ و عدّه­ای از فقها استحباب (یا وجوب) این غسل را مشروط به گذشت سه روز از به دار آویخته شدن دانسته­اند، و بیشتر فقها گفته­اند: به خاطر اطلاق نصّ، حکم شامل آن دارزدنی است که روی داده است، از سر حق بوده باشد یا خیر، با کیفیت شرعی و قانونی انجام گرفته باشد یا خیر، و این قول، صحیح است، امّا باید با آنچه

ص: 23


1- .فلاح السائل:61و62
2- .این حدیث را در نسخه مطبوع نیافتیم، شاید در نسخه خطی باشد که هر گز چاپ نشده و علامه نوری در المستدرک1: 151 آن را روایت کرده است.
3- . الهدایه: 19
4- . الفقیه

غُسْلُ یَوْمِ مَوْلِدِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ یَوْمُ سَابِعَ عَشَرَ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ وَ غُسْلُ صَلَاةِ الْکُسُوفِ إِذَا کَانَ قَدْ احْتَرَقَ کُلُّهُ وَ تَرَکَهَا مُتَعَمِّداً فَیَغْتَسِلُ وَ یَقْضِیهَا وَ غُسْلُ صَلَاةِ الْحَاجَةِ وَ غُسْلُ صَلَاةِ الِاسْتِخَارَةِ وَ غُسْلُ الْإِحْرَامِ وَ غُسْلُ دُخُولِ مَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ دُخُولِ الْکَعْبَةِ وَ دُخُولِ الْمَدِینَةِ وَ دُخُولِ مَسْجِدِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ عِنْدَ زِیَارَتِهِ عَلَیْهِ أَکْمَلُ الصَّلَوَاتِ وَ عِنْدَ زِیَارَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ عِتْرَتِهِ أَیْنَ کَانَتْ قُبُورُهُمْ عَلَیْهِمْ أَفْضَلُ التَّحِیَّاتِ وَ غُسْلُ أَخْذِ التُّرْبَةِ مِنْ ضَرِیحِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فِی بَعْضِ الرِّوَایَاتِ (1).

وَ رَوَی ابْنُ بَابَوَیْهِ فِی الْجُزْءِ الْأَوَّلِ مِنْ کِتَابِ مَدِینَةِ الْعِلْمِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام حَدِیثاً فِی الْأَغْسَالِ: وَ ذَکَرَ فِیهَا غُسْلَ الِاسْتِخَارَةِ وَ غُسْلَ صَلَاةِ الِاسْتِخَارَةِ وَ غُسْلَ صَلَاةِ الِاسْتِسْقَاءِ وَ غُسْلَ الزِّیَارَةِ. وَ رَأَیْتُ فِی الْأَحَادِیثِ مِنْ غَیْرِ کِتَابِ مَدِینَةِ الْعِلْمِ: أَنَّ مَوْلَانَا عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَغْتَسِلُ فِی اللَّیَالِی الْبَارِدَةِ طَلَباً لِلنَّشَاطِ فِی صَلَاةِ اللَّیْلِ (2).

«31»

الْهِدَایَةُ لِلصَّدُوقِ، قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَ الْحَیْضِ وَاحِدٌ.

وَ رُوِیَ: أَنَّ مَنْ قَصَدَ مَصْلُوباً فَنَظَرَ إِلَیْهِ وَجَبَ عَلَیْهِ الْغُسْلُ عُقُوبَةً(3).

بیان

قال أکثر الأصحاب باستحباب هذا الغسل و استندوا إلی هذه الروایة و رواها فی الفقیه (4) أیضا هکذا مرسلا و ذهب أبو الصلاح إلی الوجوب و إثبات الوجوب بمثلها مشکل و الأصحاب قیدوه بکونه بعد ثلاثة أیام و قال الأکثر الحکم شامل لما کان بحق أم لا أو بالکیفیة الشرعیة أم لا لإطلاق النص و هو کذلک لکن لا بد من تقییده بما یسمی صلبا

ص: 23


1- 1. فلاح السائل ص 61 و 62.
2- 2. لم نجده فی المصدر المطبوع، و لعله فی القسم المخطوط الذی لم یطبع بعد و قد أخرجه العلامة النوریّ فی المستدرک ج 1 ص 151، أیضا.
3- 3. الهدایة ص 19 ط قم.
4- 4. الفقیه ج 1 ص 45.

در عرف (صلب: به دار آویخته شده) نامیده می­شود مقیّد گردد.

می­گویم: ذکر غسل­های استخاره، نماز حاجت و غیره در مکان خویش خواهد آمد. و برخی از فقها غسل­های مستحبّ را در موارد ذیل محصور دانسته­اند: غسل عید فطر و قربان، غسل روزهای مبعث، غدیر، نوروز، دحوالارض (گسترده شدن زمین)، جمعه، مباهله، غسل توبه، طلب حاجت، استخاره، روز ترویه ، غسل روز عرفه، غسل طواف، تراشیدن سر، قربانی کردن، رمی جمرات، دو إحرام حج و عمره، غسل ورود به کعبه، مکّه، مدینه، حرم مکه و نبوی، مسجد الحرام و مسجدالنبی، غسل استسقاء، غسل روز میلاد پیامبر، غسلِ غسل دهنده، کفن کننده یا لمس کننده میّت بعد از غسل نخست، غسل دو شب نیمه رجب و شعبان، غسل کسوف، یا حاصل شدن شروط آن، غسل کُشتن وزغ، غسل تلاش برای دیدن به دار آویخته شده بعد از سه روز، غسل شکّ در وقوع حدث اکبر (مثلا مدفوع) با وجود یقین در طهارت، وقوع حدث (مثلا بول) بعد از غسل عضو، غسل جنابت برای میّتی که جُنب بوده است و غسل شب­های فرد ماه رمضان که پانزده شب هستند و دومین غسل در شب بیست و سوم ماه رمضان، زیارت خانه خدا و زیارت مزار یکی از امامان معصوم علیهم السلام، هر چند اثبات برخی از غسل­ها خالی از اشکال نیست .

ص: 24

فی العرف. أقول سیأتی أغسال الاستخارة و صلاة الحاجة و غیرها فی مواضعها و حصر بعض الأصحاب الأغسال المندوبة فذکر فیها غسل العیدین و المبعث و الغدیر و النیروز و الدحو و الجمعة و المباهلة و التوبة و الحاجة و الاستخارة و الترویة و عرفة و الطواف و الحلق و الذبح و رمی الجمار و إحرامی الحج و العمرة و دخول الکعبة و مکة و المدینة و حرمیهما و مسجدیهما و الاستسقاء و المولود و من غسل میتا أو کفنه أو مسه بعد تغسیله و لیلتی نصف رجب و شعبان و الکسوف مع الشرط و قتل الوزغة و السعی إلی رؤیة المصلوب بعد ثلاث و عند الشک فی الحدث الأکبر مع تیقن الطهارة و الحدث بعد غسل العضو و غسل الجنابة لمن مات جنبا و فرادی من شهر رمضان الخمس عشرة(1) و ثانی الغسلتین لیلة ثلاث و عشرین منه و زیارة البیت و أحد المعصومین علیهم السلام و إثبات بعضها لا یخلو من إشکال.

ص: 24


1- 1. یعنی لیالی الافراد تکون خمس عشرة.

باب دوم : احکام جامع غسل­های واجب و مستحبّ و آداب آن­ها

روایات

روایت1.

قرب الاسناد کتاب المسائل: علی بن جعفر از بردارش امام موسی کاظم علیه السلام پرسید: آیا اگر شخصی قبل از طلوع فجر غسل نماید وی را کفایت می­کند؟ [و] آیا این غسل او را از غسل عید فطر و قربان کفایت می­کند؟ امام فرمود: اگر روز عید فطر و قربان قبل از طلوع فجر غسل نماید او را کفایت نمی­کند و اگر بعد از طلوع فجر غسل نماید او را کفایت می­کند(1).

توضیح

در بعضی از نسخه ها سؤال دوّم نیز با (هَل یجزیه) آغاز شده است و چنین پیداست که به منظور تأکید (هَل یجزیه) که سؤال نخست با آن آغاز شده آمده است، و در برخی از نسخه­های دیگر سؤال دوّم با (و هَل یجزیه) آغاز شده است و منظور این است که سؤال اوّل از انجام گرفتن غسل جنابت قبل از طلوع فجر خبر می­دهد و سؤال دوّم از بی نیاز بودن به انجام غسل عید فطر و قربان با انجام آن است؛ پس دلالت دارد که غسل­های سنّت و واجب با هم تداخل می کنند.

روایت2.

قرب الاسناد: عبد الله بن بکیر گوید: از امام صادق علیه السلام درباره غسل ماه رمضان و اینکه در کدام شب غسل نمایم سؤال پرسیدم؟ امام فرمود: در شب نوزده، بیست و یک و بیست و سه؛ در شب نوزده تعداد کسانی که در طول سال به حجّ مشرّف می­شوند نوشته می­شود، همچنین امیر مؤمنان علیه السلام در این شب ضربت خورد و در شب بیست و یک به شهادت رسید، و غسل در آغاز شب انجام می­شود.(2)

عبد الله در ادامه گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: اگر کسی بعد از غسل بخوابد تکلیف چیست؟ امام فرمود: آیا آن غسل نیز مانند غسل جمعه نیست، اگر بعد از طلوع فجر غسل نمایی تو را کفایت می­کند.(3)

روایت3.

العیون، علل الشریع:

ص: 25


1- . قرب الاسناد: چاپ نجف: 111، چاپ حجر: 87
2- . قرب الاسناد: چاپ حجر: 82، چاپ نجف: 102
3- . قرب الاسناد: چاپ حجر: 82، چاپ نجف: 102

باب 2 جوامع أحکام الأغسال الواجبة و المندوبة و آدابها

روایات

«1»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، وَ کِتَابُ الْمَسَائِلِ، بِإِسْنَادِهِمَا عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ هَلْ یُجْزِیهِ أَنْ یَغْتَسِلَ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَ هَلْ یُجْزِیهِ ذَلِکَ مِنْ غُسْلِ الْعِیدَیْنِ قَالَ إِنِ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَی قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ لَمْ یُجْزِهِ وَ إِنِ اغْتَسَلَ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أَجْزَأَهُ (1).

بیان

فی بعض النسخ هل یجزیه فالظاهر أنه تأکید لقوله هل یجزیه سابقا و فی بعضها و هل یجزیه مع الواو فالظاهر کون السؤال الأول عن إیقاع غسل الجنابة قبل الفجر و الثانی عن إجزائه عن غسل العیدین فیدل علی تداخل الأغسال المسنونة و الواجبة.

«2»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْغُسْلِ فِی رَمَضَانَ وَ أَیَّ اللَّیْلِ أَغْتَسِلُ قَالَ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ وَ فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ یُکْتَبُ وَفْدُ الْحَاجِّ وَ فِیهَا ضُرِبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَضَی علیه السلام لَیْلَةَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ الْغُسْلُ أَوَّلَ اللَّیْلِ (2).

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَإِنْ نَامَ بَعْدَ الْغُسْلِ قَالَ فَقَالَ أَ لَیْسَ هُوَ مِثْلَ غُسْلِ یَوْمِ الْجُمُعَةِ إِذَا اغْتَسَلْتَ بَعْدَ الْفَجْرِ کَفَاکَ (3).

«3»

الْعُیُونُ (4)، وَ الْعِلَلُ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ رَحِمَهُ اللَّهُ

ص: 25


1- 1. قرب الإسناد ص 111 ط نجف و ص 87 ط حجر.
2- 2. قرب الإسناد ص 82 ط حجر و ص 102 ط نجف.
3- 3. قرب الإسناد ص 82 ط حجر و ص 102 ط نجف.
4- 4. عیون الأخبار ج 2 ص 82.

حسن بن نضر گوید: از امام رضا علیه السلام درباره قومی پرسیدم که در (حال) مسافرت می­باشند، پس یکی از ایشان وفات می­نماید و در همان حال شخصی که جنب شده است نیز همراه آنان است، و آب اندکی به همراه دارند که فقط یکی از آن دو (میّت، جُنب) را کفایت می­کند، کدام یک در ابتدا غسل کنند؟ امام فرمود: جُنب غسل می­نماید و میّت رها می­گردد، چرا که غسل جنابت واجب است و غسل میّت سنّت.(1)

توضیح

آگاه باش که فقها مسأله را این­گونه در نظر گرفته­اند که اگر میّت، شخص بی­وضو وجُنب با هم در یک گروه جمع گردند و همراه آن­ها به حدّی آب وجود داشته باشد که فقط برای غسل یکی از آن­ها کفایت کند، آن­گونه که در حدیثی که شیخ صدوق در کتاب الفقیه(2)

با سند صحیح از ابن أبی نجران روایت می­کند که وی از امام موسی کاظم علیه السلام درباره وضعیت سه نفر سؤال پرسید که در مسافرت به سر می­برند و یکی از آنان جنب است ودیگری وفات نموده و نفر سوّم بی­وضو است، در این احوال موعد نماز فرا می­رسد و به اندازه­ای آب به همرا دارند که فقط یکی از آنان را کفایت می­کند، کدام یک با آب غسل می­نماید؟ و چگونه رفتار می­کنند؟

امام فرمود: شخصی که جُنب شده غسل می­نماید، میّت با تیمّم دفن می­گردد و شخص بی­وضو تیمّم می­کند، چرا که غسل جنابت واجب و فریضه ، غسل میّت واجب و سنت است و شخص بی­وضو جایز است که تیمّم کند.

و ذکر کرده اند که اگر آب ملک خصوصی یکی از آن سه نفر باشد مختصّ خود اوست و نباید آن را به دیگری ببخشد، اگر چه چنین کاری مباح است ولی بر شخص بی­وضو و جُنب واجب است که برای به دست آوردن آب بر یکدیگر پیشی گیرند، پس هر یک از آنان که به سوی آب شتافت و آن را به دست آورد به او اختصاص دارد، و اگر همزمان و با هم به آب دست یابند در استفاده از آن شریک خواهند بود. و اگر یکی از آنان در استفاده کردن از آب بر دیگری غلبه کند مرتکب گناه شده و آب را صاحب شده است، امّا اگر آب ملک مشترک همه ی آنان باشد یا متعلق به مالکی باشد که اجازه بخشش آن را داده است، تردیدی نیست که مالکان آب اختیار دارند که استفاده از آن را به هر که می­خواهند اختصاص دهند، و در این حالت سؤال فقط این است که اولویت استفاده از آب با کیست؟

شیخ در کتاب النهایه گفته است: اولویت استفاده از آب با شخص جُنب است؛ بیشتر فقها نیز این نظر را برگزیده­اند، همچنین گفته شده اولویت با میّت است، شیخ در الخلاف گفته است: اگر آب متعلق به یکی از آنان باشد، در استفاده از آن شایسته­تر است و اگر آب به صورت مشخص متعلق به یکی از آنان نباشد در اختصاص آن به هر که بخواهند مختارند.

ص: 26


1- . علل الشرایع 1: 288
2- . الفقیه 1: 59

عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ النَّضْرِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنِ الْقَوْمِ یَکُونُونَ فِی السَّفَرِ فَیَمُوتُ مِنْهُمْ مَیِّتٌ وَ مَعَهُمْ جُنُبٌ وَ مَعَهُمْ مَاءٌ قَلِیلٌ قَدْرَ مَا یَکْفِی أَحَدَهُمْ (1) أَیُّهُمْ یَبْدَأُ بِهِ قَالَ یَغْتَسِلُ الْجُنُبُ وَ یُتْرَکُ الْمَیِّتُ لِأَنَّهُ هَذَا فَرِیضَةٌ وَ هَذَا سُنَّةٌ(2).

بیان

اعلم أن الأصحاب فرضوا المسألة فیما إذا اجتمع میت و محدث و جنب و معهم من الماء ما یکفی أحدهم کما ورد فی روایة رواها

الصَّدُوقُ فِی الْفَقِیهِ (3)

بِسَنَدٍ صَحِیحٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ: أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ علیهما السلام عَنْ ثَلَاثَةِ نَفَرٍ کَانُوا فِی سَفَرٍ أَحَدُهُمْ جُنُبٌ وَ الثَّانِی مَیِّتٌ وَ الثَّالِثُ عَلَی غَیْرِ وُضُوءٍ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَ مَعَهُمْ مِنَ الْمَاءِ قَدْرُ مَا یَکْفِی أَحَدَهُمْ مَنْ یَأْخُذُ الْمَاءَ وَ کَیْفَ یَصْنَعُونَ فَقَالَ یَغْتَسِلُ الْجُنُبُ وَ یُدْفَنُ الْمَیِّتُ بِتَیَمُّمٍ وَ یَتَیَمَّمُ الَّذِی هُوَ عَلَی غَیْرِ وُضُوءٍ لِأَنَّ الْغُسْلَ مِنَ الْجَنَابَةِ فَرِیضَةٌ وَ غُسْلَ الْمَیِّتِ سُنَّةٌ وَ التَّیَمُّمَ لِلْآخَرِ جَائِزٌ.

و ذکروا أنه إن کان الماء ملکا لأحدهم اختص به و لم یکن له بذله لغیره و لو کان مباحا وجب علی کل من المحدث و الجنب المبادرة إلی حیازته فإن سبق إلیه أحدهما و حازه اختص به و لو توافیا دفعة اشتراکا و لو تغلب أحدهما أثم و ملک و إن کان ملکا لهم جمیعا أو لمالک یسمح ببذله فلا ریب أن لملاکه الخیرة فی تخصیص من شاءوا به و إنما الکلام فی من الأولی.

فقال الشیخ فی النهایة إنه الجنب و اختاره الأکثر و قیل المیت و قال الشیخ فی الخلاف إن کان لأحدهم فهو أحق به و إن لم یکن لواحد بعینه تخیروا فی التخصیص.

ص: 26


1- 1. فی العیون قدر ما یکتفی أحدهما به: أیهما یبدأ به؟ و هو أظهر، و فی العلل ما یکفی أحدهم أیهم؟ فلعل الجمع علی المجاز، أو لان المراد أن بعضهم محدث و لم یذکر فی السؤال و لا فی الجواب لظهوره و ظهور حکمه، منه عفی عنه، کذا بخطه قدس سره فی الهامش.
2- 2. علل الشرائع ج 1 ص 288.
3- 3. الفقیه ج 1 ص 59.

و هر دو روایت معتبر و با توجّه به شهرت و تأیید شده هستند و علّت آن­ها بیان شده است، پس هیچ گونه تعدیلی در آن­ها صورت نمی­گیرد، همچنین روایت مرسلی نقل شده که تقدیم میّت را ترجیح می­دهد، بنابراین ممکن است که این روایت بر این نکته حمل شود که آب مِلک خصوصی میّت باشد، یا ممکن است گفته شود: با وجود اولویت جنب، جایز است که وی میّت را بر خود برتری دهد، آری این کار برای او مستحبّ است، آن­گونه که این نکته در کلام منقول شیخ از الخلاف نیز پدیدار است. و آگاه گشتی که مقصود از فرض آن است که وجوبش در قرآن آشکار شده باشد و منظور از سنت غیر آن است.

روایت4.

الخصال: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: غسل جنابت وحیض یکسان هستند.(1)

المقنع، الأمالی، الهدایه: نظیر این حدیث به صورت مرسل روایت شده است.(2)

روایت5.

تحف العقول: امیر مؤمنان علی علیه السلام فرموده است: غسل روزهای عید باعث پاکی وطهارت کسی است که حاجاتش را از درگاه خداوند عزّ و جلّ طلب می­کند، همچنین پیروی از سنت است.(3)

روایت6.

فقه الرضا علیه السلام: وضو گرفتن بعد از هر غسلی غیر از غسل جنابت واجب است، چرا که غسل جنابت غسل فریضه واجبی است که انجام فریضه دوم یعنی وضو را کفایت می­کند، ولی سایر غسل­ها شخص را از وضو گرفتن بی نیاز نمی­کنند، به خاطر اینکه سایر غسل­ها سنّت هستند و وضو فریضه است، و هیچ سنتّی انسان را از انجام فریضه کفایت نمی­کند، غسل جنابت و وضو هر دو از فرایض هستند پس هنگامی که با هم جمع گردند فریضه بزرگ­تر شخص را از انجام فریضه کوچک­تر بی نیاز می­کند. هنگامی که قصد انجام غسلی غیر از غسل جنابت نمودی ابتدا وضو گرفته سپس غسل کن ، امّا غسل کردن تو را از وضو گرفتن کفایت نمی­کند، پس اگر غسل کردی و وضو گرفتن را فراموش کردی، وضو بگیر و نماز را دوباره به جای آور.(4)

توضیح

شیخ صدوق عین این عبارت را در کتاب الفقیه(5) نقل کرده است و بیشتر مطالبی که او

ص: 27


1- . لخصال 2: 151
2- . المقنع: 13، أمالی الصدوق: 384، الهدایة: 19
3- . تحف العقول: 95
4- . فقه الرضا: 477
5- .السرائر: 477

و الروایتان معتبرتان مؤیدتان بالشهرة و معللتان فلا معدل عنهما و وردت روایة مرسلة بتقدیم المیت فیمکن حملها علی ما إذا کان الماء ملکا للمیت و یمکن القول بأن الجنب مع کونه أولی یجوز له إیثار المیت بل یستحب له ذلک کما یظهر من الشیخ فی الخلاف و قد عرفت أن المراد بالفرض ما ظهر وجوبه من القرآن و بالسنة غیره.

«4»

الْخِصَالُ، فِی حَدِیثِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: قَالَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَ الْحَیْضِ وَاحِدٌ(1).

المقنع (2)، و الأمالی (3)، و الهدایة، مرسلا: مثله (4).

«5»

تُحَفُ الْعُقُولِ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: غُسْلُ الْأَعْیَادِ طَهُورٌ لِمَنْ أَرَادَ طَلَبَ الْحَوَائِجِ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اتِّبَاعٌ لِلسُّنَّةِ(5).

«6»

فِقْهُ الرِّضَا علیه السلام: الْوُضُوءُ فِی کُلِّ غُسْلٍ مَا خَلَا غُسْلَ الْجَنَابَةِ لِأَنَّ غُسْلَ الْجَنَابَةِ فَرِیضَةٌ تُجْزِیهِ عَنِ الْفَرْضِ الثَّانِی وَ لَا تُجْزِیهِ سَائِرُ الْأَغْسَالِ عَنِ الْوُضُوءِ لِأَنَّ الْغُسْلَ سُنَّةٌ وَ الْوُضُوءَ فَرِیضَةٌ وَ لَا تُجْزِی سُنَّةٌ عَنْ فَرْضٍ وَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَ الْوُضُوءُ فَرِیضَتَانِ فَإِذَا اجْتَمَعَا فَأَکْبَرُهُمَا یُجْزِی عَنْ أَصْغَرِهِمَا وَ إِذَا اغْتَسَلْتَ لِغَیْرِ جَنَابَةٍ فَابْدَأْ بِالْوُضُوءِ ثُمَّ اغْتَسِلْ وَ لَا یُجْزِیکَ الْغُسْلُ عَنِ الْوُضُوءِ فَإِنِ اغْتَسَلْتَ وَ نَسِیتَ الْوُضُوءَ فَتَوَضَّأْ وَ أَعِدِ الصَّلَاةَ(6).

بیان

نقل الصدوق هذه العبارة بعینها فی الفقیه (7) و أکثر ما یذکره هو

ص: 27


1- 1. الخصال ج 2 ص 151.
2- 2. المقنع ص 13 ط الإسلامیة.
3- 3. أمالی الصدوق ص 384.
4- 4. الهدایة ص 19.
5- 5. تحف العقول ص 95.
6- 6. فقه الرضا ص 3 و 4.
7- 7. الفقیه ج 1 ص 46.

و پدرش بدون سند ذکر کرده­اند برگرفته از این کتاب است.

علمای ما بر این نظر اتفاق دارند که غسل جنابت شخص را از وضو گرفتن بی نیاز می­کند ولی در مورد سایر غسل­ها اختلاف نظر دارند، نظر مشهور آن است که سایر غسل­ها شخص را از وضو گرفتن بی­نیاز نمی­کنند بلکه برای ادای نماز واجب است که به همراه غسل وضو نیز داشته باشد و فرقی نمی­کند که نماز، واجب باشد یا نافله. و سید مرتضی رحمه الله گفته است: همراه غسل –چه واجب چه مستحبّ- وضو گرفتن واجب نیست؛ ابن جنید و بسیاری از فقهای پس از او نیز این نظر را بر گزیده­اند، و احادیث و روایات بسیاری بر این نظر دلالت می­کنند .

بیشتر فقهایی که به وجوب وضو همراه غسل اعتقاد دارند شخص را بین تقدیم وضو بر غسل یا تأخیر آن مخیّر گردانده­اند هر چند فضیلت را به تقدیم داده­اند، از شیخ در الجمل نقل شده است که تقدیم وضو بر غسل را برای زن حائض و زن زائو واجب دانسته است؛ آن را محقّق حلی از راوندی نقل کرده و در هر دو حال نیّت رفع و استباحه را اختیاری دانسته است؛ از ابن ادریس روایت شده که در وضو نیّت استباحه و نه رفع قصد می­شود، و مسأله در نیّت آسان است؛ و احوط تقدیم وضو است و با تأخیر نقض در حدث اصغر پیش می­آید و وضوء بعد از آن است. والله اعلم.

روایت7.

السرائر: فضیل و زراره از امام باقر علیه السلام پرسیدند: آیا غسل نمودن بعد از طلوع فجر در روز جمعه کفایت می­کند؟ امام فرمود: بله.(1)

و از زراره روایت شده که امام باقر علیه السلام فرمود: غسل نمودن بعد از طلوع فجر برای غسل جنابت، غسل روز جمعه وغسل عرفه، غسل قربانی کردن و سر تراشیدن و ذبح و زیارت کفایت می­کند، پس آن­گاه که حقوقی از جانب خداوند بر تو واجب شد تنها یک غسل تو را از همه بی­نیاز می­کند. همچنین یک غسل زن را از انجام غسل­های جنابت، إحرام او ، غسل روز جمعه او و حیض او و روز عید بی­نیاز می­کند.(2)

ص: 28


1- . السرائر: 477
2- . السرائر: 477

و والده بلا سند مأخوذ من هذا الکتاب (1).

و أجمع علماؤنا علی أن غسل الجنابة مجز عن الوضوء و اختلف فی غیره من الأغسال فالمشهور أنه لا یکفی بل یجب معه الوضوء للصلاة سواء کان فرضا أو نفلا و قال المرتضی رحمه الله لا یجب الوضوء مع الغسل سواء کان فرضا أو نفلا هو مختار ابن الجنید و کثیر من المتأخرین و علیه دلت الأخبار الکثیرة.

و أکثر القائلین بالوجوب خیروا بین تقدیم الوضوء علی الغسل و تأخیره عنه مع أفضلیة التقدیم و نقل عن الشیخ فی الجمل القول بوجوب تقدیم الوضوء للحائض و النفساء علی الغسل و نقله المحقق عن الراوندی و تتخیر بین نیة الرفع و الاستباحة فیهما علی الحالین و عن ابن إدریس أنها تنوی نیة الاستباحة لا الرفع فی الوضوء و الأمر فی النیة هین و الأحوط تقدیم الوضوء و مع التأخیر النقض بالحدث الأصغر و الوضوء بعده و الله یعلم.

«7»

السَّرَائِرُ، مِنْ کِتَابِ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَیْلِ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالا: قُلْنَا لَهُ أَ یُجْزِی إِذَا اغْتَسَلْتُ بَعْدَ الْفَجْرِ لِلْجُمُعَةِ قَالَ نَعَمْ (2).

وَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا اغْتَسَلْتَ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أَجْزَأَکَ غُسْلُکَ ذَلِکَ لِلْجَنَابَةِ وَ الْجُمُعَةِ وَ عَرَفَةَ وَ النَّحْرِ وَ الْحَلْقِ وَ الذَّبْحِ وَ الزِّیَارَةِ فَإِذَا اجْتَمَعَتْ عَلَیْکَ لِلَّهِ حُقُوقٌ أَجْزَأَکَ عَنْهَا غُسْلٌ وَاحِدٌ قَالَ زُرَارَةُ قَالَ وَ کَذَلِکَ الْمَرْأَةُ یُجْزِیهَا غُسْلٌ وَاحِدٌ لِجَنَابَتِهَا وَ إِحْرَامِهَا وَ جُمُعَتِهَا وَ غُسْلِهَا مِنْ حَیْضِهَا وَ عِیدِهَا(3).

وَ مِنْهُ نَقْلًا مِنْ کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ السِّنْدِیِ

ص: 28


1- 1. بل قد عرفت مرارا أنّه کتاب التکلیف لابن أبی العزاقر الشلمغانی عمله فی حال استقامته رسالة عملیة ترجع إلیه العوام کسائر ما عمل علی طبقه فی ذاک العهد من الرسائل، و الشباهة فیها و فی سیاق ألفاظها لا تدلّ علی أن بعضها اخذ من بعض، کما هو المعهود الیوم بین الرسائل العملیة.
2- 2. السرائر: 477.
3- 3. السرائر: 477.

از امام باقر یا امام موسی کاظم علیهما السلام نظیر این حدیث روایت و به پایان آن چنین افزوده شده است: زراره گفت: هنگام جمع شدن چندین امر با حرمت در یک حرمت، غسلی واحد تو را کفایت می­کند.(1)

همچنین امام باقر علیه السلام فرموده است: اگر زن دچار حیض شود در حالی که جنب است، تنها یک غسل او را کفایت می­کند.(2)

سماعه گوید: از امام باقر علیه السلام درباره مردی پرسیدم که با زن خویش همبستر می­گردد، پس آن زن قبل از انجام غسل جنابت دچار حیض می­شود، امام فرمود: غسل جنابت بر او واجب است.(3)

توضیح

از احادیثِ روایت شده تداخل مطلق غسل­ها برداشت می­شود آن­گونه که بسیاری از محقّقان نیز چنین برگزیده­اند، و گروهی نیز این امر (تداخل غسل­ها) را مطلقاً نفی کرده­اند و عدّه­ای از آنان به تفصیل در این باره سخن گفته­اند. خلاصه کلام درباره این موضوع چنین است: اگر بر شخص مکلّف دو غسل یا بیشتر به صورت همزمان جمع گردد ممکن است همه آن غسل­ها واجب، همه آن­ها مستحبّ و یا بعضی واجب و بعضی دیگر مستحبّ باشند، اگر همه غسل­ها واجب باشند و شخص هنگام غسل در نیّت خویش قصد به جا آوردن همه غسل­ها را داشته باشد، ظاهرا یک غسل او را از انجام غسل­های دیگر کفایت می­کند؛ همچنین اگر هیچ یک از غسل­ها را نیز قصد نکند یک غسل او را کفایت می­کند اگر آنچه در صحت نیت معتبر است یعنی قصد قربت و غیر آن، محقق شده باشد، البته اگر علاوه بر قصد قربت چیز دیگری را در نیت شرط بدانیم؛ و اگر شخص یکی از غسل­ها را به صورت مشخص در نظر داشته باشد و آن، غسل جنابت باشد، نظر مشهور در بین فقها این است که او را از سایر غسل­ها کفایت می­کند، بلکه گفته شده که بر این امر اتّفاق نظر وجود دارد؛ امّا اگر قصد غسل جنابت نداشته باشد در این باره دو نظر روایت شده است و نظر قوی­تر آن است که مانند حالت نخست، یک غسل او را کفایت می­کند؛ و از ظاهر سخن کسانی که به عدم تداخل غسل­ها اعتقاد دارند، عدم کفایت مطلق برداشت می­شود، و اگر همه غسل­ها مستحبّ باشند نیز تداخل می کنند چه همه اسباب را قصد کرده باشد یا نکرده باشد.

علاّمه رحمه الله گفته است: اگر شخص هنگام انجام یک غسل همه غسل­ها را نیّت کند، نظر صحیح آن است که آن غسل وی را از انجام سایر غسل­ها کفایت می­کند، و احوَط نیز همین است .

و اگر بعضی از غسل­ها واجب و بعضی دیگر مستحبّ باشند، اگر همه غسل­ها را نیّت کند یک غسل او را کفایت می­کند و اگر یکی از غسل­های واجب مانند غسل جنابت را قصد کند باز او را از انجام غسل­های دیگر کفایت می­کند. آن­گونه که شیخ در کتاب­های الخلاف

ص: 29


1-
2- . السرائر 1: 477
3- . السرائر 1: 477

عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام: مِثْلَهُ وَ زَادَ فِی آخِرِهِ وَ قَالَ زُرَارَةُ حُرَمٌ اجْتَمَعَتْ فِی حُرْمَةٍ یُجْزِیکَ عَنْهَا غُسْلٌ وَاحِدٌ(1).

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا حَاضَتِ الْمَرْأَةُ وَ هِیَ جُنُبٌ أَجْزَأَهَا غُسْلٌ وَاحِدٌ(2).

وَ مِنْهُ مِنَ الْکِتَابِ الْمَذْکُورِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُجَامِعُ الْمَرْأَةَ فَتَحِیضُ قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنَ الْجَنَابَةِ قَالَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ عَلَیْهَا وَاجِبٌ (3).

بیان

یستفاد من تلک الأخبار تداخل الأغسال مطلقا کما هو مختار کثیر من المحققین و نفاه جماعة مطلقا و قال بعضهم بالتفصیل.

و جملة القول فیه أنه إذا اجتمع علی المکلف غسلان فصاعدا فإما أن یکون الکل واجبا أو یکون الکل مستحبا أو بعضها واجبا و بعضها مستحبا فإن کان الکل واجبا فإن قصد الجمیع فی النیة فالظاهر إجزاؤه عن الجمیع و إن لم یقصد تعیینا أصلا فالظاهر أیضا إجزاؤه عن الجمیع إن تحقق ما یعتبر فی صحة النیة من القربة و غیرها إن قلنا باعتبار أمر زائد علی القربة و إن قصد حدثا معینا فإن کان الجنابة فالمشهور بین الأصحاب إجزاؤه عن غیره بل قیل إنه متفق علیه و إن کان غیرها ففیه قولان و الأقوی أنه کالأول و ظاهر القول بعدم التداخل عدم الإجزاء مطلقا و لو کان کلها مستحبا فالظاهر التداخل أیضا سواء قصد الأسباب بأسرها أم لا.

و قال العلامة رحمه الله لو نوی بالواحد الجمیع فالوجه الإجزاء و الأحوط ذلک.

و لو کان بعضها واجبا و بعضها مستحبا فإن نوی الجمیع فالظاهر الإجزاء و إن نوی الواجب کالجنابة فالظاهر أیضا الإجزاء کما اختاره الشیخ فی الخلاف

ص: 29


1- 1. السرائر ص 477.
2- 2. السرائر ص 477.
3- 3. السرائر ص 477.

و المبسوط این نظر را برگزیده است، هرچند علاّمه آن را منع کرده و محقق مشکلش پنداشته است، و اگر یکی از غسل­های مستحبّ مانند غسل جمعه را نیّت کند نه یکی از غسل­های واجب مانند غسل جنابت، این نظر که او را از سایر غسل­ها کفایت می­کند بعید نیست آن­گونه که بعضی از احادیث نیز بر این نکته دلالت می­کنند، ولی احوَط آن است که شخص همه غسل­ها را قصد کند.

تقریب: الکراجکیّ رحِمهُ الله در کتاب کنز الفوائد گوید: شیخ مفید در کتاب الأشراف ذکر کرده است: شخصی که بیست غسل فرض (واجب) و سنّت و مستحبّ بر او جمع شده باشد، انجام یک غسل او را از انجام سایر غسل­ها بی­نیاز می­کند، مانند مردی که دچار احتلام شده و با انزال منی جنب شده است، و همزمان با همسر خویش مباشرت کرده و میّتی را غسل داده است، و میّت دیگری را بعد از سرد شدن و قبل از غسل داده شدن لمس کرده است، همچنین به منظور زیارت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و زیارت قبور ائمّه علیهم السلام وارد مدینه شده وصبح روز عید را درک کرده است. از قضا آن روز روز جمعه بوده و قصد قضای غسل روز عرفه نموده است، وقصد ادای نماز حاجت دارد و می­خواهد نماز کسوف را به جا آوَرَد و باید در همان روز با داشتن غسل دو رکعت نماز را نیز به جا آورد، و می­خواهد آن­گونه که از پیامبر صلّی الله علیه و آله روایت شده از گناه کبیره­ای توبه کند، همچنین قصد نماز استخاره می­کند و در نماز استسقاء حاضر می­شود و به شخص به دار آویخته شده­ای نگاه می­کند و وزغی را به قتل رسانده و قصد انجام مباهله نموده است و آبی که اغلب آن نجس است بر روی او ریخته شده است، پایان نقل قول.

می گویم

به شمار آوردن غسل اخیر در میان غسل­های دیگر قابل مناقشه است، و استحباب قضای غسل روز عرفه از این کلام شیخ مفید برداشت می­شود، حال آنکه ما به مستندی در این زمینه دست نیافتیم .

روایت8.

تفسیر علی بن ابراهیم: از امام صادق علیه السلام روایت شده که در وصف لقمان علیه السلام فرمود: هیچ کسی از مردم او را در حال بول کردن، قضای حاجت وغسل نمودن مشاهده نکرد و این به خاطر شدّتِ در پوشش ماندن، ژرفای نگاه و حذر و محافظت وی در اموراتش بود.(1)

روایت9.

عیون أخبار الرضا، علل الشریع: امام موسی کاظم علیه السلام فرموده است:

ص: 30


1- . تفسیر علی بن ابراهیم: 506

و المبسوط و إن منعه العلامة و استشکله المحقق و لو نوی المندوب کالجمعة دون الواجب کالجنابة فلا یبعد أیضا الإجزاء کما یدل علیه بعض الأخبار و الأحوط قصد الجمیع.

تقریب قال الکراجکی رحمه الله فی کنز الفوائد ذکر شیخنا المفید فی کتاب الأشراف رجل اجتمع علیه عشرون غسلا فرض و سنة و مستحب أجزأه عن جمیعها غسل واحد هذا رجل احتلم و أجنب نفسه بإنزال الماء و جامع فی الفرج و غسل میتا و مس آخر بعد برده بالموت قبل تغسیله و دخل المدینة لزیارة رسول الله صلی الله علیه و آله و أراد زیارة الأئمة علیهم السلام هناک و أدرک فجر یوم العید و کان یوم جمعة و أراد قضاء غسل یوم عرفة و عزم علی صلاة الحاجة و أراد أن یقضی صلاة الکسوف و کان علیه فی یومه بعینه صلاة رکعتین بغسل و أراد التوبة من کبیرة علی ما جاء عن النبی صلی الله علیه و آله و أراد صلاة الاستخارة و حضرت صلاة الاستسقاء و نظر إلی مصلوب و قتل وزغة و قصد إلی المباهلة و أهرق علیه ماء غالب النجاسة انتهی.

أقول

فی عد الأخیر فی الأغسال تمحل و یظهر منه استحباب قضاء غسل عرفة و لم نقف له علی مستند.

«8»

تَفْسِیرُ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: فِی وَصْفِ لُقْمَانَ علیه السلام لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ عَلَی بَوْلٍ وَ لَا غَائِطٍ وَ لَا اغْتِسَالٍ لِشِدَّةِ تَسَتُّرِهِ وَ عُمُوقِ نَظَرِهِ وَ تَحَفُّظِهِ فِی أَمْرِهِ (1).

«9»

الْعُیُونُ (2)، وَ الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْیَقْطِینِیِّ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ:

ص: 30


1- 1. تفسیر علیّ بن إبراهیم ص 506.
2- 2. عیون الأخبار ج 2 ص 82.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله نزد عایشه رفت در حالی که عایشه قمقمه اش (ظرفی مسی برای گرم کردن آب) را جلوی آفتاب نهاده بود، پس فرمود: ای حمیراء این چیست؟ عایشه گفت: سر و بدنم را با آن می­شویم (غسل می­دهم)، پیامبر فرمود: این کار را تکرار نکن چرا که انسان را دچار پیسی می­کند.(1)

المقنع: نظیر این حدیث به صورت مرسل روایت شده است.(2)

توضیح

شیخ صدوق رحمه الله در تاب العیون گوید: جایز است قائل این حدیث امام رضا علیه السلام یا امام موسی کاظم علیه السلام باشد، چرا که ابراهیم بن عبد حمید آن دو بزرگوار را درک نموده است، و این حدیث از مراسل است.

سپس آگاه باش که ممکن است منظور از (غسل الرأس و الجسد)، غسل شرعی یا معنای ظاهری آن یعنی شستن باشد، و بر حسب هر دو تقدیر کراهت غسل نمودن یا شستشو با آب گرم شده در مقابل خورشید، از برخی وجوه قابل فهم و برداشت است، این فرموده پیامبر صلّی الله علیه و آله: (لا تعودی) یا از ریشه (عَود: بازگشتن) است یا به معنی (تعوّد: عادت کردن)، ولی احتمال نخست صحیح­تر به نظر می­رسد؛ امّا برای این سخن شیخ صدوق که این حدیث از مراسیل است معنایی متّصور نیستم جز اینکه منظور او چنین باشد که امام علیه السلام آن را مرسل آورده است، و این سخن از کسی چون او بعید است؛ در ابواب وضو در روایتی دیگر، کراهت غسل با آب گرم شده در مقابل خورشید نقل شد.(3)

روایت10.

فلاح السائل: شیخ صدوق در کتاب مدینه العلم گفته است: روایت شده که انجام غسل در روز تو را انجام آن در شب بی نیاز می­کند و عکس این امر نیز صادق است.

ص: 31


1- . عیون أخبار الرضا 2: 82، علل الشرایع1: 266
2- . المقنع: 8
3- . به جلد 80: 335 مراجعه کن.

دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی عَائِشَةَ وَ قَدْ وَضَعَتْ قُمْقُمَتَهَا فِی الشَّمْسِ فَقَالَ یَا حُمَیْرَاءُ مَا هَذَا قَالَتْ أَغْسِلُ رَأْسِی وَ جَسَدِی قَالَ لَا تَعُودِی فَإِنَّهُ یُورِثُ الْبَرَصَ (1).

المقنع، مرسلا: مثله (2)

بیان

قال الصدوق رحمه الله فی العیون أبو الحسن صاحب هذا الحدیث یجوز أن یکون الرضا علیه السلام و یجوز أن یکون موسی علیه السلام لأن إبراهیم بن عبد الحمید قد لقیهما جمیعا و هذا الحدیث من المراسیل انتهی.

ثم اعلم أنه یحتمل أن یکون مرادها من غسل الرأس و الجسد الغسل الشرعی أو معناه الظاهر و علی التقدیرین یفهم منه کراهة الغسل بالماء المسخن بالشمس علی بعض الوجوه و قوله صلی الله علیه و آله لا تعودی إما من العود أو بمعنی التعود بمعنی العادة و الأول أظهر و أما قول الصدوق رحمه الله إن الخبر من المراسیل (3) فلا أعرف له معنی إلا أن یرید أن الإمام علیه السلام أرسله و هو من مثله بعید و قد مضی فی أبواب الوضوء(4)

کراهة الاغتسال بالماء المسخن بالشمس فی روایة أخری.

«10»

فَلَاحُ السَّائِلِ، نَقْلًا مِنْ کِتَابِ مَدِینَةِ الْعِلْمِ لِلصَّدُوقِ قَالَ رُوِیَ: أَنَّ غُسْلَ یَوْمِکَ یُجْزِیکَ لِلَیْلَتِکَ وَ غُسْلَ لَیْلَتِکَ یُجْزِیکَ لِیَوْمِکَ.

ص: 31


1- 1. علل الشرائع ج 1 ص 266.
2- 2. المقنع ص 8 ط الإسلامیة.
3- 3. إبراهیم بن عبد الحمید الکوفیّ، عنونه البرقی فی رجاله فیمن أدرک الرضا علیه السلام من أصحاب الصادق، فقال أدرکه و لم یسمع منه فیما أعلم، و هکذا ذکره الشیخ فی رجاله و قال:« أدرک الرضا علیه السلام و لم یسمع منه علی قول سعد بن عبد اللّه» و الظاهر أن صاحب الحدیث هو الکاظم علیه السلام؛ و انما یحتمل ارساله إذا کان المراد به الرضا علیه السّلام خصوصا و الصدوق یروی الحدیث من طریق سعد بن عبد اللّه الذی نقل عنه أن إبراهیم هذا لم یسمع عن الرضا علیه السلام .
4- 4. راجع ج 80 ص 335.

توضیح

ذکر کفایت کردن غسل روز برای شب و برعکس فی الجمله، استحباب انجام دوباره بعضی غسل­ها بعد از خواب یا سایر أحداث، پوشیدن لباس­هایی که پوشیدن آن­ها در احرام جایز نیست یا پایان یافتن شب و روز را نفی نمی­کند آن­گونه که برخی احادیث نیز به این نکته اشاره دارند.

روایت11.

الهدایه: وضو گرفتن بعد از همه غسل­ها غیر از غسل جنابت واجب است، چرا که همه غسل­ها سنت هستند غیر از غسل جنابت که فریضه است، وغسل حیض مانند غسل جنابت است(1)،

پس آن­گاه که دو فریضه با هم جمع شوند انجام بزرگ ترین (مهم ترین) آن­ها شخص را از انجام کوچک­ترین (کم اهمیت­ترین) آن­ها بی­نیاز می­کند، و هر کسی که اقدام به انجام غسلی غیر از غسل جنابت می­کند باید در ابتدا وضو بگیرد سپس غسل نماید، و غسل نمودن او را از وضو گرفتن بی­نیاز نمی­کند چرا که غسل سنت است و وضو فریضه، و انجام سنّت شخص را از انجام واجب بی­نیاز نمی­کند.(2)

توضیح

ممکن است مقصود از کفایت کردن انجام فریضه بزرگ­تر به جای فریضه کوچک­تر این باشد که خداوند متعال هر دو فریضه را در یک موضع واحد در قرآن و در مقابل هم ذکر کرده باشد، پس آشکار است که وضو در غیر از موضع غسل می­باشد، وآشکارتر اینکه این نکته از جمله خطابه­هایی می­باشد که از آن برای قانع و محکوم کردن مخالفان یا بیان علل واقعی که از آن­ آگاه بودند استفاده شده است .

ص: 32


1- . به شرح این مطلب که در صفحه 9 و10 گذشت مراجعه کن.
2- . الهدایه: 19
بیان

الإجزاء فی الفضل فی الجملة لا ینافی استحباب إعادة بعض الأغسال بعد النوم أو سائر الأحداث أو لبس ما لا یجوز لبسه فی الإحرام أو انقضاء الیوم أو اللیل کما یومی إلیه بعض الأخبار.

«11»

الْهِدَایَةُ،: کُلُّ غُسْلٍ فِیهِ وُضُوءٌ إِلَّا غُسْلَ الْجَنَابَةِ لِأَنَّ کُلَّ غُسْلٍ سُنَّةٌ إِلَّا غُسْلَ الْجَنَابَةِ فَإِنَّهُ فَرِیضَةٌ وَ غُسْلُ الْحَیْضِ فَرِیضَةٌ مِثْلُ غُسْلِ الْجَنَابَةِ(1) فَإِذَا اجْتَمَعَ فَرْضَانِ فَأَکْبَرُهُمَا یُجْزِی عَنْ أَصْغَرِهِمَا وَ مَنِ اغْتَسَلَ لِغَیْرِ جَنَابَةٍ فَلْیَبْدَأْ بِالْوُضُوءِ ثُمَّ یَغْتَسِلُ وَ لَا یُجْزِیهِ الْغُسْلُ عَنِ الْوُضُوءِ لِأَنَّ الْغُسْلَ سُنَّةٌ وَ الْوُضُوءَ فَرِیضَةٌ وَ لَا یُجْزِی سُنَّةٌ عَنْ فَرْضٍ (2).

بیان

یحتمل أن یکون المراد بإجزاء الأکبر عن الأصغر أنه تعالی ذکرهما فی القرآن فی موضع واحد متقابلین فالظاهر کون الوضوء فی غیر موضع الغسل و الأظهر أنه من الخطابیات لإلزام المخالفین أو بیان لما علموا من العلل الواقعیة.

ص: 32


1- 1. راجع شرح ذلک ذیل ص 9 و 10 فیما سبق.
2- 2. الهدایة ص 19.

باب سوم : وجوب غسل جنابت و علل و کیفیت انجام آن و احکام جُنب

آیات

- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَ أَنْتُمْ سُکَارَی حَتَّی تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَ لَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُوا.(1)

{ای کسانی که ایمان آورده­اید در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا زمانی که بدانید چه می­گویید و [نیز] در حال جنابت [وارد نماز نشوید] مگر اینکه راهگذر باشید تا غسل کنید.}

- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا.(2)

{ای کسانی که ایمان آورده­اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دست­هایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهای خودتان را تا برآمدگی پیشین [هر دو پا] مسح کنید و اگر جُنب هستید خود را پاک کنید [= غسل نمایید]}.

تفسیر

نهی کردن از نزدیک شدن به چیزی، مبالغه در نهی کردن و دوری جستن از آن چیز را در خود پنهان دارد، آن­گونه که خداوند سبحان فرموده است: «و لا تقربوا مال الیتیم»(3)

{و به مال یتیم جز به نحوی [هر چه نیکو­تر] نزدیک نشوید.} «و لا تقربوا الزّنا»(4)

به زنا نزدیک نشوید.} مفسّران در تفسیر آیه تخست به چند صورت اختلاف نظر دارند: نخست: مقصود از (الصلاة) مواضعی است که در آن­ها نماز ادا می­شود، یعنی مساجد، آن­گونه که از امامان ما علیهم السلام نیز روایت شده است، پس این آیه یا از قبیل تسمیه محلّ به اسم حالّ (کسی یا چیزی که در محلّ ساکن است) می­باشد، که در این صورت مجاز است و در

ص: 33


1- . نساء / 43
2- . مائده / 6
3- . انعام / 152
4- .اسراء / 32

باب 3 وجوب غسل الجنابة و علله و کیفیته و أحکام الجنب

الآیات

النساء: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُوا(1)

المائدة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا(2)

تفسیر

فی النهی عن الشی ء بالنهی عن القرب منه مبالغة فی الاحتراز عنه کما قال سبحانه وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ (3) و لا تَقْرَبُوا الزِّنی (4) و اختلف المفسرون فی تأویل الآیة علی وجوه الأول أن المراد بالصلاة مواضعها أعنی المساجد کما روی عن أئمتنا علیهم السلام (5) فهو إما من قبیل تسمیة المحل باسم الحال فإنه مجاز شائع فی

ص: 33


1- 1. النساء: 43.
2- 2. المائدة: 6.
3- 3. الأنعام: 152.
4- 4. أسری: 32.
5- 5. المروی عن أئمتنا علیهم السلام الاستناد الی قوله تعالی؛« وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُوا» کما ستعرف عن الروایات؛ و لیس فیها أن الصلاة هنا أطلق و أرید بها مواضعها اطلاقا للحال علی المحل. و أمّا وجه استدلالهم علیهم السلام فهو مبنی علی قراءة کتاب اللّه بکل وجه احتمله،. لما صح عنه علیه الصلاة و السلام« نزل القرآن علی سبعة أحرف فاقرءوا ما تیسر منه» و من الحروف المحتملة فی الآیة قراءة الصلاة بضم الصاد و اللام أو بضم الصاد و فتح اللام مفردا أو جمعا و مطلع ذلک قوله تعالی فی سورة الحجّ: 40« لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً»، فان المقطوع فیها أن المراد بالصلاة مواضع الصلاة حقیقة أو مجازا علی الخلاف فیه. و لا یذهب علیک أن هذا الحرف لا یناقض الحرف المشهور عند العامّة، بل کل الحروف السبعة کذلک لا ینقض بعضها بعضا، الا أن بعضها مستور و بعضها مشهور، فالاحکام المذکورة للصلاة فی هذه الآیة ثابتة للصلاة بکلا الحرفین: الصلاة بمعنی الماهیة المجعولة عبادة، و المصلی الذی تقام فیها تلک العبادة و هی المساجد، و لذلک جی ء فی الاستثناء بلفظ یوافق کلا المعنیین، و لو قال بدل قوله« إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ»:« الا مسافرین» لم یوافق الصلاة بمعنی المساجد: کما هو ظاهر. و سیجی ء تتمة البحث فی باب التیمم عند تعرض المؤلّف لذیل الآیة الشریفة ان شاء اللّه تعالی.

کلام بلیغان شایع می­باشد، یا از قبیل حذف مضاف یعنی: (مواضع الصلاة) است، و الله اعلم. پس معنای آیه چنین است: در دو حالت به مساجد نزدیک نشوید: یکی از آن دو حالت، مستی است چرا که اغلب افراد برای به جا آوردن نماز به مسجد می­روند. و نماز مشتمل بر اذکار و اقوالی است که مستی مانع از ادای صحیح آن­ها می­شود؛ حال دوم جنابت است، ولی یک مورد استثناء در این حالت وجود دارد و آن هنگامی است که راهگذر باشید یعنی: بر مسجد عبور کنید و از آن بگذرید، و (العبور) یعنی (الاجتیاز): گذشتن و عبور کردن، (السبیل) یعنی (الطریق): راه.

دوّم: تفسیری که برخی از مفسران از ابن عباس و سعید بن جبیر نقل کرده­اند و چه بسا برخی از مفسّران آن را از امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده­اند، والله اعلم که معنای آیه چنین باشد: در دو حالت نماز نگزارید: حالت مستی و حالت جنابت، ولی در حالت جنابت یک استثناء وجود دارد و آن هنگامی است که راهگذر باشید یعنی در حال سفر باشید و به آب دسترسی نداشته باشید، کما اینکه حال بیشتر مسافران چنین است، چه در چنین حالتی اجازه دارید نماز را با تیمّمی به جا آورید که جنابت با آن رفع نمی­شود و فقط ورود به نماز را مباح می­سازد.

ص: 34

کلام البلغاء أو علی حذف مضاف أی مواضع الصلاة و المعنی و الله أعلم لا تقربوا المساجد فی حالتین إحداهما حالة السکر فإن الأغلب أن الذی یأتی المسجد إنما یأتیه للصلاة و هی مشتملة علی أذکار و أقوال یمنع السکر من الإتیان بها علی وجهها و الحالة الثانیة حالة الجنابة و استثنی من هذه الحالة ما إذا کنتم عابری سبیل أی مارین فی المسجد و مجتازین فیه و العبور الاجتیاز و السبیل الطریق.

الثانی ما نقله بعض المفسرین عن ابن عباس و سعید بن جبیر و ربما رواه بعضهم عن أمیر المؤمنین علیه السلام و هو أن المراد و الله أعلم لا تصلوا فی حالین حال السکر و حالة الجنابة و استثنی من حال الجنابة ما إذا کنتم عابری سبیل أی مسافرین غیر واجدین الماء کما هو الغالب من حال المسافرین فیجوز لکم حینئذ الصلاة بالتیمم الذی لا یرتفع به الحدث و إنما یباح به الدخول فی الصلاة.

ص: 34

شیخ بهایی- قدس الله روحه- گفته است: اصحاب ما- رضی الله عنهم – تفسیر نخست را پسندیده­اند، چرا که از امامان معصوم- علیهم السلام- روایت شده است، امّا روایت تفسیر دوّم از امیر مؤمنان علیه السلام نزد ما ثابت نشده است، و همچنین تفسیری است که از شائبه تکرار در امان نیست، چرا که خداوند سبحان حکم جُنبی که به آب دست نمی­یابد را در آخر آیه بیان کرده است آن گاه که می­فرماید:

ص: 35

قال الشیخ البهائی قدس الله روحه عمل أصحابنا رضی الله عنهم علی التفسیر الأول فإنه هو المروی عن أصحاب العصمة صلوات الله علیهم و أما روایة التفسیر الثانی عن أمیر المؤمنین علیه السلام فلم تثبت عندنا و أیضا فهو غیر سالم من شائبة التکرار فإنه سبحانه بین حکم الجنب العادم للماء فی آخر الآیة(1) حیث قال

ص: 35


1- 1. بل لا تکرار فی الحکم و لا شائبته، فان من المسلم أن التیمم لا یرفع الجنابة بل یبیح الصلاة فقط مع بقاء الجنابة، و انما تعرض لذلک فی صدر الآیة مبادرة الی دفع ما قد یتوهم أن الجنابة کالحیض قذارة باطنیة لا یجوز معها الصلاة بوجه، الا بعد رفعها، و لا یرتفع الا بالغسل، کما توهمه عمر بن الخطّاب علی ما روی فی الصحیحین أن رجلا أتی عمر فقال: أجنبت فلم أجد الماء، فقال: لا تصل؛ فقال عمار: أ ما تذکر یا أمیر المؤمنین اذ أنا و أنت فی سریة فأجنبنا فلم نجد الماء فأما أنت فلم تصل و أمّا أنا فتمعکت فی التراب فصلیت، فقال النبیّ صلّی اللّه علیه و آله: انما کان یکفیک أن تضرب بیدیک ثمّ تنفخ فیهما ثمّ تمسح بهما وجهک و کفیک؟ فقال عمر: اتق اللّه یا عمار، فقال ان شئت لم أحدث به. فصدر الآیة یفید أن الجنب لا یقرب الصلاة حتّی یغتسل و یطهر نفسه عن الجنابة، لکنه إذا کان عابر سبیل علی جناح السفر، یجوز له الصلاة مع الجنابة. و ذیل الآیة یدرجه فی سائر من حکمه التیمم و یکلفه أن یتیمم ثمّ یصلی، و یبین لهم مجتمعا کیفیة التیمم و لذلک أخر». فالحکم لما کان ذا شطرین: جواز الصلاة مع الجنابة، و لزوم التیمم عند قیامه الی الصلاة؛ عنونه مرة بعنوان الجنب فی صدر الکلام و حکم علیه بالحکم الأول؛ ثم عنونه فی ذیل الکلام بعنوان ملامس النساء، و حکم علیه بالحکم الثانی، فلا تکرار فی الحکم. الا أن تکرار العنوان و تجدیده بلفظ آخر، یفید بظاهره تعدّد الموضوع و الفرق بین الجنابة و اللمس، و هو اشکال عام یرد علی الآیة الشریفة بکل الوجوه، حیث لم یقل به أحد من الفقهاء الا الشافعی فانه قال: المراد باللمس مطلق مس النساء و مالک فانه قال فانه المس بشهوة و جعلاه ناقضا للوضوء کالمجی ء من الغائط. و عندی- کما هو الظاهر من الآیة الشریفة و الآیة التی وقعت فی سورة المائدة: 6. الفرق بین الجنابة و الملامسة لغة و عرفا، و أن المراد بالملامسة التقاء الختانین من دون جنابة بانزال المنی، و سنتعرض لبیان ذلک فی باب التیمم عند تعرص المؤلّف قدّس سرّه للاشکال و جوابه، إنشاء اللّه.

«و إن کنتم مرضی أو علی سفر أو جاء أحدٌ مِنکم مِن الغائط أو لامَستُم النساء فلم تجدوا ماء فتیمّموا صعیدا طیبّاً» {و اگر بیمارید یا در سفر به سر می­برید یا یکی از شما از قضای حاجت آمد یا با زنان آمیزش کرده­اید و آب نیافته­اید پس بر خاکی پاک تیمم کنید}، و این فرموده خداوند متعال: «أو لامستم النساء» کنایه از جماع و همبستری با زنان است، آن­گونه که امامان ما علیهم السلام نیز روایت کرده­ا­ند، و چنان­که شافعی می­گوید منظور لمس کردن به صورت مطلق نیست، همچنین به نظر مالک منظور لمس کردن با شهوت نیز نیست.

سوّم: تفسیری است که یکی از فضلای فنّ زبان عربی از یاران امامیّه ما – رضی الله عنهم- در کتابی که درباره صناعت­های بدیع تألیف نموده ذکر کرده است، به این ترتیب که مقصود از (الصلاة) در فرموده «لا تقربوا الصلاة» همان معنای واقعی آن یعنی نماز است، و مقصود از آن در فرموده «وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ» مواضع نماز گزاردن یعنی مساجد می­باشد؛ و این نوع استفاده از معنای (الصلاة) در بین علمای معانی متأخّر مشهور نیست، بلکه مشهور دو نوع است: نخست: یک لفظی که دارای دو معنی است در نظر گرفته شود سپس به وسیله ضمیری که به آن لفظ باز می­گردد معنای دیگر اتّخاذ شود؛ دوّم: با یکی از دو ضمیری که به لفظ بر می­گردد یکی از معانی و با ضمیر دیگر معنای دوّم در نظر گرفته شود.

شیخ بهایی رحمه الله گفته است: عدم شهرت این برداشت و این شیوه ی استفاده از معنای (الصلاة) در بین متأخرین زیان آور نیست، چرا که صاحب این نظر از جمله بزرگان علمای علم معانی است، و هیچ بحث و جدلی در (معنای) اصطلاح وجود ندارد.

همچنین مفسران بر سر معنای مستی که آیه به آن اشاره کرده است اختلاف نظر دارند، برخی از آنان گفته­اند:

ص: 36

جل شأنه وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فإن قوله سبحانه أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ کنایة عن الجماع کما روی عن أئمتنا سلام الله علیهم و لیس المراد به مطلق اللمس کما یقوله الشافعی و لا الذی بشهوة کما یقوله مالک.

الثالث ما ذکره بعض فضلاء فن العربیة من أصحابنا الإمامیة رضی الله عنهم فی کتاب ألفه فی الصناعات البدیعیة و هو أن تکون الصلاة فی قوله لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ علی معناه الحقیقی و یراد بها عند قوله تعالی وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ مواضعها أعنی المساجد و هذا النوع من الاستخدام غیر مشهور بین المتأخرین من علماء المعانی و إنما المشهور منه نوعان الأول أن یراد بلفظ له معنیان أحدهما ثم یراد بالضمیر الراجع إلیه معناه الآخر و الثانی أن یراد بأحد الضمیرین الراجعین إلی لفظ أحد معنییه و بالآخر المعنی الآخر.

قال الشیخ البهائی رحمه الله عدم اشتهار هذا النوع بین المتأخرین غیر ضار فإن صاحب هذا الکلام من أعلام علماء المعانی و لا مشاحة فی الاصطلاح (1).

ثم إن المفسرین اختلفوا فی السکر الذی اشتمل علیه الآیة فقال بعضهم:

ص: 36


1- 1. لکنه قد ذهب علی هذا القائل أن فی الاستخدام نوع الغاز و تعمیة لا یعرفه الا الخواص من البیانیین، و هو ینافی توجه الخطاب الی عموم المؤمنین فی حکم تکلیفی عملی، فکیف بهذا النوع من الاستخدام الذی لم یذکر فیه اللفظ ثانیا و لا ضمیره، فهو الغاز فی الغاز و تعمیة فی تعمیة. علی أن صدر الآیة تتضمن حکم الصلاة نفسها و هو قوله تعالی« لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری» و هکذا ذیل الآیة« وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ» الخ کما فی آیة المائدة: 6. بعینه فکیف یتضمن ما بینهما حکم مواضع الصلاة، من دون ذکر لها، و لا ضرورة تلجئ الی ذلک.

مقصود، مستی خواب و چرت است، چرا که چرت زننده به آنچه می­گوید آگاه نیست، و از قوم عرب نیز شنیده شده که از اصطلاح (سکر السنة: مستیِ چرت) استفاده می­کنند، و چنین پیداست که این تفسیر جایز است، ولی بیشتر مفسران بر این باورند که مقصود، مستی ناشی از خوردن شراب است، آن­گونه که نقل شده است: عبدالرحمن بن عوف قبل از نزول آیه تحریم شراب، طعام و شرابی برای عدّه­ای از صحابه فراهم کرد، هنگامی که مست شدند وقت نماز مغرب فرا رسید، پس یکی از میان خود را پیش راندند تا نماز را برای­شان امامت کند و او چنین خواند: «أعبد ما تعبدون* و لا أنتم عابدون ما أعبد)» {آنچه را شما می­پرستید می­پرستم، و شما نیز آنچه من می­پرستم را نپرستید} پس آیه در تحریم شراب نازل شد، بنابراین در اوقات نماز شراب نمی­نوشیدند، و هنگامی که نماز عشاء را به جا می­آوردند شراب می نوشیدند و تا فرا رسیدن صبح، مستیِ آنان بر طرف می­شد. (واو) در این فرموده خداوند متعال: «وأنتم سکاری» حالیّه است، و جمله نیز حالیّه و صاحب حال، فاعل فعل (تقربوا) یعنی ضمیر بارز (واو) می­باشد. و مقصود، نهی آنان از مست بودن به هنگام مشغول شدن به نماز است، به این ترتیب که در زمان منتهی به وقت نماز شراب ننوشند که مست گردند، و روی سخن این آیه با مؤمنان در حال مستی نیست، چرا که انسان مست شایستگی و آمادگی پذیرش این خطابه را ندارد؛ و ممکن است (حتّی) در فرموده: «حتّی تعلموا» تعلیلیّه باشد مانند این عبارت: (أسلمتُ حتّی أدخُل الجنّة: اسلام آوردم تا به علت آن وارد بهشت شدم)، همچنین ممکن است به معنای (إلی أن) باشد مانند این عبارت: (أسیرُ حتی تغیب الشمس: پیاده روی می­کنم تا اینکه خورشید غروب کند. امّا (حتّی) در این فرموده خدواند متعال: «حتّی تغتسلوا» فقط به معنای (إلی أن: تا اینکه) می­باشد.

