تفسیر نور طبع قدیم جلد 5

مشخصات کتاب

سرشناسه : قرائتی، محسن، 1324 -

عنوان و نام پدیدآور : تفسیر نور / تالیف محسن قرائتی.

وضعیت ویراست : ویراست2.

مشخصات نشر : تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1387-

مشخصات ظاهری : 10 ج.

فروست : کتاب سال جمهوری اسلامی ایران؛ 76.

شابک : دوره: 978-600-5421-10-1 ؛ 50000 ریال: ج.1: 978-600-5421-00-2 ؛ 60000 ریال:ج.2: 978-600-5421-01-9 ؛ 60000 ریال ( ج.2 ، چاپ چهارم ) ؛ 50000 ریال: ج.3: 978-600-5421-02-6 ؛ 50000 ریال: ج.4: 978-600-5421-03-3 ؛ 60000ریال(ج.4،چاپ چهارم) ؛ ج.5: 978-600-5421-04-0 ؛ 60000 ریال ( ج.5 ، چاپ چهارم ) ؛ 50000 ریال: ج.6: 978-600-5421-05-7 ؛ 60000 ریال (ج.6، چاپ دوم) ؛ 50000 ریال: ج.6، چاپ سوم: 978-600-5421-10-1 ؛ 70000ریال (ج.6، چاپ ششم) ؛ 30000 ریال: ج.6،چاپ شانزدهم 964-5652-18-9 : ؛ 60000 ریال: ج.7: 978-600-5421-06-4 ؛ 65000 ریال( ج.7، چاپ پنجم) ؛ 30000 ریال (ج.7، چاپ چهاردهم) ؛ 50000 ریال: ج.8: 978-600-5421-07-1 ؛ 50000 ریال( ج.8، چاپ دوم) ؛ 70000 ریال (ج.8، چاپ ششم) ؛ 40000 ریال (ج. 8، چاپ چهاردهم) ؛ ج.9: 978-600-5421-08-8 ؛ 50000 ریال( ج.9، چاپ سوم) ؛ 70000 ریال (ج.9، چاپ ششم) ؛ 50000 ریال: ج.10: 978-600-5421-09-5 ؛ 50000 ریال(ج.10،چاپ دوم) ؛ 70000 ریال(ج.10، چاپ ششم)

یادداشت : چاپ قبلی: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1385( 12 ج.).

یادداشت : ج.1 -4، 6- 8 ( چاپ اول: 1388).

یادداشت : ج.2 و 5 ( چاپ چهارم : بهار 1389 ).

یادداشت : ج.4 (چاپ چهارم: بهار 1389)

یادداشت : ج.6 و 9 ( چاپ سوم:زمستان 1388).

یادداشت : ج.6 (چاپ دوم: 1388).

یادداشت : ج. 6 (چاپ ششم: تابستان 1390).

یادداشت : ج.6 (چاپ شانزدهم: بهار 1386).

یادداشت : ج. 6 (چاپ هشتم : 1391).

یادداشت : ج. 7 ( چاپ پنجم: 1389).

یادداشت : ج.7 (چاپ چهاردهم: تابستان 1386).

یادداشت : ج.8 (چاپ ششم: تابستان 1390).

یادداشت : ج. 8 (چاپ چهاردهم: تابستان 1387).

یادداشت : ج.8 و 10 (چاپ دوم : 1388).

یادداشت : ج.9 (چاپ ششم: تابستان 1390).

یادداشت : ج.10 (چاپ ششم: 1390).

یادداشت : عنوان دیگر: تفسیر نور: شیوه ای نو در ارایه آسان و روان پیام های آیات.

یادداشت : کتابنامه.

مندرجات : ج.1. سورههای (1 تا 3) حمد، بقره و آل عمران.- ج.2.سوره های (4تا6) نساء،مائده و انعام.- ج.4.سوره های (11تا16) هود،یوسف،رعد،ابراهیم،حجر و نحل.- ج.5.سوره های (17-21) اسراء،کهف،مریم،طه و انبیاء.- ج.6.سوره های( 22 تا 27) حج،مومنون،نور،فرقان، شعراء و نحل.- ج.7. سوره های (28 تا 36) قصص، عنکبوت، روم، لقمان، سجده، احزاب، سبا، فاطر و یس.- ج.8. سوره های ( 37 تا 45) صافات، ص، زمر، غافر، شوری، زخرف، دخان و جاثیه.- ج.9.سوره های( 46 تا 61) احقاف، محمد، فتح، حجرات، ق، ذاریات، طور، نجم.....-ج.10.جمعه،منافقون الی فلق،ناس.

عنوان دیگر : تفسیر نور: شیوه ای نو در ارایه آسان و روان پیام های آیات.

موضوع : تفاسیر شیعه -- قرن 14

رده بندی کنگره : BP98/ق35ت7 1387

رده بندی دیویی : 297/179

شماره کتابشناسی ملی : 1608124

ص :1

اشاره

ص :2

ص :3

ص :4

ص :5

ص :6

ص :7

ص :8

ص :9

ص :10

[تفسیر سوره توبه]

سیمای سوره ی توبه

این سوره که نهمین سوره ی قرآن کریم است،یکصد و بیست و نه آیه دارد و در سال نهم هجری نازل شده است. (1)قسمت هایی از آن قبل از جنگ تبوک،بخشی در حال جنگ و قسمت دیگر،بعد از آن نازل شده است.

مشهورترین نام های این سوره در روایات،«توبه»و«برائت»است.«توبه»،از آن جهت که در این سوره،بارها از توبه ی انسان و بازگشت لطف الهی سخن به میان آمده است،و«برائت»،بدان جهت که این سوره با اعلام برائت از مشرکان آغاز شده است.

برخی مفسّران به خاطر ارتباط مطالب این سوره با سوره ی«انفال»،این سوره را دنباله ی آن دانسته و گفته اند:به همین دلیل نیازی به «بسم الله الرحمن الرحیم» نداشته است،ولی به عقیده ی ما که از اهل بیت پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله گرفته ایم،این سوره،مستقلّ است و نداشتن «بسم الله» به خاطر لحن قهرآمیز آن نسبت به مشرکین است،زیرا کلمه ی «بسم الله» ،نشان رحمت و امان است و این سوره با اعلام تنفّر از مشرکانِ پیمان شکن آغاز شده است.چنان که حضرت علی علیه السلام می فرماید: «بسم الله» برای امان دادن و برائت برای رفع امان است. (2)

در اهمیّت این سوره همین بس که رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:سوره های برائت و توحید،همراه با هفتاد هزار صف از فرشتگان نازل شد.

ص :11


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .تفسیر مجمع البیان.

[سوره التوبة (9): آیه 1]

اشاره

بَرٰاءَةٌ مِنَ اَللّٰهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی اَلَّذِینَ عٰاهَدْتُمْ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ (1)

9\1

(این آیات اعلام جدایی و)بیزاری و برائتی است از سوی خدا و پیامبرش، نسبت به مشرکانی که با آنان پیمان بسته اید.

نکته ها:

اشاره

از این که برای این سوره در روایات،نام های«برائت»و«توبه»آمده است، می فهمیم که جزء سوره ی انفال نیست،بلکه سوره ای مستقلّ است.

از این که سوره،به دلیل محتوای قهرآمیزش بدون «بِسْمِ اللّٰهِ» شروع شده است، می فهمیم که «بِسْمِ اللّٰهِ» در هر سوره،متعلّق به همان سوره و جزء آن است،نه آنکه به عنوان تشریفات و یا...،در اوّل هر سوره بیاید.

اعلام برائت،به خاطر پیمان شکنی کفّار بود که در آیه ی 7 و 8 مطرح شده است،و گرنه قانون کلّی،مراعات پیمان هاست و تا طرفِ مقابل به پیمان وفادار باشد،باید آن را نگهداشت.چنان که در آیه ی 4 آمده است: «إِلاَّ الَّذِینَ عٰاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظٰاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلیٰ مُدَّتِهِمْ» به میثاقتان با مشرکانی که پیمان نشکسته و توطئه ای نکرده اند،تا آخرِ مدّت وفادار بمانید.به علاوه مسلمانان به دلیل ضعف،تن به آن قرارداد دادند،و گر نه خواسته ی مسلمانان،قلع و قمع هر چه سریعتر شرک است.

ص :12

ماجرای اعلان این آیات

در سال هشتم هجری مکّه فتح شد،امّا مشرکان هم چنان برای انجام مراسم عبادی خود که آمیخته با خرافات و انحرافات بود،به مکّه می آمدند.از جمله عاداتشان این بود؛لباسی را که با آن طواف می کردند،صدقه می دادند.یک زن که می خواست طواف های بیشتری انجام دهد،چون دیگر لباسی نداشت،به اجبار کفّار برهنه طواف کرد و مردم به او نگاه می کردند.

این وضع برای پیامبر و مسلمانان که در اوج قدرت بودند،غیر قابل تحمّل بود.

پیامبر منتظر فرمان خدا بود تا آنکه این سوره در مدینه نازل شد.پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله به ابو بکر مأموریت داد تا آیاتی از آن را بر مردم مکّه بخواند.شاید انتخاب ابو بکر به دلیل آن بود که او پیر مرد بود و کسی نسبت به او حساسیّت نداشت.

امّا وقتی او به نزدیک مکّه رسید،جبرئیل از سوی خدا پیام آورد که تلاوت آیات را باید کسی انجام دهد که از خاندان پیامبر باشد.آن حضرت،علی علیه السلام را مأمور این کار کرد و فرمود:من از او هستم و او از من است.علی علیه السلام در وسط راه آیات را از ابو بکر گرفت و به مکّه رفت و بر مشرکان قرائت نمود.

ماجرای تلاوت آیات این سوره توسّط علی علیه السلام،در کتب اهل سنّت نیز آمده و از اصحاب،کسانی همچون ابو بکر و علی علیه السلام،ابن عباس،انس بن مالک،جابر بن عبد اللّٰه انصاری آن را روایت کرده اند و در مدارک بسیاری نقل شده است. (1)

برخی از اهل سنّت (2)تلاش کرده اند که آن را امری عادّی جلوه دهند تا امتیازی برای حضرت علی علیه السلام به حساب نیاید و تحویل مأموریت تلاوت را به علی علیه السلام، برای تألیف دلِ او دانسته اند،نه امتیازی برای او.در حالی که برای به دست آوردن

ص :13


1- 1) .مسند احمد حنبل،(ج 3،ص 212 و 283؛ج 1،ص 151 و 330)،مستدرک صحیحین،(ج 3،ص 51)،تفسیر المنار،(ج 10،ص 157)،تفسیر طبری،(ج 10،ص 46)،تفسیر ابن کثیر(ج 2،ص 322 333)،احقاق الحق،(ج 5،ص 368)و فضائل الخمسة،(ج 2،ص 342).و در الغدیر،(ج 6،ص 338)نام 73 نفر که این ماجرا را نقل کرده اند آمده است.
2- 2) .مثل فخر رازی و آلوسی در تفسیرهایشان.

دل کسی،کاری بی خطر به او محوّل می کنند،نه تلاوت آیاتِ برائت از مشرکین، آن هم در منطقه ی شرک و توسّط کسی که بسیاری از مشرکان را در جنگ ها کشته است و عدّه ای کینه ی او را در دل دارند! وقتی خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمان داد که نزد فرعون رفته او را به توحید دعوت کند،وی گفت:خدایا من یک نفر از آنان را کشته ام،می ترسم مرا به قصاص بکشند،برادرم را به همراه من بفرست.ولی علی علیه السلام که تعداد زیادی از سران شرک را کشته بود،به تنهایی رفت و آیاتِ برائت را در نهایت آرامش خواند،آن هم در جای حسّاسی چون منیٰ و کنار جمره ی عقبه.

نکاتی که توسّط علی علیه السلام به کفّار اعلام شد عبارت بود از:

1 اعلام برائت و لغو پیمان ها.

2 ممنوعیّت شرکت مشرکان در حج از سال آینده.

3 ممنوعیّت طواف در حالت برهنگی.

4 ممنوعیّت ورود مشرکان به خانۀ خدا.

در موارد زیادی از قرآن،خدا و رسول در کنار هم مطرح شده اند،از جمله:

الف:در هدیه و لطف. «أَغْنٰاهُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ» (1)ب:در بیعت. «إِنَّ الَّذِینَ یُبٰایِعُونَکَ إِنَّمٰا یُبٰایِعُونَ اللّٰهَ» (2)ج:در اطاعت و پیروی. «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطٰاعَ اللّٰهَ» (3)د:در برائت و بیزاری از دیگران. «بَرٰاءَةٌ مِنَ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ»

پیام ها:

1 لغو اعتبار پیمان با مشرکین،از اختیارات رهبر است. «بَرٰاءَةٌ مِنَ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ» (پیمان های بسته شده با مشرکین درباره ی عدم تعرّض به یکدیگر بوده است) 2 وفا به پیمان آری،تسلیم توطئه شدن،هرگز.« «بَرٰاءَةٌ» ... «إِلَی الَّذِینَ عٰاهَدْتُمْ»

ص :14


1- 1) .توبه،74.
2- 2) .فتح،10.
3- 3) .نساء،80.

3 گرچه از نظر حقوقی،موظّفیم به پیمان وفادار باشیم،ولی برائت قلبی از مشرکان و منحرفان،یک اصل دینی است. (1)«بَرٰاءَةٌ مِنَ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ» 4 گرچه قانونگذار خداست، «لاٰ یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً» (2)ولی در سیره و عمل،خدا و رسول در کنار هم هستند. «مِنَ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ» 5 برائت،نشانه ی قاطعیّت و اقتدار است،هم چنان که سکوت در برابر توطئه ها و پیمان شکنی ها نشانه ی ضعف و ذلّت است. «بَرٰاءَةٌ مِنَ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ» 6 پیمان بستن با مشرکین در شرایطی مانع ندارد. «الَّذِینَ عٰاهَدْتُمْ» 7 اگر به دلیل ترس از توطئه و خیانت،قراردادی لغو شد باید به مخالفان اعلام شود،تا غافلگیر نشوند. «بَرٰاءَةٌ مِنَ اللّٰهِ» ... «إِلَی» ... «الْمُشْرِکِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 2]

اشاره

فَسِیحُوا فِی اَلْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اِعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اَللّٰهِ وَ أَنَّ اَللّٰهَ مُخْزِی اَلْکٰافِرِینَ (2)

پس(ای مشرکان!)در زمین به مدّت چهار ماه مهلت دارید که(آزادانه)بگردید و بدانید که شما نمی توانید خدا را مغلوب کنید(و از عذاب خدا بگریزید.)و (بدانید)که خداوند،خوار کننده ی کافران است.

نکته ها:

اعلام برائت،روز دهم ذیحجّه(عید قربان)بود.بنا بر این پایانِ مهلت چهار ماهه، دهم ربیع الثانی خواهد شد. (3)

طبق روایات، (4)مهلت چهار ماه برای کسانی بود که قبلاً پیمانی نداشتند،امّا مهلتِ صاحبان پیمان،تا پایان مدّت قراردادشان بود،چه کمتر از چهارماه باشد و چه بیشتر از آن.

ص :15


1- 1) .تفسیر أطیب البیان.
2- 2) .کهف،26.
3- 3) .کافی،ج 4،ص 290.
4- 4) .تفسیر نور الثقلین.

پیام ها:

1 بعد از ابطال قراردادها و پیمان ها،به دشمن فرصت دهید تا فکر کند.

«فَسِیحُوا»

... «أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» (به نقل تاریخ،بسیاری از مشرکان در این چهار ماه به اسلام گرویدند) 2 در زمان اقتدار،بدون اعلام قبلی حمله نکنید. «فَسِیحُوا» ... «أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» 3 آنان که نمی خواهند اسلام را بپذیرند،بدانند که هر جا بروند،نمی توانند از حکومت خداوند فرار کنند. «غَیْرُ مُعْجِزِی اللّٰهِ» 4 جنگ با اسلام،جنگ با خداست. «غَیْرُ مُعْجِزِی اللّٰهِ» 5 سنّت خدا این است که اگر فرصت بازگشت را از دست بدهید،بدبخت شوید. «مُخْزِی الْکٰافِرِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 3]

اشاره

وَ أَذٰانٌ مِنَ اَللّٰهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی اَلنّٰاسِ یَوْمَ اَلْحَجِّ اَلْأَکْبَرِ أَنَّ اَللّٰهَ بَرِیءٌ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اَللّٰهِ وَ بَشِّرِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذٰابٍ أَلِیمٍ (3)

(و این آیات،اعلامی است)از سوی خدا و پیامبرش(به مردم)در روز حجّ اکبر (عید قربان یا روز عرفه)که خدا و رسولش از مشرکان بیزارند.(با این حال) اگر توبه کنید(و دست از شرک و کفر بردارید،)این برایتان بهتر است.و اگر روی بگردانید،پس بدانید که(کاری از شما ساخته نیست و)هرگز نمی توانید خدا را ناتوان کنید.و کافران را به عذابی دردناک بشارت ده.

نکته ها:

آیه ی اوّل این سوره،اعلام برائت به خود مشرکان بود،اینجا اعلام برائت از مشرکان به عموم مردم است.

ص :16

«الْحَجِّ الْأَکْبَرِ»

؛یا روز عید قربان است، (1)یا روز عرفه و یا مراسم حج (2)،در برابر مراسم«عمره»که حجّ اصغر است.

پیام ها:

1 برای جلوگیری از مظلوم نمایی دشمن و تبلیغ علیه شما،مردم را در جریان بگذارید. «أَذٰانٌ» ... «.إِلَی النّٰاسِ» 2 در تبلیغ،از عنصر زمان و مکان غفلت نکنید. «یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ» 3 از تشویق و تهدید،هر دو استفاده کنید. «فَإِنْ تُبْتُمْ» ... «خَیْرٌ لَکُمْ» ، «إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا» 4 هنگام قطع روابط،روزنه ای برای پیوند باقی گذارید. «فَإِنْ تُبْتُمْ» 5 مهلت چهار ماهه،نشان لطف خداست،نه عجز او. «غَیْرُ مُعْجِزِی اللّٰهِ»

[سوره التوبة (9): آیه 4]

اشاره

إِلاَّ اَلَّذِینَ عٰاهَدْتُمْ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظٰاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلیٰ مُدَّتِهِمْ إِنَّ اَللّٰهَ یُحِبُّ اَلْمُتَّقِینَ (4)

مگر کسانی از مشرکین که با آنان پیمان بسته اید و چیزی از تعهّدات خود نسبت به شما فروگذار نکرده اند و کسی را در برابر شما یاری نداده اند،پس پیمانشان را تا پایان مدّتشان نگهدارید(و وفادار باشید)،که همانا خداوند، اهل تقوا را دوست دارد.

نکته ها:

اعلام برائت،تنها شامل مشرکان پیمان شکن و توطئه گر می شود،و گرنه کسانی مانند بنو ضمره و بنو خزیمه که وفادار ماندند،این آیه آنان را استثنا می کند.

علی علیه السلام فرمود:با هر کس پیمانِ مدّت دار بسته اید،تا آن مدّت وفادار بمانید و به پیمان هر کس بی مدّت است،چهار ماه مهلت دهید.

ص :17


1- 1) .کافی،ج 4،ص 290.
2- 2) .تفسیر برهان.

پیام ها:

1 آنان که به پیمان ها احترام می گذارند،پیمانشان محترم است. «عٰاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ» 2 وفا به پیمان لازم است،گرچه با مشرکین باشد. «عٰاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» ... «فَأَتِمُّوا» 3 کسی که دشمن شما را یاری کند،دشمن شماست. «لَمْ یُظٰاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً» (1)4 وفا به پیمان،نشانه ی تقواست. «فَأَتِمُّوا» ... «إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 5]

اشاره

فَإِذَا اِنْسَلَخَ اَلْأَشْهُرُ اَلْحُرُمُ فَاقْتُلُوا اَلْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ اُحْصُرُوهُمْ وَ اُقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تٰابُوا وَ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰةَ وَ آتَوُا اَلزَّکٰاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (5)

پس چون ماههای حرام سپری شود،مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیر کنید و در محاصره قرار دهید و در همه جا به کمین آنان بنشینید.

پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات پرداختند،راهشان را باز کنید (و آزادشان بگذارید)که همانا خداوند،آمرزنده و مهربان است.

نکته ها:

کافرانی که 13 سال پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله و مسلمانان را در مکّه آزار دادند و پس از هجرت نیز 9 سال از هیچ توطئه ای فرو گذار نکردند،مستحقّ سرکوبی شدیدند.

کلمه ی «حَیْثُ» هم در مورد زمان بکار می رود و هم در مورد مکان،یعنی هر جا و هر زمان که مشرکان را یافتید.

امام باقر علیه السلام فرمودند:راه توبه از شرک،ایمان آوردن است. (2)

ص :18


1- 1) .چون جزء شروط پیمان ها،کمک نکردن به دشمنان اسلام بوده است،پس اکنون که کمک کردند،شرط را زیر پا گذاشته و دشمن شمایند.
2- 2) .کافی،ج 5،ص 10.

پیام ها:

1 پس از طیّ همه ی مراحلِ دعوت،استدلال و پیمان بستن،اگر مشرکان باز هم توطئه و دشمنی کردند،برای سرکوبشان از همه ی شیوه ها استفاده کنید.مثل کشتن،اسیر گرفتن،راه بستن و محاصره. «فَاقْتُلُوا» ، «خُذُوهُمْ» ، «احْصُرُوهُمْ» 2 هم قاطعیّت لازم است هم نرمش. «فَاقْتُلُوا» ، «فَخَلُّوا» 3 آزادی مذهب آسمانی آری،امّا انحراف فکری و سقوط عقل و انسانیّت،قابل تحمّل نیست. «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» 4 مسلمانان باید همواره در کمین توطئه گران باشند. «وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ» 5 تشکیلات اطلاعاتی مسلمانان باید چنان باشد که حتّی توطئه گران را در خارج از مرزها زیر نظر داشته باشند. «کُلَّ مَرْصَدٍ» 6 برای سرکوبی دشمنان توطئه گر،مرزها و تمام راههای نفوذ را کنترل کنیم.

«وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ»

7 توبه را حتّی هنگام جنگ هم بپذیرید.چون اسلام دین سماحت و بزرگواری است،نه عقده گشایی و انتقام. «فَاقْتُلُوا» ... «.فَإِنْ تٰابُوا» 8 توبه باید همراه با عمل باشد.از توبه ی بی عمل،فریب نخوریم. «فَإِنْ تٰابُوا وَ أَقٰامُوا...» 9 توبه از شرک،ایمان است و نشانه ی توبه ی واقعی،نماز و زکات است. «تٰابُوا وَ أَقٰامُوا الصَّلاٰةَ...» 10 نماز،در رأس عبادت هاست.به کسی که به شعائر دینی(نماز و زکات) احترام می گذارد،تعرّض نکنید. «أَقٰامُوا الصَّلاٰةَ» ... «فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ»

ص :19

[سوره التوبة (9): آیه 6]

اشاره

وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ اِسْتَجٰارَکَ فَأَجِرْهُ حَتّٰی یَسْمَعَ کَلاٰمَ اَللّٰهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاٰ یَعْلَمُونَ (6)

و اگر یکی از مشرکان از تو امان و پناه خواست،پس به او پناه بده تا کلام خدا را بشنود،سپس او را به مکان امنش برسان.چرا که آنان گروهی ناآگاهند(و با شنیدن آیات الهی،شاید هدایت شوند).

پیام ها:

1 به درخواست پناهندگی دشمن برای تحقیق و شناخت عقاید و افکار اسلامی، پاسخ مثبت دهید. «اسْتَجٰارَکَ فَأَجِرْهُ» 2 راه فکر و تعقّل،حتّی برای مشرکان مهدور الدّم باز است و برای احتمال هدایت یک نفر هم باید حساب جداگانه باز کرد. «أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» 3 اسلام،دین رأفت،شرافت و کرامت است. «اسْتَجٰارَکَ فَأَجِرْهُ» 4 به دشمن هم فرصت فکر و انتخاب بدهید و حتّی در شرایط جنگی نیز مردم را از رشد فکری باز ندارید. «اسْتَجٰارَکَ فَأَجِرْهُ» 5 انتخاب حقّ و پذیرش عقاید صحیح،مهلت می طلبد. «فَأَجِرْهُ حَتّٰی یَسْمَعَ کَلاٰمَ اللّٰهِ» 6 قرآن،کلام قابل فهم است که زمینه ی هدایت را فراهم می سازد و چنان نیست که فهمش خارج از عهده ی انسان باشد. «یَسْمَعَ کَلاٰمَ اللّٰهِ» 7 حکومت اسلامی باید زمینه ی شنیدن کلام خدا را برای منحرفان فراهم کند، چون انحراف بعضی،به خاطر عدم تبلیغ ماست،نه از روی کینه.چه بسا اگر حق را بشنوند،تغییر یابند. «حَتّٰی یَسْمَعَ کَلاٰمَ اللّٰهِ» 8 اسلام،دین آزادی است و ایمان از روی فهم ارزش دارد،نه از روی ترس یا اجبار. «فَأَجِرْهُ» ، «یَسْمَعَ» ، «أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» 9 مکتبی که منطق دارد،عجله ندارد.به دشمن فرصت دهید تا آن را بشنود،و امنیّت او را تضمین کنید تا با فکر آسوده انتخاب کند. «یَسْمَعَ» ، «أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ»

ص :20

10 کفر بعضی،از جهل سرچشمه می گیرد و اگر آگاه شوند،حقّ را می پذیرند.

«ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاٰ یَعْلَمُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 7]

اشاره

کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اَللّٰهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ إِلاَّ اَلَّذِینَ عٰاهَدْتُمْ عِنْدَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ فَمَا اِسْتَقٰامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اَللّٰهَ یُحِبُّ اَلْمُتَّقِینَ (7)

چگونه می تواند نزد خدا و رسولش،پیمانی با مشرکان(عهد شکن)باشد،مگر کسانی که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید.پس تا هنگامی که به عهدشان وفا دارند،شما هم وفادار بمانید که خداوند،متّقین را دوست دارد.

نکته ها:

این آیه،توجیه آیات نخست سوره ی برائت و دلیلی برای دستور برائت و بیزاری است،چرا که آنان وفادار به پیمان هایشان نبودند.

چون از هر طرف کعبه تا 48 میل،جزء حرم است،به قراردادهایی که در این مناطق بسته می شود، «عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ» گفته می شود.مثل پیمان حدیبیه که در 15 میلی مکّه بسته شد.

آوردن کلمه ی«مسجد الحرام»در بیان محلّ قرارداد،اشاره به اهمیّت آن مکان است،و گرنه پیمان های دیگر نیز که در کنار مسجد الحرام نباشد،لازم الوفاست.

پیام ها:

1 چون یهود و مشرکان،بیشترین دشمنی را با مسلمانان دارند، (1)از بیشتر آنان انتظار وفاداری نداشته باشید. «کَیْفَ یَکُونُ...» 2 هنگام انتقاد،کلّی نگوییم و به افراد سالمِ گروه ها هم توجّه کنیم. «إِلاَّ الَّذِینَ عٰاهَدْتُمْ»

ص :21


1- 1) .«لَتجدنَّ اشدّ الناسِ عَداوةً للّذین آمنوا الیهود و الّذین اشرکوا»مائده،85.

3 با دشمنان خود،در وفاداری به پیمان ها یا نقض آن،مقابله به مثل کنید. «فَمَا اسْتَقٰامُوا لَکُمْ...» 4 تقوا و وفای به عهد،ملازم یکدیگرند. «فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 8]

اشاره

کَیْفَ وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاٰ یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَ لاٰ ذِمَّةً یُرْضُونَکُمْ بِأَفْوٰاهِهِمْ وَ تَأْبیٰ قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فٰاسِقُونَ (8)

چگونه(می توان با آنان پیمانی داشت)در حالی که اگر بر شما دست یابند، هیچ خویشاوندی و پیمانی را درباره ی شما مراعات نمی کنند.شما را با زبانِ(نرم)خویش راضی می کنند،ولی دلهایشان پذیرا نیست و بیشترشان فاسق و(پیمان شکن)اند.

نکته ها:

«ال»،به معنای خویشاوندی،همسایگی و روابط عاطفی و انسانی و عرفی است. (1)«ذِمَّةً» ،به معنای عهد و پیمانی است که وفای به آن لازم است و اگر نقض شود،مردم،عهدشکن را مذمت می کنند.

این آیات نیز دلیل فرمان سختگیری نسبت به پیمان شکنان مشرک است.

به صرف اینکه اگر دشمن بر ما غالب شود چنین و چنان خواهد کرد،نمی توان به او حمله کرد،بلکه باید قرائنی بر توطئه و تجاوز او باشد و گر نه قصاص قبل از جنایت می شود.

پیام ها:

1 عمق کینه ی دشمن را هنگام قدرتش باید شناسایی کرد،نه هنگام ضعف او.

«إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ»

2 سکوت و ساده اندیشی درباره ی دشمنی که اگر چیره شود مراعات هیچ

ص :22


1- 1) .میان مسلمانان صدر اسلام و مشرکان،قرابت و خویشاوندی وجود داشت.

مسأله ای را نمی کند،گناه است. «لاٰ یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَ لاٰ ذِمَّةً» 3 مشرکان،نه مراعات مسائل عاطفی و همسایگی را می کنند،نه به پیمان ها و تعهّدات احترام می گذارند. «إِلاًّ وَ لاٰ ذِمَّةً» 4 ظاهرسازی و بازی های سیاسی و تبلیغاتی دشمنان،ما را فریب ندهد.

«یُرْضُونَکُمْ بِأَفْوٰاهِهِمْ وَ تَأْبیٰ قُلُوبُهُمْ»

5 پیمان شکنی،نفاق،تظاهر و سیاست بازی،فسق است. «تَأْبیٰ قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فٰاسِقُونَ» 6 اکثریّت مشرکان فاسقند،ولی افراد سالم هم میانشان پیدا می شود. «أَکْثَرُهُمْ فٰاسِقُونَ» (در نسبت دادن ها،انصاف داشته باشیم)

[سوره التوبة (9): آیه 9]

اشاره

اِشْتَرَوْا بِآیٰاتِ اَللّٰهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ سٰاءَ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ (9)

(مشرکان پیمان شکن،)آیات خدا را به بهای اندکی فروختند و(مردم را)از راه خدا بازداشتند،به راستی آنان بد اعمالی انجام می دادند.

پیام ها:

1 انسان در عمل و گزینش راه،دارای حقّ انتخاب است. «اشْتَرَوْا» (1)2 در برابر از دست دادن آیات الهی،هر چه به دست آوریم،کم است. «ثَمَناً قَلِیلاً» 3 دنیاطلبی،سبب مبارزه با دین و باز داشتن مردم از راه خداست. «اشْتَرَوْا بِآیٰاتِ اللّٰهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِهِ» 4 رضای الهی و بهشت ابدی را به دنیای زودگذر و پرآفت فروختن،بدترین کار است،چرا که همه ی دنیا و آنچه در آن است،در برابر الطاف الهی به مؤمنان، متاع قلیل و ناچیز است. «اشْتَرَوْا» ... «ثَمَناً قَلِیلاً» ... «سٰاءَ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ»

ص :23


1- 1) .آیاتی که بر داد و ستد انسان دلالت دارد،نشانه ی اختیار انسان است.

[سوره التوبة (9): آیه 10]

اشاره

لاٰ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَ لاٰ ذِمَّةً وَ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْمُعْتَدُونَ (10)

(مشرکان پیمان شکن،نه تنها درباره ی شما،بلکه)درباره ی هیچ مؤمنی، (هیچ گونه)حقّ خویشاوندی و(هیچ)عهد و پیمان را مراعات نخواهند کرد و ایشان همان تجاوزکارانند.

نکته ها:

این آیه نیز در بیان حکمتِ فرمانِ شدید خدا،بر برائت از مشرکان است.

در دو آیه ی قبل،مراعات نکردن پیمان در خصوص شما حاضرین مطرح بود، «لاٰ یَرْقُبُوا فِیکُمْ» ولی در این آیه تعبیرِ «لاٰ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ» آمده که ستیزه جویی آنان را با همه ی اهل ایمان بیان می کند.

پیام ها:

1 مشرکان با مؤمنان دشمنی دارند،پس در برخورد شدید با آنان،هیچ گونه تردیدی نداشته باشید. «لاٰ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ» 2 در دید کفّار،بزرگ ترین جرم مسلمانان،همان ایمان به خداوند است و همین بهانه ی خصومتشان با اهل ایمان است. (1)«لاٰ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ» 3 پیمان شکنی،تجاوزگری است. «أُولٰئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ» 4 رعایت حقوق خویشاوندان و وفاداری به پیمان،واجب و بی اعتنایی به آنها برخاسته از روح تجاوزگری است. «أُولٰئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ» 5 جنگ با مشرکین پیمان شکن،جنبۀ دفاعی دارد و همان گونه که در آیه 13 آمده است،ما آغازگر آن نبوده ایم. «أُولٰئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 11]

اشاره

فَإِنْ تٰابُوا وَ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰةَ وَ آتَوُا اَلزَّکٰاةَ فَإِخْوٰانُکُمْ فِی اَلدِّینِ وَ نُفَصِّلُ اَلْآیٰاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (11)

ص :24


1- 1) .نظیر آیه ی«و ما نقموا منهم الاّ ان یؤمنوا باللّٰه العزیز الحکیم»بروج،8.

امّا اگر توبه کردند و نماز بر پا داشتند و زکات پرداختند،در این صورت برادران دینی شمایند.و ما آیات خود را برای گروهی که می دانند(و می اندیشند)،به تفصیل بیان می کنیم.

نکته ها:

خداوند در آیات قبل فرمود:اگر مشرکان توبه کرده و نماز خواندند و زکات دادند، دیگر متعرّض آنان نشوید، «فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ» در این آیه می فرماید:نه تنها مزاحمشان نشوید،بلکه گذشته ها را فراموش کرده،برادرانه با آنان رفتار کنید.

پیام ها:

1 در شیوه ی برخورد،مسأله ی گام به گام و تدریج را مراعات کنید.ابتدا عدم تعرّض، «فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ» سپس الفت و برادری. «فَإِخْوٰانُکُمْ فِی الدِّینِ» 2 توبه ی واقعی،همراه با عمل است. «تٰابُوا وَ أَقٰامُوا...» 3 آنان که تارک نماز و زکاتند،برادران دینی ما نیستند. «فَإِنْ» ... «أَقٰامُوا الصَّلاٰةَ وَ آتَوُا الزَّکٰاةَ فَإِخْوٰانُکُمْ فِی الدِّینِ» 4 شرط ورود به دایره ی اخوّت دینی،نماز و زکات است. «أَقٰامُوا» ... «فَإِخْوٰانُکُمْ» 5 اساس روابط و حبّ و بغض یک مسلمان،مکتب است. «فَإِنْ تٰابُوا» ... «فَإِخْوٰانُکُمْ» چنان که در آیه ی بعد آمده است: «وَ إِنْ نَکَثُوا» ... «فَقٰاتِلُوا» 6 با نادم و توّاب،برخوردی برادرانه داشته باشید. «فَإِنْ تٰابُوا» ... «فَإِخْوٰانُکُمْ» 7 هدف جنگ های اسلامی،بازگرداندن مشرکان به توحید است. «فَإِنْ تٰابُوا» ... «فَإِخْوٰانُکُمْ» 8 آنان که تا دیروز،واجب القتل بودند،در سایه ی توبه و نماز و زکات،حقوق اجتماعی برابر با مسلمانان می یابند و جنگ با آنان حرام می شود. «فَإِخْوٰانُکُمْ فِی الدِّینِ» 9 علم و دانش،زمینه ی اندیشه و تفکّر در آیات الهی است. «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»

ص :25

[سوره التوبة (9): آیه 12]

اشاره

وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمٰانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقٰاتِلُوا أَئِمَّةَ اَلْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاٰ أَیْمٰانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ (12)

امّا اگر(به جای توبه،)سوگندهای خویش را پس از بستنِ پیمانشان شکستند و در دین شما،زبان به طعنه(و عیب گویی)گشودند،پس با سران کفر بجنگید.زیرا که آنان را(پایبندی به)سوگندی نیست،باشد که(با شدّتِ عمل شما،)از کردار خود باز ایستند.

نکته ها:

از علی علیه السلام پرسیدند:چرا فراریان جنگ صفّین را تعقیب کردید،ولی در جنگ جمل،کاری به فراریان نداشتید؟ حضرت فرمود:در صفّین،رهبر کفر زنده بود و فراریان دور او جمع شده،متشکّل می شدند و حمله ی مجدّد می کردند،امّا در جنگ جمل،با کشته شدن رهبرشان، محوری برای تشکّل و سازماندهی مجدّد نداشتند.

امام صادق علیه السلام فرمود:هر کس به دین شما طعنه زند،قطعاً کافر می شود.سپس این آیه را تلاوت فرمود. (1)

پیام ها:

1 ارتداد از دین،یکی از نمونه های پیمان شکنی و مسخره کردن مکتب است.

«وَ إِنْ نَکَثُوا»

(شاید «نَکَثُوا» پس از «تٰابُوا» اشاره به ارتداد باشد).

2 کیفر طعن و توهین به اسلام،اعدام است. «طَعَنُوا» ، «فَقٰاتِلُوا» (با توهین کنندگان به مقدّسات مذهبی،باید به شدّت برخورد کرد) 3 جهاد اسلامی،برای دفاع از مکتب است. «نَکَثُوا» ، «طَعَنُوا» ، «فَقٰاتِلُوا» 4 چون پیمان شکنی و مسخره کردن دین،از ناحیه ی رهبران کفر است،پس با آنان مبارزه کنید. «فَقٰاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ»

ص :26


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.

5 در مبارزه،باید نابودی سران توطئه و مرکز فرماندهی و تشکیلات دشمن، در اولویت باشد. «فَقٰاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ» 6 هر سوگندی شما را نفریبد.سوگند پیمان شکنان،بی اعتبار است. «لاٰ أَیْمٰانَ لَهُمْ» 7 از اهداف جهاد اسلامی،جلوگیری از توطئه دشمن است. «لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 13]

اشاره

أَ لاٰ تُقٰاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمٰانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْرٰاجِ اَلرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللّٰهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (13)

آیا با گروهی که سوگندها(و پیمان های)خود را شکستند و به بیرون کردن پیامبر(از وطنش)همّت گماشتند،و آنان نخستین بار جنگ را با شما آغاز کردند،پیکار نمی کنید؟ آیا از آنان می ترسید؟ اگر ایمان دارید،سزاوارتر آن است که از خدا بترسید!

پیام ها:

1 اهداف و انگیزه های جنگ،باید برای رزمنده ی مسلمان روشن باشد. «نَکَثُوا» ، «هَمُّوا» ، «بَدَؤُکُمْ» (بیان اینکه:دشمنان پیمان ها را شکستند و نسبت به رسول خدا سوء قصد داشتند و آغازگر جنگ بودند) 2 جنگ شما تدافعی است و دشمن آغازگر تهاجم بوده است. «هُمْ بَدَؤُکُمْ» 3 هنگام جنگ،میان آتش جنگ و آتش دوزخ مقایسه کنید،تا رزمندگان بهتر بتوانند تصمیم بگیرند. «أَ تَخْشَوْنَهُمْ،فَاللّٰهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ» 4 مؤمن واقعی،تنها از خدا بیم دارد. «فَاللّٰهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»

ص :27

[سوره التوبة (9): آیه 14]

اشاره

قٰاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اَللّٰهُ بِأَیْدِیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ (14)

با آنان بجنگید تا خداوند آنان را به دست های شما عذاب کند و خوارشان سازد و شما را بر آنان پیروز کند و دلهای(پردرد)مؤمنان را تشفّی و مَرهَم نهد.

نکته ها:

سؤال:با اینکه آیه ی 32 انفال می فرماید:تا پیامبر در میان مردم است،خداوند عذابشان نمی کند،پس چگونه در این آیه سخن از عذاب آنان آمده است؟ پاسخ:مقصود در آن آیه،عذاب های آسمانی و ریشه کن کننده،مثل عذاب قوم عاد و ثمود است،و در این آیه مراد عذاب و سختی های جنگ است.

پیام ها:

1 جبهه های جنگ،بستر امدادهای الهی است. «قٰاتِلُوهُمْ» ، «یَنْصُرْکُمْ» (از شما حضور و جهاد،از خدا نصرت و امداد) 2 رزمندگان،بازوی حقّ و عوامل اجرای حکم خدایند. «یُعَذِّبْهُمُ اللّٰهُ بِأَیْدِیکُمْ» 3 سنّت های الهی،از مسیر طبیعی و علل و اسباب اجرا می شود. «بِأَیْدِیکُمْ» 4 در پی شکست نظامی دشمن،شکست روحی و سیاسی است. «یُعَذِّبْهُمُ» ، «یُخْزِهِمْ» 5 خداوند خواستار شکست و ذلّت دشمنان دین و پیروزی و عزّت مؤمنین است. «یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ» 6 از اهداف جنگ،محو کفر و ذلّت کافران و آرامش مؤمنان است. «یُعَذِّبْهُمُ» ... «یُخْزِهِمْ» ... «یَشْفِ صُدُورَ» 7 پیش از جنگ،تشویق و تبلیغ لازم است.خداوند به مؤمنان نوید قطعی می دهد. «یَنْصُرْکُمْ» ، «یَشْفِ صُدُورَ» 8 دلهای مسلمانان صدر اسلام،جریحه دار و آکنده از رنج و آزار بود. «یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ»

ص :28

9 گرچه در جنگ،عدّه ای شهید و داغدار می شوند،ولی امّت اسلامی در عزّت و آرامش زندگی می کنند. «صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ» و نفرمود:«صدورکم» 10 سرنوشت مؤمنان در مسائل اجتماعی،به هم پیوند دارد و پیروزی شما، شفای دل سایر مؤمنان است «یَنْصُرْکُمْ» ، «یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 15]

اشاره

وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَ یَتُوبُ اَللّٰهُ عَلیٰ مَنْ یَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (15)

و خداوند(با پیروزی شما و خواری دشمن،)غیظ و خشم دلهای مؤمنان را از بین ببرد و خداوند لطف خود را بر هر کس بخواهد بر می گرداند(و راه توبه را به روی آنان می گشاید.)و خداوند،دانا و حکیم است.

پیام ها:

1 گرچه هدف از جنگ،رضای خدا و دفاع و جلوگیری از شرک و توطئه و پیمان شکنی است،لکن تسکین دلها و آرام شدن روح نیز از آثار وضعی و ثانوی آن است. (1)«یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ» 2 پس از پیروزی،از آنان که برای همبستگی و پیوند نزد شما می آیند،استقبال کنید و نگویید:تا حالا کجا بودید؟ «وَ یَتُوبُ اللّٰهُ عَلیٰ مَنْ یَشٰاءُ» 3 پذیرش توبه،بستگی به اراده و مشیّت خدا دارد،نه آنکه توبه کننده مستحق آن باشد. «یَتُوبُ اللّٰهُ عَلیٰ مَنْ یَشٰاءُ» 4 مبادا از بیم خدعه،آنان را که به سراغ شما می آیند نپذیرید! خدا به توبه ی واقعی یا ریاکارانه آگاه است،ولی طبق حکمت الهی باید هر که اظهار اسلام می کند با حفظ اصول ایمنی پذیرفت. «عَلِیمٌ حَکِیمٌ»

ص :29


1- 1) .در آیاتی همچون«سیجعل اللّٰه بعد عسرٍ یُسرا»(طلاق،7)،«فانّ مع العسر یُسراً»،(انشراح،6)به این حقیقت اشاره شده که:بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آید.

[سوره التوبة (9): آیه 16]

اشاره

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمّٰا یَعْلَمِ اَللّٰهُ اَلَّذِینَ جٰاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اَللّٰهِ وَ لاٰ رَسُولِهِ وَ لاَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَ اَللّٰهُ خَبِیرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ (16)

یا پنداشته اید که(تنها با ادّعای ایمان)رها می شوید،در حالی که هنوز خداوند (با امتحان هایش شما را نیازموده،)تا کسانی را از شما که جهاد کرده و جز خدا و پیامبرش و مؤمنان رازداری برنگزیده اند،معلوم دارد و خداوند به آنچه می کنید آگاه است.

نکته ها:

این آیه نیز همچون آیات پیشین،برای تشویق به جهاد است.

«وَلِیجَةً»

از«ولوج»مانند کلمه ی «بِطٰانَةً» ،به معنای اسرار و امور نهان است،و مقصود در اینجا مَحرم اسرار است.

طبق روایات متعدّد،مراد از مؤمنانی که می توانند مَحرم اسرار باشند،رهبران آسمانی می باشند. (1)

پیام ها:

1 هستی و برنامه های آن،هدفدار است.انسان ها و آینده شان،رها شده نیستند، پس باید از دنیای خیال بیرون آمد و واقع بین بود. «أَمْ حَسِبْتُمْ» 2 ادّعای ایمان کافی نیست،آنچه صف ها را از هم جدا می کند،عمل و جهاد و آزمایش هاست. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا» 3 کسانی در آزمون ایمان موفّقند که اسرار جامعه اسلامی را جز با خدا و رسول و مؤمنان واقعی در میان نگذارند. «وَلِیجَةً» (در صدر اسلام افرادی با بیگانه ارتباط داشتند)

ص :30


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.

4 دادن اسرار و اطلاعات به بیگانگان و آنان را مَحرم اسرار دانستن،حرام و نشانه ی ضعف و بی ایمانی و مورد هشدار و توبیخ است. «لَمْ یَتَّخِذُوا» ... «وَلِیجَةً» 5 وظیفه ی مسلمانان،در برابر دشمنان خارجی جنگیدن و در برابر دشمنان داخلی،حفظ اسرار و رازداری است. «جٰاهَدُوا» ، «لَمْ یَتَّخِذُوا» 6 خداوند از وضع مردم آگاه است و نیازی به آزمودن ندارد،ولی امتحان،یک سنّت الهی است. «وَ اللّٰهُ خَبِیرٌ» 7 اگر اسرارتان را به بیگانه گفتید،خدا می داند و به حساب شما می رسد. «وَ اللّٰهُ خَبِیرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 17]

اشاره

مٰا کٰانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَسٰاجِدَ اَللّٰهِ شٰاهِدِینَ عَلیٰ أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمٰالُهُمْ وَ فِی اَلنّٰارِ هُمْ خٰالِدُونَ (17)

مشرکان حقّ ندارند مساجد خدا را با آنکه به صراحت بر کفر خویش گواهی می دهند،تعمیر کنند.آنان کارهایشان(به خاطر بی ایمانی)تباه شده است و در آتش،جاودان خواهند بود.

نکته ها:

گرچه شأن نزول آیه درباره ی تعمیر مسجد الحرام است،ولی حکم آن برای همه ی مساجد است و به همین جهت کلمه ی «مَسٰاجِدَ» به کار رفته است،نه «مسجد الحرام».

تولیت مسجد الحرام و تعمیر و رسیدگی به آن،در صدر اسلام تا قبل از فتح مکّه، در دست مشرکان بوده است.

یکی از موارد اعلام شده در برائت،توسّط حضرت علی علیه السلام،این بود که مشرکان حق تعمیر مسجد الحرام را ندارند،بلکه حقّ ورود به آنجا را هم ندارند.(در آیه ی 27 می آید)

ص :31

پیام ها:

1 در بنای مساجد و بنیادهای دینی و فرهنگی مسلمانان،کفّار و مشرکین دخالت ندارند. «مٰا کٰانَ لِلْمُشْرِکِینَ» 2 در ساخت و اداره ی مراکز و نهادهای مقدّس،پول نااهلان را نگیرید، تا دخالت و افتخار و توقّع نداشته باشند. «مٰا کٰانَ لِلْمُشْرِکِینَ» 3 عمل به تنهایی مهم نیست،نیّت نقش اصلی را دارد. «مٰا کٰانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا» 4 نه هر درآمدی مشروع است و نه هر مشارکتی ارزشمند.مبادا به عشقِ آبادانی مساجد،کفّار در امور دینی نفوذ کنند. «أَنْ یَعْمُرُوا مَسٰاجِدَ اللّٰهِ» 5 کسانی که تظاهر به بی دینی می کنند،حقّ دخالت در امور مذهبی را ندارند.

«شٰاهِدِینَ عَلیٰ أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ»

6 مشرک همان کافر است. «لِلْمُشْرِکِینَ» ... «شٰاهِدِینَ عَلیٰ أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ» 7 کفر،سبب نابودی و فساد و بی ارزش شدن اعمال نیک کافران است. «بِالْکُفْرِ» ... «حَبِطَتْ أَعْمٰالُهُمْ»

[سوره التوبة (9): آیه 18]

اشاره

إِنَّمٰا یَعْمُرُ مَسٰاجِدَ اَللّٰهِ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ أَقٰامَ اَلصَّلاٰةَ وَ آتَی اَلزَّکٰاةَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اَللّٰهَ فَعَسیٰ أُولٰئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ اَلْمُهْتَدِینَ (18)

مساجد خدا را تنها کسانی باید آباد کنند که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و نماز را به پا داشته و زکات می پردازند و جز از خدا نمی ترسند.امید است که آنان از ره یافتگان باشند.

نکته ها:

مسجد،پایگاه مهمّ عبادی و اجتماعی مسلمانان است.بنا بر این،هم متولّیان آن باید صالح و پاک باشند و هم برنامه هایش سازنده و تربیت کننده،هم بودجه اش مشروع و حلال باشد و هم مسجدیان اهل تقوا و خدایی و مورد تکریم.و گر نه اگر

ص :32

سازندگان مساجد،جبّاران و سلاطین باشند و پیشنمازان،افراد بی سواد و ترسو و خادمان نیز وارفتگان بی حال،طبعاً مساجد از هدف اصلی خود که آبادی معنوی است،دور خواهند ماند.

به گفته ی مرحوم فیض کاشانی در تفسیر صافی،تعمیر مسجد شامل مرمّت، نظافت و فرش کردن،روشنایی،تدریس و تبلیغ می شود.

در قرآن 32 بار از زکات یاد شده که 28 بار آن در کنار نماز بیان شده است.

رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:«اذا رأیتم الرّجُلَ یعتاد المسجدَ فاشهَدُوا له بالإیمان» (1)همین که دیدید کسی به مسجد رفت و آمد می کند،به ایمان او گواهی دهید.

در احادیث برای کسانی که به مسجد رفت و آمد می کنند،بهره های فراوان ذکر شده است،از جمله:پیدا کردن دوست و برادر دینی،آگاهی های مفید،ارشاد و دوری از گناه،برخورداری از نعمت و رحمت الهی. (2)

پیام ها:

1 تولیت و تعمیر مسجد شرایطی دارد:

الف:از جهت اعتقادی،ایمان به مبدأ و معاد. «آمَنَ بِاللّٰهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ» ب:از نظر عملی،برپا داشتن نماز و پرداخت زکات. «أَقٰامَ الصَّلاٰةَ وَ آتَی الزَّکٰاةَ» ج:از جهت روحی،شجاعت و نفوذناپذیری. «لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّٰهَ» (اگر متولّی مسجد، شجاع باشد،مسجد نیز کانون حرکت های ضدّ ظلم خواهد بود) 2 وظیفه ی متولّیان مساجد و تعمیرکنندگان آنها،رسیدگی به محرومان است. «إِنَّمٰا یَعْمُرُ» ... «آتَی الزَّکٰاةَ» 3 ایمان از عمل جدا نیست، «آمَنَ» ... «وَ أَقٰامَ» نماز از زکات جدا نیست، «أَقٰامَ الصَّلاٰةَ وَ آتَی الزَّکٰاةَ» و مسجد از انقلاب جدا نیست. «مَسٰاجِدَ اللّٰهِ» ... «وَ لَمْ یَخْشَ» 4 با وجود ایمان،عمل صالح،نماز،زکات و شجاعت،باز هم مغرور نشویم،

ص :33


1- 1) .تفسیر درّ المنثور.
2- 2) .وسائل الشیعه و تفسیر درّ المنثور.

هنوز خطر انحراف وجود دارد. «فَعَسیٰ أُولٰئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 19]

اشاره

أَ جَعَلْتُمْ سِقٰایَةَ اَلْحٰاجِّ وَ عِمٰارَةَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ جٰاهَدَ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ لاٰ یَسْتَوُونَ عِنْدَ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلظّٰالِمِینَ (19)

آیا آبرسانی به حاجیان و تعمیر مسجد الحرام را همانند(عملِ)کسی قرار داده اید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ این دو نزد خداوند یکسان نیست و خداوند گروه ستمگر را هدایت نمی کند.

نکته ها:

عباس،عموی پیامبر و شیبة به یکدیگر افتخار می کردند؛عباس به آبرسانیِ خود به زائران خانۀ خدا می بالید و شیبة به کلیدداری کعبه.

علی علیه السلام فرمود:ولی من با سنّ کم خود،به این افتخار می کنم که شما با جهاد و شمشیر من ایمان آوردید.عباس ناراحت شده نزد پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله از علی علیه السلام شکایت کرد.این آیه نازل شد. (1)

علی علیه السلام بارها برای اولویّت خویش به این آیه استشهاد کرد،چرا که ایمان و جهاد،برتر از خدماتِ دورانِ شرک است که فاقد ارزش معنوی است.

پیام ها:

1 عمل زده نشویم،عمل بدون ایمان،سرابی پوچ و جسدی بی جان است.

«أَ جَعَلْتُمْ سِقٰایَةَ الْحٰاجِّ»

... «کَمَنْ آمَنَ...» 2 رزمندگان مخلص برتر از دیگرانند،هر چند دیگران منشأ خدماتی از طریق مشاغل دیگر باشند. «أَ جَعَلْتُمْ سِقٰایَةَ الْحٰاجِّ» ... «کَمَنْ» ... «جٰاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ» 3 برابر دانستن رزمندگانِ با ایمان با دیگران،مورد توبیخ و یکی از ظلم های

ص :34


1- 1) .تفسیر نمونه؛کافی،ج 8،ص 204.

اجتماعی است. «أَ جَعَلْتُمْ» ... «کَمَنْ» ... «جٰاهَدَ» ... «الْقَوْمَ الظّٰالِمِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 20]

اشاره

اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ هٰاجَرُوا وَ جٰاهَدُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ بِأَمْوٰالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اَللّٰهِ وَ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْفٰائِزُونَ (20)

کسانی که ایمان آورده و هجرت کردند و در راه خدا با اموال و جانهای خویش جهاد کردند،بزرگ ترین درجه را نزد خداوند دارند و اینان همان رستگارانند.

پیام ها:

1 ایمان،هجرت و جهاد،همچون تقوا،در رأس همه ی ارزش هاست. «آمَنُوا وَ هٰاجَرُوا وَ جٰاهَدُوا» ... «أَعْظَمُ دَرَجَةً» 2 اگر ملاک ارزش نزد مردم،روابط قبیلگی و نژادی است،در محاسبات الهی، ایمان،هجرت و جهاد،ملاکِ ارزش است. (1)«عِنْدَ اللّٰهِ» 3 ایمان،لازمه ی کمالات دیگر است. «آمَنُوا» 4 ارزش همه ی کارهای مقدّس،به نیّت آنهاست. «فِی سَبِیلِ اللّٰهِ» 5 فوز و رستگاری،تنها در سایه ی ایمان،هجرت و جهاد است. «آمَنُوا وَ...» ، «أُولٰئِکَ هُمُ الْفٰائِزُونَ»

[سوره التوبة (9): آیات 21 تا 22]

اشاره

یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوٰانٍ وَ جَنّٰاتٍ لَهُمْ فِیهٰا نَعِیمٌ مُقِیمٌ (21) خٰالِدِینَ فِیهٰا أَبَداً إِنَّ اَللّٰهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ (22)

پروردگارشان آنان را به رحمتی از ناحیه خود و رضایت خویش و باغهایی از بهشت،بشارت می دهد که برایشان در آن نعمت های ابدی است.

آنان تا ابد در آنجا جاودانند.همانا نزد خداوند پاداشی بزرگ است.

ص :35


1- 1) .اگر همه ی مسلمانان و صحابه پیامبر در یک ردیف باشند،نخستین ایمان آورنده و آنکه بیشترین مدّت را در جبهه بود و بیشترین ضربات را خورد،چه کسی جز علی علیه السلام خواهد بود؟

پیام ها:

1 خداوند،خود به مؤمنان مهاجر و مجاهد،مژده ی بهشت داده است. (1)«یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ» 2 نشانه ی جامعیّت یک مکتب آن است که علاوه بر هماهنگی با فطرت،به پیروان خود امید دهد. «یُبَشِّرُهُمْ» 3 بشارت و پاداش،از شئون ربوبیّت است. «یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ» 4 برخورداری از رحمت و رضوان بهشت،نمودی از فوز و رستگاری است.

«الْفٰائِزُونَ یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ...»

5 رحمت و رضای خدا،بر نعمت های مادّی مقدّم است. «بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوٰانٍ وَ جَنّٰاتٍ» (نام رحمت و رضوان قبل از بهشت آمده است) 6 باغهای بهشت،پر نعمت است. (2)«نَعِیمٌ» 7 اگر به خاطر خدا از نعمت های فانی بگذریم،به نعمت های ابدی می رسیم.

«نَعِیمٌ مُقِیمٌ»

8 فنا و زوال،بزرگ ترین آفتِ نعمت های دنیوی است که در قیامت این آفت نیست. «مُقِیمٌ» ، «خٰالِدِینَ» ، «أَبَداً» 9 پاداش بزرگ،تنها در انحصار اوست،پاداشهای دیگران از هر کس و هر چه که باشد،کوچک است. «عِنْدَهُ» قبل از «أَجْرٌ عَظِیمٌ» نشانه ی انحصار است.

10 خداوندی که به همه ی دنیا«قلیل»می گوید،به پاداش مجاهدان، «عَظِیمٌ» می گوید.

11 خداوند،قلیل و فانی ما را به گرانبهاترین قیمت می خرد،با آنکه ما هر چه داریم،از خود اوست. «أَجْرٌ عَظِیمٌ»

ص :36


1- 1) .در آیات دیگر،بشارت های دیگری نیز آمده است،همچون:«سقاهم ربّهم»(انسان،21)و«صلواتٌ من ربّهم»بقره،157.
2- 2) .به گفته ی مفردات«نعیم»به معنای نعمت فراوان است.

[سوره التوبة (9): آیه 23]

اشاره

یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَتَّخِذُوا آبٰاءَکُمْ وَ إِخْوٰانَکُمْ أَوْلِیٰاءَ إِنِ اِسْتَحَبُّوا اَلْکُفْرَ عَلَی اَلْإِیمٰانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولٰئِکَ هُمُ اَلظّٰالِمُونَ (23)

ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر پدران و برادرانتان،«کفر»را بر«ایمان» ترجیح دادند،ولایت آنان را نپذیرید و هر کس از شما دوستی و ولایت آنان را بپذیرد،آنان همان ستمگرانند.

نکته ها:

تهدیدهای قرآن نسبت به پذیرش ولایت کفّار،تکان دهنده است.از جمله در سوره مائده آمده است: «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» (1)هر که ولایت آنان را بپذیرد،جزو آنان است.همچنین در سوره آل عمران می فرماید: «وَ مَنْ یَفْعَلْ ذٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّٰهِ فِی شَیْءٍ» (2)هر که چنین کند،رابطه اش با خدا قطع شده است.

بعضی از مسلمانان هنگام هجرت به مدینه،مورد خشم والدین کافر خود بودند، ولی حفظ دین خود را بر رضایت آنان ترجیح دادند.

البتّه ولایت پدر و مادر کافر را نباید پذیرفت،ولی این غیر از نیکی به آنهاست.

پیام ها:

1 پدر کافر،بر فرزند مسلمان ولایت ندارد و روابط مکتبی بر روابط خانوادگی مقدّم است. «لاٰ تَتَّخِذُوا» 2 عواطف نباید بر ارزش های مکتبی غالب شود. «لاٰ تَتَّخِذُوا آبٰاءَکُمْ وَ إِخْوٰانَکُمْ» 3 ولایت کافر ممنوع است،حتّی اگر نزدیکترین افراد باشد. «لاٰ تَتَّخِذُوا آبٰاءَکُمْ» ... «أَوْلِیٰاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ» 4 ضابطه ی دین و مکتب،مقدّم بر هر رابطه ای است. «لاٰ تَتَّخِذُوا» ، «إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ»

ص :37


1- 1) .مائده،51.
2- 2) .آل عمران،28.

5 پذیرش ولایت کفّار،ظلم است. «الظّٰالِمُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 24]

اشاره

قُلْ إِنْ کٰانَ آبٰاؤُکُمْ وَ أَبْنٰاؤُکُمْ وَ إِخْوٰانُکُمْ وَ أَزْوٰاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوٰالٌ اِقْتَرَفْتُمُوهٰا وَ تِجٰارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسٰادَهٰا وَ مَسٰاکِنُ تَرْضَوْنَهٰا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اَللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهٰادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّٰی یَأْتِیَ اَللّٰهُ بِأَمْرِهِ وَ اَللّٰهُ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْفٰاسِقِینَ (24)

بگو:اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خاندان شما و ثروت هایی که جمع کرده اید و تجارتی که از کسادی آن بیم دارید و خانه هایی که به آنها دلخوش کرده اید،نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او محبوب تر باشد، پس منتظر باشید تا خداوند،فرمان(قهر)خویش را به اجرا در آورد.و خداوند،گروه نافرمان را هدایت نمی کند.

نکته ها:

روزی علی بن ابی طالب علیهما السلام به گروهی فرمود:چرا شما برای کمک به اسلام به مدینه هجرت نمی کنید و به پیامبر ملحق نمی شوید؟ گفتند:ما با برادران و فامیل خود هستیم و از خانه هایمان دفاع می کنیم. (1)

گروه هایی که در این آیه مطرح شده،به عنوان نمونه است و به همین دلیل،پدر شامل مادر هم می شود و پسر شامل دختر،و برادر شامل خواهر نیز می شود.

پیام ها:

1 میزان ایمان را هنگام قرار گرفتن سر دو راهی دنیا و آخرت می توان شناخت.

«أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهٰادٍ»

2 جهاد،از ارکان اسلام است و در کنار توحید و نبوّت مطرح شده است. «مِنَ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهٰادٍ»

ص :38


1- 1) .تفسیر المیزان.

3 برای عبور از پل های مادّیت،باید عقاید و انس با خدا را تقویت کرد. «إِنْ کٰانَ آبٰاؤُکُمْ» ... «وَ أَمْوٰالٌ» ... «أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ...» 4 عواطف فامیلی و امکانات مادّی نباید مانع جهاد شود و هر کجا مانع شد، زمینه ساز قهر الهی است. «إِنْ کٰانَ آبٰاؤُکُمْ» ... «وَ أَمْوٰالٌ» ... «أَحَبَّ» ... «فَتَرَبَّصُوا...» (در راه دوستی خدا و جهاد در راه او باید از همه چیز و همه کس گذشت.زیرا حفظ دین،بر حفظ روابط خانوادگی،عاطفی و اقتصادی مقدّم است.) 5 مسلمانانِ مرفّهِ دنیاپرست،همچون کافرانند. (1)«فَتَرَبَّصُوا» 6 اگر رفاه در زندگی اصل شد،انسانیّت سقوط می کند و سبب دوری از خدا و رسول است و قهر و غضب نامعلومی را در انتظار دارد. «یَأْتِیَ اللّٰهُ بِأَمْرِهِ» 7 رفاه طلبانِ مسئولیّت گریز،مشمول هدایت الهی نمی شوند. «لاٰ یَهْدِی» 8 برتری دادن مادّیات بر امور معنوی،نشانه ی فسق است. «أَحَبَّ إِلَیْکُمْ» ... «الْفٰاسِقِینَ» (مرز ایمان و فسق،رها کردن معنویات است)

[سوره التوبة (9): آیه 25]

اشاره

لَقَدْ نَصَرَکُمُ اَللّٰهُ فِی مَوٰاطِنَ کَثِیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضٰاقَتْ عَلَیْکُمُ اَلْأَرْضُ بِمٰا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ (25)

همانا خداوند در مواضع بسیاری شما را یاری کرده است و در روز حُنین(نیز شما را یاری کرد،)آن گاه که فراوانی لشگرتان شما را به غرور و اعجاب واداشت،ولی این فزونیِ نفرات هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با همه ی گستردگی اش بر شما تنگ آمد،پس شما پشت به دشمن فرار کردید.

ص :39


1- 1) .در آیه،خطاب به آنان کلمه ی«فتربّصوا»به کار رفته که این لحن در قرآن،خطاب به کفّار است.به علاوه آیه می رساند که خداوند خود با دنیاپرستان سخن نمی گوید،بلکه به پیامبر می فرماید که به آنان پیام بدهد.«قُل»تفسیر المیزان.

نکته ها:

اشاره

در آیات قبل،تشویق به جهاد و هشدار نسبت به وابستگی ها بود،در این آیه الطاف و امدادهای الهی را بازگو می کند تا انگیزه ی جهاد تقویت شود.

مجموع جنگ ها و سرایای پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله،که در این آیه با تعبیر «مَوٰاطِنَ کَثِیرَةٍ» آمده، هشتاد مورد بوده است. (1)نقل شده است که«متوکّل عباسی»مریض شد و نذر کرد که اگر شفا یافت،«دراهم کثیرة»بدهد.پس از بهبودی،بحث شد که دراهم کثیرة چقدر می باشد؟ از امام هادی علیه السلام پرسیدند،آن حضرت با استناد به این آیه فرمودند:باید هشتاد درهم بدهد. (2)

سیمای جنگ حُنین

جنگ حُنین در منطقه ای نزدیک طائف،میان مسلمانان و قبیله ی«هوازن» درگرفت و به همین سبب به آن جنگ هوازن هم می گویند.

در سال هشتم هجری پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله برای مقابله با توطئه و تهاجم هوازن،به آن منطقه لشکرکشی کرد.سپاه ده هزار نفری اسلام که مکّه را فتح کرده بود،به همراه دو هزار نفر از تازه مسلمانان،به آن سوی عزیمت کردند.

جنگ و درگیری پس از نماز صبح بود و مسلمانان که از حمله ی قبایل هوازن غافلگیر شده بودند،اغلب پا به فرار گذاشتند و نظام سپاه اسلام در هم ریخت، ولی با مقاومت سرسختانه ی گروهی،سرانجام فراریان به فراخوانی پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله بازگشتند و مجدّداً حمله آغاز شد و با کشته شدنِ صد نفر از مشرکان و تسلیم شدن بقیّه و به دست آمدن غنایم بسیار،جنگ حُنین با یاری خداوند به سود مسلمانان خاتمه یافت.درباره ی تعداد اسرا و میزان غنایم و کیفیّتِ تقسیم آنها و مسائلی که پیش آمد و نتایج این نبرد،حرف های گفتنی بسیار است که باید به کتب تاریخ و مغازی مراجعه کرد.

ص :40


1- 1) .تفسیر نور الثقلین؛کافی،ج 7،ص 464.
2- 2) .تفسیر أطیب البیان.

پیام ها:

1 عامل اصلی پیروزی جنگ ها در صدر اسلام،نصرت و امداد الهی بود. «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّٰهُ...» 2 یاد الطاف الهی،از عوامل تقویت روحیّه و ایمان است. «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّٰهُ» 3 جنگ حُنین بسیار مهم بود.( «مَوٰاطِنَ کَثِیرَةٍ» شامل جنک حُنین نیز می شود،ولی به خاطر اهمیّت آن جداگانه نیز نام برده شده است) «مَوٰاطِنَ کَثِیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ» 4 گاهی کثرت جمعیّت و امکانات مادّی،سبب غرور و غفلت و قهراً سبب شکست می شود. «أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ» 5 به امدادهای الهی در همه حال نیاز است،چه در حال ضعف و چه در حال قدرت.در جنگ بدر با مسلمانانِ اندک،از نصرت الهی برخوردار شدند و در جنگ حُنین با تعداد زیاد،باز هم نصرت الهی به یاری آمد. «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّٰهُ» ... «وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ» 6 بدون اراده ی الهی،اسباب مادّی بی اثر است. «فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ» 7 برای ایجاد روحیّه ی تعبّد و تواضع،گاهی باید نقاط ضعف را به رخ کشید،تا غرورهای بیجا بشکند. «ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 26]

اشاره

ثُمَّ أَنْزَلَ اَللّٰهُ سَکِینَتَهُ عَلیٰ رَسُولِهِ وَ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهٰا وَ عَذَّبَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ ذٰلِکَ جَزٰاءُ اَلْکٰافِرِینَ (26)

سپس خداوند،آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی فرستاد که شما آنان را ندیدید و کافران را عذاب کرد،و این کیفر کافران است.

نکته ها:

در قرآن،شش مرتبه کلمه«سکینة»به کار رفته که پنج بار آن در مورد جنگ است.

در جنگ حنین،خداوند چهار نوع لطف به مؤمنان داشت:سکینه،جنود نامرئی،قهر بر کفّار و پذیرش توبه ی فراریان(که در آیه ی بعد مطرح است).

ص :41

بعضی از اسیرانِ کفّار،از مسلمانان می پرسیدند:کجایند آن سفید پوشانی که ما را می کشتند؟ (1)اشاره به فرشتگانی که با لباس های سفید،به چشم کفّار می آمدند.

پیام ها:

1 لغزش رزمندگان در جبهه،سبب محروم شدن از امدادهای غیبی الهی نمی شود. «ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللّٰهُ سَکِینَتَهُ» 2 امدادهای غیبی،رمز پیروزی مسلمانان است. «أَنْزَلَ اللّٰهُ سَکِینَتَهُ» 3 داشتن روحیّه ی خوب و اطمینانِ برخاسته از ایمان،از عوامل اصلی پیروزی در نبرد است. «سَکِینَتَهُ» 4 آرامش و اطمینان،هم برای رهبر لازم است،هم پیروان او. «سَکِینَتَهُ عَلیٰ رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ» نگرانی پیامبر از فرار افراد بود و ناآرامی مردم،از ترس.

5 آرامش روحی مؤمنان،از سوی خدا بود، «سَکِینَتَهُ» در آیه ای دیگر می فرماید:

«سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ» (2)6 باور به حضور فرشتگان و مأموران الهی در جنگ برای امداد مؤمنان،یک عقیده ی قرآنی است. «أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهٰا» 7 کشته شدن،برای کسی که به مبدأ و معاد ایمان دارد افتخار است،ولی برای کافران،مایه ی عذاب. «عَذَّبَ» 8 عاقبت همه ی کفّار،شکست و ذلّت است. «عَذَّبَ» ... «ذٰلِکَ جَزٰاءُ الْکٰافِرِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 27]

اشاره

ثُمَّ یَتُوبُ اَللّٰهُ مِنْ بَعْدِ ذٰلِکَ عَلیٰ مَنْ یَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (27)

سپس خداوند بعد از آن(فرار)،لطف خود را به هر که بخواهد بر می گرداند(و توبه ی فراریان را می پذیرد.)و خداوند،آمرزنده و مهربان است.

ص :42


1- 1) .تفسیر صافی.
2- 2) .بقره،248.

نکته ها:

در این که مراد از توبه چیست،چند احتمال است:

1 توبه از گناهِ فرار از جبهه.

2 توبه از شرک.

3 توبه از غرور و اتّکا به فزونی جمعیّت.

پیام ها:

1 درهای توبه همیشه و برای همه باز است،حتّی بر اسیرانِ کافر و فراریان.

«یَتُوبُ اللّٰهُ»

(فعل مضارع بر استمرار دلالت دارد) 2 پذیرش توبه،بر خداوند واجب نیست،بلکه تفضّلی است که به حکمت خود او مربوط است. «مَنْ یَشٰاءُ» 3 خداوند،هم گناهان را می پوشاند،هم انسان را دوست دارد. «غَفُورٌ رَحِیمٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 28]

اشاره

یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا اَلْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاٰ یَقْرَبُوا اَلْمَسْجِدَ اَلْحَرٰامَ بَعْدَ عٰامِهِمْ هٰذٰا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اَللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شٰاءَ إِنَّ اَللّٰهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (28)

ای کسانی که ایمان آورده اید! قطعاً مشرکان،پلید و ناپاکند،پس بعد از این سال نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند و اگر(به خاطر راندن کفّار و قطع داد و ستد)از فقر و تنگدستی می ترسید،پس به زودی خداوند اگر بخواهد از فضل خویش شما را بی نیاز خواهد کرد،قطعاً خداوند آگاه و حکیم است.

نکته ها:

یکی از فرمان های چهارگانه ای که حضرت علی علیه السلام در حج سال نهم هجری به مشرکان ابلاغ کرد این بود که از سال آینده،حقّ ورود به مسجد الحرام را ندارند.

ص :43

پیام ها:

1 شرک،پلیدی است. «نَجَسٌ» پاکی واقعی در سایه ی ایمان است.

2 مؤمن باید نسبت به مشرک،تنفّر داشته باشد. «الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ» 3 در احکام دین باید قاطعانه عمل کرد،نه با تعارف. «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ» 4 در اعلام برنامه و دیدگاه،توجّه به توان اجرایی خود داشته باشیم. «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ» با آنکه پلیدبودن مشرکان مربوط به سال نهم و سال اعلام برائت نبود،لکن چون در آن سال مسلمانان قدرت اجرا پیدا کردند،این امر اعلام شد) 5 چون نزدیک شدن،زمینه ی وارد شدن است،پس مشرکان نباید به مکان های مقدّس حتّی نزدیک شوند. «فَلاٰ یَقْرَبُوا» 6 در قرآن،فلسفه ی برخی نهی ها و تحریم ها بیان شده است. «نَجَسٌ فَلاٰ یَقْرَبُوا» 7 همه ی زمین ها از نظر قداست،یکسان نیستند. «فَلاٰ یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرٰامَ» 8 با مخالفان هم مدارا کنیم و به آنان مهلت دهیم. «بَعْدَ عٰامِهِمْ هٰذٰا» 9 در دستورات و آئین نامه ها،به تنش ها و پیامدهای آن نیز توجّه کنیم. «نَجَسٌ فَلاٰ یَقْرَبُوا» ... «وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً...» 10 تنگناهای اقتصادی و فشارهای مالی،ما را نسبت به دینمان بی تعهّد نسازد.

«إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً»

11 هر کجا احساس نگرانی اجتماعی شد،باید روحیّه ی امید و توکّل را در مردم زنده کرد. «إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ» 12 رزق ما به دست دیگران(مسافران و جهانگردان)نیست،بلکه به دست خداست. «یُغْنِیکُمُ اللّٰهُ» 13 از قطع رابطه اقتصادی با کفّار،به خاطر مکتب،نگران نباشیم. «یُغْنِیکُمُ اللّٰهُ» 14 بیش از زرنگی و مدیریّت و سرمایه و...،فضل الهی در غنای مردم نقش دارد.

«یُغْنِیکُمُ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ»

15 احکام دین،بر پایه ی علم و حکمت الهی است. «عَلِیمٌ حَکِیمٌ»

ص :44

[سوره التوبة (9): آیه 29]

اشاره

قٰاتِلُوا اَلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ لاٰ بِالْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ لاٰ یُحَرِّمُونَ مٰا حَرَّمَ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ لاٰ یَدِینُونَ دِینَ اَلْحَقِّ مِنَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِتٰابَ حَتّٰی یُعْطُوا اَلْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صٰاغِرُونَ (29)

با کسانی از اهل کتاب(یهود،نصاری،مجوس،صابئین،)که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده اند،حرام نمی شمرند و به دین حقّ گردن نمی نهند بجنگید،تا با خواری و ذلّت،به دست خود جزیه بپردازند.

نکته ها:

در آیات قبل،سخن از پلید بودن مشرکان و نبرد با آنان بود،در این آیه شیوه ی برخورد با اهل کتاب را بیان می کند که یکی از دو راه در پیش آنان است:جنگ،یا پرداختِ جزیه.

همان گونه که مسلمانان با پرداخت خمس و زکات،به دولت اسلامی کمک می کنند و از مزایای امنیّت و خدمات بهره مند می شوند،اهل کتاب نیز با پرداخت مبلغی به نام جِزیه،بودجه ای را که صرف آنها می شود،تا حدّی تأمین می کنند.

مقدار جزیه را نیز رهبر مسلمین تعیین می کند.البتّه باید به اندازه ای باشد که پرداخت آن برای اهل کتاب سنگین باشد. «وَ هُمْ صٰاغِرُونَ» امام صادق علیه السلام فرمود:اگر مقدار جزیه کم باشد،در پرداخت تفاوتی در روحیّه ی آنان حاصل نشده و احساس حقارت نمی کنند. (1)

با اینکه اهل کتاب،به خدا و قیامت ایمان دارند،ولی در آیه آنان را نسبت به خدا و قیامت بی ایمان معرّفی کرده است،زیرا قرآن،کسانی را که به بخشی از معارف ایمان دارند و بخشی را منکرند،کافر می داند. (2)به علاوه اگر ایمان به مبدأ و معاد

ص :45


1- 1) .تفسیر نور الثقلین؛کافی،ج 3،ص 566.
2- 2) . «یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ» ... «أُولٰئِکَ هُمُ الْکٰافِرُونَ حَقًّا» .نساء،150.

آمیخته به خرافات باشد،به منزله ی کفر است. (1)

پیام ها:

1 اهل کتاب،اگر به دستورات انبیای خود عمل نکنند،مجرم شناخته می شوند.

«قٰاتِلُوا الَّذِینَ»

... «لاٰ یُحَرِّمُونَ مٰا حَرَّمَ اللّٰهُ» 2 دین حقّ،تنها اسلام است و ادیان دیگر به دلیل تحریف و خرافاتی که در آنها جا داده اند،حقّ نمی باشند. «وَ لاٰ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ» 3 در مقابل کفّار اهل کتاب که ایمان نمی آورند،دو راه وجود دارد:یا جنگ،یا تسلیم و پرداخت جزیه. «قٰاتِلُوا» ... «حَتّٰی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ» 4 گرفتن مالیات سرانه از اهل کتاب،الزامی است و باید از موضع قدرت و به صورت نقدی باشد و آنان نیز با تواضع و تسلیم بپردازند. «عَنْ یَدٍ» ، «صٰاغِرُونَ» 5 حکومت اسلامی باید از چنان قدرتی برخوردار باشد که دیگران تسلیم او شوند. «قٰاتِلُوا الَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ» ... «وَ هُمْ صٰاغِرُونَ» 6 اقلّیت های مذهبی باید در برابر نظام اسلامی خاضع باشند. «صٰاغِرُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 30]

اشاره

وَ قٰالَتِ اَلْیَهُودُ عُزَیْرٌ اِبْنُ اَللّٰهِ وَ قٰالَتِ اَلنَّصٰاریٰ اَلْمَسِیحُ اِبْنُ اَللّٰهِ ذٰلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوٰاهِهِمْ یُضٰاهِؤُنَ قَوْلَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قٰاتَلَهُمُ اَللّٰهُ أَنّٰی یُؤْفَکُونَ (30)

و یهودیان می گفتند:عُزیر،پسر خداست و مسیحیان می گفتند:مسیح،پسر خداست.این سخنی است(باطل)که به زبانشان می آورند و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده اند،شباهت دارد(که می گفتند:فرشتگان دختران خدا هستند.)خدا آنان را بکُشد،چگونه(از حقّ)رویگردان می شوند.

ص :46


1- 1) .تفسیر صافی.

نکته ها:

«عُزَیْرٌ»

،عربی شده ی«عَزراء»است،مثل«عیسی»که عربی«یَسوع»و«یحیی»که معرّبِ«یوحَنّا»است.

عُزیر یکی از علمای بزرگ یهود بود که لقب«مُنجیِ یهود»یافت.زیرا پس از واقعه ی قتل عام مردم به دست بخت النصر و خرابی معبدها و سوزاندن تورات و اسارت زنان و فتح بابل توسّط کورش،عُزیر نزد کورش آمد و از او خواست که به یهودیان سروسامانی بخشد.

این آیه،به گونه ای توضیح و دلیل آیه ی قبل است که فرمود:اهل کتاب به خدا و قیامت ایمان ندارند.

محقّقان معتقدند بسیاری از معارف تورات و انجیل،با خرافات بودائیان و برهمائیان و یونانیان آمیخته شده است،حتّی بسیاری از داستان های انجیل،عیناً در مذهب بودا و برهمایی دیده می شود.البتّه یهودیان امروز،عُزیر را فرزند خدا نمی دانند،ولی در زمان پیامبر اسلام صلی اللّٰه علیه و آله،چنین عقیده ای داشته و در مقابل سؤال پیامبر که«با اینکه مقام موسی بالاتر است،چرا او را فرزند خدا نمی دانید؟» جوابی نداشتند. (1)

پیام ها:

1 با آنکه فقط گروهی از یهود،عُزیر را فرزند خدا می دانستند،ولی چون دیگران نیز سکوت کردند،نسبتِ انحراف به همه داده است. «قٰالَتِ الْیَهُودُ» 2 درباره ی شخصیّت های دینی والهی نباید غلوّ کرد. «عُزَیْرٌ ابْنُ اللّٰهِ» ... «الْمَسِیحُ...» 3 عقاید یهود و نصاری،آمیخته به خرافات است. «ذٰلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوٰاهِهِمْ» 4 مشرکان،بت ها را شریک خدا و فرشتگان را دختران خدا می دانستند،یهود و نصاری،عُزیر و عیسی را پسر خدا،از این جهت کلامشان به کلام کفّار

ص :47


1- 1) .تفسیر نمونه.

شباهت داشت. «یُضٰاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا» 5 ریشه ی خرافات در مذهب یهود و نصاری،در عقاید کفّار پیشین است. (1)«یُضٰاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ»

[سوره التوبة (9): آیه 31]

اشاره

اِتَّخَذُوا أَحْبٰارَهُمْ وَ رُهْبٰانَهُمْ أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اَللّٰهِ وَ اَلْمَسِیحَ اِبْنَ مَرْیَمَ وَ مٰا أُمِرُوا إِلاّٰ لِیَعْبُدُوا إِلٰهاً وٰاحِداً لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ سُبْحٰانَهُ عَمّٰا یُشْرِکُونَ (31)

(اهل کتاب،)دانشمندان و راهبانِ خود و مسیح فرزند مریم را به جای خداوند به خدایی گرفتند،در حالی که دستور نداشتند جز خدای یکتا را که معبودی جز او نیست بپرستند.خداوند از هر چه برای او شریک می پندارند،منزّه است.

نکته ها:

«احبار»،جمع«حِبر»،به معنای دانشمند و«رُهبان»،جمع«راهب»،به معنای تارکِ دنیا و دِیرنشین است.آنان با همه ی قداستشان بنده ی خدایند،نه معبود.

اطاعت بی قید و شرط از احبار و راهبان،نوعی پرستش آنان است و امام صادق علیه السلام فرمود:«مَن اطاعَ رجلاً فی معصیة اللّٰهِ فقد عَبَدَه»هر کس در راه معصیت خدا،از دیگری پیروی کند،او را پرستش نموده است. (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:اهل کتاب برای علمای خود،نماز و روزه انجام نمی دادند،بلکه علمای آنان حرام هایی را حلال و حلال هایی را حرام کرده بودند و مردم از آنان پیروی می کردند. (3)

در قیامت،مشرکان از اینکه خدا را با شرکای دیگر برابر پنداشته اند،حسرت

ص :48


1- 1) .محقّقان امروز معتقدند:بسیاری از معارفِ تورات و انجیل، با خرافاتِ بودائیان و برهمائیان و یونانیان آمیخته شده است،حتی بسیاری از داستان های انجیل،عیناً در مذهب بودا و برهمایی دیده می شود.تفسیر نمونه.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.
3- 3) .بحار،ج 2،ص 98.

می خورند و می گویند: «تَاللّٰهِ إِنْ کُنّٰا لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعٰالَمِینَ» (1)

پیام ها:

1 اطاعت بی قید و شرط از غیر خدا،نوعی عبادت غیر خداست. «مٰا أُمِرُوا إِلاّٰ لِیَعْبُدُوا إِلٰهاً وٰاحِداً» 2 انسان پرستی به هر شکل،شرک است.هیچ شخصیّتی نباید بت شود. «اتَّخَذُوا أَحْبٰارَهُمْ وَ رُهْبٰانَهُمْ أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ» 3 پیامبرِ معصوم که همه ی فکر و هدفش خداست،حسابی جدا از علما دارد،لذا نام مسیح جداگانه مطرح شده است. «أَحْبٰارَهُمْ وَ رُهْبٰانَهُمْ» ... «وَ الْمَسِیحَ» 4 عشق ها،دوستی ها و اطاعت ها باید حدّ و مرز داشته باشد.هر نوع نظام، قطب،مراد،مرشد،اطاعت تشکیلاتی و حزبی و...،اگر سرچشمه اش وحی و امر خدا نباشد،شرک است. «اتَّخَذُوا» ... «أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ» 5 خطر انحراف از توحید به شرک،همیشه و همه جا بوده است. «اتَّخَذُوا» ... «أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ» 6 تنها خداوند حقّ قانونگذاری دارد.آنان که قانون غیر خدا را می پذیرند،از مدار اسلام،خارجند. «اتَّخَذُوا أَحْبٰارَهُمْ وَ رُهْبٰانَهُمْ أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ» 7 غلوّ و زیاده روی درباره ی انبیا،پرستش انبیا و یا آنان را فرزند خدا دانستن، شرک است. «سُبْحٰانَهُ عَمّٰا یُشْرِکُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 32]

اشاره

یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اَللّٰهِ بِأَفْوٰاهِهِمْ وَ یَأْبَی اَللّٰهُ إِلاّٰ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْکٰافِرُونَ (32)

می خواهند نور خدا را با دهانهایشان خاموش سازند،ولی خداوند جز این نمی خواهد که نور خود را به کمال برساند،هر چند کفّار،ناراحت باشند.

ص :49


1- 1) .شعراء،98.

نکته ها:

پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله فرمودند:خداوند به اهل زمین نگاه کرد و من را انتخاب کرد، سپس بار دیگر نگاه کرد و علی بن ابی طالب علیهما السلام را انتخاب فرمود،او بعد از من نور زمین است.آن گاه حضرت این آیه را تلاوت کردند. (1)

پیام ها:

1 توطئه دشمنان،دائمی و بی وقفه است. «یُرِیدُونَ» (فعل مضارع،رمز تداوم است) 2 احکام اسلام و دین خدا،نور است و نور،سرچشمه ی حیات. «نُورَ اللّٰهِ» 3 هر چند گروه های کفّار هر دسته ای به نوعی تلاش می کنند،امّا هدف همه ی آنها خاموش ساختنِ فروغ دین است. «یُطْفِؤُا نُورَ اللّٰهِ» 4 تلاش های کافران در مبارزه با دین،مثل فوت کردن به خورشید است. (2)«یُطْفِؤُا نُورَ اللّٰهِ بِأَفْوٰاهِهِمْ» 5 بیشترین تلاشِ دشمنان دین،از راه تبلیغات است. «بِأَفْوٰاهِهِمْ» 6 اگر ندای اسلام از زبان پیامبر نور است،تداوم آن در شکل امامت،اتمام نور است. (3)«یُتِمَّ نُورَهُ» 7 خداوند به طرفداران حق،وعده ی پیروزی داده است. «أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ...» 8 خداوند،فروغ دین را نه تنها حفظ می کند،بلکه گسترش می دهد. «یُتِمَّ نُورَهُ» 9 کفّار بدانند که با اراده ی حتمی خداوند برای پیروزی دین حقّ،طرف اند و هر گونه تلاش بر علیه مکتب اسلام محکوم به شکست است. «یُتِمَّ نُورَهُ» 10 اسلام مکتبی جاودانه بوده، «یُتِمَّ نُورَهُ» و مخالف آن کافر است. «وَ لَوْ کَرِهَ الْکٰافِرُونَ»

ص :50


1- 1) .بحار،ج 23،ص 320.
2- 2) .نمرودها،فرعون ها،بنی امیه و بنی عباس و امثال آنان،نمونه های عملی تلاش کفّارند.
3- 3) .چنان که در آیه ی اکمال دین،مسأله ی امامت به عنوان اتمام نعمت به حساب آمده است:«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی».مائده،3.

11 اراده ی الهی،در مسیر راضی ساختن پیامبر خویش است،هر چند کفّار را خوش نیاید. (1)«وَ لَوْ کَرِهَ الْکٰافِرُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 33]

اشاره

هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدیٰ وَ دِینِ اَلْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُشْرِکُونَ (33)

او کسی است که پیامبر خود را با هدایت و دین حقّ فرستاد،تا آن را بر همه ی دین ها پیروز گرداند،هر چند مشرکان ناراحت باشند.

نکته ها:

این آیه به همین صورت،علاوه بر این سوره در دو سوره ی دیگر نیز آمده است:

سوره ی فتح،آیه ی 28 و سوره ی صفّ،آیه ی 9.

گرچه اسلام از نظر منطق و استدلال همیشه پیروز بوده است،امّا این آیه،غلبه ی ظاهری و وعده ی حاکمیّت اسلام بر جهان را بیان می کند.چنان که در آیات دیگری نیز«ظهر»به معنای استیلا یافتن آمده است،مثل: «إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ» (2)اگر بر شما غالب شوند،سنگسارتان می کنند.و درباره ی کفّار آمده است: «إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاٰ یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَ لاٰ ذِمَّةً» (3)اگر بر شما غالب شوند،هیچ عهد و پیمانی را مراعات نمی کنند.

از یک سو این آیه تا کنون تحقّق نیافته است و از سویی دیگر خداوند وعده ی حاکمیّت کلّی اسلام را داده و وعده اش دروغ نیست،در نتیجه همان گونه که در روایات بسیاری آمده است،این آیه به ظهور حضرت مهدی علیه السلام اشاره دارد.

مسأله ی حضرت مهدی علیه السلام و قیام جهانی او،در روایات بسیاری از طریق شیعه و اهل سنّت آمده و در اغلب کتب حدیثی عامّه نیز مطرح شده و از مسلّمات اعتقادی

ص :51


1- 1) .در داستان تغییر قبله نیز خداوند قبله ای قرار داد که پیامبر اسلام راضی باشد؛«قبلةً ترضاها»(بقره،144)و نیز:«و لسوف یعطیک ربّک فترضی»ضحی،5.
2- 2) .کهف،20.
3- 3) .توبه،8.

مسلمانان است.هر چند برخی از جمله وهابیّت به دروغ این عقیده را مخصوص شیعه دانسته اند. (1)

امام باقر علیه السلام فرمودند:زمانی خواهد آمد که هیچ کس باقی نخواهد ماند،مگر اینکه به رسالت حضرت محمّد صلی اللّٰه علیه و آله اقرار خواهد کرد. (2)

در مورد حاکمیّت دین در سراسر گیتی،احادیث بسیاری است؛از جمله از حضرت علی علیه السلام روایت شده است که در زمان ظهور امام زمان علیه السلام،هیچ خانه ای و هیچ قریه ای نخواهد بود،مگر آنکه اسلام وارد آن خواهد شد،چه بخواهند،چه نخواهند.و صدای اذان هر صبح و شام در هر قریه ای شنیده خواهد شد. (3)

پیام ها:

1 محور و پایه ی دین اسلام،حقّ است. «دِینِ الْحَقِّ» (همه ی ادیان آسمانی حقّند، ولی به خاطر پیدایش تحریف در آنها،حقّانیت آنها مخدوش شده است) 2 حقّ بر باطل پیروز است. «لِیُظْهِرَهُ» 3 اراده و حرکت خود را با اراده ی الهی هماهنگ سازیم،و گر نه محو و نابود خواهیم شد. «لِیُظْهِرَهُ» ، «وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 34]

اشاره

یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ اَلْأَحْبٰارِ وَ اَلرُّهْبٰانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوٰالَ اَلنّٰاسِ بِالْبٰاطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اَللّٰهِ وَ اَلَّذِینَ یَکْنِزُونَ اَلذَّهَبَ وَ اَلْفِضَّةَ وَ لاٰ یُنْفِقُونَهٰا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذٰابٍ أَلِیمٍ (34)

ای کسانی که ایمان آورده اید! بسیاری از دانشمندان و راهبان،(با سوء استفاده از موقعیّت خود،)اموال مردم را به ناحق می خورند و آنان را از راه خدا باز می دارند.و کسانی که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند،پس آنان را به عذابی دردناک،بشارت بده!

ص :52


1- 1) .منتخب الأثر.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.
3- 3) .تفسیر صافی.

نکته ها:

اشاره

معنای احبار و رهبان در آیه ی 31 گذشت.

«الذَّهَبَ»

به معنی طلاست،و به دلیل اینکه زود از دست می رود،یا آنکه مردم به سویش می روند،به طلا،«ذهب»گفته شده است. «الْفِضَّةَ» به نقره گفته می شود، چون زود پراکنده می شود،یا مردم به سوی آن جذب نمی شوند.

علمای یهود به خاطر منافع مادّی خود،حقّ را کتمان کردند و به حقانیّت دین اسلام اعتراف نکردند،یا رشوه گرفتند و گناه بخشودند،یا تفتیش عقاید کرده و به دیگران تهمت زدند.

خلیفه ای سوّم می خواست حرف«و»را از «وَ الَّذِینَ» حذف کند،تا آیه وصفِ احبار و رهبان زراندوز باشد،نه مسلمانان،که عدّه ای شدیداً اعتراض کردند. (1)

زکات در روایات

از امام صادق علیه السلام پرسیدند:در چه مقدار مال،زکات واجب می شود؟ حضرت فرمود:زکات ظاهر یا باطن؟ گفتند:هر دو.حضرت ابتدا نصابی را برای زکات ظاهر بیان نموده و آن گاه در بیان زکات باطن فرمودند:«فلا تستأثر علی اخیک بما هو احوج الیه منک» (2)آنچه را برادر دینی ات به آن نیازمندتر از توست،او را انتخاب و ترجیح دهی.

در روایتی دیگر،آن حضرت می فرماید:«انّما اعطاکم اللّٰه هذه الفضول من الأموال لتوجّهوها حیث وجّهها اللّٰه تعالی و لم تُعطِّلوها لتکنِزوها» (3)خداوند این مال های اضافی را به شما عطا کرد تا در مسیر رضای او خرج کنید،نه آنکه احتکار و گنج کنید.

طبق روایات،امام زمان علیه السلام چون ظهور کند،گنج ها را حرام می کند و همه را به مصرف مبارزات خود می رساند.

پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:«انّ اللّٰه فرض علی اغنیاء المسلمین فی اموالهم القدرَ الّذی یَسَعُ فقرائهم»...

ص :53


1- 1) .تفسیر فرقان.
2- 2) .تفسیر صافی.
3- 3) .تفسیر صافی.

«الا انّ اللّٰه یحاسبهم حساباً شدیداً و یعذّبهم عذابا الیما» (1)خداوند،در مال مسلمانانِ ثروتمند،به مقداری زکات واجب کرده که کفاف فقرا را بدهد،آگاه باش! همانا خداوند آنان را اگر به وظیفه ی خود عمل نکنند،حسابرسی شدید می کند.

رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:هر مالی که زکات آن پرداخت نشود کنز است،گرچه پنهان نباشد،یا غیر طلا و نقره باشد. (2)

ابو ذر و آیه ی کنز

ابو ذر غفاری،صحابی بزرگوار پیامبر،در اعتراض به زراندوزی های معاویه و عثمان و عمّال حکومت و حیف و میل اموال عمومی،صبح و شام این آیه را با صدای بلند در برابر معاویه و سپس در مقابل عثمان می خواند و می گفت:این آیه مخصوص مانعان زکات نیست و هر نوع زراندوزی را شامل می شود.

در تفسیر شریف المیزان آمده است که از برخوردهای ابو ذر با عثمان و معاویه و کعب الأحبار،بر می آید که ثروت اندوزی در جامعه ی فقیر حرام است،گرچه از راه حلال باشد و زکاتش پرداخت شده باشد.

البتّه برخی آن را به اجتهاد شخصی ابو ذر نسبت می دادند،ولی خودش می گفت:

«ما قلتُ لهم الاّ ما سَمعتُ من نبیّهم»آنچه گفته ام از پیامبر شنیده ام.از طرفی صراحت و صداقت ابو ذر هم مورد تأیید پیامبر است.

از فرازهای برجسته ی زندگی ابو ذر،همین امر به معروف و نهی از منکر او نسبت به حکّام،در زمینه ی ریخت وپاش های اقتصادی است و نزاعش با عثمان بر سر مال و مقام نبود،بلکه اعتراض به یک منکر اجتماعی بود.

سرانجام عثمان،این صحابی پارسا و انقلابی را به شام تبعید کرد،از شام هم به بدترین وضعی به مدینه آوردند،سپس به«ربذه»تبعید شد و در تبعیدگاه، مظلومانه جان سپرد.و این نیز از فرازهای ناپسند و ننگین حکومت عثمان بود.

ص :54


1- 1) .تفسیر صافی.
2- 2) .تفسیر کنز الدقائق.

دیگران برای تبرئه ی عثمان،کوشیده اند تا به ابو ذر تهمت سوسیالیست بودن و فکر اشتراکی داشتن و مخالفت با مالکیّت خصوصی بزنند،امّا علامه امینی قدس سره در الغدیر،بحث مبسوطی در ردّ این اتهام دارد. (1)

تبعیدهای مکرّر ابو ذر به خاطر مناقشات او با حکومت و فریادهای اعتراض آمیزش بر ضدّ روش مالی عثمان و زراندوزی معاویه و توجیه گری های کعب الأحبار،در کتب تاریخی شیعه و اهل سنّت آمده است، (2)هر چند برخی خواسته اند به نوعی توجیه کنند و این مناقشات را به حساب آزادی بیان و عقیده در دوره ی عثمان بگذارند،یا آنکه تبعید آن صحابی بزرگوار را به عنوان اینکه«دفع شرّ مهم تر از کسب منفعت است»بدانند و حضورش را در مدینه و شام،شرّ تلقّی کنند و تبعیدش را رعایتِ مصلحت به شمار آورند، (3)ولی این رفتار ننگ آلود با یار صدیق و پرهیزکار پیامبر که زبان صریح و اعتراض دلسوزانه اش تنها با انگیزه ی عمل به وظیفه در برابر انحرافات بود،هیچ توجیه و تأویلی نمی پذیرد.

پیام ها:

1 همه ی علمای اهل کتاب،بد نیستند. (4)«کَثِیراً مِنَ الْأَحْبٰارِ» 2 سوء استفاده از موقعیّت ها،حرام است و بزرگترین خطر برای علمای دین، فساد مالی است. «لَیَأْکُلُونَ أَمْوٰالَ النّٰاسِ بِالْبٰاطِلِ» کسانی که متولّی موقوفات اند و آنها را در مسیر اهداف وقف شده مصرف نمی کنند،از مصادیق این آیه می باشند) 3 بهره گیری علما از مال مردم و بهره نرساندن به آنان،موجب بی رغبتی مردم به دین می شود و مصداقِ «یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّٰهِ» است. «لَیَأْکُلُونَ أَمْوٰالَ النّٰاسِ» ... «وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّٰهِ» 4 بازداشتن علمای یهود و نصاری مردم را از راه حقّ،به خاطر دست یابی به

ص :55


1- 1) .الغدیر،ج 8،ص 335.
2- 2) .تفسیر نمونه.
3- 3) .از جمله:تفسیر المنار،ج 10،ص 406 407.
4- 4) .در آیه ی 82 سوره ی مائده،گروهی از آنان ستایش شده اند.

دنیاست. «یَکْنِزُونَ» ... «یَصُدُّونَ» 5 در اسلام،محدودیّتی برای سرمایه نیست،امّا راه تحصیل آن شروطی دارد و زراندوزی و بد مصرف کردن ثروت حرام است. «الَّذِینَ یَکْنِزُونَ» ... «وَ لاٰ یُنْفِقُونَهٰا فِی سَبِیلِ اللّٰهِ» (وقتی زراندوزی حرام باشد،احتکارِ ضروریّات قطعاً حرام است) 6 مال اندوزی یک بلای اجتماعی است و بدتر از آن حرص است و بدتر از آن احتکار و پنهان کردن است.چون مشکلات بسیاری را برای جامعه فراهم می کند. «الَّذِینَ یَکْنِزُونَ» ... «وَ لاٰ یُنْفِقُونَهٰا» 7 دنیاپرستی علما و زراندوزی ثروتمندان،سبب قهر الهی است. «فَبَشِّرْهُمْ...» 8 جمع آوری طلا و نقره و پول،و انفاق نکردن و احتکار آن،گناه کبیره است.

چون وعده ی عذاب به آن داده شده است. «الَّذِینَ یَکْنِزُونَ» ... «بِعَذٰابٍ أَلِیمٍ»

[سوره التوبة (9): آیه 35]

اشاره

یَوْمَ یُحْمیٰ عَلَیْهٰا فِی نٰارِ جَهَنَّمَ فَتُکْویٰ بِهٰا جِبٰاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هٰذٰا مٰا کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مٰا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ (35)

روزی که آن طلاها و نقره ها،در آتش دوزخ گداخته می شود و با آنها پیشانی ها و پهلوها و پشت های آنان را داغ می نهند،(فرشتگان عذاب به آنان می گویند:)این است آنچه برای خود اندوختید(و به محرومان ندادید)،پس مزه ی آنچه را که می اندوختید بچشید!

نکته ها:

کلمه ی «فَتُکْویٰ» از ریشه«کی»،به معنای چسباندن چیز داغ به اعضای بدن است.

انتخاب این سه موضع از بدن برای داغ نهادن،یا برای آن است که گرما از این سه نقطه زودتر به درون بدن سرایت می کند، (1)یا برای این است که ثروتمندان با چهره به فقیران عبوس می کنند،با پهلو بی اعتنایی و با کمر،پشت به آنان می کنند، یا اینکه مراد از صورت،جلوی بدن است و مراد از کمر،عقب بدن و مقصود از پهلو،دو

ص :56


1- 1) .تفسیر نمونه.

طرف بدن.یعنی کنایه از گداختن همه ی بدن است.

امام صادق علیه السلام،با استناد به این آیه،ترک زکات را از گناهان کبیره دانسته اند. (1)

در روایتی ابو ذر می گوید:رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله کنار کعبه دو بار فرمودند:«هم الأخسرون و ربّ الکعبة»،به خدای کعبه قسم! آنان زیانکارترین هستند.پرسیدم:پدر و مادرم فدایت! منظورتان چه کسانی است؟ فرمود:زراندوزان. (2)

پیام ها:

1 خداوندی که انسان ها را به همان صورت اوّل زنده می کند،می تواند جمادات و طلا و نقره را هم به همان صورتِ دنیوی،حاضر سازد. «هٰذٰا» 2 کیفر و پاداش انسان در قیامت،با اعمال او در دنیا متناسب است. «هٰذٰا مٰا کَنَزْتُمْ» 3 یکی از ابزارهای شکنجه در قیامت،اموال دنیوی است. «هٰذٰا مٰا کَنَزْتُمْ» 4 در قیامت،خداوند شیرینی مال و ثروت را از ذائقه ی زراندوزان در می آورد.

«فَذُوقُوا»

[سوره التوبة (9): آیه 36]

اشاره

إِنَّ عِدَّةَ اَلشُّهُورِ عِنْدَ اَللّٰهِ اِثْنٰا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ یَوْمَ خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ مِنْهٰا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذٰلِکَ اَلدِّینُ اَلْقَیِّمُ فَلاٰ تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ قٰاتِلُوا اَلْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمٰا یُقٰاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ مَعَ اَلْمُتَّقِینَ (36)

همانا تعداد ماهها نزد خداوند،در کتابِ(آفرینش)خدا و از روزی که آسمان ها و زمین را آفرید،دوازده ماه است،که چهارماه از آن(جنگ)حرام است،این آیین ثابت و پابرجاست.پس در این ماهها،با جنگ و خونریزی بر خود ستم نکنید و جملگی با همه ی مشرکان بجنگید،آن گونه که آنان همگی با شما می جنگند و بدانید که خداوند با پرواپیشه گان است.

