بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار المجلد 64

اشارة

سرشناسه: مجلسی محمد باقربن محمدتقی 1037 - 1111ق.

عنوان و نام پدیدآور: بحارالانوار: الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار تالیف محمدباقر المجلسی.

مشخصات نشر: بیروت داراحیاء التراث العربی [ -13].

مشخصات ظاهری: ج - نمونه.

یادداشت: عربی.

یادداشت: فهرست نویسی بر اساس جلد بیست و چهارم، 1403ق. [1360].

یادداشت: جلد108،103،94،91،92،87،67،66،65،52،24(چاپ سوم: 1403ق.=1983م.=[1361]).

یادداشت: کتابنامه.

مندرجات: ج.24.کتاب الامامة. ج.52.تاریخ الحجة. ج67،66،65.الایمان و الکفر. ج.87.کتاب الصلاة. ج.92،91.الذکر و الدعا. ج.94.کتاب السوم. ج.103.فهرست المصادر. ج.108.الفهرست.-

موضوع: احادیث شیعه — قرن 11ق

رده بندی کنگره: BP135/م3ب31300 ی ح

رده بندی دیویی: 297/212

شماره کتابشناسی ملی: 1680946

ص: 1

کتاب الإیمان و الکفر

مقدمه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

الحمد لله الذی فضل نوع الإنسان علی سائر الحیوان بالإسلام و الإیمان و جعل لهما جنودا من مکارم الشیم و محاسن الخصال لتکون لهما حصونا من نزعات الشیطان و الصلاة و السلام علی النبی الکریم الرءوف الرحیم الموصوف بالخلق العظیم المبعوث لتتمیم مکارم الأخلاق محمد و آله المخصوصین بین أصناف البرایا بأطیب الأعراق المنصوصین بالفضل و الشرف فی السبع الطباق الممدوحین بأطهر الصفات و أفخر السمات فی جمیع الآفاق أما بعد فهذا هو المجلد الخامس عشر من کتاب بحار الأنوار فی بیان الإسلام و الإیمان و شرائطهما و توابعهما من مکارم الأخلاق و محاسن الأعراق و آداب معاشرة أصناف الخلق من الأقارب و الأجانب و بیان معانی الکفر و ما یوجبه و النفاق و ما یستلزمه من مقابح الخصال و مذامّ الخلال و قد أفردت لأبواب العشرة کتابا لصلوحها لجعلها مجلدا برأسها و إن أدخلناها فی هذا المجلد فی الفهرس المذکور فی أول الکتاب و أطلب من الله المعونة فی نیل الحق و الصواب فی کل باب

ترجمه بحارالانوار جلد 64: ایمان و کفر - 1

مشخصات کتاب

سرشناسه : مجلسی، محمد باقربن محمدتقی، 1037 - 1111ق.

عنوان قراردادی : بحار الانوار .فارسی .برگزیده

عنوان و نام پدیدآور : ترجمه بحارالانوار/ مترجم گروه مترجمان؛ [برای] نهاد کتابخانه های عمومی کشور.

مشخصات نشر : تهران: نهاد کتابخانه های عمومی کشور، موسسه انتشارات کتاب نشر، 1392 -

مشخصات ظاهری : ج.

شابک : دوره : 978-600-7150-66-5 ؛ ج.1 : 978-600-7150-67-2 ؛ ج.2 : 978-600-7150-68-9 ؛ ج.3 : 978-600-7150-69-6 ؛ ج.4 978-600-715070-2 : ؛ ج.5 978-600-7150-71-9 : ؛ ج.6 978-600-7150-72-6 : ؛ ج.7 978-600-7150-73-3 : ؛ ج.8 : 978-600-7150-74-0 ؛ ج.10 978-600-7150-76-4 : ؛ ج.11 978-600-7150-83-2 : ؛ ج.12 978-600-7150-66-5 : ؛ ج.13 978-600-7150-85-6 : ؛ ج.14 978-600-7150-86-3 : ؛ ج.15 978-600-7150-87-0 : ؛ ج.16:978-600-7150-88-7 ؛ ج.17:978-600-7150-89-4 ؛ ج.18: 978-600-7150-90-0 ؛ ج.19:978-600-7150-91-7 ؛ ج.20:978-600-7150-92-4 ؛ ج.21: 978-600-7150-93-1 ؛ ج.22:978-600-7150-94-8 ؛ ج.23:978-600-7150-95-5

مندرجات : ج.1. کتاب عقل و علم و جهل.- ج.2. کتاب توحید.- ج.3. کتاب عدل و معاد.- ج.4. کتاب احتجاج و مناظره.- ج. 5. تاریخ پیامبران.- ج.6. تاریخ حضرت محمد صلی الله علیه وآله.- ج.7. کتاب امامت.- ج.8. تاریخ امیرالمومنین.- ج.9. تاریخ حضرت زهرا و امامان والامقام حسن و حسین و سجاد و باقر علیهم السلام.- ج.10. تاریخ امامان والامقام حضرات صادق، کاظم، رضا، جواد، هادی و عسکری علیهم السلام.- ج.11. تاریخ امام مهدی علیه السلام.- ج.12. کتاب آسمان و جهان - 1.- ج.13. آسمان و جهان - 2.- ج.14. کتاب ایمان و کفر.- ج.15. کتاب معاشرت، آداب و سنت ها و معاصی و کبائر.- ج.16. کتاب مواعظ و حکم.- ج.17. کتاب قرآن، ذکر، دعا و زیارت.- ج.18. کتاب ادعیه.- ج.19. کتاب طهارت و نماز و روزه.- ج.20. کتاب خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، عقود و معاملات و قضاوت

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

ناشر دیجیتالی : مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان

یادداشت : ج.2 - 8 و 10 - 16 (چاپ اول: 1392) (فیپا).

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 11ق.

شناسه افزوده : نهاد کتابخانه های عمومی کشور، مجری پژوهش

شناسه افزوده : نهاد کتابخانه های عمومی کشور. موسسه انتشارات کتاب نشر

رده بندی کنگره : BP135/م3ب3042167 1392

رده بندی دیویی : 297/212

شماره کتابشناسی ملی 1680946

ص: 1

کتاب ایمان و کفر

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

سپاس از آن خدا است که با مسلمانی و ایمان، برتری داد نوع آدمی را بر دیگر جانداران و از خوی های ارجمند و خصال نیک، برای این ایمان و اسلام یاورانی قرار داد تا آنها را از تحریک شیطان نگه دارد. نیز تحیت و درود فراوان بر پیغمبر کریم، رئوف، رحیم و آراسته به اخلاق بزرگوار که برای تکمیل اخلاق ستوده مبعوث شده؛ پیامبری که خودش محمد شنام دارد و خاندانش که در میان مردم از همه پاک نژادترند، فضل و شرفشان در هفت آسمان ورد زبان هاست، به پاک ترین اوصاف ستوده اند و در همه آفاق به افتخار شهره اند.

سپس باید دانست که این مجلد پانزدهم از کتاب بحارالانوار است در بیان اسلام و ایمان و شرایط آنها و آنچه به دنبال دارند، از قبیل مکارم اخلاق و پایه های نیکی کردن و خوش رفتاری با همه جور آفریدگان، از خودی و بیگانه؛ همچنین در بیان معانی کفر و آنچه بایدش؛ و نفاق و آنچه زاید، از قبیل خصال زشت و منش های ناپسند. با توجه به اینکه من ابواب آداب معاشرت را در کتاب جداگانه ای آورده ام، شایسته بود که آنها را در یک جلد کامل نیز گردآورم، اگرچه در فهرست آغاز کتاب، آن را در این مجلد آورده بودم. از خداوند می خواهم که مرا در جهت رسیدن به حق و درستی در هر باب، یاری فرماید.

در ضمن، ابواب ایمان، اسلام، شیعه گری، و معانی، فضل و وصف آنها را در کتاب عشرت و در کتاب آداب و سنن اخباری که وابسته به این ابواب است، خواهم آورد. منتظر آنها باش .

باب های ایمان و اسلام و تشیع و معانی و فضایل و صفات آنها

باب اول : فضیلت ایمان و شرایط آن

تفسیر

«هدایت»: بیان از گمراهی است. «متقین»:(1) آنها که نگه­ می­دارند خود را از آنچه هلاک کند و از آنکه کم­خردی بر آنان چیره شود، تا چون واجبی را بدانند، آن را به کار می­بندند تا پروردگارشان به زودی خشنود گردد. از گفته امام صادق علیه السلام برمی­آید که:«متقین شیعه ما هستند.» و هدایت را ویژه متقین ساخت، چراکه آنان از آن بهره می­برند.

{آنها که به نادیده ایمان دارند}: از آنچه در حواس آنها نیاید، چون یگانگی خدا، پیغمبری پیغمبران، قیام قائم علیه­السلام، رجعت، برانگیخته شدن، حساب، بهشت، دوزخ، و هر آنچه باید به آن معتقد باشند، و به چشم نمی­آید، و به دلیل خدایی فهمیده می­شود.

{و برپا دارند نماز را}: به رکوع و سجود کامل، و حفظ اوقات و احکام و پاسداری از تباهی و کاستی.{و از آنچه روزیشان کردیم هزینه می­کنند}: از دارایی و نیروها و از تن و آبرو و دانش.{و در راه خدا می­بخشند}: و رنج می­برند

ص: 17


1- . بقره / 2

سیجی ء فی کتاب العشرة و فی کتاب الآداب و السنن ما یتعلّق بهذه الأبواب من الأخبار فانتظره.

أبواب الإیمان و الإسلام و التشیع و معانیها و فضلها و صفاتها

باب 1 فضل الإیمان و جمل شرائطه

الآیات

البقرة هُدیً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ أُولئِکَ عَلی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (1) و قال تعالی وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا

الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ الآیة(2)

و قال تعالی وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ (3) و قال عز و جل وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (4)

ص: 2


1- 1. البقرة: 1- 5.
2- 2. البقرة: 25.
3- 3. البقرة: 41.
4- 4. السورة: 72.

و حق را به اهلش می­رسانند؛ وام می­دهند؛ نیازها را برآورده می­سازند، از مستمندان دستگیری می­کنند؛ دست نابینا را می­گیرند؛ ناتوا­­ن­ها را از مهلکه می­رهانند و بارشان را می­کشند؛ پیاده ها را سوار می­کنند؛ و مؤمن تر از خود را در مال و جان بر خود پیش می­دارند؛ با همپایه های خود برابری می­کنند؛ دانش را به اهلش می­بخشند؛ فضائل اهل­بیت را برای دوستان آنها بازمی­گویند، و برای هر کس که امید هدایت او می­رود.

بیشتر آنچه گذشت از تفسیر امام گرفته شده است.(1) و در معانی الاخبار و تفسیر عیاشی، از امام صادق علیه­السلام روایت شده است: «یعنی از آنچه ما یادشان دادیم منتشر کنند.»(2)

{به آنچه بر تو نازل شده}: از قرآن و شرع. و{آنچه پیش از تو نازل شده}: از تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و کتب نازل شده دیگر که همه درست و راست و از جانب خدا است، چنانچه در تفسیر امام عسکری آمده است .

{به آخرت یقین دارند}: آن حضرت فرمود: «به سرای دیگر پس از این جهان، و بدانند و تردید نکنند که در آن خانه پاداش کارهای خوب برتر از کردار داده می­شود و کیفر کارهای بد می­مانند.

{آنان به رهنمایی پروردگار خودند}: امام علیه­السلام فرمود: «خدا خبر داده که موصوفان به این وصف­ها در راه درست قدم برمی­دارند.»

{از جانب پروردگارشان}: و به فرمانش دانایند، و آنان رهایند از آنچه می ترسند، و کامیابند در آنچه آرزومندند.

و امام سجاد علیه­السلام، در تفسیر قول خدا: «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا»(3) فرمود: «گرویدند به خدا و باور کردند پیغمبری­ات را، و تو را پیشوایی برگزیدند، و تصدیقت کردند در گفته هایت، و درستکارت شمردند، و

ص: 18


1- . تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه­السلام
2- .[2]تفسیر عیّاشی 1 : 26
3- . بقره / 25

و قال تعالی أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (1) و قال جل و علا قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (2) و قال عز من قائل مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ (3) و قال تعالی قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (4) و قال سبحانه إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (5) و قال تعالی فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لَا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ إلی قوله هُمْ فِیها خالِدُونَ (6) و قال تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (7) و قال سبحانه آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا

ص: 3


1- 1. البقرة: 85.
2- 2. السورة: 93.
3- 3. السورة: 98.
4- 4. البقرة: 136 و 137.
5- 5. السورة: 248.
6- 6. البقرة: 256 و 257.
7- 7. السورة: 277 و 278.

علی علیه السّلام را پس از تو امام گرفتند و وصی پسندیده تو، و به آنچه می­فرمایدشان گردن می­نهند، و به هر سو که ببردشان، می­روند، و او را دارای هر آنچه تو داریمی­دانند، جز پیغمبری، که در آن تنهایی، و می­دانند که بهشت ندارند جز به موالات او، و هر کدام از فرزندانش که از او منصوص به امامت است، و دوستدار دوستان خاندان او هستند و دشمن مخالفانشان، و می­دانند که از دوزخ برکنار نیستند، جز به دوری از دوستی مخالفانشان و کمک بدگویانشان.»

«و عملوا الصالحات»: از انجام هر واجب، و برکناری از هر حرام، و نیستند چون ناباوران به تو. {بهشت­ها دارند که از زیرشان جوی­های روانند}: یعنی از زیر درختان و مساکن آنها. (تا آخر آنچه در ابواب معاد گذشت.)

امام سجاد علیه­السلام فرمود: «خدا به یهود گفته: {بگروید.}(1) ای یهود،{به آنچه نازل کردم}: بر محمد­ صلی­الله­علیه­وسلم، از ذکر پیغمبری خودش و اخبار امامت برادرش علی علیه السّلام، و خاندان پاکش، که {مصدق همان است که در کتاب شما است} که: محمد صلّی­اللَّه­علیه­وآله، سید اولین و آخرین، و مؤید به سید اوصیاء و خلیفه رب­العالمین، فاروق امت، و باب مدینه علم است، و حکمت و وصی رسول رحمت است.{نخرید به آیاتم.}: درباره نبوت محمد و امامت علی علیه السّلام و عترت پاک او است. {بهای اندکی را.}: که هر چه هم بیش باشد، نابودی و زیان و بوار دارد،{و از من بترسید.}: در نهان کردن امر محمد و امر وصی او.»

و گفته اند اینکه فرموده: {اولین کافران به او نباشید.} تعریضی است به اینکه باید اولین مؤمنان به او باشید، زیرا صاحب نظرند در معجزه هایش و دانا به امر او هستند، و گشایش­خواه از او، و مژده­ده به زمان او.

«و عملوا الصالحات»: (2) که پس از ایمان آمده، دلیل آورده­اند بر اینکه اعمال جزء ایمان نیستند، و حق هم همین است، ولی نفی شرط بودن را نمی­کند، بلکه در برخی اخبار، مقارنه را دلیل بر شرط بودن دانسته­اند.

{آیا بگروید به بهری از کتاب. }(3): دلیلی است بر اینکه اجزاء ایمان شرط یکدیگرند.

ص: 19


1- . بقره / 41
2- . بقره / 82
3- . بقره / 85

غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ(1) آل عمران إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (2) و قال تعالی وَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ (3) و قال سبحانه إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ

آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ (4) و قال تعالی قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (5) و قال سبحانه وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ (6) و قال عز و علا فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ (7) و قال عز و جل وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خاشِعِینَ لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ (8) النساء وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِیلًا(9) و قال تعالی وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا(10)

ص: 4


1- 1. البقرة: 285.
2- 2. آل عمران: 49.
3- 3. آل عمران: 57.
4- 4. السورة: 68.
5- 5. السورة: 84.
6- 6. السورة: 152.
7- 7. آل عمران: 179.
8- 8. آل عمران: 199.
9- 9. النساء: 57.
10- 10. النساء: 122.

و رسوایی در دنیا، تفسیر شده به خواری در پرداخت جزیه.

اشد عذاب}: یعنی از جنس اشّد، که مناسب هر گناه آنها است. آیه درباره یهود است و هم اینکه فرموده: {چه بد است آنچه وادارد شما را بدان ایمانتان.}(1) به موسی و تورات، که کافر باشید به من «اگر مؤمن باشی» - آن گونه که می گویید - و به موسی وتورات، ولی معاذالله که چنین امری باشد.

{هر کس باشد دشمن خدا.} (2) به عناد با او درباره انعام به بنده های مقربش، و{دشمن فرشته هایش.} که به یاری آنان فرستاده، و دشمن رسولانش باشد که خبر از برتری آنان دارند و دعوت به پیروی آنان کردند، و دشمن «جبرئیل و میکائیل» باشند، و نام آنها را به ویژه برده برای اهمیت آنها، پس{خدا دشمن کافران است.}: دلالت دارد به وجوب ایمان به فرشته ها و رسولان، و به اینکه دشمنی آنها کفر است .

در تفسیر امام سجاد علیه­السّلام آمده است: «خدا ذم یهود کرده در دشمنی با جبرئیل که اجرا می­کرد فرمان خدا را که ناخواه آنان بود، مانند اینکه نگذاشت دانیال بخت نصر را که بیگناه بود بکشد تا مدت یهود به سر رسد، و آنچه در علم خدا گذشته بر سر آنان بیاید، و ذم کرده دشمنان اهل بیت را درباره بغض با جبرئیل و میکائیل و فرشته ها که به کمک علی علیه­السّلام آمدند بر علیه کفار، تا همه را با تیغ برنده خود خوار کرد.»

در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است: این آیه درباره قوم یهود نازل شد، که به رسول خدا گفتند: «اگر فرشته ای که نزدت می آید میکائیل بود به تو می گرویدیم، چون او فرشته رحمت و دوست ما است و جبرئیل فرشته عذاب و دشمن ما است.»

{و بگویید گرویدیم به خدا.}(3): از امام باقر علیه­السلام که: «جز آن نیست که مقصود

ص: 20


1- . بقره / 93
2- . بقره / 98
3- . بقره / 136

و قال تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً(1) و قال تعالی وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْراً عَظِیماً(2) و قال سبحانه وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً(3) و قال جل و علا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا وَ اسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِیماً وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً(4) و قال فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً(5) المائدة وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ (6) و قال سبحانه وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ (7) و قال تعالی إِنَّ

الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصاری مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (8)

ص: 5


1- 1. النساء: 136.
2- 2. النساء: 146.
3- 3. السورة: 152.
4- 4. النساء: 173.
5- 5. النساء: 175.
6- 6. المائدة: 9.
7- 7. المائدة: 66.
8- 8. المائدة: 69، و مثلها فی سورة البقرة الآیة 62، و سورة الحجّ الآیة: 17.

از آن، علی، فاطمه، و حسن و حسین علیهماالسّلام باشد، و پس از آنان درباره ائمه هم رواست.» سپس خدا به همه مردم برگشته و فرموده:{اگر بگروند به مانند آنچه به شما گرویدید...} - تا آخر آیه.

{آنچه به ما نازل شده.}: قرآن است.{آنچه به ابراهیم نازل شده.}: صحف است. «اسباط» نواده های یعقوبند. «آنچه به موسی و عیسی دادند»: تورات است و انجیل.{آنچه که به پیامبران از سوی خدا داده شده.}: همه پیامبران، چه آنان که نامشان برده شده و چه آنان که نامی از آنان نیامده است.{ما میان پیامبران جدایی نمی اندازیم.}: مانند یهود که به برخی ایمان آوردند و برخی را نپذیرفتند. واژه «أحد» چون در سیاق نفی است، تعمیم را می رساند و در نتیجه می شود که واژه «بین» به آن اضافه شود. «ما برای او»: یعنی خدا. «تسلیم هستیم»: یعنی او را باور داریم و نسبت به اخلاص داریم.

در من­لایحضره­الفقیه، در سفارش­های امیرالمؤمنین به پسرش - علیهما­السلام - آمده است: «واجب شده بر زبان اعتراف و تعبیر از آنچه دل به آن بسته است، و خدا فرمود: «بگویید: «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا.» {ایمان آوردیم به خداوند و آنچه به سوی ما نازل شده است}

پس اگر دیگر مردم{به مثل آنچه شما ایمان آوردید} ایمان آوردند، یعنی به همان چه که شما ایمان داشتید. واژه «مثل» در چنین مواردی معنا نمی شود،{و اگر اعراض کردند.}

{پس جز این نیست که آنان در شقاقند.}: از امام صادق علیه­السّلام روایت شده است: «یعنی در کفرند.»(1) و اصل معنایش مخالفت و دشمنی است که هر کدام از دو گروه مخالف در سمتی غیر سمت گروه دیگر است.{و خداوند به زودی کفایت اینها را از تو می کند.}: این جمله، تسلیت و تسکینی است برای مؤمنان. {خداوند شنوای گفتار شما است.} و{ بسیار عالم.} به اخلاق شما است.

ص: 21


1- . مجمع البیان 1 : 218

الأنعام فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (1) و قال سبحانه وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ (2) و قال عز و علا إِنَّ فِی ذلِکُمْ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (3) و قال جل و عز أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (4) و قال تعالی وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (5) و قال تعالی وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (6) و قال تعالی هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (7) و قال تعالی قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (8) الأعراف اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ (9) و قال تعالی وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (10) و قال سبحانه وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ

ص: 6


1- 1. الأنعام: 48.
2- 2. الأنعام: 92.
3- 3. السورة: 99.
4- 4. السورة: 122.
5- 5. السورة: 127.
6- 6. الأنعام: 153.
7- 7. الأنعام: 158.
8- 8. الأنعام: 161.
9- 9. الأعراف: 3.
10- 10. الأعراف: 42.

،{پس هر کس که کفر ورزد به طاغوت.}(1) : از امام صادق علیه­السّلام روایت شده است که: «آن شیطان است.» (2)

مؤلف

از اخبار بسیاری این نتیجه به دست می­آید که شامل همه معبودان جز خدا است؛ از بت و امام گمراهی یا جلوگیر از دین خدا، و معنی سرکشی دارد؛ و در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است: آنانند که حق آل محمد صلّی­اللَّه­علیه­وآله را غصب کردند.

{و باور دارد خدا را به یکتایی.}: و باور دارد رسولان را{و به حلقه استواری چسبیده.}: و خود را نگه­داشته، با تمسک به حق، از نظرگاه درست، و دین پایدار.

در کافی آمده است: «آن ایمان به خدای یکتا و بی شریک است.» (3) و از امام باقر علیه­السلام روایت شده است«دوستی ما خاندان است که بریده نمی­شود.» پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­وآله فرمود: «هر کس دوست دارد بچسبد به حلقه استواری که بریده نشود، باید بچسبد به ولایت برادرم و وصی­ام علی بن ابی طالب علیه­السّلام که هلاک نشود هر کس دوستش دارد و پیرو او است، و نجات نمی­یابد هر کس که دشمن و بدخواه او است.» (4)

ص: 22


1- . بقره / 256
2- . مجمع البیان 2 : 364
3- . کافی 2 : 1
4- . معانی الاخبار : 368

الزَّکاةَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (1) الأنفال وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ

جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ (2) التوبة الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ (3) و قال تعالی وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (4) یونس وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ (5) و قال تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ (6) و قال تعالی الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ(7) و قال عز و جل وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ (8) و قال جل و علا حَتَّی إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی

ص: 7


1- 1. الأعراف: 156 و 157.
2- 2. الأنفال: 73 و 74.
3- 3. براءة: 20.
4- 4. براءة: 72.
5- 5. یونس: 2.
6- 6. یونس: 9.
7- 7. یونس: 63 و 64.
8- 8. یونس: 87.

{و خداوند شنوا است.}: گفته ها را؛ و{آگاه است.}: از نیّت ها.

{خداوند سرپرست آنان است که گرویدند.}: کارهاشان را سرپرستی می­کند و آنها را تحت سرپرستی می­دهد. {آنها را بیرون می­آورد.}: به هدایت و توفیقش. {از تاریکی­ها}: تاریکی­های نادانی و گناهان.{به روشنی}: روشنی هدایت و آمرزش. علی علیه­السلام فرمود: «مؤمن در پنج نور می­چرخد: ورودش نور، خروجش نور، دانشش نور، سخنش نور، و دیدگاهش در رستاخیز به سوی نور است.»

{آنان که کافرند اولیاشان طاغوت است.}: از امام باقر علیه­السلام روایت شده و در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است: «طواغیت، ستمکاران بر آل محمدند.»(1)

{آنان پیروان خود را از نور به تاریکی­ها بیرون می برند.}: گفته شده است از نور فطرت بر تباهی استعداد؛ و از امام صادق علیه­السلام روایت شده است: «مقصود از نور، آل محمد صلّی­اللَّه­علیه­وآله هستند و ظلمات، دشمنان آنها.»(2) از امام صادق علیه­السلام روایت شده است: «از ظلمات به نور، یعنی از ظلمات کفر به نور توبه و آمرزش، به خاطر پذیرش ولایت هر امام عادل که از طرف خدا است.» و خداوند متعال فرمود:{و آنان که کافرند و اولیاشان طاغوت است، برآورندشان از نور به ظلمات.}: مقصودش این است که آنان نور مسلمانی دارند و به دلیل پیروی از پیشوای جائر، که از طرف خدا نیست، و به جهت ولایت آنها، از نور اسلام به ظلمات کفر بیرون می شوند و خدا دوزخ را برایشان واجب می­گرداند تا با کفار در آنجا به سر ببرند.» در عیاشی افزوده شده است:«گفتم مقصود از آنها کفار نیست، چراکه فرموده است: «و الذین کفروا»،{و کسانی که کافر شدند} :آن حضرت فرمود: «کافر را چه نوری است تا از آن به ظلمات بیرون آورده شود؟ آنان یاران دوزخ­اند و در آنجا جاویدان خواهند ماند.» و از امام صادق علیه­السلام روایت شده است: «آنان که در دوزخ جاویدند، دشمنان

ص: 23


1- . کافی 8 : 289
2- . کافی 8 : 289

آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ (1) و قال سبحانه کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دِینِی فَلا أَعْبُدُ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (2) هود إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمی وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (3) الرعد قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ(4) إبراهیم وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ(5) النحل ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (6)

أسری وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً(7) الکهف وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً(8)

ص: 8


1- 1. یونس: 91.
2- 2. یونس: 102- 105.
3- 3. هود: 23 و 24.
4- 4. الرعد: 16.
5- 5. إبراهیم: 23- 27.
6- 6. النحل: 123.
7- 7. أسری: 9.
8- 8. الکهف: 2- 3.

علی علیه­السلام هستند، گرچه در دین خود، در نهایت ورع و زهد و عبادت باشند.» (1)

{راستی آنان که گرویدند.}(2): گفتند: «یعنی به خدا و رسولانش و به آنچه از سوی او آمده گرویدند.{و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند.}: آنها را عطف کرده به آنچه شامل آنها است، چون برتری دارند بر کارهای خوب دیگر.

{اگر شما مومنید.}(3): یعنی از دل مومن هستید، چون دلیلش بردن هر گونه فرمان است. این آیه تایید می کند که هر کس گناهان بزرگ از او سر بزند، مومن نیست.

{باور دارد رسول به آنچه فرودش آمده از پروردگارش.}(4): بیضاوی می­گوید: این گواهی است و تصریح از خدا بر صحت ایمان او و اعتمادش به آن و جزم و نفی شک وی در آن، و مومنان همه به خدا و فرشته ها و کتاب­ها و رسولان الهی ایمان دارند. یا «مومنون» عطف به رسول است و در نتیجه، ضمیری که «تنوین» جایگزین او است، به رسول و مومنان بر می گردد، یا مومنون «مبتداء» است و ضمیر به مومنان برمی گردد، و در این فرض می تواند واژه «کل» با خبرش، خبر مبتداء باشد. ایمان رسول را جدا از دیگر مومنان آورده است، یا برای تعظیم رسول، یا چون ایمان رسول به مشاهده و عیان بوده، و از دیگران به دلیل و برهان .

{میان رسولان خدا تفاوتی نمی نهیم.}: یعنی می گویند: «ما فرقی .» واژه «أحد» به معنای «جمع» است، چرا که در سیاق نفی قرار دارد، و به همین جهت، واژه «بین» بر سر او درآمده، و منظور این است که ما میان رسولان فرقی در پذیرش و تکذیب نمی گذاریم.{و گفتند: شنیدیم.}: اجابت کردیم و اطاعت کردیم دستور تو را.{غفرانک ربّنا.}: یعنی تو ما را بیامرز، یا ما در خواست آمرزش تو را داریم. «و الیک المصیر»: یعنی رجوع ما پس از مرگ به سوی توست، و این اعترافی است از آنان به برانگیخته شدن در قیامت.

ص: 24


1- . تفسیر عیاشی 1 : 139
2- . بقره / 277
3- . بقره / 282
4- . بقره / 285

و قال تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا أُولئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ(1) و قال سبحانه وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدی وَ یَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ قُبُلًا(2) و قال تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا خالِدِینَ فِیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا(3) مریم إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً(4) و قال تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا(5) طه وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ جَزاءُ مَنْ تَزَکَّی (6) و قال تعالی وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی (7) الأنبیاء فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ (8) الحج إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ(9) و قال تعالی إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ وَ هُدُوا

ص: 9


1- 1. الکهف: 30- 31.
2- 2. الکهف: 55.
3- 3. الکهف: 108 و 109.
4- 4. مریم: 60.
5- 5. مریم: 96.
6- 6. طه: 75 و 76.
7- 7. طه: 82.
8- 8. الأنبیاء: 94.
9- 9. الحجّ: 14.

{راستی در آن}:(1) یعنی در اخبار، از خوردنی و پس­انداز در خانه هایتان.{معجزه ای است.}: اگر باور کنید. یعنی اگر بپذیرید و عناد نورزید. «فیوفیهم اجورهم»(2): «ایفاء» و «توفیه»: پرداخت حق به طور کامل و تمام است.

{راستی وابسته ترین مردم به ابراهیم.}(3) : یعنی ویژه­ترین مردم به ابراهیم و نزدیک­ترین آنها به او.{اولی}: از «ولّی» به معنای قرب و نزدیکی است.{کسانی هستند که پیروی کردند}: از امت ابراهیم.{و نیز این پیامبر.}: به ویژه.{و باز مومنان}: از امت پیامبر، چراکه با ابراهیم در بیشتر تشریعات اصلی موافقت دارند. در کافی و در تفسیر عیاشیآمده است که: مقصود ائمه و پیروان آنها هستند.

امیرالمومنین علیه­السلام فرمود: «وابسته ترین مردم به پیغمبران، کارکن ترین آنها هستند به آنچه آوردند.» (4) و آنگاه این آیه را خواند و گفت: «ولی محمد، آن کسی است که فرمان خدا می­برد گرچه نژاد او از وی دور باشد؛ و دشمن محمد آن کسی است که نافرمانی خدا می­کند گرچه خویش وی باشد.»

{بگو باور داریم.}:(5) به رسول صلّی­اللَّه­علیه­وآله فرمود که گزارش ایمان خود و پیروانش را بدهد.{ما برای او تسلیم هستیم.}: یعنی منقاد و با اخلاص در حال پرستش او هستیم. «والله ذوالفضل علی المومنین»(6): با عفو و غیر آن بر مومنان در همه حالات تفضل دارد. «فآمنوا بالله و رسله»(7) : ایمان با اخلاص. و اگر آن گونه که شایسته ایمان است ایمان بیاورید و از نفاق بپرهیزید، برای شما پاداش بزرگی است که قدر آن معلوم نیست.

{و نفروشند آیات خدا را به بهای اندک.}(8): چنانچه تحریف کنندگان از علمای آنان کردند.{آنان را مزدشان باشد}: و دو بار مزد دارند، چنانچه در آیه دیگر وعده داده است.

ص: 25


1- . آل عمران / 49
2- . آل عمران / 57
3- . آل عمران / 68
4- . مجمع البیان 2 : 458
5- . آل عمران / 84
6- . آل عمران / 152
7- . آل عمران / 179
8- . آل عمران / 199

إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمِیدِ(1) و قال تعالی إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا(2) و قال تعالی فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ (3) و قال تعالی وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (4) و قال تعالی فَالَّذِینَ

آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ (5) المؤمنون قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ إلی قوله أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ (6) النور وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ إلی قوله إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (7) و قال سبحانه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلی أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ (8) النمل هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (9) القصص فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسی أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ (10) العنکبوت الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ (11)

ص: 10


1- 1. الحجّ: 23 و 24.
2- 2. الحجّ: 38.
3- 3. الحجّ: 50.
4- 4. الحجّ: 54.
5- 5. الحجّ: 56.
6- 6. المؤمنون: 1- 11.
7- 7. النور: 47- 51.
8- 8. النور: 62.
9- 9. النمل: 2- 3.
10- 10. القصص: 67.
11- 11. العنکبوت: 1- 3.

{خداوند سریع الحساب است.}: چون به اعمال بندگان و جزای هر عمل کننده­ای آگاه است و در جزادهی سرعت دارد، و نیز پاداش وعده داده شده را سریعاً می دهد.

{همسران پاکیزه}(1): از خون زنانه و چرک دنیا و پلیدی­هایش، و گفته اند از اخلاق بد. «ظل ظلیل»: یعنی پیوسته که خورشید آن را برنیندازد. «ظلیل» از «ظل» گرفته شده و تأکید آن است، همان گونه که گفته شده: «لیل ألیل.»

«وعد الله»: طبرسی می­گوید: یعنی خداوند این وعده حق را داده است. «حقّاً»: مصدری است که ماقبل را تأکید می کند و گویا گفته است: «اُحقّه حقّاً» «و من اصدق»: استفهام است برای نفی، یعنی نمی یابم راستگوتر از خدا در گفتار، در آنچه خبر داده است، و در وعده، در آنچه که وعده داده است.

{آیا آنان که گرویدید بگروید به خدا و رسولش.}(2): یعنی شما که به زبان گرویدید به دل هم بگروید تا بیرون و درون یکی باشد، و گفتگو با دورویان است، و گفته اند با مومنان حقیقی است، و منظور پایداری بر ایمان است در آینده؛ جبایی این نظر را برگزیده و گفته: «ایمان، که تصدیق است، نمی­ماند و باید پیاپی تازه گردد.» و گفته اند: سخن با اهل کتاب است که به آنها فرمان داده شده در باور داشتن پیغمبر اسلام و قرآنش، چنانچه باور داشتند آنچه خود دارند، از تورات و انجیل، و سبب فرمان آنها به باور داشتن کتاب خود، گرچه آنها را باور داشتند، یکی از دو چیز است:

1.

در تورات و انجیل وصف پیغمبر ما و نبوت او ثبت است، و هر کس که او و قرآنش را باور ندارد، به آنها هم باوری ندارد، چون تکذیب وی تکذیب تورات و انجیل است.

2.

خدای عزوجل فرمان داد آنها را به اعتراف به محمد صلّی­اللَّه­علیه­وآله و قرآن و به کتابی

ص: 26


1- . نساء / 57
2- . نساء / 136

و قال تعالی وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ (1) و قال سبحانه وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ إلی قوله وَ لَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ (2) و قال تعالی إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (3) و قال سبحانه وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ وَ کَذلِکَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الْکافِرُونَ (4) و قال عز و جل أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی عَلَیْهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَرَحْمَةً وَ ذِکْری لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (5) و قال سبحانه وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً إلی قوله یَتَوَکَّلُونَ (6) الروم فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ (7) و قال تعالی فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا

دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (8) و قال سبحانه فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ إلی قوله لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ

ص: 11


1- 1. العنکبوت: 7.
2- 2. العنکبوت: 9- 11.
3- 3. العنکبوت: 24.
4- 4. السورة 46 و 47.
5- 5. السورة: 51.
6- 6. السورة: 58 و 59.
7- 7. الروم: 15.
8- 8. الروم: 30- 32.

که پیش از او فرود آمده که انجیل است، و آن درست نیست جز با اعتراف به عیسی علیه­السلام، که او نیز پیغمبر مرسل است.

{و هر کس که کفر ورزد به خدا.}: یعنی منکر او شود یا او را مانند خلقش بداند یا فرمان او را نبرد.{و ملائکة}: یعنی ملائکه را نفی کند و یا آنان را در جایگاهی که شایسته آنان نیست قرار بدهد، آن­گونه که گفته­اند: فرشته­ها دختران خدا هستند. «و کتبه»: به این که آنها را انکار کنند. «و رسله»: که آنان را نپذیرند.«و الیوم الآخر»: یعنی روز قیامت. «فقد ضلّ ضلالاً بعیداً»: یعنی از حق و راه میانه دور افتاده است.

«و اماالذین استنکفوا»: یعنی از پذیرش وحدانیت خدا استنکاف می­ورزند. «و استکبروا»: یعنی از اقرار به اطاعت و بندگی برای خود بزرگی قائلند. «ولیّاً» دوستی که آنان را از عذاب خدا نجات بدهد. «و لا نصیراً»: یاوری که آنان را از کیفر خدا خلاص بسازد.

{و جدایی نیندازد میان آنان همه.}(1) : و همه را باور داشته باشد.{مزد موعود را ببرد.}: یعنی ثواب را، و آن را مزد نامیده برای بیان استحقاق آن، و اینکه بر سر فعل مضارع «یوتیهم»، «سوف» درآمده، برای آن است که بگوید این کار قطعاً انجام می گیرد، گرچه به تأخیر بیفتد. «و کان الله غفوراً رحیماً»: پیوسته خداوند تفریط آنان را در مورد معاصی می­آمرزد. «رحیماً»: و با گونه های مختلف انعام بر آنان تفضّل می کند. «و یزیدهم من فضله»(2): یعنی از فضل خودش بر جزای موعودشان می افزاید.«و اماالذین استنکفوا»: یعنی از پذیرش وحدانیت خدا استنکاف می­ورزند. «و استکبروا»: یعنی از اقرار به اطاعت و بندگی برای خود بزرگی قائلند. «ولیّاً» دوستی که آنان را از عذاب خدا نجات بدهد. «و لا نصیراً»: یاوری که آنان را از کیفر خدا خلاص بسازد.

{و پناهنده اند به او.}(3): یعنی به رشته طاعت او یا طاعت پیمبران و حجج او، یا به دینش که فرمود:{پناهنده شوید به حبل خدا همگی.}

در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است که منظور، تمسک به ولایت علی و ائمه پس از او است.

«فی رحمة منه»: یعنی پاداشی که استحقاق دارد و یا نعمتی از خدا که همان بهشت است. این تفسیر از ابن عباس است. و {فضل}: یعنی احسانی افزون بر پاداش، و گفته شده: منظور از فضل کرامتی است که برایشان گسترده می گردد، و نیز مضاعف­سازی حسنات و فزونی نعمت­ها، علاوه بر آنچه استحقاق آن را دارند؛ و{و راه­ نمایدشان به سوی او، به راهی راست.}

طبرسی گفته: «صراط» مفعول دوم است،

ص: 27


1- . نساء / 152
2- . نساء / 173
3- . نساء / 175

فَضْلِهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ (1) و قال إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (2) لقمان إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ خالِدِینَ فِیها وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (3) التنزیل إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ (4) و قال تعالی أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوی نُزُلًا بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (5) الأحزاب وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً(6) سبأ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ (7) فاطر 19 وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ(8) و قال سبحانه وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ(9) الآیة یس لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا الآیة(10) المؤمن الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ الآیات (11) و قال تعالی وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ الآیة(12)

و قال سبحانه إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ(13)

ص: 12


1- 1. الروم: 43- 45.
2- 2. الروم: 53.
3- 3. لقمان: 8 و 9.
4- 4. السجدة: 15.
5- 5. السجدة: 18 و 19.
6- 6. الأحزاب: 47.
7- 7. سبأ: 4.
8- 8. سبأ: 7.
9- 9. السورة: 19.
10- 10. یس: 70.
11- 11. المؤمن: 6- 9.
12- 12. المؤمن: 40.
13- 13. المؤمن: 51.

یعنی شناسد به وسیله آنها راه راست را، یا حال از «هاء» در «الیه» است؛ یعنی به آنها توفیق بدهد که به فضل او که به اولیایش داده برسند، و به آنها کمک کند برای سلوک راه، هر کس که نعمتش داده از فرمانبرانش، و برای پیروی از آثارشان. (1)

مؤلف

در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است که راه راست، علی علیه­السّلام است. (2)

{آمرزش دارند.}(3): از گناهان. و{ مزد دارند.}: و ثواب بزرگ.

طبرسی گفته: فرق میان ثواب و مزد این است که ثواب، پاداش طاعات است و مزد چه­بسا عوض باشد، به معنای اجرت. (4)

{و اگر که اهل کتاب}(5) :یعنی یهود و نصاری.{می­گروند.}: به محمد صلّی اللَّه علیه و آله.{و می­پرهیزند.}: از کفر و هرزگی­ها.{جبران کنیم گناهانشان را.}: نهانشان کنیم. و بیامرزیمشان.{و اگر تورات و انجیل را برپا دارند.}: با کردار به آنچه در آنها است بی تحریف چیزی از آنها، یا آنها را برابر چشم خود داشته باشند.{و هم آنچه فرو شده بر آنها از پروردگارشان.}: که قرآن است، و گفته­اند: هر آنچه خدا دلیل بر امور دین ساخته است.{البته بخورند از فراز خود.}: زیرا باران فراوان می­آید.{و از زیر پاهایشان.}: زیرا زمین خیر خود را می­دهد، و گفته­اند: میوه های نخل خرما و درخت­ها را از فراز خود می­خورند، و کشت را در زیر پاها.

مقصود این است که در بلاد خود می­مانند، از آنها دور نمی­شوند، کشته نمی شوند، و از دارایی و آنچه خدا روزیشان کرده، بهره می­برند. نام «خوردن» را برده زیرا بزرگ­ترین نفع است، و گفته­اند: کنایه از توسعه است؛ چنان که می­گویند: فلانی از سر تا پا غرق در خوبی است، یعنی از هر طرف خوبی نصیبش می­شود.

مؤلف

در تفسیر علی بن ابراهیم، «از فرازشان» به معنی باران است، و «از زیر پاهاشان»

ص: 28


1- . مجمع البیان 3 : 147
2- . تفسیر قمی 606 : 612
3- . مائده / 9
4- . مجمع البیان 3 : 169
5- . مائده / 65 و 66

و قال تعالی وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ الآیة(1) و قال تعالی فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ (2) السجدة إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ

عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ (3) حمعسق شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ (4) و قال تعالی وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِی رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ (5) و قال سبحانه وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ (6) الزخرف الَّذِینَ آمَنُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا مُسْلِمِینَ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ (7) الجاثیة فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ (8) الأحقاف إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (9) محمد الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ وَ الَّذِینَ

ص: 13


1- 1. المؤمن: 58.
2- 2. المؤمن: 84 و 85.
3- 3. فصّلت: 8.
4- 4. الشوری: 13.
5- 5. الشوری: 22 و 23.
6- 6. الشوری: 26.
7- 7. الزخرف: 69 و 70.
8- 8. الجاثیة: 30.
9- 9. الأحقاف: 13 و 14.

گیاه، و من می­گویم یک محققی گفته: «و از فراز»، افاضه و الهام­های ربانیه است، و «از زیر پا»، آنچه با اندیشه و کتاب­خوانی به دست می­آید، که حمل به رزق روحانی شده است .

{برخی از آنها ملتی میانه­رو هستند.}: کسانی که مسلمان شدند.{و بسیاریشان بدکردارند.}: در این جمله، اظهار شگفتی وجود دارد، یعنی چقدر کارشان زشت است، و اینان کسانی هستند که بر انکار خویش مانده اند.

{راستی آنان که گرویدند.}(1): به خدا و به آنچه که باید باور داشته باشند. منظور، قوم یهود است. {و صابئان}: آنان که به قول علی بن ابراهیم اهل کتاب نیستند و ستاره پرستند. {هر کدام باور دارند.}: و از کفر خود دست برمی­دارند{نه ترسی دارند.}: در دیگرسرا، که بزهکاران می­ترسند.{و نه اندوه خورند.}: آنجا که خلافکاران در اندوهند.

مؤلف

مانند این آیه در سوره بقره وجود داشت. (2)

{پس هر که گروید.}(3): و باور کرد رسولان را.{و بِه شد.}: و در دنیا کار خوب کرد.{نه ترسی دارد از عذاب.}: و نه اندوه می­خورد از فوت ثواب.

{می­گروند بدو.}(4): که قرآن است.{و بر نماز خود نگهبانند.}: چون به آخرت باور دارد، از عاقبت می­ترسد و از ترس می­اندیشد تا به آن بگرود، و فرمان ببرد؛ و نام نماز را برده، چون ستون دین و پرچم ایمان است.

{راستی در آن.}(5): فرو آوردن باران و رویاندن گیاه­ها و درخت­ها و میوه ها.{نشانه ها است.}: بر هستی صانع دانا و حکیم و توانا، که آن را اندازه می­گیرد، تدبیر می­کند و از حالی به حالی می­گرداند، برای مردمی که باور می­دارند و از آن بهره­مند می­شوند.

ص: 29


1- . مائده / 69
2- . بقره / 62
3- . انعام / 48
4- . انعام / 92
5- . انعام / 99

آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ (1) و قال تعالی ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ(2) الفتح لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ کانَ ذلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِیماً(3) و قال تعالی فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیماً(4) و قال سبحانه وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً(5) الحجرات وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (6) الذاریات إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ (7) و قال تعالی وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ (8)

الحدید آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ وَ ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِیثاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلی عَبْدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ (9)

ص: 14


1- 1. القتال: 1- 3.
2- 2. القتال: 11- 12.
3- 3. الفتح: 5.
4- 4. الفتح: 26.
5- 5. الفتح: 29.
6- 6. الحجرات: 1- 7.
7- 7. الذاریات: 8- 9.
8- 8. الذاریات: 55.
9- 9. الحدید: 7- 9.

{آیا کسی که مرده است؟}(1): گفته­اند: یعنی کافر. {و زنده اش ساختیم.}: و او را با ایمان راهنمایی کردیم. همانا کافر را مرده نامیده، زیرا از زندگیش سودی نمی­ برد و به دیگری نیز سودی نمی­دهد و از مرده بدتر است؛ و مومن را زنده نامیده، زیرا برای خود و دیگری خوبی و سود دارد؛ و گفته­اند: یعنی نطفه بی­جان بود و او را آدمی زنده کردیم و نوری برایش ساختیم که با آن میان مردم راه برود؛ و گفته­اند: دانش و حکمت است، زیرا دانش راهنمایی می­کند، مانند روشنی در راه­ها؛ یا مقصود قرآن و ایمان است و منظور از ظلمات، کفر است.

و قرآن و ایمان و دانش را نور گفته، چون مردم با آنها بینا می­شوند و از ظلمت کفر و سرگردانی گمراهی به راه می­آیند، آن گونه که به وسیله دیگر نورها هدایت می­یابند؛ و کفر، ظلمت نامیده شد، زیرا کافر راهبر نیست و به کار خود بینا نیست، و از این رو نابینا نامیده می­شود.{و چنین آراسته شده برای کفار کردارشان.}: به گفته حسن: شیطان و نفسشان آن را آراسته برایشان.

امام باقر علیه­السّلام فرمود:{مرده}: کسی است که هیچ نمی­دانست؛ و {نوری که با آن در میان مردم راه می­رود.}: همان امام است که به او اقتداء می کند؛{و آن کسی که در ظلمت است.}: امام­­نشناس است.»

همچنین، امام باقر علیه­السلام فرمود:{مرده}: آن کسی است که امامت را نمی­شناسد؛ و{نور ساخته}: منظور، امام است، تا پیرو او باشد، یعنی علی علیه السّلام؛ و{آن کسی که در ظلمات است.}: - با دست اشاره کرد - یعنی این مردمی که چیزی را نمی­شناسند. (2)

امام صادق علیه­السّلام فرمود: «مرده بود، جدا از ما، و زنده اش کردیم به همراه خود.»

و علی بن ابراهیم گفت: «نادان به حق بود، و ولایت، و او را راهنمایی کردیم به سوی خود، و نور، ولایت امامان است، و ظلمات، پیروی دیگران.» (3)

امام باقر علیه­السّلام فرمود: «این آیه درباره عمار یاسر و ابوجهل نازل شده است.» (4)

{و این راه پروردگار تو است.} (5): گفته­اند: روش او در راهنمایی و به خود واگذاری؛ و گفته­اند: اسلام و یا قرآن است.{راست است.}: کجی ندارد. نصب «مستقیماً» برای حال بودن آن است.

«قد فضّلنا

ص: 30


1- . انعام / 122
2- . تفسیر عیاشی1 : 357
3- . تفسیر قمی 1 : 203
4- . مجمع البیان 4 : 359
5- . انعام / 122

إلی قوله یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (1) إلی قوله تعالی وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ إلی قوله تعالی سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (2) و قال عز و جل یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (3) الحشر لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ (4) الصف یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ وَ أُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ کَما قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ کَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِینَ (5) المنافقین وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ (6) التغابن فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ

ص: 15


1- 1. الحدید: 12.
2- 2. الحدید: 19- 21.
3- 3. الحدید: 28.
4- 4. الحشر: 20.
5- 5. الصف: 1- 14.
6- 6. المنافقین: 8.

الآیات»: یعنی آیات را بیان کردم و جدا کردیم. «لقوم یذکّرون»: که بدانند قدرتمند خدا است، و هر خیر و شری که پدید می آید به قضای الهی است، و او از حالات بندگان آگاه است، و حکیم عادلی است در هر کاری که با بندگان می کند.{برای آنان}: برای کسانی که متذکّر شوند و حق را بشناسند. {دارالسلام}: خانه خدا و یا خانه سلامت از هر آفتی است.

علی­بن­ابراهیم می گوید: منظور از دارالسلام، در بهشت است، و سلام همان امان و عافیت و سرور است. «عند ربهم.» یعنی خداوند ضامن است که اینها را قطعاً به آن خانه سلام برساند «و هو ولیّهم»: گفته شده که به معنای مولا و دوست آنان است.

علی­بن­ابراهیم می­گوید: منظور از «ولی» تولای به آنان است. «بما کانوا یعملون»: یعنی به سبب اعمالشان. {و راستی این است راه من.}(1): که باید پیرو آن بود، و گفته­اند: اشاره به همه سوره است که در اثبات توحید و نبوت و بیان شریعت است؛ و «إن» با کسره خوانده شد تا استیناف باشد.{و از هر راهی پیروی نکنید.}: چون کیش­های گوناگون وجود دارند و هوس­های جداجدا. «فتفرق بکم»: یعنی شما را متفرق می سازدو جدا می کند. «عن سبیله»: منظور همان راه پیروی از وحی و پیگیری برهان است. «ذلکم»: یعنی این پیروی. «وصّاکم به لعلّکم تتقون»: تا از گمراهی و جدایی از حق بپرهیزید.

از پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­وآله روایت شده است: «از خدا خواستم آن را راه علی سازد، و پذیرفت.» امام باقر علیه­السّلام به برید عجلی فرمود: «می­دانی منظور از «راه مستقیم» چیست؟» گفتم: «نه.» فرمود: «ولایت علی و اوصیاء است.» و فرمود: «می­دانی {از هر راهی پیروی نکنید.} به چه معنی است؟» گفتم: «نه.» فرمود: «ولایت فلان و فلان.» فرمود: «می­دانی

ص: 31


1- . انعام / 153

یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ إلی قوله تعالی وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ (1) الطلاق الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ

یَعْمَلْ صالِحاً یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً(2) التحریم یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ(3) الملک أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ أَهْدی أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (4) القلم أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (5) الجن فَمَنْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً(6) المطففین إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلی أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهِینَ وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظِینَ فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ ما کانُوا یَفْعَلُونَ (7) الإنشقاق إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ (8) البروج إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا

ص: 16


1- 1. التغابن: 8- 11.
2- 2. الطلاق: 10- 11.
3- 3. التحریم: 8.
4- 4. الملک: 22.
5- 5. القلم: 35- 36.
6- 6. الجن: 13.
7- 7. المطففین: 29- 36.
8- 8. الانشقاق: 25.

{جدا شدن از راه} به چه معنی است؟» گفتم: «نه.» فرمود: «یعنی از راه علی علیه­السّلام.»(1)

{و آیا چشم به راهند؟}(2) : انتظاری ندارند جز اینکه فرشته ها نزدشان بیایند و جانشان را بگیرند، یا عذابشان بدهند.{یا پروردگارت بیاید.}: و فرمان کیفر آنها برسد، یا برخی آیات پروردگارت برسد. از علی علیه­السّلام روایت شده است: «خداوند تعالی به پیغمبر ما گفته:{دورویان و مشرکان جز این انتظار را دارند که فرشته ها را به چشم ببینند، یا فرمان پروردگارت بی­واسطه به آنها برسد، و آیات عذاب دنیوی است که امت­های گذشته به آن دچار شدند.} (3)

{روزی که آید عذاب پروردگارت.}: گویا مقصود این است که ایمان کسی که سابقه ندارد، سودی نمی­دهد؛ یا ایمان سابقه­داری که عملی همراه آن نبوده؛ و دلالت دارد به اینکه ایمان به اعیان آخرت و دیدار عذاب سودی نمی­دهد، مانند ایمان فرعون، که تفسیر این آیه در کتاب معاد آمده است.

امام باقر علیه­السّلام درباره «اکتسبت فی ایمانا خیرا» فرمود: چون خورشید از مغرب برمی­آید، همه مردم در آن روز ایمان می­آورند، و آن روز ایمان کسی سودی ندارد.»

از امام باقر و صادق علیهما­السلام روایت شده است: «روزی که برخی آیات پروردگارت می­آید، روز برآمدن خورشید تو است از مغرب، و خروج دجال و ظهور دود، و مردی کفراندوز بوده و کار ایمانی نکرده، و آنگاه این نشانه ها آمدند و ایمان او سودی ندارد.» و از یکی از دو امام، در تفسیر «أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً» روایت شده است که: «مومن گناهکار را گناه بسیار و کمبود حسنات، از ایمان بازمی­دارند، و در پرتو ایمانشان کار خیری نمی­کند.»(4)

ص: 32


1- . تفسیر عیاشی 1 : 383 - 384
2- . انعام / 158
3- . احتجاج : 132
4- . تفسیر­عیاشی1 : 385

الْأَنْهارُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ(1) البلد ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ(2) التین إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ (3) البینة إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ (4) العصر وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ السورة(5).

تفسیر

هُدیً أی بیان من الضلالة لِلْمُتَّقِینَ (6) الذین یتقون الموبقات و یتقون تسلیط السفه علی أنفسهم حتی إذا علموا ما یجب علیهم علمه عملوا بما یوجب لهم رضی ربهم و سیأتی

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: الْمُتَّقُونَ شِیعَتُنَا.

و إنما خصّ المتقین بالاهتداء به لأنهم المنتفعون به.

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ أی بما غاب عن حواسهم من توحید الله و نبوة الأنبیاء و قیام القائم علیه السلام و الرجعة و البعث و الحساب و الجنة و النار و سائر الأمور التی یلزمهم الإیمان بها مما لا یعرف بالمشاهدة و إنما یعرف بدلائل نصبها الله عز و جل علیه وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ بإتمام رکوعها و سجودها و حفظ مواقیتها و حدودها و صیانتها مما یفسدها أو ینقصها وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ من الأموال و القوی و الأبدان و الجاه و العلم یُنْفِقُونَ أی یتصدقون یحتملون

ص: 17


1- 1. البروج: 11.
2- 2. البلد: 17- 18.
3- 3. التین: 6.
4- 4. البینة: 7- 8.
5- 5. العصر: 1- 3.
6- 6. البقرة: 2.

و از امام صادق علیه­السلام روایت شده است: «مقصود از «من قبل» دوران میثاق است، و منظور از «کسب خیر»، عقیده به انبیا و اوصیا و خصوصا امیر المومنین - علیهم­السلام - است، و ایمانش سودی نمی­دهد چون وجود ندارد.» (1)

و امام صادق علیه­السلام درباره این آیه فرمود: «مقصود روز خروج قائم منتظر است.» (2) و از همین امام علیه­السّلام روایت شده است: «آیات امامانند، و آیت منتظره، امام قائم علیه­السلام، و آن روز است که ایمان سودی ندارد برای کسی که از پیش ایمانی نداشته باشد.»(3)

و از امیرالمومنین علیه­السّلام روایت شده است: «آن آیه بیرون آمدن دابة الارض است نزد کوه صفا، و با او است خاتم سلیمان و عصای موسی و هم بر آمدن خورشید از مغربش.» (4)

{و بگو منتظر باشید و ما هم منتظریم.}: بیم دادن است، یعنی هنگام رسیدن یکی از این سه، خوشا بر ما و بدا بر شما.

{بگو راستی ره­ نماید مرا پروردگارم.}:(5) به وحی و ارشاد. {و به دین.}: دین استوار. {قیّم} از ریشه «قام» است، مانند «سیّد» و «هیّن».{ملّه ابراهیم}: یعنی مرا هدایت کرد و آیین ابراهیم را که حنفیت است به من معرّفی کرد.

امام باقر علیه­السّلام فرمود: «دین حنیف، از هیچ چیز فروگذار نکرده، تا برسد به ناخن چیدن و شارب زدن و ختنه کردن.» (6)

و از همین امام علیه­السّلام روایت شده است: «هیچ امتی به کیش ابراهیم نیست، جز ما و شیعه ما.» و امام سجاد علیه­السّلام فرمود: «کسی بر ملت ابراهیم نیست، جز ما و شیعه ما، و مردمان دیگر از آن بیزارند.»

ص: 33


1- . کافی 1 : 428
2- . اکمال­الدین 2 : 27
3- . اکمال­الدین 2 : 5
4- . اکمال­الدین 2 : 207 و 208
5- . انعام / 161
6- . تفسیر عیاشی 2 : 388

الکل و یؤدون الحقوق لأهالیها و یقرضون و یقضون الحاجات و یأخذون بأیدی الضعفاء یقودون الضریر و ینجون الضعفاء من المهالک و یحملون عنهم المتاع و یرکبون الراجلین و یؤثرون من هو أفضل منهم فی الإیمان علی أنفسهم بالمال و النفس و یساوون من کان فی درجتهم فیه و یبذلون العلم لأهله و یروون فضائل أهل البیت علیهم السلام لمحبیهم و لمن یرجون هدایته أکثر ما تقدم مأخوذ من تفسیر الإمام علیه السلام (1).

وَ فِی مَعَانِی الْأَخْبَارِ وَ الْعَیَّاشِیِّ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: أَیْ مِمَّا عَلَّمْنَاهُمْ یَبُثُّونَ (2).

بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ أی من القرآن و الشریعة وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ من التوراة و الإنجیل و الزبور و صحف إبراهیم و سائر کتب الله المنزلة بأنها حق و صدق من عند رب صادق حکیم کما قال الإمام علیه السلام (3).

وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ قَالَ علیه السلام بِالدَّارِ الْآخِرَةِ بَعْدَ هَذِهِ الدُّنْیَا یُوقِنُونَ لَا یَشُکُّونَ فِیهَا أَنَّهَا الدَّارُ الَّتِی فِیهَا جَزَاءُ الْأَعْمَالِ الصَّالِحَةِ بِأَفْضَلَ مِمَّا عَمِلُوا وَ عِقَابُ الْأَعْمَالِ السَّیِّئَةِ بِمِثْلِ مَا کَسَبُوهُ أُولئِکَ عَلی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ قَالَ علیه السلام أَخْبَرَ عَزَّ جَلَالُهُ بِأَنَّ هَؤُلَاءِ الْمَوْصُوفِینَ بِهَذِهِ الصِّفَاتِ.

عَلی هُدیً أی بیان و صواب مِنْ رَبِّهِمْ و علم بما أمرهم به وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ أی الناجون مما منه یوجلون الفائزون بما یأملون

وَ قَالَ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی- وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا(4) بِاللَّهِ وَ صَدَّقُوکَ فِی نُبُوَّتِکَ فَاتَّخَذُوکَ إِمَاماً وَ صَدَّقُوکَ فِی أَقْوَالِکَ وَ صَوَّبُوکَ فِی أَفْعَالِکَ وَ اتَّخَذُوا

ص: 18


1- 1. یعنی التفسیر المنسوب الی الامام العسکریّ علیه السلام.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 26. و فیه« ینبئون».
3- 3. یعنی الامام العسکریّ فی التفسیر المنسوب إلیه علیه السلام.
4- 4. سورة البقرة: 25.

{و آنچه بر شما فروشده.} (1): از قرآن و وحی. «مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ»: شیاطین پری و آدمی که شما را به هواپرستی و بدعت وامی­دارند، و از دین خدا گمراه می کنند، و از پیروی فرمانش. «قلیلاً ما تذکرون»: یعنی کم متذکر می شوید. «لا نکلف نفساً الّا وسعها»(2): این جمله معترضه است که در بین مبتداء و خبر قرار گرفته تا به تحصیل نعمت ابدی، طبق وسع، و آن گونه که بر مردم آسان باشد، ترغیب کند.

{و رحمتم هرچه را فرا گیرد.}(3): و در دنیا، هر مسلمان و کافر و فرمانبر و نافرمان از آن بهره می­برد و در نعمتم داخل است؛ یا هم در دنیا و هم در آخرت، و مردمی از نعمت آخرت بر کنارند که گمراهند. «و آن را ثبت کنم»: {برای پرهیزکاران.}: از شرک و گناه.

{و روا دارد برایشان پاکیزه ها را.}(4): با استفاده از برخی آیات. منظور از پاکیزه ها، دانش­آموزی از اهل آن است. {خبائث}: قول مخالفان است، و این بطنی است از بطون این آیه، و تفسیرش در ابواب «اطعمه» نقل شده است.{و وانهد از آنها بار گران را.}: یعنی سبک کند تکالیف سخت آنان را.

اصل {أصر}، همان سنگینی است، و اغلال نیز چنین است. «و عَزَرَّوُهُ»: یعنی بزرگش می­دارند با کمک و دفاع از او. ریشه {تعزیر} همان «منع» است. {نور}: گفته اند: قرآن است، و در بسیاری از اخبار، علی علیه­السّلام .

{و کوچیدند.}(5): یعنی از وطن ها و اقوامشان به خاطر خدا و رسولش جدا شدند.

ص: 34


1- . اعراف / 3
2- . اعراف / 42
3- . اعراف / 156
4- . اعراف / 157
5- . انفال / 73

أَخَاکَ عَلِیّاً بَعْدَکَ إِمَاماً وَ لَکَ وَصِیّاً مَرْضِیّاً وَ انْقَادُوا لِمَا یَأْمُرُهُمْ بِهِ وَ صَارُوا إِلَی مَا أَصَارَهُمْ إِلَیْهِ وَ رَأَوْا لَهُ مَا یَرَوْنَ لَکَ إِلَّا النُّبُوَّةَ الَّتِی أُفْرِدْتَ بِهَا.

و أن الجنة لا تصیر لهم إلا بموالاته و موالاة من ینص لهم علیه من ذریته و موالاة سائر أهل ولایته و معاداة أهل مخالفته و عداوته و أن النیران لا تهدأ عنهم و لا یعدل بهم عن عذابها إلا بتنکبهم عن موالاة مخالفیهم و مؤازرة شانئیهم.

وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ من أداء الفرائض و اجتناب المحارم و لم یکونوا کهؤلاء الکافرین بک أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ بساتین تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ من تحت شجرها و مساکنها إلی آخر ما مرّ فی أبواب المعاد.

وَ قَالَ علیه السلام: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْیَهُودِ وَ آمِنُوا(1) أَیُّهَا الْیَهُودُ بِما أَنْزَلْتُ عَلَی مُحَمَّدٍ مِنْ ذِکْرِ نُبُوَّتِهِ وَ أَنْبَاءِ إِمَامَةِ أَخِیهِ عَلِیٍّ وَ عِتْرَتِهِ الطَّاهِرِینَ- مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ فَإِنَّ مَثَلَ هَذَا الذِّکْرِ فِی کِتَابِکُمْ أَنَّ مُحَمَّداً النَّبِیَّ سَیِّدُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ الْمُؤَیَّدُ بِسَیِّدِ الْوَصِیِّینَ وَ خَلِیفَةِ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَارُوقِ الْأُمَّةِ وَ بَابِ مَدِینَةِ الْحِکْمَةِ وَ وَصِیِّ رَسُولِ الرَّحْمَةِ- وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی الْمُنْزَلَةِ لِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ وَ إِمَامَةِ عَلِیٍّ وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ عِتْرَتِهِ ثَمَناً قَلِیلًا فَإِنَّ ذَلِکَ وَ إِنْ کَثُرَ فَإِلَی نَفَادٍ وَ خَسَارٍ وَ بَوَارٍ وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ فِی کِتْمَانِ أَمْرِ مُحَمَّدٍ وَ أَمْرِ وَصِیِّهِ.

و قیل فی قوله تعالی وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ تعریض بأن الواجب أن تکونوا أول من آمن به لأنهم کانوا أهل النظر فی معجزاته و العلم بشأنه و المستفتحین به و المبشرین بزمانه.

قوله تعالی وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ (2) استدلوا بالعطف علی عدم دخول الأعمال فی الإیمان و هو کذلک لکنه لا ینفی الاشتراط بل استدل فی بعض الأخبار بالمقارنة علیه.

أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ (3) یدل علی اشتراط أجزاء الإیمان بعضها

ص: 19


1- 1. سورة البقرة: 41.
2- 2. سورة البقرة: 82.
3- 3. البقرة: 85.

منظور مهاجران از مکه به مدینه است. {و آنان که جا دادند.}: انصار مدینه اند که پذیرای مهاجران شدند.{و آنانند مومنان به راستی.}: چون با کوچیدن و یاری کردن، ایمان خود را پایدار ساختند و از خانمان و دارایی و جان خود برای دین گذشتند. «لهم مغفرة و رزق کریم»: که عوارض بدی ندارد و منّتی در آن نیست.