و گفته شده که این آیه بر باطل بودن نماز انسان مست دلالت می­کند، چرا که نهی کردن در عبادت، فساد و باطل بودن آن را اقتضا می­کند؛ همچنین ممکن است منع ورود انسان مست به داخل مسجد از این آیه استنباط شود. شاید این فرموده خداوند متعال: «تعلموا ما تقولون» به نوعی خبر دادن از این امر باشد که لازم است نماز­گزار به آنچه در نماز می­گوید آگاه باشد و در معانی آیات و ادعیّه و اذکاری که قرائت می­کند و بر زبان می­راند تدبّر و اندیشه کند. (الجنب) کلمه­ای است که مفرد و جمع و مذکر و مؤنث آن یکسان است و معنای لغوی آن (بعید: دور) می­باشد، و در اصطلاح شرعی به معنای شخص بعید از احکام انسان­های پاک و مطهّر است به خاطر فرو رفتن وپنهان شدن آلت مرد در فرج زن یا خارج شدن منی چه در خواب چه در بیداری؛ و منصوب بودن آن به خاطر عطف بر جمله حالیه و استثناء از عامّه احوال مخاطبین است؛ پس معنای آیه بر اساس تفسیر اول که اصحاب و یاران ما برآنند چنین است: در هیچ حالی از احوال هنگامی که جُنب هستید وارد

ص: 37

المراد سکر النعاس فإن الناعس لا یعلم ما یقول و قد سمع من العرب سکر السنة و الظاهر أنه مجاز و قال الأکثرون إن المراد به سکر الخمر کما نقل أن عبد الرحمن بن عوف صنع طعاما و شرابا لجماعة من الصحابة قبل نزول تحریم الخمر فأکلوا و شربوا فلما ثملوا دخل وقت المغرب فقدموا أحدهم لیصلی بهم فقرأ أعبد ما تعبدون- وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ فنزلت الآیة فکانوا لا یشربون الخمر فی أوقات الصلاة فإذا صلوا العشاء شربوا فلا یصبحون إلا و قد ذهب عنهم السکر.

و الواو فی قوله تعالی وَ أَنْتُمْ سُکاری واو الحال و الجملة حالیة من فاعل تقربوا و المراد نهیهم عن أن یکونوا فی وقت الاشتغال بالصلاة سکاری بأن لا یشربوا فی وقت یؤدی إلی تلبسهم بالصلاة حال سکرهم و لیس الخطاب متوجها إلیهم حال سکرهم إذ السکران غیر متأهل لهذا الخطاب و حتی فی قوله سبحانه حَتَّی تَعْلَمُوا یحتمل أن یکون تعلیلیة کما فی أسلمت حتی أدخل الجنة و أن تکون بمعنی إلی أن کما فی أسیر حتی تغیب الشمس و أما التی فی قوله جل شأنه حَتَّی تَغْتَسِلُوا فبمعنی إلی أن لا غیر.

و قیل دلت الآیة علی بطلان صلاة السکران لاقتضاء النهی فی العبادة الفساد و یمکن أن یستنبط منها منع السکران من دخول المسجد و لعل فی قوله جل شأنه تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ نوع إشعار بأنه ینبغی للمصلی أن یعلم ما یقوله فی الصلاة و یتدبر فی معانی ما یقرؤه و یأتی به من الأدعیة و الأذکار.

و الجنب یستوی فیه المفرد و الجمع و المذکر و المؤنث و هو لغة بمعنی البعید و شرعا البعید عن أحکام الطاهرین لغیبوبة الحشفة فی الفرج أو لخروج المنی یقظة أو نوما و نصبه علی العطف علی الجملة الحالیة و الاستثناء من عامة أحوال المخاطبین و المعنی علی التفسیر الأول الذی علیه أصحابنا لا تدخلوا

ص: 37

مساجد نشوید مگر زمانی که قصد عبور از یک در و خارج شدن از در دیگر مسجد را داشته باشید؛ و بر اساس تفسیر دوّم: در هیچ حالی از احوال هنگامی که جنب هستید نماز نگزارید مگر در حالتی که مسافر هستید.

امّا جایز شمردن عبور جُنب از مساجد که تفسیر نخست از آیه متضمّن آن است، آن­گونه که ذکر خواهد شد، نزد علمای ما مقیّد به عدم جواز عبور از دو مسجد الحرام و مسجد النبی است، و نزد برخی از مخالفان به این شرط نیز مقیّد نیست، و برخی از آنان مانند ابو حنیفه عبور از هیچ یک از مساجد را جایز نمی­دانند مگر آنکه آب در داخل مسجد وجود داشته باشد. همان­گونه که آیه بر جواز عبور جُنب از مسجد دلالت می­کند به همان ترتیب بر عدم جوازِ توقف در آن نیز دلالت می­کند، و در این امر هیچ اختلاف نظری بین علمای ما وجود ندارد، به جز سلّار که توقف جُنب در مسجد را مکروه دانسته است.

و فخر المحقّقین-قدس الله روحه- عدم جواز توقف جُنب در مسجد را از این آیه استنباط می­کند حتّی با وجود داشتن تیمّمی که نماز گزاردن را برای او مباح می­سازد، چرا که خداوند سبحان وارد شدن جنب به مسجد را فقط با انجام غسل و نه غیر آن منوط دانسته است، بر خلاف نماز گزاردن جنب که خداوند آن را در صورت وجود آب، منوط به غسل و در صورت عدم وجود آب منوط به تیمّم دانسته است، و حمل نمودن توقف در مسجد بر نماز گزاردن قیاس است و ما به آن نظر نداریم.

و چنین پاسخ داده شده که این قیاسِ اولوّیت است، چه که احترام قائل شدن برای مساجد به خاطر آن است که در آن­ها نماز به جا آورده می­شود، پس اگر تیمم دخول در نماز را مباح کند دخول در مسجد به طریق اولی مباح می­گردد. همچنین این فرموده امام علیه السلام: (جعل الله التراب طهوراً کما جعل الماء طهوراً: خداوند آن­گونه که آب را پاک کننده قرار داده خاک را نیز پاک کننده قرار داده است)، چنین اقتضاء می­کند که هر فریضه­ای که انجام آن با غسل مباح می­شود، مانند نماز و غیره، انجامش با تیمّم نیز مباح شود، امّا مجال بحث در مورد آنها وجود دارد .

گفته شده است: ممکن است براساس تفسیر نخست، عدم نیاز غسل جنابت برای ورود به مسجد به وضو و بر اساس تفسیر دوّم عدم نیاز غسل جنابت به وضو برای نماز گزاردن از آیه استنباط شود، در غیر این صورت تحقق قسمتی از غایت، غایت است.

امّا آیه دوم: جایز است جمله شرطیه در این فرموده خداوند متعال: «و إن کنتم جنباً فاطّهّروا» بر جمله شرطیّه:

ص: 38

المساجد و أنتم علی جنابة فی حال من الأحوال إلا حال اجتیازکم فیها من باب إلی باب و علی الثانی لا تصلوا و أنتم علی جنابة فی حال من الأحوال إلا حال کونکم مسافرین.

و ما تضمنته الآیة علی التفسیر الأول من إطلاق جواز اجتیاز الجنب فی المساجد مقید عند علمائنا بما عدا المسجدین کما سیأتی و عند بعض المخالفین غیر مقید بذلک و بعضهم کأبی حنیفة لا یجوز اجتیازه فی شی ء من المساجد أصلا إلا إذا کان الماء فی المسجد.

و کما دلت الآیة علی جواز اجتیاز الجنب فی المسجد فقد دلت علی عدم جواز مکثه فیه و لا خلاف بین علمائنا إلا من سلار فإنه جعل مکث الجنب فی المسجد مکروها.

و قد استنبط فخر المحققین قدس الله روحه من هذه الآیة عدم جواز مکث الجنب فی المسجد إذا تیمم تیمما مبیحا للصلاة لأنه سبحانه علق دخول الجنب إلی المسجد علی الإتیان بالغسل لا غیر بخلاف صلاته فإنه جل شأنه علقها علی الغسل مع وجود الماء و علی التیمم مع عدمه و حمل المکث فی المسجد علی الصلاة قیاس و نحن لا نقول به.

و أجیب بأن هذا قیاس الأولویة فإن احترام المساجد لکونها مواضع الصلاة فإذا أباح التمیم الدخول فیها أباح الدخول فیها بطریق أولی و أیضا قوله علیه السلام جعل الله التراب طهورا کما جعل الماء طهورا یقتضی أن یستباح بالتیمم کل ما یستباح بالغسل من الصلاة و غیرها لکن للبحث فیهما مجال.

قیل و یمکن أن یستنبط من الآیة عدم افتقار غسل الجنابة لدخول المسجد إلی الوضوء علی التفسیر الأول و للصلاة علی الثانی و إلا لکان بعض الغایة غایة.

و أما الآیة الثانیة فالجملة الشرطیة فی قوله سبحانه وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا یجوز أن تکون معطوفة علی جملة الشرط الواقعة فی صدرها و هی قوله

ص: 38

«إذا قُمتُم إلی الصلاة» عطف داده شود که در ابتدای آیه ذکر شده است، پس این جمله شرطیه تحت حُکم قیام برای نماز نیست بلکه خود مستقلّ است، و مقصود چنین است: (یا أیّها الذین آمنوا إن کنتم جنباً فاطّهّروا: ای کسانی که ایمان آورده­اید اگر جُنب هستید خود را پاک کنید)، همچنین جایز است که معطوف بر جمله جواب شرط اوّل یعنی «فاغسلوا وجوهکم» باشد، پس تحت حکم شرط مندرج می­­گردد و تقدیر کلام چنین خواهد شد: (إذا قمتم إلی الصلاة، فإن کنتم محدثین فتوضّؤوا و إن کنتم جنباً فاطّهّروا: چون به نماز برخیزید اگر بی­وضو بودید وضو بگیرید و اگر جنب بودید خود را پاک سازید، یعنی غسل کنید)، امّا بر اساس تفسیر اوّل و بر خلاف تفسیر دوم وجوب غسل جنابت به خودی خود از این آیه استنباط می­شود.

به خاطر تعارض احادیث و روایات نقل شده از طرفین و احتمال صحّت عطف آیه کریمه به هر دو جمله، مشاجره بین علمای ما- قدس الله أرواحهم-بر سر این مسأله به درازا کشیده شده است، پس کسانی که به وجوب خود به خودی غسل جنابت اعتقاد دارند بر تفسیر نخست تکیه می­کنند، همچنین گفته­اند: (واو) در آیه فقط بر عطف دلالت نمی­کند، چرا که جایز است واو استینافیّه (شروع) باشد، و اگر (واو) را واو عطف در نظر بگیریم، وجوب غسل هنگام قیام برای نماز استنباط می­شود نه عدم وجوب در غیر آن.

و کسانی که قائل به وجوب لغیره هستند بر تفسیر دوّم تکیه می­کنند، چرا که ظاهر آیه حُکم به درج شرط دوّم در ذیل شرط اوّل است، آن­گونه که البته شرط سوّم نیز در زیر حُکم آن قرار می­گیرد، در غیر این صورت هماهنگی و تناسقی میان دو جمله متعاطف موجود در آیه کریمه باقی نمی­ماند .

چه بسا گفته می­شود: وجود ادات شرط(إن) و نه (إذا)، عطف جمله (إن کنتم جنباً) بر جمله (إذا قمتم) را غیر ممکن می­سازد، در پاسخ گفته می­شود: ممکن است مقصود از ادات شرط (إن) در مقابل (إذا)، خبر دادن از مبالغه در مسأله نماز و تأکید بر آن باشد، چرا که برای بیان اقامه نماز از ادات (إذا) استفاده شده است که برای دلالت بر وقوع حتمی امور از آن استفاده می­شود، یعنی نماز امری است که وقوع آن حتمی می­باشد و عقل عدمش را جایز نمی­شمارد، و در استفاده از ادات (إن) برای بیان حُکم جنابت که برای بیان تحققِ وقوع و انجام پذیرفتن امور همراه با شکّ و تردید از آن استفاده می­شود، تذکّری وجود دارد در مورد اینکه قرار گرفتن غسل جنابت در کنار قیام برای نماز امری است که وقوع آن مورد شکّ و تردید است.

فایده این اختلاف در نیت غسل برای جنب ظاهر می­شود هنگام خالی بودن ذمه­اش از مشروط به طهارت (مثل نماز)، آیا اگر بخواهد آن را ایقاع کند آن را با نیت وجوب ایقاع کند یا با نیت استحباب؛ با توجه به اتفاق فریقین - تشیع و تسنن - بر شرعیت ایقاع آن و اینکه اگر گمان بر موت قبل از تکلیفِ مشروط به طهارت ببرد با ترک آن عصیان کرده است،

ص: 39

عز و علا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فلا تکون مندرجة تحت القیام إلی الصلاة بل مستقلة برأسها و المراد یا أیها الذین آمنوا إن کنتم جنبا فاطهروا و یجوز أن تکون معطوفة علی جزاء الشرط الأول أعنی فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ فیندرج تحت الشرط و یکون تقدیر الکلام إذا قمتم إلی الصلاة فإن کنتم محدثین فتوضئوا و إن کنتم جنبا فاطهروا و علی الأول یستنبط منها وجوب غسل الجنابة لنفسه بخلاف الثانی.

و قد طال التشاجر بین علمائنا قدس الله أرواحهم فی هذه المسألة لتعارض الأخبار من الجانبین و احتمال الآیة الکریمة کلا من العطفین فالقائلون بوجوبه لنفسه عولوا علی التفسیر الأول و قالوا أیضا کون الواو فی الآیة للعطف غیر متعین لجواز أن تکون للاستئناف و علی تقدیر کونها للعطف علیه فإنما یلزم الوجوب عند القیام إلی الصلاة لا عدم الوجوب فی غیر ذلک الوقت.

و القائلون بوجوبه لغیره عولوا علی التفسیر الثانی لأن الظاهر اندراج الشرط الثانی تحت الأول کما أن الثالث مندرج تحته البتة و إلا لم یتناسق المتعاطفان فی الآیة الکریمة.

و ربما یقال العطف بأن دون إذا یأبی العطف علی جملة إذا قمتم و أجیب بأنه یمکن أن یکون فی العطف بأن دون إذا إشعار بالمبالغة فی أمر الصلاة و التأکید فیها حیث أتی فی القیام بها بکلمة إذا الدالة علی تیقن الوقوع یعنی أنه أمر متیقن الوقوع البتة و لیس مما یجوز العقل عدمه و فی الجنابة بکلمة إن الموضوعة للشک مع تحقق وقوعها و تیقنها تنبیها علی أنها فی جنب القیام إلی الصلاة کأنه أمر مشکوک الوقوع.

و فائدة الخلاف تظهر فی نیة الغسل للجنب عند خلو ذمته من مشروط بالطهارة فهل یوقعها إذا أراد إیقاعها بنیة الوجوب أو الندب مع اتفاق الفریقین ظاهرا علی شرعیة الإیقاع و فی عصیانه بترکه لو ظن الموت قبل التکلیف بمشروط بالطهارة.

ص: 39

ممکن است در اولی مناقشه بشود که واجب بودن آن قبل از وجوب غیر، منافاتی با وجوب بالغیر ندارد اگر علم یا ظن داشته باشد که واجب خواهد شد و می­تواند به صورت وجوب موسّع آن را به جا آورد که با مضیّق شدن واجب، آن نیز مضیق می­شود - محدوده زمانی­اش تنگ می­شود - .

به نظر من این اختلاف فایده چندانی ندارد زیرا مورد فایده دوم خیلی کم پیش می­آید و برای خروج از خلاف، آن - طهارت - را همراه آن - فرض - ایقاع می­کند. اما در مورد اول باید گفت که ائمه علیهم السلام و پیروانشان تأخیر طهارت تا وقت نماز را موجب نمی شدند بلکه بر آن مواظبت می­کردند. و بر سر شرعیت ایقاع آن قبل از وقت، نقل اتفاق شده است. اما نیت، باید گفت وجوب نیة الوجه(اینکه واجب باشد یا مستحب) ثابت نشده است و به فرض این که ثابت شود این در صورتی است که معلوم باشد. پس ایقاع آن به قصد قربت کافی است به ویژه اگر نیت رفع و استباحه برای نماز نیز به آن ملحق گردد. پس معلوم شد که این مشاجرات طولانی فایده­ای ندارد.سپس ظاهر این است که قائلین به وجوب نفسی همچنین بعد از دخول وقت عمل مشروط به طهارت، قائل به وجوب غیری هستند. غافل مشو.

روایات

روایت1.

جنّة الأمان کفعمی: مستحبّ است غسل کننده در طول انجام هر غسل آنچه را که شهید در کتاب نفلیّه خویش ذکر کرده­ بر زبان آورد: «اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی وَ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ أَجْرِ عَلَی لِسَانِی مِدْحَتَکَ وَ الثَّنَاءَ عَلَیْکَ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی طَهُوراً وَ شِفَاءً وَ نُوراً إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ» {خداوندا، قلبم را مطهّر گردان وسینه­ام را گشاده ساز و مدح­گویی و ستایش کردن ذات خود را بر زبانم جاری ساز؛ خدواندا، این غسل را برای من باعث پاکی، شفا، نور و روشنایی قرار داده، به راستی که تو بر هر چیزی توانا هستی.}

و بعد از پایان غسل بگوید: «اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی وَ زَکِّ عَمَلِی وَ تَقَبَّلْ سَعْیِی وَ اجْعَلْ مَا عِنْدَکَ خَیْراً لِی اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ» {خداوندا، قلبم را مطهّر و عملم را پاک و بی­آلایش گردان و تلاشم را بپذیر، و آنچه را نزد خود داری برای من مایه خیر قرار ده؛ خداوندا، مرا در زمره توبه کنندگان و پاکان قرار ده.}

المتهجد: مستحب است غسل کننده هنگام غسل بگوید: «اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی وَ طَهِّرْ لِی قَلْبِی تا آخر دعا»خداوندا، مرا مطهّر گردان و قلبم را برای من پاک و بی­آلایش ساز، تا پایان

دعای اوّل.

توضیح

کلینی با استناد به حدیثی مرسل گفته است: هنگام غسل جنابت می­گویی: «اللهم طهر قلبی تا این عبارت خیرا لی» خداوندا، قلبم را مطهّر گردان و تلاشم را بپذیر و آنچه نزد خود داری را برای من مایه خیر قرار ده(1)؛

و شیخ در الموثّق از عمار السّاباطیّ روایت کرده که امام صادق (ع) فرمود: هنگام انجام غسل جنابت می­گویی: «اللَّهُمَّ طَهِّرْ

ص: 40


1- . الکافی 3: 43

و قد یناقش فی الأول بأنه لا ینافی الوجوب بالغیر کونه واجبا قبل وجوب الغیر إذا علم أو ظن أنه سیصیر واجبا و یمکن الإتیان به وجوبا موسعا یتضیق بتضیق الفرض.

و عندی أن لا جدوی فی هذا الخلاف کثیرا إذ الفائدة الثانیة قلما یتفق موردها و معه یوقعه خروجا من الخلاف.

و أما الأولی فلا ریب فی أن الأئمة و أتباعهم علیهم السلام لم یکونوا یوجبون تأخیر الطاهرة إلی الوقت بل کانوا یواظبون علیها مع نقل الاتفاق علی شرعیة إیقاعها قبل الوقت و أما النیة فلم یثبت وجوب نیة الوجه و علی تقدیره فإنما هو فیما کان معلوما فإیقاعها بنیة القربة کاف لا سیما إذا ضم إلیها نیة الرفع و الاستباحة لصلاة ما فظهر أن تلک المشاجرات الطویلة لا طائل تحتها.

ثم الظاهر أن القائلین بالوجوب النفسی قائلون بالوجوب الغیری أیضا بعد دخول وقت مشروط به فلا تغفل.

الأخبار

«1»

جُنَّةُ الْأَمَانِ لِلْکَفْعَمِیِّ،: یُسْتَحَبُّ أَنْ یَقُولَ فِی أَثْنَاءِ کُلِّ غُسْلٍ مَا ذَکَرُهُ الشَّهِیدُ فِی نَفْلِیَّتِهِ اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی وَ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ أَجْرِ عَلَی لِسَانِی مِدْحَتَکَ وَ الثَّنَاءَ عَلَیْکَ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی طَهُوراً وَ شِفَاءً وَ نُوراً- إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ یَقُولُ بَعْدَ الْفَرَاغِ اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی وَ زَکِّ عَمَلِی وَ تَقَبَّلْ سَعْیِی وَ اجْعَلْ مَا عِنْدَکَ خَیْراً لِی اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ.

الْمُتَهَجِّدُ،: یُسْتَحَبُّ أَنْ یَقُولَ عِنْدَ الْغُسْلِ اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی وَ طَهِّرْ لِی قَلْبِی إِلَی آخِرِ الدُّعَاءِ الْأَوَّلِ.

بیان

روی الکلینی (1)

بسند فیه إرسال قال تقول فی غسل الجنابة اللهم طهر قلبی إلی قوله خیرا لی

و روی الشَّیْخُ فِی الْمُوَثَّقِ عَنْ عَمَّارٍ(2) السَّابَاطِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِذَا اغْتَسَلْتَ مِنْ جَنَابَةٍ فَقُلِ اللَّهُمَّ طَهِّرْ

ص: 40


1- 1. الکافی ج 3 ص 43.
2- 2. التهذیب ج 1 ص 104 ط حجر.

قَلْبِی وَ تَقَبَّلْ سَعْیِی وَ اجْعَلْ مَا عِنْدَکَ خَیْراً لِی اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ» {خداوندا، قلبم را مطهّر گردان و تلاشم را بپذیر و آنچه نزد خود داری را برای من مایه خیر قرار ده؛ خداوندا، مرا در زمره توبه کنندگان و پاکان قرار ده.}(1)

این فرموده امام صادق علیه السلام: (اللّهمّ طهّر قلبی) یعنی: خداوندا، قلبم را از شبهات گمراه کننده، عقاید فاسد و اخلاق پست مطّهر گردان، یعنی آن­گونه که ظاهرم را پاک و آراسته گرداندی، باطنم را نیز پاک وآراسته گردان، (و اشرح لی صدری) یعنی: سینه­ام را برای پذیرش علوم و آگاهی و تحمل سنگینی بار تکلیف گشاده گردان، (و زکّ عملی) یعنی: عملم را پاک و بی­آلایش و در حال رشد و افزایش قرار ده، به این ترتیب که اعمال نیکویم در دنیا و یا ثواب آن­ها در آخرت مضاعف گردد، یا عملم را از ریا و خودپسندی که باعث آلودگی می­شود و از سایر چیزهایی که باعث فساد و نقص ثواب می­شوند پاک و مطهّر گردان، و یا عملم را با پذیرش آن و اعطای پاداش به خاطر انجامش، مدح و ستایش بفرما، (واجعل ما عندک خیراً لی) یعنی: حال و احوالم در آخرت را بهتر از حال و احوالم در دنیا قرار ده و احوال مرا به گونه­ای قرار ده که آخرت را بر دنیا ترجیح دهم.

روایت2.

علل الشرایع: از محمد بن علی بن ابراهیم روایت شده که گفته است: حدود غسل چنین است: شستن دست­ها و آلودگی و نجاستی که به دست­ها برخورد کرده است، شستن فرج (آلت تناسلی) بعد از بول، شستن مرافق و آن اطراف آلت است، مضمضه و چرخاندن آب در دهان و چرخاندن آب در بینی، و ریختن سه مشت آب بر سر سپس بر سایر اعضای بدن، و هر جایی که آب به آن برخورد کند پاک شده است.(2)

روایت3.

در کتاب جعفر بن محمد بن شُریح از عبدالله بن طلحه النهدیّ روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می­فرمود: خداوند نماز گزاردن را از سه نفر نمی­پذیرد: انسان بسیار ستمگر و بسیار بی­ایمان، جُنبی که بدون پاک گرداندن خویش بخوابد، و کسی که خود را بسیار به خلوق (نوعی عطر زعفرانی) آغشته سازد.(3)

توضیح

(التضمّخ): آغشته شدن به عطر و غیره و استفاده بیش از حد از آن، شاید این کلام بر این نکته حمل شود که استفاده بیش از حدّ از عطر و غیر آن، مانع رسیدن آب به پوست باشد.

روایت4.

قرب الاسناد: از علی بن جعفر روایت شده که گفت: از برادرم امام موسی کاظم علیه السلام درباره مردی پرسیدم که مقداری آب را در رودخانه­ای کوچک می­یابد و ترس آن دارد که درّندگان از آبش نوشیده باشند، آیا می­تواند در صورت نیافتن آبی غیر از آن از آب رودخانه برای غسل جنابت و گرفتن وضو (به منظور) ادای نماز استفاده کند؟ این در حالی است که اندازه این آب برای جنابت به یک صاع (پیمانه) نمی­رسد و برای وضو به اندازه یک مُدّ (نوعی پیمانه) نیست و پراکنده است، این مرد باید چگونه عمل کند؟ امام فرمود: اگر کف دستش تمیز باشد باید یک مشت آب را با یک دست برداشته و آن را بر

ص: 41


1- . التهذیب1: 104 ازچاپ سنگی
2- . نسخه غیر چاپی
3- . نسخه غیر چاپی

قَلْبِی وَ تَقَبَّلْ سَعْیِی وَ اجْعَلْ مَا عِنْدَکَ خَیْراً لِی اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ.

قوله علیه السلام اللهم طهر قلبی أی من الشبهات المضلة و العقائد الفاسدة و الأخلاق الردیة أی کما طهرت ظاهری فطهر باطنی و اشرح لی صدری أی وسعه لتحمل العلوم و المعارف و أعباء التکلیف و زک عملی أی اجعله زاکیا نامیا بأن تضاعف أعمالی فی الدنیا أو ثوابها فی الآخرة أو اجعله طاهرا مما یدنسه من الرئاء و العجب و سائر ما یفسده أو ینقص ثوابه أو امدحه بأن تقبله و تثیبنی علیه و اجعل ما عندک خیرا لی أی اجعل حالی فی الآخرة خیرا من الدنیا و اجعلنی بحیث أوثر الآخرة علی الدنیا.

«2»

الْعِلَلُ، لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ: حُدُودُ الْغُسْلِ غَسْلُ الْیَدَیْنِ وَ مَا أَصَابَ الْیَدَیْنِ مِنَ الْقَذِرِ وَ غَسْلُ الْفَرْجِ بَعْدَ الْبَوْلِ وَ الْمَرَافِقِ وَ هُوَ مَا یَدُورُ عَلَیْهَا الذَّکَرُ وَ الْمَضْمَضَةُ وَ الِاسْتِنْشَاقُ وَ وَضْعُ ثَلَاثِ أَکُفٍّ عَلَی الرَّأْسِ ثُمَّ عَلَی سَائِرِ الْجَسَدِ فَمَا أَصَابَهُ الْمَاءُ فَقَدْ طَهُرَ(1).

«3»

کِتَابُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ شُرَیْحٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ النَّهْدِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: ثَلَاثَةٌ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ لَهُمْ صَلَاةً جَبَّارٌ کَفَّارٌ وَ جُنُبٌ نَامَ عَلَی غَیْرِ طَهَارَةٍ وَ مُتَضَمِّخٌ بِخَلُوقٍ (2).

بیان

التضمخ التلطخ بالطیب و غیره و الإکثار منه و لعله محمول علی ما إذا کان مانعا من وصول الماء إلی البشرة.

«4»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَخِی علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یُصِیبُ الْمَاءَ فِی سَاقِیَةٍ مُسْتَنْقِعاً فَیَتَخَوَّفُ أَنْ تَکُونَ السِّبَاعُ قَدْ شَرِبَتْ مِنْهُ یَغْتَسِلُ مِنْهُ لِلْجَنَابَةِ وَ یَتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ إِذَا کَانَ لَا یَجِدُ غَیْرَهُ وَ الْمَاءُ لَا یَبْلُغُ صَاعاً لِلْجَنَابَةِ وَ لَا مُدّاً لِلْوُضُوءِ وَ هُوَ مُتَفَرِّقٌ وَ کَیْفَ یَصْنَعُ قَالَ إِذَا کَانَتْ کَفُّهُ نَظِیفَةً فَلْیَأْخُذْ کَفّاً مِنَ الْمَاءِ بِیَدٍ وَاحِدَةٍ وَ لْیَنْضَحْهُ

ص: 41


1- 1. غیر مطبوع.
2- 2. غیر مطبوع.

پشتش ریخته و جاری سازد، همچنین یک مشت را بر جلو، یک مشت را بر قسمت راست و یک مشت را بر قسمت چپ بدن خویش جاری سازد، پس اگر ترس آن داشته باشد که این کار او را کفایت نمی­کند سه بار سرش را بشوید،سپس با آن پوستش را مسح کند که ان شاءالله او را کفایت می کند و اگر برای وضو است صورتش را بشوید و سپس پوست دستش را تا ساعدهایش (از نوک آرنج تا نوک انگشت) و همچنین سر و پاهایش را مسح کند.

و اگر آب متفرق و پراکنده باشد و شخص توانایی جمع کردنش را داشته باشد آن را جمع کند، در غیر این صورت از آب­هایی که در این طرف و آن طرف است غسل می­کند.

و اگر آب در مکان واحدی باشد ولی به اندازه­ای کم باشد که برای غسل کفایت نکند، بر او واجب نیست که خود را به اندازه­ای بشوید که آب مستعمل به داخل رودخانه برگردد، و إن شاء الله که همان آب اندک او را کفایت می­کند.(1)

علی بن جعفر در ادامه می­گوید: و از امام علیه السلام در باره مردی جُنب پُرسیدم که آیا ایستادن او در مقابل باران به اندازه­ای که سر و بدنش را بشوید او را از غسل بی­نیاز می­کند، حال آنکه توانایی یافتن آبی غیر از آب باران را نیز دارد؟ امام فرمود: اگر (آب) باران او را به اندازه آب بشوید کفایت می­کند.(2)

توضیح

جواب سؤال اوّل به صورت مفصل در مباحث پیشین بیان شد(3)، و اینکه مسح کردن بر حداقل جریان آب حمل می­شود، و ابن جنید به ظاهر آن عمل کرده است، امّا در مورد سؤال اخیر، آگاه باش که شیخ در کتاب المبسوط قرار گرفتن در زیر باران را به منزله غسل ارتماسی قلمداد کرده است، به این معنی که ترتیب در این غسل لازم نیست، علّامه نیز در برخی از کتاب­های خویش این نظر را مطرح کرده است، و ابن ادریس نیز احکام غسل در زیر آب باران را به صورت اختصاصی با احکام غسل ارتماسی یکی دانسته است.

و فقهای نخستین به جواب آخر استناد کرده­اند که در بر دارنده چند احتمال است: نخست: مقصود از این فرموده امام موسی کاظم علیه السلام: (اغتساله بالماء)، تشبیه اصل غسل در زیر باران و غسل با آب باشد به دلیل حاصل شدن جریان آب در هر دو مورد. (وجه شبه هر دو غسل، جریان یافتن آب باشد.)

دوّم: تشبیه به خاطر حاصل شدن ترتیب در هر دو مورد باشد، به این صورت که در ابتدا نیت غسل سر و سپس نیت غسل قسمت راست و بعد از آن نیت غسل قسمت چپ را نماید.

سوّم: تشبیه به خاطر حصول ارتماس باشد، به این ترتیب که آب باران به اندازه­ای فراوان باشد که یکباره شخص را در بر گیرد.

ص: 42


1- . قرب الاسناد: 110
2- . قرب الاسناد: 111
3- . مراجعه کن به جلد80: 137-142

خَلْفَهُ وَ کَفّاً أَمَامَهُ وَ کَفّاً عَنْ یَمِینِهِ وَ کَفّاً عَنْ یَسَارِهِ فَإِنْ خَشِیَ أَنْ لَا یَکْفِیَهُ غَسَلَ رَأْسَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ مَسَحَ جِلْدَهُ بِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ یُجْزِیهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِنْ کَانَ لِلْوُضُوءِ غَسَلَ وَجْهَهُ وَ مَسَحَ یَدَهُ عَلَی ذِرَاعَیْهِ وَ رَأْسِهِ وَ رِجْلَیْهِ وَ إِنْ کَانَ الْمَاءُ مُتَفَرِّقاً یَقْدِرُ عَلَی أَنْ یَجْمَعَهُ جَمَعَهُ وَ إِلَّا اغْتَسَلَ مِنْ هَذَا وَ هَذَا وَ إِنْ کَانَ فِی مَکَانٍ وَاحِدٍ وَ هُوَ قَلِیلٌ لَا یَکْفِیهِ لِغُسْلِهِ فَلَا عَلَیْهِ أَنْ یَغْتَسِلَ وَ یُرْجِعَ الْمَاءَ فِیهِ فَإِنَّ ذَلِکَ یُجْزِیهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ (1)

وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ یُجْنِبُ هَلْ یُجْزِیهِ مِنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ أَنْ یَقُومَ فِی الْمَطَرِ حَتَّی یَغْسِلَ رَأْسَهُ وَ جَسَدَهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَی مَاءٍ سِوَی ذَلِکَ قَالَ إِنْ کَانَ یَغْسِلُهُ اغْتِسَالَهُ بِالْمَاءِ أَجْزَأَهُ (2).

بیان

الجواب عن السؤال الأول قد مر الکلام فیه (3)

مفصلا و أن المسح محمول علی حصول أقل الجریان و عمل ابن الجنید بظاهره و أما الأخیر فاعلم أنه قد أجری الشیخ فی المبسوط القعود تحت المطر مجری الارتماس فی سقوط الترتیب و إلیه ذهب العلامة فی جملة من کتبه و ذهب ابن إدریس إلی اختصاص الحکم بالارتماس.

و استدل الأولون بالجواب الأخیر و هو یحتمل وجوها أحدها أن یکون المراد بقوله علیه السلام اغتساله بالماء التشبیه فی أصل الغسل بحصول الجریان.

الثانی أن یکون التشبیه فی حصول الترتیب کأن ینوی أولا غسل رأسه ثم الأیمن ثم الأیسر.

الثالث أن یکون التشبیه فی حصول الارتماس بأن یکون مطرا غزیرا یشمله دفعة عرفیة.

ص: 42


1- 1. قرب الإسناد ص 110.
2- 2. قرب الإسناد ص 111.
3- 3. راجع ج 80 ص 137- 146.

چهارم: مقصود، عمومی­تر از این دو صورت باشد، یعنی منظور امام تشبیه نوعی دو غسل بوده باشد به این ترتیب که اگر یکی از دو غسل (غسل با باران، غسل با آب) حاصل شود کفایت می­کند .

و فقهای متقدم استدلال خود را بر پایه صورت اوّل بنیان نهاده­اند و شاید این وجه از حدیث، آشکا­ر­تر باشد و بر این نکته دلالت می­کند که در ارتماس آن گونه که همه فهمیده­اند، ریزش یک باره عرفی آب مورد توجه و اعتبار نیست،و بنای وجوه دیگر بر این که ظاهر مساوات، تساوی مطلق در هر چیزی است که امکان تساوی در آن هست، که این استدلال در محل منع است - مقبول نیست -.

و بر اساس صورت دوّم و چهارم بر عدم لزوم ریختن آب با دست و مانند آن دلالت می­شود، بلکه مجرّد رسیدن آب کافی است، پس آنچه در مورد کیفیت ترتیب ذکر شده که مشتمل بر ریختن است محمول بر تمثیل و امور متعارف غالب است، و به صورت سوّم این گونه پاسخ داده می­شود که حصول ریزش یکباره عرفی در مورد آب باران خیلی بعید است.

شیخ بهایی قدّس سرّه گفته است: جایز است «ما» لفظاً و یا محلاً مکسور باشد، (و هو یقدر علی ماءٍ غیر ماء المطر: او توانایی یافتن آبی غیر از آب باران را دارد) یعنی (و هو یقدر علی غسل سوی ذلک الغسل: او توانایی انجام غسلی غیر از آن غسل را دارد.)

می­گویم: در نسخه های قرب الاسناد (ما) همراه همزه یعنی به صورت (ماء) ثبت شده است، همچنین این حدیث در کتاب المسائل(1)

روایت شده و در آن تتمّه­ای وجود دارد که ممکن است برخی از وجوه و صورت­ها را تأیید کند، چه که در آن چنین آمده است: (إن کان یغسله اغتسال بالماء أجزءه ذلک إلا أنّه ینبغی له أن یتمضمض ویستنشق، ویمرُّ یده علی ما ثالث من جسده: اگر باران او را مانند آب غسل دهد کفایت می­کند، جز اینکه ضروری است که آب باران را مضمضه کرده و در بینی بچرخاند و دستش را به قسمت­هایی از بدنش که دست به آن­ها می­رسد بکشد.)

روایت5.

قرب الاسناد: از البزنطیّ روایت شده که امام رضا علیه السلام در مورد غسل جنابت فرمود: دست راستت را از آرنج تا انگشتان می­شویی، سپس آن را وارد ظرف آب می­کنی، و قسمت­های آلوده شده بدنت را می­شویی،آن گاه آب را بر روی سر و سایر قسمت های بدنت جاری ساز(2).

توضیح

ممکن است که آغاز کردن شستن از آرنج، محمول بر افضلیّت باشد، و مشهورتر آن است که دست تا ساعد شسته می­شود، و الجعفیّ گفته است: غسل کننده دو دست راست و چپ خود را تا آرنج یا نصف آن­ها می­شوید.

روایت6.

قرب الاسناد:

ص: 43


1- . به البحار 10: 284 مراجعه کن.
2- . قرب الاسناد: 162از چاپ سنگی،216 از چاپ نجف

الرابع أن یکون المراد أعم من الوجهین فالمراد التشبیه بنوعی الغسل أی إذا حصل أحدهما فقد أجزأ.

و الأولون بنوا استدلالهم علی الوجه الأول و لعله أظهر من الخبر فیدل علی أن فی الارتماس لا یعتبر الدفعة العرفیة التی فهمها القوم و بناء الوجوه الأخر علی أن ظاهر المساواة المطلقة التساوی فی کل ما یمکن التساوی فیه و هو فی محل المنع و علی

الثانی و الرابع یدل علی عدم لزوم صب الماء بالید و نحوه بل یکفی مجرد وصول الماء فما ورد فی کیفیة الترتیب المشتملة علی الصب محمول علی التمثیل و علی المتعارف الغالب و یرد علی الثالث أن حصول الدفعة العرفیة فی المطر بعید جدا.

و قال الشیخ البهائی قدس سره لفظة ما فی هذا الخبر یجوز أن یجعل کسرها لفظیا و أن یکون محلیا أی و هو یقدر علی ماء غیر ماء المطر أو علی غسل سوی ذلک الغسل انتهی.

و أقول فی نسخ قرب الإسناد مضبوطة بالهمز و روی الخبر فی کتاب المسائل (1) و فیه تتمة لعلها تؤید بعض الوجوه فإن فیه هکذا إن کان یغسله اغتساله بالماء أجزأه ذلک إلا أنه ینبغی له أن یتمضمض و یستنشق و یمر یده علی ما نالت من جسده.

«5»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: فِی غُسْلِ الْجَنَابَةِ تَغْسِلُ یَدَکَ الْیُمْنَی مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَی أَصَابِعِکَ ثُمَّ تُدْخِلُهَا فِی الْإِنَاءِ ثُمَّ اغْسِلْ مَا أَصَابَ مِنْکَ ثُمَّ أَفِضْ عَلَی رَأْسِکَ وَ سَائِرِ جَسَدِکَ (2).

بیان

یحتمل أن یکون الغسل من المرفق محمولا علی الأفضلیة و الأشهر أنه إلی الزند و قال الجعفی یغسلهما إلی المرفقین أو إلی نصفهما.

«6»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنِ السِّنْدِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ عَنْ

ص: 43


1- 1. راجع البحار ج 10 ص 284.
2- 2. قرب الإسناد ص 162 ط حجر ص 216 ط نجف.

امام علی علیه السلام غسل جنابت را به جا می­آورد سپس خود را با همسرش که هنوز جُنب بود گرم می­کرد.(1)

توضیح

(الاستدفاء): طلب گرمی کردن، و آن ضّد شدّت سرما است.

روایت7.

قرب الاسناد: محمّد بن عبد الحمید از محمّد بن فضیل روایت کرده که گفت: از امام پرسیدم: همسر(م) در کنار من است و کنیزی در پشتم قرار گرفته حال آنکه من بر یک طرف تکیه داده­ام تا پشتم را مالش داده و به حرکت در آورد، پس شهوت سراغ او آمده و آب (منی) بیرون می­آید، آیا واجب است غسل کند یا خیر؟ فرمود: بله ، اگر شهوت سراغ او بیاید و آب خارج شود غسل بر او واجب است.(2)

توضیح

از حدیث مذکور جواز این نوع استمناء به وسیله زن برداشت می­شود، همچنین بر وجوب غسل برای زن بعد از إنزال (منی) دلالت می­کند، و ظاهراً هیچ گونه اختلاف نظری بین مسلمانان بر سر این نکته وجود ندارد که انزال منی سبب جنابتی است که غسل را واجب می­گرداند و فرقی نمی­کند که این انزال در خواب صورت گیرد یا بیداری و برای مرد اتفاق افتد یا زن، جز اینکه برخی از فقهای اهل سنت حاصل شدن دو شرط شهوت و بیرون جستن آب منی را لازم دانسته­اند.

روایت8.

علل الشرائع: ابو یحیی الواسطیّ از کسی که برای او این حدیث را روایت کرده نقل کرده است که به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا لازم است که جُنب هنگام غسل آب را در دهان مضمضه کند؟ امام فرمود: خیر، فقط ظاهر بدن جُنُب می­شود نه باطن و درون و دهان از جمله اعضای باطنی و درونی است(3).

و در حدیث دیگر چنین روایت شده است: امام صادق علیه السلام فرموده است: در غسل جنابت اگر خواستی آب را مضمضه کرده و در بینی بچرخانی این کار را انجام ده، در حالی که واجب نیست، چرا که غسل برای پاک کردن اعضای ظاهری است نه درونی(4).

توضیح

ظاهراً اختلاف نظری بر سر استحباب و عدم وجوب مضمضه آب در دهان و چرخاندن آن در بینی وجود ندارد.

روایت9.

علل الشرایع:

ص: 44


1- . قرب الاسناد: 85 از چاپ نجف،62 از چاپ سنگی
2- . قرب الاسناد: 233 از چاپ نجف،175 از چاپ سنگی
3- . علل الشرائع1: 272
4- .علل الشرئع 1: 272

جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَغْتَسِلُ مِنْ جَنَابَتِهِ ثُمَّ یَسْتَدْفِئُ بِامْرَأَتِهِ وَ إِنَّهَا لَجُنُبٌ (1).

بیان

الاستدفاء طلب الدف ء و هو نقیض حدة البرد.

«7»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ قَالَ: وَ قُلْتُ لَهُ تَلْزَمُنِی الْمَرْأَةُ وَ الْجَارِیَةُ مِنْ خَلْفِی وَ أَنَا مُتَّکِئٌ عَلَی جَنْبٍ حَتَّی تَتَحَرَّکُ عَلَی ظَهْرِی فَتَأْتِیهَا الشَّهْوَةُ وَ یُنْزَلُ الْمَاءُ أَ فَعَلَیْهَا غُسْلٌ أَمْ لَا قَالَ نَعَمْ إِذَا جَاءَتِ الشَّهْوَةُ وَ أَنْزَلَتِ الْمَاءَ وَجَبَ عَلَیْهَا الْغُسْلُ (2).

بیان

یفهم منه جواز مثل هذا الاستمناء من المرأة و یدل علی وجوب الغسل علیها بالإنزال و لا خلاف بین المسلمین ظاهرا فی أن إنزال المنی سبب للجنابة الموجبة للغسل سواء کان فی النوم أو فی الیقظة و سواء کن للرجل أو للمرأة إلا أنه اشترط بعض الجمهور مقارنة الشهوة و الدفق.

«8»

عِلَلُ الشَّرَائِعِ، عَنْ أَبِیهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِی یَحْیَی الْوَاسِطِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْجُنُبُ یَتَمَضْمَضُ فَقَالَ لَا إِنَّمَا یُجْنِبُ الظَّاهِرُ وَ لَا یُجْنِبُ الْبَاطِنُ وَ الْفَمُ مِنَ الْبَاطِنِ (3).

وَ رُوِیَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ أَنَّ الصَّادِقَ علیه السلام قَالَ: فِی غُسْلِ الْجَنَابَةِ إِنْ شِئْتَ أَنْ تَتَمَضْمَضَ وَ تَسْتَنْشِقَ فَافْعَلْ وَ لَیْسَ بِوَاجِبٍ لِأَنَّ الْغُسْلَ عَلَی مَا ظَهَرَ لَا عَلَی مَا بَطَنَ (4).

بیان

لا خلاف ظاهرا فی استحباب المضمضة و الاستنشاق و لا فی عدم وجوبهما.

«9»

الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ

ص: 44


1- 1. قرب الإسناد ص 85 ط نجف، 62 ط حجر.
2- 2. قرب الإسناد ص 233 ط نجف ص 175 ط حجر.
3- 3. علل الشرائع ج 1 ص 272.
4- 4. علل الشرائع ج 1 ص 272.

زراره و محمد بن مسلم روایت کرده­اند: از امام باقر علیه السلام پرسیدیم: آیا حائض و جنب می­توانند وارد مسجد شوند یا خیر؟ امام فرمود: حائض و جنب اجازه وارد شدن به مسجد را ندارند مگر به قصد گذر و عبور از آن، همانا خداوند متعال فرموده است: «ولا جنباً إلا عابری سبیل حتی تغتسلوا» {و [نیز] در حال جنابت [ وارد مسجد یا نماز نشوید] مگر اینکه راهگذر باشید تا غسل کنید}، و می­توانند چیزی را از مسجد بردارند ولی چیزی را در آن نمی­گذارند.

زراره گوید: از امام پرسیدم: آنان را چه شده که می­توانند از مسجد چیزی بردارند حال آنکه چیزی در آن نمی­گذارند؟ فرمود: چرا که حائض و جُنب نمی­توانند چیزی را جز آنچه در مسجد است از آن بردارند، ولی می­توانند آنچه را در دست دارند در جایی غیر از مسجد بگذارند، گفتم: آیا می­توانند قسمتی از قرآن را قرائت کنند؟

فرمود: بله، هر چه و هر اندازه بخواهند جز سوره­هایی که در آن­ها سجده وجود دارد، و می­توانند خداوند را در هر حالی ذکر و یاد کنند(1).

تفسیر علی بن ابراهیم: نظیر این حدیث به صورت مرسل روایت شده است(2) .

توضیح

این حدیث بر عدم جواز توقف جُنب و حائض در مساجد دلالت می­کند، و این نظر تمام فقها غیر از (سلّار) است که این امر را مکروه دانسته است، و چنین پیداست که شیخ صدوق خوابیدن جنب در مسجد را جایز شمرده است، همچنین هیچ یک از فقها بر سر تحریمِ گذاشتن چیزی در مسجد توسط حائض و جُنب اختلاف نظر ندارند، جز سلّار که حکم به کراهت آن صادر کرده است، و برخی از فقهای متأخر تحریم را مخصوص گذاشتن چیزی می­دانند که توقف در مسجد را لازم می­گرداند، و حدیث به صورت عام این نظر را ردّ می­کند، و به دلیل عموم روایت، فرقی ندارد که گذاردن از داخل یا خارج باشد، و ممکن است حکم به اولی اختصاص یابد چون فرد شایع است.

روایت10.

علل الشرایع: عبدالله بن أبی یعفور گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: مردی در خواب می­بیند که عمل جماع انجام داده است و در خود احساس شهوت می­کند، پس از خواب بیدار می­شود و به خود نگاه می­کند و چیزی (خروج منی) نمی­بیند، پس از مدتی منی خارج می­شود، امام فرمود: اگر آن مرد مریض باشد باید غسل کند و اگر مریض نباشد چیزی بر او واجب نیست، گفتم: فرق بین آن دو چیست؟ فرمود: به خاطر اینکه مرد اگر سالم باشد

ص: 45


1- . علل الشرائع 1: 273 و 272
2- . تفسیر القمیِ: 127

عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالا: قُلْنَا لَهُ الْحَائِضُ وَ الْجُنُبُ یَدْخُلَانِ الْمَسْجِدَ أَمْ لَا قَالَ الْحَائِضُ وَ الْجُنُبُ لَا یَدْخُلَانِ الْمَسْجِدَ إِلَّا مُجْتَازَیْنِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ- وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُوا وَ یَأْخُذَانِ مِنَ الْمَسْجِدِ وَ لَا یَضَعَانِ فِیهِ شَیْئاً قَالَ زُرَارَةُ قُلْتُ لَهُ فَمَا بَالُهُمَا یَأْخُذَانِ مِنْهُ وَ لَا یَضَعَانِ فِیهِ قَالَ لِأَنَّهُمَا لَا یَقْدِرَانِ عَلَی أَخْذِ مَا فِیهِ إِلَّا مِنْهُ وَ یَقْدِرَانِ عَلَی وَضْعِ مَا بِیَدِهِمَا فِی غَیْرِهِ قُلْتُ فَهَلْ یَقْرَءَانِ مِنَ الْقُرْآنِ شَیْئاً قَالَ نَعَمْ مَا شَاءَا إِلَّا السَّجْدَةَ وَ یَذْکُرَانِ اللَّهَ عَلَی کُلِّ حَالٍ (1).

تفسیر علی بن إبراهیم، مرسلا: مثله (2)

بیان

یدل علی عدم جواز لبث الجنب و الحائض فی المساجد و هو مذهب الأصحاب عدا سلار فإنه کرهه و یظهر من الصدوق أنه یجوز أن ینام الجنب فی المسجد و کذا تحریم وضع الجنب و الحائض شیئا فی المسجدین لم یخالف فیه ظاهرا غیر سلار فإنه حکم بالکراهة و خص بعض المتأخرین التحریم الوضع المستلزم للبث و عموم الخبر یدفعه و لا فرق بین أن یکون الوضع من داخل أو خارج لعموم الروایة و قد یخص الحکم بالأول لکونه الفرد الشائع.

«10»

الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الرَّجُلُ یَرَی فِی الْمَنَامِ أَنَّهُ یُجَامِعُ وَ یَجِدُ الشَّهْوَةَ فَیَسْتَیْقِظُ وَ یَنْظُرُ فَلَا یَرَی شَیْئاً ثُمَّ یَمْکُثُ بَعْدُ فَیَخْرُجُ قَالَ إِنْ کَانَ مَرِیضاً فَلْیَغْتَسِلْ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ مَرِیضاً فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ قَالَ قُلْتُ فَمَا فَرْقُ مَا بَیْنَهُمَا قَالَ لِأَنَّ الرَّجُلَ إِذَا کَانَ صَحِیحاً

ص: 45


1- 1. المصدر ج 1 ص 272- 273.
2- 2. تفسیر القمّیّ ص 127.

انزال منی در او با جهشی قوی صورت می­گیرد و اگر مریض باشد منی با ضعف و سستی خارج می­شود(1).

روایت11.

علل الشرائع: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: اگر بیمار بودی و دچار شهوت شدی، چه بسا این امر باعث انزال منی شود، ولی به خاطر بیماری منی به صورت ضعیف و در حالی که دارای هیچ گونه شدّت و قوّتی نیست خارج می­شود، اندک اندک و ساعتی از پسِ ساعت دیگر، پس غسل را به جا آور.(2)

توضیح

جمیع فقها بر این باورند که اگر شخص اطمینان حاصل کرد که مایع خارج شده منی است غسل بر او واجب می­شود، چه این خارج شدن همراه با صفاتی باشد که در کلام­شان ذکر کرده­اند از قبیل: بیرون جستن آب با شدت، سستی جسم و شهوت، و چه همراه با این صفات نباشد، امّا اگر ماهیّت مایع خارج شده بر شخص مشتبه گشت، عدّه ای از فقها مانند محقّق و علّامه نشانه­هایی چون لذت بردن، جهش یا فشار منی و سستی جسم را برای شخص سالم، و لذت بردن و سستی جسم را برای شخص مریض برای تشخیص ذکر کرده­اند، و برای شخص مریض جهش با فشار منی معتبر نیست، چرا که جسم مریض از خارج ساختن منی با فشار عاجز است.

و گروهی دیگر از فقها مانند شهید در الذکری نشانه­های دیگری را نیز برای تشخیص منی ذکر کرده­اند، از جمله اینکه بوی آن هنگامی که خیس است به بوی غنچه درخت خرما و خمیر نزدیک است و هنگامی که خشک می­شود بویی شبیه به بوی سفیده تخم مرغ از آن استشمام می­شود.

روایت12.

علل الشرایع: جعفر بن محمد از پدرش و او نیز از پدرانش علیهم السلام روایت کرده­. که فرمودند: همسران پیامبر صلّی الله علیه و آله هنگامی که غسل جنابت را به جا می­آوردند زردی عطر را بر بدن­های خویش باقی می­گذاشتند، و آن بدین خاطر بود که پیامبر صلّی الله و علیه و آله به آنان امر فرموده بود که آب را یک باره بر بدن خود جاری سازند.(3)

توضیح

این حدیث بر حالتی حمل شده است که شیء باقی مانده بر بدن غسل کننده مانع رسیدن آب به بدن او نمی­شود و با رسیدن آب به آن شیء، آب تبدیل به آب مُضاف (آلوده) نمی­شود، و برخی از بزرگان گفته­اند: عدم توجه به بقای چیز خفیفی که عرفاً در غسل تمام بدن اخلال ایجاد نمی­کند، نظر بعیدی نیست، البته اگر اجماعی بر خلاف آن وجود نداشته باشد.

روایت13.

علل الشرایع: جعفر بن محمد از پدرش و وی نیز از

ص: 46


1- . علل الشرائع 1: 273
2- . علل الشرائع 1: 273
3- . علل الشرائع 1: 277

جَاءَ الْمَاءُ بِدُفْقَةٍ قَوِیَّةٍ وَ إِذَا کَانَ مَرِیضاً لَمْ یَجِئْ إِلَّا بِضَعْفٍ (1).

«11»

وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِیهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا کُنْتَ مَرِیضاً فَأَصَابَتْکَ شَهْوَةٌ فَإِنَّهُ رُبَّمَا کَانَ هُوَ الدَّافِقَ لَکِنَّهُ یَجِی ءُ مَجِیئاً ضَعِیفاً لَیْسَتْ لَهُ قُوَّةٌ لِمَکَانِ مَرَضِکَ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ قَلِیلًا قَلِیلًا فَاغْتَسِلْ مِنْهُ (2).

بیان

أجمع الأصحاب علی أنه إذا تیقن أن الخارج منی یجب علیه الغسل سواء کان مع الصفات المذکورة فی کلامهم من الدفق و فتور الجسد و الشهوة أم لا و أما إذا اشتبه الخارج فقد ذکر جمع من الأصحاب کالمحقق و العلامة أنه یعتبر فی حال الصحة باللذة و الدفق و فتور الجسد و فی المرض باللذة و فتور البدن و لا عبرة فیه بالدفق لأن قوة المریض ربما عجزت عن دفقه.

و زاد جماعة أخری کالشهید فی الذکری علامة أخری و هو قرب رائحته من رائحة الطلع و العجین إذا کان رطبا و بیاض البیض إذا کان جافا.

«12»

الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: کُنَّ نِسَاءُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله إِذَا اغْتَسَلْنَ مِنَ الْجَنَابَةِ بَقَّیْنَ (3) صُفْرَةَ الطِّیبِ عَلَی أَجْسَادِهِنَّ وَ ذَلِکَ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله أَمَرَهُنَّ أَنْ یَصْبُبْنَ الْمَاءَ صَبّاً عَلَی أَجْسَادِهِنَ (4).

بیان

حمل علی الأثر الذی لا یمنع الوصول و لا یصیر الماء مضافا بالوصول إلیه و قال بعض الأعلام لا یبعد القول بعدم الاعتداد ببقاء شی ء یسیر لا یخل عرفا بغسل جمیع البدن لو لم یکن إجماع علی خلافه.

«13»

الْعِلَلُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ

ص: 46


1- 1. علل الشرائع ج 1 ص 273.
2- 2. علل الشرائع ج 1 ص 273.
3- 3. یقین خ ل یبقین خ ل.
4- 4. المصدر ج 1 ص 277.

پدرانش علیهم السلام روایت کرده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرموده است: با آبی که به وسیله حرارت خورشید داغ شده است وضو نگیرید، غسل نکنید و خمیر نسازید. چرا که باعث بیماری پیسی می­شود.(1)

أربعین الشهید: به اسناد شیخ صدوق از السکونیّ نظیر این حدیث روایت شده است.

روایت14.

علل الشرایع: عَبْد اللَّه بْن أَبِی یَعْفُور گفت: امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی طولانی فرموده است: بر حذر باش از اینکه با آب خارج شده از حمّام غسل نمایی، چرا که آب مورد استفاده برای غسل یهودی، مسیحی، مجوسی و ناصب اهل بیت که از همه بدتر است در آن جمع شده است، همانا خداوند متعال موجودی نجس­تر از سگ نیافریده است، و ناسزاگوی به ما اهل بیت، از سگ نجس­تر است.(2)

روایت15.

مجالس الصدوق و الخصال: امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: ای امّت، به راستی که خداوند متعال بیست و چهار خصلت را برای شما ناپسند شمرده و شما را از انجام آن­ها نهی فرموده است، و حدیث را پی گرفته تا جایی که فرمود: و غسل نمودن در فضای باز و همچنین وارد شدن به رودخانه بدون پوشش و حجاب ناپسند و مکروه است، سپس فرمود: در رودخانه­ها مؤمنان و ساکنانی از ملائکه قرار دارند، و ناپسند شمرده که مرد در حالی که محتلم شده است (در خواب از او منی خارج شده) با همسر خویش جماع کند، مگر بعد از به جا آوردن غسل احتلام، و اگر چنین کرد (یعنی در حال احتلام و قبل از غسل با همسر خویش همبستر شد) و صاحب فرزند دیوانه­ای شد، جز خود کسی را سرزنش نکند(3).

روایت16.

مجالس الصدوق والخصال:

ص: 47


1- . علل الشرائع 1: 264
2- . علل الشرائع 1: 276
3- . أمالی الصدوق: 181، الخصال 2: 102

آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: الْمَاءُ الَّذِی تُسَخِّنُهُ الشَّمْسُ لَا تَتَوَضَّئُوا بِهِ وَ لَا تَغْتَسِلُوا وَ لَا تَعْجِنُوا بِهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْبَرَصَ (1).

أربعین الشهید، بإسناده عن الصدوق عن حمزة بن محمد عن علی بن إبراهیم عن أبیه عن الحسین بن الحسن الفارسی عن سلیمان بن جعفر عن السکونی: مثله.

«14»

الْعِلَلُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی خَبَرٍ طَوِیلٍ قَالَ: وَ إِیَّاکَ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنْ غُسَالَةِ الْحَمَّامِ فَفِیهَا تَجْتَمِعُ غُسَالَةُ الْیَهُودِیِّ وَ النَّصْرَانِیِّ وَ الْمَجُوسِیِّ وَ النَّاصِبِ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ هُوَ شَرُّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتَ أَنْجَسُ مِنْهُ (2).

«15»

مَجَالِسُ الصَّدُوقِ (3)، وَ الْخِصَالُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ الْقُرَشِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی کَرِهَ لَکُمْ أَیَّتُهَا الْأُمَّةُ أَرْبَعاً وَ عِشْرِینَ خَصْلَةً وَ نَهَاکُمْ عَنْهَا وَ سَاقَ الْحَدِیثَ إِلَی قَوْلِهِ وَ کَرِهَ الْغُسْلَ تَحْتَ السَّمَاءِ بِغَیْرِ مِئْزَرٍ وَ کَرِهَ دُخُولَ الْأَنْهَارِ إِلَّا بِمِئْزَرٍ وَ قَالَ فِی الْأَنْهَارِ عُمَّارٌ وَ سُکَّانٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ کَرِهَ أَنْ یَغْشَی الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ وَ قَدِ احْتَلَمَ حَتَّی یَغْتَسِلَ مِنِ احْتِلَامِهِ الَّذِی رَأَی فَإِنْ فَعَلَ وَ خَرَجَ الْوَلَدُ مَجْنُوناً فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ (4).

«16»

وَ مِنْهُمَا، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیِّ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَبْهَرِیِ

ص: 47


1- 1. علل الشرائع ج 1 ص 264.
2- 2. علل الشرائع ج 1 ص 276 فی حدیث.
3- 3. أمالی الصدوق ص 181.
4- 4. الخصال ج 2 ص 102.

امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که فرمودند: رسول خدا صلّی الله علیه و آله غذا خوردن در حال جنابت را منع کرده و فرموده است: این امر باعث فقر می­شود، سپس فرموده است: هرگاه یکی از شما در فضای آزاد غسل نمودید عورت خود را پوشیده دارید؛ همچنین پیامبر از نشستن مرد جنب در مسجد نهی فرموده است.(1)

روایت17.

المجالس: امام صادق علیه السلام فرموده است: هر کسی که هنگام غسل جنابت تار مویی را از روی عمد نشوید، جایگاهش در آتش است.(2)

توضیح

مراد از تار مو اندازه آن یا پوست زیر آن است

روایت18.

المجالس: امام رضا علیه السلام از پدرانش علیهم السلام نقل کرده که رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: برای هیچ کسی جایز نیست که در این مسجد جنب شود (در حال جنابت بماند) مگر من، علی، فاطمه، حسن و حسین، و هر که از خانواده من باشد از من است.(3)

روایت19.

المجالس و العیون: در ضمن حدیثی طولانی از امام رضا علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: همانا که توقف در این مسجد برای هیچ جنبی جز محمّد و آل او جایز نیست.(4)

توضیح

ابن زهره اجماع نظر فقها مبنی بر عدم جواز وارد شدن جنب وحائض به مسجدالحرام و مسجدالنبی را به صورت مطلق ذکر کرده و در التذکره گفته است: علمای ما بر این باور بوده­اند؛ و شیخ صدوق و مفید حُکم به منع مطلق وارد شدن جنب وحائض به مسجد داده­اند جز اینکه در حال گذر باشد، و فرقی بین

ص: 48


1- . أمالی الصدوق: 253، وحدیث از الخصال استخراج نشد.
2- . أمالی الصدوق: 290
3- . أمالی الصدوق: 201، این حدیث را در العیون2: 60 خواهی دید.
4- . أمالی الصدوق: 314، عیون الأخبار1: 232

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَکَرِیَّا الْجَوْهَرِیِّ عَنْ شُعَیْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: نَهَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنِ الْأَکْلِ عَلَی الْجَنَابَةِ وَ قَالَ إِنَّهُ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ قَالَ إِذَا اغْتَسَلَ أَحَدُکُمْ فِی فَضَاءِ الْأَرْضِ فَلْیُحَاذِرْ عَلَی عَوْرَتِهِ وَ نَهَی أَنْ یَقْعُدَ الرَّجُلُ فِی الْمَسْجِدِ وَ هُوَ جُنُبٌ (1).

«17»

وَ مِنَ الْمَجَالِسِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ حُجْرِ بْنِ زَائِدَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ تَرَکَ شَعْرَةً مِنَ الْجَنَابَةِ مُتَعَمِّداً فَهُوَ فِی النَّارِ(2).

بیان

لعل المراد بالشعرة قدرها أو تحتها.

«18»

وَ مِنَ الْمَجَالِسِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْبَغْدَادِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ التَّیْمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ یُجْنِبَ فِی هَذَا الْمَسْجِدِ إِلَّا أَنَا وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ مَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِی فَإِنَّهُ مِنِّی (3).

«19»

وَ مِنْهُ (4)، وَ مِنَ الْعُیُونِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ شَاذَوَیْهِ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ الرِّضَا علیه السلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَلَا إِنَّ هَذَا الْمَسْجِدَ لَا یَحِلُّ لِجُنُبٍ إِلَّا لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ (5).

بیان

نقل ابن زهرة الإجماع علی عدم جواز دخول الجنب و الحائض المسجد الحرام و مسجد الرسول صلی الله علیه و آله مطلقا و قال فی التذکرة إلیه ذهب علماؤنا و الصدوق و المفید أطلقا المنع من دخول المسجد إلا مجتازا من غیر ذکر الفرق بین

ص: 48


1- 1. أمالی الصدوق ص 253 و لم یخرج الحدیث فی الخصال.
2- 2. أمالی الصدوق ص 290.
3- 3. المصدر ص 201، و تراه فی العیون ج 2 ص 60.
4- 4. أمالی الصدوق ص 314 فی حدیث طویل.
5- 5. عیون الأخبار ج 1 ص 232.

مسجدالحرام و مسجدالنبی با مسجد­های دیگر قائل نشده­اند، سپس این دو حدیث و سایر احادیث متواتر بر مستثنی بودن معصومین علیهم السلام از این حُکم دلالت دارند، و هیچ یک از فقها معترض این استثناء نشده­اند.

روایت20.

