پیشوایان هدایت : صدیقه کبری، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام جلد 3

مشخصات کتاب

سرشناسه:حکیم، سیدمنذر Hakim, Mundhir

عنوان و نام پدیدآور:صدیقه کبری، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام/ گروه مولفان (سیدمنذر حکیم، با همکاری عدی غریباوی)؛ مترجم عباس جلالی؛ تهیه کننده معاونت فرهنگی، اداره ترجمه [مجمع جهانی اهل بیت (ع)].

مشخصات نشر:قم : مجمع جهانی اهل بیت (ع)، 1393.

مشخصات ظاهری:305 ص.

فروست:پیشوایان هدایت؛ [ج.] 3.

شابک:دوره : 964-529-128-3 ؛ 978-964-529-013-7

وضعیت فهرست نویسی:فاپا (چاپ دوم)

یادداشت:چاپ اول: 1385 (فیپا).

یادداشت:چاپ دوم.

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

عنوان دیگر:حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام.

موضوع:فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- سرگذشتنامه

موضوع:چهارده معصوم -- سرگذشتنامه

شناسه افزوده:غریباوی، عدی

شناسه افزوده:جلالی، عباس، 1334 - ، مترجم

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع). اداره ترجمه

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع)

شناسه افزوده:پیشوایان هدایت؛ [ج.] 3.

رده بندی کنگره:BP36/پ 96 3.ج 1393

رده بندی دیویی:297/95

شماره کتابشناسی ملی:م 85-16088

ص :1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

پیشگفتار

در عصر کنونی،که عصر نبرد فرهنگ هاست،هر مکتبی که بتواند با بهره گیری از شیوه های مؤثر تبلیغ،به نشر ایده های خود بپردازد،در این عرصه پیشتاز خواهد بود و بر اندیشۀ جهانیان اثر خواهد گذاشت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران،نگاه جهانیان یک بار دیگر به اسلام و فرهنگ تشیع و مکتب اهل بیت علیهم السّلام معطوف شد،دشمنان برای شکستن این قدرت فکری و معنوی و دوستان و هواداران برای الهام گیری و پیروی از الگوهای حرکت انقلابی و فرهنگی،به ام القرای این فرهنگ ناب و تاریخ ساز چشم دوختند.

مجمع جهانی اهل بیت علیهم السّلام با درک ضرورت همبستگی و همفکری و همکاری پیروان خاندان عصمت و در راستای ایجاد رابطۀ فعّال با شیعیان جهان و بکارگیری نیروی عظیم و کارآمد و خلاّق شیعیان و اندیشمندان مذهب جعفری گام در این میدان نهاد،تا از طریق برگزاری همایش ها و نشر کتب و ترجمۀ آثار و اطلاع رسانی در حوزۀ تفکّر شیعی به گسترش فرهنگ اهل بیت و اسلام ناب محمّدی بپردازد.خدا را سپاس که با هدایت های ویژه مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه خامنه ای(مد ظله)در این میدان حسّاس و فرهنگ ساز،گام های مهمّی برداشته شده و امید است در آینده،این حرکت نورانی و اصیل،هرچه پویاتر و بالنده تر شود و جهان امروز و بشریت تشنه به معارف

ص:7

زلال قرآن و عترت،بیشتر از چشمه سار این معنویت مکتبی و مکتب عرفانی و اسلام ولایی بهره مند و سیراب گردد.

بر این باوریم که عرضۀ درست و کارشناسانه و منطقی و استوار فرهنگ اهل بیت علیهم السّلام،می تواند جلوه های ماندگار میراث خاندان رسالت و پرچمداران بیداری و حرکت و معنویت را در معرض دید جهانیان قرار دهد و دنیای خسته از جهالت مدرن،خودکامگی جهانخواران و فرهنگ های ضدّ اخلاق و انسانیت را در آستانۀ«عصر ظهور»،تشنۀ حکومت جهانی امام عصر علیه السّلام بسازد.

از این رو،از آثار تحقیقی و تلاش علمی محقّقان و نویسندگان در این مسیر استقبال می کنیم و خود را خدمتگزار مؤلفّان و مترجمانی می دانیم که در نشر این فرهنگ متعالی،تلاش می کنند.

***

خرسندیم که در نوبتی دیگر،یکی از محصولات پژوهشی مجمع جهانی اهلبیت علیهم السّلام،با عنوان مجموعۀ«اعلام الهدایه»که حاصل زحمات محققین ارزشمند این نهاد مقدس می باشد را تقدیم شما عزیزان می نماییم.این جلد از مجموعه مذکور با همت و تلاش و خامۀ پرتوان استاد عباس جلالی به فارسی برگردانده شده است که توفیقات روزافزون مؤلفین محترم و مترجم گرانقدر را از خداوند متعال خواستاریم.

در همین جا،از همۀ دوستان عزیز و همکاران صادق در ادارۀ ترجمه که در فراهم آوردن این اثر،کوشش کردند،صمیمانه تقدیر می شود.باشد که این گام کوچک،در میدان جهاد فرهنگی،مورد رضای صاحب ولایت قرار گیرد.

معاونت فرهنگی

مجمع جهانی اهل بیت علیهم السّلام

ص:8

[مقدمه]

بسم الله الرحمن الرحیم

سپاس خدایی را که راه هدایت را به آفریده هایش رهنمون گشت و بر راهنمایان برگزیده اش به ویژه خاتم پیامبران حضرت محمد بن عبد الله صلّی اللّه علیه و اله و سلم و خاندان والاتبارش درود بیکران باد.

خدا،انسان را آفرید و به او خرد و اندیشه بخشید؛با خرد،حقیقت را در می یابد و آن را از باطل باز می شناسد و با اراده،مصالح خویش را برمی گزیند و اهدافش را تحقق می بخشد.وی،خرد را حجّت بر بندگان خود قرار داد و از سرچشمۀ فیض و هدایتش بر آنان فرو بارید.به انسان،نادانسته ها را آموخت و او را به راه کمال درخور وی و هدف از آفرینش او،آشنا ساخت.

قرآن،ارکان،لوازم و راه های هدایت الهی را روشن ساخت،از سویی به بیان علل آن ها پرداخته و از سوی دیگر،از نتایج و ثمرات آن ها پرده برداشته است،آن جا که فرمود:

قُلْ إِنَّ هُدَی اللّٰهِ هُوَ الْهُدیٰ ؛ (1)

بگو:هدایت واقعی همان هدایت خداست.

وَ اللّٰهُ یَهْدِی مَنْ یَشٰاءُ إِلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ (2)؛

و خداوند،هرکس را بخواهد به راه راست هدایت می کند.

وَ اللّٰهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ ؛ (3)

و خداوند،سخن حق می گوید و به راه صحیح هدایت می کند.

ص:9


1- (1)) .انعام/71.
2- (2)) .بقره/213.
3- (3)) .احزاب/4.

وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّٰهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ ؛ (1)

هرکس به خدا تمسک جوید،در حقیقت به راهی راست هدایت شده است.

قُلِ اللّٰهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاٰ یَهِدِّی إِلاّٰ أَنْ یُهْدیٰ فَمٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ؛ (2)

بگو:خداوند به حق رهنمون می شود،آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند برای پیروی شایسته تر است یا آن کس که خود هدایت نمی شود،مگر آن که هدایتش کنند؟شما را چه می شود،چگونه داوری می کنید؟.

وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلیٰ صِرٰاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ؛ (3)

آنان که از علم و دانش بهره مندند،آگاهی دارند که آنچه از ناحیۀ پروردگارت بر تو نازل گردیده حق است و او به راه خدای عزیز و حمید،هدایت می کند.

وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوٰاهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللّٰهِ ؛ (4)

چه کسی گمراه تر از فردی است که هدایت الهی را نپذیرفته و از هوای نفس خود پیروی کند:

آری،خداوند بزرگ سرچشمۀ هدایت حقیقی است،و اوست که بشر را به راه راست و حق هدایت می کند.دانش نیز،این حقیقت را تأیید می کند و دانشیان با تمام وجود،بدان گردن می نهند.خداوند در سرشت انسان،میل به کمال و زیبایی را به ودیعت نهاد،آن گاه بر او منّت گذارد و نعمت شناخت راه کمال را به وی ارزانی داشت؛از این رو،می فرماید:

ص:10


1- (1)) .آل عمران/101.
2- (2)) .یونس/35.
3- (3)) .سبأ/6.
4- (4)) .قصص/50.

وَ مٰا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّٰ لِیَعْبُدُونِ ؛ (1)

من جن و انس را فقط برای عبادت و پرستشم آفریدم.

و چون پرستش حقیقی،بی شناخت،صورت نمی بندد،به همین سبب، تنها راه دست یابی به اوج قلۀ کمال،پرستش همراه بینش است.

خداوند،انسان را به دو نیروی خشم و شهوت مجهز نمود تا توان حرکت به سوی کمال را داشته باشد و او را از تسلط این دو نیرو و خواهش های نفسانی زاییده شده از آن-که هماره همراه انسان هاست-ایمن نساخت.به همین دلیل،آدمی افزون بر عقل و دیگر ابزارهای شناخت،به چیزی نیاز دارد که سلامت بینش او را ضمانت کند تا حجّت بر او کامل و نعمت هدایت برایش تمام گردد،و همه عوامل انتخاب آگاهانۀ راه درست یا بیراهه برای او فراهم آید.

از این رو نتیجۀ سنت هدایت الهی این بود که عقل آدمی از سوی وحی الهی و راهنمایی رهنمایان برگزیدۀ خدا در تمام زوایای زندگی پشتیبانی گردد.

پیامبران،از آغاز بر دمیدن تاریخ و در گذر زمان،مشعل هدایت ربانی را بر دوش کشیدند تا بندگان خداوند بدون هدایتگر و راهبر نمانند و گفتار وحی -که تأییدگر عقل است-نیز گویای همین مطلب است که«زمین هیچگاه از حجت الهی خالی نخواهد بود.حجت خدا،هماره-قبل و بعد و همراه-با خلق است،به گونه ای که اگر در زمین دو کس بیشتر نماند،یکی از آن دو حتما حجت خداست.»و قرآن نیز بدین مطلب اشاره کرده است:

ص:11


1- (1)) .ذاریات/56.

إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ ؛ (1)

تو فقط بیم دهنده ای،و هر گروهی راهنمایی دارد.

پیامبران و جانشینانشان،مسئولیّت هدایت مردم را بر عهده دارند و وظایف و مسئولیّت آن ها بدین شرح است:

1.وحی را کامل و دقیق دریافت کنند که چنین امری به آمادگی تمام نیاز دارد.از این رو،خداوند خود فرستادگان الهی را برمی گزیند،و قرآن از آن آشکارا سخن گفته است:

اَللّٰهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ ؛ (2)

خدا آگاه تر است رسالت خویش را کجا قرار دهد.

و اَللّٰهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشٰاءُ ؛ (3)

خداوند از فرستادگانش هرکه را بخواهد برمی گزیند.

2.رسالت الهی را به بشر برسانند.ابلاغ چنین رسالتی به داشتن صلاحیّت کامل بستگی دارد،و این شایستگی مبتنی بر آگاهی لازم از جزئیات،اهداف رسالت و مصونیّت از اشتباه است:

کٰانَ النّٰاسُ أُمَّةً وٰاحِدَةً فَبَعَثَ اللّٰهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتٰابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّٰاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ ؛ (4)

مردم در آغاز،یک دسته بودند،خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را مژده و بیم دهند و کتاب آسمانی را که به سوی حق دعوت می کرد،با آن ها نازل نمود تا در اختلافاتی که بین مردم وجود داشت،میانشان داوری کنند.

3.امتی وفادار و پایبند به رسالت الهی به وجود آورند و آنان را برای حمایت از رهبر،آماده سازند.قرآن با کاربرد دو واژۀ«تربیت»و«تعلیم»این

ص:12


1- (1)) .رعد/7.
2- (2)) .انعام/124.
3- (3)) .آل عمران/179.
4- (4)) .بقره/213.

مسئولیّت مهم را به شکلی رسا اعلام می دارد:

یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتٰابَ وَ الْحِکْمَةَ ؛ (1)

آنان را تزکیه می کند و به آن ها کتاب(قرآن)و حکمت می آموزد.

تزکیه،یعنی تربیت به سوی کمال درخور آدمی که این تربیت به الگوی شایسته ای نیاز دارد که از تمام عناصر کمال بهره مند باشد:

لَقَدْ کٰانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ؛ (2)

رسول خدا به یقین برای شما الگو و سرمشق نیکویی بود.

4.رسالت خویش را از انحراف و گمراهی و تحریف پاس دارد.چنین امری به شایستگی علمی و معنوی نیازمند است که از آن به«عصمت»تعبیر می کنند.

5.در اجرای اهداف معنوی رسالت و تحکیم ارزش های اخلاقی در جان و روان انسان ها و ارکان جوامع بشری بکوشد و این عمل تنها در چهارچوب دستورات الهی و با اجرای قوانین دینی میسّر است و جز با بنای نهادی سیاسی بر اساس ارزش های الهی تحقق پذیر نیست.اجرای این طرح ها و قوانین، رهبری فرزانه،بسیار شجاع،فوق العاده مقاوم،آگاه به روحیّات طبقات مختلف جامعه و جریان های فکری،سیاسی و اجتماعی و قوانین مربوط به اداره و تربیت و راه و رسم زندگی،می طلبد.موارد یاد شده که می توان آن ها را به صلاحیّت های علمی تعبیر کرد،افزون بر عصمتی است که آن را صلاحیّت معنوی می نامیم.

پیامبران و جانشینان آنان در راه تحقق اهدافی که خداوند برای آنان ترسیم کرده بود،لحظه ای از پا ننشستند و از جان دست شستند و پنجه در پنجۀ دشواری ها افکندند و از هیچ کوششی دریغ ننمودند.خداوند تلاش پی گیر

ص:13


1- (1)) .جمعه/2.
2- (2)) .احزاب/21.

آنان را با رسالت آخرین پیام آور نور،حضرت محمد بن عبد الله صلّی اللّه علیه و اله و سلم تکمیل ساخت و امانت و مسئولیّت هدایت بشر را بر عهدۀ آن انسان برجسته نهاد و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در این راستا گام های شگفت انگیزی برداشت و در کوتاه ترین زمان،به بزرگترین نتایج دست یافت که حاصل تلاش های بیست و سه ساله آن حضرت را می توان چنین گزارش داد:

1.عرضۀ رسالتی کامل به بشر که دربردارندۀ عناصر دوام و بقاست.

2.مجهز نمودن آن رسالت به عناصر بازدارنده از کژی و انحراف.

3.تأسیس و تشکیل امتی مسلمان که اسلام را مکتب،پیامبر را رهبر،و آیین الهی را قانون زندگی می دانست.

4.ایجاد دولتی اسلامی که آیین الهی را به مرحلۀ اجرا نهاد و پرچم اسلام را به دوش کشید.

5.ارائه چهرۀ درخشانی از رهبری حکیمانۀ الهی که خود تجسّم کامل آن بود.

تحقق کامل اهداف رسالت،در گرو چند امر بود.

الف)رهبر شایسته ای که بتواند رسالت الهی را اجرا کند و آن را از دست هوسبازان،حفظ نموده و استمرار بخشد؛

ب)تربیت صحیحی که متناسب با گذر زمان،برای همگان تداوم یابد و این کار تنها از عهدۀ مربّیانی برخوردار از صلاحیت علمی و معنوی برمی آید؛ رهبرانی که در منش و رفتار،چونان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم برجسته ترین،به شمار آیند.

از این رو،خواست خدا چنین بود که نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم برگزیدگانی از اهل بیت خویش را درخور این کار آماده سازد،و به نام مبارک آنان تصریح کند و رشتۀ امور هدایت مستمرّ الهی را به دستور خدا به آنان بسپارد تا دین را از تحریف نادانان و فریبکاران حفظ و نسل های بعد را بر اساس ارزش ها

ص:14

بپرورانند و این برنامه ریزی الهی در این سخن رسول گرامی اسلام جلوه گر شد که فرمود:

«إنی تارک فیکم الثقلین ما إن تمسکتم بهما لن تضلّوا،کتاب اللّه و عترتی و إنهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض»؛

من دو[چیز]گرانسنگ در میان شما بر جای می گذارم،تا زمانی که به آن ها متمسّک و پای بند باشید،هرگز گمراه نخواهید شد،آن دو چیز کتاب خدا(قرآن)و عترت منند،و از یکدیگر جدایی ناپذیرند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

در این مسیر،امامان معصوم علیهم السّلام همان برجستگانی بودند که پیامبر به فرمان خدا،آنان را برای رهبری امت،پس از خود منصوب کرد.رفتار آنان بیانگر روش واقعی اسلام است و تحقیق و بررسی زندگانی آنان از چهرۀ فراگیر و چند بعدی حرکت اصیل اسلامی پرده برمی دارد؛حرکتی که راه خود را در ژرفای جان مسلمانان طی می کند.بی تردید توان این حرکت پس از رحلت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم رو به کاهش نهاد.از این رو،امامان معصوم علیهم السّلام بی آن که از مسیر سنّت هستی که بر روش رهبری و امّت حکمفرماست،خارج شوند،به آگاه ساختن مردم پرداختند و در جهت ایجاد و ارتقای آگاهی مکتبی امت و حرکت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و انقلاب شکوهمندش،قدرت آن ها را به تحرک واداشته و شتاب بخشیدند.

زندگی ائمّه نیز در استمرار سیرۀ پیامبر اسلام قرار داشت و مردم به آنان، چونان مشعل های فروزان هدایت رومی آوردند.بدین سان،پیشوایان دین، مردم را به سوی حق و رضای او هدایت کرده و خود،در راه اجرای دستورات الهی،استوار بودند و در دست یابی به کمال مطلوب انسانی،بر دیگران پیشی گرفتند.زندگی آن ها سرشار از جهاد،شکیبایی بر دشواری ها و تحمل آزار ستمکاران بود تا آن جا که در این راه،عزّت شهادت را بر خواری زندگی با ستمکاران ترجیح دادند و پس از جهاد و مبارزه ای بزرگ و بس باعظمت،به

ص:15

دیدار خدا نایل گشتند.

به یقین،تاریخ نگاران هیچ گاه بر دست یابی به تمامی ابعاد زندگی عطرآگین آن بزرگواران قادر نیستند.از این رو،می کوشیم تا با پژوهش و تحقیقی ژرف از آن چه در تاریخ آمده با خوشه چینی از خرمن سیرۀ آنان،اثری سودمند فراروی خوانندگان قرار دهیم.

پژوهش ما با شرح زندگانی نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم آغاز و با بیان زندگی وجود مبارک خاتم اوصیا حضرت ولی عصر امام زمان-عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف-پایان می پذیرد،امید این که خدای متعال،گیتی را به نور عدالتش روشن گرداند.

کتاب حاضر،به بررسی زندگانی ارزشمند دخت گرامی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام زن نمونه و سومین اختر سپهر عصمت می پردازد، بانویی که در زندگی خویش در کلیه ابعاد روحی و عملی و رفتار تجسم کامل آیین الهی به شمار می آید؛شخصیتی که رسول خدا وی را بانوی بانوان جهان نامید.او برجسته ترین سمبل زن و مشعل فروزان الهی بود که ایمان،پاکی و صفا از وجود بابرکتش پرتوافکن است.

جا دارد از کلیۀ کسانی که در به ثمر رسیدن این طرح مبارک تلاش فراوانی مبذول داشته و آن را به جهان نور تقدیم کردند به ویژه اعضای محترم گروه تألیف بالاخص محقق ارجمند حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای سیّد منذر حکیم حفظه الله تعالی،سپاسگزاری کنیم و سر بر آستان حق بساییم که توفیق به انجام رساندن این دائرة المعارف خجسته را به ما ارزانی داشت؛«فإنّه حسبنا و نعم النصیر».

معاونت فرهنگی

مجمع جهانی اهل بیت علیهم السّلام

ص:16

قسمت اوّل

اشاره

بخش نخست زهرا علیها السّلام در یک نگاه

بخش دوم نمایی از شخصیّت زهرا علیها السّلام

بخش سوم جلوه هایی از شخصیّت زهرا علیها السّلام

ص:17

ص:18

بخش نخست

زهرا علیها السّلام در یک نگاه

فاطمۀ زهرا علیها السّلام دخت گرامی نبیّ اکرم حضرت محمد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم و مادر گرانقدرش حضرت خدیجه دختر خویلد،رضوان اللّه علیها است.

فاطمۀ اطهر از پدر و مادری که برجسته تر از آنان را تاریخ بشر سراغ ندارد به وجود آمد،کسی در تاریخ بشریّت از تعالیم و دستوراتی نظیر دستورات پدر گرانقدر آن بزرگوار که چهرۀ تاریخ را دگرگون ساخت،برخوردار نیست.

طی سال های معدود و محدودی انسان ها توانستند در پرتو این تعالیم گام های بلندی به جلو بردارند.تاریخ،مادری چون مادر زهرا علیها السّلام سراغ ندارد،وی آن چه داشت خالصانه در طبق اخلاص نهاد و به همسر والامقام و خدای خویش تقدیم نمود و پروردگارش در برابر،بدو هدایت و نور و روشنایی ارزانی داشت.

در سایۀ پرمهر چنین پدر و مادری با عظمت،زهرای بتول رشد کرد و در خانه ای سرشار از مهر و عطوفت پدر بزرگوار خویش که بار مسئولیّت سنگین نبوّت را بر عهده داشت و در آن راه دشواری هایی را متحمل گردید که کوه ها قادر بر تحمل آن نبودند.آن انسان برجسته به هر سو رومی آورد و به هرکجا گام می نهاد با قریش و فرزندان شان که در کمین اش نشسته بودند،روبرو می شد و فاطمۀ زهرا در خردسالی همۀ این اوضاع را نظاره گر و در کاستن از

ص:19

تأثیر این همه رنج و ناراحتی پدر،با مادر خود خدیجه دمساز و سهیم بود.

زهرای مرضیّه با مشاهدۀ اذیّت و آزاری که پدر ارجمندش می دید از فرط ناراحتی به خود می پیچید و رنج جور و ستمی را که مسلمانان صدر اسلام متحمّل می شدند،فرومی خورد.

صدّیقۀ کبری از کودکی شاهد رنج و گرفتاری های تبلیغ رسالت الهی بود و قبل از بلوغ در دو سالگی همراه با پدر و مادر و سایر بنی هاشم در شعب ابو طالب،در محاصره قرار گرفت.

به مجرّد این که پس از سه سال قحطی و گرسنگی،محاصره برداشته شد فاطمۀ زهرا علیها السّلام در شش سالگی با فقدان مادر مهربان خود حضرت خدیجه و ابو طالب عموی پدر بزرگوارش روبرو گردید،زهرا در تحمّل سختی ها و در رویارویی با مشکلات و دشواری های پدر،همدم و تسلّی دل پدر بزرگوار خود و مونس تنهایی او،و در آزار و اذیّتی که از سرکشان و اراذل و اوباش می دید،یار و یاورش به شمار می رفت.

در هشت سالگی به همراه پسر عموی خویش و فواطم دیگر از مکه به مدینه هجرت نمود و تا زمان ازدواج با امام علی بن ابی طالب علیه السّلام،در کنار پدر باقی ماند.و بدین سان،پس از خانۀ رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم با فضیلت ترین خانه در تاریخ اسلام،شکل گرفت،چراکه زهرای اطهر خاستگاه پیراستۀ سلاله پاک نبوی و کوثر عطا شده به رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تلقّی می شد.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام برجسته ترین الگوی زن و برترین نمونۀ مادر را در دشوارترین لحظات تاریخ اسلام ارائه داد؛تاریخی که بنا داشت راه جاودانگی و برجستگی را بر مدار محیطی جاهلی و آداب و رسومی قبیله ای طرّاحی و بر انسانیّت زن خط بطلان کشیده و دختر را مایۀ ننگ و عار تلقّی کند.در این جا

ص:20

بایسته بود شخصیتی چون زهرای مرضیّه-دخت رسالت والای محمدی و حاصل نهضت بی مانند الهی-با رفتار فردی و خانوادگی و اجتماعی خود، برترین نمونۀ واقعی و عملی زن را که تجسّم حقیقی مفاهیم و ارزش های رسالت باشد،ارائه دهد.

در حقیقت،حضرت زهرا علیها السّلام به تمام جهان انسانی ثابت نمود که وی انسانی کامل است که قادر بر ارائۀ برترین نمونۀ زن شایسته می باشد.

بدین سان،یکی از نشانه های بزرگ الهی برای قدرت خارج از توصیف خدا و آفرینش تحسین برانگیز او باشد،چه این که خدای متعال فاطمه زهرا علیها السّلام را از عظمتی والا و شکوه و جلالی فوق العاده بهره مند ساخته بود.

زهرای بتول علیها السّلام از امیر مؤمنان علی علیه السّلام صاحب دو فرزند پسر،سالار جوانان بهشت امام حسن و امام حسین علیهما السّلام و دخترانی فداکار و شکیبا به نام زینب و ام کلثوم شد و پس از وفات پدر بزرگوارش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پنجمین فرزند خود«محسن»را قبل از تولد،در ماجرای غم انگیز هجوم به خانه اش (خانۀ وحی)از دست داده و این فرزند،نخستین قربانی این مادر فداکار و شهید بود که پس از رحلت پدر در راه حفظ و حراست رسالت پدر بزرگوارش از کژی و انحراف،تقدیم خدا نمود.

حضرت زهرا علیها السّلام در دشوارترین لحظات بحران های گوناگون با پدر ارجمند و همسر خود(صلوات اللّه علیهما)تشریک مساعی داشت.آن مخدّره با تلاش و مبارزات و بیانات خود و تربیت اهل بیت رسالت که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم آنان را برای یاری دین خدا،پس از خود ذخیره ساخته بود،آیین اسلام را یاری کرد.و پس از جهاد و مبارزه ای مرارتبار،به عنوان نخستین فرد اهل بیت نبی اکرم به آن حضرت پیوست.در صحنۀ کارزار با مشرکان و

ص:21

پایان دادن به نقشه ها و توطئه های منافقان حضور می یافت و همان گونه که در برابر منحرفان،از خود پایداری و استقامت نشان می داد،در عرصۀ آگاهی دادن به زنان مسلمان نیز خوش درخشید.زهرای مرضیّه به راستی سمبل شهامت و فداکاری و شکیبایی و شهادت و گذشت و ایثار بود،به گونه ای که با این ویژگی ها در کوتاه ترین زمان ممکن که انسان قادر است برای رسیدن به قلّه های بلند کمال،آن را طی کند،سرآمد بانوان اوّلین و آخرین گشت.

سلام و درود بر او،آن روز که دیده به جهان گشود و در آن روز که شهد شهادت نوشید و روزی که زنده برانگیخته می شود و نشان های افتخار و عظمت و سربلندی را در دست و جامه های عزّت و شرافت را به تن دارد.

ص:22

بخش دوم

اشاره

نمایی از شخصیت زهرا علیها السّلام

فاطمۀ زهرا علیها السّلام دخت برجسته ترین پیامبر و همسر نخستین امام و دلاور مرد اسلام و مام شاداب ترین شکوفه های تاریخ امت و چهرۀ درخشان و نورانی آخرین رسالت ها و مهتر بانوان جهانیان است.آن مخدّره جایگاه پاکیزۀ سلالۀ پاک و خاستگاه پیراستۀ عترت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به شمار می آید.

تاریخ زندگی اش به تاریخ رسالت،مقرون گشت زیرا هشت سال قبل از هجرت دیده به جهان گشود و چند ماه پس از رحلت جانسوز رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم دنیا را وداع گفت.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم مقام و منزلت والای زهرای اطهر علیها السّلام و موقعیت پیشگامانۀ آن بزرگ بانو را در خط رسالت به پیروی از رهنمودهای قرآن کریم ستوده و این کتاب آسمانی به فضایل و مقام و رتبۀ اهل بیت به طور عام و حضرت زهرا علیها السّلام به گونه ای خاص تصریح کرده است.

زهرا علیها السّلام در آیات قرآن

اشاره

قرآن کریم با آیاتی که شب و روز تلاوت می شود،انسان هایی را به جهت ارج نهادن به جایگاه برجسته و فداکاری در راه حق،ستوده و یاد و نامشان را جاودان ساخته است.

ص:23

اهل بیت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از جمله کسانی اند که خدای متعال از آنان آشکارا یاد کرده و به بیان مقام و منزلت و فضایل آنان پرداخته است.

تاریخ نگاران و مفسران،نزول آیات فراوانی را در ستایش اهل بیت روایت کرده اند،چنان که خداوند در سوره های گوناگونی،آنان را مورد مدح و ثنا قرار داده تا خط و مشی سالم و جهت گیری صحیح آنان را تثبیت و مردم را به پیروی از آنان فرابخواند.

1.کوثر رسالت

کوثر را به«خیر بسیار»معنا کرده اند و به ظاهر تمامی نعمت هایی را که خداوند به نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم عنایت کرده،شامل می شود.ولی مواردی را که در شأن نزول این سوره،افزون بر آیۀ پایانی سورۀ کوثر یادآور شده اند،به روشنی اشاره دارد که خیر یاد شده،به فزونی و دوام نسل ارتباط دارد و جهانیان به خوبی آگاهند که نسل پاک رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از ناحیۀ دخت گرامی اش زهرای بتول استمرار داشته و برخی از احادیث رسیده از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم این معنا را صریحا یادآور شده است.

بیشتر مفسران (1)از جمله ابن عباس در مباحث مربوط به کوثر آورده اند که:عاص بن وائل همواره به سران قریش می گفت:محمد،دارای فرزند پسری که پس از او جایگزین وی گردد،نیست؛ (2)به همین دلیل،اگر از دنیا برود، نسل وی قطع شده و از وجود او رهایی می یابید.امّا فخر رازی با این که در

ص:24


1- (1)) .تفسیر کبیر 132/32.
2- (2)) .این سخن نکوهش آمیز زمانی عنوان شد که عبد اللّه فرزند پیامبر از خدیجه از دنیا رفت و فرزند پسری برای آن حضرت باقی نماند.

این جا به بیان اختلاف مفسّران در معنای کوثر پرداخته،امّا به صراحت گفته است:«قول سوم:کوثر را به فرزندان پیامبر معنا کرده اند...زیرا این سورۀ مبارک در نکوهش کسانی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را به نداشتن فرزند پسر به عیب جویی گرفته بودند،نازل شده است.بنابراین،معنای آیه این است که خداوند به او نسلی عطا می کند که با گذشت زمان باقی خواهند ماند.(فخر رازی می افزاید):با این که ملاحظه می کنید:چه تعدادی از اهل بیت پیامبر به شهادت رسیده اند؟!امّا جهان پر از وجود آن هاست و از بنی امیّه کسی باقی نمانده.

وانگهی ببینید میان اهل بیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم چه بزرگان و اندیشمندانی مانند امام باقر،امام صادق،امام کاظم،امام رضا علیهم السّلام و نفس زکیّه و امثال آنان وجود دارند. (1)

آیۀ مباهله (2)دلالت دارد که امام حسن و امام حسین علیهما السّلام فرزندان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به شمار می آیند و روایات فراوانی که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رسیده، دلالت دارد که خداوند نسل هر پیامبری را در صلب آن پیامبر،ولی نسل خاتم پیامبران صلّی اللّه علیه و اله و سلم را در صلب علی بن ابی طالب علیه السّلام قرار داده است. (3)روایات صحیحی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم وارد شده که حضرت به حسن بن علی علیه السّلام فرمود:

«إنّ ابنیّ هذا سیّد و لعلّ اللّه یصلح به بین فئتین عظیمتین»؛ (4)

فرزندم حسن،شخصیت بزرگواری است که خداوند به واسطۀ او میان دو جمعیّت انبوه مخالف،صلح و آرامش برقرار می سازد.

ص:25


1- (1)) .تفسیر کبیر 124/32.
2- (2)) .آل عمران/61.
3- (3)) .تاریخ بغداد 316/1،ریاض النضره 168/2،کنز العمال 11،حدیث 32892.
4- (4)) .صحیح بخاری،کتاب صلح،صحیح ترمذی 5،حدیث 3773 چاپ دار احیاء التراث،مسند احمد 44/5،تاریخ بغداد 215/3،کنز العمال 12 و 13،احادیث 34304 و 34301 و 37654.
2.زهرا علیها السّلام در سورۀ دهر

روزی امام حسن و امام حسین علیهما السّلام بیمار شدند و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به اتفاق جمعی از مردم از آن دو بزرگوار عیادت نمود.عیادت کنندگان به امیر مؤمنان علیه السّلام گفتند:ابو الحسن!برای بهبودی فرزندانت نذری انجام ده،از این رو،علی علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام و فضّۀ خادمه،نذر کردند در صورت بهبودی حسنین علیهما السّلام،سه روز روزه بگیرند،دیری نپایید که آن دو بزرگوار شفا یافتند و آن ها طبق نذری که انجام داده بودند روزه گرفتند ولی خوراکی در خانه نداشتند،به همین دلیل،علی علیه السّلام از شمعون خیبری یهودی سه صاع (9 کیلوگرم)جو،قرض گرفت.یک صاع آن را فاطمه زهرا علیها السّلام آسیا کرد و پنج قرص نان به تعداد اعضای خانواده تهیه نمود و آن ها را مقابل خود نهادند تا روزۀ خویش را افطار کنند که مستمندی بر در خانه آمد و گفت:سلام و درود بر اهل بیت محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم من فقیری بینوا و مسلمان و گرسنه ام،به من غذایی عطا کنید خداوند در عوض به شما از غذاهای بهشتی نصیب گرداند،اهل بیت غذای خود را به وی داده و آن شب با آب افطار کرده و خوابیدند،فردای آن روز نیز روزه گرفتند.با فرارسیدن شب،غذایی برای تناول،نزد خود گذاشتند که این بار یتیمی از راه رسید و غذا را به او دادند و بار سوم اسیری بر در خانه آمد و آنان نیز همان کار قبلی را انجام دادند.

صبح روز بعد،علی علیه السّلام دست امام حسن و امام حسین را گرفت و نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شرفیاب شدند،تا پیامبر اکرم چشمش به آنان افتاد،دید از شدّت گرسنگی مانند جوجه به خود می لرزند،فرمود:برایم بسیار دردناک است که شما را با چنین حالتی می بینم،سپس به پا خاست و به اتّفاق آنان به

ص:26

خانۀ علی آمد،دید فاطمه در محراب عبادت خویش است و از گرسنگی شکمش به پشت او چسبیده و چشمانش به گودی نشسته است.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از مشاهدۀ این منظره فوق العاده متأثر شد،در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرضه داشت:محمد!این آیات را دریافت نما،خداوند تو را به وجود این اهل بیت تهنیت گفته است و سورۀ مبارک دهر را بر حضرت تلاوت کرد.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام از جمله شخصیت هایی است که خدای متعال در حقش گواهی داده در جمع نیکان در بهشت از جام آمیخته با عطری دلپذیر،آب می نوشد و در زمرۀ کسانی است که به نذر خود وفا می کنند و از روزی که شرّ و عذابش گسترده است،می هراسند،او از کسانی است که غذای خود را با آن که به آن علاقه و نیاز دارند به دیگران خورانده و دیگران را بر خود ترجیح می دهند و این کار را در راه خدا انجام می دهند و انتظار هیچ گونه پاداشی از آن ها ندارند و از جمله افرادی است که در راه رضای حق صبر و بردباری پیشه می کنند...و از آن دسته اند که خداوند آن ها را از شرّ آن روز عبوس و سخت، نگاه می دارد و آنان را با سرور و شادی پذیرا می شود و در قبال صبر و شکیبایی آن ها،جامه های حریر بهشتی به آنان،پاداش می دهد. (1)

3.زهرا علیها السّلام در آیۀ تطهیر

روزی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در خانۀ امّ سلمه-رضوان اللّه علیها-حضور داشت و امام حسن و امام حسین و پدر و مادر آن دو را در کنار خود قرار داد و

ص:27


1- (1)) .کشاف زمخشری،تفسیر ثعلبی،اسد الغابه 530/5،تفسیر کبیر فخر رازی.

سپس ردای خویش را بر خود و آنان پوشاند تا آن ها را از دیگر افراد خانواده و همسران خویش متمایز سازد،در همین حال فرشتۀ وحی آیۀ تطهیر را بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نازل کرد:

إِنَّمٰا یُرِیدُ اللّٰهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ؛ (1)

خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پیراسته سازد.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در تشریح اختصاص آیۀ شریف یاد شده به این افراد،به همین مقدار بسنده نکرد،بلکه دست مبارک خویش را از زیر ردا خارج و به سوی آسمان بالا برد و چندبار عرضه داشت:خدایا!این جمع،اهل بیت منند، پلیدی را از آنان دور و آن ها را کاملا پیراسته گردان.امّ سلمه که نظاره گر این منظره بود و سخنان پیامبر را می شنید جلو آمد تا زیر ردا وارد شود و عرضه داشت:ای رسول خدا!آیا من نیز در زمرۀ شما هستم؟حضرت دست او را گرفت و فرمود:خیر،تو در زمرۀ نیکبختانی. (2)

پس از نزول این آیۀ شریف رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم هرگاه برای نماز صبح رهسپار مسجد می شد با عبور از کنار خانۀ فاطمه می فرمود:ای اهل بیت! هنگام نماز است،خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پیراسته گرداند و این شیوه را حضرت شش یا هشت ماه ادامه داد. (3)

ص:28


1- (1)) .احزاب/33.
2- (2)) .صحیح مسلم،کتاب فضائل الصحابه،المستدرک علی الصحیحین 147/3،در المنثور در تفسیر آیۀ تطهیر،تفسیر طبری 5/22،صحیح ترمذی 5،حدیث 3787،مسند احمد 292/6 و 304،اسد الغابه 29/4،تهذیب التهذیب 258/2.
3- (3)) .کلمة الغرّاء فی تفضیل الزواء 192،سید شرف الدین گفته است احمد بن حنبل آن را در ج 3 ص 259 مسند خود روایت کرده و حاکم نیز آن را نقل کرده و ترمذی آن را حدیثی صحیح تلقی کرده و ابن ابی شیبه و ابن جریر و ابن منذر و ابن مردویه و طبرانی و دیگران آن را حدیثی حسن دانسته اند.

آیۀ شریف یاد شده،دلیل بر عصمت اهل بیت و مصونیت آن ها از گناه و معصیت است،زیرا کلمۀ رجس در این آیه به معنای گناه آمده است و با کلمۀ حصر«إنّما»آغاز شده و معنایش این است که ارادۀ خداوند تنها به این تعلّق گرفته که گناهان را از آنان دور و آن ها را از هرگونه آلودگی پیراسته گرداند و معنای حقیقی عصمت همین است و«نبهانی»در تفسیر طبری این معنا را به صراحت بیان کرده است. (1)

4.دوستی زهرا علیها السّلام،پاداش رسالت

جابر،روایت کرده:عربی بیابان نشین حضور پیامبر شرفیاب شد و عرضه داشت:ای محمد!اسلام را بر من عرضه نما.حضرت فرمود:گواهی بده که معبودی جز خدای یکتا نیست و شریک ندارد و محمد بنده و فرستادۀ اوست، مرد عرب عرضه داشت:در قبال آن از من درخواستی نداری؟

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:خیر؛از تو درخواستی جز دوستی و محبت در حق نزدیکان ندارم.

عرض کرد:نزدیکان خودم یا نزدیکان شما؟

حضرت فرمود:نزدیکان من.

مرد گفت:دستتان را بدهید تا بر انجام این کار با شما پیمان ببندم،آن کس که محبت تو و نزدیکانت را در دل نداشته باشد مورد لعنت خدا قرار گیرد،و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آمین گفت. (2)

ص:29


1- (1)) .کلمة الغراء/200.
2- (2)) .حلیة الاولیاء 201/3،تفسیر طبری 16/25 و 17،در المنثور در تفسیر آیۀ 3 سورۀ شوری، الصواعق المحرقه/261،اسد الغابه 367/5.

مجاهد،این دوستی و محبّت را پیروی و تصدیق رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و ارتباط با خویشاوندان وی؛و ابن عباس آن را به دوستی نزدیکان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تفسیر کرده است. (1)

زمخشری در تفسیر خود آورده است:وقتی آیۀ شریفۀ ...قُلْ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبیٰ... (2)نازل گشت،به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم عرض شد:

آن دسته از نزدیکان شما که دوستی و محبتشان بر ما واجب است،کیانند؟ فرمود:علی و فاطمه و پسرانشان. (3)

5.زهرا علیها السّلام در آیۀ مباهله

مسلمانان حتی خوارج اتفاق نظر دارند که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم برای انجام مباهله،غیر از پارۀ تنش حضرت زهرا نوادگان و گل های رخشنده اش حسن و حسین و برادرش علی علیه السّلام که نسبت به پیامبر به منزلۀ هارون نسبت به موسی بود،کسی را فرانخواند.این افراد لزوما مخاطبان این آیۀ شریف بودند که به هیچ وجه قابل انکار نیست هرکس به تاریخ مسلمانان آشنایی داشته باشد به خوبی می داند که آیۀ مباهله تنها دربارۀ افراد یاد شده نازل شده نه دیگران. (4)

رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم به اتفاق همین افراد با مسیحیان نجران که سر دشمنی با آن حضرت داشتند به مباهله پرداخت و بر آنان پیروز گشت،در آن زمان همسران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در خانه هایشان حضور داشتند و رسول خدا

ص:30


1- (1)) .به فضائل الخمسه من الصحاح السنّه 307/1 مراجعه شود.
2- (2)) .شوری/23.
3- (3)) .به کشاف در تفسیر همین آیه،تفسیر فخر رازی،در المنثور سیوطی،ذخائر العقبی 25 مراجعه شود، مرحوم علامۀ امینی در جلد سوم الغدیر 45 منبع برای نزول آیۀ مودت در شأن علی و فاطمه و حسن و حسین نقل کرده است.
4- (4)) .به کلمة الغراء/181 مراجعه شود.

هیچ کس حتی عمۀ خود صفیّه و دختر عمویش ام هانی و هیچ یک از زنان خلفای سه گانه و دیگر مهاجران و انصار را برای این کار فرانخواند و غیر از حسنین علیهما السّلام نیز هیچ یک از فرزندان بنی هاشم و فرزندان صحابه و غیر از علی علیه السّلام هیچ یک از نزدیکان و هیچ فردی از ایمان آوردگان سابق را،نطلبید- به گفتۀ فخر رازی در تفسیرش-حضرت با پوشیدن ردای سیاهی موئین برای انجام مباهله از منزل خارج شد.

رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در حالی که حسین علیه السّلام را در آغوش و دست حسن را در دست داشت و فاطمه پشت سرش و علی پشت سر فاطمه حرکت می کرد، راهی مکان مباهله شد و به همراهانش می فرمود:هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید.کشیش مسیحی نجران به یاران خود گفت:من امروز چهره هایی را می بینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جا برکند،خداوند دعایشان را مستجاب و آن کار را عملی خواهد ساخت،از این رو،به شما سفارش می کنم با اینان به مباهله نپردازید که همگی به هلاکت خواهید رسید و تا قیامت یک تن مسیحی روی زمین باقی نخواهد ماند. (1)

فخر رازی پس از نقل این رویداد می گوید:این آیۀ شریف دلالت دارد که حسن و حسین،فرزندان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به شمار می آمدند زیرا آن حضرت به مسیحیان وعده داد فرزندانش را برای مباهله فرابخواند و حسن و حسین را فراخواند.بنابراین،لزوما این دو بزرگوار،فرزندان رسول اکرم اند. (2)

ص:31


1- (1)) .مرحوم شرف الدین عاملی گفته است،مفسران و محدثان و کلیۀ تاریخ نگارانی که به حوادث سال دهم هجری یعنی سال مباهله اشاره کرده اند این حدیث را یادآور شده اند.به صحیح مسلم،کتاب فضائل صحابه،کشاف زمخشری در تفسیر آیۀ 61 آل عمران مراجعه شود.
2- (2)) .تفسیر کبیر،ذیل همین آیه،الصواعق المحرقه/238،اسباب النزول واقدی/75.

زهرا علیها السّلام در نگاه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم

«إنّ اللّه لیغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها»؛ (1)

خداوند با خشم فاطمه،خشمگین و با رضایت او راضی و خشنود می شود.

«فاطمة بضعة منّی من آذاها فقد آذانی و من أحبّها فقد أحبّنی»؛ (2)

فاطمه پارۀ تن من است هر کسی او را بیازارد مرا آزرده و کسی که به او محبّت بورزد،به من محبّت روا داشته است.

«فاطمة قلبی و روحی التی بین جنبیّ»؛

فاطمه قلب و روح من در کالبدم می باشد (3)

«فاطمة سیّدة نساء العالمین»؛ (4)

فاطمه،مهتر بانوان جهانیان است.

این گونه گواهی ها و نظیر آن ها در کتب حدیث و سیره (5)به صورت متواتر از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نقل شده و حضرت شخصیتی است که از سر هوا و هوس سخن نمی گوید (6)و تحت تأثیر خویشاوندی نسبی و سببی قرار نمی گیرد و در راه خدا از نکوهش هیچ نکوهشگری پروا ندارد.

رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم محو دعوت مردم به یکتاپرستی بود و الگو و سرمشق

ص:32


1- (1)) .کنز العمال 111/12،مستدرک صحیحین 154/3،میزان الاعتدال 535/1.
2- (2)) .به صواعق المحرقه 289،الامامة و السیاسة،ص 31،کنز العمال 111/12،خصائص نسایی 35، صحیح مسلم،کتاب فضائل الصحابه مراجعه شود.
3- (3)) .فرائد المسطین 66/2.
4- (4)) .المستدرک علی الصحیحین 170/3،حلیة الاولیاء 39/2،مشکل الآثار طحاوی 48/1،شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید 193/9،عوالم 141/11 و 146.
5- (5)) .کنز العمال 97/12،مسند احمد 296/6 و 323،المستدرک علی الصحیحین 158/3-185، صحیح بخاری کتاب استیذان،صحیح ترمذی 5/حدیث 3869،حلیة الاولیاء 42/2،استیعاب 720/2 و 750.
6- (6)) .نجم/3.

مردم به شمار می آمد،تپش قلب مبارکش و نگاه ها و کارهایی که بدان ها دست می زد و گام های تلاش گرانه و پرتو نور اندیشه اش در گفتار و کردار و امضا، یعنی سنّتش،بلکه وجودش سراسر،نمایی از نشانه های دین و منبعی برای قانون گذاری و مشعلی فرا راه هدایت و راه رهایی انسان ها،تلقی می شد.

این ویژگی ها مدال افتخاری به شمار می آید که از سوی خاتم پیامبران بر سینۀ زهرای مرضیّه نصب گردیده است،که با گذشت زمان و پیشرفت جوامع و در راستای بیان اصل بنیادین اسلامی در سخنانش به فاطمه،بر درخشندگی آن سخنان افزوده می شود،آن جا که می فرماید:

«یا فاطمه!اعملی لنفسک فأنی لا اغنی عنک من الله شیئا»؛

فاطمه جان!برای فردایت،خود عمل کن،چراکه در آن روز من برایت سودی نخواهم داشت. (1)

نیز فرمود:

«کمل من الرّجال کثیر و لم یکمل من النّساء إلاّ مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم إمرأة فرعون و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد»؛ (2)

مردان زیادی به کمال دست یافتند ولی از بانوان تنها چند تن به کمال رسیدند،مریم دختر عمران،آسیه دختر مزاحم همسر فرعون،خدیجه دختر خویلد و فاطمه دخت محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم.

و فرمود:

«إنّما فاطمة شجنة منّی،یقبضنی ما یقبضها و یبسطنی ما یبسطها، (3)و إنّ

ص:33


1- (1)) .فاطمة الزهرا وتر فی غمد از مقدمۀ سید موسی صدر.
2- (2)) .فصول المهمة 27،تفسیر الوصول 159/2.
3- (3)) .مستدرک حاکم 154/3،کنز العمال 111/12،حدیث 34240.

الأنساب یوم القیامة تنقطع غیر نسبی و سببی و صهری...»؛ (1)فاطمه بخشی از پیکر من است،آن چه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده و آن چه او را مسرور گرداند،مرا مسرور ساخته است،در قیامت پیوند هر خویشاوندی قطع می شود جز خویشاوندی نسبی و سببی من.

روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در حالی که دست فاطمه را در دست داشت از منزل خارج شد و فرمود:

هرکس این دختر را شناخته،به خوبی می داند کیست،آن که نمی شناسد بداند که وی فاطمه دخت محمد و پارۀ تنم و قلب و روح من در کالبدم می باشد،کسی که در صدد اذیت و آزار او برآید مرا آزار داده و آن کس که مرا آزرده خاطر کند،خدا را آزرده است. (2)

هم چنین فرمود:

«فاطمة اعزّ البریّة علّی»؛ (3)

فاطمه،عزیزترین آفریدگان خدا نزد من است.

بنابراین،پس از آگاهی به عصمت آن مخدّره،تفسیر سخنان رسول خدا بر ایمان دشوار نخواهد بود،بلکه می توان این سخنان را گواه و دلیل بر عصمت آن بانوی بزرگوار تلقّی کرد زیرا خشم و رضایتش،تنها برای خدا بود.

زهرا علیها السّلام در نگاه ائمه،صحابه،مورّخان

از علی بن حسین امام زین العابدین علیه السّلام روایت شده که فرمود:

ص:34


1- (1)) .مسند احمد 323/4 و 332،مستدرک 154/3 و 159.
2- (2)) .الفصول المهمة/144،المختصر عن تفسیر الثعلبی/133.
3- (3)) .امالی طوسی مجلس 1،حدیث 3،المختصر/136.

«لم یولد لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم من خدیجة علی فطرة الإسلام إلاّ فاطمة»؛ (1)

از حضرت خدیجه برای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم تنها فاطمۀ زهرا علیها السّلام بر فطرت اسلام متولد شد.

از امام باقر علیه السّلام روایت شده فرمود:

«و اللّه لقد فطمها اللّه تبارک و تعالی بالعلم»؛ (2)

به خدا سوگند!خدای تبارک و تعالی فاطمه را به واسطۀ علم و دانش وی از دیگران جدا ساخته است.

از امام صادق علیه السّلام روایت شده فرمود:

«إنّما سمیّت فاطمة لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها»؛ (3)

بدین سبب فاطمه نامیده شد که آفریدگان از درک مقام او ناتوانند.

ابن عباس می گوید:روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نشسته بود و علی و فاطمه و حسن و حسین نزدش حضور داشتند،حضرت فرمود:

خدایا!تو به خوبی آگاهی که اینان اهل بیت من و گرامی ترین مردم نزد منند،کسانی را که بدان ها محبّت می ورزند،مورد محبّت خود قرار ده و بر کینه توزان آنان خشم بگیر،دوستداران آن ها را دوست و دشمنانشان را دشمن دار و یاری کنندگانشان را یاری فرما،آنان را از هرگونه پلیدی پیراسته و از هر گناهی برکنار دار و از ناحیۀ خود با روح القدس،آنان را تأیید و حمایت فرما. (4)

از امّ سلمه منقول است که گفت:فاطمه دخت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در شمایل و سیما،شبیه ترین مردم به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بود.عایشه می گوید:جز رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم (5)کسی را در سخن گفتن راستگوتر از فاطمه ندیدم،هرگاه فاطمه

ص:35


1- (1)) .روضۀ کافی ح 536.
2- (2)) .کشف الغمّه 463/1.
3- (3)) .بحار الانوار 19/43.
4- (4)) .همان 65/43 و 24.
5- (5)) .ذخائر العقبی/54.

خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم می رسید،حضرت به پا می خاست و دخترش را می بوسید و بدو خوش آمد می گفت و دستش را می گرفت و در جای خود می نشاند.هر زمان رسول اکرم بر فاطمه وارد می شد،به احترام پدر به پا می خاست و او را می بوسید و دست مبارک او را می گرفت و در جای خود می نشاند،پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم همواره راز خود را با زهرا درمیان می گذاشت و در انجام کارها با او مشورت می کرد. (1)

از حسن بصری منقول است که گفت:شخصیتی نیایشگرتر از فاطمه در این امت وجود نداشت،حضرت آن قدر نماز می گزارد که پاهای مبارکش متورّم می شد. (2)

روزی عبد اللّه بن حسن در نوجوانی که از وقار و بزرگی نیز برخوردار بود،بر عمر بن عبد العزیز وارد شد،عمر از جای خود به پا خاست و به استقبال وی رفت و خواسته هایش را برآورده ساخت و سپس چین خوردگی پردۀ شکمش را با دست فشار داد به گونه ای که احساس درد کرد و به او گفت:

هنگام شفاعت،این عمل را به یاد آور.

وقتی عبد اللّه بیرون رفت مجلسیان عمر بن عبد العزیز وی را نکوهش کردند و گفتند:چرا با این نوجوان چنین کردی؟وی در پاسخ گفت:راوی ثقه ای برایم حدیثی نقل کرد که با اعتماد به گفتۀ او گویی این سخن را از زبان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم می شنوم که فرمود:

«إنّما فاطمة بضعة منّی یسرّنی ما یسرّها»؛

فاطمه پارۀ تن من است،آن چه موجب شادی زهرا شود،مرا نیز شادمان می کند.

ص:36


1- (1)) .اهل البیت/144.
2- (2)) .بحار الانوار 84/43.

و من به خوبی می دانم اگر فاطمه زنده بود از کاری که با فرزندش انجام دادم،مسرور می شد.گفتند:معنای فشار دادن پوست شکم وی و سخنی که به او گفتی چه دلیلی داشت؟عمر گفت:هر یک از بنی هاشم در پیشگاه خدا حق شفاعت دارند،از این جهت خواستم خود،در حیطۀ شفاعت این جوان قرار گیرم. (1)

ابن صبّاغ مالکی گفته است:...فاطمه دختر کسی است که سورۀ(إسراء) در شأن او نازل گشته است.وی همسنگ خورشید و ماه،دخت برترین انسان، میلادش پاکیزه و به اتفاق اندیشمندان،بانوی بانوان است. (2)

حافظ ابو نعیم اصفهانی درباره اش گفته است:«زهرای بتول نیایشگری برگزیده،و برگزیده ای پرهیزگار،پارۀ تن پیامبر و شبیه ترین افراد به آن حضرت بود...فاطمه،از دنیا و لذائذ آن بیزار و به راز و رمز عیوب آفات دنیا، آگاهی داشت. (3)

عبد الحمید بن ابی الحدید معتزلی می گوید:رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم بیش از آنچه مردم تصور می کردند،نسبت به فاطمه احترام قائل بود...و محبّت به او،از محبّت پدر و فرزندی فراتر بود،پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم مکرّر در حضور خاص و عام و در مناسبت های گوناگون می فرمود:

«إنّها سیّدة نساء العالمین و إنّها عدیلة مریم بنت عمران،و إنّها إذا مرّت فی الموقف نادی مناد من جهة العرش:یا اهل الموقف!غضّوا أبصارکم لتعبر فاطمة بنت محمد»؛

فاطمه،مهتر بانوان جهان و همتای مریم دختر عمران است،آن زمان که فاطمه در

ص:37


1- (1)) .اغانی 307/8،مقاتل الطالبین 124.
2- (2)) .الفصول المهمّة 141.
3- (3)) .حلیة الاولیاء 39/2 چاپ بیروت.

صحرای محشر عبور می کند،منادی از ناحیۀ عرش الهی اعلام می دارد:ای اهل محشر!چشمان خویش بر هم نهید تا فاطمه دخت نبیّ اکرم عبور نماید.

ابن ابی الحدید می افزاید:این روایت صحیح بوده،و در حیطۀ احادیث ضعیف وارد نیست.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم مکرّر می فرمود:

«یؤذینی ما یؤذیها و یغضبنی ما یغضبها،و إنّها بضعة منّی،یریبنی ما رأبها»؛ (1)

آن چه موجب اذیت و آزار فاطمه می شود مرا نیز می آزارد و آن چه او را به خشم آورد مرا نیز خشمگین می سازد،او پارۀ تن من است و آن چه خاطرش را مکدّر کند، مرا مکدّر می کند.

دکتر علی حسن ابراهیم،تاریخ نگار معاصر می گوید:زندگی فاطمه،تنها صفحه ای از صفحات تاریخ است و انواع ارج و عظمت را در آن لمس می کنیم.آن مخدّره نظیر بلقیس و کلئوپاترا نبود که هریک بزرگی و عظمت خویش را از تاج و تخت بزرگ و ثروت هنگفت و زیبایی بی مانندشان کسب نمایند.فاطمه،مانند عایشه نبود که با بی پروایی اش فرماندهی سپاهیان (جمل)را بر عهده گیرد و مردان را به مصاف بطلبد تا بدین وسیله پرآوازه شود،بلکه،در برابر شخصیتی قرار داریم که توانست هاله ای از حکمت و شکوه و جلال را،به جهان عرضه کند،نه حکمتی که ریشه اش در کتب فلاسفه و اندیشمندان است،بلکه حکمتی که حاصل تجربه های روزگار سرشار از دگرگونی ها و رویدادهای دشوار بود،و شکوه و جلالش،نه از ملک و ثروت، بلکه از ژرفای جان برمی خاست. (2)

ص:38


1- (1)) .شرح نهج البلاغه 193/9.
2- (2)) .فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی/21.

بخش سوم

اشاره

جلوه هایی از شخصیت زهرا علیها السّلام

سخن گفتن از شخصیت فاطمه زهرا فراتر از برهۀ ولادت و شهادت اوست.وی دخت پیامبری بود که ژرفای اندیشۀ آدمی را به لرزه انداخت و آن را برتر از نسل ها به حرکت واداشت و همسر بزرگ مردی بود که رکنی از ارکان حق و امتداد راه و رسم برترین پیامبر،در تاریخ انسانی تلقّی می شد.

زهرای مرضیّه،به کمال عقل و زیبایی روح و صفای نفس و کرم که ریشه در تبار او داشت،آراسته بود در فضایی زیست که خود بر آن پرتوافکن شد و درخشید،و امتدادش بخشید و از گرایش های فکری و اوضاع آن دوران پرده برداشت.راه و رسم رسالتی را که پرخروش به پیش می رفت،رقم می زد و از ارکانش به شمار می آمد،به گونه ای که تاریخ رسالت را بدون درک تاریخ زندگی زهرا،نمی توان دریافت.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام افزون بر هوشمندی و درایت فوق العاده و علم و دانش گسترده،برترین نمونۀ انسانیّت و خویشتن داری و بزرگواری و قداست و مراقبت و توجه به دستورات الهی را که یک زن می توانست انجام دهد، ارائه داد.این افتخار برایش بس که در مکتب نبوّت و رسالت تربیت یافت و به کمال رسید.فاطمه آن چه را پدر بزرگوارش رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از ناحیۀ خدای جهانیان تلقی می کرد،از آن حضرت دریافت می کرد.تردیدی نیست زهرا آن

ص:39

گونه در دامان پدر و مادر گرانقدرش معارف آموخت که هیچ دختری در مکه به چنین موهبتی دست نیافت. (1)

او،قرآن را از پیامبر و علی مرتضی می شنید و طبق دستورش نماز گزارد و خدای خویش را پرستش کرد،به گونه ای به احکام و واجبات و مستحبّات آن آگاهی یافت که هیچ یک از زنان شرافتمند و بزرگ،بدان نرسیدند.

زهرا علیها السّلام بر اساس ایمان و یقین و وفا و اخلاص و زهد،رشد کرد،و با گذشت سال ها پی برد،که از سلالۀ با عظمت و بلند پایه ای است که هیچ یک از دختران حوّاء را شایستگی رقابت با او نیست.و اطمینان یافت که چنین مجد و عظمتی بی نظیر او را بسنده است و در پناه چنین ارج و عظمتی در مهد رسالت و اسلام،بالندگی یافت.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام در روند پرورش و بالندگی در هر کمالی رهرو راه پدر بود،تا آن جا که عایشه در حقش گفت:هیچ فردی از آفریدگان خدا را در گفت وگو و سخن گفتن شبیه تر از فاطمه به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم ندیدم.هرگاه زهرا خدمت پیامبر اکرم می رسید،دست زهرا را گرفته و بوسه می زد و به او خوش آمد می گفت و او را در جای خود می نشاند و هر زمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به دیدار فاطمه می رفت،زهرا به استقبال پدر می رفت و به او خوش آمد می گفت و دست مبارک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را گرفته و غرق بوسه می ساخت. (2)

از همین رهگذر،راز سخن صریح عایشه را دربارۀ فاطمه علیها السّلام می توان دریافت که گفت:هیچ زنی را نزد رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم محبوب تر از فاطمه سراغ ندارد و در مقام بیان علّت و سبب آن می گوید:من غیر از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم هیچ

ص:40


1- (1)) .اهل البیت/116.
2- (2)) .اهل البیت/116.

کس را راستگوتر از فاطمه ندیدم. (1)

بدین گونه،زهرای بتول علیها السّلام تصویر کاملی از زن را به ترسیم آورد که مؤمنان در برابر قداستش سر تعظیم و کرنش فرود آوردند.

1.دانش و معارف

زهرای مرضیّه علیها السّلام به معارف و علومی که خانۀ وحی برایش فراهم آورده بود و به کسب نور علم و دانشی که توسط خورشیدهای فروزان علم و معارف از هر سو وی را در میان گرفته بود،اکتفا نکرد.

آن مخدّره،در دیدارهایش با پدر بزرگوار خود رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و همسرش علی علیه السّلام دروازۀ دانش رسول خدا می کوشید تا سرحد توان به کسب علم و دانش بپردازد (2)،به همین دلیل فرزندان دلبندش حسن و حسین را همواره به مجلس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم می فرستاد و پس از بازگشتشان،جهت بازگو کردن سخنان پیامبر،آن ها را به سخن گفتن وامی داشت.فاطمه علیها السّلام به آموختن علم و دانش به این پایه علاقه نشان می داد و در تربیت فرزندانش نیز در سطحی بسیار بالا به همین نحو اهتمام می ورزید و با وجود کارهای فراوان خانه،علوم و معارفی را که کسب کرده بود به زنان مسلمان می آموخت.

تلاش پیگیر و خستگی ناپذیر زهرای اطهر علیها السّلام در راستای کسب دانش و معارف و گسترش آن،وی را در شمار یکی از بزرگترین راویان حدیث و حاملان سنّت پاک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم قرار داد (3)،تا آن جا که کتاب ارزشمند و با

ص:41


1- (1)) .اهل البیت/116.
2- (2)) .علم و دانش حضرت زهرا علیها السّلام از طریق آموزش های متعارف زمانه نبوده است که به مدرسه یا مکتب احتیاج داشته باشد.آن حضرت،محدّثه بوده است.(مصحح)
3- (3)) .راوی بودن حضرت زهرا علیها السّلام در راستای کسب دانش عادی نبوده است.(مصحح)

عظمت زهرا که فوق العاده بدان فخر و مباهات می کرد به نام«مصحف فاطمه» شکل گرفت.و به فرزندان معصومش منتقل گردید و یکی پس از دیگری آن را به ارث بردند که در بیان میراث گرانبهای آن مخدّره در این زمینه به تفصیل سخن خواهیم گفت.

دو خطبه ای (1)که حضرت پس از وفات نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم یکی در جمع صحابه در مسجد پیامبر و دیگری را در خانۀ خویش ایراد فرمود بهترین دلیل بر عظمت کتاب یاد شده و بلندای اندیشه و کمال علمی آن حضرت است.این خطبه ها تصویری تحسین برانگیز از ژرفای اندیشۀ آن بانوی دو جهان و اصالت اندیشه و گسترش فرهنگ و معارف و قدرت بیان وی ارائه داده و پیش گویی های آن حضرت را در مورد گرفتاری هایی که امّت اسلام در پی انحراف خلافت و رهبری از مسیر اصلی خود،با آن دست به گریبان می شد، محقّق ساخت.آن چه یادآوری شد افزون بر مقام رفیع ادبی آن حضرت و جهاد و مبارزه اش در راه خداست.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام درشمار اهل بیتی بود که از خدا پروا پیشه کردند و خداوند به آنان علم و دانش آموخت-چنان که قرآن بدین معنا تصریح فرموده است-و این گونه است که خداوند فاطمه را با بهره مندی از علوم و معارف،از دیگران متمایز ساخت و فاطمه نام گرفت و چون نظیری برایش وجود نداشت،بتول نامیده شد.

ص:42


1- (1)) .خطبه های حضرت را در بیان رخدادهای زندگی آن مخدّره یادآور خواهیم شد.

2.فضایل اخلاقی

زهرای اطهر دارای اخلاقی نکو و پسندیده،ملکاتی شریف و طبیعتی نجیب بود،از احساسی والا و فهمی سریع و ذهنی سرشار برخوردار،مروّتی خارج لوصف،فضایلی تحسین برانگیز،و دستی سخاوتمند و بسیار بخشنده داشت.دلی بی پروا و شجاع در سینه اش می تپید،زیر بار زور نمی رفت،از هر گونه عجب و خودپسندی فاصله داشت،خودبینی و غرور او را فرانمی گرفت،در برابر قلدران متکبّر سر تعظیم فرود نمی آورد. (1)

فاطمه در کنار جمال ظاهر و اندام موزون،به کمالات معنوی نیز آراسته بود و از نهایت بزرگواری و نرم خویی و وسعت صدر،برخوردار و بانویی شکیبا و باوقار و سنگین و مهربان و نستوه بود و متانت و عفّت و خویشتن داری را در خود جمع داشت.

زهرا جبینی نورانی و چهره ای گشاده و لبی خندان داشت و تا آن هنگام که پدر بزرگوارش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در قید حیات بود،هیچ گاه تبسّمی شیرین از لبانش برداشته نشد.

بر زبانش جز حق و راستی جاری نمی شد و هیچ کسی را به زشتی یاد نمی کرد،دهان به غیبت و سخن چینی آلوده نمی کرد،دلش گنجینۀ اسرار و پای بند وفای به عهد و پیمان بود.در مشورت صداقت داشت و از گناه و لغزش بدخواهان می گذشت و عذر آن ها را می پذیرفت،بسیار اتّفاق می افتاد که از لغزش و رفتار زشتکاران صرف نظر می فرمود و بدی هایشان را با بردباری و

ص:43


1- (1)) .اهل البیت/132-134.

گذشت،پاسخ می داد،از اعمال ناشایسته گریزان و به کارهای نیک فوق العاده رغبت و تمایل داشت،در گفتارش بسیار راستگو و در نیّت و وفاداری صادقانه بود،در بلندای قلّۀ عفّت و پاکدامنی جای داشت،برخوردار از دامنی پیراسته و چشمی پاک بود و هوای نفس بر او فرمان نمی راند زیرا از تبار پیامبری بود که خداوند در شأنشان آیۀ تطهیر نازل کرد و آنان را از پلیدی ها دور،و پیراسته گرداند.به جهت پاکدامنی و خویشتن داری هرگاه قصد داشت با فردی سخن بگوید و یا در جمع مردان خطابه ایراد کند،پرده ای میان او و آنان حائل بود، عفّت و خویشتن داری اش به اندازه ای شگفت آور بود که حتی در اندیشۀ پوشیدگی اندام خود پس از مرگ نیز بود،و می گفت:چه کار زشتی است بر جنازۀ زنان پوششی می افکنند که اندام او را به درستی نمی پوشاند. (1)

در زندگی،فوق العاده اهل قناعت و بر این باور بود که حرص و طمع، دل ها را جدا و کارها را نابسامان می سازد او،سخن پدر ارجمندش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را همواره به خاطر داشت که فرمود:

فاطمه جان!در مشکلات دنیا شکیبایی کن تا به نعمت های جاودان الهی دست یابی.

به زندگی ساده راضی بود و در برابر سختی های زندگی پایداری می کرد و به روزی اندک حلال،قناعت می ورزید و راضی به نظر می رسید.هرگز آزمند مال دیگران نبود و به آن چه که حق او نبود،چشم نمی دوخت.هیچ گاه با خواهش از دیگران،خویش را کوچک و خوار نمی ساخت و سمبل بی نیازی نفس بود زیرا پدر بزرگوارش فرمود:

ص:44


1- (1)) .اهل البیت/132-134.

بی نیازی واقعی،بی نیازی طبع آدمی است.

آن مخدّره،بتول لقب یافت،یعنی بانویی که از دنیا گسسته و به خدای خود پیوسته و از زرق و برق و تمایلات به دور است،او دل از خوشی ها برکنده و به نیرنگ و فریب و آفات این جهان آگاه بود و در راستای انجام مسئولیت هایش شکیبا بود و با این که از زندگی محنت باری رنج می برد،ولی همواره زبان در ذکر و سپاس خدای خود داشت.

زهرا علیها السّلام در اندیشۀ جهانی دیگر بسر می برد و فریفتۀ زخارف دنیا نمی شد چراکه او خود،می دید پدر بزرگوارش از دنیا و لذائذ و خوشی های آن رو گردان است.آن بانوی بزرگ بر بردباری و صبر بر گرفتاری و شکر و سپاس خدا در رفاه و آسایش و راضی بودن به مقدّرات الهی،معروف بود زیرا از پدر بزرگوارش روایت کرده بود که فرمود:

خداوند،هر بنده ای را که دوست بدارد به بلا مبتلایش می سازد،اگر شکیبایی کند او را از دیگران متمایز و اگر به رضای حق راضی و خشنود باشد،او را بندۀ برگزیدۀ خویش قرار خواهد داد. (1)

3.بخشش و ایثار

فاطمۀ زهرا علیها السّلام در سخاوت و بخشندگی نیز رهرو راه پدر بزرگوار خویش بود،او به یاد داشت که پدر گرامی اش فرموده بود:

سخاوتمند به خداوند و مردم و بهشت،نزدیک و از دوزخ دور است،خداوند خود، صاحب جود و بخشندگی است و اهل جود و بخشش را دوست دارد.

ص:45


1- (1)) .اهل البیت/137.