«و الذین آمنوا من بعد و هاجروا و جاهدوا معکم»(1): منظور کسانی هستند که بعداً به پیشتازان می پیوندند. «فاولئک منکم»: اینان از شمایند ای مهاجران و انصار، و حکمشان - در اینکه دوستی و یاریشان واجب است - همچون حکم شماست؛ گرچه ایمان و هجرت آنان به تأخیر افتاده و بعدا صورت گرفته است.

«أعظم درجة»(2): یعنی نسبت به کسی که این صفات را ندارد. «و اولئک هم الفائزون»: یعنی اینان مخصوص به رستگاری و دستیابی به خوبی نزد خدایند.

{و مسکن­های خوب.}(3): که زندگی در آنها خوش است.{در بهشت­های عدن.}: که ماندن در آنها جاوید است؛ و اخباری در این باره، در«باب بهشت» نقل شده است.{و رضوان خدا بزرگ­تر است.}: چون سبب هر پیروزی است، و ارج خدایی که بزرگ­ترین پاداش است.{و آن فوز بزرگ است.}: که هر گونه خوشی و خرمی در برابرش ناچیز است.

{راستی قدمی صادق دارند نزد پروردگارشان.}(4) : منظور از قدم صدق، سابقه و فضل است؛ سابقه و فضیلت، قدم صدق نامیده شد، چون پیشتازی با قدم بوده، همان گونه که به نعمت «ید» ­می­گویند، چون با «ید» داده می شود؛ و «قدم» به «صدق» اضافه شد، برای سابقه و فضلی که با کوشش و قدم برداشتن دارا شدند، از روی راستی و صمیمیت .

امام صادق علیه­السّلام فرمود: «قدم صدق، شفاعت محمد صلّی­اللَّه­علیه­ آله وسلم است.» (5)

در کافی و تفسیر عیاشی آمده است: «منظور، رسول خدا است.» (6) و در این هر دو کتاب آمده که: «منظور، ولایت علی علیه­السّلام است، چون ولایت شرط شفاعت است و این دو از هم جدا نمی­شوند.»

{به ایمانشان.}(7): به سبب ایمان و پایداری در پیمودن راه

ص: 35


1- . انفال / 74
2- . برائت / 20
3- . برائت / 22
4- . یونس / 2
5- . مجمع البیان 5 : 89
6- . تفسیر عیاشی 2 : 117 - 118
7- . یونس / 9

ببعض و فسر الخزی فی الحیاة الدنیا بذل الجزیة إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ قیل أی إلی جنس أشد العذاب یتفاوت ذلک علی قدر تفاوت معاصیهم و الآیة فی الیهود و کذا قوله.

قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ (1) قیل أی بموسی و التوراة أن تکفروا بی إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ کما تزعمون بموسی و التوراة و لکن معاذ الله لا یأمرکم إیمانکم بموسی و التوراة بالکفر بمحمد صلی الله علیه و آله.

مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ (2) بأن یخالفه عنادا لإنعامه علی المقربین من عباده وَ مَلائِکَتِهِ المبعوثین لنصرتهم وَ رُسُلِهِ المخبرین عن فضلهم الداعین إلی متابعتهم وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ تخصیص بعد التعمیم للاهتمام فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ یدل علی وجوب الإیمان بالملائکة و الرسل و أن عداوتهما کفر.

وَ فِی تَفْسِیرِ الْإِمَامِ علیه السلام: إِنَّ اللَّهَ ذَمَّ الْیَهُودَ فِی بُغْضِهِمْ لِ جَبْرَئِیلَ الَّذِی کَانَ یُنَفِّذُ قَضَاءَ اللَّهِ فِیهِمْ فِیمَا یَکْرَهُونَ کَدَفْعِهِ عَنْ بُخْتَ نَصَّرَ أَنْ یَقْتُلَهُ دَانِیَالُ مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ جَنَی بُخْتَ نَصَّرُ حَتَّی بَلَغَ کِتَابُ اللَّهِ فِی الْیَهُودِ أَجَلَهُ وَ حَلَّ بِهِمْ مَا جَرَی فِی سَابِقِ عِلْمِهِ وَ ذَمَّهُمْ أَیْضاً وَ ذَمَّ النَّوَاصِبَ فِی بُغْضِهِمْ لِ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ مَلَائِکَةِ اللَّهِ النَّازِلِینَ لِتَأْیِیدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام عَلَی الْکَافِرِینَ حَتَّی أَذَلَّهُمْ بِسَیْفِهِ الصَّارِمِ.

وَ فِی تَفْسِیرِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ: أَنَّهَا نَزَلَتْ فِی الْیَهُودِ الَّذِینَ قَالُوا لِرَسُولِ اللَّهِ لَوْ کَانَ الْمَلَکُ الَّذِی یَأْتِیکَ مِیکَائِیلَ آمَنَّا بِکَ فَإِنَّهُ مَلَکُ الرَّحْمَةِ وَ هُوَ صَدِیقُنَا وَ جَبْرَئِیلُ مَلَکُ الْعَذَابِ وَ هُوَ عَدُوُّنَا قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ (3).

فِی الْکَافِی وَ الْعَیَّاشِیِ (4)،

عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: إِنَّمَا عَنَی

ص: 20


1- 1. البقرة: 93.
2- 2. البقرة: 98.
3- 3. البقرة: 136.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 62، الکافی ج 1 ص 415 و 416 و لفظه: محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن محمّد بن النعمان، عن سلام، عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله تعالی: قولوا آمنا باللّه و ما أنزل الینا» الخ.

بهشت. «فی جنات النعیم»: چون چنگ زدن به سبب سعادت، مثل آن است که در جنات نعیم است، یا اینکه چنگ زدن، ما را به جنات نعیم می رساند

{و مژده ده مومنان را.} (1) : برای یاری در دنیا، و در بهشت، در دیگرسرا.

{اکنون با اینکه نافرمانی کردی در پیش.}:(2) طبرسی گفته: یعنی به او گفته شد اکنون گرویدی که سودی ندارد و پذیرفته نیست، چون دیگر اختیاری نمانده؛ یا اینکه در حال اختیار، که ایمان سودمند بود، ترکش کردی، و خوب بود پیش از این می­گرویدی؛ و ایمان به زور، سبب استحقاق ثواب نیست و سودی ندارد. (3)

رازی درباره پذیرفته نشدن توبه فرعون گفته است: چون ایمانش هنگام نزول عذاب بود، به زور بود و توبه در این حال پذیرفته نمی­شود.

{و چنین باید بر ما.}(4): یعنی مانند نجات دادن مومنان، لازم است بر ما نابود کردن مشرکان. جمله «حقاً علیناً» معترضه است، یعنی این بر ما ثابت و الزامی است .

از امام صادق علیه­السّلام روایت شده است: «چه باز می­دارد شما را که گواهی دهید بر هر کس که از شما بر عقیده امامت می­میرد از بهشتیان است؟ زیرا خداوند تعالی می­فرماید: «و چنین باید ما را که نجات دهیم مومنان را.»

{ولی بپرستم خدا را که جان شما را بگیرد؟}(5): که باید از او ترسید و امیدوار بود و او را پرستید. تعبیر جان گرفتن را آورده، برای بیم دادن.{من فرمان دارم بوده باشم از مومنان.}: باوردار یگانه پرستی، و این کیش من است.

ص: 36


1- . یونس / 87
2- . یونس / 91
3- . مجمع البیان 5 : 131
4- . یونس / 102
5- . یونس / 103

بِذَلِکَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ جَرَتْ بَعْدَهُمْ فِی الْأَئِمَّةِ علیهم السلام ثُمَّ رَجَعَ الْقَوْلُ مِنَ اللَّهِ فِی النَّاسِ فَقَالَ- فَإِنْ آمَنُوا یَعْنِی النَّاسَ بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ الْآیَةَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا یَعْنِی الْقُرْآنَ- وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ یَعْنِی الصُّحُفَ- وَ الْأَسْباطِ حَفَدَةُ یَعْقُوبَ- وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی أَیِ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ- وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ جُمْلَةً الْمَذْکُورُونَ مِنْهُمْ وَ غَیْرُ الْمَذْکُورِینَ- مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ- کَالْیَهُودِ حَیْثُ آمَنُوا بِبَعْضٍ وَ کَفَرُوا بِبَعْضٍ.

و أحد لوقوعه فی سیاق النفی عم فساغ أن یضاف إلیه بین و نحن له أی لله مسلمون مذعنون مخلصون.

وَ فِی الْفَقِیهِ:(1) فِی وَصَایَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لیه السلام لِابْنِهِ فُرِضَ عَلَی اللِّسَانِ الْإِقْرَارُ وَ التَّعْبِیرُ عَنِ الْقَلْبِ بِمَا عُقِدَ عَلَیْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا الْآیَةَ.

فَإِنْ آمَنُوا أی سائر الناس بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ أی بما آمنتم به و المثل مقحم فی مثله (2) وَ إِنْ تَوَلَّوْا أَیْ أَعْرَضُوا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ أی کفر کذا فی المجمع (3) عن الصادق علیه السلام و أصله المخالفة و المناوأة فإن کل واحد من المتخالفین فی شق غیر شق الآخر فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ تسلیة و تسکین للمؤمنین وَ هُوَ السَّمِیعُ لأقوالکم الْعَلِیمُ بأخلاقکم

ص: 21


1- 1. یعنی فقیه من لا یحضره الفقیه و رواه فی الکافی ج 2 ص 35 عن أبی عبد اللّه علیه السلام فی حدیث طویل فی باب أن الایمان مبثوث لجوارح البدن کلها: و فیه فرض اللّه علی اللسان القول و التعبیر عن القلب بما عقد علیه و أقربه، قال اللّه تبارک و تعالی: وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً و قال:« قُولُوا آمَنَّا باللّه و ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ فهذا ما فرض اللّه علی اللسان.
2- 2. أی فی مثل هذه الموارد.
3- 3. مجمع البیان ج 1 ص 218.

{و اینکه برخیزان خود را.}:(1)این آیه عطف بر «ان اکون» است، با این تفاوت که صله «ان» با صیغه امر آمده است. بر پایداری و استواری در دین، به انجام آنچه باید، و ترک آنچه زشت است و نباید.

«وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ»(2):آرامند به درگاهش و ترسان هستند از او.{نمونه دو دسته مومن و کافر.}: چون نابینا و ناشنوا، یعنی مانند نابینا و به مانند ناشنوا، یا مانند نابینای ناشنوا. «والبصیر و السمیع»: یعنی مانند بینا و مانند شنوا، یا مانند بینای شنوا، و این تشبیه به این جهت آمده که کافر در دیدن آیات الهی کور است، و از شنیدن کلام خدا کر است، و از تدبّر در معانی آن ابا دارد. «افلا تذکرون»: با زدن مثال ها و تأمل در آن. {آیا برابرند کور و بینا؟}(3): به قول علی بن ابراهیم، کافر و مومن را می­گوید، یا برابر است ظلمات و نور، با کفر و ایمان.

{«سخن خوش}(4): گفته­اند: یعنی سخن درست و دعوت برای خوبی.{مانند درخت خوب است.}: چون میوه خوب دارد، مانند نخل خرما. از پیامبر صلّی­اللَّه­علیه­وآله روایت شده است: «این درخت خوب، درخت خرما است.»(5) {بیخش پایدار است.} در زمین و در آن ریشه خلانیده.{خوردنی خود و میوه اش را می­ دهد.}،{در هر زمانی}: که خدا برایش مقرر داشته، به فرمان پروردگارش و{به خواست آفریدگارش.}،{چرا که در زدن مثال ها یادآوری است.}: و نیز مثل ها معانی ذهنی را در قالب محسوس به تصویر می کشند تا آن را به فهم نزدیک سازند.»

امام صادق علیه­السّلام فرمود: «خدا این مثل را برای خاندان پیغمبرش زده، و دشمنان آنها.» (6) و از آن حضرت علیه­السّلام درباره «شجره» در این آیه پرسیده شد، فرمود: «رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­و­آله­وسلم، بُن آن است و امیر مومنان برآمده از آن، و امامان از نژادش شاخه هایش،

ص: 37


1- . یونس / 105
2- . هود / 23 - 24
3- . رعد / 16
4- . ابراهیم / 24 - 27
5- . مجمع البیان 6 : 312
6- . تفسیر عیاشی 2 : 224

فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ (1) فی المجمع عن الصادق علیه السلام هو الشیطان (2).

أقول

و یستفاد من کثیر من الأخبار أنه یعم کل ما عبد من دون الله من صنم أو إمام ضلال أو صاد عن دین الله و هو فعلوت من الطغیان (3) و فی تفسیر علی بن إبراهیم هم الذین غصبوا آل محمد حقهم وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ بالتوحید و تصدیق الرسل فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی أی طلب الإمساک من نفسه بالحبل الوثیق و هی مستعارة لمتمسک الحق من النظر الصحیح و الدین القویم.

وَ فِی الْکَافِی عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام (4): هِیَ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ.

وَ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: هِیَ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَا انْفِصامَ لَها لَا انْقِطَاعَ لَهَا.

وَ فِی مَعَانِی الْأَخْبَارِ عَنِ النَّبِیِّ: مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَسْتَمْسِکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی الَّتِی لَا انْفِصَامَ لَهَا فَلْیَسْتَمْسِکْ بِوَلَایَةِ أَخِی وَ وَصِیِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ لَا یَهْلِکُ مَنْ أَحَبَّهُ وَ تَوَلَّاهُ وَ لَا یَنْجُو مَنْ أَبْغَضَهُ وَ عَادَاهُ (5).

ص: 22


1- 1. البقرة 256.
2- 2. مجمع البیان ج 2 ص 364.
3- 3. قال فی المفردات: الطاغوت عبارة عن کل متعد، و کل معبود من دون اللّه، و یستعمل فی الواحد و الجمع، قال:« فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ، وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ، یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ» فعبارة عن کل متعد. و لما تقدم سمی الساحر، و الکاهن، و المارد من الجن، و الصارف عن طریق الخیر طاغوتا. و وزنه فیما قیل فعلوت نحو جبروت و ملکوت، و قیل أصله طغووت، و لکن قلب لام الفعل. نحو صاعقة و صاقعة، ثمّ قلب الواو ألفا لتحرکه و انفتاح ما قبله.
4- 4. رواه الکلینی فی الکافی ج 2 ص 14 باب فی أن الصبغة هی الإسلام تحت الرقم 1.
5- 5. معانی الأخبار ص 368 و 369. و سنده هکذا: حدّثنا محمّد بن علی ماجیلویه قال: حدّثنی عمی محمّد بن أبی القاسم، عن أحمد بن أبی عبد اللّه البرقی، عن أبیه، عن خلف بن حماد الأسدی، عن أبی الحسن العبدی، عن الأعمش، عن عبایة بن ربعی، عن عبد اللّه بن عبّاس قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله إلخ.

و دانش امامان میوه اش، و شیعه شان برگ هایش.» (1)

همچنین فرمود: «به خدا، چون مومن زاده شود، برگی بر آن می­روید، و چون مومنی می­میرد، برگی از آن می­افتد.»

در اکمال آمده است که: «حسن و حسین میوه آنند، و نُه امام فرزندان حسین، شاخه های آن.»

همچنین آمده است: «شاخه آن درخت، فاطمه است، و میوه اش فرزندانش، و برگش شیعه ما.» (2) و در اکمال افزوده شده است: «می­دهد خوردنی­اش را در هر زمان»: آنچه از علم امام علیه­السّلام بیرون می­آید به سویتان، در هر سال، از هر دره ژرف.»

{و نمونه سخن بد}: گفته­اند: گفتار باطل و دعوت به گمراهی و فساد است.{چون درخت پلید است.}: که میوه اش خوب نیست، مانند هندوانه ابوجهل که{بوته اش روی زمین است.}: و ریشه هایش نزدیک آن است و{پایدار نیست.}

از امام باقر علیه­السّلام روایت شده است: «این مثل بنی­امیه است.» (3) و به روایت علی بن ابراهیم از آن حضرت علیه­السّلام: «چنین باشند کافران، که کردارشان به آسمان بالا نمی­رود؛ زادگان امیه یاد خدا نمی­کنند در مسجدی و نه مجلسی، و کردارشان به آسمان بالا نمی­رود، جز اندکی از آنها.»

{به گفته ثابت}: گفته­اند: آن چیزی است که به دلیل و برهان نزد آنان ثابت است، و در دلشان جا کرده و خاطر جمعند.{در زندگی دنیا}: نمی­لغزند و از دین برنمی­گردند.{و در آخرت}: زبانشان بند نمی­آید چون از عقیده شان بپرسند.{و گمراه کند خدا ستمکاران را.}: چراکه به خود ستم کردند با انکار حق، و به تقلید از دیگران اکتفا می­کنند، و به حق نمی­رسند، و در آزمایش بر جا نمی­مانند. از امام صادق علیه­السّلام روایت شده است که: «گمراه می­کند آنها را در قیامت، در راه رسیدن به خانه کرامت الهی». «و یفعل الله ما یشاء»: از تثبیت مومنان و رهاسازی ظالمان.

از بسیاری اخبار برمی­آید که پایداری در دنیا هنگام مرگ است و در آخرت در گور، یا آخرت شامل هر دو حالت است؛ و اخبار بسیاری در تفسیر آیات نامبرده در کتب امامت و فتن و معاد نقل شد و در آنها وجوه بسیاری ایراد کردیم

ص: 38


1- . کافی1 : 428
2- . معانی الاخبار : 400
3- . مجمع البیان 6 : 313

وَ اللَّهُ سَمِیعٌ بِالْأَقْوَالِ عَلِیمٌ بِالْنِّیَّاتِ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا مُتَوَلٍّ أُمُورَهُمْ یُخْرِجُهُمْ بهدایته و توفیقه مِنَ الظُّلُماتِ أی ظلمات الجهل و الذنوب إِلَی النُّورِ أی نور الهدی و المغفرة و سیأتی

عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لیه السلام قَالَ: الْمُؤْمِنُ یَتَقَلَّبُ فِی خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ کَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَی النُّورِ.

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ فِی الْکَافِی، عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّوَاغِیتُ.

وَ فِی تَفْسِیرِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ: هُمُ الظَّالِمُونَ آلَ مُحَمَّدٍ- أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ وَ هُمُ الَّذِینَ تَبِعُوا مَنْ غَصَبَهُمْ- یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ قِیلَ مِنْ نُورِ الْفِطْرَةِ إِلَی فَسَادِ الِاسْتِعْدَادِ.

وَ فِی الْکَافِی عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: النُّورُ آلُ مُحَمَّدٍ وَ الظُّلُمَاتُ عَدُوُّهُمْ (1).

وَ فِی الْکَافِی وَ الْعَیَّاشِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ یَعْنِی ظُلُمَاتِ الْکُفْرِ إِلَی نُورِ التَّوْبَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ لِوَلَایَتِهِمْ کُلَّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ إِنَّمَا عَنَی بِهَذَا أَنَّهُمْ کَانُوا عَلَی نُورِ الْإِسْلَامِ فَلَمَّا أَنْ تَوَلَّوْا کُلَّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ خَرَجُوا بِوَلَایَتِهِمْ مِنْ نُورِ الْإِسْلَامِ إِلَی ظُلُمَاتِ الْکُفْرِ فَأَوْجَبَ اللَّهُ لَهُمُ النَّارَ مَعَ الْکُفَّارِ(2).

وَ زَادَ فِی الْعَیَّاشِیِّ قَالَ: قُلْتُ أَ لَیْسَ اللَّهُ عَنَی بِهَذَا الْکُفَّارَ حِینَ قَالَ- وَ الَّذِینَ کَفَرُوا قَالَ فَقَالَ وَ أَیُّ نُورٍ لِلْکَافِرِ فَأُخْرِجَ مِنْهُ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ.

الْعَیَّاشِیُّ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: فَأَعْدَاءُ

ص: 23


1- 1. الکافی ج 8 ص 289 و العیّاشیّ ج 1 ص 137.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 138، و تراه فی الکافی ج 1 ص 375، باب فیمن دان اللّه عزّ و جلّ بغیر امام من اللّه جلّ جلاله، تحت الرقم 3.

و دوباره به آنها باز نمی­گردیم.

«حنیفاً»:(1) دل دادن به راستی، و «جنف» عکس آن است، به قول راغب(2).

«مزد خوب»:(3) بهشت. «ابداً»: پیوسته، همیشه.

{جز آنکه آیدشان روش اولین.} (4): یعنی انتظار هلاک و عذاب، یا عذاب آخرت پیش روی آنها می­آید.

{باشد برایشان بهشت­های فردوس.}(5) : در مجمع می­گوید: «در حکم خدا و علم او است که باغستان های فردوس برای آنها است، و آن پاکیزه ترین جای بهشت و برتر و بالاترین آنها است.»(6) «نزلاً»: یعنی منزل و جایگاه، و گفته شده که به معنای دارای نزل است. راغب می گوید:(7) «نزل» توشه ای است که برای کسی که منزل می کند، فراهم می شود. «لا یبغون عنها حولاً»: «حول» به معنای تحوّل است. از این باغستان ها نمی خواهند به جای دیگر بروند، چرا که بهتر و پاک­تر از اینها پیدا نمی کنند تا برای تصاحب آن با یکدیگر درگیر شوند. «ولا یظلمون شیئاً»(8):گفته شده که چیزی از جزای عملشان کم گذاشته نمی شود. «شیئاً» می تواند مفعول مطلق و منصوب باشد.

{بسازد برایشان خدای رحمان دوستی.} (9): گفته­اند: یعنی مهر آنها را در دل­ها بیندازد؛ همان گونه که پیش از این نقل شد.

در اخبار بسیاری آمده که این آیه نازل شده درباره امیر مومنان علیه­السّلام، که خدایش محبوب مومنان ساخته و مودت و ولایتش را بر خلق واجب کرده است.

ص: 39


1- . نحل / 123
2- . مفردات : 33
3- . کهف / 2
4- . کهف / 55
5- . کهف / 108
6- . مجمع البیان 6 : 498
7- . مفردات : 489
8- . مریم / 60
9- . مریم / 96

عَلِیٍّ هُمُ الْخَالِدُونَ فِی النَّارِ وَ إِنْ کَانُوا فِی أَدْیَانِهِمْ عَلَی غَایَةِ الْوَرَعِ وَ الزُّهْدِ وَ الْعِبَادَةِ(1).

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا(2) قیل أی بالله و رسله و بما جاءهم منه وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ عطفهما علی ما یعمهما لإنافتهما علی سائر الأعمال الصالحة وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ من آت وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ علی فائت إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (3) أی بقلوبکم فإن دلیله امتثال ما أمرتم أقول تشعر بأن من یأتی بالذنوب الموبقة لیس بمؤمن.

آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ (4) قال البیضاوی شهادة و تنصیص من الله علی صحة إیمانه و الاعتداد به و أنه جازم فی أمره غیر شاک فیه وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا یخلو من أن یعطف المؤمنون علی الرسول فیکون الضمیر الذی ینوب عنه التنوین راجعا إلی الرسول و المؤمنین أو یجعل مبتدأ فیکون الضمیر للمؤمنین و باعتباره یصح وقوع کل بخبره خبر المبتدإ و یکون إفراد الرسول بالحکم إما لتعظیمه أو لأن إیمانه عن مشاهدة و عیان و إیمانهم عن نظر و استدلال.

لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ أی یقولون لا نفرق و أحد فی معنی الجمع لوقوعه فی سیاق النفی و لذلک دخل علیه بین و المراد نفی الفرق بالتصدیق و التکذیب وَ قالُوا سَمِعْنا أجبنا وَ أَطَعْنا أمرک غُفْرانَکَ رَبَّنا أی اغفر لنا غفرانک أو نطلب غفرانک وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ أی المرجع بعد الموت و هو إقرار منهم بالبعث انتهی

ص: 24


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 139.
2- 2. سورة البقرة: 277.
3- 3. سورة البقرة: 282.
4- 4. البقرة: 285.

{کارهای خوب کرده.} (1): در دنیا. {و درجه های بلند دارد.}: ارجمند. «جنات عدن» بدل از درجات است. «من تزّکی» : چون پاکند از چرک کفر و گناه.

{برای کسی که توبه کند.}(2): از شرک.{و بگرویده به آنچه بایدش.}: و راه یافته به ولایت اهل بیت، چنانچه در اخبار بسیاری آمده است، که برخی از آنها نقل شد و برخی خواهد آمد، ان­شاء­اللَّه.

{و او مومن است.}(3): به خدا و رسولانش{و کوشش او هدر نرود.}: در نامه عملش نوشته شده باشد .

واژه «کافران» برای منع پاداش، عاریه گرفته شده است، همان گونه که «شکر» برای دادن پاداش به استعاره می آید. {و انّا له}: یعنی نسبت به تلاش او. {کاتبون}: یعنی آن را در صحیفه عملش ثبت می کنیم. {و می­کند هر چه خواهد.} (4): از پاداش دادن به یکتاپرست خوب و کیفر مشرک، جلوگیری نمی­کند.

«من اساور»(5): «اساور» جمع «سوار» به معنی دستبند است. «من ذهب»: بیان آن است، و «لؤلؤاً» عطف بر «اساور» است نه «ذهب».

{به گفتار خودش}: گفته­اند: گفتار آنان است که: {سپاس از آن خدایی است که نویدش را برای ما انجام داده.} یا کلمه «توحید» است؛ و علی بن ابراهیم گفته: توحید و اخلاص است.

{راهنمایی شدند به راه پسندیده.}: گفته­اند: آن کس که خودش پسندیده است؛ یا سرانجام آن، که بهشت است؛ یا حق است؛ یا مستحق سپاس به ذات خود، که خدا است و راه او اسلام است.

امام باقر علیه­السّلام فرمود: «آن، همین روش شما امامیه است.»

و امام صادق علیه­السّلام فرمود: «آنها حمزه، جعفر، عبیده، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار هستند که راهنمایی شدند به سوی امیرمومنان.» (6)

«انّ الله یدافع عن الذین آمنوا»(7):یعنی غائله مشرکان را دفع می کند.

{و روزی کریم.}(8) : گفته­اند: کریم هر نوعی از آن است که فضائل آن را دارا است.

ص: 40


1- . طه / 75 - 76
2- . طه / 82
3- . انبیاء / 94
4- . حج / 14
5- . حج / 23 - 24
6- . کافی 1 : 426
7- . حج / 38
8- . حج / 50

إِنَّ فِی ذلِکَ (1) أی فی إنبائکم بما تأکلون و ما تدّخرون فی بیوتکم لَآیَةً و معجزة لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ أی مصدقین غیر معاندین فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ (2) الإیفاء و التوفیة إعطاء الحق وافیا کاملا.

إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ (3) أی أخصهم به و أقربهم منه من الولی و هو القرب لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ من أمته وَ هذَا النَّبِیُ خصوصا وَ الَّذِینَ آمَنُوا من أمته لموافقتهم له فی أکثر ما شرع لهم علی الأصالة.

فِی الْکَافِی (4)

وَ الْعَیَّاشِیِ (5): هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ مَنِ اتَّبَعَهُمْ.

وَ فِی الْمَجْمَعِ (6)

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ: إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِالْأَنْبِیَاءِ أَعْمَلُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ وَ قَالَ إِنَّ وَلِیَّ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ إِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ وَ إِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَی اللَّهَ وَ إِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ.

وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ أی یتولّی نصرتهم قُلْ آمَنَّا(7) أمر للرسول بأن یخبر عن نفسه و متابعیه بالإیمان وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ أی منقادون مخلصون فی عبادته وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ (8) یتفضّل علیهم بالعفو و غیره فی الأحوال کلها فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ (9) مخلصین وَ إِنْ تُؤْمِنُوا حقّ الإیمان وَ تَتَّقُوا النفاق فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ لا یقادر قدره لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا(10) کما فعله المحرّفون من أحبارهم

ص: 25


1- 1. آل عمران: 49.
2- 2. آل عمران: 57.
3- 3. آل عمران: 68.
4- 4. الکافی ج 1 ص 416.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 177.
6- 6. مجمع البیان ج 2 ص 458.
7- 7. آل عمران: 84.
8- 8. آل عمران: 152.
9- 9. آل عمران: 179.
10- 10. آل عمران: 199.

{به سوی راه راست.}(1) : علی بن ابراهیم گفته: یعنی امام راستین .

{البته که رستگار شدند مومنان.}(2) : امام باقر علیه­السّلام فرمود: «می­دانی کیانند؟» گفته شد: شما داناترید. فرمود: «رستگارند مومنان مسلمان، راستش مسلمانان نجبایند.» (3)

امام صادق علیه­السّلام فرمود: «چون خدا بهشت را آفرید، فرمودش: سخن بگو. گفت: «البته رستگارند مومنان.» تا آخر آیه.

مؤلف

این آیات دلالت دارند که تاثیر ایمان برای بهشت رفتن، مشروط است به اعمال دینی، گرچه می شود تاویل کرد آنها را به آنچه می آید، و چنین است قول خدای تعالی: {و می­گویند ایمان داریم...} - تا آخر آیات، که دلالت دارند بر برخی شرایط ایمان، و به اینکه کسی که داوری به خدا و رسول نبرد و به حکمشان خشنود نشود، مومن نیست.

{همانا مومنان}(4):یعنی مومن کامل کسانی هستند که{گرویدند به خدا و رسولش.}: از ته دل؛{و چون همراه او هستند در کارهای عمومی.}: از جمعه و عیدها و نبردها و شور در کارها؛{اجازه می­خواهند.}: از پیغمبر.{راستی آنان که اجازه می­خواهند.}: بازگو می­کند برای تاکید بر اینکه اجازه­خواه مومن است، و آن کسی که بی اجازه می­رود، مومن نیست به ناچار؛ و این محک درستی ایمان و تشخیص مخلص است از منافق، و بزرگ بودن جرم. {امید آنکه از رستگاران باشد}(5): گفته شده که واژه «عسی» بر عادت کریمان برای تحقق است، یا آنکه از سوی توبه کننده امیدی می رود، به این معنی که او باید انتظار رستگاری را داشته باشد.

{و آنان آزموده نشوند.}(6) : امام صادق علیه­السّلام فرمود:

ص: 41


1- . حج / 54
2- . مؤمنون / 1
3- . کافی 1 : 391
4- . مؤمنون / 62
5- . قصص / 67
6- . عنکبوت / 1 - 3

أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ و یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ کما وعدوا فی آیة أخری إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ لعلمه بالأعمال و ما یستوجبه کل عامل من الجزاء فیسرع فی الجزاء و یوصل الأجر الموعود سریعا.

أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ(1) أی من الدماء و درن الدنیا و أنجاسها و قیل من الأخلاق السیئة وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِیلًا أی دائما لا تنسخه الشمس مشتق من الظل لتأکیده کما قیل لیل ألیل وَعْدَ اللَّهِ (2) قال الطبرسی رحمه الله أی وعد الله ذلک وعدا حَقًّا مصدر مؤکّد لما قبله کأنه قال أحقه حقا وَ مَنْ أَصْدَقُ استفهام فیه معنی النفی أی لا أجد أصدق من الله قولا فیما أخبر و وعدا فیما وعد(3).

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ (4) أی آمنوا بألسنتهم و ظاهرهم آمنوا بقلوبکم و باطنکم لیوافق ظاهرکم باطنکم فالخطاب للمنافقین و قیل الخطاب للمؤمنین علی الحقیقة و المعنی اثبتوا علی هذا الإیمان فی المستقبل و داوموا علیه و اختاره الجبائی قال لأن الإیمان الذی هو التصدیق لا یبقی و إنما یستمر بأن یجدده الإنسان حالا بعد حال.

و قیل الخطاب لأهل الکتاب أمروا بأن یؤمنوا بالنبی و الکتاب الذی أنزل علیه کما آمنوا بما معهم من التوراة و الإنجیل و یکون وجه أمرهم بالتصدیق بهما و إن کانوا مصدّقین بهما أحد أمرین.

إما أن یکون لأن التوراة و الإنجیل فیهما صفات نبینا و تصحیح نبوّته فمن لم یصدقه و لم یصدق القرآن لا یکون مصدقا بهما لأن فی تکذیبه تکذیب التوراة و الإنجیل.

و إما أن یکون الله عز و جل أمرهم بالإقرار بمحمد و القرآن و بالکتاب

ص: 26


1- 1. النساء: 57.
2- 2. النساء: 122.
3- 3. مجمع البیان ج 3 ص 114.
4- 4. النساء: 136.

«مقصود این است که آزموده شوند در دارایی­ و در جان هاشان.»(1) و از پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­وآله روایت شده است که چون این آیه نازل شد فرمود: «به ناچار فتنه ای باشد که گرفتار شوند و آزموده شوند با آن امت، تا راستگو از دروغگو روشن شود، زیرا وحی بریده می­شود و شمشیر و اختلاف کلمه می­مانند تا روز رستاخیز.»

از امام کاظم علیه­السّلام روایت شده است که این آیه را خواند و سپس فرمود: فتنه چیست؟» گفته شد: «فتنه در دین.» و او فرمود: «آزموده می­شوند چنانچه آزموده می­شود طلا، و آنگاه پاک می­شوند، همان گونه که طلا پاک می شود.» (2)

{تا بداند خدا آنان را که راستگویند.}: در عالم وجود، و ممتاز شوند از دروغگویان چنانچه می­دانست پیش از آنکه خواهند آمد، آزموده خواهند شد.

در مجمع البیان آمده که امام علی و امام صادق علیهما­السلام، به ضم «یاء» و کسر «لام» خوانده­اند، به معنی اعلام حال آنان به مردم.» (3)

مؤلف

دلالت دارد که اعتراف ظاهری در ایمان واقعی کافی نیست.

«أحسن الذی کانوا یعملون»(4) : یعنی بهترین جزای اعمالشان. «و درآوریم آنها را در خوبان.} (5) : یعنی در گروه آنان و در بهشت باشند.{برخی مردم باشند که می­گویند گرویدیم به خدا.}: با زبان.{و چون آزاری ببیند در راه خدا.}: در دین، یا جانش. {فتنه مردم را.}: که شکنجه و آزارشان باشد.{چون عذاب خدا می­داند.}: و از دین بازمی­گردد، همان گونه که برای کافر شایسته است که دینش را از ترس عذاب الهی رها سازد.{و اگر پیروزی پدید آید از خدا.}: فتح و غنیمت؛{می­گوید ما با شما هستیم.}: در دین، و ما را شریک کنید. مقصود، دوروها و سست­عقیده ها هستند که با آزار مشرکان از دین برمی­گردند، و نظر اول را تایید می­کند. «او لیس الله بأعلم بما فی صدور العالمین» : که آیا اخلاص دارد یا منافق است. «و لیعلمنّ الذین آمنوا»: ایمان با دل­هایشان. «و لیعلمنّ المنافقین»: و هر دو گروه را جزا می­دهد.

{و بگویید.} (6) : به اهل کتاب در مناظره دینی،

ص: 42


1- . مجمع البیان 8 : 272
2- . کافی 1 : 370
3- . مجمع البیان 8 : 271
4- . عنکبوت / 7
5- . عنکبوت / 9 - 11
6- . عنکبوت / 46 و 47

الذی أنزل من قبله و هو الإنجیل و ذلک لا یصح إلا بالإقرار بعیسی علیه السلام أیضا و أنه نبی مرسل.

وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ أی یجحده أو یشبهه بخلقه أو یرد أمره و نهیه وَ مَلائِکَتِهِ أی ینفیهم أو ینزلهم منزلة لا تلیق بهم کما قالوا إنهم بنات الله وَ کُتُبِهِ فیجحدها وَ رُسُلِهِ فینکرهم وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أی یوم القیامة فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً أی ذهب عن الحق و قصد السبیل ذهابا بعیدا.

وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ (1) بأن آمنوا بجمیعهم أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أی یعطیهم أُجُورَهُمْ الموعودة لهم سمی الثواب أجرا للدلالة علی استحقاقهم لها و التصدیر بسوف للدلالة علی أنه کائن لا محالة و إن تأخر وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً لم یزل یغفر ما فرط منهم من المعاصی رَحِیماً یتفضل بأنواع الإنعام.

وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ (2) أی علی ما کان وعدهم به من الجزاء وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا أی أنفوا عن الإقرار بوحدانیته وَ اسْتَکْبَرُوا أی تعظموا عن الإقرار له بالطاعة و العبودیة وَلِیًّا ینجیهم من عذابه وَ لا نَصِیراً أی ناصرا ینقذهم من عقابه (3).

وَ اعْتَصَمُوا بِهِ أی بحبل طاعته أو طاعة أنبیائه و حججه أو بدینه کما قال وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً

وَ فِی تَفْسِیرِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ: الِاعْتِصَامُ التَّمَسُّکُ بِهِ بِوَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ- وَ وَلَایَةِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ.

فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ أی ثواب مستحق أو نعمة منه و هی الجنة عن ابن عباس وَ فَضْلٍ أی إحسان زائد علیه و قیل أی ما یبسط لهم من الکرامة و تضعیف الحسنات و ما یزاد لهم من النعم علی ما یستحقونه وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً قال الطبرسی رحمه الله (4) صراطا مفعول ثان لیهدیهم فإنه علی

ص: 27


1- 1. النساء: 152.
2- 2. النساء: 173.
3- 3. النساء: 175.
4- 4. مجمع البیان ج 3 ص 147.

و دلالت ندارد که گفتار شرط ایمان است. {آنها که بدانان کتاب دادیم}: یعنی علم کتاب و مومنان و دانایان اهل کتاب.{برخی از اینان.}: از عرب یا مکیان یا هم­عهدان پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­و­آله­وسلم، از اهل کتاب.{کسانی هستند که باور دارند.}: یعنی قرآن را.{و انکار ندارد آیات ما را.}: با ظهور آنها و دلیل بر حقانیت آنها {جز کافران دل­سیاه.}: فرو رونده و غرق شده در کفر.

«یتلی علیهم»(1) : یعنی تلاوت بر اینان استمرار می­یابد. «ان فی ذلک»: منظور، قرآن است که آیه مستمر و حجت روشنگر است. «لرحمة»: یعنی نعمت بزرگ. «و ذکری لقوم یومنون»: یعنی یادآوری است برای کسی که قصدش پذیرش است، نه سخت­گیری.

«لنبوءنّهم»(2) : آنان را منزل می­دهیم. «من الجنة غرفاً تجری من تحتها الانهار خالدین فیها نعم اجر العالمین»: مخصوص به مدح حذف شده، و گذشته عبارت بر آن دلالت دارد، و آن بهشت و یا غرفه های بهشتی است. «الذین صبروا»: صبر بر سختی ها و مشقت ها در دین است. «و علی ربهم یتوکلون»: یعنی تنها بر خدا توکل می­کنند.

{آنان در بوستانی باشند شادمان.} (3) : گفته شده که روضه یعنی زمین دارای گل ها و نهرها.«یحبرون»: یعنی شاد می شوند، شادی­ای که چهره هایشان برای آن باز می شود. علی بن ابراهیم می­گوید: یعنی مورد اکرام قرار می گیرند .

{رو کن به سوی دین با راستی و اهتمام.} (4) : گفته شده: «حنیفاً» یعنی گرایش به دین و استقامت بر آن، و گفته شده این تشبیهی است برای توجه به دین و استقامت بر دین و اهتمام به آن. به قول علی بن ابراهیم: با پاکی؛ و او و کلینی از امام صادق علیه­السّلام روایت کرده­اند که: «مقصود ولایت است.» (5) همچنین، در تهذیب آمده که امام صادق علیه­السّلام فرمود: «به او فرمان داده رو به قبله ای کند که در آن پرستش بت­ها نباشد.»

{فطره خدا آفرینش بر سرشت یکتاپرستی است.}: «فطرة الله» منصوب است بر «اغراء»، و یا مفعول مطلق و مصدر است، چراکه جمله «الذی فطر الناس علیها» بر آن دلالت دارد. و گفته­اند: پذیرش حق و توان دریافت آن است، یا ملت مسلمانی است، زیرا اگر به سرشت آفرینش واگذار شوند، آنها را به سوی آن می کشاند.

ص: 43


1- . عنکبوت / 51
2- . عنکبوت / 58 - 59
3- . روم / 15
4- . روم / 30 - 32
5- . کافی 1 : 419

معنی یعرفهم أو حال من الهاء فی إلیه أی یوفقهم لإصابة فضله الذی یتفضل به علی أولیائه و یسددهم لسلوک منهج من أنعم علیهم من أهل طاعته و اقتفاء آثارهم.

و أقول

فِی تَفْسِیرِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ (1): الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ عَلِیٌّ علیه السلام.

لَهُمْ مَغْفِرَةٌ(2) أی لذنوبهم وَ أَجْرٌ أی ثواب عَظِیمٌ قال الطبرسی رحمه الله الفرق بین الثواب و الأجر أن الثواب یکون جزاء علی الطاعات و الأجر قد یکون علی سبیل المعاوضة بمعنی الأجرة(3).

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ (4) قال یعنی الیهود و النصاری آمَنُوا بمحمد وَ اتَّقَوْا الکفر و الفواحش لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ أی سترناها علیهم و غفرناها لهم وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ أی عملوا بما فیهما علی ما فیهما دون أن یحرفوا شیئا منهما أو عملوا بما فیهما بأن أقاموهما نصب أعینهم وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ أی القرآن و قیل کل ما دل الله علیه من أمور الدین لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ بإرسال السماء علیهم مدرارا وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ بإعطاء الأرض خیرها و قیل لأکلوا ثمار النخیل و الأشجار من فوقهم و الزروع من تحت أرجلهم.

و المعنی لترکوا فی بلادهم و لم یجلوا عن بلادهم و لم یقتلوا فکانوا یتمتعون بأموالهم و ما رزقهم الله من النعم و إنما خص سبحانه الأکل لأن ذلک أعظم الانتفاع و قیل کنایة عن التوسعة کما یقال فلان فی الخیر من قرنه إلی قدمه أی یأتیه الخیر من کل جهة یلتمسه منها.

أقول

و فی تفسیر علی بن إبراهیم مِنْ فَوْقِهِمْ المطر وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ

ص: 28


1- 1. تفسیر القمّیّ ص 606 و 612 و غیر ذلک من الموارد التی یفسر کلمة« الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»* و هکذا رواه الصدوق فی المعانی ص 32 عن أبی عبد اللّه علیه السلام.
2- 2. المائدة: 9.
3- 3. مجمع البیان ج 3 ص 169.
4- 4. المائدة: 65 و 66.

از امام صادق علیه­السّلام پرسیدند: «آن فطرت چیست؟» فرمود: «مسلمانی که خدا آنها را بر آن سرشته، هنگامی که از آنها پیمان یکتاپرستی گرفته و فرموده: {آیا نیستم پروردگارتان.}(1) و در آنها مومن و کافر وجود داشت.»(2)

در بسیاری از اخبار آمده که آنها را به یکتاپرستی آفریده، و در برخی آمده که بر ولایت آفریده، و در خبری: «آنها را سرشته با اعتراف به یکتاپرستی و نبوت محمد صلّی­اللَّه­علیه­وآله و ولایت علی علیه­السّلام.»(3)

امام باقر علیه­السّلام فرمود: «آنها را سرشت در میثاق بر شناخت اینکه او پروردگارشان است، و اگر این نبود، نمی­دانستند کیست پروردگارشان، و نه روزی ده­شان.»(4) اخبار و اقوال مربوط به این مبحث در کتاب عدل ذکر شده است .

{دگرگونی در آفرینش خدا نباشد.}: کسی نمی­تواند آن را دگرگون کند، یا نباید دگرگونش کرد، و این اشاره است به فرمان توجه به او، و یا به فطرت، اگر به معنی «مله» باشد.{و دین قیم}: یعنی راست بی کژی. «ولکنّ اکثر الناس لایعلمون»: یعنی استقامت و استواری دین را. «منیبین الیه»: یعنی مکرّر به آن بازمی گردند. «من الذین فرقوا دینهم»: یعنی در معبودهایشان بر پایه اختلاف سلیقه هایشان اختلاف می کنند. در این مورد، قرائت حمزه و کسایی «فارقوا» است، به معنی ترک می کنند. «و کانوا شیعاً»: یعنی فرقه هایی که هرکدام از رهبری خود پیروی می­کنند، که اصل دینشان است. «کلّ حزب بما لدیهم فرحون»، : یعنی شادند به گمان اینکه آن حقّ است.

{برای دین پایدار}(5) : یعنی کاملاً. «لا مردّ له»،: چون قطعاً آمدنی است، و در آن روز از هم جدا می­شوند. «یصدّعون»،: اصل آن «یتصدّعون» به معنای «یتفرّقون» است، گروهی در بهشت و گروهی در دوزخ.

ص: 44


1- . اعراف / 172
2- . کافی 2 : 12
3- . کافی1 : 412
4- . تفسیرعیاشی 2 : 40
5- . روم / 43

النبات و أقول قال بعض أهل التحقیق مِنْ فَوْقِهِمْ الإفاضات و الإلهامات الربانیة وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ ما یکتسبونه بالفکر و النظر و مطالعة الکتب فهو محمول علی الرزق الروحانی.

مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ قد دخلوا فی الإسلام وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ و فیه معنی التعجب أی ما أسوأ عملهم و هم الذین أقاموا علی الجحود و الکفر.

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا(1) أی بالله و بما فرض علیهم الإیمان به وَ الَّذِینَ هادُوا أی الیهود وَ الصَّابِئُونَ قال علی بن إبراهیم إنهم لیسوا من أهل الکتاب و لکنهم یعبدون الکواکب و النجوم وَ النَّصاری مَنْ آمَنَ منهم أی نزع عن کفره فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ فی الآخرة حین یخاف الفاسقون وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ إذا حزن المخالفون.

أقول

قد ورد مثل هذه الآیة فی البقرة(2) فَمَنْ آمَنَ (3) أی صدق الرسل وَ أَصْلَحَ أی عمل صالحا فی الدنیا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ من العذاب وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ بفوت الثواب یُؤْمِنُونَ بِهِ (4) أی بالقرآن وَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ فإن من صدق بالآخرة خاف العاقبة و لا یزال الخوف یحمله علی النظر و التدبر حتی یؤمن به و یحافظ علی الطاعة و تخصیص الصلاة لأنها عماد الدین و علم الإیمان إِنَّ فِی ذلِکُمْ (5) أی فی إنزال الماء من السماء و إخراج النباتات و الأشجار و الثمار لَآیاتٍ علی وجود صانع علیم حکیم قدیر یقدره و یدبره و ینقله من حال إلی حال لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ فإنهم المنتفعون.

ص: 29


1- 1. المائدة: 69.
2- 2. البقرة: الآیة 62.
3- 3. الأنعام: 48.
4- 4. الأنعام: 92.
5- 5. الأنعام: 99.

«لهم جنّات النعیم»،: گفته شده که «لهم نعیم جنّات» و در نتیجه، عکس شده، تا مبالغه را برساند. «خالدین فیها»: «حال» از ضمیر در اسم، یا از «جنات النعیم» است. «وعد الله حقاً»: دو مصدر که برای تاکید است؛ اولی برای خودش و دومی برای غیر خودش؛ چون جمله «لهم جنّات» وعده است و هر وعده ای حق نیست. «و هو العزیز»: کسی که چیزی بر او غالب نمی­شود و مانع او از تحقق بخشیدن به وعده و وعیدش نمی­شود. «الحکیم»: کسی که جز آنچه را که حکمتش می­گوید عملی نمی­سازد. «بأن لهم من الله فضلاً کبیراً»(1) : یعنی برتری بر سایر امت ها، یا برتری بر پاداش عملشان. «و رزق کریم»: یعنی رنج و منّت در آن نیست.

{و برابر نیستند کور و بینا.} (2) : که کافر و مومن هستند، و نه ظلمات و نور، که باطل و حق باشند؛ و نه سایه و سوز که ثواب و عقابند. و تکرار «لا» بر سر هر دو شقّ، برای تأکید بیشتر است. و «حرور» از «حرّ» به معنی گرما است، که بیشتر برای باد گرم به کار می رود. و به قول علی بن ابراهیم، سایه، مردم هستند و سوز، بهائم؛ چون مردم در سایه زندگی می­کنند و بهائم در سوز گرما. در برخی نسخه ها برای «مردم و بهائم» آمده، و این نسخه صحیح­تر است. همچنین، در بعضی نسخه ها آمده: «ولد الحرور و حرور سمائم»: بادهای گرم است، و این نسخه روشن­تر از نسخه اوّل است.

{و برابر نیستند زنده­ها و مرده ها}: تشبیه دیگری است برای مومن و کافر، شیواتر از اولی، و به همین جهت، فعل تکرار شده؛ و گفته­اند: تشبیه

دانشمندان و نادانان است.{راستی خدا شنواند هر که را خواهد.}: هدایت می­کند و توفیق فهم آیاتش و پندگیری از آنها را به آنان می­دهد. {و تو نشنوانی آنان را که در گورند.}: چون کافران سیه دل؛ و به قول علی بن ابراهیم: این کفار از تو نمی­شنوند، همان گونه که در گور خوابیده ها از تو نمی­شنوند. {هر که زنده است.} (3) : یعنی مومن زنده­دل.

ص: 45


1- . أحزاب / 47
2- . فاطر / 19
3- . یس / 70

أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً(1) قیل أی کافرا فَأَحْیَیْناهُ بأن هدیناه إلی الإیمان و إنما سمی الکافر میتا لأنه لا ینتفع بحیاته و لا ینفع غیره بحیاته فهو أسوأ حالا من المیت و سمی المؤمن حیا لأنه له و لغیره المصلحة و المنفعة و قیل نطفة فأحییناه وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ قیل المراد بالنور العلم و الحکمة لأن العلم یهتدی به إلی الرشاد کما یهتدی بالنور فی الطرقات أو القرآن و الإیمان کَمَنْ مَثَلُهُ مثل من هو فِی الظُّلُماتِ أی فی ظلمة الکفر.

و سمی القرآن و الإیمان و العلم نورا لأن الناس یبصرون بذلک و یهتدون به من ظلمات الکفر و حیرة الضلالة کما یهتدی بسائر الأنوار و سمی الکفر ظلمة لأن الکافر لا یهتدی بهداه و لا یبصر أمر رشده کما سمی أعمی کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ قال الحسن زینه و الله لهم الشیطان و أنفسهم.

وَ فِی الْکَافِی (2)

عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: مَیْتاً لَا یَعْرِفُ شَیْئاً وَ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ إِمَاماً یَأْتَمُّ بِهِ- کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ الَّذِی لَا یَعْرِفُ الْإِمَامَ.

وَ فِی الْعَیَّاشِیِ (3)

عَنْهُ علیه السلام: الْمَیِّتُ الَّذِی لَا یَعْرِفُ هَذَا الشَّأْنَ یَعْنِی هَذَا الْأَمْرَ- وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً إِمَاماً یَأْتَمُّ بِهِ یَعْنِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام - کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ قَالَ بِیَدِهِ هَکَذَا هَذَا الْخَلْقُ الَّذِینَ لَا یَعْرِفُونَ شَیْئاً.

وَ فِی الْمَنَاقِبِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: کانَ مَیْتاً عَنَّا فَأَحْیَیْناهُ بِنَا.

وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ (4)

جَاهِلًا عَنِ الْحَقِّ وَ الْوَلَایَةِ فَهَدَیْنَاهُ إِلَیْنَا قَالَ النُّورُ الْوَلَایَةُ فِی الظُّلُماتِ یَعْنِی وَلَایَةَ غَیْرِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام

وَ فِی الْمَجْمَعِ (5)

عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: أَنَّهَا نَزَلَتْ فِی عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ وَ أَبِی جَهْلٍ.

وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ (6) قیل یعنی طریقه و عادته فی التوفیق و الخذلان و قیل الإسلام أو القرآن مُسْتَقِیماً لا اعوجاج فیه و النصب علی الحال قَدْ فَصَّلْنَا

ص: 30


1- 1. الأنعام: 122.
2- 2. لم نجده فی الکافی.
3- 3. العیّاشیّ ج 1 ص 357.
4- 4. تفسیر القمّیّ ص: 203.
5- 5. مجمع البیان ج 4 ص 359.
6- 6. الأنعام: 122.

از امیرالمومنین علیه­السّلام روایت شده است: «مقصود خردمند است، و واجب می­شود فرمان بر کفار، که فرمان عذاب است.» (1)

{آنان که بردارند عرش و هر که گرد آن است تسبیح گویند به حمد پروردگارشان او را باور دارند.}(2) : خبر از ایمانشان می­دهد برای پدید کردن فضل آنها و بزرگداشت اهل ایمان.{و آمرزش خواهند برای مومنان.}: در اخبار بسیاری است که مقصود، مومنان به ولایت ائمه علیهم­السّلام هستند. «ربنا»: یعنی می­گویند پروردگارا:{رحمت و دانشت همه چیز را فرا دارند.}{پس بیامرز تائبان و پیروان راهت را.}: گفته شده یعنی کسانی که توبه و پیروی از راه حق آنان را دانستی. «و لهم عذاب الجحیم.» «ربّنا و ادخلهم جنّات عدن التی وعدتهم»،: یعنی بهشت ها را. «و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریّاتهم»،: عطف است بر «هُم» اول، یعنی آنان را وارد کن به همراه اینان تا شادی­شان کامل گردد؛ یا عطف بر «هُم» دوم است تا بیان این باشد که وعده عام و عمومی است. «انک انت العزیز»،: کسی که بر هر کار مقدوری توانا است. «الحکیم»،: کسی که انجام نمی دهد مگر کاری را که حکمتش را بطلبد، و از جمله این کارها همان وفای به وعده است. «و لهم السیئات»: یعنی کیفرها و یا جزای سیئات، و یا گناه ها در دنیا؛ چون آیه می گوید: «و من تق السیئات یومئذٍ فقد رحمة»،: یعنی هر کس را که در دنیا حفظ کنی، به او در آخرت رحم کرده ای. «و ذلک الفوز العظیم»: یعنی رحمت، یا حفظ، و یا هر دو.

{و هر که کار خوب کند از مرد و زن با ایمان همان­ها به بهشت روند و روزی بی­حساب گیرند.}(3) : گفته­اند: یعنی بی اندازه و بی سنجش با کردار، بلکه چند برابر، و چند برابر از فضل و رحمت خدا؛ اینکه عمل را «پایه» و ایمان را «حال» قرار داده، دلالت دارد که ایمان شرط در صحت عمل است و پاداش برتر دارد.

{راستی ما یاری کنیم رسولان خود را.}:(4) گفته­اند: یاری با دلیل، و پیروزی، و کین­خواهی از کفار در زندگی دنیا است.{و روزی که به پا شوند گواهان.}: در قیامت، بر کردار مردم، چون فرشته ها و پیمبران و مومنان. «الاشهاد» جمع «شاهد» است.

ص: 46


1- . مجمع البیان 8 : 432
2- . مؤمن / 6 - 9
3- . مؤمن / 40
4- . مؤمن / 51

الْآیاتِ أی بیناها و میزناها لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ فیعلمون أن القادر هو الله و أن کل ما یحدث من خیر أو شر فهو بقضائه و أنه علیم بأحوال العباد حکیم عدل فیما یفعل بهم لَهُمْ للذین تذکروا و عرفوا الحق دارُ السَّلامِ أی دار الله أو دار السلامة من کل آفة.

و قال علی بن إبراهیم یعنی فی الجنة و السلام الأمان و العافیة و السرور عِنْدَ رَبِّهِمْ أی فی ضمانه یوصلهم إلیها لا محالة وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ قیل أی مولاهم و محبهم و قال علی بن إبراهیم أی أولی بهم بِما کانُوا یَعْمَلُونَ أی بسبب أعمالهم.

وَ أَنَّ هذا صِراطِی (1) أی و لأن تعلیل للأمر باتباعه و قیل الإشارة فیه إلی ما ذکر فی السورة فإنها بأسرها فی إثبات التوحید و النبوة و بیان الشریعة و قرئ إن بالکسر علی الاستئناف وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ أی الأدیان المختلفة المتشعبة عن الأهویة المتباینة فَتَفَرَّقَ بِکُمْ أی فتفرقکم و تزیلکم عَنْ سَبِیلِهِ الذی هو اتباع الوحی و اقتفاء البرهان ذلِکُمْ الاتباع وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ الضلال و التفرق عن الحق.

وَ فِی رَوْضَةِ الْوَاعِظِینَ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: فِی هَذِهِ الْآیَةِ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَجْعَلَهَا لِعَلِیٍّ فَفَعَلَ (2).

وَ رَوَی الْعَیَّاشِیُّ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ لِبُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ تَدْرِی مَا یَعْنِی بِ صِراطِی مُسْتَقِیماً قَالَ قُلْتُ لَا قَالَ وَلَایَةُ عَلِیٍّ وَ الْأَوْصِیَاءِ قَالَ وَ تَدْرِی مَا یَعْنِی وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ قَالَ قُلْتُ لَا قَالَ وَلَایَةَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ قَالَ وَ تَدْرِی

ص: 31


1- 1. الأنعام: 153.
2- 2. و رواه ابن شهرآشوب فی المناقب عن إبراهیم الثقفی بإسناده الی أبی برذة الاسلمی ج 3 ص 72.

و به گفته علی بن ابراهیم، این گواهی در دوران رجعت پیغمبر صلّی اللَّه علیه وآله و امامان علیهم­السلام است. امام صادق علیه­السّلام فرمود: «آن، به خدا در رجعت است. آیا نمی­دانی که پیمبران بسیاری در دنیا یاری نشدند و کشته شدند، و امامان پس از آنان هم کشته شدند و یاری نشدند؟ آن در رجعت است.» {و برابر نیستند کور و بینا.}(1) : یعنی شخص نادان با شناسای حق. {و نه مومنان خوش کردار و بدکاران.}،{و کم است یادآوری شماها.}{چون دیدند عذاب ما را.}(2): که بر آنها نازل شده. در مجمع البیان آمده: «یعنی چون عذاب خدا را بینند؛ برای اینکه در آن زمان به آن کار وادار شده­اند، و کار وادار شده بی اختیار، سزاوار مدح نیست.(3) {این روش خدا است.}: نصب «سنّه الله» بنا بر این است که مصدر و مفعول مطلق است. در امت­های پیشین که ایمانشان هنگام دیدن عذاب سودی برایشان نداشته است. منظور از سنّت در اینجا، شیوه همیشگی برخورد خدا با دشمنان انکارگر است.{و در آنجا کافران دچار زیان بودند.}: در رفتن به دوزخ و واماندن از پاداش و بهشت.

از امام رضا علیه­السّلام پرسیدند: «برای چه خدا فرعون را غرق کرد با اینکه به او ایمان آورد و به یگانگی­اش اعتراف کرد؟» فرمود: «چون با دیدن عذاب ایمان آورد، و ایمان با دیدن عذاب پذیرفته نیست، و این حکم خدا است در سلف و خلف؛ خدای عزوجل فرموده: {پس چون دیدند عذاب ما را...} - تا آخر. (4)

ص: 47


1- . مؤمن / 58
2- . مؤمن / 84 - 85
3- . مجمع­البیان 8 : 535
4- . عیون اخبارالرضا 2 : 77

مَا مَعْنَی فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ قَالَ قُلْتُ لَا قَالَ یَعْنِی سَبِیلَ عَلِیٍّ علیه السلام (1).

هَلْ یَنْظُرُونَ (2) إنکار بمعنی ما ینتظرون إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أی ملائکة الموت أو العذاب أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أی أمره بالعذاب أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ

فِی الْإِحْتِجَاجِ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لیه السلام: فِی مَعْنَی هَذِهِ الْآیَةِ إِنَّمَا خَاطَبَ نَبِیَّنَا صلی الله علیه و آله هَلْ یَنْتَظِرُ الْمُنَافِقُونَ أَوْ الْمُشْرِکُونَ- إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ فیعاینوهم أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ یَعْنِی بِذَلِکَ أَمْرَ رَبِّکَ وَ الْآیَاتُ هِیَ الْعَذَابُ فِی دَارِ الدُّنْیَا کَمَا عَذَّبَ الْأُمَمَ السَّالِفَةَ وَ الْقُرُونَ الْخَالِیَةَ(3).

یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ إلخ کأن المعنی أنه لا ینفع الإیمان حینئذ نفسا غیر مقدمة إیمانها أو مقدمة إیمانها غیر کاسبة فی إیمانها خیرا و الآیة تدل علی أن الإیمان لا ینفع و لا یقبل عند معاینة أحوال الآخرة و مشاهدة العذاب کإیمان فرعون و قد مرّ تفسیر الآیة بتمامها فی کتاب المعاد.

وَ فِی تَفْسِیرِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: نَزَلَتْ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً قَالَ إِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا آمَنَ النَّاسُ کُلُّهُمْ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها.

وَ فِی الْکَافِی وَ الْعَیَّاشِیِّ عَنِ الْبَاقِرِ وَ الصَّادِقِ علیهما السلام: فِی قَوْلِهِ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ قَالَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنَ الْمَغْرِبِ وَ خُرُوجُ الدَّجَّالِ وَ ظُهُورُ الدُّخَانِ وَ الرَّجُلُ یَکُونُ مُصِرّاً وَ لَمْ یَعْمَلْ عَمَلَ الْإِیمَانِ ثُمَّ تَجِی ءُ الْآیَاتُ فَلَا یَنْفَعُهُ إِیمَانُهُ.

وَ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام: فِی قَوْلِهِ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً قَالَ الْمُؤْمِنُ الْعَاصِی حَالَتْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ إِیمَانِهِ کَثْرَةُ ذُنُوبِهِ وَ قِلَّةُ حَسَنَاتِهِ فَلَمْ یَکْسِبْ فِی إِیمَانِهِ خَیْراً(4).

ص: 32


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 383 و 384.
2- 2. الأنعام: 158.
3- 3. الاحتجاج ص 132.
4- 4. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 385.

رازی در تفسیرش گفته: اگر بگویند روشن کنید وقتی را که ایمان در آن سود ندارد، می­گوییم آن وقتی است که فرشته های رحمت و عذاب را با چشم ببیند، زیرا آدمی در آن وادار است به ایمان و چاره ندارد، و آن ایمان سود ندارد، و جز آن نیست که سود بدهد با قدرت بر مخالفت، تا آدمی در آن مختار باشد، و چون نشانه های آخرت را به چشم ببیند، سودی ندارد.

«غیر ممنون»(1) : بی منت، یا نابریدنی و پیوسته.

{شرع نهاد برایتان در دین.}(2) : یعنی مقرر داشت برایتان دین نوح و محمد و دیگر پیمبران علیهماالسّلام را، و شرع گذار میان آنان که وجه مشترکی دارند، که از آن تفسیر شده: برپا دارید دین را که گرویدن است به آنچه باورش باید، و فرمان بردن از احکام خدا است، و تفرقه نشوید در آن، و اختلاف در این اصل نکنید، ولی در فروع شرائع اختلاف دارند، که فرمود: {برای هر کدام شرع و برنامه ای مقرر داشتیم.}

{گران است بر مشرکان.}: که آنها را به یکتاپرستی می­خوانی.{و خدا می کشاند.}: به یکتاپرستی.{هر که را خواهد.}: ضمیر «الیه» بر می­گردد به «ما تدعوهم» و یا به دین حق. {و ره نماید به آن.}: با ارشاد و توفیق.{هر که بدان رو کند}: به گفته علی بن ابراهیم: آنها امامانند که برگزیده شده­اند. امام صادق علیه السّلام فرمود: «فرمان اقامه کنید دین را.» و این متوجه به امام است. {و جدایی نکنید در آن.}: درباره امامت امیرالمومنین علیه­السلام است. «ماتدعوهم» ولایت او است؛ و «من یشاء» کنایه از امیرالمومنین علی علیه­السلام است.» (به زودی خبری طولانی در تأویل این آیه خواهد آمد.)

ص: 48


1- . فصلت / 8
2- . شوری / 13

وَ فِی الْکَافِی عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: مِنْ قَبْلُ یَعْنِی فِی الْمِیثَاقِ- أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً قَالَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام خَاصَّةً، قَالَ لَا یَنْفَعُ إِیمَانُهَا لِأَنَّهَا سُلِبَتْ (1).

وَ فِی الْإِکْمَالِ عَنْهُ علیه السلام: فِی هَذِهِ الْآیَةِ یَعْنِی خُرُوجَ الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ(2).

وَ عَنْهُ علیه السلام قَالَ: الْآیَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام وَ الْآیَةُ الْمُنْتَظَرَةُ الْقَائِمُ علیه السلام فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها(3).

وَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لیه السلام: أَنَّهَا خُرُوجُ دَابَّةِ الْأَرْضِ مِنْ عِنْدِ الصَّفَا مَعَهَا خَاتَمُ سُلَیْمَانَ وَ عَصَا مُوسَی وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا(4).

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ وعید و تهدید أی انتظروا إتیان أحد الثلاثة فإنا منتظرون له و حینئذ لنا الفوز و لکم الویل.

قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی (5) أی بالوحی و الإرشاد و دِیناً أی هدانی دینا قِیَماً فیعل من قام کالسید و الهین مِلَّةَ إِبْراهِیمَ هدانی و عرفنی ملة إبراهیم فی حال حنیفیته

وَ فِی الْعَیَّاشِیِ (6)

عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: مَا أَبَقَتِ الْحَنِیفِیَّةُ شَیْئاً حَتَّی إِنَّ مِنْهَا قَصَّ الْأَظْفَارِ وَ الْأَخْذَ مِنَ الشَّارِبِ وَ الْخِتَانَ.

وَ عَنْهُ علیه السلام: مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ یَدِینُ بِدِینِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام غَیْرَنَا وَ غَیْرَ شِیعَتِنَا.

وَ عَنِ السَّجَّادِ علیه السلام: مَا أَحَدٌ عَلَی مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا نَحْنُ وَ شِیعَتُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بِرَاءٌ.

ص: 33


1- 1. الکافی ج 1 ص 428.
2- 2. اکمال الدین ج 2 ص 27.
3- 3. اکمال الدین ج 2 ص 5.
4- 4. اکمال الدین ج 2 ص 207 و 208 فی حدیث الدجال.
5- 5. الأنعام: 160- 161.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 388.

