آیات ولایت جلد 4 (پاسخ گویی به شبهات آیات تطهیر)

مشخصات کتاب

سرشناسه : مرتضوی، محمد

عنوان و نام پدیدآور : آیات ولایت/ محمد مرتضوی؛ [برای] مجمع جهانی شیعه شناسی.

مشخصات نشر : قم: آشیانه مهر،1390.

مشخصات ظاهری : ج.

شابک : دوره: 978-600-6164-25-0 ؛ 115000 ریال: ج.1 ٬ چاپ اول 978-600-6164-25-0 : ؛ 41000 ریال: ج.2، چاپ اول : 978-600-6164-09-0 ؛ 38000 ریال: ج.3،سلفون، گالینگور: 978-600-6164-25-0 ؛ 45000 ریال: ج.5 ، سلفون، گالینگور: 978-600-6164-12-0 ؛ 28000 ریال(ج.3، شومیز) ؛ 33500 ریال(ج.5، شومیز)

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : فهرستنویسی بر اساس جلد سوم.

یادداشت : ج.1و ج.2(چاپ اول: 1390).

یادداشت : کتابنامه.

مندرجات : ج.2. همراه با پاسخگویی به شبهات آیه تبلیغ

.- ج.3.همراه با پاسخگویی به شبهات آیه اکمال.- ج.5. همراه با پاسخگویی به شبهات آیه اطاعت.-

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- اثبات خلافت

موضوع : ولایت -- جنبه های قرآنی

شناسه افزوده : مجمع جهانی شیعه شناسی

رده بندی کنگره : BP104 /و8 م45 1390

رده بندی دیویی : 297/159

شماره کتابشناسی ملی : 2645151

ص: 1

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

مقدمه استاد انصاری بویراحمدی 13

فصل اول

تقریر استدلال شیعه به آیه تطهیر

آیه تطهیر. 25

توضیح آیه 25

تقریر استدلال شیعه 26

مقدمه اول. 27

دلالت کلمّه انّما بر حَصْر 27

مقدمه دوم. 29

نزول آیه درشأن اصحاب کساء 29

فصل دوّم

شواهد شأن نزول

1 - تطبیق رسول خدا صلی الله علیه وآله 33

الف - تطبیق عملی یا رفتاری: 34

1- نزول آیه مباهله: 34

ص: 7

2- نزول آیه الصلاة: 35

ب - تطبیق گفتاری:. 39

1- نزول آیه تطهیر: 39

2- نزول آیه مباهله: 40

3- نزول آیه قُربی: 40

4- حدیث ثقلین: 41

1 - اعتراف اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله 44

1- امام علی علیه السّلام 46

2- عبدالله بن عباس 48

3- جابر بن عبدالله الانصاری 48

4- انس بن مالک 49

5- سعد بن ابی وقاص 50

6- ابوسعید الخدری 51

7- عمر بن ابی سلمه 52

8- واثلة بن الاسقع 53

2 - اعتراف همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله 54

الف - ام سلمه 55

ب - زینب 56

ج - عایشه 56

امتناع رسول خدا صلی الله علیه وآله از ورود همسران 56

3 - اعتراف محدثان و مفسران 58

ویژگی های اهل البیت علیه السّلام. 70

اهل بیت علیه السّلام در کلام رسول خدا صلی الله علیه وآله. 71

الف- اهل بیت علیه السّلام کشتی نجات 71

ب - اهل بیت علیه السّلام وسیله آمرزش گناهان 75

ج- اهل بیت علیه السّلام وسیله امنیت امت 82

الف - عوامل مادی: 82

ب - عوامل معنوی: 82

د - نسب خانوادگی اهل بیت علیه السّلام 87

ص: 8

ه- جنگ با اهل بیت علیه السّلام؛ جنگ با رسول خدا صلی الله علیه وآله 91

و - اهل بیت علیه السّلام مخزن علوم و اسرار الهی 95

ز - اهل بیت علیه السّلام اساس دین خدا 101

تطبیق اصحاب کساء 103

الف - رسول خدا صلی الله علیه وآله 104

ب - امام علی علیه السّلام 106

ج - فاطمة الزهرا علیهاالسّلام 107

د - امام حسن مجتبیٰ علیه السّلام 109

ه - امام حسین علیه السّلام 110

فصل سوّم

شبهات ادبی

شبهات ادبی. 115

1 - رجس شامل دروغ نمی شود: 115

2 - رجس شامل خطا نمی شود: 116

عدم ملازمه میان نفی رجس و عصمت: 117

نقد شبهه اول 118

تعریف رجس 119

پاسخ شبهه دوم 122

نقد شبهه سوم 124

4- اهل البیت شامل اصحاب کساء نمی شود: 129

5- اهل البیت شامل علی علیه السّلام نمی شود: 130

الف - دیدگاه شیعه 132

ب - دیدگاه اهل سنت 134

نقد آرا 139

فصل چهارم

شبهه سیاق

شبهه سیاق 145

تعریف سیاق. 145

سیاق آیات. 148

ص: 9

دلایل طرفداران سیاق. 148

شخصیت عکرمه از دیدگاه اهل سنت 149

الف - فکری: 150

ب - قولی: 152

شخصیت عکرمه از دیدگاه شیعه 154

نقد 156

دلایل عدم شمول همسران پیامبر در این آیه 158

1- ناتوانی راویان 159

2- اصطلاح اصحاب کساء 159

3- جلوگیری از ورود ام سلمه: 160

4- قرینه و اجمال لفظ 161

5- ناهماهنگی الفاظ: 162

6- ناهماهنگی آیه با واقعیت: 163

7- تحقق نیافتن دستورات الهی: 163

8- عدم ادعای همسران: 165

شبهه تفکیک کلام: 166

نقد 167

فصل پنجم

شبهات کلامی

شبهات کلامی 173

1- اراده در آیه تشریعی است: 173

نقد 175

اعتراف های صریح ابوبکر در شأن نزول این آیه 177

2 - عدم عصمت: 180

نقد 182

بررسی دلالت آیه بر عصمت 185

فصل ششم

شبهات تاریخی

1- عدم فهم صحابه: 191

نقد 191

ص: 10

2- عدم ادعای خلافت: 193

نقد 194

الف - احتجاج به آیات. 195

الف) منابع اهل سنت: 195

حدیث مناشده یوم الشوریٰ 199

ب . منابع شیعه 204

1- مناشده یوم الشوریٰ 205

2- مناشده با ابوبکر 206

3- مفاخره قریش 207

4- مذاکره با مهاجرین و انصار 208

5- مناظره با ملحدان 209

6- پاسخ پرسشگران 212

1- مناظره با ابوبکر: 214

2- مناظره با اعضاء شورا: 216

3- مناظره با مهاجرین و انصار: 217

ب - استناد به روایات. 219

استدلالهای امام علی علیه السّلام به روایت. 221

1- مناشده یوم الشوریٰ: 221

2- مناشده ایام عثمان: 223

3- مناشده یوم الرحبه: 226

4- مناشده یوم الجمل: 228

3 - خطبه شقشقیه از علی علیه السّلام نیست: 239

نقد 241

خطبه در منابع شیعه: 243

خطبه در منابع اهل سنت: 245

4- خطبه بر امامت دلالت نمی کند: 249

نقد 250

فصل هفتم

شبهات اسباب النزول

1 - همسران سبب نزول آیه هستند: 255

ص: 11

نقد 256

2- دعای پیامبر، عامل مشمول 259

نقد 260

شبهه تحریف 265

ص: 12

مقدمه استاد انصاری بویراحمدی

بسم الله الرحمن الرحیم

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «من نازع علیّاًعلیه السّلام فی الخلافة بعدی فهو کافر وقد حارب الله ورسوله».(1)

«کسی که بعد از من دربارۀ امر خلافت و جانشینی با علی علیه السّلام نزاع کند کافر است و به تحقیق با خدا و پیامبر او جنگیده است».

یکی از مهم ترین آیات قرآن که علاوه بر عظمت و قداست اهل بیت علیه السّلام دلالت بر عصمت امامان معصوم علیه السّلام می کند، آیه ی تطهیر است.

خداوند متعال در سوره احزاب آیه ی 33 می فرماید: {إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا} خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه

ص: 13


1- علامه خوارزمی، مناقب، ص 254؛ ابن مغازلی، المناقب، ص 93، دار الأضواء؛ علامه ابن حسنویه، درّ بحر المناقب، ص 44.

را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد.

{إِنَّما} در آیه دلالت بر انحصار می کند «ال» در {الرِّجْسَ}، «ال جنس» است یعنی هر نوع پلیدی. خداوند اراده کرده است هرگونه پلیدی چه ظاهری و چه باطنی را تنها از اهل بیت علیه السّلام دور کند. لذا آنان به خواست خدا پاک و مطهر می باشند.

درست است که اهل بیت علیه السّلام در لغت، به اهل یک خانواده اطلاق می شود که همسر هم جزء آنان است ولی دلائل متعددی داریم که خداوند از کلمه ی «اهل بیت» در این آیه، معنای خاصی اراده کرده است.

روایات فراوانی در منابع اهل تسنن موجود است مبنی بر این که رسول خداصلی الله علیه وآله صراحتاً مصداق «اهل بیت» در آیه تطهیر را روشن کرده است، مانند:

حدثنا أبوبَکْرِ بن أبی شَیْبَةَ وَمُحَمَّدُ بن عبد الله بن نُمَیْرٍ واللفظ لِأَبِی بَکْرٍ قالا حدثنا محمد بن بِشْرٍ عن زکریا عن مُصْعَبِ بن شَیْبَةَ عن صَفِیَّةَ بِنْتِ شَیْبَةَ قالت قالت عَائِشَةُ خَرَجَ النبی صلی الله علیه وآله غَدَاةً وَعَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ من شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بن عَلِیٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جاء الْحُسَیْنُ فَدَخَلَ معه ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جاء عَلِیٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قال: {إنما یُرِیدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا}.

مسلم نیشابوری در کتاب «صحیح» خود که طبق عقیده اهل تسنّن صحیح ترین کتاب بعد از قرآن و بخاری است، می نویسد: «عائشه گفت: رسول

ص: 14

خداصلی الله علیه وآله صبح هنگام بیرون رفتند و بر روی دوش ایشان عبایی از موی سیاه بود. پس حسن بن علی علیه السّلام آمد، پس او را در زیر عبا گرفت؛ سپس حسین آمد و او را نیز وارد کرد؛ سپس فاطمه آمد و او را نیز وارد کرد؛ سپس علی آمد و او را نیز وارد کرد؛ سپس فرمود: خداوند می خواهد از شما اهل بیت علیه السّلام پلیدی ها را دور کند و شما را پاک نماید».(1)

ترمذی در «سنن» خود که از صحاح سته اهل تسنّن است نقل می کند:

حدثنا قُتَیْبَةُ حدثنا محمد بن سُلَیْمَانَ الْأَصْبَهَانِیِّ عن یحیی بن عُبَیْدٍ عن عَطَاءِ بن أبی رَبَاحٍ عن عُمَرَ بن أبی سَلَمَةَ رَبِیبِ النبی صلی الله علیه وآله قال لَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآیَةُ علی النبی صلی الله علیه وآله {إنما یُرِیدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا} فی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَدَعَا فَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَجَلَّلَهُمْ بِکِسَاءٍ وَعَلِیٌّ خَلْفَ ظَهْرِهِ فجللهم بِکِسَاءٍ ثُمَّ قال اللهم هولاء اهل بیتی فَأَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِیرًا قالت أُمُّ سَلَمَةَ وأنا مَعَهُمْ یا نَبِیَّ الله قال أَنْتِ علی مَکَانِکِ وَأَنْتِ علی خَیْرٍ.(2)

ص: 15


1- صحیح مسلم، ج4، ص1883، ح2424، کِتَاب الْفَضَائِلِ، بَاب فَضَائِلِ أَهْلِ بَیْتِ النبی صلی الله علیه وآله.
2- سنن الترمذی، ج5، ص351، ح3205؛ این روایت با الفاظ متفاوت در کتاب های اهل تسنن آمده است و دلالت دارد به اینکه اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله که مورد شمول این آیه است فقط شامل حضرت علی و فاطمه و امام حسن و امام حسین علیه السّلام هستند و این آیه در شأن و منزلت ایشان نازل گردیده است: صحیح مسلم، مسلم النیشابوری، ج 7، ص 130 ؛ سنن الترمذی، الترمذی، ج 5، ص 30، ح3258 و ص 31 ح3259 و ص 328 ح3875 ؛ مسند احمد، الإمام احمد بن حنبل، ج1، ص 330، و ج 3، ص 259 ، و ج 4، ص 107 و ج 6، ص 292 ؛ المستدرک، الحاکم النیشابوری، ج 2، ص 416 و ج 3، ص 132؛ السنن الکبری، البیهقی، ج 2، ص 150 ؛ مسند أبی داود الطیالسی، سلیمان بن داود الطیالسی، ص 274 ؛ المصنف، ابن أبی شیبة الکوفی، ج 7، ص 501 ح39؛ مسند ابن راهویه، إسحاق بن راهویه، ج 3، ص 678 ح 728 و 1271؛ منتخب مسند عبد بن حمید، عبد بن حمید بن نصر الکسی، ص 173 ح475 و 367 ، ح1223 ؛ الآحاد والمثانی، الضحاک، ج 5، ص 360 ح2953؛ خصائص أمیر المؤمنین علیه السّلام، النسائی، ص 48؛ مسند أبی یعلی، أبو یعلی الموصلی، ج 7، ص 59 ح3978 و3979؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج 15، ص 432 ؛ المعجم الأوسط، الطبرانی، ج 3، ص 165، و ج 4، ص 134 و ج 8، ص 111؛ المعجم الصغیر، الطبرانی، ج 1، ص 134؛ المعجم الکبیر، الطبرانی، ج 3، ص 52 ، ح2662 و ص 53 ح2663، و ح2664 و2665 ؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج 3، ص 1099، و ج 4، ص 1542 ح2691 و ج 4، ص 1633 ح 2920 ؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج 16، ص 22 ؛ نظم درر السمطین، الزرندی الحنفی، ص 238، 239 ؛ تخریج الأحادیث والآثار، الزیلعی، ج 1، ص 188 ح194 ؛ کنز العمال، المتقی الهندی، ج 13، ص 602 ، ح37543 و 37544 و ص 646 ح37632 (مسند أنس) ص 646 ح37633 ؛ مجمع الزوائد، الهیثمی، ج 7، ص 91، ج 9، ص 119.

از عمر بن أبی سلمه پسر همسر (ربیبه) رسول خداصلی الله علیه وآله نقل شده است: «وقتی آیه {إِنَّما یُریدُ اللّهُ} بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد، من در خانه ی ام سلمه بودم. رسول خداصلی الله علیه وآله فاطمه، حسن و حسین و علی علیه السّلام را خواست و فرمود: خداوندا

ص: 16

اینان اهل بیت من هستند. آنان را از هرگونه رجس و پلیدی دور کن و پاک و پاکیزه بگردان. ام سلمه گفت: ای پیامبر خدا! من هم جزء آنان (اهل بیت) هستم؟ آن حضرت فرمود: سر جای خودت بمان، تو بر خوبی هستی».

طبق این روایت، پیامبرصلی الله علیه وآله به ام سلمه اجازه نداد وارد کسا شود و فرمود: تو خوب هستی ولی اهل بیت من این چند نفرند.

إنّ زید بن أرقم سئل عن المراد بأهل البیت هل هم النساء؟ قال: لا، وأیم الله، إنّ المرأة تکون مع الرجل العصر من الدهر، ثمّ یطلّقها، فترجع إلی أبیها وقومها.

در «صحیح مسلم» آمده که از زید بن ارقم سؤال شده آیا منظور از اهل بیت پیامبر، زنان او هستند؟ پاسخ داد: «همسر یک مرد از اهل بیت آن به حساب نمی آید زیرا چه بسا زنی با مردی یک عمر زندگی می کند ولی در آخر عمر طلاق گرفته، به خانه پدرش می رود و جزء اهل بیت پدر محسوب می شود».(1)

نکته بسیار مهمّ و حائز اهمیت در مورد شناخت آیات امامت و ولایت در قرآن این است که ما قبل از بررسی این آیات، درک و فهم کامل و دقیقی از اصل امامت و ولایت داشته باشیم.

مبانی اعتقادی تشیع در باب امام شناسی برگرفته از قرآن کریم، سیره و سنت رسول الله صلی الله علیه وآله و احادیث نورانی ائمه اطهارعلیه السّلام است.

ص: 17


1- صحیح مسلم، ج 7 ص 123، (رقم 6381)، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل علی بن أبی طالب علیه السّلام.

ارزش والای بررسی شخصیت، آثار و برکات وجودی امام علیه السّلام از آن جهت حائز اهمیت فراوان است که آن نیّر اعظم، منبعی عظیم، اصیل، مطمئن، جامع و غنی برای شناخت هرچه بیشتر خداوند متعال و سعادت دنیا و آخرت، نه تنها برای مسلمانان، بلکه برای همه جهانیان است. امام با براهین قاطع و ازدحام دلائل در احادیث و کلمات انسان سازش، شهد کلام به کام جان و نسیم جان افزای هدایت امت در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی آنان خواهد بود. پانهادن گوهر مقدس امام علیه السّلام به

معموره وجود، از امهات دهر، گنج انعام بی شمار حضرت احدیت و مهمترین رویداد تاریخ برای هدایت بشر و انسانیت در امتداد تاریخ است.

وجود قدسی امام، اقیانوسی بی کران از علوم و معارف الاهی است. کلام امام دل نشین و زبان بیانش متصل به منبع و خزانه علم الاهی و آگاه به معارف و سیره پاک نبوی است.

اعتقاد و تمسک به امام و رهنمودهای او، فرصت و رخصتی ستوده و نیکو برای هدایت و خیرخواهی خلایق، افزایش ارزش های توحیدی و تصحیح مذهب و اعتقادات است. رشحات مواعظه بالغه امام، با طریقه نرم گفتاری، درستگویی و موعظه حسنه اش، درمان و دوای دردزدای واماندگان از لذت بندگی و علاج مزاج علیلان و جمیع امراض است. علم و عمل امام، بیان و تعلیم احکام شرع و چراغ پر فروغ آیین دین مبین اسلام خواهد بود.

ضرورت وجود و حضور امام فراتر از مغز متفکر و قلب تپنده است و مایه حیات برای سلامت مادی و معنوی زندگی فردی و اجتماعی در جامعه اسلامی است؛ چراکه با مراجعه به آیات قرآن کریم و سیره و سنت رسول اعظم صلی الله علیه وآله در می یابیم که امام، رهبر شرعی مسلمانان بعد از نبی، رکنی از ارکان و اصلی از

ص: 18

اصول اساسی دین، رمز ارتباط بین خالق و مخلوق، اعلم و افهم انسان ها نسبت به دین، نزدیک ترین فرد به خدا و رسول صلی الله علیه وآله، حافظ دین از تغییر و تحریف، ترجمان حکمت و علم الاهی، ناطق به صواب، دعوت کننده به حق با حکمت و موعظه حسنه و حجت بالغه، همتا و عدل قرآن، فقه اکبر، وارث علم نبی صلی الله علیه وآله، دلیل هدایت، حجت و خلیفه خدا و رسول صلی الله علیه وآله در زمین است.

رسالت عالمان امام شناس با عنایت به این نکته که درک و فهم دقیق ویژگی های منحصربه فرد امام از طریق امام شناسی امکان پذیر است، برگزاری و برقراری دروس و دوره های آموزشی متعدد در زمینه امام شناسی و پژوهش و تحقیق عمیق و دقیق آیات ولایت در قرآن به وسیله ی عالمان امام شناس، ضرورتی اجتناب ناپذیر است.

تمامی مسلمانان به ویژه شما خوانندگان عزیز از هر طبقه ای که هستید، اعم از حوزوی و دانشگاهی، محقق و نویسنده، نواندیش، دین باور و... همه وهمه اگر طالب رستگاری جاودان و سعادت دنیا و آخرت هستیم، مکلفیم وظیفه فردی و اجتماعی خود را در قبال امام خویش بشناسیم و عمل نماییم.

ص: 19

امیدآنکه با تبیین علمی و روشمند، تجزیه و تحلیل درست و منطقی به وسیله صاحب نظران و کارشناسان خبره اسلامی به نقد و نظر و تجزیه و تحلیل امامت و ولایت در قرآن پرداخته، به وسیله تألیف کتاب، برگزاری همایش، رسانه های عمومی، جراید و مطبوعات، اینترنت، متون درسی حوزه و دانشگاه، ارسال کتاب، مجلات برای کتابخانه ها و مجامع علمی و... امام شناسی را در جامعه فراگیر و گسترده نماییم.

در راستای این مهمّ و به مدد الاهی دانشمند متعهّد و متخصّص، حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر سید محمّد مرتضوی «زید عزه الشریف و ادام الله ظله» در تحقیقات گسترده و دامنه دار خود به بررسی آیات ولایت در قرآن پرداخته اند، که در جای خود بسیار ارزنده، قابل ستایش و دارای استفاده فراوان برای مطالعه کنندگان است. إن شاء الله کثر الله امثالهم، جزاه الله عن الإسلام اجراً، ادام الله ظله ودامت افاضاته والسّلام علیکم وعلی جمیع اخواننا المؤمنین بولایة علیّ بن أبی طالب علیه السّلام فی اقطار العالم ورحمة الله وبرکاته

مسئول مجمع جهانی شیعه شناسی

انصاری بویراحمدی

ص: 20

آیة تطهیر

اشاره

فصل اول: تقریر استدلال شیعه به آیه تطهیر

فصل دوم: شواهد شأن نزول

فصل سوم: شبهات ادبی

فصل چهارم: شبهات سیاق

فصل پنجم: شبهات کلامی

فصل ششم: شبهات تاریخی

فصل هفتم: اسباب النزول

ص: 21

ص: 22

فصل اول:تقریر استدلال شیعه به آیه تطهیر

اشاره

ص: 23

ص: 24

آیه تطهیر

از آیاتی که شیعه برای اثبات امامت بلافصل حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام به آن استدلال کرده است، آیه تطهیر است:

{إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً}(1)

«خداوند اراده کرده است که تنها شما اهل بیت را از پلیدی پاک کند و شما را پاک گرداند».

توضیح آیه

گرچه آیه از نظر مفهوم روشن است ولی به دلایلی ابهامی در آن به وجود آمده است که بیشتر آن از تعبیر «اهل البیت» سرچشمه می گیرد.

ص: 25


1- احزاب/33.

در اِعراب اهل البیت سه وجه را جایز دانسته اند؛ رفع، جر و نصب؛ گرچه مشهور به نصب می خوانند و در نصب آن، دو نوع اعراب برای آن در نظر گرفته اند:

1- بنابر مدح که در این صورت مفعول فعل مقدر است که «اعنی اهل البیت» باشد؛

2- بنابر ندا که در این صورت منادی است؛ یعنی یا اهل البیت.(1)

تقریر استدلال شیعه

علامه حلّی (ره) درباره استدلال شیعه به این آیه می نویسد:

«اجمع المفسّرون و روی الجمهور کاحمد بن حنبل و غیره انّها نزلت فی رسول اللّه و علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین علیه السّلام و الکذب من الرجس و لا خلاف فی انّ امیرالمؤمنین ادعی الخلافة لنفسه فیکون صادقا.»(2)

«مفسران اجماع دارند و جمهور همانند احمد بن حنبل و دیگران نقل کرده اند که آیه تطهیر در شأن رسول خدا صلی الله علیه وآله و علی علیه السّلام و فاطمه علیهاالسّلام و حسن و حسین علیه السّلام نازل شده است و از طرفی رجس شامل کذب هم می شود و در

ص: 26


1- معانی القرآن و اعرابه، ج 4، ص 226.
2- نهج الحق و کشف الصدق، ص 173؛ الفوائد البهیّة فی شرح العقاید الامامیّه. ج 2، ص 79.

این که امیرالمؤمنین علیه السّلام ادعای خلافت کرده است تردیدی نیست. بنابراین آن حضرت در این ادعا صادق خواهد بود».

همان طور که در کلام علامه به آن اشاره شده است، استدلال به این آیه برای استفاده عصمت از آن و در نتیجه استفاده خلافت بلافصل حضرت امیر علیه السّلام متوقف بر اثبات چند مقدمه بدین شرح است:

1- دلالت کلمّه انّما بر حصر؛

2- نزول آیه در شأن اصحاب کساء؛

3- مقصود از اراده، اراده تکوینی باشد؛

4- شمول رجس نسبت به کذب؛

5- ادعای خلافت از طرف حضرت امیر علیه السّلام .

مقدمه اول

دلالت کلمّه انّما بر حَصْر

این که کلمه «انّما» در لغت عرب «حصر» را می رساند، مورد اتفاق و اجماع ادیبان است؛(1) گرچه در علت آن اختلاف نظر وجود دارد(2).

ص: 27


1- مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ص 19؛ المطول فی شرح تلخیص المفتاح، ص 167؛ شرح المختصر علی تلخیص المفتاح، ص 83.
2- مفتاح العلوم، ص 126.

فخررازی درباره دلالت «انّما» بر حصر مینویسد:

لنا ثلاثة اوجه:

احدها؛ انّ الشیخ ابا علی الفارسی حکی ذلک فی کتاب الشیرازیات عن النحاة و صوبّهم فیه و قولهم حجة.

و ثانیها؛ التمسک بقول الاعشی:

و لست ب-الاکثر منهم حصا وانّما العزّه للکاثروبقول الفرزدق

انا الذائد الحامی الذمار و انّما یدافع عن احسابه-م انا او مثلی لولم تحمل انّما هنا علی الحصر لما حصل مقصود الشاعر.

و ثالثها؛ انّ کلمه «انّ» تقتضی الاثبات و «ما» تقتضی النفی، فعند ترکیبها یجب ان یبقی کل واحد منها علی الاصل، لان الاصل عدم التغییر. فامّا ان نقول کلمة انّ تقتضی ثبوت عین المذکور و کلمة ما تقتضی نفی المذکور و هو باطل بالاجماع و اما ان نقول کلمة انّ تقتضی ثبوت المذکور و کلمة ما تقتضی نفی غیر المذکور و هذا هو الحصر و هو المراد.

1- ابوعلی فارسی دلالت انّما بر حصر را از قول نحویین در کتاب شیرازیات خود نقل کرده و آن را تایید کرده است و قول نحویان حجت است؛

2- استدلال به قول اعشی که گفته است: تو از آنان از حیث عدد و

ص: 28

شماره بیشتر نیستی و همانا پیروزی از آنِ کسانی است که بیشتر هستند.

و استدلال به گفته فرزدق که سروده است:

منم آن کسی که منع می کند و دفع می کند ضرر را از چیزی که محافظت از آن واجب است و همانا دفع می کند ضرر را از حسبهای ایشان من یا کسی که مثل من است.

3- کلمه «انّ» اقتضای اثبات و کلمه «ما» اقتضای نفی را دارد. وقتی این دو ترکیب شدند لازم است معنای اصلی خود را حفظ کنند، چون اصل عدم تغییر معنی است. بنابر این یا باید بگویید «انّ» اقتضای اثبات آن چه را ذکر شده دارد و «ما» هم اقتضای نفی آنچه را ذکر شده دارد که این بالاتفاق باطل است و یا این که بگویید «ان» اقتضای اثبات آنچه ذکر شده و «ما» اقتضای نفی غیر آنچه را ذکر شده دارد که این معنای حصر است»(1).

مقدمه دوم

نزول آیه درشأن اصحاب کساء

ام سلمه می گوید: روزی که رسول خدا صلی الله علیه وآله در خانه من بود، حضرت

ص: 29


1- المحصول فی علم اصول الفقه، ج 1، ص 381.

فاطمه علیهاالسّلام غذایی برای آن حضرت آورد. رسول خدا صلی الله علیه وآله به او فرمود: شوهرت و فرزندانت را نزد من بیاور. پس از حاضر شدن آنان در خانه و خوردن از آن طعام آیه نازل شد. در پی نزول آیه رسول خدا صلی الله علیه وآله کساء خیبری را بر آنان پوشاند و دستش را به طرف آسمان بلند کرد و عرض کرد.

«اللهم هولاء اهل بیتی و حامّتی فاذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا.» فقلت: انا منهم؟ فقال: انّک الی خیر.(1)

«خدایا اینان اهل بیت و فرزندان من هستند؛ پلیدی را از آنان دور کن و آنان را پاک گردان».

من عرض کردم: ای رسول خداصلی الله علیه وآله من هم از آنان هستم.

فرمود: تو عاقبت به خیر هستی. »

گرچه این حقیقت از سوی راویان حدیث متفاوت بیان شده، اما همه این واقعیت را بیان کردهاند که آیة تطهیر در شأن اصحاب کساء نازل شده است.

ص: 30


1- منابع تفسیری و حدیثی که مشروح آنها در آینده بیان می شود.

ص: 31

ص: 32

فصل دوّم :شواهد شأن نزول

اشاره

در مورد شواهد شأن نزول آیه ولایت با بررسی متن روایت و یافتن شواهد قرآنی، حدیثی، تاریخی و... میتوان به صحت آن پی برد.

شواهد شأن نزول:

1 - تطبیق رسول خدا صلی الله علیه وآله
اشاره

مسلمانان - با همه فرقه های گوناگون و اختلاف سلیقه ای که دارند - بر این باورند که قرآن بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شده است و او اولین فردی است که پیام خداوند را توسط فرشته وحی دریافت کرده و با امانت کامل و بدون هیچ گونه دخل و تصرفی، آن را به مردم رسانده است.

او گذشته از وظیفه ابلاغ وحی، وظیفه تفسیر و تبیین وحی را در موارد ابهام نیز برعهده داشته است.

بنابراین سخن او مهمترین سند و بهترین دلیل برای فهم قرآن و تطبیق آیات آن است؛ یعنی اگر برای ما ثابت شود که این سخن که آیه ای را تفسیر یا شأن نزول آیه ای را بیان می کند، سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله است، همان برای ما حجت و

ص: 33

کافی است و تفسیر و یا توجیه دیگران در برابر سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله ارزشی ندارد.

رسول خدا صلی الله علیه وآله در تطبیق آیه بر اصحاب کساء به دو شیوه زیر عمل کرده است:

الف - تطبیق عملی یا رفتاری:
اشاره

رسول خدا صلی الله علیه وآله برای تبیین جایگاه اهل البیت علیه السّلام در موارد متعددی به معرفی آنان پرداخته است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

1-نزول آیه مباهله

هنگامی که آیه مباهله نازل شد و بنا شد که رسول خدا صلی الله علیه وآله جمعی را برای مباهله به آن میدان ببرد(1)، رسول خدا صلی الله علیه وآله از اصحاب کساء دعوت کرد.

روایات در این زمینه فراوان است؛

«عن سعد بن ابی وقاص قال لمّا نزلت هذه الآیة: قل تعالوا... دعا رسول الله صلی الله علیه وآله علیّا و فاطمة و حسناً و حسیناً فقال: اللهم هولاء اهلی.»(2)

ص: 34


1- به دلیل شهرت جریان از شرح آن خودداری کردیم.
2- مستدرک، حاکم، ج 3، ص 163؛ کفایة الطالب، ص 142؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 263؛ صحیح، ترمذی، ج 5، ص 407.

«سعد بن ابی وقاص میگوید: وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا - که درود خدا بر اوباد- علی و فاطمه و حسن و حسین را گرد آورد و به خداوند عرض کرد: خداوندا اینان اهل بیت من هستند».

زمخشری، پس از آن که امتناع هیأت مسیحیان نجران از مباهله را نقل می کند، نزول آیه تطهیر در شأن اصحاب کساء را از طریق عایشه نقل و سپس چنین قضاوت می کند:

«و فیه دلیل لا شئ اقوی منه علی فضل اصحاب الکساءعلیه السّلام»(1)

«در این آیه دلیلی بر برتری اصحاب کساء بر بقیه امت وجود دارد که دلیلی قویتر از آن وجود ندارد».

2- نزول آیه الصلاة:

در پی نزول آیه: {و أمر اهلک بالصلوة واصطبر علیها}(2)؛

«خانواده ات را به نماز فرمان بده و بر انجام آن شکیبا باش»

پیامبر صلی الله علیه وآله مامور شد به این دستور خداوند عمل کند.

ص: 35


1- الکشاف، ج 1، ص 434.
2- طه / 132.

نکته قابل توجه در این آیه آن است که کلمه اهل مضاف به کاف خطاب به کار رفته است که با مشخص شدن این اهل، مصداق اهل البیت هم که منسوب به بیت رسول الله صلی الله علیه وآله است، روشن می شود.

با نزول این آیه، رسول خدا صلی الله علیه وآله هر روز صبح که برای نماز از خانه خارج می شد، رفتار بخصوصی انجام می داد؛ ابتدا به درِ منزل امام علی علیه السّلام می آمد و یک دست را به یک طرف در و دست دیگر را به طرف دیگر می نهاد ومی فرمود:

«الصلاة، رحمکم الله، انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا.»

در این رفتار، رسول خدا صلی الله علیه وآله هم به آیه {وَأْمُرْ أَهْلَکَ} عمل کرد و هم مصداق اهل البیت را مشخص نمود. در این که این عمل رسول خدا صلی الله علیه وآله چه مدت ادامه داشته روایات متفاوت است که به بخشی از آنها اشاره می کنیم:

2-1- روایتی که دلالت دارد، رسول خدا صلی الله علیه وآله شش ماه به در خانه علی علیه السّلام می آمد و آنان را با همین لفظ صدا می زد؛

«عن انس بن مالک: انّ رسول الله صلی الله علیه وآله کان یمرّ بباب فاطمة ستّة اشهر اذا خرج الی صلاة الفجر یقول: الصلاة یا اهل البیت،

ص: 36

انّما یریداللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا.»(1)

«انس بن مالک می گوید: شش ماه رسول خدا صلی الله علیه وآله را دیدم هنگامی که برای نماز صبح بیرون می آمد، به درِ خانه فاطمه علیهاالسّلام می آمد و می فرمود: نماز! ای اهل البیت. خداوند می خواهد تنها شما اهل بیت را از هر پلیدی دور گرداند و چنان که باید و شاید شما را پاک گرداند».

2-2- روایتی که دلالت دارد رسول خدا صلی الله علیه وآله هشت ماه به درِ خانه علی علیه السّلام می آمد و آنان رابا همین لفظ صدا می زد؛

«عن ابی الحمراء رضی الله عنه قال حفظت من رسول الله صلی الله علیه وآله ثمانیة أشهر بالمدینة لیس من مرة یخرج الی صلاة الغداة الا اتی الی باب علی فوضع یده علی جنتی الباب، ثم قال: الصلاة، الصلاة،

ص: 37


1- مسند، احمد ابن حنبل، ج 4، ص 157 و 202؛ مرویات احمد بن حنبل فی التفسیر، ج 3، ص 42؛ معجم کبیر، طبرانی، ج 3، ص 56؛ صحیح، ترمذی، ج 5، ص 142؛ اضواء البیان، ج 6، 578؛ فتح القدیر، ج 4، ص 280؛ البحر المحیط، ج 7، ص 231؛ التفسیر الحدیث، ج 7، ص 380؛ جامع التفسیر من کتب الاحادیث، ج 3، ص 1628؛ تفسیر، طبری، ج 10، ص 296؛ تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 492؛ فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 11، ص 87.

انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا تطهیراً»(1)

«ابوحمراء میگوید: به خاطر دارم که رسول خدا صلی الله علیه وآله در مدینه هشت ماه هر وقت برای نماز صبح از منزلش خارج می شد، درِ خانه علی علیه السّلام می آمد و دستش را روی دو طرف در می گذاشت و می فرمود: نماز، نماز، بدون تردید خداوند می خواهد پلیدی را تنها از شما دور کند و شما را پاک سازد».

روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که مدت زمان این کار را متفاوت بیان می کنند که به دلیل کثرت از بیان آنها خودداری کردیم.

در تفاوت این زمان باید به این نکته توجه داشت که هر یک از این راویان مقدار زمانی را که خود شاهد بوده است بیان می کند؛ از این رو روایات قابل اعتماد هستند.

ص: 38


1- .المطالب العالیة، ج 3، ص 360، تفسیر، طبری، ج 10، ص 297؛ تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص 492، فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 11، ص 88؛ ینابیع المودة، ص 107؛ الدرالمنثور،ج 5، ص 199؛ معجم کبیر، طبرانی، ج 20؛ ص 200؛ الاستیعاب، ج 4، ص 199؛ اسدالغابة، ص 84؛ الکامل، ابن عدی، ج 8، ص 329؛ معرفة الصحابه، ابونعیم، ج 5، ص 2870.
ب - تطبیق گفتاری:
اشاره

رسول خدا صلی الله علیه وآله گذشته از آن که در عمل در مواردی مصداق اهل البیت علیه السّلام را تعیین نموده، در مواردی نیز با گفتار خود مصداق اهل البیت علیه السّلام را مشخص کرده است که به بعضی از آن موارد اشاره می کنیم.

1- نزول آیه تطهیر:

در شأن نزول آیه تطهیر روایات بسیاری نقل شده است که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:

«اللهم هولاء اهلی».

این روایت در منابع بسیاری ذکر شده است.(1)

ص: 39


1- صحیح، مسلم، جزء 7، ص 130؛ مسند، احمد بن حنبل، ج 7، ص 415، 431 و 423؛ صحیح، ترمذی، ج 5، ص 141؛ ینابیع المودة، ص 107؛ اضواء البیان، ج 6، ص 578؛ فتح القدیر، ج 4، ص 279؛ جامع التفسیر، من کتب الاحادیث، ج 3، ص 1627؛ البحر المحیط، ج 7، ص 231؛ التفسیر، الحدیث، ج 7، ص 379؛ تفسیر، طبری، ج 10، ص 296؛ تفسیر، ابن ابی حاتم، ج 9، ص 3132؛ تفسیر، البغوی، ج 3، ص 529؛ تفسیر، ماوردی، ج 4، ص 401؛ تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص 493؛ فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 11، ص 87؛ اللباب فی علوم الکتاب، ج 15، ص 548؛ مرویات احمد بن حنبل فی التفسیر، ج 3، ص 402؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج 6، ص 373؛ مستدرک، حاکم، ج 3، ص 158؛ معجم کبیر، طبرانی، ج 3، ص 52؛ تفسیر روح المعانی، ج 22، ص 140؛ تفسیر، قرطبی، ج 14، ص 182؛ احکام القرآن، جصاص، ج 5، ص 230؛ مختصر تفسیر الخازن، ج 3، ص 1244؛ تفسیر القرآن، سلطان العلماء، ج 2، ص 575؛ تفسیر مبهمات القرآن، ج 2، 349؛ غرائب القرآن، ج 23، ص 11.
2- نزول آیه مباهله:

در پی نزول آیه مباهله، رسول خدا صلی الله علیه وآله اصحاب کساء را در آن میدان گردآورده فرمود: «اللهم هولاء اهلی»(1).

پیشتر سخن زمخشری را نقل کردیم که می گفت: قویتر از این، دلیلی نمی توان برای برتری اصحاب کساء یافت.

3- نزول آیه قُربی:

به دنبال نزول آیه مودت و تکلیف مسلمانان در محبت کردن به نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه وآله، آن حضرت در پاسخ مسلمانان در تعیین مصداق «قربی» اصحاب کساء را معین فرمود که روایات بسیاری در این زمینه وارد شده است.

به این روایت توجه کنید؛

«عن ابن عباس قال: لما نزلت هذه الآیة {قل لا اسئلکم علیه اجرا الاّ المودة فی القربی}

ص: 40


1- صحیح، ترمذی، ج 5، ص 407؛ مستدرک، حاکم، ج 3، ص 163؛ کفایة الطالب، ص 142؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 263.

قالوا یا رسول اللّه مَن قرابتک هولاء الذین وجبت مودّتهم؟ قال: علی و فاطمة و ولداها.»(1)

«ابن عباس میگوید: چون آیه قُربی نازل شد، از رسول خدا صلی الله علیه وآله پرسیدند نزدیکان شما که در این آیه محبت آنان واجب شده است، چه کسانی هستند؟ رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: علی و فاطمه و دو فرزند او».

4- حدیث ثقلین:
اشاره

حدیث ثقلین، حدیث متواتر و مورد پذیرش همه مسلمانان است که به عبارت های گوناگون آن را روایت کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه وآله آن را در چهار مورد بیان کرده است.

در این حدیث نیز اهل بیت به گونه ای بیان شده است که جز بر اصحاب کساء تطبیق نمی کند. قضاوت در این مسأله را به آلوسی مفسر مشهور اهل سنت می سپاریم.

ص: 41


1- الدرالمنثور، ج 6، ص 7؛ الکشاف، ج 2، ص 336؛ کفایة الطالب، ص 91؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 309؛ ذخائرالعقبی، ص 25؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 103 و ج 9، ص 168؛ نورالابصار، ص 101.

آلوسی با این که از اندیشه وهابی برخوردار است، در تفسیرش تا آنجا که توانسته علیه شیعه موضع گیری کرده و ذیل آیه تطهیر چندین صفحه علیه استدلال شیعه سخن گفته است. آلوسی به دلیل اینکه در حدیث ثقلین طبق روایتی کلمه «اهل بیتی» در کنار «عترتی» آمده چنین برداشت کرده که چون در عترت نساء داخل نیستند در اهل بیت هم که در بدل یا عطف بیان برای عترت هست، شامل نساء نمیشود. از این ادعا نمیتوان چنین استفاده نمود که در آیه تطهیر که اهل بیت بدون کلمه عترت آمده نساء النبی داخل نیستند و چون به این نکته دوم اعتقادی

نداشته از زنان پیامبر به «نساء المطهرات» تعبیر میکند و در نهایت می نویسد:

«و انت تعلم انّ ظاهر ما صحّ من قوله صلی الله علیه وآله انّی تارک فیکم خلیفتین و فی روایة ثقلین کتاب اللّه حبل ممدود ما بین السماء و الارض و عترتی اهل بیتی و انّهما لن یفترقا حتی یردا علّی الحوض یقتضی ان النساء المطهرات غیر داخلات فی اهل البیت الذین هم احد الثقلین، لانّ عترة الرجل کما فی الصحاح نسله و رهطه الادنون و اهل بیتی فی هذا الحدیث الظاهر انّه بیان له او

بدل منه بدل کل من کل و علی التقدیرین یکون متحدا معه

ص: 42

فحیث لم تدخل النساء فی الاول، لم تدخل فی الثانی.»(1)

«و تو می دانی که براساس روایت صحیحی که پیامبر - که درود خدا بر او باد - فرمود: من بین شما دو جانشین و در روایتی دو چیز گرانبها می گذارم؛ یکی کتاب خداست که ریسمان کشیده شده بین زمین و آسماناند و یکی عترت من اهل بیتم و این دو از هم جدا نمی شوند تا این که در کنار حوض بر من وارد شوند. این روایت صحیح اقتضا می کند که زنان پاک شده (زنان پیامبرصلی الله علیه وآله) داخل در اهل بیت نباشند، اهل بیتی که یکی از ثقلین هستند؛ زیرا چنان که در صحاح اللغة و... گفته اند عترت مرد عبارتند از نسل او و اقوام نزدیک او. اهل بیتی در این حدیث از نظر ترکیب یا عطف بیان برای عترت است و یا بدل کل از عترت است و هر یک از این دو را درست بدانیم، عترت و اهل بیت یکی خواهند بود و چون عترت شامل زنان نمی شود، اهل بیت هم نباید شامل زنان شود».

براستی باید از آلوسی پرسید: اگر اهل بیت شامل زنان نمی شود چه دلیلی بر تطهیر نساء وجود دارد که از آنان در همین عبارت به نساء المطهرات یاد می کنید؟

ص: 43


1- تفسیر روح المعانی، ج 22، ص 16.
1 - اعتراف اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله
اشاره

درباره این شاهد باید گفت: شما که مدعی هستید این اصحابی که میگویید در روایاتی شان نزول آیه تطهیر را درباره اهل کساء ذکر نمودند، دستکم به عنوان نمونه یک حدیث را ذکر نمایید تا شاهدی برای ادعایتان باشد. حدود یک صفحه در مورد این صحابی بحث میکنید اما در مورد اصل ادعا که باید ثابث شود، میگویید در منابعی ذکر شده شاید اصلاً احادیث آنها تصریح نداشته باشد که مصداق اهل بیت تنهاخمسه طیبه هستند و شامل همسران نمیشود.

بدون شک اصحاب صالح رسول خدا صلی الله علیه وآله بعد از اهل بیت او نزدیکترین افراد برای تشخیص شأن نزول آیات بودند؛ زیرا آنان در آن جامعه زندگی می کردند و زمینه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... را که سبب نزول آیات می شدند، از نزدیک می دیدند.

قبل از نقل روایت از طریق اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله لازم است درباره اعتماد به سخن صحابه بحث کوتاه زیر را از دیدگاه اهل سنت مطرح کنیم:

1- ابن حجر درباره صحابه می نویسد:

«اتفق اهل السنّة علی انّ الجمیع عدول و لم یخالف فی

ص: 44

ذلک الاّ شذوذ من المبتدعة.»(1)

«اهل سنت اتفاق نظر دارند که همه صحابه رسول خداصلی الله علیه وآله عادلند و جز عده کمی از بدعت گذاران کسی با این نظر مخالف نیست».

2- آمُدی در این باره می نویسد:

«اتفق الجمهور من الائمّة علی عدالة الصحابه.»(2)؛

«اکثریت رهبران امت اسلامی بر عدالت صحابه اتفاق نظر دارند».

