سرشناسه: مجلسی محمد باقربن محمدتقی 1037 - 1111ق.
عنوان و نام پدیدآور: بحارالانوار: الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار تالیف محمدباقر المجلسی.
مشخصات نشر: بیروت داراحیاء التراث العربی [ -13].
مشخصات ظاهری: ج - نمونه.
یادداشت: عربی.
یادداشت: فهرست نویسی بر اساس جلد بیست و چهارم، 1403ق. [1360].
یادداشت: جلد108،103،94،91،92،87،67،66،65،52،24(چاپ سوم: 1403ق.=1983م.=[1361]).
یادداشت: کتابنامه.
مندرجات: ج.24.کتاب الامامة. ج.52.تاریخ الحجة. ج67،66،65.الایمان و الکفر. ج.87.کتاب الصلاة. ج.92،91.الذکر و الدعا. ج.94.کتاب السوم. ج.103.فهرست المصادر. ج.108.الفهرست.-
موضوع: احادیث شیعه — قرن 11ق
رده بندی کنگره: BP135/م3ب31300 ی ح
رده بندی دیویی: 297/212
شماره کتابشناسی ملی: 1680946
ص: 1
ج، [الإحتجاج] قَالَ سُلَیْمُ بْنُ قَیْسٍ حَدَّثَنِی سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ حَدَّثَنِیهِ بَعْدَ ذَلِکَ أَبُو ذَرٍّ ثُمَّ سَمِعْتُهُ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام قَالُوا: إِنَّ رَجُلًا فَاخَرَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام لیهما السلام فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَمَّا سَمِعَ بِهِ لِعَلِیٍّ علیه السلام فَاخِرِ الْعَرَبَ فَأَنْتَ فِیهِمْ أَکْرَمُهُمْ ابْنَ عَمٍّ وَ أَکْرَمُهُمْ صِهْراً وَ أَکْرَمُهُمْ نَفْساً وَ أَکْرَمُهُمْ زَوْجَةً وَ أَکْرَمُهُمْ أَخاً وَ أَکْرَمُهُمْ عَمّاً وَ أَکْرَمُهُمْ وَلَداً وَ أَعْظَمُهُمْ حِلْماً وَ أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمُهُمْ غَنَاءً بِنَفْسِکَ وَ مَا لَکَ وَ أَنْتَ أَقْرَؤُهُمْ لِکِتَابِ اللَّهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِسُنَّتِی وَ أَشْجَعُهُمْ لِقَاءً وَ أَجْوَدُهُمْ کَفّاً وَ أَزْهَدُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ أَشَدُّهُمُ اجْتِهَاداً وَ أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَصْدَقُهُمْ لِسَاناً وَ أَحَبُّهُمْ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَیَّ وَ سَتَبْقَی بَعْدِی ثَلَاثِینَ سَنَةً تَعْبُدُ اللَّهَ وَ تَصْبِرُ عَلَی ظُلْمِ قُرَیْشٍ لَکَ ثُمَّ تُجَاهِدُهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ إِذَا وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَتُقَاتِلُ عَلَی تَأْوِیلِ الْقُرْآنِ کَمَا قَاتَلْتَ مَعِی عَلَی تَنْزِیلِهِ ثُمَّ تُقْتَلُ شَهِیداً تُخْضَبُ لِحْیَتُکَ مِنْ دَمِ رَأْسِکَ قَاتِلُکَ یَعْدِلُ عَاقِرَ النَّاقَةِ فِی الْبُغْضِ إِلَی اللَّهِ وَ الْبُعْدِ مِنْهُ (1).
ج، [الإحتجاج] قَالَ سُلَیْمُ بْنُ قَیْسٍ: سَأَلَ رَجُلٌ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام لیهما السلام فَقَالَ لَهُ وَ أَنَا أَسْمَعُ أَخْبِرْنِی بِأَفْضَلِ مَنْقَبَةٍ لَکَ قَالَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ قَالَ وَ مَا أَنْزَلَ فِیکَ قَالَ أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (2) قَالَ أَنَا الشَّاهِدُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَوْلُهُ وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ إِیَّایَ عَنَی بِمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ (3) فَلَمْ یَدَعْ
ترجمه بحارالانوار جلد 40: تاریخ امیرالمومنین علیه السلام - 6
مشخصات کتاب
سرشناسه : مجلسی، محمد باقربن محمدتقی، 1037 - 1111ق.
عنوان قراردادی : بحار الانوار .فارسی .برگزیده
عنوان و نام پدیدآور : ترجمه بحارالانوار/ مترجم گروه مترجمان؛ [برای] نهاد کتابخانه های عمومی کشور.
مشخصات نشر : تهران: نهاد کتابخانه های عمومی کشور، موسسه انتشارات کتاب نشر، 1392 -
مشخصات ظاهری : ج.
شابک : دوره : 978-600-7150-66-5 ؛ ج.1 : 978-600-7150-67-2 ؛ ج.2 : 978-600-7150-68-9 ؛ ج.3 : 978-600-7150-69-6 ؛ ج.4 978-600-715070-2 : ؛ ج.5 978-600-7150-71-9 : ؛ ج.6 978-600-7150-72-6 : ؛ ج.7 978-600-7150-73-3 : ؛ ج.8 : 978-600-7150-74-0 ؛ ج.10 978-600-7150-76-4 : ؛ ج.11 978-600-7150-83-2 : ؛ ج.12 978-600-7150-66-5 : ؛ ج.13 978-600-7150-85-6 : ؛ ج.14 978-600-7150-86-3 : ؛ ج.15 978-600-7150-87-0 : ؛ ج.16:978-600-7150-88-7 ؛ ج.17:978-600-7150-89-4 ؛ ج.18: 978-600-7150-90-0 ؛ ج.19:978-600-7150-91-7 ؛ ج.20:978-600-7150-92-4 ؛ ج.21: 978-600-7150-93-1 ؛ ج.22:978-600-7150-94-8 ؛ ج.23:978-600-7150-95-5
مندرجات : ج.1. کتاب عقل و علم و جهل.- ج.2. کتاب توحید.- ج.3. کتاب عدل و معاد.- ج.4. کتاب احتجاج و مناظره.- ج. 5. تاریخ پیامبران.- ج.6. تاریخ حضرت محمد صلی الله علیه وآله.- ج.7. کتاب امامت.- ج.8. تاریخ امیرالمومنین.- ج.9. تاریخ حضرت زهرا و امامان والامقام حسن و حسین و سجاد و باقر علیهم السلام.- ج.10. تاریخ امامان والامقام حضرات صادق، کاظم، رضا، جواد، هادی و عسکری علیهم السلام.- ج.11. تاریخ امام مهدی علیه السلام.- ج.12. کتاب آسمان و جهان - 1.- ج.13. آسمان و جهان - 2.- ج.14. کتاب ایمان و کفر.- ج.15. کتاب معاشرت، آداب و سنت ها و معاصی و کبائر.- ج.16. کتاب مواعظ و حکم.- ج.17. کتاب قرآن، ذکر، دعا و زیارت.- ج.18. کتاب ادعیه.- ج.19. کتاب طهارت و نماز و روزه.- ج.20. کتاب خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، عقود و معاملات و قضاوت
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
ناشر دیجیتالی : مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان
یادداشت : ج.2 - 8 و 10 - 16 (چاپ اول: 1392) (فیپا).
موضوع : احادیث شیعه -- قرن 11ق.
شناسه افزوده : نهاد کتابخانه های عمومی کشور، مجری پژوهش
شناسه افزوده : نهاد کتابخانه های عمومی کشور. موسسه انتشارات کتاب نشر
رده بندی کنگره : BP135/م3ب3042167 1392
رده بندی دیویی : 297/212
شماره کتابشناسی ملی : 3348985
ص: 1
ادامه کتاب تاریخ أمیر المؤمنین علیه السلام
ادامه باب های فضائل و مناقب منصوص أمیر المؤمنین صلوات الله علیه
باب نود و یکم : مجموعه مناقب امیرمؤمنان علیه السلام که در باره آنها تصریحات زیادی وجود دارد
روایات
روایت1.
الاحتجاج: سلیم بن قیس می گوید: از سلمان و مقداد و ابوذر و خود علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم: مردی بر علی بن ابی طالب فخر فروخت. پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی از قضیه خبردار شد به حضرت علی علیه السلام فرمود: تو به عرب فخر بفروش، که تو در میان آنان از جهت پسر عمو، از جهت پدر زن، از جهت نفس، از جهت همسر، از جهت برادر، از جهت عمو و از جهت فرزند گرامیترین هستی. همچنان که از همه ایشان بردبارتر و دانشمندتری و پیشتر از همه اسلام آوردی و بیشتر از همه آنها با تکیه بر جان و مال خود از دیگران استغنا داری. تو بیشتر از همه آنها قرآن میخوانی و به سنت من آگاهترین و در میدان کارزار شجاعترین، در جود و بخشش پیشتازترین و نسبت به تعلقات دنیوی رویگردانترین و در تلاش و کوشش در راه خدا جدیترین و در حُسن خلق، بهترین و در زبان، راستگوترین و نزد خدا و من مجبوترین هستی. تو پس از من سی سال زنده خواهی بود و عمرت را به عبادت خدا و صبر بر ستم قریش سپری خواهی کرد. و هنگامی که یارانی یافتی، در راه خدا با آنان برای تأویل قرآن خواهی جنگید، همان گونه که همراه با من برای تنزیل قرآن جنگیدی. سپس به شهادت خواهی رسید و محاسنت با خون سرت رنگین خواهد شد. قاتل تو همانند پِی کننده ناقه صالح نزد خداوند مبغوض و ملعون است(1) .
روایت2.
الاحتجاج: سلیم بن قیس می گوید: مردی از علی بن ابی طالب علیه السلام سؤالی پرسید در حالیکه من هم میشنیدم و گفت: مرا از والاترین فضیلت خود آگاه کن. حضرت علی علیه السلام فرمود: آنچه خدواند در قرآن نازل کرد. مرد گفت: چه چیز در قرآن درباره تو نازل کرده؟ فرمود: «أََ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْه (2)»{
آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجتی روشن است و شاهدی از [خویشان] او پیرو آن است} من شاهد وگواهی دهنده رسول خدا هستم همچنان که در این آیه: « ُ وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب (3)»{
و کسانی که کافر شدند میگویند تو فرستاده نیستی بگو کافی استخدا و آن کس که نزد او علم کتاب است میان من و شما گواه باشد} منظور از «آن کس که نزد او علم کتاب است»، من هستم. این گونه بود که علی علیه السلام تمام آیاتی را که درباره اول نازل شده برای آن مرد ذکر کرد از جمله: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون (4)»{
ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند} و نیز: « ِ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم (5)»{
خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید} وغیره. سلیم گفت: سپس من از او پرسیدم: مرا از بهترین فضیلت خود از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله باخبر کن، جواب داد: اینکه در روز غدیر خم مرا نصب کرد و به امر خداوند عز و جل، ولایت را به من سپرد و فرمود: «تو برای من همچون هارون برای موسی هستی». و یا اینکه با رسول خدا به سفر رفتم. خادمی جز من نداشت. پیامبر تنها یک لحاف داشت در حالیکه عایشه هم همراه او بود. پیامبر به هنگام خواب بین من و عایشه قرار می گرفت و هر سه ما تنها همان لحاف را داشتیم. وقتی پیامبر برای نماز شب برمیخواست وسط لحاف را به گونه ای با دستش بین و من عایشه قرار میداد تا لحاف، بستری را که زیر ما بود لمس کند. شبی دچار تب شدم و تب نگذاشت خوابم ببرد. پیامبر هم به خاطر من نخوابید و شب را بین من و مصلایش به صبح رساند. هر چقدر میتوانست نماز میخواند، سپس میآمد و حال مرا میپرسید و به من نگاه میکرد. کار او همین بود تا این که صبح شد. وقتی که نماز صبح را با صحابهاش خواند فرمود: پروردگارا! علی را شفا ده و لباس سلامتی را بر او بپوشان، زیرا او به خاطر بیماری که داشت شب گذشته، خواب را از دیدگان من گرفت. سپس در میان صحابه به من فرمود: مژده بده ای علی. گفتم، خداوند به تو بشارت خیرت دهد و مرا فدایت کند. فرمود: هر چیزی را که شب گذشته از خدواند خواستم به من عطا کرد. و من هر آنچه را که برای خود خواستم برای تو هم طلب کردم. از خداوند خواستم که بین من و تو برادری و اخوت برقرار کند که این خواسته را اجابت کرد همچنان که از درگاه او طلبیدم که تو را ولی و مقتدای هر مرد و زن مسلمانی قرار دهد که این دعا را هم پذیرفت. دو مرد در آنجا حضور داشتند که یکی به دیگری گفت: دیدی پیامبر چه چیزی از خداوند خواست؟ به خدا اگر یک پیمانه خرما طلب می کرد برای او بهتر بود! ای کاش از خداوند می خواست که فرشته ای را بر او نازل کند تا در مقابل دشمنانش وی را کمک کند یا اینکه گنجی از آسمان برایش میفرستاد تا مایه خیر برای او و اصحابش شود چرا که احتیاج آنها به این چیزها بیشتر از چیزی است که او خواست! و پیامبر هیچگاه علی را دعوت به خیری نکرده مگر آن که علی اجابت کرده است(6).
روایت3.
معانی الأخبار:
ص: 2
شَیْئاً أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِیهِ إِلَّا ذَکَرَهُ مِثْلَ قَوْلِهِ إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ (1) وَ قَوْلِهِ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ (2) وَ غَیْرَ ذَلِکَ قَالَ قُلْتُ فَأَخْبِرْنِی بِأَفْضَلِ مَنْقَبَةٍ لَکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله
فَقَالَ نَصْبُهُ إِیَّایَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَقَامَ لِی بِالْوَلَایَةِ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ سَافَرْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَیْسَ لَهُ خَادِمٌ غَیْرِی وَ کَانَ لَهُ لِحَافٌ لَیْسَ لَهُ لِحَافٌ غَیْرُهُ وَ مَعَهُ عَائِشَةُ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَنَامُ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَائِشَةَ لَیْسَ عَلَیْنَا ثَلَاثَتِنَا لِحَافٌ غَیْرُهُ فَإِذَا قَامَ إِلَی صَلَاةِ اللَّیْلِ یَحُطُّ بِیَدِهِ اللِّحَافَ مِنْ وَسَطِهِ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَائِشَةَ حَتَّی یَمَسَّ اللِّحَافُ الْفَرْشَ الَّذِی تَحْتَنَا فَأَخَذَتْنِی الْحُمَّی لَیْلَةً فَأَسْهَرَتْنِی فَسَهَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِسَهَرِی فَبَاتَ لَیْلَةً بَیْنِی وَ بَیْنَ مُصَلَّاهُ یُصَلِّی مَا قُدِّرَ لَهُ ثُمَّ یَأْتِینِی وَ یَسْأَلُنِی وَ یَنْظُرُ إِلَیَّ فَلَمْ یَزَلْ ذَلِکَ دَأْبَهُ حَتَّی أَصْبَحَ فَلَمَّا صَلَّی بِأَصْحَابِهِ الْغَدَاةَ قَالَ اللَّهُمَّ اشْفِ عَلِیّاً وَ عَافِهِ فَإِنَّهُ أَسْهَرَنِی اللَّیْلَةَ مِمَّا بِهِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِمَسْمَعٍ مِنْ أَصْحَابِهِ أَبْشِرْ یَا عَلِیُّ قُلْتُ بَشَّرَکَ اللَّهُ بِخَیْرٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ جَعَلَنِی فِدَاکَ قَالَ إِنِّی لَمْ أَسْأَلِ اللَّهَ اللَّیْلَةَ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَانِیهِ وَ لَمْ أَسْأَلْهُ لِنَفْسِی شَیْئاً إِلَّا سَأَلْتُ لَکَ مِثْلَهُ وَ إِنِّی دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ یُوَاخِیَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَفَعَلَ وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یَجْعَلَکَ وَلِیَّ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ فَفَعَلَ (3) فَقَالَ رَجُلَانِ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ أَ رَأَیْتَ مَا سَأَلَ فَوَ اللَّهِ لَصَاعٌ مِنْ تَمْرٍ خَیْرٌ مِمَّا سَأَلَ وَ لَوْ کَانَ سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ یُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکاً یُعِینُهُ عَلَی عَدُوِّهِ أَوْ یُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزاً یَنْفَعُهُ وَ أَصْحَابَهُ فَإِنَّ بِهِمْ حَاجَةً کَانَ خَیْراً مِمَّا سَأَلَ وَ مَا دَعَا عَلِیّاً قَطُّ إِلَی خَیْرٍ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ (4).
مع، [معانی الأخبار] أَبِی عَنِ الْمُؤَدِّبِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ الثَّقَفِیِّ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ یَحْیَی بْنِ یَعْلَی الْأَسْلَمِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ الْخَرَزِیِ (5) عَنْ شَدَّادٍ
ص: 2
انس بن مالک گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: وقتی که به معراج برده شدم خود را داخل اسطوانه ای از جنس نقره سفید یافتم که وسط آن از یاقوت و زبرجد و بالای آن از طلای سرخ بود. گفتم ای جبرئیل این چست؟ فرمود: این دین سفید و نورانی و روشن توست. گفتم وسط آن چه چیزی است؟ فرمود: جهاد در راه خدا. گفتم این طلای سرخ چیست؟ گفت هجرت. به همین خاطر ایمان علی علیه السلام بر ایمان هر مومنی برتری یافت(1) .
روایت4.
امالی طوسی: امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: هر گاه روز قیامت فرا رسد ندا دهندهای از درون عرش بانگ بر می آورد: خلیفه خداوند بر روی زمین کجاست؟ داود نبی بر میخیزد، از سوی خداوند عز وجل ندا میآید اگر چه که جانشین خداوند بر روی زمین بودی اما منظور ما تو نبودی، برای بار دوم ندا سر داده میشود: خلیفه خداوند برروی زمین کجاست؟ امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام از جایش بر میخیزد. از جانب پروردگار عز وجل ندا میآید: ای مردم! علی بن ابی طالب خلیفه خداوند بر روی زمین و حجت ایشان بر بندگانش است، هر کس که در دنیا به ریسمان علی چنگ زد، امروز هم باید به ریسمان او چنگ زند و از نور علی طلب روشنائی کند و به دنبال وی داخل در منزلت های والای بهشت شود. کسانی که در دنیا به ریسمان علی علیه السلام چنگ زدند بر میخیزند و مولایشان را برای ورود به بهشت دنبال میکنند سپس ندا از جانب خداوند میآید: آگاه باشید کسی که در دنیا به امامی اقتدا میکند باید به هر راه و مسیری که او میرود برود و از او تبعیت کند. در این هنگام بود که این آیه خوانده شد: «تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّار(2)».{
آنگاه که پیشوایان از پیروان بیزاری جویند و عذاب را مشاهده کنند و میانشان پیوندها بریده گردد و پیروان میگویند: «ای کاش برای ما بازگشتی بود تا همانگونه که [آنان] از ما بیزاری جستند [ما نیز] از آنان بیزاری میجستیم.» این گونه خداوند کارهایشان را - که بر آنان مایه حسرتهاست - به ایشان مینمایاند و از آتش بیرونآمدنی نیستند}
ص: 3
الْبَصْرِیِّ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رِیَاحٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ إِذَا أَنَا بِأُسْطُوَانَةٍ أَصْلُهَا مِنْ فِضَّةٍ بَیْضَاءَ وَ وَسَطُهَا مِنْ یَاقُوتَةٍ وَ زَبَرْجَدٍ وَ أَعْلَاهَا ذَهَبَةٌ حَمْرَاءُ(1) فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ مَا هَذِهِ فَقَالَ هَذَا دِینُکَ أَبْیَضُ وَاضِحٌ مُضِی ءٌ قُلْتُ وَ مَا هَذَا(2) وَسَطُهَا قَالَ الْجِهَادُ قُلْتُ فَمَا هَذِهِ الذَّهَبَةُ الْحَمْرَاءُ قَالَ الْهِجْرَةُ وَ لِذَلِکَ عَلَا إِیمَانُ عَلِیٍّ عَلَی إِیمَانِ کُلِّ مُؤْمِنٍ (3).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] الْمُفِیدُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَیْنَ خَلِیفَةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ فَیَقُومُ دَاوُدُ النَّبِیُّ علیه السلام فَیَأْتِی النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَسْنَا إِیَّاکَ أَرَدْنَا وَ إِنْ کُنْتَ لِلَّهِ تَعَالَی خَلِیفَةً ثُمَّ یُنَادِی (4) ثَانِیَةً أَیْنَ خَلِیفَةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ فَیَقُومُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَیَأْتِی النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ
خَلِیفَةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ فَمَنْ تَعَلَّقَ بِحَبْلِهِ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَلْیَتَعَلَّقْ بِحَبْلِهِ فِی هَذَا الْیَوْمِ یَسْتَضِی ءُ بِنُورِهِ وَ لْیَتَّبِعْهُ إِلَی الدَّرَجَاتِ الْعُلَی مِنَ الْجَنَّاتِ قَالَ فَیَقُومُ النَّاسُ الَّذِینَ قَدْ تَعَلَّقُوا بِحَبْلِهِ فِی الدُّنْیَا فَیَتَّبِعُونَهُ إِلَی الْجَنَّةِ ثُمَّ یَأْتِی النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَلَا مَنِ ائْتَمَ (5) بِإِمَامٍ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَلیَتَّبِعْهُ إِلَی حَیْثُ یَذْهَبُ بِهِ فَحِینَئِذٍ تَبَرَّأَ(6) الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ(7).
ص: 3
در امالی طوسی به نقل از سعد نیز مانند آن روایت شده است(1).
روایت 5.
امالی صدوق: ابن عباس گفت: رسول خدا فرمود: ولایت علی بن ابی طالب ولایت خدواند، دوست داشتنش عبادت خداوند، پیروی از او فریضه خدواند، اولیای او اولیای خداوند، دشمنانش دشمنان خداوند، جنگ با او جنگ با خداوند و صلح با وی صلح با خداوند است(2).
روایت 6.
امالی صدوق: امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: در حالیکه رسول خدا در مسجد قبا به همراه تعدادی از صحابه جمع شده بود بر آنها وارد شدم، وقتی رسول خدا مرا دید چهره اش از شادی درخشید و تبسمی کرد به طوریکه دندانهای مبارکش نمایان شد سپس فرمود: نزدیک من بیا ای علی! نزدیک من بیا ای علی. همچنان مرا به خود نزدیک میکرد تا اینکه رانم را به رانش چسباند. سپس رو به صحابه کرد و فرمود: ای گروه صحابه! با روی آوردن برادرم علی به سوی شما، رحمت پروردگار به شما روی آورد. ای گروه صحابه! بدانید که علی از من و من از علی هستم و روح او از روح من و طینت او از طینت من است. او برادر، وصی و خلیفه من بر امتم در دوران حیات و بعد از حیاتم است. هر که از او پیروی کند از من پیروی کرده و هر که با او مخالفت کند با من مخالفت کرده است.(3)
روایت 7.
امالی صدوق: امام رضا علیه السلام از پدرانش علیهم السلام نقل کرد که گفتند: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی تو برادر، وزیر، پرچم دار من در دنیا و آخرت و صاحب حوض من(کوثر) هستی. کسی که تو را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که با تو دشمنی ورزد با من دشمنی کرده است(4).
روایت 8.
امالی صدوق: ابو سعید خدری گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: شبی که به معراج رفتم جبرئیل
ص: 4
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] المفید عن الصدوق عن أبیه عن سعد: مثله (1).
لی، [الأمالی للصدوق] ابْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ ابْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَلَایَةُ اللَّهِ وَ حُبُّهُ عِبَادَةُ اللَّهِ وَ اتِّبَاعُهُ فَرِیضَةُ اللَّهِ وَ أَوْلِیَاؤُهُ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ وَ أَعْدَاؤُهُ أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ (2).
لی، [الأمالی للصدوق] ابْنُ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مُقْبِلٍ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ فِی مَسْجِدِ قُبَاءَ وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَمَّا بَصُرَ بِی تَهَلَّلَ وَجْهُهُ وَ تَبَسَّمَ حَتَّی نَظَرْتُ إِلَی بَیَاضِ أَسْنَانِهِ تَبْرُقُ ثُمَّ قَالَ إِلَیَّ یَا عَلِیُّ إِلَیَّ یَا عَلِیُّ فَمَا زَالَ یُدْنِینِی حَتَّی أَلْصَقَ فَخِذِی بِفَخِذِهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ:
مَعَاشِرَ أَصْحَابِی أَقْبَلَتْ إِلَیْکُمُ الرَّحْمَةُ بِإِقْبَالِ عَلِیٍّ أَخِی إِلَیْکُمْ مَعَاشِرَ أَصْحَابِی إِنَّ عَلِیّاً مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ رُوحُهُ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُهُ مِنْ طِینَتِی وَ هُوَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی مَنْ أَطَاعَهُ أَطَاعَنِی وَ مَنْ وَافَقَهُ وَافَقَنِی وَ مَنْ خَالَفَهُ خَالَفَنِی (3).
لی، [الأمالی للصدوق] حَمْزَةُ الْعَلَوِیُّ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَعْبَدٍ عَنِ ابْنِ خَالِدٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ صَاحِبُ لِوَائِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْتَ صَاحِبُ حَوْضِی مَنْ أَحَبَّکَ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ أَبْغَضَنِی (4).
لی، [الأمالی للصدوق] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَمْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الدَّامَغَانِیِّ عَنْ یَحْیَی بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ جَرِیرٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَخَذَ جَبْرَئِیلُ
ص: 4
دست مرا گرفت و داخل در بهشت کرد. سپس مرا بر روی فرشی از فرش های بهشت نشاند. آنگاه به من یک بِه داد. آن بِه شکاف برداشت و به دو قسمت مساوی تقسیم شد. از درون آن حوری سیاه چشمی که خمیدگی پلکهایش همچون منقار عقاب بود، بیرون آمد و گفت: درود خداوند بر تو باد ای احمد، درود خداوند بر تو باد ای رسول خدا، درود خداوند بر تو باد ای محمد. گفتم خدا تو را رحمت کند، تو کیستی؟ گفت: من راضیة مرضیة هستم .
پروردگار قهار مرا از سه نوع ماده خلق کرده است. پائین تنهام از مشک، بالا تنهام از کافور و نیم تنهام از عنبر است و به آب حیات عجین شدهام. پرودگار بزرگ منزلت، گفت باش، پس به وجود آمدم. من برای پسر عمو، وصی و وزیرت علی بن ابی طالب خلق شدهام(1).
روایت 9.
امالی صدوق: ابی سخیله گفت: نزد ابوذر- رحمة الله علیه - رفتم وگفتم: ای ابوذر اختلاف[در دین] میبینم. چه راهنمائی برایم داری؟ گفت: باید به این دو چیز تمسک جویی: کتاب خداوند و علی بن ابی طالب؛ چرا که از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: علی نخستین کسی بود که به من ایمان آورد و اولین کسی خواهد بود که در روز قیامت با من دست خواهد داد. او صدیق اکبر و جدا کننده میان حق وباطل است(2).
روایت 10.
امالی صدوق: امام محمد باقر علیه السلام به ابو حمزه ثمالی گفت: ای ابو حمزه علی علیه السلام را پائین تر از آن مقامی که خداوند برای او معین کرده و بالاتر از جایگاهی که خداوند به او بخشیده قرار ندهید. علی را همین بس که با اهل [کفردر] رجعت میجنگد و اهل بهشت را به همسری یکدیگر در میآورد(3).
روایت 11.
امالی صدوق: انس بن مالک
ص: 5
بِیَدِی فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ وَ أَجْلَسَنِی عَلَی دُرْنُوکٍ مِنْ دَرَانِیکِ الْجَنَّةِ فَنَاوَلَنِی سَفَرْجَلَةً فَانْفَلَقَتْ بِنِصْفَیْنِ فَخَرَجَتْ مِنْهَا حَوْرَاءُ کَانَ أَشْفَارُ عَیْنِهَا مَقَادِیمَ (1) النُّسُورِ فَقَالَتِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَحْمَدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ مَنْ أَنْتِ یَرْحَمُکِ اللَّهُ قَالَتْ أَنَا الرَّاضِیَةُ الْمَرْضِیَّةُ خَلَقَنِی الْجَبَّارُ مِنْ ثَلَاثَةِ أَنْوَاعٍ أَسْفَلِی مِنَ الْمِسْکِ وَ أَعْلَایَ مِنَ الْکَافُورِ وَ وَسَطِی مِنَ الْعَنْبَرِ وَ عُجِنْتُ بِمَاءِ الْحَیَوَانِ قَالَ الْجَلِیلُ کُونِی فَکُنْتُ خُلِقْتُ لِابْنِ عَمِّکَ وَ وَصِیِّکَ وَ وَزِیرِکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (2).
لی، [الأمالی للصدوق] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ عَبَّادِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ عُمَرَ بْنَ الْحَارِثِ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ أَبِی سُخَیْلَةَ قَالَ: أَتَیْتُ أَبَا ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ فَقُلْتُ یَا أَبَا ذَرٍّ إِنِّی قَدْ رَأَیْتُ اخْتِلَافاً فَمَا ذَا تَأْمُرُنِی قَالَ عَلَیْکَ بِهَاتَیْنِ الْخَصْلَتَیْنِ کِتَابِ اللَّهِ وَ الشَّیْخِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِی وَ أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُوَ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ وَ هُوَ الْفَارُوقُ الَّذِی یُفَرِّقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ (3).
لی، [الأمالی للصدوق] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَامِرِ بْنِ مَعْقِلٍ عَنِ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ لِی یَا أَبَا حَمْزَةَ لَا تَضَعُوا عَلِیّاً دُونَ مَا وَضَعَهُ اللَّهُ وَ لَا تَرْفَعُوا عَلِیّاً فَوْقَ مَا رَفَعَهُ اللَّهُ کَفَی بِعَلِیٍّ أَنْ یُقَاتِلَ أَهْلَ الْکَرَّةِ وَ أَنْ یُزَوِّجَ أَهْلَ الْجَنَّةِ(4).
لی، [الأمالی للصدوق] الطَّالَقَانِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَبْدِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَارُودِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی الْهَیْثَمِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ
ص: 5
گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پروردگار متعال در قیامت مردانی را زنده می کند که چهرهایشان از نور است و در حالیکه جامه هایی از نور بر تن آنان است در سایه عرش الهی بر روی صندلیهایی از نور می نشینند. آنان اگرچه پیامبر نیستند اما مقام و منزلت پیامبران را دارند و اگر چه شهید نیستند، اما در منزلت شهدا هستند. مردی گفت: آیا من از آنها هستم ای رسول خدا؟ پیامبر فرمودند: نه، مرد دیگری همان سؤال را مطرح کرد و پیامبر هم همان جواب را به او داد، از پیامبر پرسیدند: منظور شما چه کسی است؟ پیامبر دستش را بر سر علی نهاد و فرمود: این فرد و شیعیانش(1) .
روایت12.
امالی صدوق: انس بن مالک گفت: از پیامبر شنیدم که فرمود: به راستی برادر، وزیر و بهترین کسی که بعد از وفاتم به عنوان جانشینم قرار می دهم علی بن ابی طالب است(2).
روایت 13.
امالی الصدوق: ابن عباس گفت: رسول خدا به علی فرمود تو وارث من هستی(3).
روایت 14.
امالی الصدوق: قاسم بن ابی سعید گفت: فاطمه نزد رسول خدا آمد و از ضعیف حالی (فقر) خود سخن گفت، پیامبر به او فرمود: آیا میدانی مقام و منزلت علی در نزد من چیست؟ از علی همین بس که در دوازده سالگی امر مرا[درپذیرش اسلام] کفایت کرد. در شانزده سالگی در کنار من با شمشیر جنگید. در نوزده سالگی قهرمانان میدان نبرد را به هلاکت رساند. در بیست سالگی غم واندوه را از من زدود ودر بیست و دو سالگی درِ خیبر را که پنجاه نفر آن را بلند نمیکردند بلند کرد. صورت فاطمه به هنگام شنیدن این سخنان از فرط خوشحالی درخشید و بلافاصله نزد علی علیه السلام رفت و او را از سخنان پدرش آگاه ساخت. علی علیه السلام فرمود: اگر برای تو از تمام فضایل خداوند بر من سخن میگفت چه میشد؟!(4)
ص: 6
قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَبْعَثُ أُنَاساً وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ عَلَی کَرَاسِیَّ مِنْ نُورٍ عَلَیْهِمْ ثِیَابٌ مِنْ نُورٍ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ بِمَنْزِلَةِ الْأَنْبِیَاءِ وَ لَیْسُوا بِالْأَنْبِیَاءِ وَ بِمَنْزِلَةِ الشُّهَدَاءِ وَ لَیْسُوا بِالشُّهَدَاءِ فَقَالَ رَجُلٌ أَنَا مِنْهُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لَا قَالَ آخَرُ أَنَا مِنْهُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لَا قِیلَ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَی رَأْسِ عَلِیٍّ وَ قَالَ هَذَا وَ شِیعَتُهُ (1).
لی، [الأمالی للصدوق] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْوَسْقَنْدِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ دَیْزِیلَ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُطَیْرِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَنَسٍ عَنْ سَلْمَانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ سَمِعَ نَبِیَّ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: إِنَّ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ خَیْرَ مَنْ أُخَلِّفُهُ بَعْدِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (2).
لی، [الأمالی للصدوق] الْمُکَتِّبُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَدَوِیِّ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْمَأْمُونِ عَنِ الرَّشِیدِ عَنِ الْمَهْدِیِّ عَنِ الْمَنْصُورِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام أَنْتَ وَارِثِی (3).
لی، [الأمالی للصدوق] ابْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الخرور [الْحَزَوَّرِ] عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ: أَتَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَذَکَرَتْ عِنْدَهُ ضَعْفَ الْحَالِ فَقَالَ لَهَا أَ مَا تَدْرِینَ مَا مَنْزِلَةُ عَلِیٍّ عِنْدِی کَفَانِی أَمْرِی وَ هُوَ ابْنُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ سَنَةً(4) وَ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیَّ بِالسَّیْفِ وَ هُوَ ابْنُ سِتَّ عَشْرَةَ سَنَةً وَ قَتَلَ الْأَبْطَالَ وَ هُوَ ابْنُ تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ فَرَّجَ هُمُومِی وَ هُوَ ابْنُ عِشْرِینَ سَنَةً وَ رَفَعَ بَابَ خَیْبَرَ وَ هُوَ ابْنُ اثْنَتَیْنِ وَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ کَانَ لَا یَرْفَعُهُ خَمْسُونَ رَجُلًا قَالَ فَأَشْرَقَ لَوْنُ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ لَمْ تَقِرَّ قَدَمَاهُ حَتَّی أَتَتْ عَلِیّاً علیه السلام فَأَخْبَرَتْهُ فَقَالَ کَیْفَ لَوْ حَدَّثَکِ بِفَضْلِ اللَّهِ عَلَیَّ کُلِّهِ (5).
ص: 6
امالی طوسی: غضائری نیز به نقل از صدوق مانند همین روایت را آورده است(1).
روایت 15.
امالی صدوق: امام جعفر صادق از پدرانش علیهم السلام نقل کرد و فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: وقتی که به معراج رفتم پرودگار متعال سه کلمه را درباره علی به من شناساند، گفت: ای محمد! گفتم: لبیک ای پروردگارم! گفت: علی امام تقوا پیشه گان، پیشوای نمازگزاران پیشانی نورانی و رئیس مؤمنان است (2)
روایت16.
امالی صدوق: علی علیه السلام فرمود: سلمان رضی الله عنه به من گفت: ای علی کمتر پیش میآمد که من خدمت رسول خدا باشم و تو بیایی و ایشان نگوید: ای سلمان! فقط علی و حزب او در روز قیامت از رستگارانند(3).
روایت 17.
امالی صدوق: سعید بن جبیر گفت: نزد عبدالله بن عباس رفتم و به او گفتم: ای پسر عموی رسول خدا آمدهام تا درباره علی و اختلاف مردم درباره او از تو بپرسم، ابن عباس گفت: ای ابن جبیر! آمدهای تا درباره بهترین مخلوق خداوند بعد از رسول خدا از من بپرسی. آمدهای تا از مردی بپرسی که در یک شب یعنی «لیلة القربة» به سه هزار فضیلت دست یافت؟ ای ابن جبیر! آمدهای از وصی رسول خدا، وزیر او، جانشین او، صاحب حوض او، علمدار او و صاحب شفاعت او از من بپرسی؟ قسم به کسی که جان ابن عباس به دست اوست اگر از ابتدای خلقت تا انتهای آن تمام دریاها مرکّب و تمام درختان قلم و تمام مردم نویسنده شوند و در پی نوشتن محاسن و فضیلت های علی علیه السلام برآیند نخواهند توانست حتی یک دهم آنچه را که خداوند به او داده است، روی کاغذ آورند(4).
ص: 7
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] الغضائری عن الصدوق: مثله (1).
لی، [الأمالی للصدوق] أَبِی عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ أَبِیهِ عَنْ یُونُسَ عَنْ مَنْصُورٍ الصَّیْقَلِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ عَهِدَ إِلَیَّ رَبِّی فِی عَلِیٍّ ثَلَاثَ کَلِمَاتٍ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ لَبَّیْکَ رَبِّی فَقَالَ إِنَّ عَلِیّاً إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ (2).
لی، [الأمالی للصدوق] ابْنُ مُوسَی عَنِ ابْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانِ عَنِ ابْنِ حَبِیبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ حَدَّثَنِی سَلْمَانُ الْخَیْرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: یَا أَبَا الْحَسَنِ قَلَّمَا أَقْبَلْتَ أَنْتَ وَ أَنَا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَّا قَالَ یَا سَلْمَانُ هَذَا وَ حِزْبُهُ هُمُ الْمُفْلِحُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ(3).
لی، [الأمالی للصدوق] ابْنُ مُوسَی عَنِ ابْنِ زَکَرِیَّا عَنِ ابْنِ حَبِیبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحِیمِ بْنِ عَلِیٍّ الْجَبَلِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ نَضْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ طَلْحَةَ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ نَضْرٍ عَنْ سماط [سِمَاکِ] بْنِ حَرْبٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ قَالَ: أَتَیْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی جِئْتُکَ أَسْأَلُکَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ اخْتِلَافِ النَّاسِ فِیهِ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ یَا ابْنَ جُبَیْرٍ جِئْتَنِی تَسْأَلُنِی عَنْ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ مِنَ الْأُمَّةِ بَعْدَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّ اللَّهِ جِئْتَنِی تَسْأَلُنِی عَنْ رَجُلٍ کَانَتْ لَهُ ثَلَاثَةُ آلَافِ مَنْقَبَةٍ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَةٍ وَ هِیَ لَیْلَةُ الْقِرْبَةِ یَا ابْنَ جُبَیْرٍ جِئْتَنِی تَسْأَلُنِی عَنْ وَصِیِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ وَزِیرِهِ وَ خَلِیفَتِهِ وَ صَاحِبِ حَوْضِهِ وَ لِوَائِهِ وَ شَفَاعَتِهِ وَ الَّذِی نَفْسُ ابْنِ عَبَّاسٍ بِیَدِهِ لَوْ کَانَتْ بِحَارُ الدُّنْیَا مِدَاداً وَ الْأَشْجَارُ أَقْلَاماً وَ أَهْلُهَا کُتَّاباً فَکَتَبُوا مَنَاقِبَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ فَضَائِلِهِ مِنْ یَوْمَ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّنْیَا إِلَی أَنْ یَفْنِیَهَا مَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَاهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی (4).
ص: 7
توضیح
لیلة القربه اشاره به شب جنگ بدر است که مولای متقیان برای آوردن آب رهسپار شد. اما ذکر سه هزار فضیلت به این خاطر است که جبرئیل و مکائیل واسرافیل، هر کدام میان هزار فرشته بر حضرت سلام کردند که سلام هریک از آنها یک فضیلت بود. این روایت بر این حمل شده است که هر یک از این سه نفر، در هزار نفر محاسبه شده اند. آیه124سوره آل عمران نیز این حمل را تایید میکند.
روایت18.
امالی طوسی: انس بن مالک گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: برادر، وزیر و وصی من در خانوادهام علی بن ابی طالب است(1).
روایت19.
خصال: ابن عباس میگوید: علی علیه السلام چهار فضیلت داشت که هیچ عربی در آنها بر او پیشی نگرفت: نخستین کسی بود که با پیامبرصلی الله علیه وآله نماز خواند. علمدار او در تمام جنگ هایش بود. در روز مهراس مردم فرار کردند ولی او پابرجا ماند و اینکه پیامبر را غسل داد و به خاک سپرد(2).
توضیح
روز مهراس اشاره به روز احد است. جزری در این باره گفته: «پیامبر در روز احد احساس تشنگی کرد. علی برایش از مهراس آب آورد، ولی اکراه داشت آن را بنوشد و فقط خونی را که بر صورتش بود با آن آب پاک کرد.» گفته شده که مهراس، صخرهای است که درون آن گود شده و آب زیادی در آن جمع میشود و گاهی اوقات از آن، حوض آب میسازند. عده ای هم بر این باورند که مهراس در این حدیث اسم آبی است در احد است(3).
ص: 8
لیلة القربة إشارة إلی لیلة بدر حیث ذهب لیأتی بالماء و مناقبه سلام جبرئیل علیه فی ألف من الملائکة و میکائیل فی ألف و إسرافیل فی ألف فکان کل سلام من الملائکة منقبة و حمل الخبر علی أن کلا من الثلاثة محسوبون فی الألف و یؤیده الآیة فتفطن (1).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] ابْنُ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی عَنْ فِطْرٍ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَصِیِّی فِی أَهْلِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (2).
ل، [الخصال] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الدِّینَوَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْفُرْقَانِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ بُدَیْلٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ سِمَاکِ بْنِ حَرْبٍ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: کَانَ لِعَلِیٍّ علیه السلام أَرْبَعُ مَنَاقِبَ لَمْ یَسْبِقْهُ إِلَیْهَا عَرَبِیٌّ کَانَ أَوَّلَ مَنْ صَلَّی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ کَانَ صَاحِبَ رَایَتِهِ فِی کُلِّ زَحْفٍ وَ انْهَزَمَ النَّاسُ یَوْمَ الْمِهْرَاسِ وَ ثَبَتَ هُوَ وَ غَسَلَهُ وَ أَدْخَلَهُ قَبْرَهُ (3).
روایت20.
خصال: ربیعه الحرسی گفت: در نزد معاویه در حالیکه سعد بن ابی وقاص پیش او بود از علی سخن به میان آوردم، سعد به معاویه گفت: از علی سخن میگوئی؟ او چهار فضیلت دارد که هر کدام از آنها در نزد من محبوب تر از فلان و فلان است - و از شتران سرخ مو نام برد - . آنها عبارتند از سخن پیامبر[در خیبر] که گفت: «فردا پرچم را به یکی شما خواهم داد»، و این سخنش که«تو برای من همچون هارون برای موسی هستی»، و این سخن«هر کس من مولای اویم علی هم مولای اوست» اما سعد چهارمی را فراموش کرد(1).
روایت21.
خصال: ابی سعید خدری از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرد که فرمود: درباره علی پنج چیز به من داده شده است. نخست اینکه عورت مرا[پس از مرگم] می پوشاند. دوم اینکه قرضم را ادا میکند. سوم اینکه در سراسر موقف قیامت تکیه گاه من است. چهارم اینکه در کنار حوض کوثر یاور من است وپنجم اینکه ترس این را ندارم که علی بعد از ایمام آوردن به کفر برگردد و یا بعد از پاک دامنی به زنا آلوده شود(2) .
روایت22.
خصال: حارث بن ثعلبة گفت: به سعد گفتم: آیا چیزی از فضیلت های علی را شاهد بودهای؟ گفت: بله، چهار فضیلت را برای او شهادت دادم پنجمی را هم مشاهده کردم و بدان که هر یک از آنها در نزد من محبوب تر از بهترین نعمت های الهی است. نخست اینکه پیامبر متن سوره برائت (توبه) را برای تبلیغ به ابوبکر داد. سپس علی را فرستاد تا آن را از او باز پس گیرد. ابوبکر نزد رسول خدا برگشت وگفت: آیا آیهای درباره من نازل شد؟ پیامبر فرمود: نه، تنها کسی می تواند رسالت مرا تبلیغ کند که از من باشد. دوم اینکه پیامبر تمام درهائی را که در مسجد بود مسدود کرد، اما در خانه علی را بازگذاشت.
ص: 9
ل، [الخصال] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ الْبُخَارِیِّ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ عَنْ أَبِی نَجِیحٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ رَبِیعَةَ الْحَرَسِیِّ: أَنَّهُ ذَکَرَ عَلِیّاً عِنْدَ مُعَاوِیَةَ وَ عِنْدَهُ سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ فَقَالَ لَهُ سَعْدٌ تَذْکُرُ عَلِیّاً أَمَا إِنَّ لَهُ مَنَاقِبَ أَرْبَعَ لَأَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهَا أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ کَذَا وَ کَذَا وَ ذَکَرَ حُمْرَ النَّعَمِ قَوْلُهُ لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ غَداً وَ قَوْلُهُ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ قَوْلُهُ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ نَسِیَ سَعْدٌ الرَّابِعَةَ(1).
ل، [الخصال] أَبُو الْعَبَّاسِ الْفَضْلُ بْنُ الْفَضْلِ الْکِنْدِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الضَّحَّاکِ عَنْ مُجَاهِدٍ النَّبَّالِ (2) عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ فَرْحَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی سُلَیْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ ابْنِ أَبِی سُلَیْمَانَ عَنْ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: أُعْطِیْتُ فِی عَلِیٍّ خَمْساً أَمَّا وَاحِدَةٌ فَیُوَارِی عَوْرَتِی وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَیَقْضِی دَیْنِی وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَهُوَ مُتَّکَأٌ لِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی طُولِ الْمَوْقِفِ وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ فَهُوَ عَوْنِی عَلَی عُقْرِ حَوْضِی وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ فَإِنِّی لَا أَخَافُ عَلَیْهِ أَنْ یَرْجِعَ کَافِراً بَعْدَ إِیمَانٍ وَ لَا زَانِیاً بَعْدَ إِحْصَانٍ (3).
ل، [الخصال] الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْأَسْتَرْآبَادِیُّ الْعَدْلُ عَنْ جَدِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْجُرْجَانِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ زَافِرِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ إِسْرَائِیلَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِیکٍ الْعَامِرِیِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ ثَعْلَبَةَ قَالَ: قُلْتُ لِسَعْدٍ أَ شَهِدْتَ شَیْئاً مِنْ مَنَاقِبِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ نَعَمْ شَهِدْتُ لَهُ أَرْبَعَ مَنَاقِبَ وَ الْخَامِسَةَ قَدْ شَهِدْتُهَا لَأَنْ یَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَبَا بَکْرٍ بِبَرَاءَةَ ثُمَّ أَرْسَلَ عَلِیّاً فَأَخَذَهَا مِنْهُ فَرَجَعَ أَبُو بَکْرٍ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ نَزَلَ فِیَّ شَیْ ءٌ قَالَ لَا إِنَّهُ لَا یَبْلُغُ عَنِّی إِلَّا رَجُلٌ مِنِّی وَ سَدَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَبْوَاباً کَانَتْ فِی الْمَسْجِدِ وَ تَرَکَ بَابَ عَلِیٍ
ص: 9
گفتند: ای رسول خدا تمام درها را بستی به جز در علی که آن را رها کردی؟ پیامبر فرمود: من آن را نبستم و این من نبودم که آن را رها کردم. سوم اینکه رسول خدا عمر بن خطاب و مرد دیگری را به طرف خیبر فرستاد، اما هر دوی آنها شکست خورده بازگشتند، پیامبر فرمود: «فردا پرچم را به مردی خواهم داد که خدا و رسول خدا را دوست داد و آنها هم او را دوست دارند» و مدحی فراوان فرمود. خیلیها خواستار آن شدند اما پیامبر، علی را فرا خواند و پرچم را به او داد و او بازنگشت مگر این که خدا خیبر را برای او فتح کرد. چهارم اینکه پیامبر در روز غدیر خم دست علی را بلند کرد تا جائیکه سفیدی زیر بغل آنها نمایان شد. سپس فرمود: آیا من از خودتان به شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: بله ای رسول خدا، آنگاه فرمود: «هر کس من مولای اویم علی مولای اوست». وپنجم اینکه پیامبر وی را جانشین خود در خانواده اش کرد، آنگاه به او پیوست و فرمود: تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی با این تفاوت که پیامبری بعد از من نمی آید(1).
روایت23.
خصال: ابن عباس گفت: علی علیه السلام هجده فضیلت داشت که حتی در صورت داشتن یکی از آنها در زمره نجات یافتگان قرار میگرفت، وی همچنین به سیزده فضیلت آراسته بود که هیچ کدام از امت رسول خدا صلی الله علیه وآله از آنها برخوردار نبودند(2) .
روایت24.
محاسن: ابو سعید خدری گفت: با پیامبر صلی الله علیه و آله بودم که اعرابی بلند قد وتنومندی که جامه ای را به دور خود بسته و بر او عبای کوتاه سفیدی بود و کمان و تیردان را بر دوش افکنده بود، وارد شد و به پیامبر گفت: ای محمد! علی در کجای قلبت جای دارد؟ پیامبر از سخن اعرابی به گریه افتاد تا جایی که گونه هایش خیس شد و رخسارش را به زمین چسباند، آنگاه همچون کسی که از بندی رها شده است از جا پرید و پایه منبر را گرفت و فرمود: ای اعرابی سوگند به کسی که دانه را شکافت وانسان را خلق کرد و زمین را بر روی آب مسطح گرداند، درباره کسی که سرور سفید وسیاه است و نخستین کسی است که روزه گرفت و زکات و صدقه داد و بر هر دو قبله نماز خواند و هر دو بیعت را انجام داد و به هر دو هجرت لبیک گفت و دو پرچم را حمل کرد و بدر و حنین را فتح کرد و حتی لحظه ای خداوند عصیان را نکرد، از من پرسیدی. سپس آن اعرابی از مقابل رسول خدا صلی الله عیله وآله ناپدید شد، آنگاه
ص: 10
فَقَالُوا سَدَدْتَ الْأَبْوَابَ وَ تَرَکْتَ بَابَهُ فَقَالَ مَا أَنَا سَدَدْتُهُ وَ لَا أَنَا تَرَکْتُهُ قَالَ وَ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ وَ رَجُلًا آخَرَ إِلَی خَیْبَرَ فَرَجَعَا مُنْهَزِمَیْنِ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فِی ثَنَاءٍ کَثِیرٍ قَالَ فَتَعَرَّضَ لَهَا غَیْرُ وَاحِدٍ فَدَعَا عَلِیّاً علیه السلام فَأَعْطَاهُ الرَّایَةَ فَلَمْ یَرْجِعْ حَتَّی فَتَحَ اللَّهُ لَهُ وَ الرَّابِعَةُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِیَدِ عَلِیٍّ علیه السلام فَرَفَعَهَا حَتَّی رُئِیَ بَیَاضُ آبَاطِهِمَا فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَ لَسْتُ أَوْلَی بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ قَالُوا بَلَی قَالَ فَمَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ الْخَامِسَةُ خَلَّفَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی أَهْلِهِ ثُمَّ لَحِقَ بِهِ فَقَالَ لَهُ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی (1).
ل، [الخصال] الْأُشْنَانِیُّ عَنْ جَدِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْغَفَّارِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ إِسْرَائِیلَ عَنْ حَکِیمِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَدَّادٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: کَانَتْ لِعَلِیٍّ علیه السلام ثَمَانِیَ عَشْرَةَ مَنْقَبَةً لَوْ لَمْ یَکُنْ لَهُ إِلَّا وَاحِدَةٌ لَنَجَا وَ لَقَدْ کَانَتْ لَهُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ(2) مَنْقَبَةً لَمْ تَکُنْ لِأَحَدٍ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ(3).
سن، [المحاسن] أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ قَالَ قَالَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ: کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِمَکَّةَ إِذْ وَرَدَ عَلَیْهِ أَعْرَابِیٌّ طَوِیلُ الْقَامَةِ عَظِیمُ الْهَامَّةِ مُحْتَزِمٌ بِکِسَاءٍ وَ مُلْتَحِفٍ بِعَبَاءٍ قُطْوَانِیٍّ قَدْ تَنَکَّبَ قَوْساً لَهُ وَ کِنَانَةً فَقَالَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَا مُحَمَّدُ أَیْنَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ قَلْبِکَ فَبَکَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بُکَاءً شَدِیداً حَتَّی ابْتَلَّتْ وَجْنَتَاهُ مِنْ دُمُوعِهِ وَ أَلْصَقَ خَدَّهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ وَثَبَ کَالْمُنْفَلِتِ مِنْ عِقَالِهِ وَ أَخَذَ بِقَائِمَةِ الْمِنْبَرِ ثُمَّ قَالَ یَا أَعْرَابِیُّ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ سَطَحَ الْأَرْضَ عَلَی وَجْهِ الْمَاءِ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ سَیِّدِ کُلِّ أَبْیَضَ وَ أَسْوَدَ وَ أَوَّلِ مَنْ صَامَ وَ زَکَّی وَ تَصَدَّقَ وَ صَلَّی الْقِبْلَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ حَمَلَ الرَّایَتَیْنِ وَ فَتَحَ بَدْراً وَ حنین [حُنَیْناً] ثُمَّ لَمْ یَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ قَالَ فَغَابَ الْأَعْرَابِیُّ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ
ص: 10
رسول خدا به ابی سعید گفت: ای اخا جهینة! آیا فهمیدی آن اعرابی که در مورد پسر عمویم علی بن ابی طالب سؤال پرسید چه کسی بود؟ گفت: خدا و فرستاده اش داناترند، پیامبر فرمود: سوگند به خدا جبرئیل بود که از آسمان به زمین فرود آمد تا از شما برای علی عهد وپیمان بگیرد.
توضیح
جزری گفت: « نهی أن یصلی الرجل حتی یحتزم » یعنی باید ازارش را با تکه پارچه ای محکم به دور کمرش ببندد.(1)
گفت: القطوانی یعنی عبای سفیدی که ریشه های آن کوتاه است و نون در آن زائد است(2)،
«تنکب القوس» یعنی بر شانه افکند(3).
«کِنانة السهم» یعنی تیردانی که از چرم و بدون چوب است یا برعکس. «بیعتان» منظور بیعت عقبه و بیعت رضوان است. «هجرتان» یعنی هجرت به شعب ابی طالب و مدینه. «الرایتان»، دو پرچم یعنی پرچم جنگ بدر و احد یا حنین و یا اینکه دو پرچم را در یک جنگ حمل کرد و یا اینکه منظور از تثنیه صرفا تکرار باشد یعنی پرچم ها .
روایت25.
صحیفة الرضا: از امام رضا از اجدادش علیهم السلام آمده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی بن ابی طالب گفت: ای علی تو سرور مسلمانان، رئیس مومنان، امام متقیان وپیشوای نمازگزاران پیشانی نورانی هستی.
ابو قاسم احمد بن عامر طائی گفت: از احمد بن یحیی(4) پرسدیم منظور از یعسوب چیست؟ گفت: به معنای زنبور عسل نر است که پیشاپیش زنبور ماده حرکت و از او محافظت میکند(5).
روایت26.
کشف الیقین: انس بن مالک روایت کرده: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: بهشت مشتاق چهار نفر از امتم است. انس گفت: ترسیدم از نام آنها جویا شوم، نزد ابوبکر رفتم و به او گفتم: پیامبر صلی الله علیه و اله
ص: 11
رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِأَبِی سَعِیدٍ یَا أَخَا جُهَیْنَةَ هَلْ عَرَفْتَ مَنْ کَانَ یُخَاطِبُنِی فِی ابْنِ عَمِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ کَانَ وَ اللَّهِ جَبْرَئِیلُ هَبَطَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ لِیَأْخُذَ عُهُودَکُمْ وَ مَوَاثِیقَکُمْ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام(1).
قال الجزری فیه نهی أن یصلی الرجل حتی یحتزم أی یتلبب و یشد وسطه (2) و قال القطوانیة عباءة بیضاء قصیرة الخمل و النون زائدة(3) و قال تنکب القوس علقها فی منکبه (4) و کنانة السهم بالکسر جعبة من جلد لا خشب فیها أو بالعکس و البیعتان بیعة العقبة و الرضوان و الهجرتان إلی الشعب و إلی المدینة و الرایتان رایة بدر و أحد أو حنین أو حمل رایتین فی غزوة واحدة أو المراد بالتثنیة مطلق التکرار أی الرایات.
صح، [صحیفة الرضا علیه السلام] عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام یَا عَلِیُّ إِنَّکَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ.
قال أبو القاسم أحمد بن عامر الطائی سألت أحمد بن یحیی (5) عن الیعسوب فقال هو الذکر من النحل الذی یتقدمها و یحامی عنها(6).
شف، [کشف الیقین] أَحْمَدُ بْنُ مَرْدَوَیْهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخَیَّاطِ عَنِ الْخَضِرِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ أَبِی هَدِیَّةَ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: الْجَنَّةُ مُشْتَاقَةٌ إِلَی أَرْبَعَةٍ مِنْ أُمَّتِی فَهِبْتُ أَنْ أَسْأَلَهُ مَنْ هُمْ فَأَتَیْتُ أَبَا بَکْرٍ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّبِیَ
ص: 11
فرمودند: بهشت مشتاق چهار نفر از امتم است، تو از حضرت سؤال کن که چه کسانی هستند؟ گفت: میترسم که من از آنها نباشم و به همین خاطر بنو تمیم مرا سرزنش کنند. نزد عمر رفتم و با او موضوع را در میان گذاشتم، او هم در پاسخ گفت: میترسم از آنها نباشم و بنوعدی مرا سرزنش کنند. نزد عثمان رفتم او هم در جواب گفت: می ترسم در میان آنها نباشم و به همین خاطر بنی امیه مرا سرزنش کنند. سپس نزد علی علیه السلام رفتم که در زمینش مشغول آبیاری بود، به او گفتم: رسول خدا فرمود: بهشت مشتاق چهار نفر از امتم است، از او سؤال کن که چه کسانی هستند؟ حضرت در جواب فرمود: به خدا سوگند از او خواهم پرسید. اگر جزو آنها باشم شکر خدای را بر جای می آورم و اگر نباشم از پیشگاه خداوند طلب می کنم که مرا در زمره آنها قرار دهد و دوستشان خواهم داشت. با هم نزد رسول خدا رفتیم و بر او وارد شدیم درحالیکه که سرش در دامان دحیه کلبی بود، وقتی دحیه، علی را دید به طرف او رفت وسلام کرد و گفت: ای امیرمؤمنان سر پسر عمویت را بگیر چرا که تو سزاوارتر از من به این کار هستی. پیامبر بیدار شد در حالی که سر مبارکش بر دامان علی بود آنگاه به او فرمود: ای ابا الحسن حتما برای کاری نزد ما آمده ای. علی علیه السلام فرمود: پدر ومادرم فدایت شوند ای رسول خدا، وقتی وارد شدم سر شما بر دامان دحیة کلبی بود. او برخاست و سلام کرد و گفت: ای امیرمؤمنان سر پسر عمویت را بگیر چرا که تو سزاوارتر از من به این کار هستی! پیامبر به او گفت: آیا او را شناختی؟ گفت: دحیه کلبی بود. پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: آن مرد جبرئیل بود. علی علیه السلام به پیامبر فرمود: پدر ومادرم فدایت شوند ای رسول خدا، انس به من خبر داد که فرموده اید: بهشت مشتاق چهار نفر از امتم است - و با دستانش به عدد چهار اشاره کرد - ای رسول خدا این چهار نفر چه کسانی هستند؟ پیامبر فرمودند: سوگند به خدا تو نخستین نفر آنها هستی وسه بار این جمله را تکرار کرد. علی علیه السلام گفت: پدر ومادرم فدایت شوند سه نفر دیگر چه کسانی هستند؟ پیامبر پاسخ دادند: مقداد، سلمان و ابوذر(1)
روایت27.
کشف الیقین: ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:
ص: 12
صلی الله علیه و آله قَالَ إِنَّ الْجَنَّةَ تَشْتَاقُ (1) إِلَی أَرْبَعَةٍ مِنْ أُمَّتِی فَاسْأَلْهُ مَنْ هُمْ فَقَالَ أَخَافُ أَنْ لَا أَکُونَ مِنْهُمْ فَیُعَیِّرَنِی بِهِ بَنُو تَیْمٍ فَأَتَیْتُ عُمَرَ فَقُلْتُ لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ فَقَالَ أَخَافُ أَنْ لَا أَکُونَ مِنْهُمْ فَیُعَیِّرَنِی بِهِ بَنُو عَدِیٍّ فَأَتَیْتُ عُثْمَانَ فَقُلْتُ لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ فَقَالَ أَخَافُ أَنْ لَا أَکُونَ مِنْهُمْ فَیُعَیِّرَنِی بِهِ بَنُو أُمَیَّةَ فَأَتَیْتُ عَلِیّاً علیه السلام وَ هُوَ فِی نَاضِحٍ لَهُ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَالَ إِنَّ الْجَنَّةَ مُشْتَاقَةٌ إِلَی أَرْبَعَةٍ مِنْ أُمَّتِی فَاسْأَلْهُ مَنْ هُمْ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَأَسْأَلَنَّهُ فَإِنْ کُنْتُ مِنْهُمْ لَأَحْمَدَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ مِنْهُمْ لَأَسْأَلَنَّ اللَّهَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنْهُمْ وَ أَوَدَّهُمْ فَجَاءَ وَ جِئْتُ مَعَهُ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَدَخَلْنَا عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ رَأْسُهُ فِی حَجْرِ دِحْیَةَ الْکَلْبِیِّ فَلَمَّا رَآهُ دِحْیَةُ قَامَ إِلَیْهِ وَ سَلَّمَ عَلَیْهِ وَ قَالَ خُذْ بِرَأْسِ ابْنِ عَمِّکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَأَنْتَ أَحَقُّ بِهِ مِنِّی فَاسْتَیْقَظَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ رَأْسُهُ فِی حَجْرِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا جِئْتَنَا إِلَّا فِی حَاجَةٍ قَالَ بِأَبِی وَ أُمِّی (2) یَا رَسُولَ اللَّهِ دَخَلْتُ وَ رَأْسُکَ فِی حَجْرِ دِحْیَةَ الْکَلْبِیِّ فَقَامَ إِلَیَّ وَ سَلَّمَ عَلَیَّ وَ قَالَ خُذْ بِرَأْسِ ابْنِ عَمِّکَ إِلَیْکَ فَأَنْتَ أَحَقُّ بِهِ مِنِّی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَهَلْ عَرَفْتَهُ فَقَالَ هُوَ دِحْیَةُ الْکَلْبِیُّ فَقَالَ لَهُ ذَاکَ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ لَهُ بِأَبِی وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ أَعْلَمَنِی أَنَسٌ أَنَّکَ قُلْتَ إِنَّ الْجَنَّةَ مُشْتَاقَةٌ إِلَی أَرْبَعَةٍ مِنْ أُمَّتِی فَمَنْ هُمْ فَأَوْمَأَ إِلَیْهِ بِیَدِهِ فَقَالَ أَنْتَ وَ اللَّهِ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ وَ اللَّهِ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ وَ اللَّهِ أَوَّلُهُمْ ثَلَاثاً فَقَالَ لَهُ بِأَبِی وَ أُمِّی فَمَنِ الثَّلَاثَةُ فَقَالَ لَهُ الْمِقْدَادُ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ .(3)
شف، [کشف الیقین] أَبُو بَکْرٍ الْخُوَارَزْمِیُّ عَنْ أَبِی الْمُظَفَّرِ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْمُقْرِی عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ خُزَیْمَةَ بْنِ مَاهَانَ عَنْ عِیسَی بْنِ یُونُسَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنِ ابْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:
ص: 12
در روز قیامت زمانی فرا خواهد رسید که تنها ما چهار نفر سواره هستیم. عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر گفت: پدر ومادرم فدایت شوند، شما چهار نفر چه کسانی هستید؟ پیامبر فرمود: نخست خود من که سوار بر براق هستم. برادرم صالح که سوار بر شتری میشود که قومش آن را پی کردند. عمویم حمزه که سوار بر شتر من، عضباء میشود و برادرم علی بن ابی طالب که سوار بر شتری از شتران بهشت میشود که دو طرفش را با ابریشم آراسته اند، سپس دو جامه سبزه رنگ از جامه های بهشتی بر تن علی پوشانده میشود و بر سرش تاجی گذاشته میشود که در آن 70 هزار شکاف وجود دارد و در هر شکاف یاقوتی قرمز رنگ که مسیر سه روز را روشن میگرداند و در دستش پرچم حمد است در حالیکه ندا بر میآورد: لا اله الا الله محمد رسول الله! مردم میگویند: این چه کسی است، پیامبر مبعوث شده است یا فرشته ای مقرب و یا حامل عرش است؟ ندا از داخل عرش بر میآید که او نه پیامبر مبعوث شده و نه فرشته مقرب و نه حامل عرش است بلکه علی بن ابی طالب وصی رسول خدا، امیرمؤمنان و امام پیشانی نورانیها در بهشت برین است(1) .
روایت28.
کشف الیقین: امام محمد باقر از پدرش، از جدش علیهم السلام نقل کرد و گفت: علی علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی که به معراج رفتم و به آسمان رسیدم سپس از آسمان به سدرة المنتهی رفتم، در مقابل پرودگار متعال قرار گرفتم و به من گفت: ای محمد، گفتم: لیبک و سعدیک. گفت: بندگان مرا آزمودهای، کدام یک را مطیع ترین فرد نسبت به خود یافتهای؟ گفتم: پروردگارا علی. گفت: درست گفتی ای محمد، آیا بعد از خودت جانشینی را اختیار گزیده ای که از [علم] تو به ایشان برساند و آنچه را که بندگانم از قرآن نمی دانند به آنها آموزش دهد؟ گفتم پروردگار شما انتخاب کنید که برگزیده شما برگزیده من هم خواهد بود. گفت: علی را برایت انتخاب میکنم، او را جانشین و وصی خود قرار ده. علم و حلم خود را در کالبد جان او ریختهام. او به راستی امیرمؤمنان است وهیچ کس
ص: 13
یَأْتِی النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَقْتاً مَا فِیهِ رَاکِبٌ إِلَّا نَحْنُ أَرْبَعَةٌ فَقَالَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَمُّهُ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی وَ مَنْ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةُ قَالَ أَنَا عَلَی الْبُرَاقِ وَ أَخِی صَالِحٌ عَلَی نَاقَةِ اللَّهِ الَّتِی عَقَرَهَا قَوْمُهُ وَ عَمِّی حَمْزَةُ أَسَدُ اللَّهِ عَلَی نَاقَتِیَ الْعَضْبَاءِ وَ أَخِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَی نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ مُدَبَّجَةَ الْجَنْبَیْنِ عَلَیْهِ حُلَّتَانِ خَضْرَاوَانِ مِنْ کِسْوَةِ الرَّحْمَنِ عَلَی رَأْسِهِ تَاجٌ مِنْ نُورٍ لِذَلِکَ التَّاجِ سَبْعُونَ أَلْفَ رُکْنٍ عَلَی کُلِّ رُکْنٍ یَاقُوتَةٌ حَمْرَاءُ تُضِی ءُ لِلرَّاکِبِ مَسِیرَةَ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ وَ بِیَدِهِ لِوَاءُ الْحَمْدِ یُنَادِی لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَتَقُولُ الْخَلَائِقُ مَنْ هَذَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ حَامِلُ عَرْشٍ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ لَیْسَ (1) بِمَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَ لَا نَبِیٍّ مُرْسَلٍ وَ لَا حَامِلِ عَرْشٍ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَصِیُّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ (2).
شف، [کشف الیقین] مُوَفَّقُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمَکِّیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ هِلَالِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ الْهَاشِمِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَیْلِ (3) بْنِ غَزْوَانَ عَنْ غَالِبٍ الْجُهَنِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ قُلْتُ لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ فَقَالَ قَدْ بَلَوْتُ خَلْقِی فَأَیَّهُمْ وَجَدْتَ (4) أَطْوَعَ لَکَ قَالَ قُلْتُ رَبِّ عَلِیّاً قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَهَلِ اتَّخَذْتَ لِنَفْسِکَ خَلِیفَةً یُؤَدِّی عَنْکَ وَ یُعَلِّمُ عِبَادِی مِنْ کِتَابِی مَا لَا یَعْلَمُونَ قَالَ قُلْتُ اخْتَرْ لِی فَإِنَّ خِیَرَتَکَ خِیَرَتِی قَالَ قَدِ اخْتَرْتُ لَکَ عَلِیّاً فَاتَّخِذْهُ لِنَفْسِکَ خَلِیفَةً وَ وَصِیّاً وَ نَحَلْتُهُ عِلْمِی وَ حِلْمِی وَ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً لَمْ یَنَلْهَا أَحَدٌ
ص: 13
قبل و بعد از او به چنینی مقامی نائل نخواهد شد. ای محمد! علی پرچم هدایت و امام طاعت پیشه گان و نور اولیای من است؛ او کلمه ای است که تقوا پیشه گان را به آن الزام کردهام. هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر کس دشمنش باشد با من دشمنی کرده است. ای محمد او را به این سخنان مژده ده؛ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: گفتم، پروردگارا علی را بشارت دادم در جواب فرمود: من بنده خدا هستم وتحت فرمان اویم. اگر مرا به سبب گناهانم مجازات کند هیچ ظلمی مرتکب نشده است واگر وعده ام را به پایان رساند و آن را جامه عمل بپوشاند، اوست مولا و سرورم. پیامبر فرمود: گفتم پروردگارا قلبش را توانا گردان و بهار ایمان را به وسیله او قرار ده. گفت: ای محمد آن را انجام دادم اما من او را در بوته آزمایشی خاص قرار دادم که پیش از آن هیچکدام از بندگانم را در آن قرار ندادم، گفتم: پرودگارا برادر و همدم مرا؟! گفت: پیش از این در تقدیر و علمم آمده که او در بوته آزمایش قرار میگیرد. اگر علی نبود نه حزب من شناخته میشد ونه اولیای من و نه اولیای فرستادگان من(1) .
روایت29.
کشف الیقین: ابن عباس گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: گوشت وخون علی از گوشت و خون من است. او برایم همچون هارون برای موسی است با این تفاوت که بعد از من پیامبری نمی آید. سپس فرمود: ای امّ سلمه شاهد باش و گوش بسپار، علی امیرمؤمنان و سرور مسلمانان است. او مخزن علم من و باب من است که از آن وارد می شوند. علی علیه السلام برادرم در دین، شریکم در آخرت وهمراهم در والاترین جایگاه است(2).
در کشف الیقین همین روایت را از محمد بن حریز نقل کرده است(3).
توضیح
فیروزآبادی گفته: «خِدن» یعنی دوست و آن کسی که در هر امر آشکار و پنهانی با تو همراه است.
ص: 14
قَبْلَهُ وَ لَیْسَتْ لِأَحَدٍ بَعْدَهُ یَا مُحَمَّدُ عَلِیٌّ رَایَةُ الْهُدَی وَ إِمَامُ مَنْ أَطَاعَنِی وَ نُورُ أَوْلِیَائِی وَ هِیَ الْکَلِمَةُ الَّتِی أَلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِینَ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِی فَبَشِّرْهُ بِذَلِکَ یَا مُحَمَّدُ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قُلْتُ رَبِّی فَقَدْ بَشَّرْتُهُ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ فِی قَبْضَتِهِ إِنْ یُعَاقِبْنِی فَبِذُنُوبِی لَمْ یَظْلِمْنِی شَیْئاً وَ إِنْ یُتِمَّ لِی (1) وَعْدِی فَاللَّهُ مَوْلَایَ قَالَ صلی الله علیه و آله قُلْتُ اللَّهُمَّ اجْلُ قَلْبَهُ وَ اجْعَلْ رَبِیعَةَ
الْإِیمَانِ بِهِ قَالَ قَدْ فَعَلْتُ ذَلِکَ بِهِ یَا مُحَمَّدُ غَیْرَ أَنِّی مُخْتَصُّهُ (2) بِشَیْ ءٍ مِنَ الْبَلَاءِ لَمْ أَخُصَّ بِهِ أَحَداً مِنْ أَوْلِیَائِی قَالَ قُلْتُ رَبِّی أَخِی وَ صَاحِبِی قَالَ قَدْ سَبَقَ فِی عِلْمِی أَنَّهُ مُبْتَلًی لَوْ لَا عَلِیٌّ لَمْ یُعْرَفْ حِزْبِی وَ لَا أَوْلِیَائِی وَ لَا أَوْلِیَاءُ رُسُلِی (3).
شف، [کشف الیقین] مُوَفَّقُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَکِّیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمُقْرِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرٍ الشَّامِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَرِیزٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دَاهِرٍ عَنْ أَبِی دَاهِرٍ یَحْیَی الْمُقْرِی عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَبَایَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ لَحْمُهُ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُهُ مِنْ دَمِی وَ هُوَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی غَیْرَ أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ قَالَ یَا أُمَّ سَلَمَةَ اشْهَدِی وَ اسْمَعِی هَذَا عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ عَیْبَةُ عِلْمِی وَ بَابِیَ الَّذِی أُوتِیَ مِنْهُ أَخِی فِی الدِّینِ وَ خِدْنِی فِی الْآخِرَةِ وَ مَعِی فِی السَّنَامِ الْأَعْلَی (4).
شف، [کشف الیقین] محمد بن علی بن یاسر عن أحمد بن جعفر النسائی عن محمد بن حریز: مثله (5)
روایت30.
کشف الیقین: انس بن مالک گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای انس برایم آب بریز تا وضو بگیرم آنگاه برخواست و دو رکعت نماز به جای آورد وگفت: ای انس نخستین کسی که از این در وارد خواهد شد، امیر مومنان، سرور مسلمانان، پیشوای پیشانی نورانیها وخاتم اوصیا است، انس گفت: به خود گفتم پروردگار وی را از میان انصار قرار ده. این خواسته ام را پنهان نگاه داشتم وبه پیامبر نگفتم. آنگاه علی علیه السلام وارد شد، پیامبر فرمود: چه کسی است؟ گفتم: علی بن ابی طالب، پیامبر در حالی که خوشحالی در چهره اش موج میزد برخواست و علی را در آغوش گرفت. آنگاه عرق صورت خود را به صورت علی مالید و عرق صورت علی را به صورتش مالید. علی گفت: ای رسول خدامی بینم کاری را انجام میدهی که پیش از این با من انجام نداده ای. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چه مانعی دارد، در حالی که تو از جانب من ادا می کنی[قرض مرا یا ادامه رسالت را] و بعد از من آنچه را که در آن اختلاف می کنند برایشان روشن می سازی(1).
در کشف الیقین از علی بن عباس مانند آن روایت شده است(2) .
روایت31.
