سرشناسه : کلینی، محمد بن یعقوب، - 329ق.
عنوان قراردادی : الکافی .اصول . فارسی - عربی
عنوان و نام پدیدآور : ترجمه اصول کافی/ تالیف محمد کلینی؛ ترجمه صادق حسن زاده.
مشخصات نشر : تهران: قائم آل محمد، 1385.
مشخصات ظاهری : 4ج.
شابک : 170000 ریال: دوره، چاپ دوم 964-8911-10-X : ؛ 210000 ریال (دوره، چاپ سوم) ؛ ج.1، چاپ دوم 964-8911-06-1: ؛ ج.2، چاپ دوم: 964-8911-07-X ؛ ج.3، چاپ دوم 964-8911-08-8: ؛ ج.4، چاپ دوم : 964-8911-09-6
وضعیت فهرست نویسی : برونسپاری
یادداشت : فارسی- عربی.
یادداشت : کتاب حاضر در سالهای مختلف توسط مترجمین و ناشرین متفاوت ترجمه و منتشرشده است.
یادداشت : چاپ دوم.
یادداشت : ج.1 (چاپ سوم: 1386) (دوم ناشر).
یادداشت : ج. 1 - 4 (چاپ سوم: 1386).
یادداشت : عنوان روی جلد: ترجمه و متن کامل اصول کافی.
عنوان روی جلد : ترجمه و متن کامل اصول کافی.
موضوع : احادیث شیعه -- قرن 4ق.
شناسه افزوده : حسن زاده، صادق، مترجم
رده بندی کنگره : BP129 /ک8ک22041 1385 الف
رده بندی دیویی : 297/212
شماره کتابشناسی ملی : 1169953
ص :1
ص :2
بدزبانی ١١
کسی که از شرّش می ترسند ١٧
ستمکاری ١٩
فخر و کبر ١٩
سخت دلی ٢٣
بیدادگری ٢٣
پیروی هوس ٣٣
فریفتن،خیانت و نیرنگ ٣5
دروغ ٣٧
دوزبانی 4٧
قهر و جدائی 4٩
گسستن پیوند خویشاوندی و قطع رحم 5١
نافرمانی از پدر و مادر 5٧
بیزاری جستن از نسب 5٩
دربارۀ کسی که مسلمانان را آزار داده،خوارشان می کند 6١
دربارۀ کسی که عیب و لغزش مؤمنان را می جوید 6٧
سرزنش کردن 6٩
غیبت کردن و بهتان گفتن ٧١
سخن گفتن به زیان مؤمن ٧5
شماتت کردن(شادی بدخواهانه)٧5
دشنام گفتن ٧٧
تهمت زدن و بدگمانی ٧٩
دربارۀ کسی که خیرخواه برادر مؤمنش نیست ٨١
انجام ندادن وعده ٨٣
ص :٣
دربارۀ کسی که از برادر مؤمنش پرده پوشی می کند ٨5
دربارۀ کسی که برادرش از او یاری می خواهد و او یاری اش نمی کند ٨٩
دربارۀ کسی که چیزهای خودش یا دیگران را از مؤمن بازمی دارد ٨٩
دربارۀ کسی که مؤمنی را می ترساند ٩٣
باب سخن چینی ٩٣
باب فاش کردن ٩5
باب آن کس که آفریده را فرمان برد به نافرمانی آفریدگار ٩٩
باب کیفرهای شتابناک گناهان ١٠١
باب همنشینی با گنه کاران ١٠٣
باب اقسام مردم ١١٣
باب کفر ١١٧
باب اقسام کفر ١٢٧
باب ستون های کفر و شعبه های آن ١٣١
باب صفت دورویی و دورو ١٣5
باب شرک ١٣٩
باب تردید ١4٣
باب گمراهی ١4٧
باب ناتوان در دین ١5٣
باب کسانی که کارشان موقوف به فرمان خداست ١5٩
باب اصحاب اعراف ١6١
باب در بیان اقسام مخالفان و قدریّه و خوارج و مرجئه و اهالی شهرها ١6٣
باب دلجوئی شدگان ١65
باب در بیان اشتراک دورویان و گمراهان و شیطان در دعوت الهی ١6٩
باب در بیان گفتار خدای برتر«و بعضی از مردم خدا را بر یک حال می پرستند»١٧١
باب کمتر چیزی که بنده به وسیله آن مؤمن یا کافر یا گمراه شود ١٧٣
باب ١٧5
باب پایداری ایمان و اینکه آیا رواست خدا ایمان را از کسی بگیرد؟١٧5
باب صاحبان ایمان عاریتی ١٧٧
ص :4
باب در نشانۀ عاریت دار ١٨١
باب فراموشی دل ١٨١
باب در تیرگی دل آدم دورو،گرچه زبان آور باشد و روشنی دل مؤمن،گرچه ١٨5
باب در دگرگونی حالات دل ١٨٧
باب بداندیشی(وسوسه)و حدیث نفس ١٨٩
باب اعتراف به گناهان و پشیمانی از آنها ١٩١
باب نهان داشتن گناهان ١٩5
باب کسی که آهنگ کار نیک یا کار بد کند ١٩٧
باب توبه ١٩٩
باب آمرزش خواهی از گناه ٢٠٧
باب در بیان آنچه خدای عزّتمند هنگام توبه آدم ٧ به او بخشید ٢١١
باب گناهان کوچک ٢١5
باب در اینکه گناهان سه قسم اند ٢١٩
باب شتاب در کیفر گناه ٢٢١
باب در تفسیر گناهان ٢٢٧
باب نادر ٢٢٩
باب نادر دیگر ٢٣١
خداوند به وسیلۀ عامل بلا را از غیرعامل رفع می کند ٢٣٣
ترک گناه آسان تر از جست وجوی توبه است ٢٣٣
استدراج ٢٣٣
حساب رسی عمل ٢٣5
دربارۀ کسی که از مردم عیب جویی می کند ٢4٩
مسلمان برای آنچه در جاهلیت کرده،گرفتار نمی شود ٢5١
همانا کفر با توبه،عمل را باطل نمی کند ٢5٣
معاف شدگان از بلا ٢5٣
آنچه از امّت برداشته شده است ٢55
باب«همانا هیچ گناهی با وجود ایمان زیان نمی رساند و هیچ نیکی ای...»٢5٧
ص :5
کتاب دعا
بابی دربارۀ فضیلت دعا و تشویق کردن و برانگیختن دیگران بر آن ٢6١
بابی دربارۀ اینکه دعا،سلاح مؤمن است ٢65
بابی دربارۀ اینکه دعا،بلا و قضا را باز می گرداند ٢6٧
بابی دربارۀ اینکه دعا،درمان هر دردی است ٢٧١
بابی دربارۀ اینکه هرکه دعا کند برآورده گردد ٢٧١
بابی دربارۀ الهام شدن دعا بر دل مؤمن ٢٧١
پیش دستی کردن در دعا نمودن پیش از فرارسیدن بلا ٢٧٣
بابی دربارۀ باورداشتن برآورده شدن دعا ٢٧5
بابی دربارۀ روی آوردن به دعا ٢٧5
بابی دربارۀ پافشاری نمودن در دعا و انتظار کشیدن برای برآورده شدن دعا ٢٧٧
بابی دربارۀ نام بردن و برشمردن درخواست در دعا ٢٨١
بابی دربارۀ نهان داشتن دعا ٢٨١
بابی دربارۀ زمان ها و حالت هایی که امید برآورده شدن دعا در آنها می رود ٢٨١
بابی دربارۀ آرزومندی،و بیمناکی،و ناله گری،و از همه گسستگی ٢٨٧
بابی دربارۀ گریه ٢٩١
بابی دربارۀ ستایش نمودن پیش از دعا ٢٩5
بابی دربارۀ گردهمایی برای دعا کردن ٣٠١
بابی دربارۀ گسترده نمودن دعا بر همگان ٣٠٣
بابی دربارۀ آن کس که برآورده شدن دعایش واپس افتد ٣٠٣
بابی دربارۀ صلوات فرستادن بر محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و خاندانش علیهم السّلام ٣٠٩
بابی دربارۀ آنچه از ذکر و یاد خدای عزّتمند و شکوهمند در هر مجلسی ٣١٩
بابی دربارۀ بسیار یاد نمودن خدای عزّتمند و شکوهمند ٣٢٣
بابی دربارۀ این که صاعقه ذکرگو را درنرسد ٣٢٧
بابی دربارۀ به ذکر خدای عزّتمند و شکوهمند پرداختن ٣٢٩
بابی دربارۀ یاد نمودن پنهانی خدای عزّتمند و شکوهمند ٣٣١
بابی دربارۀ یاد نمودن خدای عزّتمند و شکوهمند در میان غفلت مندان ٣٣٣
ص :6
بابی دربارۀ ستودن و به بزرگی یاد نمودن ٣٣٣
بابی دربارۀ آمرزش خواهی ٣٣٧
باب سبحان اللّه گفتن و لا إله إلاّ اللّه گفتن و أللّه أکبر گفتن ٣٣٩
بابی دربارۀ دعا نمودن برای برادران دینی در پشت سر آنان ٣4١
بابی دربارۀ آن کس که دعایش پذیرفته آید ٣45
بابی دربارۀ آن کس که دعایش به اجابت نرسد و پذیرفته نیاید ٣4٩
بابی دربارۀ نفرین نمودن دشمن ٣5١
بابی دربارۀ نفرین کردن یکدیگر ٣55
بابی دربارۀ آنچه که خدای فرازمند خویشتن را به آن به بزرگی یاد کند ٣5٩
بابی دربارۀ آن کس که«لا اله الاّ اللّه»گوید ٣6١
بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر»٣6٣
بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«لا إله إلاّ اللّه وحده وحده وحده»٣6٣
بابی دربارۀ آن کس که ده بار بگوید:«لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له»٣6٣
بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له...»٣65
بابی دربارۀ آن کس که هر روز ده بار بگوید:«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه...»٣65
بابی دربارۀ آن کس که ده بار بگوید:«یا اللّه یا اللّه...»٣6٧
بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«لا إله إلاّ اللّه حقّا حقّا»٣6٧
بابی دربارۀ آن کس که«یا ربّ یا ربّ»گوید ٣6٧
بابی دربارۀ آن کس که پاکدلانه بگوید:«لا اله الاّ الله»٣6٩
بابی دربارۀ آن کس که گوید:«ما شاء اللّه و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه»٣6٩
بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم...»٣٧١
باب سخن در صبحگاهان و شامگاهان ٣٧١
دعا هنگام خواب و بیداری 4٠١
دعا هنگام بیرون رفتن از منزل 4١١
دعا پیش از نماز 4١٩
دعای پس از نمازها 4٢١
دعا برای روزی 4٣٣
ص :٧
دعا برای پرداخت بدهی 44٣
دعا برای ناراحتی و نگرانی و اندوه و ترس 445
دعا برای دردها و بیماری ها 46٣
حرز و تعویذ 4٧٣
دعا هنگام خواندن قرآن 4٨٣
دعا برای حفظ قرآن 4٨٧
دعاهای کوتاه برای همۀ خواسته های دنیا و آخرت 4٩١
کتاب فضیلت قرآن
فضیلت حامل قرآن 545
دربارۀ کسی که با مشقّت قرآن می آموزد 55١
دربارۀ کسی که قرآن را حفظ کرده،سپس آن را فراموش کرده است 55٣
دربارۀ خواندن قرآن 55٧
دربارۀ خانه هایی که در آنها قرآن خوانده می شود 55٩
ثواب قرآن خواندن 56١
خواندن قرآن از روی مصحف 565
دربارۀ ترتیل خوانی قرآن با صدای خوب 56٧
دربارۀ کسی که هنگام تلاوت قرآن خود را به غش می زند 5٧٣
زمانی که قرآن در آن خوانده شود و به پایان برسد 5٧٣
قرآن چنانچه نازل شده است،بالا می رود 5٧٧
فضل قرآن 5٧٩
باب نوادر 5٩5
کتاب معاشرت[آداب اجتماعی]
باب معاشرت واجب 6٠٩
نیکو معاشرت بودن 6١٣
دربارۀ کسی که دوستی و هم نشینی با او واجب است 6١5
دربارۀ کسی که هم نشینی و دوستی با او ناپسند است 6١٧
ص :٨
دوستی و مهرورزی با مردم 6٢5
اظهار دوستی به برادر 6٢٧
دربارۀ سلام کردن 6٢٧
دربارۀ کسی که واجب است آغاز به سلام کند 6٣٣
دربارۀ اینکه وقتی یک نفر از گروه سلام می کند،کفایت می کند 6٣5
سلام کردن به زن ها 6٣٧
دربارۀ سلام بر اهل سایر ادیان 6٣٧
نامه نویسی به اهل ذمّه 64٣
دربارۀ چشم پوشی 64٣
باب نادر 645
عطسه و جواب آن 64٧
واجب بودن بزرگداشت مسلمان سالخورده 65٩
دربارۀ گرامی شمردن شخص کریم 66١
دربارۀ حقّ کسی که داخل خانه می شود 66٣
هم نشینی به امانت داری است 66٣
دربارۀ صحبت درگوشی 665
دربارۀ نشستن 665
دربارۀ تکیه زدن و بر دست تکیه دادن 66٩
باب شوخی و خنده 6٧١
دربارۀ حقّ همسایگی 6٧٧
دربارۀ مرز همسایگی 6٨5
دربارۀ نیکو همراهی و حقّ همسفر 6٨٧
دربارۀ نامه نگاری به همدیگر 6٨٩
باب نوادر 6٨٩
باب 6٩٣
دربارۀ نهی از سوزاندن کاغذهای نوشته شده 6٩٧
ص :٩
باب البذاء
[٢6٠٧]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن فضّال، عن أبی المغراء،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
[إنّ]من علامات شرک الشّیطان الّذی لا یشکّ فیه أن یکون فحّاشا،لا یبالی ما قال و لا ما قیل فیه.
[٢6٠٨]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا رأیتم الرّجل لا یبالی ما قال و لا ما قیل له فإنّه لغیّه أو شرک شیطان.
[٢6٠٩]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن عمر بن أذینه،عن أبان بن أبی عیّاش،عن سلیم بن قیس،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ اللّه حرّم الجنّه علی کلّ فحّاش بذیء،قلیل الحیاء، لا یبالی ما قال و لا ما قیل له.فإنّک إن فتّشته لم تجده إلاّ لغیّه أو شرک شیطان فقیل:یا رسول اللّه و فی النّاس شرک شیطان؟فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أما تقرأ قول اللّه عزّ و جلّ: وَ شٰارِکْهُمْ فِی الْأَمْوٰالِ وَ الْأَوْلاٰدِ. قال:و سأل رجل فقیها:
هل فی النّاس من لا یبالی ما قیل له؟قال:من تعرّض للنّاس یشتمهم و هو یعلم أنّهم لا یترکونه،فذلک الّذی لا یبالی ما قال و لا ما قیل فیه.
[٢6١٠]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبی جمیله،یرفعه عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ اللّه یبغض الفاحش المتفحّش.
ص :١٠
[ادامه کتاب ایمان و کفر]
[٢6٠٧]١-ابو بصیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:از نشانه های مشارکت شیطان در چیزی،که در آن تردید نمی شود این است که شخص بسیار دشنام گو باشد و به آنچه می گوید و به آنچه درباره اش می گویند، اهمیّت ندهد.
[٢6٠٨]٢-عبد اللّه سنان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:وقتی مردی دیدید که به آنچه می گوید و به آنچه درباره اش می گویند اهمیّت نمی دهد بدانید که او یا از زن گمراه است یا نتیجۀ مشارکت شیطان با پدرش.
[٢6٠٩]٣-سلیم قیس از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:
همانا خداوند بهشت را بر بسیار دشنام گوی بدزبان اندک شرم که به آنچه می گوید و به آنچه درباره اش می گویند اهمیّت نمی دهد حرام کرده است؛زیرا اگر او را بکاوی جز از زن گمراه یا از پدری که شریک شیطان است نخواهد بود.گفتند:ای رسول خدا مگر در میان مردم،شریکی برای شیطان است؟ رسول خدا فرمودند:آیا سخن خداوند عزّتمند را نخوانده اید که فرمود:«و با آنان در اموال و اولاد مشارکت کن.»[اسراء(١٧):64]راوی گفته است:و مردی از فقیه پرسید:آیا در مردم کسی هست که به آنچه درباره اش می گویند،اهمیّت ندهد؟فرمود:هرکس به مردم روکرده،دشنام شان بگوید و بداند که آنان او را رها نمی کنند همان کسی است که به آنچه می گوید و به آنچه درباره اش می گویند، اهمیّت نمی دهد.
[٢6١٠]4-ابو جمیله حدیثی را به حضرت باقر علیه السّلام رسانده که ایشان فرموده اند:همانا خداوند دشنام گوی دشنام پیشه را دشمن می دارد.
ص :١١
[٢6١١]5-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن سالم،عن أحمد بن نضر،عن عمرو بن نعمان الجعفیّ قال:
کان لأبی عبد اللّه علیه السّلام صدیق لا یکاد یفارقه إذا ذهب مکانا فبینما هو یمشی معه فی الحذّاءین و معه غلام له سندیّ یمشی خلفهما إذا التفت الرّجل یرید غلامه ثلاث مرّات فلم یره فلمّا نظر فی الرّابعه قال:یا ابن الفاعله أین کنت؟ قال:فرفع أبو عبد اللّه علیه السّلام یده فصکّ بها جبهه نفسه،ثمّ قال:سبحان اللّه تقذف أمّه؟قد کنت أری أنّ لک ورعا فإذا لیس لک ورع،فقال:جعلت فداک إنّ أمّه سندیّه مشرکه،فقال:أما علمت أنّ لکلّ أمّه نکاحا،تنحّ عنّی،قال:فما رأیته یمشی معه حتّی فرّق الموت بینهما.
و فی روایه أخری:إنّ لکلّ أمّه نکاحا یحتجزون به من الزّنا.
[٢6١٢]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن ابن أذینه،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ الفحش لو کان مثالا لکان مثال سوء.
[٢6١٣]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن عمر بن یزید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کان فی بنی إسرائیل رجل فدعا اللّه أن یرزقه غلاما ثلاث سنین فلمّا رأی أنّ اللّه لا یجیبه قال:یا ربّ أبعید أنا منک فلا تسمعنی أم قریب أنت منّی فلا تجیبنی قال:فأتاه آت فی منامه،فقال:إنّک تدعو اللّه عزّ و جلّ منذ ثلاث سنین بلسان بذیء و قلب عات غیر تقیّ و نیّه غیر صادقه،فاقلع عن بذائک و لیتّق اللّه قلبک و لتحسن نیّتک،قال:ففعل الرّجل ذلک ثمّ دعا اللّه فولد له غلام.
[٢6١4]٨-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن
ص :١٢
[٢6١١]5-عمرو بن نعمان جعفی گفته است:حضرت صادق علیه السّلام دوستی داشت که از ایشان جدا نمی شد،به هرکجا که می رفت.روزی با ایشان در میان بازار کفش دوزان راه می رفت و غلامش که سندی بود هم به دنبالش می آمد،که ناگاه به پشت سرش نگاه کرد تا غلامش را ببیند،سه بار چنین کرد و او را ندید.
چون بار چهارم برگشت و او را دید،گفت:ای پسر زن بدکار کجا بود؟راوی گفته است:در این هنگام حضرت صادق علیه السّلام دستش را بالا برده،بر پیشانی اش زد و سپس فرمود:سبحان اللّه به مادرش تهمت می زنی؟من گمان می کردم تو پرهیزگاری و اکنون می بینم که تو را هیچ پرهیزگاری ای نیست.او عرض کرد:
جانم فدایت مادر او از سندیان مشرک است.حضرت فرمودند:آیا نمی دانی که برای هر امّتی،ازدواجی است.از من دورشو.راوی گفته است:از آن پس ندیدم که او به همراه آن حضرت راه برود تا مرگ میان شان جدایی انداخت.و در روایت دیگری آمده است:همانا برای هر امّتی ازدواجی است که به سبب آن خود را از زنا نگاه می دارند.
[٢6١٢]6-زراره از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:
همانا اگر برای دشنام چهره ای باشد چهرۀ بدی خواهد بود.
[٢6١٣]٧-عمر یزید روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:در بنی اسرائیل مردی بود که سه سال از خدا خواست تا پسری به او بدهد و چون دید که خداوند دعایش را مستجاب نمی کند،عرض کرد:پروردگارا آیا من از تو دورم که صدایم را نمی شنوی یا به من نزدیک هستی و پاسخم نمی دهی.آن گاه کسی به خوابش آمد و به او گفت:تو از سه سال پیش با بدزبانی و دلی سرکش و ناپرهیزگار و نیّتی ناراست خدا را می خوانی.پس زبانت را پاک کرده،با دلت از خداوند پرواکن و نیّت ات را نیکو نما.حضرت فرموده است:آن مرد چنین کرد و سپس به دعا پرداخت و آن گاه پسری برایش به دنیا آمد.
[٢6١4]٨-سماعه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:
ص :١٣
عیسی،عن سماعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ من شرّ عباد اللّه من تکره مجالسته لفحشه.
[٢6١5]٩-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن أبی عبیده،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
البذاء من الجفاء و الجفاء فی النّار.
[٢6١6]١٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن ابن مسکان،عن الحسن الصّیقل قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ الفحش و البذاء و السّلاطه من النّفاق.
[٢6١٧]١١-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن النّعمان،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ اللّه یبغض الفاحش البذیء و السّائل الملحف.
[٢6١٨]١٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن ابن أذینه،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم لعائشه:یا عائشه إنّ الفحش لو کان ممثّلا لکان مثال سوء.
[٢6١٩]١٣-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أحمد بن محمّد، عن بعض رجاله قال:
قال:من فحش علی أخیه المسلم نزع اللّه منه برکه رزقه و وکله إلی نفسه و أفسد علیه معیشته.
[٢6٢٠]١4-عنه،عن معلّی،عن أحمد بن غسّان،عن سماعه قال:
دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال لی مبتدئا:یا سماعه ما هذا الّذی کان بینک
ص :١4
همانا از بدترین بندگان خداوند کسی است که مردم به جهت دشنام گویی اش از هم نشینی با او بپرهیزند.
[٢6١5]٩-ابو عبیده روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:بدزبانی ستم است و ستم در آتش.
[٢6١6]١٠-حسن صیقل روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا دشنام گویی،بدزبانی و زبان درازی از نفاق است.
[٢6١٧]١١-جابر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:
همانا خداوند دشنام گوی بدزبان و گدای سمج را دشمن می دارد.
[٢6١٨]١٢-زراره از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا به عایشه فرمودند:ای عایشه همانا دشنام گویی اگر چهره ای داشته باشد،بد چهره ای خواهد بود.
[٢6١٩]١٣-مردی روایت کرده که حضرت فرمودند:هرکس به برادر مسلمانش دشنام بدهد،خداوند برکت روزی اش را از او گرفته،به خودش واگذار کرده،زندگی اش را تباه می کند.
[٢6٢٠]١4-سماعه گفته است:به نزد حضرت صادق علیه السّلام رفتم و ایشان آغاز
ص :١5
و بین جمّالک؟!إیّاک أن تکون فحّاشا أو صخّابا أو لعّانا،فقلت:و اللّه لقد کان ذلک،أنّه ظلمنی،فقال:إن کان ظلمک لقد أربیت علیه إنّ هذا لیس من فعالی و لا آمر به شیعتی،استغفر ربّک و لا تعد،قلت:أستغفر اللّه،و لا أعود.
باب من یتّقی شرّه
[٢6٢١]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:بینا هو ذات یوم عند عائشه إذا استأذن علیه رجل فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:بئس أخو العشیره،فقامت عائشه فدخلت البیت و أذن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم للرّجل،فلمّا دخل أقبل علیه بوجهه و بشره[إلیه]یحدّثه حتّی إذا فرغ و خرج من عنده قالت عائشه:یا رسول اللّه،بینا أنت تذکر هذا الرّجل بما ذکرته به إذا أقبلت علیه بوجهک و بشرک؟فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم عند ذلک:
إنّ من شرّ عباد اللّه من تکره مجالسته لفحشه.
[٢6٢٢]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:شرّ النّاس عند اللّه یوم القیامه الّذین یکرمون اتّقاء شرّهم.
[٢6٢٣]٣-عنه،عن محمّد بن عیسی بن عبید،عن یونس،عن عبد اللّه بن سنان قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من خاف النّاس لسانه فهو فی النّار.
[٢6٢4]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن أبی حمزه،عن جابر بن عبد اللّه قال:
ص :١6
سخن کرده،فرمودند:ای سماعه این چه بود میان تو و شتربانت رخ داد؟!مبادا که تو دشنام گو یا فریادزن یا نفرین گر باشی.من عرض کردم:به خدا سوگند که چنین بود ولی او به من ستم کرد.حضرت فرمودند:اگر او به تو ستم کرده است تو بالاتر از اویی،ولی این از کردار من نیست و من شیعیانم را به آن فرمان نمی دهم.از پروردگارت آمرزش بخواه و دیگر به آن بازنگرد.من عرض کردم:
از خدا آمرزش می جویم و دیگر باز نمی گردم.
[٢6٢١]١-ابو بصیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا در روزی که پیامبر گرامی نزد عایشه بودند ناگاه مردی از ایشان اجازۀ ورود خواست.رسول خدا فرمودند:چه برادر بدی است این مرد.آن گاه عایشه برخاسته،به اندرون رفت و رسول خدا به مرد اجازۀ وارد شدن داد.چون آن مرد وارد شد،حضرت با خوشرویی با او رفتار کرد و با او به سخن پرداخت تا کار او پایان گرفته،از نزد حضرت بیرون رفت.عایشه گفت:ای رسول خدا شما ابتدا چنان از او یاد کردی و ناگاه با خوشی به او روآوردی؟رسول خدا در پاسخ فرمودند:همانا از بدترین بندگان خدا کسی است که به جهت دشنام گویی اش از هم نشینی با او بترسند.
[٢6٢٢]٢-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:بدترین مردمان نزد خدا در روز قیامت،کسانی هستند که به جهت ترس از شرّشان بزرگ داشته شوند.
[٢6٢٣]٣-عبد اللّه سنان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:کسی که مردم از زبانش بترسند،در آتش دوزخ است.
[٢6٢4]4-جابر عبد اللّه روایت کرده که رسول خدا فرمودند:بدترین مردمان
ص :١٧
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:شرّ النّاس یوم القیامه الّذین یکرمون اتّقاء شرّهم.
باب البغی
[٢6٢5]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن قدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ أعجل الشّرّ عقوبه البغی.
[٢6٢6]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
یقول إبلیس لجنوده:ألقوا بینهم الحسد و البغی،فإنّهما یعدلان عند اللّه الشّرک.
[٢6٢٧]٣-علیّ،عن أبیه،عن حمّاد،عن حریز،عن مسمع أبی سیّار أنّ أبا عبد اللّه علیه السّلام کتب إلیه فی کتاب:
انظر أن لا تکلّمنّ بکلمه بغی أبدا و إن أعجبتک نفسک و عشیرتک.
[٢6٢٨]4-علیّ،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،و یعقوب السّرّاج،جمیعا عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:أیّها النّاس إنّ البغی یقود أصحابه إلی النّار و إنّ أوّل من بغی علی اللّه عناق بنت آدم،فأوّل قتیل قتله اللّه عناق و کان مجلسها جریبا فی جریب و کان لها عشرون إصبعا فی کلّ إصبع ظفران مثل المنجلین فسلّط اللّه علیها أسدا کالفیل و ذئبا کالبعیر و نسرا مثل البغل،فقتلنها و قد قتل اللّه الجبابره علی أفضل أحوالهم و آمن ما کانوا.
باب الفخر و الکبر
[٢6٢٩]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن
ص :١٨
در روز قیامت،کسانی هستند که به جهت ترس از شرّشان بزرگ داشته می شوند.
[٢6٢5]١-ابن قدّاح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:همانا شرّی که کیفرش به شتاب می آید،ستمکاری است.
[٢6٢6]٢-سکونی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:ابلیس به سربازانش می گوید:میان آنان حسد و ستمکاری بیندازید؛زیرا این دو در نزد خداوند با شرک برابرند.
[٢6٢٧]٣-مسمع ابو سیّار روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام به ایشان در نامه ای نوشتند:مراقب باش که هرگز سخنی ستمکارانه به زبان نیاوری اگرچه خودت و قبیله ات را خوش آید.
[٢6٢٨]4-ابن رئاب و یعقوب سرّاج از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:ای مردم همانا ستمکاری،صاحبانش را به سوی آتش می راند و همانا نخستین کسی که به خدا ستم کرد،عناق دختر آدم بود و نخستین کشته ای که خدا او را کشت،همین عناق بود که جایگاهش یک جریب در یک جریب بود و بیست انگشت داشت که در هر انگشت دو ناخن همانند داس بود.ولی خداوند شیری به مانند فیل،گرگی همچون شتر و کرکسی مانند استر را بر او چیره کرد تا او را کشتند.که خداوند سرکشان را در برترین احوال و ایمن ترین زمانشان می کشد.
[٢6٢٩]١-ابو حمزۀ ثمالی روایت کرده که حضرت سجّاد علیه السّلام فرمودند:شگفتا
ص :١٩
محبوب،عن هشام بن سالم،عن أبی حمزه الثّمالیّ قال:
قال علیّ بن الحسین علیهما السّلام:عجبا للمتکبّر الفخور،الّذی کان بالأمس نطفه ثمّ هو غدا جیفه.
[٢6٣٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:آفه الحسب الافتخار و العجب.
[٢6٣١]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن محمّد بن إسماعیل،عن حنان،عن عقبه بن بشیر الأسدیّ قال:
قلت لأبی جعفر علیه السّلام:أنا عقبه بن بشیر الأسدیّ و أنا فی الحسب الضّخم من قومی قال فقال:ما تمنّ علینا بحسبک؟إنّ اللّه رفع بالإیمان من کان النّاس یسمّونه وضیعا إذا کان مؤمنا و وضع بالکفر من کان النّاس یسمّونه شریفا إذا کان کافرا،فلیس لأحد فضل علی أحد إلاّ بالتّقوی.
[٢6٣٢]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن عیسی بن الضّحّاک قال:
قال أبو جعفر علیه السّلام:عجبا للمختال الفخور،و إنّما خلق من نطفه ثمّ یعود جیفه و هو فیما بین ذلک لا یدری ما یصنع به.
[٢6٣٣]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رجل فقال:یا رسول اللّه أنا فلان بن فلان حتّی عدّ تسعه،فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أما إنّک عاشرهم فی النّار.
[٢6٣4]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن
ص :٢٠
از متکبّر فخرفروش که دیروز نطفه بوده است و فردا مرداری خواهد شد.
[٢6٣٠]٢-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:آفت اصالت خانوادگی،فخرفروشی و خود بزرگ بینی است.
[٢6٣١]٣-عقبه بن بشیر اسدی گفته است:به حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم:
من عقبه پسر بشیر اسدی ام و در اصل و نسب بزرگ خاندان خودم هستم.او گفته است که حضرت به من فرمودند:آیا با اصل و نسبت ات بر ما منّت می گذاری؟ همانا خدا مردی را که پست نامیده می شوند،چون مؤمن شدند به سبب ایمان بالا برد و مردمی را که والا نامیده می شوند چون کافر گشتند به سبب کفر،پست کرد و هیچ کسی بر کس دیگر جز به سبب پرهیزگاری برتری ندارد.
[٢6٣٢]4-عیسای ضحّاک روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:شگفتا از خودبین فخرفروش که از نطفه آفریده شده و سپس مردار می گردد و در میان آن دو حال نمی داند که با او چه می شود.
[٢6٣٣]5-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که مردی به نزد رسول خدا آمده،به ایشان عرض کرد:من فلانی پسر فلانی ام.و تا هفت پشت شمرد.
رسول خدا به او فرمودند:هان که تو دهمین ایشان در آتش هستی.
[٢6٣4]6-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:
ص :٢١
أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:آفه الحسب الافتخار.
باب القسوه
[٢6٣5]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن عمرو بن عثمان،عن علیّ بن عیسی رفعه قال:
فیما ناجی اللّه عزّ و جلّ به موسی علیه السّلام:یا موسی لا تطوّل فی الدّنیا أملک فیقسو قلبک و القاسی القلب منّی بعید
[٢6٣6]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن محمّد بن حفص،عن إسماعیل بن دبیس،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إذا خلق اللّه العبد فی أصل الخلقه کافرا لم یمت حتّی یحبّب اللّه إلیه الشّرّ فیقرب منه فابتلاه بالکبر و الجبریّه فقسا قلبه و ساء خلقه و غلظ وجهه و ظهر فحشه و قلّ حیاؤه و کشف اللّه ستره و رکب المحارم فلم ینزع عنها،ثمّ رکب معاصی اللّه و أبغض طاعته و وثب علی النّاس،لا یشبع من الخصومات، فاسألوا اللّه العافیه و اطلبوها منه.
[٢6٣٧]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ ٧ عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:لمّتان:لمّه من الشّیطان و لمّه من الملک،فلمّه الملک:الرّقّه و الفهم و لمّه الشّیطان السّهو و القسوه.
باب الظّلم
[٢6٣٨]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن هارون بن الجهم،عن المفضّل بن صالح،عن سعد بن طریف،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
ص :٢٢
آفت اصالت خانوادگی،فخرفروشی است.
[٢6٣5]١-علی عیسی حدیثی را به امام علیه السّلام رسانده که فرموده اند:در مناجات خداوند عزّتمند با موسی علیه السّلام آمده است:ای موسی در این دنیا آرزوی دراز نکن.
که دلت سخت می شود و سخت دل از من دور است.
[٢6٣6]٢-مردی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:وقتی خدا بنده را در آفرینش سرشتش کافر بیافریند،او نمی میرد تا خداوند بدی را محبوب او کرده،به او نزدیک کند.آن گاه او را به کبر و سرکشی دچار می کند تا دلش سخت،اخلاقش بد،ترش رو،بدی اش آشکار،اندک حیا،پرده دریده از سوی خدا و افتاده در حرام ها شده،از آن ها جدا نگردد.آن گاه او در نافرمانی از خدا فرورفته،فرمانبری از او را دشمن می دارد و به مردمان هجوم می آورد و از ستیزه کردن سیر نمی شود.پس،از خدا عافیت بخواهید و آن را از او بجویید.
[٢6٣٧]٣-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:دوگونه است در دل انداختن:انداختنی ای از سوی شیطان و انداختنی ای از جانب فرشته.انداختنی فرشته،نازک دلی و فهم است و انداختنی شیطان ناآگاهی و سخت دلی.
[٢6٣٨]١-سعد طریف روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:بیداد کردن
ص :٢٣
الظّلم ثلاثه:ظلم یغفره اللّه و ظلم لا یغفره اللّه و ظلم لا یدعه اللّه،فأمّا الظّلم الّذی لا یغفره فالشّرک و أمّا الظّلم الّذی یغفره فظلم الرّجل نفسه فیما بینه و بین اللّه و أمّا الظّلم الّذی لا یدعه فالمداینه بین العباد.
[٢6٣٩]٢-عنه،عن الحجّال،عن غالب بن محمّد،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه فی قول اللّه عزّ و جلّ: إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصٰادِ قال:
قنطره علی الصّراط لا یجوزها عبد بمظلمه.
[٢64٠]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن وهب بن عبد ربّه،و عبید اللّه الطّویل،عن شیخ من النّخع قال:
قلت لأبی جعفر علیه السّلام:إنّی لم أزل والیا منذ زمن الحجّاج إلی یومی هذا فهل لی من توبه؟قال:فسکت ثمّ أعدت علیه،فقال:لا حتّی تؤدّی إلی کلّ ذی حقّ حقّه.
[٢64١]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن الولید بن صبیح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ما من مظلمه أشدّ من مظلمه لا یجد صاحبها علیها عونا إلاّ اللّه عزّ و جلّ.
[٢64٢]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن إسماعیل بن مهران،عن درست بن أبی منصور،عن عیسی بن بشیر،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
لمّا حضر علیّ بن الحسین علیهما السّلام الوفاه ضمّنی إلی صدره،ثمّ قال:یا بنیّ، أوصیک بما أوصانی به أبی علیه السّلام حین حضرته الوفاه و بما ذکر أنّ أباه أوصاه به، قال:یا بنیّ،إیّاک و ظلم من لا یجد علیک ناصرا إلاّ اللّه.
[٢64٣]6-عنه،عن أبیه،عن هارون بن الجهم،عن حفص بن عمر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :٢4
سه گونه است:بیدادی که خدا آن را می آمرزد،بیدادی که خدا آن را نمی آمرزد و بیدادی که خدا آن را وانمی گذارد.بیدادی که آن را نمی آمرزد،شرک است، بیدادی که آن را می آمرزد بیداد شخص به خویش است در میان خود و خدایش و بیدادی که خدا آن را وا نمی گذارد،بدهکاری میان بندگان است.
[٢6٣٩]٢-مردی دربارۀ آیۀ«همانا پروردگارت در کمین گاه است.»[فجر(٨٩):
١4]روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:پلی است به روی صراط که هیچ بنده ای بدهکاری از آن نمی گذرد.
[٢64٠]٣-پیری نخعی گفت:به حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم:من از روزگار حجّاج تا امروز پیوسته والی بوده ام،آیا برای من توبه ای مانده است؟او گفته است که حضرت خاموشی گزید.سخنم را بازگفتم.حضرت فرمودند:نه،مگر حقّ صاحبان حقّ را بازگردانی.
[٢64١]4-ولید صبیح روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هیچ بیدادی سخت تر از بیدادی نیست که صاحبش در برابر آن،یاوری جز خدای عزّتمند نیابد.
[٢64٢]5-ابو حمزۀ ثمالی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمودند:
وقتی وفات حضرت سجّاد علیه السّلام رسید مرا به سینه اش چسباند و سپس فرمود:
پسر جانم تو را سفارش می کنم به چیزی که پدرم علیه السّلام وقتی وفاتش فرارسید به من سفارش کرد همان چیزی که پدر او به آن سفارش کرده بود،پسر جانم مبادا به کسی بیداد کنی که در برابر تو یاوری جز خدا نمی یابد.
[٢64٣]6-حفص عمر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان-درود
ص :٢5
قال أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:من خاف القصاص کفّ عن ظلم النّاس.
[٢644]٧-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن إسحاق بن عمّار قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من أصبح لا ینوی ظلم أحد غفر اللّه له ما أذنب ذلک الیوم ما لم یسفک دما أو یأکل مال یتیم حراما.
[٢645]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أصبح لا یهمّ بظلم أحد غفر اللّه ما اجترم.
[٢646]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من ظلم مظلمه أخذ بها فی نفسه أو فی ماله أو فی ولده.
[٢64٧]١٠-ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:اتّقوا الظّلم،فإنّه ظلمات یوم القیامه.
[٢64٨]١١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن عیسی،عن منصور،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم اتّقوا الظّلم،فإنّه ظلمات یوم القیامه.
[٢64٩]١٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه، عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
ما من أحد یظلم بمظلمه إلاّ أخذه اللّه بها فی نفسه و ماله و أمّا الظّلم الّذی بینه و بین اللّه فإذا تاب غفر اللّه له.
[٢65٠]١٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن أبی نجران،
ص :٢6
خدا بر او-فرمودند:هرکس از قصاص بهراسد خود را از بیداد به مردم نگاه می دارد.
[٢644]٧-اسحاق عمّار روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
هرکس صبح کند و بیداد کردن به کسی را قصد نکند،خداوند گناهان آن روزش را می آمرزد،تا وقتی که خونی نریخته و به حرام،مال یتیمی را نخورده باشد.
[٢645]٨-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هرکس صبح کند و بیداد کردن به کسی را قصد نکند،خداوند گناهی را که می کند،می آمرزد.
[٢646]٩-هشام سالم روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس بیداد بکند،به سبب آن در جانش یا مال و فرزندانش گرفتار می شود.
[٢64٧]١٠-یکی از اصحاب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:از بیداد کردن بترسید؛زیرا که تاریکی روز قیامت است.
[٢64٨]١١-هشام سالم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:از بیداد کردن بترسید که آن تاریکی روز قیامت است.
[٢64٩]١٢-زراره روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:هیچ کسی بیداد نمی کند مگر این که خدا به سبب آن جان و مالش را گرفتار می کند.امّا بیدادی که میان خود و خدایش باشد،اگر توبه کند،خدایش می آمرزد.
[٢65٠]١٣-عبد الأعلی آزاد شدۀ خاندان سام گفته است:حضرت صادق علیه السّلام
ص :٢٧
عن عمّار بن حکیم،عن عبد الأعلی مولی آل سام قال:
قال أبو عبد اللّه مبتدئا:من ظلم سلّط اللّه علیه من یظلمه[أو علی عقبه]أو علی عقب عقبه قلت:هو یظلم فیسلّط اللّه علی عقبه أو علی عقب عقبه؟فقال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعٰافاً خٰافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّٰهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً.
[٢65١]١4-عنه،عن ابن محبوب،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ أوحی إلی نبیّ من أنبیائه فی مملکه جبّار من الجبّارین أن ائت هذا الجبّار فقل له:إنّنی لم أستعملک علی سفک الدّماء و اتّخاذ الأموال و إنّما استعملتک لتکفّ عنّی أصوات المظلومین فإنّی لم أدع ظلامتهم و إن کانوا کفّارا.
[٢65٢]١5-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ الوشّاء،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی بصیر قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من أکل مال أخیه ظلما و لم یردّه إلیه أکل جذوه من النّار یوم القیامه
[٢65٣]١6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن طلحه بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
العامل بالظّلم و المعین له و الرّاضی به شرکاء،ثلاثتهم.
[٢654]١٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن هشام بن سالم قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ العبد لیکون مظلوما فما یزال یدعو حتّی یکون ظالما.
ص :٢٨
آغاز سخن کرده،فرمودند:هرکس بیداد کند خداوند کسی را بر او چیره می کند که به او بیداد کند[یا بر فرزندش]یا بر فرزند فرزندش.او گفته که من عرض کردم:
او بیداد می کند و خدا بیدادگر را بر فرزندش یا بر فرزند فرزندش چیره می کند؟
حضرت فرمودند:خداوند عزّتمند می فرماید:«کسانی که وقتی پس از خودشان فرزندان ناتوان می گذارند،بر آنان می ترسند،باید بترسند و از خدا پروا کرده،سخن استواری بگویند.»[نساء(4):٩]
[٢65١]١4-اسحاق عمّار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که همانا خداوند شکوهمند به پیامبری از پیامبرانش در سرزمین ستمگری از ستمگران وحی کرد که به نزد آن ستمگر برو و به او بگو:من تو را برای خون ریختن و مال گرفتن به کار نگمارده ام.همانا تو را به کار گماردم تا فریاد ستمدیدگان را از من بازداری؛ زیرا من شکایت آنان را وانمی گذارم،اگرچه کافر باشند.
[٢65٢]١5-ابو بصیر گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس مال برادرش را به بیداد بخورد و به او بازنگرداند،در روز قیامت پاره ای از آتش را می خورد.
[٢65٣]١6-طلحۀ زید روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:بیدادگر و یاری رسان و خرسند به آن شریکان همدیگرند.
[٢654]١٧-هشام سالم گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا بنده گاهی ستمدیده است آن گاه پیوسته دعا می کند تا بیدادگر می شود.