ص :57


1- 1) .تفسیر کنز الدقائق.
2- 2) .تفسیر مجمع البیان.

نکته ها:

سال،دوازده ماه دارد و کلمه ی«شهر»(ماه)نیز دوازده بار در قرآن آمده است. (1)

عدد دوازده که بارها در قرآن آمده است،عدد مبارکی است،تعداد رهبران بنی اسرائیل و چشمه های آب زلال که با معجزه ی موسی علیه السلام جوشید،عدد امامان اهل بیت و...دوازده است.

چهار ماهی که جنگ در آن حرام است عبارتند از:ذی القعده،ذی الحجّه،محرّم و رجب.سه ماه اوّل پی در پی است. (2)

نظام حرکت ماه به دور زمین و چرخشی که به اراده ی الهی در منظومه ی شمسی در طول سال است،از آغاز خلقت بر این کرات حاکم بوده است.

احترام ماههای حرام تا وقتی است که دشمن از آن سوء استفاده نکند و در این ماهها حمله و هجوم نیاورد و الاّ اگر دشمن حمله کرد،دفاع لازم است.طبق آیه ی 194 سوره بقره: «وَ الْحُرُمٰاتُ قِصٰاصٌ،فَمَنِ اعْتَدیٰ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدیٰ عَلَیْکُمْ» ،همه ی چیزهای مورد احترام،قابل قصاص است.هر کس از قانون عدم تعرّض،سوء استفاده کرد و بر شما تجاوز کرد،شما هم به همان گونه عمل کنید.

تعبیر ثابت و پا بر جا بودن این آیین،شاید اشاره به این باشد که احترام چهارماه در همه ی ادیان آسمانی ثابت بوده است.(طبق روایات) در برخی روایات از امام باقر علیه السلام،دوازده امامِ پس از پیامبر اسلام،به عنوان تأویل این آیه شمرده شده است. (3)

پیام ها:

1 بهترین تقویمِ تاریخ و زمان بندی،آن است که ثابت،طبیعی و همگانی باشد.

ماههای قمری این سه ویژگی را دارند. «عِدَّةَ الشُّهُورِ...» 2 وجود ماههای دوازده گانه،به تدریج شکل نگرفته است،بلکه از آغاز پیدایش

ص :58


1- 1) .اعجاز عددی قرآن.
2- 2) .کافی،ج 4،ص 240.
3- 3) .تفسیر کنز الدقائق.

زمین و آسمان بوده است. «اثْنٰا عَشَرَ شَهْراً» ... «یَوْمَ خَلَقَ» 3 رزمندگان و خانواده هایشان،نیاز به عیادت،آموزش،استراحت و رسیدگی به خانه و زندگی دارند.بنا بر این یک سوّم سال،اجباراً باید جنگ خاموش شود تا فرصتی برای اینها باشد. «مِنْهٰا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ» حتّی در جنگ هم باید اصولی رعایت شود و به ناآگاهان،اغفال شدگان،زنان،سالمندان و کودکان،تعرّض نشود و بدون توجیه و تذکّر قبلی،حمله نشود.

4 همه زمان ها یکسان نیستند.در زمان هم قداست و حرمت مطرح است.

«مِنْهٰا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ»

5 اسلام،هم مکان أمن دارد،(مکّه)هم زمانِ امن(ماههای حرام).جالب آنکه محور سه ماه(ذیقعده،ذیحجّه و محرّم)از این چهار ماه حرام،ماه حجّ (ذیحجّه)است.

6 زیان بی توجّهی به ماههای حرام،به خود انسان ها باز می گردد «فَلاٰ تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ» 7 در اسلام اصل بر جنگ نیست،بلکه بر فکر،برهان،حکمت،موعظه و زندگی مسالمت آمیز است؛امّا اگر دشمنان به تجاوز دست زدند،مسلمانان حق دفاع دارند،حتّی در ماههای حرام. «قٰاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ» 8 اجازه ندهید دشمن از مقدّساتِ دینی و احکام فقهی شما سوء استفاده کند.

«قٰاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً»

اگر دشمن در ماههای حرام حمله کرد،مقدّس مآب نشوید،بلکه مقابله کنید.

9 حمله به دشمن،باید همانند ابعاد حملات دشمن باشد. «کَمٰا یُقٰاتِلُونَکُمْ» 10 پیروزی در سایه ی تقواست. «أَنَّ اللّٰهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»

ص :59

[سوره التوبة (9): آیه 37]

اشاره

إِنَّمَا اَلنَّسِیءُ زِیٰادَةٌ فِی اَلْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عٰاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عٰاماً لِیُوٰاطِؤُا عِدَّةَ مٰا حَرَّمَ اَللّٰهُ فَیُحِلُّوا مٰا حَرَّمَ اَللّٰهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمٰالِهِمْ وَ اَللّٰهُ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْکٰافِرِینَ (37)

همانا تأخیر(و تغییر ماههای حرام به ماههای دیگر،)سبب افزایش در کفر است،که به وسیله آن کافران گمراه می شوند.(آنها)یک سال(جنگ در ماههای حرام)را(به سلیقه و تمایل و مصلحت اندیشی،)حلال می دانند و یک سال آن را حرام،تا با تعداد ماههایی که خداوند حرام ساخته،مطابق آید.از این رو آنچه را خدا حرام کرده حلال می کنند.کارهای ناپسند آنها،در نظرشان زیبا جلوه یافته است و خداوند کافران را هدایت نمی کند.

نکته ها:

«النَّسِیءُ»

و«نسیه»از یک ریشه است.نسیه کردن،یعنی گرفتن جنس و پرداخت پول را به تأخیر انداختن.جا به جا کردن روزهایی را که جنگ در آن حرام است، نسیء گفته اند.

کافران گاهی روشنفکر شده،در قانون الهی دست می بردند و در گرماگرم جنگ، چون به ماههای حرام برمی خوردند،برای آنکه جنگ را متوقّف نکنند می گفتند:

ادامه می دهیم و به جای این ماه،در ماه دیگری آتش بس اعلام می کنیم. (1)

پیام ها:

1 به مقدّسات احترام بگذاریم.دخل و تصرّف و بازی کردن با قانون الهی،کفر است. «إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیٰادَةٌ فِی الْکُفْرِ» چهار ماه تعطیلی مطرح نیست،بلکه نافرمانی در آنچه خدا فرموده مهم است.

2 کفر دارای درجات و مراحلی است. «زِیٰادَةٌ فِی الْکُفْرِ»

ص :60


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.

3 یکی از عوامل گمراهی کفّار،جابه جایی ماههای حرام است. «یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا» 4 یکی از عوامل انحراف مردم،تفسیر و تحلیل های غلط،برای دست بردن در احکام و قوانین الهی است. «یُحِلُّونَهُ عٰاماً...» 5 اعراب جاهلی با اینکه ماهها را جابجا می کردند،ولی به مقدار زمان آن معتقد بودند. «لِیُوٰاطِؤُا عِدَّةَ مٰا حَرَّمَ اللّٰهُ» 6 آنکه کار خود را بد بداند،شاید هدایت شود،امّا آنکه زشت کاری های خود را زیبا می بیند،قابل هدایت نیست. «زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمٰالِهِمْ وَ اللّٰهُ لاٰ یَهْدِی...»

[سوره التوبة (9): آیه 38]

اشاره

یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا مٰا لَکُمْ إِذٰا قِیلَ لَکُمُ اِنْفِرُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ اِثّٰاقَلْتُمْ إِلَی اَلْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا مِنَ اَلْآخِرَةِ فَمٰا مَتٰاعُ اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا فِی اَلْآخِرَةِ إِلاّٰ قَلِیلٌ (38)

ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا وقتی به شما گفته می شود در راه خدا(و برای جهاد)حرکت کنید،سنگین و زمین گیر می شوید؟ آیا به جای آخرت،به زندگی دنیا راضی شده اید؟ پس بدانید بهره ی زندگی دنیا در(برابر)آخرت، جز اندکی نیست.

نکته ها:

این آیه اشاره به جنگ تبوک دارد که برخی از شرکت در آن سستی نشان می دادند.عوامل و بهانه های سستی،فاصله ی زیاد مدینه تا تبوک(حدود 600 کیلومتر)،گرمی هوا،فصل برداشتِ محصول و تبلیغات منافقان نسبت به عظمت و قدرت سپاه روم بود.

پیام ها:

1 مؤمنان نیز باید گاهی مورد انتقاد و مؤاخذه قرار گیرند. «یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مٰا لَکُمْ...»

ص :61

2 چابکی و آمادگی رزمی برای مسلمانان ضروری است،امّا اینکه فرمانده چه کسی است،مهم نیست.جمله ی «إِذٰا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا...» ،فاعل مشخّصی ندارد و به صورت مجهول آمده است.

3 دلبستگی به دنیا و مادیّات،مانع جدا شدن انسان از زمین و خاک و رسیدن به کمال و افلاک می شود. «اثّٰاقَلْتُمْ...» (دنیاطلب،کوتاه همّت است) 4 ارزش و جایگاه انسان تا حدّی است که دنیا برای او ناچیز است. «أَ رَضِیتُمْ» 5 کسی که آخرت را برتر از دنیای اندک بداند،به جبهه ی جنگ رو می کند،نه دنیا. «إِلاّٰ قَلِیلٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 39]

اشاره

إِلاّٰ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذٰاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لاٰ تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اَللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (39)

اگر(به سوی میدان جنگ)نشتابید،خداوند شما را به عذابی دردناک عذاب می کند و گروه دیگری را جایگزین شما می کند و شما(با ترک جبهه،)ضرری به خدا نمی زنید و خداوند بر هر چیزی تواناست.

نکته ها:

در این آیه و آیه ی قبل،از هشت راه بر مسأله ی جهاد تأکید شده است:

شما که اهل ایمانید،چرا سستی؟ «یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» ،سؤال همراه با توبیخ «مٰا لَکُمْ» ، جهاد راه خداست «سَبِیلِ اللّٰهِ» ،فرمانِ حرکت «انْفِرُوا» ،تهدید به عذاب «یُعَذِّبْکُمْ» ، تهدید به جایگزینی «یَسْتَبْدِلْ» ،تهدید به بی اثر بودن ترک جبهه از سوی شما «لاٰ تَضُرُّوهُ» و تهدید به قدرت الهی. «وَ اللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» بر اساس برخی روایات مراد از افراد جایگزین در «قَوْماً غَیْرَکُمْ» ،مردمانی از ایران و یمن هستند که برای یاری دین خدا قیام می کنند. (1)

ص :62


1- 1) .تفاسیر نمونه،کنز الدقائق.

پیام ها:

1 کیفر ترکِ جبهه،هم عذاب و ذلّت دنیاست،هم عقوبتِ دوزخ در آخرت است. «عَذٰاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ» 2 دست خداوند،برای جایگزین ساختن دیگران به جای ما باز است و هر لحظه اراده کند،چنان خواهد کرد. «یَسْتَبْدِلْ» 3 زیانِ بی تحرّکی و رکود،به خودمان می رسد،نه به خدا. «لاٰ تَضُرُّوهُ شَیْئاً» (سستی و تنبلی،سبب جایگزین شدن دیگران به جای ما می شود) 4 سنّت خداوند آن است که در صورت ضعف عملکرد مردم،قومی را جایگزین قوم دیگر می کند. «یَسْتَبْدِلْ» فعل مضارع،نشانه ی استمرار است.

5 قدرت نامحدود خدا،سبب می شود که دیگران را به جای ما جایگزین کند.

«یَسْتَبْدِلْ»

... «عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» 6 کسی که قدرت بی نهایت دارد،هرگز ضربه و ضرر نمی بیند. «لاٰ تَضُرُّوهُ شَیْئاً» ... « عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 40]

اشاره

إِلاّٰ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اَللّٰهُ إِذْ أَخْرَجَهُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا ثٰانِیَ اِثْنَیْنِ إِذْ هُمٰا فِی اَلْغٰارِ إِذْ یَقُولُ لِصٰاحِبِهِ لاٰ تَحْزَنْ إِنَّ اَللّٰهَ مَعَنٰا فَأَنْزَلَ اَللّٰهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهٰا وَ جَعَلَ کَلِمَةَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا اَلسُّفْلیٰ وَ کَلِمَةُ اَللّٰهِ هِیَ اَلْعُلْیٰا وَ اَللّٰهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (40)

اگر پیامبر را یاری نکنید،همانا خدا آن زمان که کافران او را(از مکّه)بیرون کردند یاری کرد،در حالی که او نفر دوّم از دو تن بود،زمانی که آن دو در غار(ثور)بودند،(پیامبر) به همراهش(ابو بکر)می گفت:اندوه مدار که خدا با ماست.پس خدا،آرامش خویش را بر او نازل کرد واو را با سپاهیانی که آنها را ندیدید یاری کرد و سخن و طرح کافران را (که قصد کشتن پیامبر را داشتند،)پست تر(و خنثی)قرار داد و کلمه(و اراده)خداوند (برای نصرت پیامبرش،)برتر(و پیروز)است و خداوند توانا و حکیم است.

ص :63

نکته ها:

اشاره

آیه،اشاره به توطئه ی خطرناک مشرکین برای کشتن پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله دارد.در داستانِ «لیلة المبیت»از هر قبیله ای شخصی آماده شد و تصمیم گرفتند شبانه پیامبر را بکشند.آن حضرت،علی بن ابی طالب علیهما السلام را به جای خود خواباند و شبانه همراه ابو بکر به سوی غار ثور رفت.کفّار در تعقیب پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله تا در غار آمدند،ولی با دیدن تار عنکبوت بر غار،منصرف شدند و برگشتند و پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله پس از سه روز به مدینه عزیمت فرمود.در آن مدّت،غلام ابو بکر،(عامر بن فهره)برای آنان غذا می برد و علی علیه السلام مقدّمات سفر به مدینه را فراهم می کرد.پس از سه روز،سه شتر آماده شد و پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله،ابو بکر و راهنما،عازم مدینه شدند. (1)

چند سؤال و جواب

سؤال:آیا همراهی ابو بکر،برای دفاع از جان پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله بود؟ پاسخ:یک پیر مرد در برابر بسیج عمومی مشرکان،چه دفاعی می توانست بکند؟ سؤال:اطلاق کلمه ی«صاحبِ پیامبر»در آیه به ابو بکر،نشان لیاقت او برای جانشینی پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله نیست؟ پاسخ:کلمه ی صاحب،مفهوم لایق ندارد.گاهی دو نفر با دو فکر و سلیقه و روش متفاوت،مصاحب می شوند.چنان که در آیه 37 کهف می خوانیم: «قٰالَ لَهُ صٰاحِبُهُ وَ هُوَ یُحٰاوِرُهُ» با آنکه میان آن دو نفر تفاوت بسیار بود.

سؤال:اینکه از میان همه ی اصحاب،تنها ابو بکر با پیامبر بود،آیا این بالاترین ارزش برای او نیست؟ پاسخ:همان شب،علی علیه السلام هم در بستر پیامبر خوابید.ابو بکر آن شب به خاطر وظیفه،همراه پیامبر بود.دو نفر دو وظیفه انجام دادند.

سؤال:ترس ابو بکر بر جان خودش بود یا بر جان پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله؟ پاسخ:اگر بر جان پیامبر نیز ترسیده،وظیفه ی هر مسلمان است که در موقع خطر،

ص :64


1- 1) .تفاسیر المیزان و درّ المنثور.

نگران حال رهبر باشد.

سؤال:اصحاب کساء که فضیلت دارند،پنج نفر بودند و اصحاب غار دو نفر،آیا این خصوصی تر و مهم تر نیست؟ پاسخ:دعاهای پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله برای اصحاب کساء که اهل بیت او بودند و در تشهّد هر نماز بر مسلمانان واجب است بر آنان صلوات بفرستند،هر شب و روز و همیشه و همه جا،حساب این دو صحنه را جدا می کند.

سؤال:در این آیه پیامبر می فرماید: «إِنَّ اللّٰهَ مَعَنٰا» ،پس خدا با ابو بکر است.آیات دیگر،خدا را با متّقین و محسنین می داند.پس او نیز از متّقین و محسنین است؟ پاسخ:مادامی که انسان در مدار احسان و تقوا باشد،خدا با اوست،ولی اگر از مدار خارج شد،مشمول لطف خدا نیست.باید دید مسیر حرکت ها،موضعگیری ها، عکس العمل در برابر غدیر خم و بیعت به کجا انجامید؟ سؤال:آیه می فرماید:خدا بر او(ابو بکر)آرامش نازل کرد،آیا این امتیاز نیست؟ پاسخ:در این آیه،پنج ضمیر است که همه به پیامبر بر می گردد،چگونه ضمیر «عَلَیْهِ» به ابو بکر برگردد؟!

پیام ها:

1 اسلام وابسته به حمایت ما نیست،حامی اسلام خداست.پس به نصرت خود مغرور نشویم. «إِلاّٰ تَنْصُرُوهُ» 2 خداوند پیروزی مسلمین را در تبوک تضمین کرد. «إِلاّٰ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّٰهُ» 3 پیروزی های مسلمین،نمونه ای از قدرت الهی است. «عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ إِلاّٰ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّٰهُ» 4 خروج پیامبر از مکّه،به خاطر جوّ ارعاب و تحت فشار قرار دادن کفّار بود.

«أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا»

5 اگر خدا اراده فرماید،اشرف المخلوق(پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله)را با اوهن البیوت(تار عنکبوت)حفظ می کند. «إِذْ هُمٰا فِی الْغٰارِ...»

ص :65

6 آرامش و اطمینان،هدیه ی الهی است و با ابزار مادّی فراهم نمی شود. «فَأَنْزَلَ اللّٰهُ سَکِینَتَهُ» 7 فرشتگان به فرمان خدا،مؤمنان را امداد می کنند. «أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهٰا» 8 هجرت،سبب عزّت اسلام و فروپاشی کفر است. «أَخْرَجَهُ» ... «کَلِمَةُ اللّٰهِ هِیَ الْعُلْیٰا» 9 اراده ی خداوند،برتر از هر اراده و خواسته ای است. «کَلِمَةُ اللّٰهِ هِیَ الْعُلْیٰا» 10 نیروهای استکباری،در مقابل مؤمنانی که سکینه و اطمینان دارند،با همه ی تخصّص ها و امکاناتشان عاجزند. (1)«جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلیٰ» 11 عزّت و اعتلای کلمة اللّٰه و خنثی شدن توطئه های کفّار،نمودی از عزّت و حکمت خداوند است. «فَقَدْ نَصَرَهُ اللّٰهُ» ... «وَ اللّٰهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 41]

اشاره

اِنْفِرُوا خِفٰافاً وَ ثِقٰالاً وَ جٰاهِدُوا بِأَمْوٰالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ ذٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (41)

(به سوی جبهه و جهاد)کوچ کنید،سبکبار و سنگین بار،(خواه بر شما آسان باشد،خواه دشوار.)و در راه خدا با اموال و جانهای خود جهاد کنید،اگر می دانستید،این برای شما بهتر است.

نکته ها:

مقصود از دو کلمه ی «خِفٰافاً» و «ثِقٰالاً» ،یکی از این معانی متقابل است:مجرّد و متأهّل،فقیر و غنی،پیاده و سواره،کم عائله و عیالمند،بی گرفتاری و گرفتار، تجارت و زراعت.

امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از «خِفٰافاً» و «ثِقٰالاً» ،پیر و جوان است. (2)

در تفسیر فی ظلال القرآن آمده است:کسانی همچون ابو ایّوب انصاری،مقداد و ابو طلحه،در سنّ پیری آماده ی جبهه می شدند.وقتی به آنان گفته می شد که شما

ص :66


1- 1) .اشاره به آیه ی 30 سوره انفال «وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا...»
2- 2) .بحار،ج 97،ص 48.

سالخورده اید،در پاسخ این آیه را تلاوت می کردند.

پیام ها:

1 در برابر فرمانِ بسیج عمومی برای جبهه،مانع تراشی نکنید. «انْفِرُوا خِفٰافاً وَ ثِقٰالاً» (مشکلات زندگی،بهانه ی تخلّف از جهاد نیست) 2 گاهی بسیج همه ی مردم در برابر دشمن ضروری است،گرچه تجهیزات نظامی کم باشد. «انْفِرُوا خِفٰافاً وَ ثِقٰالاً» 3 مکتب از مال و جان با ارزش تر است.همه چیز فدای مکتب است،هم مال، هم جان. «بِأَمْوٰالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ» و نفرمود: «بِأَمْوٰالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ» 4 بر فقیران،جهاد با جان و بر اغنیا،جهاد با مال و جان واجب است. «بِأَمْوٰالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ» 5 ملاک ارزشها،اخلاص است. «فِی سَبِیلِ اللّٰهِ» 6 احکام الهی،از جمله فرمان جهاد،در جهت منافع و مصالح واقعی انسان است. «ذٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ» 7 مردم،مصالح واقعی خود را نمی دانند. «خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» 8 کسب ارزشهای واقعی،در پرتو علم و شناخت میسّر است. «ذٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 42]

اشاره

لَوْ کٰانَ عَرَضاً قَرِیباً وَ سَفَراً قٰاصِداً لاَتَّبَعُوکَ وَ لٰکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ اَلشُّقَّةُ وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللّٰهِ لَوِ اِسْتَطَعْنٰا لَخَرَجْنٰا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اَللّٰهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکٰاذِبُونَ (42)

اگر غنیمتی نزدیک و سفری کوتاه(برای جهاد)بود،قطعاً(منافقان)در پی تو می آمدند، ولی آن راه بر آنان دور و دشوار آمد(و به این بهانه نمی آیند)و به خدا سوگند خواهند خورد که اگر می توانستیم،با شما(به جنگ)بیرون می شدیم! آنان(با این روش،)خود را هلاک می کنند و خداوند می داند که آنان دروغگویانند.

ص :67

نکته ها:

این آیه،از اخبار غیبی قرآن است که قبل از وقوعِ حادثه،از آن خبر می دهد،و مربوط به جنگ تبوک است،چون منطقه ی تبوک تا مدینه فاصله ای بسیار داشت.

اینک تبوک،در مرز حجاز قرار دارد.

امام باقر علیه السلام فرمود:مراد از «عَرَضاً قَرِیباً» ،غنیمت نزدیک است. (1)

پیام ها:

1 اموال و غنایم دنیوی،کالایی ناپایدار است. «عَرَضاً» 2 جنگ،معیار خوبی برای آزمودن انسان هاست. «لَوْ کٰانَ عَرَضاً» ... «لاَتَّبَعُوکَ» 3 افشاگری روحیّه و باطن منافقین لازم است. «لَوْ کٰانَ عَرَضاً» ... «لاَتَّبَعُوکَ» 4 منافقین برای دستیابی به منافع مادّی،در بعضی جنگ ها شرکت می کنند. «لَوْ کٰانَ عَرَضاً» ... «لاَتَّبَعُوکَ» 5 پذیرفتن کارهای راحت و پر منفعت،نشانه ی رشد و ایثار نیست. «لاَتَّبَعُوکَ» 6 مسلمانی،با تن پروری و رفاه طلبی سازگار نیست. «بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ» 7 دروغ و نفاق،ملازم یکدیگرند و منافقان برای فرار از کار،به دروغ سوگند می خورند. «سَیَحْلِفُونَ» 8 سوگند دروغ،کاری منافقانه است. «سَیَحْلِفُونَ» 9 آثار ترک جهاد را نمی توان با توجیه نابجا و دروغ از بین برد،بلکه شقاوت و هلاکت،پیامد قطعی آن است. «یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ» 10 پیامدهای فرار از جبهه،دامنگیر خود فراریان است. «یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ»

[سوره التوبة (9): آیه 43]

اشاره

عَفَا اَللّٰهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّٰی یَتَبَیَّنَ لَکَ اَلَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ اَلْکٰاذِبِینَ (43)

ص :68


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.

خداوند از تو در گذشت،چرا پیش از آنکه(حال)راستگویان بر تو روشن شود و دروغگویان را بشناسی،به آنان اجازه(مرخّصی)دادی؟

نکته ها:

گویا برخی از منافقان بدون عذر،نزد پیامبر آمده و از رفتن به جبهه ی تبوک عذر آوردند.رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله هم اجازه داد.این آیه،بطور ضمنی بر این اذن دادن عتاب می کند تا اجازه ی مرخّصی،مخصوص معذوران واقعی باشد،نه بهانه جویان.

در آیه ی بعد،سخن از آن است که خداوند توفیق جبهه رفتن را از منافقان گرفته است، «کَرِهَ اللّٰهُ انْبِعٰاثَهُمْ...» پس اذن پیامبر در سایه ی کراهتِ خدا از شرکت منافقان در جنگ است و انتقاد به خاطر زودتر افشا کردن آنان است.به علاوه در آیه ی 47 نیز زیانبار بودنِ حضور منافقان در جبهه مطرح شده است.پس این اجازه،نه گناه بوده است و نه نشان سوء مدیریّت پیامبر.

پیام ها:

1 مدیریّت و تدبیر را باید از خدا آموخت که انتقادش در کنار عفو و رحمت است. «عَفَا اللّٰهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ» 2 هنگام عملیات نظامی،مرخّصی ممنوع است. «لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ» 3 راههای بهانه جویی را به روی منافقان ببندید. «لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ» 4 شرکت نکردن در جنگ،نیازمند اذن رهبر است. «لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ» 5 جنگ،وسیله ی مناسبی برای شناخت حقیقت افراد است. «حَتّٰی یَتَبَیَّنَ...» 6 همه جا عیب پوشی ارزش نیست،گاهی باید افشاگری کرد. «حَتّٰی یَتَبَیَّنَ» ... «وَ تَعْلَمَ الْکٰاذِبِینَ» 7 در شناخت منافقان باید به بررسی عملکردشان در زمان جنگ و جهاد پرداخت. «وَ تَعْلَمَ الْکٰاذِبِینَ» 8 جامعه ی اسلامی باید چنان صادقانه حرکت کند که منافقان رسوا شوند. «یَتَبَیَّنَ » ... «وَ تَعْلَمَ الْکٰاذِبِینَ»

ص :69

9 حضور منافقان در جبهه،ارزش نیست ولی فرارشان از جبهه،موجب رسوایی آنان است. «تَعْلَمَ الْکٰاذِبِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 44]

اشاره

لاٰ یَسْتَأْذِنُکَ اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ أَنْ یُجٰاهِدُوا بِأَمْوٰالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اَللّٰهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ (44)

آنان که به خدا و روز قیامت ایمان دارند،هرگز برای جهاد کردن با مال و جانشان،از تو مرخصّی نمی طلبند و خداوند به(حال)پرهیزکاران آگاه است.

نکته ها:

مؤمن واقعی که عاشق جهاد و شهادت است،از مرگ بیم ندارد و در پی اجازه ی مرخّصی نیست.چنان که در صدر اسلام کسانی بودند که با اصرار از پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله می خواستند که آنان را به جبهه اعزام کند،و هنگامی که پیامبر به دلیل نبود امکانات،جواب رد به آنان می داد،از ناراحتی می گریستند. (1)

رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله هنگام عزیمت به تبوک،علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود در مدینه گذاشت و آن حضرت متأثّر شد،پیامبر حضرت را دلداری داد و فرمود:تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسایی.

پیام ها:

1 مؤمن،از کار فرار نمی کند. «لاٰ یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ» 2 متخلّفان از جنگ تبوک،گروهی بی ایمان بودند. «لاٰ یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ» 3 ایمان به مبدأ و معاد،عامل اصلی تقوا و شهادت طلبی و حضور در جبهه هاست. «یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ» 4 مجاهدان واقعی باید هم با مال و هم با جان فداکاری کنند. «بِأَمْوٰالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» 5 تقوی،مانع تخلّف از جهاد با مال و جان است. «أَنْ یُجٰاهِدُوا» ... «وَ اللّٰهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ»

ص :70


1- 1) .توبه،92.

6 ایمان به علم خداوند،مایه ی دلگرمی در جهاد است. «أَنْ یُجٰاهِدُوا» ... «وَ اللّٰهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ» 7 متّقی را در جنگ و جبهه باید شناخت،نه در خانه و ایّام صلح. «وَ اللّٰهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 45]

اشاره

إِنَّمٰا یَسْتَأْذِنُکَ اَلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ اِرْتٰابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ (45)

تنها کسانی از تو اجازه می گیرند(به جبهه نروند،)که به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و دلهایشان مردد گشته است،پس آنان در شک و تردیدشان سرگردانند.

نکته ها:

حضرت علی علیه السلام می فرماید:هر کس در شک و تردید بماند،شیطان ها او را لِه و لگدمال می کنند. (1)

پیام ها:

1 جنگ،میدان آزمونی برای باورها و اعتقادات است. «یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ» 2 منافقان چون ایمان به هدف ندارند،در پی بهانه و فرار و اجازه ی مرخّصی هستند. «لاٰ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ» 3 عامل اصلی حضور در جبهه یا فرار از جنگ،بود و نبود ایمان است. «یُؤْمِنُونَ» ، «لاٰ یُؤْمِنُونَ» 4 بدتر از تردید،استمرار و باقی ماندن در شکّ است. «فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ»

ص :71


1- 1) .نهج البلاغه،حکمت 31.

[سوره التوبة (9): آیه 46]

اشاره

وَ لَوْ أَرٰادُوا اَلْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَ لٰکِنْ کَرِهَ اَللّٰهُ اِنْبِعٰاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قِیلَ اُقْعُدُوا مَعَ اَلْقٰاعِدِینَ (46)

(منافقان)اگر تصمیم جدّی بر رفتن به جبهه داشتند،ساز و برگ جهاد آماده می کردند.ولی خداوند،انگیزه و بسیج آنان را(به خاطر کوردلی و نالایقی،) خوش نداشت و آنان را(از رفتن به جبهه)بازداشت و به آنان گفته شد:

همنشین خانه نشینان(کودکان و سالمندان و بیماران)باشید.

نکته ها:

منع و بازداشتن خدا از شرکت در جبهه و جهاد،به معنای سلب توفیق است،نه منع عملی.

پیام ها:

1 منافقان هرگز تصمیم جبهه رفتن ندارند. «وَ لَوْ أَرٰادُوا» ... «لَأَعَدُّوا» 2 مقدّمه ی واجب،واجب است. «لَوْ أَرٰادُوا» ... «لَأَعَدُّوا» 3 مؤمن،آماده ی جهاد و منتظر رفتن به جبهه است،نه بی تفاوت و بی انگیزه.

«لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً»

4 شرکت در جهاد،توفیق الهی است که از نااهلان سلب شده است. «فَثَبَّطَهُمْ» 5 تارکین جنگ و جهاد باید تحقیر شوند. «اقْعُدُوا مَعَ الْقٰاعِدِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 47]

اشاره

لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مٰا زٰادُوکُمْ إِلاّٰ خَبٰالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلاٰلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ اَلْفِتْنَةَ وَ فِیکُمْ سَمّٰاعُونَ لَهُمْ وَ اَللّٰهُ عَلِیمٌ بِالظّٰالِمِینَ (47)

اگر(منافقان)همراه شما به جنگ بیرون آمده بودند،جز فساد،(تردید و اضطراب،چیزی)بر شما نمی افزودند و به سرعت در میان شما رخنه می کردند تا فتنه پدید آورند و در میان شما کسانی(تأثیرپذیرند که)به سخنان آنان گوش و دل می سپارند و خداوند به حال ستمگران آگاه است.

ص :72

نکته ها:

«خَبٰالاً»

به معنای اضطراب و تردید است.«خَبَل»،یعنی جنون و«خَبْل»،یعنی فساد.

«لَأَوْضَعُوا»

،از«ایضاع»،به معنای سرعت در حرکت و نفوذ است.

«الْفِتْنَةَ»

،در اینجا به معنای تفرقه و گمراهی است.

«سَمّاع»،به معنای جاسوسی است که طبق منافع دشمن،سخن چینی کند.

پیام ها:

1 نیروهای سپاه اسلام باید برگزیده و خالص باشند،تعداد نفرات و کمیّت، ملاک نیست. «لَوْ خَرَجُوا» ... «مٰا زٰادُوکُمْ إِلاّٰ خَبٰالاً» 2 خداوند به مؤمنین دلداری می دهد که به خاطر تخلّف گروهی از منافقان از جبهه،نگران نباشند. «لَوْ خَرَجُوا» ... «مٰا زٰادُوکُمْ إِلاّٰ خَبٰالاً» 3 حضور منافقان در جبهه ها،عامل تضعیف روحیّه و تفرقه و تردید است.

«لَأَوْضَعُوا خِلاٰلَکُمْ»

4 تحرّکات منافقان،بسیار سریع است. «لَأَوْضَعُوا» 5 همه ی مسلمانان،خطر منافقان را درک نمی کنند و بعضی ساده لوحانِ زودباور،تحت تأثیر قرار می گیرند. «سَمّٰاعُونَ لَهُمْ» 6 منافق،ظالم است و خداوند به آنها هشدار داده است. «وَ اللّٰهُ عَلِیمٌ بِالظّٰالِمِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 48]

اشاره

لَقَدِ اِبْتَغَوُا اَلْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَکَ اَلْأُمُورَ حَتّٰی جٰاءَ اَلْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اَللّٰهِ وَ هُمْ کٰارِهُونَ (48)

(منافقان)پیش از این دنبال فتنه گری بودند و کارها را برای تو واژگون جلوه می دادند، تا آنکه حقّ آمد و امر خدا آشکار شد(و پیروز شدید)،در حالی که آنان ناراحت بودند.

پیام ها:

1 منافقان با قصد و انگیزه،سراغ فتنه می روند. «ابْتَغَوُا»

ص :73

2 در موارد بروز تفرقه و فتنه،ردّ پای منافقان را جستجو کنید. «ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ» 3 به سابقه ی افرادی که توبه ی واقعی نکرده اند،توجّه کنید. «مِنْ قَبْلُ» 4 تحریف واقعیّت ها و گزارش های جعلی برای رهبر،کار منافقانه است. «قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ» 5 رهبر امّت اسلامی باید هوشیار باشد و به هر گزارشی اعتماد نکند. «قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ» 6 فتنه گری و تفرقه افکنی،کار همیشه و پیوسته ی منافقان بوده و تا پیروزی قطعی جبهه ی حقّ،شیطنت می کنند. «ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ» ... «حَتّٰی جٰاءَ الْحَقُّ» 7 امدادهای الهی،نقشه های منافقان را بر باد می دهد.با تمام فتنه هایی که علیه اسلام می شود،اسلام به جای ریزش،رویش دارد. «جٰاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللّٰهِ» 8 منافقان هرگز دلشان تسلیم نظام اسلامی نمی شود. «کٰارِهُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 49]

اشاره

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ اِئْذَنْ لِی وَ لاٰ تَفْتِنِّی أَلاٰ فِی اَلْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکٰافِرِینَ (49)

و برخی از آنان(بهانه جویانِ ترسو)می گویند:به من اجازه بده(به جبهه نیایم)و مرا(به گناه و)فتنه مینداز.آگاه باشید که اینان در فتنه(و گناه) سقوط کرده اند و همانا جهنّم بر کافران احاطه دارد.

نکته ها:

یکی از بزرگان قبیله ی بنی سلمه که از منافقان بود،از رسول خدا اجازه خواست تا به جنگ تبوک نیاید و بهانه اش این بود که اگر چشمم به زنان رومی بیفتد،فریفته شده،به گناه می افتم.حضرت اجازه داد.این آیه نازل شد و او را به خاطر عدم شرکت در جبهه،گناهکار و در فتنه افتاده دانست.پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله او را از ریاست قبیله برکنار و بُشر بن براء را که سخاوتمند و خوش اخلاق بود،به جای او نصب کرد. (1)

ص :74


1- 1) .تفسیر نمونه.

پیام ها:

1 فرماندهی کل قوا،از مسئولیّت های پیامبر و رهبر در جامعه ی اسلامی است.

«مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی»

2 منافقان بی ادب،رسول خدا را عامل فتنه می پنداشتند. «ائْذَنْ لِی وَ لاٰ تَفْتِنِّی» 3 در بینش منافقان،جهاد در راه خدا،بلا و گرفتاری است. «وَ لاٰ تَفْتِنِّی» 4 جنگ،بوته ی فتنه و آزمایش است. «وَ لاٰ تَفْتِنِّی» 5 بعضی منافقان برای فریب متدیّنین،از عنوان ها و مسائل مذهبی استفاده می کنند. «وَ لاٰ تَفْتِنِّی» (به اسم نگاه نکردن به دخترانِ رومی،فرمان خدا و رسول را زیر پا می گذارند!) 6 آنان که از فتنه ی جنگ نگران و گریزانند،در فتنه ی بالاتری خواهند افتاد. «أَلاٰ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» 7 فرار از آزمایش الهی،امکان ندارد. (1)با آنکه گفتند: «لاٰ تَفْتِنِّی» امّا به فتنه گرفتار شدند. «فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» 8 بهانه گیری منافقانه برای فرار از جهاد،مایه ی کفر است. «ائْذَنْ لِی» ... «بِالْکٰافِرِینَ» 9 احاطه ی جهنّم بر کافران،به خاطر احاطه ی گناه بر وجود آنان است. (2)«لَمُحِیطَةٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 50]

اشاره

إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنٰا أَمْرَنٰا مِنْ قَبْلُ وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ (50)

اگر به تو نیکی رسد(و پیروز شوی،)منافقان را ناراحت می کند،ولی اگر به تو مصیبتی و شکستی برسد،می گویند:ما چاره ی خویش را از قبل اندیشیده ایم(و این را پیش بینی می کردیم)و بر می گردند،در حالی که خوشحالند.

ص :75


1- 1) .«احَسِبَ الناس ان یُترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لا یُفتنون».عنکبوت،2.
2- 2) .در جای دیگر می خوانیم:»مَن کَسب سیّئةً و احاطت به خطیئتُه فاولئک اصحاب النّار«بقره،81.

پیام ها:

1 پیامبر و رهبر،سیمای نظام اسلامی و امّت است. «تُصِبْکَ» به جای «تُصِبْکُمْ» 2 هر که از کامیابی دیگران رنج می برد،حسد و خوی منافقانه دارد. «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» 3 دوستان و دشمنان خود را هنگام سختی ها و حوادث تلخ و شیرین بشناسیم.

«إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ...»

4 در جنگ های پیامبر،هم پیروزی وجود داشت وهم شکست. «حَسَنَةٌ» ... «مُصِیبَةٌ» 5 منافقان فرصت طلب،از ناگواری های مسلمانان به نفع مقاصد خود،سوء استفاده و از تیزهوشی و آینده نگری خود تبلیغ می کنند. «أَخَذْنٰا أَمْرَنٰا مِنْ قَبْلُ»

[سوره التوبة (9): آیه 51]

اشاره

قُلْ لَنْ یُصِیبَنٰا إِلاّٰ مٰا کَتَبَ اَللّٰهُ لَنٰا هُوَ مَوْلاٰنٰا وَ عَلَی اَللّٰهِ فَلْیَتَوَکَّلِ اَلْمُؤْمِنُونَ (51)

بگو:هرگز جز آنچه خداوند برای ما مقرّر کرده است،به ما نخواهد رسید.او مولای ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند.

پیام ها:

1 رهبر و امّت در غم و شادی شریک همند.آیه ی قبل «تُصِبْکَ» اینجا «یُصِیبَنٰا» 2 ما مأمور به تکلیفیم،نه ضامن نتیجه.جهاد می کنیم،ولی مقدّرات به دست خداست. «إِلاّٰ مٰا کَتَبَ اللّٰهُ لَنٰا» 3 مؤمنان واقعی حتّی سختی های جبهه را در راستای منافع و مصالح خود می بینند. «کَتَبَ اللّٰهُ لَنٰا» 4 مقدّرات انسان،از پیش نوشته شده است. «کَتَبَ اللّٰهُ لَنٰا» 5 آنچه خداوند برای مؤمن مقدّر کرده خیر است،چون مولی برای بنده اش،بد نمی نویسد. «کَتَبَ اللّٰهُ لَنٰا هُوَ مَوْلاٰنٰا» 6 مؤمن،خود را تحت ولایت خدا می داند. «هُوَ مَوْلاٰنٰا»

ص :76

7 بالاترین درجه ی توحید،حرکت در مدار قانون الهی و سپردن سرنوشت به دست خدای حکیم است. «هُوَ مَوْلاٰنٰا» 8 تنها باید بر خدا تکیه کرد. «عَلَی اللّٰهِ» 9 شرط ایمان،توکّل بر خداست. «فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 52]

اشاره

قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنٰا إِلاّٰ إِحْدَی اَلْحُسْنَیَیْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصِیبَکُمُ اَللّٰهُ بِعَذٰابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینٰا فَتَرَبَّصُوا إِنّٰا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ (52)

(ای پیامبر! به منافقان)بگو:آیا برای ما جز یکی از دو نیکی(فتح یا شهادت)را انتظار دارید؟ ولی ما منتظریم که عذاب خداوند یا از سوی خودش یا به دست ما به شما برسد.

پس شما منتظر باشید،ما نیز با شما در انتظار می مانیم.

نکته ها:

این آیه،توضیحی بر آیه ی قبل است که خدا را مولای مؤمنان دانست،خدایی که جز خیر نمی نویسد و حتّی اگر شهادت هم مقرّر کند،خیر و خوبی است.

امام باقر علیه السلام در تفسیر «إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ» فرمودند:مراد یا مرگ در راه خدا و یا درک ظهور امام زمان علیه السلام است. (1)

پیام ها:

1 باید دیدگاه «إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ» را برای دوست و دشمن،تبیین و تبلیغ کرد. «قُلْ» 2 ارزشها و ملاک های ارزش گذاری،در بینش مؤمنان و منافقان متفاوت است.

«إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ»

در دید اهل ایمان،رفتن یا ماندن مهم نیست،مهم در خط بودن است،لذا فتح یا شهادت،هر دو پیروزی است.

3 منافقان،اگر در جنگ و درگیری با نظام اسلامی کشته شوند،دوزخی اند و اگر

ص :77


1- 1) .کافی،ج 8،ص 286.

بدون جنگ هم بمیرند،اهل دوزخ اند.پس به دست مؤمنان،یا از سوی خدا گرفتار عذاب می شوند. «مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینٰا» 4 مؤمن،به هدف و نتیجه ی کار یقین دارد. «فَتَرَبَّصُوا إِنّٰا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 53]

اشاره

قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْماً فٰاسِقِینَ (53)

(به منافقانی که به جای حضور در جبهه،قصد کمک مالی دارند)بگو:چه از روی علاقه انفاق کنید و چه از روی کراهت،هرگز از شما پذیرفته نخواهد شد، زیرا شما قومی فاسق بوده اید.

نکته ها:

به گفته ی تفاسیر،منافقانی که در جنگ تبوک شرکت نکردند،می خواستند با کمک مالی به جبهه،خود را شریک پیروزی بدانند.

قبول نشدن انفاق منافقان،یا به این معنی است که در دنیا کمک های مالی از آنان دریافت نمی شود،یا آنکه در آخرت پاداشی ندارند.

پیام ها:

1 انفاق تنها برای سیر کردن شکم نیست،اصلاح روح و رشد معنوی هم مورد نظر اسلام است. «أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً» 2 روح،نیّت و باطن افراد،در ارزش اعمالشان اثر دارد.منافقی که از پیروزی مسلمانان ناراحت و از آسیب رسیدن به آنان خوشحال می شود،اعمالش با این آلودگی باطن،بی اثر است. «أَنْفِقُوا» ... «لَنْ یُتَقَبَّلَ» 3 خدمات و انفاق های منافقان،بی ارزش است و حبط می شود. «أَنْفِقُوا» ... «لَنْ یُتَقَبَّلَ» 4 هر کمکی را از هر کسی قبول نکنیم. «لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ» 5 شرط قبولی اعمال،تقوا و پاکدلی است و مسائل سیاسی،اجتماعی،عبادی و اخلاقی با هم پیوند دارند. «لَنْ یُتَقَبَّلَ» ... «کُنْتُمْ قَوْماً فٰاسِقِینَ» 6 فسق،مانع قبولی اعمال است. «إِنَّکُمْ» ... «فٰاسِقِینَ»

ص :78

[سوره التوبة (9): آیه 54]

اشاره

وَ مٰا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقٰاتُهُمْ إِلاّٰ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّٰهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لاٰ یَأْتُونَ اَلصَّلاٰةَ إِلاّٰ وَ هُمْ کُسٰالیٰ وَ لاٰ یُنْفِقُونَ إِلاّٰ وَ هُمْ کٰارِهُونَ (54)

و چیزی منافقان را از پذیرفته شدن انفاقشان منع نکرد،جز اینکه به خدا و پیامبرش کافر شدند و نماز را جز از روی کسالت و بی حالی به جا نمی آورند و جز از روی کراهت و بی میلی انفاق نمی کنند.

نکته ها:

در آیه ی قبل،به صورت فرض بیان شد که منافقان،چه با علاقه و چه از روی بی میلی اگر انفاق کنند،پذیرفته نیست.اینجا صورت واقعی و وجود خارجی را بیان می کند که انفاقشان از روی کراهت است،نه علاقه.

از امتیازات درآمدهای دولت اسلامی از قبیل خمس،زکات،صدقات و انفاقات بر دیگر درآمدهای دولتی،موارد ذیل است:

1 افراد،با اراده و انتخاب و بر اساس و جدان دینی می پردازند.

2 بدون ترس و با قصد قربت می پردازند.

3 پرداخت های مالی را غنیمت و ذخیره ی قیامت می دانند.

4 گیرنده ی مال را عالِم عادل انتخاب می کنند.

5 مورد مصرف را می دانند و زیر نظر دارند.

6 ساده زیستی را شرط گیرنده می دانند و خدا را شکر می کنند.

پیام ها:

1 با کفر،کسالت و کراهت،اعمال خیر پذیرفته نیست. «مٰا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقٰاتُهُمْ...» 2 خداوند در قرآن،بارها منافق را کافر دانسته است. «أَنَّهُمْ کَفَرُوا» 3 متخلّفان از جنگ تبوک،به ظاهر مسلمان ولی در باطن کافرند. «أَنَّهُمْ کَفَرُوا» 4 ارزش دهنده به کارها،نیّت و نشاط و عشق است.آری انگیزه مهمّ است،نه

ص :79

حرکات فیزیکی! (1)«کُسٰالیٰ» ، «کٰارِهُونَ» 5 هدف اسلام از انفاق،رشد انتخابی و معنوی است،نه تنها سیر کردن شکم.

زیرا با کمک منافقین شکم هایی سیر می شود،امّا رشد معنوی برای کمک کننده حاصل نمی شود. «کَفَرُوا بِاللّٰهِ» ... «وَ هُمْ کٰارِهُونَ» 6 از نشانه های نفاق،نماز با کسالت، «کُسٰالیٰ» و انفاق با کراهت است. «کٰارِهُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 55]

اشاره

فَلاٰ تُعْجِبْکَ أَمْوٰالُهُمْ وَ لاٰ أَوْلاٰدُهُمْ إِنَّمٰا یُرِیدُ اَللّٰهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِهٰا فِی اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کٰافِرُونَ (55)

پس اموال و فرزندان منافقان تو را به شگفتی نیندازد.جز این نیست که خداوند می خواهد به این وسیله آنان را در زندگی دنیا عذاب کند و جانشان در حال کفر،خارج شود.

نکته ها:

«تَزْهَقَ»

به معنای خارج شدن همراه با دشواری و تأسّف و حسرت است.

نهی خدا از تعجّب،دلیل بر وجود این تعجّب در پیامبر نیست،بلکه جنبه ی پیشگیری دارد.

در نهج البلاغه،لحظات جان دادن گروهی ترسیم شده است که اموالشان در آن هنگام،در برابر چشمشان جلوه می کند و از اینکه آنها را می گذارند و می روند، عذاب می کشند. (2)

راههای عذاب شدن به وسیله ی مال از این قبیل است:عذاب در تهیّه آن،در

ص :80


1- 1) .در داستان یوسف،زلیخا تمام درها را با دست خود بست و از یوسف کام خواست.اما یوسف علیه السلام به سوی در فرار کرد و زن هم به دنبال او می دوید.در این صحنه یوسف و زلیخا از نظر ظاهر و حرکات فیزیکی،هر دو می دویدند،امّا انگیزه ی یکی فرار از گناه و انگیزه ی دیگری گناه کردن بود.و این است معنای نقش نیّت و انگیزه در اعمال انسان.
2- 2) .نهج البلاغه،خطبه 108.

نگهداریِ آن از سرقت و حریق و مردم حسود،به جا گذاشتن و رفتن هنگام جان دادن،پاسخگویی در قیامت برای چگونگی تهیّه و مصرف آن.

پیام ها:

1 مؤمنان معاصر پیامبر در مقایسه با منافقان،در ضعف مالی بودند. «فَلاٰ تُعْجِبْکَ أَمْوٰالُهُمْ...» 2 چه بسیار نعمت هایی که در باطن نقمت است و چه بسا توان های اقتصادی که وسیله ی نابودی و بدبختی می شود. «لِیُعَذِّبَهُمْ بِهٰا» 3 به ذلّت کشاندن ثروتمندانِ منافق،از سنّت های الهی است. «لِیُعَذِّبَهُمْ بِهٰا» 4 عذاب الهی تنها در آخرت نیست،در دنیا هم وجود دارد. «فِی الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا» 5 مرگ،جدایی روح از بدن است،نه نیست و فانی شدن. «تَزْهَقَ» 6 جان منافق،ارزش گرفتن ندارد،خود خارج می شود. «تَزْهَقَ» 7 منافقِ ثروتمند،سخت جان می دهد. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ» 8 مال و اولاد فراوانت منافقان،زمینه ی کافر مردن آنان است. «فَلاٰ تُعْجِبْکَ أَمْوٰالُهُمْ» ... « تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کٰافِرُونَ» 9 به عاقبت امور توجّه کنید،نه به جلوه های آن. «فَلاٰ تُعْجِبْکَ أَمْوٰالُهُمْ» ... «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کٰافِرُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 56]

اشاره

وَ یَحْلِفُونَ بِاللّٰهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَ مٰا هُمْ مِنْکُمْ وَ لٰکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ (56)

منافقان به خدا قسم می خورند که همانا آنان از شمایند،در حالی که(دروغ می گویند و)از شما نیستند،بلکه آنان گروهی هستند که(از شما)می ترسند (یا میان دل و زبان و عملشان جدایی است).

نکته ها:

«یَفْرَقُونَ»

،به معنای شدّت خوف است،گویی قلبشان از ترس متلاشی می شود.

ص :81

پیام ها:

1 یکی از ابزار کار منافقان،سوگند دروغ است. «یَحْلِفُونَ» 2 در قبول توبه ی منافق و باور کردن ادّعایش عجله نکنید،چون آنان دروغگویند. «وَ مٰا هُمْ مِنْکُمْ» 3 افشای چهره ی منافقان لازم است. «وَ مٰا هُمْ مِنْکُمْ» 4 ترس و وحشت قلبی،از نشانه های دیگر منافقان است. «قَوْمٌ یَفْرَقُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 57]

اشاره

لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغٰارٰاتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَ هُمْ یَجْمَحُونَ (57)

اگر(منافقان)پناهگاه یا غارها یا گریزگاهی بیابند،البتّه شتابان به آن روی می آورند.

نکته ها:

«مَلْجَأً»

،پناهگاه است و «مَغٰارٰاتٍ» ،جمع«مَغارة»به معنای غار. «مُدَّخَلاً» راه پنهان و نقب گونه ی زیرزمینی است. «یَجْمَحُونَ» از«جماح»به معنای حرکت شتابانی است که نتوان جلوی آن را گرفت،و به اسب چموش،«جموح»می گویند.

منافقان یا از ترس،اظهار ایمان می کنند،یا از روی طمع به مال و مقام.آیه گروه اوّل را می گوید. (1)

پیام ها:

1 منافق،هراسان و در پی فرصت است تا از وضع موجود بگریزد. «لَوْ یَجِدُونَ...» 2 محیط جامعه ی اسلامی برای منافقان،قابل تحمّل نیست. «لَوْ یَجِدُونَ...» (زندگی منافقان آوارگی است و با مسلمانان زندگی اضطراری دارند) 3 رنج و اضطراب منافقان در جامعه ی اسلامی،با وجود داشتن مال و فرزند، نمونه ای از عذاب دنیوی آنان است.در دو آیه قبل فرمود: «یُرِیدُ اللّٰهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِهٰا فِی الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا» و در این آیه می فرماید: «لَوْ یَجِدُونَ»

ص :82


1- 1) .تفسیر أطیب البیان.

4 منافقان در جنگ و گریزشان با مؤمنان،تیز و چابک اند. «یَجْمَحُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 58]

اشاره

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی اَلصَّدَقٰاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهٰا رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهٰا إِذٰا هُمْ یَسْخَطُونَ (58)

و بعضی از منافقان در صدقات(تقسیم زکات)،به تو عیب می گیرند.پس اگر چیزی از آن(اموال)به آنان داده شود،راضی می شوند(و تو را عادل می شمارند)،ولی اگر چیزی به آنان داده نشود،به ناگاه آنان خشمگین می شوند(و تو را به بی عدالتی متّهم می کنند).

نکته ها:

«لَمز»،عیب جویی روبروست و اگر پشت سر عیب جویی کنند،«هَمز»است.

شخصی که بعدها رهبر خوارج و مارقین شد،در تقسیم غنایم جنگ حُنین به پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله اعتراض کرد و گفت:به عدالت رفتار کن!! حضرت فرمود:چه کسی از من عادل تر است؟ عمر خواست به خاطر این جسارت او را بکشد،پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:رهایش کنید،او پیروانی خواهد داشت که چنان عبادت کنند که شما عبادت های خویش را نسبت به آنها ناچیز خواهید شمرد (اشاره به عبادت های خشک و بی ولایت آنان).با آن همه عبادت از دین خارج می شوند،همچون خروج تیر از کمان.سرانجام آن شخص در جنگ نهروان به دست علی علیه السلام به هلاکت رسید.

پیام ها:

1 منافق،حتّی نسبت به پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله نیش می زند و جسارت می کند. «یَلْمِزُکَ» 2 لبه ی تیز حملات منافقان و تبلیغات سوء آنان،رهبری است. «یَلْمِزُکَ» 3 همه ی اصحاب پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله عادل نبوده اند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ» 4 مسئولان نظام اسلامی نباید تحت تأثیر عیب جویی های منافقان قرار گیرند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ»

ص :83

5 تقسیم اموال عمومی،چنان دقیق و حسّاس است که گاهی پیامبر را هم متّهم می کنند. «یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقٰاتِ» 6 آغاز برخی انحراف ها،بی ادبی و جسارت به رهبر است که از خودخواهی سرچشمه می گیرد.(با توجّه به شأن نزول) 7 انگیزه ی انتقادها،گاهی منافع شخصی است،نه دلسوزی. «فَإِنْ أُعْطُوا» 8 سیاست گذاری امور مالی و اقتصادی جامعه اسلامی،از شئون پیامبر و از اختیارات رهبر است. «فَإِنْ أُعْطُوا» ... «وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا» 9 منافق به حقّ خود قانع نیست،خودخواه و بی منطق است. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهٰا رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا» ... «یَسْخَطُونَ» 10 کینه و دشمنی و طعن و قضاوت به ناحقِ بعضی مردم،به خاطر از دست دادن منافع مادّی و شخصی است. (1)«وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا» ... «یَسْخَطُونَ» (آری،ریشه ی بعضی تحلیل های نادرست،انگیزه های درونی است)

[سوره التوبة (9): آیه 59]

اشاره

وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مٰا آتٰاهُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ قٰالُوا حَسْبُنَا اَللّٰهُ سَیُؤْتِینَا اَللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنّٰا إِلَی اَللّٰهِ رٰاغِبُونَ (59)

اگر آنان به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده اند راضی می شدند و می گفتند:

خداوند(و آنچه او صلاح بداند)برای ما بس است،خدا و پیامبرش به زودی از فضل خود به ما خواهند داد و ما تنها به پروردگار،راغب و امیدواریم،(اگر چنین می گفتند،برای آنان بهتر بود).

نکته ها:

در این آیه چهار مرحله مطرح شده است:

1 رضا و تسلیم به تقدیر الهی. «رَضُوا مٰا آتٰاهُمُ اللّٰهُ» 2 اظهار رضایت به زبان. «قٰالُوا حَسْبُنَا اللّٰهُ»

ص :84


1- 1) .امام صادق علیه السلام فرمود:بیش از دو سوّم مردم این گونه می باشند.کافی،ج 2،ص 228.

3 امید به فضل و کرم الهی. «سَیُؤْتِینَا...» 4 بی توجّهی به دنیا و رغبت به خداوند. «إِلَی اللّٰهِ رٰاغِبُونَ»

پیام ها:

1 منافقان هرگز از خداوند و تقدیرهای او راضی نمی شوند. «وَ لَوْ» 2 سیاست گذاری و تصمیم گیری در نحوه ی تقسیم و صرف بیت المال و امور مالی و اقتصادی با خدا و پیامبر و رهبر امّت اسلامی است. «آتٰاهُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ» 3 تنها نباید به تنگناها نگریست،صبر،آینده بهتری را پیش می آورد. «سَیُؤْتِینَا» 4 تلخی محرومیّت های دنیوی،با وعده های قطعی خداوند به مؤمنان و نعمت های بهشتی،شیرین می شود. «سَیُؤْتِینَا» 5 ما از خداوند طلبکار نیستیم،هر چه عطا کند از فضل خویش است. «فَضْلِهِ» 6 الطاف الهی از طریق پیامبران و اولیا به ما می رسد. «فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ» 7 محبّت خدا،زمینه ساز صبر،رضا و قناعت است. «إِلَی اللّٰهِ رٰاغِبُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 60]

اشاره

إِنَّمَا اَلصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ اَلْمَسٰاکِینِ وَ اَلْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا وَ اَلْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی اَلرِّقٰابِ وَ اَلْغٰارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (60)

همانا صدقات(زکات)،برای نیازمندان و درمانده گان و کارگزارانِ زکات و جلب دلها و آزادی بردگان و ادای بدهی بدهکاران و(هزینه ی جهاد)در راه خدا و تأمین در راه مانده است،این دستور،فرمانی است از جانب خدا و خداوند،دانا و حکیم است.

نکته ها:

اشاره

«صَدقه»و«صِداق»،از«صِدق»است.«صَدقه»،نشان صداقت در ایمان به خدا و «صِداق»یا مهریه،نشانه ی صِدق و راستی در علاقه به همسر است.

مراد از صدقه در این آیه،زکات واجب است.

ص :85

«فَقیر»،از«فَقر»،به معنای کسی است که ناداری،ستون فقراتش را می شکند.و «مسکین»،از«مَسکن»،یعنی آنکه به خاطر ناداری،خانه نشین شده است.طبق بعضی روایات،فقیر ناداری است که از مردم درخواست نمی کند،ولی مسکین کسی است که از شدّت بینوایی،سؤال و درخواست می کند. (1)

از اینکه در آیات قبل،منافقان از نحوه ی تقسیم اموال به پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله عیب می گرفتند؛ «یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقٰاتِ» و در این آیه،صدقات تنها برای گروه های خاصّی اجازه داده شده،می فهمیم که منافقان،به زکات چشم داشته اند.

«الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا»

،عاملان زکات،همه ی آنانند که در جمع آوری،نگهداری،توزیع و محاسبات زکات،زحمت می کشند که اجرت آنان از زکات پرداخت می شود.

«الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»

،آنانند که زمینه ای برای گرایش به اسلام ندارند و با مصرف بخشی از زکات،می توان قلوب آنان را جذب کرد.

البتّه پرداخت زکات برای تألیف قلوب،به مفهوم ایمان آوردنِ پولی نیست،بلکه زمینه سازی برای حصول درک و آموزش و سپس معرفت و ایمان است.«یتألّفهم و یعلّمهم کی ما یعرفوا» (2)«الْغٰارِمِینَ» که یکی از مصارف زکات است،بدهکارانی هستند که بی تقصیر زیر بار قرض رفته اند،مثل آنان که در آتش سوزی،سیل،غرق کشتی و حوادث طبیعی دیگر،هستی و دارایی خود را از دست داده اند.

امام صادق علیه السلام فرمود:«ایّما مؤمن او مسلمِ ماتَ و ترک دیناً و لم یکن فی فسادٍ و لا اسرافِ فعلی الإمام ان یقضیه» (3)هر مؤمن یا مسلمانی که بمیرد و بدهی بر جای گذارد،که بر اساس فساد و اسراف نباشد،پرداخت بدهی او بر امام است.

«فِی سَبِیلِ اللّٰهِ»

،همه ی کارهای خداپسندانه است و شامل مواردی چون تبلیغات دینی،خدماتِ رفاهی و گره گشایی از مشکلات مسلمانان می شود.گرچه مصداق بارز آن در غالب تفاسیر،جنگ و جهاد معرّفی شده است.

ص :86


1- 1) .تفسیر المیزان.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.
3- 3) .تفسیر کنز الدقائق.

«ابْنِ السَّبِیلِ»

،کسی است که در وطن خویش توانگر است،ولی در سفر،گرفتار و بی پول شده است.

سیمای زکات

حکم زکات در مکّه نازل شده است،امّا به علّت کمی مسلمانان و اندک بودن پول زکات،مردم خودشان می پرداختند.پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه،مسأله ی گرفتن زکات از مردم و واریز کردن آن به بیت المال و تمرکز آن توسّط حاکم اسلامی مطرح شد. «خُذْ مِنْ أَمْوٰالِهِمْ صَدَقَةً» (1)زکات مخصوص اسلام نیست،بلکه در ادیان پیشین نیز بوده است.حضرت عیسی علیه السلام در گهواره به سخن آمد و گفت: «أَوْصٰانِی بِالصَّلاٰةِ وَ الزَّکٰاةِ» (2)و حضرت موسی علیه السلام خطاب به بنی اسرائیل می فرماید: «أَقِیمُوا الصَّلاٰةَ وَ آتُوا الزَّکٰاةَ» (3)و درباره ی عموم پیامبران می خوانیم: «وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنٰا وَ أَوْحَیْنٰا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرٰاتِ وَ إِقٰامَ الصَّلاٰةِ وَ إِیتٰاءَ الزَّکٰاةِ» (4)در قرآن چهار تعبیر برای زکات بیان شده است:

1 ایتاء مال. «وَ آتَی الْمٰالَ عَلیٰ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبیٰ» (5)2 صدقه. «خُذْ مِنْ أَمْوٰالِهِمْ صَدَقَةً» (6)3 انفاق. «یُقِیمُوا الصَّلاٰةَ وَ یُنْفِقُوا» (7)4 زکات. «یُقِیمُونَ الصَّلاٰةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکٰاةَ» (8)در قرآن،معمولاً زکات همراه با نماز آمده است و طبق روایات،شرط قبولی نماز، پرداخت زکات است.این پیوند رابطه ی با خدا و رابطه ی با مردم را می رساند.

در قرآن هیچ یک از واجبات دین،این گونه مقارن با نماز نیامده است.

گرفتن زکات بر سادات حرام است،گروهی از بنی هاشم از پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله تقاضا کردند

ص :87


1- 1) .توبه،103.
2- 2) .مریم،32.
3- 3) .بقره،34.
4- 4) .انبیاء،73.
5- 5) .بقره،77.
6- 6) .توبه،103.
7- 7) .ابراهیم،31.
8- 8) .مائده،55.

تا مسئول جمع آوری زکات چهارپایان باشند و بدین وسیله سهمی به عنوان کارگزاران زکات نصیبشان گردد.حضرت فرمودند:زکات بر من و شما حرام است. (1)مگر آنکه دهنده و گیرنده ی زکات هر دو سیّد باشند.

قانون زکات،به معنای تمایل اسلام به وجود قشرِ فقیرِ زکات گیرنده و ثروتمندِ زکات دهنده نیست،بلکه راه حلی برای یک واقعیّت خارجی جامعه است.اغنیا هم گاهی با پدیده هایی چون سرقت،آتش سوزی،تصادف،جنگ و اسارت مواجه می شوند و در نظام اسلامی باید بودجه ای برای تأمین اجتماعی باشد.

در روایات آمده است:خداوند در مال اغنیا به مقدار حلّ مشکل نیازمندان حقّی قرار داده است و اگر می دانست که برایشان کافی نیست،آن را می افزود.اگر مردم حقوق فقرا را به آنان می پرداختند،همه زندگی خوبی داشتند و اگر اغنیا زکات می دادند،فقیری در کار نبود. (2)

بر خلاف عقیده ی بعضی در مورد جلوگیری از افزایش درآمد افراد و محدود ساختن آن،اسلام عقیده دارد که باید به انسان آزادی نسبی داد تا با تلاش،ابتکار و بهره گیری از طبیعت رشد کند،ولی مالیات هم بپردازد.

شرط مصرف زکاتِ در راه خدا، «فِی سَبِیلِ اللّٰهِ» فقر نیست،بلکه در هر جا که کمک به حاکمیّت خطّ اسلام کند،می توان خرج کرد. (3)

برای نجات جامعه از شرّ افراد شرور،می توان از زکات استفاده کرد و این مشمولِ «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» است. (4)

اگر بر گردن کسی،دیه ثابت شد و توان پرداخت نداشت،مشمول «وَ الْغٰارِمِینَ» است و می توان از زکات به او کمک کرد. (5)

شاید تعبیر «وَ فِی الرِّقٰابِ» ،شامل مصرف زکات برای آزادسازی زندانیان یا تأمین مخارج آنان هم بشود.

ص :88


1- 1) .تفسیر نور الثقلین؛کافی،ج 4،ص 58.
2- 2) .وسائل،ج 6،ص 4.
3- 3) .تفسیر روح المعانی.
4- 4) .تفسیر روح المعانی.
5- 5) .تفسیر مراغی.

تقسیم زکات در موارد هشتگانه،لازم نیست یکسان باشد؛بلکه زیر نظر حاکم اسلامی و به مقدار نیاز و ضرورت تقسیم می شود.

زکات،عامل تعدیل ثروت است.

زکات،تشکّر عملی از داده های الهی است.

زکات،فاصله ی طبقاتی را کاسته،کینه ی میان فقرا و ثروتمندان را می زداید.

زکات،روح سخاوت و رحمت را در انسان زنده ساخته،از دنیا طلبی و وابستگی مادّی می کاهد.

زکات،پشتوانه ی تأمین اجتماعی محرومان است.به فقیر می گوید:نگران نباش، به ورشکسته می گوید:تلاش مجدّد کن،به مسافر می گوید:از ماندن در راه نترس، به کارمند می گوید:سهم تو محفوظ است،به بردگان وعده ی آزادی می دهد،بازار خدمات الهی را رونق می بخشد و دل های دیگران را به اسلام جذب می کند.

غفلت از یاد خدا،بهره کشی از مردم،سنگدلی،طغیان و عیّاشی،ثمره ی تکاثر و ثروت اندوزی است و زکات،داروی این بیماری است.

زکات،علاوه بر محرومیت زدایی،گرایش به اسلام را می افزاید و یا لا اقل موجب ترک همکاری افراد با دشمنان اسلام می گردد.چنان که در روایات آمده است که گاهی افرادی که ایمان ضعیفی دارند،با کمک های مالی و نزدیک شدن به اسلام، ایمانشان استوار می شود. (1)

زکات که نموداری از نظام اسلامی است زمینه ساز عدالت اجتماعی،فقرزدایی، تأمین کارمندان،محبوبیت بین المللی،آزادی بردگان و افراد در بند،به حرکت درآوردن نیروها،حفظ آیین و کیان مسلمانان و گسترش خدمات عمومی است.

پیام ها:

1 زکات،نشانه ی صداقت در اظهار ایمان است. «إِنَّمَا الصَّدَقٰاتُ»

ص :89


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.

2 تقسیم زکات بر اساس وحی است،نه توقّعات.در مقابل عیب جویی منافقان، فرمود: «إِنَّمَا الصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ...» 3 مصرف زکات در غیر موارد هشتگانه ی این آیه،جایز نیست. «إِنَّمَا الصَّدَقٰاتُ» 4 یکی از اصول عدالت اجتماعی اسلامی،بیمه و تأمین زندگی محرومان است. «إِنَّمَا الصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ» 5 همه ی دارایی های انسان از خودش نیست،دیگران هم در آن سهم دارند.

«لِلْفُقَرٰاءِ وَ...»

6 پرداخت کنندگان زکات،نباید بر فقیران منّت بگذارند،چون سهم زکات، ملک خودشان است. «لِلْفُقَرٰاءِ» 7 فقرزدایی باید در رأس برنامه های نظام اسلامی باشد. «فَرِیضَةً مِنَ اللّٰهِ» ابتدا «لِلْفُقَرٰاءِ» مطرح شد و سپس موارد دیگر.

8 تأمین زندگی کسانی که به دنبال اقامه ی احکام و فرائض دینی هستند،لازم است. «وَ الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا» 9 هر کاری بها و ارزشی دارد،خواه کارگر و کننده ی آن نیازمند باشد،یا غنی.

«الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا»

10 هم چنان که قاضی باید تأمین شود تا به فکر رشوه نیفتد،دست اندرکاران زکات هم باید تأمین شوند تا به فکر رشوه و اختلاس نیفتند. «الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا» 11 برای جمع آوری زکات،باید کسانی از سوی حکومت اسلامی مأمور شوند.

«الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا»

12 مسائل مادی و معنوی،به هم آمیخته است. «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» 13 اسلام،بر خلاف استعمارگران دروغگو و لاف زن،با حلّ مشکلات اقتصادی جامعه ها و به قصد قربت،همراه با برهان و ارشاد،مکتب خود را توسعه می دهد. «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» 14 از وظایف دولت اسلامی آن است که مال را وسیله ی جذب دلها قرار

ص :90

دهد. (1)«وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» 15 اسلام برای آزادی بردگان،بودجه قرار داده است. «وَ فِی الرِّقٰابِ» 16 مخارج تشکیلات زکات،بر دولت تحمیل نمی شود،بلکه خودکفاست.

«الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا»

17 حکومت اسلامی،مسئول گرفتن زکات و پرداختِ بجای آن است،تا فقرا، خود مستقیماً نزد اغنیا نروند و احساس حقارت نکنند. (2)«الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا» 18 بودجه ی جهاد و دفاع از سرزمین اسلامی از زکات و به دوش مردم است. «فِی سَبِیلِ اللّٰهِ» 19 مال،باید وسیله ی قرب به خدا باشد. «فِی سَبِیلِ اللّٰهِ» 20 اسلام با تأمین بودجه برای واماندگان در سفر،به مسأله ی سفر،تجارت و سیاحت بها داده است. «ابْنِ السَّبِیلِ» 21 قانون زکات،قانونی حساب شده و حکیمانه است. «إِنَّمَا الصَّدَقٰاتُ» ... «فَرِیضَةً» ... «عَلِیمٌ حَکِیمٌ» 22 اسلام،تنها دین عبادت نیست،قوانین اقتصادی هم دارد. «فَرِیضَةً»

[سوره التوبة (9): آیه 61]

اشاره

وَ مِنْهُمُ اَلَّذِینَ یُؤْذُونَ اَلنَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ اَلَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اَللّٰهِ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (61)

برخی از منافقان،پیامبر را آزار می دهند و می گویند:او سراپا گوش است.(و به سخن هر کس گوش می دهد.)بگو:گوش دادن او به نفع شماست،او به خداوند ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق می کند و برای هر کس از شما که ایمان آورد،مایه ی رحمت است و آنان که رسول خدا را اذیّت و آزار می دهند،عذابی دردناک دارند.

ص :91


1- 1) .در اسلام،مسائلی همچون هدیه،سوغات و اطعام،به عنوان اهرمی جهت جذب قلوب به حساب آمده است.
2- 2) .آیه ای دیگر می فرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوٰالِهِمْ صَدَقَةً» توبه،103.

نکته ها:

مقصود از «مِنْهُمُ» ؛یا گروه منافقان است،یا برخی افراد سست ایمان که از روی ترس در جبهه شرکت نکردند و پس از جنگ،عذر و بهانه می آوردند.

به فرموده ی روایات،به دلیل تماس های دائمی پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله با علی علیه السلام،عدّه ای از منافقان آن حضرت را ساده لوح و زودباور معرّفی می کردند. (1)

پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:«مَن آذانی فی عترتی فعلیه لعنة اللّٰه»کسی که اهل بیت مرا اذیّت کند، لعنت خدا بر او باد.در مورد حضرت فاطمه علیها السلام نیز فرمود:«مَن آذاها فقد آذانی» هر کس فاطمه را اذیّت کند،مرا اذیّت نموده است. (2)

پیام ها:

1 گروهی دائماً پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله را اذیّت می کردند. «یُؤْذُونَ» (فعل مضارع،رمز استمرار است) 2 همه ی اصحاب پیامبر،عادل نبودند و برخی پیامبر را می آزردند. «یُؤْذُونَ» 3 رهبری امّت،ملازم آزار دیدن از خودی و بیگانه است. «یُؤْذُونَ النَّبِیَّ» 4 آزار پیامبر،کفر است. (3)تقابل «الَّذِینَ یُؤْذُونَ» با «لِلَّذِینَ آمَنُوا» 5 منافقان حتّی علیه پیامبر نیز تبلیغات و جوسازی می کردند. «یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» 6 خداوند،پیامبرش را از حرف های محرمانه و درونْ گروهیِ مخالفان،آگاه می سازد. «یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» 7 به همه مردم اجازه ی سخن بدهید تا نگویند حاضر به شنیدن حرف ما نیستید، هر چند به ساده لوحی متّهم شوید. «یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» 8 از آداب گوش دادن،توجّه با تمام وجود به سخنانِ گوینده است.کلمه ی «أُذُنٌ» به معنای آن است که او سر تا پا گوش است.

ص :92


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .ملحقات احقاق الحق،ج 18،ص 458 و 439.
3- 3) .تفسیر المنار.

9 گاهی به خاطر مصلحتِ امّت باید از بعضی شنیده ها تغافل کرد. «أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ» 10 گاهی آثار تربیتی و اجتماعی یا سیاسیِ سکوت،بیش از برخورد و اعلام موضع است. «أُذُنٌ» 11 از صفات یک رهبر آگاه،سعه ی صدر،گوش دادن به حرف همه ی گروه ها، برخورد محبّت آمیز با آنان،عیب پوشی و بازگذاشتن راه عذر و توبه ی مردم است. «قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ» 12 با روی باز و از روی خیرخواهی،شنوایِ سخن مردم باشید. «أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ» 13 سکوت در برابر شنیده ها،همیشه نشانه ی رضایت نیست. «أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ» 14 آزار دیده را حمایت کنید.خداوند در برابر سخن دشمن که پیامبر را «أُذُنٌ» می گفت،چهار ارزش برای آن حضرت بیان می کند: «أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ» ، «یُؤْمِنُ بِاللّٰهِ» ، «یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ»» ، ««رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا» 15 اگر مؤمنی خبری داد،سخن او را تصدیق کنید. «یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ» 16 گرچه پیامبر برای جهانیان رحمت است،ولی بهره بردن از این رحمت، مخصوص اهل ایمان است. «رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا» 17 از کیفر آزار پیامبر بترسید. «لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 62]

اشاره

یَحْلِفُونَ بِاللّٰهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کٰانُوا مُؤْمِنِینَ (62)

(منافقان)برای شما به خدا سوگند می خورند تا شما را راضی کنند،در حالی که اگر ایمان آورده اند،شایسته تر آن است که خدا و رسولش را راضی کنند.

پیام ها:

1 منافق،پیوسته در بیم،وحشت و اضطراب است و می خواهد با سوگند و تظاهر،از اعتقادات مذهبی مردم سوء استفاده کرده و توجّه آنان را به خود جلب کند. «یَحْلِفُونَ» ... «لَکُمْ»

ص :93

2 فریب هر سوگندی را مخورید،چون گاهی مقدّسات،دستاویز نامقدّسین قرار می گیرد. «یَحْلِفُونَ بِاللّٰهِ» 3 برای مؤمن،رضایت خداوند اصل است،نه پسند مردم. «وَ اللّٰهُ» ... «أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ» 4 رضایت رسول،همان رضایت الهی است. «اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ» و نفرمود:«یرضوهما» (1)5 هر کس رضای خلق را بر رضای خالق ترجیح دهد،سهمی از نفاق دارد و باید توبیخ شود. «اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کٰانُوا مُؤْمِنِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 63]

اشاره

أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحٰادِدِ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نٰارَ جَهَنَّمَ خٰالِداً فِیهٰا ذٰلِکَ اَلْخِزْیُ اَلْعَظِیمُ (63)

آیا ندانستند که هر کس با خدا و پیامبرش دشمنی کند،کیفرش آتش دوزخ است و پیوسته در آن خواهد بود؟ این است خواری و رسوایی بزرگ(که بهره ی مخالفان است).

نکته ها:

«یُحٰادِدِ اللّٰهَ»

،یا به معنای محدود کردن قدرت خداست،گویا خداوند در اعمال قهر نسبت به آنان محدود است.یا این که خدا را دست بسته می پنداشتند.

فخر رازی،این واژه را از«حَدید»به معنای سرسختی دانسته و گفته است:«محادّة»یا به معنی تجاوز از قانون الهی است یا به معنای آنکه خود را یک طرف و خدا را در سوی دیگر پنداشتن است.

پیام ها:

1 مخالفت با رهبری حق،مخالفت با خداست. «مَنْ یُحٰادِدِ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ»

ص :94


1- 1) .البتّه ممکن است دلیل این که نفرمود:«یرضوهما»این باشد که هیچ کس حتّی پیامبر همتای خداوند متعال نیست.

2 حفظ آبرو از طریق سوگند دروغ،نمونه ی دشمنی و سرسختی با خداست.

«یَحْلِفُونَ بِاللّٰهِ»

... «یُحٰادِدِ اللّٰهَ» 3 ثمره ی سرسختی افراد آگاه در برابر دین خدا،دوزخ ابدی است. «أَ لَمْ یَعْلَمُوا» ... «فَأَنَّ لَهُ نٰارَ جَهَنَّمَ» 4 یاد دوزخ می تواند مانع سرسختی و لجاجت باشد. «فَأَنَّ لَهُ نٰارَ جَهَنَّمَ»

[سوره التوبة (9): آیه 64]

اشاره

یَحْذَرُ اَلْمُنٰافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمٰا فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اِسْتَهْزِؤُا إِنَّ اَللّٰهَ مُخْرِجٌ مٰا تَحْذَرُونَ (64)

منافقان بیم دارند که سوره ای به زیان آنان نازل شود که از آنچه در درونشان است،خبر دهد.بگو:(هر چه می خواهید)مسخره کنید،قطعاً خداوند آنچه را که(از آشکار شدنش)بیم دارید،آشکار خواهد کرد.

نکته ها:

در شأن نزول آیه گفته اند:گروهی از منافقان،تصمیم گرفتند شتر پیامبر را در بازگشت از جنگ تبوک در گردنه ای رَم دهند تا پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله کشته شود.رسول خدا از تصمیم آنان از طریق وحی با خبر شد.

در حالی که عمّار و حُذیفه از جلو و پشت سر حضرت مراقب بودند،به گردنه رسیدند و منافقان حمله کردند.پیامبر آنان را شناخت و نامشان را به حُذیفه گفت.

او پرسید:چرا فرمان قتلشان را نمی دهی؟ فرمود:نمی خواهم بگویند که محمّد صلی اللّٰه علیه و آله چون به قدرت رسید،مسلمانان را کشت. (1)

منافقان در غیاب پیامبر،از روی استهزا می گفتند:او می خواهد کاخهای شام را تسخیر کند! این آیه نازل شد و آنان را تهدید به رسوایی کرد. (2)

کلمه ی «سُورَةٌ» ،یعنی مجموعه ای از آیات الهی.این کلمه برای 114 سوره ی قرآن،

ص :95


1- 1) .تفاسیر المیزان،فی ظلال القرآن،مجمع البیان،کبیر فخر رازی و نمونه.
2- 2) .تفسیر مجمع البیان.

اصطلاح شده است،و در همان صدر اسلام،برای همه شناخته شده بود.

پیام ها:

1 منافق،هر لحظه از افشا شدن چهره اش نگران است. «یَحْذَرُ الْمُنٰافِقُونَ» 2 منافقان می دانستند که خداوند بر کارشان آگاه است و پیامبر اسلام حقّ است و با خدا رابطه دارد،به همین دلیل نگران نزول سوره ای و افشا شدن خود بودند. «یَحْذَرُ الْمُنٰافِقُونَ...» 3 آیات قرآن بر اساس نیازها و به تدریج نازل می شده است. «أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ...» 4 استهزا،شیوه ی منافقان است. «اسْتَهْزِؤُا» (شاید مراد از استهزا،نفاق باشد) 5 سنّت و وعده ی الهی در مورد منافقان،افشاگری است،پس از نیش های آنان نگران نباشیم. «إِنَّ اللّٰهَ مُخْرِجٌ» 6 اراده ی خداوند،بر تمایل منافقان غالب است. «یَحْذَرُ» ... «إِنَّ اللّٰهَ مُخْرِجٌ» 7 تهدید منافقان لازم است. «إِنَّ اللّٰهَ مُخْرِجٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 65]

اشاره

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمٰا کُنّٰا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللّٰهِ وَ آیٰاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ (65)

اگر از منافقان بپرسی(چرا مسخره کردید؟)قطعاً می گویند:ما فقط شوخی و بازی می کردیم(و غرضی نداشتیم).بگو:آیا خداوند و آیات او و پیامبرش را مسخره می کردید!؟

نکته ها:

«خوض»در زبان عربی به معنای،پانهادن در گِل است و در قرآن به ورود در کارهای ناپسند گفته می شود.

آیه،مربوط به جنگ تبوک است که منافقان قصد کشتن پیامبر را در بازگشت داشتند.یکی از آنان گفته بود:اگر توطئه فاش شد،چه کنیم؟ دیگری گفت:

می گوییم مزاح و

ص :96

شوخی بود.در واقع عذری بدتر از گناه آوردند. (1)

پیام ها:

1 دروغ و توجیه گری،از کارهای دائمی منافقان است. «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ» 2 عقب نشینی،احساس ضعف و تزویر و اصرار بر خلاف،حتّی پس از افشای توطئه نشانه ی منافق است. «لَیَقُولُنَّ إِنَّمٰا کُنّٰا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ» 3 خداوند از توجیه گری ها و آینده منافقان خبر داده و آنان را رسوا کرده است.

«لَیَقُولُنَّ إِنَّمٰا کُنّٰا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ»

4 منافقان برای تبرئه خود هم سوگند خوردند و هم قصد خود را صد در صد شوخی دانستند.(لام در «لَیَقُولُنَّ» حرف قسم و «إِنَّمٰا» حصر را می رساند) 5 پیامبر مأمور توبیخ منافقان است. «قُلْ أَ بِاللّٰهِ وَ آیٰاتِهِ...» 6 شوخی با مقدّسات دینی جایز نیست. «أَ بِاللّٰهِ وَ آیٰاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ»

[سوره التوبة (9): آیه 66]

اشاره

لاٰ تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمٰانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طٰائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طٰائِفَةً بِأَنَّهُمْ کٰانُوا مُجْرِمِینَ (66)

(بی جهت)عذر و بهانه نیاورید.همانا شما بعد از ایمانتان کافر شدید.اگر از گروهی از شما(به خاطر توبه یا آنکه بار اوّل اوست)درگذریم،گروهی(دیگر) را به خاطر سابقه ی جرمشان کیفر می دهیم.

نکته ها:

درباره ی اینکه کدام گروه از منافقان عفو می شوند اقوالی است:

الف:آنان که توبه کنند. (2)

ب:آنان که در حاشیه و کنار استهزاکنندگان بوده اند. (3)ولی از سردمداران آنان پذیرفته نمی شود.

ص :97


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.
2- 2) .تفسیر مجمع البیان.
3- 3) .تفسیر کبیر فخر رازی.

ج:آنان که عفوشان به مصلحت نظام و حکومت است. (1)

د:آنان که تنها مدّت کوتاهی منحرف شدند،در مقابل آنان که جرمشان ریشه دار و سابقه دار و هم چنان استمرار دارد. «کٰانُوا مُجْرِمِینَ»

پیام ها:

1 عذر دروغگویان و مسخره کنندگان در همه جا پذیرفته نیست. «لاٰ تَعْتَذِرُوا...» 2 ارتداد،سبب نپذیرفتن هر عذری است. «قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمٰانِکُمْ» 3 به ایمان امروز خود مغرور نشویم،چون خطرِ سوء عاقبت و مرتد شدن وجود دارد. «قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمٰانِکُمْ» 4 توهین و استهزا به خدا و پیامبر و آیات الهی،کفر است. «تَسْتَهْزِؤُنَ» ، «کَفَرْتُمْ» 5 منافق،در حقیقت کافر است. «کَفَرْتُمْ» 6 هنگام تهدیدِ مخالفان و منافقان توطئه گر،همه ی راهها را نبندیم. «نَعْفُ» 7 بعضی از منافقان قابل عفوند،البتّه اگر توبه کنند. «نَعْفُ عَنْ طٰائِفَةٍ» (نفاق نیز دارای مراتبی است) 8 دلیل کیفرِ منافقان،کفر و جرم سابقه دار آنان است. «نُعَذِّبْ» ... «کٰانُوا مُجْرِمِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 67]

اشاره

اَلْمُنٰافِقُونَ وَ اَلْمُنٰافِقٰاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اَللّٰهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ اَلْمُنٰافِقِینَ هُمُ اَلْفٰاسِقُونَ (67)

مردان و زنانِ منافق،از یکدیگرند(از یک قماشند)،به منکر فرمان می دهند و از معروف نهی می کنند و دستهای خود را(از بخشش و انفاق)می بندند.خدا را فراموش کرده اند،پس خداوند نیز آنان را فراموش کرده است.همانا منافقان، همان فاسقانند.

ص :98


1- 1) .تفسیر المیزان.

نکته ها:

در صدر اسلام،زنان منافقی بودند که همچون مردان در فساد مؤثر بودند.

سؤال:خداوند که فراموشی ندارد، «وَ مٰا کٰانَ رَبُّکَ نَسِیًّا» (1)پس این آیه که می فرماید:خداوند آنان را فراموش کرد،به چه معنایی است؟ پاسخ:نسبت دادن فراموشی به خداوند،مجازی است،یعنی خداوند با آنان مثل فراموش شده ها عمل می کند(نه آنکه فراموششان کند).

امام رضا علیه السلام فرمود:کیفر کسی که خدا و قیامت را فراموش کند،آن است که خود را فراموش کند. (2)و حضرت علی علیه السلام فرمود:فراموش کردن خداوند آن است که آنان را از خیر محروم کند. (3)

پیام ها:

1 زن و مرد هر دو،در اصلاح یا فساد جامعه نقش دارند. «الْمُنٰافِقُونَ» ، «الْمُنٰافِقٰاتُ» 2 بعضی از منافقان نقش رهبر دارند و بعضی دیگر،تأثیرپذیرند. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» (نفاق دارای مراتبی است) 3 اهلِ نفاق با درجات مختلفشان،اصول و عملکردهای مشترکی دارند. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» 4 منافقان،هر چند سوگند بخورند که از شمایند،باور نکنید،زیرا آنان جزء باند خودشانند. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» 5 میان منافقان رابطه ای قوی می باشد. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» 6 اشاعه ی فحشا و دعوت به منکرات و نهی از خوبی ها،نشانه ی نفاق است.

«یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ»

7 در فرهنگ منافقان،خیر رسانی وجود ندارد. «یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ» 8 ترکِ امر به معروف،نهی از منکر و انفاق در راه خدا،نشانه ی فراموش کردن

ص :99


1- 1) .مریم،64.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.
3- 3) .تفسیر برهان.

خداست. «نَسُوا اللّٰهَ» 9 محرومیّت از لطف الهی و فراموش شدن،نتیجه ی فراموش کردن خداوند است. «فَنَسِیَهُمْ» 10 کیفرهای الهی،با کردار انسان متناسب است. «نَسُوا اللّٰهَ فَنَسِیَهُمْ» 11 منافقان در محاسبات خود،مردم را در نظر می گیرند،نه خدا را. «نَسُوا اللّٰهَ» 12 نفاق و دورویی،فسق است. «هُمُ الْفٰاسِقُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 68]

اشاره

وَعَدَ اَللّٰهُ اَلْمُنٰافِقِینَ وَ اَلْمُنٰافِقٰاتِ وَ اَلْکُفّٰارَ نٰارَ جَهَنَّمَ خٰالِدِینَ فِیهٰا هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اَللّٰهُ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ مُقِیمٌ (68)

خداوند به مردان و زنان منافق و به کافران،وعده ی آتش دوزخ را داده،که پیوسته در آن خواهند بود.آن(دوزخ)برایشان بس است و خداوند آنان را لعنت کرده(و از لطف خویش دور ساخته)و برایشان عذابی پایدار است.

پیام ها:

1 زن و مرد در برابر تکالیف الهی مساوی هستند. «الْمُنٰافِقِینَ وَ الْمُنٰافِقٰاتِ» 2 کیفرهای الهی نتیجه عملکرد خود ما و مقابله به مثل است.(در آیه 65،منافقان مسلمانان را به بازی گرفته و استهزا می کردند،در این آیه خداوند با کلمه ی «وَعَدَ» و «حَسْبُهُمْ» که نشانه ی وعده به خوبی و کفایت رضایت بخش است،به نوعی آنان را استهزا و تحقیر کرده است) 3 وعده ی دوزخ،ابتدا برای منافقان است،سپس کافران. «وَعَدَ اللّٰهُ الْمُنٰافِقِینَ وَ الْمُنٰافِقٰاتِ وَ الْکُفّٰارَ» 4 منافقان،هر چند در دنیا خود را در کنار مؤمنان جای دهند،ولی در آخرت،در ردیف کفّار خواهند بود. «الْمُنٰافِقِینَ» ... «وَ الْکُفّٰارَ» 5 دوزخ،مجموعه ی هر گونه رنج و بلاست،پس برای منافقان و کافران کافی است. «هِیَ حَسْبُهُمْ»

ص :100

[سوره التوبة (9): آیه 69]

اشاره

کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کٰانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً وَ أَکْثَرَ أَمْوٰالاً وَ أَوْلاٰداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاٰقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاٰقِکُمْ کَمَا اِسْتَمْتَعَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَلاٰقِهِمْ وَ خُضْتُمْ کَالَّذِی خٰاضُوا أُولٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمٰالُهُمْ فِی اَلدُّنْیٰا وَ اَلْآخِرَةِ وَ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْخٰاسِرُونَ (69)

(حالِ شما منافقان،)همچون کسانی است که پیش از شما بودند،(با آنکه)آنان نیرومندتر از شما و ثروت مندتر و صاحب فرزندان بیشتری بودند،پس آنان از نصیبشان بهره مند شدند،شما نیز همان گونه که پیشینیانِ شما متمتّع شدند،بهره ی خود را بردید و(در روش باطل خود)فرو رفتید،چنان که آنان فرورفتند.آنها اعمالشان در دنیا و آخرت محو شد و آنان همان زیانکارانند.

نکته ها:

«خلاق»در آیه،به معنای مطلقِ بهره و نصیب است،گرچه در لغت به معنای اخلاق و خُلقیّاتی است که انسان کسب می کند.

مراد از حبطِ عمل در دنیا،شاید افشای چهره ی واقعی منافقان و بی ارزش شدن کارهای نیک آنان باشد.

پیام ها:

1 تاریخ و سرنوشت امّت ها،به یکدیگر شبیه است. «کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» 2 راه کفر و نفاق همیشه بوده و سنّت الهی نیز یکسان است. «کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» 3 قدرت نظامی، «قُوَّةً» و اقتصادی، «أَمْوٰالاً» و نیروی انسانی، «أَوْلاٰداً» مانع قهر الهی نیست.

4 منافقان و کفّار،به قدرت،مال و فرزند خود تکیه دارند. «کٰانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً وَ...» 5 در بهره مند شدن از منافع دنیوی،ایمان شرط نیست،کفّار و منافقان نیز نصیب دارند. «فَاسْتَمْتَعُوا» 6 کامجویی ها و کامیابی های دنیوی،زود گذر است. «فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاٰقِهِمْ»

ص :101

7 دلیل کامیابی مخالفان انبیا از دنیا،خلق و خوی و تلاش آنان است. «فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاٰقِهِمْ» 8 هر کامیابی و نعمتی،نشانه ی لطف الهی نیست. «فَاسْتَمْتَعُوا» ... «حَبِطَتْ أَعْمٰالُهُمْ» 9 خداوند در دنیا برای منحرفان از حق،بهره ای قرار داده است. «بِخَلاٰقِهِمْ» ولی در آخرت،هیچ بهره و نصیبی ندارند. (1)

10 فرو رفتن و غرق شدن در فساد و دین ستیزی،عامل سقوط است. «خُضْتُمْ» ، «خٰاضُوا» و گر نه،توبه و بازسازی پس از هر گناه،می تواند نجات بخش باشد.

11 کفر و نفاق،سبب حبط اعمال است. «حَبِطَتْ»

[سوره التوبة (9): آیه 70]

اشاره

أَ لَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عٰادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْرٰاهِیمَ وَ أَصْحٰابِ مَدْیَنَ وَ اَلْمُؤْتَفِکٰاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنٰاتِ فَمٰا کٰانَ اَللّٰهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لٰکِنْ کٰانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (70)

آیا خبر کسانی که پیش از آنان بودند،(سرنوشتِ)قوم نوح،عاد،ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و شهرهای زیر و رو شده،به آنان نرسیده است؟ پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند،(ولی آنان لجاجت کرده،نابود شدند.)پس خداوند به آنان ستم نکرد،بلکه خودشان به خویش ستم می کردند.

نکته ها:

قوم نوح،با غرق شدن،قوم عاد(قوم حضرت هود)،با تندبادهای سرد و مسموم،قوم ثمود(قوم حضرت صالح)،با زلزله،قوم مدین(اصحاب حضرت شعیب)،با ابر آتشبار و قوم لوط،با زیر و رو شدن آبادی هایشان هلاک شدند.

«الْمُؤْتَفِکٰاتِ»

از«ائتکاف»به معنای زیر و رو شدن است که در این جا اشاره به عذاب قوم لوط دارد.

ص :102


1- 1) .«اولئک لا خلاق لهم فی الآخرة».آل عمران،77.

پیام ها:

1 از سنّت های الهی،عذاب و کیفر دنیوی است. «أَ لَمْ یَأْتِهِمْ...» یعنی در مورد شما نیز چنین است.

2 هر کس آگاه تر است،مسئول تر است. «أَ لَمْ یَأْتِهِمْ...» مردم عصر پیامبر،از سرنوشت اقوام گذشته آگاه بودند.

3 تاریخ و اخبار اقوام گذشته،بسیار مهم و مفید است. «نَبَأُ» (به خبر مهم و مفید «نَبَأُ» گفته می شود) 4 هر کس از تاریخ عبرت نگیرد باید توبیخ شود. «أَ لَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» بهترین درس برای زندگیِ امروز،عبرت از تاریخ گذشته است.

5 قهر الهی همواره پس از اتمام حجّت است. «أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ» 6 سرپیچی از دستورهای الهی،ظلم به خویشتن است. «أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» 7 انسان دارای اختیار است و می تواند در برابر همه ی معجزات،تصمیم بگیرد.

«أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ»

... «وَ لٰکِنْ کٰانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» 8 قهر الهی به خاطر اصرار و استمرار بر ظلم است. «کٰانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 71]

اشاره

وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاٰةَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّکٰاةَ وَ یُطِیعُونَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ أُولٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اَللّٰهُ إِنَّ اَللّٰهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (71)

مردان و زنان با ایمان،یار و یاور و اولیای یکدیگرند،به معروف(خوبی ها) فرمان می دهند و از منکرات و بدی ها(منکرات)نهی می کنند،نماز بر پای داشته،زکات می پردازند و از خداوند و پیامبرش پیروی می کنند.بزودی خداوند آنان را مشمول رحمت خویش قرار خواهد داد.همانا خداوند،توانای غالب و حکیم است.

ص :103

نکته ها:

آیه ی 67،درباره ی منافقان تعبیرِ «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» را آورده بود،امّا این آیه درباره ی مؤمنان می فرماید: «بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ بَعْضٍ» ،شاید اختلاف تعبیر به خاطر آن است که بر خلاف مؤمنان،وحدت عمیق و پیوند ولایت در میان منافقان نیست و هنگام بروز منافع شخصی،وفادار نیستند و وحدتشان ظاهری و صوری است،به قول قرآن: «تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّٰی» (1)آنان را متّحد می پنداری در حالی که دلهایشان پراکنده است.

چون امر به معروف و نهی از منکر،عامل برپایی واجبات دیگر است،از این رو در آیه،قبل از نماز و زکات آمده است. (2)

پیام ها:

1 زن و مرد هر دو،در اصلاح جامعه تأثیر گذارند. «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنٰاتُ» 2 مؤمنان در جامعه ی اسلامی،نسبت به یکدیگر از طرف خداوند،حقّ ولایت و نظارت همراه با محبّت دارند و بی تفاوت نیستند. «بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ بَعْضٍ» 3 امر به معروف و نهی از منکر که بر همه ی مردان و زنان با ایمان واجب است، برخاسته از حقّ ولایت بر یکدیگر است. «بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ» ... «وَ یَنْهَوْنَ» 4 امر به معروف و نهی از منکر باید از موضع قدرت باشد نه ضعف. «یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» 5 امر و نهی،در سایه ی محبّت و ولایت قابل اجراست. «بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ» ، «یَأْمُرُونَ...» 6 توجّه به زندگی محرومان و تأمین اجتماعی فقرا،در کنار مسائل عبادی دیگر است. «یُقِیمُونَ» ، «یُؤْتُونَ الزَّکٰاةَ وَ یُطِیعُونَ اللّٰهَ...» 7 ایمان در اصلاح فرد و جامعه،نقش به سزایی دارد. «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنٰاتُ» ... «یَأْمُرُونَ» ، «یَنْهَوْنَ» ، «یُقِیمُونَ الصَّلاٰةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکٰاةَ وَ یُطِیعُونَ اللّٰهَ»

ص :104


1- 1) .حشر،14.
2- 2) .تحف العقول،ص 237.

8 امر به معروف و نهی از منکر،اقامه ی نماز،پرداخت زکات و اطاعت از خدا و رسول،وظیفه و عملکرد دائمی مؤمنان است. «یَأْمُرُونَ» ، «یَنْهَوْنَ» ، «یُقِیمُونَ» ، «یُؤْتُونَ» ، «یُطِیعُونَ» (فعل مضارع رمز استمرار است) 9 کسانی که دیگران را به کارهای خوب دعوت می کنند،باید خود نیز اهل عمل باشند. «یَأْمُرُونَ» ، «یُقِیمُونَ الصَّلاٰةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکٰاةَ وَ یُطِیعُونَ» 10 اطاعت از خدا و رسول باید با میل و رغبت باشد. «یُطِیعُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ» (اطاعت در لغت به معنای پیروی با میل است) 11 هم اطاعت از خدا در برنامه های عبادی لازم است و هم اطاعت از رسول در برنامه های حکومتی. «یُطِیعُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ» 12 اعمال انسان،زمینه ساز رحمت الهی است. «یَأْمُرُونَ» ، «یَنْهَوْنَ» ، «یُقِیمُونَ» ، «یُؤْتُونَ» ، «یُطِیعُونَ» ، «سَیَرْحَمُهُمُ اللّٰهُ» 13 زن و مرد در دریافت رحمت الهی یکسان می باشند. «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنٰاتُ» ... «سَیَرْحَمُهُمُ اللّٰهُ»

[سوره التوبة (9): آیه 72]

اشاره

وَعَدَ اَللّٰهُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتِ جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ خٰالِدِینَ فِیهٰا وَ مَسٰاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنّٰاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوٰانٌ مِنَ اَللّٰهِ أَکْبَرُ ذٰلِکَ هُوَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ (72)

خداوند به مردان و زنان با ایمان،باغهایی(از بهشت)که از پای(درختان)آن، نهرها جاری و در آن جاودانند و(نیز)مساکن هایی دلپسند در بهشت برین را وعده داده است.ولی رضایت و خرسندی خداوند،برتر و والاتر(از اینها) است.این همان رستگاری بزرگ است.

نکته ها:

اشاره

این آیه چگونگی تحقّق رحمتی را که در آیه ی قبل بود، «سَیَرْحَمُهُمُ» بیان می کند.

«جَنّٰاتِ عَدْنٍ»

،طبق روایات،بهترین و شریف ترین منطقه ی بهشت و جایگاه

ص :105

پیامبران و صدّیقان و شهداست،منطقه ای که از نظر خوبی،به خیال کسی خطور نکرده است. (1)

مقایسه ی اهل نفاق با اهل ایمان

(آیات 67 و 68 با 71 و 72) 1 اهل نفاق، «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» ،امّا اهل ایمان «بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ بَعْضٍ» 2 اهل نفاق، «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» ،امّا اهل ایمان «یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» 3 اهل نفاق، «نَسُوا اللّٰهَ» ،امّا اهل ایمان «یُقِیمُونَ الصَّلاٰةَ» 4 اهل نفاق، «یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ» ،امّا اهل ایمان «یُؤْتُونَ الزَّکٰاةَ» 5 اهل نفاق، «الْفٰاسِقُونَ» ،امّا اهل ایمان «یُطِیعُونَ اللّٰهَ» 6 خداوند به اهل نفاق، «نٰارِ جَهَنَّمَ» وعده داده،امّا به اهل ایمان «جَنّٰاتٍ» ، «مَسٰاکِنَ» 7 برای اهل نفاق، «لَعَنَهُمُ اللّٰهُ» ،امّا برای اهل ایمان «رِضْوٰانٌ مِنَ اللّٰهِ» 8 برای اهل نفاق، «عَذٰابٌ مُقِیمٌ» ،امّا برای اهل ایمان «الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»

پیام ها:

1 زن و مرد،در برخورداری از پاداش الهی،برابرند «وَعَدَ اللّٰهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنٰاتِ» 2 بزرگ ترین امتیاز بهشت،خلود در آن و جاودانگی نعمت های آن است.

«خٰالِدِینَ فِیهٰا»

3 زندگی آخرت تنها معنوی نیست،بلکه مادّی و جسمانی است. «جَنّٰاتٍ» ، «مَسٰاکِنَ طَیِّبَةً» 4 مساکن خوب،وقتی ارزشمند است که در منطقه ی خوب باشد. «مَسٰاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنّٰاتِ عَدْنٍ» 5 از تمایلات طبیعی انسان به آب،سرسبزی،باغ،بوستان و منزل،در جهت گرایش به معنویت استفاده کنیم. «وَعَدَ اللّٰهُ» ... «جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهٰارُ...»

ص :106


1- 1) .تفسیر کنز الدقائق.