کشف الیقین : اسعد بن زاره از پدرش روایت کرد: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» این پایان حدیث زراره است اما شُروطی در روایاتش به آن جملات دیگری را هم اضافه کرده است: پیامبر فرمود: درباره علی سه چیز به من وحی شده است: نخست اینکه او امیرمؤمنان است، دوم اینکه سرور ص: 15
شف، [کشف الیقین] مُحَمَّدُ بْنُ النَّجَّارِ عَنِ الْمُبَارَکِ بْنِ أَبِی الْأَزْهَرِ عَنْ أَبِی الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیِّ وَ عَنْ عَبْدِ الْوَهَّابِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی الْعَلَاءِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمُقْرِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی شَیْبَةَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبَّاسٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِیرَةَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَیْدَرٍ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَا أَنَسُ اسْکُبْ لِی وَضُوءاً ثُمَّ قَامَ فَصَلَّی رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ قَالَ یَا أَنَسُ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ مِنْ هَذَا الْبَابِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ خَاتَمُ الْوَصِیِّینَ قَالَ قُلْتُ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ وَ کَتَمْتُهُ إِذْ جَاءَ عَلِیٌّ علیه السلام فَقَالَ مَنْ هَذَا یَا أَنَسُ فَقُلْتُ عَلِیٌّ فَقَامَ مُسْتَبْشِراً فَاعْتَنَقَهُ ثُمَّ جَعَلَ یَمْسَحُ عَرَقَ وَجْهِهِ عَلَی وَجْهِهِ وَ یَمْسَحُ عَرَقَ وَجْهِ عَلِیٍّ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُکَ صَنَعْتَ شَیْئاً مَا صَنَعْتَ بِی قَبْلُ قَالَ وَ مَا یَمْنَعُنِی وَ أَنْتَ تُؤَدِّی عَنِّی وَ تُسْمِعُهُمْ صَوْتِی وَ تُبَیِّنُ لَهُمْ مَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنْ بَعْدِی (1).
شف، [کشف الیقین] من کتاب إبراهیم بن محمد الثقفی عن إبراهیم بن محمد بن میمون و عمار بن سعد عن علی بن عباس: مثله (2).
شف، [کشف الیقین] مَسْعُودُ بْنُ نَاصِرِ بْنِ أَبِی زَیْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْبَزَّازِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ هَارُونَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الشُّرُوطِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ مَرْوَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقَاضِی قَالُوا أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُثَنَّی بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ هِلَالِ بْنِ أَیُّوبَ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ أَبِی کَثِیرٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ فَهَذَا آخِرُ حَدِیثِ الْبَزَّازِ(3) وَ زَادَ الشُّرُوطِیِّ فِی رِوَایَاتِهِ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أُوحِیَ إِلَیَّ فِی عَلِیٍّ ثَلَاثٌ أَنَّهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ
ص: 15
مسلمانان وسوم اینکه پیشوای پیشانی نورانیها است(1).
روایت32.
کشف الیقین: انس بن مالک گفت: خدمت کار پیامبر بودم، آن شب وی نزد ام حبیبه دختر ابوسفیان بود. برای پیامبر آب وضو بردم. فرمود: ای انس از این در مردی وارد میشود که امیر مؤمنان، بهترین وصی، پیشتازترین مردم در اسلامآوردن، بردبارترین و عالم ترین ترین مردم است. گفتم: پروردگارا! او را از قوم من قرار ده. طولی نکشید که علی صلوات الله علیه در حالیکه پیامبر در حال وضو گرفتن بود از درِ وارد شد. پیامبر وقتی علی را دید شروع به پاشیدن آب به صورتش کرد تا جائیکه چشمانش پر از آب شد. علی وقتی پیامبر را در آن حالت دید،گفت: ای رسول خدا آیا اتفاقی درباره من رخ داده است؟ پیامبر فرمود: ای علی اتفاقی برایت نیفتاده مگر خیر. تو از من و من از تو هستم. ای علی تو از جانب من ادا می کنی[قرضم را یا ادامه رسالتم را] و به ذمه من وفا می کنی، تو مرا غسل میدهی و در قبر دفن میکنی و سخنانم را برای مردم نقل میکنی و بعد از من برای آنها روشنگری می کنی. علی علیه السلام گفت: مگر رسالتت را به گوش مردم نرسانده ای؟ پیامبر فرمود: بله، اما تو پس از من در اختلافات روشنگری میکنی(2).
روایت33.
کشف الیقین: امّ سلمه رضی الله عنها گفت: پیامبر مریض احوال بود. علی علیه السلام دوست داشت همواره در کنارش باشد و کسی از او پیشی نگیرد. روزی علی علیه السلام در حالیکه پیامبر در حیاط خانه بود و سرش بر روی زانوی دحیه بن خلیفه کلبی بود برای دیدن پیامبر وارد شد و سلام کرد. رسول خدا جواب سلام وی را داد و فرمود: دوست ومحبوب من نزدیک آی. ستایشی برایت دارم که میخواهم آن را نثارت کنم. ای علی! تو امیر مؤمنان، پیشوای پیشانی نورانیها و سرور آدمیان از اول خلقت تا پایان آن به جز پیامبران الهی هستی. ای علی پرچم حمد به دست تو است. تو و شیعیانت به همراه من به بهشت وارد خواهد شد. آنکس که تو را دوست بدارد رستگار شود و آنکس که سرپیچی کند خسران بیند. دوست داران محمد، دوست داران تو هستند همچنان که دشمنان محمد، دشمنان تو هستند و هیچگاه شفاعتم شامل حال آنها نخواهد شد، به من نزدیک شو. علی علیه السلام بعد از این سخن سر پیامبر را بر روی زانوی خود نهاد. سید میگوید:
ص: 16
الْمُسْلِمِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ (1).
شف، [کشف الیقین] عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقَزْوِینِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنْ أَبِی بِشْرٍ الْغِفَارِیِ (2) عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ: کُنْتُ خَادِماً لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ کَانَتْ لَیْلَةُ أُمِّ حَبِیبَةَ بِنْتِ أَبِی سُفْیَانَ فَأَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِوَضُوءٍ فَقَالَ یَا أَنَسُ یَدْخُلُ عَلَیْکَ مِنْ هَذَا الْبَابِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ خَیْرُ الْوَصِیِّینَ أَقْدَمُ النَّاسِ سِلْماً وَ أَکْثَرُ النَّاسِ حِلْماً وَ أَرْجَحُ النَّاسِ حِلْماً قُلْتُ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ مِنْ قَوْمِی فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ دَخَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ مِنَ الْبَابِ وَ رَسُولُ اللَّهِ یَتَوَضَّأُ وَ یَرُدُّ الْمَاءَ عَلَی وَجْهِ عَلِیٍّ حَتَّی امْتَلَأَتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْمَاءِ فَقَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هَلْ حَدَثَ فِیَّ حَدَثٌ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا حَدَثَ فِیکَ یَا عَلِیُّ إِلَّا خَیْرٌ یَا عَلِیُّ أَنَا مِنْکَ وَ أَنْتَ مِنِّی تُؤَدِّی عَنِّی وَ تَفِی بِذِمَّتِی وَ تَغْسِلُنِی وَ تُوَارِینِی فِی لَحْدِی وَ تُسْمِعُ النَّاسَ عَنِّی وَ تُبَیِّنُ لَهُمْ مِنْ بَعْدِی فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ وَ مَا بَلَّغْتَ قَالَ بَلَی تُبَیِّنُ لَهُمْ مَا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ بَعْدِی (3).
شف، [کشف الیقین] مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرٍ عَنْ نَاقِدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ زَکَرِیَّا بْنِ یَحْیَی عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یُونُسَ عَنِ الْحُصَیْنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلِیلًا وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ یُحِبُّ أَنْ لَا یَسْبِقَهُ إِلَیْهِ أَحَدٌ فَغَدَا إِلَیْهِ ذَاتَ یَوْمٍ وَ هُوَ فِی صَحْنِ دَارِهِ فَإِذَا رَأْسُهُ فِی حَجْرِ دِحْیَةَ بْنِ خَلِیفَةَ الْکَلْبِیِّ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ ثُمَّ قَالَ یَا حَبِیبِی ادْنُ مِنِّی لَکَ عِنْدِی مِدْحَةٌ نَزُفُّهَا إِلَیْکَ أَنْتَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَا خَلَا النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ لِوَاءُ الْحَمْدِ بِیَدِکَ تُزَفُّ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ مَعِی زَفّاً قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَوَلَّاکَ وَ خَابَ وَ خَسِرَ مَنْ تَخَلَّاکَ مُحِبُّو مُحَمَّدٍ مُحِبُّوکَ وَ مُبْغِضُو مُحَمَّدٍ مُبْغِضُوکَ لَنْ تَنَالَهُمْ شَفَاعَتِی ادْنُ مِنِّی قَالَ فَأَخَذَ رَأْسَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَوَضَعَهُ فِی حَجْرِهِ.
قال السید
ص: 16
که در اصل «دوست داران محمد تو را دوست داشتهاند» بوده است(1).
روایت34.
إرشاد: ابو هارون روایت کرد: نزد ابو سعید خدری رفتم و به او گفتم: آیا در جنگ بدر حضور داشتی؟ گفت: بله، سپس گفت: روزی فاطمه علیها السلام گریه کنان نزد پیامبر آمد و از سرزنش زنان قریش نسبت به خود به خاطر فقر علی مینالید. شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او گفت: ای فاطمه آیا از اینکه تو را همسر پیشتازترین فرد در اسلامآوردن وعالمترین فرد قرار دادهام راضی نیستی؟ خداوند متعال نظری به میان زمینیان انداخت و پدرت را انتخاب و او را پیامبر گردانید. سپس نظر دیگری انداخت و این بار علی، همسرت را وصی من قرار داد. پروردگار به من وحی کرد تا تو را به عقد علی در آورم. ای فاطمه آیا نمیدانی که خداوند تو را ارج نهاد و بردبارترین و عالمترین و پیشتازترین فرد در اسلامآوردن را به عنوان همسر تو انتخاب کرد؟ فاطمه علیها السلام بعد از این سخن خندید وشادی در چهره اش نمایان شد. پیامبر صلی الله علیه وآله در ادامه گفت: ای فاطمه علی هشت فضیلت راستین دارد که کسی از آنها برخوردار نیست: او برادر من در دنیا و آخرت است و هیچکس این فضیلت را ندارد. تو ای فاطمه سرور زنان اهل بهشت همسر او هستی. نوه هایم حسن وحسین فرزندان او هستند. برادر او در بهشت مزین به دو بال است وبه همراه ملائک به هرکجا که بخواهد بال می زند. او علم اولین وآخرین را دارد. او نخستین کسی است که به من ایمان آورد و آخرین کسی است که همراه من بود. او وصی من و وارث وصیان است(2) .
روایت35.
الإرشاد: ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: ای علی تو در گذر زندگی به سختی مبارزه کردهای و به هفت فضیلت دست یافتهای که کسی به آنها نرسیده و نخواهد رسید: تو نخستین ایمان آورنده به من، مجاهدترین فرد در راه خدا،
ص: 17
کان فی الأصل محبو محمد أحبوک (1).
شا، [الإرشاد] مُحَمَّدُ بْنُ الْمُظَفَّرِ الْبَزَّازُ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی عَنْ قَیْسٍ عَنْ أَبِی هَارُونَ (2) قَالَ: أَتَیْتُ أَبَا سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ فَقُلْتُ لَهُ هَلْ شَهِدْتَ بَدْراً قَالَ نَعَمْ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ لِفَاطِمَةَ علیها السلام وَ قَدْ جَاءَتْهُ ذَاتَ یَوْمٍ تَبْکِی وَ تَقُولُ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَیَّرَتْنِی نِسَاءُ قُرَیْشٍ بِفَقْرِ عَلِیٍّ فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَ مَا تَرْضَیْنَ یَا فَاطِمَةُ أَنِّی زَوَّجْتُکِ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَکْثَرَهُمْ عِلْماً إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی اطَّلَعَ إِلَی أَهْلِ الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَ مِنْهُمْ أَبَاکِ فَجَعَلَهُ نَبِیّاً وَ اطَّلَعَ إِلَیْهِمْ ثَانِیَةً فَاخْتَارَ مِنْهُمْ بَعْلَکِ فَجَعَلَهُ وَصِیّاً وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیَّ أَنْ أُنْکِحَکِ إِیَّاهُ أَ مَا عَلِمْتِ یَا فَاطِمَةُ أَنَّکِ لِکَرَامَةِ اللَّهِ إِیَّاکِ زَوَّجَکِ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَکْثَرَهُمْ عِلْماً وَ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً فَضَحِکَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام وَ اسْتَبْشَرَتْ فَقَالَ (3) رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا فَاطِمَةُ إِنَّ لِعَلِیٍّ ثَمَانِیَةَ أَضْرَاسٍ قَوَاطِعَ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لِأَحَدٍ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ مِثْلَهَا هُوَ أَخِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَیْسَ ذَلِکَ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ أَنْتِ یَا فَاطِمَةُ سَیِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ زَوْجَتُهُ وَ سِبْطَا الرَّحْمَةِ سِبْطَایَ وُلْدُهُ (4) وَ أَخُوهُ الْمُزَیَّنُ بِالْجَنَاحَیْنِ فِی الْجَنَّةِ یَطِیرُ مَعَ الْمَلَائِکَةِ حَیْثُ یَشَاءُ وَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِی وَ آخِرُ النَّاسِ عَهْداً بِی وَ هُوَ وَصِیِّی وَ وَارِثُ الْوَصِیِّینَ (5).
شا، [الإرشاد] رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ أَیْمَنَ عَنْ أَبِی حَازِمٍ مَوْلَی ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام یَا عَلِیُّ إِنَّکَ تُخَاصَمُ فَتَخْصِمُ بِسَبْعِ خِصَالٍ لَیْسَ لِأَحَدٍ مِثْلُهُنَّ أَنْتَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ مَعِی إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ جِهَاداً
ص: 17
عالم ترین فرد به ایام الله، باوفاترین به عهد الهی، مهربانترین با زیردستان، عادل ترین در تقسیم و پرمزیّت ترین شخص نزد خدا هستی.
توضیح
طبرسی رحمه الله در باره این آیه «وذکّرهم بأیام الله» گفت: در ایام الله چند قول هست: یکی این که معنایش این است: و امر کردیم تا وقایع خدا را در امتهای گذشته و هلاک کردن کسانی که هلاکشان کردیم را به قومش یادآوری کند تا از آن برحذر باشند. دومین معنا این که: نعمتهای خدا را در تمامی ایامش به آنها یادآوری کن. سومین قول این است که منظور از ایام خدا سنتها و افعال خدا در بندگانش اعم از نعمت دادن و انتقام گرفتن است و این جمع بین دو قول اول است. پایان سخن وی.
تفسیر این آیه در باب آیات نازل شده در باره حضرت قائم علیه السلام و باب رجعت خواهد آمد.
روایت36.
الإرشاد: ابن عباس گفت: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه را به همسری علی در آورد، زنان قریش و دیگر زنان فاطمه را سرزنش کردند و گفتند: پدرت تو را به عقد مردی درآورده که هیچ مال و سرمایهای ندارد، پیامبر به فاطمه گفت: آیا راضی وخوشحال نیستی از اینکه خدواند متعال با نظر افکندن در میان زمینیان دو نفر را از آنها برگزید که یکی از آنها پدرت ودیگری همسرت است؟ ای فاطمه من و علی نوری در پیشگاه خداوند متعال بودیم که چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم طاعت الهی را به جای میآوردیم. خداوند پس از خلق آدم آن نور را به دو جزء تقسیم کرد که جزئی از آنها من هستم ودیگر جزء هم علی همسرت. سخنان پیامبر در میان مردم رواج یافت وقریش به سخن گفتن در این رابطه پرداختند تا اینکه پیامبر اکرم از غرض آنها خبردار شد و به بلال دستور داد تا مردم را در مسجد جمع کند. آنگاه حضرت بر منبر رفت و به سخن گفتن ص: 18
وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ أَوْفَاهُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَرْأَفُهُمْ بِالرَّعِیَّةِ وَ أَقْسَمُهُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ أَعْظَمُهُمْ (1) عِنْدَ اللَّهِ مَزِیَّةً.
قال الطبرسی رحمه الله فی قوله تعالی وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ (2) فیه أقوال أحدها أن معناه و أمرناه بأن یذکر قومه وقائع الله فی الأمم الخالیة و إهلاک من هلک منهم لیحذروا ذلک و الثانی أن المعنی ذکرهم بنعم الله فی سائر أیامه و روی ذلک عن أبی عبد الله علیه السلام و الثالث أن یرید بأیام الله سننه و أفعاله فی عباده من إنعام و انتقام و هذا جمع بین القولین انتهی (3) و سیأتی تفسیرها فی باب الآیات النازلة فی القائم علیه السلام و باب الرجعة.
شف، [کشف الیقین] عَنْ أَبِی جَعْفَرِ بْنِ بَابَوَیْهِ بِرِجَالِ الْمُخَالِفِینَ رَوَیْنَاهُ مِنْ کِتَابِهِ کِتَابِ أَخْبَارِ الزَّهْرَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فُرَاتِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ بْنِ خَلَفِ بْنِ مُوسَی عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی الصَّنْعَانِیِ (4) عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنْ أَبِی یَحْیَی عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّاً فَاطِمَةَ علیها السلام تَحَدَّثْنَ نِسَاءُ قُرَیْشٍ وَ غَیْرُهُنَّ وَ عَیَّرْنَهَا وَ قُلْنَ زَوَّجَکِ رَسُولُ اللَّهِ مِنْ عَائِلٍ لَا مَالَ لَهُ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا فَاطِمَةُ أَ مَا تَرْضَیْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اطَّلَعَ اطِّلَاعَةً إِلَی الْأَرْضِ فَاخْتَارَ مِنْهَا رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبُوکِ وَ الْآخَرُ بَعْلُکِ یَا فَاطِمَةُ کُنْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ نُوراً(5) بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ مُطِیعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ آدَمَ علیه السلام بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ فَلَمَّا خَلَقَ آدَمَ قَسَمَ ذَلِکِ النُّورَ جُزْءَیْنِ جُزْءٌ أَنَا وَ جُزْءٌ عَلِیٌّ ثُمَّ إِنَّ قُرَیْشاً تَکَلَّمَتْ فِی ذَلِکَ وَ فَشَا الْخَبَرُ فَبَلَغَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَأَمَرَ بِلَالًا فَجَمَعَ النَّاسَ وَ خَرَجَ إِلَی مَسْجِدِهِ وَ رَقَا مِنْبَرَهُ یُحَدِّثُ النَّاسَ بِمَا خَصَّهُ اللَّهُ
ص: 18
درباره مقام و منزلت ویژه حضرت فاطمه و علی علیهما السلام در پیشگاه الهی پرداخت و گفت: ای مردم سخنان شما را شنیدم. سخنی را برای شما بیان می کنم آن را بشنوید و حفظ کنید وآویزه گوش تان قرار دهید. شما را از فضیلت و کرامتی که پرودگار فقط به اهل بیت من و علی علیه السلام اختصاص داده است خبر دار می کنم. پرودگار جهانیان علی را بر شما برتری داده است پس به مخالفت با او نپردازید که از عقیده خود باز می گردید «وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِین»(1)
{و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمی رساند، و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش می دهد.}
ای مردم! خداوند مرا از میان بندگانش برگزید و به عنوان پیامبر انتخاب کرد و علی را به عنوان جانشین و وصی برای من انتخاب کرد. ای مردم! زمانی که به معراج رفتم و تمام ملائک آسمانها از جبرئیل گرفته تا دیگر مقربان از همراهی من باز ماندند و به حجاب های الهی رسیدم، وارد هفتاد هزار حجاب شدم، حجاب ها را یکی پس از دیگری پشتسر گذاشتم از حجاب عزت تا قدرت، بهاء، کرامت، کبریائی، عظمت، نور، تاریکی و وقار را پشت سر گذاشتم تا اینکه به حجاب جلال رسیدم. در آن هنگام پروردگار را صدا زدم و در پیشگاهش ایستادم. خداوند متعال به من فرمود: هر آنچه را که دوست داری و میخواهی در خواست کن. برای خودم در باره علی علیه السلام چیزی نخواستم مگر این که او به من عطا کرد و وعده شفاعت من برای شیعیان و حامیان او را داد. آنگاه خدای جلیل جلّ جلاله به من گفت: ای محمد! کدام یک از بندگان مرا دوست داری؟ گفتم دوست دارم کسی را که تو دوست داری ای پروردگارم. گفت: پس علی را دوست بدار. من علی و کسی که او را دوست داشته باشد دوست دارم. در آن هنگام سر تعظیم و کرنش در برابر پروردگار فرود آوردم و شکر و سپاس وی را به جای آوردم. خداوند متعال گفت: ای محمد، علی، ولی من و بهترین بندهام بعد از تو است. او را به عنوان برادر، وصی، وزیر، برگزیده، جانشین و یار و پشتیبان در برابر دشمنانت برای تو برگزیدم. ای محمد سوگند به عزت وجلالم هیچ قدرتمندی با علی دشمنی نمیکند مگر این که او را خواهم شکست و هیچ یک از دشمنانم با علی نخواهد جنگید مگر آن که او را مغلوب و نابود خواهم کرد. ای محمد! من به درون بندگانم نگریستم و علی را خیرخواهترین ومطیعترین خلقم نسبت به تو یافتم. پس او را به عنوان برادر، جانشین، وصی و همسر دخترت انتخاب کن که من به آنها دو پسر خوب، پاک، با تقوا و بی غل وغش خواهم بخشید. به ذات خود سوگند خوردهام و بر خود واجب کردهام که هر کس از خلقم که علی و همسرش و نسل آنها را دوست بدارد،
ص: 19
تَعَالَی مِنَ الْکَرَامَةِ وَ بِمَا خَصَّ بِهِ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ علیهما السلام فَقَالَ یَا مَعْشَرَ النَّاسِ إِنَّهُ بَلَغَنِی مَقَالَتُکُمْ وَ إِنِّی مُحَدِّثُکُمْ حَدِیثاً فَعُوهُ وَ احْفَظُوهُ مِنِّی وَ اسْمَعُوهُ فَإِنِّی مُخْبِرُکُمْ بِمَا خَصَّ اللَّهُ بِهِ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ بِمَا خَصَّ بِهِ عَلِیّاً مِنَ الْفَضْلِ وَ الْکَرَامَةِ وَ فَضَّلَهُ عَلَیْکُمْ فَلَا تُخَالِفُوهُ فَتَنْقَلِبُوا عَلَی أَعْقَابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ قَدِ اخْتَارَنِی مِنْ خَلْقِهِ فَبَعَثَنِی إِلَیْکُمْ رَسُولًا وَ اخْتَارَ لِی عَلِیّاً خَلِیفَةً وَ وَصِیّاً مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّی لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ وَ تَخَلَّفَ عَنِّی جَمِیعُ مَنْ کَانَ مَعِی مِنْ مَلَائِکَةِ السَّمَاوَاتِ وَ جَبْرَئِیلَ وَ الْمَلَائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ وَصَلْتُ إِلَی حُجُبِ رَبِّی دَخَلْتُ سَبْعِینَ أَلْفَ حِجَابٍ بَیْنَ کُلِّ حِجَابٍ إِلَی حِجَابٍ مِنْ حُجُبِ الْعِزَّةِ وَ الْقُدْرَةِ وَ الْبَهَاءِ وَ الْکَرَامَةِ وَ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ النُّورِ وَ الظُّلْمَةِ وَ الْوَقَارِ حَتَّی وَصَلْتُ إِلَی حِجَابِ الْجَلَالِ فَنَاجَیْتُ رَبِّی تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ قُمْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَقَدَّمَ إِلَیَّ عَزَّ ذِکْرُهُ بِمَا أَحَبَّهُ وَ أَمَرَنِی بِمَا أَرَادَ لَمْ أَسْأَلْهُ لِنَفْسِی شَیْئاً فِی عَلِیٍّ إِلَّا أَعْطَانِی وَ وَعَدَنِی الشَّفَاعَةَ فِی شِیعَتِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ ثُمَّ قَالَ لِیَ الْجَلِیلُ جَلَّ جَلَالُهُ یَا مُحَمَّدُ مَنْ تُحِبُّ مِنْ خَلْقِی قُلْتُ أُحِبُّ الَّذِی تُحِبُّهُ أَنْتَ یَا رَبِّی فَقَالَ لِی جَلَّ جَلَالُهُ فَأَحِبَّ عَلِیّاً فَإِنِّی أُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُ فَخَرَرْتُ لِلَّهِ سَاجِداً مُسَبِّحاً شَاکِراً لِرَبِّی تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ عَلِیٌّ وَلِیِّی وَ خِیَرَتِی بَعْدَکَ مِنْ خَلْقِی اخْتَرْتُهُ لَکَ أَخاً وَ وَصِیّاً وَ وَزِیراً وَ صَفِیّاً وَ خَلِیفَةً وَ نَاصِراً لَکَ عَلَی أَعْدَائِی یَا مُحَمَّدُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یُنَاوِی عَلِیّاً جَبَّارٌ إِلَّا قَصَمْتُهُ وَ لَا یُقَاتِلُ عَلِیّاً عَدُوٌّ مِنْ أَعْدَائِی إِلَّا هَزَمْتُهُ وَ أَبَدْتُهُ (1) یَا مُحَمَّدُ إِنِّی اطَّلَعْتُ عَلَی قُلُوبِ عِبَادِی فَوَجَدْتُ عَلِیّاً أَنْصَحَ خَلْقِی لَکَ وَ أَطْوَعَهُمْ لَکَ فَاتَّخِذْهُ أَخاً وَ خَلِیفَةً وَ وَصِیّاً وَ زَوِّجْ ابْنَتَکَ فَإِنِّی سَأَهَبُ لَهُمَا غُلَامَیْنِ طَیِّبَیْنِ طَاهِرَیْنِ تَقِیَّیْنِ نَقِیَّیْنِ فَبِی حَلَفْتُ وَ عَلَی نَفْسِی حَتَمْتُ أَنَّهُ لَا یَتَوَلَّیَنَّ عَلِیّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُمَا أَحَدٌ مِنْ خَلْقِی إِلَّا رَفَعْتُ
ص: 19
پرچم او را بر فراز عرش، بهشت و عمق کرامتم به اهتزاز درآورم و از چشمه های بهشت برین آب بنوشانم. ای محمد! آنکس که به دشمنی با آنها بپردازد و از ولایتشان کنار رود، محبت خود را از وی دریغ خواهم کرد و او را از قرب خودم محروم و عذابش را دو چندان و لعنتم را بهره اش خواهم کرد. ای محمد تو فرستاده ام به سوی تمام بندگانم هستی و علی ولی من و امیرمؤمنان است و بر همین اساس از ملائکه و پیامبران و تمام بندگانم قبل از آفرینش آسمانها و زمین عهد و پیمان گرفتم و این پیمان، محبت من به تو و به علی و فرزندان شما و هر کس که دوستدار شماست و از شیعیان شما است و به همین خاطر آنان را از سرشت شما آفریدم.
گفتم: پرودگارا امتم را بر پیروی از او متحد و یکپارچه کن. خداوند ابا کرد و گفت: ای محمد! علی مورد آزمایش و وسیله آزمایش خواهد شد. من شما را وسیله آزمایش قرار دادهام و با شما تمام بندگان و خلائق در آسمانها و زمین را در بوته آزمایش قرار میدهم تا از این طریق به طاعت پیشه گان پاداش ارزانی دارم و عصیان گران را به عذاب و مجازات مبتلا سازم و بد را از خوب و سره را از ناسره جدا کنم. ای محمد! قسم به عزت و جلالم اگر تو نبودی آدم را خلق نمیکردم و اگر علی نبود بهشت را به وجود نمیآوردم. در روز قیامت به وسیله شما ثواب و مجازات را در میان بندگان جاری میسازم همچنانکه در دنیا به وسیله علی و خاندانش از دشمنانم انتقام میگیرم، سپس بندگان به سوی من باز میگردند و بازگشت به سوی من است. شما را در بهشت و جهنم قاضی و حکم فرما قرار می دهم. بدانید که دشمن شما وارد بهشت نخواهد شد و دوست دار شما از آتش جهنم به دور خواهد ماند این چیزی است که بر خود فرض کردهام.
آنگاه آنجا را ترک کردم. از هر حجابی که میگذشتم ندائی را میشنیدم که میگفت: ای محمد! علی را مقدم کن. ای محمد! علی را جانشین کن. ای محمد! علی را وصی خود قرار بده. ای محمد! علی را برادر خود قرار بده. ای محمد دوست بدار کسی را که علی را دوست دارد. ای محمد! برای علی و شیعیانش طلب خیر و هدایت کن. وقتی که به آسمانها رسیدم ملائک شروع به تبریک گفتن به من کردند در حالیکه میگفتند: ارج نهادن پروردگار به تو و علی گوارایت باد ای رسول خدا.
ای مردم! علی برادر من در دنیا و آخرت است. او وصیام و امین بر اسرار من و سرّ پرودگار است. علی وزیر و جانشین من در دوران حیاتم و بعد از آن است. کسی غیر از من بر او مقدم نیست. او بهترین جانشینی است که برایتان بر جای میگذارم. پروردگار جهانیان به من خبر داد که علی سرور ص: 20
لِوَاءَهُ إِلَی قَائِمَةِ عَرْشِی وَ جَنَّتِی وَ بُحْبُوحَةِ کَرَامَتِی وَ سَقَیْتُهُ مِنْ حَظِیرَةِ قُدْسِی وَ لَا یُعَادِیهِمْ أَحَدٌ وَ یَعْدِلُ عَنْ وَلَایَتِهِمْ یَا مُحَمَّدُ إِلَّا سَلَبْتُهُ وُدِّی وَ بَاعَدْتُهُ مِنْ قُرْبِی وَ ضَاعَفْتُ عَلَیْهِمْ عَذَابِی وَ لَعْنَتِی یَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ رَسُولِی إِلَی جَمِیعِ خَلْقِی وَ إِنَّ عَلِیّاً وَلِیِّی وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَلَی ذَلِکَ أَخَذْتُ مِیثَاقَ مَلَائِکَتِی وَ أَنْبِیَائِی وَ جَمِیعِ خَلْقِی مِنْ قَبْلِ أَنْ أَخْلُقَ خَلْقاً فِی سَمَائِی وَ أَرْضِی مَحَبَّةً مِنِّی لَکَ یَا مُحَمَّدُ وَ لِعَلِیٍّ وَ لِوَلَدِکُمَا وَ لِمَنْ أَحَبَّکُمَا وَ کَانَ مِنْ شِیعَتِکُمَا وَ لِذَلِکَ خَلَقْتُهُ مِنْ طِینَتِکُمَا(1)
فَقُلْتُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی فَاجْمَعِ الْأُمَّةَ عَلَیْهِ فَأَبَی عَلَیَّ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّهُ الْمُبْتَلَی وَ الْمُبْتَلَی بِهِ وَ إِنِّی جَعَلْتُکُمْ مِحْنَةً لِخَلْقِی أَمْتَحِنُ بِکُمْ جَمِیعَ عِبَادِی وَ خَلْقِی فِی سَمَائِی وَ أَرْضِی وَ مَا فِیهِنَّ لِأُکَمِّلَ الثَّوَابَ لِمَنْ أَطَاعَنِی فِیکُمْ وَ أُحِلَّ عَذَابِی وَ لَعْنَتِی عَلَی مَنْ خَالَفَنِی فِیکُمْ وَ عَصَانِی وَ بِکُمْ أُمَیِّزُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ یَا مُحَمَّدُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَوْلَاکَ لَمَا خَلَقْتُ آدَمَ وَ لَوْ لَا عَلِیٌّ مَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ لِأَنِّی بِکُمْ أَجْزِی الْعِبَادَ یَوْمَ الْمَعَادِ بِالثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ وَ بِعَلِیٍّ وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ أَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِی فِی دَارِ الدُّنْیَا ثُمَّ إِلَیَّ الْمَصِیرُ لِلْعِبَادِ وَ الْمَعَادُ وَ أُحَکِّمُکُمَا فِی جَنَّتِی وَ نَارِی فَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ لَکُمَا عَدُوٌّ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ لَکُمَا وَلِیٌّ وَ بِذَلِکَ أَقْسَمْتُ عَلَی نَفْسِی.
ثُمَّ انْصَرَفْتُ فَجَعَلْتُ لَا أَخْرُجُ مِنْ حِجَابٍ مِنْ حُجُبِ رَبِّی ذِی الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ إِلَّا سَمِعْتُ النِّدَاءَ مِنْ وَرَائِی یَا مُحَمَّدُ قَدِّمْ عَلِیّاً یَا مُحَمَّدُ اسْتَخْلِفْ عَلِیّاً یَا مُحَمَّدُ أَوْصِ إِلَی عَلِیٍّ یَا مُحَمَّدُ وَاخِ عَلِیّاً یَا مُحَمَّدُ أَحِبَّ مَنْ یُحِبُ (2) عَلِیّاً یَا مُحَمَّدُ اسْتَوْصِ بِعَلِیٍّ وَ شِیعَتِهِ خَیْراً فَلَمَّا وَصَلْتُ إِلَی الْمَلَائِکَةِ جَعَلُوا یُهَنِّئُونِّی فِی السَّمَاوَاتِ وَ یَقُولُونَ هَنِیئاً لَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِکَرَامَةِ اللَّهِ لَکَ وَ لِعَلِیٍّ.
مَعَاشِرَ النَّاسِ عَلِیٌّ أَخِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ وَصِیِّی وَ أَمِینِی عَلَی سِرِّی وَ سِرِّ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ وَزِیرِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ وَفَاتِی لَا یَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ غَیْرِی وَ خَیْرُ مَنْ أُخَلِّفُ بَعْدِی وَ لَقَدْ أَعْلَمَنِی رَبِّی تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنَّهُ سَیِّدُ
ص: 20
مسلمانان، پیشوای متقیان، امیر مومنان، وارث من و پیامبران، وصی فرستاده الهی و پیشوای پیشانی نورانیها از میان شیعه و اهل ولایت او به سوی بهشت برین به امر خداوند است. خداوند متعال در روز قیامت او را به چنان جایگاه رفیع و والائی خواهد رساند که اوّلین و آخرین به آن غبطه خواهند خورد. درقیامت در دست علی پرچم من، پرچم حمد است که آن را جلوی من میبرد در حالی که در زیر آن، آدم و تمام پیامبران و شهداء و صالحان هستند که به سوی بهشت میروند. این وعده الهی است و حتما عملی خواهد شد. این وعدهای است که پرودرگار در باره او به من وعده داده است. هیچگاه پرودگار در وعده خود تخلف نمیکند و من بر آن از گواهیدهندگان هستم(1).
روایت37.
کشف الیقین: ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند آیه «یا ایها الذین آمنوا» را نازل نفرمود مگر آن که علی بن ابی طالب در رأس آن و امیر آن است(2).
در کشف الیقین به نقل از محمد بن عمر بن غالب مثل آن آمده است(3) .
روایت38.
کشف الیقین: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود هنگامیکه در شب معراج به آسمان رفتم به قصری از لؤلؤ رسیدم که فرش آن از طلای درخشان بود. پروردگار به من وحی کرد و مرا به سه فضیلت علی فرمان داد: نخست اینکه سرور مسلمانان، دوم اینکه امام متقیان و سوم اینکه پیشوای ص: 21
الْمُسْلِمِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِی وَ وَارِثُ النَّبِیِّینَ وَ وَصِیُّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ مِنْ شِیعَتِهِ وَ أَهْلِ وَلَایَتِهِ إِلَی جَنَّاتِ النَّعِیمِ بِأَمْرِ رَبِّ الْعَالَمِینَ یَبْعَثُهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَقَاماً مَحْمُوداً یَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ بِیَدِهِ [لِوَائِی] لِوَاءُ الْحَمْدِ یَسِیرُ بِهِ أَمَامِی وَ تَحْتَهُ آدَمُ وَ جَمِیعُ مَنْ وُلِدَ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ إِلَی جَنَّاتِ النَّعِیمِ حَتْماً مِنَ اللَّهِ مَحْتُوماً مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَعْدٌ وَعَدَنِیهِ رَبِّی فِیهِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ أَنَا عَلَی ذَلِکَ مِنَ الشَّاهِدِینَ (1).
شف، [کشف الیقین] مِنْ کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ النَّظَرِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمُقْرِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی خَیْثَمَةَ عَنْ عَبَّادِ بْنِ یَعْقُوبَ الرَّوَاجِنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ عُثْمَانَ الْحَضْرَمِیِّ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آیَةَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِلَّا وَ عَلِیٌّ رَأْسُهَا وَ أَمِیرُهَا(2).
شف، [کشف الیقین] من کتاب المناقب لموفق بن أحمد الخوارزمی عن الحسن بن أحمد العطار عن الحسن بن أحمد بن الحسین عن أحمد بن عبد الله بن أحمد عن محمد بن عمر بن غالب: مثله (3).
شف، [کشف الیقین] مِنْ کِتَابِ کِفَایَةِ الطَّالِبِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّالِحِیِّ عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ هِبَةِ اللَّهِ الشَّافِعِیِّ عَنْ یُوسُفَ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ عَنْ شُجَاعِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ الْقَطَّانِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَحْیَی بْنِ کَثِیرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الْأَقْمَرِ عَنْ هِلَالٍ الصدفی [الصَّیْرَفِیِ] عَنْ أَبِی کَثِیرٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ انْتُهِیَ بِی إِلَی قَصْرٍ مِنْ لُؤْلُؤٍ فِرَاشُهُ مِنْ ذَهَبٍ یَتَلَأْلَأُ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیَّ وَ أَمَرَنِی فِی عَلِیٍّ بِثَلَاثِ خِصَالٍ بِأَنَّهُ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ
ص: 21
سپیدرویانِ بر اثر وضو است(1).
کشف الیقین: علی بن محمد بن محمد مغازلی از پیامبر صلی الله علیه و آله مثل آن را آورده است(2).
روایت39.
کشف الیقین: امام رضا از پدرانش علیهم السلام نقل کرد و فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی تو سرور مسلمانان، امام متقیان، پیشوای سپیدرویانِ بر اثر وضو و رهبر مؤمنان هستی(3).
روایت40.
کشف الیقین: اسعد بن زراره از پدرش نقل کرد که گفت: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: وقتی به معراج رفتم پرودگار سه فضیلت از علی بن ابی طالب را به من وحی کرد: نخست اینکه او سرور مسلمانان است، دوم اینکه امام متقیان است و سوم اینکه پیشوای سپیدرویانِ بر اثر وضو است(4).
روایت41.
کشف الیقین: شعبی گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام برایمان روایت کرد: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: آفرین به سرور مسلمانان و امام متقیان، از علی علیه السلام سؤال شد که شکر تو چه چیزی بود؟ گفت: حمد پروردگار را به خاطر آنچه که به من داده به جا آوردم و توفیق شکر آنچه را که به من عطا کرده خواستم و از او خواستم آنچه را که به من ارزانی داشته فزونی بخشد(5).
ص: 22
الْمُحَجَّلِینَ (1).
شف، [کشف الیقین] علی بن محمد بن محمد المغازلی بإسناده عن النبی صلی الله علیه و آله: مثله (2).
شف، [کشف الیقین] مِنْ کِتَابِ سُنَّةِ الْأَرْبَعِینَ فِی سُنَّةِ الْأَرْبَعِینَ لِفَضْلِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ الرَّاوَنْدِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْرَوَیْهِ الْقَزْوِینِیِّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ إِنَّکَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ (3).
شف، [کشف الیقین] مِنْ کِتَابِ الْخَصَائِصِ الْعَلَوِیَّةِ تَأْلِیفِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْفَتْحِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْفَضْلِ الْخَوَاصِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مَخْلَدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَرِیزٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ رِیَاحِ بْنِ خَالِدٍ الْأَسَدِیِّ عَنْ جَعْفَرٍ الْأَحْمَرِ عَنْ هِلَالِ بْنِ مِقْلَاصٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أُوحِیَ إِلَیَّ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ بِثَلَاثِ خِصَالٍ أَنَّهُ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ (4).
شف، [کشف الیقین] مِنْ کِتَابِ الْخَصَائِصِ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْحَدَّادِ عَنْ أَبِی نُعَیْمٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَحْمَدَ القضانی (5) [الْقَاضِی] عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ یُوسُفَ بْنِ أَبِی إِسْحَاقَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الشَّعْبِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیٌّ علیه السلام قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَرْحَباً بِسَیِّدِ الْمُسْلِمِینَ وَ إِمَامِ الْمُتَّقِینَ فَقِیلَ لِعَلِیٍّ علیه السلام فَأَیَّ شَیْ ءٍ کَانَ مِنْ شُکْرِکَ قَالَ حَمِدْتُ اللَّهَ عَلَی مَا آتَانِی وَ سَأَلْتُهُ الشُّکْرَ عَلَی مَا أَوْلَانِی وَ أَنْ یَزِیدَ فِیمَا أَعْطَانِی (6).
ص: 22
در کشف الیقین به نقل از عمر بن احمد مانند آن آورده شده است(1) .
روایت42.
کشف الیقین: عبدالله بن زرارة از پدرش نقل کرد که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی به معراج رفتم پرودگار سه فضیلت از علی بن ابی طالب را به من وحی کرد: نخست اینکه سرور مسلمانان است، دوم اینکه امام متقیان است وسوم اینکه پیشوای سپیدرویانِ بر اثر وضو است(2).
روایت43.
کشف الیقین: ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در قیامت تنها ما چهار نفر سواره هستیم. عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبرگفت: پدر ومادرم فدایت شوند، این چهار نفر چه کسانی هستند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نخست خود من که سوار بر براق هستم. سپس آن را وصف کرد: سرش مانند انسان، گونههایش همچون اسب، یالش از مروارید به رشته کشیده شده، گوش هایش یاقوت های سبز، چشم هایش مثل ستاره زهره است وهمچنان به وصف آن ادامه داد. گفتم: دومین نفر آنها چه کسی است ای رسول خدا؟ فرمود: صالح برادرم که سوار بر همان شتری میشود که قومش آن را پی کردند. گفتم سومین نفر آنها چه کسی است؟ فرمود: عمویم حمزه شیر خدا و رسول خدا که سوار بر شتر من، عضباء میشود. گفتم نفر آخر چه کسی است ای فرستاده الهی؟ فرمود: برادرم علی که سوار بر شتری از شترهای بهشت میشود که افسار آن از مروارید مرطوب، کجاوه اش از یاقوت قرمز و میلههایش از مروارید سفید است و بر سر علی تاجی از نور گذاشته می شود که در آن هفتاد هزار شکاف وجود دارد ودر هر شکاف یاقوتی قرمز رنگ که مسیر سه روز را برای سوارکار تیزتک روشن می کند. دو جامه سبز رنگ بر تن دارد و در دستش پرچم
ص: 23
شف، [کشف الیقین] من کتاب الحلیة لأبی نعیم الحافظ عن عمر بن أحمد: مثله (1).
شف، [کشف الیقین] أَحْمَدُ بْنُ مَرْدَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْحُصَیْنِ الْعُقَیْلِیِّ عَنْ یَحْیَی بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ هِلَالِ بْنِ أَبِی حُمَیْدٍ الْوَزَّانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أُوحِیَ إِلَیَّ فِی عَلِیٍّ ثَلَاثٌ أَنَّهُ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ (2).
شف، [کشف الیقین] مِنْ خَطِّ جَدِّی وَرَّامِ بْنِ أَبِی فِرَاسٍ مِمَّا حَکَاهُ فِی مَجْمُوعِهِ اللَّطِیفِ عَنْ نَاظِرِ الْحِلَّةِ ابْنِ الْحَدَّادِ عَمَّا انْتَقَاهُ مِنْ تَارِیخِ الْخَطِیبِ وَ کَانَ ابْنُ الْحَدَّادِ حَنْبَلِیّاً یَرْفَعُهُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ رَبِیعَةَ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَا فِی الْقِیَامَةِ رَاکِبٌ غَیْرُنَا نَحْنُ أَرْبَعَةٌ فَقَالَ لَهُ عَمُّهُ الْعَبَّاسُ وَ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَمَّا أَنَا فَعَلَی الْبُرَاقِ وَ وَصَفَهَا(3) وَجْهُهَا کَوَجْهِ الْإِنْسَانِ وَ خَدُّهَا کَخَدِّ الْفَرَسِ وَ عُرْفُهَا(4) مِنْ لُؤْلُؤٍ مَسْمُوطٍ وَ أُذُنَاهَا زَبَرْجَدَتَانِ خَضْرَاوَانِ وَ عَیْنَاهَا مِثْلُ کَوْکَبِ الزُّهَرَةِ وَ وَصَفَهَا بِوَصْفٍ طَوِیلٍ قَالَ الْعَبَّاسُ وَ مَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ أَخِی صَالِحٌ عَلَی نَاقَةِ اللَّهِ وَ سُقْیَاهَا الَّتِی عَقَرَهَا قَوْمُهُ قَالَ الْعَبَّاسُ وَ مَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ عَمِّی حَمْزَةُ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ عَلَی نَاقَتِیَ الْعَضْبَاءِ قَالَ الْعَبَّاسُ وَ مَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ أَخِی عَلِیٌّ عَلَی نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ زِمَامُهَا مِنْ لُؤْلُؤٍ رَطْبٍ عَلَیْهَا مَحْمِلٌ مِنْ یَاقُوتٍ أَحْمَرَ قُضْبَانُهَا مِنَ الدُّرِّ الْأَبْیَضِ عَلَی رَأْسِهِ تَاجٌ مِنْ نُورٍ لِذَلِکَ التَّاجِ سَبْعُونَ رُکْناً مَا مِنْ رُکْنٍ إِلَّا وَ فِیهِ یَاقُوتَةٌ حَمْرَاءُ تُضِی ءُ لِلرَّاکِبِ الْمُحِثِ (5) عَلَیْهِ حُلَّتَانِ خَضْرَاوَانِ وَ بِیَدِهِ لِوَاءُ
ص: 23
حمد است در حالی که ندا بر می آورد: لا اله الا الله محمد رسول الله. مردم میگویند: این چه کسی است، نبیّ مُرسل یا فرشته ای مقرب و یا حامل عرش است؟ ندایی از داخل عرش بر میآید که او نه پیامبر مبعوث شده و نه فرشته مقرب و نه حامل عرش است بلکه علی بن ابی طالب وصی رسول خدا، امیرمؤمنان و پیشوای سپیدرویانِ بر اثر وضو است(1) .
روایت44.
کشف الیقین: رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام گفت: ای علی تو امام متقیان و پیشوای سپیدرویانِ بر اثر وضو هستی(2).
روایت45.
کشف الیقین: علی علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: علی رئیسِ مؤمنان و مال، رئیسِ منافقان است(3).
روایت46.
کشف الیقین: امام رضا علیه السلام به نقل از پدرانش علیهم السلام فرمود: ای علی! تو سرور مسلمانان، امام متقیان، پیشوای سپیدرویانِ بر اثر وضو و رئیس دین هستی.
ابو القاسم طائی گفت: از احمد بن یحیی ثعلب معنای یعسوب را پرسیدم که گفت: به معنای زنبور عسل نر است که پیشاپیش ماده حرکت می کند و از آن مراقبت میکند(4).
ص: 24
الْحَمْدِ وَ هُوَ یُنَادِی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ یَقُولُ الْخَلَائِقُ مَا هَذَا إِلَّا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ حَامِلُ عَرْشٍ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ لَیْسَ هَذَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا حَامِلُ عَرْشٍ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَصِیُّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ (1).
شف، [کشف الیقین] مِنْ کِتَابِ أَبِی الْحُسَیْنِ النَّسَّابَةِ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ عَبْدِ الرَّحِیمِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ بِشْرٍ(2) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ لَهِیعَةَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُسْلِمِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام أَنْتَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ (3).
شف، [کشف الیقین] مِنْ کِتَابِ کِفَایَةِ الطَّالِبِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ الشَّافِعِیِّ عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ الْإِسْمَاعِیلِیِّ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ یُوسُفَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَدِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی بْنِ ضُرَیْسٍ عَنْ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیِّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: عَلِیٌّ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ الْمُنَافِقِینَ (4).
شف، [کشف الیقین] مِنْ کِتَابِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّبِیبِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ غَسَّانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی عَامِرٍ الطَّائِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ إِنَّکَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ یَعْسُوبُ الدِّینِ.
قال أبو القاسم الطائی سألت أحمد بن یحیی ثعلب (5) عن الیعسوب قال هو الذکر من النحل الذی یقدمها(6).
ص: 24
روایت47.
علی علیه السلام فرمود: رسول خدا فرمودند: علی رئیس مؤمنان و مال، رئیس منافقان است(1).
روایت48.
کشف الیقین: ابوذر گفت: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که به علی علیه السلام گفت: ای علی! تو اولین کسی هستی که در قیامت با من دست میدهی و رهبر و پیشوای مؤمنان هستی(2).
روایت49.
خصال: در وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام آمده: ای علی! پروردگار متعال درباره تو هفت فضیلت را به من داده است که عبارتند از: تو به همراه من اولین کسی هستی که قبر او با من شکافته میشود، نخستین کسی خواهی بود که با من در پل صراط خواهی ایستاد. نخستین کسی خواهی بود که بعد از من لباس پوشانده میشوی و نخستین کسی خواهی بود که بعد از من زنده خواهد شد. ای علی! تو نخستین کسی خواهی بود که به همراه من در علّیّین ساکن خواهی شد و نخستین کسی خواهی بود که به همراه من از شراب سر به مهر که مهر آن مشک است خواهد نوشید.(3)
روایت50.
خصال: جابر انصاری گفت: از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: در علی فضیلتهای وجود دارد که اگر در تمام مردم یکی از آنها وجود داشت در فضیلت آنها کافی بود. که عبارتند از این سخن پیامبر که «هرکه من مولای اویم علی مولای اوست»، «علی برای من همچون هارون برای موسی است»،
ص: 25
شف، [کشف الیقین] أَحْمَدُ بْنُ مَرْدَوَیْهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَمْرِو بْنِ الضَّحَّاکِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ ضُرَیْسٍ عَنْ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: عَلِیٌّ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ الْمُنَافِقِینَ (1).
شف، [کشف الیقین] مِنْ کِتَابِ أَبِی الْحُسَیْنِ النَّسَّابَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ (2) بْنِ أَبِی رَافِعٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِی ذَرٍّ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقُولُ لِعَلِیٍّ علیه السلام أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَنْتَ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ (3).
ل، [الخصال]: فِی وَصِیَّةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَعْطَانِی فِیکَ سَبْعَ خِصَالٍ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یَنْشَقُّ عَنْهُ الْقَبْرُ مَعِی وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یَقِفُ (4) عَلَی الصِّرَاطِ مَعِی وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یُکْسَی إِذَا کُسِیتُ وَ یَحْیَا إِذَا حَیِیتُ وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یَسْکُنُ مَعِی عِلِّیِّینَ وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یَشْرَبُ مَعِی مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُومِ الَّذِی خِتامُهُ مِسْکٌ (5).
ل، [الخصال] أَبِی عَنِ الْمُؤَدِّبِ عَنْ أَحْمَدَ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنِ الثَّقَفِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَبْسِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ السُّلَمِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَقِیلٍ عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: [إِنَ] فِی عَلِیٍّ خِصَالًا لَوْ کَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَ (6) فِی جَمِیعِ النَّاسِ لَاکْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله عَلِیٌّ مِنِّی کَهَارُونَ مِنْ مُوسَی
ص: 25
«علی از من و من از علی هستم»، «علی همچون خود من است طاعت او همچون طاعت من و عصیان او همچون عصیان من است»، «جنگ علی، جنگ خدا و صلح او صلح خداست» «دوست علی، دوست خدا و دشمن او دشمن خداست» «علی، حجت خداوند و خلیفه او بر بندگانش است»، «دوست داشتن علی ایمان و دشمنی با او کفر است» «گروه علی حزب خدا و گروه دشمنانش حزب شیطان هستند»، « علی با حق و حق با علی است و تا رسیدن به حوض کوثر از هم جدا نمی شوند»، «علی، تقسیم کننده بهشت وجهنم است» «هر کس از علی جدا شود از من جدا شده و هر کس از من جدا شود از خدا جدا شده است» «تنها شیعیان علی در روز قیامت رستگارانند»(1)
روایت51.
عیون اخبار الرضا: از امام رضا از پدرانش علیهم السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! خداوند در روز قیامت تو و فرزندانت را در حالی که بر اسبان سفیدِ مزین به مروارید و یاقوت، سوار هستید به طرف بهشت فرمان میدهد، این در حالی است که مردم به شما نگاه میکنند(2).
و با همین اسناد روایت شده: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! اگر تو نبودی مؤمنان بعد از من شناخته نمی شدند(3) .
روایت52.
عیون اخبار الرضا: از امام رضا، از پدرانش علیهم السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من و این شخص - اشاره کرد به علی علیه السلام - در روز قیامت همچون این دو- دو انگشتش را به هم وصل کرد - هستیم و شیعیان ما و کسانی هم که ستم دیدهی ما را یاری رسانند با ما هستند.
و با همین اسناد گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: تو از من و من از تو هستم.
و با همین اسناد گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فقط علی عورت مرا[پس از مرگم]، خواهد دید و تنها کافر با علی دشمنی خواهد کرد.
و با همین اسناد گفت: علی علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه برایم دعا کرد: پروردگارا ص: 26
وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله عَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله عَلِیٌّ مِنِّی کَنَفْسِی طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ مَعْصِیَتُهُ مَعْصِیَتِی وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله حَرْبُ عَلِیٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِیٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله وَلِیُّ عَلِیٍّ وَلِیُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِیٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله عَلِیٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله حِزْبُ عَلِیٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّیْطَانِ وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله عَلِیٌّ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله مَنْ فَارَقَ عَلِیّاً فَقَدْ فَارَقَنِی وَ مَنْ فَارَقَنِی فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله شِیعَةُ عَلِیٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ(1).
ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِالْأَسَانِیدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ کُنْتَ أَنْتَ وَ وُلْدُکَ عَلَی خَیْلٍ بُلْقٍ مُتَوَّجِینَ بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ فَیَأْمُرُ اللَّهُ بِکُمْ إِلَی الْجَنَّةِ وَ النَّاسُ یَنْظُرُونَ (2).
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ لَوْلَاکَ لَمَا عُرِفَ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی (3).
ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِإِسْنَادِ التَّمِیمِیِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَنَا وَ هَذَا یَعْنِی عَلِیّاً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَهَاتَیْنِ وَ ضَمَّ بَیْنَ إِصْبَعَیْهِ وَ شِیعَتُنَا مَعَنَا وَ مَنْ أَعَانَ مَظْلُومَنَا کَذَلِکَ.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: لَا یَرَی عَوْرَتِی غَیْرُ عَلِیٍّ وَ لَا یُبْغِضُهُ إِلَّا کَافِرٌ.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: دَعَا لِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ اللَّهُمَّ اهْدِ
ص: 26
قلب او را هدایت کن، سینه اش را گشایش ده، زبانش را استوار کن واز گرما وسرما در امان دار.
و با همین اسناد گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: از من ادا نمی کند مگر علی و وعدههایم را جز علی عملی نمیسازد.
و با همین اسناد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین برادر من علی است.
و با همین اسناد به نقل از علی علیه السلام آمده که فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود: راهی را تو نرفتی و درّهای را نپیمودی، مگر آن که شیطان خلاف آن را در پیش گرفت.
و با همین اسناد گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کف دست علی کف دست من است.
و با همین اسناد گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: بهشت برای تو، عمار، سلمان و مقداد، بیتابی میکند.
و با همین اسناد گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! بهشت برای تو است و تو ذو القرنین آن هستی .
و با همین اسناد گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله به علی گفت: من هر آنچه را که برای خود دوست دارم برای تو هم میخواهم و هر آنچه را که برای خود نمیپسندم برای تو هم نمی خواهم(1).
روایت53.
امالی طوسی: زید بن علی، از پدرش از جدش علیهما السلام نقل کرد: رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: ای علی! تو و یارانت در بهشت هستید. ای علی! تو و پیروانت در بهشت هستید(2).
روایت54.
امالی طوسی: سلمان رضی الله عنه گفت: رسول خدا ما را برای خیرخواهی مسلمانان و برای علی بن
ص: 27
قَلْبَهُ وَ اشْرَحْ صَدْرَهُ وَ ثَبِّتْ لِسَانَهُ وَ قِهِ الْحَرَّ وَ الْبَرْدَ.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: لَا یُؤَدِّی عَنِّی إِلَّا عَلِیٌّ وَ لَا یَقْضِی عِدَاتِی إِلَّا عَلِیٌّ.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ صلی الله علیه و آله: خَیْرُ إِخْوَانِی عَلِیٌّ.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: قَالَ لِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَا سَلَکْتَ طَرِیقاً وَ لَا فَجّاً إِلَّا سَلَکَ الشَّیْطَانُ غَیْرَ طَرِیقِکَ وَ فَجِّکَ.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: کَفُّ عَلِیٍّ کَفِّی.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام الْجَنَّةُ تَشْتَاقُ إِلَیْکَ وَ إِلَی عَمَّارٍ وَ سَلْمَانَ وَ أَبِی ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: أَنْتَ یَا عَلِیُّ فِی الْجَنَّةِ وَ أَنْتَ ذُو قَرْنَیْهَا.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ: قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام إِنِّی أُحِبُّ لَکَ مَا أُحِبُّ لِنَفْسِی وَ أَکْرَهُ لَکَ مَا أَکْرَهُ لَهَا(1).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] الْمُفِیدُ عَنِ الْجِعَابِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ بَکْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَکَرِیَّا(2) عَنْ کَثِیرِ بْنِ طَارِقٍ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ أَنْتَ یَا عَلِیُ (3) وَ أَصْحَابُکَ فِی الْجَنَّةِ أَنْتَ یَا عَلِیُّ وَ أَتْبَاعُکَ فِی الْجَنَّةِ(4).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] الْمُفِیدُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَنْصُورِیِّ عَنْ مَحْمُودِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنِ الْمِنْهَالِ عَنْ زَاذَانَ عَنْ سَلْمَانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: بَعَثَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِلنُّصْحِ لِلْمُسْلِمِینَ ثُمَّ لِعَلِیِّ بْنِ
ص: 27
ابی طالب و دوستی او فرستاد(1).
روایت55.
امالی طوسی: عمار بن یاسر گفت: رسول خدا صلی الله علیه آله به علی علیه السلام فرمود: ای علی! خداوند متعال تو را به زینتی آراسته است که هیچکدام از زینت های بندگان تا این اندازه نزد وی محبوب نیستند. تو را به زهد در دنیا آراسته است و طوری تو را قرار داد که چیزی از دنیا برنمی داری و دنیا هم چیزی از قدر تو کم نمی کند. پروردگار تو را به دوست داشتن بینوایان زینت داده است به طوری که از پیروی کردن آنها از تو خوشنود هستی همچنانکه آنها از پیشوا قراردان تو خوشنود هستند. خوشا به حال کسی که تو را دوست و به تو باور دارد و وای بر کسی که با تو سر دشمنی دارد و تو را تکذیب کند. اما کسانی که تو را دوست داشته و به تو باور دارند همسایگان تو در دنیا و شرکای تو در بهشت هستند. اما کسی که با تو سر دشمنی داشت و تو را تکذیب کرد، بر خداوند، حق است که وی را در جایگاه کذّابین قرار دهد(2).
توضیح
جزری گفته: «فلم یزرأنی شیئا» یعنی چیزی از من نگرفت و اصل آن نقص و کاستی است .
روایت56.
امالی الطوسی: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: درباره علی نُه چیز به من داده شده است. سه تای آنها در دنیا، سه تای آنها در قیامت، دو تای آنها را برایش آرزو می کنم واز یکی از آنها بر او میترسم، اما سه تای که مخصوص دنیا هستند عبارتند از اینکه او ساتر عورت من [پس از مرگم]، اداره کننده خانواده من و وصی من در میان ایشان است. اما سه چیزی که در قیامت است عبارتند از: در روز قیامت پرچم حمد به دست من داده میشود و من آن را به دست علی میدهم و به نیابت از من حمل میکند. دوم اینکه در مقام شفاعت
ص: 28
أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام(1) وَ الْمُوَالاةِ لَهُ (2).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] الْمُفِیدُ عَنِ الْمَرَاغِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی بْنِ وَاصِلٍ عَنْ مُخَوَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ خرور [حَزَوَّرٍ] عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَیَّنَکَ بِزِینَةٍ لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بِزِینَةٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ مِنْهَا زَیَّنَکَ بِالزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا وَ جَعَلَکَ لَا تَرْزَأُ مِنْهَا شَیْئاً وَ لَا تَرْزَأُ مِنْکَ شَیْئاً وَ وَهَبَ لَکَ حُبَّ الْمَسَاکِینِ فَجَعَلَکَ تَرْضَی بِهِمْ أَتْبَاعاً وَ یَرْضَوْنَ بِکَ إِمَاماً فَطُوبَی لِمَنْ أَحَبَّکَ وَ صَدَّقَ فِیکَ وَ وَیْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَکَ وَ کَذَّبَ عَلَیْکَ فَأَمَّا مَنْ أَحَبَّکَ وَ صَدَّقَ فِیکَ فَأُولَئِکَ جِیرَانُکَ فِی دَارِکَ وَ شُرَکَاؤُکَ فِی جَنَّتِکَ وَ أَمَّا مَنْ أَبْغَضَکَ وَ کَذَّبَ عَلَیْکَ فَحَقٌّ عَلَی اللَّهِ أَنْ یُوقِفَهُ مَوْقِفَ الْکَذَّابِینَ (3).
قال الجزری فیه فلم یرزأنی شیئا أی لم یأخذ منی شیئا و أصله النقص (4).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] الْمُفِیدُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّوْلِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ الطَّائِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرٍ الْأَصْبَغِیِ (5) عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ شَرِیکِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِیهِ (6) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أُعْطِیتُ فِی عَلِیٍّ تِسْعاً ثَلَاثاً فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثاً فِی الْآخِرَةِ وَ اثْنَتَیْنِ (7) أَرْجُوهُمَا لَهُ وَ وَاحِدَةً أَخَافُهَا عَلَیْهِ فَأَمَّا الثَّلَاثُ الَّتِی فِی الدُّنْیَا فَسَاتِرُ عَوْرَتِی وَ الْقَائِمُ بِأَمْرِ أَهْلِی وَ وَصِیِّی فِیهِمْ وَ أَمَّا الثَّلَاثُ الَّتِی فِی الْآخِرَةِ فَإِنِّی أُعْطَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ لِوَاءَ الْحَمْدِ فَأَدْفَعُهُ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ یَحْمِلُهُ عَنِّی وَ
ص: 28
بر او تکیه میکنم و سوم اینکه مرا در حمل کردن کلیدهای بهشت یاری میرساند. اما دو چیزی که برایش امیدوارم این است که بعد از من به کفر وگمراهی برنگردد. اما چیزی که از آن بر او میترسم خیانت قریش به او بعد از من است(1).
در خصال از عبدالرحمان مزنی از پیامبر صلی الله علیه و آله مثل آن روایت شده است(2).
روایت57.
امالی طوسی: جابر بن عبدالله گفت: شنیدم علی علیه السلام ابیات زیر را میخواند وپیامبر صلی الله علیه و آله هم گوش می داد:
- من برادر مصطفی هستم و هیچ شک وشبهه ای در اصل ونسب من وجود ندارد، با او پرورش یافتهام ونوه های او فرزندان من هستند.
- پدر بزرگ هر دوی ما یکی است، فاطمه دخترش همسر من است واین غیر قابل انکار است.
- شکر بی نهایت مخصوص خدایی است که شریکی او را نیست. خدایی که نسبت به بنده نیکوکار است و بدون اینکه در زمان باشد باقی است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله تبسمی نمود وفرمود: راست گفتی ای علی(3).
روایت58.
امالی الطوسی: علی علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: علی رئیس مؤمنان و مال رئیس منافقان است(4)
ص: 29
أَعْتَمِدُ عَلَیْهِ فِی مَقَامِ الشَّفَاعَةِ وَ یُعِینُنِی عَلَی حَمْلِ مَفَاتِیحِ الْجَنَّةِ وَ أَمَّا اللَّتَانِ أَرْجُوهُمَا لَهُ فَإِنَّهُ لَا یَرْجِعُ مِنْ بَعْدِی ضَالًّا وَ لَا کَافِراً وَ أَمَّا الَّتِی أَخَافُهَا عَلَیْهِ فَغَدَرُ قُرَیْشٍ بِهِ مِنْ بَعْدِی (1).
ل، [الخصال] الحسین بن یحیی البجلی عن أبیه عن أبی زرعة عن أحمد بن القاسم عن فطر بن بشیر(2) عن یعقوب بن الفضل عن شریک بن عبد الله عن عبد الله بن عبد الرحمن المزنی عن أبیه عن النبی صلی الله علیه و آله: مثله (3).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] الْمُفِیدُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَّافِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ (4) الدِّینَوَرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَلَوِیِّ عَنْ عُمَارَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ حَارِثَةَ الزُّهْرِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیّاً یُنْشِدُ وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَسْمَعُ:
أَنَا أَخُو الْمُصْطَفَی لَا شَکَّ فِی نَسَبِی***مَعَهُ رُبِّیتُ وَ سِبْطَاهُ هُمَا وَلَدِی
جَدِّی وَ جَدُّ رَسُولِ اللَّهِ مُنْفَرِدٌ***وَ فَاطِمُ زَوْجَتِی لَا قَوْلُ ذِی فَنَدٍ
فَالْحَمْدُ لِلَّهِ شُکْراً لَا شَرِیکَ لَهُ***الْبِرُّ بِالْعَبْدِ وَ الْبَاقِی بِلَا أَمَدٍ
قَالَ فَابْتَسَمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ صَدَقْتَ یَا عَلِیُ (5).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] الْحَفَّارُ عَنِ الْجِعَابِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبَّادِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: عَلِیٌّ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ الْمُنَافِقِینَ (6).
ص: 29
.
روایت59.
امالی طوسی: یکی از صحابه میگوید: سوابقی را که علی دارد اگر حتی یکی از آنها در میان مردم پخش شود خیر همه آنها را دربر می گیرد(1).
روایت60.
امالی طوسی: مصعب از پدرش عبد الرحمن بن عوف روایت کرده: زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله مکه را فتح کرد. سپس به طرف طائف - یعنی حنین - به راه افتاد، هجده یا نوزده روز آنجا را محاصره کرد و فتح نشد. در بامدادی یا شامگاهی به سرعت هجوم برد و داخل شد و سپس آنجا را ترک کرد و فرمود: ای مردم! من جلوتر از شما[از دنیا]میروم؛ مکان ملاقات شما بر سر حوض است؛ شما را به نیک رفتاری با اهل بیتم سفارش میکنم، سپس فرمود: قسم به کسی که نفسم به دست او است نماز را به جای میآورید و زکات را ادا میکنید در غیر این صورت کسی را به سوی شما میفرستم که گردن جنگجویان شما را بزند و خانوادههایتان را به اسارت بگیرد. عدهای فکر کردند که منظور پیامبر صلی الله علیه و آله ابوبکر یا عمر است، اما پیامبر دست علی علیه السلام را بلند کرد و فرمود: منظورم این فرد است. به مصعب بن عبدالله گفته شد: چه چیزی پدرت عبد الرحمن را به آن[کارهای ناروا در حق علی]واداشت.[در حالی که خودش چنین روایتی نقل کرده]؟! گفت: به خدا من هم از کار او در شگفتم(2).
روایت61.
در امالی طوسی
ص: 30
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] ابْنُ مَخْلَدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْبَخْتَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ عَنْ یَزِیدَ بْنِ هَارُونَ عَنْ فِطْرٍ قَالَ سَمِعْتُ بَعْضَ (1) أَصْحَابِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: لَقَدْ کَانَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ مِنَ السَّوَابِقِ مَا لَوْ أَنَّ سَابِقَةً مِنْهَا بَیْنَ الْخَلَائِقِ لَوَسِعَتْهُمْ خَیْراً(2).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی بْنِ خَلَفٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ فَضْلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی الْعَبْسِیِّ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ خَیْرٍ الْمَکِّیِّ عَنِ الْمُطَّلِبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُصْعَبِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: لَمَّا افْتَتَحَ (3) النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَکَّةَ انْصَرَفَ إِلَی الطَّائِفِ یَعْنِی إِلَی حُنَیْنٍ فَحَاصَرَهُمْ ثُمَّ إِلَی عَشَرَةٍ(4) أَوْ سَبْعَ عَشْرَةَ فَلَمْ یَفْتَحْهَا ثُمَّ أَوْغَلَ (5) رَوْحَةً أَوْ غُدْوَةً ثُمَّ نَزَلَ ثُمَّ هَجَرَ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی لَکُمْ فَرَطٌ وَ إِنَّ مَوْعِدَکُمُ الْحَوْضُ وَ أُوصِیکُمْ بِعِتْرَتِی (6) خَیْراً ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَتُقِیمُنَّ الصَّلَاةَ وَ لَتُؤْتُنَّ الزَّکَاةَ أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَیْکُمْ رَجُلًا مِنِّی أَوْ کَنَفْسِی فَلَیَضْرِبَنَّ أَعْنَاقَ مُقَاتِلِیکُمْ وَ لَیَسْبِیَنَّ ذَرَارِیَّکُمْ فَرَأَی أُنَاسٌ أَنَّهُ یَعْنِی أَبَا بَکْرٍ أَوْ عُمَرَ فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ هُوَ هَذَا قَالَ الْمُطَّلِبُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ لِمُصْعَبِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ فَمَا حَمَلَ أَبَاکَ عَلَی مَا صَنَعَ قَالَ أَنَا وَ اللَّهِ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ (7).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنَ فَرُّوخَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ
ص: 30
با سندی دیگراز مصعب، مثل این حدیث روایت شده است(1).
روایت62.
امالی طوسی: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از جنگ با هوازن فراغت یافت به راه افتاد تا اینکه وارد طائف شد و ناحیه وج(2)
را چند روزی محاصره کرد. آن قوم از او خواستند که از آنجا برود تا هیأت اعزامی آنان به دیدن او بروند و شرطهایی را برای او و شرطهایی را برای خوشان بگذارند. پیامبر آنجا را ترک کرد و به طرف مکه به راه افتاد. عده ای از آنها نزد پیامبر آمدند و اسلام قوم خود را اعلام کردند اما با این وجود به خواندن نماز و دادن زکات اقرار نکردند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: در دینی که رکوع و سجود در آن وجود نداشته باشد هیچ خیری وجود ندارد. سوگند به کسی که نفسم به دست اوست باید نماز را به جای آورید و زکات را ادا کنید در غیر این صورت کسی را که همچون نفس خود من است به سوی شما میفرستم تا گردن جنگجویان شما را بزند و خانوادههایتان را به اسارت بگیرد. سپس دست علی علیه السلام را گرفت و بالا برد و فرمود: آن شخص این است. وقتی آن هیأت به طائف برگشتند قوم خود را از تهدید رسول خدا باخبر ساختند. آنها هم اقرار به خواندن نماز کردند و در برابر شروط پیامبر سر تعظیم فرود آوردند. رسول خدا فرمود: هر مملکت و ناحیهای در برابر من طغیان کند آنها را با تیر
ص: 31
عُثْمَانَ بْنِ کَرَامَةَ فِی مُسْنَدِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الضَّرِیرِ عَنْ یُوسُفَ بْنِ سَعِیدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ خَیْرٍ عَنِ الْمُطَّلِبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُصْعَبِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِیهِ: مِثْلَهُ (1).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ حَفْصٍ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ الْهَیْثَمِ عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَیْبٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهم السلام عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: لَمَّا أَوْقَعَ (2) وَ رُبَّمَا قَالَ فَرَغَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ هَوَازِنَ سَارَ حَتَّی نَزَلَ الطَّائِفَ فَحَصَرَ أَهْلَ وَجٍ (3) أَیَّاماً فَسَأَلَهُ الْقَوْمُ أَنْ یَبْرَحَ مِنْهُمْ (4) لِیَقْدَمَ عَلَیْهِ وَفْدُهُمْ فَیَشْتَرِطُ لَهُ وَ یَشْتَرِطُونَ
لِأَنْفُسِهِمْ (5) فَسَارَ صلی الله علیه و آله حَتَّی نَزَلَ مَکَّةَ فَقَدِمَ عَلَیْهِ نَفَرٌ مِنْهُمْ بِإِسْلَامِ قَوْمِهِمْ وَ لَمْ یَنْجَعِ الْقَوْمُ لَهُ بِالصَّلَاةِ وَ لَا الزَّکَاةِ فَقَالَ إِنَّهُ لَا خَیْرَ فِی دِینٍ لَا رُکُوعَ فِیهِ وَ لَا سُجُودَ أَمَا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَتُقِیمُنَّ الصَّلَاةَ وَ لَتُؤْتُنَّ الزَّکَاةَ(6) أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَیْکُمْ رَجُلًا هُوَ مِنِّی کَنَفْسِی فَلْیَضْرِبْ أَعْنَاقَ مُقَاتِلِیهِمْ وَ لْیَسْبِیَنَّ ذَرَارِیَّهُمْ هُوَ هَذَا وَ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ علیه السلام فَأَشَالَهَا(7) فَلَمَّا صَارَ الْقَوْمُ إِلَی قَوْمِهِمْ بِالطَّائِفِ أَخْبَرُوهُمْ بِمَا سَمِعُوا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَقَرُّوا لَهُ بِالصَّلَاةِ وَ أَقَرُّوا لَهُ بِمَا شَرَطَ عَلَیْهِمْ فَقَالَ ص (8) مَا اسْتَعْصَی عَلَیَّ أَهْلُ مَمْلَکَةٍ وَ لَا أُمَّةٌ إِلَّا رَمَیْتُهُمْ بِسَهْمِ
ص: 31
الهی نشانه خواهم گرفت. گفتند: ای رسول خدا منظورت از تیر الهی کیست؟ گفت: علی بن ابی طالب، هر گاه او را به جنگی فرستادم جبرئیل را در طرف راستش، میکائیل را در سمت چپش، فرشتهای را در جلویش و تکه ابری را در بالای سرش چون سایه بان دیدم تا اینکه خداوند عز و جل پیروزی را نصیب حبیب من کرد(1).
توضیح
«لم ینجع القوم» و در بعضی نسخه ها«لم ینخع». فیروزآبادی گفته: نَجَع الطعام نجوعا یعنی خوردن غذا گوارا شد. و گفته می شود: نجع الوعظ و الخطاب فیه یعنی موعظه در او اثر کرد. أنجع یعنی رستگار شد. نخع لی بحقی یعنی به حقم اقرار کرد.
روایت63.
مجالس مفید: حسن بن علی علیهما السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای انس! سرور عرب را برایم فرا خوان، گفت: ای رسول خدا مگر شما سرور عرب نیستی؟ پیامبر فرمود: من سرور نسل آدم و علی سرور عرب است. آنگاه انس علی را فرا خواند. هنگامی که نزد رسول خدا آمد، پیامبر این بار خطاب به انس گفت: ای انس انصار را فرا خوان، هنگامی که انصار آمدند، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای انصار! علی سرور عرب است، پس به خاطر محبت به من او را دوست بدارید و به خاطر گرامیداشت من او را گرامی بدارید، که جبرئیل مرا به آنچه که به شما می گویم خبر داد(2).