ص :٢٩
[٢655]١٨-عدّه من أصحابنا:عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن أبی نهشل،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال:من عذر ظالما بظلمه سلّط اللّه علیه من یظلمه فإن دعا لم یستجب له و لم یأجره اللّه علی ظلامته.
[٢656]١٩-عنه،عن محمّد بن عیسی،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قال:ما انتصر اللّه من ظالم إلاّ بظالم،و ذلک قوله عزّ و جلّ:و کَذٰلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظّٰالِمِینَ بَعْضاً.
[٢65٧]٢٠-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من ظلم أحدا ففاته فلیستغفر اللّه له فإنّه کفّاره له.
[٢65٨]٢١-أحمد بن محمّد الکوفیّ،عن إبراهیم بن الحسین،عن محمّد بن خلف،عن موسی بن إبراهیم المروزیّ،عن أبی الحسن موسی علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أصبح و هو لا یهمّ بظلم أحد غفر اللّه له ما اجترم.
[٢65٩]٢٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی بصیر قال:
دخل رجلان علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فی مداراه بینهما و معامله،فلمّا أن سمع کلامهما قال:أما إنّه ما ظفر أحد بخیر من ظفر بالظّلم أما إنّ المظلوم یأخذ من دین الظّالم أکثر ممّا یأخذ الظّالم من مال المظلوم،ثمّ قال:من یفعل الشّرّ بالنّاس فلا ینکر الشّرّ إذا فعل به أما إنّه إنّما یحصد ابن آدم ما یزرع و لیس یحصد أحد من المرّ حلوا و لا من الحلو مرّا فاصطلح الرّجلان قبل أن یقوما.
ص :٣٠
[٢655]١٨-عبد اللّه سنان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس برای بیدادگری عذر آورد خداوند کسی را بر او چیره می کند که به او بیداد کند.آن گاه اگر دعا کند مستجاب نشود و خداوند بر شکایتش او را پاداش ندهد.
[٢656]١٩-ابو بصیر روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:خداوند جز به سبب بیدادگر از بیدادگران انتقام نمی گیرد و این سخن خداوند است که فرمود:
«و چنین برخی بیدادگران را به برخی دیگر وا می گذاریم.»[انعام(6):١٢٩]
[٢65٧]٢٠-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هرکس به دیگری بیداد کرده و او را نیافت تا جبران کند،برایش از خدا آمرزش بخواهد تا کفّارۀ بیدادش باشد.
[٢65٨]٢١-موسی بن ابراهیم مروزی از حضرت کاظم علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هرکس صبح کند و آهنگ بیداد به کسی نکند،آنچه گناه بکند خدایش می آمرزد.
[٢65٩]٢٢-ابو بصیر روایت کرده که دو مرد دربارۀ دعوایی در معامله شان به خدمت حضرت صادق علیه السّلام آمدند و چون حضرت سخن هر دو را شنید فرمود:
هان که هیچ کسی به خیر نمی رسد چنان که کسی به سبب ستم به آن می رسد.هان که همانا ستمدیده بسیار بیش از مالی که ستمگر از او گرفته از دین ستمگر می گیرد.سپس فرمودند:هرکس با مردم بدی کند،چون با خود او شود آن بدی، زشت نیست.هان که همانا پسر آدم آنچه بکارد،می درود،و هیچ کسی نه از تلخی،شیرینی درویده و نه از شیرینی،تلخی می درود.در این هنگام آن دو مرد پیش از آن که برخیزند،باهم آشتی کردند.
ص :٣١
[٢66٠]٢٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من خاف القصاص کفّ عن ظلم النّاس.
باب اتّباع الهوی
[٢66١]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن أبی محمّد الوابشیّ قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:احذروا أهواءکم کما تحذرون أعداءکم،فلیس شیء أعدی للرّجال من اتّباع أهوائهم و حصائد ألسنتهم.
[٢66٢]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن عبد اللّه بن القاسم،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یقول اللّه عزّ و جلّ:و عزّتی و جلالی و عظمتی و کبریائی و نوری و علوّی و ارتفاع مکانی لا یؤثر عبد هواه علی هوای إلاّ شتّتّ علیه أمره و لبّست علیه دنیاه و شغلت قلبه بها و لم أوته منها إلاّ ما قدّرت له،و عزّتی و جلالی و عظمتی و نوری و علوّی و ارتفاع مکانی لا یؤثر عبد هوای علی هواه إلاّ استحفظته ملائکتی و کفّلت السّماوات و الأرضین رزقه و کنت له من وراء تجاره کلّ تاجر و أتته الدّنیا و هی راغمه.
[٢66٣]٣-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عن عاصم بن حمید،عن أبی حمزه،عن یحیی بن عقیل قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:إنّما أخاف علیکم اثنتین:اتّباع الهوی و طول الأمل، أمّا اتّباع الهوی،فإنّه یصدّ عن الحقّ و أمّا طول الأمل،فینسی الآخره.
ص :٣٢
[٢66٠]٢٣-مردی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:
هرکس از قصاص بهراسد از بیدادکردن به مردم دست می شوید.
[٢66١]١-ابو محمّد وابشی گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:از هوس هاتان حذر کنید،چنان که از دشمنانتان حذر می کنید؛زیرا برای مردم هیچ چیزی دشمن تر از پیروی هوس هاشان و حاصل زبان هاشان نیست.
[٢66٢]٢-ابو حمزه از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:
خداوند عزّتمند می فرماید:سوگند به عزّت و شکوه و عظمت و بزرگی و نور و بلندی و والایی ام،هیچ بنده ای هوسش را به هوس من پیش نمی اندازد جز این که کارش را آشفته،دنیایش را پریشان و دلش را مشغول می کنم و به او جز آنچه مقدّر کرده ام،نمی دهم،و سوگند به عزّت و شکوه و عظمت و نور و بلندی و والایی ام هیچ بنده ای هوس مرا به هوس خودش پیش نمی اندازد جز این که فرشتگانم را نگاهبانان او قرار داده،آسمان ها و زمین را برای روزی اش به کار می گمارم و در پشت دادوستدش با هر تاجری قرار می گیرم آن گاه دنیا در حالی که از او روگردان است به سویش می رود.
[٢66٣]٣-یحیای عقیل روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:من بر شما از دو چیز می ترسم:پیروی هوس و آرزوی دراز؛زیرا پیروی هوس از حقّ باز می دارد و آرزوی دراز آخرت را می خراموشاند.
ص :٣٣
[٢664]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن الحسن بن شمّون،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن الأصمّ،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج قال:
قال لی أبو الحسن علیه السّلام:اتّق المرتقی السّهل إذا کان منحدره وعرا.قال:و کان أبو عبد اللّه علیه السّلام یقول:لا تدع النّفس و هواها فإنّ هواها[فی]رداها و ترک النّفس و ما تهوی أذاها،و کفّ النّفس عمّا تهوی دواها.
باب المکر و الغدر و الخدیعه
[٢665]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، رفعه قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:لو لا أنّ المکر و الخدیعه فی النّار لکنت أمکر النّاس.
[٢666]٢-علیّ،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یجیء کلّ غادر-یوم القیامه-بإمام مائل شدقه حتّی یدخل النّار و یجیء کلّ ناکث بیعه إمام أجذم حتّی یدخل النّار.
[٢66٧]٣-عنه،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لیس منّا من ماکر مسلما.
[٢66٨]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن یحیی،عن طلحه بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
سألته عن قریتین من أهل الحرب لکلّ واحده منهما ملک علی حده،اقتتلوا ثمّ اصطلحوا،ثمّ إنّ أحد الملکین غدر بصاحبه فجاء إلی المسلمین فصالحهم علی أن یغزو معهم تلک المدینه؟فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لا ینبغی للمسلمین أن یغدروا و لا یأمروا بالغدر و لا یقاتلوا مع الّذین غدروا و لکنّهم یقاتلون
ص :٣4
[٢664]4-عبد الرّحمان حجّاج گفت:حضرت ابو الحسن علیه السّلام به من فرمودند:
از بالا رفتن آسان پروا کن اگر فرو آمدنش دشوار است.راوی گفته است که حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:نفس را با هوسش را رها نکن؛زیرا هوس نفس، نابودی آن است و رها کردن نفس با آنچه می خواهد،آزار آن.در حالی که بازداشتن نفس از آنچه هوس می کند،دوای آن است.
[٢665]١-هشام سالم حدیثی را به امیر مؤمنان علیه السّلام رسانده که فرموده اند:اگر فریب و نیرنگ در دوزخ نبودند من فریبکارترین مردم می شدم.
[٢666]٢-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:در روز قیامت هر خیانت کاری با پیشوایی کج دهان می آید و به دوزخ می رود و هر پیمان شکنی با امامی دست بریده می آید و به دوزخ می رود.
[٢66٧]٣-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:از ما نیست کسی که مسلمانی را بفریبد.
[٢66٨]4-طلحۀ زید گفت:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ دو شهر از کافران حربی پرسیدم:هرکدام از شهر یاران آن دو شهر باهم می جنگند و سپس صلح می کنند.آن گاه یکی از آن دو دیگری را فریب داده،به نزد مسلمانان می آید و با آنان پیمان می بندد که به همراه ایشان با آن شهر بجنگد؟حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
برای مسلمانان سزاوار نیست که خیانت کنند و به خیانت فرمان دهند و همراه با
ص :٣5
المشرکین حیث وجدوهم و لا یجوز علیهم ما عاهد علیه الکفّار.
[٢66٩]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن الحسن بن شمّون،عن عبد اللّه بن عمرو بن الأشعث،عن عبد اللّه بن حمّاد الأنصاریّ،عن یحیی بن عبد اللّه بن الحسن،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یجیء کلّ غادر بإمام یوم القیامه مائلا شدقه حتّی یدخل النّار.
[٢6٧٠]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن أسباط،عن عمّه یعقوب بن سالم،عن أبی الحسن العبدیّ،عن سعد بن طریف،عن الأصبغ بن نباته قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام ذات یوم و هو یخطب علی المنبر بالکوفه:یا أیّها النّاس لو لا کراهیه الغدر کنت من أدهی النّاس،ألا إنّ لکلّ غدره فجره و لکلّ فجره کفره،ألا و إنّ الغدر و الفجور و الخیانه فی النّار.
باب الکذب
[٢6٧١]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی النّعمان قال:
قال أبو جعفر علیه السّلام:یا أبا النّعمان لا تکذب علینا کذبه فتسلب الحنیفیّه،و لا تطلبنّ أن تکون رأسا فتکون ذنبا،و لا تستأکل النّاس بنا فتفتقر،فإنّک موقوف لا محاله و مسئول،فإن صدقت صدّقناک و إن کذبت کذّبناک.
[٢6٧٢]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن سیف بن عمیره،عمّن حدّثه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
کان علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیهما یقول لولده:اتّقوا الکذب،الصّغیر
ص :٣6
کسانی که خیانت می کنند،بجنگند.آنان با مشرکان می جنگند هرکجا که ایشان را بیابند.و برای آنان اهمّیتی ندارد آنچه کافران بر آن پیمان بسته اند.
[٢66٩]5-عبد اللّه حسن از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:در روز قیامت هر خیانت کاری با پیشوایی کج دهان می آید و به دوزخ می رود.
[٢6٧٠]6-اصبغ نباته روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام روزی بر منبر کوفه خطبه ای خواند و فرمود ای مردم اگر خیانت زشت نبود من از زیرک ترین مردمان بودم.همانا برای هر خیانتی گناهی است و برای هر گناهی،کفری است.
هان که خیانت و گناه و فریب کاری در دوزخ اند.
[٢6٧١]١-ابو نعمان گفته است:حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:ای ابو نعمان بر ما یک دروغ هم نبند.که دین از تو گرفته می شود.و هیچ گاه نخواه سرباشی که دم می گردی.و به سب ما مردم را نخور که نیازمند می شوی؛زیرا روزی به ناچار تو را می ایستانند و بازخواست می شوی.که اگر راست بگویی ما تو را تصدیق کنیم و اگر دروغ بگویی تکذیب می کنیم.
[٢6٧٢]٢-مردی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که حضرت سجّاد علیه السّلام به فرزندانش می فرمود:از دروغ پروا کنید.از کوچک و بزرگ آن و در هر جدّی
ص :٣٧
منه و الکبیر فی کلّ جدّ و هزل،فإنّ الرّجل إذا کذب فی الصّغیر اجتری علی الکبیر أما علمتم أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قال:ما یزال العبد یصدق حتّی یکتبه اللّه صدّیقا و ما یزال العبد یکذب حتّی یکتبه اللّه کذّابا.
[٢6٧٣]٣-عنه،عن عثمان بن عیسی،عن ابن مسکان،عن محمّد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ جعل للشّرّ أقفالا و جعل مفاتیح تلک الأقفال الشّراب،و الکذب شرّ من الشّراب.
[٢6٧4]4-عنه،عن أبیه،عمّن ذکره،عن محمّد بن عبد الرّحمن بن أبی لیلی، عن أبیه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ الکذب هو خراب الإیمان.
[٢6٧5]5-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،و علیّ بن محمّد،عن صالح بن أبی حمّاد،جمیعا عن الوشّاء،عن أحمد بن عائذ،عن أبی خدیجه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
الکذب علی اللّه و علی رسوله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم من الکبائر.
[٢6٧6]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبان الأحمر،عن فضیل بن یسار،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ أوّل من یکذّب الکذّاب اللّه عزّ و جلّ،ثمّ الملکان اللّذان معه،ثمّ هو یعلم أنّه کاذب.
[٢6٧٧]٧-علیّ بن الحکم،عن أبان،عن عمر بن یزید قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ الکذّاب یهلک بالبیّنات و یهلک أتباعه بالشّبهات.
ص :٣٨
و شوخی ای؛زیرا شخص وقتی در موضوع کوچکی دروغ می گوید به دروغ گفتن در موضوع بزرگ گستاخ می شود.مگر نمی دانید که رسول خدا فرمودند:
وقتی بنده ای هماره راست گوید خدا او را از راست گویان می نویسد و هرگاه بنده ای هماره دروغ گوید خدا او را از دروغ گویان می نویسد.
[٢6٧٣]٣-محمّد مسلم روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند عزّتمند برای بدی،قفل هایی نهاده که کلید آن قفل ها شراب است.ولی دروغ بدتر از شراب است.
[٢6٧4]4-عبد الرّحمان ابو لیلی روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:
همانا دروغ،خرابی ایمان است.
[٢6٧5]5-ابو خدیجه روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:دروغ بستن به خدا و به رسولش از گناهان کبیره است.
[٢6٧6]6-فضیل یسار روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:همانا نخستین کسی که دروغ گو را تکذیب می کند،خداوند شکوهمند است.سپس دو فرشته ای که با او بوده اند.و سپس خودش می فهمد که او دروغ گو است.
[٢6٧٧]٧-عمر یزید گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا دروغ گو با برهان هلاک می شود و پیروانش با شبهات.
ص :٣٩
[٢6٧٨]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن أبی نجران،عن معاویه بن وهب قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ آیه الکذّاب بأن یخبرک خبر السّماء و الأرض و المشرق و المغرب فإذا سألته عن حرام اللّه و حلاله لم یکن عنده شیء.
[٢6٧٩]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن منصور بن یونس،عن أبی بصیر قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ الکذبه لتفطّر الصّائم،قلت:و أیّنا لا یکون ذلک منه؟!قال:لیس حیث ذهبت إنّما ذلک الکذب علی اللّه و علی رسوله و علی الأئمّه صلوات اللّه علیه و علیهم.
[٢6٨٠]١٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن بعض أصحابه،رفعه إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ذکر الحائک لأبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه ملعون فقال:إنّما ذاک الّذی یحوک الکذب علی اللّه و علی رسوله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.
[٢6٨١]١١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن أبیه،عن القاسم بن عروه،عن عبد الحمید الطّائیّ،عن الأصبغ بن نباته قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:لا یجد عبد طعم الإیمان حتّی یترک الکذب هزله و جدّه.
[٢6٨٢]١٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:الکذّاب هو الّذی یکذب فی الشّیء؟قال:لا،ما من أحد إلاّ یکون ذلک منه و لکنّ المطبوع علی الکذب.
ص :4٠
[٢6٧٨]٨-معاویۀ وهب گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا نشانۀ دروغ گو این است که از اخبار آسمان و زمین و خاور و باختر سخن می گوید ولی دربارۀ حرام و حلال خدا از او بپرسی چیزی ندارد که بگوید.
[٢6٧٩]٩-ابو بصیر گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا یک دروغ روزۀ روزه دار را باطل می کند.من عرض کردم:ولی در کدام یک از ما دروغ نیست؟!فرمودند:چنان نیست که تو فکر می کنی.مقصود من دروغ بستن به خدا و فرستاده اش و به امامان-درود خدا بر او و بر آنان-است.
[٢6٨٠]١٠-یکی از اصحاب حدیثی بریده سند روایت کرده که در نزد حضرت صادق علیه السّلام گفته شد:سخن بافت نفرین شده است.حضرت فرمودند:
همانا نفرین شده کسی است که به خدا و فرستاده اش سخن ببافد.
[٢6٨١]١١-اصبغ نباته روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:هیچ بنده ای تا دروغ را رها نکند چه به شوخی و چه به جدّ مزۀ ایمان را نمی چشد.
[٢6٨٢]١٢-عبد الرّحمان حجّاج گفت:از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم:
دروغ گو کسی است که دربارۀ چیزی دروغ می گوید؟فرمودند:نه،کسی نیست که چیزی از دروغ در او نباشد،بلکه دروغ گو کسی است که بر دروغ سرشته شده باشد.
ص :4١
[٢6٨٣]١٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن الحسن بن ظریف،عن أبیه،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال عیسی ابن مریم علیهما السّلام:من کثر کذبه ذهب بهاؤه.
[٢6٨4]١4-عنه،عن عمرو بن عثمان،عن محمّد بن سالم،رفعه قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:ینبغی للرّجل المسلم أن یجتنب مواخاه الکذّاب، فإنّه یکذب حتّی یجیء بالصّدق فلا یصدّق.
[٢6٨5]١5-عنه،عن ابن فضّال،عن إبراهیم بن محمّد الأشعریّ،عن عبید بن زراره قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ ممّا أعان اللّه[به]علی الکذّابین النّسیان.
[٢6٨6]١6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أبی یحیی الواسطیّ،عن بعض أصحابنا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
الکلام ثلاثه:صدق و کذب و إصلاح بین النّاس قال:قیل له:جعلت فداک ما الإصلاح بین النّاس؟قال:تسمع من الرّجل کلاما یبلغه فتخبث نفسه فتلقاه فتقول:سمعت من فلان قال فیک من الخیر کذا و کذا،خلاف ما سمعت منه.
[٢6٨٧]١٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن حمّاد بن عثمان،عن الحسن الصّیقل قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّا قد روّینا عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول یوسف علیه السّلام:
أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسٰارِقُونَ ؟فقال:و اللّه ما سرقوا و ما کذب،و قال إبراهیم علیه السّلام: بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هٰذٰا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کٰانُوا یَنْطِقُونَ ؟فقال:و اللّه ما فعلوا و ما کذب،قال:فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:ما عندکم فیها یا صیقل؟قال:فقلت:
ما عندنا فیها إلاّ التّسلیم،قال:فقال:إنّ اللّه أحبّ اثنین و أبغض اثنین أحبّ
ص :4٢
[٢6٨٣]١٣-مردی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که عیسای مریم علیه السّلام فرمودند:هرکس دروغش بسیار شود،ارجش از میان می رود.
[٢6٨4]١4-محمّد سالم حدیثی را به امیر مؤمنان علیه السّلام رسانده که فرموده اند:
برای مرد مسلمان سزاوار است که از برادری با دروغ گو دوری کند؛زیرا او دروغ می گوید و چون راست بگوید پذیرفته نمی شود.
[٢6٨5]١5-عبید زراره گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا از چیزهایی که خدا به سبب آن دروغ گو را یاری می کند،فراموشی است.
[٢6٨6]١6-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
سخن سه گونه است:راست،دروغ و آشتی دادن میان مردم.کسی به ایشان عرض کرد:جانم فدایت آشتی دادن میان مردم چیست؟فرمودند:از شخصی سخنی می شنوی که اگر به گوش او برسد،بددل می شود ولی چون تو او را ببینی، می گویی:از فلانی شنیدم که دربارۀ تو نیکی ها می گفت خلاف چیزی که از آن شخص شنیده بودی.
[٢6٨٧]١٧-حسن صیقل گفته است:به صورت صادق علیه السّلام عرض کردم:به ما روایت کرده اند که حضرت باقر علیه السّلام دربارۀ این گفتار یوسف علیه السّلام«ای کاروانیان همانا شما دزد هستید.»فرمودند:به خدا سوگند که آنان چیزی ندزدیدند و او هم دروغ نگفت.و دربارۀ گفتار ابراهیم علیه السّلام:«بلکه بزرگ ایشان آن کار کرده است.
خودتان از آنان بپرسید اگر به سخن درمی آیند.»[انبیا(٢١):6٣]فرمودند:به خدا سوگند که آنان نکردند و او نیز دروغ نگفت.حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:ای صیقل نظر شما چیست؟من عرض کردم:ما تسلیم هستیم.حضرت فرمودند:
همانا خدا دو چیز را دوست دارد و دو چیز را دشمن.خرامان رفتن در برابر
ص :4٣
الخطر فیما بین الصّفّین و أحبّ الکذب فی الإصلاح و أبغض الخطر فی الطّرقات و أبغض الکذب فی غیر الإصلاح،إنّ إبراهیم علیه السّلام إنّما قال: بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هٰذٰا إراده الإصلاح و دلاله علی أنّهم لا یفعلون،و قال یوسف علیه السّلام إراده الإصلاح.
[٢6٨٨]١٨-عنه،عن أبیه،عن صفوان،عن أبی مخلد السّرّاج،عن عیسی بن حسّان قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:کلّ کذب مسئول عنه صاحبه یوما إلاّ[کذبا] فی ثلاثه:رجل کائد فی حربه فهو موضوع عنه،أو رجل أصلح بین اثنین یلقی هذا،بغیر ما یلقی به هذا یرید بذلک الإصلاح ما بینهما،أو رجل وعد أهله شیئا و هو لا یرید أن یتمّ لهم.
[٢6٨٩]١٩-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیره،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
المصلح لیس بکذّاب.
[٢6٩٠]٢٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن عبد اللّه بن یحیی الکاهلیّ،عن محمّد بن مالک،عن عبد الأعلی مولی آل سام قال:حدّثنی أبو عبد اللّه علیه السّلام بحدیث،فقلت له:
جعلت فداک ألیس زعمت لی السّاعه کذا و کذا؟فقال:لا،فعظم ذلک علیّ،فقلت:بلی و اللّه زعمت،فقال:لا و اللّه ما زعمته،قال:فعظم علیّ فقلت:جعلت فداک بلی و اللّه قد قلته،قال:نعم قد قلته أما علمت أنّ کلّ زعم فی القرآن کذب.
[٢6٩١]٢١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،
ص :44
صف دشمن و دروغ در اصلاح را دوست می دارد ولی خرامان رفتن در راه ها و دروغ در جز اصلاح را دشمن می دارد.همانا ابراهیم علیه السّلام به جهت اصلاح و نشان دادن عدم توانایی آن ها بر سخن گفتن بود که فرمود:«بلکه آن کار را این بزرگ شان انجام داد.»و یوسف علیه السّلام نیز به قصد اصلاح آن سخن را گفت.
[٢6٨٨]١٨-عیسای حسّان گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:
روزی از صاحب هر دروغی بازخواست می شود مگر در سه مورد:مردی که در جنگ خود نیرنگ می زند که این دروغ از او برداشته شده است و مردی که میان دو نفر آشتی اندازد،با این چیزی بگوید و با دیگری چیز دیگر،و از این کار آشتی میان آن دو را قصد کند.و مردی که به خانواده اش وعده می دهد ولی نمی خواهد آن را به انجام برساند.
[٢6٨٩]١٩-معاویۀ عمّار روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
اصلاح گر،دروغ گو نیست.
[٢6٩٠]٢٠-عبد الأعلی هم پیمان خاندان سام گفت:حضرت صادق علیه السّلام حدیثی به من فرمود و من عرض کردم:جانم فدایت آیا هم اکنون دربارۀ من چنین و چنان گمان نکردی.فرمودند:نه.برای من گران آمد،پس عرض کردم:
چرا به خدا سوگند گمان کردید.فرمودند:نه به خدا سوگند من چنین گمانی نکردم.این بر من گران آمد و عرض کردم:جانم فدایت چرا به خدا سوگند چنین فرمودی.فرمودند:بله من این را گفتم مگر نمی دانی که هر گمانی در قرآن دروغ است.
[٢6٩١]٢١-ابو اسحاق خراسانی روایت کرده که امیر مؤمنان-درود خدا بر او-
ص :45
عن أبی إسحاق الخراسانیّ قال:
کان أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه یقول:إیّاکم و الکذب،فإنّ کلّ راج طالب و کلّ خائف هارب.
[٢6٩٢]٢٢-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن الحجّال،عن ثعلبه،عن معمر بن عمرو،عن عطاء،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لا کذب علی مصلح،ثمّ تلا: أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسٰارِقُونَ ثمّ قال:و اللّه ما سرقوا و ما کذب،ثمّ تلا: بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هٰذٰا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کٰانُوا یَنْطِقُونَ ثمّ قال:و اللّه ما فعلوه و ما کذب.
باب ذی اللّسانین
[٢6٩٣]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن عون القلانسیّ،عن ابن أبی یعفور،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من لقی المسلمین بوجهین و لسانین جاء یوم القیامه و له لسانان من نار.
[٢6٩4]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن أبی شیبه،عن الزّهریّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
بئس العبد عبد یکون ذا وجهین و ذا لسانین،یطری أخاه شاهدا و یأکله غائبا،إن أعطی حسده و إن ابتلی خذله.
[٢6٩5]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن أسباط،عن عبد الرّحمن بن حمّاد،رفعه قال:
قال اللّه تبارک و تعالی لعیسی ابن مریم علیه السّلام:یا عیسی لیکن لسانک فی السّرّ و العلانیه لسانا واحدا و کذلک قلبک،إنّی أحذّرک نفسک و کفی بی
ص :46
می فرمود:از دروغ بپرهیزید؛زیرا هر امیدواری،جوینده است و هر ترسانی، گریزان.
[٢6٩٢]٢٢-عطا از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:
بر اصلاح گر دروغی نیست.سپس این آیه را خواندند:«ای کاروانیان همانا شما دزدید.»و فرمودند:به خدا سوگند آنان چیزی ندزدیدند و او هم دروغ نگفت.
سپس این آیه را خواندند:«بلکه بزرگ ایشان این کار کرده است از آنان بپرسید اگر به سخن درمی آیند.»و فرمودند:به خدا سوگند او آن کار را نکرد و او نیز دروغ نگفت.
[٢6٩٣]١-ابن ابو یعفور روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
هرکس مسلمانان را با دو چهره و دو زبان دیدار کند در روز قیامت در حالی وارد می شود که دو زبان آتشین دارد.
[٢6٩4]٢-زهری روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:چه بندۀ بدی است بنده ای که دارای دو چهره و دو زبان باشد.برادر را در حضورش بستاید و در غیابش بخورد.اگر عطایی به او شود،حسد ورزد و اگر گرفتار شود، تنهایش بگذارد.
[٢6٩5]٣-عبد الرّحمان حمّاد حدیثی بریده سند روایت کرده که خداوند پاک و والا به عیسای مریم علیهم السّلام فرمود:ای عیسی زبانت در نهان و در آشکار یک زبان باشد و همین طور دلت.من تو را از نفس خودت برحذر می دارم و همین بس که من
ص :4٧
خبیرا،لا یصلح لسانان فی فم واحد و لا سیفان فی غمد واحد و لا قلبان فی صدر واحد،و کذلک الأذهان.
باب الهجره
[٢6٩6]١-الحسین بن محمّد،عن جعفر بن محمّد،عن القاسم بن الرّبیع،و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،رفعه،قال فی وصیّه المفضّل:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:لا یفترق رجلان علی الهجران إلاّ استوجب أحدهما البراءه و اللّعنه و ربّما استحقّ ذلک کلاهما،فقال له معتّب:جعلنی اللّه فداک هذا الظّالم فما بال المظلوم؟قال:لأنّه لا یدعو أخاه إلی صلته و لا یتغامس له عن کلامه،سمعت أبی یقول:إذا تنازع اثنان فعازّ أحدهما الآخر فلیرجع المظلوم إلی صاحبه حتّی یقول لصاحبه:أی أخی أنا الظّالم،حتّی یقطع الهجران بینه و بین صاحبه،فإنّ اللّه تبارک و تعالی حکم عدل یأخذ للمظلوم من الظّالم.
[٢6٩٧]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،و محمّد بن إسماعیل،عن الفضل بن شاذان،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن الحکم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لا هجره فوق ثلاث.
[٢6٩٨]٣-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد بن سماعه،عن وهیب بن حفص،عن أبی بصیر قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یصرم ذوی قرابته ممّن لا یعرف الحقّ؟ قال:لا ینبغی له أن یصرمه.
[٢6٩٩]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن حدید، عن عمّه مرازم بن حکیم قال:
ص :4٨
آگاه باشم.که نه دو زبان در یک دهان شایسته است،نه دو شمشیر در یک غلاف و نه دو قلب در یک سینه.و همین طور است چندین اندیشه که در یک سر نمی گنجد.
[٢6٩6]١-در وصیّت مفضّل آمده است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:دو شخص به قصد بریدن از هم جدا نمی شوند مگر این که یکی از آن دو سزاوار بیزاری و نفرین می شود و چه بسا هر دو سزاوار آن گردند.
معتّب به ایشان عرض کرد:خدا مرا فدای شما کند یکی که ستمکار است.
هیچ،ولی گناه ستمدیده چیست؟فرمودند:زیرا او برادرش را به پیوستن فرا نمی خواند و سخنش را فراموش نمی کند.من شنیدم که پدرم می فرمود:وقتی دو تن باهم بستیزند و یکی از آن دو بر دیگری چیره شود باید ستمدیده به سوی رفیقش بازگشته،به او بگوید:بله برادر،من ستمکارم.تا جدایی میان او و رفیقش پایان یابد؛زیرا خداوند پاک و والا داوری عادل است که حق ستمدیده را از ستمکار می گیرد.
[٢6٩٧]٢-هشام حکم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هیچ قهر و جدایی ای نباید بیشتر از سه روز باشد.
[٢6٩٨]٣-ابو بصیر گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ شخصی پرسیدم که از خویشانش به جهت این که حقّ را نمی شناسند می برد؟فرمودند:شایسته نیست که از آنان ببرد.
[٢6٩٩]4-مرازم حکیم گفته است:نزد حضرت صادق علیه السّلام مردی از اصحابمان
ص :4٩
کان عند أبی عبد اللّه علیه السّلام رجل من أصحابنا یلقّب شلقان و کان قد صیّره فی نفقته و کان سیّی الخلق فهجره،فقال لی یوما:یا مرازم[و]تکلّم عیسی؟ فقلت:نعم،فقال:أصبت لا خیر فی المهاجره.
[٢٧٠٠]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن أبی سعید القمّاط،عن داود بن کثیر قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال أبی علیه السّلام:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أیّما مسلمین تهاجرا فمکثا ثلاثا لا یصطلحان إلاّ کانا خارجین من الإسلام و لم یکن بینهما ولایه فأیّهما سبق إلی کلام أخیه کان السّابق إلی الجنّه یوم الحساب.
[٢٧٠١]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن ابن أذینه،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ الشّیطان یغری بین المؤمنین ما لم یرجع أحدهم عن دینه،فإذا فعلوا ذلک استلقی علی قفاه و تمدّد،ثمّ قال:فزت،فرحم اللّه امرأ ألّف بین ولیّین لنا، یا معشر المؤمنین تألّفوا و تعاطفوا.
[٢٧٠٢]٧-الحسین بن محمّد،عن علیّ بن محمّد بن سعید،عن محمّد بن مسلم،عن محمّد بن محفوظ،عن علیّ بن النّعمان،عن ابن مسکان،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
لا یزال إبلیس فرحا ما اهتجر المسلمان،فإذا التقیا اصطکّت رکبتاه و تخلّعت أوصاله و نادی یا ویله،ما لقی من الثّبور.
باب قطیعه الرّحم
[٢٧٠٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه،
ص :5٠
سکونت داشت که لقبش شلقان بود و حضرت او را مأمور هزینه های خانه اش کرده بود ولی او بداخلاق بود و من از او قهر کرده بودم.روزی حضرت به من فرمودند:ای مرازم آیا با عیسی سخن می گویی؟من عرض کردم:بله.فرمودند:
کار درستی می کنی؛زیرا خیری در جدایی نیست.
[٢٧٠٠]5-داود کثیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که پدرشان فرمودند:
رسول خدا فرمودند:هر دو مسلمانی که از یکدیگر جدا شوند و سه روز بر آن حال بمانند و آشتی نکنند-اگر از اسلام بیرون نروند و میان شان ولایتی نباشد- هرکدام از آن دو که به سخن گفتن با برادرش پیشی بگیرد در روز حساب به سوی بهشت پیشی می گیرد.
[٢٧٠١]6-زراره روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:همانا شیطان میان مؤمنان برای این که یکی از آنان از دین بیرون برود دشمنی می اندازد.و چون آنان با همدیگر دشمنی کنند به پشت می خوابد و خمیازه کشید،می گوید:موفّق شدم.پس خدا بیامرزد مردی را که میان دو دوست ما پیوند دهد.ای گروه مؤمنان با همدیگر بپیوندید و مهربان کنید.
[٢٧٠٢]٧-ابو بصیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هماره ابلیس شادمان است وقتی که دو مسلمان از هم قهرند.ولی چون همدیگر را دیدار کنند زانوانش می لرزد و بندهای تنش از هم جدا شده،فریاد می زند:وای بر او که چه نابودی ای خواهد دید.
[٢٧٠٣]١-مسمع عبد الملک از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا
ص :5١
عن مسمع بن عبد الملک،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فی حدیث ألا إنّ فی التّباغض الحالقه،لا أعنی حالقه الشّعر و لکن حالقه الدّین
[٢٧٠4]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن الفضیل،عن حذیفه بن منصور قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:اتّقوا الحالقه،فإنّها تمیت الرّجال،قلت:و ما الحالقه؟ قال:قطیعه الرّحم.
[٢٧٠5]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن عثمان بن عیسی،عن بعض أصحابنا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قلت له:إنّ إخوتی و بنی عمّی قد ضیّقوا علیّ الدّار و ألجئونی منها إلی بیت و لو تکلّمت أخذت ما فی أیدیهم،قال:فقال لی:اصبر،فإنّ اللّه سیجعل لک فرجا قال:فانصرفت و وقع الوباء فی سنه إحدی و ثلاثین و[مائه]فماتوا و اللّه کلّهم فما بقی منهم أحد،قال:فخرجت فلمّا دخلت علیه قال:ما حال أهل بیتک؟قال قلت له:قد ماتوا و اللّه کلّهم،فما بقی منهم أحد،فقال:هو بما صنعوا بک و بعقوقهم إیّاک و قطع رحمهم بتروا أتحبّ أنّهم بقوا و أنّهم ضیّقوا علیک؟ قال:قلت:إی و اللّه.
[٢٧٠6]4-عنه،عن أحمد،عن الحسن بن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن أبی عبیده،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
فی کتاب علیّ علیه السّلام ثلاث خصال لا یموت صاحبهنّ أبدا حتّی یری و بالهنّ:
البغی و قطیعه الرّحم و الیمین الکاذبه،یبارز اللّه بها و إنّ أعجل الطّاعه ثوابا لصله الرّحم،و إنّ القوم لیکونون فجّارا فیتواصلون فتنمی أموالهم و یثرون
ص :5٢
در حدیثی فرمودند:همانا در دشمنی با یکدیگر تراشیدنی است.مقصودم تراشیدن مو نیست بلکه تراشیدن دین است.
[٢٧٠4]٢-حذیفۀ منصور روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:از آن تراشنده پروا کنید؛زیرا مردان را می میراند.من عرض کردم:آن تراشنده چیست؟فرمودند:قطع رحم.
[٢٧٠5]٣-یکی از اصحاب گفته است:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:
برادران و پسرعموهایم خانه را بر من تنگ کرده،از آن خانه مرا به یک اتاق انداخته اند ولی من اگر به سخن درآیم آنچه در دستشان است می گیرم،او گفته است که حضرت به من فرمودند:شکیبا باش که خداوند برایت گشایشی خواهد نهاد.او گفته است:من بازگشتم آن گاه در سال[صد و]سی و یک وبا افتاد و به خدا سوگند همۀ ایشان مردند و یکی شان هم نماند.پس بیرون آمدم و چون به خدمت حضرت رفتم،فرمودند:حال خاندانت چگونه است؟من عرض کردم:
به خدا سوگند همه شان مردند و یکی شان هم نمانده است.فرمودند:این به سبب کاری است که با تو کردند.آنان به سبب بی حرمتی شان به تو و قطع رحم شان نابود شدند،آیا دوست داری که آنان می ماندند و بر تو تنگ می گرفتند؟من عرض کردم:آری به خدا سوگند.
[٢٧٠6]4-ابو عبیده روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:در کتاب علی علیه السّلام سه خصلت آمده که تا صاحبشان پیامد تلخ آن را نبیند نمی میرد:ستم، قطع رحم و سوگند دروغی که به سبب آن به جنگ خدا برود.و همانا شتابان ترین اطاعت از جهت پاداش،صلۀ رحم است.همانا مردمی گناهکارند ولی باهم صلۀ رحم می کنند و آن گاه مالشان رشد کرده،ثروتشان بسیار می شود.
ص :5٣
و إنّ الیمین الکاذبه و قطیعه الرّحم لتذران الدّیار بلاقع من أهلها و تنقل الرّحم و إنّ نقل الرّحم انقطاع النّسل.
[٢٧٠٧]5-علیّ بن إبراهیم،عن صالح بن السّندیّ،عن جعفر بن بشیر،عن عنبسه العابد قال:
جاء رجل فشکا إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام أقاربه،فقال له:اکظم غیظک و افعل، فقال:إنّهم یفعلون و یفعلون،فقال:أترید أن تکون مثلهم فلا ینظر اللّه إلیکم.
[٢٧٠٨]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لا تقطع رحمک و إن قطعتک.
[٢٧٠٩]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن أبیه رفعه،عن أبی حمزه الثّمالیّ قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام فی خطبته:أعوذ باللّه من الذّنوب الّتی تعجّل الفناء، فقام إلیه عبد اللّه بن الکوّاء الیشکریّ فقال:یا أمیر المؤمنین أو تکون ذنوب تعجّل الفناء؟فقال:نعم ویلک قطیعه الرّحم،إنّ أهل البیت لیجتمعون و یتواسون و هم فجره فیرزقهم اللّه و إنّ أهل البیت لیتفرّقون و یقطع بعضهم بعضا فیحرمهم اللّه و هم أتقیاء.
[٢٧١٠]٨-عنه،عن ابن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:إذا قطّعوا الأرحام جعلت الأموال فی أیدی الأشرار.
ص :54
و سوگند دروغ و قطع رحم سرزمین ها را از اهل آن خالی می کند و خویشاوندی را از جا برمی کند و همانا از جای برکندن خویشاوندی،بریده شدن نسل است.
[٢٧٠٧]5-عنبسۀ عابد روایت کرده که مردی در خدمت حضرت صادق علیه السّلام از خویشانش شکایت کرد.حضرت به او فرمود:خشمت را فروخور و هر کاری خواهی بکن.او عرض کرد:آنان چنین و چنان می کنند.حضرت فرمودند:آیا می خواهی مانند آنان گردی و خداوند به شما ننگرد؟
[٢٧٠٨]6-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:از خویشانت نبر اگرچه آنان از تو ببرند.
[٢٧٠٩]٧-ابو حمزۀ ثمالی روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام در خطبه ای فرمودند:به خدا پناه می برم از گناهانی که نابودی را به شتاب درمی آورند.
عبد اللّه بن کوّاء یشکری برخاسته،عرض کرد:ای امیر مؤمنان مگر گناهی هست که نابودی را به شتاب درآورد؟فرمودند:بله وای بر تو!آن گناه،قطع رحم است.
همانا خاندانی گرد هم می آیند و به یکدیگر یاری می رسانند و با این که گناهکارند خداوند روزی شان می رساند.ولی خاندانی از هم جدا می شوند و از همدیگر می برند و با این که پرهیزگارند خداوند محرومشان می کند.
[٢٧١٠]٨-ابو حمزه از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:چون خویشاوندی قطع گردید،اموال در دست اشرار قرار داده شد.
ص :55
باب العقوق
[٢٧١١]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن حدید بن حکیم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
أدنی العقوق أفّ،و لو علم اللّه عزّ و جلّ شیئا أهون منه لنهی عنه.
[٢٧١٢]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیره،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:کن بارّا و اقتصر علی الجنّه و إن کنت عاقّا[فظّا] فاقتصر علی النّار.
[٢٧١٣]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن الحسن بن علیّ الکوفیّ،عن عبیس بن هشام،عن صالح الحذّاء،عن یعقوب بن شعیب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إذا کان یوم القیامه کشف غطاء من أغطیه الجنّه فوجد ریحها من کانت له روح من مسیره خمسمائه عام إلاّ صنف واحد،قلت:من هم؟قال:العاقّ لوالدیه.
[٢٧١4]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:فوق کلّ ذی برّ برّ،حتّی یقتل الرّجل فی سبیل اللّه،فإذا قتل فی سبیل اللّه فلیس فوقه برّ،و إنّ فوق کلّ عقوق عقوقا حتّی یقتل الرّجل أحد والدیه فإذا فعل ذلک فلیس فوقه عقوق.
[٢٧١5]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن سیف بن عمیره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من نظر إلی أبویه نظر ماقت و هما ظالمان له،لم یقبل اللّه له صلاه.
[٢٧١6]6-عنه،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن فرات،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
ص :56
[٢٧١١]١-حدید حکم روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:کم ترین نافرمانی از پدر و مادر،گفتن أفّ است.و اگر خداوند عزّتمند چیزی کم تر از اف گفتن می دانست از آن بازمی داشت.
[٢٧١٢]٢-عبد اللّه مغیره از حضرت ابو الحسن علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:حرمت گزار باش و به بهشت قناعت کن و اگر بی حرمت و خشن باشی،به آتش قناعت کن.
[٢٧١٣]٣-یعقوب شعیب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
چون روز قیامت شود پرده ای از پرده های بهشت کنار می رود و هر جانداری بوی آن را از فاصله ای پانصد ساله درمی یابد جز یک دسته از جانداران.من عرض کردم:چه کسانی؟فرمودند:نافرمانان از پدر و مادر.
[٢٧١4]4-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:فرای نیکی هر نیکوکاری،نیکی ای هست.مگر وقتی که شخص در راه خدا کشته شود که چون در راه خدا کشته شود فراتر از او نیکی ای نیست.و همانا فراتر از هر نافرمانی،نافرمانی ای است مگر وقتی که شخصی یکی از والدین اش را بکشد که چون چنین کند فراتر از آن،نافرمانی ای نیست.
[٢٧١5]5-سیف عمیره روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس خشمگینانه به پدر و مادرش بنگرد-اگرچه آنان به او ستم کرده باشند-خداوند نمازش را نمی پذیرد.