6 لذّت های معنوی،بالاتر از لذّت های مادّیِ بهشت است. «رِضْوٰانٌ مِنَ اللّٰهِ أَکْبَرُ» 7 بهشت نیز درجات و مراتبی دارد. «جَنّٰاتٍ تَجْرِی» ، «جَنّٰاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوٰانٌ مِنَ اللّٰهِ أَکْبَرُ» 8 رسیدن به پاداش اخروی و رضایت الهی،رستگاری بزرگ است «الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»

[سوره التوبة (9): آیه 73]

اشاره

یٰا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ جٰاهِدِ اَلْکُفّٰارَ وَ اَلْمُنٰافِقِینَ وَ اُغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ اَلْمَصِیرُ (73)

ای پیامبر! با کافران و منافقان ستیز کن و بر آنان سخت گیر و خشن باش که جایگاهشان دوزخ است و بد سرنوشتی دارند.

نکته ها:

تا منافقان دست به جنگ نزده و توطئه نکرده اند و مثل کافر حربی نشده اند، جهاد با آنان تنها با زبان است. (1)

پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله پیش از این آیه،با منافقان رفتاری کریمانه داشت،امّا پس از نزول این آیه،برخورد حضرت شدّت یافت. (2)

پیام ها:

1 جهاد باید مطابق فرمان و نظر رهبر مسلمانان باشد. «یٰا أَیُّهَا النَّبِیُّ جٰاهِدِ» 2 در نظام اسلامی،فرمانده کل قوّا،رهبر است. «یٰا أَیُّهَا النَّبِیُّ جٰاهِدِ» 3 اسلام،آیین جهاد و مبارزه با کفر و نفاق است. «جٰاهِدِ الْکُفّٰارَ وَ الْمُنٰافِقِینَ» 4 هم با دشمنانِ آشکار خارجی مبارزه کنیم، «جٰاهِدِ الْکُفّٰارَ» ،هم با دشمنانِ پنهانِ داخلی. «وَ الْمُنٰافِقِینَ» 5 رهبر مسلمانان باید در برابر استکبار قاطع باشد. «یٰا أَیُّهَا النَّبِیُّ جٰاهِدِ» ، «وَ اغْلُظْ» 6 با آنکه پیامبر،سرچشمه ی رحمت است،ولی به خاطر کفر و نفاق دشمنان، مأمور به خشونت می شود. «وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ»

ص :107


1- 1) .تفسیر المنار.
2- 2) .تفسیر فی ظلال القرآن.

7 جهاد با کفّار و منافقان،جزای دنیوی آنان است و کیفر اخروی شان جهنّم است. «وَ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ» 8 منافق،بدعاقبت است. «بِئْسَ الْمَصِیرُ»

[سوره التوبة (9): آیه 74]

اشاره

یَحْلِفُونَ بِاللّٰهِ مٰا قٰالُوا وَ لَقَدْ قٰالُوا کَلِمَةَ اَلْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاٰمِهِمْ وَ هَمُّوا بِمٰا لَمْ یَنٰالُوا وَ مٰا نَقَمُوا إِلاّٰ أَنْ أَغْنٰاهُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اَللّٰهُ عَذٰاباً أَلِیماً فِی اَلدُّنْیٰا وَ اَلْآخِرَةِ وَ مٰا لَهُمْ فِی اَلْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاٰ نَصِیرٍ (74)

(منافقان)به خدا سوگند می خورند که(سخنی کفرآمیز)نگفته اند،در حالی که قطعاً سخن کفر(آمیز)گفته اند و پس از اسلام آوردنشان کافر شدند و تصمیم به کاری (کشتن پیامبر)گرفتند که به آن دست نیافتند.و جز اینکه خداوند و پیامبرش آنان را از لطف خویش بی نیاز کرده،عیبی(برای پیامبر و مؤمنین)نیافتند(با این حال)اگر توبه کنند،برایشان بهتر است و اگر روی بگردانند،خداوند آنان را در دنیا و آخرت به عذابی دردناک گرفتار می کند و در روی زمین هیچ دوست و یاوری برایشان نخواهد بود.

نکته ها:

در آیه ی 66،از قول پیامبر به منافقان چنین آمده بود: «کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمٰانِکُمْ» ،در این آیه خداوند می فرماید: «کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاٰمِهِمْ» ؛پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله تعبیر«ایمان»داشت و خداوند تعبیر«اسلام»،زیرا پیامبر طبق ظاهر،آنان را مؤمن می دانست،امّا خداوندِ آگاه از اسرار،آنان را مسلمان می داند،نه مؤمن. (1)

آیه،شامل همه ی توطئه هایی می شود که منافقان بر ضدّ پیامبر و اسلام داشتند، ولی اغلب تفاسیر شیعه و سنّی به توطئه ی«لیلة العقبه»اشاره کرده اند که منافقان برای کشتن پیامبر در گردنه ای کمین کردند تا شترِ پیامبر را رَم دهند،امّا توطئه ی آنها

ص :108


1- 1) .تفسیر المیزان.

کشف شد و به مقصود خود نرسیدند. «هَمُّوا بِمٰا لَمْ یَنٰالُوا» نقل شده است که هنگام سخنرانی پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله در تبوک،منافقی به نام حلاّس گفت:اگر پیامبر راست بگوید،ما از الاغ بدتریم.یکی از اصحاب(عامر بن قیس) این جسارت را به پیامبر خبر داد.رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله احضارش کرد.او انکار می کرد و عامر می گفت که دروغ می گوید و او چنین گفته است.به دستور پیامبر،هر دو نزدیک منبر سوگند یاد کردند،امّا با نزول این آیه،منافق رسوا شد. (1)

پیام ها:

1 دروغگویی و سوگند دروغ،از نشانه های منافق است. «یَحْلِفُونَ بِاللّٰهِ» 2 منافقان ناسپاسند،آنان در سایه ی اسلام به جایی رسیده اند،امّا دست از عیب جویی و بدگویی بر نمی دارند. «وَ مٰا نَقَمُوا إِلاّٰ أَنْ أَغْنٰاهُمُ اللّٰهُ...» 3 آوردن نام رسول اللّٰه در کنار نام خدا و نسبت دادن کاری به هر دو،شرک نیست. «أَغْنٰاهُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ» 4 سرچشمه ی فضل،تنها خداست. «مِنْ فَضْلِهِ» ،و نفرمود:«من فضلهما» (2)5 اسلام،علاوه بر تربیت فکری و اخلاقی،وضع مادّی زندگی را نیز بهتر کرد.

«أَغْنٰاهُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ»

6 راه توبه حتّی برای آنان که نقشه قتل پیامبر را کشیدند،باز است. «فَإِنْ یَتُوبُوا» 7 منافقان،در دنیا نیز عذاب می شوند،چون نظام علل و اسباب جهان بر پایه ی صدق است. «یُعَذِّبْهُمُ» ... «فِی الدُّنْیٰا» (گندم از گندم بروید،جو ز جو) 8 عذاب منافقان در دنیا؛بی پناهی،سرگردانی و وحشت درونی است که همواره مضطربند. (3)«یُعَذِّبْهُمُ» ... «فِی الدُّنْیٰا» 9 منافقان سرانجام بی یاورند،تشکیلاتشان فرو می ریزد،منزوی و تحقیر

ص :109


1- 1) .تفسیر المیزان.
2- 2) .نظیر آیه ی 62 همین سوره: «اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ» و نفرمود:«یرضوهما».
3- 3) . «یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ» منافقون،4.

می شوند،نه از حمایت مردم برخوردارند و نه از حمایت حکومت ها. «مٰا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاٰ نَصِیرٍ»

[سوره التوبة (9): آیات 75 تا 76]

اشاره

وَ مِنْهُمْ مَنْ عٰاهَدَ اَللّٰهَ لَئِنْ آتٰانٰا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ اَلصّٰالِحِینَ (75) فَلَمّٰا آتٰاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (76)

و برخی از آنان با خدا پیمان بسته بودند که اگر خداوند از فضل خویش به ما عطا کند،حتماً صدقه(زکات)خواهیم داد و از نیکوکاران خواهیم بود.

پس چون خداوند از فضل خویش به آنان بخشید،بدان بخل ورزیدند و(به پیمان)پشت کرده و روی گردان شدند.

نکته ها:

مسلمان فقیری از مدینه،(ثَعلبةبن حاطب)از پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله درخواست کرد تا دعا کند خداوند او را ثروتمند کند.حضرت فرمود:مال اندکی که شکرش را ادا کنی بهتر از مال زیادی است که از عهده ی شکرش برنیایی.ثعلبه گفت:اگر خدا عطا کند،همه ی حقوق واجب آن را خواهم داد.

به دعای آن حضرت،ثروتش افزون شد تا آنجا که دیگر نتوانست در نماز جمعه و جماعت شرکت کند.وقتی مأمورِ گرفتن زکات نزد او رفت،به او گفت:ما مسلمان شدیم که جزیه ندهیم! (1)فخر رازی می گوید:ثعلبه از کار خود پشیمان شد و زکات خود را نزد پیامبر آورد، ولی آن حضرت نپذیرفت.

آری،انسان نمی داند صلاح و خیرش در چیست،لذا گاهی با اصرار،چیزی را می خواهد که به زیان اوست،پس باید به داده های خدا قانع بود.

ص :110


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.

شبیه این آیه در عمل نکردن به پیمان با خدا،در سوره ی اعراف آمده است:

«دَعَوَا اللّٰهَ رَبَّهُمٰا لَئِنْ آتَیْتَنٰا صٰالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّٰاکِرِینَ. فَلَمّٰا آتٰاهُمٰا صٰالِحاً جَعَلاٰ لَهُ شُرَکٰاءَ» (1)زن و شوهری عهد کردند که اگر خداوند فرزند شایسته ای به آنان بدهد،شکرگزار او باشند،امّا چون صاحبِ فرزند صالحی شدند،برای خدا شریک قائل شده و پیمان را از یاد بردند.

پیام ها:

1 انسان،ناسپاس و عهد شکن است. «عٰاهَدَ اللّٰهَ» ... «لَنَصَّدَّقَنَّ» ، «بَخِلُوا بِهِ» 2 به پیمان و قول های در حال فقر و اضطرار،چندان اعتمادی نیست. «فَلَمّٰا آتٰاهُمْ» ... «بَخِلُوا» 3 اگر لیاقت و ظرفیّت نباشد،نعمت های الهی برای انسان نقمت می شود.مالی ارزشمند است که عامل سقوط نگردد. «آتٰاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» ... «تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ» 4 دلبستگی به دنیا،انسان را بدفرجام می کند.کسی که در ادای زکات و صدقات بخل ورزد،کم کم از دین روی گردان می شود. «بَخِلُوا» ... «وَ هُمْ مُعْرِضُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 77]

اشاره

فَأَعْقَبَهُمْ نِفٰاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلیٰ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمٰا أَخْلَفُوا اَللّٰهَ مٰا وَعَدُوهُ وَ بِمٰا کٰانُوا یَکْذِبُونَ (77)

9\77

سرانجام به دنبال آنکه با خدا در آنچه پیمان بسته بودند،خلف وعده کردند و بدان سبب که دروغ می گفتند،(خداوند،روحِ)نفاق را تا روزی که به دیدار او رسند،(روز مرگ یا قیامت)،در دل های آنان قرار داد.

پیام ها:

1 خلف وعده با خدا و بخل نسبت به محرومان،انسان را بدعاقبت می کند.

«بَخِلُوا بِهِ»

... «فَأَعْقَبَهُمْ نِفٰاقاً»

ص :111


1- 1) .اعراف،189 190.

2 نفاق،درجاتی دارد:نفاقِ زبانی،نفاق رفتاری و نفاق قلبی. «فِی قُلُوبِهِمْ» 3 نفاق،گاهی موقّت و گاهی دائمی و همیشگی است. (1)«إِلیٰ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ» 4 پیمان شکنی و دروغ،روحیّه ی نفاق می آورد.گناه،گناه می آورد. «فَأَعْقَبَهُمْ نِفٰاقاً» ... « بِمٰا أَخْلَفُوا» ... «وَ بِمٰا کٰانُوا یَکْذِبُونَ» 5 سرچشمه ی بدبختی های انسان،خود اوست. «بِمٰا أَخْلَفُوا» ، «بِمٰا کٰانُوا یَکْذِبُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 78]

اشاره

أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوٰاهُمْ وَ أَنَّ اَللّٰهَ عَلاّٰمُ اَلْغُیُوبِ (78)

آیا ندانستند که خداوند،راز آنان و سخنان آهسته(و درِگوشی)آنان را می داند و اینکه خداوند،به همه ی غیب ها داناست؟!

نکته ها:

شاید مراد از «سِرَّهُمْ» ،کفر باطنی منافقان باشد و مراد از «نَجْوٰاهُمْ» ،توطئه ی گروهیِ آنان و مقصود از «الْغُیُوبِ» ،اهداف و نیّت های آنان باشد. (2)

پیام ها:

1 منافقان برای مخفی نگهداشتن توطئه های خود تلاش می کنند،ولی خداوند آنان را به اسرارشان هشدار می دهد. «أَ لَمْ یَعْلَمُوا...» 2 شناخت ناقص،سبب عملکرد ناقص است. «أَخْلَفُوا اللّٰهَ مٰا وَعَدُوهُ» ... «أَ لَمْ یَعْلَمُوا...» آری،اگر انسان بداند که خداوند از آشکار و پنهان او آگاه است،تقوایش زیاد شده،نفاقش از بین می رود و توبیخ نمی شود.

[سوره التوبة (9): آیه 79]

اشاره

اَلَّذِینَ یَلْمِزُونَ اَلْمُطَّوِّعِینَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ فِی اَلصَّدَقٰاتِ وَ اَلَّذِینَ لاٰ یَجِدُونَ إِلاّٰ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اَللّٰهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (79)

ص :112


1- 1) .حضرت علی علیه السلام فرمودند:مراد از«یوم یلقونه»،روز قیامت است.بحار،ج 90،ص 132.
2- 2) .تفسیر فرقان.

منافقان بر مؤمنانی که(علاوه بر صدقات واجب،)داوطلبانه صدقات مستحبّ نیز می دهند و همچنین بر مؤمنانِ(تهی دستی)که جز به اندازه ی توانشان چیزی(برای انفاق و پشتیبانی از جبهه)نمی یابند،عیب می گیرند و آنان را مسخره می کنند.(بدانند که)خداوند آنان را به ریشخند می گیرد(و کیفر تمسخرشان را خواهد داد)و برای آنان عذابی دردناک است.

نکته ها:

رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله از مردم تقاضای کمک به جبهه کرد.توانگران کمک های شایانی کردند و ناتوانان کمک اندک داشتند.منافقان،کمک توانگران را ریایی دانسته و مورد عیب جویی و طعن قرار می دادند و کمک بی بضاعت ها را مسخره می کردند. (1)از جمله ابو عقیل انصاری با اضافه کاری،مقداری خرما برای کمک به جبهه نزد پیامبر آورد،منافقان او را نیز مسخره کردند.

مال و ثروت داشتن،شرط انفاق نیست،باید اخلاص،ایمان و سخاوت داشته باشیم.در آیه ی 79 خواندیم که ثعلبه با آن همه ثروت،حقّ واجب الهی را نپرداخت و ابو عقیل که کارگری ساده بود،با اخلاص چند عدد خرما را به جبهه ی اسلام کمک کرد.

امام رضا علیه السلام فرمودند:مراد از مسخره کردن خداوند، «سَخِرَ اللّٰهُ مِنْهُمْ» ،آن است که خداوند کیفر استهزای آنان را می دهد. (2)

پیام ها:

1 مسخره کردن،کار منافقان است.خود کمک نمی کنند،کمک های دیگران را نیز زیر سؤال می برند. «الَّذِینَ یَلْمِزُونَ» 2 مؤمنان با میل و علاقه انفاق می کنند. «الْمُطَّوِّعِینَ» (یعنی از روی رغبت)

ص :113


1- 1) . «یَلْمِزُونَ» که به معنای طعنه زدن است،درباره ی مؤمنان توانگر است و «فَیَسْخَرُونَ» در مورد مؤمنان تهیدست می باشد.
2- 2) .بحار،ج 3،ص 319.

3 تضعیف روحیّه ی کمک کنندگان به جبهه،حرام و کاری منافقانه است.

«یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ»

... «لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ» 4 منافقان می خواهند با تبلیغات و استهزا،مردم را نسبت به جهاد دلسرد و بی انگیزه کنند. «یَلْمِزُونَ» ... «فَیَسْخَرُونَ» (1)5 در دید منافقان مقدار مال مهمّ است،نه انگیزه ها و خصلت ها،لذا انفاقِ اندک را بر فقیرانِ مؤمن،خُرده می گیرند. «یَلْمِزُونَ» ... «الَّذِینَ لاٰ یَجِدُونَ إِلاّٰ جُهْدَهُمْ» 6 برای برطرف کردن نیاز جامعه،باید از تمام امکانات استفاده کرد. «جٰاهِدْهُمْ» 7 مسئولیّت هر کس به اندازه ی توان اوست. «لاٰ یَجِدُونَ إِلاّٰ جُهْدَهُمْ» 8 به وظیفه ی خود عمل کنیم و از استهزای دشمن نهراسیم. «لاٰ یَجِدُونَ إِلاّٰ جُهْدَهُمْ» زیرا خداوند جزای آنان را می دهد. «سَخِرَ اللّٰهُ مِنْهُمْ» 9 کیفر باید متناسب با عملکرد باش.د «فَیَسْخَرُونَ» ، «سَخِرَ اللّٰهُ»

[سوره التوبة (9): آیه 80]

اشاره

اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاٰ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اَللّٰهُ لَهُمْ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ اَللّٰهُ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْفٰاسِقِینَ (80)

برای منافقان استغفار کنی یا استغفار نکنی،(یکسان است.)اگر هفتاد بار برایشان آمرزش بخواهی،خداوند هرگز آنان را نخواهد بخشید.این(قهر حتمی الهی)به خاطر آن است که آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند و خدا،گروه فاسق را هدایت نمی کند.

نکته ها:

عدد هفتاد،رمز کثرت و زیادی است،نه بیان تعداد معیّن.یعنی هر چه برای آنان استغفار کنی بی اثر است،نه آنکه اگر مثلاً هفتاد و یک بار شد،بخشوده می شوند.

نظیر آیه ی 6 سوره ی منافقون: «سَوٰاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللّٰهُ لَهُمْ»

ص :114


1- 1) .در آیه ی 7 سوره منافقون می خوانیم: «هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لاٰ تُنْفِقُوا عَلیٰ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللّٰهِ حَتّٰی یَنْفَضُّوا» به اطرافیان پیامبر کمک مالی نکنید تا پراکنده شوند.

که عددی ذکر نشده است.در روایات نیز آمده است که پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله فرمودند:

اگر بدانم استغفار بیش از هفتاد بار نجاتشان می دهد،استغفار می کردم. (1)

انسان در سقوط به حدّی می رسد که هیچ چیز نجاتش نمی دهد،مثل بیماری که اگر روح از او جدا شود،تلاش همه ی پزشکان اثری ندارد.

پیام ها:

1 گناه مسخره کردنِ دین تا آنجاست که استغفار پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله نیز کارساز نیست.

«فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ»

... «فَلَنْ یَغْفِرَ اللّٰهُ لَهُمْ» 2 تا انسان خود دگرگون نشود و انقلابی در درون نیابد،دعای پیامبر نیز کارساز نیست. «فَلَنْ یَغْفِرَ اللّٰهُ» ... «کَفَرُوا بِاللّٰهِ» 3 دلسوزی برای منافق لجوج،بی فایده است. «إِنْ تَسْتَغْفِرْ» ... «فَلَنْ یَغْفِرَ اللّٰهُ» 4 خداوند،در هدایت بخل ندارد،منافقان از قابلیّت افتاده اند. «کَفَرُوا» 5 کفر،مانع مغفرت،و فسق،مانع هدایت است. «کَفَرُوا» ، «الْفٰاسِقِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 81]

اشاره

فَرِحَ اَلْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاٰفَ رَسُولِ اَللّٰهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجٰاهِدُوا بِأَمْوٰالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ وَ قٰالُوا لاٰ تَنْفِرُوا فِی اَلْحَرِّ قُلْ نٰارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کٰانُوا یَفْقَهُونَ (81)

به کسانی که بر خلاف(فرمانِ)رسول خدا،از جنگ سر باززدند و از خانه نشستن خود (به هنگام جنگ تبوک)شادمان شدند و از اینکه با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کنند،کراهت داشتند و(به دیگران نیز)گفتند در این گرما(برای جنگ)بیرون نروید! بگو:آتش دوزخ،سوزان تر است اگر می فهمیدند.

نکته ها:

شأن نزول این آیه در مورد جنگ تبوک است.این آیه،سه نشانه برای منافقان ذکر

ص :115


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.

کرده است:الف:از جبهه نرفتن به جای پشیمانی شادند.ب:جهاد با مال و جان بر ایشان سنگین است.ج:دیگران را از جبهه رفتن منع می کنند.

طبق آیات گذشته،منافقان مانع کمک مالی دیگران می شدند،مطابق این آیه نیز از حضور در جبهه،تخلّف می کنند و دیگران را هم دلسرد می کنند.

پیام ها:

1 شادی به خاطر نرفتن به جبهه و تخلّف از فرمان پیامبر،نشانه ی نفاق است.

«فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ»

2 بدتر از جبهه نرفتن،شکستن قداستِ رهبری و تخلّف از فرمان اوست.

«بِمَقْعَدِهِمْ خِلاٰفَ رَسُولِ اللّٰهِ»

،نفرمود:«بمقعدهم عن الجهاد» 3 اطاعت بی چون و چرا از رسول خدا لازم است. «بِمَقْعَدِهِمْ خِلاٰفَ رَسُولِ اللّٰهِ» 4 مؤمنِ ترسو،از منافق جداست.ترسو کمک مالی می کند،میل قلبی برای جهاد هم دارد.امّا منافقان،نه کمک می کنند و نه میل کمک دارند. «کَرِهُوا أَنْ یُجٰاهِدُوا» 5 منافقان برای باز داشتن مردم از جهاد،با تبلیغ دلسرد کننده و اخلال گری، مشکلاتی چون گرم بودن هوا را بهانه قرار می دهند. «قٰالُوا لاٰ تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ» 6 در آستانه ی جنگ باید آماده باشیم تا شایعات و سخنان دلسرد کننده ی منافقان را به سرعت خنثی کنیم. «قٰالُوا» ، «قُلْ» 7 در پاسخگویی به تبلیغات دشمن،از اصطلاحاتِ خودش استفاده کنیم. «الْحَرِّ» ، «أَشَدُّ حَرًّا» 8 یاد معاد،عامل حرکت به سوی جبهه است، «قُلْ نٰارُ جَهَنَّمَ» مؤمنان واقعی هرگز گرمی هوا را مانع جهاد نمی دانند.

9 منافقان،ظاهربین اند و شناخت عمیق ندارند. «لَوْ کٰانُوا یَفْقَهُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 82]

اشاره

فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً جَزٰاءً بِمٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ (82)

پس به سزای آنچه(با دست خود)کسب می کردند،کم بخندند و بسیار بگریند.

ص :116

نکته ها:

منافقان اگر بدانند که به خاطر ترک جهاد،چه پاداش هایی را از دست داده و چه فرصت ها و نعمت هایی را کفران کرده اند،باید کمتر شادی کنند و بسیار بگریند، گرچه گریه ی ما دام العمرشان هم در برابر گریه های طولانی قیامت،چیزی نیست!

پیام ها:

1 ناله و گریه بر گرفتاری ها،کیفر دنیویِ متخلّفان از جهاد است. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ» ... «وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً جَزٰاءً» 2 کیفر،متناسب با عمل است. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ» ، «وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً» 3 خنده ها و خوشی های چند روزه ی منافق،حسرت و گریه های طولانی در پی دارد. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ» ... «وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً»

[سوره التوبة (9): آیه 83]

اشاره

فَإِنْ رَجَعَکَ اَللّٰهُ إِلیٰ طٰائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقٰاتِلُوا مَعِیَ عَدُوًّا إِنَّکُمْ رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ اَلْخٰالِفِینَ (83)

پس اگر خداوند تو را(پس از این جنگ)به سوی طایفه ای از منافقان بازگرداند و آنان از تو برای حرکت(به جنگ دیگری)اجازه ی خروج خواستند بگو:شما هرگز با من بیرون نخواهید شد و هرگز همراه من،با هیچ دشمنی نبرد نخواهید کرد،زیرا شما نخستین بار به نشستن در خانه راضی شدید،پس (اکنون نیز)با آنان که از فرمان تخلّف کرده اند(در خانه)بنشینید!

نکته ها:

«خالف»،هم به معنای متخلّف از جنگ،هم به معنای مخالف و هم به کسی گفته می شود که به خاطر پیری،بیماری و عجز،توان جبهه رفتن را ندارد.

هر کس صادقانه توبه کند،پذیرفته می شود،ولی منافقان از روی ریا،تظاهر و

ص :117

انقلابی نمایی،تقاضای جبهه رفتن داشتند.

از این آیه استفاده می شود که شخص پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله برای جنگ تبوک از مدینه خارج شد و در پایان جنگ نیز به آنجا برگشت.همچنین این آیه از برخورد آینده ی منافقان خبر می دهد،تا پیامبر چهره ی منافقانه ی آنان را رسوا کند.

پیام ها:

1 به تقاضای منافقان برای حضور در جهاد،اعتماد نکنیم. «فَإِنْ رَجَعَکَ» ... «فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا...» آنان هنگام حرکت،اجازه ی ماندن می گیرند و هنگام بازگشت،اجازه ی خروج و حرکت! 2 بترسیم از آنان که دیروز فراری بودند و امروز داوطلب حضور در جبهه اند.

«لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً»

3 سوء سابقه ی افراد را فراموش نکنیم. «رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ» 4 منافقان را تحقیر و بایکوت کنیم. «فَاقْعُدُوا مَعَ الْخٰالِفِینَ» همرزمی با پیامبر،توفیق الهی است که باید منافقانی را که از ترک جبهه خوشحالند،برای همیشه محروم کرد. «لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقٰاتِلُوا مَعِیَ»

[سوره التوبة (9): آیه 84]

اشاره

وَ لاٰ تُصَلِّ عَلیٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مٰاتَ أَبَداً وَ لاٰ تَقُمْ عَلیٰ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ مٰاتُوا وَ هُمْ فٰاسِقُونَ (84)

و بر مرده ی هیچ یک از منافقان نماز مگزار و(برای دعا و استغفار)بر قبرش نایست، چون آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و از دنیا رفتند در حالی که فاسق بودند.

نکته ها:

سیره ی رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله آن بود که در مراسم تشییع و تدفین مردگانِ مسلمان حاضر شود،برای آنان دعا کند و بر جنازه ی آنان نماز بخواند.خداوند با این آیه پیامبرش را از حضور در مراسمِ مردگانِ منافق،نهی کرد.

امام صادق علیه السلام فرمود:پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله در نماز میّت بعد از تکبیر چهارم،برای مرده

ص :118

دعا می کردند،امّا پس از نزول این آیه،دیگر چنین کاری را انجام ندادند. (1)

پیام ها:

1 یکی از شیوه های مبارزه با منافقان،مبارزه ی منفی است. «لاٰ تُصَلِّ» ، «لاٰ تَقُمْ» 2 مرده ی منافق نیز باید تحقیر شود.در تشییع جنازه ی آنان شرکت نکنیم و به زیارت قبور آنها نرویم. «لاٰ تُصَلِّ» ، «لاٰ تَقُمْ» 3 از اهرم نماز،برای تنبیه متخلّفان کمک بگیریم. «لاٰ تُصَلِّ عَلیٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ» 4 نماز میّت و زیارت قبور،نشانه ی حرمت و احترامِ مؤمن پس از مرگ و کاری پسندیده است و چون منافق،حرمتی ندارد لذا فرمود: «لاٰ تُصَلِّ» ، «لاٰ تَقُمْ» 5 منافق،کافر و فاسق است. «کَفَرُوا» ، «فٰاسِقُونَ» 6 عاقبتِ کار،مهم است.خطر وقتی است که انسان بدون توبه و در حال فسق بمیرد. «مٰاتُوا وَ هُمْ فٰاسِقُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 85]

اشاره

وَ لاٰ تُعْجِبْکَ أَمْوٰالُهُمْ وَ أَوْلاٰدُهُمْ إِنَّمٰا یُرِیدُ اَللّٰهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِهٰا فِی اَلدُّنْیٰا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کٰافِرُونَ (85)

اموال و فرزندان آنان(منافقان)،تو را به شگفتی و اعجاب نیاورد! همانا خداوند می خواهد آنان را بدین وسیله در دنیا عذاب کند و در حال کفر جانشان به در آید.

نکته ها:

منافقان صدر اسلام،از مال،فرزند و امکانات فراوانی برخوردار بودند،ولی مسلمانان این گونه نبودند و خطر مجذوب شدن مسلمانان در کار بود که این آیه و آیه ی 55 این سوره که با اندک تفاوتی در لفظ،مشابه این آیه است،به مسلمانان هشدار می دهد.

«زَهوق»به معنای خارج شدنِ همراه با سختی،تأسّف و حسرت است.

ص :119


1- 1) .تفسیر نور الثقلین؛کافی،ج 3،ص 181.

پیام ها:

1 به خاطر امکانات و برخورداری دیگران،احساس حقارت نکنیم. «لاٰ تُعْجِبْکَ» 2 مال و فرزند،گاهی مایه ی آزمایش و عذاب است،نه رفاه و خوشبختی.

«یُعَذِّبَهُمْ بِهٰا فِی الدُّنْیٰا»

3 کیفر خداوند در دنیا،گاهی با همان مظاهر دنیوی است. «یُرِیدُ اللّٰهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِهٰا فِی الدُّنْیٰا» 4 مرگ،خارج شدن روح از بدن است،نه فانی شدن روح. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ» 5 یک عمر کفر و ناسپاسی باعث می شود انسان لحظه ی مرگ،کافر از دنیا برود.

«تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کٰافِرُونَ»

6 ملاک ارزشها،حسنِ عاقبت و با ایمان مردن است،نه زرق و برق چند روزه ی دنیوی. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کٰافِرُونَ»

[سوره التوبة (9): آیات 86 تا 87]

اشاره

وَ إِذٰا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللّٰهِ وَ جٰاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اِسْتَأْذَنَکَ أُولُوا اَلطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قٰالُوا ذَرْنٰا نَکُنْ مَعَ اَلْقٰاعِدِینَ (86) رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ اَلْخَوٰالِفِ وَ طُبِعَ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاٰ یَفْقَهُونَ (87)

و هر گاه سوره ای نازل شود که به خداوند ایمان آورید و همراه پیامبرش جهاد کنید،صاحبان ثروت(منافقان)،از تو اجازه ی مرخصی(برای فرار از جبهه)می خواهند و می گویند:ما را واگذار تا با خانه نشینان،(آنان که از جنگ معافند و باید در خانه بنشینند)باشیم.

آنان راضی شدند که با متخلّفان و خانه نشینان باشند و بر دلهای آنان مُهرزده شده است،از این رو نمی فهمند.

نکته ها:

«الطَّوْلِ»

،به معنای امکانات و توانمندی، «أُولُوا الطَّوْلِ» یعنی توانگران و ثروتمندان.

ص :120

مراد از «سُورَةٌ» مجموعه ای از آیات است که موضوع خاصّی را بیان می کند.لذا به قسمتی از یک سوره نیز«سوره»گفته شده است.

پیام ها:

1 جهاد،لازمه ی ایمان به خداست. «آمِنُوا بِاللّٰهِ وَ جٰاهِدُوا» 2 پیامبر در جبهه های نبرد،پیشاپیش دیگران بود. «مَعَ رَسُولِهِ» 3 جهاد باید با فرمان رهبر مسلمانان و همراه و همگام با او باشد. «جٰاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ...» 4 ضعف،نفاق و ترس خود را از رفتن به جهاد،با اجازه ی مرخّصی توجیه نکنیم. «اسْتَأْذَنَکَ» 5 مرفّهان تن پرور،از جهاد بیشتر می ترسند،به آنان امیدی نداشته باشیم.

«اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ»

6 منافقان،دل مرده اند. «طُبِعَ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ» 7 دنیاطلبی،رفاه زدگی و روحیّه ی نفاق،دید صحیح و شناخت عمیق را از انسان می گیرد. «لاٰ یَفْقَهُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 88]

اشاره

لٰکِنِ اَلرَّسُولُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جٰاهَدُوا بِأَمْوٰالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولٰئِکَ لَهُمُ اَلْخَیْرٰاتُ وَ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ (88)

ولی(در مقابلِ منافقانِ رفاه طلب و گریزان از جنگ،)پیامبر و مؤمنانِ همراه او، با اموال و جانهایشان جهاد کردند و اینانند که همه ی خیرات و نیکی ها برای آنان است و همانانند رستگاران.

پیام ها:

1 از شرکت نکردن منافقان و مرفّهان در جنگ،نگران نباشیم. «لٰکِنِ الرَّسُولُ...» 2 منافقان مپندارند با نیامدنشان به جهاد،اسلام بی یاور می ماند. «لٰکِنِ الرَّسُولُ...»

ص :121

3 رهبر،پیشاپیش رزمندگان است. «الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ» 4 تنها ایمان به پیامبر کافی نیست،همراهی با او نیز لازم است. «آمَنُوا مَعَهُ» 5 جهاد باید در همه ی ابعاد باشد. «جٰاهَدُوا بِأَمْوٰالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» 6 رستگاری،تنها در سایه ی ایمان و جهاد است. «أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» 7 جنگ و جهاد،مایه ی نزول خیرات و برکات الهی بر رزمندگان است. «أُولٰئِکَ لَهُمُ الْخَیْرٰاتُ» 8 مجاهدان رستگارند،چه پیروز شوند و چه در ظاهر شکست بخورند.

«جٰاهَدُوا»

، «الْمُفْلِحُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 89]

اشاره

أَعَدَّ اَللّٰهُ لَهُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ خٰالِدِینَ فِیهٰا ذٰلِکَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ (89)

خداوند برای آنان باغهایی(در بهشت)آماده ساخته که نهرها از پای(درختان)آنها جاری است،و در آنجا جاودانند.این همان رستگاری بزرگ است.

پیام ها:

1 پاداش مجاهدان،از پیش آماده شده است. «أَعَدَّ اللّٰهُ لَهُمْ جَنّٰاتٍ» 2 بهشت،آفریده شده و هم اکنون موجود است. «أَعَدَّ اللّٰهُ لَهُمْ جَنّٰاتٍ» 3 از غرائز و خواسته های طبیعی،در راه رشد و هدایت استفاده کنیم.(انسان به طور طبیعی خواهان باغها و نهرهاست) «جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهٰارُ» 4 اقامت دائمی در بهشتِ رحمت الهی،سعادت واقعی است. «الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»

[سوره التوبة (9): آیه 90]

اشاره

وَ جٰاءَ اَلْمُعَذِّرُونَ مِنَ اَلْأَعْرٰابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ اَلَّذِینَ کَذَبُوا اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ سَیُصِیبُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (90)

بادیه نشینانی که(از شرکت در جنگ)معذور بودند،(نزد تو)آمدند تا به آنان اذن داده شود(که در جنگ شرکت نکنند)،ولی کسانی که به خدا و پیامبرش

ص :122

دروغ گفتند(و عذری نداشتند)،از جنگ باز نشستند.بزودی به کسانی از آنان که کفر ورزیدند،عذابی دردناک خواهد رسید.

نکته ها:

کلمه ی «الْمُعَذِّرُونَ» هم می تواند به معنای«معتَذرون»و عذرخواهان واقعی باشد که عذر موجّه دارند و هم به معنای کسانی که عذرتراشی می کنند. (1)

برخی عذر واقعی داشتند و برای آن جهت مرخّصی می گرفتند،ولی برخی بدون عذر،در جهاد شرکت نکردند که عذاب برای این گروه است.

«الْأَعْرٰابِ»

،بادیه نشینان را می گویند که در بیابان ها زندگی می کنند و از تمدّن شهری دور مانده اند.

پیام ها:

1 در جنگ تبوک فرمان بسیج عمومی بود که هر کس شرکت نمی کرد باید عذرش را خدمت پیامبر بیان می کرد و رسماً اجازه می گرفت. «جٰاءَ الْمُعَذِّرُونَ» 2 جهاد،امری حکومتی است نه فردی،لذا هم حضور در جبهه و هم ترکِ آن باید با اجازه ی رهبر مسلمانان باشد. (2)«جٰاءَ الْمُعَذِّرُونَ» ... «لِیُؤْذَنَ لَهُمْ» 3 آنان که به فریضه ی جهاد،بی اعتنایی کرده و در پی فرارند،در ایمانشان دروغ می گویند. «کَذَبُوا» 4 دروغ،تنها با زبان نیست،عمل انسان نیز گاهی نشانِ دروغ بودن ادّعاست.

«قَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا»

5 بهانه جویانِ برای گریز از تکلیف،بزودی تنبیه می شوند. «الْمُعَذِّرُونَ» ... «سَیُصِیبُ» ... «عَذٰابٌ أَلِیمٌ»

ص :123


1- 1) .به اصطلاح ادبیات عرب،یا از باب تفعیل است که عذر دروغ آوردن است و یا از باب افتعال و عذر واقعی داشتن است.تفسیر راهنما.
2- 2) .در مورد حضور در جبهه در آیات قبل خواندیم:«فاستأذنوک للخروج فقل لن تخرجوا معی ابدا»

[سوره التوبة (9): آیه 91]

اشاره

لَیْسَ عَلَی اَلضُّعَفٰاءِ وَ لاٰ عَلَی اَلْمَرْضیٰ وَ لاٰ عَلَی اَلَّذِینَ لاٰ یَجِدُونَ مٰا یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذٰا نَصَحُوا لِلّٰهِ وَ رَسُولِهِ مٰا عَلَی اَلْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَ اَللّٰهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (91)

بر ناتوانان و بیماران(که نمی توانند در جهاد شرکت کنند)و تهیدستانی که چیزی برای خرج کردن(در راه جهاد)نمی یابند،ایرادی نیست،به شرط آن که خیرخواه خدا و پیامبرش باشند،(و از آنچه در توان دارند مضایقه نکنند.)(زیرا)بر نیکوکاران راه سرزنش و مؤاخذه ای نیست و خداوند بخشنده ی مهربان است.

نکته ها:

پیر مردی نابینا خدمت پیامبر آمد و عرض کرد:کسی را ندارم که دستم را گرفته و به جبهه ببرد.ناتوان و سالمندم.آیا عذرم پذیرفته است؟ پیامبر سکوت کرد،تا آنکه این آیه نازل شد.

شگفتا از عاشقان اسلام که با وجود پیری و نابینایی،باز هم وجدانشان آرام نیست و برای ترکِ جبهه،از پیامبر سؤال می کنند! ممکن است مراد از ناداری این باشد که آنان نمی توانند بدون حضور خود در خانواده،هزینه ی زندگی زن و فرزند خود را تأمین کنند و اگر به جبهه بروند،آنان گرسنه می مانند. (1)

در اسلام فرمان حَرَجی و فوق طاعت نیست،اسلام انعطاف پذیر است و بن بست ندارد.امام صادق علیه السلام فرمود:هر کاری را که انسان نتواند انجام دهد، تکلیف ندارد و سپس این آیه را تلاوت فرمودند. (2)

پیام ها:

1 تکالیف الهی به قدر توان بشر است. «لَیْسَ عَلَی الضُّعَفٰاءِ» ... «حَرَجٌ» (ضعیفان و

ص :124


1- 1) .تفسیر راهنما.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین؛کافی،ج 1،ص 165.

بیماران که ناتوانی جسمی دارند،از جهاد با جان و فقیران که ناتوانی مالی دارند،از جهاد با مال معاف اند) 2 خیرخواهی هرگز ساقط نمی شود،ناتوانان نیز به نحوی که می توانند حمایت کنند.حتّی نابینای سالمند،به دعای با زبان و قلب و خیرخواهی برای رزمندگان،موظّف است. «إِذٰا نَصَحُوا» 3 آنان که از جهاد معذورند،ولی علاقه به آن دارند،از نیکوکارانند. «الْمُحْسِنِینَ» 4 از آنان که بدون قصور و کوتاهی و با داشتن انگیزه ی خوب،زیانی سر زند، مؤاخذه نمی شود و تاوانی نمی پردازند. (1)«مٰا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ»

[سوره التوبة (9): آیه 92]

اشاره

وَ لاٰ عَلَی اَلَّذِینَ إِذٰا مٰا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاٰ أَجِدُ مٰا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ اَلدَّمْعِ حَزَناً أَلاّٰ یَجِدُوا مٰا یُنْفِقُونَ (92)

و نیز(اشکالی نیست)بر آنان که چون نزد تو آمدند تا آنان را برای شرکت در جبهه بر مرکبی سوار کنی،گفتی:چیزی نمی یابم که شما را بر آن سوار کنم و آنان(از نزد تو) برگشتند،در حالی که چشمانشان از اندوه،اشکبار بود که چرا چیزی ندارند که خرج جهاد کنند.(آری،بر این گونه فقیرانِ عاشق جهاد،برای نرفتن به جبهه گناهی نیست)

نکته ها:

در آیه ی قبل،سخن از کسانی بود که توان مالی برای کمک به جهاد نداشتند و در این آیه سخن از فقیرانی است که به خاطر فقر،مرکبی برای حضور در جبهه ندارند لذا غصّه می خورند و اشک می ریزند،به این جهت در پاداش رزمندگان شریکند.

چنان که حسن بصری می گوید:رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله به رزمندگان جنگ تبوک می فرمود:

ص :125


1- 1) .مثل کارمند امینی که هنگام جا به جایی پول بانک،گرفتار سارقین شود،یا باربری که هنگام حمل بار،دچار حادثه شود.بنا بر این هر گونه اقدامِ اصلاحی که با انگیزه ی نیک و بی غرضانه انجام شود و حوادث و زیان های پیش بینی نشده پیش آید،نباید تاوان پرداخت شود.در فقه نیز قاعده ای به نام«احسان و نفی حَرج»می باشد.

در هر مالی که خرج کردید و هر آسیبی که دیدید،گروهی از جاماندگان در مدینه با شما شریکند،چون قلباً علاقمند به شرکت در جبهه بودند. (1)

پیام ها:

1 تأمین امکاناتِ جنگی رزمندگان،به عهده ی حکومت است. «أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ» 2 ارزش انسان ها،به انگیزه ها و روحیّات آنان است،نه تنها حرکت و امکانات مادّی و مالی. «أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ» (آیه کسانی را می ستاید که پول و امکانات ندارند،ولی ایمان و سوز و شور جبهه رفتن دارند) 3 مؤمن از شرکت نداشتن در جبهه،ناراحت و گریان است. «تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ» «جزء 11»

[سوره التوبة (9): آیه 93]

اشاره

إِنَّمَا اَلسَّبِیلُ عَلَی اَلَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیٰاءُ رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ اَلْخَوٰالِفِ وَ طَبَعَ اَللّٰهُ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ (93)

راه(ایراد و مؤاخذه،)تنها بر کسانی است که در عینِ توانگری و ثروتمندی،از تو اذن می خواهند(که به جبهه نروند)و راضی شده اند که با متخلّفان باشند.

خداوند بر دلهایشان مُهر زده است،از این رو نمی دانند.

نکته ها:

تفاوت مؤمن و منافق تا به کجاست! در آیه ی قبل دیدیم مؤمن از اینکه وسیله ای برای رفتن به جبهه ندارد گریه می کند و اشک می ریزد، «أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ» ولی در این آیه می خوانیم که منافقانِ ثروتمند،برای ترک جبهه اصرار دارند و از پیامبر اجازه می خواهند!!

ص :126


1- 1) .تفسیر درّ المنثور.

پیام ها:

1 فقیر و غنی،در رفتن به جبهه یکسان اند و ثروت،نه امتیازی برای ترک جبهه است و نه عذر و بهانه ای برای آن. «...عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیٰاءُ» 2 شانه خالی کردن از مسئولیّت،موجب بدفرجامی و از دست دادن شناختِ صحیح می شود. «طَبَعَ» ، «لاٰ یَعْلَمُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 94]

اشاره

یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذٰا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ قُلْ لاٰ تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اَللّٰهُ مِنْ أَخْبٰارِکُمْ وَ سَیَرَی اَللّٰهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلیٰ عٰالِمِ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهٰادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (94)

هنگامی که از جهاد برگشتید،(منافقانِ متخلّف از جنگ تبوک،)برای شما عذر می آوردند.بگو:عذرتراشی نکنید،ما هرگز حرف شما را باور نمی کنیم، خداوند ما را از اخبار(و احوال)شما آگاه کرده است.خداوند و پیامبرش عملکرد شما را می بینند،آن گاه نزد خدایی که دانای پنهان و آشکار است بازگردانده می شوید و او شما را به آنچه می کردید،آگاه خواهد کرد.

نکته ها:

حدود هشتاد نفر از منافقان،در جنگ تبوک شرکت نکردند،و هنگامی که پیامبر و مسلمانان از جنگ بازگشتند،برای توجیه کار خود،بهانه های مختلفی را مطرح کردند.آیه نازل شد که آنچه را می گویند باور نکنید و آنها را به خدا واگذارید.

پیام ها:

1 مسلمانان باید چنان مقتدر باشند که متخلّفان،خود را موظّف به عذرخواهی کنند. «یَعْتَذِرُونَ» 2 با منافقانِ عذر تراش،قاطعانه برخورد کنیم. «لاٰ تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ» 3 خداوند از راه غیب،پیامبرش را از اخبار منافقان و اعمال مردم آگاه می سازد.

ص :127

«قَدْ نَبَّأَنَا اللّٰهُ»

4 پس از پایان جنگ،عذر و بهانه تراشی ها آغاز می شود. «یَعْتَذِرُونَ» ... «إِذٰا رَجَعْتُمْ» 5 علم خدا نسبت به غیب و شهود،پیدا و پنهان،یکی است و چیزی از او پنهان نیست. «عٰالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهٰادَةِ» 6 یادآوری قیامت،از بهترین عوامل سازنده ی انسان است. «تُرَدُّونَ» ، «فَیُنَبِّئُکُمْ» 7 انسان در برابر تمام کارهای خود مسئول است و قیامت،روز رسوایی است.

«فَیُنَبِّئُکُمْ...»

[سوره التوبة (9): آیه 95]

اشاره

سَیَحْلِفُونَ بِاللّٰهِ لَکُمْ إِذَا اِنْقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ جَزٰاءً بِمٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ (95)

هنگامی که از جهاد نزد منافقان بازگشتید،برای شما به خدا سوگند می خورند تا از(گناه و سرزنشِ)آنان چشم بپوشید.پس،از آنان اعراض و دوری کنید که آنان پلیدند و به خاطر آنچه بدست خود کسب می کرده اند،جایگاهشان دوزخ خواهد بود.

نکته ها:

اعراض،یا بر اساس بزرگواری و گذشت است،یا بر اساس قهر و بی اعتنایی،و در این آیه،به هر دو معنی به کار رفته است؛منافقان درخواست اعراض و چشم پوشی از خطا داشتند،خداوند دستور اعراض قهرآمیز داد. (1)

رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله پس از بازگشت از تبوک،فرمان داد تا مردم با منافقانِ تارک جبهه، معاشرت نکنند. (2)

در آیه ی قبل،عذر و بهانه شان پذیرفته نشد،در این آیه چون در موضع ضعف و ذلّت قرار گرفتند،به سوگند متوسّل شده اند.

ص :128


1- 1) .تفسیر کبیر فخر رازی.
2- 2) .تفسیر مراغی.

پیام ها:

1 به هر سوگندی نباید اعتماد کرد. «سَیَحْلِفُونَ بِاللّٰهِ» ... «فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ» 2 منافقان از مقدّسات و نام خدا،سوء استفاده می کنند. «سَیَحْلِفُونَ بِاللّٰهِ» 3 مسلمانان باید اهل تولّی و تبرّی و موضع گیری باشند. «فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ» 4 با تارکانِ بدون عذر جبهه و جهاد،قطع رابطه کرده و آنان را بایکوت و منزوی و عرصه را بر آنان تنگ کنیم. «فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ» 5 از افراد و محیط فاسد،فاصله بگیریم.چون روحیّه ی نفاق و عیوب انسانی، به افراد دیگر منتقل می شود. «فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ» 6 نفاق،پلیدی باطن و بیماری روح است. «إِنَّهُمْ رِجْسٌ» 7 دوزخ،کیفر و نتیجه ی عملکرد خودِ انسان است،نه انتقامِ الهی. «جَزٰاءً بِمٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 96]

اشاره

یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یَرْضیٰ عَنِ اَلْقَوْمِ اَلْفٰاسِقِینَ (96)

برای شما سوگند می خورند تا شما از آنان راضی شوید.(بدانید که شما هم) اگر از آنان راضی شوید،قطعاً خداوند از گروه فاسق،خشنود نخواهد شد.

نکته ها:

شاید سوگندشان در آیه قبل،برای آن بوده که متعرّض آنان نشوند،در این آیه علاوه بر صرف نظر و عدم تعرّض مسلمانان،خواهانِ رضایت قلبی آنان نیز هستند. «لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ» منافقان،برای رضایت قلبی مسلمانان ارزشی قائل نبودند،اصرارشان بر رضایت،تنها برای مصون ماندن از عکس العمل قهرآمیز مسلمین بود،تا بتوانند پایگاه اجتماعی و نفوذ خود را در جامعه حفظ کنند! پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله فرمودند:«من التمس رضی اللّٰه بسخط الناس رضی اللّٰه عنه و أرضی عنه الناس و

ص :129

من التمس رضی الناس بسخط اللّٰه سخط اللّٰه علیه و أسخط علیه الناس»کسی که به قیمت خشم مردم،در پی رضای خدا باشد،خدا از او راضی می شود و مردم را هم از او راضی می سازد،و هر کس با خشمِ خدا در پی جلب رضایت مردم باشد، خداوند از او ناراضی می شود و دل مردم را هم از او خشمگین و ناراضی می کند. (1)

پیام ها:

1 منافقان،در پی جلب نظر مردم و حفظ پایگاه خود در میان مردمند و کاری به رضای خدا و توبه ندارند. «لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ» 2 در پی جلب رضای الهی باشیم،نه رضای مردم که گذشتِ مردم مهمّ نیست، عفو و قهر الهی مهمّ است. «فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّٰهَ لاٰ یَرْضیٰ» 3 چون خدا از منافقان راضی نیست،آنان که از منافقان راضی شوند،راهشان را از خدا جدا کرده اند. «فَإِنْ تَرْضَوْا» ... «فَإِنَّ اللّٰهَ لاٰ یَرْضیٰ» 4 جلب رضای مؤمنین در همه جا،مستلزم جلب رضای خدا نیست. «فَإِنْ تَرْضَوْا» ... «فَإِنَّ اللّٰهَ لاٰ یَرْضیٰ» 5 هرگز از فاسق،مادامی که در فسق است،راضی نشوید. «فَإِنَّ اللّٰهَ لاٰ یَرْضیٰ عَنِ الْقَوْمِ الْفٰاسِقِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 97]

اشاره

اَلْأَعْرٰابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفٰاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاّٰ یَعْلَمُوا حُدُودَ مٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ عَلیٰ رَسُولِهِ وَ اَللّٰهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (97)

بادیه نشینانِ عرب(به خاطر دوری از تعلیم و تربیت و سخنان پیامبر)،در کفر و نفاق شدیدترند و به اینکه حدود آنچه را خدا بر پیامبرش نازل کرده ندانند سزاوارتر،و خداوند دانا و حکیم است

ص :130


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.

نکته ها:

«الْأَعْرٰابُ»

یعنی بادیه نشینان.مفرد آن«اعرابی»است،نه«عرب».

اعرابی بودن به معنای دوری از فرهنگ دینی و تعالیم مکتب است.کلمه ی «اعراب»ده بار در قرآن آمده و جز یک مورد،بقیّه ی موارد،مثل روایات، نکوهش آمیز است.

در حدیث آمده است:«تفقهوا فی الدین فانه من لم یتفقه فی الدین فهو اعرابی» دین شناس شوید،چون هر که فهم عمیق دینی نداشته باشد،اعرابی است.در حدیث دیگری نیز می خوانیم:«نحن بنو هاشم و شیعتنا العرب و سایر الناسِ اعراب» یاران و پیروان ما عرب اند و دیگران اعرابند. (1)

مردم عصر پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله دو گروه بودند:شهرنشین و بادیه نشین.چون آیات قبل درباره ی پیروزی مسلمانان در جنگ تبوک بود،این آیه شاید اشاره به این باشد که از بادیه نشینان جاهل و همجوار،غافل نباشید که ممکن است گاهی با تحریک دشمنان،دست به آشوب بزنند.

پیام ها:

1 بادیه نشینی،موجب دوری از فرهنگ و آداب دینی می شود. «الْأَعْرٰابُ أَشَدُّ کُفْراً» 2 محیط اجتماعی و فرهنگی انسان،در بینش و موضع گیری او در مورد حقایق و معارف مؤثّر است. «الْأَعْرٰابُ أَشَدُّ کُفْراً» 3 افرادِ ناآگاه و دور از فرهنگ،گاهی آلت دست کافران و منافقان قرار می گیرند و از خود آنها هم بی منطق تر می شوند. «الْأَعْرٰابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفٰاقاً» 4 کفر و نفاق،درجاتی دارد. «أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفٰاقاً» 5 یکی از عوامل کفر و نفاق،ناآگاهی است. «أَشَدُّ کُفْراً» ... «أَلاّٰ یَعْلَمُوا» 6 دانستن احکام دین،لازم است و گر نه اعرابی هستیم. «یَعْلَمُوا حُدُودَ مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ» 7 شهرنشینان جاهل به حدود الهی،به منزله ی اعراب و بادیه نشینان،بلکه بدتر

ص :131


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.

از آنان هستند. «أَلاّٰ یَعْلَمُوا حُدُودَ مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ»

[سوره التوبة (9): آیه 98]

اشاره

وَ مِنَ اَلْأَعْرٰابِ مَنْ یَتَّخِذُ مٰا یُنْفِقُ مَغْرَماً وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ اَلدَّوٰائِرَ عَلَیْهِمْ دٰائِرَةُ اَلسَّوْءِ وَ اَللّٰهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (98)

بعضی از بادیه نشینان،کسانی هستند که آنچه را انفاق می کنند،(به خاطر نفاق یا ضعف ایمان،)ضرر حساب می کنند و برای شما پیش آمدهای بد را انتظار می کشند.بر خود آنان پیش آمد بد باد! و خداوند شنوا و داناست.

نکته ها:

«مَغْرَماً»

،از«غرامت»،به معنای ملازمت است.به بدهکار و طلبکار که یکدیگر را رها نمی کنند،«غریم»گفته می شود.و به بدهکاری که ملازم انسان است تا آن بدهی را بپردازد،«مغرم»گویند.

«الدَّوٰائِرَ»

،جمع«دائرة»،حوادثی است که از هر طرف انسان را احاطه می کند.

پیام ها:

1 منافق و آنکه علم و ایمان به حدود الهی و فرهنگ اسلامی ندارد،انفاق را ضرر می پندارد. «یَتَّخِذُ مٰا یُنْفِقُ مَغْرَماً» 2 منافق،حسود است و برای دیگران جز شرّ نمی خواهد. «یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوٰائِرَ» 3 کسی که برای دیگران تمنّای شرّ دارد،خودش گرفتار آن می شود. «یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوٰائِرَ،عَلَیْهِمْ دٰائِرَةُ السَّوْءِ» 4 خداوند،به گفته ها و خصلت های انسان آگاه است. «اللّٰهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 99]

اشاره

وَ مِنَ اَلْأَعْرٰابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ یَتَّخِذُ مٰا یُنْفِقُ قُرُبٰاتٍ عِنْدَ اَللّٰهِ وَ صَلَوٰاتِ اَلرَّسُولِ أَلاٰ إِنَّهٰا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اَللّٰهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (99)

ص :132

امّا برخی از عربهای بادیه نشین،کسانی هستند که به خداوند و روز قیامت ایمان دارند و آنچه را انفاق می کنند،وسیله ی قرب به خدا و(جلب)دعا و صلوات رسول می دانند.آگاه باشید که همین انفاق ها،برای آنان موجب قرب است.بزودی خداوند آنان را در رحمت خویش وارد می کند.همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.

پیام ها:

1 اگر گروهی را سرزنش می کنیم،خوبان آنها را فراموش نکنیم.بدنبالِ «الْأَعْرٰابُ أَشَدُّ کُفْراً» می فرماید: «وَ مِنَ الْأَعْرٰابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّٰهِ...» 2 بادیه نشینی و محیط اجتماعی،اختیار رشد را از انسان نمی گیرد. «وَ مِنَ الْأَعْرٰابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّٰهِ...» 3 ایمان،زمینه ساز انفاق و آرامش است. «یُؤْمِنُ» ، «یَتَّخِذُ مٰا یُنْفِقُ قُرُبٰاتٍ» 4 از امکانات مادّی برای رسیدن به قرب الهی بهره بگیریم. «یَتَّخِذُ مٰا یُنْفِقُ قُرُبٰاتٍ» 5 آنچه موجب قرب به خداست،نیّت خالص است،نه صِرف عمل.مؤمن و منافق هر دو انفاق می کنند،ولی انفاق مؤمن ستوده است. «أَلاٰ إِنَّهٰا قُرْبَةٌ» 6 کار کردن برای جلب رضایت رسول خدا،با توحید مخالفتی ندارد. «إِنَّهٰا قُرْبَةٌ» 7 مؤمنِ انفاق گر،مشمول دعای رسول خدا قرار می گیرد. «صَلَوٰاتِ الرَّسُولِ» 8 مؤمن،غرق در رحمت الهی است، «فِی رَحْمَتِهِ» و منافق،غرق در حوادث تلخ است. «عَلَیْهِمْ دٰائِرَةُ السَّوْءِ» (آیه قبل) 9 انفاق خالصانه ی بادیه نشینان که از محیطِ بی فرهنگ اند،بیشتر مورد تقدیر و تمجید است. «أَلاٰ» ، «إِنَّهٰا» ، «فِی رَحْمَتِهِ» ، «غَفُورٌ» ، «رَحِیمٌ»

ص :133

[سوره التوبة (9): آیه 100]

اشاره

وَ اَلسّٰابِقُونَ اَلْأَوَّلُونَ مِنَ اَلْمُهٰاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصٰارِ وَ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسٰانٍ رَضِیَ اَللّٰهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا اَلْأَنْهٰارُ خٰالِدِینَ فِیهٰا أَبَداً ذٰلِکَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ (100)

و نخستین پیشگامانِ از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری آنان را پیروی کردند،خداوند از آنها راضی است و آنان نیز از خدا راضی،و(خدا) برای آنان باغهایی فراهم ساخته که نهرها از پای(درختان)آن جاری است، همیشه در آن جاودانه اند.این است رستگاری و کامیابی بزرگ.

نکته ها:

در این آیه،مسلمانانِ صدر اسلام به سه گروه تقسیم شده اند:

1 پیشگامان در اسلام و هجرت.

2 پیشگامان در نصرت پیامبر و یاری مهاجران.

3 متأخّران که راه آنان را ادامه داده اند.

امام صادق علیه السلام فرمودند:ابتدا خداوند نام مهاجرین با سابقه را برده،سپس نام انصار و یاوران را و سپس نام پیروان آنان را بیان نموده است.بنا بر این جایگاه و مقام هر گروه را در جای خود بیان کرده است. (1)

به اتّفاق همه ی مسلمانان،اوّلین زن مسلمان حضرت خدیجه و اوّلین مرد مسلمان به اتّفاق شیعه و نظر بسیاری از اهل سنّت،علی بن ابی طالب علیهما السلام است. (2)چنان که گفته اند:میان تاریخ نویسان خلافی نیست که علی بن ابی طالب علیهما السلام،اوّلین مرد مسلمان است. (3)البتّه عدّه ای می گویند:ایمانِ نوجوانی ده ساله چه ارزشی دارد؟ در جواب آنان باید گفت:نبوّت حضرت عیسی و حضرت یحیی نیز در

ص :134


1- 1) .تفسیر نور الثقلین؛کافی،ج 2،ص 41.
2- 2) .روایات در الغدیر،(ج 3،ص 220 240)و احقاق الحق،(ج 3،ص 114 120)آمده است.
3- 3) .تفسیر قرطبی،ج 5،ص 3075؛به نقل از مستدرک حاکم.

کودکی بود و ارزش داشت!

پیام ها:

1 سبقت در کار نیک،ارزش است و موقعیّت پیشگامان در نهضت ها باید حفظ شود. «السّٰابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» 2 همه ی مهاجران و انصار،مورد رضای الهی و ستایش قرآن نیستند،بلکه برخی چنین اند. «مِنَ الْمُهٰاجِرِینَ...» (کلمه ی «مِنَ» ،به معنای بعض است) 3 تنها پیروی از نیکی ها و کمالات گذشتگان ارزش است،نه هر پیروی و تبعیّتی.

«اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسٰانٍ»

4 اگر مؤمن،به قضای الهی راضی باشد،خدا هم از او راضی است. «رَضِیَ اللّٰهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» 5 بهشت در سایه ی ایمان،سبقت،هجرت،نصرت و تبعیّت به احسان است.

«السّٰابِقُونَ»

... «أَعَدَّ لَهُمْ جَنّٰاتٍ...»

[سوره التوبة (9): آیه 101]

اشاره

وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ اَلْأَعْرٰابِ مُنٰافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ اَلْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی اَلنِّفٰاقِ لاٰ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلیٰ عَذٰابٍ عَظِیمٍ (101)

و از میان بادیه نشینانِ پیرامونِ شما،گروهی منافقند و از اهل مدینه نیز عدّه ای بر نفاق خو گرفته اند،تو آنان را نمی شناسی،(ولی)ما آنها را می شناسیم! بزودی آنان را دو بار عذاب خواهیم کرد،سپس به سوی عذابی سهمگین،بازگردانده می شوند.

نکته ها:

«مَرَدُوا»

به معنای ممارست و تمرین بر کاری است تا آنجا که خصلتی را ایجاد کند.

دو بار عذاب، «سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ» یکی رسوایی میان مردم است و یکی سخت جان

ص :135

دادن.چنان که در آیه ی 50 سوره انفال آمده است: «یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبٰارَهُمْ» ، فرشتگان مرگ،به صورت و پشت آنان سیلی می زنند.و شاید مراد از دو بار عذاب،عذاب روحی و عذاب جسمی باشد.

پیام ها:

1 مواظب منافقانی باشیم که در کنار و اطراف ما هستند. «حَوْلَکُمْ» 2 کفر و نفاقِ بادیه نشینان،شدید ولی علنی است،امّا نفاق شهرنشینان مرموزانه تر است. «مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفٰاقِ لاٰ تَعْلَمُهُمْ» 3 نفاق،مراحلی دارد؛گاهی سطحی و گاهی ریشه دار است. «مَرَدُوا عَلَی النِّفٰاقِ...» 4 پیامبر،بدون عنایت و تعلیم الهی،غیب نمی داند. «لاٰ تَعْلَمُهُمْ» 5 آنان که بر انحراف اصرار ورزند و خو بگیرند،عذابشان بیشتر است. «مَرَدُوا عَلَی النِّفٰاقِ» ، «سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ» 6 منافق،در دنیا و آخرت گرفتار است و گرفتاریش چندان دور نیست. «سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلیٰ عَذٰابٍ عَظِیمٍ»

[تفسیر آیه 1102]

اشاره

وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صٰالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللّٰهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

و(از اعراب)دیگرانی هستند که به گناهان خویش اعتراف کرده اند،کار خوب و بد را به هم آمیخته اند.امید است خداوند توبه ی آنان را بپذیرد(و لطف خویش را به آنان بازگرداند).همانا خداوند،آمرزنده و مهربان است.

نکته ها:

چند نفر از یاران پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله،از شرکت در جنگ تبوک تخلّف ورزیدند،آن هم نه از روی نفاق،بلکه به خاطر دلبستگی به زندگی.آیات انتقادآمیز که نازل شد،پشیمان گشتند و خود را به نشانه ی توبه،به ستون مسجد بستند.تا آنکه خداوند توبه ی آنان را پذیرفت و رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله طناب را گشود و آنها آمرزیده شدند.

ص :136

پیام ها:

1 همه ی اصحاب پیامبر عادل نبودند،برخی مرتکب سیّئات هم می شدند.

«خَلَطُوا عَمَلاً صٰالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»

2 انسان در میان اعمالِ خود نباید تنها نقاط قوّتش را ببیند،بلکه باید بدنبالِ جبرانِ نقاط ضعف و خطاهایش باشد. «اعْتَرَفُوا» ... «خَلَطُوا» 3 اعتراف به گناه،انتقاد از خود و داشتن کارهای خوب و صالح،زمینه ساز بخشایش الهی است. «اعْتَرَفُوا» ، «یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» 4 گرچه خداوند وعده ی آمرزش داده،امّا انسان باید میان خوف و رجاء باشد.

«عَسَی اللّٰهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ»

5-خطاکار پشیمان،به امید نیازمند است و آغوش اسلام برای پذیرش او باز است. «اعْتَرَفُوا» ... «إِنَّ اللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 103]

اشاره

خُذْ مِنْ أَمْوٰالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِهٰا وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاٰتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اَللّٰهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (103)

9\103

از اموالشان صدقه(زکات)بگیر تا بدین وسیله آنان را(از بخل و دنیاپرستی) پاک سازی و رشدشان دهی و بر آنان درود فرست(و دعا کن).زیرا دعای تو، مایه ی آرامش آنان است و خداوند شنوا و داناست.

نکته ها:

آیه در ماه رمضان سال دوّم هجری در مدینه نازل شد و پیامبر فرمود:ندا دهند که خداوند،زکات را نیز همچون نماز واجب ساخت.پس از یک سال نیز فرمان داد که مسلمانان زکاتشان را بپردازند.

پیامبر،بر زکات دهندگان درود می فرستد؛ «صَلِّ عَلَیْهِمْ» ،ولی خداوند بر مجاهدانی که در خاک و خون غلطیده و مقاومت می کنند،درود می فرستد.

ص :137

«أُولٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوٰاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» (1)

پیام ها:

1 یکی از وظایف حاکم اسلامی،گرفتن زکات از مردم است. «خُذْ» 2 اسلام،مالکیّت خصوصی را می پذیرد. «أَمْوٰالِهِمْ» 3 زکات،بخش کوچکی از سرمایه ی شماست،با دلگرمی آن را پرداخت کنید.

«مِنْ أَمْوٰالِهِمْ»

4 پرداخت زکات،نشانه ی صداقت انسان در ادّعای ایمان است. «صَدَقَةً» 5 زکات،عامل پاکی روح از بخل،دنیا پرستی و مال دوستی است. «تُطَهِّرُهُمْ» 6 زکات،موجب رشد فضایل اخلاقی در فرد و جامعه است. «تُزَکِّیهِمْ» 7 فقر،عامل بسیاری از مفاسد است و تأمین زندگی محرومین به وسیله ی زکات،جامعه را از بخشی از مفاسد پاک می سازد. «تُطَهِّرُهُمْ» 8 رسول اکرم صلی اللّٰه علیه و آله به مردم عادّی درود و صلوات می فرستد.زیرا بها دادن به مردم،تشویق آنان به نیکی ها و شخصیّت بخشیدن به آنان است. «صَلِّ عَلَیْهِمْ» 9 رابطه ی مالیات دهنده و مالیات گیرنده باید عاطفی و معنوی باشد. «خُذْ» ، «صَلِّ» 10 دعای پیامبر در حقّ مردم مستجاب است. «صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاٰتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» 11 نگوییم زکات دادن وظیفه اش بوده،ما هم تشکّر کنیم. «خُذْ» ، «صَلِّ عَلَیْهِمْ» 12 تشویق ها لازم نیست،همیشه مادّی باشد،گاهی تشویق معنوی کارسازتر است. «إِنَّ صَلاٰتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» 13 تشویق،سنگینی تکلیف را سبک می کند. «سَکَنٌ لَهُمْ» 14 سرچشمه ی دستورات و تکالیف،علم الهی است. «وَ اللّٰهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 104]

اشاره

أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ هُوَ یَقْبَلُ اَلتَّوْبَةَ عَنْ عِبٰادِهِ وَ یَأْخُذُ اَلصَّدَقٰاتِ وَ أَنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِیمُ (104)

ص :138


1- 1) .بقره،157.

آیا ندانستند که تنها خداوند از بندگانش توبه را می پذیرد و صدقات را می گیرد و اینکه خداوند،بسیار توبه پذیر و مهربان است.

نکته ها:

برخی از آنان که در جنگ تبوک شرکت نکردند،نزد پیامبر آمده و درخواست می کردند که توبه ی آنان را بپذیرد.این آیه می فرماید:توبه پذیر خداست،نه دیگری،و صدقات و زکاتی که به پیامبر و امام داده می شود،در حقیقت گیرنده اش خداوند است.

چون پیامبر به فرمان خدا زکات می گیرد،در حقیقت خدا زکات گیرنده است.

نظیر آیه ی بیعت: «إِنَّ الَّذِینَ یُبٰایِعُونَکَ إِنَّمٰا یُبٰایِعُونَ اللّٰهَ» (1)هر کس با تو ای پیامبر بیعت کند،گویا با خدا بیعت کرده است.

امام صادق علیه السلام فرمود:صدقه در دست فقیر قرار نمی گیرد،مگر آنکه در دست خدا قرار گیرد.آن گاه این آیه را تلاوت فرمود. (2)

از امام صادق علیه السلام سؤال شد که آیا گرفتن زکات مخصوص پیامبر است یا بعد از آن حضرت نیز ادامه دارد؟ حضرت فرمودند:آری،ادامه دارد. (3)

پیام ها:

1 پیامبر خدا نیز حقّ توبه پذیری ندارد،تا چه رسد به کشیش ها و مقامات کلیسا.

این مقام،خاصّ خداست. «هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ» 2 پرداخت زکات،لازمه ی توبه ی واقعی است. «یَقْبَلُ التَّوْبَةَ» ... «وَ یَأْخُذُ الصَّدَقٰاتِ» 3 انقلاب درونی،مقدّم بر کمک های مادّی است. «یَقْبَلُ التَّوْبَةَ» ... «یَأْخُذُ الصَّدَقٰاتِ» 4 توبه تنها پشیمانی نیست،به دنبال آن اصلاح و عمل لازم است. «یَقْبَلُ التَّوْبَةَ» ، «یَأْخُذُ الصَّدَقٰاتِ» 5 چون گیرنده ی صدقات خداست،پس با دلگرمی بدهیم و بهترین جنس را با

ص :139


1- 1) .فتح،10.
2- 2) .تفسیر برهان.
3- 3) .تفسیر نور الثقلین.

بهترین شیوه بپردازیم. «أَنَّ اللّٰهَ» ... «یَأْخُذُ الصَّدَقٰاتِ» 6 زکات،مالیاتی اسلامی است که از قداست برخوردار است،زیرا گیرنده ی آن خداوند است. «یَأْخُذُ الصَّدَقٰاتِ»

[سوره التوبة (9): آیه 105]

اشاره

وَ قُلِ اِعْمَلُوا فَسَیَرَی اَللّٰهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلیٰ عٰالِمِ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهٰادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (105)

و بگو:(هر گونه که می خواهید و می توانید)عمل کنید،که بزودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را می نگرند و بزودی به سوی دانای غیب و آشکار بازگردانده می شوید،پس شما را به آنچه انجام می دادید،آگاه خواهد کرد.

نکته ها:

این آیه که بیان کننده ی آگاهی خدا و پیامبر و مؤمنان از عملکرد ماست،همان عقیده ی شیعه را مبنی بر«عرضه ی اعمال»بر اولیای خدا بیان می کند.این عرضه،روزانه یا هر هفته و هر ماه انجام می گیرد و اگر اعمال ما خوب باشد، اولیای خدا از ما شاد می شوند و اگر بد باشد،نگران و اندوهگین می گردند.ایمان به این عرضه ی عمل،در ایجاد تقوا و حیا مؤثّر است.امام صادق علیه السلام فرمود:ای مردم! با گناهِ خود،رسول خدا را ناراحت نکنید. (1)

به گفته ی روایات،مراد از «الْمُؤْمِنُونَ» ،امامان معصومند که خداوند آنان را از اعمال ما آگاه می سازد. (2)

پیام ها:

1 انسان در عمل آزاد است،نه مجبور. «اعْمَلُوا» 2 توجّه به اینکه اعمال ما زیر نظر خداست،مانع گناه است. «فَسَیَرَی اللّٰهُ عَمَلَکُمْ»

ص :140


1- 1) .تفسیر کنز الدقائق.
2- 2) .تفسیر کنز الدقائق.

3 هر چه بیننده ی اعمال بیشتر باشد،شرم و حیای انسان از خلافکاری بیشتر است،به خصوص اگر بیننده،خدا و پیامبر و مؤمنین باشند. «فَسَیَرَی اللّٰهُ» ، «وَ رَسُولُهُ» ، «وَ الْمُؤْمِنُونَ» 4 عمل معیار سنجش است،آنچه در دنیا بر اولیای خدا عرضه می شود عمل است،آنچه هم در قیامت مورد حساب قرار می گیرد،عمل است. «اعْمَلُوا» ، «فَسَیَرَی اللّٰهُ عَمَلَکُمْ» ، «فَیُنَبِّئُکُمْ بِمٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» 5 اعمال انسان حقایقی دارد که در قیامت برای او روشن خواهد شد. «فَسَیَرَی اللّٰهُ عَمَلَکُمْ» ، «فَیُنَبِّئُکُمْ بِمٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 106]

اشاره

وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اَللّٰهِ إِمّٰا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّٰا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اَللّٰهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (106)

و گروه دیگری هستند که کارشان به خواست الهی واگذار شده است یا عذابشان می کند و یا(به خاطر توبه و پشیمانی)،به آنان لطف می کند و خداوند دانا و حکیم است.

نکته ها:

«مُرْجَوْنَ»

از«ارجاء»،به معنای تأخیر و توقّف است،تأخیری همراه با رجاء و امید.

خداوند در این آیات سه گروه را یاد کرده است:

الف:منافقان مرموزی که در مدینه هستند و شناخته نشده اند.(آیه 101) ب:منحرفانی که به گناه خود اعتراف کردند و امید توبه دارند.(آیه 102) ج:منحرفانی که اصرار بر گناه ندارند و توبه نکرده اند،تکلیف آنان با خداوند است.

(آیه مورد بحث) طبق روایات، (1)آیه ناظر به قاتلان حضرت حمزه یا جعفر طیّار است که پشیمان شده و اسلام آوردند،ولی ایمان در قلبشان رسوخ نکرده تا قطعاً بهشتی باشند،یا

ص :141


1- 1) .تفسیر نور الثقلین؛کافی،ج 2،ص 407.

مربوط به کسانی است که در جنگ تبوک شرکت نکردند و فقط پشیمان شدند و به زبان اعتراف نکردند.

پیام ها:

1 دست خدا در عفو یا مجازاتِ گنهکاران،باز است. «إِمّٰا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّٰا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ» 2 در تربیت خطاکاران مختلف،باید برخوردهای مختلفی داشت.گروهی را باید بین بیم و امید قرار داد. «إِمّٰا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّٰا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ» 3 قهر یا لطف الهی،بر اساس علم و حکمت است،نه انتقام جویی! «عَلِیمٌ حَکِیمٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 107]

اشاره

وَ اَلَّذِینَ اِتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرٰاراً وَ کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصٰاداً لِمَنْ حٰارَبَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنٰا إِلاَّ اَلْحُسْنیٰ وَ اَللّٰهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکٰاذِبُونَ (107)

و(گروهی دیگر از منافقان)کسانی هستند که مسجدی برای ضربه زدن به اسلام و برای ترویج کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان و کمینگاهی برای (مساعدت)به دشمنان دیرینه ی خدا و پیامبرش ساختند،و همواره سوگند می خورند که جز خیر،قصدی نداریم!(ولی)خداوند گواهی می دهد که آنان دروغگویانند.

نکته ها:

آیه،به داستان مسجد ضرار اشاره دارد که منافقان به بهانه ی افراد ناتوان و بیمار یا روزهای بارانی،در برابر مسجد قُبا مسجدی ساختند که در واقع پایگاه تجمّع خودشان بود،و از پیامبر در آستانه ی عزیمت به جنگ تبوک،خواستند آنجا نماز بخواند و افتتاح کند.بعد از مراجعت پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله از تبوک،آیه نازل شد و نیّت شومشان را بر ملا کرد.پیامبر فرمان داد مسجد را آتش بزنند و ویران کنند و محلّ

ص :142

آن را زباله دان کنند. (1)

طبق بعضی روایات،ساختِ مسجد ضرار در مدینه،به دستور ابو عامر بود.وی که پدر حنظله ی غسیل الملائکه است،از عابدان مسیحی بود و در قبیله ی خزرج نفوذ داشت.با هجرت پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله و گسترش و نفوذ اسلام،او به مخالفت با پیامبر پرداخت و نقش منافقانه در جنگ احد داشت.سرانجام به مکّه گریخت و از آنجا به روم رفت و از پادشاه روم برای براندازی اسلام کمک خواست.شگفتا که او رهبر منافقان بود و پسرش حنظله،عاشقِ اسلام و پیامبر و شهید شد! (2)هنگام دعوت پیامبر برای نماز در مسجد ضرار،سه مسأله را مطرح کردند:عشق به نماز جماعت،عشق به ناتوانان و عشق به رهبر و نماز او.و هر سه منافقانه بود.

منافقان همواره چنین بوده اند؛در برابر موسی،سامری توطئه می کند،در برابر مسجد نبوی،مسجد اموی می سازند و در برابر علی علیه السلام قرآن بر نیزه می کنند.

همان گونه که گوساله ی سامری را سوزاندند،مسجد منافقان را نیز می سوزانند تا درسی برای تاریخ باشد.

در کوفه و شام نیز به خاطر پیروزی یزید بر امام حسین علیه السلام مساجدی ساخته شد،که امامان ما آنها را مساجد ملعونه نامیدند!.

هر گونه ضرری در اسلام ممنوع است،«لا ضرر و لا ضرار فی الإسلام» (3)از جمله:

الف:ضررهای جانی. «لاٰ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ» (4)ب:ضرر به مردم. «لاٰ تَعٰاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوٰانِ» (5)ج:ضرر به همسر. «لاٰ تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ» (6)د:ضرر به فرزند. «لاٰ تُضَارَّ وٰالِدَةٌ بِوَلَدِهٰا» (7)ه:ضرر به ورثه. «مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصیٰ بِهٰا أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ» (8)

ص :143


1- 1) .تفاسیر مجمع البیان،المنار و نور الثقلین.
2- 2) .تفسیر نمونه.
3- 3) .وسائل،ج 26،ص 14.
4- 4) .بقره،185.
5- 5) .مائده،2.
6- 6) .طلاق،6.
7- 7) .بقره،233.
8- 8) .نساء،12.

و:آموزشهای مضرّ. «یَتَعَلَّمُونَ مٰا یَضُرُّهُمْ وَ لاٰ یَنْفَعُهُمْ» (1)ز:ضرر در معاملات و بدهکاری ها. «وَ لاٰ یُضَارَّ کٰاتِبٌ وَ لاٰ شَهِیدٌ» (2)ح:ضرر به مکتب و وحدت. «اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرٰاراً»

پیام ها:

1 دشمن،از مسجد و مذهب،علیه مذهب سوء استفاده می کند،ظاهر شعارها و القاب،فریبمان ندهد! «اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرٰاراً» 2 توطئه گران می خواهند حتّی از نمازِ پیامبر نیز به نفع خود سوء استفاده کنند.

(با توجّه به شأن نزول) 3 مسجدسازی مهمّ نیست،باید انگیزه های بانیان و متولّیان خالص باشد. «اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرٰاراً وَ...» 4 در اسلام،هر گونه ضرر،ممنوع است،گرچه تحت عنوانِ مسجد باشد. «اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرٰاراً» 5 احترام و قداست مسجد،در شرایطی که مورد سوء استفاده دشمنان باشد، برداشته می شود.(با توجّه به شأن نزول) 6 خداوند حامی پیامبر و دین خود می باشد و از طریق وحی توطئه های منافقان را افشا می کند. «وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرٰاراً...» 7 هر مسجدی که عامل تفرقه میان مسلمانان باشد،مسجد ضرار است. «اتَّخَذُوا مَسْجِداً» ... «تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ» 8 منافقان در خدمت کفّارند. «إِرْصٰاداً لِمَنْ حٰارَبَ اللّٰهَ» 9 هنگام جنگ با دشمنان خارجی،از توطئه های دشمنان داخلی غافل نشویم.

منافقان در آستانه ی جنگ تبوک از پیامبر می خواستند تا رسماً پایگاه آنها را افتتاح کند،امّا پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله،علی علیه السلام را در مدینه بجای خود گذاشت و پس از

ص :144


1- 1) .بقره،102.
2- 2) .بقره،282.

بازگشت،مسجد ضرار را خراب کرد.

10 شکستن وحدت مسلمانان،همطراز کفر است. «کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ» 11 سوگند دروغ،شیوه ی منافقان است. «لَیَحْلِفُنَّ» 12 فریب ادّعاها و تبلیغاتِ حقّ به جانب دشمن را نخوریم. «إِنْ أَرَدْنٰا إِلاَّ الْحُسْنیٰ» 13 دروغگویی خصلت کفّار و منافقان است. «إِنَّهُمْ لَکٰاذِبُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 108]

اشاره

لاٰ تَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی اَلتَّقْویٰ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجٰالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اَللّٰهُ یُحِبُّ اَلْمُطَّهِّرِینَ (108)

در آن(مسجد ضرار،)هرگز(برای نماز)نایست،همانا مسجدی که از روز نخست بر اساس تقوا بنا شده،سزاوارتر است که در آن نماز برپاداری.

(زیرا)در آن مسجد،مردانی هستند که دوست دارند خود را پاک سازند و خداوند پاکان را دوست می دارد.

نکته ها:

مسجدی که از آغاز بر پایه ی تقوا،بنا نهاده شد،مسجد«قُبا»ست که هنگام هجرت به مدینه ساخته شد. (1)

فخر رازی می گوید:وقتی سابقه ی تقوا،مایه ی ارزش یک مسجد است،سبقت انسان به ایمان و تقوا،بیشتر ارزش دارد و علی علیه السلام که از روز اوّل مؤمن بود،برتر از کسانی است که پس از سالها شرک،مسلمان شدند. (2)

پیام ها:

1 در مسجدی که پایگاه مخالفانِ نظام اسلامی است،به نماز نایستیم. «لاٰ تَقُمْ فِیهِ أَبَداً»

ص :145


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .تفسیر کبیر فخر رازی.

2 عبادت از سیاست جدا نیست.حتّی با نماز نباید باطلی را تقویت کرد. «لاٰ تَقُمْ فِیهِ أَبَداً» (تأیید کفر و نفاق و تفرقه حرام است) 3 رهبر،الگوی دیگران است.پیامبر نباید وارد مسجد ضرار شود تا دیگران هم وارد نشوند.لذا خطابِ آیه به پیامبر است. «لاٰ تَقُمْ فِیهِ» 4 رهبر جامعه باید در موضع گیری پیشگام باشد. «لاٰ تَقُمْ فِیهِ» 5 اگر مردم را از رفتن به مراکز فساد باز می داریم،باید مکان های سالم و مفیدی را جایگزین و به آن راهنمایی کنیم. «لاٰ تَقُمْ» ، «تَقُومَ» 6 ارزش هر چیز وابسته به اهداف و انگیزه ها و نیّات بنیان گذاران آن دارد. «أُسِّسَ عَلَی التَّقْویٰ» 7 مسجد،زمینه ی پاکی از پلیدی های جسمی و روحی است. «فِیهِ رِجٰالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا» 8 همنشینی با صالحان ارزش است. «فِیهِ رِجٰالٌ...» 9 ارزش مکان ها،بسته به افرادی است که به آنجا رفت و آمد می کنند.ارزش یک مسجد به نمازگزارانِ آن است،نه گنبد و گلدسته ی آن. «لَمَسْجِدٌ» ... «أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ» ، «فِیهِ رِجٰالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا» 10 نماز و مسجد،وسیله ی تهذیب و پاکی است. «لَمَسْجِدٌ» ... «یَتَطَهَّرُوا» 11 علاقه به کمال و پاکی،خود یک کمال است. «یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا» 12 پاکان،محبوب خدایند. «یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 109]

اشاره

أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیٰانَهُ عَلیٰ تَقْویٰ مِنَ اَللّٰهِ وَ رِضْوٰانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیٰانَهُ عَلیٰ شَفٰا جُرُفٍ هٰارٍ فَانْهٰارَ بِهِ فِی نٰارِ جَهَنَّمَ وَ اَللّٰهُ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلظّٰالِمِینَ (109)

آیا کسی که بنیان(کار)خود را بر پایه ی تقوا و رضای الهی قرار داده بهتر است،یا کسی که بنیاد(کار)خویش را بر لبه ی پرتگاهی سست و فروریختنی نهاده که او را در آتشِ دوزخ می اندازد؟ خداوند گروه ستمگر را هدایت نمی کند.

ص :146

نکته ها:

آیه ی قبل،مقایسه ی مسجد ضرار و مسجد قبا بود،و در این آیه مقایسه ی بانیان آن دو مسجد است.

کلمه ی «شَفٰا» ،به معنای لبه و کناره، «جُرُفٍ» ،به معنای حاشیه ی نهر یا چاه که آب زیر آن را خالی کرده و پرتگاه شده است،و «هٰارٍ» ،به معنای سست می باشد.

پیام ها:

1 ارزش کارها به نیّت آنان است،نه ظاهر اعمال.مسجد قبا برای خدا ساخته شد و مسجد ضرار با انگیزه ی تفرقه افکنی! «أَسَّسَ بُنْیٰانَهُ عَلیٰ تَقْویٰ» 2 بنیاد باطل بر باد است. «بُنْیٰانَهُ عَلیٰ شَفٰا جُرُفٍ هٰارٍ» 3 گاهی مسجد،بانیان خود را به قعر دوزخ می افکند. «فَانْهٰارَ بِهِ فِی نٰارِ جَهَنَّمَ» 4 سوء استفاده از مراکز مذهبی و باورهای دینی مردم،ظلم است. «الظّٰالِمِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 110]

اشاره

لاٰ یَزٰالُ بُنْیٰانُهُمُ اَلَّذِی بَنَوْا رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلاّٰ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اَللّٰهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (110)

بنیانی را که منافقان بنا نهادند،همواره موجب تحیّر و سردرگمی در دلهای آنان است.(آنها راه نجاتی ندارند،)مگر آنکه دلهایشان(از نفاق)جدا شود(یا با مرگ،متلاشی شود)و خداوند دانا و حکیم است.

پیام ها:

1 بنیان های اعتقادی منافقان،سست و همراه با تردید است. «بَنَوْا رِیبَةً» 2 امراض قلبی و روحی،گاهی به صورت خصلتی پایدار و بی تغییر در می آید.

«لاٰ یَزٰالُ»

... «رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ» 3 بیماری های قلبی و روحی،با توبه ی ظاهری و لفظی مداوا نمی شود. «إِلاّٰ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ»

ص :147

4 هر چند بنایِ نفاق ریشه کن شود،ولی آثار نفاق که در دلها ریشه دوانده، هم چنان ماندگار است،تا مرگ منافق فرا رسد. «إِلاّٰ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ» 5 منافقان دارای تشکیلات و پایگاه هستند. «بُنْیٰانُهُمُ» 6 منافق،آرامش ندارد. «رِیبَةً» 7 خداوند از انگیزه ی منافقان در ساختن مسجد ضرار آگاه است. «عَلِیمٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 111]

اشاره

إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَریٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ یُقٰاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی اَلتَّوْرٰاةِ وَ اَلْإِنْجِیلِ وَ اَلْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفیٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اَللّٰهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ اَلَّذِی بٰایَعْتُمْ بِهِ وَ ذٰلِکَ هُوَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ (111)

همانا خداوند از مؤمنان،جانها و اموالشان را به بهای بهشت خریده است.

آنان در راه خدا می جنگند تا بکشند یا کشته شوند.(وفای به این)وعده ی حقّ که در تورات و انجیل و قرآن آمده بر عهده خداست و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟ پس مژده باد شما را بر این معامله ای که به وسیله ی آن(با خدا)بیعت کردید و این همان رستگاری بزرگ است.

نکته ها:

دنیا،بازار است و مردم در آن معامله گر.فروشنده،مردم اند و خریدار خداوند.

متاعِ معامله،مال و جان است و بهای معامله بهشت.اگر به خدا بفروشند،سراسر سود و اگر به دیگری بفروشند،یکسره خسارت است.

معامله با خدا چند امتیاز دارد:

1 خود ما و توان و دارایی ما از اوست،سزاوار نیست که به جز او بدهیم.

2 خداوند،اندک را هم می خرد. «مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» 3 عیوب جنس را اصلاح می کند و رسوا نمی سازد.

4 به بهای بهشت می خرد.خداوند در خریدن وارد مزایده می شود و نرخی را

ص :148

پیشنهاد می کند که فروختن به غیر او احمقانه و خسارت است.

امام صادق علیه السلام می فرماید:برای بدنهای شما جز بهشت،بهایی نیست،پس خود را به کمتر از بهشت نفروشید. (1)

پیام ها:

1 با داشتن خریداری همچون خدا،چرا به سراغ دیگران برویم؟ «إِنَّ اللّٰهَ اشْتَریٰ» 2 خداوند،تنها از مؤمن خریدار است،نه منافق و کافر. «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» 3 در پذیرش الهی،جهاد با جان بر جهاد مالی مقدّم است. «أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ» (جان را همه دارند،ولی همه مال و ثروت ندارند) 4 بهشت،در سایه ی جهاد و شمشیر و تقدیم جان و مال به خداوند است. «لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقٰاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ» 5 اگر هدف از جهاد،خدا باشد،کشته شدن یا نشدن،تفاوتی نمی کند. «یُقٰاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ» 6 مؤمن همواره آماده ی رفتن به جبهه است. «یُقٰاتِلُونَ» (فعل مضارع،نشانه ی استمرار و تداوم است) 7 هدف مؤمن از جنگ،ابتدا نابود کردن باطل و اهل آن و سرانجام شهادت است. «فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ» 8 در معامله با خدا،سود یقینی و قطعی است. «وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا» در مزایده با خداوند هر چه هست حقّ و به سود انسان است،بر خلاف دیگران که یا قصد جدّی نیست یا بی انگیزه و دروغ است،یا غلوّ،یا از روی هوس و یا برای طرد کردن رقیب است.

9 ارزش جهاد،مجاهدان و شهیدان،مخصوص اسلام نیست،در تورات و انجیل هم مطرح است.و اگر امروزه در آن کتاب ها نیست،نشان تحریف

ص :149


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.

آنهاست. «فِی التَّوْرٰاةِ وَ الْإِنْجِیلِ» 10 گرچه ما بر خدا حقی نداریم،امّا خداوند برای ما بر عهده ی خودش حقوقی قرار داده است. «وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا» 11 معامله یک عقد لازم است که وفا به آن واجب است. «وَعْداً» ، «حَقًّا» ، «أَوْفیٰ» 12 خداوند مجاهدان مخلص را طرف معامله ی خود قرار داده است. «بٰایَعْتُمْ» و نفرمود:«بعتم» 13 بهترین بشارت،تبدیل فانی به باقی و دنیا به آخرت است و غیر آن خسارت و حسرت است. «فَاسْتَبْشِرُوا» 14 در کنار انتقاد از منافقانِ جهادگریز،باید از مؤمنانِ مجاهد تقدیر و تشکّر شود. «فَاسْتَبْشِرُوا» 15 بالاترین رستگاری تنها در سایه ی معامله با خداست. «ذٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»

[سوره التوبة (9): آیه 112]

اشاره

اَلتّٰائِبُونَ اَلْعٰابِدُونَ اَلْحٰامِدُونَ اَلسّٰائِحُونَ اَلرّٰاکِعُونَ اَلسّٰاجِدُونَ اَلْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنّٰاهُونَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ اَلْحٰافِظُونَ لِحُدُودِ اَللّٰهِ وَ بَشِّرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (112)

(مؤمنانِ مجاهد،)اهل توبه،عبادت،ستایش،سیاحت،رکوع،سجود،امر به معروف و نهی از منکر و حفظِ حدود و مقرّرات الهی اند و چنین مؤمنانی را بشارت ده.

نکته ها:

در این آیه،نُه صفت برای مؤمنانِ مجاهد بیان شده است:از گناهان توبه کرده،در مدار عبادت قرار می گیرند.با زبان،حمد و با پا حرکت و با بدن رکوع و سجود دارند،پس از خودسازی،با امر به معروف به اصلاح جامعه می پردازند و از مرز قوانین الهی خارج نمی شوند.

توبه از گناه،راه عبادت را باز می کند،زبانِ ستایشگر همراه با پویایی و تحرّک،

ص :150

آمادگی برای رکوع و سجود در پیشگاه خدا می آورد،و امر به معروف و نهی از منکر،حافظِ حدود الهی در جامعه است.

کلمه ی «التّٰائِبُونَ» ،نشانه ی آن است که مؤمنانی که جان و مال خود را به خدا می فروشند،می توانند با یک انقلاب و بازسازی درونی و اعراض از کردارهای ناروای گذشته،وارد این میدان معامله با خدا شوند. (1)

عُبّاد بصری در راه مکّه امام سجاد علیه السلام را دید،به حضرت گفت:«ترکت الجهاد و صعوبته و أقبلتَ إلی الحج و لینه؟»جهاد و سختی آن را رها کرده ای،به حج و آسانی آن روی آورده ای؟ آن گاه آیه ی «إِنَّ اللّٰهَ اشْتَریٰ...» را خواند! حضرت فرمودند:ادامه ی آن را هم بخوان! عبّاد آیه ی «التّٰائِبُونَ...» را خواند.حضرت فرمود:اگر یاران ما این صفات و کمالات را دارا می بودند،بر ما واجب بود،قیام کنیم و در آن صورت، جهاد از حجّ برتر بود. (2)

در روایتی آمده است که مراد از «السّٰائِحُونَ» روزه داران می باشد. (3)

پیام ها:

1 شرط وفاداری خداوند به پیمان خود،پایداری مؤمنان بر حفظ حدود الهی است. «وَ مَنْ أَوْفیٰ بِعَهْدِهِ» ... «التّٰائِبُونَ...» 2 جهاد اکبر و خود سازی،لازمه ی جهاد اصغر در جبهه هاست. «یُقٰاتِلُونَ» ... «التّٰائِبُونَ...» 3 اسلام دینی جامع است،اشک را در کنار شمشیر و عبادت را در کنارِ سیاحت قرار داده است. «یُقٰاتِلُونَ» ... «التّٰائِبُونَ الْعٰابِدُونَ» ... «السّٰائِحُونَ» 4 آنچه مطلوب است،ملکه شدن کمالات در انسان است. «التّٰائِبُونَ الْعٰابِدُونَ...» (همه ی صفات به صورتِ اسم فاعل آمده نه فعل،تا دلالت بر استمرار کند)

ص :151


1- 1) .چنان که در ماجرای کربلا،افرادی مانند زُهیر و حُر،با آنکه سابقه ی درخشانی نداشتند،ولی در یک چرخش و معامله با خدا،جان خود را تسلیم کردند و درخشیدند.
2- 2) .وسائل،ج 15،ص 46.
3- 3) .تفسیر نور الثقلین.

5 تقویت روحیه ی رزمندگان اسلام،با ذکر و یاد خدا و عبادت است،نه شراب و موسیقی و...که در جبهه ی دشمن است. «یُقٰاتِلُونَ» ، «التّٰائِبُونَ الْعٰابِدُونَ...» 6 شرط قبولی عبادت،توبه از گناه است. «التّٰائِبُونَ الْعٰابِدُونَ» 7 تحرّک،تلاش،سیاحت،هجرت و خودسازی،در راه کسب کمال و قرب الهی ارزش است. «السّٰائِحُونَ» (مردان خدا،راکد و زمین گیر نیستند) 8 سرباز و رزمنده ی اسلام باید اهل نماز و عبادت باشد. «یُقٰاتِلُونَ» ، «الرّٰاکِعُونَ السّٰاجِدُونَ» 9 در مسیر کمال،اوّل خودسازی است،بعد جامعه سازی. «التّٰائِبُونَ الْعٰابِدُونَ» ... «الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ...» 10 درگیری با دشمن در مرزها،ما را از مفاسد و منکرات داخلی غافل نسازد.

«یُقٰاتِلُونَ»

، «الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ...» 11 برای حفظ حدود الهی،باید هم با دشمن خارجی جنگید،هم با مفاسد داخلی مبارزه کرد. «یُقٰاتِلُونَ» ، «النّٰاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ» ، «الْحٰافِظُونَ لِحُدُودِ اللّٰهِ» 12 رزمندگان برای جلوگیری از مفاسد اجتماعی،بیش از دیگران مسئولند.

«یُقٰاتِلُونَ»

، «النّٰاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ»

[سوره التوبة (9): آیه 113]

اشاره

مٰا کٰانَ لِلنَّبِیِّ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کٰانُوا أُولِی قُرْبیٰ مِنْ بَعْدِ مٰا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحٰابُ اَلْجَحِیمِ (113)

برای پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند،سزاوار نیست که برای مشرکان، پس از آنکه برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند،طلب آمرزش کنند، هر چند خویشاوند آنان باشند.

نکته ها:

برخی مفسّران به بعضی روایاتِ جعلی از راویانِ ناسالم استناد کرده و این آیه را درباره ی ابو طالب دانسته اند! در حالی که دهها دلیل و روایت بر ایمان ابو طالب

ص :152

داریم.سعید بن مسیّب که راویِ این روایت است،دشمن علی بن ابی طالب علیهما السلام است و گناهِ ابو طالب هم این است که پدر علی علیه السلام است!

پیام ها:

1 پیامبر و دیگر مسلمانان،در برابر قانون یکسان اند. «مٰا کٰانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» 2 شرک،گناهی نابخشودنی است و حتّی استغفار پیامبر برای مشرکان بی اثر است. «مٰا کٰانَ» ... «أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ» 3 پیوندهای مکتبی،مهم تر از پیوندهای عاطفی است.نباید عواطف فامیلی بر مکتب غالب شود. «مٰا کٰانَ» ... «وَ لَوْ کٰانُوا أُولِی قُرْبیٰ» 4 خویشاوندی با پیامبر،مانع دوزخ نیست. «وَ لَوْ کٰانُوا أُولِی قُرْبیٰ»

[سوره التوبة (9): آیه 114]

اشاره

وَ مٰا کٰانَ اِسْتِغْفٰارُ إِبْرٰاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاّٰ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهٰا إِیّٰاهُ فَلَمّٰا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّٰهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ لَأَوّٰاهٌ حَلِیمٌ (114)

و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش(عموی مشرکش که سرپرستی او را به عهده داشت)،فقط به خاطر وعده ای بود که به او داده بود،(آن هنگام که از هدایتش ناامید نبود،)پس هنگامی که برایش روشن شد،او دشمن خداست،از او بیزاری جست.همانا ابراهیم،اهل آه و ناله(از ترس خدا)و بردبار بود.

نکته ها:

در آیه ی قبل،سخن از این بود که پیامبر و مؤمنان حقّ دعا کردن برای مشرکان را ندارند،هر چند از خویشاوندانشان باشند.این آیه،پاسخ شبهه ای را می دهد که پس چرا حضرت ابراهیم،به عموی مشرک خود دعا کرد و به او وعده ی استغفار داد؛ «سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی» (1)،این آیه می فرماید،وعده ی ابراهیم به امید هدایت او بود.امّا چون عمو در حال شرک مرد،ابراهیم هم استغفار را رها کرد.

ص :153


1- 1) .مریم،47.

سؤال:چرا حضرت ابراهیم پس از مرگ عمو هم برای او دعا می کرد؟ «رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوٰالِدَیَّ»؟ (1)پاسخ:والد به پدر واقعی گفته می شود،ولی اب،به پدر،معلّم،عمو،پدر زن،و جدّ هم گفته می شود.دعای ابراهیم برای پدر واقعی اش بوده،نه عموی مشرکش.

قرآن در یازده آیه،از عموی ابراهیم تعبیر به«أب»کرده است،تا بفهماند ابراهیم علیه السلام تحت سرپرستی چه کسی بوده،ولی تحت تأثیر قرار نگرفته است.

امام صادق علیه السلام فرمود:ابراهیم علیه السلام اهل دعا و گریه های بسیار و «لَأَوّٰاهٌ» بود. (2)

پیام ها:

1 آنچه سبب بدگمانی به اولیای خداست،باید برطرف شود و توجیه صحیح ارائه گردد. «مَوْعِدَةٍ وَعَدَهٰا» 2 وفای به عهد،حتّی نسبت به کافر هم لازم است. «مَوْعِدَةٍ وَعَدَهٰا» 3 علم انبیا محدود است. «فَلَمّٰا تَبَیَّنَ لَهُ...» 4 در برابر رفتار تند کافران،حلم خود را از دست ندهیم. (3)«تَبَرَّأَ مِنْهُ» ... «لَأَوّٰاهٌ حَلِیمٌ» 5 برائت از عمو به خاطر خدا،نشانه ی عشق و خشوع ابراهیم نسبت به خداوند است. «لَأَوّٰاهٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 115]

اشاره

وَ مٰا کٰانَ اَللّٰهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَدٰاهُمْ حَتّٰی یُبَیِّنَ لَهُمْ مٰا یَتَّقُونَ إِنَّ اَللّٰهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (115)

خداوند بر آن نیست که قومی را بعد از آنکه هدایتشان نمود،بی راه بگذارد تا آنچه را(که باید از آن)پرهیز کنند،برایشان بیان کند.قطعاً خداوند به هر چیزی داناست.

ص :154


1- 1) .ابراهیم،41.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.
3- 3) .عموی ابراهیم او را تهدید می کرد که سنگسارت خواهم کرد؛«لئن لم تنته لأرجمنّک»(مریم،46)ولی ابراهیم هم چنان بردبار بود.

نکته ها:

آیه،یا بیانگر حال آنان است که مسلمان شده بودند،ولی پیش از آگاهی از وظایف خود از دنیا رفتند. (1)یا اشاره به آیه ی قبل و لزوم تبرّی از دشمن خداست که اگر پس از این هشدار،بی تفاوت باشید،خودتان هم گمراه شده به دشمنان خدا ملحق می شوید،و ممکن است آیه برای رفع نگرانی کسانی باشد که قبل از علم به حرمت استغفار برای مشرکان،برای آنان استغفار می کردند.

امام رضا علیه السلام فرمود:خداوند بر امام واجب کرده است که هر گاه نگران مرگ خود شد،امام معصوم بعدی را برای مردم معرّفی کند،سپس این آیه را تلاوت کرد. (2)

پیام ها:

1 اگر حدود الهی را رعایت نکنیم،خطر گمراهی در پیش است. «لِیُضِلَّ قَوْماً» ... «حَتّٰی یُبَیِّنَ لَهُمْ» 2 اضلال خدا،کیفر بی اعتنایی به هدایت اوست.مخالفت آگاهانه با رهنمودهای الهی،زمینه ی سلب هدایت خداوند است. «مٰا کٰانَ اللّٰهُ لِیُضِلَّ» ... «حَتّٰی یُبَیِّنَ» 3 کیفر الهی،پس از تبیین و روشنگری و اتمام حجّت است. «حَتّٰی یُبَیِّنَ» 4 هدایت الهی کامل است و علاوه بر بیان اسبابِ سعادت،عوامل خطر را نیز هشدار می دهد. «یُبَیِّنَ لَهُمْ مٰا یَتَّقُونَ» امام صادق علیه السلام فرمود:خداوند اسباب رضایت و غضب خود را به مردم می شناساند. (3)

5 دستور الهی بر پرهیز از چیزی،از علم و حکمت او سرچشمه می گیرد. «إِنَّ اللّٰهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»

ص :155


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.
3- 3) .کافی،ج 1،ص 163.