روایت64.
امالی طوسی: یزید بن اصم گفت: سفیر بن شجره عامری وارد مدینه شد ص: 32
اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا سَهْمُ اللَّهِ قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مَا بَعَثْتُهُ فِی سَرِیَّةٍ إِلَّا رَأَیْتُ جَبْرَئِیلَ علیه السلام َنْ یَمِینِهِ وَ مِیکَائِیلَ عَنْ یَسَارِهِ وَ مَلَکاً أَمَامَهُ وَ سَحَابَةً تُظِلُّهُ حَتَّی یُعْطِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَبِیبِیَ النَّصْرَ وَ الظَّفَرَ(1).
قوله و لم ینجع القوم فی بعض النسخ بالجیم و فی بعضها بالخاء المعجمة قال الفیروزآبادی نجع الطعام کمنع نجوعا هنا أکله و الوعظ و الخطاب فیه دخل فأثر و أنجع أفلح (2) و قال نخع لی بحقی کمنع أقر(3).
جا، [المجالس للمفید] الْجِعَابِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَلَفٍ عَنْ حُسَیْنٍ الْأَشْقَرِ عَنْ قَیْسِ بْنِ الرَّبِیعِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی لَیْلَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَا أَنَسُ ادْعُ لِی سَیِّدَ الْعَرَبِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْتَ سَیِّدَ الْعَرَبِ قَالَ أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَرَبِ فَدَعَا عَلِیّاً فَلَمَّا جَاءَ عَلِیٌّ علیه السلام قَالَ یَا أَنَسُ ادْعُ لِیَ الْأَنْصَارَ فَجَاءُوا فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ هَذَا عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَرَبِ فَأَحِبُّوهُ لِحُبِّی وَ أَکْرِمُوهُ لِکَرَامَتِی فَإِنَّ جَبْرَئِیلَ أَخْبَرَنِی عَنِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ مَا أَقُولُ لَکُمْ (4).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی مَسِیحٍ عَنْ أَبِی الْمُعْتَمِرِ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُعَاذٍ عَنْ أَبِیهِ وَ عَمِّهِ عَنْ مُعَاذٍ وَ عُبَیْدِ اللَّهِ (5) ابْنَیْ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَمِّهِمَا یَزِیدَ(6) بْنِ الْأَصَمِّ قَالَ: قَدِمَ سَفِیرُ بْنُ شَجَرَةَ الْعَامِرِیُّ بِالْمَدِینَةِ فَاسْتَأْذَنَ
ص: 32
و از خاله ام میمونه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که من نزدش بودم، اجازه ورود خواست. خالهام گفت: به او اجازه ورود دهید. وقتی وارد شد، از او پرسید: از کجا آمدهای ای مرد؟ گفت: از کوفه، پرسید: از کدام قبیله هستی؟ گفت: از بنی عامر. وقتی خالهام این را شنید خوشحال شد و گفت: زنده باشی، نزدیکتر بیا، دلیل آمدنت چه بود؟ گفت: ای مادر مؤمنان! وقتی اختلاف میان مردم را دیدم ترسیدم که آتش این فتنه دامن مرا هم بسوزاند به همین خاطر تصمیم به خروج گرفتم. گفت: آیا با علی بیعت کردهای؟ جواب داد: بله، گفت: برگردد و از صف علی خارج نشو چرا که او هیچگاه گمراه نمیشود و پیروانش هم گمراه نخواهند شد، مرد پرسید: آیا مرا از حدیثی که از رسول خدا درباره علی شنیدهای، با خبر میکنی؟ گفت: چرا که نه. از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: علی نماد حق و پرچم هدایت است. علی علیه السلام شمشیر پرودگار متعال برای قطع کردن گردن کافران و منافقان است. کسی که او را دوست بدارد با دوستیام او را دوست خواهم داشت و هر کس با او دشمنی ورزد با دشمنیام دشمن او هستم. آگاه باشید هر کس که با من دشمنی ورزد و یا علی را دشمن بدارد، در پیشگاه الهی هیچ حجتی نخواهد داشت(1).
توضیح
فیروزآبادی گفته: کبس البئر و النهر یکبسهما: آن را با خاک پوشاند. کبس رأسه فی ثوبه: آن را مخفی کرد و داخل آن کرد. کبس دارَه: به خانه اش حمله کرد و احاطه کرد. پایان سخن. شاید معنای آخر اینجا مناسبتر باشد.
روایت65.
امالی طوسی: انس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی به معراج رفتم آنچنان به پروردگار نزدیک شدم که تنها به اندازه دو سر کمان یا نزدیکتر از آن با وی فاصله داشتم(2).
خداوند متعال فرمود: از میان بندگان چه کسی را دوست داری؟ گفتم: پرودگارا، علی را. گفت: ای محمد نگاه کن. وقتی به طرف چپ خود نگاه کردم علی بن ابی طالب صلوات الله
علیه را دیدم(3).
ص: 33
عَلَی خَالَتِی مَیْمُونَةَ بِنْتِ الْحَارِثِ زَوْجِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ کُنْتُ عِنْدَهَا فَقَالَتِ ائْذَنْ لِلرَّجُلِ فَدَخَلَ فَقَالَتْ مِنْ أَیْنَ أَقْبَلَ الرَّجُلُ قَالَ مِنَ الْکُوفَةِ قَالَتْ فَمِنْ أَیِّ الْقَبَائِلِ أَنْتَ قَالَ مِنْ بَنِی عَامِرٍ قَالَتْ حُیِّیتُ ازْدَدْ قُرْباً فَمَا أَقْدَمَکَ قَالَ یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ رَهِبْتُ أَنْ تَکْبِسَنِی الْفِتْنَةُ لِمَا رَأَیْتُ مِنِ اخْتِلَافِ النَّاسِ فَخَرَجْتُ فَقَالَتْ هَلْ کُنْتَ بَایَعْتَ عَلِیّاً قَالَ نَعَمْ قَالَتْ فَارْجِعْ فَلَا تَزُلْ عَنْ صَفِّهِ فَوَ اللَّهِ مَا ضَلَّ وَ مَا ضُلَّ بِهِ (1) فَقَالَ یَا أُمَّهْ فَهَلْ أَنْتِ مُحَدِّثَتِنِی (2) فِی عَلِیٍّ علیه السلام بِحَدِیثٍ سَمِعْتِهِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَتِ اللَّهُمَّ نَعَمْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ عَلِیٌّ آیَةُ الْحَقِّ وَ رَایَةُ الْهُدَی عَلِیٌّ سَیْفُ اللَّهِ یَسُلُّهُ عَلَی الْکُفَّارِ وَ الْمُنَافِقِینَ فَمَنْ أَحَبَّهُ فَبِحُبِّی أُحِبُّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَبِبُغْضِی أُبْغِضُهُ أَلَا وَ مَنْ أَبْغَضَنِی أَوْ أَبْغَضَ عَلِیّاً لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا حُجَّةَ لَهُ (3).
قال الفیروزآبادی کبس البئر و النهر یکبسهما طمهما بالتراب و رأسه فی ثوبه أخفاه و أدخله فیه و داره هجم علیه و احتاط انتهی (4) و لعل الأخیر هنا أنسب.
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] الْحَفَّارُ عَنِ الْجِعَابِیِّ عَنْ سَعِیدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْبَارِیِّ عَنْ خَلَفِ بْنِ دُرُسْتَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ هَارُونَ عَنْ سَهْلِ بْنِ سُفْیَانَ عَنْ هَمَّامٍ عَنْ قَتَادَةَ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَنَوْتُ مِنْ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّی کَانَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ قَابُ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَنْ تُحِبُّ مِنَ الْخَلْقِ قُلْتُ یَا رَبِّ عَلِیّاً قَالَ الْتَفِتْ یَا مُحَمَّدُ فَالْتَفَتُّ عَنْ یَسَارِی فَإِذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ (5).
ص: 33
روایت66.
امالی طوسی: جابر گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله علی را در حالیکه طائف را محاصره کرده بود فرا خواند. لشکریان که متوجه حرف زدن های محرمانه رسول خدا با علی شدند، گفتند: ای رسول خدا امروز زیاد با علی نجوا کردی، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این من نبودم که با او نجوا کردم بلکه پرودگار با او نجوا کرد(1).
روایت67.
مناقب ابن شهر آشوب: ابن عباس گفت: علی هجده فضیلت دارد که هیچکدام از آنها در میان این امت یافت نمی شود.
ابن بطه در کتاب ابانه از عبدالرزاق از پدرش نقل کرده است: علی بن ابی طالب با داشتن صد فضیلت بر صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله برتری یافت در عین حال تمام فضیلت های آنها را هم داشت.
در کتاب ابی بکر بن مردویه آمده: نافع بن ارزق به عبدالله بن عمر گفت: من از علی متنفرم. عبدالله به او گفت: خداوند از تو بیزار باد. آیا از مردی که ارزش یک کار نیک او برابر با تمام دنیا وهر آنچه که در آن است، بیزار هستی؟
جابر انصاری گفت: صحابه رسول خدا هجده ویژگی داشتند که سیزده تای آن فقط مخصوص علی علیه السلام بود. و در پنج تای دیگر هم با ما سهیم بود(2).
روایت68.
مجالس مفید، امالی طوسی: جعفر بن محمد از پدرش از جدش علیهم السلام روایت کرده: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: وقتی که به آسمان برده شدم و به سدرة المنتهی رسیدم، ندا داده شدم: ای محمد! برای علی طلب خیر کن. او سرور مسلمانان، پیشوای تقوا پیشه گان و پیشوای روسپیدانِ بر اثر وضو در روز قیامت است(3).
ص: 34
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] ابْنُ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْلِمٍ الْمُلَّائِیِّ عَنِ الْأَجْلَحِ عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ عَنْ جَابِرٍ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دَعَا عَلِیّاً وَ هُوَ مُحَاصِرُ الطَّائِفِ فَکَانَ الْقَوْمُ اسْتَشْرَفُوا لِذَلِکَ وَ قَالُوا لَقَدْ طَالَ نَجْوَاکَ لَهُ مُنْذُ الْیَوْمِ فَقَالَ مَا أَنَا انْتَجَیْتُهُ وَ لَکِنَّ اللَّهَ انْتَجَاهُ (1).
قب، [المناقب لابن شهرآشوب] الْفَضَائِلُ عَنِ الْعُکْبَرِیِّ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَدَّادِ بْنِ الْهَادِ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: کَانَ لِعَلِیٍّ علیه السلام ثَمَانِیَ عَشْرَةَ مَنْقَبَةً مَا کَانَتْ لِأَحَدٍ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ مِثْلُهَا.
ابْنُ بَطَّةَ فِی الْإِبَانَةِ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: فُضِّلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِمِائَةِ مَنْقَبَةٍ وَ شَارَکَهُمْ فِی مَنَاقِبِهِمْ.
کتاب أبی بکر بن مردویه قال نافع بن الأزرق لعبد الله بن عمر إنی أبغض علیا فقال أبغضک الله (2) أ تبغض رجلا سابقة من سوابقه خیر من الدنیا و ما فیها قال جابر الأنصاری کانت لأصحاب النبی صلی الله علیه و آله ثمانی عشرة سابقة خص منها علی بثلاث عشرة و شرکنا فی الخمس (3).
جا، [المجالس للمفید] ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] الْمُفِیدُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ زَیْدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ وَ انْتَهَیْتُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی نُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ اسْتَوْصِ بِعَلِیٍّ خَیْراً فَإِنَّهُ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ (4) وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ(5).
ص: 34
روایت69.
خصال: زید بن ارقم گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: درباره تو نُه خصلت به من داده شده است. سه تای آنها در دنیا، سه تای آنها در قیامت، دو تای آنها برای تو است و از یکی از آنها بر تو می ترسم. اما سه تایی که مخصوص دنیا هستند عبارتند از اینکه تو وصی، جانشین من در خانوادهام و اداکننده قرضم هستی. اما سه چیز قیامت عبارتند از: در روز قیامت پرچم حمد به دست من داده می شود و من آن را به دست تو می دهم و آدم و فرزندانش در زیر پرچم من قرار دارند. دوم اینکه مرا در حمل کردن کلیدهای بهشت یاری میرسانی و سوم اینکه در شفاعتم تو را حاکم قرار میدهم تا هر که را دوست داری شفاعت کنی. اما دو چیزی که برای تو است اینکه بعد از من به کفر و گمراهی برنگردی و چیزی که ترس آن را دارم این است که بعد از من قریش به تو خیانت کنند(1).
روایت70.
امالی طوسی: علی علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: ای علی! هنگامی که به معراج رفتم در هر آسمانی ملائک با بشارت ها از من استقبال کردند تا اینکه به جبرئیل در محفلی از ملائک رسیدم و گفت: ای محمد! اگر امت تو بر دوست داشتن علی توافق میکردند خداوند آتش جهنم را خلق نمیکرد؛ ای علی! خداوند متعال در هفت جا تو را به عنوان شاهد در کنار من حاضر کرد تا جایی که با تو انس گرفتم. اول اینکه در شب معراج وقتی به آسمانها رفتم جبرئیل به من گفت: ای محمد برادرت کجاست؟ گفتم: او را جانشین خود قرار دادهام. گفت: از خداوند بخواه تا او را هم همراهت قرار دهد. از خدواند متعال خواسته جبرئیل را طلب کردم تا اینکه مثال تو را در کنارم یافتم. در آسمانها ملائک را دیدم که صف به صف ایستاده اند گفتم: ای جبرئیل، اینان چه کسانی هستم؟ گفت: کسانی هستند که خداوند عز وجل در روز قیامت به آنها مباهات می ورزد. به آنها نزدیک شدم و درباره چیزهای که بود و تا روز قیامت خواهد بود صحبت کردم. حالت دوم هنگامی بود که در شب اسراء به طرف صاحب عرش عز
ص: 35
ل، [الخصال] أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْکَرْخِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ أُعْطِیتُ فِیکَ تِسْعَ خِصَالٍ ثَلَاثٌ فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثٌ فِی الْآخِرَةِ وَ اثْنَتَانِ لَکَ وَ وَاحِدَةٌ أَخَافُهَا عَلَیْکَ وَ أَمَّا الثَّلَاثُ الَّتِی فِی الدُّنْیَا فَإِنَّکَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی وَ قَاضِی دَیْنِی وَ أَمَّا الثَّلَاثُ الَّتِی فِی الْآخِرَةِ فَإِنِّی أُعْطَی لِوَاءَ الْحَمْدِ فَأَجْعَلُهُ فِی یَدِکَ وَ آدَمُ وَ ذُرِّیَّتُهُ تَحْتَ لِوَائِی وَ تُعِینُنِی عَلَی مَفَاتِیحِ الْجَنَّةِ وَ أُحَکِّمُکَ فِی شَفَاعَتِی لِمَنْ أَحْبَبْتَ وَ أَمَّا اللَّتَانِ لَکَ فَإِنَّکَ لَمْ تَرْجِعْ بَعْدِی کَافِراً وَ لَا ضَالًّا وَ أَمَّا الَّتِی أَخَافُهَا عَلَیْکَ فَغَدْرَةُ قُرَیْشٍ بِکَ بَعْدِی یَا عَلِیُ (1).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُوسَوِیِّ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ (2) بْنِ نَهِیکٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا عَلِیُّ إِنَّهُ لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ تَلَقَّتْنِی الْمَلَائِکَةُ بِالْبِشَارَاتِ فِی کُلِّ سَمَاءٍ حَتَّی لَقِیَنِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام فِی مَحْفِلٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ(3) فَقَالَ لَوِ اجْتَمَعَتْ أُمَّتُکَ عَلَی حُبِّ عَلِیٍّ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّارَ یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَشْهَدَکَ مَعِی فِی سَبْعَةِ مَوَاطِنَ حَتَّی أَنِسْتُ بِکَ أَمَّا أَوَّلُ ذَلِکَ فَلَیْلَةُ أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام أَیْنَ أَخُوکَ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ (4) خَلَّفْتُهُ وَرَائِی فَقَالَ ادْعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْیَأْتِکَ بِهِ فَدَعَوْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا مِثَالُکَ مَعِی وَ إِذَا الْمَلَائِکَةُ وُقُوفاً صُفُوفاً(5) فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یُبَاهِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَدَنَوْتُ فَنَطَقْتُ بِمَا کَانَ وَ بِمَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ الثَّانِیَةُ حِینَ أُسْرِیَ بِی إِلَی ذِی الْعَرْشِ عَزَّ
ص: 35
وجل در حرکت بودم، جبرئیل گفت: ای محمد! برادرت کجاست: گفتم جانشین خود قراردادهام، گفت: از خداوند بخواه تا او را همراهت قراردهد. ناگهان مثال تو را در کنار خود یافتم. سپس پرده هفت آسمان در برابرم برداشته شد و تمام ساکنان و اهالی و مکان همه ملائک را در آنها دیدم. سوم اینکه وقتی به طرف حق تعالی فرستاده شدم جبرئیل گفت: ای محمد! برادرت کجاست؟ گفتم: جانشین خود قراردادهام. گفت: از خداوند بخواه تا او را همراهت قرار دهد. ناگهان تو را در کنار خود یافتم، هر آنچه را که در آنجا گفتم و شنیدم، تو هم شنیدی ودرک کردی. چهارم به شب قدر اختصاص داده شدیم که تنها تو در آن شب، همراهم بودی و برای کس دیگری غیر از ما نبود. پنجم با خداوند در حالی که مثال تو در کنارم بود نجوا کردم و چیزهایی را برای تو از او خواستم. هر آنچه را که برایت خواستم اجابت کرد به جز نبوت را که فرمود فقط اختصاص به من دارد و بعد از من پیامبر دیگری مبعوث نخواهد نشد. ششم هنگامی که به دور کعبه طواف کردم، مثال تو مرا همراهی میکرد و هفتم به هنگام به هلاکت رساندن احزاب به دست من بود که تو هم همراهم بودی.
ای علی! خداوند به دنیا نگاه انداخت و مرا در میان مردان جهان برگزید. سپس برای دومین بار نظر افکند این بار تو را از میان مردان عالم برگزید. برای سومین بار فاطمه را به عنوان بهترین زن از میان جهانیان انتخاب کرد و در مرتبه چهارم، حسن و حسین و امامان از نسل آنها را از میان مردان عالم انتخاب کرد.
ای علی! در سه جا اسم تو را نزدیک به اسم خودم یافتم و با نگاه کردن به آن احساس آرامش کردم؛ نخست زمانی که برای معراج به بیت المقدس رسیدم صخره ای را دیدم که بر روی آن نوشته شده بود: هیچ الهی به جز الله نیست و محمد فرستاده او است که به واسطه وزیرش او را تایید و پیروز گرداندم. گفتم: ای جبرئیل وزیر من کیست؟ گفت علی بن ابی طالب. دوم اینکه زمانی به سدرة المنتهی رسیدم نوشتهای را یافتم که بر روی آن این جمله بود: هیچ الهی به جز الله نیست محمد برگزیده من از خلقم است که به وسیله وزیرش او را تایید و پیروز گرداندم. گفتم ای جبرئیل وزیر من چه کسی است؟ گفت علی بن ابی طالب. سوم زمانی که سدرة المنتهی را پشت سر گذاشتم و به عرش
ص: 36
وَ جَلَّ قَالَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام أَیْنَ أَخُوکَ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ خَلَّفْتُهُ وَرَائِی فَقَالَ ادْعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا مِثَالُکَ مَعِی (1) وَ کُشِطَ لِی عَنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ حَتَّی رَأَیْتُ سُکَّانَهَا وَ عُمَّارَهَا وَ مَوْضِعَ کُلِّ مَلَکٍ مِنْهَا وَ الثَّالِثَةُ حِینَ بُعِثْتُ إِلَی الْحَقِ (2) فَقَالَ لِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام أَیْنَ أَخُوکَ فَقُلْتُ خَلَّفْتُهُ وَرَائِی فَقَالَ ادْعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْیَأْتِکَ بِهِ فَدَعَوْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا أَنْتَ مَعِی فَمَا قُلْتُ لَهُمْ شَیْئاً وَ لَا رَدُّوا عَلَیَّ شَیْئاً إِلَّا سَمِعْتَهُ وَ وَعَیْتَهُ وَ الرَّابِعَةُ خُصِّصْنَا بِلَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ أَنْتَ مَعِی فِیهَا وَ لَیْسَتْ لِأَحَدٍ غَیْرِنَا وَ الْخَامِسَةُ نَاجَیْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِثَالُکَ مَعِی فَسَأَلْتُ فِیکَ (3) فَأَجَابَنِی إِلَیْهَا إِلَّا النُّبُوَّةَ فَإِنَّهُ قَالَ خَصَصْتُهَا بِکَ وَ خَتَمْتُهَا بِکَ وَ السَّادِسَةُ لَمَّا طُفْتُ بِالْبَیْتِ الْمَعْمُورِ کَانَ مِثَالُکَ مَعِی وَ السَّابِعَةُ هَلَاکُ الْأَحْزَابِ عَلَی یَدِی وَ أَنْتَ مَعِی.
یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ أَشْرَفَ إِلَی الدُّنْیَا(4) فَاخْتَارَنِی عَلَی رِجَالِ الْعَالَمِینَ ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّانِیَةَ فَاخْتَارَکَ عَلَی رِجَالِ الْعَالَمِینَ. ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّالِثَةَ فَاخْتَارَ فَاطِمَةَ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ ثُمَّ اطَّلَعَ الرَّابِعَةَ فَاخْتَارَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ- وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِمَا عَلَی رِجَالِ الْعَالَمِینَ.
یَا عَلِیُّ إِنِّی رَأَیْتُ اسْمَکَ مَقْرُوناً بِاسْمِی فِی أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ فَأَنِسْتُ بِالنَّظَرِ إِلَیْهِ إِنِّی لَمَّا بَلَغْتُ بَیْتَ الْمَقْدِسِ فِی مَعَارِجِی إِلَی السَّمَاءِ وَجَدْتُ عَلَی صَخْرَتِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَنْ وَزِیرِی فَقَالَ (5) عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی وَجَدْتُ مَکْتُوباً عَلَیْهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَنَا وَحْدِی وَ مُحَمَّدٌ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَنْ وَزِیرِی فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَلَمَّا جَاوَزْتُ السِّدْرَةَ وَ انْتَهَیْتُ إِلَی عَرْشِ
ص: 36
الهی رسیدم نوشتهای را بر روی یکی از پایه های عرش یافتم که برروی آن این جمله بود: هیچ الهی به جز الله نیست، محمد دوست و برگزیده من است که به وسیله وزیر و برادرش، او را تایید وپیروز گرداندم.
ای علی! پرودگار متعال درباره تو هفت ویژگی را به من بخشیده است: تو به همراه من اولین کسی هستی که قبر او به هنگام رسیدن قیامت شکافته میشود. نخستین کسی خواهی بود که با من در پل صراط خواهی ایستاد و به آتش می گوئی این را وارد خود کن و آن را رها کن، چرا که بهره تو نیست. نخستین کسی خواهی بود که با من لباس پوشانده میشوی و نخستین کسی خواهی بود که با من زنده خواهی شد. ای علی! تو نخستین کسی خواهی بود که به همراه من در سمت راست عرش خواهی ایستاد و نخستین کسی خواهی بود که به همراه من، درِ بهشت را خواهی کوفت و اولین کسی خواهی بود که با من در علّیین جای خواهی گرفت و نخستین کسی خواهی بود که به همراه من از شراب سر به مُهری که «خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُون» { مُهر آن، مُشک است، و در این [نعمتها] مشتاقان باید بر یکدیگر پیشی گیرند} (1).
روایت71.
بصائر الدرجات: اعمش گفت: کلبی از من پرسید بهترین چیزی که از فضیلت های علی علیه السلام شنیدهای چیست؟ گفتم: عبایه گفت: شنیدم که علی فرمود: من تقسیم کننده آتش جهنم هستم. کلبی گفت: من بزرگتر از آن را دارم و آن اینکه رسول خدا کتابی را به علی داد که اسم های اهل بهشت و جهنم در آن وجود داشت.(2)
روایت72.
امالی طوسی: زید بن علی از پدرش از جدش علیهم السلام نقل کرد: پیامبر صلی الله علیه و آله انگشتری به علی علیه السلام داد تا بر روی آن جمله: محمد بن عبدالله را حک کند. حضرت علی آن را نزد حکّاک برد وگفت جمله: محمد بن عبدالله را بر روی آن حک کن. حکاک به اشتباه محمد رسول الله را بر روی آن حک کرد. علی
ص: 37
رَبِّ الْعَالَمِینَ وَجَدْتُ مَکْتُوباً عَلَی قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ (1) أَنَا وَحْدِی مُحَمَّدٌ حَبِیبِی وَ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ أَخِیهِ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ.
یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْطَانِی فِیکَ سَبْعَ خِصَالٍ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یَنْشَقُّ الْقَبْرُ عَنْهُ مَعِی وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یَقِفُ مَعِی عَلَی الصِّرَاطِ فَتَقُولُ (2) لِلنَّارِ خُذِی هَذَا فَهُوَ لَکِ وَ ذَرِی هَذَا فَلَیْسَ هُوَ لَکِ وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یُکْسَی إِذَا کُسِیتُ وَ یَحْیَا إِذَا حَیِیتُ وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یَقِفُ مَعِی عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ وَ أَوَّلُ مَنْ یُقْرِعُ مَعِی بَابَ الْجَنَّةِ وَ أَوَّلُ مَنْ یَسْکُنُ مَعِی عِلِّیِّینَ وَ أَوَّلُ مَنْ یَشْرَبُ مَعِی مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُومِ الَّذِی خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ (3).
یر، [بصائر الدرجات] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَبِی حَفْصٍ الْأَعْشَی عَنِ الْأَعْمَشِ قَالَ قَالَ الْکَلْبِیُّ: مَا أَشَدَّ مَا سَمِعْتُ فِی مَنَاقِبِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام قَالَ قُلْتُ حَدَّثَنِی مُوسَی بْنُ طَرِیفٍ- عَنْ عَبَایَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیّاً یَقُولُ أَنَا قَسِیمُ النَّارِ فَقَالَ الْکَلْبِیُّ عِنْدِی أَعْظَمُ مِمَّا عِنْدَکَ أَعْطَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّاً کِتَاباً فِیهِ أَسْمَاءُ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَسْمَاءُ أَهْلِ النَّارِ(4).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ هَارُونَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَکَرِیَّا عَنْ کَثِیرِ بْنِ طَارِقٍ مِنْ وُلْدِ قَنْبَرٍ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیه السلام:(5) قَالَ أَعْطَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلِیّاً علیه السلام خَاتَماً لِیَنْقُشَ عَلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فَأَخَذَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لیه السلام فَأَعْطَاهُ النَّقَّاشَ فَقَالَ لَهُ انْقُشْ عَلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فَنَقَشَ النَّقَّاشُ فَأَخْطَأَتْ یَدُهُ فَنَقَشَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَجَاءَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ
ص: 37
علیه السلام نزد وی رفت و فرمود: با انگشتر چکار کردی؟ گفت: این شده است، بگیرید. حضرت به انگشتر نگاه کرد و فرمود: تو را به این کار فرمان نداده بودم؟ حکاک گفت: حق با شما است اما این دستم بود که اشتباه کرد. علی علیه السلام انگشتر را نزد پیامبر آورد و فرمود: ای رسول خدا! حکاک آنچه را که به او گفتم انجام نداده و میگوید دستش اشتباه کرده است. پیامبر صلی الله علیه و آله انگشتر را گرفت و نگاهی به آن انداخت و فرمود: ای علی! من محمد بن عبدالله و رسول خدا هستم سپس آن را به دستش کرد. وقتی پیامبر صبح روز بعد از خواب بیدار شد نگاهی به انگشتر انداخت ناگهان دید که زیر آن جمله: علی ولی الله نقش بسته است. پیامبر شگفت زده شد. در آن لحظه جبرئیل نزد وی آمد، پیامبر ماجرا را به او فرمود. جبرئیل در پاسخ گفت: ای محمد! تو آنچه را که میخواستی نوشتی و ما آنچه را که خواستیم نوشتیم(1).
روایت73.
بصائر الدرجات: امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی به معراج رفتم خداوند از ورای حجاب چیزهایی را به من وحی کرد و سخنانی را برایم بیان کرد. از جمله سخنانی که به من گفت این بود: ای محمد! علی اول و علی آخر و ظاهر و باطن است و به هر چیزی آگاه است. گفتم: پروردگارا! آیا این صفات تو نیست، فرمود: ای محمد من الله هستم هیچ معبودی جز من نیست. «الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُون (2)»{همان
فرمانروای پاک سلامت[بخش و] مؤمن [به حقیقت حقه خود که] نگهبان عزیز جبار [و] متکبر [است] پاک است خدا از آنچه [با او] شریک می گردانند.}من الله هستم و معبودی جز من نیست. خدای خالق نوساز صورتگر که بهترین نامها از آن من است. آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح مرا می گویند و من عزیز حکیم هستم. ای محمد! هیچ خدایی به جز من نیست؛ من اول هستم و هیچ چیز قبل از من وجود نداشت وآخر هستم و هیچ چیزی بعد من وجود ندارد. من ظاهر هستم و بالای من هیچ چیزی یافت نمیشود و باطن هستم وهیچ چیزی پائین من وجود ندارد(3).
هیچ خدائی به جز من وجود ندارد. من آگاه به همه چیز هستم. ای محمد! علی اول است چرا که او نخستین امامی است که پیمان مرا پذیرفته و آخر است چرا که آخرین امامی است که او را قبض روح میکنم و او همان دابهای است که با آنها صحبت میکند[و در قرآن آمده است]. ای محمد! علی ظاهر است چرا که بر او تمام آنچه را که برای تو سفارش کردم ظاهر میشود و تو نباید چیزی از آن را از او کتمان کنی. ای محمد! علی باطن است چرا که رازی را که به تو گفتم به او هم منتقل کردهام و میان من و تو هیچ چیزی وجود ندارد
ص: 38
علیه السلام فَقَالَ مَا فَعَلَ الْخَاتَمُ فَقَالَ هُوَ ذَا فَأَخَذَهُ وَ نَظَرَ إِلَی نَقْشِهِ فَقَالَ مَا أَمَرْتُکَ بِهَذَا قَالَ صَدَقْتَ وَ لَکِنْ یَدِی أَخْطَأَتْ فَجَاءَ بِهِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا نَقْشُ النَّقَّاشِ مَا أَمَرْتَ بِهِ وَ ذَکَرَ أَنَّ یَدَهُ أَخْطَأَتْ فَأَخَذَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله (1) وَ نَظَرَ إِلَیْهِ فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ تَخَتَّمَ بِهِ فَلَمَّا أَصْبَحَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله نَظَرَ(2) إِلَی خَاتَمِهِ فَإِذَا تَحْتَهُ مَنْقُوشٌ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ فَتَعَجَّبَ مِنْ ذَلِکَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَجَاءَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ یَا جَبْرَئِیلُ کَانَ کَذَا وَ کَذَا فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ کَتَبْتَ مَا أَرَدْتَ وَ کَتَبْنَا مَا أَرَدْنَا(3).
یر، [بصائر الدرجات] إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَقَدْ أَسْرَی بِی رَبِّی فَأَوْحَی إِلَیَّ مِنْ وَرَاءِ الْحِجَابِ مَا أَوْحَی وَ کَلَّمَنِی فَکَانَ مِمَّا کَلَّمَنِی أَنْ قَالَ یَا مُحَمَّدُ عَلِیٌّ الْأَوَّلُ وَ عَلِیٌّ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ فَقَالَ (4) یَا رَبِّ أَ لَیْسَ ذَلِکَ أَنْتَ قَالَ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لِیَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لِی مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ أَنَا الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا الْأَوَّلُ وَ لَا شَیْ ءَ قَبْلِی وَ أَنَا الْآخِرُ فَلَا شَیْ ءَ بَعْدِی وَ أَنَا الظَّاهِرُ فَلَا شَیْ ءَ فَوْقِی وَ أَنَا الْبَاطِنُ فَلَا شَیْ ءَ تَحْتِی وَ أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ یَا مُحَمَّدُ عَلِیٌّ الْأَوَّلُ أَوَّلُ مَنْ أَخَذَ مِیثَاقِی مِنَ الْأَئِمَّةِ یَا مُحَمَّدُ عَلِیٌّ الْآخِرُ آخِرُ مَنْ أَقْبِضُ رُوحَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ وَ هُوَ الدَّابَّةُ الَّتِی تُکَلِّمُهُمْ یَا مُحَمَّدُ عَلِیٌّ الظَّاهِرُ أُظْهِرُ عَلَیْهِ جَمِیعَ مَا أَوْصَیْتُهُ إِلَیْکَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَکْتُمَ مِنْهُ شَیْئاً یَا مُحَمَّدُ عَلِیٌّ الْبَاطِنُ أَبْطَنْتُهُ سِرِّیَ الَّذِی أَسْرَرْتُهُ إِلَیْکَ فَلَیْسَ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ سِرٌّ أَزْوِیهِ
ص: 38
که بخواهم آن را از علی پنهان کنم و علی نسبت به هر حرام وحلالی آگاه است(1).
روایت74.
مجالس مفید: عبدالله بن عباس گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله نظری به علی علیه السلام افکند و فرمود: علی سرور در دنیا و سرور در آخرت است(2).
روایت75.
مجالس مفید: حارث بن ثعلبه گفت: موسم ماه ذی الحجّة یا شاید پیش از آن بود که دو مرد بر ما وارد شدند و قصد داشتند به مکّه و مدینه بروند. دیدند که گروهی از مردم بسوی مکّه رهسپار میشدند. حارث گفت: آن دو نفر گفتند: ما هم با آن مردم به سوی مکه به راه افتادیم، در راه به سوارانی بر خوردیم که مردی در میان آنان بود که گویا رئیس آنها بود، وی از جمعیّت کناره گرفت و به ما گفت: حتما عراقی هستید؟ گفتیم: بله عراقی هستیم. گفت: لابد کوفی هم هستید؟ گفتیم: بله کوفی هستیم، گفت: از کدام قبیله اید؟ گفتیم: از بنی کنانه، گفت: از کدام طایفه؟ گفتیم: از بنی مالک بن کنانه، گفت: خوش آمدید! شما را به تمام کتابهای آسمانی و پیامبران مرسل سوگند میدهم آیا از علیّ بن ابی طالب شنیده اید که از من بد گوئی کند یا بگوید: او دشمن من است و به جنگ من خواهد پرداخت؟ گفتیم: تو که هستی؟ گفت: سعد بن ابی وقّاص، گفتیم: نه اما شنیدیم که می گفت: از فتنه أخَیْنِس بپرهیزید. گفت: خنیس ها بسیارند آیا شنیدید که نامم را ببرد؟ گفتیم نه، گفت: الله اکبر الله،اگر اسم ص: 39
یَا مُحَمَّدُ عَنْ عَلِیٍّ مَا خَلَقْتُ مِنْ حَلَالٍ أَوْ حَرَامٍ عَلِیٌّ عَلِیمٌ بِهِ (1).
جا، [المجالس للمفید] مُحَمَّدُ بْنُ الْمُظَفَّرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَرِیرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ (2) عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْوَرَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِیِّ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: نَظَرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَقَالَ سَیِّدٌ فِی الدُّنْیَا وَ سَیِّدٌ فِی الْآخِرَةِ(3).
جا، [المجالس للمفید] عَلِیُّ بْنُ خَالِدٍ الْمَرَاغِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ خُنَیْسٍ الْعَبْدِیِّ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِیکٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ ثَعْلَبَةَ قَالَ: قَدِمَ رَجُلَانِ یُرِیدَانِ مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةَ فِی الْهِلَالِ أَوْ قَبْلَ الْهِلَالِ فَوَجَدَا النَّاسَ نَاهِضِینَ إِلَی الْحَجِّ قَالَ فَخَرَجْنَا مَعَهُمْ فَإِذَا نَحْنُ بِرَکْبٍ فِیهِمْ رَجُلٌ کَأَنَّهُ أَمِیرُهُمْ فَانْتَبَذَ مِنْهُمْ (4) فَقَالَ کُونَا عِرَاقِیَّیْنِ قُلْنَا نَحْنُ عِرَاقِیَّانِ قَالَ کُونُوا کُوفِیِّینَ قُلْنَا کُوفِیُّونَ (5) قَالَ مِمَّنْ أَنْتُمَا؟ قُلْنَا مِنْ بَنِی کِنَانَةَ، قَالَ مِنْ أَیِّ بَنِی کِنَانَةَ؟ قُلْنَا مِنْ بَنِی مَالِکِ بْنِ کِنَانَةَ. قَالَ رَحْبٌ عَلَی رَحْبٍ وَ قُرْبٌ عَلَی قُرْبٍ أَنْشُدُکُمَا بِکُلِّ کِتَابٍ مُنْزَلٍ وَ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ أَ سَمِعْتُمَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام یَسُبُّنِی أَوْ یَقُولُ إِنَّهُ مُعَادِیَّ أَوْ مُقَاتِلِی؟
قُلْنَا مَنْ أَنْتَ؟ قَالَ أَنَا سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ، قُلْنَا وَ لَکِنْ سَمِعْنَاهُ یَقُولُ اتَّقُوا فِتْنَةَ [الْأُخَیْنِسِ قَالَ] الْخُنَیْسُ کَثِیرٌ وَ لَکِنْ سَمِعْتُمَاهُ یُضِی ءُ بِاسْمِی؟ قَالَ لَا(6) قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ قَدْ ضَلَلْتُ
ص: 39
مرا میآورد در زمره گمراه یافته گان قرار میگرفتم. اگر با علی بعد از شنیدن آن چهار فضیلتی که از رسول خدا درباره او شنیدم بجنگم در زمره هدایت یافتگان نخواهم بود. داشتن یکی از آنها فضیلت ها با تمام دنیا و هر آنچه که در آن است برابری میکند حتی اگر عمر نوح را هم داشته باشم. گفتیم: آنها را نام ببر. گفت: به همین خاطر آنها را ذکر کردم: نخست اینکه پیامبر متن سوره برائت (توبه) را برای تبلیغ به شخصی [یعنی ابوبکر] داد سپس شبی یا نصف شبی نگذشته بود که علی علیه السلام را به دنبال او فرستاد وگفت: سوره را از او پس بگیر و او را نزد من بازگردان. علی به طرف او رهسپار شد و آن را از او باز پس گرفت و او را نزد رسول خدا بازگرداند. چون آن شخص نزد رسول خدا برگشت و با حالت گریان گفت: آیا اتفاقی در باره من افتاده یا آیهای درباره من نازل شده؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه آیه ای درباره تو نازل نشده است، اما جبرئیل از طرف خداوند برای من پیامی آورد و آن اینکه کسی نمیتواند از طرف تو برساند مگر خودت یا کسی که از تو باشد. علی از من است و من از علی هستم و تنها او میتواند که به نیابت از من رساننده پیام باشد.
گفتیم: دومی چه چیزی است؟ گفت: در مسجد رسول خدا درحالی که خاندان علی، ابوبکر و عمر و عموهای او حضور داشتند جمع شده بودیم. ناگهان در شب ندایی آمد و گفت: فقط خاندان رسول خدا و خاندان علی در مسجد بمانند و دیگران آن جا را ترک کنند. ما هم در حالی که توشه دان خود را به دنبال خود میکشیدیم از آنجا خارج شدیم. صبح آن روز حمزه عموی پیامبر نزد او رفت و گفت: ای رسول خدا ما را در حالی که عموها و ریش سفیدان و بزرگان قوم تو هستیم از مسجد بیرون کردی واین پسر را آنجا باقی گذاشتی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من نه در بیرون کردن شما و نه در به جا گذاشتن او نقشی نداشتم، بلکه این خداوند عز وجل بود که مرا به آن کار دستور داد. گفتیم سومی چه بود؟ گفت: رسول خدا در روز فتح خیبر پرچمش را به دست ابوبکر داد تا با آن خیبر را فتح کند، اما آن را برگرداند. سپس آن را به عمر داد او هم آن را برگرداند. رسول خدا صلی الله علیه و آله خشمگین شد و فرمود: پرچم را فردا به دست کسی خواهم داد که خداوند و فرستادهاش او را دوست دارند و او هم خداوند و فرستادهاش را دوست دارد. او پیاپی بر دشمن هجوم میآورد و هرگز از میدان کارزار نمیگریزد و باز نخواهد گشت تا خدا فتح و پیروزی را به دست او عملی سازد. وقتی صبح شد همگی بر سر زانو نشسته و منتظر بودیم که رسول خدا کسی از ما را صدا زند طولی نکشید که ندا داد: علی بن ابی طالب کجاست؟ علی علیه السلام در حالی که از ناحیه چشم احساس درد می کرد جلو آمد، رسول خدا آب دهانش را به آن مالید و پرچم را به دست او داد و این گونه بود که خداوند به وسیله او خیبر را فتح کرد.
گفتیم: چهارمی چیست؟ گفت: رسول خدا برای جنگ تبوک به راه افتاد و علی ص: 40
إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ إِنْ أَنَا قَاتَلْتُهُ بَعْدَ أَرْبَعٍ سَمِعْتُهُنَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَأَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا أَعْمُرُ فِیهَا عُمُرَ نُوحٍ قُلْنَا سَمِّهِنَّ قَالَ مَا ذَکَرْتُهُنَّ إِلَّا وَ أَنَا أُرِیدُ أَنْ أُسَمِّیَهُنَّ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِبَرَاءَةَ لِیَنْبُذَ إِلَی الْمُشْرِکِینَ فَلَمَّا سَارَ لَیْلَةً(1) أَوْ بَعْضَ لَیْلَةٍ بَعَثَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام نَحْوَهُ فَقَالَ اقْبِضْ بَرَاءَةَ مِنْهُ وَ ارْدُدْهُ إِلَیَّ فَمَضَی إِلَیْهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَبَضَ بَرَاءَةَ مِنْهُ وَ رَدَّهُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَلَمَّا مَثُلَ بَیْنَ یَدَیْهِ بَکَی وَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ حَدَثَ فِیَّ شَیْ ءٌ أَمْ نَزَلَ فِیَّ قُرْآنٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمْ یَنْزِلْ فِیکَ قُرْآنٌ لَکِنَّ جَبْرَئِیلَ علیه السلام جَاءَنِی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ لَا یُؤَدِّی عَنْکَ إِلَّا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْکَ وَ عَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ وَ لَا یُؤَدِّی عَنِّی إِلَّا عَلِیٌّ.
قُلْنَا لَهُ وَ مَا الثَّانِیَةُ؟ قَالَ کُنَّا فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ آلُ عَلِیٍّ وَ آلُ أَبِی بَکْرٍ وَ آلُ عُمَرَ وَ أَعْمَامُهُ قَالَ فَنُودِیَ فِینَا لَیْلًا اخْرُجُوا مِنَ الْمَسْجِدِ إِلَّا آلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ آلَ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ فَخَرَجْنَا نَجُرُّ قِلَاعَنَا(2) فَلَمَّا أَصْبَحْنَا أَتَاهُ عَمُّهُ حَمْزَةُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْرَجْتَنَا وَ أَسْکَنْتَ هَذَا الْغُلَامَ وَ نَحْنُ عُمُومَتُکَ وَ مَشِیخَةُ أَهْلِکَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا أَنَا أَخْرَجْتُکُمْ وَ لَا أَنَا أَسْکَنْتُهُ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی بِذَلِکَ.
قُلْنَا لَهُ فَمَا الثَّالِثَةُ؟ قَالَ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِرَایَتِهِ إِلَی خَیْبَرَ مَعَ أَبِی بَکْرٍ فَرَدَّهَا فَبَعَثَ بِهَا مَعَ عُمَرَ فَرَدَّهَا فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ غَداً رَجُلًا یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ کَرَّاراً غَیْرَ فَرَّارٍ لَا یَرْجِعُ حَتَّی یَفْتَحَ اللَّهُ عَلَی یَدَیْهِ قَالَ فَلَمَّا أَصْبَحْنَا جَثَوْنَا عَلَی الرَّکْبِ فَلَمْ نَرَهُ یَدْعُو أَحَداً مِنَّا ثُمَّ نَادَی أَیْنَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَجِی ءَ بِهِ وَ هُوَ أَرْمَدُ فَتَفَلَ فِی عَیْنِهِ وَ أَعْطَاهُ الرَّایَةَ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَی یَدِهِ.
قُلْنَا لَهُ فَمَا الرَّابِعَةُ؟ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خَرَجَ غَازِیاً إِلَی تَبُوکَ وَ
ص: 40
را جانشین خود کرد. قریش بر او حسادت بردند و گفتند: پیامبر از همراهی علی بیزار است به همین خاطر او را با خود نبرد. علی به دنبال رسول خدا رفت تا اینکه به او رسید و رکاب شترش را گرفت وگفت: من هم با شما میآیم. رسول خدا فرمود: تو را چه شده؟ علی علیه السلام به گریه افتاد و گفت: قریش گمان میکنند که شما از سر ناراحتی و بیزاری از همراهی من، مرا با خود نمیبری؟ رسول خدا دستور داد تا مردم جمع شوند وسپس فرمود: ای مردم! آیا این طور نیست که هر کدام از شما شخص ویژه و مورد اعتمادی در خانواده اش دارد؟ گفتند: بله درست است، فرمود پس بدانید که علی آن فرد ویژه خانواده من و محبوب دلم است. سپس خطاب به علی علیه السلام گفت: آیا نمیپسندی که تو برای من همچون هارون برای موسی باشی با این تفاوت که بعد از من پیامبری نمیآید؟ گفت: از خداوند و پیامبرش راضی وخوشنود شدم.
سپس سعد گفت: این چهار فضیلت از علی هستند اگر بخواهید پنجمی را هم برایتان بیان میکنم، گفتند: منتظر شنیدن آن هستیم. گفت: در حجة الوداع همراه رسول خدا بودیم. در راه بازگشت از مکّه در غدیر خم فرود آمد و به جارچی خود فرمود جار زند: هر کس که من مولا و صاحب اختیار اویم. این علی نیز مولای اوست. پروردگارا! با دوستان او دوست و با دشمنانش دشمن باش. آنکس را که او را یاری میدهد یاری رسان وآنکس را که در پی خوار کردن او است خوار گردان(1).
روایت76.
مجالس مفید: ابا امامه باهلی گفت: به خدا سوگند! موقعیت معاویه مرا از گفتن حق درباره علی منع نخواهد کرد چرا که شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: علی بهترین شما است. او در دین آگاه ترین و در سنت من با بصیرت ترین است و بهتر از همه شما قرآن می خواند. خداوندا من علی را دوست دارم تو هم او را دوست بدار(2).
روایت77.
مجالس مفید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند عزو جل روحها را دو هزار سال
ص: 41
اسْتَخْلَفَ عَلِیّاً عَلَی النَّاسِ فَحَسَدَتْهُ قُرَیْشٌ وَ قَالُوا إِنَّمَا خَلَّفَهُ لِکَرَاهِیَةِ صُحْبَتِهِ قَالَ فَانْطَلَقَ فِی أَثَرِهِ حَتَّی لَحِقَهُ فَأَخَذَ بِغَرْزِ(1) نَاقَتِهِ ثُمَّ قَالَ إِنِّی لَتَابِعُکَ قَالَ مَا شَأْنُکَ فَبَکَی وَ قَالَ إِنَّ قُرَیْشاً تَزْعُمُ أَنَّکَ إِنَّمَا خَلَّفْتَنِی لِبُغْضِکَ لِی وَ کَرَاهِیَتِکَ صُحْبَتِی قَالَ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مُنَادِیَهُ فَنَادَی فِی النَّاسِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ أَ فِیکُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ لَهُ مِنْ أَهْلِهِ خَاصَّةٌ قَالُوا أَجَلْ قَالَ فَإِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَاصَّةُ أَهْلِی وَ حَبِیبِی إِلَی قَلْبِی ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَ لَهُ أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام رَضِیتُ عَنِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ.
ثُمَّ قَالَ سَعْدٌ هَذِهِ أَرْبَعَةٌ وَ إِنْ شِئْتُمَا حَدَّثْتُکُمَا بِخَامِسَةٍ، قُلْنَا قَدْ شِئْنَا ذَلِکَ. قَالَ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَلَمَّا عَادَ نَزَلَ غَدِیرَ خُمٍّ وَ أَمَرَ مُنَادِیَهُ فَنَادَی فِی النَّاسِ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ (2).
جا، [المجالس للمفید] مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْمُقْرِی عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیِّ عَنْ یَحْیَی بْنِ هَاشِمٍ الْغَسَّانِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَیَّاشٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ رِفَاعَةَ عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا أُمَامَةَ الْبَاهِلِیَّ یَقُولُ: وَ اللَّهِ لَا یَمْنَعُنِی مَکَانَ مُعَاوِیَةَ أَنْ أَقُولَ الْحَقَّ فِی عَلِیٍّ علیه السلام سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ عَلِیٌّ أَفْضَلُکُمْ وَ فِی الدِّینِ أَفْقَهُکُمْ وَ بِسُنَّتِی أَبْصَرُکُمْ وَ لِکِتَابِ اللَّهِ أَقْرَؤُکُمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّ عَلِیّاً فَأَحِبَّهُ (3).
جا، [المجالس للمفید] الْجِعَابِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ الْمُحَارِبِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَارِثِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُسْلِمِ بْنِ الْأَعْوَرِ عَنْ حَبَّةَ الْعُرَنِیِّ عَنْ أَبِی الْهَیْثَمِ بْنِ التَّیِّهَانِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْأَرْوَاحَ
ص: 41
قبل از جسم ها آفریده است؛ سپس آن ها را در عرش معلق کرده و به سلام کردن به من و اطاعت از من فرمان داد. نخستن روحی که از مردان به من سلام کرد و مرا اطاعت کرد روح علی بن ابی طالب بود(1).
روایت78.
مجالس مفید: زر بن حبیش گفت: روزی امیر مؤمنان علیه السلام سوار بر استر پیامبر صلی الله علیه و آله از کنار سلمان که در میان جمعی بود عبور کرد. سلمان به جمعیت رو کرد و گفت : چرا برنمیخیزید تا دامن آن حضرت را گرفته و مسایلی را از او بپرسید. سوگند به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، جز او کسی شما را به سرّ پیامبرتان آگاه نمیسازد. او عالم زمین و ستون آن است و زمین به او آرام است و اگر او را از دست بدهید، علم و دانش را از دست دادهاید و مردم را نشناختهاید(2).
روایت79.
فضائل، کتاب روضة: ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: وقتی به معراج رفتم و به آسمان دنیا رسیدم جبرئیل گفت: ای محمد! با فرشتگان آسمان دنیا نماز بگذار که به آن فرمان داده شدهای. پس با ایشان نماز خواندم. در آسمان دوم و سوم هم چنین کاری کردم اما وقتی به آسمان چهارم رسیدم صد و بیست و چهار هزار پیامبر را دیدم. جبرئیل جلو آمد و گفت: ای محمد! پیش آی و برای آنها نماز به جای آور. گفتم: چطور ممکن است جلو روم حال آنکه در میان آنها پدرم آدم و پدرم ابراهیم حضور دارند؟! گفت: خداوند متعال دستور داده است که پیشاپیش آنها نماز بخوانی و بعد از نماز خواندن از آنها بپرس که در زمان خود برای چه به سوی مردم مبعوث شدند؟ وبرای چه قبل از دمیدن صور زنده شدهاند؟ گفتم: فرمان خداوند را اجرا میکنم و در برابر آن سر تعظیم فرود میآورم. وقتی نماز را به پایان رساندم، جبرئیل به آنها گفت: ای پیامبران الهی! برای چه به سوی مردم مبعوث شدید و چرا حالا قبل از دمیدن صور زنده شدهاید؟ همگی با هم گفتند: مبعوث و زنده شدیم تا به نبوت تو و امامت علی بن ابی طالب اقرار کنیم.(3)
ابن عباس گفت: روزی پیامبر صلی الله علیه وآله این گونه به پیشگاه الهی دعا کرد: پروردگارا! در تنهائی کنارم باش و مهربانیت را نثار پسر عمویم علی بن ابی طالب کن. در این هنگام جبرئیل بر پیامبر نازل شد وگفت: ای محمد خداوند به تو سلام رساند و گفت: ص: 42
قَبْلَ الْأَجْسَامِ بِأَلْفَیْ عَامٍ وَ عَلَّقَهَا بِالْعَرْشِ وَ أَمَرَهَا بِالتَّسْلِیمِ عَلَیَّ وَ الطَّاعَةِ لِی وَ کَانَ أَوَّلُ مَنْ سَلَّمَ عَلَیَّ وَ أَطَاعَنِی مِنَ الرِّجَالِ رُوحَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام(1).
جا، [المجالس للمفید] الْکَاتِبُ عَنِ الزَّعْفَرَانِیِّ عَنِ الثَّقَفِیِّ عَنِ الْمَسْعُودِیِّ عَنْ یَحْیَی بْنِ سَالِمٍ عَنْ مَیْسَرَةَ عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَیْشٍ قَالَ: مَرَّ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام عَلَی بَغْلَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ سَلْمَانُ فِی مَلَإٍ فَقَالَ سَلْمَانُ رَحِمَهُ اللَّهُ أَ لَا
تَقُومُونَ تَأْخُذُونَ بِحُجْزَتِهِ تَسْأَلُونَهُ فَوَ الَّذِی (2) فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَا یُخْبِرُکُمْ بِسِرِّ نَبِیِّکُمْ أَحَدٌ غَیْرُهُ وَ إِنَّهُ لَعَالِمُ الْأَرْضِ وَ زِرُّهَا وَ إِلَیْهِ تَسْکُنُ وَ لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُوهُ لَفَقَدْتُمُ الْعِلْمَ وَ أَنْکَرْتُمُ النَّاسَ (3).
یل، [الفضائل لابن شاذان] فض، [کتاب الروضة] عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ فَلَمَّا وَصَلْتُ إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیَا قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام یَا مُحَمَّدُ صَلِّ بِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ الدُّنْیَا فَقَدْ أَمَرْتُ بِذَلِکَ فَصَلَّیْتُ بِهِمْ وَ کَذَلِکَ فِی السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ وَ الثَّالِثَةِ فَلَمَّا صِرْتُ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ رَأَیْتُ بِهَا مِائَةَ أَلْفِ نَبِیٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِینَ أَلْفَ نَبِیٍّ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام تَقَدَّمْ وَ صَلِّ بِهِمْ فَقُلْتُ یَا أَخِی جَبْرَئِیلُ کَیْفَ أَتَقَدَّمُ بِهِمْ وَ فِیهِمْ أَبِی آدَمُ وَ أَبِی إِبْرَاهِیمُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ أَمَرَکَ أَنْ تُصَلِّیَ بِهِمْ فَإِذَا صَلَّیْتَ بِهِمْ فَاسْأَلْهُمْ بِأَیِّ شَیْ ءٍ بُعِثُوا فِی وَقْتِهِمْ وَ فِی زَمَانِهِمْ وَ لِمَ نُشِرْتُمْ قَبْلَ أَنْ یُنْفَخَ فِی الصُّورِ فَقَالَ سَمْعاً وَ طَاعَةً لِلَّهِ ثُمَّ صَلَّی بِالْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام فَلَمَّا فَرَغُوا مِنْ صَلَاتِهِمْ قَالَ لَهُمْ جَبْرَئِیلُ بِمَ بُعِثْتُمْ وَ لِمَ نُشِرْتُمُ الْآنَ یَا أَنْبِیَاءَ اللَّهِ قَالُوا بِلِسَانٍ وَاحِدٍ بُعِثْنَا وَ نُشِرْنَا لِنَقَرَّ لَکَ یَا مُحَمَّدُ بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام بِالْإِمَامَةِ.
وَ عَنْ قَیْسِ بْنِ عَطَاءِ بْنِ رِیَاحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ اللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتِی وَ اعْطِفْ عَلَی ابْنِ عَمِّی عَلِیٍّ علیه السلام فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ
ص: 42
دعایت را اجابت کردم و علی را کمک و حامی تو قرار دادم، او شمشیر خداوند برای نابودی دشمنان من است و دین تو را تا زمانی که شب به روز میرسد، به گوش مردم میرساند.
ابن عباس گفت: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز خیبر به امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: به خداوند سوگند تا زمانی که باد صبا میوزد! اگر گروهی از امت من در باره تو همان چیزی را نمیگفتند که نصاری در باره برادرم مسیح گفتند، درباره تو سخنی را می گفتم که از کنار هیچ گروهی از مسلمانان عبور نمی کردی مگر این که خاک زیر پای تو را بر می داشتند و با آن تبرک می جستند و از آب چکیده شده از اعضایت در حال وضو، طلب شفاعت کنند. ولی همین برای تو کافی است که از منی و من از تو هستم. از من ارث میبری همچنان که من از تو ارث میبرم. ای علی! تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی با این تفاوت که بعد از من پیامبری نمیآید. همانا جنگ و صلح تو جنگ و صلح من است(1).
روایت80.
کتاب روضة: عطیه گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله سپاهی را که علی علیه السلام هم در آن بود به جنگ فرستاد. علی تاخیر کرد. رسول خدا دستانش را به طرف آسمان بلند کرد وفرمود: پرودگارا! جان مرا قبل از دیدن صورت علی بن ابی طالب نگیر.
ابوذر غفاری گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: علی برای امت من همچون کعبه است که نگاه کردن به آن عبادت و رفتن به سوی آن واجب است.
جابر هم گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: دو فرشته علی بر دیگر فرشتگان فخر می ورزند چرا که هیچگاه عملی از او را که باعث خشم خداوند عز و جل شود به درگاه او نمیبرند(2).
روایت81.
فضائل، کتاب روضة: ابن مسعود گفت: روزی بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدم و گفتم: ای رسول خدا! حق را به من نشان ده تا به آن نگاه کنم. پیامبر گفت: ای ابو عبدالله داخل در آن اتاق شو. وقتی داخل شدم علی بن ابی طالب را در حال نماز خواندن یافتم در حالی که در سجده این کلمات را بر زبان جاری میساخت: «پرودگارا به حق محمد عبد و فرستاده ات از گناه کارانِ شیعیانم بگذر». از آنجا خارج شدم و
ص: 43
لَکَ قَدْ فَعَلْتُ مَا سَأَلْتَ وَ أَیَّدْتُکَ بِعَلِیٍّ وَ هُوَ سَیْفُ اللَّهِ عَلَی أَعْدَائِی وَ سَیَبْلُغُ دِینُکَ مَا یَبْلُغُ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ یَوْمَ خَیْبَرَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام َعلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام وَ اللَّهِ مَا هَبَّتْ صَبَاءٌ لَوْ لَا أَنَّ طَائِفَةً مِنْ أُمَّتِی یَقُولُونَ فِیکَ مَا قَالَتِ النَّصَارَی فِی أَخِی الْمَسِیحِ لَقُلْتُ فِیکَ قَوْلًا مَا مَرَرْتَ عَلَی مَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ وَ الْمَاءَ مِنْ فَاضِلِ طَهُورِکَ فَیَسْتَشْفُونَ بِهِ وَ لَکِنَّ حَسْبَکَ أَنَّکَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ تَرِثُنِی وَ أَرِثُکَ وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ أَنَّ حَرْبَکَ حَرْبِی وَ سِلْمَکَ سِلْمِی (1).
فض، [کتاب الروضة] بِالْإِسْنَادِ عَنْ عَطِیَّةَ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْفَذَ جَیْشاً وَ مَعَهُ عَلِیٌّ علیه السلام قَالَ فَأَبْطَأَ عَلَیْهِ قَالَ فَرَفَعَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ لَا تُمِتْنِی حَتَّی تُرِیَنِی وَجْهَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام.
وَ هَذَا مَا یَرْفَعُهُ بِالْأَسَانِیدِ عَنْ أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَثَلُ عَلِیٍّ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ کَمَثَلِ الْکَعْبَةِ النَّظَرُ إِلَیْهَا عِبَادَةٌ وَ الْحَجُّ إِلَیْهَا فَرِیضَةٌ.
وَ بِالْإِسْنَادِ یَرْفَعُهُ عَنْ جَابِرٍ أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ مَلَکَیْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ لَیَفْتَخِرَانِ عَلَی سَائِرِ الْأَمْلَاکِ لِکَوْنِهِمَا مَعَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام لِأَنَّهُمَا لَمْ یَصْعَدَا إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَیْ ءٍ یُسْخِطُهُ (2).
یل، [الفضائل لابن شاذان] فض، [کتاب الروضة] وَ مِمَّا رَوَاهُ ابْنُ مَسْعُودٍ قَالَ: دَخَلْتُ یَوْماً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلَیْکَ السَّلَامُ أَرِنِی الْحَقَّ لِأَنْظُرَ إِلَیْهِ فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ لِجِ الْمِخْدَعَ (3) فَوَلَجْتُ الْمِخْدَعَ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام یُصَلِّی وَ هُوَ یَقُولُ فِی سُجُودِهِ وَ رُکُوعِهِ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ اغْفِرْ لِلْخَاطِئِینَ مِنْ شِیعَتِی فَخَرَجْتُ حَتَّی اجْتَزْتُ
ص: 43
بر رسول خدا گذشتم و او را هم در سجده یافتم که میفرمود: «پروردگار به حق بندهات علی از گناهکاران امتم در گذر». از دیدن این دو صحنه بی تاب و پریشان شدم. پیامبر نمازش را کوتاه کرد و فرمود: ای ابن مسعود! آیا دچار کفر پس از ایمان شده ای[که اینچنین آشفته ای]؟ گفتم هرگز ای رسول خدا! اما علی را در نماز دیدم که نزد خدا به شما توسل میجوید و شما نزد خدا به او توسل میجویید، نمیدانم کدام یک از شما در نزد خداوند عزو جل برتر است؟ پیامبر فرمود: ای ابن مسعود! بنشین. در مقابلش نشستم، فرمود: بدان که خداوند دو هزار سال قبل از آفرینش مخلوقات یعنی زمانی که نه تسبیح و نه تقدیسی وجود داشت من و علی را از نور قدرتش آفرید. سپس نور من را شکافت و از آن آسمانها و زمین ها را آفرید و سوگند به خدا که من برتر از آسمانها و زمین ها هستم. بعد از آن نور علی را شکافت و از آن عرش و کرسی را آفرید و سوگند به خداوند، علی برتر از عرش و کرسی است. سپس نور حسن را شکافت و از آن لوح و قلم را آفرید و به خدا سوگند که حسن برتر از قلم و لوح است. به دنبال آن نور حسین را شکافت و از آن بهشتها و حوریان سیاه چشم را آفرید و به خدا سوگند که حسین برتر از حوریان سیاه چشم است. بعد از آن مشرق و مغرب در تاریکی و ظلمت فرو رفت. ملائکه به خداوند التماس کردند که این تاریکی را از بین برد و روشنائی را به آنها بازگرداند. خداوند کلمهای گفت و روحی از آن به وجود آورد، سپس کلمهای دیگر گفت و این بار از آن نوری پدید آورد. آن نور را به روح اضافه کرد و آن را به جای عرش الهی نهاد و بعد از آن بود که مشرق و مغرب نورانی شدند. آن نور، فاطمه زهرا بود و به همین خاطر است که «زهراء» لقب گرفته است چرا که نور وی آسمانها را نورانی کرد. ای ابن مسعود! زمانی که روز قیامت فرا رسد خداوند متعال به من و علی میفرماید: هر آنکس را که میخواهید در بهشت جای دهید و هر آنکس را که میخواهید وارد جهنم کنید. این معنای سخن خداوند متعال است: «أَلْقِیا فی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنید» { هر کافر سرسختی را در جهنّم فروافکنید } کافر کسی است که نبوت مرا انکار کند و عنید (طاغی) کسی است که منکر ولایت علی و خاندان او شود. بدان که بهشت از آن شیعیان و دوست داران علی است(1).
روایت82.
فضائل، کتاب روضة: اصبغ بن نباته گوید: هنگامی که امیرمؤمنان علیه السلام ضربتی بر او فرود آمد که به شهادتشان انجامید مردم بر در دار الاماره جمع شدند و خواستار کشتن ابن ملجم ملعون بودند. حسن بن علی علیه السلام بیرون آمد و فرمود: ای مردم، پدرم به من وصیت کرده که کار قاتلش را تا هنگام وفات آن حضرت، رها سازم. اگر پدرم از دنیا رفت، تکلیف قاتل روشن است و اگر زنده ماند خودش در حق او تصمیم می گیرد. پس باز گردید خدایتان رحمت کند. مردم همه ص: 44
بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَرَأَیْتُهُ یُصَلِّی وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ بِحَقِّ عَلِیٍّ عَبْدِکَ اغْفِرْ لِلْخَاطِئِینَ مِنْ أُمَّتِی قَالَ فَأَخَذَنِی مِنْ ذَلِکَ الْهَلَعُ الْعَظِیمُ فَأَوْجَزَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فِی صَلَاتِهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ مَسْعُودٍ أَ کُفْرٌ بَعْدَ إِیمَانٍ فَقُلْتُ حَاشَا وَ کَلَّا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَکِنْ رَأَیْتُ عَلِیّاً یَسْأَلُ اللَّهَ بِکَ وَ رَأَیْتُکَ تَسْأَلُ اللَّهَ بِعَلِیٍّ فَلَا أَعْلَمُ أَیُّکُمَا أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ اجْلِسْ یَا ابْنَ مَسْعُودٍ فَجَلَسْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ لِیَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَنِی وَ عَلِیّاً مِنْ نُورِ قُدْرَتِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ بِأَلْفَیْ عَامٍ إِذْ لَا تَسْبِیحَ وَ لَا تَقْدِیسَ فَفَتَقَ نُورِی فَخَلَقَ مِنْهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَجَلُّ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ فَتَقَ نُورَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَخَلَقَ مِنْهُ الْعَرْشَ وَ الْکُرْسِیَّ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ مِنَ الْعَرْشِ وَ الْکُرْسِیِّ وَ فَتَقَ نُورَ الْحَسَنِ فَخَلَقَ مِنْهُ اللَّوْحَ وَ الْقَلَمَ وَ الْحَسَنُ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ مِنَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ وَ فَتَقَ نُورَ الْحُسَیْنِ فَخَلَقَ مِنْهُ الْجِنَانَ وَ الْحُورَ الْعِینَ وَ الْحُسَیْنُ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ ثُمَّ أَظْلَمَتِ الْمَشَارِقُ وَ الْمَغَارِبُ فَشَکَتِ الْمَلَائِکَةُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی أَنْ یَکْشِفَ عَنْهُمْ تِلْکَ الظُّلْمَةَ فَتَکَلَّمَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ کَلِمَةً فَخَلَقَ مِنْهَا رُوحاً ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ فَخَلَقَ مِنْ تِلْکَ الْکَلِمَةِ نُوراً فَأَضَافَ النُّورَ إِلَی تِلْکَ الرُّوحِ وَ أَقَامَهَا مَقَامَ الْعَرْشِ فَزَهَرَتِ الْمَشَارِقُ وَ الْمَغَارِبُ فَهِیَ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ وَ لِذَلِکَ سُمِّیَتِ الزَّهْرَاءَ لِأَنَّ نُورَهَا زَهَرَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ یَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِی وَ لِعَلِیٍّ- أَدْخِلَا الْجَنَّةَ مَنْ شِئْتُمَا وَ أَدْخِلَا النَّارَ مَنْ شِئْتُمَا وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ(1) فَالْکَافِرُ مَنْ جَحَدَ نُبُوَّتِی وَ الْعَنِیدُ مَنْ جَحَدَ بِوَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ عِتْرَتِهِ وَ الْجَنَّةُ لِشِیعَتِهِ وَ لِمُحِبِّیهِ (2).
یل، [الفضائل لابن شاذان] فض، [کتاب الروضة] بِالْإِسْنَادِ یَرْفَعُهُ إِلَی الْأَصْبَغِ قَالَ: لَمَّا ضُرِبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الضَّرْبَةَ الَّتِی کَانَتْ وَفَاتُهُ فِیهَا اجْتَمَعَ إِلَیْهِ النَّاسُ بِبَابِ الْقَصْرِ وَ کَانَ یُرَادُ قَتْلَ ابْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ علیه السلام فَقَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ أَبِی أَوْصَانِی أَنْ أَتْرُکَ أَمْرَهُ إِلَی وَفَاتِهِ فَإِنْ کَانَ لَهُ الْوَفَاةُ وَ إِلَّا نَظَرَ هُوَ فِی حَقِّهِ فَانْصَرِفُوا یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ
ص: 44
بازگشتند و من بازنگشتم. حسن بن علی دوباره بیرون آمد و به من فرمود: ای اصبغ، آیاسخن مرا درباره پیام امیرمؤمنان نشنیدی؟ گفتم: چرا، ولی چون حال او را مشاهده کردم دوست داشتم به او بنگرم و حدیثی از او بشنوم. پس برای من اجازه بخواه خدایت رحمت کند. امام داخل شد و چیزی نگذشت که بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو. وارد شدم دیدم امیرمؤمنان علیه السلام دستمال زردی به سر بسته که زردی چهره اش بر زردی دستمال غلبه داشت و از شدت درد و فزونی سم، پاهای خود را یکی پس از دیگری بلند می کرد و بر زمین مینهاد. آنگاه به من فرمود: ای اصبغ آیا پیام مرا از حسن نشنیدی؟ گفتم: چرا، ای امیر مؤمنان، ولی شما را در حالی دیدم که دوست داشتم به شما بنگرم و حدیثی از شما بشنوم. فرمود: بنشین که دیگر نمی بینم از این روز به بعد از من حدیثی بشنوی .بدان ای اصبغ که من به عیادت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم همان گونه که تو اکنون آمدهای، به من فرمود: ای ابا الحسن، برو مردم را جمع کن و بالای منبر برو و یک پله پائین تر از جای من بایست و به مردم بگو: «به هوش باشید، هر که پدر و مادرش را ناخشنود کند لعنت خدا بر او باد. به هوش باشید، هر که از مولای خود بگریزد لعنت خدا بر او باد. به هوش باشید، هر که مزد اجیر خود را ندهد لعنت خدا بر او باد.ای اصبغ! من به فرمان حبیبم رسول خدا عمل کردم. مردی از آخر مسجد برخاست وگفت: ای اباالحسن، سه جمله گفتی. آن را برای ما شرح بده . من پاسخ ندادم تا به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم و سخن آن مرد را بازگو کردم .اصبغ گوید: امیرمومنان فرمود: ای اصبغ ! دست خود را بگشای. دستم را گشودم حضرت یکی از انگشتان دست مرا گرفت و سپس فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله این گونه که من انگشت تو را گرفتم انگشت مرا گرفت و فرمود: ای ابا الحسن، من و تو پدران این امتیم. لعنت خدا برآنکس که ما را ناخشنود کند. من و تو دو مولای این امتیم. هر که از ما بگریزد لعنت خدا بر او باد. من و تو اجیران این امتیم. هر که در اجرت ما به ما ظلم کند لعنت خدا بر او باد. آنگاه خود آمین گفت ومن هم آمین گفتم .اصبغ گفت: سپس امام بیهوش شد باز به هوش آمد و فرمود: ای اصبغ، آیا هنوز نشستهای؟گفتم: آری مولای من .فرمود: آیا حدیث دیگری بر تو بیفزایم؟ گفتم: آری خداوند خیرت را فزونی دهد .فرمود: ای اصبغ ! رسول خدا در یکی از کوچه های مدینه مرا اندوهناک دید و آثار اندوه در چهرهام نمایان بود، فرمود: ای اباالحسن، تو را اندوهناک میبینم؟ آیا میخواهی تو را حدیثی بگویم که پس از آن
ص: 45
قَالَ فَانْصَرَفَ النَّاسُ وَ لَمْ أَنْصَرِفْ فَخَرَجَ ثَانِیَةً وَ قَالَ لِی یَا أَصْبَغُ- أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلِی عَنْ قَوْلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ- قُلْتُ بَلَی وَ لَکِنِّی رَأَیْتُ حَالَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَنْظُرَ إِلَیْهِ فَأَسْتَمِعَ مِنْهُ حَدِیثاً فَاسْتَأْذِنْ لِی رَحِمَکَ اللَّهُ فَدَخَلَ وَ لَمْ یَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فَقَالَ لِیَ ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مُعَصَّبٌ بِعِصَابَةٍ وَ قَدْ عَلَتْ صُفْرَةُ وَجْهِهِ عَلَی تِلْکَ الْعِصَابَةِ وَ إِذَا هُوَ یَرْفَعُ فَخِذاً وَ یَضَعُ أُخْرَی مِنْ شِدَّةِ الضَّرْبَةِ وَ کَثْرَةِ السَّمِّ فَقَالَ لِی یَا أَصْبَغُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْحَسَنِ عَنْ قَوْلِی قُلْتُ بَلَی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَکِنِّی رَأَیْتُکَ فِی حَالَةٍ فَأَحْبَبْتُ النَّظَرَ إِلَیْکَ وَ أَنْ أَسْمَعَ مِنْکَ حَدِیثاً فَقَالَ لِیَ اقْعُدْ فَمَا أَرَاکَ تَسْمَعُ مِنِّی حَدِیثاً بَعْدَ یَوْمِکَ هَذَا اعْلَمْ یَا أَصْبَغُ أَنِّی أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَائِداً کَمَا جِئْتُ السَّاعَةَ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ اخْرُجْ فَنَادِ فِی النَّاسِ الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ اصْعَدِ الْمِنْبَرَ وَ قُمْ دُونَ مَقَامِی بِمِرْقَاةٍ وَ قُلْ لِلنَّاسِ أَلَا مَنْ عَقَّ وَالِدَیْهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَلَا مَنْ أَبَقَ مِنْ مَوَالِیهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَلَا مَنْ ظَلَمَ أَجِیراً أُجْرَتَهُ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَا أَصْبَغُ فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِی بِهِ حَبِیبِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَامَ مِنْ أَقْصَی الْمَسْجِدِ رَجُلٌ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ تَکَلَّمْتَ بِثَلَاثِ کَلِمَاتٍ وَ أَوْجَزْتَهُنَّ فَاشْرَحْهُنَّ لَنَا فَلَمْ أَرُدَّ جَوَاباً حَتَّی أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقُلْتُ مَا کَانَ مِنَ الرَّجُلِ قَالَ الْأَصْبَغُ ثُمَّ أَخَذَ علیه السلام بِیَدِی وَ قَالَ یَا أَصْبَغُ ابْسُطْ یَدَکَ فَبَسَطْتُ یَدِی فَتَنَاوَلَ إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ یَدِی وَ قَالَ یَا أَصْبَغُ کَذَا تَنَاوَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ یَدِی کَمَا تَنَاوَلْتُ إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ یَدِکَ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَلَا وَ إِنِّی وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَمَنْ عَقَّنَا فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَلَا وَ إِنِّی وَ أَنْتَ مَوْلَیَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَعَلَی مَنْ أَبَقَ عَنَّا لَعْنَةُ اللَّهِ أَلَا وَ إِنِّی وَ أَنْتَ أَجِیرَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَمَنْ ظَلَمَنَا أُجْرَتَنَا فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ آمِینَ فَقُلْتُ آمِینَ قَالَ الْأَصْبَغُ ثُمَّ أُغْمِیَ عَلَیْهِ ثُمَّ أَفَاقَ فَقَالَ لِی أَ قَاعِدٌ أَنْتَ یَا أَصْبَغُ قُلْتُ نَعَمْ یَا مَوْلَایَ قَالَ أَزِیدُکَ حَدِیثاً آخَرَ قُلْتُ نَعَمْ زَادَکَ اللَّهُ مِنْ مَزِیدَاتِ الْخَیْرِ قَالَ یَا أَصْبَغُ لَقِیَنِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی بَعْضِ طُرُقَاتِ الْمَدِینَةِ- وَ أَنَا مَغْمُومٌ قَدْ تَبَیَّنَ الْغَمُّ فِی وَجْهِی فَقَالَ لِی یَا أَبَا الْحَسَنِ أَرَاکَ مَغْمُوماً أَ لَا أُحَدِّثُکَ بِحَدِیثٍ لَا تَغْتَمُّ بَعْدَهُ
ص: 45
هرگز اندوهناک نشوی؟ گفتم: آری، فرمود: چون روز قیامت شود خداوند منبری بر پا دارد که بلندتر از منبر پیامبران و شهدا است. آنگاه مرا امر کند که بر آن بالا روم، سپس به تو دستور میدهد که یک پله پائین تر از من قرار گیری. سپس دو فرشته را امر کند که یک پله پایین تر از تو بنشینند و چون بر منبر جای گیریم احدی از گذشتگان و آیندگان نماند جز آنکه حاضرشود. آنگاه فرشته ای که یک پله پایین تر از تو نشسته ندا کند: ای گروه مردم، بدانید: هر که مرا می شناسد که میشناسد و هر که مرا نمی شناسد خود را به او معرفی می کنم، من «رضوان» دربان بهشتم، بدانید که خداوند با منت و کرم و فضل وجلال خود به من دستور داده که کلیدهای بهشت را به محمد بسپارم و محمد مرا فرموده که آنها را به علی بن ابی طالب بسپارم. پس گواه باشید که آنها را بدو سپردم .سپس فرشته دیگر که یک پله پایین تر از فرشته اولی نشسته بر میخیزد و به گونهای که همه اهل محشر بشنوند ندا میدهد: ای گروه مردم، هرکه مرا میشناسد که می شناسد و هر که مرا نمیشناسد خود را به او معرفی میکنم، من «مالک» دربان دوزخم. بدانید که خداوند با منت و فضل و کرم و جلال خود به من دستور داده که کلیدهای دوزخ را به محمد بسپارم و ایشان مرا امر فرموده که آنها را به علی بن ابی طالب بسپارم. پس گواه باشید که آنها را بدو سپردم. پس من کلیدهای بهشت و دوزخ را می گیرم. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: ای علی ! تو به دامان من میآویزی و خاندانت به دامان تو و شیعیانت به دامان خاندانت میآویزند. من دو دست خودم را بر هم زدم و گفتم : ای رسول خدا، همه به بهشت میرویم؟ فرمود: آری به پروردگار کعبه سوگند. اصبغ گوید: من جز این دوحدیث از مولایم نشنیدم که حضرت چشم از جهان پوشید. درود خدا بر او باد(1) .