گذشت و ایثار،شعار پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم بود تا آن جا که یکی از همسرانش در این باره گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در طول زندگی،سه روز پیاپی با شکم سیر بسر نبرد و همواره می فرمود:

اگر می خواستیم می توانستیم سیر بخوریم،ولی دیگران را بر خود ترجیح دادیم. (1)

آری؛زهرای مرضیّه از هر کس دیگر سزاوارتر بود تا با پیروی از پدر بزرگوار خویش،دیگران را بر خود ترجیح دهد،معروف است که آن حضرت پیراهن عروسی خویش را در شب عروسی اش به زن بینوایی بخشید.آیاتی را که از سورۀ دهر یادآور شدیم گواه بر از خودگذشتگی و سخاوت تحسین برانگیز آن بانوی بزرگ است.

از جابر بن عبد اللّه انصاری روایت شده گفت:روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نماز عصر را با ما به جا آورد،از نماز که فراغت یافت جلوس فرمود و مردم گرد او حلقه زدند،در همین اثنا پیرمردی سالخورده و از پا افتاده از مهاجران عرب با لباسی مندرس وارد مسجد شد،رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم حال وی را جویا شد.عرض کرد:فردی گرسنه و تهیدستم و تن پوشی برای خود ندارم،حاجتم را روا فرما.پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:«خود چیزی ندارم که تو را بی نیاز کنم ولی هر کس فردی را به راه خیر راهنمایی کند،در اجر و پاداش نظیر کنندۀ آن کار است،اکنون به خانۀ کسی که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز دوستدار اویند،رهسپار شو،وی در راه خدا دیگران را بر خود ترجیح می دهد،به خانۀ فاطمه برو.»

ص:46


1- (1)) .اهل البیت/138.

خانۀ فاطمه در جوار خانۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم که ویژۀ خود و همسرانش بود،قرار داشت.پیامبر فرمود:«بلال!بپا خیز و این مرد را به خانۀ فاطمه راهنمایی کن.»

مرد عرب به اتفاق بلال راهی شد وقتی به در خانۀ زهرا رسید با صدای بلند فریاد زد:درود بر شما ای اهل بیت نبوّت،که جایگاه آمد و شد فرشتگان و محل فرود آمدن قرآنید که از پیشگاه پروردگار جهانیان توسط جبرئیل امین نازل گردید.

فاطمه علیها السّلام در پاسخ فرمود:«بر تو نیز درود،شما کیستی؟»

عرض کرد:پیرمردی عربم از راهی دور خدمت پدر بزرگوارتان سرور کائنات رسیدم هم او که به بهشت مژده می دهد.ای دخت پیامبر!من اینک،تن پوشی با خود نداشته و گرسنه ام،مرا از این گرفتاری رهایی بخش،خدا تو را مشمول رحمت خویش گرداند.

در آن ایّام زهرای اطهر و علی و رسول اکرم علیها السّلام سه روز غذایی تناول نکرده بودند و پیامبر از وضعیت علی و زهرا آگاه بود.فاطمه علیها السّلام پوست گوسفندی را که با برگ درخت«سلم»،دباغی شده بود و شب ها امام حسن و امام حسین علیهما السّلام بر آن می خوابیدند نزد فقیر آورد و بدو فرمود:«ای مرد!این پوست را بگیر شاید خداوند چیزی بهتر از آن نصیب تو گرداند.»مرد عرب عرضه داشت:

ای دخت رسول خدا!من از گرسنگی نزدت شکوه کردم و شما پوست گوسفندی به من می دهی،با شکم گرسنه ام چه کنم؟

بلال می گوید:وقتی زهرای مرضیّه این سخن را از فقیر شنید،دست برد و گردنبندی را که فاطمه دختر حمزة بن عبد المطلب عموی پدرش به وی هدیه کرده بود،از گردن خود جدا کرد و به سمت مرد عرب انداخت و فرمود:«این گردنبند را بستان و آن را بفروش،شاید خداوند بهتر از آن را به تو عوض دهد.»

ص:47

مرد عرب گردنبند را گرفت و به سمت مسجد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آمد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم در جمع یاران خویش نشسته بود پیرمرد وارد شد و عرضه داشت:

ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم!فاطمه این گردنبند را به من بخشید و فرمود:«آن را بفروش».

بلال می گوید:رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از مشاهدۀ این منظره به گریه افتاد و فرمود:«چگونه خداوند بهتر از آن را نصیب تو نگرداند در صورتی که این گردنبند را فاطمه دخت محمد مهتر دختران حضرت آدم علیه السّلام به تو بخشیده است.»

عمار یاسر از میان جمع به پا خاست و عرضه داشت:ای رسول خدا! اجازه می فرمایید این گردنبند را خریداری کنم؟پیامبر فرمود:«عمّار!به خرید آن اقدام کن،اگر جنّ و إنس در خریداری این گردنبند شرکت جویند،خداوند آنان را به آتش دوزخ عذاب نخواهد کرد.»

عمّار به مرد عرب گفت:گردنبند را چقدر می فروشی؟گفت:شکمی سیر از نان و گوشت،بردی یمانی که خود را بدان بپوشانم و در آن برای پروردگارم نماز بگزارم و یک دینار هزینه ای که مرا به خانواده ام برساند...

عمّار سهمیۀ اشیائی را که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از خیبر به او اختصاص داده بود،فروخته و جز اندکی از آن باقی نمانده بود،به مرد عرب گفت:من در قبال این گردنبند بیست دینار و دویست درهم هجری و بردی یمانی به تو هدیه می کنم و مرکبم را به تو می سپارم تا تو را به منزلت برساند و با خوراکی از نان و گوشت تو را سیر خواهم گرداند.

مرد عرب در پاسخ گفت:ای مرد!تو چه اندازه سخاوتمندی؟!و بدین سان عمّار او را به خانۀ خود برد و آن چه را به او وعده داده بود،عملی ساخت.

ص:48

پیرمرد عرب نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بازگشت و حضرت بدو فرمود:«آیا سیر شدی و لباسی به دست آوردی؟»عرضه داشت:آری؛پدر و مادرم فدایت،بلکه بی نیاز گشتم.پیامبر به او فرمود:«بنابراین،در حق فاطمه با کاری که انجام داده دعا کن.»

مرد عرب عرضه داشت:خدایا!ما تو را به وجود نیاورده ایم بلکه تو آفریدگار ما هستی و جز تو معبودی برای پرستش نداریم،تویی که همه گونه روزی به ما ارزانی می داری.خدایا!به فاطمه موهبتی عنایت کن که نه چشمی مانند آن را دیده باشد و نه گوشی نظیرش را شنیده باشد.و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم بعد از دعای آن مرد عرب،آمین گفت و رو به یارانش کرد و فرمود:

یاران!خداوند در حقیقت چنین موهبتی را در دنیا به فاطمه عنایت کرده است،زیرا پدری چون من دارد و در دنیا شخصی نظیر من وجود ندارد و علی همسر اوست و اگر علی نبود هرگز همتایی برای فاطمه وجود نداشت،دیگر این که خدا حسن و حسین را به زهرا عنایت کرده که جهانیان نظیر آنان را سراغ ندارند،آن دو،سالار جوانان نوادگان پیامبران و سرور جوانان اهل بهشت اند.

در آن مجلس مقداد و عمّار مقابل پیامبر قرار داشتند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به آنها فرمود:«دوست دارید در فضیلت زهرا بیشتر برایتان بگویم؟»

عرض کردند:آری؛پیامبر فرمود:

جبرئیل بر من نازل شد و گفت:آن گاه که فاطمه دنیا را وداع گوید و به خاک سپرده شود،فرشتگان نکیر و منکر در قبر،از او می پرسند:پروردگارت کیست؟پاسخ می دهد:پروردگارم خداست.می پرسند پیامبرت کیست؟می گوید:پدرم.سئوال می کنند ولیّ تو کیست؟در پاسخ می گوید:[علی]همین فردی که لب قبرم ایستاده؛ یاران!آیا علاقه دارید از فضیلت زهرا بیشتر برایتان بگویم؟خداوند گروهی از

ص:49

فرشتگان را مأموریت داده که زهرا را از هر سو حفاظت کنند،این فرشتگان در دنیا و کنار قبر و هنگام مرگ،از او جدا نمی شوند و بر او و پدر و همسر و پسرانش درود فراوان نثار می کنند،هرکس مرا پس از رحلتم زیارت کند،گویی در زندگی به زیارتم آمده و آن کس که فاطمه را زیارت کند،چنان است که مرا زیارت کرده و آن که علی بن ابی طالب را زیارت کند،گویی به زیارت فاطمه نائل شده است و هرکس به زیارت حسن و حسین رود،گویی علی را زیارت کرده و هرکس فرزندان حسن و حسین را زیارت نماید،چنان است که خود آن دو بزرگوار را زیارت کرده است.

بدین ترتیب،عمّار گردنبند را با مشک معطّر ساخت و در بردی یمانی پیچید و آن را به«سهم»غلام خود که او را از سهمیۀ اموال خیبر خریداری کرده بود،سپرد و بدو گفت:این گردنبند را بستان و تقدیم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نما و خود نیز از آن پیامبر هستی،غلام گردنبند را گرفت و آن را خدمت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم آورد و حضرت را در جریان سخنان عمّار قرار داد.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:«نزد فاطمه بشتاب و این گردنبند را به او بده و خود نیز در خدمت فاطمه باش.»

غلام،گردنبند را نزد فاطمه آورد و فرمودۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را به عرض وی رساند،فاطمۀ زهرا علیها السّلام گردنبند را گرفت و غلام را نیز آزاد کرد و غلام لبخندی زد،فاطمه علیها السّلام فرمود:غلام چرا خندیدی؟عرضه داشت:برکات زیاد این گردنبند مرا به خنده واداشت،چرا که این گردنبند گرسنه ای را سیر کرد و برهنه ای را لباس پوشاند و مستمندی را بی نیاز ساخت و غلامی را آزاد کرد و سرانجام به صاحبش برگشت.» (1)

ص:50


1- (1)) .بحار الانوار 56/43-58.

4.درجۀ ایمان و خداپرستی

ارزش و اعتبار هر انسان کاملی به ایمان وی نسبت به خدا بستگی دارد و پرستش الهی نردبان رسیدن به اوج و بلندای کمال انسانی به شمار می آید و پیامبران و اولیای الهی به تناسب درجات ایمان و پرستش و عبادات خالصانۀ خود در دنیا برای خدای سبحان،در بهشت جاودان الهی،در جایگاه های صدق قرار دارند.

همان گونه که در سورۀ مبارک دهر-ملاحظه کردیم-قرآن کریم گواه بر کمال اخلاص و ترس و بیم زهرای مرضیّه از خدای متعال و ایمان بسیار قویّ او به خدا و روز جزاست و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نیز گواه دیگری بر ایمان آن بانوی دو جهان است آن جا که فرمود:

«إنّ ابنتی فاطمة ملأ اللّه قلبها و جوارحها إیمانا إلی مشاشها ففرغت لطاعة اللّه»؛ (1)

خداوند دل و جوارح بدن دخترم را عمیقا سرشار از ایمان ساخته است،و بدین سان او همواره در اطاعت و فرمانبرداری خدا به سر می برد.

و دربارۀ عبادت آن حضرت فرمود:

هرگاه فاطمه در محراب عبادت در برابر پروردگار خود جل جلاله می ایستاد،نورش بر فرشته های آسمان پرتوافکن می شد همان گونه که نور ستارگان سبب روشنایی زمینیان می شود،خدای عزوجلّ به فرشتگانش می فرماید:ای فرشتگان به فاطمه مهتر کنیزانم بنگرید که چگونه در پیشگاه من به عبادت ایستاده و اعضا و جوارح

ص:51


1- (1)) .بحار الانوار 56/43-58.

بدنش از ترس من به خود می لرزد،او از صمیم دل به پرستش و عبادت من رو آورده است،شما را گواه می گیرم که پیروانش را از آتش دوزخ مصون داشته ام. (1)

امام حسن مجتبی علیه السّلام می فرماید:

شب جمعه ای مادرم فاطمه را دیدم در محراب عبادت خویش ایستاده و تا سپیده دم همواره در رکوع و سجود بود،می شنیدم در حق زنان و مردان مؤمن، بسیار دعا می کند و آنان را نام می برد،ولی در حق خود دعایی نمی کند،عرض کردم:

مادر!چرا همان گونه که برای دیگران دعا می کنی در حق خود دعا نمی کنی؟فرمود:

پسرم!نخست:همسایگان،سپس اعضای خانه. (2)

فاطمۀ زهرا علیها السّلام ساعات پایانی روز جمعه را به دعا اختصاص می داد و شب های دهۀ آخر ماه مبارک رمضان را بیدار می ماند و همۀ اعضای خانوادۀ خویش را با عبادت و دعا،به شب زنده داری تشویق می فرمود.

حسن بصری می گوید:میان این امّت،فردی نیایشگرتر از فاطمه سراغ ندارد،وی به قدری به عبادت می ایستاد که پاهای مبارکش متورّم می شد (3)و از ترس خدا در نماز،نفسش به شماره می افتاد. (4)

آیا فاطمه علیها السّلام در تمام مدت زندگی هیچ گاه از محراب عبادت خارج شد؟ آیا زهرای مرضیّه علیها السّلام در سراسر زندگی همواره در سجده نبود؟او با نیک شوهرداری و تربیت فرزندان خویش،خدا را در خانه عبادت می کرد و در انجام خدمات عمومی نیز در اطاعت خدا می کوشید و او را پرستش می نمود، همان گونه که با دلجویی از فقراء و محرومان و ترجیح دادن آن ها بر خویشتن، خود و اعضای خانواده اش به عبادت خدا می پرداختند.

ص:52


1- (1)) .امالی صدوق مجلس 100/24.
2- (2)) .بحار الانوار 81/43-82.
3- (3)) .بحار الانوار 84/43.
4- (4)) .اعلام الدین/247،عدة الداعی/151.

5.مهر و محبّت زهرا علیها السّلام

فاطمۀ زهرا علیها السّلام احساس مهر و محبت و علاقه و دلسوزی را از پدر بزرگوار خویش دریافت،وی بیش از همه به پدر عزیز خویش محبّت می ورزید،«نسبت به وی دوستی و محبّت و مهر و وفایی خالصانه داشت و وجود مقدس او را بر خویشتن ترجیح می داد،ادارۀ امور خانۀ پدر را بر عهده داشت.آن چه را موجب آسایش وی می شد،انجام می داد و در او آرامش و سکون به وجود می آورد،در انجام هر کاری که سبب خشنودی پدر می شد، شتاب می کرد،آب بر بدن مطهّر پدر می ریخت تا حضرت بدنش را شستشو دهد،برای پدر بزرگوار خویش غذا آماده می کرد و لباس هایش را می شست.

افزون بر آن،برای حمل مواد غذایی،آب آشامیدنی،سیراب کردن زخمی ها در میدان نبرد،با زنان مسلمان تشریک مساعی داشت،در جنگ احد وقتی دید خونریزی بدن نازنین پدر قطع نمی شود،زخم های او را مداوا نمود و برای جلوگیری از خونریزی،قطعه حصیری را برگرفت و سوزاند و به خاکستر که تبدیل شد آن را بر زخم بدن پدر نهاد و خون بند آمد...در ماجرای حفر خندق قرص نانی خدمت پدر بزرگوار آورد و تقدیم او نمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

«فاطمه جان!چه برایم آورده ای؟»عرضه داشت:«قرص نانی است که برای غذای فرزندام تهیه کرده بودم ولی آرامش نیافتم و آن را خدمت شما آوردم تناول کنی.»رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:«دخترم!این قرص نان نخستین خوراکی است که پس از سه روز وارد دهان پدرت می شود. (1)»

ص:53


1- (1)) .اهل البیت/141-142.

زهرای اطهر علیها السّلام توانسته بود خلا عاطفی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم را که در پی از دست دادن پدر و مادرش در اوان زندگی و همسر باوفایش خدیجۀ کبری در دشوارترین شرایط دوران رسالت الهی و جهاد و مبارزه در راه خدا به وجود آمده بود،جبران نماید.

رفتار مادرانه ای که از فاطمۀ زهرا علیها السّلام در مورد پدر بزرگوارش سرمی زد و تاریخ به نقل فرازی از آن پرداخته،تأکید دارد که فاطمه علیها السّلام توانست در این راستا به موفقیّت بزرگی دست یابد و منبع عاطفی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم را که بی تردید در جهت تحمّل دشواری های رسالت بزرگش،مددکار آن حضرت بود، یک بار دیگر بدو بازگرداند.از همین رهگذر به راز تکرار این جمله بر زبان مبارک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پی می بریم که می فرمود:

«فاطمة امّ أبیها»؛ (1)

فاطمه،مادر پدر خویش است.

چرا که رفتار فاطمه را با پدر بزرگوارش رفتاری مادرانه می بینیم.پدر دست دختر را می بوسد و در بازگشت به مدینه،ابتدا به دیدار زهرا می رود، همان گونه که در تمام سفرها و جنگ هایش،آخرین لحظه با زهرا خداحافظی و از نزد او بیرون می رفت.رسول خدا علیها السّلام برای سفر خود از این منبع زلال، توشۀ عاطفی برمی گرفت،چنان که در رفتار پیامبر اکرم ملاحظه می کنیم آن حضرت در حالات گوناگون رنج و گرفتاری و گرسنگی و ورود میهمان،مکرّر بر زهرای خود وارد می شد.فاطمه نیز در مقابل چونان مادری نسبت به فرزندش،از وجود مقدس پیامبر مراقبت می کرد و او را در آغوش می گرفت و

ص:54


1- (1)) .اسد الغابه 520/5،استیعاب 380/4.

از رنج و ناراحتی اش می کاست و به خدمتگزاری او می پرداخت و از وی اطاعت می کرد.

6.مبارزات پیگیر

فاطمه زهرا علیها السّلام در اوج کشمکش میان اسلام و جاهلیت دیده به جهان گشود و زمانی پا به عرصۀ وجود نهاد که مسلمانان با آیین شرک و بت پرستی ستم پیشه،سخت در نبرد بودند.قریش،رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و همۀ بنی هاشم را در محاصرۀ اقتصادی قرار داد و بدین سان،پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم همراه با همسر فداکار و دخت پاکدامن خویش وارد شعب گردید و مدت سه سال در محاصرۀ قریش قرار داشتند و انواع محرومیت ها را در مورد آنان به اجرا گذاشتند.بدین ترتیب،فاطمۀ زهرا علیها السّلام با تحمّل این محاصرۀ دشوار،روزگار گذراند و در جهت دفاع از حق و جانفشانی در راه مکتب و آرمان خویش،در کودکی، تلخی محرومیّت و دشواری های زندگی را چشید.

سال های محاصرۀ اقتصادی،سخت و دشوار سپری شد و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم پیروزمندانه از آن خارج گردید و ارادۀ خداوند تعلق گرفت در آن سال حضرت خدیجه را در جوار خویش قرار داده و ابو طالب عموی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و حامی و پشتیبان رسالت و یار و یاور اسلام دنیا را وداع گوید.

بدین گونه،حزن و اندوه قلب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را فراگرفت زیرا محبوب ترین و عزیزترین افراد خاندانش را از دست داده بود.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام که هنوز از مهر و محبّت مادر بهرۀ کافی نبرده بود،این چنین دچار بلا و مصیبت گردید و با این که خود،کانون مهر و محبّت گرانبهای خویش را از دست داده بود،پدر را در رنج و ناراحتی،تسلّی خاطر می داد و

ص:55

قریش پس از وفات ابو طالب عمو و حامی و پشتیبان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم جام خشم و کینه و آزار و اذیّت خود را بر وجود نازنین نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فروریخت و زهرای اطهر علیها السّلام با چشم خود می دید که اراذل و اوباش و سرکشان قریش چگونه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را ناسزا گفته و در صدد آزار و اذیّت او برمی آیند،در صورتی که هدف پیامبر خدا رهایی آنان از تاریکی های جهل و نادانی و رهنمون گشتن به نور هدایت بود،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم می کوشید از سنگینی بار ناراحتی زهرا بکاهد و او را به صبر و شکیبایی بر دشواری ها تشویق کند،از این رو بدو می فرمود:«دخترم!گریه مکن،خداوند پدرت را از شر مخالفان محافظت می کند و در مبارزه بر ضد دشمنان دین و رسالتش وی را یاری می رساند (1)

بدین سان،پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در جان و روان دخت گرامی اش روح والای جهاد و مبارزه را غرس و قلبش را به صبر و شکیبایی و اطمینان به پیروزی شاد می گرداند.

فاطمه علیها السّلام پس از هجرت پدر بزرگوارش به مدینه و در فضای وحشت زای مکه به همراه پسر عمویش علی بن ابی طالب علیه السّلام که برای فخر و غرور قریش اهمیّتی قائل نمی شد،هجرت خود را آغاز کرد.علی علیه السّلام در حالی که پاهای مبارکش در اثر پیاده روی در سفر،متورّم شده بود در منطقۀ«قباء»به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پیوست.

پس از آن که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم پایه و ارکان دولت مبارک خویش را در مدینه تحکیم بخشید،زهرای مرضیّه علیها السّلام به خانۀ بی تکلّف و سادۀ همسر منتقل گردید و در جنگ و مبارزه اش همراه با او شرکت جست و بر شداید

ص:56


1- (1)) .سیرة المصطفی/205،تاریخ طبری 426/1 چاپ دار الفکر بیروت.

زندگی و رنج و دشواری های جهاد و مبارزه در راه خدا،صبر و بردباری پیشه ساخت.وی می کوشید الگویی بی نظیر از زندگی خانوادگی را به جهانیان ارائه دهد.فاطمۀ زهرا علیها السّلام در مسیر یاری حق و دفاع از وصیّت و سفارش رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم آن گاه که در دشوارترین روزهای زندگی علی بن ابی طالب در کنار وی موضعی بی نظیر اتخاذ کرد،نقش برجسته و توانفرسایی را ایفا نموده و تأکید داشت که جبهۀ داخلی در زمان امیر مؤمنان علیه السّلام هم چنان مقاوم و پایدار بوده و احساس ضعف و سستی در آن راه ندارد.ولی ارزیابی شرایط و اتخاذ موضع را،به رهبر و همسر خویش امام علی علیه السّلام وانهاد،تا هرگونه بخواهد تصمیم بگیرد و دستور دهد و فرمانش اطاعت شود.

حضرت زهرا علیها السّلام بامداد هر شنبه بر مزار شهدا حضور می یافت و برای آنان طلب رحمت و آمرزش می نمود آغازی این چنین برای کارهای هفته به خوبی روشن می سازد که ارزیابی فاطمۀ زهرا علیها السّلام از جهاد و شهادت تا چه پایه بوده و به وضوح حاکی از زندگی عملی آن مخدّره است که با جهاد،آغاز می شد و تا مرز شهادت،بر جهاد و مبارزه و جانفشانی متّکی بود. (1)

ص:57


1- (1)) .به نقل از مقدمۀ«فاطمة الزهرا وتر فی غمد»از سید موسی صدر.

ص:58

قسمت دوّم

اشاره

بخش نخست رشد و بالندگی

بخش دوم مراحل زندگی زهرا علیها السّلام

بخش سوم زهرا علیها السّلام در کنار پدر

ص:59

ص:60

بخش نخست

اشاره

رشد و بالندگی

1.شخصیّت خدیجه علیها السّلام

اشاره

حضرت خدیجه علیها السّلام دختر خویلد،نخستین همسر رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از پدر و مادری قریشی و از اصیل ترین خاندان های جزیرة العرب پا به عرصۀ گیتی نهاد،خدیجه افزون بر این تبار برجسته،از نیکنامی و اخلاق پسندیده و ویژگی های ارزشمندی برخوردار بود.وی به مقام و منزلتی رسیده بود که قبل از ازدواج با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به طاهره و مهتر بانوان قریش معروف بود.

خدیجه،در کنار این همه فضایل برجسته،یکی از ثروتمندترین افراد قریش به شمار می آمد و از جایگاهی برتر از آنان برخوردار بود و با دو عامل وراثت و تربیت،بر فطرت دین الهی قرار داشت.پدرش خویلد مردی بود که با «تبّع»پادشاه یمن آن گاه که خواست حجر الاسود را به یمن منتقل سازد،به مبارزه برخاست و از حرکت او جلوگیری کرد و از قدرت و نیروی فراوان پادشاه،بیمی به خود راه نداد و این عمل را از دستورات دین و آیین خود می شمرد. (1)

أسد بن عبد العزّی-پدربزرگ حضرت خدیجه-از شخصیت های بارز

ص:61


1- (1)) .سیرة الائمة الاثنی عشر از سید هاشم معروف حسینی 42/1.

«حلف الفضول»بود که قبایل قریش دعوت او را پذیرا شده و با امضای قراردادی متعهد شدند از مظلومان و ستمدیدگان مکه و یا دیگر کسانی که وارد این شهر می شوند،حمایت کرده و حق آنان را از ستم پیشگان بستانند و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در این زمینه فرموده بود:«در خانۀ عبد اللّه بن جدعان شاهد پیمانی بودم که اهمیّت تشکیل آن از شتران سرخ مو برایم دوست داشتنی تر است و اگر در عصر اسلام نیز به بستن چنین پیمانی دعوت شوم،آن را پذیرا خواهم شد. (1)»

ورقة بن نوفل،پسر عموی حضرت خدیجه به تحقیق و بررسی کتب مسیحیان و یهودیان آشنایی کامل داشت و به بخشی از دستوراتی که از آن ها می پسندید،عمل می کرد،نه به این اعتبار که وی با مسیحیان و یهودیان معاشرت داشت و نه بدین سبب که مکه محل استقرار آنان بود،بلکه بدین جهت که وی آیین بت پرستی و بت ها را به باد تمسخر و استهزاء می گرفت و در جستجوی دین و آیینی بود که به واسطۀ آن آرامش خاطر یابد. (2)

بنابراین،حضرت خدیجه علیها السّلام از خاندان والاتبار و معروف به علم و دانش و دینداری،به شمار می آمد و کسان و نزدیکانش بر آیین حنیف ابراهیم علیه السّلام و در سرزمین جزیرة العرب در انتظار ظهور و پیدایش دین حق به سر می بردند.

فعالیت های بازرگانی

اشراف و بزرگان قریش از حضرت خدیجه علیها السّلام خواستگاری کردند و مظاهر فریبنده ای بر او عرضه نمودند ولی آن بانوی بزرگ به هیچ یک از آنان

ص:62


1- (1)) .سیرة ابن هشام 134/1 چاپ دار المعرفۀ بیروت.
2- (2)) .سیرة الائمة الاثنی عشر 42/1.

پاسخ مثبت نداد. (1)وی همواره دور از مردان و مشکلات آنان،با روحی پاک و خاطری آسوده می زیست،زیرا بیشتر خواستگاران به ثروت کلان آن حضرت چشم دوخته بودند،تا این که آن بزرگ بانو به چهل سالگی رسید.

خدیجه اموال و دارایی فراوانی در اختیار داشت ولی آن اموال را راکد رها نساخت و در زمانی که گرفتن ربا،رایج بود هیچ گاه دست مبارکش به گرفتن ربا آلوده نشد.بلکه دارایی خود را در طریق تجارت و بازرگانی سرمایه گذاری کرد و مردان شایسته ای را برای این هدف به کار گرفت و بدین ترتیب، توانست از راه تجارت و بازرگانی به ثروت هنگفتی دست یابد.

روایت کرده اند حضرت خدیجه علیها السّلام گروهی را با کارمزدی معیّن برای بازرگانی و تجارت با اموال خویش به شام اعزام می کرد و اندکی قبل از ازدواجش با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم کسی را نزد آن حضرت فرستاد و از او درخواست کرد تا با اموال و دارایی وی به تجارت بپردازد و در آن سفر دو برابر دیگران کالا در اختیار پیامبر قرار داد زیرا امانت و صداقت و راستگویی و استقامت و پایداری آن حضرت زبان زد همگان بود.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پس از مشورت با عمویش ابو طالب،درخواست خدیجه را پذیرا شد.خدیجه غلام خویش میسره را برای انجام خدمات کاروان و مراقبت از آن،با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم همراه ساخت،این سفر بازرگانی از تمام سفرهای قبل از آن

ص:63


1- (1)) .از همین جا روشن می شود که حضرت خدیجه قبل از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم با کسی ازدواج نکرده بود تا چه برسد به ازدواج با دو فرد که از ارج و احترام و منزلتی میان مردم برخوردار نبوده اند و آن چه را بلاذری در انساب الاشراف و ابو القاسم کوفی در الاستعانه و دیگران در کتب خود یادآور شده اند، مؤید همین معناست.در این خصوص می توان به الصحیح من السیره از عاملی،کامل بهایی از عماد الدین طبری و مناقب ابن شهر آشوب مراجعه کرد.از ابن عباس نقل شده که حضرت خدیجه هنگام ازدواج با رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم 28 ساله بوده است.به شذرات الذهب 14/1،و انساب الأشراف 1/ 98 مراجعه شود.

مناسب تر و موفّق تر بود.میسره در بازگشت،قبل از ورود کاروان به نزدیکی مکه،به سرعت خود را به خدیجه رساند تا او را در جریان حوادثی که برای محمد در مسیر راهش با بحیرای راهب و دیگران رخ داده بود،قرار دهد.

از موارد نبوغ و هوش سرشار حضرت خدیجه و دوراندیشی آن بانو این بود که وی به عظمت شخصیت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و فضایل بلند اخلاقی وی قبل از دریافت رسالت الهی،پی برد و او را از میان سران و شخصیت های برجسته ای که به خواستگاری اش آمده بودند،به همسری برگزید،بلکه خدیجه با فاصلۀ زیاد زندگی مادّی خویش و زندگی سادۀ رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم خود،پیشنهاد همسری به او داد و خویشتن را بر وی عرضه و به ازدواج با آن حضرت تمایل نشان داد.

در تاریخ یعقوبی از عمّار یاسر منقول است که گفت:از آن جا که من از کودکی با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رفاقت داشتم در مورد ازدواج حضرت خدیجه دختر خویلد با پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از همۀ مردم آگاه ترم.روزی من و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بین صفا و مروه در حرکت بودیم،ناگهان خدیجه و خواهرش هاله که او را همراهی می کرد،از راه رسیدند وقتی چشم خدیجه به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم افتاد،خواهرش هاله نزد من آمد و گفت:عمّار!آیا دوستت تمایل به ازدواج با خدیجه ندارد؟به او گفتم:به خدا نمی دانم.و رو به پیامبر کردم و ماجرا را به عرض وی رساندم.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به من فرمود:برگرد و با او هماهنگی کن، روزی را وعده بگذار تا نزد وی برویم.روز موعود که فرارسید،خدیجه شخصی را نزد عموی خود عمرو بن اسد فرستاد تا در آن جلسه حضور یابد و لباس وی را مرتب نمود و محاسنش را معطر ساخت و ردایی مشکین بر دوش او افکند و آن گاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم با چند تن از عموهای خود که پیشاپیش آنان

ص:64

ابو طالب در حرکت بود،در مجلس حضور یافتند،ابو طالب در جمع حاضران از خدیجه برای رسول خدا خواستگاری کرد و بدین ترتیب،ازدواج آن دو بزرگوار صورت گرفت.

عمّار می افزاید:نه خدیجه هیچ گاه پیامبر را برای تجارت و بازرگانی خویش اجیر کرد و نه هیچ گاه آن حضرت اجیر دیگران شده است. (1)

2.ازدواج پیامبر با خدیجه

اشاره

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در یکی از برجسته ترین خاندان های عرب که در مجد و عظمت و سربلندی و آوازه سرآمد دیگران بود،دیده به جهان گشود و نشو و نما کرد و رشد و بالندگی یافت و همۀ آرزو و آمال زندگی نیز همراه با او نشاط و تازگی به خود گرفت.ارادۀ خدا تعلّق گرفت که محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم را پرورش داده و مهیا سازد و شایستگی حمل بار مسئولیت رسالت و آگاهی کامل تبلیغ امانت الهی را به او ارزانی دارد.به همین دلیل او را تحت مراقبت ویژه ای قرار داد تا زندگی او را بر اساس مقدرات الهی ترسیم نموده و در جهت به دوش کشیدن بار سنگین مسئولیت آخرین رسالت جهانی الهی،متناسب باشد.

پیامبر بیست و پنج ساله که شد ناگزیر می بایست با زنی ازدواج کند که در کمالات انسانی و اهداف بلندش متناسب با او بوده و با وی کاملا هماهنگ باشد.و در جهاد و مبارزه و بذل و بخشش و صبر و بردباری در سطح زندگی وی قرار داشته باشد.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم با ویژگی های برجسته اش می توانست با

ص:65


1- (1)) .ابن کثیر پس از بیان صورت نخست ازدواج پیامبر با خدیجه که رایج میان محدثان است،ماجرای ازدواج آن حضرت را با خدیجه به نحوی که در بالا ذکر شد در تاریخ خود البدایة و النهایه 361/2 آورده است.

هر یک از دختران دلخواه خود از بنی هاشم ازدواج کند،ولی ارادۀ خداوند بر این تعلق گرفت که دل خدیجه را متوجه آن بزرگوار کرده و به او دلبسته گرداند و پیامبر با پذیرش درخواست خدیجه،با او ازدواج نماید.

خدیجه به همسرش محبّتی بی منّت می ورزید،بلکه از او عشق و محبّتی سرشار از سعادت دریافت می کرد،دارایی و ثروتش را بی هیچ منّتی در اختیار او قرار می داد و از او هدایتی برتر از گنج های زمین برمی گرفت و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نیز به نوبۀ خود،به او عشق و محبّتی بی منّت ابراز می کرد و به وی ارج می نهاد و این عمل،خدیجه را به منزلتی والا ارتقاء بخشید.بلکه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:اسلام،با شمشیر علی و دارایی خدیجه سرپا شد و تا خدیجه زنده بود رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم با زنی ازدواج نکرد.

ماجرای ازدواج حضرت خدیجه علیها السّلام با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نقطۀ عطف مهم و درخشانی در زندگی آن بانوی بزرگ تلقّی می شود.خدیجه علیها السّلام از روح استقلال و اعتماد به نفس و آزاد منشانه ای برخوردار بود،و با درک و خرد خدادادی اش،به سان برجسته ترین مردان،به بازرگانی و تجارت می پرداخت و از ازدواج با اشراف و بزرگان و ثروتمندانی که به خواستگاری وی آمدند، استنکاف نمود و بی درنگ به ازدواج با محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم که مردی تهیدست و یتیم بود،راضی شد،بلکه خود با اشتیاق،به آن حضرت پیشنهاد ازدواج با مهریه ای از اموال خود،داد.آن گاه که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم تصمیم گرفت با خدیجه دختر خویلد ازدواج کند،ابو طالب با اعضای خاندان خود به اتّفاق جمعی از قریش به خانۀ عموی خدیجه وارد شدند و ابو طالب آغاز سخن کرد و اظهار داشت:

«حمد و سپاس پروردگار این خانه[کعبه]را می سزد که ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل مقرر داشت و در حرم امنی جای داد و بر مردم

ص:66

فرمانروایی بخشید و در سرزمینی که بسر می بریم به ما برکت عنایت فرمود.

اینک برادرزادۀ من-یعنی محمد-فردی است که هیچ یک از مردان قریش قابل سنجش با او نیست و با هرکس مقایسه گردد،برتر از او خواهد بود،وی در بین آفریدگان خدا نظیری ندارد،هرچند از مال و ثروت چندانی برخوردار نیست ولی مال و ثروت،هم چون سایه ای از بین رفتنی است.اکنون،او به خدیجه و خدیجه به وی تمایل دارد و ما به جهت رضایت و دستور او،برای خواستگاری وی نزدت آمده ایم و مهریۀ خدیجه بر عهدۀ من است و هرگاه مطالبه کردید آن را خواهم پرداخت،به خدای کعبه سوگند:[محمد]از توفیقی بس بزرگ و آیینی فراگیر و اندیشه ای کامل برخوردار است.»

سپس ابو طالب سکوت کرد و عموی خدیجه که فردی اندیشمند بود به ایراد سخن پرداخت،ولی هنگام سخن گفتن به لکنت زبان افتاد و از پاسخ دادن به ابو طالب ناتوان ماند و از این حادثه مات و مبهوت شد و خدیجه خود، سخن را ادامه داد و خویشتن را به ازدواج رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم درآورد. (1)

نقل شده خدیجه علیها السّلام در امر ازدواجش،به پسر عموی خود ورقه وکالت داد،زمانی که ورقه با شادی و سرور به منزل خدیجه بازگشت،خدیجه به او نگریست و گفت:پسر عمو خوش آمدی،کار را انجام دادی؟پاسخ داد:آری، بر تو مبارک باد.کارهایت را به من سپرده ای و من وکیل توام.اگر خدا بخواهد فردا صبح تو را به ازدواج محمد درخواهم آورد. (2)

وقتی ابو طالب با خواندن خطبۀ معروف خویش،عقد ازدواج را به انجام رساند،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به پا خاست تا همراه ابو طالب از آن جا خارج شود که

ص:67


1- (1)) .بحار الانوار 14/16،تذکرة الخواص/302.
2- (2)) .همان 65/16.

خدیجه اظهار داشت:[محمد!]شما می توانی به منزل خود بیایی،خانۀ من خانۀ توست و خود کنیز تو هستم. (1)

رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم پس از انجام ازدواج مبارک خویش،به خانۀ خدیجه منتقل گردید،خانه ای که همواره نشانی بارز و زبانی گویا و بیانگر رویدادهای رسالت و جهاد و صبر و شکیبایی و رنج و دشواری های پیامبر بزرگ اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم،به شمار می آمد.

خدیجه از نگاه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم

با آغاز زندگی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و خدیجه علیها السّلام کانون این خانواده تشکیل یافت و خانه ای که عشق و محبّت و سعادت و مهر و صفا و گرمی خانوادگی و یکدلی،آن را سرشار ساخته بود،بنا گردید.خدیجۀ کبری نخستین زنی بود که به رسالت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم ایمان آورد و آن چه را در توان داشت در راه اهداف مقدس آن حضرت در طبق اخلاص نهاد و ثروت و دارایی خویش را در اختیار پیامبر قرار داد و بدو عرضه داشت:آن چه دارم در اختیار تو و تحت فرمان توست هرگونه که خود خواستی آن را در مسیر اعتلای کلمۀ حق و گسترش دین الهی،هزینه و مصرف نما.

حضرت خدیجه علیها السّلام در کنار رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم آزار و شکنجۀ قریش و قطع روابط و محاصرۀ اقتصادی آنان را متحمّل شد،اخلاصی بی نظیر و ایمان راستین و محبّت خالصانه ای که از خدیجه ابراز می شد،سزاوار بود که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نیز در مقابل نسبت به او مهر و محبّت و اخلاص و ارج و احترام

ص:68


1- (1)) .بحار الانوار 4/16.

قائل شود.

مهر و محبّت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نسبت به حضرت خدیجه و جایگاه آن بانوی گرامی در دل و جان پاک آن حضرت به پایه ای رسید که این مهر و عاطفه و وفا حتی پس از رحلت خدیجه نیز از پیامبر فاصله نگرفت و هیچ یک از همسران آن بزرگوار نتوانستند در دل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم جایگزین خدیجه شوند...به گونه ای که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم دربارۀ خدیجه فرمود:

«و خیر نساء امتی خدیجة بنت خویلد...»؛ (1)

برترین بانوان امّتم خدیجه دختر خویلد است.

از عایشه روایت شده گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم هرگاه از خدیجه یاد می کرد، همواره به مدح و ثنای او پرداخته و برایش طلب آمرزش می کرد.روزی از خدیجه یاد کرد و من رشک بردم و گفتم:خدیجه که پیرزنی بیش نبود و خداوند بهتر از او را نصیب تو کرده است.عایشه می گوید:رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم چنان از سخن من برآشفت که بدنش به لرزه درآمد و فرمود:

به خدا سوگند!بهتر از خدیجه نصیب من نشده است زمانی که همۀ مردم در کفر و بت پرستی بسر می بردند،خدیجه به من ایمان آورد و آن گاه که مردم تکذیبم کردند، وی مرا تصدیق کرد و زمانی که مردم مرا از همه چیز محروم ساختند،خدیجه مال و دارایی اش را در اختیارم نهاد و خداوند از او به من فرزند عطا کرد و از دیگر زنان فرزندی نصیبم نشد.

عایشه می گوید:با خود گفتم:به خدا سوگند!از این پس هیچ گاه از خدیجه به بدی یاد نخواهم کرد. (2)

ص:69


1- (1)) .تذکرة الخواص/302،مسند احمد 143/1.
2- (2)) .تذکرة الخواص/303.

در روایت آمده است:جبرئیل علیه السّلام بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نازل شد و عرضه داشت:«محمد!اکنون که خدیجه نزدت آمده سلام و درود پروردگار را به او برسان و وی را به خانه ای از زر و سیم در بهشت مژده بده که آکنده از آرامش است و رنج و اندوهی در آن راه ندارد. (1)»

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم دوستان همسرش را به جهت قدردانی و احترام حضرت خدیجه علیها السّلام مورد احترام قرار می داد چنان که از أنس روایت شده گفت:هرگاه خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم هدیه ای می آوردند می فرمود:«به خانۀ فلان بانو هدیه ببرید زیرا او دوست خدیجه بوده و به وی علاقه و محبت داشت. (2)»

از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم منقول است هرگاه گوسفندی ذبح می کرد می فرمود:از این گوشت سهمی برای دوستان خدیجه بفرستید.عایشه سبب آن را پرسید،حضرت فرمود:من دوستان خدیجه را دوست دارم.

روایت شده زنی خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رسید و حضرت در منزل عایشه حضور داشت،از آن زن استقبال به عمل آورد و به او خوش آمد گفت و حاجتش را فورا برآورده ساخت،عایشه از این عمل شگفت زده شد.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به او فرمود:«این بانو در زمان حیات خدیجه با ما آمد و شد داشت.»

حضرت خدیجه علیها السّلام از ناحیۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شایسته و سزاوار همۀ این ارج و احترام بود و در پیشگاه خدا به چنان جایگاه و مقام برجسته ای دست یافت که خداوند در بهشت به وی درجه و مقام بلندی عطا کرد و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم با بیان جایگاه آن بانوی گرامی در بهشت می فرماید:

ص:70


1- (1)) .همان 302.
2- (2)) .سفینة البحار 570/2(چاپ همراه با تحقیق).

«أفضل نساء أهل الجنة خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم إمرأة فرعون»؛ (1)

برترین بانوان بهشت عبارتند از:خدیجه دختر خویلد،فاطمه دخت محمد،مریم دختر عمران و آسیه دخت مزاحم همسر فرعون.

حضرت خدیجه علیها السّلام رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم را در امر تبلیغ رسالت یاری می کرد.خداوند سنگینی و دشواری مسئولیت رسالت را به واسطۀ وجود حضرت خدیجه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم می کاست،وی پیامبر خدا را شادمان می ساخت و هرگاه از ناحیۀ قریش اذیت و آزار و درشتی و بی اعتنایی و تکذیبی مشاهده می کرد،او را آرامش می بخشید و آن گاه که به خانه باز می گشت رنج و دشواری هایش را تسکین می داد و در او ایجاد انگیزه و نشاط می نمود تا احساس خستگی نکند و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نیز در کنار خدیجه آرامش می یافت و در کارهای مهم خویش با وی به مشورت می پرداخت.

3.آفرینش فاطمه علیها السّلام

خدای سبحان برای به وجود آوردن شخصیت صدیقۀ طاهره حضرت زهرا علیها السّلام محیط شایسته و لازم را مهیا ساخت،پدر بزرگوار وی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و مادر با عظمتش حضرت خدیجه علیها السّلام بود.

روایات،از توجه و عنایت الهی در مسألۀ آفرینش وجود مقدس حضرت زهرا علیها السّلام سخن به میان آورده و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نیز در موارد متعددی به این مسأله اشاره فرموده است. (2)

ص:71


1- (1)) .ذخائر العقبی/52،مستدرک حاکم 160/3 و 185.
2- (2)) .بحار الانوار 10/16-11.

نقل شده روزی رسول خدا علیها السّلام در أبطح جلوس فرموده بود که جبرئیل بر او نازل شد و عرضه داشت:ای محمد!خدای سبحان به شما درود و سلام فرستاده و فرمان می دهد چهل روز از خدیجه کناره گیری کن.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم عمّار یاسر را خدمت خدیجه فرستاد و او را در جریان این فرمان الهی قرار داد.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم چهل روز روزه گرفت و شب ها به نماز ایستاد.با پایان یافتن چهل روز،جبرئیل نازل شد و عرضه داشت:ای محمد!خدای بزرگ و بلند مرتبه به شما درود می فرستد و دستور می دهد مهیای اعطای تحیّت و تحفۀ او باشی.در همین اثناء میکائیل نازل گشت و طبقی را که با پارچه ای از حریر نازک پوشانده شده بود با خود داشت و آن را در مقابل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم قرار داد و جبرئیل وارد شد و عرضه داشت:ای محمد!پروردگارت فرمان می دهد که امشب از این غذا افطار نمایی.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از آن غذا تناول فرمود و سیر شد و به اندازۀ کافی آب نیز نوشید،سپس به پا خاست نماز بگزارد که جبرئیل حضور وی رسید و عرضه داشت:در این لحظه نماز بر تو حرام است (1)تا به منزل خدیجه بروی،زیرا خدای عزوجلّ با خود پیمان بسته است امشب از صلب تو فرزندان پاک و منزّهی را بیافریند.در پی این فرمان،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شتابان رهسپار منزل خدیجه شد.

حضرت خدیجه علیها السّلام می گوید:من با تنهایی مأنوس بودم،با فرارسیدن شب روپوشی بر خود می پوشاندم،پرده های خانه ام را آویزان و در خانه را می بستم و پس از به جای آوردن اذکار و اورادم چراغ خانه را خاموش کرده و

ص:72


1- (1)) .شاید منظور،نماز نافله باشد.

به بستر می رفتم.شب موعود که فرارسید میان خواب و بیداری ناگهان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پشت در آمد و در را کوبید،صدا زدم پشت در کیست؟حلقۀ این در را جز محمد کسی نمی کوبد؟...خدیجه اظهار می دارد:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم با صدایی دلنواز و سخنی شیرین فرمود:«خدیجه!در را باز کن منم محمد».من در را گشودم و نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم وارد منزل شد،سوگند به آن کس که آسمان را برافراشته نگاه داشت و آب را از زمین جوشاند،هنوز رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از من فاصله نگرفته بود که احساس کردم به فاطمه باردارم. (1)

4.همدم مادر

زمانی که خدیجه دختر خویلد با رسول گرامی اسلام ازدواج کرد زنان مکّه او را ترک کرده و با او سخن نمی گفتند و به دیدارش نمی آمدند و آن گاه که به فاطمه باردار شد،هرگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از منزل او بیرون می رفت فاطمه از تاریکی بطن مادر با او راز می گفت و همدم و مونس وی بود.روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به خانه آمد شنید خدیجه با فاطمه سخن می گوید،از او پرسید:

«خدیجه با که سخن می گفتی؟.»عرضه داشت:ای رسول خدا!هرگاه با فرزندی که باردارم در منزل خلوت می کنم با من سخن می گوید،رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم لبخندی زد و فرمود:

«یا خدیجة!هذا أخی جبرئیل علیه السّلام یخبرنی أنّها ابنتی،و أنّها النسمة الطاهرة المطهّرة،و أنّ اللّه تعالی أمرنی أن اسمّیها«فاطمة»و سیجعل اللّه تعالی من

ص:73


1- (1)) .بحار الانوار 79/16-80،این مضمون را ذهبی در میزان الاعتدال 540/3 و خطیب بغدادی در تاریخ خود 87/5 و محبّ الدین طبری در ذخائر العقبی/54-55 آورده اند.

ذرّیتها أئمة یهتدی بهم المؤمنون»؛ (1)

خدیجه!برادرم جبرئیل به من خبر می دهد که کودک من دختر و انسانی پاک سرشت و پیراسته است و خدای متعال به من فرمان داده او را فاطمه بنامم خدای سبحان از نسل او پیشوایانی برجسته به وجود می آورد که مؤمنان به وسیلۀ آنان هدایت می یابند.

روایت شده هنگامی که کفّار قریش از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم درخواست کردند دو نیمه شدن ماه را به آنان نشان دهد-بارداری خدیجه به فاطمه آشکار بود- خدیجه با شنیدن این درخواست دشمنان،اظهار داشت:ناکام باد کسی که محمد را تکذیب کند،او بهترین فرستاده و پیامبر خداست،فاطمه از اندرون بطن مادر صدا زد:مادر!اندوهگین مباش و نترس،خداوند حامی و پشتیبان پدرم خواهد بود. (2)

حضرت خدیجه علیها السّلام که در دوران نخست رنج و دشواری های رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در کنار آن حضرت و شاهد بی اعتنایی زنان مکه نسبت به خود بود، خدای متعال در ازای صبر و شکیبایی اش در راه گسترش رسالت اسلامی، گوهری گرانبها و ارزشمند بدو عنایت کرد و در عوض،او را به بارداری دختری که خود و فرزندانش به جایگاه برجسته ای دست می یافتند،مژده داد.

5.ولادت پرشکوه فاطمه علیها السّلام

دوران بارداری خدیجه پایان یافت و زمان ولادت نزدیک شد و فرزند خدیجه همواره همدم و مونس مادر بود و مادر در آرزوی فرح و شادی

ص:74


1- (1)) .به نقل از ثاقب المناقب(طوسی)/187،به مسند فاطمه علیها السّلام از تویسرکانی/75 مراجعه شود.
2- (2)) .به نقل از روض الفائق/314،و الجنة العاصمة/190،مسند فاطمه/77.

ولادتش بسر می برد.هنگام ولادت فرزند که فرارسید کسی را نزد زنان قریش و بنی هاشم فرستاد تا نزدش حضور یافته و اموری را که زن ها در آن شرایط باید انجام دهند،به عهده گیرند،ولی آنان با فرستادن شخصی نزد خدیجه اظهار داشتند:از آن جا که تو از گفتۀ ما نافرمانی کرده و سخن ما را پذیرا نشدی و با محمد،یتیم فقیر و تهیدست ابو طالب پیمان زناشویی بستی،نزدت نخواهیم آمد و کاری برایت انجام نخواهیم داد.

با شنیدن این سخنان،غم و اندوه به دل خدیجه راه یافت،در همین اثناء چهار زن بلند قامت شبیه زنان بنی هاشم بر او وارد شدند،خدیجه از دیدن آن ها بیمناک شد،یکی از آنان لب به سخن گشود و گفت:خدیجه!نترس؛ما فرستادگان پروردگارت به سوی تو و خواهران توییم،من ساره و این بانو آسیه دخت مزاحم که همدم تو در بهشت است و این زن،مریم دختر عمران،و دیگری کلثم خواهر موسی بن عمران است.خدای متعال ما را نزد شما فرستاده تا اموری را که زنان در مورد شما باید انجام دهند،بر عهده گیریم.

بدین ترتیب،یکی از آنان سمت راست خدیجه و دیگری سمت چپ و نفر سوم روبرو و چهارمین تن پشت سر آن حضرت قرار گرفت.

و زهرای اطهر دیده به جهان گشود،وقتی روی زمین قرار گرفت،نور رخش خانه های مکه را پرتوافکن ساخت.زنی که روبروی وی قرار داشت نوزاد را گرفت و با آب کوثر شستشو داد و دو قطعه پارچۀ سفید خارج ساخت در یکی نوزاد را پیچید و با دیگری روی او را پوشاند و سپس وی را به سخن آورد و فاطمۀ زهرا علیها السّلام شهادتین را بر زبان جاری ساخت و سپس بر آنان سلام کرد و هریک را با اسم نام برد و آن ها بر او لبخند زدند و گفتند:خدیجه!نوزاد پاک و مطهر و پیراسته و خجسته ات را بستان،ولادت این فرزند و فرزندانی که

ص:75

از نسل او به وجود می آیند بر تو فرخنده و مبارک باد.

بدین ترتیب،خدیجه با شادی و سرور زهرا را گرفت و سینه در دهانش نهاد و سینه اش پر از شیر شد. (1)هرگاه فرزندی از خدیجه متولد می شد،او را برای شیر دادن به دایه ای می سپرد ولی فاطمۀ زهرا علیها السّلام که دیده به جهان گشود کسی غیر از خدیجه به او شیر نداد. (2)

6.تاریخ ولادت

تاریخ نگاران در تاریخ ولادت زهرای مرضیه اختلاف نظر دارند،ولی میان علمای شیعه مشهور است که تولّد آن مخدّره روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت بوده و دیگران:ولادت آن بزرگوار را پنج سال پیش از بعثت می دانند. (3)

ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که حضرت فرمود:فاطمه علیها السّلام روز بیستم جمادی الآخر سال چهل و پنجم ولادت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم دیده به جهان گشود،هشت سال در مکه و ده سال در مدینه اقامت گزید و هفتاد و پنج روز پس از رحلت پدر بزرگوارش زندگی کرد و روز سه شنبه سوم جمادی الآخر سال یازدهم هجری روح بلندش به ملکوت اعلی پر کشید. (4)

ازجمله نام های مبارک آن حضرت صدّیقه است یعنی کسی که زیاد تصدیق می کند،چرا که زهرای مرضیّه علیها السّلام پدر بزرگوارش را تصدیق نمود و در

ص:76


1- (1)) .دلائل الامامة/8 و 9،نزهة المجالس 227/2،بحار الانوار 80/16-81،امالی صدوق/475.
2- (2)) .عوالم العلوم 46/11 به نقل از البدایة و النهایة 307/5 چاپ مصر.
3- (3)) .تذکرة الخواص/306،درر السمطین/175،ذخائر العقبی/62،مقاتل الطالبیین/30،منابع شیعه مناقب ابن شهر آشوب 357/3،کلینی در اصول کافی 458/1،بحار الانوار 6/43-9.
4- (4)) .دلائل الامامة/10.

گفتارش با صداقت و راستگو و در رفتار و وفایش بسیار صادقانه عمل می کرد و به راستی که صدّیقۀ کبری برازندۀ وی بود و به گفتۀ نواده اش امام صادق علیه السّلام روزگاران بر محور شناخت شخصیت فاطمه در گردش بوده است. (1)

نام دیگرش به اعتبار خیر و برکات فراوانی که از ناحیۀ او پدید می آید مبارکه بود و قرآن کریم بدین جهت که نسل نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تنها از ناحیۀ وجود مقدس زهرا علیها السّلام استمرار یافته،از وی به کوثر یاد کرده است.او،مام ائمۀ اطهار و مادر دودمان پاک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به شمار می آید.وی از رسالت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم دفاع نمود و دشواریهایی را که در مسیر پایداری و ایستادگی در برابر ستم پیشگان و منحرفان از خط رسالت دید،به جان خرید.دودمان فراوان، همان خیر و برکات فراوان و یا مهم ترین مصادیق برکات فراوانی است که خداوند به رسول گرامی اش عطا نموده و در سورۀ کوثر بدان تصریح کرده است.

از ابن عباس روایت شده که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

دخترم فاطمه حوریه ای در چهرۀ آدمیان است،او هیچ گاه خون ندید و مردی با او تماس نگرفت و خداوند بدین سبب او را فاطمه نامید که او و دوستدارانش را از آتش دوزخ رهایی بخشید. (2)

هم چنین از آن حضرت روایت شده که فرمود:

«أن فاطمة حوراء إنسیّة،کلّما اشتقت إلی الجنّة قبّلتها»؛ (3)

فاطمه حوریه ای در چهرۀ انسان است،هرگاه مشتاق بهشت می شوم او را می بوسم.

ص:77


1- (1)) .بحار الانوار 105/43،مناقب 233/3.
2- (2)) .تاریخ بغداد 331/12،حدیث 6772،کنز العمال 109/12.
3- (3)) تاریخ بغداد 87/5،الغدیر 18/3.

مادر أنس بن مالک می گوید:فاطمۀ زهرا علیها السّلام سیمایی چون ماه شب چهارده و یا سفید و نورانی چونان خورشیدی که از پشت ابر برون آید،داشت دارای گیسوانی مشکین فام بود و بیش از همۀ مردم به رسول خدا علیها السّلام شباهت داشت. (1)

حضرت زهرا علیها السّلام به دلیل پیراسته بودن از هرگونه پلیدی و آلودگی، طاهره لقب یافت.به گفتۀ امام باقر علیه السّلام فاطمه هیچ گاه خون حیض و نفاس ندید (2)و قرآن کریم در آیۀ تطهیر به پیراستگی او از هرگونه آلودگی گواهی داده است.

فاطمه علیها السّلام به تلخی ها و دشواری ها و مصیبت ها و پاداش هایی که خداوند در دنیا برایش مقدّر ساخته بود،رضایت داشت و مورد رضایت پروردگار خویش نیز بود،چنان که قرآن کریم در سورۀ دهر آن گاه که خداوند از عملکرد وی رضایت یافت و او را از بیم بزرگ روز قیامت مصونیّت بخشید،از آن خبر داده است.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام از مصادیق آیۀ شریف رَضِیَ اللّٰهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ (3)است،آن گونه که در رفتار آن مخدّره ملاحظه می کنیم بی تردید وی از بیم عذاب پروردگار خویش ترسان بوده است.

او محدّثه بود زیرا فرشتگان با او سخن می گفتند،همان گونه که با مریم دخت عمران و مادر موسی و ساره همسر ابراهیم علیه السّلام که او را به تولّد اسحاق و پس از او یعقوب مژده دادند،گفت و گو می کردند.

رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به جهت ارج و احترام و مقام زهرا علیها السّلام او را«امّ أبیها»؛

ص:78


1- (1)) .مستدرک حاکم 161/3.
2- (2)) .بحار الانوار:19/43.
3- (3)) .مائده/119.

مادر پدر کنیه داد،زیرا هیچ کس به پایۀ زهرا،مورد محبّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم قرار نگرفت و از جایگاه برجسته ای مانند فاطمه نزد پیامبر برخوردار نبود.نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به سان فرزندی به مادر خود،با زهرا رفتار می کرد،همان گونه که فاطمه نیز همانند مادری نسبت به فرزند خویش با پدر بزرگوارش همگرایی داشت،همواره پدر را در آغوش می گرفت و زخم های بدن مبارکش را مرهم می نهاد و از درد و رنج پدر می کاست.

وی از کنیۀ امّ الائمة نیز برخوردار بود،زیرا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم خبر داده بود که ائمه علیهم السّلام از فرزندان زهرا بوده و حضرت مهدی علیه السّلام از نسل آن بزرگ بانو به وجود خواهد آمد. (1)

ص:79


1- (1)) .ینابیع الموده 83/2،منتخب الأثر 192،کنز العمال 105/12.

ص:80

بخش دوم

مراحل زندگی فاطمه علیها السّلام

زهرای مرضیّه علیها السّلام در سایۀ پربرکت پدر بزرگوارش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و مادر گرامی اش حضرت خدیجۀ کبری علیها السّلام زندگی کرد.پس از مادر تا زمان هجرت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به مدینه،از پدر مراقبت کرده و نسبت به او چونان مادری مهربان محبت می ورزید،سپس به ازدواج پسر عمویش علی بن ابی طالب علیه السّلام درآمد و هم چنان در سایۀ پرمحبت پدر ارجمندش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و در کنف حمایت دولت نوپای اسلامی می زیست.و در انجام وظائف و مسئولیت های دینی و خانوادگی خود در کنار پدر بزرگوار خود فداکارانه تلاش می کرد،تا با رحلت جانسوز پیامبر عظیم الشأن اسلام و غروب خورشید پرفروغ نبوّت و رها شدن زمام امور رهبری سیاسی دولت نوبنیاد اسلامی از دست امام علی بن ابی طالب علیه السّلام،حادثۀ فوق العاده بزرگی رخ داد.

در شرایطی که علی بن ابی طالب علیه السّلام مسئولیت سامان دادن به آن شرایط و اوضاع دشوار را بر مبنای دین و دور از تعصّب و جانبداری قبیله ای و یا عاطفی بر عهده داشت،حضرت زهرا علیها السّلام تنها یاور و پشتیبان امام علیه السّلام به شمار می آمد.

فاطمه علیها السّلام پس از رحلت پدر گرانقدر خود مدتی بسیار اندک در سایۀ حمایت همسرش امام علی علیه السّلام زندگی کرد و در این برهه به اندازه ای غم و

ص:81

اندوه و رنج محنت تحمّل کرد که تنها خدای سبحان و آفریدگار انسان ها که آگاه بر راز و اسرار غیب است،از آن ها اطلاع دارد.

از این رو،به نظر رسید تحقیق و بررسی خود را در راستای بیان مراحل زندگی آن بزرگ بانو،به شرح ذیل تقسیم بندی کنیم:

نخستین مرحله:دوران کودکی زهرا علیها السّلام در کنار پدر و مادر؛

مرحلۀ دوم:پس از وفات حضرت خدیجه،تا دوران ازدواج؛

سومین مرحله:از دوران ازدواج با علی علیه السّلام تا زمان رحلت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم؛

مرحلۀ چهارم:پس از رحلت پدر بزرگوار تا زمان بیماری؛

مرحلۀ پنجم:از دوران بیماری تا شهادت؛

بدین ترتیب مراحل سه گانۀ نخست را در بخش سوم این قسمت،مورد بررسی قرار خواهیم داد و بخش نخست قسمت سوم را به تحقیق و بررسی مرحلۀ چهارم زندگی آن حضرت،و بخش دوّم آن را به بررسی مرحلۀ پنجم زندگی بانوی بانوان حضرت فاطمۀ زهرا علیها السّلام اختصاص خواهیم داد.

ص:82

بخش سوم

اشاره

زهرا علیها السّلام در کنار پدر

کودکی

اشاره

با مطالعۀ برهه ای که زهرای اطهر علیها السّلام در آن دیده به جهان گشود در می یابیم که جامعۀ جزیرة العرب-آن زمان-شاهد رخدادهای مهم و کشمکش ها و اوضاعی بحرانی بود و رسالت جدیدی که نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم آورده بود آن جامعه را بر سر چندراهی قرار داده بود.

پدیدۀ زشت زنده به گور کردن دخترکان،یکی از بیرحم ترین پدیده های عقب ماندگی جامعۀ آن روز به شمار می رفت.در این برهه،نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم-در چهل سالگی-مبعوث به رسالت شد،او به تنهایی دست به کار شد تا یک تنه در برابر کفر جهانی و شرک و بت پرستی بایستد و بر مشکلات و گرفتاری های مهم،فائق آید،نخست از بیم دشمنان پنهانی به تبلیغ رسالت خویش پرداخت تا زمانی که فرمان الهی او را موظف به آشکار ساختن دعوت خود و درهم شکستن صفوف باطل گرایان ساخت.بدین ترتیب،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رسالت خویش را آشکارا اعلان و مردم را به آیین اسلام دعوت نمود و هر روز بر تعداد مسلمانان افزوده می شد،دشمنان اسلام از این موج جدید اسلام خواهی احساس خطر کرده و هر قبیله ای در مورد مسلمانان مستضعف موجود در آن قبیله یورش برده و آنان را دستگیر و به زندان افکندند و با ضرب و شتم و

ص:83

گرسنه نگاه داشتن و رها کردن بر شن های گرم و تفتیده،و نهادن داغ های آتشین بر پیکر آنان،در صدد گمراه ساختن مسلمانان و بازداشتن از عقیده و آرمانشان برآمدند.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم با ملاحضه رنج و مصیبت یارانش،با صدور فرمان هجرت بدانان فرمود:

رهسپار سرزمین حبشه شوید تا خداوند در وضعیّتی که شما قرار دارید گشایشی برایتان حاصل فرماید.مسلمانان از بیم فتنه و آشوب و برای حفظ دین و آیین خویش با اطاعت از فرمان رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از مکه خارج و وطن و اموال و دارایی خود را به قصد حبشه ترک گفتند. (1)

1.فاطمه علیها السّلام در شعب

(2)

آن گاه که قریش دریافت یاران رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در برابر آن ها از خود پایداری نشان داده و آزار و اذیّت آنان را تحمل می کنند و از سویی بر عظمت دین اسلام افزوده شده و میان قبایل گسترش می یابد و خود را قادر بر جلوگیری از انتشار آن نمی دانند،میان خود به طراحی نقشۀ قتل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پرداختند،ابو طالب علیه السّلام به مجرد احساس این ماجرا به شعب خود رفت و بنی هاشم و بنی عبد المطلب را گرد آورد و از آنان خواست از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم حمایت و پشتیبانی کنند و حضرت حمزه عموی پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم،صبح روز بعد حفاظت از جان مقدّس پیامبر را بر عهده گرفت،قریش،آنان را در تنگنای محاصرۀ اقتصادی شدیدی قرار دادند.و با امضای پیمان نامه ای میان خود تصمیم گرفتند هیچ گونه داد و ستدی با آنان انجام ندهند.مسلمانان دو یا

ص:84


1- (1)) .سیرۀ نبوی ابن هشام بخش نخست/321 چاپ دار المعرفة-بیروت.
2- (2)) .کامل ابن اثیر 76/2.

سه سال در این وضعیت بسر بردند به گونه ای که توان خود را از دست دادند و مواد خوراکی به طور پنهانی بدان ها می رسید،گاهی از شدت گرسنگی،صدای ناله و فریاد کودکان بلند می شد.

در چنین شرایط و اوضاعی بسیار دشوار،زهرای مرضیّه علیها السّلام بخشی از ایّام شیرخوارگی خویش را در شعب ابو طالب سپری کرد و آن گاه که از شیر گرفته شد،رفته رفته بر شن های داغ شعب به راه افتاد،و سخن گفتن آموخت و با این که صدای نالۀ گرسنگان و فریاد کودکان محروم را می شنید،در آن دوران تنگدستی و محرومیت اندک اندک،غذا خوردن آغاز کرد،در آرامش شب هر گاه از خواب بیدار می شد،نگهبانان را می دید که از بیم سوء قصد دشمنان به جان پدر بزرگوارش-با دقت و مراقبت-در تاریکی شب اطراف جایگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در گشت و گذارند،فاطمۀ اطهر نزدیک به سه سال در این زندان بسر برد و تا پنج سالگی هیچ گونه ارتباطی به جهان خارج از شعب نداشت.

2.وفات خدیجه علیها السّلام و سال اندوه

سال های محاصره به سختی و دشواری سپری شد و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و همراهان از محاصره و قطع رابطۀ با قریش خارج گردیدند و خداوند نصر و پیروزی خود را نصیب آنان نمود.خدیجه علیها السّلام که تنگناهای سال های قحطی رنج و دشواری محاصره و محرومیت ها او را از پای افکنده بود،از محاصره خارج گردید و اکنون این بانوی بزرگ،عمر سراسر جهاد و مبارزۀ درخشان خود،و زندگی نمونه و بی نظیر خویش را در دنیای زن با جدیّت تمام و صبر و شکیبایی سپری نمود،زمان رحلت آن بزرگوار نزدیک شده بود و ارادۀ حق

ص:85

تعلق گرفته بود او را در جوار خویش جای دهد،مرغ روح بانوی بزرگ اسلام در سال دهم بعثت،سالی که بنی هاشم از محاصرۀ اقتصادی قریش بیرون آمدند،به جنان پرکشید.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در همان سال عموی خود حضرت ابو طالب علیه السّلام حامی و پشتیبان رسالت و یاور دین اسلام را نیز از دست داد و در فقدان او،احساس حزن و اندوه و فراق و جدایی و بیم و وحشت کرد،زیرا عمو و حامی و پشتیبان و مدافع و محبوب دل و یار و یاور خویش،و نیز همسر مهربان و دوست داشتنی و یاورش را از دست داده بود و آن سال را«سال اندوه»نامید.

نه تنها رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در آن سال به مصیبت و اندوه گرفتار آمد،بلکه فاطمۀ خردسالش که هنوز کام عطشانش از جام مهر و عاطفۀ مادری سیراب نگشته بود در این فاجعۀ غم انگیز با پدر شریک و او نیز بدین مصیبت گرفتار و در آن سال اندوه بار،وی را نیز رنج و دشواری فراگرفت و احساس کرد ابرهای تیرۀ حزن و اندوه و یتیمی بر زندگی پاکش سایه افکن شده است.

پدر بزرگوارش رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم احساس کرد وجود مقدس فاطمه را حزن و اندوه به رنج انداخته و اشک های فراق و جدایی از مادر را بر گونه هایش جاری می دید،دل مهربانش به حال او می سوخت و جام احساس عشق و محبّت صادقانۀ پدری اش لبریز می گشت و با زهرایش همدردی می کرد و برای جبران محبّت و مهری که آن ها را با فقدان مادر،از دست داده بود،به او عشق و مهر و محبّت می ورزید.

پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم به فاطمه محبت می ورزید و فاطمه نیز با پدر محبّتی متقابل داشت و هریک با دیگری اظهار همدردی می کردند،هیچ کس در دل پیامبر از محبّتی چون زهرا علیها السّلام برخوردار نبود و فردی نزدیک تر به او از فاطمه

ص:86

وجود نداشت.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فاطمه را بسیار دوست می داشت-و هرکجا لازم می دید-بر این محبّت و علاقۀ خود نسبت به فاطمه تأکید می فرمود و میان امّت به تشریح مقام و جایگاه زهرا می پرداخت.پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم با این عمل در حقیقت،موضوع بزرگ و مهمّی را که به فاطمه و سلالۀ پاکش و به همۀ امت اسلامی ارتباط داشت،زمینه سازی می کرد.سبب تأکید رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بر این موضوع این بود که مسلمانان به مقام و منزلت فاطمه و جایگاه فرزندانش، امامان و پیشوایان دین،پی ببرند و حق فاطمه را ادا و مقام و منزلت و حرمتش را حفظ نمایند و با معرّفی فاطمه،به مسلمانان تأکید می کند که:

«فاطمة بضعة منّی فمن أغضبها أغضبنی»؛ (1)

فاطمه پارۀ تن من است،کسی که او را به خشم آورد،مرا خشمگین ساخته است.

فاطمه علیها السّلام نشو و نما کرد و بالندگی یافت و مهر و محبّت پدر نسبت به او نیز همراه وی به کمال خود رسید و مهر و عاطفه اش به زهرا فزونی گرفت، فاطمه نیز در مقابل به پدر بزرگوار خویش محبّت می ورزید و دل او را از عاطفه و محبت و توجه،سرشار می ساخت.به همین دلیل رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم او را«امّ أبیها»نام نهاد.