[سوره التوبة (9): آیه 116]

اشاره

إِنَّ اَللّٰهَ لَهُ مُلْکُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ مٰا لَکُمْ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاٰ نَصِیرٍ (116)

همانا حکومت آسمان ها و زمین تنها از آنِ خداست،زنده می کند و می میراند و شما را جز خداوند،هیچ سرپرست و یاوری نیست.

پیام ها:

1 زنده کردن و میراندن،حیات و مرگ دلها(هدایت و ضلالت)،به دست خداست. «یُحْیِی وَ یُمِیتُ» 2 به جای تحکیم روابط با خویشاوندانِ مشرک،به فکر رابطه با خدایی باشید که مالک آسمان ها و زمین است و آنها در برابر این خدا،قدرت هیچ گونه نصرتی ندارند. «لَهُ مُلْکُ السَّمٰاوٰاتِ» ... «مٰا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّٰهِ مِنْ وَلِیٍّ...»

[سوره التوبة (9): آیه 117]

اشاره

لَقَدْ تٰابَ اَللّٰهُ عَلَی اَلنَّبِیِّ وَ اَلْمُهٰاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصٰارِ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُ فِی سٰاعَةِ اَلْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مٰا کٰادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تٰابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِیمٌ (117)

همانا خداوند،لطف خود را بر پیامبر و مهاجران و انصاری که او را در لحظه ی دشوار(جنگ تبوک)پیروی کردند،سرازیر نمود،پس از آنکه نزدیک بود دلهای بعضی از آنان منحرف شود(و در جبهه حضور نیابند.)سپس خداوند لطف خود را به آنان بازگرداند،همانا او به آنان رءوف و مهربان است.

نکته ها:

جنگ تبوک دشواری های بسیار داشت از جمله:دوری راه،گرمی هوا،فصل چیدن میوه ها و محصولات،و هیبت و قدرت دشمن.لذا بعضی ها که از منافقان نبودند،سایه بان منزل و آب خنک و همسر را بر جبهه و مشقّات راه ترجیح دادند و نرفتند،مثل ابو خثیمه که چون متنبّه شد،تلاش کرد و پس از چند روز تأخیر، خود را به

ص :156

پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله و مسلمانان رساند.

منافقان در جنگ تبوک سه گروه بودند:

1 عدّه ای به بهانه ی مفتون شدن به دختران زیبای رومی،به جبهه نرفتند.

2 جمعی مردم را از رفتن دلسرد می کردند.

3 بعضی گرمی هوا را بهانه می آوردند،یا اجازه ی ماندن می گرفتند.

امّا در مقابل،عدّه ای عاشقانه همراه پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله رفتند و اگر وسیله ی سفر نداشتند،از اندوه،اشک می ریختند.داستانِ عقب ماندنِ ابو ذر غفاری که بالاخره خود را به پیامبر رساند،مربوط به همین ماجراست.

در جنگ تبوک،کار چنان سخت شد که گاهی یک خرما را چند نفر می مکیدند (1)شاید به دلیل این آیه و آیه ی بعد که پذیرش توبه مطرح است،نام این سوره را علاوه بر برائت،توبه نیز گفته اند.

پیام ها:

1 خداوند،پیامبر و رزمندگان را در صحنه های خطرناک،مورد لطف خاصّ خویش قرار می دهد. «تٰابَ اللّٰهُ...» 2 همه ی انسان ها،حتّی پیامبران،به لطف الهی نیازمندند. «تٰابَ اللّٰهُ عَلَی النَّبِیِّ وَ الْمُهٰاجِرِینَ وَ الْأَنْصٰارِ» 3 توبه ی الهی،به معنای لطف خاصّ او به پیامبر و مؤمنان است که گاهی در قالب عفو و بخشش نسبت به گنهکاران جلوه می کند. «تٰابَ اللّٰهُ» 4 نشانه ی ایمان واقعی،اطاعت از رهبر در شرایط دشوار است. «اتَّبَعُوهُ فِی سٰاعَةِ الْعُسْرَةِ» 5 سختی های زندگی،لحظه و ساعتی بیش نیست و می گذرد. «سٰاعَةِ الْعُسْرَةِ» 6 انسان،هر لحظه در معرض لغزش و انحراف است،پس باید به خدا روی

ص :157


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.

آورد. «کٰادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ» 7 تنها راه نجات از سقوط،لطف الهی است. «تٰابَ اللّٰهُ» ... «ثُمَّ تٰابَ عَلَیْهِمْ»

[سوره التوبة (9): آیه 118]

اشاره

وَ عَلَی اَلثَّلاٰثَةِ اَلَّذِینَ خُلِّفُوا حَتّٰی إِذٰا ضٰاقَتْ عَلَیْهِمُ اَلْأَرْضُ بِمٰا رَحُبَتْ وَ ضٰاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لاٰ مَلْجَأَ مِنَ اَللّٰهِ إِلاّٰ إِلَیْهِ ثُمَّ تٰابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِیمُ (118)

و نیز بر سه نفری که(از شرکت در جبهه ی تبوک به خاطر سستی)وامانده بودند،تا آن گاه که زمین با همه ی وسعتش(به سبب قهر و نفرت مردم)بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمده و فهمیدند که در برابر خدا،هیچ پناهگاهی جز خود او نیست،پس خداوند لطف خویش را شامل آنان ساخت تا به توبه موفّق شوند.همانا خداوند توبه پذیر و مهربان است.

نکته ها:

سه مسلمانی که در تبوک شرکت نکردند، (1)پشیمان شده و برای عذرخواهی نزد پیامبر آمدند.امّا حضرت با آنان سخن نگفت و دستور داد کسی با آنان حرف نزند و همسرانشان هم به آنان نزدیک نشوند.آنان به کوه های اطراف مدینه رفتند و برای استغفار،جدا از یکدیگر به تضرّع و گریه پرداختند تا پس از پنجاه روز، خداوند توبه ی آنان را پذیرفت. (2)

پیام ها:

1 بی اعتنایان به جنگ و فرمان رهبری،باید تنبیه شده و تا مدّتی پشت سر گذاشته شوند. «خُلِّفُوا» 2 قهر،بی اعتنایی و بایکوت،یکی از شیوه های تربیتی برای متخلّفان و مجرمان است. «ضٰاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ» ... «ظَنُّوا أَنْ لاٰ مَلْجَأَ مِنَ اللّٰهِ»

ص :158


1- 1) .کعب بن مالک،مرارة بن ربیع و حلال بن امیّه.
2- 2) .بحار،ج 21،ص 237.

3 مبارزه ی منفی با متخلّفان،جامعه را برای آنان زندانی بی نگهبان و مؤثّر می سازد. «ضٰاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ» 4 با آنکه پیامبر،مظهر رحمت الهی است،امّا به عنوان مرّبی،از اهرم قهر هم استفاده می کند. «ضٰاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ» 5 یکی از عذاب ها عذاب و جدان است. «ضٰاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ» 6 یأس از مردم،زمینه ساز توبه و توجّه به خداست. «لاٰ مَلْجَأَ» ... «ثُمَّ تٰابَ» 7 توفیقِ توبه نیز در سایه ی لطف و عنایت الهی است.اوّل خداوند لطف خود را به انسان باز می گرداند، «تٰابَ عَلَیْهِمْ» تا انسان توفیق پشیمانی و عذرخواهی و توبه پیدا کند، «لِیَتُوبُوا» و همین که توبه کرد،باز خداوند توبه ی او را می پذیرد.

«إِنَّ اللّٰهَ هُوَ التَّوّٰابُ»

8 پس از یک دوره مبارزه ی منفی و بی اعتنایی و بایکوت،شرایط مناسب را برای بازسازی خلافکاران به وجود آوریم تا بازگردند و بعد از آن نیز ما با مهربانی آنان را پذیرا باشیم. «تٰابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللّٰهَ هُوَ التَّوّٰابُ»

[سوره التوبة (9): آیه 119]

اشاره

یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللّٰهَ وَ کُونُوا مَعَ اَلصّٰادِقِینَ (119)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.

نکته ها:

در روایات شیعه و سنی آمده است که مقصود از «الصّٰادِقِینَ» ،محمّد صلی اللّٰه علیه و آله و آل محمّد علیهم السلام می باشند.

آیه 177 سوره ی بقره،اهل ایمان،انفاق،نماز،وفای به عهد و صبر در برابر مشکلات را صادق می شمارد و آیه 15 سوره حجر و 8 سوره حشر،مهاجرانِ رنج کشیده و جان بر کف را«صادق»شمرده است.

ص :159

پیام ها:

1 دوستی،همنشینی و همراهی با راستگویان،یکی از عوامل تربیت و جلوگیریِ انسان از انحراف است. «اتَّقُوا اللّٰهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّٰادِقِینَ» 2 از رهبران الهی جدا نشویم. «کُونُوا مَعَ الصّٰادِقِینَ» 3 رهبران الهی معصوم هستند،و گر نه خداوند فرمان نمی داد با آنان باشید. (1)«کُونُوا مَعَ الصّٰادِقِینَ» 4 تکامل جامعه در سایه ی ایمان،تقوا و اطاعت از رهبر معصوم است. «آمَنُوا» ، «اتَّقُوا» ، «مَعَ الصّٰادِقِینَ» 5 در هر زمان باید معصومی باشد که مسلمانان با او همراه باشند. «کُونُوا مَعَ الصّٰادِقِینَ» 6 جایگاه صدق تا حدّی است که خداوند به جای«معصومین»،«صادقین»به کار برده است،و کسانی را که مراحل ایمان و تقوا را پشت سر گذاشته اند،با این عنوان ستایش کرده است. «آمَنُوا» ، «اتَّقُوا» ، «الصّٰادِقِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 120]

اشاره

مٰا کٰانَ لِأَهْلِ اَلْمَدِینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ اَلْأَعْرٰابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اَللّٰهِ وَ لاٰ یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ لاٰ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لاٰ نَصَبٌ وَ لاٰ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ وَ لاٰ یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ اَلْکُفّٰارَ وَ لاٰ یَنٰالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاّٰ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صٰالِحٌ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یُضِیعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِینَ (120)

اهل مدینه و بادیه نشینان اطرافِ آنان،حقّ ندارند از(فرمانِ)رسول خدا تخلّف کنند و(به جبهه نروند و)جان های خود را از جان پیامبر عزیزتر

ص :160


1- 1) .شگفت از فخر رازی که می گوید:معصوم،فرد خاصّی نیست،بلکه اجماع امّت از خطا معصوم است!! آیا اجتماع افراد جایز الخطا و فاسق،عصمت آور است؟

بدانند.زیرا هیچ گونه تشنگی،رنج و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی رسد و هیچ گامی در جایی که کافران را به خشم آورد برنمی دارند و هیچ چیزی از دشمن به آنان نمی رسد،مگر آنکه برای آنان به پاداش اینها عمل صالح نوشته می شود.قطعاً خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند.

نکته ها:

اصولی که از این آیه برای جنگ استفاده می شود،عبارت است از:

1 ایمان به اینکه همه سختی های جنگ،عمل صالح و موجب رضای الهی است.

2 حفاظت از فرمانده.

3 مقاومت و تحمّل در برابر سختی ها.

4 خوار و عصبانی کردن دشمن.

پیام ها:

1 اصحاب و اطرافیان رهبر که از علم و امکانات بیشتری برخوردارند،مسئولیّت بیشتری دارند. «مٰا کٰانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ» ... «أَنْ یَتَخَلَّفُوا» 2 در دفاع از اسلام،شهر و روستا مطرح نیست. «لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ» 3 اطاعت بی چون و چرا از پیامبر لازم است و کسی حقّ تخلّف از فرمانِ حکومتی رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله را ندارد. «مٰا کٰانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ» ... «أَنْ یَتَخَلَّفُوا» 4 یکی از شئون رسالت،فرماندهیِ کلّ قوا در جنگ است. «یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللّٰهِ» 5 حفظ جان پیامبر،ضروری تر از حفظ جان مسلمانان است.مسلمانان باید پیشمرگ رهبر آسمانی باشند. «لاٰ یَرْغَبُوا...» 6 مسلمان باید در راه عقیده،آماده ی تحمّل هر سختی و فشاری باشند. «ظَمَأٌ» ، «نَصَبٌ» ، «مَخْمَصَةٌ...» 7 جامعه ی اسلامی باید کفرستیز باشد. «یَغِیظُ الْکُفّٰارَ» 8 راهپیمایی ها و حرکات دسته جمعی مسلمانان که موجب خشم و هراس کفّار می گردد،در نزد خدا پاداش دارد. «مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفّٰارَ»

ص :161

9 نه تنها دفاع ورزم،بلکه همه ی حرکات،تلاش ها و رنجهای جبهه نزد خدا ثبت شده و موجب اجر است. «لاٰ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لاٰ نَصَبٌ وَ لاٰ مَخْمَصَةٌ» ... «عَمَلٌ صٰالِحٌ» 10 مقدّمات جهاد و آمادگی رزمی نیز عمل صالح و عبادت است. «لاٰ یَطَؤُنَ مَوْطِئاً» ... «عَمَلٌ صٰالِحٌ» 11 نیکوکار واقعی،انقلابی و اهل جبهه است. «أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (جان فشانی، نشانه ی کمال نیکوکاری است) 12 دریافت اجر الهی،در سایه ی تحمّل رنج هاست.نابرده رنج،گنج میسّر نمی شود. «ظَمَأٌ» ، «نَصَبٌ» ، «مَخْمَصَةٌ» ... «أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» 13 ایمان به رضایت و پاداش الهی،مشکلات را آسان می کند. «إِنَّ اللّٰهَ لاٰ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 121]

اشاره

وَ لاٰ یُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَ لاٰ کَبِیرَةً وَ لاٰ یَقْطَعُونَ وٰادِیاً إِلاّٰ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اَللّٰهُ أَحْسَنَ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ (121)

هیچ مال اندک یا فراوانی را(در مسیر جهاد)انفاق نمی کنند و هیچ سرزمینی را نمی پیمایند،مگر آنکه برای آنان ثبت می شود،تا خداوند آنان را به بهتر از آنچه می کرده اند پاداش دهد.

نکته ها:

مراد از «أَحْسَنَ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ» ،یا آن است که پاداشِ خداوند از عمل مجاهدان بهتر است و یا آنکه بهترین کاری که آنان انجام می دهند،جهاد با مال و جان است.

پیام ها:

1 در انفاق،کمیّت و مقدار مهمّ نیست،چه کم باشد چه زیاد،در نزد خدا اجر دارد. «صَغِیرَةً وَ لاٰ کَبِیرَةً» 2 از اینکه کار خیر بی پاداش بماند،نهراسیم که تمام اعمال انسان ثبت می شود.

«لاٰ یُنْفِقُونَ»

، «لاٰ یَقْطَعُونَ» ، «إِلاّٰ کُتِبَ لَهُمْ»

ص :162

3 حرکت به سوی جبهه ها،از بهترین کارهاست. «أَحْسَنَ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ» 4 پاداش الهی،بهتر و بالاتر از عمل انسان است. «لِیَجْزِیَهُمُ اللّٰهُ أَحْسَنَ...» 5 استمرار بر عمل صالح،سبب اضافه شدن پاداش آن است. «مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ» 6 سنّت خداوند این است که مکتب خود را با تلاش مؤمنین پیش ببرد.(اگر نیاز به تلاش آنان نبود،این همه تشویق در این دو آیه لازم نبود)

[سوره التوبة (9): آیه 122]

اشاره

وَ مٰا کٰانَ اَلْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لاٰ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طٰائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی اَلدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذٰا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (122)

سزاوار نیست که همه ی مؤمنان(به جهاد)رهسپار شوند،پس چرا از هر گروهی از ایشان دسته ای کوچ نمی کنند تا در دین فقیه شوند و هنگامی که به سوی قوم خویش باز گشتند،آنان را بیم دهند تا شاید آنان(از گناه و طغیان)حذر کنند.

نکته ها:

بدنبال نزول آیاتی که به شدّت از متخلّفان جنگ انتقاد می کرد و سختگیری پیامبر در مورد آنان،از آن به بعد و در جنگ های بعدی،همه ی مسلمانان برای جهاد آماده می شدند و پیامبر را در مدینه تنها می گذاشتند.این آیه کنترلی برای کوچ آنان به جبهه بود. (1)

همه ی مسلمانان بادیه نشین برای آموختن دین،به شهر می آمدند و این موجب کوچ به شهر و تبعات بد آن می شد.آیه نازل شد که بعضی برای آشنایی با دین به شهر بیایند،آن گاه به وطن خود برگشته و دیگران را ارشاد کنند.

«الدِّینِ»

،مجموعه ی قوانین الهی و مقرّرات ظاهری و باطنی اسلام است.اسلام که تنها دین پذیرفته ی الهی است، «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّٰهِ الْإِسْلاٰمُ» (2)به معنای تسلیم خدا

ص :163


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.
2- 2) .آل عمران،19.

بودن است.

تفقّه در دین،به معنای تلاش برای کسب شناخت عمیق در دین و عقاید و احکام اسلامی است.تفقّه در دین،گاهی ممکن است برای دنیا و مقام و عشق به درس و بحث و سرگرمی و عقب نماندن از دوستان باشد و گاهی برای دین،خدا،بهشت و نجات امّت باشد.آیه،دوّمی را ارزشمند می داند که بیم دهی مردم و دعوت آنان به راه خداست. «لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ» فقه،آن چنان مهمّ است که رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله در بدرقه ی علی علیه السلام به یمن،به او فرمان آموزش فقه مردم را داد،«فقّههم فی الدین» (1)و او را چنین دعا کرد:«اللّهم فقّهه فی الدین» (2)با آنکه وی فقیه ترین مردم بود.

چنان که حضرت امیر علیه السلام به فرزندش سفارش می کند:«تَفقَّه فی الدّین فان الفقهاء ورثة الانبیاء» (3)امام حسین علیه السلام نیز شب عاشورا در جملاتی خداوند را چنین ستود:حمد خدایی که ما را فقیه در دین قرار داد. (4)

از امام صادق علیه السلام پرسیدند:اگر برای امام حادثه ای اتفاق افتاد،تکلیف مردم چیست؟ امام این آیه را تلاوت فرمود که از هر شهر و طایفه ای باید برای شناخت امام حرکت کنند. (5)

پیام ها:

1 در برنامه ریزی و مدیریت ها،جامع نگر باشیم تا توجّه به مسئله ای سبب اخلال در مسائل دیگر نباشد. «مٰا کٰانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً» 2 هجرت،ملازم ایمان است.یا برای دفاع از دین،هجرت کنید،یا برای شناختِ دین. «فَلَوْ لاٰ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ» 3 باید از هر منطقه،افرادی برای شناخت اسلام به مراکز علمی بروند تا در همه

ص :164


1- 1) .مستدرک الوسائل،حدیث 36369.
2- 2) .بحار،ج 66،ص 92.
3- 3) .بحار،ج 1،ص 216.
4- 4) .موسوعة کلمات الامام.
5- 5) .تفسیر نور الثقلین.

مناطق،روحانی دینی به مقدار لازم حضور داشته باشد. «مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طٰائِفَةٌ» 4 دانشمندی که کوچ نکند،فقیه کامل نیست. «نَفَرَ» امام درباره ی کسی که در خانه اش نشسته بود،فرمود:«کیف یتفقّه فی الدین؟». (1)

5 تفقّه در دین و آموزش دین به مردم،واجب کفایی است. «فَلَوْ لاٰ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طٰائِفَةٌ» (جهاد و اجتهاد،هر دو واجب کفایی است. (2)پس برنامه ریزی چنان باید باشد که نظام علمی محصلین علوم دینی،به هم نخورد) 6 هدف از فراگیری فقه،هشدار مردم و هوشیار ساختن آنان و نجات از غفلت و بی تفاوتی نسبت به مشکلات است. «لِیُنْذِرُوا» 7 در زمان جنگ هم نباید مسائل فکری،اعتقادی و اخلاقی،مورد غفلت قرار گیرد و دشمن خارجی ما را از دشمن داخلی(جهل و غفلت)غافل سازد. «مٰا کٰانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا» ... «فَلَوْ لاٰ نَفَرَ» ... «لِیَتَفَقَّهُوا» 8 فقه،تنها فراگیری احکام دین نیست،بلکه همه ی معارف دینی قابل تحقیق، دقّت و ژرف نگری است. «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ» 9 شناخت های دینی باید عمیق و ژرف باشد. «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ» 10 شرط تبلیغ دینی آگاهی عمیق از آن است. «لِیَتَفَقَّهُوا» ... «لِیُنْذِرُوا» 11 به سخنان یک اسلام شناس فقیه،می توان اعتماد کرد. «لِیَتَفَقَّهُوا» ... «لِیُنْذِرُوا» (ممکن است یک نفر در منطقه باشد،پس خبر واحد حجّیت دارد) 12 فقه در دین،آن گاه ارزش دارد که فقیه،عالم به زمان و آگاه از شیطنت ها و راههای نفوذ دشمن باشد تا بتواند هشدار و بیم دهد. «لِیَتَفَقَّهُوا» ... «لِیُنْذِرُوا» 13 برای طلاب حوزه ها،دو هجرت لازم است:یکی به سوی حوزه ها و دیگری از حوزه ها بسوی شهرها.لذا ماندن در حوزه ها جایز نیست. «فَلَوْ لاٰ نَفَرَ» ... «لِیَتَفَقَّهُوا»

ص :165


1- 1) .تفسیر کنز الدقائق.
2- 2) .حضرت علی علیه السلام فرمود:اگر پیش آمدی رخ داد و نیاز به حضور همه در جبهه شد،بر همه لازم می شود.بحار،ج 97،ص 48.

«لِیُنْذِرُوا»

... «إِذٰا رَجَعُوا» 14 برای تبلیغ و کار فرهنگی،زادگاه انسان در اولویت است. «لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ» 15 علما باید سراغ مردم بروند و منتظر دعوت آنان نباشند. «رَجَعُوا إِلَیْهِمْ» 16 محور تبلیغ،باید ایجاد تقوا و یاد معاد باشد. «لِیُنْذِرُوا» ... «لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» 17 فقها نباید انتظار اطاعتِ مطلق همه ی مردم را داشته باشند،چون گروهی هرگز به راه دین و خدا نمی آیند. «لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 123]

اشاره

یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا قٰاتِلُوا اَلَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ اَلْکُفّٰارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ مَعَ اَلْمُتَّقِینَ (123)

ای کسانی که ایمان آورده اید! با کسانی از کفّار که نزدیک شمایند بجنگید.باید آنان در شما خشونت و صلابت بیابند و بدانید که خداوند،با پرهیزکاران است.

نکته ها:

پرداختن به دشمنانِ نزدیک تر و جنگیدن با آنان،مزایایی دارد،از جمله:به هزینه و امکانات کمتری نیاز است،اطلاعات ما از آنان بیشتر است،تدارک جبهه آسانتر و آمادگی عمومی برای مقابله با آنان بیشتر است،خطرشان مقدّم تر است،راه دفع آنان و دسترسی به منطقه ی جنگ سریعتر است،هم خودش دشمن است،هم می تواند بازوی دشمنان دورتر باشد.

«غِلْظَةً»

به معنای صلابت،قدرت و هیبت است،نه سنگدلی و بد خلقی.از این رو در مسائل نظامی،مانور و قدرت نمایی و رژه و لباس و شعار و هر چه که قوای اسلام را قدرتمند نشان دهد،مورد ستایش است.پیامبر خدا صلی اللّٰه علیه و آله نیز هنگام فتح مکّه، مسلمانان را فرمان داد تا در مقابل چشم ابو سفیان رژه رفتند تا با نشان دادن قدرت و شکوه سپاه اسلام،روحیّه ی مشرکان تضعیف شود.

مسأله ی«الاقربُ فالاقرب»،یعنی اولویّت دادن به آنچه نزدیکتر به انسان است، در همه ی امورِ تعالیم اسلامی مطرح است،در انفاق و صدقه،ابتدا یتیم و فقیرِ

ص :166

خویشاوند،در پرداخت زکات ابتدا نیازمندان محلّی و نزدیک،در جنگ، نخست دشمنان نزدیکتر،در دعوت و تبلیغ،ابتدا بستگان نزدیک و اهل منطقه، در مسجد،تقدّم همسایه ی مسجد،در سفره و مهمانی،طعام نزدیک انسان و در نماز جماعت و در صف اوّل،آنان که به امام جماعت در کمالات نزدیکترند.

این آیه،جهاد آزادیبخش را می گوید،نه جهاد دفاعی را.از این رو به صفات مبارزان اسلامی پرداخته،نه به شرایط هجوم کافران. (1)

در سیره ی پیامبر،نمونه های بسیاری دیده می شود که به سپاه اسلام توصیه می فرمود:با تقوا باشند،به زنان کفّار آسیبی نرسانند،به درختان لطمه نزنند.حتّی یک بار کشته ی دختر کافری را دید و به شدّت ناراحت شد. (2)

پیام ها:

1 ایمان باید همراه با عمل و مبارزه باشد. «یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قٰاتِلُوا» 2 دفع شرّ دشمنان نزدیکتر،اولویّت دارد. «یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّٰارِ» (استراتژی جنگی اسلام،ابتدا مقابله با دشمنان نزدیکتر است،هم چنان که در مبارزه ی فکری و عقیدتی نیز باید ابتدا شبهاتِ رایج و موجود را پاسخ داد) 3 هر چه برای ایجاد صلابت و شدّت لازم است باید تدارک دید،چه شجاعتِ رزمندگان و چه ابزار و سلاحهای پیشرفته و چه آموزش های پیشرفته و تخصّصی. «وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً» 4 سپاه اسلام،باید صلابت و هیبت داشته باشد. «غِلْظَةً» 5 شجاعت درونی باید با صلابت بیرونی همراه باشد. «وَ لْیَجِدُوا» 6 غلظت و صلابت اسلامی،همراه با تقواست. «أَنَّ اللّٰهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» 7 جهاد،جلوه ای از تقوای الهی است. «قٰاتِلُوا» ... «أَنَّ اللّٰهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» 8 چون در جنگ،غرائز،هوسها و کینه ها ممکن است پیش آید،تقوا برای

ص :167


1- 1) .تفسیر فی ظلال القرآن.
2- 2) .تفسیر فی ظلال القرآن.

رزمندگان شرطِ اساسی است. «أَنَّ اللّٰهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»

[سوره التوبة (9): آیه 124]

اشاره

وَ إِذٰا مٰا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زٰادَتْهُ هٰذِهِ إِیمٰاناً فَأَمَّا اَلَّذِینَ آمَنُوا فَزٰادَتْهُمْ إِیمٰاناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ (124)

و هر گاه سوره ای نازل شود،برخی از منافقان گویند:این سوره،ایمان کدام یک از شما را افزود؟ امّا آنان که ایمان آورده اند،(آیات قرآن)بر ایمانشان بیافزاید و آنان بشارت می گیرند.

پیام ها:

1 استهزا و موضع گیری منفی به هنگام نزول قرآن،نشانه ی نفاق است. «أُنْزِلَتْ سُورَةٌ» ... «یَقُولُ أَیُّکُمْ زٰادَتْهُ...» 2 منافقان با سؤال های خود،روحیّه ی منفی خود را به دیگران انتقال می دهند.

«یَقُولُ أَیُّکُمْ زٰادَتْهُ هٰذِهِ إِیمٰاناً...»

3 مؤمنان برای پاسخگویی به سؤالات و شبهاتِ منافقان،باید آمادگی داشته باشند. «أَیُّکُمْ زٰادَتْهُ هٰذِهِ إِیمٰاناً...» 4 ایمان،مراتبی دارد و قابل کم و زیاد شدن است،همان گونه که نفاق،قابل توسعه و افزایش است. «فَزٰادَتْهُمْ إِیمٰاناً» 5 قرآن،وسیله ی خوبی برای شناختِ مؤمن از منافق است. «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزٰادَتْهُمْ إِیمٰاناً» 6 احساس شادی و نشاط روحی پس از شنیدن آیات قرآن،نشانه ی تکامل و رشد ایمان است. «فَزٰادَتْهُمْ إِیمٰاناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ» 7 قرآن،مایه ی بشارت و مژده به اهل ایمان است. «وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 125]

اشاره

وَ أَمَّا اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزٰادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ مٰاتُوا وَ هُمْ کٰافِرُونَ (125)

ص :168

و امّا آنان که در دلهایشان بیماری است،(آیات قرآن)پلیدی بر پلیدی آنان افزاید و در حال کفر بمیرند.

نکته ها:

اگر لاشه ی مرده ای در استخر بیفتد،هر چه باران بیشتر بر آن ببارد،بدبوتر می شود.این بوی بد به خاطر باران نیست،بلکه به خاطر آن مردار است.روحِ لجاجت و تکبّر در انسان،سبب می شود که با نزول آیات قرآن،بیماردلان، متکبّرتر شوند و لجاجت،تعصّب و عناد بیشتری از خود نشان دهند.

امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از «رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ» ،«شکّاً الی شکّهم»است. (1)

پیام ها:

1 بیماری های روحی،مثل بیماری های جسمی است،اگر به فکر چاره نباشیم، گسترش یافته،انسان را نابود می کند. «فَزٰادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ» 2 کفر،حق پوشی و ناسپاسی،بیماری خطرناکِ روح و دل انسان هاست. «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» ... «کٰافِرُونَ» 3 منافق،بدعاقبت است. «مٰاتُوا وَ هُمْ کٰافِرُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 126]

اشاره

أَ وَ لاٰ یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عٰامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لاٰ یَتُوبُونَ وَ لاٰ هُمْ یَذَّکَّرُونَ (126)

آیا نمی بینند که آنان در هر سال،یک یا دو بار آزمایش می شوند،امّا نه توبه می کنند و نه پند می گیرند.

پیام ها:

1 از سنّت های الهی،در هر زمان و برای همه،آزمایش انسان هاست. «فِی کُلِّ عٰامٍ» 2 فلسفه ی حوادث و آزمون های الهی،توبه و تنبّه است. «لاٰ یَتُوبُونَ» ، «لاٰ هُمْ یَذَّکَّرُونَ»

ص :169


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.

3 متنبّه نشدن از آزمایشات الهی،نشانه ی نفاق و بیماری قلبی است و مورد سرزنش و توبیخ است. «لاٰ یَتُوبُونَ وَ لاٰ هُمْ یَذَّکَّرُونَ» 4 سنگدلی و سوء عاقبت،نتیجه ی نفاق است. «لاٰ یَتُوبُونَ» ، «لاٰ هُمْ یَذَّکَّرُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 127]

اشاره

وَ إِذٰا مٰا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلیٰ بَعْضٍ هَلْ یَرٰاکُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ اِنْصَرَفُوا صَرَفَ اَللّٰهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاٰ یَفْقَهُونَ (127)

127و هر گاه سوره ای نازل شود،بعضی از آنان(منافقان)به بعضی دیگر نگاه کنند(و پرسند:)آیا کسی شما را می بیند؟ پس(مخفیانه از حضور پیامبر) خارج می شوند.خداوند دلهای آنان را(از حق)برگردانده است،زیرا آنان مردم نفهمی هستند.

نکته ها:

منافقان،از تذکّرهای آیات قرآن،هیچ تأثّری نمی پذیرند،مثل لامپ سوخته ای که هر چه به برق متّصل کنند،روشن نمی شود.

پیام ها:

1 منافقان،از افشای ماهیّت پلید خود دلهره و اضطراب دارند و بدنبال پنهان کاری هستند. «نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلیٰ بَعْضٍ هَلْ یَرٰاکُمْ مِنْ أَحَدٍ» 2 منافقان از نزول آیات الهی اکراه دارند. «نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلیٰ بَعْضٍ» 3 منافقان از جلسات قرآن می گریزند. «أُنْزِلَتْ سُورَةٌ» ... «انْصَرَفُوا» دوری از قرآن، نشانه ی نفاق و بیماردلی است.

4 قهر الهی به جهت روحیّه ی هدایت گریزِ انسان است. «انْصَرَفُوا،صَرَفَ اللّٰهُ...» 5 دلیل اعراض از قرآن،نداشتن درک و فهم صحیح است. «قَوْمٌ لاٰ یَفْقَهُونَ»

[سوره التوبة (9): آیه 128]

اشاره

لَقَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ (128)

ص :170

همانا پیامبری از خودتان به سوی شما آمده است که آنچه شما را برنجاند بر او سخت است،بر هدایت شما حریص و دلسوز،و به مؤمنان رئوف و مهربان است.

نکته ها:

خداوند جز بر پیامبر اسلام،بر هیچ یک از پیامبران دو نام از نام های خویش را اطلاق نکرده است. «رَؤُفٌ» ، «رَحِیمٌ» توجّه به صفات رهبران آسمانی که در این آیه مطرح است و مقایسه ی آنها با صفات دیگر رهبرانِ بشری،لطف خدا را به بشر و لزوم اطاعت مطلق از این گونه رهبران را نشان می دهد.

پیام ها:

1 رسول خدا برخاسته از میان خود مردم است. «مِنْ أَنْفُسِکُمْ» 2 رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله غم خوار امّت است. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ» 3 رهبران اسلامی باید در سختی ها و گرفتاری ها با مردم همدل و همراه باشند.

«عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ»

4 پیامبر خدا صلی اللّٰه علیه و آله در هدایت و ارشاد مردم،سر از پا نمی شناسد. «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» 5 از عوامل تأثیر کلام در دیگران،خیرخواهی،دلسوزی،مهربانی،بی توقّعی و تواضع است. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ» ، «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» ، «رَؤُفٌ رَحِیمٌ» 6 رهبر اسلامی تنها بر مؤمنان رئوف و رحیم است،نه بر همه کس،بلکه بر دشمن شدید و غلیظ است. «بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»

[سوره التوبة (9): آیه 129]

اشاره

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ (129)

پس اگر(از سخنان خداوند)روی گردان شدند،بگو:خداوند مرا کافی است، هیچ معبودی جز او نیست،تنها بر او توکّل کرده ام و او پروردگار عرش بزرگ است.

ص :171

نکته ها:

در آیه ی قبل،سخن از رأفت و دلسوزی پیامبر بود،در این آیه می فرماید:مبادا کسی خیال کند که سوز،تلاش و رأفت آن حضرت به مردم به خاطر نیازِ به مردم بوده است،زیرا اگر همه ی مردم از او اعراض کنند،خدا با اوست.همان گونه که اگر همه ی مردم رو به خورشید کنند یا پشت به آن،هیچ اثری در خورشید ندارد.

امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از«عرش عظیم»،«مُلک عظیم»است. (1)

خدایی که نظام عظیم هستی را حفظ و تدبیر می کند،انسان کوچکی را نیز می تواند تحت الطاف خویش نگهداری کند.

امام حسین علیه السلام در دعای عرفه خطاب به خداوند عرض می کند:

«ما ذا وجد من فقدک و ما ذا فقد من وجدک؟»هر که تو را ندارد،چه دارد؟ و هر که تو را دارد،چه ندارد؟

پیام ها:

1 رویگردانی مردم از دین،نباید در ایمان و روحیّه ی ما تأثیر گذارد. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّٰهُ» 2 کسی که خدا دارد،چه کم دارد؟ «حَسْبِیَ اللّٰهُ» 3 توکّل بر خداوند،رمز غلبه بر مشکلات است. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ» ... «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ» «الحمد لله رب العالمین»

ص :172


1- 1) .تفسیر نور الثقلین؛توحید صدوق،ص 321.

ص :173

ص :174

[تفسیر سوره یونس]

سیمای سوره ی یونس

دهمین سوره ی قرآن کریم که در اوایل بعثت در مکّه نازل شده است، «یونس»نام دارد.این سوره یکصد و نه آیه دارد و عمده ی مطالب آن،پیرامون توحید و حقّانیّت قرآن،پاسخ به منکران وحی،بیم دادن مشرکان،بیان عظمت آفرینش و آفریدگار،ناپایداری دنیا و توجّه دادن به آخرت است.

سوره ی قبل،یعنی توبه،رفتار منافقان و کیفر آنها را بیان می کرد؛این سوره به بیان رفتار مشرکان پرداخته است.

ص :175

[سوره یونس (10): آیه 1]

اشاره

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِlt;br/gt;الر تِلْکَ آیٰاتُ اَلْکِتٰابِ اَلْحَکِیمِ (1)

الف،لام،را،این است آیات کتاب استوار و حکمت آمیز.

نکته ها:

شش سوره ی پیاپی،با حروف مقطعه ی «الر» آغاز شده اند:یونس،هود، یوسف،رعد،ابراهیم و حجر.البتّه در سوره ی رعد «المر» آمده است.

امام صادق علیه السلام درباره ی حروف مقطّعه ی «الر» فرمودند:(الف)رمز أنا،(لام)رمز اللّٰه و(راء)رمز رئوف است؛یعنی أنا اللّٰه الرؤف. (1)و در روایت دیگری می خوانیم که این حروف همان متشابهات قرآن است. (2)

پیام ها:

1 قرآن،مقام والایی دارد. «تِلْکَ» اشاره به دور است.

2 قرآن،کتاب حکیم است؛هم حَکَم و داور است،هم دارای مطالب حکیمانه است و هم محتوای محکمی دارد.(تاریخ و گذشت زمان و دشمن،خللی در قرآن وارد نمی کند) «الْکِتٰابِ الْحَکِیمِ»

ص :176


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.

[سوره یونس (10): آیه 2]

اشاره

أَ کٰانَ لِلنّٰاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنٰا إِلیٰ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ اَلنّٰاسَ وَ بَشِّرِ اَلَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قٰالَ اَلْکٰافِرُونَ إِنَّ هٰذٰا لَسٰاحِرٌ مُبِینٌ (2)

آیا برای مردم شگفت آور است که به مردی از خود آنان وحی کردیم که مردم را بیم و هشدار بده و به مؤمنان بشارت بده که برای آنان نزد پروردگارشان جایگاه نیکویی است؟ کافران گفتند:همانا این مرد جادوگری آشکار است!

نکته ها:

«قَدَمَ صِدْقٍ»

چند معنی دارد:

1 سابقه ی خوب.مثل«قدمٌ فی الحرب،قدم فی الاسلام»،یعنی در مبارزه و در اسلام سابقه دارد.

2 مقام و منزلتِ صدق و نیکو.

3 رهبر و پیشوای صدق.در روایات شیعه و سنّی «قَدَمَ صِدْقٍ» را رسول اللّٰه صلی اللّٰه علیه و آله و علی علیه السلام دانسته اند. (1)

4 شفاعت.در روایتی مراد از «قَدَمَ صِدْقٍ» مقام شفاعت معرّفی شده است. (2)

کافران در ردّ رسالت پیامبر هیچ گونه دلیل و منطقی نداشتند،بلکه با بعید دانستن آن،از پذیرش آن شانه خالی می کردند.چنان که اصول اعتقادی را نیز فقط با تعجّب انکار می کردند:

در توحید: «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلٰهاً وٰاحِداً» (3)در نبوّت: «أَ هٰذَا الَّذِی بَعَثَ اللّٰهُ رَسُولاً» (4)در معاد: «مَنْ یُحْیِ الْعِظٰامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ» (5)در امامت: «أَنّٰی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنٰا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمٰالِ» (6)

ص :177


1- 1) .تفاسیر قرطبی و برهان.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.
3- 3) .ص،5.
4- 4) .فرقان،41.
5- 5) .یس،78.
6- 6) .بقره،247.

پیام ها:

1 ریشه ی کفر،غالباً استبعاد و تعجّب از وحی است. «عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنٰا» 2 سرچشمه ی دعوت انبیا،وحی الهی است. «أَوْحَیْنٰا إِلیٰ رَجُلٍ» 3 لیاقت های معنوی افراد،در ظاهر دیده نمی شود.اگر کسی مورد لطف خاص خدا قرار گرفت،او را تحمّل کنیم. «رَجُلٍ مِنْهُمْ» 4 پیامبران به خاطر الگو بودنشان باید از مردم و درد آشنا باشند. «مِنْهُمْ» 5 وظیفه ی پیامبران،بشارت و انذار است. «أَنْذِرِ» ، «بَشِّرِ» 6 هر آنچه نمی فهمیم،آن را رد نکنیم.زیرا که انکار و تهمت زدن،شیوه ی کفّار است. «قٰالَ الْکٰافِرُونَ إِنَّ هٰذٰا لَسٰاحِرٌ مُبِینٌ» 7 ایمان،زمینه ی قدم صدق و جایگاه ویژه نزد خداوند است. «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»

[سوره یونس (10): آیه 3]

اشاره

إِنَّ رَبَّکُمُ اَللّٰهُ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّٰامٍ ثُمَّ اِسْتَویٰ عَلَی اَلْعَرْشِ یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ مٰا مِنْ شَفِیعٍ إِلاّٰ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذٰلِکُمُ اَللّٰهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلاٰ تَذَکَّرُونَ (3)

همانا پروردگارتان،خدایی است که آسمان ها و زمین را در شش روز و دوران آفرید،سپس بر عرش استیلاء یافت(زمام امور را به دست گرفت).کار جهان را تدبیر و سامان دهی می کند.هیچ شفاعت کننده ای جز با اذن او نیست.آن خداوند است که پروردگار شماست،پس او را بپرستید.آیا پند نمی گیرید؟

نکته ها:

مراد از شش روز،شش روزگار و شش مرحله و دوران در آفرینش است،و ممکن است مراد از آن،مدّتی برابر شش روز باشد.

«الْعَرْشِ»

،مرکز تدبیر و کنایه از قدرت است.وقتی می گویند:فلانی بر تخت نشست یا او را از تخت پایین کشیدند،یعنی به قدرت رسید یا برکنار شد.سلطه ی خداوند،

ص :178

هم پیش از آفرینش آسمان ها و زمین بر هستی بوده، «وَ کٰانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمٰاءِ» (1)،هم پس از خلقت آنها،و پس از پایان جهان و در قیامت هم سلطه ی الهی بر همه ی هستی باقی است. «یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمٰانِیَةٌ» (2)امام صادق علیه السلام فرمود:عرش،مربّع است،زیرا کلماتی که بنای اسلام بر آن است نیز چهار کلمه است:«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر». (3)

پیام ها:

1 آفرینش جهان با برنامه ریزی و زمان بندی صورت پذیرفته است. «سِتَّةِ أَیّٰامٍ» (وقتی بر نظام هستی برنامه و تدبیر حاکم است،چگونه می توان پذیرفت انسان که گل سرسبد موجودات است،بی برنامه باشد؟!) 2 اوّل خداشناسی،سپس خداپرستی. «إِنَّ رَبَّکُمُ اللّٰهُ الَّذِی» ... «فَاعْبُدُوهُ» 3 هستی قانون مند و هدفدار است.لازمه ی تدبیر امر،عاقبت و هدف داشتن و قانون مند بودن است. «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ» 4 عبادت،سزاوار کسی است که خلقت و تدبیر به دست اوست،نه دیگران.

«خَلَقَ»

... «یُدَبِّرُ» ... «ذٰلِکُمُ اللّٰهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ» 5 خداوند هستی را آفریده، «خَلَقَ» و در قبضه دارد، «اسْتَویٰ» وبا حکمت دائماً آن را اداره می کند، «یُدَبِّرُ» و بدون اذن او کسی را نفوذی نیست، «مٰا مِنْ شَفِیعٍ» و توجّه به این حقایق،زمینه ی پیدایش روح بندگی و پرستش است. «فَاعْبُدُوهُ» 6 واسطه شدن هر موجودی باید از سوی خداوند تأیید شود.پس بی جهت بت ها را شفیع قرار ندهیم. «مٰا مِنْ شَفِیعٍ إِلاّٰ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ» 7 الوهیّت از ربوبیّت جدا نیست.طاغوت ها می کوشند خالق را خدا بدانند،ولی سیاستگذار و مدبّر را خودشان،و دین را از سیاست جدا بدانند. «اللّٰهُ رَبُّکُمْ» 8 انسان آفریدگار خویش را باور دارد،تنها نیازمند تذکّر است. «أَ فَلاٰ تَذَکَّرُونَ»

ص :179


1- 1) .هود،7.
2- 2) .الحاقه،17
3- 3) .علل الشرائع،ص 398.

[سوره یونس (10): آیه 4]

اشاره

إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْدَ اَللّٰهِ حَقًّا إِنَّهُ یَبْدَؤُا اَلْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ لِیَجْزِیَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ بِالْقِسْطِ وَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرٰابٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ عَذٰابٌ أَلِیمٌ بِمٰا کٰانُوا یَکْفُرُونَ (4)

بازگشت همه ی شما به سوی اوست.این وعده ی حقّ الهی است.اوست که آفرینش را آغاز می کند،سپس آن را باز می گرداند،تا کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند،به عدالت پاداش دهد و برای آنان که کافر شده اند به سزای کفرشان، نوشیدنی ای از مایع سوزان و عذابی دردناک خواهد بود.

نکته ها:

این آیه،هم اصل معاد را مطرح می کند، «إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ» هم امکانش را، «یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ»

ص :180

و هم هدف از معاد را که کیفر و پاداش است. «لِیَجْزِیَ» احتمال دارد مراد از «بِالْقِسْطِ» این باشد که اهل ایمان به خاطر قسط و عدالتی که دارند،پاداش می بینند. (1)البتّه فضل الهی منافاتی با قسط ندارد،چنان که در آیات دیگر،به پاداشهای افزون الهی اشاره شده است از جمله: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنیٰ وَ زِیٰادَةٌ» (2)و «لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» (3)

پیام ها:

1 بازگشت ما به سوی خداست،بیهوده به فکر راضی ساختن این و آن نباشیم.

«إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ»

2 همه ی انسان ها،پس از مرگ زنده خواهند شد. «إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً» 3 معاد،مادّی و جسمانی است. «یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ» (اعاده به معنای بازگرداندن همان چیز است) 4 توانایی خداوند بر پدید آوردن،نشانه ی توانایی او بر رستاخیز است. «یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ» 5 نه تنها انسان دوباره زنده می شود،بلکه همه ی آفرینش بار دیگر آفریده می شود. «یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ» 6 همان گونه که تمام هستی،برای بشر آفریده شده،در آخرت نیز اعاده ی خلق برای پاداش گرفتن بشر است. «یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ لِیَجْزِیَ...» 7 آفرینش هم چنان استمرار دارد. «یَبْدَؤُا الْخَلْقَ» 8 مقصود اصلی از معاد،پاداش مؤمنان است. «لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا» و کیفر کافران به خاطر عدل الهی است.

9 پاداش الهی بر اساس قسط و عادلانه است.(با ازدیاد به واسطه ی فضل او منافات ندارد) «لِیَجْزِیَهُمُ» ... «بِالْقِسْطِ» 10 ارزش کارهای خوب،به انگیزه و هدف خوب آن است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ» 11 استمرار و پافشاری بر کفر،موجب عذاب است. «بِمٰا کٰانُوا یَکْفُرُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 5]

اشاره

هُوَ اَلَّذِی جَعَلَ اَلشَّمْسَ ضِیٰاءً وَ اَلْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنٰازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ اَلسِّنِینَ وَ اَلْحِسٰابَ مٰا خَلَقَ اَللّٰهُ ذٰلِکَ إِلاّٰ بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ اَلْآیٰاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (5)

اوست که خورشید را درخشنده و ماه را تابان قرار داد و برای حرکتِ ماه منزلگاه هایی قرار داد تا شماره ی سالها و حساب را بدانید.خداوند اینها را جز بر اساس حقّ نیافریده است.خداوند آیات را برای آنان که(می خواهند) بدانند،به تفصیل بیان می کند.

نکته ها:

در قرآن،برای خورشید کلماتی همچون «سِرٰاجاً» و «ضِیٰاءً» به کار رفته که به معنای نور شدید و قوی است،و در مورد ماه،کلمات «نُوراً» و «مُنِیراً» ،که نور ضعیف را هم

ص :181


1- 1) .تفاسیر مجمع البیان و کبیر فخر رازی.
2- 2) .یونس،26.
3- 3) .فاطر،30.

شامل می شود آمده است.

البتّه اگر «ضِیٰاءً» را جمع«ضوء»بگیریم،ممکن است اشاره به این باشد که خورشید دارای نورهای گوناگونی است. (1)

مراد از «یُفَصِّلُ الْآیٰاتِ» ،شاید گسترش در خلقت باشد،یعنی دست خدا در آفرینش هستی باز است و گسترش خلقت برای اهل فهم،روشن است. (2)

همان گونه که خداوند حکیم برای شمارش سال،در آسمان ها نشانه گذاری کرده است،برای هدایت مردم نیز در زمین رسولان و هادیانی قرار داده است،زیرا نیاز بشر به ارشاد،مهم تر از نیاز او به تعداد سال هاست. (3)

پیام ها:

1 حیات همه ی موجودات،به نور و حرارت بستگی دارد و خداوند این دو نیاز را به وسیله ی خورشید و ماه تأمین کرده است. «جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیٰاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً» 2 در حرکت کرات آسمانی و تعیین مدار آنها،به نیازهای انسان توجّه شده است. «لِتَعْلَمُوا» 3 نظم و ترتیب در حرکت ماه،یک تقویم طبیعی،عمومی و همیشگی را بوجود آورده است. «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ...» (از تغییر شکل ماه،می توان روزشماری کرد) 4 معیار محاسبات در امور شرعی،سال و ماه قمری است. «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ...» 5 عدد،آمار و حساب،در زندگی انسان نقش مهمّی دارد. «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسٰابَ» 6 آفرینش،بیهوده نیست،بلکه بر اساس حقّ است. «بِالْحَقِّ» 7 از شیوه های تعلیم و تربیت،روشن و باز کردن مطالب است،نه کلّی گویی.

«یُفَصِّلُ الْآیٰاتِ»

8 پی بردن به رازهای آفرینش،نیازمند فکر و تعلیم است. «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»

ص :182


1- 1) .تفسیر راهنما.
2- 2) .تفسیر المیزان.
3- 3) .تفسیر روح المعانی.

[سوره یونس (10): آیه 6]

اشاره

إِنَّ فِی اِخْتِلاٰفِ اَللَّیْلِ وَ اَلنَّهٰارِ وَ مٰا خَلَقَ اَللّٰهُ فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ لَآیٰاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ (6)

همانا در رفت و آمد(و اختلاف)شب و روز و در آنچه خداوند در آسمان ها و زمین آفریده است،برای مردم پرهیزکار نشانه هایی(بزرگ)است.

نکته ها:

در آیه ی قبل،نشانه های الهی و تفصیل آیات،برای دانشمندان بیان شده بود، «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» و در این آیه،برای اهل تقوا «لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ» ،نتیجه آنکه کسانی کامیابند که هم بدانند و هم پروا پیشه و متّقی باشند،و گر نه متّقین ناآگاه و یا دانشمندان گناهکار،از آیاتِ الهی بهره ی کافی نمی برند.

«اخْتِلاٰفِ»

هم به معنای رفت و آمد و هم به معنای تفاوت است.

شب و روز از جهاتی با هم اختلاف دارند:

الف:جایگزینی نسبت به یکدیگر. (1)

ب:شب برای آرامش و روز برای تلاش. (2)

ج:کاهش و ازدیاد ساعات آنها در فصول مختلف سال.

د:تغییر ساعات آنها در مناطق مختلف جهان.

سؤال:چرا گروهی از دانشمندان منکر خدایند؟ پاسخ:علم به تنهایی کافی نیست،بلکه نگاه ها باید از صاحبانِ هدف و انگیزه و برخاسته از انسان هایی باشد که در پی دریافت حقّ و حقیقت باشند. «لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ»

پیام ها:

1 تمام هستی در حال تغییر و تغیّر است. «إِنَّ فِی اخْتِلاٰفِ اللَّیْلِ وَ...» 2 از کنار پدیده ها،به سادگی نگذریم. «مٰا خَلَقَ اللّٰهُ» ... «لَآیٰاتٍ»

ص :183


1- 1) .«فمحونا آیة اللیل و جعلنا آیة النهار»اسراء،12.
2- 2) .«و جعلنا اللیل لباساً و جعلنا النهار معاشا»نبأ،10.

3 گناه و آلودگی،در شناخت،تشخیص و تحلیل انسان اثر منفی دارد. «لَآیٰاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ» (تقوا،وسیله ی بینش صحیح در هستی است)

[سوره یونس (10): آیات 7 تا 8]

اشاره

إِنَّ اَلَّذِینَ لاٰ یَرْجُونَ لِقٰاءَنٰا وَ رَضُوا بِالْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا وَ اِطْمَأَنُّوا بِهٰا وَ اَلَّذِینَ هُمْ عَنْ آیٰاتِنٰا غٰافِلُونَ (7) أُولٰئِکَ مَأْوٰاهُمُ اَلنّٰارُ بِمٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ (8)

قطعاً آنان که به دیدار ما(و دریافت نعمت های اخروی)امید ندارند و(تنها)به زندگی دنیا دل خوش کرده اند و به آن آرام گرفته و تکیه می کنند و نیز کسانی که از نشانه های(قدرت)ما غافلند.

آنان به خاطر آنچه که عمل می کردند،جایگاهشان آتش است.

نکته ها:

رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:«مَن احبّ لقاء اللّٰه احبّ اللّٰهُ لقائه»،هر کس دیدار خدا را دوست بدارد،خداوند نیز ملاقات با او را دوست دارد. (1)و در آیه ی آخر سوره ی کهف می خوانیم: «فَمَنْ کٰانَ یَرْجُوا لِقٰاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صٰالِحاً» معتقدان به قیامت و دیدار پروردگار،باید عمل صالح انجام دهند.

پیام ها:

1 امید و یأس،در اصلاح و افساد انسان،نقش مؤثّری دارد. «لاٰ یَرْجُونَ لِقٰاءَنٰا» 2 انسان،هر چه بیشتر از قیامت غافل و مأیوس شود،دنیاگراتر می شود.پس معتقدان به قیامت نباید دنیاگرا باشند. «لاٰ یَرْجُونَ لِقٰاءَنٰا وَ رَضُوا بِالْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا» 3 اطمینان واقعی تنها با یاد خداست و دنیا،آرام بخش کاذب آن هم برای غافلان است. «اطْمَأَنُّوا بِهٰا» ... «غٰافِلُونَ»

ص :184


1- 1) .تفسیر فرقان.

4 عوامل دوزخی شدن عبارت است از:

الف:انکار معاد و پاداشهای اخروی. «لاٰ یَرْجُونَ لِقٰاءَنٰا» ب:راضی شدن به دنیای زودگذر. «رَضُوا بِالْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا» ج:غفلت از آیات الهی. «هُمْ عَنْ آیٰاتِنٰا غٰافِلُونَ» د:عملکرد ناپسند. «بِمٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ» 5 جهنّم،دست آورد خود انسان است. «بِمٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 9]

اشاره

إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمٰانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ اَلْأَنْهٰارُ فِی جَنّٰاتِ اَلنَّعِیمِ (9)

به یقین آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،پروردگارشان آنان را به خاطر ایمانشان هدایت می کند.و در باغ های پرنعمت که نهرها از زیر پایشان جاری است اقامت دارند.

نکته ها:

در حدیث آمده است:انسان چون از قبرش در قیامت بر می خیزد،عمل صالحش به صورتی نورانی نزد او مجسّم شده،او را به بهشت هدایت می کند. (1)

هدایت الهی،جریانی مداوم است.هر لحظه بر هدایت مؤمنان می افزاید و آنان را از پرتگاه ها حفظ می کند و در بن بستِ دنیا راهی به رویشان باز می کند: «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (2)،راه را برایشان نمایان می کند: «نُوراً یَمْشِی بِهِ» (3)،گره از کارشان می گشاید: «أَصْلَحَ بٰالَهُمْ» (4)،همه جا کفایتشان می کند: «فَهُوَ حَسْبُهُ» (5)و در قیامت هم به بهشت رهنمونشان می کند: «یَسْعیٰ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ» (6)همه ی این هدایت ها از مفهوم کلّیِ «یَهْدِیهِمْ» بر می آید،که مورد آن را مشخّص نفرموده است تا شامل همه ی اینها بشود.

ص :185


1- 1) .تفسیر نمونه.
2- 2) .طلاق،2.
3- 3) .انعام،122.
4- 4) .محمّد،2.
5- 5) .طلاق،3.
6- 6) .حدید،12.

پیام ها:

1 ایمان،از عمل جدا نیست. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا» 2 گرچه مؤمن هدایت یافته است،ولی همواره نیازمند هدایت الهی است. (1)«یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ» 3 زمینه ی هدایت الهی را باید خود ایجاد کنیم. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمٰانِهِمْ» 4 در مقایسه بین ایمان و عمل،ایمان محور است. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمٰانِهِمْ» و نفرمود:

«بایمانهم و عملهم» 5 هدایت خدا نسبت به مؤمنان،مطلق و فراگیر است. «یَهْدِیهِمْ» مطلق است.

6 ربوبیّت خداوند،سبب دستگیری دائمی او از مؤمنان است. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ» 7 نهرهای بهشتی،نه تنها از زیر درختان،بلکه از زیر خانه های بهشتی نیز جاری است. «مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهٰارُ»

[سوره یونس (10): آیه 10]

اشاره

دَعْوٰاهُمْ فِیهٰا سُبْحٰانَکَ اَللّٰهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیهٰا سَلاٰمٌ وَ آخِرُ دَعْوٰاهُمْ أَنِ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (10)

دعا و نیایش آنان در بهشت،« سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ »(خدایا تو پاک و منزّهی)است و درودشان در آنجا سلام است و پایان نیایش آنان،« اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ » (سپاس و ستایش مخصوص خداست)می باشد.

نکته ها:

«سَلاٰمٌ»

،کلام اهل بهشت است و در بهشت،سلام فضای همه جا را پر می کند:

سلام از سوی خداوند، «سَلاٰمٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ» (2)،سلام از سوی فرشتگان «سَلاٰمٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ» (3)،و سلام از سوی بهشتیان نسبت به هم. (4)«إِلاّٰ قِیلاً سَلاٰماً سَلاٰماً» (5)

ص :186


1- 1) .حتّی رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام نیز همواره می گفتند:»اهدنا الصراط المستقیم«
2- 2) .یس،58.
3- 3) .زمر،73.
4- 4) .تفسیر مراغی.
5- 5) .واقعه،26.

«الْحَمْدُ لِلّٰهِ»

،کلام انبیا و اولیاست.حضرت نوح علیه السلام پس از نجات از قوم ظالم، «الْحَمْدُ لِلّٰهِ» گفت، (1)و ابراهیم علیه السلام نیز خدا را حمد کرد که در سنّ پیری اسماعیل و اسحاق را به او بخشیده است. (2)«الْحَمْدُ لِلّٰهِ» سخن مؤمنان (3)و کلام بهشتیان است.

در حدیث آمده است:اهل بهشت با کلمه ی «سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ» مسئولین پذیرایی را صدا می زنند،آنان نیز فوری حاضر شده،خواسته ی اهل بهشت را تأمین می کنند. (4)

در حدیث است:هر گاه بنده ای مشغول تمجید خدا باشد و از سؤال کردن از او غافل شود،خداوند بیش از آنچه با دعا کردن به او می داد،عطا می کند. (5)

پیام ها:

1 یاد خدا تنها در دنیا نیست،آخرت هم جای ذکر الهی است. «سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ» 2 انسان به جایی می رسد که دعا و خواسته اش هم تمجید پروردگار می شود.

«دَعْوٰاهُمْ فِیهٰا سُبْحٰانَکَ»

و این تسبیح و تمجید آنان را کامیاب می سازد.

3 مؤمنان،در برابر صفات الهی می گویند: «سُبْحٰانَکَ» ،در برابر سایر مؤمنان می گویند: «سَلاٰمٌ» و در مقابل کامیابی از نعمت های الهی می گویند: «الْحَمْدُ لِلّٰهِ» 4 مؤمن،عاشق خداست.بهشت و لذّت های بهشتی هم او را از یاد محبوب باز نمی دارد،بلکه در همه چیز،لطف و قدرت خدا را می بیند. «سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ» ، «الْحَمْدُ لِلّٰهِ» 5 آغاز سخن مؤمنان با«سبحان الله»و پایان آن با «الْحَمْدُ لِلّٰهِ» می باشد.(از عبارت «آخِرُ دَعْوٰاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّٰهِ» استفاده می شود که اوّل سخن آنان «سُبْحٰانَکَ اللّٰهُمَّ» است)

ص :187


1- 1) .مؤمنون،28.
2- 2) .ابراهیم،39.
3- 3) .اعراف،43.
4- 4) .تفسیر نور الثقلین.
5- 5) .تفسیر روح المعانی.

[سوره یونس (10): آیه 11]

اشاره

وَ لَوْ یُعَجِّلُ اَللّٰهُ لِلنّٰاسِ اَلشَّرَّ اِسْتِعْجٰالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ اَلَّذِینَ لاٰ یَرْجُونَ لِقٰاءَنٰا فِی طُغْیٰانِهِمْ یَعْمَهُونَ (11)

و اگر خداوند برای مردم به همان شتاب که برای خود خیر می طلبند،در رساندن بلا به آنان شتاب می نمود،قطعاً اجلشان فرا رسیده بود.پس کسانی را که به دیدار ما امید(و باور)ندارند به حال خود رها می کنیم تا در سرکشی خویش سرگردان بمانند.

نکته ها:

مشابه مفهوم این آیه،در سوره ی کهف آیه ی 58 و سوره فاطر آیه ی 45 نیز آمده است که اگر خداوند مردم را زود به کیفر کارهایشان برساند و مؤاخذه کند،همه نابود می شوند.به علاوه اختیار که اساس تکلیف است از بین می رود و اطاعت، جنبه ی اضطراری پیدا می کند.

ممکن است معنای «اسْتِعْجٰالَهُمْ بِالْخَیْرِ» این باشد که سنّت خداوند در خیررسانی، سرعت و در شرّ رسانی،با مهلت است و معنای جمله این باشد که خداوند در خیررسانی سرعت و عجله دارد.

پیام ها:

1 انسان،طبیعتاً عجول است. «اسْتِعْجٰالَهُمْ بِالْخَیْرِ» (1)2 اگر خداوند در دنیا،بدکاران را کیفر فوری می داد،کسی باقی نمی ماند و نسل بشر منقرض می شد. «لَوْ یُعَجِّلُ اللّٰهُ» ... «لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ» 3 یکی از سنّت های الهی،«استدراج»در عذاب و مهلت دادن به ظالمان است.

«فَنَذَرُ الَّذِینَ...»

4 هلاک نشدن کفّار،نشانه ی حقّانیّت آنان نیست. «فَنَذَرُ الَّذِینَ لاٰ یَرْجُونَ لِقٰاءَنٰا» 5 آنان که از خدا بریده و سرگرم خود شده اند،هدف معیّنی ندارند و حیرانند.

ص :188


1- 1) .در آیه ی دیگری آمده است: «خُلِقَ الْإِنْسٰانُ مِنْ عَجَلٍ» انبیاء،37.

«فِی طُغْیٰانِهِمْ یَعْمَهُونَ»

6 انکار و بی توجّهی به قیامت،موجب طغیان و رهاشدن به حال خود و محروم شدن از الطاف الهی است. «لاٰ یَرْجُونَ لِقٰاءَنٰا فِی طُغْیٰانِهِمْ یَعْمَهُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 12]

اشاره

وَ إِذٰا مَسَّ اَلْإِنْسٰانَ اَلضُّرُّ دَعٰانٰا لِجَنْبِهِ أَوْ قٰاعِداً أَوْ قٰائِماً فَلَمّٰا کَشَفْنٰا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنٰا إِلیٰ ضُرٍّ مَسَّهُ کَذٰلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ (12)

و هنگامی که ضرری به انسان برسد،در حالی که به پهلو خوابیده یا نشسته و یا ایستاده است،ما را می خواند،ولی چون ضرر را از او برطرف ساختیم،چنان به راه خود می رود که گویی هرگز ما را برای گرفتاری که به وی رسیده بود،نخوانده است! این گونه برای اسرافکاران،عملکردشان زیبا جلوه می کند.

نکته ها:

بارها خداوند از ناسپاسی انسان گِله کرده که در هنگام اضطرار و سختی خدا را می خواند،ولی پس از حلّ مشکل،از خدا غافل می شود و او را فراموش می کند.

پیام ها:

1 ایمان به خداوند،در عمق روح انسان عجین شده و حوادث تلخ،عامل بیداری این و جدان و فطرت خداجوی اوست. «مَسَّ الْإِنْسٰانَ الضُّرُّ دَعٰانٰا» 2 آنان که دعا و نیایش موسمی دارند،مورد انتقاد و کارشان بی ارزش است. «مَسَّ الْإِنْسٰانَ الضُّرُّ دَعٰانٰا» 3 دعا در هر حال جایز است؛ایستاده،نشسته یا خوابیده. «لِجَنْبِهِ» ، «قٰاعِداً» ، «قٰائِماً» 4 نیایش خالصانه،سبب رفع گرفتاری است. «دَعٰانٰا» ... «کَشَفْنٰا» 5 رفاه،زمینه ی غفلت است. «فَلَمّٰا کَشَفْنٰا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنٰا» 6 انسان،ناسپاس است. «مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنٰا»

ص :189

7 آنان که خدا را فراموش کنند،زندگی مادّی در نظرشان زیبا جلوه می کند. «زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ» 8 فراموش کردن الطاف خداوند،نوعی اسراف است. «مَرَّ» ... «لِلْمُسْرِفِینَ» 9 هر کس در رفاه،غافل و در گرفتاری دعا کند،مسرف است. «مَسَّ الْإِنْسٰانَ الضُّرُّ دَعٰانٰا» ... «فَلَمّٰا کَشَفْنٰا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ» ... «زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ» 10 مرفّهان،از خودراضی اند. «زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 13]

اشاره

وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا اَلْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمّٰا ظَلَمُوا وَ جٰاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنٰاتِ وَ مٰا کٰانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذٰلِکَ نَجْزِی اَلْقَوْمَ اَلْمُجْرِمِینَ (13)

و همانا ما امّت های پیش از شما را چون ستم کردند،هلاک کردیم.(زیرا) پیامبرانشان برای آنها معجزات آوردند،ولی آنها ایمان نیاوردند.ما این گونه گروه تبهکاران را کیفر می دهیم.

نکته ها:

«قرون»جمع«قرن»،به مردمی که در یک عصر و زمان زندگی می کنند،گفته می شود.

1 ظلم و ستم،زمینه ساز سقوط ملّت هاست. «أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ» ... «لَمّٰا ظَلَمُوا» 2 عقاب و قهر الهی،بعد از اتمام حجّت است. «أَهْلَکْنَا» ، «وَ جٰاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنٰاتِ» 3 هلاکت،برای ستمگرانی است که امیدی به ایمان و اصلاحشان نیست. «وَ مٰا کٰانُوا لِیُؤْمِنُوا» 4 در کنار تاریخ باید فلسفه ی تاریخ نیز بیان شود تا مایه ی عبرت باشد. (1)«أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ» ... «کَذٰلِکَ نَجْزِی» 5 سنّت های الهی،همگانی و همیشگی است. «کَذٰلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ»

ص :190


1- 1) .هلاک اقوام گذشته،تاریخ است و رمز هلاک که ستم و جُرم است،فلسفه ی تاریخ.

[سوره یونس (10): آیه 14]

اشاره

ثُمَّ جَعَلْنٰاکُمْ خَلاٰئِفَ فِی اَلْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ (14)

سپس شما را پس از(هلاکت)آنان،جانشینانی در زمین قرار دادیم،تا ببینیم شما چگونه عمل می کنید.

پیام ها:

1 حکومت و تمکّن،وسیله ی آزمایش الهی است. «جَعَلْنٰاکُمْ خَلاٰئِفَ» ... «لِنَنْظُرَ» 2 هر مدیری که مسئولیّت می دهد،باید نظارت هم بکند. «جَعَلْنٰاکُمْ» ، «لِنَنْظُرَ» 3 عملکرد ما،زیر نظر خداوند است. «لِنَنْظُرَ» 4 همه ی اقوام،نزد خدا یکسانند و قانونِ آزمایش الهی،درباره ی همه جاری می شود. «لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» 5 سرنوشت مردم،نتیجه ی عملکرد خودشان است. «کَیْفَ تَعْمَلُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 15]

اشاره

وَ إِذٰا تُتْلیٰ عَلَیْهِمْ آیٰاتُنٰا بَیِّنٰاتٍ قٰالَ اَلَّذِینَ لاٰ یَرْجُونَ لِقٰاءَنَا اِئْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هٰذٰا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مٰا یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقٰاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّٰ مٰا یُوحیٰ إِلَیَّ إِنِّی أَخٰافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذٰابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (15)

و هرگاه آیات روشن ما بر آنان تلاوت می شود،کسانی که به دیدار ما(و دریافت پاداشهای اخروی)امید و باوری ندارند می گویند:قرآنی غیر از این بیاور،یا این قرآن را تغییر بده.(به آنان)بگو:من حقّ ندارم که آن را از پیش خود تغییر دهم.من پیروی نمی کنم مگر آنچه را که به من وحی شود،من از عذاب روزی بزرگ(قیامت)بیمناکم،اگر پروردگارم را نافرمانی کنم.

نکته ها:

بعضی از بت پرستان از رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله درخواست داشتند که بعضی آیات این قرآن را که به نکوهش از بت های آنان می پردازد،تغییر دهد یا قرآن دیگری بیاورد!

ص :191

همیشه کسانی که تعالیم آسمانی را مخالف هوای نفس خود می دیدند،این گونه تقاضاها را داشته اند.

پیام ها:

1 آیات و نشانه های شناخت الهی باید برای مردم بیان شود. «إِذٰا تُتْلیٰ...» 2 هیچ کس حتی پیامبر نمی تواند قانون الهی را تغییر دهد. «مٰا یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ» 3 هرگز تسلیم بهانه جویی ها و هوسهای مردم نشویم.اصل آن است که خدا می گوید،نه آنچه مردم می خواهند. «مٰا یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ» 4 هیچ بشری حتّی انبیا،در قرآن دست نداشته اند. «مِنْ تِلْقٰاءِ نَفْسِی» 5 اضافه شدن پیروان،به قیمت تغییر و تحریف مکتب و دست برداشتن از اصول،ارزشی ندارد.(با توجّه به شأن نزول) 6 پیامبران،معصومند و جز از وحی پیروی نمی کنند. «إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّٰ مٰا یُوحیٰ» 7 یاد معاد،عامل تقوا و مصونیّت از گناه است. «إِنِّی أَخٰافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذٰابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» ،هم چنان که غفلت از معاد،عامل بهانه گیری است. «لاٰ یَرْجُونَ لِقٰاءَنَا» 8 سرچشمه ی عصمت انبیا،ایمان و یقین به معاد است. «إِنِّی أَخٰافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذٰابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ»

[سوره یونس (10): آیه 16]

اشاره

قُلْ لَوْ شٰاءَ اَللّٰهُ مٰا تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَ لاٰ أَدْرٰاکُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ (16)

بگو:اگر خداوند می خواست،آن(قرآن)را بر شما نمی خواندم و شما را به آن آگاه نمی ساختم.من پیش از(آوردن)قرآن،عمری در میان شما بوده ام،آیا نمی اندیشید؟!

نکته ها:

خطاب آیه به درخواست کنندگان تغییر قرآن است و می فرماید:پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله چهل سال در میان شما زیسته است،اگر قرآن تراوشات فکری او بود،می بایست در

ص :192

این مدّت نمونه های دیگری از افکارش بر زبان او جاری می شد.

پیام ها:

1 پیامبر خدا،بی اجازه و اراده ی الهی کاری نمی کند. «لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا تَلَوْتُهُ» 2 قرآن معجزه ی الهی است،نه محصول فکر بشر. «مٰا تَلَوْتُهُ» ... «وَ لاٰ أَدْرٰاکُمْ بِهِ» 3 سابقه ی پاکی و امانت و امّی بودن پیامبر،نشانه ی حقّانیّت اوست. «فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُراً» ... «أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 17]

اشاره

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ اِفْتَریٰ عَلَی اَللّٰهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیٰاتِهِ إِنَّهُ لاٰ یُفْلِحُ اَلْمُجْرِمُونَ (17)

پس کیست ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد،یا آیات او را دروغ بشمارد؟ قطعاً مجرمان،رستگار نمی شوند.

نکته ها:

آیه،ادامه ی پاسخ کسانی است که از پیامبر تقاضای تغییر و تبدیل قرآن را داشتند و این تقاضا،نوعی افترا بر خداوند به حساب آمده است.مشابه این آیه در موارد دیگری هم هست،از جمله: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَریٰ عَلَی اللّٰهِ کَذِباً أَوْ قٰالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ» (1)که ادّعای دروغین وحی را دروغ بستن به خداوند شمرده است.

پیام ها:

1 بزرگ ترین ظلم،ظلم فرهنگی،اعتقادی و تحریف آیات است. «فَمَنْ أَظْلَمُ» 2 هر چه شخصیّت بزرگتر باشد،افترا بر او خطرناک تر است. «أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَریٰ عَلَی اللّٰهِ» 3 دین تراش و دین ساز،با کافر در یک ردیف هستند. «افْتَریٰ» ، «کَذَّبَ» 4 بدعت،جرم است. «الْمُجْرِمُونَ»

ص :193


1- 1) .انعام،93.

5 مبلّغ دینی اگر تفکّرات خود را به اسم دین بگوید،سزاوار تعبیراتی همچون «أَظْلَمُ» ، «لاٰ یُفْلِحُ» و«مجرم»است.

[سوره یونس (10): آیه 18]

اشاره

وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مٰا لاٰ یَضُرُّهُمْ وَ لاٰ یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هٰؤُلاٰءِ شُفَعٰاؤُنٰا عِنْدَ اَللّٰهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اَللّٰهَ بِمٰا لاٰ یَعْلَمُ فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ لاٰ فِی اَلْأَرْضِ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالیٰ عَمّٰا یُشْرِکُونَ (18)

و به جای خدا چیزهایی را می پرستند که نه به آنان ضرر می رساند و نه سودشان می دهد و می گویند:این بت ها شفیعان ما نزد خدایند.بگو:آیا خدا را به چیزی خبر می دهید که او خبری از آنها در آسمان ها و زمین ندارد؟ خداوند منزّه و والاتر است از شریکانی که برایش قرار می دهند.

نکته ها:

تفسیر مراغی با تمسک به این آیه،توسّل به اولیا و زیارت قبور را ردّ کرده است.

در حالی که اوّلاً:در این آیه، «یَعْبُدُونَ» به کار رفته است و در زیارت و توسّل،کسی را پرستش نمی کنیم.ثانیاً:ما به حیات برزخی معتقدیم،قرآن هم شهیدان را زنده می داند.ما از اولیای خدا که در راه خدا شهید شده اند،تقاضای دعا داریم.

مقایسه ی آنان و شهدا،با سنگ و چوب،بی انصافی است.

پرستش بت ها،یا برای ترس است یا امید نفع.بت ها،نه زیان می رسانند که از روی ترس عبادت شوند،نه سودی می رسانند تا لایق عبادت باشند،پس بهانه ای برای بت پرستی نیست. «لاٰ یَنْفَعُهُمْ وَ لاٰ یَضُرُّهُمْ»

پیام ها:

1 بت پرستان،منطق ندارند و بت پرستی کاری بی منطق است. «یَعْبُدُونَ» ... «لاٰ یَضُرُّهُمْ وَ لاٰ یَنْفَعُهُمْ» 2 بت پرستان خدا را قبول داشتند،لکن بت ها را واسطه می دانستند و لذا بت ها را

ص :194

پرستش می کردند. «هٰؤُلاٰءِ شُفَعٰاؤُنٰا»

[سوره یونس (10): آیه 19]

اشاره

وَ مٰا کٰانَ اَلنّٰاسُ إِلاّٰ أُمَّةً وٰاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لاٰ کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فِیمٰا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (19)

(در آغاز)مردم جز امّتی واحد نبودند(و بر فطرت پاک توحیدی بودند)،پس دچار اختلاف شدند،(گروهی موحّد و گروهی مشرک،)و اگر سنّتِ(مهلت یافتن مردم برای آزمایش)از سوی پروردگارت مقدّم و مقدّر نگردیده بود، (در همین دنیا)میان مردم در آنچه اختلاف می کردند،داوری می شد(و به هلاک منحرفان حکم می گردید).

نکته ها:

خداوند به هنگام هبوط آدم و حوا به زمین،فرمود: «وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتٰاعٌ إِلیٰ حِینٍ» (1)زمین برای شما و نسل شما تا مدّتی جایگاه است.بنا بر این از روز اوّل،تقدیر این بوده که انسان تا مدّتی در زمین مهلت داشته باشد،پس شاید مراد از «کَلِمَةٌ سَبَقَتْ» در این آیه،همان تقدیر و برنامه ی زندگی انسان باشد.

پیام ها:

1 بشر از آغاز یک امّت واحد،همفکر و هم عقیده در توحید بوده است. «مٰا کٰانَ النّٰاسُ إِلاّٰ أُمَّةً وٰاحِدَةً» 2 انسان از همان آغاز،زندگی اجتماعی داشته است. «أُمَّةً» 3 اختلاف در عقیده و عمل،اقتضای جوامع بشری است. «أُمَّةً وٰاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا» 4 مهلت دادن،از شئون ربوبیّت الهی است. «سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ» 5 سنّت الهی،مهلت دادن به افراد برای انتخاب و عمل است. «لَوْ لاٰ کَلِمَةٌ» ... «لَقُضِیَ»

ص :195


1- 1) .بقره،36.

[سوره یونس (10): آیه 20]

اشاره

وَ یَقُولُونَ لَوْ لاٰ أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا اَلْغَیْبُ لِلّٰهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ اَلْمُنْتَظِرِینَ (20)

و می گویند:چرا از سوی پروردگارش بر او آیه و معجزه ای نازل نمی شود؟ پس بگو:غیب(و معجزه که به جهان غیب مربوط است)،از آنِ خداست(نه در اختیار من یا تابع هوس مردم).پس در انتظار باشید،من نیز همراه شما از منتظرانم(که خداوند چگونه پاسخ بهانه گیری های شما را می دهد).

پیام ها:

1 بهانه گیران،قرآن و صدها آیه را نادیده می گیرند و خواستار آیه ی دیگری می شوند. «لَوْ لاٰ أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ» 2 معجزه،به خواست خداست،نه در اختیار پیامبر و نه تابع هوسها و تمایلات مردم. «إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلّٰهِ» 3 سنّت و قانون خدا،مهلت دادن است. «فَانْتَظِرُوا...»

[سوره یونس (10): آیه 21]

اشاره

وَ إِذٰا أَذَقْنَا اَلنّٰاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرّٰاءَ مَسَّتْهُمْ إِذٰا لَهُمْ مَکْرٌ فِی آیٰاتِنٰا قُلِ اَللّٰهُ أَسْرَعُ مَکْراً إِنَّ رُسُلَنٰا یَکْتُبُونَ مٰا تَمْکُرُونَ (21)

و هرگاه پس از رنجی که به مردم رسیده،(طعم)رحمت و لطفی به آنان بچشانیم،(به جای سپاس،)در آیات ما مکر و حیله می کنند.بگو:تدبیر الهی سریعتر و نافذتر است.

همانا فرستادگان ما(فرشتگان)،آنچه را مکر و نیرنگ می کنید می نویسند.

نکته ها:

آیه ی قبل به بهانه گیری آنان اشاره کرد که می گفتند:چرا آیه ای نازل نمی شود.

اینجا به لجاجت آنان پرداخته،که پس از نزول آیه هم به جای تقدیر،نیرنگ می کنند.

در مکّه خشکسالی و قحطی شد و خداوند به برکات رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله باران فرستاد.ولی مشرکان گفتند که باران به خاطر بت ها بوده است! این آیه نازل شد و آنان را

ص :196

رسوا کرد. (1)

در اکثر تفاسیر آمده است که یکی از تدابیر و مکر دشمنان،کوبیدن شخصیّت پیامبر و استهزای آیات الهی بوده است.

پیام ها:

1 نعمت هایی را که انسان از آن استفاده می کند،گوشه ای از رحمت بی کران الهی است. «أَذَقْنَا النّٰاسَ رَحْمَةً» 2 انسان از نعمت های الهی سوء استفاده می کند و به جای شکر،مکر می کند.

«أَذَقْنَا النّٰاسَ رَحْمَةً»

... «.إِذٰا لَهُمْ مَکْرٌ» 3 کسی که مکر کند،به تدبیر و مکر قهرآمیز الهی گرفتار می شود. «إِذٰا لَهُمْ مَکْرٌ» ... «اللّٰهُ أَسْرَعُ مَکْراً» 4 کیفر الهی با جرم متناسب است. «لَهُمْ مَکْرٌ» ، «اللّٰهُ أَسْرَعُ مَکْراً» 5 فرشتگان الهی حتّی افکار و تدابیر انسان را ثبت می کنند. «یَکْتُبُونَ مٰا تَمْکُرُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 22]

اشاره

هُوَ اَلَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ حَتّٰی إِذٰا کُنْتُمْ فِی اَلْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِهٰا جٰاءَتْهٰا رِیحٌ عٰاصِفٌ وَ جٰاءَهُمُ اَلْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکٰانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اَللّٰهَ مُخْلِصِینَ لَهُ اَلدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنٰا مِنْ هٰذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ اَلشّٰاکِرِینَ (22)

او کسی است که شما را در خشکی و دریا سیر می دهد،تا آن گاه که در کشتی باشید و بادی موافق،کشتی ها را به جریان در آورد و بدین وسیله خوشحال شوند،ناگهان تندبادی آید و موج از هر سو سراغشان آید و گمان برند که در محاصره ی بلا گرفتارند،(در این هنگام)خداوند را با اخلاص عقیده می خوانند(و می گویند:)اگر ما را از این خطر نجات دهی،قطعاً از شاکران خواهیم بود.

ص :197


1- 1) .تفاسیر صافی،فی ظلال القرآن و کبیر فخر رازی.

نکته ها:

آلوسی و مراغی در تفاسیر خود،آورده اند که شیعیان هنگام خطر،امامان خود را صدا می زنند،در حالی که مشرکان در وقت خطر خدا را صدا می کنند!! غافل از آنکه توسّل به امام معصوم شهید که به گفته ی قرآن زنده است،با توسّل به بت فرق دارد.

پیام ها:

1 قوانینِ حاکم بر طبیعت،مخلوق و محکوم خداوند است. «هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ» 2 کارهای انسان،به خدا هم نسبت داده می شود،چون قدرت از اوست.با آنکه سِیر،عمل انسان است، «فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ» ،امّا می فرماید: «هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ» 3 انسان هر چه هم پیشرفت کند،از گزند حوادث طبیعی در امان نیست. «جٰاءَتْهٰا رِیحٌ عٰاصِفٌ» 4 مرفّهان نپندارند که پیوسته در رفاه خواهند بود. «فَرِحُوا بِهٰا» ، «أُحِیطَ بِهِمْ» 5 حوادث طبیعی،غرور و تکبّر انسان را برطرف ساخته،او را در برابر خداوند خاضع می سازد. «دَعَوُا اللّٰهَ» 6 هنگام خطر فطرت انسان،به یک مبدأ نجات متوجّه می شود. «دَعَوُا اللّٰهَ مُخْلِصِینَ» 7 ایمان و اخلاص باید دائمی باشد،نه موسمی و به هنگام احساس خطر. «أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللّٰهَ مُخْلِصِینَ» 8 انسان در هنگامه ی خطر قول می دهد،ولی به رفاه که رسید غافل می شود.

«لَئِنْ أَنْجَیْتَنٰا»

9 ناسپاسی و کفران نعمت ها،یکی از زمینه های بروز سختی و عذاب است.

«لَئِنْ أَنْجَیْتَنٰا مِنْ هٰذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّٰاکِرِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 23]

اشاره

فَلَمّٰا أَنْجٰاهُمْ إِذٰا هُمْ یَبْغُونَ فِی اَلْأَرْضِ بِغَیْرِ اَلْحَقِّ یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ إِنَّمٰا بَغْیُکُمْ عَلیٰ أَنْفُسِکُمْ مَتٰاعَ اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا ثُمَّ إِلَیْنٰا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُمْ بِمٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (23)

ص :198

پس چون خداوند نجاتشان داد،در آن هنگام در زمین به ناحقّ سرکشی می کنند.ای مردم! همانا سرکشی شما فقط به زیانِ خودتان است.کامیابی زندگی دنیا(چند روزی بیش نیست)،سپس بازگشت شما به سوی ماست که شما را به عملکردتان آگاه خواهیم ساخت(و کیفر ستم هایتان را خواهیم داد).

نکته ها:

«بغی»به معنای طلب است.ظالم چون همیشه خواهانِ حقّ دیگران است،به او باغی می گویند. (1)

پیام ها:

1 انسان بی وفا،عهدشکن و ناسپاس است. «فَلَمّٰا أَنْجٰاهُمْ» ، «یَبْغُونَ» (در آیه ی قبل، وعده داد اگر نجات یابد شکر کند،ولی پس از نجات ناسپاسی می کند) 2 ظلم به مردم،ظلم به خویش است،چون همه از یکدیگریم. (2)«بَغْیُکُمْ عَلیٰ أَنْفُسِکُمْ» 3 کیفر ستم،هم در دنیاست هم در آخرت. «عَلیٰ أَنْفُسِکُمْ» ، «إِلَیْنٰا مَرْجِعُکُمْ» 4 ظالمان،تنها در چند روزه ی دنیا کامیابی دارند که در برابر کیفر قیامت،ناچیز است. «مَتٰاعَ الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا» 5 ریشه ی ظلم ها،دنیاطلبی انسان است. «مَتٰاعَ الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا» 6 یاد قیامت،از عوامل بازدارنده ی گناه است. «یٰا أَیُّهَا النّٰاسُ» ... «إِلَیْنٰا مَرْجِعُکُمْ» 7 خداوند به همه ی کارهای انسان آگاه است و انسان نیز در قیامت از همه ی کارهای خود آگاه خواهد شد. «فَنُنَبِّئُکُمْ بِمٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

ص :199


1- 1) .تفسیر المیزان.
2- 2) .«بعضکم من بعض»آل عمران،195.

[سوره یونس (10): آیه 24]

اشاره

إِنَّمٰا مَثَلُ اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا کَمٰاءٍ أَنْزَلْنٰاهُ مِنَ اَلسَّمٰاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبٰاتُ اَلْأَرْضِ مِمّٰا یَأْکُلُ اَلنّٰاسُ وَ اَلْأَنْعٰامُ حَتّٰی إِذٰا أَخَذَتِ اَلْأَرْضُ زُخْرُفَهٰا وَ اِزَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُهٰا أَنَّهُمْ قٰادِرُونَ عَلَیْهٰا أَتٰاهٰا أَمْرُنٰا لَیْلاً أَوْ نَهٰاراً فَجَعَلْنٰاهٰا حَصِیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذٰلِکَ نُفَصِّلُ اَلْآیٰاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (24)

همانا مَثَل زندگی دنیا همچون آبی است که از آسمان فرود آوردیم،پس گیاهِ زمین از آنچه مردم و چهارپایان می خورند با آن در آمیخت(و روئید)،تا آنکه زمین(از آن گیاهان)زینت بگرفت و اهل زمین پنداشتند که بر استفاده از آن همه ی نباتات توانایند.(ناگهان)فرمان(ویرانی ما)شبی یا روزی آمد،پس آن را چنان درو کردیم که گویی دیروز گیاهی وجود نداشته است.ما این گونه آیات خود را برای گروه اندیشمند تشریح می کنیم.

نکته ها:

آیه ی قبل،دنیا را متاعی ناچیز شمرد و این آیه با تمثیلی زیبا،آن را ترسیم می کند.

در برخی روایات،این آیه رمز ظهور حضرت مهدی علیه السلام به شمار آمده است که هر گاه زمین غرق در زرق،برق و مادیّات شد،با امر الهی و انقلاب مکتبی همه چیز عوض می شود. (1)

پیام ها:

1 مثال،از بهترین شیوه های تبلیغ و آموزش است. «إِنَّمٰا مَثَلُ الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا» 2 بهترین مثال ها آن است که از طبیعت گرفته شود و زمین و زمان آن را کهنه نسازد. «إِنَّمٰا مَثَلُ الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا کَمٰاءٍ» 3 در بهره گیری از مواهب مادّی طبیعت،انسان و حیوان یکسانند،ولی ارزش

ص :200


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.

انسان به بهره گیری از معنویّات است. «یَأْکُلُ النّٰاسُ وَ الْأَنْعٰامُ» 4 تناسب داشتن سبزه ها با نیازهای انسان و حیوانات،از الطاف الهی است.

«نَبٰاتُ الْأَرْضِ مِمّٰا یَأْکُلُ النّٰاسُ وَ الْأَنْعٰامُ»

5 زینت انسان،ایمان است (1)و زینت زمین،گیاهان هستند. «ازَّیَّنَتْ» 6 دنیا،انسان را فریب داده و به خیال و گمان وامی دارد. «ظَنَّ أَهْلُهٰا أَنَّهُمْ قٰادِرُونَ» 7 همان گونه که رویاندن گیاهان به دست خداست، (2)خشکاندن و نابود کردن آن هم به دست اوست. «فَجَعَلْنٰاهٰا حَصِیداً» 8 دنیا و جلوه های آن،در معرض انواع حوادث است. «ازَّیَّنَتْ» ... «حَصِیداً» 9 عمر انسان در دنیا همچون عمر سبزه ها و گلها کوتاه و گذراست. «مَثَلُ الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا» ... «کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ» 10 قهر خدا گاه چنان شدید است که هیچ اثری را باقی نمی گذارد. «لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ» 11 مثالهای قرآن،زمینه ی تفکّر است،پس آنها را ساده نگیریم. «لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» 12 دلبستگی و مغرور شدن به دنیا،نشانه ی کوته فکری و مغرور نشدن،نشانه ی اندیشه و فکر است. «لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 25]

اشاره

وَ اَللّٰهُ یَدْعُوا إِلیٰ دٰارِ اَلسَّلاٰمِ وَ یَهْدِی مَنْ یَشٰاءُ إِلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ (25)

و خداوند(مردم را)به سر منزل سلامت و سعادت(بهشت)می خواند و هر که را بخواهد،به راه راست هدایت می کند.

نکته ها:

«دٰارِ السَّلاٰمِ»

،یکی از نامهای بهشت است،زیرا در آنجا کینه ای در دلها نیست،تا جنگ و جدال و بهره کشی پیش بیاید. «وَ نَزَعْنٰا مٰا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ» (3)

ص :201


1- 1) .«حبّب الیکم الایمان و زیّنه فی قلوبکم»حجرات،7.
2- 2) .«ءَانتم تزرعونه ام نحن الزارعون»واقعه،64.
3- 3) .اعراف،43.

سلام،نام خداست و دار السلام،یعنی جوار رحمت الهی و جایی که کلام و درودشان سلام است و از خداوند هم به آنان سلام می شود. «سَلاٰمٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ» (1)در روایات،راه ولایت امیر المؤمنین علیه السلام و رهبران معصوم آسمانی به عنوان بهترین نمونه ی راه مستقیم بیان شده است.

پیام ها:

1 دعوت الهی،نشانه ی لطف خاصّ او بر بندگان است. «وَ اللّٰهُ یَدْعُوا» 2 سلامتی دنیا گذراست،ولی سلامت آخرت،پایدار است. «دٰارِ السَّلاٰمِ» 3 صراط مستقیم،مایه ی آرامش است و علاوه بر آخرت،همین دنیا را هم برای انسان دار السلام می سازد. «یَدْعُوا إِلیٰ دٰارِ السَّلاٰمِ» 4 زندگی و جامعه ای سالم،خواستگاه خداوند است. «یَدْعُوا إِلیٰ دٰارِ السَّلاٰمِ» 5 خداوند،هم دعوت می کند و هم راه نشان می دهد. «یَدْعُوا» ، «یَهْدِی» 6 دعوت الهی برای همه است،ولی هدایتِ ویژه،مخصوص کسانی است که او بخواهد. «یَهْدِی مَنْ یَشٰاءُ» 7 حرکت در صراط مستقیم،توفیق الهی می خواهد. «یَهْدِی» ... «إِلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ»

[سوره یونس (10): آیه 26]

اشاره

لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا اَلْحُسْنیٰ وَ زِیٰادَةٌ وَ لاٰ یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاٰ ذِلَّةٌ أُولٰئِکَ أَصْحٰابُ اَلْجَنَّةِ هُمْ فِیهٰا خٰالِدُونَ (26)

برای آنان که نیکی کنند،پاداشی نیکوتر(از نظر کیفی)و افزون تر(از نظر کمّی)خواهد بود و بر چهره ی آنان غبار ذلّت و خواری ننشیند،آنان اهل بهشتند و همیشه در آنجایند.

نکته ها:

«رهق»به معنای پوشاندن اجباری است و «قَتَرٌ» به معنای غبار،دود و خاکستر.

ص :202


1- 1) .یس،58.

اعطای پاداش زیادتر و مضاعف،با تعبیر «زِیٰادَةٌ» ،«ضعف»و«اضعاف»مکرّر در قرآن آمده است.از جمله:هر که نیکی کند پاداش ده برابر دارد، (1)خداوند علاوه بر پاداش کامل از فضل خود به آنان عطا می کند، (2)پاداش هفتصد برابر برای انفاق در راه خدا. (3)

امام صادق علیه السلام می فرماید:هر چیز اندازه ای دارد،جز اشک که قطره ای از آن آتشها را خاموش کند.سپس فرمود:کسی که اشکی برای خدا بریزد،چهره اش تیرگی و خواری نخواهد دید. «لاٰ یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاٰ ذِلَّةٌ» (4)در بعضی روایات مراد از «زِیٰادَةٌ» را دنیا گرفته اند. (5)و روایات بسیاری از اهل سنّت، «زِیٰادَةٌ» را ملاقات با خدا(و الطاف او)دانسته است. (6)

«أَحْسَنُوا»

،دامنه ی نیکی،شامل عقیده ی نیک،عمل شایسته و گفتار خوب می شود.

پیام ها:

1 دریافت الطاف الهی،مخصوص نیکوکاران است. «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنیٰ» 2 خداوند،هم پاداش عمل را می دهد و هم تشویق می کند. «الْحُسْنیٰ وَ زِیٰادَةٌ» 3 پاداش نیکوکاران در قیامت،بهترین پاداش هاست. «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنیٰ» 4 آنان که به غیر خدا رو کنند عذری ندارند،چون خداوند هم دعوت می کند، «یَدْعُوا إِلیٰ دٰارِ السَّلاٰمِ» هم راهنمایی می کند، «یَهْدِی مَنْ یَشٰاءُ» هم مزد می دهد، «الْحُسْنیٰ» و هم اضافه می دهد. «زِیٰادَةٌ» و هم اضافه اش بسیار مهم است. (7)

5 احسان و نیکی در دنیای زودگذر و فانی،زندگی در بهشت جاودان را بدنبال دارد. «أَحْسَنُوا» ... «هُمْ فِیهٰا خٰالِدُونَ»

ص :203


1- 1) .انعام،160.
2- 2) .نساء،173.
3- 3) .بقره،261.
4- 4) .تفسیر نور الثقلین.
5- 5) .تفسیر نور الثقلین.
6- 6) .تفسیر درّ المنثور.
7- 7) .کلمه ی«زیادة»نکره آمده که نشانه ی عظمت است.

[سوره یونس (10): آیه 27]

اشاره

وَ اَلَّذِینَ کَسَبُوا اَلسَّیِّئٰاتِ جَزٰاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِهٰا وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مٰا لَهُمْ مِنَ اَللّٰهِ مِنْ عٰاصِمٍ کَأَنَّمٰا أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اَللَّیْلِ مُظْلِماً أُولٰئِکَ أَصْحٰابُ اَلنّٰارِ هُمْ فِیهٰا خٰالِدُونَ (27)

و آنان که به دنبال کسب بدی ها رفتند،به قدر همان بدی ها مجازات دارند و غبار ذلّت و خواری آنان را فرا می گیرد.از قهر خداوند،پناه دهنده ای ندارند، گویا چهره هایشان با پاره هایی از شب تیره پوشانده شده است.آنان اهل دوزخند و در آن جاودانه اند.

نکته ها:

امام باقر علیه السلام فرمود:این آیه در مورد اهل بدعت و شبهات و شهوات است. (1)

«اللَّیْلِ مُظْلِماً»

،شبی است که از نور ماه هیچ خبری نیست که در هر ماه،یک شب چنین است.در مقابل«لیلِ مُقمِر»که مهتابش برای همه روشن است.

به قرینه ی آیاتی همچون: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهٰا غَبَرَةٌ. تَرْهَقُهٰا قَتَرَةٌ. أُولٰئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ» (2)و آیه ی «فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمٰانِکُمْ» (3)می توان گفت که در این آیه جمله ی «أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّیْلِ» نظر به کفّار دارد.

پیام ها:

1 انسان ها با اراده سراغ گناه می روند،نه به اجبار. «کَسَبُوا» 2 رفتار خداوند با بدکاران،عادلانه است. «جَزٰاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِهٰا» 3 دنیا،سرای عمل و آخرت سرای پاداش است. «وَ الَّذِینَ کَسَبُوا» ... «جَزٰاءُ» 4 تشویق باید بیش از تنبیه و مجازات باشد.درباره ی نیکان فرمود: «الْحُسْنیٰ وَ زِیٰادَةٌ» و درباره ی بدکاران فرمود: «سَیِّئَةٍ بِمِثْلِهٰا» 5 روسیاهی مخصوص کفّار است،نه مؤمنان گنهکار. «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»

ص :204


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .عبس،40 42.
3- 3) .آل عمران،106.

6 در قیامت،هم مجازات و تنبیه است،هم تحقیر و روسیاهی. «سَیِّئَةٍ بِمِثْلِهٰا» ، «أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ...» 7 راه فرار و نجات و شفاعت به روی کافران بسته است. «مٰا لَهُمْ مِنَ اللّٰهِ مِنْ عٰاصِمٍ»

[سوره یونس (10): آیه 28]

اشاره

وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا مَکٰانَکُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَکٰاؤُکُمْ فَزَیَّلْنٰا بَیْنَهُمْ وَ قٰالَ شُرَکٰاؤُهُمْ مٰا کُنْتُمْ إِیّٰانٰا تَعْبُدُونَ (28)

و روزی که همه را(در قیامت)گردهم آوریم،آن گاه به مشرکان می گوییم:شما و شریکانی که برای خدا می پنداشتید در جای خود بمانید(تا به حسابتان رسیدگی شود)،پس میانشان جدایی می افکنیم و معبودها(به مشرکین)می گویند:شما(در حقیقت)ما را نمی پرستیدید،(بلکه در پی هوسها و اوهام خود بودید).

نکته ها:

در آیه قبل،سخن از این بود که برای مجرمان و کافران هیچ راه نجاتی نیست، و این آیه می گوید:حتّی واسطه های خیالی هم به جای شفاعت،از آنان بیزاری می جویند.

پیام ها:

1 قیامت و حوادث آن را فراموش نکنیم. «یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً» 2 قیامت مخصوص انسان ها نیست،بلکه همه ی معبودهای ساختگی نیز حاضر می شوند. «أَنْتُمْ وَ شُرَکٰاؤُکُمْ» 3 قیامت،روز جدایی است. «فَزَیَّلْنٰا بَیْنَهُمْ» (در قیامت برای بازجویی،میان انسان ها جدایی می افتد) 4 آنچه را کافران شفیع خود می پنداشتند،در قیامت از آنان تبرّی می جویند. «مٰا کُنْتُمْ إِیّٰانٰا تَعْبُدُونَ» 5 در قیامت بت ها دارای شعور و نطق می شوند و معبودانشان را انکار و یا اظهار بی اطلاعی می کنند. «مٰا کُنْتُمْ إِیّٰانٰا تَعْبُدُونَ»

ص :205

[سوره یونس (10): آیه 29]

اشاره

فَکَفیٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً بَیْنَنٰا وَ بَیْنَکُمْ إِنْ کُنّٰا عَنْ عِبٰادَتِکُمْ لَغٰافِلِینَ (29)

پس(معبودها به مشرکان گویند:)گواهی خدا میان ما و شما کافی است،به راستی ما از پرستش شما بی خبر بودیم.

نکته ها:

در آیه ی قبل،معبودها می گفتند که شما ما را عبادت نمی کردید.اینجا می گویند:

ما از عبادت شما غافل بودیم.نتیجه اینکه:هر عبادتی که معبود از آن بی خبر باشد،عبادت نیست.

در قرآن،بارها به مسأله ی تنفّر و برائتِ معبودها از مشرکان و عمل آنها اشاره شده است.از جمله:آیه ی 17 سوره فرقان و آیه ی 63 سوره قصص.

پیام ها:

1 بت ها در قیامت شعور و نطق پیدا می کنند. «فَکَفیٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً»

[سوره یونس (10): آیه 30]

اشاره

هُنٰالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ مٰا أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَی اَللّٰهِ مَوْلاٰهُمُ اَلْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مٰا کٰانُوا یَفْتَرُونَ (30)

آنجا هر کس به(جزای)آنچه از پیش فرستاده،مبتلا شود و به سوی سرپرست حقیقی خودشان(خداوند)برگردانده شوند و آنچه به افترا و دروغ خدا می پنداشتند،از پیش چشمشان محو شود.

پیام ها:

1 قیامت،روز دریافت کارنامه ی آزمون دنیوی است. «تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ» 2 حسابرسی در قیامت،برای همه ی انسان هاست. «تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ» 3 سرچشمه ی هستی،او و پایان کار به سوی اوست. «رُدُّوا» (1)

ص :206


1- 1) .«ردّوا»در مواردی به کار می رود که آغاز نیز از آنجا سرچشمه گرفته باشد.

4 مولای حقیقی،خدا و غیر او هر چه باشد پوچ است. «مَوْلاٰهُمُ الْحَقِّ» 5 در قیامت،جلوه های دروغین معبودها محو خواهد شد. «ضَلَّ عَنْهُمْ»

[سوره یونس (10): آیه 31]

اشاره

قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ اَلسَّمْعَ وَ اَلْأَبْصٰارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ اَلْحَیَّ مِنَ اَلْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ اَلْمَیِّتَ مِنَ اَلْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اَللّٰهُ فَقُلْ أَ فَلاٰ تَتَّقُونَ (31)

بگو:چه کسی از آسمان و زمین شما را روزی می دهد؟ یا چه کسی مالک گوش و چشم هاست؟ و چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می آورد و چه کسی کار هستی را سامان می دهد؟(در پاسخ)خواهند گفت:خدا.پس بگو:

آیا از کیفر پرستش غیر خدا پروا نمی کنید؟

نکته ها:

برای بیرون آوردنِ مرده از زنده و زنده از مرده که کار خداوند است،نمونه هایی گفته اند،از جمله:خروج انسان از نطفه و نطفه از انسان،جوجه از تخم و تخم از جوجه،گیاه از دانه و دانه از گیاه،فرزند صالح از پدر و مادرِ فاسد و فرزند فاسد از والدین شایسته.