روایت83.
کتاب روضة، فضائل: سلمان گفت: روزی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله حاضر بودیم، که مردی اعرابی نزد آمد و به ما سلام کرد و جوابش دادیم. آنگاه گفت: کدام یک از شما ماه شب چهارده وچراغ تاریکی، محمد رسول خدا است؟ آیا این چهره نورانی است؟ گفتیم بله. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای برادر بنشین. گفت: ای رسول خدا قبل از این که تو را ببینم ایمان آوردم و قبل از اینکه ملاقاتی با هم داشته باشیم دعوت ترا راستین دانستم اما چیزی از شما شنیدم. پیامبر فرمود: چه چیزی از من شنیدهای؟ گفت: ما را به گواهی دادن به لاالهالاالله و محمد رسول الله فرا خواندی و دعوتت را اجابت کردیم، سپس به برپائی نماز و دادن زکات و رفتن به حج دستور دادی آن را هم لبیک گفتیم، اما به این هم راضی نشدی و ما را
ص: 46
أَبَداً؟ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَصَبَ اللَّهُ مِنْبَراً یَعْلُو مَنَابِرَ النَّبِیِّینَ (1) وَ الشُّهَدَاءِ ثُمَّ یَأْمُرُنِی اللَّهُ أَصْعَدُ فَوْقَهُ ثُمَّ یَأْمُرُکَ اللَّهُ أَنْ تَصْعَدَ دُونِی بِمِرْقَاةٍ ثُمَّ یَأْمُرُ اللَّهُ مَلَکَیْنِ فَیَجْلِسَانِ دُونَکَ بِمِرْقَاةٍ فَإِذَا اسْتَقْلَلْنَا عَلَی الْمِنْبَرِ لَا یَبْقَی أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ إِلَّا حَضَرَ فَیُنَادِی الْمَلَکُ الَّذِی دُونَکَ بِمِرْقَاةٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِی أَنَا رِضْوَانُ خَازِنُ الْجِنَانِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ بِمَنِّهِ وَ کَرَمِهِ وَ فَضْلِهِ وَ جَلَالِهِ أَمَرَنِی أَنْ أَدْفَعَ مَفَاتِیحَ الْجَنَّةِ إِلَی مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ مُحَمَّداً أَمَرَنِی أَنْ أَدْفَعَهَا إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَاشْهَدُوا لِی عَلَیْهِ ثُمَّ یَقُومُ ذَلِکَ الَّذِی تَحْتَ ذَلِکَ الْمَلَکِ بِمِرْقَاةٍ مُنَادِیاً یُسْمِعُ أَهْلَ الْمَوْقِفِ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِی أَنَا مَالِکٌ خَازِنُ النِّیرَانِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ بِمَنِّهِ وَ فَضْلِهِ وَ کَرَمِهِ وَ جَلَالِهِ قَدْ أَمَرَنِی أَنْ أَدْفَعَ مَفَاتِیحَ النَّارِ إِلَی مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ مُحَمَّداً قَدْ أَمَرَنِی أَنْ أَدْفَعَهَا إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَاشْهَدُوا لِی عَلَیْهِ فَآخُذُ مَفَاتِیحَ الْجِنَانِ وَ النِّیرَانِ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ فَتَأْخُذُ بِحُجْزَتِی وَ أَهْلُ بَیْتِکَ یَأْخُذُونَ بِحُجْزَتِکَ وَ شِیعَتُکَ یَأْخُذُونَ بِحُجْزَةِ أَهْلِ بَیْتِکَ قَالَ فَصَفَقْتُ بِکِلْتَا یَدَیَّ وَ إِلَی الْجَنَّةِ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِی وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ قَالَ الْأَصْبَغُ فَلَمْ أَسْمَعْ مِنْ مَوْلَایَ غَیْرَ هَذَیْنِ الْحَدِیثَیْنِ ثُمَّ تُوُفِّیَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ (2).
فض، [کتاب الروضة] یل، [الفضائل لابن شاذان] بِالْإِسْنَادِ یَرْفَعُهُ إِلَی سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذْ دَخَلَ عَلَیْنَا أَعْرَابِیٌّ فَوَقَفَ عَلَیْنَا وَ سَلَّمَ فَرَدَدْنَا عَلَیْهِ السَّلَامَ فَقَالَ أَیُّکُمْ الْبَدْرُ التَّمَامُ وَ مِصْبَاحُ الظَّلَامِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ الْمَلِکُ الْعَلَّامُ أَ هُوَ هَذَا صَبِیحُ الْوَجْهِ قُلْنَا نَعَمْ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَا أَخَا الْعَرَبِ اجْلِسْ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ آمَنْتُ بِکَ قَبْلَ أَنْ أَرَاکَ وَ صَدَّقْتُ بِکَ قَبْلَ أَنْ أَلْقَاکَ غَیْرَ أَنَّهُ بَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ قَالَ وَ أَیُّ شَیْ ءٍ بَلَغَکُمْ عَنِّی قَالَ دَعَوْتَنَا إِلَی شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّکَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَأَجَبْنَاکَ ثُمَّ دَعَوْتَنَا إِلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ فَأَجَبْنَاکَ ثُمَّ لَمْ تَرْضَ عَنَّا حَتَّی دَعَوْتَنَا
ص: 46
به دوست داشتن علی بن ابی طالب دستور دادی، سرّ این مطلب چیست، آیا شما آن را فرض کردهای یا خداوند به آن دستور داده است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال آن را بر اهل آسمانها وزمین فرض کرده است. وقتی اعرابی جواب پیامبر را شنید، گفت: ای رسول خدا در برابر خواستهات سر تعظیم فرود میآوریم و آن را قبول میکنیم چرا که حق و از جانب پروردگاراست.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای برادرعرب درباره علی پنج چیز به من عطا شده است که یکی از آنها بهتر از دنیا و هر آنچه که در آن است می باشد، ای برادر عرب! میخواهی تو را با آنها آشنا کنم؟ گفت: البته که میخواهم یارسولالله. پیامبرفرمود: اول؛ من در جنگ بدر پس از آنکه جنگ تمام شده بود نشسته بودم که جبرئیل نازل شد وگفت: همانا خداوند ترا سلام میرساند و میفرماید: ای محمد بر خودم واجب کردم و به خودم سوگند یاد کردم که حب علی را در دل هیچ کس الهام نمیکنم جز برای کسی که او را دوست بدارم و بغض او را در دل هیچکس الهام نمیکنم جز برای کسی که او را مبغوض میدارم. ای برادر عرب ! آیا تو را از دومی خبردار نکنم؟ گفت: بفرمائید ای رسول خدا.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: در روز احد زمانیکه عمویم حمزه را به خاک سپردیم نشسته بودم که در آن هنگام جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمّد همانا خداوند ترا سلام میرساند و میفرماید: نماز را واجب کردم، اما آنرا بر دیوانه، کودک و زنی که درحیض است ساقط کردم. روزه را واجب کردم اما فرد مریض و مسافر لازم نیست روزه بگیرند، حجّ را واجب کردم اما آنرا از فرد فقیر و بی بضاعت ساقط کردم، زکات را واجب کردم اما کسی که مالش به حد نصاب نرسیده لازم نیست زکات بدهد، ولی حبّ علی بن ابی طالب را بر اهل آسمان و زمین واجب کردم و استثنائی درآن وجود ندارد. ای برادرعرب آیا تو را از سومی خبردار کنم؟ گفت: بله ای رسول خدا.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوندخلق نکرد هیچ آفریده ای را مگر اینکه برای آنها سروری قرارداد. عقاب سرور پرندگان، گاو سرور چهارپایان، شیر سرور درندگان، جمعه سرور روزها، رمضان سرور ماهها ،اسرافیل سرور ملائکه، آدم سرور بشر، من سرور انبیاء و علی سرور وصیان است. ای برادر عرب آیا تو را از سومی خبردار کنم؟ گفت: بله یارسول خدا.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: حبّ علی درختی است که ریشه آن در بهشت و شاخه و برگ آن در دنیا است. هرکس از امتم به شاخه های آن در دنیا آویزان شود در بهشت جای میگیرد، اما تنفر از علی علیه السلام درختی است که ریشه آن در آتش و شاخه و برگ آن در دنیا است. هر کس به شاخ و برگ آن آویزان شود به طرف جهنم سوق داده میشود.
ص: 47
إِلَی مُوَالاةِ ابْنِ عَمِّکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ مَحَبَّتِهِ وَ أَنْتَ فَرَضْتَهُ أَمِ اللَّهُ فَرَضَهُ مِنَ السَّمَاءِ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بَلِ اللَّهُ فَرَضَهُ عَلَی أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَلَمَّا سَمِعَ الْأَعْرَابِیُّ قَالَ سَمْعاً لِلَّهِ وَ طَاعَةً لِمَا أَمَرْتَنَا بِهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَا أَخَا الْعَرَبِ أُعْطِیتُ فِی عَلِیٍّ خَمْسَ خِصَالٍ الْوَاحِدَةُ مِنْهُنَّ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا أَ لَا أُنَبِّئُکَ بِهَا یَا أَخَا الْعَرَبِ قَالَ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ کُنْتُ جَالِساً یَوْمَ بَدْرٍ وَ قَدِ انْقَضَتْ عَنَّا الْغَزَاةُ فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ یَا مُحَمَّدُ آلَیْتُ عَلَی نَفْسِی وَ أَقْسَمْتُ عَلَیَّ أَنِّی لَا أُلْهِمُ حُبَّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَّا مَنْ أَحْبَبْتُهُ فَمَنْ أَحْبَبْتُهُ أَنَا أَلْهَمْتُهُ حُبَّ عَلِیٍّ وَ مَنْ أَبْغَضْتُهُ أَلْهَمْتُهُ بُغْضَ عَلِیٍّ یَا أَخَا الْعَرَبِ أَ لَا أُنَبِّئُکَ بِالثَّانِیَةِ قَالَ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ کُنْتُ جَالِساً بَعْدَ مَا فَرَغْتُ مِنْ جَهَازِ عَمِّی حَمْزَةَ إِذْ هَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ علیه السلام وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ اللَّهُ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ قَدْ فَرَضْتُ الصَّلَاةَ وَ وَضَعْتُهَا عَنِ الْمُعْتَلِّ وَ الْمَجْنُونِ وَ الصَّبِیِّ وَ فَرَضْتُ الصَّوْمَ وَ وَضَعْتُهُ عَنِ الْمُسَافِرِ وَ فَرَضْتُ الْحَجَّ وَ وَضَعْتُهُ عَنِ الْمُعْتَلِّ وَ فَرَضْتُ الزَّکَاةَ وَ وَضَعْتُهَا عَنِ الْمُعْدِمِ وَ فَرَضْتُ حُبَّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَفَرَضْتُ مَحَبَّتَهُ عَلَی أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَلَمْ أُعْطِ أَحَداً رُخْصَتَهُ یَا أَعْرَابِیُّ أَ لَا أُنَبِّئُکَ بِالثَّالِثَةِ قَالَ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا خَلَقَ اللَّهُ شَیْئاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ سَیِّداً فَالنَّسْرُ سَیِّدُ الطُّیُورِ وَ الثَّوْرُ سَیِّدُ الْبَهَائِمِ وَ الْأَسَدُ سَیِّدُ الْوُحُوشِ وَ الْجُمُعَةُ سَیِّدُ الْأَیَّامِ وَ رَمَضَانُ سَیِّدُ الشُّهُورِ وَ إِسْرَافِیلُ سَیِّدُ الْمَلَائِکَةِ وَ آدَمُ سَیِّدُ الْبَشَرِ وَ أَنَا سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ یَا أَخَا الْعَرَبِ أَ لَا أُنَبِّئُکَ عَنِ الرَّابِعَةِ قَالَ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ شَجَرَةٌ أَصْلُهَا فِی الْجَنَّةِ وَ أَغْصَانُهَا فِی الدُّنْیَا فَمَنْ تَعَلَّقَ عَنْ أُمَّتِی (1) بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا أَوْقَعْتُهُ فِی الْجَنَّةِ وَ بُغْضُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ شَجَرَةٌ أَصْلُهَا فِی النَّارِ وَ أَغْصَانُهَا فِی الدُّنْیَا فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا أَدْخَلْتُهُ النَّارَ
ص: 47
ای اعرابی پنجمی را هم برایت بگویم؟ گفت: بله ای رسول خدا.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: در روز قیامت منبری در سمت راست عرش برای من نصب میشود. سپس در کنار من منبری برای ابراهیم در سمت راست عرش قرار داده میشود. آنگاه کرسی بلند، مشرف و نورانی که مشهور به کرسی کرامت است آورده میشود و بین من و برادرم ابراهیم برای علی نصب میشود، هیچگاه چشمانم زیباتر از آن حبیبی را که در میان دو خلیل است ندیده. ای اعرابی ! حب علی بن ابی طالب حق است پس او را دوست بدار. خداوند متعال دوست دارد کسی را که علی را دوست دارد. او در روز قیامت با من است و با همدیگر در یک قسمت هستیم. در آن هنگام بود که اعرابی گفت: ای رسول خدا ! همه چیز روشن شد و در برابر خداوند و شما و پسر عمویت علی بن ابی طالب سر کرنش و فروتنی فرود میآورم و فرمان شما را گردن مینهم(1).
روایت84.
کتاب روضة، فضائل: امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: با رسول خدا به طرف صحرای مدینه بیرون رفتیم پس از کمی پیاده روی به نخلستانی رسیدیم. ناگهان نخلی بر سر نخل دیگری فریاد زد و گفت: «این مصطفای نبی و آن علی مرتضی است». سپس نخل سومی در خطاب به نخل چهارمی گفت: «این موسی و آن هارون است». نخل پنجمی به ششمی گفت: «این خاتم النبین وآن خاتم الوصیین است». در آن هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله تبسمی نمود و گفت: ای ابا حسن شنیدی؟ گفتم: بله یا رسول خدا، فرمود: چه نامی را برای این نخلها انتخاب میکنی؟ گفتم خدا ورسولش میدانند. فرمود: آنها را «صیحانی= فریادزننده» مینامیم چرا که فضیلت من و تو را فریاد زدند.(2)
روایت85.
کشف الغمة: ابی بردة گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدای عز وجل درباره علی از من عهدی گرفت،گفتم: پروردگارا! برایم بیشتر توضیح بده، فرمود: گوش بده، عرض کردم: گوش می دهم. فرمود: به راستی علی پرچم هدایت، پیشوای ص: 48
یَا أَعْرَابِیُّ أَ لَا أُنَبِّئُکَ بِالْخَامِسَةِ قُلْتُ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یُنْصَبُ لِی مِنْبَرٌ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ ثُمَّ یُنْصَبُ لِإِبْرَاهِیمَ علیه السلام مِنْبَرٌ مُحَاذِی مِنْبَرِی عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ ثُمَّ یُؤْتَی بِکُرْسِیٍّ عَالٍ مُشْرِفٍ زَاهِرٍ یُعْرَفُ بِکُرْسِیِّ الْکَرَامَةِ فَیُنْصَبُ لِعَلِیٍّ بَیْنَ مِنْبَرِی وَ مِنْبَرِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام فَمَا رَأَتْ عَیْنَایَ أَحْسَنَ مِنْ حَبِیبٍ بَیْنَ خَلِیلَیْنِ یَا أَعْرَابِیُّ حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حَقٌّ فَأَحِبَّهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُ وَ هُوَ مَعِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَنَا وَ إِیَّاهُ فِی قِسْمٍ وَاحِدٍ فَعِنْدَ ذَلِکَ قَالَ سَمْعاً وَ طَاعَةً لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِابْنِ عَمِّکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام(1).
فض، [کتاب الروضة] یل، [الفضائل لابن شاذان] بِالْإِسْنَادِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: خَرَجْتُ أَنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی صَحْرَاءِ الْمَدِینَةِ فَلَمَّا صِرْنَا فِی الْحَدَائِقِ بَیْنَ النَّخْلِ صَاحَتْ نَخْلَةٌ بِنَخْلَةٍ هَذَا النَّبِیُّ الْمُصْطَفَی وَ ذَا عَلِیٌّ الْمُرْتَضَی ثُمَّ صَاحَتْ ثَالِثَةٌ بِرَابِعَةٍ هَذَا مُوسَی وَ ذَا هَارُونُ ثُمَّ صَاحَتْ خَامِسَةٌ بِسَادِسَةٍ هَذَا خَاتَمُ النَّبِیِّینَ وَ ذَا خَاتَمُ الْوَصِیِّینَ فَعِنْدَ ذَلِکَ تَبَسَّمَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَ مَا سَمِعْتَ قُلْتُ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا تُسَمِّی هَذَا النَّخْلَ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ نُسَمِّیهِ الصَّیْحَانِیَّ لِأَنَّهُمْ صَاحُوا بِفَضْلِی وَ فَضْلِکَ یَا عَلِیُ (2).
کشف، [کشف الغمة] مِنْ کِتَابِ کِفَایَةِ الطَّالِبِ تَأْلِیفِ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ الشَّافِعِیِّ قِرَاءَةً عَلَیْهِ بِإِرْبِلَ قَالَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّطِیفِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْبَاقِی (3) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَحْمَدَ الْحَدَّادِ عَنِ الْحَافِظِ أَبِی نُعَیْمٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الطَّلْحِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ رَحِیمٍ عَنْ عَبَّادِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی بُهْلُولٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی الْأَسْوَدِ عَنْ أَبِی الْمُطَهَّرِ الرَّازِیِّ عَنِ الْأَعْمَشِ الثَّقَفِیِّ عَنْ سَلَّامٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی بُرْدَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیَّ عَهْداً فِی عَلِیٍّ فَقُلْتُ یَا رَبِّ بَیِّنْهُ لِی فَقَالَ اسْمَعْ فَقُلْتُ سَمِعْتُ فَقَالَ إِنَّ عَلِیّاً رَایَةُ الْهُدَی وَ إِمَامُ
ص: 48
اولیا و نور هر که مرا اطاعت کند است و او است کلمهای که آن را بر تقواپیشگان الزام کردم؛ هر که دوستش دارد دوستم داشته و هر که او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده است؛ او را به این سخنان مژده ده. پیامبر فرمود: گفتم، پروردگارا! علی را بشارت دادم. در جواب فرمود: من بنده خدا هستم و تحت فرمان اویم. اگر مرا به سبب گناهانم مجازات کند هیچ ظلمی مرتکب نشده است و اگر آنچه را که بشارت داده است به انجام رساند و آن را جامه عمل بپوشاند، اوست مولا و سرورم. پیامبر فرمود: گفتم پروردگارا قلبش را جلا ده و بهار آن را ایمان قرار ده. فرمود: ای محمد! آن را انجام دادم. سپس به من اعلام شد که خداوند، او را در بوته آزمایشی خاص قرار خواهد داد که پیش از آن هیچکدام از اصحابم را در آن قرار نداده است .
گفتم: پرودگار برادر و همدم من است. فرمود: این چیزی است که تقدیر شده که او آزمایش میشود و با او دیگران مورد آزمایش قرار می گیرند.
حافظ در حلیة الأولیاء آن را آورده است. و در مناقب خوارزمی از ابن عباس روایت شده: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: اگر باغ ها قلم، دریاها مرکب، جنیان حساب گر وآدمیان نویسنده شوند نخواهند توانست فضایل علی را بشمارند.
همچنین ابن عباس گفت: مردی گفت: پاک ومنزه است خداوند، چقدر فضایل علی زیاد هستند. گمان میکنم که سه هزار فضیلت دارد. ابن عباس گفت: چرا نمی گوئی سی هزار، این عدد نزدیکتر است.
حسین بن علی به نقل از امیر مؤمنان علیهما السلام به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله آورد که فرمودند: اگر درباره آنچه که درباره علی بر من نازل شد صحبت کنم، پا بر ناحیه ای از زمین نمیگذارد، مگر آن که خاکش را بر می دارند[آنقدر که] تا به آب [برسند](1).
در مسند احمد بن حنبل از عمر بن میمون آمده است: من نزد ابن عباس نشسته بودم در این هنگام نُه نفر مرد نزد او آمدند و به او گفتند: ای ابن عباس ! یا با ما بیا و یا این که
ص: 49
الْأَوْلِیَاءِ(1) وَ نُورُ مَنْ أَطَاعَنِی وَ هُوَ الْکَلِمَةُ الَّتِی أَلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِینَ مَنْ أَحَبَّهُ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَهُ أَبْغَضَنِی فَبَشِّرْهُ بِذَلِکَ فَجَاءَ عَلِیٌّ فَبَشَّرْتُهُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ فِی قَبْضَتِهِ فَإِنْ یُعَذِّبْنِی فَبِذُنُوبِی وَ إِنْ یُتِمَّ الَّذِی (2) بَشَّرْتَنِی بِهِ فَاللَّهُ أَوْلَی بِی قَالَ فَقُلْتُ اللَّهُمَّ اجْلُ قَلْبَهُ وَ اجْعَلْ رَبِیعَهُ الْإِیمَانَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ فَعَلْتُ بِهِ ذَلِکَ ثُمَّ إِنَّهُ رَفَعَ إِلَیَّ أَنَّهُ سَیَخُصُّهُ مِنَ الْبَلَاءِ بِشَیْ ءٍ لَمْ یَخُصَّ بِهِ أحد [أَحَداً](3) مِنْ أَصْحَابِی فَقُلْتُ یَا رَبِّ أَخِی وَ صَاحِبِی فَقَالَ إِنَّ هَذَا شَیْ ءٌ قَدْ سَبَقَ أَنَّهُ مُبْتَلًی وَ مُبْتَلًی بِهِ.
أَخْرَجَهُ الْحَافِظُ فِی الْحِلْیَةِ وَ مِنْ مَنَاقِبِ الْخُوَارَزْمِیِّ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَوْ أَنَّ الرِّیَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ وَ الْإِنْسَ کُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام.
وَ عَنْهُ مَرْفُوعاً إِلَی ابْنِ عَبَّاسٍ: وَ قَدْ قَالَ لَهُ رَجُلٌ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَکْثَرَ مَنَاقِبَ عَلِیٍّ وَ فَضَائِلَهُ إِنِّی لَأَحْسَبُهَا ثَلَاثَةَ آلَافِ مَنْقَبَةٍ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ أَ وَ لَا تَقُولُ إِنَّهَا إِلَی ثَلَاثِینَ أَلْفاً أَقْرَبُ.
وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَنْ عَلِیٍّ عَنِ النَّبِیِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ قَالَ: لَوْ حَدَّثْتُ بِمَا أُنْزِلَتْ (4) فِی عَلِیٍّ مَا وَطِئَ عَلَی مَوْضِعٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا أُخِذَ تُرَابُهُ إِلَی الْمَاءِ(5).
وَ مِنْ مُسْنَدِ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ مَیْمُونٍ (6) قَالَ: إِنِّی لَجَالِسٌ إِلَی ابْنِ عَبَّاسٍ إِذَا أَتَاهُ تِسْعَةُ رَهْطٍ قَالُوا یَا ابْنَ عَبَّاسٍ إِمَّا أَنْ تَقُومَ مَعْنَاهُ وَ إِمَّا أَنْ تَخْلُوَنَا
ص: 49
ای افراد! مجلس را برای ما خالی کنید. ابن عباس گفت: با شما می آیم. ابن عباس در این موقع چشمش نابینا نشده بود. در کناری نشستند و با یکدیگر سخن گفتند و ما ندانستیم که چه گفتند. پس از آن ابن عباس در حالی که لباس خود را تکان میداد، نزد ما آمد و گفت: اف و تف بر آنان، از مردی بدگویی می کنند که ده ویژگی برای او است. اینان بدگویی از مردی نمودند که پیغمبر صلی الله علیه و آله درباره او فرمود: برای جنگ مردی را می فرستم که خداوند هیچ وقت او را خوار نمی کند و خدا و رسولش را دوست دارد. پس همه منتظر بودند که نام ایشان باشد. رسول خدا فرمود: علی کجا است؟ گفتند در آسیاب مشغول تهیه آرد است. فرمود: فرد دیگری نبود که آرد تهیه کند؟! در این موقع علی علیه السلام آمد در حالی که چشم های او دچار درد بود به طوری که قادر به دیدن نبود. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله در چشمان او دمید و پرچم را سه بار تکان داد و آن را به او داد سپس علی [رفت و پیروز شد و] صفیه دختر حییّ را با خود آورد.
ابن عباس افزود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فلانی را با سوره توبه فرستاد، طولی نکشید که علی علیه السلام را در پی او فرستاد و سوره را از او گرفت و رسول خدا فرمود: این سوره را تنها کسی برای مشرکین می برد که از من باشد و من از او باشم.
وی گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به پسر عمو های خود فرمود: کدامیک از شما حاضر است که با من در دنیا وآخرت دوستی نماید؟ همگی ابا کردند. علی علیه السلام که در میان آنها نشسته بود گفت: من در دنیا و آخرت با شما دوستی میکنم. رسول خدا او را واگذاشت و برای بار دوم رو به آنان کرد و این سؤال را تکرار نمود. اما آنها امتناع نمودند و علی سخن خود را تکرارکرد. در این موقع رسول خدا به علی فرمود: تو در دنیا وآخرت ولیّ من هستی.
علی علیه السلام پس از خدیجه اولین کسی است که ایمان آورد. ابن عباس در ادامه بیان فضایل علی علیه السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله لباس خود را گرفت و بر علی و فاطمه و حسن وحسین نهاد و فرمود:« إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً » { خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند}(1).
ابن عباس گفت: علی جان خود را فدا کرد و لباس پیامبر را پوشید و در جایگاه او خوابید. مشرکین به سوی رسول خدا سنگ میانداختند. پس ابوبکر آمد در حالی که علی خوابیده بود، ابوبکر گمان کرد که رسول خداست و او را یا نبی الله صدا زد. علی فرمود: همانا پیغمبر خدا به طرف چاه میمون رفت او را دریاب. پس ابوبکر رفت و با رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل غار شد در حالی که علی داشت سنگباران می شد، همانطور که قبل از او پیامبر سنگباران می شد. علی از درد به خود می پیچید. سرش را در جامه فرو برده ص: 50
یَا هَؤُلَاءِ قَالَ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ بَلْ أَقُومُ مَعَکُمْ قَالَ وَ هُوَ یَوْمَئِذٍ صَحِیحٌ قَبْلَ أَنْ یَعْمَی قَالَ فَابْتَدَءُوا فَتَحَدَّثُوا فَلَا نَدْرِی مَا قَالُوا قَالَ فَجَاءَ یَنْفُضُ ثَوْبَهُ وَ یَقُولُ أُفٍّ وَ تُفٍّ وَقَعُوا فِی رَجُلٍ لَهُ عَشْرٌ وَقَعُوا فِی رَجُلٍ قَالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لَأَبْعَثَنَّ رَجُلًا لَا یُخْزِیهِ اللَّهُ أَبَداً یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ قَالَ فَاسْتَشْرَفَ لَهَا مَنِ اسْتَشْرَفَ قَالَ أَیْنَ عَلِیٌّ قَالُوا هُوَ فِی الرَّحْلِ یَطْحَنُ قَالَ وَ مَا کَانَ أَحَدُکُمْ یَطْحَنُ قَالَ فَجَاءَ وَ هُوَ أَرْمَدُ لَا یَکَادُ أَنْ یُبْصِرَ(1) قَالَ فَنَفَثَ فِی عَیْنِهِ ثُمَّ هَزَّ الرَّایَةَ ثَلَاثاً فَأَعْطَاهَا إِیَّاهُ فَجَاءَ بِصَفِیَّةَ بِنْتِ حُیَیٍّ قَالَ ثُمَّ بَعَثَ فُلَاناً بِسُورَةِ التَّوْبَةِ فَبَعَثَ عَلِیّاً علیه السلام خَلْفَهُ فَأَخَذَهَا مِنْهُ وَ قَالَ لَا یَذْهَبُ بِهَا إِلَّا رَجُلٌ هُوَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ قَالَ وَ قَالَ لِبَنِی عَمِّهِ أَیُّکُمْ یُوَالِینِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قَالَ وَ عَلِیٌّ علیه السلام مَعَهُمْ جَالِسٌ فَأَبَوْا فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام أَنَا أُوَالِیکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قَالَ فَتَرَکَهُ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی رَجُلٍ مِنْهُمْ فَقَالَ أَیُّکُمْ یُوَالِینِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَأَبَوْا فَقَالَ عَلِیٌّ أَنَا أُوَالِیکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَقَالَ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قَالَ وَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام أَوَّلُ مَنْ أَسْلَمَ مِنَ النَّاسِ (2) بَعْدَ خَدِیجَةَ قَالَ وَ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ثَوْبَهُ فَوَضَعَهُ عَلَی عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَنٍ وَ حُسَیْنٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ فَقَالَ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً قَالَ وَ شَرَی عَلِیٌّ نَفْسَهُ وَ لَبِسَ ثَوْبَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ نَامَ مَکَانَهُ قَالَ وَ کَانَ الْمُشْرِکُونَ یَرْمُونَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ وَ عَلِیٌّ علیه السلام نَائِمٌ وَ أَبُو بَکْرٍ یَحْسَبُ أَنَّهُ نَبِیُّ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ (3) یَا نَبِیَّ اللَّهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ إِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ قَدِ انْطَلَقَ نَحْوَ بِئْرِ مَیْمُونٍ فَأَدْرِکْهُ فَانْطَلَقَ أَبُو بَکْرٍ فَدَخَلَ مَعَهُ الْغَارَ قَالَ وَ جُعِلَ عَلِیٌّ یُرْمَی بِالْحِجَارَةِ کَمَا کَانَ یُرْمَی نَبِیُّ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ یَتَضَوَّرُ قَدْ لَفَّ رَأْسَهُ فِی الثَّوْبِ
ص: 50
بود و تا بامداد در نیاورد. سپس سرش را از جامه در آورد. مشرکان گفتند: همانا تو لئیم هستی؛ رفیقت را وقتی سنگباران می کردیم به خود نمی پیچید حال آن که تو به خود می پیچیدی و ما این را ندیده گرفتیم.
گفت: رسول خدا برای غزوه تبوک رهسپارشد. علی علیه السلام فرمود: ای رسول خدا من هم با شما خارج شوم؟پیغمبرفرمود: نه. در این موقع علی به گریه افتاد. پیامبر وقتی او را در این حالت دید فرمود: آیا راضی نیستی که برای من به منزله هارون برای موسی باشی با این تفاوت پس از من پیغمبری نخواهدبود. همانا شایسته نیست که من بروم جز آنکه تو جانشینم باشی.
گفت: رسول خدا به علی فرمود: تو بعد از من ولیّ هر مؤمنی خواهی بود.
گفت: درهای مسجد را بست غیر از در علی را، پس جُنُب وارد مسجد میشد چون راهی دیگر برایش نبود.
گفت: کسی که من مولای اویم مولای او علی است.
گفت: علی از کسانی بود که در جنگ بدر شرکت کرد. گفتم این هم فضیلتی بود که البته دیگرانی که در بدر شرکت داشتند هم در آن با او شریک بودند اما دیگر صفات فقط مختص به او بود(1).
در العمده مانند همین حدیث تا این جمله: «همانا علی مولای او است» آمده است(2).
در تفسیر فرات بن ابراهیم: نیز شبیه آن تا این جمله«راهی دیگر جز آن نداشت» آمده است و سپس گفته: دست علی را بالا برد و فرمود: هرکه را مولای اویم پس این مولای اوست، پروردگار دوستدار علی را دوست بدار وبا دشمنش دشمنی ورز. ابن عباس گفت: خداوند متعال در قرآن از رضایت خود از اصحاب شجرة - افرادی که در زیر درخت بیعت رضوان، عهد بستند - خبر داد؛ آیا از خشم خود بعد از آن برای ما سخن گفته است(3)؟
روایت86.
کشف الغمة: ابو صالح گفت: در نزد ص: 51
لَا یُخْرِجُهُ حَتَّی أَصْبَحَ ثُمَّ کَشَفَ عَنْ رَأْسِهِ فَقَالُوا إِنَّکَ لَلَئِیمٌ کَانَ صَاحِبُکَ نَرْمِیهِ وَ لَا یَتَضَوَّرُ وَ أَنْتَ تَتَضَوَّرُ وَ قَدِ اسْتَنْکَرْنَا ذَلِکَ قَالَ وَ خَرَجَ بِالنَّاسِ فِی غَزْوَةِ تَبُوکَ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ أَخْرُجُ مَعَکَ فَقَالَ لَهُ نَبِیُّ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَا فَبَکَی عَلِیٌّ علیه السلام فَقَالَ لَهُ أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ لَا یَنْبَغِی أَنْ أَذْهَبَ إِلَّا وَ أَنْتَ خَلِیفَتِی قَالَ وَ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْتَ وَلِیِّی فِی کُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِی قَالَ وَ سَدَّ أَبْوَابَ الْمَسْجِدِ غَیْرَ بَابِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ فَیَدْخُلُ الْمَسْجِدَ جُنُباً وَ هُوَ طَرِیقُهُ لَیْسَ لَهُ طَرِیقٌ غَیْرُهُ قَالَ وَ قَالَ صلی الله علیه و آله مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَإِنَّ مَوْلَاهُ عَلِیٌّ علیه السلام وَ ذَکَرَ أَنَّهُ کَانَ بَدْرِیّاً قُلْتُ وَ هِیَ فَضِیلَةٌ شَارَکَهُ فِیهَا غَیْرُهُ مِمَّنْ شَهِدَ بَدْراً وَ الْبَاقِیَاتُ تَفَرَّدَ بِهِنَ (1).
مد، [العمدة] بِإِسْنَادِهِ إِلَی الْمُسْنَدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یَحْیَی بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی عَوَانَةَ عَنْ أَبِی بَلْحٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ مَیْمُونٍ: مِثْلَهُ إِلَی قَوْلِهِ فَإِنَّ عَلِیّاً مَوْلَاهُ (2).
فر، [تفسیر فرات بن إبراهیم] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْحُلْوَانِیِّ عَنْ أَبِی عَوَانَةَ: مِثْلَهُ إِلَی قَوْلِهِ لَیْسَ لَهُ طَرِیقٌ غَیْرُهُ قَالَ وَ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ فَقَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ (3) اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ أَخْبَرَنَا اللَّهُ فِی الْقُرْآنِ أَنَّهُ قَدْ رَضِیَ مِنْ أَصْحَابِ الشَّجَرَةِ فَهَلْ حَدَّثَنَا بَعْدَ أَنَّهُ سَخِطَ عَلَیْهِمْ (4).
کشف، [کشف الغمة] مِنْ کِتَابِ کِفَایَةِ الطَّالِبِ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْکَوْکَبِیِّ عَنْ أَبِی السَّمُرِیِّ عَنْ عَوَانَةَ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی صَالِحٍ قَالَ: ذُکِرَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام عِنْدَ
ص: 51
عایشه وقتی که ابن عباس هم حضور داشت از علی بن ابی طالب علیه السلام سخن به میان آمد. عایشه گفت: علی از گرامی ترین مردان ما در نزد رسول خدا بود. بعد از این سخن ابن عباس گفت: چرا که نباشد؟ خداوند متعال او را برای حمایت و یاری از رسول خدا برگزید، پیامبر به برادری او خوشنود شد و دختر عزیزش را به همسری او برگزید و او را پدر نسلش و وصیاش بعد از خودش قرار داد. اگر از شرف سخن بگویی علی در بهترین رویشگاه و پربارترین تنه قرار داشت و اگر از اسلام سخن به میان آوری چقدر بهره و نصیب او در آن زیاد بود! اگر شجاعت او را اراده کنی یکه تاز میدان نبرد و مرگ حتمی بود. شمشیر با دست هایش انس گرفته بود و فرود آمدن و حرکت آن را احساس نمیکرد. سستی و اضطراب، مانع کار او نمیشد و در نبرد کسی او را دست کم نمیگرفت. خداوند یاری رسان، جبرئیل تکیه گاه و دعای رسول خدا پشتیبان او بود. علی علیه السلام برّنده ترین زبان و گویاترین بیان را داشت سخنان او در نهایت وضوح بود و حاضر جواب ترین فرد به درستترین وجه بود. پند واندرزش کمتر از عملش بود و مردمان روزگارش تاب عمل او را نداشتند. رضایت خداوند بهرهاش و لعنتهای الهی نصیب دشمنان او باد(1).
توضیح
«فاوفر و اجزل» فعل امرند و برای تعجب آورده شدهاند،«البهمة» با ضمه به معنای فرد شجاعی است که طریقه غلبه بر او نامعلوم و مبهم است. «قاضیة» مرگ، «نهنهه عن الأمر» مانع کاری شدن، بازداشتن «التنعنع» دوری، اضطراب و تمایل، «نعنعة» کندی در زبان وچه بسا «ینهنه» به صورت مجهول به معنای این باشد که به خاطر اضطراب وپریشانی از جهاد منصرف نمیشود و به خاطر ترس به لکنت زبان دچار نمیشود. «لا یقله الجموع» وقتی که در میدان نبرد با او روبرو میشوند او را کم نمیبینند یا اینکه نمی توانند او را بالا برند و حمل کنند به معنای ظاهریش و یا از جهت باطنی یعنی از لحاظ معرفت بر او برتری ندارند «اقله» به معنای حمل کردن و دفع کردن هم میآید، البته در بسیاری از اوقات قلة برای ذلت به کار میرود بعید هم نیست که با فاء باشد یعنی«فله» به معنای شکست داد او را. «ینجده» به معنای یاری رساندن است.
روایت87.
بشارة المصطفی:
ص: 52
عَائِشَةَ وَ ابْنُ عَبَّاسٍ حَاضِرٌ فَقَالَتْ عَائِشَةُ کَانَ مِنْ أَکْرَمِ رِجَالِنَا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ أَیُّ شَیْ ءٍ یَمْنَعُهُ عَنْ ذَاکَ اصْطَفَاهُ اللَّهُ لِنُصْرَةِ رَسُولِهِ وَ ارْتَضَاهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِإِخْوَتِهِ وَ اخْتَارَهُ لِکَرِیمَتِهِ وَ جَعَلَهُ أَبَا ذُرِّیَّتِهِ وَ وَصِیَّهُ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنِ ابْتَغَیْتَ شَرَفاً فَهُوَ فِی أَکْرَمِ مَنْبِتٍ وَ أَوْرَقِ عُودٍ وَ إِنْ أَرَدْتَ إِسْلَاماً فَأَوْفِرْ بِحَظِّهِ وَ أَجْزِلْ بِنَصِیبِهِ وَ إِنْ أَرَدْتَ شَجَاعَتَهُ فَبُهْمَةُ حَرْبٍ وَ قَاضِیَةُ حَتْمٍ یُصَافِحُ السُّیُوفَ أُنْساً لَا یَجِدُ لِمَوْقِعِهَا(1) حِسّاً وَ لَا یُنَهْنِهُ نَعْنَعَةً وَ لَا یَقِلُّهُ (2) الْجُمُوعُ اللَّهُ یُنْجِدُهُ وَ جَبْرَئِیلُ یَرْفَدُهُ وَ
دَعْوَةُ الرَّسُولِ تَعْضُدُهُ أَحَدُّ النَّاسِ لِسَاناً وَ أَظْهَرُهُمْ (3) بَیَاناً وَ أَصْدَعُهُمْ بِالصَّوَابِ فِی أَسْرَعِ جَوَابٍ عِظَتُهُ أَقَلُّ مِنْ عَمَلِهِ وَ عَمَلُهُ یَعْجُزُ عَنْهُ أَهْلُ دَهْرِهِ فَعَلَیْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ وَ عَلَی مُبْغِضِیهِ لَعَائِنُ اللَّهِ (4).
قوله فأوفر و أجزل صیغتا أمر أوردتا للتعجب و البهمة بالضم الشجاع الذی لا یهتدی من أین یؤتی و القاضیة الموت و نهنهه عن الأمر فتنهنه زجره فکف و التنعنع التباعد و النأی و الاضطراب و التمایل و النعنعة رثة فی اللسان و لعل قوله ینهنه علی بناء المجهول أی لا یکف عن الجهاد لاضطراب و رثة تعرض للخوف قوله لا یقله الجموع أی لا یعدونه إذا رأوه قلیلا من قولهم أقله أی صادفه قلیلا أو لا یرفعونه و لا یحملونه ظاهرا أو باطنا من حیث المعرفة من قولهم أقله أی حمله و دفعه و کثیرا ما یطلق القلة علی الذلة و لا یبعد أن یکون بالفاء من قولهم فله أی هزمه قوله ینجده أی یعینه.
بشا، [بشارة المصطفی] الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمِّهِ الصَّدُوقِ عَنِ الْقَطَّانِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی حَاتِمٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عُبَیْدَةَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ کَامِلِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ حَبِیبِ بْنِ أَبِی ثَابِتٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ
ص: 52
عبدالله بن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام گفت: ای علی تو صاحب حوض و پرچم من هستی و وعدههایم را به انجام میرسانی. تو محبوب قلبم، وارث علمم و مخزن میراثهای پیامبران الهی هستی، تو امین پروردگار بر روی زمینش و حجت خدا بر رعیتش هستی. تو رکن ایمان و چراغ تاریکی و مناره هدایت هستی. تو پرچم برافراشته شده برای زمینیان هستی؛ کسی که تو را تبعیت کرد نجات یافت وآن کس که راه عصیانت را در پیش گرفت به هلاکت رسید. تو راه آشکار و مستقیم وپیشوای روسپیدانِ بر اثر وضو هستی. تو رئیس مؤمنان و مولای هر آنکس هستی که من مولای اویم و من مولای هر مرد و زن مومنی هستم. تنها افراد حلالزاده تو را دوست خواهند داشت. خداوند هیچ گاه مرا به آسمانها نبرد و با من سخن گفت مگر این که این گونه درباره تو مرا خطاب قرار داد: ای محمد! سلام مرا به علی برسان و به او خبر ده که پیشوای اولیای من و نور طاعت پیشگان است، پس ای علی! این کرامت گوارایت باد(1).
روایت88.
بشارة المصطفی: حسین بن علی علیه السلام به نقل از امیرمومنان علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! تو برادر من و من برادر تو هستم. من برای پیامبری برگزیده شدهام وتو برای امامت. من صاحب تنزیل هستم و تو صاحب تاویل. من و تو پدران این امت هستیم. ای علی تو وصی، جانشین، وزیر، وارث، و پدر فرزندانم هستی. شیعیان تو شیعیان من، یاران تو یاران من، دوستدارانت دوستداران من، ودشمنانت دشمنان من هستند. ای علی! تو فردا در حوض همراه منی و همراه من در مقام محمودی. تو در قیامت صاحب پرچم من هستی همچنان که در دنیا صاحب پرچم من هستی. آنکس که تو را دوست داشت خوشبخت و آن کس که با تو دشمنی ورزید بدبخت شد. ای علی! ملائکه با تمسک به محبت و ولایت تو به خداوند متعال نزدیک میشوند، سوگند به خدا دوستداران تو در آسمانها بیشتر از زمین هستند؛ ای علی! تو امین امت من و حجت راستین خداوند بعد از وفاتم هستی.
ص: 53
عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام یَا عَلِیُّ أَنْتَ صَاحِبُ حَوْضِی وَ صَاحِبُ لِوَائِی وَ مُنْجِزُ عِدَاتِی وَ حَبِیبُ قَلْبِی وَ وَارِثُ عِلْمِی وَ أَنْتَ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِیثِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنْتَ أَمِینُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی رَعِیَّتِهِ وَ أَنْتَ رُکْنُ الْإِیمَانِ وَ أَنْتَ مِصْبَاحُ الدُّجَی وَ أَنْتَ مَنَارُ الْهُدَی وَ أَنْتَ الْعَلَمُ الْمَرْفُوعُ لِأَهْلِ الدُّنْیَا مَنْ تَبِعَکَ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْکَ هَلَکَ وَ أَنْتَ الطَّرِیقُ الْوَاضِحُ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ وَ أَنْتَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ أَنْتَ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْتَ مَوْلَی مَنْ أَنَا مَوْلَاهُ وَ أَنَا مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ لَا یُحِبُّکَ إِلَّا طَاهِرُ الْوِلَادَةِ وَ مَا عُرِجَ بِی رَبِّی إِلَی السَّمَاءِ قَطُّ وَ کَلَّمَنِی رَبِّی إِلَّا قَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ أَقْرِئْ عَلِیّاً مِنِّی السَّلَامَ وَ عَرِّفْهُ أَنَّهُ إِمَامُ أَوْلِیَائِی وَ نُورُ أَهْلِ طَاعَتِی فَهَنِیئاً لَکَ هَذِهِ الْکَرَامَةَ یَا عَلِیُ (1).
بشا، [بشارة المصطفی] بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الشَّیْبَانِیِّ عَنِ الْأَسَدِیِّ عَنِ الْبَرْمَکِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِی صَفِیَّةَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ عِلَاقَةَ(2) عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا عَنْ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام عَنْ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام َعلِیِّ بْنِ أَبیِ طَالِب علیهما السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَخِی وَ أَنَا أَخُوکَ أَنَا الْمُصْطَفَی لِلنُّبُوَّةِ وَ أَنْتَ الْمُجْتَبَی لِلْإِمَامَةِ وَ أَنَا صَاحِبُ التَّنْزِیلِ وَ أَنْتَ صَاحِبُ التَّأْوِیلِ وَ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ أَبُو وُلْدِی شِیعَتُکَ شِیعَتِی وَ أَنْصَارُکَ أَنْصَارِی وَ أَوْلِیَاؤُکَ أَوْلِیَائِی وَ أَعْدَاؤُکَ أَعْدَائِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ صَاحِبِی عَلَی الْحَوْضِ غَداً وَ أَنْتَ صَاحِبِی فِی الْمَقَامِ الْمَحْمُودِ وَ أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی فِی الْآخِرَةِ کَمَا أَنَّکَ صَاحِبُ لِوَائِی فِی الدُّنْیَا لَقَدْ سَعِدَ مَنْ تَوَلَّاکَ وَ شَقِیَ مَنْ عَادَاکَ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَقَرَّبُ (3) إِلَی اللَّهِ تَقَدَّسَ ذِکْرُهُ بِمَحَبَّتِکَ وَ وَلَایَتِکَ وَ اللَّهِ إِنَّ أَهْلَ مَوَدَّتَکَ فِی السَّمَاءِ لِأَکْثَرُ مِنْهُمْ فِی الْأَرْضِ یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَمِینُ أُمَّتِی وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهَا بَعْدِی
ص: 53
فرمان تو فرمان من، طاعتت طاعت من، سرزنشت سرزنش من، نهی کردنت نهی من، عصیانت عصیان من، وحزبت حزب من است؛ حزب من حزب الله است: «وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون» {و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که ایمان آورده اند ولیّ خود بداند [پیروز است، چرا که] حزب خدا همان پیروزمندانند}(1).(2)
روایت89.
کنز جامع الفوائد : سلمان فارسی گفت: در مسجد پیامبرصلی الله علیه و آله نزد او نشسته بودیم. اعرابی آمد و درباره حج از حضرت سؤالاتی پرسید. وقتی که پیامبر جوابش را داد اعرابی گفت: ای رسول خدا! حاجیان قومم که با شما به حج رفتند ما را خبر دار کردند که به هنگام بازگشت از حج و توقف در کنار درختانی در خم علی را بلند کردی و دوست داشتن، فرمانبرداری و ولایت او را بر تمام مسلمانان فرض کردی. در این باره سخنان زیادی با ما گفتند. ای رسول خدا! آیا این فرمان شما زمینی و به خاطر نزدیکی خونی علی با شما و دامادی او بود یا اینکه خدا آن را از جانب آسمان بر ما واجب کرد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: البته که خداوند متعال آن را واجب کرده و از جانب آسمان واجب نموده و ولایت علی را بر تمام اهل آسمانها و زمین فرض نموده است. ای اعرابی! جبرئیل امین در روز جنگ احزاب بر من نازل شد و گفت: ای رسول خدا! خداوند متعال به تو سلام رساند و فرمود: من حبّ و مودت علی را بر تمام اهل آسمانها و زمین واجب کردهام و در این زمینه عذر هیچ کسی را قبول نخواهم کرد. امتت را فرمان ده تا او را دوست داشته باشند. هر کس او را دوست بدارد، پس به خاطر حبّ من و حبّ تو او را دوست دارم و هر کس با او دشمنی ورزد به خاطر بغض خودم و بغض تو او را دشمن خواهم داشت. هان آگاه باش که خداوند برای هر آنچه که خلق کرده سید و سروری قرار داده است؛ قرآن، سرور کتاب های نازل شده، رمضان سرور ماه ها، لیلة القدر سرور شب ها، فردوس سرور بهشت ها، کعبه سرور مکان ها، جبرئیل سرور ملائک، من سرور پیامبران، علی سرور وصیان و حسن وحسین سرور جوانان اهل بهشت هستند و برای هر کسی از میان اعمالش سروری هست و دوست داشتن من و علی سرور تمام اعمال است که به واسطه آن تقرب به خداوند با اطاعت از او صورت میگیرد.
ص: 54
قَوْلُکَ قَوْلِی وَ أَمْرُکَ أَمْرِی وَ طَاعَتُکَ طَاعَتِی وَ زَجْرُکَ زَجْرِی وَ نَهْیُکَ نَهْیِی وَ مَعْصِیَتُکَ مَعْصِیَتِی وَ حِزْبُکَ حِزْبِی وَ حِزْبِی حِزْبُ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (1).
کنز، [کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة] رَوَی أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدٌ الْکَرَاجُکِیُّ فِی کِتَابِهِ کَنْزِ الْفَوَائِدِ حَدِیثاً مُسْنَداً یَرْفَعُهُ إِلَی سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی مَسْجِدِهِ إِذْ جَاءَ أَعْرَابِیٌّ فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فِی الْحَجِّ وَ غَیْرِهِ فَلَمَّا أَجَابَهُ قَالَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ حَجِیجَ قَوْمِی مِمَّنْ شَهِدَ ذَلِکَ مَعَکَ أَخْبَرَنَا أَنَّکَ قُمْتَ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام بَعْدَ قُفُولِکَ (2) مِنَ الْحَجِّ وَ وَقَفْتَهُ بِالشَّجَرَاتِ مِنْ خُمٍّ فَافْتَرَضْتَ عَلَی الْمُسْلِمِینَ طَاعَتَهُ وَ مَحَبَّتَهُ (3) وَ أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ جَمِیعاً وَلَایَتَهُ وَ قَدْ أَکْثَرُوا عَلَیْنَا مِنْ ذَلِکَ فَبَیِّنْ لَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ ذَلِکَ فَرِیضَةٌ عَلَیْنَا مِنَ الْأَرْضِ لِمَا أَدْنَتْهُ الرَّحِمُ وَ الصِّهْرُ مِنْکَ أَمْ مِنَ اللَّهِ افْتَرَضَهُ عَلَیْنَا وَ أَوْجَبَهُ مِنَ السَّمَاءِ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بَلِ اللَّهُ افْتَرَضَهُ وَ أَوْجَبَهُ مِنَ السَّمَاءِ وَ افْتَرَضَ وَلَایَتَهُ عَلَی أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ جَمِیعاً یَا أَعْرَابِیُّ إِنَّ جَبْرَئِیلَ علیه السلام هَبَطَ عَلَیَّ یَوْمَ الْأَحْزَابِ وَ قَالَ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنِّی قَدِ افْتَرَضْتُ حُبَّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ مَوَدَّتَهُ عَلَی أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ فَلَمْ أَعْذَرْ فِی مَحَبَّتِهِ أَحَداً فَمُرْ أُمَّتَکَ بِحُبِّهِ فَمَنْ أَحَبَّهُ فَبِحُبِّی وَ حُبِّکَ أُحِبُّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَبِبُغْضِی وَ بُغْضِکَ أُبْغِضُهُ أَمَا إِنَّهُ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی کِتَاباً وَ لَا خَلَقَ خَلْقاً إِلَّا وَ جَعَلَ لَهُ سَیِّداً فَالْقُرْآنُ سَیِّدُ الْکُتُبِ الْمُنْزَلَةِ وَ شَهْرُ رَمَضَانَ سَیِّدُ الشُّهُورِ وَ لَیْلَةُ الْقَدْرِ سَیِّدَةُ اللَّیَالِی وَ الْفِرْدَوْسُ سَیِّدُ الْجِنَانِ وَ بَیْتُ اللَّهِ الْحَرَامِ سَیِّدُ الْبِقَاعِ وَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام سَیِّدُ الْمَلَائِکَةِ وَ أَنَا سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْ عَمَلِهِ سَیِّدٌ وَ حُبِّی وَ حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ سَیِّدُ الْأَعْمَالِ وَ مَا تَقَرَّبَ بِهِ الْمُتَقَرِّبُونَ مِنْ طَاعَةِ رَبِّهِمْ
ص: 54
ای اعرابی! در روز قیامت منبری برای ابراهیم در سمت راست عرش و منبری برای من در سمت چپ عرش نصب میشود، سپس یک کرسی بلند و نورانی در بین آنها قرار میگیرد. ابراهیم بر روی منبرش قرار میگیرد و من روی منبرم میروم و برادرم علی بر روی آن کرسی مینشیند. هیچگاه حبیبی را زیباتر از او بین دو خلیل ندیدهام؛ ای فرد بادیه نشین! هر بار که جبرئیل بر من نازل شد درباره علی از من پرسید و هر بار که به آسمان رفت گفت: سلام مرا به علی برسان(1).
روایت90.
کنز جامع الفوائد: ابوذر غفاری گفت: روزی در منزل امّ سلمه با پیامبرصلی الله علیه و آله نشسته بودم. حضرت برایم صحبت میکرد و من گوش میدادم ناگهان علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شد. چهره پیامبر با دیدن برادر و پسر عمویش از فرط خوشحالی نورانی شد. او را در آغوش گرفت و میان چشمانش را بوسید سپس نگاهی به من انداخت وگفت: ای ابوذر آیا این شخصی را که الان وارد شد آنچنان که بایسته و شایسته است میشناسی؟ گفتم: ای رسول خدا او برادر و پسر عموی شما و همسر فاطمه پاک دامن و پدر حسن و حسین سرور جوانان بهشتی است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: این امام نورانی و نیزه بلند الهی و دروازه بزرگ خداوند است . پس هر کس که خداوند را طلب کند باید از این درِ داخل شود. ای ابوذر اوست که عدالت الهی را برقرار و از حریم خداوند دفاع میکند. علی یاری رسان دین الهی وحجت خداوند بر بندگان است. خداوند متعال همواره به واسطه علی بر بندگانش در امتهایی که پیامبری مبعوث فرموده اقامه حجت میکند. ای ابوذر! خداوند متعال در هر رکن از ارکان عرش هفتاد هزار فرشته قرار داده است که تنها عبادت وتسبیح آنها دعا کردن برای علی و یارانش و نفرین بر دشمنانش است، ای ابوذر! اگر علی نبود حق از باطل و مومن از کافر تشخیص داده نمیشد و خدا هم عبادت نمیگردید چرا که او سرهای مشرکین را از بدن جدا کرد تا زمانی که اسلام آوردند و خداوند را پرستش کردند. واگر این چنین نبود نه ثوابی وجود داشت و نه عقابی. هیچ پردهای از سوی خدا او را مستور نمیداشت و هیچ حجابی از سوی خدا او را محجوب نمیکرد، بلکه او خود حجاب و ستر است. سپس رسول خدا این آیه را خواند: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عیسی أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیهِ کَبُرَ عَلَی
ص: 55
یَا أَعْرَابِیُّ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نُصِبَ لِإِبْرَاهِیمَ مِنْبَرٌ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ وَ نُصِبَ لِی مِنْبَرٌ عَنْ شِمَالِ الْعَرْشِ ثُمَّ یُدْعَی بِکُرْسِیٍّ عَالٍ یَزْهَرُ نُوراً فَیُنْصَبُ بَیْنَ الْمِنْبَرَیْنِ فَیَکُونُ إِبْرَاهِیمُ عَلَی مِنْبَرِهِ وَ أَنَا عَلَی مِنْبَرِی وَ یَکُونُ أَخِی عَلِیٌّ عَلَی ذَلِکَ الْکُرْسِیِّ فَمَا رَأَیْتُ
أَحْسَنَ مِنْهُ حَبِیباً بَیْنَ خَلِیلَیْنِ یَا أَعْرَابِیُّ مَا هَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ علیه السلام إِلَّا وَ سَأَلَنِی عَنْ عَلِیٍّ وَ لَا عُرِجَ إِلَّا وَ قَالَ اقْرَأْ عَلَی عَلِیٍّ مِنِّی السَّلَامَ (1).
کنز، [کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة] رَوَی صَاحِبُ کِتَابِ الْوَاحِدَةِ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأُطْرُوشِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْأَحْمَسِیِّ عَنْ وَکِیعِ بْنِ الْجَرَّاحِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ مُوَرَّقٍ الْعِجْلِیِّ عَنْ أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَنْزِلِ أُمِّ سَلَمَةَ وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُحَدِّثُنِی وَ أَنَا أَسْمَعُ إِذْ دَخَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَأَشْرَقَ وَجْهُهُ نُوراً فَرَحاً بِأَخِیهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ ثُمَّ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَ تَعْرِفُ هَذَا الدَّاخِلَ عَلَیْنَا حَقَّ مَعْرِفَتِهِ قَالَ أَبُو ذَرٍّ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا أَخُوکَ وَ ابْنُ عَمِّکَ وَ زَوْجُ فَاطِمَةَ الْبَتُولِ وَ أَبُو الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا أَبَا ذَرٍّ هَذَا الْإِمَامُ الْأَزْهَرُ وَ رُمْحُ اللَّهِ الْأَطْوَلُ وَ بَابُ اللَّهِ الْأَکْبَرُ فَمَنْ أَرَادَ اللَّهَ فَلْیَدْخُلِ الْبَابَ یَا أَبَا ذَرٍّ هَذَا الْقَائِمُ بِقِسْطِ اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حَرِیمِ اللَّهِ وَ النَّاصِرُ لِدِینِ اللَّهِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمْ یَزَلْ یَحْتَجُّ بِهِ عَلَی خَلْقِهِ فِی الْأُمَمِ کُلُّ أُمَّةٍ یَبْعَثُ فِیهَا نَبِیّاً یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی جَعَلَ عَلَی کُلِّ رُکْنٍ مِنْ أَرْکَانِ عَرْشِهِ سَبْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ لَیْسَ لَهُمْ تَسْبِیحٌ وَ لَا عِبَادَةٌ إِلَّا الدُّعَاءَ لِعَلِیٍّ وَ شِیعَتِهِ وَ الدُّعَاءَ عَلَی أَعْدَائِهِ یَا أَبَا ذَرٍّ لَوْ لَا عَلِیٌّ مَا بَانَ الْحَقُّ مِنَ الْبَاطِلِ وَ لَا مُؤْمِنٌ مِنَ الْکَافِرِ وَ لَا عُبِدَ اللَّهُ لِأَنَّهُ ضَرَبَ رُءُوسَ الْمُشْرِکِینَ حَتَّی أَسْلَمُوا وَ عَبَدُوا اللَّهَ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَکُنْ ثَوَابٌ وَ لَا عِقَابٌ وَ لَا یَسْتُرُهُ مِنَ اللَّهِ سِتْرٌ وَ لَا یَحْجُبُهُ مِنَ اللَّهِ حِجَابٌ وَ هُوَ الْحِجَابُ وَ السِّتْرُ ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی
ص: 55
الْمُشْرِکینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ یُنیبُ (1)»
{از [احکام] دین آنچه را که به نوح درباره آن سفارش کرد برای شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحی کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم وموسی وعیسی سفارش نمودیم که دین را بر پا دارید و در آن تفرقه اندازی مکنید بر مشرکان آنچه که ایشان را به سوی آن فرا می خوانی گران می آید خدا هر که را بخواهد به سوی خود برمی گزیند و هرکه را که از در تو به درآید به سوی خود راه می نماید}. ای ابوذر! خداوند متعال در وحدانیت و ملکش یکتا بود سپس بندگان مخلصش را برای خود در نظر گرفت و برای آنها بهشت را مباح کرد. هر آنکس را که بخواهد هدایت کند ولایتش را به او خواهد شناساند وهر آنکس را بخواهد گمراه کند وی را از شناخت آن باز دارد. ای ابوذر! علی پرچم هدایت، کلمه تقوی، ریسمان محکم الهی، پیشوای اولیاء من و نور طاعت پیشه گانِ من است. او کلمه ای است که خداوند متعال آن را بر پرهیزکاران واجب کرده است، کسی که او را دوست بدارد مومن و کسی که با او دشمنی ورزد کافر است. کسی که ولایت او را ترک کند گمراه و گمراه کننده و کسی که ولایتش را انکار کند مشرک است. ای ابوذر! منکر ولایت علی در روز قیامت کر وکور و لال مبعوث میشود و در تاریکی ها قیامت تلوتلو میخورد و بر زمین میافتد در حالی که میگوید:«یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّه» حسرت و آه برای من به خاطر کوتاهی که انجام دادم. بر گردنش طوقی از آتش است که سیصد شعبه دارد و بر هر شعبه شیطانی است که بر صورتش آب دهان میاندازد و از درون قبر تاهنگامی که به آتش درمیآید، چهره اش کریه و زشت میگردد.
ابوذر گفت: گفتم ای رسول خدا پدر و مادرم فدای تو باد، قلبم را سرشار از شادی و سرور کردی. بیشتر سخن گو و این شادیم را افزون کن. پیامبر صلی الله علیه و آله افزود: وقتی به معراج رفتم و به آسمان دنیا رسیدم فرشته ای اذان داد و اقامه نماز به جای آورد. جبرئیل دستم را گرفت و جلو برد و گفت: ای محمد برای ملائک نماز به جای آر. مدتها است که در شوق تو هستند. پس من برای هفتاد صف از ملائکه که از مشرق تا مغرب ایستاده بودند و تعداد آنها را تنها خداوند متعال میدانست نماز خواندم، وقتی نماز به پایان رسید گروهی از ملائک نزد من آمدند، سلام کردند و گفتند: در خواستی داریم. گمان کردم که شفاعتم را طلب میکنند چرا که خداوند متعال با بخشیدن حوض کوثر و شفاعت مرا بر تمام انبیا برتری داده است، گفتم: ای فرشتگان پروردگار من! از من چه میخواهید؟ گفتند: اگر به زمین برگشتی سلام ما را به علی برسان و به او خبر ده که مدتها است که شوق او را داریم. گفتم: ای فرشتگان پروردگار من! آیا ما را آنچنان که بایسته وشایسته است میشناسید؟ گفتند: ای رسول خدا مگر میشود که شما را نشناخت حال آنکه شما نخستین خلائق خداوند هستید. پروردگار متعال شما را از اشباح نور در نوری از نور خودش خلق کرد و جایگاهی برای شما در ملکوتش قرار داد تا تسبیح و تقدیس و تکبیر او را نمائید. سپس فرشتگان را از نورهای مختلفی که
ص: 56
الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ (1) یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی تَفَرَّدَ(2) بِمُلْکِهِ وَ وَحْدَانِیَّتِهِ فَعَرَفَ عِبَادَهُ الْمُخْلَصِینَ لِنَفْسِهِ وَ أَبَاحَ لَهُمُ الْجَنَّةَ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ یَهْدِیَهُ عَرَفَهُ وَلَایَتَهُ وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَطْمَسَ عَلَی قَلْبِهِ أَمْسَکَ عَنْهُ مَعْرِفَتَهُ یَا أَبَا ذَرٍّ هَذَا رَایَةُ الْهُدَی وَ کَلِمَةُ التَّقْوَی وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی وَ إِمَامُ أَوْلِیَائِی وَ نُورُ مَنْ أَطَاعَنِی وَ هُوَ الْکَلِمَةُ الَّتِی أَلْزَمَهَا اللَّهُ الْمُتَّقِینَ فَمَنْ أَحَبَّهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَبْغَضَهُ کَانَ کَافِراً وَ مَنْ تَرَکَ وَلَایَتَهُ کَانَ ضَالًّا مُضِلًّا وَ مَنْ جَحَدَ وَلَایَتَهُ کَانَ مُشْرِکاً یَا أَبَا ذَرٍّ یُؤْتَی بِجَاحِدِ وَلَایَةِ عَلِیٍّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَصَمَّ وَ أَعْمَی وَ أَبْکَمَ فَیُکَبْکِبُ (3) فِی ظُلُمَاتِ الْقِیَامَةِ یُنَادِی یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَ فِی عُنُقِهِ طَوْقٌ مِنَ النَّارِ لِذَلِکَ الطَّوْقِ ثَلَاثُمِائَةِ شُعْبَةٍ عَلَی کُلِّ شُعْبَةٍ مِنْهَا شَیْطَانٌ یَتْفُلُ فِی وَجْهِهِ وَ یَکْلَحُ مِنْ جَوْفِ قَبْرِهِ إِلَی النَّارِ قَالَ أَبُو ذَرٍّ فَقُلْتُ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ مَلَأْتَ قَلْبِی فَرَحاً وَ سُرُوراً فَزِدْنِی فَقَالَ نَعَمْ إِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیَا أَذَّنَ مَلَکٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ أَقَامَ الصَّلَاةَ فَأَخَذَ بِیَدِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَدَّمَنِی فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ صَلِّ بِالْمَلَائِکَةِ فَقَدْ طَالَ شَوْقُهُمْ إِلَیْکَ فَصَلَّیْتُ بِسَبْعِینَ صَفّاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ الصَّفُّ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَا یَعْلَمُ عَدَدَهُمْ إِلَّا الَّذِی خَلَقَهُمْ فَلَمَّا قَضَیْتُ
الصَّلَاةَ أَقْبَلَ إِلَیَّ شِرْذِمَةٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ یُسَلِّمُونَ عَلَیَّ وَ یَقُولُونَ لَنَا إِلَیْکَ حَاجَةٌ فَظَنَنْتُ أَنَّهُمْ یَسْأَلُونِّیَ الشَّفَاعَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَنِی بِالْحَوْضِ وَ الشَّفَاعَةِ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ فَقُلْتُ مَا حَاجَتُکُمْ مَلَائِکَةَ رَبِّی قَالُوا إِذَا رَجَعْتَ إِلَی الْأَرْضِ فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ بِأَنَّا قَدْ طَالَ شَوْقُنَا إِلَیْهِ فَقُلْتُ مَلَائِکَةَ رَبِّی تَعْرِفُونَنَا حَقَّ مَعْرِفَتِنَا فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ وَ أَنْتُمْ أَوَّلُ خَلْقٍ خَلَقَهُ اللَّهُ خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَشْبَاحَ نُورٍ فِی نُورٍ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ جَعَلَ لَکُمْ مَقَاعِدَ فِی مَلَکُوتِهِ بِتَسْبِیحٍ وَ تَقْدِیسٍ وَ تَکْبِیرٍ لَهُ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ مِمَّا
ص: 56
اراده کرده بود آفرید و ما بر شما میگذشتیم در حالی که تسبیح و تقدیس و تکبیر و تحمید و تهلیل خدا را میگفتید و ما هم به واسطه تسبیح و تقدیس و تحمید و تکبیرِ شما خداوند را تسبیح و تقدیس و تحمید و تهلیل و تکبیر نمودیم. پس هر آنچه از طرف خدا نازل میشود به سوی شما است و هرچه به سوی او بالا میرود،از جانب شماست؛ پس چرا شما را نشناسیم؟
سپس مرا به آسمان دوم عروج دادند و ملائکه آنجا هم سخنی شبیه یاران خود گفتند. گفتم: ای ملائکه خداوند من! آیا ما را آن طور که بایسته و شایسته است میشناسید؟ گفتند: چگونه شما را نمی شناسیم، در حالی که برگزیدگان خدا در میان خلق او هستید وخزانه های علم او هستید . شما دستگیره محکم و حجت بزرگ خداوند هستید، شما جَنب[الله] و جانب هستید و شما پایهها و اساس علم هستید. سلام ما را به علی برسان.
سپس مرا به آسمان سوم عروج دادند و ملائکه آنجا هم سخنی شبیه یاران خود گفتند. به آنها گفتم: ای ملائکه پروردگارم، آیا ما را آن طور که بایسته و شایسته است میشناسید؟ گفتند: چرا شما را نشناسیم، در حالی که شما باب مقام و حجت در برابر دشمنانید و علی دابة الأرض، جدا کننده قضاء، صاحب عصا و تقسیم کننده آتش در فردا است. او کشتی نجاتی است که هر کس سوار آن شد، نجات یافت و هر کس از آن تخلف نمود، در قیامت به آتش خواهد افتاد. شما ستونها و ستارگان سرزمینها هستید. بنابراین چرا شما را نشناسیم؟ سلام ما را به علی برسان.
سپس مرا به آسمان چهارم بردند و ملائکه آنجا هم سخنی شبیه یاران خود گفتند. به آنها گفتم ای ملائکه خداوند متعال، آیا ما را آن طور که بایسته و شایسته است میشناسید؟ گفتند: چگونه شما را نمیشناسیم حال آنکه شما درخت نبوت، خانه رحمت، معدن رسالت و مکان رفت و آمد ملائکه هستید و همواره جبرئیل از آسمان، وحی الهی را به شما نازل میکند. سلام ما را به علی برسان.
سپس مرا به آسمان پنجم بردند و ملائکه آنجا هم سخنی شبیه یاران خود گفتند. به آنها گفتم: ای ملائکه خداوند متعال آیا ما را آنطور که بایسته و شایسته است میشناسید؟ گفتند: چگونه شما را نمیشناسیم، در حالی که صبحگاه و شامگاه بر شما در عرش گذر میکنیم و بر آن نوشته شده است: «لا اله الا الله محمد رسول الله پس او را با علی بن ابی طالب حمایت کنم» آنگاه بود که فهمیدیم علی یکی از اولیای خداوند است. سلام ما را به او برسان.
ص: 57
أَرَادَ مِنْ أَنْوَارٍ شَتَّی وَ کُنَّا نَمُرُّ بِکُمْ وَ أَنْتُمْ تُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ تُقَدِّسُونَ وَ تُکَبِّرُونَ وَ تُحَمِّدُونَ وَ تُهَلِّلُونَ فَنُسَبِّحُ وَ نُقَدِّسُ وَ نُحَمِّدُ وَ نُهَلِّلُ وَ نُکَبِّرُ بِتَسْبِیحِکُمْ وَ تَقْدِیسِکُمْ وَ تَحْمِیدِکُمْ وَ تَهْلِیلِکُمْ وَ تَکْبِیرِکُمْ فَمَا نَزَلَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی (1) فَإِلَیْکُمْ وَ مَا صَعِدَ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَمِنْ عِنْدِکُمْ فَلِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ ثُمَّ عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ مِثْلَ مَقَالَةِ أَصْحَابِهِمْ فَقُلْتُ مَلَائِکَةَ رَبِّی هَلْ تَعْرِفُونَنَا حَقَّ مَعْرِفَتِنَا قَالُوا وَ لِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ وَ أَنْتُمْ صَفْوَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ وَ خُزَّانُ عِلْمِهِ وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی وَ الْحُجَّةُ الْعُظْمَی وَ أَنْتُمُ الْجُنُبُ وَ الْجَانِبُ وَ أَنْتُمُ الْکَرَاسِیُّ وَ أُصُولُ الْعِلْمِ فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ ثُمَّ عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الثَّالِثَةِ فَقَالَتْ لِیَ الْمَلَائِکَةُ مِثْلَ مَقَالَةِ أَصْحَابِهِمْ فَقُلْتُ مَلَائِکَةَ رَبِّی تَعْرِفُونَنَا حَقَّ مَعْرِفَتِنَا قَالُوا وَ لِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ وَ أَنْتُمْ بَابُ الْمَقَامِ وَ حُجَّةُ الْخِصَامِ وَ عَلِیٌّ دَابَّةُ الْأَرْضِ وَ فَاصِلُ الْقَضَاءِ وَ صَاحِبُ الْعَصَا قَسِیمُ النَّارِ غَداً وَ سَفِینَةُ النَّجَاةِ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا فِی النَّارِ تَرَدَّی یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَنْتُمُ الدَّعَائِمُ وَ نُجُومُ الْأَقْطَارِ فَلِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ ثُمَّ عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ فَقَالَتْ لِیَ الْمَلَائِکَةُ مِثْلَ مَقَالَةِ أَصْحَابِهِمْ فَقُلْتُ مَلَائِکَةَ رَبِّی تَعْرِفُونَنَا حَقَّ مَعْرِفَتِنَا فَقَالُوا وَ لِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ وَ أَنْتُمْ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَیْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ وَ عَلَیْکُمْ یَنْزِلُ جَبْرَئِیلُ بِالْوَحْیِ مِنَ السَّمَاءِ فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ ثُمَّ عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الْخَامِسَةِ فَقَالَتْ لِیَ الْمَلَائِکَةُ مِثْلَ مَقَالَةِ أَصْحَابِهِمْ فَقُلْتُ مَلَائِکَةَ رَبِّی تَعْرِفُونَنَا حَقَّ مَعْرِفَتِنَا قَالُوا وَ لِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ وَ نَحْنُ نَمُرُّ عَلَیْکُمْ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ بِالْعَرْشِ وَ عَلَیْهِ مَکْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَیَّدَهُ (2) بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَعَلِمْنَا عِنْدَ ذَلِکَ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیٌّ مِنْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ تَعَالَی فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ
ص: 57
بعد از آن مرا به آسمان ششم بردند و و ملائکه آنجا هم سخنی شبیه یاران خود گفتند. به آنها گفتم ای ملائکه خداوند من! آیا ما را آنطور که بایسته و شایسته است میشناسید؟ گفتند: چگونه شما را نمیشناسیم، حال آنکه خداوند متعال بهشت فردوس را آفریده است جائی که بر درِ آن درختی است که بر روی تمام برگ های آن با نور نوشته شده است: خدایی جزا الله نیست و محمد فرستاده او است و علی بن ابی طالب دستگیره محکم، ریسمان ناگسستنی و چشم مراقبت خداوند بر تمام بندگان است. سلام ما را به او برسان.