الخصال: از ابن عباس روایت شده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: پنج خصلت باعث بیماری پیسی می­گردد: برداشتن موهای اضافی بدن در روز چهارشنبه و جمعه، وضو گرفتن و غسل نمودن با آبی که با حرارت خورشید گرم شده است، غذا خوردن در حال جنابت، همبستر شدن با زن در هنگام حیض، غذا خوردن هنگام سیری.(1)

تبیین

نظر مشهور در بین فقهاء، کراهت خوردن و نوشیدن قبل از مضمضه واستنشاق (چرخاندن آب در دهان وبینی) است، و محقّق بر این باور است که شستن دست و مضمضه کردن آب، جنب را برای خوردن و نوشیدن کفایت می­کند­، ولی علّامه در المنتهی و النهایه به کراهت خوردن و نوشیدن قبل از مضمضه،استنشاق یا وضو اعتقاد دارد، امّا شیخ صدوق در الفقیه و النهایه حکم به تحریم داده است، آنجا که می­گوید: برای جُنب جایز نیست که قبل از غسل چیزی را خورده یا بنوشد، مگر آنکه دست­هایش را شسته و آب را در دهان و بینی­اش بچرخاند؛ و حمل این امر بر کراهت بعید نیست، و آنچه از برخی احادیث آشکار می­شود مستحبّ بودن شستن دست است و اینکه وضو گرفتن برتر است و از برخی دیگر مستحبّ بودن شستن دست ها و مضمضه آب و شستن صورت، و از بعضی نیز شستن دست­ها همراه با مضمضه آب و کراهت خوردن و نوشیدن بدون انجام این دو کار استنباط می­شود، و بعضی از احادیث بر کراهت خوردن و نوشیدن قبل از وضو گرفتن دلالت دارند، و جمع کردن آنها با تخییر - حق انتخاب دادن - دارای وجه است. امّا لزوم استنشاق را فقط در کتاب فقه الرضوی(2)

مشاهده نمودم و گویا که شیخ صدوق نظر خود را از آن گرفته و فقها از او پیروی کرده­اند، سپس فقها بر سر این نکته دچار اختلاف نظر شدند که آیا با انجام کارهای مذکور کراهت خوردن و آشامیدن برطرف می­شود یا اینکه فقط این کراهت کاهش می­یابد، و شاید مورد نخست صحیح تر باشد.

روایت21.

الخصال: از امیر

ص: 49


1- . الخصال1: 130، این حدیث را در روضه الواعظین: 263 خواهی دید.
2- . این حدیث در شماره 23 ذکر خواهد شد.

المسجدین و غیرهما ثم إن هذین الخبرین و غیرهما من الأخبار المتواترة دلت علی استثناء المعصومین علیهم السلام من هذا الحکم و لم یتعرض له الأصحاب.

«20»

الْخِصَالُ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی أَحْمَدَ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: خَمْسُ خِصَالٍ تُورِثُ الْبَرَصَ النُّورَةُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ وَ التَّوَضِّی وَ الِاغْتِسَالُ بِالْمَاءِ الَّذِی تُسَخِّنُهُ الشَّمْسُ وَ الْأَکْلُ عَلَی الْجَنَابَةِ وَ غِشْیَانُ الْمَرْأَةِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهَا وَ الْأَکْلُ عَلَی الشِّبَعِ (1).

تبیین

المشهور بین الأصحاب کراهة الأکل و الشرب للجنب قبل المضمضة و الاستنشاق و ذهب المحقق فی المعتبر إلی أنه یکفیه غسل یده و المضمضة و ذهب العلامة فی المنتهی و النهایة إلی کراهتهما قبل المضمضة و الاستنشاق أو الوضوء و ظاهر الصدوق فی الفقیه التحریم حیث قال إذا أراد أن یأکل أو یشرب قبل الغسل لم یجز له إلا أن یغسل یدیه و یتمضمض و یستنشق و لا

یبعد حمله علی الکراهة و الذی یظهر من بعض الأخبار استحباب غسل الید و أن الوضوء أفضل و من بعضها استحباب غسل الید و المضمضة و غسل الوجه و من بعضها غسل الیدین مع المضمضة و کراهة الأکل و الشرب بدونهما و من بعضها کراهة الأکل و الشرب قبل الوضوء و الجمع بالتخییر متجه و أما الاستنشاق فلم أره إلا فی الفقه الرضوی (2) و کأنه أخذ الصدوق منه و تبعه الأصحاب ثم اختلفوا فی أنه مع الإتیان بتلک الأمور ترتفع الکراهة أو تخف و لعل الأول أظهر.

«21»

الْخِصَالُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْقُرَشِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ ثَوْرِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ عِلَاقَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَمِیرِ

ص: 49


1- 1. الخصال ج 1 ص 130 و تراه فی روضة الواعظین: 263.
2- 2. سیأتی تحت الرقم 23.

مؤمنان علی علیه السلام روایت شده که فرمود: غذا خورردن هنگام جنابت باعث فقر می­شود.(1)

روایت22.

الخصال: امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که امام علی علیه السلام فرمود: هفت نفر نمی­توانند قرآن را قرائت کنند: شخصی که در رکوع است، شخصی که در سجده است، کسی در دستشویی یا حمام است، شخص جنب، زن زائو (نفساء)، زن حائض.(2)

الهدایه: نظیر این حدیث به صورت مرسل روایت شده است.(3)

شیخ صدوق رحمه الله گفته است: ذکر این موارد به منظور بیان کراهت و نه نهی کردن است، از آن جهت که خواندن قرآن برای جُنب و حائض جایز است، جز چهار سوره­ای که در آن­ها آیه سجده وجود دارد.

توضیح

فقها بر سر جواز قرائت قرآن از سوی جنب و حائض جز چهار سوره­ای که دارای سجده واجب هستند اختلاف نظر دارند، ولی نظر مشهور، جواز این امر است، تا جایی که مرتضی، شیخ و محقّق اجماع فقها را بر این نظر نقل کرده­اند، ولی از سلّار در یکی از نظراتش تحریم مطلق قرائت قرآن نقل شده است، و از ابن البراج تحریم قرائت بیش از هفت آیه نقل شده است و در کتاب المختلف این نظر را به شیخ در دو کتاب حدیثش نسبت داده است، اگر چه شیوه بیان او در کتاب استبصار در این باره صریح نیست، همچنین در المنتهی و السّرائر از بعضی از فقها تحریم قرائت بیش از هفت آیه نقل شده است، و در المبسوط گفته است: احوط آن است که تعداد آیات از هفت یا هفتاد افزون نگردد، و نظر نزدیک­تر به صحّت عدم کراهت قرائت قرآن به صورت مطلق است، چرا که احادیثِ صحیح و صریح بسیاری در زمینه جواز این امر روایت شده است، و بیشتر احادیثی که در منع این امر روایت شده­اند ضعیف و عامّی هستند، و حملِ حُکم مشهور در بین عامّه بر تقیّه بعید به نظر نمی­رسد.

روایت23.

فقه الرضا: امام رضا علیه السلام فرموده است: اگر قصد غسل جنابت نمودی، سعی کن که ادرار کنی تا باقیمانده منی از مجرا و مخرج ادرار خارج شود، و اگر تلاش کردی و نتوانستی ادرار کنی حرجی بر تو نیست، و مکان آلوده به منی را پاک می­گردانی، و دست­هایت را قبل از وارد کردن به داخل ظرف آب سه بار تا مفصل می­شویی، آن­گاه قبل از وارد کردن دستت در ظرف آب به یاد و اسم خدا آغاز می­کنی

ص: 50


1- . الخصال2: 94
2- . الخصال2: 10
3- . الهدایه: 40

الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: الْأَکْلُ عَلَی الْجَنَابَةِ یُورِثُ الْفَقْرَ(1).

«22»

وَ مِنْهُ، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ: سَبْعَةٌ لَا یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ الرَّاکِعُ وَ السَّاجِدُ وَ فِی الْکَنِیفِ وَ فِی الْحَمَّامِ وَ الْجُنُبُ وَ النُّفَسَاءُ وَ الْحَائِضُ (2).

الهدایة مرسلا: مثله (3)

قال الصدوق ره هذا علی الکراهة لا علی النهی و ذلک أن الجنب و الحائض مطلق لهما قراءة القرآن إلا العزائم الأربع (4).

توضیح

اختلف الأصحاب فی جواز قراءة ما عدا العزائم فالمشهور جواز ذلک حتی نقل المرتضی و الشیخ و المحقق الإجماع علیه و المنقول عن سلار فی أحد قولیه تحریم القراءة مطلقا و عن ابن البراج تحریم ما زاد علی سبع آیات و نسبه فی المختلف إلی الشیخ فی کتابی الحدیث و إن لم تکن عبارته فی الإستبصار صریحة فی ذلک و نقل فی المنتهی و السرائر عن بعض الأصحاب تحریم ما زاد علی سبعین و قال فی المبسوط الأحوط أن لا یزید علی سبع أو سبعین و الأقرب عدم الکراهة مطلقا لورود الأخبار الصحیحة الصریحة الکثیرة بالجواز و أخبار المنع أکثرها ضعیفة عامیة و الحکم مشهور بین العامة فلا یبعد حملها علی التقیة.

«23»

فِقْهُ الرِّضَا، قَالَ علیه السلام: إِذَا أَرَدْتَ الْغُسْلَ مِنَ الْجَنَابَةِ فَاجْتَهِدْ أَنْ تَبُولَ حَتَّی یَخْرُجَ فَضْلَةُ الْمَنِیِّ فِی إِحْلِیلِکَ وَ إِنْ جَهَدْتَ وَ لَمْ تَقْدِرْ عَلَی الْبَوْلِ فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْکَ وَ تُنَظِّفَ مَوْضِعَ الْأَذَی مِنْکَ وَ تَغْسِلَ یَدَیْکَ إِلَی الْمَفْصِلِ ثَلَاثاً قَبْلَ أَنْ تُدْخِلَهُمَا الْإِنَاءَ وَ تُسَمِّیَ بِذِکْرِ اللَّهِ قَبْلَ إِدْخَالِ یَدِکَ إِلَی الْإِنَاءِ وَ تَصُبَّ عَلَی رَأْسِکَ

ص: 50


1- 1. الخصال ج 2 ص 94 فی حدیث.
2- 2. المصدر ج 2 ص 10.
3- 3. الهدایة ص 40.
4- 4. ذکره فی الخصال ذیل الحدیث.

و سه مُشت آب بر روی سرت جاری می­سازی و همین کار را نخست برای طرف راست و سپس طرف چپ انجام می­دهی، سپس سه مُشت آب بر روی سینه و آن­گاه پشتت جاری می­سازی، و اگر ریختن آب با ظرف صورت گیرد جایز است به همین مقدار اکتفا شود، و اگر ممکن باشد در آن احتیاط کند.

و روایت می­کنیم: آب از زیر گردن بر روی سینه ریخته می­شود، سپس با دست سایر اعضای بدنت را می­شویی در حالی که ذکر خداوند بر زبانت جاری است، چرا که هر کسی هنگام غسل و وضو ذکر خداوند بگوید تمام جسمش پاک و مطهّر می­گردد، و هر کسی که ذکر خداوند نگوید فقط قسمت­هایی از بدنش که با آب در تماس است پاک می­گردد.

و روایت می­کنیم که غسل کننده سه بار آب را مضمضه و استنشاق کند، و روایت کرده که انجام یک باره هر یک کفایت می­کند وگفته است: بهتر آن است که این عمل سه بار انجام شود و اگر چنین نکند، غسل او تامّ است و اگر آب فراوان وجود نداشت می­تواند مانند روغن مالی، غسل کند - آب را بر بدنش بمالد -. بعد از غسل جنابت، وضو گرفتن لازم نیست، ولی در هر غسلی غیر از غسل جنابت وضو لازم است، چرا که غسل جنابت فریضه­ای است که شخص را از انجام فریضه دوّم (وضو) بی نیاز می­کند، ولی سایر غسل­ها وی را از وضو بی­نیاز نمی­کند، به خاطر اینکه غسل سنّت است و وضو فریضه، و هیچ سنّتی انسان را از انجام هیچ فرضی کفایت نمی­کند.و غسل جنابت و وضو هر دو فریضه هستند، پس آن­گاه که با هم جمع گردند، انجام فریضه بزرگ­تر انسان را از انجام فریضه کوچک­تر بی­نیاز می­کند.(1)

کم­ترین مقدار آبی که برای غسل کردن تو را کفایت می­کند، آن مقداری است که مانند روغن بدنت با آن خیس شود، همانا رسول خدا صلّی الله علیه و آله و بعضی از همسران ایشان با یک پیمانه آب غسل می­نمودند.

هنگام غسل جنابت موهایت را با سر انگشتانت باز و از هم جدا کن، چرا که از رسول خدا صلّی الله علیه و آله روایت کردیم که در زیر هر تار مویی جنابتی وجود دارد، پس آب را به زیر ریشه تمام موهایت برسان، و انگشتت را در سوراخ گوش­هایت بچرخان، و نگاه کن که یک تار مو از سر و محاسنت باقی نمانده باشد مگر آنکه آب به زیر آن نفوذ کرده باشد.

اگر دمپایی به پا داری و می­دانی که آب در زیر پاهایت به جریان در می­آید، آن­ها را نشوی و اگر آب در زیر پاهایت جریان نمی­یابد آن­ها را بشوی، همچنین اگر در یک برکه غسل می­کنی و آب زیر پاهایت جاری می­شود پس آن­ها را نشوی، و اگر پاهایت در آب ماندگار است آن ها را بشوی.

و اگر از طریق حلال دچار جنابت شوی و لباس­هایت بر اثر عرق خیس شود، جایز است که با

ص: 51


1- . فقه الرضا: 3

ثَلَاثَ أَکُفٍّ وَ عَلَی جَانِبِکَ الْأَیْمَنِ مِثْلَ ذَلِکَ وَ عَلَی جَانِبِکَ الْأَیْسَرِ مِثْلَ ذَلِکَ وَ عَلَی صَدْرِکَ ثَلَاثَ أَکُفٍّ وَ عَلَی الظَّهْرِ مِثْلَ ذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ الصَّبُّ بِالْإِنَاءِ جَازَ الِاکْتِفَاءُ بِهَذَا الْمِقْدَارِ وَ الِاسْتِظْهَارُ فِیهِ إِذَا أَمْکَنَ وَ قَدْ نَرْوِی تَصُبُّ عَلَی الصَّدْرِ مِنْ حَدِّ الْعُنُقِ ثُمَّ تَمْسَحُ سَائِرَ بَدَنِکَ بِیَدَیْکَ وَ تَذْکُرُ اللَّهَ فَإِنَّهُ مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ عَلَی غُسْلِهِ وَ عِنْدَ وُضُوئِهِ طَهُرَ جَسَدُهُ کُلُّهُ وَ مَنْ لَمْ یَذْکُرِ اللَّهَ طَهُرَ مِنْ جَسَدِهِ مَا أَصَابَ الْمَاءَ وَ قَدْ نَرْوِی أَنْ یَتَمَضْمَضَ وَ یَسْتَنْشِقَ ثَلَاثاً وَ رُوِیَ مَرَّةً مَرَّةً یُجْزِیهِ وَ قَالَ الْأَفْضَلُ الثَّلَاثَةُ وَ إِنْ لَمْ یَفْعَلْ فَغُسْلُهُ تَامٌّ وَ یُجْزِی مِنَ الْغُسْلِ عِنْدَ عَوْزِ الْمَاءِ الْکَثِیرِ مَا یَجْرِی (1) مِنَ الدُّهْنِ وَ لَیْسَ فِی غُسْلِ الْجَنَابَةِ وُضُوءٌ وَ الْوُضُوءُ فِی کُلِّ غُسْلٍ مَا خَلَا غُسْلَ الْجَنَابَةِ لِأَنَّ غُسْلَ الْجَنَابَةِ فَرِیضَةٌ تُجْزِیهِ عَنِ الْفَرْضِ الثَّانِی وَ لَا یُجْزِیهِ سَائِرُ الْغُسْلِ عَنِ الْوُضُوءِ لِأَنَّ الْغُسْلَ سُنَّةٌ وَ الْوُضُوءَ فَرِیضَةٌ وَ لَا یُجْزِی سُنَّةٌ عَنْ فَرْضٍ وَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَ الْوُضُوءُ فَرِیضَتَانِ فَإِذَا اجْتَمَعَا فَأَکْبَرُهُمَا یُجْزِی عَنْ أَصْغَرِهِمَا(2)

وَ أَدْنَی مَا یَکْفِیکَ وَ یُجْزِیکَ مِنَ الْمَاءِ مَا تَبُلُّ بِهِ جَسَدَکَ مِثْلَ الدُّهْنِ وَ قَدِ اغْتَسَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ بَعْضُ نِسَائِهِ بِصَاعٍ مِنْ مَاءٍ.

وَ مَیِّزْ شَعْرَکَ بِأَنَامِلِکَ عِنْدَ غُسْلِ الْجَنَابَةِ فَإِنَّهُ نَرْوِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّ تَحْتَ کُلِّ شَعْرَةٍ جَنَابَةً فَبَلِّغِ الْمَاءَ تَحْتَهَا فِی أُصُولِ الشَّعْرِ کُلِّهَا وَ خَلِّلِ أُذُنَیْکَ بِإِصْبَعِکَ وَ انْظُرْ أَنْ لَا تَبْقَی شَعْرَةٌ مِنْ رَأْسِکَ وَ لِحْیَتِکَ إِلَّا وَ تُدْخِلُ تَحْتَهَا الْمَاءَ وَ إِنْ کَانَ عَلَیْکَ نَعْلٌ وَ عَلِمْتَ أَنَّ الْمَاءَ قَدْ جَرَی تَحْتَ رِجْلَیْکَ فَلَا تَغْسِلْهُمَا وَ إِنْ لَمْ یَجْرِ الْمَاءُ تَحْتَهُمَا فَاغْسِلْهُمَا وَ إِنِ اغْتَسَلْتَ فِی حَفِیرَةٍ وَ جَرَی الْمَاءُ تَحْتَ رِجْلَیْکَ فَلَا تَغْسِلْهُمَا وَ إِنْ کَانَتْ رِجْلَاکَ مُسْتَنْقِعَتَیْنِ فِی الْمَاءِ فَاغْسِلْهُمَا.

وَ إِنْ عَرِقْتَ فِی ثَوْبِکَ وَ أَنْتَ جُنُبٌ وَ کَانَتِ الْجَنَابَةُ مِنَ الْحَلَالِ فَتَجُوزُ

ص: 51


1- 1. یجزی خ.
2- 2. فقه الرضا ص 3.

آن­ها نماز بخوانی، و اگر از طریق حرام دچار جنابت شده باشی نماز خواندن با آن­ها جایز نیست تا غسل می­نمایی، همچنین اگر خواستی در حال جنابت غذا بخوری دست­هایت را بشوی و آب را در دهانت مضمضه کرده و در بینی­ات بچرخان، سپس بخور و بیاشام تا زمانی که غسل می­کنی، پس اگر قبل از غسل (و یا انجام کارهای مذکور) غذا خوردی و یا آشامیدنی نوشیدی، بیم آن دارم که به مرض پیسی مبتلا گردی، و چنین کاری (خوردن و آشامیدن قبل از غسل) را دوباره تکرار نکن. و اگر انگشتری به دست داشتی هنگام غسل آن را بردار، و اگر النگو یا دستبندی در دست داشتی و دانستی که آب در زیرش نفوذ نمی­کند آن را از دست برکن.

و اشکالی ندارد که بعد از گرفتن وضویی شبیه وضوی نماز در حال جنابت بخوابی، و اگر در طول روز یا شب چند بار دچار جنابت شدی، یک غسل تو را کفایت می­کند مگر آنکه بعد از غسل دوباره جُنب و یا محتلم شوی، همچنین اگر محتلم گشتی جماع نکن تا غسل احتلام به جای می­آوری.

ذکر خداوند و قرائت قرآن در حال جنابت اشکالی ندارد، غیر از قرائت سوره­هایی که در آن­ها سجده وجود دارد و عبارتند از: الم تنزیل (سجده)، حم سجده (فصلت)، نجم وسوره إقرأ بِاسم ربّک(علق).

همچنین هنگام جنابت و یا بدون وضو قرآن را لمس نکن، ولی اوراق را لمس کن .

و اگر بعد از غسل مایعی از مجرا و مخرج ادرار خارج شد و تو قبل از غسل ادرار کرده بودی، لازم نیست که غسل را تکرار کنی، ولی اگر ادرار نکرده باشی باید غسل را تکرار کنی.

و انجام دادن غسل در چند مرحله اشکالی ندارد، دست­ها و فرج (آلت تناسلی) و سرت را می­شویی، و شستن و غسل بدنت را تا هنگام نماز به تأخیر می­اندازی، سپس اگر خواستی بدنت را نیز می­شویی، پس اگر بول، مدفوع و یا بادی بعد از شستن سر و قبل از شستن بدنت از تو خارج شد، غسل را از ابتدا تکرار کن.

همچنین اگر قبل از شستن سر شروع به شستن بدنت کردی، بعد از شستن سر، شستن بدنت را تکرار کن.

در حالی که جُنب یا حائض هستی وارد مسجد نشو مگر آنکه قصد گذر داشته باشی، و جایز است که جُنب و حائض چیزی را از مسجد بردارند ولی جایز نیست که چیزی را در آن بگذارند، چرا که نمی­توانند آنچه را در آن است از غیرِ آن بردارند ولی می­توانند آنچه را با آنان است در جایی غیر آن بگذارند، و اگر در یکی از مساجد محتلم شدی از آن خارج شو و غسل کن، مگر آنکه در مسجدالحرام یا مسجد رسول خدا محتلم شده باشی، پس اگر در یکی از این دو مسجد محتلم گشتی تیمّم کن، سپس خارج شو و به قصد عبور بر آن­ها گذر نکن مگر آنکه تیمّم کرده باشی.

و اگر در چاله یا برکه­ای غسل نمودی و بیم آن داشتی که آبی را که بر خود جاری می­سازی به داخل برکه باز گردد، یک مشت آب برمی­گیری و آن را بر روی سرت می­ریزی و آن­گاه مشت مشت آب برطرف راست و چپ خود می­ریزی، سپس دستت را بر بدنت کشیده و آن را شستشو می­دهی تا تمیز شود، و اگر از آب حمّام غسل نمودی وچیزی به همراه نداشتی تا آب را به وسیله آن بر خود بریزی و دستانت نیز آلوده بودند، دستت را بر آب بزن

ص: 52

الصَّلَاةُ فِیهِ وَ إِنْ کَانَتْ حَرَاماً فَلَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ فِیهِ حَتَّی تَغْسِلَ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَأْکُلَ عَلَی جَنَابَتِکَ فَاغْسِلْ یَدَیْکَ وَ تَمَضْمَضْ وَ اسْتَنْشِقْ ثُمَّ کُلْ وَ اشْرَبْ إِلَی أَنْ تَغْتَسِلَ فَإِنْ أَکَلْتَ أَوْ شَرِبْتَ قَبْلَ ذَلِکَ أَخَافُ عَلَیْکَ الْبَرَصَ وَ لَا تَعُدْ إِلَی ذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ عَلَیْکَ خَاتَمٌ فَحَوِّلْ عِنْدَ الْغُسْلِ وَ إِنْ کَانَ عَلَیْکَ دُمْلُجٌ وَ عَلِمْتَ أَنَّ الْمَاءَ لَا یَدْخُلُ تَحْتَهُ فَانْزَعْهُ وَ لَا بَأْسَ أَنْ تَنَامَ عَلَی جَنَابَتِکَ بَعْدَ أَنْ تَتَوَضَّأَ وُضُوءَ الصَّلَاةِ وَ إِنْ أَجْنَبْتَ فِی یَوْمٍ أَوْ لَیْلَةٍ مِرَاراً أَجْزَأَکَ غُسْلٌ وَاحِدٌ إِلَّا أَنْ تَکُونَ أَجْنَبْتَ بَعْدَ الْغُسْلِ أَوْ احْتَلَمْتَ وَ إِنِ احْتَلَمْتَ فَلَا تُجَامِعْ حَتَّی تَغْتَسِلَ مِنَ الِاحْتِلَامِ وَ لَا بَأْسَ بِذِکْرِ اللَّهِ وَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَ أَنْتَ جُنُبٌ إِلَّا الْعَزَائِمَ الَّتِی تُسْجَدُ فِیهَا وَ هِیَ الم تَنْزِیلُ وَ حم السَّجْدَةُ وَ النَّجْمُ وَ سُورَةُ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ وَ لَا تَمَسَّ الْقُرْآنَ إِذَا کُنْتَ جُنُباً أَوْ عَلَی غَیْرِ وُضُوءٍ وَ مَسِّ الْأَوْرَاقَ وَ إِنْ خَرَجَ مِنْ إِحْلِیلِکَ شَیْ ءٌ بَعْدَ الْغُسْلِ وَ قَدْ کُنْتَ بُلْتَ قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ فَلَا تُعِدِ الْغُسْلَ وَ إِنْ لَمْ تَکُنْ بُلْتَ فَأَعِدِ الْغُسْلَ وَ لَا بَأْسَ بِتَبْعِیضِ الْغُسْلِ تَغْسِلُ یَدَیْکَ وَ فَرْجَکَ وَ رَأْسَکَ وَ تُؤَخِّرُ غَسْلَ جَسَدِکَ إِلَی وَقْتِ الصَّلَاةِ ثُمَّ تَغْسِلُ إِنْ أَرَدْتَ ذَاکَ فَإِنْ أَحْدَثْتَ حَدَثاً مِنْ بَوْلٍ أَوْ غَائِطٍ أَوْ رِیحٍ بَعْدَ مَا غَسَلْتَ رَأْسَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَغْسِلَ جَسَدَکَ فَأَعِدِ الْغُسْلَ مِنْ أَوَّلِهِ فَإِذَا بَدَأْتَ بِغَسْلِ جَسَدِکَ قَبْلَ الرَّأْسِ فَأَعِدِ الْغَسْلَ عَلَی جَسَدِکَ بَعْدَ غَسْلِ الرَّأْسِ وَ لَا تَدْخُلِ الْمَسْجِدَ وَ أَنْتَ جُنُبٌ وَ لَا الْحَائِضُ إِلَّا مُجْتَازَیْنِ وَ لَهُمَا أَنْ یَأْخُذَا مِنْهُ وَ لَیْسَ لَهُمَا أَنْ یَضَعَا فِیهِ شَیْئاً لِأَنَّ مَا فِیهِ لَا یَقْدِرَانِ عَلَی أَخْذِهِ مِنْ غَیْرِهِ وَ هُمَا قَادِرَانِ عَلَی وَضْعِ مَا مَعَهُمَا فِی غَیْرِهِ وَ إِذَا احْتَلَمْتَ فِی مَسْجِدٍ مِنَ الْمَسَاجِدِ فَاخْرُجْ مِنْهُ وَ اغْتَسِلْ إِلَّا أَنْ تَکُونَ احْتَلَمْتَ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَوْ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ فَإِنَّکَ إِذَا احْتَلَمْتَ فِی أَحَدِ هَذَیْنِ الْمَسْجِدَیْنِ فَتَیَمَّمْ ثُمَّ اخْرُجْ وَ لَا تَمُرَّ بِهِمَا مُجْتَازاً إِلَّا وَ أَنْتَ مُتَیَمِّمٌ وَ إِنِ اغْتَسَلْتَ فِی مَاءٍ فِی وَهْدَةٍ وَ خَشِیتَ أَنْ یَرْجِعَ مَا تَصُبُّ عَلَیْکَ أَخَذْتَ کَفّاً فَصَبَبْتَ عَلَی رَأْسِکَ وَ عَلَی جَانِبَیْکَ کَفّاً کَفّاً ثُمَّ امْسَحْ بِیَدِکَ وَ تَدْلُکُ بَدَنَکَ وَ إِنِ اغْتَسَلْتَ مِنْ مَاءِ الْحَمَّامِ وَ لَمْ یَکُنْ مَعَکَ مَا تَغْرِفُ بِهِ وَ یَدَاکَ قَذِرَتَانِ فَاضْرِبْ یَدَکَ فِی الْمَاءِ

ص: 52

و بگو: بسم الله، و این عمل مصداق فرموده خداوند متعال است که: «ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»(1)

{در دین سختی و تنگنایی برشما قرار نداده است.} اگر مسلمانی با کافری ذمّی در حمام گرد آیند، مسلمان قبل از کافر از حوض غسل می­نماید.(2)

توضیح

آگاه باش که شیخ مدّعی شده است که اجماع فقها به وجوب غسل سر در ابتدا و سپس غسل طرف راست و آن­گاه طرف چپ اعتقاد دارند، و در الذکری بعد از اثبات وجوب تقدیم غسل سر

ص: 53


1- . حج / 78
2- . فقه الرضا: 4

وَ قُلْ بِسْمِ اللَّهِ وَ هَذَا مِمَّا قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی- ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ وَ إِنِ اجْتَمَعَ مُسْلِمٌ مَعَ ذِمِّیٍّ فِی الْحَمَّامِ اغْتَسَلَ الْمُسْلِمُ مِنَ الْحَوْضِ قَبْلَ الذِّمِّیِ (1).

إیضاح

اعلم أنه ادعی الشیخ الإجماع علی وجوب غسل الرأس ابتداء ثم المیامن ثم المیاسر(2) و استدل فی الذکری بعد إثبات وجوب تقدیم الرأس

ص: 53


1- 1. فقه الرضا ص 4، متفرقا.
2- 2. الظاهر من الاخبار فی جمیع موارد الغسل، سواء کان فی الوضوء أو الغسل أو غیر ذلک أن یبتدئ بالاعلی فالاعلی، و یمسح کذلک لیزول الغسالة بالطبع عن الاسفل، و هذا أمر یوجبه الفطرة فلو أخل به لاخل بالغرض من الغسل و الاغتسال. و أمّا الابتداء بالاشرف فالاشرف و الابتداء بالمیامن ثمّ المیاسر، فهو السنة من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله کما عرفت فی الوضوء ج 80 ص 263« لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ». و لکنه غیر مخل بحقیقة الغسل، حتی فی الوضوء، حیث جمع اللّه عزّ و جلّ بین غسل الیدین و مسح الرجلین بلفظ واحد و لم یقدم أحدهما علی الآخر، خصوصا إذا جمع المتوضی بین غسل یدیه معا فی وقت واحد کما إذا کان مفلوجا فوضأه آخران: احدهما یمینه و الآخر یساره فی وقت واحد أو مسحا رجلیه معا- أو هو بنفسه من دون تقدیم و تأخیر، أو بتقدیم المیامن علی المیاسر آنا ما. أو قلنا بجواز الوضوء الارتماسی کما إذا کان الماء سائلا من فوق الی أسفل بقوة فوضا الرجل وجهه ثمّ مد یدیه تحت الماء فسال الماء بقوة من اعلی مرفقیه الی أصابعه دفعة واحدة، بحیث صدق الغسل من دون مسح و ذلک بمعنی أنّه اکتفی بالسیلان القوی من المسح اللازم الذی کان من لوازم الغسل عرفا، ففی هاتین الصورتین لا یجب علیه أن یبدأ بالمیامن لانه قد خرج عن مورد السنة راسا کما ورد مثل ذلک فی مسح الرجلین معا. و أمّا الغسل فالامر فیه أسهل فان القرآن الکریم أوجب التطهر. و الاغتسال من دون ترتیب بین الأعضاء، فما وقع فی أوامر أهل البیت علیهم السلام و إرشاداتهم من تقدیم الأعلی فالاعلی فهو اللازم الواجب بدلیل الفطرة کما عرفت، و أمّا تقدیم المیامن علی المیاسر کما فی بعضها أو تقدیم الصدر علی الظهر کما فی بعضها الآخر، فهو السنة من باب تقدیم الأشرف فالاشرف، حیث کان صلّی اللّه علیه و آله لا یقدم المفضول علی الفاضل فی شی ء من الموارد، و من کان یرجو ثواب اللّه و ما اعد للمؤمنین فی الیوم الآخر، یقتدی بسنته و من لا فلا. و الکلام فی الغسل الارتماسی کالوضوء الارتماسی علی ما مر و هکذا ما أشبه الارتماس کما فی الحمامات المعمولة الیوم تحت الرشاشات التی تستوعب البدن مجتمعا مع جریان الماء من الاعالی الی الاسافل، فالمغتسل هکذا فقد أخذ بالفطرة، و خرج عن مورد السنة و موضوعها، و لا ضیر علیه. و أمّا غسل المیت أو المفلوج الحی، فلما کان المتعارف غسله مضطجعا و لعلّ غسله بالارتماس فی الحیاض أو تحت المیزاب و المسیل اهانة له و عبث به- وجب غسل میامنه قبل میاسره، لاجتماع الفطرة و السنة فی مورده، فاللازم أن یضطجعه الغاسل علی الایسر فیبدأ بصب الماء من طرف الرأس و یختتم الی رجلیه، بحیث ینفصل الغسالة من میاسره کذلک ثمّ یقلبه و یضطجعه علی الایمن لیغسل من میاسره ما کان موضوعا علی المغتسل و لم یصل إلیه الماء، فیصب الماء کما صب فی المرة الأولی، فقیاس الحی بالمیت قیاس فی غیر مورده.

بر بدن با استناد به روایات و احادیث، به اجماع مرکّب بر وجوب رعایت ترتیب بین طرف راست و چپ استدلال کرده است، در حالی که صدوقان (محمد بن علی شیخ صدوق و پدرش علی بن حسین) به وجوب یا عدم وجوب رعایت ترتیب بین دو طرف راست و چپ تصریح نکرده­اند، و ظاهر سخن آن­ها مانند نظر ابن جنید عدم وجوب رعایت را نشان می­دهد، اگر الذکری در وجوب رعایت ترتیب، به این روایت استدلال می­کند، این روایت فقط بر رعایت ترتیب در ریختن آب دلالت می­کند، و­گرنه (واو) بر وجود ترتیب دلالت نمی­کند، و روایت و احادیث دیگر نیز بر این امر دلالت نمی­کنند

آری، در غسل میّت وجوب رعایت ترتیب بین دو طرف مورد توجه قرار می­گیرد، ولی تشبیه غسل جنابت به غسل میّت و استدلال به آن نیز مشکل است، چرا که اختلاف آشکاری بین میّت و انسان زنده وجود دارد، بنابراین عدم وجوب رعایت ترتیب بین دو طرف راست وچپ نظر بعیدی نیست.

ص: 54

علی الجسد بالروایات بالإجماع المرکب علی وجوب الترتیب بین الیمین و الشمال و الصدوقان لم یصرحا بالترتیب بین الجانبین و لا بنفیه و ظاهرهما العدم کابن الجنید و هذه الروایة إنما تدل علی الترتیب فی الصب إن دل الترتیب الذکری علیه و إلا فالواو لا یدل علی الترتیب و سائر الروایات أیضا غیر دالة علیه.

نعم ورد الترتیب فی غسل المیت بین الجانبین و التشبیه بالجنابة و الاستدلال به أیضا مشکل للفرق الظاهر بین المیت و الحی فلا یبعد القول بعدم وجوب الترتیب بینهما.

ص: 54

سپس نظر مشهور آن است که گردن همراه سر شسته شود، در این امر نیز ایرادی وجود دارد، اگر چه ظاهر احادیث و روایات بر آن دلالت می­کند، و احوط آن است که گردن همراه سر و بدن شسته شود.

این فرموده امام «وإن کان علیک»، موافق با حدیثی است که صدوق در الصحیح(1)

و شیخ در الحسن(2)

روایت کرده­اند آن گاه که هشام بن سالم به امام صادق علیه السلام گفت: فدایت گردم، در برکه­ای غسل می­کنم که در آن بول می­کنند و لازم است که دمپایی سندی به پا داشته باشم [پس غسل می­کنم در حالی که همچنان دمپایی را به پا دارم]، امام فرمود: اگر آبی که بر بدنت جاری می­شود به کف پاهایت برسد لازم نیست که کف پاهایت را بشویی؛ فرموده امام بر این نکته دلالت می­کند که ذکر (کنیف: برکه یا چاله) در حدیث برای بیان ضرورت پوشیدن دمپایی است، و همانا مقصود فقط رسیدن آب غسل است نه پاک کردن شخص از نجاست برکه، آن­گونه که عدّه­ای چنین پنداشته­اند.

و این فرموده: «و إن اغتسلت فی حفیره» موافق با روایتی است که کلینی(3) و شیخ در المجهول(4)

از بکر بن کَرِب روایت کرده­اند آن­گاه که گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی پرسیدم که غسل جنابت را به جا می­آورد و اینکه آیا لازم است پاهایش را بعد از غسل بشوید؟ امام فرمود: اگر در مکانی غسل می­کند که آب بر پاهایش جاری می­شود، بر او واجب نیست که آن­ها را بشوید و اگر در مکانی غسل می­کند که پاهایش در آب ساکن می­ماند باید آن­ها را بشوید.

ص: 55


1- . الفقیه 1: 19
2- . التهذیب 1: 37 از چاپ سنگی
3- . الکافی 3: 44
4- .التهذیب 1: 37

ثم المشهور أن العنق یغسل مع الرأس و فیه أیضا إشکال و إن کان الظاهر من الأخبار ذلک و الأحوط الغسل مع الرأس و مع البدن معا.

قوله و إن کان علیک موافق لما رواه الصَّدُوقُ فِی الصَّحِیحِ (1) وَ الشَّیْخُ فِی الْحَسَنِ (2) عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَغْتَسِلُ فِی الْکَنِیفِ الَّذِی یُبَالُ فِیهِ وَ عَلَیَّ نَعْلٌ سِنْدِیَّةٌ فَأَغْتَسِلُ وَ عَلَیَّ النَّعْلُ کَمَا هِیَ فَقَالَ إِنْ کَانَ الْمَاءُ الَّذِی یَسِیلُ مِنْ جَسَدِکَ یُصِیبُ أَسْفَلَ قَدَمَیْکَ فَلَا تَغْسِلْ قَدَمَیْکَ.

و یدل علی أن ذکر الکنیف فی الروایة لبیان ضرورة لبس النعل و إنما المقصود وصول ماء الغسل لا تطهیر الرجل من نجاسة الکنیف کما توهم.

و قوله و إن اغتسلت فی حفیرة موافق لما رواه الْکُلَیْنِیُ (3) وَ الشَّیْخُ فِی الْمَجْهُولِ (4) عَنْ بَکْرِ بْنِ کَرِبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَغْتَسِلُ مِنَ الْجَنَابَةِ أَ یَغْسِلُ رِجْلَیْهِ بَعْدَ الْغُسْلِ فَقَالَ إِنْ کَانَ یَغْتَسِلُ فِی مَکَانٍ یَسِیلُ الْمَاءُ عَلَی رِجْلَیْهِ فَلَا عَلَیْهِ إِنْ لَمْ یَغْسِلْهُمَا وَ إِنْ کَانَ یَغْتَسِلُ فِی مَکَانٍ یَسْتَنْقِعُ رِجْلَاهُ فِی الْمَاءِ فَلْیَغْسِلْهُمَا(5).

ص: 55


1- 1. الفقیه ج 1 ص 19.
2- 2. التهذیب ج 1 ص 37 ط حجر.
3- 3. الکافی ج 3 ص 44.
4- 4. التهذیب ج 1 ص 37.
5- 5. الظاهر أن الرجلین انما یغسلان لاجل قذارة الغسالة، و لذلک قال علیه السلام فی الصورة الأولی:« ان کان یغتسل فی مکان یسیل الماء علی رجلیه بعد الغسل» و ذلک بأن یغتسل علی صخرة مثلا أو خشبة بحیث یسیل الماء علی رجلیه بعد تمام الغسل، فإذا قد تمّ غسلهما من دون أن یتلطخ بالغسالة. و أمّا إذا اغتسل فی وهدة أو حفیرة أو قائما فی طشت بحیث یجتمع فیها الماء الذی انفصل من جسده بعد تمام الغسل فقد تلطخ قدماه بالغسالة فیجب علیه غسلهما، و انما قلنا بعد تمام الغسل؛ فان متن السؤال تضمن ذلک بقوله« أ یغسل رجلیه بعد الغسل»؟ و ذلک. بأن یرفع قدمیه واحدة بعد اخری فیغسلهما غسل الجنابة أو الحیض ثمّ یضعهما فی ذلک المحل الذی کان استنقع فیه قدماه.

و حدیث در بر دارنده چند وجه است: نخست: مجازاً مقصود از آب، گِل باشد و امر به غسل به خاطر این باشد که گِل مانع از رسیدن آب به پوست بدن می­شود، و اگر چنین نباشد بلکه آبی که بر بدن غسل کننده جاری می­شود بر پاهایش نیز جاری ­شود، شستن پاها بعد از غسل، با ضمّ غین (غسل شرعی) و فتح غین (شستن عضو) ، واجب نیست.

دوّم: عدم وجود پاها در آب به عنوان شرط صحّت غسل مطرح ­شود، به خاطر اینکه چنان که گفته شد غسل استمراریّ کفایت نمی­کند.

سوّم: اگر غسل کننده در مکانی غسل کند که آب مستعمل برای غسل بر پاهایش جاری شود و باقی نماند و جمع نگردد، شستن پاها بعد از غسل واجب نیست، و اگر آب مستعمل برای غسل در زیر پاهایش جمع شود، بنا بر اصلِ عدم جواز پاک شدن با آبِ غسل در شستن پاها به آن آب کفایت نمی­شود، بلکه غسل کننده باید پاهایش را با آب دیگری بشوید .

چهارم: اگر در آب جاری غسل کند و آب بر پاهایش جاری شود، شستن آن­ها واجب نیست، ولی اگر در آب اندک و راکد غسل کند، این آب در حُکم آبِ مستعمل بعد از غسل است و برای شستن پاها کفایت نمی­کند.

و گویا وجه سوّم نزدیک­ترین وجه به جواب صحیح است، آن­گونه که وجه چهارم دورترین آن­هاست.

امّا محقّق و کسانی غیر از او اجماع نظر فقها را در مورد مکروه بودن خواب بر جنب و از بین رفتن این کراهت بعد از وضو، نقل کرده­اند، و از روایتی دیگر(1) عدم کراهت در صورت وجود اراده بازگشت نقل شده است، و مطلقا در عدم تحریم خواب بر جنب اختلافی وجود ندارد، و نهی کردن محتلم از جماع و همبستری بر کراهت آن حمل می­شود و این کراهت با وضو یا کاهش می­یابد یا از بین می­رود.

و (عزائم) در لغت به معنای (فرائض) است، و نامگذاری چهار سوره مذکور به این نام به اعتبار وجوب سجده هنگام قرائت آن­هاست، و تحریم قرائت این چهار سوره بر جنب نظر اجماع فقهاست آن گونه که در المعتبر و المنتهی بر این امر تأکید شده است، و ظاهراً هیچ گونه اختلاف نظری در بین فقها بر سر تحریم قرائت قسمتی از این سوره ها حتی اگر (بسم الله) باشد نیز وجود ندارد، ولی

ص: 56


1- . به الفقیه 1: 47 مراجعه کن.

و الخبر یحتمل وجوها الأول أن یکون المراد بالماء الطین مجازا و الأمر بالغسل لکون الطین مانعا من وصول الماء إلی البشرة و إن لم یکن کذلک بل یسیل الماء الذی یجری علی بدنه علی رجلیه فلا یجب الغسل بعد الغسل بالضم أو بعد الغسل بالفتح.

الثانی أنه یشترط فی صحة الغسل عدم کون رجلین فی الماء لعدم کفایة الغسل الاستمراری کما قیل.

الثالث أن المراد إن کان یغتسل فی مکان یجری ماء الغسل علی رجلیه و یذهب و لا یتجمع فلا یحتاج إلی غسل الرجلین بعد الغسل و إن کان یتجمع ماء الغسالة تحت رجلیه فلا یکتفی فی غسل الرجلین بذلک بناء علی عدم جواز التطهر بالغسالة بل یغسلهما بماء آخر.

الرابع أن المراد إن کان یغتسل فی الماء الجاری و الماء یسیل علی قدمیه فلا یجب غسلهما و إن کان فی الماء القلیل الراکد فإنه یصیر فی حکم الغسالة و لا یکفی لغسل الرجلین.

و کان الثالث أقرب الوجوه کما أن الرابع أبعدها.

و أما کراهة النوم للجنب و زوالها بعد الوضوء فقد نقل المحقق و غیره الإجماع علیهما و یظهر من روایة(1)

عدم الکراهة مع إرادة العود و لا خلاف فی عدم التحریم مطلقا و النهی عن جماع المحتلم محمول علی الکراهة و تخف أو تزول بالوضوء.

و العزائم فی اللغة الفرائض و تسمیتها بالعزائم باعتبار إیجاب السجدة عند قراءتها و تحریم قراءتها علی الجنب إجماعی کما نص علیه فی المعتبر و المنتهی و الظاهر أنه لا خلاف فی حرمة قراءة أبعاضها حتی البسملة بقصد أحدها لکن

ص: 56


1- 1. راجع الفقیه ج 1 ص 47.

غایت آنچه روایات بر آن دلالت می­کنند تحریم خود آیه سجده بر جنب است و غیر آن منعی ندارد.

همچنین اجماع گروه کثیری از فقها بر سر تحریم مسّ کتابت قرآن نیز نقل شده است، ولی در الذکری نقل شده که ابن جنید نظر به کراهت این امر داشته است، امّا ذکر شده که وی در بسیاری از مواقع سخن از کراهت می­گوید در حالی که مقصودش تحریم بوده است، پس لازم است که کلام ابن جنید حمل بر تحریم شود؛ و منظور از کتابت قرآن که فقها ذکر کرده­اند، صورتِ حروف است و ظاهراً تشدید نیز از جمله حروف است، و در مورد اعراب­گذاری قرآن اشکال وجود دارد، و شناخت اینکه نوشته­ای قرآن است یا خیر از روی عدم احتمال غیر آن یا از روی نیّت ممکن است، و منظور از مسّ، تماس یافتن قسمتی از پوست با کتابت قرآن است، و پیداست که این تماس با مو و ناخن حاصل نمی­شود، ولی در مورد ناخن اشکالی وجود دارد.

این فرموده امام: (و لا بأس بتبعیض الغسل) تا (بعد غسل الرأس) در الفاظ با رساله پدر صدوق موافق است، و شهید ثانی و نوه وی که مؤلف المدارک است ذکر کرده­اند که صدوق عین این عبارات را در کتاب عرض المجالس از امام صادق علبه السلام نقل کرده است و ما آن را در نسخه­هایی که نزد ماست نیافتیم، شهید ثانی در الذکری گفته است: و گفته شده که این حدیث در کتاب عرض المجالس از امام صادق علیه السلام روایت شده است، و شاید مقصود آنان کتابی غیر از الأمالی بوده است، یا این حدیث در نسخه­های آنان موجود بوده و از نسخه­های ما افتاده است که خیلی بعید به نظر می­ رسد.

عدم وجوب رعایت موالات (پشت سر هم انجام دادن کارها) هنگام غسل در بین فقها مشهور است، بلکه ظاهراً نظر اجماع بر آن است و عبارتی که در التهذیب ذکر شده است خبر از وجود اجماع بر این نظر می­دهد، ولی عدّه­ای از فقها نیز باور به استحباب رعایت موالات دارند که ایرادی ندارد.

امّا نظر تکرار غسل به سبب وقوع حدث اصغر (مانند بول کردن) در خلال آن را شیخ در النهایه و المبسوط برگزیده است، و صدوق آن را از پدرش نقل کرده است و علّامه نیز در تعدادی از کتاب­هایش این نظر را بیان کرده است، در میان متأخرین نیز شهید ثانی چنین نظری دارد، ولی ابن البرّاج بر این باور است که با وجود وقوع حدث اصغر غسل به اتمام می­رسد و نیازی به وضو گرفتن نیست، ابن ادریس و در میان فقهای معاصر نیز شیخ علی رحمه الله این نظر را بر گزیده­اند، ولی سیّد رحمه الله حُکم به اتمام غسل وگرفتن وضو داده است، ومحقّق در المعتبر و در میان فقهای معاصر نیز مؤلف المدارک و فاضل اردبیلی نظر سیّد را بر گزیده­اند و مسأله در غایت دشواری و پیچیدگی است، اگر چه این حدیث و حدیثی که شهیدان و سیّد رحمهم الله به صدوق نسبت داده و در تأیید آن، کلام رساله علی بن بابویه را ذکر کرده­اند که

ص: 57

غایة ما تدل علیه الروایات حرمة نفس السجدة أما غیرها فلا.

و کذا تحریم مس کتابة القرآن علی الجنب نقل علیه الإجماع جماعة کثیرة من الفقهاء و نقل فی الذکری عن ابن الجنید القول بالکراهة و ذکر أنه کثیرا ما یطلق الکراهة و یرید التحریم فینبغی أن یحمل کلامه علیه و المراد بکتابة القرآن الذی ذکره الأصحاب صور الحروف و منه التشدید علی الظاهر و فی الإعراب إشکال و یعرف کون المکتوب قرآنا بعدم احتمال غیره أو بالنیة و المراد بالمس الملاقاة بجزء من البشرة و الظاهر أنه لا یحصل بالشعر و لا بالظفر و فی الأخیر نظر.

و قوله و لا بأس بتبعیض الغسل إلی قوله بعد غسل الرأس موافق فی العبارة رسالة والد الصدوق و ذکر الشهید الثانی و سبطه صاحب المدارک أن الصدوق روی هذه العبارة بعینها فی کتاب عرض المجالس عن الصادق علیه السلام و لم نجده فی النسخ التی عندنا و قال فی الذکری و قد قیل إنه مروی عن الصادق علیه السلام فی کتاب عرض المجالس و لعلهم أرادوا کتابا آخر غیر الأمالی أو کان فی نسخهم و أسقط من نسخنا و هو بعید جدا.

و عدم وجوب الموالاة فی الغسل هو المشهور بین الأصحاب بل الظاهر أنه إجماعی و عبارة التهذیب مشعرة بالإجماع لکن قالوا باستحبابها و لا بأس به.

و أما إعادة الغسل بتخلل الحدث الأصغر بینه فاختاره الشیخ فی النهایة و المبسوط و نقله الصدوق عن أبیه و به قال العلامة فی جملة من کتبه و الشهید الثانی من المتأخرین و ذهب ابن البراج إلی أنه یتم الغسل و لا وضوء علیه و اختاره ابن إدریس و من المتأخرین الشیخ علی ره و حکم السید ره بالإتمام و الوضوء و اختاره المحقق فی المعتبر و من المتأخرین الفاضل الأردبیلی و صاحب المدارک.

و المسألة فی غایة الإشکال و إن کان هذا الخبر و الخبر الذی نسبه الشهیدان و السید رحمهم الله إلی الصدوق مع تأیدهما بکلام رسالة علی بن بابویه الذی یعد

ص: 57

مردم کلامش را در حدّ احادیث می­پندارند، ولی از حدیث صحیح ناقص نیست،آورده اند و احتیاط آن است که غسل به اتمام رسیده و وضو گرفته شود، سپس غسل دوباره تکرار شود. این فرموده: (و إن اغتسلت من ماء) بعضی از معانی که سابقاً در شرح حدیث علی بن جعفر ذکر کردیم را تأیید می­کند، پس غافل مباش و قبلاً در باره سایر اجزای حدیث سخن گفته شد.

روایت24.

المقنع: گفته است: روایت می کنم هر کسی هنگام غسل تار مویی را به صورت عمدی ترک کند و آن را نشوید، جایگاهش در آتش است.(1)

روایت25.

السرائر: از کتاب النوادر احمد بن محمد بن أبی نصر البزنطّی روایت شده که گفت: از امام رضا علیه السلام پرسیدم: چه چیزی غسل را بر مرد و زن واجب می­گرداند؟ امام فرمود: آن­گاه که مرد عمل دخول را انجام دهد، غسل، پرداخت مهریه و سنگسار واجب می­گردد.(2)

روایت26.

السرائر: در کتاب النوادر محمد علی بن محبوب از محمّد بن عُذافر روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: چه وقت غسل بر مرد و زن واجب می­شود؟ فرمود: هنگامی که عمل دخول را انجام دهند، غسل بر آن­ها واجب می­شود و هنگامی که ختنه­گاه مرد و زن به هم برسد، فقط آلت تناسلی خود را می­شویند.(3)

توضیح

ظاهر حدیث بیان­گر این مطلب است که به هم رسیدن ختنه­گاه مرد و زن باعث وجوب غسل نمی­شود، و این بر خلاف بسیاری از احادیث و روایات و اجماع منقول است، همچنین ممکن است که عبارت (إذا التقی) را به (حین یدخله) عطف دهیم، یعنی: هنگامی که ختنه­گاه مرد و زن به هم می­رسد نیز غسل واجب می­گردد، و عبارت (فیغسلان) حُکم دیگری است، و بر اساس هر دو تقدیر غسل حمل بر استحباب می­شود؛ و هنگام پنهان شدن سر آلت تناسلی مرد در فرج زن مطلقا در مورد وجوب غسل هیچ اختلاف نظری وجود ندارد، چه ختنه­گاه دو طرف به هم برسد چه نرسد، اگر چه با توجه به روایات صورت اخیر خالی از اشکال نیست .

و فقها رسیدن ختنه­گاه مرد و زن به یکدیگر را به در مقابل هم قرار گرفتن آن­ها تقسیر کرده­اند، چرا که به هم رسیدن ختنه­گاه مرد و زن امری است که تصوّر آن امکان پذیر نیست، چه که مکان دخول آلت مرد پایین­ فرج است که مکان خروج نوزاد و خون حیض است. و ختنه­گاه

ص: 58


1- . المقنع: 12
2- . اسرائر: 465
3- .السرائر:477

القوم کلامه فی عداد الأخبار لا یقصر عن خبر صحیح و الاحتیاط فی الإتمام و الوضوء ثم الإعادة.

و قوله و إن اغتسلت من ماء یؤید بعض المعانی التی ذکرناها فی شرح حدیث علی بن جعفر سابقا فلا تغفل و قد مر الکلام فی سائر أجزاء الخبر.

«24»

الْمُقْنِعُ، قَالَ: رُوِّیتُ أَنَّهُ مَنْ تَرَکَ شَعْرَةً مِنَ الْجَنَابَةِ مُتَعَمِّداً لَمْ یَغْسِلْهَا فَهُوَ فِی النَّارِ(1).

«25»

السَّرَائِرُ، مِنْ کِتَابِ النَّوَادِرِ لِأَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام مَا یُوجِبُ الْغُسْلَ عَلَی الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ فَقَالَ إِذَا أَوْلَجَهُ أَوْجَبَ الْغُسْلَ وَ الْمَهْرَ وَ الرَّجْمَ (2).

«26»

وَ مِنْهُ، مِنْ کِتَابِ النَّوَادِرِ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَتَی یَجِبُ عَلَی الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ الْغُسْلُ فَقَالَ یَجِبُ عَلَیْهِمَا الْغُسْلُ حِینَ یُدْخِلُهُ وَ إِذَا الْتَقَی الْخِتَانَانِ فَیَغْسِلَانِ فَرْجَهُمَا(3).

بیان

ظاهره أن التقاء الختانین لا یوجب الغسل و هو خلاف الروایات الکثیرة و الإجماع المنقول و یمکن عطف قوله و إذا التقی علی قوله حین یدخله أی یجب علیهما الغسل إذا التقی الختانان و قوله فیغسلان حکم آخر و علی التقدیرین الغسل محمول علی الاستحباب و لا خلاف فی وجوب الغسل عند مواراة الحشفة مطلقا سواء حصل التقاء الختانین أم لا و إن کان فی الصورة الأخیرة بالنظر إلی الروایات لا یخلو من إشکال.

و فسر الأصحاب التقاءهما بمحاذاتهما لأن الملاقاة حقیقة غیر متصورة فإن مدخل الذکر أسفل الفرج و هو مخرج الولد و الحیض و موضع الختان

ص: 58


1- 1. المقنع ص 12 ط الإسلامیة.
2- 2. السرائر ص 465.
3- 3. السرائر ص 477.

بالاتر از آن قرار دارد، و در بین این دو قسمت سوراخ بول وجود دارد، بر این اساس ممکن است که به هم رسیدن ختنه­گاه دو طرف حمل بر این نکته شود که مرد آلت خود را بر روی ختنه­گاه زن بگذارد، پس آلت مرد در فرج زن وارد نمی­شود به قرینه اینکه مرد آلت خود را به قصد دخول در مقابل فرج زن قرار می­دهد.

روایت27.

المقنع: گفته است: روایت شده که اگر زن محتلم شد وآب از فرج او خارج شد باید غسل کند، ولی اگر آب خارج نشد چیزی بر او واجب نیست.(1)

روایت28.

المعتبر: زنی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله پرسید: حکم زنی که در خواب مانند آنچه مردان در خواب می­بینند را می­بیند چیست؟ پیامبر پرسید: آیا لذّتی احساس می­کند؟ زن گفت: آری، پیامبر فرمود: آنچه بر مردان واجب است (منظور غسل کردن است) بر او نیز واجب است.(2)

روایت29.

الخرائج راوندیّ: جابر جعفیّ از امام زین العابدین علیه السلام روایت کرده که فرمود: مردی بادیه نشین به سوی مدینه آمد و هنگامی که به نزدیکی مدینه رسید مرتکب استمناء شد و آن­گاه نزد امام حسین علیه السلام رفت، پس امام به او فرمود: ای مرد بادیه نشین، آیا شرم نمی­کنی؟ آیا نزد امام و پیشوایت می­آیی در حالی که جُنب هستی؟ سپس فرمود: ای جماعت عرب، شما هنگامی که با خود خلوت می­کنید مرتکب استمناء می­شوید، پس مرد بادیه نشین گفت: شدّت حاجت من به حدّی بود که برای رفع آن مجبور شدم نزد شما بیایم، بنابراین از نزد امام حسین خارج شد و غسل نمود، پس از غسل بازگشت و آنچه را در نظر داشت از امام سوال نمود.(3)

توضیح

شیخ در النهایه در تفسیر حدیث ابن عباس گفته است: درباره (خضخضه) پرسیده شد، پس گفت: عملی است که از زنا بهتر است، ولی نکاح کنیز از آن بهتر است، (الخضخضه) یعنی: استمناء و آن طلب انزال منی در غیر فرج است، و (الخضخضه) در اصل به معنای تحریک است.

روایت30.

السرائر: محمد بن مسلم گفته است: از او درباره مردی پرسیدم که در خواب چیزی ندیده است ولی بیدار می­شود و مایعی را بر لباس خود مشاهده می­کند، گفت: غسل بر او واجب نیست.(4)

توضیح

این حدیث محمول است بر اینکه مرد بداند که آن مایع منی نیست یا امر بر او مشتبه شده باشد آن­گونه که آگاه خواهی شد.

ص: 59


1- . المقنع: 13
2- . المعتبر: 47
3- . الخرائج: 193
4- . السرائر: 496

أعلاه و بینهما ثقبة البول فعلی هذا یمکن حمل التقاء الختانین علی حقیقته بأن یضع ذکره علی موضع الختان فلا یدخل الذکر الفرج بقرینة أنه جعله مقابلا للإدخال.

«27»

الْمُقْنِعُ، قَالَ رُوِیَ: أَنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا احْتَلَمَتْ فَعَلَیْهَا الْغُسْلُ إِذَا أَنْزَلَتْ فَإِنْ لَمْ تُنْزِلْ فَلَیْسَ عَلَیْهَا شَیْ ءٌ(1).

«28»

الْمُعْتَبَرُ،: إِنَّ امْرَأَةً سَأَلَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَی فِی الْمَنَامِ مِثْلَ مَا یَرَی الرَّجُلُ فَقَالَ صلی الله علیه و آله أَ تَجِدُ لَذَّةً فَقَالَتْ نَعَمْ فَقَالَ عَلَیْهَا مِثْلُ مَا عَلَی الرَّجُلِ (2).

«29»

الْخَرَائِجُ لِلرَّاوَنْدِیِّ، عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ زَیْنِ الْعَابِدِینَ علیه السلام قَالَ: أَقْبَلَ أَعْرَابِیٌّ إِلَی الْمَدِینَةِ فَلَمَّا کَانَ قُرْبَ الْمَدِینَةِ خَضْخَضَ وَ دَخَلَ عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام فَقَالَ لَهُ یَا أَعْرَابِیُّ أَ مَا تَسْتَحْیِی أَ تَدْخُلُ إِلَی إِمَامِکَ وَ أَنْتَ جُنُبٌ ثُمَّ قَالَ أَنْتُمْ مَعَاشِرَ الْعَرَبِ إِذَا خَلَوْتُمْ خَضْخَضْتُمْ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ قَدْ بَلَغْتُ حَاجَتِی فِیمَا جِئْتُ لَهُ فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ وَ اغْتَسَلَ وَ رَجَعَ إِلَیْهِ فَسَأَلَهُ عَمَّا کَانَ فِی قَلْبِهِ (3).

بیان

قال فی النهایة فی حدیث ابن عباس سئل عن الخضخضة فقال هو خیر من الزنا و نکاح الأمة خیر منه الخضخضة الاستمناء و هو استنزال المنی فی غیر الفرج و أصل الخضخضة التحریک.

«30»

السَّرَائِرُ، مِنْ نَوَادِرِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ عَلَاءٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لَمْ یَرَ فِی مَنَامِهِ شَیْئاً فَاسْتَیْقَظَ فَإِذَا هُوَ بِبَلَلٍ قَالَ لَیْسَ عَلَیْهِ غُسْلٌ (4).

بیان

محمول علی ما إذا علم أنه لیس بمنی أو اشتبه کما ستعرف.

ص: 59


1- 1. المقنع ص 13.
2- 2. المعتبر ص 47.
3- 3. الخرائج: 193.
4- 4. السرائر: 496.

روایت31.

السرائر: عدّه­ای از کوفیان از امام صادق علیه السلام درباره مردی پرسیدند که از پشت با همسر خویش که روزه­دار است نزدیکی می­کند، امام فرمود: آن زن روزه­اش باطل نمی­شود و غسل بر او واجب نیست.(1)

توضیح

نظر مشهور در بین فقها وجوب غسل به هنگام جماع با زن از پشت است، و مرتضی مدّعی شده که نظر اجماع فقها چنین است، ولی شیخ در النهایه و الاستبصار عدم وجوب غسل در این حالت را بر گزیده است، و این نظر (عدم وجوب) از ظاهر کلام سلّار نیز حکایت شده است، امّا نظر شیخ در المبسوط (با نظر وی در النهایه و الاستبصار) متفاوت است؛ و این حدیث و امثال آن در نزد مشهور بر تقیّه یا در صورت عدم پنهان شدن آلت مرد در فرج زن حمل شده­اند، و موضوع محلّ اشکال و ابهام است، چه که می­توان احادیث روایت شده در مورد غسل را بر استحباب حمل نمود، و به همین ترتیب فقها در مورد وجوب غسل هنگام نزدیکی با غلام دچار اختلاف شده­اند، ولی بیشتر آنان نظر به وجوب غسل دادند، و شرایط نزدیکی با چهارپایان نیز همین گونه است، و نظر مشهور­تر در این زمینه عدم وجوب غسل است، در تمام موارد ذکر شده رعایت احتیاط اولی است .

روایت32.

السرائر: عبدالله بن یحیی الکاهلیّ گوید: از امام صادق علیه السلام درباره زنی پرسیدم که مرد با او نزدیکی می­کند، پس دچار حیض می­شود حال آنکه در حمام (شستشوخانه) است، آیا باید غسل کند یا خیر؟ امام فرمود: امری بر او حادث شده که نماز را باطل می­گرداند پس نیازی به غسل نیست.

توضیح

نهی از غسل کردن یا به خاطر این است که غسل به منظور اقامه نماز انجام می­گیرد و اکنون امری حادث شده (منظور حیض است) که نماز را باطل می­گرداند، پس سودی در غسل کردن وجود ندارد، آن­گونه که کسانی که قائل به وجوب غیری غسل هستند چنین برداشت کرده­اند، یا به خاطر اینکه حادثه پیش آمده (حیض) مانع از رفع حَدَث سابق (جنابت) است. پس غسل جایز نمی­باشد، و هر دو احتمال یکسان هستند، بنابراین امکان استدلال به این روایت به منظور اثبات وجوب غیری غسل وجود ندارد، بلکه دلیل دوم، برخلاف دلیل نخست، به خاطر ابقاء نهی بر ظاهر خودش از ارجحیّت بیشتری برخوردار است.

روایت33.

علل الشرایع: رسول خدا صلّی الله علیه و آله مردم را خطاب قرار داده و فرمود: ای مردم، همانا خداوند به موسی و هارون امر فرمود

ص: 60


1- . السرائر: 477
«31»

السَّرَائِرُ، مِنْ کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ الْکُوفِیِّینَ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی الرَّجُلِ یَأْتِی الْمَرْأَةَ فِی دُبُرِهَا وَ هِیَ صَائِمَةٌ قَالَ لَا یَنْقُضُ صَوْمَهَا وَ لَیْسَ عَلَیْهَا غُسْلٌ (1).

بیان

المشهور بین الأصحاب وجوب الغسل بالجماع فی دبر المرأة و ادعی علیه المرتضی الإجماع و اختار الشیخ فی النهایة و الإستبصار عدم الوجوب و هو المحکی عن ظاهر سلار و کلام الشیخ فی المبسوط مختلف و حمل هذا الخبر و أمثاله فی المشهور علی التقیة أو علی عدم غیبوبة الحشفة و المسألة محل إشکال إذ یمکن حمل أخبار الغسل علی الاستحباب و کذا اختلفوا فی وجوب الغسل بوطی الغلام و الأکثر علی الوجوب و کذا فی وطء البهیمة و الأشهر فیه عدم الوجوب و الاحتیاط فی الجمیع أولی.

«32»

السَّرَائِرُ، نَقْلًا مِنْ کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَی الْکَاهِلِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْمَرْأَةِ یُجَامِعُهَا الرَّجُلُ فَتَحِیضُ وَ هِیَ فِی الْمُغْتَسَلِ فَتَغْتَسِلُ أَمْ لَا قَالَ قَدْ جَاءَهَا مَا یُفْسِدُ الصَّلَاةَ فَلَا تَغْتَسِلُ (2).