این گونه مهر و محبّت برترین الگو و سرمشق علاقه و محبّت پاک پدری به شمار می آمد که در ساختار شخصیت فرزندان و جهت دادن سیر و سلوک و زندگی آنان سهمی بسزا داشت،این عشق و علاقه،برجسته ترین نمونۀ توجّه و عنایت اسلام در مورد دختران مسلمان و تعیین جایگاه و مقام و منزلت آنان تلقّی می شود.

ص:87


1- (1)) .صحیح بخاری 36/5،کنز العمال 34222/12،مناقب 332/3،ذخائر العقبی/47.
3.فاطمه در بوتۀ امتحان

ارادۀ خدای سبحان بر این تعلق گرفت که فاطمۀ زهرا علیها السّلام شاهد برهۀ کشمکش رسالت الهی با دشمنان در مکه و ناظر بر رنج و دشواری های پدر بزرگوارش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم باشد،او با چشم خود می دید که پدر عزیزش چگونه مورد ظلم و ستم و آزار و اذیّت،قرار می گیرد و شاهد فضای خصومت آمیز مکه در مورد خاندان نبوّت،خاستگاه هدایت و ایمان و فضیلت بود،او خود گواه بود که پدر ارجمند وی و مؤمنان برگزیده و مبلّغان اسلام که در ایمان،گوی سبقت از دیگران ربوده بودند،چگونه در عرصه های دلاور مردی و جهاد و مبارزه،جان خویش را به خطر می افکندند و این فضای آمیخته از جهاد و مبارزه،در جان و روان زهرای اطهر دارای تأثیر بود و در ساختار شخصیت آن مخدّره و آماده سازی وی برای زندگی همراه با تحمل رنج و سختی،سهم بزرگی داشت.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام در کودکی با همۀ این دشواری ها دمساز بود و پس از فقدان مادر،در کنار پدر بزرگوار خود که برایش یار و همدم و دوستی مهربان تلقّی می شد و از سنگینی بار سرزنش ها و رنج ها و پریشانی های زهرا علیها السّلام می کاست،با رنج و دشواری های بیشتری دست و پنجه درافکند.رنج و اندوه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پس از رحلت عمویش ابو طالب که حامی و پشتیبان رسالت و مدافع رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم بود،رخ نمود و تا وی زنده بود قریش جرأت تعرّض به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را نداشتند،و هرگاه قصد اهانت به وی داشتند،

ص:88

ابو طالب در کمین آن ها بود. (1)

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم پس از رحلت ابو طالب علیه السّلام خود،به بیان اهمیّت این پشتیبانی می پردازد و می فرماید:تا زمانی که ابو طالب در قید حیات بود،قریش هم چنان از تعرّض به من عاجز و ناتوان بودند. (2)

قریش،جام کینه توزی و آزار و اذیّت خود را در آن برهۀ دشوار از عمر رسالت،بر وجود نازنین رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرو ریختند و برای کاستن از مقام و جایگاه و شخصیت وی کلیّۀ ابزار و وسائل آزار و اذیّت و استهزاء و تمسخری را که در اختیار داشتند،به کار گرفتند.

پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در مسیر حفظ مبانی و اصول و ارزش های دعوت و رسالت خویش،دشواری هایی را متحمّل شد که هیچ یک از پیامبران خدا، تحمّل نکردند.تا آن جا که فردی نادان و سبک سر از قریش مشتی خاک از زمین برگرفت و بر سر و صورت مبارک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پاشید و حضرت با تحمل این آزار و اذیّت،به خانه بازمی گردد،فاطمه به سیمای پدر می نگرد و نظاره گر اذیت و آزار قریش در مورد پدر بزرگوار خویش است.زهرا علیها السّلام می دید دشمنان با این گونه اهانت ها هم چنان بر ادامۀ خودپسندی و غرور خویش پافشاری دارند و از مشاهدۀ این گونه صحنه ها،رنج و اندوه به دل مبارکش راه می یافت.و بی پروایی جاهلان و مغروران متکبّر قریش،نسبت به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برایش فوق العاده سنگین بود،آن گاه به سمت پدر می رود و خاک از چهرۀ پاکش می زداید و با آب سر و صورت مبارکش را شست و شو می دهد.

ص:89


1- (1)) .البدایة و النهایة 151/3،سیرۀ ابن هشام 416/1.
2- (2)) .کشف الغمة:16/1،المستدرک علی الصحیحین:622/2 با الفاظ دیگر.

این منظرۀ دردناک تأثیر خود را بر روح و روان فاطمه به جای می نهد،و او را به اظهار حزن و اندوه بر پدر بزرگوارش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رهبر و پیشوای اسلام،وامی دارد و به گریه می افتد و گستاخی افراد نادان و سرکشان بیدادگر نسبت به شخصیتی که خواهان رهایی آنان از تاریکی ها به نور و روشنایی و هدایت و راه راست بود،برایش اندوه بار و رنج آور می نمود.رفتار فاطمه پدر را نگران می ساخت و احساس می کرد قلب نازنین زهرا را رنج و اندوه فرا گرفته است.از این رو،می کوشید تا از اندوه فاطمه اش بکاهد و او را به صبر و شکیبای تشویق نماید،لذا دستان مبارک خویش را با محبّت و مهربانی بر سر فاطمه می کشید و بدو می فرمود:

دخترم!گریه مکن،خداوند حافظ و نگاهدار پدر توست و او را در مبارزۀ بر ضدّ دشمنان دین و رسالتش یاری خواهد کرد.

رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم با این سخنان جهادی و مربّیانه می کوشید تا روح بلند جهاد و مبارزه را در جان زهرا علیها السّلام غرس و روان و دلش را از صبر و بردباری و اعتماد به خدا،سرشار گرداند.

این صحنه های حزن انگیز و دردناک پایان نپذیرفت و آزار و اذیّت و بی اعتنایی قریش در مورد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و رسالت الهی و هدایت و آزادی، به این اندازه متوقف نگشت،بلکه قریش به سرکشی خود ادامه داده و بر خیره سری و تکبّر و غرور خویش پافشاری نشان دادند.

از عبد اللّه بن مسعود روایت شده که گفت:جز یک روز،هیچ گاه ندیدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم قریش را نفرین کند و آن زمانی بود که حضرت در حال نماز گزاردن بود جمعی از قریش نشسته بودند و در نزدیکی آنان شکمبۀ شتری قرار داشت آن گروه با خود گفتند:چه کسی حاضر است این شکمبه را بردارد

ص:90

و بر پشت پیامبر بیفکند.فردی-عقبة بن أبی معیط-به پا خاست و گستاخانه آن را برداشت و بر پشت پیامبر انداخت و حضرت هم چنان در سجده باقی ماند تا فاطمه زهرا علیها السّلام از راه رسید و آن را از پشت مبارک پدر برگرفت،این جا بود که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم عرضه داشت:

خدایا!از آزار و اذیّت جمعی از قریش به تو شکوه می کنم،خدایا!کیفر عتبة بن ربیعه،شیبة بن ربیعه،ابو جهل بن هشام،عقبة بن أبی معیط،ابّی بن خلف و امیّة بن خلف را به تو وامی گذارم.

عبد اللّه بن مسعود می گوید:در روز بدر دیدم همۀ این افراد به قتل رسیده، و اجساد آن ها در چاه افکنده شد،غیر از ابّی بن خلف یا امیّه که بدنی تنومند داشت و جسدش را قطعه قطعه داخل چاه انداختند. (1)

زهرا علیها السّلام در کنار پدر،تا خانۀ همسر

1.هجرت زهرا علیها السّلام به مدینه

رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم برای حفظ جان و بقای رسالت خویش،سال سیزدهم بعثت از مکه به یثرب«مدینۀ منوره»هجرت کرد و به علی بن ابی طالب علیه السّلام سفارش نمود شب هجرت در بستر وی بخوابد تا مشرکان را به اشتباه انداخته و سرگرم کند.و او را به چندین سفارش دیگر توصیه فرمود:از جمله:سفارش فرمود هرگاه وی به جایگاه أمن خود«مدینه»رسید شخصی را نزد علی خواهد فرستاد تا به همراه فواطم خاندان خویش و دیگر زنان مسلمان،راهی مدینه گردد و کلیّۀ امانت هایی را که از مردم نزد آن حضرت وجود داشته به

ص:91


1- (1)) .ذخائر العقبی طبری 57،نظیر این مطلب در البدایة و النهایۀ ابن کثیر 357/3 آمده است.

صاحبانش برگرداند و بدهی های رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را بپردازد.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم که به منطقۀ«قباء»-چند میلی یثرب-رسید و در آن جا استقرار یافت نامه ای توسط ابو واقد لیثی نزد علی علیه السّلام فرستاد و به او فرمان داد به اتفاق فواطم به سمت او حرکت کند و امانات مردم را به صاحبانشان برگرداند،امیر مؤمنان علیه السّلام بی درنگ به خریداری مرکب های سفر پرداخت و اشیاء مورد نیاز سفر و هجرت از مکه را مهیا ساخت و به مؤمنان مستضعفی که با او بودند دستور داد با فرارسیدن شب،پنهانی و مخفیانه خود را به منطقۀ ذی طوی برسانند.

امام علیه السّلام امانت های مردم را که به صاحبانشان برگرداند در کنار کعبه با صدای بلند اعلان داشت:«مردم!آیا هنوز کسی هست که امانت خود را دریافت نکرده باشد؟آیا کسی هست که سفارشی مطرح کند؟آیا کسی وجود دارد که با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم عهد و پیمانی بسته باشد.»زمانی که کسی به او مراجعه نکرد،امیر المؤمنین رهسپار مدینه شد تا به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بپیوندد. (1)

علی علیه السّلام فواطم را روز هنگام از مکه خارج ساخت که عبارت بودند از:

فاطمۀ زهرا علیها السّلام،فاطمه بنت أسد مادر بزرگوار امام علیه السّلام،فاطمه دختر زبیر بن عبد المطلب و فاطمه دخت حمزة بن عبد المطلب؛برکه،امّ ایمن دایه و خدمتگزار رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و پسرش أیمن غلام پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نیز در پی آنان راه افتادند و ابو واقد لیثی فرستادۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نیز با این کاروان به مدینه بازگشت، وی مسئولیت راندن شتران را بر عهده داشت و به جهت بیم از دشمن آن ها را تند می راند امام علی علیه السّلام به او فرمود:«ابو واقد!نسبت به زنان مدارا کن،که بدن هایی

ص:92


1- (1)) .مناقب ابن شهر آشوب 58/2،فصل پیشی گرفتن در هجرت.

ضعیف و ناتوان دارند.»وی در پاسخ عرض کرد:بیم دارم مأمورانی که در پی ما هستند از راه برسند.حضرت فرمود:«نگران مباش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم هنگام هجرت به من فرمود:علی!از اکنون هرگز نمی توانند آسیبی به تو برسانند»سپس علی علیه السّلام در حالی که این رجز را می خواند،شتران را به آرامی به حرکت درآورد.

و لیس إلاّ اللّه فارفع ظنّکا یکفیک ربّ الناس ما أهمّکا

قدرتی برتر از قدرت خدا وجود ندارد گمانی غیر از این نداشته باش آنچه تو را بیمناک ساخته خداوند برطرف خواهد نمود.

حضرت طی مسیر نمود،هنگامی که به نزدیکی«ضجنان»رسیدند،هفت سوار نقابدار از پهلوانان نامی قریش که در تعقیب آن ها بودند،به آنان رسیدند و«جناح»غلام حارث بن امیّه هشتمین نفر آنان را تشکیل می داد و فردی شجاع و بی پروا بود.امام علی علیه السّلام رو به أیمن و واقد کرد و با این که دشمن دیده می شد،به آن دو فرمود:«شتران را بخوابانید و زانوهای آن ها را محکم ببندید.»و خود جلو آمد و زنان را پیاده کرد و دشمن نزدیک شده بود،حضرت با شمشیر برهنه در برابر آن ها قرار گرفت.آن جمع به سمت امام آمده و گفتند:تصور کردی می توانی این زنان را از چنگ ما برهانی؟پدرت به عزایت بنشیند برگرد، حضرت فرمود:«اگر بازنگردم چه؟»گفتند:به ناچار باید برگردی،وگرنه سرت را برمی گردانیم و سواران دشمن به زنان و شتران نزدیک شدند تا در آن ها ایجاد رعب و وحشت نمایند،که علی علیه السّلام از آنان جلوگیری کرد.

جناح،شمشیری حوالۀ سر امیر المؤمنین علیه السّلام کرد،حضرت ضربت او را جا خالی داد و با چابکی ضربتی بر کتف او وارد ساخت که شمشیر،او را دو نیمه ساخت و به کتف اسبش رسید و سپس با شمشیر به بقیه حمله ور شد.

آنان از برابرش پا به فرار گذاشتند و به امام گفتند:ای پسر ابو طالب ما را ببخش

ص:93

و از ما درگذر.حضرت فرمود:«من اکنون به سوی پسر عمویم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رهسپارم،هرکس دوست دارد بدنش را قطعه قطعه و زمین را از خونش سیراب سازم،مرا تعقیب کند.»بدین ترتیب،دشمن با خواری و ذلّت و شکست،به دیار خود بازگشتند.

آن گاه امیر المؤمنین علیه السّلام رو به همراهانش أیمن و ابو واقد کرد و به آن ها فرمود:«زانوی شتران خود را باز کنید»سپس پیروزمندانه کاروان را به حرکت درآورد تا در«ضجنان»فرود آمدند یک شبانه روز در آن جا درنگ کردند و جمعی از مؤمنان مستضعف به آن بزرگوار پیوستند.آن شب را تا صبح در همۀ حالات،به نماز و راز و نیاز و یاد خدا سپری کردند،آن گاه امام علیه السّلام نماز صبح را با آنان به جماعت خواند و پس از آن مسیر خود را ادامه داده تا به منطقۀ«قباء» نزدیک مدینه رسیده و به رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم که در آن سامان در انتظار آنان به سر می برد،پیوستند. (1)

قبل از رسیدن آنان به آن منطقه فرشته وحی بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرود آمد و آیاتی از قرآن مجید را در شأن آنان نازل کرد از جمله:

اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّٰهَ قِیٰاماً وَ قُعُوداً وَ عَلیٰ جُنُوبِهِمْ... ؛ (2)

آنان که در حال ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده،خدا را یاد می کنند.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم پانزده روز در منطقۀ«قباء»در انتظار ورود کاروان علی علیه السّلام درنگ فرمود و در آن فرصت مسجد«قباء»را بنا کرد که در مورد آن آیاتی نازل گردید:

لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْویٰ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ ؛

ص:94


1- (1)) .مناقب 184/1.
2- (2)) .آل عمران/191-195.

مسجدی که از روز نخست بر اساس و پایۀ تقوا بنا شده،شایسته تر است که در آن به عبادت بایستی.

از این رو،حضرت مردم را به نماز خواندن در آن مسجد و پر رونق نگاه داشتن آن تشویق و پاداش بزرگ کسی را که در آن نماز بگزارد بیان فرمود.

پس از استراحت کاروان،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم همراه با یاران و خاندان خویش رهسپار مدینه گردید و انبوه جمعیّت مسلمان با خواندن اشعار و سرودهای محلّی و شعارهای خوش آمد گویی از آن بزرگوار مراسم استقبال به جای آوردند و بزرگان یثرب و سران قبایل أوس و خزرج،تشریف فرمایی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم را خیرمقدم گفته و کلیۀ امکانات مالی و نظامی خود را در اختیار آن حضرت قرار دادند.هرگاه پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در مسیر خود از محلّه های مسلمانان عبور می کرد بزرگان آن مناطق پیشاپیش دیگران سعی در گرفتن مهار ناقۀ حضرت داشتند تا شاید رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برای پذیرایی و امنیت در محلۀ آنان نزول اجلال فرماید و پیامبر اسلام در حق همۀ آنان دعای خیر می کرد و می فرمود:«مسیر شتر را باز بگذارید که خودش مأمور است.»

ناقۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در زمین وسیعی در مجاورت خانۀ ابو ایّوب انصاری خوابید و حضرت از آن پیاده شد و فاطمۀ زهرا علیها السّلام نیز به همراه فواطم از مرکب های خویش پیاده و بر امّ خالد(مادر ابو ایّوب انصاری)وارد شدند.

زهرای مرضیّه علیها السّلام مدت هفت ماه در کنار پدر به سر برد تا ساختمان مسجد و خانۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به پایان رسید.خانۀ پیامبر بسیار ساده و بی پیرایه و دارای چند اطاق بود که برخی از آن ها با سنگ و بعضی با شاخۀ درخت خرما ساخته شده بودند،اما حسن مجتبی علیه السّلام نوادۀ رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در روایتی که از آن بزرگوار رسیده در خصوص ارتفاع سقف خانۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم

ص:95

فرموده است:من در جوانی وارد اطاق های رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم که می شدم،دستم به سقف آن ها می رسید.

اثاثیه ای را که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم برای خانۀ جدید خود تدارک دیده بود، فوق العاده ساده و معمولی و بی پیرایه بود،آن بزرگوار برای خود تختی از چوب تهیه کرده بود که پایه هایش به وسیلۀ لیف های خرما به یکدیگر بسته شده بود.فاطمۀ زهرا علیها السّلام در سرزمین هجرت و در خانۀ پدر بزرگوار خویش که در سرزمین اسلام،از کمال سادگی برخوردار بود،استقرار یافت تا از توجه و عنایت و علاقه و محبّت پدر بهره مند گردد،عنایت و توجه و محبّتی که هیچ زن و هیچ یک از مردم غیر از فاطمه،نظیر آن را برخوردار نبود.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام دخت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم با هجرت از مکه به مدینه به این خانه پا نهاد تا پدر بزرگوار خود را میان یارانش نظاره گر باشد،یارانی که در راه او جان خویش را فدا می ساختند و نیز آن حضرت را همراهی می کردند، مهاجران در کنار برادران مسلمان خویش از اوس و خزرج،امنیّت و آرامش یافتند و در کنار نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به تبلیغ اسلام و برنامه ریزی برای فردایی بهتر پرداختند.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم میان مهاجران و مسلمانان مدینه پیمان برادری ایجاد کرد تا بیم و نگرانی غربت را از دل آنان بزداید و با ایجاد این پیوند برادری،آن ها را در یک صف که همان ایمان به خدای یکتا و بی شریک بود قرار داد و بعضی را به برخی دیگر مرتبط ساخت و علی علیه السّلام را به برادری خود برگزید و در جمع انبوه مهاجر و انصار دست او را گرفت و فرمود:

«هذا أخی و وصیّی و وارثی من بعدی»؛ (1)

ص:96


1- (1)) .قادتنا،از میلانی 389/3 به نقل از حیاة الحیوان 118/1،البدایة و النهایة 277/3.

این شخص(علی)وصیّ و وارث پس از من خواهد بود.

بر این پیمان برادری که علی علیه السّلام بدان دست یافت دیری نگذشت که به افتخار دامادی نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و همسری محبوب ترین دختران پیامبر و عزیزتر از جان آن حضرت نیز نائل آمد.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پس از استقرار در مدینه با«سوده»ازدواج کرد،وی نخستین زنی بود که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم بعد از رحلت حضرت خدیجه رضوان اللّه علیها،او را به ازدواج خویش درآورد و پس از او با«امّ سلمه،دخت ابو امیّة» ازدواج نمود و سرپرستی امور دختر گرامی اش حضرت زهرا علیها السّلام را به این بانوی گرامی سپرد.

امّ سلمه می گوید:رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم مرا به ازدواج خویش درآورد و امور مربوط به فاطمۀ زهرا علیها السّلام را به من سپرد و من به تربیت و راهنمایی آن مخدّره پرداختم،ولی به خدا سوگند!ادب زهرا از من بیشتر و به تمام کارها از من آشناتر بود. (1)

2.خواستگاری

فاطمۀ زهرا علیها السّلام در مجد و عظمت و اصالت خانوادگی،سرآمد بانوان دوران خویش بود،وی دخت نبیّ اکرم حضرت محمد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم و خدیجۀ کبری سلالۀ فضیلت و دانش،برخوردار از فضایل نیک و در اوج زیبایی آفرینش و اخلاق قرار داشت و به بلندای کمال معنوی و انسانی و جایگاهی والا دست یافت و ستارۀ وجود مقدسش درخشید. (2)

ص:97


1- (1)) .دلائل الامامه 12.
2- (2)) .سیرة الائمة الاثنی عشر 80/1-81.

حضرت زهرا علیها السّلام در کودکی در پختگی اندیشه و رشد عقلی دارای امتیاز و برتری بود،خدای متعال به آن مخدّره خردی کامل،هوشی سرشار،فراستی فوق العاده و موهبت های بسیاری عطا کرده و از فضایل برجسته ای برخوردار بود و در سایۀ پربرکت پدر بزرگوارش نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم هر روز بالندگی می یافت،تا به سنّ کمال رسید!

با فرارسیدن سال دوّم هجرت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم که نشانه های استقرار و آرامش مسلمانان در مدینه نمودار گشت،آن دسته از بزرگان قریش که از فضیلت و سابقۀ در اسلام و جاه و مقام و دارایی برخوردار بودند،زهرای مرضیّه را از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم خواستگاری کردند.و حضرت به گونه ای مناسب دست ردّ به سینۀ آن ها نهاد و به هریک از آنان که نزدش می آمدند می فرمود:

«در ارتباط با ازدواج زهرا منتظر فرمان خدا هستم.»و به گونه ای از آنان رویگردان می شد که تصور می کردند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بر آنان خشمگین شده است. (1)

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم زهرا اطهر را برای علی ذخیره کرده بود و علاقه داشت وی از فاطمه خواستگاری کند. (2)

از بریده منقول است که گفت:ابو بکر از فاطمۀ زهرا علیها السّلام خواستگاری کرد، رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در پاسخ او فرمود:«فاطمه از سنّ لازم برخوردار نیست و من در ارتباط با ازدواج او در انتظار مقدّرات الهی هستم.»

عمر در مسیر راه به او برخورد،ابو بکر ماجرا را با وی در میان گذاشت، عمر در پاسخ وی گفت:پیامبر دست ردّ بر سینه ات نهاده.آن گاه عمر خود،به خواستگاری فاطمه رفت که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم خواستۀ او را نپذیرفت. (3)

ص:98


1- (1)) .کشف الغمّه 353/1.
2- (2)) .همان 354/1.
3- (3)) .تذکرة الخواص 306.
3.علی علیه السّلام و خواستگاری از زهرا علیها السّلام

امام علی علیه السّلام در اندیشۀ خواستگاری حضرت زهرا علیها السّلام بود ولی بر سر دو راهی فقر و محرومیّت و تنگدستی که خود و جامعۀ اسلامی با آن دست به گریبان و سبب شده بود،وی را از اندیشۀ ازدواج خارج ساخته و به خود و نگرانی های تشکیل خانواده مشغول سازد و بین واقعیت موجود خود که بیست و یک سال از عمر شریف وی سپری می شد، (1)باقی مانده بود و زمان آن رسیده بود با فاطمه ای که جز علی همتایی نداشت و کسی نیز جز فاطمه لایق همسری علی نبود،ازدواج کند،زیرا در دنیا همتایی برای زهرای مرضیّه یافت نمی شد.

روزی امام علی علیه السّلام به مجرد این که دست از کار کشید،شتر آبکش خود را باز کرد و آن را به سوی خانه آورد و در آن جا بست،سپس به سمت منزل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم که آن روز در خانۀ امّ سلمه شرف حضور داشت،رهسپار شد در اثنایی که امام علی علیه السّلام در مسیر راه بود فرشته ای از آسمان،فرمان الهی را بر پیامبر نازل کرد که نور را به تزویج نور،یعنی فاطمه را به ازدواج علی علیه السّلام درآورد. (2)

علی علیه السّلام در خانه را به صدا درآورد،امّ سلمه گفت:کیست؟رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به امّ سلمه فرمود:«امّ سلمه!به پا خیز و در را به روی او بگشا و به وی اجازۀ ورود بده،این شخص مردی است که خدا و رسول،او را دوست دارند و او نیز دوستدار خدا و رسول است.»امّ سلمه عرض کرد:پدر و مادرم فدایت!کسی را که با این اوصاف

ص:99


1- (1)) .ذخائر العقبی 36.
2- (2)) .معانی الاخبار 103،خصال 640،امالی صدوق 474،بحار الانوار 111/43.

یاد می کنی و هنوز ندیده ای که او کیست؟

فرمود:امّ سلمه!لحظه ای درنگ نما،این مرد شخصی ناآگاه و سبکسر نیست،او برادر و پسر عمو و محبوب ترین مردم پیش من است.

امّ سلمه می گوید:به گونه ای شتابان به پا خاستم که نزدیک بود پایم روی چادرم قرار گیرد و بلغزم،در را گشودم دیدم علی بن ابی طالب علیه السّلام است و بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم وارد شد و عرضه داشت:

«السّلام علیک یا رسول اللّه و رحمة اللّه و برکاته»؛

درود و رحمت و برکات خدا بر تو ای رسول خدا.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در پاسخ فرمود:

«و علیک السلام یا ابا الحسن،إجلس؛

درود بر تو ابو الحسن،بنشین.

علی علیه السّلام در مقابل رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نشست و سر به زیر افکنده و به زمین می نگریست،گویی برای کاری آمده بود ولی از بیان آن شرم داشت،به همین دلیل سر خود را به زیر افکنده بود،رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از آن چه در دل علی می گذشت آگاه بود از این رو،به او فرمود:«ای ابو الحسن!بنظرم برای کاری بدین جا آمده ای،خواسته ات را بیان کن و آن چه را در دل داری ابراز نما،هرگونه خواسته ای داشته باشی نزد من برآورده خواهد شد.»

علی علیه السّلام عرضه داشت:

پدر و مادرم فدایت!شما مرا در کودکی از عمویت ابو طالب(پدرم)و فاطمه بنت أسد (مادرم)بازگرفتی و غذای خود را به من خوراندی و آن گونه که خود می خواستی مرا در دامانت تربیت نمودی،شما از حیث نیکی و احسان و محبّت در حق من،از پدر و مادرم ابو طالب و فاطمه بنت أسد،نزد من والاتری،خدای متعال مرا توسط شما و به دست مبارک

ص:100

شما به هدایت رهنمون گشت.به خدا سوگند!شما گنجینه و ذخیرۀ من در دنیا و آخرت هستی،ای رسول خدا!دوست داشتم در کنار حمایت و پشتیبانی ام از شما،خانه و همسری داشته باشم که در کنارش آرامش یابم و اکنون با میل و رغبت به خواستگاری دخترت فاطمه آمده ام،آیا دوست داری او را به ازدواج من درآوری؟

چهرۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از شادی و سرور شکفت و نزد فاطمه آمده فرمود:

«علی به خواستگاریت آمده و تو او را به خوبی می شناسی،نظرت چیست؟.»زهرای مرضیّه سکوت کرد،پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:«اللّه اکبر!سکوت فاطمه،یعنی رضایت او.»و از نزد زهرا بیرون رفت و وی را به ازدواج علی علیه السّلام درآورد. (1)

امّ سلمه می گوید:چهرۀ مبارک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از خوشحالی شکفت و سپس به چهرۀ علی لبخندی زد و فرمود:«آیا مالی در اختیار داری تا با آن فاطمه را به ازدواجت درآورم؟»

علی علیه السّلام عرضه داشت:«پدر و مادرم فدایت!به خدا سوگند!آن چه دارم بر شما پوشیده نیست،غیر از شمشیر و زره و شتری آبکش چیزی در اختیار ندارم.»

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:علی جان!تو از شمشیرت بی نیاز نیستی و به وسیلۀ آن در راه خدا مبارزه می کنی و با دشمنانش می جنگی و به وسیلۀ شتر آبکش خود به خانواده و نخلستان خود آب می رسانی و در سفر بار و بنه ات را بر آن می نهی.بنابراین،من با همان زره حاضرم دخترم را به ازدواجت درآورم و فرمود:ای ابو الحسن!آیا به تو مژده ندهم؟

علی علیه السّلام می فرماید:عرضه داشتم:پدر و مادرم به فدایت!مژده ام دهید یمن وجود شما همواره خیر و برکت و قدمتان مبارک و کارهایتان حکمت آمیز بوده است و درود خدا بر شما باد.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

ص:101


1- (1)) .بحار الانوار 93/43،ذخائر العقبی 39.

ای علی!به تو مژده می دهم که خدای-عزّوجلّ-قبل از آن که من زهرا را در زمین به ازدواج تو درآورم،در آسمان او را به عقد تو درآورده است.اندکی پیش از آمدنت در همین مکان،فرشته ای از آسمان بر من فرود آمد و گفت:ای محمد!خدای-عزّ و جلّ-نظری به زمین افکند و تو را از میان آفریدگانش برگزید و به رسالت،مبعوث ساخت.بار دوّم توجّهی نمود و از میان آنان برایت برادر و وزیر و یاور و دامادی را گزینش کرد و دخترت فاطمه علیها السّلام را به ازدواج او درآورد و فرشتگان در آسمان به میمنت این مناسبت،جشن گرفتند.

ای محمد!خدای-عزّوجلّ-به من فرمان داده که به تو بگویم علی را در زمین به ازدواج زهرا درآور و آندو را به تولّد دو پسر پاکیزه و پیراسته و نجیب و پاک و نیک سرشت که در دنیا و آخرت از دیگران برترند،مژده بده.ای علی!به خدا سوگند! هنوز فرشته از نزدم به آسمان بالا نرفته بود که تو در خانه را به صدا درآوردی. (1)

4.ازدواجی آسمانی

ابن ابی الحدید می گوید:به گواهی فرشتگان الهی،ازدواج حضرت علی علیه السّلام با زهرا علیها السّلام پس از آن که خداوند او را در آسمان به ازدواج زهرا درآورد،صورت پذیرفت. (2)

از جابر بن عبد اللّه روایت شده گفت:زمانی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فاطمه را به ازدواج علی علیه السّلام درآورد،از فراز عرش،وی را به ازدواج آن مخدّره درآورده بود. (3)

ص:102


1- (1)) .بحار الانوار 127/43.
2- (2)) .شرح نهج البلاغه 193/9،این روایت در ذخائر العقبی به عبارتی دیگر آمده است.
3- (3)) .بحار الانوار 142/43.

از امام باقر علیه السّلام روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

من نیز مانند شما یک بشرم،میان شما ازدواج می کنم و فرزندانم را به ازدواج شما درمی آورم جز فاطمه که فرمان ازدواج او از ناحیۀ خدا صورت گرفته است. (1)

-

5.خطبۀ عقد

أنس می گوید:من خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نشسته بودم که وحی بر آن بزرگوار نازل شد،زمانی وحی پایان پذیرفت،حضرت به من فرمود:

انس!می دانی جبرئیل از جانب خداوند برایم چه فرمانی آورد؟عرض کردم:خدا و رسولش از آن چه جبرئیل آورده آگاه ترند.پدر و مادرم فدایت!چه نازل کرد؟ پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:«خداوند به من دستور داد فاطمه را به ازدواج علی درآورم،اکنون بشتاب و مهاجران و انصار را به حضورم فراخوان.»

أنس می گوید:من آنان را دعوت کردم،زمانی در جایگاه خود قرار گرفتند نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

«الحمد للّه المحمود بنعمته،المعبود بقدرته،المطاع بسلطانه،المرغوب الیه فیما عنده،المرهوب عذابه،النافذ أمره فی أرضه و سمائه،الذی خلق الخلق بقدرته و میّزهم بأحکامه،و أعزّهم بدینه،و أکرمهم بنبیّه محمّد،ثم إنّ اللّه تعالی جعل المصاهرة نسبا و صهرا،فأمر اللّه یجری إلی قضائه و قضاؤه یجری إلی قدره،فلکلّ قدر أجل و لکلّ أجل کتاب یَمْحُوا اللّٰهُ مٰا یَشٰاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتٰابِ ،ثم إنّ اللّه أمرنی أن أزوّج فاطمة بعلیّ،فاشهدکم أنّی قد زوّجته علی أربعمائة مثقال من فضة إن رضی بذلک علیّ»؛

ص:103


1- (1)) .همان 145/43.

حمد و سپاس خدایی را می سزد که به واسطۀ نعمت هایش ستایش و به واسطۀ قدرتش پرستش می شود و در قلمرو حکومتش همه از او فرمان می برند و به موهبت هایش علاقه مندند و از عذابش بیم دارند،خداوندی که فرمانش در زمین و آسمانش نافذ است،آن که مخلوقاتش را به قدرت خویش آفرید و با دستوراتش آن را از یکدیگر جدا ساخت و با دین و آیین خود سرافرازشان نمود و به واسطۀ پیامبرش گرامی داشت،خدای متعال خویشاوندی به سبب ازدواج را نوعی نسب فامیلی مقرر داشت.بنابراین،حکم الهی در مسیر قضای او و قضای او بر تقدیرش جاری است و هر تقدیری مدتی و هر مدتی سرنوشتی دارد خداوند آن چه را بخواهد محو یا اثبات می کند و لوح محفوظ در پیشگاه اوست اینک به فرمان الهی فاطمه را با مهریۀ 400 مثقال نقره در صورت رضایت علی به ازدواج او در می آورم و شما مردم را بر این امر گواه می گیرم.

علی علیه السّلام در آن زمان حضور نداشت و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم او را برای انجام کاری فرستاده بود،پس از آن رسول اکرم فرمان داد طبقی از رطب تازه پیش روی ما نهادند و آن گاه فرمود:تناول کنید.ما مشغول تناول رطب بودیم که علی علیه السّلام وارد شد،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بر او لبخندی زد و فرمود:

ای علی!خداوند به من فرمان داده فاطمه را به ازدواج تو درآورم،اگر راضی باشی من او را با مهریۀ چهارصد مثقال نقره به ازدواج تو درآورم.

علی علیه السّلام عرضه داشت:«البته که راضی هستم».و سپس علی علیه السّلام به پاس این موهبت،سجدۀ شکر به جا آورد و عرضه داشت:«حمد و سپاس خدایی که مرا مورد علاقۀ بهترین آفریده اش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم قرار داد.»پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:«خداوند برکات خویش را بر شما ارزانی دارد،و در وجودتان خیر و برکت ایجاد نموده و شما را سعادتمند گرداند و دودمانی فراوان و پیراسته و پاک به شما مرحمت فرماید.»أنس می گوید:به خدا

ص:104

سوگند!خداوند در حقیقت از نسل آن دو بزرگوار دودمانی فراوان به وجود آورد. (1)

6.مهریه و جهیزیۀ زهرا علیها السّلام

علی علیه السّلام پس از فروش زره خویش به عثمان به مبلغ چهارصد درهم سیاه هجری،هزینۀ مهریه را به خانه آورد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آن را دریافت کرد و به برخی از اصحاب و همسران خود سپرد تا اثاثیۀ منزل جدید را خریداری نمایند،صورت جهیزیۀ آن حضرت عبارت بود از:

1.پیراهن،یک قواره به هفت درهم

2.مقنعه،یک عدد،به چهار درهم

3.قطیفۀ مشکی خیبری،یک عدد

4.تخت خواب چوبی که دور آن با لیف خرما پیچیده شده بود

5.دو عدد تشک کتان مصری که یکی با پشم گوسفند و دیگری با لیف خرما پر شده بود

6.چهار عدد بالش از پوست دباغی شدۀ طائف که با إذخر(نوعی گیاه معطّر)پر شده بود

7.پردۀ پشمی،یک عدد

8.حصیر بافت هجر،یک عدد

9.دستاس،یک عدد

10.دلو چرمی،یک عدد

ص:105


1- (1)) .کفایة الطالب باب 78 ص 298،مناقب 351/3 فصل مربوط به ازدواج فاطمه علیها السّلام کشف الغمه 348/1-349،ذخائر العقبی 41.

11.تشت مسی،یک عدد

12.قدح بزرگی ویژۀ دوشیدن شیر

13.تنگ آب خوری،یک عدد

14.آفتابه ای قیراندود

15.سبوی گلی سبز رنگ،یک عدد

16.کوزۀ سفالی،دو عدد

17.سفرۀ چرمی،یک عدد

18.چادر قطرانی،یک عدد

19.مشک آب،یک عدد

خریداران این اثاثیه اظهار داشتند:همۀ این اشیاء را خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آورده و مقابل حضرت نهادیم.وقتی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم بدان ها نگریست به گریه افتاد و اشک های مبارکش جاری شد و سپس سرش را به آسمان بلند کرد و عرضه داشت:خدایا!این زندگی را بر خانواده ای که بیشتر ظروف آن ها سفالین است،خجسته گردان. (1)

سپس علی علیه السّلام خانه اش را مرتّب ساخت و کف اطاق و منزل را با ماسه های نرم پوشاند و چوبی را میان دو دیوار نصب کرد تا لباس هایشان را بر آن بیاویزند،و زمین اطاق را با پوست دباغی شدۀ گوسفند فرش کرد و بالش هایی از لیف خرما در آن قرار داد.

از ابو یزید مدینی نقل شده گفت:آن گاه که فاطمۀ زهرا علیها السّلام به خانۀ علی علیه السّلام رفت،در منزل آن حضرت جز ماسه هایی که به زمین گسترده شده بود

ص:106


1- (1)) .مناقب ابن شهر آشوب 353/3،کشف الغمه 359/1.

و چند بالش و کوزه ای گلی و آب خوری سفالین،چیز دیگری وجود نداشت. (1)

7.مقدمات عروسی

علی علیه السّلام خود فرمود:

پس از انجام مراسم عقد،یک ماه درنگ کردم و به جهت شرم و حیایی که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم داشتم در مورد ازدواج با فاطمۀ زهرا علیها السّلام باب سخن را نمی گشودم،ولی هرگاه با آن حضرت خلوت می کردم به من می فرمود:ای علی!همسرت چه اندازه نیک سرشت و آفرینشی زیبا دارد!ای علی!به تو مژده دهم که من بانوی بانوان جهانیان را به ازدواج تو درآوردم.علی علیه السّلام می فرماید:یک ماه بعد که برادرم عقیل وارد خانه ام شد به من گفت:برادر جان!به هیچ چیز مانند ازدواج تو با فاطمه دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم خوشحال نمی شوم چرا در این زمینه با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم سخن نمی گویی تا اجازه دهد زهرا به خانه ات بیاید؟و با حضور شما دو تن در کنار یکدیگر،دلشاد گردی؟

علی علیه السّلام در پاسخ گفت:

برادر،به خدا سوگند!من نیز زیاد علاقه مندم این کار عملی شود ولی شرم دارم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم چنین درخواستی کنم.

امام علیه السّلام فرمود:عقیل به من گفت:تو را سوگند می دهم که همراه با من نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم بیایی و هردو به قصد زیارت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به پا خاستیم.در مسیر حرکت«برکه»امّ ایمن خدمتکار رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به ما برخورد،ماجرا را

ص:107


1- (1)) .فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفی/477 به نقل از مناقب احمد ابن حنبل.

با او در میان گذاشتیم،وی پیشنهاد کرد:شما چنین کاری انجام ندهید،فرصت دهید ما با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در این خصوص گفت و گو کنیم،زیرا سخن زنان در این زمینه در دل مردان مؤثّرتر است.

آن گاه،امّ ایمن بازگشت و نزد ام سلمه رفت و وی را از ماجرا آگاه ساخت و زنان پیامبر از قضیه اطلاع حاصل کردند و دسته جمعی خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رسیده و گرد حضرت حلقه زدند و امّ سلمه در آن جمع سخن گفت و عرضه داشت:ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم!پدران و مادرانمان فدایت!به قصد انجام کاری خدمت شما گرد آمده ایم که اگر خدیجه زنده بود قطعا از آن دلشاد می گشت.امّ سلمه می گوید:به مجرد این که ما نام خدیجه را بردیم حضرت به گریه افتاد و فرمود:

گفتی خدیجه!کجا زنی مانند خدیجه یافت می شود؟زمانی که همه مرا تکذیب می کردند،خدیجه مرا تصدیق کرد و در راه پیشبرد دین الهی از من پشتیبانی نمود و برای گسترش اسلام اموال و دارایی اش را هزینه کرد.

امّ سلمه می گوید:عرض کردیم پدران و مادرانمان فدای شما!آنچه دربارۀ خدیجه فرمودی صحیح است،ولی به هر حال او اینک در جوار معبود آرمیده و از دنیا رفته است و خداوند ما را به این مقام و جایگاه تهنیت گفته است و ما و خدیجه را در درجات بهشت و رضوان و رحمت خویش در کنار یکدیگر قرار خواهد داد.ای رسول خدا!اکنون علی بن ابی طالب،برادر دینی و پسر عموی واقعی شما،علاقه مند است اجازه فرمایی فاطمۀ زهرا به خانه اش برود و در کنار یکدیگر زندگی کنند،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

امّ سلمه!چرا علی خود،این موضوع را از من درخواست نکرد؟عرض کردم:شرم و حیا مانع پرسش او بود.امّ ایمن می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به من فرمود:نزد علی

ص:108

برو و او را نزدم بیاور.من از خدمت رسول خدا بیرون رفتم و علی در انتظارم بود تا پاسخ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را از من بشنود،وقتی مرا دید فرمود:امّ أیمن،چه خبر؟

عرض کردم:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شما را خواسته است،علی علیه السّلام فرمود:من بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم که وارد شدم،همسرانش به پا خاستند و به خانه رفتند و من در حضور پیامبر نشستم و از شرم سر به زیر افکنده بودم.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:آیا علاقه مندی همسرت را به خانه ببری؟من در حالی که از شرم سر به زیر افکنده بودم عرضه داشتم:پدر و مادرم فدایت،آری.

پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:بسیار خوب!علی جان إن شاء اللّه همین امشب و یا فردا شب ترتیب کار را داده و زهرا را به خانه ات خواهم فرستاد.سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم متوجه همسران خود شد و فرمود:چه کسی این جاست؟امّ سلمه عرضه داشت:منم امّ سلمه و زینب،و فلانی و فلانی،رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به آنان فرمود:در یکی از حجره هایم برای دخترم و پسر عمویم اطاقی تدارک ببینید.امّ سلمه عرض کرد:در کدام حجره؟فرمود:در حجرۀ خودت و به همسرانش دستور داد فاطمه را بیارایند و امور مربوط به او را در خور شأن و مقامش انجام دهند.

امّ سلمه می گوید:از فاطمه پرسیدم:آیا عطری برای معطّر ساختن خویش ذخیره کرده ای؟فرمود:آری،شیشه ای آورد و مقداری از آن عطر به کف دست من ریخت و آن را بوییدم تا آن روز هرگز چنان بوی خوشی استشمام نکرده بودم،عرض کردم:این عطر را از کجا تهیه کرده ای؟فرمود:

دحیۀ کلبی همواره خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم می رسید.روزی پدرم به من فرمود:فاطمه جان!زیراندازی برای عمویت بگستر آن را آورده و گستردم و روی آن نشست هنگامی که برخاست از لابلای لباس هایش چیزی به زمین افتاد،پدرم به من دستور داد آن ها را جمع کنم، [علی علیه السّلام در مورد این اشیاء از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پرسید،حضرت فرمود:این ها عنبر است که از

ص:109

بال های جبرئیل می ریزد].

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به علی علیه السّلام فرمود:علی جان!در عروسی ولیمه ای باید داده شود.

سعد می گوید:من گوسفندی در اختیار داشتم و گروهی از انصار نیز مقداری ذرّت تهیه کردند و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از مبلغ پولی که به امّ سلمه سپرده بود ده درهم ستاند و به من داد و فرمود:مقداری روغن و خرما و کشک تهیه کن.من آن ها را خریداری کرده و نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آوردم.آن بزرگوار آستین های خود را بالا زد و سفره ای چرمی خواست و با دست مبارک خویش خرما را شکافت و به روغن آمیخت و کشک را به آن اضافه کرد و به شدّت مالش داد تا هسته هایش جدا شد و سپس فرمود:علی جان!هرکه را دوست داری،دعوت کن.

امیر المؤمنین علیه السّلام می فرماید:من برای دعوت میهمانان به سمت مسجد رفتم دیدم مسجد مملو از صحابه است،شرم کردم که تنها عدّه ای از آنان را دعوت کنم،از این رو،بر جایگاه بلندی قرار گرفتم و اعلان کردم:همگی برای ولیمۀ عروسی فاطمه در خانۀ ما حضور یابید،در پی این اعلان مردم دسته دسته به حرکت درآمدند و من از مشاهدۀ انبوه جمعیّت و غذای اندکی که تدارک دیده بودیم،شرم داشتم،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم که از دل من آگاه بود فرمود:

علی جان!من هم اکنون از خداوند درخواست خیر و برکت خواهم کرد،سپس سفره را با دستمالی پوشاند و به من فرمود:هربار،ده تن از افراد را برای پذیرایی نزد من بفرست و من این کار را انجام دادم و همۀ مردم غذا می خوردند و بیرون می رفتند و از غذا چیزی کاسته نمی شد.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم با دست مبارک خویش غذا را در ظرف می ریخت و عباس و حمزه و علی و عقیل،از مردم پذیرایی می کردند.علی علیه السّلام فرمود:

چهار هزار تن از مردم همه از غذا و آشامیدنی مجلس من تناول کردند و آشامیدند و

ص:110

برایم از خدا درخواست خیر و برکت نمودند و از خانه بیرون رفتند.

آن گاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم تعدادی بشقاب بزرگ خواست و آن ها را پر از غذا نمود و به منازل همسران خود فرستاد و سپس بشقابی طلبید و در آن غذا ریخت و فرمود:این ظرف غذا مربوط به فاطمه و همسر اوست. (1)

8.شب عروسی

پس از غروب آفتاب،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به امّ سلمه فرمود:امّ سلمه!فاطمه را نزدم بیاور.امّ سلمه فاطمه را نزد پدر آورد،دامن لباسش به پاهای مبارکش می پیچید از حضور در پیشگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم عرق شرم از رخسارش بر زمین می ریخت و پایش می لغزید،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:خدا در دنیا و آخرت تو را از لغزش باز دارد.وقتی فاطمه مقابل پدر ایستاد،حضرت نقاب از چهرۀ مبارک زهرا برگرفت تا علی علیه السّلام او را ببیند.

سپس رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به دختران عبد المطلب و زنان مهاجران و انصار دستور داد فاطمه را همراهی کنند و با اظهار شادمانی و با خواندن اشعار و تکبیرگویان،حمد و سپاس خدا گویند و سخنی را که خشم خدا در آن باشد بر زبان نیاورند.

جابر می گوید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم زهرا را بر ناقه و یا استر شهبای خود سوار کرد و سلمان مهار آن را در دست گرفت و پیرامونش هفتاد هزار حوریه در حرکت بودند و پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و حضرت حمزه و عقیل و جعفر و بنی هاشم همه با شمشیرهای آخته،پشت سر آن مخدّره حرکت می کردند و

ص:111


1- (1)) .بحار الانوار 137،132،114،106/43.

همسران پیامبر پیشاپیش فاطمه به خواندن اشعار می پرداختند.

زنان،بیت نخست هر شعری را دسته جمعی می خواندند و سپس تکبیر می گفتند و به همین کیفیت وارد منزل آن بانو شدند،پس از آن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم کسی را نزد علی علیه السّلام فرستاد و او را فرا خواند و فاطمه را طلبید و دست او را گرفت و در دست علی نهاد و فرمود:خدا این ازدواج را بر دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم مبارک گرداند،علی جان!فاطمه بهترین همسر و ای فاطمه!علی بهترین شوهر است.

آن گاه فرمود:

«یا علیّ هذه فاطمة ودیعة اللّه و ودیعة رسوله عندک،فاحفظ اللّه و احفظنی فی ودیعتی»؛ (1)

علی جان!فاطمه امانت الهی و امانت رسول او نزد توست،از امانت خدا و رسولش به شایستگی مراقبت و نگاهداری کن.

سپس در حق آن دو دعا کرد و فرمود:

خدایا!آن دو را به یکدیگر برسان و بین دلهایشان پیوند ایجاد کن و آن دو و دودمانشان را از وارثان بهشت پر از نعمت قرار ده و به آن ها فرزندانی پاک و مبارک عطا نما و در دودمان آن دو خیر و برکت مقرّر دار و آنان را به مقام پیشوایی برسان تا به فرمان تو،مردم را به اطاعتت هدایت کنند و آن گونه که تو راضی هستی فرمان دهند.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم سپس فرمود:اکنون رهسپار منزل خود شوید و منتظر آمدن من باشید.

علی علیه السّلام می فرماید:دست فاطمه را گرفتم و به اتفاق او آمدم تا در گوشه ای از صفّه

ص:112


1- (1)) .شجرۀ طوبی 254.

نشست و من نیز در کنارش نشستم،او به جهت شرم از من و من به دلیل شرم از او،سر به زیر افکنده بودیم.

دیری نپایید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم وارد منزل شد و فانوسی در دست داشت آن را در گوشه ای از منزل نهاد و به من فرمود:علی جان!در این ظرف مقداری آب از آن مشک کوچک برایم بیاور،آب را نزد او آوردم.مقداری از آب دهان مبارک خویش را با آن آمیخت،سپس ظرف را به من داد و فرمود:از آن بنوش،من نوشیدم و آن را به حضرت برگرداندم،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آن ظرف آب را به فاطمه داد و بدو فرمود:عزیزم تو نیز بنوش، فاطمه سه جرعه از آن آب نوشید،و آن را به پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برگرداند،حضرت باقیماندۀ آب را به سینۀ من و فاطمه پاشید و فرمود:خداوند اراده فرموده،پلیدی را از شما اهل بیت دور و شما را پیراسته گرداند،سپس دستان مبارکش را به دعا بلند کرد و عرضه داشت:خدایا!برای هر پیامبری عترتی قرار دادی،عترت رهنمونگر مرا از دودمان علی و فاطمه مقرر دار و سپس از نزد آنان بیرون رفت و دو سوی چارچوب در منزل را گرفت و فرمود:خداوند،شما و دودمانتان را پاک و منزه گرداند.هرکسی با شما سر صلح و آشتی داشته باشد،من نیز با او چنین خواهم بود،و با هرکس با شما دشمنی بورزد،دشمنم،شما را به خدا می سپارم.و او را به جای خود،جانشین بر شما قرار می دهم.با گفتن این جملات در را بست و به زنان دستور داد از آن جا بیرون روند.

هنگام بیرون رفتن،زنی را دید به او فرمود:کیستی؟گفت:اسماء.حضرت فرمود:مگر به تو دستور ندادم بیرون بروی؟اسماء عرض کرد:پدر و مادرم فدایت! آری،فرمودی و من قصد مخالفت فرمان شما را ندارم،ولی من با خدیجه پیمانی بسته ام که می خواهم بدان عمل کنم،وقتی هنگام وفات خدیجه فرا رسید،گریست،به او عرض کردم:چرا گریه می کنی تو که بانوی بانوان جهانیان و همسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم هستی و حضرت به تو مژدۀ بهشت داده

ص:113

است؟خدیجه فرمود:به جهت ترس از مرگ نمی گریم،بلکه گریه ام برای زهرا است زیرا هر زنی شب عروسی نیاز به حضور زنی دیگر دارد تا رازهایش را به او بگوید و در کارهایش از او یاری بگیرد و فاطمه ام جوان است و بیم دارم در شب عروسی اش برای انجام امور وی زنی حضور نداشته باشد.

من به او عرضه داشتم:بانوی من!با تو پیمان می بندم اگر تا آن روز زنده بمانم به جای تو مسئولیت این کارها را بر عهده گیرم،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به گریه افتاد و فرمود:تو را به خدا به همین جهت مانده ای؟عرض کردم:آری،به خدا!و حضرت در حقم دعا فرمود. (1)

9.دیدار با زهرا علیها السّلام

رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم بامداد روز عروسی فاطمه،با ظرفی شیر،بر زهرای عزیزش وارد شد و بدو فرمود:پدرت فدایت!از این شیر بنوش سپس به علی علیه السّلام فرمود:پسر عمویت فدایت!تو نیز بنوش. (2)

آن گاه از علی علیه السّلام پرسید:همسرت را چگونه یافتی؟عرض کرد:بهترین یاور در راه اطاعت خدا و همین سؤال را از فاطمه پرسید:در پاسخ پدر عرضه داشت:

بهترین شوهر. (3)

علی علیه السّلام می فرماید:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پس از این ماجرا سه روز نزد ما نیامد و بامداد

ص:114


1- (1)) .در روایات آمده است که اسماء بنت عمیس در شب زفاف حضرت زهرا حضور داشته،در صورتی که اسماء با شوهرش جعفر بن ابی طالب در سرزمین حبشه در مهاجرت بسر می بردند،و تا روز فتح خیبر از آن سامان بازنگشتند و در مراسم شب عروسی فاطمه علیها السّلام حضور نداشته است،و شاید کسی که در زمان وفات فاطمه حضور داشته(سلم بنت عمیس)خواهر اسماء و همسر حضرت حمزه بوده است و یا به دلیل این که اسماء از خواهرش معروف تر بوده از او روایت نقل کرده اند و یا یک راوی در نقل،اشتباه کرده و راویان دیگر از او پیروی کرده اند.کشف الغمه 368/1.
2- (2)) .کشف الغمه 368/1.
3- (3)) .بحار الانوار 117/43.

روز چهارم بر ما وارد شد...وقتی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بر آنان وارد شد به علی فرمان داد از خانه بیرون رود و با دخترش فاطمه خلوت کرد و فرمود:دخترم حالت چطور است؟و همسرت را چگونه یافتی؟.

زهرای مرضیّه علیها السّلام در پاسخ پدر عرضه داشت:پدر جان![علی]را بهترین همسر یافتم،ولی عدّه ای از زنان قریش پیش من آمدند و گفتند:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم تو را به ازدواج فردی تهیدست و فقیر درآورده است.رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به فاطمه فرمود:

دخترم!پدر و همسر تو فقیر و بینوا نیستند،تمام گنجینه های زمین بر من عرضه گردید ولی من آن چه را نزد خدا بود برگزیدم،دخترم!به خدا سوگند!از خیر خواهی ات دریغ نکرده ام،تو را به ازدواج کسی درآورده ام که قبل از همه اسلام آورد و دانش او از همه فزونتر و صبر و بردباری اش فراتر از همه است.

دخترم!خدای عز و جلّ به زمین توجهی فرمود و از ساکنانش تنها دو تن را برگزید، یکی از آنان را پدر و دیگری را همسر تو مقرر داشت،دخترم!همسر تو بهترین همسر است،مبادا از او نافرمانی کنی؟.

پس از آن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم علی را صدا زد و فرمود:«یا علیّ»عرضه داشت:«لبیک یا رسول اللّه»پیامبر به او فرمود:وارد خانه ات شو و نسبت به همسرت مهربانی و مدارا کن،زیرا فاطمه پارۀ تن من است،آن چه سبب ناراحتی او شود،مرا ناراحت می کند و آن چه موجب خوشحالی وی شود،مرا خوشحال ساخته است،شما را به خدا می سپارم،او را به جای خود جانشین بر شما می گردانم. (1)

در روایتی آمده است:هنگامی رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم دخت گرامی اش فاطمه را به ازدواج علی علیه السّلام درآورد به او فرمود:

ص:115


1- (1)) .بحار الانوار 132/43.

«زوّجتک سیّدا فی الدنیا و الآخرة،و إنّه أول أصحابی إسلاما و أکثرهم علما و أعظمهم حلما؛ (1)

[فاطمه جان!]تو را به ازدواج شخصیتی که سرور دنیا و آخرت است درآوردم وی پیش از همۀ یارانم به اسلام گروید،علم و دانش وی از همه فزونتر و حلم و برد باری اش از همه بالاتر است.

10.تاریخ ازدواج
اشاره

تمام روایاتی که از اهل بیت علیهم السّلام رسیده تصریح دارد که این ازدواج مبارک پس از بازگشت پیروزمندانۀ مسلمانان از جنگ بدر،صورت گرفته است.

از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود:علی علیه السّلام فاطمه علیها السّلام را در ماه رمضان به عقد خویش درآورد و در ذی حجۀ همان سال پس از جنگ بدر با وی ازدواج نمود. (2)

نیز روایت شده که امیر المؤمنین علیه السّلام در اوایل شوال سال دوم هجرت مبارک نبوی،پس از بازگشت از جنگ بدر با فاطمه علیها السّلام ازدواج کرد (3)

هم چنین منقول است:رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در نخستین روز ذی حجۀ(سال دوم هجری)فاطمه علیها السّلام را به ازدواج علی علیه السّلام درآورد. (4)

ویژگی های این ازدواج

ازدواج پربرکت حضرت فاطمه علیها السّلام از ویژگی های ذیل برخوردار بود:

1.این ازدواج خجسته قبل از این که در زمین انجام گیرد و صرفا جنبۀ

ص:116


1- (1)) .بحار الانوار 33/43،نظیر آن در کنز العمال 11/حدیث 33926 و مسند امام احمد 26/5 آمده است.مختصر تاریخ دمشق 337/17.
2- (2)) .کشف الغمه 364/1،بحار الانوار 134/43.
3- (3)) .امالی طوسی 43 مجلس 2/حدیث 47.
4- (4)) .مصباح المتهجد شیخ طوسی 613 چاپ سنگی.

عاطفی داشته باشد،ازدواجی آسمانی و به فرمان خداوند صورت پذیرفت.در اثبات این معنا سخنی که از عمر بن خطاب نقل شده،بسنده است؛که گفت:

جبرئیل نازل شد و به پیامبر عرضه داشت:ای محمد!خداوند به تو فرمان می دهد دخترت فاطمه را به ازدواج علی درآوری. (1)

2.خدای متعال دودمان پاک نبوی را محدود به این ازدواج مبارک و از ناحیۀ این زوج بزرگوار قرار داد،عمر بن خطاب در این زمینه می گوید:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شنیدم می فرمود:

«کلّ نسب و سبب ینقطع یوم القیامة ما خلا سببی و نسبی و کلّ بنی انثی فعصبتهم لأبیهم ما خلا ولد فاطمة،فإنّی أبوهم و أنا عصبتهم»؛ (2)

در قیامت هرگونه خویشاوندی سببی و نسبی قطع می شود مگر خویشاوندی سببی و نسبی من،نسب فرزندان دختر به پدرشان بازمی گردد،جز فرزندان فاطمه که سرپرست و سر سلسلۀ آنان منم.

3.زهرا علیها السّلام یگانه دخت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از خواهر تنی برخوردار نبود،هر چند زینب و رقیّه و ام کلثوم-به عنوان دختران پیامبر معروف بوده اند-ولی آن چه مقرون به صحت است این بزرگواران دختران هاله،خواهر حضرت خدیجه(دختر خاله های فاطمه سلام الله علیها)بوده اند و زمانی که حضرت خدیجه با رسول خدا ازدواج کرد،این دختران در خانۀ خدیجه به سر می بردند و تحقیق و بررسی تاریخی نیز فرزندی آنان را برای پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تأیید نمی کند. (3)

ص:117


1- (1)) .ذخائر العقبی 41،شرح نهج البلاغه 193/9.
2- (2)) .کنز العمال 37586/13 نزدیک به این معنا در شرح نهج البلاغه 106/12 نیز آمده است.
3- (3)) .الامام علی بن ابی طالب سیرة و تاریخ 27،از شیخ محمد حسن آل یاسین،به الاستغاثه،از ابو القاسم کوفی متوفای 352 ص 80-82 چاپ دار الکتب العلمیۀ قم مراجعه شود.

از ازدواج تا رحلت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم

1.زهرا در خانه همسر
اشاره

زمانی که علی علیه السّلام فاطمۀ زهرا علیها السّلام را به عقد خود درآورد،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به او فرمود:علی جان!در جستجوی خانه ای برای خود باش.حضرت به جستجو پرداخت و با اندکی تأخیر از گفتۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم خانه ای تدارک دید و مراسم ازدواج خود با فاطمه علیها السّلام را در آن برگزار کرد.

روزی پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نزد دخترش آمد و فرمود:فاطمه جان!می خواهم شما را به منزل خودم انتقال دهم.فاطمه به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم عرضه داشت:پدر جان!با حارثة بن نعمان گفت و گو فرما تا یکی از خانه های خود را در اختیار ما قرار دهد.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:حارثه آن قدر ما را در منزل خود جای داده که از او شرم دارم.این خبر به حارثه رسید،خدمت پیامبر آمد و عرضه داشت:ای رسول خدا!به من خبر رسیده که آن جناب قصد دارد فاطمه را به منزل خود منتقل گرداند،خانه های من که نزدیک ترین خانه های بنی نجّار به شما هستند،در اختیار شماست،من خود و آن چه دارم از خدا و رسول اوست،ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به خدا سوگند! مالی که از من می ستانی،از آن چه برایم باقی می نهی،دوست داشتنی تر است، رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:راست گفتی خداوند به تو خیر و برکت عنایت فرماید.و بدین ترتیب،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فاطمه را به خانۀ حارثه منتقل ساخت. (1)

فاطمۀ زهرا علیها السّلام به خانۀ شوهر انتقال یافت،وی از خانۀ رسالت و نبوّت به خانۀ امامت و ولایت منتقل گردید،آن مخدّره در فضایی آکنده از قداست

ص:118


1- (1)) .طبقات ابن سعد 22/8 چاپ دار الفکر.

و پاکی زندگی می کرد که عظمت زهد و بی رغبتی به دنیا و ساده زیستی،بر آن فضا حاکم بود و زهرای مرضیّه در امور دنیوی و اخروی،شوهرش را یاری می داد.

علی علیه السّلام فاطمه زهرا علیها السّلام را آن گونه که شایستۀ مقام وی بود احترام می نهاد، نه تنها بدین سبب که همسر وی بود بلکه بدین جهت که محبوب ترین آفریدگان خدا نسبت به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و بانوی بانوان جهانیان تلقّی می شد و نور او از پیامبر و وجود مقدسش مجموعۀ فضایل و ارزش ها به شمار می آمد.

مدت اقامت امام علی و حضرت زهرا علیها السّلام در خانۀ حارثة بن نعمان دقیقا مشخص نیست ولی آن چه مسلّم است رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برای فاطمه خانه ای متّصل به مسجد خویش بنا نمود که مانند سایر خانه های همسرانش به مسجد راه داشت و زهرای بتول به خانۀ جدیدی که متصل به خانۀ خدا و رسول او بود،منتقل گردید.

پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم این نهال مقدس نبوی را بدون مراقبت رها نکرد و با رهنمودها و توجّهات خویش از او نگاهداری می کرد،این زن و شوهر در سایۀ پربرکت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و حمایت آن بزرگوار می زیستند،پیامبر پس از ازدواج زهرا علیها السّلام علاقه و محبّت و پند و سفارش هایی که بدو ارزانی داشت،به هیچ کس ابراز نکرد و معنای زندگی را به آن مخدّره آموخت و برایش فاش ساخت که اساس و پایۀ زندگی را،انسانیت تشکیل می دهد و سعادت و خوشبختی زناشویی،اگر بر اخلاق پسندیده و ارزش های اسلامی استوار باشد،از مال و دارایی و کاخ و زیب و زیور و اسباب و اثاثیۀ گرانبها و تجمّلات،برتر و بالاتر است.

آری،فاطمۀ زهرا علیها السّلام در سایۀ حمایت همسر خویش خوشبخت و

ص:119

شادمان زندگی می کند و ساده زیستی و بی تکلّفی در زندگی،از او فاصله نمی گیرد،او بانوی نمونه،همسر علی،دلاورمرد اسلام و وزیر،و نخستین مشاور رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و پرچم دار پیروزی و جهاد است.بنابراین،زهرا می بایست درخور چنین مسئولیت بزرگی باشد و همان گونه که مادرش خدیجه در جهاد و مبارزات رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شرکت داشت و بر ناملایمات زندگی و دشواری های راه رسالت و دعوت پیامبر بزرگ اسلام،صبر و شکیبایی داشت،او نیز نسبت به علی همان گونه باشد.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام به حق،شایستگی مسئولیتی را که خداوند برایش برگزیده بود،دارا و شایسته ترین الگوی مرد مسلمان مکتبی و برجسته ترین سمبل زن مسلمان تلقّی می شد.

الف-خانه داری

خانۀ علی و فاطمه علیها السّلام تنها خانه ای بود که دو همسر معصوم و پاک و پیراسته از ارتکاب گناه و آلودگی را که برخوردار از فضایل اخلاقی و کمال انسانی بودند،در خود جای داده بود.

علی علیه السّلام نمونۀ مرد کامل و فاطمه الگوی زن کامل در اسلام به شمار می آمد.این دو بزرگوار در سایۀ وجود مقدس پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به کمال رسیدند و آن ها را با دانش و سایر فضیلت ها تغذیه کرد،گوش های شنوای آن دو از کودکی با آوای قرآن که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شب و روز و هر لحظه برایشان تلاوت می کرد،مأنوس بود آن دو آگاهی بر غیب داشتند و دانش و معارف اسلامی را از سرچشمۀ اصلی و زلال آن دریافت می کردند،اسلام را در وجود شخص رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم متبلور می دیدند،بنابراین،چگونه خانوادۀ آنان،

ص:120

برجسته ترین الگو و نمونۀ خانوادۀ مسلمان به شمار نیاید؟

خانۀ علی و فاطمه،برترین نمونه صفا و صمیمیت و اخلاص و مهر و محبّت بود،آن دو در زندگی،با مهر و عطوفت در ادارۀ امور خانه و انجام کارهای آن با یکدیگر همکاری داشتند.

فاطمه علیها السّلام می فرماید:زمانی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم مرا از انجام کارهای مربوط به مردان معاف داشت،خدا می داند چه اندازه خوشحال شدم. (1)

زهرای مرضیّه علیها السّلام تربیت یافتۀ مکتب وحی بود و به خوبی می دانست خانه و دژ استوار زن در اسلام از موقعیت فوق العاده مهمّی برخوردار است و اگر از انجام امور آن شانه تهی کند و به عرصه های دیگر بپردازد،در انجام وظائف خود در مورد تربیت فرزندان به نحوی بایسته،عاجز و درمانده خواهد شد.از این رو،با تقسیم کاری که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم انجام داد،چهرۀ زهرا از شادی شکفت و دلشاد و مسرور گشت.

دخت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم برای خوشبخت کردن خانوادۀ خویش توش و توان خود را به کار می گرفت،انجام مسئولیت ها و وظائف خانه را با تمام دشواری ها و مشکلاتی که داشت،به دوش دیگران نمی افکند،به گونه ای که امیر مؤمنان علیه السّلام دلش به حال او سوخت و ضمن ستودن کارهای او به مردی از قبیلۀ سعد فرمود:

آیا دربارۀ خود و فاطمه برایت سخن نگویم؟زهرا علیها السّلام در خانۀ من حضور داشت وی از همۀ خاندان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نزد آن حضرت محبوب تر بود،فاطمه به اندازه ای مشک آب بر دوش کشید که جای بند آن بر سینه اش مانده بود و آن قدر

ص:121


1- (1)) .بحار الانوار 81/43.

دستاس گردانید که دستانش تاول زد و متورّم شد و به قدری خانه را جاروب زد که لباس هایش پر از گرد و غبار شد،و آن قدر آتش زیر دیگ برافروخت که لباس هایش از دود تیره شد،و در این خصوص آسیب فراوانی دید،به او گفتم:خدمت پدر بزرگوارت برو و از او بخواه خدمتکاری در اختیارت قرار دهد تا سختی انجام این امور را از دوش تو بردارد،وی نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رهسپار شد،ملاحظه کرد عدّه ای با حضرت مشغول سخن گفتن اند،شرم کرد و به خانه بازگشت.

علی علیه السّلام فرمود:

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پی برد که فاطمه برای انجام کاری نزدش آمده بود،امام فرمود:

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم صبح زود روز بعد به خانۀ ما آمد که هنوز در بستر بودیم و فرمود:

سلام علیکم من پاسخ دادم:و علیک السلام ای رسول خدا!بفرمایید داخل،به مجرد این که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نزد ما نشست فرمود:فاطمه جان!دیروز نزد من چکار داشتی؟امام علیه السّلام فرمود:ترسیدم اگر زهرا به پدر پاسخ ندهد،حضرت به پا خاسته و برود.

بدین سان علی علیه السّلام رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را در جریان کار فاطمه قرار داد:

عرضه داشتم:ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم من ماجرا را به عرض شما می رسانم،فاطمه به اندازه ای مشک آب بر دوش کشید که جای بند آن سینه اش را آزرده و آن قدر آسیا گردانده که دستانش تاول زده و متورّم شده است،و به قدری خانه را جاروب زده که لباسش پر از گرد و غبار گشته،و در اثر آتش برافروختن زیر دیگ،رنگ لباس هایش از دود،تیره شده،من به او پیشنهاد کردم:خوب است نزد پدر بزرگوارت بروی و از او بخواهی خدمتکاری در اختیار تو قرار دهد تا از آسیب هایی که بر تو وارد می شود،بکاهد،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در پاسخ فرمود:آیا دوست دارید چیزی که به مراتب از خادم بهتر است به شما بیاموزم؟هنگام خواب،سی و سه بار سبحان اللّه و

ص:122

سی سه بار الحمد للّه و سی و چهار بار اللّه اکبر بگویید.

در روایت دیگری آمده است:وقتی زهرا علیها السّلام وضعیت خود را به عرض پدر رسانید و کنیزکی از حضرت خواست،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به گریه افتاد و فرمود:

فاطمه جان!سوگند به خدایی که مرا به حق مبعوث گرداند،چهارصد تن انسان گرسنه و بدون لباس در مسجد به سر می برند،اگر از خدای خویش بیم نداشتم آن چه را درخواست کردی به تو می دادم،فاطمه جان!من نمی خواهم اجر و ثواب تو نصیب یک کنیزک شود،ولی از آن بیم دارم که علی بن ابی طالب فردای قیامت در پیشگاه خدا وقتی حق خویش را از تو مطالبه می کند،با تو به احتجاج برخیزد و سپس ذکر تسبیح را به او آموخت.