[٢٧١6]6-محمّد فرات از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا در
ص :5٧
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فی کلام له:إیّاکم و عقوق الوالدین،فإنّ ریح الجنّه توجد من مسیره ألف عام و لا یجدها عاقّ و لا قاطع رحم و لا شیخ زان و لا جارّ إزاره خیلاء،إنّما الکبریاء للّه ربّ العالمین.
[٢٧١٧]٧-عنه،عن یحیی،بن إبراهیم بن أبی البلاد السّلمیّ،عن أبیه،عن جدّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
لو علم اللّه شیئا أدنی من أفّ لنهی عنه و هو من أدنی العقوق و من العقوق أن ینظر الرّجل إلی والدیه فیحدّ النّظر إلیهما.
[٢٧١٨]٨-علیّ،عن أبیه،عن هارون بن الجهم،عن عبد اللّه بن سلیمان، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ أبی نظر إلی رجل و معه ابنه یمشی و الابن متّکی علی ذراع الأب،قال:
فما کلّمه أبی علیه السّلام مقتاله حتّی فارق الدّنیا.
[٢٧١٩]٩-أبو علیّ الأشعریّ،عن أحمد بن محمّد،عن محسّن بن أحمد،عن أبان بن عثمان،عن حدید بن حکیم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
أدنی العقوق أفّ،و لو علم اللّه أیسر منه لنهی عنه.
باب الانتفاء
[٢٧٢٠]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کفر باللّه من تبرّأ من نسب و إن دقّ.
[٢٧٢١]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن أبی المغراء،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :5٨
سخنی فرمودند:از نافرمانی کردن از پدر و مادر بپرهیزید.همانا بوی بهشت از فاصله ای هزار ساله دریافت می شود ولی نه نافرمان پدر و مادر و نه قطع رحم کننده و نه پیر زناکار و نه کسی که لباسش را متکبّرانه به زمین می کشد آن را درنمی یابند.که همانا بزرگی فقط برای خداوند،پروردگار جهانیان است.
[٢٧١٧]٧-ابو بلاد سلمی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:اگر خداوند چیزی پایین تر از اف گفتن می دانست،از آن بازمی داشت.افّ گفتن کم ترین نافرمانی پدر و مادر است.و از نافرمانی است که مردی به پدر و مادرش تیز بنگرد.
[٢٧١٨]٨-عبد اللّه سلیمان روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:پدرم مردی را به همراه پسرش دید که باهم راه می رفتند در حالی که پسر به بازوی پدرش تکیه کرده بود.پس پدرم علیه السّلام تا از دنیا رفت با آن پسر سخن نگفت؛چون از او بدش آمد.
[٢٧١٩]٩-حدید حکیم روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
کم ترین نافرمانی اف گفتن است و اگر خداوند کم تر از آن را می دانست،از آن بازمی داشت.
[٢٧٢٠]١-ابو بصیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس از نسبی بیزاری جوید اگرچه ناچیز باشد،به خداوند کفر ورزیده است.
[٢٧٢١]٢-ابو بصیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس از
ص :5٩
کفر باللّه من تبرّأ من نسب و إن دقّ.
[٢٧٢٢]٣-علیّ بن محمّد،عن صالح بن أبی حمّاد،عن ابن أبی عمیر و ابن فضّال،عن رجال شتّی،عن أبی جعفر و أبی عبد اللّه علیهما السّلام أنّهما قالا:
کفر باللّه العظیم الانتفاء من حسب و إن دقّ.
باب من آذی المسلمین و احتقرهم
[٢٧٢٣]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن هشام بن سالم قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال اللّه عزّ و جلّ:لیأذن بحرب منّی من آذی عبدی المؤمن و لیأمن غضبی من أکرم عبدی المؤمن،و لو لم یکن من خلقی فی الأرض فیما بین المشرق و المغرب إلاّ مؤمن واحد مع إمام عادل لاستغنیت بعبادتهما عن جمیع ما خلقت فی أرضی و لقامت سبع سماوات و أرضین بهما و لجعلت لهما من إیمانهما أنسا لا یحتاجان إلی أنس سواهما.
[٢٧٢4]٢-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن ابن سنان،عن منذر بن یزید،عن المفضّل بن عمر قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا کان یوم القیامه نادی مناد:أین الصّدود لأولیائی فیقوم قوم لیس علی وجوههم لحم،فیقال:هؤلاء الّذین آذوا المؤمنین و نصبوا لهم و عاندوهم و عنّفوهم فی دینهم ثمّ یؤمر بهم إلی جهنّم.
[٢٧٢5]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن ابن فضّال،عن ثعلبه بن میمون،عن حمّاد بن بشیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:قال اللّه تبارک و تعالی:من أهان لی ولیّا فقد أرصد لمحاربتی.
ص :6٠
نسبی بیزاری جوید اگرچه ناچیز باشد به خداوند کفر ورزیده است.
[٢٧٢٢]٣-چند تن روایت کرده اند که حضرت باقر و حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:بیزاری جستن از نسب اگرچه ناچیز باشد،کفر به خدای عظیم است.
[٢٧٢٣]١-هشام سالم گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید که خداوند عزّتمند فرموده است:هرکس بندۀ مؤمن مرا آزار کند به من اعلان جنگ کرده است و هرکس بندۀ مؤمن مرا گرامی بدارد از خشم من در امان است.و اگر از آفریدگانم در زمین میان خاور و باختر آن جز یک مؤمن به همراهی امامی عادل نبود،به بندگی شان از همۀ آنچه در زمینم آفریده بودم بی نیاز می شدم و هفت آسمان و زمین به سبب ایشان برپا می شدند و من از ایمانشان برای آن دو انسی قرار می دادم که به هیچ انس دیگری نیازمند نشوید.
[٢٧٢4]٢-مفضّل عمر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:چون روز قیامت شود منادی ای فریاد می زند:کجا هستند جلوگیران از دوستانم.آن گاه گروهی که بر چهره هاشان گوشتی نیست برمی خیزند پس گفته می شود:ایشان اند کسانی که مؤمنان را آزار کرده،دشمنی نشان داده،خیره سری کردند و به خاطر دینشان آنان را سرزنش کردند،سپس فرمان می آید که آنان را به دوزخ ببرند.
[٢٧٢5]٣-حمّاد بشیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:خداوند پاک و والا فرموده است:هرکس دوستی از دوستان مرا خوار کند،در کمین جنگ با من نشسته است.
[٢٧٢6]4-مردی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس مؤمنی
ص :6١
[٢٧٢6]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن الحسین بن عثمان،عن محمّد بن أبی حمزه،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من حقّر مؤمنا مسکینا أو غیر مسکین لم یزل اللّه عزّ و جلّ حاقرا له ماقتا، حتّی یرجع عن محقرته إیّاه.
[٢٧٢٧]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن النّعمان،عن ابن مسکان،عن معلّی بن خنیس قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ اللّه تبارک و تعالی یقول:من أهان لی ولیّا فقد أرصد لمحاربتی،و أنا أسرع شیء إلی نصره أولیائی.
[٢٧٢٨]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن محبوب،عن هشام بن سالم،عن معلّی بن خنیس،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قال اللّه عزّ و جلّ:قد نابذنی من أذلّ عبدی المؤمن.
[٢٧٢٩]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،و أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،جمیعا عن ابن فضّال،عن علیّ بن عقبه، عن حمّاد بن بشیر قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:قال اللّه عزّ و جلّ:من أهان لی ولیّا فقد أرصد لمحاربتی و ما تقرّب إلیّ عبد بشیء أحبّ إلیّ ممّا افترضت علیه و إنّه لیتقرّب إلیّ بالنّافله حتّی أحبّه فإذا أحببته کنت سمعه الّذی یسمع به و بصره الّذی یبصر به و لسانه الّذی ینطق به و یده الّتی یبطش بها،إن دعانی أجبته و إن سألنی أعطیته،و ما تردّدت عن شیء أنا فاعله کتردّدی عن موت المؤمن،یکره الموت و أکره مساءته.
[٢٧٣٠]٨-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن
ص :6٢
تهیدست یا جز آن را خوار کند،خداوند عزّتمند هماره خوارگر و دشمن او می گردد تا وقتی که دیگر از خوارکردن او بازگردد.
[٢٧٢٧]5-معلاّی خنیس گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید که خداوند پاک و والا فرموده است:هرکس دوستی از دوستان مرا خوار کند،در کمین جنگ با من نشسته است.و من به یاری کردن دوستانم شتابان ترین کس هستم.
[٢٧٢٨]6-معلاّی خنیس از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:خدای عزّتمند فرموده است:هرکس بندۀ مؤمن مرا خوار کند به ستیز با من برخاسته است.
[٢٧٢٩]٧-حمّاد بشیر گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید که رسول خدا فرموده است:خداوند عزّتمند فرمود:هرکس دوستی از دوستان مرا خوار کند،در کمین جنگ با من نشسته است.هیچ بنده ای با چیز محبوب تر از آنچه من بر او واجب کرده ام به من نزدیک نمی شود.همانا او با نافله به من نزدیک می شود تا من او را دوست بدارم.و چون من او را دوست بدارم گوشش می شوم تا با من بشنود و چشمش می شوم تا با من ببیند و زبانش می شوم تا با من سخن بگوید و دستش می شوم تا با من بگیرد،اگر مرا بخواند،پاسخش می دهم و اگر چیزی بخواهد،عطایش می کنم.من در چیزی که خودم انجام دهنده اش باشم تردید نمی کنم ولی در میراندن مؤمن تردید می کنم.او مرگ را نمی پسندد و من ناراحتی او را نمی پسندم.
[٢٧٣٠]٨-ابان تغلب از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که وقتی پیامبر گرامی
ص :6٣
مهران،عن أبی سعید القمّاط،عن أبان بن تغلب،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
لمّا أسری بالنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قال:یا ربّ ما حال المؤمن عندک؟قال:یا محمّد من أهان لی ولیّا فقد بارزنی بالمحاربه و أنا أسرع شیء إلی نصره أولیائی و ما تردّدت عن شیء أنا فاعله کتردّدی عن وفاه المؤمن،یکره الموت و أکره مساءته،و إنّ من عبادی المؤمنین من لا یصلحه إلاّ الغنی و لو صرفته إلی غیر ذلک لهلک،و إنّ من عبادی المؤمنین من لا یصلحه إلاّ الفقر و لو صرفته إلی غیر ذلک لهلک و ما یتقرّب إلیّ عبد من عبادی بشیء أحبّ إلیّ ممّا افترضت علیه و إنّه لیتقرّب إلیّ بالنّافله حتّی أحبّه فإذا أحببته کنت إذا سمعه الّذی یسمع به و بصره الّذی یبصره به و لسانه الّذی ینطق به و یده الّتی یبطش بها إن دعانی أجبته و إن سألنی أعطیته.
[٢٧٣١]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من استذلّ مؤمنا و استحقره لقلّه ذات یده و لفقره شهره اللّه یوم القیامه علی رءوس الخلائق.
[٢٧٣٢]١٠-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن معاویه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لقد أسری ربّی بی فأوحی إلیّ من وراء الحجاب ما أوحی و شافهنی[إلی]أن قال لی:یا محمّد،من أذلّ لی ولیّا فقد أرصدنی بالمحاربه،و من حاربنی حاربته،قلت:یا ربّ و من ولیّک هذا؟فقد علمت أنّ من حاربک حاربته،قال لی:ذاک من أخذت میثاقه لک و لوصیّک و لذرّیّتکما بالولایه.
ص :64
به معراج رفت عرض کرد:پروردگارا حال مؤمن در نزد تو چگونه است؟ خداوند فرمود:ای محمّد هرکس دوستی از دوستان مرا خوار کند به من اعلان جنگ کرده است.و من به یاری دوستانم شتابان ترین کس هستم.من در چیزی که خودم کننده اش باشم تردید نمی کنم ولی در میراندن مؤمن تردید می کنم.او مرگ را نمی پسندد و من ناراحتی اش را نمی پسندم.همانا از میان بندگان مؤمنم کسانی هستند که چیزی جز توانگری سزاوارشان نیست و اگر آنان را جز به توانگری برگردانم نابود می شوند.و از میان بندگان مؤمنم کسانی هستند که چیزی جز نیازمندی سزاوارشان نیست و اگر او را جز به نیازمندی برگردانم نابود می شوند و هیچ بنده ای از بندگانم با چیزی محبوب تر از آنچه من بر او واجب کرده ام به من نزدیک نمی گردد.و همانا او با نافله به من نزدیک می گردد تا او را دوست بدارم و چون من او را دوست بدارم آن گاه گوش او می شوم تا با من بشنود و چشمش می شوم تا با من ببیند و زبانش می شوم تا با من سخن بگوید و دستش می شوم تا با من بگیرد.اگر مرا بخواند جوابش می دهم و اگر چیزی بخواهد عطایش می کنم.
[٢٧٣١]٩-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
هرکس مؤمنی را به جهت تهیدستی و نیازمندی اش خوار و حقیر بشمارد، خداوند او را در روز قیامت در برابر آفریدگان رسوا می کند.
[٢٧٣٢]١٠-معاویه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:پروردگارم مرا به معراج برد و آن گاه از پشت پردۀ حجاب چیزهایی را به من وحی کرده،با من صحبت کرد تا فرمود:ای محمّد هرکس دوستی از دوستان مرا خوار کند،در کمین جنگ با من نشسته است.و هرکس با من بجنگد من با او می جنگم.من عرض کردم:پروردگارا این دوستان تو چه کسانی اند؟من می دانم که هرکس با تو بجنگد تو با او می جنگی.به من فرمود:دوستان من کسانی اند که از آنان برای ولایت تو و جانشین ات و فرزندانتان پیمان گرفته ام.
ص :65
[٢٧٣٣]١١-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن ابن مسکان،عن معلّی بن خنیس،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:قال اللّه عزّ و جلّ:من استذلّ عبدی المؤمن فقد بارزنی بالمحاربه و ما تردّدت فی شیء أنا فاعله کتردّدی فی عبدی المؤمن، إنّی أحبّ لقاءه فیکره الموت فأصرفه عنه،و إنّه لیدعونی فی الأمر فأستجیب له بما هو خیر له.
باب من طلب عثرات المؤمنین و عوراتهم
[٢٧٣4]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن إبراهیم،و الفضل ابنی یزید الأشعریّ،عن عبد اللّه بن بکیر،عن زراره،عن أبی جعفر و أبی عبد اللّه علیهما السّلام قالا:
أقرب ما یکون العبد إلی الکفر أن یواخی الرّجل علی الدّین فیحصی علیه عثراته و زلاّته لیعنّفه بها یوما ما.
[٢٧٣5]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن النّعمان،عن إسحاق بن عمّار قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یا معشر من أسلم بلسانه و لم یخلص الإیمان إلی قلبه،لا تذمّوا المسلمین و لا تتبّعوا عوراتهم فإنّه من تتبّع عوراتهم تتبّع اللّه عورته،و من تتبّع اللّه تعالی عورته یفضحه و لو فی بیته.
عنه،عن علیّ بن النّعمان،عن أبی الجارود،عن أبی جعفر علیه السّلام مثله.
[٢٧٣6]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن علیّ بن الحکم،عن عبد اللّه بن بکیر،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
ص :66
[٢٧٣٣]١١-معلاّی خنیس از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از رسول خدا روایت کرده که خداوند عزّتمند فرمودند:هرکس بندۀ مؤمن مرا خوار کند به من اعلان جنگ کرده است.من در چیزی که خودم کنندۀ آن باشم تردید نمی کنم ولی دربارۀ بندۀ مؤمنم دودل می شوم،همانا من دوست دارم او را دیدار کنم ولی او مرگ را نمی پسندد.پس مرگ را از او بازمی دارم.و هرگاه او مرا برای کاری بخواند به آنچه خیر او باشد،پاسخش می دهم.
[٢٧٣4]١-زراره روایت کرده که حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السّلام فرمودند:نزدیک ترین زمان بنده به کفر هنگامی است که با مردی در دین اش برادری کند تا لغزش ها و گمراهی هایش را بشمارد و روزی او را با آن ها سرزنش کند.
[٢٧٣5]٢-اسحاق عمّار گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که رسول خدا فرموده است:ای گروهی که به زبان اسلام آورده اید و ایمان به دلتان اختصاص نیافته است،مسلمانان را نکوهش نکرده،به دنبال عیب هاشان نروید؛ زیرا هرکس به دنبال عیب آنان برود خداوند به دنبال عیب هاشان می رود،و هرکس که خدا عیب هایش را دنبال کند،او را رسوا می کند اگرچه در خانۀ خودش باشد.ابو جارود نیز مانند این حدیث را از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است.
[٢٧٣6]٣-زراره روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:نزدیک ترین زمان
ص :6٧
إنّ أقرب ما یکون العبد إلی الکفر أن یواخی الرّجل الرّجل علی الدّین فیحصی علیه عثراته و زلاّته لیعنّفه بها یوما ما.
[٢٧٣٧]4-عنه،عن الحجّال،عن عاصم بن حمید،عن أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یا معشر من أسلم بلسانه و لم یسلم بقلبه،لا تتبّعوا عثرات المسلمین،فإنّه من تتبّع عثرات المسلمین تتبّع اللّه عثرته و من تتبّع اللّه عثرته یفضحه.
[٢٧٣٨]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن علیّ بن إسماعیل، عن ابن مسکان،عن محمّد بن مسلم أو الحلبیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لا تطلبوا عثرات المؤمنین،فإنّ من تتبّع عثرات أخیه تتبّع اللّه عثراته و من تتبّع اللّه عثراته یفضحه و لو فی جوف بیته.
[٢٧٣٩]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن فضّال، عن ابن بکیر،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
أقرب ما یکون العبد إلی الکفر أن یواخی الرّجل الرّجل علی الدّین فیحصی علیه زلاّته لیعیّره بها یوما ما.
[٢٧4٠]٧-عنه،عن ابن فضّال،عن ابن بکیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
أبعد ما یکون العبد من اللّه أن یکون الرّجل یواخی الرّجل و هو یحفظ[علیه] زلاّته لیعیّره بها یوما ما.
باب التّعییر
[٢٧4١]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن الحسین بن
ص :6٨
بنده به کفر هنگامی است که با مردی بر دینش برادری کند و آن گاه لغزش ها و گمراهی اش را بشمارد تا روزی با آن ها او را سرزنش کند.
[٢٧٣٧]4-ابو بصیر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:
ای گروه کسانی که به زبان اسلام آورده،به دل مسلمان نشده اند لغزش های مسلمانان را نجویید؛زیرا هرکس لغزش های مسلمانان را جستجو کند خداوند لغزش های او را می جوید و هرکس که خداوند لغزش هایش را بجوید او را رسوا می کند.
[٢٧٣٨]5-محمّد مسلم یا حلبی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند که رسول خدا فرمودند:لغزش های مؤمنان را جستجو نکنید؛زیرا هرکس لغزش های برادرش را بجوید خداوند لغزش هایش را می جوید و هرکس که لغزش هایش را خداوند بجوید او را رسوا می کند،اگرچه در درون خانه اش باشد.
[٢٧٣٩]6-زراره روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:نزدیک ترین زمان بنده به کفر این است که با مردی بر دینش برادری کند و آن گاه گمراهی هایش را بشمارد تا روزی او را با آن ها سرزنش کند.
[٢٧4٠]٧-ابن بکیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:دورترین زمان بنده از خداوند هنگامی است که با مردی برادری کند و گمراهی هایش را بشمارد تا روزی او را با آن ها سرزنش کند.
[٢٧4١]١-مردی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس مؤمنی را
ص :6٩
عثمان،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من أنّب مؤمنا أنّبه اللّه فی الدّنیا و الآخره.
[٢٧4٢]٢-عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إسماعیل بن عمّار،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أذاع فاحشه کان کمبتدئها و من عیّر مؤمنا بشیء لم یمت حتّی یرکبه.
[٢٧4٣]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من عیّر مؤمنا بذنب لم یمت حتّی یرکبه.
[٢٧44]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن فضّال، عن حسین بن عمر بن سلیمان،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من لقی أخاه بما یؤنّبه أنّبه اللّه فی الدّنیا و الآخره.
باب الغیبه و البهت
[٢٧45]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الغیبه أسرع فی دین الرّجل المسلم من الأکله فی جوفه.قال:و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الجلوس فی المسجد انتظار الصّلاه عباده ما لم یحدث،قیل:یا رسول اللّه و ما یحدث؟قال:الاغتیاب.
[٢٧46]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :٧٠
سرزنش کند،خداوند او را در دنیا و آخرت سرزنش می کند.
[٢٧4٢]٢-اسحاق عمّار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هرکس زشتی ای را فاش سازد همچون آغازگر آن است و هرکس مؤمنی را به سبب کاری سرزنش کند،تا به آن دچار نشود،نمی میرد.
[٢٧4٣]٣-عبد اللّه سنان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
هرکس مؤمنی را به جهت گناه سرزنش کند تا خودش مرتکب آن نشود نمی میرد.
[٢٧44]4-معاویۀ عمّار روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هر کس برادرش را برای سرزنش او دیدار کند،خداوند او را در دنیا و آخرت سرزنش می کند.
[٢٧45]١-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:غیبت در دین مرد مسلمان شتابنده تر از خوره در تن او است.و باز رسول خدا فرمودند:نشستن در مسجد به انتظار نماز عبادت است تا آن گاه که سخن نگوید،گفتند:ای رسول خدا چگونه سخن نگوید؟فرمودند:غیبت نکند.
[٢٧46]٢-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
ص :٧١
من قال فی مؤمن ما رأته عیناه و سمعته أذناه فهو من الّذین قال اللّه عزّ و جلّ: إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفٰاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ.
[٢٧4٧]٣-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ الوشّاء،عن داود بن سرحان قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الغیبه،قال:هو أن تقول لأخیک فی دینه ما لم یفعل و تبثّ علیه أمرا قد ستره اللّه علیه لم یقم علیه فیه حدّ.
[٢٧4٨]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن أبیه،عن هارون بن الجهم،عن حفص بن عمر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
سئل النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما کفّاره الاغتیاب؟قال:تستغفر اللّه لمن اغتبته کلّما ذکرته.
[٢٧4٩]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن ابن أبی یعفور،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من بهت مؤمنا أو مؤمنه بما لیس فیه بعثه اللّه فی طینه خبال حتّی یخرج ممّا قال،قلت:و ما طینه الخبال؟قال:صدید یخرج من فروج المومسات.
[٢٧5٠]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن العبّاس بن عامر،عن أبان،عن رجل لا نعلمه إلاّ یحیی الأزرق قال:
قال لی أبو الحسن صلوات اللّه علیه:من ذکر رجلا من خلفه بما هو فیه ممّا عرفه النّاس لم یغتبه و من ذکره من خلفه بما هو فیه ممّا لا یعرفه النّاس اغتابه و من ذکره بما لیس فیه فقد بهته.
[٢٧5١]٧-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس بن عبد الرّحمن،عن عبد الرّحمن بن سیابه قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:الغیبه أن تقول فی أخیک ما ستره اللّه علیه و أمّا
ص :٧٢
هرکس دربارۀ مؤمن آنچه را دیدگانش دیده و گوش هایش شنیده بگوید از کسانی است که خداوند عزّتمند درباره شان فرمود:«همانا برای کسانی که دوست دارند زشتی در میان مؤمنان آشکار شود،عذابی دردناک است.»[نور(٢4):١٩]
[٢٧4٧]٣-داود سرحان گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ غیبت پرسیدم،فرمودند:غیبت این است که دربارۀ برادر دینی ات آنچه نکرده بگویی و کاری را که خداوند بر او پوشانده و حدّ شرعی ندارد.آشکار کنی.
[٢٧4٨]4-حفص عمر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که از پیامبر گرامی پرسیدند:کفّارۀ غیبت کردن چیست؟فرمودند:این که هرگاه کسی را که غیبش را کرده ای به یادمی آوری برایش از خدا آمرزش بخواهی.
[٢٧4٩]5-ابن ابو یعفور روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
هرکس به مرد یا زن مؤمنی بهتان بگوید خداوند او را در سرشت تباهی برمی انگیزد تا از عهدۀ آنچه گفته بیرون آید.من گفتم:سرشت تباهی چیست؟ فرمودند:چرکی است که از فرج زنان بدکاره بیرون می آید.
[٢٧5٠]6-به احتمال بسیار یحیی ازرق گفته است:حضرت ابو الحسن-درود خدا بر او-به من فرمود:هرکس در پشت سر مردی دربارۀ آنچه در او است و مردم می دانند سخن بگوید غیبت نکرده است و هرکس در پشت سر مردی دربارۀ آنچه در او است ولی مردم آن را نمی دانند سخن بگوید،غیبت کرده است و هرکس از چیزی بگوید که در آن شخص نیست به او بهتان زده است.
[٢٧5١]٧-عبد الرّحمان سیابه گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:غیبت این است که دربارۀ آنچه خداوند برای برادرت پوشانده سخن
ص :٧٣
الأمر الظّاهر فیه مثل الحدّه و العجله فلا،و البهتان أن تقول فیه ما لیس فیه.
باب الرّوایه علی المؤمن
[٢٧5٢]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن مفضّل بن عمر قال:
قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:من روی علی مؤمن روایه یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من أعین النّاس أخرجه اللّه من ولایته إلی ولایه الشّیطان فلا یقبله الشّیطان.
[٢٧5٣]٢-عنه،عن أحمد،عن الحسن بن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان قال:
قلت له:عوره المؤمن علی المؤمن حرام؟قال:نعم قلت:تعنی سفلیه قال:
لیس حیث تذهب،إنّما هی إذاعه سرّه.
[٢٧54]٣-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن الحسین بن مختار،عن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فیما جاء فی الحدیث:
عوره المؤمن علی المؤمن حرام،قال:ما هو أن ینکشف فتری منه شیئا إنّما هو أن تروی علیه أو تعیبه.
باب الشّماته
[٢٧55]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن الحسن بن علیّ بن فضّال،عن إبراهیم بن محمّد الأشعریّ،عن أبان بن عبد الملک،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:
لا تبدی الشّماته لأخیک فیرحمه اللّه و یصیّرها بک،و قال:من شمت بمصیبه نزلت بأخیه لم یخرج من الدّنیا حتّی یفتتن.
ص :٧4
بگویی.امّا سخن گفتن دربارۀ موضوع آشکار او همانند تندی و عجله کردن، غیبت نیست.و بهتان این است که دربارۀ آنچه در او نیست سخن بگویی.
[٢٧5٢]١-مفضّل عمر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام به من فرمودند:
هرکس به زیان مؤمنی سخن بگوید و از آن،رسوایی او و از بین بردن مردانگی اش را بخواهد تا از چشم مردمان بیفتد خداوند او را از ولایت خودش به ولایت شیطان می اندازد ولی شیطان هم او را نمی پذیرد.
[٢٧5٣]٢-عبد اللّه سنان گفته است:به حضرت عرض کردم:آیا عورت مؤمن بر مؤمن دیگر حرام است؟فرمودند:بله.عرض کردم،مقصودتان پایین تنۀ او است؟فرمودند:نه،چنان که تو گمان می کنی،نیست.بلکه عورت،فاش ساختن راز مؤمن است.
[٢٧54]٣-زید روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ حدیث«عورت مؤمن بر مؤمن دیگر حرام است.»فرمودند:عورت آن نیست که چیزی از تن او آشکار شود و تو ببینی،بلکه عورت آن است که بر زیان او سخن بگویی یا عیبش را بنمایی.
[٢٧55]١-أبان عبد الملک روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
دربارۀ گرفتاری برادرت شادی بدخواهانه نکن؛زیرا خدا به او رحم می کند و تو را به آن دچار می سازد،و فرمودند:هرکس برادرش را به سبب مصیبتی که به او رسیده،شماتت کند تا خودش گرفتار آن نشود از دنیا بیرون نمی رود.
ص :٧5
باب السّباب
[٢٧56]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:سباب المؤمن کالمشرف علی الهلکه.
[٢٧5٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن فضاله بن أیّوب،عن عبد اللّه بن بکیر،عن أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:سباب المؤمن فسوق،و قتاله کفر،و أکل لحمه معصیه،و حرمه ماله کحرمه دمه.
[٢٧5٨]٣-عنه،عن الحسن بن محبوب،عن هشام بن سالم،عن أبی بصیر، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ رجلا من بنی تمیم أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:أوصنی،فکان فیما أوصاه أن قال:لا تسبّوا النّاس فتکتسبوا العداوه بینهم
[٢٧5٩]4-ابن محبوب،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج،عن أبی الحسن موسی علیه السّلام فی رجلین یتسابّان قال:
البادی منهما أظلم،و وزره و وزر صاحبه علیه،ما لم یعتذر إلی المظلوم.
[٢٧6٠]5-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن سالم،عن أحمد بن النّضر،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
ما شهد رجل علی رجل بکفر قطّ إلاّ باء به أحدهما،إن کان شهد[به]علی کافر صدق و إن کان مؤمنا رجع الکفر علیه،فإیّاکم و الطّعن علی المؤمنین.
[٢٧6١]6-الحسن بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ
ص :٧6
[٢٧56]١-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:دشنام گفتن مؤمن مانند قرار گرفتن بر لبۀ نابودی است.
[٢٧5٧]٢-ابو بصیر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:
دشنام گفتن به مؤمن،سرکشی،جنگیدن با او کفر و خوردن گوشتش،نافرمانی است و حرمت مالش همچون حرمت خون او است.
[٢٧5٨]٣-ابو بصیر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که مردی از بنی تمیم به نزد پیامبر گرامی آمده،عرض کرد:مرا سفارشی بکن.و در میان آنچه ایشان سفارش کرده،آمده است:به مردمان دشنام نگویید که دشمنی شان را به دست می آورید.
[٢٧5٩]4-عبد الرّحمان حجّاج دربارۀ دو مردی که یکدیگر را دشنام می دادند از حضرت کاظم علیه السّلام روایت کرده که فرمودند:آغازگر آن دو نفر ستمگر است و گناه خود و رفیقش به گردن او است تا وقتی که از ستمدیده عذرخواهی نکند.
[٢٧6٠]5-جابر روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:هیچ مردی به کفر مردی دیگر گواهی نداد جز این که آن کفر به یکی از آن دو بازگشت؛زیرا اگر به کفر کافری گواهی داده باشد درست گفته است ولی اگر او مؤمن باشد کفر به خودش بازمی گردد.پس از طعنه زدن به مؤمنان بپرهیزید.
[٢٧6١]6-علی ابو حمزه گفته است:از یکی از حضرات باقر و صادق علیهما السّلام
ص :٧٧
الوشّاء،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أحدهما علیهما السّلام قال:
سمعته یقول:إنّ اللّعنه إذا خرجت من فی صاحبها تردّدت فإن وجدت مساغا و إلاّ رجعت علی صاحبها.
[٢٧6٢]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن علیّ،عن علیّ بن عقبه،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی حمزه الثّمالیّ قال:
سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:إنّ اللّعنه إذا خرجت من فی صاحبها تردّدت بینهما فإن وجدت مساغا و إلاّ رجعت علی صاحبها.
[٢٧6٣]٨-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن الفضیل،عن أبی حمزه قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إذا قال الرّجل لأخیه المؤمن:أفّ خرج من ولایته و إذا قال:أنت عدوّی کفر أحدهما،و لا یقبل اللّه من مؤمن عملا و هو مضمر علی أخیه المؤمن سوءا.
[٢٧64]٩-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن سنان،عن حمّاد بن عثمان،عن ربعیّ،عن الفضیل،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
ما من إنسان یطعن فی عین مؤمن إلاّ مات بشرّ میته و کان قمنا أن لا یرجع إلی خیر.
باب التّهمه و سوء الظّنّ
[٢٧65]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه عن حمّاد بن عیسی،عن إبراهیم بن عمر الیمانیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إذا اتّهم المؤمن أخاه انماث الإیمان من قلبه کما ینماث الملح فی الماء.
ص :٧٨
شنیدم می فرماید:همانا وقتی نفرین از دهان گوینده اش بیرون آید،می گردد،اگر جایش را بیابد می رود وگرنه به سوی گوینده اش باز می گردد.
[٢٧6٢]٧-ابو حمزه ثمالی گفته است:از حضرت باقر علیه السّلام شنیدم می فرماید:
همانا وقتی نفرین از دهان گوینده اش بیرون می آید میان آن دو می گردد اگر جایش را بیابد می رود وگرنه به گوینده اش بازمی گردد.
[٢٧6٣]٨-ابو حمزه گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:
وقتی مردی به برادر مؤمنش بگوید:أف.از ولایت او بیرون می رود و وقتی بگوید:تو دشمن منی یکی از آن دو کافر می شوند و خداوند از مؤمنی که نسبت به برادر مؤمنش نیّت بدی دارد هیچ عملی را نمی پذیرد.
[٢٧64]٩-فضیل روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:هر انسانی که مؤمنی را روبه رو طعنه بزند به بدترین مرگ می میرد و سزاوار است که به خیر بازنگردد.
[٢٧65]١-ابراهیم بن عمر یمانی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:وقتی مؤمن به برادر مؤمنش تهمت بزند ایمان در دلش ناپدید می شود چنان که نمک در آب ناپدید می شود.
ص :٧٩
[٢٧66]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن بعض أصحابه،عن الحسین بن حازم،عن حسین بن عمر بن یزید،عن أبیه قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من اتّهم أخاه فی دینه فلا حرمه بینهما و من عامل أخاه بمثل ما عامل به النّاس فهو بریء ممّا ینتحل.
[٢٧6٧]٣-عنه،عن أبیه عمّن حدّثه،عن الحسین بن المختار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام فی کلام له:ضع أمر أخیک علی أحسنه حتّی یأتیک ما یغلبک منه و لا تظنّنّ بکلمه خرجت من أخیک سوءا و أنت تجد لها فی الخیر محملا.
باب من لم یناصح أخاه المؤمن
[٢٧6٨]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحسن بن علیّ بن النّعمان،عن أبی حفص الأعشی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
سمعته یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من سعی فی حاجه لأخیه فلم ینصحه فقد خان اللّه و رسوله.
[٢٧6٩]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:أیّما مؤمن مشی فی حاجه أخیه فلم یناصحه فقد خان اللّه و رسوله.
[٢٧٧٠]٣-عدّه من أصحابن،اعن أحمد بن محمّد بن خالد،و أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،جمیعا عن إدریس بن الحسن،عن مصبّح بن
ص :٨٠
[٢٧66]٢-یزید گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس به برادر دینی اش تهمت بزند حرمتی میان آن دو نمی ماند.و هرکس با برادرش چنان رفتار کند که با مردم رفتار می کند از آنچه به خود نسبت می دهد[یعنی ایمان]دور افتاده است.
[٢٧6٧]٣-حسین مختار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام در سخنی فرمودند:کار برادرت را بهترین کار او بدان تا وقتی دلیلی بیاید که تو را بر او چیره می کند.و به کلمه ای که از دهان برادرت بیرون می آید گمان بد نبر وقتی می توانی برای آن جایگاه خوبی پیدا کنی.
[٢٧6٨]١-ابو حفص اعشی گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که رسول خدا فرموده اند:هرکس برای حاجت برادر مؤمنش بکوشد ولی خیرخواه او نباشد به خدا و فرستاده اش خیانت کرده است.
[٢٧6٩]٢-سماعه گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هر مؤمنی که برای حاجت برادرش گام بردارد ولی خیر او را نخواهد به خدا و فرستاده اش خیانت کرده است.
[٢٧٧٠]٣-ابو بصیر گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرگاه
ص :٨١
هلقام قال:أخبرنا أبو بصیر قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:أیّما رجل من أصحابنا استعان به رجل من إخوانه فی حاجه فلم یبالغ فیها بکلّ جهد فقد خان اللّه و رسوله و المؤمنین، قال أبو بصیر:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:ما تعنی بقولک:و المؤمنین؟قال:من لدن أمیر المؤمنین إلی آخرهم.
[٢٧٧١]4-عنهما جمیعا،عن محمّد بن علیّ،عن أبی جمیله قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من مشی فی حاجه أخیه ثمّ لم یناصحه فیها کان کمن خان اللّه و رسوله و کان اللّه خصمه.
[٢٧٧٢]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن بعض أصحابه،عن حسین بن حازم،عن حسین بن عمر بن یزید،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من استشار أخاه فلم یمحضه محض الرّأی سلبه اللّه عزّ و جلّ رأیه.
[٢٧٧٣]6-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی بن عبید،عن یونس،عن سماعه قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:أیّما مؤمن مشی مع أخیه المؤمن فی حاجه فلم یناصحه فقد خان اللّه و رسوله.
باب خلف الوعد
[٢٧٧4]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:عده المؤمن أخاه نذر لا کفّاره له فمن أخلف
ص :٨٢
مردی از اصحاب ما از یکی از برادرانش یاری بخواهد و او همۀ کوشش خود را به انجام نرساند به خدا و فرستاده اش و مؤمنان خیانت کرده است.ابو بصیر گفته است:من به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:مقصودتان از مؤمنان چیست؟ فرمودند:از دوران امیر مؤمنان علیه السّلام تا پایان.
[٢٧٧١]4-ابو جمیله گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس برای حاجت برادر مؤمنش گام بردارد و سپس در آن کار خیرخواهش نباشد مانند کسی می گردد که به خدا و فرستاده اش خیانت کرده است و خدا دشمن او می شود.
[٢٧٧٢]5-یزید روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس از برادرش مشورت بخواهد و او تمام اندیشه اش را به او نگوید،خداوند اندیشه اش را از او می گیرد.
[٢٧٧٣]6-سماعه گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هر مؤمنی برای حاجت برادر مؤمنش به همراه او گام بردارد ولی خیرخواه او نباشد،به خدا و فرستاده اش خیانت کرده است.
[٢٧٧4]١-هشام سالم گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:وعده دادن مؤمن به برادرش نذری است که کفّاره ای ندارد.پس هرکس این وعده را انجام ندهد
ص :٨٣
فبخلف اللّه بدأ و لمقته تعرّض و ذلک قوله: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّٰهِ أَنْ تَقُولُوا مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ.
[٢٧٧5]٢-علیّ،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن شعیب العقرقوفیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیف إذا وعد
باب من حجب أخاه المؤمن
[٢٧٧6]١-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد جمیعا،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن سنان،عن المفضّل بن عمر قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:أیّما مؤمن کان بینه و بین مؤمن حجاب ضرب اللّه عزّ و جلّ بینه و بین الجنّه سبعین ألف سور ما بین السّور إلی السّور مسیره ألف عام
[٢٧٧٧]٢-علیّ بن محمّد،عن محمّد بن جمهور،عن أحمد بن الحسین،عن أبیه،عن إسماعیل بن محمّد،عن محمّد بن سنان قال:
کنت عند الرّضا صلوات اللّه علیه فقال لی:یا محمّد إنّه کان فی زمن بنی إسرائیل أربعه نفر من المؤمنین فأتی واحد منهم الثّلاثه و هم مجتمعون فی منزل أحدهم فی مناظره بینهم فقرع الباب فخرج إلیه الغلام فقال:أین مولاک؟ فقال:لیس هو فی البیت فرجع الرّجل و دخل الغلام إلی مولاه فقال له من کان الّذی قرع الباب؟قال:کان فلان فقلت له:لست فی المنزل،فسکت و لم یکترث و لم یلم غلامه و لا اغتمّ أحد منهم لرجوعه عن الباب و أقبلوا فی حدیثهم فلمّا کان من الغد بکّر إلیهم الرّجل فأصابهم و قد خرجوا یریدون ضیعه لبعضهم فسلّم علیهم و قال:أنا معکم؟فقالوا له:نعم،و لم یعتذروا
ص :٨4
به مخالفت با خدا آغازیده،به خشم او دچار شده است.چنان که خداوند می فرماید:
«ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید نزد خداوند سخت ناخوشایند است که سخنی بگویید و به آن عمل نکنید.»[صف(6١):٢ و ٣]
[٢٧٧5]٢-شعیب عقر قوفی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد باید به آنچه وعده کرده، عمل کند.
[٢٧٧6]١-مفضّل عمر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هر مؤمنی که میان او و مؤمن دیگر پرده ای باشد خداوند عزّتمند میان او و بهشت، هفتاد هزار دژ می زند که میان هر دژ فاصله ای هزار ساله است.
[٢٧٧٧]٢-محمّد سنان گفت:من نزد حضرت رضا علیه السّلام بودم که به من فرمودند:ای محمّد در زمان بنی اسرائیل چهار مؤمن بودند.روزی یکی از آن ها به نزد سه مؤمن دیگر رفت که برای مناظره ای در خانۀ یکی از ایشان گردآمده بودند.چون در زد و غلامی در را باز کرد به او گفت:سرورت کجا است؟غلام گفت:در خانه نیست.و آن مؤمن بازگشت و غلام به خانه و نزد سرورش رفت.
سرورش به او گفت:چه کسی بود که در زد؟او گفت:فلانی بود و من به او گفتم که شما در خانه نیستی.او خاموش شد و اعتنا نکرده،غلام را نکوهش نکرد و هیچ کدام آن سه نفر به خاطر بازگشتن آن مؤمن از در خانه اندوهگین نشدند و به سخن خودشان بازگشتند.چون فردا شد آن مرد صبح زود به سراغ ایشان رفت در حالی که آنان بیرون آمده،آهنگ رفتن به باغ خودشان را داشتند پس مرد به آنان سلام داد و گفت:من هم با شما بیایم؟آنان به او گفتند:آری.ولی از او
ص :٨5
إلیه و کان الرّجل محتاجا ضعیف الحال،فلمّا کانوا فی بعض الطّریق إذا غمامه قد أظلّتهم فظنّوا أنّه مطر،فبادروا فلمّا استوت الغمامه علی رءوسهم إذا مناد ینادی من جوف الغمامه أیّتها النّار خذیهم و أنا جبرئیل رسول اللّه،فإذا نار من جوف الغمامه قد اختطفت الثّلاثه النّفر و بقی الرّجل مرعوبا یعجب ممّا نزل بالقوم و لا یدری ما السّبب؟فرجع إلی المدینه فلقی یوشع بن نون علیه السّلام فأخبره الخبر و ما رأی و ما سمع،فقال یوشع بن نون علیه السّلام:أما علمت أنّ اللّه سخط علیهم بعد أن کان عنهم راضیا و ذلک بفعلهم بک،فقال:و ما فعلهم بی؟فحدّثه یوشع فقال الرّجل:فأنا أجعلهم فی حلّ و أعفو عنهم،قال:لو کان هذا قبل لنفعهم فأمّا السّاعه فلا و عسی أن ینفعهم من بعد.
[٢٧٧٨]٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن بکر بن صالح،عن محمّد بن سنان،عن مفضّل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
أیّما مؤمن کان بینه و بین مؤمن حجاب ضرب اللّه بینه و بین الجنّه سبعین ألف سور،غلظ کلّ سور مسیره ألف عام[ما بین السّور إلی السّور مسیره ألف عام].
[٢٧٧٩]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن یحیی بن المبارک،عن عبد اللّه بن جبله،عن عاصم بن حمید،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قلت له:جعلت فداک ما تقول فی مسلم أتی مسلما زائرا[أو طالب حاجه]و هو فی منزله؟فاستأذن علیه فلم یأذن له و لم یخرج إلیه؟قال:یا أبا حمزه،أیّما مسلم أتی مسلما زائرا أو طالب حاجه و هو فی منزله فاستأذن له و لم یخرج إلیه لم یزل فی لعنه اللّه حتّی یلتقیا،فقلت:جعلت فداک فی لعنه اللّه حتّی یلتقیا؟ قال:نعم یا أبا حمزه.