بیان

النهی عن الاغتسال إما لأن الغسل للصلاة و قد جاءها ما یفسدها فلا فائدة فی الغسل لوجوبه لغیره کما فهمه القائلون به أو لأن الحدث الطاری مانع من رفع الحدث السابق فلا یجوز الغسل و الاحتمالان متکافئان فلا یمکن الاستدلال به علی وجوب الغسل لغیره بل الثانی أرجح لإبقاء النهی علی ظاهره بخلاف الأول.

«33»

الْعِلَلُ، عَنِ الْمُظَفَّرِ بْنِ جَعْفَرٍ الْعَلَوِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ نَصْرِ بْنِ أَحْمَدَ الْبَغْدَادِیِّ عَنْ عِیسَی بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُخَوَّلٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْأَسْوَدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی رَافِعٍ عَنْ أَبِیهِ وَ عَمِّهِ عَنْ أَبِیهِمَا أَبِی رَافِعٍ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ مُوسَی وَ هَارُونَ

ص: 60


1- 1. المصدر: 477.
2- 2. المصدر: 477.

که در مصر خانه­هایی را برای قومشان بنا سازند و به آن دو امر فرمود که هیچ شخص جُنبی در مسجد­شان بیتوته نکند، و هیچ کسی در آن با زنان نزدیکی نکند مگر هارون و فرزندان او، و به راستی که جایگاه علی نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی است، پس برای هیچ کس جایز نیست که در مسجدِ من با زنان نزدیکی کند، و در حالی که جنب است در آن بیتوته کند مگر علی و فرزندان او، و هر کسی که می­خواهد حقیقت گفته مرا دریابد، آنجاست، و با دست به سرزمین شام اشاره فرمود.(1)

روایت34.

علل الشرایع: حُذیفه بن أُسید غِفاریّ نظیر حدیث قبل را از پیامبر صلّی الله علیه و آله روایت کرده تا آنجا که می­فرماید: سپس خداوند به موسی امر فرمود که کسی در مسجد او ساکن نشود و در آن زنی را به نکاح خود در نیاورد و هیچ شخص جُنبی وارد مسجدش نشود مگر هارون و فرزندان او، و به راستی که جایگاه علی نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی است، و او به جای خاندانم برادر من است و برای هیچ کسی جایز نیست که در مسجد من زنان را به نکاح خویش در آورد مگر علی و فرزندان او، هر کسی که می­خواهد حقیقت گفته مرا دریابد آنجاست، و با دست به سرزمین شام اشاره فرمود.(2)

توضیح

(مَن شاءه فههنا) یعنی: هر کسی می­خواهد حقیقت آنچه را گفتم دریابد، به سرزمین شام برود و به خانه هارون و اتصال آن به مسجد بنگرد که در آنجا موجود است؛ و این حدیث بر عدم جواز جماع در مسجد پیامبر صلّی الله علیه و آله و عدم جواز وارد شدن شخص جُنب به آن به جز امام علی و فرزندان او علیهم السلام دلالت می­کند.

روایت35.

مجالس الصدوق: امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: همانا خداوند متعال شش خصلت را برای من ناپسند شمرده است و من نیز این خصلت­ها را برای اوصیای خویش از فرزندانم و همچنین پیروان آن­ها که بعد از من می­آیند ناپسند می­شمارم، این شش خصلت عبارتند از: انجام کارهای عبث و بیهوده در نماز، نزدیکی با زنان به هنگام روزه داری، منّت گذاردن بعد از صدقه دادن، رفتن به مساجد در حال جنابت، نگاه انداختن (بدون اجازه) به درون خانه­ها و خندیدن در بین قبور.(3)

روایت36.

المحاسن:

ص: 61


1- . علل الشرائع1: 192
2- . علل الشرائع1: 193و192
3- . أمالی الصدوق: 38

أَنْ یَبْنِیَا لِقَوْمِهِمَا بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ أَمَرَهُمَا أَنْ لَا یَبِیتَ فِی مَسْجِدِهِمَا جُنُبٌ وَ لَا یَقْرَبَ فِیهِ النِّسَاءَ إِلَّا هَارُونُ وَ ذُرِّیَّتُهُ وَ إِنَّ عَلِیّاً مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی فَلَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ یَقْرَبَ النِّسَاءَ فِی مَسْجِدِی وَ لَا یَبِیتَ فِیهِ جُنُبٌ إِلَّا عَلِیٌّ وَ ذُرِّیَّتُهُ فَمَنْ شَاءَهُ (1)

فَهَاهُنَا وَ ضَرَبَ بِیَدِهِ نَحْوَ الشَّامِ (2).

«34»

وَ مِنْهُ، بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنْ نَصْرِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ سَلَّامِ بْنِ أَبِی عَمِیرَةَ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ أَسِیدٍ الْغِفَارِیِّ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: مِثْلَهُ إِلَی قَوْلِهِ ثُمَّ أُمِرَ مُوسَی أَنْ لَا یَسْکُنَ مَسْجِدَهُ وَ لَا یَنْکِحَ فِیهِ وَ لَا یَدْخُلَهُ جُنُبٌ إِلَّا هَارُونُ وَ ذُرِّیَّتُهُ وَ إِنَّ عَلِیّاً مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ هُوَ أَخِی دُونَ أَهْلِی وَ لَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ یَنْکِحَ فِیهِ النِّسَاءَ إِلَّا عَلِیٌّ وَ ذُرِّیَّتُهُ فَمَنْ شَاءَ فَهَاهُنَا وَ أَشَارَ بِیَدِهِ نَحْوَ الشَّامِ (3).

بیان

أی من شاء أن یعلم حقیة ما قلت فلیذهب إلی الشام و لینظر إلی علامة بیت هارون و اتصاله بالمسجد فإنها موجودة هاهنا و یدل علی عدم جواز الجماع فی مسجده صلی الله علیه و آله و لا دخوله جنبا لغیرهم علیهم السلام.

«35»

مَجَالِسُ الصَّدُوقِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی کَرِهَ لِی سِتَّ خِصَالٍ وَ کَرِهْتُهُنَّ لِلْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِی وَ أَتْبَاعِهِمْ مِنْ بَعْدِی الْعَبَثَ فِی الصَّلَاةِ وَ الرَّفَثَ فِی الصَّوْمِ وَ الْمَنَّ بَعْدَ الصَّدَقَةِ وَ إِتْیَانَ الْمَسَاجِدِ جُنُباً وَ التَّطَلُّعَ فِی الدُّورِ وَ الضَّحِکَ بَیْنَ الْقُبُورِ(4).

«36»

الْمَحَاسِنُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ

ص: 61


1- 1. فی المصدر: فمن ساءه ذلک، و هکذا فی الحدیث الآتی.
2- 2. علل الشرائع ج 1 ص 192.
3- 3. المصدر نفسه ج 1 ص 192 و 193.
4- 4. أمالی الصدوق: 38.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: شش خصلت است که خداوند متعال آن­ها را برای من ناپسند شمرده است، پس من نیز آن خصلت­ها را برای امامانی که در میان فرزندانم هستند ناپسند می دانم و آن امامان نیز باید برای پیروان­شان ناپسند بشمارند؛ و در ادامه مانند حدیث قبل ذکر شده است.(1)

توضیح

معنای کراهت در این حدیث از معنای مصطلح آن و از معنای حرام بودن عمومی­تر است، پس انجام کارهای عبث و بیهوده اگر به باطل شدن نماز منجر نشود مکروه است؛ (الرفث) به معنای جماع و نزدیکی کردن با زنان و همچنین فحش و ناسزاگویی است، پس اگر (رفث) را به معنای نخست در نظر بگیریم حرام است و باعث باطل شدن روزه و اگر به معنای دوّم باشد مکروه است و یا حرام و باطل کننده کمال آن، و نظر مشهور در مورد منّت گذاردن بعد از صدقه، کراهت آن است هر چند که احتمال حرام بودن نیز وجود دارد، و بر اساس هر دو تقدیر باطل کننده ثواب صدقه یا کمال آن است، امّا رفتن شخص جُنب به مسجدالحرام و مسجدالنبی به صورت مطلق حرام است و وارد شدن جنب به غیر این دو مسجد اگر به قصد توقف باشد حرام است و اگر به قصد توقف نباشد مکروه است؛ امّا نگاه کردن و سرک کشیدن (به خانه دیگران) بدون اجازه بنا به نظر مشهور فقها حرام است، و خندیدن در بین قبور نیز شدیداً مکروه می­باشد.

روایت37.

تفسیرالإمام: امام عسکری علیه السلام از پدرانش روایت کرده که پیامبر صلّی الله علیه و آله در حدیث سدّ ابواب فرمود: شایسته نیست آنکه به خدا و روز آخرت ایمان دارد در حال جنابت در این مسجد بیتوته کند، مگر محمّد، علی، فاطمه، حسن، و حسین علیهم السلام و خاندان برگزیده و فرزندان پاک ایشان.(2)

روایت38.

البصائر: بکر بن محمّد گوید: در حالی که آهنگ منزل امام صادق علیه السلام نموده بودیم از مدینه خارج شدیم، پس ابو بصیر در حالی که جنب بود در خارج از کوچه­ای به ما ملحق شد و ما از این موضوع (جنب بودن او) بی اطّلاع بودیم، تا اینکه بر امام صادق علیه السلام داخل گشتیم، پس امام سرش را به سوی ابو بصیر بلند کرد و فرمود: ای ابو محمد، آیا نمی­دانی که شخص جنب اجازه ندارد وارد منزل پیامبران شود؟ سپس بکر گفت: ابو بصیر بازگشت و ما وارد شدیم.(3)

قرب الاسناد: نظیر این حدیث از بکر بن محمد أزدیّ روایت شده است.(4)

روایت39.

إرشاد المفید: از ابو بصیر روایت شده که گفت: در حالی که کنیزکی همراه من بود وارد مدینه شدم،

ص: 62


1- . المحاسن: 10
2- . تفسیرالإمام: 2
3- . بصائر الدرجات: 241
4- . قرب الاسناد: 30

أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: سِتَّةٌ کَرِهَهَا اللَّهُ تَعَالَی لِی فَکَرِهْتُهَا لِلْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّیَّتِی وَ لْتَکْرَهْهَا الْأَئِمَّةُ لِأَتْبَاعِهِمْ وَ ذَکَرَ نَحْوَهُ (1).

بیان

الکراهة هنا أعم منها بالمعنی المصطلح و من الحرمة فالعبث ما لم ینته إلی إبطال الصلاة مکروه و الرفث یکون بمعنی الجماع و بمعنی الفحش من القول و علی الأول فی الواجب حرام مبطل و علی الثانی مکروه أو حرام مبطل لکماله و المشهور فی المن الکراهة و یحتمل الحرمة و علی التقدیرین مبطل لثوابها أو لکماله و إتیان المساجد فی المسجدین مطلقا و فی غیرهما مع اللبث حرام و فی غیرهما لا معه مکروه و التطلع بغیر الإذن حرام علی المشهور و الضحک بین القبور مکروه کراهة مغلظة.

«37»

تَفْسِیرُ الْإِمَامِ، رَوَی علیه السلام عَنْ آبَائِهِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی حَدِیثِ سَدِّ الْأَبْوَابِ أَنَّهُ قَالَ: لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یَبِیتُ فِی هَذَا الْمَسْجِدِ جُنُباً إِلَّا مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهم السلام وَ الْمُنْتَجَبُونَ مِنْ آلِهِمُ الطَّیِّبُونَ مِنْ أَوْلَادِهِمْ (2).

«38»

الْبَصَائِرُ، لِلصَّفَّارِ عَنْ أَبِی طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: خَرَجْنَا مِنَ الْمَدِینَةِ نُرِیدُ مَنْزِلَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَلَحِقَنَا أَبُو بَصِیرٍ خَارِجاً مِنْ زُقَاقٍ وَ هُوَ جُنُبٌ وَ نَحْنُ لَا نَعْلَمُ حَتَّی دَخَلْنَا عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی أَبِی بَصِیرٍ فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی لِجُنُبٍ أَنْ یَدْخُلَ بُیُوتَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ فَرَجَعَ أَبُو بَصِیرٍ وَ دَخَلْنَا(3).

قرب الإسناد، عن أحمد بن إسحاق عن بکر بن محمد الأزدی: مثله (4).

«39»

إِرْشَادُ الْمُفِیدِ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: دَخَلْتُ الْمَدِینَةَ وَ کَانَتْ مَعِی

ص: 62


1- 1. المحاسن ص 10.
2- 2. تفسیر الإمام: 7.
3- 3. بصائر الدرجات: 241.
4- 4. قرب الإسناد: 30.

پس با او نزدیکی کردم و به سوی حمام خارج شدم، آن­گاه یاران خویش را مشاهده کردم که نزد امام صادق علیه السلام می­روند، بنابراین به خاطر ترسِ از دست دادن ملاقات امام با آنان همراه گشتم تا وارد خانه شدم، هنگامی که در مقابل امام حاضر شدم به من نگاه کرد و فرمود: ای ابو بصیر، آیا ندانسته­ای که شخص جُنب وارد خانه­های پیامبران نمی­شود؟ آن­گاه شرم کردم و گفتم: من یارانم را مشاهده نمودم (که نزد شما می­آیند) و ترسیدم که همراهی با آنان در وارد شدن بر شما را از دست بدهم، و هرگز چنین کاری را تکرار نخواهم کرد و خارج شدم.(1)

کشف الغمه: به نقل از کتاب الدّلایل حمیریّ از ابو بصیر حدیثی مانند آنچه ذکر شد روایت شده است.(2)

روایت40.

معرفه الرجال کَشیّ: بُکَیر گوید: ابو بصیر مرادیّ را ملاقات نمودم، گفت: می­خواهی کجا بروی؟ گفتم: می­خواهم نزد مولایت بروم، گفت: من نیز همراهت می­آیم، پس به راه افتاد و با هم بر امام صادق علیه السلام وارد گشتیم، امام به او چشم دوخت و فرمود: این­گونه و در حالی که جُنب هستی وارد خانه پیامبران می­شوی؟ آن­گاه او گفت: از غضب خدا و شما به خدا پناه می­برم، از خدا طلب غفران کرده و دیگر چنین کاری را تکرار نمی­کنم؛

ابوعبدالله برقّی نیز از بکیر این حدیث را روایت کرده است.(3)

توضیح

این احادیث بر عدم جواز وارد شدن جنب به خانه­های امامان علیهم السلام و همچنین مزار ایشان دلالت می­کنند، چرا که نقل شده است که احترام امامان در حالی که وفات نموده­اند به اندازه احترام آنان در حال حیات است.

روایت41.

المعتبر: به نقل از جامع بزنطیّ از محمّد بن مسلم روایت شده که گفت: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: آیا مرد درهم سفید را در حالی که جنب است لمس می­کند؟ امام فرمود: آری، به خدا سوگند که من درهم را می­بینم و آن را بر می­دارم حال آنکه جنب هستم .

همچنین از ابو ربیع روایت شده که از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا شخص جُنب می­تواند درهم هایی که اسم خدا و رسولش بر آن­ها نقش بسته است را لمس کند؟ امام علیه السلام

ص: 63


1- . إرشاد المفید: 256
2- . کشف الغمه 2: 417
3- . رجال الکشی: 152

جُوَیْرِیَةٌ لِی فَأَصَبْتُ مِنْهَا ثُمَّ خَرَجْتُ إِلَی الْحَمَّامِ فَلَقِیتُ أَصْحَابَنَا الشِّیعَةَ وَ هُمْ مُتَوَجِّهُونَ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَخَشِیتُ أَنْ یَفُوتَنِی الدُّخُولُ عَلَیْهِ فَمَشَیْتُ مَعَهُمْ حَتَّی دَخَلْتُ الدَّارَ فَلَمَّا مَثُلْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ نَظَرَ إِلَیَّ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا بَصِیرٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ بُیُوتَ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَوْلَادَ الْأَنْبِیَاءِ لَا یَدْخُلُهَا الْجُنُبُ فَاسْتَحْیَیْتُ فَقُلْتُ إِنِّی لَقِیتُ أَصْحَابَنَا وَ خَشِیتُ أَنْ یَفُوتَنِی الدُّخُولُ مَعَهُمْ وَ لَنْ أَعُودَ إِلَی مِثْلِهَا وَ خَرَجْتُ (1).

کشف الغمة، نقلا من کتاب الدلائل للحمیری عن أبی بصیر: نحوا مما مر(2).

«40»

مَعْرِفَةُ الرِّجَالِ لِلْکَشِّیِّ، عَنْ حَمْدَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْمَکْفُوفِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ بُکَیْرٍ قَالَ: لَقِیتُ أَبَا بَصِیرٍ الْمُرَادِیَّ فَقَالَ أَیْنَ تُرِیدُ قُلْتُ أُرِیدُ مَوْلَاکَ قَالَ أَنَا أَتْبَعُکَ فَمَضَی فَدَخَلْنَا عَلَیْهِ وَ أَحَدَّ النَّظَرَ إِلَیْهِ وَ قَالَ هَکَذَا تَدْخُلُ بُیُوتَ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنْتَ جُنُبٌ فَقَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِ اللَّهِ وَ غَضَبِکَ وَ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لَا أَعُودُ.

قال و روی ذلک أبو عبد الله البرقی عن بکیر(3)

بیان

تدل هذه الأخبار علی عدم جواز دخول بیوتهم علیهم السلام جنبا و کذا ضرائحهم المقدسة لما ورد أن حرمتهم أمواتا کحرمتهم أحیاء.

«41»

الْمُعْتَبَرُ، مِنْ جَامِعِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ هَلْ یَمَسُّ الرَّجُلُ الدِّرْهَمَ الْأَبْیَضَ وَ هُوَ جُنُبٌ فَقَالَ إِی وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَرَی الدِّرْهَمَ فَآخُذُهُ وَ أَنَا جُنُبٌ.

قَالَ وَ فِی کِتَابِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی الْجُنُبِ یَمَسُّ الدَّرَاهِمَ وَ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ وَ اسْمُ رَسُولِهِ قَالَ علیه السلام

ص: 63


1- 1. إرشاد المفید: 256.
2- 2. کشف الغمّة ج 2 ص 417.
3- 3. رجال الکشّیّ: 152.

فرمود: اشکالی ندارد، چه بسا من چنان کرده­ام.(1)

توضیح

نظر مشهور در بین فقها تحریم لمس کردن چیزی است که اسم خداوند متعال بر آن نوشته شده باشد، و علّامه و ابن زهره اجماع فقها را بر این نظر نقل کرده اند و به روایت عمّار(2)

از امام صادق علیه السلام استناد کرده اند که فرمود: شخص جُنب درهم و دیناری که اسم خداوند متعال بر آن نقش بسته باشد را لمس نمی­کند؛ و اگر به دلیل اجماع منقول و شهرت تام این نظر (حرمت مسّ چیزی که اسم خداوند بر آن است) در بین فقها نبود، حمل این روایت بر کراهت این موضوع آشکارتر بود، آن هم به خاطر صحّت روایت البزنطیّ و تأیید شدن آن با روایت ابو ربیع و از سوی دیگر به خاطر قلّت اعتماد بر روایت عمار و اینکه آن مخالفت با اصل است؛ و حمل هر دو روایت بر عدم مسّ اسم جلاله خیلی بعید است ولی احوط عمل به مشهور است.

همچنین در بین فقها بر سر مسّ اسماء پیامبران و امامان علیهم السلام توسط جنب اختلاف نظر وجود دارد، و نظر مشهورتر تحریم این امر است، ولی این نظر آنان به چیزی مستند نیست جز تعظیم و بزرگداشت پیامبران و امامان؛ و کراهت این امر، آن گونه که صاحب المعتبر نیز برگزیده است، آشکارتر به نظر می­رسد.

روایت42.

المعتبر: گفته است: جایز است که جنب و حائض هر اندازه از قرآن را می­خواهند بخوانند، به جز چهار سوره­ای که سجده در آن­ها وجود دارد و عبارتند از: اقرأباسم ربک (علق)، النجم، تنزیل السجدة(سوره سجده) و حم السجدة(سوره فصلت)؛

این حدیث را البزنطیّ در جامع خویش به روایت از امام صادق علیه السلام نقل کرده است.(3)

روایت43.

مکارم الأخلاق: از کتاب اللّباس عیاشی نقل شده که علی بن موسی علیهما السلام فرمود: مکروه است که شخص در حالی که جنب است خضاب (حنا) بگیرد، همچنین فرمود: هر کسی که در حال جنابت خضاب بگیرد یا در حین خضاب گرفتن جُنب شود در امان نیست از اینکه شیطان او را دچار بدی کند.(4)

و از جعفر بن محمد علیهما السلام روایت شده که فرمود: در حالی که جُنب هستی خضاب نگیر، و در حالی که خضاب گرفته ای جُنب نشو، همچنین زنی که دچار حیض شده است خضاب نگیرد، چرا که شیطان در آن حالت نزد او حاضر می­شود، ولی برای زن زائو (نفساء) ایرادی ندارد.(5)

توضیح

ممکن است که حضور شیطان نزد حائض به خاطر وسوسه شوهرش برای جماع با او باشد، سپس کراهت گرفتن خضاب برای جُنب، حائض و نفساء (زن زائو) در بین فقها مشهور است،

ص: 64


1- . المعتبر: 50
2- . التهذیب 1: 10 از چاپ سنگی
3- . المعتبر: 49
4- . مکارم الأخلاق: 93
5- . مکارم الأخلاق: 93

لَا بَأْسَ رُبَّمَا فَعَلْتُ ذَلِکَ (1).

بیان

المشهور بین الأصحاب أنه یحرم علی الجنب مس شی ء کتب فیه اسم الله تعالی و نقل العلامة و ابن زهرة علیه الإجماع و استندوا إلی

رِوَایَةِ عَمَّارٍ(2)

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا یَمَسَّ الْجُنُبُ دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً عَلَیْهِ اسْمُ اللَّهِ تَعَالَی.

و لو لا الإجماع المنقول و الشهرة التامة بین الأصحاب لکان حمل الروایة علی الکراهة متعینا لصحة روایة البزنطی و تأیدها بروایة أبی الربیع و قلة الاعتماد علی روایة عمار و کونها مخالفة للأصل و حمل الخبرین علی عدم مس الاسم بعید جدا لکن الأحوط العمل بالمشهور.

و اختلف فی مس أسماء الأنبیاء و الأئمة علیهم السلام و الأشهر التحریم و لا مستند لهم ظاهرا سوی التعظیم و الکراهة أظهر کما اختاره فی المعتبر.

«42»

الْمُعْتَبَرُ، قَالَ: یَجُوزُ لِلْجُنُبِ وَ الْحَائِضِ أَنْ یَقْرَءَا مَا شَاءَا مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا سُوَرَ الْعَزَائِمِ الْأَرْبَعِ وَ هِیَ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ وَ النَّجْمُ وَ تَنْزِیلُ السَّجْدَةِ وَ حم السَّجْدَةُ. روی ذلک البزنطی فی جامعه عن المثنی عن الحسن الصیقل عن أبی عبد الله علیه السلام (3).

«43»

مَکَارِمُ الْأَخْلَاقِ، مِنْ کِتَابِ اللِّبَاسِ لِلْعَیَّاشِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: یُکْرَهُ أَنْ یَخْتَضِبَ الرَّجُلُ وَ هُوَ جُنُبٌ وَ قَالَ مَنِ اخْتَضَبَ وَ هُوَ جُنُبٌ أَوْ أَجْنَبَ فِی خِضَابِهِ لَمْ یُؤْمَنْ عَلَیْهِ أَنْ یُصِیبَهُ الشَّیْطَانُ بِسُوءٍ(4).

وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ: لَا تَخْتَضِبْ وَ أَنْتَ جُنُبٌ وَ لَا تُجْنِبْ وَ أَنْتَ مُخْتَضِبٌ وَ لَا الطَّامِثُ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَحْضُرُهَا عِنْدَ ذَلِکَ وَ لَا بَأْسَ بِهِ لِلنُّفَسَاءِ(5).

بیان

یحتمل أن یکون حضور الشیطان، عندها لیوسوس زوجها لجماعها ثم إن کراهة الخضاب للجنب و الحائض و النفساء هو المشهور بین الأصحاب بل

ص: 64


1- 1. المعتبر ص 50.
2- 2. التهذیب ج 1 ص 10 ط حجر.
3- 3. المعتبر: 49.
4- 4. مکارم الأخلاق: 93.
5- 5. مکارم الأخلاق: 93.

بلکه ابن زهره مدّعی اجماع فقها برکراهت خضاب گرفتن برای شخص جنب شده، و چنین پیداست که شیخ صدوق این کراهت را نفی می­کند، همچنین نظر مشهور کراهت جماع با مرد یا زنی است که خضاب گرفته است، ولی ظاهراً شیخ صدوق و مفید به عدم کراهت در این زمینه اعتقاد دارند، و از روایت دیگری چنین برمی­آید که جماع هنگامی که خضاب جاگیر شود ایرادی ندارد؛ امّا آنچه که حدیث در مورد کراهت خضاب گرفتن برای حائض و عدم کراهت آن برای نفساء بیان می­دارد مخالف نظر مشهور فقهاست، چرا که آنان در این گونه احکام بین حائض و نفساء اختلافی قائل نشده­اند.

روایت44.

علل الشرایع و الخصال: امام صادق علیه السلام از پدرانش روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: انسان مسلمان در حالی که جنب است نمی­خوابد، و نمی­خوابد مگر آنکه پاک شده باشد، پس اگر به آب دسترسی نداشته باشد با خاک تیمّم می­کند.(1)

روایت45.

أربعین الشهید: به إسناد شیخ مفید رَضِیَ اللَّهُ عَنْه، زید بن علی از پدرانش نقل کرده که امام علی علیه السلام فرمود: از رسول خدا صلّی الله علیه و آله درباره جنب و حائض پرسیدم که در لباس عرق می­کنند تا جایی که لباس به بدن آن­ها می­چسبد، پس پیامبر فرمود: همانا حیض و جنابت در همان جایی هستند که خداوند متعال قرارشان داده است و در عرق نیستند، بنابراین نیازی نیست که لباسشان را بشویند.(2)

روایت46.

المقنع: اگر غسل جنابت را به جا آوردی و سپس نمناکی احساس کردی، اگر قبل از غسل بول کرده باشی نیازی نیست غسل را دوباره تکرار کنی، ولی اگر قبل از غسل بول نکرده باشی باید غسل را دوباره تکرار کنی.

و در حدیث دیگری آمده است: اگر قبل از غسل بول نکرده باشی وضو بگیر و غسل را تکرار نکن، به راستی که آن از دام های شیطان است.(3)

روایت47.

الخصال:

ص: 65


1- . علل الشرایع 1: 279، الخصال 2: 156
2- . این حدیث را در التهذیب 1: 76 مشاهده خواهی کرد.
3- . المقنع: 13

ادعی ابن زهرة علی الجنب الإجماع و یظهر من الصدوق نفی الکراهة و کذا المشهور کراهة جماع المختضب و ظاهر الصدوق و المفید عدمها و یظهر من روایة أنه إذا أخذ الحناء مأخذه فلا بأس و ما دل علیه الخبر من کراهته للحائض و عدمها للنفساء مخالف للمشهور إذ لم یفرقوا بینهما فی تلک الأحکام.

«44»

الْعِلَلُ (1)، وَ الْخِصَالُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیهم السلام قَالَ: لَا یَنَامُ الْمُسْلِمُ وَ هُوَ جُنُبٌ وَ لَا یَنَامُ إِلَّا عَلَی طَهُورٍ فَإِنْ لَمْ یَجِدِ الْمَاءَ فَلْیَتَیَمَّمْ بِالصَّعِیدِ(2).

«45»

أَرْبَعِینُ الشَّهِیدِ، بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْمُفِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنِ ابْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ أَبِی الْجَوْزَاءِ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنِ الْجُنُبِ وَ الْحَائِضِ یَعْرَقَانِ فِی الثَّوْبِ حَتَّی یَلْصَقَ عَلَیْهِمَا فَقَالَ إِنَّ الْحَیْضَ وَ الْجَنَابَةَ حَیْثُ جَعَلَهُمَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَ فِی الْعَرَقِ فَلَا یَغْسِلَانِ ثَوْبَهُمَا(3).

«46»

الْمُقْنِعُ،: إِنِ اغْتَسَلْتَ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ وَجَدْتَ بَلَلًا فَإِنْ کُنْتَ بُلْتَ قَبْلَ الْغُسْلِ فَلَا تُعِدِ الْغُسْلَ وَ إِنْ کُنْتَ لَمْ تَبُلْ قَبْلَ الْغُسْلِ فَأَعِدِ الْغُسْلَ.

وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ: إِنْ لَمْ تَکُنْ بُلْتَ فَتَوَضَّأْ وَ لَا تَغْتَسِلْ إِنَّمَا ذَلِکَ مِنَ الْحَبَائِلِ (4).

«47»

الْخِصَالُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْیَقْطِینِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی

ص: 65


1- 1. علل الشرائع ج 1 ص 279.
2- 2. الخصال ج 2 ص 156.
3- 3. و تراه فی التهذیب ج 1 ص 76.
4- 4. المقنع ص 13 ط الإسلامیة.

امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که امیز مؤمنان علیه السلام فرمود: هر گاه کسی از شما قصد غسل کردن نمود، از ساعدهایش آغاز کرده و آن­ها را بشوید.(1)

روایت48.

البصائر: از شهاب بن عبد ربّه روایت شده که گفت: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم در حالی که می­خواستم از ایشان درباره شخص جنب سؤال بپرسم، ولی هنگامی که نزد ایشان رسیدم مسأله را فراموش کردم، پس امام صادق علیه السلام نگاهی انداخت و فرمود: ای شهاب، اشکالی ندارد که جنب آب را با دست از سبوی آب بردارد.(2)

روایت49.

قرب الاسناد: از عبد الله بن بکیر روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی پرسیدم که لباس می­پوشد و با آن جنب شده و در لباس عرق می­کند، پس امام فرمود: به راستی که لباس باعث نمی­شود شخص دچار جنابت شود.(3)

روایت50.

کتاب المسائل: علی بن جعفر از برادرش امام موسی کاظم علیه السلام درباره انگشتر به هنگام غسل پرسید، امام فرمود: هنگامی که غسل نمودی انگشتر در جایش بگردان، و اگر فراموش کردی آن را در آوری تا اینکه به نماز می­ایستی، تو را به اعاده نماز فرمان نمی­دهم.(4)

روایت51.

قرب الاسناد و کتاب المسائل: از علی بن جعفر روایت شده که گفت: از برادرم امام کاظم علیه السلام درباره مردی پرسیدم که دچار جنابت می­شود و به آب دست نمی­یابد، پس باران بر او می­بارد، آیا آب باران او را کفایت می­کند یا باید تیمّم کند؟ امام فرمود: اگر آب باران به اندازه­ای باشد که او را بشوید کفایت می­کند، در غیر این صورت باید تیمّم کند.(5)

روایت52.

کتاب المسائل: علی بن جعفر علیه السلام از برادرش امام موسی کاظم علیه السلام درباره مردی پرسید که جُنب یا بی­وضو است و هیچ آبی همراه ندارد، پس به برف و خاک می­رسد، کدام یک بهتر و برتر است: تیمّم با خاک یا شستن صورت، جسم و سرش با برف؟ امام فرمود: اگر برف سر و بدنش را خیس نماید بهتر است، ولی اگر نتوانست با برف غسل کند، تیمّم کند.(6)

ص: 66


1- . الخصال 2: 166
2- . بصائر الدرجات: 236
3- . قرب الاسناد: 80 از چاپ سنگی
4- . به بحار الأنوار10: 256 مراجعه کن.
5- . البحار10: 265
6- . البحار10: 265

عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمُ الْغُسْلَ فَلْیَبْدَأْ بِذِرَاعَیْهِ فَلْیَغْسِلْهُمَا(1).

«48»

الْبَصَائِرُ، لِلصَّفَّارِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ أَنَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْجُنُبِ فَلَمَّا صِرْتُ عِنْدَهُ أُنْسِیتُ الْمَسْأَلَةَ فَنَظَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ یَا شِهَابُ لَا بَأْسَ بِأَنْ یَغْرِفَ الْجُنُبُ مِنَ الْحُبِ (2).

«49»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَلْبَسُ ثَوْباً وَ فِیهِ جَنَابَةٌ فَیَعْرَقُ فِیهِ قَالَ فَقَالَ إِنَّ الثَّوْبَ لَا یُجْنِبُ الرَّجُلَ (3).

«50»

کِتَابُ الْمَسَائِلِ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْخَاتَمِ قَالَ إِذَا اغْتَسَلْتَ فَحَوِّلْهُ مِنْ مَکَانِهِ وَ إِنْ نَسِیتَ حَتَّی تَقُومَ فِی الصَّلَاةِ فَلَا آمُرُکَ أَنْ تُعِیدَ الصَّلَاةَ(4).

«51»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، وَ کِتَابُ الْمَسَائِلِ، بِإِسْنَادِهِمَا عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَخِی علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ تُصِیبُهُ الْجَنَابَةُ فَلَا یَقْدِرُ عَلَی الْمَاءِ فَیُصِیبُهُ الْمَطَرُ أَ یُجْزِیهِ ذَلِکَ أَوْ عَلَیْهِ التَّیَمُّمُ فَقَالَ إِنْ غَسَلَهُ أَجْزَأَهُ وَ إِلَّا تَیَمَّمَ (5).

«52»

کِتَابُ الْمَسَائِلِ، لِعَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ أَخِیهِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ الْجُنُبِ أَوْ عَلَی غَیْرِ وُضُوءٍ لَا یَکُونُ مَعَهُ مَاءٌ وَ هُوَ یُصِیبُ ثَلْجاً وَ صَعِیداً أَیُّهُمَا أَفْضَلُ التَّیَمُّمُ أَوْ یَمْسَحَ بِالثَّلْجِ وَجْهَهُ وَ جَسَدَهُ وَ رَأْسَهُ قَالَ الثَّلْجُ إِنْ بَلَّ رَأْسَهُ وَ جَسَدَهُ أَفْضَلُ فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی أَنْ یَغْتَسِلَ بِالثَّلْجِ فَلْیَتَیَمَّمْ (6).

ص: 66


1- 1. الخصال ج 2 ص 166.
2- 2. بصائر الدرجات ص 236.
3- 3. قرب الإسناد ص 80 ط حجر.
4- 4. راجع بحار الأنوار ج 10 ص 265.
5- 5. البحار ج 10 ص 265.
6- 6. البحار ج 10 ص 265.

روایت53.

کتاب المسائل: علی بن جعفر گوید: از امام کاظم علیه السلام درباره جُنبی پرسیدم که دستش را قبل از گرفتن وضو و یا حتی شستن آن، در آبِ غسل وارد می­کند، حکم او چیست؟ امام فرمود: اگر چیزی از مایع منی به دست او اصابت نکرده باشد اشکالی ندارد، ولی اگر دستش را قبل از وارد کردن به آب غسل بشوید نزد من پسندیده­تر است.(1)

توضیح

سلّار با توجه به این فرموده امام علیه السلام: (فلیتمّم) به تیمّم با برف استدلال کرده است، و پنهان نیست که ظاهراً تیمّم با خاک است آن­گونه که دیگران نیز چنین فهمیده­اند، و بر اساس عدم ظهور و آشکار بودن این امر استدلال به این حدیث امکان پذیر نیست.

سپس شیخ در النهایه بر این باور است که برف بر خاک مقدّم است، آن­گونه که از ظاهر حدیث نیز آشکار است، و برخی از احادیث نیز بر ارجحیت تیمّم دلالت می­کنند، و شرحی که از حدیث آشکار می­گردد جمع کننده بین احادیث است؛ و شیخ در مورد این فرموده امام: (مِن غسله) با (غین) مضموم، در النهایه گفته است: آمده است که آب غسل جنابت را برایش نهادم. و (الغسل) با ضمه یعنی: آبی که با آن چیزی غسل می­شود، مانند (اکل) به معنای آنچه خورده می­شود؛ و نیز اسم است از فعل (غسلته)، همچنین (الغسل) مصدر است به معنای شستن، و (الغِسل) با کسره یعنی: آنچه لباس ها و غیره با آن شسته می­شود، مانند: خطمیّ و غیره.

روایت54.

نوادر الراوندی: امام موسی کاظم علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله غسل جنابت را به جا می­آورد، از قضا آب با قسمتی از بدن ایشان تماس پیدا نکرد، بنابراین از خیسی موهایش استفاده و آن قسمت از بدنش را با آن مسح نمود، سپس نماز را برای مردم امامت فرمود.(2)

و با همین اسناد روایت شده است: قریشان و انصار جمع شدند، پس انصار گفتند: آب از آب ، و قریشیان گفتند: آن­گاه که ختنه­گاه مرد و زن به هم برسد غسل واجب می­شود، پس داوری را نزد علی علیه السلام بردند و ایشان فرمود: ای جماعت انصار، آیا حدّ واجب می­گردد، گفتند: آری، امام فرمود: آیا مهریه واجب می­گردد؟ گفتند: آری، پس امام علی علیه السلام فرمود: چه شده که آنچه حدّ و مهریه را واجب می­گرداند، آب را واجب نمی­گرداند؟

ص: 67


1- . البحار10: 287
2- . نوادرالراوندی: 39
«53»

وَ مِنْهُ، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُنُبِ یُدْخِلُ یَدَهُ فِی غِسْلِهِ قَبْلَ أَنْ یَتَوَضَّأَ وَ قَبْلَ أَنْ یَغْسِلَ یَدَهُ مَا حَالُهُ قَالَ إِذَا لَمْ تُصِبْ یَدُهُ شَیْئاً مِنَ جَنَابَةٍ فَلَا بَأْسَ قَالَ وَ أَنْ یَغْسِلَ یَدَهُ قَبْلَ أَنْ یُدْخِلَهَا فِی شَیْ ءٍ مِنْ غِسْلِهِ أَحَبُّ إِلَیَ (1).

بیان

قوله علیه السلام فلیتیمم استدل به سلار علی التیمم بالثلج و لا یخفی أن الظاهر(2) التیمم بالتراب کما فهمه غیره و علی تقدیر عدم ظهوره لا یمکن الاستدلال به.

ثم إنه ذهب الشیخ فی النهایة إلی تقدم الثلج علی التراب کما یظهر من الخبر و بعض الأخبار یدل علی التیمم و التفصیل الذی یظهر من الخبر جامع بین الأخبار و قوله من غسله بضم الغین قال فی النهایة فیه وضعت له غسله من الجنابة الغسل بالضم الماء الذی یغتسل به کالأکل لما یؤکل و هو الاسم أیضا من غسلته و الغسل بالفتح المصدر و بالکسر ما یغسل به من خطمی و غیره.

«54»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ التَّمِیمِیِّ عَنْ سَهْلِ بْنِ أَحْمَدَ الدِّیبَاجِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ مُوسَی بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُوسَی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: اغْتَسَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ جَنَابَةٍ فَإِذَا لُمْعَةٌ مِنْ جَسَدِهِ لَمْ یُصِبْهَا مَاءٌ فَأَخَذَ مِنْ بَلَلِ شَعْرِهِ فَمَسَحَ ذَلِکَ الْمَوْضِعَ ثُمَّ صَلَّی بِالنَّاسِ (3).

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: اجْتَمَعَتْ قُرَیْشٌ وَ الْأَنْصَارُ فَقَالَتِ الْأَنْصَارُ الْمَاءُ مِنَ الْمَاءِ وَ قَالَتْ قُرَیْشٌ إِذَا الْتَقَی الْخِتَانَانِ فَقَدْ وَجَبَ الْغُسْلُ فَتَرَافَعُوا إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ علیه السلام یَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ أَ یُوجِبُ الْحَدَّ قَالُوا نَعَمْ قَالَ أَ یُوجِبُ الْمَهْرَ قَالُوا نَعَمْ فَقَالَ علیه السلام مَا بَالُ مَا أَوْجَبَ الْحَدَّ وَ الْمَهْرَ لَا یُوجِبُ الْمَاءَ

ص: 67


1- 1. البحار ج 10 ص 287.
2- 2. فی مطبوعة الکمبانیّ هاهنا اختلال.
3- 3. نوادر الراوندیّ ص 39.

پس انصار از پذیرفتن سخن امیر مؤمنان علیه السلام سرپیچی کردند و امیر مؤمنان نیز از پذیرفتن سخن آنان سرباز زد.(1)

همچنین از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمود: آیا مهریه (صِداق) واجب می­گردد و طلاق از بین می­رود و حدّ و عدّه واجب می­گردد، ولی یک پیمانه از آب واجب نمی­گردد؟ پس این واجب­تر است(2).

و با همین إسناد از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمود: هر کسی جماع کند و غسل نماید سپس باقیمانده منی همراه بول از او خارج شود، اعاده غسل بر او واجب است.(3)

توضیح

بنابر نظر مشهور، مسح کردن محمول بر زمانی است که جریان تحقّق یابد؛ و این فرموده امام علیه السلام: (فعلیه إعاده الغسل) شامل حالتی است که قبل از غسل بول کرده یا نکرده باشد، اگر چه قسمت دوّم (بول نکردن قبل از غسل) از حدیث آشکارتر است، چه که با وجود آگاهی فرقی بین این دو حالت وجود ندارد، آن­گونه که درخواهی یافت.

روایت55.

مجالس الشیخ: به إسناد مفید از ابو الدنیا المُعَمّر المغربی روایت شده که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: هیچ چیز رسول خدا صلّی الله علیه و آله را از قرائت قرآن باز نمی­داشت مگر جنابت.(4)

روایت56.

قرب الاسناد: علی بن جعفر از برادرش امام موسی کاظم علیه السلام درباره زنی پرسید که النگو به دست دارد و دست بندهایی بر روی بازو و ساعدهای او قرار گرفته­اند، در حالی که نمی­داند آیا آب در زیر آن­ها جریان می­یابد یا خیر؟ هنگام غسل یا وضو چگونه عمل می­کند؟ امام فرمود: آن­ها را حرکت می­دهد تا آب در زیرشان جریان یابد و یا آن­ها را از دست و بازویش در می­آورد.(5)

سپس علی بن جعفر گوید: از امام کاظم علیه السلام در باره مردی پرسیدم که با همسرش بازی می­کند و او را می­بوسد، پس مایعی از او خارج می­شود، چه کاری باید انجام دهد؟ امام فرمود: اگر شهوت به سراغ او بیاید و مایع به صورت جهنده از او خارج شود و اعضایش سست شود باید غسل کند، و اگر مایعی است که سستی بدن و بر انگیختگی شهوت را به همراه ندارد، اشکالی (در غسل نکردن) وجود ندارد.(6)

ص: 68


1- . نوادرالراوندی: 45
2- . نوادرالراوندی: 46
3- .نوادرالراوندی: 46
4- . درنسخه مطبوع مصدر ذکر نشده است.
5- . قرب الاسناد: 18 از چاپ نجف، 81 ازچاپ سنگی
6- . قرب الاسناد: 111 از چاپ نجف، 85 از چاپ سنگی

فَأَبَوْا عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ أَبَی عَلَیْهِمْ (1).

وَ رُوِیَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: یُوجِبُ الصَّدَاقَ وَ یَهْدِمُ الطَّلَاقَ وَ یُوجِبُ الْحَدَّ وَ الْعِدَّةَ وَ لَا یُوجِبُ صَاعاً مِنْ مَاءٍ فَهَذَا أَوْجَبُ (2).

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: مَنْ جَامَعَ وَ اغْتَسَلَ ثُمَّ خَرَجَ مِنْهُ بَقِیَّةُ الْمَنِیِّ مَعَ بَوْلِهِ فَعَلَیْهِ إِعَادَةُ الْغُسْلِ (3).

بیان

المسح محمول علی ما إذا تحقق الجریان علی المشهور قوله علیه السلام فعلیه إعادة الغسل یشمل ما إذا بال قبل الغسل أو لم یبل و إن کان الثانی أظهر من الخبر إذ مع العلم لا فرق بینهما کما ستعرف.

«55»

مَجَالِسُ الشَّیْخِ، عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْمُفِیدِ الْجَرْجَرَائِیِّ عَنْ أَبِی الدُّنْیَا الْمُعَمَّرِ الْمَغْرِبِیِّ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَا یَحْجُزُهُ عَنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ إِلَّا الْجَنَابَةُ(4).

«56»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی علیه السلام: عَنِ الْمَرْأَةِ عَلَیْهَا السِّوَارُ وَ الدُّمْلُجُ بِعَضُدِهَا وَ فِی ذِرَاعِهَا- لَا تَدْرِی یَجْرِی الْمَاءُ تَحْتَهُ أَمْ لَا کَیْفَ تَصْنَعُ إِذَا تَوَضَّأَتْ أَوِ اغْتَسَلَتْ قَالَ تُحَرِّکُهُ حَتَّی یَجْرِیَ الْمَاءُ تَحْتَهُ أَوْ تَنْزِعُهُ (5) قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَلْعَبُ مَعَ الْمَرْأَةِ وَ یُقَبِّلُهَا فَیَخْرُجُ مِنْهُ شَیْ ءٌ فَمَا عَلَیْهِ قَالَ إِذَا جَاءَتِ الشَّهْوَةُ وَ دَفَقَ وَ فَتَرَ جَوَارِحُهُ فَعَلَیْهِ الْغُسْلُ وَ إِنْ کَانَ إِنَّمَا هُوَ شَیْ ءٌ لَمْ یَجِدْ لَهُ فَتْرَةً وَ لَا شَهْوَةً فَلَا بَأْسَ (6).

ص: 68


1- 1. المصدر ص 45.
2- 2. المصدر ص 46.
3- 3. المصدر ص 46.
4- 4. لا یوجد فی المطبوع من المصدر.
5- 5. قرب الإسناد: 108 ط نجف ص 81 ط حجر.
6- 6. قرب الإسناد ص 111 ط نجف ص 85 ط حجر.

کتاب المسائل: نظیر این حدیث از امام کاظم علیه السلام روایت شده است، جز اینکه در پایان

آن به جای عبارت (فلا بأس: اشکالی ندارد)، این عبارت ذکر شده است: (فلا غسل علیه و یتوضّأ للصلاه: پس غسل بر او واجب نیست و برای نماز وضو می­گیرد.)(1)

روایت57.

قرب الاسناد: از عبدالله بن بکیر روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا جنب اجازه دارد که بخورد، بنوشد و قرآن بخواند؟ امام فرمود: جنب می­تواند بخورد، بنوشد، قرآن بخواند و هر اندازه که بخواهد ذکر خداوند بگوید.(2)

روایت58.

دعائم السلام: از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمود: گروهی از زنان نزد یکی از همسران پیامبر صلّی الله علیه و آله آمدند و با او شروع به سخن گفتن کردند، پس به رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفت: ای رسول خدا، همانا اینان زنانی هستند که آمده­اند تا از شما درباره چیزی بپرسند که از ذکر آن شرم می­کنند، پیامبر فرمود: باشد که سؤال خود را بپرسند چه که خداوند از ذکر حقّ شرم نمی­کند، همسر پیامبر گفت: می­گویند: نظر شما شما درباره زنی که در خواب آنچه را که یک مرد در خواب می­بیند می­بیند چیست، آیا غسل بر او واجب است؟ پیامبر فرمود: آری، همانا زن نیز مانند مرد دارای آبِ ناشی از شهوت است، ولی خداوند آب خارج شده از فرج را پنهان کرده و آب مرد (منی) را آشکار گردانده است، پس اگر آب زن بر آب مرد غلبه کند بچه متولّد شده از آن­ها شبیه زن است، و اگر آب مرد بر آب زن غلبه کند بچّه شبیه مرد است، ولی اگر دو آب متعادل باشند بچّه به صورت مساوی به مرد و زن شباهت دارد، بنابراین اگر آنچه از مرد خارج می­شود از زن نیز خارج شود باید غسل کند، و این امر جز در اسرار زنان روی نمی­دهد.(3)

روایت59.

علل الشرایع: از سلیمان بن خالد روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السلام درباره مردی پرسیدم که دچار جنابت می­شود پس قبل از آنکه بول کند غسل می­نماید، آن­گاه مایعی از او خارج می­شود، حُکم او چیست؟ امام فرمود: باید غسل را دوباره تکرار کند، گفتم: حکم در مورد زنی که بعد از غسل مایعی از او خارج می­شود چیست؟ امام فرمود: لازم نیست که غسل را تکرار کند، گفتم فرق آن­ها در چیست؟ امام فرمود: به خاطر اینکه مایعی که بعد از غسل از زن خارج می­شود متعلّق به مرد است.(4)

توضیح

این حدیث بر این نکته دلالت می­کند که مایع خارج شده بعد از غسل باعث می­شود که غسل دوباره بر مرد و نه زن واجب شود، و در شرح این مطلب می­توان چنین گفت که مایع خارج شده بعد از غسل دو حالت دارد: یا دانسته می­شود

ص: 69


1- . بحار10: 272
2- . قرب الاسناد: 80 از چاپ سنگی
3- . دعائم الإسلام 1: 115
4- . علل الشرائع1: 272

کِتَابُ الْمَسَائِلِ، عَنْهُ علیه السلام: مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّ فِیهِ مَکَانَ فَلَا بَأْسَ فَلَا غُسْلَ عَلَیْهِ وَ یَتَوَضَّأُ لِلصَّلَاةِ(1).

«57»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَ یَأْکُلُ الْجُنُبُ وَ یَشْرَبُ وَ یَقْرَأُ قَالَ یَأْکُلُ وَ یَشْرَبُ وَ یَقْرَأُ وَ یَذْکُرُ اللَّهَ مَا شَاءَ(2).

«58»

دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، عَنْ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ: أَتَتْ نِسَاءٌ إِلَی بَعْضِ نِسَاءِ النَّبِیِّ فَحَدَّثْنَهَا فَقَالَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ هَؤُلَاءِ نِسْوَةٌ جِئْنَ لِیَسْأَلْنَکَ عَنْ شَیْ ءٍ یَسْتَحْیِینَ عَنْ ذِکْرِهِ قَالَ لِیَسْأَلْنَ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ قَالَتْ یَقُلْنَ مَا تَرَی فِی الْمَرْأَةِ تَرَی فِی مَنَامِهَا مَا تَرَی الرَّجُلُ هَلْ عَلَیْهَا الْغُسْلُ قَالَ نَعَمْ إِنَّ لَهَا مَاءً کَمَاءِ الرَّجُلِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ أَسْتَرَ مَاءَهَا وَ أَظْهَرَ مَاءَ الرَّجُلِ فَإِذَا ظَهَرَ مَاؤُهَا عَلَی مَاءِ الرَّجُلِ ذَهَبَ شَبَهُ الْوَلَدِ إِلَیْهَا وَ إِذَا ظَهَرَ مَاءُ الرَّجُلِ عَلَی مَائِهَا ذَهَبَ شَبَهُ الْوَلَدِ إِلَیْهِ وَ إِذَا اعْتَدَلَ الْمَاءَانِ کَانَ الشَّبَهُ بَیْنَهُمَا وَاحِداً فَإِذَا ظَهَرَ مِنْهَا مَا یَظْهَرُ مِنَ الرَّجُلِ فَلْتَغْتَسِلْ وَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ إِلَّا فِی سِرَارِهِنَ (3).

«59»

الْعِلَلُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَجْنَبَ فَاغْتَسَلَ قَبْلَ أَنْ یَبُولَ فَخَرَجَ مِنْهُ شَیْ ءٌ قَالَ یُعِیدُ الْغُسْلَ قُلْتُ فَامْرَأَةٌ یَخْرُجُ مِنْهَا شَیْ ءٌ بَعْدَ الْغُسْلِ قَالَ لَا تُعِیدُ قُلْتُ فَمَا الْفَرْقُ بَیْنَهُمَا قَالَ لِأَنَّ مَا یَخْرُجُ مِنَ الْمَرْأَةِ إِنَّمَا هُوَ مِنَ الرَّجُلِ (4).

بیان

یدل علی أن البلل الخارج بعد الغسل و قبل البول موجب للغسل فی الرجل دون المرأة و تفصیله أن البلل الخارج بعد الغسل لا یخلو إما أن یعلم

ص: 69


1- 1. البحار ج 10 ص 272.
2- 2. قرب الإسناد ص 80 ط حجر.
3- 3. دعائم الإسلام ج 1 ص 115، و فیه شرارهن بدل سرارهن.
4- 4. علل الشرائع ج 1 ص 272.

که آن مایع، منی یا بول یا غیر آن دو است و یا به ماهیّت آن پی بُرده نمی­شود، پس اگر پی برده شود که آن مایع منی است، هیچ اختلافی در بین فقها بر سر وجوب غسل وجود ندارد، همچنین اگر پی برده شود که آن مایع، بول است هیچ اختلافی بر سر عدم وجوب غسل و وجوب وضو وجود ندارد، و اگر پی برده شود که مایع، غیر آن دو است نه غسل واجب می­شود و نه وضو.

امّا اگر درتشخیص ماهیّت آن مایع اشتباه پیش آید چهار حالت تصّور می­شود، چرا که غسل در چهار حالت زیر انجام می­پذیرد: بعد از بول کردن و اجتهاد به عصرات(استبراء) با هم، یا بدون بول کردن و استبراء، یا بدون بول کردن فقط، یا بدون اجتهاد فقط. امّا درباره حالت نخست، اجماع فقها مدّعی عدم وجوب غسل و وضو شده­اند .

و نظر مشهور درباره حالت دوّم وجوب تکرار غسل است، و ابن ادریس مدّعی شده که اجماع فقها چنین نظری دارند، اگر چه جمع نمودن احادیث و تطبیق دادن آن­ها با یکدیگر چنین اقتضا می­کند که حکم به استحباب تکرار غسل در این حالت دهیم، و از کلام شیخ صدوق رحمه الله چنین پیداست که در این حالت به وضو اکتفا شود آن­گونه که در کلام المقنع نیز ذکر شد.

امّا حالت سوّم یا با امکان بول همراه است یا همراه نیست، اگر بول امکان داشته باشد از کلام فقها چنین پیداست که اعاده غسل واجب است، ولی از ظاهر الشرائع و النافع عدم وجوب برداشت می­شود، امّا اگر با امکان بول همراه نباشد ظاهر المقنعه به عدم وجوب غسل و وضو حکم می­دهد و این حکم از کلام بیشتر فقها آشکار است، ولی ظاهر بیشتر احادیث حکم به وجوب اعاده غسل می­دهد.

در حالت چهارم نظر شناخته شده در بین فقهاء، اعاده وضو به صورت خاصّ است، وابن ادریس اجماع فقها بر این نظر را نقل کرده است، اگر چه بعد از جمع نمودن و مقایسه احادیث با یکدیگر بعید نیست که قائل به استحباب اعاده وضو شویم.

همه احکام مذکور درباره مردان است، امّا شیخ رحمه الله درباره حکم زنان درالمقنعه گفته است: لازم است که زنان قبل از غسل با بول کردن استبراء نمایند، پس اگر بول کردن برای آنان فراهم نشد چیزی بر آنان واجب نیست، و علّامه در المنتهی بر استبراء زنان توقف کرده است، بر این اساس که مخرج بول در زنان غیر از مخرج منی است، پس در استبراء فایده­ای وجود ندارد، و از المبسوط چنین برداشت می­شود که استبراء بر زنان واجب نیست، و این امر در الذکری به ظاهر جملات نسبت داده شده است و ابن البراج نیز در الکامل چنین نظری دارد، همچنین گفته است: ابوالصلاح استبراء را به صورت مطلق ذکر کرده است، و دو ابن بابویه(صدوق و پدرش) و الجعفی درباره احکام زنان چیزی ذکر نکرده­اند، شیخ نیز در النهایه حکم استبراء و بول کردن را در مورد مرد و زن یکسان دانسته است.

ص: 70

أنه منی أو بول أو غیرهما أو لا یعلم فإن علم أنه منی فلا خلاف فی وجوب الغسل و کذا إن علم أنه بول فی عدم وجوب الغسل و وجوب الوضوء و کذا إن علم أنه غیرهما فی عدم وجوب شی ء منهما.

و أما إذا اشتبه ففیه أربع صور لأن الغسل إما أن یکون بعد البول و الاجتهاد بالعصرات معا أو بدونهما أو بدون البول فقط أو بدون الاجتهاد فقط أما الأول فقد ادعوا الإجماع علی عدم وجوب شی ء من الغسل و الوضوء.

و أما الثانی فالمشهور وجوب إعادة الغسل و ادعی ابن إدریس علیه الإجماع و إن کان مقتضی الجمع بین الأخبار القول بالاستحباب و یظهر من کلام الصدوق رحمه الله الاکتفاء بالوضوء فی هذه الصورة کما مر فی کلام المقنع.

و أما الثالث فهو إما مع تیسر البول أو لا أما الأول فالظاهر من کلامهم وجوب إعادة الغسل حینئذ أیضا و یفهم من ظاهر الشرائع و النافع عدم الوجوب و أما الثانی فظاهر المقنعة عدم وجوب شی ء من الوضوء و الغسل حینئذ و هو الظاهر من کلام الأکثر و ظاهر أکثر الأخبار وجوب إعادة الغسل.

و أما الرابع فالمعروف بینهم إعادة الوضوء حینئذ خاصة و قد نقل ابن إدریس علیه الإجماع و إن کان من حیث المجموع بین الأخبار لا یبعد القول بالاستحباب.

هذا کله فی الرجل فأما المرأة فقال المفید رحمه الله فی المقنعة ینبغی لها أن تستبرئ قبل الغسل بالبول فإن لم یتیسر لها ذلک لم یکن علیها شی ء و توقف العلامة فی المنتهی فی استبرائها بناء علی أن مخرج البول منها غیر مخرج المنی فلا فائدة فیه و ظاهر المبسوط أنه لا استبراء علیها و نسب هذا فی الذکری إلی ظاهر الجمل و ابن البراج فی الکامل و قال أیضا و أطلق أبو الصلاح الاستبراء و ابنا بابویه و الجعفی لم یذکروا المرأة انتهی و الشیخ فی النهایة سوی بین الرجل و المرأة فی الاستبراء بالبول و الاجتهاد.

ص: 70

بنابراین سخن درسه مرحله قابل بررسی است: نخست: آیا استبراء بر زن واجب است یا خیر؟ دوّم: حکم او بعد از یافتن مایعی که بعد از غسل خارج می­شود چیست؟ سوّم: آیا زن بعد از بول کردن استبراء می­کند یا خیر؟ امّا در پاسخ سؤال اوّل می­توان گفت که نظر آشکار عدم وجوب و بلکه عدم استحباب استبراء برای زن است، چه که احادیث روایت شده در مورد استبراء مخصوص مردان است، همچنین می­توان به خاطر استظهار - رعایت احتیاط - و اینکه عدّه­ای از فقها باور به استحباب داشته­اند، حکم به استحباب آن داد، آنان گفته اند: همانا استبراء زن با اجتهاد، آن هم از عرض است(نه با بول کردن).

امّا سؤال دوّم: مشاهده مایع و خیسی یا بعد از استبراء می­باشد یا قبل از آن، و بر اساس هر دو تقدیر دو حالت مطرح می­شود: نخست زن پی می­برد که آن مایع منی یا چیزی شبیه به آن است، پس اگر مایع بعد از استبراء مشاهده شود و دانسته شود که منی است، دو حالت مطرح می­شود: یا در فرج زن منی مرد قرار گرفته است یا خیر، پس اگر منی مرد در فرج زن قرار نگرفته باشد اعاده غسل واجب است.

و اگر منی مرد در فرج زن قرار گرفته باشد، دو حالت وجود دارد: یا زن پی می­برد که مایع خارج شده منی خودِ اوست یا پی نمی­برد، اگر پی ببرد که منی خود اوست مانند حالت قبل غسل واجب می­گردد، و اگر پی ببرد که منی متعلق به او نیست غسل واجب نمی­باشد، آن هم با استناد به این حدیث موثّق و صحیحة(1)منصور بن حازم و روایاتی که بر عدم نقض یقین با شک دلالت می­کنند، ولی ابن ادریس در این حالت نیز اعتقاد به وجوب غسل دارد، و به خاطر عموم آب از آب است -الماء من الماء - دو خبر را کنار نهاده است، که ضعف آن پوشیده نیست چون نمی­تواند مانحن فیه را شامل ­شود به ویژه بعد از ورود این دو روایت، و احوط اعاده غسل است.

دوّم: زن پی نمی­برد که آن مایع منی است، پس دوباره از دوحالت خارج نیست: یا در فرج او منی مرد قرار گرفته است یا خیر؛ اگر منی مرد در فرج زن قرار گرفته باشد آشکار است که به خاطر اصل و دلالت احادیث، حکم به عدم وجوب غسل داده می­شود، و اگر قرار نگرفته باشد باز هم به خاطر اصل و استصحاب، حکم به عدم وجوب غسل داده می­شود، ولی در این دو حالت نیز احتیاط، اعاده غسل است.

امّا اگر مایع قبل از استبراء مشاهده شود، زن یا پی می­برد که آن مایع منی است یا پی نمی­برد، پس اگر پی ببرد که آن مایع منی است از دو حالت خارج نیست: یا منی مرد در فرج او قرار گرفته است یا قرار نگرفته است، اگر قرار نگرفته باشد غسل بر او واجب است، امّا اگر قرار گرفته باشد، زن می­داند که مایع خارج شده منی خود اوست یا نمی­داند، پس اگر بداند مایع خارج شده منی خود اوست دوباره غسل واجب می­گردد،

ص: 71


1- . به التهذیب1: 40 مراجعه کن.

فالکلام فی مقامات ثلاثة الأول أنه هل علیها استبراء أم لا الثانی أن حکمها بعد وجود البلل ما ذا الثالث هل تستبرئ بعد البول أو لا أما الأول فالظاهر عدم وجوبه بل و لا استحبابه إذ أخبار الاستبراء مخصوصة بالرجال و یمکن القول باستحبابه للاستظهار و لذهاب بعض الأصحاب إلیه و قالوا إن استبراء المرأة بالاجتهاد إنما یکون بالعرض.

و أما الثانی فإما أن یکون وجدان البلل بعد الاستبراء أو قبله و علی التقدیرین إما أن تعلم أنه منی أو یشتبه فإن کان بعد الاستبراء و یعلم أنه منی فلا یخلو إما أن یکون فی فرجها منی رجل أو لا فإن لم یکن فالظاهر وجوب الغسل.

و إن کان فی فرجها منی رجل فإما أن تعلم أن الخارج منی نفسها أو لا فعلی الأول الظاهر أنه أیضا کسابقه فی وجوب الغسل و علی الثانی الظاهر عدم الوجوب لهذا الخبر الموثق و صحیحة(1)

منصور بن حازم موافقا له و للروایات الدالة علی عدم نقض الیقین بالشک و قطع ابن إدریس فی هذه الصورة أیضا بوجوب الغسل و طرح الخبرین لعموم الماء من الماء و لا یخفی ضعفه لمنع شموله ما نحن فیه لا سیما بعد ورود الروایتین و الأحوط الإعادة.

و إن لم تعلم أنه منی فلا یخلو أیضا إما أن یکون فی فرجها منی رجل أو لا فإن کان فلا خفاء فی عدم وجوب الغسل للأصل و الأخبار و إن لم یکن فالظاهر أیضا عدم الوجوب للأصل و الاستصحاب و الاحتیاط فی هاتین الصورتین أیضا فی الإعادة و إن کان قبل الاستبراء فإما أن تعلم أنه منی أو لا فإن علمت فلا یخلو أیضا إما أن یکون فی فرجها منی رجل أو لا فإن لم یکن فالظاهر وجوب الغسل و إن کان فإما أن تعلم أنه منی نفسها أو لا فإن علمت فالظاهر أیضا الوجوب و

ص: 71


1- 1. راجع التهذیب ج 1 ص 40.

امّا اگر نداند به خاطر اصل، استصحاب و دلالت روایات غسل واجب نمی­گردد، و ابن ادریس در اینجا نیز با این نظر مخالف است، و احوط اعاده غسل است.

و اگر زن نداند که مایع خارج شده منی است، باز هم از دو حالت خارج نیست: بر اساس وجه نخست، عدم وجوب اعاده غسل آشکار است، چه که روایاتی که بر وجوب اعاده غسل در صورت بول نکردن دلالت می­کنند مختصّ مردان است، به جز یک روایت ضعیف که معتقد به یکسانی زن و مرد در این زمینه است، و باز هم احتیاط در اعاده است و احتیاط تام این است که وضو هم بگیرد؛ و وجه دوم ظاهراً در حکم و احتیاط مانند نمونه سابق آن است.

امّا پاسخ سؤال سوّم نیز ظاهرا عدم لزوم استبراء برای زنان می­باشد، نه به صورت وجوبی و نه استحبابی، و چه بسا که به خاطر استظهار - از روایات - و نظر برخی از فقهاء، نظر به استحباب داده می­شود؛ پس اگر مایع مشتبهی را بعد از استبراء مشاهده نمودی، به خاطر اصل و استصحاب و نیز اجماع فقها به آن مایع توجه نمی­کنی، و اگر مایع مشتبه قبل از استبراء مشاهده گردد، باز به آن مایع توجه نمی­شود، چه که ظاهراً روایات مختصّ مردان است و رعایت احتیاط، ظاهر است.

امّا استبراء بر کسی که به خاطر جماع و بدون انزال منی دچار جنابت شده است واجب نیست، و هر گاه مایع مشتبهی را مشاهده کند غسل بر او واجب نیست، چه استبراء کرده باشد چه نکرده باشد، و چه بسا که وجوب غسل در صورت عدم استبراء به خاطر وجود بعضی از روایات در این زمینه است که ضعیف هستند محتمل باشد، اگر چه احوط اعاده غسل همراه با گرفتن وضو است، و خداوند و همچنین حجت­های بزرگوارش علیهم السلام از نهان حقایق احکام آگاه هستند.