امیر مؤمنان علیه السّلام به فاطمه علیها السّلام فرمود:فاطمه جان!تو به قصد خواسته ای دنیایی خدمت پیامبر رفتی،ولی خداوند اجر و پاداش آخرت را به ما ارزانی داشت. (1)

روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بر علی علیه السّلام وارد شد،ملاحظه کرد او و فاطمه با دستاس سنگی آرد تهیه می کنند،پیامبر به آنان فرمود:کدام یک خسته شده اید؟ علی علیه السّلام عرضه داشت:فاطمه خسته تر است.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به فاطمه علیها السّلام فرمود:

دخترم به پا خیز.فاطمه به پا خاست و پیامبر جای او نشست و در گرداندن آسیا و آرد کردن گندم با علی علیه السّلام همکاری نمود. (2)

از جابر بن عبد اللّه انصاری روایت شده گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم دید فاطمه ردایی از جلّ های شتر پوشیده و با دستان خود آسیا می گرداند و فرزندانش را شیر می دهد،از دیدن این منظره اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و فرمود:

ص:123


1- (1)) .بحار الانوار 85/43.
2- (2)) .همان 50/43.

دخترم!تلخ کامی های دنیا را برای دست یابی به شیرینی آخرت،بگذران.فاطمه در پاسخ پدر عرض کرد:خدا را بر نعمت و کرامت هایش شکر و سپاس می گویم و خداوند این آیۀ شریف را نازل فرمود: وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضیٰ ؛ (1)خدا در قیامت آن قدر به تو نعمت عنایت کند تا راضی شوی.

از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود:

امیر مؤمنان علیه السّلام همواره برای خانه هیزم تهیه می کرد و آب بر دوش می کشید و خانه را جاروب می کرد و فاطمه علیها السّلام آرد تهیه می کرد و خمیر می نمود و نان می پخت. (2)

از انس منقول است که گفت:روزی بلال در گفتن اذان نماز صبح تأخیر داشت،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به او فرمود:«ما حبسک»؛چه چیز سبب تأخیر تو شد عرض کرد:گذارم به فاطمه علیها السّلام افتاد دیدم دستاس می گرداند و کودکش گریه می کند،به او عرض کردم:اگر اجازه بفرمایی من دستاس را بگردانم و شما کودک را آرام کنید و یا بر عکس.فاطمه علیها السّلام فرمود:بلال!من بهتر از تو می توانم کودک را آرام کنم.و همین کار سبب تأخیر من شد.حضرت فرمود:تو بر فاطمه ترحم کردی،خداوند تو را مورد ترحّم قرار دهد. (3)

اسماء بنت عمیس از فاطمه دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم روایت کرده که روزی پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم بر من وارد شد و فرمود:فرزندانم حسن و حسین کجایند؟فاطمه عرضه داشت:در منزل چیزی برای خوردن نداشتیم و علی گفت:من آن دو را نزد فلان شخص می برم.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در پی کودکان رفت دید در کنار چشمه ای مشغول بازی اند و مقداری خرما مقابل آن هاست،پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم به علی علیه السّلام فرمود:علی جان!قبل از شدت گرما قصد نداری فرزندانم را به خانه برگردانی؟عرض کرد:

ص:124


1- (1)) .بحار الانوار 86/3.
2- (2)) .بحار الانوار 151/43.
3- (3)) .ذخائر العقبی 61.

ای رسول خدا!در منزل چیزی برای خوردن نداشتیم،اگر شما لحظه ای جلوس فرمایید من مقداری خرما برای فاطمه تهیه می کنم.حضرت مقداری خرما که جمع آوری کرد آن ها را در گوشۀ پیراهن خود ریخت و به خانه بازگشت. (1)

از عمران بن حصین نقل شده گفت:خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نشسته بودم که فاطمه وارد شد و برابر حضرت ایستاد،پیامبر نگاهی به فاطمه کرد دید از شدّت گرسنگی و بی رمقی رنگ چهرۀ مبارکش به زردی گراییده است،دو بار فرمود:فاطمه جان نزدیکم بیا.فاطمه نزدیک شد و برابر پدر ایستاد،پیامبر اکرم دست مبارک خویش را مکان گردنبند فاطمه بر سینه اش نهاد و انگشتان خود را فاصله داد و عرضه داشت:ای خدایی که گرسنگان را سیر و مردم را از هلاکت نجات می بخشی،هیچ گاه فاطمه ام را گرسنه مگذار. (2)

آری،دنیا در نگاه فاطمه دخت نبیّ اکرم،دست و پنجه افکندن با سختی و دشواری و رنج و گرسنگی و خستگی توانفرساست.ولی همۀ این امور، آمیخته با شیرینی صبر و بردباری و بخشش و ایثار زهرا بود و در ازای آن به نعمت های بی پایان الهی دست می یافت،بهرۀ روزی که صبر پیشگان پاداش خود را بی حساب دریافت می کنند.

با کنکاشی در زندگی حضرت زهرا علیها السّلام به روشنی درمی یابیم که زندگی آن مخدّره حتی پس از در اختیار داشتن دارایی فراوان و گشایشی که به ویژه پس از پیروزی بر یهودیان بنی نضیر و خیبر و مالکیّت فدک برای او حاصل شد،نسبت به قبل هیچ گونه تغییری نکرد،با این که درآمد فراوان فدک به روایتی بالغ بر بیست و چهار هزار دینار و به نقلی سالانه هفتاد هزار دینار

ص:125


1- (1)) .ذخائر العقبی 161.
2- (2)) .نظم درر السمطین 191.

بوده است. (1)

زهرا علیها السّلام،نه خانه اش را مرمّت کرد و نه کاخی بنا نهاد و نه لباس حریر و ابریشم و دیبا پوشید و نه در پی دست یابی به اشیاء گرانبها برای خود برآمد، بلکه همۀ آن ها را میان فقرا و مستمندان و در راه دعوت مردم به پرستش خدا و گسترش دین اسلام هزینه می کرد...همسرش علی علیه السّلام نیز چنین بود،وی یکصد حلقه چشمه و قنات در ینبع حفر کرد و به آب رساند (2)و سپس همۀ آن ها را وقف بر حاجیان کرد و زکات اموال آن بزرگوار سالیانه به چهل هزار دینار،بالغ می گردید (3)و تنها همین مبالغ برای تأمین زندگی همۀ خاندان بنی هاشم کافی بود،اگر نگوییم جمعیت انبوهی از دیگر مردم را نیز بسنده بود، زیرا در آن زمان برای خرید یک خدمتکار زن سی درهم و برای خرید و تهیۀ لوازم بسیاری از زندگی،یک درهم کافی بود.

ب.خوشرفتاری

فاطمۀ زهرا علیها السّلام در خانۀ بزرگترین شخصیت اسلامی که بی تردید جایگاهی پس از پیامبر عظیم الشأن اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم داشت،زندگی کرد،مردی که تمام توجهش پرچمداری اسلام و دفاع از این آیین مقدس بود.

آن روز که سپاهیان اسلام همواره در آماده باش کامل قرار داشتند،اوضاع و شرایط سیاسی،فوق العاده حسّاس و مهم بود،زیرا هر سال جنگ های خانمان براندازی با دشمنان به وقوع می پیوست و امام علی علیه السّلام در بیشتر آن

ص:126


1- (1)) .سفینة البحار 45/7.
2- (2)) .مناقب 123/2،بحار الانوار 32/41.
3- (3)) .کشف المحجة 133،انساب الأشراف 117/2،مجمع الزوائد 123/9،بحار الانوار 43/41،اسد الغابه 23/4.

نبردها شرکت داشت.

زهرا اطهر نیز با فراهم آوردن فضای لازم و گرم و مهر و محبّت مطلوب در خانوادۀ مشترک خویش،در پاداش جهاد و مبارزۀ علی نیز تشریک مساعی داشت زیرا آن گونه که در روایت آمده،جهاد زن،در خوب شوهرداری کردن است. (1)

صدّیقۀ طاهره علیها السّلام همسر خویش را در کارها تشویق می فرمود و شجاعت و دلاوری و جانفشانی اش را می ستود و در نبردهایی که امام در پیش داشت،او را تقویت می کرد،زخم هایش را مرهم می نهاد و درد و رنج های او را آرامش می بخشید و خستگی را از تنش بیرون می کرد تا آن جا که علی علیه السّلام فرمود:

هرگاه به زهرا می نگریستم،با این نگاه غم و اندوه از وجودم رخت برمی بست. (2)

فاطمه علیها السّلام بر انجام وظائف و مسئولیت های زندگی زناشویی،فوق العاده توجّه داشت و هیچ گاه بدون اجازۀ شوهر از خانه بیرون نرفت،یک بار نیز او را خشمگین نساخت و در خانۀ شوهر دروغ نگفت و به او خیانت نورزید و از فرمانش سر برنتافت و امام علی نیز متقابلا همین احترام و محبّت را نسبت به او قائل بود و از مقام و منزلت بلند زهرا علیها السّلام آگاه بود،تا آن جا که فرمود:به خدا سوگند!از آن زمان که زهرا به خانه ام آمد تا دنیا را وداع گفت هیچ گاه او را به خشم نیاورده و به رنج نیفکندم،او نیز هرگز مرا خشمگین نساخت و از فرمانم سرپیچی نکرد. (3)

امام علی علیه السّلام در آخرین لحظات عمر شریف حضرت زهرا علیها السّلام آن گاه که خواست به او وصیّت کند،امام(ع)همۀ آن موارد را به یاد آورد،به علی علیه السّلام

ص:127


1- (1)) .وسائل الشیعه 211/20،چاپ مؤسسۀ آل البیت علیهم السّلام.
2- (2)) .مناقب خوارزمی 353،چاپ مؤسسۀ نشر اسلامی.
3- (3)) .همان.

وصیّت کرد:پسر عمو!از آن زمان که با من زندگی کرده ای آیا به تو دروغ گفته و یا خیانت ورزیده و یا از فرمانت سر برتافته ام؟علی علیه السّلام فرمود:زهرا جان!از گفتن چنین سخنانی به خدا پناه می برم،تو به عظمت خدا آگاه تر،و نیکوکارتر و تقواپیشه تر و بزرگوارتر از آن بودی که چنین سخنانی درباره ات گفته شود،تو بیش از همه از خدا بیم داشتی،به خدا سوگند!یک بار دیگر مصیبت جانکاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برایم تکرار شد،رحلت و از دست دادن تو،فوق العاده برایم سنگین است،همه از خداییم و به سوی خدا بازمی گردیم. (1)

از ابو سعید خدری نقل شده گفت:علی بن ابی طالب علیه السّلام روزی گرسنه بود نزد فاطمه آمد و بدو فرمود:فاطمه جان!چیزی در خانه داری تا رفع گرسنگی کنم؟ عرض کرد:خیر،سوگند به آن کسی که پدرم را به پیامبری و تو را به وصایت و جانشینی وی کرامت بخشید امروز چیزی برای خوردن در اختیار ندارم و از دو روز پیش خوراکی نداشتیم مگر همان مقداری که شما را بر خود و فرزندانم حسن و حسین ترجیح دادم.

علی علیه السّلام فرمود:فاطمه جان!چرا مرا در جریان قرار ندادی برایتان چیزی تهیه کنم؟ حضرت زهرا علیها السّلام عرضه داشت:ای ابو الحسن!من از خدای خود شرم دارم تو را بر تهیۀ چیزی که قادر بر آن نیستی مجبور کنم. (2)

این زن و مرد نمونۀ اسلام،بدین گونه گذران زندگی کردند،آنان وظایف خود را انجام دادند و برجسته ترین الگوی اخلاق اسلامی را ارائه دادند،چرا این گونه نباشد؟در صورتی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در شب عروسی آندو،به علی علیه السّلام فرمود:علی جان!همسرت،بهترین همسر است و به فاطمه علیها السّلام فرمود:فاطمه جان!شوهرت بهترین شوهر است (3)و فرمود:

ص:128


1- (1)) .روضة الواعظین 151/1.
2- (2)) .بحار الأنوار:59/43.
3- (3)) .همان 132،117/43.

«لولا علیّ لم یکن لفاطمة کفؤ»؛ (1)

اگر علی وجود نداشت کسی لایق همسری فاطمه نبود

ج.نقش مادری

مسئولیت مادری از وظائف حسّاس و فوق العاده مهمّی بود که بر دوش زهرا علیها السّلام نهاده شده بود،وی دارای پنج فرزند به نام های حسن و حسین و زینب و ام کلثوم و محسن که قبل از ولادت به شهادت رسید (2)،شد.و خدای سبحان مقرّر فرمود نسل و دودمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از فاطمه علیها السّلام به وجود آید.

چنان که پیامبر اکرم با این فرموده از این موضوع خبر داد:

«إنّ اللّه جعل ذرّیّة کلّ نبیّ فی صلبه و جعل ذرّیّتی فی صلب علیّ بن أبی طالب»؛ (3)

خداوند دودمان هر پیامبر را در صلب آن پیامبر قرار داده ولی دودمان مرا در صلب علی بن ابی طالب مقرر داشته است.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام پرورش یافتۀ مکتب وحی و نبوّت بود.و به خوبی از شیوه های تربیتی اسلام آگاهی داشت،کاربرد این شیوه ها در تربیت شخصیتی چون امام حسن علیه السّلام که وی را برای تحمّل بار مسئولیت رهبری مسلمانان مهیا ساخت و در دشوارترین لحظات تاریخ رسالت،نگرانی و رنج و اندوه را به جان خرید،متبلور گشت و برای حفاظت از آیین اسلام و جان مؤمنان،با اکراه

ص:129


1- (1)) .کشف الغمّه 472/1.
2- (2)) .پس از رحلت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم که امام علی علیه السّلام از بیعت با خلیفه امتناع ورزید،مهاجمان به خانۀ زهرا علیها السّلام یورش بردند و محسن فرزند فاطمه در اثر ضربت مهاجمین سقط شد.ابن عساکر در بیان شرح حال امام حسن علیه السّلام فرزندان زهرا را برمی شمرد و می گوید محسن در زمان حیات پدر بزرگوارش از دنیا رفت.
3- (3)) .تاریخ بغداد 316/1،کنز العمال 11/ح 32892.

و بی میلی با معاویه از در صلح و آشتی درآمد و اعلان داشت که اسلام،آیین صلح و صفاست و هرگز به دشمنان اجازه نمی دهد با بهره گیری از مشکلات داخلی آن،آیین الهی را مورد هدف قرار داده و به موضع ضعف بکشانند و با این کار خود،معاویه را مبهوت ساخت و طرح و برنامه هایش را با شکست مواجه و توطئه های وی را برای زنده کردن مجدّد جاهلیّت،نقش بر آب نمود و گمراهیگری او را هرچند پس از گذشت مدتی،برای تودۀ مردم آشکار ساخت و به بازی سیاسی که معاویه قصد داشت آن را میان مسلمانان گسترش دهد،پایان بخشید.

زهرای مرضیه علیها السّلام فرزندی چون حسین علیه السّلام تربیت کرد که در راه خدا و برای مبارزه با جور و ظلم و ستم پیشگان،از جان خود و خاندان و عزیزترین یارانش گذشت،تا با خون مقدسش درخت سر برافراشتۀ اسلام را آبیاری نماید.

زنانی چون زینب و ام کلثوم در دامان زهرا علیها السّلام تربیت یافتند و به آنان درس از خودگذشتگی و جانفشانی و پایداری در برابر ستم پیشگان را آموخت،تا در برابر سلطۀ ارباب جور و ستم،سر فرود نیاورده و تسلیم نشوند و در کمال جرأت و صراحت در برابر قدرت بنی امیّه به حق،سخن گویند تا از اهمیّت توطئه بر ضدّ دین و امّت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم پرده برداشته شود.

2.همدوش پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم
الف.زهرا علیها السّلام پیش از فتح مکه

از آن زمان که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم وارد مدینۀ منوّره شد همواره در صدد نابود ساختن ارکان جاهلیت و خشکاندن ریشه ها و متلاشی نمودن مراکز و

ص:130

پایگاه های آن برآمد.بنابراین،حیات و زندگی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در مدینۀ منوّره همانند مکّه،در راستای مبارزه و سازندگی،نبرد با مشرکان و منافقان و یهود و مسیحیان و ایجاد دولت بزرگ اسلامی و گسترش دعوت و تبلیغ آن در تمام نقاطی که امکان رسیدن صدای توحید و یکتاپرستی بدانجا میسّر بود،تلقّی می شد.رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم گاهی با سخن گفتن و اعتقاد و ایمان و گاهی با قدرت شمشیر و نیروی خویش و به شیوه ای که موقعیت و حکمت اقتضا می کرد،به مبارزه می پرداخت.

پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم این گونه و در مرحلۀ بسیار دشواری به مبارزه پرداخت و اموال و سپاه و امکانات نظامی وی نه تنها با امکانات لشکریان احزاب و نیروهای جور و ستم و گمراهگری که مانع پیشرفت حق و هدایت الهی بودند، برابری نمی کرد بلکه به مراتب پایین تر از آنان بود،امّا تمام قدرت و توان آن حضرت بر ایمان وی و امید به پیروزی از پیشگاه پروردگار خویش و بر ایثارگری یاران باوفا و مخلصش،استوار بود.

کسی که به مطالعۀ تاریخ رسالت و مبارزات رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و صبر و بردباری آن بزرگوار بپردازد،به عظمت این انسان بزرگ آرمان خواه آشنا می شود و به قدرت و عزم و اراده و درجۀ صبر و شکیبایی و توجهات و عنایات الهی از او و مبارزاتی که پرچمداری جهاد و مبارزه را در برابر وی عهده دار بودند،پی می برد و کانون پیروزی و قدرت واقعی را درمی یابد.

این برهه از مبارزات سخت و دشوار،با تمام شرایط و ابعادش،بر فاطمۀ زهرا علیها السّلام گذشت و آن مخدّره در پرتو حمایت شوهر و پدر بزرگوارش و با روح لطیف و احساسات خود و با تلاش در خانه و همکاری و مشارکت با پدر ارجمندش در رنج و گرفتاری ها،زندگی کرد.فاطمه علیها السّلام شاهد جهاد و مبارزۀ

ص:131

پدر و صبر و بردباری آن حضرت و ناظر مجروح شدن وجود مقدس نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در جنگ(احد)و شکسته شدن دندان مبارک آن بزرگ مرد بود و با چشم خود می دید که منافقان پدرش را چگونه تنها گذاشتند و نظاره گر شهادت عموی پدرش حضرت حمزه شیر خدا و جمعی از مؤمنان برجسته و یاران آن حضرت بود.

روایت شده:هنگامی که فاطمۀ زهرا علیها السّلام و صفیّه-پس از جنگ احد- خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شرفیاب شدند و چشمشان به وجود مقدس پیامبر افتاد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به علی علیه السّلام دستور داد:(علی جان)مگذار عمّه ام وضعیّت مرا ببیند او را نگاه دار ولی اجازه بده فاطمه نزدم بیاید.وقتی فاطمه به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نزدیک شد و چشمش به پیشانی شکسته و دهان پر از خون پدر افتاد،فریاد زد و به پاک کردن خون مشغول شد و همواره می گفت:خشم شدید خدا بر کسانی که چهرۀ پیامبر خدا را خونین ساختند.رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم با دست مبارک خود،خون چهره اش را برمی گرفت و به هوا می پاشید و قطره ای از آن ها باز نمی گشت. (1)

فاطمه علیها السّلام می کوشید زخم بدن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را پانسمان کند و از خونریزی جلوگیری به عمل آورد،علی علیه السّلام بر زخم آب می ریخت و فاطمه آن را شستشو می داد و زمانی که دخت رسول خدا از بند آمدن خون مأیوس شد قطعه حصیری را در آتش سوخت و به خاکستر تبدیل شد و خاکستر آن را بر زخم نهاد تا خونریزی قطع شد. (2)

تاریخ حاکی است که زهرای مرضیه علیها السّلام با روح و احساسات لطیف

ص:132


1- (1)) .بحار الانوار 96/2،احمد بن حنبل در مسند خود 334/5 روایت را به همین معنا آورده است.
2- (2)) .فضائل الخمسه 161/3.

خویش در موارد بسیاری از مبارزات و صبر و بردباری و جهاد پدر،با آن بزرگوار تشریک مساعی داشت.

روایت شده:رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در بازگشت از نبردی،با ورود به شهر، داخل مسجد شد و دو رکعت نماز بجا آورد و آن گاه-طبق معمول-قبل از رفتن به خانه های همسرانش،به خانۀ زهرا رفت تا از وی دیدار و از دیدنش شادمان گردد ولی زهرا علیها السّلام با مشاهدۀ آثار خستگی زاید الوصفی در چهرۀ پدر بزرگوار،نگران شد و به گریه افتاد،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پرسید:فاطمه جان!چرا گریه می کنی؟عرضه داشت:پدر جان!می بینم رنگ چهرۀ مبارکت زرد شده است.حضرت فرمود:

فاطمه جان!خدای عزّوجلّ پدرت را به رسالتی برانگیخته که وارد هر خانه ای چه از خشت و گل و چه از چادر موئین خواهد شد،به عزّت در ایمان و یا به ذلّت در کفر و بدین ترتیب رسالت پدرت همۀ کرۀ زمین را فراخواهد گرفت. (1)

مهر و عاطفه و توجه و عنایت و ایثار و از خودگذشتگی و مشارکت زهرا علیها السّلام با پدر بزرگوارش به عنوان رهبر و پیامبر عظیم الشأن اسلام در سختی ها و تنگناها،محدود به همین نمی شد.روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم که در کنار یارانش برای سنگربندی مدینه و حراست از اسلام،مشغول حفر خندق بود فاطمۀ زهرا علیها السّلام که قرص نانی در دست داشت خدمت پدر رسید و آن را به دست حضرت داد،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:فاطمه جان!چه برایم آورده ای؟عرضه داشت:این نان ها را برای فرزندانم پخته بودم و قرصی از آن را برای شما آوردم.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:دخترم!این نخستین غذایی است که پدرت پس از سه روز در دهان می نهد. (2)

ص:133


1- (1)) .فضائل الخمسۀ فیروزآبادی 161/3،حلیة الأولیاء ابو نعیم 30/2،کنز العمال 1/ح 1448.
2- (2)) .ذخائر العقبی 47،فضائل الخمسه 161/3.

این گونه عملکرد،پرتوی درخشان از جهاد و مبارزۀ یک زن مسلمان ارائه می دهد که زهرای مرضیه علیها السّلام آن را در پرتو حمایت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به منصّۀ ظهور رساند.آن مخدّره برای تقویت دین با تمام توان مشارکت می جوید و دوشادوش پدر و همسر و فرزندانش در یک عرصه و یک خندق،به جهاد و مبارزه می پردازد تا در صفحات تاریخ برای نسل های بعدی مسلمانان،درسی عملی بنگارد تا این نسل به دور از هوا و هوس و بیهوده گرایی و تباهی به زندگی برخاسته از ایمانی که اساس و پایه اش،توحید و یکتاپرستی است،پی ببرد و آشنا گردد.

ب.زهرا علیها السّلام در فتح مکه

آن گاه که بانوی بانوان حضرت فاطمه علیها السّلام شاهد سر فرودآوردن بخش عظیمی از مردم جزیرة العرب تحت قلمرو حکومت اسلامی و گرایش به رسالت پدر بزرگوارش بود،احساس سرور و شادمانی می کرد.اکنون این قریش بود که با آن همه گستاخی و غرورش یکی از سران خود را به یثرب پایتخت و مرکز اسلام اعزام می دارد تا جهت تمدید مدت پیمان نامه ای که در سفر عمرۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در سال 6 هجری در حدیبیه به امضای دو طرف رسید،با نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم گفت و گو و مذاکره کند.

قریش پس از پیمان شکنی خود نسبت به قراردادی که به امضای دو طرف رسیده بود،رئیس خود ابو سفیان را به مدینه فرستادند تا درخواست قریش را بر پیامبر عرضه کند ولی از آن جا که پاسخی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نشنید،به گروهی از مسلمانان پناه جست و هیچ کس حتی دخترش رمله همسر پیامبر او را پناه نداد،به علی علیه السّلام و فاطمۀ زهرا علیها السّلام متوسل شد تا در پیشگاه رسول

ص:134

خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برایش وساطت کنند و امام علی و زهرا و حسنین علیهم السّلام هیچ یک، درخواست او را پذیرا نشدند وقتی ابو سفیان از پناه جستن به مسلمانان مأیوس شد،نومید و ترسان و شکست خورده،با ناکامی و خواری و ذلّت به مکه بازگشت.

زهرای اطهر علیها السّلام از برخورد پدر بزرگوارش با ابو سفیان،یقین حاصل کرد که حضرت به زودی مکه را خواهد گشود،ایّام فتح مکه نزدیک شد و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم با سپاهی به استعداد ده هزار تن از مسلمانان که پرچم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را پسر عمو و وصی اش علی بن ابی طالب علیه السّلام در دست داشت، رهسپار مکه گردید و فاطمه علیها السّلام نیز به همراه دیگر زنان مسلمان،پدر بزرگوارش را همراهی می کرد،حضرت زهرا علیها السّلام در کنار پدر ارجمند خویش، از پیروزی و ظفر به دست آمده در فتح مکه،شاد و مسرور بود.وی بت ها را زیر پای پدر می دید و قریش به آن حضرت پناه می جستند و می گفتند:تو برادری بزرگوار و پسر برادری ارجمند هستی و پدرش در پاسخ آنان می فرمود:شما آزادید،می توانید بروید.

روزهایی را که زهرای مرضیه علیها السّلام در کنار پدر عزیز خود در مکه سپری می کرد،سرشار از خاطره بود،فاطمه خاطرۀ دورانی را که مشرکان،پدر بزرگوار و یارانش را تحت تعقیب قرار داده و در شعب به محاصره درآوردند به یاد می آورد و از مادرش خدیجه و عموی پدرش ابو طالب،خاطره ها داشت.

فاطمۀ علیها السّلام در آن مسافرت پیروزمندانه،شاهد متلاشی شدن و انهدام دژها و قلعه های قبایل هوازن و ثقیف و هم پیمانان آنان بود که تا آن روز هم چنان بر موضع گیری سخت خود نسبت به اسلام باقی مانده بودند و می دید که اموال و

ص:135

دارایی و زنان و فرزندان آن ها در جنگ حنین به غنیمت مسلمانان درآمد.

بدین ترتیب،فاطمه علیها السّلام به اتفاق پدر و همسر خویش به مدینۀ انصار بازگشت و مکه تفرّجگاه دوران کودکی خود و زادگاه خاندان و خویشاوندان را ترک گفت.بانوی بزرگ اسلام دو سال پس از این مسافرت تاریخی که از بهترین روزهای عمر شریفش به شمار می آمد،زندگی کرد،زیرا اسلام در این برهه در کلیۀ نقاط جزیرة العرب گسترش یافته و برترین دین و آیین الهی تلقی می شد. (1)

3.حجة الوداع

آن روزها،با همۀ خوشی ها و شیرینی ها و تلخکامی هایش سپری و سال دهم هجرت فرارسید،نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در این سال،عموم مسلمانان را برای انجام مناسک حج فراخواند و با آنان حجة الوداع انجام داد،و احکام و مناسک حج را به آنان آموخت و در بازگشت،کاروان حاجیان در غدیر خم توقف کرد و رسول اکرم علیها السّلام بر فراز منبری از جهاز شتران قرار گرفت و پس از بیان مقدماتی متعدد،با صدای بلند اعلان کرد:

آن کس که من مولا و صاحب اختیار او بودم،اینک علی،مولا و صاحب اختیار اوست،خدایا!دوستدارانش را دوست و دشمنانش را دشمن دار.

و بدین ترتیب،علی علیه السّلام را به جانشینی پس از خود منصوب کرد و سپس به مسلمانان فرمان داد با علی علیه السّلام بیعت کنند و به عنوان امیر مؤمنان به او ادای احترام نمایند و مسلمانان چنین کردند و پس از انجام بیعت،راهی شهر و دیار خود شدند و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به مدینه بازگشت.

با فرارسیدن سال یازدهم هجری و در روزهای پایانی ماه صفر،رسول

ص:136


1- (1)) .به سیرة الائمة الاثنی عشر 100/1-105 مراجعه شود.

اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم احساس بیماری نمود،وی در آن روزها تصمیم داشت به نبرد رومیان بپردازد و اسامة بن زید را در عنفوان جوانی به فرماندهی سپاه خویش معین کرد و به همۀ مهاجران و انصار دستور داد به سپاه اسامه بپیوندند و آنان را به حرکت به سوی دشمن،تشویق فرمود و برخی را با اسم نام برد تا عرصه را از مخالفان و بدخواهانی که در کمین نشسته بودند،تهی گرداند و فرصت را از مخالفان خلافت و جانشینی امام علی علیه السّلام سلب نماید.

بیشتر مسلمانان در آغاز،تصور کردند بیماری رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم صرفا یک تب عارضی است و به زودی برطرف خواهد شد،ولی فاطمه زهرا علیها السّلام هرگاه صدای نالۀ پدر را می شنید قلب مبارکش در سینه می تپید و گویی روح از بدنش مفارقت می کرد،نشانه های مرگ در وجود مبارک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پدیدار و سخت بیمار شد،آن بزرگوار خود را آمادۀ دیدار با معبود نموده،و در هر مناسبتی به اهل بیت خود سفارشاتی داشت و به زیارت بقیع می رفت و با اهل آن به گونه ای سخن می گفت که حاکی از نزدیک شدن رحلت آن حضرت بود، به ویژه که زهرا علیها السّلام قبلا در برخی مناسبت ها شنیده بود که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در قالب پند و موعظۀ یارانش بدان ها می فرمود:مردم!به زودی به پیشگاه خدا دعوت می شوم و دعوت حق را لبیک خواهم گفت.و در حجة الوداع از پدر شنیده بود که بر بالای کوه عرفات در جمع مسلمانان اعلان داشت:شاید سال بعد شما را نبینم.و این جمله در سال دهم هجرت مکرّر از آن حضرت شنیده شده بود.

پس از حجة الوداع،شبی زهرا علیها السّلام در خواب دید مشغول خواندن قرآن است ناگهان قرآن از دستش افتاد و پنهان گردید وحشت زده از خواب بیدار شد و رؤیای خویش را برای پدر بزرگوارش بازگو کرد،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:نور چشمم زهرا!آن قرآن منم،و به زودی از دنیا رخت برمی بندم. (1)

ص:137


1- (1)) .ریاحین الشریعه 239/1.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام و امیر المؤمنین علیه السّلام در دوران بیماری رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم تا لحظۀ وفات آن حضرت بیش از همۀ مردم در کنار نبیّ اکرم قرار داشته و به وی نزدیک بودند.از علی علیه السّلام روایت شده فرمود:معاذ،از عایشه پرسید:وضعیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم هنگام بیماری و رحلت چگونه بود؟عایشه در پاسخ گفت:

معاذ!من هنگام وفات پیامبر،حال او را مشاهده نکردم،دخترش فاطمه این جا حضور دارد می توانی از او بپرسی. (1)

فاطمۀ زهرا علیها السّلام هنگام بیماری رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نزد همسران آن حضرت می رفت و بدان ها می فرمود:بر پیامبر دشوار است نزد یکایک شما بیاید،گفتند:

اشکال ندارد. (2)

بیماری پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم لحظه به لحظه شدت می یافت،حضرت در بستر مرگ قرار داشت و زهرا با حضور در کنار پدر،غم و اندوهش فزونی می یافت و می گفت:پدر جان!مصیبت تو چقدر اندوه بار است!گاهی به چهرۀ رنگ پریدۀ پدر خیره می شد و گاهی اشک های گرمش بر رخسار وی جاری می گشت و گاهی برای سلامتی اش دعا می کرد.

بیماری رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم چنان فزونی یافت که از شدت درد از هوش رفت،وقتی به هوش آمد دید ابو بکر و عمر و عده ای دیگر اطراف او هستند، بدان ها فرمود:مگر به شما فرمان ندادم سپاه اسامه را همراهی کنید؟ولی آنان به بهانه تراشی پرداختند،رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم که از راز دل آنان و نقشه هایی که برای ماندن در مدینه می کشیدند تا محور رهبری اسلامی را بربایند،آگاه و با خبر بود،بدانان فرمود:

برایم دوات و کاغذ بیاورید تا برایتان سفارشی بنگارم که پس از من به دام گمراهی گرفتار نشوید.

ص:138


1- (1)) .الاصابة 178/1 چاپ مصر.
2- (2)) .عوالم العلوم 390/11.

حاضران به نزاع و کشمکش پرداختند و گفتند:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم هذیان می گوید و بنا به نقلی عمر گفت:بیماری رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شدت یافته[که چنین سخنی بر زبان می راند]همان کتاب خدا برای ما کافی است[و نیازی به سفارش پیامبر نداریم]بدین ترتیب،جمعیّت به اختلاف پرداخته و هیاهو و سر و صدا به نحوی بالا گرفت که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:از پیشم بروید،نزد من نزاع و کشمکش جایز نیست. (1)

فاطمه زهرا علیها السّلام همۀ این رویدادها را با دلی پر از اندوه و چشمی اشکبار شاهد بود و گویی آن مخدّره در انتظار روزهایی با رخدادهایی دشوارتر،به سر می برد.

4.سفارش لحظۀ وداع

آن گاه که بیماری رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم شدت یافت و لحظات وفات آن بزرگوار فرارسید،امیر مؤمنان علیه السّلام سر مبارک آن حضرت را در آغوش خود نهاد،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از هوش رفت و فاطمه به چهرۀ پدر می نگریست و برایش نوحه سرایی می کرد و می گریست و می گفت:

آن چهرۀ نورانی که به احترامش از ابر،درخواست باران می شود،پناه و نگاهدار یتیمان و بیوه زنان بود.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم چشمان مبارک خویش را گشود و با صدایی ضعیف به فاطمه فرمود:

«بنیّة!قولی»: وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلیٰ أَعْقٰابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلیٰ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّٰهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللّٰهُ الشّٰاکِرِینَ ؛

ص:139


1- (1)) .کامل ابن اثیر 320/2،چاپ دار الفکر بیروت،صحیح بخاری کتاب العلم،باب کتابة العلم.

دخترکم!این گونه بگو:محمد نیز یکی از فرستادگان خدا بود و پیش از او نیز پیامبرانی آمده اند،آیا اگر او از دنیا برود و یا کشته شود،شما به آیین پیشینیان خود باز می گردید،هر کس مرتکب این عمل شود کوچک ترین زیانی به خدا نمی رساند و خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. (1)

زهرا علیها السّلام مدتی طولانی گریست،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به او اشاره کرد تا به وی نزدیک شود،فاطمه نزدیک شد و پدر با او رازی را در میان گذاشت که چهرۀ زهرا علیها السّلام از شادی شکفت.پس از رحلت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به وی گفته شد:

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم چه رازی به تو گفت که حزن و اندوه و نگرانی ات را در مورد وفات آن بزرگوار برطرف ساخت؟فرمود:پدر بزرگوارم به من خبر داد نخستین کسی که از اهل بیتش به او می پیوندد منم و بعد از پدرم مدت زیادی زنده نیستم و به او خواهم پیوست،همین جمله سبب برطرف شدن اندوهم گردید. (2)

از انس روایت شده گفت:فاطمۀ زهرا علیها السّلام به اتّفاق حسن و حسین علیهما السّلام در همان بیماری که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در آن رحلت کرد نزد آن بزرگوار شرفیاب شدند،زهرا خود را روی بدن پدر افکند و سینه بر سینۀ پدر نهاد و گریست، رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به او فرمود:

فاطمه جان!بر من گریه مکن و به صورت نزنی و آن را نخراشی و مویت را پریشان نکنی و ناله و شیون سر ندهی،و دل را به آن چه که خدا برایت خواسته تسلّی ده.سپس خود به گریه افتاد و عرضه داشت:خدایا!تو جانشین من میان اهل بیتم هستی،خدایا!اینان امانت های من نزد تو و مؤمنین اند.

بخاری و مسلم در صحاح خود از عایشه نقل کرده اند که گفت:فاطمه علیها السّلام نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آمد،راه رفتنش شبیه پیامبر بود،رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

ص:140


1- (1)) .آل عمران/144.
2- (2)) .کامل ابن اثیر 323/2،طبقات ابن سعد 39/2،مسند احمد 282/6.

دخترم!خوش آمدی.سپس او را سمت راست یا چپ خود نشانید و رازی را با او در میان گذاشت،فاطمه گریان شد.من به فاطمه گفتم:شگفتا!رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم تنها با تو سخن گفت و تو گریه می کنی؟سپس پیامبر مطالب دیگری به او فرمود و زهرا خندید،با خود گفتم:تا امروز،شادی و اندوهی این گونه به هم نزدیک،ندیده بودم!ماجرا را از فاطمه پرسیدم،او گفت:من راز رسول خدا را فاش نمی سازم.مدتی پس از رحلت پیامبر قضیه را از او جویا شدم،وی گفت:پدرم با من رازی در میان گذاشت و فرمود:جبرئیل هر سال قرآن را یک بار بر من عرضه می کرد ولی امسال دوبار عرضه نموده و این عمل بیانگر این است که زمان رحلتم فرارسیده،سپس به من فرمود:تو از اهل بیت من نخستین کسی هستی که به من می پیوندی و من بهترین کسی هستم که به دیدارم می آیی،آیا بدین خرسند نیستی که بانوی بانوان بهشتی باشی؟و من با شنیدن این سخن خندیدم. (1)

امام موسی بن جعفر علیه السّلام از پدر بزرگوارش،روایت کرده که فرمود:

با فرارسیدن شبی که فردایش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رحلت فرمود،پیامبر،علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را خواست و فرمود:فاطمه جان!و سپس او را به خود نزدیک ساخت و پاسی از شب با او راز گفت،سخن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم که به طول انجامید،علی علیه السّلام به اتفاق حسن و حسین از منزل خارج شده و کنار در ایستادند و مردم پشت در قرار داشتند و همسران پیامبر نیز نظاره گر علی و فرزندانش بودند.

عایشه رو به علی علیه السّلام کرد و گفت:چه چیز سبب شد که پیامبر تو را از خانه بیرون کرد و تا این وقت شب نهان از تو،با دخترش خلوت کرده است؟ علی علیه السّلام در پاسخ فرمود:

ص:141


1- (1)) .مسند احمد 282/6.

من به خوبی می دانم آن چه را رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در خلوت به زهرا فرمود و فاطمه آن را از رسول اکرم خواستار بود،مربوط به تو و پدرت و رفقایش می باشد،عایشه نتوانست یک کلمه در پاسخ علی علیه السّلام سخن بگوید.

علی علیه السّلام می فرماید:

دیری نپایید که فاطمه مرا صدا زد،فوری خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رسیدم دیدم آخرین لحظات عمر شریفش فرارسیده،پیامبر به من فرمود:علی جان!چرا گریه می کنی؟اکنون زمان گریۀ شما نیست،اینک هنگام جدایی من و تو فرارسیده،برادر!تو را به خدا می سپارم،خدای متعال پیشگاه و جوار خود را برایم انتخاب کرده،گریه و غم و حزن و اندوهم بر تو و فاطمه است که پس از من حرمتش را می شکنند،همۀ مردم بر جور و ستم در مورد شما با یکدیگر همدست شده اند.شما را به خدا می سپارم و امانتی را نزدتان باقی می نهم،به فاطمه دخترم سفارشاتی کرده ام و به او فرمان داده ام آن ها را برای تو بازگو کند،آن سفارشات را انجام ده و فاطمه ام در راستگویی سرآمد است،آن سفارشات را برایت باز خواهد گفت.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم آن گاه فاطمه را در آغوش گرفت و سرش را بوسه زد و فرمود:

«فداک ابوک یا فاطمة»؛

فاطمه جان!پدرت بقربانت.

صدای فاطمه به گریه بلند شد،مجدّدا حضرت او را در آغوش کشید و فرمود:

«أما و اللّه لینتقمنّ اللّه ربّی و لیغضبنّ لغضبک،فالویل ثم الویل للظالمین،ثمّ بکی رسول اللّه»؛

به خدا سوگند!پروردگارم از دشمنانت قطعا انتقام خواهد گرفت و با خشم تو خشمگین می شود،وای بر کسانی که بر تو ستم روا می دارند و سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم خود،گریان شد.

ص:142

علی علیه السّلام فرمود:به خدا سوگند!آن گاه که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به گریه افتاد و از چشمان مبارکش باران اشک بارید و محاسن مبارک و روپوش روی بدنش را تر کرد،تصور کردم قطعه ای از بدنم جدا شده است،در همان حال زهرا در کنار پدر نشسته بود و از او جدا نمی شد و سر مبارک پیامبر در آغوش من قرار داشت و به من تکیه داده بود و حسن و حسین از راه رسیده و صدا به گریه و شیون بلند کردند.

امام علی علیه السّلام فرمود:اگر بگویم جبرئیل در آن لحظه در آن خانه بود،گزاف نگفته ام زیرا من صدای گریۀ ناآشنایی را می شنیدم و بی تردید می دانم صدای فرشتگان بود،زیرا جبرئیل در چنین لحظاتی هیچ گاه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم جدا نمی شود،من در آن روز چنان گریه ای از فاطمه دیدم که به گمانم آسمان ها و زمین به حالش گریستند.

سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم رو به فاطمه کرد و فرمود (1):دخترم!خدا جانشین من بر شماست و او بهترین جانشین است،سوگند به کسی که مرا به حق مبعوث گرداند،عرش الهی و فرشتگان پیرامون عرش و آسمان ها و زمین و آفریده های موجود در آن ها،با گریۀ تو،به گریه درآمدند،فاطمه جان!به خدایی که مرا به حق برانگیخت،تا من وارد بهشت نشوم،ورود خلایق به بهشت حرام است،و تو پس از من نخستین فردی هستی که با پوشش،آراسته و مزّین وارد بهشت خواهی شد.

فاطمه جان!چنین مقامی بر تو تهنیت باد!سوگند به آن کس که مرا به حق مبعوث به رسالت کرد،در آن روز دوزخ چنان دمی برمی آورد که همۀ فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل از بیم آن،از هوش می روند،در آن لحظات به دوزخ اعلان می شود:ای دوزخ!خداوند جبّار به تو دستور می دهد به عزّتم سوگند!سکون و آرامش یاب تا فاطمه دخت محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم عبور کند و وارد بهشت گردد...به خدایی که مرا به حق به رسالت برگزید،حسن و حسین نیز وارد

ص:143


1- (1)) .بحار الانوار 490/22،بخش اخیر این حدیث را در صحیح بخاری،کتاب الفتن،احادیث 1-5 ببینید.

بهشت خواهند شد،حسن سمت راست و حسین سمت چپ تو قرار دارد،پرتو نورت از برجسته ترین جایگاه بهشت در پیشگاه خدای متعال همه جا را روشن می سازد،و پرچم محمد در دست علی بن ابی طالب قرار دارد،به خدایی که مرا به حق برانگیخته،خود شخصا با دشمنانت به ستیزه خواهم پرداخت،آنان که حق تو را غصب کرده و دست از محبّت تو برداشتند و بر من دروغ بستند پشیمان خواهند شد و در قیامت به سرعت از نزدم پنهان می شوند،عرضه می دارم:خدایا!امّتم،امّتم کجا رفتند؟ندا می رسد که:آنان پس از تو سنّتت را دستخوش تغییر و تبدیل ساختند و سزاوار آتش دوزخ گردیدند.

سخن از مراحل سه گانۀ زندگی زهرای مرضیه علیها السّلام در این جا به پایان می رسد و مرحلۀ چهارم زندگی آن مخدّره با وفات پدر ارجمندش رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم آغاز و به شهادت آن بانوی بزرگ پایان می پذیرد.

از آن جا که این مرحله-با وجود اختصار-به بیان مقطع معیّنی از زندگی زهرای اطهر علیها السّلام می پردازد،آن را در قسمتی ویژه و طی چند بخش یادآور خواهیم شد.

ص:144

قسمت سوم

اشاره

بخش نخست زهرا علیها السّلام پس از پدر

بخش دوم بیماری و شهادت

بخش سوم میراث علمی فاطمه علیها السّلام

ص:145

ص:146

بخش نخست

اشاره

زهرا علیها السّلام پس از پدر

1.ماجرای سقیفه

مرحلۀ پس از رحلت نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم دشوارترین مرحلۀ تاریخ امت اسلامی به شمار می آمد که شعله اش زبانه کشید و طنین انفجارش همه جا پیچید.

بر شرایط و اوضاع پیچیده و بغرنج آن زمان عناصری واقعگرایانه و عناصری با برداشت های شخصی حکمفرما بود.رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تبلیغ رسالت اسلامی را که از ناحیۀ خدای عزوجلّ به او محوّل شده بود،به نحو کامل به پایان رساند و وجود شریف آن حضرت عنصر درخشندگی ایمان و سبب آرامش و امنیت و سازندگی به شمار می آمد،ولی ژرفای خلاء بزرگ جامعۀ انسانی که به ابعادی غیر قابل تصوّر انجامید،بعضا در اندیشۀ افراد متعددی که به کانون های قدرت و روند حرکت جامعۀ جزیرة العرب تازه مسلمان،وابسته و نزدیک بودند،تبلور داشت و همین خلاء پس از وفات رسول اکرم علیها السّلام سبب بروز واکنش های شدیدی بین طرفین حق و باطل گردید.

نزاع و کشمکشی که در عرصۀ جامعۀ اسلامی پدیدار شد،دلیل بر این بود که هنوز ایمان و اعتقاد به اسلام،با همۀ ابعاد و حدودش در دل بیشتر مردم جایگزین نشده است.یکی از نتایج این کشمکش را می توان آغاز پدیدۀ

ص:147

انحراف دولت اسلامی دانست که تا امروز آثار زیانباری برای مسلمانان به جای نهاده است.

برهۀ پس از وفات رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم سرشار از رویدادهایی متناقض و بی اندیشه بود.در راستای بررسی زندگی حضرت زهرا علیها السّلام در این برهه،باید اوضاع عمومی و حوادث و رخدادهای آن زمان را به ارزیابی بنشینیم تا از لابلای آن،طبیعت جامعۀ آن روز را بشناسیم و قدرت های تأثیرگذار و واکنش زا و آثار آن را بر اهل بیت عموما و فاطمۀ زهرا علیها السّلام به خصوص و جور و ستم هایی که بر او روا داشته شد،بر ایمان قابل تصور باشد و در این وادی نخستین موردی که بدان برمی خوریم گردهمایی و کنگرۀ سقیفه و نقش اصلی آن در راستای کلیۀ موضع گیری های بعدی است که این گردهمایی بر مبنای آن تشکیل یافت.

امام علی علیه السّلام و خاندان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و بنی هاشم و هواداران آنان، سرگرم تجهیز پیکر مبارک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و آمادۀ انجام مراسم تدفین آن بزرگوار بودند که در این بحبوحه عناصری که برای دست یابی به قدرت در پی مطامع و خواسته های خود بودند،با نادیده گرفتن اوامر و نواهی الهی که بر زبان رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم وارد شده بود،از این فرصت استفاده کردند.

در آن گیر و دار،دو نوع حرکت انجام پذیرفت:نخست:عمر بن خطاب در جمع انبوه مسلمانانی که در پی رحلت جانسوز پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم با حزن و اندوه پیرامون خانۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم تجمّع کرده بودند،صریحا اعلان کرد که پیامبر از دنیا نرفته و کسانی را که چنین ادعایی کنند،به مرگ تهدید کرد و تا زمانی که ابو بکر از بیرون مدینه بدان جا رسید،هم چنان بر موضع گیری تردیدآمیز خود پافشاری نشان می داد.

ص:148

دوم:انجمن و گردهمایی انصار در سقیفۀ بنی ساعده،که به ریاست سعد بن عبادۀ خزرجی تشکیل شده بود.

تاریخ نگاران و ارباب حدیث اتفاق نظر دارند که موضع عمر با از راه رسیدن ابوبکر و قرائت آیۀ ...وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ... برای مردم،پایان یافت، زیرا شور و هیجان عمر فرونشست و هر دو از خانۀ پیامبر بیرون رفته و پیکر مقدس آن حضرت را در برابر خاندان مصیبت زده اش،رها ساختند.

آن چه قرینه ها و شواهد و سیر حوادث بر آن تأکید دارد این است که آن دو رهسپار مکانی شدند که انصار آن جا را از قبل برای اتّخاذ تدابیر لازم، انتخاب کرده بودند و چه بسا بیشتر انصار از جمله سعد بن عباده،کسی را جز علی علیه السّلام برای جانشینی پس از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در نظر نداشتند،چنان که باور تودۀ مسلمانان نیز همین بود و هرگز حاضر نبودند از آن حضرت دست بردارند،ولی پس از آن که برای انصار روشن شد سران مهاجران برای دور کردن خلافت،از علی علیه السّلام و دست یابی خود بر آن،دست به تشکلی زده اند و با نادیده گرفتن سخنان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم دربارۀ علی علیه السّلام،در این اتحاد جدید قریشی قصد دارند روح جاهلیت و تعصّبات قبیله ای را یک بار دیگر زنده کنند،از سویی انصار به گونه ای در سیر رسالت و شخص پیامبر خدا،از جان و مال خود مایه گذاشته بودند که چنین از خودگذشتگی و ایثاری را هیچ یک از مهاجرانی که با طرح و نقشه در پی دست یابی به قدرت پس از نبی اکرم بودند، ارائه نداده بودند.از این رو،جمعی از انصار به رهبری سعد بن عباده برای تبادل نظر پیرامون مسألۀ خلافت و جانشینی،در سقیفه گرد آمدند و دسته ای از آنان شعار طرفداری از سعد بن عباده را سر دادند،وقتی خبر گردهمایی سقیفه توسط برخی از عناصر مخالف سعد بن عباده که بر ضدّ او فعالیت می کردند،به

ص:149

مهاجران رسید،خانۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را ترک گفته و به سرعت خود را به سقیفۀ بنی ساعده رساندند،سخنگوی انصار به پا خاست و به بیان ویژگی های انصار پرداخت و عملکرد و جانفشانی های آنان را در راه اسلام،ستود و از مهاجران خواست تا نقش انصار را نادیده نگیرند و بخشی از امور مربوط به خلافت را در اختیار آنان قرار دهند و پس از او ابو بکر به سخن پرداخت و فضایل و افتخارات قریش را یادآور شد و عملکرد اعراب قبل از اسلام و فخر و مباهات آنان به نیاکان قریش را یک بار دیگر در اذهان مردم زنده کرد.

در روایت عقد الفرید آمده است که:ابو بکر گفت:ما مهاجران،نخستین کسانی بودیم که به اسلام گرویدیم و از افتخاراتی بیش از دیگران برخورداریم،و نقش محوری داریم،شخصیّتمان برتر از سایران و به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از همه نزدیک تریم،سپس ادامه داد و گفت:عرب جز به فرمان این قبیله از قریش،گردن نمی نهد.از این رو،در راستای فضیلت ها و ویژگی هایی که خدا به برادران مهاجر شما عطا کرده،با آنان به رقابت برنخیزید،من خرسندم از این که شما به یکی از این دو تن بیعت کنید و با دست خود به عمر بن خطاب و ابو عبیده جراح اشاره کرد.

ابو بکر که-دربارۀ قریش و افتخارات آنان به ویژه از مهاجران سخن می گفت-فریاد بشیر بن سعد خزرجی را که از گوشۀ مجلس بلند شد،غنیمت شمرد و بشیر که آتش حسد نسبت به پسر عمویش سعد بن عباده وجودش را فراگرفته بود،گفت:مردم!پیامبر شما از قبیلۀ قریش است و افراد قبیله اش به او سزاوارتر از دیگرانند،به خدا سوگند!من در مسألۀ خلافت هرگز با مهاجران به نزاع و کشمکش نخواهم پرداخت.

حباب بن منذر خزرجی به جهت ابراز چنین شیوۀ دروغین و نفاق و

ص:150

حسدی از ناحیۀ بشیر در مورد پسر عموی خویش میان مردم،وی را به شدت مورد اعتراض قرار داد و گفت:بشیر بن سعد،با حسد و کینه ای که در مورد پسر عموی خود به دل دارد،بر او دشوار می آید پسر عمویش پس از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم زمام خلافت را به دست گیرد،به همین دلیل،در نقش کسی ظاهر شده که نمی خواهد با صاحب حق،به کشمکش بپردازد و سپس اظهار داشت:

بشیر!چه نیازی به این کار داشتی؟تو با این سخنان در حقیقت،با زمامداری پسر عمویت سعد بن عباده به رقابت پرداختی.

ستیزه جویی به همین مقدار پایان نیافت،بلکه اسید بن حضیر یکی از سران اوس به پا خاست و با سخنان خود،احساس حقد و کینه های جاهلیّت را در دل ها برانگیخت و به بیان اختلافات و تعصّبات دو قبیلۀ أوس و خزرج که، بخشش و گذشت آیین اسلام،آن ها را خاموش ساخته بود،پرداخت و أوس را مخاطب قرار داد و گفت:اوسیان!به خدا سوگند!اگر سعد بن عباده را برای یک بار به زمامداری خویش برگزینید،برای همیشه خزرجیان بر شما فخر و مباهات می کنند و در امر خلافت هیچ گونه حقی برای شما قائل نخواهند شد.

ابو بکر[در این جا]نیز با بهره وری از نعره های بشیر بن سعد که به این تقسیم بندی دست زد،با یک دست خود عمر بن خطاب و با دست دیگرش ابو عبیده را گرفت و فریاد زد:مردم!اکنون این عمر،و این نیز ابو عبیده،با هر یک می خواهید بیعت کنید،پس از پیاده شدن نقشه ای که از قبل میان آن سه تن طراحی شده بود،حباب بن منذر بپا خاست و اظهار داشت:انصار!شما موقعیت خویش را حفظ کنید و به سخنان این مرد و هوادارانش گوش فرا ندهید که هیچ گونه حقی برای شما در خلافت قائل نیستند،عمر از سخنان حباب به خشم آمد و از جا بلند شد و گفت:ما دوستداران و خویشان

ص:151

محمدیم،و کسی در مورد خلافت و حکومت پیامبر با ما به نزاع برخیزد،یا به باطل گراییده و یا به گناه آلوده شده و یا در ورطۀ هلاکت افتاده است.

حباب بن منذر با مشاهدۀ ماجراجویی عمر بن خطاب و گستاخی وی، رو به انصار کرد و گفت:اگر مهاجران از درخواست شما سرباز زدند،آن ها را از این دیار بیرون برانید،به خدا سوگند!شما به خلافت سزاوارتر از آنان هستید،مردم،در سایۀ شمشیرهای شما به آیین اسلام گردن نهادند،و سپس شمشیر خود را از نیام کشید و آن را به حرکت درآورد و گفت:من پشتوانۀ مورد اعتماد،و پاسدار مطمئن این امر هستم،به خدا سوگند!اگر موافق باشید یک بار دیگر دست به شمشیر می بریم و ماجرا را از سر می گیریم.در این جا، جام خشم عمر بن خطاب لبریز شد و تا درگیری بین دو طرف فاصله ای نمانده بود که ابو عبیدۀ جراح برای جلوگیری از وقوع آشوب به پا خاست و با صدایی آرام گفت:ای جماعت انصار!شما نخستین کسانی بودید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را یاری کرده و از او پشتیبانی نمودید،اکنون نخستین افرادی نباشید که سنّت آن حضرت را دستخوش تغییر و تبدیل ساخته اند و سپس با سخنانی حاکی از خواهش و تمنّا با آنان به گفت و گو پرداخت و دیری نپایید که انصار آرام شدند و میانشان چنددستگی افتاد.

عمر بن خطاب پس از این گفت وگو فورا خود را به ابو بکر رساند و گفت:دستت را بده تا با تو بیعت کنم،هیچ کس حق ندارد مقامی را که رسول خدا به تو ارزانی داشته نادیده بگیرد و پس از او ابو عبیدۀ جرّاح به پا خاست و به ابو بکر گفت:تو برجسته ترین فرد مهاجران و یار غار رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و جانشین وی در نمازگزاردن بر مردم هستی،و ابو بکر دست خود را برای هر دو تن گشود و آن دو با وی بیعت کردند،سپس بشیر بن سعد و گروهی از

ص:152

خزرجیان از جا جسته و با ابو بکر بیعت نمودند و پس از آنان اسید بن حضیر و أوسیان همراهش،بیعت کردند و با سر دادن شعار به سود ابو بکر از سقیفۀ بنی ساعده بیرون آمدند و در مسیر راه به هرکس می گذشتند دست او را گرفته و به دست ابو بکر می کشیدند و هرکس سرپیچی می کرد،عمر بن خطاب او را با تازیانه مورد ضرب و شتم قرار می داد و با گرد آمدن هواداران خلیفه اطراف آن فرد وی را مجبور به بیعت می کردند و بدین سان،بیعت با ابو بکر به طور ناگهانی و غافلگیرانه با بیشتر مردم انجام پذیرفت.

از مجموع مطالب یاد شده به خوبی روشن می شود که طرح و نقشۀ دور ساختن علی علیه السّلام از حکومت و دست یابی دیگران به آن،آن گونه که از قرائن و شواهد پیداست،یک ساعته به وجود نیامده بود و موضعی را که انصار به رهبری سعد بن عباده اتخاذ کردند،ناخودآگاه و بدون آمادگی قبلی صورت گرفت؛چنان که این معنا از اختلاف و نقطه نظرات مخالفی که با یکدیگر داشتند پدیدار بود؛همچنین مشخص شد که ابو بکر و عمر بن خطاب و ابو عبیدۀ جراح به عنوان سران حزب قریش،همان کسانی بودند که برای دست یابی به خلافت و دور ساختن علی بن ابی طالب علیه السّلام از آن عرصه،به نقشه و توطئه دست زده بودند و قوی ترین دلایل آنان در برابر انصار تنها دو دلیل بود:

1.مهاجران،نخستین گروندگان به اسلام اند.

2.نزدیک ترین خویشان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به شمار می آیند.

این سردمداران پس از اقامۀ این دلیل و برهان،در حقیقت به محکومیت خویش سخن گفتند زیرا به ادعای آنان اگر قرار بود خلافت با قدرت شمشیر و اسلام آوردن و خویشاوندی نزدیک به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به کسی تعلق بگیرد، تنها علی علیه السّلام شایستگی چنین معنایی را داشت،چون به اتفاق همۀ مسلمانان،

ص:153

وی نخستین فردی بود که به اسلام گروید و به خدا ایمان آورد و رسالت محمد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم را تصدیق کرد و طبق موازین پیوند برادری که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در مدینه میان مهاجران و انصار برقرار کرد،علی علیه السّلام برادر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و پسر عموی حقیقی،و نزدیک ترین مردم به جان و دل رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تلقی می شد و هیچ کس در این خصوص،تردیدی به خود راه نمی داد.

وقتی ابو بکر در گفت و گو با انصار،مستند خویش را خویشاوندی با پیامبر و سابقۀ در اسلام قرار داد و عمر و ابو عبیدۀ جرّاح را به جهت خویشاوندی با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و سابقۀ در اسلام،نامزد خلافت کرد،و شخصیت علی بن ابی طالب را که کمتر از سه ماه قبل،بالغ بر یکصد هزار تن مسلمان در غدیر خم با آن حضرت بیعت کرده بودند،نادیده گرفت،در حقیقت خود،به تناقض گویی آشکاری گرفتار شد.

علی بن ابی طالب علیه السّلام پسر عموی حقیقی نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم بود و به اتفاق تاریخ نگاران و ارباب حدیث،تنها وی برادر دینی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به شمار می رفت،اسلام به سبب فداکاری ها و جانفشانی ها و جهاد و مبارزۀ علی علیه السّلام سرپا شد و بر شرک و بت پرستی و قریش که با بازگشت به شیوۀ نیای خود به جنگ با پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم برخاسته بودند،پیروز شد و این بار با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم که در خط و مشی و شخص علی علیه السّلام متبلور بود،سر ستیز داشتند.

این قضیه بر ابو بکر که با نامزد کردن عمر و ابو عبیده،به صحت کاربرد این شیوه و کفایت آن،اعتقاد داشت،پوشیده نبود.ولی او و هوادارانش در مورد این مسأله قبلا نقشه کشیده بودند،و در راستای دور ساختن علی علیه السّلام از صحنۀ خلافت و دست یابی خود به آن با استفاده از همه شیوه ها،با برخی از عناصر مهاجر و انصار از پیش به توافق رسیده بودند،وی با دستۀ دوم انصار که

ص:154

موضع گیری ابو بکر و هوادارانش،احساسات آنان را برانگیخته بود و برای تبادل نظر پیرامون سرنوشت و آیندۀ خلافت،در سقیفه بنی ساعده گرد هم آمده بودند،به گفت و گو پرداخت.ابو بکر و رفقایش بسان کسی که از موضع قدرت سخن بگوید و بخواهد خویشتن را هرچند با این نوع وارونه جلوه دادن حقایق و سخنان فریبکارانه-بر دیگران تحمیل کند-با مردم سخن گفتند.

پاسخ عمر به ابو بکر،بر همین معنا دلالت دارد،وقتی ابو بکر به مردم گفت:می توانند با عمر بن خطاب و ابو عبیده بیعت کنند،عمر فورا در پاسخ ابو بکر گفت:تو زنده باشی و چنین کاری انجام پذیرد؟کسی حق ندارد مقام و مرتبه ای را که رسول خدا برایت ارزانی داشته،نادیده بگیرد. (1)

این پاسخ،حاکی از برنامه ریزی و توافق قبلی آنان بر شیوه ای بود که بیعت،با ابو بکر انجام پذیرد و هم زمان با این،عمر بن خطاب می کوشید با این سخن که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم ابو بکر را به جانشینی خود برگزیده،افکار عمومی را منحرف ساخته و در بوتۀ ابهام نگاه دارد.از این رو،عمر به ابو بکر گفت:

کسی حق ندارد مقام و منزلتی را که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به تو ارزانی داشته نادیده بگیرد با این که تاریخ نگاران قدیم و ارباب حدیث و راویان مورد اعتمادی که به بیان زندگی رسول خدا پرداخته و احادیث آن حضرت را برای نسل های بعد روایت نموده اند،هیچ یک ادعا نکرده اند که نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم حتی-با اشاره ای دور-به مقام و منزلتی که عمر بن خطاب می کوشید آن را برای ابو بکر اثبات کند،کلمه ای گفته باشد،بلکه برخورد پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم با ابو بکر برعکس

ص:155


1- (1)) .شرح ماجرای سقیفه را در تاریخ ابن هشام 334/4-335،تاریخ طبری حوادث سال یازدهم 2/ 444،أنساب الأشراف 563/1-567،طبقات ابن سعد 2 ق 53/2-54،تاریخ ابو الفداء 1/ 164،شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید 21/2-57،حیاة الامام الحسن بن علی 150/1 می یابید.

ادعای عمر بوده است.رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نه انجام کاری را به ابو بکر سفارش کرده و نه او را در جایگاهی قرار داده که برایش امتیازی بر دیگران تلقّی شود و اگر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در غزوۀ ذات السلاسل،ابو بکر را در رأس گروهی از گشتی ها اعزام نمود و یا پرچم را در روز خیبر به او سپرد،[به گواه تاریخ]در همۀ موارد یاد شده ابو بکر با شکستی مفتضحانه بازگشت و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در روزهای پایانی عمر شریف خود که زمان رحلتش را نزدیک می دید، تصمیم گرفت او و عمر بن خطاب را به عنوان سربازان سپاه اسلام به فرماندهی اسامة بن زید که حداکثر،بیش از بیست سال از سن او نمی گذشت، از مدینه بیرون کند.

ولی در مورد نمازی که ابو بکر برخی روزها در دوران بیماری رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم با مردم به جا آورد و ابو عبیده در سخنان خود با انصار بدان اشاره کرد،باید گفت:با این که امامت در نماز همواره عملی رایج بوده و هست و کوچک و بزرگ و اهل فضل و کمال و نیز بی بهره گان از علم و دانش،عهده دار آن می شده اند،بر فرض که چنین اتّفاقی افتاده باشد،موجب فضیلت ابو بکر بر هیچ یک از مردم نمی شود و چنین عملی از ویژگی های پیامبران و اولیاء و شخصیت های برجسته و با قداست،به شمار نمی آید،از سویی چون رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در وضعیتی بسر می برد که نمی بایست بستر خویش را ترک گوید، عایشه از پیش خود پدرش را برای اقامۀ نماز با مردم فراخواند ولی زمانی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از ماجرا آگاه شد با تکیه بر دست علی علیه السّلام و عباس با حال تبدار از منزل خارج شد و ابو بکر را از محراب خویش کنار زد و خود با این که از شدّت درد و بیماری رنج می برد،با مردم نماز گزارد.

شگفت آور است مسأله ای را که عقل و منطق پذیرای آن نیست،جمعی از علما و ارباب حدیث اهل سنّت برای ابو بکر فضیلتی تلقی می کنند که وی را

ص:156

شایستۀ خلافت گردانده،در صورتی که خود به دیدگاه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در مورد علی علیه السّلام در ماجرای«یوم الدار»احد،احزاب،حدیبیه،خیبر،حنین،تبوک و غدیر خم و ایجاد پیمان برادری بین پیامبر و علی علیه السّلام در مکه و مدینه،اعتراف دارند.ولی هیچ یک از این موارد را نه تنها دلیل،بلکه اشاره ای به انتخاب علی علیه السّلام برای منصب خلافت پس از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نمی دانند،امّا دو رکعت نمازی را که ابو بکر[بر فرض صحت]با مسلمانان به جا آورده دلیل روشنی بر شایستگی وی به رهبری مسلمانان پس از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و دادن صلاحیت های لازمه به او،به شمار می آورند.

آن چه در روایت زبیر بن بکّار آمده دلالت دارد که حرکت انصار و گرد همایی آنان در سقیفه،در پاسخ برنامه ریزی مهاجران که طی آن قصد رسیدن به قدرت داشتند،انجام پذیرفته است.وی می گوید:وقتی مردم با ابو بکر بیعت کردند،او را با سان و رژه به مسجد آوردند،در پایان آن روز جمعی از انصار و گروهی از مهاجران،انجمنی تشکیل داده و افراد،یکی پس از دیگری در آن جمع سخن گفتند.

عبد الرحمان بن عوف اظهار داشت:ای جماعت انصار!هرچند شما از فضایل زیادی برخوردارید و پیروزی های چشمگیری توسط شما به دست آمده و از سوابق درخشانی بهره مندید،ولی افرادی چون ابو بکر و عمر و علی و ابو عبیده میان شما وجود ندارد.

زید بن ارقم در پاسخ گفت:ای عبد الرحمن!ما فضیلت کسانی را که نام بردی انکار نمی کنیم،ولی ما افرادی چون سعد بن عباده رهبر انصار و ابیّ بن کعب را بین خود داریم که خداوند به رسول خود فرمان می دهد بر او درود فرستد و قرآن را از او دریافت کند.و معاذ بن جبل از ماست که روز قیامت پیشاپیش دانشمندان در حرکت است و خزیمة بن ثابت که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم

ص:157

گواهی و شهادت او را به جای دو تن مورد تأیید قرار داد،میان ماست و به خوبی می دانیم میان کسانی که از قریش نام بردی افرادی وجود دارد که اگر در پی خلافت باشد،هیچ کس با او به ستیزه برنخواهد خاست و او،شخص علی بن ابی طالب است.

در تاریخ طبری آمده است:وقتی ابو بکر برای بیعت گرفتن،ابو عبیده و عمر بن خطاب را پیشنهاد کرد و آن دو به سود ابو بکر کنار رفتند،انصار اعلان داشتند:ما جز با علی بن ابی طالب با دیگری بیعت نخواهیم کرد. (1)

این دو روایت تصریح دارند که انصار در مورد علی بن ابی طالب علیه السّلام حتی اگر مهاجران او را کاندیدای خلافت کرده بودند،هیچ گونه مخالفتی نداشتند و معنایش این بود موضع گیری مخالفی که انصار با ابو بکر در سقیفه اتخاذ کردند، در ازای برنامه ریزی و طرح و نقشه ای بود که قریش برای دست یابی به خلافت و سلب آن از صاحبان قانونی اش،بدان متوسل شده بودند.

استاد توفیق ابو علم در کتاب خود«اهل البیت»می گوید:بعید نیست سعد بن عباده هنگامی که دید مهاجران حاضر نیستند حق را به اهل آن واگذارند،آن را برای خود درخواست کرد.

به هرحال از نگاه اکثریت اندیشمندان مسلمان دیدگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در مورد علی علیه السّلام و سخنان صریح و مکرّر پیامبر دربارۀ وی،امیر مؤمنان علیه السّلام را در حکم شخصی معیّن برای خلافت قرار می دهد به گونه ای که علی علیه السّلام شخصا مطمئن بود مسأله خلافت،از او فراتر نخواهد رفت.

در شرح نهج البلاغه آمده است که:علی علیه السّلام تردیدی نداشت خلافت از آن او خواهد بود و هیچ یک از مردم در این خصوص با وی سر ستیز و نزاعی نخواهند داشت و خود در این باره می گوید:

ص:158


1- (1)) .تاریخ طبری 21/4،چاپ دار الفکر بیروت.

عمویش عباس،به او گفت:[علی جان!]دستت را بده تا با تو بیعت کنم، اگر چنین کاری صورت گیرد مردم می گویند عموی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم با پسر عموی پیامبر بیعت کرده و در این صورت حتی دو تن نیز در مورد بیعت با شما به اختلاف نمی پردازند.علی علیه السّلام فرمود:عمو جان!آیا واقعا کسی غیر از من نیز سودای رسیدن به خلافت دارد؟

عباس در پاسخ گفت:پی خواهی برد.

امام علیه السّلام فرمود:عمو جان!من دوست ندارم مردم پشت درهای بسته با من بیعت کنند.

طبیعی بود وقتی امام علیه السّلام و همراهان از این رخداد بزرگ اطلاع حاصل کرده مات و متحیر شدند چراکه با چشم خود دیدند ابو بکر را مانند داماد با شادی و هلهله به مسجد می برند و جنازۀ مقدس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در جمع خانواده اش روی زمین قرار دارد و همسرانش در انتظارند تا پیکر پاک او تجهیز و مراسم خاک سپاری وی انجام پذیرد،از سویی باخبر شدند که ابو بکر در مناقشه با انصار مخالف خویش،به خویشاوندی خود با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و سابقۀ گرویدن به اسلام،استناد کرده است.