{در بستان­های بهشت­ها.}(1) : که خوش­ترین و خرم­ترین بخش­های آن است.{و هر چه خواهند در نزد پروردگارشان دارند.}: «ذلک» اشاره دارد به آنچه برای مومنان است. «هو الفضل الکبیر» فضیلت بزرگی که در برابر آن، هرچه را که برای دیگران در دنیا است کوچک می شمرند. «ذلک الذی»: یعنی «آنکه». پاداش «یبشّرهم الله» به «جارّ» آمده و سپس ضمیر عائد حذف شده، یا «ذلک» اشاره دارد به بشارتی که خدا به بندگانش می دهد.

{و پذیرا است خدا دعای مومنان را.}:(2) و پاداش طاعتشان را می­دهد، و آنان هم فرمان او را پذیرایند. ابن عباس در حدیثی طولانی فرموده: «انصار دارایی خود را نزد پیغمبر نهادند و این آیه نازل شد: «بگو از شما مزدی نمی­خواهم جز دوستی خویشانم.» و از نزد آن حضرت رفتند باورکنان، ولی منافقان گفتند: «این را از پیش خود آورده.» - و کشانده تا آنجا که گفته: و فرمود: «و پذیرا شدند آنان که گرویدند.» و همان­ها هستند که گفته آن حضرت را پذیرفتند. (3)

امام باقر علیه­السلام فرموده: «آن مومن است، که دعا می­کند برای برادر دینی خود در غیاب او، و فرشته آمین می­گوید، و عزیز جبار می­فرماید: و برای تو دو برابر آنچه برای برادرت خواستی داری.} (4)

و پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­وآله فرمود:{می­فزاید برایشان از فضل خود.} همان شفاعت برای دوزخیانی است که به آنها در دنیا نیکی کردند.» (5)

{آنان که گرویدند.}(6) : آنانند که خطاب به آنها فرمود: {ای بنده هایم، ترسی ندارید و شادمانید و ارجمند.}

{در رحمت او.}(7) : که بهشت در آن است. {و آن کامیابی روشنی است.}: و آلودگی ندارد.

ص: 49


1- . شوری / 22 - 23
2- . شوری / 26
3- . مجمع البیان 9 : 29
4- . کافی 2 : 507
5- . مجمع البیان 9 : 30
6- . زخرف / 69 - 70
7- . جاثیه / 30

ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ (1) أی من القرآن و الوحی مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ أی شیاطین الجن و الإنس فیحملوکم علی الأهواء و البدع و یضلوکم عن دین الله و عما أمرتم باتباعه قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ أی تذکرا قلیلا تتذکرون لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها(2) اعتراض بین المبتدإ و الخبر للترغیب فی اکتساب النعیم المقیم بما یسعه طاقتهم و یسهل علیهم.

وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ(3) أی فی الدنیا فما من مسلم و لا کافر و لا مطیع و لا عاص و هو متقلب فی نعمتی أو فی الدنیا و الآخرة إلا أن قوما لم یدخلوها لضلالهم فَسَأَکْتُبُها أی فسأثبتها و أوجبها فی الآخرة لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ الشرک و المعاصی.

وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ (4) یستفاد من بعض الآیات تأویل الطیبات بأخذ العلم من أهله و الخبائث بقول من خالف و هو بطن من بطون الآیة و قد مر تفسیرها فی أبواب الأطعمة وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ أی یخفف عنهم ما کلفوا به من التکالیف الشاقة و أصل

الإصر الثقل (5)

و کذا الأغلال وَ عَزَّرُوهُ أی عظموه بالتقویة و الذب عنه و أصل التعزیر المنع و أما النور فقیل هو القرآن و فی کثیر من الأخبار أنه علی علیه السلام.

وَ هاجَرُوا(6) أی فارقوا أوطانهم و قومهم حبا لله و لرسوله و هم

ص: 34


1- 1. الأعراف: 3.
2- 2. الأعراف: 42.
3- 3. الأعراف: 156.
4- 4. الأعراف: 157.
5- 5. بل المراد: وعد الناس بأن الایمان به و التسلیم له یجب عما قبله فمن آمن به و أسلم له حط من عاتقه ثقل الآثام و الذنوب التی اکتسبها قبل ذلک حتّی حقوق الناس أی مظالمهم و أقول: علی ما ثبت من تأویل الآیة فی المهدی« ص» یکون الایمان به و التسلیم له یجب عما قبل ذلک من الآثام و الذنوب کلها، اللّهمّ اجعلنا من الآمنین به.
6- 6. الأنفال: 73.

{گفتند: پروردگارمان خدا است و بر آن پایدار مانند.}(1) : گفته­اند: جمع کردند میان یکتاپرستی که خلاصه دانش است، و پایداری در کارها، که نهایت عمل و کردار است. و «ثم»: برای دلالت بر این نکته است که رتبه عمل پس از عقیده است، و اعتبارش متوقف بر توحید است. به گفته علی بن ابراهیم: پایداری کردند به ولایت علی علیه­السّلام.

{پس نه ترسی دارند.}: از ناخواه.{و نه اندوه می­خورند.}: بر فوت دلخواه.

{و بازداشتند از راه خدا.}(2) : به گفته علی بن ابراهیم: نازل شده درباره آن یاران پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­و­آله که پس از او از دین برگشتند، و حق خاندانش را به زور بردند، و بازداشتند دیگران را از توجه به امیرمومنان و ولایت امامان.{گم شد کارهاشان.}: و بیهوده شد هر کاری که در پیش داشتند به همراه رسول خدا، از جهاد و نصرت.

امام صادق علیه­السّلام در تفسیر{و گرویدند به آنچه نازل شد.} فرمود: «نازل شد بر محمد صلّی­اللَّه­علیه­و­آله­وسلم درباره علی علیه­السلام که چنین بوده:{جبران شده بدکاری­هاشان و از آن پاک شدند.} و فرمود: « نازل شد درباره ابی­ذر و سلمان و عمار و مقداد، که پیمان ولایت نشکستند و به ولایت پایدار ماندند که:{خدا فرو آورده بود بر پیغمبر.} و آن درست بود که علی امام است. «بالهم»: یعنی حال آنان.

«ذلک بان الذین کفروا اتبعوا الباطل»: فرمود: «و اینان کسانی هستند که از دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و آله، و امیرالمومنین علیه­السلام پیروی کرده­اند.»

از امام صادق علیه­السلام روایت شده است که فرمود: «در سوره (محمد صلّی­اللَّه­علیه­و­آله­وسلم) آیه ای است درباره ما، و آیه ای است درباره دشمنان ما. آن این است که:{کافران پیرو باطل شدند.} و آنان بودند که پیرو دشمنان رسول خدا و امیرالمومنین صلوات اللَّه علیهما گردیدند.»

امام صادق علیه­السّلام فرمود: «در سوره محمد (صلّی­اللَّه­علیه­و­آله­وسلم) آیه ای است درباره ما، و آیه ای درباره دشمنان ما.»

{مولای آنان که گرویدند.}(3) : یاور آنان بر دشمنانشان. به گفته علی بن ابراهیم: مقصود، آنانی هستند که پایدار ماندند به ولایت امیرالمومنین علیه­السلام.

{کافران یاری ندارند.}: تا عذاب را از آنها بگرداند.

ص: 50


1- . احقاف / 13
2- . محمد / 1 - 3
3- . محمد / 11

المهاجرون من مکة إلی المدینة وَ الَّذِینَ آوَوْا أی آووهم إلی دیارهم وَ نَصَرُوا هم علی أعدائهم و هم الأنصار أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لأنهم حققوا إیمانهم بالهجرة و النصرة و الانسلاخ من الأهل و المال و النفس لأجل الدین لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ لا تبعة له و لا منة فیه وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ (1) یرید اللاحقین بعد السابقین فَأُولئِکَ مِنْکُمْ أی من جملتکم أیها المهاجرون و الأنصار و حکمهم حکمکم فی وجوب موالاتهم و نصرتهم و إن تأخر إیمانهم و هجرتهم.

أَعْظَمُ دَرَجَةً(2) أی ممن لم یستجمع هذه الصفات وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ أی المختصون بالفوز و نیل الحسنی عند الله.

وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً(3) أی یطیب فیها العیش فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ أی إقامة و خلود و قد مضت الأخبار فی ذلک من باب وصف الجنة وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ یعنی و شی ء من رضوانه أکبر من ذلک کله لأن رضاه سبب کل سعادة و موجب کل فوز و به ینال کرامته التی هی أکبر أصناف الثواب ذلِکَ الرضوان هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ الذی یستحقر دونه کل لذة و بهجة.

أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ (4) أی سابقة و فضلا سمیت قدما لأن السبق بها کما سمیت النعمة یدا لأنها بالید تعطی و إضافتها إلی الصدق لتحققها و التنبیه علی أنهم إنما ینالونها بصدق القول و النیة

وَ فِی الْمَجْمَعِ (5)

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّ مَعْنَی قَدَمَ صِدْقٍ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله.

و فی الکافی و العیاشی (6)

هو رسول الله صلی الله علیه و آله و فیهما بولایة أمیر المؤمنین علیه السلام و هذا لأن الولایة من شروط الشفاعة و هما متلازمتان.

بِإِیمانِهِمْ (7) أی بسبب إیمانهم للاستقامة علی سلوک الطریق المؤدی

ص: 35


1- 1. الأنفال: 74.
2- 2. براءة: 20.
3- 3. براءة: 22.
4- 4. یونس: 2.
5- 5. مجمع البیان ج 5 ص 89.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 117 و 118.
7- 7. یونس: 9.

{تا درآورد.}(1) : گفته­اند: کرد آنچه باید و تدبیر نمود چنانچه شاید، تا دربیاورد و جبران کند گناهان آنها را، و بپوشاندشان، و پدیدارشان نکند .

{کامیابی بزرگ است.}: زیرا پایان سودجویی و جلوگیری از زیان است. {و بر مومنان.}(2) : که پایداری و وقار بر آنها نازل شد.{و سخن اهل تقوی را به آنها چسباند.}: چون آن کلمه ای است که با آن از دوزخ می­پرهیزند، یا کلمه اهل تقوا است؛ و بیشتر علما گفته­اند که کلمه «شهادت» است، و آن از پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­وآله رسیده است.

از امام صادق علیه­السلام روایت شده است: «آن ایمان است.» و از پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­و­آله­وسلم در وصف علی علیه­السّلام روایت شده است: «او است کلمه ای که چسبانده به پرهیزکاران است.» و در اخبار بسیاری از امامان علیهم السّلام آمده که: «ماییم کلمه تقوی.» یعنی ولایت آنها.

{و بودند سزاوارتر بدان از دیگران.}: و بودند شایان آن. «و کان الله یکل شی علیماً»: خدا اهل هر چیزی را می داند و آن را برایش آسان می­سازد.

{محبوب کرد نزد شما ایمان را.}(3): و آن را دوست­ترین دین­ها نزد شما ساخت؛ با اقامه دلیل­های صحت آن نزد آنان، و به نوید ثواب بر آن.{و آراست آن را در دل آنان.}: به لطف خود؛ و این اشعار دارد که ایمان کار دل است.{و بد نمود نزد شما کفر را.}: با وصف کردن کیفر آن، و با الطاف بازدارنده از آن، {و هم نافرمانی را}: یعنی خروج از طاعت به سوی معصیت. {و گناه را}: همه گناهان را و گفته شده فسوق دروغ است. و این از امام باقر علیه­السلام روایت شده است.

از امام صادق علیه­السّلام روایت شده است: «ایمانِ امیرمومنان علیه­السّلام است که محبوب است؛ و سه مکروه است

ص: 51


1- . فتح / 5
2- . فتح / 26
3- . حجرات / 7 - 8

إلی الجنة فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ لأن التمسک بسبب السعادة کالوصول إلیها أو یهدیهم فی الآخرة إلیها.

وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ (1) بالنصرة فی الدنیا و الجنة فی العقبی.

آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ (2) قال الطبرسی (3)

رحمه الله فیه إضمار أی قیل له آلآن آمنت حین لم ینفع الإیمان و لم یقبل لأنه حال الإلجاء و قد عصیت بترک الإیمان فی حال ما ینفعک الإیمان فهلا آمنت قبل ذلک و إیمان الإلجاء لا یستحق به الثواب فلا ینفع انتهی.

و ذکر الرازی لعدم قبول توبة فرعون وجوها منها أنه إنما آمن عند نزول العذاب و الإیمان فی هذا الوقت غیر مقبول لأنه عند نزول العذاب وقت الإلجاء و فی هذا الحال لا تکون التوبة مقبولة.

کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا(4) أی مثل ذلک الإنجاء نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ منکم حین نهلک المشرکین و حَقًّا عَلَیْنا اعتراض یعنی حق ذلک علینا حقا

وَ فِی الْمَجْمَعِ (5)

وَ الْعَیَّاشِیِ (6) عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: مَا یَمْنَعُکُمْ أَنْ تَشْهَدُوا عَلَی مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَی هَذَا الْأَمْرِ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ.

وَ لکِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ (7) فإنه هو الحقیق بأن یخاف و یرجی و یعبد و إنما خص التوفی بالذکر للتهدید وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ المصدقین بالتوحید فهذا دینی.

ص: 36


1- 1. یونس: 87.
2- 2. یونس: 91.
3- 3. مجمع البیان ج 5 ص 131.
4- 4. یونس: 102.
5- 5. مجمع البیان ج 5 ص 138.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 138.
7- 7. یونس: 103.

همان سه تا، به ترتیب، غصب خلافت از آنها.»(1)

و از امام باقر علیه­السّلام درباره این آیه پرسیده شد که: «آیا بنده ها را درباره آنچه خدا محبوب ساخته عملی است؟» فرمود:« نه، و خوش هم نیست.» (2)

از امام صادق علیه­السّلام پرسیدند: «دوستی و دشمنی از ایمانند؟» فرمود: «آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟» و آنگاه این آیه را خواندند: {آنانند همان راشدان که با آنها چنین شده و آنان به راه راست رسیدند.} (3)

{راستی شما در گفتاری گوناگونید.}(4) : درباره محمد صلّی­اللَّه­علیه­و­آله­وسلم می­گویید شاعر است یا دیوانه، یا برخی او را راستگو می­شمارید و برخی دروغگو، و برخی «شاک» هستید، یا درباره قرآن می­گویید جادو است یا کهانت یا داستان­های پیشینیان.{هر که از او باز افتد از همه خیرات باز افتاده.}: ضمیر در «عنه» به رسول یا قرآن یا ایمان برمی گردد، یعنی هرکس که از او بازداشته شد، از همه خوبی ها بازداشته می شود؛ یا به این معنا است که بازداشتنی سخت تر از آن نیست، پس بازداشتنی نسبت به او نیست، یا از آن بازداشته می­شود هرکس که در علم خدا و قضای او بازداشته شده است.

{و سود می­دهد به مومنان.}(5) : که خدا مقدر کرده ایمانشان را، یا کسی که مومن است و بینایی از آن می­فزاید.

{وکیلان و گماشته هایید در آن.}(6) : یعنی آنچه از دارایی که خدا شما را بر آن گمارده تا مصرف کنید، و آنها در حقیقت از او است نه از شما، یا آنچه از کسانی پیش از شما رسیده و مالک و متصرف آنند.{چیست شما را که باور ندارید؟}: چه عذری دارید در ترک ایمان، با اینکه رسول صلّی­اللَّه­علیه­و­آله­وسلم شما را می­خواند با دلیل و برهان، و از شما پیمان گرفته بر ایمان، از این پیش. «ان کنتم مومنین»: اگر سببی را می پذیرد، چرا که بالاتر از این وجود ندارد. «من الظلمات الی النور»: یعنی از تاریکی های کفر به نور ایمان .

ص: 52


1- . کافی 1 : 426
2- . محاسن : 199
3- . کافی 2 : 125
4- . ذاریات / 8 - 9
5- . ذاریات / 55
6- . حدید / 7 - 9

وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ (1) عطف علی أن أکون غیر أن صلة أن محکیة بصیغة الأمر و المعنی أمرت بالاستقامة و السداد فی الدین بأداء الفرائض و الانتهاء عن القبائح.

وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ (2) أی اطمأنوا إلیه و خشعوا له مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ أی الکافر و المؤمن کَالْأَعْمی وَ الْأَصَمِ أی کالأعمی و کالأصم أو کالأعمی الأصم وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ أی کالبصیر و کالسمیع أو کالبصیر السمیع و ذلک لتعامی الکافر عن آیات الله و تصامه عن استماع کلام الله و تأبیه عن تدبّر معانیه أَ فَلا تَذَکَّرُونَ بضرب الأمثال و التأمل فیها.

هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ(3) قال علی بن إبراهیم یعنی الکافر و المؤمن أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ قال الکفر و الإیمان کَلِمَةً طَیِّبَةً(4) قیل أی قولا حقا و دعاء إلی صلاح کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ یطیب ثمرها کالنخلة

وَ فِی الْمَجْمَعِ (5)

عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: أَنَّ هَذِهِ الشَّجَرَةَ الطَّیِّبَةَ النَّخْلَةُ- أَصْلُها ثابِتٌ فِی الْأَرْضِ ضَارِبٌ بِعُرُوقِهِ فِیهَا- تُؤْتِی أُکُلَها أَیْ تُعْطِی ثَمَرَهَا کُلَّ حِینٍ أَیْ کُلَّ وَقْتِ وَقَّتَهُ اللَّهُ لِإِثْمَارِهَا- بِإِذْنِ رَبِّها أَیْ بِإِرَادَةِ خَالِقِهَا لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ لِأَنَّ فِی ضَرْبِ الْأَمْثَالِ تَذْکِیراً وَ تَصْوِیراً لِلْمَعَانِی بِالْمَحْسُوسَاتِ لِتَقْرِیبِهَا مِنَ الْأَفْهَامِ.

وَ فِی الْعَیَّاشِیِ (6)

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: هَذَا مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ لِأَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ وَ لِمَنْ عَادَاهُمْ.

وَ فِی الْکَافِی،(7)

عَنْهُ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الشَّجَرَةِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ فَقَالَ- رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَصْلُهَا وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَرْعُهَا وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمَا أَغْصَانُهَا

ص: 37


1- 1. یونس: 105.
2- 2. هود: 23 و 24.
3- 3. الرعد: 16.
4- 4. إبراهیم: 24- 27.
5- 5. مجمع البیان ج 6 ص 312.
6- 6. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 224.
7- 7. الکافی ج 1 ص 428.

{و شتابد نورشان.}(1) : تا راهنمایی کند آنان را به بهشت.{از برابرشان و سمت راستشان.}: تا نامه عملشان را بگیرند، زیرا سعادتمندان نامه عمل خود را از برابر یا سمت راست می­گیرند. «بشراتکم الیوم جنات»: یعنی فرشتگانی که با آنان ملاقات می کنند به آنان چنین می گویند: «بشرتکم»: یعنی بشارت شما.{بهشت ها است.}: یا بشارت شما دخول در بهشت­ها است. «ذلک هو الفوز العظیم»: اشاره است به آن نور، و به آن بشارت به بهشت­های جاودان، که نقل شد.

{آنانند همان صدیقان و گواهان نزد پروردگارشان.}(2) : از امام سجاد علیه­السلام روایت شده است: «این فضیلت برای ما و شیعه ما است.» امام صادق از پدرش - علیهم­­السّلام - روایت کرده­اند که فرمود: «شیعه ما نیست کسی جز صدیق شهید. پرسیدند: «از کجا، با اینکه بیشتر آنها در بستر می­میرند؟ فرمود: «آیا نخوانده­اید کتاب خدا را در سوره الحدید که:{و آنان که گرویدند به خدا و رسولانش، آنانند صدیقان و شهیدان.} و فرمود:{اگر شهیدان آنانند که می­گویند، بسیار شهید کم باشد.} (3)

مؤلف

در ادامه، اخبار بسیاری در این باره ذکر خواهد شد، که البته برخی از آنها پیش از این نقل شده­اند.

{از آن آنان است مزدشان و نورشان.}: یعنی مزد و نور صدیقان و شهیدان.

{مسابقه کنید.}(4) : چون مسابقه گران اسب­دوانی. «الی مغفرة ربکم»: یعنی به آنچه موجب آمرزش است.{پهنای آسمان و زمین.}: گفته­اند: پهنای هر دو با هم، زمانی که باز شوند. «یا ایهاالذین آمنوا»(5) : یعنی ایمان به رسولان پیشین. «اتقوا الله»: در مورد آنچه شما را از آن بازداشته است .

{بدهدتان دو بهره.}: از رحمتش؛ یکی برای ایمان به محمد صلّی اللَّه علیه و آله­وسلم، و دیگری برای ایمان به کسان پیش از او.{نوری که با آن راه روند.}: گفته­اند: همان است که در آیه:{می­شتابد نورشان.} آمده بود، و هدایتی که با آن به جناب قدس راه می­یابند. به گفته علی بن ابراهیم: «دو بهره از رحمتش، یکی اینکه به

ص: 53


1- . حدید / 12
2- . حدید / 19
3- . محاسن : 163
4- . حدید / 21
5- . حدید / 28

وَ عِلْمُ الْأَئِمَّةِ ثَمَرُهَا وَ شِیعَتُهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَرَقُهَا.

قال و الله إن المؤمن لیولد فتورق ورقة فیها و إن المؤمن لیموت فتسقط ورقة منها.

و فی الإکمال الحسن و الحسین ثمرها و التسعة من ولد الحسین أغصانها و فی معانی الأخبار(1) و غصن الشجرة فاطمة و ثمرها أولادها و ورقها شیعتنا و زاد فی الإکمال تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ ما یخرج من علم الإمام إلیکم فی کل سنة من کل فجّ عمیق.

وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ قیل أی قول باطل و دعاء إلی ضلال أو فساد کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ لا یطیب ثمرها کشجرة الحنظل اجْتُثَّتْ أی استؤصلت و أخذت جثته بالکلیة مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ لأن عروقها قریبة منه ما لَها مِنْ قَرارٍ أی استقرار

وَ فِی الْمَجْمَعِ (2)

عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: أَنَّ هَذَا مَثَلُ بَنِی أُمَیَّةَ.

وَ رَوَی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْهُ علیه السلام: کَذَلِکَ الْکَافِرُونَ لَا تَصْعَدُ أَعْمَالُهُمْ إِلَی السَّمَاءِ وَ بَنُو أُمَیَّةَ لَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ فِی مَجْلِسٍ وَ لَا فِی مَسْجِدٍ وَ لَا تَصْعَدُ أَعْمَالُهُمْ إِلَی السَّمَاءِ إِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ.

بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ قیل أی الذی ثبت بالحجة و البرهان عندهم و تمکن فی قلوبهم و اطمأنت إلیه أنفسهم فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا فلا یزلون إذا افتتنوا فی دینهم وَ فِی الْآخِرَةِ فلا یتلعثمون (3) إذا سئلوا عن معتقدهم وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ الذین ظلموا أنفسهم بالجحود و الاقتصار علی التقلید فلا یهتدون إلی الحق و لا یثبتون فی مواقف الفتن

وَ فِی التَّوْحِیدِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: یَعْنِی یُضِلُّهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنْ دَارِ کَرَامَتِهِ- وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ مِنْ تَثْبِیتِ الْمُؤْمِنِینَ وَ خِذْلَانِ الظَّالِمِینَ.

و یظهر من کثیر من الأخبار أن التثبیت فی الدنیا عند الموت و فی الآخرة فی القبر أو الآخرة تشمل الحالتین و قد مضت الأخبار الکثیرة فی تفسیر الآیات المذکورة فی کتب الإمامة و الفتن و المعاد و قد أوردنا وجوها کثیرة فیها

ص: 38


1- 1. معانی الأخبار ص 400.
2- 2. مجمع البیان ج 6 ص 313.
3- 3. تلعثم: توقف و تلکأ.

دوزخ نمی­بردشان، و دیگر اینکه به بهشت می­بردشان.» (1)

{نوری برای شما می­سازد.}: ایمان است.

امام صادق علیه­السلام فرمود: «دو بهره از رحمت، حسن و حسین علیهماالسّلام هستند؛ نوری که با آن راه می­روند، امامی است که از او پیروی می کنند.»(2) و در مناقب آمده: «نور علی علیه­السّلام است.»

{برابر نیستند یاران دوزخ و یاران بهشت.}(3) : گفته­اند: نفوس کامله شایان، بهشت را، و آنها که خود را خوار کردند، دوزخ را شایسته­اند. «هم الفائزون»: این فوز با نعمت جاودان است.

«تؤمنون»(4) : استیناف و بیان تجارت است، و جمع میان ایمان و جهاد است که آنها را به کمال عزت می­رساند. منظور از «تؤمنون» امر به ایمان است و تنها با لفظ خبری آمده تا اعلام کند که این کار نباید ترک شود. «ذلکم خیر لکم»: یعنی ایمان و جهاد یادشده. «ان کنتم تعلمون»: یعنی اگر از اهل علم باشید، زیرا که اعتنایی به کار جاهل نیست. «یغفر لکم ذنوبکم»: این جواب «امری» است که با لفظ «خبر» آمده، یا «شرطی» یا «استفهامی» آمده بود که سخن بر آن دلالت داشت، و تقدیر سخن این است: اگر ایمان بیاورید و جهاد کنید؛ یا آیا می پذیرید که شما را راهنمایی کنم که خدا شما را بیامرزد؟ «ذلک»: اشاره به مغفرت و وارد­سازی به بهشت است که از آن یاد شده است. «و أخری»: یعنی برای شما همراه با این نعمت، نعمت دیگری است، و گفته شده «أخری» مبتداء است، و خبر آن، جمله «نصر من الله و فتح قریب»: یاری از خدا و فتحی نزدیک که فتح مکه است. در تفسیر علی بن ابراهیم، فتح امام قائم علیه­السلام است در این جهان. «و بشر المومنین»: عطف به محذوف است، مانند «قل یا ایها الذین آمنوا و بشّر» یا عطف بر «تومنون به» است که در معنای «امر» است. «من انصاری الی الله»(5) : یعنی کیست لشکر من که به یاری خدا توجه داشته باشد، و حواریّون برگزیده عیسی علیه­السّلام هستند «فآمنت طائفة»: ایمان به عیسی علیه­السّلام است. «وأیّدنا الذین آمنوا»: یعنی با استدلال، یا با جنگ، و این پس از بالا رفتن عیسی علیه السّلام به آسمان­ها است. «فأصبحوا ظاهرین»: یعنی پیروز گردیدند. «ولله العزة و لرسوله و للمومنین»(6) : یعنی پیروزی و قدرت برای خدا است، و نیز برای کسی که خداوند او را عزیز کرده است،

ص: 54


1- . تفسیر قمی : 666
2- . کافی 1 : 430
3- . حشر / 20
4- . صف / 10
5- . صف / 14
6- . منافقون / 8

فلا نعیدها.

حَنِیفاً(1) قال الراغب الحنف هو میل عن الضلال إلی الاستقامة و الجنف بالعکس (2) أَجْراً حَسَناً(3) هو الجنة أَبَداً بلا انقطاع إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ (4) إلا انتظار أن تأتیهم سنة الأولین و هی الإهلاک و الاستئصال أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ أی عذاب الآخرة قُبُلًا

أی عیانا کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ (5) قال فی المجمع (6)

أی کان فی حکم الله و علمه لهم بساتین الفردوس و هو أطیب موضع فی الجنة و أوسطها و أفضلها و أرفعها نُزُلًا أی منزلا و مأوی و قیل ذات نزل و قال الراغب النزل ما یعد للنازل من الزاد(7) لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا أی تحولا إذ لا یجدون أطیب منها حتی تنازعهم إلیه أنفسهم وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً(8) قیل أی لا ینقصون شیئا من جزاء أعمالهم و یجوز أن ینتصب شیئا علی المصدر.

سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا(9) قیل أی سیجعل لهم فی القلوب مودة و قد مر(10) فی أخبار کثیرة أنها نزلت فی أمیر المؤمنین علیه السلام حیث جعل الله له فی قلوب المؤمنین ودا و فرض مودته و ولایته علی الخلق

ص: 39


1- 1. النحل: 123.
2- 2. المفردات: ص 33 و فیه: و الجنف میل عن الاستقامة الی الضلال.
3- 3. الکهف: 2- 3.
4- 4. الکهف: 55.
5- 5. الکهف: 108.
6- 6. مجمع البیان ج 6 ص 498.
7- 7. المفردات: ص 489.
8- 8. مریم: 60.
9- 9. مریم: 96.
10- 10. راجع تاریخ أمیر المؤمنین علیه السلام الباب 14 ج 35 ص 360 من هذه الطبعة.

مانند پیامبر و مومنان. «ولکن المنافقین لایعلمون»: از فرط نادانی و غرور.

{و آن روشنی که فرو فرستادیم»:(1) بیشتر مفسران گفته­اند که آن قرآن است. به گفته علی بن ابراهیم: «نور امیر مومنان است.»(2) امام کاظم علیه­السّلام فرموده: «نور امامت است، که فرمود: {بگروید به خدا و رسولش و نوری که فرو آوردیم.} و فرمود: نور امام است.» (3)

از امام باقر علیه­السّلام درباره این آیه پرسش شد، فرمود: «نور، به خدا امامانند.» (4)

اخبار در این باره بسیار است و ما آنها در کتاب امامت آوردیم .

{روزی که فراهم آورد شما را برای روز جمع.} : برای حساب و پاداش روز افسوس و کمبود است. و به روایت معانی­الاخبار: «روزی که بهشتیان دوزخیان را مغبون می­سازند.» 6

«و یعمل صالحاً»: یعنی عمل صالح. «ذلک الفوز العظیم»: اشاره به مجموع دو جهت است، و به همین جهت، آن را فوز بزرگ دانسته است، چون جامع مصالح است، از دفع ضررها و جلب منفعت­ها.

{و آرام شود دلش.}(5) : گفته­اند: برجا باشد و در برابر مصیبت، «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» بگوید. به گفته علی بن ابراهیم: خدا را از دل باور دارند، و چون خدا برایش بیانی کند، رهنمایی را برمی گزیند و خدا بیفزایدش که فرمود: {و آنان که رهجویند فزاید رهنمایی­شان را.}

امام صادق علیه­السلام فرمود: «دل بالا و پایین می­شود میان سینه

ص: 55


1- . تغابن / 8
2- . تفسیر قمی : 683
3- . کافی 1 : 196
4- . کافی 1 : 194
5- . تغابن / 11

قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ (1) أی فی الدنیا لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی أی المنازل الرفیعة جَنَّاتُ عَدْنٍ بدل من الدرجات مَنْ تَزَکَّی أی من تطهر من أدناس الکفر و المعاصی لِمَنْ تابَ (2) أی من الشرک وَ آمَنَ بما یجب الإیمان به ثُمَّ اهْتَدی أی إلی ولایة أهل البیت علیهم السلام کما ورد فی الأخبار الکثیرة التی قد مر بعضها و سیأتی بعضها إن شاء الله.

وَ هُوَ مُؤْمِنٌ (3) أی بالله و رسله فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ أی لا تضییع له استعیر لمنع الثواب کما استعیر الشکر لإعطائه وَ إِنَّا لَهُ أی لسعیه کاتِبُونَ أی مثبتون فی صحیفة عمله یَفْعَلُ ما یُرِیدُ(4) أی من إثابة الموحد الصالح و عقاب المشرک لا دافع له و لا مانع.

مِنْ أَساوِرَ(5) جمع أسورة و هی جمع سوار مِنْ ذَهَبٍ بیان له وَ لُؤْلُؤاً عطف علیها لا علی ذهب إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ قیل هو قولهم الحمد لله الذی صدقنا وعده أو کلمة التوحید و قال علی بن إبراهیم التوحید و الإخلاص وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمِیدِ قیل أی المحمود نفسه أو عاقبته و هو الجنة أو الحق أو المستحق لذاته الحمد و هو الله تعالی و صراطه الإسلام.

وَ فِی الْمَحَاسِنِ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: هُوَ وَ اللَّهِ هَذَا الْأَمْرُ الَّذِی أَنْتُمْ عَلَیْهِ.

وَ فِی الْکَافِی (6)

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: فِی هَذِهِ الْآیَةِ قَالَ ذَاکَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ عُبَیْدَةُ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ هُدُوا إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ.

إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا(7) أی غائلة المشرکین وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ (8) قیل الکریم من کل نوع ما یجمع فضائله

ص: 40


1- 1. طه: 75- 76.
2- 2. طه: 82.
3- 3. الأنبیاء: 94.
4- 4. الحجّ: 14.
5- 5. الحجّ: 23 و 24.
6- 6. الکافی ج 1 ص 426.
7- 7. الحجّ: 38.
8- 8. الحجّ: 50.

و گلوگاه تا بسته شود به ایمان، و چون به ایمان بسته شد، قرار می­گیرد، و این است تفسیر قول خدای عزوجل: {هر که خدا را باور کند دلش آرام گیرد.}(1)

مؤلف

گویا با «همزه» خوانده و «رفع قلبه»، که قرائتی است شاذه، منسوب به «عکرمه» و «عمرو بن دینار»، یا بیان حاصل معنا است، موافق قرائت مشهوره نیز یعنی: خدا دلش را ره نماید و آرام گیرد.

{ذکری فرستاده.}(2) : از امام رضا علیه­السلام روایت شده است که: «ذکر در اینجا پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­وآله است، و ما اهل ذکریم.»

و به گفته بیضاوی: ذکر جبرئیل است که بسیار یاد می کند، یا که بسیار فرو می آید و ذکر را می آورد که قرآن است، یا اینکه در آسمان­ها نامبردار است، یا به معنی دارای نام و شرف است، یا خود محمد صلّی­اللَّه­علیه­وآله است که مواظب خواندن قرآن و یا تبلیغش بود، و از ارسال به «انزال» تعبیر کرده، یا چون ارسال به سبب نازل کردن وحی بر او است، و «رسول» را از ذکر بدل آورده برای بیان و توضیح، یا منظور از قرآن است و «رسولاً» منصوب به فعل مقدّری است، مانند «أرسل»، و یا منصوب به «ذکراً» است، و «رسول» مفعول او است، یا بدل از آن، به این شکل که به معنای رسالت باشد.

«من الظلمات الی النور»: از گمراهی به هدایت. «قد أحسن الله له رزقاً»: گفته شده در این، تعجب و تعظیم ثوابی است. «و آنان که همراه وی­اند»:(3) این عطف به پیامبر صلی الله علیه و آله است، و این ستایش آنها است و تعریض به دشمنانشان، یا مبتداء است و خبرش این است که مومنانند که نورشان در برابر و سمت راستشان می­شتابد.

امام صادق علیه­السلام در تفسیر این آیه فرمود:{می­شتابند ائمه مومنان در رستاخیز جلو آنان و در سمت راستشان تا آنها را فرود آورند در خانه هایی که در بهشت دارند.» (4)

ص: 56


1- . کافی : 421
2- . طلاق / 10 - 11
3- . تحریم / 9
4- . مجمع البیان 10 : 318

إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (1) قالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ إِلَی الْإِمَامِ الْمُسْتَقِیمِ.

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (2)

فِی الْکَافِی (3)

عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: أَ تَدْرِی مَنْ هُمْ قِیلَ أَنْتَ أَعْلَمُ قَالَ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الْمُسَلِّمُونَ إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ.

وَ رَوَی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ قَالَ لَهَا تَکَلَّمِی فَقَالَتْ- قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الْآیَةَ.

و أقول تدل الآیات علی اشتراط تأثیر الإیمان فی دخول الجنة بالأعمال و إن أمکن تأویلها بما سیأتی و کذا قوله تعالی وَ یَقُولُونَ آمَنَّا إلی آخر الآیات تدل علی بعض شرائط الإیمان و أن من لم یتحاکم إلی الرسول و لم یرض بحکمه فلیس بمؤمن.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ (4) حمل علی الکاملین فی الإیمان الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ أی من صمیم قلوبهم وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلی أَمْرٍ جامِعٍ کالجمعة و الأعیاد و الحروب و المشاورة فی الأمور حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ أی الرسول صلی الله علیه و آله إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أعاده مؤکدا علی أسلوب أبلغ فإنه یفید أن المستأذن مؤمن لا محالة و أن الذاهب بغیر إذن لیس کذلک تنبیها علی کونه مصداقا لصحة الإیمان و ممیزا للمخلص عن المنافق و تعظیما للجرم.

فَعَسی أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ (5) قیل عسی تحقیق علی عادة الکرام أو ترجی من التائب بمعنی فلیتوقع أن یفلح وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (6) أی لا یختبرون

وَ فِی الْمَجْمَعِ (7)

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام:

ص: 41


1- 1. الحجّ: 54.
2- 2. المؤمنون: 51.
3- 3. الکافی ج 1 ص 391 و بعده: فالمؤمن غریب فطوبی للغرباء، و رواه فی المحاسن ص 272.
4- 4. المؤمنون: 62.
5- 5. القصص: 67.
6- 6. العنکبوت: 1- 3.
7- 7. مجمع البیان ج 8 ص 272.

امام باقر علیه­السّلام فرمود: «هر کس که نوری دارد، آن روز رها می­شود، و هر مومنی نوری دارد، و چون نور منافقین خاموش شود، می­گویند: «پروردگارا، نور ما را به پایان برسان.» و گفته­اند: نور هر کس به نسبت عمل او است، و تفاوت دارند، و اتمام آن را از روی تفضل خواهند.

{آیا کسی که راه رود به رو افتاده.}:(1) گفته می شود: «کببته فأکّب» و این از غرائب است، یعنی هر آنی به رو درافتد و چهره اش بر زمین خورد، برای سختی راهش و پستی و بلندی­اش، و از این رو آن را برابر کرد با کسی که راه می­رود درست و سالم بر راه راست هموار، که ایستاده و در سلامت از لغزش است؛ و مقصود، همانندی مشرک و یگانه­پرست است به راهروانی چنین، و همانندی دو کیش به این دو راه؛ و گفته­اند:

«مکب» کور است که می­لغزد و به رو درمی­افتد، و «سوی» بینا است؛ و گفته­اند: آن کسی که راه می رود به رو افتاده، آن است که به رو محشور می­شود به سوی دوزخ، و آن کسی که راه می­رود درست، کسی است که محشور می­شود سر دو پا، به سوی بهشت.

از امام کاظم علیه­السّلام درباره این آیه پرسیدند، فرمود: «خدا نمونه آورده برای کسی که از ولایت علی روی­گردان است، به عنوان کسی که راه می­رود بر چهره خود، و راه نمی­برد به کارش؛ و برای کسی که پیرو آن حضرت است، و راه می­رود بر راه راست؛ و راه راست، امیر مومنان است، علیه­السلام.» (2)

{آیا بسازیم مسلمانان را.}(3) : انکار گفتار بت پرست­ها است که گفتند: «اگر درست باشد که ما زنده می­شویم - چنانچه محمد (صلّی اللَّه علیه و آله) می­پندارد و همراهانش - حال ما در دیگرسرا بهتر از آنها است، چنانچه در دنیا.»

{وای چیست شما را که چگونه داوری کنید»: و پریشان و کج بگویید. در این آیه، التفات است، و در آن، از حکم آنان تعجّب می کند و آن را استبعاد می نماید، و اشاره دارد که این حکم از فکر مختل و رای کج صادر شده است.

{نترسد از کاستی در پاداش و از خواری.}(4) : یعنی نمی ترسد از نقص در جزا، یا اینکه ذلتی او را فرا گیرد. به گفته علی بن ابراهیم: کاستی «بخس» است و «رهق» عذاب.

ص: 57


1- . ملک / 20
2- . کافی 1 : 433
3- . قلم / 35
4- . جن / 13

مَعْنَی یُفْتَنُونَ یُبْتَلَوْنَ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ.

وَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: أَنَّهُ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ قَالَ لَا بُدَّ مِنْ فِتْنَةٍ یُبْتَلَی بِهَا الْأُمَّةُ لِیَتَعَیَّنَ الصَّادِقُ مِنَ الْکَاذِبِ لِأَنَّ الْوَحْیَ قَدِ انْقَطَعَ وَ بَقِیَ السَّیْفُ وَ افْتِرَاقُ الْکَلِمَةِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.

وَ فِی الْکَافِی (1)

عَنِ الْکَاظِمِ علیه السلام: أَنَّهُ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ ثُمَّ قَالَ مَا الْفِتْنَةُ قِیلَ الْفِتْنَةُ فِی الدِّینِ فَقَالَ یُفْتَنُونَ کَمَا یُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ یُخَلَّصُونَ کَمَا یُخَلَّصُ الذَّهَبُ.

فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا أی فی الوجود بحیث یتمیز الذین صدقوا فی الإیمان و الذین کذبوا فیه بعد ما کان یعلمهم قبل ذلک أنهم سیوجدون و یمتحنون

وَ فِی الْمَجْمَعِ (2)

عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الصَّادِقِ علیهما السلام: أَنَّهُمَا قَرَءَا بِضَمِّ الْیَاءِ وَ کَسْرِ اللَّامِ فِیهِمَا مِنَ الْإِعْلَامِ أَیْ لَیُعَرِّفَنَّهُمُ النَّاسَ.

و أقول تدل علی أن الإقرار الظاهری غیر کاف فی الإیمان الواقعی أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ (3) أی أحسن جزاء أعمالهم.

لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ (4) أی فی جملتهم أو فی زمرتهم فی الجنة وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ بلسانه فَإِذا أُوذِیَ فِی اللَّهِ أی فی دینه أو فی ذاته جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ أی تعذیبهم و أذیتهم کَعَذابِ اللَّهِ فیرجع عن الدین کما ینبغی للکافر أن یترک دینه مخافة عذاب الله وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ أی فتح و غنیمة لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ فی الدین فأشرکونا فیه و المراد المنافقون أو قوم ضعف إیمانهم فارتدوا من أذی المشرکین و یؤید الأول أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِی صُدُورِ الْعالَمِینَ أی من الإخلاص و النفاق وَ لَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بقلوبهم وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ فیجازی الفریقین.

وَ قُولُوا(5) أی لأهل الکتاب فی المجادلة و فی الدعوة إلی الدین فلا

ص: 42


1- 1. الکافی ج 1 ص 370.
2- 2. مجمع البیان ج 8 ص 271.
3- 3. العنکبوت: 7.
4- 4. العنکبوت: 9- 11.
5- 5. العنکبوت: 46 و 47.

از محمد بن فضیل روایت شده که از امام کاظم علیه­السلام پرسیدم درباره قول خدا: «چون شنیدیم هدایت را بدان گرویدیم.» فرمود: «هدایت ولایت است، و گرویدیم به مولای خود، و هر کس به مولایش گروید، نمی­ترسد از کاستی و عذاب.» گفتم: «تنزیل آیه است؟» فرمود: «نه، تأویل است.» (1)

«یضحکون»:(2) یعنی مسخره می کنند. «و اذا مروا بهم یتغامرون»: به یکدیگر اشاره می کنند و به هم چشمک می زنند. «انقلبوا فکهین»: یعنی از مسخره کردن لذت می برند.

علی بن ابراهیم می­گوید: آنان که مجرمند، اولی و دومی­اند، و پیروانشان که چشمک می­زدند به رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­وآله - تا آخر سوره.

گفته­اند: این آیه درباره علی بن ابی طالب علیه­السلام فرود آمده که: با چند تن از مسلمانان نزد پیغمبر صلّی اللَّه علیه­و­آله می آمدند و منافقان آنها را مسخره می­کردند و می­خندیدند و به آنها چشمک می­زدند؛ آنان نزد یاران خود برگشتند و گفتند: «ما امروز اصلع را (کسی که موی جلو سر ندارد) دیدیم و به او خندیدیم.» این آیه ها پیش از آنکه علی و یارانش به پیغمبر برسند نازل شدند.» (3)

از ابن عباس روایت شده است که: آنان که جرم کردند منافقان قریش بودند، و آنان که گرویدند، علی­بن­ابی­طالب علیه­السّلام.

{و چون آنها را بینند.}(4) : که مومنند، و گمراهان به گمراهی وابسته شان کنند.{و فرستاده نشدند.}: آن گمراهان بر مومنان تا پاسبانان آنها باشند و گواه رشد و گمراهی آنها گردند. «فالیوم الذین من الکفار یضحکون»: هنگامی که آنان را ذلیل و بسته در آتش می­بینند.

و روایت شده است: «گشوده می­شود برای مجرمان دری به بهشت، و گفته می­شود به سوی آن برآیند، و چون به آن

ص: 58


1- . کافی 1 : 433
2- . مطففین / 28
3- . مجمع البیان 10 : 457
4- . مطففین / 32

یدل علی اشتراط الإیمان بالقول فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ أی علمه أی مؤمنو أهل الکتاب وَ مِنْ هؤُلاءِ یعنی من العرب أو من أهل مکة أو ممن فی عهد الرسول صلی الله علیه و آله من أهل الکتاب مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ أی بالقرآن وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا مع ظهورها و قیام الحجة علیها إِلَّا الْکافِرُونَ المتوغلون فی الکفر.

یُتْلی عَلَیْهِمْ (1) أی تدوم تلاوته علیهم إِنَّ فِی ذلِکَ أی الکتاب الذی هو آیة مستمرة و حجة مبینة لَرَحْمَةً أی لنعمة عظیمة وَ ذِکْری لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ أی تذکرة لمن همّه الإیمان دون التعنّت لَنُبَوِّئَنَّهُمْ (2) لَنُنْزِلَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ المخصوص بالمدح محذوف دل علیه ما قبله و هو الجنة أو الغرف الَّذِینَ صَبَرُوا علی المحن و المشاق فی الدین وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ أی لا یتوکلون إلا علی الله فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ(3) قیل أی أرض ذات أزهار و أنهار یُحْبَرُونَ أی یسرون سرورا تهللت له وجوههم و قال علی بن إبراهیم أی یکرمون.

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً(4) قیل أی مائلا مستقیما علیه و قیل هو تمثیل للإقبال و استقامة علیه و الاهتمام به و قال علی بن إبراهیم أی طاهرا

وَ رَوَی هُوَ وَ الْکُلَیْنِیُ (5)

عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: هُوَ الْوَلَایَةُ.

وَ فِی التَّهْذِیبِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: أَمَرَهُ أَنْ یُقِیمَ وَجْهَهُ لِقِبْلَةٍ لَیْسَ فِیهِ شَیْ ءٌ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ.

فِطْرَتَ اللَّهِ نصب علی الإغراء أو المصدر لما دل علیه ما بعدها الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها أی خلقهم علیها قیل و هی قبولهم للحق و تمکنهم من إدراکه أو ملة الإسلام فإنهم لو خلوا و ما خلقوا علیه أدی بهم إلیها.

ص: 43


1- 1. العنکبوت: 51.
2- 2. العنکبوت: 58 و 59.
3- 3. الروم: 15.
4- 4. الروم: 30- 32.
5- 5. الکافی ج 1 ص 419.

می­رسند بر روی آنها بسته می­شود، و مومنان آن روز بر آنها بخندند.» (1)

{آیا پاداش داده شدند کفار؟}: در آنچه می­کنند، از مسخره کردن مومنان. استفهام برای تقریر و تثبیت است .

«غیر ممنون»(2) : یعنی پیوسته است و بی منت. «ذلک الفوز الکبیر»(3) : زیرا دنیا و هرچه در آن است در برابر آن کم است.

«و سفارش کنند به هم در شکیبا بودن»:(4) در طاعت خدا و به مهربانی به بنده های او، و یا به کارهایی که موجب رحمت الهی است.

«و اصحاب میمنه»: از «یمین» به معنای راست، یا «یمن» به معنای برکت گرفته شده است. به گفته علی بن ابراهیم: یاران امیر مومنانند.

«و العصر»: سوگند به نماز عصر، یا عصر نبوت، یا همه روزگار پر از شگفتی­ها. «که آدمی در زیان است»: در کوشش و صرف عمر. {جز آنان که گرویدند و کارهای خوب کردند.}: و خریدند آخرت را به دنیا و کامجوشدند به زندگی همیشه و سعادت سرمدی.{و به هم سفارش کنند درباره حق پایدار.}: انکار ناپذیر عقیده است، یا کردار.{و به هم سفارش کنند به شکیبایی.}: از گناهان و بر طاعت و بر آسیب­ها.

امام صادق علیه­السلام فرمود: «عصر» خروج امام قائم علیه­السلام است. {و آدم زیانکار} دشمنان ما هستند؛ {جز آنان که گرویدند.} یعنی به آیات ما؛ {و کارهای خوب کردند.} به همراهی با برادران خود{و به هم سفارش کردند درباره حق.} یعنی امامت؛ {و به هم سفارش کردند به شکیبایی.} در معاشرت با مخالفان.»

به گفته علی بن ابراهیم: {جز آنان که گرویدند.} به ولایت امیرمومنان، {و سفارش کردند به حق.} فرزندان خود، و جانشینان خود را به ولایت ائمه و به هم سفارش کردند نسبت به آن، و صبر کردند بر آن.»

امام صادق علیه­السلام فرمود: «علی علیه­السلام پس از {لفی خسر} قرائت کردند: «و انه فیه الی آخر الدهر.»{و راستی آدمی در آن است تا پایان روزگار.}(5)

ص: 59


1- . مجمع البیان 10 : 457
2- . انشقاق / 25
3- . بروج / 11
4- . بلد / 17
5- . مجمع البیان 10 : 536

وَ فِی الْکَافِی (1)

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ مَا تِلْکَ الْفِطْرَةُ قَالَ هِیَ الْإِسْلَامُ.

فطرهم الله حین أخذ میثاقهم علی التوحید قال أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ (2) و فیهم المؤمن و الکافر.

و فی کثیر من الأخبار(3)

فطرهم علی التوحید و فی بعضها فطرهم علی الولایة و فی بعضها فطرهم علی التوحید و محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و آله و علی أمیر المؤمنین علیه السلاملیه السلام (4).

وَ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام (5): فَطَرَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ عِنْدَ الْمِیثَاقِ عَلَی مَعْرِفَةِ أَنَّهُ رَبُّهُمْ قَالَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْلَمُوا مَنْ رَبُّهُمْ وَ لَا مَنْ رَازِقُهُمْ.

و قد مضت الأخبار و الأقوال فی ذلک فی کتاب العدل.

لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ أی لا یقدر أحد أن یغیره أو لا ینبغی أن یغیر ذلِکَ إشارة إلی الدین المأمور بإقامة الوجه له أو الفطرة إن فسرت بالملة الدِّینُ الْقَیِّمُ أی المستوی الذی لا عوج فیه وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ أی استقامته مُنِیبِینَ إِلَیْهِ أی راجعین إلیه مرة بعد أخری مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ أی اختلفوا فیما یعبدونه علی اختلاف أهوائهم و قرأ حمزة و الکسائی فارقوا أی ترکوا وَ کانُوا شِیَعاً أی فرقا یشایع کل إمامها الذی أصل دینها کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ أی مسرورون ظنا بأنه الحق (6).

لِلدِّینِ الْقَیِّمِ أی البلیغ الاستقامة لا مَرَدَّ لَهُ لتحتم مجیئه یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ أصله یتصدعون أی یتفرقون فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ

ص: 44


1- 1. الکافی ج 2 ص 12.
2- 2. الأعراف: 172.
3- 3. راجع الکافی کتاب الإیمان و الکفر باب فطرة الخلق علی التوحید.
4- 4. راجع الکافی ج 1 ص 412 و تراه فی کشف الحق بروایته عن النبیّ صلّی اللّه علیه و آله ج 1 ص 93.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 40.
6- 6. الروم: 43.

آیات

- هُدیً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ أُولئِکَ عَلی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.(1)

{(و) مایه هدایت تقواپیشگان است: آنان که به غیب ایمان می آورند، و نماز را بر پا می دارند، و از آنچه به ایشان روزی داده ایم انفاق می کنند و آنان که بدانچه به سوی تو فرود آمده، و به آنچه پیش از تو نازل شده است، ایمان می آورند و به آخرت یقین دارند. آنهایند که از هدایتی از جانب پروردگارشان برخوردارند و آنها همان رستگارانند.}

- «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ»(2)

وخداوند متعال فرمود: {و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، مژده ده که ایشان را باغ هایی خواهد بود.}

- وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ.(3)

{و بدانچه نازل کرده ام - که مؤید همان چیزی است که با شماست - ایمان آرید و نخستین منکر آن نباشید.}

- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ.(4)

{و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند ماند.}

ص: 2


1- . بقره / 1 - 5
2- . بقره / 25
3- . بقره / 41
4- . بقره / 82

لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ (1) قیل أی لهم نعیم جنات فعکس للمبالغة خالِدِینَ فِیها حال من الضمیر فی لهم أو من جنات النعیم وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا مصدران مؤکدان الأول لنفسه و الثانی لغیره لأن قوله لَهُمْ جَنَّاتُ وعد و لیس کل وعد حقا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الذی لا یغلبه شی ء فیمنعه عن إنجاز وعده و وعیده الْحَکِیمُ الذی لا یفعل إلا ما تستدعیه حکمته بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً(2) أی علی سائر الأمم أو علی أجر أعمالهم وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ أی لا تعب فیه و لا من علیه وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ(3) أی الکافر و المؤمن وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ أی و لا الباطل و لا الحق وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ أی و لا الثواب و لا العقاب و لا لتأکید نفی الاستواء و تکریرها علی الشقین لمزید التأکید و الحرور من الحر غلب علی السموم.

و قال علی بن إبراهیم الظل الناس و الحرور البهائم و کأنهم إنما سموا ظلا لتعیشهم فی الظلال و البهائم حرورا لتعیشهم فیها و فی بعض النسخ للناس و للبهائم و هو أصوب و فی بعضها و لا الحرور و الحرور السمائم و هو أظهر منهما وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْواتُ تمثیل آخر للمؤمنین و الکافرین أبلغ من الأول و لذلک کرر الفعل و قیل للعلماء و الجهلاء إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ

هدایته فیوفقه لفهم آیاته و الاتعاظ بعظاته وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ أی المصرین علی الکفر و قال علی بن إبراهیم قال هؤلاء الکفار لا یسمعون منک کما لا یسمع من فی القبور.

مَنْ کانَ حَیًّا(4) قال ره یعنی مؤمنا حی القلب و فی المجمع عن

ص: 45


1- 1. لقمان: 8 و 9.
2- 2. الأحزاب: 47.
3- 3. فاطر: 19.
4- 4. یس: 70.

- أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ.(1)

{آیا شما به پاره ای از کتاب (تورات) ایمان می آورید، و به پاره ای کفر می ورزید؟ پس جزای هر کس از شما که چنین کند، جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز ایشان را به سخت ترین عذاب ها باز برند، و خداوند از آنچه می کنید غافل نیست.}

- قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.(2)

{بگو: «اگر مؤمنید (بدانید که) ایمانتان شما را به بد چیزی وامی دارد.»}

- مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ.(3)

{هر که دشمن خدا، و فرشتگان و فرستادگان او، و جبرئیل و میکائیل است (بداند که) خدا یقیناً دشمن کافران است.}

- قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.(4)

{بگویید: «ما به خدا، و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه بر ابراهیم و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل آمده، و به آنچه به موسی و عیسی داده شده، و به آنچه به همه پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده، ایمان آورده ایم، میان هیچ یک از ایشان فرق نمی گذاریم و در برابر او تسلیم هستیم.» پس اگر آنان (هم) به آنچه شما بدان ایمان آورده اید، ایمان آوردند، قطعاً هدایت شده اند، ولی اگر روی برتافتند، جز این نیست که سر ستیز (و جدایی) دارند و به زودی خداوند (شر) آنان را از تو کفایت خواهد کرد، که او شنوای داناست.}

- إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.(5)

{مسلما اگر مؤمن باشید، برای شما در این (رویداد) نشانه ای است.}

- فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لَا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ إلی قوله هُمْ فِیها خالِدُونَ.(6)

{پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزی استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنوایِ داناست. خداوند سرور کسانی است که ایمان آورده اند. آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی به در می برد. و(لی) کسانی که کفر ورزیده اند، سرورانشان (همان عصیانگران) طاغوتند، که آنان را از روشنایی به سوی تاریکی ها به در می برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند.}

- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.(7)

{کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و نماز بر پا داشته و زکات داده اند، پاداش آنان نزد پروردگارشان برای آنان خواهد بود و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند. ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و اگر مؤمنید، آنچه از ربا باقی مانده است واگذارید.}

- آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ.(8)

{پیامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب ها و فرستادگانش ایمان آورده اند (و گفتند:) «میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمی گذاریم» و گفتند: «شنیدیم و گردن نهادیم، پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاریم) و فرجام به سوی تو است.»}

ص: 3


1- . بقره / 85
2- . بقره / 93
3- . بقره / 98
4- . بقره / 136-137
5- . بقره / 248
6- .[2] بقره / 256 -257
7- . بقره / 277 - 278
8- . بقره / 285

أمیر المؤمنین علیه السلام أی عاقلا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ أی تجب کلمة العذاب عَلَی الْکافِرِینَ (1) الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ (2) أخبر عنهم بالإیمان إظهارا لفضله و تعظیما لأهله وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فی الأخبار الکثیرة للذین آمنوا بولایتهم علیهم السلام رَبَّنا أی یقولون ربنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً أی وسعت رحمتک و علمک کل شی ء فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ قیل أی للذین علمت منهم التوبة و اتباع سبیل الحق وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ أی إیاها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ عطف علی هم الأول أی أدخلهم و معهم هؤلاء لیتم سرورهم أو الثانی لبیان عموم الوعد إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الذی لا یمتنع علیه مقدور الْحَکِیمُ الذی لا یفعل إلا ما تقتضیه حکمته و من ذلک الوفاء بالوعد وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ أی العقوبات أو جزاء السیئات أو المعاصی فی الدنیا لقوله وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ أی و من تقها فی الدنیا فقد رحمته فی الآخرة وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ یعنی الرحمة أو الوقایة أو مجموعهما.

وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ (3) قیل أی بغیر تقدیر و موازنة بالعمل بل أضعافا مضاعفة فضلا من الله و رحمة و لعل جعل العمل عمدة و الإیمان حالا للدلالة علی أنه شرط فی اعتبار العمل و أن ثوابه أعلی من ذلک.

إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا(4) قیل أی بالحجة و الظفر و الانتقام من الکفرة فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ الأشهاد جمع شاهد و المراد بهم من یقوم

ص: 46


1- 1. مجمع البیان ج 8 ص 432.
2- 2. المؤمن: 6- 9.
3- 3. المؤمن: 40.
4- 4. المؤمن: 51.

- إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.(1)

{مسلماً در این (معجزات)، برای شما - اگر مؤمن باشید - عبرت است.}

- وَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ.(2)

{و اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، خداوند) مزدشان را به تمامی به آنان می دهد. و خداوند، بیدادگران را دوست نمی دارد.}

- إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ.(3)

{در حقیقت، نزدیک ترین مردم به ابراهیم، همان کسانی هستند که او را پیروی کرده اند، و (نیز) این پیامبر و کسانی که (به آیین او) ایمان آورده اند و خدا سرور مؤمنان است.} - قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ.(4)

{بگو: «به خدا و آنچه بر ما نازل شده، و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده، و آنچه به موسی و عیسی و انبیای (دیگر) از جانب پروردگارشان داده شده، گرویدیم (و) میان هیچ یک از آنان فرق نمی گذاریم و ما او را فرمانبرداریم.»}

- وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ.(5)

{و خدا نسبت به مؤمنان، با تفضل است.}

- فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ.(6)

{پس، به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و اگر بگروید و پرهیزگاری کنید، برای شما پاداشی بزرگ خواهد بود.}

- وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خاشِعِینَ لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ.(7)

{و البته از میان اهل کتاب کسانی هستند که به خدا و بدانچه به سوی شما نازل شده و به آنچه به سوی خودشان فرود آمده ایمان دارند، در حالی که در برابر خدا خاشعند، و آیات خدا را به بهای ناچیزی نمی فروشند. اینانند که نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند داشت. آری! خدا زود شمار است.}

- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِیلًا.(8)

{و به زودی کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، در باغ هایی که از زیر (درختانِ) آن نهرها روان است درآوریم. برای همیشه در آن جاودانند، و در آنجا همسرانی پاکیزه دارند، و آنان را در سایه ای پایدار درآوریم.}

- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا.(9)

{و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به زودی آنان را در بوستان هایی که از زیر (درختان) آن، نهرها روان است درآوریم. همیشه در آن جاودانند. وعده خدا راست است و چه کسی در سخن، از خدا راستگوتر است؟}

ص: 4


1- . آل عمران / 49
2- . آل عمران / 57
3- . آل عمران / 68
4- . آل عمران / 84
5- . آل عمران / 152
6- . آل عمران / 179
7- . آل عمران / 199
8- . نساء / 57
9- . نساء / 122

یوم القیامة للشهادة علی الناس من الملائکة و الأنبیاء و المؤمنین.

و قال علی بن إبراهیم هو فی الرجعة إذا رجع رسول الله صلی الله علیه و آله و الأئمة صلوات الله علیهم

وَ رَوَی بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: ذَلِکَ وَ اللَّهِ فِی الرَّجْعَةِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَنْبِیَاءَ اللَّهِ کَثِیرَةٌ لَمْ یُنْصَرُوا فِی الدُّنْیَا وَ قُتِلُوا وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِمْ قُتِلُوا وَ لَمْ یُنْصَرُوا وَ ذَلِکَ فِی الرَّجْعَةِ.

وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ(1) أی الجاهل و المستبصر وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لَا الْمُسِی ءُ أی و لا یستوی المؤمن المحسن و المسی ء مؤمنا کان أو غیره قَلِیلًا ما تَتَذَکَّرُونَ أی تذکرا ما قلیلا تتذکرون فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا(2) أی عذابنا النازل بهم قال فی المجمع (3) أی عند رؤیتهم بأس الله و عذابه لأنهم یصیرون عند ذلک ملجئین و فعل الملجإ لا یستحق به المدح سُنَّتَ اللَّهِ نصبها علی المصدر أی سن الله هذه السنة فی الأمم الماضیة کلها إذ لا ینفعهم إیمانهم إذا رأوا العذاب و المراد بالسنة هنا الطریقة المستمرة من فعله بأعدائه الجاحدین وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ بدخول النار و استحقاق النقمة و فوت الثواب و الجنة

وَ فِی الْعُیُونِ (4)

عَنِ الرِّضَا علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ لِأَیِّ عِلَّةٍ غَرَّقَ اللَّهُ فِرْعَوْنَ وَ قَدْ آمَنَ بِهِ وَ أَقَرَّ بِتَوْحِیدِهِ قَالَ لِأَنَّهُ آمَنَ عِنْدَ رُؤْیَةِ الْبَأْسِ وَ الْإِیمَانُ عِنْدَ رُؤْیَةِ الْبَأْسِ غَیْرُ مَقْبُولٍ وَ ذَلِکَ حُکْمُ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ فِی السَّلَفِ وَ الْخَلَفِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا الْآیَتَیْنِ (5).

ص: 47


1- 1. المؤمن: 58.
2- 2. المؤمن: 84 و 85.
3- 3. مجمع البیان ج 8 ص 535.
4- 4. عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 77- ط دار العلم قم.
5- 5. قال بعد ذلک: و لعلة أخری أغرق اللّه عزّ و جلّ فرعون و هی انه استغاث بموسی لما أدرکه الغرق و لم یستغث باللّه، فأوحی اللّه عزّ و جلّ إلیه یا موسی لم تغث فرعون لانک لم تخلقه، و لو استغاث بی لاغثته. أقول: العلة الأولی لعدم قبول ایمانه، و هذه وجه عدم اغاثته و نجاته من الغرق.

- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً.(1)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، به خدا و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاد، و کتاب هایی که قبلًا نازل کرده بگروید و هر کس به خدا و فرشتگان او و کتاب ها و پیامبرانش و روز بازپسین کفر ورزد، در حقیقت دچار گمراهی دور و درازی شده است.}

- وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْراً عَظِیماً.(2)

{و به زودی خدا مؤمنان را پاداشی بزرگ خواهد بخشید.}

- وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً.(3)

{و کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده و میان هیچ کدام از آنان فرق نگذاشته اند، به زودی (خدا) پاداش آنان را عطا می کند، و خدا آمرزنده مهربان است.}

- فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا وَ اسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِیماً وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً.(4)

{امّا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، پاداششان را به تمام (و کمال) خواهد داد، و از فضل خود به ایشان افزون تر می بخشد. و امّا کسانی که امتناع ورزیده و بزرگی فروخته اند، آنان را به عذابی دردناک دچار می سازد و در برابر خدا برای خود یار و یاوری نخواهند یافت.}

- فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً.(5)

{و امّا کسانی که به خدا گرویدند و به او تمسّک جستند، به زودی (خدا) آنان را در جوار رحمت و فضلی از جانب خویش درآورد، و ایشان را به سوی خود، به راهی راست هدایت کند.}

- وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ.(6)

{خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است.}

- وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ.(7)

{و اگر اهل کتاب ایمان آورده و پرهیزگاری کرده بودند، قطعاً گناهانشان را می زدودیم و آنان را به بوستان های پر نعمت درمی آوردیم. و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل می کردند، قطعاً از بالای سرشان (برکات آسمانی) و از زیر پاهایشان (برکات زمینی) برخوردار می شدند. از میان آنان گروهی میانه رو هستند، و بسیاری از ایشان بد رفتار می کنند.}

- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصاری مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.(8)

{کسانی که ایمان آورده و کسانی که یهودی و صابئی و مسیحی اند، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آوَرَد و کار نیکو کند، پس نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین خواهند شد.}

ص: 5


1- . نساء / 136
2- . نساء / 146
3- . نساء / 152
4- . نساء / 173
5- . نساء / 175
6- . مائده / 9
7- . مائده / 65 - 66
8- . مائده / 69

و قال الرازی فی تفسیره فإن قیل اذکروا ضابطا فی الوقت الذی لا ینفع الإتیان بالإیمان قلنا إنه الوقت الذی یعاین فیه نزول ملائکة الرحمة و العذاب لأن فی ذلک الوقت یصیر المرء ملجأ إلی الإیمان فذلک الإیمان لا ینفع إنما ینفع مع القدرة علی خلافه حتی یکون المرء مختارا أما إذا عاینوا علامات الآخرة فلا ینفع قوله غَیْرُ مَمْنُونٍ (1) أی لا یمن به علیکم أو غیر مقطوع.

شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ (2) أی قرر لکم دین نوح و محمد و من بینهما من أرباب الشرائع علیهم السلام و هو الأصل المشترک فیما بینهم المفسر بقوله أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ و هو الإیمان بما یجب تصدیقه و الطاعة فی أحکام الله وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ أی و لا تختلفوا فی هذا الأصل أما فروع الشرائع فمختلفة کما قال لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ أی عظم علیهم ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ

من التوحید(3) اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ أی یجتلب إلیه و الضمیر لما تدعوهم أو للدین وَ یَهْدِی إِلَیْهِ بالإرشاد و التوفیق مَنْ یُنِیبُ أی یقبل إلیه و قال علی بن إبراهیم (4) هم الأئمة الذین اختارهم و اجتباهم

وَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ قَالَ الْإِمَامُ- وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کِنَایَةٌ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ- ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ مِنْ وَلَایَةِ عَلِیٍّ علیه السلام- مَنْ یَشاءُ کِنَایَةٌ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام.

و سیأتی خبر طویل فی تأویل هذه الآیة

ص: 48


1- 1. فصّلت: 8.
2- 2. الشوری: 13.
3- 3. فی الکافی ج 1 ص 418 فی حدیث الرضا علیه السلام أن المراد کبر علی المشرکین بولایة علیّ علیه السلام ما تدعوهم إلیه یا محمّد من ولایة علی، هکذا فی الکتاب مخطوطة.
4- 4. و هکذا رواه فی کنز جامع الفوائد ص 284.

- فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.(1)

{پس کسانی که ایمان آورند و نیکوکاری کنند بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نخواهند شد.}

- وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ.(2)

{و کسانی که به آخرت ایمان می آورند، به آن (قرآن نیز) ایمان می آورند، و آنان بر نمازهای خود مراقبت می کنند.}

- إِنَّ فِی ذلِکُمْ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ.(3)

{قطعاً در اینها برای مردمی که ایمان می آورند نشانه هاست.}

- أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.(4)

{آیا کسی که مرده (دل) بود و زنده اش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود، چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکی هاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟ این گونه برای کافران آنچه انجام می دادند زینت داده شده است.}

- وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ.(5)

{و راه راست پروردگارت همین است. ما آیات (خود) را برای گروهی که پند می گیرند، به روشنی بیان کرده ایم. برای آنان، نزد پروردگارشان سرای عافیت است، و به (پاداش) آنچه انجام می دادند، او یارشان خواهد بود.}

- وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ.(6)

{و (بدانید) این است راه راست من پس، از آن پیروی کنید. و از راه ها (ی دیگر) که شما را از راه وی پراکنده می سازد پیروی مکنید. اینهاست که (خدا) شما را به آن سفارش کرده است، باشد که به تقوا گرایید.}

- هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ.(7)

{آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند، یا پروردگارت بیاید، یا پاره ای از نشانه های پروردگارت بیاید؟ (اما) روزی که پاره ای از نشانه های پروردگارت (پدید) آید، کسی که قبلًا ایمان نیاورده یا خیری در ایمان آوردن خود به دست نیاورده، ایمان آوردنش سود نمی بخشد. بگو: «منتظر باشید که ما (هم) منتظریم.»} - قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ.(8)

{بگو: «آری! پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است: دینی پایدار، آیین ابراهیمِ حق گرای! و او از مشرکان نبود.»}

- اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ.(9)

{آنچه را از جانب پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است، پیروی کنید و جز او از معبودان (دیگر) پیروی مکنید. چه اندک پند می گیرید!}

- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ.(10)

{و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند - هیچ کسی را جز به قدر توانش تکلیف نمی کنیم - آنان همدم بهشتند (که) در آن جاودانند.}

- وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ

ص: 6


1- . انعام / 48
2- . انعام / 92
3- . انعام / 99
4- . انعام / 122
5- . انعام / 126 - 127
6- . انعام / 153
7- . انعام / 158
8- . انعام / 161
9- . اعراف / 3
10- . اعراف / 42

فِی رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ (1) قیل أی فی أطیب بقاعها و أنزهها لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ أی ما یشتهونه ثابت لهم عند ربهم ذلِکَ إشارة إلی ما للمؤمنین هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ الذی یصغر دونه ما لغیرهم فی الدنیا ذلِکَ الَّذِی أی ذلک الثواب الذی یبشرهم الله به فحذف الجار ثم العائد أو ذلِکَ التبشیر الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا(2) قیل أی یستجیب الله لهم فحذف اللام و المراد إجابة الدعاء أو الإثابة علی الطاعة أو یستجیبون الله بالطاعة إذا دعاهم إلیها

وَ فِی الْمَجْمَعِ (3)

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَنَّ الْأَنْصَارَ عَرَضُوا عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَمْوَالَهُمْ فَنَزَلَتْ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی فَخَرَجُوا مِنْ عِنْدِهِ مُسَلِّمِینَ وَ قَالَ الْمُنَافِقُونَ إِنَّ هَذَا الشَّیْ ءَ افْتِرَاءٌ وَ سَاقَ إِلَی قَوْلِهِ وَ قَالَ وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هُمُ الَّذِینَ سَلَّمُوا لِقَوْلِهِ.

وَ فِی الْکَافِی (4)

عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: هُوَ الْمُؤْمِنُ یَدْعُو لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ فَیَقُولُ لَهُ الْمَلَکُ آمِینَ وَ یَقُولُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ وَ لَکَ مِثْلَا مَا سَأَلْتَ لِحُبِّکَ إِیَّاهُ.

وَ فِی الْمَجْمَعِ (5)

عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ الشَّفَاعَةَ لِمَنْ وَجَبَتْ لَهُ النَّارُ مِمَّنْ أَحْسَنَ إِلَیْهِمْ فِی الدُّنْیَا.

الَّذِینَ آمَنُوا(6) صفة للمنادی فی قوله یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ تُحْبَرُونَ أی تسرون أو تزینون أو تکرمون إکراما یبالغ فیه فِی رَحْمَتِهِ (7) التی من جملتها الجنة ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ لخلوصه

ص: 49


1- 1. الشوری: 22 و 23.
2- 2. الشوری: 26.
3- 3. مجمع البیان ج 9 ص 29.
4- 4. الکافی ج 2 ص 507.
5- 5. مجمع البیان ج 9 ص 30.
6- 6. الزخرف: 69- 70.
7- 7. الجاثیة: 30.

الزَّکاةَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.(1)

{و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است و به زودی آن را برای کسانی که پرهیزگاری می کنند و زکات می دهند و آنان که به آیات ما ایمان می آورند، مقرر می دارم.» همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده - که (نام) او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته می یابند - پیروی می کنند (همان پیامبری که) آنان را به کار پسندیده فرمان می دهد، و از کار ناپسند باز می دارد، و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام می گرداند، و از (دوش) آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است برمی دارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند.}

- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ.(2)

{و کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا به جهاد پرداخته، و کسانی که (مهاجران را) پناه داده و یاری کرده اند، آنان همان مؤمنان واقعی اند، برای آنان بخشایش و روزی شایسته ای خواهد بود. و کسانی که بعداً ایمان آورده و هجرت کرده و همراه شما جهاد کرده اند، اینان از زمره شمایند.}

- الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ.(3)

{کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند نزد خدا مقامی هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند.}

- وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.(4)

{خداوند به مردان و زنان با ایمان باغ هایی وعده داده است که از زیر (درختان) آن نهرها جاری است. در آن جاودانه خواهند بود، و (نیز) سراهایی پاکیزه در بهشت های جاودان (به آنان وعده داده است) و خشنودی خدا بزرگ تر است. این است همان کامیابی بزرگ.}

- وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ.(5)

{و به کسانی که ایمان آورده اند مژده ده که برای آنان نزد پروردگارشان سابقه نیک است.}

- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ.(6)

{کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، پروردگارشان به پاس ایمانشان آنان را هدایت می کند به باغ های (پُر ناز و) نعمت، که از زیر (پای) آنان نهرها روان خواهد بود (در خواهند آمد).}

- الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ.(7)

{همانان که ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده اند. در زندگی دنیا و در آخرت مژده برای آنان است.}

- وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ.(8)

{و مؤمنان را مژده ده.}

و قال جل و علا: «حَتَّی إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی

ص: 7


1- . اعراف / 156 - 157
2- . أنفال / 74 - 75
3- . توبه / 20
4- . توبه / 72
5- . یونس / 2
6- . یونس / 9
7- . یونس / 63 - 64
8- . یونس / 87

عن الشوائب.

قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا(1) قیل أی جمعوا بین التوحید الذی هو خلاصة العلم و الاستقامة فی الأمور التی هی منتهی العمل و ثم للدلالة علی تأخیر رتبة العمل و توقف اعتباره علی التوحید و قال علی بن إبراهیم استقاموا علی ولایة أمیر المؤمنین علیه السلام فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ من لحوق مکروه وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ علی فوات محبوب.

وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ (2) قال علی بن إبراهیم نزلت فی أصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله الذین ارتدوا بعده و غصبوا أهل بیته حقهم و صدوا عن أمیر المؤمنین و عن ولایة الأئمة علیهم السلام أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ أی أبطل ما کان تقدم منهم مع رسول الله صلی الله علیه و آله من الجهاد و النصر

وَ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ قَالَ بِمَا نُزِّلَ عَلَی مُحَمَّدٍ فِی عَلِیٍّ هَکَذَا نَزَلَتْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ قَالَ نَزَلَتْ فِی أَبِی ذَرٍّ وَ سَلْمَانَ وَ عَمَّارٍ وَ الْمِقْدَادِ لَمْ یَنْقُضُوا الْعَهْدَ قَالَ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ أَیْ أُثْبِتُوا عَلَی الْوَلَایَةِ الَّتِی أَنْزَلَهَا اللَّهُ- وَ هُوَ الْحَقُ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام- بالَهُمْ أَیْ حَالَهُمْ.

ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ قال و هم الذین اتبعوا أعداء رسول الله و أمیر المؤمنین صلوات الله علیهما

وَ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: فِی سُورَةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله آیَةٌ فِینَا وَ آیَةٌ فِی أَعْدَائِنَا(3).

مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا(4) أی ناصرهم علی أعدائهم و قال علی بن إبراهیم یعنی الذین ثبتوا علی ولایة أمیر المؤمنین علیه السلام لا مَوْلی لَهُمْ فیدفع العذاب عنهم.

ص: 50


1- 1. الأحقاف: 13.
2- 2. القتال: 1- 3.
3- 3. راجع مجمع البیان ج 9 ص 95، و رواه فی کنز جامع الفوائد ص 302 و 334 عن علیّ علیه السلام.
4- 4. القتال: 11.

آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ.»(1)

و خداوند سبحان فرمود: {تا وقتی که در شُرُفِ غرق شدن قرار گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی جز آنکه فرزندان اسرائیل به او گرویده اند، نیست، و من از تسلیم شدگانم.» اکنون؟ در حالی که پیش از این نافرمانی می کردی و از تباهکاران بودی؟}

- کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دِینِی فَلا أَعْبُدُ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ.(2)

{زیرا بر ما فریضه است که مؤمنان را نجات دهیم. بگو: «ای مردم، اگر در دین من تردید دارید، پس (بدانید که من) کسانی را که به جای خدا می پرستید نمی پرستم، بلکه خدایی را می پرستم که جان شما را می ستاند، و دستور یافته ام که از مؤمنان باشم.» و (به من دستور داده شده است) که به دین حنیف روی آور، و زنهار از مشرکان مباش.}

- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ

مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمی وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا أَ فَلا تَذَکَّرُونَ.(3)

{بی گمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و (با فروتنی) به سوی پروردگارشان آرام یافتند، آنان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند بود. مَثَل این دو گروه، چون نابینا و کر (در مقایسه) با بینا و شنواست. آیا در مَثَل یکسانند؟ پس آیا پند نمی گیرید؟}

- قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ.(4)

{بگو: «آیا نابینا و بینا یکسانند؟ یا تاریکی ها و روشنایی برابرند؟}

- وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ

تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ.(5)

{و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند به بهشت هایی درآورده می شوند که از زیر (درختان) آن جویبارها روان است که به اذن پروردگارشان در آنجا جاودانه به سر می برند، و درودشان در آنجا سلام است. آیا ندیدی خدا چگونه مَثَل زده: سخنی پاک که مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؟ میوه اش را هر دم به اذن پروردگارش می دهد. و خدا مَثَل ها را برای مردم می زند، شاید که آنان پند گیرند. و مَثَلِ سخنی ناپاک چون درختی ناپاک است که از روی زمین کنده شده و قراری ندارد. خدا کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و در آخرت با سخن استوار ثابت می گرداند، و ستمگران را بی راه می گذارد، و خدا هر چه بخواهد انجام می دهد.}

- ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ.(6)

{سپس به تو وحی کردیم که: «از آیین ابراهیم حق گرای پیروی کن، (چرا که) او از مشرکان نبود.»}

- وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً.(7)

{و به آن مؤمنانی که کارهای شایسته می کنند، مژده می دهد که پاداشی بزرگ برایشان خواهد بود.}

- وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً.(8)

{و مؤمنانی را که کارهای شایسته می کنند نوید بخشد که برای آنان پاداشی نیکوست در حالی که جاودانه در آن (بهشت) ماندگار خواهند بود.}

ص: 8


1- . یونس / 90 - 91
2- . یونس 103 - 105
3- . هود / 23 - 24
4- . رعد / 16
5- . ابراهیم / 23 - 27
6- . نحل / 123
7- . أسراء / 9
8- . کهف / 2 - 3

لِیُدْخِلَ (1) قیل أی فعل ما فعل و دبر ما دبر لیدخل وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ أی یغطیها و لا یظهرها فَوْزاً عَظِیماً لأنه منتهی ما یطلب من جلب نفع أو دفع ضرر وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ (2) أی أنزل علیهم الثبات و الوقار وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی أی کلمة بها یتقی من النار أو هی کلمة أهل التقوی و قال الأکثر هی کلمة الشهادة و روی ذلک عن النبی صلی الله علیه و آله

وَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: هِیَ الْإِیمَانُ وَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی وَصْفِ عَلِیٍّ علیه السلام هُوَ الْکَلِمَةُ الَّتِی أَلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِینَ (3).

وَ فِی أَخْبَارٍ کَثِیرَةٍ عَنْهُمْ علیهم السلام: نَحْنُ کَلِمَةُ التَّقْوَی.

أی ولایتهم وَ کانُوا أَحَقَّ بِها أی بتلک الکلمة من غیرهم وَ أَهْلَها أی المستأهل لها وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیماً فیعلم أهل کل شی ء و ییسره له.

حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ (4) أی جعله أحب الأدیان إلیکم بأن أقام الأدلة علی صحته و بما وعد من الثواب علیه وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ بالألطاف الداعیة إلیه و فیه إشعار بأن الإیمان من فعل القلب وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ بما وصف من العقاب علیه و بوجوه الألطاف الصارفة عنه وَ الْفُسُوقَ أی الخروج عن الطاعة إلی المعاصی وَ الْعِصْیانَ أی جمیع المعاصی و قیل الفسوق الکذب و هو المروی عن أبی جعفر علیه السلام (5).

وَ فِی الْکَافِی وَ غَیْرِهِ (6)

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّ الْإِیمَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ الثَّلَاثَةُ

ص: 51


1- 1. الفتح: 5.
2- 2. الفتح: 26.
3- 3. منها ما تراه فی ج 35 ص 300 من هذه الطبعة فی روایات المعراج، و تراه فی ج 36 ص 55 باب أنّه علیه السلام کلمة اللّه أحادیث فی ذلک.
4- 4. الحجرات: 7 و 8.
5- 5. رواه الطبرسیّ فی مجمع البیان ج 9 ص 133.
6- 6. راجع الکافی ج 1 ص 426، مناقب آل أبی طالب ج 3 ص 343 تفسیر القمّیّ ص 640.

- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا أُولئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ.(1)

{کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند (بدانند که) ما پاداش کسی را که نیکوکاری کرده است تباه نمی کنیم. آنانند که بهشت های عدن به ایشان اختصاص دارد که از زیر (قصرها) شان جویبارها روان است.}

- وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدی وَ یَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ قُبُلًا.(2)

{و چیزی مانع مردم نشد از اینکه وقتی هدایت به سویشان آمد ایمان بیاورند، و از پروردگارشان آمرزش بخواهند، جز اینکه (مستحق شوند) تا سنت (خدا در مورد عذاب) پیشینیان، درباره آنان (نیز) به کار رود، یا عذاب رویارویشان بیاید.}

- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا خالِدِینَ فِیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا.(3)

{بی گمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، باغ های فردوس جایگاه پذیرایی آنان است. جاودانه در آن خواهند بود، و از آنجا درخواست انتقال نمی کنند.}

- إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً.(4)

{مگر آنان که توبه کرده و ایمان آورده و کار شایسته انجام دادند، که آنان به بهشت درمی آیند و ستمی بر ایشان نخواهد رفت.}

- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا.(5)

{کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به زودی (خدای) رحمان برای آنان محبتی (در دل ها) قرار می دهد.} - وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ جَزاءُ مَنْ تَزَکَّی.(6)

{و هر که مؤمن به نزد او رود، در حالی که کارهای شایسته انجام داده باشد، برای آنان درجات والا خواهد بود: بهشت های عدن که از زیر (درختان) آن جویبارها روان است. جاودانه در آن می مانند، و این است پاداش کسی که به پاکی گراید.}

- وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی.(7)

{و به یقین، من آمرزنده کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته کند و به راه راست راهسپر شود.}

- فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ.(8)

{پس هر که کارهای شایسته انجام دهد و مؤمن (هم) باشد، برای تلاش او ناسپاسی نخواهد بود، و ماییم که به سود او ثبت می کنیم.}

- إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ.(9)

{بی گمان، خدا کسانی را که گرویده و کارهای شایسته کرده اند به باغ هایی درمی آورَد که از زیر (درختان) آن رودبارها روان است. خدا هر چه بخواهد انجام می دهد.}

- إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ وَ هُدُوا

ص: 9


1- . کهف / 30 - 31
2- . کهف / 55
3- . کهف / 107 - 108
4- . مریم / 60
5- . مریم / 96
6- . طه / 75 - 76
7- . طه / 82
8- . أنبیاء / 94
9- . حج / 14

الثَّلَاثَةُ عَلَی التَّرْتِیبِ.

وَ فِی الْمَحَاسِنِ (1)

عَنْهُ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ وَ قِیلَ لَهُ هَلْ لِلْعِبَادِ فِیمَا حَبَّبَ اللَّهُ صُنْعٌ قَالَ لَا وَ لَا کَرَامَةَ.

وَ فِی الْکَافِی (2)

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَ مِنَ الْإِیمَانِ هُوَ فَقَالَ وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ.

أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ یعنی أولئک الذین فعل بهم ذلک هم الذین أصابوا الطریق السوی إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ (3) أی فی محمد صلی الله علیه و آله شاعر أو مجنون أو منکم مکذب و منکم مصدق و منکم شاک أو فی القرآن أنه سحر أو کهانة أو ما سطره الأولون یُؤْفَکُ

عَنْهُ مَنْ أُفِکَ الضمیر للرسول صلی الله علیه و آله أو القرآن أو الإیمان أی من صرف عنه صرف عن الخیرات کلها أو لا صرف أشد منه فکأنه لا صرف بالنسبة إلیه أو یصرف عنه من صرف فی علم الله و قضائه تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ (4) أی من قدر الله إیمانه أو من آمن فإنه یزداد بصیرة مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ (5) أی من الأموال التی جعلکم الله خلفاء فی التصرف فیها فهی حقیقة له لا لکم أو التی استخلفکم عمن قبلکم فی تملکها و التصرف فیها وَ ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ أی أیما عذر لکم فی ترک الإیمان وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ إلیه بالحجج و البینات وَ قَدْ أَخَذَ مِیثاقَکُمْ أی و قد أخذ الله میثاقکم بالإیمان قبل ذلک إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ لموجب ما فإن هذا موجب لا مزید علیه مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ أی من ظلمات الکفر إلی نور الإیمان

ص: 52


1- 1. المحاسن: 199.
2- 2. الکافی ج 2 ص 125. و تراه فی المحاسن ص 262.
3- 3. الذاریات: 8 و 9.
4- 4. الذاریات: 55.
5- 5. الحدید: 7- 9.

إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمِیدِ.(1)

{خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، در باغ هایی که از زیر (درختان) آن نهرها روان است درمی آورد: در آنجا با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته می شوند، و لباسشان در آنجا از پرنیان است. و به گفتار پاک هدایت می شوند و به سوی راه (خدای) ستوده هدایت می گردند.}

- إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا.(2)

{ قطعاً خداوند از کسانی که ایمان آورده اند دفاع می کند.}

- فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ.(3)

{ پس آنان که گرویده و کارهای شایسته کرده اند، آمرزش و روزی نیکو برای ایشان خواهد بود.}

- وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.(4)

{و به راستی خداوند کسانی را که ایمان آورده اند، به سوی راهی راست راهبر است.}

- فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ.(5)

{و (در نتیجه) کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، در باغ های پرناز و نعمت خواهند بود.}

- قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ إلی قوله أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ. تا آخر آیات.(6)

{به راستی که مؤمنان رستگار شدند، همانان که در نمازشان فروتنند، و آنان که از بیهوده رویگردانند، و آنان که زکات می پردازند، و کسانی که پاکدامنند، مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانی که به دست آورده اند، که در این صورت بر آنان نکوهشی نیست. پس هر که فراتر از این جُوید، آنان از حد درگذرندگانند. و آنان که امانت ها و پیمان خود را رعایت می کنند، و آنان که بر نمازهایشان مواظبت می کنند، آنانند که خود وارثانند، همانان که بهشت را به ارث می برند و در آنجا جاودان می مانند.}

- وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ إلی قوله إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.(7)

{و می گویند: «به خدا و پیامبر (او) گرویدیم و اطاعت کردیم.» آن گاه دسته ای از ایشان پس از این (اقرار) روی برمی گردانند، و آنان مؤمن نیستند. و چون به سوی خدا و پیامبر او خوانده شوند، تا میان آنان داوری کند، بناگاه دسته ای از آنها روی برمی تابند. و اگر حق به جانب ایشان باشد، به حال اطاعت به سوی او می آیند. آیا در دل هایشان بیماری است، یا شک دارند، یا از آن می ترسند که خدا و فرستاده اش بر آنان ستم ورزند؟ (نه،) بلکه خودشان ستمکارند. گفتار مؤمنان - وقتی به سوی خدا و پیامبرش خوانده شوند تا میانشان داوری کند - تنها این است که می گویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم.» اینانند که رستگارند.}

- إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلی أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ.(8)

{جز این نیست که مؤمنان کسانی اند که به خدا و پیامبرش گرویده اند، و هنگامی که با او بر سر کاری اجتماع کردند، تا از وی کسب اجازه نکنند نمی روند. در حقیقت، کسانی که از تو کسب اجازه می کنند آنانند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند.}

- هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ.(9)

{که (مایه) هدایت و بشارت برای مؤمنان است. همانان که نماز برپا می دارند و زکات می دهند و خود به آخرت یقین دارند.}

- فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسی أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ.(10)

{و امّا کسی که توبه کند و ایمان آورَد و به کار شایسته پردازد، امید که از رستگاران باشد.}

- الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ.(11)

{الف، لام، میم. آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟ و به یقین، کسانی را که پیش از اینان بودند آزمودیم، تا خدا آنان را که راست گفته اند معلوم دارد و دروغگویان را (نیز) معلوم دارد.}

ص: 10


1- . حج / 23 - 24
2- . حج / 38
3- . حج / 50
4- . حج / 54
5- .حج / 56
6- . مؤمنون / 1 - 11
7- . نور / 47 - 51
8- . نور / 62
9- . نمل / 2 - 3
10- . قصص / 67
11- . عنکبوت / 1 - 3

یَسْعی نُورُهُمْ (1) قیل أی ما یهتدون به إلی الجنة بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ من حیث یؤتون صحائف أعمالهم لأن السعداء یؤتون صحائف أعمالهم من هاتین الجهتین بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ أی یقولون لهم من یتلقاهم من الملائکة بُشْراکُمُ أی المبشر به جنات أو بشراکم دخول جنات ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ إشارة إلی ما تقدم من النور و البشری بالجنات المخلدة أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ (2)

فِی التَّهْذِیبِ عَنِ السَّجَّادِ علیه السلام: إِنَّ هَذِهِ لَنَا وَ لِشِیعَتِنَا.

وَ فِی الْمَحَاسِنِ (3)

عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ شِیعَتِنَا إِلَّا صِدِّیقٌ شَهِیدٌ قِیلَ أَنَّی یَکُونُ ذَلِکَ وَ عَامَّتُهُمْ یَمُوتُونَ عَلَی فُرُشِهِمْ فَقَالَ أَ مَا تَتْلُوا کِتَابَ اللَّهِ فِی الْحَدِیدِ- وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ قَالَ لَوْ کَانَ الشُّهَدَاءُ لَیْسَ إِلَّا کَمَا یَقُولُونَ کَانَ الشُّهَدَاءُ قَلِیلًا.

أقول

سیأتی أخبار کثیرة فی ذلک و قد مر بعضها لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ أی أجر الصدیقین و الشهداء و نورهم سابِقُوا(4) أی سارعوا مسارعة السابقین فی المضمار إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أی إلی موجباتها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ قیل أی کعرض مجموعهما إذا بسطتا یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا(5) أی بالرسل المتقدمة اتَّقُوا اللَّهَ فیما نهاکم عنه یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ أی نصیبین مِنْ رَحْمَتِهِ لإیمانکم بمحمد و إیمانکم بمن قبله وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ قیل یرید المذکور فی قوله یَسْعی نُورُهُمْ أو الهدی الذی یسلک به إلی جناب القدس.

و قال علی بن إبراهیم (6) کِفْلَیْنِ نصیبین مِنْ رَحْمَتِهِ أحدهما أن

ص: 53


1- 1. الحدید: 12.
2- 2. الحدید: 19.
3- 3. المحاسن: 163. و الحدیث عن زید بن أرقم عن الحسین بن علی علیهما السلام و فیه قال: قلت جعلت فداک أنی یکون ذلک إلخ.
4- 4. الحدید: 21.
5- 5. الحدید: 28.
6- 6. تفسیر القمّیّ: 666.

- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ.(1)

{و کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته کرده اند، قطعاً گناهانشان را از آنان می زداییم، و بهتر از آنچه می کردند پاداششان می دهیم.}

- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ إلی قوله وَ لَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ. تا آخر آیات.(2)

{و کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده اند، البتّه آنان را در زمره شایستگان درمی آوریم. و از میان مردم کسانی اند که می گویند: «به خدا ایمان آورده ایم» و چون در (راه) خدا آزار کشند، آزمایش مردم را مانند عذاب خدا قرار می دهند و اگر از جانب پروردگارت یاری رسد حتماً خواهند گفت: «ما با شما بودیم.» آیا خدا به آنچه در دل های جهانیان است داناتر نیست؟ و قطعاً خدا کسانی را که ایمان آورده اند می شناسد، و یقیناً منافقان را (نیز) می شناسد.}

- إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ.(3)

{آری، در این (نجات بخشیِ خدا) برای مردمی که ایمان دارند قطعاً دلایلی است.}

- وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ وَ کَذلِکَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الْکافِرُونَ.(4)

{و بگویید: «به آنچه به سوی ما نازل شده و (آنچه) به سوی شما نازل گردیده، ایمان آوردیم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما تسلیم اوییم.» و همچنین ما قرآن را بر تو نازل کردیم. پس آنان که بدیشان کتاب داده ایم بدان ایمان می آورند، و از میان اینان کسانی اند که به آن می گروند، و جز کافران (کسی) آیات ما را انکار نمی کند.}

- أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی عَلَیْهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَرَحْمَةً وَ ذِکْری لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ.(5)

{آیا برای ایشان بس نیست که این کتاب را که بر آنان خوانده می شود بر تو فروفرستادیم؟ در حقیقت، در این (کار) برای مردمی که ایمان دارند، رحمت و یادآوری است.}

- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً إلی قوله یَتَوَکَّلُونَ.(6)

{و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، قطعاً آنان را در غرفه هایی از بهشت جای می دهیم که از زیر آنها جوی ها روان است، جاودان در آنجا خواهند بود چه نیکوست پاداش عمل کنندگان! همان کسانی که شکیبایی ورزیده و بر پروردگارشان توکّل کرده اند.}

- فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ.(7)

{امّا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، در گلستانی، شادمان می گردند.}

- فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ.(8)

{پس روی خود را با گرایش تمام به حقّ، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمی دانند. به سویش توبه برید و از او پروا بدارید و نماز را برپا کنید و از مشرکان مباشید: از کسانی که دین خود را قطعه قطعه کردند و فرقه فرقه شدند هر حزبی بدانچه پیش آنهاست دلخوش شدند.}

- فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ إلی قوله لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ.(9)

{پس به سوی این دین پایدار روی بیاور، پیش از آنکه روزی از جانب خدا فرارسد که برگشت ناپذیر باشد، و در آن روز (مردم) دسته دسته می شوند. هر که کفر ورزد، کفرش به زیان اوست، و کسانی که کار شایسته کنند، (فرجام نیک را) به سود خودشان آماده می کنند. تا (خدا) کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به فضل خویش پاداش دهد، که او کافران را دوست نمی دارد.}

ص: 11


1- . عنکبوت / 7
2- . عنکبوت / 9 - 11
3- . عنکبوت / 24
4- . عنکبوت / 46 - 47
5- . عنکبوت/ 51
6- . عنکبوت / 58 - 59
7- . روم / 15
8- . روم / 30 - 32
9- . روم / 43 - 45

لا یدخله النار و ثانیهما أن یدخله الجنة وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً یعنی الإیمان

وَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام (1): کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ قَالَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ یَعْنِی إِمَاماً تَأْتَمُّونَ بِهِ.

وَ فِی الْمَنَاقِبِ قَالَ: وَ النُّورُ عَلِیٌّ علیه السلام.

لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ (2) الْجَنَّةِ قیل أی لا یستوی الذین استکملوا نفوسهم فاستأهلوا الجنة و الذین استمهنوها فاستحقوا النار هُمُ الْفائِزُونَ بالنعیم المقیم.

تُؤْمِنُونَ (3) استئناف مبین للتجارة و هو الجمع بین الإیمان و الجهاد المؤدی إلی کمال عزهم و المراد به الأمر و إنما جی ء بلفظ الخبر إیذانا بأن ذلک مما لا یترک ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ یعنی ما ذکر من الإیمان و الجهاد إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ أی إن کنتم من أهل العلم إذ الجاهل لا یعتد بفعله یَغْفِرْ لَکُمْ جواب للأمر المدلول علیه بلفظ الخبر أو بشرط أو استفهام دل علیه الکلام تقدیره إن تؤمنوا و تجاهدوا أو هل تقبلون أن أدلکم یغفر لکم ذلِکَ إشارة إلی ما ذکر من المغفرة و إدخال الجنة وَ أُخْری أی و لکم إلی هذه النعمة المذکورة نعمة أخری و قیل مبتدأ خبره نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ فتح مکة و فی تفسیر علی بن إبراهیم یعنی فی الدنیا بفتح القائم علیه السلام وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ عطف علی محذوف مثل قل یا أیها الذین آمنوا و بشر أو علی تؤمنون به فإنه فی معنی الأمر مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ (4) أی من جندی متوجها إلی نصرة الله و الحواریّون أصفیاؤه فَآمَنَتْ طائِفَةٌ أی بعیسی فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا أی بالحجة أو بالحرب و ذلک بعد رفع عیسی علیه السلام فَأَصْبَحُوا ظاهِرِینَ أی فصاروا غالبین وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ (5) أی لله الغلبة و القوة و لمن أعزه

ص: 54


1- 1. الکافی ج 1 ص 430، کنز جامع الفوائد: 334.
2- 2. الحشر: 20.
3- 3. الصف: 10.
4- 4. الصف: 14.
5- 5. المنافقون: 8.

إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ.»(1)

{تو تنها کسانی را می شنوانی که به آیات ما ایمان می آورند و خود تسلیمند.}

سوره لقمان:

- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ خالِدِینَ فِیها وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.(2)

{در حقیقت، کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، باغ های پرنعمت خواهند داشت، که در آن جاودان می مانند، وعده خداست که حقّ است و هموست شکست ناپذیر سنجیده کار.}

- إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ.(3)

{تنها کسانی به آیات ما می گروند که چون آن (آیات) را به ایشان یادآوری کنند، سجده کنان به روی درمی افتند، و به ستایش پروردگارشان تسبیح می گویند و آنان بزرگی نمی فروشند.}

- أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوی نُزُلًا بِما کانُوا یَعْمَلُونَ.(4)

{آیا کسی که مؤمن است، چون کسی است که نافرمان است؟ یکسان نیستند. اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به (پاداشِ) آنچه انجام می دادند در باغ هایی که در آن جایگزین می شوند، پذیرایی می گردند.}

- وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً.(5)

{و مؤمنان را مژده دِه که برای آنان از جانب خدا بخشایشی فراوان خواهد بود.} - لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ.(6)

{تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند به پاداش رساند آنانند که آمرزش و روزیِ خوش برایشان خواهد بود.}

- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ.(7)

{و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ است.}

- وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ.(8)

{و نابینا و بینا یکسان نیستند.}

- لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا، تا آخر آیه.(9)

{تا هر که را (دلی) زنده است بیم دهد، و گفتار (خدا) درباره کافران محقّق گردد.}

- الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ، تا آخر آیات.(10)

{کسانی که عرش (خدا) را حمل می کنند، و آنها که پیرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که گرویده اند طلب آمرزش می کنند: «پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هر چیز احاطه دارد کسانی را که توبه کرده و راه تو را دنبال کرده اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار.» «پروردگارا، آنان را در باغ های جاوید که وعده شان داده ای، با هر که از پدران و همسران و فرزندانشان که به صلاح آمده اند، داخل کن، زیرا تو خود ارجمند و حکیمی. و آنان را از بدی ها نگاه دار، و هر که را در آن روز از بدی ها حفظ کنی، البتّه رحمتش کرده ای و این همان کامیابی بزرگ است.»}

- وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ تا آخر آیه.(11)

{و هر که کار شایسته کند - چه مرد باشد یا زن - در حالی که ایمان داشته باشد، در نتیجه آنان داخل بهشت می شوند و در آنجا بی حساب روزی می یابند.}

- إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ.(12)

{در حقیقت، ما فرستادگان خود و کسانی را که گرویده اند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان برپای می ایستند قطعاً یاری می کنیم.}

ص: 12


1- . روم / 53
2- . لقمان / 8 - 9
3- . سجده / 15
4- . سجده / 18 - 19
5- . أحزاب / 47
6- . سبأ / 4
7- . فاطر / 7
8- . فاطر / 19
9- . یس / 70
10- . غافر / 7 - 9
11- . غافر / 40
12- . غافر / 51

من رسوله و المؤمنین وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ من فرط جهلهم و غرورهم وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا(1) ذهب أکثر المفسرین إلی أنه القرآن و قال علی بن إبراهیم (2) النور أمیر المؤمنین علیه السلام

وَ فِی الْکَافِی (3)

عَنِ الْکَاظِمِ علیه السلام: الْإِمَامَةُ هِیَ النُّورُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی- فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا قَالَ النُّورُ هُوَ الْإِمَامُ.

وَ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام:(4) أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ فَقَالَ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ الْخَبَرَ.

و الأخبار فی ذلک کثیرة أوردناها فی کتاب الإمامة(5).

یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ (6) لأجل ما فیه من الحساب و الجزاء و الجمع جمع الأولین و الآخرین ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ یغبن فیه بعضهم بعضا لنزول السعداء منازل الأشقیاء لو کانوا سعداء و بالعکس

وَ فِی مَعَانِی الْأَخْبَارِ(7)

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: یَوْمَ یَغْبِنُ أَهْلُ الْجَنَّةِ أَهْلَ النَّارِ.

وَ یَعْمَلْ صالِحاً أی عملا صالحا ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ إشارة إلی مجموع الأمرین و لذلک جعله الفوز العظیم لأنه جامع للمصالح من دفع المضار و جلب المنافع یَهْدِ قَلْبَهُ (8) قیل أی للثبات و الاسترجاع عند حلول المصیبة و قال علی بن إبراهیم أی یصدق الله فی قلبه فإذا بین الله له اختار الهدی و یزیده الله کما قال وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً

وَ فِی الْکَافِی (9)

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْقَلْبَ لَیَتَرَجَّجُ فِیمَا بَیْنَ الصَّدْرِ

ص: 55


1- 1. التغابن: 8.
2- 2. تفسیر القمّیّ ص 683.
3- 3. الکافی ج 1 ص 196.
4- 4. الکافی ج 1 ص 194 و 195 حدیثان.
5- 5. راجع ج 32 ص 3- 325.
6- 6. التغابن: 9.
7- 7. معانی الأخبار ص 156.
8- 8. التغابن: 11.
9- 9. الکافی ج 2 ص 421.

- وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ تا آخر آیه.(1)

{و نابینا و بینا یکسان نیستند، و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند (نیز) با (مردم) بدکار (یکسان) نیستند چه اندک پند می پذیرید.}

- فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ. (2)

{پس چون سختی (عذاب) ما را دیدند گفتند: «فقط به خدا ایمان آوردیم و بدانچه با او شریک می گردانیدیم کافریم.» و(لی) هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند، دیگر ایمانشان برای آنها سودی نداد. سنّت خداست که از (دیرباز) درباره بندگانش چنین جاری شده، و آنجاست که ناباوران زیان کرده اند.}

- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ.(3)

{کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند آنان را پاداشی بی پایان است.}

- شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ.(4)

{از (احکامِ) دین، آنچه را که به نوح درباره آن سفارش کرد، برای شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحی کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم که: «دین را برپا دارید و در آن تفرقه اندازی مکنید.» بر مشرکان آنچه که ایشان را به سوی آن فرا می خوانی، گران می آید. خدا هر که را بخواهد، به سوی خود برمی گزیند، و هر که را که از در توبه درآید، به سوی خود راه می نماید.}

- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِی رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ.(5)

{و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند در باغ های بهشتند. آنچه را بخواهند نزد پروردگارشان خواهند داشت، این است همان فضل عظیم. این همان (پاداشی) است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند (بدان) مژده داده است.}

- وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ.(6)

{و (درخواستِ) کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند اجابت می کند و از فضل خویش به آنان زیاده می دهد.}

- الَّذِینَ آمَنُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا مُسْلِمِینَ

ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ.(7)

{همان کسانی که به آیات ما ایمان آورده و تسلیم بودند. شما با همسرانتان شادمانه داخل بهشت شوید.}

- فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ.(8)

{و امّا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، پس پروردگارشان آنان را در جوار رحمت خویش داخل می گرداند. این همان کامیابی آشکار است.}

- إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ.(9)

{محقّقاً کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگی کردند، بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد. ایشان اهل بهشتند که به پاداش آنچه انجام می دادند جاودانه در آن می مانند.}

- الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ وَ الَّذِینَ

ص: 13


1- . غافر / 58
2- . غافر / 84 - 85
3- . فصلت / 8
4- . شوری/ 13
5- . شوری / 22 - 23
6- . شوری / 26
7- . زخرف / 69 - 70
8- . جاثیه / 30
9- . أحقاف / 13 - 14

وَ الْحَنْجَرَةِ حَتَّی یُعْقَدَ عَلَی الْإِیمَانِ فَإِذَا عُقِدَ عَلَی الْإِیمَانِ قَرَّ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ.

أقول

کأنه علیه السلام قرأ بالهمز و رفع قلبه کما قرأ فی الشواذ(1) منسوبا إلی عکرمة و عمرو بن دینار أو هو بیان لحاصل المعنی فیوافق القراءة المشهورة أیضا أی یهدی الله قلبه فیسکن.

ذِکْراً رَسُولًا(2)

عَنِ الرِّضَا علیه السلام: أَنَّ الذِّکْرَ هُنَا هُوَ الرَّسُولُ (3) وَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ.

و قال البیضاوی یعنی بالذکر جبرئیل علیه السلام لکثرة ذکره أو لنزوله بالذکر و هو القرآن أو لکونه مذکورا فی السماوات أو ذا ذکر أی شرف أو محمدا صلی الله علیه و آله لمواظبته علی تلاوة القرآن أو تبلیغه و عبر عن إرساله بالإنزال ترشیحا أو لأنه مسبب عن إنزال الوحی إلیه و أبدل عنه رسولا للبیان أو أراد به القرآن و رسولا منصوب بمقدر مثل أرسل أو ذکرا و الرسول مفعوله أو بدله علی أنه بمعنی الرسالة مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ من الضلالة إلی الهدی قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً قیل فیه تعجیب و تعظیم لما رزقوا من الثواب.

وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ (4) عطف علی النبی صلی الله علیه و آله إحمادا لهم و تعریضا لمن ناواهم و قیل مبتدأ خبره نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ

فِی الْمَجْمَعِ (5)

عَنِ الصَّادِقِ: فِی هَذِهِ الْآیَةِ قَالَ یَسْعَی أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَیْنَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ وَ بِأَیْمَانِهِمْ حَتَّی یُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَهُمْ فِی الْجَنَّةِ.

و روی علی بن

ص: 56


1- 1. راجع مجمع البیان ج 10 ص 299.
2- 2. الطلاق: 10- 11.
3- 3. و ذلک لان« رسولا» بیان أو بدل عن« ذکرا» و لا یلزم کون الرسول منزلا فان التقدیر انا انزلنا الیکم ذکرا بل انا أرسلنا الیکم رسولا».
4- 4. التحریم: 9.
5- 5. مجمع البیان ج 10 ص 318 و هکذا رواه علیّ بن إبراهیم فی تفسیره ص 459.

آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ.(1)

{کسانی که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، (خدا) اعمال آنان را تباه خواهد کرد. و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند و به آنچه بر محمّد (ص) نازل آمده گرویده اند - (که) آن خود حقّ (و) از جانب پروردگارشان است - (خدا نیز) بدی هایشان را زدود و حال (و روز) شان را بهبود بخشید. این بدان سبب است که آنان که کفر ورزیدند، از باطل پیروی کردند، و کسانی که ایمان آوردند از همان حقّ - که از جانب پروردگارشان است - پیروی کردند. این گونه خدا برای (بیداری) مردم مثال هایشان را می زند.}

- ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ.(2)

{چرا که خدا سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند، ولی کافران را سرپرست (و یاری) نیست. خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، در باغ هایی که از زیرِ (درختانِ) آنها نهرها روان است درمی آورد.}

- لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ کانَ ذلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِیماً.(3)

{تا مردان و زنانی را که ایمان آورده اند در باغ هایی که از زیر (درختان) آن جویبارها روان است، درآوَرَد و در آن جاویدان بدارد، و بدی هایشان را از آنان بزداید و این (فرجام نیک) در پیشگاه خدا کامیابی بزرگی است.

- فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیماً.(4)

{آن گاه که کافران در دل های خود، تعصّب (آن هم) تعصّب جاهلیّت ورزیدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد، و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت، و (در واقع) آنان به (رعایت) آن (آرمان) سزاوارتر و شایسته (اتّصاف به) آن بودند، و خدا همواره بر هر چیزی داناست.}

- وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً.(5)

{خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، آمرزش و پاداش بزرگی وعده داده است.}

- وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.(6)

{لیکن خدا ایمان را برای شما دوست داشتنی گردانید و آن را در دل های شما بیاراست و کفر و پلیدکاری و سرکشی را در نظرتان ناخوشایند ساخت. آنان (که چنین اند) ره یافتگانند. (و این) بخششی از خدا و نعمتی (از اوست)، و خدا دانای سنجیده کار است.}

- إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ.(7)

{که شما (درباره قرآن) در سخنی گوناگونید. (بگوی) تا هر که از آن برگشته، برگشته باشد.}

- وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ.(8)

{و پند ده، که مؤمنان را پند سود بخشد.}

- آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ وَ ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِیثاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلی عَبْدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ.(9)

ص: 14


1- . محمد / 1 - 3
2- . محمد / 11 - 12
3- . فتح / 5
4- . فتح / 26
5- . فتح / 29
6- . حجرات / 7 - 8
7- . ذاریات / 8 - 9
8- . ذاریات / 55
9- . حدید / 7 - 9

إبراهیم: مثله

وَ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام: فَمَنْ کَانَ لَهُ نُورٌ یَوْمَئِذٍ نَجَا وَ کُلُّ مُؤْمِنٍ لَهُ نُورٌ.

یَقُولُونَ إذا طفئ أنوار المنافقین. رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا و قیل تتفاوت أنوارهم بحسب أعمالهم فیسألون إتمامه تفضلا.

أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا(1) یقال کببته فأکب و هو من الغرائب أی یعثر کل ساعة و یخرّ علی وجهه لوعورة طریقه و اختلاف أجزائه و لذلک قابله بقوله أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا أی قائما سالما من العثار عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ أی مستوی الأجزاء أو الجهة و المراد تشبیه

المشرک و الموحد بالسالکین و الدینین بالمسلکین و قیل المراد بالمکب الأعمی فإنه یعتسف فینکب و بالسوی البصیر و قیل من یمشی مکبا هو الذی یحشر علی وجهه إلی النار و من یمشی سویا الذی یحشر علی قدمیه إلی الجنة.

وَ فِی الْکَافِی (2)

عَنِ الْکَاظِمِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ ضَرَبَ مَثَلَ مَنْ حَادَ عَنْ وَلَایَةِ عَلِیٍّ علیه السلام کَمَنْ یَمْشِی عَلَی وَجْهِهِ لَا یَهْتَدِی لِأَمْرِهِ وَ جَعَلَ مَنْ تَبِعَهُ سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام.

أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ (3) إنکار لقولهم إن صح أنا نبعث کما یزعم محمد و من معه لم یفضلونا بل نکون أحسن حالا منهم کما نحن علیه فی الدنیا ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ التفات فیه تعجیب من حکمهم و استبعاد له و إشعار بأنه صادر من اختلال فکر و اعوجاج رأی.

فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً(4) أی نقصا فی الجزاء أو أن یرهقه ذلة و قال علی بن إبراهیم البخس النقصان و الرهق العذاب.

ص: 57


1- 1. الملک: 20.
2- 2. الکافی ج 1 ص 433.
3- 3. القلم: 35.
4- 4. الجن: 13.

إلی قوله یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.(1) - إلی قوله تعالی - وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ(2) إلی قوله تعالی سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ.(3)

{به خدا و پیامبر او ایمان آورید، و از آنچه شما را در (استفاده از) آن، جانشین (دیگران) کرده، انفاق کنید. پس کسانی از شما که ایمان آورده و انفاق کرده باشند، پاداش بزرگی خواهند داشت. و شما را چه شده که به خدا ایمان نمی آورید و (حال آنکه) پیامبر (خدا) شما را دعوت می کند تا به پروردگارتان ایمان آورید، و اگر مؤمن باشید، بی شکّ (خدا) از شما پیمان گرفته است. او همان کسی است که بر بنده خود آیات روشنی فرو می فرستد، تا شما را از تاریکی ها به سوی نور بیرون کشاند. و در حقیقت، خدا (نسبت) به شما سخت رئوف و مهربان است.

به خدا و پیامبر او ایمان آورید، و از آنچه شما را در (استفاده از) آن، جانشین (دیگران) کرده، انفاق کنید. پس کسانی از شما که ایمان آورده و انفاق کرده باشند، پاداش بزرگی خواهند داشت.

و شما را چه شده که در راه خدا انفاق نمی کنید و (حال آنکه) میراث آسمان ها و زمین به خدا تعلّق دارد؟ کسانی از شما که پیش از فتح (مکّه) انفاق و جهاد کرده اند، (با دیگران) یکسان نیستند. آنان از (حیث) درجه بزرگ تر از کسانی اند که بعداً به انفاق و جهاد پرداخته اند. و خداوند به هر کدام وعده نیکو داده است، و خدا به آنچه می کنید آگاه است.

کیست آن کس که به خدا وامی نیکو دهد تا (نتیجه اش را) برای وی دوچندان گرداند و او را پاداشی خوش باشد؟

آن روز که مردان و زنان مؤمن را می بینی که نورشان پیشاپیششان و به جانب راستشان دوان است. (به آنان گویند:) «امروز شما را مژده باد به باغ هایی که از زیر (درختان) آن نهرها روان است در آنها جاودانید. این است همان کامیابی بزرگ.

آن روز، مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آورده اند می گویند: «ما را مهلت دهید تا از نورتان (اندکی) برگیریم.» گفته می شود: «بازپس برگردید و نوری درخواست کنید.» آن گاه میان آنها دیواری زده می شود که آن را دروازه ای است: باطنش رحمت است و ظاهرش روی به عذاب دارد.

(دو رویان،) آنان را ندا درمی دهند: «آیا ما با شما نبودیم؟» می گویند: «چرا، ولی شما خودتان را در بلا افکندید و امروز و فردا کردید و تردید آوردید و آرزوها شما را غرّه کرد تا فرمان خدا آمد و (شیطانِ) مغرورکننده، شما را درباره خدا بفریفت .

پس امروز نه از شما و نه از کسانی که کافر شده اند عوضی پذیرفته نمی شود: جایگاهتان آتش است آن سزاوار شماست و چه بد سرانجامی است.»

آیا برای کسانی که ایمان آورده اند هنگام آن نرسیده که دل هایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده نرم (و فروتن) گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و (عمر و) انتظار بر آنان به درازا کشید، و دل هایشان سخت گردید و بسیاری از آنها فاسق بودند؟

بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده می گرداند. به راستی آیات (خود) را برای شما روشن گردانیده ایم، باشد که بیندیشید.

در حقیقت، مردان و زنان صدقه دهنده و (آنان که) به خدا وامی نیکو داده اند، ایشان را (پاداش) دوچندان گردد، و اجری نیکو خواهند داشت.

و کسانی که به خدا و پیامبران وی ایمان آورده اند، آنان همان راستینانند و پیش پروردگارشان گواه خواهند بود (و) ایشان راست اجر و نورشان و کسانی که کفر ورزیده و آیات ما را تکذیب کرده اند آنان همدمان آتشند.

بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشیِ شما به یکدیگر و فزون جویی در اموال و فرزندان است. (مَثَل آنها) چون مثل بارانی است که کشاورزان را رُستنی آن (باران) به شگفتی اندازد، سپس (آن کشت) خشک شود و آن را زرد بینی، آن گاه خاشاک شود. و در آخرت (دنیا پرستان را) عذابی سخت است و (مؤمنان را) از جانب خدا آمرزش و خشنودی است، و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست.

(برای رسیدن) به آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش چون پهنای آسمان و زمین است (و) برای کسانی آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند، بر یکدیگر سبقت جویید. این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را می دهد، و خداوند را فزون بخشی بزرگ است.} - یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ.(4)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید تا از رحمت خویش شما را دو بهره عطا کند و برای شما نوری قرار دهد که به (برکت) آن راه سپرید و بر شما ببخشاید، و خدا آمرزنده مهربان است.}

- لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ.(5)

{دوزخیان با بهشتیان یکسان نیستند، بهشتیانند که کامیابانند.}

- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ وَ أُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ کَما قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ کَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِینَ.(6)

{ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک می رهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید. این (گذشت و فداکاری) اگر بدانید، برای شما بهتر است. تا گناهانتان را بر شما ببخشاید، و شما را در باغ هایی که از زیر (درختان) آن جویبارها روان است و (در) سراهایی خوش، در بهشت های همیشگی درآورد. این (خود) کامیابی بزرگ است. و (رحمتی) دیگر که آن را دوست دارید: یاری و پیروزی نزدیکی از جانب خداست. و مؤمنان را (بدان) بشارت ده. ای کسانی که ایمان آورده اید، یاران خدا باشید، همان گونه که عیسی بن مریم به حواریّون گفت: «یاران من در راه خدا چه کسانی اند؟» حواریّون گفتند: «ما یارانِ خداییم.» پس طایفه ای از بنی اسرائیل ایمان آوردند و طایفه ای کفر ورزیدند، و کسانی را که گرویده بودند، بر دشمنانشان یاری کردیم تا چیره شدند.}

- وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ.(7)

{و(لی) عزّت از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مؤمنان است لیکن این دورویان نمی دانند.}

- فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ

ص: 15


1- . حدید / 12
2- . حدید / 19
3- .[6] حدید / 21
4- . حدید / 28
5- .[2] حشر / 20
6- . صف / 10 - 14
7- . منافقین / 8

وَ فِی الْکَافِی (1)

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی علیه السلام قَالَ: قُلْتُ قَوْلُهُ لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدی آمَنَّا بِهِ قَالَ الْهُدَی الْوَلَایَةُ آمَنَّا بِمَوْلَانَا فَمَنْ آمَنَ بِوَلَایَةِ مَوْلَاهُ فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً قُلْتُ تَنْزِیلٌ قَالَ لَا تَأْوِیلٌ.

یَضْحَکُونَ (2) أی یستهزءون وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ أی یغمز بعضهم بعضا و یشیرون بأعینهم انْقَلَبُوا فَکِهِینَ أی ملتذین بالسخریة منهم و قال علی بن إبراهیم إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا الأول و الثانی و من تبعهما یَتَغامَزُونَ برسول الله إلی آخر السورة.

و فی المجمع (3)

قیل نزلت فی علی بن أبی طالب علیه السلام و ذلک أنه کان فی نفر من المسلمین جاءوا إلی رسول الله صلی الله علیه و آله فسخر منهم المنافقون و ضحکوا و تغامزوا ثم رجعوا إلی أصحابهم فقالوا رأینا الیوم الأصلع فضحکنا منه فنزلت الآیات قبل أن یصل علی و أصحابه إلی النبی صلی الله علیه و آله.

و عن ابن عباس (4) إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا منافقو قریش و الَّذِینَ آمَنُوا علی بن أبی طالب علیه السلام.

وَ إِذا رَأَوْهُمْ (5) أی و إذا رأوا المؤمنین نسبوهم إلی الضلال وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ أی علی المؤمنین حافِظِینَ یحفظون علیهم أعمالهم و یشهدون برشدهم و ضلالهم فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ حین یرونهم أذلاء مغلولین فی النار.

و روی (6)

أنه یفتح لهم باب إلی الجنة فیقال لهم أخرجوا إلیها فإذا

ص: 58


1- 1. الکافی ج 1 ص 433، فی حدیث.
2- 2. المطففین: 28.
3- 3. مجمع البیان ج 10 ص 457.
4- 4. رواه أیضا فی المجمع عن أبی القاسم الحسکانی فی کتاب شواهد التنزیل.
5- 5. المطففین: 32.
6- 6. رواه الطبرسیّ عن أبی صالح ج 10 ص 457.

یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ إلی قوله تعالی وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ.(1)

{پس به خدا و پیامبر او و آن نوری که ما فروفرستادیم ایمان آورید، و خدا به آنچه می کنید آگاه است. روزی که شما را برای روز گردآوری، گرد می آورد، آن (روز)، روز حسرت (خوردن) است، و هر کس به خدا ایمان آورده، و کار شایسته ای کرده باشد، بدی هایش را از او بسترد، و او را در بهشت هایی که از زیر (درختان) آن جویبارها روان است درآورد. در آنجا بمانند. این است همان کامیابی بزرگ. و کسانی که کفر ورزیده، و آیات ما را تکذیب کرده اند، آنان اهل آتشند (و) در آن ماندگار خواهند بود، و چه بد سرانجامی است. هیچ مصیبتی جز به اذن خدا نرسد، و کسی که به خدا بگرود، دلش را به راه آورَد، و خدا (ست که) به هر چیزی داناست.}

- الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً.(2)

{پس ای خردمندانی که ایمان آورده اید، از خدا بترسید. راستی که خدا سوی شما تذکاری فرو فرستاده است: پیامبری که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت می کند، تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون بَرد، و هر کس به خدا بگرود و کار شایسته کند او را در باغ هایی که از زیر (درختان) آن جویبارها روان است، درمی آورد، جاودانه در آن می مانند. قطعاً خدا روزی را برای او خوش کرده است.}

- یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ.(3)

{در آن روز خدا پیامبر (خود) و کسانی را که با او ایمان آورده بودند خوار نمی گرداند: نورشان از پیشاپیش آنان، و سمت راستشان، روان است. می گویند: «پروردگارا، نور ما را برای ما کامل گردان و بر ما ببخشای، که تو بر هر چیز توانایی.»}

- أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ أَهْدی أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.(4)

{پس آیا آن کس که نگونسار راه می پیماید هدایت یافته تر است یا آن کس که ایستاده بر راه راست می رود؟}

- أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ.(5)

{پس آیا فرمانبرداران را چون بدکاران قرار خواهیم داد؟ شما را چه شده؟ چگونه داوری می کنید؟}

- فَمَنْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً.(6)

{پس کسی که به پروردگار خود ایمان آورَد، از کمی (پاداش) و سختی بیم ندارد.} - إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلی أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهِینَ وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظِینَ فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ ما کانُوا یَفْعَلُونَ.(7)

{(آری، در دنیا) کسانی که گناه می کردند، آنان را که ایمان آورده بودند به ریشخند می گرفتند. و چون بر ایشان می گذشتند، اشاره چشم و ابرو با هم ردّ و بدل می کردند. و هنگامی که نزد خانواده (های) خود بازمی گشتند، به شوخ طبعی می پرداختند. و چون مؤمنان را می دیدند، می گفتند: «اینها (جماعتی) گمراهند.» و حال آنکه آنان برای بازرسی (کار) شان فرستاده نشده بودند. و(لی) امروز، مؤمنانند که بر کافران خنده می زنند. بر تخت ها (ی خود نشسته)، نظاره می کنند. (تا ببینند) آیا کافران به پاداش آنچه می کردند رسیده اند؟}

- إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ.(8)

{مگر کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده اند، که آنان را پاداشی بی منّت خواهد بود.}

- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ.(9)

{کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، برای آنان باغ هایی است که از زیر (درختان) آن جوی ها روان است این است (همان) رستگاری بزرگ.}

ص: 16


1- . تغابن / 8 - 11
2- . طلاق / 10 - 11
3- . تحریم / 8
4- . ملک / 22
5- . قلم / 35 - 36
6- . جن / 13
7- . مطففین / 29 - 36
8- . انشقاق / 25
9- . بروج / 11

وصلوا أغلق دونهم فیضحک المؤمنون منهم هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ أی أثیبوا و جوزوا ما کانُوا یَفْعَلُونَ من السخریة بالمؤمنین و الاستفهام للتقریر.

غَیْرُ مَمْنُونٍ (1) أی غیر مقطوع أو ممنون به علیهم کما مر ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ(2) إذ الدنیا و ما فیها یصغر دونه وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ(3) أی أوصی بعضهم بعضا بالصبر علی طاعة الله تعالی و المرحمة الرحمة علی عبادة أو بموجبات رحمة الله أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ أی الیمین أو الیمن و قال علی بن إبراهیم أصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام.

وَ الْعَصْرِ قیل أقسم بصلاة العصر أو بعصر النبوة أو بالدهر لاشتماله علی الأعاجیب إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ أی فی خسران فی مساعیهم و صرف أعمارهم فی مطالبهم إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فإنهم اشتروا الآخرة بالدنیا ففازوا بالحیاة الأبدیة و السعادة السرمدیة وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ بالثابت الذی لا یصح إنکاره من اعتقاد أو عمل وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ عن المعاصی و علی الطاعات و علی المصائب.

وَ فِی الْإِکْمَالِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: الْعَصْرِ عَصْرُ خُرُوجِ الْقَائِمِ علیه السلام إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ یَعْنِی أَعْدَاءَنَا- إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا یَعْنِی بِآیَاتِنَا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَعْنِی بِمُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ- وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ یَعْنِی الْإِمَامَةَ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ یَعْنِی بِالْعِشْرَةِ.

و قال علی بن إبراهیم إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا بولایة أمیر المؤمنین علیه السلام وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ ذریاتهم و من خلفوا بالولایة تواصوا بها و صبروا علیها.

وَ فِی الْمَجْمَعِ (4)

عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّهُمَا قَرَءَا وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ- وَ إِنَّهُ فِیهِ إِلَی آخِرِ الدَّهْرِ.

ص: 59


1- 1. الانشقاق: 25 و التین 6.
2- 2. البروج: ج 12.
3- 3. البلد: 17.
4- 4. مجمع البیان ج 10 ص 536.

- ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ.(1)

{علاوه بر این از زمره کسانی باشد که گرویده و یکدیگر را به شکیبایی و مهربانی سفارش کرده اند اینانند خجستگان.}

- إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ.(2)

{مگر کسانی را که گرویده و کارهای شایسته کرده اند، که پاداشی بی منّت خواهند داشت.}

- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ.(3)

{در حقیقت کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده اند، آنانند که بهترین آفریدگانند. پاداشِ آنان نزد پروردگارشان باغ های همیشگی است که از زیر (درختان) آن، نهرها روان است، جاودانه در آن همی مانند خدا از آنان خشنود است و (آنان نیز) از او خشنود این (پاداش) برای کسی است که از پروردگارش بترسد.}

- وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ....(4)

{سوگند به عصرِ (غلبه حقّ بر باطل)، که واقعاً انسان دستخوشِ زیان است مگر کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حقّ سفارش و به شکیبایی توصیه کرده اند.}

روایات

روایت1.

علل الشرایع: امام صادق علیه­السلام فرمود: «همانا مومن را مومن نامیدند، چون از طرف خدا امان می­دهد، ولی امان او اجازه می شود.»(5) (یعنی می­تواند شفاعت گنهکار را کند)

توضیح

یعنی دعا می­کند و شفاعت می­کند برای دیگری در دنیا و آخرت و از او پذیرفته و مقبول است، و چنین برمی­آید که همان مخصوص به شفاعت است.

روایت2.

محاسن: از سنان بن طریف روایت شده است«امام صادق علیه­السلام از من پرسیدند: «چرا مومن را مومن نامیدند؟» گفتم:«نمی­دانم، جز اینکه ایمان دارد به آنچه از نزد خدا آمده است.» فرمود:«راست گفتی، اما برای این نیست که مومن را مومن نامیدند.» گفتم:«پس چرا او را مومن نامیدند؟» فرمود:«چون در روز قیامت از طرف خدا امان می­دهد و امانش پذیرفته می شود.» (6)

روایت3.

علل الشرایع: رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­وآله فرمود: «آیا به شما بگویم که چرا مومن، مومن نام دارد؟ برای اینکه مردم را امان می­دهد و آسوده می دارد بر جان و مالشان. آیا به شما از مسلمان بگویم؟ او کسی است که مردم از دست و زبانش در امانند.»(7)

توضیح

اشاره دارد به اینکه شرط ایمان یا کمال ایمان فرد مسلمان، این است که مردم بر جان و مال خود از او نترسند، و چنین است اسلام.

روایت4.

تفسیر عیاشی: امام صادق علیه­السلام در تفسیر قول خدا:«العروة الوثقی»(8) فرمود: «مقصود، ایمان به خدای یکتا است.» (9)

ص: 60


1- . بلد / 17 - 18
2- . تین / 6
3- . بینه / 7 - 8
4- . عصر / 1 - 3
5- . علل الشرایع 2 : 219
6- . محاسن : 329
7- . علل الشرایع : 219
8- . بقره / 256
9- . تفسیرعیاشی 1 : 138

الأخبار

«1»

ع، [علل الشرائع] عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَفَّانَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّمَا سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً لِأَنَّهُ یُؤْمِنُ عَلَی اللَّهِ فَیُجِیزُ أَمَانَهُ (1).

بیان

یؤمن علی الله أی یدعو و یشفع لغیره فی الدنیا و الآخرة فیستجاب له و تقبل شفاعته فیه و سیأتی التخصیص بالأخیرة.

«2»

سن، [المحاسن] عَنِ ابْنِ یَزِیدَ عَنْ مَرْوَکِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ سِنَانِ بْنِ طَرِیفٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: لِمَ سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً فَقُلْتُ لَا أَدْرِی إِلَّا أَنَّهُ أُرَاهُ یُؤْمِنُ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَقَالَ صَدَقْتَ وَ لَیْسَ لِذَلِکَ سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً فَقُلْتُ لِمَ سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً قَالَ إِنَّهُ یُؤْمِنُ عَلَی اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُجِیزُ أَمَانَهُ (2).

«3»

ع، [علل الشرائع] عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ هَارُونَ عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ لِمَ سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً لِإِیمَانِهِ النَّاسَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ مَنِ الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ النَّاسُ مِنْ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ الْخَبَرَ(3).

بیان

فیه إیماء إلی أنه یشترط فی الإیمان أو کماله أن لا یخافه الناس علی أنفسهم و أموالهم و کذا الإسلام.

«4»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی (4) قَالَ هِیَ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ (5).

ص: 60


1- 1. علل الشرائع ج 2 ص 219.
2- 2. المحاسن: 329.
3- 3. علل الشرائع: 219.
4- 4. البقرة: 256.
5- 5. تفسیر العیّاشیّ ج 1 ص 138.

روایت5.