نوبت به آسمان هفتم رسید. در آنجا از ملائک شنیدم که می گفتند: شکر و سپاس خداوندی را که وعده خود را به ما عملی کرد. گفتم به چه چیزی شما را وعده داد؟ گفتند ای رسول خدا زمانیکه شما را از اشباح نور در نوری از نور خودش آفرید، ولایت شما را بر ما عرضه کرد و ما هم قبول کردیم، سپس از دلتنگی خود برای دیدار با تو نزد خداوند نالیدیم که وعده دیدار با تو را در آسمان داد که آن را برآورده کرد. سپس از دلتنگی خود برای دیدار با علی به پیشگاه خداوند شکوه کردیم که وی فرشتهای را در چهره علی خلق کرد و آن را بر روی سریری در سمت راست عرش خود نشاند. آن سریر از طلای مزین به مروارید و جواهر بود و بر روی آن گنبدی از مروارید سفید قرار داشت که از ظاهرش باطنش پیدا و از باطنش ظاهرش پیدا بود و هیچگونه ستون و پایهای در زیر آن نبود و به جایی هم متصل نبود بلکه صاحب عرش به آن گفت: با قدرت من بایست و ایستاد. این گونه بود که هرگاه دلمان برای علی تنگ میشد به آن فرشته نگاه میکردیم. ای رسول خدا
سلام ما را به علی برسان(1).
روایت91.
تفسیر فرات: از ابوذر روایت شده: روزی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه امّ سلمه بودم. و همچون حدیث بالا ادامه داده تا با اینجا برسد: تعداد آنها را فقط خالقشان میدانست وقتی نمازم را به پایان رساندم و شروع به تقدیس و تسبیح پرودگار کردم چند گروه از ملائک به طرفم آمدند و بعد از سلام کردن گفتند: ای رسول خدا خواستهای داریم آن را برآورده میکنید؟ من گمان کردم که ملائکه، شفاعت نزد پروردگار جهانیان را میخواهند؛ زیرا خداوند، مرا به وسیله حوض کوثر و شفاعت بر تمام انبیا برتری داده است. گفتم: ای ملائکه پروردگارم، حاجت شما چیست؟ گفتند: وقتی به زمین بازگشتی از جانب ما به علی بن ابی طالب سلام برسان و به او خبر بده که شوق ما به او بسیار زیاد است. گفتم : ای ملائکه پروردگارم، آیا شما ما را آنچنان که بایسته و شایسته مان است میشناسید؟ گفتند:ای رسول خدا! چگونه
ص: 58
ثُمَّ عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ السَّادِسَةِ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ مِثْلَ مَقَالَةِ أَصْحَابِهِمْ فَقُلْتُ مَلَائِکَةَ رَبِّی تَعْرِفُونَنَا حَقَّ مَعْرِفَتِنَا قَالُوا وَ لِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ وَ قَدْ خَلَقَ اللَّهُ جَنَّةَ الْفِرْدَوْسِ وَ عَلَی بَابِهَا شَجَرَةٌ وَ لَیْسَ فِیهَا وَرَقَةٌ إِلَّا وَ عَلَیْهَا حَرْفٌ مَکْتُوبٌ بِالنُّورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عُرْوَةُ اللَّهِ الْوُثْقَی وَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ عَیْنُهُ عَلَی الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ.
ثُمَّ عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فَسَمِعْتُ الْمَلَائِکَةَ یَقُولُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ فَقُلْتُ بِمَا ذَا وَعَدَکُمْ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ لَمَّا خَلَقَکُمْ أَشْبَاحَ نُورٍ فِی نُورٍ مِنْ نُورِ اللَّهِ تَعَالَی عُرِضَتْ عَلَیْنَا وَلَایَتُکُمْ فَقَبِلْنَاهَا وَ شَکَوْنَا مَحَبَّتَکُمْ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَأَمَّا أَنْتَ فَوَعَدَنَا بِأَنْ یُرِیَنَاکَ مَعَنَا فِی السَّمَاءِ وَ قَدْ فَعَلَ وَ أَمَّا عَلِیٌّ فَشَکَوْنَا مَحَبَّتَهُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَخَلَقَ لَنَا فِی صُورَتِهِ مَلَکاً وَ أَقْعَدَهُ عَنْ یَمِینِ عَرْشِهِ عَلَی سَرِیرٍ مِنْ ذَهَبٍ مُرَصَّعٍ بِالدُّرِّ وَ الْجَوْهَرِ عَلَیْهِ قُبَّةٌ مِنْ لُؤْلُؤَةٍ بَیْضَاءَ یُرَی بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا وَ ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا بِلَا دِعَامَةٍ مِنْ تَحْتِهَا وَ لَا عِلَاقَةٍ مِنْ فَوْقِهَا قَالَ لَهَا صَاحِبُ الْعَرْشِ قُوْمِی بِقُدْرَتِی فَقَامَتْ فَکُلَّمَا اشْتَقْنَا إِلَی رُؤْیَةِ عَلِیٍّ نَظَرْنَا إِلَی ذَلِکَ الْمَلَکِ فِی السَّمَاءِ فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ (1).
فر، [تفسیر فرات بن إبراهیم] جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْأَحْمَسِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَنْزِلِ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا وَ سَاقَ الْحَدِیثَ نَحْواً مِمَّا مَرَّ إِلَی قَوْلِهِ لَا یَعْلَمُ عَدَدَهُمْ إِلَّا الَّذِی خَلَقَهُمْ فَلَمَّا انْفَتَلْتُ مِنْ صَلَاتِی وَ أَخَذْتُ فِی التَّسْبِیحِ وَ التَّقْدِیسِ أَقْبَلَتْ إِلَیَّ شِرْذِمَةٌ بَعْدَ شِرْذِمَةٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ فَسَلَّمُوا عَلَیَّ وَ قَالُوا یَا مُحَمَّدُ لَنَا إِلَیْکَ حَاجَةٌ هَلْ تَقْضِیهَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَظَنَنْتُ أَنَّ الْمَلَائِکَةَ یَسْأَلُونَ الشَّفَاعَةَ عِنْدَ رَبِّ الْعَالَمِینَ لِأَنَّ اللَّهَ فَضَّلَنِی بِالْحَوْضِ وَ الشَّفَاعَةِ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ قُلْتُ مَا حَاجَتُکُمْ یَا مَلَائِکَةَ رَبِّی قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ إِذَا رَجَعْتَ إِلَی الْأَرْضِ فَأَقْرِئْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مِنَّا السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ بِأَنْ قَدْ طَالَ شَوْقُنَا إِلَیْهِ قُلْتُ یَا مَلَائِکَةَ رَبِّی هَلْ تَعْرِفُونَنَا حَقَّ مَعْرِفَتِنَا فَقَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ کَیْفَ
ص: 58
شما را نمیشناسیم، در حالی که شما نخستین آفریدهگان خدائید. خداوند شما را اشباحی نورانی، از نوری در میان نوری آفرید و جایگاهی را برای شما در ملکوتش قرار داد. در آن زمان عرش او بر روی آب بود و هنوز آسمان بنا نشده بود و زمین گسترده نگشته بود. بعد از آن بود که خداوند آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد و عرشش را به آسمان هفتم برد و بر آن مسلط شد.(1)
و شما در برابر آن تسبیح و تقدیس و تکبیر خداوند را به جای میآوردید. ما بر شما میگذشتیم درحالی که تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر و تمجید و تقدیس خدا را میگفتید و ما هم تسبیح و تقدیس و تمجید و تکبیر خدا را میگفتیم(2).
روایت92.
تفسیر فرات: رسول خدا صلی الله علیه و آله به انس فرمود: ای انس برو و سرور عرب یعنی علی بن ابی طالب را برایم فراخوان. عایشه گفت: ای رسول خدا مگر شما سرور عرب نیستی؟ پیامبر فرمود: من سرور فرزندان آدم هستم و فخر نمی ورزم، اما سرور عرب علی بن ابی طالب است. وقتی علی علیه السلام آمد پیامبر صلی الله علیه و آله انصار را فراخواند و به آنها گفت: آیا شما را به چیزی که اگر بعد از من به آن تمسک جویید گمراه نمیشوید هدایت نکنم؟ هان این علی بن ابی طالب است. به خاطر دوستی من، او را دوست بدارید و به خاطر احترام من، به او احترام گذارید. هر کس علی را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر کس مرا دوست بدارد خداوند او را دوست خواهد داشت و کسی که خداوند او را دوست بدارد، بهشت را ارزانی او و خنکای عفوش را بهرهاش خواهد کرد. اما هر آنکس که با علی دشمنی ورزد با من دشمنی کرده است و کسی که با من دشمنی کند خداوند با او دشمنی خواهد کرد و کسی که خدا با او دشمنی کند در جهنم به روی در آتش انداخته میشود و عذاب دردناکش را به او میچشاند. پس به ولایت او تمسک جویید و دشمن او را دوست خاص خود نگیرید، که خداوند جبار بر شما خشم خواهد گرفت(3).
روایت93.
تفسیر فرات: عطاء بن ابی ریاح گوید: به فاطمه دختر حسین علیه السلام گفتم: جانم فدایت باد، مرا از سخنی که به واسطه آن اقامه حجت کنم خبردار کن؟ گفت: بله، پدرم به من فرمود: پیامبر صلی الله علیه وآله روزی به دنبال علی بن ابی طالب علیه السلام فرستاد و به او فرمود که روی منبر برو و مردم را به سوی خود فرا خوان وسپس بگو: ای مردم! کسی که مزد اجیری را کم دهد،
ص: 59
لَا نَعْرِفُکُمْ وَ أَنْتُمْ أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ أَشْبَاحَ نُورٍ مِنْ نُورٍ فِی نُورٍ مِنْ سَنَاءِ عِزِّهِ وَ مِنْ سَنَاءِ مُلْکِهِ وَ مِنْ نُورِ وَجْهِهِ الْکَرِیمِ وَ جَعَلَ لَکُمْ مَقَاعِدَ فِی مَلَکُوتِ سُلْطَانِهِ وَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ السَّمَاءُ مَبْنِیَّةً وَ الْأَرْضُ مَدْحِیَّةً(1) ثُمَّ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ رَفَعَ الْعَرْشَ إِلَی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فَاسْتَوَی عَلَی عَرْشِهِ وَ أَنْتُمْ أَمَامُ عَرْشِهِ تُسَبِّحُونَ وَ تُقَدِّسُونَ وَ تُکَبِّرُونَ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ مِنْ نُورِ مَا أَرَادَ مِنْ أَنْوَارٍ شَتَّی وَ کُنَّا نَمُرُّ بِکُمْ وَ أَنْتُمْ تُسَبِّحُونَ وَ تُحَمِّدُونَ وَ تُهَلِّلُونَ وَ تُکَبِّرُونَ وَ تُمَجِّدُونَ وَ تُقَدِّسُونَ فَنُسَبِّحُ وَ نُقَدِّسُ وَ نُمَجِّدُ وَ نُکَبِّرُ(2).
فر، [تفسیر فرات بن إبراهیم] جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ لِأَنَسٍ یَا أَنَسُ انْطَلِقْ فَادْعُ لِی سَیِّدَ الْعَرَبِ یَعْنِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَتْ عَائِشَةُ أَ لَسْتَ سَیِّدَ الْعَرَبِ قَالَ أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ سَیِّدُ الْعَرَبِ فَلَمَّا جَاءَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ بَعَثَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِلَی الْأَنْصَارِ فَلَمَّا صَارُوا إِلَیْهِ قَالَ لَهُمْ مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَ لَا أَدُلُّکُمْ عَلَی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَأَحِبُّوهُ لِحُبِّی وَ أَکْرِمُوهُ لِکَرَامَتِی فَمَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَحَبَّنِی فَقَدْ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ أَبَاحَهُ جَنَّتَهُ وَ أَذَاقَهُ بَرْدَ عَفْوِهِ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَنِی فَقَدْ أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ اللَّهُ أَکَبَّهُ اللَّهُ عَلَی وَجْهِهِ فِی النَّارِ وَ أَذَاقَهُ أَلِیمَ عَذَابِهِ فَتَمَسَّکُوا بِوَلَایَتِهِ وَ لَا تَتَّخِذُوا عَدُوَّهُ مِنْ دُونِهِ وَلِیجَةً فَیَغْضَبَ عَلَیْکُمُ الْجَبَّارُ(3).
فر، [تفسیر فرات بن إبراهیم] عُبَیْدُ بْنُ کَثِیرٍ مُعَنْعَناً عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رِیَاحٍ قَالَ: قُلْتُ لِفَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام جُعِلْتُ فِدَاکِ أَخْبِرِینِی بِحَدِیثٍ أَحْتَجُّ بِهِ عَلَی النَّاسِ قَالَتْ نَعَمْ أَخْبَرَنِی أَبِی أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله بَعَثَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام َعلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب علیهما السلام أَنِ اصْعَدِ الْمِنْبَرَ وَ ادْعُ النَّاسَ إِلَیْکَ ثُمَّ قُلْ أَیُّهَا النَّاسُ مَنِ انْتَقَصَ أَجِیراً أَجْرَهُ
ص: 59
خداوند جایگاهش را آکنده از آتش کند. کسی که خود را به غیر از مولاهای خویش نسبت دهد، خداوند جایگاهش را آکنده از آتش کند. کسی که پدر و مادرش را آزار دهد، خداوند جایگاهش را آکنده از آتش کند. شخصی از حاضران پرسید: ای ابا الحسن تاویل این سخنانت چیست؟ علی علیه السلام گفت: خدا و فرستادهاش میدانند، سپس پیامبر آمد و علی او را از ماجرا خبر دار کرد. پیامبر فرمود: وای بر قریش، از تاویلشان و این جمله را سه بار تکرار کرد و سپس فرمود: ای علی! برو و به آنها بگو که من اجیری هستم که خداوند متعال محبت و دوست داشتن او را از آسمان واجب کرده است. دو مولای مؤمنین، من و تو هستیم؛ پدر و مادر مؤمنین نیز من و تو هستیم. سپس رسول خدا خارج شد و فرمود: ای قریشیان و مهاجران! و چون مردم جمع شدند فرمود: ای مردم! امیرمومنان علی بن ابی طالب نخستین ایمان آورنده به خدا، وفادارترین شما به پیمان الهی و داناترین شما نسبت به قضاوت و عادلترین شما در تقسیم برابر و مهربانترین شما به رعیت و برترین شما نزد خدا از نظر فضائل است. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال امتم را آن هنگام که به شکل گِل بودند برایم به تصویر کشید و مرا از نام های آنها خبردار کرد آن گونه که تمامی اسماء را به آدم آموخت. پس بعضی از اصحاب پرچم ها از کنارم گذشتند برای علی و شیعیانش طلب آمرزش کردم و از خداوند متعال خواستم که امتم را بعد از خودم به واسطه علی بن ابی طالب در راه مستقیم و راستین قرار دهد. اما خداوند امتناع کرد، مگر این که هر که را بخواهد گمراه کند.
سپس خداوند متعال درباره علی هفت خصلت را به من عطا کرد: نخست اینکه او نخستین کسی خواهد بود که با من قبرش شکافته میشود و فخر نمی ورزم، دوم اینکه او از حوض من [عده ای را] دور میکند، آن گونه که چوپانان شتر غریبه را از آبشخور خود میرانند. سوم اینکه از شیعیان فقیر علی کسانی هستند که به اندازه افراد قبایل ربیعه و مضر را شفاعت کنند. چهارم اینکه علی علیه السلام نخستین کسی خواهد بود که درِ بهشت را همراه با من به صدا در میآورد و در این فخرفروشی نیست. پنجم اینکه حورالعین را به ازدواج در میآورد که در این مباهات کردنی نیست. ششم اینکه او نخستین کسی خواهد بود که به همراه من در علّیین سکنا خواهد گزید و در این مباهات کردنی نیست و هفتم اینکه او نخستین کسی خواهد بود که به همراه من از شراب بهشتی سر به مُهر که مُهر آن مشک است و باید رقابتکنندگان بر سر آن رقابت کنند مینوشد.(1)
روایت94.
تفسیر فرات: ابن عباس مردی را در حال طواف کعبه دید که این جملات را میگفت: خداوندا از علی
ص: 60
فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ وَ مَنِ ادَّعَی إِلَی غَیْرِ مَوَالِیهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ وَ مَنْ عَقَّ وَالِدَیْهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ قَالَ فَقَالَ رَجُلٌ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا لَهُنَّ مِنْ تَأْوِیلٍ فَقَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ ثُمَّ أَتَی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَیْلٌ لِقُرَیْشٍ مِنْ تَأْوِیلِهِنَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ انْطَلِقْ فَأَخْبِرْهُمْ أَنِّی أَنَا الْأَجِیرُ الَّذِی أَثْبَتَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُ مِنَ السَّمَاءِ وَ أَنَا وَ أَنْتَ مَوْلَیَا الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ وَ الْمُهَاجِرِینَ فَلَمَّا اجْتَمَعُوا قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَوَّلُکُمْ إِیمَاناً بِاللَّهِ وَ أَقْوَمُکُمْ بِاللَّهِ وَ أَوْفَاکُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَعْلَمُکُمْ بِالْقَضِیَّةِ وَ أَقْسَمُکُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ أَرْحَمُکُمْ بِالرَّعِیَّةِ وَ أَفْضَلُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَزِیَّةً ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ مَثَّلَ لِی أُمَّتِی فِی الطِّینِ وَ أَعْلَمَنِی (1) بِأَسْمَائِهِمْ کَمَا عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا فَمَرَّ بِی أَصْحَابُ الرَّایَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ لِعَلِیٍّ علیه السلام وَ شِیعَتِهِ وَ سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ یَسْتَقِیمَ أُمَّتِی عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ مِنْ بَعْدِی فَأَبَی رَبِّی إِلَّا أَنْ یُضِلَّ مَنْ یَشَاءُ ثُمَّ ابْتَدَأَنِی رَبِّی فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام َعلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب بِسَبْعٍ (2) أَمَّا أَوَّلُهُنَّ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الْأَرْضُ مَعِی وَ لَا فَخْرَ وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَإِنَّهُ یَذُودُ عَنْ حَوْضِی کَمَا تَذُودُ الرُّعَاةُ غَرِیبَةَ الْإِبِلِ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَإِنَّ مِنْ فُقَرَاءِ شِیعَةِ عَلِیٍّ لَیَشْفَعُ فِی مِثْلِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ یَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ مَعِی وَ لَا فَخْرَ وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ فَإِنَّهُ یُزَوَّجُ مِنْ حُورِ الْعِینِ وَ لَا فَخْرَ وَ أَمَّا السَّادِسَةُ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ یَسْکُنُ مَعِی فِی عِلِّیِّینَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَمَّا السَّابِعَةُ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ یُسْقَی مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ (3).
فر، [تفسیر فرات بن إبراهیم] أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ الزَّنْجَانِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: أَبْصَرَ بِرَجُلٍ یَطُوفُ حَوْلَ الْکَعْبَةِ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِنْ عَلِیِ
ص: 60
بن ابی طالب به سوی تو برائت میجویم!. ابن عباس به او گفت: مادرت در عزایت بنشیند و خبر مرگت را بشنود چرا چنین کاری میکنی؟ سوگند به خدا علی سوابقی دارد که اگر یک از آنها در میان زمینیان تقسیم شود همه را بهره مند خواهد کرد. مرد گفت: مرا از یکی از آنها خبردار کن. ابن عباس گفت: نخست اینکه او به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله به هر دو قبله نماز خواند و در هر دو هجرت وی را همراهی کرد. دوم اینکه هیچگاه بت را پرستش نکرد و شرک نورزید. مرد گفت: ای ابن عباس توبه کردم بیشتر در این باره توضیح ده. ابن عباس ادامه داد: وقتی پیامبر مکه را فتح کرد و داخل آن شد بر بام کعبه بتی را دید که همچنان مورد پرستش قرار میگرفت، امیرمومنان علی بن ابی طالب به پیامبر فرمود: ای رسول خدا! به شما پایه میدهم پس بر شانههای من بالا بروید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر همه امتم برای من پایه دهند نخواهند توانست مرا بلند کنند به خاطر جایگاه وحی، اما من به تو پایه میدهم تا از روی شانه های من بالا بروی. علی علیه السلام از شانه های پیامبر بالا رفت و بت را گرفت و آنچنان بر سنگ کوبید که تکه تکه شد. سپس پائین پرید و خندید . رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: چه چیزی تو را خنداند؟ گفت: از پریدنم تعجب کردم چون اصلا دردی را احساس نکردم. پیامبر فرمود: چگونه احساس درد کنی حالا آنکه محمد تو را حمل کرد و جبرئیل پائینت آورد. - ابن حرب گفت: ابراهیم بن محمد التمیمی از عبدالله بن داود این جمله را هم اضافه کرد: علی فرمود: رسول خدا مرا بلند کرد و در آن روز اگر میخواستم به آسمان هم برسم میرسیدم.-
راوی گوید: مرد گفت: ای ابن عباس! توبه کردم. بیشتر توضیح ده. ابن عباس گفت: پیامبر روزی دست من و علی بن ابی طالب را گرفت و ما را به دامنه کوه برد. در آنجا دست علی را بالا برد وگفت: پرودگارا! علی را برایم وزیری از خانوادهام قرار ده تا پشتیبان و حامی من باشد. ابن عباس ادامه داد: در آن لحظه ندایی از آسمان شنیدم که میگفت: ای محمد! دعایت اجابت شد. پیامبر صلی الله علیه و آله در آن لحظه رو به علی علیه السلام کرد و فرمود: ای علی! دعا کن. امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: پروردگارا! برای من در نزد خودت عهدی قرار بده و برای من نزد خودت محبتی قرار بده. در آن لحظه این آیه بر پیامبر نازل شد: « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (1)»
{همانا کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خدای رحمان برای آنان محبتی قرار خواهد داد}(2)
روایت95.
تفسیر فرات: جابر بن یزید نقل کرده: ص: 61
بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ وَ عَدِمَتْکَ فَلِمَ تَفْعَلُ ذَلِکَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ سَبَقَتْ لِعَلِیٍّ علیه السلام سَوَابِقُ لَوْ قُسِمَ (1) وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ عَلَی أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَسِعَتْهُمْ قَالَ أَخْبِرْنِی بِوَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ قَالَ أَمَّا أَوَّلُهُنَّ فَإِنَّهُ صَلَّی مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله الْقِبْلَتَیْنِ وَ هَاجَرَ مَعَهُ الْهِجْرَتَیْنِ وَ الثَّانِیَةُ لَمْ یَعْبُدْ صَنَماً قَطُّ وَ لَا وَثَناً قَطُّ قَالَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ زِدْنِی فَإِنِّی تَائِبٌ قَالَ لَمَّا فَتَحَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَکَّةَ دَخَلَهَا فَإِذَا هُوَ بِصَنَمٍ عَلَی الْکَعْبَةِ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَطْمَئِنُّ لَکَ فَتَرْقَی عَلَیَّ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لَوْ أَنَّ أُمَّتِی اطْمَأَنُّوا لِی لَمْ یَعْلُونِی لِمَوْضِعِ الْوَحْیِ وَ لَکِنْ أَطْمَئِنُّ لَکَ فَتَرْقَی عَلَیَّ فَاطْمَأَنَّ لَهُ فَرَقِیَ فَأَخَذَ الصَّنَمَ فَضَرَبَ بِهِ الصَّفَا فَصَارَتْ إِرْباً إِرْباً ثُمَّ طَفَرَ(2) إِلَی الْأَرْضِ وَ هُوَ ضَاحِکٌ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَا أَضْحَکَکَ قَالَ عَجِبْتُ لِسَقْطَتِی وَ لَمْ أَجِدْ لَهَا أَلَماً فَقَالَ وَ کَیْفَ تَأْلَمُ مِنْهَا وَ إِنَّمَا حَمَلَکَ مُحَمَّدٌ وَ أَنْزَلَکَ جَبْرَئِیلُ قَالَ ابْنُ حَرْبٍ- وَ زَادَنِی فِیهِ إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ التَّمِیمِیُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دَاوُدَ قَالَ لَقَدْ رَفَعَنِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَوْمَئِذٍ وَ لَوْ شِئْتُ أَنْ أَنَالَ السَّمَاءَ لَنِلْتُهَا قَالَ فَقَالَ الرَّجُلُ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ زِدْنِی فَإِنِّی تَائِبٌ قَالَ أَخَذَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِیَدِی وَ یَدِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام َعلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب علیهما السلام فَانْتَهَی إِلَی سَفْحِ الْجَبَلِ فَرَفَعَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَدَیْهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی عَلِیّاً اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لَقَدْ سَمِعْتُ مُنَادِیاً یُنَادِی مِنَ السَّمَاءِ لَقَدْ أُعْطِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُحَمَّدُ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام ادْعُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی عِنْدَکَ عَهْداً وَ اجْعَلْ لِی عِنْدَکَ وُدّاً فَأَنْزَلَ اللَّهُ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا الْآیَةَ(3).
فر، [تفسیر فرات بن إبراهیم] عُبَیْدُ بْنُ کَثِیرٍ مُعَنْعَناً عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: قَالَ أَبُو الْوَرْدِ
ص: 61
ابو الورد - در حالی که من هم حاضر بودم - به محمد بن علی علیهما السلام گفت: مرا از بهترین چیزهای که به واسطه آنها خداوند عبادت می شود با خبر کن. فرمود: شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله، بر پا داشتن نمازهای پنج گانه به طور مجموع، دعا و تضرع به سوی خداوند، روزه ماه مبارک رمضان، حج، نیکی به پدر ومادر، صله رحم، ذکر کردن زیاد خداوند، روی گردانی از محارم الهی، صبر بر بلا، تلاوت قرآن، امر به معروف، نهی از منکر، خودداری از سخن گفتن مگر این که خیری را بگویی، و دیده فرو خواباندن. ای ابا الورد و ای جابر! بدانید که اجتهاد در دین خداوند برپائی نمازهای مجموع و صبر در ترک گناهان است. بدانید که اگر تا روز قیامت در پی شناسایی مؤمن و کافر باشید نشانه مؤمن در درونش، حبّ علی و نشانه کافر در درونش، بغض علی است؛ چرا که خداوند متعال از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله این سخنان را درباره علی علیه السلام فرمود: به راستی که هیچ مومنی تو را دشمن ندارد و هیچ کافر یا منافقی تو را دوست نخواهد داشت. آنکس در پی ظلم رفت نا امید شد. آگاهانه و از روی قصد ما را دوست داشته باشید تا هدایت شوید و رستگاری بهرهتان شود، با محبت تسلیمآمیز، ما را دوست بدارید(1).
روایت96.
کافی: امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی جبرئیل برای اذان گفتن بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد، سر مبارک حضرت بر روی زانوی علی علیه السلام بود. جبرئیل اذان گفت واقامه نماز داد. وقتی پیامبر به خود آمد ص: 62
وَ أَنَا حَاضِرٌ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام قُلْتُ (1) أَخْبِرْنِی عَنْ أَفْضَلِ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِهِ فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ الْمُحَافَظَةُ عَلَی الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ مَجْمُوعَةً وَ الدُّعَاءُ وَ التَّضَرُّعُ إِلَی اللَّهِ وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ (2) وَ حِجُّ الْبَیْتِ وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ کَثْرَةُ ذِکْرِ اللَّهِ وَ الْکَفُّ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ الصَّبْرُ عَلَی تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ (3) وَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ کَفُّ اللِّسَانِ إِلَّا أَنْ تَقُولَ خَیْراً وَ غَضُّ الْبَصَرِ(4) وَ اعْلَمْ یَا أَبَا الْوَرْدِ وَ یَا جَابِرُ(5) أَنَّ الِاجْتِهَادَ فِی دِینِ اللَّهِ الْمُحَافَظَةُ عَلَی الصَّلَوَاتِ الْمَجْمُوعَةِ(6) وَ الصَّبْرُ عَلَی تَرْکِ الْمَعَاصِی وَ اعْلَمْ یَا أَبَا الْوَرْدِ وَ یَا جَابِرُ أَنَّکُمَا لَا تُفَتِّشَانِ مُؤْمِناً إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ عَنْ ذَاتِ نَفْسِهِ إِلَّا عَنْ حُبِّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام َعلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب (7) وَ أَنَّکُمَا لَا تُفَتِّشَانِ کَافِراً إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ عَنْ ذَاتِ نَفْسِهِ إِلَّا وَجَدْتُمَاهُ یُبْغِضُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَضَی عَلَی لِسَانِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَنَّهُ لَا یُبْغِضُکَ (8) مُؤْمِنٌ وَ لَا یُحِبُّکَ کَافِرٌ أَوْ مُنَافِقٌ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً وَ لَکِنْ أَحِبُّونَا حُبَّ قَصْدٍ تَرْشُدُوا وَ تُفْلِحُوا أَحِبُّونَا مَحَبَّةَ الْإِسْلَامِ (9).
کا، [الکافی] عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا هَبَطَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام بِالْأَذَانِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ رَأْسُهُ فِی حَجْرِ عَلِیٍّ علیه السلام فَأَذَّنَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام وَ أَقَامَ فَلَمَّا انْتَبَهَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله
ص: 62
فرمود: ای علی! شنیدی؟ علی علیه السلام فرمود: بله. فرمود: آن را حفظ کردی؟ فرمود: بله. فرمود: بلال را صدا بزن و آن را به او بیاموز. آن حضرت بلال را صدا زد و شیوه اذان گفتن را به او آموخت.(1)
روایت97.
تفسیر فرات: سلمان برای علی علیه السلام سخنانی را که پیامبر درباره فضیلت حضرت گفته بود نقل کرد: علی علیه السلام فرمود: ای سلمان به خدا سوگند مرا هم از این سخنانی که میگوئی باخبر کرد و فرمود: سوگند به خداوند صدایی را از جانب خداوند رحمان شنیدم که با تمام آنچه که درباره فضیلت تو شنیده میشود فرق داشت و شباهتی با آنها نداشت تا جائی که آسمانها را با اهلش در اضطراب و لرزش دیدم و ملائکه از ترس لرزشی که آسمانها در آن قرار داشت به من پناه آوردند. و این همان سخن خداوند است که فرمود: با این آیه: « إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً » {همانا خدا آسمانها و زمین را نگاه می دارد تا نیفتند و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمی دارد اوست بردبار آمرزنده(2)}پس
آسمانها نمی خواست بیفتد مگر آن هنگام به خاطر تعظیم تو. تا اینکه ملائکه این صدا را از خداوند شنیدند: «ای بندگانم! آرام شوید؛ محبتم را نثار بندهای از بندگانم کردم و با طاعتم او را گرامی داشتم و با فضیلتم او را برگزیدم». ملائکه گفتند: «شکر وسپاس پروردگاری را که غم و اندوه را از ما برداشت.». چه کسی نزد خداوند از تو گرامی تر است؟ سوگند به خداوند، محمد و تمام اهل بیتش صاحب شرافت و بشارت میشوند و با فضیلت تو به اهل آسمانها مباهات میورزند. محمد میگوید: شکر و سپاس پروردگاری را که وعده خود را درباره برادرم، وصیام، دوست خالصم و برگزیده من از خلق خدا برآورده کرد. سوگند به خداوند، در برابر خداوند نایستادم مگر این که بشارت این چیزی که دیدم به من داد و این که محمد در «وسیله» بر روی منبری از نور میایستد و میفرماید: شکر خدای را که با فضل خود ما را در بهشت برین جای داد، جائی که خستگی و ملال آدمی را در برنمیگیرد. سوگند به خداوند ای علی! به شیعیان تو هر جمعه اذن دخول بر شما داده میشود و آنها به شما نگاه میکنند آن گونه که اهل دنیا به ستارگان نگاه میکنند. شما در أعلی علّیین در اتاقهایی که بالاتر از آنها درجه کسی از خلق او وجود ندارد و کسی جز شما نمیتواند به آنها برسد سکنا داده میشوید.
ص: 63
قَالَ یَا عَلِیُّ سَمِعْتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ حَفِظْتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ ادْعُ بِلَالًا فَعَلِّمْهُ فَدَعَا عَلِیٌّ علیه السلام بِلَالًا فَعَلَّمَهُ (1).
فر، [تفسیر فرات بن إبراهیم] جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ مُعَنْعَناً عَنْ سَلْمَانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی کَلَامٍ ذَکَرَهُ فِی عَلِیٍّ علیه السلام فَذَکَرَ سَلْمَانُ لِعَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ وَ اللَّهِ یَا سَلْمَانُ لَقَدْ حَدَّثَنِی بِمَا أَخْبَرَکَ بِهِ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعْتُ صَوْتاً مِنْ عِنْدِ الرَّحْمَنِ لَمْ یُسْمَعْ یَا عَلِیُّ مِثْلُهُ قَطُّ مِمَّا یَذْکُرُونَ مِنْ فَضْلِکَ حَتَّی لَقَدْ رَأَیْتُ السَّمَاوَاتِ تَمُورُ بِأَهْلِهَا(2) حَتَّی إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَیَتَطَلَّبُونَ إِلَیَّ مِنْ مَخَافَةِ مَا تَجْرِی بِهِ السَّمَاوَاتُ مِنَ الْمَوْرِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً(3) فَمَا زَالَتْ إِلَّا یَوْمَئِذٍ تَعْظِیماً لِأَمْرِکَ حَتَّی سَمِعَتِ الْمَلَائِکَةُ صَوْتاً مِنْ عِنْدِ الرَّحْمَنِ اسْکُنُوا عِبَادِی (4) إِنَّ عَبْداً مِنْ عَبِیدِی أَلْقَیْتُ عَلَیْهِ مَحَبَّتِی وَ أَکْرَمْتُهُ بِطَاعَتِی وَ اصْطَفَیْتُهُ بِکَرَامَتِی فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ فَمَنْ أَکْرَمُ عَلَی اللَّهِ مِنْکَ وَ اللَّهِ إِنَّ مُحَمَّداً وَ جَمِیعَ أَهْلِ بَیْتِهِ لَمُشْرِفُونَ مُتَبَشِّرُونَ یُبَاهُونَ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ بِفَضْلِکَ یَقُولُ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْجَزَنِی وَعْدَهُ فِی أَخِی وَ صَفِیِّی وَ خَالِصَتِی مِنْ خَلْقِ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا قُمْتُ قُدَّامَ رَبِّی قَطُّ إِلَّا بَشَّرَنِی بِهَذَا الَّذِی رَأَیْتُ وَ إِنَّ مُحَمَّداً لَفِی الْوَسِیلَةِ عَلَی مِنْبَرٍ مِنْ نُورٍ یَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ وَ اللَّهِ یَا عَلِیُّ إِنَّ شِیعَتَکَ لَیُؤْذَنُ لَهُمْ عَلَیْکُمْ فِی الدُّخُولِ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ وَ إِنَّهُمْ لَیَنْظُرُونَ إِلَیْکُمْ مِنْ مَنَازِلِهِمْ یَوْمَ الْجُمُعَةِ کَمَا یَنْظُرُ أَهْلُ الدُّنْیَا إِلَی النَّجْمِ فِی السَّمَاءِ وَ إِنَّکُمْ لَفِی أَعْلَی عِلِّیِّینَ فِی غُرْفَةٍ لَیْسَ فَوْقَهَا دَرَجَةُ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ وَ اللَّهِ مَا یُلْقِیهَا أَحَدٌ غَیْرُکُمْ (5)
ص: 63
سپس فرمود: ای امیرمؤمنان! تو اساس استواری زمین و وسیله آرامش آن هستی. به خدا سوگند تا زمانی که تو بر روی آن هستی ثابت خواهد ماند. زمانی که خداوند کاری با خلق خود نداشته باشد، مرا به سوی خود میبرد. به خدا سوگند اگر مرا ازدست دهید لرزشی زمین را در خواهد گرفت که کسی هرگز جلودار آن نباشد. خدا را، خدا را، ای مردم! در امر خدا نظر کنید. سلام بر مؤمنان باد(1).
روایت98.
تفسیر فرات: سلمان برای علی علیه السلام سخنانی را که پیامبر درباره فضیلت حضرت گفته بود نقل کرد: علی علیه السلام فرمود: ای سلمان! به خدا سوگند مرا هم از این سخنانی که میگویی باخبر کرد و سپس فرمود: سوگند به خدا ای علی! تو مورد آزمایش و وسیله آزمایش مردم قرار میگیری. به خدا ای علی! تو حجت خداوند بر اهل آسمانها و زمین هستی و خداوند متعال هیچ مخلوقی را خلق نکرد مگر آن که در عهدهایی که از آنان گرفتی با اسم تو بر آنان اقامه حجت کرد. سپس فرمود: به خدا سوگند مؤمنان ایمان نمی آورند مگر با تو و کافر نمی شوند مگر با تو. چه کسی نزد خداوند گرامیتر از تو است؟ سپس فرمود: ای علی! تو زبان خداوند هستی که با آن سخن میگوید و غضب او که با آن انتقام میگیرد. تو شلاق عذاب خداوند هستی که با آن پیروز میشود و تو انتقام خدا هستی که درباره آن میفرماید:«وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ» {و [لوط] آنها را از عذاب ما سخت بیم داده بود و[لی] در تهدیدها[ی ما] به جدال برخاستند}(2).
چه کسی گرامی تر از تو است ای علی؟ به خدا سوگند خداوند تو را از قدرتش خلق کرد و از میان مؤمنانِ خلقش بیرون آورد و محبت به تو را در سینه های مؤمنان قرار داد. به خدا سوگند ای علی! در آسمان، ملائکه بی شماری وجود دارند که عدد آنها را تنها خداوند میداند. آنها منتظر امر تو میمانند. فضیلتت را ذکر میکنند. با شناختن تو بر اهل آسمانها مباهات میورزند و با شناخت و انتظار امر تو به خداوند تقرب میجویند. ای علی! هیچ کس از پیشینیان بر تو تقدم نگرفت وکسی از آیندگان به فضیلت و بزرگی تو نخواهد رسید(3)
روایت99.
تفسیر فرات: معاذ بن جبل گفت: ص: 64
ثُمَّ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ لَإِنَّکَ زِرُّ الْأَرْضِ الَّذِی تَسْکُنُ إِلَیْهِ وَ اللَّهِ لَا تَزَالُ الْأَرْضُ ثَابِتَةً مَا کُنْتَ عَلَیْهَا فَإِذَا لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ فِی خَلْقِهِ حَاجَةٌ رَفَعَنِیَ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ اللَّهِ لَوْ فَقَدْتُمُونِی لَمَارَتْ بِأَهْلِهَا مَوْرَةً لَا یَرُدُّهُمْ إِلَیْهَا أَبَداً اللَّهَ اللَّهَ أَیُّهَا النَّاسُ إِیَّاکُمْ وَ النَّظَرَ فِی أَمْرِ اللَّهِ وَ السَّلَامُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ (1).
فر، [تفسیر فرات بن إبراهیم] جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَوْدِیُ (2) مُعَنْعَناً عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی کَلَامٍ ذَکَرَهُ فِی عَلِیٍّ علیه السلام فَذَکَرَهُ سَلْمَانُ لِعَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ وَ اللَّهِ یَا سَلْمَانُ لَقَدْ خَبَّرَنِی بِمَا أَخْبَرَکَ (3) بِهِ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّکَ مُبْتَلًی وَ النَّاسُ مُبْتَلَوْنَ بِکَ وَ اللَّهِ إِنَّکَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ خَلْقٍ إِلَّا وَ قَدِ احْتَجَّ عَلَیْهِ بِاسْمِکَ فِیمَا أَخَذْتَ إِلَیْهِمْ مِنَ الْکُتُبِ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا یُؤْمِنُ الْمُؤْمِنُونَ إِلَّا بِکَ وَ لَا یَضِلُّ الْکَافِرُونَ إِلَّا بِکَ وَ مَنْ أَکْرَمُ عَلَی اللَّهِ مِنْکَ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّکَ لِسَانُ اللَّهِ الَّذِی یَنْطِقُ مِنْهُ وَ إِنَّکَ لِبَاسُ اللَّهِ الَّذِی یَنْتَقِمُ بِهِ وَ إِنَّکَ لَسَوْطُ عَذَابِ اللَّهِ الَّذِی یَنْتَصِرُ بِهِ وَ إِنَّکَ لَبَطْشَةُ اللَّهِ الَّتِی قَالَ اللَّهُ وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ(4) فَمَنْ أَکْرَمُ عَلَی اللَّهِ مِنْکَ وَ إِنَّکَ وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَکَ اللَّهُ بِقُدْرَتِهِ وَ أَخْرَجَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ خَلْقِهِ وَ لَقَدْ أَثْبَتَ مَوَدَّتَکَ فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ (5) وَ اللَّهِ یَا عَلِیُّ إِنَّ فِی السَّمَاءِ لَمَلَائِکَةً مَا یُحْصِیهِمْ إِلَّا اللَّهُ یَنْتَظِرُونَ إِلَیْکَ (6) وَ یَذْکُرُونَ فَضْلَکَ وَ یَتَفَاخَرُونَ أَهْلَ السَّمَاءِ بِمَعْرِفَتِکَ وَ یَتَوَسَّلُونَ إِلَی اللَّهِ بِمَعْرِفَتِکَ وَ انْتِظَارِ أَمْرِکَ یَا عَلِیُّ مَا سَبَقَکَ أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ لَا یُدْرِکُکَ أَحَدٌ مِنَ الْآخِرِینَ (7).
فر، [تفسیر فرات بن إبراهیم] أَبُو الْقَاسِمِ الْحُسَیْنِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَ
ص: 64
رسول خدا صلی الله علیه و آله از غار حرا خارج شد و در حالی که ناراحت و اندوهگین بود به خانه برگشت. خدیجه فرمود: ای رسول خدا! چه چیزی باعث شده است که این گونه ناراحت شوی، از زمان همراهی با من، تا کنون شما را در چنین حالتی ندیدهام؟ پیامبر فرمود: ناراحتیم به خاطر غیبت علی است. خدیجه فرمود: ای رسول خدا! مسلمانان را هر کدام به جائی فرستادهای و تنها هشت نفر از آنها باقی ماندهاند که امشب هفت نفر از آنها نزدت بودند، به خاطر یک نفر این گونه ناراحتی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله خشمگین شد و فرمود: خداوند متعال درباره علی سه چیز را برای دنیایم و سه چیز را برای آخرتم بخشیده است. اما سه چیز در دنیا، نمیترسم از اینکه بمیرد و یا کشته شود، مگر آنکه خداوند متعال موعد آن را به من عطا کند، اما از یک چیز بر او میترسم. خدیجه گفت: ای رسول خدا اگر مرا از آن سه چیز برای دنیایت و سه چیز برای آخرتت و آن چیزی که در باره او از آن میترسی باخبر کنی سوار بر شترم شوم و او را طلب کنم تا زمانی که مرگ مانع از جستجوی من شود.
پیامبر فرمود: سه چیزی که خداوند متعال در باره علی برای دنیایم به من داده است، این است که علی ساتر عورت من به هنگام مرگم است. درباره علی به من داد که او در دنیا سی و چهار نفر مبارز را خواهد کشت قبل از آنکه بمیرد و یا کشته شود. در باره علی به من داد که در روز شفاعت، تکیه گاه من خواهد بود. اما آنچه در باره علی برای آخرتم به من داد این که در روز باز کردن درهای بهشت صاحب کلیدهای من خواهد بود. در باره علی برای آخرتم به من داد این که در روز قیامت چهار پرچم به من داده میشود؛ پس پرچم حمد - الحمد لله - به دست خودم خواهد بود، پرچم تهلیل - لا اله الا الله - را برای علی بلند خواهم کرد و او را پیشاپیش گروهی قرار خواهم داد، حساب و کتاب این گروه آسان خواهد بود و بدون حساب و کتاب، وارد بهشت خواهند شد سپس پرچم تکبیر - الله اکبر- را به دست حمزه خواهم داد و پیشاپیش گروه دوم قرار میدهم. پرچم تسبیح - سبحان الله - را هم به دست جعفر خواهم داد و در جلو گروه سوم قرار خواهم داد. سپس برای امتم بر می خیزم تا برای آنها شفاعت کنم. من جلودار و ابراهیم سوق دهنده خواهد بود تا زمانی که امتم را وارد بهشت کنم. اما ای خدیجه! از ضرر رساندن افراد نادان بر او میترسم.
ص: 65
النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله خَرَجَ مِنَ الْغَارِ فَأَتَی إِلَی مَنْزِلِ خَدِیجَةَ کَئِیباً حَزِیناً فَقَالَتْ خَدِیجَةُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الَّذِی أَرَی بِکَ مِنَ الْکَأْبَةِ وَ الْحُزْنِ مَا لَمْ أَرَهُ فِیکَ مُنْذُ صحبتی (1) [صَحِبْتَنِی] قَالَ یَحْزُنُنِی غَیْبُوبَةُ عَلِیٍّ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَّقْتَ الْمُسْلِمِینَ فِی الْآفَاقِ وَ إِنَّمَا بَقِیَ
ثَمَانُ رِجَالٍ کَانَ مَعَکَ اللَّیْلَةَ سَبْعَةٌ(2) فَتَحْزَنُ لِغَیْبُوبَةِ رَجُلٍ فَغَضِبَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ یَا خَدِیجَةُ إِنَّ اللَّهَ أَعْطَانِی فِی عَلِیٍّ ثَلَاثَةً لِدُنْیَایَ وَ ثَلَاثَةً لآِخِرَتِی وَ أَمَّا الثَّلَاثَةُ لِدُنْیَایَ (3) فَمَا أَخَافُ عَلَیْهِ أَنْ یَمُوتَ وَ لَا یُقْتَلَ حَتَّی یُعْطِیَنِی اللَّهُ مَوْعِدَهُ إِیَّایَ وَ لَکِنْ أَخَافُ عَلَیْهِ وَاحِدَةً قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ أَنْتَ أَخْبَرْتَنِی مَا الثَّلَاثَةُ لِدُنْیَاکَ وَ مَا الثَّلَاثَةُ لآِخِرَتِکَ وَ مَا الْوَاحِدَةُ الَّتِی تَتَخَوَّفُ عَلَیْهِ لَأَحْتَوِیَنَّ عَلَی بَعِیرِی وَ لَأَطْلُبَنَّهُ حَیْثُمَا کَانَ إِلَّا أَنْ یَحُولَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ قَالَ یَا خَدِیجَةُ إِنَّ اللَّهَ أَعْطَانِی فِی عَلِیٍّ لِدُنْیَایَ أَنَّهُ یُوَارِی عَوْرَتِی عِنْدَ مَوْتِی وَ أَعْطَانِی فِی عَلِیٍّ لِدُنْیَایَ أَنَّهُ یَقْتُلُ (4) أَرْبَعَةً وَ ثَلَاثِینَ مُبَارِزاً قَبْلَ أَنْ یَمُوتَ أَوْ یُقْتَلَ وَ أَعْطَانِی فِی عَلِیٍّ أَنَّهُ مُتَّکَایَ بَیْنَ یَدَیَّ یَوْمَ الشَّفَاعَةِ(5) وَ أَعْطَانِی فِی عَلِیٍّ لِآخِرَتِی أَنَّهُ صَاحِبُ مَفَاتِیحِی یَوْمَ أَفْتَحُ أَبْوَابَ الْجَنَّةِ وَ أَعْطَانِی فِی عَلِیٍّ لِآخِرَتِی أَنِّی أُعْطَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَرْبَعَةَ أَلْوِیَةٍ فَلِوَاءُ الْحَمْدِ بِیَدِی أَرْفَعُ (6) لِوَاءَ التَّهْلِیلِ لِعَلِیٍّ وَ أُوَجِّهُهُ فِی أَوَّلِ فَوْجٍ وَ هُمُ الَّذِینَ یُحَاسَبُونَ حِساباً یَسِیراً وَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسابٍ عَلَیْهِمْ وَ أَرْفَعُ لِوَاءَ التَّکْبِیرِ إِلَی یَدِ حَمْزَةَ وَ أُوَجِّهُهُ فِی الْفَوْجِ الثَّانِی وَ أَرْفَعُ لِوَاءَ التَّسْبِیحِ إِلَی جَعْفَرٍ وَ أُوَجِّهُهُ فِی الْفَوْجِ الثَّالِثِ ثُمَّ أُقِیمُ عَلَی أُمَّتِی حَتَّی أَشْفَعَ لَهُمْ ثُمَّ أَکُونُ أَنَا الْقَائِدَ وَ إِبْرَاهِیمُ السَّائِقَ حَتَّی أُدْخِلَ أُمَّتِیَ الْجَنَّةَ وَ لَکِنْ أَخَافُ عَلَیْهِ إِضْرَارَ جَهَلَةٍ.
ص: 65
خدیجه در حالی که شب فرا رسیده بود، سوار بر شترش شد و به دنبال علی علیه السلام به راه افتاد. ناگهان شخصی را دید. سلام کرد تا او جواب بدهد و بداند که آیا علی است یا نه؟ مرد گفت: سلام خداوند بر تو باد، خدیجه هستی؟ فرمود: بله و شترش را به سینه خواباند و فرمود: پدر و مادرم فدایت شوند، سوار شو. گفت: تو بر سوار شدن مقدمتر از من هستی. نزد پیامبر برو و به او بشارت آمدن مرا ده تا نزد شما بیایم. خدیجه به خانه بازگشت وشترش را به زانو خواباند در حالی که رسول خدا بر پشت دراز کشیده بود و بین سینه و نافش را لمس میکرد و این دعا را زمزمه میکرد: «پرودگارا! غم و اندوه مرا برطرف کن و با آمدن دوستم علی جگرم را خنک کن» و آن را سه بار تکرار کرد. خدیجه به او فرمود: ای رسول خدا خداوند متعال دعایت را اجابت کرد، پیامبرصلی الله علیه و آله با شنیدن این جمله برخواست در حالی که دستهایش را به نشانه دعا به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «شکر وسپاس برای اجابت کننده» واین جمله را یازده بار تکرار کرد(1).
روایت100.
امالی طوسی: سلمان گفت: برای دیدن پیامبر که در لحظات آخر عمرش در بستر بیماری افتاده بود رفتم. در مقابل او نشستم و حالش را جویا شدم. وقتی که میخواستم آنجا را ترک کنم فرمود: ای سلمان! بنشین که خداوند متعال تو را بر چیزی گواه خواهد نمود که از بهترین چیزها است. من نزد پیامبر نشسته بودم که چند نفر از اهل بیت و چند نفر از صحابهاش وارد شدند، فاطمه علیها السلام هم در میان آنها بود. وقتی فاطمه ضعیف شدن رسول خدا صلی الله علیه و آله را در بستر بیماری دید بغضش ترکید و اشک بر گونه هایش سرازیر گشت. رسول خدا وقتی فاطمه را در آن حالت دید فرمود: دخترم چرا گریه میکنی؟ خداوند متعال گریه را از چشمانت دور گرداند و هرگز غمگین و ناراحت نگردی. فاطمه علیها السلام فرمود: چگونه گریه نکنم حال آنکه این ضعف شما را میبینم؟ حضرت فرمود: ای فاطمه بر خداوند توکل کن و صبر پیشه گیر همان گونه که پدران تو از پیامبران و مادران تو از همسران آنها این کار را انجام دادند. ای فاطمه! آیا تو را به چیزی بشارت ندهم؟ فاطمه گفت: بله، ای پیامبر خداوند - یا فرمود: ای پدرم - پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا نمیدانی ای فاطمه! که خداوند متعال پدرت را برگزید و او را پیامبر قرار داد و برای تمام انسان ها مبعوث کرد. سپس علی را برگزید و به من فرمان داد تا او را به همسری تو برگزینم و او را به امر خداوند، وزیر و وصی خود قرار دهم؟ ای فاطمه! علی بعد از من بزرگترین مسلمانی است که بر گردن مسلمانان حق دارد و از همه آنان در اسلام آوردن پیشتازتر و درعلم، عالمتر و در حلم، ص: 66
فَاحْتَوَتْ عَلَی بَعِیرِهَا وَ قَدِ اخْتَلَطَ الظَّلَامُ فَخَرَجَتْ فَطَلَبَتْهُ فَإِذَا هِیَ بِشَخْصٍ فَسَلَّمَتْ لِیَرُدَّ السَّلَامَ لِتَعْلَمَ عَلِیٌّ هُوَ أَمْ لَا فَقَالَ وَ عَلَیْکِ السَّلَامُ أَ خَدِیجَةُ قَالَتْ نَعَمْ وَ أَنَاخَتْ ثُمَّ قَالَتْ بِأَبِی وَ أُمِّی ارْکَبْ قَالَ أَنْتِ أَحَقُّ بِالرُّکُوبِ مِنِّی اذْهَبِی إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَبَشِّرِی حَتَّی آتِیَکُمْ فَأَنَاخَتْ عَلَی الْبَابِ وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مُسْتَلْقٍ عَلَی قَفَاهُ یَمْسَحُ فِیمَا بَیْنَ نَحْرِهِ إِلَی سُرَّتِهِ بِیَمِینِهِ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ فَرِّجْ هَمِّی وَ بَرِّدْ کَبِدِی بِخَلِیلِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حَتَّی قَالَهَا ثَلَاثاً قَالَتْ لَهُ خَدِیجَةُ قَدِ اسْتَجَابَ اللَّهُ دَعْوَتَکَ فَاسْتَقَلَّ قَائِماً رَافِعاً یَدَیْهِ وَ یَقُولُ شُکْراً لِلْمُجِیبِ قَالَهُ إِحْدَی عَشْرَةَ مَرَّةً(1).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فَیْرُوزٍ الْجَلَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ بْنِ مُخْتَارٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ ظُهَیْرٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عَوْفٍ عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ عَنْ سَلْمَانَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی مَرَضِهِ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ فَجَلَسْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ سَأَلْتُهُ عَمَّا یَجِدُ وَ قُمْتُ لِأَخْرُجَ فَقَالَ لِیَ اجْلِسْ یَا سَلْمَانُ فَسَیَشْهَدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَ (2) أَمْراً إِنَّهُ لَمِنْ خَیْرِ الْأُمُورِ فَجَلَسْتُ فَبَیْنَا أَنَا کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ رِجَالٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ رِجَالٌ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ ابْنَتُهُ فِیمَنْ دَخَلَ فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ الضَّعْفِ خَنَقَتْهَا الْعَبْرَةُ حَتَّی فَاضَ دَمْعُهَا عَلَی خَدِّهَا فَأَبْصَرَ ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ مَا یُبْکِیکِ یَا بُنَیَّةِ أَقَرَّ اللَّهُ عَیْنَکِ وَ لَا أَبْکَاهَا قَالَتْ وَ کَیْفَ لَا أَبْکِی وَ أَنَا أَرَی مَا بِکَ مِنَ الضَّعْفِ قَالَ لَهَا یَا فَاطِمَةُ تَوَکَّلِی عَلَی اللَّهِ وَ اصْبِرِی کَمَا صَبَرَ آبَاؤُکِ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُمَّهَاتُکِ مِنْ أَزْوَاجِهِمْ أَ لَا أُبَشِّرُکِ یَا فَاطِمَةُ قَالَتْ بَلَی یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَوْ قَالَتْ یَا أَبَتِ قَالَ أَ مَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اخْتَارَ أَبَاکِ فَجَعَلَهُ نَبِیّاً وَ بَعَثَهُ إِلَی کَافَّةِ الْخَلْقِ رَسُولًا ثُمَّ اخْتَارَ عَلِیّاً فَأَمَرَنِی فَزَوَّجْتُکِ إِیَّاهُ وَ اتَّخَذْتُهُ بِأَمْرِ رَبِّی وَزِیراً وَ وَصِیّاً یَا فَاطِمَةُ إِنَّ عَلِیّاً أَعْظَمُ الْمُسْلِمِینَ عَلَی الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی حَقّاً وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَعْلَمُهُمْ عِلْماً وَ
ص: 66
بردبارتر و در در میزان، باارزشتر است. پس فاطمه علیها السلام خوشحال شد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به طرف فاطمه رو کرد و فرمود: ای فاطمه تو را خوشحال کردم؟ فرمود: بله. فرمود: آیا بیشتر از این درباره فضیلت و اوصاف علی همسرت و پسر عمویت برایت سخن نگویم؟ فرمود: بفرمائید، ای رسول خدا. پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: اولین کسان از این امت که به من ایمان آوردند علی و مادرت خدیجه بودند. نخستین کسی که مرا در رساندن آنچه آورده بودم یاری رساند علی بود. ای فاطمه! علی برادر من، برگزیده من و پدر دو فرزندم است. به او خصلت های نیکوئی داده شده که کسی قبل از او از آنها برخوردار نبوده است و به هیچ کس بعد از او هم بخشیده نخواهند شد. پس تسلای خاطر پیدا کن و بدان که پدرت به خداوند متعال ملحق میشود. فرمود: ای پدر! هم خوشحالم کردی و هم ناراحت. فرمود: دخترم! همواره شادی دنیا با غم و زلالی آن با کدروت، عجین بوده است. دخترم! آیا بیشتر از این برایت از علی نگویم؟ فرمود: بله ای رسول خدا. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند متعال خلق را آفرید و آنان را در دو قسمت قرار داد و من و علی را در بهترین قسمت آن جای داد. همچنان که می فرماید: «وَ أَصْحابُ الْیَمینِ ما أَصْحابُ الْیَمینِ»{و یاران راست یاران راست کدامند(1)}
سپس آن دو قسمت را به قبائلی تقسیم کرد و من و علی را در بهترین آنها جای داد همچنان که میفرماید: «وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»{ و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بی تردید خداوند دانای آگاه است(2)} سپس در قبائل خانه هایی قرار داد و ما را در بهترین خانه ها جای داد: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»{خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند(3)}
بعد از آن از میان اهل بیتم مرا برگزید و بعد از آن علی وحسن و حسین و تو را برگزید. پس من سرور فرزندان آدم، علی سرور عرب، تو سرور زنان و حسن و حسین سرور جوانان بهشت هستند و از نسل تو مهدی را برگزید. خداوند زمین را پس از آنکه پر از ظلم و ستم شد با او سرشار از عدل خواهد کرد(4).
روایت101.
طرائف: در مسند احمد از ابی صالح آمده که گفت: وقتی زمان مرگ عبدالله ص: 67
أَحْلَمُهُمْ حِلْماً وَ أَثْبَتُهُمْ فِی الْمِیزَانِ قَدْراً فَاسْتَبْشَرَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام فَأَقْبَلَ عَلَیْهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ هَلْ سَرَرْتُکِ یَا فَاطِمَةُ قَالَتْ نَعَمْ یَا أَبَهْ قَالَ أَ فَلَا أَزِیدُکِ فِی بَعْلِکِ وَ ابْنِ عَمِّکِ مِنْ مَزِیدِ الْخَیْرِ وَ فَوَاضِلِهِ قَالَتْ بَلَی یَا نَبِیَّ اللَّهِ قَالَ إِنَّ عَلِیّاً أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولِهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ هُوَ وَ خَدِیجَةُ أُمُّکِ وَ أَوَّلُ مَنْ وَازَرَنِی عَلَی مَا جِئْتُ بِهِ یَا فَاطِمَةُ إِنَّ عَلِیّاً أَخِی وَ صَفِیِّی وَ أَبُو وُلْدِی إِنَّ عَلِیّاً أُعْطِیَ خِصَالًا مِنَ الْخَیْرِ لَمْ یُعْطَهَا أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا یُعْطَاهَا أَحَدٌ بَعْدَهُ فَأَحْسِنِی عَزَاکِ وَ اعْلَمِی أَنَّ أَبَاکِ لَاحِقٌ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَتْ یَا أَبَهْ قَدْ سَرَرْتَنِی وَ أَحْزَنْتَنِی قَالَ کَذَلِکِ یَا بُنَیَّةِ أُمُورُ الدُّنْیَا یَشُوبُ سُرُورُهَا حُزْنَهَا وَ صَفْوُهَا کَدِرَهَا أَ فَلَا أَزِیدُکِ یَا بُنَیَّةِ قَالَتْ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ الْخَلْقَ فَجَعَلَهُمْ قِسْمَیْنِ فَجَعَلَنِی وَ عَلِیّاً فِی خَیْرِهِمَا قِسْماً وَ ذَلِکِ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ (1) ما أَصْحابُ الْیَمِینِ ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَیْنِ قَبَائِلَ فَجَعَلَنَا فِی خَیْرِهَا قَبِیلَةً وَ ذَلِکِ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (2) ثُمَّ جَعَلَ القَبَائِلَ بُیُوتاً فَجَعَلَنَا فِی خَیْرِهَا بَیْتاً فِی قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً(3) ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی اخْتَارَنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی وَ اخْتَارَ عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ اخْتَارَکِ فَأَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَرَبِ وَ أَنْتِ سَیِّدَةُ النِّسَاءِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِکِ الْمَهْدِیُ (4) یَمْلَأُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ عَنْ قَبْلِهِ جَوْراً(5).
یف، [الطرائف] مُسْنَدُ أَحْمَدَ عَنِ السُّدِّیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ عَبْدَ اللَّهِ
ص: 67
بن عباس فرارسید میگفت: پروردگارا! با ولایت علی به تو تقرب میجویم.
در همان کتاب به سندهای متعدد از پدر عبدالله بن بریدة آمده: ابوبکر و عمر از پیامبر فاطمه را خواستگاری کردند، اما پیامبر فرمود: فاطمه کوچک است. اما به محض اینکه علی از او خواستگاری کرد فاطمه را به ازدواج او درآورد.
و ابن مغازلی با سندهای متعدد گفته: پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام گفت: ای علی! اگر تو نبودی بعد از من مؤمنان شناخته نمیشدند.
و از چند طریق روایت شده که پیامبر فرمود: علی سرور عرب است(1).
روایت102.
مناقب ابن شهر آشوب: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: ای علی! تو چیزهای داری که من مانند آنها را ندارم. تو همسری مثل فاطمه داری در حالی که من مانند او را ندارم، تو فرزندانی مانند حسن و حسین از صلب خود داری که من مانند آنان را از صلب خود ندارم. مادر خانمی مثل خدیجه داری که من ندارم. پدر زنی همچون من داری که من ندارم. برادری همچون جعفر داری که من مانند او را در نسب ندارم و در نهایت مادری همچون فاطمه بنت اسد هاشمی مهاجر داری که من مانند او را ندارم.
سلمان و ابوذر و مقداد گفتند: مردی بر علی بن ابی طالب علیه السلام فخر فروشی کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: ای علی بر عرب مباهات کن! تو گرامیترین آنان از لحاظ پسر عمو و گرامیترین آنها از لحاظ نفس و گرامیترین آنها از لحاظ همسر و گرامیترین آنها از لحاظ فرزندان هستی. تو در میان آنان، گرامیترین از لحاظ برادر و گرامیترین از لحاظ عمو و بردبارترین، عالم ترین و پیشگام ترین آنها در اسلام هستی.
در خبری دیگر آمده: شجاعترین قلب و بخشنده ترین دست را داری.
و در خبر دیگر هم آمده: تو با فضیلتترین فرد در امت من هستی(2).
روایت103.
امالی طوسی:
ص: 68
بْنَ عَبَّاسٍ الْوَفَاةُ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِوَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام.
وَ رُوِیَ أَیْضاً بِإِسْنَادِهِ مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ مِنْهَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَیْدَةَ عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ خَطَبَا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَاطِمَةَ علیها السلام فَقَالَ إِنَّهَا صَغِیرَةٌ فَخَطَبَهَا عَلِیٌّ علیه السلام فَزَوَّجَهَا مِنْهُ.
وَ رَوَی ابْنُ الْمَغَازِلِیِّ مِنْ عِدَّةِ طُرُقِ بِأَسَانِیدِهَا: أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام لَوْلَاکَ مَا عُرِفَ الْمُؤْمِنُونَ مِنْ بَعْدِی.
وَ رُوِیَ أَیْضاً مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَالَ: عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَرَبِ (1).
قب، [المناقب لابن شهرآشوب] رَوَی الثِّقَاتُ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: یَا عَلِیُّ لَکَ أَشْیَاءُ لَیْسَ لِی مِثْلُهَا(2) إِنَّ لَکَ زَوْجَةً مِثْلَ فَاطِمَةَ وَ لَیْسَ لِی مِثْلُهَا وَ لَکَ وَلَدَانِ مِنْ صُلْبِکَ وَ لَیْسَ لِی مِثْلُهُمَا مِنْ صُلْبِی وَ لَکَ مِثْلُ خَدِیجَةَ أُمِّ أَهْلِکَ وَ لَیْسَ لِی مِثْلُهَا حُمَاةً(3) وَ لَکَ صِهْرٌ مِثْلِی (4) وَ لَکَ أَخٌ فِی النَّسَبِ مِثْلُ جَعْفَرٍ وَ لَیْسَ لِی مِثْلُهُ فِی النَّسَبِ وَ لَکَ أُمٌّ مِثْلُ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ الْهَاشِمِیَّةِ الْمُهَاجِرَةِ وَ لَیْسَ لِی مِثْلُهَا.
سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ: أَنَّ رَجُلًا فَاخَرَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَاخِرِ الْعَرَبَ فَأَنْتَ أَکْرَمُهُمْ ابْنَ عَمٍّ وَ أَکْرَمُهُمْ نَفْساً وَ أَکْرَمُهُمْ زَوْجَةً وَ أَکْرَمُهُمْ وَلَداً وَ أَکْرَمُهُمْ أَخاً وَ أَکْرَمُهُمْ عَمّاً وَ أَعْظَمُهُمْ حِلْماً وَ أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً.
وَ فِی خَبَرٍ: وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ کَفّاً.
وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ: أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِی فَضْلًا(5).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَتِّبٌ مَوْلَانَا قَالَ حَدَّثَنِی عُمَرُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی عُبَیْدَةَ
ص: 68
محمد بن عمار بن یاسر گفت: از ابوذر جندب بن جناده شنیدم که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که دست علی علیه السلام را گرفته بود و فرمود: ای علی! تو برادر من، برگزیده من، وصی من، وزیر و امین من هستی. مقام و منزلت تو در نزد من چه در زندگی و چه بعد از مرگم همچون هارون برای موسی است با این تفاوت که بعد از من پیامبری مبعوث نمیشود. کسی که بمیرد در حالی که در دلش محبت تو وجود داشته باشد خداوند متعال عاقبت او را امنیت و ایمان قرار خواهد داد و کسی که بمیرد و در دلش کینه نسبت به تو وجود داشته باشد بهرهای از اسلام بهرهای ندارد(1).
روایت104.
امالی طوسی: در نزد عمرو بن میمون الأودی از علی بن ابی طالب علیه السلام سخن به میان آمد. او گفت: بعضی علی را دشنام می دهند. آنها هیزم جهنم هستند. از بعضی صحابه رسول خدا صلی لله علیه و آله از جمله حذیفه بن یمان وکعبه بن عجره شنیدم که هر یک از آنان میگفتند: به علی علیه السلام چیزهای داده شده که به هیچ بشری داده نشده است: او همسر فاطمه سرور زنان از اولین تا آخرین است. چه کسی زنی مانند فاطمه علیها السلام را دیده و آیا کسی تا کنون شنیده است که فردی با زنی مانند فاطمه ازدواج کرده باشد؟ علی علیه السلام دو پسر به نام های حسن و حسین علیهما السلام را دارد که دو سرور جوانان بهشتی از اولین تا آخرین هستند. ای مردم! چه کسی فرزندانی مانند آنها را دارد؟ پدر زن علی رسول خدا است. او وصی پیامبر در خانهاش و اهل بیتش است. تمام درهای مشرف به مسجد بسته شدند به جز در علی. او صاحب باب خیبر و حمل کننده پرچم در روز خیبر است. در آن روز علی از ناحیه چشم درد میکشید. رسول خدا آب دهان خود را به آن مالید بعد از آن دیگر هیچگاه چشمانش دچار مشکل نشد. و از آن به بعد هیچگاه احساس سرما و گرمای آزار دهنده نکرد. او صاحب روز غدیر خم است جائی که رسول خدا صلی الله علیه و آله اسمش را ذکر کرد و ولایتش را بر مسلمانان واجب کرد و از اهمیت و مقام او سخن گفت و فرمود: ای مردم! چه کسی بر شما از خودتان سزاوارتر است؟ گفتند: خداوند و فرستاده اش. فرمود: کسی که من مولای اویم پس این علی، مولای او است. علی علیه السلام صاحب عباء و کسی است که خداوند رجس و پلیدی را از او سترده است و کاملا پاک و ص: 69
بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ یُحَدِّثُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا ذَرٍّ جُنْدَبَ بْنَ جُنَادَةَ یَقُولُ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَخِی وَ صَفِیِّی وَ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ أَمِینِی مَکَانُکَ مِنِّی فِی
حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی کَمَکَانِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ مَعِی مَنْ مَاتَ وَ هُوَ یُحِبُّکَ خَتَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ یُبْغِضُکَ لَمْ یَکُنْ لَهُ فِی الْإِسْلَامِ نَصِیبٌ (1).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجُنْدِیِّ مِنْ أَصْلِ کِتَابِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَنْصُورٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَنْبَسَةَ عَنْ شَرِیکِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ الْأَوْدِیِّ: أَنَّهُ ذُکِرَ عِنْدَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَقَالَ إِنَّ قَوْماً یَنَالُونَ مِنْهُ أُولَئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ عِدَّةً مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِنْهُمْ حُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ وَ کَعْبُ بْنُ عُجْرَةَ یَقُولُ کُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ لَقَدْ أُعْطِیَ عَلِیٌّ علیه السلام مَا لَمْ یُعْطَهُ بَشَرٌ هُوَ زَوْجُ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَمَنْ رَأَی مِثْلَهَا أَوْ سَمِعَ أَنَّهُ تَزَوَّجَ بِمِثْلِهَا أَحَدٌ فِی الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هُوَ أَبُو الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَمَنْ لَهُ أَیُّهَا النَّاسُ مِثْلُهُمَا وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَمْوُهُ وَ هُوَ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی أَهْلِهِ وَ أَزْوَاجِهِ وَ سُدَّتِ الْأَبْوَابُ الَّتِی فِی الْمَسْجِدِ کُلُّهُا غَیْرَ بَابِهِ وَ هُوَ صَاحِبُ بَابِ خَیْبَرَ وَ هُوَ صَاحِبُ الرَّایَةِ یَوْمَ خَیْبَرَ وَ تَفَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَوْمَئِذٍ فِی عَیْنَیْهِ وَ هُوَ أَرْمَدُ فَمَا اشْتَکَاهُمَا مِنْ بَعْدُ وَ لَا وَجَدَ حَرّاً وَ لَا بَرْداً وَ لَا قَرّاً(2) بَعْدَ یَوْمِهِ ذَلِکَ وَ هُوَ صَاحِبُ یَوْمِ غَدِیرِ خُمٍ (3) إِذْ نَوَّهَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِاسْمِهِ وَ أَلْزَمَ أُمَّتَهُ وَلَایَتَهُ وَ عَرَّفَهُمْ بِخَطَرِهِ وَ بَیَّنَ لَهُمْ مَکَانَهُ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ أَوْلَی بِکُمْ مِنْکُمْ بِأَنْفُسِکُمْ قَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قَالَ فَمَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ هُوَ صَاحِبُ الْعَبَاءِ وَ مَنْ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُ
ص: 69
پیراسته کرده است. او صاحب الطائر است هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوندا نزد من آر کسی را که بهترین خلق در نزد تو و من است. در آن هنگام علی نزد او آمد و با او غذا خورد. او صاحب سوره برائت (توبه) است. وقتی که جبرئیل این سوره را بر پیامبرصلی الله علیه و آله نازل کرد ابوبکر سوره را برد. اما جبرئیل نازل شد و فرمود: ای محمد! این سوره را تنها باید تو یا علی ابلاغ کنند چرا که او از تو و تو از او هستی. پس رسول خدا چه در حیات و چه بعد از حیات از او بود. علی علیه السلام مخزن علم رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و کسی که پیامبر دربارهاش فرمود: من شهر علم و علی درِ آن است؛ کسی که علم را طلب میکند باید از درِ آن شهر بگذرد همچنان که خداوند متعال می فرماید: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»{و به خانه ها از در [ورودی] آنها درآیید(1)}. علی علیه السلام برطرف کننده ناراحتی و نگرانی رسول خدا صلی الله علیه و آله در جنگ ها بود و نخستین کسی بود که به رسول خدا ایمان آورد و او را تصدیق کرد و راهش را در پیش گرفت. او نخستین کسی بود که نماز به جای آورد. پس چه بهتانی میتواند بر خداوند و رسول خدا صلی الله علیه و آله از این بزرگتر باشد که کسی شخصی را با علی صلی الله علیه و آله مقایسه کند و بشری را به او تشبیه کند(2) .
روایت105.
کنز الفوائد: ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر درختان قلم، دریاها مرکّب، جنیان حساب گر و آدمیان نویسنده شوند نخواهد توانست فضائل علی را بشمارند(3).
روایت106.