ص :٨6
عذرخواهی نکردند،و این مرد،نیازمند و بداحوال بود.چون به راه افتادند ناگاه ابری بر سرشان سایه انداخت.آنان پنداشتند که باران خواهد آمد،پس شتاب کردند ولی چون ابر به بالای سرشان رسید ناگاه منادی ای از درون ابر فریاد زد:
ای آتش آنان را بگیر،من جبرئیل فرستادۀ خداوندم.پس آتشی از درون آن ابر آن سه نفر را در خود فروبرد و مرد دیگر ترسان و شگفت از آنچه بر آن سه فرود آمده،باقی ماند و نمی دانست که سبب آن چیست.آن گاه به شهر بازگشته،یوشع نون علیه السّلام را دیدار کرده،از آن خبر و آنچه دیده و شنیده بود آگاهش ساخت.یوشع نون علیه السّلام گفت:مگر نمی دانی که خداوند بر آنان خشمگین شده است پس از آن که خرسند بوده است و این به جهت رفتارشان با تو بود.او عرض کرد:آنان با من چه رفتاری کرده بودند؟یوشع ماجرا را به او گفت.آن مرد گفت:من ایشان را حلال کرده،از آنان می گذرم.او فرمود:اکنون دیگر دیرشده و سودی به حال آنان ندارد.امیدوارم برای پس از این سودشان ببخشد.
[٢٧٧٨]٣-مفضّل روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هر مؤمنی که میان او و مؤمن دیگر پرده باشد خداوند میان او و بهشت هفتاد هزار دژ می زند که ضخامت هر دژی فاصله ای هزار ساله دارد[میان هر دژ تا دژ دیگر فاصله ای هزار ساله است.]
[٢٧٧٩]4-ابو حمزه گفته است:به حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم:جانم فدایت نظرتان چیست دربارۀ مسلمانی که به دیدار مسلمانی می رود[یا به دنبال حاجتی]و او در خانۀ خود است.ولی چون از او اجازه می خواهد او اجازه نمی دهد و برای او بیرون نمی آید؟فرمودند:ای ابو حمزه هر مسلمانی به آهنگ دیدار یا به دنبال حاجتی به نزد مسلمانی دیگر در خانه اش برود و اجازۀ ورود بخواهد و او برایش بیرون نیاید،تا همدیگر را دیدار نکنند هماره در نفرین خدا خواهد بود.من عرض کردم:جانم فدایت تا همدیگر را دیدار نکنند در نفرین خدا خواهند بود؟فرمود:آری ای ابو حمزه.
ص :٨٧
باب من استعان به أخوه فلم یعنه
[٢٧٨٠]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،و أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،عن محمّد بن علیّ،عن سعدان،عن حسین بن أمین،عن أبی جعفر علیه السّلام قال؛
من بخل بمعونه أخیه المسلم و القیام له فی حاجته[إلاّ]ابتلی بمعونه من یأثم علیه و لا یؤجر.
[٢٧٨١]٢-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن ابن مسکان،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
أیّما رجل من شیعتنا أتی رجلا من إخوانه فاستعان به فی حاجته فلم یعنه و هو یقدر إلاّ ابتلاه اللّه بأن یقضی حوائج غیره من أعدائنا یعذّبه اللّه علیها یوم القیامه.
[٢٧٨٢]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،عن محمّد بن أسلم،عن الخطّاب بن مصعب،عن سدیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
لم یدع رجل معونه أخیه المسلم حتّی یسعی فیها و یواسیه إلاّ ابتلی بمعونه من یأثم و لا یؤجر
[٢٧٨٣]4-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أحمد بن محمّد بن عبد اللّه،عن علیّ بن جعفر،عن[أخیه]أبی الحسن علیه السّلام قال:
سمعته یقول:من قصد إلیه رجل من إخوانه مستجیرا به فی بعض أحواله فلم یجره بعد أن یقدر علیه فقد قطع ولایه اللّه عزّ و جلّ.
باب من منع مؤمنا شیئا من عنده أو من عند غیره
[٢٧٨4]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،و أبو علیّ الأشعریّ،
ص :٨٨
[٢٧٨٠]١-حسین امین روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس در یاری به برادر مسلمانش و قیام به حاجت او بخل ورزد به یاری کردن به کسی دچار می شود که به گناه افتد و پاداش نبرد.
[٢٧٨١]٢-ابو بصیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرگاه مردی از شیعیانمان به سوی مردی از برادرانش آمده،برای حاجتش از او کمک بخواهد ولی او در عین توانایی او را یاری نکند خداوند او را به انجام حاجت دشمنان ما دچار کرده،به سبب آن او را در روز قیامت عذاب می کند.
[٢٧٨٢]٣-سدیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرگاه مردی، یاری رساندن به برادر مسلمانش را واگذارد و در حاجت او نکوشیده،مال صرف او نکند به یاری رساندن به کسی دچار می شود که به خاطر او گناه می کند و پاداشی نمی برد.
[٢٧٨٣]4-علی جعفر گفته است:از برادرم حضرت کاظم علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس که مردی از برادرانش در برخی احوال به او پناه ببرد و او در عین توانایی پناهش ندهد همانا ولایت خداوند عزّتمند را بریده است.
[٢٧٨4]١-فرات احنف روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هر
ص :٨٩
عن محمّد بن حسّان،جمیعا عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن سنان،عن فرات بن أحنف،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
أیّما مؤمن منع مؤمنا شیئا ممّا یحتاج إلیه و هو یقدر علیه من عنده أو من عند غیره،أقامه اللّه یوم القیامه مسودّا وجهه مزرقّه عیناه مغلوله یداه إلی عنقه فیقال:هذا الخائن الّذی خان اللّه و رسوله ثمّ یؤمر به إلی النّار.
[٢٧٨5]٢-ابن سنان،عن یونس بن ظبیان قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا یونس،من حبس حقّ المؤمن أقامه اللّه عزّ و جلّ یوم القیامه خمسمائه عام علی رجلیه حتّی یسیل عرقه أو دمه و ینادی مناد من عند اللّه:هذا الظّالم الّذی حبس عن اللّه حقّه قال:فیوبّخ أربعین یوما ثمّ یؤمر به إلی النّار.
[٢٧٨6]٣-محمّد بن سنان،عن مفضّل بن عمر قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من کانت له دار فاحتاج مؤمن إلی سکناها فمنعه إیّاها قال اللّه عزّ و جلّ:یا ملائکتی،أبخل عبدی علی عبدی بسکنی الدّار الدّنیا؟و عزّتی و جلالی لا یسکن جنانی أبدا.
[٢٧٨٧]4-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أحمد بن محمّد بن عبد اللّه،عن علیّ بن جعفر قال:
سمعت أبا الحسن علیه السّلام یقول:من أتاه أخوه المؤمن فی حاجه فإنّما هی رحمه من اللّه عزّ و جلّ ساقها إلیه،فإن قبل ذلک فقد وصله بولایتنا و هو موصول بولایه اللّه عزّ و جلّ،و إن ردّه عن حاجته و هو یقدر علی قضائها سلّط اللّه علیه شجاعا من نار ینهشه فی قبره إلی یوم القیامه مغفور له أو معذّب،فإن عذره الطّالب کان أسوأ حالا.قال:و سمعته یقول:من قصد إلیه رجل من إخوانه
ص :٩٠
مؤمنی که مؤمن دیگر را از آنچه به آن نیازمند است بازدارد-چه از آنچه نزد خود دارد و چه از آنچه نزد دیگران است-خداوند در روز قیامت او را سیاه رو و تیره چشم و دست به گردن بسته برمی انگیزد.و آن گاه گفته می شود:این همان خائنی است که به خدا و فرستاده اش خیانت کرده است و سپس به سوی دوزخ فرمانش می دهند.
[٢٧٨5]٢-یونس ظبیان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:ای یونس هرکس حقّ مؤمن را بازدارد،خداوند عزّتمند در روز قیامت او را به مدّت پانصد سال به روی پاهایش می ایستاند تا عرق یا خونش سرازیر گردد و منادی ای از نزد خداوند فریاد بزند:این همان ستمکاری است که حقّ خدا را از او بازداشته است.حضرت فرمودند:آن گاه چهل روز سرزنش می شود و سپس به سوی دوزخ فرمان داده می شود.
[٢٧٨6]٣-مفضّل عمر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس خانه ای داشته باشد و مؤمنی به سکونت در آن نیازمند شود و او از سکونت آن مؤمن در آن خانه جلوگیری کند خداوند عزّتمند می فرماید:ای فرشتگان من بنده ام در سکونت بندۀ دیگرم در خانۀ دنیایی اش بخل ورزید؟سوگند به عزّت و شکوهم او هرگز در بهشت های من ساکن نخواهد شد.
[٢٧٨٧]4-علی جعفر گفت:از حضرت ابو الحسن علیه السّلام شنیدم می فرماید:
هرکس که برادر مؤمنش برای نیازی به سویش بیاید،رحمتی از سوی خداوند عزّتمند است که به سوی او پیش رانده است که اگر آن را بپذیرد او را به ولایت ما پیوند می دهد و ولایت ما با ولایت خداوند عزّتمند پیوند دارد.ولی اگر در عین توانایی نیاز او را برنیاورد خداوند ماری آتشین بر او چیره می کند تا او را در گورش تا روز قیامت بگزد،چه آمرزیده شده باشد و چه در عذاب باشد و اگر آن نیازجو عذر او را پذیرفته باشد بدحال تر خواهد بود.راوی گفته است:و از آن حضرت شنیدم می فرماید:هرکس که مردی از برادرانش در برخی احوال به او پناه ببرد و او پناهش ندهد در حالی که توانایی اش را دارد،
ص :٩١
مستجیرا به فی بعض أحواله فلم یجره بعد أن یقدر علیه فقد قطع ولایه اللّه تبارک و تعالی.
باب من أخاف مؤمنا
[٢٧٨٨]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن عیسی،عن الأنصاریّ،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من نظر إلی مؤمن نظره لیخیفه بها أخافه اللّه عزّ و جلّ یوم لا ظلّ إلاّ ظلّه.
[٢٧٨٩]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن أبی إسحاق الخفّاف،عن بعض الکوفیّین،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من روّع مؤمنا بسلطان لیصیبه منه مکروه فلم یصبه فهو فی النّار و من روّع مؤمنا بسلطان لیصیبه منه مکروه فأصابه فهو مع فرعون و آل فرعون فی النّار.
[٢٧٩٠]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من أعان علی مؤمن بشطر کلمه لقی اللّه عزّ و جلّ یوم القیامه مکتوب بین عینیه:آیس من رحمتی.
باب النّمیمه
[٢٧٩١]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن الحسن بن محبوب، عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ألا أنبّئکم بشرارکم؟قالوا:بلی یا رسول اللّه،قال:
ص :٩٢
ولایت خداوند فرخنده و فرازمند را بریده است.
[٢٧٨٨]١-عبد اللّه سنان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هرکس به مؤمن به گونه ای بنگرد که او را بترساند خداوند عزّتمند او را می ترساند،در روزی که هیچ سایه ای جز سایۀ او نیست.
[٢٧٨٩]٢-یکی از کوفیان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
هرکس مؤمنی را از سلطانی بترساند تا آزاری از آن سلطان به او برسد ولی چنین نشود،در دوزخ است و هرکس مؤمنی را از سلطانی بترساند تا آزاری از آن سلطان به او برسد و چنین شود او با فرعون و خاندان فرعون در دوزخ است.
[٢٧٩٠]٣-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
هرکس با نیم کلمه به زیان مؤمنی کار کند در روز قیامت خداوند را در حالی دیدار می کند که میان پیشانی اش نوشته است:او ناامید از رحمت من.
[٢٧٩١]١-حضرت صادق علیه السّلام فرماید که رسول خدا-درود بر خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:آیا شما را به بدترینتان آگاه نکنم؟گفتند:چرا؛ای رسول خدا!
ص :٩٣
المشّاءون بالنّمیمه،المفرّقون بین الأحبّه،الباغون للبرآء المعایب.
[٢٧٩٢]٢-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن أحمد،عن محمّد بن عیسی،عن یوسف بن عقیل،عن محمّد بن قیس،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
محرّمه الجنّه علی القتّاتین المشّاءین بالنّمیمه.
[٢٧٩٣]٣-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن أبی الحسن الأصبهانیّ،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:شرارکم المشّاءون بالنّمیمه،المفرّقون بین الأحبّه، المبتغون للبرآء المعایب.
باب الإذاعه
[٢٧٩4]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن محمّد بن عجلان قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ اللّه عزّ و جلّ عیّر أقواما بالإذاعه فی قوله عزّ و جلّ: وَ إِذٰا جٰاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذٰاعُوا بِهِ فإیّاکم و الإذاعه.
[٢٧٩5]٢-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن محمّد الخزّاز،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من أذاع علینا حدیثنا فهو بمنزله من جحدنا حقّنا.قال:و قال لمعلّی بن خنیس:المذیع حدیثنا کالجاحد له.
[٢٧٩6]٣-یونس،عن ابن مسکان،عن ابن أبی یعفور قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من أذاع علینا حدیثنا سلبه اللّه الإیمان.
[٢٧٩٧]4-یونس بن یعقوب،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :٩4
فرمود:آنان که به سخن چینی روند و میان دوستان جدایی افکنند و برای پاکان عیب جویند.
[٢٧٩٢]٢-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:بهشت بر دروغ پردازانی که به سخن چینی روند،حرام است.
[٢٧٩٣]٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:بدترین شما آنانند که به سخن چینی روند؛میان دوستان جدایی افکنند و برای پاک دامنان عیب جویند.
[٢٧٩4]١-محمد عجلان گوید:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:
همانا خدای عزّتمند مردمانی را به سبب فاش کردن اسرار در گفتارش نکوهش کرده است:«و چون خبری از ایمنی یا وحشت به آنان برسد،انتشارش دهند»[نساء(4):
٨٣].پس،از انتشاردادن دوری کنید.
[٢٧٩5]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکس حدیث ما را به زیان ما فاش سازد،مانند کسی است که حق ما را آگاهانه انکار کند.
حضرت به معلاّی خنیس فرمود:انتشاردهنده حدیث ما،بسان انکارکننده آن است.
[٢٧٩6]٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکه حدیث ما را به زیان ما فاش سازد، خداوند ایمانش را از بین ببرد.
[٢٧٩٧]4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه حدیث ما را فاش کند،ما را به
ص :٩5
ما قتلنا من أذاع حدیثنا قتل خطإ و لکن قتلنا قتل عمد.
[٢٧٩٨]5-یونس،عن العلاء،عن محمّد بن مسلم قال:
سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:یحشر العبد یوم القیامه و ما ندی دما فیدفع إلیه شبه المحجمه أو فوق ذلک فیقال له:هذا سهمک من دم فلان،فیقول:یا ربّ، إنّک لتعلم أنّک قبضتنی و ما سفکت دما،فیقول:بلی سمعت من فلان روایه کذا و کذا،فرویتها علیه فنقلت حتّی صارت إلی فلان الجبّار فقتله علیها و هذا سهمک من دمه.
[٢٧٩٩]6-یونس،عن ابن سنان،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام و تلا هذه الآیه: ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کٰانُوا یَکْفُرُونَ بِآیٰاتِ اللّٰهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذٰلِکَ بِمٰا عَصَوْا وَ کٰانُوا یَعْتَدُونَ قال:
و اللّه ما قتلوهم بأیدیهم و لا ضربوهم بأسیافهم و لکنّهم سمعوا أحادیثهم فأذاعوها فأخذوا علیها فقتلوا فصار قتلا و اعتداء و معصیه.
[٢٨٠٠]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ:
وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیٰاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ فقال:
أما و اللّه ما قتلوهم بأسیافهم و لکن أذاعوا سرّهم و أفشوا علیهم فقتلوا.
[٢٨٠١]٨-عنه،عن عثمان بن عیسی،عن محمّد بن عجلان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال:إنّ اللّه عزّ و جلّ عیّر قوما بالإذاعه فقال: وَ إِذٰا جٰاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذٰاعُوا بِهِ فإیّاکم و الإذاعه.
[٢٨٠٢]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه عن ابن أبی عمیر،عن حسین بن عثمان،
ص :٩6
خطا نکشته،بلکه به عمد کشته است.
[٢٧٩٨]5-محمد مسلم گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:بندۀ خداوند روز واپسین برانگیخته شود و در حالی که خونی نریخته است به اندازه یک خون حجامت یا بیشتر به او داده شود و بگویند:این بهرۀ تو از خون فلان کس است.پس می گوید:پروردگارا،تو خود البته می دانی که جان مرا ستاندی و در آن حال،من خون کسی را نریخته بودم.خداوند فرماید:آری؛تو روایتی را چنین و چنان از فلانی شنیدی و به زیان او بازگفتی و نقل کردی تا به فلان ستمکار رسید و با آن روایت او را کشت و این سهم تو از خون اوست.
[٢٧٩٩]6-اسحاق بن عمّار گوید:حضرت صادق علیه السّلام این آیه را خواند:«چرا که آنان به نشانه های خدا کفر ورزیده بودند و پیامبران را به ناحق می کشتند؛این از آن روی بود که سرکشی نموده و از حدّ درگذرانیده بودند»[بقره(٢):6١].فرمود:به خدا سوگند،آنان را با دستانشان نکشتند و با شمشیرهایشان نزدند،بلکه احادیث آنها را شنیدند و فاش کردند و آنها به وسیله آن احادیث گرفتار و کشته شدند؛پس کشتن و تجاوز و نافرمانی انجام شد.
[٢٨٠٠]٧-ابو بصیر گوید:امام صادق علیه السّلام دربارۀ فرمایش خداوند بزرگ و گرامی که«و پیامبران را به ناحق می کشتند»[آل عمران(٣):١١٢]فرمود:به خدا سوگند،همانا آنها را با شمشیرهایشان نکشتند،بلکه رازشان را اشکار ساختند و انتشار دادند؛پس آنان کشته شدند.
[٢٨٠١]٨-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند بزرگ و گرامی،مردمانی را به سبب فاش کردن نکوهش کرد و فرمود:«و چون خبری از ایمنی یا وحشت به آنان برسد،انتشارش دهند».
[٢٨٠٢]٩-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه چیزی از راز ما را به زیان ما
ص :٩٧
عمّن أخبره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من أذاع علینا شیئا من أمرنا فهو کمن قتلنا عمدا و لم یقتلنا خطأ.
[٢٨٠٣]١٠-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أحمد بن محمّد،عن نصر بن صاعد مولی أبی عبد اللّه علیه السّلام:عن أبیه قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:مذیع السّرّ شاکّ و قائله عند غیر أهله کافر،و من تمسّک بالعروه الوثقی فهو ناج،قلت:ما هو؟قال:التّسلیم.
[٢٨٠4]١١-علیّ بن محمّد،عن صالح بن أبی حمّاد،عن رجل من الکوفیّین، عن أبی خالد الکابلیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ جعل الدّین دولتین:دوله آدم-و هی دوله اللّه-و دوله إبلیس؛فإذا أراد اللّه أن یعبد علانیه کانت دوله آدم،و إذا أراد اللّه أن یعبد فی السّرّ کانت دوله إبلیس،و المذیع لما أراد اللّه ستره مارق من الدّین.
[٢٨٠5]١٢-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من استفتح نهاره بإذاعه سرّنا سلّط اللّه علیه حرّ الحدید و ضیق المحابس.
باب من أطاع المخلوق فی معصیه الخالق
[٢٨٠6]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من طلب رضا النّاس بسخط اللّه جعل اللّه حامده من النّاس ذامّا
[٢٨٠٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن
ص :٩٨
فاش سازد،بسان کسی است که به عمد ما را کشته است نه به خطا.
[٢٨٠٣]١٠-نصر بن صاعد از پدرش روایت کند که گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:افشاگر راز،تردیدگر است و گوینده اش نزد نااهل،کافر و آنکه به ریسمان محکم چنگ زند،نجات یافته است.گفتم:آن چیست؟فرمود:سرسپردگی.
[٢٨٠4]١١-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند بزرگ و گرامی،برای دین دو دولت قرار داد:دولت آدم-و آن دولت خدا باشد-و دولت شیطان.هرگاه خدا خواهد آشکارا پرستش شود،دولت آدم بر سرکار آید و آن گاه که خدا خواهد در نهان پرستش شود،دولت شیطان بر سرکار باشد و هرکس فاش سازد آنچه را خداوند پوشیدنش را خواسته است،از دین بیرون رفته است.
[٢٨٠5]١٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس روز خود را با منتشر کردن راز ما آغاز کند،خداوند گرمای آهن و تنگنای زندان ها را بر او چیره گرداند.
[٢٨٠6]١-از امام صادق علیه السّلام روایت شده که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:هرکس خشنودی مردم را با خشم خدا بخواهد،خداوند ستاینده اش را نکوهیده اش سازد.
[٢٨٠٧]٢-از امام باقر علیه السّلام روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس
ص :٩٩
مهران،عن سیف بن عمیره،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من طلب مرضاه النّاس بما یسخط اللّه کان حامده من النّاس ذامّا و من آثر طاعه اللّه بغضب النّاس کفاه اللّه عداوه کلّ عدوّ و حسد کلّ حاسد و بغی کلّ باغ و کان اللّه عزّ و جلّ له ناصرا و ظهیرا.
[٢٨٠٨]٣-عنه،عن شریف بن سابق،عن الفضل بن أبی قرّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کتب رجل إلی الحسین صلوات اللّه علیه:عظنی بحرفین،فکتب إلیه:من حاول أمرا بمعصیه اللّه کان أفوت لما یرجو و أسرع لمجیء ما یحذر.
[٢٨٠٩]4-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن العلاء،عن محمّد بن مسلم قال:
قال أبو جعفر علیه السّلام:لا دین لمن دان بطاعه من عصی اللّه،و لا دین لمن دان بفریه باطل علی اللّه،و لا دین لمن دان بجحود شیء من آیات اللّه.
[٢٨١٠]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،عن أبیه علیه السّلام:
عن جابر بن عبد اللّه[الأنصاریّ]قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أرضی سلطانا بسخط اللّه خرج من دین اللّه.
باب فی عقوبات المعاصی العاجله
[٢٨١١]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،جمیعا عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن أبان،عن رجل،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
ص :١٠٠
خشنودی مردم را در چیزی جوید که خدا را به خشم آورد،ستاینده اش از مردم، نکوهنده اش باشد و هرکه فرمان بری خدا را به خشم مردم پیشی دارد،خداوند او را از دشمنی کردن هر دشمنی و رشک بردن هر حسودی و ستم هر ستمکاری نگه دارد و خداوند بزرگ و گرامی یار و پشتیبان او باشد.
[٢٨٠٨]٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:مردی به امام حسین علیه السّلام نوشت:مرا با دو حرف پند ده.حضرت به او نوشت:هرکس چیزی را با نافرمانی خداوند خواهد، به آنچه امیدوار است زودتر از بین رود و از آنچه می گریزد،زودتر بر سرش آید.
[٢٨٠٩]4-امام باقر علیه السّلام فرمود:دین ندارد آن کس که فرمان بری کسی را دین خود سازد که خداوند را نافرمانی می کند و بی دین است هرکس که افتراء ناحق بر خدا را دین خدا گیرد و بی دین است آنکه انکار یکی از آیه های خدا را دین خود کند.
[٢٨١٠]5-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:هرکس پادشاهی را با به خشم آوردن خدا خشنود کند،از دین خدا بیرون رود.
[٢٨١١]١-امام باقر علیه السّلام فرمود که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-
ص :١٠١
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:خمس إن أدرکتموهنّ فتعوّذوا باللّه منهنّ:لم تظهر الفاحشه فی قوم قطّ حتّی یعلنوها إلاّ ظهر فیهم الطّاعون و الأوجاع الّتی لم تکن فی أسلافهم الّذین مضوا؛و لم ینقصوا المکیال و المیزان إلاّ أخذوا بالسّنین و شدّه المئونه و جور السّلطان؛و لم یمنعوا الزّکاه إلاّ منعوا القطر من السّماء،و لو لا البهائم لم یمطروا؛و لم ینقضوا عهد اللّه و عهد رسوله إلاّ سلّط اللّه علیهم عدوّهم و أخذوا بعض ما فی أیدیهم؛و لم یحکموا بغیر ما أنزل اللّه [عزّ و جلّ]إلاّ جعل اللّه عزّ و جلّ بأسهم بینهم
[٢٨١٢]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،جمیعا عن ابن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
وجدنا فی کتاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا ظهر الزّنا من بعدی کثر موت الفجأه، و إذا طفّف المکیال و المیزان أخذهم اللّه بالسّنین و النّقص،و إذا منعوا الزّکاه منعت الأرض برکتها من الزّرع و الثّمار و المعادن کلّها،و إذا جاروا فی الأحکام تعاونوا علی الظّلم و العدوان،و إذا نقضوا العهد سلّط اللّه علیهم عدوّهم،و إذا قطّعوا الأرحام جعلت الأموال فی أیدی الأشرار،و إذا لم یأمروا بالمعروف و لم ینهوا عن المنکر و لم یتّبعوا الأخیار من أهل بیتی سلّط اللّه علیهم شرارهم فیدعوا خیارهم فلا یستجاب لهم.
باب مجالسه أهل المعاصی
[٢٨١٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی زیاد النّهدیّ،عن عبد اللّه بن صالح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :١٠٢
فرمود:پنچ چیز است که اگر به آنها برخورد کردید،از آنها به خدا پناه برید:هرگز هرزگی در میان مردمی هویدا نشود تا آن را آشکارا به جا آرند جز اینکه میان آنان طاعون و دردهایی که در گذشتگانشان نبوده است،پدیدار گردد.و از پیمانه و ترازو نکاهند جز اینکه به نایابی[نعمت ها]و سختی مخارج زندگی و ستم پادشاه گرفتار آیند و از دادن زکات دریغ ندارند جز اینکه از باران آسمان دریغ شوند و اگر چهارپایان نباشد،بر آن مردم باران نبارد و خدا و فرستاده اش را پیمان شکنی نکنند جز اینکه خداوند دشمنانشان را بر آنان چیره سازد و برخی از دارایی هایی که در دست دارند،بگیرند.و به جز به آنچه خدای بزرگ و گرامی فروفرستاده،حکم نکنند مگر آنکه خداوند فرازمند،ستیزه و کشمکش را میانشان قراردهد.
[٢٨١٢]٢-امام باقر علیه السّلام فرمود:در کتاب رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-یافتیم که:هرگاه پس از من،زنا شیوع یابد،مرگ ناگهانی بسیار شود و هرگاه از پیمانه و ترازو کاسته شود(کم فروشی شود)،خداوند آنان را به نایابی[در نعمت ها]و کمبودی گرفتار کند و آن گاه که از دادن زکات دریغ ورزند، زمین برکتش را از تمام کشاورزی و میوه ها و گنجینه ها دریغ نماید و وقتی در احکام به ناحق حکم رانند،در ستم و دشمنی همکاری کنند و هرگاه پیمان شکنند،خداوند دشمنانشان را بر آنان چیره سازد و آن گاه که پیوند خویشاوندی گسلند،دارایی ها در دست تبه کاران افتد و هرگاه به نیکی،امر نکنند و از زشتی بازندارند و از نیکان خاندان من پیروی ننمایند،خداوند بدکارانشان را بر آنان چیره سازد؛پس نیکانشان دعا کنند و اجابت نشود.
[٢٨١٣]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:مؤمن را شایسته نیست که در مجلسی
ص :١٠٣
لا ینبغی للمؤمن أن یجلس مجلسا یعصی اللّه فیه و لا یقدر علی تغییره.
[٢٨١4]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن بکر بن محمّد عن الجعفریّ قال:
سمعت أبا الحسن علیه السّلام یقول:ما لی رأیتک عند عبد الرّحمن بن یعقوب؟ فقال:إنّه خالی،فقال:إنّه یقول فی اللّه قولا عظیما،یصف اللّه و لا یوصف،فإمّا جلست معه و ترکتنا و إمّا جلست معنا و ترکته،فقلت:هو یقول ما شاء،أیّ شیء علیّ منه إذا لم أقل ما یقول:فقال أبو الحسن علیه السّلام:أما تخاف أن تنزل به نقمه فتصیبکم جمیعا،أما علمت بالّذی کان من أصحاب موسی علیه السّلام و کان أبوه من أصحاب فرعون فلمّا لحقت خیل فرعون موسی تخلّف عنه لیعظ أباه فیلحقه بموسی،فمضی أبوه و هو یراغمه حتّی بلغا طرفا من البحر فغرقا جمیعا،فأتی موسی علیه السّلام الخبر فقال:هو فی رحمه اللّه و لکنّ النّقمه إذا نزلت لم یکن لها عمّن قارب المذنب دفاع
[٢٨١5]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن عبد الرّحمن بن أبی نجران،عن عمر بن یزید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:
لا تصحبوا أهل البدع و لا تجالسوهم فتصیروا عند النّاس کواحد منهم؛قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:المرء علی دین خلیله و قرینه.
[٢٨١6]4-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن الحسین،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن داود بن سرحان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا رأیتم أهل الرّیب و البدع من بعدی فأظهروا البراءه منهم و أکثروا من سبّهم و القول فیهم و الوقیعه و باهتوهم کیلا یطمعوا فی الفساد فی الإسلام و یحذرهم النّاس و لا یتعلّموا من بدعهم یکتب اللّه لکم
ص :١٠4
نشنید که در آن،خداوند نافرمانی می شود در حالی که او بر دگرگونی آن نافرمانی ناتوان است.
[٢٨١4]٢-جعفری گوید:شنیدم امام کاظم علیه السّلام می فرمود:چرا باید ببینم که نزد عبد الرحمن بن یعقوب هستی؟عرض کرد:او دایی من است.فرمود:او درباره خدا،درشت گویی می کند.خدا را(به صورت اجسام و صفات آن) توصیف می نماید در حالی که به وصف درنیاید.پس یا با او بنشین و ما را رها کن یا با ما بنشین و او را واگذار.عرض کردم:او هرچه می خواهد بگوید.برای من چه زیانی دارد وقتی آنچه را او می گوید،من نگویم؟حضرت فرمود:آیا نمی ترسی بر او عذابی فرود آید و هر دوی شما را فراگیرد؟آیا از آن کس آگاهی نداری که خود از یاران حضرت موسی و پدرش از یاران فرعون بود و زمانی که لشکر فرعون به موسی رسید،او از حضرت موسی جدا شد تا پدرش را پند دهد و او را به موسی برساند.پدرش به راه خود می رفت در حالی که او با پدرش (درباره مذهبش)ستیزه می کرد تا اینکه هر دو به کنار دریا رسیدند و باهم غرق شدند.خبر به حضرت موسی رسید،فرمود:او در رحمت خدا است؛ولی آن گاه که عذاب فرود آید،برای کسی که نزدیک گنه کار است،دفاعی نباشد.
[٢٨١5]٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:با بدعت گذاران همراهی نکنید و همنشین نشوید که نزد مردم،از آنان به حساب آیید.رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:انسان بر کیش دوست و یار خود است.
[٢٨١6]4-از امام صادق علیه السّلام حدیث شده که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:هرگاه پس از من تردیدگران و بدعت گزاران را دیدید، بیزاری از آنان را آشکار کنید و بسیار دشنامشان دهید و درباره آنها بیشتر سخن رانید و بد گویید و(با برهان و منطق)محکوم کرده و متحیّر سازید تا به تباهی در اسلام آزمند نشوند و مردم از آنان دوری کنند و از بدعت هایشان نیاموزند که خداوند به سبب این کار،برای شما پاداش ها بنویسد و رتبه هایشان را در آخرت بالا برد.
ص :١٠5
بذلک الحسنات و یرفع لکم به الدّرجات فی الآخره.
[٢٨١٧]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن محمّد بن یوسف،عن میسّر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
لا ینبغی للمسلم أن یواخی الفاجر و لا الأحمق و لا الکذّاب
[٢٨١٨]6-عنه،عن عمرو بن عثمان،عن محمّد بن سالم الکندیّ،عمّن حدّثه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کان أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه إذا صعد المنبر قال:ینبغی للمسلم أن یجتنب مواخاه ثلاثه:الماجن و الأحمق و الکذّاب.فأمّا الماجن فیزیّن لک فعله و یحبّ أن تکون مثله و لا یعینک علی أمر دینک و معادک،و مقارنته جفاء و قسوه،و مدخله و مخرجه علیک عار.و أمّا الأحمق فإنّه لا یشیر علیک بخیر و لا یرجی لصرف السّوء عنک و لو أجهد نفسه،و ربّما أراد منفعتک فضرّک، فموته خیر من حیاته و سکوته خیر من نطقه و بعده خیر من قربه:و أمّا الکذّاب فإنّه لا یهنئک معه عیش،ینقل حدیثک و ینقل إلیک الحدیث،کلّما أفنی أحدوثه مطّها بأخری حتّی إنّه یحدّث بالصّدق فما یصدّق،و یغری بین النّاس بالعداوه فینبت السّخائم فی الصّدور.فاتّقوا اللّه و انظروا لأنفسکم.
[٢٨١٩]٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن عمرو بن عثمان،عن محمّد بن عذافر،عن بعض أصحابه،عن محمّد بن مسلم،أو أبی حمزه،عن أبی عبد اللّه،عن أبیه علیهما السّلام قال:
قال لی علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیهما:یا بنیّ انظر خمسه فلا تصاحبهم و لا تحادثهم و لا ترافقهم فی طریق،فقلت:یا أبه من هم؟قال:إیّاک و مصاحبه الکذّاب فإنّه بمنزله السّراب یقرّب لک البعید و یباعد لک القریب،و إیّاک
ص :١٠6
[٢٨١٧]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:برای مسلمان شایسته نیست که با تبه کار، نابخرد و دروغ گو دوستی کند.
[٢٨١٨]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه امیر مؤمنان-درود خدا بر او باد- بالای منبر می رفت،می فرمود:برای مسلمان شایسته است که از دوستی و برادری با سه کس کناره گیرد:بی پروا(در گفتار و کردار)،نابخرد و دروغ گو.امّا شخص بی پروا؛کار خود را برای تو بیاراید و دوست دارد بسان او باشی و در کار دین و آخرت،تو را یاری نکند و نزدیکی با او،بی مهری و سنگ دلی آرد و رفت و آمدش برای تو ننگ باشد.اما نابخرد به خیر و خوبی تو پند ندهد و برای بازگرداندن بدی از تو به او امید نباشد گرچه خود را به رنج و تلاش اندازد.چه بسا بخواهد به تو سودی رساند،ولی(به جهت نابخردی اش)زیانت دهد؛پس مرگش،بهتر از زنده بودنش و خاموشی اش،بهتر از سخن گفتنش و دوری اش، بهتر از نزدیکی اش باشد.اما دروغ گو؛هیچ گاه زندگی با او بر تو گوارا نباشد.گفتۀ تو را نزد دیگران برد و سخن آنان را نزد تو آرد.هرگاه داستانی را به پایان برد، داستان دیگری در پی آن افزاید تا آنجا که بسا راست گوید،ولی باور نکنند و میان مردم دشمنی افکند و کینه ها را در سینه ها برویاند؛پس از خداوند پروا کنید و خود را بپایید.
[٢٨١٩]٧-امام صادق علیه السّلام از پدرش حدیث کرده که فرمود:پدرم علی بن حسین-درود خدا بر آن دو باد-به من فرمود:پسرم!به پنج کس توجّه کن و با آنان همراه،هم سخن و رفیق راه نشو.عرض کردم:پدر جان،آنها کیستند؟ فرمود:از همراهی با دروغگو دوری کن؛زیرا او به مانند سرابی باشد که دور را به تو نزدیک و نزدیک را از تو دور سازد.از همراهی بدکار(فاسق)برکنار باش؛
ص :١٠٧
و مصاحبه الفاسق فإنّه بائعک بأکله أو أقلّ من ذلک،و إیّاک و مصاحبه البخیل فإنّه یخذلک فی ماله أحوج ما تکون إلیه،و إیّاک و مصاحبه الأحمق فإنّه یرید أن ینفعک فیضرّک،و إیّاک و مصاحبه القاطع لرحمه فإنّی وجدته ملعونا فی کتاب اللّه عزّ و جلّ فی ثلاثه مواضع:قال اللّه عزّ و جلّ: فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحٰامَکُمْ أُولٰئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمیٰ أَبْصٰارَهُمْ، و قال: اَلَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیثٰاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولٰئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّٰارِ، و قال فی البقره: اَلَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیثٰاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولٰئِکَ هُمُ الْخٰاسِرُونَ.
[٢٨٢٠]٨-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن شعیب العقرقوفیّ قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتٰابِ أَنْ إِذٰا سَمِعْتُمْ آیٰاتِ اللّٰهِ یُکْفَرُ بِهٰا وَ یُسْتَهْزَأُ بِهٰا إلی آخر الآیه،فقال:إنّما عنی بهذا:[إذا سمعتم]الرّجل[الّذی]یجحد الحقّ و یکذّب به و یقع فی الأئمّه،فقم من عنده و لا تقاعده،کائنا من کان.
[٢٨٢١]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن أسباط،عن سیف بن عمیره،عن عبد الأعلی بن أعین،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یجلس مجلسا ینتقص فیه إمام أو یعاب فیه مؤمن.
[٢٨٢٢]١٠-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :١٠٨
چون تو را به لقمه ای خوراکی یا کمتر از آن بفروشد.از همراهی با خسیس هم برحذر باش؛چراکه تو را از یاری با دارایی اش فروگذارد آن گاه که بدان سخت نیازمندی.از دوستی با نابخرد دوری کن؛زیرا می خواهد به تو سود برساند، زیانت می دهد.مبادا با کسی که قطع رحم می کند،دوستی نمایی که او را در کتاب خداوند بزرگ و گرامی،در سه جا یافتم که لعن شده است:خداوند عزّتمند فرمود:«پس[ای منافقان]آیا امید بستید که چون[از خدا]برگشتید[یا سرپرست مردم شدید]در[روی]زمین فساد کنید و خویشاوندی های خود را از هم بگسلید؟اینان همان کسانند که خدا آنان را لعنت نموده و[گوش دل]ایشان را ناشنوا و چشم هایشان را نابینان کرده است»[محمد(4٧):٢٢-٢٣].
و فرمود:«و کسانی که پیمان خدا را پس از بستن آن می شکنند و آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده می گسلند و در زمین فساد می کنند،برایشان لعنت است و بدفرجامی آن سرای ایشان راست»[رعد(١٣):٢5]و در سوره بقره فرمود:«همانانی که پیمان خدا را پس از بستن آن می شکنند و آنچه را خداوند به پیوستنش امر فرموده می گسلند و در زمین به فساد می پردازند،آنانند که زیانکارانند.»[بقره(٢):٢٧]
[٢٨٢٠]٨-شعیب عقرقوفی گوید:از حضرت صادق علیه السّلام درباره فرمایش خدای فرازمند که:«و البته[خدا]در کتاب[قرآن]بر شما نازل کرده که:هرگاه شنیدند آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار می گیرد،با آنان منشیند...»[نساء(4):١4٠] پرسیدم.فرمود:مقصود از آیه این است که وقتی شنیدید مردی حق را انکار می کند و آن را دروغ می شمارد و درباره پیشوایان(معصوم)بد می گوید،از نزدش برخیز و با او ننشین که هرکه خواهد باشد.
[٢٨٢١]٩-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس به خداوند و روز رستاخیز ایمان دارد در انجمنی ننشیند که امام را کم ارزش دانند یا مؤمنی را عیب کنند.
[٢٨٢٢]١٠-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:هرکس به خدا و روز رستاخیز ایمان دارد،
ص :١٠٩
قال أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یقوم مکان ریبه.
[٢٨٢٣]١١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن سیف بن عمیره،عن عبد الأعلی قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یقعدنّ فی مجلس یعاب فیه إمام أو ینتقص فیه مؤمن.
[٢٨٢4]١٢-الحسین بن محمّد،عن علیّ بن محمّد بن سعد،عن محمّد بن مسلم،عن إسحاق بن موسی قال:حدّثنی أخی و عمّی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ثلاثه مجالس یمقتها اللّه و یرسل نقمته علی أهلها فلا تقاعدوهم و لا تجالسوهم:مجلسا فیه من یصف لسانه کذبا فی فتیاه،و مجلسا ذکر أعدائنا فیه جدید و ذکرنا فیه رثّ،و مجلسا فیه من یصدّ عنّا و أنت تعلم.قال:ثمّ تلا أبو عبد اللّه علیه السّلام ثلاث آیات من کتاب اللّه کأنّما کنّ فی فیه-أو قال[فی]کفّه- وَ لاٰ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَیَسُبُّوا اللّٰهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ إِذٰا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیٰاتِنٰا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّٰی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ، وَ لاٰ تَقُولُوا لِمٰا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هٰذٰا حَلاٰلٌ وَ هٰذٰا حَرٰامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللّٰهِ الْکَذِبَ.
[٢٨٢5]١٣-و بهذا الإسناد،عن محمّد بن مسلم،عن داود بن فرقد قال:حدّثنی محمّد بن سعید الجمحیّ قال:حدّثنی هشام،بن سالم عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إذا ابتلیت بأهل النّصب و مجالستهم،فکن کأنّک علی الرّضف حتّی تقوم فإنّ اللّه یمقتهم و یلعنهم،فإذا رأیتهم یخوضون فی ذکر إمام من الأئمّه فقم فإنّ سخط اللّه ینزل هناک علیهم.
[٢٨٢6]١4-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،
ص :١١٠
در جایگاه تهمت و تردید نایستد.
[٢٨٢٣]١١-عبد الاعلی گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرکس به خداوند و روز رستاخیز ایمان دارد،نباید در انجمنی نشیند که امامی را در آن عیب گویند یا در آن مؤمنی را بی ارزش شمارند.
[٢٨٢4]١٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:سه انجمن باشد که خداوند آنها را دشمن دارد و عذاب خود را بر آنها فروفرستد؛پس با آنان ننشینید و هم انجمن نشوید.
انجمنی که در آن،کسی در فتوای خود دروغ بافد و انجمنی که ذکر و یاد دشمنان ما در آن تازه و ذکر و یاد ما در آن کهنه باشد و انجمنی که در آن،کسی از پیروی ما بازمی دارد در حالی که تو می دانی.راوی گوید:سپس حضرت صادق علیه السّلام سه آیه از کتاب خدا خواند؛که گویا در دهانش بود-یا گفت:گویا در مشتش بود-:«و آنهایی که جز خدا می خوانند،دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی[و]به نادانی خدا را دشنام خواهند داد»[انعام(6):١٠٨].«و چون بینی کسانی[به قصد تخطئه] در آیات ما فرومی روند از ایشان روی برتاب تا در سخنی غیر از آن درآیند»[انعام(6):
6٨].«و برای آنچه زبان شما به دروغ می پردازد،می گویید:این حلال است و آن حرام.
تا بر خدا دروغ بندید؛زیرا کسانی که بر خدا دروغ می بندند،رستگار نمی شوند» [نحل(١6):١١6].
[٢٨٢5]١٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه به ناصبی ها و هم نشینی با آنها گرفتار شدی،پس آن گونه باش که بر روی سنگ سرخ شده نشسته ای تا به پاخیزی؛زیرا خداوند آنان را دشمن دارد و نفرین می کند.آن گاه که دیدی درباره امامی از امامان بد می گویند،برخیز؛چراکه خشم خدا همان جا بر آنان فرودآید.