3- خطیب بغدادی، پس از آن که آیاتی از قرآن را که به نظر او بر عدالت صحابه دلالت می کند، می آورد و می نویسد: با وجود این آیات نیازی به روایات نیست، ولی در همان حال چند روایت را نقل می کند و سپس چنین مینویسد:

«والاخبار فی هذا المعنی تتسع و کلّها مطابقة لماورد فی نص القرآن و جمیع ذلک یقتضی طهارة الصحابة و القطع علی تعدیلهم و نزاهتهم، فلا تحتاج احد منهم مع تعدیل اللّه تعالی لهم المطلع علی بواطنهم الی تعدیل احد من الخلق له و .... و هذا مذهب کافّة العلماء و من یعتدّ بقوله من الفقهاء.»(3)

ص: 45


1- الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 1، ص 6.
2- الاحکام فی اصول الاحکام، ج 2، ص 102.
3- الکفایة فی علم الروایة، ص 49-48.

«روایات در این زمینه بسیار است و همه آنها با نصّ قرآن مطابق است و آیات و روایات دلالت بر پاکی صحابه می کند و یقین به عدالت و وارستگی آنان می آورد و پس از عادل دانستن خداوندی که از باطن انسانها آگاه است، صحابه نیازی به تایید هیچ کس از خلق ندارند... و این دیدگاه تمام علما و فقهایی است که به نظر آنان توجه می شود».

با توجه به این دیدگاه در مورد صحابه اگر یک نفر از آنان نزول این آیه را درشأن اصحاب کساء نقل کند کافی است، تا چه رسد به اینکه چندین نفر نقل کنند.

اکنون این روایت را از قول اصحابی که ما به آن دست یافته ایم، نقل می کنیم:

1- امام علی علیه السّلام

در گذشته بیان کردیم که به لحاظ تقدم در اسلام و فضیلت در علم، تقوا، جهاد و...، در میان صحابه، امام علی علیه السّلام شخصیتی برجسته است و اگر ما بخواهیم اعتقاد خود را درباره ارزش و اعتماد به کلام مولی امام علی علیه السّلام بیان کنیم، بسیار طولانی خواهد شد.(1) از این رو از طرح دیدگاه خود درباره کلام امام علی علیه السّلام می گذریم و تنها به نقل سخن یکی ازعلمای مشهور اهل سنت، ابن ابی

ص: 46


1- سیمای امام علی علیه السّلام در نگاه نبی صلی الله علیه وآله ، از همین نگارنده.

الحدید، اکتفا می کنیم.

او می نویسد:

«فاما علی علیه السّلام فانّه عندنا بمنزلة الرسول صلی الله علیه وآله فی تصویب قوله و الاحتجاج بفعله و وجوب طاعته و متی صحّ عنه انّه قد برئ احد من الناس برئنا منه کائنا من کان.»(1)

«نظر ما درباره امام علی علیه السّلام از این قرار است: همان طور که سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله را حق می دانیم سخن امام علی علیه السّلام را نیز حق می دانیم و همان گونه که به رفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله استدلال می کنیم به رفتار امام علی علیه السّلام نیز استدلال می کنیم و همچنان که اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه وآله را واجب می دانیم اطاعت از امام علی علیه السّلام را نیز واجب می دانیم و هرگاه نزد ما ثابت شود که امام علی علیه السّلام از کسی بیزاری جسته است ما نیز از او بیزاری می جوییم؛ آن شخص هر که می خواهد باشد».

ص: 47


1- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 35.
2- عبدالله بن عباس

یکی از راویان حدیث نزول آیه تطهیر در شأن امام علی علیه السّلام عبدالله بن عباس است.

گرچه شأن ابن عباس برتر از آن است که درباره او سخن بگوییم، ولی از باب نمونه در ابتدای همین جلد درباره وی فضائلی را متذکر شدیم که نیاز به تکرار نیست.

نزول این آیه درشأن اصحاب کساء به نقل از ابن عباس در شماری از منابع و مصادر آمده است.(1)

3- جابر بن عبدالله الانصاری

یکی از اصحاب جلیل القدر رسول خدا صلی الله علیه وآله جابر بن عبدالله انصاری است.

یکی از راویان حدیث نزول آیه در شأن اصحاب کساء، جابر بن عبدالله انصاری است. برخی از منابع روایت یاد شده را به نقل از وی آورده اند.(2)

ص: 48


1- مسند، احمد بن حنبل، ج 1، ص 544؛ فتح القدیر، ج 4، ص 280؛ تفسیر روح المعانی، ج 22، ص 16؛ مرویات احمد بن حنبل فی التفسیر، ج 3، ص 400؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 157؛ تفسیر المراغی، ج 22، ص 7؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 18 به بعد؛ الدرّالمنثور، ج 5، ص 199؛ المعجم الکبیر، ج 3، ص 57؛ فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 11، ص 88.
2- اضواءالبیان، ج 6، ص 578؛ شواهدالتنزیل، ج 2، ص 16؛ اسباب النزول، واحدی، ص76.
4- انس بن مالک

یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله انس بن مالک است. شخصیت بارز وی در منابع متعددی توصیف شده است. ابن اثیر در وصف وی می نویسد:

«خادم رسول خدا صلی الله علیه وآله و کان یتسمّی به و یفتخر بذلک... خدم النبیّ عشر سنین... و هو من المکثرین فی الروایة عن رسول الله.»(1)

«خادم رسول خدا صلی الله علیه وآله است و به این نام نامیده می شد و بدان افتخار می کرد... ده سال خدمتگزار رسول خدا صلی الله علیه وآله بود و او از کسانی است که از رسول خدا صلی الله علیه وآله بسیار روایت می کند».

یکی از راویان حدیث نزول آیه در شأن اصحاب کساء، انس بن مالک است. در شماری از منابع به نقل از وی، روایت یاد شده آمده است.(2)

ص: 49


1- اسد الغابه، ج 1، ص 294.
2- صحیح، ترمذی، ج 5، ص 142؛ ینابیع المودة، ص 107؛ اضواء البیان، ج 6، ص 578؛ فتح القدیر، ج 4، ص 280؛ جامع التفسیر من کتب الاحادیث، ج 3، ص 1628؛ البحرالمحیط، ج 7، ص 231؛ التفسیر الحدیث، ج 7، ص 380؛ فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 11، ص 87؛ تفسیر طبری، ج 10، ص 296؛ تفسیر، ماوردی، ج 4، ص 401؛ تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص 492؛ مرویات احمد بن حنبل فی التفسیر، ج 3، ص 402؛ مسند، احمد بن حنبل، ج 4، ص 157 و ص 202؛ تفسیر هود بن محکم، ج 3، ص 368؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 11؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 215؛ المعجم الکبیر، ج 1، ص 125؛ فضائل، احمدبن حنبل، ص 144؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج 1، ص 180.
5- سعد بن ابی وقاص

یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله سعد بن ابی وقاص است. علمای اهل تسنن او را چنین وصف کرده اند:

او هفتمین نفری است که اسلام آورده(1) و یکی از ده نفری است که رسول خدا صلی الله علیه وآله آنان را به بهشت بشارت داد.(2)

در تمام جنگ های رسول خدا صلی الله علیه وآله شرکت داشت.(3)

او یکی از شش نفری است که عمر به عنوان شورای انتخاب خلیفه آنان را برگزید(4) و اولین کسی است که در راه خدا تیراندازی کرده است.(5)

فضائل و مناقب او بسیار زیاد است.(6)

یکی از راویان حدیث نزول آیه در شأن اصحاب کساء، سعد بن ابی وقاص است که در شماری از منابع و مصادر از او نقل کرده اند.(7)

ص: 50


1- تهذیب الکمال، ج 10، ص 311.
2- همان، ص 310؛ تهذیب التهذیب، ج 2، ص 284.
3- همان.
4- همان.
5- همان.
6- همان.
7- خصائص، نسایی، ص 90؛ ینابیع المودة، ص 108؛ تفسیر، طبری، ج 10، ص 298؛ تفسیر، ابن کثیر، ج 30، ص 494؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 19؛ کفایة الطالب، ص 144؛ مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 108؛ صحیح، مسلم، ج7، ص 119، سنن، ترمذی، ج5، ص628.
6- ابوسعید الخدری

یکی دیگر از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله ابوسعید الخدری است که او را چنین توصیف کرده اند:

او در دوازده جنگ رسول خدا صلی الله علیه وآله شرکت داشت.(1) وی را فقیه ترین صحابی جوان شمرده اند.(2)

یکی از راویان حدیث نزول آیه در شأن اصحاب کساء، ابوسعید الخدری است که در شماری از منابع و مصادر از او نقل کرده اند.(3)

ص: 51


1- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 282؛ الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 3، ص 85.
2- همان.
3- احکام القرآن، جصاص، ج 5، ص 230؛ ینابیع المودة، ص 108، البحرالمحیط، ج 7، ص 231؛ التفسیر الحدیث، ج 7، ص 380؛ تفسیر، طبری، ج 10، ص 296؛ تفسیر، ابن ابی حاتم، ج 9، ص 3131؛ اللباب فی علوم الکتاب، ج 15، ص 548؛ تفسیر، البغوی، ج 3، ص 529؛ تفسیر ماوردی، ج 4، ص 401؛ المحرر الوجیز، ج 13، ص 72؛ تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص 494؛ فتح القدیر، ج 4، ص 279؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 22؛ مجمع الزوائد، چ 9، ص 167؛ المعجم الکبیر، ج 1، ص 127 و ج 3، ص 56؛ مختصر مسند بزاز، ج 2، ص 332؛ المصنف الحدیث، ص 312.
7- عمر بن ابی سلمه

یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله «عمر بن ابی سلمه» است. او را چنین توصیف کرده اند:

او «ربیب» رسول خدا صلی الله علیه وآله است؛ زیرا فرزند ام سلمه همسر رسول خداصلی الله علیه وآله است و در خانه آن حضرت بزرگ شده است.(1)

در زمان حکومت امام علی علیه السّلام حاکم بحرین شد(2) و در جنگ جمل در رکاب آن حضرت شرکت داشت.(3)

وی، با توجه به این که مادرش ام سلمه است و در خانه رسول خداصلی الله علیه وآله بزرگ شده است، یکی از راویان حدیث نزول آیه در شأن اصحاب کساء اوست. که در شماری از منابع و مصادره از او نقل کرده اند.(4)

ص: 52


1- تهذیب التهذیب، ج 4، ص 286.
2- همان.
3- همان.
4- ینابیع المودة، ص 107؛ فتح القدیر، ج 4، ص 279؛ جامع التفسیر عن کتب الاحادیث، ج 3، ص 1628؛ فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 11، ص 86؛ تفسیر، طبری، ج 10، ص 298؛ سنن، ترمذی، ج 5، ص 141، 434، 446.
8- واثلة بن الاسقع

یکی دیگر از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله «واثلة بن الاسقع» است. او را چنین توصیف کرده اند:

او قبل از جنگ تبوک مسلمان شد و در جنگ تبوک شرکت داشت. پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله به شام مهاجرت کرد و تا پایان عمر در آن جا ماند و آخرین صحابی بود که در شام از دنیا رفت.(1)

یکی از راویان حدیث نزول آیه در شان اصحاب کساء «واثلة بن الاسقع» است که در شماری از منابع و مصادر از او نقل کرده اند.(2)

آنچه بیان شد، تعداد اندکی از راویان نزول آیه تطهیر در شأن اصحاب کساء بود که همراه با شرح حال مختصری از آنان آوردیم.

1- حماد بن سلمه؛

2- حجاج بن منهال؛

ص: 53


1- تهذیب التهذیب، ج 6، ص 66.
2- مستدرک، حاکم، ج 3، ص 159؛ مرویات احمد بن حنبل فی التفسیر، ج 3، ص 401؛ منصف ابن ابی شیبه، ج 3، ص 373؛ تفسیر، طبری، ج 10، ص 297؛ تفسیر، ابن ابی حاتم، ج 9، ص 3132؛ تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص 492؛ فتح البیان فی مقاصدالقرآن، ج 11 ص 87؛ مسند، احمد بن حنبل، ج 5، ص 79؛ ینابیع المودة، ص 108؛ اضواءالبیان، ج 6، ص 578؛ فتح القدیر، ج 4، ص 279؛ جامع التفسیر من کتب الاحادیث، ج 3، ص 1630.

3- البراء بن عازب؛

4- بکیر بن سمار؛

5- عبدالله بن جعفر الطیار؛

6- ابی الحمراء؛

7- ابوهریره؛

8- معقل بن یسار؛

9- حکیم بن سعد.

روایت این افراد نیز در بسیاری از منابع آمده است.

اینان غیر از راویان حدیث از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله هستند که جداگانه مورد بحث قرار می گیرند و جدای از اهل بیت علیه السّلام هستند که افزون بر روایت این حدیث، به آن احتجاج هم کرده اند.

2 - اعتراف همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله
اشاره

اعتراف همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله به نزول آیه در شأن اصحاب کساء به دو دلیل زیر اهمیت دارد:

الف - همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله ، گذشته از آن که همسر آن حضرت بودند و در خانه ایشان زندگی می کردند و این آیه در خانه رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شده است و به شأن نزول آیه از بقیه آگاهی بیشتری دارند، از اصحاب رسول خداصلی الله علیه وآله نیز به شمار می روند و از این رو با توجه به آنچه پیشتر درباره اصحاب بیان شد،

ص: 54

سخن آنان سند خواهد بود.

ب - با توجه به تلاش سؤال برانگیز عده ای در انحصار آیه در همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله یا شمول آیه نسبت به همسران آن حضرت، اعتراف آنان به نزول آیه در شأن اصحاب کساء اهمیت فراوانی دارد. که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

الف - ام سلمه

نام او هند و از مهاجران به حبشه است که به دنبال مرگ شوهرش، رسول خدا صلی الله علیه وآله از او خواستگاری کرد.(1) شخصیت اخلاقی و دینی «ام سلمه» نیاز به بحث ندارد و براساس روایاتی که در شأن نزول آیه از عاقبت به خیری او حکایت می کند، جایگاه رفیع او نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آشکار می شود. او از کسانی است که به صراحت اعتراف کرده آیه در شأن اصحاب کساء نازل شده است. نزول آیه از قول او در منابع و مصادر زیادی نقل شده است.(2)

ص: 55


1- الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 8، ص 203.
2- مسند، احمد بن حنبل، ج 7، ص 415، و 431 و 423؛ صحیح، ترمذی، ج 5، ص 141؛ ینابیع المودة، ص 107؛ تفسیر، طبری، ج 10، ص 296؛ تفسیر، ابن ابی حاتم، ج 9، ص 3132؛ اللباب فی علوم الکتاب، ج 15، ص 548؛ تفسیر، البغوی، ج 3، ص 529؛ تفسیر، ماوردی، ج 4، ص 401؛ تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص 493؛ فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 11، ص 86؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج 6، ص 373؛ مستدرک، حاکم، ج 3، ص 158؛ معجم کبیر، طبرانی، ج 3، ص 52؛ اضواء البیان، ج 6، ص 578؛ فتح القدیر، ج 4، ص 279؛ تفسیر روح المعانی، ج 22، ص 14؛ جامع التفسیر من کتب الاحادیث، ج 2، ص 1626؛ البحرالمحیط، ج 7، ص 231؛ التفسیرالحدیث، ج 7، ص 379 و دهها منبع دیگر.
ب - زینب

زینب بنت جحش از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله است که عقد ازدواج او با رسول خدا صلی الله علیه وآله در آسمان خوانده شد و به همین جهت بر بقیه همسران مباهات می کرد که عقد مرا خداوند خوانده است. به همین دلیل دیگر همسران رسول خداصلی الله علیه وآله نیز به دیده احترام به او می نگریستند.(1)

یکی از راویان حدیث نزول آیه در شأن اصحاب کساء اوست که از وی حداقل در یک منبع نقل شده است.(2)

ج - عایشه
اشاره

عایشه از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله است که به دلیل شهرت میان مسلمانان نیاز به توصیف ندارد.

یکی از راویان حدیث نزول آیه در شأن اصحاب کساء عایشه است. نقل این حدیث از قول او در منابع و مصادر بی شماری آمده است.(3)

ص: 56


1- الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 93.
2- ینابیع المودة، ص 108.
3- صحیح، مسلم، جزء 7، ص 130؛ ینابیع المودة، ص 107؛ اضواءالبیان، ج 6، ص 578؛ فتح القدیر، ج 4، ص 279؛ جامع التفسیر من کتب الاحادیث، ج 3، ص 1627؛ البحرالمحیط، ج 7، ص 231؛ التفسیر الحدیث، ج 7، ص 379؛ تفسیر، طبری، ج 10، ص 296؛ تفسیر، ابن ابی حاتم، ج 9، ص 3132؛ تفسیر، البغوی، ج 3، ص 529؛ تفسیر، ماوردی، ج 4، ص 401؛ تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص 493؛ فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 11، ص 87؛ مستدرک، حاکم، ج 3، ص 159؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج 6، ص 373 و منابع دیگر.
امتناع رسول خدا صلی الله علیه وآله از ورود همسران

یکی از راههای شناخت نظر رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره اهل بیت علیه السّلام، موضع گیری رسول خدا صلی الله علیه وآله در برابر کسانی است که مدّعی بودند از اهل بیت علیه السّلام او هستند.

این آیه - همان طور که بیان شد - در خانه امّ سلمه همسر رسول خداصلی الله علیه وآله نازل شد. امّ سلمه می گوید: رفتم که داخل در کساء شوم که پیامبرصلی الله علیه وآله آن را کشید.

به این جریان توجه کنید:

«عن امّ سلمة رضی الله عنها انّ رسول الله صلی الله علیه وآله قال لفاطمة رضی اللّه عنها ائتنی بزوجک و ابنیه، فجائت بهم، فالقی رسول الله صلی الله علیه وآله علیهم کساء فدکیّا ثم وضع یده علیهم، ثم قال: اللهم انّ هولاء اهل محمد و فی لفظ آل محمد، فاجعل صلاتک و برکاتک

علی آل محمد کما جعلتها علی آل ابراهیم انّک حمید

ص: 57

مجید. قالت ام سلمة رضی الله عنها فرفعت الکساء لادخل معهم،فجذبه من یدی و قال انّک علی خیر.»(1)

امّ سلمه می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله به فاطمه علیهاالسّلام فرمود: همسرت و فرزندانت را نزد من بیاور. وقتی فاطمه علیهاالسّلام آنها را آورد، رسول خداصلی الله علیه وآله پارچه ای فدکی روی آنان انداخت و دستش را روی آنها گذاشت و سپس عرض کرد: خدایا! اینان اهل محمّد هستند و در عبارتی فرمود: اینان آل محمّد هستند، خدایا درودها و برکاتت را بر آنان بفرست، همان طور که بر آل ابراهیم فرستادی، بدون تردید تو حمید مجیدی.

امّ سلمه می گوید: پارچه را برداشتم که در جمع آنان وارد شوم. رسول خداصلی الله علیه وآله آن را ازدستم کشید و فرمود: تو عاقبت به خیر هستی».

3 - اعتراف محدثان و مفسران

دلیل اهمیت اعتراف های محدثان و مفسران به نزول آیه در شأن اصحاب کساء این است که آنان کارشناس و متخصص حدیث و تفسیر هستند. از این رو

ص: 58


1- الدرّالمنثور، ج 5، ص 198؛ کنزالعمّال، ج 13، ص 645؛ معجم کبیر، طبرانی، ج 3، ص 53، ج 23، ص 336؛ الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 8، ص 158 و منابع دیگر که پیشتر در قول ام سلمه نقل کردیم.

بهتر از بقیه افراد می دانند که آیه درشأن چه کسانی نازل شده است و معنای حدیث چیست؟

به نظریه های چند نفر از دانشمندان تفسیر و حدیث در این زمینه اشاره می کنیم:

1- حاکم حسکانی از محدثان برجسته اهل سنت، نزول این آیه در شأن اصحاب کساء را از 137 طریق نقل می کند.(1)

2- ابن مردویه، از محدثان برجسته اهل سنت، در این باره می نویسد:

«من ازید من مائة طریق انّها فی محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیه السّلام»(2)

از بیش از 100 طریق وارد شده است که این آیه درشأن محمدصلی الله علیه وآله و علی علیه السّلام، فاطمه علیهاالسّلام، حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام نازل شده است.

3- ابونعیم اصفهانی از دانشمندان برجسته، از 12 طریق نقل می کند که آیه در شأن اصحاب کساء نازل شده است.(3)

ص: 59


1- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 2، ص 138 18.
2- مناقب علی بن ابی طالب، ص 301.
3- النورالمشتعل، ص 175.

4- ابن بطریق، نزول این آیه در شأن اصحاب کساء را از 19 طریق(1) و در کتاب

دیگرش از 27 طریق نقل می کند. (2)

5- ابن عطیّه، صاحب تفسیر المحررالوجیز، ذیل این آیه مینویسد:

«و قالت فرقة و هی الجمهور اهل البیت علی و فاطمه و الحسن و الحسین.»(3)

گروهی که به جمهور مفسران مشهورند گفته اند؛ اهل البیت، علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام هستند.

سپس به نقل احادیث در این زمینه می پردازد و از خود آیه نیز برای اثبات این نظر کمک می گیرد.

6- ملاعلی قاری از دانشمندان اهل سنت، پس از نقل ترتیب خلفا در فضل و برتری، بحث برتری فرزندان آنان را مطرح می کند و می نویسد:

«و الاصحّ ان فضل ابنائهم علی ترتیب فضل آبائهم الاّ اولاد فاطمة رضی اللّه عنها، فانّهم یفضلون علی اولاد ابی بکر و عمر و عثمان رضی اللّه عنهم لقربهم من رسول الله، فهم العترة الطاهرة و الذریّة الطیّبة الذین اذهب اللّه عنهم

ص: 60


1- خصائص الوحی المبین، ص 67.
2- العمدة، ص 89.
3- المحررالوجیز، ج 13، ص 72.

الرجس و طهّرهم تطهیرا.»(1)

صحیح تر این است که برتری فرزندان خلفا نیز به ترتیب برتری آنان نسبت به هم باشد بجز فرزندان فاطمه علیهاالسّلام؛ زیرا آنان بدون تردید به دلیل نزدیکی به رسول خدا صلی الله علیه وآله بر فرزندان ابوبکر و عمر و عثمان برتری دارند؛ آنان عترت پاک و نسل پاک و پسندیده ای هستند که خداوند پلیدی را ازآنان دور کرده است و آن چنان که باید و شاید آنان را پاک گردانده است.

7- سمهودی از دانشمندان مشهور اهل سنت، پس از نقل آیه مباهله و آوردن اصحاب کساء توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله می نویسد:

«و هولاء هم اصحاب الکساء فهم المراد من الآیتین المباهلة و التطهیر.»(2)

«اینان همان اصحاب کساء و مقصود از هر دو آیه یعنی آیه مباهله و آیه تطهیر هستند».

8- ابوبکر نقّاش از مفسران اهل سنت، در این باره می نویسد:

«اجمع اکثر اهل التفسیر انّها نزلت فی علی و فاطمه و

ص: 61


1- شرح کتاب الفقه الاکبر، لابی حنیفه، ص 210.
2- جواهرالعقدین، ص 204.

الحسن والحسین صلوات اللّه علیهم.»(1)

«بیشتر مفسران اجماع دارند که این آیه درشأن علی، فاطمه، حسن و حسین علیه السّلام نازل شده است».

9- ابن صباغ مالکی از دانشمندان اهل سنت، می نویسد:

«اهل البیت علی ما ذکر المفسرون فی تفسیر آیة المباهلة و علی ما روی عن امّ سلمة هم النبی صلی الله علیه وآله و علی و فاطمه و الحسن و الحسین.»(2)

«براساس آنچه مفسران ذیل آیه مباهله گفته اند و بنابر آنچه از ام سلمه روایت شده است، مقصود از اهل البیت رسول خداصلی الله علیه وآله علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام هستند».

10- ابوبکر حضرمی از دانشمندان اهل سنت، درشأن نزول آیه می نویسد:

«والذی قال به الجماهیر من العلماء و قطع به اکابر الائمة و قامت به البراهین و تظافرت به الادلّة ان اهل البیت المرادین فی الآیة هم سیدنا علی و فاطمه و ابناهما... و ما کان تخصیصهم بذلک منه صلی الله علیه وآله الاّ عن امرالهی و وحی سماوی... و الاحادیث فی هذا الباب کثیرة و بما اوردته منها یعلم قطعا علی انّ هذه السلالة الطاهرة و

ص: 62


1- همان، ص 198.
2- الفصول المهمّه، ص 21.

العناصر الزکیّة هم اهل البیت المطهّرون و انّهم المرادون بکل ماورد فی فضل اهل البیت من الآیات و الاحادیث و الآثار و انّهم ذریّة النبی صلی الله علیه وآله و عترته و بنوه و اولاده و انّهم لن یفارقوا الکتاب الی یوم القیامة و انّهم احدالثقلین الذین ترکهم فینا رسول اللّه و امر امتّه بالتمسک بهم.»(1)

آنچه جمهور دانشمندان گفته اند و رهبران بزرگ به آن یقین پیدا کرده اند و برهان بر آن استوار است و دلیلهای زیادی آن را تایید می کند، این است که مقصود از اهل البیت در آیه، آقای ما علی علیه السّلام و فاطمه علیهاالسّلام و دو فرزندان آنها هستند... و این که رسول خدا صلی الله علیه وآله این مسأله را اختصاص به آنان داده است جز دستور خداوند و وحی آسمانی نبوده است.

او سپس روایاتی را ذکر می کند و می نویسد:

روایات در این زمینه بسیار است و از آنچه من آورده ام به طور قطع روشن می شودکه مقصود از اهل بیت در آیه علی علیه السّلام و فاطمه علیهاالسّلام و دو فرزند آنان هستند. غیر ازاینها، روایات دیگری نیز وجود دارد که به طور قطع دلالت می کند این نسل پاک و تزکیه شده همان اهل بیت پاک

ص: 63


1- رشفة الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی، ص 23، 35 و 40، چاپ بیروت.

هستند و مقصود از هر آیه و حدیثی که در فضیلت اهل بیت وارد شده است، اینان هستند و اینان همان نسل پاک پیامبرصلی الله علیه وآله و فرزندان او هستند و اینان کسانی هستند که تا قیامت هرگز از قرآن جدا نمی شوند و اینان همان یکی از دو گوهر گرانبهایی هستند که رسول خدا صلی الله علیه وآله در بین ما گذاشته و به امت خود دستور داده است که به آنان تمسک جویند.

پیشتر از قول آلوسی نقل کردیم که با توجه به مجموع ادله، مصداق اهل بیت در آیه با مصداق اهل بیت در حدیث ثقلین یکی هستند و چون حدیث ثقلین شامل همسران نمی شود، آیه نیز نباید شامل همسران شود.

11- ابن حجر - از دانشمندان مشهور اهل سنت - می نویسد:

«اکثرالمفسرین علی انّها نزلت فی علی و فاطمة و الحسن و الحسین.»(1)

بیشتر مفسران بر این باورند که آیه تطهیر درشأن علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام نازل شده است.

12- حافظ گنجی از دانشمندان اهل سنت پس از رد تفسیر زید بن ارقم درباره اهل بیت می نویسد:

ص: 64


1- الصواعق المحرقة، ص 143، چاپ مصر و ص 220، چاپ بیروت.

«الصحیح انّ اهل البیت علی و فاطمة و الحسنان.»(1)

«نظریه درست این است که اهل بیت عبارتند از علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام».

13- حافظ شیخ سلیمان قندوزی حنفی از محدثان اهل سنت می نویسد:

«اکثر المفسرین علی انّها نزلت فی علی و فاطمه و الحسن و الحسین، لتذکیر ضمیر عنکم و یطهرّکم.»(2)

«بیشتر مفسران بر این باورند که آیه تطهیر درشأن علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شده است؛ زیرا ضمیر «عنکم» و «یطهرّکم» را مذکر آورده است».

14- محب الدین طبری از محدثان اهل سنت، در کتاب خود بابی را به نام «باب فی بیان انّ فاطمة و الحسن و الحسین هم اهل البیت المشار الیهم فی قوله تعالی انّما یرید...»(3) گشوده است؛ این باب در

بیان این است که اهل بیتی که در آیه تطهیر به آنان اشاره شده است، فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام هستند.

15- توفیق ابوعلم از دانشمندان معاصر اهل سنت می نویسد:

ص: 65


1- کفایة الطالب، ص 54.
2- ینابیع المودة، ص 294، باب 59.
3- ذخائرالعقبی، ص 21.

«فالرأی عندی انّ اهل البیت هم اهل الکساء علی و فاطمه و الحسن و الحسین و من خرج من سلالة الزهراء و ابی الحسنین رضی الله عنهم اجمعین.»(1)

نظریه مورد تایید من این است که اهل البیت همان اصحاب کساء هستند که عبارتند از علی و فاطمه و حسن و حسین و کسانی که از نسل فاطمه و علی علیه السّلام به شمار می روند.

16- شبلنجی از محدثان اهل سنت می نویسد:

«و یشهد للقول بانّهم علی و فاطمة و الحسن و الحسین ما وقع منه صلی الله علیه وآله حین اراد المباهلة کما ذکره المفسرون.»(2)

براساس آنچه مفسران گفته اند؛ دلیل بر این که مقصود از اهل البیت علی و فاطمه و حسن و حسین هستند، عملکرد رسول خداصلی الله علیه وآله در جریان مباهله است.

17- ثعالبی - از مفسران مشهور اهل سنت - پس از نقل روایت ام سلمه در نزول آیه در شأن اصحاب کساء می نویسد:

«لجمهور علی هذا.»(3) جمهور دانشمندان با این نظر موافقند.

ص: 66


1- اهل البیت، ص 92.
2- نورالابصار، ص 223، چاپ قم.
3- الجواهر الحسان، ج 2، ص 573.

18- طحاوی از محدثان مشهور اهل سنت پس از ذکر روایات می نویسد:

«انّ المراد بما فیها هم رسول الله صلی الله علیه وآله و علی و فاطمة و الحسن و الحسن دون ما سواهم.»(1)

مقصود از اهل بیت در این روایات رسول خدا صلی الله علیه وآله علی و فاطمه و حسن و حسین هستند نه کس دیگری.

طحاوی، در جای دیگر پس از نقل روایاتی که دلالت می کند رسول خداصلی الله علیه وآله به درِ خانه علی علیه السّلام می آمد و آیه تطهیر را تلاوت می کرد، می نویسد:

«و هذا ایضا دلیل علی انّ هذه فیهم.»(2)

و این رفتار دلیل دیگری است بر این که این آیه درشأن آنان نازل شده است.

19- نیشابوری، از مفسران مشهور اهل سنت پس از نقل روایت عایشه درباره نزول آیه در شأن اصحاب کساء می نویسد:

«و هذه الروایة کالمتفق علی صحتها بین اهل التفسیر والحدیث.»(3)

مفسران و محدثان گویا بر صحت این روایت اتفاق نظر دارند.

ص: 67


1- مشکل الآثار، ج 1، ص 230.
2- همان، ص 231.
3- غرائب القرآن، ج 3، ص 212.

20- محمود شحاته از مفسران معاصر در تفسیر مقاتل پس از نقل نظر مقاتل و رد آن می نویسد:

«والصحیح انّ اهل البیت علی و فاطمة و الحسن و الحسین و یؤیّد هذا قوله عنکم.»(1)

نظریه صحیح این است که مقصود از اهل البیت علی و فاطمه و حسن و حسین هستند، نظریه ضمیر «عنکم» در آیه است.

21- مجدی فتحی درباره نزول آیه می نویسد:

«والاحتمال الاول هوالراجح بل هو المتعین و من حججهم الخطاب فی الآیة بما یصلح للذکور لا للاناث و هو قوله عنکم و یطهّرکم و لو کان للنساء خاصّة لقال عنکنّ و لیطهرکنّ.»(2)

احتمال اول، برتر بلکه قطعی است و از دلایل طرفداران این نظریه خطاب در آیه است که مخصوص مردان است نه زنان و آن ضمیر عنکم و یطهرکم است، اگر آیه اختصاص به زنان داشت می بایست می گفت عنکن و یطهرکنّ.

22- زین العابدین شافعی درباره نزول آیه می نویسد:

ص: 68


1- تفسیر مقاتل، ج 3، ص 489.
2- سیرة آل البیت النبی الاطهار، ص 17.

«والاظهر من الاقوال مادلّ علیه واضح الاخبار ولائح الآثار من انّ المراد بالقربی ثمة وبآل البیت هنا محمّد و علیّ و فاطمة و الحسنان.»(1)

روشنترین نظریه آن چیزی است که روایات روشن و آثار آشکار بر آن دلالت دارد و آن این است که مقصود از «قربی» در آیه مودت و اهل البیت در اینجا محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام هستند.

آنچه بیان شد، بخشی از آراء مفسران و محدثان اهل سنت درباره اهل البیت بود. البته این نوع اظهارنظرها محدود به این چند نفر یا به این آیه نیست بلکه می توان این نوع

آراء را ذیل آیات مباهله، مودة، صلّوا علیه و... به دست آورد که به دلیل اختصار به همین مقدار اکتفا کردیم.

چنان که در ابتدای بحث مطرح کردیم، استدلال شیعه به این آیه متوقف بر مقدماتی است که یکی از آنها نزول آیه در شأن اصحاب کساء است که مشروح آن بیان شد.

یکی دیگر از آنها دلالت کلمه «انّما» بر حصر است که بحث آن گذشت. از مقدمات، بودن اراده در آیه به معنای اراده تکوینی و همچنین شمول رجس

ص: 69


1- طرز الوفاء فی فضائل آل المصطفی، ص 91.

نسبت به دروغ و ادعای خلافت از طرف حضرت امیر علیه السّلام است، برای جلوگیری از تکرار بحث این سه مقدمه را به پاسخ شبهات ارجاع می دهیم.

ویژگی های اهل البیت علیه السّلام

یکی از راههای مشخص کردن مصداق اهل بیت علیه السّلام تبیین ویژگیهای آنان است. این قاعده اختصاص به اهل بیت علیه السّلام ندارد، بلکه برای هر گروه، جمعیت و شخصیت حقوقی و حقیقی ممکن است. به عنوان مثال، اگر گفتیم قاضی کسی است که این ویژگی ها را داشته باشد به طور طبیعی بسیاری از افراد از شمول عنوان قاضی خارج می شوند. همچنین اگر ویژگی های اهل بیت علیه السّلام را مشخص کردیم، دیگران خود به خود خارج می شوند، ولی سخنی که این جا مطرح شده است ، این است که این ویژگی ها چیست؟

اگر ویژگی ها را مشخص کنیم، در واقع اهل بیت علیه السّلام را در اندیشه خود بیان کرده ایم، نه آن اهل بیتی که در قرآن و حدیث آمده است. بناچار باید ویژگی ها از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله مشخص شود تا بتوان گفت این اهل البیت، اهل بیتی است که خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله در نظر دارند.

براین اساس یکی از راههای مطمئن مشخص کردن مصداق اهل بیت علیه السّلام معیّن کردن ویژگیهای اهل بیت علیه السّلام در کلام رسول خدا صلی الله علیه وآله است.

ص: 70

اهل بیت علیه السّلام در کلام رسول خدا صلی الله علیه وآله

الف- اهل بیت علیه السّلام کشتی نجات

از روایاتی که در آنها رسول خدا صلی الله علیه وآله به معرفی اهل بیت علیه السّلام پرداخته روایات سفینه است. در این روایات اهل بیت به صورت کلی معرفی شده اند.

به این روایت توجه کنید:

«قال ابوذر سمعت النبیّ یقول: الا انّ مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح من قومه، من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق.»(1)

ابوذر می گوید: از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: توجه داشته باشید که مَثَل اهل بیت من همانند کشتی نوح علیه السّلام برای قوم نوح علیه السّلام است؛ هر کسی سوار کشتی شود نجات می یابد و هرکس از آن جدا شود، غرق خواهد شد.

برای فهم این دسته از روایات ابتدا باید شرایط حضرت نوح علیه السّلام و ارزش کشتی او را درک کرد و سپس شرایط رسول خدا صلی الله علیه وآله را، تا ارزش اهل بیت علیه السّلام

ص: 71


1- مستدرک، ج 3، ص 163؛ الصواعق المحرقة، ص 121؛ ذخائرالعقبی، ص 53؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 132؛ کتاب الامثال، ص 247؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 168؛ ینابیع المودة، ص 27، 183 و 187؛ کنوزالحقایق، ج 2، ص 149.

او در این روایات روشن شود.

براساس آیات قرآن و روایات اسلامی حضرت نوح علیه السّلام پس از 950 سال تبلیغ که پیشرفت قابل توجهی نداشت و مردم گذشته از آن که او را تصدیق نمی کردند، اذیت و آزار هم می نمودند، حضرت نوح آنها را نفرین کرد و اراده خداوند بر این تعلق گرفت که آن قوم بابارانی عذاب شوند؛ عذابی که در کمترین فرصت همه چیز را زیر آب برد. برای فراگیر شدن عذابی که همه را غرق خواهد کرد، نوح علیه السّلام می بایست برای انسانهای صالح و پیروانش چاره ای بیندیشد که خداوند به او مأموریت داد:

{وَاصْنَعِ الفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَوَحْیِنا}(1)؛ کشتی را تحت نظارت و وحی ما بساز.

پس از آماده شدن کشتی فرمان خداوند صادر شد».

در این جا توجه به چند نکته زیر ضروری است:

1- کشتی نوح علیه السّلام به دستور و تحت نظارت خداوند ساخته شد، نه به دستور نوح علیه السّلام و نه به دلخواه او؛ به عبارت دیگر آنچه بایدامت را از امواج نابودکننده نجات دهد به دستور خداوند مشخص شده بود.

ص: 72


1- هود/37.

2- هیچ کس از امواج شکننده و نابودکننده در آن روز در امان نمی ماند و عذاب همه را در برمی گرفت؛

3- تنها راه نجات در آن شرایط، سوار شدن بر کشتی نوح علیه السّلام بود؛

4- سوار شدن برکشتی برای همه الزامی بود و هرکس سرپیچی می کرد نابود می شد حتی اگر پسر نوح علیه السّلام باشد؛

5- ناخدای کشتی باید فردی آشنا با هدایت کشتی باشد و به دور از هوی و هوس کشتی را رهبری کند وگرنه در اولین فرصت، کشتی را در آن گردابها با مشکل روبرو می کند و سرنشینان را به نابودی می کشاند. به عبارت دیگر ناخدا باید معصوم باشد.

اکنون با توجه به نکات یاد شده دوباره روایت سفینه را بررسی می کنیم:

1- رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرماید: مَثَل اهل بیت من همانند کشتی نوح علیه السّلام در بین امت نوح علیه السّلام است. براین اساس همان طور که نوح علیه السّلام آن کشتی را به دستور خدا برای نجات امت آماده کرده بود، رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز به دستور خداوند اهل بیت خود را برای مردم معرفی کرده است.

2- هرکس سوار آن شود، نجات می یابد! بر این اساس:

ص: 73

الف - سوار شدن بر کشتی به صلاح خود افراد است و سود آن به خود آنان برمی گردد، نه به اهل بیت علیه السّلام که قرآن درباره مزد رسالت - که محبت و مودت اهل بیت علیه السّلام باشد - چنین می فرماید:

{قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِن أجْرٍ فَهُوَلَکُمْ}(1) ؛

بگو هر مزدی که من از شما خواسته ام برای خود شما است».

ب - سوار شدن در کشتی الزامی است، در غیر این صورت مساوی با نابودی آنان است؛

ج - مردم در تعیین راه نجات نقشی ندارند و به آنان واگذار نشده و حتی پیامبر نیز نقشی ندارد؛ زیرا خداوند فرمود: {وَاصْنَعِ الفُلْکَ بِأَعْیُنِنا}؛

د - در جریان نوح علیه السّلام گرداب ها مادی بود و نابودی نیز جسمی، ولی در عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله و بعد از او گرداب ها فکری است و نابودی، نابودی اندیشه و فکر و دین و دنیا است.

ه - همه باید پیروی کنند؛ دوست و آشنا، بیگانه و همسایه ندارد. حتی اگر پسر نوح هم سرپیچی کند نابود می شود، چه رسد به همسر و صحابه نوح علیه السّلام. در مورد اهل بیت علیه السّلام نیز چنین است؛ زن پیامبر صلی الله علیه وآله هم باید اطاعت کند و اگر

ص: 74


1- سبأ/47.

اطاعت نکند نابود می شود؛ چه رسد به صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله.

و - همان طور که در آن جریان، نوح علیه السّلام می باید با هدایت کشتی آشنا باشد و کوچکترین اشتباه او کشتی را نابود و مردم را غرق می کرد، در این جا نیز عقل حکم می کند که اهل بیت علیه السّلام باید معصوم باشند و صحیخ نیست که از طرفی به مردم دستور دهند که اطاعت کردن از این گروه واجب است و از طرفی آن گروه خود صددرصد انسانهای سالم و صالحی نباشند؛ زیرا در این صورت، برای خداوند نقض غرض خواهد بود.

از روایات سفینه جز مسأله جانشینی چیز دیگر توجیه منطقی ندارد و به روشنی این روایات دلالت می کنند که اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله جانشینان رسول خدا صلی الله علیه وآله هستند. واقعا اگر پیامبر می خواست در حد یک تمثیل و تشبیه موقعیت خاندان خود را بیان کند، می باید با چه واژه هایی آن را تبیین می کرد؟

ب - اهل بیت علیه السّلام وسیله آمرزش گناهان

بحث توسل به اولیای الهی بحث مفصلی است که مجالی دیگر می طلبد، ولی به عنوان یک بحث کلی می توان گفت که توسل به اولیاء اگر با این انگیزه و دیدگاه ملاحظه شود که آنها در برابر خداوند از خود دارای استقلال هستند و می توانند بدون اجازه خداوند در عالم تصرف کنند و کاری انجام دهند، این اندیشه، بدون تردید، اندیشه ای شرک آلود است و صاحب این اندیشه مشرک

ص: 75

خواهد بود، ولی اگر توسل به اولیاء با این انگیزه و هدف انجام گیرد که اینان مقربان درگاه خداوندهستند و خود خداوند دستور داده است که برای سلوک راهش وسیله ای انتخاب کنند و وسیله را نیز خداوند معین کرده است و این گروه نیز در برابر خداوند استقلالی ندارند و کاری از آنان ساخته نیست، بلکه اگر کاری انجام می دهند با اذن و اجازه خداوند است و این گروه واسطة فیض خداوند هستند، این اندیشه نه تنها با توحید افعالی منافاتی ندارد، بلکه عین توحید افعالی است.

خداوند در آیه ای دستور داده است که بندگان برای تقرب به خدا وسیله ای انتخاب کنند:

{یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الوَسِیلَةَ وَجاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ}(1)

«ای مؤمنان خدا را در نظر بگیرید و برای رسیدن به تقرب او راهی را برگزینید و در راهش جهاد کنید؛ شاید رستگار شوید».

زمخشری می نویسد:

«الوسیلة کلّ ما یتوسّل به ان یتقرّب من قرابة او صنیعة او

ص: 76


1- مائده/35.

غیر ذلک.»(1)

«وسیله هر چیزی است که با آن به دیگری نزدیک می شوند؛ اعم از نسبت خانوادگی، کار و تلاش و یا جز این دو».

خداوند در آیاتی نه تنها به صراحت توسل به اولیاء خویش را تجویز کرده، بلکه دستور می دهد که مردم باید از پیامبر به عنوان این که نماینده خداوند است، اطاعت کنند و اگر مسلمانان گناه کردند و استغفار کنند و نزد پیامبر بیایند و پیامبر را واسطه قراردهند و پیامبر برای آنان طلب آمرزش کند، خداوند آنان را می آمرزد.

به این آیه توجه کنید:

{وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیماً}(2)

ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به این منظور که به امر خداوند فرمانش را اطاعت کنند و اگر آنان هنگامی که به خود ستم کردند، نزد تو می آمدند و از خداوند طلب آمرزش می کردند و پیامبر برایشان طلب

ص: 77


1- الکشاف، ج 1، ص 610.
2- نساء/64.

آمرزش می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.

توسل به اولیای خداوند به زمان حیات آنان اختصاص ندارد؛ زیرا توسل به جسم ولیّ نیست، بلکه توسل به روح ولیّ است که تکامل یافته است و نزد خداوند قرب و منزلت دارد. این ویژگی مختص به حیات آنان نیست. برداشت صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز چنین بود که بعد از مرگ رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز به او متوسل شدند. به این جریان توجه کنید:

«عن علیّ قدم علینا اعرابی بعد ما دفنّا رسول اللّه صلی الله علیه وآله بثلاثة ایام، فرمی بنفسه علی قبر رسول اللّه صلی الله علیه وآله و حثا علی رأسه من ترابه، فقال: قلت یا رسول اللّه فسمعنا قولک وعیت عن اللّه فوعینا عنک و کان فیما انزل اللّه علیک و لو انهم اذ ظلموا انفسهم و قد ظلمت نفسی و جئتک لتستغفر لی. فنودی من القبر انه قد غفرلک.»(1)

علی علیه السّلام فرمود: سه روز پس از دفن پیامبر صلی الله علیه وآله یک روستایی آمد و خود را روی قبر پیامبر صلی الله علیه وآله انداخت و خاک قبر را بر سرش می ریخت و می گفت: ای رسول خدا! صلی الله علیه وآله تو دستور دادی و ما دستورات تو را شنیدیم. تو از خدا فراگرفتی و ما هم از تو فراگرفتیم و از جمله چیزهایی که از طرف خداوند بر تو نازل شد، این آیه بود (و آیه را

ص: 78


1- تفسیر، قرطبی، ج 5، ص 266.