روایت60.

الهدایه: هنگامی که قصد کردی غسل جنابت را به جا آوری، تلاش کن که بول کنی تا منی باقیمانده در مجرای بول و منی خارج شود، سپس دستانت را قبل از وارد کردن در ظرف آن سه بار بشوی، آن­گاه نشیمن و فرج خود را (از پس و پیش) بشوی و پاک کن، سپس سه مشت آب را بر روی سرت بریز و تمام موی­های سرت را با سر انگشتانت از هم باز کن تا آب به ریشه آن­ها برسد، و ظرف را با دستت بگیر و دوبار آب را بر سر و بدنت جاری ساز، و بر تمام بدنت دست بکش و انگشتانت را در گوشهایت بچرخان، پس هر قسمت از بدنت که آب به آن رسیده باشد پاک و مطهر شده است.و تلاش کن که یک تار مو از موهای سر و محاسنت باقی نمانده باشد مگر آنکه آب به زیر آن راه یافته باشد، چه که روایت شده است: هر کسی که هنگام غسل جنابت یک تار مو را به صورت عمدی نشُسته باقی بگذارد جایگاهش در آتش است.

و اگر خواستی هنگام غسل آب را مضمضه و استنشاق کنی چنان کن، حال آنکه این کار واجب نیست، چرا که غسل

ص: 72

إن لم تعلم فالظاهر عدم الوجوب للأصل و الاستصحاب و الروایات و خلاف ابن إدریس هاهنا أیضا و الاحتیاط فی الإعادة.

و إن لم تعلم أنه منی فلا یخلو أیضا من الوجهین فعلی الأول الظاهر عدم الوجوب إذ الروایات المتضمنة لوجوب الإعادة مع عدم البول مختصة بالرجل سوی روایة ضعیفة فیها إطلاق و الاحتیاط أیضا فی الإعادة و تمام الاحتیاط فی ضم الوضوء و علی الثانی فالظاهر أیضا أنه مثل سابقه فی الحکم و الاحتیاط.

و أما الثالث فالظاهر أیضا عدم لزوم الاستبراء لا وجوبا و لا استحبابا و ربما یقال بالاستحباب للاستظهار و لقول بعض الأصحاب فلو وجدت بللا مشتبها فإن کان بعد الاستبراء فالظاهر عدم الالتفات للأصل و الاستصحاب و الإجماع أیضا ظاهرا و إن کان قبله فالظاهر أیضا ذلک إذ الروایات مختصة بالرجل ظاهرا و الاحتیاط ظاهر.

و أما المجنب بالجماع بدون الإنزال فلا استبراء علیه و إذا رأی بللا مشتبها فالظاهر عدم الغسل سواء استبرأ أم لا و ربما یحتمل وجوب الغسل مع عدم الاستبراء لإطلاق بعض الروایات و هو ضعیف و إن کان الأحوط الغسل مع ضم الوضوء و الله یعلم حقائق الأحکام و حججه الکرام علیهم السلام.

«60»

الْهِدَایَةُ،: إِذَا أَرَدْتَ الْغُسْلَ مِنَ الْجَنَابِةِ فَاجْهَدْ أَنْ تَبُولَ لِیَخْرُجَ مَا بَقِیَ فِی إِحْلِیلِکَ مِنَ الْمَنِیِّ ثُمَّ اغْسِلْ یَدَیْکَ ثَلَاثاً مِنْ قَبْلِ أَنْ تُدْخِلَهُمَا الْإِنَاءَ ثُمَّ اسْتَنْجِ وَ أَنْقِ فَرْجَکَ ثُمَّ ضَعْ عَلَی رَأْسِکَ ثَلَاثَ أَکُفٍّ مِنَ الْمَاءِ وَ مَیِّزِ الشَّعْرَ کُلَّهُ بِأَنَامِلِکَ حَتَّی یَبْلُغَ الْمَاءُ أَصْلَ الشَّعْرِ کُلِّهِ وَ تَنَاوَلِ الْإِنَاءَ بِیَدِکَ وَ صُبَّهُ عَلَی رَأْسِکَ وَ بَدَنِکَ مَرَّتَیْنِ وَ امْرُرْ یَدَکَ عَلَی بَدَنِکَ کُلِّهِ وَ خَلِّلْ أُذُنَیْکَ بِإِصْبَعَیْکَ وَ کُلُّ مَا أَصَابَهُ الْمَاءُ فَقَدْ طَهُرَ وَ اجْهَدْ أَنْ لَا تَبْقَی شَعْرَةٌ مِنْ رَأْسِکَ وَ لِحْیَتِکَ إِلَّا وَ تُدْخِلُ الْمَاءَ تَحْتَهَا فَإِنَّهُ رُوِیَ أَنَّ مَنْ تَرَکَ شَعْرَةً مِنَ الْجَنَابَةِ فَلَمْ یَغْسِلْهَا مُتَعَمِّداً فَهُوَ فِی النَّارِ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تَتَمَضْمَضَ وَ تَسْتَنْشِقَ فَافْعَلْ وَ لَیْسَ ذَلِکَ بِوَاجِبٍ لِأَنَّ الْغُسْلَ

ص: 72

به منظور پاک کردن اعضای

ظاهری است نه باطنی؛ امّا جایز نیست قبل از غسل چیزی بخوری یا بنوشی مگر اینکه دست­هایت را شسته و آب را در دهانت مضمضه و در بینی­ات استنشاق کنی، و اگر قبل از انجام دادن کارهای مذکور چیزی را بخوری یا بنوشی بیم آن می­رود که دچار مرض پیسی گردی.

روایت شده است که اگر جنب یکباره و به صورت کامل زیر آب برود، این کار او را از انجام غسل کفایت می­کند، و اگر در طول یک شبانه روز چندین بار دچار جنابت گشتی، یک غسل تو را کفایت می­کند؛ مگر اینکه بعد از غسل جنب و یا محتلم شده باشی، پس اگر محتلم گشتی با همسرت نزدیکی نمی­کنی تا اینکه غسل احتلام را به جا آوری .

ذکر خداوند و قرائت قرآن برای جنب و حائض ایراد ندارد، غیر از چهار سوره­ای که در آن­ها سجده وجود دارد و عبارتند از: سجده لقمان(1)،

حم السجده(فصلت)، النجم، و سوره اقراء باسم ربّک(سوره علق).

اگر جنب و یا بی وضو بودی قرآن را لمس نکن، ولی ورقه­ها را لمس کن.(2)

اگر بعد از غسل مایعی از مخرج بول کسی خارج شود و قبل از غسل بول کرده باشد چیزی بر او واجب نیست، ولی اگر قبل از غسل بول نکرده باشد باید غسل را تکرار کند، و اشکالی در انجام دادن اعمال غسل به صورت جدا وجود ندارد: دست­ها، فرج و سرت را می­شویی، و اگر بخواهی می­توانی شستن بدنت را به تأخیر اندازی، پس اگر بعد از شستن سر و قبل از شستن بدن بول یا مدفوع کردی و یا بادی از شکمت خارج شد، غسل را از اوّل تکرار کن.

همچنین حائض و جُنب اجازه ورود به مسجد را ندارند مگر به قصد گذر از آن، و می­توانند چیزی را از مسجد بردارند ولی اجازه گذاشتن چیزی را در آن ندارند، چرا که آنچه در آن است را نمی­تواند از جای دیگر برگیرد؛ و اگر در یکی از مساجد محتلم گشتی، از آن خارج شده و غسل کن، مگر اینکه در مسجد الحرام یا مسجد النبی صلّی الله علیه و آله دچار احتلام شوی، پس اگر در یکی از این دو مسجد محتلم گشتی تیمّم می­کنی و خارج می­شوی، و در آن­ها جز با تیمّم راه نمی­روی.

و جنب اگر در لباس خویش عرق کند و از راه حلال دچار جنابت شده باشد، نماز خواندن با آن لباس حلال است، ولی اگر از راه حرام دچار جنابت شده باشد، نماز خواندن با آن لباس حرام است.(3)

ص: 73


1- . یعنی سوره سجده(الم، تنزیل) که در قرآن بعد از سوره لقمان قرار گرفته است، و این اصطلاح رایج در میان فقهاست.
2- . الهدایه:21 و20
3- . الهدایه:21و20

عَلَی مَا ظَهَرَ لَا عَلَی مَا بَطَنَ غَیْرَ أَنَّکَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَأْکُلَ أَوْ تَشْرَبَ قَبْلَ الْغُسْلِ لَمْ یُجْزِ لَکَ إِلَّا أَنْ تَغْسِلَ یَدَیْکَ وَ تَتَمَضْمَضَ وَ تَسْتَنْشِقَ فَإِنَّکَ إِنْ أَکَلْتَ أَوْ شَرِبْتَ قَبْلَ ذَلِکَ خِیفَ عَلَیْکَ الْبَرَصُ وَ رُوِیَ إِذَا ارْتَمَسَ الْجُنُبُ فِی الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِکَ مِنْ غُسْلِهِ وَ إِنْ أَجْنَبْتَ فِی یَوْمٍ أَوْ لَیْلَةٍ مِرَاراً أَجْزَأَکَ غُسْلٌ وَاحِدٌ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تُجْنِبُ بَعْدَ الْغُسْلِ أَوْ تَحْتَلِمُ فَإِنْ احْتَلَمْتَ فَلَا تُجَامِعْ حَتَّی تَغْتَسِلَ مِنَ الِاحْتِلَامِ وَ لَا بَأْسَ بِذِکْرِ اللَّهِ وَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنَ لِلْجُنُبِ وَ الْحَائِضِ إِلَّا الْعَزَائِمَ الَّتِی یُسْجَدُ فِیهَا وَ هِیَ سَجْدَةُ لُقْمَانَ (1) وَ حم السَّجْدَةُ وَ النَّجْمُ وَ سُورَةُ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ وَ لَا تَمَسَّ الْقُرْآنَ إِذَا کُنْتَ جُنُباً أَوْ عَلَی غَیْرِ وُضُوءٍ وَ مَسِّ الْوَرَقَ (2)

وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ إِحْلِیلِهِ بَعْدَ الْغُسْلِ شَیْ ءٌ وَ قَدْ کَانَ بَالَ قَبْلَ أَنْ یَغْتَسِلَ فَلَا شَیْ ءَ عَلَیْهِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ بَالَ قَبْلَ أَنْ یَغْتَسِلَ فَلْیُعِدِ الْغُسْلَ وَ لَا بَأْسَ بِتَبْعِیضِ الْغُسْلِ تَغْسِلُ یَدَیْکَ وَ فَرْجَکَ وَ رَأْسَکَ وَ تُؤَخِّرُ غَسْلَ جَسَدِکَ إِذَا أَرَدْتَ ذَلِکَ فَإِنْ أَحْدَثْتَ حَدَثاً مِنْ بَوْلٍ أَوْ غَائِطٍ أَوْ رِیحٍ بَعْدَ مَا غَسَلْتَ رَأْسَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَغْسِلَ جَسَدَکَ فَأَعِدِ الْغُسْلَ مِنْ أَوَّلِهِ وَ لَا یَدْخُلِ الْحَائِضُ وَ الْجُنُبُ الْمَسْجِدَ إِلَّا مُجْتَازَیْنِ وَ لَهُمَا أَنْ یَأْخُذَا مِنْهُ وَ لَیْسَ لَهُمَا أَنْ یَضَعَا فِیهِ شَیْئاً لِأَنَّ مَا فِیهِ لَا یَقْدِرُ عَلَی أَخْذِهِ مِنْ غَیْرِهِ وَ إِنِ احْتَلَمْتَ فِی مَسْجِدٍ مِنَ الْمَسَاجِدِ فَاخْرُجْ مِنْهُ وَ اغْتَسِلْ إِلَّا أَنْ یَکُونَ احْتِلَامُکَ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَوْ فِی مَسْجِدِ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله فَإِنَّکَ إِذَا احْتَلَمْتَ فِی أَحَدِ هَذَیْنِ الْمَسْجِدَیْنِ تَیَمَّمْتَ وَ خَرَجْتَ وَ لَمْ تَمْشِ فِیهِمَا إِلَّا مُتَیَمِّماً وَ الْجُنُبُ إِذَا عَرِقَ فِی ثَوْبِهِ فَإِنْ کَانَتِ الْجَنَابَةُ مِنْ حَلَالٍ فَحَلَالٌ الصَّلَاةُ فِیهِ وَ إِنْ کَانَتْ مِنْ حَرَامٍ فَحَرَامٌ الصَّلَاةُ فِیهِ (3).

ص: 73


1- 1. یعنی سورة الم تنزیل التی سطرت فی المصحف الشریف بعد سورة لقمان، و هذا اصطلاح لهم.
2- 2. الهدایة: 20 و 21.
3- 3. الهدایة: 20 و 21.

باب چهارم: غسل حیض، استحاضه، نفاس و علل، آداب و احکام آن­ها

آیات

- وَ یسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًی فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ وَ لَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ * نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلَاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ.(1)

{از تو درباره عادت ماهانه [زنان] می­پرسند، بگو آن رنجی است، پس هنگام عادت ماهانه از [آمیزش با] زنان کناره­گیری کنید و به آنان نزدیک نشوید تا پاک شوند، پس چون پاک شدند از همان جا که خدا به شما فرمان داده است با آنان آمیزش کنید، خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست می­دارد: زنان شما کشتزار شما هستند، پس از هر جا [و هرگونه] که می­خواهید به کشتزار خود [در] آیید و آن­ها را برای خودتان مقدّم دارید و از خدا پروا کنید و بدانید که او را دیدار خواهید کرد و مومنان را [به این دیدار] مژده ده}.

تفسیر

(المحیض) مصدر می­باشد، می­گویی: (حاضت المرأة محیضاً: زن دچارعادت ماهیانه شد)، همچنین می­تواند اسم زمان و یا مکان باشد یعنی: مدّت عادت ماهیانه و یا مکان آن که منظور فرج زن از پیش می­باشد. و (المحیض) اوّل در آیه به معنای نخست است یعنی: از تو درباره حیض (عادت ماهیانه) و چگونگی آن می­پرسند، و آن­گونه که گفته شده سؤال کننده شخصی به اسم أبو الدّحداح بوده که این سؤال را در میان جمعی از صحابه مطرح کرده است. این فرموده خداوند متعال: «قُل هو أذی» یعنی: حیض مسأله آلوده­ای است که آزار دهنده می­باشد و طبیعت انسان از آن گریزان. (الاعتزال) یعنی: کناره­گیری از چیزی؛ امّا (المحیض) دوّم می­تواند هر سه معنای ذکر شده را در برداشته باشد.

این فرموده خداوند متعال: «وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یَطْهُرْنَ» تأکید بر کناره­گیری و دوری از زنان در هنگام حیض

ص: 74


1- . بقره / 222 و 223

باب 4 غسل الحیض و الاستحاضة و النفاس عللها و آدابها و أحکامها

الآیات

البقرة: وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذیً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحِیضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ- نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ (1)

تفسیر

المحیض یکون مصدرا تقول حاضت المرأة محیضا و اسم زمان أی مدة الحیض و اسم مکان أی محل الحیض و هو القبل (2)

و المحیض الأول فی الآیة بالمعنی الأول أی یسألونک عن الحیض و أحواله و السائل أبو الدحداح فی جمع من الصحابة کما قیل و قوله تعالی قُلْ هُوَ أَذیً أی هو أمر مستقذر مؤذ ینفر الطبع عنه و الاعتزال التنحی عن الشی ء و أما المحیض الثانی فیحتمل کلا من المعانی الثلاثة السابقة.

و قوله تعالی وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یَطْهُرْنَ تأکید للأمر بالاعتزال

ص: 74


1- 1. البقرة: 223 و 222.
2- 2. و قد یطلق علی معنیین آخرین: أحدهما الحاصل بالمصدر، و هو الحالة الحاصلة من سیلان الدم کالحدث الحاصل من طرو الاحداث، و لعله أنسب فی المقام و الثانی دم الحیض، و هو بعید و لعلّ مراد من قال بالمصدر: المعنی الأول أو الأعمّ منه و من المعنی المصدری، فتأمل منه رحمه اللّه، کذا فی هامش نسخة الأصل بخط یده قدّس سرّه.

و بیان غایت آن است، و حمزه و الکسائی این آیه را به صورت «یطهّرن» و با تشدید (هاء) قرائت کرده­اند که یعنی: (یتطهّرن)، و بر این اساس کناره­گیری از جماع با زنان با انجام غسل پایان می پذیرد، ولی دیگران آیه را به صورت «یَطْهُرْنَ» و با تخفیف (هاء) خوانده­اند که بر اساس آن کناره­گیری از جماع با زنان با قطع شدن خونریزی پایان

می­پذیرد، و اختلاف نظر بر سر این مسأله در میان امّت مشهور ا ست.

و این فرموده خداوند سبحان: «فإذا تطهّرن» قرائت نخست را تأیید می­کند؛ و امر به رفتن سراغ زنان و آمیزش با آنان (آتوهنّ)، برای بیان مباح بودن آن است، مانند این فرموده خداوند متعال: «وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا»(1){و چون از احرام بیرون آمدید [می­توانید] شکار کنید}، امّا وجوب رفتن سراغ زنان زمانی که مثلا مرد چهار ماه از زن کناره گرفته باشد، از خارج - از این آیه - استفاده شده است.

مفسّران در تفسیر این فرموده خداوند متعال: «مِن حَیثُ أمَرکم الله» دچار اختلاف نظر شده­اند،

ص: 75


1- . مائده / 2

و بیان لغایته و قد قرأه حمزة و الکسائی یطهرن بالتشدید أی یتطهرن و ظاهره أن غایة الاعتزال هی الغسل و قرأ الباقون یَطْهُرْنَ بالتخفیف (1)

و ظاهره أن غایته انقطاع الدم و الخلاف بین الأمة فی ذلک مشهور.

و قوله سبحانه فَإِذا تَطَهَّرْنَ یؤید القراءة الأولی و الأمر بالإتیان للإباحة کقوله تعالی وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا(2) و أما وجوب الإتیان لو کان قد اعتزلها أربعة أشهر مثلا فقد استفید من خارج (3).

و اختلف المفسرون فی معنی قوله جل شأنه مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ فعن

ص: 75


1- 1. هذه القراءة هو الوجه من حیث سیاق الکلام و طبعه، و لو کان بالتشدید، لکان قوله تعالی بعده فَإِذا تَطَهَّرْنَ حشوا زائدا، و الحکم المستفاد من سیاق الآیة: اعتزال النساء و حرمة اتیانهن حتّی یطهرن و تجویز اتیانهن بعد التطهر- و هو الاغتسال کما عرفت من ورود قوله تعالی« وَ لا جُنُباً حَتَّی تَغْتَسِلُوا» فی سورة النساء بدل قوله تعالی: « وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا» فی المائدة أن المراد بالتطهر هو الاغتسال. و أمّا بعد الطهر و قبل الاغتسال، فالآیة ساکتة من حکمه، من شاء أن یتزکی فعلیه أن یأخذ بمورد الامر، و هو الغسل ثمّ الإتیان، فان اللّه لا یأمر الا بالزکی، و من لم یشأ ذلک فلا نهی عنه. و قوله تعالی؛« مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ» مع أن المراد باتیان النساء هو الایلاج، کأنّه یقسم الإتیان الی قسمین: قسم أمر اللّه به بالفطرة، و تعرض للبحث عن أحواله فی حالة الحیض فی صدر الآیة و صرّح به بعد ذلک بقوله« نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ» و هو الإتیان فی القبل، و قسم لم یامر اللّه به و لم ینه عنه، و لو أمر به آمر لکان هو النفس و الشیطان لکونه خلافا للفطرة، و هو الإتیان فی المحاش. فحال الإتیان فی المحاش فی هذه الآیة کحال الإتیان فی القبل بعد الطهر و قبل التطهر کما عرفت، و من تزکی فانما یتزکی لنفسه، و إلی اللّه المصیر.
2- 2. المائدة: 2.
3- 3. و هو آیة الایلاء:« لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ».

از ابن عبّاس روایت شده که معنای آیه چنین است: از همان جایی که خداوند به شما فرمان داده است به کناره­گیری از آن در حال حیض، که مقصود همان فَرج (شرمگاه زنان از پیش) است؛ و از ابوحنفیّه روایت شده است یعنی: از پیش و به صورت نکاح (عقد شرعی) و نه فحشا و زنا؛ از الزجاج نیز روایت شده است یعنی: در زمان­هایی که نزدیکی و مقاربت در آن­ها حلال است نه زمان­هایی که حرام است، مانند نزدیکی کردن با زنان در حالی که روزه­دار هستند و یا در حال احرام و یا اعتکاف به سر می برند؛ و طبرسی رحمه الله تفسیر نخست (از ابن عباس) را برگزیده است. «إن الله یحبّ التوّابین» یعنی: (خداوند توبه کنندگان) از گناهان (را دوست می­دارد)، «و یحبّ المتطهّرین» یعنی: (دوست می­دارد) کسانی که خود را از آلودگی­ها دور و منزّه نگاه می­دارند. به عنوان مثال آلودگی­هایی مانند: نزدیکی با حائض، و گفته شده: توبه کنندگان از گناهان کبیره و پاکان از گناهان صغیره؛ همچنین تفسیر دیگری از این آیه در صدر کتاب طهارت ذکر شد.

«الحرث» به زراعت تفسیر شده است، آن نیز به خاطر تشبیه کردن نطفه­ای که مردان در رحم زنان می­ریزند به بذری که در زمین کاشته می­شود؛ و ابوعبیده گوید خداوند متعال (حرث) را کنایه از جماع و نزدیکی آورده است، یعنی: زنان محلّ جماع و نزدیکی برای شما هستند؛ همچنین (الحرث) در لغت به معنای کسب و منفعت نیز آمده است، و از این روست که یکی از مفسّران گفته است: (حرث لکم) یعنی: زنان برای شما دارای سود و منفعت هستند و شما از آنان بچه و لذّت کسب می­کنید.

مفسّران در تفسیر این فرموده خداوند متعال: «أنّی شِئتُم» دچار اختلاف نظر شده­اند: پس گفته شده است: یعنی از هر جایی و مکانی که می­خواهید (با زنان نزدیکی کنید)، و در این آیه دلالتی است بر جواز نزدیکی با زن از پشت، و بیشتر علمای ما بر این نظرند و مالک نیز با آنان موافق بوده است، تحقیق درباره این مسأله در کتاب نکاح ذکر خواهد شد إن شاء الله؛ و گفته شده یعنی: از هر سویی که می­خواهید، به خاطر اینکه روایت شده است که یهودیان می­گفتند: هر کسی که از پشت به نزدیکی با پیشِ زن اقدام کند فرزندش دارای چشمانی لوچ خواهد بود، این روایت برای پیامبرصلّی الله و علیه و آله ذکر شد، پس این آیه در ردّ سخن آنان نازل گشت.

و گفته شده یعنی: هر وقت که می­خواهید،

وبا این آیه به جواز جماع و نزدیکی با زنان بعد از قطع شدن خونریزی و قبل از غسل استدلال شده است، چرا که لفظ (أنّی) بر تمام اوقات غیر از اوقاتی که به دلیلی از دایره شمول آن خارج هستند، مانند زمان حیض و روزه داری، اطلاق می­شود؛ و اعتراضی به این معنا صورت گرفته که پذیرش این نکته که (أنّی) به معنای (متی) آمده باشد ثابت نشده است و به شاهد و دلیل نیاز دارد، بلکه طبرسی رحمة الله گفته است: این معنا نزد زبان شناسان خطا به شمار می­آید.

«و قدّموا لأنفسکم» یعنی: اعمال صالحی که به انجام آن­ها فرمان داده شده

ص: 76

ابن عباس أن معناه من حیث أمرکم الله بتجنبه حال الحیض و هو الفرج و عن ابن الحنفیة أن معناه من قبل النکاح دون السفاح و عن الزجاج معناه من الجهات التی یحل فیها الوطء لا ما لا یحل کوطیهن و هن صائمات أو محرمات أو معتکفات و الأول

مختار الطبرسی رحمه الله إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ أی عن الذنوب وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ أی المتنزهین عن الأقذار کمجامعة الحائض مثلا و قیل التوابین عن الکبائر و المتطهرین عن الصغائر و قد مر تأویل آخر فی صدر کتاب الطهارة.

و الحرث قد یفسر بالزرع تشبیها لما یلقی فی أرحامهن من النطف بالبذر و قال أبو عبیدة کنی سبحانه بالحرث عن الجماع أی محل حرث لکم و قد جاء فی اللغة الحرث بمعنی الکسب و من هنا قال بعض المفسرین معنی حرث لکم أی ذوات حرث تحرثون منهن الولد و اللذة.

و قوله سبحانه أَنَّی شِئْتُمْ قد اختلف فی تفسیره فقیل معناه من أی موضع شئتم ففیها دلالة علی جواز إتیان المرأة فی دبرها و علیه أکثر علمائنا و وافقهم مالک و سیأتی تحقیق المسألة فی کتاب النکاح إن شاء الله و قیل معناه من أی جهة شئتم لما روی من أن الیهود کانوا یقولون من جامع امرأته من دبرها فی قبلها یکون ولدها أحول فذکر ذلک للنبی صلی الله علیه و آله فنزلت.

و قیل معناه متی شئتم و استدل به علی جواز الوطء بعد انقطاع الحیض و قبل الغسل لشمول لفظة أنی جمیع الأوقات إلا ما خرج بدلیل کوقت الحیض و الصوم و اعترض علی هذا الوجه بأن القول بمجی ء أنی بمعنی متی یحتاج إلی شاهد و لم یثبت بل قال الطبرسی رحمه الله إنه خطأ عند أهل اللغة.

وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ (1) أی قدموا الأعمال الصالحة التی أمرتم بها،

ص: 76


1- 1. یقال: قدم له کذا، اذا هیأه نزلا و تسبب فی تهیئته کما فی قوله تعالی ص 61« قالُوا رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِی النَّارِ» و المعنی بقرینة ما سبقه من. الإتیان فی الحرث طلب الولد، بانزال الماء فی الحرث لا عزله لیتحقّق معنی الحرث بکماله. و انما عبر کذلک لان الولد ان سقط أو مات فی الصغر کان فرطا له علی الحوض و أوجر بمصیبته الجنة، و ان بقی؛ فان کان طالحا کان وزره علی نفسه، و ان کان صالحا نفعه صلاحه، و المال و البنون زینة الحیاة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر أملا.

و ترغیب شده­اید را پیش فرستید تا اندوخته­ای باشد برای شما در قیامت؛ و گفته شده منظور از (تقدیم: پیش فرستادن)، طلب فرزند صالح و تلاش در حصول آن است؛ هم چنین گفته شده منظور از (تقدیم)، گفتن (بسم الله) یا پیش انداختن دعا هنگام جماع است.

«و اعلموا أنّکُم مُلاقوه» یعنی: اگر خداوند را اطاعت کنید ثوابش و اگر نافرمانی­اش کنید مجازاتش را خواهید دید. شیخ بهائی رحمه الله گفته است: برخی از متأخّرین از آیه نخست (ویسألونک......یحبّ المتطهرین) سه حکم را استنباط کرده­اند:

اوّل: خون حیض نجس است چرا که (أذی) به معنای آلودگی و پلیدی است، دوّم: نجاستِ خون حیض بسیار شدید است و از اندکِ آن نیز چشم پوشی نمی­شود، منظورم مقداری کمتر از اندازه یک درهم (سکه) است، و این امر به خاطر مبالغه­ای است که از فرموده خداوند متعال: «هو أذی» فهمیده می­شود، سوم: حیض از جمله اموری است که غسل را واجب می­گرداند، چرا که از طهارت متعلق به آن سخن گفته شده است.

و در دلالت این آیه بر احکام مذکور تأمّل و درنگی وجود دارد، امّا دو حکم نخست به خاطر عدم نجاست هر نوع آلودگی و پلیدی، چه که خونابه و قی از جمله آلودگی­ها به شمار می­آیند حال آنکه به نظر ما پاک هستند، و همچنین این استنباط مانند تفسیر­های دیگر قائل به ارجاع ضمیر در فرموده «هو أذی» به (المحیض) در معنای مصدری آن و نه خون حیض است، و استخدام (المحیض) در معنای مصدری آن تنها یک احتمال است که از مفسّران نقل نشده است، پس چگونه امکان استنباط حکم شرعی از آن وجود دارد.

امّا حکم سوّم به خاطر اینکه آیه به هیچ شیوه­ای بر امر به غسل دلالت نمی­کند و هیچ راهی برای استنباط این نکته که غسل به خاطر مقدّمه بودن برای یک امر واجب، واجب می­باشد وجود ندارد، منظور از مقدّمه بودن برای یک امر واجب فراهم کردن زمینه برای نزدیکی مرد است، چرا که جمهور فقیهان ما رضوان الله علیهم بر جواز جماع قبل از غسل و بعد از پاک شدن از خونریزی اتفاق نظر دارند،

ص: 77

و رغبتم فیها لتکون لکم ذخرا فی القیامة و قیل المراد بالتقدیم طلب الولد الصالح و السعی فی حصوله و قیل المراد تقدیم التسمیة عند الجماع و قیل تقدیم الدعاء عنده.

وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ أی ملاقو ثوابه إن أطعتم و عقابه إن عصیتم.

و قال الشیخ البهائی رحمه الله قد استنبط بعض المتأخرین من الآیة الأولی أحکاما ثلاثة أولها أن دم الحیض نجس لأن الأذی بمعنی المستقذر و ثانیها أن نجاسته مغلظة لا یعفی عن قلیلها أعنی ما دون الدرهم للمبالغة المفهومة من قوله سبحانه هو أذی و ثالثها أن من الأحداث الموجبة للغسل لإطلاق الطهارة المتعلقة به.

و فی دلالة الآیة علی هذه الأحکام نظر أما الأولان فلعدم نجاسة کل مستقذر فإن القیح و القی ء من المستقذرات و هما طاهران عندنا و أیضا فهذا المستنبط قائل کغیره من المفسرین بإرجاع الضمیر فی قوله تعالی هُوَ أَذیً إلی المحیض بالمعنی المصدری لا إلی الدم و ارتکاب الاستخدام فیه مجرد احتمال لم ینقل عن المفسرین فکیف یستنبط منه حکم شرعی.

و أما الثالث فلان الآیة غیر دالة علی الأمر بالغسل بشی ء من الدلالات و لا سبیل إلی استفادة وجوبه عن کونه مقدمة للواجب أعنی تمکین الزوج من الوطء لأن جمهور فقهائنا رضوان الله علیهم علی جوازه قبل الغسل بعد النقاء

ص: 77

پس آگاه باش.

سپس بدان که امّت بر سر مقصود آیه از (اعتزال) دچار اختلاف نظر شده­اند، گروهی از آنان گفته­اند: مقصود، ترک جماع و نزدیکی است و نه غیر آن، چه که روایت شده است که در عصر جاهلیّت مردم از خوردن غذا و نوشیدن آشامیدنی و همنشینی با زنان حائض اجتناب می­ورزیدند، مانند آنچه که یهودیان و مجوسیان انجام می­دادند، پس آن­گاه که این آیه کریمه نازل شد مسلمانان به کناره­گیری از زنان حائض و عدم نزدیک شدن به آنان عمل کردند، بنابراین زنان حائض را از خانه­های خویش بیرون راندند و عدّه­ای از اعراب بادیه نشین گفتند: ای رسول خدا، سرما شدید است و لباس­ها برای پوشیدن اندک، پس اگر زنان حائض را در پوشیدن لباس­ها برتری دهیم سایر اعضاء خانواده هلاک خواهند شد و اگر خود را در پوشیدن لباس­ها برتری دهیم زنان حائض هلاک خواهند شد، پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: به شما فرمان داده شده که هنگام حیض از جماع با زنان دوری گزینید، نه اینکه آنان را از خانه­ها بیرون برانید آن­گونه که اعجمی­ها چنین می­کنند.

و بیشتر علمای ما قائل به این نظر (ترک جماع و نه غیر آن) هستند، و فقط جماع از طریق مکانی که خون از آن جاری می­شود را حرام دانسته اند و مقصود از آن مکان، فرج زنان از پیش است و بهره مند شدن و لذت جستن از سایر اعضای زنان را جایز می­دانند، احمد بن حنبل نیز در این نظر با علمای ما موافق است، سید مرتضی رضی الله عنه گفته است: لذت جستن از ما­بین ناف و زانوی زن حائض برای شوهرش حرام است؛ و دیگر اصحاب مذاهب اربعه نیز در این نظر با سید مرتضی موافق هستند.

و علّامه -تربتش پاک باد- در المنتهی به این نکته استدلال کرده است که مقصود از (المحیض) در این فرموده خداوند متعال: «فاعتزلوا النساء فی المحیض» یا معنای مصدری حیض است یا زمان و مکان آن؛ بر اساس معنای نخست نیاز به اضمار آن احساس می­شود، چه که بی معناست معنای مصدری، ظرف برای اعتزال باشد، پس ناگزیر باید زمان و مکان آن پنهان بماند، ولی إضمار خلاف اصل است. و بر اساس تقدیر علّامه اضمار مکان أولی است، چرا که اضمار زمان

ص: 78

فلا تغفل (1).

ثم اعلم أنه اختلفت الأمة فی المراد بالاعتزال فی الآیة فقال فریق منهم المراد ترک الوطء لا غیر لما روی من أن أهل الجاهلیة کانوا یجتنبون مؤاکلة الحیض و مشاربتهن و مساکنتهن کفعل الیهود و المجوس فلما نزلت الآیة الکریمة عمل المسلمون بظاهر الاعتزال لهن و عدم القرب منهن فأخرجوهن من بیوتهم فَقَالَ نَاسٌ مِنَ الْأَعْرَابِ: یَا رَسُولَ اللَّهِ الْبَرْدُ شَدِیدٌ وَ الثِّیَابُ قَلِیلَةٌ فَإِنْ آثَرْنَاهُنَّ بِالثِّیَابِ هَلَکَ سَائِرُ أَهْلِ الْبَیْتِ وَ إِنِ اسْتَأْثَرْنَا بِهَا هَلَکَ الْحَیْضُ فَقَالَ صلی الله علیه و آله إِنَّمَا أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْتَزِلُوا مُجَامَعَتَهُنَّ إِذَا حِضْنَ وَ لَمْ یَأْمُرْکُمْ بِإِخْرَاجِهِنَّ مِنَ الْبُیُوتِ کَفِعْلِ الْأَعَاجِمِ.

و أکثر علمائنا قائلون بذلک و یخصون الوطء المحرم بالوطء فی موضع الدم أعنی القبل لا غیر و یجوزون الاستمتاع بما عداه و وافقهم أحمد بن حنبل و قال السید المرتضی رضی الله عنه یحرم علی زوجها الاستمتاع بما بین سرتها و رکبتها و وافقه بقیة أصحاب المذاهب الأربعة.

و استدل العلامة طاب ثراه علی ذلک فی المنتهی بما حاصله أن المحیض فی قوله تعالی فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحِیضِ إما أن یراد به المعنی المصدری أو زمان الحیض أو مکانه و علی الأول یحتاج إلی الإضمار إذ لا معنی لکون المعنی المصدری ظرفا للاعتزال فلا بد من إضمار زمانه أو مکانه لکن الإضمار خلاف الأصل و علی تقدیره إضمار المکان أولی إذ إضمار الزمان یقتضی بظاهره

ص: 78


1- 1. لکنک عرفت فی ج 80 ص 88 أن دم الحیض نجس لا یعفی عنه فی الصلاة لکونه دما مسفوحا، و عرفت آنفا أن المراد بالتطهر فی آی القرآن هو الاغتسال و إذا کان التطهر للصلاة واجبة فی مورد الجنابة بعنوان الشرط لقوله تعالی:« وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا» أفاد أن خلاف التطهر أیاما کان مانع عن الدخول فی الصلاة، و إذا کانت الحائض غیر متطهر بحکم الآیة لزمها القعود عن الصلاة حتّی یطهر و یطهر بالاغتسال، و مثلها المستحاضة و النفساء بحکم السنة.

وجوب کناره­گیری از زنان را در طول مدّت حیض به صورت کلّی اقتضا می­کند، و این بر خلاف نظر اجماع فقهاست، پس به این ترتیب ضعف حمل مسأله بر احتمال دوّم (اضمار ظرف زمان) آشکار می­گردد، پس احتمال سوّم (اضمار ظرف مکان) به عنوان احتمال برتر تعیین می­گردد که مطلوب است، پایان خلاصۀ کلام علّامه؛ و تحقیق بیشتر درباره این نظر جا دارد.

سپس امّت بر سر اعتزال و دوری جستنی که در آیه کریمه به آن فرمان داده شده اختلاف نظر دارند و اینکه آیا این اعتزال با قطع شدن خونریزی پایان می­پذیرد یا با انجام غسل؟ امّا بیشتر علمای ما-خداوند ارواح آن­ها را مقدّس گرداند- بر نظر اوّل متّفق هستند و به کراهت جماع قبل از غسل اعتقاد دارند. پس اگر شهوت بر مردی غلبه کند، از سر استحباب همسرش را به شستن فَرج امر کرده سپس با او نزدیکی می­نماید؛ امّا شیخ صدوق رحمه الله تعالی به نظر دوّم اعتقاد دارد و جماع با زنان حائض قبل از غسل را حرام دانسته است جز با محقّق شدن دو شرط: نخست اینکه شهوت بر مرد غلبه کرده باشد و دوّم اینکه زن فَرج خود را شسته باشد؛ و تفسیر برخی از مفسّران از آیه «فَإِذا تَطَهَّرْنَ» نظر شیخ صدوق را تأیید می­کند آن­گاه که می­گویند: معنی آیه چنین است: پس هنگامی که فَرج خویش را شستند.

طبرسی قدّس سرّه بر این باور است که حلال بودن نزدیکی با زن حائض مشروط بر این است که آن زن یا وضو بگیرد و یا فَرج خود را بشوید، امّا اصحاب مذاهب اربعه جز ابوحنیفه به تحریم جماع قبل از غسل اعتقاد دارند، ولی ابوحنیفه به حلال بودن جماع با زن حائض قبل از غسل اعتقاد دارد به شرط آنکه خونریزی بعد از سپری شدن بیشترین دوره زمانی حیض قطع گردد، امّا اگر خونریزی در مدت زمانی کمتر از آن قطع گردد حکم به تحریم جماع داده است.

علّامه در المختلف با ذکر دو دلیل به استدلال برای نظر بیشتر علمای ما در این زمینه برخاسته است: نخست: آنچه آیه در مورد دوری گزیدن از حائض بیان کرده است فقط در زمان یا مکان حیض است و این که موضع آن ­باشد فقط در صورت وجود خود آن است، و فرض این است که وجود ندارد. دوّم: به اقتضای قرائت (یَطهُرن) به صورت مخفّف، یعنی با تخفیف (هاء)، و جایز شمرده است که مصدر (تَفَعُّل) در آیه «فإذا تَطَهَّرْنَ» بر مصدر (فِعل) حمل شود، آن­گونه که می­گویی: (تطعّمتُ الطعامَ: غذا را چشیدم) و معنای آن (طَعِمته: غذا را چشیدم) می­باشد، یا مقصود از آیه شستن فَرج باشد, این خلاصه کلام علّامه است.

و به این استدلال که: اگر چه طهارت در معنای لغوی آن با خروج از

ص: 79

وجوب اعتزال النساء مدة الحیض بالکلیة و هو خلاف الإجماع و بهذا یظهر ضعف الحمل علی الثانی فتعین الثالث و هو المطلوب انتهی ملخص کلامه و للبحث فیه مجال (1).

ثم الاعتزال المأمور به فی الآیة الکریمة هل هو مغیا بانقطاع الحیض أو الغسل اختلف الأمة فی ذلک أما علماؤنا قدس الله أرواحهم فأکثرهم علی الأول و قالوا بکراهة الوطء قبل الغسل فإن غلبته الشهوة أمرها بغسل فرجها استحبابا ثم یطؤها و ذهب الصدوق رحمه الله إلی الثانی فإنه قال بتحریم وطئها قبل الغسل إلا بشرطین أما الأول أن یکون الرجل شبقا و الثانی أن تغسل فرجها و یؤیده قول بعض المفسرین فی قوله تعالی فَإِذا تَطَهَّرْنَ فإذا غسلن فرجهن و ذهب الطبرسی قدس سره إلی أن حل وطئها مشروط بأن تتوضأ أو تغتسل فرجها و أما أصحاب المذاهب الأربعة سوی أبی حنیفة فعلی تحریم الوطء قبل الغسل و أما هو فذهب إلی حل وطئها قبل الغسل إن انقطع الدم لأکثر الحیض و تحریمه إن انقطع لدون ذلک.

و احتج العلامة فی المختلف علی ما علیه أکثر علمائنا بما تضمنته الآیة من تخصیص الأمر بالاعتزال بوقت الحیض أو موضع الحیض و إنما یکون موضعا له مع وجوده و التقدیر عدمه فینتفی التحریم و بما تقتضیه قراءة التخفیف فی یَطْهُرْنَ و جوز أن یحمل التفعل فی قوله تعالی فَإِذا تَطَهَّرْنَ علی الفعل کما تقول تطعمت الطعام أی طعمته أو یکون المراد به غسل الفرج هذا ملخص کلامه.

و أورد علی الاستدلال بالغایة بأن الطهارة اللغویة و إن حصلت بالخروج

ص: 79


1- 1. حیث ان قوله تعالی:« وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ» عطف تفسیری للاعتزال، لا أنّه حکم ثان، فان الاعتزال بالمعنی الذی ذکروه إذا تحقّق لم یتحقّق الاقتراب حتّی ینهی عنه.

دوره خونریزی حاصل می­شود ولی حاصل شدن طهارت در معنای شرعی آن غیر ممکن است، چرا که حقیقت شرعیه است و اگر اثبات نشود امّا نفی آن نیز اثبات نمی­شود و احتمال در مقام منع کفایت می­کند.

پذیرفتیم، امّا قرائت آیه با تخفیف (هاء) هیچ گونه ترجیحی بر قرائت آن با تشدید (هاء) ندارد. و مقتضای آن ثابت شدن تحریم جماع قبل از غسل می­باشد؛ پس واجب است که در اینجا به خاطر جمع دو قرائت مخفّف و مشدّد، طهارت بر معنای شرعی آن حمل شود.

پذیرفتیم که طهارت در معنای لغوی استعمال شده باشد، امّا در این صورت میان مفهوم و منطوق تعارض پیش می­آید، پس ترجیح با مورد دوّم (منطوق) است که با مفهوم شرطی که در این فرموده خداوند متعال «فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ» مطرح شده تأیید شده است، و این تأیید بر پایه این نکته استوار است که امر و دستوری که بعد از ممنوعیت ذکر می­شود، آن­گونه که مشهور است، به منظور جواز مطلق است، امّا اگر به منظور رجحان باشد، مفهوم آن منتفی بودن رجحان داشتن رفتن نزد زن حائض و نزدیکی با او در صورت عدم حصول طهارت و پاکی است، و مسأله نزد کسانی که به جواز نزدیکی با زن حائض در صورت عدم حصول طهارت و پاکی اعتقاد دارند نیز چنین است، چرا که این امر به نظر آنان مکروه است، همچنین وضعیت هنگام مباح بودن مسأله یعنی تساوی نزدیکی یا عدم نزدیکی قبل از پاک شدن به همین ترتیب است .

و آنان که به تحریم اعتقاد دارند قرائت مشدّد را به عنوان دلیل خود بیان کرده­ا­ند، ولی اشکالی براین نظر وارد است که پذیرفتن (تطهّر) به عنوان حقیقتی شرعی که در معنای شرعی آن استعمال شده ثابت نشده است، پس جایز است که مراد از (تطهّر) قطع شدن خونریزی یا زیادت پاکیزگیِ حاصل از شستن فَرج باشد(نه غسل کردن)، بر فرض بپذیریم امّا معنای طهارت اعمّ از معنای وضو (و غسل) است.

و در حقیقت دلالت آیه بر تحریم یا جواز جماع قبل از غسل، واضح و آشکار نیست، پس بهتر آن است که در این زمینه از آیه عدول کرده و به روایات و احادیث مراجعه شود، و مقتضی روایات با توجه به مسئله جمع بین جواز و رعایت احتیاط، راه نجات است.

الهدایة: کم­ترین دوره زمانی حیض سه روز و بیشترینِ آن ده روز است، پس اگر زنی شاهد خونریزی به مدت یک و یا دو روز باشد، خون حیض نیست مادامی که سه روز متوالی خون را مشاهده نکند، و بر او واجب است که قضای نمازهای ترک شده در آن یک و یا دو روز را به جا آورد، همچنین اگر زنی شاهد خونریزی بیشتر از ده روز باشد، در طول ده روز از خواندن نماز اجتناب می­کند و در روز یازدهم غسل می­نماید و به پنبه­ای که بر فَرج خود نهاده نگاه می­کند، پس اگر خون از آن بیرون نزده باشد نمازهای خود را با گرفتن وضو برای هر نماز به جا می­آورد و اگر خون از پنبه بیرون زده ولی جاری نشده باشد، نماز شب و صبح را با غسل و سایر نمازها را با وضو به جا می­آورد، و اگر خون پنبه را فرا گرفته و جاری شده باشد نماز شب و صبح را با یک غسل و نماز ظهر و عصر را با یک غسل دیگر به جا می­آورد، به این ترتیب نماز ظهر را اندکی با تأخیر و نماز عصر را اندکی با تعجیل به جا می­آورد، همچنین نماز مغرب و عشاء را نیز با یک غسل واحد به جا می­آورد، به این ترتیب که نماز مغرب را با اندکی تأخیر و نماز عشاء را با اندکی تعجیل به جا می­آورد، این قواعد تا زمانی است که زن حائض به دوران عادت ماهیانه نرسیده باشد، پس آن­گاه که وارد دوران عادت ماهیانه شد نماز خواندن را ترک می­کند و هر زنی که در این حالت غسل نماید برای شوهرش حلال است که با او نزدیکی کند.(1)

اگر زن حائض بخواهد غسل حیض را به جا آورد، بر او واجب است که استبراء کند، به این ترتیب که تکّه پنبه­ای را در فَرج خود وارد می­کند، اگر خونی خارج شد، هر چند به اندازه یک سر مگس، غسل نمی­کند و اگر خارج نشد غسل می­کند.

امام صادق علیه السلام فرموده است: بر زن واجب است که در دوران حیض به هنگام تمام نمازها وضو بگیرد و رو به قبله بنشیند و در هر روز به اندازه تعداد و مقدار نماز خواندنش خداوند را ذکر بگوید، و مایع زرد رنگ در دوران حیض، حیض است ولی در ایّام پاک بودن، پاک ا ست، و خون ناشی از پارگی پرده بکارت از دو لبّه فرج تجاوز نمی­کند، ولی خون حیض گرم است و با حرارت بسیار خارج می­شود، در صورتی که خون استحاضه سرد است و از فرج زن خارج می­شود درحالی که خود آگاه نمی­گردد.

امام صادق علیه السلام فرموده است: اسماء بنت عُمَیس الخثعمیّه در حجة الوداع محمّد بن ابی بکر را به دنیا آورد، پیامبر صلی الله علیه و آله به او امر فرمود که هجده روز از خواندن نماز دست بکشد، و هر زنی که قبل از این مدّت پاک گردد باید غسل کند و نماز بخواند.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرموده است: هر زن مسلمانی که بر اثر وضع حمل از دنیا برود، برای او در روز قیامت پرونده اعمال گشوده نمی­شود (محاسبه نمی­گردد).(2)

روایات

روایت1.

از این فرموده امام علیه السلام: (و کسر شهوتهنّ: و از شهوت آنان کاست) چنین برمی­آید که شدّت گرفتن شهوت آن زنان به خاطر حبس شدن خون حیض بوده است، و ممکن است که کاسته شدن از شهوت به خاطر مشغول شدن به حیض بوده باشد، (فامتزج القوم) یعنی: پسران هر یک از آن­ها با دختران گروه دیگر ازدواج کردند، (فحضن بنات هؤلاء) یعنی: دختران به دنیا آمده از ازدواج زنانی که در هرسال یک بار دچار حیض می­شدند با دختران زنانی که در هر ماه یک بار دچار حیض می­شدند، و در الفقیه(3) آمده است: (بنات هؤلاء و هؤلاء) یعنی دختران به دنیا آمده از ازدواج پسران زنانی که در هر سال یک بار دچار حیض می­شدند با دختران زنانی که در هر ماه یک بار دچار حیض می­شدند؛ و خلاصه اینکه منظور، بیان سبب کثرت زنانی است که در ماه یک بار دچار حیض می­شوند نسبت به زنانی که در سال یک بار دچار حیض می­شوند، به این ترتیب که آن­گاه که پسران متولّد شده از زنانی که در سال یک بار دچار حیض می­شدند با دختران زنانی که در ماه یک بار دچار حیض می­شدند ازدواج کردند، دخترانی به دنیا آمدند که در ماه یک بار دچار حیض می­شدند، و در حالت برعکس دخترانی به دنیا آمدند که در سال یک بار دچار حیض می­شدند، و تعداد فرزندان متولد شده از زنانی که در ماه یک بار دچار حیض می­شدند به خاطر مداومت حیض­شان (و جاری شدن خون آنان به صورت دوره­ای) بیشتر بود، پس تعداد این زنان بیشتر شد؛ و ممکن است هدف، بیان حکمت ابتلای آن زنان به یک بار حیض شدن در هر ماه بوده باشد، به این معنا که حادث شدن آن مریضی در آنان سبب افزایش نسل گردید، چه که به علّت ازدواج و درهم آمیختن نژاد، این دسته از مردم افزایش یافتند و فرزندان زنانی که یک بار در ماه دچار حیض می­شدند افزون گشتند و به این ترتیب نسل مردم افزایش یافت.

این فرموده امام: (فحضن بنات هؤلاء) یعنی: دختران کسانی که نژادشان با هم درآمیخته بود به صورت مطلق، و فرقی ندارد چه پدران­شان از این گروه (زنانی که در ماه یک بار دچار حیض می­شدند) باشند چه مادرانشان، (لاستقامة الحیض) یعنی: به خاطر استقامت و پایداری حاصل شده در مزاج به سبب کثرت خونریزی هنگام حیض، پس این عبارت از قبیل اضافۀ مسبّب به سبب است، یا یعنی: به خاطر مداومت خونریزی در دوران حیض، چرا که خون حیض عنصر تشکیل دهنده و غذای جنین است،و اگر به خاطر کثرت جاری شدن استوار و تصفیه گردد بچه به صورت کامل و صحیح به دنیا می­آید و بچّه­ها افزون می­گردند، برخلاف هنگامی که خونریزی اندک است و این امر باعث فاسد شدن خون و مزاج می­گردد و تعداد بچّه­ها کاهش می­یابد.

روایت2.

علل الشرایع: از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: همانا دختران انبیاء صلوات الله علیهم دچار حیض نمی­شوند، به راستی که حیض عقوبت و جزا است، و اولین زنی که دچار حیض شد ساره بوده است.(4) صفحه 80 هماهنگ نیست

توضیح

شاید معنی چنین باشد: اولین دختر از میان دختران انبیاء که در هر ماه حیض شده است؛ و این معنا با توجه به حدیث بعدی

ص: 81


1- . الهدایة: 21
2- . الهدایة: 22
3- . الفقیه 1: 49
4- . علل الشرائع 1: 274

من الدم لکن حصول الطهارة الشرعیة ممنوع إذ الحقیقة الشرعیة و إن لم تثبت لکن لم یثبت نفیها أیضا و الاحتمال کاف فی مقام المنع.

سلمنا لکن لا ترجیح لقراءة التخفیف علی قراءة التشدید و مقتضاها ثبوت التحریم قبل الاغتسال فیجب حمل الطهارة هاهنا علی المعنی الشرعی جمعا بین القراءتین.

سلمنا أن الطهارة بمعناها اللغوی لکن وقع التعارض بین المفهوم و المنطوق فالترجیح للثانی مع أنه مؤید بمفهوم الشرط فی قوله تعالی فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَ و هذا التأیید مبنی علی أن الأمر الواقع بعد الحظر للجواز المطلق کما هو المشهور و أما إذا کان للرجحان فمفهومه انتفاء رجحان الإتیان عند عدم التطهر و هو کذلک عند القائلین بجوازه عند عدمه لکونه مکروها عندهم و کذلک الحال إذا کان الأمر للإباحة بمعنی تساوی الطرفین.

و احتج القائلون بالتحریم بقراءة التشدید و أورد علیه أنه لم یثبت أن التطهر حقیقة شرعیة فی المعنی الشرعی فیجوز أن یکون المراد به انقطاع الدم أو زیادة التنظیف الحاصل بسبب غسل الفرج سلمنا لکن الطهارة أعم من الوضوء.

و التحقیق أن دلالة الآیة علی شی ء من التحریم و الجواز غیر واضح فالأحسن العدول عنها إلی الروایات و مقتضاها نظرا إلی قضیة الجمع الجواز و الاحتیاط طریق النجاة.

الأخبار

«1»

الْهِدَایَةُ،: أَقَلُّ أَیَّامِ الْحَیْضِ ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ وَ أَکْثَرُهَا عَشَرَةُ أَیَّامٍ فَإِنْ رَأَتِ الدَّمَ یَوْماً أَوْ یَوْمَیْنِ فَلَیْسَ ذَلِکَ مِنَ الْحَیْضِ مَا لَمْ تَرَ الدَّمَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مُتَوَالِیَاتٍ وَ عَلَیْهَا أَنْ تَقْضِیَ الصَّلَاةَ الَّتِی تَرَکَتْهَا فِی الْیَوْمِ أَوِ الْیَوْمَیْنِ فَإِنْ رَأَتِ الدَّمَ أَکْثَرَ مِنْ عَشَرَةِ أَیَّامٍ فَلْتَقْعُدْ عَنِ الصَّلَاةِ عَشَرَةَ أَیَّامٍ وَ تَغْتَسِلُ یَوْمَ حَادِیَ عَشْرَةَ وَ تَحْتَشِی فَإِنْ لَمْ یَثْقُبِ الدَّمُ الْکُرْسُفَ صَلَّتْ صَلَوَاتِهَا کُلَّ صَلَاةٍ بِوُضُوءٍ وَ إِنْ ثَقَبَ الدَّمُ الْکُرْسُفَ وَ لَمْ یَسِلْ صَلَّتْ صَلَاةَ اللَّیْلِ وَ صَلَاةَ الْغَدَاةِ بِغُسْلٍ وَ سَائِرَ الصَّلَوَاتِ

ص: 80

و همچنین حدیثی که از حیض حوّا خبر می­دهد قابل برداشت است.

روایت3.

علل الشرایع: از امام جواد علیه السلام روایت شده است که فرمود: حیض شدن زنان، نجاستی است که خداوند آنان را بدان گرفتار کرده است.

همچنین فرموده است: زنان در زمان نوح علیه السلام یک بار در طول سال دچار حیض می­شدند تا اینکه عده­ای از زنان از حجاب و پوشش خود خارج شدند و آنان هفتصد زن بودند، پس به راه افتادند و لباس­هایی بافته شده از نخ زرد رنگ پوشیدند و خود را زینت داده و معطّر نمودند، سپس خارج شده و در سرزمین­های مختلف متفرّق گشتند، آن­گاه با مردان به نشست و برخاست پرداختند و در جشن­ها با آن­ها شرکت کرده و در صفوفشان نشستند، بنابراین خداوند آنان ،یعنی فقط همان زنان، را در هر ماه یک بار به حیض گرفتار کرد، پس خون آنها (از فرجشان) جاری گشت، آن­گاه از میان مردان خارج شدند در حالی که در هر ماه یک بار دچار حیض می­شدند، بنابراین خداوند متعال آنان را به حیض مشغول کرد و از شهوت­شان کاست.

سپس فرمود: امّا زنانی که اعمالی مانند اعمال آن هفتصد زن را انجام نداده بودند همچنان یک بار در طول سال دچار حیض می­شدند، آن­گاه پسران زنانی که در طول هر ماه یک بار دچار حیض می­شدند با دختران زنانی که در طول هر سال یک بار دچار حیض می­شدند ازدواج کردند، بنابراین نژاد آن­ها با هم درآمیخت و دختران متولد شده از این دو گروه در طول هر ماه یک بار دچار حیض شدند، و فرزندان زنانی که در هر ماه یک بار دچار حیض می­شدند، به خاطر بر دوام بودن حیض و جاری شدن خون، افزون گشتند و فرزندان زنانی که در هر سال یک بار دچار حیض می­شدند، به خاطر فاسد شدن خون، کاهش یافتند، بنابراین بر نسل آنان افزون گشت و از نسل اینان کاسته شد.(1)

توضیح

ترجمه نشده

روایت4.

علل الشرایع: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: سلمان رضی الله عنه از امام علی علیه السلام درباره رزق و روزی بچّه در شکم مادرش پرسید، پس امام علی علیه السلام فرمود: همانا خداوند متعال مادر را (در دوران حمل بچّه) از حیض شدن بازداشته و آن خون را به عنوان روزی بچه در شکم مادرش قرارداده است.(2)

علل الشرایع: از ابوبکر حضرمیّ روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدم که آیا زن حائض می­تواند خضاب (حنا) بگیرد، امام فرمود:

ص: 83


1- . علل الشرایع 1: 274 و 275
2- . علل الشرائع 1: 276

بِوُضُوءٍ وَ إِنْ غَلَبَ الدَّمُ الْکُرْسُفَ وَ سَالَ صَلَّتْ صَلَاةَ اللَّیْلِ وَ صَلَاةَ الْغَدَاةِ بِغُسْلٍ وَ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ بِغُسْلٍ تُؤَخِّرُ الظُّهْرَ قَلِیلًا وَ تُعَجِّلُ الْعَصْرَ وَ تُصَلِّی الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ بِغُسْلٍ وَاحِدٍ تُؤَخِّرُ الْمَغْرِبَ قَلِیلًا وَ تُعَجِّلُ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ إِلَی أَیَّامِ حَیْضِهَا فَإِذَا دَخَلَتْ فِی أَیَّامِ حَیْضِهَا تَرَکَتِ الصَّلَاةَ وَ مَنِ اغْتَسَلَتْ عَلَی ذَلِکَ حَلَّ لِزَوْجِهَا أَنْ یَأْتِیَهَا(1) وَ إِذَا أَرَادَتِ الْحَائِضُ الْغُسْلَ مِنَ الْحَیْضِ فَعَلَیْهَا أَنْ تَسْتَبْرِئَ وَ الِاسْتِبْرَاءُ أَنْ تُدْخِلَ قُطْنَةً فَإِنْ کَانَ هُنَاکَ دَمٌ خَرَجَ وَ لَوْ کَانَ مِثْلَ رَأْسِ الذُّبَابِ فَإِنْ خَرَجَ لَمْ تَغْتَسِلْ وَ إِنْ لَمْ یَخْرُجْ اغْتَسَلَتْ.

وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: یَجِبُ عَلَی الْمَرْأَةِ إِذَا حَاضَتْ أَنْ تَتَوَضَّأَ عِنْدَ کُلِّ صَلَاةٍ وَ تَجْلِسَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَ تَذْکُرَ اللَّهَ مِقْدَارَ صَلَاتِهَا کُلَّ یَوْمٍ وَ الصُّفْرَةُ فِی أَیَّامِ الْحَیْضِ حَیْضٌ وَ فِی أَیَّامِ الطُّهْرِ طُهْرٌ وَ دَمُ الْعُذْرَةِ لَا یَجُوزُ الشُّفْرَیْنِ وَ دَمُ الْحَیْضِ حَارٌّ یَخْرُجُ بِحَرَارَةٍ شَدِیدَةٍ وَ دَمُ الْمُسْتَحَاضَةِ بَارِدٌ یَسِیلُ مِنْهَا وَ هِیَ لَا تَعْلَمُ.

وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: إِنَّ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ الْخَثْعَمِیَّةَ نَفِسَتْ بِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَأَمَرَهَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَنْ تَقْعُدَ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً فَأَیُّمَا امْرَأَةٍ طَهُرَتْ قَبْلَ ذَلِکَ فَلْتَغْتَسِلْ وَ لْتُصَلِّ.

وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَیُّمَا امْرَأَةٍ مُسْلِمَةٍ مَاتَتْ فِی نِفَاسِهَا لَمْ یُنْشَرْ لَهَا دِیوَانٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ(2).

«2»

الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِیَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ لَا یَطْمِثْنَ إِنَّ الطَّمْثَ عُقُوبَةٌ وَ أَوَّلُ مَنْ طَمِثَتْ سَارَةُ(3).

بیان

لعل المعنی أول من طمثت من بنات الأنبیاء فی کل شهر للخبر الآتی

ص: 81


1- 1. الهدایة ص 21.
2- 2. المصدر ص 22.
3- 3. علل الشرائع ج 1 ص 274.

خیر، به خاطر اینکه بیم آن می­رود که شیطان بر او مسلّط شده باشد.(1)

توضیح

نظر مشهور کراهت خضاب گرفتن برای حائض است آن­گونه که برای جُنب نیز چنین است و این مطلب در باب جنابت ذکر شد.

روایت5.

علل الشرایع: از ابوبصیر روایت شده که از امام صادق علیه السلام پرسیدم: چگونه است که حائض قضای روزه را به جا می­آورد ولی قضای نماز را خیر؟ امام فرمود: چرا که مدّت روزه یک ماه در سال است، ولی نماز در هر شبانه روز باید به جا آورده شود، پس خداوند متعال قضای روزه را واجب گردانده و به همین سبب است که قضای نماز بر حائض واجب نشده است.(2)

علل الشرایع: از اسماعیل الجُعفیّ روایت شده که به امام باقرعلیه السلام گفتم: مغیره چنین می­پندارد که حائض باید قضای نماز را مانند قضای روزه به جا آورد .

پس امام فرمود خداوند توفیقش ندهد او را چه شده است؛ همانا زن عمران گفت: «إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً» {پروردگارا آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده [از مشاغل دنیا و پرستشگر تو] باشد} و بچه وقف شده به مسجد هیچ وقت از آن خارج نمی­شود، پس هنگامی که مریم را به دنیا آورد گفت: «ربّ إنّی وضعتها أنثی ولیس الذّکر کالأنثی»(3) {پروردگارا من دختر زاده ام و خدا به آنچه او زایید داناتر بود و پسر چون دختر نیست} و مادر مریم هنگامی که او را به دنیا آورد به مسجد واردش گرداند، و هنگامی که به سنّ زنانگی رسید از مسجد اخراج شد(4)، پس چگونه روزها را بیابد که آن را قضا کند در حالی که او در آن است و در تمام طول زندگی­اش در مسجد بود.(5)

ص: 84


1- . علل الشرایع 1: 275
2- . علل الشرایع 1: 277
3- . آل عمران / 35
4- . در الکافی 3: 105 روایت شده است.
5- . علل الشرائع 2: 266

و لخبر حیض حواء.

«3»

الْعِلَلُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: الْحَیْضُ مِنَ النِّسَاءِ نَجَاسَةٌ رَمَاهُنَّ اللَّهُ بِهَا قَالَ وَ قَدْ کُنَّ النِّسَاءُ فِی زَمَنِ نُوحٍ إِنَّمَا تَحِیضُ الْمَرْأَةُ فِی کُلِّ سَنَةٍ حَیْضَةً حَتَّی خَرَجْنَ نِسْوَةٌ مِنْ حِجَابِهِنَّ وَ هُنَّ سَبْعُمِائَةِ امْرَأَةٍ فَانْطَلَقْنَ فَلَبِسْنَ الْمُعَصْفَرَاتِ مِنَ الثِّیَابِ وَ تَحَلَّیْنَ وَ تَعَطَّرْنَ ثُمَّ خَرَجْنَ فَتَفَرَّقْنَ فِی الْبِلَادِ فَجَلَسْنَ مَعَ الرِّجَالِ وَ شَهِدْنَ الْأَعْیَادَ مَعَهُمْ وَ جَلَسْنَ فِی صُفُوفِهِمْ فَرَمَاهُنَّ اللَّهُ بِالْحَیْضِ عِنْدَ ذَلِکَ فِی کُلِّ شَهْرِ(1)

أُولَئِکَ النِّسْوَةُ بِأَعْیَانِهِنَّ فَسَالَتْ دِمَاؤُهُنَّ فَخَرَجْنَ مِنْ بَیْنِ الرِّجَالِ وَ کُنَّ یَحِضْنَ فِی کُلِّ شَهْرٍ حَیْضَةً قَالَ فَأَشْغَلَهُنَّ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِالْحَیْضِ وَ کَسَرَ شَهْوَتَهُنَّ قَالَ وَ کَانَ غَیْرُهُنَّ مِنَ النِّسَاءِ اللَّوَاتِی لَمْ یَفْعَلْنَ مِثْلَ فِعْلِهِنَّ یَحِضْنَ فِی کُلِّ سَنَةٍ حَیْضَةً قَالَ فَتَزَوَّجَ بَنُو اللَّاتِی یَحِضْنَ فِی کُلِّ شَهْرٍ حَیْضَةً بَنَاتِ اللَّاتِی یَحِضْنَ فِی کُلِّ سَنَةٍ حَیْضَةً قَالَ فَامْتَزَجَ الْقَوْمُ فَحِضْنَ بَنَاتُ هَؤُلَاءِ(2) فِی کُلِّ شَهْرٍ حَیْضَةً وَ قَالَ وَ کَثُرَ أَوْلَادُ اللَّاتِی یَحِضْنَ فِی کُلِّ شَهْرٍ حَیْضَةً- لِاسْتِقَامَةِ الْحَیْضِ وَ قَلَّ أَوْلَادُ اللَّاتِی لَا یَحِضْنَ فِی السَّنَةِ إِلَّا حَیْضَةً لِفَسَادِ الدَّمِ قَالَ فَکَثُرَ نَسْلُ هَؤُلَاءِ وَ قَلَّ نَسْلُ أُولَئِکَ (3).