اختصاص: از امام صادق علیه­السلام روایت شده است که فرمود: « مومن هاشمی است، چون گمراهی را و کفر و نفاق را درهم شکسته است؛ مومن قریشی است، زیرا اعتراف کرده به شی ء و «ماییم شی ء»، و لا شی ء را منکر شده است، که دلام و پیروان او هستند؛ مومن نبطی است، زیرا هر چیز را بررسی کرده و پلید آن را از پاکش تشخیص داده است؛ مومن عربی است، زیرا از ما سخن گفته و ما را آشکارا کرده است؛ مومن اعجمی است، زیرا از دلام دم بسته و از او به نیکی یاد نکرده است؛ مومن فارسی است، زیرا در هر نامی جستجو دارد، و اگر ایمان از ستاره ثریا آویخته باشد، فارسیان به آن دست پیدا می کنند.» منظور از «فارس»، «متفرّس» است، که جستجو کردند و از آن برتر و شریف­ترش را برگزیدند و پناه خود ساختند. رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­وآله فرمود: «بپرهیزید از فراست و دریافتِ مومن، چرا که او به نور خدا می­نگرد.» (1)

توضیح

گویا مقصود، بیان فضل مومن است و اینکه می شود هر نام نیکی را با وجوه گوناگون به کار برد. می شود او را هاشمی نامید، چون شکننده گمراهی و مانند آن، و از میان برنده آنها است. در قاموس آمده است:« «هشم»، شکستن چیز خشک و یا توخالی است، یا برای شکستن استخوان ها و مخصوص استخوان سر یا صورت و یا دماغ و یا هر چیزی است». «هشمه، یهشمه» اسم فاعل است و مفعول آن، «مهشوم» و «هشیم» است. هاشم پدر عبدالمطلب است و نامش عمرو است. او را هاشم گفتند، چون نخستین کسی بود که تَرید کرد و آن را شکست.» (2) «قرشی»، بر پایه اشتقاق کبیر، اشتقاق از «اقّر للشی» است، یا آنکه اصلش چنین بود؛ مانند «تأبّط شرّا»ً و با کثرت استعمال چنین شده است.

مقصود از شی ء، حقِ ثابت است، و مقصود از لاشی ء، باطلِ نابود. چه­بسا شی ء به معنی «مشی ء» باشد؛ یعنی وابسته به مشیت، و حق چنین است.

«دلام» بیان لاشی ء است و مطابق اخبار، کنایه از عمر است، به جهت تقیه. چه بسا به آن سابقی او هم گفته شده است. برای اینکه سیاه­چرده بودند، یا سیاه­دل به کفر و نفاق، یا برای اینکه آفاق را با ستم و فتنه خود سیاه کردند .

ص: 61


1- . اختصاص : 143
2- . قاموس 4 : 190
«5»

ختص، [الإختصاص] رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: الْمُؤْمِنُ هَاشِمِیٌّ لِأَنَّهُ هَشَمَ الضَّلَالَ وَ الْکُفْرَ وَ النِّفَاقَ وَ الْمُؤْمِنُ قُرَشِیٌّ لِأَنَّهُ أَقَرَّ لِلشَّیْ ءِ وَ نَحْنُ الشَّیْ ءُ وَ أَنْکَرَ لَا شَیْ ءَ الدُّلَامَ وَ أَتْبَاعَهُ وَ الْمُؤْمِنُ نَبَطِیٌّ لِأَنَّهُ اسْتَنْبَطَ الْأَشْیَاءَ تَعَرَّفَ الْخَبِیثَ عَنِ الطَّیِّبِ وَ الْمُؤْمِنُ عَرَبِیٌّ لِأَنَّهُ عُرِّبَ عَنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ الْمُؤْمِنُ أَعْجَمِیٌّ لِأَنَّهُ أَعْجَمَ عَنِ الدُّلَامِ فَلَمْ یَذْکُرْهُ بِخَیْرٍ وَ الْمُؤْمِنُ فَارِسِیٌّ لِأَنَّهُ تَفَرَّسَ فِی الْأَسْمَاءِ لَوْ کَانَ الْإِیمَانُ مَنُوطاً بِالثُّرَیَّا لَتَنَاوَلَهُ أَبْنَاءُ فَارِسَ یَعْنِی بِهِ الْمُتَفَرِّسَ فَاخْتَارَ مِنْهَا أَفْضَلَهَا وَ اعْتَصَمَ بِأَشْرَفِهَا وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ (1).

توضیح

کأن الغرض بیان فضل المؤمن و أنه یمکن أن یطلق علیه کل اسم حسن بوجه من الوجوه فبین علیه السلام أنه یمکن أن یعد فی الهاشمیین لأنه هشم الضلال و أشباهه أی کسرها و أبطلها.

فی القاموس الهشم کسر الشی ء الیابس أو الأجوف أو لکسر العظام و الرأس خاصة أو الوجه و الأنف أو کل شی ء هشمه یهشمه فهو مهشوم و هشیم و هاشم أبو عبد المطلب و اسمه عمرو لأنه أول من ثرد الثرید و هشمه (2)

و القرشی کأنه مبنی علی الاشتقاق الکبیر أو کان أصله ذلک کتأبط شرا فصار بکثرة الاستعمال کذلک و المراد بالشی ء الحق الثابت و باللاشی ء الباطل المضمحلّ و یمکن أن یکون بمعنی المشی ء أی ما یصلح أن تتعلق به المشیئة و الحق کذلک.

و الدلام بیان للا شی ء و یکنی به غالبا فی الأخبار عن عمر تقیة و قد یطلق علی سابقه أیضا إما لسواد ظاهرهما أو باطنهما بالکفر و النفاق أو لانتشار الظلم و الفتن بهما فی الآفاق

ص: 61


1- 1. الاختصاص: 143.
2- 2. القاموس ج 4 ص 190.

در قاموس آمده است:«دلام» چون ابر سیاهی است.» (1) در نهایه آمده که در حدیث آمده است: «امیر شما مردی دراز و ادلم است.» (ادلم، سیاه دراز است) و از آن است حدیث:«پس آمد مردی ادلم و اجازه خواست تا بر پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­وآله وارد شود. گفته شد او عمر بن خطاب است.» این دلالت دارد که کنایه به عمر، صحیح­تر است. «قرش» به معنی «قطع» و جمع ا ست. درباره نامگذاری قریش، قول­ها وجود دارد و ذکرشان فائده­ای ندارد.

«لانه عرب عنا»: یعنی درست سخن بگوید از ما. گویا «عُرِّبَ» از باب تفعیل و مجهول است، چراکه تعریب، پاک­سازی گفتار از اشتباه است. بنابراین «عن» تعلیلی است و یا مبنی بر معلوم است، به معنای سخن گفتن از گروهی و درباره آنان.«اِعراب» آشکارسازی است و فصیح­گویی و عدم اشتباه در گفتار و برطرف کردن زشتی. اینها را فیروز آبادی آورده است.(2)

در نهایه آمده است: «عربتُ عن القوم.» (هنگامی که از سوی آنان سخن بگویی) و می­گوید: اعراب و تعریب، به معنای آشکارسازی و روشن­سازی است. در قاموس آمده است: کسی که فصیح سخن نمی گوید، بسان اعجمی است. و «استعجم»: یعنی ساکت شد.

«لانه تفرس فی الاسماء»: «تفرس»: وارسی و اندیشه و حدس درست در امور است. گفته امام: «فاختار» عطف است بر گفته امام یعنی: «تفرس.» این حدیث بین این دو بخش آمده تا بیان کند که «فارس» در این حدیث نیز به معنای «متفرس» است. مقصود این است که پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­و­آله­وسلم، افرادی از قوم عجم را ستوده است که آنها اهل دین و یقین هستند؛ افرادی چون سلمان.

تفرس در اسماء، اندیشیدن در ایمان و نفاق و مانند این­ها است؛ چون تقوی و فسق، و اختیار ایمان، و یا اندیشه در این موضوع که ایمان چه معنا دارد و به چه فرقه ای مومن باید گفت؟ سپس، شخص آنچه را که ایمان واقعی است برمی­گزیند و اطلاق ایمان بر چنین چیزی درست است. خلاصه اینکه فرد، در دلائل و براهین قرآن و سنت و عقل تدبر و اندیشه می کند و بهترین و مستدل­ترین عقیده را انتخاب می کند.

در نهایه آمده که در حدیث آمده است: «بپرهیزید از فراست مومن، زیرا به نور خدا می­نگرد.» این حدیث دو معنا دارد: یکی

ص: 62


1- . قاموس 4 : 13
2- . قاموس 1 : 102

فی القاموس الدلام کسحاب السواد أو الأسود(1) و فی النهایة فیه أمیرکم رجل طوال أدلم الأدلم الأسود الطویل و منه الحدیث فجاء رجل أدلم فاستأذن علی النبی صلی الله علیه و آله قیل هو عمر بن الخطاب انتهی و هذا یدل علی أن الکنایة بعمر أنسب و القرش القطع و الجمع و فی تسمیة قریش أقوال شتی لا طائل فی ذکرها.

لأنه عرّب عنا کأنه علی بناء المجهول من التفعیل فإن التعریب تهذیب المنطق من اللحن فعن تعلیلیة أو علی بناء المعلوم من التعریب بمعنی التکلم عن القوم و الإعراب الإبانة و الإفصاح و عدم اللحن فی الکلام و الرد عن القبیح کل ذلک ذکره الفیروزآبادی (2).

و فی النهایة عربت عن القوم إذا تکلمت عنهم و قال الإعراب و التعریب الإبانة و الإیضاح و فی القاموس من لا یفصح کالاعجمی و استعجم سکت.

قوله علیه السلام لأنه تفرس فی الأسماء التفرس التثبت و النظر و إعمال الحدس الصائب فی الأمور و قوله فاختار عطف علی قوله تفرس و الحدیث معترض بینهما لبیان أن الفارس فی هذا الحدیث أیضا المتفرس و المعنی أن الذین مدحهم الرسول صلی الله علیه و آله لیس مطلق العجم بل أهل الدین و الیقین منهم کسلمان رضی الله عنه و التفرس فی الأسماء کالتفکر فی الإیمان و النفاق مثلا و اختیار الإیمان و فی التقوی و الفسق و اختیار التقوی أو التفکر فی أن الإیمان ما معناه و علی أی الفرق المختلفة یصح إطلاق المؤمن فیختار من الإیمان ما هو حقه و ما یصح أن یطلق علیه.

و الحاصل أنه یتدبر و یتفکر فی الدلائل و البراهین من الکتاب و السنة و الأدلة العقلیة و یختار من العقائد و الأعمال ما هو أحسنها و أوفقها للأدلة و فی النهایة فیه اتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله یقال بمعنیین أحدهما

ص: 62


1- 1. القاموس ج 4 ص 113.
2- 2. المصدر ج 1 ص 102.

ظاهر حدیث که خدا در دل اولیای خود الهام می­کند و آنان به وسیله نوعی کرامت، احوال درونی مردم را درمی­یابند و گمان و حدس آنها درست است؛ معنی دوم، بر آموزش از طریق دلائل و تجارب و اخلاق دلالت دارد، و اینکه شخص به این وسیله، احوال درونی مردم را درمی­یابد. درباره مردم شناسی، از قدیم تاکنون، تألیفاتی صورت گرفته است. و مرد «فارِس» به امر، یعنی دانا و بینا نسبت به آن موضوع.

روایت6.

صفات شیعه: از عمار ساباطی روایت شده است: «از امام صادق علیه­السلام پرسش شد: «آیا ساکنان آسمان­ها اهل زمین را می بینند؟» فرمود:« جز مومنان را نمی­بینند، زیرا مومن درخشندگی اختران را دارد.» پرسیده شد: «آیا آنان خود زمین را می بینند؟» فرمود: «نه، نور او را می­بینند، هر سو که برود.»سپس فرمود: «هر مومنی پنج ساعت در قیامت حق شفاعت دارد و شفاعت می­کند.» (1)

روایت7.

قضاء الحقوق: از امام صادق علیه­السلام پرسیده شد: «چرا مومن را مومن نامیدند؟» فرمود: «نامی از نام­های خدا را برای او انتخاب کردند و او را مومن نامیدند، زیرا از عذاب خدا در امان است و در روز قیامت به دیگران امان می­دهد و امانش پذیرفته می شود. شخص مومن، اگر چیزی بخورد یا بنوشد، یا در جایی بایستد یا بنشیند، یا بخوابد، یا آمیزش کند، یا از مکان پلیدی گذر کند، خداوند هفت طبقه زمین را پاک می­کند و چیزی از پلیدی به او نمی­رسد.»

مومن در روز رستاخیز به همراه رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­وآله در محشر است و گذر می­کند خشمگین، جز بر ناصب و جز مومنی که گناهان بزرگ دارد، و او مقام بلندش را نزد خدای عزوجل می­بیند، در حالی که آن مومن را در دنیا می شناخته و نیازهای او را برآورده می­کرده است. آن مومن برمی­خیزد و با اعتماد بر خدای عزوجل و به فضل او، آن فرد را معرفی می­کند و می­گوید: «پروردگارا، این بنده ات - فلان ابن فلان را - به من ببخش.» و خدا شفاعت او را می­پذیرد.

امام فرمود: «خدا حکایت آنها را، که چه گویند، در قرآن آورده است: « فَما لَنا مِنْ شافِعِین»،{نیست برای ما شفیعی.}(2) از پیغمبران، و نه دوست مهربانی از همسایه ها و آشناها، و چون از شفیع نومید شوند، آنان که مومن نیستند می­گویند: «کاش ما را برگشتی بود تا از مومنان بودیم.»

توضیح

«در جای پلید»: گویا به همه کارهای پیشین وابسته است و مقصود،

ص: 63


1- . صفات شیعه : 181
2- . شعراء / 100

ما دل ظاهر هذا الحدیث علیه و هو ما یوقعه الله تعالی فی قلوب أولیائه فیعلمون أحوال الناس بنوع من الکرامات و إصابة الظن و الحدس و الثانی نوع یتعلم بالدلائل و التجارب و الخلق و الأخلاق فتعرف به أحوال الناس و للناس فیه تصانیف قدیمة و حدیثة و رجل فارس بالأمر أی عالم به بصیر.

«6»

صِفَاتُ الشِّیعَةِ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ أَهْلِ السَّمَاءِ هَلْ یَرَوْنَ أَهْلَ الْأَرْضِ قَالَ لَا یَرَوْنَ إِلَّا الْمُؤْمِنِینَ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورٍ کَنُورِ الْکَوَاکِبِ قِیلَ فَهُمْ یَرَوْنَ أَهْلَ الْأَرْضِ قَالَ لَا یَرَوْنَ نُورَهُ حَیْثُ مَا تَوَجَّهَ ثُمَّ قَالَ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ خَمْسُ سَاعَاتٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَشْفَعُ فِیهَا(1).

«7»

قَضَاءُ الْحُقُوقِ لِلصُّورِیِّ، بِإِسْنَادِهِ قَالَ: قِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِمَ سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً قَالَ لِأَنَّهُ اشْتَقَّ لِلْمُؤْمِنِ اسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ تَعَالَی فَسَمَّاهُ مُؤْمِناً وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ لِأَنَّهُ یُؤْمَنُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ یُؤْمِنُ عَلَی اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُجِیزُ لَهُ ذَلِکَ وَ لَوْ أَکَلَ أَوْ شَرِبَ أَوْ قَامَ أَوْ قَعَدَ أَوْ نَامَ أَوْ نَکَحَ أَوْ مَرَّ بِمَوْضِعِ قَذَرٍ حَوَّلَهُ اللَّهُ مِنْ سَبْعِ أَرَضِینَ طُهْراً لَا یَصِلُ إِلَیْهِ مِنْ قَذَرِهَا شَیْ ءٌ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَکُونُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِالْمَوْقِفِ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَیَمُرُّ بِالْمَسْخُوطِ عَلَیْهِ الْمَغْضُوبِ غَیْرِ النَّاصِبِ وَ لَا الْمُؤْمِنِ وَ قَدِ ارْتَکَبَ الْکَبَائِرَ فَیَرَی مَنْزِلَةً عَظِیمَةً لَهُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ عَرَفَ الْمُؤْمِنَ فِی الدُّنْیَا وَ قَضَی لَهُ الْحَوَائِجَ فَیَقُومُ الْمُؤْمِنُ اتِّکَالًا عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیُعَرِّفُهُ بِفَضْلِ اللَّهِ فَیَقُولُ اللَّهُمَّ هَبْ لِی عَبْدَکَ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قَالَ فَیُجِیبُهُ اللَّهُ تَعَالَی إِلَی ذَلِکَ قَالَ وَ قَدْ حَکَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ قَوْلَهُمْ- فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ (2) مِنَ النَّبِیِّینَ- وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ مِنَ الْجِیرَانِ وَ الْمَعَارِفِ فَإِذَا أَیِسُوا مِنَ الشَّفَاعَةِ قَالُوا یَعْنِی مَنْ لَیْسَ بِمُؤْمِنٍ- فَلَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (3).

بیان

بموضع قذر کأنه متعلق بجمیع الأفعال المتقدمة و المراد

ص: 63


1- 1. صفات الشیعة ص 181.
2- 2. الشعراء: 100.
3- 3. قضاء الحقوق مخطوط.

پلیدی و پاکی معنوی است، یا همان پاکی معنوی. مقصود، شخص غیرناصب و مومن مستضعف است، یا مومن فاسق، یا هر دو.

روایت8.

کتاب مؤمن: از زراره روایت شده است: « من در مجلسی بودم، از امام صادق علیه السلام درباره تفسیر قول خدای عزوجل: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»،{هر که حسنه بیاورد ده برابرش دارد.}(1) پرسیدند: «آیا این آیه درباره کسانی که امامت شما را نمی­شناسند نیز روا است؟» فرمود: «همانا ویژه مومنان است.»

روایت9.

کتاب مؤمن: از یعقوب بن شعیب روایت شده است: «شنیدم که امام صادق علیه السلام می­فرمود: «کسی نزد خدا، به جهت کردار خویش، پاداشی نمی­یابد، مگر مومنان.»

روایت10.

کتاب مؤمن: از امام صادق علیه­السلام روایت شده است: «چون بنده مومن نیکی کند، خدا چندان سازد کارش تا هفتصد برابر که فرمود: وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاء»،{و خدا فزاید برای هر که خواهد.}(2)

روایت11.

کتاب مؤمن: از یکی از دو امام علیهما­السّلام روایت شده است: «به راستی، نور مومن بر اهل آسمان می­درخشد، همان گونه که اختران بر اهل زمین نور می­افشانند.» و فرمود:«به راستی، مومن ولی خدا است و خداوند به او کمک می­رساند و کارهایش را روبه­راه می­سازد، و او جز حق و حقیقت به خدا نمی­گوید و از کسی جز او نمی ترسد.»

روایت12.

کتاب مؤمن: و فرمود: «به راستی، هنگامی که دو مومن به یکدیگر برمی­خورند و با یکدیگر دست می­دهند، خدا پیوسته رو به آنها دارد و گناهانشان را از رخسارشان فرو می­ریزد تا اینکه از هم جدا شوند.»

توضیح

«ولی خدا»: دوست و محبوب یا یاور دین خدا است. در مصباح آمده است: «ولی» به معنی فاعل است، از «وَلِیَه»؛ زمانی که به آن قیام کند می آید، و قول پروردگار: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا»، {خدا ولی آنان است که گرویدند.}(3) به همین نکته اشاره دارد. «ولّی» به معنای مفعول، در مورد فرد مطیع است که گفته می شود: «مومن ولّی خداست.»

«او را کمک کند.»: یعنی خدا به مومن کمک می کند و کارهای او را روبه­راه می سازد. «نمی­گوید»: یعنی مومن. و «جز حق و حقیقت به خدا نمی­گوید»: یعنی آنچه او می­داند، حق است و از کسی جز او نمی­ترسد. در اینجا، مرجع ضمیرها از هم جدا است؛ برخی به «بنده» و برخی به «خدا» برمی­گردد. معنی روشن­تر این است: مومن به دین خدا

ص: 64


1- . انعام / 16
2- . بقره / 261
3- . بقره / 257

بالقذارة و الطهر المعنویان أو بالطهر فقط المعنوی و المراد بغیر الناصب و المؤمن المستضعف أو المؤمن الفاسق أو الأعم منهما.

«8»

کِتَابُ الْمُؤْمِنِ، عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ أَنَا جَالِسٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها(1) أَ یَجْرِی لِهَؤُلَاءِ مِمَّنْ لَا یَعْرِفُ مِنْهُمْ هَذَا الْأَمْرَ قَالَ إِنَّمَا هِیَ لِلْمُؤْمِنِینَ خَاصَّةً(2).

«9»

وَ مِنْهُ، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: لَیْسَ لِأَحَدٍ عَلَی اللَّهِ ثَوَابٌ عَلَی عَمَلٍ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِینَ.

«10»

وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَحْسَنَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ ضَاعَفَ اللَّهُ لَهُ عَمَلَهُ لِکُلِّ عَمَلٍ سَبْعُمِائَةِ ضِعْفٍ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ(3).

«11»

وَ مِنْهُ، عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَزْهَرُ نُورُهُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا تَزْهَرُ نُجُومُ السَّمَاءِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ قَالَ علیه السلام إِنَّ الْمُؤْمِنَ وَلِیُّ اللَّهِ یُعِینُهُ وَ یَصْنَعُ لَهُ وَ لَا یَقُولُ عَلَی اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ لَا یَخَافُ غَیْرَهُ.

«12»

وَ قَالَ علیه السلام: إِنَّ الْمُؤْمِنَیْنِ لَیَلْتَقِیَانِ فَیَتَصَافَحَانِ فَلَا یَزَالُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُقْبِلًا عَلَیْهِمَا بِوَجْهِهِ وَ الذُّنُوبُ تَتَحَاتُّ عَنْ وُجُوهِهِمَا حَتَّی یَفْتَرِقَا.

بیان

ولی الله أی محبه أو محبوبه أو ناصر دینه قال فی المصباح الولی فعیل بمعنی فاعل من ولیه إذا قام به و منه اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا(4) و یکون الولی بمعنی المفعول فی حق المطیع فیقال المؤمن ولی الله.

قوله یعینه أی الله یعین المؤمن و یصنع له أی یکفی مهماته و لا یقول أی المؤمن علی الله إلا الحق أی إلا ما علم أنه حق و لا یخاف غیره و فیه تفکیک بعض الضمائر و الأظهر أن المعنی یعین المؤمن دین الله

ص: 64


1- 1. الأنعام: 16.
2- 2. لم یطبع بعد.
3- 3. البقرة: 261.
4- 4. البقرة: 257.

و دوستانش کمک می­کند و هر کاری برای او انجام می­دهد. در قاموس آمده است:«صنع الیه معروفاً» مانند - «مَنَعَ - و «صُنعاً» با ضمه آمده است. همچنین آمده:«ما أحسن صُنع الله»، با ضمه؛ و «صنیع الله عندک.»

روایت13.

کتاب مؤمن: از امام صادق علیه­السلام روایت شده است: « کسی نمی­تواند به ژرفای اوصاف خدا برسد، کسی نمی­تواند به ژرفای وصف رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­وآله برسد، کسی نمی­تواند به ژرفای وصف امام علیه­السلام برسد، همچنین، کسی نمی تواند به ژرفای وصف مومن برسد.»

روایت14.

کتاب مؤمن: امام صادق علیه­السّلام فرمود: «خدای تعالی می­فرماید: «هر کس به دوست من اهانت کند، در کمین نبرد با من درآمده است، و من بیشتر از هر کاری برای یاری دوستانم شتاب می کنم و در هیچ کار جز مرگ بنده مومنم، تردید نمی­کنم؛ چراکه دیدار او را خواهانم؛ و اگر او مرگ را نخواهد، آن را از او دور می کنم. به راستی، اگر او از من خواهش کند، او را می­بخشم. به راستی، اگر او مرا بخواند، دعوتش را اجابت می­کنم. اگر در دنیا هیچ کس جز یک بنده مومن وجود نداشته باشد، با وجود او، از همه آفریده های خود بی نیازم، و از ایمان او برایش همدمی می سازم تا از بی­کسی نهراسد.»

روایت15.

کتاب مؤمن: امام باقر علیه­السّلام فرمود: «اگر گناهان مومن به اندازه ریگ تپه عالج و کف دریاها باشد، خدا او را می­آمرزد، پس دلیری نکنید.»

توضیح

این روایت، دلالت دارد بر اینکه در اینجا مراد، مومن کامل نیست، چون با این همه گناه، کمال ایمان حاصل نمی­شود. «دلیری نکنید»: به این جهت آمده است که ایمان، با اصرار بر گناه کمتر می شود و بسیار ماندگارتر می­شود؛ یا برای اینکه آمرزش و بی کیفری، با پایین آمدن درجات و از دست رفتن سعادات، منافات ندارد.

روایت16.

کتاب مؤمن: از امام صادق علیه­السلام روایت شده است: «به خدا سوگند، وقتی مومن جان می­دهد، همه گناهانش آمرزیده شده است.»

روایت17.

کتاب مؤمن: امام صادق علیه­السلام فرمود: «هنگامی که مومن دعا می­کند، خدا پذیرا است.» من شگفت­زده به ایشان چشم دوختم. حضرت فرمود: «خدا برای خلقش وسعت­دهنده است.»

ص: 65

و أولیاءه و یصنع له أی أعماله خالصة لله سبحانه فی القاموس صنع إلیه معروفا کمنع صنعا بالضم و ما أحسن صنع الله بالضم و صنیع الله عندک.

«13»

الْمُؤْمِنُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا یَقْدِرُ الْخَلَائِقُ عَلَی کُنْهِ صِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَکَمَا لَا یَقْدِرُ عَلَی کُنْهِ صِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَکَذَلِکَ لَا یَقْدِرُ عَلَی کُنْهِ صِفَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ کَمَا لَا یَقْدِرُ عَلَی کُنْهِ صِفَةِ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله فَکَذَلِکَ لَا یَقْدِرُ عَلَی کُنْهِ صِفَةِ الْإِمَامِ علیه السلام وَ کَمَا لَا یَقْدِرُ عَلَی کُنْهِ صِفَةِ الْإِمَامِ علیه السلام کَذَلِکَ لَا یَقْدِرُ عَلَی کُنْهِ صِفَةِ الْمُؤْمِنِ.

«14»

وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: یَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی وَ أَنَا أَسْرَعُ شَیْ ءٍ إِلَی نُصْرَةِ أَوْلِیَائِی وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْ ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ إِنِّی لَأُحِبُّ لِقَاءَهُ فَیَکْرَهُ الْمَوْتَ فَأَصْرِفُهُ عَنْهُ وَ إِنَّهُ لَیَسْأَلُنِی

فَأُعْطِیهِ وَ إِنَّهُ لَیَدْعُونِی فَأُجِیبُهُ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیَا إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ لَاسْتَغْنَیْتُ بِهِ عَنْ جَمِیعِ خَلْقِی وَ لَجَعَلْتُ لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ أُنْساً لَا یَسْتَوْحِشُ إِلَی أَحَدٍ.

«15»

وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَوْ کَانَتْ ذُنُوبُ الْمُؤْمِنِ مِثْلَ رَمْلِ عَالِجٍ وَ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ لَغَفَرَهَا اللَّهُ لَهُ فَلَا تَجْتَرُوا.

بیان

یدل علی أنه لیس المراد بالمؤمن المؤمن الکامل لعدم اجتماع الإیمان الکامل مع هذه الذنوب الکثیرة و عدم الاجتراء إما لأنه قلما یبقی الإیمان مع الإصرار علی الذنوب الکثیرة أو لأن المغفرة و عدم العقوبات لا ینافی حط الدرجات و فوت السعادات.

«16»

الْمُؤْمِنُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: یُتَوَفَّی الْمُؤْمِنُ مَغْفُوراً لَهُ ذُنُوبُهُ وَ اللَّهِ جَمِیعاً.

«17»

وَ مِنْهُ، عَنْهُ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا دَعَا اللَّهَ أَجَابَهُ فَشُخِصَ بَصَرِی نَحْوَهُ إِعْجَاباً(1)

بِمَا قَالَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ لِخَلْقِهِ.

ص: 65


1- 1. و فی المطبوع« اعجابا بها قال فقال: و هو تصحیف.

روایت18.

کتاب مؤمن: امام صادق علیه­السلام فرمود: «هنگامی که مومن می­میرد، دو فرشته او بالا می­روند و می­گویند: «پروردگارا، فلانی مرد.» می­فرماید: «فرو شوید و بر سر گورش نماز بخوانید و تا قیامت مرا تکبیر بگویید و ثواب کار خود را برای او بنگارید.»

روایت19.

کتاب مؤمن: امام صادق علیه­السلام فرمود: «رای مومن و خواب دیدنش هفتاد جزء از نبوت است.» و به برخی ثلث گفته­اند .

توضیح

یعنی به برخی از مومنان کامل، یک سوم نبوت را از رای و رؤیا می دهند، یا هر دو را.

روایت20.

امام صادق علیه­السلام فرمود: «کردار مومن می­رود و در بهشت برایش جا آماده می­کند، همان گونه که کسی غلامش را می­فرستد تا برایش بستر اندازد.» سپس این آیه را خواندند: «وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُون»، {هر کس کار خوب کند برای خودشان آماده می کنند.}(1)

روایت21.

کتاب مؤمن: و از همان حضرت روایت شده است: «خدای عزوجل، مومن را از انجام کار بد بازمی­دارد، همان گونه که کسی جلو شتر غریب ناآشنا را می­گیرد.»

روایت22.

کتاب مؤمن: و از همان حضرت روایت شده است: «با وجود شرک، هیچ چیز سودآور نیست، همان گونه که با وجود ایمان، هیچ چیزی زیان به دنبال ندارد.»

توضیح

گویا، مقصود گناهان صغیره است، زیرا ترک گناهان کبیره جزء ایمان است؛ یا مقصود زیانی است که مایه دوزخ رفتن و خلود در آن است.

روایت23.

کتاب مؤمن: اما باقر علیه­السلام فرمود: «خداوند عزوجل می فرماید: «من در انجام هیچ کاری تردید نمی کنم آن گونه که نسبت به مرگ مومن خود تردید دارم؛ چون من دیدارش را دوست دارم و او مرگ را خوش ندارد، پس مرگ را از او دور می کنم. اگر در زمین جز یک بنده مومن وجود نداشته باشد، من با وجود او از همه بندگان خود بی­نیاز می شوم، و از ایمانش برایش انسی می سازم تا به هیچ کس نیاز نداشته باشد.»

روایت24.

کتاب مؤمن: امام صادق علیه­السلام فرمود: «مومن در غربت و در غیاب زنان گریان بر او، نمی­میرد، مگر اینکه هر تکه زمینی که خدا را در آن پرستیده، بر او بگریند، و جامه هایش بر او بگریند، و درهای آسمان، که عملش از آنها بالا رفته، بر او بگریند، و دو فرشته گماشته بر او نیز، بر جنازه اش بگریند.»

ص: 66


1- . روم / 44
«18»

وَ مِنْهُ، عَنِ ابْنِ أَبِی الْبِلَادِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَهْلِ الْعِلْمِ قَالَ: إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ صَعِدَ مَلَکَاهُ فَقَالا یَا رَبِّ مَاتَ فُلَانٌ فَیَقُولُ انْزِلَا فَصَلِّیَا عَلَیْهِ عِنْدَ قَبْرِهِ وَ هَلِّلَانِی وَ کَبِّرَانِی إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ اکْتُبَا مَا تَعْمَلَانِ لَهُ.

«19»

وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: رَأْیُ الْمُؤْمِنِ وَ رُؤْیَاهُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یُعْطَی عَلَی الثُّلُثِ.

بیان

و منهم من یعطی أی من المؤمنین الکاملین من یعطی ثلث أجزاء النبوة من الرأی و الرؤیا أو الأعم.

«20»

الْمُؤْمِنُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ عَمَلَ الْمُؤْمِنِ یَذْهَبُ فَیَمْهَدُ لَهُ فِی الْجَنَّةِ کَمَا یُرْسِلُ الرَّجُلُ غُلَامَهُ فَیَفْرُشُ لَهُ ثُمَّ تَلَا- وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ (1).

«21»

وَ مِنْهُ، عَنْهُ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَذُودُ الْمُؤْمِنَ عَمَّا یَکْرَهُ کَمَا یَذُودُ الرَّجُلُ الْبَعِیرَ الْغَرِیبَ لَیْسَ مِنْ أَهْلِهِ.

«22»

وَ مِنْهُ، عَنْهُ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: کَمَا لَا یَنْفَعُ مَعَ الشِّرْکِ شَیْ ءٌ فَلَا یَضُرُّ مَعَ الْإِیمَانِ شَیْ ءٌ.

بیان

کأنه محمول علی ترک الصغائر فإن ترک الکبائر من الإیمان أو علی الضرر الذی یوجب دخول النار أو الخلود فیها.

«23»

الْمُؤْمِنُ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْ ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی عَلَی الْمُؤْمِنِ لِأَنِّی أُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ یَکْرَهُ الْمَوْتَ فَأَزْوِیهِ عَنْهُ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَاحِدٌ لَاکْتَفَیْتُ بِهِ عَنْ جَمِیعِ خَلْقِی وَ جَعَلْتُ لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ أُنْساً لَا یَحْتَاجُ فِیهِ إِلَی أَحَدٍ.

«24»

وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا مُؤْمِنٌ یَمُوتُ فِی غُرْبَةٍ مِنَ الْأَرْضِ فَیَغِیبُ عَنْهُ بَوَاکِیهِ إِلَّا بَکَتْهُ بِقَاعُ الْأَرْضِ الَّتِی کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَیْهَا وَ بَکَتْهُ أَثْوَابُهُ وَ بَکَتْهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ الَّتِی کَانَ یَصْعَدُ بِهَا عَمَلُهُ وَ بَکَاهُ الْمَلَکَانِ الْمُوَکَّلَانِ بِهِ.

ص: 66


1- 1. الروم: 44.

اخباری در این باره و همچنین شرح آنها، ان­شاء­اللَّه در کتاب جنائز خواهد آمد.

روایت25.

کتاب مؤمن: از یکی از همین دو امام علیهماالسلام فرموده­اند: «به راستی، گناهان مومن آمرزیده است، پس کردار خود را از سر گیرد و همانا که این فضیلت جز برای اهل ایمان نیست.»

توضیح

یعنی برای درک ثواب - نه کفاره گناهان - عمل را از سر می­گیرد.

روایت26.

در نهج البلاغه آمده است: «راه برنامه روشن و تابان­ترین چراغ که با ایمان، به کارهای خوب راهنمایی می­شود، و همچنین با کارهای خوب، به ایمان راهنمایی شود، و با ایمان دانش آباد می­گردد؛ با داشتن دانش، از مرگ هراسان می شوند، و با مرگ، دنیا به پایان می­رسد؛ در دنیا آخرت به دست می­آید و با رستاخیز، بهشت به پرهیزکاران نشان داده می­شود و دوزخ برای گمراهان پدیدار می­گردد. مردم از رستاخیز رهایی ندارند و در میدان مسابقه آن، شتابان، تا پایان دوردست می­تازند.» (1)

توضیح

«بلج الصبح»: یعنی روشنایی و نور داد. «منهاج»: راه و روش است. ظاهرا، این سخنان در وصف دین است. «روش­های آن»: همان قوانین دین است، «و چراغ روشن­ترش»: پیغمبر راهنما و اوصیای او هستند، صلوات اللَّه علیهم.

یکی از شارحان نهج­البلاغه گفته است: «قصد او از ایمان، اولا معنای لغوی آن است که «باور کردن» است. خدا هم فرموده است: «وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ کُنَّا صادِقِین»، {تو به ما باور نکنی گرچه راستگویان باشیم.}(2) یعنی ما را باور و تصدیق نمی­کنی. ثانیا: معنای شرعی آن، تصدیق و اقرار و عمل است. یعنی هر کس خدای یکتا و رسالت پیامبران را باور دارد، آنها را دلیل وجوب کارهای خوب می­گیرد، یا او را به انجام کارهای خوب فرا می­خواند. و با انجام

کارهای خوب، می توان به درجه ایمان او پی برد و دوری لازم نیست.»

ص: 67


1- . نهج البلاغه/ خطبه 154 : 301
2- . یوسف / 17

و أقول ستأتی الأخبار فی ذلک و شرحها فی کتاب الجنائز إن شاء الله.

«25»

الْمُؤْمِنُ، عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: إِنَّ ذُنُوبَ الْمُؤْمِنِ مَغْفُورَةٌ فَیَعْمَلُ الْمُؤْمِنُ لِمَا یَسْتَأْنِفُ أَمَا إِنَّهَا لَیْسَتْ إِلَّا لِأَهْلِ الْإِیمَانِ.

بیان

لما یستأنف أی لتحصیل الثواب لا لتکفیر السیئات.

«26»

نهج، [نهج البلاغة]: فِی بَعْضِ خُطَبِهِ علیه السلام سَبِیلٌ أَبْلَجُ الْمِنْهَاجِ أَنْوَرُ السِّرَاجِ فَبِالْإِیمَانِ یُسْتَدَلُّ عَلَی الصَّالِحَاتِ وَ بِالصَّالِحَاتِ یُسْتَدَلُّ عَلَی الْإِیمَانِ وَ بِالْإِیمَانِ یُعْمَرُ الْعِلْمُ وَ بِالْعِلْمِ یُرْهَبُ الْمَوْتُ وَ بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْیَا وَ بِالدُّنْیَا تُحْرَزُ الْآخِرَةُ وَ بِالْقِیَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ وَ تُبَرَّزُ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ وَ إِنَّ الْخَلْقَ لَا مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ الْقِیَامَةِ مُرْقِلِینَ فِی مِضْمَارِهَا إِلَی الْغَایَةِ الْقُصْوَی (1).

تبیین

بلج الصبح أی أضاء و أشرق و المنهاج الطریق و الظاهر أن الکلام فی وصف الدین و مناهجه قوانینه و سراجه الأنور الرسول الهادی إلیه و أوصیاؤه صلوات الله علیهم.

قال بعض شراح النهج یرید بالإیمان أولا مسماه اللغوی و هو التصدیق قال الله تعالی وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ کُنَّا صادِقِینَ (2) أی بمصدق و ثانیا بمعناه الشرعی أی التصدیق و الإقرار و العمل أی من حصل عنده التصدیق بالوحدانیة و الرسالة استدل بهما علی وجوب الأعمال الصالحة علیه أو ندبه إلیها و بأعماله الصالحة یعلم إیمانه و بهذا فر من الدور(3).

ص: 67


1- 1. نهج البلاغة عبده ط مصر ص 301 الخطبة 154.
2- 2. یوسف: 17.
3- 3. بل الصحیح أن الاستدلال لیس بمعناه المصطلح علیه عند الفلاسفة و المتکلّمین بل هو بمعناه اللغوی و هو الاستهداء و المراد أن الایمان یهدی الی عمل الصالحات فیمن آمن و لم یکن لیعمل الصالحات کما أن الصالحات تهدی الی الایمان باللّه فیمن یعمل الصالحات و لم یکن لیؤمن باللّه کما سیجی ء احتماله فیما بعد.

یکی از شارحان گفته است: کارهای خوب، اثر ایمان و ثمره آن و دلیل وجود ایمان در دل

بنده است و آنها با هم ملازم هستند. می شود ایمان را دلیل بر کارهای خوب دانست و علت را دلیل وجود معلول گرفت. همچنین، می شود کارهای خوب را دلیل وجود ایمان در دل بنده ساخت و از معلول پی به علت برد. بنابراین، ایمان در هر دو جا به همان معنی لغوی است. در این صورت، امکان دارد مقصود این باشد که ایمان، دلیل بر کارهای خوب است، یا اینکه ایمان راهنمای خود مومن است و او را به کارهای خوب می­کشاند و دیگران با توجه به کارهای خوب او، به درجه ایمان خود پی می­برند. واژه «استدلال» در هر دو جا به یک معنا نیست و امکان دارد مقصود از دومی، این باشد که مشاهده کارهای خوب، بیننده آنها را به سوی ایمان می­کشاند.

همچنین، احتمال دارد مقصود این باشد که ایمان، انسان را به سوی کارهای خوب راهنمایی می­کند و کارهای خوب، مایه کامل شدن ایمان به شمار می­آیند؛ یا اینکه ایمان، انسان را به سوی کارهای خوب می­کشاند، و انجام کارهای خوب از سوی فرد خوش­نهاد، کافر را به سوی ایمان می­کشاند و راهنمای او می­شود؛ یا اینکه ایمان انسان، دلیل کردارهای خوب او است و چگونگی کارهایش، به درجه ایمان و کمال آن بستگی دارد؛ یا می توان هر کدام را دلیل دیگری دانست. این، نزدیک به همان معنی دوم است و غرض، بیان هماهنگی ایمان و کار خوب است.

«با ایمان دانش آباد می شود»: زیرا دانش بی ایمان، چون ویرانه­ای است و سودی ندارد. گفته­اند: کردار خوب، خود جزیی از ایمان است و دانش بی ایمان، چون ویرانه­ای است و سودی ندارد.

«با دانش از مرگ هراسان می­شوند»: کیفر خدا است در سرای دیگر؛ چنانچه خدا فرموده است: «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»، {جز این نیست که می­ترسند از خدا دانشمندان.}(1)

«با مرگ دنیا پایان می­گیرد»: چون انسان چاره­ای ندارد و دنیا از دست می رود و شایسته نیست که انسان خردمند تنها به این دنیا دل ببندد.

ص: 68


1- . فاطر / 28

و قال بعضهم الصالحات معلولات للإیمان و ثمرات له فیستدل بوجوده فی قلب العبد علی ملازمته للصالحات استدلالا بالعلة علی المعلول و بصدورها عن العبد علی وجوده فی القلب استدلالا بالمعلول علی العلة.

و علی هذا الوجه یکون الإیمان فی الموضعین بالمعنی اللغوی و حینئذ یمکن أن یکون المعنی یستدل بالإیمان علی الصالحات أو یکون الإیمان دلیلا للإنسان نفسه و قائدا یؤدیه إلی فعل الصالحات و بأعماله الصالحة یعلم غیره أنه من المؤمنین فالاستدلال فی الموضعین لیس بمعنی واحد.

و یمکن أن یراد بالثانی أن مشاهدة الأعمال الصالحة یؤدی من یشاهدها إلی الإیمان.

و یحتمل أن یکون المراد أن الإیمان یهدی إلی صالح الأعمال و الأعمال الصالحة تورث کمال الإیمان أو الإیمان یقود الإنسان إلی الأعمال الصالحة و الأعمال الصالحة الناشیة من حسن السریرة و خلوص النیة تورث توفیق الکافر للإیمان.

أو یستدل بإیمان الرجل إذا علم علی حسن عمله و بقدر أعماله علی قدر إیمانه و کماله أو یستدل بکل منهما إذا علم علی الآخر و هذا قریب من الثانی و الغرض بیان شدة الارتباط و التلازم بینهما.

و بالإیمان یعمر العلم فإن العلم الخالی من الإیمان کالخراب لا ینتفع به و قیل لأن حسن العمل من أجزاء الإیمان و العلم بلا عمل کالخراب لا فائدة فیه.

و بالعلم یرهب الموت أی یخشی عقاب الله بعد الموت کما قال الله تعالی إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ(1) و بالموت تختم الدنیا و الموت لا مهرب منه فلا بد من القطع بانقطاع الدنیا و لا ینبغی للعاقل أن تکون همته مقصورة علیها.

ص: 68


1- 1. فاطر: 28.

«به دنیا آخرت به دست می­آید»: زیرا آخرت میدان مسابقه است و جای آماده شدن و به دست آوردن توشه برای معاد؛ یا مقصود از دنیا، مال و جاه آن است که امکان دارد آدمی آن را برای کسب سعادت آخرت به کار ببرد. «زلفه» و «زلفی» - با ضمّ «زاء» - در هر دو واژه به معنای نزدیکی است. «ابرزه الشی ابرازاً و برزه تبریزاً»: یعنی آن را آشکار کرد و پرده از آن برگرفت.

«گمگشته و گمراه»: آن کسی است که کارمایه زیان و نومیدی به قیامت می کند؛ یا اینکه در رستاخیز، بهشت به پرهیزکاران نزدیک می­شود تا در آن درآیند و با آن مژده گیرند، و برای گمراهان، پرده از دوزخ برمی­دارند که خدا فرموده است: «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغاوِین»، {و نزدیک شود بهشت به پرهیزکاران و آشکار شده دوزخ بر گمراهان.}(1)

درباره اختلاف دو فعل، گفته شده که دلالت بر آن دارد که «وعد» خوب بر «وعید» غلبه دارد. «قصر» به فتح قاف، یعنی نهایت. مانند «قصاری» با ضمّ قاف. «قصرت الشئ» یعنی آن را حبس کردم. «قصرت فلاناً علی کذا» یعنی او را به چیزی کمتر از آنچه می خواست برگرداندم. در کتاب العین، این چنین آمده است: یعنی حبسی برای خلق نیست، یا نهایتی جز قیامت برایشان وجود ندارد، یا بازداری از قیامت برای آنان نیست.

«أرقل»: سرعت گرفت. «مضمار»: جایگاه پرورش اسب؛ با مدّت آن؛ و این است که به اسب علف بدهی تا چاق شود، سپس حیوان را به اندازه قوت برگردانی. مضمار نیز به «میدان» تفسیر شده و این معنی سازگارتر است.

روایت27.

نوادر راوندی: رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­و­آله­وسلم فرمود: «مومن چون درختی است که برگش در زمستان و تابستان نمی­ریزد.» گفتند: «یا رسول اللَّه، آن کدام درخت است؟» فرمود: «نخل خرما.»

توضیح

«قیظ» به معنای شدت گرمای تابستان از طلوع ثریّا تا طلوع سهیل است.

روایت28.

امالی طوسی: پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­و­آله­وسلم فرمود: «روز رستاخیز، خدا یکی از بندگان خود را سرزنش می­کند که: «چه چیزی باعث شد که وقتی من بیمار شدم، به عیادتم نیایی؟» آن بنده می­گوید: «منزهی، منزهی، تو پروردگار بندگان هستی که نه درد به سراغت می آید و نه بیماری.» می­فرماید: «برادر مومنت بیمار شد و او را عیادت نکردی؛ به عزت و جلالم سوگند اگر عیادتش می­کردی، مرا در کنار او می یافتی و من به احترام بنده مومنم، تمام نیازهایت برآورده می­ساختم،

ص: 69


1- . شعراء / 90 - 91

و بالدنیا تحرز الآخرة أی تحاز و تجمع سعاداتهما فإن الدنیا مضمار الآخرة و محل الاستعداد و اکتساب الزاد لیوم المعاد أو المراد بالدنیا الأموال و نحوها أی یمکن للإنسان أن یصرف ما أعطاه الله من المال و نحوه علی وجه یکتسب به الآخرة و الزلفة و الزلفی بالضم فیهما القربة و أبرزه الشی ء إبرازا و برزه تبریزا أی أظهره و کشفه.

و الغاوی العامل بما یوجب الخیبة أی بالقیامة أو فیها یقرب الجنة للمتقین لیدخلوها أو لیستبشروا بها و یکشف الغطاء عن الجحیم للضالین کما قال سبحانه وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغاوِینَ (1) قیل و فی اختلاف الفعلین دلالة علی غلبة الوعد و القصر بالفتح الغایة کالقصاری بالضم و قصرت الشی ء حبسته و قصرت فلانا علی کذا رددته علی شی ء دون ما أراد کذا فی العین أی لا محبس للخلق أو لا غایة لهم دون القیامة أو لا مرد لهم عنها.

و أرقل أی أسرع و المضمار موضع تضمیر الفرس و مدّته و هو أن تعلفه حتی یسمن ثم ترده إلی القوت و فسر المضمار بالمیدان و هو أنسب بالمقام.

«27»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: الْمُؤْمِنُ کَمِثْلِ شَجَرَةٍ لَا یَتَحَاتُّ وَرَقُهَا شِتَاءً وَ لَا قَیْظاً قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هِیَ قَالَ النَّخْلَةُ.

بیان

القیظ صمیم الصیف من طلوع الثریا إلی طلوع سهیل.

«28»

ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیِّ عَنْ جَدِّهِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ الْکَاظِمِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: یُعَیِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیَقُولُ عَبْدِی مَا مَنَعَکَ إِذْ مَرِضْتُ أَنْ تَعُودَنِی فَیَقُولُ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ أَنْتَ رَبُّ الْعِبَادِ لَا تَأْلَمُ وَ لَا تَمْرَضُ فَیَقُولُ مَرِضَ أَخُوکَ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ تَعُدْهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَنِی عِنْدَهُ ثُمَّ لَتَکَفَّلْتُ بِحَوَائِجِکَ فَقَضَیْتُهَا لَکَ وَ ذَلِکَ مِنْ کَرَامَةِ عَبْدِیَ

ص: 69


1- 1. الشعراء: 90 و 91.

و من بخشنده و مهربانم.» (1)

مؤلف

در سندی از ابوهریره، حدیث دیگری مانند این، روایت شده و سیراب کردن مومن و خوراندن به او نیز، بر آن افزوده شده است.

توضیح

«مرا نزد او یافتی»: مقصود رحمت یا دانش خدا است. در اینجا، سخن بر مبنای مجاز و استعاره است، برای مبالغه کردن در اکرام مومن.

روایت29.

مشکات الانوار: امام صادق علیه­السلام فرمود: «در روز رستاخیز، مردی که فرمان دوزخ دارد، بر یکی از شما می­گذرد و می­گوید:«ای فلانی، به دادم برس که من در دنیا به تو خوبی کردم.» و او به فرشته می­گوید: «رهایش کن!» و خدا هم فرمان رهایی او را می­دهد.»

روایت30.

مشکات الانوار: امام صادق علیه­السلام فرمود: «در روز رستاخیز، بنده ای را می­آورند که حسنه ای ندارد و به او می­گویند: «به یاد بیاور که آیا حسنه ای داری؟» می­گوید: «ندارم؛ جز اینکه روزی، فلان بنده مومن بر من گذر کرد و از من آب خواست تا وضو بسازد و نماز بخواند و من به او آب دادم.» آن بنده را فرا می­خوانند و او می گوید: «آری پروردگارا.» و خدا جل­شأنه می­فرماید:«من تو را آمرزیدم، بنده مرا به بهشت ببرید.»

روایت31.

مشکات الانوار: امام صادق علیه­السلام فرمود: «در روز رستاخیز، به فرد مومن می گویند: «چهره مردم را بررسی کن و هر کس به تو شربتی نوشانده یا لقمه ای خورانده، و یا چنین و چنان با تو کرده، دستش را بگیر و او را به بهشت ببر.» و فرمود: «او با مردمی بسیار، در حال گذشتن از پل صراط است که فرشتگان می گویند: «به کجا می­روی ای بنده خدا؟» پس، خدا جل­شأنه می­گوید: «به بنده ام اجازه عبور بدهید.» و فرشتگان به او اجازه عبور می­دهند. همانا مومن را مومن نامیدند برای اینکه از طرف خدا اجازه بدهد و درخواست او پذیرفته شود.»

ص: 70


1- . امالی طوسی 2 : 242

الْمُؤْمِنِ وَ أَنَا الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ (1).

أَقُول

وَ رَوَی بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ: مِثْلَهُ مَعَ زِیَادَةِ السَّقْیِ وَ الْإِطْعَامِ.

بیان

لوجدتنی أی وجدت رحمتی أو علمی عنده و الکلام مشتمل علی المجاز و الاستعارة مبالغة فی إکرام المؤمن.

«29»

مِشْکَاةُ الْأَنْوَارِ، عَنْ مُیَسِّرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ مِنْکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَیَمُرُّ بِهِ الرَّجُلُ وَ قَدْ أُمِرَ بِهِ إِلَی النَّارِ فَیَقُولُ یَا فُلَانُ أَغِثْنِی فَإِنِّی کُنْتُ أَصْنَعُ إِلَیْکَ الْمَعْرُوفَ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَیَقُولُ لِلْمَلَکِ خَلِّ سَبِیلَهُ فَیَأْمُرُ اللَّهُ بِهِ فَیُخَلِّی سَبِیلَهُ.

«30»

وَ مِنْهُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: یُؤْتَی بِعَبْدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَیْسَتْ لَهُ حَسَنَةٌ فَیُقَالُ لَهُ اذْکُرْ وَ تَذَکَّرْ هَلْ لَکَ حَسَنَةٌ فَیَقُولُ مَا لِی حَسَنَةٌ غَیْرُ أَنَّ فُلَاناً عَبْدَکَ الْمُؤْمِنَ مَرَّ بِی فَسَأَلَنِی مَاءً لِیَتَوَضَّأَ بِهِ فَیُصَلِّیَ فَأَعْطَیْتُهُ فَیُدْعَی بِذَلِکَ الْعَبْدُ فَیَقُولُ نَعَمْ یَا رَبِّ فَیَقُولُ الرَّبُّ جَلَّ ثَنَاؤُهُ قَدْ غَفَرْتُ لَکَ أَدْخِلُوا عَبْدِی جَنَّتِی.

«31»

وَ مِنْهُ، عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: یُقَالُ لِلْمُؤْمِنِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَصَفَّحْ وُجُوهَ النَّاسِ فَمَنْ کَانَ سَقَاکَ شَرْبَةً أَوْ أَطْعَمَکَ أُکْلَةً أَوْ فَعَلَ بِکَ کَذَا وَ کَذَا فَخُذْ بِیَدِهِ فَأَدْخِلْهُ الْجَنَّةَ قَالَ فَإِنَّهُ لَیَمُرُّ عَلَی الصِّرَاطِ وَ مَعَهُ بَشَرٌ کَثِیرٌ فَیَقُولُ الْمَلَائِکَةُ یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِلَی أَیْنَ یَا عَبْدَ اللَّهِ فَیَقُولُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ أَجِیزُوا لِعَبْدِی فَأَجَازُوهُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً لِأَنَّهُ یُجِیزُ عَلَی اللَّهِ فَیُجِیزُ أَمَانَهُ.

«32»

وَ مِنْهُ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیُفَوِّضُ اللَّهُ إِلَیْهِ- یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیَصْنَعُ مَا یَشَاءُ قُلْتُ حَدِّثْنِی فِی کِتَابِ اللَّهِ أَیْنَ قَالَ قَالَ قَوْلُهُ لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ(2) فَمَشِیَّةُ اللَّهِ مُفَوَّضَةٌ إِلَیْهِ وَ الْمَزِیدُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یُحْصَی ثُمَّ قَالَ یَا جَابِرُ وَ لَا تَسْتَعِنْ بِعَدُوٍّ لَنَا فِی حَاجَةٍ وَ لَا تَسْتَطْعِمْهُ

ص: 70


1- 1. أمالی الطوسیّ ج 2 ص 242 ط النجف.
2- 2. ق: 35.

روایت32.

مشکات الانوار: از جابر بن یزید جعفی روایت شده که امام باقر علیه­السلام فرمود: «خدا در روز رستاخیز مومن را کارگزار کند و او هر چه بخواهد انجام می­دهد.» گفتم: «به من بگو این در کجای قرآن آمده است؟» فرمود: «براساس این گفته خدوند: «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَیْنا مَزِید»، {برای آنها است آنچه خواهند در آن و نزد ما فزونی است.}(1) و خواست خدا به او واگذار می­شود و فزونی از خدا قابل شمارش نیست.»

آنگاه فرمود: «ای جابر، از دشمن ما چیزی درخواست نکن، از او خوراکی نخواه و شربتی تقاضا نکن، چون او جاویدان در دوزخ است و فرد مومن بر او می گذرد و او می­گوید: «آیا در حق تو چنین و چنان نکردم؟» و او شرم می­کند و از دوزخ رهایش می­سازد. همانا مومن را مومن نامیدند، چون از طرف خدا امان می دهد و امانش پذیرفته می­شود.»

روایت33.

مشکات الانوار: امام صادق علیه­السلام فرمود: «مومن، زعیم خاندان خود است و گواه آنها است و تهمتی ندارد.» و فرمود: «همه چیز در برابر مومن خاشع است، حتی خزنده­ها و درنده های زمین و و پرنده های آسمان.»

روایت34.

مشکات الانوار: امام باقر علیه­السلام فرمود: «خدا به مومن سه خصلت داده است: عزت در دنیا و دینش، رستگاری در آخرت و ایجاد مهابت در دل جهانیان.»

روایت35.

مشکات الانوار: امام صادق علیه­السلام فرمود: «حرمت مومن، از کعبه نیز بیشتر است.»

روایت36.

مشکات الانوار: رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­وآله فرمود: «خدای تبارک و تعالی فرموده است: «هر کس بنده مومنم را آزار بدهد، اعلان جنگ با من داده است، و هر کس بنده مومنم را گرامی بدارد، باید از خشم من آسوده باشد. اگر بر روی زمین، از خاور تا باختر، جز یک بنده، به همراه امامی عادل، وجود نداشته باشد، من با وجود آنها، از هرچه بر روی زمین آفریده­ام بی نیاز هستم؛ هفت آسمان و هفت زمین به خاطر وجود آنها بر پا هستند، ومن از ایمانشان، برای آنها همدمی می­سازم تا به همدم دیگری نیاز نداشته باشند.»

روایت37.

مشکات الانوار: پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­وآله فرمود: «نزد خدا، چیزی عزیزتر نیست از ایمان و کار خوب و ترک آنچه که او غدقن کرده است.»

روایت38.

مشکات الانوار: پیامبر صلّی­اللَّه­علیه­­وآله فرمود: «خدا عذاب نمی­کند مردم دهی را که در آن صد مومن وجود داشته باشد؛ خدا عذاب نمی­کند مردم دهی را که در آن پنجاه مومن وجود داشته باشد؛ خدا عذاب نمی­کند مردم دهی را که در آن ده مومن وجود داشته باشد؛ خدا عذاب نمی­کند مردم دهی را که در آن پنج مومن وجود داشته باشد؛ خدا عذاب نمی­کند مردم دهی را که در آن یک مرد مومن وجود داشته باشد.»

روایت39.

مشکات الانوار: رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­و­آله به کعبه نگریست و فرمود: «مرحبا به خانه خدا! وَه، تو چه بزرگواری و حرمتت نزد خدا چقدر بزرگ است؛ اما به خدا سوگند که حرمت مومن از تو بیشتر است، زیرا خدا به تو یک حرمت داده و به مومن سه حرمت: در مال، در خون، و در اینکه مورد بدگمانی قرار بگیرد.»

ص: 71


1- . ق / 35

وَ لَا تَسْأَلْهُ شَرْبَةً أَمَا إِنَّهُ لَیُخْلَدُ فِی النَّارِ فَیَمُرُّ بِهِ الْمُؤْمِنُ فَیَقُولُ یَا مُؤْمِنُ أَ لَسْتُ فَعَلْتُ کَذَا وَ کَذَا فَیَسْتَحْیِی مِنْهُ فَیَسْتَنْقِذُهُ مِنَ النَّارِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً لِأَنَّهُ یُؤْمِنُ عَلَی اللَّهِ فَیُجِیزُ اللَّهُ أَمَانَهُ.

«33»

وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْمُؤْمِنُ زَعِیمُ أَهْلِ بَیْتِهِ شَاهِدٌ عَلَیْهِمْ وَلَایَتَهُمْ وَ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَخْشَعُ لَهُ کُلُّ شَیْ ءٍ حَتَّی هَوَامُّ الْأَرْضِ وَ سِبَاعُهَا وَ طَیْرُ السَّمَاءِ.

«34»

وَ مِنْهُ، عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام: إِنَّ اللَّهَ أَعْطَی الْمُؤْمِنَ ثَلَاثَ خِصَالٍ الْعِزَّ فِی الدُّنْیَا وَ فِی دِینِهِ وَ الْفَلَحَ فِی الْآخِرَةِ وَ الْمَهَابَةَ فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ.

«35»

وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْکَعْبَةِ.

«36»

وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِیَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّی مَنْ آذَی عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ وَ لْیَأْمَنْ غَضَبِی مَنْ أَکْرَمَ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الْأَرْضِ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ إِلَّا عَبْدٌ وَاحِدٌ مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ لَاسْتَغْنَیْتُ بِهِمَا عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقْتُ فِی أَرْضِی وَ لَقَامَتْ سَبْعُ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعُ أَرَضِینَ بِهِمَا وَ جَعَلْتُ لَهُمَا مِنْ إِیمَانِهِمَا أُنْساً لَا یَحْتَاجُونَ إِلَی أُنْسٍ سِوَاهُمَا.

«37»

وَ مِنْهُ، قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: مَا مِنْ شَیْ ءٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ مِنَ الْإِیمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ تَرْکِ مَا أَمَرَ أَنْ یَتْرُکَ.

«38»

وَ مِنْهُ، عَنْهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: لَا یُعَذِّبُ اللَّهُ أَهْلَ قَرْیَةٍ وَ فِیهَا مِائَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَا یُعَذِّبُ اللَّهُ أَهْلَ قَرْیَةٍ وَ فِیهَا خَمْسُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَا یُعَذِّبُ اللَّهُ أَهْلَ قَرْیَةٍ وَ فِیهَا عَشَرَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَا یُعَذِّبُ اللَّهُ أَهْلَ قَرْیَةٍ وَ فِیهَا خَمْسَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَا یُعَذِّبُ اللَّهُ أَهْلَ قَرْیَةٍ وَ فِیهَا رَجُلٌ وَاحِدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ.

«39»

وَ مِنْهُ، رُوِیَ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَظَرَ إِلَی الْکَعْبَةِ فَقَالَ مَرْحَباً بِالْبَیْتِ مَا أَعْظَمَکَ وَ أَعْظَمَ حُرْمَتَکَ عَلَی اللَّهِ وَ اللَّهِ لَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْکَ لِأَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنْکَ وَاحِدَةً وَ مِنَ الْمُؤْمِنِ ثَلَاثَةً مَالَهُ وَ دَمَهُ وَ أَنْ یُظَنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْءِ.

ص: 71

روایت40.

مشکات الانوار: پیامبر صلّی­اللَّه­علیه­وآله فرمود: «هر کس مومنی را بیازارد، مرا آزرده است، و هر کس مرا آزار بدهد، خدای عزوجل را آزرده است، و هر کس خدا را بیازارد، در تورات، انجیل، زبور و قرآن، بر او لعنت شده است.»

روایت41.

مشکات الانوار: پیامبر صلّی­اللَّه­علیه­وآله فرمود: «مومن، چون فرشته مقرب است و حرمتش نزد خدا، از فرشته مقرب نیز بزرگ­تر و گرامی­تر است. نزد خدا، از مرد مومن تائب و یا زن مومن تائب، چیزی عزیزتر نیست. به راستی، مومن در آسمان­ها شناخته شده است، به مانند اینکه مردی، خانواده­اش را بشناسد.»

روایت42.

مشکات الانوار: امام صادق علیه­السلام فرمود: «خدا همه کارهای مومن را به خودش واگذار کرده است، ولی به او اختیار نداده که خوار باشد. نشنیده­ای که خدای عزوجل می فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِین»، {و از آن خداست عزت و از رسولش و از مومنان.}(1) پس، مومن عزیز است و خوار نیست، و فرمود:«به راستی، مومن از کوه عزیزتر و نفوذناپذیرتر است؛ با تیشه از کوه کاسته می­شود، اما از دین مومن هیچ کم نمی­شود­.»

توضیح

او را اختیار خوار شدن نداده و غدقن کرده که خود را خوار کند، حتی اگر دریابد که امر به ­معروف و نهی از منکر و کارهای الهی دیگر خواری و سبکی او را به دنبال خواهد داشت، انجام آن کارها از او ساقط می­شود؛ یا مقصود این است که خدا او را با این کار عزیز و والا می کند، گرچه خود را خوار کرده است، زیرا خدا از عزت او خبر داده و ضامن آن شده است. استشهاد به آیه و دنباله خبر به این معنا نزدیک­تر است.

روایت43.

امالی طوسی: امام صادق علیه السلام فرمود: «ای فضل، به شیعه مستمند ما بی­اعتنا نباشید، چراکه یک نفر از آنان در روز رستاخیز به اندازه دو تیره ربیعه و مضر، اشخاص را شفاعت می­کند.» سپس فرمود: «ای فضل، مومن را مومن نامیدند، برای آنکه امان می­دهد از طرف خدا و امانش پذیرفته می شود.» آنگاه فرمود: «شنیده­ای که خدای تعالی درباره دشمنان شما می­فرماید: فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیم»(2) ،{چون در رستاخیز بینند که مردی از شماها برای دوستش شفاعت می­کند، می­گویند: نیست برای ما شفیعی و نه دوست مهربانی.}(3)

ص: 72


1- . منافقون / 8
2- . شعراء / 100
3- . امالی طوسی 1 : 46
«40»

وَ مِنْهُ، عَنْهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ آذَی مُؤْمِناً فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ آذَی اللَّهَ فَهُوَ مَلْعُونٌ فِی التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ.

«41»

وَ مِنْهُ، عَنْهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَثَلُ الْمُؤْمِنِ کَمَثَلِ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعْظَمُ حُرْمَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أَکْرَمُ عَلَیْهِ مِنْ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَ لَیْسَ شَیْ ءٌ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ مِنْ مُؤْمِنٍ تَائِبٍ وَ مُؤْمِنَةٍ تَائِبَةٍ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ یُعْرَفُ فِی السَّمَاءِ کَمَا یَعْرِفُ الرَّجُلُ أَهْلَهُ وَ وُلْدَهُ.

«42»

وَ مِنْهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَی الْمُؤْمِنِ أَمْرَهُ کُلَّهُ وَ لَمْ یُفَوِّضْ إِلَیْهِ أَنْ یَکُونَ ذَلِیلًا أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ (1) فَالْمُؤْمِنُ یَکُونُ عَزِیزاً وَ لَا یَکُونُ ذَلِیلًا وَ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ یُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعَاوِلِ وَ الْمُؤْمِنُ لَا یُسْتَقَلُّ مِنْ دِینِهِ.

بیان

و لم یفوض إلیه أن یکون ذلیلا أی نهاه أن یذلّ نفسه و لو کان فی الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر و سائر القرب فإذا علم أنه یصیر سببا لمذلته و إهانته و أذاه سقط ذلک عنه أو المعنی أن الله یعزّه بعزّة دینه و رفعته الواقعیة و إن أذلّ نفسه فإن الله أخبر بعزّته و ضمنها له و کان الاستشهاد بالآیة و آخر الخبر بالأخیر أنسب.