خواند) و من به خودم ظلم کردم که گناه کردم. پیش تو آمدم تا برایم استغفار کنی. در همین حال صدایی از طرف قبر برآمد که خداوند تو را آمرزیده است.

باید توجه داشت که عبادت آن نیست که بنده بپسندد و خوشایند او باشد، بلکه عبادت آن است که مولا دستور داده است و بنده مأمور است همان طور و با همان کیفیت

زمانی و مکانی و... - که مولا دستور داده است - انجام دهد و اگر غیر از این را انجام دهد، نه تنها این اعمال او عبادت و تسلیم خداوند بودن نیست، بلکه استهزا و تمسخر خداوند و احکام الهی خواهد بود.

این نکته به امت اسلامی اختصاص ندارد بلکه در امتهای گذشته نیز چنین بوده است؛ به عنوان مثال، امت موسی علیه السّلام که مشهور به قوم بنی اسرائیل شده اند، برای آمرزش گناهان مأمور شدند از دری خاص وارد شوند و جملات خاصی را بگویند، ولی آنان این دستور خداوند را که توسط حضرت موسی علیه السّلام ابلاغ شده بود به تمسخر گرفتند؛ در نتیجه به عذاب الهی گرفتار شدند.

به این آیات توجه کنید:

{وَ إِذ قُلْنا ادْخُلُوا هذِهِ القَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً

وَادْخُلُوا البابَ سُجَّداً وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَسَنَزِیدُ الُمحْسِنِین * فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ

ص: 79

فَأَنْزَلْنا عَلی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ.}(1)

آن گاه گفتیم به این شهر درآیید و هر چه خواستید از نعمتهای آن به فراوانی بخورید و با خضوع و خشوع از در وارد شوید و بگویید: گناهان ما را فرو ریز تا از خطای شما درگذریم و پاداش بیشتری به نیکوکاران دهیم اما ستمگران سخنی را که به آنان گفته شده بود، تغییر دادند و ما هم در مقابل نافرمانیِ ستمکاران عذابی از آسمان فرستادیم.

همان طور که ملاحظه می کنید، بنی اسرائیل مأمور بودند تا از دری خاص با خضوع و خشوع وارد شوند و بگویند: «حطّة»، تا گناهان آنان آمرزیده شود. خداوند هم کیفیت ورود مکان و گفتار را به عنوان عبادت مشخص کرده بود و بندگان باید از همان در با همان آداب وارد شوند، ولی آنان نه تنها با حالت خشوع وارد نشدند، بلکه به زمین نشسته، خیزان خیزان به صورت تمسخر وارد شدند و به جای این که بگویند «حطّه» می گفتند: «حنطه» - گندم - که خداوند به جای آمرزش گناهان بر آنان عذاب نازل کرد و هفتاد هزار نفر از آنان را از بین برد.(2)

رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرماید: اهل بیت من همانند باب حطّه در بنی اسرائیل

ص: 80


1- بقره/59-58.
2- تفسیر قرطبی، ج 1، ص 411؛ الکشاف، ج 1، ص 282.

هستند. خداونددستور داده است که برای فهم دین و عمل به دستورات آن و آمرزش گناهان و ارتباط با خداوند و در یک جمله برای اثبات بندگی خود باید از کانال اهل بیت علیه السّلام وارد شوند که روایات فراوانی در این زمینه داریم.

به این روایت توجه کنید:

«عن ابی سعید الخدری: انّما مثل اهل بیتی فیکم مثل باب حطّة فی بنی اسرائیل من دخله غفر له.»(1)

ابوسعید می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: جایگاه اهل بیتم در بین امت، همانند جایگاه باب حطّه در بنی اسرائیل است، هرکس از آن وارد شود، آمرزیده می شود.

در منابع اهل سنت در این زمینه روایاتی داریم که هر دو ویژگی یاد شده، یعنی تمثیل به کشتی نوح و باب حطّه بنی اسرائیل، از امام علی علیه السّلام درباره اهل بیت علیه السّلام نقل شده است.

به این روایت توجه کنید:

«عن علیّ بن ابی طالب قال: انّما مثلنا فی هذه الامّة کسفینة نوح و کباب حطّة فی بنی اسرائیل»(2)

ص: 81


1- مجمع الزوائد، ج 9، ص 168؛ ینابیع المودّة، ص 28؛ الدرّالمنثور، ج 1، ص 71.
2- الدرّالمنثور، ج 1، ص 71.

امام علی علیه السّلام می فرماید: جایگاه ما اهل بیت علیه السّلام در بین امت اسلامی همانند جایگاه کشتی نوح و باب حطّه در میان قوم بنی اسرائیل است.

ج- اهل بیت علیه السّلام وسیله امنیت امت
اشاره

فعل و انفعالات گوناگون در جهان هستی در قالب دو عامل زیر صورت می گیرد:

الف - عوامل مادی:

مقصود از عوامل مادی، عواملی است که با حواس (پنجگانه) انسان قابل درک هستند و با رشد علمی رفته رفته میزان تأثیر این عوامل روشن شده و یا می شود. حوزه فعالیت اختراعات، اکتشافات و... در این میدان است.

ب - عوامل معنوی:

مقصود از عوامل معنوی، عواملی است که با ابزار مادی و حواس انسانی قابل درک و اندازه گیری نیست. با این حال هیچ انسان عاقلی نمی تواند تأثیر آنها را انکار کند؛ مثل دعا.

دعا کردن برای رفع مشکلات و شفای بیماریها یک عامل معنوی است که چند و چون آن را نمی توان با ابزار و علوم آزمایشگاهی اثبات کرد، ولی در متون دینی همه ادیان این مسأله به اثبات رسیده است.

ص: 82

قرآن تأثیر عوامل غیرمادی را مسلم فرض کرده است و از دعای حضرتآدم علیه السّلام گرفته تا حضرت نوح علیه السّلام، ابراهیم علیه السّلام، موسی علیه السّلام، زکریا علیه السّلام، صالحعلیه السّلام، و دهها پیامبر و بندگان صالح خود را یاد می کند و به انسانها میآموزد که این عامل را شناخته و به آن پناه برده، از آن استفاده کنند و به خصوص، درباره پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله تصریح می کند:

{وَما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ}(1)

تا تو در میان آنها هستی خداوند آنها را عذاب نخواهد کرد و نیز مادام که استغفارکنند، خداوند عذابشان نمی کند.

چنان که ملاحظه می کنید، این آیه از آیات متشابهه نیست تا قابل تأویل و... باشد و حدیث هم نیست که در سند آن بتوان خدشه کرد، بلکه کلام بسیار روشن خداوند است و تصریح می کند که استغفار مانع نازل شدن عذاب است، ولی از نظر علوم آزمایشگاهی چند و چون آن را نمی توان اثبات کرد.

همچنین آیه تصریح می کند که وجود نازنین رسول اکرم صلی الله علیه وآله چنان تأثیری در نظام آفرینش دارد که تا او در بین امت است، عذاب بر امت نازل نمی شود.

ص: 83


1- انفال/23.

ولیّ خدا یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در نظام آفرینش است و خداوند چنان تأثیری برای او در نظر گرفته است که نفس حضور او عوامل دیگر را تحت تأثیر قرار داده، مانع عمل کردن آنها می شود و قویترین عاملی است

که می تواند جلو تأثیر عوامل عذاب آفرین را بگیرد و مانع نزول عذاب شود.

رسول خدا صلی الله علیه وآله در روایاتی این تأثیرگذاری مهم را برای اهل بیت خود در نظر گرفته، چنین بیان می فرماید که تا اینان در بین امت حضور دارند، امت امنیت دارند و عذابهایی که بر امت های گذشته نازل شده، بر آنان نازل نمی شود.

تمثیلی که رسول خدا صلی الله علیه وآله بیان کرده است، حکایت از آن دارد که باید تا قیامت نیز چنین باشد. به این روایت توجه کنید:

«عن النبی صلی الله علیه وآله قال: النجوم جعلت امانا لاهل السماء و انّ اهل بیتی امان لامّتی»(1)

پیامبر فرمود: ستارگان وسیله امنیت برای اهل آسمانها هستند و اهل بیت من نیز وسیله امنیت برای امت من هستند.

ص: 84


1- المعرفة و التاریخ، ج 1، ص 538؛ مختصر زوائد مسند البزار، ج 2، ص 334؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 277؛ ینابیع المودة، ص 19.

در این روایت نکته های زیر قابل توجه است:

الف - این تأثیر، تأثیر استقلالی آنان نیست تا شرک باشد، بلکه تأثیری است که خداوند برای آنان در نظر گرفته است؛ چنان که از کلمه «جعلت» استفاده می شود.

ب - این عامل از ابتدای خلقت وجود داشته و باید تا انتهای جهان نیز وجود داشته باشد؛ چرا که ستارگان از امروز و دیروز به وجود نیامده اند، بلکه آیات تصریح دارد که همزمان با آفرینش این کار انجام گرفته است. بنابر این همان طور که ستارگان نسبت به اهل آسمانها چنین هستند، باید از روزی که آدم علیه السّلام در زمین وجود یافته است تا آخرین روزی که انسانی در روزی زمین استقرار دارد، یکی از اولیای خداوند به عنوان اهرم این امنیت وجود داشته باشد؛ از این رو رسول خداصلی الله علیه وآله بعد از عصر خود تا پایان جهان، اهل بیت خود را به عنوان اهرم نجات معرفی می کند.

ج - همان طور که در آیه تصریح شده بود که نفس وجود رسول خداصلی الله علیه وآله مانع نزول عذاب الهی است و ما کیفیت آن را نمی دانستیم، در این روایت نیز نفس وجود اهل بیت علیه السّلام مانع نزول عذاب است و کیفیت آن را نمی دانیم.

امام علی علیه السّلام در روایتی ضمن بیان این که در هر عصری یک نفر از اینان در بین بشر وجود دارند و امکان ندارد زمین خالی از اینان باشد، وصف این گروه محدود را چنین بیان می کند:

ص: 85

«اللهم بلی لا تخلوا الارض من قائم للّه بحجّة اما ظاهرا مشهورا امّا خائفا مغمورا لئلاً تبطل حجج و بیّناته و کم ذا و این اولئک؟ - و اللّه - الا قلّون عددا و الا عظمون عندالله قدرا بهم یحفظ اللّه حججه و بیّناته حتی یودعوها نظراءهم و یزرعوها فی قلوب اشباههم، هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استوعره المترفون و آنسوا بمااستوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلّقة بالمحلّ الاعلی اولئک خلفاء اللّه فی ارضه و الدعاة الی دینه آه - آه شوقا الی رؤیتهم.»(1)

آری! زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست که برای خدا بر برهان روشن قیام کند، یا آشکار شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود. تعدادشان چه مقدار است؟ و در کجا هستند؟ به خدا سوگند! تعدادشان اندک، ولی نزد خدا بزرگ مقدارند. خدا به وسیله آنان حجّت ها و نشانه های خود را نگاه می دارد تا به کسانی که همانندشان هستند، بسپارند و در دلهای

ص: 86


1- ینابیع المودة، ص 26.

آنان بکارند؛ آنان که دانش و نور حقیقت بینی بر قلبشان تابیده و روح یقین را دریافته اند، که آنچه را خوشگذرانها دشوار می شمارند، آسان گرفتند و با آنچه ناآگاهان از آن هراس داشتند، انس گرفتند و در دنیا با بدنهایی زندگی می کنند که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است؛ آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند. آه - آه - چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم!

د - نسب خانوادگی اهل بیت علیه السّلام

در بعضی از روایات، رسول خدا صلی الله علیه وآله ویژگیهای خانوادگی اهل بیت علیه السّلام را چنان بیان کرده اند که امکان ندارد بر افراد دیگر تطبیق گردد؛ چرا که در این روایات سلسله نسب خانوادگی آنها بیان شده است. به این روایت توجه کنید:

«قال دخلت علی رسول اللّه صلی الله علیه وآله فی شکاته التی قبض فیها، فاذا فاطمة رضی اللّه عنها عند رأسه قال فبکت حتی ارتفع صوتها فرفع رسول اللّه صلی الله علیه وآله طرفه الیها فقال: حبیبتی فاطمة ما الذی یبکیک؟

فقالت: أخشی الضیعة بعدک:

فقال: یا حبیبتی اما علمت ان اللّه عزّ و جلّ اطلع الی الارض اطلاعة فاختار منها اباک فبعثه برسالته ثم اطلع

ص: 87

اطلاعة فاختار منها بعلک و اوحی الیّ ان انکحک ایّاه. یا فاطمة و نحن اهل بیت قد اعطانا سبع خصال لم تعط لاحد قبلنا و لا تعطی لا حد بعدنا، انا خاتم النبییّن واکرم النبییّن علی اللّه و احبّ المخلوقین الی اللّه عزّ و جلّ و انا ابوک و وصیّی خیر الاوصیاء و احبّهم الی اللّه و هو بعلک و شهیدنا خیرالشهداء و احبّهم الی اللّه و هو عمّک حمزة بن عبدالمطلّب و عمّ بعلک و منّا من له جناحان اخضران یطیر مع الملائکة فی الجنّة حیث شاء و هو ابن عمّ ابیک و اخو بعلک و منّا سبطا هذه الامّة و هما ابناک الحسن و الحسین و هما سیّدا شباب اهل الجنّة و ابو هما و الذی بعثنی بالحقّ خیر منهما. یا فاطمة و الذی بعثنی بالحقّ منهما مهدی هذه الامّة اذا صارت الدنیا هرجا و مرجا

و تظاهرت الفتن و تقطعت السبل و اغار بعضهم علی بعض فلا کبیر یرحم صغیرا و لا صغیر یوقّر کبیرا فیبعث اللّه عزّ و جلّ عند ذلک منهما من یفتح حصون الضلالة و قلوبا غلفا یقوم بالدین آخرالزمان کما قمت به فی اول الزمان و یملأ الدنیا عدلاً کما ملئت جورا، یا فاطمة لا تحزنی و لا تبکی فانّ اللّه عزّ و جلّ ارحم بک و ارأف علیک منّی و ذلک لمکانک من قلبی و زوّجک اللّه زوجا و هو اشرف اهل بیت

ص: 88

حسبا و اکرمهم منصبا و ارحمهم بالرعیّة و اعدلهم بالسویّة و ابصرهم بالقضیة و قد سألت ربّی عزّ و جلّ ان تکونی اول من یلحقنی من اهل بیتی.»(1)

در آن بیماری ای که رسول خدا صلی الله علیه وآله از دنیا رفت، خدمت آن حضرت رسیدم. فاطمه علیهاالسّلام بر بالین آن حضرت نشسته بود. فاطمه علیهاالسّلام گریه می کرد؛ به گونه ای که صدای گریه اش بلند شد. رسول خدا صلی الله علیه وآله چشمش را به او دوخت و فرمود: میوه دلم، فاطمه، چرا گریه می کنی؟

فاطمه گفت: از ضایع شدن بعد از تو می ترسم!

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: میوه دلم مگر نمی دانی که خداوند توجهی به زمین کرد و پدرت را برگزید و او را مأمور به رسالت کرد و سپس توجه دیگری به زمین کرد و همسرت را انتخاب کرد و به من دستور داد که تو را به ازدواج او در آورم. ای فاطمه! ما اهل بیتی هستیم که خداوند هفت ویژگی را به ما داده است که نه به کسی قبل از ما داد و نه به کسی بعد از ما خواهد داد:

پدرت خاتم گرامی ترین و محبوبترین پیامبران نزد خداوند است.

بهترین شهیدان و محبوبترین آنها نزد خداوند شهید حمزة بن

ص: 89


1- مجمع الزوائد، ج 9، ص 166؛ المعجم الکبیر، للطبرانی، ج 3، ص 57، حدیث 2675.

عبدالمطلب است که عموی تو و عموی شوهرتوست.

کسی که با دو بال سبز در بهشت همراه ملائکه به هر کجا که بخواهد پرواز می کند، از ماست که پسر عموی پدرت و بردار شوهرتوست (مقصود جعفر ابن ابی طالب است).

دو پسران این امت که دو سرور جوانان بهشت هستند، از ماست که فرزندانت حسن و حسین علیه السّلام باشند و قسم به آن که مرا بحق به رسالت برانگیخته، پدر آن دو از آن دو بهتر است.

قسم به آن که مرا بحق به رسالت برانگیخته است، مهدی این امت از فرزندان توست. وقتی دنیا به هرج و مرج کشیده شود، آشوبها پشت سر هم ظاهر شوند و راهها ناامن گردد و گروهی گروه دیگر را غارت کنند، نه کوچکتر احترام بزرگتر را نگه دارد و نه بزرگتر به کوچکتر رحم کند، خداوند از فرزندان تو او را برمی انگیزد که سنگرهای گمراهی را فتح کند و دلهای گمراه و بسته را بگشاید.

وی در آخرالزمان قیام می کند، همان طور که من در اول زمان این کار را کرده ام. او عدالت را در دنیا خواهد گسترد، همان طور که ستم در آن گسترده شده بود.

ای فاطمه! غمگین مباش و گریه نکن، به خاطر جایگاهی که در دل من داری، خداوند از من نسبت به تو مهربانتر است. همسرت شریف ترین فرد خانواده توست، گرامی ترین پُست را داراست، مهربانترین فرد

ص: 90

نسبت به رعیت است، عادل ترین و بیناترین فرد در قضاوت است. از خداوند خواسته ام که اولین فرد از اهل بیتم باشی که به من ملحق می شوی.

چنان که ملاحظه می کنید، در این روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله به طوری مصداق اهل بیت علیه السّلام را مشخص کرده است که انطباق آن بر کسی غیر از این خانواده، به هیچ وجه، امکان ندارد و خود روایت بدون توجه به سند آن، از صدور آن از رسول خدا صلی الله علیه وآله حکایت دارد؛ چرا که آنچه رسول خدا صلی الله علیه وآله در این روایت به عنوان ویژگی بیان کرده اند، از خاتمیت رسالت خود تا ازدواج علی علیه السّلام و فاطمه علیهاالسّلام، شهادت حضرت حمزه و جعفر علیه السّلام و فرزندان فاطمه - که حسن و حسین علیه السّلام باشند - همه اتفاق افتاده است و تنها ظهور مهدی باقی مانده است که ما آرزوی آن روز راداریم.

مسأله ظهور مهدی در آخرالزمان و این که او از فرزندان امام حسین علیه السّلام است و تحولاتی که به دست آن امام اتفاق خواهد افتاد، در روایات اهل سنت مسأله ای مسلّم است و عده ای از محدثان درباره مسائل مربوط به آن، باب ویژه ای را اختصاص داده اند.

ه- جنگ با اهل بیت علیه السّلام؛ جنگ با رسول خدا صلی الله علیه وآله

یکی از ویژگیهای اهل بیت علیه السّلام که در روایات بیان شده، این است که

ص: 91

رسول خدا صلی الله علیه وآله هرگونه اذیت و آزار و جنگ با آنان را جنگ با خود می داند. به این روایت توجه کنید:

«عن ابی بکر الصدیق قال: رأیت رسول اللّه خیّم خیمة و هو متّکئ علی قوس عربیة و فی الخیمة علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین فقال: معشرالمسلمین انا سلم

لمن سالم اهل الخیمة، حرب لمن حاربهم، ولیّ لمن والاهم.»(1)

ابوبکر میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله را دیدم که خیمه ای را برافراشته و بر کمان عربی تکیه کرده بودند و در آن خیمه علی، فاطمه، حسن و حسین علیه السّلام بودند، می فرمود: ای مسلمانان! هرکس با اهل این خیمه صلح کند با او صلح خواهم کرد و هر کس با آنان جنگ کند با او خواهم جنگید و هر کس آنان را دوست داشته باشد، او را دوست دارم.

بدین سان رسول خدا صلی الله علیه وآله به طور صریح جنگ با اینان را جنگ با خود اعلام کرده است. این موضع گیری رسول خدا صلی الله علیه وآله اختصاص به این روایات ندارد، بلکه آن حضرت به شیوه های گوناگون این مسأله را بیان کرده است.

عمرو بن شاس اسلمی می گوید:

ص: 92


1- سنن، ابن ماجه، ج 1، ص 97، ح 145؛ الریاض النضره، ج 2، ص 132؛ سیراعلام النبلاء، ج 10، ص 432؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 64؛ کفایة الطالب، ص 330؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 268؛ مستدرک، حاکم، ج 3، ص 161.

همراه علی علیه السّلام به یمن رفتیم. در سفر، علی علیه السّلام نسبت به من رفتار خوبی نداشت (حضرت جلو تخلف او را گرفته بود). این رفتار علی علیه السّلام را به دل گرفتم، وقتی به مدینه آمدیم:

«اظهرت شکایته فی المسجد حتی بلغ ذلک رسول اللّه قال فد خلت المسجد ذات غداة و رسول اللّه فی ناس من اصحابه فلما رآنی حدّد الیّ النظر حتی اذا جلست قال: یا عمرو اما واللّه لقد آذیتنی.

فقلت: اعوذ باللّه ان اؤذیک یا رسول اللّه.

قال: بلی، من آذی علیّا فقد آذانی.»(1)

در مسجد این قضیه را گفتم و غیبت علی علیه السّلام را کردم. این خبر به رسول خدا صلی الله علیه وآله رسید، فردا صبح که به مسجد آمدم، دیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله با عده ای از یارانش نشسته است. همین که چشمش به من افتاد، نظرش را به من دوخت تا این که در جایی نشستم، سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله به من فرمود: ای عمرو به خدا قسم تو مرا اذیت کردی»؟!

ص: 93


1- مستدرک، حاکم، ج 3، ص 132؛ الریاض النضرة، ج 2، ص 105؛ ذخائرالعقبی، ص 122؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 132؛ الصواعق المحرقة، ص 123؛ کفایة الطالب، ص 114 و 276؛ کنزالعمّال، ج 11، ص 601.

گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله به خدا پناه می برم از این که شما را اذیت کنم.

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای عمرو! هرکس علی علیه السّلام را اذیت کند مرا اذیت کرده است.

این مسأله به قدری در بین مسلمانان صدر اسلام روشن و مسلم بوده است که صحابه هرگونه اذیت و آزار اهل بیت علیه السّلام، بخصوص امام علی علیه السّلام را همانند اذیت و آزار رسول خدا صلی الله علیه وآله می دانستند. حتی بعد از ارتحال رسول خداصلی الله علیه وآله نیز چنین ارتباطی را بین امام علی علیه السّلام و رسول خدا صلی الله علیه وآله باور داشتند؛

عروة بن زبیر میگوید: شخصی در حضور عمر از علی علیه السّلام بدگویی کرد. عمر با دستش به قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله اشاره کرد و پرسید: آیا صاحب این قبر را می شناسی؟ این محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب است. هرگز از علی علیه السّلام بدگویی نکن؛ زیرا وقتی از علی بدگویی می کنی «آذیت صاحب هذا فی قبره»؛(1) رفیقش در قبر اذیت می شود.

همان گونه که ملاحظه می کنید، عمر ارتباط تنگاتنگ امام علی علیه السّلام و نبی اکرم صلی الله علیه وآله را به اندازه ای می بیند که توهین به علی علیه السّلام در این جهان را موجب

ص: 94


1- الریاض النضرة، ج 1، ص 94.

آزرده شدن رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن جهان می داند.

باید توجه داشت که این گونه موضع گیری رسول خدا صلی الله علیه وآله را نمی توان موضع گیری عاطفی نسبت به خانواده خود تلقی کرد؛ چرا که اگر این برخورد، برخوردی عاطفی است باید درباره بقیه دختران و دامادها و نوه ها هم وجود داشته باشد، در حالی که حتی یک کلمه هم درباره بقیه نقل نشده است.

و - اهل بیت علیه السّلام مخزن علوم و اسرار الهی

تبیین ابعاد قرآن و احکام الهی نیاز به علومی دارد که نمی توان آنها را از طریق حس و عقل به دست آورد، بلکه باید از وحی گرفت و چنین شخصی باید ویژگی خاص و آمادگی روحی داشته باشد تا بتواند با آموزش وحی، مخزن علوم و اسرار الهی گردد. این شخص رسول خدا صلی الله علیه وآله است.

امام علی علیه السّلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله اهل بیت آن حضرت را مخزن اسرار و علوم الهی می داند که به طور مسلم اینان این علوم را از رسول خدا صلی الله علیه وآله گرفته اند.

به این کلام توجه کنید:

ص: 95

«عن علی علیه السّلام: هم موضع سرّه و لجأ امره و عیبة علمه و موئل حکمه و کهوف کتبه و جبال دینه، بهم اقام انحناء ظهره و اذهب ارتعاد فرائصه.»(1)

عترت پیامبر صلی الله علیه وآله جایگاه اسرار خداوندی و پناهگاه فرمان الهی و مخزن علم خدا و مرجع احکام اسلامی و نگهبان کتابهای آسمانی و کوههای همیشه استوار دین خدایند. خداوند به وسیله اهل بیت علیه السّلام پشت خمیده دین را راست نمود و لرزش و اضطراب آن را از میان برداشت.

همان طور که پیشتر در حدیث ثقلین هم بیان شد، دانشی که در اختیار رسول خدا صلی الله علیه وآله و خاندان او قرار گرفته است، دانش آموختنی نیست، بلکه دانشی است که خداوند تنها در اختیار آنان گذاشته است. نه زنان پیامبر صلی الله علیه وآله ادعای چنین دانشی داشتند و نه دانشمندان درباره آنان چنین ادعایی را مطرح کرده اند، ولی هم اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله این را ادعا داشتند که چنین دانشی را در اختیار دارند و هم دیگران درباره آنان چنین گفته اند.

در این که اهل بیت علیه السّلام از این دانش غیرآموختنی بهره مند هستند، هیچ

ص: 96


1- ینابیع المودة، ص 23؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 138.

شبهه ای نیست. به این دو روایت توجه کنید:

الف - امام علی علیه السّلام در کلامی علت سکوت بعد از ارتحال نبی اکرم صلی الله علیه وآله را چنین تحلیل می کند:

«فان اقل یقولوا حرص علی الملک و ان اسکت یقولوا جزع من الموت! هیهات بعد اللتیا و التی و اللّه لا بن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امّه، بل اندمجت علی مکنون علم لو بحت به لاضطربتم اضطراب الارشیة فی الطّویّ البعیدة.»(1)

در شرایطی قرار دارم که اگر سخن بگویم، می گویند بر حکومت حریص است و اگر خاموش باشم، می گویند: از مرگ ترسید! هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا، انس و علاقه فرزند ابی طالب به مرگ در راه خدا، بیشتر از علاقه طفل به پستان مادر است! این که سکوت را برگزیدم، از علوم و حوادث پنهانی آگاهی دارم که اگر بازگویم مضطرب می شوید چونان لرزیدن ریسمان در چاههای عمیق.

امام علی علیه السّلام در جای دیگر می فرماید:

ص: 97


1- نهج البلاغه، خطبه 5.

«ایها الناس سلونی قبل ان تفقدونی؛ فلانا بطرق السماء اعلم منّی بطرق الارض، قبل ان تشغر برجلها فتنة تطأ فی خطامها و تذهب باحلام قومها.»(1)

ای مردم پیش از آن که مرا نیابید، آنچه می خواهید از من بپرسید، که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین می شناسم. بپرسید قبل از آن که فتنه ها چونان شتری بی صاحب حرکت کند و مهار خود را پایمال نماید و مردم را بکوبد و بیازارد و عقلها را سرگردان کند.

همان طور که ملاحظه می کنید، امام علی علیه السّلام ادعای داشتن دانشی فراتر از دانش بشری را دارد و مهمتر این که صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله که معاصر آن حضرت بودند و از نزدیک شاهد این دانش بودند، به این مسأله اعتراف داشتند.

«قال ابن عباس: لقد اعطی علیّ تسعة اعشار العلم و ایم اللّه لقد شارکهم فی العشر العاشر.»(2)

ابن عباس می گفت: 109 علم تنها در اختیار علی علیه السّلام است و به خدا قسم در 101 بقیه نیز با مردم شریک است.

ص: 98


1- همان، خطبه 189.
2- اسدالغابة، ج 4، ص 96.

«قال سعید بن المسیب: ما کان احد من الناس یقول سلونی غیر علیّ بن ابی طالب.»(1)

سعید بن مسیب می گفت: جز علی بن ابی طالب علیه السّلام کسی جرأت نمی کرد، بگوید هرچه می خواهید از من بپرسید.

«عن عبدالملک بن ابی سلیمان قال: قلت لعطاء اکان فی اصحاب محمد اعلم من علی؟ قال: لا و اللّه لا اعلمه.»(2)

عبدالملک می گوید به عطا گفتم: آیا در اصحاب محمدصلی الله علیه وآله داناتر از علی علیه السّلام یافت می شود؟ گفت: نه، به خدا قسم چنین کسی را نمی شناسم.

آنچه درباره دانش غیر اکتسابی اهل بیت علیه السّلام بیان شد، به امام علی علیه السّلام اختصاص ندارد، بلکه همه امامان چنین ادعایی را داشته اند و در زندگی خود آن را اثبات کرده اند؛

«عن عبدالاعلی ابن اعین قال سمعت جعفر الصادق رضی اللّه عنه یقول: قد ولدنی رسول اللّه صلی الله علیه وآله و انا اعلم کتاب اللّه و فیه بدأ الخلق و

ص: 99


1- همان، ص 95.
2- همان.

ما هو کائن الی یوم القیامة و فیه خبرالسماء و خبر الارض و خبر الجنّة و النار و خبر ما کان و ما یکون و انا اعلم ذلک کله و کانّما انظر الی کفّی و ان اللّه یقول فیه تبیان کل شی ء و یقول تعالی ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا، فنحن الذین اصطفینا اللّه جلّ شأنه و اورثنا هذا الکتاب فیه تبیان کل شی ء.»(1)

عبدالاعلی پسر اعین میگوید: از امام جعفر صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود: من فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله هستم و کتاب خدا را می دانم؛ کتابی که گزارش پیدایش آفرینش و آنچه تا قیامت اتفاق خواهد افتاد، در آن وجود دارد. گزارش آسمان، زمین، بهشت، جهنم، گزارش گذشتگان و آیندگان را همان طور که به کف دستم نگاه می کنم، می دانم. خداوند فرموده است: در قرآن بیان هر چیزی است. همچنین خداوند می فرماید: کتاب را به کسانی میراث دادیم که از بندگان برگزیده ما بودند و ما بندگان برگزیده خداوند هستیم و این کتابی را که بیان هر چیزی در آن است، به ارث برده ایم.

ص: 100


1- ینابیع المودّة، ص 23.

چنان که ملاحظه می کنید، امام با استدلال به آیه قرآن - که در این کتاب هر نوع اطلاعاتی که مورد نیاز است وجود دارد و استدلال به آیه ای که می فرماید دانش این کتاب را در اختیار بندگان برگزیده قرار داده ایم - میفرماید: ما بندگان برگزیده خدا هستیم.

این روایت نیز گفته ما را تایید می کند که باید در هر عصری فردی وجود داشته باشد که دانش او فراتر از دانش بشری باشد، تا بتواند کتاب خدا را بیان و تفسیر کند.

ز - اهل بیت علیه السّلام اساس دین خدا

در جهان هستی هر پدیده ای متناسب با نقش و اثری که در جهان دارد، ارزشمند و مورد توجه قرار میگیرد. در یک ساختمان اشیای مختلفی به کار می رود که هر یک در جای خود مورد نیاز است ولی همه از ارزش مساوی

برخوردار نیستند؛ بعضی جنبه تزئینی دارند و بعضی در استحکام ساختمان نقش دارند و در این بین، اساس و بنیاد ساختمان از ارزش خاصی برخوردار است که هیچ یک از اشیای به کار رفته در ساختمان نمی توانند جایگزین آن شوند.

دین نیز بسان یک ساختمان است که بعضی نیز از عقاید و احکام آن بنیادی است و برخی جنبه استحکامی و بعضی نیز جنبه تزیینی دارند؛ اعتقاد به خدا، پیامبر، معاد و... چیزی نیست که بتوان موضوع دیگری را با آنها مقایسه کرد.

ص: 101

احکام الهی نیز چنین هستند. افراد نیز این گونه هستند، چنان که صحابه، تابعین، اندیشمندان، مجاهدان، مهاجران، همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله و... هر یک جایگاه خاص خود را دارند، ولی هیچ کس را نمی توان با اهل بیت رسول خداصلی الله علیه وآله مقایسه کرد؛ چرا که اعتقاد به امامت و ولایت اهل بیت علیه السّلام سنگ بنای تبیین و تفسیر درست دین است و آنان مفسران واقعی دین و محور حرکت امت هستند که تندروها و کندروها باید آنان را الگوی خود قرار دهند.

امام علی علیه السّلام درباره این ویژگی اهل بیت علیه السّلام می فرماید:

«لا یقاس بآل محمد صلی الله علیه وآله من هذه الامّة احد، و لا یسوّی بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا، هم اساس الدین و عماد الیقین، الیهم یفی الغالی و بهم یلحق التالی و لهم خصائص حق الولایة و فیهم الوصیة و الوراثة، الآن

اذ رجع الحق الی اهله و نقل الی منتقله»(1)

هیج کسی با خاندان رسالت قابل مقایسه نیست و آنان که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت، پیامبرصلی الله علیه وآله اساس دین و ستونهای استوار یقین هستند. شتاب کننده

ص: 102


1- ینابیع المودة، ص 44؛ نهج البلاغه، خطبه 2.

باید به آنان باز گردند و عقب مانده باید به آنان بپیوندد؛ زیرا ویژگیهای حق و ولایت به آنها اختصاص دارد و وصیت پیامبرصلی الله علیه وآله درباره خلافت مسلمانان و میراث رسالت به آنها تعلق دارد. هم اکنون، که خلافت را به من سپردید، حق به اهل آن بازگشت و دوباره به جایگاهی که از آن دور مانده بود، بازگردانده شد.

چنان که ملاحظه می کنید، این ویژگی ها چیزی نیست که بتوان آنها را به زنان پیامبر یا اقوام و خویشان او سرایت داد، بلکه ویژگی هایی است که شامل افراد خاصی می شود.

تطبیق اصحاب کساء

اشاره

بدون تردید اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله وارثان علم آن حضرت هستند و براساس حدیث ثقلین، - که مورد پذیرش اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان است- اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله عِدل قرآن و یکی از دو امانت گرانبهای رسول خداصلی الله علیه وآله در بین امت هستند. براین اساس سخنان آنان برای ما در صورت اثبات همانند سخن رسول خداست.

بنابراین یکی از راههای تعیین مصداق اهل بیت تطبیق آنان است و از طرفی اصحاب کساء در تطبیق این آیه برخود هرگز تردیدنداشته آن را آشکارا اعلام کرده اند. اکنون این تطبیق را بررسی می نماییم.

ص: 103

الف - رسول خدا صلی الله علیه وآله

یکی از کسانی که آیه را بر خود تطبیق کرده رسول خداست. به این روایت توجه کنید:

«عن ابن عبّاس رضی اللّه عنهما قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله انّ اللّه قسم الخلق قسمین فجعلنی فی خیرها قسما فذلک قوله و اصحاب الیمین و اصحاب الشمال فانا من اصحاب الیمین و انا خیر اصحاب الیمین ثم جعل القسمین اثلاثا فجعلنی فی خیرها ثلثا فذلک قوله و اصحاب المیمنة ما اصحاب المیمنة و اصحاب المشئمة و السابقون السابقون فانا من السابقین و انا خیر السابقین ثم جعل الاثلاث قبائل فجعلنی فی خیرها قبیلة وذلک قوله و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عندالله اتقاکم و انا اتقی ولد آدم و اکرمهم علی اللّه تعالی و لا فخر ثم جعل القبائل بیوتا فجعلنی فی خیرها بیتا فذلک قوله انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم فانا و اهل بیتی مطهّرون من الذنوب.»(1)

ص: 104


1- الدرّالمنثور، ج 5، ص 199؛ المعجم الکبیر، ج 3، ص 57؛ فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 11، ص 88.

ابن عبّاس می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: خداوند مردم را دوگونه آفرید و مرا جزء بهترینِ این دو نوع قرارداد و این همان سخن خداست که گروه دست راست و گروه دست چپ و من از بهترین اصحاب دست راست هستم. سپس خداوند مردم را سه گروه قرار داد و مرا در بهترین آنان قرار داد و این،همان اهل یقین و سعادت هستند. چه گروه سعادتمندی، و دیگر گروه تیره روزان چه گروه تیره روزی، و پیشگامان پیشرو، و من از پیشگامان و بهترینِ آنان هستم، سپس خداوند این گروهها را به صورت قبایل در آورده، مرا در بهترین قبیله ها قرارداد و این، همان سخن خداوند است که شما را دسته ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، ولی گرامی ترینِ شما نزد خدا، پرهیزکارترین شماست. خداوند دانای آگاه است و من با تقواترین و گرامی ترینِ فرزند آدم هستم. البته جای فخرفروشی نیست. سپس خداوند این قبایل را به شکل خانواده هایی آفرید و مرا در بهترین خانواده ها قرار داد و این سخن خداوند است که خداوند می خواهد پلیدی را تنها از شما اهل بیت دور کند و چنان که باید و شاید شما را پاک سازد. و من و اهل بیتم از همه گناهان پاک هستیم.

در این روایت هم «رجس» تفسیر شده و هم،اراده خداوند به اراده تکوینی تفسیر شده است و با این تفسیر، این آیه شامل همسران رسول خداصلی الله علیه وآله نمی شود.

ص: 105

ب - امام علی علیه السّلام

یکی از اصحاب کساء امام علی علیه السّلام است که شمول آیه دربارة آن حضرت قطعی است؛ چه بنابر قول اختصاص آیه به اصحاب کساء و چه بنابر قول به تعمیم آیه. امام علی علیه السّلام در تطبیق آیه برخود هیچ تردیدی نداشته و در موارد متعددی ادعا کرده که آیه درشأن آنان نازل شده است و شامل او نیز می شود.

در این جا تنها به بیان یک مورد بسنده می کنیم که هم شیعه و هم اهل سنت آن را نقل کرده اند و مشروح آن در بحث شبهه ادعای خلافت از طرف آن حضرت خواهد آمد.

امام در «یوم الشوری» خطاب به اهل شورا فرمود:

«فانشدکم بالله هل فیکم احد انزل اللّه فیه آیة التطهیر حیث یقول انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا غیری قالوا اللهم لا.»(1)

شما را به خدا قسم آیا در بین شما غیر از من کسی هست که آیه تطهیر درشأن او نازل شده باشد؟ گفتند: نه به خدا!

ص: 106


1- مناقب، ابن مغازلی، ص 118؛ مسند، ابی حمزة ثابت بن دینار الثمالی، ص 98؛ علل الشرایع، ج 1، ص 191؛ بحارالانوار، ج 29، ص 125.
ج - فاطمة الزهرا علیهاالسّلام

یکی از اصحاب کساء، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسّلام است و شمول آیه نسبت به ایشان قطعی است؛ چه بنابر قول اختصاص آیه به اصحاب کساء و چه بنابر قول تعمیم آیه نسبت به همسران.

اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله در تطبیق آیه بر حضرت زهراعلیهاالسّلام هیچ تردیدی به خود راه نمی دادند. امام علی علیه السّلام در یک مناظره تند با ابوبکر در حضور اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله - در مسجدالنبی - هنگامی که ابوبکر کارگزاران حضرت زهراعلیهاالسّلام را از فدک اخراج و آن را به زور تصرف کرده بود و بدون توجه به اعتراض حضرت زهرا علیهاالسّلام از ایشان تقاضا کرده بود که برای اثبات مالکیت خود نسبت به فدک شاهد بیاورد، امام علیه السّلام به ابوبکر فرمود:

«یا ابابکر أ تقرأ کتاب الله؟

قال: نعم.

قال: اخبرنی عن قول اللّه عزّ و جلّ انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا فیمن نزلت، فینا ام فی غیرنا؟

قال: بل فیکم.

ص: 107

قال: فلو انّ شهودا شهدوا علی فاطمة بنت رسول اللّه صلی الله علیه وآله بفاحشة ما کنت صانعا بها؟

قال: کنت اقیم علیها الحد کما اقیمه علی نساءالمسلمین.

قال: إذَن کنت عندالله من الکافرین.

قال: و لِمَ؟

قال: لانّک رددت شهادة اللّه لها بالطهارة و قبلت شهادة الناس علیها... فدمدم الناس و انکروا و نظر بعضهم الی بعض و قالوا صدق و اللّه علی بن ابی طالب علیه السّلام.»(1)

امام: ابوبکر! آیا قرآن می خوانی؟

ابوبکر: آری.

به من بگو که آیه تطهیر درباره چه کسی نازل شده است؟ درباره ما یا درباره غیر ما؟

- درباره شما نازل شده است.

اگر جمعی شهادت دهند که فاطمه علیهاالسّلام کار زشتی انجام داده است، چه می کنی؟

ص: 108


1- الاحتجاج، ج 1، ص 122.

- همان طور که بر بقیه زنان مسلمان حد جاری می کنم بر او هم حد جاری می کنم؟!

در آن هنگام نزد خدا جزء کافران خواهی بود!

- چرا؟

برای این که خداوند شهادت داده است که فاطمه علیهاالسّلام پاک است و تو شهادت خداوند درباره او را رد کرده و شهادت مردم را پذیرفته ای.

به دنبال این سخنان بگو، مگو میان اصحاب آغاز شد و کار ابوبکر را زشت دانستند با نگاه به یکدیگر گفتند: علی بن ابی طالب علیه السّلام راست میگوید.

د - امام حسن مجتبی علیه السّلام

یکی از اصحاب کساء امام حسن مجتبی علیه السّلام است و شمول این آیه نسبت به امام حسن علیه السّلام قطعی است؛ چه بنابر قول به اختصاص آیه نسبت به اصحاب کساء و چه بنابر نظریه تعمیم آیه نسبت به همسران رسول خداصلی الله علیه وآله. امامحسن علیه السّلام نیز در تطبیق آیه نسبت به خود تردیدی نداشته و در موارد متعددی آیه را بر خود تطبیق کرده است که شیعه و اهل سنت آنها را نقل کرده اند.به یکی از سخنان آن حضرت اشاره میکنیم. بعد از جریان ترور آن حضرت در مدائن و بستری شدن، - پس از آن که حالش رو به بهبود می رفت - روزی در جمع مردم حضور یافت و ضمن تحلیل حوادث و جریان صلح بامعاویه اقدام آنان را در

ص: 109

ترور خود زشت دانست و توجه آنان را به جایگاه خود جلب کرد و فرمود:

«... و انا من اهل البیت الذین اذهب اللّه عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا و انا من اهل البیت الذین افترض اللّه عزّ و جلّ مودّتهم و ولایتهم فقال فیما انزل...»(1)

مردم! من از اهل بیتی هستم که خداوند رجس و پلیدی را از آنان دور کرده است و آنان را آن طور که شاید و باید پاک کرده است. مردم! من از اهل بیتی هستم که خداوند مودت و ولایت آنان را واجب کرده است... وآن قدر گفت مردم از اهل بیتی هستم که... به گونه ای که حاضران زار زار گریستند.

ه - امام حسین علیه السّلام

یکی از اصحاب کساء امام حسین علیه السّلام است که شمول آیه نسبت به او نیز قطعی است؛ چه بنابر قول اختصاص آیه نسبت به اصحاب کساء و چه بنابر نظر تعمیم آیه نسبت به همسران.

امام حسین علیه السّلام نیز در تطبیق آیه تطهیر درباره خود تردیدی نداشته و در مناظره های متعدد خود را مصداق آیه دانسته است. در جریان قیام خود علیه

ص: 110


1- مجمع الزوائد، ج 9، ص 203؛ ینابیع المودة، ص 108 و ص 292؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 32؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 302؛ تفسیر، ابن ابی حاتم، ج 9، ص 3132؛ تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص 495.

حکومت یزید، در راه کوفه وقتی با سپاه «حرّ بن یزید» - که از طرف حکومت بنی امیه برای جلوگیری از حرکت آن حضرت اعزام شده بود - برخورد کرد، پس از برخورد اولیه و اقامه نماز به امامت حضرت، حرّ بن یزید ریاحی سؤال کرد برای چه و به کجا می روید؟

امام حسین علیه السّلام مسأله دعوت مردم کوفه برای آمدن به آن شهر و به دست گرفتن رهبری جامعه را مطرح کرده، سپس فرمود:

«اما بعد ایهاالناس فانّکم ان تتقوا اللّه و تعرفوا الحق لاهله یکن ارضی لله و نحن اهل البیت اولی بولایة هذا الامر من هولاء المدّعین ما لیس لهم و السائرین فیکم بالجور و العدوان.»(1)

اما بعد، ای مردم! بدون تردید اگر شما تقوا پیشه کنید و حق را به اهلش بدهید، بیشتر مورد رضایت خداست و ما اهل البیت نسبت به رهبری و حکومت شایسته تر و سزاوارتریم از کسانی که ادعای چنین کاری را دارند، در حالی که چنین حقی ندارند کسانی که در بین شما با ظلم و ستم حکمرانی می کنند.

ص: 111


1- الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 47.