در چنین وضعیتی امام علیه السّلام هرچند به صحت و درستی ادلۀ مهاجران اعتقاد نداشت ولی می بایست آنان را موظف به پذیرش موضوعی بنماید که خود، انصار را به پذیرش آن وامی داشتند.امام علیه السّلام قادر بود ده ها دلیل بی چون وچرا برای آنان اقامه نماید و این کار در صورتی امکان داشت که آنان به سخنان منطقی حضرت گوش فراداده و دلایلی که وی اقامه می کرد،آنان را از انجام عملی که به طور جدّی پی گیر آن بودند،بازمی داشت.با این همه،امام علیه السّلام با همان دلیلی که مهاجران بر انصار فایق آمدند و با استناد به سخنان و تصریحات رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در مورد خود و سابقۀ درخشان و جهاد و مبارزه و

ص:159

پیمان برادری خویش با رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم،با آنان به احتجاج پرداخت و هم چنان از حق خویش دفاع نمود و در این راستا همسرش زهرای مرضیه علیها السّلام بانوی بانوان در کنار شوهر در صدد بازپس گیری هدایای خود و حق خلافت شوهر،برآمد.

اغلب راویان آورده اند:پس از بیعت مردم با ابو بکر،ابو سفیان با سخنانی هیجانی،پشتیبانی خود را از علی علیه السّلام اعلان کرد و مخالفانش را مورد تهدید قرار داد و گفت:به خدا سوگند!مدینه را از سواره و پیاده پر خواهم کرد،البته بر امام علی علیه السّلام پوشیده نبود که ابو سفیان با این کار قصد جنگ افروزی میان مسلمانان دارد تا فتنه و آشوب را دامن بزند شاید برای وی و امثالش که شرک و نفاق را در دل نهان ساخته اند،فرصتی به وجود آید و در آن گیر و دار به اهداف خصمانۀ خود نسبت به اسلام و پیروان آن که ابو سفیان بیست سال با آنان جنگید،دست یابند وی که سال ها با مسلمانان مبارزه کرد سرانجام خود و همسرش هند جگرخوار آن گونه که میان مسلمانان معروف است در سال فتح مکه و در تنگناترین موقعیت،بسان فردی شکست خورده و از همه جا درمانده،مجبور به ورود در جرگۀ مسلمانان شدند ولی حقد و کینه هایی به دل داشتند که گاه گاهی خود را نشان می داد.

در روایت طبری و ابن اثیر در کامل،آمده است که:امیر المؤمنین علیه السّلام ابو سفیان بن حرب را مورد نکوهش قرار داد و فرمود:

ابو سفیان!به خدا سوگند!تو با این کار هدفی جز ایجاد فتنه و بلوا نداری و سال ها بد خواه اسلام بوده ای و ما نیازی به یاری تو نداریم. (1)

ص:160


1- (1)) .سیرة الائمة الاثنی عشر 260/1-297.

2.نتایج سقیفه

اشاره

رخدادهای سقیفه موجب به وجود آمدن سه جناح مخالف شد:

1.انصار؛که با خلیفه و رفقایش در سقیفۀ بنی ساعده به نزاع و مشاجره پرداختند و میان آنان بحث و مناقشه درگرفت و به سبب ریشه دار بودن تفکر وراثت دینی در ذهن اعراب و اختلافی که میان خود انصار به سبب نفوذ تعصّبات قبیله ای در دلشان به وجود آمد،ماجرای سقیفه به سود قریش تمام شد. (1)

ابو بکر و رفقایش در نزاع و کشمکش سقیفه،بر سر موضوعی که آن را حق خود می دانستند،دفاع خویش را متوجه نقطه ای نمودند که در نظر بسیاری از مسلمانان،دارای مقبولیت بود.زیرا وقتی قریش،عنوان قبیله و نزدیکان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را یدک می کشید،به طور طبیعی از سایر مسلمانان به خلافت و حکومت آن حضرت سزاوارتر بود و در حقیقت می توان گفت:ابو بکر و دار و دسته اش از گردهمایی انصار از دو جهت بهره بردند:

نخست:انصار با عملی که انجام دادند،شیوه ای را اتخاذ کردند که بدانان اجازه نمی داد از آن پس در صف هواداران علی علیه السّلام قرار گیرند و فرمانش را گردن نهند و از سزاواری وی به خلافت دم بزنند.

دوم:شرایط و اوضاع به گونه ای برای ابو بکر مهیا و دمساز شد که وی را تنها مدافع حقوق مهاجران در گردهمایی سقیفه قرار داد و هیچ شرایطی مانند شرایط سقیفه منافع او را تأمین نمی کرد زیرا افراد سرشناس و صاحب نفوذ مهاجران که در صورت حضورشان،سقیفه در آن روز چنین نتیجه ای را به دست نمی داد،در جلسه شرکت نداشتند.

ص:161


1- (1)) .تاریخ طبری 25/4 چاپ دار الفکر بیروت.

بدین سان،ابو بکر از سقیفه بیرون آمد و کلیۀ مسلمانانی که در مورد خلافت با نقطه نظرات وی موافق بودند و یا پذیرش زمامداری سعد بن عباده بر آن ها دشوار می آمد با وی دست بیعت داده بودند.

2.امویان و در رأس آنان ابو سفیان که در صدد اختصاص سهمی در حکومت برای خود بودند،بدین وسیله می خواستند بخشی از ارج و احترام سیاسی گذشتۀ خود در جاهلیّت را بازگردانند.زمامداران حکومت(ابو بکر و دار و دسته اش)به مخالفت امویان و تهدیدهای ابو سفیان و سخنان هیجانی وی در بازگشت از سفری که رسول خدا او را برای جمع آوری زکات فرستاده بود،اعتنایی نکردند زیرا به سرشت و طبیعت و خواسته های سیاسی و مادی بنی امیّه آشنایی داشتند و جلب حمایت و همکاری آنان در کنار حکومت موجود،کار ساده ای بود چنان که ابو بکر این کار را انجام داد و از پیش خود-یا به تعبیری دقیق تر-با اجازۀ عمر،تمام اموال و زکات هایی را که از مسلمانان نزد ابو سفیان وجود داشت،یک جا بدو بخشید و پس از آن نیز بخشی از کارهای حکومتی را در تعدادی از مراکز مهمّ دولتی در اختیار امویان قرار داد.

3.بنی هاشم و شخصیت های برگزیدۀ آنان مانند:عمّار،سلمان،ابوذر، مقداد،(رضوان اللّه علیهم اجمعین)و دسته های دیگری از مردم که به حکم الهی و نحوۀ سیاستی که در اسلام با آن خو گرفته بودند،بنی هاشم را وارث طبیعی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم می دانستند. (1)

ملاحظه می کنیم که حزب حاکم در همگرایی با انصار و امویان و جلب

ص:162


1- (1)) .شرح ماجرا در کتاب«فدک فی التاریخ»از شهید سید محمد باقر صدر 84 ملاحظه شود.

حمایت آنان،به پیروزی دست یافت؛ولی این موفقیت و پیروزی،آن حزب را به تناقض فاحش سیاسی کشاند،زیرا شرایط موجود سقیفه،حاکمان را بر آن می داشت که خویشاوندی با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را در مسأله خلافت ملاک خاصی تلقّی کنند و وراثت را برای رهبری دینی به عنوان یک اصل مورد تأیید قرار دهند ولی پس از ماجرای سقیفه وضعیت دگرگون شد و مخالفت با آن، رنگ و نوع تازه و بسیار روشنی به خود گرفت بدین معنا که اگر قریش:این دلیل که پیامبر از آن ها بود،از سایر قبایل عرب به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نزدیک تر و سزاوار جانشینی او به شمار می آمدند،بنابراین بنی هاشم به خلافت و جانشینی پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم سزاوارتر از بقیۀ قریش بودند و این مطلب عینا همان موضوعی است که علی علیه السّلام در سخنان خود بدان اشاره کرد و فرمود:اگر مهاجران با استناد به خویشاوندی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بر انصار اقامۀ دلیل کردند، ما نیز به همان دلیل می توانیم بر ضد خود مهاجران به استدلال بپردازیم و اعلان داشت:اگر دلیل و برهان مهاجران حقی را ثابت کند،که در این صورت این حق تنها از آن ماست،نه آن ها وگرنه انصار بر ادعای خود باقی خواهند ماند.و ابن عباس این بخش را در گفت و گوی خود با ابو بکر به روشنی بیان کرد و به ابو بکر گفت:تو که می گویی«ما از شجرۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم هستیم» سخنی بی پایه است،بلکه شما به همسایگان آن درخت می مانید؛ولی ما شاخسار آن درخت مبارک هستیم. (1)علی که رهبری جناح بنی هاشم را در مخالفت با سقیفه عهده دار بود،ترس و وحشت سختی در دل حاکمان ایجاد کرده بود،زیرا شرایط خاص آن حضرت وی را بر انجام دوگونه کار مثبت بر

ص:163


1- (1)) .شرح ابن ابی الحدید 5/6.

ضد حکومت موجود،یاری می داد.

یکی:پیوستن احزاب مخالفی مانند:امویان و افرادی نظیر مغیرة بن شعبه به علی علیه السّلام،که آراء خود را به معرض فروش گذاشته و بر سر سودای آن ها با بهای گزاف،با جناح های گوناگونی وارد مذاکره و گفت و گو شده بودند،این واقعیت را از سخنانی که ابو سفیان روز ورودش به مدینه در مورد خلافت برآمده از سقیفه،عنوان کرد و گفت و گویی که با علی علیه السّلام داشت می توان به خوبی دریافت،زیرا ابو سفیان امام علیه السّلام را به شورش ترغیب می کرد،ولی خود به خلیفه تمایل داشت و زمانی که خلیفه اموال مربوط به مسلمانان را که ابو سفیان در سفرش جمع آوری کرده بود به خودش بخشید و او نیز سکوت اختیار کرد،پرده از این حقیقت برمی دارد.بدین ترتیب، زراندوزی و مال پرستی،سایۀ شوم خود را بر سر گروهی از مردم آن روز فرو افکنده بود.

پر واضح است که علی علیه السّلام اگر دست به چنین کاری زده بود با هزینه کردن خمس و محصولات مزارع خود در مدینه و درآمد کلان فدک که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آن را برایش به جای نهاده بود،به خوبی می توانست خواسته های این افراد را برآورده سازد.

دوم:جنبۀ دیگر مقاومتی که علی علیه السّلام امکانات آن را در اختیار داشت و در سخن خود بدان اشاره می کند آن جا که فرمود:

«احتجّوا بالشجرة و أضاعوا الثمرة»؛

پایۀ استدلال آنان(مهاجران)درختی بود که میوه اش را از بین بردند.

منظور از سخن حضرت این بود در آن روز افکار عمومی که یک پارچه در ستایش اهل بیت پیامبر و اعتراف به برتری و حقانیت و خویشاوندی آنان

ص:164

به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم مهیا بود،در عرصۀ این مخالفت،پشتوانۀ محکمی برای علی علیه السّلام به شمار می آمد. (1)

راه کارهای حکومت
نخستین راهکار:سلب توان مالی علی علیه السّلام

حزب حاکم،خویش را در وضعیت مالی فوق العاده دشواری یافت.زیرا شهرهایی که از آن ها بودجۀ کشور جمع آوری می شد تا استقرار کامل ارکان حکومت نوپا در پایتخت(مدینة الرسول صلّی اللّه علیه و اله و سلم)به اطاعت و فرمان حکومت جدید درنیامده در حالیکه شهر مدینه هنوز کاملا تسلیم حکومت نشده بود.به عنوان مثال اگر ابو سفیان یا دیگران روزی رأی موافق خویش را به حکومت فروخته بودند،این امکان وجود داشت که اگر کسی بهای بیشتری بر آن ها عرضه می کرد،معامله را فسخ کرده و برهم می زدند و پرداخت چنین بهایی هر لحظه از توان مالی علی علیه السّلام ساخته بود بنابراین بایستی در این صورت اموالی که به عنوان یکی از منابع تهدید کنندۀ منافع حزب حاکم به شمار می رفت-از علی که در آن لحظات آمادگی مقابله نداشت-سلب می شد،تا اینکه همکاری انصار در حمایت از خلیفه،تضمین گردد و توان مالی مخالفان در تأسیس حزب از دار و دسته ای از طمع ورزان دنیا پرست آن روز،به تحلیل برده و به ضعف کشانده شود.

چنین ارزیابی از سیاست گروه حاکم را تا زمانی که با نحوۀ سیاست دلخواه آنان سازگاری داشت و تا زمانی که می دانیم افرادی چون ابو بکر آراء

ص:165


1- (1)) .فدک فی التاریخ از شهید سید محمد باقر صدر 86.

حزب اموی را با پول و اعطای پست و مقام و حاکمیت دادن پسر ابو سفیان، خریداری می کردند،نباید بعید دانسته و آن را نادیده گرفت.در تاریخ آمده است:وقتی ابو بکر به خلافت دست یافت،ابو سفیان گفت:ما را به ابو فصیل چکار؟خلافت مربوط به فرزندان عبد مناف است هنگامی که به ابو سفیان خبر دادند که ابو بکر به پسرت فرمانروایی داده،در پاسخ گفت:بنابراین،حق خویشاوندی اش را به جا آورده است. (1)

دومین راه کار:رویایی با مخالفت امام علیه السّلام

حزب حاکم برای از میان بردن عنصر دومی که سبب قدرت و توان جناح مخالف می شد،بر سر دو راهی قرار گرفت:

1-در موضوع خلافت:به هیچ وجه جایگاه و ارزشی برای اصل خویشاوندی با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم قائل نشود که در این صورت ردای قانونی را که ابو بکر در سقیفه بر اندام خلافت خود پوشانده بود،برمی کند.

2-خود،به تناقض گویی افتد و بر اصول اعلان شدۀ در سقیفه هم چنان پای بند بماند و هیچ گونه حقی برای بنی هاشم منظور ندارد و در برابر بزرگان مسلمانان،امتیازی برای آنان قائل نشود و یا وقتی قائل شود که مخالفت آنان، با حکومت و خلافت وقت که مردم با آن بیعت کرده بودند،نوعی رویارویی تلقی شود و بدین ترتیب کسی به یاری آنان برنخیزد.

هیئت حاکمه راه دوم را برگزید تا بر آراء و نظریاتی که در گردهمایی انصار ترویج کرده بودند،پابرجا بمانند و مخالفان را به این بهانه که مخالفتشان

ص:166


1- (1)) .تاریخ طبری 28/4.

پس از بیعت مردم با خلیفه،جز بلوا و آشوبگری که در عرف اسلام تحریم شده معنای دیگری ندارد،سرکوب نمایند. (1)

مخالفت های عملی

با نگرشی دقیق بر سیاست این حکام و فرمانروایان،پی می بریم افزون بر طرح و برنامه ریزی هایی که برای به ضعف کشاندن توان اقتصادی خاندان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم انجام داده بودند،از همان نخستین لحظات،سیاست مشخصی را در قبال این خاندان در پیش گرفتند تا اندیشه و تفکری که بنی هاشم را در راستای مخالفت با دستگاه حاکم تقویت می کرد،از میان بردارند چنان که صدای خود جناح مخالف را که نزدیک ترین افراد به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به شمار می آمدند،در بوته خاموش ساختند.

هدف این سیاست را می توان الغاء و از میان بردن امتیازات خاندان بنی هاشم و دور ساختن هواداران مخلص آن از مراکز مهم دستگاه دولت اسلامی آن روز و سلب مقام و منزلت و جایگاه بلند آنان در ذهنیّت جامعۀ اسلامی دانست،که این نظریه به پدیده های متعدد تاریخی بستگی داشت:

1.رفتار خشونت بار خلیفه و طرفدارانش با علی علیه السّلام به پایه ای رسید که عمر تهدید کرد خانۀ آن حضرت را هرچند فاطمه علیها السّلام در آن حضور داشته باشد،به آتش خواهد کشید.معنا و مفهوم این سخن این بود که فاطمه علیها السّلام و هیچ یک از خاندان بنی هاشم در نظر سلطۀ حاکم از چنان حرمتی برخوردار نیستند که موجب شود حکومت،همان رفتاری را که در روز سقیفه با سعد بن

ص:167


1- (1)) .فدک فی التاریخ،از شهید سید محمد باقر صدر 91.

عباده انجام داد و دستور قتل وی را صادر کرد،دربارۀ آنان نیز به اجرا درنیاورد.

از جمله موارد این رفتار خشونت آمیز را در توصیفی می توان یافت که خلیفه از علی علیه السّلام ارائه داد و وی را کانون فتنه تلقّی کرد و به امّ طحال (1)تشبیه کرد،و عمر در کمال روشنی به علی علیه السّلام گفته بود که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از ما و شماست.

2.خلیفه،هیچ یک از بنی هاشم را در امور مهمّ دولتی شرکت نداد و بر وجبی از خاک پهناور مملکت اسلامی فرمانروایی نبخشید در صورتی که امویان در این خصوص از سهم بزرگی برخوردار بودند،از لابلای بحث و مناقشه ای که میان خلیفۀ دوم و ابن عباس رخ داد و خلیفه،بیم و وحشت خود را از فرمانروایی دادن ابن عباس بر شهر«حمص»ابراز داشت،به روشنی می توان دریافت که این قضیه زاییدۀ سیاستی حساب شده بوده است زیرا خلیفه از آن بیم داشت که اگر بنی هاشم در مراکز کشور اسلامی فرمانروایی یابند و پس از مرگ او نیز بر سر قدرت بمانند،خلافت به سرنوشتی که بر خلاف میل او بود دچار گردد. (2)

3.خلیفه،خالد بن سعید بن عاص که خود،وی را به فرماندهی سپاه برگزیده و برای فتح شام بدان سامان گسیل داشته بود تنها بدین جهت از فرماندهی برکنار کرد که عمر بن خطاب گرایش و تمایل خالد بن سعید را به بنی هاشم و خاندان پیامبر و موضع خالد را پس از وفات رسول خدا در قبال اهل بیت،به خلیفه گزارش کرد.

بنابراین،هیئت حاکمه می کوشید بنی هاشم را با سایر مردم،برابر قلمداد کند و اختصاص خویشاوندی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را از آنان باز ستاند تا با این

ص:168


1- (1)) .زن بدکارۀ معروف عرب.
2- (2)) .مروج الذهب در حاشیۀ جلد پنجم تاریخ ابن اثیر 135.

ترفند تفکّر و اندیشه ای که بنی هاشم را در راستای مخالفتشان با حکومت، تقویت و پشتیبانی می کرد،از میان بردارد،هرچند حکام اطمینان داشتند که علی علیه السّلام در آن لحظات دشواری که بر اسلام می گذشت بر ضد آنان نخواهد شورید،ولی از قیام و شورش آن حضرت پس از آن دوران،هر لحظه آسوده نبودند و طبیعی به نظر می رسید که در زمان برقراری آرامش و قبل از آن که امام علیه السّلام در جنگی ویرانگر بر آن ها پیشی گیرد،در جهت نابودسازی توان مادی«فدک»و قدرت معنوی آن حضرت،سرعت عمل به خرج دهند.

4.پس از انجام این کار با عقل سازگار بود که خلیفه برخورد تاریخی خود را با حضرت زهرا علیها السّلام در ماجرای فدک،عملی سازد.در این برخورد دو هدف با یکدیگر رویارو قرار گرفته و این موضع گیری بر دو خط اصلی سیاست خلیفه استوار بود زیرا انگیزه هایی که سبب شد وی فدک را از فاطمۀ زهرا علیها السّلام بگیرد،او را بر ادامۀ آن طرح واداشت تا بدین وسیله ثروتی را که از دید فرمانروایان آن روز سلاحی نیرومند تلقی می شد و حکومت وی را از نظر مالی تقویت می کرد،از دشمن برباید در غیر این صورت چه چیز سبب شد که خلیفه فدک را تسلیم زهرا نکند با این که آن مخدّره به گونه ای قطعی متعهد شده بود محصولات و درآمد فدک را در راه های خیر و منافع عمومی هزینه کند؟آری،خلیفه از آن بیم داشت که فاطمۀ زهرا علیها السّلام تعهّدی را که سپرده بود به گونه ای توجیه کند که با هزینۀ محصولات فدک در راستای امور سیاسی، سازگار باشد،وانگهی اگر فرضا صحیح به نظر می رسید که فدک به همۀ مسلمانان تعلّق داشت،بنابراین،چه عاملی سبب شد که خلیفه با چشم پوشی از سهمیۀ صحابه،در پی جلب رضایت فاطمۀ زهرا علیها السّلام برنیامد؟آیا جز این که

ص:169

خلیفه می خواست با درآمد فدک،خلافت خویش را تقویت کند،توجیه دیگری برای آن می توان یافت؟

نیز هرگاه پی بردیم فاطمۀ زهرا علیها السّلام آن گاه که امیر مؤمنان علیه السّلام مردم را به سوی خود فرامی خواند،حامی و پشتیبان قوی همسر خویش تلقی شده و در راستای اثبات حقانیّت امام علی علیه السّلام در خلافت،برای یاران آن حضرت دلیلی قابل استناد به شمار می آمد،به خوبی درخواهیم یافت که خلیفه در ایفای نقش خود در قبال ادعای زهرا علیها السّلام نسبت به فدک،کاملا موفق شد و از روش سیاسی مناسبی که آن موقعیت حساس اقتضا می کرد بهره گرفت و با غنیمت شمردن فرصت مناسب بدست آمده به گونه ای ماهرانه و روشی غیر مستقیم در اذهان مسلمانان القاء کرد که فاطمۀ زهرا علیها السّلام نیز با دیگر بانوان تفاوتی ندارد و نباید به نظریات و ادعاهای وی در مسأله ناچیزی مانند فدک،اعتنایی شود تا چه رسد به موضوع خلافت.از این گذشته،اگر فاطمه مدعی بازپس گیری قطعه زمینی که حق او نیست،باشد بنابراین امکان دارد بعدها تمام کشور اسلامی را برای شوهر خود مطالبه کند،در صورتی که همسرش هیچ گونه حقی در آن ندارد. (1)

3.فدک بین پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم و زهرا علیها السّلام

خدای متعال فرمود:

فَآتِ ذَا الْقُرْبیٰ حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ ذٰلِکَ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللّٰهِ وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (2)؛

ص:170


1- (1)) .برای آشنایی با شرح بیشتر ماجرا به فدک فی التاریخ 92 مراجعه شود.
2- (2)) .روم/38.

حق نزدیکان و مسکینان در راه مانده را ادا نما،این کار برای آنان که در پی رضای خدا هستند بهتر است و چنین کسانی رستگار خواهند بود.

ملاحظه می کنیم این آیۀ شریف از ناحیۀ خدای عزّوجلّ خطاب به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم است که به او فرمان می دهد حق نزدیکان را ادا کند،نزدیکان کیانند؟و چه حقی دارند؟به اتفاق همۀ مفسّران،ذو القربی،نزدیکان رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و عبارت از علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام اند،بنابراین،معنای آیۀ شریف چنین است که حق نزدیکان خود را ادا نما.

در تفسیر در المنثور سیوطی از ابو سعید خدری روایت شده که گفت:

وقتی آیۀ شریف فَآتِ ذَا الْقُرْبیٰ حَقَّهُ... نازل شد،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فاطمۀ زهرا علیها السّلام را خواست و فدک را به او بخشید. (1)

ابن حجر عسقلانی در صواعق المحرقه می گوید:عمر گفت:سخن من در این باره با شما این است که خداوند در این غنیمت چیزی را به پیامبر خویش اختصاص داده که به دیگران عطا نکرده است و سپس این آیه را خواند:

وَ مٰا أَفٰاءَ اللّٰهُ عَلیٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمٰا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لاٰ رِکٰابٍ وَ لٰکِنَّ اللّٰهَ یُسَلِّطُ... ؛

آن چه را خداوند از غنایم(یهود)به رسولش بازگردانده و بخشیده چیزی است که شما برای به دست آوردن آن نه اسبی تاختید و نه شتری راندید[مبارزه ای نکردید] و خداوند،رسولان و فرستادگان خود را بر هرکس بخواهد مسلّط...

بنابراین،(فدک)ملک خالص رسول خداست.

ص:171


1- (1)) .در المنثور 177/4،نظیر آن در کشف الغمه 476/1 اعطیه نقل شده و حاکم نیشابوری آن را در تاریخ خود یادآور شده است.

از روایات تاریخی استفاده می شود که فدک در اختیار فاطمۀ زهرا علیها السّلام بوده و آن مخدّره در آن ملک،تصرف می کردند و با استناد به سخنان صریح امام علی علیه السّلام در نامه ای که به عثمان بن حنیف انصاری فرماندار خود در بصره فرستاد،فدک در اختیار خاندان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم قرار داشته است آن جا که فرمود:

«بلی کانت فی أیدینا فدک من کلّ ما أظلّته السماء فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین،و نعم الحکم اللّه...»؛ (1)

آری،تنها از آن چه آسمان بر آن سایه افکنده،فدک در اختیار ما بود ولی گروهی بر آن بخل ورزیدند و گروهی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند و بهترین داور خداست.

برخی از روایات بیانگر این است وقتی خلافت ابو بکر سر و سامان یافت،فدک را از فاطمه گرفت (2)،معنای این سخن این است که فدک در اختیار فاطمه،و از دوران پدر بزرگوارش در تصرف آن بزرگ بانو بوده و ابو بکر آن را از وی به زور ستانده است.

در روایت علامۀ مجلسی آمده است:رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم پس از ظفر یافتن بر فدک هنگام ورود به مدینه بر فاطمه وارد شد و فرمود:

دخترم!خداوند فدک را از(یهودیان)به پدرت بازگردانده است و آن را به وی اختصاص داده و ملک ویژۀ پدر توست و مسلمانان در آن حقی ندارند،و من هر گونه بخواهم می توانم در آن تصرف نمایم[زهرا جان!]من بابت مهریه ای که از مادرت خدیجه بر عهده ام بود،فدک را به تو پیشکش نموده و آن را به تو و فرزندان بعدی ات می بخشم.

ص:172


1- (1)) .نهج البلاغه نامۀ 45.
2- (2)) .صواعق المحرقه 25.

سپس رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم قطعه پوستی دباغی شده را خواست و علی علیه السّلام را طلبید و بدو فرمود:«اکتب لفاطمة بفدک نحلة من رسول اللّه»؛بنویس،رسول خدا فدک را به فاطمه پیشکش نمود و علی بن ابی طالب علیه السّلام و غلامی آزاد شده از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و امّ ایمن بر آن نوشته گواه بودند. (1)

4.غصب فدک

پس از به خلافت رسیدن ابو بکر بعد از رحلت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و پس از گذشت ده روز که کار وی سر و سامان یافت مأموری را به فدک فرستاد تا وکیل فاطمۀ زهرا علیها السّلام دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را از آن بیرون کند.

روایت شده:زهرای مرضیه علیها السّلام کسی را نزد ابو بکر فرستاد و بدو فرمود:

از ابو بکر بپرس تو از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم ارث می بری یا خانواده اش؟ابو بکر در پاسخ گفت:البته خانواده وی؛فاطمه علیها السّلام فرمود:بنابراین،سهمیه ارث رسول خدا علیها السّلام چه می شود؟ابو بکر گفت:من از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شنیدم می فرمود:

«إنّ اللّه أطعم نبیّه طعمة»؛خداوند تا رسولش زنده بود اموالی را در اختیار او قرار داد و پس از رحلت وی آن را برای جانشین پس از او مقرر داشت و اکنون که من پس از او به خلافت رسیده ام آن را به مسلمانان برخواهم گرداند.

از عایشه منقول است که:فاطمۀ زهرا علیها السّلام کسی را نزد ابو بکر فرستاد تا در مورد میراثی که در مدینه و فدک و باقیماندۀ خمس خیبر از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به وی تعلق داشت از ابو بکر پرسش نماید،ابو بکر در پاسخ گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:ما پیامبران چیزی به ارث نمی نهیم،آن چه پس از ما باقی بماند صدقه است و خاندان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نیز باید از همین طریق،گذران

ص:173


1- (1)) .بحار النوار 378/17.

زندگی کنند،به خدا سوگند!من در صدقات پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم هیچ گونه تغییری نخواهم داد و آن ها را به همان صورتی که در زمان آن حضرت بوده اند،رها خواهم ساخت و همان گونه که حضرت در ارتباط با آن ها عمل کردند من نیز عمل خواهم نمود.

بدین ترتیب،ابو بکر حاضر نشد از آن اموال چیزی به فاطمه علیها السّلام بازگرداند. (1)

از امام باقر علیه السّلام روایت شده که علی علیه السّلام به فاطمۀ زهرا علیها السّلام فرمود:

[زهرا جان!]خود رهسپار شو و میراث پدر بزرگوارت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را درخواست نما،فاطمه علیها السّلام نزد ابو بکر آمد و فرمود:چرا مرا از میراث پدرم محروم و وکیلم را از فدک بیرون راندی،در صورتی که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم به فرمان خدای متعال آن را به من بخشیده بود؟

ابو بکر در پاسخ گفت:هرچه شما بگویی ان شاء اللّه که صحیح است، ولی باید بر ادعای خود شاهد بیاوری.

امّ ایمن برای دادن گواهی نزد ابو بکر آمد و بدو گفت:ای ابو بکر!تا در مورد سخن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم با تو به احتجاج نپردازم،گواهی نخواهم داد،تو را به خدا،آیا به یاد نداری رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:امّ ایمن از زنان بهشتی است.

ابو بکر گفت:درست است.

امّ ایمن گفت:بنابراین،من گواهی می دهم که خدای عزّوجلّ به رسول خود سفارش فرمود: فَآتِ ذَا الْقُرْبیٰ حَقَّهُ و پیامبر پس از نزول این آیۀ شریف فدک را به عنوان حق زهرا علیها السّلام به او بخشید،علی علیه السّلام نیز همین گونه شهادت داد و ابو بکر سند فدک را نوشت و به فاطمه سپرد که عمر از راه رسید

ص:174


1- (1)) .شرح نهج البلاغه 217/16.

و پرسید:این نوشته چیست؟

ابو بکر گفت:فاطمه مدعی فدک شده و امّ ایمن و علی بر آن گواهی دادند و من سند فدک را برایش نوشتم.عمر نوشته را از فاطمه گرفت و آب دهان بر آن ریخت و پاره کرد و فاطمه علیها السّلام گریان از آن جا بیرون رفت.

روایت شده:امام علی علیه السّلام در مسجد،نزد ابو بکر آمد و به او فرمود:ابو بکر! چرا فاطمه را از ارث پدرش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم محروم کردی؟فدک در زمان حیات پدر بزرگوارش به ملکیّت زهرا در آمده بود.

ابو بکر در پاسخ گفت:این غنیمت،مربوط به مسلمانان است،اگر فاطمه گواه بیاورد که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فدک را به او اختصاص داده،از آن اوست وگر نه هیچ گونه حقی در آن ندارد.

امیر مؤمنان علیه السّلام به ابو بکر فرمود:ابو بکر!میان ما بر خلاف آن چه خداوند دربارۀ مسلمانان قضاوت کرده،داوری می کنی؟

گفت:خیر.

حضرت از او پرسید:اگر مسلمانان مالک چیزی باشند و من مدعی آن مال شوم،تو از چه کسی شاهد می خواهی؟

ابو بکر گفت:از شما که مدعی هستی شاهد خواهم خواست.

حضرت فرمود:بنابراین،تو چرا از فاطمه که فدک در اختیار وی،و در زمان حیات رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و پس از رحلت وی به ملکیت فاطمه علیها السّلام درآمده بود،شاهد خواستی و از مسلمانان که مدعی آن بودند شاهد نخواستی،همان گونه که از من در ادعایم بر مال مسلمانان، درخواست شاهد و گواه می نمایی؟

عمر گفت:علی!دست از سر ما بردار،ما در برابر دلایل شما توان مقاومت نداریم،اگر شاهدان عادلی آوردی که فدک از آن زهراست که در این صورت از

ص:175

آن اوست وگرنه غنیمت مسلمانان است و تو و فاطمه هیچ گونه حقی در آن ندارید.

امام علی علیه السّلام فرمود:ابو بکر!قرآن خوانده ای؟

گفت:آری؛

پرسید:آیۀ شریفۀ إِنَّمٰا یُرِیدُ اللّٰهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً دربارۀ ما نازل شده یا دیگران؟

گفت:دربارۀ شما.

حضرت فرمود:اگر عده ای گواهی دهند که فاطمه دخت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم کار خلاف اخلاقی انجام داده،در مورد او چگونه داوری می کنی؟

گفت:مانند سایر زنان بر او حدّ جاری خواهم ساخت.

علی علیه السّلام فرمود:اگر چنین کنی در پیشگاه خداوند در زمرۀ کافران خواهی بود.

ابو بکر گفت:چرا؟

امام علی علیه السّلام فرمود:زیرا تو در این صورت،شهادت و گواهی خدا را بر پیراستگی و طهارت فاطمه مردود و گواهی مردم را بر او پذیرا شده ای،چنان که در مورد فدک نیز حکم خدا و رسول را زیر پا نهادی و گفتی فدک از اموال مسلمانان است،با این که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرموده بود،مدعی باید شاهد اقامه کند و منکر باید سوگند یاد نماید.

مردم از شنیدن این سخن مراتب خشم و انزجار خویش را نسبت به ابو بکر ابراز و برخی،بعضی دیگر را مورد اعتراض قرار داده و گفتند:به خدا! علی راست می گوید. (1)

ص:176


1- (1)) .احتجاج طبرسی 234/1،کشف الغمه 478/1،شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 274/16.

5.خطبۀ آتشین زهرا علیها السّلام در مسجد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم

اشاره

آن گاه که حکومت تصمیم گرفت فاطمه را از فدک محروم سازد و این خبر به گوش زهرای مرضیه علیها السّلام رسید،تصمیم گرفت رهسپار مسجد شده و با ایراد خطابه ای مهم در جمع مردم،مظلومیت خویش را اعلان دارد،این خبر در مدینه پیچید که پارۀ تن و گل رخشندۀ نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم قصد دارد در مسجد پدر در جمع مردم،سخن بگوید مدینه از شنیدن این خبر به خود لرزید و مردم در مسجد گرد آمدند تا به سخنان مهم زهرا گوش بسپارند.

عبد اللّه بن حسن،از پدران بزرگوارش علیهم السّلام نمایی از این خطابه را روایت کرده و می گوید:هنگامی که ابو بکر و عمر با هماهنگی تصمیم گرفتند فاطمه علیها السّلام را از فدک محروم سازند و این خبر به آن مخدّره رسید، روسری بر سر افکند و چادر به تن نمود و به اتفاق جمعی از خدمتگزاران خود و زنان بنی هاشم رهسپار مسجد شد،از فرط ناراحتی دامن چادرش به پای مبارکش می پیچید،به گونه ای راه می رفت که گویی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم گام بر می دارد و بر ابو بکر که در جمع عدّه ای از مهاجر و انصار و دیگر مسلمانان قرار داشت،وارد شد.به احترام فاطمه علیها السّلام پرده ای میان زنان و مردان در مسجد کشیده شد و آن بزرگ بانو پشت پرده قرار گرفت وقتی نشست آهی سوزان از ژرفای دل دردمندش برکشید که همه به گریه افتادند و مجلس به لرزه درآمد، دخت گرامی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم لحظه ای درنگ کرد تا گریه و شیون و جوش و خروش مردم فرونشست،سپس با حمد و ستایش خدا و نثار درود و سلام به روان پاک رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم آغاز سخن کرد،بار دیگر مردم به گریه درآمدند،پس از آن که آرام گرفتند،مجدّدا سخن خویش را آغاز نمود و فرمود:

ص:177

1.«الحمد للّه علی ما أنعم و له الشّکر علی ما ألهم و الثناء بما قدّم من عموم نعم ابتدأها و سبوغ آلاء أسداها و تمام منن أولاها.

2.جمّ عن الاحصاء عددها و نأی عن الجزاء أمدها و تفاوت عن الادراک أبدها و ندبهم لاستزادتها بالشکر لاتّصالها و استحمد إلی الخلائق بإجزالها و ثنی بالندب إلی أمثالها.

3.و أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له کلمة جعل الاخلاص تأویلها و ضمّن القلوب موصولها و أنار فی التفکّر معقولها.

4.الممتنع من الأبصار رؤیته و من الألسن صفته و من الأوهام کیفیّته ابتدع الأشیاء لا من شیء کان قبلها و أنشأها بلا احتذاء أمثلة امتثلها.

5.کوّنها بقدرته و ذرأها بمشیّته من غیر حاجة منه إلی تکوینها و لا فائدة له فی تصویرها إلاّ تثبیتا لحکمته و تنبیها علی طاعته و إظهارا لقدرته و تعبّدا لبریّته و إعزازا لدعوته.

6.ثمّ جعل الثواب علی طاعته و وضع العقاب علی معصیته ذیادة لعباده عن نقمته و حیاشة لهم إلی جنّته.

ص:178

1.خدا را بر نعمت ها و توفیقاتش شکر و سپاس گفته و او را بر مواهبی که به ما ارزانی داشته و نعمت های گسترده ای که در آغاز،به ما عنایت و احسان نموده و از شمارش بیرون است،می ستایم.

2.گستردگی نعمت هایش قابل جبران نیست و پایان آن ها از درک آدمی فراتر است، بندگانش را برای افزایش این نعمت ها به شکر و سپاس خویش فراخوانده است و آفریدگان را برای فزونی آن ها به ستایش خود،دعوت کرده و آنان را برای دست یابی به نظایر آن تشویق فرموده است.

3.گواهی می دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست و شریک و همتایی ندارد،سخنی است برخاسته از روح اخلاص و دل های علاقه مندان،با آن پیوند خورده و آثارش در اندیشه ها پرتوافکن گشته است.

4.خدایی که چشم ها از دیدنش عاجز و ناتوان و بیان اوصافش با زبان،محال است و درک ذات مقدسش برتر از عقل و اندیشه هاست،آفریدگان را ابداع فرمود بی آنکه پیش از آن چیزی وجود داشته باشد و همه را به عرصه ایجاد درآورد بی آنکه الگو و مانندی از پیش برایشان وجود داشته باشد.

5.آن ها را با قدرت خویش ایجاد و با اراده اش آفرید بی آنکه به آفرینش آن ها نیازی داشته باشد و یا از صورت بندی آن ها سودی عایدش گردد،تنها برای آشکار ساختن حکمت خویش دست،به چنین کاری زد،تا مردم را به اطاعتش دعوت کند و قدرت خویش را به منصّۀ ظهور گذاشته و آفریدگان را به پرستش خود رهنمون شود.و دعوت پیامبران خود را توان و قدرت بخشد.

6.آن گاه برای اطاعت خویش مزد و پاداش و بر معصیت و نافرمانی اش کیفر قرار داد،تا بدین وسیله بندگان خود را از خشم و انتقام عذاب خویش رهایی و به بهشت برین رهنمون شود.

ص:179

7.و أشهد أنّ أبی محمّدا عبده و رسوله اختاره قبل أن أرسله و سمّاه قبل أن اجتباه و اصطفاه قبل أن ابتعثه إذ الخلائق بالغیب مکنونة و بستر الأهاویل مصونة و بنهایة العدم مقرونة علما من اللّه تعالی بمآیل الامور و إحاطة بحوادث الدهور و معرفة بمواقع الامور.

8.ابتعثه اللّه إتماما لأمره و عزیمة علی إمضاء حکمه و إنفاذا لمقادیر حتمه فرأی الامم فرقا فی أدیانها عکّفا علی نیرانها عابدة لأوثانها منکرة للّه مع عرفانها.

9.فأنار اللّه بأبی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم ظلمها و کشف عن القلوب بهمها و جلی عن الأبصار غممها و قام فی النّاس بالهدایة فأنقذهم من الغوایة و بصّرهم من العمایة و هداهم إلی الدین القویم و دعاهم إلی الطریق المستقیم.

10.ثمّ قبضه اللّه إلیه قبض رأفة و اختیار و رغبة و إیثار فمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم من تعب هذه الدار فی راحة قد حفّ بالملائکة الأبرار و رضوان الربّ الغفّار و مجاورة الملک الجبّار صلّی اللّه علی أبی نبیّه و أمینه و خیرته من الخلق و صفیّه و السّلام علیه و رحمة اللّه و برکاته»

ص:180

7.گواهی می دهم پدرم محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم بنده و فرستادۀ خداست.قبل از آنکه وی را به پیامبری بفرستد،برگزید و پیش از آفرینش وی،او را نامزد این مقام گرداند و قبل از بعثتش او را انتخاب نمود چه اینکه در آن روز آفریدگان،در جهان غیب نهان بودند و در آن سوی پرده های هراس انگیز نیستی پوشیده و به آخرین مرز عدم نزدیک بودند.

این انتخاب بدین جهت صورت گرفت که خداوند از آینده آگاه بود و بر رخدادهای جهان احاطه و بر مقدّرات گیتی به خوبی آگاهی داشت.

8.پیامبر را مبعوث نمود تا فرمانش را تکمیل و حکمش را اجرا نماید،و مقدّرات حتمی اش را عملی سازد،آن گاه که پیامبرش به رسالت مبعوث شد،شاهد پراکنده بودن مذاهب امت ها بود،گروهی گرد آتش طواف می کردند و جمعی در برابر بت ها سر تعظیم فرود می آوردند و با این که با دل،خدا را شناخته بودند،به انکار آن می پرداختند.

9.خدای متعال با نور پدر بزرگوارم محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم تاریکی های جهل و نادانی را روشن و پرده های تیره و ظلمانی را از دل ها کنار زد و ابرهای تیره و تار را از برابر دیدگان مردم برطرف ساخت.

پدرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برای هدایت مردم قیام کرد و آنان را از گمراهی رهایی بخشید، دیدگانشان را بینا ساخت و به آیین استوار خلل ناپذیر اسلام رهنمون گشت و به راه راست دعوتشان نمود.

10.آن گاه خداوند وی را با نهایت محبّت و اختیار خود و از سر میل و رغبت و ایثار،به پیشگاه خود فراخواند،پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از رنج و غم این جهان آسوده شد و در جمع فرشتگان و خشنودی پروردگار بسیار بخشنده و در جوار خدای جبّار قرار گرفت،درود و سلام و رحمت و برکات خدا بر پدرم پیام آور و امین وحی و برگزیدۀ آفریدگان الهی باد.

ص:181

11.«أنتم عباد اللّه نصب أمره و نهیه و حملة دینه و وحیه و امناء اللّه علی أنفسکم و بلغاؤه إلی الامم زعیم حق له فیکم و عهد قدّمه إلیکم و بقیّة استخلفها علیکم کتاب اللّه الناطق و القرآن الصادق و النور الساطع و الضیاء اللامع بیّنة بصائره منکشفة سرائره منجلیة ظواهره مغتبطة به أشیاعه قائدا إلی الرضوان اتّباعه مؤدّ إلی النّجاة استماعه به تنال حجج اللّه المنوّرة و عزائمه المفسّرة و محارمه المحذّرة،و بیّناته الجالیة و براهینه الکافیة و فضائله المندوبة و رخصه الموهوبة و شرائعه المکتوبة.

12.فجعل اللّه الإیمان تطهیرا لکم من الشرک و الصلاة تنزیها لکم عن الکبر و الزکاة تزکیة للنفس و نماء فی الرزق و الصیّام تثبیتا للإخلاص و الحجّ تشییدا للدین و العدل:

تنسیقا للقلوب،و طاعتنا نظاما للملّة و إمامتنا أمانا للفرقة و الجهاد عزّا للإسلام و الصبّر معونة علی استیجاب الأجر و الأمر بالمعروف مصلحة للعامّة و برّ الوالدین وقایة من السخط و صلة الأرحام منسأة فی العمر و منماة للعدد و القصاص حقنا للدماء و الوفاء بالنذر تعریضا للمغفرة و توفیة المکاییل و الموازین تغییرا للبخس و النهی عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس و اجتناب القذف حجابا عن اللعنة و ترک السرقة إیجابا للعفّة و حرّم اللّه الشرک إخلاصا له بالربوبیّة.

ص:182

سپس رو به حاضران کرد و فرمود:

11.بندگان خدا!شما مسئولان امر و نهی الهی و حاملان دین و وحی او و نمایندگان خدا بر خویشتن و مبلّغان او به سوی مردمید،پاسدار حق الهی و حافظ پیمان خداوند،میان شماست.آن چه را از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پس از خود میان شما به یادگار نهاده،کتاب ناطق خدا و قرآن صادق و نور آشکار و روشنایی پرفروغ اوست.کتابی که دلایلش روشن،باطنش آشکار،ظواهرش پر نور و پیروانش پر افتخارند.این کتاب پیروان خود را به بهشت رهنمون می شود و مستمعان خود را به نجات و رهایی رهنمون می گردد.از طریق آن می توان به دلایل روشن الهی رسید و تفسیر واجبات او را دریافت،به محرّمات نهی شده اش آشنا گردید و براهین روشن و کافی او را بررسی کرده و به فضائل پسندیده و مستحبات عطا شده و دستورات نوشته شدۀ در آن،پی برد.

12.خداوند،ایمان را سبب پیراستگی شما از شرک،نماز را وسیلۀ پاکی از تکبّر و غرور، زکات را موجب تزکیۀ نفس و فزونی روزی قرار داد.روزه را عامل پابرجایی إخلاص،حجّ را وسیلۀ تقویت آیین اسلام،عدالت را مایۀ هماهنگی دل ها،اطاعت ما را باعث سامان یافتن ملت اسلام مقرّر داشت.امامت ما را سبب مصونیّت از تفرقه و پراکندگی،جهاد را موجب سربلندی اسلام،صبر و شکیبایی را وسیلۀ جلب پاداش حق،امر به معروف را وسیلۀ اصلاح تودۀ مردم،نیکی به پدر و مادر را موجب پیش گیری از خشم خدا قرار داد.صلۀ رحم را وسیلۀ افزایش جمعیت و قدرت،قصاص را موجب حفظ نفوس،وفاء به نذر را سبب آمرزش، جلوگیری از کم فروشی را وسیلۀ مبارزه با کمبودها،نهی از شرابخواری را سبب پیراستگی از پلیدی ها،پرهیز از تهمت و نسبت های ناروا را حجابی در برابر لعنت پروردگار،ترک دزدی را برای حفظ عفّت و پاکدامنی،تحریم شرک را سبب اخلاص بندگی و ربوبیّت حق مقرّر داشت.

ص:183

13.فاتّقوا اللّه حقّ تقاته و لا تموتنّ إلاّ و أنتم مسلمون و أطیعوا اللّه فیما أمرکم به و نهاکم عنه فإنّه إنّما یخشی اللّه من عباده العلماء.

14.ثمّ قالت:أیّها الناس!اعلموا أنّی فاطمة و أبی محمّد أقول عودا و بدوا و لا أقول ما أقول غلطا و لا أفعل ما أفعل شططا لَقَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ (1)

15.فإن تعزوه و تعرفوه تجدوه أبی دون نسائکم و أخا ابن عمّی دون رجالکم و لنعم المعزّی إلیه فبلّغ الرسالة صادعا بالنذارة مائلا عن مدرجة المشرکین ضاربا ثبجهم آخذا بأکظامهم داعیا إلی سبیل ربّه بالحکمة و الموعظة الحسنة یجف الأصنام و ینکث الهام حتّی انهزم الجمع و ولّوا الدبر حتّی تفرّی اللّیل عن صبحه و أسفر الحقّ عن محضه و نطق زعیم الدّین،و خرست شقاشق الشیاطین و طاح و شیظ النفاق و انحلّت عقد الکفر و الشقاق و فهتم بکلمة الإخلاص فی نفر من البیض الخماص و کنتم علی شفا حفرة من النار مذقة الشارب و نهزة الطامع و قبسة العجلان و موطئ الأقدام تشربون الطرق و تقتاتون القدّ أذلّة خاسئین تخافون أن یتخطّفکم النّاس من حولکم.

ص:184


1- (1)) .توبه/128.

13.بنابراین،از خدا آن گونه که شایسته است پروا داشته باشید و بکوشید مسلمان از دنیا بروید،خدا را در آن چه امر یا نهی فرموده اطاعت نمایید-علم و دانش بیاموزید-زیرا تنها اندیشمندان و آگاهان از خدا بیمناک کند.

14.سپس فرمود:مردم!بدانید!من فاطمه و پدرم محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم است،آغاز و انجام سخنانم یکی است و در آن اشتباه راه ندارد و در کارهایم راه خطا نمی پویم.

پیامبری از میان شما برخاست و به سویتان آمد که از رنج های شما نگران می شد و به هدایتتان علاقۀ فراوان و نسبت به مؤمنان مهربان و دلسوز بود.

15.اگر در پی شناخت نسب او برآیید،ملاحظه می کنید که او پدر من بوده است،نه پدر زنان شما!برادر پسر عموی من بوده،نه برادر مردان شما!وه!چه نسبی با افتخار؛وی رسالتش را به خوبی انجام داد و مردم را به روشنی و وضوح،از عذاب خدا بیم داد،از راه و رسم مشرکان سر برتافت و بر گردن آن ها شمشیر نهاد و گلویشان را فشرد تا از شرک،دست بردارند.

او همواره با دلیل و برهان و اندرز سودمند،مردم را به راه پروردگار خویش فرا می خواند،بت ها را درهم می شکست و مغزهای پلید بت پرستان را به سنگ می کوبید و متلاشی می ساخت،بدین ترتیب،تاریکی ها برطرف و سپیده دم برآمد و حق،آشکار گشت.

نمایندۀ دین به سخن درآمد و زمزمه های شیاطین به خاموشی گرایید،نفاق افکنان به هلاکت رسیدند و گره های کفر و نفاق باز شد و زبان به کلمۀ اخلاص[لا اله الا اللّه]گشودید در صورتی که گروهی اندک و تهیدست و در لب پرتگاهی از آتش دوزخ قرار داشتید و به جهت نفرات اندک خود،چونان جرعۀ آبی برای تشنه کام و یا لقمه ای برای گرسنه و یا شعلۀ آتشی برای کسی که شتابان در پی آتش است،می ماندید و لگدکوب گام ها بودید و پیوسته از دستبرد دشمنان پیرامون خود بیمناک بودید!

ص:185

16.فأنقذکم اللّه تبارک و تعالی بمحمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم بعد اللتیا و الّتی و بعد أن منی ببهم الرجال و ذؤبان العرب و مردة أهل الکتاب کلّما أوقدوا نارا للحرب أطفأها اللّه أو نجم قرن الشیطان أو فغرت فاغرة من المشرکین قذف أخاه فی لهواتها فلا ینکفئ حتّی یطأ جناحها بأخمصه و یخمد لهبها بسیفه مکدودا فی ذات اللّه مجتهدا فی أمر اللّه قریبا من رسول اللّه سیّدا فی أولیاء اللّه مشمّرا ناصحا مجدّا کادحا لا تأخذه فی اللّه لومة لائم و أنتم فی رفاهیّة من العیش و ادعون فاکهون آمنون تتربّصون بنا الدوائر و تتوکّفون الأخبار و تنکصون عند النزال و تفرّون من القتال.

17.فلمّا اختار اللّه لنبیّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم دار أنبیائه و مأوی أصفیائه ظهر فیکم حسکة النفاق و سمل جلباب الدین و نطق کاظم الغاوین و نبغ خامل الأقلّین و هدر فنیق المبطلین فخطر فی عرصاتکم.

18.و أطلع الشیطان رأسه من مغرزه هاتفا بکم فألفاکم لدعوته مستجیبین و للغرّة فیه ملاحظین ثمّ استنهضکم فوجدکم خفافا و أحشمکم فألفاکم غضابا فوسمتم غیر إبلکم و وردتم غیر مشربکم هذا و العهد قریب و الکلم رحیب و الجرح لمّا یندمل و الرّسول لمّا یقبر إبتدارا زعمتم خوف الفتنة أَلاٰ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکٰافِرِینَ (1).

ص:186


1- (1)) .توبه/49.

16.امّا خدای تبارک و تعالی به برکت وجود مقدس پیامبر اکرم حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم شما را از آن همه خواری و ذلّت و ناتوانی رهایی بخشید،وی با دلاور مردان درگیر و با گرگ های عرب و گردنکشان یهود و نصارا،پنجه درافکند.هرگاه آتش جنگ را دامن می زدند، آن را خاموش ساخت و هرگاه شاخ شیطان نمودار شد و فتنه های مشرکان دهان می گشود، پدرم برادر خویش[علی علیه السّلام]را به کام آن ها می افکند و به دست توانای او،آن ها را سرکوب می نمود[علی علیه السّلام]تا سرهای پلید دشمنان را پایمال و بینی آن ها را به خاک نمی مالید،از این مأموریت بس خطرناک بازنمی گشت.

او این همه رنج و دشواری را،در راه خدا تحمّل می کرد و در اجرای فرمانش می کوشید، به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نزدیک بود و به سالاری اولیای خدا درآمد،وی آستین همّت بالا زد و پر تلاش و کوشا پیش رفت و در راه خدا از نکوهش هیچ نکوهشگری پروا به خود راه نداد،ولی شما همواره در رفاه و آسایش به سر بردید و در آرامش و امنیّت با یکدیگر گفت و شنود داشتید و در انتظار روزی بودید که روزگار بر ضدّ ما به گردش درآید،گوش به زنگ خبرها بودید،هنگام نبرد،عقب می نشستید و از عرصۀ کارزار می گریختید.

17.آن گاه که خداوند سرای پیامبران خویش را برای رسول خود برگزید و جایگاه برگزیدگانش را منزلگاه او مقرّر داشت،ناگهان آثار نفاق و دورویی میانتان پدیدار و پردۀ دین به کناری رفت،هیاهو و جنجال گمراهان بلند شد و گمنامان فراموش شده سر برآوردند، نعره های باطل گرایان برخاست و در عرصۀ جامعۀ شما به جولان درآمدند.

18.شیطان سر از نهانگاه خود بیرون آورد و شما را به سوی خود فراخواند و شما را آمادۀ پذیرش دعوت و در انتظار فریب خویش یافت!آن گاه شما را به قیام دعوت کرد و برای حرکت،افرادی سبکبار دید،آتش خشم و انتقام را در دل های شما شعله ور ساخت و آثار خشم در وجودتان نمودار گشت.

این کار سبب شد که بر غیر شتر خود علامت نهید و در غیر آبشخور خود وارد شوید و به سراغ چیزی که از آن شما نبود و در آن هیچ گونه حقی نداشتید،رفتید و سرانجام به غصب حکومت پرداختید در صورتی که هنوز از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم چندی نگذشته بود و زخم های مصیبت جانکاه ما گسترده بود و جراحات دلمان التیام نیافته بلکه هنوز پیکر پاک پیامبر خدا به خاک سپرده نشده بود.

به بهانۀ این که می ترسیم فتنه و آشوب به پا شود،دست به چنین کاری زدید آگاه باشید!به چه فتنۀ بزرگی دچار آمدید و به راستی دوزخ بر کافران احاطه دارد

ص:187

19.فهیهات منکم و کیف بکم و أنّی تؤفکون و کتاب اللّه بین أظهرکم اموره ظاهرة و أحکامه زاهرة و أعلامه باهرة و زواجره لایحة و أوامره واضحة و قد خلّفتموه وراء ظهورکم أرغبة عنه تریدون؟أم بغیره تحکمون؟ بِئْسَ لِلظّٰالِمِینَ بَدَلاً (1)وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلاٰمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخٰاسِرِینَ (2)

20.ثمّ لم تلبثوا إلاّ ریث أن تسکن نفرتها و یسلس قیادها ثمّ أخذتم تورون و قدتها و تهیّجون جمرتها و تستجیبون لهتاف الشیطان الغویّ و إطفاء أنوار الدّین الجلیّ و إهمال سنن النبیّ الصفیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم تشربون حسوا فی ارتغاء و تمشون لأهله و ولده فی الخمرة و الضرّاء و نصبر منکم علی مثل حزّ المدی و وخز السنان فی الحشا و أنتم الآن تزعمون:

أن لا إرث لنا أفحکم الجاهلیّة تبغون؟و من أحسن من اللّه حکما لقوم یوقنون!أفلا تعلمون؟!بلی قد تجلّی لکم کالشمس الضاحیة:أنّی ابنته أیّها المسلمون أغلب علی إرثی؟.

ص:188


1- (1)) .کهف/50.
2- (2)) .آل عمران 85.

19.شما را با فتنه خواباندن چکار؟به راستی چه می کنید و چه دروغ ها می بافید،با این که کتاب خدا میان شماست و دستوراتش پر نور و احکامش درخشنده،نشانه هایش آشکار، نواهی اش ظاهر و اوامرش واضح و روشن است،ولی شما آن را پشت سر افکنده اید!

آیا واقعا از آن رخ برتافته اید؟یا به غیر آن حکم می کنید؟ستم پیشگان چه جایگزین بدی برای قرآن برگزیدند.هرکس آیینی غیر از اسلام برگزیند،از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت زیانکار به شمار خواهد آمد.

20.آن چنان شتابزده شتر خلافت را در اختیار گرفتید که حتی درنگ نکردید رام گردد و تسلیم شما شود،ناگهان آتش فتنه ها را دامن زده و آن ها را شعله ور ساختید و ندای شیطان گمراهگر را پذیرا شدید و انوار تابان آیین خدا را خاموش و به از میان بردن سنّت های پیامبر پاک الهی صلّی اللّه علیه و اله و سلم همّت گماردید.به بهانۀ گرفتن کف از روی شیر،آن را به طور کامل و مخفیانه نوشیدید،برای منزوی ساختن خاندان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و فرزندان او به کمین نشستید،ما نیز چونان کسی که خنجر بر گلو و نوک نیزه بر دلش نشسته باشد چاره ای جز صبر و شکیبایی نداریم.

شگفتا!شما هم اکنون مدعی هستید که ما از پیامبر چیزی به ارث نمی بریم،آیا از حکم جاهلیّت پیروی می کنید؟برای آنان که اهل یقین اند،حکم چه کسی از حکم خدا بهتر است؟ آیا شما با این واقعیّت ها آشنا نیستید؟آری،شما به خوبی می دانید و چون آفتاب برایتان روشن است که من دختر همان پیامبرم،مسلمانان!آیا باید ارث پدرم از من به زور گرفته شود؟

ص:189

21.یا بن أبی قحافة أفی کتاب اللّه ترث أباک و لا أرث أبی؟لقد جئت شیئا فریّا!أفعلی عمد ترکتم کتاب اللّه و نبذتموه وراء ظهورکم؟إذ یقول:

وَ وَرِثَ سُلَیْمٰانُ دٰاوُدَ (1)،و قال فیما اقتصّ من خبر یحیی بن زکریّا إذ قال: فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا* یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ (2)و قال: وَ أُولُوا الْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلیٰ بِبَعْضٍ فِی کِتٰابِ اللّٰهِ (3)و قال: یُوصِیکُمُ اللّٰهُ فِی أَوْلاٰدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ (4)و قال: إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوٰالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ (5).

22.و زعمتم أن لا حظوة لی و لا إرث من أبی و لا رحم بیننا أفخصّکم اللّه بآیة أخرج أبی منها؟أم هل تقولون:إنّ أهل ملّتین لا یتوارثان؟أو لست أنا و أبی من أهل ملّة واحدة؟أم أنتم أعلم بخصوص القرآن و عمومه من أبی و ابن عمّی؟.

23.فدونکها مخطومة مرحولة تلقاک یوم حشرک فنعم الحکم اللّه و الزعیم محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم و الموعد القیامة و عند السّاعة یخسر المبطلون و لا ینفعکم إذ تندمون و لکلّ نبأ مستقرّ و سوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه و یحلّ علیه عذاب مقیم»؛

ص:190


1- (1)) .نمل/16.
2- (2)) .مریم/5-6.
3- (3)) .انفال/75.
4- (4)) .نساء/11.
5- (5)) .بقره/180.

21.ای فرزند ابو قحافه!بگو ببینم،آیا در قرآن آیه ای آمده است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارثی نبرم؟چه سخن ناروایی؟!آیا کتاب خدا را عمدا ترک گفته و پشت سر افکندید؟در صورتی که قرآن می فرماید:سلیمان از پدرش داود،ارث برد و در ماجرای یحیی بن زکریا می فرماید:

خدایا!فرزندی نصیبم گردان که از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد نیز می فرماید:

خویشاوندان در ارث بردن از یکدیگر،از بیگانگان سزاوارترند در جایی دیگر فرموده است:خدا دربارۀ فرزندانتان به شما سفارش می کند که سهم پسران دو برابر سهم دختران است و نیز فرموده:اگر کسی پس از مرگ،مالی از خود به جای نهد برای پدر و مادر و بستگانش به گونه ای شایسته وصیّت کند و این کار بر همۀ پرهیزکاران حق است.

22.مدعی شدید که من بهره و ارثی از پدر بزرگوارم ندارم؟و هیچ گونه نسبت خویشاوندی میان من و پدرم نیست؟!آیا خداوند آیه ای ویژۀ شما فروفرستاده که پدرم را از آن خارج ساخته و استثناء کرده است؟یا می گویید:پیروان دو مذهب از یکدیگر ارث نمی برند،آیا من و پدرم یک مذهب نداریم؟!و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسر عمویم آگاه ترید؟!

23.اکنون که چنین است،پس ارث مرا چون مرکبی آماده بستان و بر آن سوار شو،ولی در قیامت تو را دیدار خواهد کرد.در آن روز بهترین داور،خدا و مدّعی تو محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم،و زمان داوری رستخیز است.در آن روز باطل گرایان زیان خواهند دید،ولی پشیمانی به حالتان سودی نخواهد داشت:هر چیزی جایگاه وقرارگاهی دارد،به زودی پی خواهید برد که عذاب خوارکننده،به سراغ چه کسی می آید و کیفر جاودان،دامان چه کسی رای می گیرد.

ص:191

24.«یا معشر النقیبة و أعضاد الملّة و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقّی و السنة عن ظلامتی؟أما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم أبی یقول:«المرء یحفظ فی ولده»؟ سرعان ما أحدثتم و عجلان ذا إهالة و لکم طاقة بما احاول و قوّة علی ما أطلب و ازاول.

25.أتقولون مات محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم؟فخطب جلیل استوسع وهنه و استنهر فتقه و انفتق رتقه و اظلمّت الأرض لغیبته و کسفت الشمس و القمر و انتثرت النجوم لمصیبته و أکدت الآمال و خشعت الجبال و اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته.

26.فتلک و اللّه النازلة الکبری و المصیبة العظمی لامثلها نازلة و لا بائقة عاجلة أعلن بها کتاب اللّه جلّ ثناؤه فی أفنیتکم و لقبله ما حلّ بأنبیاء اللّه و رسله حکم فصل و قضاء حتم: وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلیٰ أَعْقٰابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلیٰ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّٰهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللّٰهُ الشّٰاکِرِینَ (1).

ص:192


1- (1)) .آل عمران/144.

سپس آن مخدره رو به انصار کرد و آنان را مخاطب ساخت و فرمود:

24.ای جوانمردان!ای بازوان ستبر ملت،ای یاوران اسلام!چرا حق مرا نادیده می گیرید؟در برابر ستمی که بر من روا داشته شده،این چه غفلتی است که از خود نشان می دهید؟

آیا پدر بزرگوارم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نمی فرمود:احترام هر کسی را در مورد فرزندان او باید نگاه داشت؟چه زود اوضاع را دگرگون و به سرعت به بیراهه گام نهادید،با این که بر باز پس گیری حق من قادر و بر آن چه می گویم قدرت و توان داشتید.

25.آیا می خواهید بگویید:با رحلت محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم همه چیز تمام شد؟مصیبت جانسوز پیامبر،ضربۀ دردناکی به جهان اسلام تلقی می شد،غبار غم و اندوه بر سر همه فروریخت و شکاف آن،هر روز آشکارتر و گسستگی اش دامنه دارتر و وسعتش بیشتر می گردد،زمین از غیبت و فقدان پدرم تاریک و ستارگان در مصیبتش بی فروغ و امیدها به یأس و نومیدی مبدّل گشت،کوه ها متزلزل گردید،احترام افراد زیر پا نهاده شد و با مرگ آن بزرگوار،حرمتی برای کسی باقی نماند.

26.به خدا سوگند!فقدان پدرم،حادثه ای بس بزرگ و مصیبتی جانسوز بود که هیچ اندوهی به پایۀ آن نمی رسید و کتاب خدا از آن خبر داده بود،همان قرآنی که همواره در خانه های شماست و صبح و شام آن را با صدای بلند و یا آهسته و با لحن های گوناگون تلاوت می کنید،پیامبران پیشین نیز قبل از او با این واقعیت روبرو شده بودند،چرا که مرگ،فرمان حتمی و تخلّف ناپذیر الهی است،آن جا که فرمود:محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم فقط،فرستادۀ خدا بود و پیش از او فرستادگان دیگری نیز آمدند و رفتند،آیا اگر او از دنیا برود و یا کشته شود،شما واپسگرا می شوید،هرکس واپسگرا شود،به خداوند زیانی نمی رساند و خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.

ص:193

27.إیها بنی قیلة أاهضم تراث أبی؟و أنتم بمرأی منّی و مسمع و منتدی و مجمع تلبسکم الدعوة و تشملکم الحیرة و أنتم ذوو العدد و العدّة و الأداة و القوّة و عندکم السلاح و الجنّة توافیکم الدعوة فلا تجیبون و تأتیکم الصرخة فلا تغیثون و أنتم موصوفون بالکفاح معروفون بالخیر و الصّلاح و النخبة الّتی انتخبت و الخیرة التی اختیرت لنا أهل البیت.

28.قاتلتم العرب و تحمّلتم الکدّ و التعب و ناطحتم الامم و کافحتم البهم لا نبرح أو تبرحون نأمرکم فتأتمرون حتّی إذا دارت بنا رحی الإسلام و درّ حلب الأیام و خضعت ثغرة الشرک و سکنت فورة الإفک و خمدت نیران الکفر و هدأت دعوة الهرج و استوسق نظام الدّین فأنّی حزتم بعد البیان؟و أسررتم بعد الاعلان؟و نکصتم بعد الاقدام؟و أشرکتم بعد الإیمان؟.

29.بؤسا لقوم نکثوا أیمانهم من بعد عهدهم وهمّوا بإخراج الرّسول و هم بدأوکم أوّل مرّة أتخشونهم فاللّه أحقّ أن تخشوه إن کنتم مؤمنین ألا و قد أری أن قد أخلدتم إلی الخفض و أبعدتم من هو أحقّ بالبسط و القبض و خلوتم بالدعة و نجوتم بالضّیق من السعة فمججتم ما وعیتم و دسعتم الذی تسوّغتم فإن تکفروا أنتم و من فی الأرض جمیعا فإنّ اللّه لغنی حمید.

ص:194

27.شگفتا!ای فرزندان قیله 1!آیا رواست که ارث من پایمال گردد و شما آشکارا ببینید و بشنوید و در محافل و مجالس خود از آن سخن به میان آورید و اخبارش به خوبی به شما برسد و شما دم برنیاورید؟با این که از نیروی کافی و تجهیزات و قدرت گسترده و سلاح و سپر برخوردارید.دعوتم را می شنوید و پاسخم را نمی دهید؟فریادم میانتان طنین انداز است و به فریاد نمی رسید؟با این که در شجاعت و دلاوری سرآمد و در امور خیر و نکوکاری معروفید و نیک مردان اقوام و قبایلی هستید که برای ما اهل بیت،برگزیده شده اید.

28.با مشرکان عرب جنگیدید و رنج و محنت ها تحمل کردید،شاخ های گردنکشان را درهم شکستید و با جنگاوران بزرگ،پنجه درانداختید،شما همواره با ما حرکت می کردید، دستورات ما را گردن می نهادید و سر به فرمان و اطاعتمان داشتید،تا آسیای اسلام بر محور وجود خاندان ما به گردش درآمد و شیر در سینۀ مادر روزگار فزونی یافت،نعره های شرک آلود در گلو خفه شد و شعله های دروغ فرونشست،آتش کفر خاموش گشت و دعوت بر تفرقه و جدایی متوقف شد و نظام و ارکان دین،استوار گردید.

بنابراین،چرا پس از بیان قرآن و پیامبر،امروز حیران و سرگردانید؟چرا حقایق را پس از آشکار شدن،نهان می دارید و پیمان شکنی کرده و بعد از ایمان،راه شرک در پیش گرفته اید؟

29.تیره بخت اند مردمی که پیمان شکنی کردند،آیا با پیمان شکنانی که تصمیم بر بیرون راندن پیامبر گرفتند به پیکار برنمی خیزید؟در صورتی که آنان،آغازگر بودند،مگر از آنان هراس دارید؟اگر اهل ایمانید،بهتر است از خدا بیم داشته باشید.

به هوش باشید!شما را می بینم به سمت رفاه و آسایش رفته و عافیت طلب شده اید، کسی را که برای سرپرستی و ادارۀ امور مسلمانان از همه شایسته تر بود،از صحنه دور کردید و خود در گوشۀ خلوت،به تن پروری و آسایش رو آوردید و از فشار و تنگنای مسئولیت ها به وسعت بی تفاوتی متوسل شدید،ایمان و آگاهی که در درون داشتید،بیرون افکندید و آب گوارایی را که نوشیده بودید به دشواری از گلو برآوردید!خدای متعال فرمود:اگر شما و تمام مردم روی زمین کافر شوند به خدا زیانی نمی رسانند،زیرا خداوند از همه بی نیاز و غنیّ و حمید است

ص:195

30.ألا و قد قلت ما قلت هذا علی معرفة منّی بالجذلة الّتی خامرتکم و الغدرة التی استشعرتها قلوبکم و لکنّها فیضة النفس و نفثة الغیظ و خور القناة و بثّة الصدر و تقدمة الحجّة فدونکموها فاحتقبوها دبرة الظهر نقبة الخفّ باقیة العار موسومة بغضب الجبّار و شنار الأبد موصولة بنار اللّه الموقدة الّتی تطّلع علی الأفئدة فبعین اللّه ما تفعلون وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (1)و أنا ابنة نذیر لکم بین یدی عذاب شدید فاعملوا إنّا عاملون و انتظروا إنّا منتظرون»؛

ص:196


1- (1)) .شعراء/227.