خصال، عیون اخبار الرضا: امام رضا علیه السلام به نقل از پدرانش فرمود: پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ای علی! از خداوند پنج خصلت را درباره تو طلبیدم که همه آنها را به من عطا کرد. نخست
ص: 70
تَطْهِیراً: وَ هُوَ صَاحِبُ الطَّائِرِ حِینَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ وَ إِلَیَ (1) فَجَاءَ عَلِیٌّ فَأَکَلَ مَعَهُ وَ هُوَ صَاحِبُ سُورَةِ بَرَاءَةَ حِینَ نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَدْ سَارَ أَبُو بَکْرٍ بِالسُّورَةِ فَقَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّهُ لَا یَبْلُغُهَا إِلَّا أَنْتَ أَوْ عَلِیٌّ إِنَّهُ مِنْکَ وَ أَنْتَ مِنْهُ فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْهُ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ هُوَ عَیْبَةُ عِلْمِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ قَالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا(2) وَ مَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْمَدِینَةَ مِنَ الْبَابِ (3) کَمَا أَمَرَ اللَّهُ فَقَالَ وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها(4) وَ هُوَ مُفَرِّجُ الْکَرْبِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ فِی الْحُرُوبِ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ صَدَّقَهُ وَ اتَّبَعَهُ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ صَلَّی فَمَنْ أَعْظَمُ فِرْیَةً عَلَی اللَّهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ مِمَّنْ قَاسَ بِهِ أَحَداً أَوْ شَبَّهَ بِهِ بَشَراً(5).
کَنْزُ الْکَرَاجُکِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الْمُعَافَا بْنِ زَکَرِیَّا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الثَّلْجِ (6) عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَهْرَامَ عَنْ یُوسُفَ بْنِ مُوسَی الْقَطَّانِ عَنْ جَرِیرٍ عَنْ لَیْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَوْ أَنَّ الْغِیَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ وَ الْإِنْسَ کُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام(7).
ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] ل، [الخصال] ابْنُ نَاتَانَةَ وَ الْمُکَتِّبُ وَ الْهَمَذَانِیُّ وَ الْوَرَّاقُ جَمِیعاً عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یَاسِرٍ الْخَادِمِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ إِنِّی سَأَلْتُ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ فِیکَ خَمْسَ خِصَالٍ فَأَعْطَانِی أَمَّا أَوَّلُهَا فَإِنِّی
ص: 70
اینکه من اول کسی باشم که از قبر برمیخیزم و غبار از چهره ام برمیگیرم در حالی که تو کنارم باشی، پس آن را به من داد. دوم اینکه اجازه دهد من در جای سنجش اعمال بایستم و تو در کنارم باشی پس آن را به من داد. سوم اینکه از خدا خواستم تو را در قیامت حامل پرچم من قرار دهد که پرچم الله اکبر است و بر آن نوشته شده است: «رستگاران کسانیاند که به بهشت نائل آمدند» پس آن را به من داد. چهارم اینکه از او خواستم امتم به دست تو از حوض کوثر سیراب شوند پس آن را به من داد و پنجم اینکه از او خواستم تو را پیشرو امتم به هنگام ورود به بهشت قرار دهد، پس آن را به من داد. شکر خدای را که با این چیزها بر من منت نهاد(1).
در خصال و عیون اخبار الرضا(2)
با سند دیگری به نقل از امام رضا و اجدادش علیهم السلام مانند آن آمده است(3).
در صحیفة الرضا (4)
هم همین روایت نقل شده است.
روایت107.
عیون اخبار الرضا: حضرت علی علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله از پیشگاه خداوند برای من دعا کرد تا مرا از گرما و سرما در امان دارد(5).
روایت108.
امالی طوسی: حسن بن علی علیهما السلام فرمود: عمر بن خطاب گفت: از رسول خدا شنیدم که می فرمود: در علی خصلت هایی وجود دارد که یکی از آنها در نزد من محبوتر است از دنیا و هر آنچه که در آن است. از رسول خدا شنیدم که درباره علی بن ابی طالب فرمود: خداوندا او را بیامرز و بر او رحم کن. او را یاری کن و پیروزی را به دست او قرار بده. او را یاری ده و دیگران را با او یاری کن. علی بنده تو و سپاه رسول تو است(6).
ص: 71
سَأَلْتُهُ أَنْ تَنْشَقَّ الْأَرْضُ عَنِّی فَأَنْفُضَ التُّرَابَ عَنْ رَأْسِی وَ أَنْتَ مَعِی فَأَعْطَانِی وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَإِنِّی سَأَلْتُهُ أَنْ یَقِفَنِی عِنْدَ کِفَّةِ الْمِیزَانِ وَ أَنْتَ مَعِی فَأَعْطَانِی وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَسَأَلْتُ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَجْعَلَکَ حَامِلَ لِوَائِی وَ هُوَ لِوَاءُ اللَّهِ الْأَکْبَرُ عَلَیْهِ مَکْتُوبٌ الْمُفْلِحُونَ الْفَائِزُونَ (1) بِالْجَنَّةِ فَأَعْطَانِی وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ فَإِنِّی سَأَلْتُهُ أَنْ یَسْقِیَ أُمَّتِی مِنْ حَوْضِی بِیَدِکَ فَأَعْطَانِی وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ فَإِنِّی سَأَلْتُهُ أَنْ یَجْعَلَکَ قَائِدَ أُمَّتِی إِلَی الْجَنَّةِ فَأَعْطَانِی فَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلَیَّ بِهِ (2).
ل، [الخصال] أحمد بن إبراهیم بن بکر عن زید بن محمد البغدادی عن عبد الله بن أحمد الطائی عن أبیه عن الرضا عن آبائه علیهم السلام: مثله (3)
ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بالأسانید الثلاثة: مثله (4)
صح، [صحیفة الرضا علیه السلام] عنه علیه السلام: مثله (5).
ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] بِإِسْنَادِ التَّمِیمِیِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ: دَعَا النَّبِیُّ ص (6) أَنْ یَقِیَنِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَرَّ وَ الْبَرْدَ(7).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] بِإِسْنَادِ أَخِی دِعْبِلٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ سَمِعْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: إِنَّ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ خِصَالًا لَأَنْ یَکُونَ فِیَّ إِحْدَاهُنَّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام اللَّهُمَّ ارْحَمْهُ وَ تَرَحَّمْ عَلَیْهِ وَ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ وَ أَعِنْهُ وَ اسْتَعِنْ بِهِ فَإِنَّهُ عَبْدُکَ وَ کَتِیبَةُ رَسُولِکَ (8).
ص: 71
روایت109.
مجالس مفید، امالی طوسی: امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله به قُدید (بین مکه ومدینه) فرود آمد به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: ای علی! از خداوند متعال خواستم که بین من و تو موالات برقرار کند و خداوند آن را انجام داد. و خواستم بین من و تو برادری بر قرار کند وآن را انجام داد. همچنان که از وی خواستم تا تو را وصی من قرار دهد و این خواسته را هم برآورده کرد. مردی گفت: سوگند به خدا یک پیمانه خرما در مشک دریده و کهنه بهتر از آن چیزی است که محمد از خداوند خواست! چرا از خداوند نخواست تا فرشته ای را بر او نازل کند تا در مقابل دشمنانش یاریش دهد و یا به او گنجی ببخشد تا با آن به از بین بردن فقر خود کمک کند؟! در این هنگام بود که خداوند متعال این آیه را نازل کرد: «فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّما أَنْتَ نَذیرٌ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ وَکیلٌ» {و مبادا تو برخی از آنچه را که به سویت وحی می شود ترک گویی و سینه ات بدان تنگ گردد که می گویند چرا گنجی بر او فرو فرستاده نشده یا فرشته ای با او نیامده است تو فقط هشداردهنده ای و خدا بر هر چیزی نگهبان است}(1)
مناقب ابن آشوب: از امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر آمده است که فرمود: ای علی! من از خداوند طلبیدم - ادامهاش همچون حدیث بالا - تا این سخن: تا با آن به از بین بردن فقر خود کمک کند؟ سپس این آیه نازل شد: « فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ»{و سینه ات بدان تنگ گردد} تا آخر آیه.(2)
روایت110.
طرائف: کتابی بزرگ و مجلّد در بیان فضائل اهل بیت علیهم السلام را از احمد بن حنبل دیدم که در آن احادیث با عظمتی وجود داشت که در آنها پیامبر صلی الله علیه و آله صراحتا خلافت علی علیه السلام بعد از خود را تاکید میکند و هیچ شک وشبهه ای در آنها برای افراد با انصاف نیست و حجتی آشکار علیه آنها است. در کتابخانه مرقد علی بن ابی طالب علیه السلام در «غرّی» نسخهای وقف شده از این کتاب وجود دارد و هر کس میخواهد از آن اطلاع یابد آن را از کتابخانه معروف آنجا بطلبد.
و از جمله آن، چیزهایی است که ابو عمر یوسف بن عبدالبر نمیری در کتاب الاستعیاب روایت کرده؛ او در آن، احادیث صریح و روشنی را از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره فضائل علی علیه السلام و خلافت و برتری آن حضرت بر دیگر صحابه ذکر کرده است و اعتراف میکند که نمیتوان این فضائل بی شمار را شمرد.
ص: 72
جا، [المجالس للمفید] ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] الْمُفِیدُ عَنْ عُمَرَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الزَّیَّاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَطْنَ قُدَیْدٍ(1) قَالَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام یَا عَلِیُّ إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُوَالِیَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَفَعَلَ وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یُوَاخِیَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَفَعَلَ وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یَجْعَلَکَ وَصِیِّی فَفَعَلَ فَقَالَ رَجُلٌ (2) وَ اللَّهِ لَصَاعٌ مِنْ تَمْرٍ فِی شَنٍّ بَالٍ خَیْرٌ مِمَّا سَأَلَ مُحَمَّدٌ رَبَّهُ هَلَّا سَأَلَهُ مَلَکاً یَعْضُدُهُ عَلَی عَدُوِّهِ أَوْ کَنْزاً یَسْتَعِینُ بِهِ عَلَی فَاقَتِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ وَکِیلٌ (3).
قب، [المناقب لابن شهرآشوب] الْعَیَّاشِیُّ بِإِسْنَادِهِ إِلَی الصَّادِقِ علیه السلام فِی خَبَرٍ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ إِلَی قَوْلِهِ یَسْتَعِینُ بِهِ عَلَی فَاقَتِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ الْآیَةَ(4).
یف، [الطرائف]: رَأَیْتُ کِتَاباً کَبِیراً مُجَلَّداً فِی مَنَاقِبِ أَهْلِ الْبَیْتِ علیهم السلام تَأْلِیفَ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ فِیهِ أَحَادِیثُ جَلِیلَةٌ قَدْ صَرَّحَ فِیهَا نَبِیُّهُمْ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله بِالنَّصِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام بِالْخِلَافَةِ عَلَی النَّاسِ لَیْسَ فِیهَا شُبْهَةٌ عِنْدَ ذَوِی الْإِنْصَافِ وَ هِیَ حُجَّةٌ عَلَیْهِمْ وَ فِی خِزَانَةِ مَشْهَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام بِالْغَرِیِّ مِنْ هَذَا الْکِتَابِ الْمَذْکُورِ نُسْخَةٌ مَوْقُوفَةٌ مَنْ أَرَادَ الْوُقُوفَ عَلَیْهَا فَلْیَطْلُبْهَا مِنْ خِزَانَتِهِ الْمَعْرُوفَةِ.
وَ مِنْ ذَلِکَ مَا رَوَاهُ أَبُو عُمَرَ یُوسُفُ بْنُ عَبْدِ الْبِرِّ النُّمَیْرِیُّ فِی کِتَابِ الْإِسْتِیعَابِ: فَإِنَّهُ ذَکَرَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَضَائِلَ وَ نُصُوصاً صَرِیحَةً عَلَیْهِ مِنْ نَبِیِّهِمْ بِالْخِلَافَةِ وَ التَّفْضِیلِ عَلَی الْأَصْحَابِ ثُمَّ اعْتَرَفَ بِالْعَجْزِ عَنْ حَصْرِ فَضَائِلِهِ وَ ذِکْرِ فَوَاضِلِهِ.
ص: 72
و از جمله آن، چیزهایی است که ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه در کتاب المناقب روایت کرده از روایاتی که از جهت تواتر و صراحت گواه بر فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام است و نص بر حضرت را نشان می دهد. من در کتاب ابوبکر بن مردویه که از عالمان سرشناس مذاهب اربعه است نظری کوتاه انداختم. در آن صد و هشتاد و دو فضیلت از فضائل علی علیه السلام را یافتم که در آنها پیامبر صراحتا به خلافت علی علیه السلام بعد از خودش و جانشین بودن او بر امت اسلامی تاکید میکند. سپس به نسخه اصلی کتاب المناقب از ابن مردویه دست یافتم که در سه مجلد بود که الان نزد من است و در آن احادیثی وجود دارد که صراحتا به خلافت علی علیه السلام اشاره میکند.
از آن جمله، روایات حافظ محمد بن مؤمن شیرازی است که از عالمان مذاهب اربعه است و این روایات را در کتابی آورده که آن را از تفاسیر دوازدهگانه که بعدها آن ها را ذکر خواهیم کرد استخراج کرده و در آن احادیث روشنی که در آن پیامبر به خلافت علی علیه السلام و فضائل والای او تصریح میکند وجود دارد.
از آن جمله، روایات اصفهانی أسعد بن عبدالقاهر بن شفروة در کتاب الفائق است که احادیث صریحی را از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره خلافت علی علیه السلام بعد از خودش و بیان فضائل و صفات نیکوی وی می آورد و من در کتابخانه مرقد علی بن ابی طالب علیه السلام در «غری» نسخه ای از آن را دیدم.
از آن جمله، روایات موفق بن احمد خوارزمی است در کتاب الأربعین فی مناقب امیرالمؤمنین. وی به اخطب الخطباء مشهور بود و از عالمان سرشناس مذاهب اربعة اهل تسنن به شمار می رفت. این کتاب دارای احادیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام و فضائل والای اوست. البته در اینجا نگنجد که همه کتابهایی را که در باره آن حضرت و فضائل اوست نام ببریم.
از آن جمله، روایات ناصر بن ابی المکارم المطرزی الخوارزمی است که معروف به حجة الإسلام بود و از عالمان شناخته شده مذاهب اربعة اهل تسنن است و کتاب «الغرب و المغرب» و «الإیضاح فی شرح المقامات» در شرح کتاب المناقب را تألیف کرده است. وی در اول کتاب چنین میگوید: ذکر فضائل علی علیه السلام بلکه ذکر برخی از آنها
ص: 73
وَ مِنْ ذَلِکَ مَا رَوَاهُ أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُوسَی بْنِ مَرْدَوَیْهِ: فِی کِتَابِهِ کِتَابِ الْمَنَاقِبِ مِنَ الْأَخْبَارِ الشَّاهِدَةِ تَوَاتُراً وَ تَصْرِیحاً بِفَضَائِلِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام وَ تَحْقِیقِ النَّصِّ عَلَیْهِ وَ لَقَدْ تَصَفَّحْتُ شَیْئاً یَسِیراً مِنْ کِتَابِ أَبِی بَکْرِ بْنِ مَرْدَوَیْهِ وَ هُوَ مِنْ أَعْیَانِ رِجَالِ الْأَرْبَعَةِ الْمَذَاهِبِ فَوَجَدْتُ فِیهِ مِائَةً وَ اثْنَتَیْنِ وَ ثَمَانِینَ مَنْقَبَةً رَوَاهَا عَنْ نَبِیِّهِمْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فِیهَا تَصْرِیحٌ بِالنَّصِّ عَلَی خِلَافَتِهِ وَ أَنَّهُ الْقَائِمُ مَقَامَهُ فِی أُمَّتِهِ ثُمَّ ظَفِرْتُ بِأَصْلِ کِتَابِ الْمَنَاقِبِ لِابْنِ مَرْدَوَیْهِ فَوَجَدْتُ ثَلَاثَ مُجَلَّدَاتٍ وَ هِیَ عِنْدِی وَ یَتَضَمَّنُ نُصُوصاً صَرِیحَةً عَلَی مَوْلَانَا عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام.
وَ مِنْ ذَلِکَ مَا ذَکَرَهُ الْحَافِظُ مُحَمَّدُ بْنُ مُؤْمِنٍ الشِّیرَازِیُّ فِی الْکِتَابِ الَّذِی اسْتَخْرَجَهُ مِنَ التَّفَاسِیرِ الِاثْنَیْ عَشَرَ وَ هُوَ مِنْ رِجَالِ الْأَرْبَعَةِ الْمَذَاهِبِ وَ عُلَمَائِهِمْ وَ سَیَأْتِی ذِکْرُ التَّفَاسِیرِ الَّتِی اسْتَخْرَجَهُ مِنْهَا: وَ قَدْ ذَکَرَ فِی الْکِتَابِ الْمَذْکُورِ تَصْرِیحَاتِهِمْ مِنْ نَبِیِّهِمْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بِالنَّصِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام بِالْخِلَافَةِ وَ فَضَائِلَ عَظِیمَةً.
وَ مِنْ ذَلِکَ مَا ذَکَرَهُ الْأَصْفَهَانِیُّ أَسْعَدُ بْنُ عَبْدِ الْقَاهِرِ بْنِ شَفَرْوَةَ فِی کِتَابِ الْفَائِقِ: فَإِنَّهُ تَضَمَّنَ نُصُوصاً صَرِیحَةً مِنْ نَبِیِّهِمْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام بِالْخِلَافَةِ أَیْضاً وَ مَنَاقِبَ جَلِیلَةً وَ قَدْ رَأَیْتُ مِنْهُ نُسْخَةً بِخِزَانَةِ مَشْهَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام بِالْغَرِیِّ.
وَ مِنْ ذَلِکَ مَا ذَکَرَهُ مُوَفَّقُ بْنُ أَحْمَدَ الْخُوارَزْمِیُّ أَخْطَبُ الْخُطَبَاءِ وَ هُوَ مِنْ أَعْیَانِ عُلَمَاءِ الْأَرْبَعَةِ الْمَذَاهِبِ: فِی کِتَابِ الْأَرْبَعِینَ فِی مَنَاقِبِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَإِنَّهُ مُتَضَمِّنٌ نُصُوصاً مِنْ نَبِیِّهِمْ صلی الله علیه و آله عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام وَ فَضَائِلَ عَظِیمَةً جَلِیلَةً وَ لَا یَسَعُ تَسْمِیَةُ الْکُتُبِ فِی ذَلِکَ وَ الْفَضَائِلِ.
وَ مِنْ ذَلِکَ مَا رَوَاهُ الْمَعْرُوفُ بِحُجَّةِ الْإِسْلَامِ نَاصِرُ بْنُ أَبِی الْمَکَارِمِ الْمِطْرَزِیُّ الْخُوارَزْمِیُّ وَ هُوَ مِنْ أَعْیَانِ الْعُلَمَاءِ الْأَرْبَعَةِ الْمَذَاهِبِ صَاحِبُ کِتَابِ الْغَرْبِ (1) وَ الْمَغْرِبِ وَ الْإِیضَاحِ فِی شَرْحِ الْمَقَامَاتِ فِی شَرْحِ کِتَابِ الْمَنَاقِبِ فَقَالَ فِی أَوَّلِ الْکِتَابِ مَا هَذَا لَفْظُهُ: ذِکْرُ فَضَائِلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام َعلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب علیهما السلام بَلْ ذِکْرُ شَیْ ءٍ مِنْهَا
ص: 73
چرا که کسی نمیتواند همه آنها را به شماره درآورد، بلکه ذکر اکثر آنها هم در طاقت بشری برای تحقیق نمیگنجد. آنچه صحت حرف مرا تصدیق میکند سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله است که از ابن عباس روایت شده: اگر درختان قلم، دریاها مرکب، جنیان حساب گر وآدمیان نویسنده شوند نخواهد توانست فضائل علی را بشمارند(1).
روایت111.
امالی طوسی: یونس بن حبیب نحوی که از طرفداران عثمان بود گفت: به خلیل بن احمد گفتم: میخواهم درباره چیزی از تو سؤال کنم. آیا قول میدهی که آن را نزد کسی بازگو نکنی؟ گفت: سخن تو بیانگر این است که جواب شدیدتر از سؤال است. آیا تو هم قول میدهی که جواب آن را نزد کسی نگوئی؟ گفتم: بله تا زمانی که زندهای. گفت: بپرس. گفتم: چه شده که اصحاب رسول خدا و نزدیکان او گویا همه فرزندان یک مادر هستند و در این میان تنها علی است که گویا از زنی دیگر است؟! گفت: این سؤال چگونه به ذهن تو خطور کرد؟ گفتم: به من قول دادی که جواب دهی. گفت: تو هم قول دادی که جواب را مخفی بداری. گفتم: تا زمانی که زندهای. گفت: علی علیه السلام در اسلام آوردن بر همه آنها پیشی گرفت و در علم از آنان برتر بود و در شرافت همه شان را پشت سر گذاشت. او زاهد ترین آنها بود و استقامتش در جهاد در راه خداوند بیشتر از دیگران بود. به همین خاطر بر او ص: 74
إِذْ ذِکْرُ جَمِیعِهَا یُقْصَرُ عَنْهَا بَاعُ الْإِحْصَاءِ بَلْ ذِکْرُ أَکْثَرِهَا یَضِیقُ عَنْهُ نِطَاقُ طَاقَةِ الِاسْتِقْصَاءِ یَدُلُّ عَلَی صِدْقِ مَا ذَکَرْتُهُ مَا أَنْبَأَنِی بِهِ صَدْرُ الْحُفَّاظِ الْحَسَنُ بْنُ الْعَطَاءِ الْهَمْدَانِیُّ رَفَعَهُ إِلَی أَنْ قَالَ حَدَّثَنَا صَدْرُ الْأَئِمَّةِ أَخْطَبُ الْخُطَبَاءِ مُوَفَّقُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَکِّیُّ ثُمَّ الْخُوارَزْمِیُّ قَالَ أَخْبَرَنِی السَّیِّدُ الْإِمَامُ الْمُرْتَضَی أَبُو الْفَضْلِ الْحُسَیْنُ فِی کِتَابِهِ إِلَیَّ مِنْ مَدِینَةِ الرَّیِّ جَزَاهُ اللَّهُ عَنِّی خَیْراً أَخْبَرَنَا السَّیِّدُ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ الْحُسَیْنِیُّ الشَّیْبَانِیُّ بِقِرَاءَتِی عَلَیْهِ أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ الْعَالِمُ أَبُو النَّجْمِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ بْنِ عِیسَی الثمان [السَّمَّانُ] الرَّازِیُّ أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ الْعَالِمُ أَبُو سَعِیدٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ النَّیْسَابُورِیُّ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ الْأَدِیبُ بِقِرَاءَتِی عَلَیْهِ حَدَّثَنِی الْمُعَافَا بْنُ زَکَرِیَّا أَبُو الْفَرَجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی الثَّلْجِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَهْرَامَ عَنْ یُوسُفَ بْنِ مُوسَی الْقَطَّانِ عَنْ جَرِیرٍ عَنْ لَیْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَوْ أَنَّ الْغِیَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ وَ الْإِنْسَ کُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام(1).
ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ النَّحْوِیِّ عَنْ أَبِی الْأَسْوَدِ الْخَلِیلِ بْنِ أَسْوَدَ النُّوشَجَانِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَّامٍ الْجُمَحِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ حَبِیبٍ النَّحْوِیِّ وَ کَانَ عُثْمَانِیّاً قَالَ: قُلْتُ لِلْخَلِیلِ بْنِ أَحْمَدَ أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْ شَیْ ءٍ(2) فَتَکْتُمُهَا عَلَیَّ قَالَ إِنَّ قَوْلَکَ یَدُلُّ عَلَی أَنَّ الْجَوَابَ أَغْلَظُ مِنَ السُّؤَالِ فَتَکْتُمُهُ أَنْتَ أَیْضاً قَالَ قُلْتُ نَعَمْ أَیَّامَ حَیَاتِکَ قَالَ سَلْ قَالَ قُلْتُ مَا بَالُ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ رَحِمِهِمْ کَأَنَّهُمْ کُلَّهُمْ بَنُو أُمٍّ وَاحِدَةٍ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام مِنْ بَیْنِهِمْ کَأَنَّهُ ابْنُ عَلَّةٍ(3) قَالَ مِنْ أَیْنَ لَکَ هَذَا السُّؤَالُ قَالَ قُلْتُ قَدْ وَعَدْتَنِی الْجَوَابَ قَالَ وَ قَدْ ضَمِنْتَ لِیَ الْکِتْمَانَ قَالَ قُلْتُ أَیَّامَ حَیَاتِکَ فَقَالَ إِنَّ عَلِیّاً تَقَدَّمَهُمْ إِسْلَاماً وَ فَاقَهُمْ عِلْماً وَ بَذَّهُمْ (4) شَرَفاً وَ رَجَحَهُمْ زُهْداً وَ طَالَهُمْ جِهَاداً
ص: 74
حسادت می بردند. مردم به کسانی که که مانند خودشان هستند بیشتر مایل هستند تا کسی که از آنها متمایز شده است. پس بفهم(1).
روایت112.
مولف: عبد الحمید بن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی برای چندمین بار قبل از هجرت برای ادای فریضه حج به منطقه کنده رسید، خود را بر آنها عرضه کرد مثل این که بر قبایل عرب عرضه میکند، اما فرزندان بنو ولیعة که از فرزندان بنی عمرو بن معاویه بودند دعوتش را نپذیرفتند. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت کرد و دعوتش در جزیرة العرب گسترش یافت هیئتهای مختلف عربی دسته دسته نزد وی آمدند و به اسلام گرویدند؛ هیئتی از کنده هم که در آن اشعث و فرزندان ولیعه حضور داشتند نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و اسلام خود را اعلام کردند. رسول خدا از صدقات حضرموت به آنها مواد غذایی داد. در آن هنگام زیاد بن لبید بیاضی أنصاری را برای حکمرانی به حضرموت برگزیده بود. زیاد آن خوراکیها را بر فرزندان ولیعه عرضه داشت اما از پذیرفتنش ابا کردند وگفتند: حیوان باربری نداریم که آن را برایمان حمل کند. خودت آن را با باربرانی از خودت به سرزمین ما بفرست. زیاد از این کار ابا کرد و میانشان اختلاف در افتاد تا جائی که نزدیک بود جنگی به پا گیرد. عده ای از آنها نزد پیامبرصلی الله علیه و آله برگشتند و زیاد هم نامه ای اعتراض آمیز برای پیامبرصلی الله علیه و آله نوشت و از بنو ولیعه شکایت کرد. در آن واقعه بود که رسول خدا سخن مشهور خود را بر زبان آوردند و به بنی ولیعه فرمود: ای بنی ولیعه! یا به نافرمانی خود پایان میدهید یا اینکه مردی همچون خودم را به سوی شما خواهم فرستاد تا جنگاوران شما را به قتل رساند و خانوادهتان را به اسارت گیرد. عمر بن خطاب گفت که هیچ وقت مانند آن روز آرزوی امارت را نکردم. سینه خود را جلو آوردم به امید آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله بگوید: این است، اما پیامبر دست علی را بالا برد و فرمود: منظورم این است. سپس رسول خدا چیزی برایشان به زیاد نوشت. نامه را نزد زیاد بردند و وقتی رسیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله وفات یافته بود و خبر وفاتش در میان قبائل عرب منتشر شد که در نتیجه آن فرزندان ولیعه از دین برگشتند و زنان هرزه آنها به آوازخوانی پرداختند و دست هایشان را به خاطر مرگ حضرت رنگ کردند. پایان سخن.(2)
روایت113.
این شیرویه دیلمی در فردوس الأخبار از ابن عباس روایت کرده: پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: اگر درختان قلم، دریاها مرکب، جنیان حساب گر و آدمیان نویسنده شوند نخواهد توانست فضائل تو را بشمارند ای ابوالحسن.
علی علیه السلام از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: خداوند رحمت کند علی را، پرودگارا حق را جایی قرار ده که علی میرود.
ابی لیلی غفاری از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: بعد از من فتنهای رخ خواهد داد. اگر در آن قرار گرفتید علی
ص: 75
فَحَسَدُوهُ وَ النَّاسُ إِلَی أَشْکَالِهِمْ وَ أَشْبَاهِهِمْ أَمْیَلُ مِنْهُمْ إِلَی مَنْ بَانَ مِنْهُمْ فَافْهَمْ (1).
أَقُولُ قَالَ عَبْدُ الْحَمِیدِ بْنُ أَبِی الْحَدِیدِ فِی شَرْحِ نَهْجِ الْبَلَاغَةِ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا قَدِمَتْ کِنْدَةُ حُجَّاجاً قَبْلَ الْهِجْرَةِ عَرَضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَفْسَهُ عَلَیْهِمْ کَمَا کَانَ یَعْرِضُ نَفْسَهُ عَلَی أَحْیَاءِ الْعَرَبِ فَدَفَعَهُ بَنُو وَلِیعَةَ مِنْ بَنِی عَمْرِو بْنِ مُعَاوِیَةَ وَ لَمْ یَقْبَلُوهُ فَلَمَّا هَاجَرَ وَ تَمَهَّدَتْ دَعْوَتُهُ وَ جَاءَتْهُ وُفُودُ الْعَرَبِ جَاءَهُ وَفْدُ کِنْدَةَ فِیهِمُ الْأَشْعَثُ وَ بَنُو وَلِیعَةَ فَأَسْلَمُوا فَأَطْعَمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَنِی وَلِیعَةَ طُعْمَةً مِنْ صَدَقَاتِ حَضْرَمَوْتَ وَ کَانَ قَدِ اسْتَعْمَلَ عَلَی حَضْرَمَوْتَ زِیَادَ بْنَ لَبِیدٍ الْبَیَاضِیَّ الْأَنْصَارِیَّ فَدَفَعَهَا زِیَادٌ إِلَیْهِمْ فَأَبَوْا أَخْذَهَا وَ قَالُوا لَا ظَهْرَ(2) لَنَا فَابْعَثْ بِهَا إِلَی بِلَادِنَا عَلَی ظَهْرٍ مِنْ عِنْدِکَ فَأَبَی زِیَادٌ وَ حَدَثَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ زِیَادٍ شَرٌّ کَادَ یَکُونُ حَرْباً فَرَجَعَ مِنْهُمْ قَوْمٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ کَتَبَ زِیَادٌ إِلَیْهِ صلی الله علیه و آله یَشْکُوهُمْ وَ فِی هَذِهِ الْوَاقِعَةِ کَانَ الْخَبَرُ الْمَشْهُورُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ لِبَنِی وَلِیعَةَ لَتَنْتَهُنَّ یَا بَنِی وَلِیعَةَ أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَیْکُمْ رَجُلًا عَدِیلَ نَفْسِی یَقْتُلُ مُقَاتِلَتَکُمْ وَ یَسْبِی ذَرَارِیَّکُمْ قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَمَا تَمَنَّیْتُ الْإِمَارَةَ إِلَّا یَوْمَئِذٍ وَ جَعَلْتُ أَنْصَبُ لَهُ صَدْرِی رَجَاءَ أَنْ یَقُولَ هُوَ هَذَا فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ قَالَ هُوَ هَذَا ثُمَّ کَتَبَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی زِیَادٍ فَوَصَلُوا إِلَیْهِ بِالْکِتَابِ وَ قَدْ تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ طَارَ الْخَبَرُ بِمَوْتِهِ إِلَی قَبَائِلِ الْعَرَبِ فَارْتَدَّتْ بَنُو وَلِیعَةَ وَ غَنَّتْ بَغَایَاهُمْ وَ خَضَبْنَ لَهُ أَیْدِیَهُنَّ الْخَبَرَ انْتَهَی (3).
وَ رَوَی ابْنُ شِیرَوَیْهِ الدَّیْلَمِیُّ فِی فِرْدَوْسِ الْأَخْبَارِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَالَ لِعَلِیٍّ لَوْ أَنَّ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْغِیَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْإِنْسَ کُتَّابٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ.
وَ عَنْ عَلِیٍّ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: رَحِمَ اللَّهُ عَلِیّاً اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیْثُ دَارَ.
وَ عَنْ أَبِی لَیْلَی الْغِفَارِیِّ: سَتَکُونُ مِنْ بَعْدِی فِتْنَةٌ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَالْزَمُوا عَلِیَ
ص: 75
را پیروی کنید چرا که او جدا کننده بین حق و باطل است.
جابر بن عبدالله از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: ملائکه هفت سال قبل از مردم بر علی درود فرستادند چرا که او با من نماز میخواند و کسی دیگر همراه ما نبود.
داود بن بلال بن احیحه به نقل از پیامبر آورد: صدّیقان سه نفر هستند: حبیب نجار مومن آل یاسین، حزقیل مومن آل فرعون و علی بن ابی طالب که سومی و بهترین آنها است.
سلمان به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله آورد: علی بن ابی طالب علیه السلام وعدههایم را عملی و دَینم را ادا میکند .
عمران بن حصین از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: علی از من و من از علی هستم؛ او ولی هر مومنی بعد از من است.
حذیفه از پیامبرصلی الله علیه و آله آورد: علی برادر و پسر عموی من است.
ابن عباس از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: نسبت علی به من همچون نسبت سرم به بدنم است.
جابر از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: علی برای من همچون هارون برای موسی است با این تفاوت که بعد از من پیامبری نمیآید.
عبدالله بن جعفر از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: علی اصل و جعفر فرعم، یا جعفر اصل و علی فرعم است.
انس از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: علی مانند «باب حطه» در بنی اسرائیل است که هرکس به آن وارد شد نجات یافت و هرکس از آن خارج شد هلاک گردید.
امّ سلمه از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: علی و شیعیانش در روز قیامت از رستگارانند.
ابوذر از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: علی درِ علمِ من است و بعد از من رسالتم را برای امتم تبیین خواهد کرد. دوست داشتن او ایمان و دشمن داشتن او کفر و نگاه کردن به او رأفت و دوستی با او عبادت است.
انس از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: علی بن ابی طالب در بهشت می درخشد همچون ستاره صبح که برای اهل دنیا میدرخشد.
حذیفه از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: علی تقسیم کننده آتش است.
عمر بن خطاب از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: علی آگاه ترین ما به قضاوت است.
ص: 76
بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ الْفَارُوقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ.
وَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: صَلَّتِ الْمَلَائِکَةُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ سَبْعَ سِنِینَ قَبْلَ النَّاسِ وَ ذَلِکَ بِأَنَّهُ کَانَ یُصَلِّی مَعِی وَ لَا یُصَلِّی مَعَنَا غَیْرُنَا.
وَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ بِلَالِ بْنِ أُحَیْحَةَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: الصِّدِّیقُونَ ثَلَاثَةٌ حَبِیبٌ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ یس وَ حِزْقِیلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ الثَّالِثُ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ.
وَ رُوِیَ عَنْ سَلْمَانَ عَنْهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ یُنْجِزُ عِدَاتِی وَ یَقْضِی دَیْنِی.
عِمْرَانُ بْنُ حُصَیْنٍ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: عَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی.
حُذَیْفَةُ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: عَلِیٌّ أَخِی وَ ابْنُ عَمِّی.
ابْنُ عَبَّاسٍ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: عَلِیٌّ مِنِّی مِثْلُ رَأْسِی مِنْ بَدَنِی.
جَابِرٌ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: عَلِیٌّ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی.
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: عَلِیٌّ أَصْلِی وَ جَعْفَرٌ فَرْعِی أَوْ جَعْفَرٌ أَصْلِی وَ عَلِیٌّ فَرْعِی.
أَنَسٌ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ بَابُ حِطَّةٍ مَنْ دَخَلَ مِنْهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ کَانَ کَافِراً.
أُمُّ سَلَمَةَ عَنْهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: عَلِیٌّ وَ شِیعَتُهُ هُمُ الْفَائِزُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
أَبُو ذَرٍّ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: عَلِیٌّ بَابُ عِلْمِی وَ مُبِینٌ لِأُمَّتِی مَا أُرْسِلْتُ بِهِ مِنْ بَعْدِی حُبُّهُ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ نِفَاقٌ وَ النَّظَرُ إِلَیْهِ رَأْفَةٌ وَ مَوَدَّتُهُ عِبَادَةٌ.
أَنَسٌ عَنْهُ: عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ یَزْهَرُ فِی الْجَنَّةِ کَکَوْکَبِ الصُّبْحِ لِأَهْلِ الدُّنْیَا.
حُذَیْفَةُ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: عَلِیٌّ قَسِیمُ النَّارِ.
عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: عَلِیٌّ أَقْضَانَا.
ص: 76
جابر از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: علی بهترین انسان است؛ کسی که در او شک کند کافر است. در روایت دیگری آمده: کسی که این را انکار کند کافر است .
جابر بن عبد الله از پیامبرصلی الله علیه و آله نقل کرد که در تفسیر آیه: «فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُون»{پس اگر ما تو را [از دنیا] ببریم قطعا از آنان انتقام می کشیم}(1)
فرمود: این آیه در مورد علی نازل شده است چرا که بعد از من از پیمان شکنان و ظالمان انتقام خواهد گرفت.
امّ سلمه از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: قرآن با علی و علی با قرآن است.
سلمان گفت: پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند: من و علی نور واحدی در پیشگاه خداوند متعال بودیم. آن نور، خداوند را چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم تسبیح و تقدیس می کرد. وقتی آدم خلق شد آن نور را در صلب او قرار داد همواره در آن حالت یگانگی باقی ماندیم تا اینکه در پشت عبدالمطلب از هم جدا شدیم و من یک بخش آن و علی بخش دیگر آن بود.
ابن عباس از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: نوه این امت حسن و حسین و دژ آن علی است.
حذیفه از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: اگر مردم میدانستند چه زمانی علی «امیر مؤمنان» نام گرفت فضل و برتری او را انکار نمیکردند. علی «امیر مؤمنان» لقب گرفت حال آنکه آدم هنوز بین روح وجسد بود در آن هنگام بود که خداوند متعال فرمود: « وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی»:{و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم گفتند چرا گواهی دادیم}(2)ملائکه
گفتند: آری، سپس خداوند متعال فرمود: من پروردگار شما، محمد پیامبر شما و علی امیر شما است.
امّ سلمه از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: اگر علی خلق نمیشد فاطمه همتا و کُفوی نداشت .
ابو ایوب از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: ملائکه بر من و بر علی هفت سال درود فرستادند چرا که تنها او با من نماز میخواند.
ابن عباس از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: کسی که علی را دشنام دهد مرا دشنام داده است و کسی که مرا دشنام دهد، خداوند متعال را دشنام داده است و کسی که خداوند را دشنام دهد او را داخل در آتش جهنم خواهد کرد و در عذابی دائمی خواهد بود.
ص: 77
جَابِرٌ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: عَلِیٌّ خَیْرُ الْبَشَرِ مَنْ شَکَّ فِیهِ فَقَدْ کَفَرَ وَ فِی رِوَایَةٍ مَنْ أَبَی فَقَدْ کَفَرَ.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (1) نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام أَنَّهُ یَنْتَقِمُ مِنَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ بَعْدِی.
وَ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ عَنْهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: الْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ.
سَلْمَانُ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: کُنْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ نُوراً بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَبَّقاً یُسَبِّحُ اللَّهَ ذَلِکَ النُّورُ وَ یُقَدِّسُهُ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ فَلَمَّا خَلَقَ آدَمَ رَکَّبَ ذَلِکَ النُّورَ فِی صُلْبِهِ فَلَمْ نَزَلْ فِی شَیْ ءٍ وَاحِدٍ حَتَّی افْتَرَقْنَا فِی صُلْبِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ- فَجُزْءٌ أَنَا وَ جُزْءٌ عَلِیٌّ.
وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنْهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: سِبْطُ هَذِهِ الْأُمَّةِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ حِصْنُ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام.
وَ عَنْ حُذَیْفَةَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَتَی سُمِّیَ عَلِیٌّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا أَنْکَرُوا فَضْلَهُ سُمِّیَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ آدَمُ بَیْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ (2) قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ بَلَی فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنَا رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیُّکُمْ وَ عَلِیٌّ أَمِیرُکُمْ.
وَ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ عَنْهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: لَوْ لَمْ یُخْلَقْ عَلِیٌّ مَا کَانَ لِفَاطِمَةَ کُفْوٌ.
أَبُو أَیُّوبَ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: لَقَدْ صَلَّتِ الْمَلَائِکَةُ عَلَیَّ وَ عَلَی عَلِیٍّ سَبْعَ سِنِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمْ یُصَلِّ مَعِی رَجُلٌ غَیْرُهُ.
وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنْهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ سَبَّ عَلِیّاً فَقَدْ سَبَّنِی وَ مَنْ سَبَّنِی فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ سَبَّ اللَّهَ أَدْخَلَهُ اللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ وَ لَهُ عَذَابٌ مُقِیمٌ.
ص: 77
ابی الحمراء از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: کسی که میخواهد وقار آدم، قدرت موسی و زهد عیسی را ببیند به این مردی که میآید توجه کند. در آن هنگام علی آمد.
معاذ از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرد: نگاه به صورت علی عبادت است.
عمران بن حصین از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: نگاه به علی بن ابی طالب عبادت است.
ابن عمر از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: مردم از درختان متفاوتی هستند اما من و علی از یک درخت هستیم.
عمار بن یاسر گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! خداوند متعال تو را به زینتی آراسته که هیچ کدام از بندگان به زینتی مزین نشده است که نزد خدا از این زینت دوستداشتنیتر باشد. زهد در دنیا و اینکه دنیا چیزی از تو به دست نیاورد.
علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرد: ای علی! خداوند متعال تو، فرزندانت، خانوادهات، شیعیانت و دوستداران شیعیانت را بخشیده است. بشارت باد بر تو که «أنزع بطین» هستی یعنی شرک از تو برداشته شده و آکنده از علم هستی.
ابن عباس از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرد: ای علی! خداوند متعال فاطمه را به عقد تو درآورد و مهر او را زمین قرار داد. کسی که بر روی زمین راه برود و کینه تو را بر دل داشته باشد راه رفتنش حرام است .
سعد بن ابی وقاص از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرد: ای علی! تو برای من همچون هارون برای موسی هستی با این تفاوت که بعد از من پیامبری نمیآید.
عمر از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرد: ای علی! تو نخستین مسلمان و نخستین مومن هستی و برای من همچون هارون برای موسی هستی.
علی علیه السلام از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: ای علی! تو به منزله کعبه هستی، مردم به سوظیت میآیند و به سوی کسی نمیروی. اگر این قوم نزدت آمدند و این امر [خلافت] را به تو تسلیم کردند از آنها قبول کن، اما اگر نزد تو نیامدند نزد آنان نرو.
معاویه بن حیده از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرد که فرمود: ای علی من اهمیت نمیدهم هر کس از امتم بمیرد و در دل نسبت به تو کینه داشته باشد بر کیش یهودیت مرده است یا بر نصرانیت.
ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرد که فرمود: ای علی! تو به خوارج مبتلی میشوی و نخستین کسی خواهی بود که آنها را به قتل میرسانی. به هنگام جنگ با آنها افرادی را که فرار میکنند تعقیب نکن و کار زخمی ها را نساز.
ص: 78
وَ عَنْ أَبِی الْحَمْرَاءِ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی آدَمَ فِی وَقَارِهِ وَ إِلَی مُوسَی فِی شِدَّةِ بَطْشِهِ وَ إِلَی عِیسَی فِی زُهْدِهِ فَلْیَنْظُرْ إِلَی هَذَا الْمُقْبِلِ فَأَقْبَلَ عَلِیٌّ علیه السلام.
وَ عَنْ مُعَاذٍ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: النَّظَرُ إِلَی وَجْهِ عَلِیٍّ عِبَادَةٌ.
وَ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: النَّظَرُ إِلَی ابْنِ أَبِی طَالِبٍ عِبَادَةٌ.
وَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: النَّاسُ مِنْ شَجَرٍ شَتَّی وَ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ.
وَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ زَیَّنَکَ بِزِینَةٍ لَمْ یَتَزَیَّنِ الْخَلَائِقَ بِزِینَةٍ هِیَ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْهَا الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا وَ جَعَلَ الدُّنْیَا لَا تُنَالُ مِنْکَ شَیْئاً.
وَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام عَنْهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ غَفَرَ لَکَ وَ لِوُلْدِکَ وَ لِأَهْلِکَ وَ لِشِیعَتِکَ وَ لِمُحِبِّی شِیعَتِکَ فَأَبْشِرْ فَإِنَّکَ الْأَنْزَعُ الْبَطِینُ یَعْنِی مَنْزُوعٌ مِنَ الشِّرْکِ بَطِینٌ مِنَ الْعِلْمِ.
وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ زَوَّجَکَ فَاطِمَةَ وَ جَعَلَ صَدَاقَهَا الْأَرْضَ فَمَنْ مَشَی عَلَیْهَا مُبْغِضاً لَکَ مَشَی حَرَاماً.
وَ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنْهُ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی.
وَ عَنْ عُمَرَ أَنَّهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ إِسْلَاماً وَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی.
وَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: یَا عَلِیُّ إِنَّمَا أَنْتَ بِمَنْزِلَةِ الْکَعْبَةِ تُؤْتَی وَ لَا تَأْتِی فَإِنْ أَتَاکَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ فَسَلَّمُوا لَکَ هَذَا الْأَمْرَ فَاقْبَلْهُ مِنْهُمْ وَ إِنْ لَمْ یَأْتُوکَ فَلَا تَأْتِهِمْ.
وَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ حَیْدَةَ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ مَا کُنْتُ أُبَالِی مَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّتِی وَ هُوَ یُبْغِضُکَ مَاتَ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً.
وَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أَنَّهُ قَالَ: یَا عَلِیُّ إِنَّکَ مُبْتَلًی بِالْخَوَارِجِ وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ تُقَاتِلُهُمْ فَلَا تَتَّبِعَنَّ مُدْبِراً وَ لَا تُجْهِزَنَّ عَلَی جَرِیحٍ (1).
ص: 78
علی علیه السلام از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: یا علی! کار تو مثل عیسی بن مریم است. یهودیان او را دشمن شدند و دشمنی و بغض و کینه آنها تا آنجا پیش رفت که به مادرش مریم بهتان زدند، از طرف دیگر نصاری چنان در دوستی او افراط کردند و او را در جایگاهی نشاندند که متعلق به او نبود. ای علی! درباره تو دو گروه به هلاکت خواهند رسید آنهایی که در دوست داشتن تو افراط میکنند و آنهایی که در دشمنی با تو زیاده روی میکنند؛ هر دو طرف در آتش جهنم خواهند بود.
ابی سعید از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند: ای علی در روز قیامت در دستان تو عصائی از عصاهای بهشت است که با آن منافقان را از حوضم دور میکنی.
علی علیه السلام از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: ای علی! در بهشت برای تو گنجی است و تو ذو القرنین بهشت خواهی بود .
علی علیه السلام از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کرد: ای علی! در روز قیامت من دست به دامان خداوند خواهم داشت و تو دست به دامان من و فرزندانت دست به دامان تو و شیعیان فرزندان تو دست به دامان تو. به نظر تو به کجا فرمان داده میشویم؟!
تا اینجا به احادیثی از کتاب ابن شیرویه که از نسخه قدیمی زمان مؤلف استخراج کردم اکتفا میکنم.
روایت114.
عبدالحمید بن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گوید: بدان که اگر امیرمؤمنان به خود مباهات میکرد و در بیان صفات و فضائلش با فصاحتی که خداوند متعال به وی عطا کرده و به او اختصاص داده بود به تلاش میپرداخت و در این راه تمام اهل فصاحت عرب به او کمک میکردند حتی نمیتوانستند یک دهم آنچه که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره او گفته است بیان کنند. منظورم اخبار واحادیث شایعی که شیعه امامیه از آنها برای اثبات امامت و خلافت علی علیه السلام استناد میجوید همچون حدیث غدیر خم، قصه سوره برائت، داستان مناجات، حدیث خیبر و یا حدیث دار در مکه در اوایل دعوت، و مانند آن نیست، بلکه منظورم اخبار و احادیثی است که بزرگان حدیث در این باره روایت کردهاند. در حالی که حتی اندکی از آن درباره دیگر صحابه روایت نشده است. در اینجا مقدار کمی از این احادیث را که راویان آن متهم[به طرفداری از وی] نیستند و همه آنان قائل به برتری دیگران بر علی هستند میآورم. احادیث ایشان در باره فضائل آن حضرت، باعث اطمینان نفسی است که روایت دیگران چنین چیزی را ایجاد نمیکند.
روایت اول: : ای علی! خداوند متعال تو را به زینتی آراسته است که هیچکدام از زینت های بندگان تا این اندازه نزد وی محبوب نیستند و آن زینت ابرار است که عبارت از زهد در دنیا است به طوری که چیزی از دنیا نمیکاهی
ص: 79
وَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: یَا عَلِیُّ فِیکَ مَثَلُ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ أَبْغَضَتْهُ الْیَهُودُ حَتَّی بُهِتَتْ أُمُّهُ وَ أَحَبَّتْهُ النَّصَارَی حَتَّی أَنْزَلُوهُ بِالْمَنْزِلَةِ الَّتِی لَیْسَتْ لَهُ یَا عَلِیُّ یَدْخُلُ النَّارَ فِیکَ رَجُلَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ کِلَاهُمَا فِی النَّارِ.
وَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَنْهُ صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ مَعَکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَصًا مِنْ عِصِیِّ الْجَنَّةِ تَذُودُ بِهَا الْمُنَافِقِینَ عَنْ حَوْضِی.
وَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام عَنْهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: یَا عَلِیُّ إِنَّ لَکَ فِی الْجَنَّةِ کَنْزاً وَ إِنَّکَ ذُو قَرْنَیْهَا.
وَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام عَنْهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: یَا عَلِیُّ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَخَذْتُ بِحُجْزَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَخَذْتَ أَنْتَ بِحُجْزَتِی وَ أَخَذَ وُلْدُکَ بِحُجْزَتِکَ وَ أَخَذَتْ شِیعَةُ وُلْدِکَ بِحُجْزَتِکَ فَتَرَی أَیْنَ یُؤْمَرُ بِنَا.
إلی هنا انتهی ما استخرجته من کتاب ابن شیرویه من نسخة قدیمة کتبت فی زمان مؤلفه (1).
وَ قَالَ عَبْدُ الْحَمِیدِ بْنُ أَبِی الْحَدِیدِ فِی شَرْحِ نَهْجِ الْبَلَاغَةِ: اعْلَمْ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لَوْ فَخَرَ بِنَفْسِهِ وَ بَالَغَ فِی تَعْدِیدِ مَنَاقِبِهِ وَ فَضَائِلِهِ بِفَصَاحَتِهِ الَّتِی آتَاهُ اللَّهُ تَعَالَی إِیَّاهَا وَ اخْتَصَّهُ بِهَا وَ سَاعَدَهُ عَلَی ذَلِکَ فُصَحَاءُ الْعَرَبِ کَافَّةً لَمْ یَبْلُغُوا إِلَی مِعْشَارِ مَا نَطَقَ بِهِ الرَّسُولُ الصَّادِقُ صلی الله علیه و آله فِی أَمْرِهِ وَ لَسْتُ أَعْنِی بِذَلِکَ الْأَخْبَارَ الْعَامَّةَ الشَّائِعَةَ الَّتِی یَحْتَجُّ بِهَا الْإِمَامِیَّةُ عَلَی إِمَامَتِهِ کَخَبَرِ الْغَدِیرِ وَ الْمَنْزِلَةِ وَ قِصَّةِ بَرَاءَةَ وَ خَبَرِ الْمُنَاجَاةِ وَ قِصَّةِ خَیْبَرَ وَ خَبَرِ الدَّارِ بِمَکَّةَ فِی ابْتِدَاءِ الدَّعْوَةِ وَ نَحْوِ ذَلِکَ بَلِ الْأَخْبَارُ الْخَاصَّةُ الَّتِی رَوَاهَا فِیهِ أَئِمَّةُ الْحَدِیثِ الَّتِی لَمْ یَحْصُلْ أَقَلَّ الْقَلِیلِ مِنْهَا لِغَیْرِهِ وَ أَنَا أَذْکُرُ مِنْ ذَلِکَ شَیْئاً یَسِیراً مِمَّا رَوَاهُ عُلَمَاءُ الْحَدِیثِ الَّذِینَ لَا یُتَّهَمُونَ فِیهِ وَ جُلُّهُمْ قَائِلُونَ بِتَفْضِیلِ غَیْرِهِ عَلَیْهِ فَرِوَایَتُهُمْ فَضَائِلَهُ تُوجِبُ مِنْ سُکُونِ النَّفْسِ مَا لَا یُوجِبُهُ رِوَایَةُ غَیْرِهِمْ.
الْخَبَرُ الْأَوَّلُ: یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَیَّنَکَ بِزِینَةٍ لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بِزِینَةٍ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْهَا هِیَ زِینَةُ الْأَبْرَارِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا جَعَلَکَ لَا تَرْزَأُ مِنَ الدُّنْیَا شَیْئاً
ص: 79
و دنیا چیزی از تو نمیکاهد. پروردگار فضیلت دوست داشتن مساکین را به تو بخشیده است به طوری که از پیروی کردن آنها از تو خوشنود هستی همچنان که آنها از امام قراردان تو خوشنود هستند .
این حدیث را ابو نعیم الحافظ در کتاب معروفش حلیة الأولیاء روایت کرده است و ابو عبدالله احمد بن حنبل در مسندش این جملات را هم به آن اضافه کرده است: خوشا به حال کسی که تو را دوست بدارد و تو را باور کند و وای بر کسی که با تو سر دشمنی داشته و راه تکذیب تو را در پیش گیرد.
روایت دوم: پیامبر صلی الله علیه و آله به هیأت ثقیف فرمود: یا تسلیم میشوید یا اینکه مردی از خودم - یا فرمود: همانند خودم - را به سوی شما خواهم فرستاد که بیتردید جنگاوران شما را به قتل میرساند، خانواده شما را به اسارت گرفته و اموالتان را میگیرد. عمر گفت: هیچ وقت مانند آن روز آرزوی امارت نکردم. سینه خود را جلو آوردم به امید آنکه رسول خدا بگوید: منظورم این فرد است، اما حضرت دست علی را بالا برد و فرمود: منظورم این است و آن را دو بار تکرار کرد.
احمد در مسندش آن را روایت کرده و همچنین در کتاب فضائل علی علیه السلام آن را آورد که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای بنی ولیعه! یا به نافرمانی خود پایان میدهید یا اینکه مردی همچون خودم را به سوی شما خواهم فرستاد تا فرمان من را در میان شما اجرا کند و جنگاوران شما را به قتل رساند و خانوادهتان را به اسارت گیرد. ابوذر گفت: چیزی مرا نترساند مگر سردی کف دست عمر که از پشت به کمر من خورد وگفت: یعنی منظورش کیست؟ گفتم: منظورش تو نیستی بلکه منظور وی کسی است که در خانه کفشش را وصله می زند. پیامبر صلی الله علیه و آله در آن لحظه فرمود: منظورم این (علی علیه السلام) است.
روایت سوم: خداوند متعال با من درباره علی عهدی گرفت. گفتم: پروردگارا! آن را برایم تبیین کن، فرمود: بشنو! علی علیه السلام پرچم هدایت و امام اولیای من و نور طاعت پیشگان من است. او کلمه ای است که تقوا پیشه گان را به آن الزام کردهام. هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر کس دشمنش باشد با من دشمنی کرده است. او را به این سخنان مژده ده. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: گفتم، پروردگارا علی را بشارت دادم و او در جواب گفت: من بنده خدا هستم و تحت فرمان اویم، اگر مرا به سبب گناهانم مجازات کند هیچ ظلمی مرتکب نشده است و اگر وعدهاش را در باره من جامه عمل بپوشاند، سزاوارتر است. پیامبر فرمود: گفتم پروردگارا! قلبش را زلال گردان و بهار آن را ایمان به خودت قرار ده. فرمود: آن را انجام دادم، اما من او را در بوته آزمایشی خاص قرار دادم که پیش از آن هیچکدام از بندگانم را در آن قرار ندادم. گفتم: پرودگارا! او برادر و همدم من است. فرمود: پیش از این در تقدیر و علمم آمده که او آزمایش میشود و وسیله آزمایش قرار میگیرد.
ابو نعیم حافظ هم در کتاب حلیة الأولیاء از ابوهریره اسلمی آن را روایت کرده سپس با اسناد و الفاظ دیگری آن را به نقل از انس بن مالک آورده است: خداوند متعال با من درباره علی عهدی گرفت و آن اینکه
ص: 80
وَ لَا تَرْزَأُ الدُّنْیَا مِنْکَ شَیْئاً وَ وَهَبَ لَکَ حُبَّ الْمَسَاکِینِ فَجَعَلَکَ تَرْضَی بِهِمْ أَتْبَاعاً وَ یَرْضَوْنَ بِکَ إِمَاماً.
رَوَاهُ أَبُو نُعَیْمٍ الْحَافِظُ فِی کِتَابِهِ الْمَعْرُوفِ بِحِلْیَةِ الْأَوْلِیَاءِ وَ زَادَ فِیهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ الْحَنْبَلِ فِی الْمُسْنَدِ: فَطُوبَی لِمَنْ أَحَبَّکَ وَ صَدَّقَ فِیکَ وَ وَیْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَکَ وَ کَذَّبَ فِیکَ.
الْخَبَرُ الثَّانِی: قَالَ لِوَفْدِ ثَقِیفٍ لَتُسْلِمُنَّ أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَیْکُمْ رَجُلًا مِنِّی أَوْ قَالَ عَدِیلَ نَفْسِی فَلَیَضْرِبَنَّ أَعْنَاقَکُمْ وَ لَیَسْبِیَنَّ ذَرَارِیَّکُمْ وَ لَیَأْخُذَنَّ أَمْوَالَکُمْ قَالَ عُمَرُ فَمَا تَمَنَّیْتُ الْإِمَارَةَ إِلَّا یَوْمَئِذٍ وَ جَعَلْتُ أَنْصَبُ لَهُ صَدْرِی رَجَاءَ أَنْ یَقُولَ هُوَ هَذَا فَالْتَفَتَ فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ قَالَ هَذَا مَرَّتَیْنِ.
رَوَاهُ أَحْمَدُ فِی الْمُسْنَدِ وَ رَوَاهُ فِی کِتَابِ فَضَائِلِ عَلِیٍّ أَنَّهُ قَالَ: لَتَنْتَهُنَّ یَا بَنِی وَلِیعَةَ أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَیْکُمْ رَجُلًا کَنَفْسِی یَمْضِی فِیکُمْ أَمْرِی یَقْتُلُ الْمُقَاتِلَةَ وَ یَسْبِی الذُّرِّیَّةَ قَالَ أَبُو ذَرٍّ فَمَا رَاعَنِی إِلَّا بَرْدُ کَفِّ عُمَرَ فِی حُجْزَتِی مِنْ خَلْفِی یَقُولُ مَنْ تَرَاهُ یَعْنِی فَقُلْتُ إِنَّهُ لَا یَعْنِیکَ وَ إِنَّمَا یَعْنِی خَاصِفَ النَّعْلِ بِالْبَیْتِ وَ إِنَّهُ قَالَ هُوَ هَذَا.
الْخَبَرُ الثَّالِثُ: أَنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیَّ فِی عَلِیٍّ عَهْداً فَقُلْتُ یَا رَبِّ بَیِّنْهُ لِی قَالَ اسْمَعْ أَنَّ عَلِیّاً رَایَةُ الْهُدَی وَ إِمَامُ أَوْلِیَائِی وَ نُورُ مَنْ أَطَاعَنِی وَ هُوَ الْکَلِمَةُ الَّتِی أَلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِینَ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَنِی فَبَشِّرْهُ بِذَلِکَ فَقُلْتُ قَدْ بَشَّرْتُهُ یَا رَبِّ فَقَالَ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ فِی قَبْضَتِهِ فَإِنْ یُعَذِّبْنِی فَبِذُنُوبِی وَ لَمْ یَظْلِمْ شَیْئاً وَ إِنْ یُتِمَّ لِی مَا وَعَدَنِی فَهُوَ أَوْلَی وَ قَدْ دَعَوْتُ لَهُ فَقُلْتُ اللَّهُمَّ اجْلُ قَلْبَهُ وَ اجْعَلْ رَبِیعَهُ الْإِیمَانَ بِکَ قَالَ قَدْ فَعَلْتُ ذَلِکَ غَیْرَ أَنِّی مُخْتَصُّهُ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْبَلَاءِ لَمْ أَخْتَصَّ بِهِ وَاحِداً(1) مِنْ أَوْلِیَائِی فَقُلْتُ رَبِّ أَخِی وَ صَاحِبِی قَالَ إِنَّهُ سَبَقَ فِی عِلْمِی إِنَّهُ لَمُبْتَلًی وَ مُبْتَلًی بِهِ.
ذَکَرَهُ أَبُو نُعَیْمٍ الْحَافِظُ فِی حِلْیَةِ الْأَوْلِیَاءِ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ الْأَسْلَمِیِ (2) ثُمَّ رَوَاهُ بِإِسْنَادٍ آخَرَ بِلَفْظٍ آخَرَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ: أَنَّ رَبَّ الْعَالَمِینَ عَهِدَ إِلَیَّ فِی عَلِیٍّ عَهْداً
ص: 80
علی پرچم هدایت، مناره ایمان، پیشوای اولیای من و نور تمام کسانی است که از من پیروی میکنند. علی امین من در روز قیامت و صاحب پرچم من است و کلیدهای گنجینههای رحمت پروردگارم در دستان او قرار دارند.
روایت چهارم: کسی که میخواهد به عزم نوح، علم آدم، بردباری ابراهیم، ذکاوت موسی و زهد عیسی بنگرد به علی بن ابی طالب علیه السلام بنگرد.
این حدیث را احمد بن حنبل در مسندش و احمد بیهقی در صحیح خود نقل کرده است.
روایت پنجم: کسی که دوست دارد همچون من زندگی کند و همچون من بمیرد و در قیامت شاخهای از یاقوت را که خداوند متعال با دست خودش خلق کرده وسپس به آن گفته به وجود آی و آن به وجود آمده، در دستانش باشد به ولایت علی بن ابی طالب تمسک جوید.
این حدیث را ابو نعیم الحافظ در کتاب حلیة الأولیاء روایت کرده است. همچنین ابو عبدالله احمد بن حنبل در مسندش و در کتاب فضائل علی بن ابی طالب نقل کرده است که الفاظ آن این گونه است: کسی که دوست دارد در قیامت شاخه قرمز رنگ را که خداوند با دست راستش در بهشت کاشته است در دست گیرد به حبّ علی تمسک جوید .
روایت ششم: قسم به کسی که جانم به دست او است، اگر این ترس را نداشتم که گروهی درباره تو غلو کنند آن گونه که نصاری درباره عیسی غلو کردند، امروز سخنی را در وصفت میگفتم که از کنار هیچ جمعی از مسلمانان عبور نمیکردی مگر آنکه از خاک زیر پایت به تبرک بردارند.
ابو عبدالله احمد بن حنبل آن را در مسند خود ذکر کرده است.
روایت هفتم: پیامبر صلی الله علیه و آله در شب عرفه خطاب به حاجیان فرمود: خداوند متعال به طور عام به سبب شما به ملائکه مباهات کرد و گناهان همه شمار را بخشید و به طور خاص به سبب علی بر آنها مباهات کرد و به طور ویژه او را بخشید. میخواهم سخنی را درباره علی بگویم بدون آنکه به خاطر قرابت با او دوست داشته باشم آن را بیان بکنم وآن اینکه: در حقیقت، سعادتمند کامل و سعادتمند حقیقی کسی است که علی را در دوران حیاتش و بعد از مرگش دوست داشته باشد.
احمد بن حنبل آن را در کتاب فضائل علی و همچنین در مسندش ذکر کرده است.
روایت هشتم: ابو عبدالله احمد بن حنبل در دو کتاب مذکور به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله آورده است: من نخستین کسی هستم که در روز قیامت فرا خوانده میشوم، در طرف راست عرش در سایه او میایستم سپس لباسی پوشانده میشوم. بعد از من پیامبران در پی یکدیگر فراخوانده میشوند و در طرف راست عرش میایستند و لباسهایی پوشانده میشوند. بعد از آن
ص: 81
أَنَّهُ رَایَةُ الْهُدَی وَ مَنَارُ الْإِیمَانِ وَ إِمَامُ أَوْلِیَائِی وَ نُورُ جَمِیعِ مَنْ أَطَاعَنِی إِنَّ عَلِیّاً أَمِینِی غَداً فِی الْقِیَامَةِ وَ صَاحِبُ رَایَتِی وَ بِیَدِ عَلِیٍّ مَفَاتِیحُ خَزَائِنِ رَحْمَةِ رَبِّی.
الْخَبَرُ الرَّابِعُ: مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی نُوحٍ فِی عَزْمِهِ وَ إِلَی آدَمَ فِی عِلْمِهِ وَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ فِی حِلْمِهِ وَ إِلَی مُوسَی فِی فِطْنَتِهِ وَ إِلَی عِیسَی فِی زُهْدِهِ فَلْیَنْظُرْ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ.
رَوَاهُ أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ فِی الْمُسْنَدِ وَ رَوَاهُ أَحْمَدُ الْبَیْهَقِیُّ: فِی صَحِیحِهِ.
الْخَبَرُ الْخَامِسُ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَحْیَا حَیَاتِی وَ یَمُوتَ مِیتَتِی وَ یَتَمَسَّکَ بِالْقَضِیبِ مِنَ الْیَاقُوتَةِ الَّتِی خَلَقَهَا اللَّهُ تَعَالَی بِیَدِهِ ثُمَّ قَالَ لَهَا کُونِی فَکَانَتْ فَلْیَتَمَسَّکْ بِوَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ.
ذَکَرَهُ أَبُو نُعَیْمٍ الْحَافِظُ فِی کِتَابِ حِلْیَةِ الْأَوْلِیَاءِ وَ رَوَاهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ فِی الْمُسْنَدِ وَ فِی کِتَابِ فَضَائِلِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام وَ حِکَایَةُ لَفْظِ أَحْمَدَ: مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَتَمَسَّکَ الْقَضِیبَ الْأَحْمَرَ(1) الَّذِی غَرَسَهُ اللَّهُ فِی جَنَّةِ عَدْنٍ بِیَمِینِهِ فَلْیَتَمَسَّکْ بِحُبِّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ.
الْخَبَرُ السَّادِسُ: وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی فِیکَ مَا قَالَتِ النَّصَارَی فِی ابْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ الْیَوْمَ فِیکَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ لِلْبَرَکَةِ.
ذَکَرَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ: فِی الْمُسْنَدِ.
الْخَبَرُ السَّابِعُ: خَرَجَ صلی الله علیه و آله عَلَی الْحَجِیجِ عَشِیَّةَ عَرَفَةَ فَقَالَ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ بَاهَی بِکُمُ الْمَلَائِکَةَ عَامَّةً وَ غَفَرَ لَکُمْ عَامَّةً وَ بَاهَی بِعَلِیٍّ خَاصَّةً وَ غَفَرَ لَهُ خَاصَّةً إِنِّی قَائِلٌ لَکُمْ قَوْلًا غَیْرَ مُحَابٍ فِیهِ لِقَرَابَتِی إِنَّ السَّعِیدَ کُلَّ السَّعِیدِ حَقَّ السَّعِیدِ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ.
رواه أحمد بن حنبل فی کتاب فضائل علی علیه السلام و فی المسند: أیضا.
الْخَبَرُ الثَّامِنُ رَوَاهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ فِی الْکِتَابَیْنِ الْمَذْکُورَیْنِ: أَنَا أَوَّلُ مَنْ یُدْعَی بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَقُومُ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ فِی ظِلِّهِ ثُمَّ أُکْسَی حُلَّةً ثُمَّ یُدْعَی بِالنَّبِیِّینَ بَعْضُهُمْ عَلَی أَثَرِ بَعْضٍ فَیَقُومُونَ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ وَ یُکْسَوْنَ حُلَلًا ثُمَّ یُدْعَی
ص: 81
علی بن ابی طالب به خاطر نزدیکی و منزلتش در نزد من فرا خوانده شده و پرچم حمد به دست او داده می شود و آدم و از او پائین تر در زیر آن پرچم قرار میگیرند. سپس به علی علیه السلام فرمود: آن پرچم را به حرکت درمیآوری تا اینکه بین من و ابراهیم خلیل توقف میکنی و لباسی پوشانده میشوی و بعد منادی از عرش ندا میدهد: چه خوب پدری است پدرت ابراهیم و چه خوب برادری است برادرت علی. ای علی! مژده ده که هرگاه من فراخوانده شوم تو هم فراخوانده میشوی، هرگاه من لباس پوشانده شوم تو هم لباس پوشانده میشوی و هرگاه من زنده شوم تو هم زنده میشوی .
روایت نهم: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای انس! برایم آبی بریز تا وضو بگیرم. سپس برخواست و دو رکعت نماز به جای آورد و فرمود: ای انس! نخستین کسی که از این در وارد خواهد شد امیر مؤمنان، سرور مسلمانان، رئیس مؤمنان، خاتم وصیان و پیشوای سپید رویانِ بر اثر وضو است. انس گفت: گفتم پروردگارا وی را از میان انصار قرار ده و این خواستهام را پنهان نگاه داشتم و به پیامبر نگفتم. علی علیه السلام وارد شد. پیامبر فرمود چه کسی است؟ گفتم: علی بن ابی طالب، پیامبر در حالی که خوشحالی در چهرهاش موج میزد برخاست و علی را در آغوش گرفت. سپس شروع به پاک کردن عرق صورت علی کرد. علی علیه السلام فرمود: ای رسول خدا! میبینم رفتاری با من داری که پیش از این با من نداشتی. پیامبر فرمود: چه مانعی دارد؟ تو هستی که از جانب من ادا میکنی و صدای مرا به گوش آنان میرسانی و بعد از من در آنچه اختلاف کردند برایشان روشنگری می کنی.
ابو نعیم در کتاب حلیة الأولیاء آن را روایت کرده است.
روایت دهم: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: سرور عرب علی بن ابی طالب را برایم فراخوانید. عایشه گفت: ای رسول خدا! مگر شما سرور عرب نیستی؟ پیامبر فرمود: من سرور فرزندان آدم هستم و علی سرور عرب است. وقتی علی علیه السلام آمد پیامبرصلی الله علیه و آله انصار را فراخواند و به آنها فرمود: آیا شما را به طرف چیزی که اگر بعد از من به آن تمسک جویید هرگز گمراه نمیشوید هدایت نکنم؟ گفتند: بله، فرمود: هان این علی بن ابی طالب است. همچنان که مرا دوست دارید او را هم دوست بدارید وآن گونه که به من احترام میگذارید به او هم احترام گذارید، همانا جبرئیل از جانب خداوند مرا به آنچه که به شما گفتم فرمان داده است.
حافظ ابو نعیم آن را در حلیة الأولیاء روایت کرده است.
روایت یازدهم: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: سلام بر سرور مؤمنان و پیشوای متقیان. به علی علیه السلام گفته شد: چگونه - به خاطر این اوصاف - شکر به جای میآوری؟ فرمود: خداوند را به خاطر آنچه که به من عطا کرده ستایش میکنم و از او توانایی شکر کردن برای آنچه به من داده میخواهم و این که در آنچه که به من عطا فرموده فزونی بخشد .
این روایت را نیز صاحب حلیة الأولیاء آورده است.
ص: 82
بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ لِقَرَابَتِهِ مِنِّی وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدِی وَ یُدْفَعُ إِلَیْهِ لِوَائِی لِوَاءُ الْحَمْدِ آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ ذَلِکَ اللِّوَاءِ ثُمَّ قَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام فَتَسِیرُ بِهِ حَتَّی تَقِفَ بَیْنِی وَ بَیْنَ إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ علیه السلام ثُمَّ تُکْسَی حُلَّةً وَ یُنَادِی مُنَادٍ مِنَ الْعَرْشِ نِعْمَ الْأَبُ أَبُوکَ إِبْرَاهِیمُ وَ نِعْمَ الْأَخُ أَخُوکَ عَلِیٌّ- أَبْشِرْ فَإِنَّکَ تُدْعَی إِذَا دُعِیتُ وَ تُکْسَی إِذَا کُسِیتُ وَ تُحَیَّا إِذَا حُیِّیتُ.
الْخَبَرُ التَّاسِعُ: یَا أَنَسُ اسْکُبْ لِی وَضُوءاً ثُمَّ قَامَ فَصَلَّی رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ قَالَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْکَ مِنْ هَذَا الْبَابِ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ (1) وَ خَاتَمُ الْوَصِیِّینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ قَالَ أَنَسٌ فَقُلْتُ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ مِنَ الْأَنْصَارِ(2) وَ کَتَمْتُ دَعْوَتِی فَجَاءَ عَلِیٌّ علیه السلام فَقَالَ صلی الله علیه و آله مَنْ جَاءَ یَا أَنَسُ فَقُلْتُ عَلِیٌّ فَقَامَ إِلَیْهِ مُسْتَبْشِراً فَاعْتَنَقَهُ ثُمَّ جَعَلَ یَمْسَحُ عَرَقَ وَجْهِهِ فَقَالَ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ مِنْکَ الْیَوْمَ تَصْنَعُ بِی شَیْئاً مَا صَنَعْتَهُ بِی قَبْلُ قَالَ وَ مَا یَمْنَعُنِی وَ أَنْتَ تُؤَدِّی عَنِّی وَ تُسْمِعُهُمْ صَوْتِی وَ تُبَیِّنُ لَهُمْ مَا اخْتَلَفُوا فِیهِ بَعْدِی.
رَوَاهُ أَبُو نُعَیْمٍ الْحَافِظُ فِی حِلْیَةِ الْأَوْلِیَاءِ.
الْخَبَرُ الْعَاشِرُ: ادْعُوا لِی سَیِّدَ الْعَرَبِ عَلِیّاً فَقَالَتْ عَائِشَةُ أَ لَسْتَ سَیِّدَ الْعَرَبِ فَقَالَ أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَرَبِ فَلَمَّا جَاءَ أَرْسَلَ إِلَی الْأَنْصَارِ فَأَتَوْهُ فَقَالَ لَهُمْ یَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ أَ لَا أَدُلُّکُمْ عَلَی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ هَذَا عَلِیٌّ فَأَحِبُّوهُ بِحُبِّی وَ أَکْرِمُوهُ بِکَرَامَتِی فَإِنَّ جَبْرَئِیلَ أَمَرَنِی بِالَّذِی قُلْتُ لَکُمْ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
رَوَاهُ الْحَافِظُ أَبُو نُعَیْمٍ فِی حِلْیَةِ الْأَوْلِیَاءِ.
الْخَبَرُ الْحَادِیَ عَشَرَ: مَرْحَباً بِسَیِّدِ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامِ الْمُتَّقِینَ فَقِیلَ لِعَلِیٍّ علیه السلام کَیْفَ شُکْرُکَ فَقَالَ أَحْمَدُ اللَّهَ عَلَی مَا آتَانِی وَ أَسْأَلُهُ الشُّکْرَ عَلَی مَا أَوْلَانِی وَ أَنْ یَزِیدَنِی مِمَّا أَعْطَانِی.
ذَکَرَهُ صَاحِبُ الْحِلْیَةِ أَیْضاً.