از اینکه در آیه از میان تمام اعضای انسان،تنها نام چشم و گوش آمده است، شاید به خاطر آن باشد که در میان اعضای بدن،کارآمدترین قوا این دو عضو می باشند.

پیام ها:

1 شیوه ی سؤال و واداشتن انسان ها به فکر و رجوع به فطرت،از وظایف مربیان آسمانی است. «قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ» 2 خداوند،آسمان و زمین را در رزق و ارتزاق انسان دخالت داده است. «یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمٰاءِ وَ الْأَرْضِ» 3 رزق دادن،آفریدن و اداره کردن،از سنّت های دائمی الهی است.«یرزق»، «یَمْلِکُ» ،

ص :207

«یُخْرِجُ»

، «یُدَبِّرُ» (فعل مضارع رمز استمرار است) 4 جهان آفرینش،پیوسته به تدبیر نیاز دارد و وحدت تدبیر،نشانه ی وحدت ربوبیّت است. «مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ» 5 رزق ما،شنیدن و دیدن ما،زندگی و مرگ ما،همه به دست خداست و جز او کسی و چیزی در این زمینه ها توانایی و حاکمیّت ندارد. «أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصٰارَ» ... «فَسَیَقُولُونَ اللّٰهُ» 6 فکر در نعمت ها و قدرت الهی،از شیرین ترین،ملموس ترین،عمومی ترین، ساده ترین و عشق آفرین ترین راههای خداشناسی است. «قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ» ... «فَسَیَقُولُونَ اللّٰهُ» 7 مشرکان نیز در درون خود،خدا را آفریدگار هستی می دانند. «فَسَیَقُولُونَ اللّٰهُ» 8 تنها عقیده کافی نیست،عمل هم لازم است. «فَسَیَقُولُونَ اللّٰهُ،فَقُلْ أَ فَلاٰ تَتَّقُونَ» 9 شناخت و علم،زمینه ساز تقواست. «فَسَیَقُولُونَ اللّٰهُ،فَقُلْ أَ فَلاٰ تَتَّقُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 32]

اشاره

فَذٰلِکُمُ اَللّٰهُ رَبُّکُمُ اَلْحَقُّ فَمٰا ذٰا بَعْدَ اَلْحَقِّ إِلاَّ اَلضَّلاٰلُ فَأَنّٰی تُصْرَفُونَ (32)

پس این چنین خداوند(قادر و یکتا)،به حقّ پروردگار شماست.و پس از حقّ، جز گمراهی چیست؟ پس چگونه(از حقّ)باز گردانده می شوید؟!

پیام ها:

1 با وجود خدای حاکم،رازق،خالق و مدبّر،(که در آیه قبل بود)مجالی برای پروردگاری غیر از او نیست. «فَذٰلِکُمُ اللّٰهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَمٰا ذٰا بَعْدَ الْحَقِّ» 2 اعتقاد به ربوبیّتی جز خداوند،باطل و گمراهی است. «فَمٰا ذٰا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاٰلُ» 3 میان حقّ و باطل دیگر راهی نداریم،بلکه هر چه حقّ نبود،باطل است و بی طرفی و بی خطی مردود است. «فَمٰا ذٰا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاٰلُ» 4 انسان،فطرتی حقگرا دارد.شیطان ها،اوهام و عوامل دیگر،او را به انحراف می کشانند. «تُصْرَفُونَ»

ص :208

[سوره یونس (10): آیه 33]

اشاره

کَذٰلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَی اَلَّذِینَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لاٰ یُؤْمِنُونَ (33)

بدین سان حکم و سخن پروردگارت بر آنان که نافرمانی کردند محقّق شد که آنان ایمان نمی آورند.

پیام ها:

1 انسان،با انتخاب راه فسق،قهر الهی را برای خود قطعی می کند. «حَقَّتْ» ... «عَلَی الَّذِینَ فَسَقُوا» 2 فسق و گناه،مانع گرایش به ایمان و زمینه ی کفر است. «فَسَقُوا» ... «لاٰ یُؤْمِنُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 34]

اشاره

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکٰائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا اَلْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قُلِ اَللّٰهُ یَبْدَؤُا اَلْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ فَأَنّٰی تُؤْفَکُونَ (34)

بگو:آیا از معبودهایی که شما شریک خدا قرار داده اید،کسی هست که بتواند آفرینش را ایجاد و آغاز کند و سپس آن را باز گرداند؟ بگو:(فقط)خداوند،آفرینش را آغاز می کند و سپس باز می گرداند.پس چرا(از حقّ)بازگردانده می شوید؟!

پیام ها:

1 خداوند شیوه ی بحث و جدل با مشرکان را به پیامبرش می آموزد. «قُلْ» 2 شریک خدا،جز ساخته ی اوهام بشری نیست. «شُرَکٰائِکُمْ» 3 هستی حادث و پدیده است. «یَبْدَؤُا الْخَلْقَ» 4 ملاک پرستش دو چیز است:یکی توانایی بر پدید آوردن و دیگری قدرتِ برپا کردن دوباره ی آن. «یَبْدَؤُا» ... «ثُمَّ یُعِیدُهُ» 5 قیامت بعد از انقراض دنیا پدید می آید. «یَبْدَؤُا» ... «ثُمَّ یُعِیدُهُ» 6 هستی به سوی مرگ و انقراض در حرکت است و سرانجام آن مرگ و نیستی است. «یَبْدَؤُا» ... «ثُمَّ یُعِیدُهُ» 7 معاد و قیامت،همانند دنیا و جسمانی است. «ثُمَّ یُعِیدُهُ»

ص :209

8 شریک پنداری،نشانه ی بی خردی است. «فَأَنّٰی تُؤْفَکُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 35]

اشاره

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکٰائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَی اَلْحَقِّ قُلِ اَللّٰهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی اَلْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاٰ یَهِدِّی إِلاّٰ أَنْ یُهْدیٰ فَمٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (35)

بگو:آیا از معبودهایی که شما شریک خدا قرار داده اید،کسی هست که به سوی حقّ هدایت کند؟ بگو:(فقط)خداوند به حقّ هدایت می کند.پس آیا کسی که به سوی حقّ هدایت می کند برای پیروی شایسته تر است،یا کسی که خود هدایت نمی شود مگر آنکه هدایتش کنند؟ شما را چه می شود؟ چگونه حکم می کنید؟!

نکته ها:

آیه ی قبل به مبدأ،معاد و خلقت هستی اشاره داشت و این آیه به نبوّت،امامت و امر هدایت بشر اشاره می کند.

هدایت دو نوع است:یکی نشان دادن راه،دیگری رساندن به مقصد و مقصود.

نوع اوّل،کار انبیاست، «جَعَلْنٰاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنٰا» (1)امّا هدایت به معنای دوّم،خاصّ خداوند است. «إِنَّکَ لاٰ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لٰکِنَّ اللّٰهَ یَهْدِی» (2)«یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ» و «یَهْدِی لِلْحَقِّ» ،هر دو به یک معناست. (3)

طبق روایات متواتر از شیعه و اهل سنّت،پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله فرمودند:«الحقّ مع علیٍّ و علیٌّ مع الحقّ»،همواره حقّ با علی علیه السلام است و علی علیه السلام با حقّ است. (4)

پیام ها:

1 ارشاد و هدایت،یکی از شئون خداوندی است. «قُلِ اللّٰهُ یَهْدِی» (ملاک پرستش، توانایی برای هدایت کردن است)

ص :210


1- 1) .انبیاء،73.
2- 2) .قصص،56.
3- 3) .تفسیر المیزان.
4- 4) .احقاق الحق،ج 5،ص 28 و 635.

2 هدایت صحیح،به علم گسترده و مصون از خطا،قدرت،محبّت و هدف نیازمند است.لذا جز خداوند و کسانی که او به عنوان راهنما تعیین کرده، دیگران نمی توانند هادی باشند.بت ها و طاغوت ها چگونه می توانند هادی باشند؟ (1)«قُلِ اللّٰهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ» 3 کسی شایسته ی پیروی است که به حقّ راهنمایی می کند. «أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ» 4 اصل نبوّت،امامت و اطاعت از رهبریِ معصوم،یک اصل عقلی است. «فَمٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 36]

اشاره

وَ مٰا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاّٰ ظَنًّا إِنَّ اَلظَّنَّ لاٰ یُغْنِی مِنَ اَلْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اَللّٰهَ عَلِیمٌ بِمٰا یَفْعَلُونَ (36)

و بیشتر آنان جز از گمان(بی پایه)پیروی نمی کنند.قطعاً گمان به هیچ وجه(انسان را) از حقیقت بی نیاز نمی کند،همانا خداوند به آنچه مردم انجام می دهند،آگاه است.

نکته ها:

آنچه دارای ارزش واقعی است،«علم»است.گمان قوی و اطمینان نیز اگر مبنای صحیح داشته باشد،ارزش دارد همچون گمانی که از ظاهر آیات و روایات،در شناخت حکم خدا(آن هم در مسائل فرعی)برای فقیه حاصل می شود.امّا گمان در عقیده،اگر منشأ آن تقلید از نیاکان و تعصّبات جاهلی باشد،بی ارزش است.

پیام ها:

1 همیشه اکثریّت،نشانه ی حقّانیّت نیست. «وَ مٰا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاّٰ ظَنًّا» 2 مخالفان انبیا،منطق ندارند. «إِلاّٰ ظَنًّا» 3 شرک پایه ی علمی ندارد. «هَلْ مِنْ شُرَکٰائِکُمْ» ... «وَ مٰا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاّٰ ظَنًّا» 4 در عقاید و بینشها باید سراغ علم رفت،نه گمان. «إِنَّ الظَّنَّ لاٰ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ»

ص :211


1- 1) .ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش

[سوره یونس (10): آیه 37]

اشاره

وَ مٰا کٰانَ هٰذَا اَلْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَریٰ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ وَ لٰکِنْ تَصْدِیقَ اَلَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ اَلْکِتٰابِ لاٰ رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (37)

و چنان نیست که این قرآن از سوی غیر خدا و به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیقی است برای کتب آسمانی پیشین و توضیحی از آن کتاب است.

شکّی در آن نیست که از سوی پروردگار جهانیان است.

پیام ها:

1 جامعیّت قرآن و محتوای آن به گونه ای است که افترا و انتساب آن به غیر خدا به آن نمی چسبد. «أَنْ یُفْتَریٰ» 2 کتاب های آسمانی مؤیّد یکدیگرند.تفاوت در اجمال و تفصیلِ محتوای آنهاست. «تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ» 3 قرآن وسیله ی رشد و تربیت است. «هٰذَا الْقُرْآنُ» ... «مِنْ رَبِّ الْعٰالَمِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 38]

اشاره

أَمْ یَقُولُونَ اِفْتَرٰاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ اُدْعُوا مَنِ اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ (38)

بلکه می گویند:قرآن را بافته(و به دروغ به خدا نسبت داده)است.بگو:اگر راست می گویید(که قرآن،سخن بشر است،نه کلام خدا)،پس سوره ای همانند آن بیاورید و هر که را غیر از خدا می توانید به یاری بخوانید؟

نکته ها:

اشاره

قرآن چندین بار بر معجزه بودن کلام الهی و عجز جنّ و انس از آوردن مثل آن و به آوردن نظیر قرآن،یا حتّی آیه ای همانند آن،تحدّی و مبارزه طلبیده است،از جمله در آیه 13 سوره ی هود.از طرفی با اینکه در طول قرنها،میلیون ها مخالف برای تضعیف قرآن و شکست اسلام،فعالیّت های بسیاری داشته و دارند،لیکن این ندای مبارزه خواهانه ی قرآن،تا کنون بی پاسخ مانده و تا قیامت بی جواب خواهد ماند.

ص :212

امتیازاتِ قرآن

چون سخن از تحدّی قرآن است،به گوشه ای از امتیازات این معجزه ی جاودان الهی اشاره می شود:

1 گنجاندن معارفی بلند در کلماتی کوتاه:مثلاً در مورد زن و مرد تعبیر می کند، «هُنَّ لِبٰاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبٰاسٌ لَهُنَّ» (1)زنان لباس شما و شما لباس آنها هستید.برای بیان سستی قدرت های غیر الهی،آنها را به خانۀ عنکبوت تشبیه می کند. (2)و یا اینکه از آفریدن یک پشه آنان را ناتوان می داند. «لَنْ یَخْلُقُوا ذُبٰاباً» (3)2 شیرینی کلام و نفوذ:هزار بار هم خوانده شود کهنه نمی شود،بلکه هر بار نکته ای به دست می آید.

3 آهنگ و موسیقی کلام:طنین و آهنگ کلمات آن،مخصوص است و اگر آیه ای از قرآن در میان سخنان هر عرب زبان،یا در میانِ روایات باشد،مشخّص است.

4 جامعیّت قرآن:از برهان تا مثل،از دنیا تا آخرت و نیز مسائل خانوادگی،حقوقی، سیاسی،نظامی،اخلاقی،تاریخی و...را دربر دارد.

5 واقع گرایی:محتوای آن مبتنی بر حدس و گمان نیست.حتی داستان هایش مستند و واقعی است.

6 همه گیر و جهانی:مردم در هر سطح و هر کجا باشند،از آن بهره می برند و قرآن به صورت کتاب تخصّصی نیست.

7 ابدی:هر چه از عمر بشر و علوم می گذرد،اسرار بیشتری از قرآن کشف می شود.

8 رشد فزاینده:با داشتن بیشترین دشمن و ضربات فراوان،بیشترین رشد را در طول عمر خود داشته است.

9 معجزه ای در دست:این معجزه در دست همه است و از نوع سخن و کلمه است که در اختیار همه است.

10 هم معجزه و هم کتاب دستور و قانون است.

ص :213


1- 1) .بقره،187.
2- 2) .عنکبوت،41.
3- 3) .حج،73.

11 از فردی درس نخوانده و در منطقه ای محروم از سواد است.

12 چیزی به آن افزوده یا از آن کاسته نشده است و مصون از تحریف است.

پیام ها:

1 قرآن برای اثبات اعجاز خود،ساده ترین راه را مطرح می کند که دعوت از مردم برای آوردن سوره ای مثل آن است. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ» 2 نه تنها کلّ قرآن،بلکه حتّی یک سوره از آن هم معجزه است. «بِسُورَةٍ» 3 قرآن برای مبارزه طلبی،تخفیف هم داده و به آوردنِ یک سوره مثل قرآن هم قانع است. «بِسُورَةٍ» 4 مبارزه طلبی قرآن،مخصوص زمان و مکان معیّنی نیست،تا قیامت،تا پایان عمر بشر و در همه جای زمین،این درخواست مطرح است. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّٰهِ» 5 مبارزه طلبی قرآن،مخصوص عوام نیست،بلکه همه ی حقوقدانان،ادیبان و نوابغ و...را به مبارزه می طلبد. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّٰهِ» 6 در این مبارزه طلبی،امکانات و نفرات خاصّی را تعیین نکرده است. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّٰهِ» 7 در این مبارزه طلبی،تحریک هم کرده است. «إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 39]

اشاره

بَلْ کَذَّبُوا بِمٰا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّٰا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذٰلِکَ کَذَّبَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ اَلظّٰالِمِینَ (39)

بلکه(حقّ آن است که)چیزی را که به شناخت آن احاطه نداشتند دروغ پنداشتند،در حالی که سرانجام و حقیقت و باطن آن هنوز بر ایشان روشن نشده است.کسانی که پیش از آنان بودند نیز همین گونه تکذیب کردند.پس بنگر که سرانجام ستمگران چگونه است.

ص :214

نکته ها:

امام صادق علیه السلام فرمودند:از دو آیه ی قرآن دو درس بزرگ می آموزیم:

الف:تا علم نداریم،حرفی نزنیم. «أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثٰاقُ الْکِتٰابِ أَنْ لاٰ یَقُولُوا عَلَی اللّٰهِ إِلاَّ الْحَقَّ» (1)ب:تا علم نداریم،حرفی را ردّ نکنیم. «بَلْ کَذَّبُوا بِمٰا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ» همین آیه. (2)

عبد العظیم حسنی از امام جواد علیه السلام نقل می کند که حضرت علی علیه السلام فرمود:چهار نکته گفتم که خداوند آیات آن را نازل کرده است:

1«المرء مخبوء تحت لسانه»شخصیّت انسان در زیر زبانش پنهان است،آیه نازل شد:

«وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ» (3)یعنی در گفتگو آنان را می شناسی.

2 گفتم:«مَن جهل شیئاً عاداه»هر کس چیزی را نداند،دشمنی با آن می کند،آیه نازل شد: «بَلْ کَذَّبُوا بِمٰا لَمْ یُحِیطُوا» 3 گفتم:«قیمة کلّ امرء ما یحسنه»ارزش هر کس به لیاقت و عملکرد اوست،آیه نازل شد: «إِنَّ اللّٰهَ اصْطَفٰاهُ عَلَیْکُمْ وَ زٰادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» (4)یعنی خداوند طالوت را به خاطر توانایی هایش برگزید.

4«القتل یقلّ القتل»کشتن ستمگر،جلو زیاد شدن قتل را می گیرد،آیه نازل شد: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصٰاصِ حَیٰاةٌ» (5)

پیام ها:

1 مخالفان،بدون احاطه ی علمی به قرآن،آن را ردّ کرده اند. «کَذَّبُوا بِمٰا لَمْ یُحِیطُوا» 2 به خاطر ندانستن،چیزی را ردّ نکنیم. «کَذَّبُوا بِمٰا لَمْ یُحِیطُوا» 3 دانستنِ کلّی و اجمالی کم اثر است.آنچه سبب نورانیّت می شود،«احاطه ی علمی»است. «لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ»

ص :215


1- 1) .اعراف،169.
2- 2) .تفسیر مجمع البیان.
3- 3) .محمّد،30.
4- 4) .بقره،247.
5- 5) .بقره 179؛کافی،ج 1،ص 166.

4 مخالفت مخالفان انبیا در طول تاریخ،اغلب بر اساس جهل بوده است. «کَذٰلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» 5 آگاهی بر تاریخ و سرنوشت مخالفان انبیا،لازم است. «فَانْظُرْ کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ...»

[سوره یونس (10): آیه 40]

اشاره

وَ مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لاٰ یُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِینَ (40)

و بعضی از آنان کسانی هستند که به قرآن ایمان می آورند و برخی کسانی که به آن ایمان نمی آورند و پروردگارت به فساد کنندگان داناتر است.

پیام ها:

1 انسان دارای اختیار است،نه آنکه مجبور باشد. «مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لاٰ یُؤْمِنُ بِهِ» 2 رهبر نباید توقّع داشته باشد که همه ی مردم به راه و آیین او ایمان آورند.

«وَ مِنْهُمْ مَنْ لاٰ یُؤْمِنُ بِهِ»

3 بی ایمانی و فساد،ملازم یکدیگرند.هم گناه مانع ایمان است و هم بی ایمانی انگیزه ی فساد می شود. «لاٰ یُؤْمِنُ بِهِ» ... «بِالْمُفْسِدِینَ» 4 انسان،زیر نظر پروردگار است. «رَبُّکَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 41]

اشاره

وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِیئُونَ مِمّٰا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِیءٌ مِمّٰا تَعْمَلُونَ (41)

و اگر تو را تکذیب کردند،پس بگو:عمل من برای من و عمل شما برای شما باشد.(و هر یک از ما و شما،جزای کار خود را خواهد دید.)شما از آنچه من انجام می دهم بیزارید و من نیز از آنچه شما انجام می دهید،بیزارم.

پیام ها:

1 مردم را نمی توان به ایمان آوردن مجبور کرد.وظیفه ی پیامبران ارشاد و هدایت است،نه اجبار. «وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ...» 2 رهبر باید خود را برای تکذیب گروهی از مردم آماده کند. «وَ إِنْ کَذَّبُوکَ»

ص :216

3 در مقابل تکذیب کنندگان احساس شکست نکنیم،چون پاداش هدایت و ارشاد را می بریم و مخالفان نیز به کیفر تکذیب و لجاجت خود می رسند ولی برنده ی این معامله ما هستیم. «لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ» 4 پیامبر در برابر تکذیب کنندگان موضع گیری قاطعی داشت. «فَقُلْ لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ» 5 سود و زیان هر کس تنها به خود او بر می گردد. «لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ» (کلمه ی «لِی» و «لَکُمْ» مقدّم بر «عَمَلِی» و «عَمَلُکُمْ» آمده است) 6 اسلام دین استدلال و اخلاق است،نه سازش با کفّار.اگر حقّ را پذیرا نشدند، بیزاری خود را از رفتار و عقاید آنان اعلام کنیم. «أَنْتُمْ بَرِیئُونَ» ، «وَ أَنَا بَرِیءٌ» 7 رضای به کار دیگران،انسان را شریک در پاداش یا کیفر می کند. «أَنْتُمْ بَرِیئُونَ» ، «وَ أَنَا بَرِیءٌ» (دلیل آنکه مزد هر کس مخصوص خود اوست،این است که من و شما هیچ یک به کار دیگری راضی نیستیم)

[سوره یونس (10): آیه 42]

اشاره

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ اَلصُّمَّ وَ لَوْ کٰانُوا لاٰ یَعْقِلُونَ (42)

(و چون قرآن بخوانی)گروهی از آنان(در ظاهر)به سخن تو گوش فرا می دهند،(امّا گویی کَرند و هیچ نمی شنوند،)آیا تو می توانی سخن خود را به گوش ناشنوایان برسانی؛هر چند اهل تعقّل نباشند؟

پیام ها:

1 همه ی شنوندگان،حسن نیّت ندارند.گاهی لجوجان برای یافتن بهانه و دستاویز قرار دادن،مکرّراً گوش می دهند. «مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ...» 2 بیمار دلیِ انسان گاهی به جایی می رسد که سخن پیامبر هم او را درمان نمی کند. «أَ فَأَنْتَ» ... «تُسْمِعُ الصُّمَّ»

ص :217

3 برای هدایت مردم،آمادگی پذیرش لازم است و تنها دلایل روشن و رهبر لایق کافی نیست. «لاٰ یَعْقِلُونَ» 4 شنیدن(مستقیم یا غیر مستقیم)مهمّ نیست،آنچه در هدایت مهمّ است،تعقّل و پذیرش است؛و گر نه حیوان نیز می شنود. «یَسْتَمِعُونَ» ، «لاٰ یَعْقِلُونَ»

[سوره یونس (10): آیات 43 تا 44]

اشاره

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْظُرُ إِلَیْکَ أَ فَأَنْتَ تَهْدِی اَلْعُمْیَ وَ لَوْ کٰانُوا لاٰ یُبْصِرُونَ (43) إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یَظْلِمُ اَلنّٰاسَ شَیْئاً وَ لٰکِنَّ اَلنّٰاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (44)

و گروهی از مردم کسانی اند که به تو نگاه می کنند،(امّا گویی هیچ نمی بینند.) پس آیا تو می توانی نابینایان را هدایت کنی،هر چند(با چشمِ دل)نمی بینند؟

قطعاً خداوند هیچ ظلمی به مردم نمی کند،امّا این خود مردمند که به خویشتن ستم می کنند.

نکته ها:

گروهی در قیامت،کور محشور می شوند و این نتیجه ی کوردلی و فراموشی آیات الهی در دنیاست و چنین کسانی گویا کورند: «وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیٰامَةِ أَعْمیٰ» ... «کَذٰلِکَ أَتَتْکَ آیٰاتُنٰا فَنَسِیتَهٰا وَ کَذٰلِکَ الْیَوْمَ تُنْسیٰ» (1)امام هادی علیه السلام فرمود:هر کس گمان کند که خداوند بندگان را بر گناه مجبور و آنان را کیفر می کند،به خدا نسبت ظلم داده و این آیه(44)را تکذیب کرده است. (2)

پیام ها:

1 هر نگاهی،بصیرت آور نیست و هر تماشاگری،جذب حقیقت نمی شود.

«یَنْظُرُ»

، «لاٰ یُبْصِرُونَ» 2 حتّی پیامبران در کوردلان مؤثّر نیستند. «أَ فَأَنْتَ تَهْدِی الْعُمْیَ»

ص :218


1- 1) .طه،124 126.
2- 2) .بحار،ج 5،ص 71.

3 آنان که با نگاه،به حقّ نرسند،همچون کورانند. «یَنْظُرُ» ، «لاٰ یُبْصِرُونَ» 4 خداوند،بهترین مکتب،کتاب و رهبر را برای هدایت مردم فرستاده است،اگر نپذیرند به خودشان ستم کرده اند. «إِنَّ اللّٰهَ لاٰ یَظْلِمُ النّٰاسَ» ... «أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 45]

اشاره

وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ کَأَنْ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاّٰ سٰاعَةً مِنَ اَلنَّهٰارِ یَتَعٰارَفُونَ بَیْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ اَلَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقٰاءِ اَللّٰهِ وَ مٰا کٰانُوا مُهْتَدِینَ (45)

و روزی که خداوند آنان را محشور و جمع می کند،گویا جز ساعتی از روز را(در دنیا یا برزخ)نمانده اند.آن روز یکدیگر را می شناسند.قطعاً آنان که دیدار خدا(معاد یا قیامت) را تکذیب کردند،زیان کار شدند و هرگز هدایت یافته نبوده اند.

نکته ها:

عظمت روز قیامت چنان است که زندگانی پیش از آن بسیار کوتاه جلوه می کند.

این حقیقت در آیات دیگر هم مطرح شده است،از جمله:

«لَمْ یَلْبَثُوا إِلاّٰ عَشِیَّةً أَوْ ضُحٰاهٰا» (1)گویا در دنیا یا برزخ شبی بیشتر نبودند.

«وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاّٰ قَلِیلاً» (2)گمان می کنید جز مدّت کمی قبل از قیامت نبوده اید.

«إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاّٰ عَشْراً» (3)فکر می کنید جز ده روزی ساکن نبوده اید.

«لَبِثْنٰا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ» (4)فکر می کنید روز یا پاره ای از روز در دنیا یا برزخ بوده اید.

«مٰا لَبِثُوا غَیْرَ سٰاعَةٍ» (5)فکر می کنید یک ساعتی بیشتر نبوده اید.

کوتاهی عمر دنیا،یا به جهت زودگذری آن است،یا به خاطر بهره نگرفتن از زمان و فرصت،یا در مقایسه با عمر آخرت و یا بدان جهت که انسان ها در برزخ گویا در خوابند و پس از بیداری احساس می کنند که زمان اندک بوده است.

به هر حال هم متاع دنیا نسبت به آخرت قلیل است و هم زمانش،چنان که گویا ساعتی بیش نبوده است.

ص :219


1- 1) .نازعات،46.
2- 2) .اسراء،52.
3- 3) .طه،103.
4- 4) .مؤمنون،112.
5- 5) .روم،54.

پیام ها:

1 زندگی دنیا،نسبت به روز رستاخیز بسیار اندک است. «سٰاعَةً مِنَ النَّهٰارِ» 2 در قیامت،مردم یکدیگر را می شناسند. «یَتَعٰارَفُونَ بَیْنَهُمْ» 3 زیانکاران واقعی آنانند که با تکذیب قیامت،از بهره های ابدی آخرت محرومند و تنها به لذّات دنیوی قانعند.در حالی که مؤمنان،هم در دنیا از نعمت های الهی کامیابند،هم در آخرت نصیب دارند. «قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا»

[سوره یونس (10): آیه 46]

اشاره

وَ إِمّٰا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ اَلَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنٰا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اَللّٰهُ شَهِیدٌ عَلیٰ مٰا یَفْعَلُونَ (46)

(ای پیامبر!)برخی از قهر و کیفری را که به کافران وعده می دهیم یا(در حال حیات تو)نشانت می دهیم،یا تو را از دنیا می بریم(و پس از تو به کیفر می رسند،به هر حال)بازگشت آنان به سوی ماست،سپس خداوند بر آنچه انجام می دهند،گواه است.

نکته ها:

کیفر برخی از کافران،در جنگ های بدر،حُنین،احزاب و فتح مکّه بود،و پس از رحلت پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله نیز دست خداوند برای کیفر باز است.

تأخیر عذاب مشرکان،دو مسئله را در پی داشت؛یکی نگرانی پیامبر و دیگری بهانه گیری مشرکان که می گفتند:عذاب موعود کجاست؟(که در دو آیه ی بعد خواهیم خواند) این آیه حکمت تأخیر عذاب را برای دلداری پیامبر و مردم بیان می کند که بازگشت همه به سوی ماست و ما بر کارهای آنان گواهیم و مشرکان به بهانه گیری خود دلخوش نباشند.

حضرت علی علیه السلام فرمودند:

«اتّقوا معاصی اللّٰه فی الخلوات فانّ الشاهد هو الحاکم»از نافرمانی خداوند در پنهانی و

ص :220

خلوت نیز پرهیز کنید،زیرا شاهد،خود حاکم است. (1)

پیام ها:

1 خداوند به حساب کافران می رسد و کیفرشان می دهد،چه این زمان و چه زمان دیگر.پس مسلمانان از تأخیر قضای الهی نباید گرفتار یأس و نگرانی شوند. «وَ إِمّٰا نُرِیَنَّکَ» ... «أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنٰا مَرْجِعُهُمْ» 2 وفات پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله،در حکم خداوند نسبت به کافران تأثیری ندارد.

«أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ»

3 بازگشت همه به سوی خداست و هیچ کس را توان فرار از دادگاه عدل الهی نیست. «فَإِلَیْنٰا مَرْجِعُهُمْ» 4 خداوند گواه بر اعمال ماست. «اللّٰهُ شَهِیدٌ»

[سوره یونس (10): آیات 47 تا 48]

اشاره

وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذٰا جٰاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لاٰ یُظْلَمُونَ (47) وَ یَقُولُونَ مَتیٰ هٰذَا اَلْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ (48)

برای هر امّتی پیامبری است.پس هر گاه پیامبرشان بیاید،میان آنان به عدالت داوری می شود و ستمی به آنان روا نمی گردد.

کفّار(از روی استهزا)می گویند:اگر راست می گویید،این وعده(عذاب)چه وقت است؟

نکته ها:

کفّار بارها از روی استهزا،از انبیا می پرسیدند که اگر راست می گویید،زمان قهر خدا چه وقت است؟! این سؤالِ تحقیرآمیز،نوعی تقویت دل برای افرادی بود که تحت تأثیر آنها قرار می گرفتند،ولی مگر لازمه ی تحقّق امری،دانستن زمان آن است؟!

ص :221


1- 1) .بحار،ج 73،ص 364.

سؤال:اگر هر قومی رسولی دارند،پس چرا رسالت قطع شده است؟ باسخ:مراد از رسول،شخص پیامبر نیست،بلکه پیام و رسالت اوست،چه مستقیم و چه با واسطه.و الاّ می بایست در هر منطقه ای پیامبری باشد! حضور انبیا در میان مردم و قضاوت عادلانه،هم مربوط به دنیاست و هم ممکن است مربوط به آخرت باشد که در آیه 69 سوره زمر نیز مطرح است.

امام باقر علیه السلام فرمود:پیامبران الهی،«یقضون بالقسط»به قسط و عدل حکم می کنند. (1)

پیام ها:

1 از سنّت های الهی آن است که هیچ امّتی بدون پیامبر نباشد. «لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ» 2 تاریخ دین،همراه با تاریخ انسانیّت است. (2)«لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ» 3 قهر الهی«که در آیه قبل مطرح شد)بعد از اتمام حجّت و آمدن پیامبران است.

«لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ»

4 گسترش قسط و عدل در جامعه،در سایه ی بعثت پیامبران است. «فَإِذٰا جٰاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ» 5 در قیامت،هر گروهی با پیامبر خودشان حاضر می شوند،سپس میان آنان به عدالت داوری می شود. (3)«جٰاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ...»

[سوره یونس (10): آیه 49]

اشاره

قُلْ لاٰ أَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرًّا وَ لاٰ نَفْعاً إِلاّٰ مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذٰا جٰاءَ أَجَلُهُمْ فَلاٰ یَسْتَأْخِرُونَ سٰاعَةً وَ لاٰ یَسْتَقْدِمُونَ (49)

10\49

بگو:من(حتّی)برای خودم جز آنچه خدا بخواهد، مالک زیان و سودی نیستم (تا چه رسد برای شما)،برای هر امّتی اجل و سرآمدی معیّن است که هر گاه مدّتشان فرا رسد،نه لحظه ای تأخیر دارند و نه پیشی می گیرند.

ص :222


1- 1) .تفسیر صافی.
2- 2) .چنان که در آیه ی دیگری می خوانیم:«و ان من امّةٍ الاّ خلا فیها نذیر»فاطر،24.
3- 3) .آیه ی دیگر می فرماید:«و جیء بالنبیّین و الشهداء و قضی بینهم بالحقّ»زمر،69.

نکته ها:

در آیه ی قبل،برای هر امّتی«رسول»بود،در اینجا برای هر امّتی«أجل»است.

شاید بتوان گفت:فرارسیدن زمان شقاوت یا سعادت هر قومی وابسته به پیروی از رسول یا بی اعتنایی به اوست.

سؤال:اگر هر امّتی اجلی دارد،پس امّت اسلام نیز باید اجل و پایانی داشته باشد؟ پاسخ:امّت به معنای گروه و جماعت است،نه مذهب.پس منافاتی با خاتمیّت ندارد و دلیل بر لزوم تغییر مذهب در هر مدّت زمانی نیست.

پیام ها:

1 هیچ کس حتّی انبیا،از پیش خود قدرتی و مالکیّتی ندارد. «لاٰ أَمْلِکُ لِنَفْسِی» 2 قدرت انبیا و اولیا،پرتوی از قدرت الهی است. (1)«إِلاّٰ مٰا شٰاءَ اللّٰهُ» 3 نشانه ی صداقت پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله،گفتنِ «لاٰ أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لاٰ ضَرًّا» است.

4 تعیین زمان کیفر کفّار،تنها به دست خداست. «مَتیٰ هٰذَا الْوَعْدُ» ... «قُلْ لاٰ أَمْلِکُ...» 5 جامعه همچون افراد،اجل،سعادت و شقاوت،رشد و غیّ دارد. «لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ» (سرآمدن اجل ها،گاهی با هلاکت و نابودی است،گاهی با از دست دادن شوکت و عزّت) 6 حکومت و قدرت دنیوی ابدی نیست،به آن مغرور نشویم. «لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ» 7 مهلت دادن به امّت ها،از سنّت های الهی است. «لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ» 8 مقدّراتِ امّت ها،بر اساس سنّت های الهی است و تقدیم و تأخیر ندارد.پس در مقدّرات الهی شتاب نکنیم. «فَلاٰ یَسْتَأْخِرُونَ...»

ص :223


1- 1) .متأسفانه در تفسیر مراغی برای ردّ توسّل،بحثی مفصّل شده و به جمله ی«قل لا املک»استناد شده و از جمله ی«الاّ ما شاء اللّٰه»غفلت شده است!!

[سوره یونس (10): آیات 50 تا 51]

اشاره

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَتٰاکُمْ عَذٰابُهُ بَیٰاتاً أَوْ نَهٰاراً مٰا ذٰا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ اَلْمُجْرِمُونَ (50) أَ ثُمَّ إِذٰا مٰا وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَ قَدْ کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (51)

بگو:آیا اندیشیده اید،اگر عذاب خداوند شب یا روز به سراغ شما آید(چه می کنید؟)گناهکاران چه چیزی را از او به شتاب می خواهند(که می گویند:

« مَتیٰ هٰذَا الْوَعْدُ »عذاب خدا چه وقت است).

آیا پس از آنکه(عذاب)نازل شد،به آن ایمان می آورید؟ حالا؟ در حالی که پیشتر خواستار زود آمدن عذاب بودید؟

نکته ها:

در حدیثی می خوانیم که مصداق عذاب در آیه،عذابی است که در آخر الزّمان نصیب اهل قبله می شود. (1)

پیام ها:

1 قهر الهی،ناگهانی است و شب و روز در آن مطرح نیست. «بَیٰاتاً أَوْ نَهٰاراً» 2 خردمند،با احتمال عذاب باید احتیاط کند،نه شتاب. «مٰا ذٰا یَسْتَعْجِلُ» 3 به هنگام قهر خدا که مجرمان را غافلگیر می کند، «بَیٰاتاً أَوْ نَهٰاراً» راه نجات بسته است. «مٰا ذٰا یَسْتَعْجِلُ» 4 ایمان آوردن هنگام خطر،اثری ندارد. «آلْآنَ...» 5 مشرکان همواره خواهان تسریع در عذاب الهی بوده اند. «کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 52]

اشاره

ثُمَّ قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذٰابَ اَلْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّٰ بِمٰا کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ (52)

ص :224


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.

سپس به ستمگران گفته شود:عذاب همیشگی را بچشید.آیا جز به آنچه به دست آورده اید،کیفر داده می شوید؟

نکته ها:

مراد از عذاب در آیه ی قبل،کیفر الهی در دنیا بود و در این آیه،عذاب رستاخیز مطرح است،لذا فرمود: «ذُوقُوا» و نفرمود:«یذوقون».

پیام ها:

1 مخالفان پیامبران،ظالمند. «ظَلَمُوا» (با توجّه به آیات قبل) 2 کیفر الهی،برای گروهی از مجرمان جاودانه است. «عَذٰابَ الْخُلْدِ» 3 کیفرهای اخروی،هم روحی است و هم جسمانی. «قِیلَ» ... «ذُوقُوا» 4 کیفرها طبق عدل الهی است. «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّٰ بِمٰا کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ» 5 انسان در عملِ نیک و بد آزاد است،نه مجبور. «تَکْسِبُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 53]

اشاره

وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ مٰا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ (53)

و از تو خبر می گیرند که آیا آن(وعده ی مجازات الهی)حقّ است؟ بگو:آری،سوگند به پروردگارم که آن حتمی است و شما نمی توانید(خدا را از انجام آن)عاجز کنید.

نکته ها:

این آیه،نظیر آیه ی 8 سوره ی طور است: «إِنَّ عَذٰابَ رَبِّکَ لَوٰاقِعٌ مٰا لَهُ مِنْ دٰافِعٍ» قطعاً عذاب الهی واقع خواهد شد و هیچ مانعی جلوگیر آن نیست.

پیام ها:

1 وعده های الهی قطعی و حتمی است. «إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ» (سوگند،کلمه ی انّ، حرفِ لام در«لحقّ»نشانه ی تأکید است) 2 رهبر باید از مردم رفع تردید و ابهام کند. «قُلْ» 3 در برابر تردیدها باید با قاطعیّت سخن گفت. «إِی وَ رَبِّی»

ص :225

4 گاهی سوگند برای رفع تردید و تزلزل مردم لازم است. «إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ» 5 در نظام هستی،هیچ قدرتی مانع اراده ی الهی نیست. «مٰا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 54]

اشاره

وَ لَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مٰا فِی اَلْأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا اَلنَّدٰامَةَ لَمّٰا رَأَوُا اَلْعَذٰابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لاٰ یُظْلَمُونَ (54)

اگر برای هر کس که ستم کرده،آنچه در زمین است می بود،قطعاً همه ی آن را (برای نجات از قهر الهی و باز خرید خود)می داد.آنان با دیدن عذاب،پشیمانی خود را پنهان می کنند(تا شماتت نشوند)و میانشان به عدالت داوری می شود و بر آنان ستم نرود.

نکته ها:

فدیه دادن برای نجات از عذاب،در آیات دیگر هم مطرح شده است.از جمله آیه ی «مٰا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ» (1)حتّی اگر دو برابر آنچه در زمین است بدهند،از عذاب خدا نجات نمی یابند.همچنین در سوره ی معارج می فرماید:مجرم دوست دارد آن روز،همه ی فرزندان،همسر،برادر و فامیل و آنچه را در زمین است فدیه دهد تا نجات یابد،امّا پذیرفته نمی شود. (2)

پیام ها:

1 در قیامت،برای مجرم راه نجاتی نیست و کسی یا مالی فدای دیگری نمی شود. «وَ لَوْ...» 2 حبّ نفس،قوی ترین غریزه در انسان است.زیرا حاضر است همه ی هستی را برای نجات خود فدا کند. «مٰا فِی الْأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ» 3 مجرمان برای آنکه گرفتار شماتت نشوند،پشیمانی خود را در دل پنهان نگاه می دارند. (3)«أَسَرُّوا النَّدٰامَةَ»

ص :226


1- 1) .رعد،18 و زمر،47.
2- 2) .معارج،11 15.
3- 3) .تفسیر صافی.

4 در قیامت،برخی پشیمانی خود را با گفتنِ ای کاش...آشکار می کنند،برخی دست خود را می گزند و برخی هم با سکوت و کتمان آن را پنهان می کنند.

«أَسَرُّوا النَّدٰامَةَ»

5 رهبران شرک،در قیامت پشیمانی خود را پنهان می کنند تا از زیردستان خجالت نکشند. (1)«أَسَرُّوا النَّدٰامَةَ» 6 در دادگاه عدل الهی،نه قدرت کارساز است، «مٰا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ» و نه ثروت. «مٰا فِی الْأَرْضِ...» 7 در دنیا ممکن است به خاطر اشتباه قاضی به کسی ستم شود،امّا در قیامت خطایی نیست و به کسی ستمی نمی شود. «قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لاٰ یُظْلَمُونَ» 8 با ظالم هم به ظلم رفتار نکنیم. «ظَلَمَتْ» ، «لاٰ یُظْلَمُونَ»

[سوره یونس (10): آیات 55 تا 56]

اشاره

أَلاٰ إِنَّ لِلّٰهِ مٰا فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ أَلاٰ إِنَّ وَعْدَ اَللّٰهِ حَقٌّ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ (55) هُوَ یُحیِی وَ یُمِیتُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (56)

آگاه باشید! آنچه در آسمان ها و زمین است،قطعاً از آنِ خداست.آگاه باشید که وعده ی خدا حتمی و راست است،لیکن بیشترشان نمی دانند.

اوست که زنده می کند و می میراند و به سوی او باز گردانده می شوید.

پیام ها:

1 دانستن کافی نیست،تذکّر و توجّه به دانسته ها و باورها مهمّ است. «أَلاٰ» 2 چون مالک همه ی هستی خداست،کفّار از خود چیزی ندارند که برای نجات خویش فدیه بدهند.(با توجّه به آیه قبل) 3 مالکیّت او بر هستی،نشانه ی توانمندی او بر تحقّق وعده هاست. «لِلّٰهِ مٰا فِی السَّمٰاوٰاتِ» ... «إِنَّ وَعْدَ اللّٰهِ حَقٌّ»

ص :227


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.

4 همان کسی که هستی از اوست،می تواند زنده کند و بمیراند. «لِلّٰهِ مٰا فِی السَّمٰاوٰاتِ» ... «یُحیِی وَ یُمِیتُ» 5 حیات و مرگ و سرانجام کار همه به دست خدا و به سوی اوست. «یُحیِی وَ یُمِیتُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 57]

اشاره

یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ قَدْ جٰاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفٰاءٌ لِمٰا فِی اَلصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ (57)

10\57

ای مردم! همانا از سوی پروردگارتان پند و اندرزی برای شما آمد که مایه ی شفا برای آنچه در سینه های شماست و هدایت و رحمتی برای مؤمنان است.

نکته ها:

«مَوْعِظَةٌ»

،بازداشتنِ آمیخته با هشدار و انذار است. (1)

«شِفٰاءٌ لِمٰا فِی الصُّدُورِ»

یعنی مایه ی پاکی روح و قلب از آفات روحی است.زیرا امراض روحی سخت تر از امراض جسمی است و هنر قرآن نیز در همین شفابخشی به امراض روحی است.

پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:«اذا التبسَتْ علیکم الفِتن کاللّیل المُظلم فعلیکم بالقرآن فانّه شافع مشفّع...»در هجوم فتنه های تیره و وحشتناک،به قرآن پناه برید که هم موعظه است،هم شفا،هم نور و هم رحمت. (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:«شفاء لما فی الصدور من الامراض الخواطر و مشبّهات الامور» قرآن،برای تمام امراض روحی و شبهات و افکار شفاست. (3)

گویا آیه اشاره به مراحل چهارگانه ی تربیت و تکامل دارد،یعنی:

الف:مرحله ی موعظه،نسبت به کارهای ظاهری. «مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ» ب:مرحله ی پاکسازی روح از رذایل. «شِفٰاءٌ لِمٰا فِی الصُّدُورِ»

ص :228


1- 1) .مفردات راغب.
2- 2) .بحار،ج 92،ص 17.
3- 3) .تفسیر نور الثقلین.

ج:مرحله ی راهیابی به سوی مقصود. «هُدیً» د:مرحله ی دریافت رحمت الهی. «رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»

پیام ها:

1 نزول کتاب که شامل موعظه و شفابخشی و هدایت و رحمت باشد،از شئون ربوبیّت الهی است. «مِنْ رَبِّکُمْ» 2 قرآن،شفای هر دردی است.درمان دردها را باید از مکتب قرآن گرفت،نه مکاتب شرق و غرب. «شِفٰاءٌ لِمٰا فِی الصُّدُورِ» 3 قرآن برای همه ی مردم موعظه است،ولی تنها گروه حق پذیر،مشمول هدایت و رحمت الهی می شوند. «یٰا أَیُّهَا النّٰاسُ» ... «هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 58]

اشاره

قُلْ بِفَضْلِ اَللّٰهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذٰلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمّٰا یَجْمَعُونَ (58)

بگو:(مؤمنان)تنها به فضل و رحمت خداوند شاد شوند،(نه به مال و مقام،)که آن بهتر از هر چیزی است که می اندوزند.

نکته ها:

با توجّه به شفا،موعظه و رحمت بودن قرآن که در آیه ی قبل بود،ظاهر این آیه آن است که مراد از فضل و رحمت،همان تمسّک به قرآن باشد.به فرموده ی حضرت علی علیه السلام:روز قیامت ندا می دهند که هر کشاورزی گرفتار آفتی می شود، جز آنان که در مزرعه ی قرآن کشتند،پس در زمین قرآن کشت کنید.«فکونوا من حرثة القرآن» (1)پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:«مَن هداه اللّٰه للاسلام و علّمه القرآن ثمّ شکیٰ الفاقة کتب اللّٰه الفاقة بین عینیه الی یوم القیامة»هر کس را که خداوند به نعمت اسلام و فهم قرآن مفتخر ساخت ولی او احساس بدبختی کند واقعاً بدبخت است و تا روز قیامت مهر بدبختی بر پیشانی او زده می شود.سپس این آیه را تلاوت نمود. (2)و در روایت دیگری فرمودند:به

ص :229


1- 1) .نهج البلاغه،خطبه 17.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.

سراغ قرآن بروید تا زندگی تان زندگی سعیدان و مرگتان مرگ شهیدان باشد و از حسرتِ روز قیامت نجات یابید،چرا که قرآن،کلام خداوند رحمن و مانع و امانی از شرّ شیطان و سبب برتری و سنگینی میزان است. (1)

در روایات،فضل و رحمت،به نبوّت و امامت تفسیر شده است. (2)چنان که فضل به نعمت هایِ عامّ الهی و رحمت به نعمت های خاصّ خداوند تفسیر شده است. (3)

پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:اهل ایمان بدانند که نعمت دین از همه ی اموال کافران بهتر است و باید بدان شاد باشند. (4)

پیام ها:

1 به قانونی همچون قرآن که شفا،موعظه،هدایت و رحمت است افتخار کنیم که از همه ی قوانین بشری برتر است. «فَلْیَفْرَحُوا» 2 به نعمت ولایت شاد باشیم،نه به مال و مقام. «فَلْیَفْرَحُوا» 3 نعمت ها را از فضل الهی بدانیم،نه از خود تا شادی ما رنگ الهی بیابد و سبب فخر فروشی و تکبّر نگردد. (5)«بِفَضْلِ اللّٰهِ» ... «فَلْیَفْرَحُوا» 4 تنها نعمتی که برخورداری از آن باید سبب شادمانی باشد،قرآن است.

«بِفَضْلِ اللّٰهِ وَ بِرَحْمَتِهِ»

... «فَلْیَفْرَحُوا» (تقدّم «بِفَضْلِ اللّٰهِ وَ بِرَحْمَتِهِ» نشانه ی انحصار است) 5 نعمت های مادّی،گاهی سبب فتنه و فساد شده و زود گذر است،ولی نعمت های معنوی،پایدار و سبب رشد است. «خَیْرٌ مِمّٰا یَجْمَعُونَ» 6 نعمت های معنوی،برتر از تمام نعمت های مادّی است. «خَیْرٌ مِمّٰا یَجْمَعُونَ» (کسی که بهره ای از قرآن دارد،نباید از تنگدستی خود و دارایی دیگران اندوهناک باشد)

[سوره یونس (10): آیه 59]

اشاره

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ مٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرٰاماً وَ حَلاٰلاً قُلْ آللّٰهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَی اَللّٰهِ تَفْتَرُونَ (59)

ص :230


1- 1) .بحار،ج 89،ص 19.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.
3- 3) .تفسیر المیزان.
4- 4) .تفسیر صافی.
5- 5) .تفسیر کبیر فخر رازی.

بگو:آیا دیدید هر رزقی که خداوند برای شما نازل کرده است،(از پیش خود) بعضی را حرام و بعضی را حلال قرار دادید؟ بگو:آیا خداوند به شما اجازه داده یا بر خداوند دروغ می بندید؟

نکته ها:

نمونه هایی از تحریم های بی دلیل مشرکان،در آیه ی 103 سوره مائده بیان شده است: «مٰا جَعَلَ اللّٰهُ مِنْ بَحِیرَةٍ وَ لاٰ سٰائِبَةٍ وَ لاٰ وَصِیلَةٍ وَ لاٰ حٰامٍ» آنان سهمی از کشاورزی خود را برای بت ها و بتکده ها قرار داده و بر خود حرام می کردند و یا آنچه را در شکم حیوانات بود،برای مردها حلال و برای زنان حرام می دانستند؛ «وَ قٰالُوا مٰا فِی بُطُونِ هٰذِهِ الْأَنْعٰامِ خٰالِصَةٌ لِذُکُورِنٰا وَ مُحَرَّمٌ عَلیٰ أَزْوٰاجِنٰا» (1)امّا قرآن همه ی اینها را افترا بر خداوند و ناروا می داند. «عَلَی اللّٰهِ تَفْتَرُونَ»

پیام ها:

1 قانون اصلی و کلّی در خوردنی ها حلال بودن است،مگر آنکه حرمت آن از طریق وحی ثابت شود. «مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ لَکُمْ» 2 رزق،از سوی خدا نازل می شود. «أَنْزَلَ اللّٰهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ» 3 در احکام شرع نباید از شارع جلو افتاد،چنان که حرام خدا را نمی توان حلال کرد،حلال ها را هم نمی توان حرام شمرد. «فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرٰاماً وَ حَلاٰلاً» 4 تشریع و قانونگذاری،مخصوص خداوند است. «آللّٰهُ أَذِنَ لَکُمْ» 5 کسانی که«ولایت تشریعی»دارند،با اذن الهی می توانند چیزهایی را حلال یا حرام کنند. «آللّٰهُ أَذِنَ لَکُمْ» 6 وضع قانونِ بدعت آمیز و آن را به خدا نسبت دادن،جرم است. «فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرٰاماً وَ حَلاٰلاً» ، «عَلَی اللّٰهِ تَفْتَرُونَ» 7 قرآن،عادات و رسوم غلطی را که ریشه در وحی و اذن خدا ندارد،محکوم

ص :231


1- 1) .انعام،139.

می کند. «عَلَی اللّٰهِ تَفْتَرُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 60]

اشاره

وَ مٰا ظَنُّ اَلَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اَللّٰهِ اَلْکَذِبَ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ إِنَّ اَللّٰهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی اَلنّٰاسِ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاٰ یَشْکُرُونَ (60)

کسانی که به خدا دروغ می بندند،(درباره ی مجازاتِ)روز قیامت چه گمانی دارند؟ همانا خداوند دارای بخشش و احسان بر مردم است،ولی بیشترشان سپاسگزاری نمی کنند.

نکته ها:

پیامبر خدا صلی اللّٰه علیه و آله از مردی که ثروت و امکانات داشت،ولی ژولیده می زیست انتقاد کرد که چرا به خود نمی رسد و فرمود:نعمت الهی را نمایان کن که خداوند دوست دارد آثار نعمت به بنده اش به زیباترین شکل دیده شود.«فان اللّٰه یحبّ ان یُری اثره علی عبده حسناً» (1)

پیام ها:

1 افترا بستن به خداوند،مجازات دارد.نباید به مهلت دادن خدا در دنیا مغرور شویم و از دادگاه قیامت غفلت کنیم. «وَ مٰا ظَنُّ الَّذِینَ...» 2 تحریم نعمت های حلال الهی،هم محرومیّت دنیوی دارد،هم شرمندگی و عقوبت در قیامت. «مٰا ظَنُّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ» ... «یَوْمَ الْقِیٰامَةِ» 3 در بهره مندی از نعمت های الهی،نه افراط باید کرد،نه تفریط.نه غرق شدن در شهوت ها و مادیّات،نه پرهیز از نعمت ها و محروم بودن از کامیابی های حلال. «اللّٰهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النّٰاسِ» 4 نعمت ها،فضل خداست نه طلب ما،پس باید سپاس گزار باشیم. «اللّٰهَ لَذُو فَضْلٍ» ... «لاٰ یَشْکُرُونَ»

ص :232


1- 1) .تفسیر مراغی.

5 تحریم حلال های الهی،نوعی ناسپاسی است. «لاٰ یَشْکُرُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 61]

اشاره

وَ مٰا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ مٰا تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لاٰ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاّٰ کُنّٰا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَ مٰا یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقٰالِ ذَرَّةٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فِی اَلسَّمٰاءِ وَ لاٰ أَصْغَرَ مِنْ ذٰلِکَ وَ لاٰ أَکْبَرَ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ (61)

و(تو)در هیچ حال(و اندیشه ای)نیستی و هیچ بخشی از قرآن را نمی خوانی و(شما مردم)هیچ عملی را انجام نمی دهید،مگر آنکه آن گاه که وارد آن(کار)می شوید،ما بر شما گواهیم و چیزی به وزنِ ذرّه ای،نه در زمین و نه در آسمان از پروردگارت پوشیده نیست و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر نیست،جز آنکه در کتاب روشن ثبت است.

نکته ها:

«کِتٰابٍ مُبِینٍ»

،لوح محفوظ یا علم وسیع خداوند به همه ی موجودات هستی است که هم اعمال انسان را شامل می شود و هم اشیای کوچک و بزرگ را در زمین و آسمان.

امام صادق علیه السلام فرمود:هر گاه پیامبر این آیه را می خواند،به شدّت می گریست. (1)

پیام ها:

1 همه ی کارهای پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله مهمّ است،چون الگو و اسوه است.(تعبیر به شأن،نشانه ی مهم بودن کار است) «مٰا تَکُونُ فِی شَأْنٍ» 2 حتّی رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله هم زیر نظر است. «وَ مٰا تَکُونُ» ... «إِلاّٰ کُنّٰا عَلَیْکُمْ شُهُوداً» 3 در تلاوت قرآن باید مواظب بود غلط خوانده نشود،چون علاوه بر تبعاتِ منفی آن،گواهانی کار ما را زیر نظر دارند. «مٰا تَتْلُوا» ... «إِلاّٰ کُنّٰا عَلَیْکُمْ شُهُوداً» 4 خداوند،هم شاهد بر افکار بشر، «شَأْنٍ» هم بر گفتار «تَتْلُوا» وهم بر کردار اوست. «لاٰ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاّٰ کُنّٰا عَلَیْکُمْ شُهُوداً»

ص :233


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.

5 تلاوت قرآن،در ردیف مقام رسالت و همه ی اعمالِ مردم قرار دارد.(در این آیه،گواه و شاهد بودن خدا بر سه چیز مطرح شده:همه ی امور پیامبر،همه ی کارهای مردم و تلاوت قرآن،و این تعبیر نشانه ی اهمیّت تلاوت قرآن است) 6 جهان محضر خدا و او شاهد بر اعمالِ ماست،پس مهلتی که به ما می دهد، نشان غفلت یا عدم احاطه ی او نیست. «کُنّٰا عَلَیْکُمْ شُهُوداً» 7 هم خدا و هم فرشتگان شاهد بر اعمال بشرند. «کُنّٰا عَلَیْکُمْ شُهُوداً» 8 توجّه به حضور خداوند،موجب شرم و حیا از او می شود. «شُهُوداً» 9 علم خداوند به دور و نزدیک،کوچک و بزرگ،ظاهر و باطن،یکسان است.

«مِثْقٰالِ ذَرَّةٍ»

، «فِی الْأَرْضِ» ، «فِی السَّمٰاءِ» ، «أَصْغَرَ» ، «أَکْبَرَ»

[سوره یونس (10): آیات 62 تا 63]

اشاره

أَلاٰ إِنَّ أَوْلِیٰاءَ اَللّٰهِ لاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ (62) اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ کٰانُوا یَتَّقُونَ (63)

آگاه باشید که قطعاً بر اولیای خدا،نه ترسی است و نه اندوهگین می شوند.

آنان که ایمان آورده اند و شیوه ی آنان پرهیزکاری است.

نکته ها:

این آیات ویژگی های اولیای خدا را بازگو می کند.شعار آنان این است: «إِنّٰا نَخٰافُ مِنْ رَبِّنٰا»... (1)و نتیجه ی این خوف،تقواست و ثمره ی تقوا: «لاٰ یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ» (2)این عدم خوفِ اولیای خدا،هم در دنیاست و هم در آخرت. «لاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ» پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:اولیای خدا سکوتشان ذکر است،نگاهشان عبرت، سخنشان حکمت و حرکتشان در جامعه،مایه ی برکات است. (3)

علی علیه السلام فرمود:خداوند ولیّ خود را میان مردم پنهان کرده است،پس هرگز مسلمانی را تحقیر نکنید،شاید او از اولیای خدا باشد،«انّ اللّٰه اخفیٰ ولیّه فی عباده

ص :234


1- 1) .انسان،10.
2- 2) .انبیاء،103.
3- 3) .تفسیر صافی.

فلا تستصغرنّ عبداً من عبید اللّٰهِ فربّما یکونُ ولیّه و انتَ لا تعلم» (1)

پیام ها:

1 کسی که ولیّ خدا باشد،خدا هم ولیّ اوست. (2)«إِنَّ أَوْلِیٰاءَ اللّٰهِ لاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ» 2 کسی که خوف الهی داشته باشد،خوفی دیگر نخواهد داشت. «إِنَّ أَوْلِیٰاءَ اللّٰهِ لاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ» (آن را که حساب پاک است،از محاسبه چه باک است) 3 اولیای خدا،آینده ای روشن و بدون بیم و اندوه دارند. «إِنَّ أَوْلِیٰاءَ اللّٰهِ لاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ» 4 ایمان و تقوا،خصلتِ ریشه دارِ اولیای خداست. «آمَنُوا وَ کٰانُوا یَتَّقُونَ» 5 ایمان و تقوای دائمی،هم سبب رفع نگرانی است و هم انسان را از اولیای خدا قرار می دهد. «إِنَّ أَوْلِیٰاءَ اللّٰهِ» ... «آمَنُوا وَ کٰانُوا یَتَّقُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 64]

اشاره

لَهُمُ اَلْبُشْریٰ فِی اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا وَ فِی اَلْآخِرَةِ لاٰ تَبْدِیلَ لِکَلِمٰاتِ اَللّٰهِ ذٰلِکَ هُوَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ (64)

برای آنان(اولیای خدا)در زندگی دنیا و آخرت بشارت است.تبدیل و تغییری در سخنان(و وعده های)الهی نیست و آن همان رستگاری بزرگ است.

نکته ها:

بشارت اهل ایمان و تقوا،در دنیا از طریق خواب ها و رؤیاهای صادقه،الهامات الهی،نزول آرامش و سکینه،خنثی شدن توطئه ها،مستجاب شدن دعاها و دیدار معصومین به هنگام مرگ است و در آخرت نیز دریافت نعمت های الهی است.

هم چنان که رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله به مناسبت این آیه فرمود:بشارت دنیوی همان

ص :235


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .آیاتِ 257 بقره«اللّٰه ولیّ الذین آمنوا»،68 آل عمران«و اللّٰه ولیّ المؤمنین»و 19 جاثیه«و اللّٰه ولیّ المتقین»

خواب های خوبی است که در آن مژده است و بشارت اخروی بشارتی است که لحظه ی مرگ به او داده می شود که تو و کسانی که تو را به سوی قبر حمل می کنند، آمرزیده می شوید. (1)و در روایتی امام باقر علیه السلام به ابو حمزه ثمالی فرمود:لحظه ی مرگ،محمّد و علی علیهما السلام نزد مؤمن حاضر شده و می فرمایند:به سوی ما بیا که آینده ی تو بهتر از گذشته است و روح تو به روح خداوند ملحق می شود. (2)

بشارت های خداوند به اولیایش در دنیا،در آیات دیگر قرآن آمده است که نشان می دهد اولیای خدا در همین دنیا نیز فائز و برنده اند،زیرا:

1 آرامش دارند. «أَلاٰ بِذِکْرِ اللّٰهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (3)2 توکّل دارند. «فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (4)3 امداد غیبی می شوند. «وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهٰا» (5)4 همواره پیروز هستند. «إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ» (6)5 بینش و نور دارند. «یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقٰاناً» (7)6 در بن بست قرار نمی گیرند. «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (8)7 کارشان را بیهوده نمی بینند. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» (9)8 از ملامت ها نمی ترسند. «لاٰ یَخٰافُونَ لَوْمَةَ لاٰئِمٍ» (10)9 از مردم نمی ترسند. «إِنَّ النّٰاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزٰادَهُمْ إِیمٰاناً» (11)10 از طاغوت نمی ترسند. «فَاقْضِ مٰا أَنْتَ قٰاضٍ» (12)11 گرفتار حیرت نیستند. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمٰانِهِمْ» (13)12 محبوبیّت دارند. «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمٰنُ وُدًّا» (14)13 کارهای فانی خود را با رنگ الهی جاودانه می کنند. «صِبْغَةَ اللّٰهِ» (15)

ص :236


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.
3- 3) .رعد،28.
4- 4) .آل عمران،122.
5- 5) .احزاب،9.
6- 6) .توبه،52.
7- 7) .انفال،29.
8- 8) .طلاق،2.
9- 9) .زلزال،7.
10- 10) .مائده،54.
11- 11) .آل عمران،173.
12- 12) .طه،72.
13- 13) .یونس،9.
14- 14) .مریم،96.
15- 15) .بقره،138.

پیام ها:

1 تنها اولیای خدا،هم دنیا دارند،هم آخرت. «لَهُمُ الْبُشْریٰ فِی الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا» ... «وَ فِی الْآخِرَةِ» 2 وعده های الهی قطعی و حتمی است. «لَهُمُ الْبُشْریٰ» ... «لاٰ تَبْدِیلَ...» 3 رستگاری بزرگ برای کسانی است که همواره ایمان و تقوا داشته اند. «آمَنُوا وَ کٰانُوا یَتَّقُونَ» ... «الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»

[سوره یونس (10): آیه 65]

اشاره

وَ لاٰ یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ اَلْعِزَّةَ لِلّٰهِ جَمِیعاً هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ (65)

گفتار مخالفان،تو را غمگین نسازد.زیرا عزّت،به تمامی از آن خداوند است و او شنوا و داناست.

نکته ها:

کفّار به پیامبر نسبتِ شاعر،کاهن،ساحر و مجنون می دادند،علاوه بر اینها گاهی می گفتند:او بر ما امتیازی ندارد،بلکه انسانی مثل ماست. «إِنْ أَنْتُمْ إِلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُنٰا» (1)،گاهی می گفتند:حرف های او را گروهی ساخته و پرداخته و به او القا می کنند. «أَعٰانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» (2)،گاهی می گفتند:ما نیز اگر بخواهیم مثل قرآن را می آوریم. «لَوْ نَشٰاءُ لَقُلْنٰا مِثْلَ هٰذٰا» (3)و گاهی می گفتند:حرف های او داستان های پیشینیان است. «أَسٰاطِیرُ الْأَوَّلِینَ» (4)و درباره ی پیروان او می گفتند:آنان افراد فرو مایه ای هستند «مٰا نَرٰاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرٰاذِلُنٰا» (5)،ولی اراده ی خداوند بر این است که در برابر آن همه تحقیر،پیامبر و مؤمنان عزیز باشند.

«عزت»به معنای نفوذناپذیری است.هم خداوند چنین است،هم پیامبر،هم مؤمنان «لِلّٰهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» (6)و هم مکتب. «وَ إِنَّهُ لَکِتٰابٌ عَزِیزٌ» (7)

ص :237


1- 1) .ابراهیم،10.
2- 2) .فرقان،4.
3- 3) .انفال،31.
4- 4) .نحل،24.
5- 5) .هود،27.
6- 6) .منافقون،8.
7- 7) .فصّلت،41.

پیام ها:

1 هدف تبلیغات دشمن،تحقیر دین و امّت اسلامی است،ولی خداوند پیامبر را دلداری داده و کفّار را به این هدف نمی رساند. «لاٰ یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ» 2 مؤمن نباید تحت تأثیر تبلیغات مسموم کفّار قرار گیرد و احساس ضعف کند.

«لاٰ یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ»

3 خداوند پشتیبان اولیای خویش است و پیروزی مکتب و پیامبران را تضمین کرده است. (1)«لاٰ یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّٰهِ» 4 عزّت،به دست خداست و با گفته های این و آن نمی شکند. «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّٰهِ»

[سوره یونس (10): آیه 66]

اشاره

أَلاٰ إِنَّ لِلّٰهِ مَنْ فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ وَ مٰا یَتَّبِعُ اَلَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ شُرَکٰاءَ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ اَلظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ یَخْرُصُونَ (66)

آگاه باشید! همانا هر کس در آسمان ها و هر کس در زمین است،از آنِ خداست و کسانی که به جای خداوند شریکانی را می خوانند،(از آنها نیز)پیروی نمی کنند،بلکه جز گمان خود چیز دیگری را پیروی نمی کنند و آنان جز دروغگویانی بیش نیستند.

نکته ها:

ممکن است جمله ی «وَ مٰا یَتَّبِعُ...» سؤال باشد و «إِنْ یَتَّبِعُونَ» جواب آن.یعنی:آنان که غیر خدا به سراغ شریکان خیالی می روند،از چه پیروی می کنند؟ آنان جز از گمان،از چیزی پیروی نمی کنند.شاید هم حرف«ما»،عطف به«من»باشد،یعنی حتی آنچه را مشرکان شریک خدا می پندارند،مملوک خدایند.

ص :238


1- 1) .«کتب اللّٰه لأغلبَنَّ انا و رسلی انّ اللّٰه قویّ عزیز»مجادله،21.

پیام ها:

1 مالکیّت مطلق خداوند،دلیل توحید و عزّت کامل اوست. «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّٰهِ جَمِیعاً» ... «إِنَّ لِلّٰهِ مَنْ فِی السَّمٰاوٰاتِ» 2 همه مِلک خدایند،چگونه مملوک را شریکِ مالک قرار می دهید؟ «لِلّٰهِ مَنْ فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ» 3 در آسمان ها موجودات عاقلی هستند.( «مَنْ» ،موجود دارای شعور است) 4 مشرکان منطق و پایگاه علمی ندارند. «إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ» 5 مشرکان از خیالات و اوهام خود پیروی می کنند،نه از شرکای الهی،چون خداوند شریک ندارد.پس آنان دروغ می گویند. «إِنْ هُمْ إِلاّٰ یَخْرُصُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 67]

اشاره

هُوَ اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اَللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَ اَلنَّهٰارَ مُبْصِراً إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیٰاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (67)

اوست کسی که شب را برای شما قرار داد تا در آن آرامش یابید و روز را روشنی بخش گردانید(تا به کار پردازید).یقیناً در این(نظام حکیمانه و هدفدار،)نشانه هایی برای گروهی است که می شنوند.

نکته ها:

در آیه ی قبل به مالکیّت خدا و در این آیه به تدبیر حکیمانه ی او در نظام هستی اشاره شده است.

آرامش روحی،در قرآن با عناوینی همچون:تلاوت،تهجّد،تسبیح،قنوت، سجود و شب زنده داری مطرح شده است، (1)امّا آرامش جسمی،با خواب و استراحت است. «مَنٰامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهٰارِ» (2)

ص :239


1- 1) .سوره های:آل عمران،113؛اسراء،79؛طه،130؛زمر،9 و مزّمل،2.
2- 2) .روم،23.

پیام ها:

1 پیدایش شب و روز،با تدبیر و با هدف بهره گیری انسان و حکیمانه برنامه ریزی شده است. «جَعَلَ» ... «لِتَسْکُنُوا» 2 شب برای آرامش است،چه آرامش روحی،چه جسمی. «لِتَسْکُنُوا فِیهِ»

[سوره یونس (10): آیه 68]

اشاره

قٰالُوا اِتَّخَذَ اَللّٰهُ وَلَداً سُبْحٰانَهُ هُوَ اَلْغَنِیُّ لَهُ مٰا فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ مٰا فِی اَلْأَرْضِ إِنْ عِنْدَکُمْ مِنْ سُلْطٰانٍ بِهٰذٰا أَ تَقُولُونَ عَلَی اَللّٰهِ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ (68)

(مشرکان)گفتند:خداوند فرزندی گرفته است،او منزّه است،او بی نیاز است.

آنچه در آسمان ها و زمین است از آنِ اوست.هیچ دلیلی نزد شما بر این گفتار نیست.آیا آنچه را نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟

نکته ها:

«اتّخاذ ولد»،یعنی کسی را به فرزندی گرفتن.که این غیر از تولّد و فرزند داشتن است.مشرکان،فرشتگان را دختران خدا می دانستند و یهود،«عُزیر»را و مسیحیان«عیسی»را فرزندان خدا گرفتند.

در قرآن آمده است که عزیز مصر به همسرش زلیخا گفت:یوسف را به فرزندی بگیریم، «نَتَّخِذَهُ وَلَداً» (1)و آسیه همسر فرعون به او گفت:موسی را به فرزندی بگیریم. «لاٰ تَقْتُلُوهُ عَسیٰ أَنْ یَنْفَعَنٰا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً» (2)

پیام ها:

1 خداوند،نه از تنهایی وحشت دارد تا فرزندی برای انس بگیرد،نه وارثی می خواهد تا فرزندی بگیرد،نه نیاز به مددکار دارد تا معاون بگیرد و نه برای بقای نوع،نیاز به فرزند دارد. «سُبْحٰانَهُ هُوَ الْغَنِیُّ» 2 عقاید دینی باید همراه با برهان و استدلال باشد. «إِنْ عِنْدَکُمْ مِنْ سُلْطٰانٍ»

ص :240


1- 1) .یوسف،21.
2- 2) .قصص،8.

3 سخن بی دلیل و بدون علم،ارزشی ندارد. «إِنْ عِنْدَکُمْ مِنْ سُلْطٰانٍ» ... «مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ»

[سوره یونس (10): آیات 69 تا 70]

اشاره

قُلْ إِنَّ اَلَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اَللّٰهِ اَلْکَذِبَ لاٰ یُفْلِحُونَ (69) مَتٰاعٌ فِی اَلدُّنْیٰا ثُمَّ إِلَیْنٰا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِیقُهُمُ اَلْعَذٰابَ اَلشَّدِیدَ بِمٰا کٰانُوا یَکْفُرُونَ (70)

بگو:همانا کسانی که بر خداوند دروغ می بندند،رستگار نمی شوند.

بهره ای اندک در دنیا دارند،سپس بازگشت آنان به سوی ماست،آن گاه به سزای کفرشان،عذاب سخت به آنان می چشانیم.

نکته ها:

«مَتٰاعٌ»

و «فَأُمَتِّعُهُ» ،به بهره گیری کوتاه مدّت گفته می شود.از آنجا که بهره وری انسان از دنیا و نعمت های آن کوتاه است،لذا قرآن در مورد امور دنیوی تعبیر«متاع»را به کار برده است.

سؤال:اگر افترازنندگان رستگار نمی شوند،پس چرا در زندگی مادّی آنان را در رفاه بیشتری می بینیم؟ پاسخ:این رفاه و کامیابی موقّت است، «مَتٰاعٌ فِی الدُّنْیٰا» ولی کیفر اصلی آنان در آخرت و زمانی است که به سوی او بازگردند.

پیام ها:

1 آنان که افرادی را به امید شفاعت،فرزند خدا می دانند،به هدفشان نمی رسند.

«قٰالُوا اتَّخَذَ اللّٰهُ وَلَداً»

... «لاٰ یُفْلِحُونَ» 2 دروغگو به رستگاری نمی رسد. «الَّذِینَ یَفْتَرُونَ» ... «لاٰ یُفْلِحُونَ» 3 کامیابی موقّت اگر عذاب دائمی در پی داشته باشد،بی ارزش است. «مَتٰاعٌ فِی الدُّنْیٰا» ، «نُذِیقُهُمُ الْعَذٰابَ الشَّدِیدَ» 4 لذّت های دنیا زودگذر است. «مَتٰاعٌ فِی الدُّنْیٰا»

ص :241

5 یاد معاد،از عوامل بازدارنده از انحراف و گناه است. «إِلَیْنٰا مَرْجِعُهُمْ» 6 دروغ بستن به خداوند با انواع بدعت ها،تحریف ها،تفسیر به رأی ها و فرزند قرار دادن برای او،کفر است. «بِمٰا کٰانُوا یَکْفُرُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 71]

اشاره

وَ اُتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قٰالَ لِقَوْمِهِ یٰا قَوْمِ إِنْ کٰانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقٰامِی وَ تَذْکِیرِی بِآیٰاتِ اَللّٰهِ فَعَلَی اَللّٰهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکٰاءَکُمْ ثُمَّ لاٰ یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اُقْضُوا إِلَیَّ وَ لاٰ تُنْظِرُونِ (71)

و بر آنان سرگذشت نوح را بخوان،آن گاه که به قوم خود گفت:ای قوم من! اگر ماندن و موقعیّت من(در میان شما)و یادآوری ام نسبت به آیات خداوند بر شما سنگین و تحمّل ناپذیر است،پس(بدانید که)من تنها بر خداوند توکّل کرده ام(و از چیزی هراس ندارم) پس شما و شریکانتان فکرتان را جمع کنید تا چیزی از کارتان بر شما پوشیده نماند، سپس در باره ی من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید!

نکته ها:

این آیه،استقامت و پشت گرمی حضرت نوح علیه السلام را به امدادهای الهی می رساند که از تهدیدها و نقشه های دشمن هراسی نداشت.

نقل شده است که امام حسین علیه السلام نیز در کربلا،قبل از ظهر عاشورا این آیه را بر سپاه کوفه خواند. (1)

پیام ها:

1 آشنا کردن مردم با خبرهای مهم و مفید گذشته و تاریخ و فلسفه ی آن،از وظایف رهبران الهی است. «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ» 2 انبیا از مردم و با مردم بودند و حتّی تا آخرین لحظه با مخالفان خود برخورد عاطفی داشتند. «یٰا قَوْمِ»

ص :242


1- 1) .موسوعه کلمات الامام.

3 دل اگر آمادگی نداشته باشد،حتّی تذکّر و یادآوری انبیا هم بر او سنگین است. «کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقٰامِی وَ تَذْکِیرِی» 4 ایمان به هدف،بزرگ ترین اهرم مقاومت انبیا و مبارزه طلبی آنان است. «إِنْ کٰانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقٰامِی» ... «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ» 5 انبیا مخالفان خود را به مبارزه می طلبیدند. «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ» 6 انبیا با توکّل به خدا،قدرت های مخالف را تحقیر می کردند و به مؤمنان شجاعت می دادند و همه ی قدرت ها را پوچ می دانستند. (1)«فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ» ... «ثُمَّ اقْضُوا» 7 ارزیابی درست،جمع آوری قوا و تصمیم قاطع،از اصول مبارزه است. «أَمْرَکُمْ وَ شُرَکٰاءَکُمْ ثُمَّ لاٰ یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً» 8 انبیا از شهادت نمی ترسیدند. «ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لاٰ تُنْظِرُونِ»

[سوره یونس (10): آیه 72]

اشاره

فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَمٰا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّٰ عَلَی اَللّٰهِ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ (72)

پس اگر(به دعوت الهی)پشت کردید،من از شما اجرتی نخواسته ام.پاداش من تنها بر خداست و من مأمورم که تسلیم فرمان او باشم.

نکته ها:

نگرانی ها اغلب یا به خاطر جان است،یا مال.در آیه ی قبل،بیم نداشتنِ پیامبران از توطئه ی دشمنان در مورد جان خود مطرح بود،در این آیه بی توقّعی آنان نسبت به مال و پاداش از سوی مردم است.

ص :243


1- 1) .تلاوت این آیات از سوی مسلمانان که در مکّه در اقلیّت بودند،نشان روح بلند و شجاعت کامل پیامبر است.

پیام ها:

1 پذیرش یا سرپیچی مردم از دعوت پیامبران،اثر مادّی برای انبیا ندارد. «فَمٰا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ» 2 مبلّغِ موفّق و مؤثّر کسی است که چشم به مال مردم نداشته باشد و این را به مردم اعلام کند. «فَمٰا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ» 3 انبیا هیچ گونه پاداشی از مردم نمی خواستند،نه مال،نه خدمات و امثال آن. «فَمٰا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ» 4 اگر همه ی مردم از دین اعراض کنند،در رهبر الهی تاثیری ندارد،بلکه او تسلیم دین خداست. «فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ» ، «أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» 5 کسی که به پاداش اخروی عقیده دارد،به راحتی دل از پاداش های دنیوی می کَند. «إِنْ أَجْرِیَ إِلاّٰ عَلَی اللّٰهِ» 6 مأموریّت همه ی پیامبران،تسلیم بودن در برابر حقّ است. «مِنَ الْمُسْلِمِینَ» 7 کسی که می خواهد مردم را به تسلیمِ خدا وادارد باید خودش تسلیم باشد.

«أُمِرْتُ»

... «مِنَ الْمُسْلِمِینَ» 8 گرچه امروز مردم اعراض می کنند،امّا خداوند بندگانِ تسلیم و مؤمنان واقعی در تاریخ کم ندارد،تو به آنان ملحق شو. «مِنَ الْمُسْلِمِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 73]

اشاره

فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْنٰاهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی اَلْفُلْکِ وَ جَعَلْنٰاهُمْ خَلاٰئِفَ وَ أَغْرَقْنَا اَلَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیٰاتِنٰا فَانْظُرْ کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ اَلْمُنْذَرِینَ (73)

پس او(نوح)را تکذیب کردند،آن گاه ما او و کسانی که در کشتی همراه او بودند را نجات دادیم و آنان را جانشینِ(در زمین)قرار دادیم و همه ی کسانی که آیات ما را تکذیب کردند،غرق ساختیم.پس بنگر که پایانِ کارِ هشدار داده شدگان چگونه بود!

نکته ها:

یاران نوح هشتاد نفر بودند و کافران بسیار،امّا به امداد الهی،کافران نابود و مؤمنان

ص :244

وارثِ زمین گشتند. (1)

در این آیه،به فرجامِ نیک مؤمنان و هلاکتِ مخالفان دعوت انبیا اشاره شده است.

پیام ها:

1 تنها ایمان کافی نیست،همراهی و همگامی با رهبران الهی لازم است تا به نجات برسیم. «مَنْ مَعَهُ» به جای«آمنوا به» 2 نتیجه ی ایمان و استقامت،نجات و حکومت است. «فَنَجَّیْنٰاهُ» ، «جَعَلْنٰاهُمْ خَلاٰئِفَ» 3 در نهایت،پیروزی با اهل ایمان است و رسوایی با اهل کفر و شرک. «فَنَجَّیْنٰاهُ» ... «أَغْرَقْنَا...» 4 از سنّت های الهی،ابتدا مهلت دادن و سپس قهر و غضب بر عاصیان است.

«أَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا»

5 نتیجه ی اصرار بر کفر و بیراهه رفتن،هلاکت است. «أَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا» 6 اوّل اتمام حجّت و هشدار و تذکّر،بعد قهر و غضب. «أَغْرَقْنَا» ... «عٰاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ» 7 تاریخِ مفید و سازنده آن است که به طرفداران حقّ دلگرمی دهد و پیروان باطل را تهدید کند. «فَانْظُرْ کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ» 8 شناخت تاریخ و عوامل پیشرفت یا انقراض امّت ها،در جهت گیری حرکت ها لازم است. «فَانْظُرْ کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 74]

اشاره

ثُمَّ بَعَثْنٰا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلاً إِلیٰ قَوْمِهِمْ فَجٰاؤُهُمْ بِالْبَیِّنٰاتِ فَمٰا کٰانُوا لِیُؤْمِنُوا بِمٰا کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ کَذٰلِکَ نَطْبَعُ عَلیٰ قُلُوبِ اَلْمُعْتَدِینَ (74)

آن گاه پیامبرانی را پس از نوح به سوی قومشان فرستادیم،پس آنان معجزات و دلایل روشن را برای مردم آوردند،ولی مردم بر آن نبودند که به آنچه قبلاً تکذیبش کرده بودند ایمان بیاورند.ما این گونه بر دلهای متجاوزین مُهر می زنیم.

ص :245


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.

پیام ها:

1 فرستادن پیاپی پیامبران،یک سنّت الهی بوده است. «بَعَثْنٰا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلاً» (خداوند در فاصله زمانی میان حضرت نوح و موسی پیامبرانی را فرستاد) 2 همه ی پیامبران معجزه داشته اند. «فَجٰاؤُهُمْ بِالْبَیِّنٰاتِ» 3 همه ی پیامبران مخالف داشته اند. «فَمٰا کٰانُوا لِیُؤْمِنُوا» 4 انسان آزاد است،با دیدن معجزه و شنیدن قهر الهی،باز هم نافرمانی می کند.

«فَمٰا کٰانُوا لِیُؤْمِنُوا»

5 استکبار و تعدّی،زمینه ی مُهر خوردن بر دلهاست. «نَطْبَعُ عَلیٰ قُلُوبِ الْمُعْتَدِینَ» 6 آنان که با دیدن معجزات،ایمان نمی آورند،متجاوزند. «کَذَّبُوا» ، «الْمُعْتَدِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 75]

اشاره

ثُمَّ بَعَثْنٰا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسیٰ وَ هٰارُونَ إِلیٰ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ بِآیٰاتِنٰا فَاسْتَکْبَرُوا وَ کٰانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ (75)

سپس بعد از آنان،موسی و هارون را همراه با معجزات خویش،به سوی فرعونِ و سران قومش فرستادیم،امّا آنان که گروهی تبهکار بودند،استکبار ورزیدند(و دعوت پیامبران را نپذیرفتند).

نکته ها:

مراد از«ملأ»،چهره های چشم پُر کن مثل کاخ نشینان و درباریان است که اطرافیان فرعون محسوب می شدند.فرعون جامعه را به دو دسته ی کاخ نشینِ قبطی و محرومینِ سبطی تقسیم کرده بود و یک گروه را به بردگی کشیده بود و گروه دیگر کاخ نشینان بودند. «وَ جَعَلَ أَهْلَهٰا شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طٰائِفَةً مِنْهُمْ» (1)جرم بزرگ فرعون،ادّعای خدایی او، «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلیٰ» (2)و کشتن کودکان بی گناه و زنده نگهداشتن دختران برای کنیزی بود. «سَنُقَتِّلُ أَبْنٰاءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی نِسٰاءَهُمْ» (3)

ص :246


1- 1) .قصص،4.
2- 2) .نازعات،24.
3- 3) .اعراف،124.

پیام ها:

1 مبارزه با طاغوت،اوّلین وظیفه ی انبیاست.زیرا مبارزه با علّت فساد مهم تر از معلولِ آن است. «فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ» 2 آنجا که بافت جامعه،قومی و قبیله ای بوده،پیامبران سراغ اقوام می رفتند،امّا آنجا که تشکیلات و نظام داشته،سراغ ریشه ها می رفتند. (1)«إِلیٰ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ» 3 طاغوت ها،قدرت خود را از یاران و اطرافیان دارند و گر نه خود از درون پوکند. «وَ مَلاَئِهِ» 4 انبیا معجزه داشتند. «بَعَثْنٰا» ... «بِآیٰاتِنٰا» 5 همواره فرعون ها و طاغوت ها در برابر انبیا ایستاده اند. «بَعَثْنٰا» ... «فَاسْتَکْبَرُوا» 6 آنان که به گناه عادت کنند،براحتی راه انبیا را نمی پذیرند. «کٰانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 76]

اشاره

فَلَمّٰا جٰاءَهُمُ اَلْحَقُّ مِنْ عِنْدِنٰا قٰالُوا إِنَّ هٰذٰا لَسِحْرٌ مُبِینٌ (76)

پس هنگامی که از جانب ما حقّ به سراغشان آمد،گفتند:قطعاً این یک جادوی آشکار است.

پیام ها:

1 مردم سراغ حقّ نمی روند،طرفداران حقّ باید سراغ مردم روند. «جٰاءَهُمُ الْحَقُّ» 2 هم ذات خداوند حقّ است،هم انبیا و قانون الهی و معجزه و هر چه که منسوب به خداوند است. «جٰاءَهُمُ الْحَقُّ» 3 پیامبران با خداوند رابطه ی مستقیم دارند و معجزات و برنامه هایشان از او سرچشمه می گیرد. «عِنْدِنٰا» 4 مبلّغ و رهبر باید بداند که همواره در جامعه،گروهی با برنامه های آنان مخالفت می کنند. «قٰالُوا...»

ص :247


1- 1) .قرآن درباره گروهی از انبیا کلمه«الی قومهم»بکار برده است،ولی درباره حضرت موسی«اذهب الی فرعون»آورده است.

5 تهمت جادوگری،بُرنده ترین،ساده ترین و شایع ترین تهمت ها به پیامبران است. «لَسِحْرٌ» 6 سرچشمه ی تهمت،روحیّه ی سرکش انسان است. «کٰانُوا» ... «مُجْرِمِینَ» ... «إِنَّ هٰذٰا لَسِحْرٌ...» 7 مخالفان،بیشترین تأکید را در مخالفت بکار می برند. (1)«إِنَّ هٰذٰا لَسِحْرٌ مُبِینٌ»

[سوره یونس (10): آیه 77]

اشاره

قٰالَ مُوسیٰ أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمّٰا جٰاءَکُمْ أَ سِحْرٌ هٰذٰا وَ لاٰ یُفْلِحُ اَلسّٰاحِرُونَ (77)

موسی(به آنان)گفت:آیا چون حقّ به سراغ شما آمد،(به آن سحر و جادو می گویید و می پرسید:)آیا این سحر است؟ در حالی که جادوگران هرگز رستگار نمی شوند.

نکته ها:

معمولاً جادوگری کار افراد ناسالم و برای بدست آوردنِ نام و نان است.لذا دشمنان پیامبران برای تحقیر آنان در نزد مردم،از این تهمت استفاده می کردند.

لازم به ذکر است که جادوگری در فقه،حرام شمرده شده است.چنان که امام خمینی قدس سره کار سحر و تعلیم و آموزش آن و درآمد از طریق آن را حرام و همچنین شعبده بازی که انسان با تردستی،غیر واقع را در چشم بینندگان،واقع نشان دهد (2)

پیام ها:

1 موسی از پیروزی خود و شکست تهمت زنندگان خبر داد. «قٰالَ مُوسیٰ...» 2 دشمنان،حقّ را سحر و پیامبران را ساحر معرّفی می کردند. «أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ» ... «سِحْرٌ هٰذٰا» 3 ساحر به خاطر اغفال مردم و به کار بردن ابزار نامشروع و شهرت طلبی،

ص :248


1- 1) .جمله ی اسمیّه،حرف انّ و حرف لام،مفید این تأکید است.
2- 2) .تحریر الوسیله،ج 1،ص 498.

رستگار نمی شود. «لاٰ یُفْلِحُ»

[سوره یونس (10): آیه 78]

اشاره

قٰالُوا أَ جِئْتَنٰا لِتَلْفِتَنٰا عَمّٰا وَجَدْنٰا عَلَیْهِ آبٰاءَنٰا وَ تَکُونَ لَکُمَا اَلْکِبْرِیٰاءُ فِی اَلْأَرْضِ وَ مٰا نَحْنُ لَکُمٰا بِمُؤْمِنِینَ (78)

گفتند:(ای موسی!)آیا آمده ای تا ما را از راهی که پدرانمان را بر آن یافته ایم، برگردانی تا بزرگی و حکومت در زمین برای شما دو نفر(موسی و هارون) باشد؟ و(لی)ما به شما دو نفر ایمان آور نیستیم.

نکته ها:

احترام به نیاکان و احسان به والدین،غیر از سرسپردگی به آنهاست.فرهنگ گذشتگان نباید بدون منطق و دلیل پذیرفته شود و بر آن تعصّب بی جا داشت.

پیام ها:

1 انقلاب های فرهنگی و تحوّلات فکری،همواره در جامعه بازتاب داشته است. «لِتَلْفِتَنٰا عَمّٰا وَجَدْنٰا» 2 کار نیاکان،در نسل های بعد مؤثّر است. «وَجَدْنٰا عَلَیْهِ آبٰاءَنٰا» 3 اساس حکومت فرعونی،عقاید خرافی نیاکان مردم بود. «وَجَدْنٰا عَلَیْهِ آبٰاءَنٰا» 4 گاهی احترام به نیاکان و حفظ میراث های کهن،ابزاری برای مقاومت در برابر نهضت انبیاست. «آبٰاءَنٰا» 5 تقلید از نیاکان،بدون منطق و دلیل باطل است. «وَجَدْنٰا عَلَیْهِ آبٰاءَنٰا» 6 به نام حفظ میراث فرهنگی،هر کار غلطی جایز نیست. «وَجَدْنٰا عَلَیْهِ آبٰاءَنٰا» 7 چون طاغوت ها ریاست طلبند،تلاشهای اصلاحگرانه ی مصلحان را هم به عنوانِ«ریاست طلبی»قلمداد می کنند. «تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیٰاءُ» 8 مصلحین،خود را آماده شنیدن تهمت از ظالمین کنند. «تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیٰاءُ»

ص :249

[سوره یونس (10): آیات 79 تا 80]

اشاره

وَ قٰالَ فِرْعَوْنُ اِئْتُونِی بِکُلِّ سٰاحِرٍ عَلِیمٍ (79) فَلَمّٰا جٰاءَ اَلسَّحَرَةُ قٰالَ لَهُمْ مُوسیٰ أَلْقُوا مٰا أَنْتُمْ مُلْقُونَ (80)

و فرعون گفت:هر جادوگر کاردانی را نزد من آورید.

پس چون جادوگران(به میدان مبارزه)آمدند،موسی به آنان گفت:بیفکنید آنچه را(از وسایل جادوگری که می توانید)بیفکنید.

نکته ها:

فرعون می خواست به کمک جادوگران ماهر،حرکت الهی موسی علیه السلام را خنثی کند.

جادوگران،وسایلی همچون طناب،چوب و...داشتند که با آغشتن آن به موادّی خاصّ،در برابر آفتاب به حرکت در می آمدند.

پیام ها:

1 طاغوت ها با جار و جنجال و تبلیغات،می خواهند جلوی حرکت انبیا را بگیرند. «ائْتُونِی بِکُلِّ سٰاحِرٍ» 2 طاغوت ها همه ی توان خود را برای سرکوب مخالفان به کار می گیرند. «ائْتُونِی بِکُلِّ سٰاحِرٍ عَلِیمٍ» 3 طاغوت ها گاهی دانشمندان و متخصّصان را خریده و در راه اهداف خود از آنها استفاده می کنند. «جٰاءَ السَّحَرَةُ» 4 مبارزه طلبی از ویژگی های پیامبران است. «أَلْقُوا» 5 پیامبران چون به هدف خود و امداد الهی اطمینان دارند،قاطعانه سخن می گویند. «أَلْقُوا مٰا أَنْتُمْ مُلْقُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 81]

اشاره

فَلَمّٰا أَلْقَوْا قٰالَ مُوسیٰ مٰا جِئْتُمْ بِهِ اَلسِّحْرُ إِنَّ اَللّٰهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یُصْلِحُ عَمَلَ اَلْمُفْسِدِینَ (81)

ص :250

پس چون(ساحران،ابزار سحر خود را)افکندند،موسی گفت:آنچه را شما آورده اید جادوست،خداوند به زودی آن را باطل خواهد کرد.چرا که خداوند کار مفسدان را اصلاح نمی کند.

پیام ها:

1 باطل گرچه جولانی دارد،امّا سرانجام رفتنی است. «سَیُبْطِلُهُ» 2 خداوند،کار مؤمنان را اصلاح می کند: «وَ أَصْلَحَ بٰالَهُمْ» (1)امّا کار مفسدان را اصلاح نمی کند. «لاٰ یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ» 3 ساحر،مفسد است و سحر فساد.پس باید با آن مقابله کرد. «عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 82]

اشاره

وَ یُحِقُّ اَللّٰهُ اَلْحَقَّ بِکَلِمٰاتِهِ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُجْرِمُونَ (82)

و خداوند،حقّ را با کلمات و قدرت و سنّت های خویش(و وعده ای که داده) تثبیت می کند،هر چند مجرمان از آن ناخشنود شوند!

نکته ها:

در فرهنگ قرآن،به قوانین و سنّت ها و هر چیزی که خداوند آن را سبب تحقّق اراده ی خود قرار دهد،«کلمة»اطلاق شده است.

پیام ها:

1 تحقّق بخشیدن و پیروز ساختن حقّ،از وعده ها و سنّت های الهی است. «وَ یُحِقُّ اللّٰهُ الْحَقَّ» 2 احقاق حقّ،ابزار و وسائل می خواهد. «بِکَلِمٰاتِهِ» 3 خواستِ مستکبران در جلوگیری از پیروزی حقّ،بی تأثیر است. «وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ»

ص :251


1- 1) .محمّد،2.

[سوره یونس (10): آیه 83]

اشاره

فَمٰا آمَنَ لِمُوسیٰ إِلاّٰ ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلیٰ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِمْ أَنْ یَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعٰالٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ اَلْمُسْرِفِینَ (83)

(در آغاز)جز گروهی اندک از فرزندان قوم موسی به او ایمان نیاوردند،در حالی که از فرعون و اشرافیان آنان ترس داشتند،ترس اینکه آنان را شکنجه کنند،زیرا که فرعون در آن سرزمین برتری جوی و از اسرافکاران بود.

نکته ها:

در قرآن گاهی می خوانیم: «آمَنَ بِهِ» ،گاهی «آمَنَ مَعَهُ» و گاهی «فَآمَنَ لَهُ» ،هر کدام یک ویژگی دارد: «آمَنَ بِهِ» به معنای ایمان و «فَآمَنَ لَهُ» به معنای تسلیم است.

پیام ها:

1 ایمان باید همراه با تسلیم و اطاعت باشد. «آمَنَ لِمُوسیٰ» 2 زمینه ی تحوّل فکری و گرایش به حقّ،در نوجوانان بیشتر است،چون قلبی پاک دارند و تعلّقاتشان به مال و مقام کمتر است. «آمَنَ» ... «ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ» 3 تنها پیامبر اسلام نبود که در راه دعوت مردم،سختی ها کشید و شاهد ایمان نیاوردن افراد بود. «فَمٰا آمَنَ لِمُوسیٰ» 4 گاهی بزرگان به خطا می روند و جوانان به حقّ می رسند. «إِلاّٰ ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ» 5 جوانان مؤمن گویا علاوه بر فرعون،از سران قوم خود که محافظه کار و ترسو و وابسته بودند نیز می ترسیدند. «مَلاَئِهِمْ» نه«ملائه» 6 نظام فرعونی نمی تواند مانع ایمان درونی باشد. «آمَنَ» ، «عَلیٰ خَوْفٍ» 7 ایمان راسخ،هرگز در محیط بد،نظام فاسد،اقتصاد و تبلیغات ناسالم و محیط رعب،سست نمی شود. «آمَنَ» ... «عَلیٰ خَوْفٍ» 8 در نظام فرعونی،خفقان و اختناق است. «عَلیٰ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ» 9 نظام شکنجه گر،نظام فرعونی است. «یَفْتِنَهُمْ» 10 ریشه ی فساد انسان،برتری جویی های اوست. «إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعٰالٍ فِی الْأَرْضِ»

ص :252

11 نظام اسراف گر،نظام فرعونی است. «لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 84]

اشاره

وَ قٰالَ مُوسیٰ یٰا قَوْمِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّٰهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِینَ (84)

و موسی گفت:ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آورده اید و تسلیم او هستید، پس فقط بر او توکّل کنید.

پیام ها:

1 رهبر باید به امّت روحیّه بدهد. «وَ قٰالَ مُوسیٰ یٰا قَوْمِ» 2 ایمان،از توکّل جدا نیست. «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّٰهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا» 3 تسلیم در برابر رضای الهی،بالاتر از ایمان است. (1)«إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِینَ» بعد از «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ» 4 با توکّل و تسلیم باید مشکلات را پشت سرگذاشت. «تَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِینَ»

[سوره یونس (10): آیات 85 تا 86]

اشاره

فَقٰالُوا عَلَی اَللّٰهِ تَوَکَّلْنٰا رَبَّنٰا لاٰ تَجْعَلْنٰا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِینَ (85) وَ نَجِّنٰا بِرَحْمَتِکَ مِنَ اَلْقَوْمِ اَلْکٰافِرِینَ (86)

پس آنان گفتند:تنها بر خداوند توکّل کرده ایم،پروردگارا:ما را گرفتار سختی ها و آزمایش ستمگران قرار مده.

و ما را به رحمت خویش،از شرّ قوم کافر رهایی بخش.

نکته ها:

ممکن است مراد از «الظّٰالِمِینَ» ،بزرگان بنی اسرائیل باشند که به خاطر منفعت و رفاه،مطیع فرعون شدند و مراد از «الْکٰافِرِینَ» ،طرفداران فرعون باشند.پس درخواست ذریّه ی مؤمن،حفاظت از شرّ مخالفان داخلی و خارجی است.

ص :253


1- 1) .ممکن است مراد از ایمان،ایمان به خدا،و مراد از تسلیم،اطاعت از موسی باشد.

کسی که به خدا توکّل کند،هم خدا او را دوست می دارد، «إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» (1)و هم او را تأمین می کند. «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّٰهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» (2)

پیام ها:

1 اوّل توکّل،بعد دعا. «تَوَکَّلْنٰا رَبَّنٰا» 2 با ایمان،توکّل و دعا،خود را از شرّ ظالمان نجات دهیم. «تَوَکَّلْنٰا» ، «رَبَّنٰا» ، «نَجِّنٰا» 3 فرعونیان،هم مسرفند، (3)هم ظالم و هم کافر.اسراف زمینه ساز ظلم و ظلم نیز زمینه ی کفر است. «الْمُسْرِفِینَ» ، «الظّٰالِمِینَ» ، «الْکٰافِرِینَ» 4 ابتدا باید برای حفظ هویّت مکتبی دعا کرد، «لاٰ تَجْعَلْنٰا فِتْنَةً» و سپس برای سلامتی شخصی. «نَجِّنٰا» چون اگر ستمگران پیروز شوند،خطّ ظلم و کفر حاکم شده، مؤمنان تحقیر و مبتلا می شوند.

[سوره یونس (10): آیه 87]

اشاره

وَ أَوْحَیْنٰا إِلیٰ مُوسیٰ وَ أَخِیهِ أَنْ تَبَوَّءٰا لِقَوْمِکُمٰا بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ اِجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً وَ أَقِیمُوا اَلصَّلاٰةَ وَ بَشِّرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (87)

و به موسی و برادرش وحی کردیم که در مصر،برای قوم خودتان خانه هایی آماده کنید و خانه هایتان را مقابل هم(یا رو به قبله)بسازید و نماز به پا دارید و به مؤمنان بشارت بده(که سرانجام پیروزی با آنهاست).

نکته ها:

«قِبْلَةً»

،هم به معنای مقابل و رو بروی هم است و هم به معنای جهت کعبه،یعنی خانه سازی رو به قبله.شاید معنای این آیه چنین باشد که تا قدرت فرعون باقی است و تصمیم بر نابودی شما دارد،شما مراسم عبادی را در خانه هایتان برقرار سازید. (4)مثل سه سال اوّل بعثت پیامبر اسلام.

ص :254


1- 1) .آل عمران،159.
2- 2) .طلاق،3.
3- 3) .با توجّه به آیه 83.
4- 4) .تفسیر نور الثقلین.

بهترین بشارت به مؤمنانِ در بند،بشارت به استجابت دعایشان است که از تحت ستم فرعونیان و فتنه گری هایشان نجات یابند.

پیام ها:

1 همه ی برنامه های انبیا حتی روش مساکن سازی هم بر اساس دریافت های وحی است. «أَوْحَیْنٰا» ... «أَنْ تَبَوَّءٰا» 2 مساکن،یکی از نعمت های الهی است. «أَوْحَیْنٰا» ... «أَنْ تَبَوَّءٰا» 3 رهبران دینی باید به مسائل مادّی و رفاهی امّت هم توجّه کنند. «تَبَوَّءٰا لِقَوْمِکُمٰا» 4 منطقه ی مسکونی افراد مؤمن باید از کفّار جدا باشد،تا زمینه ساز عزّت، قدرت و استقلال گروه با ایمان گردد. «تَبَوَّءٰا لِقَوْمِکُمٰا بِمِصْرَ بُیُوتاً» 5 تاریخ شهرسازی تا زمان حضرت موسی علیه السلام قطعی است. «تَبَوَّءٰا» ... «بُیُوتاً» 6 معماری و شهرسازی اسلامی باید با اهداف مکتبی سازگار باشد و جهت قبله فراموش نشود. «وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً» 7 به گونه ای خانه بسازیم که انجام مراسم مذهبی و اقامه ی نماز در آن عملی باشد. «وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً» 8 خانۀ افراد مکتبی باید نمازخانه باشد. «بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً» 9 خانه های مقابل یکدیگر،از نظر تمرکز،حفاظت،نظارت و انس با هم مناسب تر است. «وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً» 10 نگذاریم بیگانگان در محلّه و جامعه ی ما رخنه کنند. «اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً» 11 نماز در رأس برنامه همه ی پیامبران و زمینه رهایی بوده است. «أَقِیمُوا الصَّلاٰةَ»

[سوره یونس (10): آیه 88]

اشاره

وَ قٰالَ مُوسیٰ رَبَّنٰا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَةً وَ أَمْوٰالاً فِی اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا رَبَّنٰا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ رَبَّنَا اِطْمِسْ عَلیٰ أَمْوٰالِهِمْ وَ اُشْدُدْ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ فَلاٰ یُؤْمِنُوا حَتّٰی یَرَوُا اَلْعَذٰابَ اَلْأَلِیمَ (88)

ص :255

و موسی گفت:پروردگارا! تو به فرعون و بزرگان قومش در زندگی دنیا زینت و اموال بسیار داده ای،پروردگارا تا(به وسیله ی آنها،)مردم را از راه تو گمراه سازند.پروردگارا! اموالشان را نابود کن و دلهایشان را سخت،زیرا که آنان تا عذاب دردناک را نبینند،ایمان نخواهند آورد.

نکته ها:

قطع شیرهای نفت،بستن راههای تجارتی و نظامی و آتش زدن انبار مهمات دشمن،از مصادیقِ «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلیٰ أَمْوٰالِهِمْ» می باشد.