ص: 112

ص: 113

ص: 114

فصل سوّم :شبهات ادبی

اشاره

شبهاتی را که بر استدلال شیعه به این آیه مطرح کرده اند به چند محور کلی زیر تقسیم شده است:

شبهات ادبی

اشاره

مقصود از شبهات ادبی، شبهاتی است که با توجه به کاربرد کلمات در ادبیات عرب، مطرح شده است؛

1 - رجس شامل دروغ نمی شود:

از شبهاتی که بر این استدلال مطرح کرده اند این است که «رجس» شامل کذب نمی شود. به این شبهه توجه کنید:

ص: 115

«انت لم تذکر دلیلاً علی ان الکذب من الرجس و اذا لم تذکر علی ذلک دلیلاً لم یلزم من اذهاب الرجس اذهاب الکذبة الواحدة.»(1)

شما دلیلی بر این که رجس کذب را هم شامل می شود، نیاورده ای، و همین دلیل بر این است که از بین بردن رجس شامل از بین بردن یک دروغ نمی شود؟!

قابل ذکر است که ابن تیمیه «منهاج السنة» را در رد کتاب «نهج الحق» علاّمه حلی نگاشته است و قاسمی نیز تمام شبهات ابن تیمیه را بدون حذف کلمه ای آورده و مقصود او از یک دروغ - همان طور که در شبهات آینده مطرح می کند - این است که بر فرض که حضرت امیر علیه السّلام ادعای خلافت هم کرده باشد (نستجیر بالله) این یک دروغ است و با اذهاب رجس منافات ندارد!!

2 - رجس شامل خطا نمی شود:
اشاره

از شبهاتی که بر این استدلال مطرح کرده اند این است که رجس شامل خطا نمی شود. به این شبهه توجه کنید:

«و ایضا فالخطاء لایدخل فیه عموم الرجس.»؛

ص: 116


1- منهاج السنة، ج 7، ص 88؛ التفسیر، القاسمی، ج 13، ص 255.

لفظ عام رجس شامل خطا نمی شود.

این شبهه در بعضی از منابع ذکر شده است.(1)

با اینکه شبهه درباره «عدم ملازمه» میان «نفی رجس و عصمت از خطا» است اما شما عصمت را به صورت مطلق آوردید و بعداً در نقد آن هم عدم ملازمه میان نفی رجس و عصمت را نقد میکنید نه عدم ملازمه میان نفی رجس و عصمت از خطا را.

عدم ملازمه میان نفی رجس و عصمت:
اشاره

از شبهاتی که بر این استدلال مطرح کرده اند، این است که نفی رجس مستلزم عصمت نیست. به این شبهه توجه کنید:

«و نفی الرجس لا یوجب ان یکون معصوما من الخطاء بالاتفاق بدلیل انّ اللّه لم یرد من اهل البیت ان یذهب عنهم الخطاء، فانّ ذلک غیر مقدور علیه عندهم و الخطاء مغفور، فلا نعیّر وجوده.»

بنابر اتفاق نظر، نفی رجس مستلزم معصوم بودن از خطا نیست؛ زیرا خداوند اراده نکرده است خطا را تنها از اهل البیت دور کند؛ چه این که

ص: 117


1- منهاج السنة، ج 7، ص 88؛ التفسیر، القاسمی، ج 13، ص 255.

در نظر شیعه خداوند قدرت بر چنین کاری ندارد. گذشته از آن که خطا بخشیده شده است و وجودش موجب عار نیست.

این شبهه در بعضی از منابع ذکر شده است.(1)

باتوجه به این که پاسخ این سه شبهه به یک بحث مربوط می شود، آنها را یک جا ذکر کردیم، البته ابن تیمیه اتهام دیگری نیز بر شیعه وارد آورده است که آنان خداوند را قادر بر انجام این کار نمی دانند و چون این بحث ارتباط مستقیم با آیه ندارد، از ذکر آن خودداری می کنیم.

اکنون به نقد هر سه شبهه می پردازیم.

پیشتر در بحث شبهات آیه «انّما» درباره ابن تیمیه و ناصبی بودن او از دیدگاه دانشمندان اهل سنت مطالبی بیان شد که تکرار نمی کنیم. به دلیل دشمنی که با حضرت امیر علیه السّلام دارد، شبهات او در مباحث مربوط به آن حضرت از انصاف و ادب به دور است، ولی باید به آن ها پاسخ گفت.

نقد شبهه اول

در پاسخ این شبهات باید گفت ما در دلالت الفاظ بر معانی نمی توانیم دخل و تصرف کنیم.

ص: 118


1- همان.

این که چه لفظی چه معنایی بدهد یا چه معنایی می دهد و با چه معنایی ملازم است یا نیست در اختیار ما نیست، بلکه در این بحث همه تابع لغت هستند و تبیین معانی الفاظ وظیفه لغت شناس است نه وظیفه دانشمندان بقیه رشته ها.

اکنون باید دید «رجس» در لغت به چه معنی است و اذهاب رجس با چه معنایی ملازم است.

تعریف رجس

زجاج در تعریف رجس می نویسد:

«الرجس فی اللغة اسم لکل ما استقذر من عمل.»(1)؛ «رجس در لغت اسم برای هر کار پلید و ناپاک است».

ابن سکیت می نویسد:

«الرجس: الشی ء القذر.»(2)؛«رجس یعنی چیز پلید و ناپاک».

ابن فارس در تعریف «قذر» می نویسد:

«القذر کلمة تدلّ علی خلاف النظافة.»(3) ؛ «قذر کلمه ای است که

ص: 119


1- معانی القرآن و اعرابه، ج 4، ص 226؛ تهذیب اللغة، ج 10، ص 306؛ تاج العروس، ج 8، ص 303.
2- تهذیب اللغة، ج 10، ص 306؛ تاج العروس، ج 8، ص 303.
3- مقاییس اللغة، ج 5، ص 70.

بر ضد پاکی دلالت می کند».

فیروزآبادی می نویسد:

«الرِّجس - بالکسر - القذر و یحرّک و تفتح الراء و تکسر الجیم الآثم و کل ما استقذر من العمل و العمل المؤدّی الی العذاب و الشک و العقاب و الغضب و رَجِسَ عمل عملاً قبیحا.»(1)

رجس یعنی پلیدی و ناپاکی و رَجِسَ؛ یعنی گناهان و هر کار زشت و پلید و هر کاری که به عذاب یا شک یا عقاب یا غضب بینجامد و رَجِسَ؛ یعنی کار قبیح و زشتی انجام داده است.

ابن درید می نویسد:

«الرجس القذر و قد یعبّر به عن الحرام و الفعل القبیح و العذاب و اللعنة و الکفر.»(2)

رجس پلیدی است که گاهی از کلمه حرام یا کار زشت یا عذاب یا لعنت و کفر به رجس تعبیر می کنند.

ابن کلبی می نویسد:

«المراد به هنا النقائص و العیوب.»(3)

ص: 120


1- القاموس المحیط، ج 2، ص 227؛ المعجم الوسیط، ج 1، ص 330؛ اقرب الموارد، ج 2، ص 354.
2- لسان العرب، ج 6، ص 95.
3- التسهیل لعلوم التنزیل، ج 2، ص 188.

«مقصود از رجس در اینجا کاستی ها و زشتی هاست».

ابن منظور می نویسد:

«الرجس: القذر»؛(1) رجس؛ پلیدی است.

مفسران نیز با توجه به همین معنای لغوی در این آیه رجس را تفسیر کرده اند؛

قشیری می نویسد:

«الرجس الافعال الخبیثة و الاخلاق الدنیئّة، فالافعال الخبیثة الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و ما قلّ و ما جلّ و الاخلاق الدنیئة الاهواء و البدع کالبخل و الشّح.»(2)

رجس کارهای پلید و اخلاق پست است؛ کارهای پلید چه آشکار و چه پنهان، چه کم و چه زیاد و اخلاق پست همانند هواهای نفسانی و بدعتها مانند بخل و آزمندی.

ابن عباس معتقد است:

«الرجس عمل الشیطان و ما لیس لله فیه رضیٰ»(3)

رجس کار شیطانی و هر کاری است که مورد رضایت خدا نباشد.

ص: 121


1- لسان العرب، ج 6، ص 94.
2- تفسیر القشیری، ج 3، ص 38.
3- مجمع البیان، ج 8، ص 356.

شوکانی می نویسد:

«فیدخل تحت ذلک کلّ ما لیس فیه لله رضیٰ»(1)

رجس شامل هر کاری که مورد رضایت خدا نباشد، می شود.

راغب می نویسد:

«الرجس الشی ء القذر و هو علی اربعة اوجه؛ اما من حیث الطبع و اما من جهة العقل و امّا من جهة الشرع و اما من کلّ ذلک کالمیة»(2)

رجس چیز پلید است و آن چهار مورد دارد؛ یا طبع انسانی بر پلیدی آن دلالت دارد،یا عقل، یا شرع و یا هر سه بر پلیدی آن دلالت می کنند؛ مثل [خوردن] مردار.

اکنون با تعریفی که لغویان و مفسران از «رجس» ارائه می کنند، آیا می توان گفت: رجس شامل دروغ نمی شود، با این که خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله و عقل آن را زشت می دانند و همه به حرام بودن آن فتوا داده اند؟

پاسخ شبهه دوم

در پاسخ به شبهه دوم باید گفت:

ص: 122


1- فتح القدیر، ج 4، ص 278.
2- مفردات راغب، ص 188.

اوّلاً: با توجه به تعریف «رجس» هر کاری را که مورد رضایت خداوند نباشد، یا هر کار شیطانی یا هر کاری که عقل یا شرع یا طبع انسانی آن را پلیدی بداند شامل می شود، این چنین نیست که گناهی که از سر خطا انجام گرفته است، مورد رضایت خداوند باشد یا کاری شیطانی نباشد یا این که مورد قبول طبع، عقل و شرع باشد، بلکه تنها با توجه به خطا بودن آن حکم تکلیفی ندارد، ولی حکم وضعی آن پابرجاست؛ به عنوان مثال، اگر کسی مؤمنی را به عمد بکشد هم کیفر تکلیفی دارد، که عذاب اخروی است، و هم حکم وضعی، که قصاص است، و هم مورد غضب خداوند و کاری شیطانی است. حال اگر کسی مؤمنی را به خطا بکشد تنها کیفر تکلیفی ندارد، اما حکم وضعی آن که پرداخت دیه باشد محفوظ است و این قتل کاری است شیطانی و مورد غضب خداوند و عقل و شرع و طبع انسانی آن را زشت می دانند. خداوند در این باره می فرماید:

{وَما کانَ لِمُؤْمِنٍ بأَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاّ خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ}(1)

هیچ مؤمنی را نرسد که مؤمنی را به قتل رساند مگر آن که به اشتباه و خطا مرتکب آن شود و در صورتی که به خطا هم مؤمنی را به قتل

ص: 123


1- نساء/91.

برساند، باید به کفّاره این خطا بنده مؤمنی را آزاد کند و خونبهای آن را به صاحب خون تسلیم نماید.

ثانیا: همان طور که پیشتر بیان شد، لغویان گفته اند: «رجس» شامل هر نوع پلیدی می شود و گناهی که از سر خطا انجام می گیرد، پلیدی است و مورد غضب خدا و تنها کیفر آن متفاوت است.

ثالثا: عده ای تصریح کرده اند که «رجس» شامل خطا هم می شود؛

شوکانی پس از بحث درباره رجس می نویسد:

«والخطأ رجس، فوجب ان یکونوامطهّرین عنه.»(1)

خطا نیز پلیدی است؛ بنابر این واجب است اهل البیت از خطا نیز پاک باشند.

نقد شبهه سوم

در نقد شبهه سوم باید گفت؛ شیعه بر این باور است که نفی رجس مستلزم عصمت است. ترکیب آیه «انّما» دلالت بر حصر دارد و مقصود از اراده، اراده تکوینی و کاربرد مفرد محلّی به الف و لام است.

ص: 124


1- ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ص 83.

بحث درباره دلالت «انّما» برحصر پیشتر گذشت، اما این که مقصود از اراده، اراده تکوینی باشد بحث آن را به شبهه اراده ارجاع می دهیم و در این جا تنها دربارة «الرجس» سخن می گوییم.

گرچه شیعه با توجه به ترکیب آیه عصمت را از آن استنباط کرده است ولی با توجه به کلمه «الرجس» نیز می توان به این نتیجه رسید؛ زیرا این «الرجس» مفرد و الف و لام بر سر آن در آمده است و از دو حال خارج نیست؛ یا باید الف و لام عهد باشد در صورتی که این کلمه پیشتر تکرار شده باشد و اگر چنین نشد، باید الف و لام جنس باشد و در آن صورت افاده عموم می کند.

تلمسانی، از دانشمندان اهل سنت می نویسد:

«المفرد المعرف یجب حمله علی المعهود السابق ان حصل هناک معهود سابق و الاّ فان کان فی جانب الثبوت کفی فی العمل به تحصیله فی صورة واحدة، لانّه یکفی فی تکوین الماهیة فرد من افرادها و ان کان فی جانب السلب وجب الامتناع عنها مطلقا، لانّ الامتناع عن تکوین الماهیة لا یحصل الاّ عند الامتناع عن جمیع افرادها.»(1)

ص: 125


1- شرح المعالم فی اصول الفقه، ص 450.

مفرد محلی به الف و لام در صورتی که در کلام سابق ذکری از آن شده باشد، باید بر همان حمل شود و اگر سابقه ذهنی نداشته باشد باید بر جنس حمل شود. در آن صورت اگر در کلام مثبت واقع شده باشد، امتثال آن با آوردن یکبار تحقق پیدا می کند؛ زیرا برای پیدایش یک ماهیت پیدایش یکی از افراد آن ماهیت کافی است و اگر آن مفرد در کلام منفی واقع شده باشد، برای امتثال آن باید از آوردن تمام افراد آن پرهیز کرد؛ زیرا عدم تحقق یک ماهیت به پیدا نشدن هیچ یک از افراد آن ماهیت بستگی دارد.

این که نکره در سیاق نفی، افاده عموم می کند مسأله ای اتفاقی و مورد اجماع است.

سمعانی از دانشمندان اهل سنت مینویسد:

«و قد قال عامّة اهل العلم ان النکرة اذا کانت نفیا استغرقت جمیع الجنس، کقولهم ما رایت رجلاً و ما رایت انسانا.»(1)

این نظر مورد اتفاق دانشمندان است که هرگاه نکره در جمله منفی واقع شد، تمام افراد آن جنس را شامل می شود؛ مثل این که می گویند: من مردی ندیدم و یا انسانی ندیدم، که همه مردها و انسانها را دربرمی گیرد.

ص: 126


1- قواطع الادلة فی الاصول، ص 272.

فخررازی - از دانشمندان اهل سنت - درباره این که چرا نکره در سیاق نفی افاده عموم می کند، می نویسد:

«الفصل الرابع فی انّ النکرة فی سیاق النفی تعمّ و ذلک لوجهین: الاوّل انّ الانسان اذا قال الیوم اکلت شیئا فمن اراد تکذیبه قال ما اکلت الیوم شیئا. فذکرهم هذا المنفی عند تکذیب ذلک الاثبات یدل علی اتفاقهم علی کونه مناقضا له و لو کان قوله ما اکلت الیوم شیئا لا یقتضی العموم لما ناقضه، لانّ السلب الجزئی لا یناقض الایجاب الجزئی. الثانی لولم تکن النکرة فی النفی للعموم، لما کان قولنا لا اله الاّ اللّه نفیا لجمیع الالهة سوی الله.»(1)

فصل چهارم در این است که نکره در سیاق نفی افاده عموم می کند. دلیل بر این مطلب دو چیز است: 1- هرگاه انسانی می گوید: من امروز چیزی خورده ام. اگر بخواهند او را تکذیب کنند می گویند تو امروز چیزی نخورده ای. کاربرد این نفی در برابر آن اثبات از طرف مردم حکایت از آن دارد که نقیض آن اثبات این است و اگر این نکره در سیاق نفی افاده عموم نمی کرد، نمی توانست نقیض آن اثبات باشد؛ زیرا نقیض موجبه جزئیه، سالبه جزئیه نیست.

ص: 127


1- المحصول فی علم الاصول، ج 1، ص 343.

2 - اگر نکره در سیاق نفی افاده عموم نمی کرد، شعار ما که می گوییم «لا اله الا الله» نمی توانست نفی همه معبودها به جز اللّه باشد.

در این که نکره در سیاق نفی افاده عموم می کند تفاوتی ندارد که خود نکره در کنار حرف نفی باشد یا نباشد. و تفاوتی میان ادوات نیست.

ابن لحّام - از دانشمندان اهل سنت - در این باره می نویسد:

«النکرة فی سیاق النفی تعمّ، سواء باشرها النافی، نحو ما احد قائم او باشرها عاملها، نحو ما قام احد و سواء کان النافی نحو ما اولم او لن او لیس او غیرها.»(1)

این که نکره در سیاق نفی افاده عموم می کند، تفاوتی ندارد که منفی در کنار حرف نفی باشد؛ مثل ما احد قائم، یا عامل آن در کنار حرف نفی باشد؛ مثل ما قام احد و تفاوتی نمی کند که حرف نفی ما باشد یا لم یا لن یا لیس و یا جز اینها.

همان طور که پیشتر بیان شد، «انّما» مفید حصر و در حکم سلب است و «رجس» نیز نکره در سیاق نفی است. همچنین پیشتر از قول لغویان و مفسران بیان شد که رجس شامل هر نوع پلیدی فکری از قبیل شرک و شک، و پلیدی اخلاقی از قبیل بخل و آزمندی، و پلیدی رفتاری از قبیل ظلم و تعدی، و پلیدی

ص: 128


1- القواعد و الفوائد الاصولیة، ص 274.

گفتاری از قبیل دروغ و... می شود و اگر بناست رجسی تحقق پیدا نکند که اذهاب «رجس» با دو تاکید لام در خبر و آوردن مصدر تأکید بر این دارند که به هیچ وجه تحقق پیدا نمی کند، این در صورتی است که هیچ گونه انحراف فکری، اخلاقی، رفتاری و گفتاری و حتی خطایی از آنان صادر نشود و این همان معنای عصمت است. بنابراین نفی رجس نه تنها ملازم با عصمت، بلکه عین عصمت است.

4- اهل البیت شامل اصحاب کساء نمی شود:

از شبهاتی که بر این استدلال وارد کرده اند، این است که اهل البیت شامل فاطمه علیهاالسّلام، علی علیه السّلام حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام نمی شود و اگر بخواهیم شامل آنان شود باید به سنت استدلال کنیم، یا این که آیه را به گونه ای دیگر تاویل کنیم.

به این شبهه توجه کنید:

ابن عاشور از مفسران معاصر اهل سنت پس از بحثی درباره اهل البیت، می نویسد:

«و بهذا یتضح انّ ازواج النبی صلی الله علیه وآله هنّ اهل بیته بصریح الآیة و انّ فاطمة و ابنیها و زوجها مجعولون اهل بیته بدعائه او بتاویل الآیة علی محاملها و لذلک هم اهل بیته بدلیل السنة و کل اولئک قد اذهب عنهم الرجس و

طهّرهم تطهیرا بعضه بالجعل

ص: 129

الالهی و بعضه بالجعل النبوی.»(1)

با این بیان روشن شد که تنها همسران رسول خداصلی الله علیه وآله به صراحت آیه اهل بیت او هستند و روشن شد که فاطمه و همسر و دو فرزندش با دعای پیامبر صلی الله علیه وآله جزء اهل بیت شده اند و یا با تاویل آیه باید آنان را شامل شود. بنابراین آنان هم از اهل بیت هستند، ولی به دلیل سنت و خداوند پلیدی را از همه اهل بیت دور کرده و آنان را پاک گردانده است؛ حال یا با اقدام خود و یا با اقدام رسولش!!

5- اهل البیت شامل علی علیه السّلام نمی شود:
اشاره

از شبهاتی که بر این استدلال وارد کرده اند؛ این است که اهل البیت شامل علی علیه السّلام نمی شود.

احسان الهی ظهیر، از منادیان وهابیت در پاکستان، در این باره می نویسد:

«و لا ادری من این جاء هذا التخصیص لعلی رضی اللّه عنه دون اصهاره الآخرین من عثمان زوج ابنتی النبی صلی الله علیه وآله ذی النورین و ابی العاص بن الربیع والد امامه وزوج زینب. فان قیل لکونه ابن عم النبی صلی الله علیه وآله فهل کان وحیدا، و اما کان له الاخوة جعفر و عقیل؟ ثم و لم اخرج عم النبی صلی الله علیه وآله الذی جعله صنو

ص: 130


1- تفسیر، ابن عاشور، ج 21، ص 247.

ابیه الا و هو عباس بن عبدالمطلب و ابنائه و اولاده فهل من مجیب.»(1)

من نمی دانم از میان دامادان رسول خدا صلی الله علیه وآله چرا تنها علی علیه السّلام جزء اهل البیت است؟ چرا عثمان ذوالنورین، همسر دو دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله ، جزء اهل البیت نیست؟ چرا ابوالعاص پدر امامه و همسر زینب جزء اهل البیت نیست؟ اگر بدین خاطر است که علی علیه السّلام پسر عموی رسول خداصلی الله علیه وآله بود، مگر او تنها بوده است؟ مگر جعفر و عقیل برادران او نیستند؟ اصلاً چرا عباس عموی پیامبر را که شبیه پدرش بوده است خارج کرده اند؟ چراپسران و فرزندان عباس را وارد نکرده اند؟ آیا کسی هست به من پاسخ بگوید؟

با توجه به این که این دو شبهه پاسخ یکسان دارند آنها را یکجا آوردیم. قبل از پاسخ به این شبهات تذکر این نکته اخلاقی لازم است که باید از تعصبی که انسان را کور و کر کند و چشمش را بر روی همه حقایق ببندد و هیچ گونه انصافی را در قضاوت علمی رعایت نکند، به خدا پناه برد و به راستی دشمنی با فردی چگونه می تواند جلو درک حقایق و فهم واقعیت ها را بگیرد؛ به گونه ای که آثار دشمنی و کینه نسبت به امام علی علیه السّلام - که رسول خدا صلی الله علیه وآله آن را نشانه نفاق

ص: 131


1- الشیعة و اهل البیت، ص 13.

دانسته است(1) - از تمام این کلمات هویداست.

برای پاسخ به این سؤال باید این بحث را مطرح کرد که مصداق اهل البیت چه کسانی هستند؟ این بحث را از دیدگاه دو مذهب بزرگ اسلامی بررسی می کنیم:

الف - دیدگاه شیعه

دانشمندان شیعه به اتفاق بر این باورند که اهل البیت در آیه مورد بحث شامل همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله نمی شود؛

«ان للفظ آل البیت اطلاقا خاصا لدی الشیعة الامامیة و یقصد به خصوص قرابة النبی صلی الله علیه وآله المعصومین، ای الائمة الاثنا عشر و فاطمة فقط و هذا الاصطلاح مرادف عندنا لمصطلح اهل البیت و آل محمد و العترة و ذوی القربی حتی بناء

علی کون معانیها اللغویة اعمّ.»(2)

بدون تردید لفظ آل البیت نزد شیعه امامیه کاربرد خاصی دارد و مقصود از آن معصومان از نزدیکان رسول خداصلی الله علیه وآله هستند؛ یعنی تنها دوازده امام

ص: 132


1- کفایة الطالب، ص 69؛ مناقب الاسد الغالب، ص 16؛ اسدالغابة، ج 4، ص 100؛ ذخائرالعقبی، ص 164؛ کنوزالحقایق، ج 2، ص 367؛ مناقب ابن مغازلی، ص 190؛ تاریخ الخلفاء، ص 172.
2- موسوعة الفقه الاسلامی طبقا لمذهب اهل البیت، ج 1، ص 237.

و فاطمه علیهاالسّلام و این اصطلاح نزد شیعه مرادف با واژه «اهل البیت» و «آل محمد» و «عترت» و «ذوالقربیٰ» است؛ گرچه معنای لغوی این واژه ها وسیع تر باشد.

در منابع دیگر نیز مشابه این عبارت فراوان یافت می شود.(1) مفسران شیعه نیز بر همین باور هستند.

علامه سید محمد حسین طباطبایی پس از بحثی درباره این واژه، می نویسد:

«فتکون لفظة اهل البیت اسما خاصا فی عرف القرآن بهولاء الخمسة و هم النبی و علی و فاطمة و الحسنان علیهم الصلاة و السلام و لا یطلق علی غیرهم و لوکان من اقربائه، حتی لو سلّمنا صحة اطلاق اللفظ علی غیرهم بحسب العرف العام.»(2)

لفظ اهل البیت در عرف قرآن نام اختصاصی برای این پنج نفر است؛ یعنی پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین علیه السّلام و بر دیگر نزدیکان رسول خداصلی الله علیه وآله اطلاق نمی شود؛ حتی اگر بپذیریم که اطلاق این لفظ از نظر عرف عام بر بقیه درست باشد.

ص: 133


1- معانی الاخبار، ج 1، ص 92؛ جامع المقاصد، ج 2، ص 320، تذکرة الفقهاء، ج 3، ص 234؛ ایضاح الفوائد، ج 1، ص 7.
2- المیزان، ج 16، ص 312.

این که کاربرد این کلمه ویژه اصحاب کساء است - گرچه از نظر لغوی وسیع تر باشد، - مورد قبول برخی از علمای اهل سنت است.

یکی از دانشمندان معاصر اهل سنت درباره آیه تطهیر می نویسد:

«هذا الخطاب لیس مختصا بازواجه، بل هو متناول لاهل البیت کلهم و علی و فاطمه و الحسن و الحسین اخصّ من غیرهم بذلک و لذلک خصّهم النبی بالدعاء لهم.»(1)

این خطاب اختصاص به همسران پیامبر ندارد بلکه شامل همه اهل البیت می شود، ولی شمول آن نسبت به علی و فاطمه و حسن و حسین اختصاصی تر است و به همین خاطر رسول خداصلی الله علیه وآله تنها برای اینان دعا کرد.

ب - دیدگاه اهل سنت
اشاره

از دیدگاه اهل سنت، مصداق اهل البیت - متناسب با هر موضوع - تفاوت دارد؛ به عنوان مثال دیدگاه آنها درباره زکات بانظر آنها درباره نماز و وجوب صلوات، یا وجوب محبت و... متفاوت است گرچه در میان آنان نیز افرادی یافت می شوند که همان دیدگاه شیعه را دارند، ولی با همه پراکندگی که در این موضوع دارند، می توان آنها را به نُه گرایش تقسیم کرد:

ص: 134


1- آل الرسول و اولیاؤه، ص 6.

1-اهل البیت؛ یعنی پیروان پیامبر صلی الله علیه وآله تا قیامت؛

عده ای بر این باورند که مقصود از اهل البیت، پیروان آن حضرت تا قیامت هستند.

این نظر در برخی از منابع ذکر شده است.(1)

2- اهل البیت؛ همان متقیان هستند؛

عده ای بر این باورند که مقصود از اهل البیت همه متقیان از امت آن حضرت است. این نظر در شماری از منابع آمده است.(2)

3- اهل البیت؛ همه قریش هستند؛

عده ای بر این باورند که مقصود از اهل البیت همه قریش است. این نظر در بعضی از منابع ذکر شده است.(3)

4-اهل البیت؛ اهل مسجد آن حضرت هستند.

عده ای بر این باورند که اهل البیت همه اهالی مسجد آن حضرت هستند که

ص: 135


1- السنن الکبری، ج 2، ص 152 151؛ جلاءالافهام، ص 110؛ المجموع للنووی، ج 7، ص 466؛ لوامع الانوار، ج 1، ص 50؛ الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام، ج 2، ص 79؛ شرح صحیح مسلم، للنووی، ج 4، ص 368.
2- المجموع للنووی، ج 7، ص 466؛ جلاء الافهام، ص 110؛ فتح الباری، ج 11، ص 160؛ مجموع الفتاوی ابن تیمیه، ج 22، ص 462 461.
3- صحیح مسلم، بشرح النووی، ج 7، ص 176.

آنان را از مسجد بیرون نکرده است.(1)

5- اهل البیت؛ کسانی هستند که صدقه بر آنان حرام است؛

عده ای بر این باورند که مقصود از اهل البیت کسانی هستند که صدقه بر آنان حرام است. این نظریه در برخی از منابع آمده است.(2)

6-اهل البیت؛ تنها همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله هستند؛

عده ای بر این باورند که مقصود از اهل البیت، تنها همسران رسول خداصلی الله علیه وآله هستند.

این نظریه در شماری از منابع یاد شده است.(3)

7-اهل البیت؛ خود آن حضرت است؛

ص: 136


1- به نقل از طبرسی در مجمع البیان، ج 8، ص 356.
2- شرح فتح القدیر، ج 2،ص 47؛ عمدة القاری، ج 7، ص 339؛ القول البدیع فی الصلاة علی الجیب، ص 81؛ المجموع، للنووی، ج 3، ص 466؛ فتح الباری، ج 11، ص 160؛ مجموع الفتاوی لابن التیمیه، ج 22، ص 460؛ جلاء الافهام، ص 109؛ المنتقی شرح مؤطا الامام مالک، ج 2، ص 153؛ المصنف لعبدالرزاق، ج 4، ص 52؛ مسند، ابن حنبل احمد، ج 5، ص 492؛ المعجم الکبیر، ج 5، ص 182؛ الصواعق المحرقه، ص 144؛ صحیح مسلم، بشرح النووی، ج 7، ص 176؛ التدوین فی اخبار قزوین، ج 1، ص 151.
3- تفسیر، قرطبی، ج 14، ص 182؛ احکام القرآن، جصاص، ج 5، ص 130؛ مختصر تفسیر الخازن، ج 3، ص 1244؛ فتح الرحمان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 2800؛ فتح القدیر، ج 4، ص279؛ التفسیر الحدیث، ج 7، ص 380؛ تفسیر، مقاتل، ج 3، ص 489؛ تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص484.

عده ای بر این باورند که مقصود از اهل البیت، تنها خود آن حضرت است.(1)

8-اهل البیت، همسران و اصحاب کساء هستند؛

عده ای بر این باورند که مقصود از اهل البیت، همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله و اصحاب کساء هستند.

این نظریه در بعضی از منابع آمده است.(2)

9-اهل البیت؛ تنها اصحاب کساء هستند؛

عده ای بر این باورند که مقصود از اهل البیت، تنها اصحاب کساء هستند که این نظریه در بسیاری از منابع آمده است.(3)

ص: 137


1- الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج 2، ص 82.
2- فتح القدیر، ج 4، ص 280؛ التمهید لما فی المؤطأمن المعانی و الاسانید، ج 17، ص 302؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج 3، ص 623؛ الانصاف، ج 2، ص 79؛ الاختیارات، ابن تیمیه، ص 55؛ مجموع الفتاوی، لابن تیمیه، ج 22، ص 461؛ احکام القرآن، جصاص، ج 5، ص 230؛ الکشاف، ج3، ص 260؛ تفسیر، ابی السعود، ج 5، ص 225، تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص 491.
3- از جمله بنگرید به: مستدرک، حاکم، ج 3، ص 163؛ کفایة الطالب، ص 142؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 263؛ صحیح، ترمذی، ج 5، ص 407؛ الکشاف، ج 1، ص 434؛ مسند، احمد بن حنبل، ج 4، ص 157 و 202؛ مرویات احمد بن حنبل فی التفسیر، ج 3، ص 42؛ معجم کبیر، طبرانی، ج 3، ص 56؛ اضواءالبیان، ج 6، ص 578؛ فتح القدیر، ج 4، ص 280؛ البحرالمحیط، ج 7، ص 231؛ التفسیر الحدیث، ج 7، ص 380؛ جامع التفسیر من کتب الاحادیث؛ ج 3، ص 1628؛ تفسیر، طبری، ج 10، ص 296؛ تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص 492؛ فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 11، ص 87؛ المطالب العالیة، ج 3، ص 360؛ ینابیع المودة، ص 107؛ الدرّالمنثور، ج 5، ص 199؛ الاستیعاب، ج 4، ص 199؛ اسدالغابة، ج 6، ص 84؛ الکامل، ابن عدی، ج 8، ص 329؛ معرفة الصحابة، ابو نعیم، ج 5، ص 2870؛ صحیح، مسلم، جزء 7، ص 130؛ تفسیر، ابن ابی حاتم، ج 9، ص 3132؛ تفسیر، البغوی، ج 3، ص 529؛ تفسیر، ماوردی، ج 4، ص 401؛ اللباب فی علوم الکتاب، ج 15، ص 548؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج 6، ص 373؛ تفسیر روح المعانی، ج 22، ص 14؛ تفسیر، قرطبی، ج 14، ص 182؛ احکام القرآن، جصاص، ج 5، ص 230؛ مختصر تفسیر الخازن، ج 3، ص 1244؛ تفسیر القرآن، سلطان العلماء، ج 2، ص 575؛ تفسیر مبهمات القرآن، ج 2، ص 349؛ تفسیر غرائب القرآن، ج 22، ص 11؛ ذخائرالعقبی، ص 25؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 103، ج9، ص 168؛ نورالابصار، ص 101؛ الصواعق المحرقه، ص 126؛ تاریخ، طبری، ج 2، ص 402؛ سیره، ابن هشام، ج 4، ص 248؛ تاریخ الاسلام ذهبی، ج 2، ص 709؛ تاریخ، یعقوبی، ج 2، ص 111؛ خصائص، نسایی، ص 119؛ المحررالوجیز، ج 1، ص 34؛ تفسیر، المراغی، ج 22، ص 7؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 18 به بعد؛ تفسیر، هود بن محکم، ج3، ص 368؛ کنزالعمّال، ج 13، ص 645؛ الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 8، ص 158؛ مناقب علی بن ابی طالب، ص 301؛ النورالمشتعل، ص 175؛ جواهرالعقدین، ص 204؛ الفصول المهمّه، ص 21؛ رشفة الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی، ص 23، 35 و 40، چاپ بیروت؛ اهل البیت، ابوعلم، ص 92؛ مشکل الآثار، ج 1، ص 230 و دهها منبع دیگر.

آنچه بیان شد، مجموع آرای اهل سنت درباره مصداق اهل البیت علیه السّلام بود.

اکنون، با توجه به آنچه در مصداق اهل البیت یاد شد، به روشنی می توان به دو شبهه که اصحاب کساء جز اهل البیت در کاربرد قرآن نیستند و شبهه این که امام علی علیه السّلام جزء اهل البیت نیست، پاسخ داد.

ص: 138

نقد آرا

نقد تک تک آراء به درازا خواهد کشید و تنها به نقد کلی آنها بسنده می کنیم:

1- نظریه هفتم که مقصود خود آن حضرت باشد، ارزش نقد کردن را ندارد؛ زیراآل محمد صلی الله علیه وآله چیزی است که به آن حضرت منسوب است، نه این که خود آن حضرت باشد.

2- نظریه ششم که مقصود همسران آن حضرت باشد، در شبهه سیاق به طور مشروح خواهد آمد.

3- براساس بقیه نظریه ها، مصداق اهل البیت یا منحصرا اصحاب کساء خواهند بود که نظریه مورد اتفاق شیعه و اکثریت اهل سنت است و یا این که شامل اصحاب کساء نیز خواهد بود.

4- به جز نظریه ششم و هفتم هیچ کس قائل نشده است که اصحاب کساء مصداق آیه نیستند و سخنان احسان الهی ظهیر و امثال او بیشتر به عقده گشایی عقیدتی شبیه است، تا به یک بحث علمی.

5- براساس بعضی از احکام که مانند حرمت صدقه بر آل و وجوب صلوات بر آنان مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است، آل نمی تواندپیروان و متقیان و قریش و اهل مسجد آن حضرت و همسران و... را شامل شود؛ زیرا کسی در فقه اسلامی قائل به چنین احکامی برای آنان نیست.

ص: 139

6- براساس حدیث ثقلین - که میان فرقه های اسلامی حدیثی متواتر است و پیشتر بیان شد - اهل بیت همسنگ قرآن است، در حالی که هیچ یک از این گروهها از جمله همسران آن حضرت را همسنگ قرآن نمی داند و هیچ یک از همسران آن حضرت نیز چنین ادعایی نداشته اند.

7- براساس آنچه پیشتر بیان شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله این آیه را هم از حیث رفتاری و هم از حیث گفتاری تنها بر اصحاب کساء تطبیق کرده است.

8- در روایات زیر ویژگی هایی برای اهل البیت بیان شده است که تنها بر اصحاب کساء تطبیق می کند و درباره بقیه گروهها حتی قابل توجیه هم نیست؛

«مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح.»(1)؛

«مثل اهل بیتی کباب حطّة فی بنی اسرائیل.»(2)؛

«اهل بیتی امان لامتی کما انّ النجوم امان لاهل السماء.»(3)؛

ص: 140


1- مستدرک، حاکم، ج 3، ص 163؛ الصواعق المحرقة، ص 121؛ ذخائرالعقبی، ص 53؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 132؛ کتاب الامثال، ص 247؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 168؛ ینابیع المودة، ص 27، 183 و 187؛ کنوزالحقایق، ج 2، ص 149.
2- مجمع الزوائد، ج 9، ص 168؛ ینابیع المودة، ص 28؛ الدرّالمنثور، ج 1، ص 71.
3- المعرفة و التاریخ، ج 1، ص 538؛ مختصر زوائد مسند البزار، ج 2، ص 334؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 277؛ ینابیع المودة، ص 19.

«لا یقاس بآل محمد من هذه الامّة احدا»(1)؛

«انا سلم لمن سالمهم و حرب لمن حاربهم.»(2).

و امثال این روایات در منابع اهل سنت فراوان هستند که تنها بر نظریه شیعه درباره اهل البیت قابل تطبیق و قابل توجیه است.

9- براساس شأن نزول آیه - که پیشتر نقل کردیم، - و حتی از قول همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله بخصوص عایشه این آیه تنها درشأن اصحاب کساء نازل شده است.

10- چگونه می توان گفت که اهل البیت همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله را شامل شود، تنها به دلیل انتسابی که چند صباحی با او پیدا کرده و در خانه او زندگی کرده اند، ولی شامل دختر او که از نسل او و پاره تن اوست و در خانه او بزرگ شده که در دنیا و آخرت همه او را به آن حضرت منسوب می داند، نشود؟

یا این که آیه شامل همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله شود ولی حسن و حسین علیه السّلام را که به صریح آیه مباهله فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله هستند، دربرنگیرد؟

ص: 141


1- ینابیع المودة، ص 24؛ کنزالعمّال، ج 12، ص 104.
2- سنن، ابن ماجه، ج 1، ص 97؛ الریاض النضرة، ج 2، ص 132، سیر اعلام النبلاء، ج 10، ص 432؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 64؛ کفایة الطالب، ص 330؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 268؛ مستدرک، حاکم، ج 3، ص 161.

یا این که آیه شامل همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله شود ولی علی علیه السّلام را که در آیه مباهله نفس پیامبر صلی الله علیه وآله معرفی شده است، دربرنگیرد؟!

ص: 142

فصل چهارم :شبهه سیاق

اشاره

ص: 143

ص: 144

شبهه سیاق

از شبهاتی که براستدلال به این آیه وارد کرده اند، شبهه سیاق است. با توجه به این که شبهه سیاق در این آیه از قوی ترین شبهات به شمار میرود، آن را به طور مفصل بیان می کنیم.

تعریف سیاق

آنچه بتواند معنای مورد نظر را روشن کند - چه لفظی همانند کلماتی که همراه با آن لفظ یک کلام را تشکیل می دهند و چه غیرلفظی همانند شرایط و احوالی که آمیخته به کلام است - در فهم موضوع دخالت دارد، سیاق گفته می شود.

در این زمینه هیچ شبهه ای وجود ندارد که سیاق کلمات در آیات قرآن از طرف خداوند حکیم انجام گرفته است و در این که چینش آیات در سوره ها به

ص: 145

دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله انجام گرفته نیز هیچ شبهه ای نیست، ولی آیا واقع شدن آیاتی در یک سوره مستلزم این است که همه این آیات به هم پیوسته و مرتبط باشند؟

از نظر عقلی چنین التزامی وجود ندارد و هیچ یک از انواع دلالت ها هم چنین اقتضایی ندارند که تنها به دلیل در کنار هم قرار گرفتن آیات باید میان آنها ارتباط علمی و پیوستگی ناگسستنی باشد. این سخن مورد قبول اهل سنت نیز هست؛

«کما ان ترتیب الآیات التوفیقی لا یقتضی عقلاً ارتباط احداها بالآخری اذا وقعت کل منها علی اسباب مختلفه.»(1)

توفیقی بودن ترتیب آیات از نظر عقلی چنین اقتضایی را ندارد که هر یک از آیات با دیگری ارتباط داشته باشند؛ زیرا آیات اسباب نزول مختلفی دارند.

باید توجه داشت که این سخن با بحث تناسب آیات و سوره ها منافاتی ندارد؛ زیرا بحث تناسب آیات در جایی مطرح است که چند آیه با هم نازل شده باشند. اهل سنت نیز بر همین باورند؛

«المناسبة علم حسن و لکن یشترط فی حسن ارتباط الکلام ان یقع

ص: 146


1- مباحث فی علوم القرآن، ص 70.

فی امر متحد مرتبط اوّله بآخره، فان وقع علی اسباب مختلفة لم یشترط فیه ارتباط احدهما بالآخری.»(1)

بحث تناسب آیات علم خوبی است ولی در جایی کلام تناسب نیکو خواهد داشت که مجموعه آیات در موضوعی وارد شود که اول و آخر آنها با هم ارتباط داشته باشند، ولی اگر نزول آیات اسباب مختلفی داشته باشد، تناسب آیات و ارتباط آنها شرط نیست.

همچنین باید یادآور شویم که این سخن با بحث وحدت موضوعی سوره ها نیز سازگار است؛ زیرا وحدت موضوعی سوره ها به این معنی است که یک موضوع کلی را تعقیب کند که این موضوع در آیات آن سوره جلوه بارزی داشته باشد، نه این که همه آیات باید در ارتباط با موضوع سوره باشند.

اهل سنت نیز بر این باورند؛

«و انّما یغلب فی السورة الواحدة ان تکون ذات موضوع بارز کلی»(2)

غالب در سوره این است که یک موضوع بارز، روشن و کلی داشته باشد.

ص: 147


1- تفسیر التابعین، ج 2، ص 1135.
2- مباحث فی علوم القرآن، ص 70.

سیاق آیات

همان طور که پیشتر بیان شد، شبهه سیاق قویترین شبهه این آیه است که در تمام تفاسیر اهل سنت مطرح شده است، با این تفاوت که بعضی آن را بدون توجه به کاربرد لغوی و اصطلاحی «اهل البیت» در روایات به عنوان یک دلیل قوی مطرح کرده و گفته اند؛ آیه تنها شامل همسران پیامبر می شود و بعضی آن را به عنوان یک دلیل مطرح کرده اند ولی با توجه به کاربرد لغوی اهل البیت و روایات اسلامی گفته اند؛ آیه شامل همسران و بقیه اهل البیت می شود و بعضی سیاق را به عنوان یک احتمال مطرح کرده و با توجه به قرائن دیگر دلیل سیاق را نقد کرده اند که ذکر منابع تفصیلی این آراء بی فایده است.

در میان این نوع نگرش به سیاق، تندترین نظریه نظریه انحصار اهل البیت در همسران است که با نقد این نظریه و پاسخ به آن بقیه نظریه ها هم نقد می شود.

دلایل طرفداران سیاق

طرفداران نظریه سیاق در اثبات نظریه خود پیش فرضهای زیر را پذیرفته و براساس آنها این نظر را ارائه کرده اند؛

الف - آیه تطهیر، آیه مستقلی نیست، بلکه جزئی از آیات است؛

ب - این بخش مستقل نازل نشده، بلکه همراه با بقیه آیات نازل شده است؛

ص: 148

ج - چون قبل و بعد این جمله مربوط به همسران پیامبر است، باید این جزء هم مربوط به آنان باشد؛

د - اگر این جمله مربوط به قبل و بعد نباشد، جمله معترضه خواهد بود و با نظم کلام هماهنگ نخواهد بود؛

دلیل آخر را در شبهه ای دیگر با عنوان تفکیک کلام بررسی خواهیم کرد.

قبل از نقد دلایل طرفداران نظریه اختصاص آیه به همسران رسول خداصلی الله علیه وآله تذکر این نکته لازم است که این نظریه نه بین همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله طرفدار دارد و نه میان اصحاب آن حضرت، بلکه تنها چند نفر از تابعین مانند عکرمه، ضحاک و مقاتل آن را گفته اند و در میان این سه نفر آن که پیشتر از همه از این نظریه دفاع کرده، و حتی حاضر به مباهله در این راه بوده، عکرمه است.(1)

شخصیت عکرمه از دیدگاه اهل سنت

اشاره

زرکلی عکرمه را چنین معرفی می کند: عکرمة بن عبدالله بربری در سال 25 ق در مدینه به دنیا آمد. وی شاگرد ابن عباس بود و از مردم زمانش آشناتر به تفسیر و... بود. مسافرتهای زیادی کرد. شش ماه نزد نجده حروری ماند و پس از آن اندیشه نجده را تبلیغ می کرد و به بلاد مغرب مسافرت کرد و مردم آن منطقه

ص: 149


1- تفسیر، طبری، ج 22، ص 7؛ تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص 415؛ الدرّالمنثور، ج 5، ص 198.

اندیشه های صفریّه (یکی از گروههای انشعابی خوارج) را از او آموختند، آن گاه به مدینه بازگشت. حاکم مدینه او را خواست، ولی وی پنهان شد تا این که در سال 105 ق از دنیا رفت.(1)

شخصیت عکرمه از دو زاویه زیر قابل بررسی است

الف - فکری:

عکرمه از نظر فکری از خوارج محسوب می شود.