توضیح

قوله علیه السلام و کسر شهوتهن یظهر منه أن اشتداد شهوتهن کان بسبب احتباس الحیض و یحتمل أن یکون الکسر للاشتغال بالحیض قوله فامتزج القوم أی تزوج أولاد کل منهن بنات الصنف الآخر فحضن بنات هؤلاء أی بنات أولاد اللاتی یحضن فی کل سنة حیضة بعد تزوجهم ببنات

ص: 82


1- 1. فی الفقیه یعنی أولئک.
2- 2. فی الفقیه بنات هؤلاء و هؤلاء.
3- 3. علل الشرائع ج 1 ص 274 و 275.

توضیح

مغیره همان ابن سعید است، و الکشیّ روایات بسیاری را نقل کرده که بر لعن او (مغیره) دلالت دارند، مغیره اقدام به جعل احادیث می­نمود، و ممکن است که محرّر - بچه وقف شده - در شریعت آنان دارای عبادت­های مخصوصی بوده باشد که تمام وقت او را در بر می­گرفته است، پس اگر قضای نمازهای از دست رفته بر او واجب می­گردید تکلیفی بود که توان تحمّلش را نداشت، و ظاهر این است که امر به اعتبار اصلِ ماندن در مسجد است که عبادت به شمار می­آید، و شاید امام باقر علیه السلام این امر را بر مخالفان الزام کرده باشد حال آنکه آنان به امثال این استحسانات معتقد بودند، و گفته شده است: ممکن است در شریعت آنان به جا آوردن قضای نمازهایی که زمان آن­ها سپری شده در همان محلّ سپری شدن بر زن حائض واجب بوده باشد. پس با وجود وجوب قضای نماز سپری شده لازم بوده که زن حائض بعد از پاک شدن از خون حیض به اندازه زمان قضای نماز خارج از مسجد باقی بماند، این درحالی است که بر او واجب بوده که تمام روزگار را در

ص: 85

اللاتی یحضن فی کل شهر حیضة و فی الفقیه (1) بنات هؤلاء و هؤلاء أی البنات الحاصلة من امتزاج أولاد اللاتی یحضن فی کل سنة حیضة و بنات اللاتی یحضن فی کل شهر حیضة و الحاصل أن الغرض بیان سبب کثرة من تری فی الشهر مرة بالنسبة إلی من تری فی السنة مرة بأنه لما کان تزوج أولاد السنة ببنات الشهر سببا لحصول بنات الشهر و العکس سببا لتولد بنات السنة و کان أولاد بنات الشهر لاستقامة حیضهن أکثر فلذا صرن أکثر و یحتمل أن یکون الغرض بیان الحکمة لهذا الابتلاء و المعنی أن حدوث تلک العلة فیهن صار سببا لکثرة النسل إذ سبب الامتزاج کثر هذا القسم فی الناس و أولاد من تحیض فی الشهر أکثر فبذلک کثر النسل فی الناس.

فقوله فحضن بنات هؤلاء أی الممتزجین مطلقا سواء کان آباؤهم من هذا القسم أو أمهاتهم قوله لاستقامة الحیض أی للاستقامة الحاصلة فی المزاج بسبب کثرة إدرار الحیض فیکون من إضافة المسبب إلی السبب أو لاستقامة نفس الحیض فإنه مادة و غذاء

للولد فإذا استقام و صفا لکثرة الإدرار جاء الولد تاما صحیحا و کثرت الأولاد بخلاف ما لو کان الإدرار قلیلا فإنه یوجب فساد الدم و المزاج و یقل الولد.

«4»

الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْأَصَمِّ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ مُقَرِّنٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلَ سَلْمَانُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَلِیّاً علیه السلام عَنْ رِزْقِ الْوَلَدِ فِی بَطْنِ أُمِّهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی حَبَسَ عَلَیْهَا الْحَیْضَةَ فَجَعَلَهَا رِزْقَهُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ (2).

وَ مِنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْحَائِضِ هَلْ تَخْتَضِبُ قَالَ:

ص: 83


1- 1. الفقیه ج 1 ص 49.
2- 2. علل الشرائع ج 1 276.

مسجد بگذراند، و میزان دوری این نظر از صحّت بر کسی پوشیده نیست .

سپس این حدیث بر این نکته دلالت می­کند که مریم علیهاالسلام دچار حیض می­شده است، و چه بسا که برخی از احادیث این امر را نفی می­کنند، و ممکن است این مسأله نیز الزامی برای آنان (مخالفان) بوده باشد؛ ذکر احوال مریم علیهاالسلام در جلد پنجم گذشت.

روایت6.

علل الشرایع: از عذافر الصیرفیّ روایت شده که امام صادق علیه السلام فرمود: آیا اینان که خلقتشان ناهمگون و بد­ترکیب شده است را مشاهده می­کنی؟ گفتم: آری، فرمود: اینان کسانی هستند که پدران­شان درحال حیض همسران­شان با آنان نزدیکی کرده­اند.(1)

علل الشرایع: از حنان بن سدیر روایت شده که از امام صادق علیه السلام پرسیدم: چرا به زنان هجده روز بخشیده شده است (که در آن نماز نخوانند) نه کمتر و نه بیشتر از آن؟ امام فرمود: چرا که کمترین مدّت زمان حیض سه روز، متوسط آن پنج روز و بیشترین آن ده روز است، کمترین، متوسط و بیشترین مدّت زمان حیض به زنان بخشیده شده است.(2)

توضیح

فقها بر سر بیشترین مدّت خونریزی بعد از زایمان (نفاس) دچار اختلاف شده­اند، شیخ درالنهایة گفته است: برای زن جایز نیست که نماز و روزه را ترک کند جز در روزهایی که در آن­ها دچار حیض می­شود، سپس گفته است: و حُکم نفاس او نیز بیشتر از ده روز نمی­باشد، و مانند این سخن را در الجمل و المبسوط نیز گفته است؛ المرتضی نیز گفته است: بیشترین مدّت نفاس هجده روز است؛ ابن جنید و شیخ صدوق نیز این نظر را برگزیده­اند، و نظر برگزیده ابن ابی عقیل نیز در ادامه ذکر خواهد شد، و بیشتر متأخّرین بر این باورند که صاحب عادت در دوران حیض طبق عادت خود عمل می­کند و نفاس آن ده روز است و علامه در المختلف این را برگزیده که صاحب عادت به عادت خود عمل می­کند، و زنی که تازه دوران حیض را تجربه می­کند هجده روز درنگ می­کند، و قول به تخییر، وجهی است که بین احادیث را جمع می­کند، و چه بسا که روایات و احادیثی که دوران نفاس را هجده روز دانسته­اند بر نَسخ (جایگزین شدن با حکمی دیگر) یا تقیّه حمل می­شوند.

روایت7.

قرب الاسناد و کتاب المسائل: به اسناد هر دو کتاب از علی بن جعفر روایت شده که گفت: از برادرم امام موسی کاظم علیه السلام پرسیدم: زنی که در دوران حیض خویش مایع زرد رنگ می­بیند، چگونه باید عمل کند؟ امام فرمود:

ص: 86


1- . علل الشرائع 1: 77
2- . علل الشرایع 1: 275

لَا لِأَنَّهُ یُخَافُ عَلَیْهَا الشَّیْطَانُ (1).

بیان

المشهور کراهة الخضاب علیها کالجنب و قد مر فی باب الجنابة.

«5»

الْعِلَلُ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا بَالُ الْحَائِضِ تَقْضِی الصَّوْمَ وَ لَا تَقْضِی الصَّلَاةَ قَالَ لِأَنَّ الصَّوْمَ إِنَّمَا هُوَ فِی السَّنَةِ شَهْرٌ وَ الصَّلَاةَ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ فَأَوْجَبَ اللَّهُ قَضَاءَ الصَّوْمِ وَ لَمْ یُوجِبْ عَلَیْهَا قَضَاءَ الصَّلَاةِ لِذَلِکَ (2).

وَ مِنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْجُعْفِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّ الْمُغِیرَةَ یَزْعُمُ أَنَّ الْحَائِضَ تَقْضِی الصَّلَاةَ کَمَا تَقْضِی الصَّوْمَ فَقَالَ مَا لَهُ لَا وَفَّقَهُ اللَّهُ إِنَّ امْرَأَةَ عِمْرَانَ قَالَتْ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً وَ الْمُحَرَّرُ لِلْمَسْجِدِ لَا یَخْرُجُ مِنْهُ أَبَداً فَلَمَّا وَضَعَتْ مَرْیَمَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثی- ... وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثی (3) فَلَمَّا وَضَعَتْهَا أَدْخَلَتْهَا الْمَسْجِدَ فَلَمَّا بَلَغَتْ مَبْلَغَ النِّسَاءِ أُخْرِجَتْ مِنَ الْمَسْجِدِ(4) أَنَّی کَانَتْ تَجِدُ أَیَّاماً تَقْضِیهَا وَ هِیَ عَلَیْهَا أَنْ تَکُونَ الدَّهْرَ فِی الْمَسْجِدِ(5).

ص: 84


1- 1. علل الشرائع ج 1 ص 275.
2- 2. علل الشرائع ج 1 ص 277.
3- 3. آل عمران: 35.
4- 4. رواها فی الکافی ج 3 ص 105، و فیه« فلما وضعتها أدخلتها المسجد فساهمت علیها الأنبیاء فأصابت القرعة زکریا و کفلها زکریا، فلم تخرج من المسجد حتّی بلغت فلما بلغت ما تبلغ النساء خرجت، فهل کانت تقدر علی أن تقضی تلک الأیّام التی خرجت و هی علیها أن تکون الدهر فی المسجد.
5- 5. علل الشرائع ج 2 ص 266.

باید به تعداد روزهایی که در دوران حیضش نماز خواندن را ترک می­کند، نماز خواندن را ترک کند، سپس غسل نموده و نماز بخواند، و اگر بعد از غسل مایع زرد رنگی را مشاهده کند دوباره غسل بر او واجب نیست و وضو گرفتن هنگام خواندن هر نماز او را کفایت می­کند.(1)

علی بن جعفر در ادامه گفته است: و از امام علیه السلام پرسیدم: زنی که در غیر ایّام حیض شاهد خونریزی است، پس یک روز و دو روز، یک ساعت و دو ساعت خارج شدن خون را می­بیند، چگونه باید عمل ­کند؟ امام فرمود: اگر حال او چنین باشد و آنچه خارج می­شود خون باشد، باید نماز خواندن را ترک کند، و هرگاه که خونریزی او قطع شد غسل نماید، گفتم: چگونه عمل می­کند؟ فرمود: در صورتی که مایع زرد رنگ را مشاهده کند باید به خاطر آن وضو بگیرد و نماز بخواند، و انجام هیچ غسلی به خاطر مشاهده مایع زرد رنگ خارج شده از فرج بر او واجب نیست، مگر آنکه در دوران حیض او باشد، پس اگر مایع زرد رنگ را در دوران حیض مشاهده کرد باید نماز خواندن را مانند زمان مشاهده خون ترک کند.(2)

توضیح

حدیث بر این نکته دلالت می­کند که مایع زرد رنگ در ایّام حیض همان خون حیض است، و کفایت کردن وضو هنگام خارج شدن مایع زرد رنگ به خاطر این است که غالباً مقدار آن اندک است، امّا در فرموده­ای که قائل به ترک نماز (در هنگام مشاهده مایع زرد رنگ است) اشکال وجود دارد، چرا که کمترین مدّت زمان حیض محقق نشده است، و ممکن است بر این نکته حمل شود که زن در آغاز خارج شدن مایع زرد رنگ نماز را ترک می­کند که به خاطر احتمال آغاز دوران حیض است، مخصوصاً اگر آن مایع دارای خصوصیات خون حیض باشد، آن­گونه که این نکته از آخرحدیث نیز آشکار می­گردد، سپس اگر خونی را قبل از اتمام ده روز و بعد از کامل شدن سه روز مشاهده کرد، خون حیض است، و این امر مبنی بر عدم شرط توالی است، در غیر این صورت قضای عبادت­های ترک شده را به جا می­آورد، و یا این حکم متعلّق به زنی است که تازه دوران حیض را تجربه می­کند تا عادت او استقرار یابد یا دوام خونریزی­اش مشخص گردد، پس برطبق روایات یا غیر آن عمل می­کند، و آنچه شیخ در الموثّق(3)

روایت کرده این نظر را تأیید می­کند، شیخ از یونس بن یعقوب روایت کرده که گفت: از امام صادق علیه السلام درباره زنی پرسیدم که به مدّت سه یا چهار روز شاهد خونریزی است، امام فرمود: نماز خواندن را ترک می­کند، [گفتم: سه یا چهار روز پاکی را مشاهده می­کند، امام فرمود: نماز خواندن را از سر می­گیرد، گفتم: سه یا چهار روز خونریزی را مشاهده می­کند، امام فرمود: نماز خواندن را ترک می­کند، گفتم: دوباره سه یا چهار روز خونریزی را مشاهده می­کند، امام فرمود: نماز خواندن را ترک می­کند] و به مدّت یک ماه این گونه عمل می­کند تا زمانی که خونریزی قطع شود، در غیر این صورت آن زن مستحاضه (و آن خون، خون استحاضه) است؛ و با سند موثّقِ(4) دیگری از یونس بن یعقوب و او نیز از ابوبصیر مانند این روایت را نقل کرده است، و شیخ صدوق در الفقیه(5)

براساس این دو حدیث عمل کرده است. شیخ در النهایه گفته است: اگر زن دارای عادت ماهیانه باشد ولی عادت او دچار اختلال

ص: 87


1- . قرب الاسناد: 133 چاپ نجف
2- . قرب الاسناد: 134
3- . التهذیب 1: 108 از چاپ سنگی، الاستبصار 1: 65
4- . التهذیب 1: 108 از چاپ سنگی، الاستبصار 1: 65
5- . الفقیه 50:1
بیان

المغیرة هو ابن سعید و قد روی الکشی روایات کثیرة دالة علی لعنه و أنه کان یضع الأخبار و یحتمل أن یکون للمحرر فی شرعهم عبادات مخصوصة تستوعب جمیع أوقاته (1)

فلو کان علیها قضاء الصلوات التی فاتتها لکان تکلیفا بما لا یطاق و الظاهر أنه باعتبار أصل الکون فی المسجد فإنه عبادة و لعله علیه السلام إنما ألزم هذا علی المخالفین موافقا لما کانوا یعتقدونه من أمثال تلک الاستحسانات و قیل یحتمل أنه کان فی تلک الشریعة یجب علی الحائض قضاء ما فاتها من الصلاة فی محل الفوات فکان یلزمها مع وجوب القضاء أن تبقی بعد الطهر خارجة من المسجد بقدر القضاء و قد کان علیها أن تکون الدهر فی

ص: 85


1- 1. و الذی یظهر من آیات القصة بمعاونة الاخبار الواردة فی ذلک، أن المحرر هو الذی کان وقفا علی عبادة اللّه عزّ و جلّ، و لما کانت عباداتهم و صلواتهم لا تصح الا فی البیوت المبنیة لذلک کالبیعة أو البیت المقدس، کانوا یبنون للمحرر بن غرفا یسکنون فیها، و کان علی محرریهم أن ینفقوا بالکسوة و الطعام و علی المحررین أن یقوموا بعبادة اللّه لا یخرجون منها، الا لضرورة و هذا التحریر بمعنی تعهد الانفاق علی المحرر کان عبادة عندهم، و لذلک قالت؛« فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ». و أمّا النساء فلاجل طمثهم و عدم طهارتهم فی کل شهر خمسة أو سبعة أیّام مثلا لا یمکنهن القیام بالعبادة، و لذلک لم یکونوا لیحرروا النساء، فلما وضعت امرأة عمران ما فی بطنها أنثی تضرعت إلی اللّه عزّ و جلّ من خیبة المعاهدة و نقضها، و تحسرت من أن اللّه عز و جل لم یقبل تعهده للتحریر، فجعل ما فی بطنها انثی لا تلیق لذلک. و أمّا وجه استدلاله علیه السلام بذلک ردا علی المغیرة بن سعید فهو أنّه لو کانت النساء فی حکم اللّه تقضی الصلاة کما تقضی الصوم لما کانت معاهدة تحریر مریم علیها السلام منقوضة باطلة فانها کانت تخرج من البیعة و تترک العبادة لضرورة الطمث، ثمّ بعد التطهر و التطهیر ترجع الی غرفتها و تقضی ما کانت علیها من الصلوات و الصیام أداء لعبادة ربّه و تماما لصفقة المعاهدة للتحریر، بما أنفق المحررون فی تلک الأیّام علیها اجراءاتهم من النفقة و الکسوة و السکنی فی بیت معدة لذلک.

و آشفتگی شده و دوره­ها و زمان­های آن تغییر کرده باشد، هرگاه خونی را مشاهده کرد نماز خواندن و روزه گرفتن را ترک می­کند و هرگاه پاکی را مشاهده کرد نماز خواندن و روزه گرفتن را از سر می­گیرد، و تا زمانی که به حال صحّت و سلامتی برگردد (عادت او تنظیم شود) چنین عمل می­کند، و روایت شده که در فاصلۀ زمانی یک ماه به این صورت عمل می­کند و پس از یک ماه مانند زن مستحاضه عمل می­کند .

و در الاستبصار گفته است: وجه صحیح این است که مفاد این دو حدیث را بر زنی حمل کنیم که عادت او در دوران حیض دچار اختلال شده و اوقات و دوره­های آن تغییر کرده باشد، و خصوصیّات خون بر او مشتبه شده باشد و خون حیض از خون­های دیگر برای او قابل تشخیص نباشد، پس اگر شرایط چنین باشد بر او واجب است هنگامی که خون را مشاهده کرد نماز خواندن را ترک کند و هنگامی که پاکی را مشاهده کرد نماز خواندن را از سرگیرد تا زمانی که خصوصیات عادتش را بشناسد، و ممکن است که این حکم در مورد زن مستحاضه­ای باشد که دوران حیض او دچار اختلال شده و تغییر کرده است، و خونریزی او ادامه یافته و خصوصیات خون بر او مشتبه گردیده است، پس به مدت سه یا چهار روز خونی را مشاهده می­کند که شبیه خون حیض است و در عین حال خونی را نیز مشاهده می­کند که شبیه خون استحاضه است و امکان شناسایی هیچ یک از آن دو خون برای او محقّق نمی­شود، پس بر او واجب است که به مدّت یک ماه هرگاه خونی را مشاهده کرد که شبیه خون حیض است نماز خواندن را ترک کند و هرگاه خونی را مشاهده کرد که شبیه خون استحاضه است نماز خواندن را از سر گیرد، و بعد از یک ماه مانند زن مستحاضه عمل خواهد کرد، و این گفته او: (رأت الطهر ثلاثة أو أربعة أیّام: اگر به مدّت سه یا چهار روز پاکی را مشاهده کرد) شامل خون شبیه به خون استحاضه نیز می­باشد، چرا که خون استحاضه درحکم پاکی و طهارت است، و به همین خاطر است که امام در حدیث فرموده است: (ثمّ تعمل ما تعملهُ المستحاضة: سپس مانند زن مستحاضه عمل می­کند)، و این امر جز با وجود استمرار خونریزی صحیح نمی­باشد. پایان نقل قول.

روایت8.

قرب الاسناد: از اسماعیل بن عبدالخالق روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السلام در مورد زن مستحاضه پرسیدم که چگونه باید عمل ­کند؟ امام فرمود: هنگامی که دوران طهارت او که در آن پاک می­باشد گذشت، باید نماز ظهر را در آخر وقت آن به جا آورد، سپس باید غسل نموده و نماز ظهر و عصر را بخواند، پس اگر زمان نماز مغرب نیز فرا رسید باید آن را نیز به آخر وقت بیاندازد و سپس نماز مغرب و عشاء را بخواند، و هنگام فرا رسیدن نماز صبح باید بعد از طلوع فجر غسل کند و قبل از نماز صبح دو رکعت نماز بخواند و آن­گاه نماز صبح را نیز به جا آورد، گفتم: آیا مرد می­تواند با او (زن مستحاضه) همبستر شود؟ امام فرمود: اگر خونریزی او به درازا کشید باید غسل کند و وضو بگیرد، سپس اگر شوهرش قصد نمود با او نزدیکی کند.(1)

توضیح

این حکم بر خونریزی بسیار و یا غیر قلیل حمل شده است، و بر شرط بودن غسل کردن و وضو گرفتن زن مستحاضه برای حلال شدن نزدیکی با او دلالت می­کند، آن­گونه که گروهی از فقها بر این باورند، و گروهی دیگر قائل به محقّق شدن تمام اعمال هستند

ص: 88


1- . قرب الاسناد: 80 چاپ نجف، 60 چاپ سنگی

المسجد و لا یخفی بعده.

ثم إنه یدل الخبر علی أن مریم علیها السلام کانت تحیض و ربما ینافیه بعض الأخبار و یحتمل أن یکون هذا أیضا إلزاما علیهم و قد مر ذکر أحوالها علیها السلام فی المجلد الخامس.

«6»

الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ عُذَافِرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: تَرَی هَؤُلَاءِ الْمُشَوَّهِینَ فِی خَلْقِهِمْ قَالَ قَالَتْ نَعَمْ قَالَ هُمُ الَّذِینَ یَأْتِی آبَاؤُهُمْ نِسَاءَهُمْ فِی الطَّمْثِ (1).

وَ مِنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حُمْلَانَ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَیِّ عِلَّةٍ أُعْطِیَتِ النِّسَاءُ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً وَ لَمْ تُعْطَ أَقَلَّ مِنْهَا وَ لَا أَکْثَرَ قَالَ لِأَنَّ الْحَیْضَ أَقَلُّهُ ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ وَ أَوْسَطُهُ خَمْسَةُ أَیَّامٍ وَ أَکْثَرَهُ عَشَرَةُ أَیَّامِ فَأُعْطِیَتْ أَقَلَّ الْحَیْضِ وَ أَوْسَطَهُ وَ أَکْثَرَهُ (2).

توضیح

اختلف الأصحاب فی أکثر أیام النفاس فقال الشیخ فی النهایة لا یجوز لها ترک الصلاة و لا الصوم إلا فی الأیام التی کانت تعتاد فیها الحیض ثم قال بعد ذلک و لا یکون حکم نفاسها أکثر من عشرة أیام و نحوه قال فی الجمل و المبسوط و قال المرتضی أکثرها ثمانیة عشر یوما و هو مختار ابن الجنید و الصدوق و سیأتی مختار ابن أبی عقیل و ذهب أکثر المتأخرین إلی أن ذات العادة فی الحیض تعمل بعادتها تتنفس إلی العشرة و اختار فی المختلف أن ذات العادة ترجع إلیها و المبتدئة تصبر ثمانیة عشر یوما و القول بالتخییر وجه جمع بین الأخبار و ربما تحمل أخبار الثمانیة عشر علی النسخ أو علی التقیة.

«7»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، وَ کِتَابُ الْمَسَائِلِ، بِإِسْنَادِهِمَا عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَخِی علیه السلام عَنِ الْمَرْأَةِ الَّتِی تَرَی الصُّفْرَةَ أَیَّامَ طَمْثِهَا کَیْفَ تَصْنَعُ قَالَ:

ص: 86


1- 1. علل الشرائع ج 1 ص 77.
2- 2. علل الشرائع ج 1 ص 275.

و عدّه­ای نیز فقط محقّق شدن شرط غسل را لازم می­دانند، و گفته شده: هیچ پیش شرطی برای حلال شدن نزدیکی با زن مسحاضه وجود ندارد، ولی احوط رعایت تمامی اعمال و محقق شدن آن­ها می­باشد.

روایت9.

قرب الاسناد: از اسماعیل بن بزیع روایت شده که به امام موسی کاظم علیه السلام گفتم: ما دختر جوانی داریم که دوران حیض او بالا رفته است، امام به من فرمود: سرِ او را با حنا خضاب بگیر تا دوران حیض او به حالت قبلی اش باز ­گردد؛ من نیز چنان کردم و دوران حیضِ او به حالت قبلی­اش بازگشت.(1)

قرب الاسناد: از امام موسی کاظم علیه السلام روایت شده که فرمود: زن حائض خضاب نمی­گیرد.(2)

قرب الاسناد: از فضل بن یونس روایت شده که از امام موسی کاظم علیه السلام پرسیدم: زنی که قبل از غروب خورشید پاکی را مشاهده می­کند چگونه باید عمل کند؟ امام فرمود: هنگامی که پاکی را بعد از زوال خورشید به اندازه چهار قدم مشاهده کند فقط باید نماز عصر را به جا آورد، چرا که هنگام فرا رسیدن نماز ظهر درحال خونریزی بوده و وقت نماز ظهر به پایان رسیده و او همچنان در حال خونریزی بوده است، بنابراین بر او واجب نیست که نماز ظهر را به جا آورد، و آن مقدار از نماز که خداوند از او برداشته و او در حالت حیض بوده بیشتر است.(3)

توضیح

این حدیث بر بنای قضا بر وقت فضیلت دلالت می­کند و شیخ و گروهی از فقها آن را برگزیده­اند، و احادیث دالّ بر وجوب قضای دو نماز (ظهر و عصر) با وجود باقی ماندن زمانی که امکان به جا آوردن آن دو نماز در آن صحیح است را بر استحباب حمل کرده­اند، و بیشتر فقها براساس احادیث اخیر عمل کرده­اند، و حدیث اوّل خالی از قوّت و صحّت نیست، همچنین اختلاف بر سر این موضوع نیز وجود دارد که اگر آن زن خون را در اولین زمان بعد از گذشت مقدار دو نماز مشاهده کند.

روایت10.

الخصال: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: از جمله غسل­ها، غسل جنابت و

ص: 89


1- . قرب الاسناد: 167 چاپ نجف
2- . قرب الاسناد: 168 چاپ نجف
3- . قرب الاسناد: 176 چاپ نجف

تَتْرُکُ لِذَلِکَ الصَّلَاةَ بِعَدَدِ أَیَّامِهَا الَّتِی کَانَتْ تَقْعُدُ فِی طَمْثِهَا ثُمَّ تَغْتَسِلُ وَ تُصَلِّی فَإِنْ رَأَتْ صُفْرَةً بَعْدَ غُسْلِهَا فَلَا غُسْلَ عَلَیْهَا یُجْزِیهَا الْوُضُوءُ عِنْدَ کُلِّ صَلَاةٍ تُصَلِّی (1)

قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَی الدَّمَ فِی غَیْرِ أَیَّامِ طَمْثِهَا فَتَرَاهُ الْیَوْمَ وَ الْیَوْمَیْنِ وَ السَّاعَةَ وَ السَّاعَتَیْنِ وَ یَذْهَبُ مِثْلُ ذَلِکَ کَیْفَ تَصْنَعُ قَالَ تَتْرُکُ الصَّلَاةَ إِذَا کَانَتْ تِلْکَ حَالَهَا مَا دَامَ الدَّمُ وَ تَغْتَسِلُ کُلَّمَا انْقَطَعَ الدَّمُ عَنْهَا قُلْتُ کَیْفَ تَصْنَعُ قَالَ مَا دَامَتْ تَرَی الصُّفْرَةَ فَلْتَتَوَضَّأْ مِنَ الصُّفْرَةِ وَ تُصَلِّی وَ لَا غُسْلَ عَلَیْهَا مِنْ صُفْرَةٍ تَرَاهَا إِلَّا فِی أَیَّامِ طَمْثِهَا فَإِنْ رَأَتْ صُفْرَةً فِی أَیَّامِ طَمْثِهَا تَرَکَتِ الصَّلَاةَ کَتَرْکِهَا لِلدَّمِ (2).

بیان

یدل علی أن الصفرة فی أیام الحیض حیض و أجزاء الوضوء فی الصفرة لأن الغالب فیها القلة و أما قوله تترک الصلاة ففیه إشکال لعدم تحقق أقل الحیض و یمکن حمله علی أنه ابتداء تترک الصلاة لاحتمال الحیض لا سیما إذا کان بصفة الحیض کما یظهر من آخر الخبر ثم إذا رأت الدم قبل العشرة و کملت الثلاثة فهی حیض بناء علی عدم اشتراط التوالی و إلا تقضی ما ترکتها من العبادة أو أن هذا حکم المبتدئة إلی أن تستقر عادتها أو یتبین دوام دمها فتعمل بالروایات أو بغیرها و یؤیده ما رواه

الشَّیْخُ فِی الْمُوَثَّقِ (3)

عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْمَرْأَةُ تَرَی الدَّمَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ أَوْ أَرْبَعَةً قَالَ تَدَعُ الصَّلَاةَ قُلْتُ فَإِنَّهَا تَرَی الطُّهْرَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ أَوْ أَرْبَعَةً قَالَ تُصَلِّی قُلْتُ فَإِنَّهَا تَرَی الدَّمَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ أَوْ أَرْبَعَةً قَالَ تَدَعُ الصَّلَاةَ تَصْنَعُ مَا بَیْنَهَا وَ بَیْنَ شَهْرٍ فَإِنِ انْقَطَعَ عَنْهَا وَ إِلَّا فَهِیَ بِمَنْزِلَةِ الْمُسْتَحَاضَةِ.

و روی بسند آخر موثق (4) عن یونس بن یعقوب عن أبی بصیر: مثله و عمل بهما الصدوق فی الفقیه (5) و قال الشیخ فی النهایة فإن کانت المرأة لها عادة إلا أنه اختلط علیها العادة

ص: 87


1- 1. قرب الإسناد ص 133 ط نجف.
2- 2. قرب الإسناد ص 134.
3- 3. التهذیب ج 1 ص 108 ط حجر، و هکذا الاستبصار ج 1 ص 65.
4- 4. التهذیب ج 1 ص 108 ط حجر، و هکذا الاستبصار ج 1 ص 65.
5- 5. الفقیه ج 1 ص 50.

حیض می­باشد. بیشترین ایّام حیض ده روز و کمترین ایّام آن سه روز است، و زن مستحاضه غسل می­نماید و خود را پاک گردانده و نماز می­خواند؛ و زن حائض نماز خواندن را ترک می­کند و قضای آن را نیز به جا نمی­آورد، همچنین روزه گرفتن را نیز ترک می­کند ولی قضای آن را به جا می­آورد؛ و زن زائو (نفساء) بیشتر از بیست روز از خواندن نماز دست نمی­کشد، مگر آنکه قبل از آن پاک شود، و اگر بعد از بیست روز پاک نگردید غسل می­کند و خود را پاک می­گرداند و مانند زن مستحاضه عمل می­نماید.(1)

الخصال: از جابر الجعفی روایت شده که از امام باقرعلیه السلام شنیدم که می­فرماید: برای زن حائض و جنب جایز نیست که هنگام تلقین میّت حاضر شوند، چرا که ملائکه از حضور آن­ها اذیّت می­شوند، همچنین برای آن­ها جایز نیست که میّت را در قبر وارد کنند، و زن در دوران حیض دستانش را خضاب نمی­گیرد چه که بیم آن می­رود شیطان بر او چیره باشد. حدیث.(2)

الخصال: امام صادق علیه السلام از پدرانش و ایشان نیز از امام علی علیه السلام روایت کرده­اند که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: ای امّت، همانا خداوند عزّ و جلّ بیست و چهار خصلت را برای شما ناپسند شمرده و شما را از آن­ها نهی فرموده است؛ و کلام را پی گرفته تا آنجا که فرموده است: و برای مرد ناپسند شمرده که با همسرش در حال حیض نزدیکی کند، پس اگر با همسرش نزدیکی کرد و صاحب فرزندی جذامی یا مبتلا به پیسی گردید، کسی جز خود را سرزنش نکند.(3)

المحاسن: نظیر این حدیث از امام صادق علیه السلام روایت شده است.(4)

روایت11.

العیون: عبد العظیم حسنی از امام جواد علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که

ص: 90


1- . الخصال 2: 152
2- . الخصال 2: 142
3- . الخصال 2: 102، و این حدیث به صورت کامل در الأمالی:181 نقل شده است.
4- . المحاسن: 321

و اضطربت و تغیرت عن أوقاتها و أزمانها فکلما رأت الدم ترکت الصلاة و الصوم و کلما رأت الطهر صلت و صامت إلی أن ترجع إلی حال الصحة و قد روی أنها تفعل ذلک ما بینها و بین شهر ثم تفعل ما تفعله المستحاضة.

و قال فی الإستبصار و الوجه فی هذین الخبرین أن نحملهما علی امرأة اختلطت عادتها فی الحیض و تغیرت أوقاتها و کذلک أیام أقرائها و اشتبه علیها صفة الدم و لا یتمیز لها دم الحیض من غیره فإنه إذا کان کذلک ففرضها إذا رأت الدم أن تترک الصلاة و إذا رأت الطهر صلت إلی أن تعرف عادتها.

و یحتمل أن یکون هذا حکم امرأة مستحاضة اختلطت علیها أیام الحیض و تغیرت و استمرت بها الدم و تشبه صفة الدم فتری ما یشبه دم الحیض ثلاثة أیام أو أربعة أیام و تری ما یشبه دم الاستحاضة مثل ذلک و لم یتحصل لها العلم بواحد منها فإن فرضها أن تترک الصلاة کلما رأت ما یشبه دم الحیض و تصلی کلما رأت ما یشبه دم الاستحاضة إلی شهر و تعمل بعد ذلک ما تعمله المستحاضة و یکون قوله رأت الطهر ثلاثة أیام أو أربعة أیام عبارة عما یشبه دم الاستحاضة لأن الاستحاضة بحکم الطهر و لأجل ذلک قال فی الخبر ثم تعمل ما تعمله المستحاضة و ذلک لا یکون إلا مع استمرار الدم انتهی.

«8»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْمُسْتَحَاضَةِ کَیْفَ تَصْنَعُ قَالَ إِذَا مَضَی وَقْتُ طُهْرِهَا الَّذِی کَانَتْ تَطْهُرُ فِیهِ فَلْتُؤَخِّرِ الظُّهْرَ إِلَی آخِرِ وَقْتِهَا ثُمَّ تَغْتَسِلُ ثُمَّ تُصَلِّی الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ فَإِنْ کَانَ الْمَغْرِبُ فَلْتُؤَخِّرْهَا إِلَی آخِرِ وَقْتِهَا ثُمَّ تُصَلِّی الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ فَإِذَا کَانَتْ صَلَاةُ الْفَجْرِ فَلْتَغْتَسِلْ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ ثُمَّ تُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ قَبْلَ الْغَدَاةِ ثُمَّ تُصَلِّی الْغَدَاةَ فَقُلْتُ یُوَاقِعُهَا الرَّجُلُ قَالَ إِذَا طَالَ ذَلِکَ بِهَا فَلْتَغْتَسِلْ وَ لْتَتَوَضَّأْ ثُمَّ یُوَاقِعُهَا إِنْ أَرَادَ(1).

بیان

حمل علی الکثیرة أو علی غیر القلیلة و یدل علی اشتراط حل الوطء بالغسل و الوضوء کما ذهب إلیه جماعة و ذهب جماعة إلی اشتراط جمیع الأعمال

ص: 88


1- 1. قرب الإسناد ص 80 ط نجف و ص 60 ط حجر.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: در شب اسراء که به سوی آسمان بالا برده شدم زنان امّتم را در عذاب شدیدی مشاهده کردم؛ و کلام را پی گرفته تا آنجا

که فرموده است: و زنی را مشاهده کردم که پاهایش محکم به دستانش بسته شده و مارها و عقرب­ها بر او چیره گشته بودند، چرا که در دنیا وضو گرفتنش آلوده و لباس­هایش ناپاک بوده است، غسل جنابت و حیض را به جا نمی­آورد و خود را پاک و مطهّر نمی­ساخت و نماز را سبک می­شمرد و به آن بی­احترامی می­کرد.(1)

العیون: از فضل بن شاذان روایت شده که گفت: امام رضا علیه السلام به مأمون چنین نوشت: از جمله آداب ناب اسلام و قوانین دین این است که غسل جنابت واجب می­باشد و غسل حیض نیز مانند آن است، و بیشترین مدّت حیض ده روز و کمترین مدّت آن سه روز است، و زن مستحاضه خود را پاک گردانده و غسل نموده و سپس نماز می­خواند، و زن حائض نماز خواندن را ترک می­کند و قضای آن را به جا نمی­آورد، همچنین روزه گرفتن را ترک می­کند ولی قضای آن را به جا می­آورد، و زن زائو (نفساء) بیشتر از هجده روز از خواندن نماز دست نمی­کشد، پس اگر قبل از این مدّت پاک شد نماز خواندن را شروع می­کند و اگر بعد از گذشت هجده روز همچنان پاک نگردید غسل می­نماید و نماز می­خواند و مانند زن مستحاضه عمل می­نماید.(2)

روایت12.

فقه الرضا: امام رضا علیه السلام فرموده است: آگاه باش که کمترین ایّام حیض سه روز و بیشترین ایّام آن ده روز است، پس بر زن واجب است که بر حسب عادتش بین سه تا ده روز از خواندن نماز صرف نظر کند، زن در کمترین از این زمان پاک نمی­گردد و از سوی دیگر نباید بیشتر از ده روز نماز خواندن را ترک کند، و مایع زرد رنگ قبل از حیض، خون حیض به شمارمی­آید و بعد از ایّام حیض، خون حیض نیست.

پس اگر خونریزی زن بیشتر از ده روز طول کشید، هر روز و هنگام طلوع فجر غسل می­نماید و پنبه­ای را در فَرج خود وارد کرده و آن را محکم نگاه می­دارد، سپس نماز را به جا می­آورد، و در طول روز اگر خون از پنبه و کهنه بیرون نزد و آشکار نگردید به همین ترتیب به نماز خواندن ادامه می­دهد، ولی اگر خون آشکار گردد و بیرون بزند غسل را تکرار می­کند و این عملی است که زن مستحاضه انجام می­دهد بعد از آنکه در ایّام حیض و بر حسب عادت ماهیانه­اش از نماز خواندن دست بکشد، و هنگامی که زن مستحاضه غسل کند و خود را پاک سازد، جماع با او جایز است چرا که غسل زن مستحاضه به منزله پاک شدن زن حائض از خونریزی است. و بیشترین زمانی که زن زائو از نماز خواندن دست می­کشد مانند ایّام حیض ده روز است، و به سه روز استظهار می­کند سپس غسل می­نماید، و پس از این مدّت اگر خونی را مشاهده کرد مانند زن مستحاضه عمل می­کند، همچنین روایت شده که بیشترین زمانی که زن زائو جایز است نماز نخواند

ص: 91


1- . عیون الأخبار 2: 11
2- . عیون الأخبار 2: 123 و 124

و جماعة إلی اشتراط الغسل فقط و قیل لا یشترط شی ء من ذلک فیه و الأحوط رعایة الجمیع.

«9»

قُرْبُ الْإِسْنَادِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُلَیْمَانَ بْنِ رُشَیْدٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ أَشْیَمَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام إِنَّ لَنَا فَتَاةً وَ قَدِ ارْتَفَعَ حَیْضُهَا فَقَالَ لِی اخْضِبْ رَأْسَهَا بِالْحِنَّاءِ فَإِنَّهُ سَیَعُودُ حَیْضُهَا إِلَی مَا کَانَ قَالَ فَفَعَلَتْ فَعَادَ الْحَیْضُ إِلَی مَا کَانَ (1).

وَ مِنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: لَا تَخْتَضِبِ الْحَائِضُ (2).

وَ مِنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ یُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام قُلْتُ الْمَرْأَةُ تَرَی الطُّهْرَ قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ کَیْفَ تَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ قَالَ فَقَالَ إِذَا رَأَتِ الطُّهْرَ بَعْدَ مَا یَمْضِی مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ فَلَا تُصَلِّ إِلَّا الْعَصْرَ لِأَنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ دَخَلَ عَلَیْهَا وَ هِیَ فِی الدَّمِ وَ خَرَجَ عَنْهَا الْوَقْتُ وَ هِیَ فِی الدَّمِ فَلَمْ یَجِبْ عَلَیْهَا أَنْ تُصَلِّیَ الظُّهْرَ وَ مَا طَرَحَ اللَّهُ عَنْهَا مِنَ الصَّلَاةِ وَ هِیَ فِی الدَّمِ أَکْثَرُ(3).

بیان

یدل علی أن بناء القضاء علی وقت الفضیلة و اختاره الشیخ و جماعة و حملوا الأخبار الدالة علی وجوب قضاء الصلاتین مع بقاء مدة یمکنها أداؤهما علی الاستحباب و الأکثر عملوا بالأخبار الأخیرة و الأول لا یخلو من قوة و کذا الخلاف فیما إذا رأت الدم فی أول الوقت بعد مضی مقدار الصلاتین.

«10»

الْخِصَالُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَیْثَمِ وَ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَّانِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ السِّنَانِیِّ وَ الْحُسَیْنِ الْمُکَتِّبِ وَ عَبْدِ اللَّهِ الصَّائِغِ وَ عَلِیٍّ الْوَرَّاقِ جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا عَنْ بَکْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ عَنْ تَمِیمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: الْأَغْسَالُ مِنْهَا غُسْلُ الْجَنَابَةِ

ص: 89


1- 1. قرب الإسناد ص 167 ط نجف.
2- 2. قرب الإسناد ص 168.
3- 3. قرب الإسناد ص 176 طبع نجف.

هجده روز است و بیست و سه روز نیز روایت شده است، و جایز است که از سر تسلیم به هر یک از این احادیث عمل کند.

زن حامله اگر در دوره بارداری خونی را آن­گونه که قبلاً مشاهده می­کرده مشاهده کند، در ایّام خونریزی نمازخواندن را ترک می­کند و اگر مایع زرد رنگ را مشاهده کند نماز خواندن را ترک نمی­کند، و روایت شده که اگر بارداریِ او صحّت داشته باشد مانند زن مستحاضه عمل کرده و نماز خواندن را ترک نمی­کند، نظر خواصّی از فقها نیز چنین است، و بدان که خونریزی زنی که برای نخستین بار دچار حیض می­شود بسیار است و به همین خاطر ده روز طول می­کشد، و هنگامی که پا به سن گذاشت از میزان خونریزی او کاسته می­شود تاجائی که به نُه یا هشت یا هفت روز و حتی کمتر نیز می­رسد تا اینکه به کمترین حدّ یعنی سه روز منتهی می­شود، سپس خونریزی او به طور کلّی قطع می­گردد و از جمله کسانی می­گردد که از حیض شدن یائسه می­گردند.

و نشانه زن مستحاضه این است که خون خارج شده از او رقیق است و زردی بر آن غالب است، و خون حیض به سیاهی می­گراید و دارای رقّت و سوزش است، هنگامی که زن مستحاضه به دوران حیض دوّم خود وارد شود، نماز خواندن را ترک می­کند تا زمانی که از دوران حیض خارج شود، پس آن­گاه که خونریزی او به پایان رسید غسل نموده و نماز می­خواند، و چه بسا که خون در دوره حیض دوّم زود­تر از موعد از فرج خارج شود. و فاصلة بین دو دوره حیض، یک دوره پاک شدن است که ده روز طول می­کشد، پس اگر بعد از به جا آوردن غسل حیض و قبل از پایان ده روز پاکی خونی خارج شود، آن خون باقی مانده دوره حیض نخست است، امّا اگر پس از ده روز پاک بودن خونی را مشاهده کند آن خون متعلّق به دوره حیض دوّم است که زودتر از موعد خارج شده است, و اگر خونریزی زن مستحاضه ادامه یابد و مانند دوره حیضش سپری شود، شوهرش بعد از غسل و یا قبل از آن هرگاه که بخواهد با او نزدیکی می­کند. زن حائض وارد مسجد نمی­شود مگر آنکه قصد عبور داشته باشد، و بر او واجب است که هنگام فرا رسیدن وقت هر نماز وضو بگیرد و رو به قبله بنشیند و هر روز به اندازة وقتی که صرف نماز می­شود به ذکرخداوند بپردازد؛ و اگر یک و یا دو روز خونی را مشاهده کند آن خون حیض نیست مادامی که سه روز پشت سر هم خون مشاهده نکند، و بر او واجب است که نمازهای ترک شده در آن یک یا دو روز را قضا کند.(1)

و اگر زنی بیشتر از ده روز خونی مشاهده کند، ده روز از خواندن نماز صرف نظر می­کند، سپس در روز یازدهم غسل می­نماید، و خود را وارسی کرده و غسل می­نماید، پس اگر خون وارد پنبه نشود هر نماز را با وضوی جداگانه به جا می­آورد،

ص: 92


1- . فقه الرضا: 21

وَ الْحَیْضِ وَ قَالَ أَکْثَرُ أَیَّامِ الْحَیْضِ عَشَرَةُ أَیَّامٍ وَ أَقَلُّهَا ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ وَ الْمُسْتَحَاضَةُ تَغْتَسِلُ وَ تَحْتَشِی وَ تُصَلِّی وَ الْحَائِضُ تَتْرُکُ الصَّلَاةَ وَ لَا تَقْضِیهَا وَ تَتْرُکُ الصَّوْمَ وَ تَقْضِیهِ وَ النُّفَسَاءُ لَا تَقْعُدُ أَکْثَرَ مِنْ عِشْرِینَ یَوْماً إِلَّا أَنْ تَطْهُرَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ تَطْهُرْ بَعْدَ الْعِشْرِینَ اغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ وَ عَمِلَتْ عَمَلَ الْمُسْتَحَاضَةِ(1).

وَ مِنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَّانِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ السُّکَّرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَکَرِیَّا الْبَصْرِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ علیه السلام یَقُولُ: لَا یَجُوزُ لِلْمَرْأَةِ الْحَائِضِ وَ لَا الْجُنُبِ الْحُضُورُ عِنْدَ تَلْقِینِ الْمَیِّتِ لِأَنَّ الْمَلَائِکَةَ تَتَأَذَّی بِهِمَا وَ لَا یَجُوزُ لَهُمَا إِدْخَالُ الْمَیِّتِ قَبْرَهُ وَ لَا تَخْضِبِ الْمَرْأَةُ یَدَیْهَا فِی حَیْضِهَا فَإِنَّهُ یُخَافُ عَلَیْهَا الشَّیْطَانُ الْخَبَرَ(2).

وَ مِنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ الْقُرَشِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَرِهَ لَکُمْ أَیَّتُهَا الْأُمَّةُ أَرْبَعاً وَ عِشْرِینَ خَصْلَةً وَ نَهَاکُمْ عَنْهَا وَ سَاقَ الْحَدِیثَ إِلَی أَنْ قَالَ وَ کَرِهَ لِلرَّجُلِ أَنْ یَغْشَی امْرَأَتَهُ وَ هِیَ حَائِضٌ فَإِنْ غَشِیَهَا فَخَرَجَ الْوَلَدُ مَجْذُوماً أَوْ أَبْرَصَ فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ (3).

المحاسن، عن إبراهیم بن الحسن الفارسی عن سلیمان بن جعفر البصری عن أبی عبد الله علیه السلام. مثله (4).

«11»

الْعُیُونُ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیِّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام

ص: 90


1- 1. الخصال ج 2 ص 152.
2- 2. الخصال ج 2 ص 142.
3- 3. الخصال ج 2 ص 102 و مثله بتمامه فی الأمالی ص 181.
4- 4. المحاسن ص 321.

و اگر خون وارد پنبه شود ولی جاری نگردد، نماز شب و صبح را با یک غسل واحد و سایر نمازها را با وضو به جا می­آورد، و اگر خون وارد پنبه شود و جاری گردد نماز شب و صبح را با یک غسل و نماز ظهر و عصر را با یک غسل دیگر به جا می­آورد، و نماز ظهر را اندکی به تأخیر انداخته و نماز عصر را اندکی زودتر به جا می­آورد، سپس نماز مغرب و عشاء را نیز با یک غسل واحد به جا می­آورد و نماز مغرب را اندکی به تأخیر انداخته و نماز عشاء را اندکی زودتر به جا می­آورد، پس هنگامی که وارد دوره حیض شد نماز خواندن را ترک می­کند، و هرگاه به صورتی که توصیف کردم غسل نماید، برای شوهرش حلال است که با او نزدیکی کند.

اگر زنی در دوران حیض مایع زرد رنگی ببیند خون حیض است، ولی اگر بعد از دوران حیض باشد خون حیض نیست، و اگر زن حائض بخواهد غسل حیض را به جا آورد باید استبراء کند، به این ترتیب که تکّه پنبه­ای را در فرج خود وارد می­کند، اگر خونی خارج شود، هر چند به اندازه یک سرمگس باشد، غسل نمی­کند، ولی اگر خونی خارج نشود غسل می­کند.

همچنین اگر زنی بخواهد غسل جنابت را به جا آورد ولی دچار حیض شود باید غسل را ترک کند تا پاک شود، و هنگامی که پاک شد برای جنابت و حیض یک غسل واحد را به جا می­آورد. و اگر مایعی زرد رنگ یا اندک خونی مشاهده کرد باید شکمش را به دیوار بچسباند و پای چپش را مانند حالتی که سگ بول می­کند بالا ببرد و پنبه را در فرج خود فرو کند، اگر خونی از آن خارج شد آن زن حائض است و اگر خارج نشد حائض نیست. اگر خون حیض و خون رحم، چه بسا که زخمی در فرج وجود داشته باشد، بر زن مشتبه شود بر او واجب است که به پشت بیافتد و انگشتانش را در فَرج خود فرو کند، پس اگر خون از طرف راست خارج شد خون زخم است، ولی اگر از طرف چپ خارج شد خون حیض است. و اگر آلت مرد در فرج زن فرو رود و خونریزی­اش متوقف نگردد و نداند که خون حیض است یا پاره شدن پرده بکارت، بر او واجب است تکه پنبه­ای را در فرج خود داخل کند، پس اگر اطراف پنبه آمیخته به خون شود بر اثر پاره شدن بکارت است و اگر تمام پنبه آغشته به خون و غرق در آن شود خون حیض است .

و آگاه باش که خون حاصل از پاره شدن بکارت از دو لبة فرج عبور نمی­کند، خون حیض خون گرمی است که با حرارت شدیدی خارج می­شود، خون استحاضه خون سردی است که جاری می­شود و زن از جاری شدنش آگاه نمی­گردد. و بالله التوفیق.(1)

ص: 93


1- . فقه الرضا: 22

قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ رَأَیْتُ نِسَاءَ أُمَّتِی فِی عَذَابٍ شَدِیدٍ وَ سَاقَ الْحَدِیثَ إِلَی أَنْ قَالَ وَ رَأَیْتُ امْرَأَةً قَدْ شُدَّ رِجْلَاهَا إِلَی یَدَیْهَا وَ قَدْ سُلِّطَ عَلَیْهَا الْحَیَّاتُ وَ الْعَقَارِبُ لِأَنَّهَا کَانَتْ قَذِرَةَ الْوَضُوءِ قَذِرَةَ الثِّیَابِ وَ کَانَتْ لَا تَغْتَسِلُ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ الْحَیْضِ وَ لَا تَتَنَظَّفُ وَ کَانَتْ تَسْتَهِینُ بِالصَّلَاةِ(1).

وَ مِنْهُ، عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ: کَتَبَ الرِّضَا علیه السلام لِلْمَأْمُونِ مِنْ مَحْضِ الْإِسْلَامِ وَ شَرَائِعِ الدِّینِ أَنَّ غُسْلَ الْجَنَابَةِ فَرِیضَةٌ وَ غُسْلَ الْحَیْضِ مِثْلُهُ وَ أَکْثَرُ الْحَیْضِ عَشَرَةُ أَیَّامٍ وَ أَقَلُّهُ ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ وَ الْمُسْتَحَاضَةُ تَحْتَشِی وَ تَغْتَسِلُ وَ تُصَلِّی وَ الْحَائِضُ تَتْرُکُ الصَّلَاةَ وَ لَا تَقْضِی وَ تَتْرُکُ الصَّوْمَ وَ تَقْضِی وَ النُّفَسَاءُ لَا تَقْعُدُ عَنِ الصَّلَاةِ أَکْثَرَ مِنْ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً فَإِنْ طَهُرَتْ قَبْلَ ذَلِکَ صَلَّتْ وَ إِنْ لَمْ تَطْهُرْ حَتَّی تَجَاوَزَتْ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً اغْتَسَلَتْ وَ صَلَّتْ وَ عَمِلَتْ مَا تَعْمَلُ الْمُسْتَحَاضَةُ(2).

«12»

فِقْهُ الرِّضَا، قَالَ علیه السلام: اعْلَمْ أَنَّ أَقَلَّ مَا یَکُونُ أَیَّامَ الْحَیْضِ ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ وَ أَکْثَرَ مَا یَکُونُ عَشَرَةُ أَیَّامٍ فَعَلَی الْمَرْأَةِ أَنْ تَجْلِسَ عَنِ الصَّلَاةِ بِحَسَبِ عَادَتِهَا مَا بَیْنَ الثَّلَاثَةِ إِلَی الْعَشَرَةِ لَا تَطَهَّرُ فِی أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا تَدَعُ الصَّلَاةَ أَکْثَرَ مِنْ عَشَرَةِ أَیَّامٍ وَ الصُّفْرَةُ قَبْلَ الْحَیْضِ.

حَیْضٌ وَ بَعْدَ أَیَّامِ الْحَیْضِ لَیْسَتْ مِنَ الْحَیْضِ فَإِذَا زَادَ عَلَیْهَا الدَّمُ عَلَی أَیَّامِهَا اغْتَسَلَتْ فِی کُلِّ یَوْمٍ مَعَ الْفَجْرِ وَ اسْتَدْخَلَتِ الْکُرْسُفَ وَ شَدَّتْ وَ صَلَّتْ ثُمَّ لَا تَزَالُ تُصَلِّی یَوْمَهَا مَا لَمْ تَظْهَرِ الدَّمُ فَوْقَ الْکُرْسُفِ وَ الْخِرْقَةِ فَإِذَا ظَهَرَتْ أَعَادَتِ الْغُسْلَ وَ هَذِهِ صِفَةُ مَا تَعْمَلُهُ الْمُسْتَحَاضَةُ بَعْدَ أَنْ تَجْلِسَ أَیَّامَ الْحَیْضِ عَلَی عَادَتِهَا وَ الْوَقْتُ الَّذِی یَجُوزُ فِیهِ نِکَاحُ الْمُسْتَحَاضَةِ وَقْتُ الْغُسْلِ وَ بَعْدَ أَنْ تَغْتَسِلَ وَ تُنَظِّفَ لِأَنَّ غُسْلَهَا یَقُومُ مَقَامَ الطُّهْرِ لِلْحَائِضِ وَ النُّفَسَاءُ تَدَعُ الصَّلَاةَ أَکْثَرَهُ مِثْلَ أَیَّامِ حَیْضَةٍ وَ هِیَ عَشَرَةُ أَیَّامٍ وَ تَسْتَظْهِرُ بِثَلَاثَةِ أَیَّامٍ ثُمَّ تَغْتَسِلُ فَإِذَا رَأَتِ الدَّمَ عَمِلَتْ کَمَا تَعْمَلُ الْمُسْتَحَاضَةُ وَ قَدْ رُوِیَ ثَمَانِیَةَ

ص: 91


1- 1. عیون الأخبار ج 2 ص 11.
2- 2. عیون الأخبار ج 2 ص 123 و 124.

توضیح

جمیع فقها بر این امر که کمترین مدّت زمان حیض سه روز و بیشترین مدت زمان آن ده روز است اتفاق نظر دارند؛ این فرموده امام رضا: (و الصفرة قبل الحیض)، مضمون حدیثی است که شیخ(1)

با سندی که در آن ضعف وجود دارد از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، (کونه قبل الحیض حیضا)قبل از حیض حیض است حمل می شود بر جایی که نزدیک به حیض باشد و آن­گونه که در حدیث دیگری آمده است آب زرد رنگ خارج شده قبل از حیض زمانی خون حیض تلّقی می­شود که به اندازه دو روز قبل از آن خارج شود،(2)

و این امر بدین خاطر است که شروع عادت در پاره­ای از اوقات پیش می­افتد، و امّا دیدن آب زرد رنگ بعد از حیض بر زمانی حمل می­شود که زن عادت را مشاهده کرده و زمان آن سپری شده باشد، پس در این حالت آب زرد رنگ در حکم خون استحاضه بعد از استظهار است، البته در صورت سپری شدنِ ده روز (ایّام حیض) و همچنین گذشت ایّام استظهار، چرا که برخی از احادیث بر شرط بودن استظهار با تمیّز دلالت دارند.

سپس آگاه باش که نظر مشهور در مورد زن مسحاضه ی متوسطه آن است که برای نماز صبح غسل می­نماید و برای سایر نمازها فقط وضو می­گیرد، آن­گونه که از ابتدا و انتهای این حدیث نیز چنین استنباط می­شود، و از ابن جنید و ابن ابی عقیل نقل شده که هر دوی آن­ها حکم وجوب سه غسل برای این گروه (مستحاضه متوسطه) و مستحاضه کثیره را یکسان دانسته­اند، و در المعتبر این نظر را به صورت قطعی و حتمی بیان کرده است و در المنتهی آن را ترجیح داده است، و گروهی از محققّان متأخرّ نیز به آن اعتقاد دارند، و این نظر در بیشتر احادیث آشکار است؛ و از برخی احادیث نیز چنین برداشت می­شود که استحاضه متوسطه در حکم استحاضه قلیله می­باشد؛، ابن ابی عقیل در مورد استحاضه قلیله به وجوب یک غسل واحد در طول روز و شب اعتقاد دارد، چنان­که از ابتدای این حدیث نیز چنین برداشت می­شود.

سپس از کلام بیشتر فقها چنین برمی­آید که استحاضه متوسطه آن است که خون زن در پنبه نفوذ کند ولی به سوی دستمال جاری نشود، ولی استحاضه کثیره آن است که خون به دستمال نیز برسد، امّا فقها در مورد استحاضه متوسطه نظر به تغییر دستمال داده­اند به خاطر رسیدن رطوبت خون به دستمال در اثر مجاورت با آن، و از کلام شیخ مفید در المقنعه چنین بر می­آید که خون در استحاضه متوسطه به دستمال می­رسد، ولی در استحاضه کثیره از آن جاری می­گردد، این نظر را شیخ علی در یکی از حواشی خود ذکر کرده و از برخی از روایات نیز برداشت می­شود، و آنچه اخیراً در این حدیث ذکر شد بر نظر اوّل دلالت می­کند و آنچه در ابتدا ذکر شد بر نظر اخیر دلالت می­کند، و اینکه جماع با محقّق شدن فقط شرط غسل جائز می­گردد.

سپس فقها بر سر این نکته دچار اختلاف نظر شدند که آیا حیض با بارداری هم زمان می­گردد، یا خیر بلکه

ص: 94


1- . التهذیب 1: 44
2- . التهذیب 1: 113

عَشَرَ یَوْماً وَ رُوِیَ ثَلَاثَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً وَ بِأَیِّ هَذِهِ الْأَحَادِیثِ أُخِذَ مِنْ جِهَةِ التَّسْلِیمِ جَازَ وَ الْحَامِلُ إِذَا رَأَتِ الدَّمَ فِی الْحَمْلِ کَمَا کَانَتْ تَرَاهُ تَرَکَتِ الصَّلَاةَ أَیَّامَ الدَّمِ فَإِنْ رَأَتْ صُفْرَةً لَمْ تَدَعِ الصَّلَاةَ وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّهَا تَعْمَلُ مَا تَعْمَلُهُ الْمُسْتَحَاضَةُ إِذَا صَحَّ لَهَا الْحَمْلُ فَلَا تَدَعُ الصَّلَاةَ وَ الْعَمَلُ مِنْ خَوَاصِّ الْفُقَهَاءِ عَلَی ذَلِکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَوَّلَ مَا تَحِیضُ الْمَرْأَةُ دَمُهَا کَثِیرٌ وَ لِذَلِکَ صَارَ حَدُّهَا عَشَرَةَ أَیَّامٍ فَإِذَا دَخَلَتْ فِی السِّنِّ نَقَصَ دَمُهَا حَتَّی یَکُونَ قُعُودُهَا تِسْعَةً أَوْ ثَمَانِیَةً أَوْ سَبْعَةً وَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَی أَدْنَی الْحَدِّ وَ هُوَ ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ ثُمَّ یَنْقَطِعُ الدَّمُ عَلَیْهَا فَتَکُونُ مِمَّنْ قَدْ یَئِسَتْ مِنَ الْحَیْضِ وَ تَفْسِیرُ الْمُسْتَحَاضَةِ أَنَّ دَمَهَا یَکُونُ رَقِیقاً تَعْلُوهُ صُفْرَةٌ وَ دَمَ الْحَیْضِ إِلَی السَّوَادِ وَ لَهُ رِقَّةٌ [حُرْقَةٌ] فَإِذَا دَخَلَتِ الْمُسْتَحَاضَةُ فِی حَدِّ حَیْضَتِهَا الثَّانِیَةِ تَرَکَتِ الصَّلَاةَ حَتَّی تَخْرُجَ الْأَیَّامُ الَّتِی تَقْعُدُ فِی حَیْضِهَا فَإِذَا ذَهَبَ عَنْهَا الدَّمُ اغْتَسَلَتْ وَ صَلَّتْ وَ رُبَّمَا عَجَّلَ الدَّمُ مِنَ الْحَیْضَةِ الثَّانِیَةِ وَ الْحَدُّ بَیْنَ الْحَیْضَتَیْنِ الْقُرْءُ وَ هُوَ عَشَرَةُ أَیَّامٍ بِیضٍ فَإِنْ زَادَ الدَّمُ بَعْدَ اغْتِسَالِهَا مِنَ الْحَیْضِ قَبْلَ اسْتِکْمَالِ عَشَرَةِ أَیَّامٍ بِیضٍ فَهُوَ مَا بَقِیَ مِنَ الْحَیْضَةِ الْأُولَی وَ إِنْ رَأَتِ الدَّمَ بَعْدَ الْعَشَرَةِ الْبِیضِ فَهُوَ مَا تَعَجَّلَ مِنَ الْحَیْضَةِ الثَّانِیَةِ فَإِذَا دَامَ دَمُ الْمُسْتَحَاضَةِ وَ مَضَی عَلَیْهَا مِثْلُ أَیَّامِ حَیْضِهَا أَتَاهَا زَوْجُهَا مَتَی مَا شَاءَ بَعْدَ الْغُسْلِ أَوْ قَبْلَهُ وَ لَا تَدْخُلِ الْمَسْجِدَ الْحَائِضُ إِلَّا أَنْ تَکُونَ مُجْتَازَةً وَ یَجِبُ عَلَیْهَا عِنْدَ حُضُورِ کُلِّ صَلَاةٍ أَنْ تَتَوَضَّأَ وُضُوءَ الصَّلَاةِ وَ تَجْلِسَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَ تَذْکُرَ اللَّهَ بِمِقْدَارِ صَلَاتِهَا کُلَّ یَوْمٍ وَ إِنْ رَأَتْ یَوْماً أَوْ یَوْمَیْنِ فَلَیْسَ ذَلِکَ مِنَ الْحَیْضِ مَا لَمْ تَرَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مُتَوَالِیَاتٍ وَ عَلَیْهَا أَنْ تَقْضِیَ الصَّلَاةَ الَّتِی تَرَکَتْهَا فِی الْیَوْمِ وَ الْیَوْمَیْنِ (1) وَ إِنْ رَأَتِ الدَّمَ أَکْثَرَ مِنْ عَشَرَةِ أَیَّامٍ فَلْتَقْعُدْ عَنِ الصَّلَاةِ عَشَرَةً ثُمَّ تَغْتَسِلُ یَوْمَ حَادِیَ عَشَرَ وَ تَحْتَشِی وَ تَغْتَسِلُ فَإِنْ لَمْ یَثْقُبِ الدَّمُ الْقُطْنَ صَلَّتْ صَلَوَاتِهَا کُلَّ صَلَاةٍ بِوُضُوءٍ

ص: 92


1- 1. فقه الرضا ص 21.

خونی که زن در دوره بارداری مشاهده می­کند خون استحاضه است؟ پس شیخ صدوق، سیّد، علّامه و گروهی از فقها به جمع شدن مطلق دورۀ حیض و بارداری اعتقاد دارند، شیخ درالنهایة و کتابی الأخبار (دو کتاب حدیث) گفته است: خونی که زن (باردار) در ایّام عادتش می­بیند حُکماً خون حیض است و خونی که بیست روز پس از ایّام عادتش می­بیند خون حیض نیست، محقق نیز در المعتبر این نظر را پسندیده است.

در الخلاف از شیخ نقل شده که گفته است: اجماع گروه فقها بر این است که زن بارداری که بارداری­اش ثابت شده باشد دچار حیض نمی­شود، ولی در مورد حیض زن قبل از ثابت شدن بارداری دچار اختلاف نظر شده­اند؛ شیخ چنین نظری را در المبسوط نیز بیان کرده است، ابن جنید و شیخ مفید گفته­اند: دوره حیض با دوران بارداری جمع نمی­گردد؛ از این حدیث چنین برمی­آید که احادیثی که قائل به اجتماع حیض و بارداری هستند محمول بر تقیّه می­باشند، ولی عموم فقها به عدم اجتماع باور دارند و نظری که قائل به جدایی زمان حیض و بارداری است خالی از قوّت و صحت نیست، و هیچ اختلافی در این امر وجود ندارد که کمترین دورۀ پاکی ده روز است، همچنین حدیث بر این نکته دلالت می­کند که منظور از (القرء) همان دوره پاک بودن از حیض است.