پیام ها:

1 کلمه ی «رَبَّنٰا» در دعا نقش مهمی دارد. «رَبَّنٰا» (سه بار در آیه تکرار شده) 2 هر کس هر چه دارد،از خداست. «آتَیْتَ فِرْعَوْنَ» 3 مال و دارایی،نشانه ی محبوبیّت نزد خدا نیست. «آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَةً...» 4 کفر،مانع کامیابی نیست. «آتَیْتَ فِرْعَوْنَ» ... «زِینَةً وَ أَمْوٰالاً فِی الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا» 5 جلوه های مادّی مستکبرین،تنها در چند روزه ی دنیاست. «فِی الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا» 6 طاغوت ها هم خود گمراهند،هم دیگران را به گمراهی می کشند. «لِیُضِلُّوا» 7 نفرین انبیا،نه بر اساس کینه ی شخصی،بلکه به خاطر حفظ مکتب و امّت است. «لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ» 8 سرمایه و مال نزد افراد ناصالح،سبب انحراف و اغفال،و فقر نیز زمینه ی کفر می شود. «أَمْوٰالاً» ... «لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ» 9 در دعاها،دعای سیاسی و نفرین بر دشمنان را فراموش نکنیم. «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلیٰ أَمْوٰالِهِمْ وَ اشْدُدْ...» 10 آنجا که استدلال و معجزه کارساز نباشد،نوبت نفرین است. «رَبَّنَا اطْمِسْ...» 11 سنگدلان تا اجبار و قهر الهی را نبینند،حقّ را باور نمی کنند. «فَلاٰ یُؤْمِنُوا حَتّٰی یَرَوُا الْعَذٰابَ»

ص :256

[سوره یونس (10): آیه 89]

اشاره

قٰالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُمٰا فَاسْتَقِیمٰا وَ لاٰ تَتَّبِعٰانِّ سَبِیلَ اَلَّذِینَ لاٰ یَعْلَمُونَ (89)

(خداوند)فرمود:دعای شما دو تن مستجاب شد،پس ایستادگی کنید و از شیوه ی نادانان پیروی نکنید.

نکته ها:

در آیه ی قبل،نفرین موسی علیه السلام بود و در این آیه اجابت دعای موسی و هارون علیهما السلام است.در روایات آمده است:موسی دعا می کرد،هارون آمین می گفت.شاهد آن کلمه ی «رَبَّنٰا» است. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:فاصله ی بین نفرین موسی و غرق فرعون،چهل سال بود. (2)

پیام ها:

1 دعای انبیا مستجاب است. «قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُمٰا» 2 استجابت دعای موسی،نشانه ی صحّت و درستی درخواست های او در هلاکت فرعونیان است. «أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُمٰا» 3 حتی پس از قبولی دعا هم صبر و پشتکار لازم است. «فَاسْتَقِیمٰا» 4 رهبران الهی باید در برابر افکار جاهلانه،با صلابت و قاطع باشند،زیرا سستی نشانه ی جهل است. «فَاسْتَقِیمٰا وَ لاٰ تَتَّبِعٰانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لاٰ یَعْلَمُونَ» 5 پیروی از اهل علم جایز است. «لاٰ تَتَّبِعٰانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لاٰ یَعْلَمُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 90]

اشاره

وَ جٰاوَزْنٰا بِبَنِی إِسْرٰائِیلَ اَلْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً حَتّٰی إِذٰا أَدْرَکَهُ اَلْغَرَقُ قٰالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَلَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرٰائِیلَ وَ أَنَا مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ (90)

ص :257


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.

و ما بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم.در حالی که فرعون و لشکریانش از روی ستم و تجاوز آنان را دنبال می کردند تا چون غرقاب فرعون را فراگرفت گفت:ایمان آوردم که معبودی نیست جز همان که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند و من از تسلیم شده گانم.

نکته ها:

مراد از «الْبَحْرَ» ،در این آیه،همان رودخانه ی دریاگونه نیل است.عبور از آن،به فرمان الهی بود که به موسی علیه السلام فرمان داد عصایش را به رود نیل بزند،آب شکافته و کف دریا خشک شد و موسی و همراهانش از آن عبور کردند.

توبه کردن و ایمان آوردن هنگام مرگ،بی اثر است.چنان که می فرماید: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئٰاتِ حَتّٰی إِذٰا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قٰالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ» (1)توبه ی خلافکارانی که در آستانه ی مرگ توبه و اظهار پشیمانی می کنند،پذیرفته نیست.

پیام ها:

1 در مبارزه با طاغوت ها،به خدا توکل کنیم که ما را تنها نمی گذارد. «جٰاوَزْنٰا...» 2 در نظام هستی،همه ی امور با اراده ی خداست. «جٰاوَزْنٰا» ، «أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ» 3 دعای پیامبران سرانجام مستجاب می شود. «أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ» 4 فرعون که می خواست موسی را براندازد، (2)خودش نابود شد. «أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ» چراغی را که ایزد برفروزد هر آن کس پف کند ریشش بسوزد 5 ایمان آوردن در لحظه ی نزول عذاب الهی،اثری ندارد. «آمَنْتُ» در حالِ «أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ» 6 مستکبران،روزی به عجز و لابه خواهند افتاد. «قٰالَ آمَنْتُ» 7 مستکبرانی چون فرعون،لحظه ی مرگ،مؤمن و مسلمان می شوند،ولی دیگر

ص :258


1- 1) .نساء،18.
2- 2) .«فاراد انْ یستفزّهم من الأرض فاغرقناه و من معه جمیعاً»اسراء،102.

چه سود! «آمَنْتُ» 8 ضربه ها و حوادث تلخ،پرده های غفلت را کنار می زند. «آمَنْتُ» 9 قدرت های غیر الهی،تار عنکبوتی بیش نیستند و روزی تسلیم می شوند.

«قٰالَ»

... «أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ»

[سوره یونس (10): آیات 91 تا 92]

اشاره

آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ اَلْمُفْسِدِینَ (91) فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ اَلنّٰاسِ عَنْ آیٰاتِنٰا لَغٰافِلُونَ (92)

آیا اکنون؟!(در آستانه ی مرگ توبه می کنی؟)در حالی که پیشتر نافرمانی می کردی و از تبهکاران بودی؟

پس امروز جسد تو را(از متلاشی شدن و کام حیوانات دریایی)نجات می دهیم تا عبرتی برای آیندگانت باشی.یقیناً بسیاری از مردم از نشانه های ما غافلند.!

نکته ها:

روایتی از امام رضا علیه السلام در تفسیر صافی نقل شده است که فرمود:سر تا پای فرعون غرق در زره و سلاح بود و طبق قاعده می بایست پس از غرق شدن به قعر دریا برود،ولی امواج،آن بدن سنگین را به ساحل بلندی افکند.که این خود یک معجزه بود.

پیام ها:

1 توبه در لحظه ی مرگ،سودی ندارد،تا فرصت هست توبه کنیم. «آلْآنَ» 2 قرآن از آینده و غیب خبر می دهد.(هنوز هم پس از دهها قرن،بدن مومیایی شده ی فرعون را در موزه ی قاهره تماشا می کنند) «نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ» 3 از مرگ و محو طاغوت ها باید درسِ عبرت گرفت. «آیَةً» 4 باید در حفظ آثار و نشانه های قدرت و امداد الهی کوشید. «لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً» 5 بیشتر مردم از تاریخ و حوادث،عبرت نمی گیرند. «کَثِیراً مِنَ النّٰاسِ» ... «لَغٰافِلُونَ»

ص :259

[سوره یونس (10): آیه 93]

اشاره

وَ لَقَدْ بَوَّأْنٰا بَنِی إِسْرٰائِیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْنٰاهُمْ مِنَ اَلطَّیِّبٰاتِ فَمَا اِخْتَلَفُوا حَتّٰی جٰاءَهُمُ اَلْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ فِیمٰا کٰانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (93)

و ما بنی اسرائیل را در جایگاه شایسته ای جا دادیم و از چیزهای پاکیزه به آنان روزی بخشیدیم،ولی آنان(با دیدن آن همه معجزات)اختلاف نکردند، مگر پس از علم و آگاهی(به حقّانیّت موسی).همانا پروردگارت،روز قیامت در آنچه که در آن اختلاف می کردند،میان آنان داوری می کند.

نکته ها:

کلمه ی «صِدْقٍ» در فرهنگ قرآن،گاه در پی کلماتی می آید و مفهومِ شایسته، خوب و مناسب را می رساند،مانند: «قَدَمَ صِدْقٍ» (1)، «مُدْخَلَ صِدْقٍ» ، «مُخْرَجَ صِدْقٍ» (2)، «لِسٰانَ صِدْقٍ» (3)، «وَعْدَ الصِّدْقِ» (4)، «مَقْعَدِ صِدْقٍ» (5)و «مُبَوَّأَ صِدْقٍ» .یعنی صدق و مطابق با واقع بودن،برای همه چیز ارزش است.در اینجا هم گویا مطلوب بودن محلّ زیست بنی اسرائیل از نظر آب و هوا و نعمت ها،یعنی شام و فلسطین منظور است.مکان صدق یعنی آنچه واقعاً جایگاهِ درست است،آن گونه که باید باشد.مساکن بنی اسرائیل هم دارای تمام شرایط زندگی بود و هم بسیار حاصلخیز که جمله ی «رَزَقْنٰاهُمْ مِنَ الطَّیِّبٰاتِ» بیانگر آن است.

پیام ها:

1 برخورداری از مساکن مناسب،یکی از نعمت های الهی و مورد پسند ادیان الهی است. «مُبَوَّأَ صِدْقٍ» 2 در نهضت های انبیا،علاوه بر معنویّت،ابعاد مادّی زندگی مردم نیز مورد توجّه است. «بَوَّأْنٰا» ، «رَزَقْنٰاهُمْ»

ص :260


1- 1) .یونس،2.
2- 2) .اسراء،80.
3- 3) .مریم،50.
4- 4) .احقاف،16.
5- 5) .قمر،55.

3 با آنکه اغلب پس از انقلاب ها و تحوّلات،توازن اقتصادی جامعه به هم می خورد و گرانی یا قحطی پیش می آید،ولی خداوند با سرنگونی رژیم فرعونی،بنی اسرائیل را از کمبودها نجات بخشید. «رَزَقْنٰاهُمْ» 4 تفرقه،همه ی نعمت های الهی را خنثی می کند. «بَوَّأْنٰا» ، «رَزَقْنٰاهُمْ» ، «اخْتَلَفُوا» 5 ریشه ی اختلاف ها،همیشه مسائل مادّی و رفاهی نیست،گاهی هم هوس ها است. «بَوَّأْنٰا» ، «رَزَقْنٰاهُمْ» ، «اخْتَلَفُوا» 6 علم به تنهایی نجات بخش نیست. «اخْتَلَفُوا» ، «جٰاءَهُمُ الْعِلْمُ» 7 قرآن بیشترین انتقاد را از اختلاف های آگاهانه دارد. «جٰاءَهُمُ الْعِلْمُ»

[سوره یونس (10): آیه 94]

اشاره

فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمّٰا أَنْزَلْنٰا إِلَیْکَ فَسْئَلِ اَلَّذِینَ یَقْرَؤُنَ اَلْکِتٰابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جٰاءَکَ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلاٰ تَکُونَنَّ مِنَ اَلمُمْتَرِینَ (94)

پس اگر در آنچه بر تو نازل کردیم شک داری،از آن کسانی که کتاب آسمانی پیش از تو را می خوانند بپرس.یقیناً حقّ از سوی پروردگارت به سوی تو آمده است،پس از شک آوران مباش.

نکته ها:

اشاره

در روایتی از امام هادی علیه السلام می خوانیم:افراد جاهل می پرسیدند:چرا به جای پیامبر،فرشته ای بر ما نازل نمی شود؟ خداوند با نزول این آیه و اینکه همه ی انبیا دارای زندگی مردمی بوده اند،پاسخشان داد. (1)

سؤال:با آنکه کتب آسمانی گذشته تحریف شده است،چرا علمای اهل کتاب،در این آیه مرجع و داور قرار داده شده اند؟ پاسخ:زیرا با آنکه بخشهایی از کتب آسمانی گذشته تحریف شده،امّا میان دانشمندان اهل کتاب،اشخاص و حرف های قابل استنادی یافت می شود. (2)

ص :261


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .تفسیر کبیر فخر رازی.
پرسش و پاسخ قرآنی

سؤال:چگونه قرآن می فرماید: «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ» ای پیامبر! اگر در حقّانیّت قرآن شک داری،از اهل کتاب سؤال کن.با آنکه پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله هرگز در شک نبوده است؟ و عقل نمی پذیرد که پیامبری،در وحی شک کند؟ پاسخ:1 کلمه ی«ان»(اگر)فرض است و نشانه ی حتمیّت و وقوع نیست.مثل «إِنْ کٰانَ لِلرَّحْمٰنِ وَلَدٌ» (1)» اگر خداوند فرزندی داشت.با آنکه آیه ی «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ» ،فرزند داشتن را صریحاً نفی می کند.

2 در آیه ی 104 این سوره از قول پیامبر خطاب به مردم آمده است:اگر در دین من شکّ دارید. «إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دِینِی» ،پس خود آن حضرت شکّ نداشت،و گر نه تحدّی نمی کرد.همچنین قرآن می فرماید: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمٰا أُنْزِلَ إِلَیْهِ» (2)پیامبر به آنچه به او وحی می شد ایمان داشت.

3 گاهی خطاب قرآن به پیامبر است،ولی مخاطبِ مورد نظر دیگرانند.مثل این آیه:

«إِمّٰا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمٰا أَوْ کِلاٰهُمٰا»... (3)اگر پدر و مادرت در نزد تو به سنّ پیری رسیدند.در حالی که پدر حضرت رسول قبل از تولّدش و مادر او در سنّ کودکی آن حضرت از دنیا رفتند و در هنگام نزول این آیه،پیامبر پدر و مادری نداشت تا پیر باشند.آیه از بابِ«به در بگو تا دیوار بشنود»است،که در زبان عربی می گویند:

«ایّاک اعنی و اسمعی یا جاره».در مسائل تربیتی هم گاهی خطاب به بزرگان و شخصیّت ها می کنند،تا دیگران حساب کار خودشان را بکنند.

4 گاهی آیه ای خطاب به پیامبر است،ولی مسلمانان مورد خطاب اند چنان که جمله ی بعدی آن نیز جمع است.مانند: «یٰا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذٰا طَلَّقْتُمُ»... (4)و نیامده«طلّقت».به علاوه می دانیم که پیامبر هرگز زنی را طلاق نداده است.

5 اگر بنا باشد با این آیه،وحی زیر سؤال و شک برود،باید در حقّانیّت همین آیه

ص :262


1- 1) .مریم،91.
2- 2) .بقره،285.
3- 3) .اسراء،23.
4- 4) .طلاق،1.

هم که می گوید:«اگر شک داری»،شک کرد!! 6 برای اهل کتاب،شک و سؤالی مطرح بود و از پرسیدن خجالت می کشیدند، خداوند با این بیان راه سؤال را به رویشان گشوده است.

7 ممکن است از باب مماشات و همراهی با طرف در بحث باشد،مثل حضرت ابراهیم که به ستاره پرستان گفت: «هٰذٰا رَبِّی» (1)این(ستاره)خدای من است.

8 رسول اکرم صلی اللّٰه علیه و آله چون این آیه را شنید،فرمود:من شکّ ندارم.امام صادق علیه السلام نیز فرموده است:و اللّٰه پیامبر شک نداشت. (2)

پیام ها:

1 از بین بردن شکّ در عقاید،ضروری است. «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ» 2 هنگام شک باید به عالمان رجوع کرد. «فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتٰابَ» (پس سخن عالم حجّت است) 3 کتاب های آسمانی مؤیّد یکدیگرند. «یَقْرَؤُنَ الْکِتٰابَ» 4 بعضی اهل کتاب،حقّ را می گویند. «فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتٰابَ» 5 رهبر باید قاطع باشد و هیچ تردیدی به خود راه ندهد. «فَلاٰ تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِینَ» 6 فضل آن است که دشمنان به آن گواهی دهند،آیا با اعتراف مخالفان به حقّانیّت آن،باز هم شک دارید؟! «فَلاٰ تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 95]

اشاره

وَ لاٰ تَکُونَنَّ مِنَ اَلَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیٰاتِ اَللّٰهِ فَتَکُونَ مِنَ اَلْخٰاسِرِینَ (95)

و هرگز از کسانی که آیات الهی را تکذیب کردند،مباش که از زیانکاران خواهی بود.

نکته ها:

در آیه ی قبل،از شک در قرآن نهی کرد،در اینجا از تکذیب آیات.چه بسا اگر شک برطرف نشود،سرانجام به تکذیب بیانجامد.

ص :263


1- 1) .انعام،76 78.
2- 2) .تفسیر صافی.

همه ی تحلیل ها و پاسخ هایی که در آیه ی قبل درباره ی«شک»مطرح شد،اینجا هم مطرح است،چون تکذیب،بدتر از شکّ است.آیات و احادیث بسیاری از یقین پیامبر خبر می دهد.پس مقصود و مخاطب این نهی ها مردمند،نه شخص پیامبر.کسی که از یقین او انسان هایی به یقین رسیده اند،چگونه ممکن است خودش دچار شک یا تکذیب گردد؟! پیامبر با آنکه معصوم است،امّا بارها در قرآن مورد خطاب و هشدار قرار گرفته است تا بدین وسیله به مردم هشدار داده شود و آنان حساب کار خود را بکنند.از جمله: «فَلاٰ تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِینَ» (1)، «فَلاٰ تَکُونَنَّ ظَهِیراً لِلْکٰافِرِینَ» (2)و «لاٰ یَصُدُّنَّکَ عَنْ آیٰاتِ اللّٰهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَیْکَ» (3)

پیام ها:

1 خداوند به پیامبرش نیز هشدار داده است. «فَلاٰ تَکُونَنَّ» 2 از دست دادن سرمایه ی ایمان و رهبری پیامبران،خسارت است. «الْخٰاسِرِینَ»

[سوره یونس (10): آیات 96 تا 97]

اشاره

إِنَّ اَلَّذِینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لاٰ یُؤْمِنُونَ (96) وَ لَوْ جٰاءَتْهُمْ کُلُّ آیَةٍ حَتّٰی یَرَوُا اَلْعَذٰابَ اَلْأَلِیمَ (97)

همانا کسانی که فرمان پروردگارت علیه آنان(به جرم اعمالشان)تحقّق یافته، ایمان نمی آورند.

و اگرچه برای آنان هر گونه معجزه ای بیاید،تا آنکه عذاب دردناک الهی را ببینند(که ایمان آن هنگام،بی ثمر است).

نکته ها:

با توجّه به جمله ی «حَتّٰی یَرَوُا الْعَذٰابَ» در آیه ی 97 و جمله ی «کَشَفْنٰا عَنْهُمْ عَذٰابَ» در آیه 98،مراد از «کَلِمَتُ رَبِّکَ» ،قهر الهی می باشد.

ص :264


1- 1) .انعام،14.
2- 2) .قصص،86.
3- 3) .قصص،87.

پیام ها:

1 قهر الهی،حقِّ کافران است. (1)«حَقَّتْ عَلَیْهِمْ» 2 محروم شدن از ایمان به خاطر تکذیب و لجاجت مستمرّ کفّار،مقتضای ربوبیّت و از سنّت های الهی است. «حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ» 3 انتظار ایمانِ همه ی مردم را نداشته باشیم. «لاٰ یُؤْمِنُونَ وَ لَوْ جٰاءَتْهُمْ کُلُّ آیَةٍ» 4 گردنکشان وقتی قهر و عذاب الهی را با چشم ببینند،از وحشت و اضطراب ایمان می آورند،ولی چه سود؟ «لاٰ یُؤْمِنُونَ» ... «حَتّٰی یَرَوُا الْعَذٰابَ»

[سوره یونس (10): آیه 98]

اشاره

فَلَوْ لاٰ کٰانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهٰا إِیمٰانُهٰا إِلاّٰ قَوْمَ یُونُسَ لَمّٰا آمَنُوا کَشَفْنٰا عَنْهُمْ عَذٰابَ اَلْخِزْیِ فِی اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا وَ مَتَّعْنٰاهُمْ إِلیٰ حِینٍ (98)

چرا اهل هیچ شهری(به موقع)ایمان نیاورد که(ایمانش به او)سود بخشد؟ مگر قوم یونس(که وقتی در آخرین لحظه ایمان آوردند،)ما عذاب خوار کننده را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و تا مدّتی بهره مندشان ساختیم.

نکته ها:

با اینکه در این سوره،تاریخ حضرت نوح و موسی به تفصیل بیان شده،امّا داستان توبه ی قوم یونس در نصف آیه و با اشاره آمده است،ولی نام این سوره را سوره یونس نهاده اند،شاید به خاطر حسّاسیّت و اهمیّت کار قوم یونس باشد که در آخرین لحظه ها توبه کردند و خداوند توبه ی آنان را پذیرفت.

امام صادق علیه السلام فرمود:حضرت یونس علیه السلام از سی سالگی تا 63 سالگی تبلیغ کرد، تنها دو نفر به او ایمان آوردند.حضرت،مردم را نفرین کرد و از میان آنان رفت.

یکی از آن دو مؤمن که حکیمی دانا بود،با دیدن نفرین پیامبر و رفتنش از آن منطقه،بر

ص :265


1- 1) .در آیه ی دیگر می خوانیم:«لِیُنذِرَ من کانَ حیّاً و یحقّ القول علی الکافرین»یس،7.

بلندی رفت و با فریاد به مردم هشدار داد.مردمِ متأثّر شده و با راهنمایی او از شهر بیرون رفتند و میان خود و فرزندانشان فاصله انداختند و به درگاه خدا ناله و توبه کردند تا بخشوده شدند.یونس علیه السلام چون برگشت،دید که آن قوم هلاک نشده اند،سبب را پرسید،ماجرا را برایش شرح دادند. (1)

پیام ها:

1 انسان می تواند حتی در لب پرتگاه،خود را حفظ کند. «إِلاّٰ قَوْمَ یُونُسَ» 2 ایمان و توبه ی به موقع،عذاب الهی را برطرف می سازد «لَمّٰا آمَنُوا کَشَفْنٰا» (از میان تمام اقوام تکذیب کننده ی گذشته،تنها قوم یونس بود که به موقع توبه کرده و ایمان آوردند) 3 سرنوشت مردم به دست خودشان است. «آمَنُوا کَشَفْنٰا» 4 رمز خوشبختی انسان ها در دنیا نیز ایمان است. «آمَنُوا» ... «مَتَّعْنٰاهُمْ» 5 دعا و نیایش،هم بلا را رفع می کند،هم کامیابی می آورد.(با توجّه به شأن نزول) «کَشَفْنٰا» ، «مَتَّعْنٰاهُمْ»

[سوره یونس (10): آیه 99]

اشاره

وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ اَلنّٰاسَ حَتّٰی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ (99)

و اگر پروردگارت می خواست،(به اجبار)همه ی مردم روی زمین یک جا ایمان می آوردند.(اکنون که سنّت خدا بر ایمان اختیاری مردم است،)پس آیا تو مردم را مجبور می کنی تا ایمان آورند؟!

نکته ها:

خداوند،هم قدرت دارد،هم حکمت و از قدرتش آنجا و آن گونه استفاده می کند که خلاف حکمت نباشد و چون حکمتش اقتضا دارد که مردم آزاد باشند،هرگز با

ص :266


1- 1) .تفاسیر مجمع البیان و صافی.

قدرت قهری خود آنان را به ایمان اجباری وادار نمی کند.امّا مشرکان می گفتند:

«لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَکْنٰا» (1)اگر خدا می خواست ما مشرک نبودیم،پس شرک ما خواست خدا بوده است و ما بالاجبار مشرک شده ایم! این آیه می تواند پاسخی به سخن آنان باشد که اگر اراده خدا بر اجبار کردن است،چرا اجبار به انحراف و شرک کند و لا اقل اجبار به هدایت و ایمان نکند!؟

پیام ها:

1 ایمان بر مبنای انتخاب است،نه اجبار و تحمیل. «أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ» 2 پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله از روی دلسوزی،برای ایمان آوردن مردم اصرار می کرد. «أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّٰاسَ حَتّٰی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 100]

اشاره

وَ مٰا کٰانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاّٰ بِإِذْنِ اَللّٰهِ وَ یَجْعَلُ اَلرِّجْسَ عَلَی اَلَّذِینَ لاٰ یَعْقِلُونَ (100)

در حالی که هیچ کس جز به اذن و اراده ی الهی توفیق ایمان ندارد و خداوند پلیدی(تردید و کفر)را بر کسانی که نمی اندیشند مقرّر می دارد.

پیام ها:

1 مردم نه مجبور به ایمانند(طبق آیه ی قبل)و نه بدون هدایت و توفیق الهی،به ایمان آوردن موفّق می شوند. (2)«إِلاّٰ بِإِذْنِ اللّٰهِ» 2 کفر،پلیدی است. «الرِّجْسَ» 3 لطف الهی و توفیق ایمان،شامل اهل خرد و تعقّل می شود و آنکه با اختیار خود فکر و تعقّل نکند،مشمول قهر الهی می شود. «وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاٰ یَعْقِلُونَ» 4 عقل سالم،زمینه ساز ایمان است و بی ایمانی،نشانه ی بی خردی است.

«...لاٰ یَعْقِلُونَ»

ص :267


1- 1) .انعام،148.
2- 2) .«لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین»بحار،ج 4،ص 197.

[سوره یونس (10): آیه 101]

اشاره

قُلِ اُنْظُرُوا مٰا ذٰا فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ مٰا تُغْنِی اَلْآیٰاتُ وَ اَلنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لاٰ یُؤْمِنُونَ (101)

بگو:(به دیده ی عبرت)بنگرید که در آسمان ها و زمین چیست؟ امّا نشانه ها و هشدارها برای کسانی که ایمان نمی آورند سودی ندارد.

نکته ها:

در آیه ی قبل،عدم تعقّل دلیل کفر به شمار آمد،در این آیه،تفکّر و تدبّر،راه ایمان دانسته شده است.

«النُّذُرُ»

یا جمع«نذیر»است یعنی انبیا، یا جمع«انذار»،یعنی هشدارها.

پیام ها:

1 مطالعه و تدبّر در آفرینش،بهترین و ساده ترین و عمومی ترین راه خداشناسی است. «انْظُرُوا...» 2 نگاهی ارزشمند و مؤثّر در تصمیم گیری است که با اراده ی انسان باشد،نه صرف دیدن و انعکاس اشیا در مغز و اعصاب. «انْظُرُوا...» 3 آیات الهی و هشدارها،تنها در انسان های پاک نهاد و غیر لجوج مؤثّر است.

«وَ مٰا تُغْنِی الْآیٰاتُ...»

4 انسان،در گزینش مکتب آزاد است،لذا گاهی در برابر انبیا و کتب آسمانی و نشانه های خدا در جهان می ایستد و ایمان نمی آورد. «قَوْمٍ لاٰ یُؤْمِنُونَ»

[سوره یونس (10): آیه 102]

اشاره

فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ إِلاّٰ مِثْلَ أَیّٰامِ اَلَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ اَلْمُنْتَظِرِینَ (102)

پس آیا(کسانی که در برابر آن همه آیات و انبیای الهی سرپیچی می کنند،)انتظار چیزی جز نظیر روزگارِ(پر نکبت و ذلّت)پیشینیان را دارند؟ بگو:در انتظار باشید که من نیز با شما از منتظرانم(تا همان بلائی که بر سر آنها آمد،بر سر شما نیز بیاید).

ص :268

پیام ها:

1 سنّت و قانون خداوند نسبت به همه ی مردم یکسان است. «مِثْلَ أَیّٰامِ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ» 2 تاریخ گذشتگان،عبرتی برای آیندگان است. «خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ» 3 به مهلت های الهی مغرور نشویم. «فَانْتَظِرُوا» 4 پایان بی دینی،تباهی است. «فَانْتَظِرُوا» 5 لجاجت مردم،گاهی انبیا را نیز مأیوس کرده به حدّی که یأس خود را اعلام می کردند. «قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 103]

اشاره

ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنٰا وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا کَذٰلِکَ حَقًّا عَلَیْنٰا نُنْجِ اَلْمُؤْمِنِینَ (103)

(به هنگام نزول بلا و مجازات،)پیامبران و مؤمنان را نجات می دهیم.این گونه بر ما حقّ است که مؤمنان(به تو را نیز)رهایی بخشیم.

نکته ها:

سؤال:به تجربه مشاهده کرده ایم که گاهی خوب و بد(خشک و تر)با هم می سوزند و در آیه ی 25 سوره ی انفال نیز هشدار می دهد که بترسید از فتنه ای که تنها به ستمگران نمی رسد،بلکه به مؤمنین نیز می رسد،بنا بر این چگونه این آیه می فرماید:مؤمنان را به هنگام نزول بلا نجات می دهیم؟ پاسخ:اهل ایمان اگر در میان کفّار و مجرمان ساکت باشند،قهر خدا همه را فرا می گیرد،ولی اگر به وظیفه ی الهی خود،یعنی نهی از منکر عمل کنند،خداوند هنگام خطر آنان را نجات می دهد.

پیام ها:

1 خداوند انبیا و مؤمنان را به قهر خود گرفتار نمی کند. «نُنَجِّی رُسُلَنٰا» ... «نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ» 2 از سنّت های الهی و از جمله حقوقی که مؤمنان بر خدا دارند،نجات و

ص :269

حمایت آنان به هنگام عذاب و خطر است. «کَذٰلِکَ حَقًّا عَلَیْنٰا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ» 3 وعده ی نجات و رهایی،بهترین پشتوانه ی نهضت های الهی است. «حَقًّا عَلَیْنٰا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ» 4 آینده از آنِ مؤمنین است. «حَقًّا عَلَیْنٰا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ»

[سوره یونس (10): آیه 104]

اشاره

قُلْ یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دِینِی فَلاٰ أَعْبُدُ اَلَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ وَ لٰکِنْ أَعْبُدُ اَللّٰهَ اَلَّذِی یَتَوَفّٰاکُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ (104)

بگو:ای مردم! اگر از(درستی)دین من در شک و تردیدید،پس(بدانید که من)کسانی را که شما به جای خدا می پرستید،نمی پرستم،بلکه خدایی را می پرستم که جان شما را (در وقت مرگ)می گیرد و مأمورم که از مؤمنان باشم.

پیام ها:

1 شکّ دیگران،باعث شک و تردید ما نشود.قاطعیّت،شرط رهبری است. «إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دِینِی فَلاٰ أَعْبُدُ...» 2 هر گونه سازش،مداهنه و انعطاف با کافران ممنوع است،باید جبهه ی کفر را از خود مأیوس سازیم. «فَلاٰ أَعْبُدُ...» 3 دشمن حتّی در سران اسلام هم طمع دارد.پس باید برائت و تسلیم ناپذیری خود را به صراحت اعلام کنیم. «فَلاٰ أَعْبُدُ» 4 کسی که مرگ و حیات به دست اوست،سزاوار پرستش است. «أَعْبُدُ اللّٰهَ الَّذِی یَتَوَفّٰاکُمْ» 5 با آنکه مرگ و حیات هر دو تنها به دست خداست،امّا این آیه،مرگ را مطرح می کند.زیرا مرگ،بهترین وسیله ی هشدار است. «الَّذِی یَتَوَفّٰاکُمْ» 6 مشرکان،معبودهای خود را عاقل می پنداشتند.( «الَّذِینَ» برای عقلا می باشد)

ص :270

[سوره یونس (10): آیات 105 تا 106]

اشاره

وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً وَ لاٰ تَکُونَنَّ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ (105) وَ لاٰ تَدْعُ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مٰا لاٰ یَنْفَعُکَ وَ لاٰ یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ اَلظّٰالِمِینَ (106)

و(به من فرمان داده شده که)به آئینی خالی از هر گونه شرک،روی آور و هرگز از مشرکان مباش.

و غیر از خداوند،چیزی را که نه سودی برای تو دارد،نه زیانی،نخوان.پس اگر چنین کنی،همانا تو از ستمگران(مشرک)خواهی بود.

نکته ها:

«حَنِیفاً»

،به معنای راست و مستقیم است که در او هیچ گونه انحرافی به چپ و راست وجود ندارد.

پیام ها:

1 دینداری،تصمیم و همّت و عشق می طلبد. «أَقِمْ وَجْهَکَ» 2 دین اسلام،آئینی بی انحراف است. «حَنِیفاً» 3 مسلمانِ راستین،پس از پذیرش اسلام به هیچ شرکی آلوده نمی شود و به طاغوت ها نمی گراید. «وَ لاٰ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» 4 عاقلان،یا برای سود کار می کنند،یا برای رفع خطر و دفع ضرر.بت ها نه نفعی دارند و نه قدرت دفع ضرر.پس شرک،نوعی حماقت است. «لاٰ تَدْعُ» ... «مٰا لاٰ یَنْفَعُکَ وَ لاٰ یَضُرُّکَ» 5 شرک،ظلم و مشرک،ظالم است. «فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ الظّٰالِمِینَ»

ص :271

[سوره یونس (10): آیه 107]

اشاره

وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اَللّٰهُ بِضُرٍّ فَلاٰ کٰاشِفَ لَهُ إِلاّٰ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاٰ رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ هُوَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِیمُ (107)

و اگر خداوند(برای آزمایش یا هدف دیگر بخواهد)زیانی به تو برساند،جز خود او کسی توان برطرف کردن آن را ندارد و اگر برای تو خیری بخواهد، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد.خیر را به هر کس از بندگانش که بخواهد می رساند و او بس آمرزنده و مهربان است.

نکته ها:

اینکه در برطرف کردن ضرر،تعبیر «إِلاّٰ هُوَ» آمده،امّا در برطرف کردن خیر نیامده، به خاطر آن است که خداوند ضرری را که به انسان برسد برطرف می کند،امّا فضلی را که به انسان برسد او بر نمی دارد،مگر آنکه اعمال ما آن را تغییر دهد. (1)چنان که در قرآن آمده است: «إِنَّ اللّٰهَ لاٰ یُغَیِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتّٰی یُغَیِّرُوا مٰا بِأَنْفُسِهِمْ» (2)یعنی تغییر نعمت،بستگی به عملکرد خود انسان دارد. (3)

پیام ها:

1 خیر و شرّ تنها به دست خداست. «إِنْ یَمْسَسْکَ اللّٰهُ بِضُرٍّ» ، «یُرِدْکَ بِخَیْرٍ» 2 هر تلخی و ضرری شرّ نیست،گاهی حوادث تلخ برای بیداری فطرت یا آزمودن انسان است. «بِضُرٍّ» و نه«بشر» 3 مقصود خدا،خیر رساندن است.از این رو در مورد خیر، «یُرِدْکَ» و اراده به کار رفته و در ضرر،تعبیر «یَمْسَسْکَ» آمده است. (4)

4 خیری که به انسان می رسد،فضل الهی است،نه استحقاق انسان. «لِفَضْلِهِ»

ص :272


1- 1) .تفسیر روح المعانی.
2- 2) .رعد،11.
3- 3) .در دعای کمیل نیز می خوانیم:«اللّهم اغفر لی الذنوب الّتی تغیّر النعم»
4- 4) .تفسیر روح المعانی.

5 خواست خدا،بر اساس حکمت است و مشیّت های او در کنار حکیم بودن او معنی می شود. «یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشٰاءُ»

[سوره یونس (10): آیه 108]

اشاره

قُلْ یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ قَدْ جٰاءَکُمُ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اِهْتَدیٰ فَإِنَّمٰا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّمٰا یَضِلُّ عَلَیْهٰا وَ مٰا أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ (108)

بگو:ای مردم! اینک حقّ از سوی پروردگارتان به سراغ شما آمده است.پس هر کس هدایت یابد،یقیناً به سود خویش هدایت می یابد و هر کس گمراه شود،تنها به زیان خویش گمراه می شود و من بر(ایمان آوردن)شما وکیل نیستم(تا به اجبار شما را به راه حقّ درآورم).

پیام ها:

1 آنچه از سوی خداوند آمده،(مثل قرآن و تعالیم انبیا)همه حقّ و از شئون ربوبیّت اوست. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ» 2 هدف بعثت انبیا و فرستادن کتب آسمانی،تربیت تمام انسان هاست. «یٰا أَیُّهَا النّٰاسُ» ... «رَبِّکُمْ» 3 خداوند حجّت را تمام کرده است و ما عذری در نپذیرفتن حقّ نداریم. «قَدْ جٰاءَکُمُ الْحَقُّ» 4 خداوند از هدایت یافتن ما بی نیاز است،سود و زیان هدایت و گمراهی تنها به خود ما باز می گردد. «لِنَفْسِهِ» 5 انسان دارای اختیار است و سرنوشت هر کس به دست خود اوست،حتّی انبیا هم حقّ اجبار مردم را ندارند. «مٰا أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ» 6 وظیفه ی انبیا،ارشاد و تبلیغ است،نه اجبار و اکراه. «مٰا أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ»

ص :273

[سوره یونس (10): آیه 109]

اشاره

وَ اِتَّبِعْ مٰا یُوحیٰ إِلَیْکَ وَ اِصْبِرْ حَتّٰی یَحْکُمَ اَللّٰهُ وَ هُوَ خَیْرُ اَلْحٰاکِمِینَ (109)

و(تنها)آنچه را بر تو وحی می شود پیروی کن و پایدار باش تا آنکه خداوند داوری کند و او بهترین داوران است.

پیام ها:

1 مردم چه ایمان آورند،چه کفر ورزند،نباید از وحی و دستورهای الهی جدا شویم. «وَ اتَّبِعْ...» 2 انبیا تسلیم فرمان وحی اند. «وَ اتَّبِعْ مٰا یُوحیٰ» 3 نزول وحی تدریجی بوده است. «یُوحیٰ» (فعل مضارع نشان استمرار است) 4 پیروی از وحی،نیاز به صبر دارد. «وَ اتَّبِعْ» ... «اصْبِرْ» 5 رهبر باید صبور باشد. «وَ اتَّبِعْ مٰا یُوحیٰ إِلَیْکَ وَ اصْبِرْ» 6 علم،شرط عمل، «وَ اتَّبِعْ مٰا یُوحیٰ» و استقامت،شرط پیروزی است. «وَ اصْبِرْ حَتّٰی یَحْکُمَ اللّٰهُ» 7 نگران آینده نباشیم،که خدا بهترین داور است. «خَیْرُ الْحٰاکِمِینَ» «الحمد لله رب العالمین»

ص :274

ص :275

ص :276

[تفسیر سوره هود]

سیمای سوره ی هود

این سوره در سال های آخر حضور پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله در مکّه نازل شده است، سال هایی که به جهت وفات حضرت ابو طالب و حضرت خدیجه مسلمانان در شرایط بسیار سختی بسر می بردند.

پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:سوره ی هود مرا پیر کرد. (1)زیرا آیه ی استقامت در این سوره نازل شده است: «فَاسْتَقِمْ کَمٰا أُمِرْتَ وَ مَنْ تٰابَ مَعَکَ» (2)همان گونه که به تو دستور داده شده پایداری و صبر کن و یاران تو نیز باید پایداری کنند.امّا بی صبری یاران پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله آن حضرت را زجر می داد.

محتوای این سوره که یکصد و بیست و سه آیه دارد،تاریخ پیامبران و به خصوص حضرت نوح علیه السلام و توجّه به مسائل اعتقادی است.از دقّت در تاریخ انبیا استفاده می شود که حرکت انبیا یک جریان مستمر تاریخی است،نه یک حادثه ی زودگذر.تاریخ پیامبران و اقوام آنان قانون مند است و مطالعه ی آن رمز سقوط یا عزّت ملّت ها را روشن می سازد و نشان می دهد که دین از جامعه جدا نیست و سرنوشت جامعه بستگی تمام به دین و آئین مردم آن جامعه دارد.

در این سوره پنج مرتبه نام حضرت هود علیه السلام آمده است که برابر با تکرار این نام در باقی قرآن است.

ص :277


1- 1) .تفسیر نمونه؛بحار،ج 92،ص 198.
2- 2) .هود،112.

[سوره هود (11): آیات 1 تا 2]

اشاره

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِlt;br/gt;الر کِتٰابٌ أُحْکِمَتْ آیٰاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ (1) أَلاّٰ تَعْبُدُوا إِلاَّ اَللّٰهَ إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ (2)

الف لام را،(قرآن)کتابی است که آیات آن استوار گشته،آن گاه از جانب حکیمی آگاه،شرح و تفصیل داده شده است.

که جز خداوند یکتا را نپرستید،همانا از طرف او برای شما هشدار دهنده و بشارت دهنده هستم.

نکته ها:

قرآن از همین حروف الفبا تشکیل شده که همواره در اختیار همه هست،امّا خداوند از همین حروف ساده،کتابی ساخته که کسی نمی تواند مشابه آن را بیاورد.چنان که انسان از خاک،آجر و سفال می سازد،ولی خداوند از همین خاک، هزاران نوع گل،گیاه،میوه،حیوان و انسان خلق می کند.آری،همان گونه که قدرت خداوند را در نظام تکوین می بینیم،قدرت او را در کتاب تشریع نیز مشاهده می کنیم.

قرآن کتابی است هم محکم و هم مفصّل،نه تناقض دارد و نه تهافت،هم فصیح است و هم بلیغ،محتوایش در فصل ها و سوره های مختلف جدای از یکدیگر امّا به دنبال هم آمده است.

قرآن،کتابی است محکم که یک روح دارد و آن روحِ توحید است و تمام داستان ها و

ص :278

مواعظ و احکام و آیات قرآن،تفصیل همان روح توحید است.

قرآن کتابی است محکم،نه تغییر و تحریف یافته و نه قابل شکّ و تردید است.

بنای آن بر حدس و فرض نیست،بلکه همه ی مطالبش محکم و استوار است.

پیام ها:

1 قرآن کتاب بس مهم است.( «کِتٰابٌ» نکره و تنوین دارد که رمز عظمت است) 2 الفاظ و محتوای قرآن،نشانه ی عظمت آن است. «آیٰاتُهُ» 3 بنیان قرآن،محکم و استوار است و هیچ چیزی نمی تواند سبب تزلزل آن شود، بلکه با پیشرفت علم،اسرار این کتاب بیشتر کشف می شود. «أُحْکِمَتْ آیٰاتُهُ» 4 قانون و کتاب،هم باید محکم باشد و هم روشن و واضح. «أُحْکِمَتْ» ... «ثُمَّ فُصِّلَتْ» (قوانین غیر الهی،یا محکم نیست،یا روشن نیست و یا قانونگذار طبق حکمت و مصلحت و آگاهی،قانون را وضع نکرده است) 5 قرآن،هم استدلالی و تزلزل ناپذیر است و هم جامع تمام ابعاد زندگی دنیوی و اخروی می باشد. «أُحْکِمَتْ» ... «ثُمَّ فُصِّلَتْ» 6 کلیّات قرآن یک جا بر قلب پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله نازل شده،آن گاه در مدّت بیست و سه سال تفصیل داده شده است. «أُحْکِمَتْ» ... «ثُمَّ فُصِّلَتْ» 7 چون خداوند حکیم است،کتابش محکم است و چون خبیر است،تمام نیازها را تفصیل داده است. «أُحْکِمَتْ» ... «ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ» 8 دعوت به یکتاپرستی،سرلوحه ی پیام همه ی انبیاست. «أَلاّٰ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّٰهَ» 9 فلسفه ی نزول کتب آسمانی،توحید و پاکسازی جامعه از شرک است. «کِتٰابٌ أُحْکِمَتْ آیٰاتُهُ» ... «أَلاّٰ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّٰهَ» 10 دعوت به یکتاپرستی و هشدار و بشارت،نمونه ی سخن استوار خداوند است. «أُحْکِمَتْ آیٰاتُهُ» ... «أَلاّٰ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّٰهَ» 11 پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله از جانب خدا،امّا برای سعادت مردم آمده است. «إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ» 12 شیوه ی تبلیغ پیامبران،هشدار و بشارت است. «نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ»

ص :279

[سوره هود (11): آیه 3]

اشاره

وَ أَنِ اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتٰاعاً حَسَناً إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخٰافُ عَلَیْکُمْ عَذٰابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ (3)

و از پروردگارتان طلب مغفرت کنید و بسوی او بازگردید تا شما را به بهره ای نیکو تا مدّتی معیّن(که عمر دارید)کامیاب کند و به هر بافضیلتی فزونی بخشد و اگر(از بندگی خدا)روی بگردانید،همانا من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم.

نکته ها:

در آیه ی قبل،توحید مطرح شد و در این آیه،بازگشت به خداوند و قرار گرفتن در مدار توحید مطرح است.

«مَتٰاعاً حَسَناً»

یعنی زندگی دلنشین همراه با آرامش روحی،در برابر کسانی که به خاطر اعراض از یاد خدا،معیشه ی ضنک و زندگی تلخ دارند،گرچه از نظر مادّیات در آسایش و رفاه هستند.

پیام ها:

1 یکی از وظائف پیامبران،بازسازی منحرفان است. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا» 2 تا اسنان خود را از گناه پاک نکند و سبکبال نشود،نمی تواند به سوی حقّ پرواز کند. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا» 3 محو گناه کافی نیست،حرکت بسوی خدا لازم است. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا» 4 توبه واجب است. «تُوبُوا إِلَیْهِ» 5 توبه از گناه،سبب بازگشت الطاف مادّی خدا نیز می شود. «فَتُوبُوا» ... «یُمَتِّعْکُمْ» 6 امکاناتی که در اختیار کافران و گنهکاران است،چون در راه فساد و فتنه به کار می رود،مبارک و حسن نیست. «مَتٰاعاً حَسَناً» 7 زندگی خوب،مورد توجّه اسلام است. «مَتٰاعاً حَسَناً» 8 ایمان و توبه،زندگی انسان را تا آخر عمر بیمه می کند. «یُمَتِّعْکُمْ» ... «إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی»

ص :280

9 توبه،رمز کامیابیِ کیفی و کمّی است. «مَتٰاعاً حَسَناً إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی» 10 توبه،عامل جلوگیری از مرگ های ناگهانی است. «إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی» 11 تاریخ و زمان مرگ،بر انسان مجهول است. «إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی» 12 درجات در قیامت متفاوت است.هر کس فضیلت بیشتری در دنیا کسب کند، لطف بیشتری در آخرت دریافت خواهد کرد. «یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ» 13 پیامبران دلسوز مردمند.جمله ی «فَإِنِّی أَخٰافُ عَلَیْکُمْ» در قرآن زیاد آمده است.

14 ترک توبه،گناه کبیره است. «وَ إِنْ تَوَلَّوْا» ... «عَذٰابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ»

[سوره هود (11): آیات 4 تا 5]

اشاره

إِلَی اَللّٰهِ مَرْجِعُکُمْ وَ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (4) أَلاٰ إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلاٰ حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیٰابَهُمْ یَعْلَمُ مٰا یُسِرُّونَ وَ مٰا یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذٰاتِ اَلصُّدُورِ (5)

بازگشت شما به سوی خداست و او بر هر چیزی تواناست.

بدانید که مخالفان برای آنکه خود را از پیامبر پنهان دارند،سر و سینه های خود را به هم نزدیک می کنند و لباس های خویش را بر سر می کشند(تا شناخته نشوند،غافل از آنکه)خداوند تمام کارهای سرّی و آشکار آنان را می داند.همانا او به اسرار درون سینه ها آگاه است.

نکته ها:

«یَثْنُونَ»

،به معنای نزدیک قرار دادن و خم کردن دو چیز است؛ «اثْنٰانِ» یعنی دو تا و به کینه در دل گرفتن نیز گفته می شود.بنا بر این جمله «یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ» یا به معنای آن است که کفّار سینه های خود را برای حرف های محرمانه و توطئه علیه انبیا به هم نزدیک می کنند و یا به معنای آن است که آنها کینه ی انبیا را در دل دارند.

در آیه ی 7 سوره ی نوح می خوانیم: «جَعَلُوا أَصٰابِعَهُمْ فِی آذٰانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیٰابَهُمْ» یعنی کفّار انگشتان خود را در گوش هایشان می گذارند و لباسشان را بر سر می کشند تا

ص :281

ندای انبیا را نشنوند.

مهم ترین اشکال منکرین معاد دو چیز است:

الف:چه قدرتی می تواند مردگان را زنده کند،که آیه ی 4 می فرماید: «هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» خداوند بر هر کاری قادر است.

ب:چگونه ذرّات پخش شده یک جا جمع می شوند،که آیه ی 5 می فرماید: «إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذٰاتِ الصُّدُورِ»

پیام ها:

1 بازگشت ما تنها به سوی خداست،نه دیگران. «إِلَی اللّٰهِ مَرْجِعُکُمْ» 2 در آیات قبل توحید و نبوّت مطرح بود،این آیه اصل معاد را مطرح می کند.

«إِلَی اللّٰهِ مَرْجِعُکُمْ»

3 بر فرض اهداف شوم خود را از پیامبر مخفی بدارید،خداوند که عالم به اسرار سینه هاست. «یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ» ... «إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذٰاتِ الصُّدُورِ»

[سوره هود (11): آیه 6]

اشاره

وَ مٰا مِنْ دَابَّةٍ فِی اَلْأَرْضِ إِلاّٰ عَلَی اَللّٰهِ رِزْقُهٰا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهٰا وَ مُسْتَوْدَعَهٰا کُلٌّ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ (6)

و هیچ جنبنده ای در زمین نیست،مگر آنکه روزی او بر خداست و او قرارگاه دائمی و جایگاه موقّت او را می داند.همه در کتاب آشکاری ثبت است.

نکته ها:

کلمه ی «دَابَّةٍ» از«دَبیب»به معنای آهسته راه رفتن و قدم های کوچک برداشتن است،ولی به هر جنبنده ای اطلاق می شود.

«رزق»به معنای بخشش مستمرّ است،چه مادّی و چه معنوی،و لذا در دعا

ص :282

می خوانیم:«اللّهم ارزقنی»...«قلباً خاشعاً»...«و لساناً ذاکراً»...«و علماً نافعا» (1)رزقی که خداوند می دهد از هر جهت مناسب با موجودات است،مثلاً غذای کودک در شکم مادر به تناسب نیاز او تغییر می کند تا آنکه پس از تولّد تبدیل به شیری گوارا می شود و الاّ انسان با چه قدرتی می توانست به نوزاد در رحمِ مادر غذا برساند و یا نوزاد چگونه می توانست غذای خود را بدست آورد. «وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لاٰ تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّٰهُ یَرْزُقُهٰا» (2)«مُسْتَقَرَّهٰا» ،به معنای جایگاه ثابت و «مُسْتَوْدَعَهٰا» به معنای ودیعه گذاشتن و گرفتن آن است که کنایه از جایگاه موقّت است.

حضرت علی علیه السلام در وصیّت به فرزندش امام حسن می فرماید:رزق دوگونه است:نوعی از آن را باید با تلاش و کوشش بدست آوری و نوعی دیگر خود به سراغ تو می آید. (3)(مثل نور،باران و هوا در طبیعت و هوش،حافظه و استعداد در انسان) پس مراد آیه آن نیست که در گوشه ای بنشینیم و منتظر نزول غذای آسمانی باشیم، بلکه منظور آن است که هم کار و تلاش داشته باشیم و هم آنچه را بدست می آوریم رزقی از جانب خدا بدانیم،لذا همه ی پیشوایان دینی ما کار می کرده اند.

لازمه ی رزق رسانی به همه ی موجودات،علم به مکان و نیاز آنهاست،باید یک سیستم بسیار دقیق وجود داشته باشد که آخرین آمار،آخرین نیازها و آخرین قرارگاه را بداند.تعداد انسان ها و حیوانات از دریایی،هوایی و صحرایی و همه ی موجودات ریز و درشت با ویژگی های گوناگون و نیازهای بسیار متنوّع آنان را بداند. «یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهٰا وَ مُسْتَوْدَعَهٰا» اگر همه ی امور در کتاب مبین است «کُلٌّ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ» ،پس کسی که علم کتاب را داشته باشد،همه چیز را می داند.در آیه آخر سوره ی رعد می خوانیم:به کفّار بگو:

شاهد من خداوند است و کسی که علم کتاب را دارا است.روایات شیعه و سنّی می گویند که مراد از این شخص حضرت علی علیه السلام است.

خداوند دو سنّت دارد:یکی سنّت رزق رسانی و یکی سنّت اجرای امور از طریق

ص :283


1- 1) .بحار،ج 95،ص 258.
2- 2) .عنکبوت،60.
3- 3) .بحار،ج 5،ص 147.

اسباب و وسایل،بنا بر این رسیدن به رزق منافاتی با قانون تلاش انسان ها ندارد.

پیام ها:

1 موجود زنده،حقّ تغذیه دارد و خداوند این حقّ را بر خود واجب کرده است.

«مٰا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّٰ عَلَی اللّٰهِ رِزْقُهٰا»

2 رزق ما بدست خداست،در برابر دیگران گردن خم نکنیم. «مٰا مِنْ دَابَّةٍ» ... «إِلاّٰ عَلَی اللّٰهِ رِزْقُهٰا» 3 درباره ی روزی،نه حرص بورزیم و نه بترسیم. «وَ مٰا مِنْ دَابَّةٍ» ... «إِلاّٰ عَلَی اللّٰهِ رِزْقُهٰا» 4 خداوند،هم منابع رزق را در اختیار ما قرار داده و هم عقل و وسیله ی استخراج،اکتشاف و تحصیل آن را به ما عطا کرده است. «إِلاّٰ عَلَی اللّٰهِ رِزْقُهٰا» 5 هر کجا برویم،زیر نظر خدا هستیم.چه در سفر و چه در حضر. «یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهٰا وَ مُسْتَوْدَعَهٰا» 6 همه ی اطلاعات و آمار این جهان به طور دقیق در مرکزی ثبت و ضبط می شود. «کُلٌّ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ»

[سوره هود (11): آیه 7]

اشاره

وَ هُوَ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّٰامٍ وَ کٰانَ عَرْشُهُ عَلَی اَلْمٰاءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ اَلْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هٰذٰا إِلاّٰ سِحْرٌ مُبِینٌ (7)

او کسی است که آسمان ها و زمین را در شش روز(دوران)آفرید و عرش(حکومت)او بر آب قرار داشت،تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ زنده خواهید شد،همانا کفّار خواهند گفت:این نیست مگر سحری آشکار.

نکته ها:

مراد از شش روز در آیه،شش مرحله و دوران است.زیرا در ابتدای آفرینش، خورشیدی نبود تا شب و روزی باشد.

ص :284

کلمه ی«عرش»به سقف و مکان مسقّف و داربست و همچنین به تختِ بلند و بزرگ پادشاهان اطلاق می شود و گاهی به عنوان کنایه از قدرت بکار رفته است.

مثلاً می گویند:فلانی بر تخت نشست،یا آنکه فلانی را از تخت پائین کشیدند، یعنی قدرتش از بین رفت.

سؤال:این آیه،هدف خلقت را آزمایش انسان می داند، «لِیَبْلُوَکُمْ» ولی آیات دیگر امور دیگری را بیان کرده اند،چگونه است؟ پاسخ:هدف ها در طول یکدیگر و به صورت مرحله ای است،چنان که شخمِ زمین برای کشت است و کشت برای گندم و گندم برای نان و نان برای انسان.آیات قرآن نیز مراحلی را برای هدف خلقت انسان بیان کرده است:

الف:آفرینش برای آزمایش است. «لِیَبْلُوَکُمْ» ب:آزمایش،برای جدا کردن خوبان از بدان است. «لِیَمِیزَ اللّٰهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ» (1)ج:جدا کردن خوبان از بدان،برای جزا و کیفرِ متناسب است. «لِتُجْزیٰ کُلُّ نَفْسٍ بِمٰا کَسَبَتْ» (2)د:جزا و کیفرِ متناسب،برای عمل به وعده بوده است. «وَعْداً عَلَیْنٰا» (3)حضرت علی علیه السلام فرمود:آزمایش خداوند برای دانستن نیست،بلکه آزمایش او برای بروز عکس العمل از انسان است،تا اگر عملش خوب بود،پاداش گیرد و اگر بد بود،کیفر بیند. (4)

در روایات، «أَحْسَنُ عَمَلاً» به«احسن عقلا و اورع عن محارم اللّٰه و اسرع فی طاعة اللّٰه» (5)و در بعضی روایات به«ازهد فی الدنیا» (6)تفسیر شده است،چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید:حُسن عمل،یعنی عملِ همراه علم،اخلاص و تقوی، نه عمل زیاد. (7)

ص :285


1- 1) .انفال،37.
2- 2) .جاثیه،22.
3- 3) .انبیاء،104.
4- 4) .نهج البلاغه،خطبه 144.
5- 5) .تفسیر مجمع البیان.
6- 6) .بحار،ج 74،ص 93.
7- 7) .تفسیر کنز الدقائق.

پیام ها:

1 جهان،برای انسان آفریده شده است. «خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ» ... «لِیَبْلُوَکُمْ» 2 گرچه قدرت الهی می تواند همه چیز را در یک لحظه بیافریند،ولی حکمت الهی اقتضا می کند که آفرینش تدریجی باشد. «خَلَقَ» ... «فِی سِتَّةِ أَیّٰامٍ» 3 سرچشمه ی مادّی آسمان ها و زمین،آب و یا موادّ مذابّ بوده است. «کٰانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمٰاءِ» 4 آب،قبل از آسمان ها و زمین وجود داشته است. «کٰانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمٰاءِ» 5 هدف از آفرینش همه ی موجودات،رشد معنوی و اختیاری انسان بوده است.

«خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ»

... «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» 6 کیفیّت عمل مهم است،نه کمیّت آن. «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» 7 آسمان و زمین برای کار نیک آفریده شده،نه برای کامیابی و لذّت طلبی و غافل بودن. «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» 8 منکرین معاد،برهان ندارند و فقط تهمت می زنند. «إِنْ هٰذٰا إِلاّٰ سِحْرٌ مُبِینٌ»

[سوره هود (11): آیه 8]

اشاره

وَ لَئِنْ أَخَّرْنٰا عَنْهُمُ اَلْعَذٰابَ إِلیٰ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ مٰا یَحْبِسُهُ أَلاٰ یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حٰاقَ بِهِمْ مٰا کٰانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (8)

و هرگاه عذاب را تا مدّت محدودی از آنان به تأخیر بیندازیم،(به مسخره)می گویند:

چه عاملی جلوی عذاب ما را گرفت؟ بدانید روزی که قهر و عذاب ما به سراغشان بیاید، از ایشان بازگشتی نیست و آنچه بدان مسخره می کردند،آنان را فراخواهد گرفت.

نکته ها:

کلمه ی «أُمَّةٍ» ،هم به گروهی که هدف مشترک دارند گفته می شود وهم به معنای زمان است.در این آیه،مراد از «إِلیٰ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» ،زمانِ مشخّص و محدود است.

چنان که در سوره ی یوسف آیه ی 45 نیز می خوانیم: «وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» یعنی

ص :286

زندانیِ آزاد شده،پس از مدّتی به یاد یوسف افتاد.

طبق بعضی روایات،یکی از مصادیقِ «أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» زمان قیام حضرت مهدی علیه السلام است،یعنی خداوند تا آن زمان عذاب را از این امّت برداشته است. (1)

تأخیر عذاب الهی مصالحی دارد؛همچون توفیق توبه برای گنهکاران،تولّد فرزندانِ مؤمن از والدین منحرف،علاوه بر آنکه وجود افراد صالح و دعای آنان، سبب تأخیر در نزول عذاب الهی می گردد.

پیام ها:

1 کارهای خداوند،زمان بندی دارد. «أَخَّرْنٰا» ... «إِلیٰ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» 2 قهر خداوند قابل تأخیر است. «أَخَّرْنٰا...» 3 مهلت و مدّت تأخیر قهر و عذاب الهی،اندک است. «إِلیٰ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» 4 تأخیر در عذاب،نشانه ی لطف خداست،نه دلیل ضعف خدا.پس آن را مسخره نکنیم. «وَ لَئِنْ أَخَّرْنٰا» ... «لَیَقُولُنَّ مٰا یَحْبِسُهُ» 5 قهر الهی،از مسخره کنندگان برداشته نمی شود. «لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ» 6 به مهلت خداوند مغرور نشویم که عذاب الهی دیر و زود دارد،امّا سوخت و سوز ندارد. «یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ» 7 شیوه ی برخورد کفّار،مسخره کردن عقاید دینی است. «کٰانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»

[سوره هود (11): آیه 9]

اشاره

وَ لَئِنْ أَذَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ مِنّٰا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنٰاهٰا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ (9)

و اگر به انسان از جانب خود نعمتی بچشانیم،سپس آن را از او بازپس گیریم، همانا او نومید و ناسپاس خواهد بود.

نکته ها:

نه هر نعمتی نشانه ی محبّت خداست و نه گرفتن هر نعمتی،نشانه ی قهر و غضب

ص :287


1- 1) .تفسیر کنز الدقائق.

است،بلکه چه بسا آزمایش الهی است.

انسان چون حکمت الهی و مصالح را نمی داند،زود قضاوت می کند،مأیوس می شود و کفر می ورزد.

پیام ها:

1 کامیابی های انسان تنها در حدّ چشیدن است. «أَذَقْنَا الْإِنْسٰانَ...» 2 نعمت های الهی،فضل و رحمت خداست،نه استحقاق ما. «أَذَقْنَا» ... «رَحْمَةً» 3 اگر مدّت کامیابی انسان طول کشید،مغرور نشویم. «أَذَقْنَا» ... «ثُمَّ نَزَعْنٰاهٰا» ( «ثُمَّ» نشانه ی مدّتی طولانی است) 4 دادن ها و گرفتن ها به دست اوست. «أَذَقْنَا» ... «نَزَعْنٰاهٰا» 5 گرفتن رحمت از انسان،برای او سخت است. «نَزَعْنٰاهٰا» «نزع»کشیدن همراه با سختی است) 6 انسان کم ظرفیّت است و با از دست دادن نعمتی،از رحمت گسترده ی الهی مأیوس می شود. «ثُمَّ نَزَعْنٰاهٰا» ... «إِنَّهُ لَیَؤُسٌ» 7 ایمان ما به خداوند نباید وابسته به کامیابی ها و شیرینی های زندگی باشد.

«نَزَعْنٰاهٰا»

... «إِنَّهُ لَیَؤُسٌ» 8 یأس از رحمت خداوند،مقدّمه ی کفر و ناسپاسی است. (1)«إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ»

[سوره هود (11): آیه 10]

اشاره

وَ لَئِنْ أَذَقْنٰاهُ نَعْمٰاءَ بَعْدَ ضَرّٰاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ اَلسَّیِّئٰاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ (10)

و اگر پس از سختی و محنتی که به انسان رسیده،نعمتی به او بچشانیم (چنان مغرور می شود که)می گوید:همانا گرفتاری ها از من دور شد(و دیگر به سراغم نخواهد آمد)،بی گمان او شادمان و فخرفروش است.

ص :288


1- 1) .قرآن در،آیه ی 87 سوره یوسف می فرماید:«لا ییأس من روح اللّٰه الاّ القوم الکافرین»

نکته ها:

روزگار همیشه یکسان نیست،بلکه طبق روایات:«الدَّهر یَومان،یَومٌ لک و یومٌ علیک، فان کان لک فلا تبطر و ان کان عَلیک فاصبر فکلاهما ستُختَبر»، (1)روزگار دو چهره دارد:گاهی با تو و گاهی بر علیه توست.آن گاه که به نفع توست،مغرور مشو و آن گاه که به ضرر توست،صبر پیشه کن،زیرا در هر حال مورد آزمایش الهی هستی.

نعمت هایی که پس از سختی ها و مشکلات به انسان می رسد،باید عامل شکر و ذکر باشد،نه وسیله ی فخر و طرب.

دو چیز شادی را خطرناک می کند:یکی تحلیل غلط، «ذَهَبَ السَّیِّئٰاتُ عَنِّی» و دیگر آنکه این شادی سبب تحقیر دیگران و فخرفروشی خود شود. «لَفَرِحٌ فَخُورٌ»

پیام ها:

1 انسان کم ظرفیّت است وبا اندک نعمتی،فخرفروشی می کند. «أَذَقْنَا» ... «لَفَرِحٌ فَخُورٌ» 2 قرآن دارای آهنگ موزون و موسیقی خاصّی است.( «نَعْمٰاءَ» هم آهنگ «ضَرّٰاءَ» و «لَیَؤُسٌ کَفُورٌ» هم وزن «لَفَرِحٌ فَخُورٌ» است) 3 سختی ها و شادی ها زودگذرند. «أَذَقْنٰاهُ» ... «مَسَّتْهُ» 4 فکر اینکه سختی ها دیگر به انسان روی نمی آورد،تصوّر باطلی است. «ذَهَبَ السَّیِّئٰاتُ عَنِّی» 5 کامیابی ها را نشانه ی محبوبیّت نزد خداوند ندانیم و نگوییم:دیگر گرفتار نخواهم شد! «ذَهَبَ السَّیِّئٰاتُ عَنِّی» 6 تحلیل ها و بینش های غلط،سبب رفتار نادرست می شود.گمان می کند که هیچ بدی ندارد، «ذَهَبَ السَّیِّئٰاتُ عَنِّی» لذا فخرفروشی می کند. «لَفَرِحٌ فَخُورٌ» 7 شخصیّت بعضی انسان ها متزلزل و وابسته به حوادث بیرونی است،نه کمالات درونی.گاهی «لَیَؤُسٌ کَفُورٌ» و گاهی «لَفَرِحٌ فَخُورٌ» است.

ص :289


1- 1) .بحار،ج 73،ص 81.

[سوره هود (11): آیه 11]

اشاره

إِلاَّ اَلَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ أُولٰئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ (11)

مگر کسانی که(در سایه ی ایمان واقعی،)اهل صبر و عمل صالح هستند،(نه با رفتن نعمت مأیوس و نه با آمدن آن فخرفروشی نمی کنند.)برای آنان مغفرت و پاداشی بزرگ خواهد بود.

نکته ها:

تمام مواردی که قرآن از عمل صالح سخن به میان آورده،در کنار ایمان است، «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ» جز در این آیه که می فرماید: «صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ» که البتّه مراد از صابران در این آیه نیز همان مؤمنان واقعی است،لکن چون در برابر افراد کم ظرفیّت مطرح شده است،به جای«آمنوا»تعبیر به «صَبَرُوا» شده است.

صبر،تنها در برابر تلخی ها نیست،بلکه در رفاه و شادی نیز باید صبر کرد و گر نه سبب طغیان انسان خواهد شد.چنان که بنی اسرائیل وقتی از تحت سلطه ی فرعون خارج شده و به رفاه و آزادی رسیدند، «جَعَلَکُمْ مُلُوکاً» (1)طغیان کردند،به سراغ گوساله پرستی رفتند و در برابر نهی از منکر هارون،تا مرز پیامبر کشی پیش رفتند. «وَ کٰادُوا یَقْتُلُونَنِی» (2)

پیام ها:

1 صبر در برابر حوادثِ تلخ و شیرین زندگی،از بهترین مصادیق عمل صالح است. «صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ» 2 مؤمن،نه یأس دارد و نه کفران و تفاخر،بلکه نشکن و مقاوم است. «صَبَرُوا» 3 عمل صالح،سبب پایدار شدن صبر است. «صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ» 4 صبر و پایداری وسیله ی آمرزش گناهان است. «الَّذِینَ صَبَرُوا» ... «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ» 5 اگر بدانیم که چه پاداشی در انتظار ماست،صبر برای ما شیرین می شود. «الَّذِینَ صَبَرُوا» ... «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ»

ص :290


1- 1) .مائده،20.
2- 2) .اعراف،150.

6 دفع خطر،مهم تر از جلب منفعت است.اوّل «مَغْفِرَةٌ» ،آن گاه «أَجْرٌ کَبِیرٌ»

[سوره هود (11): آیه 12]

اشاره

فَلَعَلَّکَ تٰارِکٌ بَعْضَ مٰا یُوحیٰ إِلَیْکَ وَ ضٰائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ لاٰ أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جٰاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّمٰا أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اَللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ (12)

پس شاید تو(به خاطر عدم پذیرش مردم،ابلاغِ)بعض از آنچه را که به تو وحی می شود واگذاری و(شاید)سینه ات به خاطر آن(حرفها)که می گویند:چرا گنجی بر او نازل نشده،یا فرشته ای با او نیامده،تنگ شده باشد.(مبادا چنین باشد،که)تو فقط هشدار دهنده ای و خداوند بر هر چیزی ناظر و نگهبان است.

نکته ها:

گاهی کفّار از پیامبر می خواستند کوه های مکّه را با معجزه به طلا تبدیل کند و یا فرشته ای برای تأیید او نازل شود،از سوی دیگر بعضی به خاطر بغض و کینه حاضر نبودند که پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله آنچه را مربوط به حضرت علی علیه السلام است،بیان کند و اگر هم بیان می فرمود،نمی پذیرفتند.لذا پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله سینه اش تنگ و ناراحت می شد و در نتیجه پیام آیات را به تأخیر می انداخت و این با عصمت پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله منافاتی ندارد.زیرا گاهی ابلاغ پیام الهی فوری نیست و پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله هم روی ملاحظاتی که آن هم شخصی نیست،(بلکه بر اساس مصلحت است،)ابلاغ آیات را به تأخیر می انداخت.امّا با نزول این آیه،آن ملاحظات هم کنار گذاشته می شود و با قاطعیّت،پیام آیه ابلاغ می گردد.

ممکن است ترک بیان وحی تنها نسبت به برخی افراد لجوج بوده که پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله از هدایت آنان مأیوس بوده است،لکن خداوند می فرماید:گرچه ایشان ایمان نخواهند آورد،امّا تو وظیفه ی خودت را ترک نکن.

شاید معنای آیه این باشد که کفّار افرادی بی تفاوت و بهانه گیر هستند که گویا تو وحی ما را بر آنان نخوانده ای،و شاید مراد این باشد که اندیشه ی تأخیر و ترک ابلاغ

ص :291

برخی از آیات قرآن،مایه ی دلتنگی تو است.

پیام ها:

1 مبلّغ باید در ابلاغ کلام خدا قاطع باشد و ملاحظه ی حرف ها و بهانه های مردم را نکند. «فَلَعَلَّکَ تٰارِکٌ» ... «أَنْ یَقُولُوا» 2 در شیوه ی برخورد و ارشاد بجای آنکه بگوییم:تو چنین هستی،بگوییم:

گویا،شاید،مبادا چنین باشی. «فَلَعَلَّکَ» بجای«انک» 3 کفّار علاوه بر أذیّتها و آزارهای جسمانی،با بهانه گیری های مختلف، پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله را در فشار قرار می دادند. «ضٰائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا...» 4 عقل مردم در چشم آنهاست،رسالت را در کنار ثروت می پذیرند. «لَوْ لاٰ أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ» 5 ما ضامن وظیفه هستیم،نه نتیجه،تو به وظیفه ات عمل کن،باقی امور را به خداوند واگذار. «إِنَّمٰا أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ» 6 وظیفه ی مبلّغ انذار مردم است،نه اجبار مردم به ایمان آوردن. «إِنَّمٰا أَنْتَ نَذِیرٌ» 7 تحقّق بخشیدن به معجزات درخواستی مردم،کار خداست. «إِنَّمٰا أَنْتَ نَذِیرٌ»

[سوره هود (11): آیه 13]

اشاره

أَمْ یَقُولُونَ اِفْتَرٰاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیٰاتٍ وَ اُدْعُوا مَنِ اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ (13)

یا اینکه می گویند:(او)قرآن را از پیش خود بافته و ساخته است! بگو:اگر راست می گویید،شما هم ده سوره مثل این از پیشِ خود ساخته ها،بیاورید و (برای این کار)هر کس از غیر خدا را که می خواهید(نیز به کمک)دعوت کنید.

نکته ها:

قرآن،تنها از نظر فصاحت و بلاغت معجزه نیست،بلکه از نظر معارف،مواعظ، براهین،اخبار غیبی و قوانین نیز معجزه است،زیرا جمله ی «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» دعوت از همه ی مردم است،نه فقط عرب هایی که فصاحت و بلاغت قرآن را

ص :292

می فهمند،چنان که در آیه ی دیگری نیز می فرماید: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلیٰ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هٰذَا الْقُرْآنِ لاٰ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کٰانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» اگر تمام انس و جنّ جمع شوند نمی توانند مثل قرآن را بیاورند. (1)

جهات اعجاز قرآن بسیار است:حلاوت و شیرینی الفاظ آن در قرائت، یک نواخت بودن محتوای آن با آنکه در مدّت 23 سال نازل شده است،بیان علومی که تا آن زمان خبری از آنها نبود،پیشگویی اموری که بعداً به وقوع پیوست،اخبار از تاریخ اقوام گذشته که نشانی از آنها باقی نمانده است،بیان قوانینی جامع و کامل در همه ی ابعاد فردی و اجتماعی زندگی انسان،دور ماندن از هر گونه تحریف،تغییر،کهنه شدن و به فراموشی سپرده شدن در طول قرن های متمادی.

با این همه تخفیف و آن همه تحریک،باز هم بشر عاجز است.قرآن در یک جا می فرماید:مثل تمام قرآن را بیاورید، «أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هٰذَا الْقُرْآنِ» (2)،یک جا می فرماید:مثل ده سوره ی قرآن بیاورید(همین آیه)،جای دیگر باز هم تخفیف داده و می فرماید:یک سوره مثل قرآن بیاورید. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ» (3)علاوه بر این تخفیف ها،انواع تحریک ها را نیز بکار برده است.یک جا می فرماید:اگر جن و انس پشت به پشت هم دهند،نمی توانند.یک جا می فرماید:از همه ی مغزهای کره ی زمین دعوت کنید،امّا هرگز نمی توانید که مثل قرآن بیاورید.تاریخ نیز ثابت کرده است که دشمنانی که جنگ های بسیاری علیه اسلام به راه انداخته اند، توطئه ها چیده اند،امّا هرگز نتوانستند حتّی یک سوره مثل قرآن بیاورند،آیا معجزه غیر از این است؟

پیام ها:

1 کفّار بجای آنکه دلیل و برهانی بیاورند،به پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله تهمت می زدند که قرآن ساخته ی خود توست،نه کلام خدا. «یَقُولُونَ افْتَرٰاهُ» 2 قرآن،معجزه ی جاودان تاریخ است. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ»

ص :293


1- 1) .اسراء،88.
2- 2) .اسراء،88.
3- 3) .بقره،23.

[سوره هود (11): آیه 14]

اشاره

فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمٰا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اَللّٰهِ وَ أَنْ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (14)

پس اگر از عُهده ی اجابت(درخواست)شما برنیامدند،بدانید آنچه که نازل شده،به علم خداست و اینکه معبودی جز او نیست،پس آیا(در این صورت)تسلیم می شوید؟!

نکته ها:

کفّار به پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله تهمت می زدند که قرآن را نزد کسی فرا گرفته است: «فَهِیَ تُمْلیٰ عَلَیْهِ» (1)قرآن به آنان پاسخ می دهد که منشأ این کتاب،علم الهی است،نه املای دیگران،گاهی نیز می گفتند:قرآن از خود اوست،لکن دیگران به او کمک کرده اند.

«أَعٰانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» (2)این آیه پاسخ همه ی آن تهمت هاست.

پیام ها:

1 سرچشمه ی قرآن،علم بی نهایت الهی است. «أَنَّمٰا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّٰهِ» 2 قرآن حدس و فرضیه یا خیال و اندیشه بشری نیست،بلکه بر اساس علم خداوند است. «أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّٰهِ» 3 قرآن محدود به زمان،مکان،نژاد و نسل خاصّی نیست،چون بر اساس علم خداوند است. «أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّٰهِ» 4 اسرار قرآن،همچون علمِ بی نهایت خداوند نامتناهی است. «أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّٰهِ» 5 کفر و تردید دشمنان،سبب تزلزل شما در حقّانیّت قرآن و وحدانیّت خداوند نشود. «فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا» ... «أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّٰهِ وَ أَنْ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ»

[سوره هود (11): آیه 15]

اشاره

مَنْ کٰانَ یُرِیدُ اَلْحَیٰاةَ اَلدُّنْیٰا وَ زِینَتَهٰا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمٰالَهُمْ فِیهٰا وَ هُمْ فِیهٰا لاٰ یُبْخَسُونَ (15)

ص :294


1- 1) .فرقان،5.
2- 2) .فرقان،4.

کسانی که زندگانی دنیا و زیبایی های آن را بخواهند،ما در همین دنیا(نتیجه ی) اعمالشان را بطور کامل می دهیم،و در آن هیچ کم و کاستی نخواهد بود.

نکته ها:

سؤال:این آیه می فرماید:ما به دنیاطلبان بدون کم و کاست و به طور کامل نتیجه ی اعمالشان را در دنیا خواهیم داد،امّا در موارد دیگری می فرماید: «مَنْ کٰانَ یُرِیدُ الْعٰاجِلَةَ عَجَّلْنٰا لَهُ فِیهٰا مٰا نَشٰاءُ لِمَنْ نُرِیدُ» (1)به هر کس و به هر مقدار که بخواهیم عطا می کنیم.جمع میان این آیات چگونه است؟ پاسخ:در این آیه می فرماید:نتیجه ی کارشان را می دهیم، «أَعْمٰالَهُمْ» ولی در آن آیه مسئله ی کار مطرح نیست،بلکه آرزو مطرح است که خداوند می فرماید:بعضی به گوشه ای از آرزوهای خود می رسند.

کسانی که ایمان به معاد ندارند و یا برای خداوند کار نمی کنند،طلبی از پروردگار ندارند و در برابر خدمات و اختراعات و اکتشافات خود در همین دنیا به نام و نانی می رسند.کسی می تواند به پاداش اخروی انتظار داشته باشد که به آن ایمان داشته باشد و الاّ کسی که نه خدا را قبول دارد و نه معاد را،چه توقّعی از خداوند دارد؟ انسان اگر به جای آخرت،دنیا،به جای باقی،فانی و به جای نامحدود،هدف محدود را دنبال کند،نتیجه ی عملش نیز محدود به همین دنیای فانی خواهد بود.

پیام ها:

1 انگیزه و هدف مهمّ است،نه فقط خود عمل. «مَنْ کٰانَ یُرِیدُ الْحَیٰاةَ الدُّنْیٰا» 2 انسان اختیار دارد و می تواند آن گونه که می خواهد اراده کند. «مَنْ کٰانَ یُرِیدُ» 3 خداوند عادل است،حتّی کسانی که برای او کار نکنند،پاداش آنها را بدون کم و کاست در دنیا می دهد. «نُوَفِّ إِلَیْهِمْ» ... «لاٰ یُبْخَسُونَ» 4 دلیل نپذیرفتن حقّ،دنیاطلبی است. «فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا» ... «مَنْ کٰانَ یُرِیدُ الْحَیٰاةَ الدُّنْیٰا»

ص :295


1- 1) .اسراء،18.

[سوره هود (11): آیه 16]

اشاره

أُولٰئِکَ اَلَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی اَلْآخِرَةِ إِلاَّ اَلنّٰارُ وَ حَبِطَ مٰا صَنَعُوا فِیهٰا وَ بٰاطِلٌ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ (16)

(امّا)آنان کسانی هستند که در قیامت،جز آتش چیزی ندارند و آنچه در دنیا ساخته اند بر باد رفته،و اعمالی که انجام می دهند باطل و بی اثر خواهد بود.

نکته ها:

آنجا که وظیفه ی انسان عبادت بوده و نیاز به قصد قربت داشته است،عمل بدون قصد قربت باطل است و آنجا که قصد قربت لازم نبوده و عمل به خاطر دنیا انجام شده است،نتیجه ی آن محدود به دنیاست و در قیامت آن عمل حبط و محو می شود.

شخصی از یاران پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله نگاهش به دختری افتاد و به سوی او دست درازی کرد.در طول راه دیواری فروریخت و صورت او را مجروح کرد.پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله با شنیدن این ماجرا فرمودند:خداوند در همین دنیا تو را کیفر داد تا به آخرت کشیده نشود.چنان که افرادی هستند که خداوند پاداش کارهای آنان را در همین دنیا می دهد تا در آخرت طلبی نداشته باشند. (1)

حضرت علی علیه السلام هنگام تلاوت این آیه می فرمود:چگونه بر آتشی صبر کنم،که اگر جرقه ای از آن بر زمین افتد،همه ی روئیدنی های آن را می سوزاند. (2)

پیام ها:

1 دست دنیا گرایان در آخرت خالی است. «لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ» 2 عمل برایِ دنیا و یا از روی ریا،در آخرت پوچ و تباه است. «حَبِطَ مٰا صَنَعُوا فِیهٰا وَ بٰاطِلٌ»

[سوره هود (11): آیه 17]

اشاره

أَ فَمَنْ کٰانَ عَلیٰ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شٰاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتٰابُ مُوسیٰ إِمٰاماً وَ رَحْمَةً أُولٰئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ اَلْأَحْزٰابِ فَالنّٰارُ مَوْعِدُهُ فَلاٰ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ اَلنّٰاسِ لاٰ یُؤْمِنُونَ (17)

ص :296


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.
2- 2) .بحار،ج 40،ص 346.

آیا آن کس که(همچون پیامبر اسلام)دلیل روشنی(مثل قرآن)از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدی از اوست،و پیش از او(نیز)کتاب موسیٰ(که)رهبر و رحمت بوده است(بر آمدن او بشارت داده،مانند کسی است که این خصوصیات را نداشته باشد؟)،آنان(کسانی که حق جو هستند)به او ایمان می آورند،و هر کس از احزاب(و گروه های مختلف)که به او کافر شود،وعدگاهش آتش است.پس،از آن در تردید مباش(که)قطعاً آن(وحی،کلامِ)حقّی است(که)از پروردگارت(نازل شده)،اگر چه اکثر مردم ایمان نیاورند.

نکته ها:

روایات بسیاری از ائمه معصومین علیهم السلام رسیده است که مراد از «شٰاهِدٌ» در این آیه علی بن ابی طالب علیهما السلام است. (1)چنان که خود حضرت علی علیه السلام نیز در خطبه ای فرمود:مُراد از شاهد من هستم.

طبق این آیه،شاهد و گواه پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله از اوست،نه جدای از او.و طبق روایات شیعه و سنّی پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله فرمودند:من از علیّ هستم و علیّ از من است. (2)

در آخرین آیه ی سوره ی رعد آمده است که وقتی کفّار به پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله گفتند: «لَسْتَ مُرْسَلاً» پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله به امر خداوند پاسخ می دهد: «کَفیٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتٰابِ» یعنی برای گواهی میان من و شما،خداوند و کسی که علم کتاب نزد اوست کافی است.در آنجا نیز طبق روایات شیعه و سنّی مُراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتٰابِ» علی بن ابی طالب علیهما السلام است که شهید و گواه پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله است.در آنجا شهید و در اینجا شاهد است.

ص :297


1- 1) .تفسیر نور الثقلین؛کافی،ج 1،ص 190.
2- 2) .صحیح بخاری،کتاب صلح،باب«کیف نکتب»؛مسند احمد حنبل،ج 5،ص 356.

پیام ها:

1 در تبلیغ،با شیوه ی سؤال،وجدان های سالم را به قضاوت بطلبیم. «أَ فَمَنْ کٰانَ» 2 قرآن،حجّت خداوند بر مردم است. «بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ» 3 کسی که در زمان حیات پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله همراه و دنباله رو اوست،پس از پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله هم جانشین پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله است. «یَتْلُوهُ» 4 وجود پیروان راستین،وارسته و فداکار،یکی از راههای شناخت و حقّانیّت پیامبران است. «بَیِّنَةٍ» ... «شٰاهِدٌ مِنْهُ» 5 خداوند حجّت را بر مردم تمام کرده است،هم خود قرآن معجزه است و هم گواهی چون علی بن ابی طالب علیهما السلام دارد و هم تورات از قبل بشارت آن را داده است. «بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ» ... «شٰاهِدٌ مِنْهُ» ... «وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتٰابُ مُوسیٰ» 6 کتب آسمانی،مؤیّد یکدیگرند. «مِنْ قَبْلِهِ کِتٰابُ مُوسیٰ» 7 در تبلیغ،شناخت مخاطب یک اصل است،چون در حجاز یهودیان بیش از مسیحیان بوده اند،خطاب قرآن با آنان است،گرچه در انجیل هم بشارات بسیاری آمده است. «مِنْ قَبْلِهِ کِتٰابُ مُوسیٰ» 8 کتب آسمانی و قوانین الهی،راه هدایت و وسیله ی رحمت برای مردم هستند.

«إِمٰاماً وَ رَحْمَةً»

9 مردم باید کتاب آسمانی را امام و پیشوای خود قرار دهند. «کِتٰابُ مُوسیٰ إِمٰاماً» 10 امامت و رحمت باید در کنار هم باشند. «إِمٰاماً وَ رَحْمَةً» 11 ملاک و محور،حقّ باشد نه حزب.بجای توجّه به حزب و نژاد و منطقه، بدنبال پیروی از حقّ باشیم. «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزٰابِ» 12 همه ی مردم از هر گروه و طایفه و حزب باید به قرآن رو آورند و گر نه گرفتار قهر الهی هستند. «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزٰابِ فَالنّٰارُ مَوْعِدُهُ» 13 کفر برخی از مردم سبب دلسردی و تزلزل مؤمنان نشود. «وَ مَنْ یَکْفُرْ» ... «فَلاٰ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ»

ص :298

14 اکثریّت،نشانه ی حقانیّت نیست. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ» ... «أَکْثَرَ النّٰاسِ لاٰ یُؤْمِنُونَ»

[سوره هود (11): آیه 18]

اشاره

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ اِفْتَریٰ عَلَی اَللّٰهِ کَذِباً أُولٰئِکَ یُعْرَضُونَ عَلیٰ رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ اَلْأَشْهٰادُ هٰؤُلاٰءِ اَلَّذِینَ کَذَبُوا عَلیٰ رَبِّهِمْ أَلاٰ لَعْنَةُ اَللّٰهِ عَلَی اَلظّٰالِمِینَ (18)

و کیست ستمکارتر از آنکه بر خداوند دروغ می بندد؟ آنان(در قیامت)بر پروردگارشان عرضه می شوند و شاهدان(آن روز انبیا و فرشتگان)خواهند گفت:اینها همان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بستند.بدانید، لعنت خدا بر ستمگران باد.

نکته ها:

دادگاه قیامت،گواهان بسیار دارد:

الف:خداوند،که شاهد بر همه ی اعمال ماست. «إِنَّ اللّٰهَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» (1)ب:پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله. «فَکَیْفَ إِذٰا جِئْنٰا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنٰا بِکَ عَلیٰ هٰؤُلاٰءِ شَهِیداً» (2)چگونه است حال آنها در آن روز که برای هر امّتی گواهی بیاوریم و تو را گواه بر آنها قرار دهیم.

ج:امامان معصوم علیهم السلام. «وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنٰاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدٰاءَ عَلَی النّٰاسِ» (3)ما شما را امّت میانه قرار دادیم تا گواه بر مردم باشید.طبق روایات مراد از امّت، امامان معصومند،زیرا سایر افراد امّت،از علم و عصمت لازم برای گواهی در آن روز برخوردار نیستند.

د:فرشتگان. «وَ جٰاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَهٰا سٰائِقٌ وَ شَهِیدٌ» (4)در قیامت همراه هر انسانی دو فرشته می آید،یکی او را سوق می دهد و یکی شاهد بر اوست.

ه:زمین. «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبٰارَهٰا» (5)در قیامت زمین اخبار خود را بازگو می کند

ص :299


1- 1) .حج،17.
2- 2) .نساء،41.
3- 3) .بقره،143.
4- 4) .ق،21.
5- 5) .زلزال،4.

و:و جدان. «اقْرَأْ کِتٰابَکَ کَفیٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» (1)نامه ی عملت را بخوان و خود قضاوت کن که با تو چه برخورد شود.

ز:اعضای بدن. «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ» (2)روز قیامت زبان و دست و پا به سخن آمده و علیه انسان گواهی می دهند.

ح:زمان.امام سجّاد علیه السلام در دعای ششم صحیفه می فرماید:«هذا یومٌ حادثٌ جدید و هو علینا شاهدٌ عتید»امروز روز جدیدی است که در قیامت گواه اعمالی است که در آن انجام می دهیم.

ط:عمل. «وَجَدُوا مٰا عَمِلُوا حٰاضِراً» (3)در قیامت اعمال انسان تجسّم یافته و در برابر او نمودار می شوند.

سؤال:قرآن در مورد گناهان بسیاری کلمه ی «أَظْلَمُ» را بکار برده است،در حالی که بزرگ ترین ظلم ها باید یکی باشد،نه چند تا؟ پاسخ:گرچه این تعبیر در پانزده مورد بکار رفته است،امّا همه ی آنها مربوط به انحرافات فکری اعم از شرک،افترا،کتمان حقّ و جلوگیری از راه و یاد خداست.

بنا بر این بزرگ ترین ظلم ها،ظلم فکری و فرهنگی و اعتقادی است.

قرآن در این آیه و چند آیه ی بعد،سیما و سرنوشتِ شخص افترازننده بر خداوند را چنین بیان می کند:ظالم ترین افراد است،از الطاف الهی محروم است،به قیامت ایمان ندارد،حقائق را تحریف می کند،راه خدا را می بندد،نه در دنیا قدرت فرار از سلطه ی الهی را دارد و نه در قیامت یاوری،عذابش چند برابر، عمرش بر باد رفته،کوشش هایش تباه گشته و نفس و جان باخته است.

پیام ها:

1 افترا بر خداوند،بزرگ ترین ظلم هاست.نویسندگان و گویندگان مذهبی، مراقب گفتار و نوشتار خود باشند. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَریٰ عَلَی اللّٰهِ»

ص :300


1- 1) .اسراء،14.
2- 2) .نور،24.
3- 3) .کهف،48.

2 بزرگی و زشتی ظلم،بستگی به متعلّق آن دارد. «أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَریٰ عَلَی اللّٰهِ» 3 در قیامت پرده ها کنار می رود و امری پنهان نمی ماند. «یُعْرَضُونَ عَلیٰ رَبِّهِمْ» 4 در قیامت گواهان بسیاری شهادت خواهند داد،پس مراقب کار خود باشیم. «وَ یَقُولُ الْأَشْهٰادُ»

[سوره هود (11): آیه 19]

اشاره

اَلَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اَللّٰهِ وَ یَبْغُونَهٰا عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کٰافِرُونَ (19)

کسانی که(مردم را)از راه خدا باز می دارند و می کوشند تا آن را کج جلوه دهند،در حالی که آنها خودشان به آخرت کافرند.

نکته ها:

دشمنان با شیوه های مختلف از راه خداوند جلوگیری می کنند،از جمله:بدعت، تهمت،تفسیر به رأی،جعل حدیث،ایجاد شبهه،رکود مساجد،کنار زدن اهل بیتِ رسول خدا علیهم السلام،نهی از معروف،بهانه تراشی،ایجاد سرگرمی های ناسالم،مطرح کردن مسائل فرعی،شخصیّت تراشی،ترویج باطل،تحقیر مؤمنان،تحریم مباحات،تشویق نابجا،تبلیغ ناروا و بزرگ نشان دادن طاغوت ها و ...از مصادیق بارز بستن راه خدا،بستن دَرِ خانۀ اولیای خدا و اهل بیت پیامبر علیهم السلام و رهبران معصوم و عادل است.

پیام ها:

1 بستن راه خدا یا کج نشان دادن آن،ظلم است. «عَلَی الظّٰالِمِینَ اَلَّذِینَ یَصُدُّونَ...» 2 دشمن در مرحله ی اوّل راه را می بندد و اگر نتوانست،مسیر را منحرف می کند.

«یَصُدُّونَ»

... «وَ یَبْغُونَهٰا عِوَجاً» 3 تحریف معارف دینی و بد جلوه دادن دین،نوعی بستن راه خداست.

«یَصُدُّونَ»

... «وَ یَبْغُونَهٰا عِوَجاً» 4 دین خدا هیچ گونه کجی و انحرافی ندارد و مخالفان،خود شبهه و انحراف

ص :301

درست می کنند. «یَبْغُونَهٰا عِوَجاً» 5 ایمان نداشتن به آخرت مقدّمه ی هر گونه ظلمی است. «بِالْآخِرَةِ هُمْ کٰافِرُونَ»

[سوره هود (11): آیه 20]

اشاره

أُولٰئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی اَلْأَرْضِ وَ مٰا کٰانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مِنْ أَوْلِیٰاءَ یُضٰاعَفُ لَهُمُ اَلْعَذٰابُ مٰا کٰانُوا یَسْتَطِیعُونَ اَلسَّمْعَ وَ مٰا کٰانُوا یُبْصِرُونَ (20)

آنها در زمین عاجز کننده نیستند(و نمی توانند بر مقدّرات شومی که برای خود رقم زده اند،غلبه کرده و از خطر فرار کنند.)و در برابر خداوند هیچ یاوری ندارند.عذاب خدا نسبت به آنها مضاعف است.(چرا که هم خود گمراه بودند و هم دیگران را با بستن راه خدا یا کج نشان دادن آن به گمراهی کشاندند)،آنان (از شدّت لجاجت و عناد،)توان شنیدن(حقّ)را ندارند و(آن را)نمی بینند.

نکته ها:

سؤال:دو برابر شدن عذاب،با عدل الهی چگونه سازگار است؟ پاسخ:کسی که به خاطر مقام و قدرتی که دارد سبب انحراف دیگران می شود، طبیعتاً باید وزر آنها را نیز بر دوش کشد،لذا گناه دانشمندان به خاطر نقش الگویی آنان،چندین برابر افراد عادّی است و این عین عدالت است.

پیام ها:

1 ستمگران،تحت سیطره ی قهر و قدرت الهی قرار دارند و عاقبت کار خود را خواهند دید. «لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ» 2 اهل افترا گمان نکنند که حمایت و ولایت طاغوت ها،سبب نجات آنها خواهد شد. «مٰا کٰانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّٰهِ مِنْ أَوْلِیٰاءَ» 3 رهبران گمراه که سبب انحراف دیگران شوند،گناه آنان را نیز بر دوش می کشند. «یَصُدُّونَ» ... «یَبْغُونَهٰا عِوَجاً» ... «یُضٰاعَفُ لَهُمُ الْعَذٰابُ»

ص :302

4 کفر و لجاجت و تعصّب،چنان چشم و گوش منحرفان را کور و کر نموده که نمی توانند حقّ را ببینند و یا بشنوند. «مٰا کٰانُوا یَسْتَطِیعُونَ...»

[سوره هود (11): آیات 21 تا 22]

اشاره

أُولٰئِکَ اَلَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مٰا کٰانُوا یَفْتَرُونَ (21) لاٰ جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی اَلْآخِرَةِ هُمُ اَلْأَخْسَرُونَ (22)

آنها کسانی هستند که(سرمایه ی وجود و عمر)خویش را از دست داده و از آنچه به دروغ می ساختند(نیز)بازمانده اند.

به ناچار آنان در قیامت،زیانکارترین افرادند.

نکته ها:

در فرهنگ اسلام،دنیا بازاری است که مردم فروشنده اند،و جان،مال و عمل، کالای این بازار است و خریداران متعدّدی از خدا،شیطان،هوای نفس و دیگران، این کالاها را به قیمت ارزان یا گران خریدارند.لذا واژه های«اجر»،«ثواب»،«ضعف» و«اضعاف»،برای سود و واژه های«خسر»،«الخسران المبین»و«الاخسرین»،در مورد ضرر و زیان،در قرآن زیاد مطرح شده است.

هشدار مهم آن است که بدانیم هر ضرر و زیانی قابل جبران است،مگر گذران عمر که دیگر باز نمی گردد.

گاهی مال و مساکن،یا مقام و قدرت و یا مدرک و عنوانِ انسان از بین می رود،امّا گاهی انسان خودش را می بازد و انسانیّت خود را به هدر می دهد که این بالاترین خسارت است.

پیام ها:

1 گفتارهای باطل و ناحقّ گرچه به ظاهر جلوه دارند،امّا همه تباه شدنی هستند.

«ضَلَّ عَنْهُمْ مٰا کٰانُوا یَفْتَرُونَ»

2 بالاترین خسارت ها،خسارت نفس و عمر انسان است،نه زیان های مالی.

ص :303

«خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»

... «هُمُ الْأَخْسَرُونَ» 3 خسارت های دنیوی جبران پذیر است،مهم خسارت در قیامت است که چاره ای ندارد. «فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ»

[سوره هود (11): آیه 23]

اشاره

إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلیٰ رَبِّهِمْ أُولٰئِکَ أَصْحٰابُ اَلْجَنَّةِ هُمْ فِیهٰا خٰالِدُونَ (23)

همانا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دهند و در برابر پروردگارشان فروتن باشند،آنان اهل بهشتند و برای همیشه در آنجا خواهند ماند.

نکته ها:

واژه ی «أَخْبَتُوا» از«خبت»گرفته شده،که هم به معنای تسلیم و خضوع آمده و هم به معنای آرامش و اطمینان بکار رفته است.

در کنار هشدار و تهدید،تشویق آمده است.بدنبال آیات قبل که سرنوشت اهل افترا را بیان می کرد،این آیه سیمای اهل حقّ را بیان می کند.

پیام ها:

1 به ایمان و عمل صالح خود مغرور نشویم که تسلیم مطلق بودن،شرط عبودیّت است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلیٰ رَبِّهِمْ» 2 حالات قلبی و معنوی،در پاداش انسان مؤثّر است. «أَخْبَتُوا إِلیٰ رَبِّهِمْ»

[سوره هود (11): آیه 24]

اشاره

مَثَلُ اَلْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمیٰ وَ اَلْأَصَمِّ وَ اَلْبَصِیرِ وَ اَلسَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیٰانِ مَثَلاً أَ فَلاٰ تَذَکَّرُونَ (24)

مَثلِ دو گروه(کافران و مؤمنان،)همچون«نابینا و ناشنوا»و«بینا و شنوا» است،آیا این دو گروه در مَثل یکسانند؟ پس چرا پند نمی گیرید؟

ص :304

نکته ها:

همان گونه که بدن چشم و گوش دارد،دل و روح نیز چشم و گوش دارد.همان گونه که نابینا و ناشنوا محسوسات عالم را درک نمی کنند و لذّت نمی برند،افراد لجوج نیز معارف الهی را درک نکرده و لذّت نمی برند.

پیام ها:

1 کسی که دیدش محدود به محسوسات مادّی باشد و معنویّت و آخرت را نبیند،کور است. «مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمیٰ» ... «وَ الْبَصِیرِ» 2 در تبلیغ،با شیوه ی سؤال،و جدان افراد را به قضاوت بطلبیم. «هَلْ یَسْتَوِیٰانِ»

[سوره هود (11): آیات 25 تا 26]

اشاره

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنٰا نُوحاً إِلیٰ قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ (25) أَنْ لاٰ تَعْبُدُوا إِلاَّ اَللّٰهَ إِنِّی أَخٰافُ عَلَیْکُمْ عَذٰابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ (26)

و همانا ما نوح را به سوی قومش فرستادیم،(او به مردم گفت:)من برای شما هشدار دهنده ی روشنی هستم.

(دعوت من این است)که جز خداوند را نپرستید،که همانا من از عذاب روزی دردناک بر شما می ترسم.

نکته ها:

حضرت نوح علیه السلام اوّلین پیامبر اولو العزم است که علیه شرک و بت پرستی قیام کرد و چون نسل بشر پس از غرق شدن کفّار،همه از حضرت نوح است،لذا او را آدم دوّم یا پدر دوّم گفته اند و چون عمرش از همه ی پیامبران بیشتر بوده است،او را «شیخ الأنبیاء»خوانده اند.

شاید مراد از عذابی که حضرت نوح از نزول آن بر قومش می ترسید،قهر الهی در همین دنیا باشد.چنان که در چند آیه ی بعد می خوانیم که کفّار به نوح می گفتند:

«فَأْتِنٰا بِمٰا تَعِدُنٰا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّٰادِقِینَ»

ص :305

پیام ها:

1 حوزه ی تبلیغ پیامبران،در مرحله اوّل قوم خودشان است. «أَرْسَلْنٰا» ... «إِلیٰ قَوْمِهِ» 2 هشدار انبیا،به نفع مردم است. «إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ» 3 انسان غافل،بیش از هر چیز به هشدار نیاز دارد. «إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ» 4 پیام و تبلیغ باید روشن و روشنگر باشد. «نَذِیرٌ مُبِینٌ» 5 پیامبران هم هشدار می دهند،هم مصالح مردم را بیان می کنند. «نَذِیرٌ مُبِینٌ» 6 هدف و وظیفه ی انبیا،بیان مسئله ی توحید است. «أَنْ لاٰ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّٰهَ» 7 تاریخ شرک،به زمان حضرت نوح نیز بر می گردد. «لاٰ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّٰهَ» 8 اصل پرستش و عبادت در هر انسانی وجود دارد،لکن پیامبران مسیر و جهت آن را معیّن می کنند. «أَنْ لاٰ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّٰهَ» 9 انبیا،خیرخواه و دلسوز مردم بوده اند. «إِنِّی أَخٰافُ عَلَیْکُمْ» 10 وظیفه ی مبلّغ و مربّی،بیان خطرات و عواقب سوء شرک به خداوند است.

«أَخٰافُ عَلَیْکُمْ عَذٰابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ»

[سوره هود (11): آیه 27]

اشاره

فَقٰالَ اَلْمَلَأُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مٰا نَرٰاکَ إِلاّٰ بَشَراً مِثْلَنٰا وَ مٰا نَرٰاکَ اِتَّبَعَکَ إِلاَّ اَلَّذِینَ هُمْ أَرٰاذِلُنٰا بٰادِیَ اَلرَّأْیِ وَ مٰا نَریٰ لَکُمْ عَلَیْنٰا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کٰاذِبِینَ (27)

پس سران قومش که کافر بودند گفتند:ما تو را جز انسانی مثل خودمان نمی بینیم و جز اراذل و اوباش که ساده لوحند(و نسنجیده در نگاهِ اوّل یار تو گشته اند)،کس دیگری را پیرو تو نمی یابیم،و برای شما هیچ برتری بر خودمان نمی بینیم،بلکه شما را دروغگو می پنداریم.

نکته ها:

مخالفانِ حقّ،گاهی رهبران الهی را تضعیف کرده و می گفتند:شما انسان هایی مثل ما هستید،نه برتر از ما،گاهی پیروان آنها را کوچک می شمرند و می گفتند:

آنها

ص :306

افرادی بی سر و پا و بی شخصیّت هستند،و گاهی مکتب را تضعیف می کردند و می گفتند:سخن شما دروغ و افترا یا سحر یا افسانه های پیشینیان است و یا سخنان شما حرف های عادّی است که اگر بخواهیم ما نیز مثل آن را می آوریم.

پیام ها:

1 معمولاً اشراف در خط اوّل مخالفان انبیا بوده اند. «فَقٰالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا» 2 مستکبران،از مساوات با توده ی مردم و خصوصاً محرومان ناراحت هستند.

«هُمْ أَرٰاذِلُنٰا»

3 کسانی که وابستگی کمتری به دنیا دارند،بهتر و زودتر ایمان می آورند. «مٰا نَرٰاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرٰاذِلُنٰا» 4 در دید دنیاپرستان،مال و ثروت ارزش است،نه حقّ و حقیقت. «مٰا نَریٰ لَکُمْ عَلَیْنٰا مِنْ فَضْلٍ» 5 مخالفان انبیا،برهان ندارند و آنچه می گویند بر اساس ظنّ و گمان و وهم است. «بَلْ نَظُنُّکُمْ» 6 عقل کفّار در چشم آنهاست.در این آیه 3 بار کلمه ی «مٰا نَرٰاکَ» آمده است.