[٢٨٢6]١4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکس که نزد دشنام گوی به اولیای
ص :١١١
عن عبد الرّحمن بن الحجّاج،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من قعد عند سبّاب لأولیاء اللّه فقد عصی اللّه تعالی.
[٢٨٢٧]١5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن القاسم بن عروه،عن عبید بن زراره،عن أبیه عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
من قعد فی مجلس یسبّ فیه إمام من الأئمّه،یقدر علی الانتصاب فلم یفعل ألبسه اللّه الذّلّ فی الدّنیا و عذّبه فی الآخره و سلبه صالح ما منّ به علیه من معرفتنا.
[٢٨٢٨]١6-الحسین بن محمّد،و محمّد بن یحیی،عن علیّ بن محمّد بن سعد،عن محمّد بن مسلم،عن الحسن بن علیّ بن النّعمان قال:حدّثنی أبی علیّ بن النّعمان،عن ابن مسکان،عن الیمان بن عبید اللّه قال:
رأیت یحیی ابن أمّ الطّویل وقف بالکناسه ثمّ نادی بأعلی صوته فیقول:
معشر أولیاء اللّه إنّا برآء ممّا تسمعون من سبّ علیّا علیه السّلام فعلیه لعنه اللّه،و نحن برآء من آل مروان و ما یعبدون من دون اللّه؛ثمّ یخفض صوته فیقول:من سبّ أولیاء اللّه فلا تقاعدوه،و من شکّ فیما نحن علیه فلا تفاتحوه،و من احتاج إلی مسألتکم من إخوانکم فقد خنتموه؛ثمّ یقرأ: إِنّٰا أَعْتَدْنٰا لِلظّٰالِمِینَ نٰاراً أَحٰاطَ بِهِمْ سُرٰادِقُهٰا وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغٰاثُوا بِمٰاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرٰابُ وَ سٰاءَتْ مُرْتَفَقاً.
باب أصناف النّاس
[٢٨٢٩]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن سلیم مولی طربال قال:حدّثنی هشام،عن حمزه بن الطّیّار قال:
ص :١١٢
خدا بنشیند،از خداوند فرازمند نافرمانی کرده است.
[٢٨٢٧]١5-امام باقر علیه السّلام فرمود:هرکس در انجمنی نشیند که به امامی از ائمه در آن دشنام گویند و می تواند برخیزد(و برود)و این کار را نکند،خداوند لباس زبونی در دنیا بر او بپوشاند و در آخرت،کیفرش دهد و شناخت نیکوی ما را که به وسیله آن بر او منّت نهاده بود،از او بازگیرد.
[٢٨٢٨]١6-یمان عبید اللّه گوید:یحیی پسر امّ طویل را دیدم که در کناسه (میدان بزرگ کوفه)ایستاده و با صدای بلند فریاد زد و گفت:ای اولیای خدا! همانا ما از آنچه می شنوید،بیزاریم.هرکس علی را دشنام گوید،نفرین خدا بر او باد و ما از خاندان مروان بیزاریم و از آنچه به جز خدا می پرستند؛سپس صدایش را کوتاه می کرد و می گفت:هرکس به اولیای خدا دشنام گوید با او ننشینید و هرکه در عقیدۀ ما تردید کند با او هماهنگی نکنید و هرکس از برادرانتان به خواستنی از شما نیازمند شد،به او خیانت کرده اید(و پیش از خواستن،بخشش نکردید)؛ سپس می خواند:
[٢٨٢٩]١-حمزۀ طیّار گوید:امام صادق علیه السّلام به من فرمود:مردم شش قسم
ص :١١٣
قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:النّاس علی ستّه أصناف،قال:قلت:أتأذن لی أن أکتبها؟قال:نعم،قلت:ما أکتب؟قال:اکتب:أهل الوعید من أهل الجنّه و أهل النّار؛و اکتب: وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صٰالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً، قال:قلت:من هؤلاء؟قال:وحشیّ منهم؛قال:و اکتب: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّٰهِ إِمّٰا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّٰا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ قال:و اکتب إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجٰالِ وَ النِّسٰاءِ وَ الْوِلْدٰانِ لاٰ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لاٰ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً لا یستطیعون حیله إلی الکفر و لا یهتدون سبیلا إلی الإیمان فَأُولٰئِکَ عَسَی اللّٰهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ؛ قال و اکتب:أصحاب الأعراف،قال:قلت:و ما أصحاب الأعراف؟قال:قوم استوت حسناتهم و سیّئاتهم،فإن أدخلهم النّار فبذنوبهم و إن أدخلهم الجنّه فبرحمته.
[٢٨٣٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی بن عبید،عن یونس،عن حمّاد،عن حمزه بن الطّیّار قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:النّاس علی ستّ فرق،یئولون کلّهم إلی ثلاث فرق، الإیمان و الکفر و الضّلال،و هم أهل الوعدین الّذین وعدهم اللّه الجنّه و النّار،المؤمنون،و الکافرون،و المستضعفون،و المرجون لأمر اللّه إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم،و المعترفون بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سیّئا،و أهل الأعراف.
[٢٨٣١]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، عن زراره قال:
دخلت أنا و حمران-أو أنا و بکیر-علی أبی جعفر علیه السّلام قال:قلت له:إنّا نمدّ المطمار،قال:و ما المطمار؟قلت:التّرّ،فمن وافقنا من علویّ أو غیره تولّیناه
ص :١١4
هستند.عرض کردم:اجازه می دهید آن را بنویسم؟فرمود:آری.گفتم:چه بنویسم؟فرمود:بنویس:مکلّفان از بهشتیان و دوزخیان و بنویس«و دیگرانی هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار شایسته را با[کاری]دیگر که بد است در آمیخته اند»[توبه(٩):١٠٩].
عرض کردم:اینها چه کسانی هستند؟فرمود:وحشی از اینها است.فرمود:و بنویس«وعده ای دیگر[کارشان]موقوف به فرمان خداست:یا آنان را عذاب می کند و یا توبۀ آنها را می پذیرد»[توبه(٩):١٠6].فرمود:و بنویس«مگر آن مردان و زنان و کودکان فرودستی که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند»[نساء(4):آیه ٩٨]به طرف کفر چاره جویی نتوانند و به سوی ایمان راهی نیابند«پس آنان[که فی الجمله عذری دارند]باشد که خدا از ایشان درگذرد»[نساء(4):٩٩].
فرمود:و بنویس:اصحاب اعراف.عرض کردم:اصحاب اعراف چه کسانی اند؟فرمود:مردمی که کارهای نیک و کارهای بد آنها برابر است.اگر آنان را به دوزخ ببرد به سبب گناهانشان باشد و اگر به بهشت ببرد به جهت رحمت و مهربانی اش باشد.
[٢٨٣٠]٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:مردم شش دسته اند و هرکدام به سه دسته برمی گردند:ایمان،کفر و گمراهی.ایشان(گمراهان)اهل دو وعده هستند که خداوند به آنان بهشت و دوزخ را وعده داده است:مؤمنان،کافران،ناتوانان و امیدواران به خدا(آنان که کارشان با خداست)که یا آنها را کیفر دهد یا توبه شان بپذیرد و آنان که به گناهان خویش اقرار کنند،کردار خوب را با کردار بد آمیخته اند و دیگر از اهل اعراف هستند.
[٢٨٣١]٣-زراره گوید:من و حمران-یا من و بکیر-خدمت امام باقر علیه السّلام- مشرّف شدیم.به وی عرض کردم:ما خود را تراز می گیریم.فرمود:تراز چیست؟ عرض کردم:ریسمان کار(بنّایان)است.هرکس چه علوی و چه غیرعلوی با ما
ص :١١5
و من خالفنا من علویّ أو غیره برئنا منه.فقال لی:یا زراره،قول اللّه أصدق من قولک،فأین الّذین قال اللّه عزّ و جلّ: إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجٰالِ وَ النِّسٰاءِ وَ الْوِلْدٰانِ لاٰ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لاٰ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً أین المرجون لأمر اللّه؟أین الّذین خلطوا عملا صالحا و آخر سیّئا؟أین أصحاب الأعراف؟ أین المؤلّفه قلوبهم.؟!
و زاد حمّاد فی الحدیث قال:فارتفع صوت أبی جعفر علیه السّلام و صوتی حتّی کان یسمعه من علی باب الدّار.
و زاد فیه جمیل،عن زراره:فلمّا کثر الکلام بینی و بینه قال لی:یا زراره، حقّا علی اللّه أن[لا]یدخل الضّلاّل الجنّه.
باب الکفر
[٢٨٣٢]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن الحسن بن محبوب، عن داود بن کثیر الرّقّیّ قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:سنن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کفرائض اللّه عزّ و جلّ؟فقال:إنّ اللّه عزّ و جلّ فرض فرائض موجبات علی العباد فمن ترک فریضه من الموجبات فلم یعمل بها و جحدها کان کافرا،و أمر[رسول اللّه]بأمور کلّها حسنه،فلیس من ترک بعض ما أمر اللّه عزّ و جلّ به عباده من الطّاعه بکافر و لکنّه تارک للفضل،منقوص من الخیر.
[٢٨٣٣]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حریز،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
و اللّه إنّ الکفر لأقدم من الشّرک و أخبث و أعظم،قال:ثمّ ذکر کفر إبلیس
ص :١١6
موافق باشد،او را دوست داریم و هرکس چه علوی و چه غیرعلوی با ما مخالف باشد،از او بیزاری می جوییم.فرمود:ای زراره!فرمایش خداوند از گفته تو درست تر است.پس کجایند آنانی که خدای عزّتمند(درباره شان)فرماید:«مگر آن مردان و زنان و کودکان فرودستی که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند»[نساء(4):
٩٨].کجایند آنان که امیدوار به کار خدایند؟کجایند آنهایی که کردار نیک را با کردار بد آمیختند؟اصحاب اعراف کجا هستند و دل به دست آوردگان کجایند؟ حمّاد در حدیث افزوده است:صدای من و امام باقر علیه السّلام بلند شد تا آنجا که هرکس بر در خانه بود،می شنید.جمیل هم از قول زراره در حدیث افزوده است:
آن گاه که سخن میان من و او بسیار شد،به من فرمود:ای زراره!بر خداوند لازم است که گمراهان را به بهشت نبرد.
[٢٨٣٢]١-داود کثیر رقّیّ گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا سنت های رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-همانند واجب های خدای فرازمند است؟فرمود:همانا خدای بزرگ و گرامی فرائضی را واجب کرده که بر بندگان لازم شده است؛پس هرکس واجب لازم شده ای را واگذارد و به آن عمل نکند و انکار نماید،کافر باشد و رسول خدا به کارهایی دستور داده که همۀ آنها خوب است؛پس هرکس برخی از آنچه را که خدای فرازمند به بندگانش از اطاعت خویش دستور داده است،واگذارد،کافر نیست،ولی فضیلت را وانهاده و از خیر کاسته است.
[٢٨٣٣]٢-امام باقر علیه السّلام فرمود:به خدا سوگند،همانا کفر پیش تر،پلیدتر و
ص :١١٧
حین قال اللّه له:اسجد لآدم،فأبی أن یسجد،فالکفر أعظم من الشّرک،فمن اختار علی اللّه عزّ و جلّ و أبی الطّاعه و أقام علی الکبائر فهو کافر،و من نصب دینا غیر دین المؤمنین فهو مشرک.
[٢٨٣4]٣-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن عبد اللّه بن بکیر،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
ذکر عنده سالم بن أبی حفصه و أصحابه فقال:إنّهم ینکرون أن یکون من حارب علیّا علیه السّلام مشرکین؟فقال أبو جعفر علیه السّلام:فإنّهم یزعمون أنّهم کفّار،ثمّ قال لی:إنّ الکفر أقدم من الشّرک،ثمّ ذکر کفر إبلیس حین قال له:اسجد،فأبی أن یسجد.و قال:الکفر أقدم من الشّرک،فمن اجتری علی اللّه فأبی الطّاعه و أقام علی الکبائر فهو کافر یعنی مستخفّ کافر.
[٢٨٣5]4-عنه،عن عبد اللّه بن بکیر،عن زراره،عن حمران بن أعین قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قوله عزّ و جلّ: إِنّٰا هَدَیْنٰاهُ السَّبِیلَ إِمّٰا شٰاکِراً وَ إِمّٰا کَفُوراً قال:إمّا آخذ فهو شاکر و إمّا تارک فهو کافر.
[٢٨٣6]5-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ،عن حمّاد بن عثمان،عن عبید عن زراره قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ قال:ترک العمل الّذی أقرّ به،من ذلک أن یترک الصّلاه من غیر سقم و لا شغل.
[٢٨٣٧]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن موسی بن بکیر قال:
سألت أبا الحسن علیه السّلام عن الکفر و الشّرک أیّهما أقدم؟قال:فقال لی:ما
ص :١١٨
بزرگ تر از شرک است.زراره گوید:سپس حضرت کفر شیطان را یادآور شد آن گاه که خدا به او فرمود:برای آدم سجده کن و او از سجده خودداری کرد؛پس کفر از شرک بزرگ تر باشد.بنابراین هرکس دیگری را بر خدای فرازمند برگزیند و از فرمانبری او سرباز زند و بر انجام گناهان کبیره پافشاری کند،او کافر باشد و هرکه آیینی غیر از آیین مؤمنان برپا دارد،او مشرک باشد.
[٢٨٣4]٣-زراره گوید:نزد امام باقر علیه السّلام از سالم بن ابی حفصه و یارانش یاد شد،(زراره یا دیگری)گفت:آنان انکار می کنند که هرکس با علی جنگیده است، مشرک می باشد؟ابا جعفر علیه السّلام فرمود:پس معتقدند که آنها کافر هستند.سپس حضرت به من فرمود:کفر از شرک پیش تر است.آن گاه حضرت کفر شیطان را یادآور شد آنجا که خداوند به او فرمود:سجده کن و او از سجده خودداری کرد.
حضرت دوباره فرمود:کفر از شرک پیش تر است؛پس هرکس در برابر خدا بی باکی کند و از فرمانبری سرباز زند و بر انجام گناهان کبیره پافشارد،او کافر باشد؛یعنی او سبک شمرده و کافر است.
[٢٨٣5]4-حمران اعین گوید:از حضرت صادق علیه السّلام درباره فرمایش خدای فرازمند که:«ما راه را بدو نمودیم؛یا سپاس گزار خواهد بود و یا ناسپاس گزار» [دهر(٧6):٣]پرسیدم،فرمود:یا بگیرد(و عمل کند)او سپاس گذار باشد یا واگذارد،پس او ناسپاس و کافر باشد.
[٢٨٣6]5-زراره گوید:از امام صادق علیه السّلام درباره فرمایش خدای بزرگ و گرامی که:«و هرکس در ایمان خود شک کند،قطعا عملش تباه شده»[مائده(5):5].
پرسیدم،فرمود:عملی را که بدان اعتراف کرده است،واگذارد و از آن جمله اینکه نمازش را بدون بیماری و اشتغال به کاری وانهد.
[٢٨٣٧]6-موسای بکیر گوید:از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام پرسیدم:کدام یک
ص :١١٩
عهدی بک تخاصم النّاس،قلت:أمرنی هشام بن سالم أن أسألک عن ذلک، فقال لی:الکفر أقدم و هو الجحود،قال اللّه عزّ و جلّ: إِلاّٰ إِبْلِیسَ أَبیٰ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کٰانَ مِنَ الْکٰافِرِینَ.
[٢٨٣٨]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج،عن زراره قال:
قلت لأبی جعفر علیه السّلام:یدخل النّار مؤمن؟قال:لا و اللّه،قلت:فما یدخلها إلاّ کافر؟قال:لا إلاّ من شاء اللّه.فلمّا رددت علیه مرارا قال لی:أی زراره إنّی أقول:لا،و أقول:إلاّ من شاء اللّه،و أنت تقول:لا،و لا تقول:إلاّ من شاء اللّه.
قال:فحدّثنی هشام بن الحکم و حمّاد،عن زراره قال:قلت فی نفسی:شیخ لا علم له بالخصومه،قال:فقال لی:یا زراره،ما تقول فیمن أقرّ لک بالحکم أ تقتله؟ما تقول فی خدمکم و أهلیکم أتقتلهم؟قال:فقلت:أنا-و اللّه-الّذی لا علم لی بالخصومه.
[٢٨٣٩]٨-علیّ بن إبراهیم،عن هارون بن مسلم،عن مسعده بن صدقه قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام-و سئل عن الکفر و الشّرک أیّهما أقدم؟-فقال:
الکفر أقدم و ذلک أنّ إبلیس أوّل من کفر و کان کفره غیر شرک لأنّه لم یدع إلی عباده غیر اللّه و إنّما دعا إلی ذلک بعد فأشرک.
[٢٨4٠]٩-هارون،عن مسعده بن صدقه قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام-و سئل ما بال الزّانی لا تسمّیه کافرا و تارک الصّلاه قد سمّیته کافرا و ما الحجّه فی ذلک؟-فقال:لأنّ الزّانی و ما أشبهه إنّما یفعل ذلک لمکان الشّهوه لأنّها تغلبه،و تارک الصّلاه لا یترکها إلاّ استخفافا بها،و ذلک لأنّک لا تجد الزّانی یأتی المرأه إلاّ و هو مستلذّ لإتیانه إیّاها قاصدا إلیها،
ص :١٢٠
از کفر و شرک جلوترند؟فرمود:من از تو سابقه نداشتم که با مردم ستیزه کنی.
عرض کردم:هشام بن سالم به من دستور داده که از شما این پرسش را بپرسم.
حضرت به من فرمود:کفر پیش تر است و آن به معنای انکار می باشد.خداوند بزرگ و گرامی فرمود:«مگر ابلیس،سرپیچی و گردنکشی نکرد و از کافران گشت» [بقره(٢):٣4]
[٢٨٣٨]٧-زراره گوید:به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:آیا مؤمن به دوزخ می رود؟فرمود:به خدا سوگند،نه.گفتم:پس جز کافر،کسی به دوزخ نرود؟ فرمود:نه؛آنکه را که خدا خواهد.وقتی این حرف را چند بار تکرار کردم، حضرت به من فرمود:ای زراره!من می گویم:نه و می گویم:آن کس را که خدا خواهد و تو می گویی:نه و نمی گویی:مگر آن کس را که خدا خواهد.
ابن ابی عمیر گوید:هشام بن حکم و حمّاد برایم روایت کردند که زراره گفت:
با خود گفتم:استادی است که دانش بحث و مناظره ندارد.گوید:(همین که این مطلب به خاطرم آمد)به من فرمود:ای زراره!دربارۀ کسی که برای تو به حکم اسلام اقرار کند(و بگوید هم مذهب تو هستم)چه می گویی؟آیا او را می کشی؟ درباره خدمتکاران و خانواده تان چه می گویی؟آیا آنها را می کشی؟گوید،گفتم:
به خدا سوگند،من هستم که دانش بحث و مناظره ندارم.
[٢٨٣٩]٨-مسعده بن صدقه گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام در پاسخ پرسش «کدام یک از کفر و شرک پیش ترند؟»فرمود:کفر پیش تر است؛بدان جهت که ابلیس نخستین کسی بود که کفر ورزید و کفرش،جز شرک بود؛زیرا او به پرستش جز خدا دعوت نکرد و همانا پس از کفر به پرستش غیرخدا خواند و مشرک شد.
[٢٨4٠]٩-مسعده بن صدقه گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام در پاسخ این پرسش که«چگونه است که شما زناکار را کافر نمی نامید،ولی بی نماز را کافر نامیدید؟ دلیل آن چیست؟فرمود:زیرا زناکار و آنکه مانند اوست،همانا این کار را به سبب چیرگی شهوت انجام دهد؛ولی بی نماز،تنها برای سبک شمردن نماز آن را واگذارد؛ چراکه هیچ زناکاری را نمی بینی که نزد زنی رود جز اینکه می خواهد با انجام آن
ص :١٢١
و کلّ من ترک الصّلاه قاصدا إلیها فلیس یکون قصده لترکها اللّذّه،فإذا نفیت اللّذّه وقع الاستخفاف و إذا وقع الاستخفاف وقع الکفر.قال:و سئل أبو عبد اللّه علیه السّلام و قیل له:ما الفرق بین من نظر إلی امرأه فزنی بها أو خمر فشربها و بین من ترک الصّلاه حتّی لا یکون الزّانی و شارب الخمر مستخفّا کما یستخفّ تارک الصّلاه؟و ما الحجّه فی ذلک و ما العلّه الّتی تفرق بینهم؟!قال:الحجّه أنّ کلّما أدخلت أنت نفسک فیه لم یدعک إلیه داع و لم یغلبک غالب شهوه مثل الزّنی و شرب الخمر و أنت دعوت نفسک إلی ترک الصّلاه و لیس ثمّ شهوه فهو الاستخفاف بعینه،و هذا فرق ما بینهما.
[٢٨4١]١٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:
قال من شکّ فی اللّه و فی رسوله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فهو کافر.
[٢٨4٢]١١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن صفوان،عن منصور بن حازم قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:من شکّ فی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم؟قال:کافر،قلت:فمن شکّ فی کفر الشّاکّ فهو کافر؟فأمسک عنّی فرددت علیه ثلاث مرّات فاستبنت فی وجهه الغضب.
[٢٨4٣]١٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن ابن بکیر،عن عبید بن زراره قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ فقال:من ترک العمل الّذی أقرّ به،قلت:فما موضع ترک العمل؟حتّی یدعه أجمع؟قال:منه الّذی یدع الصّلاه متعمّدا لا من سکر و لا من علّه.
[٢٨44]١٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن
ص :١٢٢
لذّت ببرد و هدفش کامیابی است،در حالی که هرکس نماز را واگذارد و هدفش آن باشد،قصدش از ترک نماز،لذّت نیست و چون لذتی نیست،پس سبک شمردن است و هرگاه سبک شمردن به میان آید،کفر واقع شود.
گوید:و نیز از آن حضرت پرسش شد و به وی عرض شد:چه فرق است میان کسی که به زنی بنگرد و با او زنا کند یا شرابی بنوشد و میان آنکه نماز را واگذارد که زناکار و شراب خوار سبک شمارنده نباشند آن گونه که بی نماز سبک می شمارد؟دلیل آن چیست و علتی که میان آن دو را جدا سازد،چیست؟فرمود:
دلیل این است که هر چیزی که تو خود را در آن وارد کنی،دعوت کننده ای تو را به آن نخوانده و چیرگی شهوت وادار نکرده است؛چنان که در زنا و شراب خواری (چیرگی شهوت سبب ارتکاب است)و تو خودت را به بی نمازی خواندی و در اینجا شهوتی نیست،بلکه عین سبک شماری و بی اعتنایی باشد و این است فرق میان آن دو.
[٢٨4١]١٠-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس در خدا و رسولش تردید کند، کافر است.
[٢٨4٢]١١-منصور حازم گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:کسی که در مورد رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-تردید کند(حکمش چیست؟)فرمود:کافر است.گفتم:پس آنکه در کفر تردیدگر شک دارد،او هم کافر است؟حضرت از پاسخ خودداری کرد و من سه بار تکرار کردم که اینکه آثار خشم را در چهره اش دریافتم.
[٢٨4٣]١٢-عبید زراره گوید:از حضرت صادق علیه السّلام از گفتار خدای فرازمند که:«و هرکس در ایمان خود شک کند،قطعا عملش تباه شده»[مائده(5):5]پرسیدم، فرمود:مقصود کسی است که عملی که به آن اعتراف کرده،واگذارد.عرض کردم:
جایگاه ترک عمل چیست؟آیا همۀ آن را وانهد؟فرمود:از آن جمله است آنکه نماز را از روی عمد واگذارد بدون اینکه مست باشد یا علّتی داشته باشد.
[٢٨44]١٣-ابو مسروق گوید:امام صادق علیه السّلام از من درباره اهل بصره پرسید:
ص :١٢٣
حکیم و حمّاد،عن أبی مسروق قال:
سألنی أبو عبد اللّه علیه السّلام عن أهل البصره فقال لی:ما هم؟قلت:مرجئه و قدریّه و حروریّه،فقال:لعن اللّه تلک الملل الکافره المشرکه الّتی لا تعبد اللّه علی شیء.
[٢٨45]١4-عنه،عن الخطّاب بن مسلمه و أبان،عن الفضیل قال:
دخلت علی أبی جعفر علیه السّلام و عنده رجل،فلمّا قعدت قام الرّجل فخرج،فقال لی:یا فضیل،ما هذا عندک؟قلت:و ما هو؟قال:حروریّ،قلت:کافر؟قال:إی و اللّه مشرک.
[٢٨46]١5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم قال:
سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:کلّ شیء یجرّه الإقرار و التّسلیم فهو الإیمان،و کلّ شیء یجرّه الإنکار و الجحود فهو الکفر.
[٢٨4٧]١6-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی حمزه قال:
سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:إنّ علیّا صلوات اللّه علیه باب فتحه اللّه،من دخله کان مؤمنا و من خرج منه کان کافرا.
[٢٨4٨]١٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن یحیی بن المبارک، عن عبد اللّه بن جبله،عن إسحاق بن عمّار و ابن سنان و سماعه،عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:طاعه علیّ علیه السّلام ذلّ و معصیته کفر باللّه،قیل:یا رسول اللّه، و کیف یکون طاعه علیّ علیه السّلام ذلاّ و معصیته کفرا باللّه؟قال:إنّ علیّا علیه السّلام یحملکم
ص :١٢4
آنها بر چه مذهبی هستند؟عرض کردم:مرجئه،قدریه و حروریّه هستند.فرمود:
خداوند این ملّت های کافر مشرک را نفرین کند که به هیچ وجه خدا را نمی پرستند.
[٢٨45]١4-فضیل گوید:نزد امام باقر علیه السّلام رفتم و مردی خدمت ایشان بود.پس وقتی من نشستم او برخاست و بیرون رفت.حضرت به من فرمود:ای فضیل! این چه کسی بود نزد تو؟عرض کردم:چه مذهبی داشت؟فرمود:حروری بود.
گفتم:او کافر است.فرمود:آری؛به خدا سوگند،شرک ورز است.
[٢٨46]١5-محمد مسلم گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:هرچه را که اعتراف و سرسپردگی به بار آورد،ایمان است و هرچه را که انکار و دروغ دانستن به بار آورد،کفر است.
[٢٨4٧]١6-ابو حمزه گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:همانا علی-درود خدا بر او باد-دری است که خداوند آن را گشوده است.هرکه از آن وارد شود، مؤمن و هرکه از آن بیرون رود،کافر باشد.
[٢٨4٨]١٧-رسول خدا-درود خداوند بر او و خاندانش باد-فرمود:فرمانبری از علی،خواری(در نظر مردم)و نافرمانی اش،کفر به خدا است.عرض شد:ای رسول خدا،چگونه فرمانبری علی،خواری و نافرمانی اش کفر به خدا باشد؟فرمود:
ص :١٢5
علی الحقّ فإن أطعتموه ذللتم و إن عصیتموه کفرتم باللّه عزّ و جلّ.
[٢٨4٩]١٨-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء قال:حدّثنی إبراهیم بن أبی بکر قال:
سمعت أبا الحسن موسی علیه السّلام یقول:إنّ علیّا علیه السّلام باب من أبواب الهدی،فمن دخل من باب علیّ کان مؤمنا و من خرج منه کان کافرا،و من لم یدخل فیه و لم یخرج منه کان فی الطّبقه الّذین للّه فیهم المشیئه.
[٢٨5٠]١٩-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن ابن بکیر،عن زراره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
لو أنّ العباد إذا جهلوا وقفوا و لم یجحدوا لم یکفروا.
[٢٨5١]٢٠-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن فضیل بن یسار،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ نصب علیّا علیه السّلام علما بینه و بین خلقه،فمن عرفه کان مؤمنا و من أنکره کان کافرا،و من جهله کان ضالاّ،و من نصب معه شیئا کان مشرکا،و من جاء بولایته دخل الجنّه،و من جاء بعداوته دخل النّار.
[٢٨5٢]٢١-یونس،عن موسی بن بکر،عن أبی إبراهیم علیه السّلام قال:
إنّ علیّا علیه السّلام باب من أبواب الجنّه فمن دخل بابه کان مؤمنا و من خرج من بابه کان کافرا،و من لم یدخل فیه و لم یخرج منه کان فی الطّبقه الّتی للّه فیهم المشیئه.
باب وجوه الکفر
[٢٨5٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن بکر بن صالح،عن القاسم بن یزید، عن أبی عمرو الزّبیریّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :١٢6
همانا علی شما را به حق وامی دارد؛پس اگر او را فرمان برید،خوار شدید(در نظر مردم)و اگر نافرمانی اش کنید به خدای بزرگ و گرامی کفر ورزیدید.
[٢٨4٩]١٨-ابراهیم بن ابی بکر گوید:شنیدم که امام موسی بن جعفر علیه السّلام می فرمود:همانا علی،دری از درهای ره یافتگی است.هرکه از در علی وارد شود، مؤمن باشد و هرکه از آن بیرون رود،کافر باشد و هرکس در آن وارد نشود و از آن بیرون نرود در مرتبه آنانی باشد که کار آنها با خدا است.
[٢٨5٠]١٩-امام صادق علیه السّلام فرمود:اگر بندگان آن گاه که نمی دانستند،درنگ می نمودند و انکار نمی کردند،کافر نمی شدند.
[٢٨5١]٢٠-امام باقر علیه السّلام فرمود:همانا خداوند فرازمند،علی را میان خود و آفریدگانش برای رهبری برپا داشت؛پس هرکس او را بشناسد،مؤمن است و هرکس او را انکار کند،کافر است و آنکه نسبت به او نادان باشد،گمراه است و آنکه با او دیگری را همراه کند،مشرک می باشد و هرکه با دوستی او آید به بهشت رود و آنکه با دشمنی اش آید به دوزخ رود.
[٢٨5٢]٢١-امام موسی بن جعفر علیه السّلام فرمود:همانا علی دری از درهای بهشت می باشد؛هرکه از در او درآید،مؤمن است و هرکه از آن بیرون رود،کافر است و آنکه در آن وارد نشود و از آن بیرون نرود(بی طرف باشد)در مرتبه آنانی باشد که کار[و تصمیم دربارۀ]آنها با خدا است.
[٢٨5٣]١-ابو عمرو زبیری گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:مرا از اقسام
ص :١٢٧
قلت له:أخبرنی عن وجوه الکفر فی کتاب اللّه عزّ و جلّ؟قال:الکفر فی کتاب اللّه علی خمسه أوجه:فمنها کفر الجحود،و الجحود علی وجهین؛و الکفر بترک ما أمر اللّه؛و کفر البراءه؛و کفر النّعم فأمّا کفر الجحود فهو الجحود بالرّبوبیّه و هو قول من یقول:لا ربّ و لا جنّه و لا نار،و هو قول صنفین من الزّنادقه یقال لهم:الدّهریّه و هم الّذین یقولون: وَ مٰا یُهْلِکُنٰا إِلاَّ الدَّهْرُ و هو دین وضعوه لأنفسهم بالاستحسان علی غیر تثبّت منهم و لا تحقیق لشیء ممّا یقولون،قال اللّه عزّ و جلّ: إِنْ هُمْ إِلاّٰ یَظُنُّونَ أنّ ذلک کما یقولون،و قال: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوٰاءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاٰ یُؤْمِنُونَ یعنی بتوحید اللّه تعالی،فهذا أحد وجوه الکفر.و أمّا الوجه الآخر من الجحود علی معرفه و هو أن یجحد الجاحد و هو یعلم أنّه حقّ قد استقرّ عنده و قد قال اللّه عزّ و جلّ: وَ جَحَدُوا بِهٰا وَ اسْتَیْقَنَتْهٰا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا و قال اللّه عزّ و جلّ: وَ کٰانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمّٰا جٰاءَهُمْ مٰا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللّٰهِ عَلَی الْکٰافِرِینَ فهذا تفسیر وجهی الجحود.و الوجه الثّالث من الکفر کفر النّعم و ذلک قوله تعالی یحکی قول سلیمان علیه السّلام: (هٰذٰا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّمٰا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ، و قال: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذٰابِی لَشَدِیدٌ، و قال: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لاٰ تَکْفُرُونِ و الوجه الرّابع من الکفر ترک ما أمر اللّه عزّ و جلّ:
به و هو قول اللّه عزّ و جلّ وَ إِذْ أَخَذْنٰا مِیثٰاقَکُمْ لاٰ تَسْفِکُونَ دِمٰاءَکُمْ وَ لاٰ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیٰارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هٰؤُلاٰءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیٰارِهِمْ تَظٰاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوٰانِ
ص :١٢٨
کفر در کتاب خدای فرازمند آگاه فرمایید. فرمود:کفر در کتاب خداوند،پنج قسم دارد:کفر انکارکننده که بر دو قسم است و کفر به وسیله واگذاردن آنچه خدا دستور داده و کفر بیزاری جستن و کفر نعمت ها.اما کفر انکارکننده،همان کفر به پروردگاری خدا است و آن گفته کسی باشد که می گوید:نه پروردگاری است،نه بهشتی و نه دوزخی و اینها گفته دو دسته از زندیقان هستند که به آنها دهریّه گویند و آنان کسانی اند که می گویند:«و جز روزگار ما را نابود نکند»و آن دینی است که با سلیقه و پسند خویش برای خود ساخته اند،بدون اینکه درباره آنچه می گویند بررسی و کاوش کرده باشند.خداوند فرازمند فرماید:«و جز[طریق] گمان نمی سپرند»[جاثیه(45):٢4]مطلب همان طور است که آنان گویند و فرماید:
«در حقیقت کسانی که کفر ورزیدند؛چه بیمشان دهی چه بیمشان ندهی،برایشان یکسان است؛[آنها]نخواهند گروید»[بقره(٢):6]؛مقصود،کفر نسبت به توحید خدای برتر است؛پس این یکی از اقسام کفر است.قسم دیگر آن،انکار با شناخت است و آن اینکه منکر در حالی که مطلب حق می باشد و نزد او ثابت شده است.[آن را انکار کند].خداوند بزرگ و گرامی فرمود:«و با آنکه دل هایشان بدان یقین داشت،از روی ظلم و تکبّر آن را انکار کردند»[نمل(٢٧):١4]و نیز خداوند فرازمند فرمود:
«و از دیربار[در انتظارش]بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی می جستند؛ولی همین که آنچه[که اوصافش]را می شناختند برایشان آمد،انکارش کردند.پس لعنت خدا بر کافران باد»[بقره(٢):٨٩].
این تفسیر و شرح دو قسم از انکار بود.
قسم سوم کفر،کفران نعمت است و این فرمایش خدای برتر است که گفته حضرت سلیمان را حکایت می کند:«این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاس گزارم یا ناسپاسی کند.بی گمان پروردگارم بی نیاز و کریم است» [نمل(٢٧):4٠]و فرمود:«اگر واقعا سپاس گزاری کنید،[نعمت]شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسی نمایید،قطعا عذاب من سخت خواهد بود»[ابراهیم(١4):٧]و فرمود:«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرانه ام را به جای آرید و با من ناسپاسی نکنید»[بقره(٢):١5٢].
قسم چهارم کفر،ترک آن چیزی است که خدا دستور داده است و این است گفتار خدای عزّتمند:«و چون از شما پیمان محکم گرفتیم که:خون همدیگر را مریزید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید؛سپس[به این پیمان]اقرار کردید و خود آگاهید ولی باز همین شما هستید که یکدیگر را می کشید و گروهی از خودتان را از دیارشان بیرون می رانید و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به یکدیگر کمک می کنید و اگر به اسارت پیش شما
ص :١٢٩
وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُسٰاریٰ تُفٰادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرٰاجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتٰابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمٰا جَزٰاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذٰلِکَ مِنْکُمْ، فکفّرهم بترک ما أمر اللّه عزّ و جلّ به و نسبهم إلی الإیمان و لم یقبله منهم و لم ینفعهم عنده فقال:
فَمٰا جَزٰاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذٰلِکَ مِنْکُمْ إِلاّٰ خِزْیٌ فِی الْحَیٰاهِ الدُّنْیٰا وَ یَوْمَ الْقِیٰامَهِ یُرَدُّونَ إِلیٰ أَشَدِّ الْعَذٰابِ وَ مَا اللّٰهُ بِغٰافِلٍ عَمّٰا تَعْمَلُونَ و الوجه الخامس من الکفر کفر البراءه و ذلک قوله عزّ و جلّ یحکی قول إبراهیم علیه السّلام: کَفَرْنٰا بِکُمْ وَ بَدٰا بَیْنَنٰا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدٰاوَهُ وَ الْبَغْضٰاءُ أَبَداً حَتّٰی تُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ وَحْدَهُ یعنی تبرّأنا منکم.و قال یذکر إبلیس و تبرئته من أولیائه من الإنس یوم القیامه: إِنِّی کَفَرْتُ بِمٰا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ و قال: إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللّٰهِ أَوْثٰاناً مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیٰاهِ الدُّنْیٰا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیٰامَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً یعنی یتبرّأ بعضکم من بعض.
باب دعائم الکفر و شعبه
[٢٨54]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن إبراهیم بن عمر الیمانیّ،عن عمر بن أذینه،عن أبان بن أبی عیّاش،عن سلیم بن قیس الهلالیّ،عن أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه قال:
بنی الکفر علی أربع دعائم:الفسق و الغلوّ و الشّکّ و الشّبهه.و الفسق علی أربع شعب:علی الجفاء و العمی و الغفله و العتوّ،فمن جفا احتقر الحقّ و مقت الفقهاء و أصرّ علی الحنث العظیم؛و من عمی نسی الذّکر،و اتّبع الظّنّ،و بارز خالقه،و ألحّ علیه الشّیطان،و طلب المغفره بلا توبه و لا استکانه و لا غفله؛و من غفل جنی علی نفسه،و انقلب علی ظهره،و حسب غیّه رشدا،
ص :١٣٠
آیند به[دادن]فدیه،آنان را آزاد می کنید با آنکه[نه تنها کشتن،بلکه]بیرون کردن آنان بر شما حرام شده است.آیا شما به پاره ای از کتاب[تورات]ایمان می آورید و به پاره ای کفر می ورزید؟پس جزای هرکس از شما که چنین کند،جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود»[بقره(٢):٨4-٨5].
پس خداوند عزّتمند آنان را به سبب واگذاشتن آنچه دستور داده،کافر دانسته و به آنها ایمان را نسبت داده؛ولی از آنان نپذیرفته است و آن ایمان برای آنها نزد خداوند سودی نبخشد؛همان طور که خداوند فرمود:«پس جزای هرکس از شما که چنین کند،جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود و روز رستاخیز ایشان را به سخت ترین عذاب ها بازبرند و خداوند از آنچه می کنید غافل نیست»[بقره(٢):٨5].
قسم پنجم از کفر،بیزاری جستن است و این فرمایش خدای بزرگ و گرامی است که گفته حضرت ابراهیم را حکایت می کند:«به شما کفر می ورزیم و میان ما و شما دشمنی و کینۀ همیشگی پدیدار شده تا وقتی که فقط به خدا ایمان آورید»[ممتحنه (6٠):4]؛یعنی ما از شما بیزاریم و خداوند،شیطان و بیزاری جستن او را از دوستان انسانش در روز رستاخیز یاد می کند و می فرماید:«من به آنچه پیش از این مرا[در کار خدا]شریک می دانستید،کافرم»[ابراهیم(١4):٢٢].و[ابراهیم]گفت:
«جز خدا،فقط بتهایی را اختیار کرده اید که آن هم برای دوستی میان شما در زندگی دنیاست.آن گاه روز قیامت بعضی از شما بعضی دیگر را انکار و برخی از شما برخی دیگر را لعنت می کنند»[عنکبوت(٢٩):٢5]؛یعنی اینکه برخی از شما از برخی دیگر بیزاری می جویند.
[٢٨54]١-امیر مؤمنان-درود خدا بر او باد-فرمود:کفر بر چهار ستون استوار شده است:فسق،زیاده روی،تردید و شبهه.فسق چهار شاخه دارد:جفا،کوردلی، غفلت و سرکشی.هرکه ستم کند،حق را کوچک شمرده و فقیهان را دشمن داشته و بر گناه بزرگ پافشاری کرده است و هرکس کوردل شود،ذکر را به فراموشی سپارد و پیرو گمان گردد و با آفریدگارش بستیزد و شیطان بر او چیره گردد و بدون توبه و زاری و غفلت آمرزش خواهد و آنکه غافل شود بر خود خیانت کرده و واژگون
ص :١٣١
و غرّته الأمانیّ،و أخذته الحسره و النّدامه إذا قضی الأمر،و انکشف عنه الغطاء و بدا له ما لم یکن یحتسب؛و من عتا عن أمر اللّه شکّ و من شکّ، تعالی اللّه علیه فأذلّه بسلطانه و صغّره بجلاله کما اغترّ بربّه الکریم و فرّط فی أمره.و الغلوّ علی أربع شعب:علی التّعمّق بالرّأی،و التّنازع فیه،و الزّیغ،و الشّقاق،فمن تعمّق لم ینب إلی الحقّ و لم یزدد إلاّ غرقا فی الغمرات و لم تنحسر عنه فتنه إلاّ غشیته أخری،و انخرق دینه فهو یهوی فی أمر مریج؛و من نازع فی الرّأی و خاصم شهر بالعثل من طول اللّجاج؛و من زاغ قبحت عنده الحسنه و حسنت عنده السّیّئه؛و من شاقّ اعورّت علیه طرقه و اعترض علیه أمره،فضاق علیه مخرجه إذا لم یتّبع سبیل المؤمنین.و الشّکّ علی أربع شعب:علی المریه،و الهوی،و التّردّد،و الاستسلام و هو قول اللّه عزّ و جلّ:
فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکَ تَتَمٰاریٰ و فی روایه أخری:علی المریه،و الهول من الحقّ، و التّردّد،و الاستسلام للجهل و أهله.فمن هاله ما بین یدیه نکص علی عقبیه؛ و من امتری فی الدّین تردّد فی الرّیب،و سبقه الأوّلون من المؤمنین،و أدرکه الآخرون،و وطئته سنابک الشّیطان؛و من استسلم لهلکه الدّنیا و الآخره هلک فیما بینهما،و من نجا من ذلک فمن فضل الیقین،و لم یخلق اللّه خلقا أقلّ من الیقین.و الشّبهه علی أربع شعب:إعجاب بالزّینه،و تسویل النّفس،و تأوّل العوج،و لبس الحقّ بالباطل؛و ذلک بأنّ الزّینه تصدف عن البیّنه،و أنّ تسویل النّفس یقحّم علی الشّهوه،و أنّ العوج یمیل بصاحبه میلا عظیما،و أنّ اللّبس ظلمات بعضها فوق بعض.فذلک الکفر و دعائمه و شعبه.
ص :١٣٢
گشته و گمراهی اش را ره یافتگی داند. آرزوها او را بفریبد و آن گاه که کار از کار بگذرد و پرده برداشته شود،افسوس و پشیمانی او را فراگیرد و برایش آشکار گردد که آن طور که می پنداشت،نبوده است.هرکس از فرمان خدا سرپیچی کند، به تردید افتد و هرکس تردید کند،خداوند بر او برتری جوید و با سلطنت خویش او را خوارسازد و با شکوهمندی اش او را کوچک کند؛آنسان که به پروردگار کریم خود فریفته شود و در فرمان او کوتاهی کند.