ص: 82
روایت دوازدهم: کسی که دوست دارد همچون من زندگی کند و همچون من بمیرد و در میان بهشت جاویدانی که پروردگار آن را غرس کرده است سکنا گزیند، بعد از من علی و ولیش را دوست بدارد و سپس به امامان بعد از من اقتدا کند؛ چرا که آنها اهل بیت من هستند و از سرشت من خلق شده اند و به آنها علم و فهم عطا شده است. پس وای بر کسانی که به تکذیب آنها میپردازند و پیوند مرا در ایشان قطع میکنند. خداوند در قیامت، شفاعتم را به آنان نخواهد رساند.
این حدیث را نیز صاحب حلیة الأولیاء ذکر کرده است.
روایت سیزدهم: رسول خدا صلی الله علیه و آله خالد بن ولید را به جنگی فرستاد و علی بن ابی طالب علیه السلام را به جنگ دیگری فرستاد و هر دوی آنها به طرف یمن رفتند. سپس فرمود: اگر به هم رسیدید علی فرمانروای مردم است و اگر جدا شدید هر کدامتان مسؤول سپاه خود است. آنها با هم یکی شدند و بر دشمن تاختند، زنان را به اسارت گرفتند، اموال را تصاحب کردند و تعدادی را هم به قتل رساندند. علی علیه السلام کنیزی را به اسارت گرفت و آن را برای خود انتخاب کرد. خالد به چهار نفر از مسلمانان که بریده اسلمی هم در میان آنها بود گفت: فورا نزد رسول خدا بروید و او را از این اقدام علی و دیگر کارهایش - که بر ضد علی علیه السلام بود و برایشان توضیح داد - باخبر کنید. آن چهار نفر نزد رسول خدا رفتند، نخست مردی از آنها جلو رفت و گفت: علی فلان کار را انجام داده است. رسول خدا از او روی برگرداند. نفر دوم از طرف دیگر رفت و همان سخنان نفر اولی را تکرار کرد، اما رسول خدا همان واکنش قبلی را داشت تا اینکه بریده اسلمی جلو رفت وگفت: ای رسول خدا! علی چنین کاری انجام داده و کنیزی را برای خودش برداشته است. رسول خدا صلی الله علیه و آله خشمگین شد تا جایی که صورتش سرخ شد و فرمود: علی را برای من بگذارید - و آن را تکرار میکرد - او از من و من از او هستم ، نصیب علی از خمس بیشتر از آن چیزی است که گرفته است. او ولیّ هر مؤمنی بعد از من است .
ابن حنبل آن را چندین بار در مسندش و نیز در کتاب فضائل علی آورده است و بیشتر محدثین نیز آن را روایت کردهاند.
روایت چهاردهم: من و علی چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم نور واحدی در پیشگاه خداوند متعال بودیم. وقتی آدم را خلق کرد، آن نور را در او به دو قسمت تقسیم کرد که قسمتی از آن من بودم و قسمتی دیگر علی.
این حدیث را احمد در مسند و در کتاب فضائل علی روایت کرده است. نویسنده کتاب الفردوس هم آن را ذکر کرده است البته با اضافه کردن این جمله: سپس منتقل شدیم تا در پشت عبدالمطلب قرار گرفتیم و برای من نبوت و برای علی وصایت بود.
روایت پانزدهم: ای علی! نگاه کردن به صورت تو عبادت است. تو در دنیا و قیامت سرور هستی. کسی که تو را دوست بدارد من را دوست داشته است. دوست من دوست خداوند است و دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خداوند است. وای بر کسی که تو را دشمن دارد.
احمد در مسند آن را روایت کرده و گفته: ابن عباس درتفسیر آن
ص: 83
الْخَبَرُ الثَّانِیَ عَشَرَ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَحْیَا حَیَاتِی وَ یَمُوتَ مَمَاتِی وَ یَسْکُنَ جَنَّةَ عَدْنٍ الَّتِی غَرَسَهَا رَبِّی فَلْیُوَالِ عَلِیّاً مِنْ بَعْدِی وَ لْیُوَالِ وَلِیَّهُ وَ لْیَقْتَدِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِی فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِی خُلِقُوا مِنْ طِینَتِی وَ رُزِقُوا فَهْماً وَ عِلْماً فَوَیْلٌ لِلْمُکَذِّبِینَ مِنْ أُمَّتِی الْقَاطِعِینَ فِیهِمْ صِلَتِی لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی.
ذَکَرَهُ صَاحِبُ الْحِلْیَةِ أَیْضاً.
الْخَبَرُ الثَّالِثَ عَشَرَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خَالِدَ بْنَ الْوَلِیدِ فِی سَرِیَّةٍ وَ بَعَثَ عَلِیّاً فِی سَرِیَّةٍ أُخْرَی وَ کِلَاهُمَا إِلَی الْیَمَنِ وَ قَالَ إِنِ اجْتَمَعْتُمَا فَعَلِیٌّ عَلَی النَّاسِ وَ إِنْ افْتَرَقْتُمَا فَکُلُّ وَاحِدٍ مِنْکُمَا عَلَی جُنْدِهِ فَاجْتَمَعَا وَ أَغَارَا وَ سَبَیَا نِسَاءً وَ أَخَذَا أَمْوَالًا وَ قَتَلَا نَاساً وَ أَخَذَ عَلِیٌّ علیه السلام جَارِیَةً فَاخْتَصَّهَا لِنَفْسِهِ فَقَالَ خَالِدٌ لِأَرْبَعَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ مِنْهُمْ بُرَیْدَةُ الْأَسْلَمِیُّ اسْبَقُوا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَاذْکُرُوا لَهُ کَذَا وَ اذْکُرُوا لَهُ کَذَا لِأُمُورٍ عَدَّدَهَا عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَسَبَقُوا إِلَیْهِ فَجَاءَ وَاحِدٌ مِنْ جَانِبِهِ فَقَالَ إِنَّ عَلِیّاً فَعَلَ کَذَا فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَجَاءَ الْآخَرُ مِنَ الْجَانِبِ الْآخَرِ فَقَالَ إِنَّ عَلِیّاً فَعَلَ کَذَا فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَجَاءَ بُرَیْدَةُ الْأَسْلَمِیُّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ عَلِیّاً فَعَلَ کَذَا وَ أَخَذَ جَارِیَةً لِنَفْسِهِ فَغَضِبَ حَتَّی احْمَرَّ وَجْهُهُ وَ قَالَ دَعُوا لِی عَلِیّاً یُکَرِّرُهَا إِنَّ عَلِیّاً مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ وَ إِنَّ حَظَّهُ فِی الْخُمُسِ أَکْثَرُ مِمَّا أَخَذَ وَ هُوَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِی.
رَوَاهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ فِی الْمُسْنَدِ غَیْرَ مَرَّةٍ وَ رَوَاهُ فِی کِتَابِ فَضَائِلِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ رَوَاهُ أَکْثَرُ الْمُحَدِّثِینَ.
الْخَبَرُ الرَّابِعَ عَشَرَ: کُنْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ نُوراً بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ فَلَمَّا خَلَقَ آدَمَ قَسَمَ ذَلِکَ النُّورَ فِیهِ وَ جَعَلَهُ جُزْءَیْنِ فَجُزْءٌ أَنَا وَ جُزْءٌ عَلِیٌّ.
رَوَاهُ أَحْمَدُ فِی الْمُسْنَدِ وَ فِی کِتَابِ فَضَائِلِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ ذَکَرَهُ صَاحِبُ کِتَابِ الْفِرْدَوْسِ وَ زَادَ فِیهِ: ثُمَّ انْتَقَلْنَا حَتَّی صِرْنَا فِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَکَانَ لِیَ النُّبُوَّةُ وَ لِعَلِیٍّ الْوَصِیَّةُ.
الْخَبَرُ الْخَامِسَ عَشَرَ: النَّظَرُ إِلَی وَجْهِکَ یَا عَلِیُّ عِبَادَةٌ أَنْتَ سَیِّدٌ فِی الدُّنْیَا وَ سَیِّدٌ فِی الْآخِرَةِ مَنْ أَحَبَّکَ أَحَبَّنِی وَ حَبِیبِی حَبِیبُ اللَّهِ وَ عَدُوُّکَ عَدُوِّی وَ عَدُوِّی عَدُوُّ اللَّهِ الْوَیْلُ لِمَنْ أَبْغَضَکَ.
رَوَاهُ أَحْمَدُ فِی الْمُسْنَدِ قَالَ وَ کَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ یُفَسِّرُهُ
ص: 83
میگفت: کسی که در صورت علی مینگرد میگوید: پاک ومنزه است خداوند، این جوان چقدر عالم است. پاک ومنزه است خداوند، این جوان چقدر شجاع است و پاک ومنزه است خداوند، چقدر فصیح است این جوان.
حدیث شانزدهم: در شب بدر رسول خدا فرمود: چه کسی برای ما آب میآورد تا سیرابمان کند؟ مردم خوداری کردند. علی علیه السلام مشکی را به دست گرفت و در چاهی عمیق و تاریک پائین رفت. خداوند متعال به جبرئیل و میکائیل و اسرافیل وحی فرمود تا برای پیروزی محمد و برادرش و حزبش آماده شوند. آنها از آسمان فرود آمدند. صداهایی داشتند که هر کس آن را میشنید به وحشت میافتاد. وقتی به مقابل چاه رسیدند همگی یک به یک به خاطر ارزش نهادن وگرامی داشتن علی به او سلام کردند.
احمد در کتاب فضائل علی آن را نقل کرده و به طریقی دیگر به نقل از انس این جمله را هم به آن اضافه کرده است: ای علی! روز قیامت شتری از شتران بهشت برای تو آورده میشود و سوار آن میشوی و در حالی که زانو و ران من و تو در کنار هم است وارد بهشت می شویم.
حدیث هفدهم: رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز جمعه برای مردم خطبه خواند و فرمود: ای مردم! قریش را مقدم شمارید و بر آنها پیشی نگیرید. از آنها یاد بگیرید و آنها را یاد ندهید. نیروی یک نفر از قریش با نیروی دو نفر از غیر قریش برابری می کند و امانت مردی از قریش برابر با امانت دو نفر از غیر قریش است. ای مردم! شما را به دوست داشتن خویشی از قریش یعنی برادرم و پسر عمویم علی بن ابی طالب سفارش میکنم. تنها مؤمنان او را دوست دارند و تنها منافقان از او بیزار هستند. کسی که او را دوست بدارد مرا دوست داشته است و کسی که با او دشمنی کرده با من دشمنی کرده است و کسی که با من دشمنی کند خداوند با آتش جهنم او را عذاب خواهد داد.
حدیث هجدهم: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: صدّیقان سه نفر هستند: حبیب نجار کسی که از دورافتاده ترین نقطه شهر دوان دوان آمد، مومن آل فرعون که ایمان خود را پنهان میکرد و علی بن ابی طالب که سومی و بهترین آنها است.
احمد در کتاب فضائل علی علیه السلام آن را ذکر کرده است.
حدیث نوزدهم: درباره علی پنج چیز به من عطا شده است که نزد من محبوب تر از دنیا و هر آنچه که در آن قرار دارد است، نخست اینکه در روز قیامت تکیه گاه من در پیشگاه خداوند خواهد بود تا زمانی که از حساب خلائق فارغ شود. دوم اینکه پرچم حمد در دستانش است و آدم و همه فرزندان او در زیر آن هستند. سوم اینکه بر سر حوض من میایستد و آنهائی را که از امتم میشناسد سیراب میکند. چهارم اینکه پوشاننده عورت من[پس از مرگم]، و تسلیم کننده من به خداوند[در قبرم] است. پنجم ص: 84
فَیَقُولُ: إِنَّ مَنْ یَنْظُرُ إِلَیْهِ یَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَعْلَمَ هَذَا الْفَتَی سُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَشْجَعَ هَذَا الْفَتَی سُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَفْصَحَ هَذَا الْفَتَی.
الْحَدِیثُ السَّادِسَ عَشَرَ: لَمَّا کَانَتْ لَیْلَةُ بَدْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ یَسْتَقِی لَنَا مَاءً فَأَحْجَمَ النَّاسُ فَقَامَ عَلِیٌّ فَاحْتَضَنَ قِرْبَةً ثُمَّ أَتَی بِئْراً بَعِیدَةَ الْقَعْرِ مُظْلِمَةً فَانْحَدَرَ فِیهَا فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ أَنْ تَأَهَّبُوا لِنَصْرِ مُحَمَّدٍ وَ أَخِیهِ وَ حِزْبِهِ فَهَبَطُوا عَنِ السَّمَاءِ لَهُمْ لَغَطٌ یُذْعَرُ مَنْ یَسْمَعُهُ فَلَمَّا حَاذُوا الْبِئْرَ سَلَّمُوا عَلَیْهِ مِنْ عِنْدِ آخِرِهِمْ إِکْرَاماً لَهُ وَ إِجْلَالًا.
رَوَاهُ أَحْمَدُ فِی کِتَابِ فَضَائِلِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ زَادَ فِیهِ فِی طَرِیقٍ آخَرَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ: لَتُؤْتَیَنَّ یَا عَلِیُّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِنَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ فَتَرْکَبُهَا وَ رُکْبَتُکَ مَعَ رُکْبَتِی وَ فَخِذُکَ مَعَ فَخِذِی حَتَّی نَدْخُلَ الْجَنَّةَ(1).
الْحَدِیثُ السَّابِعَ عَشَرَ: خَطَبَ صلی الله علیه و آله النَّاسَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ قَدِّمُوا قُرَیْشاً وَ لَا تَقَدَّمُوهَا وَ تَعَلَّمُوا مِنْهَا وَ لَا تُعَلِّمُوهَا قُوَّةُ رَجُلٍ مِنْ قُرَیْشٍ تَعْدِلُ قُوَّةَ رَجُلَیْنِ مِنْ غَیْرِهِمْ وَ أَمَانَةُ رَجُلٍ مِنْ قُرَیْشٍ تَعْدِلُ أَمَانَةَ رَجُلَیْنِ مِنْ غَیْرِهِمْ أَیُّهَا النَّاسُ أُوصِیکُمْ بِحُبِّ ذِی قُرْبَاهَا أَخِی وَ ابْنِ عَمِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ لَا یُحِبُّهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُهُ إِلَّا مُنَافِقٌ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَنِی عَذَّبَهُ اللَّهُ بِالنَّارِ.
رَوَاهُ أَحْمَدُ فِی کِتَابِ فَضَائِلِ عَلِیٍّ علیه السلام.
الْحَدِیثُ الثَّامِنَ عَشَرَ: الصِّدِّیقُونَ ثَلَاثَةٌ حَبِیبٌ النَّجَّارُ الَّذِی جَاءَ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ یَسْعَی وَ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ الَّذِی کَانَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ.
رَوَاهُ أَحْمَدُ فِی کِتَابِ فَضَائِلِ عَلِیٍّ علیه السلام.
الْحَدِیثُ التَّاسِعَ عَشَرَ: أُعْطِیتُ فِی عَلِیٍّ خَمْساً هُنَّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا أَمَّا وَاحِدَةٌ فَهُوَ مُتَّکَایَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّی یَفْرُغَ مِنْ حِسَابِ الْخَلَائِقِ وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَلِوَاءُ الْحَمْدِ بِیَدِهِ آدَمُ وَ مَنْ وُلِدَ تَحْتَهُ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَوَاقِفٌ عَلَی عُقْرِ حَوْضِی یَسْقِی مَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّتِی وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ فَسَاتِرُ عَوْرَتِی وَ مُسَلِّمِی إِلَی رَبِّی وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ
ص: 84
اینکه من هیچ گاه نمیترسم که بعد از ایمان به کفر و بعد از پاکدامنی به زنا برگردد.
احمد در کتاب فضائل آن را روایت کرده است.
حدیث بیستم: بعضی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله خانه هایی داشتند که درهای آنها به مسجد راه داشت پیامبر روزی فرمود: تمام درها را به جز در علی ببندید و این کار را کردند. گروهی به نشانه اعتراض حرف هایی زدند که به گوش رسول خدا رسید که خطاب به آنها فرمود: گروهی درباره دستور به بسته شدن درها و باز شدن در علی اعتراض داشتند. باید بگویم که من نه دری را بستم و نه دری را باز گذاشتم، بلکه به امری فرمان داده شدم و آن را اجرا کردم.
احمد در مسندش چند بار آن را ذکر کرده در کتاب فضائل علی هم آن را آورده است.
حدیث بیست ویکم: رسول خدا صلی الله علیه و آله در غزوه طائف علی را فرا خواند و با او نجوا کنان صحبت کرد و این کار را طول داد. گروهی از صحابه از سخنان در گوشی پیامبر با علی ناراحت شدند و یکی از آنها گفت: امروز نجوای خود با پسر عمویش را طول داده است. این سخن اعتراض آمیز به گوش رسول خدا رسید و فرمود: شخصی از شما گفته است که نجوای خود با پسر عمویش را طول داده است؛ بدانید که من با او نجوا نکردم بلکه این خداوند بود که این کار را انجام داد.
احمد در مسند آن را روایت کرده است.
حدیث بیست ودوم: ای علی! در یک چیز بر تو غلبه میکنم و آن نبوت است چرا که بعد از من پیامبری نخواهد آمد. اما تو در هفت چیز بر مردم غلبه میکنی و کسی از قریش نمیتواند در این زمینه بر تو اقامه حجت کند که عبارتند از: تو نخستین ایمان آورنده به خدا، با وفاترین فرد به عهد الهی، برپاکنندهترین ایشان نسبت به امر خدا، بهترین ایشان در تقسیم مساوی، عادلترین ایشان در رعیت، با بصیرتترین ایشان نسبت به قضاوت و با فضیلتترین ایشان در نزد خداوند هستی.
این حدیث را ابونعیم حافظ در حلیة الأولیاء آورده است.
روایت بیست وسوم: فاطمه علیها السلام به پیامبر فرمود: مرا به عقد فرد فقیری درآوردهای که مالی ندارد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: تو را به عقد پیشتازترین شخص در اسلام آوردن، عالمترین و بردبارترین ایشان درآوردهام. آیا نمی دانی که خداوند به زمین نگاه کرد و از آن پدرت را انتخاب کرد. سپس نظری دیگر انداخت و از آن، همسرت را برگزید .
احمد این را در مسند خود ذکر کرده است.
حدیث بیست وچهارم: پیامبرصلی الله علیه و آله بعد از نازل شدن آیه: «اذا جاء نصر الله والفتح» که بعد از بازگشت از غزوة حنین بود، زیاد سبحان الله و استغفر الله میگفت و فرمود: ای علی! آنچه وعده داده شده بودم فرا رسید و مردم دسته دسته به دین الهی گرویدند،
ص: 85
فَإِنِّی لَسْتُ أَخْشَی عَلَیْهِ أَنْ یَعُودَ کَافِراً بَعْدَ إِیمَانٍ وَ لَا زَانِیاً بَعْدَ إِحْصَانٍ.
رَوَاهُ أَحْمَدُ فِی کِتَابِ الْفَضَائِلِ.
الْحَدِیثُ الْعِشْرُونَ: کَانَتْ لِجَمَاعَةٍ مِنَ الصَّحَابَةِ أَبْوَابٌ شَارِعَةٌ فِی مَسْجِدِ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَوْماً سُدُّوا کُلَّ بَابٍ فِی الْمَسْجِدِ إِلَّا بَابَ عَلِیٍّ فَسُدَّتْ فَقَالَ فِی ذَلِکَ قَوْمٌ حَتَّی بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَامَ فِیهِمْ فَقَالَ إِنَّ قَوْماً قَالُوا فِی سَدِّ الْأَبْوَابِ وَ تَرْکِ بَابِ عَلِیٍ (1) إِنِّی مَا سَدَدْتُ وَ لَا فَتَحْتُ وَ لَکِنِّی أُمِرْتُ بِأَمْرٍ فَاتَّبَعْتُهُ.
رَوَاهُ أَحْمَدُ فِی الْمُسْنَدِ مِرَاراً وَ فِی کِتَابِ الْفَضَائِلِ.
الْحَدِیثُ الْحَادِی وَ الْعِشْرُونَ: دَعَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَلِیّاً فِی غَزَاةِ الطَّائِفِ فَانْتَجَاهُ وَ أَطَالَ نَجْوَاهُ حَتَّی کَرِهَ قَوْمٌ مِنَ الصَّحَابَةِ ذَلِکَ فَقَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَقَدْ أَطَالَ الْیَوْمَ نَجْوَی ابْنِ عَمِّهِ فَبَلَغَهُ صلی الله علیه و آله ذَلِکَ فَجَمَعَ مِنْهُمْ قَوْماً ثُمَّ قَالَ إِنَّ قَائِلًا قَالَ لَقَدْ أَطَالَ الْیَوْمَ نَجْوَی ابْنِ عَمِّهِ أَمَا إِنِّی مَا انْتَجَیْتُهُ وَ لَکِنَّ اللَّهَ انْتَجَاهُ.
رَوَاهُ أَحْمَدُ فِی الْمُسْنَدِ.
الْحَدِیثُ الثَّانِی وَ الْعِشْرُونَ: أَخْصِمُکَ یَا عَلِیُّ بِالنُّبُوَّةِ فَلَا نُبُوَّةَ بَعْدِی وَ تَخْصِمُ النَّاسَ بِسَبْعٍ لَا یُحَاجُّکَ فِیهَا أَحَدٌ مِنْ قُرَیْشٍ أَنْتَ أَوَّلُهُمْ إِیمَاناً بِاللَّهِ وَ أَوْفَاهُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَقْوَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ أَقْسَمُهُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ أَعْدَلُهُمْ فِی الرَّعِیَّةِ وَ أَبْصَرُهُمْ بِالْقَضِیَّةِ وَ أَعْظَمُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَزِیَّةً.
رَوَاهُ أَبُو نُعَیْمٍ الْحَافِظُ فِی حِلْیَةِ الْأَوْلِیَاءِ.
الْخَبَرُ الثَّالِثُ وَ الْعِشْرُونَ: قَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام إِنَّکَ زَوَّجْتَنِی فَقِیراً لَا مَالَ لَهُ فَقَالَ زَوَّجْتُکِ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَکْثَرَهُمْ عِلْماً أَ لَا تَعْلَمِینَ أَنَّ اللَّهَ اطَّلَعَ إِلَی الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَ مِنْهَا أَبَاکِ ثُمَّ اطَّلَعَ إِلَیْهَا ثَانِیَةً فَاخْتَارَ مِنْهَا بَعْلَکِ.
رَوَاهُ أَحْمَدُ فِی الْمُسْنَدِ.
الْحَدِیثُ الرَّابِعُ وَ الْعِشْرُونَ: لَمَّا أُنْزِلَ إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ بَعْدَ انْصِرَافِهِ صلی الله علیه و آله مِنْ غَزَاةِ حُنَیْنٍ جَعَلَ یُکْثِرُ مِنْ سُبْحَانَ اللَّهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّهُ قَدْ جَاءَ مَا وُعِدْتُ بِهِ جَاءَ الْفَتْحُ وَ دَخَلَ النَّاسُ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً
ص: 85
هیچ کس شایسته تر از تو به مقام من نیست؛ چرا که پیش از همه اسلام آوردی و خویشاوند و داماد من هستی و سرور زنان عالم همسرت است. پیش از این، هنگامی که قرآن نازل شد ابو طالب به خوبی آزمایش پس داد - تلاش زیادی کرد - و من مشتاقم آن را در باره فرزندش جبران کنم.
[ابن ابی الحدید گوید:] بدان این احادیث و اخبار را اینجا ذکر کردم چرا که کسانی که درباره علی علیه السلام دچار انحراف شدهاند هر سخنی از نهج البلاغه و دیگر احادیث و اخباری را که درباره برتری علی علیه السلام و نعمت های خداوند به او از جمله توجه ویژه رسول خدا به او و برتری دادنش بر دیگران میبینند آن را به غرور و تکبر و فخر فروشی نسبت میدهند. البته پیش از آنان تعدادی از صحابه چنین چیزی را گفتند. به عمر گفته شد: فرماندهی سپاه و جنگ را به علی بسپار. گفت: علی مغرورتر از آن است که این را قبول کند. همچنانکه زید بن ثابت گفت: مغرورتر از علی و اسامه را ندیدهایم. پس خواستم که این اخبار را در اینجا در تفسیر این حدیث «ما پیراهن تن و یاران هستیم. ما خازنان و ابواب هستیم» بیاورم تا منزلت والای علی علیه السلام در نزد پیامبر را گوشزد کنم. کسی که دربارهاش این سخنان گفته میشود حتی اگر به آسمان برود و در فضا عروج کند و بر ملائک و انبیاء فخر فروشی کند مورد سرزنش قرار نمیگیرد بلکه شایسته چنین فخر فروشی هست. پس چگونه است علی که هیچگاه در رفتار و سخنانش در مسیر تکبر و غرور حرکت نکرد و لطیف ترین، متواضع ترین، کریمترین، پرتحملترین و زیباروترین و بشاشترین فرد در میان مسلمانان بود که حتی بعضی او را به بذله گوئی وشوخ طبعی نسبت میدادند که این کاملا در تضاد با تکبر و فخرفروشی است. آنچه علی علیه السلام گاهی اوقات ذکر کرده است از باب برون دادن غم درون و شکوه مهموم و واکنش محزون است و هدف او تنها، شکر نعمت و آگاه ساختن غافلان از فضیلتی بود که پروردگار به وی عطا کرده بود. چنین رویهای امر به معروف و تشویق مردم به پیروی از حق و صواب در امر او و نهی از منکری است که بزرگ داشتن و برتری دادن دیگران بر او در فضیلت بود و این چیزی است که خداوند متعال
ص: 86
وَ إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ أَحَقَّ مِنْکَ بِمَقَامِی لِقِدَمِکَ فِی الْإِسْلَامِ وَ قُرْبِکَ مِنِّی وَ صِهْرِکَ وَ عِنْدَکَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ قَبْلَ ذَلِکَ مَا کَانَ مِنْ بَلَاءِ أَبِی طَالِبٍ عِنْدِی حِینَ نَزَلَ الْقُرْآنُ فَأَنَا حَرِیصٌ عَلَی أَنْ أُرَاعِیَ ذَلِکَ لِوَلَدِهِ.
رواه أبو إسحاق الثعلبی فی تفسیر القرآن: و اعلم أنا إنما ذکرنا هذه الأخبار هاهنا لأن کثیرا من المنحرفین عنه علیه السلام إذا مروا علی کلامه فی نهج البلاغة و غیره المتضمن للتحدث بنعمة الله علیه من اختصاص الرسول صلی الله علیه و آله له و تمییزه إیاه عن غیره ینسبونه إلی التیه و الزهو و الفخر و لقد سبقهم بذلک قوم من الصحابة قیل لعمر ول علیا أمر الجیش و الحرب فقال هو أتیه (1) من ذلک و قال زید بن ثابت ما رأینا أزهی من علی و أسامة فأردنا بإیراد هذه الأخبار هاهنا عند تفسیر قوله نحن الشعار و الأصحاب و نحن الخزنة و الأبواب أن ننبه علی عظیم منزلته (2) عند الرسول صلی الله علیه و آله و أن من قیل فی حقه ما قیل لو رقی إلی السماء و عرج فی الهواء و فخر علی الملائکة و الأنبیاء تعظما و تبجحا(3) لم یکن ملوما بل کان بذلک جدیرا فکیف و هو علیه السلام لم یسلک قط مسلک التعظم و التکبر فی شی ء من أقواله و لا من أفعاله و کان ألطف البشر خلقا و أکرمهم طبعا و أشدهم تواضعا و أکثرهم احتمالا و أحسنهم بشرا و أطلقهم وجها حتی نسبه من نسبه إلی الدعابة و المزاح و هما خلقان ینافیان التکبر و الاستطالة و إنما یذکر(4) أحیانا ما یذکره من هذا النوع نفثة مصدور و شکوی مکروب و تنفس مهموم و لا یقصد به إذا ذکره إلا شکر النعمة و تنبیه الغافل علی ما خصه الله به من الفضیلة فإن ذلک من باب الأمر بالمعروف و الحض علی اعتقاد الحق و الصواب فی أمره و النهی عن المنکر الذی هو تقدیم غیره علیه فی الفضل فقد نهی الله سبحانه
ص: 86
از آن نهی کرده است: «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» {پس آیا کسی که به سوی حق رهبری می کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمی نماید مگر آنکه [خود] هدایت شود شما را چه شده چگونه داوری می کنید(1)}
ابن ابی الحدید در تفسیر سخن علی علیه السلام «ما درخت نبوت، محل فرود آمدن رسالت، مکان رفت وآمد ملائکه، معدن علم و چشمه های حکمت هستیم. دوست دارنده و یاری رسان ما در انتظار رحمت باشد و دشمن و متنفر از ما در انتظار جنگ و نابودی باشد» میگوید: بدان که اگر منظور علی از (محل رفت وآمد ملائکه) جماعتی باشد که رسول خدا هم در آن بوده هیچ شک وشبهه ای در درستی آن وجود ندارد و اگر منظور فقط خود او و دو فرزندش باشند این هم درست است. زیرا در احادیث صحیح آمده است که پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل! علی از من و من از علی هستم. جبرئیل گفت: و من از شما هستم.
ابو ایوب انصاری روایت میکند که پیامبر فرمود: ملائکه هفت سال بر من و علی درود می فرستادند چرا که تنها او با من نماز خواند و شخص سومی همراه ما نبود و آن پیش از ظهور اسلام و رواجش در میان مردم بود.
در خطبه حسن بن علی علیهما السلام زمانی که امیرمؤمنان با دنیا وداع گفت نیز آمده است: «امشب مردی از میان شما جدا شد که در میان پیشینیان کسی از او سبقت نگرفت و آیندگان هم به پای او نخواهند رسید. رسول خدا او را به جنگ میفرستاد در حالی که جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپش بود» .
همچنین در حدیث آمده است: در روز احد صدائی از آسمان شنیده شد که میگفت: هیچ شمشیری جز ذوالفقار و هیچ جوانی چون علی وجود ندارد و رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از آن فرمود: این صدای جبرئیل است.
اما سخن وی «معدن علم وچشمه های حکمت» یعنی حکمت یا حکم شرعی. اگر منظور خودش و فرزندانش باشد مسئله کاملا واضح و آشکار است و در آن شکی وجود ندارد چرا که رسول خدا میفرماید: من شهر علمم وعلی درِ آن است.کسی که میخواهد وارد شهر شود از درِ آن داخل شود. همچنین فرمود: « آگاه ترین شما به قضاوت علی است». قضاوت امری است که مستلزم دانش فراوان است. در حدیثی آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را برای قضاوت به یمن فرستاد و علی علیه السلام فرمود: ای رسول خدا آنها پیرمرد و پا به سن گذاشته هستند و من جوان هستم میترسم در قضاوت بر آنها درست عمل نکنم. پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: برو، خداوند قلبت را استوار و زبانت را هدایت خواهد کرد. همچنین پیامبرصلی الله علیه و آله در تفسیر سخن خداوند متعال«وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَة »{گوشهای شنوا آن را نگاه دارد(2)} به علی علیه السلام فرمود: از خداوند خواستم که آن را گوش تو قرار دهد وخواستهام را برآورده کرد. همچنین در تفسیر
ص: 87
عن ذلک فقال أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (1): و قال فی شرح قوله صلوات الله علیه نحن شجرة النبوة و محط الرسالة و مختلف الملائکة و معادن العلم و ینابیع الحکم ناصرنا و محبنا ینتظر الرحمة و عدونا و مبغضنا ینتظر السطوة اعلم أنه إن أراد بقوله نحن مختلف الملائکة جماعة من جملتها رسول الله صلی الله علیه و آله فلا ریب فی صحة القضیة و صدقها و إن أراد بها نفسه و ابنیه فهو أیضا صحیحة(2)
فَقَدْ جَاءَ فِی الْأَخْبَارِ الصَّحِیحَةِ أَنَّهُ صلی الله علیه و آله قَالَ: یَا جَبْرَئِیلُ إِنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام وَ أَنَا مِنْکُمَا.
وَ رَوَی أَبُو أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیُّ مَرْفُوعاً: لَقَدْ صَلَّتِ الْمَلَائِکَةُ عَلَیَّ وَ عَلَی عَلِیٍّ سَبْعَ سِنِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمْ یُصَلِّ مَعِی وَ مَعَ عَلِیٍّ ثَالِثٌ لَنَا وَ ذَلِکَ قَبْلَ أَنْ یَظْهَرَ أَمْرُ الْإِسْلَامِ وَ یَتَسَامَعَ النَّاسُ بِهِ.
وَ فِی خُطْبَةِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَا الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ لَمَّا قُبِضَ أَبُوهُ: لَقَدْ فَارَقَکُمْ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ رَجُلٌ لَمْ یَسْبِقْهُ الْأَوَّلُونَ وَ لَا یُدْرِکْهُ الْآخَرُونَ کَانَ یَبْعَثُهُ رَسُولُ اللَّهِ لِلْحَرْبِ وَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام عَنْ یَمِینِهِ وَ مِیکَائِیلُ علیه السلام عَنْ یَسَارِهِ.
وَ جَاءَ فِی الْحَدِیثِ: أَنَّهُ سُمِعَ یَوْمَ أُحُدٍ صَوْتٌ مِنَ الْهَوَاءِ مِنْ جِهَةِ السَّمَاءِ لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِیٌّ وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ هَذَا صَوْتُ جَبْرَئِیلَ علیه السلام .
و أما قوله و معادن العلم و ینابیع الحکم یعنی الحکمة أو الحکم الشرعی فإنه إن عنی بها نفسه و ذریته فإن الأمر فیها ظاهر جدا
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ وَ قَالَ أَقْضَاکُمْ عَلِیٌّ.
و القضاء أمر یستلزم علوما کثیرة
وَ جَاءَ فِی الْخَبَرِ: أَنَّهُ بَعَثَهُ إِلَی الْیَمَنِ قَاضِیاً فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُمْ کُهُولٌ وَ ذَوُو أَسْنَانٍ وَ أَنَا فَتًی وَ رُبَّمَا لَمْ أُصِبْ فِیمَا أَحْکُمُ بِهِ بَیْنَهُمْ فَقَالَ لَهُ اذْهَبْ فَإِنَّ اللَّهَ سَیُثْبِتُ قَلْبَکَ وَ یَهْدِی لِسَانَکَ.
و جاء فی تفسیر قوله تعالی وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ(3) سألت الله أن یجعلها أذنک ففعل و جاء فی تفسیر
ص: 87
این آیه: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ »{ بلکه به مردم برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند(1)}
فرمود: این آیه درباره علی و علمی که بدان اختصاص دارد نازل شده است، همچنان که در تفسیر آیه «أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» {آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجتی روشن است و شاهدی از [خویشان] او پیرو آن است(2)}
فرمود: من بر حجتی روشن از سوی خدایم هستم و منظور از شاهد علی است.
راویان روایت کردهاند که پیامبرصلی الله علیه و آله به فاطمه سلام الله علیها فرمود: تو را به عقد کسی درآوردهام که پیشگام در اسلام است و بردبارترین و عالمترین فرد است. راویان همچنین از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت کردهاند که فرمود: کسی که میخواهد عزم نوح، علم موسی و تقوای عیسی را ببیند به علی بن ابی طالب نظر افکند.
به طور کلی علی علیه السلام از نظر علمی در جایگاهی بس رفیع بود و کسی به پای او نمیرسید. بنابرین شایسته و برازنده او است که خود را به معدن علم و چشمه های حکمت وصف کند و هیچ کسی بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله سزاوارتر از علی علیه السلام به این اوصاف نیست(3).
ابن ابی الحدید در جای دیگری میگوید: آنچه در نظر من درست است این است که علی علیه السلام در روز شوری به آنها فرمود: شما را به خداوند قسم میدهم، آیا در میان شما کسی وجود دارد که رسول خدا بین او و خودش برادری ایجاد کرده باشد آنگاه که بین بعضی از مسلمانان و بعضی غیر از من برادری ایجاد کرد؟ گفتند: نه. فرمود: آیا در میان شما کسی وجود دارد که رسول خدا درباره او فرموده باشد: کسی که من مولای اویم علی هم مولای او است؟ گفتند: نه. فرمود: آیا در میان شما کسی هست که رسول خدا درباره او فرموده باشد: تو برای من همچون هارون برای موسی هستی با این تفاوت که بعد از من پیامبری نمیآید؟ گفتند: نه. فرمود: آیا در میان شما کسی هست که سوره برائت به او امانت داده شده باشد و رسول خدا به او بفرماید: تنها خودم و کسی که از من است می تواند رسالت مرا برساند؟ گفتند: نه. فرمود: آیا می دانید که اصحاب رسول خدا در بسیاری از جنگ ها فرار کردند اما من هرگز این کار را نکردم؟ گفتند: بله. آیا می دانید که من نخستین کسی هستم که به اسلام گروید؟ گفتند: بله. پس کدام یک از ما از نطر نسبی به رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیکتر هستیم؟ گفتند: تو.(4)
تا پایان روایت .
از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره این آیه: «هذان خصمان اختصموا فی
ص: 88
قوله تعالی أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (1) أنها نزلت فی علی علیه السلام و ما خص به من العلم و جاء فی تفسیر قوله تعالی أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (2) أنا علی بینة من ربی و الشاهد علی علیه الصلاة و السلام
وَ رَوَی الْمُحَدِّثُونَ: أَنَّهُ قَالَ لِفَاطِمَةَ عَلَیْهَا الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ زَوَّجْتُکِ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَعْلَمَهُمْ عِلْماً.
وَ رَوَی الْمُحَدِّثُونَ عَنْهُ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی نُوحٍ فِی عَزْمِهِ وَ إِلَی مُوسَی فِی عِلْمِهِ وَ عِیسَی فِی وَرَعِهِ فَلْیَنْظُرْ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ.
و بالجملة فحاله فی العلم حالة رفیعة جدا لم یلحقه أحد فیها و لا قاربه و حق له أن یصف نفسه بأنه معادن العلم و ینابیع الحکم فلا أحد أحق به منها بعد رسول الله ص (3). و قال فی موضع آخر و الذی صح عندی هو
أَنَّهُ علیه السلام قَالَ لَهُمْ یَوْمَ الشُّورَی: أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ أَ فِیکُمْ أَحَدٌ آخَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَیْنَهُ وَ بَیْنَ نَفْسِهِ حَیْثُ آخَی بَیْنَ بَعْضِ الْمُسْلِمِینَ وَ بَعْضٍ غَیْرِی فَقَالُوا لَا فَقَالَ أَ فِیکُمْ أَحَدٌ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ غَیْرِی فَقَالُوا لَا فَقَالَ أَ فِیکُمْ أَحَدٌ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی غَیْرِی قَالُوا لَا قَالَ أَ فِیکُمْ مَنِ ائْتُمِنَ عَلَی سُورَةِ بَرَاءَةَ وَ
قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَا یُؤَدِّی (4) عَنِّی إِلَّا أَنَا أَوْ رَجُلٌ مِنِّی غَیْرِی قَالُوا لَا قَالَ أَ لَا تَعْلَمُونَ أَنَّ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَرُّوا عَنْهُ فِی الْحَرْبِ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ وَ مَا فَرَرْتُ قَطُّ قَالُوا بَلَی قَالَ أَ تَعْلَمُونَ أَنِّی أَوَّلُ النَّاسِ إِسْلَاماً قَالُوا بَلَی قَالَ فَأَیُّنَا أَقْرَبُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَسَباً قَالُوا أَنْتَ الْخَبَرَ(5).
وَ قَالَ وَ رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی
ص: 88
ربهم»(1)
سؤال شد، فرمود: منظور علی و حمزه، عبیدة و عتبة، و شیبه و ولید هستند(2).
ابن ابی الحدید در جای دیگری میگوید: امیرمؤمنان دارای خصوصیات اخلاقی متضادی بود. معمولا افراد شجاع و جنگجو و اهل خطر، دارای قلبی سخت و سرکش و هراسانگیز و جبار هستند و در مقابل، زاهدان و دنیا گریزان و آنهائی که مشغول وعظ و پند مردم و ترساندن آنها از معاد و مرگ هستند از قلبی لطیف و نازک و طبعی سست و شکننده برخوردار هستند این دو حالت متضاد در علی علیه السلام جمع شده بود. از جمله این که غالبا افراد شجاع و خونریز دارای اخلاق حیوانی، طبع وحشیگری و غرائز حیوانی هستند. اما بر عکس آنها در زاهدان، واعظان، پند دهنگان و دنیاگریزان انقباض اخلاقی، ترش روئی و گریز از مردم و به تنهایی خزیدن به چشم میآید. امیرمؤمنان شجاعترین فرد بود و بیشتر از دیگران به خون ریزی کافران میپرداخت. در مقابل، زاهد ترین و دورترین فرد به لذت های دنیای هم بود. وی بیشتر از همه مردم را پند میداد و ایام الله و عقوبتهای خداوند را به آنها گوشزد میکرد. علی علیه السلام بیشتر از دیگران به عبادت میپرداخت و در معامله بیش از همه آداب و شرایط معاملات را رعایت میکرد. با این وجود لطیف ترین طبع، بشاشترین صورت و زیباترین روی را داشت و از همه خوشمشربتر بود و گریزان ترین فرد از انقباظ روحی و خلق و خوی عبوسانه بود. وی از درشتخویی و سخت گیری اخلاقی که طبعها از آن گریزان هستند و قلبها از آن کدر میشوند به دور بود تا جایی که حتی به بذله گوئی و شوخ طبعی متهم و بر او خرده گرفته میشد. آنگاه که چیزی مبهم و طعنه آمیز را در او نیافتند تا دستاویزی برای روی گردانی و تنفر از او قرار دهند به این طعنه متوسل شدند. «و اینان شاکیانیاند که عیب و عار آن بر تو آشکار است» و این از عجائب و غرائب ِ دلنشین علی علیه السلام است .
از جمله این که معمولا افراد با اصل و نسب و صاحب شرافت و کسانی که اهل سیادت و ریاست بر مردم هستند،
ص: 89
رَبِّهِمْ (1) أَنَّهُ سُئِلَ عَنْهَا فَقَالَ عَلِیٌّ وَ حَمْزَةُ وَ عُبَیْدَةُ وَ عُتْبَةُ وَ شَیْبَةُ وَ الْوَلِیدُ(2).
و قال فی موضع آخر کان أمیر المؤمنین علیه السلام ذا أخلاق متضادة فمنها أن الغالب علی أهل الإقدام و المغامرة(3) و الجرأة أن یکونوا ذوی قلوب قاسیة و فتک و تنمر(4) و جبریة و الغالب علی أهل الزهد و رفض الدنیا و هجران ملاذها و الاشتغال بمواعظ الناس و تخویفهم المعاد و تذکیرهم الموت أن یکونوا ذوی رقة و لین و ضعف قلب و خور طبع (5) و هاتان حالتان متضادتان و قد اجتمعتا له علیه السلام و منها أن الغالب علی ذوی الشجاعة و إراقة الدماء أن یکونوا ذوی أخلاق سبعیة و طباع حوشیة و غرائز وحشیة و کذلک الغالب علی أهل الزهادة و أرباب الوعظ و التذکیر و رفض الدنیا أن یکونوا ذوی انقباض فی الأخلاق و عبوس فی الوجوه و نفار من الناس و استیحاش و أمیر المؤمنین علیه السلام کان أشجع الناس و أعظمهم إراقة للدم و أزهد الناس و أبعدهم عن ملاذ الدنیا و أکثرهم وعظا و تذکیرا بأیام الله و مثلاته و أشدهم اجتهادا فی العبادة و آدابا لنفسه فی المعاملة و کان مع ذلک ألطف العالم أخلاقا و أسفرهم وجها و أکثرهم بشرا و أوفاهم هشاشة و بشاشة و أبعدهم عن انقباض موحش أو خلق نافر أو تجهم (6) مباعد أو غلظة و فظاظة ینفر معهما نفس أو یتکدر معهما قلب حتی عیب بالدعابة و لما لم یجدوا فیه مغمزا و لا مطعنا تعلقوا بها و اعتمدوا فی التنفیر عنه علیها و تلک شکاة ظاهر عنک عارها و هذا من عجائبه و غرائبه اللطیفة.
و منها أن الغالب علی شرفاء الناس و من هو من أهل السیادة و الرئاسة
ص: 89
به خود بزرگ بینی و غرور مبتلا هستند به ویژه زمانی که به شرافت نسبی فرد شرافتهای دیگری هم اضافه شود. امیرمؤمنان علی علیه السلام اصل و معدن شرافت بود و چه دوست و چه دشمن او هیچ شکی ندارند که وی بعد از پسر عمویش صلی الله علیه و آله شریف ترین و بزرگترین خلق خداوند متعال بود. وی گذشته از شرافت نسبی به شرافت ها و بزرگیهای زیاد دیگری هم دست یافت که بعضی از آنها را ذکر کردیم. اما با این وجود، متواضع ترین فرد در برابر بزرگ و کوچک، نرم خوترین، خوشاخلاقترین، دورترین از غرور و عالم ترین آنها به حق بود و این حالت او در هر دو زمان، چه قبل از خلافت و چه بعد از خلافت بود. خلافت، تغییری در سرشت او و ریاست، تغییری در اخلاق او ایجاد نکرد. چگونه ریاست، اخلاق او را که همواره رئیس بوده است عوض کند؟ و چگونه امارت، سرشت او را که همواره امیر بوده است تغییر دهد؟ او از خلافت، افتخاری کسب نکرد و آن را زینت خود قرار نداد، بلکه او همچنان که عبدالله بن احمد بن حنبل گفته - این را شیخ ابوالفرج عبدالرحمن بن علی الجوزی در کتاب تاریخی اش مشهور به المنتظم ذکر کرده است که در نزد احمد از خلافت ابوبکر و علی سخن به میان آمد و سخن زیاد بر زبان آوردند. وی سرش را بلند کرد و گفت: زیاد سخن گفتید. خلافت علی را زینت نداد بلکه این علی بود که خلافت را زینت بخشید. مفهوم و محتوای این سخن بیانگر این است که غیر علی علیه السلام از خلافت برای زینت بخشیدن به خود استفاده کردند و از طریق آن نقصان های خود را پوشاندند، اما در علی علیه السلام نقصی نبود تا به وسیله خلافت آن را بپوشاند، بلکه این خلافت بود که نقص داشت و با ولایت امیرمؤمنان علیه السلام برطرف شد.
از جمله این که معمولا افراد شجاع و قاتل و خون ریز کمتر به عفو و چشم پوشی میپردازند چرا که کبدهای آنها خروشان، قلب هایشان جوشان و اعصاب به هم ریخته و تندی دارند اما امیرمؤمنان علیه السلام با وجود شجاعت و ریختن خون کافران بسیار بخشنده و بردبار بود و همواره بر هوای نفس خویش چیره بود که نمونه آن را در جنگ جمل دیدید .
از جمله این که ما شجاعی را که بخشنده باشد ندیدهایم به عنوان مثال عبدالله بن زبیر شجاع بود، اما از
ص: 90
أن یکون ذا کبر و تیه و تعظم خصوصا إذا أضیف إلی شرفه من جهة النسب شرفه من جهات أخری و کان أمیر المؤمنین علیه السلام فی مصاص (1) الشرف و معدنه لا یشک عدو و لا صدیق أنه أشرف خلق الله نسبا بعد ابن عمه صلوات الله علیه و قد حصل له من الشرف غیر شرف النسب جهات کثیرة متعددة قد ذکرنا بعضها و مع ذلک فکان أشد الناس تواضعا لصغیر و کبیر و ألینهم عریکة و أسمحهم خلقا و أبعدهم عن الکبر و أعرفهم بحق و کانت حاله هذه حاله فی کل زمانیه (2) زمان خلافته و الزمان الذی قبله ما غیرت سجیته الإمرة و لا أحالت خلقته الرئاسة و کیف تحیل الرئاسة خلقه و ما زال رئیسا و کیف تغیر الإمرة سجیته و ما برح أمیرا لم یستفد بالخلافة شرفا و لا اکتسب بها زینة بل هو کما قال عبد الله بن أحمد بن حنبل ذکر ذلک الشیخ أبو الفرج عبد الرحمن بن علی الجوزی فی تاریخه المعروف بالمنتظم قال تذاکروا عند أحمد خلافة أبی بکر و علی علیه السلام و قالوا فأکثروا فرفع رأسه إلیهم و قال قد أکثرتم إن علیا لم تزنه الخلافة و لکنه زانها و هذا الکلام دال بفحواه و مفهومه علی أن غیره ازداد(3) بالخلافة و تممت نقیصته و أن علیا لم یکن فیه نقص یحتاج إلی أن یتمم بالخلافة و کانت الخلافة ذات نقص فی نفسها فتم نقصها بولایته إیاها. و منها أن الغالب علی ذوی الشجاعة و قتل الأنفس و إراقة الدماء أن یکونوا قلیلی الصفح بعیدی العفو لأن أکبادهم واغرة(4) و قلوبهم ملتهبة و القوة الغضبیة عندهم شدیدة و قد علمت حال أمیر المؤمنین علیه السلام فی کثرة إراقة الدم و ما عنده من الحلم و الصفح و مغالبة هوی النفس و قد رأیت فعله یوم الجمل. و منها أنا ما رأینا شجاعا جوادا قط کان عبد الله بن الزبیر شجاعا و کان
ص: 90
بخیل ترین مردم روزگار خود بود. زبیر پدرش هم شجاع بود اما خسیس بود و عمر درباره او گفت: اگر او را حکمران منطقهای کنم مردم به خاطر یک یا چند پیمانه خوراک در بطحاء به هم سیلی خواهند زد. علی علیه السلام خواست تا عبدالله بن جعفر را به خاطر ولخرجی در مالش از تصرف درآن بازدارد. پس زرنگی کرد و زبیر را در مال و تجارتش شریک کرد و فرمود: او پناهگاه خود را یافت و دیگر او را از تصرف در مالش منع نکرد! طلحه شجاع اما در عین حال خسیس بود و از انفاق اموالش خوداری کرد تا جائی که بعد از مرگش دارائی بیشماری داشت، عبدالملک شجاع اما خسیس بود و زبانزد خاص و عام شده بود تا جائی که به خاطر بخلش «چکه سنگ» لقب گرفت. از آن سو، حال امیرمؤمنان علیه السلام را در شجاعت و بخشندگی دیدی که چگونه است! این هم از عجایب امیرمؤمنان بود.
ابن ابی الحدید در جای دیگری گفت: از جعفر بن محمد الصادق روایت شد: علی با رسول خدا نور را می دید و صدا را میشنید.
در جائی دیگر آورده است: سه نوع عدالت داریم که اساس و پایه عدالت هستند و بقیه انواع، فرع آن به شمار می آیند. نخست شجاعت است و در آن بخشش جای میگیرد، چرا که بخشش، شجاعت و نادیده گرفتن مال است همچنان که شجاعت اصلی عبارت از نادیده گرفتن و ارزش ننهادن به نفس است. فرد شجاع در جنگ، جان خود را میبخشد. کسی که مالش را میبخشد در انفاق آن شجاع است به همین خاطر حاتم طائی گفت:
یقین پیدا کردم که بخشیدن از شجاعت و شجاعت از بخشیدن است.
دومین نوع آن عفت است که در آن قناعت و زهد و عزلت گزینی هم جای میگیرد و سومین نوع آن حکمت است که شریف ترین نوع آن است. عدالت کامل بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله در هیچ کس به جز علی علیه السلام نمود پیدا نکرد و کسی که انصاف داشته باشد به خوبی به آن پی خواهد برد. شجاعت، بخشش، عفت، قناعت و زهد علی علیه السلام ضرب المثل بود .
اما در میان عرب ها کسی نبود که به حکمت و جستجوی در امور الهی بپردازد و در کلام افراد بزرگ وکوچک آنها سخنی در این زمینه نقل نشده است، بلکه این مسائل محدود به یونانیان و حکیمان پیشگام در آن دوره و ارکان حکمت میشود و نخستین کسی که از عرب ها
ص: 91
أبخل الناس و کان الزبیر أبوه شجاعا و کان شحیحا قال له عمر لو ولیتها لظلت تلاطم الناس فی البطحاء علی الصاع و المد و أراد علی علیه السلام أن یحجر علی عبد الله بن جعفر لتبذیره المال فاحتال لنفسه فشارک الزبیر فی أمواله و تجاراته فقال علیه السلام أما إنه قد لاذ بملاذ و لم یحجر علیه و کان طلحة شجاعا و کان شحیحا أمسک عن الإنفاق حتی خلف من الأموال ما لا یأتی علیه الحصر و کان عبد الملک شجاعا و کان شحیحا کان یضرب به المثل فی الشح و سمی رشح الحجر لبخله و قد علمت حال أمیر المؤمنین علیه السلام فی الشجاعة و السخاء کیف هی و هذا من أعاجیبه أیضا(1). و قال فی موضع آخر:
رُوِیَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ علیهما السلام قَالَ: کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَرَی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الضَّوْءَ وَ یَسْمَعُ الصَّوْتَ (2).
و قال فی موضع آخر: أقسام العدالة ثلاثة هی الأصول و ما عداها من الفضائل فروع علیها. الأولی الشجاعة و یدخل فیها السخاء لأنه شجاعة و تهوین للمال کما أن الشجاعة الأصلیة تهوین للنفس فالشجاع فی الحرب جواد بنفسه و الجواد بالمال شجاع فی إنفاقه فلهذا قال الطائی
أیقنت أن من السماح شجاعة***تدعی و أن من الشجاعة جودا
و الثانیة العفة و یدخل فیها القناعة و الزهد و العزلة و الثالثة الحکمة و هی أشرفها و لم تحصل العدالة الکاملة لأحد من البشر بعد رسول الله صلی الله علیه و آله إلا لهذا الرجل و من أنصف علم صحة ذلک فإن شجاعته و جوده و عفته و قناعته و زهده یضرب بها الأمثال و أما الحکمة و البحث فی الأمور الإلهیة فلم یکن من أحد(3) من العرب و لا نقل فی کلام أکابرهم و أصاغرهم شی ء من ذلک أصلا و هذا مما کانت الیونانیون و أوائل الحکماء و أساطین الحکمة ینفردون به و أول من
ص: 91
پای به این وادی گذاشت علی بن ابی طالب بود. از این روست که مباحث دقیقی در توحید و عدالت در جای جای سخن و خطبه های او به چشم میآید. این در حالی است که حتی یک کلمه از چنین سخنانی را اصلا در کلام صحابه و تابعین نمییابیم و آن را تصور نمیکردند و اگر هم به آنان تفهیم میشد نمیفهمیدند. عرب چگونه میتوانست چنین سخنانی را بر زبان آورد؟ به همین خاطر متکلمانی که غرق در بحث ها وپژوهش های عقلانی شدهاند خود را به علی علیه السلام نسبت میدادند و او را استاد و رئیس خود در این وادی میدانستند و هر گروهی از آنها او را به خود نسبت میداد و مجذوبش میشد. آیا نمیبینید که معتزلیان خود را به واصل بن عطا نسبت میدهند و واصل شاگرد ابی هاشم ابن محمد بن حنفیه و ابی هاشم شاگرد پدرش محمد و محمد شاگرد پدرش علی علیه السلام بود؟ منتسب بودن شیعیه امامیه و زیدیه و کیسانیه به علی علیه السلام روشن است. اشعریه هم در پایان به علی علیه السلام منتسب میشوند چرا که ابوالحسن اشعری شاگرد شیخ ما ابوعلی و ابوعلی شاگرد ابویعقوب شحام و شحام شاگرد ابو الهذیل و ابوالهذیل شاگرد عثمانالطویل و عثمان شاگرد واصل بن عطاء بود که در نهایت به علی علیه السلام منتسب میشوند.
اما کرامیه، ابن هیصم در کتابش که مقالات نام دارد اساس عقیده و باور آنها را از دو طریق به علی علیه السلام منتسب میکند. نخست اینکه آنها اعتقادشان را از شیخی بعد از شیخی تا به سفیان ثوری میرسد گرفتهاند. سپس گفت: سفیان ثوری از زیدیه است بعد از آن از خود پرسید: اگر شیخ بزرگ شما که خود را به او منتسب میدانید از زیدیه است پس چرا شما زیدیه نباشید؟ و جواب داد: اگر چه نسبت زیدی بودن به سفیان ثوری شهرت یافته، اما زیدی بودن او عبارت از دوست داشتن اهل بیت، مخالفت با ظلم بنی امیه و گرامی داشتن و تعظیم زید بن علی و تأیید او در همه احکام و احوال بود و از سفیان ثوری شنیده نشد که از صحابهای عیب گیرد .
طریق دوم این که مشایخ آنها را یکی یکی نام برد تا به علمای کوفه رسید که از یاران و پیروان علی علیه السلام هستند، مثل سلمة بن کهیل، حبة العرنی، سالم بن ابی
ص: 92
خاض فیه من العرب علی علیه السلام و لهذا تجد المباحث الدقیقة فی التوحید و العدل مبثوثة عنه فی فرش کلامه و خطبه و لا تجد فی کلام أحد من الصحابة و التابعین کلمة واحدة من ذلک و لا یتصورونه و لو فهموه لم یفهموه و أنی للعرب ذلک و لهذا انتسب المتکلمون الذین لججوا فی بحار المعقولات إلیه خاصة دون غیره و سموه أستاذهم و رئیسهم و اجتذبه کل فرقة من الفرق إلی نفسها أ لا تری أن أصحابنا ینتهون (1) إلی واصل بن عطاء و واصل تلمیذ أبی هاشم بن محمد بن الحنفیة و أبو هاشم تلمیذ أبیه محمد و محمد تلمیذ أبیه علی علیه السلام فأما الشیعة من الإمامیة و الزیدیة و الکیسانیة فانتماؤهم إلیه ظاهر و أما الأشعریة فإنهم بالآخرة ینتمون إلیه لأن أبا الحسن الأشعری تلمیذ شیخنا أبی علی و أبو علی تلمیذ أبی یعقوب الشحام و أبو یعقوب تلمیذ أبی الهذیل و أبو الهذیل تلمیذ عثمان الطویل و عثمان الطویل تلمیذ واصل بن عطاء فعاد الأمر إلی انتهاء الأشعریة إلی علی علیه السلام و أما الکرامیة فإن ابن الهیصم ذکر فی کتابه المعروف بکتاب المقالات أن أصل مقالتهم و عقیدتهم تنتهی إلی علی علیه السلام من طریقین أحدهما أنهم یسندون اعتقادهم عن شیخ بعد شیخ إلی أن ینتهی إلی سفیان الثوری ثم قال و سفیان الثوری من الزیدیة ثم سأل نفسه فقال إذا کان شیخکم الأکبر الذی تنتهون إلیه زیدیا فما بالکم أنتم لم تکونوا زیدیة(2) و أجاب بأن سفیان الثوری و إن اشتهر عنه الزیدیة إلا أن تزیده إنما کان عبارة من موالاة أهل البیت و إنکار ما کان بنو أمیة علیه من الظلم و إجلال زید بن علی و تعظیمه و تصویبه فی أحکامه و أحواله و لم ینقل عن سفیان الثوری أنه طعن فی أحد من الصحابة.
الطریق الثانی أنه عد مشایخهم واحدا فواحدا حتی انتهی إلی علماء الکوفة من أصحاب علی علیه السلام کسلمة بن کهیل و حبة العرنی و سالم بن أبی
ص: 92
الجعد، فضل بن دکین، شعبة، أعمش، علقمة، هبیرة بن مریم، ابی اسحاق السبیعی و دیگران. سپس گفت: این افراد علم خود را از علی علیه السلام گرفتند، او رئیس این گروه بود یعنی سخنان آنها نقل شده از امیرمؤمنان علیه السلام بود و به او تعلق داشتند.
خوارج هم با وجود بدگوئی و افتراء به علی علیه السلام منتسب به او هستند چرا که بعد از شاگردی در نزد او و اقتباس از او، پیمان شکنی کردند و راه خود را جدا کردند. اما سخنانشان منقول و مأخوذ از آن حضرت بود و در جنگ های جمل و صفین در صف پیروان و یاران امیرمؤمنان بودند، اما بعدها شیطان بر قلب های آنها چیره شد و بصیرت آنها را از بین برد(1).
ابن ابی الحدید در جای دیگر گفت: آیا معاویه و دیگر صحابه نمیدانستند که پیامبر صلی الله علیه و آله در هزار جا به علی علیه السلام فرمود: من با کسانی که تو با آنها ستیز کنی میستیزم و با کسانی که تو با آنها سازش کنی آشتی هستم. و مانند آن مثل: «پروردگارا دوست بدار کسی را که با او دوستی میکند و دشمن بدار کسی را که با او دشمنی میکند»، «جنگ تو جنگ من و صلح تو صلح من است»، «تو با حق و حق با تو است»، «این برادرم است»، «خداوند و رسولش را دوست دارد و خداوند و رسولش هم او را دوست دارند»، «پروردگار بهترین خلقت را نزد من آر»، «او ولی تمام مؤمنان بعد از من است»، «تنها مؤمن او را دوست دارد و تنها منافق از او بیزار است»، «بهشت، دلتنگ چهار نفر است» و نخستین نفر آنها را علی علیه السلام قرار داد، وسخنش به عمار: «تو را گروه سرکش و ظالم به قتل خواهند رساند»، «بعد از من با پیمان شکنان و ظالمان و مرتدان مبارزه خواهی کرد» ودیگر احادیثی که واقعا تعداد آنها بسیار زیاد است و احتیاج به کتابی جداگانه خواهند داشت.(2)
روایت115.
مؤلف: در کتاب سلیم بن قیس هلالی یافتم که گفت: ابوذر و مقداد و سلمان برایم روایت کردند و از علی علیه السلام هم شنیدم که گفتند: مردی بر علی بن ابی طالب فخر فروشی کرد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ای برادرم! به عرب مباهات کن، ای علی! تو گرامیترین از جهت پسر عمو و گرامیترین از جهت پدر، گرامیترین از جهت برادر، ارزشمندترین آنان از نظر خصال نفسانی، گرامیترین از جهت همسر، گرامیترین از جهت فرزند و گرامیترین از ص: 93
الجعد و الفضل بن دکین و شعبة و الأعمش و علقمة و هبیرة ابن مریم (1) و أبی إسحاق السبیعی و غیرهم ثم قال و هؤلاء أخذوا العلم من علی بن أبی طالب علیهما السلام فهو رئیس أهل الجماعة یعنی أصحابه و أقوالهم منقولة عنه و مأخوذة منه و أما الخوارج
فانتماؤهم إلیه ظاهر أیضا مع طعنهم فیه لأنهم أصحابه کانوا و عنه مرقوا بعد أن تعلموا عنه و اقتبسوا منه و هم شیعته و أنصاره بالجمل و صفین و لکن الشیطان ران علی قلوبهم و أعمی بصائرهم (2).
و قال فی موضع آخر أ لیس یعلم معاویة و غیره من الصحابة
أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَالَ لَهُ فِی أَلْفِ مَقَامٍ: أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتَ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتَ وَ نَحْوُ ذَلِکَ مِنْ قَوْلِهِ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ قَوْلِهِ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ قَوْلِهِ أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَکَ وَ قَوْلِهِ (3) هَذَا أَخِی وَ قَوْلِهِ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قَوْلِهِ اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ وَ قَوْلِهِ إِنَّهُ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی وَ قَوْلِهِ (4) لَا یُحِبُّهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُهُ إِلَّا مُنَافِقٌ وَ قَوْلِهِ إِنَّ الْجَنَّةَ لَتَشْتَاقُ إِلَی أَرْبَعَةٍ وَ جَعَلَهُ أَوَّلَهُمْ وَ قَوْلِهِ لِعَمَّارٍ تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ وَ قَوْلِهِ سَتُقَاتِلُ النَّاکِثِینَ وَ القَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ بَعْدِی.
إلی غیر ذلک مما یطول تعداده جدا و یحتاج إلی کتاب مفرد یوضع له (5).
أَقُولُ وَجَدْتُ فِی کِتَابِ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ أَنَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ ثُمَّ سَمِعْتُهُ مِنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالُوا: إِنَّ رَجُلًا فَاخَرَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِعَلِیٍّ علیه السلام أَیْ أَخِی فَاخِرِ الْعَرَبَ فَأَنْتَ أَکْرَمُهُمْ ابْنَ عَمٍّ وَ أَکْرَمُهُمْ أَباً وَ أَکْرَمُهُمْ أَخاً وَ أَکْرَمُهُمْ نَفْساً(6) وَ أَکْرَمُهُمْ زَوْجَةً وَ أَکْرَمُهُمْ وَلَداً وَ أَکْرَمُهُمْ
ص: 93
جهت عمو هستی، همچنان که از همه ایشان به خودت و مالت مستغنیتری و از همه ایشان بردبارتر و دانشمندتری. تو بیشتر از همه آنها قرآن میخوانی و به سنت خدا آگاهترین و در میدان کارزار شجاعترین، در جود و کرم، بخشندهترین و نسبت به دنیا زاهدترین و در تلاش در عبادت جدیترین و در حُسن خلق، بهترین و در زبان، راستگوترین و نزد خدا و من مجبوترین هستی. تو پس از من سی سال زنده خواهی بود و عمرت را به عبادت خدا و صبر بر ستم قریش سپری خواهی کرد. آنگاه اگر یارانی یافتی، در راه خدا با آنان برای تأویل قرآن با ناکثین و قاسطین و مارقین این امت خواهی جنگید، همان گونه که من برای تنزیل قرآن جنگیدم. سپس به شهادت خواهی رسید و محاسنت با خون سرت رنگین خواهد شد. قاتل تو همانند پی کننده ناقه صالح نزد خداوند مبغوض و از او دور و همانند قاتل زکریا و همانند فرعون صاحب میخها است.
ابان گفت: این حدیث را به نقل از ابوذر برای حسن بصری روایت کردم، گفت: ابوذر راست گفت و سپس این گونه لب به سخن گشود: علی بن ابی طالب در دین و علم، حکمت و فقه، اندیشه و مصاحبت، پیشتاز بود و در جوانمردی و معاشرت، دامادی و یاری رسانی در جنگ، در بخشش، در کار نیک و در علم قضاوت، و در خویشاوندی و در امتحان الهی فضیلت داشت و یکه تاز بود. علی علیه السلام در هر کاری برتر بود. سپس بر او درود ورحمت فرستاد و به گریه افتاد چنان که محاسنش خیس شد. به او گفتم: ای ابا سعید! آیا این سخن را - صلوات و درود فرستادن - به هنگام ذکر کسی غیر از رسول خدا صلی الله علیه و آله هم میگویی؟ گفت: هرگاه مسلمانی را ذکر میکنی برای آنها طلب رحمت کن و بر آل محمد صلوات بفرست و بدان که علی بهترین شخص از خاندان پیامبر بود. گفتم: ای ابا سعید آیا علی بهتر از حمزه و جعفر و یا فاطمه و حسن و حسین بود؟ گفت: بله به خدا سوگند بهتر از آنها بود و چه کسی در این شک دارد؟ سپس گفت: اسم هایی که ذکر کردی افرادی هستند که
ص: 94
عَمّاً وَ أَکْرَمُهُمْ غَنَاءً(1) بِنَفْسِکَ وَ مَالِکَ وَ أَتَّمُهُمْ حِلْماً وَ أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَنْتَ أَقْرَؤُهُمْ لِکِتَابِ اللَّهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِسُنَنِ اللَّهِ وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَجْوَدُهُمْ کَفّاً وَ أَزْهَدُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ أَشَدُّهُمْ اجْتِهَاداً وَ أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَصْدَقُهُمْ لِسَاناً وَ أَحَبُّهُمْ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَیَّ وَ سَتَبْقَی بَعْدِی ثَلَاثِینَ سَنَةً تَعْبُدُ اللَّهَ وَ تَصْبِرُ عَلَی ظُلْمِ قُرَیْشٍ ثُمَّ تُجَاهِدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ إِذَا وَجَدْتَ أَعْوَاناً تُقَاتِلُ عَلَی تَأْوِیلِ الْقُرْآنِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَی تَنْزِیلِهِ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ تُقْتَلُ شَهِیداً تُخْضَبُ لِحْیَتُکَ مِنْ دَمِ رَأْسِکَ قَاتِلُکَ یَعْدِلُ عَاقِرَ النَّاقَةِ فِی الْبُغْضِ إِلَی اللَّهِ وَ الْبُعْدِ مِنَ اللَّهِ وَ یَعْدِلُ قَاتِلَ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا وَ فِرْعَوْنَ ذَا الْأَوْتَادِ.
قال أبان: و حدثت بهذا الحدیث الحسن البصری عن أبی ذر قال صدق أبو ذر و لعلی بن أبی طالب علیهما السلام السابقة فی الدین و العلم و علی الحکمة و الفقه و علی الرأی و الصحبة و علی الفضل (2) فی البسطة و فی العشیرة و فی الصهر و فی النجدة و فی الحرب و فی الجود و فی الماعون (3) و علی العلم بالقضاء و علی القرابة و علی البلاء(4) إن علیا فی کل أمره علی و صلی علیه (5) ثم بکی حتی بل لحیته فقلت له یا أبا سعید أ تقول ذلک لأحد غیر النبی إذا ذکرته قال ترحم علی المسلمین إذا ذکرتهم و تصلی علی آل محمد ص (6) و إن علیا خیر آل محمد فقلت یا أبا سعید خیر من حمزة و جعفر و خیر من فاطمة و الحسن و الحسین فقال إی و الله إنه لخیر منهم و من یشک أنه خیر منهم ثم إنه قال لم یجر علیهم (7)
ص: 94
هیچگاه به شرک، کفر، بتپرستی و باده خواری نپرداختند و علی با پیشتازی در گرویدن به اسلام و آگاهی نسبت به کتاب الهی و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله بهترین آنها بود. رسول خدا به فاطمه علیها السلام فرمود: «تو را به عقد بهترین فرد از امتم در آوردم». اگر رسول خدا در امت اسلام بهتر از علی علیه السلام را می دید حتما استثنائی قرار میداد. رسول خدا صلی الله علیه و آله بین صحابهاش برادری ایجاد کرد و بین خودش و علی هم اعلام برادری کرد، پیامبر بهترین فرد و همچنین بهترین برادر در میان آنان بود. وی در روز غدیر خم در ملأ عام در حالی که علی در کنارش بود بین خود و علی اعلام برادری نمود و ولایت علی را همچون ولایت خودش بر مردم واجب کرد و به او فرمود: «تو برای من همچون هارون برای موسی هستی» و این را برای هیچ کدام از اهل بیت و امتش نگفت. علی علیه السلام دارای پیشتازیهایی است که کسی از مردم از آنها برخوردار نیست.
به او گفتم: بهترین این امت بعد از علی علیه السلام کیست؟ گفت: همسرش و فرزندانش. گفتم: بعد از آنها، گفت: جعفر و حمزه بهترین هستند بعد از آنها هم اصحاب کساء هستند که آیه تطهیر درباره شان نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله خودش، علی، فاطمه، حسن و حسین را در آن قرار داد و فرمود: اینها ثقل من و عترت من در اهل بیتم هستند که خداوند متعال پلیدی را از آنها دور کرده است و پاک ومطهر گردانده است. امه سلمه گفت: ای رسول خدا مرا هم جزو اصحاب کساء جای دهید. پیامبر اکرم به او فرمود: ای امّ سلمه! تو در خیر هستی و عاقبتت خیر خواهر بود، اما این آیه درباره من و این چند نفر نازل شده است. گفتم: ای ابا سعید! این چیزهای که درباره علی روایت میکنی با چیزهای که قبلا از تو شنیدم بسیار متفاوت است، گفت: درست است میخواهم از این طریق جلوی ریخته شدن خونم توسط این قدرتمندان ستمگر و ظالم - لعنت خداوند بر آنها باد - را بگیرم. برادرم! اگر این کار را نمیکردم الان جنازهام روی تابوت بود. اما سخنانی را که تو قبلا –شنیده ای، بر زبان میآورم تا به گوش ایشان برسد و از من دست بردارند. منظور من از بغض علی، کسی غیر از علی بن ابی طالب است، ولی آنان فکر میکنند من دوست آنها هستم، خداوند متعال میفرماید: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن»{بدی را به شیوه ای نیکو دفع کن} و این همان تقیه است.(1)
روایت116.
و در همان کتاب از ابان از سلیم آمده است: به ابوذر گفتم:
ص: 95
اسم شرک و لا کفر و لا عبادة صنم و لا شرب خمر و علی خیر منهم بالسبق إلی الإسلام و العلم بکتاب الله و سنة نبیه و
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ لِفَاطِمَةَ: زَوَّجْتُکِ خَیْرَ أُمَّتِی.
فلو کان فی الأمة خیر منه لاستثناه و إن رسول الله صلی الله علیه و آله آخی بین أصحابه و آخی بین علی و بین نفسه فرسول الله صلی الله علیه و آله خیرهم نفسا و خیرهم أخا و نصبه یوم غدیر خم للناس و أوجب له الولایة علی الناس مثل ما أوجب لنفسه (1) و
قَالَ لَهُ: أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی.
و لم یقل ذلک لأحد من أهل بیته و لا لأحد من أمته غیره فی سوابق کثیرة(2) لیس لأحد من الناس مثلها.
فقلت له (3) من خیر هذه الأمة بعد علی قال زوجته و ابناه قلت ثم من قال ثم جعفر و حمزة خیر الناس و أصحاب الکساء الذین نزلت فیهم آیة التطهیر ضم فیه صلی الله علیه و آله نفسه و علیا و فاطمة و الحسن و الحسین ثم قال هؤلاء ثقلی (4) و عترتی فی أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا فقالت أم سلمة أدخلنی معک فی الکساء فقال لها یا أم سلمة أنت بخیر و إلی خیر و إنما نزلت هذه الآیة فی و فی هؤلاء فقلت الله یا أبا سعید ما ترویه فی علی علیه السلام و ما سمعتک تقول فیه قال یا أخی احقن
بذلک دمی بین هؤلاء الجبابرة(5) الظلمة لعنهم الله یا أخی لو لا ذلک لقد شالت بی الخشب و لکنی أقول ما سمعت فیبلغهم ذلک فیکفون عنی و إنما أعنی ببغض علی غیر علی بن أبی طالب علیهما السلام فیحسبون أنی لهم ولی قال الله عز و جل ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ هی التقیة(6).
وَ مِنَ الْکِتَابِ الْمَذْکُورِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ سُلَیْمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی ذَرٍّ حَدِّثْنِی رَحِمَکَ
ص: 95
درباره شگفت انگیزترین چیزی که از رسول خدا درباره علی علیه السلام شنیدهای برایم سخن بگو. گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود: در اطراف عرش نود هزار ملائکه وجود دارند که هیچ تسبیح وعبادتی جز طاعت علی بن ابی طالب علیه السلام، بیزاری از دشمنانش و طلب آمرزش برای شیعیانش ندارند. گفتم: غیر از این - خداوند تو را رحمت کند -. گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود: خداوند متعال جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را به فرمانبرداری از علی علیه السلام و بیزاری از دشمنانش و طلب آمرزش برای شیعیانش اختصاص داده است. گفتم: غیر از این - خداوند تو را رحمت کند -، گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود: همواره خداوند با علی بر تمام امت هایی که پبامبری صاحب رسالت در میان آنها مبعوث شده است، اقامه حجت میکند و هر کدامشان که معرفت بیشتری نسبت به علی دارند مقامشان نزد خداوند بالاتر است. گفتم: غیر از این. گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود: اگر من و علی نبودیم خداوند شناخته نمیشد. اگر من و علی نبودیم خداوند عبادت نمیشد و ثواب و عقابی وجود نداشت. علی را هیچ پرده ای از خداوند نمیپوشاند و هیچ حجابی بین او و خداوند مانع نمی شود. او خود حجاب و واسطه بین خدا و خلقش است.