ابن ابی الحدید می نویسد:

از مشهورترین کسانی که اندیشه خارجی داشتند و از خوارج محسوب می شدند و سخن علی علیه السّلام درباره آنان به تحقق پیوسته، عکرمه است.(2))

از مبرد نقل شده است که از اندیشمندانی که طرفدار خوارج بودند، عکرمه است.(3)

با توجه به اسناد و مدارک، شکی باقی نمی ماند که عکرمه طرفدار و از مبلغان خوارج بوده است، بخصوص این که شش ماه در یمامه و نزد «نجدة بن عامر» مانده است و با او به عنوان امیرالمؤمنین بیعت کرده و از آن جا نیز به

ص: 150


1- الاعلام، ج 4، ص 244.
2- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 5، ص 76.
3- الخوارج اصول و عقاید، ص 135.

مغرب رفته و این اندیشه را تبلیغ کرده است.(1)

با توجه به روشن شدن طرز تفکر عکرمه، و این که او از طرفداران خوارج است و آنان علی علیه السّلام را کافر می دانند (العیاذبالله)، تلاش وی برای از میان بردن فضیلت علی علیه السّلام و خاندان او در این آیه و جایگزین کردن دیگران در شأن نزول آیه روشن می شود.

همچنین روشن می شود که این تلاش عکرمه یک حرکت علمی نیست که احساس کرده باشد بدعتی در دین اتفاق افتاده است که باید به هرقیمتی حتی با فریاد زدن در کوچه و بازار جلو آن را گرفت؟!؛ زیرا همان طور که در آینده نقل می کنیم، او از آن جا که از مبلغان اندیشه های انحرافی خوارج بوده چندان پایبند به دین نبوده است.

گذشته از آن که با توجه به تاریخ تولد عکرمه - که 15 سال بعد از ارتحال رسول خدا صلی الله علیه وآله، است - اگر فرض کنیم که این آیه در آخرین روز حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شده باشد که چنین نیست، تا شکل گیری شخصیت علمی او حدود 40 - 30 سال فاصله دارد.

ص: 151


1- همان.

با این که او عصر نزول را درک نکرده است از کجا با این قاطعیت می نویسد این آیه درباره همسران پیامبر نازل شده است؟! از همه این سخنان که بگذریم، جامعه اسلامی عصر عکرمه نیز بر این باور بوده است که آیه درشأن اصحاب کساء نازل شده است و چون فهم

جامعه اسلامی برخلاف اندیشه عکرمه بوده است با تعجب به آنان خطاب می کند: «این تذهبون»؟

بنابر این ساخت روایت و نسبت دادن آن به ابن عباس مفسر مشهور، تنها برای ترور شخصیت امام علی علیه السّلام است و این گونه تلاشها نه اولین بار بوده است و نه آخرین بار خواهد بود.

ب - قولی:

اثبات صداقت راوی در گفتار، یکی از ارکان مهم پذیرش حدیث است که اثبات این کار بر عهده علمای علم رجال است. عده ای از علمای رجال سخنانی از عکرمه نقل کرده اند که او را در حد یک کافر معرفی می کند(1) وعده ای که به او تا این حد بدبین نیستند او را یک دروغگوی حرفه ای می دانستند.

ص: 152


1- الضعفاء الکبیر، ج 3، ص 374؛ میزان الاعتدال، ج 5، ص 117؛ تهذیب الکمال، ج 19، ص 278.

یحیی بن سعید انصاری درباره او می گفت:

«کان کذّابا»؛(1) عکرمه یک دروغگوی حرفه ای بود».

یحیی بن البکاء می نویسد:

از عبدالله بن عمر شنیدم که به غلامش نافع می گفت: وای بر تو ای نافع، بترس از خدا، مبادا که مثل عکرمه که بر ابن عباس دروغ می بست، بر من دروغ بندی.(2)

از سعید بن مسیب نقل شده است که به غلامش برد می گفت: ای برد! مراقب باش آن گونه که عکرمه بر ابن عباس دروغ می بست، بر من دروغ نبندی.(3)

مالک ابن انس برای عکرمه اعتباری قائل نبود و او را ثقه نمی دانست و دستور می داد کسی از او حدیث فرا نگیرد.(4)

احمد بن حنبل می گفت: «عکرمه مضطرب الحدیث است».(5)

ص: 153


1- تهذیب الکمال، ج 19، ص 282؛ الضعفاء الکبیر، ج 3، ص 373؛ میزان الاعتدال، ج 5، ص 116؛ تهذیب التهذیب، ج 4، ص 170.
2- تهذیب التهذیب، ج 4، ص 169.
3- همان، ص 170.
4- تهذیب التهذیب، ج 4، ص 170.
5- همان.

آرای بسیاری او را تضعیف کرده اند یا این که دست کم او را توثیق نکرده اند ولی در میان دانشمندان عده ای نیز بدون توثیق او، از او ستایش کرده اند که این ستایش ها از دانش اوست نه از صداقت او.

پس براساس قاعده علمی که گفته اند؛ اگر درباره شخصی هم توثیق داشته باشیم و هم تضعیف، تضعیف و جرح مقدم است و نباید به سخن او اعتماد کرد.

شخصیت عکرمه از دیدگاه شیعه

شیعیان نیز درباره عکرمه دو دیدگاه زیر را مطرح کردهاند:

الف - دیدگاه اکثریت قریب به اجماع که او را نه شیعه می دانند و نه ثقه؛

علامه حلّی درباره او می نویسد:

«عکرمه، مولی ابن عباس لیس علی طریقتنا و لا من اصحابنا.»(1)

«عکرمه غلام ابن عباس نه شیعه است و نه از اصحاب ماست».

کشی درباره او روایتی را نقل می کند که او در حال مرگ شیعه نبوده است.(2)

ص: 154


1- رجال، علامة الحلی، ص 245، شماره 130؛ جامع الرواة، ج 2، ص 540.
2- اختیار معرفة الرجال، ص 216، شماره 387.

ابن طاووس درباره او می نویسد:

«ورد حدیث یشهد بانّه علی غیرالطریق و حاله فی ذلک ظاهر لایحتاج الی اعتبار الروایة.»(1)

حدیثی درباره عکرمه وارد شده که شیعه نبوده است و حال او در این مسأله روشن است و نیازی به اعتبار روایت نداریم.

روایت کشی در منابع دیگر نیز نقل شده است و همه این روایت، بیانگر این است که وی شیعه نبوده است.(2)

مجلسی او را خارجی می داند.(3)

ب - در میان علمای شیعه تنها مرحوم آیت الله استاد محمد هادی معرفت رحمه الله به توثیق عکرمه پرداخته و او را ثقه و امین می داند.(4) تنها دلیلی که وی اقامه می کند، این است که او شاگرد ابن عباس است و تربیت شده ابن عباس بعید است که از شیعیان نباشد.(5)

ص: 155


1- التحریر، الطاووسی، ص 436، شماره 314.
2- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 80؛ مجمع الرجال، ج 4، ص 145؛ منتهی المقال فی احوال الرجال، ج 4، ص 314؛ نقدالرجال، ج 3، ص 210.
3- بحار، ج 36، ص 45.
4- التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 359.
5- همان، ص 358.

استاد معرفت با استفاده از روایت کشی پاسخ می دهد که جمله «کان منقطعا الی ابی جعفر» مؤید این است که وی از اصحاب خاص امام باقر علیه السّلام بوده است، ولی جمله «کان یری رأی الخوارج» را حدس راوی می شمارد؟!(1)

در پاسخ علامه مجلسی نیز پاسخی ارائه نمی کند و تنها به این جمله بسنده می کند که علامه مجلسی این سخن را از روی مجادله گفته است(2) و برای ثقه بودن او نیز تنها به قول «ابن حجر» از اهل سنت بسنده کرده است.(3)

نقد

1- با مراجعه به این روایت روشن می شود که هر دو جمله از راوی است. عبارت چنین است:

«و کان یری رأی الخوارج و کان منقطعا الی ابی جعفر علیه السّلام»، ولی استاد معرفت جمله اول را حدس راوی و جمله دوم را - که آن هم از راوی است - حدس راوی ندانسته است؟

ص: 156


1- همان، ص 356.
2- همان، ص 358.
3- همان، ص 359.

2- این تنها علامه مجلسی نیست که او را خارجی می داند؛ خارجی بودن عکرمه مورد اتفاق شیعه و سنی است که پیشتر از اهل سنت و شیعه نقل کردیم و این سخن مجادله نیست، بلکه واقعیت است.

3- در میان اهل سنت نیز آرای کسانی که او را تضعیف کرده اند، نیاورده است، با این که اکثریت اهل سنت او را تضعیف می کنند - که پیشتر بخشی از آن نقل شد - و با وجود توثیق و تضعیف، و تقدم تضعیف، اما تنها نظریه توثیق دو نفر را آورده است.

4- اگر عکرمه از اصحاب خاص امام باقر علیه السّلام بوده، چگونه است که هیچ نامی از او در رجال نجاشی و فهرست و رجال شیخ نیست؟! و در کتب رجالی ما آنان که متعرض حال او شده اند به صراحت او را شیعه ندانسته اند.

5- اما این که چون شاگرد ابن عباس بوده بعید است که چنین باشد، دلیل کافی نیست و با صرف استبعاد نمی توان واقعیتی را که همه به آن اعتراف کرده اند؛ نفی کرد.

استاد معرفت در جلسهای که این مباحث را به نقد گذاشتیم، سخن دیگری داشت و آن این که عکرمه، مقاتل و... شیعه هستند و این روایات را به آنها بسته اند.

ص: 157

بنابر این اگر نظر اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان شیعه را در نظر بگیریم سخن عکرمه اعتبار ندارد و اگر سخن استاد معرفت مبنی بر این که این روایات را به دروغ به عکرمه و مقاتل و... نسبت داده اند نیز بپذیریم، باز هم تخصیص آیه به همسران از بین می رود.

سرنوشت مقاتل بن سلیمان و ضحاک نیر در علم رجال بهتر از عکرمه نیست، بلکه آنان به مراتب ضعیفتر هستند و از ین رو نیازی به نقد رجالی نیست.

باید توجه داشت که در بحث عدم نزول آیه در شأن همسران رسول خداصلی الله علیه وآله ما تنها به نقدرجالی راویان این نظر اکتفا نمی کنیم، بلکه قراین داخلی از سیاق آیه و خارج آیه داریم که مؤید این دیدگاه است.

دلایل عدم شمول همسران پیامبر در این آیه

اشاره

{إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً} جزو آیه نیست، بلکه به دلیل و شواهد زیر آیه ای مستقل است.:

الف - اگر جزء آیه باشد با برداشتن این جمله از میان آیات قبل و بعد، وحدت معنی به هم ریخته، ناقص بودن کلام آشکار می شود، در حالی که اگر این آیه را از آیات قبل و بعد جدا کنیم، معنای آیات روشنتر و وحدت آنها بیشتر می شود.

ص: 158

ب - تمام مفسران و محدثان - چه آنان که قائل به اختصاص آیه به اصحاب کساء هستند وچه آنان که آیه را به همسران اختصاص داده اند و چه آنان که آیه را شامل همسران او می دانند و چه آنان که برای آن تعمیم قائلند - همه بر این باورند که آیه تطهیر، آیه ای مستقل است

1- ناتوانی راویان

راویانی که نزول آیه درباره همسران را نقل کرده اند، نتوانسته اند شأن نزول، کیفیت نزول و محل نزول آن را بیان کنند، در حالی که راویانی که نزول آن درباره اصحاب کساء را نقل کرده اند، به شأن نزول، کیفیت و محل نزول آیه نیز پرداخته اند.

2- اصطلاح اصحاب کساء

اصحاب کساء، اصطلاحی رایج و تثبیت شده میان مفسران و محدثان اهل سنت و شیعه، بلکه میان امت اسلامی است و مقصود از اصحاب کساءافرادی جز رسول خدا صلی الله علیه وآله، امام علی علیه السّلام، فاطمه علیهاالسّلام، حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام نیست. از طرفی منشأ پیدایش این اصطلاح تنها نظریه نزول این آیه درشأن آنهاست.

ص: 159

3- جلوگیری از ورود ام سلمه:

شوکانی پس از نقل استدلال به سیاق آیه می نویسد:

«و لکنّه یشکل علی هذه امتناعه من ادخال امّ سلمة تحت الکساء بعد سؤالها ذلک و قوله صلی الله علیه وآله عند نزول هذه الآیة مشیرا الی علی و فاطمه و الحسن و الحسین اللهم انّ هولاء اهل بیتی بعد ان جللّهم بالکساء.»(1)

استدلال به سیاق و گفتن این که چون سیاق آیه مربوط به همسران است، پس باید این آیه هم مربوط به همسران باشد با دو کار رسول خداصلی الله علیه وآله سازگار نیست.

الف - بعد از این که ام سلمه از آن حضرت تقاضا کرد که وارد جمع آنها شود، آن حضرت از ورود او جلوگیری کرد.(2)

ب - هنگام نزول آیه بعد از آن که کساء را بر علی، فاطمه، حسن و حسین علیه السّلام پوشاند در حالی که به اینان اشاره می کرد، عرض کرد: خدایا آنها اهل بیت من هستند.

ص: 160


1- نیل الاوطار، ج 2، ص 291.
2- کنزالعمّال، ج 13، ص 645؛ معجم کبیر، طبرانی، ج 3، ص 336؛ الدرّالمنثور، ج 5، ص198؛ الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 8، ص 158 و منابع دیگر که در بحث نزول مطرح کردیم.
4- قرینه و اجمال لفظ

بر فرض پذیرش، سیاق قرینه ای خواهد بود که لفظ مجمل می شود و احتمال دارد همسران را نیز دربرگیرد، ولی در صورت تعارض ادلّه هرگز ظهور در برابر نصّ روایات مبنی بر این که این آیه درباره اصحاب کساء نازل شده است، ندارد (1) و در برابر اجماع بر این مسأله نمیتواند مقاومت کند.

علامه سلیمان العوفی - از دانشمندان اهل سنت - در نقد سیاق می نویسد:

«و اذا ثبت ممّا ذکرناه من النصّ و الاجماع انّ اهل البیت علی و زوجته و ولداه فما استدللتم به من سیاق الآیة و نظمه علی خلافه لا یعارضه، لانّه مجمل یحتمل الامرین و قصارا انّه ظاهر فیما ادعیتم، لکن الظاهر لا یعارض النص و الاجماع.»(2)

و بعد از پذیرش روایات صریح و اجماع امت بر این که اهل بیت، علی و همسر و دو فرزندش هستند استدلال شما به سیاق و نظم آیه نمی تواند در مقابل این دلیل مقاومت کند؛ زیرا سیاق مجمل است و نهایت دلالت آن این است که در ادعای شما مبنی بر اختصاص به

ص: 161


1- پیشتر نقل شد و در اینجا تکرار نمی کنیم.
2- فضائل آل البیت فی میزان الشریعة الاسلامیة، ص 134.

همسران ظهور دارد، ولی ظاهر هرگز نمی تواند با نصّ و اجماع مقابله کند.

5- ناهماهنگی الفاظ:

اگر آیه اختصاص به همسران پیامبر داشت - همان طور که در آیه قبل و بعد مطرح شده است - باید از ضمیر اختصاصی زنان استفاده کند و بگوید: «عنکنّ و یطهرکنّ»، در حالی که در این آیه از ضمیر مختص به مردان استفاده شده است.

ابوحیان - یکی از مفسران اهل سنت - در این باره می نویسد:

«و قول عکرمة... انّ اهل البیت فی هذه الآیة مختص بزوجاته لیس بجیّد، اذ لو کان کما قالوا لکان الترکیب عنکنّ و یطهرکنّ و ان کان هذا القول مرویاا عن ابن عباس، فلعلّه لا یصح عنه.»(1)

سخن عکرمه مبنی بر این که اهل البیت در این آیه اختصاص به همسران آن حضرت دارد، سخن نادرستی است؛ زیرا اگر چنین بود که اینان می گویند باید ترکیب آیه «عنکن» و «یطهرکن» باشد. گرچه این سخن از ابن عباس روایت شده است، ولی شاید نسبت دادن این سخن به ابن عباس درست نباشد.

ص: 162


1- البحرالمحیط، ج 7، ص 231.
6- ناهماهنگی آیه با واقعیت:

براساس آنچه پیشتر در تقریر استدلال شیعه گفته شد و با توجه به کلمه حصر و نفی مطلق رجس نه تنها این آیه بیانگر عصمت است بلکه نفی مطلق رجس ملازم با عصمت است، در حالی که هیچ کس از امت اسلامی درباره همسران رسول خداصلی الله علیه وآله ادعای عصمت ندارند. بنابراین آیه نمی تواند اختصاص به همسران پیامبر داشته باشد.

7- تحقق نیافتن دستورات الهی:

عالمان اهل سنت - چه طرفداران نظریه اختصاص آیه به همسران و چه طرفداران اشتراک همسران با بقیه - اراده را تشریعی می دانند. براین اساس، حصول تطهیر را در صورتی می دانند که همسران به دستوراتی که خداوند در قبل و بعد از این آیه داده است، عمل کنند؛

«فان ترکهنّ ما امرهنّ به و ارتکابهنّ ما نهاهنّ عنه من الرجس»؛(1)

اگر همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله آنچه را مأمور به انجام آن هستند، ترک

ص: 163


1- تفسیر، مقاتل بن سلیمان، ج 3، ص 488.

کنند و یا آنچه را که نباید انجام دهند، مرتکب شوند، این خود تخلف از دستور الهی و رجس و گناه است.(1)

از طرفی یکی از دستوراتی که خداوند در آیه قبل به همسران رسول خداصلی الله علیه وآله داده این است {و قرن فی بیوتکنّ}؛ «در خانه هایتان بنشیند».

امت اسلامی اتفاق نظر دارند که عایشه، همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله از رهبران بلکه عامل اصلی جنگ جمل بود که علیه حکومت قانونی و شرعی امام علی علیه السّلام شورش کرد و چند هزار مسلمان را به کشتن داد. این مخالفت صریح با دستور خداوند بود.

به نظر دانشمندان اهل سنت در این زمینه توجه کنید:

«ذکر الثعلبی و غیره انّ عایشة رضی الله عنها کانت اذا قرأت هذه الآیة تبکی حتی تبلّ خمارها. قال ابن عطیة: بکاء عایشة رضی اللّه عنها انّما کان بسبب سفرها ایام الجمل و حینئذ قال لها عمار ان رسول الله أمرک ان تقرّی فی بیتک.»(2)

ثعلبی و دیگران گفته اند، هرگاه عایشه این آیه را می خواند، آن قدر گریه می کردکه مقنعه او خیس می شد. ابن عطیه می نویسد: علت گریه

ص: 164


1- تفسیر، قرطبی، ج 14، ص 180؛ تفسیر المحررالوجیز، ج 13، ص 72.
2- تفسیر، قرطبی، ج 14، ص 183؛ التفسیر الحدیث، ج 7، ص 379.

عایشه نقش او در جنگ جمل است و در جنگ جمل بود که عمار یاسر، صحابی بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وآله به عایشه گفت: خداوند به تو دستور داده است که در خانه ات بنشینی!!

بنابراین نمی توان گفت آیه تطهیر اختصاص به همسران [رسول خدا] دارد؛ زیرا دستورات خداوند اجرا نشده است تا تطهیر تحقق یابد. عملکرد عایشه را اجتهاد نامیدهاند و این اجتهاد اشتباه بوده است؛ زیرا همه معتقدند که اجتهاد در برابر نص نادرست است و خداوند دستور داده است تا از نص صریح پیروی کنند.

8- عدم ادعای همسران:
اشاره

همه بر این مسأله اتفاق نظر دارند که مخاطب این آیه هر کسی که باشد، دارای امتیاز بزرگی است و با این که آیات قرآن در خانه رسول خدا صلی الله علیه وآله و... نازل می شد و همسران آن حضرت از شأن نزول آنها اطلاع داشتند، اگر این آیات درباره آنان نازل شده بود، چرا حتی یک بار یکی از همسران آن حضرت چنین ادعایی را نکرده اند و بر عکس، اصحاب کساء این ادعا را دارند و در حضور مسلمانان معاصر رسول خدا صلی الله علیه وآله به آن استدلال کرده اند که این آیه در شأن ما نازل شده است و مسلمانان نیز آن را انکار نکرده اند. علاوه بر آن همسران رسول خداصلی الله علیه وآله ادعا داشته اند که این آیه در شأن آنان نازل نشده است و حداقل

ص: 165

از سه نفر از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله یعنی ام سلمه، عایشه و زینب نقل کردیم که به صراحت اعلام کرده اند که این آیه در شأن اصحاب کساء نازل شده است.

شبهه تفکیک کلام:

از شبهاتی که بر این استدلال واردکرده اند؛ این است که چون آیه قبل و بعد از آن درباره همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله است، اگر بگوییم این آیه مربوط به آنان نیست لازمه اش این است که این آیه میان آیات معترضه باشد و نظم کلام از میان برود. به این شبهه توجه کنید:

«ما لآیات کلّها من قوله یا ایّها النبی قل لازواجک الی قوله انّ اللّه کان لطیفا خبیرا منسوق بعضها علی بعض فکیف صار فی الوسط کاملاً منفصلاً لغیر هنّ.»(1)

تمام آیات از {یا ایها النبی قل لازواجک... تا... ان اللّه کان لطیفا خبیرا} بر یک نظم خاص استوار است. پس چگونه می توان گفت که در این میان سخنی که مربوط به همسران نیست، وارد شده است؟

ص: 166


1- تفسیر، قرطبی، ج 14، ص 183؛ التفسیر الحدیث، ج 7، ص 379.
نقد

1- براساس اندیشه شیعه و اکثریت اهل سنت، این آیه مستقل و بدون ارتباط به ما قبل و ما بعد آن است. سیاق و نظمی شکل نگرفته تا با قول به اختصاص آن به اصحاب کساء، نظم آن از میان برود و جمله معترضه گردد.

2- براساس نظریه طرفداران سیاق و نظم باید گفت: سیاق و نظم در صورتی می توانند قرینه برای فهم کلام باشند که در جایگاه خود باقی باشند ولی هرگاه کلام از نظر لفظی و معنوی تغییر کند، این تغییر حکایت از آن دارد که سیاق و نظمی وجود ندارد تا قرینه ای برای فهم کلام باشد و در اینجا این حادثه اتفاق افتاده است.

از نظر لفظی قبل و بعد از این آیه همه ضمیرها متناسب با مخاطبان - که زنان باشند - آورده شده است، ولی با شروع «انّما» لفظ آیه تغییر می کند و ضمیرها متناسب با

مخاطبان قبل و بعد آیه نیست و این حکایت از آن دارد که مخاطب این آیه با مخاطب آیات قبل و بعد یکسان نیست.

از نظر معنی نیز همه آیات قبل و بعد بیانگر تهدید و ملامت و سرزنش است، ولی این آیه به اتفاق همه، مدح و ستایش اهل البیت و عنایت خاص خداوند به آنان را بیان می کند. این تغییر معنی هم حکایت از آن دارد که مخاطب این آیه با مخاطب آیات قبل و بعد فرق دارد.

ص: 167

3- سبک قرآن، سبک گفتاری است نه نوشتاری و در سبک گفتاری رجوع از مخاطب به غایب و از غایب به مخاطب امری رایج است و این اولین موردی نیست که در قرآن جمله معترضه ای در بین کلام آورده میشود. اکنون به چند مورد اشاره می کنیم:

به این آیات توجه کنید:

الف – {قالَتْ إِنَّ المُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَجَعَلُوا

أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَکَذ لِکَ یَفْعَلُونَ * وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ المَرْسَلُونَ}(1)

گفت: پادشاهان چون به دیاری حمله آرند، آن کشور را ویران سازند و عزیزترین اهل آن دیار را ذلیل ترین افراد قرار می دهند و همیشه پادشاهان چنین می کنند. حال من هدیه ای برای آنان می فرستم و منتظر می مانم تا ببینم فرستادگانم از جانب سلیمان چه پاسخی می آورند.

در این آیه جمله «کذلک یفعلون» جمله معترضه است؛ یعنی آیه قبل و آیه بعد کلام بلقیس است، ولی جمله یاد شده کلام خداوند است که میان دو آیه

ص: 168


1- نمل/35-34.

فاصله ایجاد کرده است و شاهد بر این، آن است که اگر این جمله را بردارند، ارتباط محتوایی آیه قبل و آیه بعد از میان نمی رود.

ب - {فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ * وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ * إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ}(1)

سوگند به موقع نزول ستارگان و این قسم اگر بدانید بسیار سوگند بزرگی است که این قرآن بسیار گرامی است.

در این آیات نیز آیه {وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ} جمله معترضه است و شاهد بر این، آن است که اگر این آیه را بردارند، ارتباط محتوایی آیه قبل و بعد از میان نمی رود.

علامه سلیمان العوفی، از دانشمندان اهل سنت پس از نقل این موارد و این که این سبک کلام در قرآن و کلام عرب بسیار است، می نویسد:

«فلم لا یجوز ان یکون قوله تعالی {انّمایرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت} جملة معترضة متخللة لخطاب نساء النبی»(2)

ص: 169


1- واقعه/77-75.
2- فضائل آل البیت فی میزان الشریعة الاسلامیة، ص 135.

چرا جایز نیست که سخن خداوند {انما یرید اللّه...} جمله معترضه ای باشد که میان خطاب همسران نبی صلی الله علیه وآله و اهل بیت فاصله ایجاد کرده است؟

ج - آیات دیگری از قبیل {الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ }(1) {یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا}((2) و... از این گونه است. بدین سان این آیه اولین آیه از این نوع کلام نیست بلکه هم در قرآن و هم در روایات و هم در کلام عرب، کاربرد فراوانی دارد.

4- بر فرض که نظم و سیاق را بپذیریم - چنان که پیشتر در بحث سیاق از قول علامه سلیمان العوفی نقل کردیم - هدف این دو قرینه مجمل کردن لفظ به گونه ای است که احتمال هر دو معنی را داشته باشد ولی در این صورت هم نمی تواند با نص و اجماع معارضه کند.

ص: 170


1- مائده/3.
2- یوسف/29.

فصل پنجم :شبهات کلامی

اشاره

ص: 171

ص: 172

شبهات کلامی

1- اراده در آیه تشریعی است:
اشاره

یکی از مقدمات استدلال شیعه به این آیه آن است که مقصود از اراده در این آیه اراده تکوینی است. اما گفتهاند؛ اراده در این آیه تشریعی است.

به این شبهه توجه کنید:

«اما آیة الطهارة فلیس فیها اخبار بطهارة اهل البیت و ذهاب الرجس عنهم و انّما فیها الامر لهم بما یوجب طهارتهم و ذهاب الرجس عنهم، فانّ قوله {انّمایریدالله لیذهب عنکم الرجس...} کقوله ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج».

اما در آیه تطهیر سخنی از پاک بودن اهل البیت و از بین رفتن رجس از آنان نیست. آنچه در این آیه است دستور به چیزی است که موجب

ص: 173

طهارت و از بین رفتن رجس در آنان می شود؛ زیرا آیه تطهیر همانند این آیه است که خداوند نمی خواهد که برای شما حرجی ایجاد کند.

این شبهه در بعضی از منابع آمده است.(1)

قبل از نقد این شبهه لازم است تفاوت این دو نوع اراده را بیان کنیم:

الف - اراده تشریعی؛ همان طور که از اسم آن پیداست، مربوط به حوزه احکام و اوامر و نواهی است؛

اراده تکوینی نیز با آفرینش و تصرف در هستی ارتباط دارد.

ب - در اراده تشریعی تخلف مراد از اراده ممکن و واقع شده است؛ به عنوان مثال امر به نماز خواندن یک اراده و دستور الهی است که شامل همه انسانهاست چون همه در تکالیف شریک هستند؛ با این حال، همه انسانها نماز نمی خوانند، ولی در اراده تکوینی تخلف مراد از اراده محال است و هر دو نوع آن نیز در قرآن به کار رفته است.

ج - اراده تشریعی؛ وضع قانون برای همه است و اختصاص به کسی یا گروهی خاص ندارد، ولی اراده تکوینی در موارد خاص است.

ص: 174


1- منهاج السنة، ج 7، ص 73؛ الاساس فی التفسیر، ج 8، ص 4426؛ التفسیر، القاسمی، ج13، ص 252.
نقد

1- همه مسلمانان با همه اختلافی که در مصداق اهل البیت دارند، در این مسأله اتفاق نظر دارند که این آیه امتیازی برای اهل البیت است که دیگران در آن شریک نیستند، در حالی که اگر اراده تشریعی مراد باشد، شامل همه مسلمانان حتی کفار هم می شود و امتیازی در میان نخواهد بود.

2- آیه با کلمه «انّما» - که دلالت بر حصر می کند، - شروع شده است و معنای آن این است که این مراد اختصاص به اهل البیت دارد و شامل دیگران نمی شود، در حالی که اراده تشریعی اختصاص به اهل البیت ندارد و همه را دربرمی گیرد.

3- از بعضی از روایات استفاده می شود که بعد از آن که رسول خدا صلی الله علیه وآله اصحاب کساء را گردآورد و عبا را روی آنان انداخت و دعا کرد که خداوند رجس و پلیدی را از آنان دور کند، آیه نازل شد.

حال اگر مقصود از «یُرید» اراده تشریعی باشد، این اجابت دعای پیامبر نیست، بلکه رد کردن دعای پیامبر است؛ زیرا معنای آیه چنین می شود که اهل البیت هم مثل بقیه به دستورات عمل کنند تا تطهیر حاصل شود.

4- اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز از این آیه اراده تکوینی را استفاده کرده اند و سرآمد اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله امام علی علیه السّلام - که خود از اصحاب کساء

ص: 175

است - در موارد متعددی در حضور اصحاب آن حضرت به همین آیه استدلال کرده و از آن اراده تکوینی را استفاده کرد و هیچ یک از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله هم به او اعتراض نکردند.

به یکی از این مناظرات توجه کنید:

بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله و پیدایش تحولات غیرمنتظره در بین مسلمانان، حکومت وقت فدک را به زور تصرف کرد و کارگزاران حضرت زهراعلیهاالسّلام را نیز از آن اخراج کرد. بعد از پخش خبر و سخنرانی مفصل حضرت زهراعلیهاالسّلام درحضور اصحاب و محکوم کردن ابوبکر از این تصرف نابجا و پیش آمدن برخی حوادث و مراجعت حضرت زهرا علیهاالسّلام به منزل، حضرت امیرعلیه السّلام به مسجد آمد و در حضور مسلمانان درباره این اقدام غیرقانونی ابوبکر با او به مناظره پرداخت.

انجام این مناظره در مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله و در حضور مسلمانانی که عصر نزول آیات را درک کرده بودند با وجودی که چند روزی هم از ارتحال رسول خداصلی الله علیه وآله نگذشته بود تا سیاست بازان بتوانند همه چیز را تحت تأثیر قرار دهند، دارای اهمیت خاص است.

ص: 176

اعتراف های صریح ابوبکر در شأن نزول این آیه
اشاره

الف - اعتراف ابوبکر به این که آیه درباره اصحاب کساء نازل شده است، نه درباره دختر او و بقیه همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله؛

ب - احتجاج حضرت امیر علیه السّلام به نزول این آیه درشأن خود و خانواده اش؛

ج - سکوت توأم با تایید اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره احتجاج حضرت امیرعلیه السّلام؛

د - فهم اراده تکوینی از آیه از طرف حضرت امیر علیه السّلام که به اعتراف اهل سنت آشناترین صحابی رسول خدا صلی الله علیه وآله به قرآن بود(1)؛

ه - تایید اراده تکوینی از طرف ابوبکر و اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله .

احتجاج به آیه تطهیر از طرف حضرت امیر علیه السّلام به مورد یادشده و نیز به منابع شیعه اختصاص ندارد، بلکه در منابع اهل سنت نیز فراوان یافت می شود که در آینده به بخشی از آنها اشاره می کنیم.

ص: 177


1- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 1، ص 40؛ ینابیع المودة، ص 211؛ ترجمة الامام علی بن ابی طالب من تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 26 25؛ انساب الاشراف، ج 2، ص 99؛ حلیة الاولیاء، ج 1، ص 67؛ طبقات، ابن سعد، ج 2، ص 257؛ فرائدالسمطین، ج 1، ص 201، باب 40؛ النورالمشتعل، ص 21؛ الاصابة، ج 4، ص 27؛ تهذیب التهذیب، ج 4، ص 212؛ سیر اعلام النبلاء، سیره خلفا الراشدین، ص 238؛ ذخائرالعقبی، ص 137.
فهم دانشمندان اسلامی

همه دانشمندان شیعه از این آیه اراده تکوینی را دریافته اند و برخی از دانشمندان اهل سنت نیز به آن تصریح کرده اند و آنان که خواسته اند اراده را تشریعی معنی کنند، نتوانسته اند مفهوم درستی از آیه ارائه کنند.

در این جا به آرای بعضی از آنان اشاره می کنیم:

الف - قاضی عبدالجبار معتزلی، متکلم برجسته اهل سنت، از این آیه اراده تکوینی را فهمیده است و بر این اساس شبهه جبر رامطرح کرده و به آن پاسخ گفته است. به کلام او توجه کنید:

«الیس ذلک یدلّ علی انّه تعالی یفعل فیهم الصرف عن المعاصی؟ و جوابنا انّ المراد بهذا انّه تعالی یلطف لهم زیادات الالطاف فلایختارون الاّ الطاعة فهذا معنی الاذهاب بالرجس و لذلک قال بعده و یطهرّکم تطهیرا.»(1)

مگر نه این است که این آیه دلالت می کند که خداوند درباره آنان کاری انجام می دهد که نتوانند گناه کنند؟ پاسخ ما این است که مقصود از این آیه آن است که خداوند لطف های فراوانی نسبت به آنان کرده به گونه ای که آنان با اختیار گناه نمی کنند و با اختیار جز اطاعت خداکاری

ص: 178


1- تنزیه القرآن عن المطاعن، ص 335.

را انجام نمی دهند و معنای از بین بردن رجس نیزهمین است و از این رو، بعد از آن فرموده است: شما را پاک می کند پاک کردنی.

ب - سید قطب، از مفسران معاصر اهل سنت، می نویسد:

«انّ اللّه سبحانه یشعرهم بانّه بذاته العلّیة یتولی تطهیرهم و اذهاب الرجس عنهم و هی رعایة علویّة مباشرة باهل هذاالبیت و حین نتصور من هواالقائل سبحانه و تعالی ربّ هذاالکون الذی قال لکون کن فیکون... حین نتصور من هو القائل فذلک مدی هذاالتکریم العظیم.»(1)

خداوند در این آیه به آنان می فهماند که خود پاک کردن و از بین بردن رجس در آنان را بر عهده گرفته است و این سرپرستی آسمانی و مستقیم اهل البیت است و هنگامی

که تصور می کنیم که گوینده این سخن چه کسی است؛ پروردگار این جهان است؛ پروردگاری که به هستی خطاب کرد: باش پس شد، وقتی گوینده این سخن را تصور کنیم، درک می کنیم که این اکرام بزرگ به این خاندان چقدر زیاد است.

ص: 179


1- فی ظلال القرآن، ج 6، ص 586.

گرچه سیدقطب تصریح نمی کند که این اراده تکوینی است، ولی برای اثبات سخن خود به آیه ای استدلال کرده است که به اتفاق همه دانشمندان مسلمان گویای اراده تکوینی خداوند در جهان است.

ج - قندوزی از محدثان اهل سنت می نویسد:

«کلمة انّما للحصر تدلّ علی ارادته تعالی منحصرة علی تطهیرهم و تاکیده بالمفعول المطلق دلیل علی انّ طهارتهم طهارة کاملة فی اعلی مراتب الطهارة.»(1)

کلمه «انّما» برای حصر است و دلالت می کند که اراده خداوند منحصر است در پاک کردن اهل البیت و تأکید بر این جمله با مفعول مطلق، دلیل بر این است که طهارت و پاکی آنان طهارتی کامل و در بالاترین مرتبه طهارت است.

بدین سان ملاحظه می کنید که از متکلمان، مفسران، عارفان و محدثان اهل سنت فراوانند کسانی که اراده مطرح شده در آیه را اراده تکوینی میدانند.

2 - عدم عصمت
اشاره

استدلال شیعه به این آیه مبتنی بر مقدماتی بود که با توجه به آنها نفی رجس ملازم با

ص: 180


1- ینابیع المودة، باب 33، ص 109.

عصمت است و چون امیرالمؤمنین علیه السّلام ادعای خلافت کرده است پس خلافت حق اوست.

از شبهاتی که بر این استدلال وارد کرده اند این است که آیه ملازم با عصمت نیست. به این شبهه توجه کنید:

«و بالجملة فالتطهیر الذی اراده اللّه و الذی دعا به النبی صلی الله علیه وآله لیس هو العصمة بالاتفاق، فانّ اهل السنة عندهم لا معصوم الاّ النبی صلی الله علیه وآله و الشیعة یقولون لا معصوم غیرالنبی صلی الله علیه وآله و الامام، فقد وقع الاتفاق علی انتفاء العصمة المختصة بالنبی صلی الله علیه وآله و الامام عن ازواجه و بناته و غیرهنّ من النساء و اذا کان کذلک، امتنع ان یکون التطهیر المدعوّ به للاربعة متضمّنا للعصمة التی یختصّ بها النبی صلی الله علیه وآله و الامام

عندهم.»(1)

خلاصه تطهیری که خداوند اراده کرده و پیامبر صلی الله علیه وآله از خدا تقاضا کرده است، به اتفاق نظر شیعه و سنی عصمت نیست اما اهل سنت بجز پیامبرصلی الله علیه وآله کسی را معصوم نمی دانند و شیعه نیز غیر از پیامبرصلی الله علیه وآله و امام کسی را معصوم نمی دانند.

بنابراین به اتفاق نظر شیعه و سنی عصمتی که اختصاص به پیامبر و امام دارد، شامل همسران و دختران پیامبر و بقیه زنان مسلمان نمی شود. از این رو محال است تطهیری که پیامبر صلی الله علیه وآله از خداوند

ص: 181


1- منهاج السنّه، ج 7، ص 83؛ التفسیر القاسمی، ج 13، ص 253.

برای آن چهار نفر تقاضا کرده است همان عصمت مختص به پیامبرصلی الله علیه وآله و امام باشد.

همان طور که ملاحظه می کنید، خلاصه سخن ابن تیمیه آن است که با توجه به این که شیعه و سنی قائل به عصمت غیر از پیامبر و امام نیستند، نمی توان ملازمت آیه با عصمت را پذیرفت.

نقد

1- این اتهام به شیعه که معتقد به عصمت حضرت زهرا علیهاالسّلام نیست، از بی اطلاعی ابن تیمیه نسبت به عقاید شیعه حکایت می کند، یا این که به رغم آگاهی، کوشیده برای مخاطبان خود واقعیت را بیان نکند تا استدلال او تمام شود وگرنه اعتقاد به عصمت حضرت زهرا علیهاالسّلام مورد اتفاق نظر شیعه است. به چند اظهارنظر در این باره توجه کنید:

الف - علامه مجلسی (ره) می نویسد:

«لاشکّ فی عصمة فاطمة علیهاالسّلام، امّا عندنا فللاجماع القطعی المتواتر و الاخبار المتواترة و امّا الحجة علی المخالفین فبآیة التطهیرالدالّة علی عصمتها و بالاخبار المتواتره الدالّة علی انّ ایذاءها ایذاء الرسول صلوات اللّه علیه و ان اللّه تعالی

ص: 182

یغضب لغضبها و یرضی لرضاها.»(1)

شبهه ای در عصمت فاطمه علیهاالسّلام وجود ندارد؛ اما نزد شیعه به دلیل اجماع قطعی و متواتر بر عصمت آن حضرت و به سبب اخبار متواتر در این مسأله است و اما نزد اهل سنت، برای عصمت فاطمه علیهاالسّلام باید به آیه تطهیر که بر عصمت آن حضرت دلالت می کند و به روایات متواتری که دلالت می کند که اذیت فاطمه علیهاالسّلام اذیت رسول خدا صلی الله علیه وآله است و غضب فاطمه علیهاالسّلام غضب خدا و رضایت آن حضرت رضایت خداست، استدلال کرد.

البته این روایات در منابع اهل سنت فراوان است که به دلیل طولانی نشدن از آوردن آنها خودداری می کنیم.

ب - پیشتر نقل کردیم:

«انّ للفظ آل البیت اطلاقا خاصا لدی الشیعة الامامیّه و یقصد به خصوص قرابة النبی المعصومین، ای الائمة الاثنا عشر و فاطمة فقط و هذاالاصطلاح مرادف عندنا لمصطلح

ص: 183


1- بحارالانوار، ج 29، ص 335.

اهل البیت و آل محمد و العترة و ذوی القربی حتی بناء علی کون معانیها اللغویّه اعمّ.»(1)

لفظ آل البیت نزد شیعه امامیّه کاربرد خاصی دارد و مقصود از این لفظ معصومین از نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه وآله هستند که عبارت از دوازده امام و فاطمه علیهاالسّلام تنها این اصطلاح نزد شیعه مرادف با اصطلاح اهل البیت و آل محمد و عترت و ذوی القربی است، حتی اگر معانی لغوی این واژه ها را اعم بدانیم.

ج - محقق کرکی می نویسد:

«آل محمد؛ علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیه السّلام، للنقل الثابت فی ذلک. من طرقنا و طرق المخالفین و یطلق علی باقی الائمة الاثنی عشرعلیه السّلام تغلیبا.»(2)

آل محمد صلی الله علیه وآله عبارتند از علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام، به دلیل روایات درست؛ چه از طریق شیعه و چه از طریق اهل سنت و از باب غلبه به بقیه امامان دوازده گانه هم گفته می شود.

د - فخرالمحققین می نویسد:

ص: 184


1- موسوعة الفقه الاسلامی طبقا لمذهب اهل البیت، ج 1، ص 237.
2- جامع المقاصد، ج 2، ص 320.

«المراد بهم الائمة و فاطمة علیهاالسّلام، لا غیرهم.»(1)

مقصود از آل محمد صلی الله علیه وآله امامان دوازده گانه و فاطمه علیهاالسّلام هستند و نه غیر از آنها.

بنابر این برخلاف آنچه ابن تیمیه پنداشته است، شیعه نه تنها قائل به عدم عصمت حضرت زهرا علیهاالسّلام نیست، بلکه عصمت آن بانو مورد اجماع قطعی شیعه است. البته این حکم اختصاص به آن حضرت دارد و شامل بقیه دختران و همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله نمی شود.

بررسی دلالت آیه بر عصمت

1- به راستی اگر آیه بر عصمت دلالت ندارد، چرا عده ای آن قدر اصرار دارند که بگویند این آیه شامل اصحاب کساء نمی شود وتنها همسران رسول خداصلی الله علیه وآله را دربرمی گیرد، با این که همسران آن حضرت هرگز چنین ادعایی را نداشتند، بلکه برخلاف این گروه آنان اصرار داشتند که آیه در شأن اصحاب کساء نازل شده است.

2- پیشتر از نظر لغوی ثابت کردیم که رجس هر نوع کمبود روحی مثل بخل، حسد و... و هر نوع رفتار و افکار و اخلاق زشت را شامل می شود و با

ص: 185


1- ایضاح الفوائد، ج 1، ص 7.

توجه به این که مفرد محلّی به الف و لام در سیاق نفی است، افاده عموم می کند که ملازم با عصمت است.

3- بعضی از دانشمندان اهل سنت نیز عصمت را از این آیه استنباط کرده اند. مقریزی از دانشمندان اهل سنت در این باره می نویسد:

«اما انّهم معصومون، فلانّهم طهروا و اذهب اللّه عنهم الرجس و الرجس اسم جامع لکل شرّ و نقص و الخطأ و عدم العصمة بالجملة شرّ و نقص،فیکون ذلک مندرجا تحت عموم الرجس الذاهب عنهم، فتکون الاصابة فی القول و الفعل و الاعتقاد و العصمة بالجملة ثابتة لهم. هذا فضلاً عن انّ اللّه طهّرهم و اکّد تطهیرهم بالمصدر حیث قال و یطهرکم تطهیرا، ای و یطهّرکم من الرجس و غیره تطهیرا اذهی تقتضی عموم تطهیرهم من کل ما ینبغی التطهیر منه عرفا او عقلاً او شرعا و الخطأ و عدم العصمة داخل تحت ذلک، فیکونون مطهّرین منه و یلزم من ذلک عموم اصابتهم و عصمتهم.»(1)

اما این که چرا اصحاب کساء معصومند؛ چون آنان پاک شده اند و خداوند رجس را از آنان دورکرده است و رجس اسمی است که شامل

ص: 186


1- فضل آل البیت، معرفة ما یجب لآل البیت، ص 35.

هر نوع بدی و نقصی می شود و اشتباه و گناه کردن هم شر و نقص است و لفظ رجس آنها را نیز دربرمی گیرد

بنابراین ،گفتار و رفتار و اعتقادات آنان مطابق با واقع است و عصمت برای آنان ثابت است. گذشته از آن که این امتیازی است که خداوند آنان را پاک کرده و آن را با آوردن مصدر مورد تاکید قرار داده است؛ یعنی تنها شما را از رجس و غیر آن پاک کرده است؛ چون همین معنی (پاک شدن از رجس و جز آن) از نظر عرف و عقل و شرع می طلبد که آنان از هر چه شایسته است که از آن پاک شوند، پاک شده باشند و خطا و عدم عصمت را هم دربرمیگیرد و آنان از این [کاستی] نیز پاک شده اند و این ملازم با مطابق با واقع بودن افعال و عصمت آنهاست.