زیاده روی نیز چهار شاخه دارد:موشکافی در رأی(و امور بیهوده)،کشمکش در آن،کژی از حق و دشمنی کردن.پس هرکس(در امور بیهوده)ژرف اندیشی و خرده بینی کند به حق نگراید و جز غرق شدن در امواج خروشان سودی نبرد و آشوب از او دور نشود جز اینکه آشوب دیگری او را فراگیرد و پردۀ دینش بدرد و در کار آمیخته به باطل فروافتد.هرکس در رأی کشمکش و ستیزه کند،به سبب لجبازی زیاد به کم خردی معروف گردد و هرکس کژدل شود،نیکی در نزد او زشت و زشتی در پیش او زیبا گردد و آنکه با حق پرستان دشمنی کند،راه های زندگی بر او سخت و تیره و تار شود و کارش دشوار شده و به تنگنایی افتد و راه رهایی از آن بسته شود؛زیرا در راه مؤمنان گام برنداشته است.
تردید هم دارای چهار شاخه است:مریه(بحث و جدل و تردید)،هوس،دو دلی و گردن نهادن؛و این است فرمایش خدای عزّتمند:«پس به کدام یک از نعمت های پروردگارت تردید روا می داری؟»[نجم(5٣):55]در روایت دیگر آمده است:جدال،هراس از حق،دودلی و گردن نهادن در برابر نادانی و نادانان است؛ پس هرکس از آنچه در پیش دارد بهراسد،به پشت سر برگردد و آنکه در دین ستیزه جوید در شک بچرخد و مؤمنان نخستین بر او پیشی گیرند و دیگران (بازماندگان)او را دریابند و لگدمال سم های شیطان گردد.هرکه به نابودی دنیا و آخرت گردن نهد،میان آن دو نابود شود و آنکه از آن رهایی یابد،از فضیلت یقین است و خداوند چیزی کمتر از یقین نیافریده است.شبهه دارای چهار شاخه است:دل باختگی در برابر آرایش(دنیا)،و سویۀ نفس،توجیه کجی و درآمیختن حق با باطل.این برای آن است که آرایش از برهان باز دارد و وسوسۀ نفس مایه فروافتادن در شهوت است و کژی،صاحبش را به انحراف بزرگی کشاند و آمیختگی،تاریکی هایی است که روی هم انباشته شده اند.این است کفر و ستون ها و شاخه های آن.
ص :١٣٣
باب صفه النّفاق و المنافق
[٢٨55]١-قال:و النّفاق علی أربع دعائم:علی الهوی و الهوینا و الحفیظه و الطّمع.فالهوی علی أربع شعب:علی البغی،و العدوان،و الشّهوه،و الطّغیان،فمن بغی کثرت غوائله و تخلّی منه و قصر علیه،و من اعتدی لم یؤمن بوائقه و لم یسلم قلبه و لم یملک نفسه عن الشّهوات،و من لم یعذل نفسه فی الشّهوات خاض فی الخبیثات،و من طغی ضلّ علی عمد بلا حجّه.و الهوینا علی أربع شعب:علی الغرّه و الأمل و الهیبه و المماطله،و ذلک بأنّ الهیبه تردّ عن الحقّ،و المماطله تفرّط فی العمل حتّی یقدم علیه الأجل؛و لو لا الأمل علم الإنسان حسب ما هو فیه،و لو علم حسب ما هو فیه مات خفاتا من الهول و الوجل.و الغرّه تقصر بالمرء عن العمل.و الحفیظه علی أربع شعب:
علی الکبر و الفخر و الحمیّه و العصبیّه،فمن استکبر أدبر عن الحقّ،و من فخر فجر،و من حمی أصرّ علی الذّنوب،و من أخذته العصبیّه جار،فبئس الأمر أمر بین إدبار و فجور و إصرار و جور علی الصّراط.و الطّمع علی أربع شعب:
الفرح و المرح و اللّجاجه و التّکاثر،فالفرح مکروه عند اللّه،و المرح خیلاء،و اللّجاجه بلاء لمن اضطرّته إلی حمل الآثام،و التّکاثر لهو و لعب و شغل و استبدال الّذی هو أدنی بالّذی هو خیر.فذلک النّفاق و دعائمه و شعبه،و اللّه قاهر فوق عباده تعالی ذکره و جلّ وجهه و أحسن کلّ شیء خلقه و انبسطت یداه و وسعت کلّ شیء رحمته و ظهر أمره و أشرق نوره و فاضت برکته و استضاءت حکمته و هیمن کتابه و فلجت حجّته و خلص دینه و استظهر سلطانه و حقّت کلمته و أقسطت موازینه و بلّغت رسله فجعل السّیّئه ذنبا
ص :١٣4
[٢٨55]١-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:دورویی بر چهار ستون استوار است:
هوس،سهل انگاری،خشم و حرص و آز.هوس دارای چهار شاخه است:ستم، تجاوز،شهوت رانی و سرکشی.پس هرکس ستم کرد،گرفتاری هایش زیاد باشد و از او کناره گیرند و از یاریش خودداری شود؛و آنکه تجاوز کند از سختی ها و بدی ها ایمن نماند و دلش آرام نگیرد و از شهوت رانی ها نتواند خودداری نماید و هرکه نفس خود را در شهوت رانی ها سرزنش نکند در پلیدی ها فرورود و کسی که سرکشی کند،دانسته و بدون دلیل خود را به گمراهی افکند.
سهل انگاری چهار شاخه دارد:فریب،آرزو،ترس و بیم و تعلّل ورزیدن.
بدان جهت که ترس و بیم از جز خدا،از راه حق بازدارد و تعلّل ورزیدن،کوتاهی در کردار آورد تا اینکه مرگ فرارسد و اگر آرزو نباشد،انسان حساب کار و کردار خود را بداند و اگر انسان،حساب کردار و کار خود را بداند،از وحشت و ترس در جا،جان سپارد و فریب،دست انسان را از کردار کوتاه سازد.
خشم دارای چهار شاخه است:کبر،افتخار کردن،تندی و تعصّب.هرکس گردن کشی کند،به حق پشت کند و آنکه فخر فروشد،نابکار گردد و هرکه تندی نشان دهد،بر گناهان پافشارد و آن کس که تعصّب داشته باشد،ستم کند؛پس چه بدحالتی است پشت به حق کردن،بدکاری،پافشاری بر گناه و ستم در هنگامۀ گذر از صراط.
حرص و آز بر چهار شاخه است:شادی،خوشگذرانی،لجبازی و فزون خواهی.
شادی نزد خداوند بد است و خوشگذرانی،خودپسندی باشد و لجبازی بلای کسی است که او را به کشیدن بار گناهان وادارد و فزون خواهی،بازی و سرگرمی و بازداشتن دل(از یاد خدا)است و پذیرفتن فرومایگی و پستی است به جای آنچه بهتر می باشد.پس این بود دورویی و ستون ها و شاخه های آن.و خداوند بر بندگانش چیره گر است.یادش والا و ذاتش بزرگ است و آفرینش هر چیزی را که نیکو ساخته و دو دست جودش گشاده است.رحمتش همه چیز را فراگرفته و امرش آشکار و نورش تابان است.برکتش فراوان و حکمتش فروزان و کتابش پابرجا و برهانش پیروز و هویدا است.دینش پاک و سلطنتش محکم و تابناک و گفتارش
ص :١٣5
و الذّنب فتنه و الفتنه دنسا،و جعل الحسنی عتبی و العتبی توبه و التّوبه طهورا،فمن تاب اهتدی،و من افتتن غوی ما لم یتب إلی اللّه و یعترف بذنبه، و لا یهلک علی اللّه إلاّ هالک،اللّه اللّه فما أوسع ما لدیه من التّوبه و الرّحمه و البشری و الحلم العظیم،و ما أنکل ما عنده من الأنکال و الجحیم و البطش الشّدید،فمن ظفر بطاعته اجتلب کرامته و من دخل فی معصیته ذاق و بال نقمته و عمّا قلیل لیصبحنّ نادمین.
[٢٨56]٢-محمّد بن یحیی،عن الحسین بن إسحاق،عن علیّ بن مهزیار،عن محمّد بن عبد الحمید و الحسین بن سعید،جمیعا عن محمّد بن الفضیل قال:
کتبت إلی أبی الحسن علیه السّلام أسأله عن مسأله،فکتب إلیّ: إِنَّ الْمُنٰافِقِینَ یُخٰادِعُونَ اللّٰهَ وَ هُوَ خٰادِعُهُمْ وَ إِذٰا قٰامُوا إِلَی الصَّلاٰهِ قٰامُوا کُسٰالیٰ یُرٰاؤُنَ النّٰاسَ وَ لاٰ یَذْکُرُونَ اللّٰهَ إِلاّٰ قَلِیلاً مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذٰلِکَ لاٰ إِلیٰ هٰؤُلاٰءِ وَ لاٰ إِلیٰ هٰؤُلاٰءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّٰهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً لیسوا من الکافرین و لیسوا من المؤمنین و لیسوا من المسلمین،یظهرون الإیمان و یصیرون إلی الکفر و التّکذیب، لعنهم اللّه.
[٢٨5٧]٣-الحسین بن محمّد،عن محمّد بن جمهور،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن الأصمّ،عن الهیثم بن واقد،عن محمّد بن سلیمان،عن ابن مسکان، عن أبی حمزه،عن علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیه قال:
قال:إنّ المنافق ینهی و لا ینتهی و یأمر بما لا یأتی؟و إذا قام إلی الصّلاه اعترض-قلت:یا ابن رسول اللّه و ما الاعتراض؟قال:الالتفات-و إذا رکع ربض،یمسی و همّه العشاء و هو مفطر و یصبح و همّه النّوم و لم یسهر،إن حدّثک کذبک و إن ائتمنته خانک و إن غبت اغتابک و إن وعدک أخلفک.
ص :١٣6
حق و موازینش دادگرانه و فرستادگانش رساننده بودند.بدکرداری را گناه شمرده و گناه را فتنه و فتنه را چرکین دانسته است و خوش کرداری را بازگشت و بازگشت را توبه و توبه را پاک کننده دانسته است؛پس هرکس توبه کند،ره یابد و آنکه فتنه انگیزد،تا هنگامی که به طرف خدا بازنگردد و به گناهش اعتراف نکند در گمراهی باشد و در برابر خدا جز نابود شونده،دلیری نکند.
از خدا بترسید؛از خدا بترسید!که چقدر در توبه و رحمت و بشارت و بردباری بزرگ در درگاهش گسترده است و چقدر سخت و جانکاه است آن شکنجه ها و دوزخ و سخت گیری او.پس هرکس به فرمانبری اش توفیق یابد، کرامتش را به سوی خویش کشاند و آنکه در نافرمانی اش درآید،سختی کیفرش را بچشد و چقدر زود پشیمان گردد!
[٢٨56]٢-محمد فضیل گوید:به موسی بن جعفر علیه السّلام نامه ای نوشتم و مسئله ای از او پرسش کردم که حضرت در پاسخ برایم نوشت:«منافقان با خدا نیرنگ می کنند و حال آنکه او با آنان نیرنگ خواهد کرد؛و چون به نماز ایستند با کسالت برخیزند.با مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند.میان آن[دو گروه]دودلند؛نه با اینانند نه با آنان.و هرکه را خدا گمراه کند،هرگز راهی برای[نجات]او نخواهی یافت»[نساء(4):
١4٢-١4٣].اینها از کافران و از مسلمانان نیستند.ایمان را ابراز می دارند و به طرف کفر و دروغ شمردن[خدا]می روند.خدا آنها را لعنت کند!
[٢٨5٧]٣-ابو حمزه از علی بن حسین علیهما السّلام روایت کند که حضرت فرمود:
دورو[دیگران]از کاری بازمی دارد؛ولی خودش دست نمی کشد و دستور می دهد به آنچه خود به جا نمی آورد و هرگاه به نماز ایستد،اعتراض کند.عرض کردم:ای پسر رسول خدا،اعتراض چیست؟فرمود:به راست و چپ روی برگرداندن است.هرگاه به رکوع رود،خود را به زمین افکند(یعنی بعد از رکوع نایستد).روز را به شب رساند در حالی که اندوهی جز خوردن شام ندارد و روزه دار هم نبوده است و چون سحر کند،اندوهی جز خواب ندارد با اینکه شب را بیدار نبوده است.اگر برای تو سخنی را بازگوید،دروغ گوید و اگر او را امانت دار بدانی،به تو خیانت کند و اگر از او پنهان باشی،از تو بدگویی نماید و اگر به تو وعده دهد،وفا نکند.
ص :١٣٧
[٢٨5٨]4-عنه،عن ابن جمهور،عن سلیمان بن سماعه،عن عبد الملک بن بحر،رفعه مثل ذلک-و زاد فیه-إذا رکع ربض و إذا سجد نقر و إذا جلس شغر.
[٢٨5٩]5-أبو علیّ الأشعریّ،عن الحسن بن علیّ الکوفیّ،عن عثمان بن عیسی عن سعید بن یسار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:مثل المنافق مثل جذع النّخل أراد صاحبه أن ینتفع به فی بعض بنائه فلم یستقم له فی الموضع الّذی أراد،فحوّله فی موضع آخر فلم یستقم له فکان آخر ذلک أن أحرقه بالنّار.
[٢٨6٠]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن الحسن بن شمّون،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن،عن مس مع بن عبد الملک،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما زاد خشوع الجسد علی ما فی القلب فهو عندنا نفاق.
باب الشّرک
[٢٨6١]١-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن برید العجلیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
سألته عن أدنی ما یکون العبد به مشرکا قال:فقال:من قال للنّواه إنّها حصاه،و للحصاه إنّها نواه ثمّ دان به.
[٢٨6٢]٢-عنه،عن عبد اللّه بن مسکان،عن أبی العبّاس قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن أدنی ما یکون به الإنسان مشرکا،قال:فقال:من ابتدع رأیا فأحبّ علیه أو أبغض علیه.
[٢٨6٣]٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن یحیی بن المبارک،عن
ص :١٣٨
[٢٨5٨]4-عبد الملک بن بحر سند همین حدیث را تا امام رسانیده و در آن افزوده است:هرگاه به رکوع رود،بسان گوسفند به زمین افتد و هرگاه سجده کند، (همانند کلاغ)نوک به زمین زند و آن گاه که بنشیند،بسان سگ روی دم نشیند.
[٢٨5٩]5-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:آدم دورو، همانند تنۀ درخت خرمایی است که صاحبش بخواهد در قسمتی از ساختمانش از آن بهره گیرد؛ولی[آن درخت]در آنجا که[صاحبش]می خواهد(به سبب کجی)قرار نمی گیرد،پس به جای دیگر برده و آنجا هم قرار نگیرد و سرانجام آن درخت این است که آن را آتش بسوزاند.
[٢٨6٠]6-رسول خدا فرمود:هرقدر فروتنی تن از آنچه در دل است، فزون تر باشد،[آن فزونی]در نزد ما دورویی است.
[٢٨6١]١-برید عجلی گوید:از امام باقر علیه السّلام از کمترین چیزی که بنده با آن شرک ورزد،پرسیدم.فرمود:هرکس به هسته ای بگوید:سنگ ریزه و به سنگ ریزه بگوید:هسته؛سپس آن را دین خود قرار دهد.
[٢٨6٢]٢-ابو العباس گوید:از حضرت صادق علیه السّلام از کمترین چیزی که انسان با آن شرک ورزد،پرسیدم،فرمود:هرکس رأیی را بدعت نهد،چه به واسطۀ آن بدعت،دوست داشته شود یا با او دشمنی گردد.
[٢٨6٣]٣-امام صادق علیه السّلام درباره فرمایش خداوند فرازمند که«و بیشترشان
ص :١٣٩
عبد اللّه بن جبله،عن سماعه عن أبی بصیر و إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مٰا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّٰهِ إِلاّٰ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قال:یطیع الشّیطان من حیث لا یعلم فیشرک.
[٢٨64]4-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن ابن بکیر، عن ضریس،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مٰا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّٰهِ إِلاّٰ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قال:
شرک طاعه و لیس شرک عباده.و عن قوله عزّ و جلّ و من النّاس من یعبد اللّه علی حرف قال إنّ الآیه تنزل فی الرّجل ثمّ تکون فی أتباعه ثمّ قلت:کلّ من نصب دونکم شیئا فهو ممّن یعبد اللّه علی حرف؟فقال:نعم و قد یکون محضا.
[٢٨65]5-یونس،عن داود بن فرقد،عن حسّان الجمّال،عن عمیره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:سمعته یقول:أمر النّاس بمعرفتنا و الرّدّ إلینا و التّسلیم لنا، ثمّ قال:و إن صاموا و صلّوا و شهدوا أن لا إله إلاّ اللّه و جعلوا فی أنفسهم أن لا یردّوا إلینا،کانوا بذلک مشرکین.
[٢٨66]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن عبد اللّه بن یحیی الکاهلیّ قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لو أنّ قوما عبدوا اللّه وحده لا شریک له و أقاموا الصّلاه و آتوا الزّکاه و حجّوا البیت و صاموا شهر رمضان ثمّ قالوا لشیء صنعه اللّه أو صنعه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ألاّ صنع خلاف الّذی صنع؟أو وجدوا ذلک فی قلوبهم لکانوا بذلک مشرکین،ثمّ تلا هذه الآیه: فَلاٰ وَ رَبِّکَ لاٰ یُؤْمِنُونَ حَتّٰی یُحَکِّمُوکَ فِیمٰا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاٰ یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّٰا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:فعلیکم بالتّسلیم.
ص :١4٠
به خدا ایمان نمی آورند جز اینکه[با او چیزی را]شریک می گیرند»[یوسف(١٢):
١٠6]فرمود:از شیطان ندانسته فرمانبری کند و شرک ورزد.
[٢٨64]4-ضریس روایت کند که حضرت امام صادق علیه السّلام درباره گفته خدای بزرگ و گرامی که«و بیشترشان به خدا ایمان نمی آورند جز اینکه[با او چیزی را] شریک می گیرند».فرمود:شرک ورزی در فرمانبری است نه شرک در عبادت؛و درباره گفتار خدای فرازمند که«و از میان مردم کسی است که خدا را تنها بر یک حال [و بدون کردار]می پرستد»[حج(٢٢):١١].فرمود:آیه درباره مردی فرستاده شود و سپس درباره پیروان او هم باشد.پس عرض کردم:هرکس در برابر شما چیزی برپا دارد،او از کسانی است که خدا را بر یک حال می پرستد؟فرمود:آری و گاهی شرک محض باشد.
[٢٨65]5-عمیره گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:مردم به شناخت ما و بازگشت به ما و سرسپردگی در برابر ما دستور دارند.سپس فرمود:
اگرچه روزه بگیرند،نماز گذارند و گواهی دهند که شایسته پرستشی جز خداوند یگانه نیست؛ولی پیش خود بنا گذارند که به ما مراجعه نکنند،به همان سبب شرک ورزد.
[٢٨66]6-امام صادق علیه السّلام فرمود:اگر مردمی خدای یگانه و بی نیاز را بپرستند و نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند و خانۀ خدا را حجّ کنند و ماه رمضان را روزه بگیرند،سپس نسبت به چیزی که خدا و پیامبرش ساخته و بگویند:چرا برخلاف آن را نساخته است؟یا در دل خود چنین اعتراضی بکنند، به سبب آن مشرک شوند؛سپس حضرت این آیه را خواند:«ولی چنین نیست.به پروردگارت قسم که ایمان نمی آورند،مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایۀ اختلاف است داور گردانند؛سپس از حکمی که کرده ای در دل هایشان احساس ناراحتی[و تردید]نکنند و کاملا سرتسلیم فرود آورند»[نساء(4):65]؛سپس حضرت فرمود:
برای شما لازم است سرتسلیم فرودآورید.
ص :١4١
[٢٨6٧]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن عبد اللّه بن یحیی عن عبد اللّه بن مسکان،عن أبی بصیر قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: اِتَّخَذُوا أَحْبٰارَهُمْ وَ رُهْبٰانَهُمْ أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فقال:أما و اللّه ما دعوهم إلی عباده أنفسهم و لو دعوهم إلی عباده أنفسهم لما أجابوهم و لکن أحلّوا لهم حراما و حرّموا علیهم حلالا فعبدوهم من حیث لا یشعرون.
[٢٨6٨]٨-علیّ بن محمّد،عن صالح بن أبی حمّاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من أطاع رجلا فی معصیه فقد عبده.
باب الشّکّ
[٢٨6٩]١-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن الحسین بن الحکم قال:
کتبت إلی العبد الصّالح علیه السّلام أخبره أنّی شاکّ و قد قال إبراهیم علیه السّلام: رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتیٰ و أنّی أحبّ أن ترینی شیئا،فکتب علیه السّلام:إنّ إبراهیم کان مؤمنا و أحبّ أن یزداد إیمانا،و أنت شاکّ و الشّاکّ لا خیر فیه،و کتب:إنّما الشّکّ ما لم یأت الیقین،فإذا جاء الیقین لم یجز الشّکّ.و کتب:إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: وَ مٰا وَجَدْنٰا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنٰا أَکْثَرَهُمْ لَفٰاسِقِینَ قال:
نزلت:فی الشّاکّ.
[٢٨٧٠]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن أبی إسحاق الخراسانیّ قال:
ص :١4٢
[٢٨6٧]٧-ابو بصیر گوید:از حضرت صادق علیه السّلام درباره فرمایش خدای عزّتمند که«اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جای خدا به الوهیت گرفتند» [توبه(١٩):٣١]پرسیدم،فرمود:همانا به خدا سوگند،آنها ایشان را به پرستش خودشان نخواندند که اگر به پرستش خود می خواندند،هر آینه آنها نمی پذیرفتند؛ولی حرامی را برای آنها حلال و حلالی را برای آنها حرام کردند و ندانسته آنها را از همین راه پرستیدند.
[٢٨6٨]٨-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس از مردی در نافرمانی خدا فرمان برد،او را پرستیده است.
[٢٨6٩]١-حسین حکم گوید:به بنده صالح امام کاظم علیه السّلام نوشتم که من تردیدگر شده ام و حضرت ابراهیم علیه السّلام به خدا عرض کرد:«پروردگارا،به من نشان ده،چگونه مردگان را زنده می کنی»[بقره(٢):٢6٠]و من دوست دارم چیزی به من نشان دهید.حضرت نوشت:همانا ابراهیم علیه السّلام مؤمن بود و دوست داشت که بر ایمانش بیفزاید،در حالی که تو تردیدگر هستی و در تردیدگر خیری نیست و نوشت:تردید تنها در جایی است که یقین نیامده و آن گاه که یقین آمد،تردید روا نباشد و نوشت:همانا خدای عزّتمند می فرماید:«و در بیشتر آنان عهدی[استوار] نیافتیم و بیشترشان را جدا نافرمان یافتیم»[اعراف(٧):١٠٢].فرمود:این آیه درباره تردید فرودآمد.
[٢٨٧٠]٢-ابو اسحاق خراسانی گوید:امیر مؤمنان علیه السّلام در خطبه اش می فرمود:
ص :١4٣
کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول فی خطبته:لا ترتابوا فتشکّوا و لا تشکّوا فتکفروا.
[٢٨٧١]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن خلف بن حمّاد،عن أبی أیّوب الخزّاز،عن محمّد بن مسلم قال:
کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام جالسا عن یساره و زراره عن یمینه فدخل علیه أبو بصیر فقال:یا أبا عبد اللّه،ما تقول فیمن شکّ فی اللّه؟فقال:کافر یا أبا محمّد،قال:فشکّ فی رسول اللّه؟فقال:کافر،قال:ثمّ التفت إلی زراره فقال:
إنّما یکفر إذا جحد.
[٢٨٧٢]4-عنه،عن أبیه،عن النّضر بن سوید،عن یحیی بن عمران الحلبیّ، عن هارون بن خارجه،عن أبی بصیر قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمٰانَهُمْ بِظُلْمٍ قال:بشکّ.
[٢٨٧٣]5-الحسین بن محمّد،عن أحمد بن إسحاق،عن بکر بن محمّد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ الشّکّ و المعصیه فی النّار لیسا منّا و لا إلینا.
[٢٨٧4]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن عثمان بن عیسی،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من شکّ فی اللّه بعد مولده علی الفطره لم یفی إلی خیر أبدا.
[٢٨٧5]٧-عنه،عن أبیه،رفعه إلی أبی جعفر علیه السّلام قال:
لا ینفع مع الشّکّ و الجحود عمل.
[٢٨٧6]٨-و فی وصیّه المفضّل،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من شکّ أو ظنّ و أقام علی أحدهما أحبط اللّه عمله،إنّ حجّه اللّه هی الحجّه الواضحه.
ص :١44
دودلی به خود راه ندهید که به تردید افتید و تردید نکنید که کافر می شوید.
[٢٨٧١]٣-محمد مسلم گوید:من در طرف چپ امام صادق علیه السّلام و زراره در طرف راست حضرت نشسته بودیم که ابو بصیر وارد شد و گفت:ای ابا عبد اللّه، درباره کسی که در خدا تردید کند،چه می فرمایید؟حضرت فرمود:ای ابا محمد! کافر است.عرض کرد:اگر در مورد رسول خدا تردید کند؟فرمود:کافر است.
محمد بن مسلم گوید:سپس حضرت به زراره روکرد و فرمود:همانا کافر شود آن گاه که انکار کند.
[٢٨٧٢]4-ابو بصیر گوید:از حضرت صادق علیه السّلام درباره فرمایش خداوند بزرگ و گرامی که«کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده اند» [انعام(6):٨٢]پرسیدم،فرمود:مقصود تردید است.
[٢٨٧٣]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:تردید و نافرمانی در آتش اند.از ما نیستند و به سوی ما توجه ندارند.
[٢٨٧4]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکس پس از به دنیا آمدنش بر فطرت توحید در خدا تردید کند،هیچ گاه به خیر بازنگردد(و توبه اش پذیرفته نشود).
[٢٨٧5]٧-امام باقر علیه السّلام فرمود:هیچ عملی با تردید و انکار سودمند نیست.
[٢٨٧6]٨-در وصیّت مفضّل است که گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:
هرکس تردید کند یا گمان برد و بر یکی از آنها بپاید،خداوند عملش را تباه سازد.
همانا برهان خدا،برهان روشنی است.
ص :١45
[٢٨٧٧]٩-عنه،عن علیّ بن أسباط،عن العلاء بن رزین،عن محمّد بن مسلم،عن أحدهما علیهما السّلام قال:
قلت:إنّا لنری الرّجل له عباده و اجتهاد و خشوع و لا یقول بالحقّ فهل ینفعه ذلک شیئا؟فقال:یا أبا محمّد،إنّما مثل أهل البیت مثل أهل بیت کانوا فی بنی إسرائیل کان لا یجتهد أحد منهم أربعین لیله إلاّ دعا فأجیب و إنّ رجلا منهم اجتهد أربعین لیله ثمّ دعا فلم یستجب له فأتی عیسی ابن مریم علیه السّلام یشکوا إلیه ما هو فیه و یسأله الدّعاء،قال:فتطهّر عیسی و صلّی ثمّ دعا اللّه عزّ و جلّ،فأوحی اللّه عزّ و جلّ إلیه،یا عیسی:إنّ عبدی أتانی من غیر الباب الّذی أوتی منه،إنّه دعانی و فی قلبه شکّ منک فلو دعانی حتّی ینقطع عنقه و تنتثر أنامله ما استجبت له،قال:فالتفت إلیه عیسی علیه السّلام فقال:تدعو ربّک و أنت فی شکّ من نبیّه؟فقال:یا روح اللّه و کلمته،قد کان و اللّه ما قلت،فادع اللّه [لی]أن یذهب به عنّی،قال:فدعا له عیسی علیه السّلام فتاب اللّه علیه و قبل منه و صار فی حدّ أهل بیته.
باب الضّلال
[٢٨٧٨]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج،عن هاشم صاحب البرید قال:
کنت أنا و محمّد بن مسلم و أبو الخطّاب:مجتمعین فقال لنا أبو الخطّاب ما تقولون فیمن لم یعرف هذا الأمر؟فقلت:من لم یعرف هذا الأمر فهو کافر،فقال أبو الخطّاب:لیس بکافر حتّی تقوم علیه الحجّه فإذا قامت علیه الحجّه، فلم یعرف فهو کافر،فقال له محمّد بن مسلم:سبحان اللّه،ما له إذا لم یعرف
ص :١46
[٢٨٧٧]٩-محمد مسلم از یکی از دو امام باقر یا صادق علیهما السّلام روایت کند که به وی عرض کردم:ما مردی را می بینیم که در دین،عبادت و تلاش و فروتنی دارد؛ ولی به حق(یعنی امامت)اعتقاد ندارد.آیا این اعمال برای او فایده ای دارد؟ فرمود:ای ابا محمد!به راستی که مثل ما اهل بیت،مثل آن اهل بیت در بنی اسرائیل باشد که هیچ یک از آنها نبود چهل شب بکوشد جز اینکه دعا می کرد و اجابت می شد.مردی از آنها چهل شب کوشید؛سپس دعا کرد و اجابت نشد.پس نزد عیسی بن مریم علیه السّلام آمد و از حال خود به او شکوه نمود و دعا درخواست کرد.
حضرت عیسی تطهیر کرده و نماز گزارد،سپس به درگاه خدای شکوهمند دعا کرد.خدای بزرگ و گرامی به او وحی نمود:ای عیسی!بندۀ من به غیر از آن دری که باید بیاید،نزد من آمد.او مرا خواند؛ولی نسبت به تو تردید داشت؛پس اگر مرا بخواند تا اینکه گردنش ببرد و انگشتانش بریزد،اجابتش نکنم.حضرت فرمود:عیسی علیه السّلام به آن مرد روکرد و گفت:پروردگارت را می خوانی،در حالی که نسبت به پیامبرش تردید داری؟
عرض کرد:ای روح اللّه،به خدا سوگند آنچه گفتی،درست باشد.پس از خدا بخواه که آن تردید را از دل من بزداید.حضرت عیسی برای او دعا کرد و خدا توبۀ او را پذیرفت و از او قبول کرد و در شمار خاندان او گردید.
[٢٨٧٨]١-هاشم صاحب برید گوید:من و محمد بن مسلم و ابو خطّاب گرد آمده بودیم که ابو خطّاب به ما گفت:عقیده تان درباره کسی که امر امامت را نمی شناسد،چیست؟گفتم:هرکه امر امامت را نشناسد،کافر است.ابو خطّاب گفت:
کافر نیست،مگر اینکه برهان بر او آورده شود.پس آن گاه که برهان آورده شد و نپذیرفت،کافر است.محمد بن مسلم به او گفت:پاک و منزّه است خداوند.وقتی
ص :١4٧
و لم یجحد یکفر؟!لیس بکافر إذا لم یجحد،قال:فلمّا حججت دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فأخبرته بذلک فقال:إنّک قد حضرت و غابا و لکن موعدکم اللّیله، الجمره الوسطی بمنی.فلمّا کانت اللّیله اجتمعنا عنده و أبو الخطّاب و محمّد بن مسلم فتناول وساده فوضعها فی صدره ثمّ قال لنا:ما تقولون فی خدمکم و نسائکم و أهلیکم؟ألیس یشهدون أن لا إله إلاّ اللّه؟قلت:بلی قال:ألیس یشهدون أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم؟قلت:بلی قال:ألیس یصلّون و یصومون و یحجّون؟قلت:بلی قال:فیعرفون ما أنتم علیه؟قلت:لا قال:فماهم عندکم؟ قلت:من لم یعرف[هذا الأمر]فهو کافر،قال:سبحان اللّه أما رأیت أهل الطّریق و أهل المیاه؟قلت:بلی،قال:ألیس یصلّون و یصومون و یحجّون؟ألیس یشهدون أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم؟قلت:بلی،قال:فیعرفون ما أنتم علیه قلت لا قال فما هم عندکم؟قلت:من لم یعرف هذا الأمر فهو کافر، قال:سبحان اللّه،أما رأیت الکعبه و الطّواف و أهل الیمن و تعلّقهم بأستار الکعبه؟ قلت:بلی قال:ألیس یشهدون أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و یصلّون و یصومون و یحجّون؟قلت:بلی قال:فیعرفون ما أنتم علیه؟قلت:
لا قال:فما تقولون فیهم؟قلت:من لم یعرف فهو کافر.قال:سبحان اللّه هذا قول الخوارج،ثمّ قال:إن شئتم أخبرتکم،فقلت أنا:لا،فقال:أما إنّه شرّ علیکم أن تقولوا بشیء ما لم تسمعوه منّا،قال:فظننت أنّه یدیرنا علی قول محمّد بن مسلم.
[٢٨٧٩]٢-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن رجل،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قلت له:فما تقول فی مناکحه النّاس فإنّی قد بلغت ما تراه و ما تزوّجت
ص :١4٨
نپذیرد و انکار نکند،چرا کافر باشد؟اگر انکار نکند،کافر نیست.گوید:وقتی حجّ کردم،خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم و جریان را به حضرت اطّلاع دادم.
فرمود:تو اکنون حضور داری و آن دو نیستند؛ولی وعدگاه شما امشب نزد جمرۀ وسطی در منی باشد.
همین که شب شد،من و محمد بن مسلم و ابو خطّاب نزدش گردآمدیم؛پس حضرت بالشی برداشت و به سینه اش نهاد،سپس به ما فرمود:درباره خدمت کاران و زنان و خاندان خود چه می گویید؟آیا این طور نیست که به یگانگی خداوند شایسته پرستش گواهی می دهند؟عرض کردم:فرمود:آیا این طور نیست که گواهی می دهند محمد،فرستاده خدا است؟گفتم:آری.
فرمود:آیا نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند و حجّ نمی روند؟عرض کردم:
چرا.فرمود:آیا آنچه شما به آن عقیده دارید،می شناسند؟گفتم:نه.فرمود:آنان نزد شما چگونه اند؟گفتم:هرکس امر امامت را نداند،کافر است.فرمود:پاک و منزّه است خداوند.آیا آنانی که بر سر راه ها و کنار آب ها هستند،ندیده ای؟ عرض کردم:آری.فرمود:آیا این طور نیست که نماز می خوانند و روزه می گیرند و حجّ می روند؟آیا این طور نیست که به یگانگی خداوند شایستۀ پرستش گواهی می دهند و اینکه محمد،فرستادۀ خدا است؟گفتم:چرا.فرمود:آیا آنچه شما به آن عقیده دارید،می دانند؟گفتم:نه.فرمود:نظرتان درباره آنها چیست؟گفتم:
هرکس(امر امامت را)نشناسد،کافر است.فرمود:خداوند پاک و منزّه است.آیا تو خانه کعبه و طواف کنندگان و اهل یمن و آویختن آنان به پرده های کعبه را ندیده ای؟عرض کردم:آری.فرمود:آیا این طور نیست که گواهی می دهند شایستۀ پرستشی جز خدای یگانه نیست و اینکه محمد،فرستاده خدا است و نماز می خوانند و روزه می گیرند و حجّ می روند؟گفتم:آری.فرمود:آیا آنچه شما به آن عقیده دارید،می دانند؟گفتم:نه.فرمود:درباره آنان چه می گویید؟ گفتم:هرکه نشناسد،کافر است.فرمود:خداوند پاک و منزّه است؛این گفتار خوارج باشد.سپس فرمود:اگر بخواهید،آگاهتان کنم؟عرض کردم:نه.پس فرمود:همانا برای شما بد است چیزی را تا از ما نشنیده اید،بگویید.گفتم:من فهمیدم که حضرت ما را به گفتار محمد بن مسلم برگشت می دهد.
[٢٨٧٩]٢-زراره گوید:به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:درباره زناشویی با این مردم (سنی ها)چه می فرمایید؟زیرا من به این سن که می بینید رسیده ام و هنوز زن
ص :١4٩
قطّ،فقال:و ما یمنعک من ذلک؟فقلت:ما یمنعنی إلاّ أنّنی أخشی أن لا تحلّ لی مناکحتهم فما تأمرنی؟فقال:فکیف تصنع و أنت شابّ،أتصبر؟قلت:أتّخذ الجواری قال:فهات الآن فبما تستحلّ الجواری أ؟قلت:إنّ الأمه لیست بمنزله الحرّه إن رابتنی بشیء بعتها و اعتزلتها،قال:فحدّثنی بما استحللتها قال فلم یکن عندی جواب.فقلت له:فما تری أتزوّج؟فقال:ما أبالی أن تفعل، قلت:أرأیت قولک:ما أبالی أن تفعل،فإنّ ذلک علی جهتین تقول:لست أبالی أن تأثم من غیر أن آمرک،فما تأمرنی أفعل ذلک بأمرک؟فقال لی:قد کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم تزوّج و قد کان،من أمر امرأه نوح و امرأه لوط ما قد کان إنّهما قد کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین،فقلت:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم لیس فی ذلک بمنزلتی إنّما هی تحت یده و هی مقرّه بحکمه،مقرّه بدینه قال:فقال لی:
ما تری من الخیانه فی قول اللّه عزّ و جلّ: فَخٰانَتٰاهُمٰا ما یعنی بذلک إلاّ الفاحشه و قد زوّج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:فلانا،قال:قلت:أصلحک اللّه ما تأمرنی أنطلق فأتزوّج بأمرک؟فقال لی:إن کنت فاعلا فعلیک بالبلهاء من النّساء،قلت:
و ما البلهاء؟قال:ذوات الخدور العفائف،فقلت:من هی علی دین سالم بن أبی حفصه؟قال:لا،فقلت:من هی علی دین ربیعه الرّأی؟فقال:لا و لکنّ العواتق اللّواتی لا ینصبن کفرا و لا یعرفن ما تعرفون،قلت:و هل تعدو أن تکون مؤمنه أو کافره؟فقال:تصوم و تصلّی و تتّقی اللّه و لا تدری ما أمرکم؟ فقلت:قد قال اللّه عزّ و جلّ: هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ کٰافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ لا و اللّه لا یکون أحد من النّاس لیس بمؤمن و لا کافر.قال:فقال أبو جعفر علیه السّلام:قول اللّه أصدق من قولک یا زراره أرأیت قول اللّه عزّ و جلّ: خَلَطُوا عَمَلاً صٰالِحاً وَ
ص :١5٠
نگرفته ام. فرمود:چه چیز مانع از ازدواجت شده است؟عرض کردم:چیزی جلوگیریم نشده مگر اینکه می ترسم ازدواجشان بر من حلال نباشد؛پس چه دستور می دهید؟فرمود:پس چه می کنی با اینکه جوان هستی؟آیا بردباری می کنی؟گفتم:کنیزان را می گیرم.فرمود:اکنون(آنچه داری)بیاور.به چه دلیل کنیزان را حلال می دانی؟گفتم:کنیز که بسان زن آزاد نیست.اگر چیزی از او دیدم (که مرا به تردید اندازد)می فروشم و از او کناره می گیرم.فرمود:برایم بازگو که به چه دلیل او را حلال دانستی؟گوید:من پاسخی نداشتم(که به حضرت بگویم).
به حضرت عرض کردم:چه می فرمایید.آیا ازدواج کنم؟فرمود:باکی ندارم که ازدواج کنی.گفتم:اینکه فرمودی:من باکی ندارم که ازدواج کنی،دو معنا دارد:
یکی اینکه باک ندارم تو گناهی انجام دهی بی آنکه به تو دستور دهم.چه دستور دهی؟آیا به فرمان شما این کار را بکنم؟حضرت فرمود:رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-زن گرفت و داستان زن نوح و زن لوط می دانی که چه بوده است.آن دو زیر سرپرستی دو بنده از بندگان خوب ما بودند.عرض کردم:همانا رسول خدا همانند من نبوده است.زن زیردست او بوده و به حکمش اقرار داشته و به دینش اعتراف می کرده است.فرمود:درباره آن خیانت در فرمایش خداوند عزّتمند که«و به آنها خیانت کردند»[تحریم(66):١٠]چه نظری داری؟منظور از آن جز هرزگی نیست؟و رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-به فلانی زن داد.
گفتم:خداوند کار شما را به نیک گرداند.چه دستور می دهی؟آیا بروم و به دستور شما زن بگیرم؟حضرت فرمود:اگر این کار را می کنی،بر تو لازم است که زن نابخرد و ساده بگیری.گفتم:زنان نابخرد و ساده کیانند؟فرمود:پرده نشینان پاکدامن.
عرض کردم:آن زنی که کیش سالم بن ابی حفصه را دارد؟فرمود:نه.گفتم:
آن کس که بر دین کیش ربیعه الرأی است؟سپس فرمود:نه؛ولی با دختران جوانی ازدواج کن که در سرپرستی پدرانشان هستند،اظهار کفر نمی کنند و آنچه شما می دانید(از امر امامت)،بدان آگاه نیستند.گفتم:آیا آن دختر،هم مؤمن و هم کافر به شمار می رود؟فرمود:او روزه می گیرد و نماز می خواند و از خدا می ترسد؛ ولی عقیده شما را نمی داند؟عرض کردم:به تحقیق خدای عزّتمند فرموده است:
«اوست آن کس که شما را آفرید؛برخی از شما کافرند و برخی مؤمن»[تغابن(64):٢].نه؛ به خدا سوگند،کسی از مردم نیست که نه مؤمن باشد و نه کافر.
گوید:امام باقر علیه السّلام فرمود:ای زراره!فرمایش خداوند از گفته تو راست تر است.
ص :١5١
آخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللّٰهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ فلمّا قال عسی؟فقلت:ما هم إلاّ مؤمنین أو کافرین،قال:فقال:ما تقول فی قوله عزّ و جلّ: إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجٰالِ وَ النِّسٰاءِ وَ الْوِلْدٰانِ لاٰ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لاٰ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً إلی الإیمان،فقلت:
ما هم إلاّ مؤمنین أو کافرین،فقال:و اللّه ما هم بمؤمنین و لا کافرین،ثمّ أقبل علیّ فقال:ما تقول فی أصحاب الأعراف؟فقلت:ما هم إلاّ مؤمنین أو کافرین، إن دخلوا الجنّه فهم مؤمنون و إن دخلوا النّار فهم کافرون،فقال:و اللّه ما هم بمؤمنین و لا کافرین؛و لو کانوا مؤمنین لدخلوا الجنّه کما دخلها المؤمنون و لو کانوا کافرین لدخلوا النّار کما دخلها الکافرون و لکنّهم قوم قد استوت حسناتهم و سیّئاتهم فقصرت بهم الأعمال و أنّهم لکما قال اللّه عزّ و جلّ.فقلت:
أمن أهل الجنّه هم أم من أهل النّار؟فقال:اترکهم حیث ترکهم اللّه،قلت:أ فترجئهم؟قال:نعم أرجئهم کما أرجأهم اللّه،إن شاء أدخلهم الجنّه برحمته و إن شاء ساقهم إلی النّار بذنوبهم و لم یظلمهم،فقلت:هل یدخل الجنّه کافر؟قال:
لا،قلت:[ف]هل یدخل النّار إلاّ کافر؟قال:فقال:لا إلاّ أن یشاء اللّه،یا زراره إنّنی أقول ما شاء اللّه،و أنت لا تقول ما شاء اللّه أما إنّک إن کبرت رجعت و تحلّلت عنک عقدک.
باب المستضعف
[٢٨٨٠]١-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن بعض أصحابه،عن زراره قال:
سألت أبا جعفر علیه السّلام عن المستضعف فقال:هو الّذی لا یهتدی حیله إلی الکفر فیکفر و لا یهتدی سبیلا إلی الإیمان،لا یستطیع أن یؤمن و لا یستطیع
ص :١5٢
آیا گفتار خدای بزرگ و گرامی را دیده ای که فرماید:«و کار شایسته را با[کاری] دیگر که بد است درآمیخته اند.امید است خدا توبۀ آنان را بپذیرد»[توبه(٩):١٠٢].