[سوره هود (11): آیه 28]

اشاره

قٰالَ یٰا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلیٰ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتٰانِی رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَ نُلْزِمُکُمُوهٰا وَ أَنْتُمْ لَهٰا کٰارِهُونَ (28)

(نوح به قوم خود)گفت:آیا اگر ببینید که من بر دلیل روشنی از طرف پروردگارم باشم و او از نزد خودش،رحمت(ویژه ی نبوّت)را به من داده باشد که بر شما مخفی مانده است،(آیا باز هم سرپیچی می کنید؟)آیا شما را به پذیرش آن وادار کنیم،در حالی که نسبت به آن کراهت دارید؟

نکته ها:

این آیه به دو ایراد مخالفان که در آیه ی قبل مطرح شد پاسخ می دهد:

الف:کفّار می گفتند:تو انسانی مثل ما هستی.آیه پاسخ می دهد:گرچه من در ظاهر

ص :307

مانند شما هستم،امّا مورد لطف و رحمت مخصوص پروردگار قرار گرفته ام و به من وحی می شود.

ب:مخالفان می گفتند:پیروان تو افرادی ساده لوح و کوته بینان فکر هستند.آیه پاسخ می دهد که چنین نیست.گرچه آنها در ظاهر از شما ضعیف ترند،امّا با دیدن بیّنه و برهان ایمان آوردند،نه بی دلیل.

انبیا در برابر مخالفان خود سعه ی صدر دارند،در مقابل آن همه سخنان ناروا و تهمت های نابجا،باز هم سخن از منطق و برهان و عاطفه می زنند.

پیام ها:

1 انبیا از مردم،با مردم و نسبت به مردم مهربان بوده اند. «قٰالَ یٰا قَوْمِ» 2 در شیوه ی تبلیغ،از اهرم عاطفه استفاده کنیم. «یٰا قَوْمِ» 3 دعوت انبیا همراه با بیّنه و برهان بوده است. «کُنْتُ عَلیٰ بَیِّنَةٍ» 4 مقام نبوّت،یک رحمت الهی است. «رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ» 5 انبیا تمام کمالات خود را از خدا می دانند. «مِنْ رَبِّی» ، «مِنْ عِنْدِهِ» 6 کسی که نتواند برهان،معنویّت و نبوّت را درک کند،کور است. «فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ» 7 انسان در انتخاب دین و مذهب اختیار دارد. «أَ نُلْزِمُکُمُوهٰا» 8 تا انسان زمینه ی پذیرش حقّ را دارا نباشد،نمی تواند از نور وحی استفاده کند. «أَنْتُمْ لَهٰا کٰارِهُونَ»

[سوره هود (11): آیه 29]

اشاره

وَ یٰا قَوْمِ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مٰالاً إِنْ أَجرِیَ إِلاّٰ عَلَی اَللّٰهِ وَ مٰا أَنَا بِطٰارِدِ اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاٰقُوا رَبِّهِمْ وَ لٰکِنِّی أَرٰاکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ (29)

(نوح ادامه داد که)ای قوم من! از شما در برابر این دعوت،اجرتی درخواست نمی کنم، پاداش من تنها بر خداست و من کسانی را که ایمان آورده اند(به خاطر خواست نابجای شما)طرد نمی کنم،(چرا که)آنان پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد(و از من شکایت خواهند نمود)،ولی من شما را قوم جاهلی می بینم.

ص :308

پیام ها:

1 بی توقّعی پیامبران،یکی از نشانه های حقّانیّت آنهاست. «لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مٰالاً» 2 رمز موفّقیّت مبلّغ،توقّع نداشتن از مردم و بی اعتنایی به سرمایه داران است.

«لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مٰالاً»

البتّه مبلّغان دینی نزد خداوند،اجر بزرگی دارند. «إِنْ أَجرِیَ إِلاّٰ عَلَی اللّٰهِ» 3 اگر انبیا دنبال سوء استفاده بودند،به سراغ اشراف می رفتند،نه فقرا. «لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مٰالاً» 4 اشراف برای ایمان آوردن خود شرط می کردند که فقرا رانده شوند،ولی انبیا قاطعانه با این درخواست مخالفت می کردند. «مٰا أَنَا بِطٰارِدِ...» (جمله اسمیّه و حرف(باء)نشانه ی قاطعیّت است) 5 کسی که هدفش از تبلیغ،مال و مقام نیست،فقیر و غنی در نزد او یکسان است. «مٰا أَنَا بِطٰارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا» 6 به توقّع مستکبران اعتنا نکنیم. «مٰا أَنَا بِطٰارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا» 7 کفّار مؤمنان را اراذل می شمردند،امّا پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله می فرمود:من آنها را با شما عوض نمی کنم. «مٰا أَنَا بِطٰارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا» 8 حکومتِ حقّ نباید به خاطر جلب رضایت مرفّهین،طبقه محروم را از دست بدهد. «مٰا أَنَا بِطٰارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا» 9 آنها که نزد خدا آبرو دارند نباید طرد شوند. «مٰا أَنَا بِطٰارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا» 10 یاد قیامت،به موضع گیری های دنیوی جهت صحیح می دهد. «مُلاٰقُوا رَبِّهِمْ» 11 تحقیر مؤمنان به خاطر فقرشان،نشانه ی بی خردی است. «قَوْماً تَجْهَلُونَ» 12 قرآن کسانی که مؤمنان را اراذل می شمرند،جاهل و نادان معرّفی می کند. «قَوْماً تَجْهَلُونَ» (نه اشرافی گری نشانه ی فهم است و نه فقر نشانه ی جهل) 13 یکی از درجات عرفان،ملاقات و شهود است که مرفّهان نسبت به این مقام بی خبرند. «الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاٰقُوا رَبِّهِمْ وَ لٰکِنِّی أَرٰاکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ»

ص :309

[سوره هود (11): آیه 30]

اشاره

وَ یٰا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اَللّٰهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلاٰ تَذَکَّرُونَ (30)

(نوح در جواب تقاضای طرد مؤمنانِ تهی دست و گمنام گفت:)ای مردم! اگر من آنان را (از خود)برانم،چه کسی مرا در برابر خدا یاری خواهد کرد؟ چرا اندیشه نمی کنید؟

پیام ها:

1 طرد و تحقیر مردمِ با ایمان،(حتّی از طرف انبیا)قهر الهی را به دنبال خواهد داشت. «مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللّٰهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ» 2 هیچ کس نمی تواند مانع قهر خداوند شود. «مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللّٰهِ» 3 با طرد مؤمنان،چه کسی به یاری دین خدا می آید؟ «مَنْ یَنْصُرُنِی» 4 رضای مخلوق را با غضب خالق معامله نکنیم. «مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللّٰهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ» 5 مردم داریِ انبیا،از روی وظیفه ی الهی بوده است،نه به خاطر موقعیّت شخصی یا اجتماعی خودشان. «مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللّٰهِ» 6 در تبلیغ،با شیوه سؤال،و جدان و فکر مردم را به قضاوت بخوانیم. «مَنْ یَنْصُرُنِی» ، «أَ فَلاٰ تَذَکَّرُونَ» 7 ناتوانی همه ی موجودات را در برابر قهر الهی،همگان به آن اعتراف دارند، گرچه گاهی از آن غفلت کنند. «أَ فَلاٰ تَذَکَّرُونَ»

[سوره هود (11): آیه 31]

اشاره

وَ لاٰ أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزٰائِنُ اَللّٰهِ وَ لاٰ أَعْلَمُ اَلْغَیْبَ وَ لاٰ أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَ لاٰ أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اَللّٰهُ خَیْراً اَللّٰهُ أَعْلَمُ بِمٰا فِی أَنْفُسِهِمْ إِنِّی إِذاً لَمِنَ اَلظّٰالِمِینَ (31)

(نوح گفت:)من به شما نمی گویم که گنجینه های الهی نزد من است و نه (می گویم که از پیش خود)غیب می دانم و نمی گویم که من فرشته ام و نمی گویم آن کسانی که در پیشِ چشمِ شما خوارند،خداوند هرگز به آنان خیری نخواهد رساند،(بلکه)خداوند به آنچه در دل آنهاست آگاه تر است.(اگر چیزی جز این بگویم،)قطعاً از ستمکاران خواهم بود.

ص :310

نکته ها:

علم غیب،به طور مطلق و نسبت به هر چیز و در هر شرایطی مخصوص خداوند است، «وَ عِنْدَهُ مَفٰاتِحُ الْغَیْبِ لاٰ یَعْلَمُهٰا إِلاّٰ هُوَ» (1)امّا به اذن و اراده ی الهی گاهی برای اولیای خدا دریچه هایی از غیب گشوده می شود، «تِلْکَ مِنْ أَنْبٰاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهٰا إِلَیْکَ» (2)لذا پیامبران الهی،از علم غیب برخوردارند.چنان که در آیه ی 26 سوره ی جنّ می فرماید: «عٰالِمُ الْغَیْبِ فَلاٰ یُظْهِرُ عَلیٰ غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّٰ مَنِ ارْتَضیٰ مِنْ رَسُولٍ» نه فقط علم غیب،بلکه قدرت انجام کارهای خارق العاده نیز مخصوص خداست،امّا خداوند به هر کس که بخواهد و به هر مقدار که مصلحت بداند عطا می کند.با آنکه مرگ و حیات بدست اوست، «أَنَّهُ هُوَ أَمٰاتَ وَ أَحْیٰا» (3)،لکن حضرت عیسیٰ علیه السلام نیز با اذن او مردگان را زنده می کند، «أُحْیِ الْمَوْتیٰ بِإِذْنِ اللّٰهِ» (4)با آنکه خداوند جان ها را می گیرد، «اللّٰهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ» (5)لکن فرشتگان نیز با اذن او جان مردم را می گیرند، «یَتَوَفّٰاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ» (6)با آنکه تنها او خالق است، «اللّٰهُ خٰالِقُ کُلِّ شَیْءٍ» (7)،لکن حضرت عیسیٰ نیز با اذن الهی خلق می کرد. «وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی» (8)

پیام ها:

1 انبیا ادّعای توخالی ندارند،کارشان دعوت و هدفشان ارشاد است،آنهم در چارچوب بندگی خداوند. «وَ لاٰ أَقُولُ لَکُمْ...» 2 شرط نبوّت،علم غیب و در دست داشتن گنجینه های هستی نیست. «وَ لاٰ أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزٰائِنُ اللّٰهِ...» 3 هدف انبیا ارشاد معنوی است،نه تقسیم خزائن مادّی. «وَ لاٰ أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزٰائِنُ اللّٰهِ...» 4 هر نعمتی که به ما می رسد،سرچشمه و خزینه ای دارد.( «خَزٰائِنُ» جمع است و

ص :311


1- 1) .انعام،59.
2- 2) .هود،49.
3- 3) .نجم،44.
4- 4) .آل عمران،49.
5- 5) .زمر،42.
6- 6) .سجده،11.
7- 7) .رعد،16.
8- 8) .مائده،110.

اشاره به سرچشمه ی همه ی نعمت هاست) 5 نسبت به اولیای خداوند غلوّ نکنیم. «وَ لاٰ أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزٰائِنُ اللّٰهِ وَ لاٰ» ... «وَ لاٰ...» 6 اشراف قوم نوح،ظاهربین بودند. «تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ...» 7 در قضاوت نسبت به دیگران،به ظاهر آنها نگاه نکنیم. «تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ...» 8 الطاف خداوند نصیب مؤمنان گمنام و ضعیف خواهد شد و کاری به خیال و وهم ما ندارد. «تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللّٰهُ خَیْراً اللّٰهُ أَعْلَمُ بِمٰا فِی أَنْفُسِهِمْ» 9 ملاک لطف خداوند،لیاقت باطنی و معنوی انسان است. «اللّٰهُ أَعْلَمُ بِمٰا فِی أَنْفُسِهِمْ» 10 طرد و نالایق پنداشتن محرومان به خاطر فقر،ظلم است. «إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظّٰالِمِینَ» 11 ادّعاهای پوچ و توخالی و سوء استفاده از عناوین و مناصب دروغین،ظلم است. «إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظّٰالِمِینَ»

[سوره هود (11): آیه 32]

اشاره

قٰالُوا یٰا نُوحُ قَدْ جٰادَلْتَنٰا فَأَکْثَرْتَ جِدٰالَنٰا فَأْتِنٰا بِمٰا تَعِدُنٰا إِنْ کُنْتَ مِنَ اَلصّٰادِقِینَ (32)

(مخالفان)گفتند:ای نوح! تو واقعاً با ما جدال و جرّ و بحث زیادی نمودی، (اکنون دیگر بس است)اگر راست می گویی،آنچه را(از عذاب الهی)که به ما وعده می دهی بر سر ما بیاور!؟

نکته ها:

مجادله اگر بر حقّ باشد،ارزش است، «وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (1)و اگر بر باطل باشد،ضد ارزش. «وَ جٰادَلُوا بِالْبٰاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ» (2)

پیام ها:

1 انبیا در دعوت خود پایدار و پیگیر هستند. «جٰادَلْتَنٰا فَأَکْثَرْتَ جِدٰالَنٰا» 2 دشمن به منطق و برهان حق،عنوان جدال و ستیز می دهد. «قَدْ جٰادَلْتَنٰا»

ص :312


1- 1) .نحل،126.
2- 2) .مؤمن،5.

3 مهلت خداوند را نشانه ی درستی راهمان ندانیم. «فَأْتِنٰا بِمٰا تَعِدُنٰا» 4 انسان حتّی در نزول عذاب بر خود عجول است. «فَأْتِنٰا بِمٰا تَعِدُنٰا» 5 نفرین حضرت نوح علیه السلام بدنبال اعلام آمادگی کافران برای هلاک شدن بود.

«فَأْتِنٰا بِمٰا تَعِدُنٰا»

6 کفّار چون منطق ندارند و حرف منطقی را نیز نمی پذیرند،پیشنهاد کفایت مذاکرات می دهند. «فَأْتِنٰا بِمٰا تَعِدُنٰا» 7 نوح پی در پی به کفّار وعده ی عذاب می داد. «تَعِدُنٰا» بجای«وعدتنا» 8 کفّار،در صداقت انبیا یا شک داشتند و یا در بیان،اظهار شک می کردند. «إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّٰادِقِینَ»

[سوره هود (11): آیات 33 تا 34]

اشاره

قٰالَ إِنَّمٰا یَأْتِیکُمْ بِهِ اَللّٰهُ إِنْ شٰاءَ وَ مٰا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ (33) وَ لاٰ یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ إِنْ کٰانَ اَللّٰهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (34)

(نوح گفت:)همانا اگر خداوند اراده کند،آن را بر سر شما خواهد آورد و شما قدرت خنثی کردن(و مقاومت در برابر)آن را نخواهید داشت.

و اگر خداوند بخواهد شما را(به خاطر عدم لیاقت)گمراه سازد،(دیگر) نصیحت من به حال شما سودی نخواهد داشت،هر چند بخواهم برای شما خیرخواهی کنم.او پروردگار شماست و(شما)بسوی او بازخواهید گشت.

نکته ها:

کلمه ی «نُصْحِی» به کار یا کلامی گفته می شود که به قصد اصلاح و از روی اخلاص باشد و کلمه ی«غَیّ»به جهلی گفته می شود که ناشی از اعتقاد فاسد باشد.فرق میان«اضلال»و«اغواء»،آن است که ضالّ هدف را می داند،ولی راه را گم کرده،امّا در اغواء،مقصد و هدف،هر دو را گم کرده است.

ص :313

نسبت اضلال و اغواء به خداوند،از باب کیفر لجاجت و فساد اخلاق گمراهان است،نه آنکه خداوند از ابتدا و بدون مقدّمه کسی را گمراه کند. «وَ مٰا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفٰاسِقِینَ» (1)

پیام ها:

1 پیامبر مأمور ابلاغ است و کیفر و مجازات گمراهان بدست خداست. «إِنَّمٰا یَأْتِیکُمْ بِهِ اللّٰهُ» 2 هیچ امری خداوند را مجبور بر کاری(حتّی پس از تهدیدهای او)نمی کند. «إِنْ شٰاءَ» 3 کفّار نه می توانند از نزول عذاب جلوگیری کنند و نه می توانند خود را از آن برهانند. «مٰا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ» 4 انبیا دلسوز مردمند. «نُصْحِی» 5 اراده ی خداوند،غالب بر تمام اراده هاست. «وَ لاٰ یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی» ... «إِنْ کٰانَ اللّٰهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ» (حتّی تأثیر سوز و سخن و نصیحت پیامبر،به خواست اوست) 6 ابلاغ دینی پس از مراحلی که لجاجت به اوج خود می رسد نیز بر پیامبران لازم است. «إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ» 7 امر به معروف و نهی از منکر در صورتی که احتمال تأثیر در آن نباشد،واجب نیست. «وَ لاٰ یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی» ... «إِنْ کٰانَ اللّٰهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ» 8 هدایت یا گمراهی مردم،از مدار اراده ی الهی خارج نیست. «یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ» 9 اغوای گمراهان پس از لجاجت و درخواست عذاب، «فَأْتِنٰا بِمٰا تَعِدُنٰا» پرتوی از ربوبیّت الهی است. «أَنْ یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ» 10 نپذیرفتن نصایح انبیا،قهر الهی است. «لاٰ یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی» ... «إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» 11 بر فرض در دنیا مجازات نشویم،سر و کار ما در قیامت با خداوند است. «هُوَ رَبُّکُمْ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»

ص :314


1- 1) .بقره،26.

12 بازگشت به سوی خداوند اجباری است. «إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» نه«ترجعون»

[سوره هود (11): آیه 35]

اشاره

أَمْ یَقُولُونَ اِفْتَرٰاهُ قُلْ إِنِ اِفْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرٰامِی وَ أَنَا بَرِیءٌ مِمّٰا تُجْرِمُونَ (35)

بلکه(مشرکان)می گویند:او(نوح یا محمّد)،آن(سخنان)را بر خداوند افترا بسته است.

بگو:اگر من چیزی را به دروغ به خداوند نسبت داده ام،پس کیفرش بر عهده ی خودم خواهد بود و من از جرم شما(که گناهی را به من نسبت می دهید)بیزارم.

نکته ها:

«اجرام»و«جُرم»در لغت به معنای چیدن میوه ی نارس است و سپس به هر کار ناپسند و امر خلاف اطلاق شده است.

پیام ها:

1 خداوند شیوه ی پرسش و پاسخ و برخورد با مشرکان را به پیامبر می آموزد.

«یَقُولُونَ»

... «قُلْ...» 2 نسبت دادن مطالب خودساخته به خداوند،جرم و گناه است. «إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرٰامِی» 3 هر کس مسئول عمل خویش است. «إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرٰامِی» 4 از شرک باید برائت جست. «وَ أَنَا بَرِیءٌ» 5 شرک جرم است. «مِمّٰا تُجْرِمُونَ»

[سوره هود (11): آیه 36]

اشاره

وَ أُوحِیَ إِلیٰ نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاّٰ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلاٰ تَبْتَئِسْ بِمٰا کٰانُوا یَفْعَلُونَ (36)

(و از جانب ما)به نوح وحی گردید که جز(همان)کسانی که(تا کنون)ایمان آورده اند، (افراد دیگر)از قوم تو هرگز ایمان نمی آورند،پس از کارهایی که می کنند غمگین مباش.

ص :315

نکته ها:

از این آیه استفاده می شود که نفرین حضرت نوح علیه السلام درباره ی قومش که فرمود:

«رَبِّ لاٰ تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکٰافِرِینَ دَیّٰاراً» (1)پرودگارا! احدی از کفّار را بر زمین باقی مگذار،بر اساس اطلاعی بود که خداوند طبق این آیه مبارکه به او داده بود.

پیام ها:

1 انسان گاهی به مرحله ای سقوط می کند که هیچ امیدی به نجات او نیست. «لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ» 2 خداوند اخبار آینده را در اختیار انبیا قرار می دهد. «أُوحِیَ إِلیٰ نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ» 3 رهبران و مبلّغان دینی نباید انتظار داشته باشند همه ی مردم پاسخ مثبت به آنان بدهند. «لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ» 4 گرچه انبیا دلسوز مردمند،ولی برافراد لجوج نباید تأسف خورد. «فَلاٰ تَبْتَئِسْ» 5 تبلیغ باید نسبت به افرادی باشد که امیدی به ارشاد آنان هست. «فَلاٰ تَبْتَئِسْ بِمٰا کٰانُوا یَفْعَلُونَ»

[سوره هود (11): آیه 37]

اشاره

وَ اِصْنَعِ اَلْفُلْکَ بِأَعْیُنِنٰا وَ وَحْیِنٰا وَ لاٰ تُخٰاطِبْنِی فِی اَلَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ (37)

و(اکنون)زیر نظر ما و طبق دستور و الهام ما کشتی بساز و درباره ی کسانی که ستم کرده اند با من سخن مگوی که آنان غرق شدنی هستند.

پیام ها:

1 خداوند اراده ی خود را از طریق اسباب و علل طبیعی محقّق می سازد و نباید همیشه منتظر امور غیبی باشیم. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ» 2 برای اولیای خدا کار کردن عار نیست. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ»

ص :316


1- 1) .نوح،27.

3 برای نجات مردم سخنرانی و تبلیغ کافی نیست،وسیله ی نجات نیز باید فراهم نمود. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ» 4 کشتی سازی تاریخی بس طولانی دارد.به نوح خطاب شد: «اصْنَعِ الْفُلْکَ» 5 توجّه به حضور خداوند،به انسان نشاط و دلگرمی می دهد و او را در برابر ناگواری ها مقاوم می کند. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنٰا» 6 ابتکارات و اختراعات صنعتی،از الهامات الهی است. «اصْنَعِ» ... «بِأَعْیُنِنٰا وَ وَحْیِنٰا» 7 شفاعت انبیا،درباره ی ظالمان کارساز نیست. «وَ لاٰ تُخٰاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا» 8 لجاجت در برابر انبیا ظلم است. «فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا» 9 دعا و شفاعت انبیا،در مقدّرات الهی بی اثر است. «وَ لاٰ تُخٰاطِبْنِی» ... «إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» 10 ستمگران در معرض گرفتار شدن به عذاب های دنیوی هستند. «إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» 11 خداوند به هنگام عذاب،بی گناهان واقعی را نجات می دهد. «وَ لاٰ تُخٰاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ»

[تفسیر آیه 317]

اشاره

وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّمٰا مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قٰالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنّٰا فَإِنّٰا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَمٰا تَسْخَرُونَ

و نوح(به فرمان الهی)مشغول ساختن کشتی شد.(امّا)هر زمان که اشراف قومش بر او می گذشتند،او را مسخره می کردند.(او)گفت:اگر شما ما را مسخره کنید،ما(نیز)قطعاً همین گونه شما را مسخره خواهیم کرد.

نکته ها:

از تمسخر دشمنان،سستی به خود راه ندهیم که پیامبران نیز مورد تمسخر آنها قرار می گرفتند.وقتی حضرت نوح مشغول ساختن کشتی شد،یکی می گفت:

پیامبریش نگرفت،دست به نجّاری زد.دیگری می گفت:در وسط خشکی کشتی می سازی،دریا از کجا خواهی آورد؟ امام صادق علیه السلام فرمود:نوح علیه السلام کشتی خود را در مدّت

ص :317

هشتاد سال ساخت. (1)و محل ساخت کشتی،مسجد کوفه (2)و طول کشتی حدود 400 متر و عرض آن حدود 40 متر بوده است. (3)

پیام ها:

1 انبیا تسلیم فرمان خداوند هستند. «اصْنَعِ الْفُلْکَ» ... «یَصْنَعُ الْفُلْکَ» 2 کارگاه کشتی سازی حضرت نوح،در محل عبور و مرور مردم بود. «مَرَّ عَلَیْهِ» 3 کفّار زمانی مسخره می کنند که هم جمعیّت باشد و هم احساس قدرت کنند.

«کُلَّمٰا مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا»

4 حرکت تبلیغاتی و ایذایی دشمن،همه جانبه،همیشگی و فراگیر است. «کُلَّمٰا مَرَّ» 5 اگر حکمت کاری(به خصوص کار انبیا)را نفهمیدیم،آن را مسخره نکنیم.

«کُلَّمٰا مَرَّ عَلَیْهِ»

... «سَخِرُوا مِنْهُ» 6 دشمنی که منطق و برهان ندارد،دست به مسخره و استهزا می زند. «سَخِرُوا مِنْهُ» 7 به خاطر فشار و حرف مردم،از اصلاحات و زمینه سازی برای آیندگان غفلت نکنیم. «وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ» ... «سَخِرُوا مِنْهُ» 8 پیروان نوح،حضرت را در ساختن کشتی کمک می کردند. «إِنْ تَسْخَرُوا مِنّٰا فَإِنّٰا نَسْخَرُ مِنْکُمْ» 9 گرچه مخاطب دشمنان شخص نوح بود،امّا هدفشان استهزای آئین نوح و پیروان او بود. «سَخِرُوا مِنْهُ» ... «تَسْخَرُوا مِنّٰا» 10 شروع به استهزا زشت است،امّا برای کیفر مسخره کننده و مقابله به مثل، استهزای او عین عدل است. (4)«إِنْ تَسْخَرُوا مِنّٰا فَإِنّٰا نَسْخَرُ مِنْکُمْ» 11 در برابر استهزای دشمنان خود را نبازیم،بلکه عکس العمل نشان دهیم. «إِنْ تَسْخَرُوا مِنّٰا فَإِنّٰا نَسْخَرُ مِنْکُمْ»

ص :318


1- 1) .تفسیر برهان.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین.
3- 3) .تفسیر نور الثقلین.
4- 4) .چنان که قرآن می فرماید:«جزاء سیئة سیئة مثلها»شوری،40.

[سوره هود (11): آیه 39]

اشاره

فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذٰابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذٰابٌ مُقِیمٌ (39)

11\39

پس بزودی خواهید دانست که مجازاتِ خوارکننده به سراغ چه کسی خواهد آمد و عذاب جاودانه دامن چه کسی را خواهد گرفت.

نکته ها:

به گفته ی تفسیر المیزان،مراد از «عَذٰابٌ یُخْزِیهِ» ،غرق در دنیا و مراد از «عَذٰابٌ مُقِیمٌ» ، عذاب قیامت است.

پیام ها:

1 با انذار و تهدید،شیرینی استهزا را از کفّار بگیریم. «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ» 2 تلخی مسخره شدن در راه خدا را با عذاب مقیمِ کفّار مقایسه و تحمّل کنیم.

«یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذٰابٌ مُقِیمٌ»

3 عذاب های اخروی برای کفّار مسخره کننده پایدار است. «عَذٰابٌ مُقِیمٌ»

[سوره هود (11): آیه 40]

اشاره

حَتّٰی إِذٰا جٰاءَ أَمْرُنٰا وَ فٰارَ اَلتَّنُّورُ قُلْنَا اِحْمِلْ فِیهٰا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اِثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاّٰ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ اَلْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ مٰا آمَنَ مَعَهُ إِلاّٰ قَلِیلٌ (40)

(کفر و استهزا ادامه داشت)تا زمانی که قهر ما آمد و تنور فوران کرد.ما(به نوح)گفتیم که از هر زوج(حیوان و موجود زنده)یک جفت(نر و ماده)در آن(کشتی)سوار کن،و (همچنین)خانوادۀ خودت را،جز(همسر و یکی از فرزندان و)کسانی که قبلاً در مورد آنها قول(عذاب)داده شده بود.و(نیز سوار کن)افرادی را که ایمان آورده اند،(امّا)جز گروه کمی،کسی همراه او ایمان نیاورده بود.

نکته ها:

مراد از «التَّنُّورُ» در آیه،همان تنور فارسی است و مراد از فوران آب از تنور،یا شدّت قهر الهی است که حتّیٰ از تنوری که محل آتش است،آب جوشید و یا مُراد،تنور

ص :319

مخصوصی است که جوشیدن آب از آن،نشانه ی شروع عذاب الهی بوده است. (1)

طبق برخی روایات،حضرت نوح علیه السلام علاوه بر حیوانات،درختان را نیز با خود به کشتی برده است، (2)که این مطلب با توجّه به اینکه زوجیّت و نر و ماده بودن مخصوص حیوانات نیست،با آیه سازگار است که «مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ» یعنی از هر موجودی یک جفت.

البتّه در روایتی می خوانیم که مراد از «مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ» این است که از هر نر و مادّه ای دو زوج(یعنی نر و مادّه ی اهلی و نر و مادّه ی وحشی)سوار کشتی کن. (3)

به گفته ی تفسیر روح المعانی،حضرت نوح علیه السلام چهار پسر داشت:کنعان که هلاک شد،سام پدر عرب،حام پدر سودان و یافِث پدر ترکان بوده اند.در روایتی آمده است که نوح دختری داشت مؤمنه که همراه حضرت سوار بر کشتی شد. (4)

در حدیث آمده است که وقتی خداوند خواست قوم نوح را عذاب کند،تا چهل سال زنان را عقیم کرد تا فرزندی تولّد پیدا نکند. (5)

پیام ها:

1 مسخره کردن کفّار تا لحظه ی آمدن قهر الهی ادامه داشت. «حَتّٰی إِذٰا جٰاءَ أَمْرُنٰا» 2 داستان حضرت نوح بسیار مهم بود. «أَمْرُنٰا» 3 هر گونه جوشش و فوران آب،تحت امر الهی است. «جٰاءَ أَمْرُنٰا وَ فٰارَ التَّنُّورُ» 4 خداوند هم سبب ساز است و هم سبب سوز،تنورِ آتش را محل فوران آب قرار می دهد،چنان که آتش را بر ابراهیم علیه السلام گلستان می کند.آب که مایه ی حیات است،سبب هلاکت و انقراض یک نسل می شود. «فٰارَ التَّنُّورُ» 5 نسل حیوانات و موجودات زنده باید حفظ شود. «احْمِلْ فِیهٰا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ» 6 ضابطه نه رابطه،پیوندهای مکتبی،بر روابط خانوادگی حاکم است.زن و

ص :320


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .تفسیر روح المعانی.
3- 3) .تفسیر نور الثقلین.
4- 4) .تفسیر نور الثقلین.
5- 5) .بحار،ج 11،ص 312.

فرزند نوح،حقّ سوار شدن به کشتی را نداشتند. «إِلاّٰ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ» 7 یاران حقّ،در طول تاریخ اندک بوده اند. «مٰا آمَنَ مَعَهُ إِلاّٰ قَلِیلٌ» در روایتی مراد از«قلیل»را هشتاد نفر دانسته که به نوح ایمان آوردند. (1)

[سوره هود (11): آیه 41]

اشاره

وَ قٰالَ اِرْکَبُوا فِیهٰا بِسْمِ اَللّٰهِ مَجْرٰاهٰا وَ مُرْسٰاهٰا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (41)

و(نوح به مسافران کشتی)گفت:بر آن سوار شوید که حرکت و توقّفش با نام خداست.همانا پروردگار من آمرزنده و مهربان است.

نکته ها:

ابو ذر،صحابی بزرگ رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله،در حالی که حلقه ی در کعبه را گرفته بود،با صدای بلند می گفت:ای مردم! با دو گوش خود شنیدم که پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله می فرمود:

«مثل اهل بیتی کمثل سفینة نوح،مَن رَکبها نَجیٰ و مَن تَخلّف عنها هلک»اهل بیت من همچون کشتی نوح اند که هر کس بر آن سوار شد،نجات یافت و هر که از آن دوری گزید هلاک شد.البتّه این حدیثِ پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله را دیگر بزرگان صدر اسلام؛همچون ابو سعید خدری،ابن عباس،عبد اللّه بن زبیر و انس بن مالک نیز نقل کرده اند و در کتب معروف اهل سنّت آمده است. (2)

اگر این حدیثِ متواتر را در کنار حدیث متواتر دیگری بگذاریم که پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:

مسلمانان 73 فرقه می شوند و تنها یک فرقه از آنها اهل نجات می باشد، «فرقةٌ ناجیة»،روشن می شود که خود پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله مصداق فرقه ی ناجیه را اهل بیت

ص :321


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .طبری در معجم کبیر،حاکم نیشابوری در مستدرک،ابن کثیر در تفسیرش،سیوطی در تاریخ خلفا ابن قتیبه در عیون الأخبار،طبری در ذخائر العقبیٰ،خطیب بغدادی در تاریخ بغداد،ابو نعیم در حلیة الاولیاء،ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه،آلوسی در روح المعانی و دیگر کتب که شرح مفصّل آن در احقاق الحق جلد 9 صفحه 270 به بعد آمده است.

خود معرّفی کرده و فرموده است:«مَن رکبها نجی»،که کلمه ی«نجیٰ»مفسّر همان کلمه ی«ناجیه»است.

در روایات آمده،آغاز سیر کشتی اوّل ماه رجب (1)و از مسجد کوفه بوده است. (2)

پیام ها:

1 شروع هر کار با نام خداوند،رمز توکّل و استمداد و رنگ الهی دادن به آن کار است. «ارْکَبُوا فِیهٰا بِسْمِ اللّٰهِ» 2 حرکت و توقّف،هر دو باید با استمداد از خدا باشد. «بِسْمِ اللّٰهِ مَجْرٰاهٰا وَ مُرْسٰاهٰا» 3 کشتی وسیله ای بیش نیست،انسان باید به یاد خدا باشد که همه چیز به اراده ی اوست. «ارْکَبُوا فِیهٰا بِسْمِ اللّٰهِ» 4 گرچه یاران نوح صلی اللّٰه علیه و آله تنها مؤمنان در روی زمین در آن زمان بودند،امّا خالی از عیب و گناه نبودند و خداوند آنان را آمرزید. «إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» 5 نجات پیروان نوح از طوفان،پرتوی از ربوبیّت،مغفرت و رحمت الهی است.

«ارْکَبُوا»

... «إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ»

[سوره هود (11): آیه 42]

اشاره

وَ هِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبٰالِ وَ نٰادیٰ نُوحٌ اِبْنَهُ وَ کٰانَ فِی مَعْزِلٍ یٰا بُنَیَّ اِرْکَبْ مَعَنٰا وَ لاٰ تَکُنْ مَعَ اَلْکٰافِرِینَ (42)

و آن(کشتی)آنها را از لابلای امواجی همچون کوه پیش می برد.(در این هنگام)نوح،فرزندش را که در گوشه ای قرار داشت صدا زد(و گفت:)ای پسرم!(ایمان بیاور و)با ما سوار شو و با کافران مباش.

نکته ها:

ظاهراً گفتگوی حضرت نوح با فرزندش قبل از حرکت کشتی بوده است،زیرا بعد از حرکت،آنهم در میان امواجی همچون کوه،امکان سوار شدن وجود ندارد. (3)

ص :322


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .کافی،ج 3،ص 492.
3- 3) .تفسیر روح المعانی.

سؤال:چرا نوح فقط فرزند خود را به سوار شدن دعوت کرد؟ پاسخ:اوّلاً:انسان نسبت به فرزند خود وظیفه ی سنگین تری دارد.ثانیاً:چون فرزند به کناری رفته بود،نوح گمان کرد پشیمان شده و آمادگی پذیرش حقّ در او پدیدار گشته است.و ممکن است هشداری باشد به دیگران که عذاب جدّی است،چون فرزندش را دعوت به رهایی می کند.

مطابق روایتی در تفسیر نور الثقلین،پسر نوح،فرزند همسر نوح،ولی از شوهری دیگر بوده است،نه فرزند خود نوح.

حضرت نوح در روز ورودش به کشتی،روزه گرفت و به یاران خود نیز دستور روزه داد و فرمود:روزه گرفتن رمز نجات از خطرات است. (1)

عبور از امواجی همچون کوه،نشانه ی وسعت و بزرگی کشتی نوح و هنر و تخصّص پیامبر خدا نوح است.

پیام ها:

1 نجات یافتگان نیز راهی پرتلاطم دارند،با سوار شدن بر کشتی و ناخدایی همچون نوح نیز کار تمام نمی شود. «فِی مَوْجٍ کَالْجِبٰالِ» 2 تا آخرین لحظه به فکر نجات دیگران باشیم،گرچه کافر باشند. «نٰادیٰ نُوحٌ ابْنَهُ» 3 گوشه گیری و عزلت نشینی،مایه ی نجات نیست. «فِی مَعْزِلٍ» 4 والدین نسبت به سرنوشت فرزندان خود مسئولند. «یٰا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنٰا» 5 همنشینی با کافران،حتّی پسر پیامبر را نیز از آئین حقّ جدا می سازد. «لاٰ تَکُنْ مَعَ الْکٰافِرِینَ» (2)6 تنها«از کفّار بودن»خطر ندارد،بلکه«با کفّار بودن»نیز خطرناک است. «مَعَ الْکٰافِرِینَ»

ص :323


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.
2- 2) .سعدی در این باره می گوید:پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوّتش گم شد

6 سالم بودن خانواده به تنهایی کافی نیست،محیط کفرآلود مایه ی بسیاری از انحرافات می شود. «لاٰ تَکُنْ مَعَ الْکٰافِرِینَ»

[سوره هود (11): آیه 43]

اشاره

قٰالَ سَآوِی إِلیٰ جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ اَلْمٰاءِ قٰالَ لاٰ عٰاصِمَ اَلْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اَللّٰهِ إِلاّٰ مَنْ رَحِمَ وَ حٰالَ بَیْنَهُمَا اَلْمَوْجُ فَکٰانَ مِنَ اَلْمُغْرَقِینَ (43)

(پسر نوح)گفت:بزودی به کوهی پناه می برم تا مرا از آب حفظ کند.(نوح) گفت:امروز جز(برای افراد مؤمن)و کسانی که مورد رحم قرار گرفته اند،هیچ حافظ(و پناهگاهی)در مقابل قهر الهی نیست.(در این هنگام)موجی میان آن دو جدایی انداخت و او(پسر نوح)غرق گردید.

نکته ها:

امام صادق علیه السلام فرمودند:در ماجرای حضرت نوح علیه السلام،به جز خانۀ خدا کعبه، آب تمام دنیا را فراگرفت. (1)

پیام ها:

1 در خطرات و مشکلات،موحّد به خدا و مشرک به کوه پناه می برد.تکیه به شرق،غرب،مال و مقام،شرک است. «سَآوِی إِلیٰ جَبَلٍ» 2 اگر قهر خداوند فرا رسد،کوه های مستحکم و استوار نمی توانند در مقابل آب نرم و روان،سبب نجات باشند. «جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمٰاءِ قٰالَ لاٰ عٰاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّٰهِ» 3 آب که مایه ی حیات همه ی جانداران است،به امر الهی مایه ی هلاک و عذاب می شود. «لاٰ عٰاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّٰهِ» 4 حوادث طبیعی تصادف نیست،فرمان حکیمانه ی خداوند است. «أَمْرِ اللّٰهِ» 5 از قهر خدا تنها باید به خدا پناه برد. (2)«لاٰ عٰاصِمَ الْیَوْمَ» ... «إِلاّٰ مَنْ رَحِمَ» 6 نتیجه ی «مَعَ الْکٰافِرِینَ» بودن، «مِنَ الْمُغْرَقِینَ» شدن است.

ص :324


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .چنان که در دعای ابو حمزه ثمالی می خوانیم:«هاربٌ منک الیک»

7 در کیفر الهی،روابط خانوادگی و خویشاوندی تأثیری ندارد.پسرِ پیامبر خدا در مقابل پدر غرق می شود و پدر باید تسلیم باشد. «حٰالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکٰانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ» 8 گرچه خداوند رحیم است،امّا حکیم نیز هست.گاهی از رحمت،سینه ی مادر را قبل از تولّد فرزند پر از شیر می کند و گاهی از حکمت،فرزند را در برابر چشم پدر هلاک می سازد. «مِنَ الْمُغْرَقِینَ»

[سوره هود (11): آیه 44]

اشاره

وَ قِیلَ یٰا أَرْضُ اِبْلَعِی مٰاءَکِ وَ یٰا سَمٰاءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ اَلْمٰاءُ وَ قُضِیَ اَلْأَمْرُ وَ اِسْتَوَتْ عَلَی اَلْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِینَ (44)

و(بعد از آنکه طوفان و آب همه جا را فرا گرفت)گفته شد:ای زمین! آبت را فرو بَر،و ای آسمان!(از باریدن)بایست.(بدین ترتیب)آب فرو نشست و کار(قهر الهی)پایان پذیرفت و(کشتی)بر(دامنه کوهِ)جودی پهلو گرفت و(در این هنگام)گفته شد که(رحمت خدا از)قوم ستمگر دور باد!

نکته ها:

این آیه از رساترین و بلیغ ترین آیات قرآن است که از عصر پیامبر تا کنون سخن شناسان و ادیبان را به تحسین و تعجّب واداشته است و کسانی که در فکر مبارزه با قرآن و آوردن کلامی مانند آن بوده اند،وقتی به این آیه رسیده اند از کار خود صرف نظر کرده اند.

«بلع»به معنای فروکشیدن و«اقلاع»به معنی امساک و «غِیضَ» به معنی جذب شدن و کم شدن آب است.

مراد از «الْجُودِیِّ» ،یا مطلق کوه سخت است و یا اسم کوهی خاص که در مورد محلّ آن در مناطق زیر اختلاف است:الف:موصل عراق.ب:حدود شام.ج:میان موصل و الجزیره.د:عربستان.ه:کوهی در سلسله جبال آرارات در ترکیه.

در روایات آمده است که کشتی نوح شش ماه بر آب بود و سرزمین مکّه و حجاز را

ص :325

سِیر کرد تا سرانجام به فرمان خداوند آب فرونشست. (1)و امام صادق علیه السلام فرمود:روزی که کشتی نوح بر کوه نشست،روز نوروز بود. (2)

پیام ها:

1 آسمان و زمین شعور دارند و مخاطب خدا و مطیع فرمان او هستند. «یٰا أَرْضُ» ... « وَ یٰا سَمٰاءُ...» اطاعت آنها نیز با طوع و رغبت است،نه از روی کراهت. (3)

2 بعد از هلاک شدن هم باید ظالم را لعنت کرد. «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّٰالِمِینَ»

[سوره هود (11): آیه 45]

اشاره

وَ نٰادیٰ نُوحٌ رَبَّهُ فَقٰالَ رَبِّ إِنَّ اِبْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ اَلْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ اَلْحٰاکِمِینَ (45)

پس نوح پروردگارش را ندا داد و گفت:پروردگارا! همانا پسرم از خاندان من است و البتّه وعده ی تو(درباره ی نجات خاندانم،)حقّ است و تو بهترین داورانی.

نکته ها:

از آنجا که خداوند بر نجات خاندان نوح وعده داده بود،(مطابق آیه 40)و نوح گمان می کرد تنها همسر او محکوم به هلاک است،لذا طبیعی بود که در مورد پسرش،هم دعوت به سوار شدن کند و هم از خداوند نجات او را درخواست نماید.

اگر نوح می دانست که فرزندش کافر گشته است،برای او دعا نمی کرد،چنان که برای همسرش دعا نکرد.مگر می شود از یک سو نفرین کند و بگوید: «لاٰ تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکٰافِرِینَ دَیّٰاراً» (4)خداوندا! احدی از کفّار را بر زمین باقی مگذار و بعد بگوید: «إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی» یعنی فرزند کافر مرا باقی بگذار!!

ص :326


1- 1) .مطابق حدیثی در تهذیب الاحکام،فرو رفتن آب در نقطه ای بود که امروز مسجد کوفه است.
2- 2) .بحار،ج 11،ص 342.
3- 3) .«فقال لها و للارض ائتیا طوعاً و کرهاً قالتا اتینا طائعین»فصّلت،11.
4- 4) .نوح،26.

پیام ها:

1 در دعا و سخن گفتن با خدا،ادب را مراعات کنیم.حضرت نوح نگفت:خدایا طبق وعده ای که دادی که اهل مرا نجات می دهی،باید فرزندم را نجات می دادی،چرا نجات ندادی؟! بلکه گفت: «أَنْتَ أَحْکَمُ الْحٰاکِمِینَ» 2 اگر امداد الهی نباشد،اولیای خدا نیز ممکن است در مصادیق دچار اشتباه شوند. «إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی» چنان که در ماجرای خلقت آدم،حتّی فرشتگان در شناخت انسان به اشتباه افتادند و آفرینشِ موجودی مفسد و خونریز را خلاف می پنداشتند،امّا خداوند پاسخ لازم را به آنان داد.

[سوره هود (11): آیه 46]

اشاره

قٰالَ یٰا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صٰالِحٍ فَلاٰ تَسْئَلْنِ مٰا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ اَلْجٰاهِلِینَ (46)

(خداوند در پاسخ)فرمود:ای نوح! او(در واقع)از خاندان تو(و نبوّت)نیست، او(دارای)عمل ناشایستی است،پس چیزی را که به آن علم نداری از من مخواه،همانا من تو را موعظه می کنم که(مبادا)از جاهلان باشی.

نکته ها:

مراد از «فَلاٰ تَسْئَلْنِ» در مورد پیامبر معصوم،آن نیست که سؤالی واقع شده بود،زیرا حضرت نوح در آیه ی بعد می فرماید: «إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ مٰا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ» ،بلکه منظور آن است که مبادا سؤال کنی! البتّه مطلبی که برای نوح پیش آمد،این بود که خیال می کرد فرزندش اهل است و خداوند به او فرمود:او از اهل تو نیست.

روایات بسیاری از پیامبر و ائمه علیهم السلام به ما رسیده است که با این عبارت آغاز می شود:«لیس منّا»یعنی از ما نیست،که به نمونه ای از آنها اشاره می شود: (1)

پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله فرمودند:«من عش مسلما فلیس منا»هر کس به مسلمانی خیانت کند،از ما نیست.در روایت دیگری فرمودند:«من اکرمه الناس اتقاء شره فلیس منی»آن

ص :327


1- 1) .غالب این روایات در سفینة البحار،جلد دوّم،صفحه ی 318 و 691 آمده است.

کس که مردم او را از روی ترس احترام بگذارند،از من نیست،و در حدیثی دیگر آن حضرت فرمودند:«مَن اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بِمسلم»هر کس که هر صبح در فکر خدمت به مسلمین نباشد،مسلمان نیست.

سؤال:در آیه ی 10 سوره ی تحریم در مورد همسر نوح و لوط می خوانیم: «فَخٰانَتٰاهُمٰا» خیانت کردند،و در اینجا خداوند می فرماید:ای نوح! فرزند تو از اهل تو نیست، آیا از این دو آیه،زنازاده بودن فرزند نوح استفاده نمی شود؟ پاسخ:اوّلاً:مراد از خیانتِ زن نوح،افشای اسرار و کمک به کفّار است،نه امر دیگر.

ثانیاً:در این آیه دلیل اهل نبودنِ پسر نوح را عملِ غیر صالحِ فرزند دانسته است،نه چیز دیگر.

پیام ها:

1 پیوند مکتبی،حاکم بر پیوند خانوادگی و خویشاوندی است. (1)«إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» (دلیل نجات گروهی از غرق شدن،ایمانشان به نوح بود،نه چیز دیگر) 2 گاهی انسان در کار خیر یا شرّ چنان غوطه ور می شود که گویا یکپارچه آن عمل می شود. «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صٰالِحٍ» 3 پیامبران نیز به موعظه الهی نیاز دارند. «إِنِّی أَعِظُکَ» (خداوند پیامبران خود را در لحظه های حسّاس،هشدار داده و حفظ می کند) 4 از کارهای جاهلانه باید پرهیز کرد. «مِنَ الْجٰاهِلِینَ» (تقاضای کاری از خداوند اگر با حکمت نباشد،تقاضای جاهلانه است)

[سوره هود (11): آیه 47]

اشاره

قٰالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ مٰا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاّٰ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ اَلْخٰاسِرِینَ (47)

(نوح)گفت:پروردگارا! به تو پناه می برم از اینکه چیزی را که به(خیر و شرّ)

ص :328


1- 1) .لذا سلمان از اهل بیت پیامبر می شود،امّا بر ابو لهب عموی پیامبر،نفرین نثار می شود.

آن آگاهی ندارم،از تو درخواست کنم و اگر تو(این خواسته را)بر من نبخشایی و بر من ترحّم ننمایی،از زیانکاران خواهم بود.

پیام ها:

1 پیامبران بی درنگ تسلیم خداوند هستند. «فَلاٰ تَسْئَلْنِ» ... «قٰالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ» 2 در دعاها از کلمه ی «رَبِّ» غفلت نکنیم. «رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ...» 3 استعاذه و پناه بردن به خداوند،بهترین راه بیمه ی انسان در گرفتاری هاست.

«رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ»

4 در برابر مواعظ الهی،ادب و تواضع کنیم. «إِنِّی أَعِظُکَ» ... «رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ» 5 هر کجا علم به مصلحت نداریم،درخواست نکنیم. «إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ مٰا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ» 6 هر گونه سؤال بیجا و کلام بیجا،نیاز به توبه دارد. «وَ إِلاّٰ تَغْفِرْ لِی» (اگر پیامبران از تقاضای بیجا به خداوند پناه می برند،پس تکلیف ما که دائماً برای خداوند تعیین تکلیف می کنیم چگونه است؟) 7 اوّل آمرزش و سپس دریافت رحمت. «وَ إِلاّٰ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی» 8 خسارت واقعی،بخشیده نشدن است. «وَ إِلاّٰ تَغْفِرْ لِی» ... «أَکُنْ مِنَ الْخٰاسِرِینَ» 9 انسان ها حتّی انبیا،بدون لطف خداوند به مقصد نمی رسند و آن کس که از مغفرت الهی محروم شد،خاسر و زیانکار است. «أَکُنْ مِنَ الْخٰاسِرِینَ»

[سوره هود (11): آیه 48]

اشاره

قِیلَ یٰا نُوحُ اِهْبِطْ بِسَلاٰمٍ مِنّٰا وَ بَرَکٰاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلیٰ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنّٰا عَذٰابٌ أَلِیمٌ (48)

به نوح خطاب شد:(اینک)با سلامی از جانب ما و برکاتی بر تو و بر تمام امّت هایی که با تو هستند،فرود آی،و بزودی امّت هایی(از نسل همین نجات یافتگان)را از نعمت ها برخوردار خواهیم ساخت،(امّا)سپس(به خاطر غفلت و کفر و گناه،)عذابی دردناک از طرف ما به آنان خواهد رسید.

ص :329

نکته ها:

دستور«هبوط»،هم درباره ی حضرت آدم علیه السلام و هم در مورد حضرت نوح علیه السلام آمده و بدنبال آن،مردم به دو دسته ی مؤمن و کافر تقسیم شده اند.

منظور از«امّت هایی»که با نوح بودند،یا هر نفر از همراهان آن حضرت است که بعدها سر سلسله قبیله ای شدند و یا اینکه مراد،هر کدام از مؤمنانی است که سوار کشتی شده و از یک قبیله ای بودند و شاید هم «أُمَمٍ» همان انواع حیواناتی باشد که حضرت نوح علیه السلام همراه می برد،زیرا در قرآن،از جنبنده ها به «أُمَمٌ أَمْثٰالُکُمْ» (1)تعبیر شده است،یعنی حیوانات نیز امّت هایی مثل شما انسان ها هستند.

پیام ها:

1 زندگانی پس از آن سیل فراگیر،با دو خطر عمده روبرو بود،یکی آلودگی ها و تلاقی بودن زمین که با کلمه ی «بِسَلاٰمٍ» و وعده ی سلامتی بر طرف شد و دیگر نابودی انواع گیاهان که با وعده برکات تأمین گردید. «بِسَلاٰمٍ مِنّٰا وَ بَرَکٰاتٍ عَلَیْکَ» 2 اگر چه خداوند در مواردی موعظه می کند،هشدار می دهد و یا حتّی فرزند بی دین را در مقابل چشمان پدر غرق می سازد،امّا در جای خود،سلام و برکات خویش را نیز نثار می کند. «بِسَلاٰمٍ مِنّٰا وَ بَرَکٰاتٍ عَلَیْکَ» 3 آنچه مؤمن از نعمت های الهی دریافت می کند،سلامت و برکات است،ولی دریافت کافر از نعمت ها جنبه ی متاع بودن آن است،پس هر متاع و کامیابی، نعمت و برکات نیست،بلکه نعمت،آن دریافتی است که عاقبت خوب هم داشته باشد. «بِسَلاٰمٍ مِنّٰا وَ بَرَکٰاتٍ» 4 خداوند متاع دنیا را از کفّار دریغ نمی کند. «سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ» 5 این سنّت خداوندی است که ابتدا نعمت و مهلت می دهد،سپس به پاداش یا کیفر می رساند. «سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ»

ص :330


1- 1) .انعام،38.

6 مهر و قهر،هر دو از اوست. «بِسَلاٰمٍ مِنّٰا» ... «یَمَسُّهُمْ مِنّٰا» 7 خداوند نوح را به پدید آمدن جامعه ها و امّت هایی کافر،از نسل مؤمنانی که سوار کشتی شدند،خبر داد. «وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنّٰا عَذٰابٌ أَلِیمٌ»

[سوره هود (11): آیه 49]

اشاره

تِلْکَ مِنْ أَنْبٰاءِ اَلْغَیْبِ نُوحِیهٰا إِلَیْکَ مٰا کُنْتَ تَعْلَمُهٰا أَنْتَ وَ لاٰ قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هٰذٰا فَاصْبِرْ إِنَّ اَلْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ (49)

(ای پیامبر!)اینها از اخبار غیبی است که ما آنها را به تو وحی می کنیم(و)پیش از این نه تو و نه قوم تو از آنها خبری نداشتید،پس(تو نیز مانند نوح)صبر کن که همانا عاقبت(پیروزی)،برای متّقین است.

نکته ها:

اشاره

@

سیمای نوح علیه السلام در قرآن

سیمای نوح علیه السلام در قرآن (1)

با اینکه نام حضرت نوح علیه السلام 40 مرتبه در قرآن آمده،امّا از محلّ تولّد،مساکن، شغل،وفات و محل دفن او چیزی نیامده است.زیرا آنچه برای ما درس و بهره است،همان رفتار و برخوردهای اوست.

داستان حضرت نوح علیه السلام در 6 سوره از قرآن کریم آمده است،اعراف،هود، مؤمنون،شعرا،قمر،نوح که مفصّل ترین آنها در همین سوره(هود)است.

او اوّلین پیامبر اولو العزم است که رسالت جهانی و کتاب و شریعت داشت.

بعثت این پیامبر اولو العزم،بعد از حضرت آدم و به هنگام شیوع شرک و بت پرستی و ظلم بوده و برنامه ی او را توحید،نماز،امر به معروف و نهی از منکر، عدالت و صدق و وفا تشکیل می داده است.

مدّت رسالت آن حضرت،950 سال بوده است،وقتی در پایان،خداوند به او فرمود:کسی به رسالت تو ایمان نخواهد آورد،مأیوس شد و نفرین کرد و در نتیجه،حتّی

ص :331


1- 1) .بر اساس تلخیص صفحاتی از تفسیر المیزان.

زن و فرزندش که در راه او نبودند،به همراه کفّار غرق شدند.

حضرت نوح علیه السلام،پدر دوّم بشر،یعنی پدر همه ی انبیا،جز آدم و ادریس علیهما السلام است،خداوند او را برگزید، «إِنَّ اللّٰهَ اصْطَفیٰ آدَمَ وَ نُوحاً» ... «عَلَی الْعٰالَمِینَ» (1)و بر او سلام فرستاد. «سَلاٰمٌ عَلیٰ نُوحٍ فِی الْعٰالَمِینَ» (2)داستان حضرت نوح علیه السلام با تفاوت هایی در تورات نیز آمده است.کتبِ کلدانیان، هندیان،چینی ها،یونانیان و پارسیان،طوفان نوح را قهر خداوند به سبب ظلم و فساد مردم دانسته اند.در اوستا،کتاب مقدّس زردشتیان نیز خطر طوفانی عالمگیر که به واسطه آن همه ی مردم غرق می شوند مطرح است،بدین صورت که به جمشید وحی می شود که حائطی عظیم بساز و همه ی مردان و زنان صالح و از هر حیوان یک جفت را در آن قرار بده.

رسالت حضرت نوح علیه السلام جهانی بوده است،چون زمین بدون حجّت نمی شود و غرق شدن همه ی کفّار با نفرین حضرت نوح علیه السلام که فرمود: «رَبِّ لاٰ تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکٰافِرِینَ دَیّٰاراً» (3)شاهد بر آن است و از طرفی اگر رسالت آن حضرت منطقه ای و سیل هم در همان محدوده بوده،دیگر به سوار کردن یک جفت از هر حیوانی نیازی نبوده است،در حالی که این کار برای حفظ نسل حیوانات در کره ی زمین انجام گردیده است. (4)

سرگذشت حضرت نوح علیه السلام؛تاریخی هزار ساله است،که داستان یک سیل عالمگیر،ماجرای انقراض یک نسل و آغاز جامعه ای نوین،تابلویی از پیروزی حقّ بر باطل،جلوه ای از مستجاب شدن نفرین پیامبر،نمونه ای از قطع رابطه ی پدر و پسر به خاطر مکتب،آیتی از تسلیم هستی در برابر فرمان خداوند،حفظ نسل حیوانات و کشتی سازی دور از دریا را در خود جای داده است.

ص :332


1- 1) .آل عمران،33.
2- 2) .صافّات،79.
3- 3) .نوح،26.
4- 4) .تفسیر المنار مدّعی است که رسالت حضرت نوح منطقه ای بوده،امّا تفسیر المیزان به شدّت آن را ردّ می کند.

این داستان نشان می دهد که گاه انسان به حدّی سقوط می کند که موعظه ی انبیا علیهم السلام هم در او کارساز نمی شود،بلکه به پیروان آنها نسبتِ اراذل می دهد و در برابر قهر الهی به کوه پناه می برد!

پیام ها:

1 قرآن بهترین منبع برای آشنایی با تاریخ بشر است. «تِلْکَ...» 2 بسیاری از بخش های تاریخ،برای انسان پنهان مانده که یکی از آنها تاریخ حضرت نوح است. «تِلْکَ مِنْ أَنْبٰاءِ الْغَیْبِ» 3 پیامبر اسلام و مردم،جز از طریق وحی راهی برای آشنایی با تاریخ نوح علیه السلام نداشتند. «تِلْکَ مِنْ أَنْبٰاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهٰا إِلَیْکَ» 4 سالم ترین و مفیدترین اخبار تاریخی را باید از طریق وحی دریافت کرد،زیرا از سرچشمه ی علمِ بی نهایتی است که هیچ گونه حادثه،فشار و غفلتی در ناقل آن وجود ندارد. «أَنْبٰاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهٰا إِلَیْکَ» 5 میزان علم غیب انبیا علیهم السلام به همان مقداری است که خداوند در اختیار آنان قرار داده است. «أَنْبٰاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهٰا إِلَیْکَ» 6 تاریخ و سرگذشت انبیای قبل،بهترین تسلّی برای رهبران بعد است. «فَاصْبِرْ» 7 صبر و تقوی هر دو لازم و شرط پیروزی است. «فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ،» به جای«فاصبر انّ العاقبة للصابرین» 8 سر انجام،حقّ پیروز و باطل رفتنی است. «إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ»

[سوره هود (11): آیه 50]

اشاره

وَ إِلیٰ عٰادٍ أَخٰاهُمْ هُوداً قٰالَ یٰا قَوْمِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّٰ مُفْتَرُونَ (50)

و به سوی قوم عاد،برادرشان هود(را فرستادیم،او به مردم)گفت:ای قوم من!(تنها)خدا را بپرستید که هیچ معبودی جز او برای شما نیست.(شما در پرستش بت ها به خطا می روید و)شما جز اهل افترا و تهمت نیستید.

ص :333

نکته ها:

پس از حضرت نوح،حضرت هود مبعوث شد.سرگذشت این پیامبر الهی،در آیات 65 تا 72 از سوره ی اعراف نیز آمده است.از آنجا که هود علیه السلام از قبیله ی عاد بود،لذا در آیه از او به «أَخٰاهُمْ» «برادرِ عاد»تعبیر شده است.

همین که زمان وفات نوح علیه السلام فرا رسید،به یارانش فرمود:بعد از من دوران غیبتی خواهد بود که در آن طاغوت ها پدید می آیند و خداوند توسط قائمی از نسل من که نام او هود است،برای شما گشایشی می رساند. (1)

شفیع قرار دادن بت ها،هم افترا به خداوند است که بت ها را شریک او می دانند و هم تهمت به بت هاست که آنها را صاحب نفع و ضرر به حساب می آورند.

پیام ها:

1 رسالت حضرت هود،مخصوص قوم عاد بود. «إِلیٰ عٰادٍ» 2 تبلیغ در جوّ برادرانه،مؤثّرتر است. «أَخٰاهُمْ» 3 انبیا برای امّت ها برادرند،نه کاسب،نه فریبکار و نه مُسیطر و حاکم. «أَخٰاهُمْ» 4 دعوت به توحید،سرلوحه ی وظایف انبیاست. «یٰا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّٰهَ» 5 توحید عملی،بر اساس توحید اعتقادی است. «اعْبُدُوا اللّٰهَ» ... «مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ» 6 شرک به خدا،خیال،وَهم و تهمتی بیش نیست. «إِنْ أَنْتُمْ إِلاّٰ مُفْتَرُونَ»

[سوره هود (11): آیه 51]

اشاره

یٰا قَوْمِ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِیَ إِلاّٰ عَلَی اَلَّذِی فَطَرَنِی أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ (51)

(هود گفت:)ای قوم من! من از شما در برابر رسالتم پاداشی درخواست نمی کنم،پاداش من نیست مگر بر عهده ی آن کس که مرا آفریده است،پس آیا تعقّل نمی کنید؟!

ص :334


1- 1) .تفسیر نور الثقلین؛اکمال الدین،ج 1،ص 135.

نکته ها:

از آنجا که بارها در قرآن پاداش نخواستن و بی توقّعی انبیا علیهم السلام از مردم مطرح شده است،معلوم می شود که امور مادّی از بزرگ ترین موانع گرایش مردم به حقّ است.

پیام ها:

1 انبیا هدف مادّی ندارند،هدف آنها از کارشان،جلب رضایت خداوند است.

«إِنْ أَجْرِیَ إِلاّٰ عَلَی الَّذِی...»

(خداوند خود به انبیا اجر می دهد) 2 اخلاص،از شروط اساسی موفّقیّت در تبلیغ است. «إِنْ أَجْرِیَ إِلاّٰ عَلَی الَّذِی فَطَرَنِی» 3 توجّه به خالقیّت خداوند،زمینه ی اخلاص است. «عَلَی الَّذِی فَطَرَنِی» 4 تعقّل،ما را به تبعیّت از انبیا و پیروی از وحی راهنمایی می کند.(عقل،ضدّ وحی نیست،بلکه زمینه ساز پذیرش وحی است) «أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ» 5 برای کسی که به فکر دنیا و منافع آن نیست،چه دلیل وجود دارد که این همه خود را به زحمت بیندازد؟! «أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ»

[سوره هود (11): آیه 52]

اشاره

وَ یٰا قَوْمِ اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ اَلسَّمٰاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرٰاراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلیٰ قُوَّتِکُمْ وَ لاٰ تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ (52)

و(هود ادامه داد)ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید،سپس به سوی او باز گردید و توبه نمایید تا او از آسمان پی در پی بر شما باران بفرستد،(چنان که گویی همه ی آسمان در حال ریزش است)و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید،و(از راه حق)به خاطر گناه اعراض نکنید و روی برنتابید.

پیام ها:

1 استغفار و توبه از گناهان،واجب است. «اسْتَغْفِرُوا» ... «تُوبُوا» 2 استغفار از گناهان،مقدّمه ی بازگشت به سوی خداست. «اسْتَغْفِرُوا» ... «ثُمَّ تُوبُوا» 3 استغفار و توبه ی فردی،سرنوشت جامعه را عوض نمی کند،بلکه جامعه باید

ص :335

متحوّل شود تا امداد الهی سرازیر گردد. «یٰا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا» ... «تُوبُوا» ... «یُرْسِلِ» 4 اعمال و عقاید،در رویدادهای طبیعی مؤثّرند. «تُوبُوا» ... «یُرْسِلِ» (قوم عاد به خاطر شرک و گناه،به کمبود و خشکسالی گرفتار شده بودند) 5 عوامل طبیعی،ما را از توجّه به اراده ی الهی بازندارد. «یُرْسِلِ السَّمٰاءَ» 6 نظام و حکومت اسلامی اگر خواهان توسعه اقتصادی است باید طرح های معنوی را در جامعه توسعه دهد. «تُوبُوا» ... «یُرْسِلِ السَّمٰاءَ» 7 جزای دنیوی توبه و بازگشت به سوی خدا،ثروت و قدرت است. «تُوبُوا» ... «یُرْسِلِ السَّمٰاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرٰاراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً...» 8 گمان نکنیم که ایمان به خدا و توجّه به او،به معنای دور شدن از مال و سرمایه است. «تُوبُوا» ... «یُرْسِلِ السَّمٰاءَ» ... «یَزِدْکُمْ قُوَّةً» (اگر ایمان بیاوریم،نه تنها از اموال ما چیزی مطالبه نمی شود،بلکه به آنها افزوده نیز می گردد «یَزِدْکُمْ» 9 با کُرنش در پیشگاه الهی و توبه و استغفار به درگاه او،نه تنها کوچک نمی شویم،بلکه قوی،بزرگ و عزیزتر هم می گردیم. «یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلیٰ قُوَّتِکُمْ» 10 قوم عاد،مردمی نیرومند بودند. «قُوَّةً إِلیٰ قُوَّتِکُمْ» 11 اگر قدرتِ ایمان،به قدرت جسمانی اضافه گردید،کامل می شویم. «قُوَّةً إِلیٰ قُوَّتِکُمْ» 12 بوجود آوردن جامعه ای سالم و برخوردار از نعمت و نیرومند،از اهداف ادیان آسمانی است. «یٰا قَوْمِ» ... «تُوبُوا» ... «یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلیٰ قُوَّتِکُمْ» 13 قدرت اقتصادی،زمینه ساز سایر قدرت هاست.اوّل «یُرْسِلِ السَّمٰاءَ» آن گاه «یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلیٰ قُوَّتِکُمْ» 14 در تبلیغ باید از شیوه ی تشویق نیز استفاده کرد. «تُوبُوا» ... «یُرْسِلِ» ... «یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلیٰ قُوَّتِکُمْ» (بیان نتایجِ مادّی،در راه رسیدن به هدف،مانعی ندارد) 15 روی گردانی از انبیا و بی اعتنایی به راه آنها،جُرم و گناه است. «مُجْرِمِینَ»

ص :336

[سوره هود (11): آیه 53]

اشاره

قٰالُوا یٰا هُودُ مٰا جِئْتَنٰا بِبَیِّنَةٍ وَ مٰا نَحْنُ بِتٰارِکِی آلِهَتِنٰا عَنْ قَوْلِکَ وَ مٰا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ (53)

(مشرکان)گفتند:ای هود! تو دلیل روشنی برای ما نیاورده ای و ما به خاطر سخنان تو،از خدایانمان دست بر نمی داریم و ما از ایمان آورندگان به تو نیستیم.

پیام ها:

1 کسانی که در برابر سنگ و چوب عبادت می کنند و هیچ دلیل معقولی برای کار خود ندارند،پیامبری را که سیره اش ارائه معجزه و دلیل روشن است،زیر سؤال می برند!؟ «مٰا جِئْتَنٰا بِبَیِّنَةٍ» 2 حرف اصلی کفّار این بود که ما به خاطر«حرف تو»دست از بت هایمان بر نمی داریم،نه به جهت نبودن دلیل. «بِتٰارِکِی آلِهَتِنٰا عَنْ قَوْلِکَ» نشانه ی اینکه آنها دنبال دلیل نبودند،آن است که دو بار گفتند: «وَ مٰا نَحْنُ بِتٰارِکِی آلِهَتِنٰا» ، «وَ مٰا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ» 3 انبیا در اوّلین مرحله از دعوتشان،با سرسختی مشرکین مواجه می شدند،ولی هرگز دست از تبلیغ برنمی داشتند. «مٰا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ»

[سوره هود (11): آیات 54 تا 55]

اشاره

إِنْ نَقُولُ إِلاَّ اِعْتَرٰاکَ بَعْضُ آلِهَتِنٰا بِسُوءٍ قٰالَ إِنِّی أُشْهِدُ اَللّٰهَ وَ اِشْهَدُوا أَنِّی بَرِیءٌ مِمّٰا تُشْرِکُونَ (54) مِنْ دُونِهِ فَکِیدُونِی جَمِیعاً ثُمَّ لاٰ تُنْظِرُونِ (55)

(ما حرفی نداریم)مگر اینکه می گوییم:بعضی از خدایان ما به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده اند،زیرا مورد خشم بت ها قرار گرفته ای.هود)گفت:همانا من خدا را به شهادت می طلبم و شما(نیز)شاهد باشید که من از آنچه شریک (خدا)قرار می دهید بیزارم.

ص :337

از هر چه غیر اوست(و شما آن را می پرستید تبرئه می جویم)،پس همگی بر علیه من توطئه کنید و مرا مهلت ندهید،(تا معلوم شود که نه از شما و نه از بت هایتان هیچ کاری ساخته نیست).

نکته ها:

کلمه ی«اعتراء»به معنای اعتراض و اصابت است.

حضرت هود برای اثبات پوچی قدرت های خیالی بت پرستان،آنان را به مبارزه طلبید،همان گونه که حضرت نوح علیه السلام به مردم گفت: «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکٰاءَکُمْ ثُمَّ لاٰ یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً،ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لاٰ تُنْظِرُونِ» (1)شما هر کاری می خواهید انجام دهید،ولی بدانید که ضرری به من نخواهد رسید،پیامبر اسلام نیز می فرمود: «قُلِ ادْعُوا شُرَکٰاءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلاٰ تُنْظِرُونِ» (2)

پیام ها:

1 قوم عاد بر این باور بودند که هر بت و معبودی از آنها در بخشی از امور جهان کارآیی دارد. «بَعْضُ آلِهَتِنٰا» 2 نسبت جنون دادن به انبیا و سنّت شکنان و مصلحان جامعه که بر علیه خرافات قیام کرده اند،امر تازه ای نیست. «اعْتَرٰاکَ» ... «بِسُوءٍ» 3 اعلام برائت و بیزاری از شرک و افراد مشرک،سیره و روش انبیای الهی بوده است. «بَرِیءٌ مِمّٰا تُشْرِکُونَ» 4 در برابر خرافات باید قاطعانه ایستاد. «أَنِّی بَرِیءٌ مِمّٰا تُشْرِکُونَ» 5 مبارزه طلبی هود علیه السلام،دلیل حقّانیّت و قاطعیّت او و راه اوست. «فَکِیدُونِی...» 6 انبیا از هیچ قدرتی نمی ترسند. «فَکِیدُونِی جَمِیعاً» 7 بت ها هیچ قدرتی ندارند. «فَکِیدُونِی جَمِیعاً»

ص :338


1- 1) .یونس،71.
2- 2) .اعراف،195.

[سوره هود (11): آیه 56]

اشاره

إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اَللّٰهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ مٰا مِنْ دَابَّةٍ إِلاّٰ هُوَ آخِذٌ بِنٰاصِیَتِهٰا إِنَّ رَبِّی عَلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ (56)

همانا من بر خداوندی که پروردگار من و شماست توکّل کرده ام،(زیرا)هیچ جنبنده ای نیست،مگر آنکه او مهارش را گرفته(و بر او تسلّط دارد،امّا سلطه ای عادلانه و حق جویانه)بدرستی که پروردگار من بر صراط مستقیم است.

پیام ها:

1 توجّه به ربوبیّت همه جانبه خدا،زمینه ی توکّل بر اوست. «تَوَکَّلْتُ» ... «رَبِّی وَ رَبِّکُمْ» 2 توکّل،زمینه ی شجاعت است. «فَکِیدُونِی جَمِیعاً» ... «إِنِّی تَوَکَّلْتُ» (با تکیه و اتکال بر خداوند،می توان در برابر جهانی ایستاد) 3 هیچ جنبنده ای بدون اراده ی خداوند،قادر بر ضرررسانی به دیگری نیست.

«فَکِیدُونِی جَمِیعاً»

... «مٰا مِنْ دَابَّةٍ إِلاّٰ هُوَ آخِذٌ بِنٰاصِیَتِهٰا» 4 خداوند،هم بر همه چیز سلطه ی کامل دارد و هم عادل است. «آخِذٌ بِنٰاصِیَتِهٰا» ، «عَلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ» 5 بر کسی تکیه کنیم که علاوه بر قدرت،عدالت نیز داشته باشد. «تَوَکَّلْتُ» ، «آخِذٌ» ، «عَلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ» 6 در مقابل عناد و لجاجت کفّار،باید از قهر و عدل الهی سخن گفت. «آخِذٌ بِنٰاصِیَتِهٰا» ، «عَلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ»

[سوره هود (11): آیه 57]

اشاره

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ مٰا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لاٰ تَضُرُّونَهُ شَیْئاً إِنَّ رَبِّی عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ (57)

پس اگر شما(از دعوتم)روی برگردانید،پس براستی که من آنچه را که به خاطر آن به سوی شما(مأمور و)فرستاده شده ام،به شما رسانده ام و پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما خواهد کرد،و شما هیچ ضرری به او نمی رسانید.همانا پروردگارم بر هر چیزی نگهبان است.

ص :339

پیام ها:

1 انبیا پس از دعوت و ابلاغ امر الهی،با مردم اتمام حجّت می کنند. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ» 2 مسئولیّت مبلّغ،بیان معارف دینی است،نه اجبار مردم بر آن. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ» 3 مبلّغ دین و رهبر امّت نباید اعراض مردم را نشانه ی ضعف و شکست خود به حساب آورد. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ» 4 استقرار یا انقراض امّت ها،بدون حساب و تصادفی نیست،بلکه تابع یک سری سنّت هایی است که خداوند حاکم فرموده است. «یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ» (شرک،گناه و مخالفت با انبیا،از عوامل نابودی جامعه ها و تحوّلات تاریخی است) 5 کفر،سرپیچی،مرگ و نابودی ما،ضرری را متوجّه خداوند نمی سازد. «فَإِنْ تَوَلَّوْا» ، «یَسْتَخْلِفُ» ... «غَیْرَکُمْ وَ لاٰ تَضُرُّونَهُ» 6 خداوند بر همه چیز و همه کس حافظ است،لذا کفر و توطئه ی ما بر خداوند ضرری نمی رساند. «إِنَّ رَبِّی عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ»

[سوره هود (11): آیه 58]

اشاره

وَ لَمّٰا جٰاءَ أَمْرُنٰا نَجَّیْنٰا هُوداً وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنّٰا وَ نَجَّیْنٰاهُمْ مِنْ عَذٰابٍ غَلِیظٍ (58)

و زمانی که فرمان(قهر)ما آمد،هود و کسانی را که با او ایمان آورده بودند،به رحمت خود نجات دادیم و از عذاب سخت رهایشان ساختیم.

پیام ها:

1 همان گونه که نزول عذاب به فرمان خداوند است،نجات از آن نیز به اراده ی اوست. «نَجَّیْنٰا» 2 پیامبران و یاورانشان از قهر الهی مصون هستند. «نَجَّیْنٰا هُوداً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»

ص :340

3 صرف ایمان به انبیا،کافی و کارساز نیست،بلکه همراه بودن و حمایت از آنان نیز لازم است. «مَعَهُ» 4 سرچشمه ی رحمت،اوست «بِرَحْمَةٍ مِنّٰا» امّا سرچشمه ی قهر و غضب او عمل ماست. «عَذٰابٍ غَلِیظٍ» و نفرمود:«عذاب منّا» 5 تکرار کلمه ی نجات،شاید رمز آزادی از قهر خداوند در دنیا و آخرت باشد.

«نَجَّیْنٰا»

6 بادها نیز مأموران الهی هستند. «أَمْرُنٰا» (1)

[سوره هود (11): آیه 59]

اشاره

وَ تِلْکَ عٰادٌ جَحَدُوا بِآیٰاتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اِتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبّٰارٍ عَنِیدٍ (59)

و آن قوم عاد،آیات پروردگارشان را منکر شدند و پیامبرانِ او را نافرمانی کرده و از فرمان هر ستمگر لجوجی پیروی نمودند.

پیام ها:

1 تاریخ پیشینیان فرا روی شماست،چرا عبرت نمی گیرید؟ «تِلْکَ» 2 انکار یک پیامبر،به منزله ی انکار تمامی انبیاست. (2)«عَصَوْا رُسُلَهُ» 3 خطراتی که یک جامعه را تهدید می کند عبارتند از:

الف:کفر به آیات الهی. «جَحَدُوا بِآیٰاتِ رَبِّهِمْ» ب:نافرمانی از انبیا و رهبران حقّ. «عَصَوْا رُسُلَهُ» ج:پیروی از طاغوت ها. «اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبّٰارٍ» 4 کسی که پیرو پیامبران معصوم علیهم السلام نباشد،پیرو ستمگران لجوج خواهد شد.

«عَصَوْا رُسُلَهُ»

... «اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبّٰارٍ»

ص :341


1- 1) .امر الهی همان است که در سوره ی فصّلت،آیه ی 15 می خوانیم:«فارسلنا علیهم ریحاً صرصراً فی ایّام نحسات»ما باد تندی را در روزهای شومی فرستادیم.
2- 2) .به گفته تفسیر المیزان،قوم عاد ظاهراً یک پیامبر بیشتر نداشته که آن هم حضرت هود بوده است.

5 اجبار جبّاران،به خاطر اطاعت کردن توده ها است. «اتَّبَعُوا» ... «جَبّٰارٍ»

[سوره هود (11): آیه 60]

اشاره

وَ أُتْبِعُوا فِی هٰذِهِ اَلدُّنْیٰا لَعْنَةً وَ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ أَلاٰ إِنَّ عٰاداً کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلاٰ بُعْداً لِعٰادٍ قَوْمِ هُودٍ (60)

و(سر انجام)در این دنیا و در روز قیامت،لعنت(و قهر الهی)در پی ایشان شد.

بدانید که قوم عاد به پروردگارشان کفر ورزیدند.آگاه باشید که بر عاد،قوم (حضرت)هود لعنت باد.

نکته ها:

از آیه ی 50 تا آیه ی 60 این سوره،مربوط به قوم عاد بود.این قوم از نژاد عرب و ساکن جزیرة العرب بودند و در تورات موجود،نامی از آنها دیده نمی شود.طبق آیاتی از سوره های مبارکه قمر،الحاقّة،اعراف،سجده،شعرا،آنها مردمی رشید و بلند قامت و دارای شهرهای آباد و تمدّنی بی نظیر بوده اند. «إِرَمَ ذٰاتِ الْعِمٰادِ اَلَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهٰا فِی الْبِلاٰدِ» از نظر اعتقادی،بت پرست و تابع طاغوت بودند.حضرت هود علیه السلام آنان را به خداپرستی و توحید دعوت کرد،امّا آنها نپذیرفتند و با قهر خداوند از طریق باد تند و سوزنده ای نابود شدند.

قوم عاد دارای دو گروه عاد اولیٰ و عاد ثانی بودند که عاد ثانی،هفتصد سال قبل از حضرت مسیح علیه السلام در احقاف(منطقه ای در حجاز)یا یمن زندگی می کردند. (1)

پیام ها:

1 کسی که آیات الهی را انکار و پیامبران خدا را نافرمانی و از طاغوت پیروی کند،از رحمت الهی دور است. «وَ أُتْبِعُوا» ... «لَعْنَةً» 2 بدنامی در دنیا،یک کیفر الهی است. «وَ أُتْبِعُوا فِی هٰذِهِ الدُّنْیٰا لَعْنَةً»

ص :342


1- 1) .تفاسیر المیزان و نمونه.

3 شعارِ«مرگ بر ستمگر»،یک شعار قرآنی است. «أَلاٰ بُعْداً لِعٰادٍ» (1)

[سوره هود (11): آیه 61]

اشاره

وَ إِلیٰ ثَمُودَ أَخٰاهُمْ صٰالِحاً قٰالَ یٰا قَوْمِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ اَلْأَرْضِ وَ اِسْتَعْمَرَکُمْ فِیهٰا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ (61)

و به سوی قوم ثمود،برادرشان صالح(را فرستادیم)او گفت:ای قوم من! خدای یگانه را بپرستید که جز او معبود دیگری برای شما نیست.اوست که شما را از زمین پدید آورد و از شما خواست تا در آن آبادی کنید،پس،از او آمرزش بخواهید،سپس به سوی او بازگردید،همانا پروردگار من نزدیک و اجابت کننده است.

نکته ها:

حضرت صالح علیه السلام سوّمین پیامبری است که پس از حضرت نوح و هود علیهما السلام به رسالت رسیده است.

پیام ها:

1 رابطه ی انبیا با مردم،رابطه ای برادرانه بوده است. «أَخٰاهُمْ» 2 بهتر است مبلّغ،از اهالی همان منطقه ی مورد تبلیغ باشد. «أَخٰاهُمْ» 3 هدف همه ی انبیا،پرستش خدای یگانه است. «اعْبُدُوا اللّٰهَ» ، «مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ» 4 دلیل و فلسفه ی عبادت خداوند،لطف بیکران او به انسان هاست. «اعْبُدُوا» ، «أَنْشَأَکُمْ» 5 سرچشمه ی آفرینش انسان از خاک است. «أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ» 6 اسلام،دین جامع بین دنیا و آخرت است.(هم آباد کردن زمین،هم استغفار و

ص :343


1- 1) . «أَلاٰ بُعْداً لِثَمُودَ» (هود،68)، «أَلاٰ بُعْداً لِمَدْیَنَ» (هود،95)، «فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظّٰالِمِینَ» (مؤمنون،41)و، «فَبُعْداً لِقَوْمٍ لاٰ یُؤْمِنُونَ» مؤمنون،44.

توبه) «وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیهٰا فَاسْتَغْفِرُوهُ» 7 خواست خداوند،عمران و آبادی زمین است. «وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیهٰا» 8 معبود موحّدان،دارای فهم و شعور،علم و قدرت،شنوایی و جوابگویی به آنهاست که این موارد در بُت ها نیست. «قَرِیبٌ مُجِیبٌ» 9 برگشت به سوی خداوند،آسان و توبه زمینه ی تقرّب به خداست. «تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ» 10 اگر استغفار و توبه بود،خداوند می پذیرد. «تُوبُوا» ... «قَرِیبٌ مُجِیبٌ» 11 خداوند به همه نزدیک است،این ما و افکار و رفتار ماست که سبب دوری ما از خداوند می شود. «رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ»

[سوره هود (11): آیه 62]

اشاره

قٰالُوا یٰا صٰالِحُ قَدْ کُنْتَ فِینٰا مَرْجُوًّا قَبْلَ هٰذٰا أَ تَنْهٰانٰا أَنْ نَعْبُدَ مٰا یَعْبُدُ آبٰاؤُنٰا وَ إِنَّنٰا لَفِی شَکٍّ مِمّٰا تَدْعُونٰا إِلَیْهِ مُرِیبٍ (62)

(قوم ثمود)گفتند:ای صالح! تو براستی قبل از این در میان ما مایه ی امید بودی،آیا(اینک)تو ما را از پرستش آنچه پدرانمان می پرستیدند نهی می کنی؟ همانا که ما نسبت به آنچه ما را به آن می خوانی در شکی هستیم که ما را به تو بد گمان کرده است.

نکته ها:

کفّار ابتدا به حضرت صالح علیه السلام گفتند:تو مایه ی امید ما بودی و ما تو را دوست می داشتیم،تا شاید بدین وسیله او برای حفظ روابط حسنه ی گذشته،از دعوت آنها به یکتاپرستی دست بردارد.

پیام ها:

1 مبلّغ باید خوشنام و خوش سابقه باشد. «مَرْجُوًّا» 2 تمجید و ستایش منحرفان،ما را در دعوت به حقّ سست نسازد. «قَدْ کُنْتَ فِینٰا مَرْجُوًّا» (تعریف و تمجید دشمنان،بی غرض نیست)

ص :344

3 انبیا،خط شکنان عقاید خرافی هستند. «أَ تَنْهٰانٰا» 4 عقاید انسان نباید صرفاً بر اساس رفتار نیاکان و گذشتگان باشد. «نَعْبُدَ مٰا یَعْبُدُ آبٰاؤُنٰا» 5 فرهنگ انسان ها در طول قرون متمادی،بهم پیوسته و آمیخته شده اند. «نَعْبُدَ مٰا یَعْبُدُ آبٰاؤُنٰا» 6 مردم براحتی از عقاید و باورهای نیاکان خویش دست برنمی دارند.(توقّع اصلاح فوری نباید داشت) «إِنَّنٰا لَفِی شَکٍّ» 7 هر کلام و طرح تازه ای،برای عدّه ای از مردم مشکوک و مورد تردید است.

«إِنَّنٰا لَفِی شَکٍّ»

8 اگر شک،مقدّمه و زمینه ی تحقیق و ارشاد نباشد،بزرگ ترین عامل رکود و سقوط خواهد گردید. «شَکٍّ» ... «مُرِیبٍ»

[سوره هود (11): آیه 63]

اشاره

قٰالَ یٰا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلیٰ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتٰانِی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اَللّٰهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَمٰا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ (63)

(صالح)گفت:ای قوم من! آیا نظر شما این است که اگر من از طرف پروردگارم معجزه داشته باشم و از جانب او مشمول رحمت شده باشم،(لب فروبندم و تبلیغ نکنم؟)پس اگر من خدا را معصیت کنم(و رسالت الهی را انجام ندهم)، چه کسی مرا در برابر(قهر)او یاری خواهد کرد؟ پس شما جز خسارت و زیان چیزی به من نمی افزایید.

پیام ها:

1 ادیان آسمانی و رهبران الهی،نه با زور و تهدید و جهل،بلکه با بیّنه،معجزه و دلیل های روشن،مردم را به خدا و توحید دعوت می کنند. «بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی» 2 مقام نبوّت،یک رحمت ویژه ی الهی بر بندگان خاص است. «وَ آتٰانِی مِنْهُ رَحْمَةً»

ص :345

3 پیامبران در صورت سهل انگاری در رسالت،گرفتار قهر الهی می شوند. «فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللّٰهِ إِنْ عَصَیْتُهُ» 4 با خیالِ خوشایند مردم و حمایت آنان،دست از خدا و راه او برنداریم که مردم منحرف،جز خسارت چیزی به دیگران نمی افزایند. «فَمٰا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ» 5 مخالفت با حق،خسارت است. «تَخْسِیرٍ»

[سوره هود (11): آیه 64]

اشاره

وَ یٰا قَوْمِ هٰذِهِ نٰاقَةُ اَللّٰهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوهٰا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اَللّٰهِ وَ لاٰ تَمَسُّوهٰا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذٰابٌ قَرِیبٌ (64)

و(صالح در بیان معجزه ی خود گفت:)ای قوم من! این شتر ماده(که به اراده ی)خداوند(آفریده شده)معجزه ای برای شماست،پس او را آزاد بگذارید تا در زمین خدا(چرا کند و از مراتع و علف های آن)بخورد،و آزاری به او نرسانید که بزودی عذاب(الهی)شما را فرا خواهد گرفت.

نکته ها:

ناقه ی حضرت صالح از جهات زیادی استثنایی بود: (1)

1 از دل کوه بیرون آمد،2 بدون تماس با شتر نر حامله بود،3 یک روز تمام آب روستا را می خورد،4 به اندازه نیاز مردم منطقه شیر می داد،5 مردم هیچ مسئولیّتی در قبال او نداشتند.

حضرت صالح علیه السلام به مردم فرمود:من از بُت های شما چیزی درخواست می کنم و شما نیز از خدای من چیزی بخواهید،هر کدام از بت ها و خداوند که پاسخ مثبت دادند،همگی او را می پرستیم.مشرکین پذیرفتند.خواسته آنان این بود که همین الآن یک شتر ماده در حالی که حامله هم باشد از دل این کوه بیرون بیاید.

خداوند درخواست آنان را اجابت فرمود و شتر با تمام این شرایط از میان کوه خارج شد. (2)

ص :346


1- 1) .ماجرای ناقه ی صالح در آیاتی از سوره شعرا(155 158)و سوره قمر(27 31)نیز آمده است.
2- 2) .تفسیر أطیب البیان.

پیام ها:

1 دلیل و معجزه ی پیامبر الهی باید برای مردم،محسوس،قابل فهم و در معرض دید باشد. «هٰذِهِ» 2 دست قدرتِ خداوند باز و او سبب ساز است و می تواند خروج شتری را از دل کوه،معجزه ی پیامبری قرار دهد. «هٰذِهِ نٰاقَةُ اللّٰهِ» 3 ناقه ی صالح،معجزه ای بزرگ بود. «نٰاقَةُ اللّٰهِ لَکُمْ آیَةً» 4 باید به مقدّسات احترام گذاشت. «فَذَرُوهٰا» ، «لاٰ تَمَسُّوهٰا» 5 اهانت به مقدّسات،عذاب فوری خداوند را بدنبال دارد. «عَذٰابٌ قَرِیبٌ»

[سوره هود (11): آیه 65]

اشاره

فَعَقَرُوهٰا فَقٰالَ تَمَتَّعُوا فِی دٰارِکُمْ ثَلاٰثَةَ أَیّٰامٍ ذٰلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ (65)

پس(علی رغم آن همه سفارشات و تهدیدات،قوم ثمود)شتر را پِی کردند(و دست و پایش را بریدند)،پس(صالح)گفت:(برای مدّت)سه روز در خانه هایتان بهره مند باشید(که بعد از آن عذاب الهی فرا خواهد رسید)،این وعده ای است راست و حقیقی.

نکته ها:

در روایات می خوانیم که کشنده ی ناقه،یک نفر بیشتر نبوده است،امّا با این وجود قرآن می فرماید: «فَعَقَرُوهٰا» یعنی همه ی مردم او را کشتند و این به سبب هم فکری و رضایت سایرین از کار قاتل بوده است،زیرا از دید اسلام،پیوند مکتبی افراد باعث می شود تا گناه هر فرد را به حساب طرفداران و حامیان او نیز بگذارند. (1)

سؤال:فلسفه ی سه روز مهلت چیست؟ پاسخ:الف:فرصتی برای توبه کردن.

ب:اهرمی برای فشار روحی و مضاعف نمودن عذاب.اگر به شخصی گفته شود که

ص :347


1- 1) .وسایل،ج 11،ص 409 411.

تا 3 روز دیگر نابود می شود،همین خبر بزرگ ترین ضربه و فشار را بر روح و روان او وارد می آورد.

ج:دلیلی دیگر بر حقّانیّت پیامبر الهی،زیرا تعیین وقت،خود از اخبار غیبی است.

پیام ها:

1 راضی شدن به گناه دیگران،شریک جُرم آنها شدن است. (1)«فَعَقَرُوهٰا» 2 هشدارهای الهی را شوخی و دروغ مپندارید. «غَیْرُ مَکْذُوبٍ» 3 توهین به مقدّسات،عذاب قطعی دارد. «وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ»

[سوره هود (11): آیه 66]

اشاره

فَلَمّٰا جٰاءَ أَمْرُنٰا نَجَّیْنٰا صٰالِحاً وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنّٰا وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ اَلْقَوِیُّ اَلْعَزِیزُ (66)

چون(پس از گذشت سه روز،)فرمان(قهر)ما آمد،صالح و کسانی را که به همراه او ایمان آورده بودند،به رحمت خود(از عذاب)نجات دادیم و از خواری آن روز(رهایی بخشیدیم.ای رسول ما!)همانا پروردگارت،همان توانای شکست ناپذیر است.

نکته ها:

کلمه ی «خِزْیِ» ،به معنای عیبی است که ظاهر شدن آن موجب رسوایی و بی آبرویی انسان می شود.

بلاهای طبیعی همچون زلزله،سیل و یا امراض خطرناک،ممکن است هر دو قشر مؤمن و کافر را فرا گیرد،نظیر بی احتیاطی هایی که از انسان ها صادر می شود و آثارش به همه ی افراد سرایت می کند.امّا آنجا که قهر الهی باشد،مؤمنان در امان خواهند بود،مگر اینکه آنها نیز به واسطه ی سکوت در برابر ظلم و یا ترک نهی از منکر،مستحق عذاب شده باشند. «نَجَّیْنٰا صٰالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»

ص :348


1- 1) .در نهج البلاغه نیز در کلام 12 و 20،به این معنا اشاره شده است.

پیام ها:

1 خداوند،پیامبران و یاران آنها را از قهر و عذاب خویش محفوظ می دارد.

«نَجَّیْنٰا»

2 شرط نجات از قهر خدا،ایمان و پیروی از پیامبر است. «نَجَّیْنٰا» ... «الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ» 3 پیروی از پیامبر،زمینه ی سربلندی و عزّت انسان است. «نَجَّیْنٰا» ... «الَّذِینَ آمَنُوا» ... «مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ» 4 نجات چند مؤمن از میان آن همه کافر،برای خدا کاری ندارد. «الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ» 5 خداوند به پیامبر اسلام تسلّی می دهد که من با مخالفان تو نیز می توانم این گونه رفتار کنم،زیرا که من قوی و عزیزم. «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ»

[سوره هود (11): آیات 67 تا 68]

اشاره

وَ أَخَذَ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا اَلصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیٰارِهِمْ جٰاثِمِینَ (67) کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهٰا أَلاٰ إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلاٰ بُعْداً لِثَمُودَ (68)

و ستمگران را صیحه ای(آسمانی)فرا گرفت،پس در خانه هایشان به روی در افتادند(و مردند).

آن چنان(قوم ثمود در اثر این صیحه و زلزله نابود شدند)که گویی هرگز در آنجا ساکن نبوده اند،بدانید که همانا ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند.

بدانید که ثمود(از رحمت الهی)دور باد.

نکته ها:

«جٰاثِمِینَ»

،از«جَثْم»به معنای نشستن بر زانو و یا افتادن به روی است،حالتی مثل برق گرفتگی که انسان را در هر حالی که هست خشک می کند و قدرت فرار را از او می گیرد.کلمه ی «یَغْنَوْا» از ماده«غَنی»به معنای اقامت در مکانی است.

پرونده ی قوم لجوج و ستمگر ثمود در این آیه بسته می شود.

حضرت صالح علیه السلام از انبیای عرب و قوم ثمود،در وادی القریٰ(میان مدینه و شام)زندگی می کردند و شغلشان کشاورزی و باغداری بوده است.نام حضرت صالح علیه السلام

ص :349

در تورات کنونی نیست. (1)

همان گونه که امروزه وقتی هواپیماهای ما فوق صوت،دیوار صوتی را می شکنند،در اثر صدای مهیب ناشی از آن شیشه ها خرد می شود،زنان باردار سقط می کنند و ضربان قلب ها تند می گردد،پایان عمر جهان نیز با صیحه ای همراه خواهد بود که به واسطه ی آن همه چیز در هم فرو خواهد ریخت. «مٰا یَنْظُرُونَ إِلاّٰ صَیْحَةً وٰاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ» (2)چنان که قیامت و صحنه محشر هم به واسطه ی صیحه ای پدید خواهد آمد. «إِنْ کٰانَتْ إِلاّٰ صَیْحَةً وٰاحِدَةً فَإِذٰا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنٰا مُحْضَرُونَ» (3)

پیام ها:

1 نزول قهر و عذاب الهی بر ستمکاران،نتیجه ی ظلم و ستم آنهاست. «أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا» 2 کیفر الهی فقط در قیامت نیست،ظلم و ستم،در همین دنیا نیز کیفر داده می شود. «أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا»

[سوره هود (11): آیه 69]

اشاره

وَ لَقَدْ جٰاءَتْ رُسُلُنٰا إِبْرٰاهِیمَ بِالْبُشْریٰ قٰالُوا سَلاٰماً قٰالَ سَلاٰمٌ فَمٰا لَبِثَ أَنْ جٰاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ (69)

و همانا فرستادگان ما(که فرشتگانی به صورت انسان بودند)،ابراهیم را مژده آورده گفتند:سلام،(ابراهیم نیز)گفت:سلام.پس زمانی نگذشت که گوساله ی بریانی را(برای پذیرایی)نزد آنان آورد.

پیام ها:

1 فرشتگان،به اذن الهی به صورت و شکل انسان در می آیند. «جٰاءَتْ رُسُلُنٰا إِبْرٰاهِیمَ» 2 سخن را باید با سلام آغاز کرد. «قٰالُوا سَلاٰماً» 3 سلام،یک شعار آسمانی و شیوه ای ملکوتی است. «قٰالُوا سَلاٰماً»

ص :350


1- 1) .تفسیر المیزان.
2- 2) .یس،49.
3- 3) .یس،53.

4 سلام را به نحو بهتر باید جواب داد.(جمله ی «سَلاٰمٌ» جمله ی اسمیّه است که دوام و ثبوت آن از جمله ی فعلیّه ی «قٰالُوا سَلاٰماً» بیشتر است) 5 در پذیرایی باید تسریع نمود. «فَمٰا لَبِثَ» 6 پذیرایی از میهمان یک ارزش است،اگر چه ناشناس باشد. «جٰاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ» 7 انبیا،میهمان دوست و سخاوتمند بودند. «جٰاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ» 8 از میهمان در مورد غذا سؤال نکنیم.(آیا غذا میل دارید؟ آیا غذا خورده اید؟ چه غذایی می خواهید؟) «جٰاءَ بِعِجْلٍ» 9 در پذیرایی،خودمان مباشر باشیم. «جٰاءَ بِعِجْلٍ» 10 غذا را نزد میهمان ببریم،نه میهمان را به طرف غذا. «جٰاءَ بِعِجْلٍ» 11 پذیرایی از میهمان،مطلوب باشد. (1)«بِعِجْلٍ حَنِیذٍ» (در خانۀ انبیا،برای میهمان کباب آوردند)

[سوره هود (11): آیه 70]

اشاره

فَلَمّٰا رَأیٰ أَیْدِیَهُمْ لاٰ تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قٰالُوا لاٰ تَخَفْ إِنّٰا أُرْسِلْنٰا إِلیٰ قَوْمِ لُوطٍ (70)

پس چون(ابراهیم)دید که دست آنان به سمت غذا دراز نمی شود(و از آن نمی خورند)، نسبت به آنان ناخشنود شد و ترسی از آنان در دل او افتاد(که شاید غذا نمی خورند تا نمک گیر نشوند و بتوانند براحتی سوء قصد خود را انجام دهند)،امّا میهمانان گفتند:

مترس،همانا ما برای(قلع و قمع)قوم لوط فرستاده شده ایم.

نکته ها:

احساس خطر کردن حضرت ابراهیم علیه السلام،غیر از ترس و ضعفی است که معمولاً انسان ها در برخورد با مسائل به آن دچار می شوند،زیرا او بت شکن تاریخ بود و هرگز از چیزی نمی ترسید،امّا توجّه به خطر و سوء قصد،مسئله دیگری است.

ص :351


1- 1) .در سوره ی ذاریات می خوانیم که پذیرایی حضرت ابراهیم علیه السلام از میهمانانش با کباب گوساله چاق بوده است.«عِجل سَمین»

سلسله مراتب را باید رعایت کرد:از آنجا که حضرت لوط علیه السلام و قوم او یکی از شاخه های تحت امر حضرت ابراهیم علیه السلام بودند.لذا برای هلاکت قوم لوط،ابتدا حضرت ابراهیم علیه السلام در جریان قرار می گیرد.

پیام ها:

1 فرشتگان از غذاهای مادّی مصرف نمی کنند. «لاٰ تَصِلُ إِلَیْهِ» 2 علم انبیا محدود است. «نَکِرَهُمْ» 3 غذا نخوردن میهمان در عصر ابراهیم علیه السلام،نشانه ی خصومت با میزبان بود.

«أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً»

4 گاهی ریشه ی ترس انسان،جهل است. «أَوْجَسَ مِنْهُمْ» ... «لاٰ تَخَفْ إِنّٰا أُرْسِلْنٰا» 5 یکی از مأموریّت های فرشتگان،آوردن عذاب است. «أُرْسِلْنٰا إِلیٰ قَوْمِ لُوطٍ»

[سوره هود (11): آیه 71]

اشاره

وَ اِمْرَأَتُهُ قٰائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنٰاهٰا بِإِسْحٰاقَ وَ مِنْ وَرٰاءِ إِسْحٰاقَ یَعْقُوبَ (71)

و همسر ابراهیم ایستاده بود،پس(چون گفتگوها را شنید،)خندید،ما او را به(فرزندی به نام)اسحاق و پس از اسحاق،(فرزندی به نام)یعقوب بشارت دادیم.

نکته ها:

برای علّت ایستادن همسر ابراهیم «قٰائِمَةٌ» چند وجه ذکر شده است؛الف:برای عبادت،ب:برای خدمت به میهمانان،ج:برای نظارت بر رفت و آمدها و گفتگوها.

کلمه ی «أَضْحَکَ» به معنای خندیدن،ولی کلمه ی «أَضْحَکَ» به معنای عادت ماهانه است.خندیدنِ همسر ابراهیم علیه السلام،یا برای این بود که فهمید غذا نخوردن میهمانان نشانه ی خطری برای ابراهیم نیست،لذا خوشحال شد.یا آن طور که در بعضی تفاسیر آمده است،ساره،همسر ابراهیم علیه السلام زن سالمندی بود که مدّتها عادت ماهانه نداشت،امّا به محض شنیدن خبر،ناگهان این حالت به او دست داد و او فهمید که اراده الهی بر فرزنددار شدن او تعلّق گرفته است.چنان که امام صادق علیه السلام فرمود:مراد

ص :352

از «فَضَحِکَتْ» ،حیض شدن اوست. (1)

پیام ها:

1 گاهی حضور زن در صحنه لازم است. «وَ امْرَأَتُهُ قٰائِمَةٌ» 2 روحیّه ی زن ظریف تر از مردان است.(حضرت ابراهیم علیه السلام و همسرش ساره هر دو،ماجرا را شنیدند،امّا فقط ساره خندید) «فَضَحِکَتْ» 3 در لابلای دلهره ها،بشارت هم وجود دارد. «أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً» ... «فَبَشَّرْنٰاهٰا» 4 بهترین بشارت،نعمتی مستمر و دنباله دار است. «وَ مِنْ وَرٰاءِ إِسْحٰاقَ یَعْقُوبَ» (2)5 نام انبیای الهی از پیش تعیین شده است. «إِسْحٰاقَ،یَعْقُوبَ» 6 با اینکه هر دسته از فرشتگان الهی مأموریّت خاصّی دارند،امّا این گروه از فرستادگان،چند منظور را دنبال می کردند،یکی قلع و قمع و هلاکت مفسدان قوم لوط،و دیگری بشارت فرزند به ابراهیم علیه السلام و ساره. «أُرْسِلْنٰا إِلیٰ قَوْمِ لُوطٍ» ، «فَبَشَّرْنٰاهٰا بِإِسْحٰاقَ»

[سوره هود (11): آیه 72]

اشاره

قٰالَتْ یٰا وَیْلَتیٰ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هٰذٰا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هٰذٰا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ (72)

(همسر ابراهیم)گفت:ای وای بر من! آیا دارای فرزند می شوم در حالی که من پیر زنم و این شوهرم پیر مرد؟ براستی که این چیز عجیبی است!