30.به هوش باشید!گفتنی ها را به شما گفتم،هرچند می دانم ترک یاری حق با گوشت و پوست شما درآمیخته و پیمان شکنی،قلبتان را فراگرفته است،ولی اندکی از غم های دل پر اندوهم بیرون ریخت،تا با شما اتمام حجت کرده باشم،و عذری برای کسی باقی نماند.

اکنون،این مرکب خلافت و آن هم فدک،همه از آن شما،آن را بگیرید و رها مسازید،امّا پشت این مرکب زخم و کف پایش شکافته است و با آن نمی توانید خود را به سرمنزل مقصود برسانید!داغ ننگ و عار بر آن خورده و علامتش خشم خداست،رسوایی ابدی را همراه دارد و سرانجام به آتش برافروختۀ خشم الهی که از دل ها سر برمی کشد،خواهد پیوست!آن چه انجام می دهید در محضر خداست.و ستمگران به زودی پی خواهند برد به چه سرنوشتی گرفتار می شوندمن دخت پیامبری هستم که شما را از عذاب شدید الهی بیم داد،اکنون آن چه از دستتان برمی آید انجام دهید،ما نیز به وظیفۀ الهی خود عمل خواهیم کرد،شما منتظر باشید و ما نیز در انتظار خواهیم بود!.

ص:197

با پایان یافتن سخنان زهرای مرضیه علیها السّلام،ابو بکر با توسّل به فریبکاری و استفاده از غفلت مردم کوشید تا وضعیت را به حالت عادی بازگرداند و به فاطمه علیها السّلام عرضه داشت:ای دخت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم!پدرت نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان و بر کافران عذابی دردناک به شمار می آمد،اگر نسبتش را بسنجیم،او پدر تو بود نه پدر دیگران،برادر پسر عمو و شوهرت علی بود،نه برادر دیگر مردان،پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم،وی را بر دیگر خویشان و نزدیکان،برگزیده و برتر می دانست و او نیز در هر کار بزرگ و مهمّی،پدرت را یاری می نمود، سعادتمندان،دوستدار شما و تیره بختان،دشمنان شمایند.شما عترت پاک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و برگزیدگان نجیب و راهنمایان خیر و نیکی و رهنمون گران ما به بهشت جاودانید.

ای برترین بانو!و ای دخت برترین پیامبران!راست و صادقانه سخن گفتی و در عقل و خرد،گوی سبقت از دیگران ربودی،کسی تو را از حقّت بازنداشت و بر تو تهمت دروغ نبستند.به خدا سوگند!من بر خلاف نظر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم عمل نمی کنم و جز با اجازه اش کاری انجام نخواهم داد، پیشرو قبیله هیچ گاه به مردم قبیله اش دروغ نمی گوید،خدا را گواه می گیرم!و هم او بر گواهی ام بسنده است که خود از رسول خدا شنیدم می فرمود:ما پیامبران درهم و دینار و خانه و مزرعه ای به میراث نمی نهیم،آن چه از ما می ماند کتاب و حکمت و دانش و نبوّت است و هرچه دارایی داریم مربوط به ولیّ أمر پس از ماست که هرگونه خواست در آن حکم کند.

ای دخت پیامبر!آن چه را تو اکنون در پی دست یابی به آن هستی ما در راستای خرید اسب و اسلحه،هزینه کرده ایم تا مسلمانان بدین وسیله به کارزار بپردازند و با کفّار بجنگند و نابکاران گستاخ و گردنکش را درهم بشکنند.از

ص:198

سویی،من به تنهایی مرتکب این عمل نشدم بلکه مسلمانان در این زمینه با یکدیگر همدست شدند،من در این قضیه خودسرانه عمل نخواهم کرد.این حال من و این مال و دارائیم همه از آن تو و در اختیار توست،تو از آن محروم نمی شوی و آن را از تو دریغ نمی دارم،تو بانوی بانوان امت پدرت و شجرۀ پاک فرزندانت هستی،انکار فضایلی که مجموعۀ آن ویژۀ توست،صورت نخواهد گرفت و از شاخه و ساقه ات،کسی نمی تواند فرونهد،فرمانت در آن چه در اختیار دارم نافذ است،آیا خود می پسندی که من در این موضوع بر خلاف گفتۀ پدرت رفتار کنم؟.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام پاسخ داد:

«سبحان اللّه ما کان أبی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم عن کتاب اللّه صادفا و لا لأحکامه مخالفا!بل کان یتّبع أثره و یقفو سوره أفتجمعون إلی الغدر اعتلالا علیه بالزور و هذا بعد وفاته شبیه بما بغی له من الغوائل فی حیاته هذا کتاب اللّه حکما عدلا و ناطقا فصلا یقول: یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ (1)و یقول: وَ وَرِثَ سُلَیْمٰانُ دٰاوُدَ (2)و بیّن عزّ و جلّ فیما وزّع من الأقساط و شرع من الفرائض و المیراث و أباح من حظّ الذکران و الإناث ما أزاح به علّة المبطلین و أزال التظنّی و الشبهات فی الغابرین کلاّ بل سوّلت لکم انفسکم أمرا فصبر جمیل و اللّه المستعان علی ما تصفون»؛

ص:199


1- (1)) .ابن ابی الحدید در شرح نهج 221/16 می گوید حدیث نفی کردن ارث را تنها ابو بکر روایت کرده و در ص 227 و 228 در این زمینه سخنی دارد،بدان مراجعه شود سیوطی در تاریخ الخلفاء 72 و ابو القاسم بغوی و ابو بکر شافعی در فوائد خود و ابن عساکر از عایشه روایت کرده اند که گفت در مسألۀ میراث رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به اختلاف افتادند و در این خصوص از هیچ کس اطلاعی حاصل نکردند ابو بکر گفت من از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شنیدم می فرمود ما پیامبران چیزی را به ارث نمی نهیم،آن چه پس از ما می ماند صدقه خواهد بود.
2- (2)) .نمل/16.

سبحان اللّه!پدر بزرگوارم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از کتاب الهی رو نگرداند و مخالف احکام آن نبود بلکه همواره از آن پیروی می کرد و سوره ها و آیاتش را پی می گرفت، آیا به قصد توطئه همدست شده اید و با نیرنگ می خواهید بر پیامبر دروغ ببندید؟ چنین کاری پس از وفات آن بزرگوار،بسان فتنه هایی است که در زمان حیاتش برای نابودی وی تدارک می دیدید،اکنون!این کتاب خدا بین من و شما داوری عادل و گوینده و جداکنندۀ حق و باطل است که می فرماید:زکریا عرضه داشت خدایا! فرزندی به من عطا کن که از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد و نیز فرمود:

سلیمان از[پدرش]داود ارث برد.

خداوند تقسیم سهمیه را بیان و واجبات و سهم ارث هریک از افراد را مشخص نموده است ارثیۀ دختر و پسر را به گونه ای توضیح داده که بهانه های باطل گرایان را از میان برداشت و فرصت شک و تردید را تا قیامت برای کسی باقی نگذاشت، هرگز!مسأله آن گونه که شما مدعی هستید،نیست،بلکه نفس های امّارۀ شما کار ناپسندی را برایتان نیک جلوه داده است،بنابراین من چاره ای جز صبر و بردباری نیکو ندارم و بر آن چه شما توصیف می کنید از خدا یاری می خواهم.

ابو بکر در پاسخ زهرا علیها السّلام گفت:خدا و رسول،جز به راستی سخن نگفته اند و دخت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نیز صادقانه سخن گفت[فاطمه!]تو کانون حکمت و خاستگاه هدایت و رحمتی و رکن دین و سرچشمۀ حجت هستی، سخن به جا و مناسب تو را به دور نمی افکنم و آن ها را انکار نمی کنم،اینک مسلمانان قلادۀ خلافت را به گردنم افکندند،آنچه را گرفته ام با هماهنگی آنان بوده است،با کسی سر ستیز ندارم و خودسری نکرده و چیزی را به خود اختصاص نداده ام و اینان همه شاهد و گواهند.

ص:200

این نخستین تلاش ابو بکر بود که طی آن توانست با فریب و تظاهر به خیر و صلاح و پیروی از سنّت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم عواطف و احساسات مردم را فروبنشاند و دیدگاه آنان را از اندیشۀ یاری رساندن فاطمۀ زهرا منحرف سازد.

سپس زهرای مرضیه متوجّه مردم شد و فرمود:

«معاشر المسلمین المسرعة إلی قیل الباطل المغضیة علی الفعل القبیح الخاسر أفلا تتدبّرون القرآن أم علی قلوب أقفالها؟کلاّ بل ران علی قلوبکم ما أسأتم من أعمالکم فاخذ بسمعکم و أبصارکم و لبئس ما تأوّلتم وساء ما به أشرتم و شرّ ما منه اغتصبتم لتجدنّ و اللّه محمله ثقیلا و غبّه و بیلا إذا کشف لکم الغطاء و بان ما وراءه الضرّاء و بدا لکم من ربّکم ما لم تکونوا تحتسبون وَ خَسِرَ هُنٰالِکَ الْمُبْطِلُونَ » (1)؛

مسلمانان!شما برای سخنان بیهوده،شتابانید و کردار زشت و ناپسند را نادیده می انگارید،آیا در قرآن به دقّت نمی نگرید؟یا بر دل هایتان مهر نهاده شده است؟ چنین نیست،بلکه تیره گی اعمال ناپسندی که مرتکب شده اید،بر دل هایتان پرده زده و کر و کورتان ساخته است.

چه نکوهیده است آن جا که به تأویل قرآن پرداختید و پیشنهاد نامناسبی دادید و معاملۀ ناپسندی به انجام رساندید،به خدا سوگند!تحمّل این بار برایتان سنگین و فرجامش پر از رنج و گرفتاری است،آن گاه که پرده ها کنار رود و نهان ها پدیدار شود و آن چه را به حساب نمی آوردید،آشکار گردد،مشخص خواهد شد که باطل گرایان زیان می بینند.

ص:201


1- (1)) .غافر/78.

سخن زهرا علیها السّلام بدین جا که رسید رو به سمت قبر مطهّر پدر برتافت و عرضه داشت: (1)

پدر!پس از تو خبرها شد و حوادثی رخ داد که اگر زنده بودی،ما دست به گریبان این غم و اندوه نمی شدیم،با از کف دادن وجود مقدست،قوم تو چنان گرفتار آمدند و سامان کارشان از هم گسسته شد که گویی سرزمینی محروم از باران اند،غیر از ما هر خاندانی که در پیشگاه خدا منزلتی داشت،نزد بیگانگان نیز از احترام برخوردار بود، پدر!به مجرّد این که از دنیا رفتی و چهرۀ مبارکت در خاک نهان شد،عدّه ای از امت تو،راز و اسرار سینه های خود را پدیدار ساخته و ما را به خواری و ذلّت کشاندند.

آن گاه که از دست رفتی،همۀ زمین چپاول شد و به یغما رفت،پدر عزیز!تو ماه شب چهارده و مشعل فروزانی بودی که از جانب پروردگار بر تو قرآن نازل می شد، جبرئیل با آیاتی که از ناحیۀ خدا می آورد،همواره مونس و همدم ما بود،ولی آن گاه که از دیده ها غایب و پنهان شدی،تمام خیر و برکات از ما رخت بربست،کاش پیش از تو مرده بودیم و هنگام رحلت جانسوزت که پرده ها میان ما فاصله انداخت، زنده نبودیم.

حضرت سخنان خود را به پایان برد و به روشن ترین شکل ممکن حقیقت را در آن آشکار ساخت و از خلیفه پاسخ خواست و با دلایل و براهین دندان

ص:202


1- (1)) .احتجاج 253/1-279 چاپ سازمان اوقاف(انتشارات اسوه). قد کان بعدک أنباء و هنبثة لو کنت شاهدها لم تکثر الخطب إنّا فقدناک فقد الأرض و ابلها و اختلّ قومک فاشهدهم و لا تغب و کلّ أهل له قربی و منزلة عند الإله علی الأدنین مقترب أبدت رجال لنا نجوی صدورهم لمّا مضیت و حالت دونک الترب تجهّمتنا رجال و استخفّ بنا لمّا فقدت و کلّ الأرض مغتصب و کنت بدرا و نورا یستضاء به علیک ننزل من ذی العزّة الکتب و کان جبریل بالآیات یؤنسنا فقد فقدت و کلّ الخیر محتجب فلیت قبلک کان الموت صادفنا لمّا مضیت و حالت دونک الحجب

شکن و استوار،طرح های خلیفه را فاش و نقش بر آب ساخت و به بیان فضایل و کمالات شایستۀ خلیفۀ واقعی اسلام پرداخت و بدین سان،فضا متشنّج شد و افکار عمومی به سود فاطمه و به سمت و سوی آن بانو متوجه شد و ابو بکر را در تنگنا و بن بستی بسیار دشوار قرار داد.

ابن ابی الحدید می گوید:از ابن فارقی،مدرّس مدرسۀ الغربیۀ بغداد پرسیدم:مگر فاطمه در سخنانش راستگو نبود؟پاسخ داد:چرا،قطعا راستگو بود،گفتم:اگر این گونه است پس چرا ابو بکر حقش را به وی برنگرداند،او لبخندی زد و با سخنی دلپذیر و پسندیده گفت:اگر خلیفه به مجرد ادعای زهرا،فدک را امروز به او می داد بیم داشت فردا خلافت را برای همسرش امیر المؤمنین مطالبه کند و خلیفه را از مسند خلافت به زیر بکشد،زیرا خلیفه اعتقاد راسخ داشت که زهرا علیها السّلام در هرچه ادعا کند،صادقانه سخن می گوید و نیازی به گواه و شاهد ندارد،بنابراین،عذر خلیفه پذیرفتنی نبود. (1)

عکس العمل خلیفه

با آشفته شدن مجلس،مردم پراکنده شدند و صدای ناله و فریاد بلند شد و خطبۀ حضرت زهرا علیها السّلام سخن روز مردم شد،از این رو،ابو بکر به تهدید و شکنجه متوسل شد.

روایت شده:ابو بکر،با مشاهدۀ تأثیر خطابۀ حضرت زهرا علیها السّلام بر مردم،به عمر گفت:مرگ بر تو،چه می شد دست از سر من برمی داشتی،شاید کارها سر و سامان یافته و اوضاع آرام می گرفت،آیا این کار بهتر نبود؟

ص:203


1- (1)) .شرح ابن ابی الحدید 284/16.

عمر گفت:اگر این کار را انجام داده بودی قدرت خود را تضعیف کرده و به اطرافیانت اهانت روا داشته بودی و من تنها دلم در حق تو سوخت.

ابو بکر گفت:وای بر تو!با سخنان دخت پیامبر چه کنیم؟مردم منظورش را از سخنان وی می فهمند و به خیانت های ما پی می برند؟

عمر گفت:نترس،این موج به گونه ای فرومی نشیند و می گذرد که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده،ابو بکر با دست خود به شانۀ عمر زد و گفت:تو چه گره های سختی را می گشایی و سپس نماز همگانی اعلان کرد و مردم گرد آمدند و بر فراز منبر رفت و گفت:مردم!این هیاهو چیست که به هر سخنی گوش می سپارید؟این آمال و آرزوها کجا در زمان رسول خدا مطرح بود؟هر کس شنیده بگوید و هرکس دیده گواهی دهد!او به روباهی می ماند که شاهدش دم اوست و کانون همۀ فتنه هاست،او می خواهد فتنه و درگیری ها را پس از فرسودگی و کهنگی از سر بگیرد،و از این و آن کمک می خواهد و زنان را به یاری می طلبد،وی به امّ طحال می ماند که از دید او محبوب ترین کسانش، پلیدی و آلودگی است.اگر بخواهم سخن می گویم و اسرار را فاش می کنم، ولی تا زمانی که با من کاری نداشته باشند،سکوت خواهم کرد.

آن گاه رو به انصار کرد و گفت:ای جماعت انصار!سخنان برخی کم خردان و ابلهانتان را شنیده ام،در صورتی که شما بیش از هرکس باید پایبند پیمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم باشید،شما همان کسانی هستید که پیامبر به شهرتان آمد و به او پناه دادید و یاریش کردید،به هوش باشید!من کسی نیستم که دست و زبانم را به زیان افرادی که درخور نکوهش نباشند،بگشایم.با گفتن این

ص:204

سخنان از منبر فرود آمد. (1)

ابن ابی الحدید می گوید:سخنان ابو بکر را نزد نقیب ابو یحیی بن ابی زید بصری،بازگو کردم و از او پرسیدم:سخنان کنایه آمیز ابو بکر به چه کسی ارتباط داشت؟وی خندید و گفت:بگو به چه کسی تصریح داشت؟گفتم:اگر تصریح کرده بود که از شما نمی پرسیدم:لبخندی زد و گفت:منظورش علی بن ابی طالب بوده.گفتم:مگر انصار در این رابطه چه موضعی اتّخاذ کردند؟گفت:

آنان به سود علی شعار دادند و ابو بکر چون در اثر آشفتگی اوضاع جان خود را در خطر دید،با این سخنان آن ها را از هرگونه واکنشی بازداشت. (2)

دفاع امّ سلمه

پس از پایان خطبۀ حضرت زهرا علیها السّلام در مسجد و سخنان اهانت آمیز ابو بکر،وقتی خبر به امّ سلمه رسید،اظهار داشت:آیا در مورد شخصیت والایی چون فاطمه دخت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم چنین سخنانی گفته می شود؟به خدا سوگند!فاطمه حوریه ای میان انسان ها و نفسی برای جان هاست،وی پرورش یافتۀ دامان انسان های پاک و برجسته است،در دستان فرشتگان دست به دست گشته و در دامان زنانی پاکدامن نشو و نما کرده است و به بهترین وجهی بالندگی یافته و تربیت شده است.آیا مدّعی هستید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم او را از میراث خویش محروم ساخته ولی به او اعلان نکرده است؟در صورتی که خداوند فرموده است و خویشان نزدیک خود رای از عذاب خدا بیم ده آیا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم او را بیم داده و وی،با فرمان رسول خدا مخالفت ورزیده

ص:205


1- (1)) .دلائل الامامۀ طبری 39.
2- (2)) .شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید 215/16.

است؟با این که او بانوی بانوان،و مام پرفضیلت دو سالار جوانان بهشت و همتای حضرت مریم است.رسالت های پروردگار،به وجود نازنین پدر بزرگوارش پایان پذیرفت.به خدا سوگند!رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم او را از سرما و گرما مراقبت می کرد،دست راستش را زیر سر فاطمه و دست چپ خود را پوشش او می ساخت،هان!آهسته تر!رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در برابر دیدگان شما قرار دارد، شما بر خداوند وارد خواهید شد،وای بر شما،به زودی پی خواهید برد،زیان کار کیست؟.

نقل شده:امّ سلمه به جهت این حقگویی آن سال از دریافتی حقوق خود از بیت المال محروم شد. (1)

شکایت به علی

فاطمۀ زهرا علیها السّلام پس از پایان دادن سخنانش با مردم،نزد قبر مطهّر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آمد و آن قدر گریست که لباسش از اشک دیدگان،تر شد و سپس به خانه بازگشت و امیر المؤمنین علی علیه السّلام در انتظار ورود و طلوع خورشید وجودش بسر می برد،پس از آن که آرامشی یافت خطاب به امیر مؤمنان عرضه داشت:

ای پسر ابو طالب!مانند جنینی پرده نشین،پرده به خود پیچیده ای و بسان متّهمان، خانه نشین گشته ای.تو همان قهرمانی بودی که پیش از این،در میدان های نبرد، دلاوران و جنگاوران را به کام مرگ می فرستادی،چه شد که مرغ پر شکسته و از کار افتاده ای که قدرت پرواز نداشت،به تو چنین خیانت ورزید.اکنون پسر ابو قحافه، هدیۀ پدرم را از کفم ربوده و ذخیرۀ کودکانم را از من گرفته است و آشکارا به ستیزه ام

ص:206


1- (1)) .دلائل الامامۀ طبری 39.

برخاسته است او را در کلام با من،دشمنی سرسخت یافتم تا آن جا که فرزندان قیله (انصار)دست از یاریم برداشتند و مهاجران،پیوند خویشاوندی ام را بریدند.مردم از من روی برتافتند و اکنون کسی نیست او را از این کار باز دارد و از من حمایت و پشتیبانی کند،با خشم و غضب از خانه بیرون رفتم و با خواری و ذلّت بازگشتم تو نیز خود را در تنگنای خواری انداخته و نیروی خویش را به کار نمی بری،دشمنان گرگ سیرت را از هم می دریدی ولی اینک زمین گیر و خانه نشین شده ای،من از گفتن فرونگذاردم و از در باطل بیرون نرفتم ولی توان اجرای حکم حق را نداشتم.

کاش پیش از این مرده بودم و شاهد این خواری و ذلّت نبودم اینک عذرخواه من از تو،خدای من است چه در حق من کوتاهی کنی و یا حامی و پشتیبانم باشی.

آه!که در هر طلوعی شیونی دارم تکیه گاهم از دنیا رخت بربست و بازوهایم در مصیبت او،سست شد.شکایت خویش را به پدرم و دادخواهی ام را به پروردگار خود وامی گذارم.خدایا قدرت تو از همه فراتر و شمشیر عذاب و کیفرت برنده تر است.

آن گاه امیر المؤمنین علیه السّلام لب به سخن گشود و فرمود:

فاطمه جان!ویل و وای بر تو مباد،و ویژۀ دشمنانت باد،ای دخت برگزیدۀ موجودات و ای یادگار نبوّت!بر من خشم مگیر.من در امور دینم سستی و کوتاهی نکردم و از مرز توانائیم پا فراتر ننهادم،اگر نظر به رزق و روزی و گذران زندگی داری، خداوند ضامن روزی تو و کفیل بر تو و پاینده است.و آن چه برایت مهیا شده برتر از چیزی است که از آن محروم گشته ای،بنابراین در راه خدا صبر و شکیبایی پیشه کن.

و زهرا علیها السّلام فرمود:«حسبی اللّه»؛خدا مرا کفایت می کند و سکوت کرد و آرامش یافت.

ص:207

6.اعلان قطع رابطه

اشاره

فاطمۀ زهرا علیها السّلام به ایراد خطابۀ خود اکتفا نکرد و جهاد و مبارزۀ خویش را استمرار بخشید و این بار تصمیم گرفت با ابو بکر سخن نگوید و آن را در برابر مردم رسما اعلان داشت و فرمود:به خدا سوگند!تا زنده ام کلمه ای با تو سخن نخواهم گفت. (1)

فاطمه علیها السّلام بسان مردم معمولی نبود که اگر با خلیفه قطع رابطه کند،در خلیفه بی تأثیر باشد و قضیه چنان ساده به نظر نمی رسید،فاطمه علیها السّلام عزیز دل و محبوب قلب رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بود،توجّه و علاقه و محبّت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در مورد فاطمه بر کسی پوشیده نبود،آن بزرگوار در حق فاطمه فرموده بود:

«فاطمة بضعة منّی،من آذاها فقد آذانی»؛

فاطمه پارۀ تن من است،کسی که وی را آزرده کند،مرا آزرده است.

رفته رفته همه جا پیچید که فاطمه علیها السّلام دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بر ابو بکر خشمگین شده و با او سخن نمی گوید و این خبر به گوش کلیۀ اقشار مردم داخل و خارج مدینه رسید و در این باره از یکدیگر به پرس وجو پرداختند و هر روز بر تنفّر و انزجار آنان از خلیفه افزوده می شد.و با این که خلیفه می کوشید اوضاع را به حالت عادی بازگرداند و با زهرا علیها السّلام از در مسالمت و آشتی درآید،ولی زهرای مرضیه علیها السّلام هم چنان جهاد و مبارزه اش را استمرار بخشید و تا لحظه ایکه مظلومانه به شهادت رسید،بر همان روحیه باقی ماند.

ص:208


1- (1)) .کشف الغمه 477/1.
رمز سیاسی فدک

تلاش اصلاحگرانه ای که امام علی علیه السّلام و فاطمۀ زهرا علیها السّلام برای بازگرداندن خلافت اسلامی،از مسیر انحرافی آن انجام دادند از اشکال و انواع متعددی برخوردار بود.جبهۀ سیاسی علنی را در این راستا فاطمۀ زهرا علیها السّلام رهبری می کرد و مطالبۀ حق خلافت امام علی علیه السّلام از جمله درخواست فدک،شیوه های گوناگونی داشت و همین مطالبه نیز دارای شکل های مختلفی بود کسی که با دقت جنبه های گوناگون این نزاع و کشمکش و تغییر و تحولات و شکل هایی را که به خود گرفت،مورد بررسی قرار دهد،پی خواهد برد که مسأله،صرفا جنبۀ درخواست و مطالبۀ زمین نبوده است،بلکه از مفهومی گسترده تر از آن برخوردار بوده و در اعماق خود هدف راسخی را پی می گیرد تا انقلابی پدید آورده و حقوق غصب شده و به یغما رفته را باز ستاند و ارج و احترام از دست رفته را بازگرداند و روند حرکت امتی را که پس از پیامبر واپس گرایی اختیار کردند،به اصلاح و اعتدال آورد و حزب حاکم با پی بردن به این موضوع در جهت مبارزه و مقاومت در برابر این حرکت،تمام توش و توان خود را به کار گرفت.

اگر در مباحث تاریخی مربوط به فدک به کنکاش بپردازیم،در آن ها به موارد نزاع و کشمکشی مادی و یا اختلافی پیرامون فدک به معنا و مفهوم محدود آن،برنخواهیم خورد،بلکه ماجرای مطالبۀ فدک قیام و خروشی بر ضدّ اصل و پایه و ارکان حکومت منحرف تلقی می شد و فریاد بلندی بود که حضرت زهرا علیها السّلام در صدد رسیدن طنین آن به سراسر گیتی بود تا به واسطۀ آن سنگ بنایی را که اساسش در سقیفه نهاده شده بود،از جا برکند.

ص:209

برای اثبات این معنا کافی است خطابه ای را که فاطمۀ زهرا علیها السّلام در مسجد رسول خدا و در برابر خلیفه و انبوه مهاجر و انصار ایراد فرمود دقیقا مورد بررسی قرار دهیم که اغلب فرازهای آن در مدح و ثنای امام علی(ع)بوده و ستایش عرصه های جهاد و مبارزۀ ناب آن حضرت در جهت خدمت به اسلام و اثبات حق اهل بیت علیهم السّلام به چشم می خورد.آن مخدره در خطابه اش اهل بیت را وسیله های میان خدا و آفریدگانش دانست و آنان را برگزیدگان و جایگاه پاکی ها و حجّت الهی و در خلافت و حکومت،وارثان پیامبران خدا توصیف فرمود.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام کوشید تا به مسلمانان هشدار دهد و گزینش شتابزده و واپسگرایی آنان را پس از هدایتشان به آن ها گوشزد نماید و به آنان بفهماند به غیر سرچشمۀ زلالی که کام عطشانشان را سیراب می ساخت،روی آوردند و خلافت را به نااهلان سپردند و در دام فتنه گرفتار آمدند و انگیزه هایی را که موجب شد از کتاب خدا فاصله بگیرند و در مسأله خلافت و امامت،با دستورات آن به مخالفت برخیزند،برایشان روشن ساخت.

بنابراین،ماجرای درخواست فدک جز به همان اندازه که به موضوع هدف بلند آن حضرت ارتباط داشت،مسأله تقسیم میراث و یا بازپس گیری هدیه و پیشکش و درخواست ملک و خانه نبود،بلکه این قضیه از نگاه زهرا علیها السّلام مسأله اسلام و کفر و ایمان و نفاق و تصریح پیامبر به جانشینی خود و شورایی کردن آن تلقّی می شد و همین هدف بلند سیاسی را در سخنانش با زنان مهاجر و انصار که به دیدار آن مخدّره آمده بودند،به روشنی بیان فرمود و برایشان تشریح کرد که خلافت،با روی کار آمدن حزب حاکم و تکیه زدن بر مسند حکومت،از مسیر صحیح خود منحرف شده است،و اظهار داشت:کسی

ص:210

تصور نکند بیان این واقعیت ها،واکنشی عاطفی و یا حقد و کینه های نهانی است که فاطمه بهانه ای برای ابراز آن ها یافته باشد.اگر مسلمانان خلافت را در جایگاهی که خدا و رسولش فرمان داده بودند،قرار داده و زمام رهبری را به امام علیه السّلام سپرده بودند،به رضا و خشنودی خدا و سعادت دنیا و آخرت دست می یافتند.

به گمان قوی،صدیقۀ طاهره علیها السّلام می توانست میان آن دسته از پیروان امام علیه السّلام و یاران برگزیده اش که در صداقت و راستگویی زهرا علیها السّلام هرگز تردیدی نداشتند،افرادی بیابد که با گواهی خود،تأییدی بر گواهی امام علیه السّلام باشند و بدین وسیله گواهانی که خلیفه در موضوع فدک،از فاطمه درخواست کرده بود،کامل گردد.

این موضوع خود،بهترین دلیل بر این است که هدف والای حضرت زهرا علیها السّلام اثبات هدیه و پیشکش و میراث نبود و این را مخالفان وی به خوبی می دانستند بلکه حرکت آن حضرت در راستای محو و نابودی آثار سقیفه انجام می پذیرفت و چنین هدفی با آوردن گواه و شاهد در موضوع فدک، عملی نمی شد و حضرت دست به چنین کاری نزد زیرا در این صورت ماجرای فدک،به همین قضیه محدود می گشت،بلکه وی با اقامۀ بیّنه در برابر دیده گان همه،خواست شاهد زنده ای از خطاکاری و انحراف مردم ارائه دهد شاید بر سر عقل آیند و با گزینش صحیح،در مقام اصلاح مسیر انحرافی خود برآیند.

با بررسی پاسخ خلیفه پس از پایان سخنرانی حضرت زهرا علیها السّلام و خروج آن مخدّره از مسجد،پی می بریم که هیئت حاکمه تا چه پایه از این ماجرا بیمناک بوده و با پافشاری بر موضع خود می کوشید مردم را هم چنان با تزویر

ص:211

و نیرنگ بفریبد و همین موضوع،پایه و اساس نزاع و کشمکش حضرت زهرا علیها السّلام را با خلیفه نمودار می سازد،زیرا خلیفه پی برد که اعتراض فاطمه علیها السّلام پیرامون ارثیه و هدیۀ پیامبر نبوده بلکه جنگی سیاسی و تمام عیار و در راستای دادخواهی حق امام علی علیه السّلام و آشکار کردن نقش برجستۀ وجود بابرکت آن حضرت میان امت بوده،که خلیفه و هوادارانش می خواستند او را از مقام و منزلت طبیعی وی در جهان اسلام،محروم سازند.

ملاحظه می کنیم که خلیفه با موضعی تهاجمی در پاسخ خود به امام علی علیه السّلام،آن بزرگوار را کانون فتنه خوانده و وی را به روباهی تشبیه می کند که فاطمه دم اوست و در این پاسخ به موضوع میراث و هدیۀ حضرت زهرا علیها السّلام هیچ گونه اشاره ای نکرده است.

اگر می بینیم فاطمۀ زهرا علیها السّلام پس از غصب فدک توسط خلیفه در مورد میراث خود با وی به کشمکش می پردازد به این دلیل است که مردم معمولا در گرفتن و یا ردّ کردن ارثیه های خود به صاحبانش هیچ گاه از خلیفه اجازه نمی گرفتند و معاملات و داد و ستدها میان آنان به آسانی و بدون هیچ زحمتی انجام می پذیرفت،بنابراین فاطمۀ زهرا علیها السّلام نیازی نمی دید در این خصوص به خلیفه مراجعه کند و نقطه نظرات خلیفه برای آن حضرت قابل پذیرش نبود، زیرا خلیفه از دیدگاه فاطمه علیها السّلام فرد ستمکاری تلقی می شد که خلافت را به یغما برده بود.از این رو،درخواست میراث از خلیفه که با تجاوز به حقوق زهرا علیها السّلام آن مخدّره را از ارث پدر محروم و خود بر آن تسلط یافته بود، می بایست از واکنشی بسیار جدّی برخوردار باشد.

هم چنین اگر ملاحظه می کنیم حضرت زهرا علیها السّلام قبل از آن که فدک از او غصب شود،به مطالبۀ حقوق خود اقدام نکرد به خوبی روشن است زمانی حضرت دست به آن کار زد که شرایط مطالبۀ میراث،مخالفان حکومت را فوق

ص:212

العاده ترغیب می کرد تا مسألۀ میراث را فرصتی مناسب و غنیمت شمرده و به هدف مقاومت در برابر خلیفۀ غیرقانونی،آن هم با شیوۀ مسالمت آمیزی که مصالح مهم اسلام در آن روز اقتضا می کرد،این مسأله را نقطۀ آغاز حرکت قرار دهند،که در این صورت این امکان وجود داشت که خلیفه از ناحیۀ مخالفان به غصب میراث و به بازی گرفتن احکام دین و بی احترامی به قانون،متهم گردد.

7.امام علیه السّلام و گزینش راه

اشاره

وجود رخدادهای پرشتاب و حرکت های انحراف آمیز و پیدایش جناح های متعددی که زمینۀ خیانت و توطئه بر ضد اسلام را فراهم می ساخت و فتنه جویی ها و نبودن آگاهی دینی و علاقۀ شدید به سلامت دین و عقیده، امام علی علیه السّلام را به گزینش چند راه سخت و دشوار واداشت.

نخست:بی هیچ مانعی مانند سایر مسلمانان با ابو بکر بیعت می کرد،بلکه در این صورت در دربار حکومت جدید از موقعیت و جایگاه برجسته ای برخوردار می شد و بی آن که توجّهی به روند حرکت رسالت اسلامی داشته باشد،در حفظ وجود و موقعیت و منافع خویش می کوشید و چنین چیزی غیر ممکن به نظر می رسید زیرا معنای این کار تأیید بیعتی بود که کاملا با دستورات رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم مخالفت داشت.

دوّم:چونان کسی که خار در چشم،و استخوان در گلو دارد بردباری پیشه کند و بکوشد میان تناقضات پدید آمده از حکومتی غیر شایسته و نالایق، راهی میانه برگزیند تا موجودیت اسلام و اعتقادات اسلامی را از فروپاشی کامل حفظ و حراست نماید.

سوم:به بسیج مردم همت گمارد و آنان را به شورشی مسلحانه بر ضد خلافت ابو بکر مهیّا سازد.

ص:213

شیوۀ مسالمت آمیز و نقش زهرا علیها السّلام

در نهایت امام علیه السّلام قاطعانه تصمیم گرفت دست به شورش و قیام نزند و با قیامی که استناد به آیات و روایات داشت در برابر حاکمان آشکارا به مبارزه برنخیزد مگر آن زمان که مطمئن شود می تواند افکار عمومی را بر ضد ابو بکر و همدستانش بسیج کند و همین مسأله دغدغۀ خاطر مبارکش را فراهم می آورد.از این رو،دیدار خود را با سران و بزرگان مسلمانان و شخصیت های مدینه نهانی آغاز کرد (1)و آنان را با دلایل و براهین آیات حق،پند و موعظه داد و در این راستا همسرش زهرا علیها السّلام نیز از او پشتیبانی و در مبارزۀ نهانی اش با وی تشریک مساعی داشت.هدف امام علیه السّلام از این دیدارها و تماس ها دست زدن به تشکیل حزب و دار و دسته ای برای خود نبود تا به وسیلۀ آن ها به نبرد برخیزد بلکه به خوبی می دانیم عدّۀ زیادی از انصار هواخواه امام با شعار طرفداری از آن حضرت در پی فرصتی بودند تا پروانه وار گرد شمع وجودش قرار گیرند،ولی امام علیه السّلام با انجام این دیدارها خواست زمینه را برای هماهنگی و همراه ساختن همۀ مردم با خود،فراهم سازد.

به همین سبب،مسأله فدک در سیاست جدید امام علی علیه السّلام در صدر همۀ مسائل قرار می گیرد،زیرا اصل و فلسفۀ نقش فاطمۀ زهرا علیها السّلام که به دست هارون نبوت(امیر مؤمنان علیه السّلام)دقیقا طراحی شده بود،کاملا با آن گردش شبانه به در خانه انصار،هماهنگی داشت و به خوبی می توانست موقعیت خلیفه را به

ص:214


1- (1)) .از امام باقر علیه السّلام روایت شده که فرمود علی علیه السّلام شبانه فاطمه علیها السّلام را سوار بر مرکب می کرد و برای یاری خواهی از انصار هردو به در خانه های آنان می رفتند،شرح نهج البلاغه 13/6 چاپ تحقیق شده.

خطر اندازد و با همان حالتی که نمایشی داستانی به آن منتهی می شود،به خلافت ابو بکر پایان دهد،نه آن گونه که حکومتی برپا شده بر قدرت و سلاح متلاشی گردد.

نقش زهرای مرضیه علیها السّلام در این خلاصه می شد که آن حضرت اموالی را که ابو بکر به زور از وی گرفته بود،از خلیفه مطالبه کند و این مطالبه را وسیله ای برای اعتراض به مسأله اساسی،یعنی خلافت قرار دهد تا مردم بدانند لحظه ای که از علی روگردان شده و به ابو بکر رو آوردند لحظۀ هوس و انحراف (1)آنان بوده و با این کار دچار خطا و اشتباه شدند و با قرآن به مخالفت برخاسته و در غیر آبشخور خود وارد شدند. (2)

با شکل گرفتن این اندیشه به ذهن مبارک فاطمه علیها السّلام آن مخدّره تلاش خود را آغاز کرد تا اوضاع آن روز جامعه را سامان بخشد و از طریق متهم ساختن خلیفه به خیانت آشکار و بی احترامی به قانون،از دامان حکومت اسلامی که پایه های نخست اش در سقیفه نهاده شده بود،آلودگی انحراف را بزداید و از آثار و نتایج صحنۀ انتخاباتی که برخلاف کتاب خدا و واقعیت انجام پذیرفت و ابو بکر به عنوان خلیفه از آن پیروزمندانه بیرون آمد،پرده برگیرد. (3)

ص:215


1- (1)) .در صفحۀ 23 بلاغات النساء نظیر این معنا را فاطمۀ زهرا علیها السّلام در خطبه اش بدان اشاره کرده و فرموده است«شیطان سرش را از نهانگاه خود پدیدار ساخت و شما را فراخواند ومهیای پذیرش دعوتش و آمادۀ فریب خوردنتان دید،از شما خواست بر ضد حق قیام کنید،و شما را مهیای این کار دید...و بر غیر شتر خود داغ و نشان نهادید»
2- (2)) .در جلد 6،ص 12 شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید آمده است؛امیر المؤمنین علیه السّلام در گفت وگوی خود با مردم فرمود«ای جماعت مهاجرین!خدا را خدا را در نظر بگیرید،حکومت محمد را از خانه و کاشانه اش به خانه های خود مبرید،و اهل بیت او را از حق و مقام وی میان مردم محروم نسازید، ای گروه مهاجرین!به خدا سوگند!ما اهل بیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بوده و از شما به خلافت، سزاوارتریم»
3- (3)) .الصواعق المحرقه 36 چاپ مکتبة القاهره آمده که خلیفۀ دوم گفته است«بیعت ابو بکر عملی بی تدبیرانه بوده که خداوند مسلمانان را از شر آن نگاهدارد،اگر کسی یک بار دیگر چنین بیعتی انجام دهد او را بکشید...»تاریخ الخلفاء 67.

رویارویی فاطمۀ زهرا علیها السّلام با مخالفان،از دو ویژگی برخوردار بود که امام علی علیه السّلام نمی توانست آن ها را خود،به جای همسرش انجام دهد.

نخست:این که فاطمۀ زهرا علیها السّلام با شرایط ویژۀ مصیبت اندوه بار خود در رحلت پدر بزرگوارش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و جایگاهش نسبت به پدر خویش، در شوراندن عواطف و احساسات مردم و ایجاد ارتباط جاذبۀ روحی مسلمانان با پدر ارجمندش صلوات اللّه علیه و یاد روزگار درخشان آن حضرت،توان بیشتری از امام علی علیه السّلام داشت و می توانست احساسات مردمی را متوجّه مسائل اهل بیت سازد.

دوم:تا زمانی که فاطمۀ زهرا علیها السّلام به عنوان یک زن وارد عرصۀ نزاع و کشمکش می شد،هرگونه نقشی را که در این راستا ایفا کرده بود،این نزاع، هرگز جنبۀ جنگ مسلّحانه ای که فرمانده و رهبری بطلبد،به خود نمی گرفت.

از سویی تا زمانی که هارون نبوّت(امام علی علیه السّلام)در خانه به صلحی موقّت که خود اعلان کرده بود تا مردم پیرامونش گرد آیند،پایبند بود و مراقبتی که از اوضاع داشت تا هرگاه خواست در آن دخالت کند و در صورت قیام،آن را رهبری نماید وگرنه در آرام ساختن فتنه و آشوب بکوشد،فاطمۀ زهرا علیها السّلام نیز با مقاومتی که از خود نشان می داد یا قیام و شورشی همگانی بر ضد خلیفه سامان می داد و یا از محدودۀ نزاع و کشمکش معمولی بیرون نمی رفت و بنابراین،کار را به آشوب و تفرقه و پراکندگی نمی کشاند.

از این رو،امام(صلوات اللّه علیه)قصد داشت فریادش را از زبان زهرا علیها السّلام به گوش مردم برساند و خود،از صحنۀ کارزار دور بماند و در انتظار استفاده از لحظۀ مناسب و فرصتی که حاکی از موقعیت شناسی وی بود،بسر ببرد و نیز خواست به وسیلۀ رویارویی زهرا علیها السّلام برای همۀ پیروان قرآن بر بطلان خلافت

ص:216

وقت،دلیل و برهان اقامه کند و این خواسته اش عملی شد و زهرای مرضیه صلوات اللّه علیها با سخنانی دلپذیر و زیبا و حماسی از حقانیّت امام علی علیه السّلام تعبیری بسیار زیبنده ارائه داد.

شیوه های مخالفت حضرت زهرا علیها السّلام

نخست:کسی را نزد ابو بکر فرستاد تا در مسائل مربوط به میراث،با او به مناقشه بپردازد و حقوق را مطالبه کند (1)و این نخستین گام مقدماتی حضرت زهرا علیها السّلام تلقی می شد تا خود،مستقیما وارد عمل شود.

دوم:حضرت خود،در گردهمایی ویژه ای با خلیفه رویارو شد (2)و با این رویارویی تصمیم گرفت درخواست حقوق خود را از خمس و فدک و دیگر اموال شدت بخشد تا میزان آمادگی خلیفه را در جهت مقاومت بیازماید.

سوم:آن گونه که در شرح نهج البلاغه آمده است (3)ده روز پس از رحلت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فاطمه در مسجد خطبه ایراد کرد.

چهارم:زمانی که ابو بکر و عمر برای عرض پوزش،نزد فاطمه علیها السّلام آمدند حضرت خشم و غضب خویش را نسبت به آنان اعلان کرد و اظهار داشت که آن دو با این کار خدا و رسول او را به خشم آوردند. (4)

ص:217


1- (1)) .در شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید 218/14-219 از ابو طفیل روایت شده گفت«فاطمۀ زهرا علیها السّلام کسی را نزد ابو بکر فرستاد تا به او بگوید تو از رسول خدا ارث می بری یا خانواده اش؟ابو بکر گفت البته خانواده اش...»
2- (2)) .همان 230/16.
3- (3)) .در همان 211/16،از جمعی روایت کرده و گفته است که اظهار داشتند وقتی به فاطمه خبر رسید ابو بکر تصمیم گرفته او را از فدک محروم سازد،حضرت روسری بر سرانداخت و به اتفاق جمعی از کنیزکان و زنان بنی هاشم در مسجد،بر ابو بکر که میان جمعی از مهاجر و انصار نشسته بود،وارد شد.»
4- (4)) .الامامة و السیاسۀ ابن قتیبه 31،شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید 264،281/4 مراجعه شود.-

پنجم:سخنرانی حضرت در جمع زنان مهاجر و انصار که به عیادت آن بزرگوار آمده بودند. (1)

ششم:فاطمه علیها السّلام وصیّت کرد هیچ یک از دشمنانش در مراسم تجهیز و خاکسپاری پیکر مطهّرش نباید شرکت کنند. (2)

قیامی که فاطمۀ زهرا علیها السّلام بدان دست زد،به معنایی شکست خورد و از جهتی به پیروزی رسید،از این جهت که نتوانست با حرکت و قیامی که در روز دهم رحلت پدر بزرگوارش انجام داد حکومت خلیفه را براندازد،شکست خورد.البته ما نمی توانیم تمام اموری را که به شکست این حرکت انجامید به خوبی روشن سازیم ولی بی تردید شخصیت خلیفه از مهم ترین علل و اسباب این شکست به شمار می آمد زیرا خلیفه از زد و بند سیاسی بهرۀ کافی داشت و اوضاع را با مهارت و زیرکی خاصی کنترل نمود که نمونۀ آن را پس از پایان یافتن خطبۀ حضرت زهرا علیها السّلام در مسجد و سخنان ابو بکر با انصار در پاسخ آن مخدّره،می توان یافت.

خلیفه در حالیکه در پاسخ زهرا علیها السّلام در سوز و گداز بود،بی گمان خود را اسیر شعلۀ آتش برافروخته ای که پس از خروج فاطمه از مسجد،زبانه می کشید یافت که این سخن را به زبان می آورد و می گوید:این چه کاری است که به هر سخنی گوش فرا می دهید؟او روباهی است که شاهدش دم اوست...که قبلا آن را یادآور شدیم،بنابراین،چنین دگرگونی از حالتی ملایم و آرام،به خشمی تند،ما را به میزان تسلّط خلیفه بر احساسات خود و توان هماهنگی وی با

ص:218


1- (1)) .شرح نهج البلاغه 233/16.
2- (2)) .همان 281/6.

شرایط و اوضاع و ایفای نقش خویش به تناسب هر موقعیت،آشنا می سازد.

ولی مخالفت زهرای اطهر علیها السّلام از این جهت موفقیت آمیز بود که آن حضرت حق را به قدرتی شکست ناپذیر مجهّز کرد و در راستای پایداری و مقاومت در عرصۀ مبارزات مذهبی،نیروی جدیدی بر توان و قدرت آن افزود و این پیروزی و موفقیت را در طول حرکت خود به طور عموم و گفت و گویش با ابو بکر و عمر به گونه ای خاص،ماندگار ساخت،آن گاه که به آن دو فرمود:

«اگر روایتی را از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برایتان بازگو کنم،خواهید پذیرفت،و طبق آن عمل خواهید کرد؟

گفتند:آری، فرمود:

شما را به خدا سوگند می دهم!آیا شما دو تن از رسول خدا نشنیدید که فرمود:

خشنودی فاطمه از خشنودی من و خشم او از خشم من است؟آن کس که فاطمه را دوست بدارد،مرا دوست داشته و کسی که وی را خشنود سازد،مرا خشنود نموده و هرکس او را خشمگین سازد مرا به خشم آورده است.؟ (1)گفتند:درست است،ما این حدیث را از پیامبر شنیده ایم،فاطمه علیها السّلام فرمود:

«فإنّی اشهد اللّه و ملائکته أنّکما أسخطتمانی و ما أرضیتمانی و لئن لقیت

ص:219


1- (1)) .عبارات متعددی در روایات صحیح از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به همین مضمون وارد شده از جمله آمده است رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به فاطمه علیها السّلام فرمود«إنّ اللّه یغضب لغضبک و یرضی لرضاک...؛خدا از خشم تو خشمگین و از خشنودی ات خشنود می گردد»و نیز فرمود«فاطمة بضعة منّی یریبنی ما رأبها و یؤذینی ما أذاها؛فاطمه پارۀ تن من است،آن چه او را مکدّر کند مرا مکدّر ساخته و آزار و اذیت او،اذیت و آزار من است»صحیح مسلم 902/4 حدیث 2449،چاپ دار احیاء التراث. مستدرک حاکم 158/3،ذخائر العقبی 47،مسند احمد حنبل 323/4 و 332،جامع ترمذی 5/ 699 دار احیاء التراث العربی بیروت،صواعق المحرقۀ ابن حجر 190 چاپ قاهره،کفایة الطالب 365،دار احیاء التراث اهل البیت،تهران.

النبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم لأشکونّکما عنده»؛ (1)

من،خدا و فرشتگانش را گواه می گیرم که شما دو تن مرا به خشم آوردید و در صدد خرسندیم برنیامدید و اگر با پدرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم دیدار کنم،شکایت شما را نزد او خواهم برد.

از این حدیث پی می بریم که تا چه میزان حضرت زهرا علیها السّلام پافشاری داشت اعتراض خویش را متوجه مخالفان خود سازد و آشکارا خشم و نفرت خود را از آنان ابراز دارد (2)تا به نتیجۀ حتمی که پیروزی عقیدتی و دینی بود، برسد.بدین معنا که ابو بکر با به خشم آوردن زهرا،سزاوار خشم و غضب شده بود و بنا به نص حدیث صحیح نبوی،خدا و رسول با آزار زهرا،آزرده و با خشم او خشمگین می شوند.بنابراین خلیفه ای که سزاوار خشم قرار گیرد،از شایستگی و لیاقت خلیفگی خدا و رسول او،برخوردار نیست و خدای تبارک و تعالی فرمود:

...وَ مٰا کٰانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّٰهِ وَ لاٰ أَنْ تَنْکِحُوا أَزْوٰاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذٰلِکُمْ کٰانَ عِنْدَ اللّٰهِ عَظِیماً ؛ (3)

شما نه حق دارید موجب اذیّت و آزار رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شوید و نه هرگز همسرانش را پس از او به ازدواج خویش درآورید،این کار در پیشگاه خداوند کاری بس بزرگ است.

إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فِی الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذٰاباً مُهِیناً ؛ (4)

ص:220


1- (1)) .ماجرای خشم فاطمه علیها السّلام بر ابو بکر را در صحیح بخاری 5/5،صحیح مسلم 72/2،مسند امام احمد 6/1،تاریخ طبری 27/4،کفایة الطالب 266،سنن بیهقی 300/6 می یابید.
2- (2)) .به فدک فی التاریخ 112-119 مراجعه شود.
3- (3)) .احزاب/53.
4- (4)) .احزاب/57.

آنان که در صدد آزار و اذیّت خدا و رسول او برمی آیند،خداوند آن ها را در دنیا و آخرت مورد لعن خویش قرار داده و عذاب خوارکننده ای برای آنان مهیا ساخته است.

وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّٰهِ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ ؛ (1)

آنان که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را آزار می دهند،در انتظار عذاب دردناکی باشند.

یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللّٰهُ عَلَیْهِمْ ؛ (2)

ای ایمان آوردگان،با کسانی که مورد خشم قرار گرفته اند،اظهار دوستی و محبت نکنید.

وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَویٰ ؛ (3)

هرکس مورد خشم-خدا-و غضبم قرار گیرد،به سقوط کشانده می شود.

8.یورش به خانۀ زهرا علیها السّلام

امام علی علیه السّلام با نپذیرفتن بیعت با ابو بکر،خشم و نفرت خود را از نظام حاکم اعلان داشت تا برای جهانیان روشن سازد حکومتی که نخستین شخصیّت پس از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از آن روگردان شده،نمی تواند خلافت و جانشین واقعی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم باشد و فاطمۀ زهرا علیها السّلام نیز همین شیوه را دنبال کرد تا به مردم اعلان دارد که دخت پیامبرشان بر سران حاکم خشمگین است و این حکومت را محکوم کرده و آن را قانونی نمی داند.

از سویی امام علی علیه السّلام مبارزه ای منفی بر ضد غاصبان حق قانونی خویش آغاز کرد و عدّه ای از برجستگان صحابه و شخصیت های بزرگی از مهاجر و

ص:221


1- (1)) .توبه/61.
2- (2)) .ممتحنه/13.
3- (3)) .طه/81.

انصار که رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم مقام و منزلت آنان را ستوده بود و از واقعیت امر آگاهی داشتند،در کنار امام علیه السّلام پایدار و مقاوم ایستادند از جمله:عباس بن عبد المطلب،عمار یاسر،ابوذر غفاری،سلمان فارسی مقداد بن أسود،خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین،عبادة بن صامت،حذیفة بن یمان،سهیل بن حنیف، عثمان بن حنیف،و ابو ایّوب انصاری و جمع دیگری را که تسلیم جنجال و هیاهوی دشمن نمی شدند و تهدیدات زمامداران حکومت و در رأس آن ها عمر،بیمناکشان نمی ساخت،نام برد.

عدّه ای از صحابۀ مخالف بیعت با ابو بکر،در این زمینه خلیفه را مورد اعتراض قرار دادند و گفت وگوهای متعددی در مسجد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و در جاهای مختلف با او صورت پذیرفت.این عدّه در این راستا از تهدید سلطۀ حاکم بیمی به دل راه ندادند و همین عمل سبب شد احساسات و عواطف عدّۀ زیادی از مردم را که با جریان موافق حاکمان دمساز بودند برانگیخته و بشوراند و برخی از آنان بر سر عقل آمده و از بیعت شتابزده و بدون اندیشۀ خود با ابو بکر،افزون بر دشمنی های آشکاری که در حق اهل بیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از خود نشان دادند،نادم و پشیمان گردیدند.

دیری نپایید،برخی از قبایل عشایر مسلمان اطراف مدینه مانند،أسد، فزاره،بنی حنیفه و دیگر قبایلی که خود،شاهد بیعت روز غدیر خم با علی علیه السّلام بودند و با چشم خود دیدند این عمل توسط نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم انجام پذیرفت و مردم به عنوان امیر مؤمنان به امام علیه السّلام ادای احترام کردند و با شنیدن خبر رحلت جانسوز رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و بیعت مردم با ابو بکر و تکیه زدن وی بر مسند

ص:222

خلافت،مبهوت و سرگردان شدند (1)و به هیچ وجه پذیرای بیعت با ابو بکر نگشته و از پرداخت زکات به حکومت جدید،از جنبۀ غیرقانونی بودن آن، خودداری کردند تا وضعیت به خوبی روشن شود.این افراد بر اعتقادات اسلامی خود هم چنان باقی بوده و نماز بپا می داشتند و تمام شعائر مذهبی را به اجرا درمی آوردند.

ولی سلطۀ حاکم سود خود را در این دید تا زمانی که مخالفت امام علی علیه السّلام و یارانش برای دولت اسلامی خطری داخلی تلقّی شده و وجود این قبایل، حکومت موجود را تهدید می کند،از این کانون خطر جلوگیری به عمل آورد.

ابو بکر و هوادارانش دریافتند اگر فورا در صدد متوقّف کردن این جریان مخالف برنیایند،در اثر بالا گرفتن موج مخالفت،آن خطر همچنان آنان و حکومتشان را احاطه خواهد کرد و جلوگیری از چنین خطری با مجبور ساختن علی بن ابی طالب رهبر جناح مخالف،به بیعت با ابو بکر میسّر خواهد بود.

برخی تاریخ نگاران آورده اند: (2)عمر بن خطاب نزد ابو بکر آمد و بدو گفت:می دانی که علی با تو بیعت نکرده،آیا قصد نداری از او بیعت بگیری؟ فلانی!تا علی با تو بیعت نکند،نباید دست به هیچ کاری بزنی!کسی را نزد او بفرست تا حضور یابد و با تو بیعت نماید،ابو بکر قنفذ غلام خود را نزد امام علیه السّلام فرستاد،وی به امیر المؤمنین گفت:خلیفه شما را خواسته،از فرمان جانشین رسول خدا اطاعت کن.علی علیه السّلام فرمود:چقدر زود به رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم دروغ

ص:223


1- (1)) .تاریخ الامم و الملوک طبری 61/4 چاپ دار الفکر.
2- (2)) .الامامة و السیاسة ابن قتیبه 29-30.

بستید.قنفذ بازگشت و مطالب امام علیه السّلام را به ابو بکر ابلاغ کرد و ابو بکر مدتی طولانی گریست،عمر بار دوّم به ابو بکر گفت:می دانی که این فرد با تو بیعت نکرده،او را فرصت مده.

ابو بکر به قنفذ گفت:نزد علی بازگرد و به او بگو:جانشین رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم تو را برای بیعت با خود فرامی خواند.قنفذ مجدّدا نزد حضرت آمد و سفارش ابو بکر را به امام علیه السّلام رساند.

امام علی علیه السّلام این بار با صدای بلند فریاد زد سبحان اللّه!این مرد مدعی چیزی است که حق او نیست.

قنفذ بازگشت و سخنان امام را به ابو بکر رساند،ابو بکر مدتی طولانی به گریه افتاد،عمر این بار به او گفت:خود به پا خیز تا نزد او برویم.

بدین ترتیب،ابو بکر،عمر،عثمان،خالد بن ولید،مغیرة بن شعبه، ابو عبیدۀ جراح و سالم آزاد شدۀ ابو حذیفه به سمت خانه علی علیه السّلام روانه شدند.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام بر این باور بود که کسی بی اجازۀ وی وارد خانه اش نخواهد شد،وقتی این گروه به در خانۀ فاطمه رسیدند و در را کوبیدند و حضرت صدای آنان را شنید با صدای بلند فریاد زد:

پدر!ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پس از تو چه مصیبت ها و ناراحتی ها از پسر خطاب و پسر ابو قحافه دیدیم،ای گروه!صحنه ای زشت تر از آن چه شما انجام دادید سراغ ندارم،پیکر مطهر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را در برابر ما به حال خود رها کردید و بی آن که با ما مشورتی انجام دهید،برای خود بیعت گرفتید و حق ما را به ما باز نمی گردانید.

مردم،با شنیدن صدای زهرا علیها السّلام و گریۀ او،با چشمانی اشکبار و دل هایی شکسته و پر اندوه از آن جا دور شدند تنها عمر و جمعی در آن جا باقی ماندند،

ص:224

عمر هیزم خواست و با صدای بلند اعلان داشت:[علی!]سوگند به آن کس که جانم در دست اوست،از خانه بیرون بیا وگرنه آن را با ساکنانش به آتش خواهم کشید،به عمر گفته شد:ابو حفص!آخر،فاطمه در این خانه حضور دارد.گفت:باشد. (1)

فاطمه علیها السّلام پشت در ایستاده و جمعی را که[پیشاپیش آنان عمر قرار داشت]مورد خطاب قرار داد و فرمود:

«ویحک یا عمر!ما هذه الجرأة علی اللّه و علی رسوله؟ترید أن تقطع نسله من الدنیا و تفنیه و تطفئ نور اللّه؟و اللّه متّم نوره»؛

عمر!وای بر تو!بر خدا و رسولش این گونه گستاخی؟می خواهی دودمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را براندازی و نورش را خاموش سازی؟ولی بدان!خداوند نور خویش را فروزان نگاه می دارد.

عمر با لگد به در کوبید و فاطمه برای حفظ حجاب،پشت در میان در و دیوار خود را نهان ساخت،آن گروه به زور وارد خانه شدند،فشار جمعیت سبب شد زهرای مرضیه علیها السّلام بین در و دیوار آسیب ببیند و جنین وی سقط شود.

آن گروه بر سر امیر المؤمنین علیه السّلام که در جایگاه خود نشسته بود ریختند و گردش را گرفته و لباس وی را به گردنش پیچیده و او را کشان کشان از خانه به سمت سقیفه به محل برگزاری مجلس ابو بکر بردند.فاطمه علیها السّلام از بردن همسر خویش جلوگیری به عمل آورد و فرمود:

به خدا سوگند!اجازه نمی دهم پسر عمویم را ظالمانه به سمت مسجد بکشانید، وای بر شما!چه زود به خدا و رسولش خیانت کردید و در حق ما اهل بیت ستم روا

ص:225


1- (1)) .الامامة و السیاسۀ ابن قتیبه 29-30.

داشتید،با این که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم شما را به پیروی و دوستی و محبت و اطاعت از ما سفارش فرموده بود.

عمر به قنفذ فرمان داد زهرا را بزن و قنفذ با تازیانه چنان زهرا را زد که جای تازیانه مانند بازوبندی بر بازوی فاطمه باقی ماند. (1)

بدین سان،امیر مؤمنان علیه السّلام را از خانه بیرون و به سقیفه محل برگزاری مجلس ابو بکر کشاندند،امام علیه السّلام به این سو و آن سو می نگریست و می فرمود:

ای حمزه!ای جعفر!کجایید؟ولی من که امروز حمزه و جعفر ندارم.

امام علیه السّلام را در مسیر راه از کنار قبر مطهر پسر عمویش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم عبور دادند،وقتی چشمش به مرقد پاک پیامبر افتاد صدا زد:

ای فرزند مادرم!این مردم مرا به ضعف و ناتوانی کشانده و از کشتنم چیزی باقی نمانده است.

از عدی بن حاتم روایت شده گفت:به خدا سوگند!هرگز به کسی مانند علی بن ابی طالب آن زمان که پیراهنش را به گردنش پیچیده و به مجلس ابو بکر آوردند،دلم نسوخت،به امام گفتند:بیعت کن!حضرت فرمود:اگر بیعت نکنم چه می کنید؟

عمر پاسخ داد:به خدا سوگند!در این صورت تو را گردن خواهم زد.

امام علیه السّلام فرمود:اگر چنین کنید بندۀ خدا و برادر رسول او را کشته اید.

عمر گفت:بندۀ خدا آری،ولی برادر رسول خدا خیر؛

امام علیه السّلام فرمود:آیا پیمان برادری را که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم میان خود و من ایجاد کرد، انکار می کنید؟و بدین ترتیب،مناظرۀ تندی میان امام علیه السّلام و حزب حاکم رخ داد.

ص:226


1- (1)) .مرآة العقول 320/5.

در این اثنا فاطمۀ زهرا علیها السّلام که دست فرزندانش حسن و حسین را گرفته بود و کلّیۀ زنان بنی هاشم آن مخدّره را همراهی می کردند از راه رسید با دیدن آن منظره صدای ناله و فریاد و شیون و زاری آنان بلند شد،فاطمه علیها السّلام فرمود:

«خلوا عن بعلی!خلوا عن ابن عمّی!و اللّه لأکشفن رأسی و لأضعنّ قمیص أبی علی رأسی و لأدعونّ علیکم،فما ناقة صالح بأکرم علی اللّه منّی و لا فصیلها بأکرم علی اللّه من ولدی»؛ (1)

دست از پسر عمویم بردارید!دست از همسرم بردارید!به خدا سوگند!سرم را برهنه می کنم و پیراهن پدرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را بر سر افکنده و شما را نفرین خواهم کرد، ناقۀ صالح و بچه اش از من و فرزندانم در پیشگاه خدا عزیزتر نبودند[که خدا به واسطۀ آن ها بر قوم صالح عذاب فرستاد.] در روایت عیاشی آمده است که فاطمه علیها السّلام فرمود:

ابو بکر!می خواهی همسرم را به قتل برسانی و مرا بیوه و فرزندانم را یتیم کنی؟به خدا سوگند!اگر دست از علی برنداری،گیسوانم را پریشان و گریبان خود را چاک می زنم و کنار قبر پدرم می آیم و به پیشگاه پروردگار خویش آه و ناله سر می دهم.

سپس دست حسن و حسین را گرفت و آهنگ قبر مطهر پدر نمود که مردم از گوشه و کنار بر سر ابو بکر فریاد زدند و گفتند:می خواهی چه کنی؟آیا می خواهی بر امّت،عذاب بفرستی؟

فاطمه علیها السّلام رو به سوی مرقد پاک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نهاد و از آن عزیز از دیده پنهان حاضر،یاری خواست و عرضه داشت:پدر!ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم،پس از تو ما از پسر خطاب و پسر ابو قحافه چه ها کشیدیم.با هر کلمه ای که زهرا بر زبان جاری می ساخت،دل ها پر از اندوه و چشم ها اشکبار می شد.

ص:227


1- (1)) .احتجاج طبرسی 222/1.

9.رویارویی با زهرا علیها السّلام

اشاره

فاطمۀ زهرا علیها السّلام در زندگی خویش انتظار دیدن چنین روز و چنین مصیبتی را نداشت،هرچند پدر بزرگوارش وی را از آن رخدادها آگاه ساخته بود،ولی شنیدن کجا و دیدن کجا،تأثیر اندوه مصیبت با شنیدن و دیدن،تفاوت دارد.

گرچه فاطمۀ زهرا علیها السّلام از زبان پدر بزرگوار خود شنید بود که پس از وفاتش اوضاع بر زهرا دگرگون و حقد و کینه ها آشکار خواهد شد و زهرا خود،آن رخدادها را شاهد بود،گروهی به خانه اش یورش بردند تا همسرش را از خانه ای که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بی اجازۀ فاطمه وارد آن نمی شد،بیرون بکشانند.

حضرت زهرا علیها السّلام به یاد می آورد که زینب دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در زمان بارداری اش در سفر هجرت زمانی که آمادۀ پیوستن به پدر در مدینه شد،سوار بر شتری در هودج از مکه خارج شد و هبّار بن اسود او را تعقیب کرد و در هودج با نیزه وی را ترساند و زینب در بازگشت،فرزند خود را سقط کرد به همین سبب رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم روز فتح مکه خون هبّار بن اسود را مباح اعلان کرد.

اکنون ملاحظه کنید اگر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم می دید آن گونه به خانۀ زهرای عزیزش بی حرمتی کردند،چه می فرمود؟بلکه احترام و حرمتی از پارۀ تن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پاس نداشتند و بی پروا به خانه اش یورش برده او را کتک زدند و ترساندند و همین عمل سبب سقط جنین و بیماری وی شد و به شهادت آن حضرت انجامید!

با این که رویارویی و کشمکشی که در خانۀ زهرا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رخ داد در زمانی کوتاه و مکانی محدود اتفاق افتاد ولی پژواک آن تا امروز برای نسل ها باقی

ص:228

مانده است و انسان،رنج و محنت تجاوز و جور و ستمی را که تنها پس از گذشت چند روز از رحلت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم بر خاندان آن بزرگوار وارد شد به خوبی احساس می کند.

با بررسی این رویارویی به برخی از جنبه هایی که دلیل بر عظمت شخصیت زهرای اطهر است می توان اشاره کرد:

1.فاطمۀ زهرا علیها السّلام به دفاع از جانشین رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شتافت و با صلابت تمام پشت در ایستاد و با دلایل و براهینی قوی،آن جمعیت ستم پیشه را مخاطب قرار داد شاید دست بردارند،از آن جا که او صاحب حق بود و مهاجمان،حق خلافت قانونی را غصب کرده بودند،سکوت را جایز ندانست.

2.زمانی که علی علیه السّلام را از خانه بیرون بردند،زهرا علیها السّلام در پی او رهسپار مسجد شد تا در موقعیّتی دیگر به دفاع بپردازد.او با تحمل تمام درد و رنجی که هنگام یورش به خانه اش متوجه وی شد،خود را به علی رساند و از بردن آن بزرگوار جلوگیری به عمل آورد،چرا که زهرا از دوگونه حق برخوردار بود، یکی حق دفاع از جانشین رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و مطالبۀ حق خلافت و دیگری حق جور و ستمی که در اثر بی احترامی آن گروه به عنوان دخت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم متوجه وی شده بود. (1)

آن گاه که زهرا علیها السّلام از توسل به همۀ راه ها مأیوس و نومید شد،در برابر دیدگان همه تصمیم گرفت با آه و سوز و ناله در پیشگاه خدا و رسولش مخالفان را نفرین کند،موضع حق طلبانه ای که زهرا علیها السّلام اتخاذ کرد برای هر انسان حق جو،اعتراضی کوبنده تلقی شده و به خوبی بیانگر انحراف خلافت

ص:229


1- (1)) .فاطمة الزهراء از ابراهیم امینی 123.

از مسیر صحیح خود،و بیرون رفتن از دست صاحبان قانونی آن بود.

زهرای مرضیه علیها السّلام در این راستا نقش مهمّی ایفا کرد و کوشید تا حق خلافت را به صاحب قانونی اش امام علی علیه السّلام بازگرداند و یا حداقل بتواند با بیدار کردن مردم و آگاهی بخشیدن به آن ها و رسوا ساختن غاصبان خلافت و تأکید بر عدم شایستگی آنان در عهده دار شدن زمامداری مسلمانان که هنوز زمان چندانی از تاریخ رسالت سپری نشده بود،دولت اسلامی را به مسیر واقعی آن سوق دهد.

بیان حق امامت و ظلم بر اهل بیت علیهم السّلام

محمود بن لبید می گوید:پس از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فاطمۀ زهرا علیها السّلام همواره به زیارت قبور شهدا و مرقد مطهّر حضرت حمزه می آمد و در آن جا ناله و گریه می کرد،روزی من به زیارت قبر حضرت حمزه رفته بودم آن مخدّره را در آن جا گریان دیدم،درنگی کردم تا گریه اش آرام گرفت،خدمت او رسیدم و سلام کردم و عرضه داشتم:ای بانوی بانوان جهان،به خدا سوگند! با گریه ات بندهای دلم را گسستی.

فرمود:ابو عمر!حق دارم گریه کنم،زیرا به مصیبت جانسوز پدری چون رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم مبتلا شده ام،چقدر مشتاق دیدار آن حضرتم و سپس این شعر را خواند:

با سپری شدن زمان درگذشت هر میّتی از او کمتر نام به میان می آید،ولی به خدا سوگند! از آن روز که پدر بزرگوارم از دنیا رفته،یاد و نامش افزون تر شده است.

عرض کردم:بانوی من!می خواهم پرسشی که همواره دلم را به خود مشغول ساخته از شما بپرسم.

فرمود:بپرس.

ص:230

عرضه داشتم:آیا رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم قبل از رحلت خویش در ارتباط با امامت علی علیه السّلام مطلب خاصی فرمود؟صدّیقۀ طاهره علیها السّلام فرمود:شگفتا!ماجرای روز غدیر خم را فراموش کرده اید؟

عرض کردم:موضوع غدیر خم به جای خود ولی دوست دارم رازی را که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در این رابطه با شما در میان گذاشته بشنوم.