«43»

ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] عَنِ الْمُفِیدِ عَنِ ابْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ شَرِیفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: یَا فَضْلُ لَا تَزْهَدُوا فِی فُقَرَاءِ شِیعَتِنَا فَإِنَّ الْفَقِیرَ مِنْهُمْ لَیَشْفَعُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی مِثْلِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ ثُمَّ قَالَ یَا فَضْلُ إِنَّمَا سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً لِأَنَّهُ یُؤْمِنُ عَلَی اللَّهِ فَیُجِیزُ اللَّهُ أَمَانَهُ ثُمَّ قَالَ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ فِی أَعْدَائِکُمْ إِذَا رَأَوْا شَفَاعَةَ الرَّجُلِ مِنْکُمْ لِصَدِیقِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ (2) الْخَبَرَ(3).

ص: 72


1- 1. المنافقون: 8.
2- 2. الشعراء: 100.
3- 3. أمالی الطوسیّ ج 1 ص 46.

روایت44.

محاسن: از ثمالی روایت شده است: «شنیدم که امام صادق علیه­السلام می­فرمود: «اگر پرده از دیده مردم بردارند و آنان پیوند میان خدا و مومن را ببینند، گردن برای مومن کج می­کنند، همواره در کنارش می­مانند و از او اطاعت می­کنند؛ و اگر بینند چه بسیار اعمال که در آسمان پذیرفته نمی­شود، می­گویند خدا از کسی کاری را نمی­پذیرد.» (1)

باب دوم: مومن به نور خدا می­نگرد، و خدا او را از نور خود آفریده است.

روایات

روایت1.

بصائر الدرجات: از سلیمان جعفری روایت شده است: «نزد امام کاظم علیه­السلام بودم، فرمود: «ای سلیمان، از فراست مومن بپرهیز، چون او به نور خدا می­نگرد.» خاموش ماندم تا در تنهایی او را یافتم و گفتم: «جان من به قربانت، شنیدم که می­فرمودی: «بپرهیز از فراست مومن، چون به نور خدا می­نگرد.» فرمود: «آری ای سلیمان، به راستی، خدا مومن را از نور خود آفریده و در رحمت خود فرو برده و پیمان ولایت ما را از آنها گرفته است؛ مومن، برادرِ پدری و مادری مومن است؛ پدرش نور است و مادرش رحمت، و همانا به وسیله نوری که از آن آفریده شده، می­نگرد.» (2)

توضیح

فراست کامل از آنِ مومنان کامل است، یعنی از آنِ امامان؛ و آنان هر کدام از مومنان و منافقان را از روی چهره می­شناسند. (چنانچه در کتاب امامت ذکر شد) مومنان دیگر، به اندازه درجه ایمان خود فراست دارند.

«مومن از نورش آفریده شده»: چون روح پاک، به نور خدا روشن است، یا از سرشت مخزون، مناسب با سرشت امامان خود. «فرو بردن در رحمت»: کنایه از این است که آنها را آماده مهرهای مخصوص خود ساخته است، یا وابسته به

ص: 73


1- . محاسن : 132
2- . بصائر الدرجات : 79
«44»

سن، [المحاسن] عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنِ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ عَنِ النَّاسِ فَنَظَرُوا إِلَی مَا وَصَلَ مَا بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ الْمُؤْمِنِ خَضَعَتْ لِلْمُؤْمِنِ رِقَابُهُمْ وَ تَسَهَّلَتْ لَهُ أُمُورُهُمْ وَ لَانَتْ طَاعَتُهُمْ وَ لَوْ نَظَرُوا إِلَی مَرْدُودِ الْأَعْمَالِ مِنَ السَّمَاءِ لَقَالُوا مَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ أَحَدٍ عَمَلًا(1).

باب 2 أن المؤمن ینظر بنور الله و أن الله خلقه من نوره

روایات

«1»

یر، [بصائر الدرجات] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ یَا سُلَیْمَانُ اتَّقِ فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ فَسَکَتُّ حَتَّی أَصَبْتُ خَلْوَةً فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ سَمِعْتُکَ تَقُولُ اتَّقِ فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایَةِ وَ الْمُؤْمِنُ أَخُ الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ وَ إِنَّمَا یَنْظُرُ بِذَلِکَ النُّورِ الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ (2).

بیان

الفراسة الکاملة لکمّل المؤمنین و هم الأئمة علیهم السلام فإنهم یعرفون کلا من المؤمنین و المنافقین بسیماهم کما مر فی کتاب الإمامة و سائر المؤمنین یتفرّسون ذلک بقدر إیمانهم «خلق المؤمن من نوره» أی من روح طیّبة منوّرة بنور الله أو من طینة مخزونة مناسبة لطینة أئمتهم علیهم السلام «و صبغهم» أی غمسهم أو لوّنهم «فی رحمته» کنایة عن جعلهم قابلة لرحماته الخاصّة أو عن تعلّق

ص: 73


1- 1. المحاسن: 132.
2- 2. بصائر الدرجات: 79.

روح پاکند که جایگاه مهربانی است. «پدرش نور و مادرش رحمت است»: استعاره است، و مقصود، شدت ارتباط مومن است با انوار و رحمت­های الهی؛ تا آنجا که می­گوید پدر و مادرش نور و رحمتند. چه­بسا نور، کنایه از سرشت است، و رحمت، کنایه از روح، یا برعکس.

روایت2.

بصائر الدرجات: از معاویة بن عمار کهک روایت شده است: «به امام صادق علیه­السلام گفتم: «جانم به قربانت، این حدیث که از شما شنیدم چه معنا دارد؟» فرمود: «چه حدیثی؟» گفتم: «این که مومن به نور خدا می­نگرد.» فرمود: «ای معاویه، به راستی، خدا مومن را از نور خود آفریده و او را به رحمت خود رنگین کرده و پیمان ولایت ما را از آنها گرفته است، در آن روز که خود را به آنان شناساند. پس، مومن برادر پدر و مادری مومن است، پدرش نور است و مادرش رحمت، و همانا به وسیله نوری که از آن آفریده شده می نگرد.» (1)

در فضائل الشیعه صدوق، بر اساس سند، حدیثی مانند این روایت شده است.(2)

روایت3.

بصائر الدرجات: امام صادق علیه­السلام فرمود: «خدا از نور خود، شیعه ای برای ما ساخته، او را در رحمت خویش فرو برده و پیمان ولایت ما را، روزی که خود را به آنها شناسانده، از آنان گرفته است. او پذیرای شیعیان نیکوکار است، و گذشت کننده از بدکاران آنها. هر کس به کیش آنان نمیرد، از او حسنه ای نمی­پذیرد و از هیچ کدام از گناهان او نمی­گذرد.» (3)

روایت4.

بصائر الدرجات: رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­وآله فرمود: «بپرهیزید از فراست مومن، زیرا او به نور خدا می­نگرد.» و آنگاه این آیه را خواند: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِین»(4) ،{ راستی در آن نشانه ها است برای هوشمندان.}(5)

ص: 74


1- . بصائر الدرجات: 80
2- . فضائل شیعة: 150
3- . بصائر الدرجات: 80
4- . شعراء / 100
5- . بصائر الدرجات: 357

الروح الطیّبة التی هی محلّ الرحمة «أبوه النّور و أمّه الرّحمة» کأنه علی الاستعارة أی لشدّة ارتباطه بأنوار الله و رحماته کأن أباه النور و أمّه الرحمة أو النور کنایة عن الطینة و الرحمة عن الروح أو بالعکس.

«2»

یر، [بصائر الدرجات] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُعَاوِیَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عِیسَی بْنِ أَسْلَمَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا الْحَدِیثُ الَّذِی سَمِعْتُهُ مِنْکَ مَا تَفْسِیرُهُ قَالَ وَ مَا هُوَ قُلْتُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ یَا مُعَاوِیَةُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایَةِ عَلَی مَعْرِفَتِهِ یَوْمَ عَرَّفَهُ نَفْسَهُ فَالْمُؤْمِنُ أَخُ الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ فَإِنَّمَا یَنْظُرُ بِذَلِکَ النُّورِ الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ (1).

فضائل الشیعة للصدوق عن أبیه عن سعد عن عباد بن سلیمان عن محمد بن سلیمان: مثله (2).

«3»

یر، [بصائر الدرجات] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لَنَا شِیعَةً فَجَعَلَهُمْ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایَةِ عَلَی مَعْرِفَتِهِ یَوْمَ عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ فَهُوَ الْمُتَقَبِّلُ مِنْ مُحْسِنِهِمْ الْمُتَجَاوِزُ عَنْ مُسِیئِهِمْ مَنْ لَمْ یَلْقَ اللَّهَ بِمَا هُوَ عَلَیْهِ لَمْ یَتَقَبَّلْ مِنْهُ حَسَنَةً وَ لَمْ یَتَجَاوَزْ عَنْهُ سَیِّئَةً(3).

«4»

یر، [بصائر الدرجات] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ ثُمَّ تَلَا(4) إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ (5).

ص: 74


1- 1. بصائر الدرجات ص 80.
2- 2. فضائل الشیعة 150.
3- 3. بصائر الدرجات ص 80.
4- 4. الحجر: 75.
5- 5. بصائر الدرجات: 357.

روایت5.

بصائر الدرجات: امام باقر علیه­السلام در تفسیر قول خدا: {به راستی، در آن نشانه ها است برای هوشمندان.} فرمود: «آنان امامان­اند.» و رسول خدا صلّی­اللَّه­ علیه­و­آله­وسلم فرمود: «بپرهیزید از هوش مومنی که او به نور خدا می­نگرد، که خدا فرموده است: {راستی در آن نشانه ها است برای هوشمندان.} (1)

روایت6.

محاسن: از سلیمان جعفری روایت شده است: «امام رضا علیه­السلام به من فرمود: «ای سلیمان، خداوند تبارک و تعالی مومنان را از نور خویش آفریده و آنان را در رحمت خویش فرو برده، و بر ولایت، از آنان پیمان گرفته است. مومن، برادر پدری و مادری مومن است، و پدرش نور و مادرش رحمت. و از هوشمندی مومن بپرهیزید، چون مومن با نور خدا، که از آن آفریده شده است، می نگرد.» (2)

روایت7.

محاسن: امام باقر علیه­السلام فرمود: «به راستی، خدای تبارک و تعالی بوی روح اللَّه را در کالبد مومن روان کرده است. و خدای تبارک و تعالی است که می­فرماید: «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»(3)،{ مهربانند به یکدیگر.}(4)

روایت8.

نوادر راوندی: رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­وآله فرمود: «بپرهیزید از هوش مومن، زیرا او به نور خدای تعالی می­نگرد.»

روایت9.

عیون اخبارالرضا: رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­و­آله­وسلم فرمود: «مومن به نور خدا می­نگرد.» (5)

روایت10.

نهج البلاغه: در باب حکم و مواعظ آمده است: «از گمان مومنان بپرهیزید که خدا حق را بر زبانشان روان کرده است.» (6)

روایت11.

کافی: از جابر جعفی روایت شده است: «در برابر امام باقر علیه­السلام اندوهگین شدم و گفتم: «قربانت، چه­بسا اندوهگین می­شوم، بدون اینکه آسیبی به من رسیده باشد، یا حادثه ای رخ بدهد، آنچنان که خاندان و

ص: 75


1- . بصائر الدرجات : 357
2- . محاسن : 131
3- . فتح / 29
4- . همان
5- . عیون اخبارالرضا 2 : 200
6- . نهج­البلاغه / 219 حکمت 309
«5»

یر، [بصائر الدرجات] عَنْ أَبِی طَالِبٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ لِقَوْلِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ (1).

«6»

سن، [المحاسن] عَنْ أَبِیهِ عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: قَالَ لِی یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایَةِ فَالْمُؤْمِنُ أَخُ الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ فَاتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ (2).

«7»

سن، [المحاسن] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنِ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَجْرَی فِی الْمُؤْمِنِ مِنْ رِیحِ رَوْحِ اللَّهِ وَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ (3) رُحَماءُ بَیْنَهُمْ (4).

«8»

نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِیَّاکُمْ وَ فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ تَعَالَی.

«9»

ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِإِسْنَادِ التَّمِیمِیِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: الْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ (5).

«10»

نهج، [نهج البلاغة] قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلاملیه السلام: اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الْحَقَّ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ (6).

«11»

کا، [الکافی] عَنِ الْعِدَّةِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ: تَقَبَّضْتُ بَیْنَ یَدَیْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ رُبَّمَا حَزِنْتُ مِنْ غَیْرِ مُصِیبَةٍ تُصِیبُنِی أَوْ أَمْرٍ یَنْزِلُ بِی حَتَّی یَعْرِفُ ذَلِکَ أَهْلِی فِی وَجْهِی

ص: 75


1- 1. بصائر الدرجات: 357.
2- 2. المحاسن: 131.
3- 3. الفتح: 29.
4- 4. المحاسن: 131.
5- 5. عیون أخبار الرضا ج 2 ص 200.
6- 6. نهج البلاغة: 219 تحت الرقم 309 من باب الحکم و المواعظ.

دوستانم از چهره ام به اندوه من پی می­برند.» فرمود: «آری جابر، به راستی، خدای عزوجل مومنان را از سرشت بهشت آفریده، و از بوی روح خود در آنان دمیده است، از این رو، مومن برادر پدری و مادری مومن است و اگر اندوهی به یکی از این ارواح در شهر دیگری برسد، آنها هم اندوه می­خورند، چون از او هستند.» (1)

توضیح

«تقبّض»: ظهور آثار اندوه به هنگام انبساط و سرور است. در محاسن به جای «تقبضت»، «تنفست» (نفس عمیق کشیدم) آمده، یا «تأوهت» (آه کشیدم)(2) «بوی روح»: همان است که در پیغمبران و امامان دمیده، که فرموده: «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»، {و دمیدم در او از روحم.}(3) یا از مهر ذاتی او است، که امام صادق علیه­السلام فرمود: «به خدا، شیعیان ما از نور خدا آفریده شدند و به او بازمی­گردند.» یا اضافه بیانیّه است و مقصود، عود روح است، و آن را به باد تشبیه کرده است، چون در تن روان است؛ چنانچه نسبت «دمیدن» به آن داده است؛ یعنی از روحی که مانند باد است و آن را برگزیده، یا مقصود نسیم رحمت است، چنانچه در خبر دیگری آمده است: «روان کرد در آنان از نسیم رحمتش.»

«پدر و مادری»: ظاهرا تشبیه کردن سرشت است به مادر، و روح به پدر، و عکس آن هم روا است .

ص: 76


1- . کافی 2 : 166
2- . محاسن: 133
3- . حجر / 29

وَ صَدِیقِی قَالَ نَعَمْ یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ طِینَةِ الْجِنَانِ وَ أَجْرَی فِیهِمْ مِنْ رِیحِ رُوحِهِ فَلِذَلِکَ الْمُؤْمِنُ أَخُ الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ فَإِذَا أَصَابَ رُوحاً مِنْ تِلْکَ الْأَرْوَاحِ فِی بَلَدٍ مِنَ الْبُلْدَانِ حُزْنٌ حَزِنَتْ هَذِهِ لِأَنَّهَا مِنْهَا(1).

بیان

التقبض ظهور أثر الحزن عند الانبساط و فی المحاسن تنفست (2) أی تأوهت من ریح روحه أی من نسیم من روحه الذی نفخه فی الأنبیاء و الأوصیاء علیهم السلام کما قال وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی (3) أو من رحمة ذاته

کَمَا قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: وَ اللَّهِ شِیعَتُنَا مِنْ نُورِ اللَّهِ خُلِقُوا وَ إِلَیْهِ یَعُودُونَ.

أو الإضافة بیانیة شبه الروح بالریح لسریانه فی البدن کما أن نسبة النفخ إلیه لذلک أی من الروح الذی هو کالریح و اجتباه و اختاره و یمکن أن یقرأ بفتح الراء أی من نسیم رحمته کما فی خبر آخر و أجری فیهم من روح رحمته لأبیه و أمه الظاهر تشبیه الطینة بالأم و الروح بالأب و یحتمل العکس.

ص: 76


1- 1. الکافی ج 2 ص 166. و تراه فی المحاسن: 133.
2- 2. أی بدل تقبضت.
3- 3. الحجر: 29، ص: 72.

باب سوم : در سرشت مومن و تولدش از کافر و برعکس؛ و برخی اخبار میثاق، بیشتر از آنچه در کتاب توحید و عدل ذکر شده است.

روایات

روایت1.

محاسن: امام صادق علیه­السلام فرمود: «خدای تبارک و تعالی شیعه ما را از سرشتی گنجینه شده آفرید، هیچ فردی از آن بیرون نمی­رود و هیچ بیگانه ای هرگز به آن داخل نمی­شود، تا روز رستاخیز.» (1)

روایت2.

محاسن: امام باقر علیه­السلام فرمود: «ما و شیعه ما از یک سرشت آفریده شدیم.»(2)

روایت3.

محاسن: امام صادق علیه­السلام فرمود: «مومن، همدمی است خوش­تر، از مایه ای خوب، از سرشت خاندان ما.» (3)

توضیح

«آنس» صیغه فاعل است و احتمال می رود افعل تفضیل باشد، و نسبت آن به انس، مجاز است. مقصود، همدمی با امامان است، یا با یکدیگر از افراد خودشان.

روایت4.

محاسن: امام صادق علیه­السلام فرمود: «خدای تبارک و تعالی هنگامی که خواست مومن را از مومن و یا از کافر بیافریند، فرشته­ای فرستاد

ص: 77


1- . محاسن: 134
2- . محاسن: 135
3- . همان

باب 3 طینة المؤمن و خروجه من الکافر و بالعکس و بعض أخبار المیثاق زائدا علی ما تقدم فی کتاب التوحید و العدل

روایات

«1»

سن، [المحاسن] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ رَفَعَهُ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی شِیعَتَنَا مِنْ طِینَةٍ مَخْزُونَةٍ لَا یَشِذُّ مِنْهَا شَاذٌّ وَ لَا یَدْخُلُ فِیهَا دَاخِلٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ(1).

«2»

سن، [المحاسن] عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّا وَ شِیعَتَنَا خُلِقْنَا مِنْ طِینَةٍ وَاحِدَةٍ(2).

«3»

سن، [المحاسن] عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ الْخَفَّافِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: الْمُؤْمِنُ آنَسُ الْإِنْسِ جَیِّدُ الْجِنْسِ مِنْ طِینَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ (3).

بیان

آنس علی صیغة اسم الفاعل و یحتمل أفعل التفضیل و نسبته إلی الأنس علی المجاز و المراد الأنس بأئمتهم علیهم السلام أو بعضهم ببعض (4).

«4»

سن، [المحاسن] عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْکَافِرِ بَعَثَ مَلَکاً فَأَخَذَ

ص: 77


1- 1. المحاسن: 134.
2- 2. المصدر: 135،.
3- 3. المصدر نفسه: 135.
4- 4. أو هو الانس خلاف الجن و المعنی أن المؤمن آنس أفراد الانس.

تا قطره ای آب از ابر بارنده برگرفت و آن را بر برگی افکند؛ یکی از دو پدر (مومن یا کافر) از آن خوردند، و مومن از این مایه است.» (1)

روایت5.

محاسن: امام صادق علیه­السّلام فرمود: «نطفه مومن در پشت فرد بت پرستی است و به او آسیبی نمی­رسد تا آن نطفه را انتقال بدهد؛ سپس، چون نطفه شکل گرفت و انسانی درست و کامل شد، به او بدی نمی­رسد تا به سن تکلیف برسد.» (2)

روایت6.

اختصاص: از محمد بن حمران روایت شده است: «از امام صادق علیه­السلام پرسیدم: «خدا سرشت مومن را از چه آفریده است؟» فرمود: «از سرشت آن بالا بالاها.» گفتم: «مومن را از چه آفریده است؟» فرمود: «از سرشت پیمبران، و چیزی آن را آلوده و پلید نمی­کند.» (3)

روایت7.

اختصاص: امام سجاد علیه­السلام فرمود: «خدا، دل و تن پیغمبران را از سرشت علیین آفرید؛ دل مومنان را هم از همان سرشت آفرید، اما تنشان را از فرودترِ آن خلق کرد. کفار را از سرشت سجّین آفرید، هم دل و هم تنشان را؛ آنگاه دو سرشت را با هم آمیخت؛ از اینجا است که از مومن، کافر بیرون می آید و از کافر، مومن. از اینجا است که مومن دچار گناه می­شود و کافر نیز دست به نیکوکاری می­زند. دل مومنان شیفته آن چیزی است که از آن آفریده شده­اند، و دل کافران شیفته همان چیزی که از آن خلق شده اند.» (4)

ص: 78


1- . همان: 138
2- . همان
3- . اختصاص: 25
4- . اختصاص: 24

قَطْرَةً مِنْ مَاءِ الْمُزْنِ فَأَلْقَاهَا عَلَی وَرَقَةٍ فَأَکَلَ مِنْهَا أَحَدُ الْأَبَوَیْنِ (1)

فَذَلِکَ الْمُؤْمِنُ مِنْهُ (2).

«5»

سن، [المحاسن] عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُیَسِّرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ نُطْفَةَ الْمُؤْمِنِ لَتَکُونُ فِی صُلْبِ الْمُشْرِکِ فَلَا یُصِیبُهُ شَیْ ءٌ مِنَ الشَّرِّ حَتَّی یَضَعَهُ فَإِذَا صَارَ بَشَراً سَوِیّاً لَمْ یُصِبْهُ شَیْ ءٌ مِنَ الشَّرِّ حَتَّی یَجْرِیَ عَلَیْهِ الْقَلَمُ (3).

«6»

ختص، [الإختصاص] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ علیه السلام مِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ خَلَقَ اللَّهُ طِینَةَ الْمُؤْمِنِ قَالَ مِنْ طِینَةِ عِلِّیِّینَ قَالَ قُلْتُ فَمِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ قَالَ مِنْ طِینَةِ الْأَنْبِیَاءِ فَلَنْ یُنَجِّسَهُ شَیْ ءٌ(4).

«7»

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِبْعِیٍّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ النَّبِیِّینَ مِنْ طِینَةِ عِلِّیِّینَ قُلُوبَهُمْ وَ أَبْدَانَهُمْ وَ خَلَقَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ تِلْکَ الطِّینَةِ وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِکَ وَ خَلَقَ الْکُفَّارَ مِنْ طِینَةِ سِجِّینٍ قُلُوبَهُمْ وَ أَبْدَانَهُمْ فَخَلَطَ بَیْنَ الطِّینَتَیْنِ فَمِنْ هَذَا یَلِدُ الْمُؤْمِنُ الْکَافِرَ وَ یَلِدُ الْکَافِرُ الْمُؤْمِنَ وَ مِنْ هَذَا یُصِیبُ الْمُؤْمِنُ السَّیِّئَةَ وَ مِنْ هَاهُنَا یُصِیبُ الْکَافِرُ الْحَسَنَةَ فَقُلُوبُ الْمُؤْمِنِینَ تَحِنُّ إِلَی مَا خُلِقُوا مِنْهُ وَ قُلُوبُ الْکَافِرِینَ تَحِنُّ إِلَی مَا خُلِقُوا مِنْهُ (5).

ص: 78


1- 1. و المراد الأب فانه صاحب النطفة، و به یلحق الولد، و هذا التعبیر و زان قوله علیه السلام:« اختاروا لنطفکم فان الخال أحد الضجیعین».
2- 2. المحاسن: 138.
3- 3. المصدر: 138.
4- 4. الاختصاص: 25. و مثله فی الکافی ج 2 ص 3 بإسناده عن صالح بن سهل قال: قلت لابی عبد اللّه علیه السلام: جعلت فداک من أی شی ء خلق اللّه عزّ و جلّ طینة المؤمن؟ فقال من طینة الأنبیاء فلم تنجس أبدا. قال المؤلّف قدّس سرّه فی شرحه مرآة العقول یعنی نجاسة الکفر و الشرک.
5- 5. الاختصاص: 24. و مثله فی الکافی ج 2 ص 2.

توضیح

«خلق»: پدید آوردن و یا اندازه گرفتن است. در نهایه آمده است که طینت مرد، مایه آفرینش و خلق او است. گفته می شود: «طانه الله علی طینته»، یعنی او را بر مبنای طبیعتش آفرید. پس طینت مرد، همان مایه آفرینش و اصل او است. و گفته است: «علیون» نام آسمان هفتم است، و گفته­اند: نام دفتر فرشته های پاسبان است که اعمال بنده های خوب بر آن نوشته می­شود. و گفته­اند: مراد جاهای بالاتر و بلندمرتبه­تر است و نزدیک­تر به خدای تعالی، در سرای دیگر. علیون، هم اعراب به حروف و هم اعراب به حرکت می گیرد؛ مانند «قنسرین» و کلماتی مشابه آن، و این بستگی به پایه دارد که جمع باشد یا مفرد.

اضافه «طینة» با تقدیر گرفتن «لام» و یا «من» و یا «فی» است. «دلشان و جانشان»: چه­بسا مقصود، همان دل معروف صنوبری باشد که روحِ به بخار لطیف پراکنده، وابسته به آن است؛ و این مخالفتی ندارد با آنچه در باب خلق ابدان ائمه علیهم­السلام نقل شد، که تن آنان را از سرشت علیین آفریده است و روحشان را از سرشت بالاتر. حتی اگر مقصود از دل و جان، روح باشد، می توان آنها را با این تفسیر به هم ارتباط داد که: منظور از سرشت، مایه آن است، یا منظور از پیغمبران، کسی جز پیغمبر ما نیست. بعضی از روایات نیز بر این نکته تایید می کنند.

در قاموس آمده است: «سِجّین» بر وزن «سِکّین»، جایگاه عذاب فاجران است و یک وادی در دوزخ، یا سنگی در زمین هفتم؛ و در نهایه آمده که نامی است برای آتش، و «فعّیل» از مادّه سجن است.

«پس هر دو سرشت را به هم آمیخت»: در تن آدم، از این رو در نژادش آمادگی ظهور هر دو گروه فراهم شد. «مومن دچار گناه شد»: چون با سرشت کافر آمیخت و کافر نیکوکار شد. «پس دل مومن شیفته است»: یعنی میل و اشتیاق دارد. جوهری می­گوید که «حنین» شوق و نفس است. «به آن چیزی که از آن آفریده شده است»: از کارهای نیک مناسب وی، یا به سوی پیغمبران و امامان، چون از سرشت آنان آفریده شده است. همچنین در بند دوم، دو وجه احتمال دارد که ما در کتاب عدل، در مورد حدیثی مانند این، درباره­اش سخن گفته­ایم.

یک محدث در تأویل این حدیث گفته است: «چون خدای تعالی در ازل می دانست که کدام روح به اختیار خود پذیرای ایمان است و کدام روح پذیرای گناه - چه از سرشت

ص: 79

بیان

الخلق یکون بمعنی التکوین و بمعنی التقدیر و فی النهایة طِینَ علیه أی جُبِلَ و یقال طَانَهُ اللَّهُ عَلَی طِینَتِهِ خَلَقَهُ عَلَی جِبِلَّتِهِ و طِینَةُ الرَّجُل خَلْقُهُ و أَصْلُهُ و قال علّیّون اسم للسماء السابعة و قیل اسم لدیوان الملائکة الحفظة ترفع إلیه أعمال الصالحین من العباد.

و قیل أراد أعلی الأمکنة و أشرف المراتب و أقربها من الله تعالی فی الدار الآخرة و تعرب بالحروف و الحرکات کقِنَّسْرِینَ و أشباهها علی أنها جمع أو واحد انتهی.

و إضافة الطینة إما بتقدیر اللام أو من أو فی «قلوبهم و أبدانهم» بدل النبیین و یحتمل أن یراد بالقلب هنا العضو المعروف الذی یتعلق الروح أولا بالبخار اللطیف المنبعث منه فلا ینافی ما مر فی باب خلق أبدان الأئمة علیهم السلام من أن أجسادهم مخلوقة من طینة علیین و أرواحهم مخلوقة من فوق ذلک علی أنه لو أرید به الروح أمکن الجمع بجعل الطینة مبدأ لها مجازا باعتبار القرب و التعلق أو بتخصیص النبیین بغیر نبینا صلی الله علیه و آله و یؤیده بعض الأخبار و فی القاموس سجین کسکین موضع فیه کتاب الفجار و واد فی جهنم أو حجر فی الأرض السابعة و فی النهایة اسم علم للنار فعیل من السجن.

«فخلط الطینتین» أی فی جسد آدم علیه السلام فلذا حصل فی ذریته قابلیة المرتبتین و استعداد الدرجتین «و من هاهنا یصیب المؤمن السیئة» لخلط طینته بطینة الکافر و کذا العکس «فقلوب المؤمنین تحنّ» أی تمیل و تشتاق قال الجوهری الحنین الشوق و تَوَقَان النفس «إلی ما خلقوا منه» أی إلی الأعمال المناسبة لما خلقوا منه المؤدیة إلیها أو إلی الأنبیاء و الأوصیاء علیهم السلام المخلوقین من الطینة التی خلق منها قلوبهم و کذا الفقرة الثانیة تحتمل الوجهین و قد مر الکلام منا فی أمثال هذا الخبر فی کتاب العدل.

و قال بعض المحدثین فی تأویله أن الله تعالی لما علم فی الأزل الأرواح التی تختار الإیمان باختیارها و التی تختار المعصیة باختیارها سواء خلقوا من طینة

ص: 79

علیین باشند و یا سجّین - بر اساس این دانش ازلی، به گروه نخست طینت علیین داده تا مناسب آنان باشد و به تن دسته دوم، سرشت سجین عطا کرده است، بدون آنکه در کفر و ایمان آنان اثری داشته باشد. درواقع، این دو سرشت را به هم آمیخته، بدون آنکه این مسئله در انتخاب خوب و بد نقشی داشته باشد.» تأویل­گر دیگری - از محققان - گفته است: «مقصود از علیین، بالاترین پایه و نزدیک­ترین آنها است به خدای تعالی، چون علیین، مراتب و پایه های مختلف دارد. چنانچه برخی اخبار بر آن دلالت دارند که فرموده «اعلی علیین». در این خبر هم، چنین برمی­آید که تن و دل را به هم وابسته، با اختلاف پایه آنها.

چنین به نظر می­رسد که مراد از آنها، عالم جبروت و ملکوت باشد، چون هر دو بالاتر از عالم ملک و عالم عقل و نفسند. آفرینش دل پیمبران از جبروت، طبیعی است، زیرا که آنان از مقربان هستند، اما آفرینش تن آنان از ملکوت، به این خاطر است که تن حقیقی آنان درون این تن و پوست است، و برای این تن­های خاکی آماده شده که تن است برای تن اصلی آنها و به آن علاقه­ای ندارند. گویا در زیر پوستین این تن خاکی، از هم اکنون آن را تکانده­ا­ند و از آن برهنه شده­اند، زیرا به آن اعتمادی ندارند و شیفته نشأه دیگری هستند. از این رو، رسیدن به سرای دیگر و جدا شدن از این جهان را خوش دارند. از اینجا است که در حدیث آمده: «دنیا زندان مومن است و بهشتِ کافر.»

ص: 80

علیین أو من طینة سجین فلما علم ذلک أعطی أبدان الأرواح التی علم أنهم یختارون الإیمان باختیارها کیفیة علیین للمناسبة و أعطی أبدان الأرواح التی علم أنها تختار الکفر باختیارها کیفیة السجین من غیر أن یکون للأمرین مدخل فی اختیارهم الإیمان و الکفر و خلط ما بین الطینتین من غیر أن یکون لذلک الخلط مدخل فی اختیار الحسنة و السیئة.

و قال بعض أرباب التأویل من المحققین (1)

المراد بعلیین أشرف المراتب و أقربها من الله تعالی و له درجات کما یدل علیه ما ورد فی بعض الأخبار من قولهم أعلی علیین و کما وقع التنبیه فی هذا الخبر بنسبة خلق القلوب و الأبدان کلیهما إلیه مع اختلافهما فی الرتبة. فیشبه أن یراد بهما عالم الجبروت و الملکوت جمیعا اللذین هما فوق عالم الملک أی عالم العقل و النفس و خلق قلوب النبیین من الجبروت معلوم لأنهم المقرّبون و أما خلق أبدانهم من الملکوت فذلک لأن أبدانهم الحقیقیة هی التی فی باطن هذه الجلود المدبرة لهذه الأبدان و إنما أبدانهم العنصریة أبدان أبدانهم لا علاقة لهم بها فکأنهم و هم فی جلابیب من هذه الأبدان قد نفضوها و تجرّدوا منها لعدم رکونهم إلیها و شدة شوقهم إلی النشأة الأخری و لهذا نعموا بالوصول إلی الآخرة و مفارقة هذه الأدنی و من هنا

ورد فی الحدیث: الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْکَافِرِ(2).

ص: 80


1- 1. یرید به الفیلسوف المشهور ملا صدرا الشیرازی.
2- 2. قال العلامة الطباطبائی مد ظله فی بعض کلامه: الاخبار مستفیضة فی أن اللّه تعالی خلق السعداء من طینة علیین و خلق الاشقیاء من طینة سجین- من النار- و کل یرجع الی حکم طینته من السعادة و الشقاء، و قد أورد علیها اولا بمخالفة الکتاب و ثانیا باستلزام الجبر الباطل. أما البحث الأول فقد قال اللّه تعالی:« هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ» و قال:« بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ» فأفاد أن الإنسان مخلوق من طین، ثمّ قال تعالی:« وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ. مُوَلِّیها» الآیة. و قال:« ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» الآیة: فأفاد أن للإنسان غایة و نهایة من السعادة و الشقاء، و هو متوجه إلیها، سائر نحوها و قال تعالی: کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ فَرِیقاً هَدی وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ» الآیة. فأفاد أن ما ینتهی إلیه أمر الإنسان من السعادة و الشقاء هو ما کان علیه فی بدء خلقه طینا، فهذه الطینة طینة سعادة و طینة شقاء، و آخر السعید الی الجنة، و آخر الشقی الی النار، فهما أو لهما لکون الآخر هو الأول، و حینئذ صح أن السعداء خلقوا من طینة الجنة و الاشقیاء خلقوا من طینة النار. و قال تعالی:« کَلَّا إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ کِتابٌ مَرْقُومٌ یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ ... کَلَّا إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ وَ ما أَدْراکَ ما سِجِّینٌ کِتابٌ مَرْقُومٌ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ» الآیات و هی تشعر بأن علیین و سجین هما ما ینتهی إلیه أمر الابرار و الفجار من النعمة و العذاب فافهم. و اما البحث الثانی و هو ان اخبار الطینة تستلزم أن تکون السعادة و الشقاء لازمین حتمیین للإنسان، و معه لا یکون أحدهما اختیاریا کسبیا للإنسان و هو الجبر الباطل. فالجواب عنه أن اقتضاء الطینة للسعادة أو الشقاء لیس من قبل نفسها بل من قبل حکمه تعالی و قضائه ما قضی من سعادة و شقاء، فیرجع الاشکال الی سبق قضاء السعادة الشقاء فی حقّ الإنسان قبل أن یخلق، و أن ذلک یستلزم الجبر، و الجواب أن القضاء متعلق بصدور الفعل عن اختیار العبد، فهو فعل اختیاری فی عین أنّه حتمی الوقوع، و لم یتعلق بالفعل سواء اختاره العبد أو لم یختره حتّی یلزم منه بطلان الاختیار.

همانا تن­های مومنان را با چیزی فرودتر از آن آفریده است، چون از هر دو ترکیب شده اند، و به جهت علاقه به تن عنصری است که در آن به سر می­برند. «سجین» مرتبه ای پایین­تر و دورتر از خدای تعالی است. به نظر می­رسد که مراد از سجین، حقیقت دنیا و درون آن است که زیر عالم ملک، نهان است؛ یعنی همین عالم خاکی که جان­ها در آن زندانی­اند. از این رو، در حدیث آمده است: «زندانی کسی است که دنیایش از سرای دیگر، در زندان کرده است.»

ص: 81

و إنما نسب خلق أبدان المؤمنین إلی ما دون ذلک لأنها مرکّبة من هذه و من هذه لتعلّقهم بهذه الأبدان العنصریة أیضا ما داموا فیها و سجین أخس المراتب و أبعدها من الله سبحانه فیشبه أن یراد به حقیقة الدنیا و باطنها التی هی مخبوءة تحت عالم الملک أعنی هذا العالم العنصری فإن الأرواح مسجونة فیه و لهذا

ورد فی الحدیث: الْمَسْجُونُ مَنْ سَجَنَتْهُ الدُّنْیَا عَنِ الْآخِرَةِ.

ص: 81

آفرینش تن­های کفار از این جهان، روشن است. آفرینش دلشان نیز به آن وابسته است؛ چون بر بدن­ها خزیدند، به زمین و این جهان چسبیده­اند و بر آن گرانبار شده­اند؛ چنان که گویی از ملکوت بهره­ای ندارند، چراکه در عالم ملک به سر می­برند. آمیزش میان این دو سرشت، اشاره­ای است به وابستگی ارواح ملکوتیه به ابدان خاکی، و بلکه برآوردنشان از آنها، خرده­خرده، تا هر نشانه­ای که بر آن چیره شد، از اهل آن گردیدند و به مومن حقیقی یا کافر حقیقی، یا چیزی میان آن دو، تبدیل شدند، برحسب مراتب کفر و ایمان. (1)

مؤلف

این سخنان، بر پایه اصول و اصطلاحات ثابت­نشده بیان شده است و حقیقت آنها نامعلوم است و خوض در آنها درست نیست.

روایت7.

امام صادق علیه­السلام فرمود: «خدای عزوجل، مومن را از سرشت بهشت آفرید و کافر را از سرشت دوزخ.» و فرمود: «چون خدا خوبی بنده ای را بخواهد، جان و تنش را پاک می­سازد؛ چنان که او خیری نشنود، مگر اینکه آن را بشناسد، و سخن زشتی نشنود، مگر اینکه برایش ناشناس باشد.»

راوی می­گوید: «شنیدم که امام علیه­السلام می­فرمود: «سرشت بر سه گونه است: سرشت پیمبران، که فرد مومن نیز از همین سرشت است، با این تفاوت که پیمبران سرآمد آن­ هستند، و پایه آنند و برتری دارند، در حالی که مومنان شاخه آن هستند؛ از گلی چسبان. چنین است که خدای عزوجل، جدایی نمی­اندازد میان آنها و پیروانشان. و فرمود:« سرشت ناصب (دشمن اهل بیت) از لجنی سالخورده و بدبو آفریده شده، اما سرشت مستضعفان از خاک است. هیچ مومنی از ایمان خود نمی گذرد و هیچ ناصبی از عقیده­اش دست نمی­کشد، و خدا را درباره آنها خواسته ای است.» (2)

توضیح

«از سرشت بهشت»: خاک و سرشتی که خدای تعالی هنگام آفرینش آن، می­داند که بهشت می­رود، یا سرشتی که برای بهشت رفتن به دنبال کردارهای خوب است. «اگر خدا خوبی بنده ای را بخواهد»: یعنی حسن عاقبت و سعادت.

ص: 82


1- . ملا صدرا شیرازی
2- . کافی 2 : 3

و خلق أبدان الکفار من هذا العالم ظاهر و إنما نسب خلق قلوبهم إلیه لشدة رکونهم إلیه و إخلادهم إلی الأرض و تثاقلهم إلیها فکأنه لیس لهم من الملکوت نصیب لاستغراقهم فی الملک و الخلط بین الطینتین إشارة إلی تعلق الأرواح الملکوتیة بالأبدان العنصریة بل نشؤها منها شیئا فشیئا فکل من النشأتین غلبت علیه صار من أهلها فیصیر مؤمنا حقیقیا أو کافرا حقیقیا أو بین الأمرین علی حسب مراتب الإیمان و الکفر انتهی.

و أقول

هو مبنی علی أصول و اصطلاحات لم تثبت حقیتها و لم تعرف حقیقتها و لا ضرورة فی الخوض فیها.

«7»

کا، [الکافی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ طِینَةِ الْجَنَّةِ وَ خَلَقَ الْکَافِرَ مِنْ طِینَةِ النَّارِ وَ قَالَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً طَیَّبَ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ فَلَا یَسْمَعُ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا یَسْمَعُ شَیْئاً مِنَ الْمُنْکَرِ إِلَّا أَنْکَرَهُ قَالَ وَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الطِّینَاتُ ثَلَاثٌ طِینَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُؤْمِنُ مِنْ تِلْکَ الطِّینَةِ إِلَّا أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ هُمْ مِنْ صَفْوَتِهَا هُمُ الْأَصْلُ وَ لَهُمْ فَضْلُهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ الْفَرْعُ مِنْ طِینٍ لازِبٍ کَذَلِکَ لَا یُفَرِّقُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ شِیعَتِهِمْ وَ قَالَ طِینَةُ النَّاصِبِ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ وَ أَمَّا الْمُسْتَضْعَفُونَ فَ مِنْ تُرابٍ لَا یَتَحَوَّلُ مُؤْمِنٌ عَنْ إِیمَانِهِ وَ لَا نَاصِبٌ عَنْ نَصْبِهِ وَ لِلَّهِ الْمَشِیَّةُ فِیهِمْ (1).

تبیین

من طینة الجنة أی من طینة یعلم حین خلقه منها أنه یصیر إلی الجنة أو من طینة مرجحة لأعمال تصیر سببا لدخول الجنة لا علی الإلجاء إذا أراد الله بعبد خیرا أی حسن عاقبة و سعادة.

ص: 82


1- 1. الکافی ج 2 ص 3.

«پاک می­کند روحش را»: با هدایات خاصه و الطاف نیک، آن هم پس از حُسن اختیار خودش و تدارک وسائل این سرانجام .

«من طین لازب»: قاضی می­گوید که گل چسبنده، از آمیزش و به هم زدن مقداری آب و خاک زمین به دست می­آید. در قاموس آمده است: «الزوب» به معنای چسبیدن و ثابت ماندن است؛ و «لزب ککرم لزباً و لزوباً»: بعضی از آن در بعضی داخل شد. «لزب الطین»: چسبید و سفت شد.

مؤلف

ممکن است بر پایه این تأویل از آیه کریمه، مقصود از گل چسبنده، چه­بسا چسبیدن آنها به امامان خود باشد و چسبیدن سرشت آنان به سرشت امامان؛ چراکه خدا میانشان جدایی نمی­اندازد؛ یا به این معنی است که شاخه آن سرشت هستند و در این جهان و سرای دیگر، به آن می­پیوندند و پیرو آن هستند.

«حمأ»: گل سیاه. «مسنون»: متغیر و بدبو. و گفته شده به معنی «فرو ریخته شده» است؛ به گونه ای که گویا ریخته شده تا شکل بگیرد. همچنین، گفته شده به معنای «خیس» است. باز گفته شده که به معنای «شکل گرفته» است. «حمأ مسنون» گل سجین است. «از خاکند»: یعنی خاکی که با آب زلال آمیخته نشده است، مانند سرشت پیمبران و نه با آب بدبو و تلخ و شور، مانند سرشت ناصبان و کافران.

گویا این راه، جمعی است میان تعبیرهای مختلف آیات کریمه قرآن در بیان آفرینش انسان؛ زیرا کسی که می­گوید آدمی از «حمأ مسنون» است، همان ناصب است، و آن کس که می­گوید از گل چسبنده است، همان شیعه است؛ و آنان که می­گویند از خاک است، مستضعفان هستند. چه­بسا مراد این است که همه این سرشت­ها در پیکر آدم درآمدند تا برای همه این امور و همه اقسام آماده باشد؛ یا مراد از آفرینش هر صنفی از سرشتی، این است که در نطفه­ای که مایه او است دربیاید؛ یا اینکه آن نطفه از آن سرشت باشد؛ به هرحال، وجه وسط بهتر به نظر می­آید و برای این روایت، روشنگرتر است.

رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­وآله­وسلم فرمود: «در فردوس، چشمه ای است شیرین­تر از عسل و نرم­تر از کره و سردتر

ص: 83

طیب روحه بالهدایات الخاصة و الألطاف المرجحة و ذلک بعد حسن اختیاره و ما یعود إلیه من الأسباب مِنْ طِینٍ لازِبٍ قال القاضی هو الحاصل من ضرب الجزء المائی إلی الجزء الأرضی و فی القاموس اللزوب اللصوق و الثبوت و لزب ککرم لزبا و لزوبا دخل بعضه فی بعض و الطین لزق و صلب.

أقول

و یمکن أن یکون علی هذا التأویل للآیة الکریمة المراد باللزوب لصوقهم بالأئمة علیهم السلام و ملازمتهم لهم فقوله کذلک لا یفرق الله و فی بعض النسخ لذلک أی للزوبهم و لصوقهم بأئمتهم علیهم السلام و لصوق طینتهم بطینتهم لا یفرق الله بینهم و بینهم أو لکونهم من فرع تلک الطینة لا یفرق الله بینهما فی الدنیا و الآخرة لأن الفرع ملحق بالأصل و تابع له.

و الحمأ الطین الأسود و المسنون المتغیر المنتن و قیل أی مصبوب کأنه أفرغ حتی صار صورة و قیل إنه الرطب و قیل مصور و الحمأ المسنون طین سجین فمن تراب أی خلقوا من تراب غیر ممزوج بماء عذب زلال کما مزجت به طینة الأنبیاء و المؤمنین و لا بماء آسن أجاج کما مزجت به طینة الکافرین.

و کأن هذا وجه جمع بین الآیات الکریمة فإن ما دل علی أنه خلق مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ فهو فی الناصب و ما دل علی أنه خلق مِنْ طِینٍ لازِبٍ فهو فی الشیعة و ما دل علی أنه خلق مِنْ تُرابٍ فهو فی المستضعفین فیحتمل أن یکون المراد إدخال تلک الطینات فی بدن آدم علیه السلام لتحصیل قابلیة جمیع تلک الأمور و الأقسام فی ولده أو یکون المراد خلق کل صنف من طینة بإدخالها فی النطفة أو بحصول تلک النطفة من هذه الطینة.

فالأوسط أظهر

لِمَا رَوَاهُ الشَّیْخُ فِی مَجَالِسِهِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ یَحْیَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ فِی الْفِرْدَوْسِ لَعَیْناً أَحْلَی مِنَ الشَّهْدِ وَ أَلْیَنَ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَبْرَدَ

ص: 83

از برف و خوشبوتر از مشک، که در آن سرشتی است که خدای عزوجل، ما را از آن آفرید؛ و شیعه ما را هم از آن آفرید، و هر کس که از آن سرشت نیست، از ما و از شیعه ما نیست. این، همان پیمانی است که خدای عزوجل بر ولایت امیر­المومنین علیه­السلام گرفته است.»

عبید (راوی این حدیث) می­گوید: «این حدیث را برای محمد بن حسین گفتم و او گفت:« یحیی بن عبداللَّه به تو راست گفته و او به من خبر داد از پدرم، از جدم، از پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله.» عبید گفت: «دلم می خواهد اگر این حدیث نزد تو تفسیری دارد برایم بگویی.» گفت: «برای خدا فرشته ای است که سرش زیر عرش است، گام­هایش در ژرفای زمین هفتم، و میان دو دیده اش به اندازه کف دست یکی از شما است؛ چون خدا بخواهد که آفریده ای را با دوستی علی­بن­ابی­طالب علیه­السلام بیافریند، فرمان می­دهد به آن فرشته، تا از آن سرشت برگیرد و آن را در نطفه پرتاب کند تا به درون رحم برود و شخص را از آن بیافریند، و آن پیمان است.» اینکه فرمود:«خدا را در آنها خواسته­ای است» درباره مستضعفین است و عمومش برای هر سه گروه دور است.

روایت8.

کافی: امام صادق علیه­السلام فرمود: «در بهشت درختی است به نام مزن؛ چون خدا بخواهد مومنی را بیافریند، قطره ای از آن را می­چکاند و به سبزه ای و میوه ای نرسد که مومنی یا کافری از آن بخورد مگر اینکه خدای عزوجل از پشت او مومنی برآورد.» (1)

توضیح

در مصباح آمده است: «حلوان» - به ضم «حاء» - شهری مشهور است، از دورترین شهرهای عراق، و میان آن تا بغداد حدود پنج مرحله است. در قاموس آمده است: «مُزن» - به «ضم»

ص: 84


1- . کافی 2 : 14

مِنَ الثَّلْجِ وَ أَطْیَبَ مِنَ الْمِسْکِ فِیهَا طِینَةٌ خَلَقَنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهَا وَ خَلَقَ شِیعَتَنَا مِنْهَا فَمَنْ لَمْ یَکُنْ مِنْ تِلْکَ الطِّینَةِ فَلَیْسَ مِنَّا وَ لَا مِنْ شِیعَتِنَا وَ هِیَ الْمِیثَاقُ الَّذِی أَخَذَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی وَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام َلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام- قَالَ عُبَیْدٌ فَذَکَرْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ هَذَا الْحَدِیثَ فَقَالَ صَدَقَکَ یَحْیَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ هَکَذَا أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ عُبَیْدٌ أَشْتَهِی أَنْ تُفَسِّرَهُ لَنَا إِنْ کَانَ عِنْدَکَ تَفْسِیرٌ قَالَ نَعَمْ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ إِنَّ لِلَّهِ مَلَکاً رَأْسُهُ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ قَدَمَاهُ فِی تُخُومِ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی بَیْنَ عَیْنَیْهِ رَاحَةُ أَحَدِکُمْ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَخْلُقَ خَلْقاً عَلَی وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَمَرَ ذَلِکَ الْمَلَکَ فَأَخَذَ مِنْ تِلْکَ الطِّینَةِ فَرَمَی بِهَا فِی النُّطْفَةِ حَتَّی یَصِیرَ إِلَی الرَّحِمِ مِنْهَا یَخْلُقُ وَ هِیَ الْمِیثَاقُ.

قوله و لله المشیة فیهم أی فی المستضعفین و التعمیم بعید(1).

«8»

کا، [الکافی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُسْلِمٍ الْحُلْوَانِیِّ عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ الصَّیْقَلِ الرَّازِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ فِی الْجَنَّةِ لَشَجَرَةً تُسَمَّی الْمُزْنَ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَخْلُقَ مُؤْمِناً أَقْطَرَ مِنْهَا قَطْرَةً فَلَا تُصِیبُ بَقْلَةً وَ لَا ثَمَرَةً أَکَلَ مِنْهَا مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ إِلَّا أَخْرَجَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صُلْبِهِ مُؤْمِناً(2).

بیان

فی المصباح حلوان بالضم بلد مشهور من سواد العراق و هی آخر مدن العراق و بینها و بین بغداد نحو خمس مراحل و فی القاموس المزن بالضم

ص: 84


1- 1. بل للّه المشیة فیهم جمیعا و لیس المشیة مشیة جزافیة بل هی ما یجری علیه ناموس الکون و الفساد الحاکم علی الإنسان و قلبه و فکره و أفعاله کلها فمن آمن فقد آمن بمشیة اللّه و من کفر فقد کفر بمشیة اللّه و من ارتد عن الایمان الی النصب و العناد فقد ارتد بمشیة اللّه، فافهم ذلک.
2- 2. الکافی ج 2 ص 14.

- ابر یا ابر سفید یا ابر باران­دار است.» گویا این نام­گذاری به جهت همانندی صورت گرفته است.

مؤلف:

«این حدیث با این سخن تطابق دارد که طینت همان مایه های نخستِ درآمیخته است که در اطوار گوناگون آفرینش موجود است؛ مانند نطفه و مایه های بیش از آن؛ از گیاه و خوراک، و پس از آن، از علقه و مضغه و مزاج آدمی، که پذیرای نفس ناطقة تدبیرکننده است. این تفسیر، همچنین با این گفته که مقصود از طینت سرشت بهشتی است، تناسب دارد؛ زیرا که آن سرشت با این قطره پرورش می­یابد؛ چنانچه با آب شیرینِ پیش­گفته. خلاصه، آفرینش او از سرشت بهشت، آمیختنش با آب شیرین گوارا در آغاز، پرورش دوباره با آب مُزن، همه از لطف خدا به مومن است، تا به بالاترین پایه قرب برسد.»

یکی از محققان تأویل گر گفته است: بهشت، دارای جبروت و ملکوت است و مُزن - که ابر است - آب رحمت وجود و کرم و ابر بارنده و فراوانی است؛ و محصول دارد، چون هر قطره باران صورتی دارد و ابری که از آن می­چکد، در عالم ملک صورت دلبری دارد که از آن می­چکد در عالم ملکوت و جبروت؛ چنانچه سبزی و میوه، پروریده صورت مادی او است، همچنان پروریده صورت ملکوتی و جبروتی او نیز هست، که از ذکر خدا و درخت مزن بهشتی آفریده اند؛ و چنانچه پیش از خوردنشان از آن پرورش می­یابند، پس از خوردن هم، در تن خورنده از آن پرورش گیرند، زیرا تا به صورت عضو درنیامده، در جریان پرورش است؛ و آدمی که سبزی یا میوه بخورد و خدا را با آن یاد کند و شکر کند و نیرویش را در طاعت خدا صرف کند و در اندیشه های ایمانی و خیالات روحانی باشد، آن سبزی و میوه در تنش، با آب مزن جنانی پرورش می­یابد؛ و چون از آن منی درآید، از درخت مزنی است که در بهشت است.

اما چون در غفلت از خدا، آن سبزی و میوه را بخورد و خدا را به جهت آن شکر نکند و آن قوت را در نافرمانی صرف کند، اندیشه های آلوده دنیوی و خیالات شهوانی

ص: 85

السحاب أو أبیضه أو ذو الماء انتهی و کان التسمیة هنا علی التشبیه.

قیل هذا الحدیث کما یناسب ما قیل إن المراد بالطینة الأصول الممتزجات المنتقلة فی أطوار الخلقة کالنطفة و ما قبلها من موادها مثل النبات و الغذاء و ما بعدها من العلقة و المضغة و المزاج الإنسان القابل للنفس الناطقة المدبرة کذلک یناسب ما ذکر من أن المراد بالطینة طینة الجنة لأن طینة الجنة اختمارها و تربیتها بهذه القطرة کما أنه بماء العذب الفرات المذکور سابقا و بالجملة خلقه من طینة الجنة و مزجها بماء الفرات أولا و تربیتها بماء المزن ثانیا لطف منه تعالی بالنسبة إلی المؤمن لیحصل له الوصول إلی أعلی مراتب القرب انتهی.

و قال بعض المحققین من أهل التأویل الجنة تشتمل جنان الجبروت و الملکوت و المزن السحاب و هو أیضا یعم سحاب ماء الرحمة و الجود و الکرم و سحاب ماء المطر و الخصب و الدیم و کما أن لکل قطرة من ماء المطر صورة و سحابا انفصلت منه فی عالم الملک کذلک له صورة و سحاب انفصلت منه فی عالمی الملکوت و الجبروت و کما أن البقلة و الثمرة تتربی بصورتها الملکیة کذلک تتربی بصورتیها الملکوتیة و الجبروتیة المخلوقتین من ذکر الله تعالی اللتین من شجرة المزن الجنانی و کما أنهما تتربیان بها قبل الأکل کذلک تتربیان بها بعد الأکل فی بدن الآکل فإنها ما لم تستحل إلی صورة العضو فهی بعد فی التربیة.

فالإنسان إذا أکل بقلة أو ثمرة ذکر الله عز و جل عندها و شکر الله علیها و صرف قوتها فی طاعة الله سبحانه و الأفکار الإیمانیة و الخیالات الروحانیة فقد تربت تلک البقلة أو الثمرة فی جسده بماء المزن الجنانی فإذا فضلت من مادتها فضلة منویة فهی من شجرة المزن التی أصلها فی الجنة.

و إذا أکلها علی غفلة من الله سبحانه و لم یشکر الله علیها و صرف قوتها فی معصیة الله تعالی و الأفکار المموهة الدنیویة و الخیالات الشهوانیة فقد تربت

ص: 85

آن سبزی و میوه در تنش پرورش می­یابد که از آب دیگری است و شایسته آفرینش مومن نیست؛ مگر اینکه پیش از آن، با آب مزن بهشتی پرورش یافته باشد.

پرورش خوراک کافری که مومن از او پدید می­آید، با آبی است که پیش از خوردن در آن صرف شده؛ با ذکر خدا در هنگام کشتن و کاشتن آن؛ چرا که در پرورش اثر دارند؛ همچنین با مسائلی مانند حلال بودن بهایش و تقوای زارع و کاشتنده و دیگر اسباب پیدایش آن.

روایت9.

کافی: از عبدالله بن کیسان روایت شده است: « به امام صادق علیه­السلام گفتم: «من، مولای تو عبداللَّه بن کیسانم.» فرمود: «نژاد تو را می­شناسم، اما خودت را نه.» گفتم: «زاده کوهستانم و پرورده سرزمین فارس؛ در تجارت و امور دیگر، با انواع مردم معاشرت می­کنم؛ با مردی معاشرت می­کنم خوش­سیما و خوش­رفتار و امین که به رسم دشمن شما رفتار می­کند؛ با مرد دیگری نیز معاشرت می­کنم، بدرفتار و ناامین و آلوده و فاسد که از دوستان شما به شمار می آید؛ چنین چیزی چگونه ممکن است؟» فرمود: «ای پسر کیسان، نمی­دانی که خدای عزوجل، سرشتی از بهشت گرفت و سرشت دیگری از دوزخ برداشت و آنها را با هم آمیخت و از یک دیگر درآورد؟ آنچه از امانت و خوش­رفتاری و خوش­سیمایی در آنان می­بینی، به این خاطر است که با سرشت بهشتی آمیخته و از آن نصیب برده اند، از این رو، به مایه آفرینش خود برمی­گردند؛ اما آنچه در آنان از ناامینی و بدخلقی و آلودگی می بینی، از آمیختن با طینت دوزخی مایه می­گیرد و آنها به اصل بهشتی آفرینش خود برمی­گردند.» (1)

توضیح

«عن عداوتکم»: تعدیه به «عن» برای تضمین معنی کشف است. «سمت»: راه و سیمای اهل خیر است. «زعارة» - با «زاء» و «راء» مشدّد که گاه بدون تشدید هم می­آید - به معنای بدخلقی است و در بعضی از نسخ با «دال» و «عین» و «راء» بدون نقطه آمده و آن به معنای فساد و فسق

ص: 86


1- . کافی 2 : 4

تلک البقلة أو الثمرة فی جسده بماء آخر غیر صالح لخلق المؤمن إلا أن یکون قد تحقق تربیتها بماء المزن الجنانی قبل الأکل.

و أما مأکولة الکافر التی یخلق منها المؤمن فإنما یتحقق تربیتها بذلک الماء قبل أکله لها غالبا و لذکر الله عند زرعها أو غرسها مدخل فی تلک التربیة و کذلک لحل ثمنها و تقوی زارعها أو غارسها إلی غیر ذلک من الأسباب.

«9»

کا، [الکافی] الْعِدَّةُ عَنْ سَهْلٍ وَ غَیْرُ وَاحِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ یَسَارٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ یُوسُفَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ کَیْسَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنَا مَوْلَاکَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ کَیْسَانَ قَالَ أَمَّا النَّسَبُ فَأَعْرِفُهُ وَ أَمَّا أَنْتَ فَلَسْتُ أَعْرِفُکَ قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّی وُلِدْتُ بِالْجَبَلِ وَ نَشَأْتُ فِی أَرْضِ فَارِسَ وَ إِنَّنِی أُخَالِطُ النَّاسَ فِی التِّجَارَاتِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ فَأُخَالِطُ الرَّجُلَ فَأَرَی لَهُ حُسْنَ السَّمْتِ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ کَثْرَةَ أَمَانَةٍ ثُمَّ أُفَتِّشُهُ فَأُفَتِّشُهُ عَنْ عَدَاوَتِکُمْ وَ أُخَالِطُ الرَّجُلَ فَأَرَی مِنْهُ سُوءَ الْخُلُقِ وَ قِلَّةَ أَمَانَةٍ وَ زَعَارَّةً ثُمَّ أُفَتِّشُهُ فَأُفَتِّشُهُ عَنْ وَلَایَتِکُمْ فَکَیْفَ یَکُونُ ذَلِکَ قَالَ فَقَالَ لِی أَ مَا عَلِمْتَ یَا ابْنَ کَیْسَانَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخَذَ طِینَةً مِنَ الْجَنَّةِ طِینَةً مِنَ النَّارِ فَخَلَطَهُمَا جَمِیعاً ثُمَّ نَزَعَ هَذِهِ مِنْ هَذِهِ وَ هَذِهِ مِنْ هَذِهِ فَمَا رَأَیْتَ فِی أُولَئِکَ مِنَ الْأَمَانَةِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ حُسْنِ السَّمْتِ فَمِمَّا مَسَّتْهُمْ مِنْ طِینَةِ الْجَنَّةِ وَ هُمْ یَعُودُونَ إِلَی مَا خُلِقُوا مِنْهُ وَ مَا رَأَیْتَ مِنْ هَؤُلَاءِ مِنْ قِلَّةِ الْأَمَانَةِ وَ سُوءِ الْخُلُقِ وَ الزَّعَارَّةِ فَمِمَّا مَسَّتْهُمْ مِنْ طِینَةِ النَّارِ وَ هُمْ یُعَادُونَ إِلَی مَا خُلِقُوا مِنْهُ (1).

توضیح

عن عداوتکم التعدیة بعن لتضمین معنی الکشف و السمت الطریق و هیئة أهل الخیر و زعارة بالزای و الراء المشددة و یخفف الشراسة و سوء الخلق و فی بعض النسخ بالدال و العین و الراء المهملات و هو الفساد و الفسق

ص: 86


1- 1. الکافی ج 2 ص 4.

و پلیدی است. «آنها را با هم آمیخت»: در پشت آدم تا از زنجیره نژاد او برآیند. همین است مقصود از اینکه فرمود:« از یکدیگر بیرون می­آورد» زیرا مومن از پشت کافر بیرون می­آید و کافر از پشت مومن.

تفسیر آمیزش، به آمیزش بدن­ها با هم و کسب اخلاق از هم، بسیار دور به نظر می­رسد. گفته اند: مقصود از اینکه آنها را از یکدیگر برآورد، این است که چون دو سرشت با هم آمیختند، آنها را از هم جدا کرد و بهشتی را از سرشت بهشتی آفرید و دوزخی را از دوزخی. «اولئک»: اشاره به دشمنان دارد و«هولاء» اشاره به دوستان. «آنچه از آن آفریده شدند»: در مورد اول، سرشت ناری است و در مورد دوم، سرشت بهشتی .

روایت10.

کافی: امام صادق علیه­السلام فرمود: «خدای عزوجل، چون خواست آدم را بیافریند، در ساعت یکم روز جمعه، جبرئیل را فرستاد و او با دست راستش، از آسمان هفتم تا آسمان دنیا، مشتی خاک برگرفت و از هر آسمانی، تربتی برداشت. همچنین، او از زمین هفتم بالا تا زمین هفتم فرودین دوردست، مشتی خاک برگرفت. آنگاه خدای عزوجل به «کلمه» خود فرمود تا مشت نخست را با دست راستش برگرفت و مشت دیگر را با دست چپ، سپس آن گل را به دو پاره شکافت، بخشی از مایه زمینی و قسمتی از مایه آسمانی را به دست گرفت، به آن که در دست راستش بود فرمود: «از تو پیمبران و اوصیاء و صدیقان و مومنان و سعادتمندان و تمام ارجمندان را خواهم آفرینم.» و آنچه خدا فرمود در حق آنان، اتفاق افتاد. سپس به آن که در دست چپش بود فرمود: «از تو جباران و بت­پرستان و کافران و سرکشان و هر کس که خواری و شقاوتش را می­خواهم، می­آفرینم.» و آنچه در حق آنان فرمود، همان شد. و آنگاه هر دو سرشت با هم آمیخته شدند.» و این است تفسیر قول خدا عزوجل: إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی»(1)،{خدا شکافنده دانه است و هسته.}(2)

دانه، سرشت مومنان است که مهرآگین است، و هسته، سرشت

ص: 87


1- . انعام / 95
2- . کافی 2 : 5

و الخبث فخلطهما جمیعا أی فی صلب آدم علیه السلام إلی أن یخرجوا من أصلاب أولاده و هو المراد بقوله ثم نزع هذه من هذه إذ یخرج المؤمن من صلب الکافر و الکافر من صلب المؤمن.

و حمل الخلط علی الخلطة فی عالم الأجساد و اکتساب بعضهم الأخلاق من بعض بعید جدا و قیل ثم نزع هذه من هذه معناه أنه نزع طینة الجنة من طینة النار و طینة النار من طینة الجنة بعد ما مست إحداهما الأخری ثم خلق أهل الجنة من طینة الجنة و أهل النار من طینة النار و أولئک إشارة إلی الأعداء و هؤلاء إلی الأولیاء و ما خلقوا منه فی الأول طینة النار و فی الثانی طینة الجنة.

«10»

کا، [الکافی] عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ علیه السلام بَعَثَ جَبْرَئِیلَ علیه السلام فِی أَوَّلِ سَاعَةٍ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَقَبَضَ بِیَمِینِهِ قَبْضَةً فَبَلَغَتْ قَبْضَتُهُ مِنَ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیَا وَ أَخَذَ مِنْ کُلِّ سَمَاءٍ تُرْبَةً وَ قَبَضَ قَبْضَةً أُخْرَی مِنَ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا

إِلَی الْأَرْضِ السَّابِعَةِ الْقُصْوَی فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ کَلِمَتَهُ فَأَمْسَکَ الْقَبْضَةَ الْأُولَی بِیَمِینِهِ وَ الْقَبْضَةَ الْأُخْرَی بِشِمَالِهِ فَفَلَقَ الطِّینَ فِلْقَتَیْنِ فَذَرَا مِنَ الْأَرْضِ ذَرْواً وَ مِنَ السَّمَاوَاتِ ذَرْواً فَقَالَ لِلَّذِی بِیَمِینِهِ مِنْکَ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ وَ الصِّدِّیقُونَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ السُّعَدَاءُ وَ مَنْ أُرِیدُ کَرَامَتَهُ فَوَجَبَ لَهُمْ مَا قَالَ کَمَا قَالَ وَ قَالَ لِلَّذِی بِشِمَالِهِ مِنْکَ الْجَبَّارُونَ وَ الْمُشْرِکُونَ وَ الْکَافِرُونَ وَ الطَّوَاغِیتُ وَ مَنْ أُرِیدُ هَوَانَهُ وَ شِقْوَتَهُ فَوَجَبَ لَهُمْ مَا قَالَ کَمَا قَالَ ثُمَّ إِنَّ الطِّینَتَیْنِ خُلِطَتَا جَمِیعاً وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی (1) فَالْحَبُّ طِینَةُ الْمُؤْمِنِینَ الَّتِی أَلْقَی اللَّهُ عَلَیْهَا مَحَبَّتَهُ وَ النَّوَی طِینَةُ

ص: 87


1- 1. الأنعام: 95 و ما بعدها ذیلها.