علامه اسماعیلبن احمد درکتاب المراتب پس ازنقل حدیث کساء می نویسد:

«و هذا الخبر یدل علی عصمتهم»(1)؛

این خبر دلیل بر عصمت اهل کساء است.

ص: 187


1- المراتب، ص 130.

ص: 188

فصل ششم:شبهات تاریخی

اشاره

ص: 189

ص: 190

1- عدم فهم صحابه:

اشاره

از شبهاتی که بر این استدلال وارد کرده اند؛ این است که اصحاب رسول خداصلی الله علیه وآله و تابعان، آیه را تنها شامل همسران رسول خداصلی الله علیه وآله می دانند. به این شبهه توجه کنید:

«و لم یفهم منها اصحاب النبی صلی الله علیه وآله و التابعون الاّ ان ازواج النبی صلی الله علیه وآله هنّ المراد بذلک.»(1)

از این آیه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله و تابعان تنها این را فهمیده اند که مقصود آیه همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله هستند.

نقد

1- همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله - که از اصحاب هستند - هیچ گاه ادعا

ص: 191


1- تفسیر ابن عاشور، ج 21، ص 246.

نکرده اند و هیچ مورّخ و محدث و مفسری نیز نتوانسته سندی ارائه کند که یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله چنین ادعایی کرده باشد؛ برعکس پیشتر از سه نفر از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله یعنی ام سلمه، عایشه و زینب نقل کردیم که اینان اصرار داشتند آیه تطهیر در شأن اصحاب کساء نازل شده است که به دلیل کثرت منابع از آوردن آنها خودداری می کنیم.

2- هیچ یک از اصحاب ادعا نکرده اند که آیه در شأن همسران نازل شده است. تنها از چند نفر از تابعان – عکرمه، مقاتل بن سلیمان وضحاک که تاریخ تولدشان چند دهه پس از ارتحال رسول خدا صلی الله علیه وآله است - چنین ادعایی نقل شده است که در شبهه سیاق به طور مشروح دیدگاه آنان نقد شد، که تکرار نمی کنیم.

3- پیشتر دیدگاه بیش از 20 نفر از اصحاب را نقل کردیم که اصرار داشتند آیه در شأن اصحاب کساء نازل شده است و از دهها منبع اهل سنت نیز نقل کردیم که رسول خدا صلی الله علیه وآله در موارد متعدد - چه به شیوه گفتاری و چه به شیوه رفتاری - مصادیق این آیه را اصحاب کساء معرفی کرده است که تکرار نمی کنیم.

4- آنچه منتقد می نویسد، ادعایی بیش نیست و حتی یک مورد را نتوانسته ارائه کند که یکی از اصحاب چنین سخنی گفته باشد.

ص: 192

5- دانشمندان اهل سنت نیز نازل شدن آیه در شأن اصحاب کساء را به اصحاب نسبت داده اند؛ ابن جوزی در این باره می نویسد:

«فالقائل باختصاص الآیة بالرسول و بضعته و وصیّه و سبطیه علیه السّلام هم جماعة من الصحابة و علی رأسهم امّ سلمة و عایشة من زوجاته.»(1)

طرفداران اختصاص آیه به پیامبر و پاره تنش و وصی اش و دو فرزندش علیه السّلام گروهی از صحابه هستند که در رأس آنان، ام سلمه و عایشه از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله قرار دارند.

2- عدم ادعای خلافت

اشاره

یکی از مقدمات استدلال شیعه به این آیه مطرح شدن ادعای خلافت از طرف حضرت علی علیه السّلام است. بر این اساس یکی از شبهاتی که به این استدلال وارد کرده اند، این است که آن حضرت تا زمان کشته شدن عثمان هرگز چنین ادعایی نکرده است. به این شبهه توجه کنید:

«انا لانسلّم انّ علیّا ادعاها، بل نحن نعلم بالضرورة انّ علیا ما ادعاها قط حتی قتل عثمان و ان کان قد یمیل بقلبه الی ان یولّی، لکن ما قال انّی انا امام و لا انّی معصوم و لا انّ رسول الله صلی اللّه علیه و سلم

ص: 193


1- زادالمسیر فی علم التفسیر، ج 6، ص 383 381.

جعلنی الامام بعده و لا انّه اوجب علی الناس متابعتی و لا نحو هذه الالفاظ.»(1)

ما نمی پذیریم که علی علیه السّلام ادعای خلافت کرده باشد بلکه علم قطعی داریم که تا عثمان کشته نشده بود، هرگز چنین ادعایی نکرده است، گرچه از نظر قلبی تمایل داشت که رهبر شود، ولی نگفته است که من امام هستم و یا این که من معصوم هستم و یا این که رسول خدا صلی الله علیه وآله مرا بعد از خودش امام قرار داده است و یا این که او پیروی از

من را بر مردم واجب کرده است و نه الفاظی مشابه این کلمات.

قبل از نقد این شبهه تذکر این نکته بایسته است که در اندیشه شیعه ضرورت نصب امام با عقل اثبات می شود، ولی تعیین شخص امام با نقل است که اعم از قرآن، حدیث، ارائه معجزه و... است.

براین اساس شیعه در اثبات امامت حضرت امیر علیه السّلام هم به قرآن استدلال می کند و هم به حدیث.

نقد
اشاره

در جلد اوّل این مجموعه، استدلال شیعه به آیه {انّما ولیّکم الله...} مطرح شده و به شبهات آن پاسخ گفتیم و اکنون نیز آیه تطهیر و شبهات آن مورد نقد

ص: 194


1- منهاج السنّة، ج 7، ص 85.

است. بنابر این ادعای خلافت از طرف حضرت علی علیه السّلام در سه محور زیر قابل اثبات است:

الف - احتجاج به نزول آیاتی که بر امامت و یا عصمت دلالت می کنند؛

ب - احتجاج به روایاتی از رسول خدا صلی الله علیه وآله که بر امامت آن حضرت دلالت می کند؛

ج - بیان کلماتی از خود آن حضرت که بر ادعای خلافت دلالت دارند.

الف - احتجاج به آیات
اشاره

احتجاج به این دو آیه ای که تاکنون بحث شده است، در منابع اهل سنت و شیعه قابل بررسی است:

الف) منابع اهل سنت:
اشاره

1- حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، مؤلف ینابیع المودة می نویسد:

در دوران خلافت عثمان روزی جمعی از مهاجران و انصار در مسجد نشسته بودند و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام نیز در میان آنان بود.

هر کس درباره فضائل خود سخن می گفت و آن حضرت ساکت بود. وقتی بیان فضائل آنان به پایان رسید، رو به امام کرده و گفتند:

ص: 195

«یا ابا الحسن تکلّم. فقال: یا معشر قریش و الانصار اسئلکم ممّن اعطاکم اللّه هذا الفضل، ابانفسکم او بغیر کم؟ قالوا: اعطانا اللّه و منّ علینا بمحمد صلی الله علیه وآله ...»

ای ابوالحسن سخن بگو! آن حضرت فرمود: ای گروه قریش و انصار، از شما می پرسم این فضائل را خداوند به سبب خودتان به شما داده است یا به واسطه دیگری؟

گفتند: خداوند به واسطه محمد صلی الله علیه وآله بر ما منت نهاد و این فضائل را به ما عطا کرد.

سپس حضرت بخشی از آیاتی را که درباره خودش نازل شده بود، بیان کرد و از آنان اقرار گرفت که این آیات درباره او نازل شده است، آن گاه فرمود:

«انشدکم بالله اتعلمون حیث نزلت انّما ولیکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون و... امرالله عزّ و جلّ نبیّه ان یعلّمهم ولاة امرهم و ان یفسّر لهم من الولایة کما فسّر لهم من صلاتهم و زکاتهم و حجّهم فنصبنی للناس بغدیر خم.»(1)

ص: 196


1- ینابیع المودة، باب 38، ص 114.

شما را به خدا سوگند می دهم آیا می دانید هنگامی که آیه {انّما ولیکم الله...} و آیات دیگر نازل شد، خداوند پیامبرش را مأمور کرد که متولیان امور امت را به آنان معرفی کند و ولایت را برای امت توضیح دهد، همان طور که نماز، زکات و حج را برای آنان شرح داده است. به دنبال این مسائل رسول خدا صلی الله علیه وآله در غدیرخم مرا به امامت مردم نصب کرده است.

2- محدث حافظ ابراهیم بن محمد جوینی مؤلف کتاب «فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین» در کتابش همین جریان را با تفصیل بیشتری نقل کرده است. او می نویسد:

در دوران خلافت عثمان روزی در مسجد میان انصار و مهاجرین درباره فضائل هریک بحث شد. در این مناظره که حدود 200 تن از سران دو گروه حضور داشتند و از صبح تا ظهر به طول انجامید، قریش تمام فضائلی را که از رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره آنان بیان شده بود، بیان کردند.

از سران مهاجرین افرادی مثل عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبیر، مقداد، ابوذر، هاشم بن عتبه، عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر و... حضور داشتند. انصار خدمات خود به اسلام و پیامبر و نقش خود در گسترش اسلام و حمایت از مسلمانان را بیان کردند که از سران این گروه نیز افرادی مانند: ابیّ بن کعب، زید بن ثابت، ابوایوب انصاری،

ص: 197

ابوهیثم بن تیهان، قیس بن سعد بن عبادة، جابر بن عبدالله، انس بن مالک، زید بن ارقم و... حضور داشتند که پس از پایان گفت وگوی آنان از امام تقاضا کردند تا سخن بگوید.

امام نیز پس از ذکر آیاتی از قرآن از جمله آیه {انّما ولیّکم اللّه و رسوله...} فرمود:

«قال الناس: یا رسول اللّه خاصة فی بعض المؤمنین ام عامة لجمیعهم. فامر اللّه عزّ و جلّ نبیّه صلی الله علیه وآله ان یعلّمهم ولاة امرهم و ان یفسّر لهم من الولایة ما فسّر لهم من صلاتهم و زکاتهم و حجّهم فنصبنی للناس بغدیر خم».(1)

مردم پرسیدند: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله آیا این آیات درباره بعضی از مؤمنان نازل شده است، یا این که شامل همه می شود که خداوند رسولش را مأمور کرد تا متولیان امور امت را به آنان بشناساند و ولایت را برای آنان شرح دهد، همان طور که نماز و زکات و حج را برای آنان شرح داده است؛ پس رسول خدا صلی الله علیه وآله مرا در غدیرخم به عنوان امام مردم منصوب کرد.

ص: 198


1- فرائد السمطین، ج 1، باب 58، ص 312.
حدیث مناشده یوم الشوری
اشاره

هنگامی که عمر در آستانه مرگ قرار گرفت، شش تن را برای تعیین رهبری برگزید و به آنان سه روز مهلت داد تا تکلیف رهبری امت را مشخص کنند.(1)

از جمله این افراد امام علی علیه السّلام بود. به طور طبیعی هر یک از این افراد مدعی رهبری امت بودند و درصدد اثبات صلاحیت خود برای این کار برآمدند.

از این رو امیرالمؤمنین علیه السّلام - که شایسته ترین فرد برای این کار بود - به بیان امتیازات خود در آن جمع پرداخت که به حدیث مناشده یوم الشورا مشهور است. این حدیث را هم اهل سنت روایت کرده اند و هم شیعه. این حدیث در منابع شیعه بیش از ده صفحه است که امام در آن به آیه «انّما» چنین استدلال می کند:

«نشدتکم بالله هل فیکم احد ادّی الزکاة و هو راکع غیری؟ قالوا: لا.»(2)

شما را به خدا سوگند! آیا در میان شما جز من کسی هست که در حال رکوع، زکات پرداخت کرده باشد؟ گفتند: نه.

ص: 199


1- تاریخ، طبری، ج 3، ص 29؛ کامل، ابن اثیر، ج 3، ص 67.
2- الاحتجاج، ج 1، ص 196.

این حدیث در منابع اهل سنت بسیار متفاوت نقل شده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

1- ابن حماد عقیلی:

وی از این حدیث حدود دو صفحه را نقل و بقیه را حذف کرده است و سپس از قول ابن مغیرة نقل می کند:

«و هذا حدیث لا اصل له عن علی علیه السّلام»(1)؛

[صدور] این حدیث از علی علیه السّلام پایه ای ندارد.

محقق این کتاب نیز در پاورقی می نویسد:

«حاشا امیرالمؤمنین من قول هذا.»(2) ؛

هرگز امیرالمؤمنین علیه السّلام چنین سخنی را نمیگوید!

همان طور که ملاحظه می کنید، ابن مغیره ادعای ساختگی بودن حدیث را دارد، بدون این که سندی ارائه کند. دکتر عبدالمعطی امین نیز صدور این سخن را از امام بعید می داند.

ص: 200


1- الضعفاء الکبیر، ج 1، ص 211.
2- همان، ص 212.

اکنون این سؤال مطرح است که چرا با این حدیث چنین برخورد کرده اند و بدون ارائه هیچ سندی آن را کنار گذاشته یا حذف کرده اند و یا درصدد تضعیف راوی آن برآمده اند؟

به نظر ما علت این کار در مقدمه کلام امیرالمؤمنین علیه السّلام و ذهنیت اهل سنت نسبت به صحابه به خصوص خلفا است؛ زیرا امیرالمؤمنین علیه السّلام در مقدمه این مناشده چنین می فرمود:

«بایع الناس ابابکر و انا والله أولی بالامر و احقّ به منه، فسمعت و اطعت مخافة ان یرجع الناس کفارا یضرب بعضهم رقاب بعض بالسیف، ثم بایع ابوبکر لعمر و انا و اللاه حقّ بالامر منه، فسمعت و اطعت مخافة ان یرجع الناس کفارا، ثم انتم تریدون ان تبایعوا لعثمان...»(1)

مردم با ابوبکر بیعت کردند، در حالی که به خدا سوگند من از او سزاوارتر به خلافت بودم، ولی از ترس این که مبادا مردم به دوران کفر بازگردند و با شمشیر گردن یکدیگر را بزنند، شنیدم و اطاعت کردم. بعد از آن ابوبکر برای عمر از مردم بیعت گرفت، در حالی که به خدا سوگند من از او سزاوارتر به خلافت بودم، ولی از ترس اینکه مبادا

ص: 201


1- لسان المیزان، ج 2، ص 157؛ میزان الاعتدال، ج 2، ص 178.

مردم کافر شوند، شنیدم و اطاعت کردم و اکنون نیز تصمیم دارید با عثمان بیعت کنید... .

بدین سان حضرت عملکرد صحابه را در تعیین ابوبکر و عملکرد ابوبکر را در تعیین عمر و عملکرد اصحاب شورا را در تعیین عثمان مورد نقد قرار داده و آن را تخطئه کرده است که این مسأله با ذهنیت اهل سنت دربارة خلفا و صحابه سازگاری ندارد. از این رو در صدد تضعیف راوی یا تقطیع و یا حذف کلی آن برآمده اند.

2- ابن حجر عسقلانی یک صفحه از این حدیث را از قول ابن حماد عقیلی نقل می کند و سپس مینویسد:

«فذکر الحدیث فهذا غیر صحیح و حاشا امیرالمؤمنین من قول هذا انتهی.»(1)

این حدیث را ابن حماد نقل کرده و این حدیث صحیح نیست و هرگز امیرالمؤمنین چنین سخنی نمیگوید.

3- ذهبی نیز همین مقدار مختصر را از ابن حماد عقیلی نقل می کند بدون این که برای سخن خود دلیلی ارائه کند و معتقد است که این حدیث صحیح

ص: 202


1- لسان المیزان، ج 2، ص 157.

نیست(1).

4- ابن مغازلی مقدمه سخن امام را نیاورده، ولی بقیه حدیث را در حدود چهارصفحه نقل کرده است.(2)

5- خطیب خوارزمی نیز حدود سه صفحه از این مناشده را از طرق مختلف نقل می کند.(3)

6- گنجی شافعی نیز حدود یک صفحه از این مناشده را آورده است. البته او تنها به بخشی از حدیث که درباره جریان ردالشمس است، استدلال کرده است.(4)

7- حموینی، صاحب فرائدالسمطین، نیز حدود سه صفحه از این مناشده را آورده است.(5)

8- ابن عساکر، صاحب کتاب تاریخ مدینه دمشق، نیز حدود سه صفحه از این مناشده راآورده است.(6)

ص: 203


1- میزان الاعتدال، ج 2، ص 178.
2- مناقب، ابن مغازلی، ص 112.
3- مناقب، خوارزمی، ص 313.
4- کفایة الطالب، ص 386.
5- فرائدالسمطین، ج 1، ص 319.
6- ترجمة الامام علی بن ابی طالب من تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 113.

چنان که ملاحظه می کنید، در میان اهل سنت نیز هستند افرادی که احتجاج امام علی علیه السّلام را به نزول این آیه درباره خودش نقل کرده باشند. گذشته از آن که چندین نفر مناشده «یوم الشوری» را نقل کرده اند که با آنچه در منابع شیعه آمده است یکسان است، ولی وقتی مناشده در مقام اثبات برتری امام بر خلفا مطرح میشود، آن را نقل نکرده اند و عده ای هم با این اتهام که این روایت ساختگی است، بدون ارائه دلیلی از نقل مناشده خودداری کرده اند و برخی نیز با این توهم که بعید است امام علی علیه السّلام نسبت به خلیفه اول و دوم چنین سخنی بگوید تمام مناشده را نقل نکرده اند و گروهی نیز با اتهام ضعف راوی از نقل آن پرهیز کرده اند، در حالی که این گونه نیست.

به هر حال به اندازه ای که این حقیقت اثبات شود که امام علی علیه السّلام به نزول آیه احتجاج کرده است در منابع اهل سنت هم یافت می شود.

ب . منابع شیعه
اشاره

استدلال امام به آیه «انّما» در منابع شیعه بسیار زیاد آمده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

1- مناشده یوم الشوریٰ

همان طور که پیشتر بیان کردیم، در جلسه شورا که هر یک ادعای صلاحیت رهبری دارند، طبیعی است که درصدد معرفی و بیان شایستگی های خود برآیند.

ص: 204

این مسأله طبیعی وقتی با وظیفه دینی همراه شود، انگیزه آن دو چندان می شود. ازاین رو امام علی علیه السّلام که بیان شایستگی های فردی خود را برای بازگرداندن حکومت اسلامی به مسیر خود وظیفه ای الهی می دانست، درصدد بیان شایستگی ها و امتیازات خانوادگی، فردی، سیاسی، مبارزاتی، علمی و... خود برآمد که در منابع هر دو گروه یعنی شیعه و اهل سنت یافت می شود.

در این حدیث حضرت در دو جا به نزول آیه «انّما» درشأن خود استدلال کرده است:

الف – حضرت خطاب به اهل شورا می فرماید:

«فهل فیکم احد سمّاه اللّه عزّ وجلّ فی عشر آیات من القرآن مؤمنا غیری؟ قالوا: اللهم لا»(1)

آیا در میان شما بجز من کسی هست که خداوند در ده آیه از آیات قرآن او رامؤمن نامیده باشد؟ گفتند: به خدا سوگند، نه.

یکی از آنها آیه {إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا ...} است.

ب - در این مناشده حضرت خطاب به اهل شورا می فرماید:

ص: 205


1- أمالی، طوسی، ج 2، ص 159؛ ارشاد القلوب، ج 2، ص 86؛ بحارالانوار، ج 31، ص 333؛ الاحتجاج، ج 1، ص 197.

«فهل فیکم احد اتی الزکاة و هو راکع و نزلت فیه {انّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون} غیری؟ قالوا: اللهم لا.»(1)

آیا در میان شما به جز من کسی هست که درحال رکوع زکات داده باشد و خداوند آیه {إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ...} را درشأن او نازل کرده باشد؟ گفتند: به خدا سوگند، نه.

2- مناشده با ابوبکر

بعد از به قدرت رسیدن ابوبکر، وی تلاش می کرد تا با امام علی علیه السّلام با چهره ای بشّاش و خندان رو به رو شود، ولی حضرت امیر علیه السّلام بر عکس همیشه با چهره ای گرفته و عبوس با او برخورد می کرد که این وضع برای ابوبکر قابل تحمل نبود، تا این که روزی به خانه حضرت آمد و از مسائل پیش آمده عذرخواهی کرد و در صدد توجیه رفتار گذشته خود برآمد. حضرت با نقد رفتار ابوبکر از وی اعتراف گرفت که شایستگی این کار را ندارد، بلکه خود شایسته

ص: 206


1- إمالی، طوسی، ج 2، ص 162؛ الاحتجاج ، ج 1، ص 197؛ الدررالنظیم، ص 332؛ غایة المرام، ج 2، ص 20؛ ارشاد القلوب، ج 2، ص 89؛ بحارالانوار، ج 31، ص 332؛ منهاج البراعه، ج 3، ص 89، و ج 2، ص 363؛

این کار است. بدین سان حضرت با بیان شایستگی های خود به نزول آیه «انّما»درشأن خود استدلال کرد و فرمود:

«انشدک بالله الی الولایة من اللّه مع ولایة رسول الله صلی الله علیه وآله فی آیة زکاة الخاتم ام لک؟ قال: بل لک.»(1)

تو را به خدا سوگند می دهم آیا در آیه پرداخت انگشتری به عنوان زکات، ولایت من همراه با ولایت رسول خدا صلی الله علیه وآله از طرف خداوند مطرح شده است یا ولایت تو؟ ابوبکر گفت: ولایت تو.

3- مفاخره قریش

از مواردی که حضرت امیر علیه السّلام به نزول آیه «انّما» درشأن خود احتجاج کرده، جریان مفاخره مهاجرین و انصار است. پیشتر این جریان و احتجاج آن حضرت به این آیه را ازمنابع اهل سنت نقل کردیم. این جریان در منابع شیعه نیز ذکر شده است (2)

4- مذاکره با مهاجرین و انصار

در جریان تشکیل شورا از یک سو حدود پانزده سال از ارتحال

ص: 207


1- الخصال، باب الاربعین و ما فوق، ج 2، ص 327؛ بحارالانوار، ج 29، ص 7؛ الاحتجاج، ج 1، ص 161.
2- الاحتجاج، ج 1، ص 213؛ بحارالانوار، ج 31، ص 410.

رسول خداصلی الله علیه وآله گذشته بود و نسل جدید مسلمانان عصر نزول قرآن را درک نکرده بودند، از سوی دیگر، تبلیغات یک سویه حکومت در طول این دوران و جلوگیری از تدوین و نشر حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله و عوامل دیگر سبب شده بودند تا نسل جدید از حوادث صدر اسلام و مدافعان واقعی اسلام و رسول خداصلی الله علیه وآله بی اطلاع باشند. در چنین شرایطی حضرت امام علی علیه السّلام درصدد معرفی خود و دفاع از حق خویش برآمد و در جمع مهاجرین و انصار - که بیشتر آنان را نسل جدید تشکیل می دادند -حاضر شد و در یک سخنرانی فرمود:

«لقد علم المستحفظون من اصحاب النبی محمدصلی الله علیه وآله انّه لیس فیهم رجل له منقبة الاّ و قد شرکته فیها و فضّلته ولی سبعون منقبة لم یشرکنی فیها احد... امّا الخامسة و الستون فانّی کنت اصلّی فی المسجد فجاء سائل فسأل و انا راکع فناولته خاتمی من اصبعی فانزل اللّه تبارک و تعالی فیّ {إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ}(1)

از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله آنان که حافظه شان یاری می کند، می دانند که در میان اصحاب رسول خداصلی الله علیه وآله کسی نیست که امتیازی داشته

ص: 208


1- خصال، صدوق، ابواب السبعین و ما فوقه، ص 701؛ بحارالانوار، ج 31، ص 445.

باشد مگر این که من آن امتیاز را بیشتر از او دارم، ولی من هفتاد امتیاز دارم که هیچ یک از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله هیچ کدام از آن امتیازات را ندارند. سپس حضرت این امتیازات را می شمارد تا این که می فرماید: اما شصت و پنجمین امتیاز من این است که در مسجد نماز می خواندم، فقیری آمد و تقاضای کمک کرد و من در حال رکوع بودم و انگشتری خود را به او دادم و خداوند نیز آیه {إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَ...} را درشأن من نازل کرد.

5- مناظره با ملحدان

از مواردی که حضرت امیر علیه السّلام به نزول آیه «انّما» درشأن خود به آن احتجاج کرد، این است که بعضی از ملحدان خدمت آن حضرت رسیدند و گفتند: آیاتی در قرآن وجود دارد که با هم تناقض دارند و اگر این تناقض ها نبود ما ایمان می آوردیم؟

حضرت فرمود: این آیات چیست؟

آنان آیات را برشمردند و حضرت به تک تک آنها پاسخ می داد، تا این که سؤال کننده پرسید: واحدها یقول {إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ}(1) فما هذه الواحدة؟

ص: 209


1- . سباء / 46.

حضرت فرمودند:

«و اما قوله انّما اعظکم بواحدة، فانّ اللّه جلّ ذکره نزل عزائم الشرایع و آیات الفرائض فی اوقات مختلفة کما خلق السماوات و الارض فی ستّة ایّام و لو شاء لخلقها فی اقلّ من لمح البصر و لکنّه جعل الاناة و المواراة امثالاً لامنائه و ایجابا للحجّة علی خلقه، فکان اول ما قیّدهم به الاقرار بالوحدانیة و الربوبیة و الشهادة بان لا اله الاّ اللّه فلما اقرّوا بذلک، تلاه بالاقرار لنبیّه صلی الله علیه وآله بالنبوة و الشهادة له بالرسالة، فلما انقادوا لذلک فرض علیهم الصلاة ثم الصوم ثم الحج ثم الجهاد ثم الزکاة ثم الصدقات و ما یجری مجراها من مال الفئ فقال المنافقون: هل بقی لربّک علینا بعد الذی فرضه شی ء آخر یفترضه فتذکره لتسکن انفسنا الی انّه لم یبق غیره، فانزل اللّه فی ذلک قل انّما اعظکم بواحدة؛ یعنی الولایة و انزل انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکوة و هم راکعون و لیس بین الامّة خلاف انّه لم یؤت الزکاة یومئذ احد و هو راکع غیر رجل و لو ذکر اسمه فی الکتاب لاسقط مع ما اسقط من ذکره و هذا و ما اشبه من الرموز التی ذکرت لک ثبوتها فی الکتاب

ص: 210

لیجهل معناها المحرفون فیبلغ الیک و الی امثالک و عند ذلک قال الله {الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا}»(1)

اما سخن خداوند که تنها به یک چیز شمارا موعظه می کنم به درستی که خداوند متعال قوانین مهم و واجبات را در زمانهای متفاوتی نازل کرده است، چنان که آسمانها و زمین را در شش دوره آفریده است و اگر می خواست می توانست در کمتر از یک چشم بر هم زدن آنها را خلق کند، ولی او آهستگی و مدارا را نمونه ای برای امینان خود و حجتی برای خلق قرار داده است.

براین اساس اولین چیزی که بندگان را به آن مقید کرد، اعتراف به یگانگی و ربوبیت خداوند و شهادت به این بود که معبودی غیر از اللّه نیست و چون این مرحله سپری شد و مردم وحدانیت خداوند را پذیرفتند، اعتراف به نبوت پیامبر - که درود خداوند بر او و خاندان او باد - و شهادت به رسالت او را قرار داد و چون این مرحله را پذیرفتند بر آنان نماز را واجب کرد، سپس روزه، سپس حج، سپس جهاد، سپس زکات و سپس صدقات و آنچه از این نمونه بود؛ مثل

انفال. به دنبال

ص: 211


1- الاحتجاج، ج 1، ص 379.

این مسائل، منافقان به رسول خدا صلی الله علیه وآله گفتند: آیا چیز دیگری مانده است که پروردگارت بخواهد آن را واجب کند که به ما بگویی تا ما اطمینان پیدا کنیم که واجب دیگری نیست؟ خداوند در این موقع نازل کرد که بگو: تنها به یک چیز توصیه می کنم؛ یعنی به ولایت و [این] آیه را نازل کرد؛ «تنها سرپرست و ولیّ شما خداوند و رسول او و کسانی هستند که نماز می گزارند و در حال رکوع زکات می پردازند». در میان امت هیچ اختلافی وجود ندارد که در آن دوران جز یک تن در حال رکوع زکات پرداخت نکرده است و وقتی ولایت نازل شد، خداوند این آیه را نازل کرد که «امروز دین شما را کامل گردانیدم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما برگزیدم.

6- پاسخ پرسشگران
اشاره

از مواردی که حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام برای اثبات حقانیت ادعای خود مبنی بر جانشینی بلافصل رسول خدا صلی الله علیه وآله به آیه «انّما ولیکم» استدلال کرده، مواردی است که عده ای از آن حضرت میپرسیدند و آن حضرت به ناچار پاسخ می گفت. شمار این موارد نیز بسیار است که تنها به یک مورد آن اشاره می کنیم:

«سأل رجل علی بن ابی طالب علیه السّلام فقال: اخبرنی بافضل منقبة لک، قال: ما انزل اللّه فی کتابه...»

ص: 212

مردی از امام علی علیه السّلام پرسید: از برترین امتیازت بگو. حضرت فرمود: آنچه خداوند در کتابش درباره من نازل کرده است

و سپس حضرت بعضی از آیاتی را که درباره خودش نازل شده بود بیان کرد؛ «مثل قوله:

{إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ

الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ}(1).

تنها سرپرست و ولیّ شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکات پرداخت می کنند.

همان طور که ملاحظه می کنید، امام علی علیه السّلام در تمام این موارد با استناد به نزول آیه درشأن خودش تصریح می کند که امامت و رهبری امت حق مسلم او بوده است که این مسأله در روایات روشنتر بیان شده است.

اما این که ابن تیمیه ادعا می کند حضرت علی علیه السّلام هرگز ادعای عصمت نکرده است، این مسأله را نیز در احتجاج به آیه تطهیر بررسی می کنیم.

ص: 213


1- الاحتجاج، ج 1، ص 232.

همان طور که پیشتر بیان شد، از راههای گوناگونی نزول آیه تطهیر را درشأن اصحاب کساء اثبات کردیم و با توجه به معنای رجس و عمومیت لفظ آن و... مستفاد از آیه عصمت بود که اکنون موارد احتجاج آن را بیان می کنیم.

1- مناظره با ابوبکر:

بعد از آن که حکومت فدک را غاصبانه تصرف کرد و کارگزاران حضرت زهرا علیهاالسّلام را از آنجا اخراج کرد، حضرت زهرا علیهاالسّلام با جمعی از زنان به مسجد آمد و خطبه مشهورش را در تجلیل از خدمات رسول خدا صلی الله علیه وآله و تبیین موقعیت همسرش علی مرتضی علیه السّلام و نقد رفتار حکومت بیان کرد؛ به گونه ای که حاکمان برای خاموش کردن آن حضرت به ساختن حدیث روآوردند.

با بازگشت حضرت زهرا علیهاالسّلام به خانه و گزارش این سخنرانی و عکس العمل حکومت، حضرت امیرعلیه السّلام به مسجد آمد و در حضور انصار و مهاجر و اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله به نقد رفتار ابوبکر پرداخت و فرمود:

«یا ابابکر أ تقرأ کتاب الله؟ قال: نعم، قال: اخبرنی عن قول اللّه عزّ و جلّ انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا فیمن نزلت فینا ام فی غیرنا؟ قال: بل فیکم. قال صلی الله علیه وآله فلو ان شهودا شهدوا علی فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وآله بفاحشة ما کنت صانعا بها؟ قال: کنت اقیم علیها الحدّ کما اقیمه علی نساء المسلمین. قال: اذن کنت عندالله من الکافرین. قال: و لم؟

ص: 214

لانّک رددت شهادة اللّه لها بالطهارة و قبلت شهادة الناس علیها.»(1)

- امام: ای ابوبکر آیا قرآن را می خوانی؟

- ابوبکر: آری.

- به من بگو سخن خداوند عز و جل که می فرماید: خداوند اراده کرده است که رجس و پلیدی را تنها از شما اهل البیت دور کند و شما را آن طور که باید و شاید پاک گرداند، آیا این آیه درشأن ما نازل شده است یا درباره دیگران؟

- درشأن شما.

- بنابراین اگر شاهدانی شهادت دهند که دختر رسول خداصلی الله علیه وآله فاطمه علیهاالسّلام فاحشه ای انجام داده است چه می کنی؟

- بر او حدّ جاری می کنم، همان طور که بر بقیه زنان مسلمان جاری می کنم.

- در این هنگام نزد خداوند جزء کافران خواهی بود!

- چرا؟

- برای این که خداوند شهادت داده است که فاطمه علیهاالسّلام پاک است و تو شهادت خدا را رد کرده و شهادت دیگران را پذیرفته ای!

ص: 215


1- الاحتجاج، ج 1، ص 122.

همان طور که ملاحظه می کنید، امام از ابوبکر اعتراف می گیرد که آیه در شأن اهل بیت علیه السّلام نازل شده است و از آیه عصمت را استفاده می کند و ابوبکر این استفاده را تایید می کند و سکوت اهل مجلس که اصحاب رسول خداصلی الله علیه وآله هستند نیز تایید دیگری بر عصمت اهل بیت علیه السّلام است.

2- مناظره با اعضاء شورا:

از مواردی که امام به استناد آیه تطهیر ادعای عصمت می کند، مناظره با اعضاء شورا است؛ شورایی که عمر برای تعیین رهبر جامعة اسلامی معین کرده بود. وقتی اعضا- به دلیل گرایش های قبیله ای - تصمیم گرفتند که به عثمان رأی دهند، امام درصدد تبیین حقیقت و اثبات برتری خود بر عثمان برآمد. در این مناظره پس از آن که سخن از این به میان می آورد که حکومت حق اوست، ولی به دلیل

جلوگیری از تفرقه سکوت کرده است و اکنون نیز بناحق می خواهند حق او را از بین ببرند به بیان امتیازهای خود پرداخت و فرمود:

«فانشدکم بالله هل فیکم احد انزل اللّه فیه آیة التطهیر حیث یقول انّما یریدالله... غیری؟ قالوا اللهم لا.»(1)

ص: 216


1- مناقب، ابن مغازلی، ص 118؛ مسند، ابی حمزة ثابت بن دینار، ص 98؛ علل الشرایع، ج 1، ص 191؛ بحارالانوار، ج 29، ص 125.

شما را به خداوند قسم می دهم آیا در بین شما غیر از من کسی هست که خداوند آیه تطهیر را درشأن او نازل کرده باشد؟ گفتند: به خدا سوگند! نه.

3- مناظره با مهاجرین و انصار:

از مواردی که امام به استناد آیه تطهیر ادعای عصمت می کند، مناظره ای است که بین اوو جمعی از انصار و مهاجرین اتفاق افتاده است.

جریان از این قرار است: روزی حدود 200 نفر از مهاجر و انصار(1) در مسجد گردآمده بودند و این دو جریان سیاسی، فرهنگی درباره فضائل خود و خدماتی که به اسلام کرده اند و احادیثی که از رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره هر یک از آنان وارد شده بود، گفتوگو می کردند. حضرت امام علی علیه السّلام ساکت بود تا این که به او عرض کردند، چرا شما ساکت هستید؟ آن گاه امام در مقام بیان امتیازات خود برآمد و امتیازات زیادی را برشمرد؛

«ایها الناس اتعلمون انّ اللّه عزّ و جلّ انزل فی کتابه {إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً} ؛«فجمعنی و فاطمة و ابنیه حسنا و حسینا ثم القی علینا کساء فدکیا و قال اللهم هولاء اهل بیتی و لحمی یؤلمنی

ص: 217


1- فرائدالسمطین، ج 1، ص 312.

ما یولمهم و یجرحنی ما یجرحهم فاذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا. فقالت ام سلمة: و انا یا رسول الله؟ فقال: انت الی خیر، انّما نزلت فیّ و فی اخی علیّ و فی ابنتی فاطمة و فی ابنی و فی تسعة من ولدالحسین خاصة و لیس معنا احد غیرنا، فقالوا کلّهم نشهد انّ ام سلمة حدثتنا بذلک فسألنا رسول اللّه فحدثنا کما حدثتنا به ام سلمه»

ای مردم! آیا می دانید که خداوند این آیة را نازل کرده است که خداوند اراده کرده است که پلیدی را تنها از شما اهل البیت دور کند و شما را آن طور که شایسته است،

پاک گرداند. پس از آن رسول خداصلی الله علیه وآله من و فاطمه و دو فرزند او حسن و حسین را گردآورد و پارچه فدکی را روی ما انداخت و عرض کرد:

خدایا! اینان اهل بیت و پاره تن من هستند؛ آنچه آنان را ناراحت کند، مرا ناراحت کرده است و آنچه دل آنان را به درد آورد، دل مرا به درد آورده است. خدایا پلیدی را از آنان دور کن و پاک گردان آنان را پاک کردنی.

ام سلمه عرض کرد: من هم یا رسول اللّه صلی الله علیه وآله [از جمله ایشان هستم؟]

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: تو عاقبت به خیر هستی، ولی این آیه تنها درشأن من و برادرم علی و دخترم فاطمه و فرزندانم حسن و

ص: 218

حسین و نُه نفر از فرزندان حسین نازل شده است و کسی با ما در این مسأله شریک نیست.

مردم همه گفتند: ما شهادت می دهیم که ام سلمه گزارش این مسأله را به ما داده است و خودمان از رسول خدا صلی الله علیه وآله پرسیدیم آن حضرت همان طور که ام سلمه گزارش داده بود، برای ما گزارش کرد.

ب - استناد به روایات
اشاره

روایاتی که دربارة اثبات خلافت آن حضرت به آنها استناد شده است و یا از آنها می توان ادعای خلافت را به دست آورد، به دو بخش زیر تقسیم می شوند:

1 - روایاتی که از رسول خدا صلی الله علیه وآله رسیده است و آن حضرت با بیان آن روایات درصدد معرفی امام علی علیه السّلام به عنوان جانشین خود بودند.

برخی از این روایات به شرح ذیل است:

1- احادیث یوم الانذار؛

2- احادیث وصایت؛

3- احادیث وراثت؛

4- احادیث خلافت؛

5- احادیث منزلت؛

6- احادیث الامارة؛

ص: 219

7- احادیث الامامة؛

8- احادیث الولایة؛

9- احادیث الهدایة؛

10- احادیث العصمة؛

11- احادیث العلم؛

12- احادیث اثناعشر خلیفه؛

13- احادیث السفینه؛

14- احادیث الثقلین.

امام علی علیه السّلام برای اثبات امامت و خلافت خود به همین احادیث استناد می کرد. ما در این جا تنها استناد آن حضرت به حدیث غدیر را می آوریم:

از قرائنی که دلالت حدیث غدیر بر امامت علی علیه السّلام را قطعی می کند - گذشته از اعتراف اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله و فهم آنان از این حدیث - مناشده به این حدیث است.

اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله و اصحاب آن حضرت در تمام مناظراتی که می خواستند شایستگی علی علیه السّلام را برای جانشینی رسول خدا صلی الله علیه وآله اثبات کنند، به حدیث غدیر استدلال می کردند؛ آن هم نه صرف استدلال، بلکه استدلال همراه با اعتراف و قسم به خداوند که به آن، مناشده گویند.

ص: 220

شخص را قسم می دادند که آیا چنین چیزی را قبول دارد یا نه؟ و سپس شخص اعتراف می کرد که چنین چیزی هست.

مناشده به حدیث غدیر از همان روزی که عده ای حق علی علیه السّلام را غصب کردند و نگذاشتند حق به حق دار برسد، آغاز شد و در طول تاریخ اسلام هرجا که طرفداران علی علیه السّلام در برابر مخالفان آن حضرت قرار گرفته اند، به این حدیث استدلال کرده اند. بیشترین کسی که به این حدیث استدلال کرده خود علی علیه السّلام است که موارد آن فراوان است. ولی چون ما از ابتدا بنا داشتیم تنها از منابع اهل سنت حدیث نقل کنیم، تنها چند مورد از استدلال های امام علی علیه السّلام به این روایت را می آوریم:

استدلالهای امام علی علیه السّلام به روایت
1- مناشده یوم الشوری

عمر در آستانه مرگ قرار گرفت. وی شورای شش نفری را تشکیل داد تا برای جامعه اسلامی رهبر تعیین کنند. علی علیه السّلام نیز یکی از اعضاء آن شورا بود. امام علی علیه السّلام برای اثبات این که خود شایسته ترین فرد امت برای رهبری جامعه است، به حدیث استدلال کرد.

به این روایت توجه کنید؛

ص: 221

ابوالطفیل میگوید: من در روز شورا پشت درِ این محل بودم که جر و بحث بین آنان بالا گرفت و علی علیه السّلام فرمود:

«لا حتجّنّ علیکم بما لا یستطیع عربیّکم و لا عجمیّکم تغییر ذلک، ثم قال: فانشدکم باللّه هل فیکم احد قال له رسول اللّه من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره لیبلّغ الشاهد الغائب غیری؟ قالوا اللّهم لا»(1)

استدلالی برایتان می آورم که هیچ کس نتواند آن را تغییر دهد، سپس فرمود: شما را به خدا قسم آیا در بین شما غیر از من کسی هست که رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره اش گفته باشد: «هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست. خدایا دوستدار او را دوست بدار و بادشمنان او دشمن باش و یاورانش را یاوری فرما. حاضران به غائبان برسانند»؟ همه گفتند: به خدا سوگند نه!

2- مناشده ایام عثمان

در ایام خلافت عثمان روزی حدود دویست نفر از مهاجران و انصار در مسجد جمع بودند و از صبح تا ظهر درباره فضائل قریش سخن می گفتند و علی علیه السّلام ساکت بود. در پایان عده ای از آن حضرت خواستند تا درباره مسائل

ص: 222


1- مناقب، خوارزمی، ص 313، ح 314.

مطرح شده اظهارنظر کند. حضرت وارد بحث شد و به سخنان آنان پاسخ داد و سپس به بیان امتیازات خود برای رهبری جامعه اسلامی و فرمود:

«انشدکم باللّه اتعلمون انّ رسول اللّه قال: ایها الناس انّ اللّه ارسلنی برسالة ضاق بها صدری و ظننت انّ الناس مکذّبی فاوعدنی لابلّغها او لیعذّبنی، ثم امر فنودی بالصلاة

جامعة ثم خطب فقال: یا علیّ فقمت، فقال: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه».

فقام سلمان فقال: یا رسول اللّه ولائه کما ذا؟ فقال ولائه، ولای، من کنت اولی به من نفسه فعلیّ اولی به من نفسه.

فانزل اللّه تعالی ذکر: {الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ}(1) فکبّر رسول اللّه صلی الله علیه وآله و قال: اللّه اکبر تمام نبوّتی و تمام دین اللّه ولایة علیّ بعدی.

فقام ابوبکر و عمر، فقالا: یا رسول اللّه هولاء الآیات خاصّة فی علیّ؟ قال: بلی فیه و فی اوصیائی الی یوم القیامة. قالا: یا رسول اللّه بیّنهم لنا. قال: علیّ اخی و وزیری و وارثی و وصیّی و خلیفتی فی امّتی و ولیّ کلّ مؤمن بعدی ثم ابنی الحسن ثم الحسین ثم تسعة من ولد ابنی الحسین واحد بعد واحد، القرآن معهم و هم مع القرآن لا

ص: 223


1- مائده/3.

یفارقونه و لا یفارقهم حتی یردوا علیّ الحوض. فقالوا کلهم: اللّهم نعم، قد سمعنا ذلک و شهدنا کما قلت.»(1)

شما را به خدا قسم آیا می دانید که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: خداوند مأموریتی به من واگذار کرد که سینه ام تنگی کرد و پنداشتم که مردم مرا تکذیب می کنند. خداوند مرا تهدید کرد که یا باید این پیام را ابلاغ کنم، یا این که مرا عذاب خواهد کرد. سپس پیامبر دستور داد مردم گرد آیند. آن گاه سخنرانی کرد و فرمود: ای مردم! آیا نمی دانید خداوند مولای من است و من ولی مؤمنان هستم و من از آنان سزاوارتر هستم؟

مردم گفتند: درست است.

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: ای علی! برخیز، برخاستم و رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست. خداوندا دوستدار او را دوست بدار و با دشمنانش دشمن باش.

سلمان برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله ولایت علی علیه السّلام چگونه است؟

پیامبر فرمود: ولایتش همانند ولایت من است؛ هر که من از خودش

ص: 224


1- فرائدالسمطین، ج 1، ص 312، ح 250.

سزاوارتر هستم، علی هم نسبت به او سزاوارتر است.

در پی این جریان، خداوند آیه اکمال را نازل کرد که رسول خداصلی الله علیه وآله تکبیر گفت و فرمود: اللّه اکبر! تمام پیامبری من، و تمام دین خدا، ولایت [رهبری] علی بعد از من است.

ابوبکر و عمر برخاستند و عرض کردند: ای رسول خداصلی الله علیه وآله ! این آیات اختصاص به علی علیه السّلام دارد؟

پیامبر فرمود: آری! درباره او و درباره اوصیای من تا قیامت است.

آنان عرض کردند: ای رسول خدا، اوصیای خودت را برای ما معرفی کن؟

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: علی علیه السّلام برادر، وزیر، وارث، وصی و جانشین [بلافصل] من در بین امتم و ولیّ هر مؤمنی بعد از من است. بعد از او پسرم حسن و بعد از او پسرم حسین و بعد از او نُه نفر از فرزندان پسرم حسین یکی پس از دیگری است. قرآن با آنان است و آنان با قرآن هستند، از قرآن جدا نمی شوند و قرآن هم از آنان جدا نمی شود، تا این که در کنار حوض بر من وارد شوند.