فاطمه علیها السّلام در پاسخ من فرمود:

خدا را گواه می گیرم،از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شنیدم می فرمود:علی بهترین کسی است که وی را میان شما جانشین خود قرار می دهم،او خود،امام و جانشین پس از من است و فرزندانم حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین امامانی پاک و پیراسته اند،اگر از آنان اطاعت کنید به هدایت آنان رهنمون خواهید شد و اگر با آن ها از در مخالفت درآیید،تا قیامت اختلاف و پراکندگی از میانتان برداشته نخواهد شد.

عرضه داشتم:بانوی من،پس چرا علی علیه السّلام به دفاع از حق خود برنخاست؟

فرمود:

ابو عمر!رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:امام به کعبه می ماند که مردم برای زیارت و طواف به سویش می آیند،نه کعبه به سوی آن ها می رود به خدا سوگند!اگر حق را به اهلش وامی نهادند و از عترت پیامبر فرمان می بردند حتی دو تن در دستورات خدا با یکدیگر مخالفت نمی کردند و تا زمانی که قائم ما نهمین فرزند حسین ظهور کند،امامت را جانشینی پس از جانشین دیگر به ارث می برند،ولی کسی را که خدا کنار زده بود پیش انداختند و آن کس را که خدا مقدّم داشته بود،از صحنه کنار زدند و ره آورد رسالت را رها و به تباهی رو آوردند و خودسرانه عمل کردند،مرگشان باد آیا این فرمودۀ خدا را نشنیده بودند و پروردگارت هرچه می خواهد می آفریند و برمی گزیند و آنان اختیاری از خود ندارند.

آری،شنیدند ولی آنان مصداق این فرمودۀ خدایند:

ص:231

نه دیدگان آنان،بلکه چشم دلشان رای بی فروغ می سازد

افسوس!که مخالفان در دنیا به خواسته ها و آرزوهایشان رسیدند ولی مرگ و مردن را به فراموشی سپردند،خداوند آنان را نابود و در کارها گمراهشان سازد.پروردگارا!از اندک بودن یاران،پس از پیروزی بزرگ به دست آمده به تو پناه می برم. (1)

و در پاسخ عایشه دختر طلحه،چنین فرمود:

آیا از اندوه و مصیبت تلخی که با پرواز مرغکان همه جا گسترش یافته از من می پرسی؟ گرد و غبار این غم فراینده تا آسمان بالا رفت و تاریکی اش زمین را درنوردید،«یتم»قبیلۀ ابو بکر بن ابی قحافه از پست ترین قبایل و«عدی»قبیلۀ عمر بن خطاب جفاکارترین قبیله های عرب بر علی ستم روا داشتند،و در این راستا با یکدیگر در مسابقه بودند،تا بر علی پیش بگیرند،ولی چون موفق نشدند،بغض و کینه اش را به دل گرفته و آن را نهان داشتند.

آن گاه که نور و روشنایی دین به خاموشی گرایید و پیامبر خدا از دنیا رفت،آن بغض و کینه ها را پدیدار و بر مرکب آرزوها سوار گشته و فدک را غصب کردند،چه پادشاهانی که فدک را به تصرف درآوردند ولی از آن ها اثری به جای نمانده است،فدک هدیه ای الهی بود که آن را به پیامبرش بخشید و رسول گرامی اسلام آن را برای تأمین زندگی فرزندانم،به من سپرد و این کار را با حکم خدا و علم خداوند بزرگ و شهادت و گواهی جبرئیل امین عملی ساخت.بنابر این،اگر ابو بکر و عمر آن را با ستم غصب نمودند و وسیلۀ زندگی فرزندانم را قطع کردند با یاد روز قیامت،بر این مصیبت بردباری خواهم کرد،خورندگان اموال فدک به زودی عذاب الهی را در دوزخ نظاره گر خواهند بود. (2)

ص:232


1- (1)) .عوالم المعارف 444/11.
2- (2)) .ریاحین الشریعة 41/2،امالی طوسی 204،مجلس 7 حدیث 350.
روزهای پایانی عمر زهرا علیها السّلام

فاطمۀ زهرا علیها السّلام پس از پدر بزرگوارش چند ماه بیشتر زنده نبود و این مدت را،با گریه و آه و ناله سپری کرد تا در زمرۀ یکی از بسیار گریه کنندگان تاریخ درآمد و هیچ گاه خندان دیده نشد. 1

گریه های زهرا از علل و اسباب و انگیزه های گوناگونی برخوردار بود که مهم ترین آن ها به جهت انحراف مسلمانان از راه راست و سقوط در وادی پر مخاطره ای بود که به اختلاف و جدایی و فروپاشی تدریجی مسلمانان می انجامید.آن مخدّره در دوران حیات پدر بزرگوارش شاهد گسترش رسالت الهی بود و در راه پیشبرد آن ارزشمندترین چیزهایی را که در جهت پیروزی اسلام و تحکیم پایه های عدل و داد در سراسر گیتی داشت،در طبق اخلاص نهاده و تقدیم نمود،ولی غصب خلافت و رخدادهای بعدی،کاخ آمال و آرزوهایش را درهم کوبید و قلب و روح پاکش را اندوهگین و مکدّر ساخت و بدین سان،حزن و اندوهی افزون بر حزن و اندوه از دست دادن پدر بزرگوارش رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم متحمّل گشت.

روزی امّ سلمه بر حضرت زهرا علیها السّلام وارد شد و عرضه داشت:دخت رسول خدا!دیشب به تو چه گذشت؟فرمود:

شب را میان حزن و اندوه شدید بسر آوردم زیرا پیامبر از دنیا رفته و جانشین وی مظلوم واقع شده است.به خدا سوگند!پرده های تزویر و فریب از کار کسی که زمامداری اش بر خلاف حکم خدا و قرآن و یا سنّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در تأویل و

ص:233

تفسیر قرآن بود،کنار رفت ولی این عقده های جنگ بدر و کینه توزی های احد است که خود را نشان می دهد. (1)

از علی علیه السّلام روایت شده که فرمود:

پیکر مطهر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را از زیر پیراهنش غسل دادم،فاطمه همواره درخواست می کرد پیراهن پدرم را به من نشان بده،وقتی بدو نشان دادم و آن را بویید فریادی زد و از هوش رفت،چون چنین دیدم،پیراهن را نهان ساختم. (2)

روایت شده پس از رحلت جانسوز نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم بلال از گفتن اذان خودداری کرد و اظهار داشت:بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم هرگز برای کسی اذان نخواهم گفت.روزی فاطمه علیها السّلام فرمود:دوست دارم یک بار دیگر صدای بلال مؤذن پدرم را بشنوم.

این خبر به بلال رسید،وی ندای اذان سر داد و گفت:اللّه اکبر،اللّه اکبر.

فاطمه علیها السّلام پدر بزرگوار و دوران حیات و زندگی او را به یاد آورد و نتوانست از گریه خودداری کند.وقتی بلال به جملۀ أشهد انّ محمدا رسول اللّه رسید، زهرای مرضیه فریادی زد و نقش بر زمین شد و از هوش رفت.مردم به این تصور که فاطمه از دنیا رفته رو به بلال کردند و گفتند:اذان را قطع کن دخت پیامبر از دنیا رفت.بلال اذان را قطع کرد،و به پایان نرساند.زهرا علیها السّلام که به هوش آمد از بلال خواست اذانش را تمام کند،ولی بلال عرضه داشت:ای بانوی بانوان جهان!بیم آن دارم اگر صدای اذانم را بشنوی خود را هلاک سازی،و بدین ترتیب،آن حضرت،بلال را از تمام کردن اذان معذور داشت. (3)

ص:234


1- (1)) .بحار الانوار 156/43.
2- (2)) .همان 157/43.
3- (3)) .بحار الانوار 157/43.

گریه و شیون زهرا علیها السّلام شب و روز متوقف نشد و اشکش بازنایستاد.به گونه ای که همسایگانش از این وضعیت ناشکیبایی کردند و بزرگان مدینه گرد هم آمده و خدمت امیر مؤمنان علیه السّلام رسیدند و گفتند:ابو الحسن!فاطمه شب و روز می گرید،و ما نه شب آسایش خواب داریم و نه روز آرامش کار و گذران زندگی،خواستیم به اطلاع شما برسانیم که از وی بخواهی یا شب گریه کند یا روز.

امیر مؤمنان علیه السّلام به خانه آمد و بر زهرا علیها السّلام وارد شد و بدو فرمود:

دخت رسول خدا!فاطمه جان!بزرگان مدینه از من درخواست کرده اند از شما بخواهم یا شب در مصیبت پدر گریه کنی یا روز.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام در پاسخ امیر المؤمنین علیه السّلام عرضه داشت:

ابو الحسن،علی!من اندک زمانی بیش میان آن ها نیستم و به زودی از میان آن ها رخت بر خواهم بست.امیر المؤمنین علیه السّلام ناگزیر در پشت دیوار بقیع خارج از شهر، سایبانی که آن را«بیت الاحزان»نامید ایجاد کرد و زهرای مرضیه علیها السّلام بامدادان، امام حسن و امام حسین علیهما السّلام را پیشاپیش و خود در پی آنان رهسپار بیت الاحزان می شد و گریه کنان و اشکریزان از بقیع می گذشت و با فرارسیدن شب،امیر المؤمنین علیه السّلام نزد فاطمه می رفت و وی را تا منزل همراهی می کرد. (1)

از أنس منقول است گفت:زمانی که از خاکسپاری پیکر مطهر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فراغت یافتیم من خدمت فاطمه زهرا علیها السّلام رسیدم تا چشمش به من افتاد فرمود:چگونه دلتان راضی شد خاک بر چهرۀ مبارک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بریزید و سپس به گریه افتاد. (2)

ص:235


1- (1)) .بحار الانوار 177/43.
2- (2)) .اسد الغابۀ ابن اثیر 524/5،طبقات ابن سعد ج 2 بخش 82/2.

امام صادق علیه السّلام فرمود:

حال[مادرمان]فاطمۀ زهرا علیها السّلام در اثر حزن و اندوه بسیار به وخامت گرایید،تنها لبخند او پس از رحلت پدر بزرگوارش هنگامی بود که در بستر شهادت با پوشیدن لباس آخرت،نگاهی به اسماء بنت عمیس کرد و لبخندی زد و به تابوتی که برای حمل جنازه اش قبل از وفات وی ساخته شده بود،نگریست و فرمود:شما با تهیه این تابوت بدن مرا پوشاندید،خداوند لغزش های شما را بپوشاند. (1)

ص:236


1- (1)) .اهل البیت از توفیق ابو علم 165.

بخش دوم

اشاره

بیماری و شهادت

1.فاطمه علیها السّلام در بستر بیماری

خبر بیماری دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در مدینه پیچید و مردم از آن آگاه شدند.شکوۀ زهرای بتول علیها السّلام از بیماری غیر قابل مداوا نبود،بلکه از حادثۀ فشار بین در و دیوار و شکسته شدن استخوان سینه و سقط جنین و خوردن سیلی به صورت،شکوه داشت.

همۀ این موارد در وخامت حال آن مخدّره و بازماندن از انجام وظائفش دست به هم داد.همسر مهربانش[علی]با کمک اسماء بنت عمیس پرستاری آن بانو را بر عهده داشت. (1)جمعی از زنان مدینه به عیادت زهرا آمدند و حضرت برایشان خطابه ای ایراد کرد که از نظرتان خواهد گذشت.این زنان سخنان دخت نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم را برای همسران خود بازگو کردند و مردان خدمت حضرت رسیده و به پوزش خواهی افتادند ولی زهرا علیها السّلام عذر آنان را نپذیرفت و فرمود:از من دور شوید،عذرتان پذیرفته نیست و بعد از آن همه تقصیر چه عذری برایتان باقی می ماند.

خبر رنجیده خاطر شدن حضرت فاطمه علیها السّلام از سلطۀ حاکم و انزجار و

ص:237


1- (1)) .بحار الانوار:185/43.

تنفّر او از کسانی که با سکوت خود،حزب حاکم را کمک رساندند،همه جا گسترش یافت و سلطه گران،تمام آیاتی را که در شأن خاندان رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نازل شده بود به فراموشی سپردند و از کلیۀ روایاتی که از دو لب گهربار پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در مورد حضرت زهرا علیها السّلام و همسر و فرزندانش شنیده بودند، روگردان شدند،ولی روزهای پایانی عمر زهرا علیها السّلام مردم اندکی به خود آمده و پی بردند در راستای همکاری خود با نظام حاکمی که زمامداری خاندان نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم را به رسمیت نشناخته و به واقعیت و منطق ارزشی جز زور و قدرت شمشیر قائل نیست،دچار خطا و اشتباه شده اند.

2.زهرا علیها السّلام و عیادت زنان مدینه

سبب حقیقی و انگیزۀ اصلی عیادت زنان مهاجر و انصار از بانوی دو جهان حضرت زهرا علیها السّلام دقیقا برای ما روشن نیست و نمی دانیم آیا حضور این زنان با اشارۀ همسرانشان صورت گرفته است؟و اگر چنین بود همسران آن ها برای فرستادن زنان خویش به خانۀ زهرا علیها السّلام چه هدفی را دنبال می کردند؟آیا این زنان خود،به آگاهی دست یافته و بیدار شدند و احساس کردند در مورد زهرای مرضیه کوتاهی انجام داده،بلکه دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را تنها گذاشته اند و با فزونی گرفتن این احساس میان زنان،برای عیادت و دلجویی از فاطمه بدان جا آمدند؟و یا برای آرامش وجدان ناآرام خویش از آنچه بر فاطمه بانوی بانوان جهان گذشته بود،به دیدارش آمده بودند؟و یا در این راستا علل و اسباب سیاسی وجود داشت که آن ها را ناگزیر به این کارها ساخته بود و برای آرامش بخشیدن به فضای ناآرام و کاهش تیرگی روابط

ص:238

میان دخت نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و سلطۀ حاکم در آن روز،از زهرا عیادت کردند؟به ویژه با عزلت گزینی و گوشه گیری فاطمه علیها السّلام و دور زیستن از آن جامعه،که خود عملی مؤثر بود،بلکه در آگاه ساختن مردم یکی از عوامل کمک کننده به شمار می آمد.بالأخص آن زمان که امیر مؤمنان علیه السّلام فاطمۀ زهرا علیها السّلام را سوار بر مرکب بر خانه های انصار گردش می داد و با یاری خواستن از آن ها،به بیداری آنان همت می گمارد،ولی نه تنها از آنان یاری ندید بلکه او را برای همیشه تنها گذاشتند. (1)

به هر حال تعداد زنانی که به عیادت صدّیقۀ طاهره علیها السّلام در بستر بیماری، حضور یافتند،مشخص نیست،امّا به نظر می رسد تعداد آن ها اندک نبوده،بلکه جمعیت قابل توجهی را تشکیل می داده اند.

3.خطبۀ دوم حضرت زهرا علیها السّلام

سوید بن غفله می گوید:آن گاه که فاطمۀ زهرا علیها السّلام بیمار شد و در همان بیماری دنیا را وداع گفت،جمعی از زنان مهاجر و انصار برای عیادت حضرت نزد آن مخدّره شرفیاب شدند و بدو عرضه داشتند:دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم! امروز حالتان چطور است؟زهرای مرضیه علیها السّلام خدا را سپاس گفت و بر پدر بزرگوارش درود فرستاد و آن گاه فرمود:

ص:239


1- (1)) .الامامة و السیاسۀ ابن قتیبه 29.

1.«أصبحت و اللّه عائفة لدنیاکم قالیة لرجالکم،لفظتهم بعد أن عجمتهم و شنأتهم بعد أن سبرتهم فقبحا لفلول الحدّ[و اللّعب بعد الجدّ،و قرع الصّفاة]،و خور القناة، و خطل الرّأی[و زلل الأهواء].و بئس ما قدّمت لهم أنفسهم أن سخط اللّه علیهم و فی العذاب هم خالدون.

2.لا جرم[و اللّه]لقد قلّدتهم ربقتها[و حمّلتهم أوقتها]و شننت علیهم غارتها، فجدعا و عقرا و سحقا للقوم الظالمین.

3.ویحهم أنّی زحزحوها عن رواسی الرّسالة و قواعد النبوّة و الدّلالة و مهبط الوحی الأمین و الطّبین بأمر الدّنیا و الدّین،ألا ذلک هو الخسران المبین،و ما نقموا من أبی الحسن؟! نقموا و اللّه من نکیر سیفه،(و قلّة مبالاته بحتفه)و شدّة و طأته و نکال وقعته و تنمّره فی ذات اللّه عزّوجلّ.

4.و اللّه لو تکافّوا عن زمان نبذه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم لأعتلقه و لسار بهم سیرا سجحا، لا یکلم خشاشه(و لا یکلّ سائره)و لا یتعتع راکبه و لأوردهم منهلا نمیرا فضفاضا تطفح ضفّتاه(و لا یترنّق جانباه)و لا صدرهم بطانا(و نصح لهم سرّا و إعلانا)قد تحیّر بهم الرّیّ غیر متحلّ منه بطائل.(و لا یحظی من الدنیا بنائل)إلاّ بغمر الماء وردعه شرر الساغب(و لبان لهم الزّاهد من الرّاغب و الصّادق من الکاذب)و لفتحت علیهم برکات من السماء و الأرض و سیأخذهم اللّه بما کانوا یکسبون.

ص:240

1.به خدا سوگند!در حالی صبح کردم که از دنیای شما متنفّر،مردانتان را دشمن می شمارم و از آن ها بیزارم،آنان را آزمودم و دور افکندم و در بوتۀ آزمایش قرار دادم و متنفّر شدم،چقدر زشت و ناپسند است شکسته شدن شمشیرها و سکوت در برابر دشمن و به شوخی گرفتن سرنوشت مسلمانان و انجام کارهای بی حاصل و تسلیم در برابر دشمن و فساد و تباهی عقیده و آرمان و گمراهی افکار و اندیشه و لغزش اراده ها،آنان چه اعمال ناپسندی پیش از خود برای آخرت فرستادند که خدا بر آن ها خشم گرفت و در عذاب الهی جاودانه خواهند بود.

2.چون این گونه دیدم،مسئولیت آن را به گردنشان افکندم و بار سنگین گناه آن را بر دوش آنان و ره آورد هجومش را بر عهدۀ آن ها نهادم.

3.وای بر آن ها!چگونه خلافت را از کوه های استوار رسالت و ارکان متین نبوّت و رهبری و خاستگاه نزول وحی و جبرئیل امین و آگاهان در امر دنیا و دین،کنار زدند.به هوش باشید!که این ضرر و زیانی آشکار است.

آنان چه ایرادی بر ابو الحسن[علی]داشتند؟

4.به خدا سوگند!آن ها بر شمشیر برندۀ علی و بی اعتنایی اش در برابر مرگ در میدان نبرد و قدرتش در جنگجویی و ضربات درهم شکننده اش،ایراد می گرفتند.

به خدا سوگند!اگر مردم با یکدیگر همدست شده بودند و زمام خلافت را بر عهدۀ کسی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرموده بود،سپرده بودند هرگاه مردم از جادۀ حق منحرف می شدند، آن ها را بی رنج و دغدغه چنان به راه راست رهنمون می شد که نه مرکب ناتوان می شد و نه راکب خسته و ملول می گشت و سرانجام آنان را به سرچشمۀ آب زلال و گوارا،وارد می ساخت،نهری که دو طرفش مالامال از آب بود،آبی که هرگز ناصاف نمی شد و سپس آن ها را پس از سیرابی کامل،بازمی گرداند و در نتیجه او را در نهان و آشکار خیرخواه خود می یافتند.

[علی]هرگز از دنیا بهره نمی گرفت و از آن سودی جز سیراب کردن تشنه کامان و سیر نمودن گرسنگان نداشت و در این جا دنیاپرست از زاهد،و راستگو از دروغگو،برای همۀ آنان روشن می شد.و به فرمودۀ خدا:اگر اهل شهرها و آبادی ها،ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند،درهای برکات آسمان و زمین رای بر روی آن ها می گشودیم،ولی آن ها تکذیب کردند و ما آنان رای به کیفر اعمالشان گرفتار ساخته و مجازات نمودیم و کسانی که از آن ها به جور و ستم رو آورند،اعمالشان دامان آن ها رای خواهد گرفت و هرگز نمی توانند از چنگال عذاب الهی بگریزند.

ص:241

5.ألا هلمّ فاسمع،و ما عشت أراک الدّهر العجب،و إن تعجب فقد أعجبک الحادث [لیت شعری]إلی أیّ سناد استندوا[و علی أیّ عماد اعتمدوا]و بأیّة عروة تمسّکوا،[و علی أیّة ذرّیّة اقدموا و احتنکوا]؟[لبئس المولی و لبئس العشیر،و بئس للظالمین بدلا].

6.استبدلوا الذنابی و اللّه بالقوادم و العجز بالکاهل،فرغما لمعاطس قوم یحسبون أنّهم یحسنون صنعا،ألا إنّهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون.

7.(ویحهم) أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاٰ یَهِدِّی إِلاّٰ أَنْ یُهْدیٰ فَمٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. (1)أما لعمری لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج ثمّ احتلبوا طلاع القعب دما عبیطا،و ذعافا ممقرا،هنالک یخسر المبطلون،و یعرف التالون غبّ ماسنّ الأوّلون.

8.ثمّ طیبوا(بعد ذلک)عن أنفسکم أنفسا و طأمنوا للفتنة جأشا و ابشروا بسیف صارم وسطوة معتد غاشم و هرج شامل و استبداد من الظالمین یدع فیئکم زهیدا و زرعکم حصیدا فیا حسرتی لکم و أنّی بکم و قد عمّیت علیکم أنلزمکموها و أنتم لها کارهون»؛

ص:242


1- (1)) .یونس/35.

5.اکنون بیا و دلائل واهی آنان را بشنو!هر اندازه عمر کنی و زنده بمانی،دنیا شگفتی های تازه ای به تو نشان خواهد داد و اگر می خواهی شگفت زده شوی،از سخنان آنان پیرامون خلافت دیگران به شگفت آی؛

کاش می دانستم آن ها در کارهایشان به کدام سند استناد جستند؟و بر کدام پشتوانه اعتماد کردند؟و به کدام دست آویز محکم چنگ زدند؟و بر کدامین ذریّه گستاخی کرده و مسلّط شدند؟چه بد سرپرست و یاوری،و چه بد مونس و همدمی برای خود برگزیدند؟

6.آن ها پیشگامان را رها کرده و به سراغ دنباله ها رفتند،شانه را با دم معاوضه کردند! بینی گروهی که با کارهای ناپسندانه،به تصور خود کار نیک انجام می دهند،به خاک مالیده خواهد شد!

به هوش باشید!که آن ها مفسدند ولی خود،درک نمی کنند!

7.وای به حالشان!آیا کسی که مردم رای به سوی حق دعوت می کند به پیروی سزاوارتر است یا آن کس که تا هدایتش نکنند،به هدایت رهنمون نمی شود،شما رای چه می شود چگونه داوری می کنید؟!

به جانم سوگند!اکنون شتر خلافت باردار شده،در انتظار بمانید در آینده ای نه چندان دور نوزادش را به دنیا می آورد و شما که در پی منافع آن هستید به جای کاسۀ شیر،کاسه های پر از خون تازه و زهر کشنده بدوشید،در آن هنگام است که باطل گرایان به زیان گرفتار می شوند و دنباله روان،فرجام کاری را که پیشوایانشان پایه نهاده اند،خواهند دید.

8.بروید و از این پس به دنیای خود دل خوش کنید و از آن راضی و خرسند باشید،ولی برای آزمون و فتنۀ پراضطرابی که در انتظار شماست،خویشتن را مهیا سازید،به شمشیرهای برنده و سلطۀ تجاوزگران ستمکار و خونخوار،و هرج و مرجی گسترده و حکومت مستبدانۀ ستمگران،که ثروت های شما را بر باد و جمعیت شما را درو می کند،شادمان باشید!

تأسف بر شما!چگونه امید نجات و رهایی دارید،با این که حقیقت بر شما پوشیده مانده و از واقعیت ها بی خبرید؟آیا ممکن است ما شما رای با کراهت مجبور به پذیرش حق کنیم؟

ص:243

سوید بن غفله می گوید:زنان مهاجر و انصار،سخنان آتشین دخت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم را برای مردانشان بازگو کردند و در پی آن گروهی از سران مهاجر و انصار حضور آن مخدره شرفیاب شده و در مقام پوزش خواهی برآمدند و عرضه داشتند:ای بانوی بانوان!اگر ابو الحسن(علی علیه السّلام)مسألۀ بیعت را پیش از آن که ما پیمان و بیعتی را با کسی برقرار کنیم،به ما پیشنهاد کرده بود،هرگز به سراغ دیگران نمی رفتیم.

فاطمه علیها السّلام پاسخ داد:از من دور شوید!عذرهای شما پذیرفته نیست و پس از این همه تقصیر،چه عذری برایتان باقی می ماند.

4-عیادت ابو بکر و عمر،از فاطمه علیها السّلام

صحابه و زنان آن ها هر لحظه به عیادت فاطمۀ اطهر علیها السّلام می آمدند ولی از آن جا که آن مخدّره با ابو بکر و عمر قطع رابطه کرده و آن ها را به حضور نپذیرفته و اجازۀ عیادت از خود را به آنان نداده بود،آن دو به عیادتش نیامدند ولی زمانی که بیماری زهرای مرضیه علیها السّلام شدّت یافت و در آستانۀ رحلت قرار گرفت ناگزیر به عیادت او آمدند تا قبل از رحلت پارۀ تن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم که خشم خود را از آنان،آشکارا اعلان داشته بود،به دیدارش نائل شوند تا این لکۀ ننگ،بر تارک خلیفه و دستگاه حکومتش تا قیامت باقی نماند.و با کسب رضایت زهرا علیها السّلام،خواستند بر انحراف خود پوشش نهاده و همه چیز با این کار تمام شود و اندوه و مصیبت جنایاتی که انجام دادند،رفته رفته به فراموشی سپرده شود.

روایت شده عمر به ابو بکر گفت:بیا به دیدار فاطمه برویم چرا که ما او را به خشم آورده ایم،هر دو راه افتادند و از فاطمه علیها السّلام اجازۀ ورود خواستند،

ص:244

حضرت بدان ها اجازه نداد،خدمت علی علیه السّلام آمدند و از او خواستند از زهرا برایشان اجازۀ ملاقات بگیرد و امام علی علیه السّلام برایشان اجازۀ ورود گرفت و آن ها را وارد خانه گرداند،آندو به زهرا علیها السّلام سلام کردند حضرت پاسخ سلام آن ها را نداد،ابو بکر به سخن درآمد و عرضه داشت:ای محبوب دل پیامبر!به خدا سوگند!نزدیکان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نزد من،محبوب تر از نزدیکان خودم بوده و تو نزد من از دخترم عایشه عزیزتری.کاش آن روز که پدر بزرگوارت رحلت کرد،من نیز مرده بودم و پس از او زنده نمانده بودم،با شناختی که من از شما دارم و به مجد و عظمت تو آگاهم،چگونه تو را از میراث رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم محروم می سازم؟من خود،از پدرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم شنیدم می فرمود:

ما پیامبران میراث نمی نهیم،آن چه از ما باقی می ماند صدقه است.

فاطمه علیها السّلام فرمود:

اگر حدیثی را از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برایتان بازگو کنم آن را خواهید پذیرفت و بدان عمل خواهید کرد؟

گفتند:آری؛

حضرت فرمود:

«نشدتکما اللّه،ألم تسمعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم یقول:رضا فاطمة من رضای، و سخط فاطمة من سخطی،فمن أحبّ فاطمة إبنتی فقد أحبّنی و من أرضی فاطمة فقد أرضانی،و من أسخط فاطمة فقد أسخطنی؟»؛

شما را به خدا سوگند می دهم!آیا شما دو تن از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نشنیدید که می فرمود:خشنودی فاطمه از خشنودی من،و خشم فاطمه از خشم من است،آن کس که دوستدار فاطمه است،مرا دوست داشته و کسی که زهرا را خشنود کند مرا خشنود ساخته است و هرکه او را به خشم آورد،مرا خشمگین کرده است؟

ص:245

گفتند:درست است،ما این حدیث را از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شنیده ایم.

حضرت فرمود:

«فإنّی اشهد اللّه و ملائکته أنّکما أسخطتمانی و ما أرضیتمانی و لئن لقیت النبی صلّی اللّه علیه و اله و سلم لأشکونّکما الیه»؛

خدا و فرشتگانش را گواه می گیرم که شما دو تن مرا به خشم آورده و در صدد خشنودیم برنیامدید.اگر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم را دیدار کنم شکایت شما را نزدش خواهم برد.

ابو بکر عرضه داشت:فاطمه!من از خشم خدا و خشم تو به پروردگار پناه می برم و سپس به گریه افتاد.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام فرمود:به خدا سوگند!پس از هر نمازی که می گزارم شما دو تن را نفرین می کنم.ابو بکر گریه کنان بیرون رفت و مردم گرد او جمع شدند،به آنان گفت:هر کدام از شما شب را در کنار خانواده اش به آرامش بسر می برد و روزگار را به شادمانی می گذراند،امّا مرا با انبوه گرفتاری هایم دست به گریبان رها ساخته اید،اکنون من بیعت با شما را نمی خواهم،بیعت خود را از من بازستانید. (1)

5.واپسین لحظات

در آن روز که مرغ روح بلند فاطمه دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به آسمان ها پر کشید،حضرت در بستر افتاده و پدر بزرگوارش را در خواب دیده بود که بدو می فرماید:دخترم!مشتاق دیدار توام نزدم بشتاب و سپس به او فرمود:فاطمه جان! تو امشب مهمان من هستی.

ص:246


1- (1)) .الامامة و السیاسة 31/1.

از خواب خفیفش بیدار شد و آمادۀ سفر آخرت گشت،این سخن را از پدرش راستگوترین انسان ها شنیده بود که:آن کس که مرا در خواب ببیند،گویی مرا در بیداری دیده است و از آن بزرگوار خبر رحلت خویش را شنیده بود بنابراین، جایی برای شک و تردید در صحت چنین خبری وجود نداشت.

فاطمه که گویی در حالت بیداری قبل از رحلت بسر می برد،چشمان مبارکش را گشود و جانی تازه گرفت و به اتخاذ تدابیر لازم پرداخت و با غنیمت شمردن آخرین لحظات عمر شریفش با کمک دست و یا با تکیه بر دیوار به محلی که آب در خانه بود به راه افتاد،و با دست های لرزان خویش به شستن لباس های کودکانش همت گمارد و سپس عزیزانش را خواست و سر آن ها را شست وشو داد و امام علی علیه السّلام که وارد خانه شد دید زهرای عزیزش بستر بیماری را ترک کرده و به انجام کارهای خانه پرداخته است.

وقتی امام علیه السّلام به فاطمه اش نگریست دلش به حال او سوخت؛چرا که می دید زهرا با آن حال یک بار دیگر به پا خاسته و به کارهای دشواری که ایّام سلامتی اش انجام می داد،پرداخته است و اگر امام علیه السّلام سبب انجام این کارها را با وجود بیماری زهرا از آن مخدّره پرسید،جای شگفتی نیست و فاطمه با صراحت تمام به امام علیه السّلام پاسخ داد:[علی جان!]انجام این کارها بدین جهت است که امروز آخرین روز زندگی من است،به پا خاستم تا بدن و لباس کودکانم را شستشو دهم چرا که فردا غبار یتیمی بر سرشان ریخته و بی مادر می شوند.امام علی علیه السّلام از او جویای منبع خبر شد،زهرا علیها السّلام امام علیه السّلام را در جریان خوابی که دیده بود قرار داد و با نقل این رؤیا،خبر شهادت تردیدناپذیرش را به همسر داد.

ص:247

6.وصیّت زهرا به علی علیه السّلام

در آخرین لحظات حیات زهرا علیها السّلام وقت آن رسیده بود که آن مخدّره رازهایی را که در این مدت در سینه نهان داشته بود در قالب وصیّت های لازم الاجراء با همسرش علی علیه السّلام فاش سازد.از این رو،عرضه داشت:

پسر عمو!من خبر مرگ خویش را دریافت کرده ام و لحظه به لحظه به دیدار پدر بزرگوارم نزدیک تر می شوم،اکنون تو را به انجام خواسته هایی که در دل دارم سفارش می کنم.

امام علیه السّلام به او فرمود:دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم!هرچه دوست داری سفارش کن.

امام علیه السّلام بر بالین زهرا نشست و از افراد حاضر در خانه خواست خارج شوند و سپس فاطمۀ زهرا علیها السّلام لب به سخن گشود و عرضه داشت:

پسر عمو!بر این باورم از آن زمان که زندگی خود را با تو آغاز کردم،در خانه ات دروغ نگفتم و به تو خیانت نورزیدم و از اطاعتت سر برنتافتم؟ امام علی علیه السّلام فرمود:

حاشا!از چنین چیزی فاطمه جان!تو به عظمت خداوند آگاه تر و فردی نکوکارتر و پرواپیشه تر و گرامی تر و ترس و بیم تو از خدا بیشتر از آن است که من تو را بر نافرمانی ات مورد نکوهش قرار دهم.جدایی و از دست دادنت برایم بس دشوار است،ولی راه گریزی از آن نیست،به خدا سوگند!با رفتنت مصیبت جانسوز رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را یک بار دیگر برایم تازه کردی،بار جدایی و رحلت تو فوق العاده سنگین است،همه از خداییم و به سوی خدا بازمی گردیم،مصیبت و فراق تو آن قدر اندوه بار است که سخت تر و دردناک تر و رنج آورتر و غم انگیزتر از آن وجود ندارد!مصیبتی است که عزا و مصیبتی فراتر از آن نمی توان سراغ داشت.

ص:248

سپس لحظاتی هردو گریستند و امام علیه السّلام سر مبارک فاطمه علیها السّلام را بر سینه نهاد و آن گاه فرمود:

[فاطمه جان!]هرگونه وصیتی می خواهی به من سفارش کن،به وصیّت هایت مو به مو عمل خواهم کرد و هرچه را به من فرمان داده ای به انجام می رسانم،و فرمان تو را بر کار خود ترجیح می دهم زهرای مرضیه علیها السّلام عرضه داشت:

پسر عمو!خداوند از ناحیۀ من به تو پاداش خیر عنایت کند،نخستین وصیّتم این است که پس از من زنی را به ازدواج خویش درآوری....زیرا مردان بدون زن نمی توانند ادامۀ زندگی دهند.

و سپس معروض داشت:

سفارش بعدی ام این است که اجازه ندهی هیچ یک از افرادی که در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه ام حاضر شوند،زیرا آنان دشمنان خدا و رسولند و رخصت ندهی هیچ کدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه ام نماز بگزارند و شبانگاه،آن زمان که دیدگان مردم آرامش یافت و چشم ها به خواب رفت،مرا به خاک بسپار (1).

پس از آن فرمود:

پسر عموی مهربان!از دنیا که رفتم بدنم را از زیر لباس غسل بده،زیرا بدنم پاک و پاکیزه است،با باقیماندۀ کافوری که از پدرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به جای مانده مرا حنوط نما و خود بر پیکرم نماز بگزار،و سپس خویشان و نزدیکان خاندانم به ترتیب بر جنازه ام نماز بگزارند،شبانه و نهانی بدنم را به خاک بسپار و محل قبرم را پوشیده دار،هیچ کس از کسانی که در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه ام حاضر

ص:249


1- (1)) .روضة الواعظین 151/1.

نشوند،پسر عمو!به خوبی می دانم که تو پس از من نمی توانی بدون همسر بمانی.

بنابراین،آن گاه که با زنی ازدواج کردی،یک شبانه روز نزد او باش و یک شبانه روز را به سرپرستی فرزندانم اختصاص بده و نزد آن ها بمان.ابو الحسن!استدعایم این است که با فرزندانم(حسن و حسین)به تندی سخن نگویی،چرا که آنان دو یتیم و غریب و شکسته دلند که چندی پیش جدّ بزرگوارشان را از دست دادند و امروز در فراق و جدایی مادرشان می سوزند. (1)

ابن عباس وصیّت نوشته شده ای را از آن مخدّره روایت کرده که در آن آمده است:

این وصیّت فاطمه دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم است و گواهی می دهد معبودی جز خدای یکتا نیست و محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم بنده و فرستادۀ اوست،بهشت و جهنّم حق است و روز قیامت بی تردید فراخواهد رسید و خداوند در آن روز مردگان را از قبرها بر می انگیزاند و زنده می کند.علی جان!من فاطمه دختر محمدم،خداوند مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت از افتخار همسری ات برخوردار باشم،تو از دیگران به من سزاوارتری،مرا شبانه حنوط نما و غسل بده و کفن کن و بر جنازه ام نماز بگزار و در تاریکی شب به خاکم بسپار،و هیچ کس را خبر نکن،تو را به خدا می سپارم و تا دیدار روز قیامت به فرزندانم درود و سلام می فرستم. (2)

7.نخستین تابوت در اسلام

از اسماء بنت عمیس روایت شده که فاطمۀ زهرا علیها السّلام به او فرمود:چه ناپسند است تابوت هایی که برای زنان می سازند،زیرا در آن پوششی روی بدن

ص:250


1- (1)) .بحار الانوار 178/43 و 192.
2- (2)) .بحار الانوار 214/43.

می افکنند که اندام میّت برای مردم مشخص است،اسماء عرضه داشت:ای دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم من برای شما تابوتی می سازم که نظیر آن را در سرزمین حبشه دیده ام.از این رو،قطعه چوب های تازه ای خواست و آن ها را صاف کرد و محکم به یکدیگر بست و آن گاه پارچه ای روی آن انداخت،فاطمه علیها السّلام با دیدن آن تابوت فرمود:چه تابوت زیبایی که مرد و زن در آن مشخص نمی شود. (1)

از امام صادق علیه السّلام روایت شده فرمود:

نخستین تابوتی که در اسلام ساخته شد،تابوت مربوط به[مادرمان]فاطمۀ زهرا علیها السّلام بود وی در آن بیماری که در اثر آن دنیا را وداع گفت به اسماء فرمود:اسماء! بدنم لاغر و تکیده شده،حاضری برایم تابوتی درست کنی که بدنم را بپوشاند؟ اسماء عرضه داشت:بانوی من!دورانی که من در حبشه به سر می بردم،دیدم مردم آن سامان برای مردگان خود چگونه تابوتی می ساختند،اگر مایل باشید نظیر آن را برایتان تهیه کنم؟اگر آن را پسندیدید برایتان مانند آن را تهیه خواهم کرد زهرای مرضیه فرمود:باشد.اسماء تختی را خواست و آن را وارونه کرد و سپس قطعه های چوبی از نخل طلبید و آن ها را به پایه های تخت محکم بست و آن گاه با پارچه ای آن را پوشاند و عرضه داشت:فاطمه جان!تابوتی را که دیدم آن ها می ساختند به این شکل بود،فاطمۀ زهرا علیها السّلام فرمود:نظیر همین را برایم بساز و بدنم را بپوشان، خداوند بدنت را از آتش دوزخ مصون دارد

8.آخرین لحظات عمر

فاطمۀ زهرا علیها السّلام به بستر خویش که میان خانه گسترده شده بود،منتقل

ص:251


1- (1)) .کشف الغمه 503/1،بحار الانوار 213/43،تهذیب الأحکام 469/1.

گردید و رو به قبله آرمید.

گفته شده:آن مخدّره،دخترانش زینب و ام کلثوم را به خانه های برخی از زنان بنی هاشم فرستاد تا شاهد جان دادن مادر نباشند،همۀ این امور را زهرا به جهت مهر و دلسوزی انجام داد تا از آسیب روحی فرزندان در مشاهدۀ مصیبت مادر،جلوگیری به عمل آورد.

در آن لحظات امام علی علیه السّلام و حسن و حسین علیهما السّلام بیرون از خانه بودند و شاید بیرون بودن آنان به علل و اسبابی ناخواسته و شرایطی معیّن انجام پذیرفته بود.

از اسماء بنت عمیس روایت شده:وقتی لحظۀ وفات حضرت زهرا علیها السّلام نزدیک شد به اسماء فرمود:

اسماء!زمانی که رحلت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم نزدیک شد،جبرئیل برایش کافوری از بهشت آورد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آن را سه قسمت کرد،یک سوم برای خود،یک سوم برای علی و یک سوم آن را که به اندازۀ چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود:اسماء!باقیماندۀ کافور حنوط پدرم را از فلان جا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده،اسماء نیز فرمان زهرا را اطاعت کرد و آن را بر بالین سر حضرت قرار داد و سپس هنگامی که برای نماز وضو گرفت به اسماء فرمود:عطری که بدنم را با آن خوشبو می کردم و لباس ویژۀ نمازم را بیاور،بعد از آن وضو گرفت.

و آن گاه با همان لباس در بستر خوابید و به اسماء فرمود:

لحظه ای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن،اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شده ام و علی را خبر کن.

لحظۀ احتضار که فرارسید و پرده ها کنار رفت زهرای مرضیه نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود:

ص:252

درود و سلام بر جبرئیل و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم خدایا!در کنار رسول تو و در رضوان و جوار رحمت و خانه ات دار السلام قرار دارم،سپس فرمود:جمعی از آسمانیان را می بینم،این شخص جبرئیل و آن یک رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم است که می فرماید:

دخترم!نزد من بیا؛آن چه در پیش داری برایت بهتر است.

و آن گاه چشمان مبارکش را گشود و فرمود:

سلام و درود بر تو ای گیرندۀ روح آدمیان،در قبض روحم شتاب کن و آن را به سختی مگیر.

و سپس چشمان خود را بست و دست و پاهایش را به سمت قبله دراز کرد.

پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد،پاسخی نشنید،پوشش از چهرۀ دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم کنار زد،دید فاطمه از دنیا رفته است،خود را روی بدن پاک زهرا افکند و آن را می بوسید و می گفت:فاطمه جان!آن گاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم وارد می شوی،سلام اسماء بنت عمیس را به او برسان،در همین اثناء حسن و حسین علیهما السّلام وارد خانه شدند،مادرشان را در بستر خوابیده دیدند،به اسماء گفتند:اسماء!مادرمان هیچ گاه این ساعت از روز نمی خوابید؟اسماء عرضه داشت:عزیزان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم مادرتان نخوابیده،بلکه از دنیا رفته است.

امام حسن علیه السّلام خود را روی بدن مادر انداخت و آن را می بوسید و می گفت:

مادر عزیز!تا روح از بدنم خارج نشده با من سخنی بگو و حسین علیه السّلام بر پاهای مادر بوسه می زد و می گفت:مادر!من فرزندت حسینم،با من حرف بزن،نزدیک است قلبم از فراقت پاره پاره شود و جان دهم.

اسماء به آن ها گفت:ای فرزندان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نزد پدر بزرگوارتان علی

ص:253

بروید و او را از رحلت مادرتان آگاه سازید،حسن و حسین دوان دوان خود را نزدیک مسجد رساندند،صدای خود را به گریه بلند کردند،جمعی از صحابه با پیشدستی خود را به آنان رسانده و سبب گریۀ آن ها را جویا شدند،در پاسخ گفتند:مادرمان فاطمه از دنیا رفته است.امام علی علیه السّلام از شنیدن این خبر روی زمین افتاد و می فرمود:«بمن العزاء یا بنت محمد»؛ (1)ای دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پس از تو دل را به چه کسی تسلّی دهم.

9.تشییع و خاکسپاری

صدای گریه از خانه بلند شد و شهر مدینه از شیون و زاری مرد و زن به لرزه درآمد و مردم همانند روزی که رسول خدا را از دست داده بودند،سر گشته و پریشان شدند،زنان بنی هاشم در خانۀ فاطمه علیها السّلام گرد آمده و به گریه و زاری پرداختند،و مردم دسته دسته برای عرض تسلیت نزد امام علی علیه السّلام می آمدند حضرت جلوس فرموده و حسن و حسین در کنار وی بر مصیبت مادر،می گریستند.ام کلثوم با گفتن این عبارات از خانه بیرون آمد:پدر!ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به راستی اکنون تو را از دست داده ایم و دیگر هرگز تو را دیدار نخواهیم کرد. (2)

مردم،اشکباران گرد آمدند و روی زمین نشستند و در انتظار بیرون آمدن جنازۀ فاطمه بودند تا بر پیکر پاکش نماز بگزارند،که ابوذر از خانه بیرون آمد و اعلان داشت:مردم!به خانه هایتان بروید تشییع جنازۀ دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم امشب به تأخیر افتاده است،ابو بکر و عمر برای عرض تسلیت خدمت امام

ص:254


1- (1)) .بحار الانوار 186/43.
2- (2)) .بحار الانوار 192/43.

علی علیه السّلام رسیدند و به او گفتند:ابو الحسن!قبل از حضور ما بر جنازۀ دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نماز نخوان. (1)

بدین ترتیب،مردم با این تصور که پیکر زهرای مرضیه علیها السّلام صبح فردا تشییع می شود،پراکنده شدند(روایت شده وفات حضرت زهرا علیها السّلام بعد از نماز عصر و یا اوائل شب رخ داده است).

ولی امام علی علیه السّلام با کمک اسماء در همان شب پیکر نازنین زهرا را غسل داد و کفن نمود و سپس صدا زد:حسن،حسین،زینب،ام کلثوم بیایید و از دیدار مادرتان توشه برگیرید اکنون لحظه جدایی فرارسیده و در بهشت با یکدیگر دیدار خواهید کرد و پس از لحظاتی امیر مؤمنان علیه السّلام فرزندان را از بدن مادر جدا کرد. (2)

آن گاه امام علی علیه السّلام بر جنازۀ فاطمه اش نماز گزارد و دستان خود را به آسمان بلند کرد و عرضه داشت:

خدایا!این پیکر فاطمه،دخت پیامبر توست،وجود مقدس او را با قدرت خود از تاریکی و ظلمت،به روشنایی و نور منتقل ساختی و همه جا را از نور رخش پرتو افکن ساخت.

با آرام شدن هیاهو و سر و صداها که دیدگان مردم به خواب رفت و پاسی از شب گذشت،امیر المؤمنین علیه السّلام و عباس و فضل بن عباس به اتفاق یک تن دیگر،پیکر نحیف و تکیدۀ زهرا را حمل و حسن و حسین،عقیل،سلمان، ابوذر،مقداد،بریده و عمّار آن را تشییع کردند. (3)

امام علیه السّلام داخل قبر شد و بدن مطهّر پارۀ تن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را گرفت و در لحد قرار داد و گفت:

ص:255


1- (1)) .همان 199.
2- (2)) .بحار الانوار 179/43.
3- (3)) .بحار الانوار 193/43.

ای زمین!امانتم را به تو سپردم،این پیکر پاک دخت رسول خداست،ای صدیقۀ طاهره،به نام خداوند بخشندۀ مهربان،به یاد و نام خدا و بر آیین امت رسول خدا حضرت محمد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم تو را به کسی که از خودم به تو سزاوارتر است سپردم و در مورد تو به آن چه رضایت خدا در آن است راضی هستم.

و سپس این آیۀ شریف را تلاوت فرمود شما رای از خاک آفریدیم و دوباره به خاک برمی گردانیم و بار دیگر شما رای از آن برمی انگیزانیم و از قبر بیرون آمد و حاضران، نزدیک قبر حضور یافته و بر پیکر مطهر گوهر تابناک نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم خاک ریختند و علی علیه السّلام قبر شریف آن حضرت را با زمین یکسان نمود.

10.امام علی علیه السّلام در سوک زهرا علیها السّلام

برای فاش نشدن ماجرا و بیم از هجوم مخالفان،مراسم خاکسپاری فاطمۀ اطهر علیها السّلام به سرعت انجام پذیرفت،هنگامی که امام علی علیه السّلام خاک قبر زهرا را از دستان خود می زدود،برای از دست دادن پارۀ تن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و همسر مهربان خویش که در کمال صفا و صمیمیت و پاکی و گذشت و ایثار با وی زندگی کرده و در مسیر اهداف او دشواری ها و سختی ها را تحمّل نموده بود، حزن و اندوه وجودش را فراگرفت و اشک بر گونه های مبارکش جاری شد و صورت خود را به سمت قبر مطهر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برگرداند و عرضه داشت:

ای رسول خدا!از من و از دخترت که به دیدار تو شتافته و در کنارت در زیر خروارها خاک آرمیده است،بر تو درود باد،ارادۀ خدا بر این تعلق گرفت که او پیش از دیگران به تو بپیوندد،مرگ او صبر و شکیبایی از من گرفته و تاب و توان از کفم ربوده است، امّا همان گونه که در فقدان تو بردباری پیشه ساختم در مرگ دخترت فخر جهانیان نیز چاره ای جز صبر و بردباری ندارم که صبر و شکیبایی بر سختی ها سنّت توست،

ص:256

ای پیامبر خدا!جان عزیز تو بر روی سینه ام از بدن پاکت مفارقت کرد.چشمان مبارکت را با دستان خود بستم و پیکر مبارکت را به خاک سپردم،پیام قرآن آن است که پایان زندگی همه بازگشت به سوی خداست،هم اکنون امانتی که به من سپرده بودی بازگردانده شد و روح بلندی که در بدن گروگان بود،ستانده شد و زهرا از دستم ربوده شد،ای رسول خدا!پس از فاطمه آسمان و زمین بس زشت می نماید.

حزن و اندوهم تمام نشدنی و شب هایم با بیداری سپری می شود،غم و اندوه،خانۀ دلم را رها نمی کند،تا آن که خداوند جایگاهی را که تو در آن اقامت گزیده ای برایم برگزیند،جدایی زهرا غصّه ای است که دل را خون و اندوهی است که جان را به هیجان وامی دارد چه زود جمع ما به پریشانی کشیده شد.شکایت خود را به درگاه خدا می برم،زهرا،خود برایت خواهد گفت که امّتت برای ستم رواداشتن بر من و او همدست شدند و حق او را ستمگرانه گرفتند.آنچه خواهی از او بپرس و هرچه خواهی به او بگو،تا گره از دل پر عقدۀ خود بگشاید،چرا که زهرا گفتنی های فراوانی داشت و در دنیا راهی برای گفتن و شرح دادن آن ها نیافت و خدا که بهترین داوران است میان ما و ستم پیشگان داوری نماید.سلام و درود من بر شما،درود و سلام وداع کننده ای که نه دلتنگ است و نه خشمگین،اگر از کنار شما می روم،از سر ملامت و خسته جانی نیست و ماندنم از روی بدگمانی به وعده ای که خدا به شکیبایان داده نمی باشد،صبر و بردباری برتر و نیکوتر است.

فاطمه جان!اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود،در کنار مزارت می ماندم و درنگ در نزدت را همچون معتکفان برمی گزیدم،و بسان مادر جوان مرده ای بر این مصیبت گران می گریستم.

ای رسول خدا!خداوند خود گواه است که دخترت پنهانی به خاک سپرده شد،هنوز چند روزی از رحلت جانسوزت سپری نشده بود و نامت از سر زبان ها نیفتاده بود که

ص:257

حق زهرا را با ستم بردند و میراثش را آشکارا از او دریغ داشتند،ای پیامبر خدا!درد دل،با تو در میان می نهم و دل به یاد تو خوش می دارم که درود و صلوات و رحمت و برکات خدا بر تو و فاطمه باد. (1)

11.نبش قبر

صبح روز بعد که مردم برای تشییع پیکر زهرای مرضیه علیها السّلام گرد آمدند، اطلاع یافتند که بدن دخت عزیز رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم شبانه و نهانی به خاک سپرده شده است.

امام علی علیه السّلام در بقیع هفت صورت قبر یا بیشتر ایجاد کرد و از آن جا که بقیع از همان دوران تاکنون گورستان اهل مدینه بوده و هست به همین دلیل مردم روانۀ بقیع شده و به جستجوی قبر زهرا پرداختند ولی کار بر آنان دشوار آمد و به قبر حقیقی بانوی دو جهان دست نیافتند.از این رو،صدای ناله و فریاد مردم بلند شد و یکدیگر را مورد نکوهش قرار دادند و گفتند:پیامبرتان تنها یک دختر داشت و از دنیا رفت و به خاک سپرده شد و هیچ یک هنگام رحلت و نماز بر جنازۀ او حضور نیافتید و قبر او را نمی شناسید.برخی از آنان پیشنهاد کردند و گفتند:عدّه ای از زنان مسلمان را می آوریم تا قبر زهرا علیها السّلام را نبش کرده و پیکر او را خارج می سازیم و بر آن نماز می گزاریم.

روایت شده:ابو بکر و عمر به قصد نمازگزاردن بر پیکر فاطمه علیها السّلام بدان جا وارد شدند.مقداد به آنان گفت:ما شب گذشته پیکر مطهّر فاطمه را به خاک سپرده ایم،عمر رو به ابو بکر کرد و گفت:به تو نگفتم آن ها این کار را خواهند

ص:258


1- (1)) .بحار الانوار 193/43.

کرد؟عباس بن عبد المطلب در پاسخ آنان گفت:زهرا وصیت کرده بود که شما دو تن بر جنازه اش نماز نخوانید،عمر گفت:شما بنی هاشم هرگز از حقد و کینه های دیرینۀ خود دست برنمی دارید،کینه های شما هرگز از دلتان بیرون نخواهد رفت،به خدا سوگند!من تصمیم دارم قبر فاطمه را نبش کنم و جنازه اش را بیرون آورم و بر آن نماز بگزارم. (1)

خبر نقشه های مخالفان برای نبش قبر زهرا علیها السّلام به امام علی علیه السّلام رسید، حضرت قبای زردفامی را که در میدان های نبرد می پوشید به تن کرد و ذو الفقار را حمایل ساخت،او که از شدّت خشم حلقه های چشمان مبارکش به سرخی گراییده و رگ های گردنش برجسته شده بود،آهنگ بقیع کرد.

خبر آمدن علی قبل از حضور وی،به بقیع رسید و منادی اعلان کرد:علی را آن گونه که می بینید به سمت بقیع می آید وی سوگند یاد کرده اگر یک سنگ از این قبرها جابجا شود،دستور دهندگان آن را از دم تیغ خواهد گذراند،با ورود حضرت مردی(عمر)به وی گفت:ابو الحسن!چرا چنین کردی؟به خدا سوگند!ما قبر فاطمه را نبش می کنیم و بر جنازه اش نماز می گزاریم.حضرت دست برد و گوشۀ پیراهنش را گرفت و با یک حرکت او را محکم به زمین کوبید و بدو فرمود:

ای پسر زن سیاه چهره(صهاک)من به این دلیل که مردم از دین و آیین خود برنگردند،از حق خویش در زندگی گذشتم،ولی در مورد قبر فاطمه سوگند به آن کس که جان علی در دست اوست،اگر تو و هوادارانت کوچکترین حرکتی انجام دهید،زمین را از خونتان سیراب خواهم ساخت.

ابو بکر به امام علیه السّلام عرضه داشت:ای ابو الحسن تو را به حق رسول خدا و

ص:259


1- (1)) .بحار الانوار 199/43.

به جان فاطمه علیها السّلام از او درگذر،ما به کاری که تو بدان راضی نباشی دست نخواهیم زد و علی علیه السّلام آن فرد(عمر)را رها کرد و مردم متفرق و پراکنده شدند. (1)

12.تاریخ شهادت

تردیدی نیست که وفات حضرت زهرا علیها السّلام در سال یازدهم هجری اتفاق افتاده است زیرا پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در سال دهم،حجة الوداع انجام داد و در اوائل سال یازدهم بدرود حیات گفت.تاریخ نگاران،همه بر این عقیده اند که فاطمۀ زهرا علیها السّلام کمتر از یک سال پس از رحلت پدر بزرگوار خود زنده بوده است،از سویی زهرای اطهر علیها السّلام در زمان حیات رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در عنفوان جوانی قرار داشته و در کمال صحّت و سلامتی به سر می برده است.

آری؛مورّخان در روز و ماه رحلت آن بزرگوار با یکدیگر اختلاف نظر زیادی دارند.

نقل شده:فاطمه علیها السّلام پس از پدر بزرگوار خویش 6 ماه و به گفته ای 95 روز و به روایتی 75 روز یا کمتر زندگی کرده است.

از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود:

فاطمۀ زهرا علیها السّلام روز سه شنبه سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری رحلت نمود (2).

و از امام باقر علیه السّلام روایت شده که فرمود:

ص:260


1- (1)) .دلائل الامامۀ طبری 46-47.
2- (2)) .دلائل الامامۀ طبری 45،کشف الغمة 53/1.

سنّ فاطمۀ زهرا علیها السّلام هنگام شهادت،هیجده سال و 75 روز بوده است.

از جابر بن عبد اللّه انصاری منقول است که گفت:زمان رحلت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم حضرت زهرا علیها السّلام هیجده سال و هفت ماه داشت. (1)

ابو الفرج اصفهانی می گوید:در مدت زندگی فاطمۀ زهرا علیها السّلام پس از رحلت پدر بزرگوارش اختلاف است و حداکثر 6 ماه و حداقل آن را 40 روز دانسته اند،ولی آن چه در این زمینه قطعی به نظر می رسد موردی است که از روایت امام باقر علیه السّلام استفاده می شود که فاطمۀ زهرا علیها السّلام 3 ماه بعد از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم دنیا را وداع گفته است. (2)

بدین سان،زندگی سرشار از فضایل و مناقب و موضع گیری های به حق و اصولی و ارزشمند زهرای اطهر علیها السّلام به پایان رسید،سلام و درود و رحمت و برکات خداوند بر او،در آن روز که دیده به جهان گشود و آن روز که مظلومانه به شهادت رسید و روزی که زنده برانگیخته می شود.

ص:261


1- (1)) .مناقب آل ابی طالب 357/2.
2- (2)) .به کشف الغمه 128 مراجعه شود.

ص:262

بخش سوم

اشاره

میراث علمی زهرا علیها السّلام

مسلمانان صدر اسلام با دریافت کامل گفتار و کردار رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از آن نگاه داری کردند و سنّت آن بزرگوار از آنان به طبقۀ دوم و دیگر طبقات منتقل گردید. (1)بی تردید افرادی که از طبقۀ نخست بیشتر و در مناسبت ها گوناگون با رسول گرامی اسلام حشر و نشر داشتند،گفتار و کردار آن بزرگوار را بیش از دیگران درک کرده بودند. 2

بر این اساس،صحابۀ صدر اسلام قطعا در این زمینه از افرادی چون:

ابو هریره و دیگران که در سال های پایانی عمر شریف رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به اسلام گرویدند،نقش برجسته تری ایفا کردند در صورتی که کتب بزرگ روایی اهل سنّت پر از روایات افرادی نظیر ابو هریره بوده و از گسترده ترین منابع روایی آنان به شمار می آید با این که ارتباط آنان با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فوق العاده اندک و محدود بوده است.به همین دلیل اهل تحقیق در نقل روایات آنان با احتیاط عمل می کنند.در همین زمان هیچ کس به افرادی که از دوران بعثت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تا زمان رحلت آن بزرگوار ملازم رکاب آن حضرت بوده به ویژه شخصیتی نظیر علی بن ابی طالب علیه السّلام که از نزدیک ترین افراد به وی به شمار

ص:263


1- (1و2)) .سیرة الائمة الاثنی عشر 96/1.

می رفته بعید نمی شمرد که هزاران حدیث از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم روایت کرده باشند،با این که کتب بزرگ روایی اهل سنّت در مقایسه با احادیثی که از دیگران در 3 سال پایانی عمر پیامبر اسلام نقل کرده اند،تنها به نقل اندکی روایت از افرادی چون امیر مؤمنان پرداخته اند. (1)

چنان که نقل روایاتی را که منابع شیعه از مصحف فاطمه علیها السّلام روایت کرده و در سخنان ائمه علیهم السّلام از آن کتاب یاد شده است نیز بعید نمی شماریم؛زیرا زهرای مرضیه علیها السّلام در طول زندگی خود لحظه ای از پدر بزرگوارش جدا نشد، او همواره مراقبت از پدر را بر عهده داشته و به خدمتگزاری وی اهتمام داشت و احادیث و روایات و خطبه های رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم را میشنید و به گونه ای که اگر پسر عمویش علی علیه السّلام را از مردم استثناء کنیم چنین زمینه ای برای هیچ کس، جز فاطمۀ زهرا علیها السّلام فراهم نبود. (2)

آیا پس از این همه،آن گاه که به سخن سیوطی می نگری که می گوید:تمام احادیثی که فاطمۀ زهرا علیها السّلام روایت کرده به 10 روایت نمی رسد و یا حافظ بدخشانی اظهار می دارد:تنها هیجده روایت از فاطمه علیها السّلام نقل شده،نباید شگفت زده شد؟! (3)با این که می دانیم بیش از 2000 روایت از عایشه نقل شده در صورتی که وی بعد از هجرت پیامبر و کمتر از 10 سال با آن حضرت زندگی کرده ولی زهرای اطهر علیها السّلام بنابر نقل روایات حداقل 18 سال و حداکثر 28 سال در کنار پدر بزرگوار خویش حضور داشته است.

استاد توفیق ابو علم با بیان این نکته به خصوص می گوید:«فاطمۀ زهرا علیها السّلام روایات بسیاری را از پدر بزرگوارش از طریق شنیدن دریافت کرد و یا رسول

ص:264


1- (1)) .سیرة الائمه الاثنی عشر 96/1.
2- (2)) .همان.
3- (3)) .الثغور الباسمة فی حیاة سیدتنا فاطمه از سیوطی 52.

خدا دستور می داد روایات را برای دخت گرامی اش به نگارش درآورند و امام حسن و امام حسین و پدر بزرگوارشان علی علیهم السّلام و نواده اش فاطمه دختر امام حسین علیه السّلام به طریق مرسل و عایشه و امّ سلمه و أنس بن مالک و سلمی امّ رافع، از فاطمۀ اطهر حدیث اخذ کرده اند،در این راستا احاطه و آگاهی آن مخدّره به بسیاری از علوم قرآن و آشنایی به احکام و دستورات آیین های گذشته،وی را یاری می داد.او خواندن و نوشتن می دانست و خداوند او را با علم و دانش،از دیگران متمایز و برتر ساخت.پدر بزرگوارش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم صحفی برای او املاء فرمود تا به واسطۀ آن ها در امور دینی خود بهره و در امور دنیایی اش رهنمون گیرد.بنابراین،فاطمۀ زهرا علیها السّلام از اهل بیتی به شمار می آمد که از خدا پروا پیشه کردند و خداوند به آنان علم و دانش ارزانی داشت». (1)

مصحف فاطمه علیها السّلام

اشاره

فاطمۀ زهرا علیها السّلام تربیت یافتۀ مکتب علم و دانش و تقوا بود و در این راستا بهرۀ فراوانی نصیب وی گشته بود برخی از روایاتی که آن بزرگوار در زمینۀ احکام و آداب و اخلاق و فضایل اهل بیت علیهم السّلام مستقیما از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نقل کرده ما را به بخشی از این حقیقت،آگاه می سازد.این روایات در مجموعه ای به نام«مصحف فاطمه»توسط عدّه ای از مؤلفان گردآوری شده است.نخستین کسی که به این مهمّ همت گمارد سیوطی متوفای سال 911 هجری،سپس سید حسین شیخ الاسلامی تویسرکانی 260 حدیث از فاطمۀ زهرا روایت کرده که از رسول خدا نقل شده و یا به نحوی به آن مخدّره و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم ارتباط

ص:265


1- (1)) .اهل البیت از توفیق ابو علم 128-129.

دارد،پس از او عزیز اللّه عطاردی و احمد رحمانی همدانی که در کتاب خود «فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی»نزدیک به 84 حدیث را که در کتب شیعه و اهل سنّت از آن بانوی بزرگ روایت شده نقل کرده است.

از همین جا به مطالبی که سید هاشم معروف حسنی در مورد مصحف فاطمه به نگارش آورده بازمی گردیم.روایات به این مصحف اشاره دارد و در آن از گسترۀ علم و دانش زهرای مرضیه علیها السّلام و جایگاه آن بزرگوار نزد خدا و رسول و اهل بیت پیامبر،پرده برمی دارد.معروف حسنی در این باره می گوید:

«با مقام و منزلتی که زهرا علیها السّلام داراست،شگفت آور نیست که آن حضرت بخشی از روایاتی را که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و همسر ارجمندش در مورد احکام اسلام و اخلاق و آداب و حوادث و دگرگونی هایی که در آینده رخ می دهد شنیده،در کتابی جمع آوری کرده باشد و این کتاب را فرزندانش امامان معصوم علیهم السّلام با عنوان میراث خود از آن مخدّره،یکی پس از دیگری به ارث برده باشند». (1)

گزیده ای از مصحف فاطمه علیها السّلام
1.ارزش علم و تحقیق

1.امام عسکری علیه السّلام فرمود:

بانویی خدمت صدیقۀ طاهره فاطمۀ زهرا علیها السّلام رسید و عرضه داشت:مادر پیر و سالخورده ای دارم و در مورد نمازش مسائلی دارد مرا حضور شما فرستاده تا آن ها را از شما بپرسم فاطمه علیها السّلام پرسش های آن زن را پاسخ داد،وی بار دوم و سوم تا ده بار پرسش هایی را

ص:266


1- (1)) .سیرة الائمة الاثنی عشر 96/1-97.

مطرح کرد و هربار زهرای مرضیه علیها السّلام بدو پاسخ داد.

آن زن از فزونی پرسش هایش اظهار شرمندگی کرد و عرضه داشت:ای دخت رسول خدا! بیش از این شما را به زحمت نمی اندازم.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام در پاسخ فرمود:هرگونه پرسشی در نظر داری بپرس و من خسته نمی شوم،آیا کسی که اجیر شود در مقابل یکصد هزار دینار طلا،بار سنگینی را به پشت بام ببرد،به نظر شما احساس خستگی می کند؟

آن زن عرض کرد:خیر؛

فاطمه علیها السّلام فرمود:پاداش من در برابر هر مسأله ای که تو می پرسی در پیشگاه خداوند فزونتر از مرواریدهای فاصله میان زمین تا عرش الهی است،بنابراین،من سزاوارترم که این کار بر من سنگین ننماید،از پدر بزرگوارم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شنیدم می فرمود:آن روز که اندیشمندان شیعیان ما در روز رستاخیز محشور می شوند به تناسب کثرت علم و دانش و تلاش آن ها در راستای ارشاد و راهنمایی بندگان الهی،بر قامت هریک از آنان هزاران جامه از نور پوشانده می شود سپس از جانب پروردگارمان ندایی به گوش رستاخیزیان می رسد که می گوید:ای کسانی که سرپرستی یتیمان خاندان پیامبر را بر دوش گرفته اید،یتیمانی که با از کف دادن پدرانشان که امامان و پیشوایان معصوم بودند،سرپرستی آن ها را شما بر عهده گرفتید اکنون اینان شاگردان شما هستند،شاگردانی که سرپرستی آنان را عهده دار و آن ها را تحت مراقبت خویش قرار دادید،آنان را در دنیا به خلعت نور دانش بیارایید.

بدین ترتیب،به هریک از آن ایتام به اندازۀ علوم و دانشی که از شما دانشمندان دریافت کرده اند،خلعت داده می شود به گونه ای که به برخی یکصد هزار جامۀ نورانی اعطا می گردد و ایتام نیز به نوبۀ خود بر قامت شاگردان خویش به همان اندازه،جامه های نورانی می پوشانند، آن گاه خداوند می فرماید:یک بار دیگر بر خلعت دانشمندانی که سرپرستی یتیمان خاندان پیامبر را عهده دار بوده اند،بیفزایید و آن را چندین برابر گردانید،تا خلعتشان تکمیل گردد و

ص:267

آن را افزایش دهند تا به کمال شایستۀ خود برسد و بر خلعت شاگردانی که سبب شدند تا چنین جامه هایی از نور بر اندام آنان پوشیده شود نیز،افزوده گردد.

پس از آن فاطمۀ زهرا علیها السّلام فرمود:

ای بندۀ خدا!هر تار و پود این جامه ها از تمامی پدیده هایی که آفتاب بر آن تابیده است یک میلیون بار باارزش تر و گرانبهاتر است،چرا که کلیۀ پدیده های هستی،آمیخته به ظلمت و تاریکی و دستخوش کدری و تیرگی اند. (1)

2.از ابن مسعود روایت شده گفت:مردی خدمت فاطمۀ زهرا علیها السّلام رسید و عرضه داشت:ای دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آیا پدر بزرگوارتان نوشتاری نزد شما به یادگار نهاده که آن را به من هدیه کنی؟

حضرت به کنیزکش فرمود:آن قطعه پارچه ای را که نهان کرده بودم برایم بیاور.

کنیزک به جستجوی آن پرداخت ولی آن را نیافت.فاطمه علیها السّلام فرمود:وای بر تو!بیشتر جستجو کن،زیرا ارزش معنوی آن برای من مانند حسن و حسینم است.

کنیزک مجددا به جستجو پرداخت و آن را میان خاک ها یافت.

وقتی آن را آورد در آن نوشته شده بود،محمد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

کسی که همسایه اش از اذیت و آزار او در امان نباشد در زمرۀ مؤمنان نیست،آن کس که به خدا و روز رستاخیز اعتقاد داشته باشد در پی آزار و اذیّت همسایه اش بر نمی آید،کسی که به خدا و جهان آخرت ایمان دارد یا سخن نیک بگوید و یا سکوت نماید،خداوند انسان خیرخواه و بردبار و پارسا را دوست،و افراد فحاش و بدزبان و لجوج و پرس و جوگر،مورد خشم او هستند،حیاء رکنی از ایمان و ایمان در بهشت خواهد بود،فحش از بی حیایی و بی حیا در آتش دوزخ جای دارد. (2)

ص:268


1- (1)) .بحار الانوار 3/2.
2- (2)) .دلائل الامامة/1.
2.بیان جایگاه اهل بیت علیهم السّلام

1.از فاطمۀ زهرا علیها السّلام روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به او فرمود:آیا خرسند نیستی از این که تو را به ازدواج شخصیتی درآوردم که قبل از همۀ مسلمانان به اسلام گروید و علم و دانش او از همه برتر است؟تو بانوی بانوان جهانیانی چنان که[حضرت]مریم بانوی بانوان قوم خود بود. (1)

2.از یزید،از عبد الملک نفلیّ،از پدرش،از جدش روایت شده گفت:

خدمت فاطمه دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شرفیاب شدم،فاطمه با پیشدستی بر من سلام کرد،راوی می گوید:سپس فاطمه علیها السّلام اظهار داشت:آن گاه که پدر بزرگوارم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در قید حیات بود فرمود:کسی که 3 روز بر من و تو سلام و درود فرستد اهل بهشت خواهد بود.