کافران، که به دور از هرگونه نیکی است. همانا «نّوی» به معنی هسته نامیده شده، برای آنکه از هر نیکی به دور و برکنار است. خدای عزوجل فرمود{برآرد زنده از مرده و مرده از زنده.} زنده، فرد مومن است که از سرشت کافر بیرون می­آید. مرده­ای که از زنده بیرون می­آید، کافری است که از سرشت مومن برمی­خیزد. زنده، مومن است و مرده، کافر. ازاین­رو، خدا فرمود: «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناه»،{آیا آنکه مرده است و زنده اش کردیم.}(1) چون مرگ او، به معنی آمیزش با سرشت کافر است و آنگاه زنده می­شود که خدا به فرمان خود آنها را از هم جدا کند. همچنین خدای عزوجل، مومن را در زایشش، بیرون می­آورد از تاریکی، پس از آنکه در نور است؛ و کافر را از نور به ظلمت فرو می­کشد، پس از آنکه در نور است. و این است تفسیر قول خدا عزوجل: «لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِین»، {تا آن را که زنده است بیم دهد و بایست کند فرمان را بر کافران.}(2)

تبیین: «در ساعت یکم...»: گفته اند: چون آفرینش آدم پس از آسمان­ها و زمین صورت گرفته است، به یقین، بسیط پیش از مرکب است. آفرینش آنها و خوراکی­هایشان در شش روز هفته بوده و همه در روز بعد، یعنی جمعه، فراهم بوده اند، پس آغاز آفرینش آدم در ساعت یکم انجام گرفته است.

«کلمه او»: همان جبرئیل است که فرمان­رسان خدای­تعالی، یا راهنمای مردم است، مانند کلام او؛ یا اینکه با ایراد کلمه کُن (باش)، آفریده شده است، بدون هیچ مایه­ای. گفته اند: مقصود از سماوات، درجات بهشت است و «بارضین» درکات سجین است، تا با اخبار دیگر تطابق داشته باشد؛ و چه­بسا مایه را از هر دو جا گرفته باشد. و گفته اند: مراد از تربت، هر آن چیزی است که در آماده شدن معجون پذیرای آفرینش چیزی، اثر دارد و طینت و آثار نیروهای آسمانی نطفه­پرور را در بر می­گیرد و تمامی اثرات آن، سبب قابلی دارد.

گفته­اند: اطلاق «تربت» بر چیز گرفته شده از آسمان­ها، «مجاز مشارفت» است، چون به تربت تغییر شکل می دهد. «قصوی»: مونث أقصی، به معنای دورتر است، و دلالت دارد که زمین هم مانند آسمان هفت طبقه دارد، همان­گونه که خدای تعالی فرموده است: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُن» ،{و خدایی که آفرید هفت آسمان و از زمین، مانند آن.}(3)

ص: 88


1- . انعام / 122
2- . یس / 70
3- . طلاق / 12

الْکَافِرِینَ الَّذِینَ نَأَوْا عَنْ کُلِّ خَیْرٍ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ النَّوَی مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ نَأَی عَنْ کُلِّ خَیْرٍ وَ تَبَاعَدَ عَنْهُ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِ فَالْحَیُّ الْمُؤْمِنُ الَّذِی یَخْرُجُ طِینَتُهُ مِنْ طِینَةِ الْکَافِرِ وَ الْمَیِّتُ الَّذِی یُخْرَجُ هُوَ مِنَ الْحَیِّ هُوَ الْکَافِرُ الَّذِی یُخْرَجُ مِنْ طِینَةِ الْمُؤْمِنِ فَالْحَیُّ الْمُؤْمِنُ وَ الْمَیِّتُ الْکَافِرُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ (1) فَکَانَ مَوْتُهُ اخْتِلَاطَ طِینَتِهِ مَعَ طِینَةِ الْکَافِرِ وَ کَانَ حَیَاتُهُ حِینَ فَرَّقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَیْنَهُمَا بِکَلِمَتِهِ کَذَلِکَ یُخْرِجُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُؤْمِنَ فِی الْمِیلَادِ مِنَ الظُّلْمَةِ بَعْدَ دُخُولِهِ فِیهَا إِلَی النُّورِ وَ یُخْرِجُ الْکَافِرَ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلْمَةِ بَعْدَ دُخُولِهِ إِلَی النُّورِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ-(2) لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ (3).

تبیین

قوله فی أول ساعة إلخ قیل لما کان خلق آدم علیه السلام بعد خلق السماوات و الأرض ضرورة تقدم البسیط علی المرکب و کان خلق السماوات و الأرض و أقواتها فی ستة أیام من الأسبوع و قد جمعت جمیعا فی الجمعة صار بدو خلق الإنسان فیه و المراد بکلمته جبرئیل علیه السلام لأنه حامل کلمته أو لاهتداء الناس به کاهتدائهم بکلام الله أو لکونه مخلوقا بکلمة کن بلا مادة و قیل المراد بالسماوات درجات الجنة و بالأرضین درکات سجین لیطابق الأخبار الأخر و یحتمل أخذها منهما معا.

و قیل کأن المراد بالتربة ما له مدخل فی تهیئة المادة القابلة لأن یخلق منها شی ء فیشمل الطینة بمعنی الجبلة و آثار القوی السماویة المربیة للنطفة و بالجملة ما له مدخل فی السبب القابلی انتهی.

و قیل إطلاق التربة علی ما أخذ من السماوات من قبیل مجاز المشارفة أی ما یصیر تربة و ینقلب إلیهما و القصوی مؤنث الأقصی أی الأبعد و یدل علی أن الأرض سبع طبقات کالسماوات کما قال الله تعالی اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ

ص: 88


1- 1. الأنعام: 122.
2- 2. یس: 70.
3- 3. الکافی ج 2 ص 5.

اینکه فرموده است: «شکافت گل را به دو پاره» یعنی خدا یا جبرئیل این کار را انجام داده­اند. همین گونه است جمله «فذرا»؛ و در قاموس آمده: «فلقه یفلقه»: شکافت او را به مانند فلقه. «فالق الحَب»:آفریننده دانه یا دوپاره کننده آن است که برگ را از آن بیرون می­آورد؛ و می­گوید:«ذرت الریح الشی او أذرته.»: یعنی او را پراند و برد. همچنین، گفته می شود: «وذرا هو بنفسه» (خودش رفت)

مؤلف

این حدیث چند تفسیر دارد:

1.

شکافتن گل، همان است که در پیش گفته: «مشتی با دست راست گرفت و مشتی دیگر با دست چپ و پخش کرد بر روی زمین، آنچه از گل زمین در دستش بود.» همچنین، در بار دوم، که پاشیدن آن باشد، خدا یا جبرئیل گفت به آنچه که در کف دست راستش بود، پیش از پاشیدن یا پس از آن.

2.

اینکه هر کدام از دو گل را دوپاره کرد، تا قسمتی از آنها سرشت مستضعفان و کودکان و دیوانه ها را تشکیل بدهد، و به آنچه در مشت راست باقی ماند، گفت: « از تو است رسولان و ...» و به آنچه در دست چپ ماند، گفت: « از تو است جباران و ...» بنابراین، بهتر است که مرجع ضمیر، «خدا» باشد. «ارید»: در هر دو جا صیغه متکلم است و به یک معنی دیگر، صیغه فعل غائب مجهول است.

3.

فرد فاضل­تری گفته است: «شکافتن، کنایه از جدا کردن هرچیزی است که برای آفرینش آدمی لازم است؛ و از هر دو ماده و از هر دو آنچه در آفرینش آدمی به کار نمی­آمده، پاشیده است تا مایه آفرینش موجودات دیگر گردد.»

اینکه گفته: «و آنگاه هر دو گل آمیخته شدند که در هر دو دست بودند، یا آنچه پاشیده و نپاشیده بود.» بنابراین «حب»، سرشت مومن است که خود یک بطن از آیه است. براساس این تأویل، مراد از شکافتن، بیرون کردن هر کدام از آنها است از دیگری، یا جدا کردن آنها

ص: 89

سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَ (1) قوله علیه السلام ففلق الطین فلقتین ضمیر فلق إما راجع إلی الله أو إلی جبرئیل و کذا قوله فذرا و فی القاموس فلقه یفلقه شقه کفلقه و فالق الحب خالقه أو شاقه بإخراج الورق منه و قال ذرت الریح الشی ء أو أذرته و ذرته أطارته و أذهبته و ذرا هو بنفسه.

أقول

الکلام یحتمل وجوها

الأول أن یکون قوله ففلق تفریعا و تأکیدا لما مضی أی فصار بقبض بعض الطین بالیمین و بعضه بالشمال الطین صنفین ففرق من الأرض أی ما کان فی یده من طین الأرض و کذا الثانی فقال الله أو جبرئیل للذی بیمینه قبل الذرو أو للذی کان بیمینه بعده.

الثانی أن یکون المعنی ففلق کل طین من الطینتین فلقة أی جعل کلا منهما حصتین ففرق من کل طین حصة لیکون طینة للمستضعفین و الأطفال و المجانین و قال لما بقی فی الیمین منک الرسل إلخ و لما بقی فی الشمال منک الجبارون إلخ و علی هذا لعل إرجاع الضمائر إلی الله أولی فیقرأ أرید فی الموضعین بصیغه المتکلم و علی الوجه الآخر یقرأ بصیغه الغائب المجهول.

الثالث ما ذکره بعض الأفاضل حیث قال کان الفلق کنایة عن إفراز ما یصلح من المادتین لخلق الإنسان و إنما ذرا من کل منهما ما ذرا لأنه کان فیهما ما لیس له مدخل فی خلق الإنسان و إنما کان مادة لسائر الأکوان خاصة.

قوله علیه السلام ثم إن الطینتین خلطتا أی ما کان فی الیدین أو جمیع الطینتین المذروء منهما و غیر المذروء.

قوله علیه السلام فالحب طینة المؤمنین هذا بطن من بطون الآیة و علی هذا التأویل المراد بالفلق شق کل منهما و إخراج الآخر منه أو شق کل منهما

ص: 89


1- 1. الطلاق: 12، و لکنها لا تدلّ علی أن الأرض ذات طباق کالسماوات و لعلّ المراد مثلهن عددا، أو مثلهن قطعا فینطبق مع سبع قارات لارضنا هذه التی نحن علیها.

از دیگری، و یا آفرینش آنها.

«به خاطر اینکه او دور شد»: گویا تناسب واژه «نأی» یا «نوی» از جهت اشتقاق کبیر، مبنی بر توافق بعضی از حروف دو کلمه است؛ چرا که حرف وسط واژه نخست، «همزه» است و دومی «معتل» است. احتمال می رود که ریشه «مهموز» از معتل باشد؛ عکس آن نیز احتمال دارد. چیزی که این احتمال را تأیید می­کند، آن است که صاحب کتاب المصباح المنیر، و «راغب» در مفردات، «نأی» را در باب «نون با واو» آورده اند. همچنین، گفته می­شود که در اینجا هدف بیان اشتقاق نیست، بلکه بیان­کننده این مطلب است که نوی به معنای بعد و دوری است، و ذکر «نأی» به خاطر تناسب دو لفظ است؛ چرا که «واوی» هم به همین معنی می آید. در قاموس، «نوی» نیز به معنی دوری آمده، مانند نأی.

در قرآن مجید آمده است:{راستی خدا شکافنده دانه و هسته است}، در مجمع البیان آمده است که شکافنده دانه خشک مرده است و از آن گیاه برمی­آید؛ شکافنده هسته خشکیده است و از آن نخل خرما و درخت می­روید.(1) و گفته­اند:

یعنی آفریننده دانه و هسته و مبتکر آنها است. و باز گفته­اند: مقصود همان شکافی است که در شکم دانه و هسته به چشم می خورد، و از شگفتی­های قدرت خدا، راست و یکنواخت است.

«بیرون می­آورد زنده را از مرده و برآورنده مرده است از زنده»: که گیاه خرم و تازه و سبز را از دانه خشکیده می­رویاند و دانه خشکیده را از گیاه زنده، و «نامی» از «زجاج»؛ چون عرب، درخت خرم سر پا را زنده می­نامد و چون بریده یا کنده می­شود و می­خشکد، آن را مرده می­­نامد.

گفته­اند: یعنی زنده را از نطفه بی­جان و نطفه بی­جان را از زنده می­آفریند. این تفسیر از حسن و کسان دیگری است و بهتر به نظر می­رسد. بنا بر گفته­ای دیگر، یعنی پرنده را از تخم، و تخم را از

ص: 90


1- . مجمع­البیان 4 : 338

عن صاحبه أو خلقهما. من أجل أنه نأی کأن مناسبة نأی و نوی من جهة الاشتقاق الکبیر المبنی علی توافق بعض حروف الکلمتین فإن الأول مهموز الوسط و الثانی من المعتل (1)

و یحتمل أن یکون أصل المهموز من المعتل أو بالعکس و یؤیده أن صاحب مصباح المنیر و الراغب فی المفردات ذکرا نأی فی باب النون مع الواو أو یقال لیس الغرض هنا بیان الاشتقاق بل بیان أن النوی بمعنی البعد و ذکر نأی لتناسب اللفظین فإن الواوی أیضا یطلق بهذا المعنی قال فی القاموس النیة الوجه الذی یذهب فیه و البعد کالنوی فیهما انتهی.

و الآیة فی سورة الأنعام هکذا إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی (2) قال فی مجمع البیان (3) أی شاق الحبة الیابسة المیتة فیخرج منه النبات و شاق النواة الیابسة فیخرج منه النخل و الشجر و قیل معناه خالق الحب و النوی و منشئهما و مبدئهما و قیل المراد به ما فی الحبة و النواة من الشق و هو من عجیب قدرة الله تعالی فی استوائه.

یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِ (4) أی یخرج النبات الغض الطری الخضر من الحب الیابس و یخرج الحب الیابس من النبات الحی النامی عن الزجاج و العرب تسمی الشجرة ما دام غضا قائما بأنه حی فإذا یبس أو قطع أو قلع سموه میتا.

و قیل معناه یخلق الحی من النطفة و هی موات و یخلق النطفة و هی موات من الحی عن الحسن و غیره و هذا أصح و قیل معناه یخرج الطیر من البیض و البیض من

ص: 90


1- 1. و لعلّ ذلک إشارة الی أن الحب و هو ما کان له قشر و لباب یؤکل انما یناسب المؤمن ذا اللب و أن النوی و هو ما کان کله کالقشر و لیس له لباب یؤکل انما یناسب الکافر لیس له لب.
2- 2. الأنعام: 95.
3- 3. مجمع البیان ج 4 ص 338.
4- 4. الأنعام: 95.

پرنده بیرون می­آورد؛ از جبایی؛ و گفته­اند: مومن را از کافر و کافر را از مومن برمی­آورد.

خدا سبحانه، در همین سوره هم فرموده است: «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها» ،{آیا کسی که مرده است و زنده اش کردیم و ساختیم برایش روشنی که با آن در میان مردم راه می­رود، چون کسی است که دچار تاریکی­ها است و از آن بیرون نشود؟}(1) طبرسی گفته است :«مرده، کافر است و زنده شدنش به این معنی است که به سوی ایمان راهنمایی­اش کردیم.»(2) از گفته ابن عباس و دیگران است که: «خدا کفر را به مرگ تشبیه کرده و ایمان را به زندگی. و گفته­اند: یعنی نطفه بی­جان بود و زنده اش کردیم و نورش دادیم که دانش و حکمت یا قرآن و یا ایمان است، و ظلمات همان کفر است.

همانا خدا کافر را مرده خوانده، چون از زندگی­اش بهره نمی­برد و به کسی نیز بهره­ای نمی­دهد؛ و بدتر از مرده است، زیرا قابلیت کیفر دیدن ندارد و زیانش به کسی نمی­رسد؛ و مومن را زنده خوانده، چون برای خودش و دیگران در زندگی خوبی و سود دارد. در چند جا کافر را مرده و مومن را زنده خوانده، چون که فرموده: «إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی»،{راستی تو نشنوانی مرده ها را.}(3) و «لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا» ،{تا بیم دهد هر که زنده است.}(4) و فرموده: «وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْواتُ»، {و برابر نی­اند زنده ها و مرده ها.}(5) و قرآن و ایمان و دانش را نور خوانده، زیرا مردم به وسیله آنها بینا می­گردند و در تاریکی­های کفر و سرگردانی و گمراهی، راهنمایی می­شوند، چنانچه به روشنی­های دیگر؛ و کفر را تاریکی خوانده، چون راه نمی­یابد و رهروی آن، بینا نمی­شود.

مؤلف

بر مبنای تأویل ذکر شده در خبر و ذکر در بیشتر تفسیرها، فرموده: «او بیرون می­آورد زنده را.» بیان همان فرموده او است که: «شکافنده دانه است.»

«آنگاه که جداشان کرد خدا به کلمه خود»: این کار، به واسطه توانایی و یا فرمان (کن) باشد، یا به واسطه جبرئیل؛

ص: 91


1- . انعام / 122
2- . مجمع البیان 4 : 359
3- . نمل / 80
4- . یس / 70
5- . فاطر / 22

الطیر عن الجبائی (1)

و قیل یخرج المؤمن من الکافر و الکافر من المؤمن.

ثم قال سبحانه فی هذه السورة أیضا أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها(2) قال الطبرسی (3) أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً أی کافرا فَأَحْیَیْناهُ بأن هدیناه إلی الإیمان عن ابن عباس و غیره شبه سبحانه الکفر بالموت و الإیمان بالحیاة و قیل معناه من کان نطفة فأحییناه وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً المراد بالنور العلم و الحکمة أو القرآن أو الإیمان و بالظلمات ظلمات الکفر.

و إنما سمی الله الکافر میتا لأنه لا ینتفع بحیاته و لا ینتفع غیره بحیاته فهو أسوأ حالا من المیت إذ لا یوجد من المیت ما یعاقب علیه و لا یتضرر غیره به و سمی المؤمن حیا لأنه له و لغیره المصلحة و المنفعة فی حیاته و کذلک سمی الکافر میتا و المؤمن حیا فی عدة مواضع مثل قوله إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی (4) و لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا(5) و قوله وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا

الْأَمْواتُ (6) و سمی القرآن و الإیمان و العلم نورا لأن الناس یبصرون بذلک و یهتدون به من ظلمات الکفر و حیرة الضلالة کما یهتدی بسائر الأنوار و سمی الکفر ظلمة لأن الکافر لا یهتدی بهداه و لا یبصر أمر رشده انتهی.

و أقول

علی التأویل المذکور فی الخبر و أکثر التفاسیر المذکورة قوله تعالی یُخْرِجُ الْحَیَ بیان لقوله فالِقُ الْحَبِ قوله حین فرق الله بینهما بکلمته أی بقدرته أو بأمر کن أو بجبرئیل

ص: 91


1- 1. و لیس بشی ء فان النطفة لیست بمیتة بل الحیوانات و النباتات کلها انما یخلقون من نطفة حی.
2- 2. الأنعام: 122.
3- 3. مجمع البیان ج 4 ص 359.
4- 4. النمل: 80.
5- 5. یس: 70.
6- 6. فاطر: 22.

و این جدایی در زایمان است، یا در سرشت؛ و برداشت نخست روشن­تر است. و اینکه فرمود: برآوردن از تاریکی­ها به نور و برعکس آن را تشبیه کرد به برآوردن زنده از مرده و برعکس؛ و در اینکه مقصود در هر دو، برآوردن سرشت مومن است از سرشت کافر و برعکس، و منظور تأویل دنباله آیه: «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً...» نیست، زیرا در آن نیامده: «بیرون بردن کافر از تاریکی به نور» بلکه از ماندن او در تاریکی­ها و بیرون نیامدن از آن، سخن گفته شده است؛ بلکه اشاره دارد به قول خدا: {خدا سرپرست آنان است که ایمان آوردند و برآردشان از ظلمات به نور...} و منافات ندارد با فرموده امام علیه السلام: «و بر آورد کافر را...» با اینکه در این آیه بیرون آوردن از نور را به طاغوت وابسته کرده است، زیرا خذلان خدا هم در این باره اثر دارد؛ با اینکه می شود «یخرج» مجرد معلوم و یا مجهول خوانده شود، به معنی «برآید» یا «برآورده شود» و استناد به خدا نداشته باشد.

و اینکه گفته­اند از این حدیث برمی­آید که برآوردن مومن از کافر و برعکس در دو وقت است، یکی در جدا کردن طینت و دیگری در زایش، روشن نیست چنانچه دانستی.

سپس امام علیه­السلام گواه آورده بر اینکه به ایمان، یا بر سرشت ایمان­آفرین، زندگی می­گویند. به قول خدای سبحانه: «تا بیم دهد هر که را زنده باشد.» یعنی از سرشت بهشتی باشد، بر اساس تاویل امام.

طبرسی در مجمع البیان گفته است: «یعنی ما قرآن را فرو آوردیم تا شخص مومن را نسبت به نافرمانی از خدا، بیمناک سازد؛ زیرا کافر چون مرده و بلکه فروتر از آن است. یا به این معنی است که هر کس خردمند است، بیمناک می­گردد. آن گونه که از علی علیه­السلام روایت شده است. یا گفته اند: هر کس که دل­زنده و بینا است. «و فرمان بر کافران حتمی است»: یعنی فرمان کیفر و عذاب. (1)

و بر مبنای تأویل امام علیه­السلام، می شود چنین نتیجه­گیری کرد که مقصود از قول، همان است که در حدیث نقل شد: «از تو باشند جباران و بت­پرستان و کافران ... - تا آخر.

روایت11.

معانی الاخبار: از امام حسن عسگری علیه­السلام درباره مرگ سوال شد که مرگ چیست؟ حضرت فرمود: «مرگ، پذیرش چیزی است که نیست. پدرم از پدرش، از جدش، از امام صادق علیه­السلام، روایت کرده است: «به راستی، چون مومن جان بدهد، مرده نیست، و مرده همان کافر است که خدا می­فرماید:

ص: 92


1- . مجمع البیان 8 : 432

و التفریق فی المیلاد أو فی الطینة و الأول أظهر فقوله کذلک تشبیه الإخراج من الظلمات إلی النور و بالعکس بإخراج الحی من المیت و بالعکس فی أن المراد فیهما إخراج طینة المؤمن من طینة الکافر و بالعکس.

و لیس المراد تأویل تتمة تلک الآیة أعنی قوله سبحانه أ و من کان میتا إلخ فإنه لم یذکر فیها إخراج الکافر من النور إلی الظلمة بل فیها أنه فی الظلمات لیس بخارج منها بل هو إشارة إلی قوله تعالی اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ الآیة.

و لا ینافیه قوله علیه السلام و یخرج الکافر مع أن فی الآیة نسب الإخراج إلی الطاغوت لأن لخذلانه سبحانه مدخلا فی ذلک مع أنه یمکن أن یقرأ علی بناء المجرد المعلوم أو علی بناء المجهول.

و ما قیل من أنه یظهر من هذا الحدیث أن إخراج المؤمن من الکافر و بالعکس فی وقتین وقت تفریق الطین و وقت الولادة فلیس بظاهر کما عرفت ثم استشهد علیه السلام لإطلاق الحیاة علی الإیمان أو کونه من طینة مقربة له بقوله سبحانه لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا أی کان من طینة الجنة علی تأویله علیه السلام.

قال الطبرسی (1)

أی أنزلناه لیخوف به من معاصی الله من کان مؤمنا لأن الکافر کالمیت بل أقل من المیت أو من کان عاقلا کما روی عن علی علیه السلام و قیل من کان حی القلب حی البصر وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ أی یجب الوعید و العذاب علی الکافرین بکفرهم و أقول علی تأویله علیه السلام یحتمل أن یکون المراد بالقول ما مر من قوله سبحانه منک الجبارون و المشرکون و الکافرون إلی آخره.

«11»

مع، [معانی الأخبار]: سُئِلَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام عَنِ الْمَوْتِ مَا هُوَ فَقَالَ هُوَ التَّصْدِیقُ بِمَا لَا یَکُونُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ- عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا مَاتَ لَمْ یَکُنْ مَیِّتاً فَإِنَّ الْمَیِّتَ هُوَ الْکَافِرُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ

ص: 92


1- 1. مجمع البیان ج 8 ص 432.

«یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَی»، {برآرد زنده از مرده و بر آرد مرده از زنده}(1) یعنی مومن از کافر و کافر از مومن.(2)

روایت12.

کافی: از صالح بن سهل روایت شده است: «به امام صادق علیه­السلام گفتم: «قربانت گردم، خدای عزوجل سرشت مومن را از چه آفریده است؟» فرمود: «از سرشت پیغمبران، و هرگز پلید نگردد.» (3)

توضیح

یعنی اگرچه به گناه آلوده می­گردد، به کفر و شرک آلوده نمی­شود و با توبه و شفاعت و رحمت پروردگار تعالی پاک می­شود. گفته اند: یعنی آلوده دنیاپرستی نمی­شود تا آنجا که از آخرت باز بماند.

روایت13.

کافی: از صالح بن سهل روایت شده است: «از امام صادق علیه­السلام پرسیدم: «آیا مومنان از سرشت پیمبرانند؟» فرمود:«آری.» (4)

توضیح

یعنی از باقی­مانده سرشت آنان.

روایت14.

کافی: امام باقر علیه­السلام فرمود: «اگر مردم از آغاز آفرینش باخبر بودند، حتی دو نفر از آنان با هم اختلاف نمی­ورزیدند. به راستی، خدای عزوجل پیش از آفرینش خلق فرمود:«ای آب، شیرین و گوارا باش تا از تو بهشت خود و فرمانبرانم را بیافرینم؛ ای آب، شور و تلخ باش تا از تو، دوزخ خود و نافرمانانم را بیافرینم.» آنگاه به آنها فرمود تا با هم درآمیختند؛ از این رو مومن، کافر می­زاید و کافر، فرزند مومن. سپس، مشتی خاک از روی زمین برگرفت و آن را سخت مالید و سایید و ناگاه آنان مانند مورچه به جنبش درآمدند؛ آنگاه خطاب به اصحاب یمین فرمود: «به سلامتی به سوی بهشت بروید.» و به اصحاب شمال فرمود: «به سوی دوزخ بشتابید که من باکی از این کار ندارم.» سپس فرمود تا آتشی افروخته شود و به اصحاب شمال فرمود: «در آن درآیید.» و آنان از آتش ترسیدند؛ به اصحاب یمین فرمود: «در آتش درآیید.» و آنان درون آتش رفتند؛ و او به آتش فرمود: «سرد و سلامت باش.» و سرد

ص: 93


1- . روم / 18
2- . معانی الاخبار: 290
3- . کافی 2 : 3
4- . کافی 2 : 5

یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِ (1) یَعْنِی الْمُؤْمِنَ مِنَ الْکَافِرِ وَ الْکَافِرَ مِنَ الْمُؤْمِنِ (2).

«12»

کا، [الکافی] عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاکَ مِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طِینَةَ الْمُؤْمِنِ فَقَالَ مِنْ طِینَةِ الْأَنْبِیَاءِ فَلَنْ تَنْجَسَ أَبَداً(3).

بیان

فلن تنجس أبدا أی بنجاسة الکفر و الشرک و إن نجست بالمعاصی فتطهر بالتوبة و الشفاعة و رحمة الرب تعالی و قیل أی لن یتعلق بالدنیا تعلق رکون و إخلاد یذهله عن الآخرة.

«13»

کا، [الکافی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْمُؤْمِنُونَ مِنْ طِینَةِ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ نَعَمْ (4).

بیان

أی من فضل طینتهم.

«14»

کا، [الکافی] عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَوْ عَلِمَ النَّاسُ کَیْفَ ابْتُدِئَ الْخَلْقُ لَمَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ قَالَ کُنْ مَاءً عَذْباً أَخْلُقْ مِنْکَ جَنَّتِی وَ أَهْلَ طَاعَتِی وَ کُنْ مِلْحاً أُجَاجاً أَخْلُقْ مِنْکَ نَارِی وَ أَهْلَ مَعْصِیَتِی ثُمَّ أَمَرَهُمَا فَامْتَزَجَا فَمِنْ ذَلِکَ صَارَ یَلِدُ الْمُؤْمِنُ الْکَافِرَ وَ الْکَافِرُ الْمُؤْمِنَ ثُمَّ أَخَذَ طِینَةً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَعَرَکَهُ عَرْکاً شَدِیداً فَإِذَا هُمْ کَالذَّرِّ یَدِبُّونَ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ إِلَی الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ إِلَی النَّارِ وَ لَا أُبَالِی ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُسْعِرَتْ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ أُدْخُلُوهَا فَهَابُوهَا وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ أُدْخُلُوهَا فَدَخَلُوهَا فَقَالَ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً فَکَانَتْ بَرْداً

ص: 93


1- 1. الروم: 18.
2- 2. معانی الأخبار: 290.
3- 3. الکافی ج 2: 3. و فیه فلم تنجس أبدا.
4- 4. الکافی ج 2: 5.

و سلامت شد. اصحاب شمال گفتند: «پروردگارا، از ما بازگیر.» فرمود: «از شما بازگرفتم، پس به آتش درآیید.» و آنان کنار آتش رفتند و از آن ترسیدند. در آنجا بود که طاعت و معصیت هر گروه به ثبت رسید و از آن پس، نه فرمانبران می­توانند از نافرمانان شوند و نه اینان می­توانند از زمره فرمانبران گردند.» (1)

تبیین

«دو تن اختلاف نکردند»: درباره استطاعت و جبر و اختیار، یا درباره امور دین است، زیرا فهم و آمادگی و سرشت مردمان با هم اختلاف دارد؛ در غیراین صورت، درباره راهنمایی مردم اینهمه تلاش نمی­کردند.

«ای آب، گوارا و شیرین باش»: فرمان «ایجاد» است، یا ضرب­المثلی برای دانش خدای تعالی، نسبت به اختلاف مایه وجود مردم و آمادگی آنان و سرانجامشان. در قاموس آمده است: «ماء اجاج» آب شور و تلخ است. «ادیم النهار» همه روز و یا زمان روشن روز. «ادیهم الضحی» اول آن است، و ادیم آسمان و زمین، بخش آشکار آن است. سپس ادامه می­دهد: «عرکه» آن را مالید تا آن که از بین رفت. «ذّر»: مورچه ای کوچک و خرد و ریز است که صد تای آن، به اندازه یک دانه جو است. «ذره»: یک دانه از این مورچه است. «دبّ یدبّ دباً و دبیباً»: آهسته حرکت کرد. «أقلة»: به هم زدم آن را. «استقاله»: از او خواست که فسخ کند و به هم بزند. «هابه یهابه هیباً و مهابةً»: از او ترسید.

از مالک بن دحیه روایت شده است: «نزد علی علیه­السلام بودیم، درباره اختلاف مردم با هم، گفتگو پیش آمد، فرمود: «آغاز سرشت مردم میانشان جدایی افکنده است؛ چراکه آنان تکه ای از زمین شوره زار و شیرین بودند، با تمام ناهمواری و همواری­هایش. از این­رو، مردم به اندازه نزدیک بودن خاکشان به هم، با هم نزدیک هستند، و به اندازه دوری آن، با یکدیگر تفاوت دارند؛ آن کس که کاملا سیراب بوده، کم­خرد است، و آن کس که درازبالا، کوتاه­همت است. زمین حاصل خیز: زشت­منظر. کم­ژرف: جستجوگر. خوش­طبع: زشت­کشش. آن ­کس که دل پُرجوش دارد، خردش پراکنده است. و تیززبان، دل آهنین دارد.» (2)

ابن قیم در شرح نهج­البلاغه، در شرح گفته آن حضرت: «همانا جدایی انداخته میانشان» آورده است:

یعنی توافق در

ص: 94


1- . کافی 2 : 6
2- . نهج­البلاغه 1 : 253

وَ سَلَاماً فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ یَا رَبِّ أَقِلْنَا قَالَ قَدْ أَقَلْتُکُمْ فَادْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَهَابُوهَا فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَةُ وَ الْمَعْصِیَةُ وَ لَا یَسْتَطِیعُ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لَا هَؤُلَاءِ مِنْ هَؤُلَاءِ(1).

تبیین

لما اختلف اثنان أی فی مسألة الاستطاعة و الاختیار و الجبر أو لما تنازع اثنان فی أمر من أمور الدین لاختلاف أفهامهم و قابلیاتهم و طینهم و لما بالغوا فی هدایة الخلق.

کن ماء عذبا أمر تکوینی أو استعارة تمثیلیة لبیان علمه تعالی باختلاف مواد الخلق و استعداداتهم و ما هم إلیه صائرون و فی القاموس ماء أجاج ملح مر و قال أدیم النار عامته أو بیاضه و من الضحی أوله و من السماء و الأرض ما ظهر و قال عرکه دلکه و حکه حتی عفاه و قال الذر صغار النمل و مائة منها زنة حبة شعیر الواحدة ذرة و قال دب یدب دبا و دبیبا مشی علی هنیئة و قال أقلته فسخته و استقاله طلب إلیه أن یقیله و قال هابه یهابه هیبا و مهابة خافه.

وَ قَالَ السَّیِّدُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی نَهْجِ الْبَلَاغَةِ(2) رَوَی الْیَمَانِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مَالِکِ بْنِ دِحْیَةَ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام َلِیٍّ علیه السلام وَ قَدْ ذُکِرَ اخْتِلَافُ النَّاسِ قَالَ إِنَّمَا فَرَّقَ بَیْنَهُمْ مَبَادِی طِینِهِمْ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ کَانُوا فِلْقَةً مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِهَا فَهُمْ عَلَی حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ یَتَقَارَبُونَ وَ عَلَی قَدْرِ اخْتِلَافِهِمْ یَتَفَاوَتُونَ فَتَامُّ الرُّوَاءِ نَاقِصُ الْعَقْلِ وَ مَادُّ الْقَامَةِ قَصِیرُ الْهِمَّةِ وَ زَاکِی الْعَمَلِ قَبِیحُ الْمَنْظَرِ وَ قَرِیبُ الْقَعْرِ بَعِیدُ السَّبْرِ وَ مَعْرُوفُ الضَّرِیبَةِ مُنْکَرُ الْجَلِیبَةِ وَ نَائِرُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ وَ طَلِیقُ اللِّسَانِ حَدِیدُ الْجَنَانِ.

و قال ابن میثم (3)

فی قوله علیه السلام إنما فرق بینهم إلخ أی تقاربهم فی

ص: 94


1- 1. الکافی ج 2: 6.
2- 2. نهج البلاغة ط مصر عبده ج 1 ص 253.
3- 3. شرح النهج لابن میثم ص 419 ط ایران قدیم.

صورت و اخلاق، پیرو نزدیک بودن سرشت مردمان و نزدیک بودن خاستگاه­های آنان است؛ که آیا هموار بوده­اند یا ناهموار، شور یا شیرین، و تفاوت­های بین آنها، در خاستگاه های متفاوت آنان ریشه دارد. (1)

اهل تأویل گفته­اند: مبادی سرشت «اضافه لامیّه» است، یعنی کنایه است از اجزاء عناصر که مایه مرکبات مزاج به شمار می­آیند، و شوره زار، کنایه است از گرم و خشک و شیرین، از گرم تر، هموار از سردتر و ناهموار از سرد خشک.

مؤلف

دور نیست آب شیرین همان انگیزه­های خدادادی باشد، برای انجام کار خوب یا بد که همان خرد و نفس ملکوتی هستند. آب شور نیز کنایه از مخالف و مانع آن است که انسان را به شهوات پست و کامیابی جسمانی وادار می­سازد؛ یعنی تمام آنچه که از دواعی شهوت در وجود انسان به هم آمیخته و ترکیب شده است.

اینکه فرمود: «از تو می­آفرینم»، یعنی: بهشت برای تو و فرمانبران من است؛ زیرا اگر آدمی خیرخواه نباشد، آفریدن بهشت سودی ندارد و کسی سزاوار آن نمی گردد و کسی فرمانبر خدا نمی­شود. همچنین عبارت «دوزخم را از تو آفریدم» همین معنا را دارد؛ زیرا اگر آدمی بدخواهی نداشته باشد، کسی از خدا نافرمانی نمی­کند و برای جلوگیری از بدکاری­ها نیازی به دوزخ نیست. از این گذشته، اظهار احاطه دانش الهی به فرشته ها - که هر فردی چه خواهد کرد - لطفی است در حق آنها و هم آدمیزاد؛ که پس از اخبار رسولان به آنها، همگی را چون مورچه ساخته و مومنان آینده را از غیرمومنان تمیز داده، با آزمایشِ رفتن درون آتش، پیش از تکلیف در عالم جسمانی؛

ص: 95


1- . شرح نهج­البلاغه ابن میثم 419

الصور و الأخلاق تابع لتقارب طینهم و تقارب مبادیه و هی السهل و الحزن و السبخ و العذب و تفاوتهم فیها لتفاوت طینهم و مبادیه المذکورة.

و قال أهل التأویل الإضافة بمعنی اللام أی المبادی لطینهم کنایة عن الأجزاء العنصریة التی هی مبادی المرکبات ذوات الأمزجة(1)

أو السبخ کنایة عن الحار الیابس و العذب عن الحار الرطب و السهل عن البارد الرطب و الحزن عن البارد الیابس انتهی.

و أقول لا یبعد أن یکون الماء العذب کنایة عما خلق الله فی الإنسان من الدواعی إلی الخیر و الصلاح کالعقل و النفس الملکوتی و الماء الأجاج عما ینافی و یعارض ذلک و یدعو إلی الشهوات الدنیة و اللذات الجسمانیة من البدن و ما رکب فیه من الدواعی إلی الشهوات.

و مزجهما کنایة عن ترکیبهما فی الإنسان فقوله أخلق منک أی من أجلک جنتی و أهل طاعتی إذ لو لا ما فی الإنسان من جهة الخیر لم یکن لخلق الجنة فائدة و لم یکن یستحقها أحد و لم یصر أحد مطیعا له تعالی.

و کذا قوله أخلق منک ناری إذ لو لا ما فی الإنسان من دواعی الشرور لم یکن یعصی الله أحد و لم یحتج إلی خلق النار للزجر عن الشرور.

ثم لإظهار إحاطة علمه بما سیقع من کل فرد من أفراد البشر للملائکة لطفا لهم و لبنی آدم أیضا بعد إخبار الرسل بذلک جعلهم کالذر و میز من علم منهم الإیمان ممن علم منهم خلافه و کلفهم بدخول النار لیعلموا قبل التکلیف فی عالم الأجساد

ص: 95


1- 1. بل الصحیح کما أشرنا إلیه قبلا أن النطفة هی التی خلقت من سلالة من الطین فلیس الإنسان مرکبا من الماء و التراب و انما ذلک هو النطفة و لست أعنی الماء الدافق و لا« اسپرماتوزئید» علی اصطلاح المتأخرین بل هی شی ء آخر سمیت بالنطفة عند المتأخرین فی داخل« اسپرماتوزئید» و انما شخصیة الجنین بها فالنطفة التی اخذت و استلت من سهل الأرض غیر ما اخذت و استلت من حزنها و ما اخذت من طین لازب رس غیر ما اخذت من حما مسنون و هکذا.

بنابراین، آنچه از آنها است مطابق واقع است .

«طاعت و گناه در آنجا به ثبت رسید»: و فرشته ها افراد فرمانبر و نافرمان را شناختند و موافق دانش الهی در دفترها نگاشتند.

«این آمیزش، باعث شد که از مومن فرزند کافر بیرون بیاید و از کافر، مومن»: یعنی آدمی، هم مایه خوبی و هم بدی را در وجود خود دارد؛ به همین دلیل است که می­بینی پدر به دنبال خرد و خیرخواهی می­رود و از شهوت­کشان و نیکان می­گردد، اما پسر در پی هوس و خواهش­های خود می­رود و آنها را بر خرد چیره می­سازد و از زمره بدان می­گردد، اگرچه آن دو به شدت به هم وابسته اند و پدر و پسرند.

اینکه فرمود: «و نتوانند اینان» یعنی: چیزی برخلاف آنچه خدا درباره انسان­ها دانسته، رخ نمی­دهد، ولی آنان به اختیار و خواست و توان خود عمل می کنند، نه از سر زور و اجبار. این فقط یک احتمال بود که از خاطرم گذشت. تنها خدا است که اسرار پیچیده و نهفته در گفتار امامان علیهم­السّلام را می­داند.

یکی از تأویل گران گفته است: ماده را یک بار آب خوانده و یک بار تربت، چراکه هر دو شکل­پذیر هستند و در سرشت آدمی و در ترکیب آفرینش او شریک اند. «ادیم الارض»: روی زمین است و گویا کنایه از گیاه و مایه های خوراک آدمی، که نطفه از آن برمی­خیزد یا توسط آن پرورده می­شود. «مالش آن»: گویا به هم آمیختن آن است تا از آن مزاج پدید بیاید و آماده زندگی شود. «مورچه خُرد»: به نژاد آدم تعبیر شده، چون مانند او، با همه خُردی، حس و جنبش دارد و باشعور است. این خطاب در عالم امر صورت گرفته و چون ملک و ملکوت به خوبی به هم پیوسته اند و پایداری عالم ملک به ملکوت است، ارجاع ماده به آن روا است، اگرچه عالم امر، ماده ندارد. فراهم بودن همه در کنار خدا، برای این است که اجسام زمانیه، در عالم امر، با هم نمو دارند، اگرچه در عالم وجود، جدا از هم و پهن و تدریجی هستند.

بودِ آنها در عالم امر، هستی ملکوتی ظلی است که از وجود خلق جسمانی برگرفته شده که همان صورت دانش الهی در حق آنها است که در حدیثی دیگر، به «ظلال» تعبیر شده­اند .

فرمان خدا به آنها برای رفتن به بهشت یا دوزخ، راهنمایی آنها است به هر دو راه، و توفیق یا خذلان وی درباره آنان. مقصود از آتش افروخته نیز، چه­بسا همان تکالیف شرعیه و تحصیل شناخت

ص: 96

أن ما علم منهم مطابق للواقع فثم ثبتت الطاعة و المعصیة و علم الملائکة من یطیع بعد ذلک و من یعصی و أثبت ذلک فی الألواح مطابقا لعلمه تعالی.

و قوله فمن ذلک صار یلد المؤمن الکافر أی لأجل ما قرر فی الإنسان من جهتی الخیر و الشر تری الأب یصیر تابعا للعقل و مقویا لدواعی الخیر و زاجرا للشهوات فیصیر من الأخیار و الابن یتبع الهوی و الشهوات و یسلطها علی العقل فیصیر من الأشرار مع نهایة الارتباط بینهما و قوله و لا یستطیع هؤلاء أی لا یتخلف ما علم الله تعالی منهم لکن لا یختارونها إلا باختیارهم و إرادتهم و استطاعتهم هذا ما خطر بالبال علی وجه الاحتمال و الله یعلم غوامض أسرارهم علیهم السلام.

و قال بعض أهل التأویل عبر عن المادة تارة بالماء و أخری بالتربة لاشتراکهما فی قبول الأشکال و لاجتماعهما فی طینة الإنسان و ترکیب خلقته و أدیم الأرض وجهها و کأنه کنایة عما ینبت منها مما یصلح أن یصیر غذاء للإنسان و یحصل منه النطفة أو تتربی به و العرک الدلک و کأنه کنایة عن مزجه بحیث یحصل منه المزاج و یستعد للحیاة و الذر النمل الصغار و وجه الشبه الحس و الحرکة و کونهم محل الشعور مع صغر الجثة و الخفاء.

و هذا الخطاب إنما کان فی عالم الأمر و لشدة ارتباط الملک بالملکوت و قوامه به جاز إسناد مادته إلیه و إن کان عالم الأمر مجردا عن المادة و اجتماعهم فی الوجود عند الله إنما هو لاجتماع الأجسام الزمانیة عنده تعالی دفعة واحدة فی عالم الأمر و إن کانت متفرقة مبسوطة متدرجة فی عالم الخلق.

و وجودهم فی عالم الأمر وجود ملکوتی ظلی ینبعث من حقیقته هذا الوجود الخلقی الجسمانی و هو صورة علمه سبحانه بها و عنه عبر بالظلال فی حدیث آخر.

و أمره تعالی إیاهم إلی الجنة و النار هدایته إیاهم إلی سبیلهما ثم توفیقه أو خذلانه و لعل المراد بالنار المسعرة بعد ذلک التکالیف الشرعیة و تحصیل المعرفة

ص: 96

دلگداز است که انجام آن. بسیار سخت است.

بازگشت اصحاب شمال، کنایه از راه اطاعت است، چون در برابر غلبه شهوت خلاف و گناه تسلیم نمی­شوند، چنانچه می­گویند: {پروردگارا، شقاوت ما بر ما چیره شد و بودیم مردمی گمراه.}(1)

چه­بسا دست یازیدن به چنین تاویل­هایی در ارتباط با اخبار، گستاخی است بر خدا و رسولش و امامان نیک علیهم­السلام؛ مگر اینکه از راه احتمال باشد، و بر پایه مقدمات صحیح که پایه این سخن­ها است. این­گونه تأویل­ها نه تنها مبتنی بر برهان یقینی نیستند، بلکه برخی از آنها مخالف مقررات دین مبین­اند.

روایت15.

کافی: امام صادق علیه­السلام فرمود: «چون خدای عزوجل خواست آدم را بیافریند، آب را بر خاک روان کرد و سپس مشتی از آن برگرفت و آن را مالید، آنگاه آن را به دست خود دو قسمت کرد و سپس پاشید و به ناگاه به جنبش درآمدند، در همان حال آتشی برایشان برافروخت و به اهل شمال فرمود در آن درآیند، و آنان به سوی آتش رفتند و هراسیدند و درون آن پا نگذاشتند. آنگاه به دست راستی­ها فرمود به آتش درآیند و آنان رفتند و داخل آتش شدند؛ خدا به آتش فرمان داد تا بر آنها سرد و سلامت شد. چون دست چپی­ها آن را دیدند، گفتند: «پروردگارا، ما را بازگردان.» و خدا آنها را بازگرداند به فرمانش و فرمود در آن درآیید، و آنان رفتند و بر سر آن ماندند و در آن درنیامدند؛ آنگاه همه را به گل بازگرداند و از آن آدم را آفرید.»

امام صادق علیه­السلام در ادامه فرمود:« نه این دست راستی­ها می­توانند از آن دست چپی­ها شوند، نه این­ها می­توانند از زمره آنها گردند.» سپس فرمود که می­دانند رسول خدا صلّی­اللَّه­علیه­وآله نخستین کسی بود که به آن آتش داخل شد. این است تفسیر قول خدای عزوجل: «قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِین»،(2) {بگو اگر خدای رحمان را فرزندی بود من نخست پرستنده بودم.{(3)

توضیح

می­دانند که مقصود از این آیه: «بگو اگر خدای رحمان را...» علمای اهل بیت هستند که درباره آن

ص: 97


1- . مؤمنون / 107
2- . زخرف / 81
3- . کافی 2 : 7

المحرقة للقلوب لصعوبة الخروج عن عهدتها.

و استقالة أصحاب الشمال کنایة عن تمنیهم الإطاعة و عدم قدرتهم التامة علیها لغلبة الشهوة علیهم و کونهم مسخرة تحت سلطان الهوی کما قالوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنَّا قَوْماً ضالِّینَ (1) انتهی.

و لعل إبداء تلک التأویلات فی الأخبار جرأة علی الله و رسوله و الأئمة الأخیار إلا أن یکون علی سبیل الاحتمال لکن بعد ثبوت ما بنوا علیه الکلام من المقدمات التی لم تثبت بالبرهان و الیقین بل بعضها مناف لما ثبت فی الدین المبین.

«15»

کا، [الکافی] عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ علیه السلام أَرْسَلَ الْمَاءَ عَلَی الطِّینِ ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً فَعَرَکَهَا ثُمَّ فَرَّقَهَا فِرْقَتَیْنِ بِیَدِهِ ثُمَّ ذَرَاهُمْ فَإِذَا هُمْ یَدِبُّونَ ثُمَّ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً فَأَمَرَ أَهْلَ الشِّمَالِ أَنْ یَدْخُلُوهَا فَذَهَبُوا إِلَیْهَا فَهَابُوهَا وَ لَمْ یَدْخُلُوهَا ثُمَّ أَمَرَ أَهْلَ الْیَمِینِ أَنْ یَدْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَدَخَلُوهَا فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّارَ فَکَانَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ أَهْلُ الشِّمَالِ قَالُوا رَبَّنَا أَقِلْنَا فَأَقَالَهُمْ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ ادْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَقَامُوا عَلَیْهَا وَ لَمْ یَدْخُلُوهَا فَأَعَادَهُمْ طِیناً وَ خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ علیه السلام وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَلَنْ یَسْتَطِیعَ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لَا هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ قَالَ فَیَرَوْنَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَوَّلُ مَنْ دَخَلَ تِلْکَ النَّارَ فَلِذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ (2) قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ (3).

بیان

فیرون أی علماء أهل البیت علیهم السلام قُلْ إِنْ کانَ الآیة قد مر فیه

ص: 97


1- 1. المؤمنون: 107.
2- 2. الزخرف: 81.
3- 3. الکافی ج 2: 7.

چند تأویل ذکر می­شود:

1.

«من، نخست پرستنده ام از شماها» چون پیغمبر صلّی­اللَّه­علیه­وآله، داناتر است نسبت به خدا و آنچه شایسته و ناشایست او است، و همچنین به بزرگداشت آنچه باید اولی باشد؛ و بزرگداشت فرزند، حق بزرگداشت پدر است، و این لزوما به این معنی نیست که فرزند داشتن خدا و پرستش آن فرزند، شدنی باشد، و نشدنی نیست به دنبال ناشدنی دیگر.

2.

اگر او را فرزندی است به گمان شما، من نخست پرستنده خدایم که یکتاپرست و منکر گفته شما هستند.

3.

من نخستین کسی هستم که نسبت به آن فرزند تنفر می­ورزم؛ یا از اینکه خدا را فرزندی باشد، متنفر می­گردم؛ چون «عبد» به معنی شدت نفرت هم آمده است.

4.

«ما» نافیه است، یعنی «نیست خدا را فرزند و من نخستین یکتاپرست مکه ام.» این خبر، به تفسیر یکم توجه دارد و بیان این است که پیغمبر در راه هرگونه نیکی و فرمانبری از خدا، پیشتاز بود و در رفتن به درون آتش نیز به فرمان او پیشتاز بود.

روایت16.

کافی: امام باقر علیه­السلام فرمود: «خدای عزوجل، خلق را آفرید و هر کس را که دوست داشت، از مایه ای که دوست می­داشت آفرید، و آن سرشتِ بهشت بود؛ و هر کس را که خواهانش نبود، از مایه­ای که ناخواهش بود آفرید، و آن سرشتِ دوزخ بود؛ آنگاه آنان را به ظلال فرستاد.»

ص: 98

وجوه من التأویل (1)

الأول فأنا أول العابدین منکم فإن النبی یکون أعلم بالله و بما یصح له و بما لا یصح له و أولی بتعظیم ما یجب تعظیمه و من حق تعظیم الوالد تعظیم ولده و لا یستلزم ذلک إمکاک کینونة الولد و عبادته له فإن المحال قد یستلزم المحال بل المراد نفیهما.

و الثانی أن معناه إن کان له ولد فی زعمکم فأنا أول العابدین لله الموحدین له المنکرین لقولکم.

و الثالث أن المعنی فأنا أول الآنفین منه (2)

أو من أن یکون له ولد من عبد یعبد إذا اشتد أنفة(3).

الرابع أن کلمة إن نافیة أی ما کان له ولد فأنا أول الموحدین من أهل مکة و بناء الخبر علی التفسیر الأول إذ ظهر منه أنه صلی الله علیه و آله کان مبادرا إلی کل خیر و سعادة و إطاعة فلا بد أن یکون مبادرا فی دخول النار عند الأمر به.

«16»

کا، [الکافی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِیِّ وَ عُقْبَةَ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ فَخَلَقَ مَنْ أَحَبَّ مِمَّا أَحَبَّ فَکَانَ مَا أَحَبَّ أَنْ خَلَقَهُ مِنْ طِینَةِ الْجَنَّةِ وَ خَلَقَ مَا أَبْغَضَ مِمَّا أَبْغَضَ وَ کَانَ مَا أَبْغَضَ أَنْ خَلَقَهُ مِنْ طِینَةِ النَّارِ ثُمَّ بَعَثَهُمْ فِی الظِّلَالِ

ص: 98


1- 1. راجع ج 3 ص 256 من هذه الطبعة الجدیدة.
2- 2. و اختاره علیّ بن إبراهیم فی تفسیره، و فی الاحتجاج عن أمیر المؤمنین علیه السلام أول العابدین أی الجاحدین.
3- 3. قال الجوهریّ: قال أبو زید: العبد بالتحریک: الغضب و الانف و الاسم العبدة مثل الانفة، و قد عبد أی أنف قال الفرزدق: اولئک أحلاسی فجئنی بمثلهم و أعبد أن أهجو کلیبا بدارم. قال أبو عمرو: و قوله تعالی: فأنا أول العابدین من الانف و الغضب.

گفتم: «ظلال چیست؟» فرمود: «سایه خود را در برابر خورشید ندیدی که چیزی نماید و چیزی نباشد.» امام باقر علیه­السلام در ادامه فرمود:« آنگاه پیغمبران آن را به سوی آدمیان گسیل داشت تا آنها را به خدای عزوجل فرا بخوانند؛ از این رو فرمود: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّه»، {و اگر از بپرسی چه کسی آنها را آفریده البته گویند خدا.}(1) سپس، آنان را فراخواندند تا اقرار کنند به پیمبران و برخی نکردند؛ آنگاه آنها را به اقرار بر ولایت ما خواندند، به خدا سوگند، هر کس را که خدا دوست داشت، اقرار کرد و هر که را بد می­داشت، به انکار برخاست. که فرموده است: «فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْل»، {باور نخواهند کرد آنچه را در پیش دروغ شمردند.}(2) امام باقر علیه­السلام سپس فرمود:« دروغ شمردن در آنجا رخ داد.»(3)

توضیح

«فخلق من أحبّ مما احب»: گفته شده واژه «ما» در «ما أحب» و «ما أبغض» مصدری است.

مؤلف

می شود آن را تأویل کرد به علم؛ چون خدا هنگام آفرینش می­دانست که آنها شقی می­شوند و آنها را بد داشت و گویا آنان را از مایه مبغوض خود آفرید. چه­بسا این، به اختلاف استعداد آدمیان در پذیرش حق اشاره داشته باشد. مراد از «ظلال» نیز، یا عالم ارواح است، یا عالم مثال که روح مجرد است، یا جسم لطیف که آن را به سایه مانند کرده، چون لطیف است؛ یا آنکه دنباله جسم سایه­دار است و به تفسیر عالم مثال، روشن است.

واژه «شیئاً» در تقدیر «تحسّه» دارد، یعنی حس می کنی که چیزی است؛ یا رویت به معنای علم است، ولی «متعدی» شدن آن با «الی» مناسب نیست، و روشن تر «شئ» است، همان گونه که در همین روایت ما، در سند دیگری آمده است.

گفته­اند: اینکه فرموده: «و چیزی نباشد.» یعنی زندگی و تکلیف در آن هنگام اثری در ثواب و عقاب ندارند و مانند کارهای خوب و پاینده نیستند، بلکه نمونه و نمایش زندگی و تکلیف در عالم تن­ هستند؛ از این رو، وجود ذهنی و تصوّری را وجود ظلی خوانند که اثر و حکمی ندارد. و گفته اند، می شود که عالم «ذر» باشد که از عالم اجساد جدا است

ص: 99


1- . زخرف 87
2- . یونس / 74
3- . کافی 2 : 10

فَقُلْتُ وَ أَیُّ شَیْ ءٍ الظِّلَالُ فَقَالَ علیه السلام أَ لَمْ تَرَ إِلَی ظِلِّکَ فِی الشَّمْسِ شَیْئاً وَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ ثُمَّ بَعَثَ فِیهِمُ النَّبِیِّینَ فَدَعَوْهُمْ إِلَی الْإِقْرَارِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ (1) ثُمَّ دَعَوْهُمْ إِلَی الْإِقْرَارِ بِالنَّبِیِّینَ فَأَقَرَّ بَعْضُهُمْ وَ أَنْکَرَ بَعْضُهُمْ ثُمَّ دَعَوْهُمْ إِلَی وَلَایَتِنَا فَأَقَرَّ بِهَا وَ اللَّهِ مَنْ أَحَبَّ وَ أَنْکَرَهَا مَنْ أَبْغَضَ وَ هُوَ قَوْلُهُ- فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ (2) ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام کَانَ التَّکْذِیبُ ثَمَ (3).

بیان

فخلق من أحب مما أحب قیل ما فی قوله ما أحب و ما أبغض مصدریة.

و أقول

یمکن تأویله بالعلم أی بأنه لما علم الله تعالی حین خلقهم أنهم سیصیرون من الأشقیاء و أبغضهم فکأنه خلقهم مما أبغض أو أنه إشارة إلی اختلاف استعداداتهم و قابلیاتهم فی اختیار الحق و قبوله.

و المراد بالظل إما عالم الأرواح أو عالم المثال فعلی الأول شبه الروح المجرد علی القول به أو الجسم اللطیف بالظل للطافته و عدم کثافته أو لکونه تابعا لعالم الأجساد الأصلیة و علی الثانی ظاهر.

و قوله شیئا بتقدیر تحسه أو الرؤیة بمعنی العلم لکن لا یناسبه تعدیتها بإلی و الأظهر شی ء کما ورد فی هذه الروایة بسند آخر و قیل أراد بقوله و لیس بشی ء أن الحیاة و التکلیف فی ذلک الوقت لا یصیران سببین للثواب و العقاب کأفعال النائم و لا یبقی بل مثال و حکایة عن الحیاة و التکلیف فی الأبدان و لذا سمی الوجود الذهنی بالوجود الظلی لعدم کونه منشأ للآثار و مبدأ للأحکام.

و قیل یمکن أن یراد به عالم الذر المباین لعالم الأجساد الکثیفة و هو

ص: 99


1- 1. الزخرف: 87.
2- 2. یونس: 74.
3- 3. الکافی ج 2: 10.

و نمودی از این عالم است و از آن نیست و در برابر آن، به سایه می­ماند؛ یا آنکه عالم ارواح است که علی علیه­السلام در خطبه­ای فرموده است: «هلا، نژاد شاخه هایند و من درخت آنهایم، درختی تنومند، که من ساقه آن­ هستم. به راستی، من نسبت به احمد چون پرتوی هستم از پرتو؛ همه ظلالی بودیم زیر عرش، پیش از (آفرینش) آدمیان و پیش از آفرینش سرشتی که بشر از آن آفریده شد، نمونه هایی تهی از ماده، نه اجسامی نامیه.»

{البته می­گویند خدا ما را آفریده.}: و این تراوش همان اقرار در پیمان­ستانی نخست است.

«تِلْکَ الْقُری نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی قُلُوبِ الْکافِرِین»،{چنین است این آبادی­ها است که داستان آنها را برای تو گزارش دادیم و آمد براشان رسولانشان از این پیش با معجزه ها و نگرویدند بدان چه از این پیش دروغ شمرده بودند چنین مهر نهاده خدا بر دل کافرها.}(1) (تغییر عبارت، یا از سهو نسخه­نویسان است، یا نقل به معنی شده است)

بیضاوی گفته است:« هنگامی که معجزه ها را دیدند، نگرویدند به آنچه از آن پیش دروغ می­دانستند؛ یعنی پیش از آمدن رسولان، و باز هم بر تکذیب پایداری کردند؛ یا اینکه تا آخر عمر باور نکردند آنچه را که از اول تکذیب می­کردند، هنگام آمدن رسولان، و نه دعوت طولانی رسولان در آنها اثر کرد و نه معجزات پیاپی آنان. «لام» برای تأکید نفی است و دلالت دارد بر اینکه این افراد شایسته ایمان آوردن نبودند، چون ایمان با حال این اشخاص، که تصمیم بر کفر دارند و بر دل هایشان مهر نهاده شده، ناسازگار است .

روایت17.

کافی: از ابی بصیر روایت شده است: «به امام صادق علیه­السلام گفتم: «چگونه پاسخ گفتند با اینکه ذره بودند؟» فرمود: «خدا نیرویی را به آنها داد

ص: 100


1- . اعراف / 101

یحکی عن هذا العالم و یشبهه و لیس منه فهو ظل بالنسبة إلیه أو عالم الأرواح کما قال أمیر المؤمنین علیه السلام فی بعض خطبه إلا إن الذریة أفنان أنا شجرتها و دوحة أنا ساقتها و إنی من أحمد بمنزلة الضوء من الضوء کنا أظلالا تحت العرش قبل خلق البشر و قبل خلق الطینة التی کان منها البشر أشباحا خالیة لا أجساما نامیة.

لَیَقُولُنَّ اللَّهُ أی خلقنا الله أو الله خلقنا علی اختلاف فی تقدیم المحذوف و تأخیره و المشهور الأول و الغرض أن اضطرارهم إلی هذا الجواب بمقتضی العهد و المیثاق.

و قوله فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا الآیة فی سورة الأعراف (1) هکذا تِلْکَ الْقُری نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی قُلُوبِ الْکافِرِینَ و کأن التغییر من النساخ أو النقل بالمعنی (2).

و قال البیضاوی فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا عند مجیئهم بالمعجزات بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ أی بما کذبوه قبل الرسل بل کانوا مستمرین علی التکذیب أو فما کانوا لیؤمنوا مدة عمرهم بما کذبوا به أولا حین جاءتهم الرسل و لم یؤثر قط فیهم دعوتهم المتطاولة و الآیات المتتابعة و اللام لتأکید النفی و الدلالة علی أنهم ما صلحوا للإیمان لمنافاته لحالهم فی التصمیم علی الکفر و الطبع علی قلوبهم.

«17»

کا، [الکافی] عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام کَیْفَ أَجَابُوا وَ هُمْ ذَرٌّ قَالَ جَعَلَ فِیهِمْ مَا إِذَا

ص: 100


1- 1. الأعراف: 101.
2- 2. بل کما أشرنا إلیه سابقا الآیة فی یونس 74 بزیادة لفظ« به» و هی قوله تعالی: ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلًا إِلی قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ کَذلِکَ نَطْبَعُ عَلی قُلُوبِ الْمُعْتَدِینَ».

که بتوانند پاسخ پرسش او را بدهند، یعنی در عالم میثاق.» (1)

توضیح

در «ما اذا سألهم» کلمه «ما» موصوله است و ضمیر و عائد محذوف است؛ یعنی «أجابوه به» بوده است، یعنی در هر ذره، خَرد و ابزار شنیدن و گویایی نهاد و هر کس آیه را به مثلی زدن تفسیر کرده، گفته: مقصود از خبر این است که آنها را طوری ساخت که چون در عالم ابدان پرسش شوند، به زبان خود پاسخ بگویند، و این دور از باور است.

روایت18.

تفسیر عیاشی: از اصبغ بن نباته روایت شده است: « ابن کواء نزد علی علیه­السلام آمد و گفت: «یا امیر­المؤمنین، به من بگو آیا خدای تبارک و تعالی پیش از موسی با یک آدمیزاده سخن گفته است؟» فرمود: «خدا با همه خلقش، از نیک و بد، سخن گفته است.» این سخن بر ابن کواء گران آمد و آن را نفهمید و گفت: «یا علی، این امر چگونه صورت گرفته است؟» فرمود: «نخواندی قرآن را که خدا به پیغمبرت می فرماید: «أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی»، {و چون برگرفت پروردگارت از آدمیزادگان، از پشت آنها نژادشان را، و گواهشان گرفت بر خود که آیا نباشم پروردگار شما؟ گفتند چرا.}(2) پس، خدا سخن خود را به آنها شنوانید و به او پاسخ هم دادند، چنانچه در کلام خدا می­شنوی، ای پسر کواء.» گفت: «آری» و فرمود:

من هستم که نیست شایان پرستشی جز من، و منم رحمان و بخشنده؛ پس اعتراف کردند به طاعت و ربوبیت و رسولان و پیغمبران و اوصیاء ممتاز شدند و خلق را به طاعتشان فرمان داد و در میثاق به آن اعتراف کردند و فرشته ها گفتند: أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافلین(3){ای آدمیزادگان، ما گواه بر شما هستیم تا روز رستاخیز تا نگویید راستی که ما از آن بی خبر بودیم.} (4)

ص: 101


1- . کافی 2 : 12
2- . اعراف / 171
3- . اعراف / 172
4- . تفسیر عیاشی 2 : 41

سَأَلَهُمْ أَجَابُوا یَعْنِی فِی الْمِیثَاقِ (1).

بیان

ما إذا سألهم کلمة ما موصولة و العائد محذوف أی أجابوه به أی جعل فی کل ذرة العقل و آلة السمع و آلة النطق و من حمل الآیة علی الاستعارة و التمثیل حمل الخبر علی أن المراد به أنه جعلهم بحیث إذا سئلوا فی عالم الأبدان أجابوا بلسان المقال (2)

و هو بعید.