این فرموده امام: (أو قبلَه) منافی آن چیزی است که قبلاً ­­ذکر شد و بعداً نیز ذکر خواهد شد، و شاید (لا قبلَه) بوده و بر اثر تصحیف تغییر یافته است، اگر چه این امکان وجود دارد که آنچه قبلاًَ ذکر شد و بعداً نیز ذکر خواهد شد بر استحباب یا بر زن مستخاضه­ای حمل شود که خونریزی اش زیاد طولانی نیست، و این با آن حمل می­شود.

امّا عدم جواز درنگ کردن حائض در مساجد، نظر مشهور و قابل اعتماد در بین فقهاست، ولی سلّار قائل به کراهت آن است، همچنین جواز عبور از مساجد برای حائض نیز نظر مشهور در بین فقهاست البته با وجود عدم نجاست ظاهری، امّا با وجود نجاست ظاهری کسانی که وارد کردن نجاستی که سرایت نمی­کند را به داخل مسجد جایز نمی­دانند عبور از مسجد را نیز برای او جایز نمی­دانند، ولی جواز این امر آشکارتر است.

و نظرمشهور، استحباب وضو گرفتن و نشستن رو به قبله زن حائض در مکان نماز و ذکر گفتن است, ولی ظاهر حدیث نظر به وجوب دارد آن­گونه که به شیخ صدوق نسبت داده شده است، و شیخ مفید گفته است: زن حائض در گوشه­ای از نمازخانه­اش می­نشیند.

همچنین فقها در مورد تحقّق یافتن شرط متوالی بودن سه روز حیض که کمترین مقدار آن است دچار اختلاف نظر شده­اند، بیشتر آنان به توالی اعتقاد دارند، شیخ در النهایه گفته است: اگر زن به مدّت یک یا دو روز خون را مشاهده کند سپس قبل از پایان ده روز و در روز سوّم خونریزی را (حتی بدون توالی) مشاهده کند، خونِ حیض است، ولی اگر تا پایان ده روز، روز سوّمِ خونریزی را مشاهده نکند خون حیض نیست؛ امّا هر دو گروه بر محقّق شدن شرط وجود سه روز در میان ده روز متفق هستند. فقها بر سر معنای توالی نیز اختلاف نظر دارند و از ظاهر سخن بیشتر فقها چنین بر می­آید که به حصول مسمّای خونریزی در هر

ص: 95

وَ إِنْ ثَقَبَ الدَّمُ الْکُرْسُفَ وَ لَمْ یَسِلْ صَلَّتْ صَلَاةَ اللَّیْلِ وَ الْغَدَاةِ بِغُسْلٍ وَاحِدٍ وَ سَائِرَ الصَّلَوَاتِ بِوُضُوءٍ وَ إِنْ ثَقَبَ الدَّمُ الْکُرْسُفَ وَ سَالَ صَلَّتْ صَلَاةَ اللَّیْلِ وَ الْغَدَاةِ بِغُسْلٍ وَ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ بِغُسْلٍ وَ تُؤَخِّرُ الظُّهْرَ قَلِیلًا وَ تُعَجِّلُ الْعَصْرَ وَ تُصَلِّی الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ بِغُسْلٍ وَاحِدٍ وَ تُؤَخِّرُ الْمَغْرِبَ قَلِیلًا وَ تُعَجِّلُ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فَإِذَا دَخَلَتْ فِی أَیَّامِ حَیْضِهَا تَرَکَتِ الصَّلَاةَ وَ مَتَی مَا اغْتَسَلَتْ عَلَی مَا وَصَفْتُ حَلَّ لِزَوْجِهَا أَنْ یَغْشَاهَا وَ إِذَا رَأَتِ الصُّفْرَةَ فِی أَیَّامِ حَیْضِهَا فَهُوَ حَیْضٌ وَ إِنْ رَأَتْ بَعْدَهَا فَلَیْسَ مِنَ الْحَیْضِ وَ إِذَا أَرَادَتِ

الْحَائِضُ بَعْدَ الْغُسْلِ مِنَ الْحَیْضِ فَعَلَیْهَا أَنْ تَسْتَبْرِئَ وَ الِاسْتِبْرَاءُ أَنْ تُدْخِلَ قُطْنَةً فَإِنْ کَانَ هُنَاکَ دَمٌ خَرَجَ وَ لَوْ مِثْلَ رَأْسِ الذُّبَابِ فَإِنْ خَرَجَ لَمْ تَغْتَسِلْ وَ إِنْ لَمْ یَخْرُجْ اغْتَسَلَتْ وَ إِذَا أَرَادَتِ الْمَرْأَةُ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنَ الْجَنَابَةِ فَأَصَابَهَا الْحَیْضُ فَلْتَتْرُکِ الْغُسْلَ حَتَّی تَطْهُرَ فَإِذَا طَهُرَتِ اغْتَسَلَتْ غُسْلًا وَاحِداً لِلْجَنَابَةِ وَ الْحَیْضِ وَ إِذَا رَأَتِ الصُّفْرَةَ أَوْ شَیْئاً مِنَ الدَّمِ فَعَلَیْهَا أَنْ تُلْصِقَ بَطْنَهَا بِالْحَائِطِ وَ تَرْفَعَ رِجْلَهَا الْیُسْرَی کَمَا تَرَی الْکَلْبَ إِذَا بَالَ وَ تُدْخِلَ قُطْنَةً فَإِنْ خَرَجَ فِیهَا دَمٌ فَهِیَ حَائِضٌ وَ إِنْ لَمْ یَخْرُجْ فَلَیْسَتْ بِحَائِضٍ وَ إِنِ اشْتَبَهَ عَلَیْهَا الْحَیْضُ وَ دَمُ قَرْحَةٍ فَرُبَّمَا کَانَ فِی فَرْجِهَا قَرْحَةٌ فَعَلَیْهَا أَنْ تَسْتَلْقِیَ عَلَی قَفَاهَا وَ تُدْخِلَ أَصَابِعَهَا فَإِنْ خَرَجَ الدَّمُ مِنَ الْجَانِبِ الْأَیْمَنِ فَهُوَ مِنَ الْقَرْحَةِ وَ إِنْ خَرَجَ مِنَ الْجَانِبِ الْأَیْسَرِ فَهُوَ مِنَ الْحَیْضِ وَ إِنِ اقْتَضَّهَا زَوْجُهَا وَ لَمْ یَرْقَأْ دَمُهَا وَ لَا تَدْرِی دَمُ الْحَیْضِ هُوَ أَمْ دَمُ الْعُذْرَةِ فَعَلَیْهَا أَنْ تُدْخِلَ قُطْنَةً فَإِنْ خَرَجَتِ الْقُطْنَةُ مُطَوَّقَةً بِالدَّمِ فَهُوَ مِنَ الْعُذْرَةِ وَ إِنْ خَرَجَتْ مُنْغَمِسَةً فَهُوَ مِنَ الْحَیْضِ وَ اعْلَمْ أَنَّ دَمَ الْعُذْرَةِ لَا یَجُوزُ الشُّفْرَتَیْنِ وَ دَمَ الْحَیْضِ حَارٌّ یَخْرُجُ بِحَرَارَةٍ شَدِیدَةٍ وَ دَمَ الْمُسْتَحَاضَةِ بَارِدٌ یَسِیلُ وَ هِیَ لَا تَعْلَمُ وَ بِاللَّهِ التَّوْفِیقُ (1).

ص: 93


1- 1. فقه الرضا ص 22.

یک از ایّام سه گانه اکتفاء می­شود اگر چه خونریزی تمام روز را نیز در برنگیرد، و شاید این امر از ظاهر بیشتر روایات برداشت شود، اضافه براین عدّه­ای از فقهای معاصر به عنوان مثال رؤیت خون در اولین شب ماه و آخرین روز از سه روز خونریزی را به عنوان شرط مطرح کرده­اند به طوری که خونریزی در غروب روز سوّم وجود داشته باشد، امّا در روز میانی (روز دوّم) خونریزی در هر قسمت از روز که باشد اشکالی ندارد، و بعضی از فقها متوالی بودن سه روز را به عنوان شرط مطرح کرده­اند به طوری که هرگاه پنبه در فرج گذاشته شود آلوده گردد، و از ظاهر سخن فقها چنین برمی­آید که شب­ها نیز جزء سه روز به حساب می­آیند، و ابن جنید به این امر تصریح کرده و چه بسا که از احادیث نیز آشکار می­گردد.

سپس یکی از فقها عدم اشتراط توالی را مطرح کرده است در صورتی که زن خونریزی را در روزهای اول، پنجم و دهم مشاهده کند، چرا که این سه روز حتماً ایّام حیض هستند، ولا غیر و مقتضای آن این است که ایام نقاء، طهر است، ولی این امر با کمترین مدت زمان پاکی که اجماع بر آن وجود دارد و قبلا ذکر شد هم خوانی ندارد، همچنین محقّق در المعتبر و علّامه در المنتهی و فقهای دیگر به این نکته تصریح کرده­اند که اگر زن سه روز خونریزی ببیند سپس روز دهم نیز خونریزی داشته باشد، این چهار روز و ایّام پاکی که در بین آن­ها وجود دارد جزء دوران حیض به شمار می­آید و حکم آن­ها یکسان است.

و این فرموده امام: (صلّت صلاة اللیل) بر این نکته مذکور از جانب فقها دلالت دارد که نماز نافله، نماز شب را به نماز صبح متصل می­کند، بلکه خلافی بر سر این نظر در بین فقها وجود ندارد، و بیشتر فقهای معاصر به عدم مستند بودن آن اعتراف کرده­اند.

امّا این فرموده امام علیه السلام: (و تعجّل العصر)، از آنجا که آشکار است تعجیل و تأخیر در ادای نماز ظهر و عصر به منظور به جا آوردن آن­ها در وقت فضیلت صورت می­گیرد، پس مقصود از تعجیل، عدم به تأخیر انداختن آن از اوّل وقت می­باشد چنان­که غالباً این­گونه است، و منظور به جا آوردن نماز قبل از فرا رسیدن وقت آن نیست اگر چه احتمال این نظر نیز وجود دارد. (و إذا أرادت الحائض بعدُ) یعنی: بعد از قطع شدن خونریزی. این کلامی است که در الفقیه(1) آن را تا عبارت (و هی لا تعلم: و زن نیز از جاری شدنش آگاه نمی­گردد) نقل و ذکر کرده که پدرش در نامه­ای این کلام را برای او فرستاده است.

این فرموده: (أو شیئاً من الدّم) یعنی: رطوبت­های ناشی از خون که زن از خون بودن آن آگاهی ندارد، و در الفقیه(2) چنین آمده است: (إذا رأت الصفرة و النتن: هرگاه آب زرد رنگ را مشاهده و بوی بد را استشمام کند)، و در یکی از نسخه­ها (الشیء) ذکر شده که صحیح­تر به نظر می­رسد؛

ص: 96


1- . به الفقیه 1: 50 مراجعه کن.
2- . الفقیه 1: 54
بیان

کون أقل الحیض ثلاثة و أکثره عشرة مما أجمع علیه الأصحاب و قوله و الصفرة قبل الحیض هو مضمون خبر رواه الشیخ (1) بسند فیه ضعف عن الصادق علیه السلام و کونه قبل الحیض حیضا حمل علی ما إذا کان قریبا منه کما ورد فی خبر آخر بیومین (2)

و ذلک لأن العادة قد تتقدم و أما بعد الحیض فمحمول علی ما إذا رأت العادة و تجاوز عنها فإنه فی حکم الاستحاضة بعد الاستظهار مع التجاوز عن العشرة بل أیام الاستظهار أیضا إذ یظهر من بعض الأخبار اشتراط الاستظهار بالتمیز.

ثم اعلم أن المشهور فی المستحاضة المتوسطة أنها تغتسل للصبح و تتوضأ لسائر الصلوات کما هو ظاهر هذا الخبر أولا و أخیرا و نقل عن ابن الجنید و ابن أبی عقیل أنهما سویا بین هذا القسم و بین الکثیرة فی وجوب ثلاثة أغسال و به جزم فی المعتبر و رجحه فی المنتهی و إلیه ذهب جماعة من محققی المتأخرین و هو أظهر فی أکثر الأخبار و یظهر من بعضها أنها بحکم القلیلة و ذهب ابن أبی عقیل إلی وجوب غسل واحد فی الیوم و اللیلة فی القلیلة کما یفهم من أول هذا الخبر أیضا.

ثم إن الظاهر من کلام الأکثر أن المتوسطة هی التی ثقب دمها الکرسف و لم یسل منه إلی الخرقة و الکثیرة هی التی تعدی دمها إلی الخرقة و إنما ذکروا تغییر الخرقة فی المتوسطة لوصول رطوبة الدم إلیها بالمجاورة و کلام المفید فی المقنعة یدل علی وصول الدم إلی الخرقة فی المتوسطة و سیلانه عن الخرقة فی الکثیرة و کذا ذکره المحقق الشیخ علی فی بعض حواشیه کما یظهر من بعض الروایات و ما ذکر فی هذا الخبر أخیرا یدل علی الأول و ما ذکر أولا یدل علی الأخیر و یدل علی اشتراط الوطء بالغسل فقط.

ثم إن الأصحاب اختلفوا فی أنه هل یجتمع الحیض مع الحمل أم لا بل

ص: 94


1- 1. التهذیب ج 1 ص 44.
2- 2. التهذیب ج 1 ص 113.

شیخ این حدیث را در الموثّق از امام صادق علیه السلام روایت کرده(1) و در آن چنین ذکر شده است: (و ترفع رجلها علی حائط: و پایش را بر روی دیوار بالا می­برد).

امّا در مورد این سخن که خارج شدن خون از طرف چپ فَرج نشانه حیض بودن است در میان فقها اختلاف نظر وجود دارد، بیشتر فقها از جمله صدوق، شیخ در النهایه و المبسوط و ابن ادریس و علّامه بر این باورند که خون خارج شده از طرف چپ فَرج خون حیض است، آن­گونه که در اینجا نیز ذکر شده است، ولی از ابن جنید نقل شده که خون خارج شده از طرف راست فرج خون حیض به شمار می­آید، امّا شهید در کتاب­هایش نظرات متفاوتی را مطرح کرده است و منشأ این اختلاف، اختلاف در روایات می­باشد؛ شیخ درالتهذیب(2) از محمد بن یحیی و او نیز از أبان روایت کرده که گفت: از امام صادق علیه السلام درباره دختر جوان خویش پرسیدم که در لایه درونی فَرج او زخمی وجود دارد، و هنگامی که خون جاری می­شود نمی­داند خون حیض است یا زخم، امام فرمود: به او امر کن که پشت خود را به زمین بچسباند و پاهایش را بالا بگیرد و انگشت میانی خود را در فَرج داخل کند، پس اگر خون از طرف چپ خارج شد خون حیض است و اگر از جانب راست خارج شد خون زخم است .

ما در نسخه­های معتبر چنین یافتیم و محقّق نیز در المعتبر به نقل از التهذیب این حدیث را ذکر کرده است، همچنین کلینی عین این حدیث را تا فرمودۀ (اگر خون از طرف راست خارج شود خون حیض است و اگر از طرف چپ خارج شود خون زخم است) روایت کرده است، و ابن جنید نیز به آن فتوا داده است.

و در نسخه های التهذیب که نزد ابن طاووس رحمه الله بوده است و همچنین در الکافی نیز چنین ذکر شده است، بنابراین عدّه­ای از فقها این روایت را طرد کرده و به خاطر ضعف و اختلاف موجود در آن و مخالفتش با اعتبار از عمل به آن خودداری نموده­اند، چرا که احتمال وجود زخم در هر طرف فَرج وجود دارد، و این نظر خالی از قوّت نیست.

در شرح این فرموده امام: (و َلم یرق دمها)، جوهری گفته است: (رقأ الدم یرقی) یعنی خون ساکن شد و آرام گرفت، و حکم مذکور در میان فقها مشهوراست و محقّق در المعتبر گفته است: هیچ تردیدی وجود ندارد که اگر اطراف پنبه بعد از خارج شدن از فَرج به خون آغشته شده باشد در اثر خونریزی پاره شدن پرده بکارت بوده است، ولی اگر غرق در خون باشد احتمال اینکه (خون بکارت) و یا خون حیض باشد وجود دارد، و به قطع نمی­توان حکم به مورد دوّم صادر کرد و هیچ وجه مستندی نیز برای این حُکم وجود ندارد، چرا که هر خونی که ممکن است خون حیض باشد، خون حیض است،

ص: 97


1- . التهذیب 1: 45
2- .التهذیب 1: 110 چاپ سنگی

ما تراه مع الحمل استحاضة فذهب الصدوق و السید و العلامة و جماعة إلی الاجتماع مطلقا و قال الشیخ فی النهایة و کتابی الأخبار ما تجده فی أیام عادتها یحکم بکونه حیضا و ما تراه بعد عادتها بعشرین یوما فلیس بحیض و استحسنه المحقق فی المعتبر.

و نقل عن الشیخ فی الخلاف أنه قال إجماع الفرقة علی أن الحامل المستبین حملها لا تحیض و إنما اختلفوا فی حیضها قبل أن یستبین حملها و نحوه قال فی المبسوط و قال ابن الجنید و المفید لا یجتمع حیض مع حمل و یظهر من هذا الخبر أن أخبار الاجتماع محمولة علی التقیة لکن أکثر العامة علی عدم الاجتماع و القول بالتفصیل لا یخلو من قوة و لا خلاف فی أن أقل الطهر عشرة أیام و یدل علی أن القرء هو الطهر.

قوله أو قبله مناف لما مر و سیأتی و لعله کان لا قبله فصحف و إن أمکن حمل ما مر و سیأتی علی الاستحباب أو علی مستحاضة لم تدم الدم علیها و هذا علیها.

و عدم جواز لبث الحائض فی المساجد هو المشهور و المعتمد و ذهب سلار إلی الکراهة و کذا جواز الاجتیاز هو المشهور بینهم مع عدم نجاسة فی الظاهر و أما معها فلا یجوزه من لا یجوز إدخال النجاسة التی لا تتعدی إلیه و الأظهر الجواز.

و أما وضوؤها و جلوسها فی مصلاها مستقبلة ذاکرة فالمشهور استحبابه و ظاهر الخبر الوجوب کما نسب إلی الصدوق و قال المفید تجلس ناحیة من مصلاها.

و اختلف الأصحاب فی اشتراط التوالی فی الأیام الثلاثة التی هی أقل الحیض فذهب الأکثر إلی التوالی و قال الشیخ فی النهایة إن رأت یوما أو یومین ثم رأت قبل انقضاء العشرة ما یتم به ثلاثة فهو حیض و إن لم تر حتی تمضی عشرة فلیس بحیض و اتفق الفریقان علی اشتراط کون الثلاثة فی جملة العشرة.

و اختلفوا فی معنی التوالی و ظاهر الأکثر الاکتفاء بحصول مسمی الدم فی

ص: 95

و چنان­که پیداست سخن در مورد (خون­های) مثل آن نیز چنین است، و آغشته شدن اطراف پنبه داخل فَرج به خون بر جاری شدن آن از بکارت دلالت می­کند، چرا که وارد شدن آلت مرد به داخل فرج چیزی نیست غیر از پاره شدن پرده نازکی که بردهانه رحم تنیده شده است، پس هنگامی که آن پرده پاره شود خون از اطراف فَرج خارج می­شود بر خلاف خون حیض.

شاید این فرموده امام: (و دَم العذرة) نشانه دیگری برای تشخیص اختلاف بین خون بکارت و خون حیض باشد، و جوهری ذکر کرده است که (الشُفر) یعنی: کناره فَرج .

روایت13.

کتاب عبدالله بن یحیی الکاهلی: گفته است: از امام موسی بن جعفرعلیه السلام شنیدم که درباره زن حائض فرمود: هرگاه خونریزی او پایان پذیرفت سپس آب زرد رنگی را مشاهده کرد اشکالی ندارد، غسل می­کند سپس نماز می­خواند.

روایت14.

المحاسن: از خلف بن حمّاد کوفی روایت شده است که گفت: یکی از یاران ما با دختر بالغی ازدواج کرد که دچار حیض نمی­شد، و هنگامی که پرده بکارت او را پاره کرد خون جاری شد و همچنان جاری می­شد و تا ده روز قطع نمی­گردید، پس او را به قابله­ها و کسانی نشان دادند که گمان می­رفت چنین حالتی را از زنان دیده­اند و در آن تخصص دارند، ولی آنان نظرات مختلف دادند: عدّه­ای گفتند: این خون حیض است و عدّه­ای دیگر گفتند: این خون پارگی بکارت است، پس این مسأله را از ابوحنیفه و دیگر فقهای خود پرسیدند، آنان گفتند: این امری است که برای ما مشکل و پیچیده است و نماز فریضه واجبی است، پس آن زن باید وضو گرفته و نماز بخواند، و شوهرش باید از نزدیکی با او خودداری کند تا سفیدی پاکی را مشاهده کند، اگر خون، خون حیض باشد نماز خواندن ضرری به آن زن نمی­رساند و اگر خون پاره شدن بکارت باشد او فریضه خود را به جا آورده است. بنابراین کنیز چنان کرد.

و من در آن سال قصد فریضه حج نمودم، و هنگامی که در سرزمین منی قرار گرفتیم فرستاده­ای را نزد امام موسی کاظم علیه السلام روانه کردم و گفتم: فدایت گردم، مسأله­ای برای ما پیش آمده که روزگار را بر ما تنگ کرده است، اگر صلاح ببینید و به من اجازه دهید نزد شما آمده و درباره آن مسأله از شما خواهم پرسید، پس امام به سوی من چنین فرستاد: هرگاه پاها آرام گرفت و راه به پایان رسید سوی من بیا، إن شاء الله.

خلف گوید: شب را منتظر ماندم و هنگامی که مشاهده نمودم از رفت و آمد مردم در منی کاسته شده است، به سوی خیمه امام رو نهادم، هنگامی که به نزدیکی خیمه رسیدم ناگهان با سیاهی­ای مواجه شدم که بر سر راه نشسته بود و گفت: ای مرد، کیستی؟ گفتم: مردی از حُجّاج، گفت: اسم تو چیست؟ گفتم: خلف بن حمّاد، گفت: بدون اجازه وارد شو که امام به من فرمان داده در اینجا بنشینم و هنگامی که تو آمدی به تو اجازه دهد؛ پس وارد شدم

ص: 98

کل واحد من الأیام الثلاثة و إن لم یستوعبه و لعل ذلک ظاهر عموم الروایات و اعتبر مع ذلک بعض المتأخرین رؤیته فی أولی لیلة من الشهر مثلا و فی آخر یوم من الیوم الثالث بحیث یکون عند غروبه موجودا و فی الیوم الوسط أی جزء کان منه و بعضهم اعتبر الاتصال فی الثلاثة بحیث متی وضعت الکرسف تلوث و ظاهر الأصحاب أن اللیالی معتبرة فی الثلاثة و به صرح ابن الجنید و لعله یظهر من الأخبار أیضا.

ثم الظاهر من کلام بعض الأصحاب أنه علی القول بعدم اشتراط التوالی لو رأت الأول و الخامس و العاشر فالثلاثة حیض لا غیر و مقتضاه أن أیام النقاء طهر و هو مشکل لما مر من الإجماع علی أقل الطهر و أیضا فقد صرح المحقق فی المعتبر و العلامة فی المنتهی و غیرهما من الأصحاب بأنها لو رأت ثلاثة ثم رأت العاشر کانت الأیام الأربعة و ما بینها من أیام النقاء حیضا و الحکم فیهما واحد.

و قوله صلت صلاة اللیل یدل علی ما ذکره الأصحاب أن المتنفلة تضم صلاة اللیل إلی صلاة الغداة بل لا خلاف بینهم فیه و اعترف أکثر المتأخرین بعدم المستند فیه.

قوله علیه السلام و تعجل العصر لما کان الظاهر أن التعجیل و التأخیر لإیقاع کل منهما فی وقت الفضیلة مع الجمع فالمراد بالتعجیل عدم التأخیر عن أول الوقت کما یکون غالبا لا إیقاعها قبل الوقت و إن کان یحتمله.

قوله و إذا أرادت الحائض بعد أی بعد انقطاع الدم و هذا الکلام أورده فی الفقیه (1) إلی قوله و هی لا تعلم و ذکر أنه کتبه والده فی رسالته إلیه. قوله أو شیئا من الدم أی مما یحصل من الدم من الرطوبات و لم تعلم أنه دم و فی الفقیه (2) إذا رأت الصفرة و النتن و فی بعض النسخ الشی ء و هو أظهر و

ص: 96


1- 1. راجع الفقیه ج 1 ص 50.
2- 2. الفقیه ج 1 ص 54.

و سلام کردم، امام در حالی که تنها بر جایگاهش نشسته بود جواب سلامم را داد و کسی غیر از ایشان در خیمه نبود، هنگامی که در مقابل امام قرار گرفتم از حال و وضع من پرسید، گفتم: همانا مردی از دوستداران شما با دختر بالغی ازدواج کرده است که قبل از آن دچار حیض نمی­شد، پس بکارت او را پاره کرد و به مدّت ده روز خونریزی ادامه یافت، و قابله­ها در مورد او دچار اختلاف شدند، عدّه­ای گفتند: خون حیض است، و عدّه­ای دیگر گفتند: خون پارگی بکارت است، آن کنیز باید چه کاری انجام دهد؟ امام فرمود: باشد که تقوای خدا پیشه سازد، اگر آن خون از حیض باشد باید تا زمانی که پاک می­گردد از نماز خواندن پرهیز کند و شوهرش از نزدیکی با او خودداری کند، امّا اگر از بکارت باشد باید تقوی خدا پیشه سازد و وضو گرفته و نماز بخواند و شوهرش اگر دوست داشت با او نزدیکی کند.

به امام گفتم: چگونه می­توانند به ماهیت آن خون پی ببرند تا آنچه را که لازم است انجام دهند؟ پس امام در داخل خیمه به طرف راست و چپ نگاه کرد مبادا که کسی سخنانش را بشنود، آن­گاه به نزدیکی من آمده و فرمود: ای خلف، این سرّ خداوند است، پس آن را فاش نسازید، و این مردمان را از اصول دین خداوند آگاه نسازید بلکه به ضلالتی که خداوند برای آنان پسندیده رضایت دهید، سپس امام دست چپش را به شکل عدد نود در آورد و فرمود: آن دختر تکه پنبه­ای را در فَرج خود داخل کرده و زمانی طولانی آن را نگاه می­دارد پس به آرامی خارجش می­سازد، اگر خون اطراف پنبه را آغشته سازد از پارگی بکارت است و اگر آن را در خود غرق خون سازد از حیض است.

خلف گوید: شادی وجودم را فرا گرفت و سپس گریستم، امام فرمود: چه چیزی تو را به گریه وا داشته است؟ بعد از آنکه گریستَنَم پایان یافت گفتم: فدایت گردم چه کسی غیر از شما این مسأله را به این خوبی حلّ می­ کرد؛ پس امام سرش را به سوی آسمان بالا گرفت و فرمود: به خدا سوگند که من حلّ این مسأله را جز از جانب رسول خدا صلّی الله علیه و آله که آن را به وسیله جبرئیل از جانب خداوند دریافت نموده به آگاهی تو نرساندم.(1)

توضیح

جوهری گفته است: (المُعصِرة) یعنی دختری که برای نخستین بار دوره بلوغ را درک کرده است و دچار حیض شده است، گفته می­شود: (قَد أعصَرت) آن گاه که (دختری) وارد دوران جوانی شده یا به حدّ آن رسیده باشد، و گفته می­شود: منظور دختری است که به دوران حیض نزدیک شده باشد، چرا که (إعصار: بالغ شدن دختر) در دختران مانند بلوغ در پسران است، و در النهایة (المُعصِر) به معنای دختری است که به خاطر بلوغ رحم برای نخستین بار دچار حیض می­شود پایان نقل قول.(الاقتضاض): پاره کردن پرده بکارت.

درباره این فرموده امام: (و یبصرذلک) شیخ بهایی رحمه الله گفته است یعنی: کسی که در این مورد تخصّص و آگاهی دارد؛ (العُذرة) با ضمه یعنی: دوشیزگی؛ مراد از (البیاض) طهارت و پاکی است؛ گفته می­شود: (ضاق بالأمر ذرعاً) یعنی: طاقت و توان او برای انجام آن کار ضعیف و سست گشت (درمانده شد و از عهده آن بر نیامد)؛ ودر النهایه آمده است: (إیّاکم والسَّمر بَعد هدأة الرِّجل: برحذر باشید از شب نشینی بعد از آرام گرفتن پاها)، (الهدأة) و(الهدء):

ص: 99


1- . المحاسن: 307 و 308

رواه الشیخ فی الموثق عن أبی عبد الله علیه السلام (1) و فیها و ترفع رجلها علی حائط.

و أما کون الخروج من الجانب الأیسر علامة للحیض فاختلف فیه کلام الأصحاب فذهب الأکثر منهم الصدوق و الشیخ فی النهایة و المبسوط و ابن إدریس و العلامة إلی أن الخارج من الأیسر حیض کما هنا و المنقول عن ابن الجنید أن الحیض یعتبر من الجانب الأیمن و کلام الشهید فی کتبه مختلف و منشأ هذا الاختلاف اختلاف الروایة

فَقَدْ رَوَی الشَّیْخُ فِی التَّهْذِیبِ (2)

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی مَرْفُوعاً عَنْ أَبَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَتَاةٌ مِنَّا قَرْحَةٌ فِی جَوْفِهَا وَ الدَّمُ سَائِلٌ- لَا تَدْرِی مِنْ دَمِ الْحَیْضِ أَوْ مِنْ دَمِ الْقَرْحَةِ فَقَالَ مُرْهَا فَلْتَسْتَلْقِ عَلَی ظَهْرِهَا وَ تَرْفَعُ رِجْلَیْهَا وَ تَسْتَدْخِلُ إِصْبَعَهَا الْوُسْطَی فَإِنْ خَرَجَ الدَّمُ مِنَ الْجَانِبِ الْأَیْسَرِ فَهُوَ مِنَ الْحَیْضِ وَ إِنْ خَرَجَ مِنَ الْجَانِبِ الْأَیْمَنِ فَهُوَ مِنَ الْقَرْحَةِ.

هکذا وجدنا فی النسخ المعتبرة و نقله المحقق فی المعتبر عن التهذیب و روی الکلینی هذا الحدیث بعینه (3)

إلی قوله فإن خرج من الجانب الأیمن فهو من الحیض و إن خرج من الجانب الأیسر فهو من القرحة و به أفتی ابن الجنید.

و فی نسخ التهذیب التی کانت عند ابن طاوس ره کما فی الکافی و لذا طرح بعض الأصحاب هذه الروایة و لم یعملوا بها لضعفها و اختلافها و مخالفتها للاعتبار لاحتمال کون القرحة فی کل من الجانبین و لا یخلو من قوة.

قوله و لم یرق دمها قال الجوهری رقی الدم یرقی سکن و الحکم المذکور مشهور بین الأصحاب و المحقق فی المعتبر قال لا ریب فی أنها إذا خرجت مطوقة کانت من العذرة فإن خرجت مستنقعة فهو محتمل و لم یجزم بالحکم الثانی و لا وجه له إذ کل دم یمکن أن یکون حیضا فهو حیض و

ص: 97


1- 1. التهذیب ج 1 ص 45.
2- 2. التهذیب ج 1 ص 110 ط حجر.
3- 3. الکافی ج 3 ص 94.

یعنی سکون و آرام گرفتن از حرکات، یعنی: بعد از زمانی که مردم از راه رفتن، و آمد و رفت در راه­ها آرام گرفتند؛ (المِضرب): خیمه و سیاه چادر بزرگ، و (الفسطاط): خیمه­ای که از موی حیوانات بافته می­شود (سیاه چادر)؛ و در الکافی چنین آمده است: (سألنی و سألته عن حاله: امام ازحال و وضعیت من پرسید و من نیز از حال و وضعیت ایشان پرسیدم) پس در هر دو نسخه این عبارت افتاده است؛ (الافتراع): پاره کردن پرده بکارت.

این فرموده امام علیه السلام: (لتتوضّأ) یعنی: (باید وضو بگیرد) برای حدث های دیگر، و یا منظورِ امام، شستن فَرج بوده است؛ (نهد إلیّ) یعنی: به سوی من برخاست؛ ظاهر این فرموده امام علیه السلام: (ولا تعلّموا) بر این نکته دلالت می­کند که آموزش دادن چنین مسائلی واجب نیست، و ممکن است که منظور امام علیه السلام از (أصول) منابع دریافت احکام بوده باشد به این معنی: احکام را از هرجایی که دریافت نمودید به مردم آموزش ندهید.

(أرضوا لهم مارضی الله لهم) یعنی آنان را وادار به پذیرش اموری کند که خداوند آنان را به پذیرش آن وادار کرده است، و مقصود آن­گونه که شیخ بهایی قدّس الله روحه ذکر کرده معنای حقیقی رضایت نیست. و درباره این سخن راوی (خلف بن حمّاد): (و عقد بیده الیسری تسعین) گفته است: و مقصود از این عبارت این است که امام علیه السلام سر ناخن انگشت سبابه دست چپ خود را بر مفصل پایینی انگشت ابهام قرارداد، و شاید انتخاب و برتری دادن گره کردن دست چپ از سوی امام علیه السلام با وجود ساده و آسان بودن گره کردن دست راست، تذکری است نسبت به این نکته که لازم است آن زن تکه پنبه را با دست چپش در فَرج خود وارد کند، به خاطر اینکه دست راست را از انجام دادن امور این چنینی محافظت کند، آن­گونه که شستن مقعد نیز با دست راست کراهت دارد، همچنین در کلام امام علیه السلام دلالتی بر این نکته وجود دارد که وارد کردن پنبه با انگشت ابهام به خاطر مصون نگاه داشتن انگشت صبابه از انجام این کار است.

در اینجا نکته­ای باقی می­ماند که باید مورد توجّه قرارگیرد، و آن اینکه گرهی که راوی ذکر کرده است گره نهصد است نه نود، چه که اهل حساب و کتاب از گره انگشتان دست راست برای یکان و دهگان و گره انگشتان دست چپ برای صدگان و هزارگان استفاده می­کردند، و گره­های صدگان در دست چپ را بر منوال خمیدگی گره­های دهگان در انگشتان دست راست قرار می دادند، بدون آنکه فرقی داشته باشد آن­گونه که نامه­های مشهور آنان نیز در بردارنده این امر است؛ پس شاید که راوی در تعبیر خویش دچار توهم شده باشد و یا شاید آنچه ذکر کرده اصطلاح غیرمشهوری در مورد عقود باشد، آن­گونه که مانندش در سخن عامّه نیز روی داده است،

مسلم در صحیح خود از پیامبر صلّی الله علیه و آله روایت کرده است که ایشان هنگام تشهّد دست خود را بر روی زانوی راستش می­گذاشت و دست راستش را به شکل پنجاه و سه گره می­کرد .

ص: 100

الکلام فی مثله کما هو الظاهر و وجه دلالة تطوق الدم علی کونه دم عذرة أن الاقتضاض لیس إلا خرق الجلدة الرقیقة المنتسجة علی الرحم فإذا خرقت خرج الدم من جوانبها بخلاف دم الحیض.

و قوله و دم العذرة لعله علامة أخری للفرق بینهما و الشفر بالضم حرف الفرج ذکره الجوهری.

«13»

کِتَابُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَی الْکَاهِلِیِّ، قَالَ سَمِعْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ علیه السلام یَقُولُ: فِی الْحَائِضِ إِذَا انْقَطَعَ عَنْهَا الدَّمُ ثُمَّ رَأَتْ صُفْرَةً فَلَیْسَ بِشَیْ ءٍ تَغْتَسِلُ ثُمَّ تُصَلِّی.

«14»

الْمَحَاسِنُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ الْکُوفِیِّ قَالَ: تَزَوَّجَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا جَارِیَةً مُعْصِراً لَمْ تَطْمَثْ فَلَمَّا اقْتَضَّهَا سَالَ الدَّمُ فَمَکَثَ سَائِلًا لَا یَنْقَطِعُ نَحْواً مِنْ عَشَرَةِ أَیَّامٍ قَالَ فَأَرَوْهَا الْقَوَابِلَ وَ مَنْ ظُنَّ أَنَّهُ یُبْصِرُ ذَلِکَ مِنَ النِّسَاءِ فَاخْتَلَفْنَ فَقَالَ بَعْضُهُنَّ هَذَا دَمُ الْحَیْضِ وَ قَالَ بَعْضُهُنَّ هُوَ دَمُ الْعُذْرَةِ فَسَأَلُوا عَنْ ذَلِکَ فُقَهَاءَهُمْ أَبَا حَنِیفَةَ وَ غَیْرَهُ مِنْ فُقَهَائِهِمْ فَقَالُوا هَذَا شَیْ ءٌ قَدْ أَشْکَلَ عَلَیْنَا وَ الصَّلَاةُ فَرِیضَةٌ وَاجِبَةٌ فَلْتَتَوَضَّأْ وَ لْتُصَلِّ وَ لْیُمْسِکْ عَنْهَا زَوْجُهَا حَتَّی تَرَی الْبَیَاضَ فَإِنْ کَانَ دَمَ الْحَیْضِ لَمْ تَضُرَّهَا الصَّلَاةُ وَ إِنْ کَانَ دَمَ الْعُذْرَةِ کَانَتْ قَدْ أَدَّتِ الْفَرِیضَةَ فَفَعَلَتِ الْجَارِیَةُ ذَلِکَ وَ حَجَجْتُ فِی تِلْکَ السَّنَةِ فَلَمَّا صِرْنَا بِمِنًی بَعَثْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ لَنَا مَسْأَلَةً قَدْ ضِقْنَا بِهَا ذَرْعاً فَإِنْ رَأَیْتَ أَنْ تَأْذَنَ لِی فَآتِیَکِ فَأَسْأَلَکَ عَنْهَا فَبَعَثَ إِلَیَّ إِذَا هَدَأَتِ الرِّجِلُ وَ انْقَطَعَ الطَّرِیقُ فَأَقْبِلْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ خَلَفٌ فَرَعَیْتُ اللَّیْلَ حَتَّی إِذَا رَأَیْتُ النَّاسَ قَدْ قَلَّ اخْتِلَافُهُمْ بِمِنًی تَوَجَّهْتُ إِلَی مِضْرَبِهِ فَلَمَّا کُنْتُ قَرِیباً إِذَا أَنَا بِأَسْوَدَ قَاعِدٍ عَلَی الطَّرِیقِ فَقَالَ مَنِ الرَّجُلُ فَقُلْتُ رَجُلٌ مِنَ الْحَاجِّ قَالَ مَا اسْمُکَ قُلْتُ خَلَفُ بْنُ حَمَّادٍ فَقَالَ ادْخُلْ بِغَیْرِ إِذْنٍ فَقَدْ أَمَرَنِی أَنْ أَقْعُدَ هَاهُنَا فَإِذَا أَتَیْتَ أَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلْتُ

ص: 98

و شارحان حدیث صحیح مسلم گفته­اند که این سخن بر اصطلاح مشهوری که نزد اهل حساب رایج است انطباق ندارد، بلکه عبارت موافق و منطبق با آن اصطلاح این است که گفته شود: و دست راستش را به شکل پنجاه و نه گره کرد. پایان .

و در النهایه گفته است: در حدیث آمده است: (فتح الیوم مِن رَدم یأجوج مثل هذه: امروز سدّ یأجوج این­گونه گشوده شد) و دستش را به شکل نود گره کرد، و گره نود از اصطلاحات حساب­گران است و بدین صورت است که سر انگشت سبابه بر اصل انگشت ابهام قرار داده شود و به آن بچسبد تا جائی که در میان آن­ها جز خلل کوچکی باقی نماند، پایان نقل قول. این فرموده امام علیه السلام: (ملیّاً) یعنی: مدّت زمانی طولانی.

روایت15.

المحاسن: زیاد بن سوقَه از امام باقر علیه السلام درباره مردی پرسید که پرده بکارت همسر یا کنیز خود را پاره و خون زیادی را مشاهده کرده بود که در طول روز قطع نمی­شد، امام فرمود: تکّه پنبه­ای را به خود می­گیرد، اگر اطراف پنبه به خون آغشته شود بر اثر پارگی بکارت است، پس غسل می­نماید و تکّه پنبه­ای را به خود می­گیرد و نمازش را به جا می­آورد، ولی اگر پنبه را در حالی که آغشته به خون و غرق در آن است خارج سازد از حیض است، پس در ایّام حیض نماز خواندن را ترک می­کند.(1)

توضیح

منظور از غسل، غسل جنابت است؛ و به خود گرفتن پنبه به خاطر محافظت و جلوگیری کردن از سرایت خون به بیرون فرج در اثنای نماز است، شیخ بهائی قدّس سرّه گفته است: ممکن است از این حدیث وجوب بستن زخم­ها و منع سرایت خونریزی در هنگام نماز استنباط شود، البته در صورتی که در این کار سختی و مشقّتی نباشد.

روایت16.

السرائر:

ص: 101


1- . المحاسن: 307

فَسَلَّمْتُ فَرَدَّ عَلَیَّ السَّلَامَ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَی فِرَاشِهِ وَحْدَهُ مَا فِی الْفُسْطَاطِ غَیْرُهُ فَلَمَّا صِرْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ سَأَلَنِی عَنْ حَالِی فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ رَجُلًا مِنْ مَوَالِیکَ تَزَوَّجَ جَارِیَةً مُعْصِراً لَمْ تَطْمَثْ فَافْتَرَعَهَا فَغَلَبَ الدَّمُ سَائِلًا نَحْواً مِنْ عَشَرَةِ أَیَّامٍ وَ إِنَّ الْقَوَابِلَ اخْتَلَفْنَ فِی ذَلِکَ فَقَالَ بَعْضُهُنَّ دَمُ الْحَیْضِ وَ قَالَ بَعْضُهُنَّ دَمُ الْعُذْرَةِ فَمَا یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تَصْنَعَ قَالَ فَلْتَتَّقِ اللَّهَ فَإِنْ کَانَ مِنْ دَمِ الْحَیْضِ فَلْتُمْسِکْ عَنِ الصَّلَاةِ حَتَّی تَرَی الطُّهْرَ وَ لْیُمْسِکْ عَنْهَا بَعْلُهَا وَ إِنْ کَانَ مِنَ الْعُذْرَةِ فَلْتَتَّقِ اللَّهَ وَ لْتَتَوَضَّأْ وَ لْتُصَلِّ وَ لْیَأْتِهَا بَعْلُهَا إِنْ أَحَبَّ ذَلِکَ فَقُلْتُ لَهُ وَ کَیْفَ لَهُمْ أَنْ یَعْلَمُوا مَا هُوَ حَتَّی یَفْعَلُوا مَا یَنْبَغِی قَالَ فَالْتَفَتَ یَمِیناً وَ شِمَالًا فِی الْفُسْطَاطِ مَخَافَةَ أَنْ یَسْمَعَ کَلَامَهُ أَحَدٌ قَالَ ثُمَّ نَهَدَ إِلَیَّ فَقَالَ یَا خَلَفُ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تُذِیعُوهُ وَ لَا تُعَلِّمُوا هَذَا الْخَلْقَ أُصُولَ دِینِ اللَّهِ بَلِ ارْضَوْا لَهُمْ بِمَا رَضِیَ اللَّهُ لَهُمْ مِنْ ضَلَالٍ قَالَ ثُمَّ عَقَدَ بِیَدِهِ الْیُسْرَی تِسْعِینَ ثُمَّ قَالَ تَسْتَدْخِلُ الْقُطْنَةَ ثُمَّ تَدَعُهَا مَلِیّاً ثُمَّ تُخْرِجُهَا إِخْرَاجاً رَفِیقاً فَإِنْ کَانَ الدَّمُ مُطَوَّقاً فِی الْقُطْنَةِ فَهُوَ مِنَ الْعُذْرَةِ وَ إِنْ کَانَ مُسْتَنْقِعاً فِی الْقُطْنَةِ فَهُوَ مِنَ الْحَیْضِ قَالَ خَلَفٌ فَاسْتَخَفَّنِی الْفَرَحُ فَبَکَیْتُ فَقَالَ مَا أَبْکَاکَ بَعْدَ مَا سَکَنَ بُکَائِی

فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَنْ کَانَ یُحْسِنُ هَذَا غَیْرُکَ قَالَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أُخْبِرُکَ إِلَّا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ جَبْرَئِیلَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (1).

تبیین

قال الجوهری المعصرة الجاریة أول ما أدرکت و حاضت یقال قد أعصرت کأنها دخلت عصر شبابها أو بلغته و یقال هی التی قاربت الحیض لأن الإعصار فی الجاریة کالمراهقة فی الغلام و فی النهایة المعصر الجاریة أول ما تحیض لإعصار رحمها انتهی و الاقتضاض إزالة البکارة.

قوله و یبصر ذلک قال الشیخ البهائی رحمه الله أی له بصارة فیه و العذرة بالضم البکارة و یراد بالبیاض الطهر و یقال ضاق الأمر ذرعا أی ضعفت طاقته عنه و فی النهایة فیه إیاکم و السمر بعد هدأة الرجل الهدأة و الهدء:

ص: 99


1- 1. المحاسن ص 307- 308.

از اسحاق بن جَرِیر روایت شده که گفت: زنی از (خاندان) ما از من خواست که برای دیدار با امام صادق علیه السلام برای او اجازه بگیرم، من نیز برایش اجازه گرفتم، پس در حالی که خدمتکاری همراه داشت نزد امام رفت و گفت: خداوند نیکویت گرداند، نظر شما درباره زنی که دچارحیض می­گردد پس ایام حیض او می­گذرد(طول می کشد) چیست؟ امام فرمود: اگر ایّام حیض کمتر از ده روز باشد، یک روز استظهار می­کند سپس خون استحاضه به شمار می­آید، گفت: اگر خونریزی او به مدّت یک، دو و سه ماه ادامه داشته باشد چگونه نماز می­خواند؟ امام فرمود: در ایّام حیض نماز خواندن را ترک می­کند، سپس برای هر دو نماز یک غسل واحد را به جا می­آورد، گفت: اگر ایّام حیض او متفاوت بود و یک، دو و یا سه روز تقدّم و تأخّر داشت، چگونه از آن آگاه شود؟ امام فرمود: خون حیض به صورت پنهانی جاری نمی­شود بلکه خون گرمی است که دارای سوزش می­باشد، ولی خون استحاضه خون فاسد و سردی است، اسحاق گوید: پس آن زن نگاهی به خدمتکارش انداخت و گفت: آیا او را می­بینی؟ مدّتی زن بوده است.(1)

توضیح

حدیث بر استظهار دلالت می­کند، و آن طلب روشن شدن حال و وضعیت در مورد حیض بودن یا پاک بودن خون است که با ترک عبادت به مدّت یک روز یا بیشتر و سپس غسل کردن بعد از آن حاصل می­شود، و در میان فقها بر سر وجوب یا استحباب این امر اختلاف نظر وجود دارد، نظر مشهورتر استحباب و احوط وجوب استظهار است، همچنین فقها بر سر زمان انجام استظهار نیز اختلاف دارند، شیخ در النهایه گفته است: زن یک و یا دو روز بعد از عادت استظهار می­کند، صدوق و مفید نیز چنین نظری دارند، و در الجمل گفته است: اگر زن پنبه داخل فرج را در حالی که آلوده به خون است خارج سازد، او همچنان حائض است و باید صبر کند تا پاک شود؛ و مرتضی در المصباح گفته است: زن تا ده روز استظهار می­کند، ولی احوط عدم استظهار بیش از سه روز است، و بر این نکته دلالت می­کند که زن (مستحاضه) مضطربه به دوره عادت و سپس پاکی بر می­گردد، آن­گونه که فقها ذکر کرده­اند.

روایت17.

المبسوط: از امامان علیهم السلام روایت شده است: آب زرد رنگ اگر در ایّام حیض باشد، خون حیض به شمار می­آید و اگر در دوره پاک بودن باشد پاک است.(2)

روایت18.

المعتبر: محمّد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرده

که در مورد زن حائض فرموده است: اگر حائض بعد از ایّام حیض خونریزی کند، به مدّت یک یا دو روز از نماز خواندن دست می­کشد، سپس یک تکّه پنبه را در فرج خود قرار می­دهد، پس اگر خونی که قطع نمی­شود

ص: 102


1- . السرائر: 477
2- . المبسوط 1: 44 چاپ المکتبة المرتضویه، 16 چاپ سنگی

السکون عن الحرکات أی بعد ما یسکن الناس عن المشی و الاختلاف فی الطرق و المضرب بکسر المیم الفسطاط العظیم و الفسطاط بیت من شعر و فی الکافی سألنی و سألته عن حاله ففی کلتا النسختین سقط و الافتراع اقتضاض البکر.

قوله علیه السلام و لتتوضأ أی للأحداث الأخر أو أراد به غسل الفرج و نهد إلی أی نهض قوله علیه السلام و لا تعلموا یدل بظاهره علی أن تعلیم أمثال هذه المسائل غیر واجب و یمکن أن یکون علیه السلام أراد بالأصول مأخذ الأحکام أی لا تعرفوهم من أین أخذتم دلائلها.

و قوله علیه السلام ارضوا لهم ما رضی الله لهم أی أقروهم علی ما أقرهم الله علیه و لیس المراد حقیقة الرضا کما ذکره الشیخ البهائی قدس الله روحه.

و قال فی قول الراوی و عقد بیده الیسری تسعین أراد به أنه علیه السلام وضع رأس ظفر مسبحة یسراه علی المفصل الأسفل من إبهامه و لعله علیه السلام إنما آثر العقد بالیسری مع أن العقد بالیمنی أخف و أسهل تنبیها علی أنه ینبغی لتلک المرأة إدخال القطنة بیسراها صونا للید الیمنی عن مزاولة أمثال هذه الأمور کما کره الاستنجاء بها و فیه أیضا دلالة علی أن إدخالها یکون بالإبهام صونا للمسبحة عن ذلک.

بقی هاهنا شی ء لا بد من التنبیه علیه و هو أن هذا العقد الذی ذکره الراوی إنما هو عقد تسعمائة لا عقد تسعین فإن أهل الحساب وضعوا عقود أصابع الید الیمنی للآحاد و العشرات و أصابع الیسری للمئات و الألوف و جعلوا عقود المئات فیها علی صور عقود العشرات فی الیمنی من غیر فرق کما تضمنته رسائلهم المشهورة فلعل الراوی وهم فی التعبیر أو أن ما ذکره اصطلاح فی العقود غیر مشهور و قد وقع مثله فی حدیث العامة

روی مسلم فی صحیحه أن النبی صلی الله علیه و آله وضع یده الیمنی فی التشهد علی رکبته الیمنی و عقد ثلاثة و خمسین (1).

ص: 100


1- 1. عقد الثلاثة باصطلاحهم أن تثنی الخنصر و البنصر و الوسطی من الیمنی لکن تضع رءوس الانامل قریبة من اصولها و فی التسعة تقعد تلک الأصابع أیضا لکن تبسط. الأصابع علی الکف مائلة أنا ملها إلی جهة الرسغ، و للخمسین تجعل السبابة منتصبة و تضع الإبهام علی الکف محاذیا للسبابة، فیحصل من ثلاثة و خمسین هیئة من یشیر بیده للشهادة و بسط الانامل الثلاثة علی الکف أنسب بها، فلهذا حملوا الخبر علیه. هذا هو الموافق لما وجدناه فی کتب الحساب، و قال الآبی: و اعلم أن قوله« عقد ثلاثة و خمسین» شرطه عند أهل الحساب أن یضع طرف الخنصر علی البنصر، و لیس ذلک مرادا هنا، بل المراد أن یضع الخنصر علی الراحة، و یکون علی صورة یسمیها أهل الحساب تسعة، منه، کذا بخطه قدّس سرّه فی نسخة الأصل.

پنبه را آغشته کند، باید هر دو نماز را با یک غسل واحد جمع کند، و شوهرش اگر بخواهد می­تواند با او نزدیکی کند و نماز خواندن نیز برای او حلال است.(1)

توضیح

ظاهر احادیث بر عدم تفاوت بین گذشتن یا نگذشتن مدت خونریزی از ده روز دلالت می­کند، و نظر مشهور این است که اگر خونریزی ده روز یا قبل از آن قطع شود، همه روزها جزء ایّام حیض به شمار می­آیند، ولی این امر از احادیث آشکار نمی­گردد، هر چند احوط آن است که قضای روزه به جا آورده شود، امّا اگر خونریزی قطع نشود بلکه از ده روز عبور کند، ایّام عادتش، دوران حیض به شمار می­آید و بعد از آن استحاضه است، و از نظر فقها چنین پیداست که ایّام استظهار نیز به همین ترتیب است، و صحیح­تر آن است که ایّام استظهار نیز در حکم ایّام حیض هستند، و آن­گونه که جماعتی از محققّان برگزیده­اند زن عبادت این ایّام را قضا نمی­کند.

سپس صاحب عادت یا دارای تمیّز هست یا خیر، در صورت دوم شکی نیست که عادت خود را مبنا قرار می­دهد و در صورت اول، یا عادت و تمیز در زمان و عدد با یکدیگر توافق دارند(مساوی هستند) یا نه، اگر توافق داشتند باز هم مسئله روشن است و اگر مخالف یکدیگر بودند یا بین آنها اقلّ طُهر (کمترین فاصله بین دو پاکی) هست یا نه، اگر بین آنها اقل طهر بود، جماعتی از اصحاب برآنند که آن را حیض قرار می­دهد و بر اساس روایات این کار خالی از اشکال نیست. پس همانا مقتضای آن این است که مقدار عادت خود را حیض و بقیه را مستحاضه قرار دهد. از علامه در النهایة ظاهر است که بین این که آن را حیض قرار دهد یا تمیز را مبنا قرا دهد یا عادت خود را مبنا قرا دهد تردید کرده است. اگر بین آنها اقل طهر وجود نداشت، اگر امکان داشت بین آنها را جمع می­کند به طوری که مجموع آن از ده روز تجاوز نکند. پس آنچه را که بسیاری از متأخرین بر آن تصریح کرده­اند این است که بین آنها جمع می­کند. شیخ در آن دو قول دارد یکی ترجیح تمیز است و دیگری ترجیح عادت و شاید این دومی ارجح باشد هر چند جمع بین این دو خالی از قوت نیست، و اگر جمع بین آنها امکان نداشت مثل این که در زمان عادت یا قبل از آن یا بعد از آن زردی ببیند به صفت حیض و مجموع آن از ده روز تجاوز کند قول مشهور تر رجوع به عادت است و شاید آن نزدیک تر باشد و گفته شده تمیز را مبنا قرار دهد و تخییر هم گفته شده است و غیر از این ها را هم گفته اند. ولی اگر زن عادت نداشت و تمیز داشت به تمیز بازمی­گردد. اصحاب معتقدند در این موضوع فرقی نیست بین این که مبتدئه باشد یا مضطربه،

ص: 103


1- . المعتبر: 57

و قال شراح ذلک الکتاب إن هذا غیر منطبق علی ما اصطلح علیه أهل الحساب و إن الموافق لذلک الاصطلاح أن یقال و عقد تسعة و خمسین انتهی.

و قال فی النهایة فیه فتح الیوم من ردم یأجوج مثل هذه و عقد بیده تسعین عقد التسعین من موضوعات الحساب و هو أن یجعل رأس الأصابع السبابة فی أصل الإبهام و یضمها حتی لا یتبین بینهما إلا خلل یسیر انتهی قوله علیه السلام ملیا أی وقتا طویلا.

«15»

الْمَحَاسِنُ، عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ زِیَادِ بْنِ سُوقَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی رَجُلٍ اقْتَضَّ امْرَأَتَهُ أَوْ أَمَتَهُ فَرَأَتْ دَماً کَثِیراً لَا یَنْقَطِعُ عَنْهَا یَوْمَهَا قَالَ تُمْسِکُ الْکُرْسُفَ مَعَهَا فَإِنْ خَرَجَتِ الْقُطْنَةُ مُطَوَّقَةً بِالدَّمِ فَإِنَّهُ مِنَ الْعُذْرَةِ فَتَغْتَسِلُ وَ تُمْسِکُ مَعَهَا قُطْنَةً وَ تُصَلِّی وَ إِنْ خَرَجَتِ الْقُطْنَةُ مُنْغَمِسَةً فِی الدَّمِ فَهُوَ مِنَ الطَّمْثِ فَتَقْعُدُ عَنِ الصَّلَاةِ أَیَّامَ الْحَیْضِ (1).

بیان

المراد بالغسل غسل الجنابة و إمساک القطنة للتحفظ من تعدی الدم إلی ظاهر الفرج فی أثناء الصلاة و قال الشیخ البهائی قدس سره یمکن أن یستنبط وجوب عصب الجروح و منع دمها من التعدی حال الصلاة إذا لم تکن فیه مشقة.

«16»

السَّرَائِرُ، مِنْ کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ

ص: 101


1- 1. المحاسن ص 307.

اما از روایت یونس چنین برمی­آید که رجوع به تمیز به مضطربه اختصاص دارد و مبتدئه به عمل به هفت روز یا شش روز رجوع می­کند و اولی (هفت روز) قول مشهور است بلکه محقق و علامه گفته­اند مذهب علمای ما همین است.

روایت19.

علل الشرایع: جابر جعفیّ از ابراهیم قُرَشی روایت کرده که گفت: ما نزد امّ سلمه بودیم، پس گفت: از رسول خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم که به علی علیه السلام فرمود: با شما به دشمنی بر نمی­خیزد مگر سه دسته: زنا زاده، منافق و کسی که مادرش در دوران حیض به او باردارگشته است.(1)

علل الشرایع: از ابو ایّوب روایت شده که رسول خدا صلّی الله و علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: تو را دوست نمی­دارد مگر انسان مؤمن، و تو را دشمن نمی­دارد مگر منافق یا زنازاده یا کسی که مادرش در حال حیض به او باردار گشته است.(2)

روایت20.

الخصال: از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمود: هر کسی که عترت مرا دوست نمی­دارد از سه دسته خارج نیست: یا منافق است یا زنا زاده و یا کسی است که مادرش در حالت نا­پاکی به او باردار شده است.(3)

می­گویم

این احادیث همراه احادیث دیگر و سند آن­ها در جلد نه ذکر شده اند.(4)

روایت21.

مجالس الشیخ: مردی از امام صادق علیه السلام درباره زنی پرسید که در دوران بارداری شاهد خونریزی است، امام فرمود: باید نماز خواندن را ترک نکند، مرد گفت: آن زن درحالی خونریزی را مشاهده کرده که دچار درد زایمان بوده است، پس خونریزی را در حال زایمان مشاهده کرده است؟ امام فرمود: تا زمانی که سر نوزاد خارج می­شود باید نماز خواندن را ترک نکند، آن­گاه

ص: 104


1- . علل الشرائع 1: 135
2- . علل الشرائع 1: 138
3- . الخصال 1: 54
4- . به جلد39 باب 87 از همین چاپ مراجعه کن.

عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِیرٍ قَالَ: سَأَلَتْنِی امْرَأَةٌ مِنَّا أَنْ أَسْتَأْذِنَ لَهَا عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَاسْتَأْذَنْتُ لَهَا فَدَخَلَتْ عَلَیْهِ وَ مَعَهَا مَوْلَاةٌ لَهَا فَقَالَتْ أَصْلَحَکَ اللَّهُ مَا تَقُولُ فِی الْمَرْأَةِ تَحِیضُ فَیَجُوزُ أَیَّامَ حَیْضِهَا قَالَ إِنْ کَانَ أَیَّامُ حَیْضِهَا دُونَ عَشَرَةِ أَیَّامٍ اسْتَظْهَرَتْ بِیَوْمٍ وَاحِدٍ ثُمَّ هِیَ اسْتِحَاضَةٌ قَالَتْ فَإِنِ اسْتَمَرَّ بِهَا الدَّمُ الشَّهْرَ وَ الشَّهْرَیْنِ وَ الثَّلَاثَةَ کَیْفَ تَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ قَالَ تَجْلِسُ أَیَّامَ حَیْضِهَا ثُمَّ تَغْتَسِلُ لِکُلِّ صَلَاتَیْنِ قَالَ فَإِنْ کَانَ أَیَّامُ حَیْضِهَا تَخْتَلِفُ عَلَیْهَا فَیَتَقَدَّمُ الْحَیْضُ الْیَوْمَ وَ الْیَوْمَیْنِ وَ الثَّلَاثَةَ وَ یَتَأَخَّرُ مِثْلَ ذَلِکَ فَمَا عِلْمُهَا

بِهِ قَالَ إِنَّ دَمَ الْحَیْضِ لَیْسَ بِهِ خَفَاءٌ هُوَ دَمٌ حَارٌّ لَهُ حُرْقَةٌ وَ دَمُ الِاسْتِحَاضَةِ دَمٌ فَاسِدٌ بَارِدٌ قَالَ فَالْتَفَتَتْ إِلَی مَوْلَاتِهَا أَ تَرَیْنَهُ کَانَ امْرَأَةً مَرَّةً(1).

توضیح

یدل علی الاستظهار و هو طلب ظهور الحال فی کون الدم حیضا أو طهرا بترک العبادة بعد العادة یوما أو أکثر ثم الغسل بعده و اختلف فی أنه علی الوجوب أو علی الاستحباب و الأخیر أشهر و الأول أحوط و اختلف أیضا فی قدر زمانه فقال الشیخ فی النهایة تستظهر بعد العادة بیوم أو یومین و هو قول الصدوق و المفید و قال فی الجمل إن خرجت ملوثة بالدم فهی بعد حائض تصبر حتی تنقی و قال المرتضی فی المصباح تستظهر إلی عشرة أیام و الأحوط عدم التعدی عن الثلاثة و یدل علی أن المضطربة ترجع إلی العادة ثم إلی التمیز کما ذکره الأصحاب.

«17»

الْمَبْسُوطُ، رُوِیَ عَنْهُمْ علیهم السلام: أَنَّ الصُّفْرَةَ فِی أَیَّامِ الْحَیْضِ حَیْضٌ وَ فِی أَیَّامِ الطُّهْرِ طُهْرٌ(2).

«18»

الْمُعْتَبَرُ، مِنْ کِتَابِ الْمَشِیخَةِ لِلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی الْحَائِضِ إِذَا رَأَتْ دَماً بَعْدَ أَیَّامِهَا الَّتِی کَانَتْ تَرَی الدَّمَ فِیهَا فَلْتَقْعُدْ عَنِ الصَّلَاةِ یَوْماً أَوْ یَوْمَیْنِ ثُمَّ تُمْسِکُ قُطْنَةً فَإِنْ صَبَغَ

ص: 102


1- 1. السرائر ص 477.
2- 2. المبسوط ج 1 ص 44 ط المکتبة المرتضویة، و ص 16 ط حجر.

که سر نوزاد خارج شد نماز خواندن بر او واجب نیست، و قضای تمام نمازهایی را که در آن حالت به خاطر درد یا شدّت و سختی شرایط موجود ترک کرده است باید پس از پایان دوره نفاس به جاآورد.

مرد گفت: فدایت گردم، فرق بین خون زن باردار و خون زن در حال زایمان چیست؟ امام فرمود: از زن باردار خون حیض خارج می شود ولی از زن در حال زایمان تا زمانی که قسمتی از نوزاد خارج می­شود خون زایمان خارج می­شود و پس از آن تبدیل به خون نفاس می­گردد، پس واجب است که در دوره نفاس و حیض ترک عبادت کند، امّا اگر خونریزی بر اثر حیض و نفاس نباشد از پارگی ایجاد شده در پرده رحم است.(1)

توضیح

این حدیث بر امکان جمع شدن حیض و بارداری دلالت می­کند، و پیش­تر در این باره سخن گفته شد و اینکه خونی که زن به هنگام زایمان مشاهده می­کند از حیض نیست، ولی نظر مشهور در بین کسانی که قائل به اجتماع حیض و بارداری هستند این است که خون مشاهده شده به هنگام زایمان خون حیض است، و در شرط کمترین مدّت زمان پاکی بین حیض (زن در حال زایمان) و نفاس دو روایت و نظر وجود دارد که مشهورترین آن­ها، عدم وجود فاصلۀ زمانی بین حیض و نفاس است، علّامه نیز در التذکره و المنتهی این نظر را برگزیده است، و بعید نیست که بنای روایت بر وجود فاصله باشد، چه که نظر غالب عدم وجود فاصله است، همچنین موثّقة(2) عمار بر عدم حیض بودن خون به هنگام زایمان دلالت می­کند، ولی روایت السکونی(3) برحیض بودن آن خون دلالت می­کند و حمل آن بر تقیّه بعید نیست، و شاید (دلایل) نفی (حیض بودن آن خون) قوی­تر باشد.

همچنین حدیث بر این نکته دلالت می­کند که خونی که زن هنگام تولّد نوزاد مشاهده می­کند خون نفاس است، آن­گونه که گروهی از محققّان نیز این نظر را پذیرفته­اند، ولی از نظرات شیخ در الخلاف، المبسوط و الجمل و همچنین از کلام مرتضی در المصباح چنین پیداست که آن خون، خون نفاس نیست مگر بعد از خارج شدن قسمتی از بدن نوزاد؛ و عدّه­ای از فقها کلام شیخ و مرتضی را تأویل و تفسیر نموده­اند حال آنکه نظر قابل اعتماد، نظر نخست است.