به او عرض کردم:در زمان حیات شماها یا پس از وفاتتان؟فرمود:هم در زندگی و هم پس از وفات ما.

3.فاطمه علیها السّلام فرمود:درود بر شما پدر!فرمود:و درود بر تو دخترم!عرض کردم:به خدا!در خانۀ علی دانۀ گندمی وجود ندارد،و پنج روز است غذایی به دهان نزده،نه گوسفند و شتری دارد و نه خوردنی و آشامیدنی. (2)

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:فاطمه جان!نزدیک بیا،به او نزدیک شدم فرمود:دستت را از زیر پیراهن بر پشت من بنه،من این کار را انجام دادم.ناگهان دیدم سنگی میان کتف او قرار داشت که به سینه آن بزرگوار بسته شده بود،فاطمه فریاد بلندی برآورد،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به او فرمود:یک ماه است که در خانه های خاندان محمد،آتشی برای پختن غذا افروخته نشده است.

سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:ولی با این همه علی در بیست و چند سالگی در

ص:269


1- (1)) .نسخۀ خطی اسنی المطالب از علامۀ وصّابی یمنی.
2- (2)) .مناقب ابن مغازلی شافعی:364،مناقب ابن شهر آشوب:365/3.

قلعۀ خیبر را که پنجاه تن از بلند کردن آن عاجز و ناتوان بودند،از جا برکند.

چهرۀ زهرا علیها السّلام با شنیدن این جمله از خوشحالی شکفت و خدمت علی علیه السّلام رسید و خانه از نور رخش درخشان گردید،علی علیه السّلام بدو فرمود:دخت رسول خدا!هنگامی از نزد من بیرون رفتی چهره ات به گونه ای دیگر بود؟پاسخ داد:پیامبر اکرم فضایل تو را برایم بازگو کرد و من بی صبرانه نزدت شتافتم. (1)

4.اسماء بنت عمیس از فاطمۀ زهرا علیها السّلام دخت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم روایت کرده که فرمود:

روزی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به خانۀ ما آمد و فرمود:فرزندانم حسن و حسین کجایند؟ فاطمه فرمود:عرض کردم:پدر!در منزل لقمۀ نانی که بتوان با آن رفع گرسنگی کرد،نداشتیم، ولی همواره خدای متعال را سپاس می گوییم،علی پیشنهاد کرد،من حسن و حسین را بیرون می برم چون بیم دارم گریه کنند و بهانۀ چیزی بگیرند و تو نیز در خانه چیزی نداری،از این رو، علی فرزندانم را نزد فردی یهودی برد تا برایشان چیزی تهیه کند.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در پی علی علیه السّلام راه افتاد وقتی بدان محل رسید دید حسن و حسین در کنار جویباری مشغول بازی و مقداری خرما پیش روی آن هاست،پیامبر به علی علیه السّلام فرمود:

علی!قصد نداری فرزندانم را به خانه برگردانی تا گرمی هوا آن ها را نیازارد؟

علی علیه السّلام عرضه داشت:ای رسول خدا!در خانه چیزی برای خوردن نداشتیم،اگر لحظه ای درنگ فرمایید من مقداری خرما برای زهرا تهیه کنم،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم جلوس فرمود و علی علیه السّلام در ازای هر دلو آبی که برای فرد یهودی از چاه بیرون می آورد،یک دانه خرما دریافت می کرد و بدین سان،مقداری خرما تهیه نمود و به اتفاق رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آن ها را به خانه آوردند.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام احادیث فراوانی را مستقیما از پدر بزرگوارش شنید و یا رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم دستور داد آن ها را برای آن مخدّره بنگارند و فرزندان او

ص:270


1- (1)) .اهل البیت،از توفیق ابو علم 130.

حسن و حسین و پدر بزرگوارشان علی علیه السّلام و نواده اش فاطمه دخت امام حسین علیه السّلام به نحو مرسل و نیز عایشه و امّ سلمه و أنس بن مالک و سلمی مادر رافع،از آن بزرگوار روایت اخذ کرده اند. 1

5.در حدیثی طولانی از فاطمۀ زهرا علیها السّلام منقول است که به پدر بزرگوار خویش عرضه داشت:پدر!سلمان از وضعیت لباس من شگفت زده شد،سوگند به آن کس که تو را به حق مبعوث گرداند،پنج سال است فرش و زیرانداز من و علی پوست گوسفندی است که روزها برای شترمان علف روی آن می ریزیم و شب ها روی آن می خوابیم، بالش های ما از پوست تهیه شده و داخل آن با لیف خرما پر شده است.پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:سلمان!دخترم زهرا!از دیگر زنان پیشی گرفته است. 2

6.از زینب دختر امیر المؤمنین علیه السّلام،از مادر مکرّمه اش فاطمۀ زهرا علیها السّلام روایت شده که فرمود:علی جان!به راستی جایگاه تو و شیعیانت در بهشت است. 3

7.از فاطمۀ زهرا علیها السّلام دخت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم روایت شده که خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رسید پیامبر پارچه ای را گسترد و بدو فرمود:روی آن زیرانداز بنشین، امام حسن علیه السّلام وارد شد پیامبر بدو فرمود:کنار مادرت بنشین،آن گاه حسین خدمت پیامبر رسید،حضرت به او فرمود:کنار مادر و برادر خویش بنشین پس از آنان علی علیه السّلام وارد شد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به او فرمود:کنار همسر و فرزندانت بنشین،و سپس گوشه های آن پارچه را گرفت و اطراف را جمع کرد و عرضه داشت:خدایا!اینان از منند و من از آنان،خدایا!همان گونه که من از آنان خشنودم،تو نیز از آنان راضی و خشنود باش. 4

8.از فاطمۀ زهرا علیها السّلام روایت شده که اظهار داشت پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به من فرمود:آیا به تو مژده ندهم که هرگاه خداوند اراده نماید زنی از زنان بهشت را تحفه و هدیه ای

ص:271

عطا کند،نزد تو می فرستد تا از زیورآلات خویش به او بدهی؟

9.از علی بن موسی الرضا،از پدر بزرگوارش موسی بن جعفر،از پدرش امام صادق،از پدرش امام باقر،از پدرش علی بن حسین،از پدرش حسین بن علی،از فاطمه دخت رسول خدا صلوات اللّه علیهم اجمعین روایت شده که

«أنّ النبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم قال:من کنت ولیّه فعلیّ ولیّه،و من کنت إمامه فعلیّ إمامه»؛ (1)

هرکس من مولا و سرپرست امور اویم،علی مولای اوست و هرکس من امام و پیشوای وی هستم،علی پیشوای اوست.

10.سیّد محمد غماری شافعی در کتاب خود از فاطمه دختر حسین رضوی،از فاطمه دختر محمد رضوی،از فاطمه دختر ابراهیم رضوی،از فاطمه دختر حسن رضوی،از فاطمه دختر محمد موسوی،از فاطمه دخت عبد اللّه علوی،از فاطمه دختر حسن حسینی،از فاطمه دختر ابو هاشم حسینی،از فاطمه دختر محمد بن احمد بن موسی مبرقع،از فاطمه دختر امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام،از فاطمه دختر موسی بن جعفر علیه السّلام،از فاطمه دختر امام صادق علیه السّلام،از فاطمه دختر امام باقر علیه السّلام،از فاطمه دختر ابا عبد اللّه الحسین علیه السّلام،از زینب دختر امیر المؤمنین علیه السّلام،از فاطمه دخت گرامی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم آمده است که:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

«ألا من مات علی حبّ آل محمّد مات شهیدا»؛ (2)

ص:272


1- (1)) .مسند امام رضا علیه السّلام:133/1.
2- (2)) .عوالم المعارف و مستدرکات آن 354/21-355 به نقل از«اللؤألؤه المثنیه»از شیخ محمد بن محمد بن احمد جنّتی داغستانی 217 چاپ مصر سال 1306.

آگاه باشید!هرکس با عشق و محبت خاندان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از دنیا برود،شهید از دنیا رفته است.

11.حارثه بن قدامه می گوید:سلمان از عمّار روایت کرده که گفت دوست داری خبری شگفت آور به تو بدهم؟گفتم:آری نقل کن؛

عمّار گفت:بسیار خوب؛روزی شاهد بودم علی بن ابی طالب علیه السّلام بر فاطمۀ زهرا علیها السّلام وارد شد،وقتی چشم زهرا به علی افتاد او را صدا زد و اظهار داشت:نزدیک بیا،تا تو را در جریان حوادث رخ داده و رخ دادنی ها،و آن چه رخ نداده،تا قیامت و روز رستاخیز،قرار دهم.عمّار می گوید:دیدم امیر مؤمنان علیه السّلام به عقب برگشت و من نیز عقب رفتم و آن گاه علی علیه السّلام خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رسید، پیامبر اکرم به علی علیه السّلام فرمود:

ابو الحسن نزدیک بیا،وقتی امیر المؤمنین علیه السّلام نزدیک پیامبر رفت و در جای خود آرام گرفت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به علی علیه السّلام فرمود:تو سخن آغاز می کنی یا من سخن بگویم؟ علی علیه السّلام عرضه داشت:سخن شنیدن از شما دلپذیرتر است،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:گویی دیدم بر فاطمه وارد شدی و او با تو چنین و چنان سخن گفت و تو از نزد وی بازگشتی و پیش من آمدی،علی علیه السّلام[با تعجّب]عرض کرد:ای رسول خدا!آیا نور فاطمه نیز از نور ماست؟ پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:مگر نمی دانستی؟و سپس علی علیه السّلام به پاس این فضیلت سجدۀ شکر به جا آورد.

عمّار گفت:امیر المؤمنین علیه السّلام از خانه رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بیرون آمد و من نیز با او خارج شدم و بر فاطمه وارد شد و فاطمه نیز خدمت علی علیه السّلام رسید و به او اظهار داشت:گویی خدمت پدرم رسیدی و آن چه را به تو گفته بودم به وی بازگو کردی؟

ص:273

امام علیه السّلام فرمود:آری؛فاطمه جان

سپس فاطمه علیها السّلام بیان داشت:

ابو الحسن!آگاه باش!خدای متعال نور مرا که آفرید آن نور خدای عزّوجلّ را تسبیح می گفت،سپس آن را در درختی از درختان بهشت به ودیعت نهاد و آن درخت نورانی شد و آن گاه که پدرم وارد بهشت شد،خدای متعال به او الهام فرمود میوۀ آن درخت را بچین و تناول نما و پدرم این کار را انجام داد و بدین ترتیب،خداوند مرا در صلب پدرم به ودیعت نهاد و سپس به مادرم خدیجه دخت خویلد منتقل ساخت و من از او متولد شدم،بنابراین،من از آن نور هستم.از این رو،از آن چه بوده و هست و هنوز به وجود نیامده آگاهم،ای ابو الحسن!مؤمن به وسیلۀ نور خدای متعال می نگرد و نظاره می کند. (1)

12.از ابو طفیل،از ابوذر،روایت شده گفت:از فاطمۀ زهرا علیها السّلام شنیدم می فرمود:

منظور از آیۀ شریف و بر بلندی های میان بهشت و دوزخ مردانی حضور دارند که همه با چهره هایشان شناخته می شوند (2)را از پدرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پرسیدم،فرمود:آنان پیشوایان بعد از منند،علی و دو نواده ام حسن و حسین و 9 پیشوا از نسل حسین که همان مردان اعرافند،هرکس آنان را بشناسد و آنان وی را بشناسند وارد بهشت و هرکس با آن ها بیگانه باشد و آنان وی را بیگانه بدانند وارد آتش دوزخ خواهد شد،خداوند تنها از راه شناخت آنان،شناخته می شود.

13.سعد ساعدی،از پدرش روایت کرده گفت:در مورد امامان علیهم السّلام از فاطمه صلوات اللّه علیها پرسش نمودم.حضرت فرمود:از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شنیدم می فرمود:پیشوایان پس از من به تعداد نقیبان بنی اسرائیل اند. (3)

ص:274


1- (1)) .عوالم المعارف 706/11.
2- (2)) .اعراف/46.
3- (3)) .کفایة الاثر 193-200.

14.ابو بصیر،از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود:پدرم امام باقر به جابر بن عبد اللّه انصاری فرمود:کاری با تو دارم،چه زمانی فرصت داری،در خلوت آن را از تو بپرسم؟

جابر عرض کرد:هر زمان شما دوست داشتید.

روزی امام باقر علیه السّلام در خلوت به جابر فرمود:جابر!در مورد لوحی که در دست مادرم فاطمه دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم دیدی و مطالبی که در آن نوشته شده بود و حضرت تو را از آن ها آگاه ساخت،برایم سخن بگو.

جابر عرضه داشت:خدا را گواه می گیرم،روزی در زمان حیات رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم خدمت مادرت فاطمه علیها السّلام رسیدم تا ولادت امام حسین علیه السّلام را به او تهنیت بگویم،در دست آن مخدّره لوحی سبز رنگ دیدم،تصوّر کردم زمرّد است،در آن نوشته هایی درخشان دیدم که نظیر نور خورشید می درخشید،به او عرض کردم:ای دخت رسول خدا!پدر و مادرم فدایت،این لوح چیست؟

فرمود:این لوحی است که خدای عزّوجلّ آن را به پیامبر خود اهداء فرمود:در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم حسن و حسین و نام پیشوایانی که از فرزندان منند،نوشته شده، پدر بزرگوارم آن را به من هدیه داد تا موجبات شادی ام را فراهم سازد.

جابر افزود:مادرت فاطمه آن لوح را به من داد و آن را خواندم و از آن رونوشت برداشتم.

امام صادق علیه السّلام فرمود:پدرم امام باقر به جابر فرمود:جابر!آیا مقدور هست آن را به من نشان دهی؟

جابر عرض کرد:آری،سپس جابر به اتفاق پدرم راه افتادند تا به منزل جابر رسیدند.جابر صحیفه ای را که از چرم نازک تهیه شده بود به پدرم نشان داد،پدرم فرمود:جابر!تو به نوشته ای که در اختیار داری بنگر تا من آن را از حفظ برایت بخوانم.

ص:275

جابر در نسخۀ خود نگریست (1)پدرم آن لوح را برای جابر از حفظ خواند،به خدا سوگند!حتّی یک حرف با یکدیگر اختلاف نداشتند.

جابر عرضه داشت:خدا را گواه می گیرم آن چه در آن لوح نوشته شده بود، بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«هذا کتاب من اللّه العزیز الحکیم لمحمّد نوره و سفیره و حجابه و دلیله،نزل به الرّوح الأمین من عند ربّ العالمین؛عظّم یا محمّد أسمائی و اشکر نعمائی و لا تجحد آلائی إنّی أنا اللّه لا إله إلاّ أنا،قاصم الجبّارین[و مبیر المتکبّرین]و مذلّ الظالمین و دیّان یوم الدّین إنّی أنا اللّه لا إله إلاّ أنا،فمن رجا غیر فضلی أو خاف غیر عدلی؛عذّبته عذابا لا اعذّ به أحدا من العالمین فإیّای فاعبد و علیّ فتوکّل.

إنّی لم أبعث نبیّا فأکلمت أیّامه و انقضت مدّته إلاّ جعلت له وصیّا،و إنّی فضّلتک علی الأنبیاء و فضّلت وصیّک علی الأوصیاء و أکرمتک بشبلیک بعده و بسبطیک الحسن و الحسین و جعلت حسنا معدن علمی بعد انقضاء مدّة أبیه و جعلت حسینا خازن وحیی و أکرمته بالشهادة و ختمت له بالسعادة،فهو أفضل من استشهد و أرفع الشهداء درجة،جعلت کلمتی التامّة معه و الحجّة البالغة عنده،بعترته أثیب و اعاقب،أوّلهم

ص:276


1- (1)) .جابر پس از زیارت اربعین قطعا در مدینه با امام باقر علیه السّلام دیدار داشته است.گفته اند جابر در زیارت اربعین امام حسین علیه السّلام نابینا بوده بنابراین،اگر وی نابینا بوده لوح را چگونه خوانده است؟شاید بتوان گفت جابر در پایان عمر نابینا شده،و برخی از سر اشتباه،نابینایی وی را در اربعین سال 61 هجری دانسته اند و این سخن برخلاف گفتۀ کسانی است که نابینایی وی را در پایان عمرش دانسته اند،عبارتی که در کتاب«بشارة المصطفی»از روایت مربوط به زیارت اربعین جابر از قول عطیۀ عوفی نقل شده آمده است«فألمسنیه،فألمسته فخرّ علی القبر؛یعنی دست مرا بر قبر بگذار، دست او را بر قبر نهادم و خود را روی قبر انداخت»دلالت بر نابینا بودن جابر ندارد،شاید درخواست وی از عطیه که دستش را بر قبر مطهر امام نهد در اثر شدت گریه و حزن و اندوه وی بوده که چشمانش سفید و یا در آن روز اشک آن ها را فراگرفته بوده است.مؤید این معنا مطلبی است که در این خبر آمده«ثم جال ببصره حول القبر و قال السلام علیکم؛سپس به اطراف قبر نگاه کرد و گفت سلام علیکم...»بنابراین،نمی توان جابر را نابینا دانست.

علیّ سیّد العابدین،و زین أولیائی الماضین؛و ابنه سمّی جدّه المحمود،محمّد الباقر لعلمی و المعدن لحکمتی؛سیهلک المرتابون فی جعفر،الرّادّ علیه کالرّادّ علیّ،حقّ القول منّی لأکرمنّ مثوی جعفر و لاسرّنّه فی أولیائه و أشیاعه و أنصاره؛و انتحبت بعد موسی فتنة عمیاء حندس،لأنّ خیط فرضی لا ینقطع و حجّتی لا تخفی و أنّ أولیائی لا یشقون أبدا؛ألا و من جحد واحدا منهم فقد جحد نعمتی و من غیّر آیة من کتابی فقد افتری علیّ.

و ویل للمفترین الجاحدین عند انقضاء مدّة عبدی موسی و حبیبی و خیرتی،[ألا]إنّ المکذّب بالثامن مکذّب بکلّ أولیائی و علیّ ولیّی و ناصری،و من أضع علیه أعباء النبوّة و أمتحنه بالاضطلاع،یقتله عفریت مستکبر،یدفن بالمدینة الّتی بناها العبد الصالح ذو القرنین إلی جنب شرّ خلقی،حقّ القول منّی لاقرّنّ عینه بمحمّد ابنه و خلیفته من بعده، فهو وارث علمی و معدن حکمتی و موضع سرّی و حجّتی علی خلقی جعلت الجنّة مثواه، شفّعته فی سبعین من أهل بیته کلّهم قد استوجبوا النار و أختم بالسعادة لابنه علی ولیی و ناصری و الشاهد فی خلقی و أمینی علی وحیی أخرج منه الداعی إلی سبیلی و الخازن لعلمی الحسن...»؛ (1)

این لوح نوشته ای است که از ناحیۀ خدای شکست ناپذیر و آگاه،بر محمد پیام آور نور و سفیرش به سوی مردم که فرشتۀ وحی آن را از سوی پروردگار جهانیان فرود آورده است.

ای محمد!نام های مرا ارج بنه و پرشکوه دار و نعمت هایم را سپاسگزار باش،و هرگز ناسپاس نعمت هایم مباش،چراکه من خدایی هستم که جز من معبودی نیست،ستم پیشگان را درهم می شکنم،متکبران را نابود می سازم و جفاکاران را به خاک مذلّت می نشانم،پاداش دهندۀ روز جزا هستم،به راستی من خدایی هستم که معبودی جز من وجود ندارد،اگر کسی در پی غیر فضل و عنایتم باشد و از غیر عدالت من بهراسد او را به گونه ای عذاب خواهم کرد که کسی را در جهان آن چنان کیفر نکرده باشم.

ص:277


1- (1)) .کمال الدین و تمام النعمة 308-311 چاپ آخوندی-تهران.

ای محمد!تنها مرا پرستش کن و بر من توکّل نما من هر پیامبری را که فرستاده و رسالتش را کامل ساختم و زندگی اش پایان پذیرفت،برایش وصیّ و جانشینی مقرر داشتم،و تو را از همۀ پیامبران برتر و جانشین ات را بر همۀ جانشینان،برتری دادم و به وجود دو فرزند ارجمند،گرامی داشتم،فرزندت حسن را پس از پایان زندگی پدرش،گنجینۀ دانش خود و حسین را خزانه دار وحی قرار دادم و به شهادت در راه حق و عدالت،فضیلت بخشیدم و فرجام زندگی اش را به نیکبختی ختم نمودم،از این رو،حسین برترین شهیدان راه خدا به شمار می آید.

سخن کامل خویش را همراه او قرار دادم و حجّت رسای خود را نزد او نهادم،به برکت ولایت خاندان او پاداش می دهم و به جهت بیگانگی از آنان،کیفر می کنم،نخستین امام پس از حسین،فرزندش سالار نیایشگران و زینت دوستان گذشتۀ ما و پس از او فرزندش محمد، همنام جد بزرگوارش محمود،شکافندۀ دانش و گنجینۀ حکمت من و پس از او فرزندش جعفر،که تردیدکنندگان در امامتش نابود خواهند شد و ردکنندگان امامت او همانند رد کنندگان منند،من وعده داده ام موقعیت و جایگاه جعفر را گرامی بدارم و با پیروانش و یاران و دوستانش وی را فوق العاده شادمان سازم،پس از او موسی را برای روشنگری راه بندگانم در تاریک ترین دوران فریبکاری ها،به پیشوایی دین برگزیدم،چراکه رشتۀ مقررّاتم گسسته نمی شود و دلیل روشنم نهان نمی گردد و دوستانم هیچ گاه روی دشواری نخواهند دید.

به هوش باشید!آن کس که پیشوای هشتمین را انکار کند،گویی در صدد انکار همۀ اولیائم برآمده است،علی که دوست و یاری کنندۀ دین من است،هم او که مسئولیت رسالت را بر دوش او نهاده و آگاهی وی را بر آن آزمودم،او را عفریتی سرکش به شهادت خواهد رساند و در شهری که بندۀ شایسته ام ذو القرنین آن را بنیان می نهد در کنار قبر بدترین آفریده ام به خاک سپرده خواهد شد،من مقرّر داشته ام او را به ولادت فرزند ارجمند و جانشین شایسته اش محمد،شادمان سازم،او وارث علم من و گنجینۀ دانش،جایگاه راز و حجّت من بر آفریدگانم،پس از پدرش خواهد بود.

ص:278

هر بنده ای که به امامت او ایمان واقعی بیاورد او را وارد بهشت خواهم ساخت و شفاعت هفتاد تن از خاندانش را که همگی سزاوار آتش دوزخ اند به او خواهم سپرد،نیکبختی را برای فرزندش علی که دوست و یاری کنندۀ دین و آیین من و گواهم میان مردم و امانت دار وحی و کتاب من است،به ارمغان آورده و از او فرزندی پدید می آورم که فراخوان به سوی راه و رسم من است،و خزانۀ دانشم و نام بلند آوازه اش حسن است...

15.فاطمۀ زهرا علیها السّلام فرمود:محمد و علی پدران امت مسلمانند،کژی و انحرافات آنان را اصلاح می نمایند،اگر مردم از آنان اطاعت کنند آن ها را از عذاب جاودان رهایی می بخشند و اگر با آنان هماهنگ و موافق باشند،نعمت های بی پایان خدا را در اختیار آنان قرار خواهند داد. (1)

16.فاطمۀ علیها السّلام از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:هرکس به فردی از فرزندانم احسان کند و بر احسانش پاداشی نگرفته باشد؟من به سبب عملش به او پاداش خواهم داد. (2)

17.احمد بن یحیی اودیّ،از ابو نعیم ضرار بن صرد،از عبد الکریم ابو یعفور،از جابر،از ابو ضحی،از مسروق،از عایشه روایت کرده که گفت:

فاطمه برایم نقل کرد و گفت:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به من فرمود:دانش همسرت از همه برتر است،پیش از همه به اسلام گروید،و صبر و بردباریش از همه بیشتر است.

18.فاطمۀ زهرا علیها السّلام فرمود:ستایش خداوندی را که به بزرگی و نورش،آفریده های زمین ها و آسمان از او خواهان وسیله اند و ما وسیلۀ خدا میان مردم و برگزیدگان او و جایگاه پاکی ها و دلیل های روشن الهی و وارثان پیامبران او هستیم. (3)

19.محمد بن عمر کناسی،از جعفر بن محمد،از پدرش،از علی بن حسین،از فاطمۀ صغری،از حسین بن علی،از فاطمه دخت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم

ص:279


1- (1)) .بحار الانوار:225/96.
2- (2)) .همان.
3- (3)) .شرح نهج البلاغه 211/16.

روایت کرده که فرمود:روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نزد ما حضور یافت و فرمود:خداوند به وجود شما فخر و مباهات می کند،همۀ شما را مورد مغفرت خویش و علی را به ویژه مشمول غفران خویش گرداند من فرستادۀ خدا به نزد شما هستم و موجب ترس و بیم قوم خود نیستم و به نزدیکانم علاقه مندم،هم اکنون جبرئیل به من خبر داد:سعادتمندتر از همه کسی است که در زمان حیات و پس از وفات من،دوستدار علی باشد. (1)

20.زینب دختر ابو رافع،از فاطمۀ زهرا علیها السّلام روایت کرده که آن مخدّره به اتفاق امام حسن و امام حسین علیهما السّلام در همان بیماری که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم در اثر آن دنیا را وداع گفت،خدمت آن حضرت شرفیاب شد و عرضه داشت:پدر جان!به حسن و حسین چیزی به ارث نمی نهی؟رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:شکوه و جلالم را حسن و دلاوری و بخششم را حسین به ارث برده است. (2)

21.علی علیه السّلام از فاطمۀ زهرا علیها السّلام روایت کرده که اظهار داشت:

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به من فرمود:فاطمه جان!کسی که بر تو درود فرستد خدا او را می بخشاید و در جایگاه بهشتی ام به من ملحق می گرداند. (3)

22.زید بن علی بن حسین،از عمه اش زینب دختر امیر المومنین،از مادرش فاطمۀ زهرا علیها السّلام روایت می کند که فرمود:هنگام ولادت امام حسین علیه السّلام،پدر بزرگوارم بر من وارد شد،کودکم را که در پارچه ای زرد پیچیده بودم به دست او دادم،حضرت پارچۀ زرد را کناری افکند و پارچۀ سفیدی گرفت و حسین را در آن پیچید و به دست من داد و سپس فرمود:فاطمه جان!حسین را بگیر،وی خود،امام،فرزند امام و پدر 9 امام و پیشواست،امامان شایسته ای از نسل او به وجود می آیند که قائمشان،نهمین فرد آنان است

23.سهل بن سعد انصاری می گوید:از فاطمه دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم

ص:280


1- (1)) .أسنی المطالب،از شمس الدین جزری 70.
2- (2)) .اسد الغابه 467/5،مناقب ابن شهر آشوب 396/3.
3- (3)) .کشف الغمّه:472/1.

پرسیدم:پیشوایان دین کدامند؟فرمود:

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به علی علیه السّلام می فرمود:علی!تو پیشوا و جانشین پس از من و به مؤمنان سزاوارتر از خودشان هستی،پس از تو فرزندت حسن،بعد از او حسین،پس از او پسرش علی بن حسین،بعد از او پسرش محمد،پس از او پسرش جعفر،بعد از او پسرش موسی،پس از او پسرش علی،بعد از او پسرش محمد،پس از او پسرش علی،بعد از او پسرش حسن،پس از حسن قائم مهدی از خود مؤمنان به آنان سزاوارتر است.خداوند به وسیلۀ او شرق و غرب گیتی را می گشاید،آنان امامان بر حق و زبان گویای اسلامند،هرکس به یاری آن ها بشتابد،خدا آنان را یاری و هرکس آنان را تنها بگذارد،خداوند او را در وادی تنهایی رها می سازد. (1)

3.مبانی و فلسفۀ احکام اسلام

در خطبۀ معروفی که فاطمۀ زهرا علیها السّلام در جمع صحابه ایراد فرمود و پس از ماجرای سقیفه ابو بکر را مورد اعتراض قرار داد،آمده است:

بندگان خدا!شما مسئولان امر و نهی پروردگار و حاملان دین و وحی او و نمایندگان خدا بر خویشتن و مبلّغان او به سوی امت ها هستید.پاسدار حق الهی میان شما،و حافظ پیمان خداوند در دسترس همۀ شماست.آن چه پیامبر پس از خود میان امت به یادگار نهاده کتاب ناطق الهی و قرآن راستگو و نور آشکار و روشنایی پرفروغ است.کتابی که دلائلش روشن،باطنش آشکار،ظواهرش پر نور و پیروانش پرافتخارند.کتابی که پیروان خود را به بهشت فرامی خواند،و مستمعان خویش را به ساحل نجات رهبری می کند،از طریق آن به دلائل روشن الهی می توان رهنمون گشت،تفسیر واجبات او را دریافت و از محرّمات نهی شده اش اجتناب کرد و براهین روشن و کافی را بررسی و دستورات اخلاقی مجاز و مشروع را در آن،مکتوب یافت.

ص:281


1- (1)) .به کفایة الاثر 193-200 مراجعه شود.

2.در همین خطبه به فلسفۀ قانونگذاری در اسلام پرداخته و فرموده است:

خداوند ایمان را سبب تطهیر و پیراستگی شما از شرک،نماز را وسیلۀ پاکی از کبر و غرور، زکات را موجب تزکیۀ نفس و افزایش روزی قرار داد.روزه را عامل تثبیت اخلاص،حج را وسیلۀ تقویت آیین اسلام،عدالت را مایۀ هماهنگی و یکپارچگی دل ها،اطاعت ما را باعث نظام و سامان ملت اسلام،امامت ما را أمان از تفرقه و پراکندگی،جهاد را موجب عزّت و سر بلندی اسلام مقرّر داشت.صبر و شکیبایی را وسیلۀ جلب پاداش حق،امر به معروف را ابزار اصلاح توده های مردم،نیکی به پدر و مادر را موجب پیشگیری از خشم خدا،صلۀ رحم را وسیلۀ افزایش جمعیت و قدرت،قصاص را مایۀ حفظ جان مردم،وفای به نذر را موجب آمرزش،جلوگیری از کم فروشی را وسیلۀ مبارزه با کمبودها،نهی از شراب خواری را سبب پاک سازی از پلیدی ها،پرهیز از تهمت و نسبت های ناروا را حجابی در برابر خشم و غضب پروردگار،ترک دزدی را برای حفظ نفس و تحریم شرک را برای اخلاص در بندگی خدا و ربوبیّت حق دانست.

3.احمد بن یحیی صوفی،از عبد الرحمان بن دیس ملائیّ،از بشیر بن زیاد جزری،از عبد اللّه بن حسن،از مادرش فاطمه دخت امام حسین علیه السّلام روایتی را در باب برخی مبانی قانونگذاری از حضرت زهرا علیها السّلام نقل کرده که فرمود:هرگاه یکی از بندگان خدا بیمار شود خداوند به فرشتگانش فرمان می دهد تا زمانی که بنده ام در بستر بیماری است،از او قلم بردارید زیرا من او را در بستر نگاه داشته ام،یا جانش را می گیرم و یا او را رها می سازم.

راوی می گوید:ماجرا را به یکی از فرزندان عبد اللّه بن حسن یادآور شدم وی گفت:پدرم اظهار می داشت:خداوند به فرشتگانش وحی می کند،پاداش کارهایی را که بنده ام در دوران صحتش انجام می داد برایش بنویسید.

4.علی علیه السّلام از فاطمۀ زهرا علیها السّلام روایت کرده که آن مخدّره فرمود:

پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به من فرمود:ای محبوب دل پدر!نوشیدن هر مست کننده ای حرام

ص:282

و هر مست کننده ای شراب به شمار می آید. (1)

5-سلیمان بن ابو سلیمان،از مادرش امّ سلیمان روایت کرده که گفت:بر عایشه همسر پیامبر وارد شدم و دربارۀ خوردن گوشت قربانی از او مسأله ای پرسیدم گفت:رسول خدا ابتدا از خوردن آنها نهی و سپس اجازه فرمودند.

علی بن ابی طالب علیه السّلام از سفری به خانه بازگشت،فاطمه علیها السّلام مقداری گوشت قربانی برای او حاضر کرد،حضرت فرمود:مگر رسول خدا از خوردن گوشت قربانی نهی نفرمود.فاطمه علیها السّلام عرضه داشت:رسول خدا اجازۀ استفاده از آن را صادر فرمود.فاطمه علیها السّلام اظهار داشت:علی علیه السّلام خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رسید و از آن حضرت در این زمینه پرسش نمود،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:می توانید از گوشت همۀ قربانی ها از ذی حجه تا ذی حجۀ سال بعد استفاده کنید.

6.از فاطمۀ زهرا علیها السّلام دخت خاتم پیامبران(صلوات اللّه علیهم)روایت شده که از پدر بزرگوارش رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم پرسید:پدر جان!زنان و مردانی که در نماز خود سهل انگاری می کنند چه کیفری دارند؟

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

فاطمه جان!مردان و زنانی که در مورد نماز خود سهل انگاری کنند،خداوند آنان را به پانزده عقوبت مبتلا می سازد،شش عقوبت دنیوی،سه عقوبت هنگام مرگ،سه عقوبت در قبر،و سه عقوبت در قیامت هنگام برانگیخته شدن از قبر دامنگیر وی می شود.

عقوبت های دنیوی:

خداوند برکت را از عمر او برمی دارد؛

از برکات روزی او می کاهد؛

خدای عزّوجلّ نورانیّت چهرۀ شایستگان را از صورتش می زداید؛

هر کاری انجام دهد بر آن پاداشی به او نمی دهد؛

ص:283


1- (1)) .دلائل الامامه 3.

دعایش به آسمان بالا نمی رود؛

مشمول دعای خیر شایستگان قرار نمی گیرد؛

هنگام مرگ:

با خواری و ذلّت می میرد؛

در حال گرسنگی جان می دهد؛

تشنه کام از دنیا می رود؛و اگر از نهرهای دنیا آب بیاشامد،عطش وی فرونخواهد نشست.

در قبر:

خداوند فرشته ای را بر او موکّل می کند تا در قبر،او را آزار و شکنجه دهد؛

قبر،بر او تنگ می گردد؛

قبرش را تاریکی فرامی گیرد؛

در قیامت آن گاه که از قبرش برانگیخته می شود:

خداوند فرشته ای را بر او موکل می کند تا او را در برابر دیدگان مردم به صورت،روی زمین بکشد؛

وی را شدیدا مورد حسابرسی قرار می دهد؛

خداوند،به او نظر رحمت نخواهد داشت و وی را پیراسته نمی گرداند و عذاب دردناکی در انتظار اوست. (1)

4.اخلاق و ادب

1.امام حسین علیه السّلام از مادر بزرگوارش حضرت زهرا علیها السّلام روایت کرده که پیامبر فرمود:دخترم!از بخل بپرهیز،زیرا بخل آفتی است که در انسان بخشنده وجود ندارد،از بخل پرهیز نما،زیرا بخل درختی است که ریشه در آتش دوزخ دارد و شاخه هایش در دنیا است،اگر

ص:284


1- (1)) .سفینة البحار 43/2.

کسی به شاخه ای از آن بیاویزد،او را وارد دوزخ می کند.تو را به سخاوت و بخشندگی سفارش می کنم،زیرا سخاوت درختی بهشتی است که شاخه هایش روی زمین دنیا آویزان است،هر کس به شاخه ای از آن آویزان شود آن شاخه وی را به بهشت می کشاند. (1)

2.از زهرای بتول دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم روایت شده که فرمود:

پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

بدترین افراد امّتم کسانی اند که خوب می خورند و خوب می پوشند و دیگران را بی پروا به باد تمسخر و استهزاء می گیرند. (2)

3.فاطمه دخت امام حسین علیه السّلام از جدّه اش فاطمۀ زهرا علیها السّلام روایت کرده که فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم هرگاه وارد مسجد می شد بر محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلم صلوات و درود می فرستاد و عرضه می داشت:

خدایا!گناهانم را ببخش و درهای رحمتت را به رویم بگشا.

و هرگاه از مسجد بیرون می رفت،نیز بر محمد صلوات و درود می فرستاد و سپس عرضه می داشت:خدایا!گناهانم را بیامرز و درهای فضل و لطف خویش را به رویم باز نما. (3)

4-فاطمۀ زهرا علیها السّلام فرمود:سرور و شادی فرد در چهرۀ مؤمن موجب رفتن او به بهشت و در چهرۀ مخالف و بدخواه،سبب حفظ او از آتش دوزخ می گردد. (4)

5-زید بن علی،از پدران خود،از فاطمه دخت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم روایت کرده که فرمود:

از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شنیدم می فرمود:در روز جمعه لحظاتی وجود دارد که هر مسلمانی آن لحظات را درک کند و از خدای عزّوجلّ درخواستی نماید خداوند حاجتش را برآورده

ص:285


1- (1)) .اهل البیت از توفیق ابو علم 130-131.
2- (2)) .اهل البیت از توفیق ابو علم 131.
3- (3)) .اهل البیت،از توفیق ابو علم،129-131.
4- (4)) .تفسیر الامام 354،مقصود از فقرۀ دوم حدیث راضی نگاه داشتن ناصبی ها از باب تقیّه است.

می سازد،فاطمه اظهار می دارد:عرضه داشتم:ای رسول خدا کدام لحظات؟فرمود:زمانی که نیمی از قرص خورشید غروب کند،راوی می گوید:از آن پس فاطمۀ زهرا علیها السّلام به غلام خود می فرمود:به بام خانه بالا برو هرگاه دیدی نیمی از قرص خورشید غروب کرده مرا خبر کن تا دعا کنم. (1)

6.ابن حماد انصاری دولابی متوفّای 310 می گوید:ابو جعفر محمد بن عوف بن سفیان طائی حمّصیّ،از موسی بن ایّوب نصیبی،از محمد بن شعیب، از صدقه،آزاد شدۀ عبد الرحمان بن ولید،از محمد بن علی بن حسین روایت کرده گفت:به اتفاق جدّم حسین بن علی علیه السّلام به مزرعه اش می رفتیم در مسیر راه نعمان بشیر سوار بر استرش به ما رسید و از مرکب پیاده شد و به حسین علیه السّلام عرض کرد:ابا عبد اللّه!شما سوار شوید.امام علیه السّلام نپذیرفت،نعمان همواره او را سوگند می داد تا این که امام علیه السّلام فرمود:مرا به کاری که تمایل ندارم وامی داری، اینک حدیثی را که مادرم فاطمه برایم نقل کرده برای تو یادآور می شوم،فاطمه نقل می کند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:هر فردی به نشستن بر پشت چهارپا و بستر خوابش و نمازگزاران در خانه اش سزاوارتر است مگر این که امام جماعتی باشد که مردم از او درخواست اقامۀ نماز جماعت کنند.بنابراین،شما جلو مرکبت سوار شو و مرا پشت سر خود سوار کن.

نعمان عرضه داشت:فاطمه علیها السّلام راست فرموده ولی زمانی که پدرم در قید حیات بود از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برایم روایت کرد که حضرت در این خصوص فرمود:مگر این که صاحب مرکب اجازه دهد،وقتی نعمان این حدیث را برای امام علیه السّلام نقل کرد،حضرت جلو مرکب و نعمان پشت سر او سوار شد. (2)

ص:286


1- (1)) .دلائل الامامه/5.
2- (2)) .فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی 301 به نقل از دولابی.

7.احمد بن یحیی اودیّ،از جبارة بن مغلّس،از عبید بن وسیم،از حسین بن حسن،از مادرش فاطمه دخت امام حسین علیه السّلام از پدرش،از فاطمه دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم روایت کرده که فرمود:کسی که با دست آلوده به چربی بخوابد کسی جز خود را نکوهش نکند.

8.احمد بن یحیی صوفیّ،از عبد الرحمان بن دبیس،از بشیر بن زیاد،از عبد اللّه بن حسن،از مادرش،از فاطمۀ زهرا علیها السّلام روایت کرده که فرمود:

هرگاه دو سپاه ستم پیشه با یکدیگر درگیر شوند،خداوند از آن ها دست می کشد،بنابر این مهم نیست کدامیک پیروز شوند و هرگاه سربازان و سپاهیان دو ستمکار با یکدیگر در آویزند،ستمکارترین آن ها از بین می رود.

9.آن جا که فاطمۀ زهرا علیها السّلام زنان شایستۀ را توصیف می کند می فرماید:

برای زنان بهتر است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را مشاهده نکنند. (1)

10.امام صادق علیه السّلام از پدر بزرگوارش محمد بن علی،از پدر ارجمندش علی بن حسین،از پدر بزرگوار خود حسین بن علی،از مادر گرامی اش حضرت زهرا علیها السّلام دخت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم روایت کرده که فرمود:وقتی آیۀ شریف صدا کردن پیامبر رای میان خود،مانند صدا کردن دیگران قرار ندهید (2)نازل شد فاطمه علیها السّلام فرمود:هیبت پیامبر مرا گرفت او را پدر،صدا بزنم،ازاین رو،بدو عرض کردم:

ای رسول خدا!پیامبر رو به من کرد و فرمود:دخترم!این آیۀ شریفه دربارۀ تو و خاندانت نازل نشده،تو از من و من از توام،این آیه دربارۀ جفاپیشگان مغرور و متکبّر،نازل شده است،شما به من بگو:پدر!زیرا این کلمه دوست داشتنی تر است و خدا را بیشتر خشنود می کند،آن گاه پیشانی ام را بوسه زد و با آب دهان مبارک خود به بدنم کشید،از آن پس هیچ گاه به استعمال

ص:287


1- (1)) .حلیة الاولیاء 40/2.
2- (2)) .نور/63.

بوی خوش نیازمند نشدم. (1)

11.فاطمۀ زهرا علیها السّلام فرمود:کسی که عبادات خالصانه اش نزد خدا بالا رود،خداوند برترین موهبتی را که به مصلحت دنیا و آخرت وی است بر او فرو می فرستد.

12.لیث بن ابو سلیم،از عبد اللّه بن حسن،از مادرش فاطمه دخت امام حسین علیه السّلام از پدر بزرگوارش حسین علیه السّلام،از مادرش فاطمه دخت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم روایت کرده که فرمود:

«خیارکم ألینکم مناکب،و أکرمهم لنسائهم»؛ (2)

بهترین فرد شما کسی است که تواضع و فروتنی اش در برخورد با مردم بیشتر است و ارزشمندترین مردان کسانی اند که به زنانشان احترام می گذارند.

13.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم از یارانش پرسید،تعریف زن چیست؟عرض کردند:زن،عورت است.فرمود:

زن چه زمانی به خدای خود نزدیکتر است؟از پاسخ درماندند،وقتی فاطمه علیها السّلام این سخن را شنید فرمود:

«أدنی ما تکون من ربّها أن تلزم قعر بیتها»؛

آن گاه که زن برای انجام امور زندگی در خانۀ خود می ماند،از هر لحظه به خدا نزدیک تر است.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

«إنّ فاطمة بضعة منّی؛ (3)

به راستی که فاطمه پارۀ تن من است.

14.در حدیثی طولانی از آن مخدّره نقل شده که فرمود:

ص:288


1- (1)) .مناقب ابن شهر آشوب 320/3.
2- (2)) .فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی 273/1،در برخی منابع این روایت از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم نقل شده است.
3- (3)) .بحار الانوار 92/43.

ای رسول خدا!سلمان از وضعیت لباس من در شگفت شد،سوگند به کسی که تو را به حق برگزید،پنج سال است زیرانداز من و علی پوست گوسفندی است که روزها روی آن به شترمان علف می دهیم و شب هنگام روی آن می خوابیم و بالش هایمان از پوست و داخل آن ها با لیف خرما پر شده است،پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:سلمان!دخترم فاطمه از دیگر زنان پیشی گرفته است. (1)

15.از علی بن حسین بن علی علیهما السّلام روایت شده فرمود:

روزی شخص نابینایی اجازه خواست خدمت فاطمه علیها السّلام برسد،فاطمه خود را از او پنهان ساخت،رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به او فرمود:فاطمه جان!او که تو را نمی بیند،چرا خود را از او پنهان کردی؟عرضه داشت:ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم!اگر او مرا نمی بیند من او را می بینم و بوی زن را استشمام می کند،پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:گواهی می دهم که تو پارۀ تن من هستی. (2)

16.یزید بن سنان،از حسن بن علی واسطی،از بشیر بن میمون واسطی، از عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب روایت کرده که گفت:مادرم فاطمه دخت امام حسین علیه السّلام از فاطمۀ زهرا علیها السّلام دخت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم برایم نقل کرد و گفت:

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم برای امام حسن و امام حسین معوذّتین می نوشت(آن ها را در پناه خدا قرار می داد)و همانند سوره ای که از قرآن بدان ها می آموخت،این کلمات را به آن ها یاد می داد و می فرمود:از شرّ هر شیطان و حشره،و از شر هر چشم بدخواه و حسود به کلمات تامۀ الهی پناه می جویم. (3)

17.از حضرت زهرا علیها السّلام روایت شده که فرمود:

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم شب هنگام وقتی بسترم را برای خواب گسترده بودم بر من وارد شد و فرمود:فاطمه جان!تا چهار کار را انجام نداده ای به بستر خواب مرو.نخست:قرآن را ختم کرده

ص:289


1- (1)) .عوالم المعارف 130/11.
2- (2)) .ملحقات احقاق الحق 258/10.
3- (3)) .الذریة الطاهره،از ابن حماد انصاری دولابی:149 چاپ جامعۀ مدرسین قم.

باشی،دوم:پیامبران را شفیع خود قرار دهی،سوم:مؤمنان را از خود خرسند کرده باشی، چهارم:حج و عمره انجام داده باشی،این مطالب را فرمود و مشغول نماز شد،من صبر کردم تا نمازش تمام شد عرض کردم:ای رسول خدا!شما دستور به انجام چهار چیز دادید که من در این لحظه قادر بر انجام آن ها نیستم!حضرت لبخندی زد و فرمود:دخترم!هرگاه سورۀ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ را سه بار خواندی،گویی یک ختم قرآن خوانده ای و هرگاه بر من و پیامبران پیش از من صلوات و درود فرستی،همۀ ما در قیامت شفیع تو خواهیم بود و هر زمان برای مؤمنان طلب آمرزش نمایی،همۀ آنان از تو خشنود خواهند شد و هرگاه گفتی:سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلا اللّه و اللّه اکبر،در حقیقت حج و عمره انجام داده ای (1).

18.فاطمۀ زهرا علیها السّلام در حدیثی طولانی به پدر بزرگوارش عرضه داشت:

پدر!فدایت شوم سبب گریه ات چیست؟.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم این دو آیه را که جبرئیل بر او نازل کرده بود برایش یادآور شد:

وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ* لَهٰا سَبْعَةُ أَبْوٰابٍ لِکُلِّ بٰابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ ؛ (2)

دوزخ میعادگاه همگی آن هاست*دارای هفت در است و برای هر دری گروه معیّنی از آنان تقسیم شده اند.

فاطمۀ زهرا علیها السّلام با شنیدن این آیات از فرط ناراحتی روی زمین افتاد و همواره می گفت:وای،وای بر کسانی که وارد آتش دوزخ شوند. (3)

ص:290


1- (1)) .خلاصة الاذکار/70.
2- (2)) .حجر/43-44.
3- (3)) .بحار الانوار 203/8.
5.حکومت،سیاست،تاریخ

1.دو خطبه ای که از وجود مقدس حضرت زهرا علیها السّلام نقل کردیم در راستای بیان انقلاب خجستۀ پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و آیندۀ آن و جاهلیّت قبل از بعثت مبارک آن حضرت و پی آمدهای انحراف رهبری اسلامی از مسیر صحیح خود،بیانگر دوراندیشی و گستردگی افق اندیشۀ آن بزرگ بانوست.

می سزد دیگربار آن خطبه ها با دقّت مورد بررسی قرار گیرد.

2.در مورد اخبار غیبی،از فاطمۀ صغری دخت امام حسین علیه السّلام،از پدر بزرگوارش،از جدّه اش فاطمۀ زهرا علیها السّلام دخت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم روایت شده که فرمود:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به من فرمود:هفت تن از فرزندانم در ساحل فرات به خاک سپرده می شوند که شهدای اوّلین و آخرین به پایۀ آنان نمی رسند. (1)

3.در مورد رازگویی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم با فاطمه علیها السّلام از عایشه نقل شده که گفت:فاطمه که بسیار شبیه پدر راه می رفت روزی خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آمد،پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:دخترم!خوش آمدی.سپس او را سمت راست یا چپ خود نشانید و آن گاه رازی را با او در میان گذاشت،فاطمه گریست.من به او گفتم:شگفتا!رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم به ویژه خواسته با تو سخن بگوید و تو گریه می کنی؟پس از آن پیامبر به او راز دیگری گفت و فاطمه خندید:من گفتم:گریه و اندوهی این گونه نزدیک به هم ندیده بودم!از فاطمه پرسیدم رسول خدا به تو چه فرمود؟دخت پیامبر فرمود:من راز رسول خدا را فاش نخواهم ساخت.

پس از رحلت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم موضوع را از او جویا شدم،در پاسخ

ص:291


1- (1)) .بحار الانوار 131/8.

فرمود:

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم رازی را با من در میان گذاشت و فرمود:جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه می کرد،ولی امسال دوبار آن را بر من عرضه نموده است،به نظر می رسد پایان عمرم فرارسیده باشد،فاطمه جان!از اهل بیتم،تو نخستین کسی هستی که به من می پیوندی و من بهترین کسی هستم که بر تو پیشی گرفته ام،بدین جهت گریستم،سپس فرمود:فاطمه جان!آیا از این خرسند نیستی که بانوی بانوان امت اسلام-و یا بانوان مؤمنان (1)-باشی؟و این سخن سبب لبخندم شد.

19.عروة بن زبیر،از عایشه نقل کرده گفت:رسول خدا که در بستر بیمار شد،دخترش فاطمه را خواست و به او رازی گفت،فاطمه به گریه افتاد،پس از آن مطلبی به او فرمود که این بار فاطمه خندید سبب آن را از او پرسیدم،فرمود:

زمانی که گریستم رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم خبر رحلت خود را به من داد و گریستم و آن گاه که به من اطلاع داد از اهل بیتش من نخستین کسی هستم که به وی می پیوندم،خندان گشتم. (2)

نمونه ای از دعاهای زهرا علیها السّلام

اشاره

فاطمه علیها السّلام با فرارسیدن شب،در محراب عبادت خویش راست قامت به نماز می ایستاد و با تمام توجه رو به پروردگار خویش می آورد و به نماز و مناجات و نیایش می پرداخت و در پیشگاه ذات مقدس الهی،چونان انسانی ترسان و خوار و ذلیل و از دنیا بریده،او را می خواند و در دعایش عرضه می داشت:

ص:292


1- (1)) .به ظاهر،تردید از عایشه است.
2- (2)) .مسند احمد 283/6.

«اللهمّ إنّی أسألک قوة فی عبادتک و تبصّرا فی کتابک و فهما فی حکمک،اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و لا تجعل القرآن بنا ماحلا و الصراط زائلا و محمّدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم عنا مولّیا»؛

خدایا!از تو نیروی در عبادت و بندگی و بینشی در درک آیات کتابت و فهم و درک احکام تو را خواستارم،پروردگارا!بر محمد و دودمانش درود فرست و قرآن را دور از دسترس فهم و صراط را زایل از ما و محمد را روگردان از ما قرار مده.

نیز از جمله دعاهایش:

[1.«اللهمّ اجعل أول یومی هذا فلاحا و أوسطه صلاحا و أخره...]

1.«اللهمّ اجعل أول یومی هذا فلاحا و أوسطه صلاحا و أخره نجاحا اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و اجعلنا ممن أناب إلیک فقبلته و توکّل علیک فکفیته و تضرّع إلیک فرحمته»؛

خدایا!آغاز این روز را رستگاری و پایانش را موفقیّت و وسط آن را سعادتمندی قرار ده.خداوندا!بر محمد و دودمانش درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که رو به سوی تو آورده و تو آنان را پذیرفته ای،و بر تو توکّل کرده و تو آنان را کفایت نموده ای و به درگاهت ناله و زاری کرده و آنان را مشمول رحمت خویش قرار داده ای.

[2.«اللهمّ إنّی اسألک الهدی و التقی و العفاف و الغنی و العمل...]

2.«اللهمّ إنّی اسألک الهدی و التقی و العفاف و الغنی و العمل بما تحبّ و ترضی، اللهمّ إنّی أسألک من قوتک لضعفنا و من غناک لفقرنا و فاقتنا،و من حلمک و علمک لجهلنا،اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و أعنّا علی شکرک و ذکرک و طاعتک و عبادتک یا أرحم الراحمین»؛

پروردگارا!هدایت و تقوا و پاکدامنی و بی نیازی و عمل به آن چه که دوست داری و

ص:293

خشنود می گردی را از تو خواستارم،خدایا!از تو در مقابل ناتوانیمان نیرو و قدرت و در مقابل نیازمان بی نیازی و برای نادانیمان دانش و بردباری خواهانیم،خدایا!بر محمد و دودمانش درود فرست و ما را بر شکر و سپاس و یاد خود و فرمانبری و عبادتت یاری فرما،ای بخشنده ترین بخشنده ها.

3-دعای معروف نور

«بسم اللّه النور،بسم اللّه نور النور،بسم اللّه نور علی نور،بسم اللّه الذی هو مدبّر الامور،بسم اللّه الذی خلق النور من النور،الحمد للّه الذی خلق النور من النور و أنزل النور علی الطور،فی کتاب مسطور،فی رقّ منشور،بقدر مقدور،علی نبیّ محبور،الحمد للّه الذی هو بالعزّ مذکور و بالفخر مشهور و علی السرّاء و الضرّاء مشکور و صلّی اللّه علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»؛ (1)

به نام خداوند نور،به نام خداوندی که نور در نور است،به نام خداوندی که نور بر نور است،به نام خداوندی که تدبیر امور به دست اوست،به نام خداوندی که نور را از نور آفرید،سپاس خداوندی را می سزد که نور را از نور پدید آورد و نور را بر کوه طور نازل فرمود در کتابی به نگارش درآمده،و در نوشتاری گشوده شده،به اندازه ای معیّن،بر پیامبری بزرگ،سپاس خداوندی را که به ارجمندی یاد شده و به فخر و افتخار،مشهور و در رنج و سرور،مورد شکرگزاری است.درود خدا بر سیّد و سالارمان محمد و دودمان پاکش باد.

ص:294


1- (1)) .بحار الانوار 66/43.

شخصیت علمی و ادبی زهرا علیها السّلام

با این که فاطمۀ زهرا علیها السّلام در هیجده سالگی به شهادت رسید،به گواهی تاریخ،آن مخدّره نیز مانند سایر معصومان علیهم السّلام به نحو گسترده ای به تدوین و گردآوری موضوعات مربوط به اصول و مبانی دین مبین اسلام،همت گمارده است.در دیدارهایی که آن بانوی بزرگ با زنان مسلمان داشت،کلیۀ پرسش های آنان را پاسخگو بود،روایاتی که عموما از آن بزرگوار رسیده، حاکی از شخصیت علمی و ادبی آن حضرت است و شاید نقل نمونه هایی ادبی که تاریخ نگاران در خصوص خطابه های آن حضرت بدان پرداخته اند به روشنی بیانگر جنبه های ادبی بسیار برجسته ای که آن بزرگوار در این سخنرانی ها به کار برده،باشد.

در این راستا دو خطبه از دخت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نقل شده که نخستین خطابه را پس از رحلت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در جمع زنان و دیگری را در جمع شخصیت های مهاجر و انصار ایراد فرموده است. (1)

ما در بیان رخدادهای پس از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم آن دو خطبه را عینا یادآور شده ایم.در این زمینه دکتر بستانی با تشریح این متن زیبا و هنری می گوید:«این خطبه با ستایش خدای متعال آغاز شده است،دقیقا به سان همان شیوه ای که نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم آن را بنا نهاد و امام علی علیه السّلام به تشریح آن پرداخت،از این رو،فاطمۀ زهرا علیها السّلام از یک سو در سخنان خود از شیوۀ خطابۀ پیامبر و امام علی علیه السّلام بهره جسته و از سویی خود،جنبه های هنری ویژه ای را

ص:295


1- (1)) .تاریخ الادب العربی(فی ضوء المنهج الاسلامی)257.

ارائه داده است.

آن بانوی بزرگ موضوعات خطبه را زنجیره وار،با حمد و ستایش و شکر و سپاس و مدح و ثنای خداوند در راستای الطاف و عنایات و صفات او و دست آوردها و موهبت های نبوّت پدر بزرگوارش آغاز نموده،پس از آن متوجه موضوع اصلی شده است و با بیان فهرستی از موهبت ها و دست آوردهای معنوی و عبادی،سخنان خویش را استمرار بخشیده و بدین ترتیب، میان نبوّت و دست آوردها و آثار اجتماعی آن و بین مقدمه و موضوع خطابه اش،ارتباط ایجاد کرده است و بدین سان،معماری این خطبۀ آتشین با طرح های مهندسی هماهنگی،ارائه گردیده است.

شیوه های هنری که زهرای مرضیه در سخنان خود بدان ها استناد جسته، دو مجموعۀ قابل توجه از عناصر تصویری را،با آهنگی موزون و در قالب الفاظی بسیار زیبا،متبلور ساخته که در آن عباراتی متفاوت،همگون، زنجیره وار،تکرار و سوگند به چشم می خورد... (1)

پس از آشنایی با شخصیت ادبی زهرای أطهر علیها السّلام در نثر،به نقل نمونه ای از ادبیات شعری آن بزرگوار می پردازیم:

1.آن گاه که پیکر مطهر نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به خاک سپرده شد،فاطمۀ زهرا علیها السّلام رو به انس بن مالک کرده و فرمود:انس!چگونه دلتان راضی شد،بر چهرۀ مبارک رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم خاک بریزید.

و سپس به گریه افتاد و این اشعار را در مصیبت پدر زمزمه کرد:

افق های دور،تیره و تار شد و خورشید روز تاریک و صبح و شام به شب ظلمانی مبدّل گشت و به تاریکی گرایید.

پس از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم زمین اسفناک و اندوهگین است و سخت بر خود می لرزد

ص:296


1- (1)) .تاریخ الادب العربی 257-262.

در غم جانسوز از دست دادن پیامبر اسلام باید شرق و غرب گیتی بگریند و قبایل مضر و یمان،سزاوارند در این مصیبت اشک بریزند.

ای پیامبر آخرین!که روشنایی ات خجسته است،درود خدای فرستندۀ قرآن به روان پاک تو باد. (1)

سپس مشتی از خاک قبر پدر برگرفت و بر چشمان و صورت خود نهاد و آن گاه فرمود:

آن کس که خاک پاک قبر رسول خدا را ببوید،سزاوار است که تا پایان عمر،هیچ گونه بوی خوشی نبوید.

پدر!پس از تو آن قدر مصائب بر من فروریخت که اگر بر روزهای روشن می ریخت،به شب تیره تبدیل می شدند. (2)

2.نیز در مصیبت جانکاه پدر بزرگوار خویش فرموده است:

به غایبی که در زیر خروارها خاک آرمیده برگو،آیا صدای ناله و فریادم را می شنوی.

پس از تو آن قدر مصیبت ها بر من فروریخت که اگر بر روزهای روشن می ریخت،به شب تیره تبدیل می شدند.

من در سایۀ حمایت محمد قرار داشتم و تا زمانی که او حامی من بود،از دشمنان و کینه توزان بیم نداشتم،او جمال و جلوۀ من بود

ولی امروز در برابر فرومایگان پست،سر فرود آورده ام و بیم آن دارم که بر من جفا و ستم

ص:297


1- (1)) . أغبرّ آفاق السماء و کوّرت شمس النهار و أظلم العصران فالأرض من بعد النبیّ کئیبة أسفا علیه کثیرة الرجفان فلیبکه شرق البلاد و غربها و لتبکه مضر و کلّ یمان یا خاتم الرسل المبارک ضوؤه صلّی علیک منزّل القرآن
2- (2)) .تاریخ الأدب العربی 164-165. ماذا علی من شمّ تربة أحمد أن لا یشمّ مدی الزمان غوالیا صبّت علیّ مصائب لو أنّها صبّت علی الأیّام عدن لیالیا

و تعدّی صورت گیرد که در این صورت باید ستمکاران را با چادرم از خود دور کنم.

اگر قمری،شب هنگام بر شاخه ای بگرید گریۀ من صبحگاهان است.

پدر!پس از تو حزن و اندوه را همدم خود و اشک را سلاح خویش قرار دادم.

آن کس که خاک پاک قبر رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را ببوید،سزاوار است تا پایان عمر،هیچ گونه بوی خوشی نبوید. (1)

3-از محمد بن مفضّل منقول است که گفت:از امام صادق صلّی اللّه علیه و اله و سلم شنیدم می فرمود:فاطمه علیها السّلام به مسجد رسول خدا آمد و در کنار ستونی ایستاد و با این اشعار رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم را مخاطب ساخت.

پدر!پس از تو خبرها و گرفتاری های بغرنج و پیچیده ای رخ داد که اگر تو بودی،آن چنان بزرگ جلوه نمی کرد.

تو را چونان سرزمینی که از باران محروم است از دست دادیم و قوم تو بیچاره شده و از راه حق منحرف و واپسگرا شدند.

همین که تو از میان ما رفتی و رخ در خاک نهان کردی،عدّه ای از امّت تو،اسرار سینه های خود را آشکار ساختند. (2)

ص:298


1- (1)) . قل للمغیّب تحت أطباق الثری إن کنت تسمع صرختی و ندائیا صبّت علیّ مصائب لو أنّها صبّت علی الأیّام صرن لیالیا قد کنت ذات حمی بظلّ محمّد لا أختشی ضیما و کان جمالیا فالیوم أخشع للذلیل و أتّقی ضیمی و أدفع ظالمی بردائیا فإذا بکت قمریّة فی لیلها شجنا علی غص بکیت صباحیا فلأجعلنّ الحزن بعدک مونسی و لأجعلنّ الدمع فیک و شاحیا ماذا علی من شمّ تربة أحمد أن لا یشمّ مدی الزمان غوالیا
2- (2)) .کشف الغمّه 115/2 چاپ بیروت،اعیان الشیعه 318/1 چاپ بیروت.قد کان بعدک أنباء و هنبثة لو کنت شاهدها لم تکثر الخطب إنّا فقدناک فقد الأرض و ابلها و اختلّ قومک لمّا غبت و انقلبوا أبدت رجال لنا فحوی صدورهم لما قضیت و حالت دونک الترب

راویان از فاطمه علیها السّلام

یادآور شدیم که:زهرای مرضیه علیها السّلام پرورش یافتۀ مکتب دانش و تقوا بود و پی بردیم که آن مخدّره کتابی به نام«مصحف»داشت،این کتاب ویژۀ اهل بیت بود،فاطمۀ زهرا علیها السّلام افزون بر عنایت و توجه خاص به تربیت فرزندان و خدمتکاران خویش نظیر امّ ایمن و فضّه که نزدیک به بیست سال جز با قرآن سخن نگفت،به گسترش علم و دانش و آموختن به دیگران،عنایت ویژه ای داشت،از جمله توجه آن بزرگوار به گسترش علم و دانش راویان بسیاری است که از آن مخدّره علیها السّلام روایت نقل کرده اند که ذیلا به نام آن ها اشاره می شود:

1.ابن أبی ملیکه

2.ابو ایوب انصاری

3.ابو سعید خدری؛

4.ابو هریره

5.اسماء بنت عمیس

6.امّ کلثوم

7.بشیر بن زید

8.جابر بن عبد اللّه انصاری

9.حسن بن علی علیه السّلام

10.حسین بن علی علیه السّلام

ص:299

11.حکم بن ابو نعیم

12.ربعی بن خراش

13.زینب دخت ابو رافع

14.زینب دخت علی علیه السّلام

15.سلمان فارسی

16.سهل بن سعد انصاری

17.شبیب بن ابو رافع

18.عباس بن عبد المطّلب

19.عبد اللّه بن حسن

20.عبد اللّه بن عباس

21.عبد اللّه بن مسعود

22.علی بن ابی طالب علیه السّلام

23.علی بن حسین علیه السّلام

24.عوانة بن حکم

25.فاطمه دخت امام حسین علیه السّلام

26.قاسم بن ابو سعید خدری

27.هارون بن خارجه

28.هشام بن محمد

29.یزید بن عبد الملک (1)

ص:300


1- (1)) .مسند فاطمه از شیخ عزیز اللّه عطاردی 602.590.

فهرست

مقدمه مجمع 7

مقدمه 9

قسمت اوّل

بخش نخست:زهرا علیها السّلام در یک نگاه 19

بخش دوم:نمایی از شخصیت زهرا علیها السّلام 23

زهرا علیها السّلام در آیات قرآن 23

1.کوثر رسالت 24

2.زهرا علیها السّلام در سورۀ دهر 26

3.زهرا علیها السّلام در آیۀ تطهیر 27

4.دوستی زهرا علیها السّلام،پاداش رسالت 29

5.زهرا علیها السّلام در آیۀ مباهله 30

زهرا علیها السّلام در نگاه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم 32

زهرا علیها السّلام در نگاه ائمه،صحابه،مورّخان 34

بخش سوم:جلوه هایی از شخصیت زهرا علیها السّلام 39

1.دانش و معارف 41

2.فضایل اخلاقی 43

3.بخشش و ایثار 45

4.درجۀ ایمان و خداپرستی 51

5.مهر و محبّت زهرا علیها السّلام 53

6.مبارزات پیگیر 55

ص:301

قسمت دوّم

بخش نخست:رشد و بالندگی 61

1.شخصیّت خدیجه علیها السّلام 61

فعالیت های بازرگانی 62

2.ازدواج پیامبر با خدیجه 65

خدیجه از نگاه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم 68

3.آفرینش فاطمه علیها السّلام 71

4.همدم مادر 73

5.ولادت پرشکوه فاطمه علیها السّلام 74

6.تاریخ ولادت 76

بخش دوم:مراحل زندگی فاطمه علیها السّلام 81

بخش سوم:زهرا علیها السّلام در کنار پدر 83

کودکی 83

1.فاطمه علیها السّلام در شعب 84

2.وفات خدیجه علیها السّلام و سال اندوه 85

3.فاطمه در بوتۀ امتحان 88

زهرا علیها السّلام در کنار پدر،تا خانۀ همسر 91

1.هجرت زهرا علیها السّلام به مدینه 91

2.خواستگاری 97

3.علی علیه السّلام و خواستگاری از زهرا علیها السّلام 99

4.ازدواجی آسمانی 102

5.خطبۀ عقد 103

6.مهریه و جهیزیۀ زهرا علیها السّلام 105

7.مقدمات عروسی 107

ص:302

8.شب عروسی 111

9.دیدار با زهرا علیها السّلام 114

10.تاریخ ازدواج 116

ویژگی های این ازدواج 116

از ازدواج تا رحلت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم 118

1.زهرا در خانه همسر 118

الف-خانه داری 120

ب.خوشرفتاری 126

ج.نقش مادری 129

2.همدوش پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم 130

الف.زهرا علیها السّلام پیش از فتح مکه 130

ب.زهرا علیها السّلام در فتح مکه 134

3.حجة الوداع 136

4.سفارش لحظۀ وداع 139

قسمت سوم

بخش نخست:زهرا علیها السّلام پس از پدر 147

1.ماجرای سقیفه 147

2.نتایج سقیفه 161

راه کارهای حکومت 165

نخستین راهکار:سلب توان مالی علی علیه السّلام 165

دومین راه کار:رویایی با مخالفت امام علیه السّلام 166

مخالفت های عملی 167

3.فدک بین پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم و زهرا علیها السّلام 170

4.غصب فدک 173

5.خطبۀ آتشین زهرا علیها السّلام در مسجد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم 177

ص:303

عکس العمل خلیفه 203

دفاع امّ سلمه 205

شکایت به علی 206

6.اعلان قطع رابطه 208

رمز سیاسی فدک 209

7.امام علیه السّلام و گزینش راه 213

شیوۀ مسالمت آمیز و نقش زهرا علیها السّلام 214

شیوه های مخالفت حضرت زهرا علیها السّلام 217

8.یورش به خانۀ زهرا علیها السّلام 221

9.رویارویی با زهرا علیها السّلام 228

بیان حق امامت و ظلم بر اهل بیت علیهم السّلام 230

روزهای پایانی عمر زهرا علیها السّلام 233

بخش دوم:بیماری و شهادت 237

1.فاطمه علیها السّلام در بستر بیماری 237

2.زهرا علیها السّلام و عیادت زنان مدینه 238

3.خطبۀ دوم حضرت زهرا علیها السّلام 239

4-عیادت ابو بکر و عمر،از فاطمه علیها السّلام 244

5-واپسین لحظات 246

6.وصیّت زهرا به علی علیه السّلام 248

7.نخستین تابوت در اسلام 250

8.آخرین لحظات عمر 251

9.تشییع و خاکسپاری 254

10.امام علی علیه السّلام در سوک زهرا علیها السّلام 256

11.نبش قبر 258

12.تاریخ شهادت 260

ص:304

بخش سوم:میراث علمی زهرا علیها السّلام 263

مصحف فاطمه علیها السّلام 265

گزیده ای از مصحف فاطمه علیها السّلام 266

1.ارزش علم و تحقیق 266

2.بیان جایگاه اهل بیت علیهم السّلام 269

3.مبانی و فلسفۀ احکام اسلام 281

4.اخلاق و ادب 284

5.حکومت،سیاست،تاریخ 291

نمونه ای از دعاهای زهرا علیها السّلام 292

شخصیت علمی و ادبی زهرا علیها السّلام 295

راویان از فاطمه علیها السّلام 299

فهرست 301

ص:305

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109