«18»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: أَتَاهُ ابْنُ الْکَوَّاءِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی هَلْ کَلَّمَ أَحَداً مِنْ وُلْدِ آدَمَ قَبْلَ مُوسَی- فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام قَدْ کَلَّمَ اللَّهُ جَمِیعَ خَلْقِهِ بَرَّهُمْ وَ فَاجِرَهُمْ وَ رَدُّوا عَلَیْهِ الْجَوَابَ فَثَقُلَ ذَلِکَ عَلَی ابْنِ الْکَوَّاءِ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ فَقَالَ لَهُ کَیْفَ کَانَ ذَلِکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ- فَقَالَ لَهُ أَ وَ مَا تَقْرَأُ کِتَابَ اللَّهِ إِذْ یَقُولُ لِنَبِیِّکَ- وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی (3) فَأَسْمَعَهُمْ کَلَامَهُ وَ رَدُّوا عَلَیْهِ الْجَوَابَ کَمَا تَسْمَعُ فِی قَوْلِ اللَّهِ یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ قالُوا بَلی فَقَالَ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَ أَنَا الرَّحْمَنُ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ الرُّبُوبِیَّةِ وَ مَیَّزَ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِیَاءَ وَ الْأَوْصِیَاءَ وَ أَمَرَ الْخَلْقَ بِطَاعَتِهِمْ فَأَقَرُّوا بِذَلِکَ فِی الْمِیثَاقِ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ شَهِدْنَا عَلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا

ص: 101


1- 1. الکافی ج 2 ص 12.
2- 2. قال الفیض رحمه اللّه فی تفسیر الآیة: ان اللّه نصب لهم دلائل ربوبیته، و رکب فی عقولهم ما یدعوهم الی الإقرار بها، حتی صاروا بمنزلة الاشهاد علی طریقة التمثیل، نظیر ذلک قوله عزّ و جلّ:« إِنَّما قَوْلُنا لِشَیْ ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» و قوله جل و علا« فقال لها و للأرض ائتیا قالتا أتینا طائعین» و معلوم أنّه لا قول ثمة، و انما هو تمثیل و تصویر للمعنی. و ذلک حین کانت أنفسهم فی أصلاب آبائهم العقلیّة، و معادنهم الاصلیة. یعنی شاهدهم و هم دقائق فی تلک الحقائق، و عبر عن تلک الآباء بالظهور، لان کل واحد منهم ظهر أو مظهر لطائفة من النفوس أو ظاهر عنده لکونه صورة عقلیة نوریة ظاهرة بذاتها.
3- 3. الأعراف: 171.

روایت19.

تفسیر عیاشی: از ابی­بصیر روایت شده است: «به امام صادق علیه­السلام گفتم: «به من بگو از ذرّ، چون گواهشان گرفت بر خودشان که آیا نباشم پروردگارتان؟» فرمود: «چرا به­خدا، برخی در درون داشتند جز آنچه اظهار کرده بودند.» پرسیدم: «چگونه جواب را می­دانستند هنگامی که از آنها پرسیده شد آیا نیستم پروردگارتان؟» فرمود: «خدا به آنها داد آنچه را باید، که چون بپرسدشان پاسخ گویندش.» (1)

روایت20.

تفسیر عیاشی: از ابی ­بصیر روایت شده است: {درباره قول خدا: «آیا نیستم پروردگارتان.} گفتند: چرا.» پرسیدم: «آیا با زبانشان گفتند؟» امام صادق علیه السّلام فرمود: «آری، و با دلشان هم گفتند.» گفتم: «آن روز چه بودند؟» فرمود: « ساخت در آنان آنچه لازم بود.» (2)

روایت21

در کتابی به روایت از احمد بن محمد کوفی از حنان بن سدیر از پدرش سدیر صیرفی از ابی اسحاق لیثی یافتم که روایت شده است: «به امام باقر علیه­السلام گفتم: «یا ابن رسول اللَّه، به من بگو شیعه مؤمن امیر مؤمنان چون در معرفت بالغ و کامل گردد ، آیا زنا می­کند؟» فرمود: « نه.» گفتم: «لواط می­کند؟» فرمود:«نه.» گفتم: «دست به دزدی می­زند؟» فرمود:«نه.» گفتم: «شراب می­نوشد؟» فرمود: « نه.» گفتم: « گناهی از او سر می­زند؟» فرمود: «نه.»

راوی می­گوید من گیج شدم از آن جواب­ها و بسیار در شگفت ماندم، گفتم: «یا ابن رسول­اللَّه، من از شیعه های امیرمؤمنان و از دوستان شما، کسی را می­شناسم که شراب می نوشد و ربا می­خورد و زنا و لواط انجام می­دهد و در امر نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و هر راه خیری سست­قدم است؛ تا آنجا که برادر مؤمنش برای اندک نیازی به او رو می­آورد و کاری برایش انجام نمی­دهد. چگونه چنین چیزی ممکن است؟ و دلیل این قضیه چیست یا ابن رسول اللَّه؟»

راوی می­گوید امام لبخندی زد و فرمود: «ای ابااسحاق، چیزی دیگر داری بگویی جز آنچه گفتی؟» گفتم: «آری یا ابن رسول اللَّه؛ من فردی ناصبی را نشان می­دهم که در کفرش شکی ندارم، اما از همه این کارها پارسایی ورزد؛

ص: 102


1- . تفسیر عیاشی 2 : 42
2- . تفسیر عیاشی 2 : 40

غافِلِینَ (1).

«19»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَخْبِرْنِی عَنِ الذَّرِّ حَیْثُ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی وَ اللَّهِ وَ أَسَرَّ بَعْضُهُمْ خِلَافَ مَا أَظْهَرَ کَیْفَ عَلِمُوا الْقَوْلَ حَیْثُ قِیلَ لَهُمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالَ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ فِیهِمْ مَا إِذَا سَأَلَهُمْ أَجَابُوهُ (2).

«20»

شی، [تفسیر العیاشی] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی قُلْتُ قَالُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ قَالَ نَعَمْ وَ قَالُوا بِقُلُوبِهِمْ قُلْتُ وَ أَیُّ شَیْ ءٍ کَانُوا یَوْمَئِذٍ قَالَ صَنَعَ فِیهِمْ مَا اکْتَفَی بِهِ (3).

«21»

أَقُولُ وَجَدْتُ فِی بَعْضِ الْکُتُبِ مَرْوِیّاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیِّ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ اللَّیْثِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلْإِمَامِ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمُؤْمِنِ مِنْ شِیعَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا بَلَغَ وَ کَمُلَ فِی الْمَعْرِفَةِ هَلْ یَزْنِی قَالَ علیه السلام لَا قُلْتُ فَیَلُوطُ قَالَ لَا قُلْتُ فَیَسْرِقُ قَالَ لَا قُلْتُ فَیَشْرَبُ خَمْراً قَالَ لَا قُلْتُ فَیُذْنِبُ ذَنْباً قَالَ لَا قَالَ الرَّاوِی فَتَحَیَّرْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ کَثُرَ تَعَجُّبِی مِنْهُ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی أَجِدُ مِنْ شِیعَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مِنْ مَوَالِیکُمْ مَنْ یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ یَأْکُلُ الرِّبَا وَ یَزْنِی وَ یَلُوطُ وَ یَتَهَاوَنُ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ أَبْوَابِ الْبِرِّ حَتَّی إِنَّ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ یَأْتِیهِ

فِی حَاجَةٍ یَسِیرَةٍ فَلَا یَقْضِیهَا لَهُ فَکَیْفَ هَذَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ هَذَا قَالَ فَتَبَسَّمَ الْإِمَامُ علیه السلام وَ قَالَ یَا أَبَا إِسْحَاقَ هَلْ عِنْدَکَ شَیْ ءٌ غَیْرُ مَا ذَکَرْتَ قُلْتُ نَعَمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ إِنِّی أَجِدُ النَّاصِبَ الَّذِی لَا أَشُکُّ فِی کُفْرِهِ یَتَوَرَّعُ عَنْ هَذِهِ

ص: 102


1- 1. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 41.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 42.
3- 3. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 40.

نه می را روا می­داند و نه یک درهم مال مسلمان را، و سستی نمی­کند در نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و انجام حوائج مسلمانان و برای خدا و در راه خدا برپا می­خیزد. چگونه چنین چیزی ممکن است و چرا؟»

فرمود:«ای ابراهیم، این امر، درونی دارد و رازی سرپوشیده و دری بسته است بر روی تو و بسیاری مانند تو و یارانت، و خدای عزوجل اجازه نداده که راز نهفته اش آشکار شود، جز برای کسی که آن را باور کند و اهلش باشد.» گفتم: «یا ابن رسول اللَّه، به خدا اسرار شما را باور دارم و معاند و دشمن خاندان شما نیستم.» فرمود: «ای ابراهیم، آری تو چنینی، ولی دانش ما بسیار سخت و دور از باور است و درک و دریافت نمی­کند آن را، جز فرشته ای مقرب، یا پیغمبری مرسل، یا مؤمنی که خدا دلش را برای ایمان آزموده و آبدیده شده است. همانا، تقیه از دین ما و پدران ما است و هر کس تقیه ندارد دین ندارد. ای ابراهیم، اگر بگویم ترک­کننده تقیه مانند بی­نماز است راستگو باشم. ای ابراهیم، راستی که دانش درونی و حدیث و اسرار ما چیزهایی است که حتی فرشته مقرب و پیغمبر مرسل و مؤمن آزموده تحمل آن را ندارند.» گفتم: «ای آقایم، پس چه کسی قادر به تحمل آن است؟» فرمود: «آن کسی که خدا خواهد و ما خواهیم. هلا، هر کس راز ما را جز برای اهلش فاش کند از ما نیست.» سپس، حضرت سه بار تکرار کرد: «هلا، هر کس راز ما را فاش کند خدا سوزش آهن را به او بچشاند.»

آنگاه حضرت فرمود: «ای ابراهیم، جواب پرسشت را بگیر: دانشی درونی و گنجینه­ای از دانش خدای تعالی وجود دارد که خدای جل جلاله آن را به رسولش بخشیده و رسولش به وصی خود امیر مؤمنان.» سپس، این آیه را خواند: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُول»، {دانای نهان است و آگاه نکند بر نهانش کسی را جز رسولی که او را پسندد.}(1) آنگاه فرمود: «وای بر تو ای ابراهیم، تو درباره مؤمنان شیعه مولای ما امیرمؤمنان علی­بن­ابی­طالب و از زاهدان ناصبی­ها و عابدان آنان پرسیدی، خداوند فرموده است: «وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً »، {و رویم به سوی هر چه کردند و آن را گردی پراکنده سازیم.}(2) از همین رو، فرموده: «عامِلَةٌ

ص: 103


1- . جن 27 - 28
2- . فرقان / 21

الْأَشْیَاءِ لَا یَسْتَحِلُّ الْخَمْرَ وَ لَا یَسْتَحِلُّ دِرْهَماً لِمُسْلِمٍ وَ لَا یَتَهَاوَنُ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ یَقُومُ بِحَوَائِجِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ لِلَّهِ وَ فِی اللَّهِ تَعَالَی فَکَیْفَ هَذَا وَ لِمَ هَذَا فَقَالَ علیه السلام یَا إِبْرَاهِیمُ لِهَذَا أَمْرٌ بَاطِنٌ وَ هُوَ سِرٌّ مَکْنُونٌ وَ بَابٌ مُغْلَقٌ مَخْزُونٌ وَ قَدْ خَفِیَ عَلَیْکَ وَ عَلَی کَثِیرٍ مِنْ أَمْثَالِکَ وَ أَصْحَابِکَ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یُؤْذِنْ أَنْ یَخْرُجَ سِرُّهُ وَ غَیْبُهُ إِلَّا إِلَی مَنْ یَحْتَمِلُهُ وَ هُوَ أَهْلُهُ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی وَ اللَّهِ لَمُحْتَمِلٌ مِنْ أَسْرَارِکُمْ وَ لَسْتُ بِمُعَانِدٍ وَ لَا بِنَاصِبٍ فَقَالَ علیه السلام یَا إِبْرَاهِیمُ نَعَمْ أَنْتَ کَذَلِکَ وَ لَکِنْ عِلْمُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ إِنَّ التَّقِیَّةَ مِنْ دِینِنَا وَ دِیْنِ آبَائِنَا وَ مَنْ لَا تَقِیَّةَ لَهُ فَلَا دِینَ لَهُ یَا إِبْرَاهِیمُ لَوْ قُلْتُ إِنَّ تَارِکَ التَّقِیَّةِ کَتَارِکِ الصَّلَاةِ لَکُنْتُ صَادِقاً یَا إِبْرَاهِیمُ إِنَّ مِنْ حَدِیثِنَا وَ سِرِّنَا وَ بَاطِنِ عِلْمِنَا مَا لَا یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ قُلْتُ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلَایَ فَمَنْ یَحْتَمِلُهُ إِذاً قَالَ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ شِئْنَا أَلَا مَنْ أَذَاعَ سِرَّنَا إِلَّا إِلَی أَهْلِهِ فَلَیْسَ مِنَّا ثَلَاثاً أَلَا مَنْ أَذَاعَ سِرَّنَا أَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیدِ ثُمَّ قَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ خُذْ مَا سَأَلْتَنِی عِلْماً بَاطِناً مَخْزُوناً فِی عِلْمِ اللَّهِ تَعَالَی الَّذِی حَبَا اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ بِهِ رَسُولَهُ صلی الله علیه و آله وَ حَبَا بِهِ رَسُولَهُ وَصِیَّهُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ثُمَّ قَرَأَ علیه السلام هَذِهِ الْآیَةَ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ (1) وَیْحَکَ یَا إِبْرَاهِیمُ إِنَّکَ قَدْ سَأَلْتَنِی عَنِ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ شِیعَةِ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام َلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ عَنْ زُهَّادِ النَّاصِبَةِ وَ عُبَّادِهِمْ مِنْ هَاهُنَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً(2) وَ مِنْ هَاهُنَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ عامِلَةٌ

ص: 103


1- 1. الجن: 27 و 28.
2- 2. الفرقان: 21.

ناصِبَةٌ تَصْلی ناراً حامِیَةً تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَة»، {پر کار و پُرنصب (رنج و خستگی) درگیرد در آتش سوزان و نوشانندش از چشمه داغ.}(1)

این گونه ناصبی، تصمیم گرفته با ما دشمنی ورزد و فضیلت­های ما را رد کند و خلافت پدر ما امیر مؤمنان را باطل می­پندارد؛ در حالی که او خلافت معاویه و بنی­امیه را ثابت می­داند و می­پندارد آنان خلفاء خدایند در زمینش، و می­پندارد هر کس بر آنها بشورد، کشتنش واجب است؛ و به دروغ و ناراستی، درباره این موضوع روایت ارائه می­کند و روایت می­کند که پشت سر کسی که چیره شده، نماز روا است، گرچه خارجی و ستمکار باشد؛ و روایت می­کند که امام حسین­ابن­علی علیه­السّلام، بر یزیدبن­معاویه شوریده است؛ و می­پندارد بر هر مسلمانی واجب است که زکات مالش را به سلطان بدهد، گرچه ستمکار باشد.

ای ابراهیم، همه اینها ردی بر خدای تعالی و رسول او است. سبحان اللَّه، به خدا دروغ بستند و به رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله، باطل و بیهوده افترا زدند و با خدا و رسول و خلفایش مخالفت ورزیدند.

ای ابراهیم، همه اینها را برای تو از روی قرآن خدا بیان می­کنم که آنان نتوانند انکارشان کنند و بگریزند؛ کسی که یک حرف از قرآن را رد کند، البته که به خدا و رسولش کافر است.» گفتم: «یا­ابن­رسول­اللَّه، به راستی آنچه از تو پرسیدم در قرآن است؟» فرمود: «آری، آنچه درباره شیعه امیر مؤمنان علیه­السّلام و دشمن ناصبی او پرسیدی در کتاب خدای عزوجل است.» گفتم: «یا­ابن­رسول­اللَّه، خود همین؟» فرمود: «آری، خودش در کتابی است که بیهوده در پیش و پس آن نیست و از خدای حکیم پسندیده نازل شده است. ای ابراهیم، بخوان این آیه را: «الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْض»، {«آنان که کناره گیرند از گناهان بزرگ و هرزگی­ها جز در عالم خیال، راستی که پروردگارت آمرزش فراگیر دارد، او داناتر است به شما چون برآورد شما را از زمین.}(2) می­دانی این زمین کدام است؟»

گفتم:« نه.» و فرمود: «بدان که خدا زمینی خوب و پاکیزه آفرید و برگشود در آن آبی شیرین و زلال و خوشگوار و خوش­نوش و پیشنهاد کرد به آن زمین، ولایت خاندان ما را، و او آن را پذیرفت. خداوند آن آب را تا هفت روز بر آن زمین روان ساخت و پس از روز هفتم، آن را قطع کرد و از برگزیده آن گل، گلی برداشت و آن را سرشت و امامان را ساخت و ته مانده اش

ص: 104


1- . غاشیه / 3 - 5
2- . نجم / 32

ناصِبَةٌ تَصْلی ناراً حامِیَةً تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ(1) وَ هَذَا النَّاصِبُ قَدْ جُبِلَ عَلَی بُغْضِنَا وَ رَدِّ فَضْلِنَا وَ یُبْطِلُ خِلَافَةَ أَبِینَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لیه السلام وَ یُثْبِتُ خِلَافَةَ مُعَاوِیَةَ وَ بَنِی أُمَیَّةَ وَ یَزْعُمُ أَنَّهُمْ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ یَزْعُمُ أَنَّ مَنْ خَرَجَ عَلَیْهِمْ وَجَبَ عَلَیْهِ الْقَتْلُ وَ یَرْوِی فِی ذَلِکَ کَذِباً وَ زُوراً وَ یَرْوِی أَنَّ الصَّلَاةَ جَائِزَةٌ خَلْفَ مَنْ غَلَبَ وَ إِنْ کَانَ خَارِجِیّاً ظَالِماً وَ یَرْوِی أَنَّ الْإِمَامَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا کَانَ خَارِجِیّاً خَرَجَ عَلَی یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَةَ وَ یَزْعُمُ أَنَّهُ یَجِبُ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ أَنْ یَدْفَعَ زَکَاةَ مَالِهِ إِلَی السُّلْطَانِ وَ إِنْ کَانَ ظَالِماً یَا إِبْرَاهِیمُ هَذَا کُلُّهُ رَدٌّ عَلَی اللَّهِ تَعَالَی وَ عَلَی رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله سُبْحَانَ اللَّهِ قَدِ افْتَرَوْا عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَ تَقَوَّلُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْبَاطِلَ وَ خَالَفُوا اللَّهَ وَ خَالَفُوا رَسُولَهُ وَ خُلَفَاءَهُ یَا إِبْرَاهِیمُ لَأَشْرَحَنَّ لَکَ هَذَا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ الَّذِی لَا

یَسْتَطِیعُونَ لَهُ إِنْکَاراً وَ لَا مِنْهُ فِرَاراً وَ مَنْ رَدَّ حَرْفاً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَقَدْ کَفَرَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِی سَأَلْتُکَ فِی کِتَابِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ هَذَا الَّذِی سَأَلْتَنِی فِی أَمْرِ شِیعَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ أَمْرِ عَدُوِّهِ النَّاصِبِ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَذَا بِعَیْنِهِ قَالَ نَعَمْ هَذَا بِعَیْنِهِ فِی کِتَابِ اللَّهِ الَّذِی لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ یَا إِبْرَاهِیمُ اقْرَأْ هَذِهِ الْآیَةَ- الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ (2) أَ تَدْرِی مَا هَذِهِ الْأَرْضُ قُلْتُ لَا قَالَ علیه السلام اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ أَرْضاً طَیِّبَةً طَاهِرَةً وَ فَجَّرَ فِیهَا مَاءً عَذْباً زُلَالًا فُرَاتاً سَائِغاً فَعَرَضَ عَلَیْهَا وَلَایَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَبِلَتْهَا فَأَجْرَی عَلَیْهَا ذَلِکَ الْمَاءَ سَبْعَةَ أَیَّامٍ ثُمَّ نَضَبَ عَنْهَا ذَلِکَ الْمَاءُ بَعْدَ السَّابِعِ فَأَخَذَ مِنْ صَفْوَةِ ذَلِکَ الطِّینِ طِیناً فَجَعَلَهُ طِینَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام ثُمَّ أَخَذَ جَلَّ جَلَالُهُ ثُفْلَ

ص: 104


1- 1. الغاشیة: 4.
2- 2. النجم: 32.

را برگرفت و از آن شیعیان ما را آفرید، و دوستان ما را از باقی­مانده آن گل سرشت. اگر که سرشت ما را وانهاده بود، همان­گونه که ما را سرشت، شما و ما برابر بودیم.»

گفتم: «یا ­ابن ­رسول ­اللَّه، با سرشت ما چه کرد؟» فرمود: « سرشت شما را آمیخت و سرشت ما را نیامیخت.» گفتم: «یا ابن رسول اللَّه، سرشت ما را با چه آمیخت ؟» فرمود: «باز خدا زمینی شوره و پلید و بدبو آفرید و آبی تلخ و شور و بدمزه بر آن روان کرد و ولایت امیر مؤمنان را بر آن پیشنهاد کرد و نپذیرفت؛ آن آب را هفت روز بر آن روان داشت، سپس از آن باز گرفت و از تیره آن گل بدبو و پلید برگرفت و از آن امامان کفر و سرکشان و هرزگان را آفرید؛ آنگاه، باقی­مانده آن سرشت را با سرشت شما آمیخت. اگر آن گل را به حال خود نهاده بود و با سرشت شما نمی­آمیخت، هرگز کار خوبی نمی­کردند، امانتی به کسی نمی پرداختند، شهادتین نمی گفتند، نماز نمی­خواندند، روزه نمی­گرفتند، زکات نمی­دادند، به حج نمی­رفتند و هم­شکل شما هم نبودند.

ای ابراهیم، بر مؤمن هیچ چیز گران­تر از این نیست که صورتی خوب در میان دشمنان خدای عزوجل ببیند و مؤمن نداند که این صورت از سرشت و مزاج خود او است.

ای ابراهیم، آنگاه هر دو سرشت را با آب یکم و دوم درآمیخت؛ آنچه در شیعیان ما می­بینی، از ربا، زنا، لواط، جنایت و می­خواری و ترک نماز و روزه و زکات و حج و جهاد، همه از دشمن ناصبی است و برخاسته از طبع و مزاج او، چون سرشتش آمیخته است؛ و آنچه در این دشمن می­بینی، از زهد و عبادت و مواظبت بر نماز و پرداخت زکات و روزه و حج و جهاد و کارهای خیر و خوب، همه از مؤمن و طبع و مزاج او است.

چون کردارهای مؤمن و ناصبی را به عرض خدا می­رسانند، خدای عزوجل می­فرماید: «من عادلم و ناروا نکنم، منصفم و ستم نکنم؛ به عزت و جلال و مقام بلندم سوگند، به مؤمن ستم نمی­کنم به گناهی که از طبع و سرشت و مزاج ناصبی برخاسته؛ این کردارهای خوب، همه از سرشت مؤمن و طبع او است، و کردارهای بد

ص: 105

ذَلِکَ الطِّینِ فَخَلَقَ مِنْهُ شِیعَتَنَا وَ محبونا [مُحِبِّینَا] مِنْ فَضْلِ طِینَتِنَا فَلَوْ تَرَکَ یَا إِبْرَاهِیمُ طِینَتَکُمْ کَمَا تَرَکَ طِینَتَنَا لَکُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ نَحْنُ سَوَاءً قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا صَنَعَ بِطِینَتِنَا قَالَ مَزَجَ طِینَتَکُمْ وَ لَمْ یَمْزُجْ طِینَتَنَا قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ بِمَا ذَا مَزَجَ طِینَتَنَا قَالَ علیه السلام خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَیْضاً أَرْضاً سَبِخَةً خَبِیثَةً مُنْتِنَةً وَ فَجَّرَ فِیهَا مَاءً أُجَاجاً مَالِحاً آسِناً ثُمَّ عَرَضَ عَلَیْهَا جَلَّتْ عَظَمَتُهُ وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لیه السلام فَلَمْ تَقْبَلْهَا وَ أَجْرَی ذَلِکَ الْمَاءَ عَلَیْهَا سَبْعَةَ أَیَّامٍ ثُمَّ نَضَبَ ذَلِکَ الْمَاءُ عَنْهَا ثُمَّ أَخَذَ مِنْ کُدُورَةِ ذَلِکَ الطِّینِ الْمُنْتِنِ الْخَبِیثِ وَ خَلَقَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ وَ الطُّغَاةَ وَ الْفَجَرَةَ ثُمَّ عَمَدَ إِلَی بَقِیَّةِ ذَلِکَ الطِّینِ فَمَزَجَ بِطِینَتِکُمْ وَ لَوْ تَرَکَ طِینَتَهُمْ عَلَی حَالِهِ وَ لَمْ یَمْزُجْ بِطِینَتِکُمْ مَا عَمِلُوا أَبَداً عَمَلًا صَالِحاً وَ لَا أَدَّوْا أَمَانَةً إِلَی أَحَدٍ وَ لَا شَهِدُوا الشَّهَادَتَیْنِ وَ لَا صَامُوا وَ لَا صَلَّوْا وَ لَا زَکَّوْا وَ لَا حَجُّوا وَ لَا أَشْبَهُوکُمْ فِی الصُّوَرِ أَیْضاً یَا إِبْرَاهِیمُ لَیْسَ شَیْ ءٌ أَعْظَمُ عَلَی الْمُؤْمِنِ أَنْ یَرَی صُورَةً حَسَنَةً فِی عَدُوٍّ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُؤْمِنُ لَا یَعْلَمُ أَنَّ تِلْکَ الصُّورَةَ مِنْ طِینِ الْمُؤْمِنِ وَ مِزَاجِهِ یَا إِبْرَاهِیمُ ثُمَّ مُزِجَ الطِّینَتَانِ بِالْمَاءِ الْأَوَّلِ وَ الْمَاءِ الثَّانِی فَمَا تَرَاهُ مِنْ شِیعَتِنَا مِنْ رِبًا وَ زِنًا وَ لِوَاطَةٍ وَ خِیَانَةٍ وَ شُرْبِ خَمْرٍ وَ تَرْکِ صَلَاةٍ وَ صِیَامٍ وَ زَکَاةٍ وَ حَجٍّ وَ جِهَادٍ فَهِیَ کُلُّهَا مِنْ عَدُوِّنَا النَّاصِبِ وَ سِنْخِهِ وَ مِزَاجِهِ الَّذِی مُزِجَ بِطِینَتِهِ وَ مَا رَأَیْتَهُ فِی هَذَا الْعَدُوِّ النَّاصِبِ مِنَ الزُّهْدِ وَ الْعِبَادَةِ وَ الْمُوَاظَبَةِ عَلَی الصَّلَاةِ وَ أَدَاءِ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ أَعْمَالِ الْبِرِّ وَ الْخَیْرِ فَذَلِکَ کُلُّهُ مِنْ طِینِ الْمُؤْمِنِ وَ سِنْخِهِ وَ مِزَاجِهِ فَإِذَا عُرِضَ أَعْمَالُ الْمُؤْمِنِ وَ أَعْمَالُ النَّاصِبِ عَلَی اللَّهِ یَقُولُ جَلَّ وَ عَزَّ أَنَا عَدْلٌ لَا أَجُورُ وَ مُنْصِفٌ لَا أَظْلِمُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی مَا أَظْلِمُ مُؤْمِناً بِذَنْبٍ مُرْتَکَبٍ مِنْ سِنْخِ النَّاصِبِ وَ طِینِهِ وَ مِزَاجِهِ هَذِهِ الْأَعْمَالُ الصَّالِحَةُ کُلُّهَا مِنْ طِینِ الْمُؤْمِنِ وَ مِزَاجِهِ وَ الْأَعْمَالُ الرَّدِیَّةُ

ص: 105

که از مؤمن سر می­زند، همه از سرشت دشمن ناصبی است. و خداوند تعالی هر کدام را گردن­گیر کردار جوهر و سرشت خود کند، چون او به احوال بندگانش ازهمه داناتر است... آیا در اینجا ستم و ناروا و تجاوز می­بینی؟»

آنگاه آن حضرت این آیه را خواند: «مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُون»، {پناه بر خدا که دستگیر کنیم جز کسی را که کالای خود را نزد او یافتیم، در این صورت ما از ستمکاران باشیم.}(1)

ای ابراهیم، چون خورشید بتابد و پرتوش در همه جا پایدار گردد، آیا پرتو از قرص جدا است یا پیوسته است؟ پرتوش به خاور و باختر جهان برسد و چون نهان شود، به خودش برمی­گردد، آیا چنین نیست؟» گفتم: «آری یا ابن رسول اللَّه.» فرمود:«همچنین، هر چیز به اصل و جوهر و مایه خود برمی­گردد؛ و چون رستاخیز شود، خدا از دشمن ناصبی­، منش مؤمن و مزاج و سرشت و جوهر و مایه او را، با همه کارهای خوب، از او می­ستاند و آن را به مؤمن برمی­گرداند؛ از مؤمن نیز، منش و مزاج و سرشت و جوهر و مایه او را، با هر کار بدی که کرده باشد، از او می­ستاند و به ناصبی برمی­گرداند، از روی عدالت جلۀ­جلاله و تقدّست أسمائه؛ و به ناصبی می­فرماید بر تو ستم نشده، این کارهای بد از سرشت و مزاج تو است و تو به داشتن آنها سزاواری، این کارهای خوب از سرشت و مزاج مؤمن است و او به آنها سزاوار است که: «الْیَوْمَ تُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِساب»، {امروز سزا بیند هر کس به آنچه به دست آورده ستم نیست امروز راستی خدا زود به حساب رسد.}(2)

ای ابراهیم، آیا در اینجا ستم و ناروا می­بینی؟» گفتم:« نه یا ابن رسول اللَّه، بلکه حکمتی رسا و خوب و روشن و آشکار ارائه دادی.»

آنگاه فرمود: «در این باره، از قرآن توضیح بیشتری به تو بدهم؟» گفتم: «آری ای زاده رسول.» فرمود: «آیا خدای عزوجل نفرموده است: « الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیم»،{«زنان پلید از مردان پلیدند و مردان پلید از آن زنان پلید و زنان پاکیزه از آن مردان پاکیزه و مردان پاکیزه از آن زنان پاکیزه، آنان برکنارند از آنچه گویند درباره شان آمرزش و روزی ارجمند دارند.}(3) و فرموده: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلی بَعْضٍ

ص: 106


1- . یوسف / 79
2- . مؤمن / 17
3- . نور / 24

الَّتِی کَانَتْ مِنَ الْمُؤْمِنِ مِنْ طِینِ الْعَدُوِّ النَّاصِبِ وَ یُلْزِمُ اللَّهُ تَعَالَی کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَا هُوَ مِنْ أَصْلِهِ وَ جَوْهَرِهِ وَ طِینَتِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِعِبَادِهِ مِنَ الْخَلَائِقِ کُلِّهِمْ أَ فَتَرَی هَاهُنَا ظُلْماً وَ جَوْراً وَ عُدْوَاناً ثُمَّ قَرَأَ علیه السلام مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ (1): یَا إِبْرَاهِیمُ إِنَّ الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ فَبَدَا شُعَاعُهَا فِی الْبُلْدَانِ کُلِّهَا أَ هُوَ بَائِنٌ مِنَ الْقُرْصَةِ أَمْ هُوَ مُتَّصِلٌ بِهَا شُعَاعُهَا تَبْلُغُ فِی الدُّنْیَا فِی الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ حَتَّی إِذَا غَابَتْ یَعُودُ الشُّعَاعُ وَ یَرْجِعُ إِلَیْهَا أَ لَیْسَ ذَلِکَ کَذَلِکَ قُلْتُ بَلَی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَکَذَلِکَ یَرْجِعُ کُلُّ شَیْ ءٍ إِلَی أَصْلِهِ وَ جَوْهَرِهِ وَ عُنْصُرِهِ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یَنْزِعُ اللَّهُ تَعَالَی مِنَ الْعَدُوِّ النَّاصِبِ سِنْخَ الْمُؤْمِنِ وَ مِزَاجَهُ وَ طِینَتَهُ وَ جَوْهَرَهُ وَ عُنْصُرَهُ مَعَ جَمِیعِ أَعْمَالِهِ الصَّالِحَةِ وَ یَرُدُّهُ إِلَی الْمُؤْمِنِ وَ یَنْزِعُ اللَّهُ مِنَ الْمُؤْمِنِ سِنْخَ النَّاصِبِ وَ مِزَاجَهُ وَ طِینَتَهُ وَ جَوْهَرَهُ وَ عُنْصُرَهُ مَعَ جَمِیعِ أَعْمَالِهِ السَّیِّئَةِ الرَّدِیَّةِ وَ یَرُدُّهُ إِلَی النَّاصِبِ عَدْلًا مِنْهُ جَلَّ جَلَالُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ وَ یَقُولُ لِلنَّاصِبِ لَا ظُلْمَ عَلَیْکَ هَذِهِ الْأَعْمَالُ الْخَبِیثَةُ مِنْ طِینَتِکَ وَ مِزَاجِکَ وَ أَنْتَ أَوْلَی بِهَا وَ هَذِهِ الْأَعْمَالُ الصَّالِحَةُ مِنْ طِینَةِ الْمُؤْمِنِ وَ مِزَاجِهِ وَ هُوَ أَوْلَی بِهَا الْیَوْمَ تُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ (2) أَ فَتَرَی هَاهُنَا ظُلْماً وَ جَوْراً قُلْتُ لَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بَلْ أَرَی حِکْمَةً بَالِغَةً فَاضِلَةً وَ عَدْلًا بَیِّناً وَاضِحاً ثُمَّ قَالَ علیه السلام أَزِیدُکَ بَیَاناً فِی هَذَا الْمَعْنَی مِنَ الْقُرْآنِ قُلْتُ بَلَی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ أَ لَیْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ (3) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلی بَعْضٍ

ص: 106


1- 1. یوسف: 79.
2- 2. المؤمن: 17.
3- 3. النور: 24.

فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون»، {و آنان که کافرند به دوزخ محشور شوند تا خدا تمیز دهد پلید را از پاک و بنهد پلید را بر هم و انباشته کند همه را و بنهد در دوزخ، آنان همان زیان­کارانند.}(1)

گفتم: «سبحان اللَّه، چه روشن است آن برای هر کس که بفهمد، و این خلق وارونه در شناختش چه کوردل­اند.» فرمود: «ای ابراهیم، کیستند آنها که خدا درباره شان می­فرماید: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلا» ،{نیستند آنان جز چون چهارپایان، بلکه گمراه تر در راه.}(2) خدا نپسندید آنان را به مانند خر و گاو و سگان و دواب می­سازد، پس گفت گمراه­ترند از آنها.

ای ابراهیم، خدای عزوجل­ذکره، درباره دشمنان ناصبی ما فرموده: «وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً» ،{و برویم به سوی هر کاری کردند و آن را گردی پاشیده سازیم که نابود شود.}(3) و فرموده: { پندارند خوب کاری می­کنند.}(4) و فرموده: «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلی شَیْ ءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُون» ،{و پندارند چیزی دارند هلاکه آنان هم آن دروغگویانند.}(5) و فرموده: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئا»، {و آنان که کافرند کارهاشان مانند سراب است در دشت پهناور که تشنه آبش پندارد و چونش آید چیزی نیابدش.}(6) ناصبی نیز همین­طور است. او می پندارد آنچه از توشه اعمالش پیش فرستاده سودمند است، تا آن زمان که به سراغ آن می­رود و می بیند که چیزی نیست.»

امام علیه­السلام در ادامه، نمونه دیگری آورد و فرمود: یا چون تاریکی­ها در دریای ژرف، موج روی موج و فرازش ابر تیره تاریکی­ها روی هم، که چون دست خود فرا برآرد، چه­بسا آن را نبیند{و هر که را خدا نوری نداده، نوری ندارد.}(7) آنگاه فرمود: «ای ابراهیم، آیا درباره این معنا از قرآن، بیشتر با تو سخن گویم؟» گفتم: «آری ای زاده رسول.» فرمود: «خدا فرمود: «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیما» ،{بدل کند خدا گناهانشان را به حسنات و خدا پُر آمرزنده و مهربان است.}(8)

ص: 107


1- . أنفال / 37 - 38
2- . فرقان / 44
3- . فرقان / 21
4- . کهف / 105
5- . مجادله / 18
6- . نور / 40
7- . نور / 41
8- . فرقان / 71

فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ (1) فَقُلْتُ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ مَا أَوْضَحَ ذَلِکَ لِمَنْ فَهِمَهُ وَ مَا أَعْمَی قُلُوبَ هَذَا الْخَلْقِ الْمَنْکُوسِ عَنْ مَعْرِفَتِهِ فَقَالَ علیه السلام یَا إِبْرَاهِیمُ مِنْ هَذَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی- إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا(2) مَا رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی أَنْ یُشَبِّهَهُمْ بِالْحَمِیرِ وَ الْبَقَرِ وَ الْکِلَابِ وَ الدَّوَابِّ حَتَّی زَادَهُمْ فَقَالَ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا یَا إِبْرَاهِیمُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذِکْرُهُ فِی أَعْدَائِنَا النَّاصِبَةِ- وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً(3) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً(4) وَ قَالَ جَلَّ جَلَالُهُ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلی شَیْ ءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ (5) وَ قَالَ جَلَّ وَ عَزَّ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً(6) کَذَلِکَ النَّاصِبُ یَحْسَبُ مَا قَدَّمَ مِنْ عَمَلِهِ نَافِعَةً حَتَّی إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً ثُمَّ ضَرَبَ مَثَلًا آخَرَ أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ(7) ثُمَّ قَالَ علیه السلام یَا إِبْرَاهِیمُ أَزِیدُکَ فِی هَذَا الْمَعْنَی مِنَ الْقُرْآنِ قُلْتُ بَلَی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ علیه السلام قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً

ص: 107


1- 1. الأنفال: 37 و 38.
2- 2. الفرقان: 44.
3- 3. الفرقان: 21.
4- 4. الکهف: 105.
5- 5. المجادلة: 18.
6- 6. النور: 40.
7- 7. النور: 41.

خدا گناهان شیعه ما را بدل به حسنات می­کند و حسنات دشمنان ما را بدل به سیئات می­گرداند. خدا هر چه خواهد و حکم کند به آنچه شایسته است، حکمش پی گیر ندارد و فرمانش ردکننده ندارد؛ او پرسش نمی­شود از آنچه کند، و آنانند که پرسش شوند.

ای ابراهیم، این از درون دانش پوشیده الهی بود و از گنجینه اسرارش؛ آیا از این رازهای درونی برای دل­های آماده بیشتر بگویم؟» گفتم: «آری ای زاده رسول خدا.» فرمود: «قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَمَّا کانُوا یَفْتَرُون»، {و گفتند آنان که کافرند برای مؤمنان، از راه ما پیروی کنید و گناهان شما به گردن ماها و آنها هیچ آنان را به گردن نگیرند، راستش که از دروغگویانند و البته که بارها روی بارها خود به دوش گیرند و پرسش شوند روز رستاخیز از آنچه به دروغ بستند.}(1) سوگند به خدا، که نیست شایسته پرستشی جز او، شکافنده بامدادها و آفریننده آسمان­ها و زمین، که به تو درست گزارش دادم و به راستی آگاهت کردم، و خدا داناتر و حکیم تر است.» (2)

توضیح

این خبر به نقل از علل­الشرائع ذکر شد؛ با اندک اختلاف و کم و زیاد. این خبر از رموز پیچیده است که یک محقق در شرحش گفته است:«خلاصه سخن در بیان راز این خبر، این است که ثابت شده سه عالم در آفرینش آدم اثرگذارند و او در سرشت و مایه خود ، از هر کدام بهره می­برد. چه­بسا زمین پاکیزه، اشاره است به اثری که از عالم ملکوت در سرشت انسان است؛ چراکه هم ارواح مثالیه از آنند و هم نیروهای آسمانی، که آنها را «مدبرات امر» خوانند .

«آب شیرین»: افاضات عالم جبروت در سرشت آدمی است، که از آنند جواهر قدسیه و ارواح عالیة مجرد از صورت، که آنها را «پیشتازان سبع» تعبیر کرده­اند.

«زمین پلید»: هر آنچه در سرشت او است، از اجزاء عالم ملک محسوس است، که تن­های خاکی مسخر حرکات افلاک، از آنند که خود زیر فرمان بالاتر هستند.

ص: 108


1- . عنکبوت / 12 - 13
2- . علل­الشرایع 2 : 293

رَحِیماً(1) یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ شِیعَتِنَا حَسَنَاتٍ وَ حَسَنَاتِ أَعْدَائِنَا سَیِّئَاتٍ- یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ- لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَ لَا رَادَّ لِقَضَائِهِ- لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ هَذَا یَا إِبْرَاهِیمُ مِنْ بَاطِنِ عِلْمِ اللَّهِ الْمَکْنُونِ وَ مِنْ سِرِّهِ الْمَخْزُونِ أَ لَا أَزِیدُکَ مِنْ هَذَا الْبَاطِنِ شَیْئاً فِی الصُّدُورِ قُلْتُ بَلَی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ علیه السلام قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَمَّا کانُوا یَفْتَرُونَ (2) وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فالِقُ الْإِصْباحِ- فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَقَدْ أَخْبَرْتُکَ بِالْحَقِّ وَ أَنْبَأْتُکَ بِالصِّدْقِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ وَ أَحْکَمُ.

بیان

قد مر هذا الخبر نقلا من العلل (3)

مع اختلاف ما و زیادة و نقص و هو من غوامض الأسرار.

و قال بعض المحققین فی شرحه جملة القول فی بیان السر فیه أنه قد تحقق و ثبت أن کلا من العوالم الثلاثة له مدخل فی خلق الإنسان و فی طینته و مادته من کل حظ و نصیب و لعل الأرض الطیبة کنایة عما له فی جملة طینته من آثار عالم الملکوت الذی منه الأرواح المثالیة و القوی الخیالیة الفلکیة المعبر عنهم بالمدبرات أمرا.

و الماء العذب عما له فی طینته من إفاضات عالم الجبروت الذی منه الجواهر القدسیة و الأرواح العالیة المجردة عن الصور المعبر عنهم بالسابقات سبعا.

و الأرض الخبیثة عما له فی طینته من أجزاء عالم الملک الذی منه الأبدان العنصریة المسخرة تحت الحرکات الفلکیة المسخرة لما فوقها

ص: 108


1- 1. الفرقان: 71.
2- 2. العنکبوت: 12 و 13.
3- 3. راجع علل الشرائع ج 2: 293.

«آب تلخ و شور و بدبو»: هر آنچه در سرشت او است، از اوهام باطله و هوس­های پست که از ترکیب مُلک با ملکوت پدید می­آیند و اصل و حقیقتی ندارند. «برگزیده سرشت پاک»: چکیده از جبروت است و ته نشین آن، همان است که از ملکوت است، و تیرگی سرشت بدبو و پلید، اثر طبایع عالم ملک است و آنچه به دنبال آن است، از هوس­های گمراه­کننده.

همانا نامی از بهره عالم ملک امامان علیهماالسلام نبرده با اینکه تن عنصریشان از آن است؛ زیرا از دل و پایش به این جهان و به ان تن­ها وابسته نیستند. آنان گرچه با تن خاکی در این جهانند، ولی از اهل آن نباشند، چنانچه بیان شد.

امام صادق علیه­السلام فرمود:« ای حفص، من دنیا را برای خود در حساب نگرفتم، مگر همپایه یک مردار که به ناچار از آن می­خورم.» ازین رو، آنان به کلی دامن از این جهان می­تکانند و چون از آن می­کوچند، تیرگی آن را به همراه ندارند. همانا آن حضرت، بهره جبروتی فرد ناصبی و پیشوایان کفر را یاد نکرد، با اینکه شعور و ادراکشان از آن است، چون توجه و اعتمادی به آن ندارند. از این رو، می بینی که از شنیدن علم و حکمت نفرت دارند و فهم اسرار و معارف برایشان سنگین می­آید. بهره آنها از این عالم، چیزی نیست جز چون کسی که مشت باز می­­کند تا آب به دهانش برساند، اما موفق به این کار نمی­شود. دعای کافران نیز، نیست جز در گمراهی، چون فراموش کرده­اند خدا را و خدا نیز آنها را به فراموشی سپرده است؛ از این رو، بهره آنها از این عالم، به هدر می­رود، چراکه به جاویدان بودن در زمین دل بسته­اند و پیرو هوس­هایشان شده­اند .

و چون روز جدایی می­آید و خدا ناپاک را از پاک جدا می­کند، از آنجا که افاضات عالم جبروت بر او چیره است، به عالم جبروت و بالاترین بهشت­ها برمی آید و به مقربان می­پیوندد. هر کس آثار ملکوت بر او چیره است، به ملکوت برمی­آید، به حوریان و پسران زیبا می­پیوندد، با اصحاب یمین می­آمیزد، اما آن کس که عالم مُلک بر او چیره است، در افسوس و واویل و خواری می­ماند و شکنجه آتش را می­چشد، زیرا مرگ، او را از هرآنچه دلخواهش بوده جدا کرده است.

ص: 109

و الماء الأجاج المالح الآسن عما له فی طینته من تهیجات الأوهام الباطلة و الأهواء المموهة الردیة الحاصلة من ترکیب الملک مع الملکوت مما لا أصل له و لا حقیقة.

ثم الصفوة من الطینة الطیبة عبارة عما غلب علیه إفاضة الجبروت من ذلک و الثفل منه ما غلب علیه أثر الملکوت منه و کدورة الطین المنتن الخبیث مما غلب علیه طبائع عالم الملک و ما یتبعه من الأهواء المضلة.

و إنما لم یذکر نصیب عالم الملک للأئمة علیهم السلام مع أن أبدانهم العنصریة منه لأنهم لم یتعلقوا بهذه الدنیا و لا بهذه الأجساد تعلق رکون و إخلاد فهم و إن کانوا فی النشأة الفانیة بأبدانهم العنصریة و لکنهم لیسوا من أهلها کما مضی بیانه.

قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام فِی حَدِیثِ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ: یَا حَفْصُ مَا أَنْزَلْتُ الدُّنْیَا مِنْ نَفْسِی إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الْمَیْتَةِ إِذَا اضْطُرِرْتُ إِلَیْهَا أَکَلْتُ مِنْهَا.

فلا جرم نفضوا أذیالهم منها بالکلیة إذا ارتحلوا عنها و لم یبق معهم منها کدورة و إنما لم یذکر نصیب الناصب و أئمة الکفر من إفاضة عالم الجبروت مع أن لهم منه حظ الشعور و الإدراک و غیر ذلک لعدم تعلقهم و لا رکونهم إلیه و لذا تراهم تشمئز نفوسهم من سماع العلم و الحکمة و یثقل علیهم فهم الأسرار و المعارف فلیس لهم من ذلک العالم إِلَّا کَباسِطِ کَفَّیْهِ إِلَی الْماءِ لِیَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ فلا جرم ذهب عنهم نصیبهم من ذلک العالم حین أخلدوا إلی الأرض وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ فإذا جاء یوم الفصل و میز الله الخبیث من الطیب ارتقی من غلب علیه إفاضات عالم الجبروت إلی الجبروت و أعلی الجنان و التحق بالمقربین و من غلب علیه آثار الملکوت إلی الملکوت و مواصلة الحور و الولدان و التحق بأصحاب الیمین و بقی من غلب علیه الملک فی الحسرة و الثبور و الهوان و التعذیب بالنیران إذ فرق الموت بینه و بین محبوباته و مشتهیاته.

ص: 109

و اشقیاء گرچه به نشانه ای از ملکوت می­روند که به طفیلی از آن آفریده شدند، اما آنها را با صورت کردار و اخلاق و عقیده خود به آنجا می­برند و نمی­توانند از آن صورت جدا شوند و با همان شکنجه می­شوند و از همراهی با آن آزار می بینند؛ چون باد گرم و هوای سوزان و سایه دودگونه و مارها و کژدم­ها دارد و به جهت ذخیره کردن نقره و طلا در دنیا و خرج نکردن آنها در راه خدا و به خاطر دلبستگی به آنها، سوزش­ها همراه دارند؛ پیشانی­ها، پهلوها و پشت­هایشان با آنها داغ می­شود، که اینها همان ذخایری است که برای خود اندوختید و اکنون بچشید آنچه را که برای خود گنجینه ساختید؛ و همراه آنها است آنچه می­پرستیدند غیر از خدا، از چوب و سنگ و جانور و بقیه چیزها که می­پنداشتند سودی برایشان دارد، در حالی برای آنها زیان به دنبال داشته است؛ زیرا به آنها گفته می­شود شما و هر آنچه جز خدا پرستیدید، سنگریزه دوزخید.

و خلاصه، هر کس در آنجا با دوست خود است؛ دوست اشقیا، کالای دنیا است که حقیقت و اصالتی ندارد و تنها فریبنده است؛ چون رستاخیز بیاید و حقایق فاش شوند، کالای آنها کساد می­شود و نابود می­گردد؛ از این رو، درد می­کشند و آرزو می­کنند که به دنیا برگردند که وطن مهرورز آنها بوده، زیرا اهل زندگی در دیگرسرا نبودند و دلخوشی و مایه آرامششان، زندگی در دنیا بود؛ و اکنون چون از آن جدا می­شوند، در فراق آن، در آتش دوزخ شکنجه می­بینند.

کردار چنین کسانی در پیرامونشان و همه آن گناهان و شهوات، همان کالای دنیا و دوستی آن است؛ و هر کس اهل آن است، به ناچار از دوری­اش شکنجه می کشد؛ اما هر کس که اهل این چیزها نیست و به آن گرفتار شده و درافتاده، با عقیده به زشتی آن، و ترس از خدا در انجام آن امور، به ناچار از آن پشیمان شده است، چون به خودش بیاید و به خدا بازگردد، این پشیمانی و اعتراف به گناهان و زبونی در برابر پروردگارش از شرم، باعث روشنی دلش می­گردد و این، خود، بدل شدن گناهان است به حسنات.

پس، اشقیاء همانا شکنجه می­شوند بابت کارهایی که انجام ندادند، اما شیفته آن بودند و دلخواهشان بود و همیشه در نهادشان آهنگ آن را داشتند و اگر موقعیتی برایشان فراهم می­شد، چون اهل آن بودند و هم جنسش، اگر دوباره به دنیا بازگردند، باز هم به همان اموری که از آن نهی شده بودند رجوع می­کنند.

و سعداء، بابت کارهای زشتی که کردند، جاودانه در شکنجه و کیفر سخت به سر نمی­برند، زیرا با بدخواهی خردشان و ترس از پروردگارشان آن را انجام دادند و اهل آن ص: 110

فالأشقیاء و إن انتقلوا إلی نشأة من جنس نشأة الملکوت خلقت بتبعیتها بالعرض إلا أنهم یحملون معهم من الدنیا من صور أعمالهم و أخلاقهم و عقائدهم مما لا یمکن انفکاکهم عنه مما یتأذون به و یعذبون بمجاورته من سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ و من حیات و عقارب و ذوات لدغ و سموم و من ذهب و فضة کنزوها فی دار الدنیا و لم ینفقوها فی سبیل الله و أشرب فی قلوبهم محبتها فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ و من آلهة یعبدونها من دون الله من حجر أو خشب أو حیوان أو غیرها مما یعتقدون فیه أنه ینفعهم و هو یضرهم إذ یقال إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ و بالجملة المرء مع من أحب فمحبوب الأشقیاء لما کان من متاع الدنیا الذی لا حقیقة له و لا أصل بل هو مَتاعُ الْغُرُورِ فإذا کان یوم القیامة و برزت و حواق الأمور کسد متاعهم و صار لا شیئا محضا فیتألمون بذلک و یتمنون الرجوع إلی الدنیا التی هی وطنهم المألوف لأنهم من أهلها لیسوا من أهل النشأة الباقیة لأنهم رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها فإذا فارقوها عذبوا بفراقها فی نار جهنم.

أعمالهم التی أحاطت بهم و جمیع المعاصی و الشهوات یرجع إلی متاع هذه النشأة الدنیاویة و محبتها فمن کان من أهلها عذب بمفارقتها لا محالة و من لیس من أهلها و إنما ابتلی بها و ارتکبها مع إیمان منه بقبحها و خوف من الله سبحانه فی إتیانها فلا جرم یندم علی ارتکابها إذا رجع إلی عقله و أناب إلی ربه فیصیر ندامته علیها و الاعتراف بها و ذل مقامه بین یدی ربه حیاء منه تعالی سببا لتنویر قلبه و هذا المعنی تبدیل سیئاتهم حسنات.

فالأشقیاء إنما عذبوا بما لم یفعلوا لحنینهم إلی ذلک و شهوتهم له و عقد ضمائرهم علی فعله دائما أن تیسر لهم لأنهم کانوا من أهله و من جنسه وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ و السعداء إنما لم یخلدوا فی العذاب و لم یشتد علیهم العقاب بما فعلوا من القبائح لأنهم ارتکبوا علی کره من عقولهم و خوف من ربهم لأنهم لم

ص: 110

نبودند و هم­جنسشان نبودند، بلکه ثواب خیراتی را هم که نکردند، می­برند، چون شیفته آنها بودند و تصمیم داشتند اگر موقعیت فراهم شود، آن اعمال را به جا بیاورند. بنابراین، هر کاری به نیت شخص وابسته است و برای هر کس همان است که در دل دارد و می­خواهد؛ البته او، همان چیزی را در در دل دارد و خواهان آن است که موافق سرشت و منش آفرینش او است؛ چنانچه خدای تعالی فرموده: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِه» ،{بگو هر کس کار کند بر پیکره مناسب خود.}(1) و در حدیث هم آمده که هر کدام از بهشتی­ها و دوزخی­ها در آن حال جاوید می­مانند و به جهت جاویدانی نیت و نهاد خود پس از رفتن از دنیا عذاب می­کشند، تا آنچه از سرشت اشقیاء با سرشت آنها آمیخته و اندکی به آن انس گرفته­اند و برای گرفتاری در دنیا به آن دل سپرده­اند، از آنها جدا شود و پاک شوند.

و شیخ صدوق در کتاب اعتقادات خود، بدون سند روایت کرده که به هیچ یکتاپرستی که به دوزخ وارد می­شود، هیچ دردی نمی­رسد و آنان فقط هنگام بیرون شدن، به سزای آنچه کردند، درد می­کشند، و خدا هرگز در حق بندگان ستم نمی ورزد .

مؤلف

پایه این تأویل­ها بر اموری است که مخالفت آنها با اصول متکلمان امامیه، کمتر از مخالفت با ظواهر این اخبار نیست. ما درباره این گونه روایات در کتاب عدل سخن گفتیم و بررسی نکردن این احادیث و روایاتی مانند آنها و وانهادن علوم آنها، اگر درست باشند، همان گونه که فرموده، احوط و اولی است؛ چنانچه از مولا امیرالمؤمنین درباره قدر پرسیدند، فرمود: «راهی است تاریک، از این راه نروید؛ دریایی است ژرف، در آن نخزید؛ از رازهای خدا است، خود را برای درک آن به رنج و زحمت نیندازید.»

روایت22.

کافی: از زراره روایت شده است: «مردی از امام باقر علیه­السلام پرسید از قول خدای عزو­جل: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی» ،{و چون گرفت پروردگارت از آدمیزادها از پشتشان نژادشان را و گواهشان کرد بر خود که آیا نیستم پروردگار شماها، گفتند: چرا.}(2) - تا آخر آیه؛ و امام علیه­السلام فرمود - و پدرش می شنید - که: «پدرم به من بازگفت: خدای عزوجل مشتی از خاکی ص: 111


1- . أسراء / 84
2- . اعراف / 171

یکونوا من أهلها و لا من جنسها بل أثیبوا بما لم یفعلوا من الخیرات لحنینهم إلیه و عزمهم علیه و عقد ضمائرهم علی فعله إن تیسر لهم.

فإنما الأعمال بالنیات و إنما لکل امرئ ما نوی و إنما ینوی کل ما ناسب طینته و یقتضیه جبلته کما قال الله سبحانه قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ (1) و لهذا ورد فی الحدیث أن کلا من أهل الجنة و النار إنما یخلدون فیما یخلدون علی نیاتهم و إنما یعذب بعض السعداء حین خروجهم من الدنیا بسبب مفارقة ما مزج بطینتهم من طینة الأشقیاء مما أنسوا به قلیلا و ألفوه بسبب ابتلائهم به ما داموا فی الدنیا.

وَ رَوَی الشَّیْخُ الصَّدُوقُ رَحِمَهُ اللَّهُ فِی اعْتِقَادَاتِهِ مُرْسَلًا: أَنَّهُ لَا یُصِیبُ أَحَداً مِنْ أَهْلِ التَّوْحِیدِ أَلَمٌ فِی النَّارِ إِذَا دَخَلُوهَا وَ إِنَّمَا یُصِیبُهُمْ آلَامٌ عِنْدَ الْخُرُوجِ مِنْهَا فَیَکُونُ تِلْکَ الْآلَامُ جَزَاءً بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ انْتَهَی.

و أقول

بناء هذه التأویلات علی أمور لیست مخالفتها لأصول متکلمی الإمامیة أقل من مخالفة ظواهر تلک الأخبار و قد تکلمنا فی أمثال هذه الروایات فی کتاب العدل و کان ترک الخوض فیها و فی أمثالها و رد علمها مع صحتها إلی من صدرت عنه أحوط و أولی کما قال مولانا أمیر المؤمنین صلوات الله علیه و قد سئل عن القدر طریق مظلم فلا تسلکوه و بحر عمیق فلا تلجوه و سر الله فلا تتکلفوه.

«22»

کا [الکافی] عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ: أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی (2) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَقَالَ وَ أَبُوهُ یَسْمَعُ علیهما السلام حَدَّثَنِی أَبِی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ قَبَضَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابِ التُّرْبَةِ الَّتِی خَلَقَ اللَّهُ

ص: 111


1- 1. أسری: 84.
2- 2. الأعراف: 171.

که از آن آدم را آفرید برگرفت و بر آن آبی شیرین خوشگوار ریخت و آنگاه تا چهل روز آن را به حال خود باقی گذاشت. سپس بر آن آب شور و تلخ ریخت و چهل شبانه­روز آن را به حال خود گذاشت. هنگامی که آن سرشت مایه گرفت و آماده شد، آن را برداشت و سخت فشرد و مالید، از آن موجوداتی مورچه­مانند بیرون آمدند، از طرف راست و چپ او، و به همه فرمان داد در آتش بیفتید؛ راستی­ها به آتش درآمدند و آتش بر آنها سرد و سلامت شد، اما چپی­ها از رفتن میان آتش سر باز زدند.» (1)

توضیح

از ظاهر حدیث چنین برمی­آید که پرسش از امام باقر علیه­السلام در زمان پدرش و در حضور او صورت گرفته است. پس می­توان بر آن خرده گرفت که زراره (راوی حدیث) نباید خدمت امام سجاد را درک کرده باشد. البته چه­بسا که خبر را از مرد پرسنده روایت کرده و خود زراره هنگام پرسش حاضر نبوده است .

همچنین، امکان دارد که زراره زمان امام سجاد علیه­السّلام را دریافته باشد، ولی از آن حضرت روایت نکرده و از این رو، از اصحابش شمرده نشده است. در عیاشی(2) چنین آمده است:« از زراره، از مردی که پرسید از امام صادق علیه­السلام.» و این درست تر است.

«و چون برگرفت پروردگارت از آدمیزاده ها از پشتشان»: بیضاوی گفته است: یعنی برآورد از پشت آنها نژادی که می آوردند در هر قرنی به دنبال قرنی؛ و «من ظهورهم»، بدل از بنی­آدم است، بدل بعضی از کل. و نافع و ابوعمر و ابن غامر و یعقوب «ذریّاتهم» خوانده اند نه «ذریتهم». «گواهشان گرفت بر خودشان که آیا نیستم من پروردگارتان»: که دلائل پروردگاریش را در وجودشان نهاد و خِردی به آنها داد که آنها را بخواند به اعتراف به وی تا اینکه زمینه این پرسش و پاسخ فراهم شد و علم و آمادگی آنها مانند گواه گرفتن و اعتراف گردید. این ضرب­المثل است و دلالت دارد بر آنکه گفتند: آری گواهیم. «تا نگویند در رستاخیز»: که ما از آن بی خبر بودیم. «او تقولوا» عطف بر «ان تقولوا» است.

«نگویید همانا پدران ما از این پیش مشرک شدند و ما نژادشان بودیم و پیروشان شدیم»: زیرا

ص: 112


1- . کافی 2 : 7
2- . تفسیر عیاشی 4 : 39

مِنْهَا آدَمَ علیه السلام فَصَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ الْعَذْبَ الْفُرَاتَ ثُمَّ تَرَکَهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ثُمَّ صَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ الْمَالِحَ الْأُجَاجَ فَتَرَکَهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَلَمَّا اخْتَمَرَتِ الطِّینَةُ أَخَذَهَا فَعَرَکَهَا عَرْکاً شَدِیداً فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ مِنْ یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ وَ أَمَرَهُمْ جَمِیعاً أَنْ یَقَعُوا فِی النَّارِ فَدَخَلَ أَصْحَابُ الْیَمِینِ فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ أَبَی أَصْحَابُ الشِّمَالِ أَنْ یَدْخُلُوهَا(1).

بیان

ظاهر الحدیث أن السؤال عن الباقر علیه السلام کان فی زمن أبیه علیه السلام و هو حاضر و فیه أنه لم یعهد إدراک زرارة علی بن الحسین علیه السلام فیحتمل أن یکون روی ذلک عن الرجل السائل و لم یکن زرارة حاضرا عند السؤال مع أنه یمکن إدراکه زمان السجاد علیه السلام و عدم روایته عنه و لذا لم یعد فی أصحابه.

و فی تفسیر العیاشی (2)

هکذا عن زرارة أن رجلا سأل أبا عبد الله علیه السلام إلی آخر الخبر و هو أصوب.

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ قال البیضاوی أی أخرج من أصلابهم نسلا علی ما یتوالدون قرنا بعد قرن و مِنْ ظُهُورِهِمْ بدل من بنی آدم بدل البعض و قرأ نافع و أبو عمرو و ابن عامر و یعقوب ذریاتهم وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ أی نصب لهم دلائل ربوبیته و رکب فی عقولهم ما یدعوهم إلی الإقرار بها حتی صاروا بمنزلة من قیل أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی فنزل تمکینهم من العلم بها و تمکنهم منه منزلة الإشهاد و الاعتراف علی طریقة التمثیل و یدل علیه قوله قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ أی کراهة أن تقولوا إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ لم نتنبه علیه بدلیل أو تقولوا عطف علی أَنْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ فاقتدینا بهم لأن

ص: 112


1- 1. الکافی ج 2 ص 7.
2- 2. تفسیر العیّاشیّ ج 2 ص 39.

تقلید پس از وجود دلیل و امکان دانستن مطلب، درست و پذیرفته نیست. «آیا هلاک کنی ما را به آنچه بیهودگان کردند»: گفته­اند: چون خدا آدم را آفرید از نژادشان، نژادی مورچه­مانند برآورد و زنده کرد و خرد و گویایی داد و به آنها الهام کرد؛ این حدیث را عمر روایت کرده است.(1)

یک محقق گفته: شاید گواهی نژاد آدمی بر خود به یگانگی، زبان حال گوهر (2)آمادگی­های آنها است و تصدیق آنها به زبان طبع امکان پیش از نصب دلائل برایشان و پس از آن؛ یا اینکه دانش­پژوهی آنان چون گواهی و اعتراف گردیده، به روش تخیل ادبی و مانند آن .

قول خدای عزوجل است که: إِنَّما قَوْلُنا لِشَیْ ء»، {همانا فرمان ما به چیزی.}2 همچنین خدای عزوعلا فرموده است: «َقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِین»، {پس گفت برایش و برای زمین بیایید به دلخواه یا ناخواه گفتند آمدیم به دلخواه.}(3) و معلوم است که گفته ای در آنجا نبوده و این یک ضرب­المثل و صورت­سازی معنا است. چه­بسا گفتار به زبان ملکوتی باشد که هر چیزی با آن زبان، به سپاس پروردگار تسبیح­گو است. این کلام برای این گفته شده که یکتاپرستی سرشت همگان است.

گفته امام علیه­السلام: «من تراب الیه التربة» از قبیل اضافه جزء به کل است. «از راست و چپش»: یعنی راست و چپِ مأمور به این فرمان، چون جبرئیل؛ یا به معنی دو سوی عرش است؛ یا خود خاک. و راست، همان سویی است که خوشی و برکت دارد، و چپ برخلاف آن است. یا راست، وصف بخشایندگی است و چپ، وصف قهاریت است و به خدا برمی­گردند، چنانچه در دعا آمده است: «و همه خیر در دو دست تو است.» یعنی هر چه از تو صادر می­شود، از خوب و بد و سود و زیان، خیر است و مصالح والا دارد.

روایت23.

کافی: امام باقر علیه­السلام

ص: 113


1- . درّ منثور 3 : 142
2- . نحل / 40
3- [1]. فصلت / 11

التقلید عند قیام الدلیل و التمکن من العلم به لا یصلح عذرا أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ یعنی آباءهم المبطلین بتأسیس الشرک و قیل لما خلق الله آدم أخرج من ذریته ذریة کالذر و أحیاهم و جعل لهم العقل و النطق و ألهمهم ذلک لحدیث رواه عمر(1)

انتهی.

و قال بعض المحققین لعل معنی إشهاد ذریة بنی آدم علی أنفسهم بالتوحید استنطاق حقائقهم بألسنة قابلیات جواهرها و ألسن استعدادات ذواتها و أن تصدیقهم به کان بلسان طباع الإمکان قبل نصب الدلائل لهم أو بعد نصب الدلائل أو أنه نزل تمکینهم من العلم و تمکنهم منه بمنزلة الإشهاد و الاعتراف علی طریقة التخیل نظیر ذلک قوله عز و جل إِنَّما