همه گفتند: به خدا سوگند آری! ای علی! همان طور که تو می گویی، ما شاهد بودیم و شنیدیم.

ص: 225

3- مناشده یوم الرحبه

در دوران خلافت امام علی علیه السّلام، معاویه و طرفداران او تلاش میکردند تا مشروعیت حکومت امام را زیر سؤال ببرند و چنین القا کنند که حکومت علی علیه السّلام هم همانند حکومت معاویه است؛ لذا آن حضرت را متهم کردند که به رسول خدا صلی الله علیه وآله تهمت می زند که میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله او را بر دیگران مقدم داشته است؟!

به دنبال این جریان، امام علی علیه السّلام در جمع مردم در رحبه کوفه حضور یافت و ضمن یک سخنرانی فرمود:

«انشدکم اللّه ایّکم سمع رسول اللّه صلی الله علیه وآله یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقام اثنا عشر رجلاً فشهدوا بها و انس بن مالک فی القوم لم یقم. فقال: یا انس ما یمنعک ان تقوم فتشهد و لقد حضرتها؟ فقال: یا امیرالمؤمنین کبرت و نسیت. فقال اللّهم ان کان کاذبا فارمه بها بیضاء لا تواریها العمامة. قال طلحة بن عمیر: فواللّه لقد رایت الوضح به بعد ذلک ابیض بین عینیه و روی عثمان بن مطرّف انّ رجلاً سأل انس بن مالک فی آخر عمره عن علی بن ابی طالب فقال: انی آلیت الا اکتم حدیثا سئلت عنه

ص: 226

فی علیّ بعد یوم الرحبة، ذاک رأس المتقین یوم القیامة سمعته و اللّه من نبیّکم.»(1)

شما را به خدا چه کسی از شما از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده است که آن حضرت درباره من فرمود: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست؟

دوازده نفر برخاستند و بر این حادثه شهادت دادند. حضرت نگاهی به جمعیت کرد و دید انس بن مالک در بین جمعیت است. رو به انس کرد و فرمود: ای انس! با این که تو در حادثه غدیر حضور داشتی چرا شهادت نمی دهی؟

انس گفت: ای امیرالمؤمنین! من پیر شده ام و فراموش کرده ام؟!

علی علیه السّلام فرمود: خدایا! اگر دروغ میگوید او را به بیماری برصی مبتلا کن که نتواند با عمامه آن را بپوشاند.

طلحة بن عمیر می گوید: به خدا قسم! بعد از این جریان، انس به بیماری برصی دچار شد که تا بین دو چشم او را فرا گرفته بود.

عثمان بن مطرف می گوید: در روزهای پایان عمر انس کسی از او

ص: 227


1- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 74.

درباره علی چیزی پرسید، انس گفت: بعد از جریان رحبه قسم یاد کردم که اگر از احادیث درباره علی از من بپرسند چیزی را پنهان نکنم. به خدا قسم از پیامبرتان شنیدم که می فرمود: علی علیه السّلام در قیامت سرور و سالار پرهیزکاران است.

4- مناشده یوم الجمل

در جریان جنگ جمل - که اولین جنگ داخلی مسلمانان بود و رهبری جریان مخالف امام را عایشه و طلحه و زبیر، دو نفر از اصحاب با سابقه رسول خداصلی الله علیه وآله، به عهده داشتند - حضرت برای این که حقانیت خود را اثبات کند تا شاید از این طریق جلو خونریزی را بگیرد، به حدیث غدیر استدلال کرد.

به این جریان توجه کنید:

«عن رفاعة بن ایاس عن جدّه قال:

کنت مع علیّ فی الجمل فبعث الی طلحة ان القنی فلقیه، فقال: انشدک اللّه اسمعت رسول اللّه صلی الله علیه وآله یقول: من کنت مولاه فعلیّ مولاه. اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه: قال: نعم. قال فلم تقاتلنی؟ قال: لم اذکر. قال: فانصرف طلحة.»(1)

ص: 228


1- کنزالعمّال، ج 11، ص 332، ح 31662.

رفاعه از جدش نقل می کند که در جنگ جمل همراه علی علیه السّلام بودم، فرمود: به طلحه بگویید به ملاقات من بیاید. طلحه آمد. حضرت فرمود: تو را به خدا قسم آیا از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده ای که درباره من فرمود: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست. خدایا با دوستان او دوست باش و با دشمنان او دشمن باش؟

طلحه گفت: آری شنیده ام!

حضرت فرمود: پس چرا با من می جنگی؟

طلحه گفت: یادم نبود و از میدان جنگ کناره گرفت.

و دهها مورد دیگر که حضرت و یاران او به صورت مناشده یا احتجاج به حدیث غدیر، امامت علی علیه السّلام را اثبات کرده اند.

باید توجه داشت که این مناشده ها از راه دیگری نیز برای استدلال کافی است و آن فهم صحابه است؛ یعنی وقتی حضرت به حدیث غدیر استدلال می کند صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله اعتراض نمی کنند که این حدیث چه ربطی به امامت شما دارد، بلکه همه بدون استثنا این دلالت را قبول داشتند.

این که حدیث غدیر بر امامت علی علیه السّلام دلالت می کند، تنها برداشت صحابه و تابعین نبوده است، بلکه محدثان و حدیث شناسان بعد از عصر رسول خدا نیز اعتراف داشتند که دلالت این حدیث بر امامت علی علیه السّلام قابل خدشه نیست.

به دو نمونه از این قضاوت ها توجه کنید:

ص: 229

1- مؤلّف کتاب کفایة الطالب - بعد از نقل یکی از احادیثی که از امتیازات علی علیه السّلام محسوب می شود - مینویسد:

«هذا الحدیث و ان دلّ علی عدم الاستخلاف و لکن حدیث غدیرخم دلیل علی التولیة و هی الاستخلاف و هذا الحدیث اعنی حدیث غدیرخم ناسخ، لانّه کان فی آخر عمره.»(1)

این حدیث دلیل بر جانشینی علی بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله نیست، ولی حدیث غدیرخم دلیل بر ولایت است و ولایت همان جانشینی است و حدیث غدیر ناسخ بقیه احادیث است؛ زیرا حدیث غدیر در پایان عمر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده است.

2- ابن مغازلی - بعد از آن که حدیث غدیر را با سیزده سند نقل کرده - از قول بعضی از محدثان صحت حدیث را نقل می نماید و می نویسد:

«و قد روی حدیث غدیرخم عن رسول اللّه نحو من مائة نفر منهم العشرة و هو حدیث ثابت لا اعرف له علّة، تفرد علیّ بهذه الفضیلة لیس یشرکه فیها احد.»(2)

حدیث غدیر را یکصد نفر از صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده اند و عشره مبشره نیز از راویان آن هستند. این، حدیث ثابتی است که من

ص: 230


1- کفایة الطالب، ص 167.
2- مناقب ابن مغازلی، ص 27.

نسبت به آن نقصی نمی شناسم؛ این امتیازی است که تنها علی علیه السّلام دارای آن است و کسی با او در این امتیاز شریک نیست.

2 - روایاتی که از خود آن حضرت رسیده است و گویای ادعای خلافت است. در این جا به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

1- امام علی علیه السّلام در مناظره ای با حاکمان فرمود:

«و الله انی لاخوه و ولیّه و ابن عمّه و وارثه. فمن احقّ به منّی.»(1)

به خدا قسم من برادر رسول خدا صلی الله علیه وآله، پشتیبان رسول خداصلی الله علیه وآله، پسر عموی رسول خدا صلی الله علیه وآله و وارث رسول خدا صلی الله علیه وآله هستم. بنابر این چه کسی از من به [ جانشینی بلافصل] او سزاوارتر است.

2- پس از آن که نتیجه جلسه سقیفه روشن شد و امام از حاضران در جلسه پرسید که انصار و مهاجر چه استدلال کردند، عرض کردند که انصار به دلیل این که به پیامبر صلی الله علیه وآله پناه

داده اند و از اسلام حمایت کرده و آن را گسترش داده اند، خود را سزاوارتر به خلافت می دانستند و مهاجرین نیز تنها به این دلیل که با پیامبر از یک قبیله هستند، استدلال کردند. در این هنگام حضرت فرمود:

«ان کانت الامامة فی قریش فانا احقّ قریش بها و ان لم

ص: 231


1- مستدرک، حاکم، ج 3، ص 126.

تکن فی قریش فالانصار علی دعواهم.»(1)

اگر بناست امام از قریش باشد، من سزاوارترین قریشی برای امامت هستم و اگر بناست امامت در قریش نباشد، ادعای انصار قابل دفاع است.

3- پس از آن که بیعت ابوبکر در سقیفه تمام شد و درصدد برآمدند تا مخالفان را به هر شکلی وادار به تسلیم کنند، گروهی را به دنبال حضرت فرستادند و او را به زور به مسجد آوردند و از او تقاضای بیعت کردند؛ حضرت فرمود:

«انا احقّ بهذا الامر منکم الا ابایعکم و انتم اولی بالبیعة لی

اخذتم هذاالامر من الانصار و احتججتم علیهم بالقرابة من رسول اللّه فاعطوکم المقادة و سلّموا الیکم الامارة و انا احتجّ علیکم بمثل ما احتججتم به علی الانصار فانصفونا ان کنتم تخافون اللّه من انفکسم و اعرفوا لنا من الامر مثل ما عرفت الانصارلکم.»(2)

من سزاوارتر از شما به خلافت هستم، من با شما بیعت نمی کنم و شما سزاوارترید که با من بیعت کنید. شما به این دلیل انصار را از رهبری

ص: 232


1- اثبات الوصیّه، ص 117.
2- انساب الاشراف، ج 1، ص 365.

محروم کرده اید که از نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه وآله هستید، آنان نیز به همین دلیل رهبری را به شما دادند و حکومت را به شما واگذار کردند. من نیز همان دلیلی را که شما برای انصار آورده اید برایتان می آورم. حال اگر از خدا می ترسید با ما منصفانه برخورد کنید و حق ما را در رهبری به رسمیت بشناسید، همان طور که انصار برای شما این حق را شناختند.

4- وقتی که ابوبکر به حکومت رسید، حضرت افشاگری می کرد و می فرمود؛ حکومت حق خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله است، حامیان حکومت تلاش می کردند که او را وادار به سکوت کنند، فرمود:

«یا معشر المهاجرین الله اّلله لا تخرجوا سلطان محمد عن داره و بیته الی بیوتکم و دورکم و لا تدفعوا اهله عن مقامه فی الناس و اهله، فوالله یامعشرالمهاجرین لنحن اهل البیت احقّ بهذا الامر منکم.»(1)

ای گروه مهاجران! شما را به خدا اقتدار محمد صلی الله علیه وآله را از خانه اش بیرون نبرید و وارد خانه هایتان نکنید و خاندانش را از جانشینی محمد صلی الله علیه وآله در بین مردم نرانید. ای گروه مهاجران به خدا قسم ما اهل بیت

ص: 233


1- الامامة و السیاسة، ج 1، ص 19.

رسول خداصلی الله علیه وآله از شما به خلافت سزاوارتریم.

همان طور که در این روایات میخوانیم، ادعای حضرت امیر علیه السّلام نسبت به خلافت روشن است و این نیز از این روایات آشکار می شود که حضرت مسئله را از باب اولویت شخصی نمی داند، بلکه از باب اولویت نصبی می داند؛ به این معنی که پیامبر صلی الله علیه وآله او را برای خلافت نصب کرده است، نه این که امتیازات شخصی اوباعث اعتقاد حضرت به اولویت او نسبت به دیگران شود.

پیشتر بیان کردیم که اعتقاد خاص اهل سنت به صحابه رسول خداصلی الله علیه وآله مانع از آن شده است که حقایق را - همان طور که اتفاق افتاده است - بیان کنند، بلکه واقعیتهای تاریخی را تا آنجا بیان کرده اند که به اعتقادشان نسبت به صحابه- به خصوص خلفای سه گانه - آسیبی نرساند و هر بخشی از تاریخ را که با این اعتقاد در تعارض بوده است، حذف کرده اند؟!

ادعای خلافت از طرف حضرت امیر علیه السّلام در منابع شیعه بسیار گسترده مطرح شده است و مسئله اولویت نصبی و شخصی در آنها به روشنی مطرح شده است. به این روایت توجه کنید:

ص: 234

«انّ عبدالرحمن بن ابی لیلی(1) قام الی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام فقال: یا امیرالمؤمنین انّی سائلک لاخذ عنک و قد انتظرنا ان تقول من امرک شیئا فلم تقله. الا تحدثّنا من امرک هذا... اکان بعهد من رسول الله صلی الله علیه وآله او شی ء رایته؟ فانّا قد اکثرنا فیک الا قاویل واوثقه عندنا ما قبلناه عنک و سمعناه من فیک. انّا کنّا نقول لو رجعت الیکم بعد رسول الله صلی الله علیه وآله لم ینازعکم فیها احد و اللّه ما ادری اذا سئلت ما اقول؟ ازعم انّ القوم کانوا اولی بما کانوا فیه منک؟ فان قلت ذلک فعلام نصبّک رسول اللّه صلی الله علیه وآله بعد حجّة الوداع فقال ایهاالناس من کنت مولاه فعلیّ مولاه و ان تک اولی منهم بما کانوا فیه فعلام نتولاّهم؟

ص: 235


1- عبدالرحمن ابن ابی لیلی از شخصیتهای علمی عصر امام علی علیه السّلام است که ذهبی او را چنین وصف می کند: «الامام العلامة الحافظ ابو عیسی الانصاری الکوفی الفقیه.» او از شاگردان امام علی علیه السّلام است که در نهروان همراه او بود و در عصر حجاج قاضی کوفه شد. حجاج از او خواست که امام علی علیه السّلام را ناسزا گوید و او چون چنین نکرد از کار بر کنار شد و تازیانه خورد. سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 262.

فقال امیرالمؤمنین علیه السّلام: یا عبدالرحمن ان اللّه تعالی قبض نبیّه صلی الله علیه وآله و انا یوم قبضه اولی بالناس منّی بقمیصی هذا و قد کان من نبیّ الله صلی الله علیه وآله الیّ عهد لو خز متمونی بانفی لا قررت سمعا للّه وطاعة و انّ اول ما انتقصناه بعده ابطال حقنّا فی الخمس. فلمّا رقّ امرنا طمعت رعیان البهم من قریش فینا و قد کان لی علی الناس حق لوردّوه الیّ عفوا قبلته و قمت به فکان الی اجل معلوم و کنت کرجل له علی الناس حق الی اجل فان عجّلوا له ماله اخذه و حمدهم علیه و ان اخّروه اخذه غیر محمود و کنت کرجل یاخذ السهولة و هو عند الناس محزون و انّما یعرف الهدی بقلّة من یاخذه من الناس فاذا سکت فاعفونی فانّه لوجاء امر تحتانون فیه الی الجواب اجبتکم فکفّوا عنّی ما کففت عنکم.

فقال عبدالرحمن یا امیرالمؤمنین فانت لعمرک کما قال الاوّل:

لعمری لقد ایقظت من کان نائما و اسمعت من کانت له اذ فان(1)

ص: 236


1- بحارالانوار، ج 29، ص 582.

عبدالرحمن بن ابی لیلی در مقابل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام ایستاد و عرض کرد:

ای امیرالمؤمنین! من پرسشی دارم و می خواهم پاسخ را از خود شما بشنوم. مدتها منتظر بودیم تا درباره رهبری خود چیزی بگویی، ولی چیزی نگفتی. آیا درباره رهبری خود چیزی نمی گویی؟

آیا رهبری تو به دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده است؟ یا این که نظر خودت این بود که شایسته رهبری هستی؟ درباره شما سخنان فراوانی گفته اند، ولی معتبرترین آنها چیزی است که از دهان شما بشنویم. ما بر این باور بودیم که اگر بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله رهبری در اختیار شما قرار می گرفت، هیچ کس با شما مخالفت نمی کرد. به خدا قسم نمی دانم اگر از من بپرسند چه جواب بدهم؟ تصور می کنم، خلفای گذشته، با توجه به شرایطی که داشتند از شما شایسته تر بودند! اگر این نظر را بپذیریم سؤالی که مطرح است این که پس برای چه بعد از حجة الوداع رسول خدا صلی الله علیه وآله شما را به رهبری نصب کرد و فرمود: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست و اگر - با توجه به شرایط آنان - شما شایسته تر باشی پس برای چه باید آنان را خلیفه بدانیم؟!

امام امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: ای عبدالرحمن! خداوند پیامبرش را - که درود خداوند بر او و بر آلش باد - برد، در حالی که در همان روز ارتحال رسول خدا صلی الله علیه وآله سزاواری من به خلافت بیشتر از سزاواری

ص: 237

من به این پیراهنم بود، ولی پیامبر خدا پیمانی با من داشت که اگر شما همانند شتر ریسمان به دماغم بیندازید و بکشید باز هم در برابر پیمان رسول خداصلی الله علیه وآله تسلیم هستم. اولین ضربه ای که بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله بر ما وارد شد، این بود که حق ما را از خمس از بین بردند. پس از آن که موقعیت ما تضعیف شد، چوپانان قریش هم نسبت به ما جسور شدند.

من به گردن مردم حقی داشتم که اگر بدون پرسش حقم را می دادند می پذیرفتم و اقدام می کردم و تا زمان معینی بود. مَثَل من در این مسأله همانند طلبکاری است که اگر طلبش را زودتر بپردازند، طلبش را خواهد گرفت و آنان را خواهد ستود و اگر طلبش را تأخیر بیندازند، باز هم حقش را خواهد گرفت بدون این که سپاسگزاری کند. مَثَل من در این مسأله همانند مردی است که آسان گیر است، ولی مردم تصور می کنند خشن است. راه درست را با کمی پیروانش در بین مردم می توان شناخت.

بنابراین وقتی ساکت هستم از من درگذرید؛ زیرا اگر حادثه ای اتفاق بیفتد که نیاز به پاسخ داشته باشید، پاسخ خواهم گفت. بنابراین تا آنجا که من خودداری کردم شما هم خودداری کنید.

عبدالرحمن گفت: ای امیرالمؤمنین! قسم به جان تو، مَثَل تو همانند آن است که گفت: قسم به جانم آن کس را که خواب بود، بیدار کردم وآن

ص: 238

را که دو گوش شنوا داشت، شنواندم.

همان طور که ملاحظه می کنید، امام علی علیه السّلام در این پرسش و پاسخ ابن ابی لیلی هر دو نظریه یعنی شایستگی نصبی و شایستگی شخصی را مطرح و پیامدهای هر دو نظر را نیز بیان می کند و به صراحت پاسخ می دهد که از همان زمان ارتحال رسول خدا صلی الله علیه وآله من شایستگی نصبی داشتم.

3 - خطبه شقشقیه از علی علیه السّلام نیست

اشاره

یکی از مواردی که حضرت علی علیه السّلام در آن به صراحت ادعای خلافت می کند، خطبه شقشقیه است. یکی از شبهاتی که مطرح کرده اند، این است که خطبه شقشقیه از حضرت علی علیه السّلام نیست. به این شبهه توجه کنید:

«اما نقل الناقل عنه انّه قال لقد تقمصها ابن ابی قحافة... فنقول اوّلاً این اسناد هذاالنقل و انّما یوجد مثل هذا فی کتاب نهج البلاغه و امثاله و اهل العلم یعلمون ان اکثر خطب هذا الکتاب مفتراة علی علیّ و هذالا یوجد غالبا فی کتاب متقدم و لالها اسناد معروف.»(1)

ص: 239


1- منهاج السنة، ج 7، ص 86؛ التفسیر، القاسمی، ج 13، ص 254.

اما روایتی که راوی از علی علیه السّلام نقل می کند که گفته است ابن ابی قحافه خلافت را همانند پیراهنی بر تن کرد... اولاً:ً سند این روایت کجاست؟ امثال این سخنان در کتاب نهج البلاغه و امثال آن یافت می شود و اهل علم می دانند که بیشتر خطبه های این کتاب افترا بر علی علیه السّلام است و از این رو غالبا در کتابهای قبل از نهج البلاغه یافت نمی شود و این سخنان اسناد شناخته شده ای ندارد!

قبل از نقد این سخن، تذکر این نکته لازم است که خطبه شقشقیه خطبه سوم نهج البلاغه و علت نامگذاری آن کاربرد کلمه شقشقیه درپایان آن از طرف حضرت امیر علیه السّلام است.

این خطبه از نظر محتوا به سه بخش زیر تقسیم می شود:

الف - بیان جایگاه آن حضرت در رهبری جامعه اسلامی و غصب آن توسط دیگران؛

ب - نقد کیفیت انتخاب هر سه خلیفه و نقد رفتار خلفا و آثار منفی این دوران در جامعه اسلامی؛

ج - بیان علت پذیرش خلافت و رهبری جامعه با وجود انحرافهایی که در این دوران در جامعه به وجود آمده بود.

نقد

1- در این که حضرت علی علیه السّلام رفتار خلفا را نقد کرده است، جای هیچ

ص: 240

شک و شبهه ای نیست.

2- نقد خلفا و بیان شایستگی نصبی خود برای خلافت به این خطبه اختصاص ندارد تا با انکار صدور آن از حضرت، مشکل خاتمه یابد.

چه در نهج البلاغه و چه در غیر آن، موارد بسیاری از نقد خلفا، یا بیان حقانیت حضرت در رسیدن به خلافت، یافت می شود که انکارناپذیر است.

3- با کمی بررسی و مطالعه آثار سید رضی به راحتی روشن می شود که این کلمات از سیدرضی نیست تا آن را ساخته و پرداخته وی بدانیم و بر فرض که این خطبه را ساخته سیدرضی بدانیم، با دیگر خطبه ها و سخنان حضرت چه کنیم؟

4- این خطبه در منابع بسیاری نقل شده است که در بعضی از کلمات با نقل سیدرضی اختلاف دارد. این مسأله حکایت از آن دارد که این خطبه ساخته سیدرضی نیست و این اختلاف در نقل - هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت - به چشم می خورد. ابن جوزی می نویسد:

«خطبة اخری و تعرف بالشقشقیة ذکر صاحب نهج البلاغه بعضها و اخلّ بالبعض و قداتیت بها مستوفاة اخبرنا...»(1)

ص: 241


1- تذکرة الخواص، ص 133.

خطبه دیگری که به خطبه شقشقیه معروف است، صاحب نهج البلاغه بعضی از این خطبه را آورده بعضی را نیاورده است و من تمام خطبه را آورده ام.

همان طور که ملاحظه می کنید، ابن جوزی تصریح می کند که خطبه از حضرت علی علیه السّلام است و طریق نقل خودش با طریق نقل سیدرضی فرق دارد. وی آن را از طریق خودش نقل می کند.

در منابع شیعه این خطبه در کتب متعدد شیعی - چه قبل و چه بعد از رضی- نقل شده است. به عنوان نمونه شیخ مفید رحمه الله، (متوفای 413 ق) که استاد سید رضی است، این خطبه رانقل می کند که با نقل سیدرضی تفاوت دارد.(1)

5- وجود خطبه در متون قبل از سید رضی هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعه قابل بررسی است.

خطبه در منابع شیعه:

این خطبه در منابع متعددی ذکر شده است که عده ای نیز بر آن شرح مستقلی نگاشته اند، ولی ما تنها به ذکر مواردی می پردازیم که قبل از سید رضی وجود داشته است:

ص: 242


1- الارشاد، ص 287.

1- ابن قبه: وی ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن الرازی است که ابتدا معتزلی و شاگرد ابوالقاسم بلخی بود، بعد از گرایش به تشیع در دفاع از شیعه کتبی مانند «الانصاف فی الامامة» را نوشت.

او این خطبه را در این کتاب آورده است. گرچه تاریخ وفات او مشخص نیست، ولی استادش ابوالقاسم بلخی متوفای 317 ق است که باید وفات ابن قبه نیز قبل از به دنیا آمدن سیدرضی باشد.

کتاب «الانصاف فی الامامة» اکنون در اختیار ما نیست، ولی شارحان نهج البلاغه از جمله ابن ابی الحدید معتزلی مینویسد:

«و وجدت ایضا کثیرا منها فی کتاب ابی جعفر بن قبه احد متکلمی الامامیّة و هو الکتاب المشهور المعروف بکتاب الانصاف و کان ابوجعفر هذا من تلامذة الشیخ ابی القاسم البلخی رحمه الله تعالی و مات فی ذلک العصر قبل ان یکون الرضی رحمه اللّه تعالی موجودا.»(1)

بسیاری از آن خطبه را در کتاب ابوجعفر ابن قبه، یکی از متکلمان امامیه، یافتم و نام آن کتاب «الانصاف» است که کتابی مشهور و

ص: 243


1- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 206.

معروف است. ابن قبه شاگرد ابوالقاسم بلخی است و در همان عصر و قبل از آن که سید رضی به دنیا بیاید، از دنیا رفته است.

2- ابن بابویه: محمد بن علی بن الحسین مشهور به شیخ صدوق (متوفای 381 ق) است حداقل در دو کتاب «علل الشرایع» و «معانی الاخبار» این خطبه را نقل می کند.

در هر دو کتاب می نویسد، از حسن بن عبدالله بن سعید العسکری خواستم این خطبه را برایم تفسیر کند و او نیز تفسیر کرد.(1)

3- محمد بن محمد بن النعمان مشهور به شیخ مفید (متوفای 413 ق) و استاد سیدرضی در کتاب الارشاد این خطبه را نقل کرده است.(2)

با توجه به این که نقل او با نقل سید رضی در بعضی از کلمات متفاوت است، حکایت از آن دارد که اینان از دو طریق جداگانه نقل کرده اند.

4- ابن میثم، وی کمال الدین میثم بن علی بن میثم البحرانی، شارح نهج البلاغه است. گرچه وفات او بعد از سیدرضی است، ولی درباره سند این خطبه می نویسد:

«و قد وجدتها فی موضعین تاریخهما قبل مولد الرضی بمدة.»(3)

ص: 244


1- علل الشرایع، ج 1، ص150؛ معانی الاخبار، ص 360.
2- الارشاد، ص 287.
3- شرح نهج البلاغه، ابن میثم، ج 1، ص 251.

این خطبه را در دو جا یافتم که تاریخ آن دو کتاب سالها قبل از تولد سید رضی است.

خطبه در منابع اهل سنت

1- شیخ ابوالقاسم بلخی (متوفای 317 ق)، وی از رهبران مهم معتزله است که این خطبه را نقل کرده است.

ابن ابی الحدید در این باره می نویسد:

«و قد وجدت انا کثیرا من هذه الخطبة فی تصانیف شیخنا ابی القاسم البلخی امام البغدادیین من المعتزله و کان فی دولة المقتدر قبل ان یخلق الرضی بمدّة طویله.»(1)

من بخش زیادی از این خطبه را در نوشته های پیشوایمان ابوالقاسم بلخی، - که رهبر معتزلیان بغداد در عصر مقتدر عباسی بود و فاصله آن تا تولد رضی بسیار زیاد است - یافته ام.

2- ابن خشاب: وی مصدق بن شبیب و از دانشمندان اهل سنت است. وی می نویسد:

ص: 245


1- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 205.

این خطبه را برای استادم ابن خشاب خواندم و چون شوخ طبع بود در نقد حرف ابن عباس سخنی گفت. به او گفتم:

«اتقول انها منحوله! فقال: لا و اللّه و انی لا علم انها کلامه کما اعلم انّک مصدق. قال: فقلت له ان کثیرا من الناس یقولون آنهامن کلام الرضی رحمه اللّه تعالی. فقال: انّی للرضی و لغیر الرضی هذا النفس و هذا الاسلوب: قد و قفا علی رسائل الرضی و عرفنا طریقته و فنّه فی الکلام المنثور، ثم قال: و اللّه لقد وقفت علی هذه الخطبة فی کتب صنّفت قبل ان یخلق الرضی بمائتی سنة و لقد و جدتها مسطورة بخطوط اعرفها و اعرف خطوط من هو من العلماء و اهل الادب قبل ان یخلق النقیب ابو احمد والد الرضی.»(1)

آیا معتقدی که این خطبه ساخته سید رضی است؟

گفت: نه به خدا قسم. همان طور که می دانم تو مصدق بن شبیب هستی، می دانم که این خطبه کلام علی علیه السّلام است.

گفتم: ولی بسیاری از مردم براین باورند که این کلام مرحوم سید رضی است؟

ص: 246


1- همان.

گفت: رضی و غیر رضی کجا می توانند چنین کلام و چنین روشی را ایجاد کنند! ما با نثر رضی و روش او در رسائلش آشنا هستیم. به خدا قسم! من این خطبه را در کتابهایی یافته ام که دویست سال قبل از تولد رضی تألیف شده اند. من این خطبه را با خطوطی یافته ام که با خط می دانم این خط چه عالم و چه ادیبی است، عالمانی که قبل از ابواحمد پدر رضی می زیسته اند.

همان طور که ملاحظه می کنید، «ابن خشاب» تاریخ این نوشته ها را به دویست سال قبل از تولد سید رضی می رساند.

3- قاضی عبدالجبار معتزلی: وی برجسته ترین متکلم معتزلی، (متوفای 415ق) است. گرچه وفات او نزدیک به وفات رضی است، ولی قطعا مستند او کلام رضی نیست؛ زیرا در اصل صدور خطبه از امام تردید نمی کند، بلکه درصدد توجیه اولویت شخصی برمی آید.(1)

4- احمد بن محمد بن عبد ربه اندلسی: وی دانشمند مشهور اهل سنت (متوفای 328 ق) است. به شهادت چند نفر از جمله مرحوم مجلسی این خطبه در جلد چهارم عقدالفرید آمده است،(2) ولی تا آنجا که ما تحقیق کردیم خطبه

ص: 247


1- المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج 20، ص 295.
2- بحارالانوار، ج 29، ص 506.

شقشقیه در این کتاب نیست، بلکه همان نقد خلفا است که به بیان دیگری آمده است.(1)

باید توجه داشت که حذف و تحریف حقایق تاریخی و احادیثی که با جریانهای فکری عده ای سازگار نبوده است، در کتابهای اهل سنت فراوان است که نمونه اش را در استناد حضرت به آیات قرآن در اولویت نصبی خود بیان کردیم.

گذشته از کتبی که تمام خطبه یا بخشی از خطبه را آورده اند، در بسیاری از کتب لغت بعضی از لغات خطبه مثل شقشقیه را تفسیر کرده و همه گفته اند که این کلمه در خطبه علی علیه السّلام - که با همین نام نامیده می شود - آمده است.(2)

بر این اساس با توجه به اسناد موجود در بین اهل سنت و شیعه - چه قبل از تولد سیدرضی و چه بعد از آن - در کتب تاریخی، حدیثی، لغوی و... نمی توان در صدور خطبه شقشقیه از حضرت امیر علیه السّلام خدشه وارد کرد.

ص: 248


1- العقد الفرید، ج 4، ص 157.
2- النهایة، ج 2، ص 490؛ مجمع الامثال، ج 1، ص 369؛ القاموس، ج 3، ص 251؛ لسان العرب، ماده مشقشق.

4- خطبه بر امامت دلالت نمی کند

اشاره

از شبهاتی که بر این خطبه وارد کرده اند؛ این است که بر فرض که بپذیریم این خطبه را حضرت امیر علیه السّلام بیان کرده است، این خطبه بر امامت دلالت ندارد.

به این شبهه توجه کنید:

«هب انّ علیّا قال ذلک، فلم قلتم انّه اراد انّی امام منصوص علیه و لم لا یجوز انّه اراد انّی کنت احقّ بها من غیری، لاعتقاده فی نفسه انّه افضل و احقّ من غیره و حینئذ فلا یکون مخبرا عن امر تعمّد فیه الکذب و لکن یکون متکلّما باجتهاده و الاجتهاد یصیب و یخطئی.»(1)

بر فرض که حضرت علی علیه السّلام چنین سخنی گفته باشد، چرا شما می گویید مقصودش این است که من امام منصوب هستم و چرا جایز نباشد که مقصودش این باشد که من شایسته تر از دیگران هستم؛ زیرا خودش معتقد بود که از دیگران برتر است. بنابراین درصدد گزارش دروغ دادن نیست، بلکه براساس اجتهاد خودش سخن میگوید و اجتهاد گاهی مطابق با واقع است و گاهی مخالف با واقع!

ص: 249


1- منهاج السنّة، ج 7، ص 87؛ التفسیر، القاسمی، ج 13، ص 253.
نقد

1- ابن تیمیه در هر مسأله ای که توان استدلال ندارد و نمی تواند روایات را تحلیل کند و ادعای ساختگی بودن روایات، ادعای اجماع، اجماع اهل العلم، علم ضروری و... برخلاف آن را مطرح می کند که حداقل در همین سه شبهه اخیر به روشنی قابل مشاهده است.

2- با پذیرش اصل صدور خطبه از سوی آن حضرت، حمل کلام امام بر معنای ادعا شده در صورتی معقول است که قرینه ای برخلاف آن نباشد، در حالی که با مطالعه این خطبه، هر جمله آن قرینه ای برخلاف این برداشت است و از این روایت که بگذریم، دهها روایت - که بعضی از آنها را نقل کردیم - وجود دارد که به صراحت این برداشت را رد می کند؛ در روایات احتجاج به غدیر، امام علیه السّلام به نصب خود از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله تصریح می کند.

3- این که خطبه «شقشقیه» بر اولویت نصبی دلالت دارد تنها برداشت ما نیست، بلکه دانشمندان اهل سنت نیز همین برداشت را دارند.

مصدق بن شبیب واسطی مینویسد:

«قرأت علی الشیخ ابی محمد عبدالله بن احمد المعروف بابن الخشاب هذه الخطبة فلما انتهیت الی هذا الموضع قال لی لوسمعت ابن عباس یقول هذا لقلت له و هل بقی فی نفس ابن عمّک امرلم یبلغه فی هذه الخطبة لتتأسف، الاّ یکون بلغ من کلامه ما اراد! و

ص: 250

اللّه ما رجع عن الاولین و لا عن الآخرین و لا بقی فی نفسه احد لم یذکره الاّ رسول الله صلی الله علیه وآله»(1)

این خطبه را برای استادم ابن خشاب خواندم تا رسیدم به جمله ای که ابن عباس می گوید: هرگز در عمرم بر قطع کلامی این مقدار تأسف نخورده بودم که امیرالمؤمنین علیه السّلام نتوانست آنچه را که می خواست بیان کند. ابن خشاب به من گفت: اگر من آنجا بودم و این جمله را از ابن عباس می شنیدم، به او می گفتم: آیا در دل پسر عمومیت چیزی مانده بود که به آن نرسیده که تو تأسف می خوری؟! به خدا قسم اولین و آخرینی باقی نگذاشت و کسی را جز رسول خداصلی الله علیه وآله در دلش باقی نگذاشت که چیزی درباره او نگفته باشد.

دقت در جملات این عالم بایسته است که چگونه تمام فقرات این خطبه را شاهد بر اولویت نصبی گرفته و نه تنها عملکرد خلفا، بلکه عملکرد صحابه را - چه آنان که در تقویت خلفا کوشیده اند و چه آنان که با سکوت خود در تضعیف حضرت امیر علیه السّلام تلاش کرده اند - به نقد کشیده است.

4- اگر از این خطبه اولویت نصبی استفاده نمی شود، چرا قاضی عبدالجبار این متکلم برجسته اهل سنت این همه تلاش می کند تا جملات خطبه را به

ص: 251


1- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 205.

گونه ای توجیه کند که با عقاید و ذهنیت اهل سنت درباره خلفا سازگار باشد؟

5- با پذیرش صدور خطبه از سوی امام، تأسف ابن عباس - آن صحابی جلیل القدر و حبر امت - هم بخشی از نقل راویان است. اکنون سؤال این است که اگر مقصود اولویت شخصی باشد، پس تأسف ابن عباس بی مورد است؟

ابن عباس هم از این کلام اولویت نصبی را فهمیده است و چون حضرت عملکرد 25 ساله مسلمانان - به خصوص خلفا - را نقد می کرد و آن طور که باید و شاید به پایان نرسید، از این رو ابن عباس اظهار تأسف کرده است.

6- گذشته از آن که محتوای خطبه با واقعیت های خارجی و عملکرد خلفا در 25 سال حاکمیت تطبیق می کند، حضرت درصدد بیان این نکته است که چون مسلمانان به نصب رسول خدا صلی الله علیه وآله بی توجهی کردند، این همه مشکلات برایشان پیش آمده است.

بنابراین گذشته از آن که تمام فقرات خطبه، عملکرد ابن عباس، عملکرد خلفا در خارج همه قرائنی بر اراده اولویت نصبی است، روایات دیگر و آیات قرآن هم اولویت نصبی را بیان می کنند.

ص: 252

فصل هفتم :شبهات اسباب النزول

اشاره

ص: 253

ص: 254

اسباب النزول

1 - همسران سبب نزول آیه هستند
اشاره

از شبهاتی که بر این استدلال وارد کرده اند؛ این است که همسران رسول خداصلی الله علیه وآله سبب نزول آیه بوده اند. بنابر این آیه باید آنان را هم دربرگیرد.

به این شبهه توجه کنید:

«و هذا نصّ فی دخول ازواج النبی صلی الله علیه وآله فی اهل البیت هنا، لانهنّ سبب نزول هذه الآیة و سبب النزول داخل فیه قولاً واحدا اما وحده اومع غیره علی الصحیح.»(1)

ص: 255


1- تفسیر، ابن کثیر، ج 3، ص 491؛ تفسیر اضواء البیان، ج 6، ص 577.

این آیه تصریح می کند که اهل البیت در آیه شامل همسران رسول خداصلی الله علیه وآله نیز می شود؛ زیرا آنان سبب نزول این آیه شده اند و همه بر این باورند که سبب نزول آیه داخل در آیه است، یا بنابر این قول که حکم در آیه اختصاص به شأن نزول دارد، یا بنابر این قول که حکم آیه اختصاص به شأن نزول ندارد.

نقد

1- اگر بگوییم که سبب نزول این آیه همسران بودند، پس باید شامل آنان هم بشود که بپذیریم این آیه هم جزء آیات قبل و بعد است، در حالی که پیشتر اثبات کردیم که چه طرفداران اختصاص به همسران و چه طرفداران اختصاص به اصحاب کساء و چه طرفداران جمع بین این دو قول که همسران و اصحاب کساء باشند. همه قائل بر این هستند که این آیه مستقل است؛

2- در کتب اسباب النزول هیچ کس همسران را سبب نزول آیه نمی داند و همان طور که ملاحظه می کنید، ابن کثیر هم دلیلی بر این نظریه اقامه نمی کند و تنها ادعایی بدون دلیل دارد و تنها دلیلی که شاید برای این نظریه آورد، مسأله سیاق و نظم آیه است که پیشتر صلاحیت سیاق و نظم برای دلیل بودن آن رد شد؛

3- پیشتر بیان کردیم که ام سلمه از رسول خدا صلی الله علیه وآله تقاضا کرد که اجازه دهد تا او هم داخل در کساء شود. رسول خدا صلی الله علیه وآله در برابر این پیشنهاد مقاومت کرد و کساء را از دست «ام سلمه» کشید.

ص: 256

مقاومت رسول خدا صلی الله علیه وآله شاهد بر این است که همسران سبب نزول آیه نبودند والاّ رسول خدا صلی الله علیه وآله بهتر از هر کس می داند که آیه شامل مورد نزول می شود. گذشته از آن که اگر همسران سبب نزول بودند، لازم نبود که ام سلمه تقاضای ورود به زیر کساء را مطرح کند، چون آیه شامل او می شد. همچنین ام سلمه در برابر اقدام رسول خدا صلی الله علیه وآله حق اعتراض داشت که آیه درباره ما نازل شده است؛

4- پیشتر بیان کردیم که در میان نظریه هایی که درباره مصداق اهل البیت وجود دارد؛ سه نظریه زیر قابل توجه بود:

الف - نظریه اختصاص آیه به همسران، که طرفداران این نظریه تنها چند نفر از تابعان بودند که از حیث سند و محتوا نقد شد که این شبهه براساس این نظریه است؛

ب - این نظریه که هم شامل همسران و هم شامل اصحاب کساء شود که مستند این قول، سیاق و نظم آیات و معنای لغوی اهل البیت با توجه به روایاتی بود که این نظریه هم نقد گردید و دلائل آن ارائه شد؛

ج - نظریه اختصاص آیه به اصحاب کساء، که پیشتر اجماع محدثان، مفسران، تطبیق رسول خدا صلی الله علیه وآله ، فهم صحابه، ادعای همسران رسول خداصلی الله علیه وآله را

ص: 257

نقل کردیم که اینان براین باورند که سبب نزول آیه اصحاب کساء هستند نه همسران؛

5- پیشتر بیان کردیم که کاربرد کلمه حصر، عموم رجس، مفرد محلّی به الف و لام، تأکید به مصدر، اراده تکوینی همه حکایت از آن دارد که آیه درباره عده ای غیر از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله - که همان اصحاب کساء باشند - نازل شده است؛

6- این نظریه که سبب نزول آیه اصحاب کساء هستند، اختصاص به شیعه ندارد، بلکه در بین اهل سنت هم هستند افرادی که بر این باورند؛

«اما دخول علی و فاطمة و الحسن و الحسین فلکونهم قرابته و اهل بیته فی النسب و یؤید ذلک ما ذکرناه من الاحادیث المصرحّة بانّهم سبب النزول.»(1)

اما این که اهل البیت در آیه شامل علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام می شود به این دلیل است که اینان نزدیکان رسول خداصلی الله علیه وآله و اهل بیت نسبی او هستند و مؤید این مطلب احادیثی است که ذکر کردیم که تصریح می کنند که سبب نزول آیه اینان بوده اند.

ص: 258


1- التفسیر الواضح، ج 21، ص 6؛ فتح القدیر، ج 4، ص 280.
2- دعای پیامبر، عامل مشمول
اشاره

یکی از شبهاتی که بر این استدلال وارد کرده اند؛ این است که لفظ اهل البیت شامل اصحاب کساء نمی شود، بلکه بعد از نزول آیه، رسول خدا صلی الله علیه وآله دعا کرد تا امتیازی که خداوند برای همسران ایشان در نظر گرفته است، شامل آنان نیز بشود.

به این شبهه توجه کنید:

«و انّما هذا شی ء جری فی الاخبار انّ النبی علیه السّلام لما نزلت علیه هذه الآیة دعا علیّا و فاطمة و الحسن و الحسین فعمد النبی صلی الله علیه وآله الی کساء فلفّها علیهم، ثم الوی بیده الی السماء فقال: اللهم هولاء اهل بیتی اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، فهذه دعوة من النبی صلی الله علیه وآله بعد نزول الآیة احبّ ان یدخلهم فی الآیة التی خوطب الازواج، فذهب الکلبی و من وافقه فصیّرها لهم خاصّة و هی دعوة لهم خارجة عن التنزیل.»(1)

در روایات آمده است: رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از نزول آیه، علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام را فراخواند، کساء را برداشت و بر روی آنان انداخت. سپس دستش را به طرف آسمان بلند کرد و عرض کرد: خدایا اینان اهل بیت من هستند! خدایا! پلیدی را از آنان دور کن و آنان را

ص: 259


1- تفسیر، قرطبی، ج 14، ص 184؛ تفسیر، ابن عاشور، ج 21، ص 248.

آن طور که شایسته است، پاک گردان. بنابر این، این دعایی است از رسول خدا صلی الله علیه وآله بعد از نزول آیه که دوست داشت آنان را داخل آیه ای کند که مخاطبش همسران او هستند، ولی کلبی و همفکران او گفته اند که این آیه به اصحاب کساء اختصاص دارد، در

حالی که این تنها دعایی است برای آنان بدون ارتباط با قرآن».

نقد

این شبهه چند پیش فرض دارد که با توجه به آنها اشکالهای زیر وارد شده است:

1- این آیه همراه با آیات قبل و بعد نازل شده است که پیشتر پاسخ دادیم:

اوّلاً: همه - یعنی چه طرفداران نظریه اختصاص و چه طرفداران نظریه تعمیم - قائلند که این آیه مستقل نازل شده است؛

ثانیا: این که امروز در قرآن موجود آیات کنار هم قرار گرفته اند، دلیل بر این نیست که آیات با هم نازل شده باشند؛ زیرا این مسأله مورد اتفاق است که بیشتر آیات در مناسبت های مختلف نازل شده است.

سیوطی می نویسد:

«النوع الثالث عشر ما نزل مفرقاو هو غالب القرآن و من امثلته فی السور القصار اقرأ اول ما نزل منها الی قوله مالم

ص: 260

یعلم و الضحی اول ما نزل منها الی قوله فترضی.»(1)

نوع سیزدهم آیاتی است که جداگانه نازل شده اند و بیشترین حجم قرآن را شامل می شود که نمونه های آن در سوره های کوچک؛ در سوره اقراء از ابتدای سوره تا «مالم یعلم» نازل شد و سپس بقیه آیات و در سوره «و الضحی» از ابتدای سوره تا «فترضیٰ» نازل شد، سپس بقیه آیات.

ثالثا: توقیفی بودن آیات تنها این مسأله را ثابت می کند که رسول خداصلی الله علیه وآله دستور داده است که کدام آیه در کجا قرار گیرد، ولی این را ثابت نمی کند که این آیات با هم نازل شده است؛

رابعا: براساس اندیشه شیعه که جمع قرآن را در عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله می دانند، توقیقی بودن آیات را می توان اثبات کرد ولی براساس اندیشه بیشتر اهل سنت - که جمع قرآن را بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله می دانند - معلوم نیست به دستور توقیفی بودن آیات عمل کرده باشند.