همین که فرمود:«عسی؛امید است».عرض کردم:جز این است که یا مؤمن یا کافر هستند.پس فرمود:«مگر آن مردان و زنان و کودکان فرودستی که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند»[نساء(4):٩٨]یعنی راهی به ایمان نیابند.گفتم:آنها نیستند جز مؤمن یا کافر.فرمود:به خدا سوگند،آنها نه مؤمن باشند و نه کافر.سپس به من روکرد و فرمود:درباره اصحاب اعراف نظرت چیست؟عرض کردم:آنها هم مؤمن باشند یا کافر؟اگر به بهشت وارد شوند،مؤمن باشند و اگر به دوزخ روند،کافر باشند.
فرمود:به خدا سوگند،نه مؤمن اند و نه کافر.اگر مؤمن بودند،هر آینه به بهشت وارد می شدند آنسان که مؤمنان به بهشت روند و اگر کافر بودند،همانا به دوزخ روند آنسان که کافران به آن روند؛ولی آنان مردمی هستند که نیکی ها و بدی هایشان برابر است و کردارشان دست آنان را کوتاه کند و حال آنان چنان است که خداوند فرازمند فرموده است.عرض کردم:آیا ایشان از بهشتیانند یا از دوزخیان؟فرمود:آنان را همان جا واگذار که خداوند واگذارده است.گفتم:آیا کارشان را به تأخیر می اندازی(یعنی کارشان با خداست)؟فرمود:آری؛من هم به تأخیر می اندازم آنسان که خداوند به تأخیر انداخته است.اگر بخواهد به سبب رحمتش به بهشت ببرد و اگر بخواهد به سبب گناهانشان آنها را به دوزخ کشد و ستم هم نکرده است.گفتم:آیا کافر به بهشت می رود؟فرمود:نه.گفتم:آیا به جز کافر،کسی به دوزخ می رود؟فرمود:نه جز اینکه خدا خواهد.ای زراره!من می گویم:آنچه خدا خواهد و تو نمی گویی:آنچه خدا خواهد.همانا اگر بزرگ شوی(از این سخن)برگردی و گره های دلت باز شود(و نسبت به مخالفان خشمت فرونشیند).
[٢٨٨٠]١-زراره گوید:از امام باقر علیه السّلام درباره ناتوان در دین پرسیدم،فرمود:
او کسی است که با فریب به کفر ره نیابد که کافر شود و راهی به ایمان نیابد و نتواند
ص :١5٣
أن یکفر،فهم الصّبیان،و من کان من الرّجال و النّساء علی مثل عقول الصّبیان مرفوع عنهم القلم.
[٢٨٨١]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
المستضعفون الّذین لاٰ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لاٰ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً قال:لا یستطیعون حیله إلی الإیمان و لا یکفرون الصّبیان و أشباه عقول الصّبیان من الرّجال و النّساء.
[٢٨٨٢]٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن زراره قال:
سألت أبا جعفر علیه السّلام عن المستضعف،فقال:هو الّذی لا یستطیع حیله یدفع بها عنه الکفر و لا یهتدی بها إلی سبیل الإیمان،لا یستطیع أن یؤمن و لا یکفر قال:و الصّبیان و من کان من الرّجال و النّساء علی مثل عقول الصّبیان.
[٢٨٨٣]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن عبد اللّه بن جندب،عن سفیان بن السّمط البجلیّ قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:ما تقول فی المستضعفین؟فقال لی شبیها بالفزع، فترکتم أحدا یکون مستضعفا و أین المستضعفون؟فواللّه لقد مشی بأمرکم هذا العواتق إلی العواتق فی خدورهنّ و تحدّث به السّقّایات فی طریق المدینه.
[٢٨٨4]5-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید،عن فضاله بن أیّوب،عن عمر بن أبان قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن المستضعفین فقال:هم أهل الولایه،فقلت:أیّ ولایه؟فقال:أما إنّها لیست بالولایه فی الدّین و لکنّها الولایه فی المناکحه
ص :١54
مؤمن شود و نتواند کافر گردد.آنان کودکانند و هرکس از مردان و زنان که خردشان بسان خرد کودکان باشد،تکلیف از آنان برداشته شده است.
[٢٨٨١]٢-حضرت امام باقر علیه السّلام فرمود:ناتوانان«آنانی اند که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند».
فرمود:نتوانند با فریب به ایمان راه یابند و کافر هم نشوند.اینها کودکان اند و خردهایشان همانند کودکان است از مردان و زنان.
[٢٨٨٢]٣-زراره گوید:از حضرت باقر علیه السّلام معنای ناتوان در دین را پرسیدم، فرمود:او کسی است که نتواند با فریب،کفر را از خود دور کند و به وسیله آن به راه ایمان هدایت نشود.نتواند که مؤمن باشد و نه کافر گردد.فرمود:کودکان اند و هرکس از مردان و زنان که خردشان بسان خرد کودکان است.
[٢٨٨٣]4-سفیان سمط بجلی گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:دربارۀ ناتوانان در دین چه می فرمایید؟حضرت بسان شخص هراسناکی به من فرمود:
مگر ناتوانی در دین گذاردید؟ناتوانان در دین کجایند؟به خدا سوگند،این دوشیزگان پشت پرده،عقیده شما را به هم رسانند و زنان سقّا در راه مدینه گفت وگو کنند.
[٢٨٨4]5-عمر ابان گوید:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ ناتوانان در دین پرسیدم؛ پس فرمود:آنان اهل ولایت اند.عرض کردم:کدام ولایت؟فرمود:همانا ولایت در دین نیست؛ولی ولایت در زناشویی و ارث و معاشرت است و آنان مؤمن
ص :١55
و الموارثه و المخالطه،و هم لیسوا بالمؤمنین و لا بالکفّار و منهم المرجون لأمر اللّه عزّ و جلّ.
[٢٨٨5]6-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد عن الوشّاء،عن مثنّی، عن إسماعیل الجعفیّ قال:
سألت أبا جعفر علیه السّلام عن الدّین الّذی لا یسع العباد جهله فقال:الدّین واسع و لکنّ الخوارج ضیّقوا علی أنفسهم من جهلهم،قلت:جعلت فداک فأحدّثک بدینی الّذی أنا علیه؟فقال:بلی،فقلت:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله و الإقرار بما جاء من عند اللّه و أتولاّکم و أبرأ من عدوّکم و من رکب رقابکم و تأمّر علیکم و ظلمکم حقّکم،فقال:ما جهلت شیئا!هو و اللّه الّذی نحن علیه؛قلت:فهل سلّم أحد لا یعرف هذا الأمر؟فقال:لا إلاّ المستضعفین،قلت:من هم؟قال:نساؤکم و أولادکم،ثمّ قال:أرأیت أمّ أیمن فإنّی أشهد أنّها من أهل الجنّه و ما کانت تعرف ما أنتم علیه.
[٢٨٨6]٧-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن ابن مسکان،عن أبی بصیر قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من عرف اختلاف النّاس فلیس بمستضعف.
[٢٨٨٧]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن جمیل بن درّاج قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّی ربّما ذکرت هؤلاء المستضعفین فأقول:نحن و هم فی منازل الجنّه؟فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لا یفعل اللّه ذلک بکم أبدا.
[٢٨٨٨]٩-عنه،عن علیّ بن الحسن التّیمیّ،عن أخویه محمّد و أحمد ابنی الحسن،عن علیّ بن یعقوب،عن مروان بن مسلم عن أیّوب بن الحرّ قال:
ص :١56
و کافر نیستند و از آنها هستند کسانی که به خدای فرازمند امیدوارند(یعنی کارشان با خدا است).
[٢٨٨5]6-اسماعیل جعفی گوید:از امام باقر علیه السّلام از دینی پرسیدم که برای بندگان روانیست به آن نادان باشند.پس فرمود:دین گسترده است؛ولی خوارج از روی نادانی خویش بر خود تنگ گرفتند.عرض کردم:قربانت گردم؛آیا به دینی که معتقد هستم،برایتان بازگویم؟فرمود:آری.گفتم:گواهی می دهم که شایستۀ پرستشی جز خدای یگانه نیست و اینکه محمد،بنده و فرستاده اوست و آنچه از نزد خدا آمده است،می پذیرم و شما را دوست دارم و بیزارم از دشمنانتان و کسی که بر شما چیره گردد و خود را فرمانروای شما داند و در حق شما ستم کند.فرمود:تو به چیزی نادان نیستی.آن همان است که به خدا سوگند،ما به آن اعتقاد داریم.عرض کردم:آیا کسی که این مطلب را نداند،سالم می ماند؟فرمود:
نه،مگر ناتوانان در دین.گفتم:آنان چه کسانی اند؟فرمود:زنان و فرزندانتان.
سپس فرمود:آیا امّ ایمن را دیده ای؟پس همانا من گواهی می دهم که او از بهشتیان است در حالی که عقیده شما را نمی دانست.
[٢٨٨6]٧-حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس اختلاف مردم را بفهمد، ناتوان در دین نباشد.
[٢٨٨٧]٨-جمیل درّاج گوید:به امام ششم علیه السّلام عرض کردم:همانا چه بسیار که من به یاد این ناتوانان در دین می افتم و می گویم:آیا ما و آنان در منازل بهشت همراهیم؟امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگز خداوند با شما چنین نکند.
[٢٨٨٨]٩-ایّوب حرّ گوید:ما در خدمت حضرت امام صادق علیه السّلام بودیم که
ص :١5٧
قال رجل لأبی عبد اللّه علیه السّلام و نحن عنده جعلت فداک،إنّا نخاف أن ننزل بذنوبنا منازل المستضعفین،قال:فقال:لا و اللّه لا یفعل اللّه ذلک بکم أبدا.
علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن رجل،عن أبی عبد اللّه مثله.
[٢٨٨٩]١٠-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی المغراء، عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من عرف اختلاف النّاس فلیس بمستضعف.
[٢٨٩٠]١١-عدّه من أصحابن،اعن سهل بن زیاد،عن إسماعیل بن مهران، عن محمّد بن منصور الخزاعیّ،عن علیّ بن سوید،عن أبی الحسن موسی قال:
سألته عن الضّعفاء،فکتب إلیّ:الضّعیف من لم ترفع إلیه حجّه و لم یعرف الاختلاف،فإذا عرف الاختلاف فلیس بمستضعف.
[٢٨٩١]١٢-بعض أصحابنا،عن علیّ بن الحسن،عن علیّ بن حبیب الخثعمیّ،عن أبی ساره إمام مسجد بنی هلال،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
لیس الیوم مستضعف،أبلغ الرّجال الرّجال و النّساء النّساء.
باب المرجون لأمر اللّه
[٢٨٩٢]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن موسی بن بکر،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّٰهِ قال:
قوم کانوا مشرکین فقتلوا مثل حمزه و جعفر و أشباههما من المؤمنین،ثمّ إنّهم دخلوا فی الإسلام فوحّدوا اللّه و ترکوا الشّرک و لم یعرفوا الإیمان بقلوبهم فیکونوا من المؤمنین فتجب لهم الجنّه،و لم یکونوا علی جحودهم فیکفروا
ص :١5٨
مردی به حضرت گفت:قربانت گردم؛ما می ترسیم به سبب گناهانمان به رتبه های ناتوانان در دین تنزّل کنیم.فرمود:نه،به خدا سوگند،هرگز خداوند با شما چنین نکند.
[٢٨٨٩]١٠-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس اختلاف مردم را بفهمد،ناتوان در دین نباشد.
[٢٨٩٠]١١-علی بن سوید گوید:از حضرت امام موسی کاظم علیه السّلام از ناتوانان در دین پرسیدم؛پس حضرت به من نوشت:ناتوان کسی است که حجّت به او نرسیده و اختلاف را نفهمیده است.آن گاه که اختلاف را فهمید،پس ناتوان در دین نیست.
[٢٨٩١]١٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:امروز دیگر ناتوان در دین وجود ندارد.
مردان به مردان و زنان به زنان(دین حق را)رسانده اند.
[٢٨٩٢]١-امام باقر علیه السّلام دربارۀ فرمایش خدای عزّتمند که«فرمود:مردمی مشرک بودند که همانند حمزه و جعفر و بسان آنها را از مؤمنان کشتند،سپس همانان به اسلام گرویدند و خدا را به یگانگی شناختند و شرک را واگذاردند؛ولی با دل هایشان ایمان را نپذیرفتند تا از مؤمنان باشند و بهشت بر آنان واجب گردد و بر حال انکار خود هم نماندند تا کافر باشند و آتش دوزخ بر آنان واجب شود،
ص :١5٩
فتجب لهم النّار فهم علی تلک الحال إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم.
[٢٨٩٣]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن حسّان،عن موسی بن بکر الواسطیّ،عن رجل قال:
قال أبو جعفر علیه السّلام:المرجون قوم کانوا مشرکین فقتلوا مثل حمزه و جعفر و أشباههما من المؤمنین ثمّ إنّهم بعد ذلک دخلوا فی الإسلام فوحّدوا اللّه و ترکوا الشّرک،و لم یکونوا یؤمنون فیکونوا من المؤمنین،و لم یؤمنوا فتجب لهم الجنّه و لم یکفروا فتجب لهم النّار فهم علی تلک الحال مرجون لأمر اللّه.
باب أصحاب الأعراف
[٢٨٩4]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن ابن بکیر؛و علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن رجل،جمیعا عن زراره قال:
قال لی أبو جعفر علیه السّلام:ما تقول فی أصحاب الأعراف؟فقلت:ما هم إلاّ مؤمنون أو کافرون،إن دخلوا الجنّه فهم مؤمنون و إن دخلوا النّار فهم کافرون، فقال:و اللّه ما هم بمؤمنین و لا کافرین،و لو کانوا مؤمنین دخلوا الجنّه کما دخلها المؤمنون و لو کانوا کافرین لدخلوا النّار کما دخلها الکافرون و لکنّهم قوم استوت حسناتهم و سیّئاتهم فقصرت بهم الأعمال و إنّهم لکما قال اللّه عزّ و جلّ،فقلت:أ من أهل الجنّه هم أو من أهل النّار؟فقال:اترکهم حیث ترکهم اللّه،قلت:أفترجئهم،قال:نعم أرجئهم کما أرجأهم اللّه،إن شاء أدخلهم الجنّه برحمته و إن شاء ساقهم إلی النّار بذنوبهم و لم یظلمهم،فقلت:هل یدخل الجنّه کافر؟قال:لا،قلت:هل یدخل النّار إلاّ کافر؟قال:فقال:لا إلاّ أن یشاء اللّه،
ص :١6٠
پس آنان هم چنان آن حالت را دارند یا خداوند کیفرشان دهد یا از آنان درگذرد.
[٢٨٩٣]٢-امام باقر علیه السّلام فرمود:موقوف شدگان به امر خدا،مردمی مشرک بودند،پس حمزه و جعفر و بسان آنها را از مؤمنان کشتند،سپس پس از این کار به اسلام گرویدند و خدا را به یگانگی شناختند و شرک را واگذاردند؛ولی(به طور کامل)ایمان نیاوردند تا از مؤمنان باشند و(بادل)ایمان نیاوردند تا بهشت بر آنها لازم گردد و کافر هم نشدند تا آتش دوزخ بر آنها واجب شود،پس بر همان حالت به امید فرمان خدا هستند.
[٢٨٩4]١-زراره گوید:امام باقر علیه السّلام به من فرمود:نظرت درباره اصحاب اعراف چیست؟گفتم:یا مؤمن باشند یا کافر.اگر به بهشت روند،مؤمن اند و اگر به آتش دوزخ وارد شوند،کافرند.فرمود:به خدا سوگند،نه مؤمن اند و نه کافر.
اگر مؤمن بودند به بهشت می روند آنسان که مؤمنان روند و اگر کافر بودند به دوزخ روند،آنسان که کافران وارد شوند؛ولی آنان مردمی باشند که کارهای نیک و کارهای بدشان یکسان است و کردارشان دست آنان را کوتاه کند و حال آنها چنان است که خداوند فرازمند فرموده است.عرض کردم:آیا آنان از بهشتیانند یا از دوزخیان؟فرمود:آنان را همان جا واگذار که خداوند واگذارده است.گفتم:آیا کارشان را به تأخیر می اندازی؟فرمود:آری.من به تأخیر می اندازم آنسان که خداوند به تأخیر انداخته است.اگر بخواهد به سبب رحمتش به بهشت ببرد و اگر بخواهد به سبب گناهانشان آنها را به دوزخ کشد و ستم هم نکرده است.
عرض کردم:آیا کافر به بهشت می رود؟فرمود:نه.گفتم:آیا به جز کافر،کسی به دوزخ می رود؟نه،جز اینکه خدا خواهد.ای زراره!من می گویم:آنچه خدا خواهد و تو نمی گویی:آنچه خدا خواهد.همانا اگر بزرگ شوی(از این سخن)
ص :١6١
یا زراره إنّنی أقول:ما شاء اللّه،و أنت لا تقول:ما شاء اللّه،أما إنّک إن کبرت رجعت و تحلّلت[عنک]عقدک.
[٢٨٩5]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن حسّان،عن موسی بن بکر،عن رجل قال:
قال أبو جعفر علیه السّلام:الّذین خَلَطُوا عَمَلاً صٰالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً فأولئک قوم مؤمنون یحدثون فی إیمانهم من الذّنوب الّتی یعیبها المؤمنون و یکرهونها فأولئک عسی اللّه أن یتوب علیهم.
باب فی صنوف أهل الخلاف و ذکر القدریّه و الخوارج و المرجئه و أهل البلدان
[٢٨٩6]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن مروک بن عبید،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
لعن اللّه القدریّه،لعن اللّه الخوارج،لعن اللّه المرجئه لعن اللّه المرجئه.
قال:قلت:لعنت هؤلاء مرّه مرّه و لعنت هؤلاء مرّتین؟!قال:إنّ هؤلاء یقولون:إنّ قتلتنا مؤمنون فدماؤنا متلطّخه بثیابهم إلی یوم القیامه،إنّ اللّه حکی عن قوم فی کتابه؛ أَلاّٰ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّٰی یَأْتِیَنٰا بِقُرْبٰانٍ تَأْکُلُهُ النّٰارُ قُلْ قَدْ جٰاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّنٰاتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ قال:کان بین القاتلین و القائلین خمسمائه عام فألزمهم اللّه القتل برضاهم ما فعلوا.
[٢٨٩٧]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن حکیم، و حمّاد بن عثمان،عن أبی مسروق قال:
ص :١6٢
برگردی و گره های دلت باز شود(و نسبت به مخالفان خشمت فرونشیند).
[٢٨٩5]٢-امام باقر علیه السّلام(در تفسیر این آیه):«آنانی که کار شایسته را با[کاری] دیگر که بد است درآمیخته اند».فرمود:آنان مردمی با ایمان بودند که در حال ایمان گناهانی پدیدآوردند که مؤمنان آنها را نقص می دانستند و ناخوش داشتند،پس آنان اند که امید است خداوند درگذرد.
[٢٨٩6]١-مردی از امام صادق علیه السّلام روایت می کند که حضرت فرمود:
خداوند قدریه را لعنت کند.خداوند خوارج را لعنت کند.خدا مرجئه را لعنت کند.خدا مرجئه را لعنت کند.من عرض کردم:هرکدام از قدریه و خوارج را یک بار لعنت کردی و آنان را دوبار؟فرمود:همانا آنها می گویند:کشندگان ما مؤمنان اند،پس دامنشان تا روز رستاخیز به خون های ما آلوده است.همانا خداوند در کتابش از مردمی حکایت می کند که:«همانان که گفتند:خدا با ما پیمان بسته که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم تا برای ما قربانیی بیاورد که آتش[آسمانی]آن را [به نشانه قبول]بسوزاند.بگو:قطعا پیش از من پیامبرانی بودند که دلایل آشکار را با آنچه گفتید برای شما آوردند.اگر راست می گویید،پس چرا آنان را کشتید» [آل عمران(٣):١٨٣].
فرمود:میان کشندگان و گویندگان(این سخن)پانصد سال فاصله بود،پس خداوند کشتن را به عهده آنان دانست؛چراکه بدانچه کردند،خرسند بودند.
[٢٨٩٧]٢-عثمان بن ابی مسروق گوید:حضرت صادق علیه السّلام از من پرسید:اهل
ص :١6٣
سألنی أبو عبد اللّه علیه السّلام عن أهل البصره،ما هم؟فقلت:مرجئه و قدریّه و حروریّه،فقال:لعن اللّه تلک الملل الکافره المشرکه الّتی لا تعبد اللّه علی شیء.
[٢٨٩٨]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن منصور بن یونس،عن سلیمان بن خالد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
أهل الشّام شرّ من أهل الرّوم،و أهل المدینه شرّ من أهل مکّه،و أهل مکّه یکفرون باللّه جهره.
[٢٨٩٩]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،عن أبی بصیر،عن أحدهما علیهما السّلام قال:
إنّ أهل مکّه،لیکفرون باللّه جهره و إنّ أهل المدینه أخبث من أهل مکّه أخبث منهم سبعین ضعفا.
[٢٩٠٠]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن فضاله بن أیّوب،عن سیف بن عمیره،عن أبی بکر الحضرمیّ قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام أهل:الشّام شرّ أم[أهل]الرّوم؟فقال:إنّ الرّوم کفروا و لم یعادونا و إنّ أهل الشّام کفروا و عادونا.
[٢٩٠١]6-عنه،عن محمّد بن الحسین،عن النّضر بن شعیب،عن أبان بن عثمان،عن الفضیل بن یسار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
لا تجالسوهم-یعنی المرجئه-لعنهم اللّه و لعن[اللّه]مللهم المشرکه الّذین لا یعبدون اللّه علی شیء من الأشیاء.
باب المؤلّفه قلوبهم
[٢٩٠٢]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن
ص :١64
بصره چه عقیده ای دارند؟عرض کردم:مرجئه،قدریه و حروریّه هستند.فرمود:
خداوند ملت های کافر مشرک را لعنت کند که به هیچ وجه خدا را نمی پرستند.
[٢٨٩٨]٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:شامیان از رومیان بدترند و مردم مدینه از مردم مکّه بدترند و مکّیان آشکارا به خدا کفر می ورزند.
[٢٨٩٩]4-ابو بصیر از امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام روایت کند که فرمود:همانا مکّیان آشکارا به خدا کفر می ورزند و مردم مدینه از مکّیان پلیدترند.از آنان هفتاد برابر پلیدترند.
[٢٩٠٠]5-ابو بکر خضر می گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا شامیان بدترند یا رومیان؟فرمودند:همانا رومیان کفر ورزند؛ولی با ما دشمنی نکنند و به راستی که شامیان کفر ورزند و با ما دشمنی کنند.
[٢٩٠١]6-امام صادق علیه السّلام فرمود:با آنها-یعنی مرجئه-هم نشین نشوید.
خداوند آنان و ملت های مشرک را لعنت کند که در هیچ چیز خدا را نمی پرستند.
[٢٩٠٢]١-امام باقر علیه السّلام فرمود:دلجوئی شدگان مردمی بودند که خدا را یگانه
ص :١65
موسی بن بکر؛و علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس عن رجل، جمیعا عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
المؤلّفه قلوبهم قوم وحّدوا اللّه و خلعوا عباده من یعبد من دون اللّه و لم تدخل المعرفه قلوبهم أنّ محمّدا رسول،اللّه و کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یتألّفهم و یعرّفهم لکیما یعرفوا و یعلّمهم.
[٢٩٠٣]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه، عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ قال:هم قوم وحّدوا اللّه عزّ و جلّ و خلعوا عباده من یعبد من دون اللّه و شهدوا أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و هم فی ذلک شکّاک فی بعض ما جاء به محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فأمر اللّه عزّ و جلّ نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أن یتألّفهم بالمال و العطاء لکی یحسن إسلامهم و یثبتوا علی دینهم الّذی دخلوا فیه و أقرّوا به.و إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یوم حنین تألّف رؤساء العرب من قریش و سائر مضر،منهم أبو سفیان بن حرب و عیینه بن حصین الفزاریّ و أشباههم من النّاس فغضبت الأنصار و اجتمعت إلی سعد بن عباده فانطلق بهم إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بالجعرانه فقال:یا رسول اللّه،أتأذن لی فی الکلام؟فقال:نعم فقال:إن کان هذا الأمر من هذه الأموال الّتی قسمت بین قومک شیئا أنزله اللّه رضینا،و إن کان غیر ذلک لم نرض؛قال زراره:و سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یا معشر الأنصار،أکلّکم علی قول سیّدکم سعد؟فقالوا:سیّدنا اللّه و رسوله،ثمّ قالوا فی الثّالثه:نحن علی مثل قوله و رأیه؛قال زراره:فسمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:فحطّ اللّه نورهم.
و فرض اللّه للمؤلّفه قلوبهم سهما فی القرآن.
ص :١66
دانستند و از پرستش جز خدا دست برداشته بودند؛ولی شناختن اینکه محمد -درود خدا بر او و خاندانش باد-فرستاده خداست در دلشان وارد نشده بود و رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-همواره دل آنها را به دست می آورد (و به خود نزدیک می کرد)و به آنها می فهماند تا بفهمند و به آنها[آنچه لازم بود] می آموخت.
[٢٩٠٣]٢-زراره گوید:از امام باقر علیه السّلام درباره فرمایش خدای بزرگ و گرامی که«و کسانی که دلشان به دست آورده می شود»[توبه(٩):6٠].پرسیدم،فرمود:آنها مردمی بودند که خدای عزّتمند را یگانه دانستند و از پرستش هرکه جز خدا دست برداشتند و گواهی دادند که شایستۀ پرستشی جز خداوند نیست و محمد-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرستاده خدا است؛ولی در برخی از آنچه محمد-درود خدا بر او و خاندانش باد-آورده بود،تردید داشتند،پس خدای شکوهمند به پیامبرش دستور داد که با دارایی و بخشش،آنها را به اسلام نزدیک کند تا اسلامشان نیکو گردد و بر دینی پابرجا باشند که بدان درآمده و اعتراف کرده اند.
رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-در جنگ حنین از رؤسای عرب از قریش و دیگر قبیله های مضرّ دل جویی کرد که ابو سفیان بن حرب و عیینه بن حصین فزاری و مردم مانندشان از آنها بودند؛پس انصار(از این کار)خشمگین شدند و در نزد سعد بن عباده گردآمدند و سعد آنها را در جعرانه(محلی میان مکه و مدینه)خدمت پیامبر آورد و گفت:ای رسول خدا،آیا اجازه می دهید سخن گویم؟فرمود:آری.گفت:اگر این اموال را که میان مردم خود تقسیم کردی،کاری بود که خدا دستور داده بود،ما خرسندیم و اگر جز این است،ما خرسند نیستیم.زراره گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام فرمود:پس رسول خدا فرمود:ای گروه انصار!آیا همه شما با گفته بزرگتان سعد هم آهنگ هستید؟ گفتند:خدا و رسولش،آقا و بزرگ ما است.(تا سه مرتبه این پرسش و پاسخ تکرار شد)و در مرتبه سوم گفتند:ما هم گفته و نظر او را داریم.زراره گوید:
شنیدم که امام باقر علیه السّلام فرمود:پس خداوند هم روشنایی ایمانشان را پایین آورد و برای دل به دست آورده شدگان در قرآن سهمی مقرّر کرد.
ص :١6٧
[٢٩٠4]٣-علیّ،عن محمّد بن عیسی،عن یونس عن رجل،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
المؤلّفه قلوبهم لم یکونوا قطّ أکثر منهم الیوم.
[٢٩٠5]4-علیّ،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن إسحاق بن غالب قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا إسحاق،کم تری أهل هذه الآیه: فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهٰا رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهٰا إِذٰا هُمْ یَسْخَطُونَ ؟قال:ثمّ قال:هم أکثر من ثلثی النّاس.
[٢٩٠6]5-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن حسّان،عن موسی بن بکر،عن رجل قال:
قال أبو جعفر علیه السّلام:ما کانت المؤلّفه قلوبهم قطّ أکثر منهم الیوم،و هم قوم وحّدوا اللّه و خرجوا من الشّرک و لم تدخل معرفه محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قلوبهم، و ما جاء به فتألّفهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و تألّفهم المؤمنون بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم لکیما یعرفوا.
باب فی ذکر المنافقین و الضّلاّل و إبلیس فی الدّعوه
[٢٩٠٧]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل قال:
کان الطّیّار یقول لی:إبلیس لیس من الملائکه و إنّما أمرت الملائکه بالسّجود لآدم علیه السّلام فقال إبلیس:لا أسجد،فما لإبلیس یعصی حین لم یسجد و لیس هو من الملائکه؟قال:فدخلت أنا و هو علی أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:فأحسن و اللّه فی المسأله؛فقال:جعلت فداک،أرأیت ما ندب اللّه عزّ و جلّ إلیه
ص :١6٨
[٢٩٠4]٣-امام باقر علیه السّلام فرمود:هرگز دل به دست آورده شدگان بیشتر از امروز نبوده اند.
[٢٩٠5]4-اسحاق بن غالب گوید:حضرت امام صادق علیه السّلام به من فرمود:ای اسحاق!به نظر تو اهل این آیه چقدر هستند:«پس اگر از آن[اموال]به ایشان داده شود،خشنود می گردند و اگر از آن به ایشان داده نشود به ناگاه به خشم می آیند».
[توبه(٩):5٨]گوید:سپس حضرت فرمود:آنان بیشتر از دو سوم مردم هستند.
[٢٩٠6]5-امام باقر علیه السّلام فرمود:هرگز دل به دست آورده شدگان از امروز بیشتر نبودند و آنان مردمی بودند که خدا را به یگانگی شناختند و از شرک بیرون آمدند و شناخت اینکه محمد-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرستاده خداست و آنچه از طرف خدا آورده است در دل هاشان جای نگرفت،پس رسول خدا- درود خدا بر او و خاندانش باد-از آنان دل جویی کرد و نیز مؤمنان پس از رسول خدا دل آنان را به دست آوردند تا شناخت بیابند.
[٢٩٠٧]١-جمیل گوید:طیّار به من می گفت:شیطان از فرشتگان نبود و جز این نیست که فرشتگان برای سجده به آدم دستور یافتند و شیطان گفت:سجده نمی کنم.پس چرا شیطان گنه کار شود آن گاه که سجده نکرد با اینکه او از فرشتگان نبود؟گوید:من و او به خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدیم و به خدا سوگند،پرسش خود را به نیکی طرح کرد و گفت:قربانت گردم؛بفرمایید آنچه خداوند فرازمند،مؤمنان را در فرمایش خود بدان خوانده است که:«ای کسانی
ص :١6٩
المؤمنین من قوله: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أدخل فی ذلک المنافقون معهم؟ قال:نعم و الضّلاّل و کلّ من أقرّ بالدّعوه الظّاهره،و کان إبلیس ممّن أقرّ بالدّعوه الظّاهره معهم.
باب فی قوله تعالی و من النّاس من یعبد اللّه علی حرف
[٢٩٠٨]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه، عن الفضیل و زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللّٰهَ عَلیٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصٰابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصٰابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلیٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَهَ قال زراره:
سألت عنها أبا جعفر علیه السّلام فقال:هؤلاء قوم عبدوا اللّه و خلعوا عباده من یعبد من دون اللّه و شکّوا فی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و ما جاء به فتکلّموا بالإسلام و شهدوا أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه و أقرّوا بالقرآن و هم فی ذلک شاکّون فی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و ما جاء به و لیسوا شکّاکا فی اللّه،قال اللّه عزّ و جلّ: وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللّٰهَ عَلیٰ حَرْفٍ یعنی علی شکّ فی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و ما جاء به، فَإِنْ أَصٰابَهُ خَیْرٌ یعنی عافیه فی نفسه و ماله و ولده، اِطْمَأَنَّ بِهِ و رضی به، وَ إِنْ أَصٰابَتْهُ فِتْنَهٌ یعنی بلاء فی جسده أو ماله تطیّر و کره المقام علی الإقرار بالنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرجع إلی الوقوف و،الشّکّ فنصب العداوه للّه و لرسوله و الجحود بالنّبیّ و ما جاء به.
[٢٩٠٩]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن موسی بن بکر،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللّٰهَ عَلیٰ حَرْفٍ قال:هم
ص :١٧٠
که ایمان آورده اید»،آیا دورویان هم با مؤمنان مورد خطاب آیه هستند؟فرمود:
آری و نیز گمراهان و هرکسی که به دعوت آشکار(اسلام)اعتراف نموده است و شیطان هم از کسانی بود که به دعوت آشکارا با فرشتگان اعتراف کرده بود.
[٢٩٠٨]١-زراره گوید:از امام باقر علیه السّلام درباره فرمایش خداوند بزرگ و گرامی که«و از میان مردم کسی است که خدا را فقط بر یک حال[و بدون عمل] می پرستد.پس اگر خیری به او رسد بدان اطمینان یابد و چون بلایی بدو رسد روی برتابد.
در دنیا و آخرت زیان دیده است».[حج(٢٢):١١]پرسیدم؛پس فرمود:آنان مردمی بودند که خدا را پرستیدند و از پرستش هرکس جز خدا کناره گرفتند؛ولی درباره محمّد-درود خدا بر او و خاندانش باد-و آنچه آورده بود،تردید کردند؛پس اسلام را با زبان پذیرفتند و گواهی دادند که شایستۀ پرستشی جز خداوند نیست و محمد-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرستاده خدا است و به قرآن نیز اعتراف کردند؛ولی با این حال درباره محمد و آنچه آورده بود،به تردید افتادند و در مورد خداوند تردید نداشتند.خدای فرازمند فرماید:«و از میان مردم،کسی است که خدا را فقط بر یک حال[و بدون عمل]می پرستد»یعنی تردید در مورد محمّد و آنچه آورده است.«پس اگر خیری به او رسد»یعنی عافیت در خود و دارایی و فرزندش.«بدان اطمینان یابد»بدان خرسند شود.«و چون بلایی بدو رسد»یعنی گرفتاری در تن یا دارایی اش که آن را به فال بد گیرد و از استواری بر اعتراف به پیامبر-درود خدا بر او و خاندانش باد-بدش آید و به درنگ کردن و تردید برگشت کند و با خدا و رسولش دشمنی ورزد و پیامبر و آنچه را آورده است، انکار کند.
[٢٩٠٩]٢-زراره گوید:از امام باقر علیه السّلام،تفسیر گفتار خدای فرازمند را که«و از میان مردم کسی است که خدا را فقط بر یک حال می پرستد»پرسیدم،فرمود،آنان
ص :١٧١
قوم وحّدوا اللّه و خلعوا عباده من یعبد من دون اللّه فخرجوا من الشّرک و لم یعرفوا أنّ محمّدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رسول اللّه،فهم یعبدون اللّه علی شکّ فی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و ما جاء به،فأتوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و قالوا:ننظر فإن کثرت أموالنا و عوفینا فی أنفسنا و أولادنا علمنا أنّه صادق و أنّه رسول اللّه و إن کان غیر ذلک نظرنا قال اللّه عزّ و جلّ: فَإِنْ أَصٰابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ یعنی عافیه فی الدّنیا، وَ إِنْ أَصٰابَتْهُ فِتْنَهٌ یعنی بلاء فی نفسه[و ماله]، اِنْقَلَبَ عَلیٰ وَجْهِهِ انقلب علی شکّه إلی الشّرک، خَسِرَ الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَهَ ذٰلِکَ هُوَ الْخُسْرٰانُ الْمُبِینُ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّٰهِ مٰا لاٰ یَضُرُّهُ وَ مٰا لاٰ یَنْفَعُهُ قال:ینقلب مشرکا یدعو غیر اللّه و یعبد غیره،فمنهم من یعرف و یدخل الإیمان قلبه فیؤمن و یصدّق و یزول عن منزلته من الشّکّ إلی الإیمان و منهم من یثبت علی شکّه و منهم من ینقلب إلی الشّرک.
علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن رجل،عن زراره مثله.
باب أدنی ما یکون به العبد مؤمنا أو کافرا أو ضالاّ
[٢٩١٠]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن إبراهیم بن عمر الیمانیّ،عن ابن أذینه،عن أبان بن عیّاش،عن سلیم بن قیس قال:
سمعت علیّا صلوات اللّه علیه یقول و أتاه رجل فقال له:ما أدنی ما یکون به العبد مؤمنا و أدنی ما یکون به العبد کافرا و أدنی ما یکون به العبد ضالاّ؟فقال له:قد سألت فافهم الجواب:أمّا أدنی ما یکون به العبد مؤمنا أن یعرّفه اللّه تبارک و تعالی نفسه فیقرّ له بالطّاعه و یعرّفه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فیقرّ له بالطّاعه و یعرّفه إمامه و حجّته فی أرضه و شاهده علی خلقه فیقرّ له بالطّاعه،قلت له:یا أمیر المؤمنین،و إن جهل جمیع الأشیاء إلاّ ما وصفت؟قال:نعم إذا أمر أطاع
ص :١٧٢
مردمی بودند که خدا را به یگانگی شناختند و از پرستش هرکس جز خدا کناره گرفتند،پس از شرک درآمدند؛ولی نفهمیدند که محمد،فرستادۀ خدا است، بنابراین با تردید درباره محمد و آنچه آورده بود،خدا را می پرستیدند.اینان نزد رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-آمدند و گفتند:ما می نگریم که اگر دارایی هایمان زیاد شد و در تنمان و فرزندانمان تندرستی یافتیم،خواهیم دانست که او راست گو و فرستاده خدا است و اگر جز این بود،درنگ می کنیم.
خداوند فرازمند فرمود:«پس اگر خیری به او رسد بدان اطمینان یابد»یعنی تندرستی در دنیا.«و چون بلایی بدو رسد»یعنی گرفتاری در تن و دارایی.«روی برتابد»یعنی با تردیدش به شرک بازگردد.«در دنیا و آخرت زیان دیده است.این است همان زیان آشکار به جای خدا چیزی را می خواند که نه زیانی به او می رساند و نه سودش می دهد»[حج(٢٢):١١-١٢]فرمود:به شرک بازگشت کند،جز خدا را بخواند و جز او را بپرستد؛پس برخی از آنان می فهمند و ایمان در دلشان وارد شود،آن گاه ایمان آورند و باور کنند و از سرمنزل تردید به ایمان درآیند و بعضی از آنان در تردیدشان پابرجا باشند و برخی به شرک برگردند.
علی بن ابراهیم نیز همانند این حدیث را از زراره روایت کند.
[٢٩١٠]١-سلیم بن قیس گوید:شنیدم مردی به علی علیه السّلام که نزد آن حضرت آمده بود،عرض کرد:کمتر چیزی که بنده به وسیله آن مؤمن می شود،چیست و کمتر چیزی که بنده به سبب آن کافر می گردد،چیست و کمتر چیزی که بنده به واسطۀ آن گمراه می شود،چیست؟حضرت به او فرمود:پرسشی کردی،پس پاسخش را درک کن.امّا کمتر چیزی که بنده به وسیله آن مؤمن می شود،این است که خداوند پرخیر و برتر خودش را به او بشناساند،پس(بنده)به فرمانبرداری او اعتراف کند و پیامبرش را به او بشناساند،پس به فرمانبرداری او نیز معترف باشد و نیز امام و حجّت خود را در زمین و گواهش را بر آفریده اش بشناساند و او هم به فرمانبرداریش اقرار کند.من(سلیم)عرض کردم:ای امیر مؤمنان،اگرچه همه چیز را به جز آنچه بیان کردی،نداند؟فرمود:آری.هرگاه دستور یابد،فرمان برد و هرگاه بازداشته شود،بازایستد.
ص :١٧٣
و إذا نهی انتهی.و أدنی ما یکون به العبد کافرا من زعم أنّ شیئا نهی اللّه عنه أنّ اللّه أمر به و نصبه دینا یتولّی علیه و یزعم أنّه یعبد الّذی أمره به و إنّما یعبد الشّیطان.و أدنی ما یکون به العبد ضالاّ أن لا یعرف حجّه اللّه تبارک و تعالی و شاهده علی عباده الّذی أمر اللّه عزّ و جلّ بطاعته و فرض ولایته؛قلت:یا أمیر المؤمنین،صفهم لی فقال:الّذین قرنهم اللّه عزّ و جلّ بنفسه و نبیّه فقال: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قلت:یا أمیر المؤمنین،جعلنی اللّه فداک أوضح لی؟فقال:الّذین قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فی آخر خطبته یوم قبضه اللّه عزّ و جلّ إلیه:إنّی قد ترکت فیکم أمرین لن تضلّوا بعدی ما إن تمسّکتم بهما:کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی،فإنّ اللّطیف الخبیر قد عهد إلیّ أنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض کهاتین و جمع بین مسبّحتیه و لا أقول کهاتین و جمع بین المسبّحه و الوسطی فتسبق إحداهما الأخری، فتمسّکوا بهما لا تزلّوا و لا تضلّوا و لا تقدّموهم فتضلّوا.
باب
[٢٩١١]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن القاسم بن محمّد،عن المنقریّ،عن سفیان بن عیینه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ بنی أمیّه أطلقوا للنّاس تعلیم الإیمان و لم یطلقوا تعلیم الشّرک لکی إذا حملوهم علیه لم یعرفوه.
باب ثبوت الإیمان و هل یجوز أن ینقله اللّه
[٢٩١٢]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن حسین بن نعیم الصّحّاف قال:
ص :١٧4
کمتر چیزی که بنده به سبب آن کافر می گردد،کسی است که پندارد چیزی که خدا از آن بازداشته،به آن دستور داده است و همان را دین خود سازد و در پی آن رود و گمان کند خدایی را که به آن کار دستور داده می پرستد درحالی که تنها شیطان را می پرستد.
کمتر چیزی که بنده به واسطه آن گمراه می شود،این است که حجت خداوند پرخیر و برتر و گواهش بر بندگان را نشناسد،آنکه خداوند فرازمند به فرمان بردنش دستور داده و ولایتش را واجب کرده است.عرض کردم:ای امیر مؤمنان، آنان را برایم توصیف نما.فرمود:آنان که خدای بزرگ و گرامی به خود و پیامبرش نزدیک کرده و فرموده است:«ای کسانی که ایمان آورده اید!خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را[نیز]اطاعت کنید»[نساء(4):5٩].
عرض کردم:ای امیر مؤمنان،خدا مرا قربانت کند؛برایم شرح بده.فرمود:
آنان که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-در آخرین خطبه اش،روزی که خدای بزرگ و گرامی جانش را گرفت،فرمود:همانا من دو چیز در میان شما به جا می گذارم که هرگز پس از من گمراه نشوید تا آن گاه که بدان ها چنگ زده اید:
کتاب خدا و ذرّیه ام که خاندان منند؛پس همانا خدای لطیف و آگاه به من سفارش کرده که آن دو از هم جدا نگردند تا در کنار حوض بر من آیند،مانند این دو-و دو انگشت سبّابه اش را به هم چسباند-و این دو را نمی گویم-و انگشت سبّابه و میانی را به هم چسباند-که یکی از آن دو بر دیگری پیشی گیرد.پس به هر دو چنگ زنید تا بلغزید و گمراه نگردید و خود را به جلو نیندازید که گمراه می شوید.