سلیم گفت: از مقداد پرسیدم: خداوند تو را ببخشاید، بهترین چیزی را که از پیامبر درباره علی شنیدهای برایم روایت کن. گفت: خداوند با ملکش تنها بود آنگاه خودش را به انوارش شناساند بعد از آن به آنها اختیار تام داد و بهشتش را بر آنها روا داشت. خداوند متعال قلب هر آنکس را از جن و انس که میخواست پاک گرداند با ولایت علی بن ابی طالب آشنا کرد و در مقابل شناخت علی را از قلب هر آنکس که خواستار گمراهی آن بود دور گرداند. قسم به کسی که جانم به دست او است، خداوند آدم را خلق نکرد و روح در او ندمید و توبه اش را نپذیرفت و او را به بهشت بازنگرداند مگر به واسطه نبوت من و ولایت علی بن ابی طالب. قسم به کسی که جانم به دست او است،
خداوند متعال ملکوت آسمان و زمین را به ابراهیم نشان نداد و او را به عنوان دوست خود اختیار نگزید مگر با نبوت من و اقرار به ولایت علی بعد از من. قسم به کسی که جانم به دست او است، با موسی سخن نگفت و عیسی را به عنوان نشانه جهانیان برنگزید مگر با نبوت من و شناخت علی بعد از من. سوگند به کسی که جانم به دست او است هیچ یپامبری به نبوت نرسید مگر با شناخت من و اقرار به ولایت ما، و هیچ کس از خلائق شایسته توجه خداوند نیست مگر با عبادتش و اقرار به ولایت علی بعد از من.
ص: 96
اللَّهُ بِأَعْجَبَ مَا سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُهُ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ إِنَّ حَوْلَ الْعَرْشِ لَتِسْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ لَیْسَ لَهُمْ تَسْبِیحٌ وَ لَا عِبَادَةٌ إِلَّا الطَّاعَةُ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ الِاسْتِغْفَارُ لِشِیعَتِهِ قُلْتُ فَغَیْرَ هَذَا رَحِمَکَ اللَّهُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خَصَّ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ بِطَاعَةِ عَلِیٍّ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ الِاسْتِغْفَارِ لِشِیعَتِهِ قُلْتُ فَغَیْرَ هَذَا رَحِمَکَ اللَّهُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ یَحْتَجُّ بِعَلِیٍّ فِی کُلِّ أُمَّةٍ فِیهَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ أَشْهَدُهُمْ (1) مَعْرِفَةً لِعَلِیٍّ أَعْظَمُهُمْ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ فَغَیْرَ هَذَا رَحِمَکَ اللَّهُ قَالَ نَعَمْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ لَوْ لَا أَنَا وَ عَلِیٌّ مَا عُرِفَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا أَنَا وَ عَلِیٌّ مَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا أَنَا وَ عَلِیٌّ مَا کَانَ ثَوَابٌ وَ لَا عِقَابٌ وَ لَا یَسْتُرُ عَلِیّاً عَنِ اللَّهِ سِتْرٌ وَ لَا یَحْجُبُهُ عَنِ اللَّهِ حِجَابٌ وَ هُوَ السِّتْرُ وَ الْحِجَابُ فِیمَا بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ.
قَالَ سُلَیْمٌ ثُمَّ سَأَلْتُ الْمِقْدَادَ فَقُلْتُ حَدِّثْنِی رَحِمَکَ اللَّهُ بِأَفْضَلِ مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَوَحَّدَ بِمُلْکِهِ فَعَرَّفَ أَنْوَارَهُ نَفْسَهُ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِمْ وَ أَبَاحَهُمْ جَنَّتَهُ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ یُطَهِّرَ قَلْبَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ عَرَّفَهُ وَلَایَةَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَطْمِسَ عَلَی قَلْبِهِ أَمْسَکَ عَنْهُ مَعْرِفَةَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا اسْتَوْجَبَ آدَمُ أَنْ یَخْلُقَهُ اللَّهُ وَ یَنْفُخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِ وَ یَرُدَّهُ إِلَی جَنَّتِهِ إِلَّا بِنُبُوَّتِی وَ الْوَلَایَةِ لِعَلِیٍّ بَعْدِی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا أَرَی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَا اتَّخَذَهُ خَلِیلًا إِلَّا بِنُبُوَّتِی وَ الْإِقْرَارِ لِعَلِیٍّ بَعْدِی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَی تَکْلِیماً وَ لَا أَقَامَ عِیسَی آیَةً لِلْعَالَمِینَ إِلَّا بِنُبُوَّتِی وَ مَعْرِفَةِ عَلِیٍّ بَعْدِی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا تَنَبَّأَ نَبِیٌّ إِلَّا بِمَعْرِفَتِی وَ الْإِقْرَارِ لَنَا بِالْوَلَایَةِ وَ لَا اسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَیْهِ إِلَّا بِالْعُبُودِیَّةِ لَهُ وَ الْإِقْرَارِ لِعَلِیٍّ بَعْدِی
ص: 96
سپس ساکت شد و گفتم: خدا تو را ببخشاید به جز این هم هست؟ گفت: بله، از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: علی علیه السلام دیّان این امت و شاهد بر آن و متولّی حساب و کتاب این امت است. او صاحب مقام والا و راه روشن حق و سبیل و صراط مستقیم خداوند است که برای نجات از گمراهی میتوان به آن پناه برد و از کور دلی بیدار گشت. به وسیله او نجاتیافتگان نجات مییابند و از مرگ در امان میمانند و از خوف، به امنیت میرسند و گناهان محو و ظلم و ستم دفع میشود و رحمت فرود میآید. او چشم بینای خدا و گوش شنوا و زبان گویای خدا در میان خلق و دست عطا کننده او بر مردم است. او دین خداوند در آسمانها و زمین و طرف راست آشکار او است. او ریسمان محکم خداوند و دستگیره مطمئن اوست که گسست ندارد. او باب خداوند است که باید از آن وارد شد و خانه خداوند است که هرکس وارد آن خانه شد، در امان است. علی پرچم خداوند بر روی پل صراط به هنگام رستاخیز است؛ هرکه او را بشناسد، به سوی بهشت و نجات راه پیدا میکند و هرکه او را انکار کند در آتش سقوط میکند .
سلیم گفت: از سلمان فارسی شنیدم که گفت: علی دری است که خداوند آن را گشوده است هرکس داخل در آن شود مؤمن و هر کس از آن خارج شود کافر است.(1)
روایت117.
الإختصاص: ابن دأب گوید: مردم را دیدم که روایت می کنند که: عرب می گفت: خداوند پیامبری را در
ص: 97
ثُمَّ سَکَتَ فَقُلْتُ غَیْرَ هَذَا رَحِمَکَ اللَّهُ قَالَ نَعَمْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ عَلِیٌّ دَیَّانُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الشَّاهِدُ عَلَیْهَا وَ الْمُتَوَلِّی لِحِسَابِهَا وَ هُوَ صَاحِبُ السَّنَامِ الْأَعْظَمِ وَ طَرِیقُ الْحَقِّ الْأَبْهَجِ (1) وَ السَّبِیلُ وَ صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ بِهِ یُهْتَدَی (2) بَعْدِی مِنَ الضَّلَالَةِ وَ یُبْصَرُ بِهِ مِنَ الْعَمَی بِهِ یَنْجُو النَّاجُونَ وَ یُجَارُ مِنَ الْمَوْتِ وَ یُؤْمَنُ مِنَ الْخَوْفِ وَ یُمْحَی بِهِ السَّیِّئَاتُ وَ یُدْفَعُ الضَّیْمُ وَ یُنْزَلُ الرَّحْمَةُ وَ هُوَ عَیْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أُذُنُهُ السَّامِعَةُ وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ فِی خَلْقِهِ وَ یَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ عَلَی عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ وَجْهُهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ جَنْبُهُ الظَّاهِرُ الْیَمِینُ وَ حَبْلُهُ الْقَوِیُّ الْمَتِینُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَی الَّتِی لَا انْفِصامَ لَها وَ بَابُهُ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ وَ بَیْتُهُ الَّذِی مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً وَ عَلَمُهُ عَلَی الصِّرَاطِ فِی بَعْثِهِ مَنْ عَرَفَهُ نَجَا إِلَی الْجَنَّةِ وَ مَنْ أَنْکَرَهُ هَوَی إِلَی النَّارِ.
وَ عَنْهُ عَنْ سُلَیْمٍ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِیَّ یَقُولُ: إِنَّ عَلِیّاً علیه السلام بَابٌ فَتَحَهُ اللَّهُ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ کَانَ کَافِراً(3).
ختص، [الإختصاص] حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ (4) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْفَضْلِ بْنِ عَامِرٍ الْکُوفِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَزْدَقِ (5) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَمْرَوَیْهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِ ابْنِ دَأْبٍ (6) قَالَ: لَقِیتُ النَّاسَ یَتَحَدَّثُونَ أَنَّ الْعَرَبَ کَانَتْ تَقُولُ أَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ
ص: 97
میان ما مبعوث می کند که در میان صحابه او شخصی وجود دارد که هفتاد خصلت از مکارم دنیوی و اخروی را دارد. سپس به جستجو و نگریستن در چنین شخصی پرداختند حتی به داشتن ده خصلت به جای هفتاد خصلت اکتفا کردند. اما شخصی را نیافتند که خصلت های دنیوی واخروی با هم در او جمع شده باشد تنها ده خصلت دنیوی را که اصلا دین در آن نقشی نداشت، در زهیر بن حباب الکلبی یافتند که عبارت بودند از: شاعر، طبیب، سوارکار، ستاره شناس، شریف, نیرومند، کاهن، پیشگو، نسب شناس و رجز خوان. آورده اند که او سیصد سال زندگی کرد و چهار بار پوست عوض کرد.
ابن دأب گفت: سپس به نگریستن و جستجوی در میان عرب پرداختند - افرادی که این کار را انجام میداند اهل نظر بودند - در هیچ کسی خصلت های دنیوی و اخروی که بعضی از آنها را قبول و بعضی دیگر را نمی پسندیدند اما چاره ای جز شمارش آن نداشتند، جمع نشده بود به جز در علی بن ابی طالب علیه السلام، که به همین خاطر به او حسادت بردند، حسادتی که قلب ها را فاسد و اعمال را بر باد میدهد. علی علیه السلام شایسته ترین فرد به جمع شدن تمام این صفات در او بود چرا که خداوند به واسطه او خانه های مشرکین را ویران و رسولش را یاری رساند و با کشتن مشرکان در جنگ های متعدد پیامبر دین اسلام را عزت بخشید.
ابن دأب گفت: به آنها گفتم این خصلت های جمع شده در علی چه چیزهایی هستند؟ گفتند: همراهی با پیامبر و بخشیدن جان خود در راه او، حفاظت و دفع خسارت از او، تصدیق وعدههای پیامبر، زهد، ترک آرزو، حیاء، کرم، بلاغت در خطبه ها، ریاست، بردباری و علم، قضاوت تمام کننده، شجاعت، خوشحالی نکردن بعد از پیروزی، نبود غرور و ترک حیله و مکر و خیانت، سرباز زدن از بریدن اعضای بدنِ[دشمن کشته شده] در حالی که توانایی آن را داشت، میل خالصانه به سوی خداوند، غذا دادن به فقیران با اینکه دوستش داشت، خوار شمردن چیزهای دنیوی که به دست میآورد، جلوگیری از برتری دادن خود وفرزندانش بر زیردستانش، خوردنش پست ترین چیزی را که رعیتش می خورد، پوشیدنش
ص: 98
فِینَا نَبِیّاً یَکُونُ فِی بَعْضِ أَصْحَابِهِ سَبْعُونَ خَصْلَةً مِنْ مَکَارِمِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَنَظَرُوا وَ فَتَّشُوا هَلْ یَجْتَمِعُ عَشْرُ خِصَالٍ فِی وَاحِدٍ فَضْلًا عَنْ سَبْعِینَ فَلَمْ یَجِدُوا خِصَالًا مُجْتَمِعَةً لِلدِّینِ وَ الدُّنْیَا وَ وَجَدُوا عَشْرَ خِصَالٍ مُجْتَمِعَةٍ فِی الدُّنْیَا وَ لَیْسَ فِی الدِّینِ مِنْهَا شَیْ ءٌ وَ وَجَدُوا زُهَیْرَ بْنَ حُبَابٍ الْکَلْبِیَّ وَ وَجَدُوهُ شَاعِراً طَبِیباً فَارِساً مُنَجِّماً شَرِیفاً أَیِّداً کَاهِناً قَائِفاً عَائِفاً رَاجِزاً(1) وَ ذَکَرُوا أَنَّهُ عَاشَ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ أَبْلَی أَرْبَعَةَ لَحْمٍ قَالَ ابْنُ دَأْبٍ ثُمَّ نَظَرُوا وَ فَتَّشُوا فِی الْعَرَبِ وَ کَانَ النَّاظِرُ فِی ذَلِکَ أَهْلَ النَّظَرِ فَلَمْ یَجْتَمِعْ فِی أَحَدٍ خِصَالٌ مَجْمُوعَةٌ لِلدِّینِ وَ الدُّنْیَا بِالاضْطِرَارِ عَلَی مَا أَحَبُّوا وَ کَرِهُوا إِلَّا فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَحَسَدُوهُ عَلَیْهَا حَسَداً أَنْغَلَ الْقُلُوبَ (2) وَ أَحْبَطَ الْأَعْمَالَ وَ کَانَ أَحَقَّ النَّاسِ وَ أَوْلَاهُمْ بِذَلِکَ إِذْ هَدَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ بُیُوتَ الْمُشْرِکِینَ وَ نَصَرَ بِهِ الرَّسُولَ وَ اعْتَزَّ بِهِ الدِّینَ فِی قَتْلِهِ مَنْ قَتَلَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فِی مَغَازِی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ ابْنُ دَأْبٍ فَقُلْنَا لَهُمْ وَ مَا هَذِهِ الْخِصَالُ قَالُوا الْمُوَاسَاةُ لِلرَّسُولِ صلی الله علیه و آله وَ بَذْلُ نَفْسِهِ دُونَهُ وَ الْحَفِیظَةُ وَ دَفْعُ الضَّیْمِ عَنْهُ وَ التَّصْدِیقُ لِلرَّسُولِ بِالْوَعْدِ وَ الزُّهْدُ وَ تَرْکُ الْأَمَلِ وَ الْحَیَاءُ وَ الْکَرَمُ وَ الْبَلَاغَةُ فِی الْخَطْبِ وَ الرِّئَاسَةُ وَ الْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ وَ الْقَضَاءُ بِالْفَصْلِ وَ الشَّجَاعَةُ وَ تَرْکُ الْفَرَحِ عِنْدَ الظَّفَرِ وَ تَرْکُ إِظْهَارِ الْمَرَحِ وَ تَرْکُ الْخَدِیعَةِ وَ الْمَکْرِ وَ الْغَدْرِ وَ تَرْکُ الْمُثْلَةِ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهَا وَ الرَّغْبَةُ الْخَالِصَةُ إِلَی اللَّهِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ عَلَی حُبِّهِ وَ هَوَانُ مَا ظَفِرَ بِهِ مِنَ الدُّنْیَا عَلَیْهِ وَ تَرْکُهُ أَنْ یُفَضِّلَ نَفْسَهُ وَ وُلْدَهُ عَلَی أَحَدٍ مِنْ رَعِیَّتِهِ وَ طُعْمُهُ (3) أَدْنَی مَا تَأْکُلُ الرَّعِیَّةُ وَ لِبَاسُهُ
ص: 98
پست ترین لباسی را که مسلمانی می پوشید، تقسیم کردن مساویش، عدالتش با زیردستان، قاطعیتش در جنگ وقتی که مردم او را تنها می گذاشتند و او در هنگامی که تنهایش می گذاشتند همچون وقتی که با او جمع می شدند بود به خاطر اطاعت از خدا و پیروی از دستورش. قدرت حفظش، همان چیزی که عرب، آن را عقل می نامد به طوری که گوش شنوا لقب گرفت، بخشش، نشر حکمت، استخراج کلمات، بلیغ بودن در موعظه و احتیاج مردم به او وقتی حضور داشت به گونه ای که جز به سخن او عمل نمی شد، گره گشائی در مشکلاتی که مردم در رفع آن عاجز بودند، دفاع از مظلوم، یاری رساندن به درماندگان، جوانمردی، عفت در شکم و عورت، اصلاح و مدیریت اموالش تا به مال دیگران نیازمند نشود، ترک سستی و تنبلی، عدم نالیدن به هنگام درد جراحت، پنهان نگاه داشتن جراحاتی که از سر تا پا در بدنش وجود داشت و هزار جراحت در بدن او در راه خداوند وجود داشت، امر به معروف و نهی از منکر، برپائی حدود الهی اگر چه به ضرر خودش هم باشد، ترک کتمان آنچه که مورد رضای خداوند است علیه فرزندانش، اقرار مردم به آنچه که قرآن درباره فضائل او نازل کرده است، تصدیق مردم به آنچه که راویان به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره فضائل او روایت کردهاند و اتفاق نظر آنها در عدم رد دستورات پیامبر توسط او، هیچگاه در ماموریت هایی که پیامبر به او سپرد نترسید، شهادت هم عصرانش به اینکه سهم آنها را کامل می داد و خودش از دنیای آنها دوری می کرد، در قضاوت کردن رشوه نطلبید، پاکی قلب، قوت سینه به هنگام حکم خوارج علیه او به طوری که تنهائی بر روی منبر ماند و بقیه از مسجد فرار کردند، سخن مردم درباره اینکه پرندگان بر او گریه کردند، آنچه که ابن شهاب زهری درباره او روایت میکند که سنگهای سرزمین بیت المقدس را به هنگام به شهادت رسیدن او بر عکس که می کردند در زیر آنها خون تازه بود، امر عظیم که حتی راهبان هم درباره آن سخن گفتند، خواستن او از مردم تا از او درباره فتنهای که صد نفر با آن گمراه و صد نفر هدایت میشوند سؤال بپرسند، آنچه که مردم
ص: 99
أَدْنَی مَا یَلْبَسُ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ قَسْمُهُ بِالسَّوِیَّةِ وَ عَدْلُهُ فِی الرَّعِیَّةِ وَ الصَّرَامَةُ(1) فِی حَرْبِهِ وَ قَدْ خَذَلَهُ النَّاسُ فَکَانَ (2) فِی خَذْلِ النَّاسِ وَ ذَهَابِهِمْ عَنْهُ بِمَنْزِلَةِ اجْتِمَاعِهِمْ عَلَیْهِ طَاعَةً لِلَّهِ وَ انْتِهَاءً إِلَی أَمْرِهِ وَ الْحِفْظُ وَ هُوَ الَّذِی تُسَمِّیهِ الْعَرَبُ الْعَقْلَ حَتَّی سُمِّیَ أُذُناً وَاعِیَةً وَ السَّمَاحَةُ وَ بَثُّ الْحِکْمَةِ وَ اسْتِخْرَاجُ الْکَلِمَةِ وَ الْإِبْلَاغُ فِی الْمَوْعِظَةِ وَ حَاجَةُ النَّاسِ إِلَیْهِ إِذَا حَضَرَ حَتَّی لَا یُؤْخَذَ إِلَّا بِقَوْلِهِ وَ انْفِلَاقُ مَا فِی الْأَرْضِ (3) عَلَی النَّاسِ حَتَّی یَسْتَخْرِجَهُ وَ الدَّفْعُ عَنِ الْمَظْلُومِ وَ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ الْمُرُوءَةُ وَ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ وَ إِصْلَاحُ الْمَالِ بِیَدِهِ لِیَسْتَغْنِیَ بِهِ عَنْ مَالِ غَیْرِهِ وَ تَرْکُ الْوَهْنِ وَ الِاسْتِکَانَةِ وَ تَرْکُ الشِّکَایَةِ فِی مَوْضِعِ أَلَمِ الْجِرَاحَةِ وَ کِتْمَانُ مَا وُجِدَ فِی جَسَدِهِ مِنَ الْجِرَاحَاتِ مِنْ قَرْنِهِ إِلَی قَدَمِهِ وَ کَانَتْ أَلْفَ جِرَاحَةٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ وَ لَوْ عَلَی نَفْسِهِ وَ تَرْکُ الْکِتْمَانِ فِیمَا لِلَّهِ فِیهِ الرِّضَی عَلَی وُلْدِهِ وَ إِقْرَارُ النَّاسِ بِمَا نَزَلَ بِهِ الْقُرْآنُ مِنْ فَضَائِلِهِ وَ مَا یُحَدِّثُ النَّاسُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ مَنَاقِبِهِ وَ اجْتِمَاعُهُمْ عَلَی أَنَّهُ لَمْ یَرُدَّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَلِمَةً قَطُّ وَ لَمْ یَرْتَعِدْ(4) فَرَائِصُهُ فِی مَوْضِعٍ بَعَثَهُ فِیهِ قَطُّ وَ شَهَادَةُ الَّذِینَ کَانُوا فِی أَیَّامِهِ أَنَّهُ وَتَرَ فِیهِمْ (5) وَ ظَلَفَ نَفْسَهُ عَنْ دُنْیَاهُمْ (6) وَ لَمْ یَرْزِ شَیْئاً فِی أَحْکَامِهِمْ (7) وَ زَکَاءُ الْقَلْبِ وَ قُوَّةُ الصَّدْرِ عِنْدَ مَا حَکَمَتِ الْخَوَارِجُ عَلَیْهِ وَ هَرَبَ کُلُّ مَنْ کَانَ فِی الْمَسْجِدِ وَ بَقِیَ عَلَی الْمِنْبَرِ وَحْدَهُ وَ مَا یُحَدِّثُ النَّاسُ أَنَّ الطَّیْرَ بَکَتْ عَلَیْهِ وَ مَا رُوِیَ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِیِّ أَنَّ حِجَارَةَ أَرْضِ بَیْتِ الْمَقْدِسِ قُلِّبَتْ عِنْدَ قَتْلِهِ فَوُجِدَ تَحْتَهَا دَمٌ عَبِیطٌ وَ الْأَمْرُ الْعَظِیمُ حَتَّی تَکَلَّمَتْ بِهِ الرُّهْبَانُ وَ قَالُوا فِیهِ وَ دُعَاؤُهُ النَّاسَ إِلَی أَنْ یسألونه [یَسْأَلُوهُ] عَنْ کُلِّ فِتْنَةٍ تَضِلُّ مِائَةً أَوْ تَهْدِی مِائَةً وَ مَا رَوَی النَّاسُ
ص: 99
درباره عجائب او در خبر دادن از فتنه خوارج و قتل آنها روایت میکنند، با وجود این دچار فخر فروشی و خود پسندی نشد بلکه در چنین حالت هایی اشک بر او غلبه میکرد و در برابر خداوند اظهار خواری میکرد تا جایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او میفرمود: ای علی! چرا گریه میکنی؟ فرمود: به خاطر رضایت رسول خدا از خودم گریه میکنم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند، ملائکه و رسولش از تو راضی هستند، احساس سرما نکردن در روزهای سرد و احساس گرما نکردن در روزهای گرم چنان که هیچگاه احساس سرما و گرما نمیکرد، در دست داشتن مداوم شمشیر برای جهاد در راه خدا، زیبائی. راوی گفت: روزی علی علیه السلام به دیدن پیامبرصلی الله علیه و آله رفت، رسول خدا فرمود: گویا که ماه شب چهارده را دیدم، و در مستحکم بودن خلقتش با مردم متفاوت بود. گفت: کولی داشت که همانند کوهان گاو نر بود، فاصله میان شانه هایش زیاد بود، ساعد هایش از بازوانش بازشناخته نمیشد، چراکه درهمآمیخته و ستبر بود. هر کسی را که با دست میگرفت نفس او را بند میآورد و چنانچه کمی به او فشار می آورد او را به قتل می رساند.
ابن دأب گفت: گفتیم: معنای نخستین خصلت او یعنی«مواسات» چیست؟ گفتند: رسول خدا به علی علیه السلام گفت: قریش به توافق رسیدهاند که مرا به قتل رسانند، ای علی! تو به جای من در بسترم بخواب. علی علیه السلام گفت: پدر و مادرم به فدایت، از خدا و پیامبرش اطاعت می کنم. سپس علی در بستر ایشان خوابید و پیامبر کاری را که خدا به او امر کرده بود، انجام داد و قریش از شب تا صبح به اشتباه، علی را زیر نظر داشتند. او را گرفتند و گفتند: تو در طول شب ما را فریب دادی. پس چوب هایی از درخت کندند و با آن او را زدند تا جایی که نزدیک بود او را بکشند، اما حضرت از دست آنان گریخت. پیامبر صلی الله علیه و آله که در غار بود، برای او پیغام فرستاد که سه شتر کرایه کن؛ یکی برای من، یکی برای ابوبکر و یکی هم برای راهنما، و تو دخترانم را بیاور تا به من ملحق شوید. او این دستور را اجرا کرد.
ابن دأب گفت: پاسداری و بخشش به چه معناست؟ گفتند: علی علیه السلام پیاده راه می رفت و دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر پشت خویش حمل می کرد، در روز پنهان می شد و شب هنگام، با پای پیاده، آنان را حرکت میداد تا این که با پاهای خونین به رسول خدا رسید. رسول خدا خطاب به او فرمود:
ص: 100
مِنْ عَجَائِبِهِ فِی إِخْبَارِهِ عَنِ الْخَوَارِجِ وَ قَتْلِهِمْ وَ تَرْکُهُ مَعَ هَذَا أَنْ یَظْهَرَ مِنْهُ اسْتِطَالَةٌ أَوْ صَلَفٌ (1) بَلْ کَانَ الْغَالِبُ عَلَیْهِ إِذَا کَانَ ذَلِکَ غَلَبَةَ الْبُکَاءِ عَلَیْهِ وَ الِاسْتِکَانَةَ لِلَّهِ حَتَّی یَقُولَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا هَذَا الْبُکَاءُ یَا عَلِیُّ فَیَقُولُ أَبْکِی لِرِضَا رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنِّی قَالَ فَیَقُولُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ وَ رَسُولَهُ عَنْکَ رَاضُونَ وَ ذَهَابُ الْبَرْدِ عَنْهُ فِی أَیَّامِ الْبَرْدِ وَ ذَهَابُ الْحَرِّ عَنْهُ فِی أَیَّامِ الْحَرِّ فَکَانَ لَا یَجِدُ حَرّاً وَ لَا بَرْداً وَ التَّأْبِیدُ بِضَرْبِ السَّیْفِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْجَمَالُ قَالَ أَشْرَفَ یَوْماً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ مَا ظَنَنْتُ إِلَّا أَنَّهُ أَشْرَفَ عَلَیَّ الْقَمَرُ لَیْلَةَ الْبَدْرِ وَ مُبَایَنَتُهُ لِلنَّاسِ فِی إِحْکَامِ خَلْقِهِ قَالَ وَ کَانَ لَهُ سَنَامٌ کَسَنَامِ الثَّوْرِ بَعِیدُ مَا بَیْنَ الْمَنْکِبَیْنِ وَ إِنَّ سَاعِدَیْهِ لَا یَسْتَبِینَانِ مِنْ عَضُدَیْهِ مِنْ إِدْمَاجِهِمَا مِنْ إِحْکَامِ الْخَلْقِ لَمْ یَأْخُذْ بِیَدِهِ أَحَداً(2) إِلَّا حَبَسَ نَفْسَهُ فَإِنْ زَادَ قَلِیلًا قَتَلَهُ قَالَ ابْنُ دَأْبٍ فَقُلْنَا أَیُّ شَیْ ءٍ مَعْنَی أَوَّلِ خِصَالِهِ بِالْمُوَاسَاةِ قَالُوا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَهُ إِنَّ قُرَیْشاً قَدْ أَجْمَعُوا عَلَی قَتْلِی فَنَمْ عَلَی فِرَاشِی فَقَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی السَّمْعَ وَ الطَّاعَةَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ فَنَامَ عَلَی فِرَاشِهِ وَ مَضَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِوَجْهِهِ وَ أَصْبَحَ عَلِیٌّ وَ قُرَیْشٌ یَحْرُسُهُ فَأَخَذُوهُ فَقَالُوا أَنْتَ الَّذِی غَدَرْتَنَا مُنْذُ اللَّیْلَةِ فَقَطَعُوا لَهُ قُضْبَانَ الشَّجَرِ فَضُرِبَ حَتَّی کَادُوا یَأْتُونَ عَلَی نَفْسِهِ ثُمَّ أَفْلَتَ مِنْ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْسَلَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ فِی الْغَارِ أَنِ اکْتَرِ ثَلَاثَةَ أَبَاعِرَ وَاحِداً لِی وَ وَاحِداً لِأَبِی بَکْرٍ وَ وَاحِداً لِلدَّلِیلِ وَ احْمِلْ أَنْتَ بَنَاتِی إِلَی أَنْ تَلْحَقَ بِی فَفَعَلَ قَالَ فَمَا الْحَفِیظَةُ وَ الْکَرَمُ قَالَ (3) مَشَی عَلَی رِجْلَیْهِ وَ حَمَلَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی الظَّهْرِ وَ کَمَنَ النَّهَارَ وَ سَارَ بِهِنَّ اللَّیْلَ مَاشِیاً عَلَی رِجْلَیْهِ فَقَدِمَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَدْ تَفَلَّقَتْ قَدَمَاهُ دَماً وَ مِدَّةً(4) فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله
ص: 100
آیا می دانی در شأن تو، چه چیزی نازل شد؟ پس علی علیه السلام را از آیاتی مطلع ساخت که اگر تا پایان دنیا در دنیا باقی می ماند مقابلی برای آن نبود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی! در شأن تو این آیه نازل شد: «فاستجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیع عمَلَ عامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی»{ پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [و فرمود که] من عمل هیچ صاحب عملی از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرید تباه نمی کنم} در این آیه، منظور از مردان، تو هستی و منظور از زنان، دختران پیامبر خدا هستند، همچنان که خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «فَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِیَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُکَفِّرَنَّ عنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَاللّهُ عندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ» { پس کسانی که هجرت کرده و از خانه های خود رانده شده و در راه من آزار دیده و جنگیده و کشته شده اند بدیهایشان را از آنان می زدایم و آنان را در باغهایی که از زیر [درختان] آن نهرها روان است درمی آورم [این] پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست}(1)
ابن دأب گفت:منظور از دفع ظلم چیست؟ گفتند: آنگاه که رسول خدا صلی الله علیه وآله در شعب ابی طالب تبعید شد، ابو طالب تمام مال و سرمایهاش را بخشید و مانع آسیب رساندن چند قبیله قریش به پیامبر شد. وی همچنین به علی بن ابی طالب علیه السلام هم که همراه پیامبر بود و در کارهایش او را همراهی و کمک و حمایت میکرد، این کار را توصیه کرد .
گفت: معنای تصدیق به وعد چیست؟ گفتند: رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام گفت و او را باخبر کرد از پاداش و توشه و سرنوشت خوب کسی که با مال، نیت و جانش با نیکی به مجاهدت در راه خداوند پردازد. پس علی علیه السلام ثواب دنیوی را به تعجیل با پاداش اخروی عوض نکرد و خود را بر کسی به خاطر آنچه داشت برتر ندانست و پاداش این دنیائی را رها کرد تا آن را یکجا در قیامت دریافت کند و با خداوند عهد کرد تا از دنیا فقط آنچه را که نیاز دارد طلب کند و آن چه را که با تلاش و عَرق جبین پیدا می کند، چنانچه از مخارجش فزون تر باشد همه را برای آخرت خود پیش فرستد پس این آیه شریفه نازل گردید: «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّه»{و هر گونه نیکی که برای خویش از پیش فرستید آن را نزد خدا باز خواهید یافت آری خدا به آنچه می کنید بیناست}(2).
ابن دأب گفت: پرسیده شد: معنای زهد در دنیا چیست؟ گفتند: علی علیه السلام جامه پنبهای سفید میپوشید و قسمت هایی از آن را که انگشتانش فراتر میرفت میبرید، طول آستین را کوتاه و پائین آن را تنگ میکرد. طول آستینش سه وجب و
ص: 101
هَلْ تَدْرِی مَا نَزَلَ فِیکَ فَأَعْلَمَهُ بِمَا لَا عِوَضَ لَهُ لَوْ بَقِیَ فِی الدُّنْیَا مَا کَانَتِ الدُّنْیَا بَاقِیَةً قَالَ یَا عَلِیُّ نَزَلَ فِیکَ فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی (1) فَالذَّکَرُ أَنْتَ وَ الْإِنَاثُ بَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَالَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ قَالَ فَمَا دَفَعَ الضَّیْمَ قَالَ (2) حَیْثُ حُصِرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی الشِّعْبِ حَتَّی أَنْفَقَ أَبُو طَالِبٍ مَالَهُ وَ مَنَعَهُ (3) فِی بِضْعَ عَشْرَةَ قَبِیلَةً مِنْ قُرَیْشٍ وَ قَالَ أَبُو طَالِبٍ فِی ذَلِکَ لِعَلِیٍّ علیه السلام وَ هُوَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی أُمُورِهِ وَ خِدْمَتِهِ وَ مُوَازَرَتِهِ وَ مُحَامَاتِهِ قَالَ فَمَا التَّصْدِیقُ بِالْوَعْدِ قَالَ (4) قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَخْبَرَهُ بِالثَّوَابِ وَ الذُّخْرِ وَ جَزِیلِ الْمَآبِ لِمَنْ جَاهَدَ مُحْسِناً بِمَالِهِ وَ نَفْسِهِ وَ نِیَّتِهِ فَلَمْ یَتَعَجَّلْ شَیْئاً مِنْ ثَوَابِ الدُّنْیَا عِوَضاً مِنْ ثَوَابِ الْآخِرَةِ لَمْ یُفَضِّلْ (5) نَفْسَهُ عَلَی أَحَدٍ لِلَّذِی کَانَ مِنْهُ (6) وَ تَرَکَ ثَوَابَهُ لِیَأْخُذَهُ مُجْتَمِعاً کَامِلًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ عَاهَدَ اللَّهَ أَنْ لَا یَنَالَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا قَدْرَ الْبُلْغَةِ(7) وَ لَا یَفْضُلَ لَهُ شَیْ ءٌ مِمَّا أَتْعَبَ فِیهِ بَدَنَهُ وَ رَشَحَ فِیهِ جَبِینُهُ إِلَّا قَدَّمَهُ قَبْلَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ (8) قَالَ فَقِیلَ لَهُ (9) فَمَا الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا قَالُوا لَبِسَ الْکَرَابِیسَ وَ قَطَعَ مَا جَازَ(10) مِنْ أَنَامِلِهِ وَ قَصَّرَ طُولَ کُمِّهِ وَ ضَیَّقَ أَسْفَلَهُ کَانَ طُولُ الْکُمِّ ثَلَاثَةَ أَشْبَارٍ وَ
ص: 101
پائین آن دوازده وجب و مرکز لباس - قسمتی که رو شانه و کمر قرار میگیرد - شش وجب بود.
گفت: گفتیم معنای ترک آرزو چیست؟ گفت: به او گفته شد: قسمت های از پارچه را که در پشت انگشتانت قرار میگیرد بریدهای، چرا آستینت را جمع نمیکنی؟ گفت: امر سریعتر از این است. پس تمام افراد بنی هاشم نزد او جمع شدند و از او خواستند و پرسیدند که چرا لباسش را به آنها بخشیده است و مانند مردم عادی لباش پوشیده است؟ وی در پاسخ به آنها در حالی که که گریه میکرد و نفس عمیق میکشید گفت: پدر و مادرم فدای کسی شود که تا هنگام مرگ هیچگاه شکمی سیر از نان گندم نخورد. سپس به آنها گفت: این لباس هدایت است که فقیر به آن اکتفا میکند و مؤمن با آن خود را میپوشاند .
گفتند: معنای حیاء چیست؟ گفت: هرگاه در نبرد عورت دشمنش ظاهر میشد به خاطر شرم وحیاء او را رها می کرد و دست از کشتنش بر میداشت.
گفت: معنای کرم چیست؟ گفت: سعد بن معاذ در اوایل هجرت که علی علیه السلام هنوز مجرد بود به او گفت: چرا فاطمه را از پیامبر خواستگاری نمیکنی؟ علی علیه السلام گفت: چگونه این جسارت را به خودم بدهم که از پیامبر دخترش را خواستگاری کنم؟ به خدا سوگند حتی اگر کنیز هم داشت جرات نمیکردم این کار را انجام دهم. سعد سخنان علی را برای پیامبر نقل کرد، پیامبر فرمود: به او بگو فاطمه را خواستگاری کند، او را به عقدش در خواهم آورد. وقتی سعد سخنان را به علی گفت، گریه کرد و گفت: اگر خداوند متعال داماد پیامبر بودن با نزدیکی خویشاوندی با او را برایم جمع کند، سعادتمند خواهم بود.
و انچه از «کرم» شناخته می شود، پایین آوردن خویش و پرهیز از فخر فروشی بر دیگران است. همه شرافت علی علیه السلام را میدانستند، او پسر عموی تنی پیامبر بود. پدرش ابو طالب پسر عبدالمطلب پسر هاشم بود و مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم بود که به هنگام وفات او پیامبر تلقینش را خواند و او را در لباس خودش دفن کرد و در ردای خودش پیچید سپس برایش تضمین کرد که کفنش پوسیده و عورتش ظاهر نشود و فرشته قبر بر او فشار نیاورد و هم او بود که پیامبر در ستایش او لب به سخن گشود و از
ص: 102
أَسْفَلُهُ اثْنَیْ عَشَرَ شِبْراً وَ طُولُ الْبَدَنِ سِتَّةَ أَشْبَارٍ قَالَ قُلْنَا فَمَا تَرْکُ الْأَمَلِ قَالَ (1) قِیلَ لَهُ هَذَا قَدْ قَطَعْتَ مَا خَلْفَ أَنَامِلِکَ فَمَا لَکَ لَا تَلِفُّ کُمَّکَ قَالَ الْأَمْرُ أَسْرَعُ مِنْ ذَلِکَ فَاجْتَمَعَتْ إِلَیْهِ بَنُو هَاشِمٍ قَاطِبَةً وَ سَأَلُوهُ وَ طَلَبُوا إِلَیْهِ لَمَّا وَهَبَ لَهُمْ لِبَاسَهُ وَ لَبِسَ لِبَاسَ النَّاسِ وَ انْتَقَلَ عَمَّا هُوَ إِلَیْهِ مِنْ ذَلِکَ فَکَانَ جَوَابُهُ لَهُمُ الْبُکَاءَ وَ الشهق (2) [الشَّهِیقَ] وَ قَالَ بِأَبِی وَ أُمِّی مَنْ لَمْ یَشْبَعْ مِنْ خُبْزِ الْبُرِّ حَتَّی لَقِیَ اللَّهَ وَ قَالَ لَهُمْ هَذَا لِبَاسُ هُدًی یَقْنَعُ بِهِ الْفَقِیرُ وَ یَسْتُرُ بِهِ الْمُؤْمِنُ قَالُوا فَمَا الْحَیَاءُ قَالَ (3) لَمْ یَهْجُمْ عَلَی أَحَدٍ قَطُّ أَرَادَ قَتْلَهُ فَأَبْدَی عَوْرَتَهُ إِلَّا کَفَ (4) عَنْهُ حَیَاءً مِنْهُ قَالَ فَمَا الْکَرَمُ قَالَ (5) قَالَ لَهُ سَعْدُ بْنُ مُعَاذٍ وَ کَانَ نَازِلًا عَلَیْهِ فِی الْعُزَّابِ فِی أَوَّلِ الْهِجْرَةِ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَخْطُبَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ابْنَتَهُ فَقَالَ علیه السلام أَنَا أَجْتَرِئُ أَنْ أَخْطُبَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ اللَّهِ لَوْ کَانَتْ أَمَةً لَهُ مَا اجْتَرَأْتُ عَلَیْهِ فَحَکَی سَعْدٌ مَقَالَتَهُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قُلْ لَهُ یَفْعَلُ فَإِنِّی سَأَفْعَلُ قَالَ فَبَکَی حَیْثُ قَالَ لَهُ سَعْدٌ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَقَدْ سَعِدْتُ إِذاً إِنْ جَمَعَ اللَّهُ لِی صِهْرَهُ مَعَ قَرَابَتِهِ فَالَّذِی یُعْرَفُ مِنَ الْکَرَمِ هُوَ الْوَضْعُ لِنَفْسِهِ وَ تَرْکُ الشَّرَفِ عَلَی غَیْرِهِ وَ
شَرَفُ أَبِی طَالِبٍ مَا قَدْ عَلِمَهُ النَّاسُ وَ هُوَ ابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ [أَبُوهُ] أبی [أَبُو] طَالِبِ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمٍ وَ أُمُّهُ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدِ بْنِ هَاشِمٍ الَّتِی خَاطَبَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی لَحْدِهَا وَ کَفَّنَهَا فِی قَمِیصِهِ وَ لَفَّهَا فِی رِدَائِهِ وَ ضَمِنَ لَهَا عَلَی اللَّهِ أَنْ لَا تُبْلَی أَکْفَانُهَا وَ أَنْ لَا یُبْدِیَ (6) لَهَا عَوْرَةً وَ لَا یُسَلِّطَ عَلَیْهَا مَلَکَ (7) الْقَبْرِ وَ أَثْنَی عَلَیْهَا عِنْدَ مَوْتِهَا
ص: 102
رفتارش به هنگام مرگ پدر و مادرش و رفتن نزد او در خانه ابو طالب، به نیکی یاد کرد و فرمود: هیچ کس مانند مادر علی به من سود نرساند.
اما بلاغت، وقتی علی علیه السلام از منبر پائین آمد مردم به طرفش رفتند وگفتند: ای امیر مؤمنان! هیچ کس را بلیغ تر و فصیح تر از تو نیافتهایم، علی علیه السلام تبسمی نمود و سپس گفت: چرا که نباشم من به دنیا آمده مکه هستم و غیر از این دو کلمه چیزی نگفت.
اما خطبه، آیا شنوندگان اولین وآخرین هرگز مانند خطبه ها و سخنان او را شنیدهاند؟ بعضی از اهل دواوین بر این باورند که اگر کلام علی علیه السلام و خطبه ها و بلاغت او در سخن گفتن نبود هیچ کس نمیتوانست نامه ای زیبا به امیری و یا رعیتی بنویسد.
اما درباره ریاست، تمام آن کسانی که از روی جهالت و نادانی با آن حضرت مخالفت نموده و با او جنگ کردند، گفتند: خواستار خونخواهی عثمان هستیم با این حال آنها قلبا ادّعای ریاست امیرمؤمنان را با حضور او نمی کردند. حضرت علیه السلام در جواب آنها فرمود: من شما را به سوی خدا و رسول خدا فرا میخوانم، عمل کنید به آن چیزهایی که به اقرار خودتان از جانب خدا و رسول واجب گشته است و دعوت رسول خدا را در راستای پایبندی به کتاب الهی و سنت نبوی اجابت کنید.
اما در باره حلم، صفیه دختر عبدالله خزاعی به امیرمؤمنان علیه السلام گفت: خدا زنانت را بی شوهر کند همان طوری که زنان ما را بی شوهر کردی و خدا فرزندانت را یتیم کند همان طوری که فرزندان ما را یتیم کردی. مردم برخواستند و به طرف آن زن هجوم آوردند که آن حضرت فرمود: به زن کاری نداشته باشید. آنها هم از او دست برداشتند. پس صفیه رو کرد به اهل خود و به آنان گفت: وای بر شماها [گویا اهل این زن او را وادار به این سخنان خشن کرده بودند] که همه ایشان از حِلم و بردباری علی بن ابی طالب علیه السلام تعجب کردند که هیچ گونه متعرض صفیّه نشد.
ص: 103
وَ ذَکَرَ حُسْنَ صَنِیعِهَا بِهِ وَ تَرْبِیَتَهَا لَهُ وَ هُوَ عِنْدَ عَمِّهِ أَبِی طَالِبٍ وَ قَالَ مَا نَفَعَنِی نَفْعَهَا أَحَدٌ ثُمَّ الْبَلَاغَةُ قَامَ النَّاسُ (1) إِلَیْهِ حَیْثُ نَزَلَ مِنَ الْمِنْبَرِ فَقَالُوا مَا سَمِعْنَا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَحَداً قَطُّ أَبْلَغَ مِنْکَ وَ لَا أَفْصَحَ فَتَبَسَّمَ وَ قَالَ وَ مَا یَمْنَعُنِی وَ أَنَا مَوْلِدٌ مَکِّیٌّ وَ لَمْ یَزِدْهُمْ عَلَی هَاتَیْنِ الْکَلِمَتَیْنِ ثُمَّ الْخَطْبُ فَهَلْ سَمِعَ السَّامِعُونَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ بِمِثْلِ خُطَبِهِ وَ کَلَامِهِ وَ زَعَمَ أَهْلُ الدَّوَاوِینِ لَوْ لَا کَلَامُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام وَ خُطَبِهِ وَ بَلَاغَتِهِ فِی مَنْطِقِهِ مَا أَحْسَنَ أَحَدٌ أَنْ یَکْتُبَ إِلَی أَمِیرِ جُنْدٍ وَ لَا إِلَی رَعِیَّةٍ ثُمَّ الرِّئَاسَةُ فَجَمِیعُ مَنْ قَاتَلَهُ وَ نَابَذَهُ عَلَی الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَی وَ الضَّلَالَةِ فَقَالُوا نَطْلُبُ دَمَ عُثْمَانَ وَ لَمْ یَکُنْ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ لَا قَدَرُوا مِنْ قُلُوبِهِمْ أَنْ یَدَعُوا رِئَاسَتَهُ مَعَهُ وَ قَالَ هُوَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی رَسُولِهِ بِالْعَمَلِ بِمَا أَقْرَرْتُمْ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ مِنْ فَرْضِ الطَّاعَةِ وَ إِجَابَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی الْإِقْرَارِ بِالْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ: ثُمَّ الْحِلْمُ قَالَتْ لَهُ صَفِیَّةُ بِنْتُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ خَلَفٍ الْخُزَاعِیُّ أَیَّمَ اللَّهُ نِسَاءَکَ مِنْکَ کَمَا أَیَّمْتَ نِسَاءَنَا وَ أَیْتَمَ اللَّهُ بَنِیکَ مِنْکَ کَمَا أَیْتَمْتَ أَبْنَاءَنَا مِنْ آبَائِهِمْ فَوَثَبَ النَّاسُ عَلَیْهَا فَقَالَ کُفُّوا عَنِ الْمَرْأَةِ فَکَفُّوا عَنْهَا فَقَالَتْ لِأَهْلِهَا وَیْلَکُمُ الَّذِینَ قَالُوا هَذَا سَمِعُوا کَلَامَهُ قَطُّ عَجَباً مِنْ حِلْمِهِ عَنْهَا(2)
ص: 103
اما علم، چه بسیار که عمر گفت: اگر علی نبود عمر هلاک میشد.
اما مشورت، در هر مسئلهای که بین مسلمانان رخ میداد سخنان علی علیه السلام گره گشا بود.
اما قضاوت، هیچگاه پیش نیامد که کسی نزد او بیاید و به او بگوید فردا برگردد یا او را رد کند، بلکه در همان بار اول قضیه را فیصله میداد و اگر مجدداً برای همان موضوع مراجعه می کرد همان جواب اول را بدون کم و زیاد می شنید.
اما شجاعت، امیرمؤمنان علیه السلام در شجاعت و دلاوری چنان بوده که در میان اولین و آخرین مانند او نبوده و در جنگیدن و به زانو در آوردن لشکرها نظیر نداشته است. هرگز پشت به لشکری نکرده و تمام حریفان خود را به قتل رسانیده، و هرگز از کسی نترسیده و هیچ کس را با شمشیر خود از درازا نزده است مگر آنکه قامت او را شکافته و اگر از پهنا زده او را به دو نیم کرده.
روایت کرده اند که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را بر اسبی سوار کرد تا به جنگ رود، او به پیامبر اکرم عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت مرا با اسب چه کار؟! زیرا من در میدان جنگ احدی را دنبال نمی کنم و نیز از کسی فرار نمی کنم و هرگاه شمشیر را حمایل کنم آن را فرود نمی آورم مگر برای رضای همان کسی که برای او شمشیر بستهام.
یکی دیگر از صفات آن حضرت این است که هنگام کشتن دشمن اظهار خوشنودی نمی نمود و حالت تکبّر و ناز به خود نمی گرفت. در جنگ اُحُد برای پیغمبر صلی الله علیه و آله پی در پی خبر می آوردند که علی بن ابی طالب صاحبان عَلَم را به قتل رسانید ولی آن حضرت و به خود نبالید و تکبر نورزید. اما ابو دجانه انصاری در میان صف دو لشکر به طور تکبّر و تبختر حرکت می کرد. پیغمبر صلی الله علیه و آله به او فرمود این گونه راه رفتن را خداوند دشمن می دارد مگر در این موقع (جنگ).
اما ماجرای کارزار خیبر و کشتن مرحب و فرار افرادی از اصحاب؛ پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: همانا پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و پیغمبر هم او را دوست دارند و از جنگ فرار نمی کند - و این گفتار پیغمبر که علی بن ابی طالب فرار نمی کند، اعتراضی بود به آن کسانی که از جنگ فرار کردند - سپس پرچم را به امیرمؤمنان علیه السلام داد و او قلعه خیبر را فتح کرد و مرحب را کُشت و درب قلعه را به دست گرفت که کمتر از چهل نفر نمیتوانستند آن را از جای بردارند. این واقعه را به پیغمبر
ص: 104
ثُمَّ الْعِلْمُ فَکَمْ مِنْ قَوْلٍ قَدْ قَالَهُ عُمَرُ لَوْ لَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ ثُمَّ الْمَشُورَةُ فِی کُلِّ أَمْرٍ جَرَی بَیْنَهُمْ حَتَّی یَجِیئَهُمْ بِالْمَخْرَجِ ثُمَّ الْقَضَاءُ لَمْ یَتَقَدَّمْ (1) إِلَیْهِ أَحَدٌ قَطُّ فَقَالَ لَهُ عُدْ غَداً أَوْ دَفَعَهُ إِنَّمَا یَفْصِلُ الْقَضَاءَ مَکَانَهُ ثُمَّ لَوْ جَاءَهُ بَعْدُ لَمْ یَکُنْ إِلَّا مَا بَدَرَ مِنْهُ أَوَّلًا ثُمَّ الشَّجَاعَةُ
کَانَ مِنْهَا عَلَی أَمْرٍ لَمْ یَسْبِقْهُ الْأَوَّلُونَ وَ لَمْ یُدْرِکْهُ الْآخَرُونَ مِنَ النَّجْدَةِ وَ الْبَأْسِ وَ مُبَارَکَةِ الْأَخْمَاسِ (2) عَلَی أَمْرٍ لَمْ یُرَ مِثْلُهُ لَمْ یُوَلِّ دُبُراً قَطُّ وَ لَمْ یَبْرُزْ إِلَیْهِ أَحَدٌ قَطُّ إِلَّا قَتَلَهُ وَ لَمْ یَکِعَ (3) عَنْ أَحَدٍ قَطُّ دَعَاهُ إِلَی مُبَارَزَتِهِ وَ لَمْ یَضْرِبْ أَحَداً قَطُّ فِی الطُّولِ إِلَّا قَدَّهُ وَ لَمْ یَضْرِبْهُ فِی الْعَرْضِ إِلَّا قَطَعَهُ بِنِصْفَیْنِ وَ ذَکَرُوا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَمَلَهُ عَلَی فَرَسٍ فَقَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنَا مَا لِی وَ لِلْخَیْلِ أَنَا لَا أَتْبَعُ أَحَداً وَ لَا أَفِرُّ مِنْ أَحَدٍ وَ إِذَا ارْتَدَیْتُ سَیْفِی لَمْ أَضَعْهُ إِلَّا لِلَّذِی أَرْتَدِی لَهُ ثُمَّ تَرْکُ الْفَرَحِ وَ تَرْکُ الْمَرَحِ أَتَتِ الْبُشْرَی إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ص (4) بِقَتْلِ مَنْ قَتَلَ یَوْمَ أُحُدٍ مِنْ أَصْحَابِ الْأَلْوِیَةِ فَلَمْ یَفْرَحْ وَ لَمْ یَخْتَلْ وَ قَدِ اخْتَالَ أَبُو دُجَانَةَ وَ مَشَی بَیْنَ الصَّفَّیْنِ مُخْتَالًا فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّهَا لَمِشْیَةٌ یُبْغِضُهَا اللَّهُ إِلَّا فِی هَذَا الْمَوْضِعِ ثُمَّ لَمَّا صَنَعَ بِخَیْبَرَ مَا صَنَعَ مِنْ قَتْلِ مَرْحَبَ وَ فِرَارِ مَنْ فَرَّ بِهَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا(5) یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَیْسَ بِفَرَّارٍ فَاخْتَارَهُ أَنَّهُ لَیْسَ بِفَرَّارٍ مُعْرِضاً بِالْقَوْمِ (6) الَّذِینَ فَرُّوا قَبْلَهُ فَافْتَتَحَهَا وَ قَتَلَ مَرْحَباً وَ حَمَلَ بَابَهَا وَحْدَهُ فَلَمْ یُطِقْهُ دُونَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا فَبَلَغَ ذَلِکَ رَسُولَ اللَّهِ
ص: 104
صلی الله علیه و آله اطلاع دادند. آن حضرت از جای برخواست و با خوشحالی به جانب علی بن ابی طالب حرکت نمود و چون این خبر به آن بزرگوار رسید به جانب پیغمبر صلی الله علیه و آله بیامد. وقتی به هم رسیدند پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود جریان این کارزار تو به من رسید. من از تو راضی هستم. در این هنگام علی علیه السلام شروع به گریه نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: چرا گریه می کنی؟ عرض کرد چگونه گریه نکنم با آن که رسول خدا از من راضی است. سپس پیامبر اکرم به او فرمود: خداوند و ملائکه و پیامبر او از تو خوشنود می باشند. سپس فرمود: اگر این ترس را نداشتم که گروهی درباره تو غلو کنند آنگونه که نصاری درباره عیسی غلو کردند سخنی را در وصفت می گفتم که از کنار هیچ مسلمانی عبور نمیکردی مگرآنکه خاک زیر پایت را برای تبرک بردارد.
ترک فریب ومکر و خیانت؛ مردم نزد علی علیه السلام جمع شدند وگفتند: آن کسی که با شما مخالف است فعلا او را به حکومت نصب کن و بعدا او را خلع نما. اما علی بن ابی طالب علیه السلام به آنان فرمود: مکر کردن و گول زدن و فریب دادن در آتش است.
ترک مثله کردن؛ علی علیه السلام به پسرش حسن گفت: پسرم قاتل مرا بکش اما بپرهیز از مثله کردن؛ چرا که رسول آن را را ناروا دانسته است حتی برای سگ هار.
اما تمایل به تقرب به خداوند با صدقه؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: ای علی! دیشب چکار کردی؟ گفت: برای چه میپرسی ای رسول خدا؟ فرمود: خداوند چهار آیه را درباره تو نازل کرده است، گفت: پدر ومادرم فدایت شوند، چهار درهم داشتم یک درهم را در شب، یک درهم را در روز، یک درهم را آشکارا و یک درهم را در خفا بخشیدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال این آیه را درباره تو نازل کرد: «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون»{کسانی که اموال خود را شب و روز، و نهان و آشکارا، انفاق می کنند پاداش آنان نزد پروردگارشان برای آنان خواهد بود؛ و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند}(1)سپس فرمود: آیا عملی غیر از این انجام دادهای؟ خداوند متعال هفده آیه پی در پی بر من نازل کرده است از آیه: « ِ إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً »{ به یقین ابرار و نیکان از جامی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است}(2)
ص: 105
صلی الله علیه و آله فَنَهَضَ مَسْرُوراً فَلَمَّا بَلَغَهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْهِ انْکَفَأَ إِلَیْهِ فَقَالَ (1) رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَلَغَنِی بَلَاؤُکَ فَأَنَا عَنْکَ رَاضٍ فَبَکَی عَلِیٌّ علیه السلام عِنْدَ ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَمْسِکْ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ وَ مَا لِی لَا أَبْکِی وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنِّی رَاضٍ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ (2) وَ مَلَائِکَتَهُ وَ رَسُولَهُ عَنْکَ رَاضُونَ وَ قَالَ لَهُ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِیکَ الطَّوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَی فِی عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ فِیکَ الْیَوْمَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ قَلُّوا أَوْ کَثُرُوا إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ یَطْلُبُونَ بِذَلِکَ الْبَرَکَةَ ثُمَّ تَرْکُ الْخَدِیعَةِ وَ الْمَکْرِ وَ الْغَدْرِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَیْهِ جَمِیعاً فَقَالُوا لَهُ اکْتُبْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی مَنْ خَالَفَکَ بِوَلَایَتِهِ ثُمَّ اعْزِلْهُ فَقَالَ الْمَکْرُ وَ الْخَدِیعَةُ وَ الْغَدْرُ فِی النَّارِ ثُمَّ تَرْکُ الْمُثْلَةِ قَالَ لِلْحَسَنِ ابْنِهِ (3) یَا بُنَیَّ اقْتُلْ قَاتِلِی وَ إِیَّاکَ وَ الْمُثْلَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَرِهَهَا وَ لَوْ بِالْکَلْبِ الْعَقُورِ ثُمَّ الرَّغْبَةُ بِالْقُرْبَةِ إِلَی اللَّهِ بِالصَّدَقَةِ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا عَلِیُّ مَا عَمِلْتَ فِی لَیْلَتِکَ قَالَ وَ لِمَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَزَلَتْ فِیکَ أَرْبَعَةُ مَعَالِیَ قَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی کَانَتْ مَعِی أَرْبَعَةُ دَرَاهِمَ فَتَصَدَّقْتُ بِدِرْهَمٍ لَیْلًا وَ بِدِرْهَمٍ نَهَاراً وَ بِدِرْهَمٍ سِرّاً وَ بِدِرْهَمٍ عَلَانِیَةً قَالَ فَإِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ فِیکَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (4) ثُمَّ قَالَ لَهُ فَهَلْ عَمِلْتَ شَیْئاً غَیْرَ هَذَا فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَنْزَلَ عَلَیَّ سَبْعَ عَشْرَةَ آیَةً یَتْلُو بَعْضُهَا بَعْضاً مِنْ قَوْلِهِ إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً(5)
ص: 105
تا «إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورا »{این [پاداش] برای شماست و کوشش شما مقبول افتاده است} و «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیرا» {و به [پاس] دوستی [خدا] بینوا و یتیم و اسیر را خوراک می دادند}. عالم گفت: آگاه باشید که علی بن ابی طالب به زبان نگفته است: ما برای رضای خدا شما را اطعام می کنیم و انتظار تشکر از شما نداریم، لیکن خداوند از دل او آگاه بوده است که برای خدا این اعمال را انجام داده است و به همین جهت این آیات را نازل فرموده و از قلب او خبر داده است .
اما ناچیز شمردن آنچه که در دنیا به آن دست یافته است؛ علی علیه السلام اموال بیت المال را جمع آوری کرد سپس برای تقسیم آن میان فقرا بر آن داخل شد و فرمود:
- این چیده من است و بهترین آن در میانش است. چه هر چیننده ای دستش به سوی دهانش است. [اما من آن را تقسیم کنم و به اهلش رسانم]
[و خطاب به دنیا فرمود:]سفید شو و زرد شو و کسی غیر مرا فریب ده یعنی اهل شام را اگر فردا بر تو دست یابند. و سپس فرمود: من رئیس مؤمنانم و مال رئیس ظالمان است.
برتری ندادن خود و فرزندانش بر مسلمانان، علی علیه السلام خود و خاندان خود را بر دیگر مسلمانان برتری نداد. وقتی خواهر مکرمهاش، اُمّ هانی، به خدمت او رفت، حضرت دستور داد که بیست درهم به وی بپردازند. ام هانی بازگشت و از کنیزک عجمی خود پرسید: عطای علی به تو چقدر بود؟ او پاسخ داد: بیست درهم. ام هانی، با خشم و به عنوان اعتراض و انتقاد از این مساوات، به نزد برادر بازگشت. امام علیه السلام فرمود: باز گرد! خدای تو را رحمت کند! ما در کتاب خدا، برتری و رجحانی برای اسماعیل بر اسحاق نیافتیم. هنگامی که دختران کسری را از خراسان نزد علی علیه السلام آوردند. به آنها گفت: شما را به عقد مسلمانان در بیاورم؟ گفتند: تنها پسران تو شایستگی ازدواج با ما را دارند. اگر ما را به عقد آنها در میآوری راضی میشویم در غیر این صورت نه. علی علیه السلام درخواست آنها را قبول نکرد چرا که مکروه دانست در امری که به همه مسلمانان نمی رسد پسرانش را بر دیگران ترجیح دهد.
گوهری دریایی که ارزش آن را کسی نمی دانست، به عنوان هدیه از بصره برای آن حضرت فرستادند. امّ کلثوم دخترش عرض کرد ای امیرمؤمنان! اجازه می دهی من این گوهر را گردن بند خود کنم؟ حضرت به ابورافع فرمود: این گوهر را بردار و داخل بیت المال کن و هیچ کس حق تصرف در آن را ندارد تا آن وقتی که جمیع دختران مسلمین مانند آن را به دست آورند.
پس از به خلافت رسیدن در مدینه خطبه ای خواند و فرمود: ای گروه مهاجر و انصار و ای گروه قریش، بدانید سوگند به خداوند، تا ص: 106
إِلَی قَوْلِهِ إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً قَوْلِهِ وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً قَالَ فَقَالَ الْعَالِمُ أَمَا إِنَّ عَلِیّاً لَمْ یَقُلْ فِی مَوْضِعٍ إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَلِمَ مِنْ قَلْبِهِ أَنَّمَا أَطْعَمَ لِلَّهِ فَأَخْبَرَهُ بِمَا یَعْلَمُ مِنْ قَلْبِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْطِقَ بِهِ ثُمَّ هَوَانُ مَا ظَفِرَ بِهِ مِنَ الدُّنْیَا عَلَیْهِ أَنَّهُ جَمَعَ الْأَمْوَالَ ثُمَّ دَخَلَ إِلَیْهَا فَقَالَ:
هَذَا جَنَایَ وَ خِیَارُهُ فِیهِ***وَ کُلُّ جَانٍ یَدُهُ إِلَی فِیهِ (1)
ابْیَضِّی وَ اصْفَرِّی وَ غُرِّی غَیْرِی أَهْلَ الشَّامِ غَداً إِذَا ظَهَرُوا عَلَیْکَ وَ قَالَ أَنَا یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ الظَّلَمَةِ ثُمَّ تَرْکُ التَّفْضِیلِ لِنَفْسِهِ وَ وُلْدِهِ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ دَخَلَتْ عَلَیْهِ أُخْتُهُ أُمُّ هَانِئٍ بِنْتُ أَبِی طَالِبٍ فَدَفَعَ إِلَیْهَا عِشْرِینَ دِرْهَماً فَسَأَلَتْ أُمُّ هَانِئٍ مَوْلَاتَهَا الْعَجَمِیَّةَ فَقَالَتْ کَمْ دَفَعَ إِلَیْکِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَتْ عِشْرِینَ دِرْهَماً فَانْصَرَفَتْ مُسْخِطَةً فَقَالَ لَهَا انْصَرِفِی رَحِمَکِ اللَّهُ مَا وَجَدْنَا فِی کِتَابِ اللَّهِ فَضْلًا لِإِسْمَاعِیلَ عَلَی إِسْحَاقَ وَ بُعِثَ إِلَیْهِ مِنْ خُرَاسَانَ بَنَاتُ کِسْرَی فَقَالَ لَهُنَّ أُزَوِّجُکُنَّ فَقُلْنَ لَهُ لَا حَاجَةَ لَنَا فِی التَّزْوِیجِ فَإِنَّهُ لَا أَکْفَاءَ لَنَا إِلَّا بَنُوکَ فَإِنَّ زَوَّجْتَنَا مِنْهُمْ رَضِینَا فَکَرِهَ أَنْ یُؤْثِرَ وُلْدَهُ بِمَا لَا یَعُمُّ بِهِ الْمُسْلِمِینَ وَ بُعِثَ إِلَیْهِ مِنَ الْبَصْرَةِ مِنْ غَوْصِ الْبَحْرِ بِتُحْفَةٍ لَا یُدْرَی مَا قِیمَتُهُ فَقَالَتْ لَهُ ابْنَتُهُ أُمُّ کُلْثُومٍ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَتَجَمَّلُ بِهِ وَ یَکُونُ فِی عُنُقِی فَقَالَ لَهَا یَا بَا رَافِعٍ (2) أَدْخِلْهُ إِلَی بَیْتِ الْمَالِ لَیْسَ إِلَی ذَلِکَ سَبِیلٌ حَتَّی لَا تَبْقَی امْرَأَةٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا وَ لَهَا مِثْلُ مَا لَکِ (3) وَ قَامَ خَطِیباً بِالْمَدِینَةِ حِینَ وُلِّیَ فَقَالَ یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ اعْلَمُوا وَ اللَّهِ أَنِّی لَا أَرْزَؤُکُمْ (4)
ص: 106
زمانی که خوشهای خرما برای من در یثرب باشد، من هیچگاه چیزی از حقوق و غنائم شما را برای خود برنمیدارم. آیا میبینید که من خود و فرزندانم را از آن منع کرده و به شما میبخشم؟ و البته میان سیاه و سرخ شماها فرقی نمی گذارم و هر چیزی را به طور مساوی میانتان تقسیم می کنم، در این میان عقیل (برادر حضرت) برخواست و گفت: من را با سیاهی از سیاهان مدینه یکسان قرار می دهی؟ امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود بنشین خدا تو را رحمت کند، آیا کس دیگری غیر از تو در این جا نبود که سخن بگوید؟ تو برتری بر آن سیاه نداری مگر به سابقه ای نیکو و یا تقوا.
اما درباره لباس؛ زیاد بن شداد حارثی از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد آن حضرت از برادرش عاصم بن زیاد شکایت کرده و عرض کرد: ای امیرمؤمنان برادرم از دنیا دوری گزیده و به عبادت صرف مشغول شده، به خانه من هم نمیآید و پست ترین لباس را پوشیده است، امیرمؤمنان فرمود: او را نزد من بیاورید. چون آمد گفت: ای امیرمؤمنان! من هم مانند شما لباس پوشیدهام. علی علیه السلام فرمود: تو نمیتوانی چنین کنی، زیرا وقتی امام مسلمانان ولایت امر ایشان را به دست میگیرد لباس پایینترین فقیر آنان را میپوشد تا این که فقر و تنگدستی آنان را پریشان نکند و از پای درنیاورد. بدان که باید از بهترین لباسی که قومت میپوشند استفاده کنی و به نعمت های پروردگار اقرار کنی «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث» {به نعمت پروردگارت خبر بده} و عمل به نعمت بهتر از صحبت کردن درباره آن است .
یکی دیگر از صفات آن حضرت عدالت با رعیّت و تقسیم کردن بین آنان به طور مساوی است، امیرمؤمنان علیه السلام عمّار یاسر و ابوالهیثم بن تیهان را متولی بیت المال مدینه قرار داد و نوشت: عربی و قریشی و انصاری و عجمی و هر کسی که از قبایل عرب و عجم که داخل در اسلام شده اند مساوی می باشند. سهل بن حنیف، نوکر سیاه خود را به حضور آن حضرت آورده
ص: 107
مِنْ فَیْئِکُمْ شَیْئاً مَا قَامَ لِی عِذْقٌ بِیَثْرِبَ أَ فَتَرَوْنِی مَانِعاً نَفْسِی وَ وُلْدِی وَ مُعْطِیَکُمْ وَ لَأُسَوِّیَنَّ بَیْنَ الْأَسْوَدِ وَ الْأَحْمَرِ فَقَامَ إِلَیْهِ عَقِیلُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ لَتَجْعَلُنِی وَ أَسْوَداً مِنْ سُودَانِ الْمَدِینَةِ وَاحِداً فَقَالَ لَهُ اجْلِسْ رَحِمَکَ اللَّهُ تَعَالَی أَ مَا کَانَ هَاهُنَا مَنْ یَتَکَلَّمُ غَیْرُکَ وَ مَا فَضْلُکَ عَلَیْهِ إِلَّا بِسَابِقَةٍ أَوْ تَقْوَی ثُمَّ اللِّبَاسُ اسْتَعْدَی زِیَادُ بْنُ شَدَّادٍ الْحَارِثِیُّ صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی أَخِیهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَدَّادٍ(1) فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ذَهَبَ أَخِی فِی الْعِبَادَةِ وَ امْتَنَعَ أَنْ یُسَاکِنَنِی فِی دَارِی وَ لَبِسَ أَدْنَی مَا یَکُونُ مِنَ اللِّبَاسِ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ تَزَیَّنْتُ بِزِینَتِکَ وَ لَبِسْتُ لِبَاسَکَ قَالَ لَیْسَ لَکَ ذَلِکَ إِنَّ إِمَامَ الْمُسْلِمِینَ إِذَا وَلِیَ أُمُورَهُمْ لَبِسَ لِبَاسَ أَدْنَی فَقِیرِهِمْ لِئَلَّا یَتَبَیَّغَ (2) بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ فَیَقْتُلَهُ فَلَأُعْلِمَنَّ مَا لَبِسْتَ إِلَّا مِنْ أَحْسَنِ زِیِّ قَوْمِکَ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ فَالْعَمَلُ بِالنِّعْمَةِ أَحَبُّ مِنَ الْحَدِیثِ بِهَا ثُمَّ الْقَسْمُ بِالسَّوِیَّةِ وَ الْعَدْلُ فِی الرَّعِیَّةِ وَلَّی بَیْتَ مَالِ الْمَدِینَةِ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ وَ أَبَا الْهَیْثَمِ بْنَ التَّیِّهَانِ- فَکَتَبَ الْعَرَبِیُّ وَ الْقُرَشِیُّ وَ الْأَنْصَارِیُّ وَ الْعَجَمِیُّ وَ کُلُّ مَنْ فِی الْإِسْلَامِ مِنْ قَبَائِلِ الْعَرَبِ وَ أَجْنَاسِ الْعَجَمِ (3) [سَوَاءٌ] فَأَتَاهُ سَهْلُ بْنُ حُنَیْفٍ بِمَوْلًی لَهُ أَسْوَدَ
ص: 107
و گفت، چند دینار به این می دهی؟ فرمود: خودت چقدر گرفته ای؟ عرض کرد من و همه مردم سه دینار گرفته ایم، حضرت فرمود به این هم سه دینار بدهید.
پس چون مسلمین فهمیدند هیچ کس تفضیل و برتری بر دیگری ندارد مگر به تقوی، طلحه و زبیر نزد عمار و ابوالهیثم رفتند و گفتند: ای ابویقظان برای ما از صاحبت اذن بگیر. او گفت: آن صاحبم علی علیه السلام است که دست کارگر خود را گرفته و بیل و زنبیل را برداشته و به جانب چاه ملک رهسپار شده اند. این چاه تُبّع بوده که چاه ملک نامیده شده و خود امیرمؤمنان علیه السلام آن را حفر کرده و درخت های خرما در آن جا کاشته بوده است. این است عدالت با رعیت و تقسیم بالسویّه.
ابن دأب گفت: گفتیم: درباره خوراک او که مانند خوراک فقیرترین رعیت بوده توضیح دهید. گفتند: مردم نقل کرده اند که امیرمؤمنان علیه السلام به دیگران نان و گوشت می داد و خود نان جو و زیتون می خورد، و ظرف غذایش را مُهر می کرد که چیزی به آن اضافه نکنند و شنید که در خانه گوشتی را تفت می دهند از جای برخاست و گفت: آیا در ذمّه علی بن ابیطالب کباب کردن گوشت کراکر باشد(1)؟ اهل و عیالش از این گفتار حضرت ترسیدند و عرض کردند ای امیرمؤمنان! خانواده زوجه ات فلانی شتری را در قبیله خود نحر کردهاند و قسمتی از آن را به خاطر او جدا نموده و برایش فرستاده اند. آن حضرت فرمود: بخورید گوارایتان باشد. گفته میشود آن زن دیگر هیچ دردی نگرفت تا مرگ.(2) امیرمؤمنان به این خاطر میترسید که مبادا این گوشت به عنوان هدیه از طرف رعیّت فرستاده شده باشد زیرا هدیه قبول کردن والی مسلمانان در واقع خیانت به مسلمین است.
گفته شد: قاطعیت به چه معنا است؟ گفت: امیرمؤمنان علیه السلام از جنگ برگشت و در نخیله (اسم موضعی است نزدیک کوفه) اطراق کرد. لشکریانش از او اجازه خواستند و گفتند ای امیرمؤمنان شمشیرهای ما کند شده
ص: 108
فَقَالَ کَمْ تُعْطِی هَذَا فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام کَمْ أَخَذْتَ أَنْتَ قَالَ ثَلَاثَةُ دَنَانِیرَ وَ کَذَلِکَ أَخَذَ النَّاسُ قَالَ فَأَعْطُوا مَوْلَاهُ مِثْلَ مَا أَخَذَ ثَلَاثَةَ دَنَانِیرَ فَلَمَّا عَرَفَ النَّاسُ أَنَّهُ لَا فَضْلَ لِبَعْضِهِمْ عَلَی بَعْضٍ إِلَّا بِالتَّقْوَی عِنْدَ اللَّهِ أَتَی طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ وَ أَبَا الْهَیْثَمِ بْنَ التَّیِّهَانِ فَقَالا یَا أَبَا الْیَقْظَانِ اسْتَأْذِنْ لَنَا عَلَی صَاحِبِکَ قَالَ وَ عَلِیٌّ صَاحِبِی إِذَنْ قَدْ أَخَذَ بِیَدِ أَجِیرِهِ وَ أَخَذَ مِکْتَلَهُ وَ مِسْحَاتَهُ (1) وَ ذَهَبَ یَعْمَلُ فِی نَخْلَةٍ فِی بِئْرِ الْمَلِکِ وَ کَانَتْ بِئْرٌ لِتُبَعَ (2) سُمِّیَتْ بِئْرُ الْمَلِکِ فَاسْتَخْرَجَهَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام وَ غَرَسَ عَلَیْهَا النَّخْلَ فَهَذَا مِنْ عَدْلِهِ فِی الرَّعِیَّةِ وَ قَسْمِهِ بِالسَّوِیَّةِ قَالَ ابْنُ دَأْبٍ فَقُلْنَا فَمَا أَدْنَی طَعَامُ الرَّعِیَّةِ فَقَالَ یُحَدِّثُ النَّاسُ أَنَّهُ کَانَ یُطْعِمُ الْخُبْزَ وَ اللَّحْمَ وَ یَأْکُلُ الشَّعِیرَ وَ الزَّیْتَ وَ یَخْتِمُ طَعَامَهُ مَخَافَةَ أَنْ یُزَادَ فِیهِ وَ سَمِعَ مِقْلًی (3)