روایت22.

المعتبر: به نقل از کتاب ابن أبی نصر البزنطیّ از یکی از یاران ما روایت شده که امام صادق علیه السلام فرمود: زن در پنجاه سالگی از حیض یائسه می­گردد.(4)

روایت23.

المبسوط: زن در سن پنجاه سالگی یائسه می­گردد مگر آنکه

ص: 105


1- . أمالی الصدوق: 77
2- . التهذیب1: 124
3- . التهذب1: 110
4- . المعتبر: 53

الْقُطْنَةَ دَمٌ لَا یَنْقَطِعُ فَلْتَجْمَعْ بَیْنَ کُلِّ صَلَاتَیْنِ بِغُسْلٍ وَ یُصِیبُ مِنْهَا زَوْجُهَا إِنْ أَحَبَّ وَ حَلَّتْ لَهَا الصَّلَاةُ(1).

بیان

ظاهر الأخبار عدم الفرق بین التجاوز عن العشرة و عدمه و المشهور أنه إن انقطع علی العشرة أو قبلها تعد الجمیع حیضا و لا یظهر ذلک من الأخبار و إن کان الأحوط قضاء الصوم و إن لم ینقطع بل تجاوزها تعد العادة حیضا و ما بعدها استحاضة و ظاهر الأکثر کون أیام الاستظهار أیضا کذلک و الأظهر أنها بحکم الحیض و لا تقضی عبادتها کما اختاره جماعة من المحققین.

ثم إن المعتادة لا تخلو إما أن تکون ذات تمیز أم لا و علی الثانی فلا ریب فی أن التعویل علی العادة و علی الأول فلا یخلو أن تکون العادة و التمیز متوافقین فی الوقت و العدد أم لا فإن توافقا فلا خفاء فی المسألة أیضا و إن تخالفا فلا یخلو إما أن یکون بینهما أقل الطهر أم لا فإن کان بینهما أقل الطهر فالذی قطع به جماعة من الأصحاب أنها تجعلهما حیضا و لا یخلو من إشکال بحسب النصوص فإن مقتضاها جعل العادة حیضا و الباقی استحاضة و یظهر من العلامة فی النهایة التردد بین جعلها حیضا و بین التعویل علی التمیز و بین التعویل علی العادة و إن لم یکن بینهما أقل الطهر فإن أمکن الجمع بینهما بأن لا یتجاوز المجموع عن العشرة فالذی صرح به غیر واحد من المتأخرین هو أنها تجمع بینهما و للشیخ فیه قولان أحدهما ترجیح التمیز و الآخر ترجیح العادة و لعله أرجح و إن کان الجمع لا یخلو من قوة و إن لم یمکن الجمع بینهما کما إذا رأت فی العادة صفرة و قبلها أو بعدها بصفة الحیض و تجاوز المجموع العشرة فالأشهر الرجوع إلی العادة و لعله أقرب و قیل ترجع إلی التمیز و قیل بالتخییر و قیل غیر ذلک.

و لو لم تکن للمرأة عادة و کان لها تمیز رجعت إلی التمیز و عند الأصحاب أنه لا فرق فی ذلک بین أن تکون مبتدئة أو مضطربة لکن المستفاد

ص: 103


1- 1. المعتبر: 57.

از قبیله قریش باشد، چه که روایت شده است که زن قریشی تا سنّ شصت سالگی خون حیض را مشاهده می­کند.(1)

توضیح

هیچ اختلافی بین فقها بر سر اینکه خونی که زن بعد از دوران یائسگی مشاهده می­کند خون حیض نیست وجود ندارد، امّا بر سر سنّی که یائسگی در آن محقّق می­شود اختلاف نظر دارند، شیخ در النهایه بر این باور است که سنّ یائسگی به صورت مطلق پنجاه سالگی است، و از شصت سالگی نیز سخن گفته شده است که نظر المحقّق در بعضی از مواضع است، ولی نظر مشهور در بین فقها سنّ پنجاه سالگی برای زنان غیر قریشی و شصت سالگی برای زنان قریشی است، و در میان قائلان به این نظر کسانی وجود دارند که زنان نَبَطیّ را در این قاعده به زنان قریشی ملحق کرده­اند، و با وجود عدم وضوح معنای آن به عدم موجود بودن نصّی که به آن تصریح کند اعتراف کرده­اند، و نظر مشهور این است که روایات و احادیث با هم جمع گردند اگر چه روایت اوّل دارای قوی­ترین سند است، امّا احوط در مورد زن قریشی بعد از پنجاه تا شصت سالگی، جمع بین دو عمل است، منظور از زن قریشی زنی است که بنا بر نظر مشهور از جانب پدر و بنا بر قول قوی از جانب مادر به نضر بن کنانه منتسب گردد.

روایت24.

علل الشرایع والعیون: از فضل بن شاذان روایت شده که امام رضا علیه السلام فرمود: اگر کسی (بگوید) چرا هنگامی که زن دچار حیض می­شود روزه نمی­گیرد و نماز نمی­خواند؟ در پاسخ گفته می­شود: به خاطر اینکه زن در حال حیض در حدّ نجاست است و خداوند فقط عبادت انسان­های پاک و مطهّر را می­پسندد، همچنین امکان روزه گرفتن برای کسی که نماز نمی­خواند وجود ندارد.

پس اگر بگوید: چرا حائض قضای روزه را به جا می­آورد ولی قضای نماز را به جا نمی­آورد؟ گفته می­شود به دلایل مختلف، از جمله اینکه (قضای) روزه زن را از در خدمت خود و شوهرش بودن، رسیدگی به امور منزل، انجام امور شخصی و مشغول شدن به اصلاح گذران زندگی­اش منع نمی­کند، در صورتی که (قضای) نماز او را از انجام تمام این کارها منع می­کند، چرا که نماز در طول شبانه روز چند بار تکرار می­شود پس زن توان انجام آن را ندارد، ولی روزه این گونه نیست.

همچنین به خاطر اینکه نماز خواندن مشقّت، سختی و به خدمت گرفتن تمام اعضای جسم را به همراه دارد، حال آنکه در روزه گرفتن چنین مواردی وجود ندارد، روزه گرفتن فقط خودداری از خوردن غذا و آشامیدن نوشیدنی است و همراه با به کارگیری تمام اعضاء نیست.

از جمله دلایل دیگر این است که هیچ زمان و وقتی در طول شبانه روز فرا نمی­رسد مگر آنکه نماز

ص: 106


1- . المبسوط1: 42

من روایة یونس اختصاص الرجوع إلی التمیز بالمضطربة و رجوع المبتدئة إلی العمل بالسبع أو الست و الأول هو المشهور بل قال المحقق و العلامة إنه مذهب علمائنا.

«19»

الْعِلَلُ، عَنِ ابْنِ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْقُرَشِیِّ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أُمِّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ لِعَلِیٍّ علیه السلام لَا یُبْغِضُکُمْ إِلَّا ثَلَاثَةٌ وَلَدُ زِنًا وَ مُنَافِقٌ وَ مَنْ حَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ وَ هِیَ حَائِضٌ (1).

وَ مِنْهُ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَنَّهُ قَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام لَا یُحِبُّکَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُکَ إِلَّا مُنَافِقٌ أَوْ وَلَدُ زِنْیَةٍ أَوْ مَنْ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَ هِیَ طَامِثٌ (2).

«20»

الْخِصَالُ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی رَافِعٍ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ لَمْ یُحِبَّ عِتْرَتِی فَهُوَ لِإِحْدَی ثَلَاثٍ إِمَّا مُنَافِقٌ وَ إِمَّا لِزِنْیَةٍ وَ إِمَّا امْرُؤٌ حَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ فِی غَیْرِ طُهْرٍ(3).

أقول

قد مضت هذه الأخبار مع أخبار أخر بأسانیدها فی المجلد التاسع (4).

«21»

مَجَالِسُ الشَّیْخِ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیِّ عَنْ زُرَیْقِ بْنِ الزُّبَیْرِ الْخَرَقَانِیِّ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ امْرَأَةٍ حَامِلٍ رَأَتِ الدَّمَ فَقَالَ تَدَعُ الصَّلَاةَ قَالَ فَإِنَّهَا رَأَتِ الدَّمَ وَ قَدْ أَصَابَهَا الطَّلْقُ فَرَأَتْهُ وَ هِیَ تَمْخَضُ قَالَ تُصَلِّی حَتَّی یَخْرُجَ رَأْسُ الصَّبِیِّ فَإِذَا

ص: 104


1- 1. علل الشرائع ج 1 ص 135.
2- 2. المصدر ج 1 ص 138.
3- 3. الخصال ج 1 ص 54.
4- 4. راجع ج 39 الباب 87 من هذه الطبعة.

جدیدی بر زن واجب می­گردد، در حالی که روزه چنین نیست که در هر روز بر او واجب گردد، ولی هر زمان که وقت نماز فرا رسد نماز خواندن بر او واجب می­گردد.(1)

روایت25.

نهج البلاغه: از امیر مؤمنان علی علیه السلام روایت شده که فرمود: ای مردم، همانا زنان در ایمان و عقل و بهره­وری ناقص اند، امّا نقصان ایمان بانوان، برکنار بودن از نماز و روزه در ایام عادت حیض آنان است، و نقصان عقلشان با مردان بدان جهت است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است، و علّت نقصان در بهره وری از اموال آن است که ارث بانوان نصف ارث مردان است.(2)

روایت26.

المحاسن: از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: به راستی که سنّت قابل قیاس نیست، آیا نمی­بینی که زن قضای روزه­اش را به جا می­آورد ولی قضای نمازش را به جا نمی­آورد، حدیث.(3)

روایت27.

علل الشرایع: عیسی بن عبدالله قرشی در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که ایشان به ابوحنیفه فرمود: کدام یک با عظمت­تر هستند نماز یا روزه؟ ابوحنیفه گفت: نماز، امام فرمود: پس چگونه حائض قضای روزه را به جا می­آورد ولی قضای نماز را به جا نمی­آورد؟ تقوای خدا پیشه ساز و قیاس نکن.(4)

شبیب بن أنس به نقل از مردی (ناشناس) از امام صادق علیه السلام نظیر این حدیث را روایت کرده است.(5)

همچنین محمد بن عبدالله قرشی از ابن شبرمه از

ص: 107


1- . علل الشرائع 1: 257، عیون الأخبار 2: 117
2- . نهج البلاغه ذیل عدد 78 ازخطبه ها.
3- .المحاسن: 214
4- . علل الشرائع 1: 81
5- . علل الشرائع 1: 85

خَرَجَ رَأْسُهُ لَمْ یَجِبْ عَلَیْهَا الصَّلَاةُ وَ کُلُّ مَا تَرَکَتْهُ مِنَ الصَّلَاةِ فِی تِلْکَ الْحَالِ لِوَجَعٍ أَوْ لِمَا هِیَ فِیهِ مِنَ الشِّدَّةِ وَ الْجَهْدِ قَضَتْهُ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ نِفَاسِهَا قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا الْفَرْقُ بَیْنَ دَمِ الْحَامِلِ وَ دَمِ الْمَخَاضِ قَالَ إِنَّ الْحَامِلَ قَذَفَتْ بِدَمِ الْحَیْضِ وَ هَذِهِ قَذَفَتْ بِدَمِ الْمَخَاضِ إِلَی أَنْ یَخْرُجَ بَعْضُ الْوَلَدِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَصِیرُ دَمُ النِّفَاسِ فَیَجِبُ أَنْ تَدَعَ فِی النِّفَاسِ وَ الْحَیْضِ فَأَمَّا مَا لَمْ یَکُنْ حَیْضاً أَوْ نِفَاساً فَإِنَّمَا ذَلِکَ مِنْ فَتْقٍ فِی الرَّحِمِ (1).

إیضاح

یدل علی اجتماع الحیض مع الحمل و قد سبق الکلام فیه و علی أن ما تراه عند المخاض لا یکون حیضا و المشهور بین القائلین بالاجتماع أنه حیض و فی اشتراط أقل الطهر بینه و بین النفاس قولان أشهرهما العدم و هو مختار العلامة فی التذکرة و المنتهی و لا یبعد أن یکون بناء الروایة علی الفاصلة إذ الغالب عدمها و یدل علی عدم کونه حیضا موثقة(2)

عمار أیضا و یدل علی کونه حیضا روایة السکونی (3)

و لا یبعد حملها علی التقیة و لعل النفی أقوی.

و یدل علی أن ما تراه مع الولادة نفاس کما اختاره جماعة من المحققین و ظاهر الشیخ فی الخلاف و المبسوط و الجمل و المرتضی فی المصباح أنه لیس بنفاس إلا بعد أن یخرج الولد و أول کلامهما بعض الأصحاب و المعتمد الأول.

«22»

الْمُعْتَبَرُ، مِنْ کِتَابِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: الْمَرْأَةُ الَّتِی قَدْ یَئِسَتْ مِنَ الْمَحِیضِ حَدُّهَا خَمْسُونَ سَنَةً(4).

«23»

الْمَبْسُوطُ،: تَیْأَسُ الْمَرْأَةُ إِذَا بَلَغَتْ خَمْسِینَ سَنَةً إِلَّا أَنْ تَکُونَ امْرَأَةً

ص: 105


1- 1. أمالی الصدوق ص 77.
2- 2. التهذیب ج 1 ص 124.
3- 3. التهذیب ج 1 ص 110.
4- 4. المعتبر ص 53.

امام صادق علیه السلام نظیر این حدیث را روایت کرده است.(1)

روایت28.

العیون: از امام موسی کاظم علیه السلام روایت شده است که در ضمن حدیث تظلیل مُحرِم به ابویوسف فرمود: نظر تو درباره زن حائض چیست؟ آیا قضای نماز را به جا می­آورد؟ ابویوسف گفت: خیر، امام فرمود: آیا قضای روزه را به جا می­آورد؟ ابویوسف گفت: آری، امام فرمود: چرا؟ ابویوسف گفت: این گونه روایت شده است، پس امام کاظم علیه السلام فرمود: و این نیز چنین روایت شده است.(2)

روایت29.

رجال الکشی: از زراره روایت شده است که امام صادق علیه لسلام فرمود: در میان اهل کوفه پیوسته انسان­هایی کذاب وجود داشته­اند، سپس به ذکر مغیره پرداخت و فرمود: او به دروغ حدیثی را به پدرم نسبت می­داد به این ترتیب که زنان آل محمّد دچار حیض می­شدند و نماز را قضا می کردند، خداوند او را لعنت کند که دروغ گفت، چنین چیزی روی نداده و پدرم نیز آن را نقل نکرده است.(3)­

روایت30.

المحاسن: از امام باقر علیه السلام روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله به یکی از همسران یا کنیزان خویش فرمود: خمره (نوعی حصیر کوچک) را به دست من بده که بر آن نماز بگزارم، همسر یا کنیز پیامبر گفت: من درحال حیض هستم، پیامبر فرمود: آیا حیضِ تو در دستانت قراردارد؟(4)

توضیح

شیخ درالنهایه گفته است: بدن حائض و جُنُب نجس نیست، پس اگر یکی از آن­ها با دستش لباس خیسی را لمس کند لباس نجس نمی­شود، ولی از ابوسعید روایت شده که گفت: بدن حائض و جنب نجس است تا جائی که اگر جنب پایش را درآب اندکی بگذارد نجس می­شود؛ امّا چنین نیست چرا که پیامبرصلی الله و علیه و آله به عایشه فرمود: حیض تو در دستت نیست.

روایت31.

المقنعه: احادیث قابل اعتمادی روایت شده است مبنی بر اینکه بیشترین مدّت نفاس، همان بیشترین مدّت حیض یعنی ده روز می­باشد.(5)

ص: 108


1- . علل الشرائع 1: 81
2- . عیون الأخبار1: 79
3- . رجال الکشی: 198
4- . المحاسن: 317
5- . المقنعة: 7

مِنْ قُرَیْشٍ فَإِنَّهُ رُوِیَ أَنَّهَا تَرَی دَمَ الْحَیْضِ إِلَی سِتِّینَ سَنَةً(1).

بیان

لا خلاف بین الأصحاب فی أن ما تراه المرأة بعد سن الیأس لیس بحیض و إنما اختلفوا فیما یتحقق به الیأس فذهب الشیخ فی النهایة إلی أنه خمسون مطلقا و قیل باعتبار الستین و هو قول المحقق فی بعض المواضع و المشهور بین الأصحاب اعتبار الخمسین فی غیر القرشیة و الستین فیها و من أصحاب هذا القول من ألحق النبطیة بالقرشیة و مع عدم وضوح معناها اعترفوا بعدم النص فیها و بالمشهور یجمع بین الروایات و إن کان الأول أقوی سندا و الأحوط فی القرشیة بعد الخمسین إلی الستین الجمع بین العملین و القرشیة من انتسبت بأبیها إلی النضر بن کنانة علی المشهور أو بأمها علی قول قوی.

«24»

الْعِلَلُ (2)، وَ الْعُیُونُ، عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ عُبْدُوسٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: فَإِنْ قَالَ فَلِمَ إِذَا حَاضَتِ الْمَرْأَةُ لَا تَصُومُ وَ لَا تُصَلِّی قِیلَ لِأَنَّهَا فِی حَدِّ النَّجَاسَةِ فَأَحَبَّ أَنْ لَا یُعْبَدَ إِلَّا طَاهِراً وَ لِأَنَّهُ لَا صَوْمَ لِمَنْ لَا صَلَاةَ لَهُ فَإِنْ قَالَ وَ لِمَ صَارَتْ تَقْضِی الصِّیَامَ وَ لَا تَقْضِی الصَّلَاةَ قِیلَ لِعِلَلٍ شَتَّی فَمِنْهَا أَنَّ الصِّیَامَ لَا یَمْنَعُهَا مِنْ خِدْمَةِ نَفْسِهَا وَ خِدْمَةِ زَوْجِهَا وَ إِصْلَاحِ بَیْتِهَا وَ الْقِیَامِ بِأُمُورِهَا وَ الِاشْتِغَالِ بِمَرَمَّةِ مَعِیشَتِهَا وَ الصَّلَاةُ تَمْنَعُهَا مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ لِأَنَّ الصَّلَاةَ تَکُونُ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ مِرَاراً فَلَا تَقْوَی عَلَی ذَلِکَ وَ الصَّوْمُ لَیْسَ کَذَلِکَ وَ مِنْهَا أَنَّ الصَّلَاةَ فِیهَا عَنَاءٌ وَ تَعَبٌ وَ اشْتِغَالُ الْأَرْکَانِ وَ لَیْسَ فِی الصَّوْمِ شَیْ ءٌ مِنْ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا هُوَ الْإِمْسَاکُ عَنِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ لَیْسَ فِیهِ اشْتِغَالُ الْأَرْکَانِ.

وَ مِنْهَا أَنَّهُ لَیْسَ مِنْ وَقْتٍ یَجِی ءُ إِلَّا تَجِبُ عَلَیْهَا فِیهِ صَلَاةٌ جَدِیدَةٌ فِی یَوْمِهَا

ص: 106


1- 1. المبسوط ج 1 ص 42.
2- 2. علل الشرائع ج 1 ص 257.

روایت32.

منتقی الجُمان: به نقل از کتاب الأغسال جوهریّ از حمران بن أعین روایت شده که گفته است: زن محمد بن مسلم درحالی که زایمان کرده بود گفت: سلام مرا به خدمت امام باقر علیه السلام برسان و ایشان را آگاه ساز که من در دوره نفاس چهل روز از نماز خواندن دست می­کشیدم، ولی یاران ما بر من فشار آورده و در تنگنایم گذاشتند و این مدّت را به هجده روز تبدیل کردند، پس امام باقر علیه السلام فرمود: چه کسی به هجده روز فتوی داده است؟ (حمران) گوید: گفتم: با استناد به روایتی که در مورد أسماء دختر عمیس روایت کرده­اند مبنی بر اینکه وی در ذوالخلیفه محمّد بن ابی بکر را به دنیا آورد، پس گفت: ای رسول خدا صلّی الله علیه و آله، چه کاری انجام دهم؟ پیامبر فرمود: غسل کن و خود را وارسی کرده و مطهّر گردان و آماده حج شو؛ پس أسماء غسل کرد و خود را مطهّر گرداند و وارد مکّه شد، ولی طواف نکرد و سعی (بین صفا و مروه) را انجام نداد تا اینکه مناسک حجّ به پایان رسید و به سوی مدینه بازگشت، پس نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله وگفت: ای رسول خدا، احرام نمودم ولی طواف و سعی را انجام ندادم، رسول خدا به او فرمود: چند روز است که زایمان کرده­ای؟ اسماء گفت: هجده روز، پیامبر فرمود: فوراً خارج شو وغسل کن و خود را پاک گردان، سپس طواف و سعی را انجام بده؛ پس اسماء غسل کرد و طواف و سعی را انجام داد و از انجام مناسک فارغ گشت. پس امام باقر علیه السلام فرمود: اگر اسماء قبل از آن از رسول خدا صلّی الله و علیه و آله سؤال می­پرسید و ایشان را از وضعیت خود آگاه می­کرد، آنچه را به او امر فرمود امر می­فرمود، (حمران گوید:) گفتم: پس حُکم نفساء (زن زائو) چیست؟ امام فرمود: به مقدار ایّامی که در دوران عادت ماهیانه خود دچار حیض می­شود از عبادت دست می­کشد، پس اگر پاک شد عبادت را از سر می­گیرد، در غیر این صورت به مدّت دو یا سه روز استظهار می­کند، سپس غسل نموده و خود را پاک می­گرداند، پس اگر خونریزی قطع شده باشد پاک شده است و اگر قطع نشده باشد به منزله زن مستحاضه است که برای هر دو نماز یک غسل واحد را انجام می­دهد و نماز می­خواند.(1)

توضیح

مؤلف محقّق ای کتاب قدّس سرّه بعد از ذکر احادیث این باب گفته است: بدان که احادیث قابل اعتماد آن­هایی هستند که بر بازگشت به عادت در دوران حیض دلالت می­کنند، به خاطر اینکه از تأویل به دور هستند و سایر احادیث در صلاحیت حمل نمودن بر تقیّه، اشتراک دارند،

ص: 109


1- . المنتقی 1: 191

وَ لَیْلَتِهَا وَ لَیْسَ الصَّوْمُ کَذَلِکَ لِأَنَّهُ لَیْسَ کُلَّمَا حَدَثَ یَوْمٌ وَجَبَ عَلَیْهَا الصَّوْمُ وَ کُلَّمَا حَدَثَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَجَبَ عَلَیْهَا الصَّلَاةُ(1).

«25»

نَهْجُ الْبَلَاغَةِ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ الِامْرَأَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَی الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ (2).

«26»

الْمَحَاسِنُ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ السُّنَّةَ لَا تُقَاسُ أَ لَا تَرَی أَنَّ الْمَرْأَةَ تَقْضِی صَوْمَهَا وَ لَا تَقْضِی صَلَاتَهَا الْحَدِیثَ (3).

«27»

الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَقِیلِیِّ عَنْ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُرَشِیِّ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِی حَنِیفَةَ أَیُّهُمَا أَعْظَمُ الصَّلَاةُ أَمِ الصَّوْمُ قَالَ الصَّلَاةُ قَالَ فَمَا بَالُ الْحَائِضِ تَقْضِی الصِّیَامَ وَ لَا تَقْضِی الصَّلَاةَ فَاتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَقِسْ (4).

و عن أبیه و محمد بن الحسن عن سعد بن عبد الله عن أحمد بن أبی عبد الله عن شبیب بن أنس عن رجل عن أبی عبد الله علیه السلام. مثله (5) و عن أحمد بن الحسن القطان عن عبد الرحمن بن أبی حاتم عن أبی زرعة عن هشام بن عمار عن محمد بن عبد الله القرشی عن ابن شبرمة عن

ص: 107


1- 1. عیون الأخبار ج 2 ص 117.
2- 2. نهج البلاغة تحت الرقم 78 من قسم الخطب.
3- 3. المحاسن ص 214.
4- 4. علل الشرائع ج 1 ص 81 فلیراجع.
5- 5. علل الشرائع ج 1 ص 85.

و آن نزدیک­ترین وجه از وجوهی است که شیخ برای جمع ذکر کرده است، پس گفته است: تمام کسانی که مخالف ما هستند بر این باورند که ایّام نفاس بیش از چیزی است که ما می­گوییم، به همین خاطر الفاظ احادیث مختلف است همان گونه که عامّه در نظراتشان متفاوت هستند .

گروهی از فقها و در رأس آن­ها شیخ رحمه الله در تأویل آنچه داستان اسماء در بردارد چنین گفته­اند که آن داستان بر تأخیر سؤال پرسیدن اسماء از پیامبر صلّی الله علیه و آله تا زمان پایان مدّت مذکور حمل می­شود، پس دست کشیدن اسماء از نماز گزاردن به مدت هجده روز به صورت اتفاقی و نه از روی اندازه گیری روی داده است، و این حدیث و غیر آن را به عنوان شاهد بر نظر خود ذکر کرده­اند، واقعیت آن است که این تأویل از بیشتر احادیثی که داستان اسماء را نقل کرده­اند دور است، پس اگر داستان را محمول بر تقیّه بدانیم شایسته­تر است.

و چه بسا این نظر به دلیل عدم وجود کسی که در میان عامّه قائل به آن باشد مورد اعتراض قرار گیرد، پس پاسخ گفته می­شود: از آنجا که داستان اسماء قطعی، ثابت شده و معروف است و مجالی برای انکار آن وجود ندارد، تمسّک به آن در موقع نیاز مناسب است، چه که در آن، از اظهار مذهب عدول شده و برای مخالفت با آن کاهشی وجود دارد، بنابراین نقل این داستان در احادیث تکرار شده است.

و علّامه در المختلف عمل به مضمون این داستان را در مورد زن مبتدئه (زنی که برای بار اوّل دچار حیض می­شود) برگزیده است، نظر به اینکه مخالف این داستان آن را درخصوص زن دارای عادت به کار برده است، و این نظر چنین مورد بحث و مناقشه قرار گرفته است که اسماء بعد از وفات جعفر بن ابی طالب رضی الله عنه با ابوبکر ازدواج کرد و چند فرزند از او برایش به دنیا آمد، و خیلی بعید است که در تمام آن مدّت در ایّام حیض دچار عادت نشده باشد، واین وجه - قابل قبول - است.

همچنین بحث و مناقشه دیگری نیز بر سر آن وجود دارد به این ترتیب که حُکم دادن به رجوع به عادت بر ارتباط بین نفاس با حیض دلالت می­کند، و اختلاف عادت­های حیض بیش از این احتمال را اقتضا نمی­کند که مدت حیض مبتدئه کمترین عادات است که از ده روز تجاوز نمی­کند. پس آن مقدار مذکور از تفاوت بین مبتدئه و دارای عادت، اعتباری که برای جمع معیار است آن را تأیید نمی­کند؛ و اگر بعید شمرده شود که تفصیل مذکور در قضیه اسماء با همه کمال آن، بر اساس تقیه باشد می­توان به این سو رفت که مقداری که بعید شمرده شده منسوخ است چون متقدم است وحکم رجوع به عادت، متأخر است و اگر نتوان جمع کرد نسخ لازم می­آید و تقریر حکم بعد از نسخ آن محمول بر تقیه است، چرا که گفتیم در این کار تقلیل

ص: 110

أبی عبد الله علیه السلام: مثله (1).

«28»

الْعُیُونُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ لِأَبِی یُوسُفَ فِی حَدِیثِ تَظْلِیلِ الْمُحْرِمِ مَا تَقُولُ فِی الْحَائِضِ تَقْضِی الصَّلَاةَ قَالَ لَا قَالَ تَقْضِی الصِّیَامَ قَالَ نَعَمْ قَالَ وَ لِمَ قَالَ هَکَذَا جَاءَ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام وَ هَکَذَا جَاءَ هَذَا(2).

«29»

رِجَالُ الْکَشِّیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ أَهْلَ الْکُوفَةِ لَمْ یَزَلْ فِیهِمْ کَذَّابٌ ثُمَّ ذَکَرَ الْمُغِیرَةَ فَقَالَ إِنَّهُ کَانَ یَکْذِبُ عَلَی أَبِی حَدِیثاً إِنَّ نِسَاءَ آلِ مُحَمَّدٍ حِضْنَ فَقَضَیْنَ الصَّلَاةَ وَ کَذَبَ لَعَنَهُ اللَّهُ مَا کَانَ شَیْ ءٌ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا حَدَّثَهُ (3).

«30»

الْمَحَاسِنُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: أَنَّهُ صلی الله علیه و آله قَالَ لِبَعْضِ نِسَائِهِ أَوْ لِجَارِیَةٍ لَهُ نَاوِلِینِی الْخُمْرَةَ(4) أَسْجُدْ عَلَیْهَا قَالَتْ إِنِّی حَائِضٌ قَالَ أَ حَیْضُکِ فِی یَدِکِ (5).

بیان

قال فی المنتهی بدن الحائض و الجنب لیس بنجس فلو أصاب أحدهم بیده ثوبا رطبا لم ینجس و حکی عن أبی سعید أنه قال بدن الحائض و الجنب نجس حتی لو أدخل الجنب رجله فی ماء قلیل صار نجسا و لیس بشی ء لقوله صلی الله علیه و آله لعائشة لیست حیضتک فی یدک.

«31»

الْمُقْنِعَةُ، قَالَ: جَاءَتْ أَخْبَارٌ مُعْتَمَدَةٌ فِی أَنَّ أَقْصَی مُدَّةِ النِّفَاسِ مُدَّةُ

ص: 108


1- 1. علل الشرائع ج 1 ص 81.
2- 2. عیون الأخبار ج 1 79.
3- 3. رجال الکشّیّ ص 198.
4- 4. الخمرة: سجادة تعمل من سعف النخل و ترمل بالخیوط، قاله الجوهریّ.
5- 5. المحاسن ص 317.

مخالفت است و با اجرای تقیه با کمترین میزان، به بالاترین میزان تجاوز نمی­شود. پایان سخن ایشان که متین است.

شاید قول به تخییر و استظهار تا هجده روز، ظاهرتر باشد و حمل آن بر غیر صاحب عادت نیز بعید نیست. و الله اعلم

روایت33.

المقنع: اگر زن باردار خونریزی کند بر او واجب است که به مقدار ایّام حیض از انجام عبادت خودداری کند، و اگر خونریزی بیشتر از ایّام حیض طول بکشد به مدّت سه روز استظهار می­کند و پس از آن حُکم او مانند حُکم زن مستحاضه خواهد بود؛ همچنین اگر زن زایمان کند، ده روز نماز خواندن را ترک می­کند مگرآنکه قبل از این ایّام پاک گردد، و اگر خونریزی او ادامه پیدا کند به مدّت ده روز نماز خواندن را ترک می­کند و در روز یازدهم غسل می­کند و پنبه می­گذارد و خرقه می­بندد، و کارهایی را انجام می­دهد که زن مستحاضه انجام می­دهد، و روایت شده است که هجده روز نماز خواندن را ترک می­کند، همچنین از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: همانا زنان شما مانند زنان نخستین نیستند. زنان شما دارای گوشت بزرگ­تر و خون بیشتر هستند، پس باید تا زمان پاک شدن از عبادت کناره­گیری کنند، و روایت شده است که آنان بین چهل تا پنجاه روز از عبادت کناره می­گرفتند.(1)

توضیح

هیچ تردیدی وجود ندارد که احادیثی که مدّت زمان نفاس را بیشتر از بیست و یک روز می­دانند محمول بر تقیّه هستند.

روایت34.

نوادر الرّاوندی: امام موسی کاظم علیه السلام از پدرانش نقل می­کند که امام علی علیه السلام فرمود: بیشترین دوره حیض ده روز و بیشترین دوره نفاس چهل روز است.(2)

و به استناد همین حدیث از پیامبر صلّی الله و علیه و آله روایت شده است که فرمود: خداوند دوره حیض را همزمان با دوره بارداری قرار نداده است، پس اگر زن در حال بارداری خونی مشاهده کرد نماز خواندن را ترک نمی­کند.(3)

توضیح

در یکی از نسخه­ها آمده است: (تدع الصلاة: نماز خواندن را ترک می­کند). که به شیوه استفهام انکاری است، یا منظور از صدر حدیث این است که زنانِ پیشین در دوره بارداری خونریزی نمی­کردند، امّا اگر خونریزی می­کردند نماز خواندن را ترک می­کردند.

روایت35.

المعتبر: ابن عقیل در کتاب خویش (المتمسّک) گفته است: به نظر اهل بیت

ص: 111


1- . المقنع: 16
2- . نوادرالراوندی: 50
3- . نوادر الراوندی: 50

الْحَیْضِ عَشَرَةُ أَیَّامٍ (1).

«32»

مُنْتَقَی الْجُمَانِ، مِنْ کِتَابِ الْأَغْسَالِ لِأَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَیَّاشٍ الْجَوْهَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ: قَالَتِ امْرَأَةُ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ کَانَتْ وَلُوداً أَقْرِئْ أَبَا جَعْفَرٍ السَّلَامَ وَ أَخْبِرْهُ أَنِّی کُنْتُ أَقْعُدُ فِی نِفَاسِی أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ أَنَّ أَصْحَابَنَا ضَیَّقُوا عَلَیَّ فَجَعَلُوهَا ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام مَنْ أَفْتَاهَا بِثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً قَالَ قُلْتُ الرِّوَایَةُ الَّتِی رَوَوْهَا فِی أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ أَنَّهَا نَفِسَتْ بِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ بِذِی الْحُلَیْفَةِ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَیْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ اغْتَسِلِی وَ احْتَشِی وَ أَهِلِّی بِالْحَجِّ فَاغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ وَ دَخَلَتْ مَکَّةَ وَ لَمْ تَطُفْ وَ لَمْ تَسْعَ حَتَّی انْقَضَی الْحَجَّ فَرَجَعَتْ إِلَی مَکَّةَ فَأَتَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَحْرَمْتُ وَ لَمْ أَطُفْ وَ لَمْ أَسْعَ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ وَ کَمْ لَکِ الْیَوْمَ فَقَالَتْ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً فَقَالَ أَمَّا الْآنَ فَاخْرُجِی السَّاعَةَ فَاغْتَسِلِی وَ احْتَشِی وَ طُوفِی وَ اسْعَیْ فَاغْتَسَلَتْ وَ طَافَتْ وَ سَعَتْ وَ أَحَلَّتْ.

فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّهَا لَوْ سَأَلَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَبْلَ ذَلِکَ وَ أَخْبَرَتْهُ لَأَمَرَهَا بِمَا أَمَرَهَا بِهِ قُلْتُ فَمَا حَدُّ النُّفَسَاءِ فَقَالَ تَقْعُدُ أَیَّامَهَا الَّتِی کَانَتْ تَطْمَثُ فِیهِنَّ أَیَّامَ قُرْئِهَا فَإِنْ هِیَ طَهُرَتْ وَ إِلَّا اسْتَظْهَرَتْ بِیَوْمَیْنِ أَوْ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ ثُمَّ اغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ فَإِنْ کَانَ انْقَطَعَ الدَّمُ فَقَدْ طَهُرَتْ وَ إِنْ لَمْ یَنْقَطِعْ فَهِیَ بِمَنْزِلَةِ الْمُسْتَحَاضَةِ تَغْتَسِلُ لِکُلِّ صَلَاتَیْنِ وَ تُصَلِّی (2).

بیان

قال المؤلف المحقق قدس سره بعد إیراد أخبار هذا الباب و اعلم أن المعتمد من هذه الأخبار ما دل علی الرجوع إلی العادة فی الحیض لبعده عن التأویل و اشتراک سائر الأخبار فی الصلاحیة للحمل علی التقیة و

ص: 109


1- 1. المقنعة ص 7.
2- 2. المنتقی ج 1 ص 191.

رسول علیهم السلام تعداد ایّام نفاس برای زن همان تعداد ایّام حیض او است، و بیشترین ایّام نفاس بیست و یک روز می­باشد، پس اگر خونریزی زن در مدّت زمان کامل ایّام حیض (یعنی ده روز) به پایان برسد نماز می­خواند و روزه می­گیرد، ولی اگر قطع نشود هجده روز صبر می­کند (و دست از عبادت می­کشد)، سپس به مدّت یک یا دو روز استظهار می­کند و اگر خونریزی زیاد باشد سه روز صبر می­کند و سپس از آن غسل می­کند و پنبه می­گذارد و خرقه(پارچه) می­بندد و نماز می­خواند.

سپس محقّق گفته است: البزنطیّ این حدیث را در کتابش از امام صادق علیه السلام نقل کرده است.

روایت36.

مصباح الأنوار: یکی از اصحاب از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت می­کند که از پیامبرصلّی الله علیه و آله سؤال شد: (بتول) به چه معنا است؟ ای رسول خدا، ما از شما شنیده­ایم که می­فرمایید: (إنّ مریم بتول، و إنّ فاطمة بتول: همانا مریم و فاطمه بتول هستند)، پیامبر فرمود: منظور از بتول زنی است که سرخی ندیده است، یعنی دچارحیض نشده است، چه که حیض شدن در میان دختران انبیاء ناپسند و مکروه است.(1)

روایت37.

کتاب دلائل الإمامة للطبریّ الإمامیّ: سُکَینه و زینب از امام علی علیه السلام روایت کرده­اند: رسول خدا صلّی الله و علیه و آله فرمود: به راستی که فاطمه حوریّه­ای است که به شکل انسان آفریده شده است، و دختران انبیاء دچار حیض نمی­شوند.(2)

و از همین کتاب نقل شده است: از اسماء دختر عُمَیس روایت شده است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله به من فرمود و من شاهد به دنیا آمدن یکی از فرزاندان فاطمه بودم، پس هیچ خونی از او ندیدم، گفتم: ای رسول خدا (آیا) فاطمه فرزندی به دنیا آورد و هیچ خونی از او ندیدیم؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: ای اسماء، همانا فاطمه حوریّه­ای است که به شکل انسان آفریده شده است.(3)

روایت38.

علل الشرایع: از علی بن مهزیار روایت شده که گفت: برای او نوشتم: زنی

ص: 112


1- . این حدیث را صدوق نیز در العلل 1: 173 روایت کرده است.
2- . دلائل الإمامة للطبریّ: 52
3- . دلائل الإمامة للطبریّ: 53

هو أقرب الوجوه التی ذکرها الشیخ للجمع فقال إن کل من یخالفنا یذهب إلی أن أیام النفاس أکثر مما نقوله قال و لهذا اختلفت ألفاظ الأحادیث کاختلاف العامة فی مذاهبهم.

و ذکر جماعة من الأصحاب أولهم الشیخ رحمه الله فی تأویل ما تضمن قصة أسماء أنها محمولة علی تأخر سؤالها النبی صلی الله علیه و آله حتی انقضت المدة المذکورة فیکون أمرها بعد الثمانیة عشر وقع اتفاقا لا تقدیرا و استشهدوا له بهذا الخبر و غیره و الحق أن هذا التأویل بعید عن أکثر الأخبار المتضمنة لقضیة أسماء فاعتماد الحمل علی التقیة أولی.

و ربما یعترض بعدم ظهور القائل بمضمونها من العامة فیجاب بأن القضیة لما کانت متقررة مضبوطة معروفة و لیس للإنکار فیها مجال کان التمسک بها فی محل الحاجة مناسبا إذ فیه عدول عن إظهار المذهب و تقلیل لمخالفته فلذلک تکررت حکایتها فی الأخبار.

و قد اختار العلامة فی المختلف العمل بمضمونها فی المبتدئة نظرا إلی أن المعارض لها مخصوص بالمعتادة و نوقش فی ذلک بأن أسماء تزوجت بأبی بکر بعد موت جعفر بن أبی طالب رضی الله عنه و کان قد ولدت منه عدة أولاد و یبعد جدا أن لا یکون لها فی تلک المدة کلها عادة فی الحیض و هو متجه.

و علیه أیضا مناقشة أخری و هی أن الحکم بالرجوع إلی العادة یدل علی ارتباط النفاس بالحیض و اختلاف عادات الحیض لا یقتضی أکثر من احتمال کون مدة حیض المبتدئة أقصی العادات و هی لا تزید علی العشرة فالقدر المذکور من التفاوت بین المبتدئة و ذات العادة لا یساعد علیه الاعتبار الذی هو للجمع معیار و لو استبعد کون التفصیل المذکور فی قضیة أسماء بکماله منزلا علی التقیة لأمکن المصیر إلی أن القدر الذی یستبعد ذلک فیه منسوخ لأنه متقدم و الحکم بالرجوع إلی العادة متأخر و إذا تعذر الجمع تعین النسخ و یکون تقریر الحکم بعد نسخه محمولا علی التقیة لما قلناه من أن فی ذلک تقلیلا

ص: 110

در روز اوّل ماه رمضان از خون حیض یا نفاس پاک می­گردد، سپس استحاضه می­شود پس نماز می­خواند و ماه رمضان را به صورت کامل روزه می­گیرد بدون اینکه مانند زن مستحاضه برای هر دو نماز یک غسل واحد انجام دهد، آیا روزه و نمازش مقبول است یا خیر؟ امام در پاسخ نوشت: قضای روزه­اش را به جا می­آورد ولی لازم نیست قضای نمازش را به جا آورد، به خاطر اینکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله زنان مؤمن خویش را چنین امر می­فرمود.(1)

رفع اشکال و تبین اجمال:بدان که این حدیث از احادیث مشکل و پیچیده است و دانشمندان برگزیده نیز در حلّ آن حیران مانده­اند، اگر چه فقها حُکم وجوب قضای روزه در صورت ترک غسل همچنین شرط پذیرش روزه زن مستحاضه در صورت داشتن غسل را بر اساس این حدیث بنیان نهاده­اند، آن­گونه که از مذهب آنان شناخته شده است، با حُکم دادن به عدم قضای نماز و قضای روزه امر برآنان مشتبه و دشوار شده است، با وجود اینکه عکس این حکم مناسب­تراست و با اصول سازگاری بیشتری دارد، چه که نماز مشروط به طهارت است درحالی که ممکن است روزه با حدث (عدم طهارت) به صورت همزمان جمع گردد .

شیخ رحمه الله در المبسوط بر این حکم توقّف کرده است به این ترتیب که آن را به روایت فقها اسناد داده است، و آن در محلّ خویش است - درست است -، امّا بیشتر فقها به حکم اوّل (قضای روزه و عدم قضای نماز) عمل نموده­ و حکم دوّم (عکس حکم اوّل) را ترک کرده­اند، و در نسخه­های الکافی نیز چنین آمده است: (کان یأمر فاطمة صلوات الله علیها و المؤمنات من نسائه بذلک: پیامبر، فاطمه صلوات الله علیها و همسران مؤمن خویش را چنین فرمان می­داد)، در این صورت ابهام و پیچیدگی دیگری به حدیث افزوده می­شود، چرا که آن­گونه که ذکرخواهد شد در احادیث بسیاری روایت شده که فاطمه علیها السلام هرگز دچار حیض نشده است، و چه بسا چنین تأویل شود که پیامبر فاطمه را امر می­فرمود که زنان مؤمن را به انجام آن حُکم فرمان دهد، همچنین گفته می­شود: منظور از فاطمه، فاطمه دختر أبو حبیش بوده است، چرا که وی به کثرتِ استحاضه و سؤال پرسیدن از مسائل مربوط به آن شهرت داشت، و عبارت (صلوات الله علیها) از سوی نسخه برداران یا راویانی که گمان کرده­اند منظور فاطمه زهراء علیها السلام بوده افزوده شده است.

فقهاء بر سر از میان برداشتن اشکال و ابهام نخست دچار اختلاف شده اند بنا بر وجوه زیر:

اوّل: آنچه شیخ در التهذیب(2) ذکر کرده آن­گاه که گفته است:پیامبر صلی الله علیه و آله

ص: 113


1- . علل الشرائع 1: 277
2- . التهذیب 1: 440 چاپ سنگی

للمخالفة و مع تأدی التقیة بالأدنی لا یتخطی إلی الأعلی انتهی کلامه رفع الله مقامه و هو متین.

و لعل القول بالتخییر و الاستظهار إلی ثمانیة عشر أظهر و الحمل علی غیر ذات العادة أیضا غیر بعید و الله یعلم.

«33»

الْمُقْنِعُ،: وَ لَوْ رَأَتِ الْحُبْلَی الدَّمَ فَعَلَیْهَا أَنْ تَقْعُدَ أَیَّامَهَا لِلْحَیْضِ فَإِذَا زَادَ عَلَی الْأَیَّامِ الدَّمُ اسْتَظْهَرَتْ بِثَلَاثَةِ أَیَّامٍ ثُمَّ هِیَ مُسْتَحَاضَةٌ وَ إِنْ وَلَدَتِ الْمَرْأَةُ قَعَدَتْ عَنِ الصَّلَاةِ عَشَرَةَ أَیَّامٍ إِلَّا أَنْ تَطْهُرَ قَبْلَ ذَلِکَ فَإِنِ اسْتَمَرَّ بِهَا الدَّمُ تَرَکَتِ الصَّلَاةَ عَشَرَةَ أَیَّامٍ فَإِذَا کَانَ الْیَوْمُ الْحَادِیَ عَشَرَ اغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ وَ اسْتَثْفَرَتْ وَ عَمِلَتْ بِمَا تَعْمَلُ الْمُسْتَحَاضَةُ وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّهَا تَقْعُدُ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً وَ رُوِیَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ إِنَّ نِسَاءَکُمْ لَسْنَ کَالنِّسَاءِ الْأُوَلِ إِنَّ نِسَاءَکُمْ أَکْبَرُ لَحْماً وَ أَکْثَرُ دَماً فَلْتَقْعُدْ حَتَّی تَطْهُرَ وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّهَا تَقْعُدُ مَا بَیْنَ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلَی خَمْسِینَ یَوْماً(1).

بیان

لا ریب فی أن الأخبار المشتملة علی ما زاد علی أحد و عشرین یوما محمولة علی التقیة.

«34»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ: أَکْثَرُ الْحَیْضِ عَشَرَةُ أَیَّامٍ وَ أَکْثَرُ النِّفَاسِ أَرْبَعُونَ یَوْماً(2).

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: مَا کَانَ اللَّهُ لِیَجْعَلَ مَعَ حَمْلٍ حَیْضاً فَإِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ وَ هِیَ حُبْلَی لَمْ تَدَعِ الصَّلَاةَ(3).

بیان

فی بعض النسخ تدع الصلاة فهو استفهام علی الإنکار أو المراد بصدر الحدیث أنه لم یکن فیما مضی یرین الدم فأما إذا رأین ترکن الصلاة.

«35»

الْمُعْتَبَرُ، قَالَ ابْنُ أَبِی عَقِیلٍ فِی کِتَابِهِ الْمُتَمَسَّکِ: أَیَّامُهَا عِنْدَ آلِ

ص: 111


1- 1. المقنع: 16.
2- 2. نوادر الراوندیّ ص 50.
3- 3. نوادر الراوندیّ ص 50.

زنانی را که ندانند باید برای هر دو نماز یک غسل داشته باشند و همچنین از احکامی که اجرای آن بر زن مستحاضه لازم است آگاهی نداشته باشند امر نفرموده است، امّا در صورت آگاهی از این امور و ترک عمدی آن­ها به جا آوردن قضای نماز بر آن­ها واجب می­گردد، و بر این حُکم چنین ایراد گرفته­اند که اگر فرق بین نماز و روزه باقی باشد اشکال و ابهام همچنان به حال خود باقی است، و اگر حُکم به تساوی بین نماز و روزه داده شود و قضای روزه درصورت داشتن آگاهی و عدم قضای نماز در صورت نداشتن آگاهی واجب شود، نسنجیدگی آشکاری است.

دوّم: آنچه محقّق اردبیلی-قدّس الله روحه- ذکر کرده آن­گاه که گفته است: فرق گذاشتن بین نماز و روزه با توجه به شدّت عنایت به نماز مشکل است، و بعید نیست که مقصود چنین باشد که زن مستحاضه قضای روزه ماه رمضان را به صورت کامل به جا می­آورد در حالی که قضای نماز را چنان به جا نمی­آورد، چرا که برخی از ایّام ماه جزء ایّام حیض به شمار می­آیند و قضای نماز در آن ایّام واجب نیست، و مؤیّد این نظر روایتی است که در آن به قضای روزه ایام حیض بدون قضای نماز فرمان داده شده است، و در آن روایت آمده است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فاطمه علیها السلام را به این حُکم امر می­فرمود و فاطمه نیز زنان مؤمن را به آن امر می­فرمود.

سوّم: آنچه محقّق اردبیلی دوباره ذکر کرده آن­گاه که گفته است: تأویل و تفسیر دیگری نیز امکان پذیراست به این ترتیب که مقصود چنین باشد: زن حائض نماز ایّام حیض را به جا نمی­آورد ولی قضای روزه این ایّام را به جا می­آورد، و این تفسیر با احادیث دیگر نیز سازگاری دارد، امّا در مورد فاطمه علیها السلام واضح است که ایشان اعمال ایّام استحاضه را ترک نکرده و قضای روزه آن ایّام را نیز به جا نیاورده است، بلکه منظور این است که پیامبر فاطمه را امر فرموده است که سایر زنان مؤمن را به این احکام فرمان دهد، همچنین خود پیامبر نیز همسران خویش و سایر زنان را به اجرای این احکام فرمان می­داد، و ممکن است که این احکام از جمله احکامی بوده باشد که پیامبر صلّی الله علیه و آله در ابتدای ظهور احکام و اسلام به فاطمه علیها السلام امر فرموده است. فاضل استرآبادی گفته است: سؤال کننده (علی بن مهزیار) از حُکم زن مستحاضه­ای پرسیده است که در ماه رمضان و بدون اینکه اعمال مخصوص زن مستحاضه را به جا بیاورد، نمازخوانده و روزه گرفته است، امّا امام حُکم زن حائض را بیان فرموده و از سر تقیّه از پاسخ به سؤالِ سؤال کننده طفره رفته است، چرا که به نظر عامّه استحاضه در حُکم حدث اصغر (مانند بول و مدفوع کردن) است و نزد آنان باعث وجوب غسل نمی­شود، امّا برای آنچه شیخ بیان کرده است پایه و مأخذی وجود ندارد، بلکه می­گویم: اگر عدم آگاهی عذر باشد در مورد روزه نیز عذر محسوب می­شود، با توجه به اینکه سیاق کلام امامان علیهم السلام دربارة حُکم حدث ها نیز چنین اقتضاء می­کند که فرقی بین جاهل به آن احکام و عالم به آن­ها وجود نداشته باشد .

ص: 114

الرَّسُولِ علیهم السلام أَیَّامُ حَیْضِهَا وَ أَکْثَرُهُ أَحَدٌ وَ عِشْرُونَ یَوْماً فَإِنِ انْقَطَعَ دَمُهَا فِی تَمَامِ حَیْضِهَا صَلَّتْ وَ صَامَتْ وَ إِنْ لَمْ یَنْقَطِعْ صَبَرَتْ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً ثُمَّ اسْتَظْهَرَتْ بِیَوْمٍ أَوْ یَوْمَیْنِ وَ إِنْ کَانَتْ کَثِیرَةَ الدَّمِ صَبَرَتْ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ ثُمَّ اغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ وَ اسْتَثْفَرَتْ وَ صَلَّتْ- ثُمَّ قَالَ الْمُحَقِّقُ وَ قَدْ رَوَی ذَلِکَ الْبَزَنْطِیُّ فِی کِتَابِهِ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام.

«36»

مِصْبَاحُ الْأَنْوَارِ، لِبَعْضِ الْأَصْحَابِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله سُئِلَ مَا الْبَتُولُ فَإِنَّا سَمِعْنَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ تَقُولُ إِنَّ مَرْیَمَ بَتُولٌ وَ إِنَّ فَاطِمَةُ بَتُولٌ فَقَالَ الْبَتُولُ الَّتِی لَمْ تَرَ حُمْرَةً أَیْ لَمْ تَحِضْ فَإِنَّهُ مَکْرُوهٌ فِی بَنَاتِ الْأَنْبِیَاءِ(1).

«14»

37- کِتَابُ دَلَائِلِ الْإِمَامَةِ لِلطَّبَرِیِّ الْإِمَامِیِّ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْقُمِّیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ صَعْصَعَةَ بْنِ نَاجِیَةَ عَنْ زَیْدِ بْنِ مُوسَی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمِّهِ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سُکَیْنَةَ وَ زَیْنَبَ ابْنَتِی عَلِیٍّ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِیَّةً فِی صُورَةِ إِنْسِیَّةٍ وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِیَاءِ لَا یَحِضْنَ (2).

وَ مِنْهُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ قَالَتْ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَدْ کُنْتُ شَهِدْتُ فَاطِمَةَ وَ قَدْ وَلَدَتْ بَعْضَ وُلْدِهَا فَلَمْ نَرَ لَهَا دَماً فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ فَاطِمَةَ وَلَدَتْ فَلَمْ نَرَ لَهَا دَماً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا أَسْمَاءُ إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِیَّةً إِنْسِیَّةً(3).

«38»

الْعِلَلُ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَیْهِ امْرَأَةٌ

ص: 112


1- 1. رواه الصدوق أیضا فی العلل ج 1 ص 173.
2- 2. دلائل الإمامة للطبری: 52.
3- 3. دلائل الإمامة للطبری: 53.

چهارم: ممکن است امام علیه السلام در زیرسؤالِ سؤال کننده نوشته باشد: زن مستحاضه قضای روزه را به جا نمی­آورد ولی قضای نماز را به جا می­آورد، پس این پاسخ بر راوی مشتبه شده و بر عکسِ این حُکم را روایت کرده باشد؛ یا حُکم زن حائض نیز در این سؤال ذکر شده باشد و جواب امام متعلّق به حائض باشد، و امر بر راوی مشتبه شده باشد.

برترینِ کاوشگران درالمنتقی گفته است: آنچه در خاطر من می­گذرد این است که جواب ذکر شده در حدیث با سؤال ذکر شده در آن ارتباطی ندارد، و انتقال به این جواب از دو جنبه است:

نخست: این فرموده امام که در حدیث ذکر شده است: «إنّ رسول الله صلّی الله علیه و آله کان یأمر فاطمه ......»، عبارت­های این چنینی در مورد اعمالی به کارگرفته می­شود که به کثرت اتفاق افتاده و تکرار می­شوند، و چگونه معقول است که زنان به خاطر جهل، آن­گونه که شیخ ذکر کرده است، یا به به صورت مطلق آن­گونه که بسیار اتفاق می­افتد، اعمالی که زن مستحاضه در ماه رمضان انجام می­دهد را ترک کنند.

دوّم: عین این عبارت در یکی از احادیثِ مربوط به حیض که در کتاب طهارت نقل شده ذکر شد، و منظور از این عبارت انجام قضای روزه و عدم انجام قضای نماز از سوی حائض است، تا جایی که گوید: و پنهان نیست که میان این عبارت و حُکم مذکور مناسبت آشکاری وجود دارد که ذوق و سلیقه به وجود آن شهادت می­دهد، و این به خاطر کثرت وقوع حیض و تکرار آن و کثرت رجوع به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سؤال در مورد آن ا ست.

خلاصه اینکه اهل ذوق سلیم در ارتباط میان این عبارت و حکم مذکور و همچنین عدم تناسب آن با قضیّه استحاضه شک به خود راه نمی­دهند، و بعید نیست که جواب از روی اشتباه و توهّم در زیر سؤال غیر مرتبط با آن قرار گرفته باشد، چه که غالباً در کتابت اتفاق می­افتد که سؤالات متعدّد با هم جمع می­شوند، پس اگر نقل کننده سؤال و جواب به دقت به سؤال­ها وجواب­ها نگاه نیاندازد دچار توهّم این چنینی می­شود .

پنجم: آنچه یکی از فاضلان ذکر کرده آن­گاه که گفته است: احتمالی به ذهن من خطور کرده که ممکن است نزدیک به واقعیت باشد البته برای کسی که با نظر صائب در آن تأمل کند، به این ترتیت: از آنجا که این سؤال در خلال نامه مطرح شده است، امام علیه السلام زیر این سخن سؤال کننده: (فصَلّت: پس نمازگزارد) نوشت: (تقضی صلاتها: قضای نمازش را به جا می­آورد)، و زیر این سخن: (فصامَت: و روزه گرفت) نوشت: (تقضی صیامها ولاء: قضای روزه­اش را به صورت متوالی به جا می­آورد)، پس سخن از توالی هر چند از روی استحباب باشد به میان آمده است و دلیل آن چنین است، و این عبارت از جمله سخنان امام است، و آن­گونه که در مورد توقیع نامه (افزودن چیزی به نامه) متعارف است زیر هر مسأله جواب آن وجود دارد، حتّی سؤال کننده به جواب خیر و آری که در بین سطور ذکر می­شود نیز اکتفا می­کند.

یا امام علیه السلام جواب خود را زیر عبارت (هَل یجوز صومها و صلاتها) نوشته است؛ که این

ص: 115

طَهُرَتْ مِنْ حَیْضِهَا أَوْ مِنْ دَمِ نِفَاسِهَا فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ثُمَّ اسْتَحَاضَتْ فَصَلَّتْ وَ صَامَتْ شَهْرَ رَمَضَانَ کُلَّهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ تَعْمَلَ کَمَا تَعْمَلُ الْمُسْتَحَاضَةُ مِنَ الْغُسْلِ لِکُلِّ صَلَاتَیْنِ هَلْ یَجُوزُ صَوْمُهَا وَ صَلَاتُهَا أَمْ لَا فَکَتَبَ تَقْضِی صَوْمَهَا وَ لَا تَقْضِی صَلَاتَهَا لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ یَأْمُرُ الْمُؤْمِنَاتِ مِنْ نِسَائِهِ بِذَلِکَ (1).

رفع إشکال و تبیین إجمال

اعلم أن هذا الخبر من مشکلات الأخبار و قد تحیر فی حله العلماء الأخیار و إن بنی علیه الأصحاب الحکم بقضاء الصوم بترک الأغسال و اشتراط صوم المستحاضة بها کما هو المعروف من مذهبهم و أشکل علیهم الحکم بعدم قضاء الصلاة مع الحکم بقضاء الصوم مع أن العکس کان أنسب و أوفق بالأصول إذ الصلاة مشروطة بالطهارة بخلاف الصوم فإنه قد یجتمع مع الحدث فی الجملة.

و یظهر من الشیخ رحمه الله فی المبسوط التوقف فی هذا الحکم حیث أسنده إلی روایة الأصحاب و هو فی محله لکن جل الأصحاب عملوا بالحکم الأول و ترکوا الثانی و فی نسخ الکافی (2)

کان یأمر فاطمة صلوات الله علیها و المؤمنات من نسائه بذلک فزید فیه إشکال آخر لأنه قد ورد فی الأخبار الکثیرة کما سیأتی أنها علیها السلام لم تر حمرة قط و ربما یؤول بأنه کان یأمرها أن تأمر المؤمنات بذلک و ربما یقال المراد بفاطمة فاطمة بنت أبی حبیش فإنها کانت مشتهرة بکثرة الاستحاضة و السؤال عن مسائلها فیکون قوله صلوات الله علیها زید من النساخ أو الرواة بتوهم أنها الزهراء علیها السلام.

و اختلفوا فی دفع الإشکال الأول علی وجوه الأول ما ذکره الشیخ فی التهذیب (3) حیث قال لم یأمرها بقضاء

ص: 113


1- 1. علل الشرائع ج 1 ص 277.
2- 2. الکافی ج 4 ص 136.
3- 3. التهذیب ج 1 ص 440 ط حجر.

امر با شیوه نوشتن توقیع و ترتیب بدون تقدیم و تأخیر سازگاری بیشتری دارد، و راوی آنچه را که امام علیه السلام نوشته نقل کرده است و در جواب، حرف عطف (واو) برای عطف دو جمله (تقضی صومها ولاء) و (تقضی صلاتها) وجود نداشته است.

و یا اینکه جواب امام چنین بوده است: (تقضی صومها ولاء، و تقضی صلاتها) یعنی با وجود (واو) عطف و بدون اثبات همزه موجود در کلمه (ولاء)، پس توهّم اضافه بودن همزه که (واو) با آن ملتبس گشته ایجاد شده و عبارت چنین پنداشته شده است: (و لا تقضی صلاتها) به معنای نهی از انجام قضای نماز، و به همین خاطر (واو) قبل از تقضی حذف شده است، و از آنجا که توقیع در زیر هر مسأله­ای نگاشته می­شود که در نامه وجود دارد، اگر همزه با مدّ در خط جواب امام علیه السلام حذف می­شد از ظاهرآن مشخص می­بود، پس این فرموده امام: (تقضی صومها ولاء) با وجود منفصل بودن از جمله قبل از آن، نیازی به این تأویل ندارد، باشد که بفهمد .

دو احتمال ذکر (واو) عطف را توجیه می­کنند: یکی اینکه امام علیه السلام در توقیع نامه دو جمله را به هم عطف داده باشد، و دیگر اینکه راوی کلام امام علیه السلام را ذکر کرده و جمله دوم را به اوّل عطف داده باشد.

ششم: جواب بر استفهام انکاری حمل شود، و بعید بودن صحّت این وجه در مکاتبه بر کسی پوشیده نیست، مخصوصاً با وجود تعلیلی که بعد از آن ذکر شده است.

هفتم: جواب بر این نکته حمل شود که زن مستحاضه برای نماز صبح غسل نموده و برای نمازهای دیگر غسل کردن را ترک کند، با وجود این قرینه (مِن الغسل لکلّ صلاتین)، پس او قضای روزه­اش را به خاطر اخلال در سایر غسل­های روزانه به جا می­آورد ولی قضای نماز صبح را به جا نمی­آورد، و منظور از (صلاتها) نماز صبح می­باشد، یا منظور نفی قضای تمام نمازها می­باشد که بعید بودن این وجه نیز آشکار است.

هشتم: در هر دو قسمت از جواب، (تقضّی) با تشدید (ضاد) خوانده شود که از باب (تفعّل) است یعنی: حُکم روزه زن مستحاضه منقضی گشت و قضای آن بر او واجب نیست، و این امر به دو دلیل است: یا به خاطر عدم وابستگی مطلق روزه به طهارت، و یا به خاطر اینکه زن مستحاضه­ نا­آگاه از احکام، در عدم انجام آن­ها معذوراست؛ بر خلاف نماز که به صورت مطلق به طهارت بستگی دارد.

روایت39.

المقنع: اگر مرد با همسر خود که در حال حیض است نزدیکی کند بر او واجب است به اندازة سیر شدن یک مسکین به او صدقه بدهد، و روایت شده که اگر مرد در اوایل ایّام حیض با همسرش نزدیکی کند پرداخت یک دینار، اگر در اواسط ایام حیض باشد پرداخت نیم دینار و اگر در پایان ایام حیض باشد پرداخت ربع دینار بر او واجب می­گردد؛ و اگر با کنیز خویش که در حال حیض است نزدیکی کنی باید سه پیمانه از یک وعده غذایی را به عنوان صدقه پرداخت نمایی.(1)

توضیح

هیچ اختلاف نظری در بین فقها بر سر برتری داشتن پرداخت کفّاره از سوی نزدیکی کننده وجود ندارد، و بلکه

ص: 116


1- . المقنع: 16

الصلاة إذا لم تعلم أن علیها لکل صلاتین غسلا أو لا تعلم ما یلزم المستحاضة فأما مع العلم بذلک و الترک له علی العمد یلزمها القضاء و أورد علیه أنه إن بقی الفرق بین الصوم و الصلاة فالإشکال بحاله و إن حکم بالمساواة بینهما و نزل قضاء الصوم علی حالة العلم و عدم قضاء الصلاة علی حالة الجهل فتعسف ظاهر.

الثانی ما ذکره المحقق الأردبیلی قدس الله روحه حیث قال الفرق بین الصلاة و الصوم مع شدة العنایة بحالها مشکل و لا یبعد أن یکون المقصود تقضی صوم الشهر کله و لا تقضی الصلاة کذلک إذ تعد بعض أیامه أیام الحیض و لا تقضی صلاة تلک الأیام و المؤید أنه موجود فی بعض الروایات الأمر بقضاء صوم أیام الحیض بدون الصلاة و قال فیه إن رسول الله صلی الله علیه و آله کان یأمر بذلک فاطمة علیها السلام و کانت تأمر بذلک المؤمنات.

الثالث ما ذکره المحقق المذکور أیضا حیث قال و یمکن تأویل آخر و هو أن یکون المراد لا تقضی صلاة أیام الحیض و تقضی صوم أیامها و هذا هو الموافق لأخبار أخر و أصل المذهب من أمر فاطمة علیها السلام فإنها لا تترک عمل أیام المستحاضة و لا تقضی صومها إلا أن یکون المراد أمرها بأن تأمر غیرها من المؤمنات و یأمر أیضا المؤمنات بنفسه من نسائه و غیرهن أو یکون ذلک منه صلی الله علیه و آله لها فی أول الأحکام و الإسلام.

و قال الفاضل الأسترآبادی السائل سأل عن حکم المستحاضة التی صلت و صامت فی شهر رمضان و لم تعمل أعمال المستحاضة و الإمام ذکر حکم الحائض و عدل عن جواب السائل من باب التقیة لأن المستحاضة من باب الحدث الأصغر عند العامة فلا توجب غسلا عندهم و أما ما أفاده الشیخ فلم یظهر له وجه بل أقول لو کان الجهل عذرا لکان عذرا فی الصوم أیضا مع أن سیاق کلامهم علیهم السلام الوارد فی حکم الأحداث یقتضی أن لا یکون فرق بین الجاهل بحکمها و بین العالم به.

ص: 114<