جمع کردن سوره احزاب - که آیه تطهیر در آن واقع شده است - توجه کنید:

«قال ابن شهاب و اخبرنی خارجة بن زید بن ثابت سمع زید بن ثابت قال فقدت آیة من الاحزاب حین نسخنا المصحف

ص: 261


1- الاتقان، ج 1، ص 37.

قد کنت اسمع رسول الله صلی الله علیه وآله یقرأ بها فالتمسناها فوجدناها مع خزیمة بن ثابت الانصاری «مِنَ المُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ» فالحقناها فی سورتها فی المصحف.»(1)

ابن شهاب مینویسد: پسر زید بن ثابت به من گزارش داد که از پدرش شنیده است که وقتی مشغول گردآوری قرآن بودیم آیه ای از سوره احزاب گم شد. با این که من از رسول خدا صلی الله علیه وآله آن آیه را شنیده بودم که می خواند، جست وجو کردیم و آن را نزد خزیمة بن ثابت انصاری یافتیم که آیه این بود: «من المؤمنین رجال...» و ما هم آن را در همان سوره در قرآن قرار دادیم.

همان طور که ملاحظه می کنید، تصریح می کند که ما آیه را در آن سوره قرار دادیم نه در کنار آیه ای که رسول خدا صلی الله علیه وآله قرار داده بود؟

شاید آیه تطهیر هم به همین سرنوشت گرفتار شده است و شاید با انگیزه های دیگری این آیه را اینجا قرار داده اند.

در هر حال توقیفی بودن آیات تنها این مسأله را اثبات می کند که رسول خداصلی الله علیه وآله دستور داده است که این آیه اینجا باشد و بس ولی این مسأله را

ص: 262


1- صحیح، بخاری، ج 3، باب جمع القرآن، ص 99؛ تفسیر، النسایی، ج 2، ص 166؛ جامع التفسیر من کتب الاحادیث، ج 3، ص 1613؛ الاتقان، ج 1، ص 59.

ثابت نمی کند که این آیه با آیات قبل و بعد از آن نازل شده است.

2- این که آیه در شأن همسران پیامبر نازل شده باشد.

3- این که بعد از نزول آیه رسول خدا صلی الله علیه وآله دعا کرده باشد، این نیز قابل نقد است اما در منابع اهل سنت روایاتی که از طریق ام سلمه و عایشه وارد شده است گواه بر این است که بعد از این که اینان در خانه جمع شدند و حضرت دعا کرد، آیه نازل شد که روایات آن در بحث شأن نزول گذشت.

در منابع شیعه نیز اکثر بر این باورند که بعد از دعای رسول خدا صلی الله علیه وآله آیه نازل شده است؛

«و قد نقل المخالف و الموافق انّ هذه الآیة نزلت فی بیت ام سلمة رضی اللّه تعالی عنها و رسول الله صلی الله علیه وآله فی البیت و معه علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین علیه السّلام و قد جللّهم بعباءة خیبریة و قال اللهم هولاء اهل بیتی فانزل اللّه عزّ و جلّ انّما یرید الله... فتلاها رسول الله صلی الله علیه وآله فقالت له ام سلمة رضی عنها: یا رسول اللاه ّلست من اهل بیتک؟ فقال: انّک الی خیر و لم یقل انّک من اهل بیتی.»(1)

ص: 263


1- سلسلة مولفات الشیخ المفید، ج 2، ص 53.

شیعه و سنی نقل کرده اند که این آیه در خانه ام سلمه رضی اللّه عنها نازل شده است.

رسول خدا صلی الله علیه وآله در خانه بود و علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام هم بودند. در حالی که رسول خدا صلی الله علیه وآله کساء خیبری را بر آنان پوشانده بود، عرض کرد: خدایا! اینان اهل بیت من هستند. که خداوند آیه {انّما یریدالله...} را نازل کرد و رسول خداصلی الله علیه وآله آیه را تلاوت کرد.

ام سلمه عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله من از اهل بیت تو نیستم؟

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: تو عاقبت به خیر هستی و نفرمود تو از اهل بیت من هستی.

عده ای از دانشمندان اهل سنت بر این باورند که دعا کردن رسول خداصلی الله علیه وآله به این سبک خاص چندین بار تکرار شده است؛

«ان هذا الفعل منه صلی الله علیه وآله مکرّر مرة فی بیت ام سلمة و مرة فی بیت فاطمة کما جاءالحدیث.»(1)

همان طور که در حدیث آمده است: این کار چند بار از طرف رسول خداصلی الله علیه وآله تکرار شده است، گاهی در خانه ام سلمه و گاهی در خانه فاطمه علیهاالسّلام.

بنابر این اصل دعا قبل از نزول آیه بوده است، ولی تکرار آن بعد از نزول آیه است.

ص: 264


1- ینابیع المودة، ص 108.
شبهه تحریف

از شبهاتی که بر این استدلال وارد شده است، این است که چنانچه مقصود از اهل البیت تنها اصحاب کساء باشند، آیات قرآن تحریف شده است.

به این شبهه توجه کنید:

«و تخصیص الشیعة اهل البیت فی الآیة بعلیّ و فاطمة و الحسن و الحسین رضی الله عنهم دون نسائه من تحریفهم لآیات اللّه تعالی انتصارا لاهوائهم.»(1)

اختصاص دادن اهل البیت در آیه تطهیر به علی، فاطمه، حسن و حسین علیه السّلام به طوری که شامل همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله نشود، از موارد تحریف قرآن است که شیعه برای اثبات آرای خود، به آن دست زده است؟!

نقد

1- این دیدگاه تحریف نیست، بلکه کمک گرفتن از آیات قرآن، لغت،

ص: 265


1- سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج 4، ص 359.

روایات رسول خدا صلی الله علیه وآله ، عرف مسلمانان و آرای دانشمندان اسلامی برای مشخص کردن مصداق آیه ای از آیات قرآن است.

2- شیعه این آیه را به اصحاب کساء اختصاص نداده است، بلکه ابتدا رسول خدا صلی الله علیه وآله هم در رفتار و هم در گفتار، آیه را بر اصحاب کساء تطبیق کرده است و شیعه به استناد اعتراف همسران و اصحاب رسول خداصلی الله علیه وآله، مفسران و محدثان اسلامی و... چنین نظریه ای را پذیرفته است.

3- با توجه به اسناد و مدارکی که پیشتر ارائه کردیم، اکثر دانشمندان اهل سنت به تبعیت از رسول خدا صلی الله علیه وآله و... بر این باورند که آیه به اصحاب کساء اختصاص دارد، مشخص می شود که این گونه اظهارنظرها حاکی از بی اطلاعی از منابع اهل سنت است.

ص: 266

فهرست منابع

الف) منابع تفسیری / تفسیر و روش های تفسیر

1) الاساس فی التفسیر، حوی، سعید، دارالسلام، الطبعة الثانیه، (1409) 1989م.

2) اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، الامین، محمد بن محمد، بیروت، عالم الکتب.

3) البحر المحیط فی التفسیر، ابوحیان، الاندلسی، محمد بن یوسف، تحقیق، الشیخ عادل احمد، عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیة، (1413 ه-- .) 1993 م.

4) تفسیر القرآن، سلطان العلماء، عزالدین عبدالعزیز بن عبدالسلام، تحقیق الدکتور عبدالله بن ابراهیم، دار ابن حزم، الطبعة الاولی، (1416 ه-- .) 1996 م.

5) تفسیر المراغی، المراغی، احمد مصطفی، بیروت، درالکتب العلمیه، الطبعة الاولی، (1418 ه- .) 1998 م.

ص: 267

6) تفسیر ابی السعود او ارشاد العقل السلیم الی مزایا الکتاب الکریم، العمادی، ابوالسعود بن محمد، دارالفکر، للطباعة و النشر.

7) تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، اسماعیل، قاهره، دارالحدیث، الطبعة الاولی.

8) تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، النیشابوری القمی، نظام الدین حسن بن محمد بن الحسین، تحقیق، الدکتور حمزه النشرتی، القاهره، المکتبة القیمة.

9) تفسیر البغوی، البغوی، ابو محمد الحسین بن سعود، تحقیق، محمد عبدالعزیز، النمر و غیره، المملکة العربیة السعودیة، دارالطیبة، الطبعة الرابعة، (1417 ه- .) 1997 م.

10) التفسیر الحدیث، دروزه، محمد عزه، مطبعة عیسی البابی، الطبعة الاولی،164 م.

11) تفسیر کتاب الله العزیز، الهواری، هود بن محکم، تحقیق، بالحاج بن سعید، شریفی، دارالغرب الاسلامی. الطبعة الاولی،1990 م.

12) التفسیر، مقاتل بن سلیمان، تحقیق، الدکتور عبدالله محمود شحاته.

13) التفسیر الواضح، حجازی، الدکتور محمد محمود، القاهره، دارالتفسیر، الطبعة العاشرة، (1406 ه- .) 1986 م.

14) تفسیر الثعالبی المسمی بالجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، الثعالبی، عبدالرحمن بن محمد بن مخلوف، حققه، الشیخ علی محمد، معوض، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، الطبعة الاولی، 1418 ه- .

15) تفسیر التابعین عرض و دراسه، الخضری، محمد بن عبدالله بن علی، الریاض، دارالوطن، 1420 ه- .

ص: 268

16) التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابن عاشور، ابن عاشور، محمد، الطاهر، بیروت، مؤسسة التاریخ، الطبعة الاولی، 1420 ه- .

17) التفسیر و المفسرون، الذهبی، الدکتور محمد حسین، دارالکتب الحدیثه، الطبعة الثانیة، 1396 ه- .

18) تفسیر مبهمات القرآن، البلنسی، محمد بن علی، دراسة وتحقیق، عبدالله، عبدالکریم محمد، بیروت، دارالغرب الاسلامی.

19) التفسیر و المفسرون، معرفة، محمدهادی، مشهد، الجامعة الرضویة، الطبعة الاولی، 1419 ه- .

20) تفسیر النسایی، النسایی، احمد بن شعیب، تحقیق، سید الحلمی، صبری الشاطی، القاهره، مکتبة السنة، الطبعة الاولی،1410 ه- .) 1990 م.

21) تفسیر القاسمی المسمی محاسن التاویل، القاسمی، محمد جمال الدین، تحقیق، محمد نژاد، عبدالباقی.

22) الجامع لاحکام القرآن، القرطبی، ابوعبدالله، محمد بن احمد، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

23) جامع البیان فی تاویل آی القرآن، الطبری، محمد بن جریر، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1412 ه- .

24) زادالمسیر فی علم التفسیر، الجوزی، ابوالفرج، جمال الدین، عبدالرحمن بن علی بن محمد، تحقیق، محمد بن عبدالرحمن عبدالله، بیروت، دارالفکر، الطبعة الاولی، (1408 ه- .) 1987 م.

25) الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، السیوطی، جلال الدین، بیروت، دارالمعرفة.

ص: 269

26) روح المعانی، فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، الآلوسی، شهاب الدین السید محمود، الطبعة الرابعة، 1985 م.

27) فتح البیان فی مقاصد القرآن،القنوجی، صدیق بن حسن بن علی الحسین، تحقیق، عبدالله بن ابراهیم الانصاری المکتبة العصریة، الطبعة الثانیة، (1415 ه- .) 1995م.

28) فتح الرحمان فی تفسیر القرآن، تعیلب، عبدالمنعم، احمد، القاهره، دارالسلام، الطبعة الاولی، (1416ه- .) 1995م.

29) فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة و الدرایة من علم التفسیر، الشوکانی، محمد بن علی بن محمد، تحقیق، یوسف القرش، بیروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانیة، (1416 ه- .) 1996 م.

30) فی ظلال القرآن، سید قطب، بیروت، دارالشروق، (1400 ه- .) 1980م.

31) اللباب فی علوم الکتاب، ابن عادل، عمر بن علی، تحقیق: الشیخ عادل احمد، دارالکتب العلمیة الطبعة الاولی، 1419 ه- . -1998م.

32) الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل، الزمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر، تحقیق، الشیخ عادل، احمد عبدالوجود.

33) مختصر تفسیر الخازن، عبدالغنی، الشیخ، الیمامة، الطبعة الاولی، 1415 ه.

34) مجمع البیان لعلوم القرآن، الطبرسی، الشیخ ابوعلی، فضل بن الحسن، تهران، کتابفروشی اسلامیة.

33) المیزان فی تفسیر القرآن، الطباطبایی، العلامه، السید محمد حسین، بیروت، منشورات، مؤسسة الاعلی، للمطبوعات.

ص: 270

35) المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ابن عطیه، ابومحمد، عبدالحق، بن غالب، تحقیق، المجلس الاعلی بفاس.

36) النکت و العیون، الماوردی، علی بن محمد بن حبیب، تحقیق، السید بن عبدالمقصود، بیروت، دارالکتب العلمیة.

ب) علوم قرآنی

1) اسباب النزول، الواحدی، ابوالحسن علی بن احمد، بیروت، دار ابن کثیر، الطبعة الثالثة، 1417 ه- .

2) احکام القرآن، الجصاص، ابوبکر احمد بن علی، تحقیق، محمد، الصادق قمحاوی، بیروت، داراحیاء، التراث العربی.

3) احکام القرآن، ابن العربی، ابوبکر محمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1408 ه- .

4) الاتقان فی علوم القرآن، السیوطی، جلال الدین، سعید المندره، بیروت، موسسة الکتب الثقافیة، الطبعة الاولی 1416 ه- . -1997 م.

5) التسهیل لعلوم التنزیل، الکلبی، محمد بن احمد، بن جزی، بیروت، دارالکتاب العربی، الطبعة الثانیة، (1393 ه- .) 1973 م.

6) جامع النقول فی اسباب النزول، علیوی، ابن خلیفه، الریاض، مطابع الاشعاع، الطبعة الاولی، 1404 ه- .

ص: 271

7) معانی القرآن و اعرابه، الزجاج، ابواسحاق ابراهیم بن السری، تحقیق، الدکتور عبدالجلیل، عبده، بیروت، عالم الکتب،1408 ه- .

8) مباحث فی علوم القرآن، صبحی الصالح، بیروت، دارالعلم للملایین، الطبعة العاشرة، 1997 م.

9) المفردات فی غریب القرآن، راغب، ابوالقاسم، حسین بن محمد، تحقیق، سید محمد، گیلانی، تهران، المکتبة المرتضویة.

ج) حدیث

1) ارشاد القلوب، الدیلمی، حسن بن ابی الحسن، تحقیق، السید هاشم، المیلانی، تهران، دارالاسوه، للطباعة و النشر، الطبعة الاولی، 1417 ه- .

2) الاحتجاج، الطبرسی، احمد بن علی بن ابی طالب، قم، کتابفروشی، مصطفوی.

3) امالی، الطوسی، محمد بن الحسن، بغداد، شارع المتنبّی، 1384 ه- .

4) الامالی الخمیسیه، الجرجانی، یحیی بن الحسین، تحقیق، محمدحسن، محمدحسن اسماعیل، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1422 ه- .

5) الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، المفید، محمد بن محمد النعمان، موسسة آل البیت (ع)، لاحیاء التراث، قم.

6) الامثال فی الحدیث النبوی، الاصفهانی، عبدالله بن محمد، تحقیق، عبدالعلی، عبدالحمید، الطبعة الاولی، 1982 م.

ص: 272

7) بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، المجلسی، فخرالامه، الشیخ محمد باقر، بیروت، موسسة الوفاء، الطبعة الثالثة، 1403 ه- .

8) تذکرة الخواص، الجوزی، العلامة، شمس الدین، ابوالمظفر، یوسف بن فرنلی، قم، منشورات الرضی.

9) التمهید لما فی الموطأمن المعانی و الاسانید، ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، مغرب، وزارة الاوقاف والشئون الاسلامیة.

10) الجامع الصحیح، اقشیری، النیشابوری، مسلم بن الحجاج، بیروت، دارالفکر.

11) جواهر العقدین فی فضل الشرفین، السمهودی، نورالدین علی بن عبدالله، تحقیق، مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، (1415 ه- .) 1995 م.

12) جلاء الافهام فی الصلاة علی خیر الانام، ابن القیم، ابوعبدالله محمد بن ابیبکر، بیروت، دارالکتب العلمیة.

13) خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، النسایی، الامام الحافظ، احمد بن شعیب، تحقیق، السید جعفر، الحسینی، قم، دارالثقلین، الطبعة الاولی،1419 ه- .

14) خصائص الوحی المبین، ابن البطریق، یحیی بن الحسن، حققه، المحمودی، تهران، وزارة الارشاد الاسلامی، الطبعة الاولی، 1406 ه- .

15()) خصال، صدوق، ابوجعفر محمد بن علی، مترجم، کمره ای، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ هفتم.

ص: 273

16) الدر النظیم فی مناقب الائمه اللهامیم، الشامی، الشیخ جمال الدین، یوسف بن حاتم، تحقیق، قم، موسسة النشر الاسلامی، الطبعة الاولی،1420 ه- .

17) ذخائر العقبی فی مناقب ذوالقربی، الطبری، الامام، الحافظ، احمد بن عبدالله، حققه، اکرم البوشی، جده، الطبعة الاولی، مکتبة الصحابة.

18) الریاض النضره فی مناقب العشره، الطبری، الامام الحافظ احمد بن عبدالله، اخرجه، عبدالمجید، طعمه، حلبی، بیروت، دارالمعرفة.

19) رشفة الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی، الحضرمی، ابوبکر شهاب الدین، تحقیق، السید علی عاشور، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1418 ه- .- 1998م.

20) سنن الترمذی، ابن سوره، ابو عیسی، محمد بن عیسی، حققه، احمد شاکر و غیره، بیروت، دارالفکر، 1414 ه- . 1994 م.

21) السنن الکبری، البیهقی، احمد بن الحسین، بیروت، دارالمعرفة.

22) السنن، لقزوینی، ابن ماجه، تحقیق، الشیخ خلیل، مأمون، بیروت، دارالمعرفة.

23) شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الایات النازلة فی اهل البیت (ع)، الحسکانی، الامام الحافظ عبیدالله بن عبدالله، تحقیق، الشیخ المحمودی، بیروت، موسسة الاعلمی.

24) شرح صحیح مسلم، النووی، محیی الدین یحیی بن شرف، تحقیق، خلیل المیس، بیروت، دارالعلم، الطبعة الاولی، 1407 ه- .

25) شرح نهج البلاغه، البحرانی، میثم بن علی بن میثم، قم، دفتر تبلیغات، 1362 ش.

ص: 274

26) الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، الیحصبی، عیاض بن موسی، تحقیق، علی محمد، البجاوی.

27) الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، الهیثمی، المحدث، احمد بن حجر، تحقیق، عبدالوهاب عبداللطیف، القاهره، مکتبة القاهره.

28) صحیح جامع بیان العلم و فضله، ابن عبدالبر، هذبه ابوالاشیال، القاهره، مکتبة ابن تیمیه، الطبعة الاولی، (1416 ه- .) 1996 م.

29) صحیح، البخاری، محمد بن اسماعیل، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر.

30) طرز الوفا فی فضائل آل المصطفی، زین العابدین، احمد المصری الشافعی، تحقیق، سامی الغریری، قم، موسسة دارالکتاب الاسلامی، الطبعة الاولی، 1423 ه- .

31) عمدة عیون صحاح الاخبار، ابن البطریق، شمس الدین، یحیی بن الحسن، تحقیق، الشیخ مالک المحمودی و الشیخ ابراهیم البهادری،قم، الطبعة الثالثة، 1412 ه- .

32) عمدة القاری، العینی، بدرالدین ابومحمد، محمود، ناشر، مصطفی البابی و الحلبی و شرکاء، الطبعة الاولی.

170) علل الشرایع، الصدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین، قم، مکتبة الداوری.

33) غایة المرام فی حجة الخصام عن طریق الخاص و العام، البحرانی، المحدث، السید هاشم، تحقیق، العلامه، السید علی، عاشور، بیروت، موسسة التاریخ العربی، الطبعة الاولی، 1422 ه- .

ص: 275

34) فضائل الصحابه، ابن حنبل، احمد بن محمد، تحقیق، ولی الله بن محمد، الطبعة الاولی، 1983م.

35) فضائل آل البیت فی میزان الشریعه الاسلامیه، عمر الحاجی، الدکتور محمد، دمشق، دارالمکتبی، الطبعة الاولی، 1420 ه- .

36) فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، العسقلانی، ابن حجر، تحقیق، الشیخ عبدالعزیز بن باز، بیروت، دارالمعرفة.

37) فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین، الجوینی، ابراهیم بن محمد، تحقیق، المحمودی، بیروت، موسسة المحمودی.

38) القول البدیع فی الصلاه علی الحبیب، السخاوی، شمس الدین محمد بن عبدالرحمن، بیروت، دارالکتاب العربی، الطبعة الاولی.

39) کنزالعمال فی سنین الاقول و الافعال، لهندی، علاء الدین، المتقی بن حسام الدین، بیروت، موسسة الرسالة.

40) کنوز الحقایق من حدیث خیرالخلایق، المناوی، الامام، الحافظ عبدالرو بن علی بن زین العابدین، حققه، ابوعبدالرحمن، صلاح به، بیروت، دارالکتب العلمیة.

41) کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابیطالب، الگنجی، الامام الحافظ، محمد بن یوسف بن محمد القرشی، تحقیق، محمد هادی، الامینی، نجف، المطبعة الحیدریة، الطبعة الثانیة.

ص: 276

42) الکتاب المصنف فی الاحادیث و الاثار، ابن ابی شیبه، ابوبکر عبدالله بن محمد، تحقیق، محمد، عبدالسلام شاهین، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، (1416 ه- .) 1995 م.

43) لوامع الانوار البهیه و سواطع الاسرار الاثریه، السفارینی، محمد بن احمد، بیروت، المکتب الاسلامی.

44) مرویات الامام احمد بن حنبل فی التفسیر، ابن حنبل، احمد، محمد بن رزقه بن طرهوتی و غیره، الطبعة الاولی، (1414 ه- .) 1993 م.

45) مجمع الزوائد و منبع الفوائد، الهیثمی، الامام، الحافظ، نورالدین علی بن ابی بکر، بتحریر الحافظین، العراقی و ابن حجر، بیروت،منشورات موسسة المعارف.

46) مناقب علی بن ابی طالب، الخطیب، الواسطی، علی بن محمد، الشهیر بابن المغازلی، حققه، محمد باقر، البهبودی، تهران، مکتبة الاسلامیة.

47) المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیشابوری، الامام الحافظ، بیروت، دارالکتب العلمیة.

48) مناقب الاسد الغالب، الجوزی، العلامه، شمس الدین محمد، تحقیق، طارق الطنطاوی، قاهره، مکتبة القرآن.

49) مسند الامام احمد بن حنبل، ابن حنبل، ابوعبدالله احمد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الطبعة الثالثة، (1415 ه- .) . 1994 م.

50) المراتب فی فضائل امیرالمومنین (ع)، البستی، ابوالقاسم، اسماعیل بن احمد، تحقیق، محمدرضا، الانصاری، قم، الدلیل، الطبعة الاولی،1421 ه.

ص: 277

51) المناقب، اخطب خوارزم، الحافظ ابوالمؤد، الموفق بن احمد، تحقیق، الشیخ مالک المحمودی، قم، موسسة النشر الاسلامی، الطبعة الثانیة، 1414 ه.

52) نهج البلاغه، صبحی الصالح، بیروت، دارالفکر، الطبعة الاولی، 1387ه.

53) مناقب علی بن ابی طالب و ما نزل من القرآن فی علی، ابن مردویه، ابوبکر،احمد بن موسی، تحقیق، عبدالرزاق، محمدحسین، حرزالدین، قم، دارالحدیث، الطبعة الاولی، 1422 ه- .

54) المطالب العالیه بزوائد المسانید الثمانیه، العسقلانی، احمد بن علی بن حجر، بیروت، دارالمعرفة، (1414 ه- .) 1993 م.

55) من لا یحضره الفقیه، الصدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1410ه- .

56) مسند، الثمالی، ابوحمزه، ثابت بن دینار، تحقیق، عبدالرزاق، محمد حسین حرز الدین، قم، انتشارات دلیل، الطبعة الاولی، 1420 ه- .

57) المنتقی شرح موطأ مالک، الباجی، سلیمان بن خلف، بیروت، دارالکتاب العربی، الطبعة الاولی، 1404 ه- .

58) معانی الاخبار، الصدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین، تصحیح، علی اکبر، الغفاری، موسسة النشرالاسلامی، الطبعة الرابعة، 1418 ه- .

59) مختصر مسند البزاز علی الکتب الستة، العسقلانی، شهاب الدین ابی الفضل، تحقیق، صبری عبدالخالق، موسسة الرسالة، الطبعة الاولی،1992 م.

60) مشکل الاثار، الطحاوی، ابوجعفر، احمد بن محمد، بیروت، دارصادر.

ص: 278

61) المعجم الکبیر، الطبرانی، الحافظ سلیمان بن احمد، تحقیق، صمدی، عبدالمجید، داراحیاء التراث العربی، 1994م.

62) المصنف، الصنعانی، ابوبکر عبدالرزاق، بیروت، دارالتاج، الطبعة الاولی، 1414 ه- .

63) النور المشتعل من کتاب ما نزل من القرآن فی علی علیه السّلام، الاصفهانی، ابونعیم، احمد بن عبدالله، حققه، الشیخ محمد باقر المحمودی، تهران، وزارة الارشاد، الطبعة الاولی، 1406 ه- .

64) نورالابصار فی مناقب آل البیت النبی المختار، الشبلنجی، الشیخ مؤمن بن حسن مؤمن، قم، منشورات الرضی.

65) نظم درر السمطین فی فضائل المصطفی و البتول و السبطین، الزرندی، جمال الدین، محمد بن یوسف، حققه، محمد هادی، الامینی، طهران، مکتبة النینوی، الحدیثه.

66) نیل الاوطار شرح منتقی الاخبار، الشوکانی، بیروت، دارالکتب العلمیة.

67) النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ابن اثیر، مبارک بن محمد، تحقیق، ابوعبدالرحمن صلاح به، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی،1985 م.

د) داریة الحدیث

1) علوم الحدیث و مصطلحة، صبحی الصالح، قم، منشورات الشریف الرضی، الطبعة الخامسة، 1364 ش.

ص: 279

2) قواعد فی علوم الحدیث، التهانوی، ظفر احمد، تحقیق، عبدالفتاح، ابوغده، حلب، مکتبه المطبوعات الاسلامیة، (1404 ه- .) 1984 م.

3) الکفایة فی علم الروایة، البغدادی، احمد بن علی، المعروف بالخطیب، بیروت، دارالکتب العلمیة، (1409 ه- .) 1988 م.

ه-) رجالی

1) اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشی، الطوسی، شیخ الطائفة، محمدبن الحسن، تحقیق، حسن المصطفوی، مشهد، دانشگاه فردوسی، 1348ش.

2) تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، المزی، جمال الدین، ابی الحجاج، یوسف، تحقیق، الدکتور بشار عواد، بیروت، موسسة الرسالة، الطبعة الثانیة، (1405 ه- .) 1985م.

3) تحفه الاحووی، المبارک غوری، محمد، عبدالرحمن، تحقیق، علی محمد، معوض، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الطبعة الاولی، (1419 ه- .) 1998 م.

4) التحریر الطاووسی، الشیخ حسن بن زین الدین، تحقیق، فاضل الجواهری، قم، مکتبة المرعشی، الطبعة الاولی، 1411 ه- .

5) جامع الروات، الاردبیلی، محمد بن علی، قم، مکتبة المصطفوی.

6) رجال النجاشی، النجاشی، ابوالعباس، احمد بن علی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.

ص: 280

7) رجال العلامه الحلی، الحلی، حسن بن یوسف، النجف، الطبعة الثانیة، مطبعة الحیدریة.

8) طبقات علماء الحدیث، الصالحی، محمد بن احمد، تحقیق، اکرم البوشی، و غیره، بیروت، موسسة الرسالة، الطبعة الثانیة، (1417ه- .) 1996 م.

9) الضعفاء الکبیر، العقیلی، ابوجعفر، محمد بن عمرو بن موسی، تحقیق، عبدالمعطی، امین، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1404 ه- .

10) الکامل فی ضعفاء الرجال، ابن عدی، ابو احمد عبدالله، تحقیق، عادل، احمد، عبدالموجود، بیروت، دارالمعرفة، الطبعة الاولی،1418 ه- . – 1997م.

11) منتهی المقال فی اصول الرجال، المازندرانی، الشیخ محمد بن اسماعیل، قم، موسسة آل البیت لاحیاء التراث، الطبعة الاولی، 1416 ه- .

12) مجمع الرجال، القهپایی، عنایة الله علی، قم، مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان.

13) نقد الرجال، التفرشی، السید مصطفی، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، الطبعة الاولی، 1418 ه- .

و) تراجم

1) الاصابة فی تمییز الصحابة، العسقلانی، احمد بن حجر، بیروت، دارالکتب العلمیة.

2) الاعلام، الزرکلی، خیرالدین، بیروت، دارالعلم للملایین.

ص: 281

3) اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ابن الاثیر، عزالدین، تحقیق، الشیخ علی محمد، معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة.

4) الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، القرطبی، محمد بن عبدالبر، تحقیق، الشیخ علی محمد، معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة.

5) انساب الاشراف، البلاذری، احمد بن یحیی، تحقیق، الشیخ محمدباقر، المحمودی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، الطبعة الاولی، (1394 ه- .) 1974 م.

6) اهل البیت، ابوعلم، توفیق، القاهره، دارالکتب الجامعی، الطبعة الثانیة، 1413ه- .) 1992 م.

7) تاریخ الخلفاء، السیوطی، جلال الدین، تقدیم، الاستاذ، عبدالله، مسعود، حلب، منشورات دارالعلم العربی

8) تهذیب التهذیب، العسقلانی، احمد بن حجر، بیروت، داراحیاء، التراث العربی.

9) ترجمة الامام علی بن ابی طالب عن تاریخ مدینه دمشق، المحمودی، محمدباقر، بیروت، مؤسسة المحمودی، الطبعة الثالثة، 1400 ه- .

10) حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، الاصفهانی، ابو نعیم، احمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیة.

11) الذریعة الی تصانیف الشیعه، تهرانی، الشیخ آقابزرگ، بیروت، دارالاضواء، الطبعة الثالثة، 1403 ه- .

12) سیرة اعلام النبلاء، الذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، بیروت، مؤسسة الرسالة.

ص: 282

13) سیرة آل بیت النبی الاطهار، مجدی فتحی السید، المکتبة التوفیقة.

14) الطبقات الکبری، ابن سعد، محمد، تحقیق، محمد عبدالقادر، عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، (1410 ه- .) 1990 م.

15) الفصول المهمة فی معرفة الائمة، ابن صباغ، الشیخ الامام، علی بن محمد، بیروت، مؤسسة الاعلمی، للمطبوعات، الطبعة الاولی، 1408 ه- .

16) فضل آل البیت، معرفة ما یجب لال البیت النبوی، المقریزی، القاهره، 1973م.

17) لسان المیزان، العسقلانی، شهاب الدین ابی الفضل،احمد بن علی حجر، بیروت، مؤسسة الاعلمی، الطبعة الثالثة، 1406.

18) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، الذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، تحقیق، الشیخ، علی محمد، معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1416ه- .

19) معرفة الصحابة، الاصفهانی، ابو نعیم، احمد بن عبدالله، تحقیق، عادل بن یوسف، الریاض، دارالوطن، الطبعة الاولی، (1419 ه- .) 1998 م.

20) وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ابن خلکان، شمس الدین احمد بن محمد، تحقیق، الدکتور، احسان عباس، بیروت، دار صادر.

ز) فقهی و اصولی

1) الاحکام فی اصول الاحکام، الآمُدی، علی بن محمد، تحقیق، سیدالجمیلی، دار الکتاب العربی، بیروت، الطبعة الثانیة، (1406 ه- .) 1986 م.

ص: 283

2) ایضاح الفوائد فی شرح القواعد، فخرالمحققین، محمد بن الحسن بن یوسف، حققه الاشتهاردی و الکرمانی، قم، الطبعة الاولی، 1387 ه- .

3) ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، الشوکانی، محمد بن علی بن محمد، بیروت، دارالفکر.

4) الاختیارات الفقهیة، ابن تیمیه، شیخ الاسلام، علاءالدین ابوالحسن علی بن محمد البعلی، بیروت، دارالمعرفة.

5) الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام احمد، المرادی، علی بن سلیمان، تحقیق، محمد حامد النقی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة.

6) تذکرة الفقهاء، الحلی، حسن بن یوسف، قم، مؤسسة آل البیت، 1414ه- .

7) جامع المقاصد فی شرح القواعد، المحقق الثانی، علی بن الحسین، قم، مؤسسة آل البیت، 1411 ه- .

8) شرح المعالم فی اصول الفقه، ابن تلمسانی، عبدالله بن محمد بن علی، تحقیق، الشیخ عادل، بیروت، عالم المکتب، الطبعة الاولی،1419 ه- .) 1999 م.

9) قواطع الادله فی الاصول، السمعانی، ابوالمظفر، تحقیق، الدکتور محمدحسن، بیروت، مؤسسة الرساله، الطبعة الاولی، (1417 ه- .) 1996 م.

10) القواعد و الفوائد الاصولیه و ما یتعلق بها من الاحکام الفرعیه، ابن اللحام، محمد بن عباس، تحقیق عبدالکریم الفضیلی، بیروت، المکتبة العصریة، الطبعة الاولی،1418 ه- .) 1998 م.

ص: 284

11) اللمعة الدمشقیة، الشهید الاول، محمد بن جمال الدین، قم، دارالفکر، الطبعة الثانیة، 1412ه- .

12) موسوعة الفقه الاسلامی طبق لمذهب اهل البیت، قم، مؤسسة دائره معارف الفقه الاسلامی، الطبعة الاولی، (1423 ه- .) 2002 م.

13) مجموع فتاوی، ابن تیمیه، الریاض، دار عالم الکتب.

14) المحصول فی علم اصول الفقه، الرازی، فخرالدین محمد بن عمر، دراسه و تحقیق، الدکتور طه، جابر، بیروت، مؤسسة الرسالة، (1418 ه- .) 1997م.

ح) کلامی

1) اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب، المسعودی، علی بن الحسین، النجف، المکتبة المرتضویة.

2) اصول مذهب الشیعة، القفاری، ناصر، ریاض، 1993 م.

3) آل الرسول و اولیاءه موقف اهل السنه و الشیعه، محمد بن عبدالرحمن بن قاسم، الطبعة الثانیة، 1421 ه- .

4) الامامة و السیاسة، الدینوری، عبدالله بن مسلم بن قتیبه، تحقیق، الدکتور طه محمد، الزینی، مؤسسة الحلبی و شرکاء.

5) تنزیه القرآن عن المطاعن، عمادالدین، ابوالحسن عبدالجبار بن احمد المعتزلی، بیروت، دارالنهضة الحدیثة.

6) الشیعة و السنة، الهی ظهیر، احسان، لاهور، اداره ترجمان السنة، 1973م.

7) الشیعة و اهل البیت، الهی ظهیر، احسان، لاهور، اداره ترجمان السنة، 1981م.

ص: 285

8) الشیعة و القرآن، الهی ظهیر، احسان، لاهور، اداره ترجمان السنة، 1983 م.

9) الشیعة و التشیع، الهی ظهیر، احسان، لاهور، اداره ترجمان السنة، 1984م.

10) الفوائد البهیة فی شرح عقائد الامامیة، جمیل حمود، الشیخ محمد، بیروت، مؤسسة الاعلمی، الطبعة الثانیة، 1421 ه- . ، 2001 م.

11) منهاج السنة النبویة، ابن تیمیة، تحقیق، الدکتور محمد رشاء سالم، ریاض، دار أحد.

12) منهج الحق و کشف الصدق، الحلی، حسن بن یوسف، تعلیق، الحجه الشیخ عین الله الحسنی الارموی، قم، مؤسسة دارالهجره، الطبعة الثالثة، 1411 ه- .

13) منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، الحلی، حسن بن یوسف، بن المطهر، تحقیق،الاستاذ عبدالرحیم، مبارک، مؤسسة پژوهش و مطالعات عاشورا، الطبعة الاولی، 1421 ه- .

ط) تاریخی

1) تاریخ الاسلام، الذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، تحقیق، الدکتور، عمر، عبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی.

2) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، الامام، الحافظ، ابوالقاسم، علی بن الحسن، تحقیق، علی، شیری، بیروت، دارالفکر، الطبعة الاولی، 1417 ه- .

3) تاریخ یعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، بیروت، دار صادر.

ص: 286

4) تاریخ الخلفاء، السیوطی، جلال الدین، تحقیق، محمد، محیی الدین عبد الحمید.

5) تاریخ الطبری المعروف بتاریخ الامم و الملوک، الطبری، الامام، ابوجعفر، محمد بن جریر، بیروت، مؤسسة الاعلمی.

6) التدوین فی اخبار قزوین، رافعی قزوینی، تحقیق، عزیزا... عطاردی، تهران، نشر عطارد.

7) الخوارج اصول و عقاید، طاهر الشمری، حبیب، مشهد، البحوث الاسلامیه، الطبعة الاولی، 1415 ه- .

8) السیرة النبویة، ابن هشام، حققه، مصطفی السقا و غیره، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

9) الفتوحات الاسلامیة بعد معنی الفتوحات النبویة، زینی دحلان، السید احمد، القاهرة، مؤسسة الحلبی و شرکاء، (1387 ه-) 1968 م.

10) الکامل فی التاریخ، ابن الاثیر، عزالدین، علی بن ابی الکرم، بیروت، دار صادر.

11) کتاب المعرفة و التاریخ، الفسوی، یعقوب بن سفیان، تحقیق، اکرم ضیاء الصمدی، مؤسسة الرسالة، الطبعة الثانیة، 1981 م.

ی) لغوی و ادبی

1) اقرب الموارد فی فصیح العربیة و الشوارد، سعید الخوری، الشرتونی، تهران، دارالاسوة، 1416 ه- .

ص: 287

2) تهذیب اللغة، الازهری، ابومنصور محمد بن احمد، بیروت، دار احیاء التراث، (1421 ه- .) 2000م.

3) تاج العروس من جواهر، الزبیدی، السید مرتضی، الحسینی الواسطی، تحقیق، علی شبری، بیروت، دارالکفر، (1414ه- .) 1994م.

4) شرح المختصر علی تلخیص المفتاح، التفتازانی، سعدالدین، قم، کتابفروشی مصطفوی.

5) القاموس المحیط، الفیروزآبادی، محمدالدین محمد بن یعقوب، بیروت، دارالجیل.

6) لسان العرب، ابن منظور، العلامه، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم، قم، نشر ادب الحوزه.

7) مفتاح العلوم، السکاکی، ابویعقوب، یوسف بن ابی بکر، بیروت، دارالکتب العلمیة.

8) معجم مقاییس اللغه، ابن فارس، ابوالحسین احمد، تحقیق، عبدالسلام، هارون، قم، مرکز الاعلام الاسلامی، 1404 ه- .

9) المعجم الوسیط، عدة من العلماء، استانبول، دارالوادعوه، 1379 ه- .

10) المطول فی شرح تلخیص المفتاح، التفتازانی، سعدالدین، تهران، کتابفروشی اسلامیة، 1374 ه- .

11) مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، المصری، جمال الدین ابومحمد عبدالله بن یوسف، تهران، کتابفروسی اسلامیة، 1391 ه- .

ص: 288

12) مجمع الامثال، میدانی، احمد بن محمد، تحقیق، قصی الحسین، طرابلس لبنان، دارالشمال.

ک) کلیات

1) سلسله مؤلفات، المفید، محمد بن محمد بن النعمان، الطبعة الثانیة، بیروت،دارالمفید، (1414 ه- .) 1993 م.

2) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، عزالدین ابوحامد بن هبة الله، تحقیق، محمد، ابوالفضل، ابراهیم، بیروت، دارالکتب العلمیة.

3) العقد الفرید، ابن عبد ربه، احمد بن محمد، تحقیق، الدکتور، مفید، بیروت، دارالکتب العلمیة، (1417 ه- .) 1997 م.

4) الفتوحات المکیة، ابن العربی، محیی الدین.

5) منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، الهاشمی الخویی، العلامه میرزا حبیب الله، تهران، کتابفروشی، اسلامیة.

6) شرح فتح القدیر، کمال الدین محمد بن عبد الواحد، ابن همام، بیروت، دارالفکر، الطبعة الثانیة، 1297 م.

7) سلسلة الاحادیث الصحیحه، محمد ناصر الدین الالبانی، مکتبة المعارف، الریاض طبعة جدید ه- . 1995

8) البدایة و النهایة، ابو الفدا، ابن کثیر، دارالفکر، بیروت، 1419 ه- .

9) ینابیع المودة، سلیمان بن ابراهیم، القندوزی، قم، کتابفروشی بصیرتی

ص: 289

10) المجموع الرائق من أزهار الحدائق، سید هبة الله، الموسوی، تهران، موسسة دائرة المعارف اسلامیة 1417 ه- .

11) الجمل اوالنصره فی حرب بصره، شیخ المفید ، قم ، مکتبة الداوری

12) الاغانی، ابو الفرح، علی بن الحسین، تحقیق عبد الا میر علی مهنا، بیروت، دارالفکر، 1407 ه- .

13) شرح کتاب الفقه الاکبر، للفاری ملا علی، بیروت، دارالکتب العلمیّة

14) فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، عبد الرئوف المناوی، بیروت، دارالمعرفة

15) فضائل آل البیت، المقریزی، القاهره، 1973 م.

16) فضائل آل البیت فی المیزان الشریعة الاسلامیة، الدکتور محمد عمر الحاجی، دمشق، دارالمکتبی، 1420 ه- .

17) فضائل الطالبیین، حاکم ابی سعد، محسن بن کرامه، تحقیق، محمد رضا انصاری، تهران 1378 شمسی .

18) غریب الحدیث، ابن قتیبة، بغداد ، 1977 م .

19) غریب الحدیث، ابو عبید ابن قاسم بن سلار. حیدرآباد 1964 م .

20) غریب الحدیث، خطابی، مکة المکرمة

21) نهایة الارب، فی مصرفة انساب العرب، القلقشندی، احمد بن علیس، القاهره ، 1959 م .

22) اضوا ء علی السنة المحمدیة، محمود ابو ریه، القاهره، 1960 م.

23) سنن، ابی داوود، سلیمان بن الا شعث، بیروت، دارالفکر 1414 ه- .

ص: 290

24) جامع التفسیر من کتب الاحادیث ، اشراف علی اخراجه خالد بن عبدالقادر آل عقده، الریاض، دار طیبه، الطبعة الاولی، 1421 ه- .

25) التفسیر الحدیث ترتیب السور حسب النزول، محمد عزه، دروزه، بیروت، دارالعرب الاسلامی، الطبقة الثانیة، 1404 ه- .

26) غریت الحدیث ، شیخ الاسلام ، ابی الفرج ، عبد الرحمن بن علی بن الجوزی المتوفی 597 ه-، علق علیه، الدکتور عبد المصطفی امین، بیروت، دارالکتب الصلحیة، الطبعة الاولی 1985م .

27) النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، الامام مجد الدین المبارک بن محمد، ابن اثیر، علق علیه، ابو عبد الرحمن صلاح به، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی 1997م.

28) المحکم و المحیط الاعظم، ابی الحسن علی بن محمد اسماعیل بن سید المعروف با بن سید، المتوفی 458 ه- .، تحقیق، الدکتور عبد الحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1421 ه- .

29) جمهره اللغة، ابوبکر محمد بن درید متوفی 321، حققه، الدکتور رمزی منیر، بعلبک بیروت دارالعلم، ملایین.

30) الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، للشهید الثانی زین الدین بن علی بن احمد، تحقیق، السید محمد کلانتر، قم، منشورات المطبعة العلمیة.

31) شرح الاصول الخمسه، لا بی الحسین القاضی عبد الجبار بن احمد، تحقیق، عبد الکریم عثمان، الطبعة الاولی، القاهره، مکتبه وهبه 1384 ه- .

ص: 291

32) شرح العقاعد النسفی، لسعد الدین مسعود بن عمر التفتازانی، الطبعة الحجریة، دارالخلافة العثمانیة، المطبعة العثمانیة 1315 ه- .

33) شرح المطالع، لقطب الدین الرازی، قم ، منشورات کتب النجفی.

34) شرح مطالع الانور، لقطب الدین الرازی، دارالخلافة، طبعة العثمانی.

35) شرح المواقف، للسید الشریف علی بن محمد الجرجانی، اعداد السید محمد بدر الدین النسعانی، قم، منشورات الرضی 1412 ه- .

36) شرح المقاصد، اسعد الدین مسعود بن عمر، قم، منشورات الرضی.

37) الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمة، لعلی بن محمد المعروف با بن الصباغ بیروت موسسه الاعلمی، للمطبوعات، الطبعة الا ولی 1408 ه- .

38) کتاب الاربعین فی اصول الدین، احمد بن عمر الخطیب فخر الدین الرازی، الطبعة الاولی، حیدر آباد، مطبعة دارالمعارف العثمانیة

39) منتهی الارب فی لغة العرب، لعبد الرحیم بن عبد الکریم الصنفی، طهران، منشورات مکتبة النسایی.

ص: 292

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109