نکته ها:

همسر ابراهیم علیه السلام براستی حقّ داشت که تعجّب کند،زیرا او «عَجُوزٌ عَقِیمٌ» بود (3)یعنی علاوه بر پیری و داشتن سنّی حدود نود سال،در جوانی نیز نازا بود و

ص :353


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.
2- 2) .شاید نامگذاری«یعقوب»که از واژه«عقب»است،بدین جهت باشد که بعد از اسحاق می آید.تفسیر المیزان.
3- 3) .ذاریات،29.

ابراهیم علیه السلام نیز صد سال داشت.

به فرموده ی تفسیر المیزان،«بَعْل»به کسی می گویند که نیازی به دیگری نداشته باشد و بتواند روی پای خودش بایستد،و از آنجا که شوهر می تواند مخارج خود را به تنهایی تأمین نماید،به او«بعل»گفته می شود.به نخلی هم که نیاز به آبیاری نداشته باشد،«بعل»اطلاق می گردد.

پیام ها:

1 زن می تواند به مرحله ای برسد که با فرشتگان سخن بگوید. «قٰالَتْ» 2 اظهار تعجّب از اعمال قدرت الهی،منافاتی با ایمان به خداوند ندارد. «إِنَّ هٰذٰا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ» 3 قدرت خدا را در امکانات محدود خود محصور نسازیم. «أَنَا عَجُوزٌ» ، «بَعْلِی شَیْخاً» (همیشه اسباب و علل ظاهری،کارساز نیست)

[سوره هود (11): آیه 73]

اشاره

قٰالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اَللّٰهِ رَحْمَتُ اَللّٰهِ وَ بَرَکٰاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ اَلْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ (73)

(فرشتگان به همسر ابراهیم)گفتند:آیا از کار خداوند تعجّب می کنی؟ رحمت و برکات الهی بر شما اهل خانه(و خاندان رسالت)نازل باد،همانا او (پروردگاری)ستوده و بزرگوار است.

نکته ها:

روزی امیر المؤمنین علی علیه السلام به گروهی سلام کردند،آنها در جواب گفتند:«علیک السلام و رحمة اللّٰه و برکاته علیکم اهل البیت و مغفرته و رضوانه»،حضرت فرمودند:

در پاسخ سلام،بیش از آنچه ملائکه به ابراهیم علیه السلام گفتند اضافه نکنید،لذا جمله ی «رَحْمَتُ اللّٰهِ وَ بَرَکٰاتُهُ» کافی است. (1)

ص :354


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.

سؤال:با توجّه به اینکه در آیه ی فوق،فرشتگان به همسر حضرت ابراهیم علیه السلام، اهل بیت خطاب کردند و طبعاً همسر هر فردی اهلِ خانه ی او بشمار می آید،چرا در آیه ی تطهیر؛ «إِنَّمٰا یُرِیدُ اللّٰهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (1)،همسران رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله جزء اهل بیت او محسوب نمی شوند؟ پاسخ:اگر صرفاً به معنای لغوی کلمه تکیه کنیم،طبیعتاً کلمه ی«اهل بیت»به همسر انسان اطلاق می گردد،امّا گاهی دلیل در دست داریم که فردی را از این معنا خارج می کند،نظیر آیه «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» (2)که فرزند نوح علیه السلام را از اهل او به حساب نمی آورد،یا گاهی دلیلی پیدا می شود که فردی را در این امر داخل می سازد،مثل آنچه که در مورد سلمان آمده که حضرت رسول فرمودند:«سلمان منّا اهل البیت» (3)در آیه ی تطهیر نیز روایات بسیاری در دست است که پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله با بردن افراد خاصّی به زیر عبا،فقط آنها را اهل بیت خود نامیدند و اجازه نفرمودند که حتّی همسرشان أمّ سلمه،وارد شود.

پیام ها:

1 گاهی فرشتگان با غیر پیامبر نیز تکلّم و گفتگو می کنند. «قٰالُوا أَ تَعْجَبِینَ» 2 زن نیز می تواند مخاطب ملکوتیان قرار گیرد. «قٰالُوا أَ تَعْجَبِینَ» (فرشتگان همسر حضرت ابراهیم را از ناباوری نهی کردند) 3 هرگز از امدادهای غیبی الهی،مأیوس نشویم. «أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللّٰهِ» 4 برای برطرف کردن استبعاد و تعجّب در امری،نعمت های بیشمار الهی را یاد کنیم. «أَ تَعْجَبِینَ» ... «رَحْمَتُ اللّٰهِ وَ بَرَکٰاتُهُ عَلَیْکُمْ» (همان خدایی که آتش را بر ابراهیم علیه السلام،سرد و او را بر بت پرستان پیروز نمود،می تواند به پیر زنی عقیم و شوهری سالخورده،فرزندانی عطا فرماید) 5 فرزند صالح،رحمت و برکات از جانب خداست. «رَحْمَتُ اللّٰهِ وَ بَرَکٰاتُهُ عَلَیْکُمْ»

ص :355


1- 1) .احزاب،33.
2- 2) .هود،46.
3- 3) .بحار،ج 18،ص 19.

[سوره هود (11): آیه 74]

اشاره

فَلَمّٰا ذَهَبَ عَنْ إِبْرٰاهِیمَ اَلرَّوْعُ وَ جٰاءَتْهُ اَلْبُشْریٰ یُجٰادِلُنٰا فِی قَوْمِ لُوطٍ (74)

پس چون ترس و وحشت از ابراهیم برطرف شد و بشارت(فرزند نیز)برای او آمد،درباره ی قوم لوط با ما به(گفتگو و)مجادله پرداخت(تا شاید در مورد آنان شفاعت کند).

نکته ها:

شاید مجادله ی حضرت ابراهیم علیه السلام همان باشد که در سوره ی عنکبوت،آیه 31 آمده است که او به فرشتگان گفت:چگونه منطقه را زیر و رو می کنید در حالی که حضرت لوط علیه السلام پیامبر خدا،در میان آنهاست.آنها جواب دادند:ما به احوال آنان شناخت کامل داریم و لوط و یارانش را نجات می دهیم.

پیام ها:

1 علم،مقدّمه ی آرامش است.(چون ابراهیم علیه السلام آگاه شد،آرام شد) «ذَهَبَ عَنْ إِبْرٰاهِیمَ الرَّوْعُ» 2 ترس در انبیا،عارضی است،نه خصلتی و ذاتی. «ذَهَبَ» 3 اوّل دفع ضرر،بعد جلب منفعت. «ذَهَبَ عَنْ إِبْرٰاهِیمَ الرَّوْعُ وَ جٰاءَتْهُ الْبُشْریٰ» 4 آرامش روحی،زمینه ی توجّه به همنوعان است. «فَلَمّٰا ذَهَبَ عَنْ إِبْرٰاهِیمَ الرَّوْعُ» 5 به هنگام هیجان،موضع گیری نکنیم. «ذَهَبَ عَنْ إِبْرٰاهِیمَ الرَّوْعُ» ... «یُجٰادِلُنٰا» 6 بشارت به نعمت،ما را از سرنوشت دیگران غافل نسازد. «جٰاءَتْهُ الْبُشْریٰ یُجٰادِلُنٰا فِی قَوْمِ لُوطٍ» 7 انبیا به فکر افراد زیر دست خود هستند. «یُجٰادِلُنٰا فِی قَوْمِ لُوطٍ» 8 تنها به فکر قوم و طایفه ی خویش نباشیم. «یُجٰادِلُنٰا فِی قَوْمِ لُوطٍ» 9 در مواردی که مقدّرات الهی حتمی نیست،اصرار کردن و شفاعت و دعا و توسّل مؤثّر است. «یُجٰادِلُنٰا»

ص :356

10 جدال با فرشتگان و مأموران الهی،جدال با خداست. «یُجٰادِلُنٰا»

[سوره هود (11): آیات 75 تا 76]

اشاره

إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوّٰاهٌ مُنِیبٌ (75) یٰا إِبْرٰاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هٰذٰا إِنَّهُ قَدْ جٰاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذٰابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ (76)

بدرستی که ابراهیم،بردبار و صاحب آه و ناله و اهل توبه و انابه بود.

(امّا از آنجا که فرمان قهر الهی در مورد قوم لوط حتمی بود،لذا فرشتگان در پاسخ به تقاضای شفاعت و تأخیر در عذاب به او گفتند:)ای ابراهیم! از این (تقاضا)صرف نظر کن،که به تحقیق فرمان قهر پروردگارت صادر شده و قطعاً عذاب غیر قابل برگشت به سراغ آنها خواهد آمد.

نکته ها:

در آیه ی 74،حضرت ابراهیم علیه السلام با فرشتگان در باره ی عذاب قوم لوط جدال کرد،در آیه ی 76 می فرماید:ای ابراهیم! از این جدال و اصرار دست بردار.در میان این دو آیه که به جدال ابراهیم علیه السلام و تذکّر خداوند به او اشاره می کند،برای حفظ شخصیّت و مقام او و اینکه جدال او تنها بر اساس دلسوزی برای امّت است،نه انکار و یا چیز دیگر،در آیه ی 75 می فرماید:ابراهیم علیه السلام حلیم و اوّاه و مُنیب است.

پیام ها:

1 انبیا،دلسوزترین رهبران جامعه ی بشری هستند،و با حلم و ناله و انابه،برای نجات مردم تلاش می کنند. «لَحَلِیمٌ أَوّٰاهٌ مُنِیبٌ» 2 تذکّرات باید با حفظ مقام و شخصیّت افراد همراه باشد. «إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوّٰاهٌ مُنِیبٌ» 3 شفاعت ابراهیم برای مردم،قبل از اطلاع او به قطعی شدن عذاب بوده است.

«قَدْ جٰاءَ أَمْرُ رَبِّکَ»

ص :357

4 عذاب الهی نیز در مسیر تربیت انسان است. «أَمْرُ رَبِّکَ» 5 گاهی شفاعت انبیا هم پذیرفته نمی شود.زمانی که فرمان حتمی خداوند صادر شد،هیچ مقامی نمی تواند مانع آن شود. «یٰا إِبْرٰاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هٰذٰا»

[سوره هود (11): آیه 77]

اشاره

وَ لَمّٰا جٰاءَتْ رُسُلُنٰا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضٰاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قٰالَ هٰذٰا یَوْمٌ عَصِیبٌ (77)

و هنگامی که فرستادگان ما،(فرشتگان مأمور عذاب،)به سراغ لوط آمدند، درباره ی آمدن آنان غمگین شد و برای حفظ آنها(از آزار این قوم شرور،)به تنگ آمد،(با خود)گفت:امروز،روز سختی است!

نکته ها:

چون رسولان الهی در قالب جوانانی زیباروی به سراغ حضرت لوط آمدند و میهمان او شدند،لذا آن حضرت از سوء قصد قوم فاسد خود نسبت به میهمانانش نگران شد.

جمله ی «ضٰاقَ بِهِمْ ذَرْعاً» یعنی دستش کوتاه شد،کنایه از اینکه عاجز گردیده و راه بروی او بسته شد.

پیام ها:

1 علم انبیا محدود است. «لَمّٰا جٰاءَتْ رُسُلُنٰا» (حضرت لوط نمی دانست که این میهمانان فرشته ای در صورت انسانند) 2 مرحله ی اوّل مبارزه با منکر،مرحله ی قلبی است. «سِیءَ بِهِمْ» 3 حفظ میهمان،بر عهده ی میزبان است. «ضٰاقَ بِهِمْ ذَرْعاً»

[سوره هود (11): آیه 78]

اشاره

وَ جٰاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کٰانُوا یَعْمَلُونَ اَلسَّیِّئٰاتِ قٰالَ یٰا قَوْمِ هٰؤُلاٰءِ بَنٰاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اَللّٰهَ وَ لاٰ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ (78)

ص :358

و قوم لوط،که سابقه ی کارهای بد داشتند،به سرعت به سراغ او آمدند.(حضرت لوط،برای جلوگیری از تعرّض مردم به فرشتگان،با اشاره به دخترانِ خود،به آنان) گفت:ای قوم من! اینها دختران منند،(که می توانید با آنان ازدواج کنید.اگر قصدی دارید)آنها برای شما پاک ترند،پس از خدا پروا کنید(و دست به گناه نزنید)و مرا در پیش میهمانانم رسوا مسازید،آیا در(میان)شما یک نفر رشید(جوانمرد)وجود ندارد؟ (که بجای گناه ازدواج را بپذیرد؟)

نکته ها:

«یُهْرَعُونَ»

از«اهراع»به معنای راندن شدید است،یعنی غریزه ی شهوت،لجام گسیخته این قوم سرکش را به سوی میهمانان حضرت لوط علیه السلام می راند.

مراد از «أَطْهَرُ» آن نیست که لواط پاک است و ازدواج پاک تر، (1)بلکه از باب مماشات با گنهکار است که اگر بدنبال دفع شهوت هستی،ازدواج بهتر از گناه است. (2)

در پیچ و تاب اضطراب و دلهره و مشکلات است که استعدادها و حالات روحی شکوفا می گردد.اگر فرشتگانِ الهی از همان لحظه ی ورود،خود را به حضرت لوط علیه السلام معرّفی می کردند،دیگر نه از آه و ناله و نگرانی و استمداد از احساسات مردمی خبری بود و نه از پیشنهاد ازدواج.

سؤال:چگونه پیامبر،دختر مؤمنه ی خود را به ازدواج مرد کافری در می آورد؟ پاسخ:شاید در هنگام ازدواج،ایمان را شرط می کردند تا این وابستگی و ازدواج، وسیله ی ایمان آنان شود،و شاید مراد از «بَنٰاتِی» دختران مردم باشد،زیرا پیامبر به منزله پدر امّت است.شاید هم در آن زمان این گونه وصلت اشکالی نداشته است.

پیام ها:

1 گاهی جامعه ی انسانی چنان سقوط می کند که مردم با شتاب به سوی انحراف

ص :359


1- 1) .نظیر کلمه ی«خیر»در«قل ما عند اللّٰه خیر من اللّهو»جمعه،11.
2- 2) .تفسیر المیزان.

و گناه می روند. «یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ» 2 نفس سرکش،انسان را به سوی گناه سوق می دهد. «یُهْرَعُونَ» 3 با انجام هر گناه،زمینه برای گناهان بعدی فراهم می شود. «وَ مِنْ قَبْلُ کٰانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئٰاتِ» 4 برای جلوگیری از منکرات باید ابتدا راههای معروف را باز کرد و به مردم نشان داد. «هٰؤُلاٰءِ بَنٰاتِی» ، «لاٰ تُخْزُونِ» 5 معنای عفّت و پاکدامنی،انزوا نیست،بلکه رعایت پاکی در رفت و آمد طبیعی و عادّی است. «هٰؤُلاٰءِ بَنٰاتِی» (حضرت لوط در حضور مردان،به دختران خود اشاره می کند) 6 برای هدایت جامعه،موعظه کافی نیست،باید در مواردی ایثار کرد. «بَنٰاتِی» 7 پیشنهاد ازدواج از طرف پدر دختر،مانعی ندارد. «هٰؤُلاٰءِ بَنٰاتِی» 8 ازدواج،تنها راه صحیح و پاک برای ارضای غریزه ی جنسی است و راههای دیگر نادرست و ناپاک است. «هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ» 9 عادّی شدن گناه،تکلیف انسان در نهی از منکر را ساقط نمی کند. «وَ مِنْ قَبْلُ کٰانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئٰاتِ» ، «فَاتَّقُوا اللّٰهَ» 10 همجنس بازی،در ادیان گذشته نیز حرام و منفور و مطرود بوده است.

«فَاتَّقُوا اللّٰهَ»

11 با اینکه احتمال اثر بسیار کم است،ولی باز هم باید نهی از منکر کرد.

«فَاتَّقُوا اللّٰهَ»

12 توهین و آزار میهمان،اهانت و اذیّت به میزبان محسوب می شود. «لاٰ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی» 13 ارزش میهمان نوازی به اندازه ای است که شریف ترین انسان ها بیشترین زجرها را برای آن تحمّل می کنند. «لاٰ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی» 14 دفاع از میهمان،یک حقّ انسانی و بی تفاوتی نسبت به او یک کار

ص :360

ناجوانمردانه است. «لاٰ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی» 15 در نهی از منکر،از عواطف و احساسات مردم کمک بگیریم. «أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ» 16 همجنس بازی،با مردانگی،رشادت و غیرت سازگار نیست. «أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ»

[سوره هود (11): آیات 79 تا 80]

اشاره

قٰالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مٰا لَنٰا فِی بَنٰاتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ مٰا نُرِیدُ (79) قٰالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلیٰ رُکْنٍ شَدِیدٍ (80)

(قوم لوط)گفتند:تو خود می دانی که برای ما هیچ حقّی نسبت به دختران تو نیست(و ما رغبتی به ازدواج نداریم)،خودت خوب می دانی که ما چه می خواهیم.

(حضرت لوط)گفت:ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم و یا به تکیه گاه محکمی پناه می بردم!

نکته ها:

اشاره

حضرت لوط علیه السلام در این آیه می فرماید:اگر من یاران مؤمنی می داشتم،هرآینه با شما فرومایگان به مبارزه برخاسته و از مهمانانم دفاع می کردم و یا لا اقل آنها را به نقطه ی امنی می بردم و پناه می دادم.

رسول اکرم صلی اللّٰه علیه و آله در هنگام تلاوت این آیه فرمودند:«رحمة اللّٰه علی لوط لقد کان یاوی الی رکن شدید» (1)به نظر می آید که مراد پیامبر اسلام صلی اللّٰه علیه و آله آن است که او از دنیا رفت و به خدا پیوست و از شرّ قوم خود راحت شد.

همجنس بازی،از گناهان بزرگ و دارای حدّ شرعیِ اعدام و تازیانه است که با شهادت افراد عادل یا اقرار مرتکبان،قابل اجراست.

ص :361


1- 1) .تفسیر فی ظلال القرآن.
گناه لواط در قرآن و حدیث

قرآن مجید در آیات مختلفی که داستان حضرت لوط علیه السلام و قوم او را بیان می فرماید،برای عمل زشت و منفور این قوم منحرف،تعابیر گوناگونی آورده است که از بزرگی گناه و شدّت حرمت آن حکایت می کند:

1 فحشا. «أَ تَأْتُونَ الْفٰاحِشَةَ» (1)2 اسراف. «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ» (2)3 جرم. «کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ» (3)4 ظلم. «وَ مٰا هِیَ مِنَ الظّٰالِمِینَ بِبَعِیدٍ» (4)5 خباثت. «کٰانَتْ تَعْمَلُ الْخَبٰائِثَ» (5)6 جهالت. «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» (6)7 فسق. «إِنَّهُمْ کٰانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فٰاسِقِینَ» (7)در روایات نیز تهدیدات شدیدی در این زمینه به چشم می خورد،از جمله اینکه هر گاه با نوجوانی لواط شود،عرش الهی به لرزه درمی آید و در قیامت خداوند با آنان سخن نمی گوید. (8)امام صادق علیه السلام فرمود:اگر بنا شود که کسی را دو بار سنگسار کنند،آن شخص،فرد اهل لواط است. (9)رسول اکرم صلی اللّٰه علیه و آله نیز فرمودند:کسی که بر لواط با دیگران اصرار داشته باشد،از دنیا نمی رود مگر آنکه مردم را به لواط با خودش دعوت خواهد کرد. (10)در عمل لواط،فاعل و مفعول،هر دو اعدام می شوند،و دلیل حرمت آن در روایات،فساد و قطع نسل معرّفی شده است. (11)

در روایات متعدّد،از زنانی که خود را شبیه مردان و مردانی که خود را همانند زنان می کنند و زمینه عمل زشت لواط را فراهم می سازند،به شدّت نکوهش شده است.

ص :362


1- 1) .اعراف،79.
2- 2) .اعراف،80.
3- 3) .اعراف،83.
4- 4) .هود،82.
5- 5) .انبیاء،74.
6- 6) .نمل،54.
7- 7) .انبیاء،74.
8- 8) .بحار،ج 76،ص 63.
9- 9) .بحار،ج 76،ص 67.
10- 10) .بحار،ج 76،ص 67.
11- 11) .نهج البلاغه،حکمت 252.

پیام ها:

1 انسان در اثر گناه،چنان مسخ می شود که طبیعی ترین راه برای او زشت،و زشت ترین راه برایش حقّ و زیبا جلوه می کند. «مٰا لَنٰا فِی بَنٰاتِکَ مِنْ حَقٍّ...» 2 داشتن قدرت و امکانات و افراد،خواسته ی ابتدایی هر پیامبر و مصلحی در اجرای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر است. «لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً» 3 اگر قدرت،حکومت،تشکیلات و قوای مسلّحه نباشد،حتّی انبیا نیز در جلوگیری بسیاری از منکرات فلج هستند. (1)«لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً» 4 اگر می توانیم،جلوی فساد را بگیریم،و گر نه خود را از محیط فاسد دور کنیم.

«لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی...»

5 گاهی انبیا در میان قوم خودشان نیز غریب بودند. «لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی...» 6 برای دفاع از مهمان و جلوگیری از اهانت به آن،هر اقدامی ضروری است.

«آوِی إِلیٰ رُکْنٍ شَدِیدٍ»

[سوره هود (11): آیه 81]

اشاره

قٰالُوا یٰا لُوطُ إِنّٰا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اَللَّیْلِ وَ لاٰ یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلاَّ اِمْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُهٰا مٰا أَصٰابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ اَلصُّبْحُ أَ لَیْسَ اَلصُّبْحُ بِقَرِیبٍ (81)

(وقتی کار به اینجا رسید،میهمانان)گفتند:ای لوط! ما فرستادگان پروردگار تو هستیم،(درباره ی ما نگران مباش،زیرا)آنان هرگز به تو دسترسی پیدا نخواهند کرد.

پس پاسی از شب گذشته،خانواده ات را(از این سرزمین)بیرون ببر و(مراقب باش تا) هیچ کس از شما(به پشت سرش)متوجّه نشود.ولی همسرت(را با خود همراه مبر، زیرا)آن بلایی که به همه می رسد به او(نیز)خواهد رسید.همانا وقت(نابودی)آنان صبح است.آیا صبح نزدیک نیست؟!

ص :363


1- 1) .آنچه را حضرت لوط و سایر انبیای الهی علیهم السلام آرزوی آن را داشتند،خداوند به ما ایرانیان ارزانی فرمود،آیا باز هم از منکرات نهی نخواهیم کرد؟

نکته ها:

کلمه ی «فَأَسْرِ» از مادّه ی«اسراء»به معنای حرکت در شب است.

جمله ی «إِلاَّ امْرَأَتَکَ» یا از«أهلک»استثنا شده است،به این معنا که تمام اهل خودت را شبانه کوچ بده مگر همسرت را،و یا از «لاٰ یَلْتَفِتْ» استثنا گردیده،یعنی هیچ یک از شما به عقب التفاتی نکند،به جز همسرت که او هنگام خارج شدن به همراه تو،چون نگران حال آن قوم فاسد است،از قافله عقب افتاده و در نتیجه گرفتار عذاب الهی می گردد.

پیام ها:

1 خداوند قبل از هلاکت قومی،پیامبرشان را در جریان می گذارد. «إِنّٰا رُسُلُ رَبِّکَ» 2 مؤمن باید چنان سرعت عمل و آمادگی روحی داشته باشد که بتواند در مدّت زمان کوتاهی(یک شب)،با چابکی نقل و انتقال یابد. «فَأَسْرِ» ... «بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ» 3 برای انجام یک انقلاب و زیر و رو کردن منطقه ی فساد،به مسائل جزئی چون مال و اثاثیه ی خود توجّه نکنیم. «وَ لاٰ یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ» 4 فامیل پیامبر بودن،وسیله ی نجات نیست. «إِلاَّ امْرَأَتَکَ» 5 نظام ارزشی باید بر اساس ضوابط باشد،نه بر محور روابط. «إِلاَّ امْرَأَتَکَ» 6 انسان ها در انتخاب راه آزادند،حتّی همسر پیامبر در خانۀ او،راه انحرافی را انتخاب می کند. «إِلاَّ امْرَأَتَکَ» (زن یک موجود مستقلّ است) 7 حسابِ شخصیّت های مذهبی را از حساب خانواده و نزدیکان آنها جدا کنیم.

«إِلاَّ امْرَأَتَکَ»

8 کارهای خداوند بر اساس زمان بندی است. «مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ» 9 در قهر خداوند عجله نکنیم. «أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ»

[سوره هود (11): آیات 82 تا 83]

اشاره

فَلَمّٰا جٰاءَ أَمْرُنٰا جَعَلْنٰا عٰالِیَهٰا سٰافِلَهٰا وَ أَمْطَرْنٰا عَلَیْهٰا حِجٰارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ (82) مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ وَ مٰا هِیَ مِنَ اَلظّٰالِمِینَ بِبَعِیدٍ (83)

ص :364

پس هنگامی که فرمان(قهر)ما آمد،آن سرزمین را زیر و رو کردیم و بارانی از سنگ هایی از گِل های لایه لایه بر آنها فرو ریختیم،

(سنگ هایی که)نزد پروردگارت نشاندار بودند،و این(کیفر سنگباران)از (سایر)ستمگران(و فاسدانی که در خط قوم لوط باشند،)دور نیست.

نکته ها:

«سِجِّیلٍ»

به معنای کلوخ است،چیزی نه مثل گِل،نرم و نه مثل سنگ،سفت،و «مَنْضُودٍ» یعنی رویهم و پی در پی.منظور از سنگ نشاندار،یا این است که هر سنگ برای شخص خاصّی در نظر گرفته شده بود و یا اینکه آن سنگ ها با سنگ های زمینی فرق داشته است.

این آیه،پایان کار قوم لوط را بیان می فرماید.در یک جمع بندی باید گفت که حضرت لوط علیه السلام پیامبر قوم لوط بود و در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام می زیست و دین او را تبلیغ می کرد.به همراه حضرت ابراهیم علیه السلام عازم فلسطین شد و سپس به طرف سرزمینی به نام مؤتفکات رفت که مردم آن منطقه،بت پرست بودند و علنی لواط می کردند.حضرت لوط علیه السلام به مبارزه با این فساد و آفت بزرگ پرداخت،امّا هر چه تلاش نمود،تأثیری نبخشید،تا جایی که او را تهدید به اخراج کردند.آنها می گفتند: «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یٰا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ» (1)ای لوط! اگر موعظه را قطع نکنی،تو را تبعید می کنیم.سرانجام فرشتگان مأمور عذاب نازل شدند و پس از در جریان قرار دادن حضرت ابراهیم و سپس حضرت لوط علیهما السلام،مأموریّتشان را انجام داده و منطقه ی این قوم فاسد را زیر و رو کردند.

در آیه ی 73 سوره ی حجر آمده است که قوم لوط را صیحه فرا گرفت.شاید به واسطه ی همین صدای مهیب که منطقه را زیر و رو کرده،سنگ هایی از درون زمین

ص :365


1- 1) .شعرا،167.

به طرف آسمان پرتاب شده و سپس بر سر آنها فرود آمده است،نظیر آتشفشان و انفجارهایی که به دنبال آن واقع می شود. (1)و شاید هم در حین باریدن سنگ،صیحه ی آسمانی نیز منطقه را فرا گرفته باشد.

پیام ها:

1 کیفر کسانی که فطرت انسانی را واژگون می کنند آن است که شهر بر سرشان واژگون شود. «جَعَلْنٰا عٰالِیَهٰا سٰافِلَهٰا» 2 قدرت الهی می تواند به جای باران،سنگباران کند. «أَمْطَرْنٰا» ... «حِجٰارَةً» 3 انحرافات اخلاقی و جنسی،ظلم است. «مِنَ الظّٰالِمِینَ» 4 هر کس همچون دنیای غرب،همجنس بازی را جایز و آزاد بداند،باید منتظر قهر خدا و زیر و رو شدن منطقه ی فساد باشد. «وَ مٰا هِیَ مِنَ الظّٰالِمِینَ بِبَعِیدٍ»

[سوره هود (11): آیه 84]

اشاره

وَ إِلیٰ مَدْیَنَ أَخٰاهُمْ شُعَیْباً قٰالَ یٰا قَوْمِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ وَ لاٰ تَنْقُصُوا اَلْمِکْیٰالَ وَ اَلْمِیزٰانَ إِنِّی أَرٰاکُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنِّی أَخٰافُ عَلَیْکُمْ عَذٰابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ (84)

و به سوی(منطقه و مردم)مدین،برادرشان شعیب(را فرستادیم،او)گفت:ای قوم من! خدا را پرستش کنید(که)جز او خدای دیگری برای شما نیست،و پیمانه و ترازو را(در هنگام خرید و فروش)کم نگذارید،همانا(در این صورت)من شما را به خیر(و صلاح)می بینم و براستی که من از عذاب روز (قیامتی که)فراگیر(است،)بر شما می ترسم.

نکته ها:

«مَدْیَنَ»

(که نام امروزش مَعان و در تورات مَدیان است)شهری در مشرق خلیج عقبه است که مردم آن از فرزندان حضرت اسماعیل علیه السلام بوده و با کشورهای مصر و

ص :366


1- 1) .تفسیر المیزان.

لبنان و فلسطین تجارت داشتند.بعضی نیز کلمه ی «مَدْیَنَ» را نام قبیله ای دانسته اند که مردم آن در اطراف کوه سینا زندگی می کرده اند.

فساد امّت ها،در هر دوره و زمانی متفاوت است که باید به آن توجّه کامل داشت، فساد قوم لوط،انحراف جنسی و فساد قوم شعیب،کم فروشی و فساد اقتصادی بوده است.

پیام ها:

1 بعثت انبیا علیهم السلام،سنّت الهی و جریان مستمرّ تاریخی بوده است. «وَ إِلیٰ مَدْیَنَ» 2 رسالت حضرت شعیب،در محدوده ی منطقه ی مدین بوده است. «إِلیٰ مَدْیَنَ» 3 پیامبر هر قوم،از میان مردم همان قوم مبعوث می شده است. «أَخٰاهُمْ» 4 یکتاپرستی،بر اساس یکتاشناسی است. «اعْبُدُوا اللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ» 5 تنها عبادت خداوند کافی نیست،بلکه برائت از مشرکان نیز لازم است. «مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ» 6 انبیا علیهم السلام،تنها مسائل اعتقادی و اخلاقی را مدّ نظر نداشتند،بلکه به امور اقتصادی و عوامل فساد آن نیز می پرداختند. «لاٰ تَنْقُصُوا الْمِکْیٰالَ» 7 رفاه و درآمد،به تنهایی بازدارنده از کلاهبرداری و فساد اقتصادی نیست.

«لاٰ تَنْقُصُوا الْمِکْیٰالَ»

... «إِنِّی أَرٰاکُمْ بِخَیْرٍ» امام صادق علیه السلام،مراد از «إِنِّی أَرٰاکُمْ بِخَیْرٍ» را فراوانی و ارزانی اجناس دانسته اند. (1)

8 برای نهی از منکر باید به مردم شخصیّت و دلگرمی داد. «إِنِّی أَرٰاکُمْ بِخَیْرٍ» 9 توجّه دادن به مبدأ و معاد،سرلوحه ی دعوت همه انبیا علیهم السلام بوده است.

«اعْبُدُوا اللّٰهَ»

... «أَخٰافُ عَلَیْکُمْ عَذٰابَ» 10 ایمان به روز حساب،زمینه ی تقویٰ در همه ی امور زندگی است. «لاٰ تَنْقُصُوا الْمِکْیٰالَ» ، «عَذٰابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ»

ص :367


1- 1) .تفسیر نور الثقلین.

11 از قهر خداوند نمی توان فرار کرد. «عَذٰابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ»

[سوره هود (11): آیه 85]

اشاره

وَ یٰا قَوْمِ أَوْفُوا اَلْمِکْیٰالَ وَ اَلْمِیزٰانَ بِالْقِسْطِ وَ لاٰ تَبْخَسُوا اَلنّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ وَ لاٰ تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ (85)

و(حضرت شعیب تأکید کرد که)ای قوم من! پیمانه و ترازو را با انصاف و عدل پر کنید(و تمام دهید)و(از)اشیا(و اجناس و حقوقِ)مردم(چیزی)را نکاهید و فسادکنان،در زمین تباهی مکنید.

نکته ها:

کلمه ی «تَبْخَسُوا» از مادّه ی«بخس»،به معنای کم کردن و جمله ی «لاٰ تَعْثَوْا» ،به معنای فساد نکردن است.

پیام ها:

1 برقراری عدالت و قسط در همه ی مسائل،از دستاورد حرکت انبیاست.

«أَوْفُوا»

... «بِالْقِسْطِ» 2 در صورتی که گناه در جامعه به حالت عادت در آید،باید با تکرار تذکّر و پیگیری مداوم،آن را بر طرف کرد.در این آیه،چند بار مسئله ی رعایت وزن و پیمانه تکرار گردیده است. «أَوْفُوا» ... «لاٰ تَبْخَسُوا» 3 باید بر داد و ستدها و امور اقتصادی،نظارت و کنترل باشد. «أَوْفُوا» ... «لاٰ تَبْخَسُوا» 4 باید قسط و عدل را نسبت به همه ی مردم مراعات کرد،نه تنها در حقّ مؤمنین.

«لاٰ تَبْخَسُوا النّٰاسَ»

5 کم گذاشتن حقّ مردم تنها در محدوده ی چیزهای وزنی و کشیدنی و یا پیمانه ای نیست،بلکه شامل همه ی چیزهایی که مردم داد و ستد می کنند و امانات نیز می شود. «أَشْیٰاءَهُمْ» 6 ضایع کردن حقّ مردم در مسائل اقتصادی،یکی از بارزترین نمونه های فساد است.زیرا اقتصاد ناسالم،جامعه را به فساد می کشاند. «لاٰ تَبْخَسُوا» ، «مُفْسِدِینَ»

ص :368

7 بالاتر و بدتر از عمل فساد،داشتن روحیّه و خصلت افراد مفسد است.

«لاٰ تَعْثَوْا»

، «مُفْسِدِینَ»

[سوره هود (11): آیه 86]

اشاره

بَقِیَّتُ اَللّٰهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ مٰا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ (86)

(مال و سرمایه ی حلالی که)خداوند(برای شما)باقی گذارده(از مال و ثروتی که در اثر کم فروشی بدست می آورید)برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید،و من نگهبان شما(بر حفظ ایمانتان و پذیرش این راه)نیستم.

نکته ها:

«بَقِیَّتُ اللّٰهِ»

در این آیه به معنای درآمد و سودی است که از یک سرمایه ی حلال و خداپسندانه برای انسان باقی می ماند و صد در صد حلال است.امّا در روایات به هر وجود مبارکی که به اراده ی خداوند برای بشریّت باقی می ماند، «بَقِیَّتُ اللّٰهِ» گفته می شود.از جمله به سربازان مؤمنی که پیروزمندانه از جبهه ی جنگ برمی گردند، زیرا به اراده ی الهی باقی مانده اند.به امام عصر(عجّل اللّٰه تعالی فرجه الشریف)نیز «بَقِیَّتُ اللّٰهِ» می گویند،چون آن وجود شریف به خواست خداوند برای هدایت مردم ذخیره و باقی نگهداشته شده است.در روایات می خوانیم که یکی از نام ها و اسامی مبارک آن حضرت«بقیة اللّٰه»است (1)و ما بر او به این نام سلام می کنیم:«السلام علیک یا بقیة اللّٰه فی ارضه».وقتی آن حضرت در مکّه ظهور فرمایند،این آیه را تلاوت کرده و می فرمایند:من آن «بَقِیَّتُ اللّٰهِ» هستم.البتّه به سایر معصومین علیهم السلام نیز لقب«بقیة اللّٰه»داده شده است. (2)

پیام ها:

1 رزق اندک ولی حلال و پاک،بهتر از درآمدهای بسیار،امّا حرام است. «بَقِیَّتُ اللّٰهِ خَیْرٌ»

ص :369


1- 1) .بحار،ج 46،ص 259.
2- 2) .تفسیر کنز الدقائق.

2 دنیا،فانی و آخرت باقی است،لذا آخرت گرایی بهتر از دنیاطلبی است. «بَقِیَّتُ اللّٰهِ خَیْرٌ لَکُمْ» 3 اگر کم فروشی نکنیم،مشتریان بیشتر و در نتیجه سود ما در آینده،زیادتر و گواراتر خواهد گردید. «بَقِیَّتُ اللّٰهِ خَیْرٌ» 4 کسی که حرام را بهتر از حلال بداند،در ایمان خود شک کند. «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» 5 انسان ها در عقاید خود آزادند و حتّی انبیا هم بر آنان تحمیلی ندارند. «وَ مٰا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ» 6 اگر به خاطر حرام خواری،دارایی و زندگیتان تباه شد،من ضامن نیستم. «وَ مٰا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ»

[سوره هود (11): آیه 87]

اشاره

قٰالُوا یٰا شُعَیْبُ أَ صَلاٰتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ مٰا یَعْبُدُ آبٰاؤُنٰا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوٰالِنٰا مٰا نَشٰؤُا إِنَّکَ لَأَنْتَ اَلْحَلِیمُ اَلرَّشِیدُ (87)

(امّا مردم مدین در جواب)گفتند:ای شعیب! آیا نمازت به تو فرمان می دهد که (به ما بگویی)آنچه را که پدرانمان می پرستیدند رها کنیم؟(و)یا اینکه (نتوانیم)آن گونه که خود می خواهیم،در اموالمان تصرّف کنیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده ای هستی!(این چه توقّعی است که از ما داری؟)

پیام ها:

1 همه ی انبیا علیهم السلام با مخالفانی روبرو بوده اند. «قٰالُوا یٰا شُعَیْبُ...» 2 نماز،در ادیان گذشته نیز بوده است. «أَ صَلاٰتُکَ» 3 نماز،بارزترین نمود آئین شعیب بوده است. «أَ صَلاٰتُکَ» 4 نماز واقعی،انسان را به ارشاد دیگران و امر به معروف و نهی از منکر آنها وامی دارد. «أَ صَلاٰتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ» 5 تقلید از نیاکان،در مقابل دلیل و نصّ،سرچشمه ی بسیاری از انحرافات است.

«یَعْبُدُ آبٰاؤُنٰا»

ص :370

6 دین،نه از سیاست جداست و نه از اقتصاد. «أَ صَلاٰتُکَ» ... «نَتْرُکَ» ... «فِی أَمْوٰالِنٰا» 7 راه انبیا،مانع از آزادی بی قید و شرط است. «نَفْعَلَ فِی أَمْوٰالِنٰا مٰا نَشٰؤُا» 8 مالکیّت بر چیزی،دلیل جواز بر هر نوع مصرف کردن آن نیست. «نَتْرُکَ» ... «أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوٰالِنٰا مٰا نَشٰؤُا» (در قوانین شعیب،قانون کنترل مصرف بوده است) 9 تجلیل و ستایش مخالفان از ما،گاهی به خاطر سکوت و نگفتن حقّ است.

«إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ»

10 تعریف و تمجید مخالفان،گاهی جنبه ی استهزا دارد. «لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ»

[سوره هود (11): آیه 88]

اشاره

قٰالَ یٰا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلیٰ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ مٰا أُرِیدُ أَنْ أُخٰالِفَکُمْ إِلیٰ مٰا أَنْهٰاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ اَلْإِصْلاٰحَ مَا اِسْتَطَعْتُ وَ مٰا تَوْفِیقِی إِلاّٰ بِاللّٰهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ (88)

(شعیب)گفت:ای قوم من! آیا اندیشیده اید که اگر من دلیل روشنی از طرف پروردگارم داشته باشم و او مرا رزق نیکویی(مثل نبوّت)از سوی خود عطا کرده باشد،(چگونه می توانم مخالفت او کنم؟)و من نمی خواهم نسبت به آنچه شما را از آن نهی می کنم،خود مخالفت کنم(و مرتکب آن شوم).من به جز اصلاح به مقدار توانم،خواسته ی دیگری ندارم و جز به لطف خداوند،توفیقی برای من نیست،(از این روی)بر او توکّل کرده ام و به سوی او بازگشته ام.

نکته ها:

در آیه ی قبل،کفّار اعتراض داشتند که چرا ما از تصرّف در اموالمان آزاد نباشیم؟ حضرت شعیب علیه السلام در این آیه جواب می فرمایند که اگر من شما را از تصرّفِ بی قید و شرط محدود می کنم،به جهت اصلاح زندگی و جامعه ی شماست،نه به خاطر دشمنی،حسادت،تنگ نظری و یا امور دیگر،زیرا مصالح فردی نباید موجب ضرر و زیان به مصالح عمومی شود.

ص :371

پیام ها:

1 نبوّت بر اساس معجزه و بیّنه است. «کُنْتُ عَلیٰ بَیِّنَةٍ» (قوانین بر پایه دلیل است) 2 انبیا علیهم السلام همه چیز را از خدا می دانند. «رَبِّی» ، «رَزَقَنِی» 3 گمان نکنیم زندگیِ خوب،با کم فروشی و حرام خواری بدست می آید،زیرا انبیا و اولیای الهی بدون آلودگی به این گناهان،روزیِ نیکو داشته اند. «رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً» (روزی نیکو آن است که بر اساس کم فروشی و ظلم نباشد) 4 روزی انسان از خدا و به لطف اوست،نه به زرنگی. «رَزَقَنِی مِنْهُ» 5 در مقابل کفّار که می گفتند:«اموالنا»حضرت شعیب علیه السلام فرمود: «رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً» یعنی گمان نکنید که من مشکل مالی دارم.

6 آمر به معروف و ناهی از منکر باید قبل از دیگران،خودش اهل عمل باشد.

انبیا فقط طرّاح و فرمانده نبودند،بلکه خودشان از بهترین مصادیق اهل عمل بشمار می رفتند. «وَ مٰا أُرِیدُ أَنْ أُخٰالِفَکُمْ إِلیٰ مٰا أَنْهٰاکُمْ عَنْهُ» 7 انبیا علیهم السلام نه تنها بر خلاف دستورهای الهی عمل نمی کردند،بلکه حتّی به فکر خلاف هم نبودند. «وَ مٰا أُرِیدُ أَنْ...» 8 هدف انبیا علیهم السلام اصلاح انسان ها و جوامع بشری است. «إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الْإِصْلاٰحَ» 9 مرز کار انبیا توان و قدرت آنهاست،نه ساعت،روز،ماه و سال. «مَا اسْتَطَعْتُ» 10 اراده ی کارها از ما،ولی میزان توفیق از خداست. «إِنْ أُرِیدُ» ، «مٰا تَوْفِیقِی إِلاّٰ بِاللّٰهِ» 11 در کارها آخرین تلاش را به کار ببریم،ولی بدانیم که موفّقیّت به دست خداوند است. «مَا اسْتَطَعْتُ وَ مٰا تَوْفِیقِی...» 12 توکّل زمانی نتیجه بخش است که در کنارِ تلاش باشد. «مَا اسْتَطَعْتُ» ، «تَوَکَّلْتُ» 13 مصلح باید خود صالح و اهل ایمان،توکّل،انابه و سوز باشد. «مَا اسْتَطَعْتُ» ، «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ» 14 در این آیه برای آمر به معروف و ناهی از منکر این سفارها شده است:

الف:شخصاً اهل عمل باشد. «مٰا أُرِیدُ أَنْ أُخٰالِفَکُمْ إِلیٰ مٰا أَنْهٰاکُمْ عَنْهُ»

ص :372

ب:هدف او اصلاح جامعه باشد. «إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الْإِصْلاٰحَ» ج:توفیق کارش را از خداوند بداند. «وَ مٰا تَوْفِیقِی إِلاّٰ بِاللّٰهِ» د:همیشه بر او توکّل نماید. «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ» ه:در مشکلات به او پناه ببرد. «إِلَیْهِ أُنِیبُ»

[سوره هود (11): آیه 89]

اشاره

وَ یٰا قَوْمِ لاٰ یَجْرِمَنَّکُمْ شِقٰاقِی أَنْ یُصِیبَکُمْ مِثْلُ مٰا أَصٰابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صٰالِحٍ وَ مٰا قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ (89)

و(شعیب گفت:)ای قوم من! دشمنی و مخالفت با من،شما را به کاری وادار نسازد که(عذابی)مثل آنچه به قوم نوح،یا قوم هود(و)یا قوم صالح رسید به شما هم برسد و(می دانید که ماجرای)قوم لوط(چندان)از شما دور نیست.

پیام ها:

1 حتّی با مخالفان نیز با لحن خوب سخن بگوییم. «یٰا قَوْمِ» 2 به خاطر دشمنی با یک فرد،سرنوشت و سعادت خود و جامعه را به آتش نکشیم. «لاٰ یَجْرِمَنَّکُمْ شِقٰاقِی» 3 تاریخ اقوام بشری،به یکدیگر شباهت و پیوند دارد،و بازگو کردن آن،درس عبرت است. «مِثْلُ مٰا أَصٰابَ» 4 سرنوشت تلخ پیشینیان را ساده،شوخی،موسمی،موضعی،فردی و تصادفی نگیریم. «مِثْلُ مٰا أَصٰابَ قَوْمَ نُوحٍ...» (حضرت نوح،هود،صالح و لوط،قبل از حضرت شعیب بوده اند) 5 دست خدا برای قهر و عذاب باز است.او هر قومی را به هر شکل و در هر منطقه و در هر زمانی که بخواهد می تواند هلاک کند.همانطور که قوم حضرت نوح علیه السلام را با غرق کردن،قوم حضرت هود را با طوفان،قوم حضرت صالح علیه السلام را با صیحه ی آسمانی و قوم حضرت لوط علیه السلام را با ویرانی به قهر خود مبتلا نمود. «مِثْلُ مٰا أَصٰابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صٰالِحٍ»

ص :373

6 بهترین جریان تاریخی برای عبرت آموزی،نزدیک ترین آنهاست.قوم شعیب با قوم لوط،هم از لحاظ مکانی نزدیک بودند و هم از جنبه ی زمانی. «وَ مٰا قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ»

[سوره هود (11): آیه 90]

اشاره

وَ اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ (90)

(پس بیایید)و از پروردگارتان آمرزش بطلبید و به سوی او باز گردید.همانا پروردگار من،مهربان و دوستدار(توبه کنندگان)است.

نکته ها:

«ود»،به آن دوستی ای گفته می شود که دارای آثار بوده و استمرار داشته باشد.

پیام ها:

1 باید در کنار هشدار و اخطار به مخالفان،راه بازگشت و اصلاح را نیز به آنها ارائه داد. «اسْتَغْفِرُوا...» 2 طلب آمرزش و دوری از گناه،مقدّمه ی بازگشت به راه حقّ است. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ» 3 اگر استغفار و توبه کنیم،از جانب پروردگارمان جواب مثبت می شنویم.

«اسْتَغْفِرُوا»

... «إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ» 4 خداوند را آن گونه معرّفی کنیم که عشق بازگشت به سوی او آسان شود. «إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ» 5 رحمت خدا لحظه ای نیست،بلکه استمرار دارد و دارای آثار و برکات زیادی است. «إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ» (علاوه بر جمله ی اسمیّه، «رَحِیمٌ» صیغه ی مبالغه است) 6 خداوند نه تنها توبه پذیر است،بلکه توبه کننده را دوست دارد. «وَدُودٌ»

[سوره هود (11): آیه 91]

اشاره

قٰالُوا یٰا شُعَیْبُ مٰا نَفْقَهُ کَثِیراً مِمّٰا تَقُولُ وَ إِنّٰا لَنَرٰاکَ فِینٰا ضَعِیفاً وَ لَوْ لاٰ رَهْطُکَ لَرَجَمْنٰاکَ وَ مٰا أَنْتَ عَلَیْنٰا بِعَزِیزٍ (91)

ص :374

(کفّار)گفتند:ای شعیب! ما بسیاری از سخنان تو را درک نمی کنیم و ما تو را در میان خود شخص ضعیفی می بینیم و اگر بستگان تو نبودند،هر آینه تو را سنگسار می کردیم و تو بر ما(هیچ)برتری و قدرت و عزّتی نداری.

نکته ها:

کفّار به حضرت شعیب علیه السلام می گفتند:ما سخنان تو را درک نمی کنیم.مگر کلام آن حضرت چه بود که آنها نمی فهمیدند؟ آیا جز این بود که می فرمود:

1 من معجزه و بیّنه دارم. «کُنْتُ عَلیٰ بَیِّنَةٍ» 2 من دارای مشکل مالی و نیازمند شما نیستم. «رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً» 3 به آنچه می گویم،عمل می کنم. «مٰا أُرِیدُ أَنْ أُخٰالِفَکُمْ...» 4 به دنبال اصلاح جامعه هستم. «إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الْإِصْلاٰحَ» 5 آنچه در توان دارم تلاش می کنم. «مَا اسْتَطَعْتُ» 6 بر خدا توکّل و به سوی او انابه می کنم. «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ» 7 عاقبتِ پیشینیان را به شما هشدار می دهم. «مِثْلُ مٰا أَصٰابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ...» امّا کفّار،هم سخنانش را تحقیر کردند، «مٰا نَفْقَهُ» ،هم خودش را ضعیف دانستند، «فِینٰا ضَعِیفاً» ،هم فامیل و بستگانش را ناچیز شمردند، «رَهْطُکَ» ،هم به شکنجه ی سختی تهدیدش کردند، «لَرَجَمْنٰاکَ» و هم قدرت و عزّتش را نادیده گرفتند. «مٰا أَنْتَ عَلَیْنٰا بِعَزِیزٍ»

پیام ها:

1 انبیا و مبلّغان الهی،در راه دعوت مردم به صراط مستقیم،بیشترین اهانت ها را متحمّل شده اند. «مٰا نَفْقَهُ کَثِیراً مِمّٰا تَقُولُ...» 2 مخالفان انبیا،دلیل و منطق ندارند.منطق آنان توهین،شکنجه و کشتار است.

«لَرَجَمْنٰاکَ وَ مٰا أَنْتَ عَلَیْنٰا بِعَزِیزٍ»

ص :375

[سوره هود (11): آیه 92]

اشاره

قٰالَ یٰا قَوْمِ أَ رَهْطِی أَعَزُّ عَلَیْکُمْ مِنَ اَللّٰهِ وَ اِتَّخَذْتُمُوهُ وَرٰاءَکُمْ ظِهْرِیًّا إِنَّ رَبِّی بِمٰا تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ (92)

(شعیب)گفت:ای قوم من! آیا قبیله ی من نزد شما از خداوند عزیزتر است(که) شما(فرمان)او را پشت سر انداخته اید،(امّا برای کسان و خویشان من حساب باز کرده اید؟)همانا پروردگار من به آنچه عمل می کنید احاطه دارد.

پیام ها:

1 مراعاتِ حقّ مردم،گروه ها،احزاب و حقوق بین الملل نباید فوق مراعات حقّ الهی باشد.نگذاریم در صحنه های سیاسی و اجتماعی،خط خدا منزوی شود و تحت الشعاع قرار گیرد. «أَ رَهْطِی أَعَزُّ» 2 برای افراد لجوج،هشدار لازم است. «إِنَّ رَبِّی بِمٰا تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ»

[سوره هود (11): آیه 93]

اشاره

وَ یٰا قَوْمِ اِعْمَلُوا عَلیٰ مَکٰانَتِکُمْ إِنِّی عٰامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذٰابٌ یُخْزِیهِ وَ مَنْ هُوَ کٰاذِبٌ وَ اِرْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ (93)

و(شعیب گفت:)ای قوم من!(پس)هر چه در توان دارید انجام دهید،من(نیز) کار خودم را خواهم کرد.بزودی خواهید دانست(که)عذاب خوارکننده به سراغ چه کسی خواهد آمد و چه کسی دروغگوست.شما در انتظار باشید،من (نیز)همراه شما منتظرم.

پیام ها:

1 گاهی انبیا از تأثیر کلام خود مأیوس می شدند. «اعْمَلُوا عَلیٰ مَکٰانَتِکُمْ» 2 اگر از هدایت مردم مأیوس شدید،بر مواضع خود استقامت کنید. «إِنِّی عٰامِلٌ» 3 آنجا که موعظه کارساز نیست،باید تهدید را در پیش گرفت. «سَوْفَ تَعْلَمُونَ» 4 پاسخ تهدید را باید با تهدید داد. «لَرَجَمْنٰاکَ» ، «عَذٰابٌ یُخْزِیهِ» 5 مردم،حضرت شعیب را دروغگو می پنداشتند. «مَنْ هُوَ کٰاذِبٌ»

ص :376

6 ما به وظیفه ی خود عمل کنیم،آن گاه در انتظار امدادهای او باشیم. «إِنِّی عٰامِلٌ» ، «ارْتَقِبُوا»

[سوره هود (11): آیه 94]

اشاره

وَ لَمّٰا جٰاءَ أَمْرُنٰا نَجَّیْنٰا شُعَیْباً وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنّٰا وَ أَخَذَتِ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا اَلصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیٰارِهِمْ جٰاثِمِینَ (94)

و چون فرمان(قهر)ما آمد،شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند،به رحمت خود نجات دادیم و(آن گاه)صیحه ی(آسمانی)ستمگران را فرو گرفت، پس در خانه هایشان به رو افتادند(و مردند).

پیام ها:

1 قهر خداوند بر ستمگران،دیر و زود دارد،ولی سوخت و سوز ندارد. «وَ لَمّٰا جٰاءَ أَمْرُنٰا...» 2 صاعقه های آسمان تصادفی نیست،بلکه به فرمان الهی نازل می شود. «أَمْرُنٰا» 3 خداوند،ناجی و پشتیبان اهل ایمان است. «نَجَّیْنٰا» 4 ایمان به انبیا باید همراه حمایت از آنان باشد. «آمَنُوا مَعَهُ» بجای«آمنوا به» 5 ایمان،رمز نجات است. «نَجَّیْنٰا شُعَیْباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ» 6 بی توجّهی به دعوت انبیا،ظلم است. «أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا» 7 سرانجام ظلم و ظالم،نابودی است. «أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا» 8 عذاب الهی بر آنان به قدری سریع و عظیم بود که توان بیرون آمدن از خانه های خود را نداشتند. «دِیٰارِهِمْ» (ظاهراً عذاب در شب نازل شده است) 9 قهر الهی چنان می رسد که هر گونه قدرت فرار را از ظالمین می گیرد. «جٰاثِمِینَ»

[سوره هود (11): آیه 95]

اشاره

کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهٰا أَلاٰ بُعْداً لِمَدْیَنَ کَمٰا بَعِدَتْ ثَمُودُ (95)

(کفّار مدین آن چنان نابود شدند)که گویی هرگز در آن منطقه ساکن نبوده اند،آگاه باشید(لطف خدا)از مردم مدین دور باد،همان گونه(که)از قوم ثمود دور شد.

ص :377

نکته ها:

قهر الهی،از هر بمبی نابود کننده تر است،چرا که در هنگام بمباران،کم و بیش افرادی فرصت فرار پیدا می کنند و یا بعد از حادثه نجات می یابند.امّا وقتی عذاب خداوند و قهر او فرا می رسد،چنان قلع و قمع می کند که گویا هرگز کسی ساکن آن منطقه نبوده است.

پیام ها:

1 از قهر الهی هیچ راه فراری نیست. «کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهٰا» 2 برائت از ستمگران و مرگ و نفرین بر آنان،سیره ی الهی و قرآنی است. «بُعْداً لِمَدْیَنَ کَمٰا بَعِدَتْ ثَمُودُ»

[سوره هود (11): آیات 96 تا 97]

اشاره

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنٰا مُوسیٰ بِآیٰاتِنٰا وَ سُلْطٰانٍ مُبِینٍ (96) إِلیٰ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ مٰا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ (97)

و به تحقیق ما موسیٰ را با معجزه و براهین روشن فرستادیم،

به سوی فرعون و اشراف قومش(فرستادیم)،پس آنها(بجای پذیرفتن دعوت موسیٰ،)از فرمان فرعون پیروی کردند،در حالی که فرمان فرعون مایه ی رشد (و نجات)نبود.

نکته ها:

تعداد آیاتی که در قرآن مجید درباره ی حضرت موسی علیه السلام و قوم بنی اسرائیل وارد شده،در مورد هیچ پیامبر و امّت دیگری نیامده است،زیرا از این حضرت بیش از یکصد و سی مرتبه و در بیش از سی سوره نام برده شده است که خلاصه ترین آنها در این سوره است.

کلمه ی «سُلْطٰانٍ» ،به معنای سلطه است.گاهی به سلطه ی ظاهری گفته می شود و گاهی در سلطه ی منطقی و استدلالی بکار می رود.

ص :378

پیام ها:

1 ادّعای نمایندگی از جانب خدا باید همراه نشانه و دلیل باشد. «أَرْسَلْنٰا مُوسیٰ بِآیٰاتِنٰا وَ سُلْطٰانٍ مُبِینٍ» 2 منطق و معجزه ی انبیا علیهم السلام برای همه ی مردم،روشن و قابل فهم است. «مُبِینٍ» 3 از مهم ترین فلسفه ی بعثت انبیا علیهم السلام،طاغوت زدایی،آزادی و رهایی انسان ها از قید بندگی دیگران است. «إِلیٰ فِرْعَوْنَ» 4 بسیاری از مردم،پیروان طاغوت ها بوده اند. «فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ» 5 باید شعارهای تبلیغاتی طاغوت ها را خنثی کرد.

چون فرعون به دروغ اظهار می داشت که من شما را جز به راه رشد هدایت نمی کنم؛ «وَ مٰا أَهْدِیکُمْ إِلاّٰ سَبِیلَ الرَّشٰادِ» (1)،لذا خداوند در این آیه در مقام جواب می فرماید: «وَ مٰا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ» 6 همیشه علم و شناخت به تنهایی عامل دوری از انحراف نیست.(موسی حقّ را با دلیل و برهان،برای مردم روشن می کرد،ولی فرعون مردم را به انحراف دعوت می کرد و مردم از او فرعون پیروی می کردند)

[سوره هود (11): آیه 98]

اشاره

یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ اَلنّٰارَ وَ بِئْسَ اَلْوِرْدُ اَلْمَوْرُودُ (98)

او(فرعون)در روز قیامت،پیشاپیش قومش حرکت می کند،پس آنها را وارد آتش می سازد و چه بد جایگاهی است که به آن وارد می شوند.

نکته ها:

کلمه ی«ورد»به معنای آبی است که انسان به آن داخل می شود و کلمه ی«ورود» در اصل به معنای حرکت به سوی آب و نزدیک شدن به آن است،امّا کم کم به هر نوع داخل شدن بر چیزی اطلاق شده است.

ص :379


1- 1) .غافر،29.

پیام ها:

1 نشانه ی رشد برنامه ها و قوانین آن است که سبب ورود به بهشت شود،نه دوزخ. «وَ مٰا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ یَقْدُمُ قَوْمَهُ...» 2 کسانی که در دنیا جلودار و امام مردمند،در آخرت نیز پیشگام به سوی بهشت یا جهنّم خواهند بود.امامِ نور(عادل)،مردم را به طرف نور(بهشت)،و امامِ نار(ظالم)،به سمت نار(جهنّم)،هدایت خواهد کرد. «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیٰامَةِ»

[سوره هود (11): آیه 99]

اشاره

وَ أُتْبِعُوا فِی هٰذِهِ لَعْنَةً وَ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ بِئْسَ اَلرِّفْدُ اَلْمَرْفُودُ (99)

و در این دنیا با لعنتی بدرقه شدند و روز قیامت نیز چنین خواهد بود.(و این) چه بد عطایی است که به آنان داده می شود.

پیام ها:

1 هر کس دنباله رو فرعون ها و طاغوت ها شد،در دنیا و آخرت بد نامی و نفرین او را دنبال خواهد کرد. «فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ» ، «وَ أُتْبِعُوا» ... «لَعْنَةً»

[سوره هود (11): آیه 100]

اشاره

ذٰلِکَ مِنْ أَنْبٰاءِ اَلْقُریٰ نَقُصُّهُ عَلَیْکَ مِنْهٰا قٰائِمٌ وَ حَصِیدٌ (100)

(ای پیامبر!)این(مطالب،گوشه ای)از اخبار آبادی ها و شهرهایی است که ما آن را برای تو بازگو می کنیم،(البتّه)بعضی از آنها(هنوز)پابرجا هستند،ولی بعضی دیگر ویران شده اند.

نکته ها:

ممکن است منظور آیه این باشد که در بعض موارد،تنها خودشان را هلاک نمودیم از این روی آثارشان باقی است،ولی در بعضی دیگر آنها را همراه با تمامی آثار و خانه هایشان نابود کردیم.

بیان داستان در قرآن،دارای نقش و اثرات مهمّی است،زیرا؛ 1 دلنشین و جذّاب است.2 هموار کننده ی راه نفوذ و تأثیر بیشتر دلائل عقلی و

ص :380

برهانی است.3 دلیلی دیگر بر اعجاز پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله است که چگونه فردی درس ناخوانده چنین اخباری را می داند.4 برای شنوندگان آن درس عبرت است.

پیام ها:

1 بیان تاریخ به مقداری لازم است که سبب رشد،پندآموزی و هشدار باشد. «مِنْ أَنْبٰاءِ» (بعضی از تاریخ گذشتگان نه همه ی آن) 2 تاریخ نوح،هود،صالح،لوط،شعیب و موسی،از بخش مهم تاریخ بشری است. «أَنْبٰاءِ» ( «أَنْبٰاءِ» به معنای اخبار مهمّ است) 3 قرآن منبعی برای آشنایی با تاریخ گذشته و فرجام پیشینیان است.

4 گفتن داستان های صحیح،مستند و آموزنده،کاری خدایی است،از آن غفلت نکنیم. «نَقُصُّهُ» 5 داستان های قرآنی،صادق ترین و صحیح ترین قصه هاست،زیرا گوینده ی آنها خداست. «نَقُصُّهُ» 6 حساب تاریخ امّت ها از حساب آثار و بقایای آنها جداست،زیرا تاریخ امری ماندگار است،گرچه ممکن است از آثار و بقایای آنان خبری نباشد. «حَصِیدٌ»

[سوره هود (11): آیه 101]

اشاره

وَ مٰا ظَلَمْنٰاهُمْ وَ لٰکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَمٰا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ اَلَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مِنْ شَیْءٍ لَمّٰا جٰاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ مٰا زٰادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ (101)

و ما به آنان ظلم نکردیم،بلکه آنان خود بر خویشتن ستم روا داشتند و چون قهر پروردگارت آمد،پس(آن)خدایانی که به جای«اللّٰه»می خواندند،سودی به حال آنان نبخشید و آنان را جز ضرر و هلاکت چیزی نیفزودند.

نکته ها:

کلمه ی «تَتْبِیبٍ» از«تب»به معنای استمرار در زیان و هلاکت و نابودی است.

ص :381

پیام ها:

1 تنبیه و کیفر ظالم،ظلم نیست،بلکه عین عدل است. «وَ مٰا ظَلَمْنٰاهُمْ» 2 سرنوشت انسان،در گرو اعمال و رفتار خود اوست. «ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» 3 غیر از خداوند،هیچ کس و هیچ چیز دیگر،منجی انسان نیست. «فَمٰا أَغْنَتْ» 4 در برابر اراده ی الهی،هیچ کس و هیچ چیز را تاب مقاومت نیست. «مِنْ شَیْءٍ»

[سوره هود (11): آیه 102]

اشاره

وَ کَذٰلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذٰا أَخَذَ اَلْقُریٰ وَ هِیَ ظٰالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ (102)

و این چنین است مؤاخذه(و مجازاتِ)پروردگارت،زمانی که شهرها و آبادی های ستمگر را(با قهر خود)می گیرد.همانا مؤاخذه ی او(سخت)دردناک و شدید است.

پیام ها:

1 قهر و لطف خداوند،بر طبق یک سنّت پایدار و قانون جاوید است،نه بر اساس یک امر دفعی و تصادفی. «کَذٰلِکَ» 2 امّت های ستمگر،در معرض قهر الهی قرار دارند. «کَذٰلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ...» 3 تهدید در جای خود،یکی از عوامل مؤثّر تربیتی است. «أَخْذُ رَبِّکَ» 4 قهر خداوند،از شئون ربوبیّت اوست. «أَخْذُ رَبِّکَ» 5 عامل بدبختی و نزول قهر الهی،خود انسان ها هستند. «أَخَذَ الْقُریٰ وَ هِیَ ظٰالِمَةٌ» 6 قهر خدا زمانی است که سیمای منطقه را ظلم بگیرد. «أَخَذَ الْقُریٰ وَ هِیَ ظٰالِمَةٌ» 7 قهر خدا را ساده و ناچیز نشماریم. «إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ»

[سوره هود (11): آیه 103]

اشاره

إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لِمَنْ خٰافَ عَذٰابَ اَلْآخِرَةِ ذٰلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ اَلنّٰاسُ وَ ذٰلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ (103)

البتّه در این(یادآوری ها،)نشانه(و عبرتی)است برای کسی که از عذاب آخرت بترسد.

همان روزی که مردم را در آن گرد می آورند و آن روزی که(همه آن را)مشاهده می کنند و برای همه نمایان و مشهود است(و تمام اعمال و روحیّات هویدا می شود).

ص :382

پیام ها:

1 بیان داستان باید دارای جهت و هدف باشد. «لَآیَةً» 2 تنها کسانی که به آخرت ایمان دارند،داستان های حقیقی قرآن را سرمشق خود می گیرند. «لَآیَةً لِمَنْ خٰافَ عَذٰابَ الْآخِرَةِ» 3 خوف از قیامت(گرچه از روی یقین نباشد،بلکه بر اساس احتمال خطر باشد) سبب عبرت گرفتن می شود. «لَآیَةً لِمَنْ خٰافَ عَذٰابَ الْآخِرَةِ» 4 اجتماع و حضور مردم در قیامت،امری اجباری است،نه اختیاری. «مَجْمُوعٌ لَهُ النّٰاسُ» نه«یوم یجمع الناس» 5 روز قیامت،روز شهادت و گواهی است.هر کس و هر چیز،به سود یا ضرر دیگری گواهی می دهد و پرده ها در آن روز کنار می رود. «مَشْهُودٌ»

[سوره هود (11): آیات 104 تا 105]

اشاره

وَ مٰا نُؤَخِّرُهُ إِلاّٰ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ (104) یَوْمَ یَأْتِ لاٰ تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاّٰ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ (105)

و ما،آن(روز)را مگر برای مدّت معدودی به تأخیر نمی اندازیم.

روزی که(چون)بیاید،هیچ کس جز با اذن او حرفی نمی زند،پس(گروهی)از آنها بدبخت و سیه روز و(عدّه ای دیگر)خوشبخت و سعادتمندند.

نکته ها:

کلمه ی«سَعادت»،به معنای فراهم بودن اسباب نعمت و کلمه ی«شَقاوت»به معنای فراهم بودن اسباب گرفتاری است.

پیام ها:

1 زمان برپایی قیامت و به پایان رسیدن دنیا،از پیش مشخّص و معیّن شده است. «لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ» 2 فاصله ای که برای برپایی قیامت است،باز به خاطر دنبال کردن هدفی است.

ص :383

«لِأَجَلٍ»

و نفرمود:«الی اجل» 3 در روز قیامت سکوت بر همه ی افراد حکم فرماست،مگر افرادی که اجازه ی تکلّم داشته باشند. «لاٰ تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاّٰ بِإِذْنِهِ»

[سوره هود (11): آیات 106 تا 107]

اشاره

فَأَمَّا اَلَّذِینَ شَقُوا فَفِی اَلنّٰارِ لَهُمْ فِیهٰا زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ (106) خٰالِدِینَ فِیهٰا مٰا دٰامَتِ اَلسَّمٰاوٰاتُ وَ اَلْأَرْضُ إِلاّٰ مٰا شٰاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعّٰالٌ لِمٰا یُرِیدُ (107)

امّا(آن)کسانی که بدبخت شده اند،پس در آتش(اند و در آنجا)ناله ای(زار)و خروشی(سخت)دارند.

(و)تا آسمان ها و زمین پایدار است،در آن(آتش)جاودانند،مگر آنچه خداوند بخواهد،همانا پروردگارت هر چه را اراده کند،انجام می دهد.

نکته ها:

«زَفِیرٌ»

فریادی است که همراه با بیرون دادن نَفَس است و «شَهِیقٌ» ناله ای است طولانی که توأم با فرو بردن نَفَس است.بعضی نیز «زَفِیرٌ» را آغاز صدای الاغ و «شَهِیقٌ» را پایان آن دانسته اند.

همه ی افرادی که به دوزخ می روند،از لحاظ مدّت زمان حضور در آنجا یکسان نیستند،عدّه ای پس از مدّت کمی از دوزخ رهایی می یابند،بعضی دیگر برای مدّت بسیار طولانی در جهنّم می مانند و سرانجام خلاص می شوند،امّا گروهی برای همیشه در آنجا می مانند و هرگز از آن خارج نمی شوند.

کلمه ی«خلود»در مواردی که همراه با کلمه ی«ابد»آمده باشد،مثل: «خٰالِدِینَ فِیهٰا أَبَداً» (1)،به معنای همیشگی و جاودانگی است،نه به معنای مدّت طولانی.در این آیه اگر چه خلود تا زمان برقرار بودن آسمان ها و زمین بیان شده است و قرآن مدّت

ص :384


1- 1) .نساء،169 و جنّ،23.

زمان استقرار آنها را تعیین فرموده (1)،لیکن باز به معنای ابدیّت و همیشگی است،زیرا که «مٰا دٰامَتِ السَّمٰاوٰاتُ» در زبان و ادبیات عرب،کنایه ای است که برای ابدیّت و جاودانگی آورده می شود،اگر چه آسمان ها ابدی نیستند.

پیام ها:

1 انسان با انتخاب های خود باعث شقاوت خود می شود. «شَقُوا» نه «شَقُوا» 2 دست خداوند در نجات گروهی از دوزخیان(به دلیل جرم کمتر و یا استحقاق عفو و یا هر دلیل دیگری)باز است. «إِلاّٰ مٰا شٰاءَ رَبُّکَ»

[سوره هود (11): آیه 108]

اشاره

وَ أَمَّا اَلَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی اَلْجَنَّةِ خٰالِدِینَ فِیهٰا مٰا دٰامَتِ اَلسَّمٰاوٰاتُ وَ اَلْأَرْضُ إِلاّٰ مٰا شٰاءَ رَبُّکَ عَطٰاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ (108)

و امّا کسانی که خوشبخت(و سعادتمند)شده اند،پس تا آسمان ها و زمین پابرجاست،در بهشت جاودانند،مگر آنچه پروردگارت بخواهد(این)عطایی قطع ناشدنی است.

پیام ها:

1 عامل شقاوت و بدبختی انسان ها،اختیار و خواست خودشان است،ولی سعادت آنها با توفیق الهی است.لذا برای شقاوت جمله «شَقُوا» و برای سعادت،عبارت «سُعِدُوا» آمده است.

2 گرچه دست الهی در هر کاری باز است،حتّی برای بیرون کردن اهل بهشت از بهشت، «إِلاّٰ مٰا شٰاءَ رَبُّکَ» امّا با توجّه به فراز آخر این آیه «عَطٰاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ» و وعده هایی که در آیات دیگر داده شده،این کار را انجام نخواهد داد و وقتی کسی وارد بهشت شد،برای همیشه در آنجا خواهد ماند.

ص :385


1- 1) .ابراهیم،48 و انبیاء،104.

[سوره هود (11): آیه 109]

اشاره

فَلاٰ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِمّٰا یَعْبُدُ هٰؤُلاٰءِ مٰا یَعْبُدُونَ إِلاّٰ کَمٰا یَعْبُدُ آبٰاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنّٰا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ (109)

پس(ای پیامبر!)از آنچه این کفّار می پرستند در شک و تردید مباش،(که)آنها عبادت نمی کنند مگر همان گونه که قبلاً پدرانشان(بت ها را)عبادت می کرده اند،و همانا ما نصیب آنها را به طور کامل و بی کم و کاست خواهیم پرداخت.

پیام ها:

1 یک رهبر باید چنان در راه و هدف خود استوار و قاطع باشد که انحراف امّت نتواند او را دچار تزلزل و سستی کند. «فَلاٰ تَکُ» 2 مورد عتاب و خطاب قرار دادن شخصیّت ها،تأثیر روانی بیشتری در مردم دارد. «فَلاٰ تَکُ» 3 بت پرستان و مشرکان،منطق و استدلال ندارند. «یَعْبُدُ آبٰاؤُهُمْ» 4 نیاکان،در اعمال و رفتار آیندگان نقش دارند. «یَعْبُدُ آبٰاؤُهُمْ» 5 پیروی از سنّت ها و توجّه به افکار و عقاید نیاکان،در همه جا دارای ارزش نیست. «یَعْبُدُ آبٰاؤُهُمْ» 6 خداوند حتّی نسبت به کفّار و مشرکین نیز ظلم نمی کند. «لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ»

[سوره هود (11): آیه 110]

اشاره

وَ لَقَدْ آتَیْنٰا مُوسَی اَلْکِتٰابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ وَ لَوْ لاٰ کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ (110)

و به تحقیق ما به موسیٰ کتاب(تورات)دادیم،پس در آن اختلاف شد،و اگر سنّت پروردگارت(در مورد تأخیر عذاب کفّار)از پیش مقرّر نگشته بود،هر آینه(در همین دنیا)میان آنان داوری و حکم می شد(و به کیفر می رسیدند)و همانا آنان درباره ی آن در شکی هستند که موجب بدگمانی آنان است.

ص :386

پیام ها:

1 در هیچ دوره ای از تاریخ،تمام افراد قومی،هم عقیده نبوده اند. «فَاخْتُلِفَ فِیهِ» 2 از اختلاف مردم در دین و ایمان آوردن بعضی و کفر عدّه ای دیگر،ناراحت و نگران نباشیم که این حادثه ی جدیدی نیست. «آتَیْنٰا مُوسَی الْکِتٰابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ» 3 با اینکه در آیاتی از قرآن مجید،تورات،کتاب نور خوانده شده، (1)امّا باز هم مردم در آن نور اختلاف کرده اند. «فَاخْتُلِفَ فِیهِ» 4 خداوند،خود نیز سنّت های خویش را مراعات کرده و زیر پا نمی گذارد،چرا که قبل از هر کس،این قانونگذار است که باید احترام قانون را داشته باشد. «وَ لَوْ لاٰ کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ» (خداوند دنیا را محلّ داوری قرار نداده است) 5 سنّت های الهی،بر اساس مقام ربوبیّت اوست. «سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ» 6 مهلت دادن به اختلاف کنندگان در کتاب آسمانی،از سنّت های الهی است.

«کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ»

[سوره هود (11): آیه 111]

اشاره

وَ إِنَّ کُلاًّ لَمّٰا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمٰالَهُمْ إِنَّهُ بِمٰا یَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (111)

و قطعاً پروردگارت(جزای)تمام اعمال آنان را حتماً بطور کامل خواهد داد، همانا او به(تمام)آنچه(مردم)عمل می کنند،آگاه است.

پیام ها:

1 در جهان بینی الهی،هیچ عملی بدون جواب و پاداش نیست. «لَیُوَفِّیَنَّهُمْ» 2 در پاداش یا کیفر الهی،هیچ کم و کاستی وجود ندارد. «لَیُوَفِّیَنَّهُمْ» 3 جزای کامل خداوند،بر اساس آگاهی کامل او از اعمال مردم است. «خَبِیرٌ»

ص :387


1- 1) .مائده،44 و انعام،91.

[سوره هود (11): آیه 112]

اشاره

فَاسْتَقِمْ کَمٰا أُمِرْتَ وَ مَنْ تٰابَ مَعَکَ وَ لاٰ تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (112)

پس(ای پیامبر!)همان گونه که مأمور شده ای،استوار باش و(نیز)هر کس که با تو،به سوی خدا آمده است،و سرکشی نکنید که او به آنچه می کنید بیناست.

نکته ها:

در روایات آمده است که پیامبر فرمود:سوره ی هود مرا پیر کرد.و گفته اند که مراد حضرت این آیه از سوره ی هود بوده است. (1)اگر چه فراز نخست این آیه «فَاسْتَقِمْ کَمٰا أُمِرْتَ» در سوره ی دیگری (2)از قرآن مجید نیز آمده،امّا آیه ی فوق به چنین خصوصیّتی معروف شده است.شاید سنگینی این آیه،وجود فرازهای دیگری از تاریخ است که در آیه بیان نشده و آن،استقامت یاران پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله است که همه ی آنها وفادار نبودند و پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله از بی وفایی و ناپایداری آنان در ناراحتی بود.

پیام ها:

1 حال که خداوند کیفر و پاداش همه را بدون کم و کاست می دهد،پس استقامت کن. «کُلاًّ لَمّٰا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ» ... «فَاسْتَقِمْ» 2 نتیجه ی تاریخ انبیا،استقامت است. «فَاسْتَقِمْ» 3 در استقامت و پایداری،رهبر باید پیشگام همه باشد. «فَاسْتَقِمْ» (شرایط مکّه برای مسلمانان صدر اسلام،دشوار و نیاز به استقامت بوده است) 4 پایداری زمانی ارزش دارد که در همه ی امور باشد.در عبادت،در ارشاد، تحمل ناگواری ها و مانند آن. «فَاسْتَقِمْ» 5 عمل باید بر طبق نص و فرمان الهی باشد،نه بر اساس قیاس و استحسان و خیال و امثال آن. «کَمٰا أُمِرْتَ» 6 پایداری رهبر بدون همراهی و پایداری امّت بی نتیجه است. «وَ مَنْ تٰابَ مَعَکَ»

ص :388


1- 1) .تفسیر نمونه.
2- 2) .شوریٰ،15

7 رجوع و بازگشت به خدا،بهای سنگینی را می طلبد و آن،استقامت و پایداری در راه مستقیم و عدم بازگشت به مسیر قبل از توبه است. «وَ مَنْ تٰابَ مَعَکَ» 8 همه چیز باید طبق فرمان باشد،نه زیاده روی و طغیان. «کَمٰا أُمِرْتَ» ... «وَ لاٰ تَطْغَوْا» 9 رهبر و امّت باید در راه مستقیم حرکت کنند و از افراط و تفریط بپرهیزند.

«فَاسْتَقِمْ»

، «وَ لاٰ تَطْغَوْا» 10 استقامت در دین،پاداش الهی را در پی دارد. «فَاسْتَقِمْ» ... «إِنَّهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»

[سوره هود (11): آیه 113]

اشاره

وَ لاٰ تَرْکَنُوا إِلَی اَلَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ اَلنّٰارُ وَ مٰا لَکُمْ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مِنْ أَوْلِیٰاءَ ثُمَّ لاٰ تُنْصَرُونَ (113)

و به ستمگران تمایل و تکیه نکنید که آتشِ(عذاب)شما را فرا می گیرد و(در این صورت)برای شما در برابر خداوند،هیچ دوست و سرپرستی نیست،پس (از هیچ ناحیه ای)مورد کمک قرار نخواهید گرفت.

نکته ها:

در روایات می خوانیم که مودّت و محبّت به ظالم و اطاعت از او،از مصادیق رکون به ظالم محسوب می شود.در روایتی می فرماید:به ستمگر امیدی نداشته باش،گرچه او فامیل و دوست تو باشد.«و ان کان حمیما قریباً» (1)در کافی،نیز این روایت آمده که اگر به مقدار زمانِ دست به جیب کردن ستمگر برای بخشش، راضی به زنده بودن او باشی،رکون و تکیه بر ظالم کرده ای که خدا از آن نهی نموده است. (2)

از آنجا که اطاعت از اولی الامر،واجب و از سوی دیگر،رکون به ظالم حرام است،پس اولی الامر نمی تواند ظالم باشد،بلکه باید معصوم نیز باشد،زیرا گناه از مصادیق ظلم به شمار می رود.

رکون و تکیه بر ظالم،آتش خداوند را در پی دارد،پس وضعیّت خود ظالم چگونه خواهد بود؟!

ص :389


1- 1) .تفسیر کنز الدقائق.
2- 2) .کافی،ج 5،ص 108.

پیام ها:

1 هر گونه تمایل و اعتماد به ستمگران داخلی و خارجی،ممنوع است. «لاٰ تَرْکَنُوا» (ستمگران،لایق پیروی و رهبری نیستند) 2 تکیه بر ستمگران،گناه کبیره است.(هر گناهی که قرآن درباره ی آن وعده ی آتش داده،گناه کبیره است) «لاٰ تَرْکَنُوا» ... «فَتَمَسَّکُمُ النّٰارُ» 3 به جای تمسّک به ظالم،به خدا توکّل کنیم. «وَ مٰا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّٰهِ مِنْ أَوْلِیٰاءَ» 4 نتیجه ی تکیه بر ستمگران،غربت و تنهایی است. «ثُمَّ لاٰ تُنْصَرُونَ»

[سوره هود (11): آیات 114 تا 115]

اشاره

وَ أَقِمِ اَلصَّلاٰةَ طَرَفَیِ اَلنَّهٰارِ وَ زُلَفاً مِنَ اَللَّیْلِ إِنَّ اَلْحَسَنٰاتِ یُذْهِبْنَ اَلسَّیِّئٰاتِ ذٰلِکَ ذِکْریٰ لِلذّٰاکِرِینَ (114) وَ اِصْبِرْ فَإِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یُضِیعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِینَ (115)

و نماز را در دو طرف روز و اوایل شب بپادار،(زیرا)بدرستی که کارهای نیکو (همچون نماز)،بدی ها را محو می کند،این(فرمان)،تذکّری است برای اهل ذکر.

و پایدار باش،که همانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند.

نکته ها:

اشاره

در روایات،مراد از دو طرف روز،صبح و مغرب،و مراد از اوایل شب،نماز عشا بیان شده است. (1)البتّه این آیه در مقام بیان تمام نمازهای روزانه نیست.

شخصی از اعمال زشت خویش ناراحت بود،لذا پس از نماز در مسجد از پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله خواست تا او را حدّ بزند،حضرت به او فرمود:چون بعد از آن عمل خلاف،در نماز جماعت شرکت کرده ای،خداوند تو را بخشید. (2)

از امام صادق علیه السلام سؤال شد که شخصی از طریق طاغوت درآمدهایی را بدست آورده وبا امید به آیه ی «إِنَّ الْحَسَنٰاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئٰاتِ» به فقرا کمک می کند و به حج

ص :390


1- 1) .تفسیر کنز الدقائق.
2- 2) .تفسیر مجمع البیان.

می رود؟ حضرت فرمود:«انّ الخطیئة لا تکفر الخطیئة»گناه را نمی توان با گناه پوشاند. (1)آنچه را بدست آورده مالِ مردم است و تصرّف در مال مردم به هر شکل حرام است.

امید بخش ترین آیه ی قرآن

حضرت علی علیه السلام بر جمعی وارد شده و از آنها سؤال فرمودند:آیا می دانید امیدبخش ترین آیه ی قرآن کدام است؟! هر کس به فراخور حال خویش آیه ای را عنوان کرد:

بعضی گفتند:آیه ی «إِنَّ اللّٰهَ لاٰ یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مٰا دُونَ ذٰلِکَ» (2)یعنی خداوند جز شرک،گناهان دیگر را می بخشد.

بعض دیگر بر آن بودند که این آیه است؛ «وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّٰهَ یَجِدِ اللّٰهَ غَفُوراً رَحِیماً» (3)یعنی هر کس خلافکار و ظالم باشد ولی استغفار کند،خداوند را بخشنده و مهربان خواهد یافت.

عدّه ای اظهار داشتند آیه ی «یٰا عِبٰادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلیٰ أَنْفُسِهِمْ،لاٰ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّٰهِ،إِنَّ اللّٰهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً» (4)یعنی ای بندگان من که در حقّ خود اسراف کرده اید! از رحمت خدا مأیوس نشوید،زیرا او همه ی گناهان را می بخشد.

تعدادی هم نظر به این آیه داشتند؛ «وَ الَّذِینَ إِذٰا فَعَلُوا فٰاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ،ذَکَرُوا اللّٰهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّٰهُ» (5)یعنی کسانی که اگر کار زشتی انجام دادند و به خودشان ظلم کردند،یاد خداوند می کنند و برای گناهان خویش استغفار می نمایند،و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد.

بعد از اینکه حضرت نظرات آنان را شنید،فرمودند:از حبیبم رسول خدا صلی اللّٰه علیه و آله شنیدم که فرمود:امیدبخش ترین آیه در قرآن این آیه است: «أَقِمِ الصَّلاٰةَ طَرَفَیِ النَّهٰارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ،إِنَّ الْحَسَنٰاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئٰاتِ» سپس پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله ادامه دادند:یا علی! سوگند

ص :391


1- 1) .تفسیر کنز الدقائق.
2- 2) .نساء،48.
3- 3) .نساء،110.
4- 4) .زمر،53.
5- 5) .آل عمران،134.

به خداوندی که مرا بشیر و نذیر به سوی مردم مبعوث کرد،وقتی که انسان برای نماز وضو بگیرد،گناهانش ریخته می شود،و زمانی که رو به قبله کند،پاک می شود.یا علی! مثال اقامه کننده ی نمازهای روزانه،مثل کسی است که هر روز پنج مرتبه در نهر آبی که جلوی منزل اوست خود را شستشو کند. (1)

پیام ها:

1 رهبر باید الگوی مردم باشد. «فَاسْتَقِمْ» ... «أَقِمِ...» 2 نماز را باید با شرایط و آداب کامل بجای آورد.در کلمه ی «فَأَقٰامَهُ» ،معنای کمال و تمام نهفته است. «أَقِمِ الصَّلاٰةَ» 3 نماز قوّت قلب مؤمنان است.چون در آیات گذشته،فرمان به استقامت و عدم اعتماد به ظالمان مطرح شد و این امور نیاز به روحیّه بالا دارد،لذا در این آیه، خداوند امر به تقویت روح با اهرم نماز می فرماید. «فَاسْتَقِمْ» ... «وَ أَقِمِ الصَّلاٰةَ» 4 نمازها را باید در وقت مقرّر انجام داد. «طَرَفَیِ النَّهٰارِ» 5 نماز،روشن ترین نمونه ی کار نیک است. «أَقِمِ» ... «إِنَّ الْحَسَنٰاتِ...» 6 اعمال انسان در یکدیگر تأثیر دارند. «إِنَّ الْحَسَنٰاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئٰاتِ» 7 دستور به نماز،روشن ترین پند خداست. «ذٰلِکَ ذِکْریٰ» (نماز،ذکر الهی است) 8 همه ی افراد از تذکّرات الهی،بهره مند نمی شوند. «ذِکْریٰ لِلذّٰاکِرِینَ» 9 برپایی و اقامه ی نماز،پشتکار و حوصله می خواهد. (2)«أَقِمِ الصَّلاٰةَ» ، «وَ اصْبِرْ»

ص :392


1- 1) .تفاسیر مجمع البیان و کنز الدقائق.
2- 2) .در آیه ای دیگر می فرماید:«و أمر اهلک بالصلاة و اصطبر علیها»طه،132.

[سوره هود (11): آیه 116]

اشاره

فَلَوْ لاٰ کٰانَ مِنَ اَلْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْفَسٰادِ فِی اَلْأَرْضِ إِلاّٰ قَلِیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنٰا مِنْهُمْ وَ اِتَّبَعَ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا مٰا أُتْرِفُوا فِیهِ وَ کٰانُوا مُجْرِمِینَ (116)

پس چرا در قرون قبل از شما،صاحبان علم و قدرتی نبودند تا مردم را از فساد در زمین باز دارند،مگر گروه کمی از کسانی که از میان آنان نجاتشان دادیم،و ستمگران دنباله رو و دلبسته ی مال و مقامی شدند که در آن مست و سرکش شده بودند و آنان مردمی مجرم و گناهکار بودند.

نکته ها:

کلمه ی «بَقِیَّةٍ» که 3 بار در قرآن آمده،به معنای باقیمانده است،امّا معمولاً در لغت عرب،به فضل و قدرت گفته می شود.شاید به خاطر آنکه انسان اجناس نفیس را نزد خود ذخیره می کند و باقی نگه می دارد،و شاید هم به جهت آنکه افرادی در صحنه باقی می مانند که دارای قدرت و قوّت بیشتری هستند.

در این آیه خداوند از گروهی انتقاد کرده که چرا مجهّز به علم و قدرت نمی شوند تا جامعه را هشدار دهند.

این هشدار با لحن «فَلَوْ لاٰ» بارها در قرآن تکرار شده است،از جمله:آیه ی «فَلَوْ لاٰ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طٰائِفَةٌ» (1)و آیه ی «لَوْ لاٰ یَنْهٰاهُمُ الرَّبّٰانِیُّونَ وَ الْأَحْبٰارُ» (2)چون آیه ی 114 پیرامون نماز و این آیه در مورد نهی از منکر است،بجاست تا به آیاتی از قرآن مجید که در آنها مسائل«نماز»و«امر به معروف و نهی از منکر»در کنار هم و متأثّر از یکدیگر آمده،اشاره ای داشته باشیم.از جمله ی این آیات عبارتند از:

الف: «إِنَّ الصَّلاٰةَ تَنْهیٰ عَنِ الْفَحْشٰاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (3)قطعاً نماز،انسان را از زشتی ها و منکرات باز می دارد.

ب: «إِنَّ الْحَسَنٰاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئٰاتِ» (4)همانا خوبی ها(مثل نماز)بدی ها را محو می کند.

ج: «أَقِمِ الصَّلاٰةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ» (5)نماز به پادار و امر به معروف کن و از منکر بازدار.

د: «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّٰاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقٰامُوا الصَّلاٰةَ وَ آتَوُا الزَّکٰاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ» (6)

ص :393


1- 1) .توبه،122.
2- 2) .مائده،63.
3- 3) .عنکبوت،45.
4- 4) .هود،114.
5- 5) .لقمان،14.
6- 6) .حج،41.

مؤمنان واقعی آنانند که اگر در زمین به آنها مکنت و قدرت بخشیم،نماز به پا می دارند و زکات می پردازند.

پیام ها:

1 در همه ی زمان ها،افراد بی تفاوت نسبت به مفاسد اجتماعی،محکوم و مورد انتقادند. «فَلَوْ لاٰ کٰانَ مِنَ الْقُرُونِ...» 2 بیشترین مسئولیّت در نهی از منکر،بر عهده ی صاحبان علم و قدرت است.

«أُولُوا بَقِیَّةٍ»

3 در هر جامعه ای،افراد مصلح و دلسوز در اقلیّت هستند. «إِلاّٰ قَلِیلاً» 4 رمز سقوط امّت های پیشین،بی تفاوتی و ترک نهی از منکر بوده است. «إِلاّٰ قَلِیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنٰا» 5 نتیجه ی دلسوزی مصلحین و اصلاح جامعه،نجات از قهر الهی است. «أَنْجَیْنٰا» 6 ظلم،عیّاشی و جرم،اضلاع مثلث شوم سقوط و هَلاکت اند. «ظَلَمُوا» ، «أُتْرِفُوا» ، «مُجْرِمِینَ»

[سوره هود (11): آیه 117]

اشاره

وَ مٰا کٰانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ اَلْقُریٰ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهٰا مُصْلِحُونَ (117)

و پروردگار تو بر آن نبوده تا آبادی هایی را که مردمش اصلاح گرند،به ظلم و ستم هلاک کند.

نکته ها:

پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:مراد از اصلاح در آیه،انصاف مردم نسبت به یکدیگر است. (1)

پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله فرمود:ای ابن مسعود! با مردم رفتاری منصفانه داشته باش و خیرخواه آنان باش و به آنان رحم کن.اگر چنین باشی و خدا بر مردم شهری غضب کند که تو در میان آنان هستی،به سوی تو نظر می کند و به خاطر تو،به آنان رحم می کند. (2)

ص :394


1- 1) .تفسیر مجمع البیان.
2- 2) .بحار،ج 74،ص 109.

پیام ها:

1 قهر خداوند،دلیل دارد. «لِیُهْلِکَ الْقُریٰ بِظُلْمٍ» 2 صالح بودن تنها کافی نیست،بلکه باید«مصلح»بود. «مٰا کٰانَ رَبُّکَ» ... «وَ أَهْلُهٰا مُصْلِحُونَ» (یکی از موارد ایمنی از عذاب الهی،اصلاح طلبی مردم است)

[سوره هود (11): آیه 118]

اشاره

وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ اَلنّٰاسَ أُمَّةً وٰاحِدَةً وَ لاٰ یَزٰالُونَ مُخْتَلِفِینَ (118)

و اگر پروردگارت می خواست،هر آینه همه ی مردم را(با اجبار)،یک امّت واحده(و دارای یک عقیده ی حق)قرار می داد،در حالی که هم چنان اختلاف می ورزند.

نکته ها:

در قرآن مجید،بارها به مسئله ی آزادی انسان ها در انتخاب راه و عقیده اشاره شده است.یعنی با اینکه خداوند مردم را به سوی خویش هدایت می فرماید،امّا هرگز در این راه اجبار نمی کند و به پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه و آله نیز حقّ مجبور کردن مردم را نداده است،بلکه فقط از آن حضرت خواسته که مردم را تذکّر دهد و راه را به آنان یادآوری نماید. «إِنَّمٰا أَنْتَ مُذَکِّرٌ، لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ» (1).بنا بر این،خداوند راه تقویٰ و فجور را به نحوی که فطرت انسان خوبی ها و بدی ها را از درون درک کند،الهام می فرماید،و از بیرون هم انبیا علیهم السلام را برای راهنمایی می فرستد و این خود انسان است که با اراده و اختیار کامل راه خویش را برمی گزیند.

پیام ها:

1 سنّت الهی در آفرینش انسان،بر اساس آزادی و انتخاب عقاید و افکار است.

«لَوْ شٰاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النّٰاسَ أُمَّةً وٰاحِدَةً»

2 خواست خداوند،قابل تخلّف نیست. «لَوْ شٰاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ» 3 در هیچ زمان همه ی مردم یک دست نبوده اند. «وَ لاٰ یَزٰالُونَ مُخْتَلِفِینَ»

ص :395


1- 1) .غاشیه،21.

4 دلیل اختلاف مردم،قدرت آزاد بودن آنان است. «لَوْ شٰاءَ» ... «وَ لاٰ یَزٰالُونَ مُخْتَلِفِینَ»

[سوره هود (11): آیه 119]

اشاره

إِلاّٰ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذٰلِکَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ اَلْجِنَّةِ وَ اَلنّٰاسِ أَجْمَعِینَ (119)

مگر کسی که پروردگارت به او رحم کند،و(خداوند)برای همین(رحمت)مردم را آفرید، و فرمان پروردگارت صادر شده که دوزخ را از جنّ و انس پر خواهد کرد.

نکته ها:

بعضی گفته اند:معنای آیه این است که مردم دائماً اختلاف دارند،مگر کسانی که در سایه ی لطف و رحمت الهی،گرفتار اختلاف نشوند و خداوند برای همین وحدت کلمه،آنان را آفرید. (1)

فلسفه ی آفرینش انسان،در آیات قرآن با عناوین مختلفی مطرح شده است:در یک جا می خوانیم: «وَ مٰا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّٰ لِیَعْبُدُونِ» (2)که دلیل آفرینش جنّ و انسان،عبادت آنها دانسته شده است.در جای دیگری می فرماید: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیٰاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (3)یعنی خداوند،مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید.و در آیه ی فوق نیز آمده است: «لِذٰلِکَ خَلَقَهُمْ» یعنی ما انسان ها را آفریدیم تا مشمول رحمت خویش نماییم.در ظاهر به نظر می رسد که فلسفه ی آفرینش انسان،سه عنوان متفاوت یعنی:عبادت،آزمایش و رحمت است.امّا با کمی دقّت نظر متوجّه می شویم که هر سه موضوع دارای یک نقطه ی مشترک هستند و آن تکامل روحی و معنوی انسان هاست.

در آیه ی قبل آمد که انسان آزاد است و در آخر این آیه می فرماید:ما حتماً دوزخ را از انسان و جنّ پر می کنیم.آنچه از جمع بین این دو آیه فهمیده می شود،این است که انسان در انتخاب راه آزاد است،ولی به خاطر پذیرش راه باطل،جهنّمی می شود.

در روایات متعدّد آمده است که نمونه ی روشن اختلاف مردم،مسأله ی رهبری

ص :396


1- 1) .تفسیر أطیب البیان.
2- 2) .ذاریات،56.
3- 3) .ملک،2.

معصوم است که طبیعتاً به جز آن گروه که مشمول رحمت الهی و در خط اهل بیت علیهم السلام و پیشوایان معصوم قرار گرفته اند،بقیه ی مردم منحرف شده اند. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:خداوند انسان را آفرید تا کارهایی انجام دهد و مستحقّ رحمت الهی شوند. (2)

پیام ها:

1 تنها راه برچیده شدن اختلافات،لطف و رحمت الهی است. «إِلاّٰ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ» 2 عامل وحدت،فقط امدادهای الهی است و محورهای دنیوی و مادّی،اموری فانی،مقطعی،یک بعدی و خیالی اند. «إِلاّٰ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ» 3 فلسفه ی خلقت بشر،پذیرش و دریافت رحمت الهی است. «وَ لِذٰلِکَ خَلَقَهُمْ» 4 خداوند قوانین و سنّت هایی را بر خود لازم کرده است. «وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ» 5 قهر حتمی الهی،بعد از لطف او و فرستادن انبیا و کتب و موعظه و هشدار و مهلت دادن مطرح است. «رَحِمَ رَبُّکَ» ... «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ» 6 خداوند با قرار دادن فطرت و عقل از درونِ انسان و ارسال انبیا و کتب آسمانی از بیرون،حجّت را بر مردم تمام کرده است «وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ» 7 جهنّم محدودیّت دارد. «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ» 8 جنّ نیز مانند انسان،دارای تکلیف و کیفر و پاداش است. «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّٰاسِ»

[سوره هود (11): آیه 120]

اشاره

وَ کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبٰاءِ اَلرُّسُلِ مٰا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤٰادَکَ وَ جٰاءَکَ فِی هٰذِهِ اَلْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِکْریٰ لِلْمُؤْمِنِینَ (120)

و هر یک از سرگذشت انبیای(قبلی)،که برای تو بازگو کردیم،چیزی است که دلت را بدان محکم گردانیم،و در این(اخبار)،برای تو حقایق و برای اهل ایمان، پند و تذکّری آمده است.

ص :397


1- 1) .تفسیر کنز الدقائق.
2- 2) .تفسیر نور الثقلین؛توحید صدوق،ص 403.

پیام ها:

1 نقل بخش های مهم تاریخ و آگاهی دادن به آن،یکی از شیوه های تربیتی است.

«نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبٰاءِ الرُّسُلِ»

2 بیان سرگذشت انبیا علیهم السلام بار تربیتی دارد و کلمه و نکته ای از آن بی دلیل نیست. «کُلاًّ» 3 داستان های قرآنی،برگزیده ای از سرگذشت زندگانی انبیا علیهم السلام است. «نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبٰاءِ الرُّسُلِ» 4 داستان های قرآنی هدفدار است،نه وسیله سرگرمی و یا اغفال. «نَقُصُّ عَلَیْکَ» ... «مٰا نُثَبِّتُ» 5 در نقل داستان باید آن فرازهایی مورد توجّه قرار گیرد که دارای بار ارزشی است. «مٰا نُثَبِّتُ» 6 بهترین داستان آن است که مایه ی آرامش خاطر باشد. «مٰا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤٰادَکَ» 7 آرام بخش دلها خداوند است. «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤٰادَکَ» 8 انبیا علیهم السلام نیز به تقویت روحیّه نیاز دارند. «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤٰادَکَ» 9 هرگز با باطل آرامش واقعی و دائمی صورت نمی گیرد. «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤٰادَکَ وَ جٰاءَکَ فِی هٰذِهِ الْحَقُّ» 10 یک مُبلّغ،زمانی در تبلیغ و موعظه خود موفق است که از ثبات و اطمینان کامل برخوردار باشد. «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤٰادَکَ» 11 همه ی داستان های قرآنی حقیقت دارد و با نوعی برهان و دلیلِ قابل قبول همراه است. «الْحَقُّ» 12 در تبلیغ باید ابتدا آرامش خاطر،بعد کلام مستدلّ و سپس موعظه باشد.

«فُؤٰادَکَ»

، «الْحَقُّ» ، «مَوْعِظَةٌ» 13 بهترین شیوه های تربیتی،تنها در مورد انسان های آماده کارساز است. «ذِکْریٰ لِلْمُؤْمِنِینَ»

ص :398

[سوره هود (11): آیات 121 تا 122]

اشاره

وَ قُلْ لِلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ اِعْمَلُوا عَلیٰ مَکٰانَتِکُمْ إِنّٰا عٰامِلُونَ (121) وَ اِنْتَظِرُوا إِنّٰا مُنْتَظِرُونَ (122)

و به کسانی که ایمان نمی آورند بگو:هر چه در توان دارید انجام دهید،ما نیز انجام می دهیم.

و شما در انتظار باشید،ما هم منتظریم.

پیام ها:

1 ابلاغ تهدید و بشارت،وظیفه ی انبیاست. «قُلْ» 2 انسان آزاد است و انبیا علیهم السلام نیز بر او تحمیلی ندارند. «اعْمَلُوا عَلیٰ مَکٰانَتِکُمْ» 3 کسی که موعظه پذیر نیست و تذکّر به حال او سودی ندارد،باید تهدید شود.

«اعْمَلُوا عَلیٰ مَکٰانَتِکُمْ»

4 مبلّغ باید به راه و هدف خود،ایمان کامل داشته باشد. «إِنّٰا عٰامِلُونَ» ، «إِنّٰا مُنْتَظِرُونَ» 5 در تبلیغ باید با هر کسی به تناسب عقل و فهم خود او سخن گفت،با افراد لجوج و عنود،با قهر و تهدید. «انْتَظِرُوا» 6 فرجامی نیکو در انتظار پیامبر و مؤمنان است. «إِنّٰا مُنْتَظِرُونَ»

[سوره هود (11): آیه 123]

اشاره

وَ لِلّٰهِ غَیْبُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ اَلْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ مٰا رَبُّکَ بِغٰافِلٍ عَمّٰا تَعْمَلُونَ (123)

و نهان آسمان و زمین تنها برای خداوند است و تمام امور به او باز گردانده می شود،پس بنده ی او باش(و تنها او را پرستش کن)و بر او توکّل نمای و پروردگارت از عملکرد شما غافل نیست.

نکته ها:

علم غیب،به طور مطلق مخصوص خداست،امّا به اذن و اراده ی الهی،پیامبران نیز

ص :399

از علم غیب برخوردارند. «عٰالِمُ الْغَیْبِ فَلاٰ یُظْهِرُ عَلیٰ غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّٰ مَنِ ارْتَضیٰ مِنْ رَسُولٍ» (1)

پیام ها:

1 آگاهی از اسرار جهان مخصوص خداوند است. «لِلّٰهِ غَیْبُ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ» 2 زمین و آسمان(تمام هستی)،علاوه بر ظاهر،دارای غیب و نهانی نیز هست.

«لِلّٰهِ غَیْبُ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ»

3 مرجع همه چیز او و بازگشت هر چیزی به سوی اوست. «إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ» 4 ایمان به غیب،زمینه ساز عبادت و توکّل بر خداوند است. «لِلّٰهِ غَیْبُ» ... «فَاعْبُدْهُ» 5 هر کس به خداوند توکّل کند،مورد لطف او قرار می گیرد. «وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ مٰا رَبُّکَ بِغٰافِلٍ...» 6 آگاهی بر عملکرد انسان،از شئون ربوبیّت خداوند است. «وَ مٰا رَبُّکَ» ...

«الحمد لله رب العالمین»

ص :400


1- 1) .جنّ،26.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109