[٢٩١١]١-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا بنی امیه،مردم را در آموختن ایمان رها کردند و آموختن شرک را آزاد نگذاردند؛برای این که هرگاه بر آن وامی داشتند،آن را نمی شناختند(و نمی پذیرفتند).
[٢٩١٢]١-حسین نعیم صحّاف گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:چرا مردی
ص :١٧5
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:لم یکون الرّجل عند اللّه مؤمنا قد ثبت له الإیمان عنده ثمّ ینقله اللّه بعد من الإیمان إلی الکفر؟قال:فقال:إنّ اللّه عزّ و جلّ هو العدل إنّما دعا العباد إلی الإیمان به لا إلی الکفر و لا یدعو أحدا إلی الکفر به، فمن آمن باللّه ثمّ ثبت له الإیمان عند اللّه لم ینقله اللّه عزّ و جلّ[بعد ذلک]من الإیمان إلی الکفر،قلت له:فیکون الرّجل کافرا قد ثبت له الکفر عند اللّه ثمّ ینقله بعد ذلک من الکفر إلی الإیمان؟قال:فقال:إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق النّاس کلّهم علی الفطره الّتی فطرهم علیها لا یعرفون إیمانا بشریعه و لا کفرا بجحود، ثمّ بعث اللّه الرّسل تدعوا العباد إلی الإیمان به،فمنهم من هدی اللّه و منهم من لم یهده اللّه.
باب المعارین
[٢٩١٣]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم،عن أحدهما علیهما السّلام قال:
سمعته یقول:إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق خلقا للإیمان لا زوال له و خلق خلقا للکفر لا زوال له و خلق خلقا بین ذلک و استودع بعضهم الإیمان،فإن یشأ أن یتمّه لهم أتمّه و إن یشأ أن یسلبهم إیّاه سلبهم و کان فلان منهم معارا.
[٢٩١4]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید،عن فضاله بن أیّوب و القاسم بن محمّد الجوهریّ،عن کلیب بن معاویه الأسدیّ، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ العبد یصبح مؤمنا و یمسی کافرا و یصبح کافرا و یمسی مؤمنا و قوم یعارون الإیمان ثمّ یسلبونه و یسمّون المعارین،ثمّ قال:فلان منهم.
ص :١٧6
نزد خدا مؤمن باشد و ایمانش نزد خدا پایدار گردد،سپس خداوند پس از آن او را از ایمان به کفر ببرد؟گوید:حضرت فرمود:همانا خداوند فرازمند دادگر است و جز این نیست که بندگان را به ایمان به خود خوانده است نه به کفر و کسی را به کفر نمی خواند؛پس هرکس به خداوند ایمان آورد،سپس ایمانش نزد خداوند پایدار گردد،خداوند بزرگ و گرامی پس از آن او را از ایمان به کفر وارد نکند.
عرض کردم:گاهی مردی کافر می باشد که کفرش نزد خداوند پایدار است،سپس خداوند پس از آن او را از کفر به ایمان برد؟گوید:حضرت فرمود:به راستی خدای بزرگ و گرامی همۀ مردم را بر فطرتی ساده آفرید که ایمان به آیینی را و کفر با انکار را نمی دانند،سپس خداوند رسولانی برانگیخت که بندگانش را به طرف ایمان به او بخوانند.پس برخی از آنان را خداوند هدایت و بعضی را راهنمایی نفرمود.
[٢٩١٣]١-محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقر و امام صادق علیهما السّلام روایت کند و گوید:شنیدم که می فرمود:همانا خداوند بزرگ و گرامی آفریدگانی برای ایمان آفرید که همیشگی است و آفریدگانی برای کفر آفرید که دایمی است و آفریدگانی هم میان این دو پدید آورد و ایمان را به برخی ودیعه داد که اگر بخواهد برای آنها به پایان رساند،می رساند و اگر بخواهد آن را از آنها بگیرد، می گیرد و فلان کس(ظاهرا ابو الخطاب محمد بن مقلاص)از آنان بود که ایمانش عاریتی بود.
[٢٩١4]٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا بنده ای در حال مؤمن بودن بامداد و در حال کفر شام کند و بامداد کند در حالی که کافر است و به شام رسد در حالی که مؤمن است و مردمی ایمانشان عاریتی است و سپس از آنها گرفته شود و به آنها عاریت داده شدگان گویند.سپس فرمود:فلانی از آنان است.
ص :١٧٧
[٢٩١5]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حفص بن البختریّ و غیره،عن عیسی شلقان قال:
کنت قاعدا فمرّ أبو الحسن موسی علیه السّلام و معه بهمه قال:قلت:یا غلام،ما تری ما یصنع أبوک؟یأمرنا بالشّیء ثمّ ینهانا عنه،أمرنا أن نتولّی أبا الخطّاب ثمّ أمرنا أن نلعنه و نتبرّأ منه؛فقال أبو الحسن علیه السّلام و هو غلام:إنّ اللّه خلق خلقا للإیمان لا زوال له و خلق خلقا للکفر لا زوال له و خلق خلقا بین ذلک أعاره الإیمان یسمّون المعارین،إذا شاء سلبهم و کان أبو الخطّاب ممّن أعیر الإیمان،قال:فدخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فأخبرته ما قلت لأبی الحسن علیه السّلام و ما قال لی:فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّه نبعه نبوّه.
[٢٩١6]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن إسماعیل بن مرّار،عن یونس،عن بعض أصحابنا،عن أبی الحسن صلوات اللّه علیه قال:
إنّ اللّه خلق النّبیّین علی النّبوّه فلا یکونون إلاّ أنبیاء و خلق المؤمنین علی الإیمان فلا یکونون إلاّ مؤمنین و أعار قوما إیمانا،فإن شاء تمّمه لهم و إن شاء سلبهم إیّاه،قال:و فیهم جرت: فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ؛ و قال لی:إنّ فلانا کان مستودعا إیمانه،فلمّا کذب علینا سلب إیمانه ذلک.
[٢٩١٧]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن القاسم بن حبیب،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ اللّه جبل النّبیّین علی نبوّتهم فلا یرتدّون أبدا و جبل الأوصیاء علی وصایاهم فلا یرتدّون أبدا و جبل بعض المؤمنین علی الإیمان فلا یرتدّون أبدا؛و منهم من أعیر الإیمان عاریّه فإذا هو دعا و ألحّ فی الدّعاء مات علی الإیمان.
ص :١٧٨
[٢٩١5]٣-عیسی شلقان گوید:نشسته بودم که حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام با برّه ای گذر کرد.گوید:عرض کردم:ای پسر،می بینی پدرت چه می کند؟به چیزی دستور می دهد و سپس از آن بازمی دارد.به ما دستور داد که ابو الخطاب را دوست بداریم،سپس فرمان داد که او را نفرین کنیم و از او بیزاری جوییم.امام کاظم علیه السّلام در حالی که پسر بچّه ای بود،فرمود:همانا خداوند آفریدگانی برای ایمان آفرید که همیشگی است و آفریدگانی برای کفر آفرید که دایمی است و آفریدگانی میان آن دو پدید آورد که ایمان را به آنان عاریت داد و آنان عاریت داده شدگان نامیده شوند.هرگاه خواهد از ایشان بگیرد و ابو الخطاب از کسانی است که ایمانش عاریتی باشد.گوید:پس از آن خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدم و آنچه به ابو الحسن امام کاظم علیه السّلام گفته بودم و پاسخی که برایم داده بود،خبر دادم، حضرت فرمود:این کلام از جوشش نبوّت باشد.
[٢٩١6]4-ابو الحسن موسی بن جعفر-درود خدا بر او باد-فرمود:همانا خداوند پیامبران را به پیامبری آفرید که جز پیامبر نباشند و مؤمنان را بر ایمان آفرید که جز مؤمن نباشند و به مردمی ایمان را عاریت داد،پس اگر خواهد برای آنان تمام کند و اگر خواهد از آنان بازستاند.فرمود:و(این آیه)ایشان را شامل است:«پس[برای شما]قرارگاه و محل امانتی[مقرر کرد]»[انعام(6):٩٨]و به من فرمود:فلانی ایمانش به عاریت داده شده بود و چون بر ما دروغ بست،آن ایمان از او ستانده شد.
[٢٩١٧]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:خداوند پیامبران را بر سرشت نبوّت آفرید، پس هیچ گاه مرتد نشوند و جانشینان را بر سرشت وصیت هاشان آفرید که هرگز برنمی گردند و بعضی از مؤمنان را بر نهاد ایمان پدید آورد که آنان هم هرگز بر نمی گردند و برخی از ایشان،ایمانش عاریتی باشد؛پس هرگاه دعا کند و در دعا پافشارد با ایمان بمیرد.
ص :١٧٩
باب فی علامه المعار
[٢٩١٨]١-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن المفضّل الجعفیّ قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ الحسره و النّدامه و الویل کلّه لمن لم ینتفع بما أبصره و لم یدر ما الأمر الّذی هو علیه مقیم،أنفع له أم ضرّ؛قلت له:فبم یعرف النّاجی من هؤلاء جعلت فداک؟قال:من کان فعله لقوله موافقا فأثبت له الشّهاده بالنّجاه و من لم یکن فعله لقوله موافقا فإنّما ذلک مستودع.
باب سهو القلب
[٢٩١٩]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جعفر بن عثمان، عن سماعه،عن أبی بصیر و غیره قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ القلب لیکون السّاعه من اللّیل و النّهار ما فیه کفر و لا إیمان کالثّوب الخلق،قال:ثمّ قال لی:أما تجد ذلک من نفسک؟قال:ثمّ تکون النّکته من اللّه فی القلب بما شاء من کفر و إیمان.
عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن الحسین،عن محمّد بن أبی عمیر مثله.
[٢٩٢٠]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن العبّاس بن معروف،عن حمّاد بن عیسی،عن الحسین بن المختار،عن أبی بصیر قال:
سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:یکون القلب ما فیه إیمان و لا کفر،شبه المضغه،أ ما یجد أحدکم ذلک؟
[٢٩٢١]٣-محمّد بن یحیی،عن العمرکیّ بن علیّ،عن علیّ بن جعفر،
ص :١٨٠
[٢٩١٨]١-مفضّل جعفی گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:حسرت،پشیمانی و وای،همه اینها برای کسانی است که بدانچه بیند،سود نبرد و نداند برچه چیزی(روش و عقیده ای)پابرجاست.آیا برایش سودمند است یا زیان مند؟ عرض کردم:قربانت گردم؛پس از میان مردم رستگارشان با چه چیزی شناخته می شود؟فرمود:هرکس که کردارش با گفتارش هماهنگ باشد،گواهی به رهایی برای او استوار شده است و هرکس کردارش با گفتارش هماهنگ نباشد،ایمانش عاریتی باشد.
[٢٩١٩]١-ابو بصیر و دیگران گویند:امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا ساعتی از شب و روز بر دل بگذرد که بسان لباس کهنه نه کفر در آن است و نه ایمان.گوید:سپس حضرت به من فرمود:آیا تو چنین چیزی را در خودت درک نکرده ای؟فرمود:سپس از طرف خدا است که هرطور بخواهد نقطه ای به دل زند کفر باشد یا ایمان.
همانند این روایت از محمد بن ابی عمیر حدیث شده است.
[٢٩٢٠]٢-ابو بصیر گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:گاهی در دل ایمان و کفر نباشد؛مانند قطعۀ گوشت.آیا یکی از شما این را در نیافته است؟
[٢٩٢١]٣-امام موسی بن جعفر علیهما السّلام فرمود:به راستی خداوند دل های مؤمنان
ص :١٨١
عن أبی الحسن موسی علیه السّلام قال:
إنّ اللّه خلق قلوب المؤمنین مطویّه مبهمه علی الإیمان،فإذا أراد استناره ما فیها نضحها بالحکمه و زرعها بالعلم و زارعها و القیّم علیها ربّ العالمین.
[٢٩٢٢]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن الحسین بن المختار،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ القلب لیترجّج فیما بین الصّدر و الحنجره حتّی یعقد علی الإیمان،فإذا عقد علی الإیمان قرّ و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ:«و من یؤمن باللّه یهد قلبه.»
[٢٩٢٣]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن فضّال، عن أبی جمیله،عن محمّد الحلبیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ القلب لیتجلجل فی الجوف یطلب الحقّ،فإذا أصابه اطمأنّ و قرّ،ثمّ تلا أبو عبد اللّه علیه السّلام هذه الآیه: فَمَنْ یُرِدِ اللّٰهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاٰمِ إلی قوله کَأَنَّمٰا یَصَّعَّدُ فِی السَّمٰاءِ.
[٢٩٢4]6-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن أبی المغراء،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
سمعته یقول:إنّ القلب یکون فی السّاعه من اللّیل و النّهار لیس فیه إیمان و لا کفر،أما تجد ذلک؟ثمّ تکون بعد ذلک نکته من اللّه فی قلب عبده بما شاء إن شاء بإیمان و إن شاء بکفر.
[٢٩٢5]٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن الحسن بن شمّون،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن،عن عبد اللّه بن القاسم،عن یونس بن ظبیان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ اللّه خلق قلوب المؤمنین مبهمه علی الإیمان،فإذا أراد استناره ما فیها
ص :١٨٢
را پیچیده و دربسته به ایمان آفرید،پس هرگاه بخواهد آنچه در آن است بدرخشد،با حکمت آبیارش کند و تخم دانش در آن بیفشاند و پروردگار جهانیان،کشت کار و سرپرست آن است.
[٢٩٢٢]4-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا دل میان سینه و گلوگاه در نوسان است تا اینکه به ایمان بسته شود،پس هرگاه به ایمان گره خورد،قرار گیرد و این است فرمایش خداوند بزرگ و گرامی:«و کسی که به خدا بگرود،دلش را به راه آورد» [تغابن(64):١١].
[٢٩٢٣]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:به راستی دل در درون انسان پریشان و لرزان است و حقّ را می جوید،پس هرگاه بدان رسد،آرامش یابد و قرار گیرد؛ سپس حضرت این آیه را خواند:«پس کسی را که خدا بخواهد هدایت نماید،دلش را به پذیرش اسلام می گشاید و هرکه را بخواهد گمراه کند،دلش را سخت تنگ می گرداند؛ چنان که گویی به زحمت در آسمان بالا می رود»[انعام(6):١٢5].
[٢٩٢4]6-ابو بصیر گوید:شنیدم که حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:همانا ساعتی از شب و روز بر دل بگذرد که نه کفر در آن است و نه ایمان.آیا چنین درنیافته ای؟سپس پس از آن از طرف خدا به آنچه خواهد نقطه ای در دل بنده اش بیفتد.اگر خواهد ایمان و اگر بخواهد کفر(بیفتد).
[٢٩٢5]٧-امام صادق علیه السّلام فرمود:خداوند دل های مؤمنان را دربسته به ایمان آفرید،پس هرگاه بخواهد آنچه درون آن است بدرخشد با حکمت آنها را بگشاید و
ص :١٨٣
فتحها بالحکمه و زرعها بالعلم و زارعها و القیّم علیها ربّ العالمین
باب فی ظلمه قلب المنافق و إن أعطی اللّسان و نور قلب المؤمن و إن قصر به لسانه
[٢٩٢6]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن فضّال،عن علیّ بن عقبه،عن عمر،و عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال لنا ذات یوم:تجد الرّجل لا یخطی بلام و لا واو خطیبا مصقعا و لقلبه أشدّ ظلمه من اللّیل المظلم و تجد الرّجل لا یستطیع یعبّر عمّا فی قلبه بلسانه و قلبه یزهر کما یزهر المصباح.
[٢٩٢٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن هارون بن الجهم،عن المفضّل،عن سعد،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ القلوب أربعه:قلب فیه نفاق و إیمان و قلب منکوس و قلب مطبوع و قلب أزهر أجرد فقلت:ما الأزهر؟قال:فیه کهیئه السّراج فأمّا المطبوع فقلب المنافق و أمّا الأزهر فقلب المؤمن إن أعطاه شکر و إن ابتلاه صبر و أمّا المنکوس فقلب المشرک،ثمّ قرأ هذه الآیه: أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلیٰ وَجْهِهِ أَهْدیٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ فأمّا القلب الّذی فیه إیمان و نفاق فهم قوم کانوا بالطّائف،فإن أدرک أحدهم أجله علی نفاقه هلک و إن أدرکه علی إیمانه نجا.
[٢٩٢٨]٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن محبوب،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
القلوب ثلاثه:قلب منکوس لا یعی شیئا من الخیر و هو قلب الکافر و قلب
ص :١٨4
تخم دانش در آن بکارد و پروردگار جهانیان کشت کار و سرپرست آنها است.
[٢٩٢6]١-عمرو گوید:روزی امام صادق علیه السّلام به ما فرمود:(گاهی)مردی را بینی که در سخنوری در یک لام یا واو اشتباه نکند.سخنوری زبردست و شیوا است؛ولی دلش از شب تاریک،تیره تر است و(گاهی)مردی را بینی که نتواند آنچه در دل دارد به زبان آورد و دلش هم چون چراغ فروزان است.
[٢٩٢٧]٢-سعد گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:دل ها چهارگونه اند:دلی که در آن دورویی و ایمان است و دلی که وارونه است و دلی که چرکین می باشد و دلی که فروزان و پاکیزه است.عرض کردم:فروزان کدام است؟فرمود:بسان چراغی در آن باشد.امّا دل چرکین،همان دل دورو باشد و اما دل فروزان،دل مؤمن است که اگر خدا به او بدهد.سپاس گوید و اگر گرفتارش سازد،شکیبایی کند و امّا دل وارونه،دل شرک ورز باشد؛سپس حضرت این آیه را خواند:«پس آیا آنکس که نگون سار راه می پیماید،هدایت یافته تر است یا آن کس که ایستاده بر راه راست می رود» [ملک(6٧):٢٢]؛اما دلی که در آن ایمان و دورویی است،دل مردمی باشد که در شهر طائف بودند،پس اگر یکی را در حال دورویی مرگش فرامی رسید،در هلاکت بود و اگر در حال ایمان مرگش فرامی رسید،رستگار بود.
[٢٩٢٨]٣-امام باقر علیه السّلام فرمود:دل ها سه گونه اند:دل وارونه که هیچ خوبی در آن جا نکند و آن دل کافر است و دلی که در آن نقطۀ سیاهی باشد و خوبی و بدی
ص :١٨5
فیه نکته سوداء فالخیر و الشّرّ فیه یعتلجان فأیّهما کانت منه غلب علیه و قلب مفتوح فیه مصابیح تزهر و لا یطفأ نوره إلی یوم القیامه و هو قلب المؤمن
باب فی تنقّل أحوال القلب
[٢٩٢٩]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد جمیعا،عن ابن محبوب،عن محمّد بن النّعمان الأحول،عن سلاّم بن المستنیر قال:
کنت عند أبی جعفر علیه السّلام فدخل علیه حمران بن أعین و سأله عن أشیاء،فلمّا همّ حمران بالقیام قال لأبی جعفر علیه السّلام:أخبرک أطال اللّه بقاءک لنا و أمتعنا بک أنّا نأتیک فما نخرج من عندک حتّی ترقّ قلوبنا و تسلو أنفسنا عن الدّنیا و یهون علینا ما فی أیدی النّاس من هذه الأموال،ثمّ نخرج من عندک فإذا صرنا مع النّاس و التّجّار أحببنا الدّنیا،قال:فقال أبو جعفر علیه السّلام:إنّما هی القلوب مرّه تصعب و مرّه تسهل.ثمّ قال أبو جعفر علیه السّلام أما إنّ أصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قالوا:یا رسول اللّه،نخاف علینا النّفاق،قال:فقال:و لم تخافون ذلک؟قالوا:إذا کنّا عندک فذکّرتنا و رغّبتنا و جلنا و نسینا الدّنیا و زهدنا حتّی کأنّا نعاین الآخره و الجنّه و النّار و نحن عندک،فإذا خرجنا من عندک و دخلنا هذه البیوت و شممنا الأولاد و رأینا العیال و الأهل یکاد أن نحوّل عن الحال الّتی کنّا علیها عندک و حتّی کأنّا لم نکن علی شیء،أفتخاف علینا أن یکون ذلک نفاقا؟فقال لهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:کلاّ إنّ هذه خطوات الشّیطان فیرغّبکم فی الدّنیا و اللّه لو تدومون علی الحاله الّتی وصفتم أنفسکم بها لصافحتکم الملائکه و مشیتم علی الماء و لو لا أنّکم تذنبون فتستغفرون اللّه لخلق اللّه خلقا حتّی یذنبوا ثمّ
ص :١٨6
در آن در کشمکش اند و هرکدام از آن دل باشد بر دیگری چیره گردد و دلی گشاده که چراغ هایی در آن فروزان است و روشنی اش تا روز رستاخیز خاموش نشود و آن دل مؤمن می باشد.
[٢٩٢٩]١-سلام بن مستنیر گوید:من در خدمت امام باقر علیه السّلام بودم که حمران بن اعین وارد شد و چیزهایی از حضرت پرسید و وقتی خواست برخیزد به امام باقر علیه السّلام گفت:به شما خبر می دهم-خداوند عمر شما را دراز کند و ما را از وجودتان بهره مند سازد-که ما نزد شما می آییم و از پیش شما بیرون نمی رویم تا اینکه دل های ما نرم می شود و جان هایمان از این دنیا آرامش می یابد و آنچه از دارایی در دست مردم است بر ما پست و آسان می شود؛سپس از نزد شما بیرون می رویم و همین که پیش مردم و بازرگانان رویم،دنیا را دوست می داریم؟ گوید:حضرت فرمود:جز این نیست که دل ها گاهی سخت و گاهی نرم می شود.
سپس امام باقر علیه السّلام فرمود:همانا یاران محمد-درود خدا بر او و خاندانش باد- گفتند:ای رسول خدا،از دورویی بر خود ترسناکیم.فرمود:چرا از آن ترسناکید؟ گفتند:هرگاه نزد شماییم،شما به ما یادآوری و به آخرت تشویقمان می کنید و از خدا هراسانیم و دنیا را فراموش می کنیم و نسبت به آن بی میل می شویم تا آنجا که گویا آخرت و بهشت و دوزخ را می بینیم و(این همه هنگامی است که)نزد شماییم و آن گاه که از پیش شما بیرون رویم و به خانه ها درآییم و بوی فرزندان را بشنویم و زنان و خاندان را بنگریم،نزدیک است از حالتی که در نزد شما داشتیم برگردیم تا آنجا که گویا هیچ عقیده ای نداشتیم.آیا بر ما ترسانید که آن حالت،دورویی باشد؟رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-به آنان فرمود:هرگز.اینها وسوسه های شیطان است که شما را به دنیا تشویق می کند.
به خدا سوگند،اگر به همان حالتی که برای خودتان تعریف کردید،پیوسته می ماندید،هرآینه فرشتگان با شما دست می دادند و روی آب رونده بودید و اگر نبود که گناه می کنید و از خداوند آمرزش می خواهید،همانا خداوند آفریدگانی می آفرید که گناه مرتکب شوند و سپس از خداوند آمرزش خواهند و
ص :١٨٧
یستغفروا اللّه فیغفر[اللّه]لهم،إنّ المؤمن مفتّن توّاب أما سمعت قول اللّه عزّ و جلّ: إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ التَّوّٰابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ و قال: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ» ؟
باب الوسوسه و حدیث النّفس
[٢٩٣٠]١-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عن محمّد بن حمران قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الوسوسه و إن کثرت،فقال:لا شیء فیها،تقول:لا إله إلاّ اللّه.
[٢٩٣١]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل بن درّاج، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قلت له:إنّه یقع فی قلبی أمر عظیم،فقال:قل:لا إله إلاّ اللّه.قال جمیل:
فکلّما وقع فی قلبی شیء قلت:لا إله إلاّ اللّه فیذهب عنّی.
[٢٩٣٢]٣-ابن أبی عمیر،عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
جاء رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:یا رسول اللّه هلکت،فقال له صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أتاک الخبیث فقال لک:من خلقک؟فقلت:اللّه،فقال لک:اللّه من خلقه؟فقال:إی و الّذی بعثک بالحقّ لکان کذا،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ذاک و اللّه محض الإیمان.
قال ابن أبی عمیر،فحدّثت بذلک عبد الرّحمن بن الحجّاج فقال:حدّثنی أبی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم إنّما عنی بقوله:«هذا و اللّه محض الإیمان»خوفه أن یکون قد هلک حیث عرض له ذلک فی قلبه.
[٢٩٣٣]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و محمّد بن یحیی،عن أحمد
ص :١٨٨
خدا آنها را ببخشد.به راستی مؤمن(باگناه)گرفتار شود و بسیار توبه کند.آیا فرمایش خدای عزّتمند را نشنیده ای:«خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست می دارد»[بقره(٢):٢٢٢]و فرمود:«و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید،سپس به درگاه او توبه کنید»[هود(١١):٣].
[٢٩٣٠]١-محمد بن حمران گوید:از امام صادق علیه السّلام درباره بداندیشی گرچه بسیار باشد،پرسیدم.حضرت فرمود:چیزی در آن نیست.می گویی:لا اله الاّ اللّه (شایسته پرستشی جز خداوند نیست).
[٢٩٣١]٢-جمیل بن درّاج گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:در دلم چیز بزرگی خطور کرده است.فرمود:بگو:لا اله الاّ اللّه.جمیل گوید:هرگاه در دلم چیزی خطور می کرد،می گفتم:لا اله الاّ اللّه،پس از دلم بیرون می رفت.
[٢٩٣٢]٣-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:مردی خدمت پیامبر آمده و عرض کرد:ای رسول خدا،نابود شدم.حضرت به او فرمود:آن پلید نزد تو آمد و به تو گفت:چه کسی تو را آفرید؟تو گفتی:خدا؛پس به تو گفت:چه کسی خدا را آفریده است؟آن مرد عرض کرد:آری.سوگند به آنکه تو را به راستی برانگیخته است.چنین بوده است.رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:به خدا سوگند،این ایمان خالص باشد.ابن ابی عمیر گوید:این حدیث را به عبد الرحمن بن حجّاج روایت کردم،پس او گفت:پدرم از امام صادق علیه السّلام برایم حدیث کرد که فرمود:همانا مقصود رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد- از گفتارش که«به خدا سوگند،این ایمان خالص باشد»،همین ترس از نابودن شدن است،هنگامی که آن خاطره در دلش خطور کرده است.
[٢٩٣٣]4-علی بن مهزیار گوید:مردی به امام باقر علیه السّلام نامه ای نوشت و از گناهی
ص :١٨٩
بن محمّد جمیعا،عن علیّ بن مهزیار قال:
کتب رجل إلی أبی جعفر علیه السّلام یشکو إلیه لمما یخطر علی باله،فأجابه فی بعض کلامه:إنّ اللّه عزّ و جلّ إن شاء ثبّتک فلا یجعل لإبلیس علیک طریقا،قد شکا قوم إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم لمما یعرض لهم لأن تهوی بهم الرّیح أو یقطّعوا أحبّ إلیهم من أن یتکلّموا به،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أتجدون ذلک؟قالوا نعم،فقال:
و الّذی نفسی بیده إنّ ذلک لصریح الإیمان،فإذا وجدتموه فقولوا:آمنّا باللّه و رسوله و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه
[٢٩٣4]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن محمّد،عن محمّد بن بکر بن جناح،عن زکریّا بن محمّد،عن أبی الیسع داود الأبزاریّ،عن حمران،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ رجلا أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:یا رسول اللّه إنّنی نافقت،فقال:و اللّه ما نافقت و لو نافقت ما أتیتنی تعلمنی،ما الّذی رابک؟أظنّ العدوّ الحاضر أتاک فقال لک:من خلقک،فقلت:اللّه خلقنی،فقال لک:من خلق اللّه؟قال:إی و الّذی بعثک بالحقّ لکان کذا،فقال:إنّ الشّیطان أتاکم من قبل الأعمال فلم یقو علیکم فأتاکم من هذا الوجه لکی یستزلّکم،فإذا کان کذلک فلیذکر أحدکم اللّه وحده.
باب الاعتراف بالذّنوب و النّدم علیها
[٢٩٣5]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن علیّ الأحمسیّ عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
و اللّه ما ینجو من الذّنب إلاّ من أقرّ به.
قال:و قال أبو جعفر علیه السّلام:کفی بالنّدم توبه.
ص :١٩٠
که به ذهنش خطور می کند شکوه کرد.حضرت در ضمن نامه اش چنین پاسخ داد:همانا خدای بزرگ و گرامی اگر بخواهد تو را پایدار دارد و برای شیطان بر تو راهی قرار ندهد.مردمی از خاطره هایی که در دل آنان گذرد به پیامبر شکایت کردند که اگر باد آنها را به دوردست ها ببرد یا تکّه تکّه شوند برایشان دوست داشتنی تر است از آن سخن گویند.رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد- فرمود:این را دریافتید؟گفتند:آری.
حضرت فرمود:سوگند به آنکه جانم در دست اوست،این همان ایمان خالص باشد؛پس هرگاه آن خاطره ها را احساس کردید،بگویید:آمنا باللّه و رسوله و لا حول و لا قوّه الاّ باللّه(به خدا و رسولش ایمان آوردیم و جز خداوند، نیرویی نباشد).
[٢٩٣4]5-امام باقر علیه السّلام فرمود:مردی نزد رسول خدا آمد و عرض کرد:ای رسول خدا،من آدم دورویی شدم.فرمود:به خدا سوگند که تو دورو نشدی.اگر دورو شده بودی،نزد من نمی آمدی که مرا آگاه کنی.
چه چیزی تو را به تردید انداخته است؟می پندارم آن دشمن حاضر به خاطرات آمده و به تو گفته است:چه کسی تو را آفرید؟پس تو هم گفتی:خدا مرا آفریده است.پس به تو گفته:چه کسی خدا را آفریده است؟عرض کرد:آری.
سوگند به آنکه تو را به راستی برانگیخت.هرآینه چنین شد.فرمود:همانا شیطان از طرف کردارهای شما نزدتان آید،پس بر شما چیره نگردد،پس از این جهت سراغتان آید تا شما را بلغزاند و هرگاه چنین افتاد،هر کدامتان خداوند را به یگانگی یاد کند.
[٢٩٣5]١-علی احمسی گوید:امام باقر علیه السّلام فرمود:به خدا سوگند از گناه رها نشود جز آنکه به آن اعتراف کند.گوید:امام باقر علیه السّلام فرمود:پشیمانی برای توبه بس است.
ص :١٩١
[٢٩٣6]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عمّن ذکره، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
لا و اللّه ما أراد اللّه تعالی من النّاس إلاّ خصلتین:أن یقرّوا له بالنّعم فیزیدهم و بالذّنوب فیغفرها لهم.
[٢٩٣٧]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عمرو بن عثمان،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
سمعته یقول:إنّ الرّجل لیذنب الذّنب فیدخله اللّه به الجنّه،قلت:یدخله اللّه بالذّنب الجنّه،قال:نعم إنّه لیذنب فلا یزال منه خائفا ماقتا لنفسه فیرحمه اللّه فیدخله الجنّه.
[٢٩٣٨]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن معاویه بن عمّار قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّه و اللّه ما خرج عبد من ذنب بإصرار و ما خرج عبد من ذنب إلاّ بإقرار.
[٢٩٣٩]5-الحسین بن محمّد،عن محمّد بن عمران بن الحجّاج[،السّبیعیّ ]،عن محمّد بن ولید عن یونس بن یعقوب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
سمعته یقول:من أذنب ذنبا فعلم أنّ اللّه مطّلع علیه إن شاء عذّبه و إن شاء غفر له،غفر له و إن لم یستغفر.
[٢٩4٠]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن عبد الرّحمن بن محمّد بن أبی هاشم،عن عنبسه العابد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :١٩٢
[٢٩٣6]٢-امام باقر علیه السّلام فرمود:نه به خدا سوگند،خداوند فرازمند جز دو ویژگی از مردم نخواسته است:اینکه به نعمت های او اعتراف کنند تا نعمت ها را برایشان بیفزاید و به گناهان اقرار کنند تا آنها را ببخشد.
[٢٩٣٧]٣-برخی از یاران عمرو بن عثمان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کند که شنیدم حضرت می فرمود:همانا مردی گناهی مرتکب شود و خداوند به وسیله آن او را به بهشت وارد کند.عرض کردم:خدا او را به وسیله گناه به بهشت برد؟فرمود:آری.همانا او گناه کند و پیوسته از آن ترسان و برای خود خشمناک باشد،پس خداوند او را رحمت کند و به بهشت برد.
[٢٩٣٨]4-معاویه بن عمّار گوید:شنیدم که حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:
هرآینه به خدا سوگند،بنده ای از گناه با پافشاری(بر آن)بیرون نرود و هیچ بنده ای جز با اعتراف از گناه رها نشود.
[٢٩٣٩]5-یونس بن یعقوب گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هرکس گناهی کند و بداند که خداوند بر آن آگاه است که اگر بخواهد او را کیفر دهد و اگر بخواهد او را ببخشد،خدا او را بیامرزد اگرچه آمرزش نخواسته باشد.
[٢٩4٠]6-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند بنده ای را دوست دارد که در
ص :١٩٣
إنّ اللّه یحبّ العبد أن یطلب إلیه فی الجرم العظیم و یبغض العبد أن یستخفّ بالجرم الیسیر.
[٢٩4١]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن إسماعیل بن سهل،عن حمّاد،عن ربعیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:إنّ النّدم علی الشّرّ یدعو إلی ترکه.
[٢٩4٢]٨-محمّد بن یحیی،عن علیّ بن الحسین الدّقّاق،عن عبد اللّه بن محمّد،عن أحمد بن عمر،عن زید القتّات،عن أبان بن تغلب قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:ما من عبد أذنب ذنبا فندم علیه إلاّ غفر اللّه له قبل أن یستغفر و ما من عبد أنعم اللّه علیه نعمه فعرف أنّها من عند اللّه إلاّ غفر اللّه له قبل أن یحمده.
باب ستر الذّنوب
[٢٩4٣]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن العبّاس مولی الرّضا علیه السّلام قال:
سمعته علیه السّلام یقول:المستتر بالحسنه یعدل سبعین حسنه و المذیع بالسّیّئه مخذول و المستتر بالسّیّئه مغفور له.
[٢٩44]٢-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن صندل،عن یاسر،عن الیسع بن حمزه،عن الرّضا علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:المستتر بالحسنه یعدل سبعین حسنه و المذیع بالسّیّئه مخذول و المستتر بها مغفور له.
ص :١٩4
گناه بزرگ به او رو کند و بنده ای را دشمن دارد که گناه اندک را پست و سبک شمارد.
[٢٩4١]٧-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:همانا پشیمانی بر بدی به رها کردن آن وامی دارد.
[٢٩4٢]٨-ابان بن تغلب گوید:شنیدم که حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:هیچ بنده ای نیست که گناهی انجام دهد و از آن پشیمان شود جز اینکه پیش از آمرزش خواستنش،خدا گناه او را ببخشاید و هیچ بنده ای نیست که خداوند به او نعمتی دهد و بداند آن نعمت از طرف خدا است جز اینکه پیش از سپاس گزاریش خدا او را ببخشاید.
[٢٩4٣]١-عباس،غلام حضرت امام رضا علیه السّلام گوید:شنیدم که حضرت می فرمود:پنهان کننده کار نیک،برابر با هفتاد کار نیک است و فاش کننده کار بد، از یاری فروگذاری شود و پنهان کننده کار بد،آمرزیده باشد.
[٢٩44]٢-امام رضا علیه السّلام فرماید که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:پنهان کننده کار نیک،برابر با هفتاد کار نیک است و پراکننده کار بد،از یاری فروگذاری شود و پنهان کننده کار بد،آمرزیده باشد.
ص :١٩5
باب من یهمّ بالحسنه أو السّیّئه
[٢٩45]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن حدید،عن جمیل بن درّاج،عن زراره،عن أحدهما علیهما السّلام قال:
إنّ اللّه تبارک و تعالی جعل لآدم فی ذرّیّته من همّ بحسنه و لم یعملها کتبت له حسنه و من همّ بحسنه و عملها کتبت له بها عشرا و من همّ بسیّئه و لم یعملها لم تکتب علیه[سیّئه]و من همّ بها و عملها کتبت علیه سیّئه.
[٢٩46]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه بن مهران،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ المؤمن لیهمّ بالحسنه و لا یعمل بها فتکتب له حسنه و إن هو عملها کتبت له عشر حسنات؛و إنّ المؤمن لیهمّ بالسّیّئه أن یعملها فلا یعملها فلا تکتب علیه.
[٢٩4٧]٣-عنه،عن علیّ بن حفص العوسیّ،عن علیّ بن السّائح،عن عبد اللّه بن موسی بن جعفر،عن أبیه قال:
سألته عن الملکین هل یعلمان بالذّنب إذا أراد العبد أن یفعله أو الحسنه؟ فقال:ریح الکنیف و ریح الطّیب سواء،قلت:لا،قال:إنّ العبد إذا همّ بالحسنه خرج نفسه طیّب الرّیح فقال صاحب الیمین لصاحب الشّمال:قم فإنّه قد همّ بالحسنه،فإذا فعلها کان لسانه قلمه و ریقه مداده فأثبتها له؛و إذا همّ بالسّیّئه خرج نفسه منتن الرّیح فیقول صاحب الشّمال لصاحب الیمین:قف فإنّه قد همّ بالسّیّئه،فإذا هو فعلها کان لسانه قلمه و ریقه مداده و أثبتها علیه.
[٢٩4٨]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن فضل بن عثمان المرادیّ قال:
ص :١٩6
[٢٩45]١-زراره از یکی از دو امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام روایت کند که فرمود:همانا خدای بزرگ و گرامی برای آدم در فرزندانش قرار داده که هرکس آهنگ کارنیک کند،ولی انجامش ندهد،برای او یک نیکی نوشته شود و هرکه آهنگ کارنیک کند و انجامش دهد،به سبب آن کردار برای او ده نیکی نوشته شود و آنکه آهنگ کاربد نماید و نکند،برای او بدی نوشته نشود و کسی که آهنگ کاربد بکند و انجامش دهد یک بدی برای او نوشته شود.
[٢٩46]٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا مؤمن قصد کارنیک می کند و انجامش نمی دهد،پس برای او یک نیکی نوشته شود و اگر انجام دهد،ده نیکی برایش نوشته شود و همانا مؤمن آهنگ کاربد می کند که آن را انجام دهد،پس انجام نمی دهد،چیزی برایش نوشته نمی شود.
[٢٩4٧]٣-عبد اللّه بن موسی بن جعفر علیهما السّلام گوید:از پدرم(موسی بن جعفر علیهما السّلام)پرسیدم:آیا دو فرشته گمارده شده بر انسان می دانند که بنده قصد گناه یا قصد کارنیک کرده است؟فرمود:بوی مستراح و بوی عطر یکسان است.
عرض کردم:نه.فرمود:همانا بنده ای هرگاه آهنگ کارنیک کند،نفسش خوش بو بیرون آید؛پس فرشته دست راست به فرشته دست چپ گوید:برخیز که بنده آهنگ کارنیک کرده است.پس هرگاه انجامش دهد،زبانش قلم و آب دهانش مداد او باشد و آن(کارنیک)را برای او بنویسد و هرگاه آهنگ کاربد کند،نفسش بدبو بیرون آید؛پس فرشته دست چپ به فرشته دست راست گوید:درنگ کن که او قصد کاربد کرده است.پس هرگاه انجامش دهد،زبانش قلم و آب دهانش مرکّب او باشد و آن را برای او بنویسد.
[٢٩4٨]4-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:چهار ویژگی
ص :١٩٧
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أربع من کنّ فیه لم یهلک علی اللّه بعدهنّ إلاّ هالک:یهمّ العبد بالحسنه فیعملها،فإن هو لم یعملها کتب اللّه له حسنه بحسن نیّته و إن هو عملها کتب اللّه له عشرا؛و یهمّ بالسّیّئه أن یعملها، فإن لم یعملها لم یکتب علیه شیء و إن هو عملها أجّل سبع ساعات و قال صاحب الحسنات لصاحب السّیّئات و هو صاحب الشّمال:لا تعجل عسی أن یتبعها بحسنه تمحوها فإنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: إِنَّ الْحَسَنٰاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئٰاتِ أو الاستغفار فإن هو قال:«أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو،عالم الغیب و الشّهاده؛العزیز الحکیم،الغفور الرّحیم،ذا الجلال و الإکرام و أتوب إلیه»لم یکتب علیه شیء و إن مضت سبع ساعات و لم یتبعها بحسنه و استغفار قال صاحب الحسنات لصاحب السّیّئات،اکتب علی الشّقیّ المحروم.
باب التّوبه
[٢٩4٩]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن معاویه بن وهب قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إذا تاب العبد توبه نصوحا أحبّه اللّه فستر علیه فی الدّنیا و الآخره،فقلت:و کیف یستر علیه؟قال:ینسی ملکیه ما کتبا علیه من الذّنوب و یوحی إلی جوارحه:اکتمی علیه ذنوبه و یوحی إلی بقاع الأرض:اکتمی ما کان یعمل علیک من الذّنوب،فیلقی اللّه حین یلقاه و لیس شیء یشهد علیه بشیء من الذّنوب.
[٢٩5٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی أیّوب الخزّاز،عن محمّد بن مسلم،عن أحدهما علیهما السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: فَمَنْ جٰاءَهُ
ص :١٩٨
است که در هرکس باشد هنگام ورود به پیشگاه خدا،پس از آنها نابود نشود جز آنکه شایستۀ هلاکت باشد:بنده آهنگ کارخوب کند و انجامش دهد که اگر انجامش نمی داد،خداوند برای او به سبب نیکی قصدش،یک نیکی می نوشت و اگر آن را به جا آورد،خداوند برای او ده نیکی بنویسد و بنده قصد کاربد کند که اگر انجامش ندهد،چیزی برایش نوشته نشود و اگر انجام دهد تا هفت ساعت فرصت دهند و فرشته کارهای نیک به فرشته کارهای بد که در دست چپ است، بگوید:شتاب نکن،امید است در پی آن،کار خوب کند که آن را از بین ببرد.همانا خداوند فرازمند می فرماید:زیرا خوبی ها بدی ها را از بین می برد[هود(١١):
١١4]یا آنکه آمرزش خواهد.پس اگر بنده گوید:«استغفر اللّه الذی لا اله الاّ هو عالم الغیب و الشهاده،العزیز الحکیم،الغفور الرحیم،ذو الجلال و الاکرام و اتوب الیه»؛ (آمرزش می خواهم از خداوندی که شایسته پرستشی جز او نیست.دانای نهان و عیان است.گرامی و حکیم است.آمرزنده و رحمت گر است.باشکوه و با کرامت است و به سوی او برمی گردم)چیزی برای او نوشته نشود و اگر هفت ساعت بگذرد و کار نیکی در پی آن نکند و آمرزش هم نخواهد،فرشته نیکی ها به فرشته بدی ها بگوید:بنویس برای این بدبخت درمانده از خوبی.
[٢٩4٩]١-معاویه بن وهب گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:هرگاه بنده ای توبۀ خالص کند،خدا او را دوست بدارد و در دنیا و واپسین روز برای او پرده پوشی کند.عرض کردم:چگونه برای او پرده پوشی کند؟فرمود:دو فرشته گمارده شده هرچه از گناهان برایش نوشته اند از یادشان ببرد و به اعضای بدنش وحی کند:گناهان او را پنهان دارید و به تکه های زمین وحی کند که آنچه از گناهان روی شما انجام داده است،پنهان دارید.پس خداوند را هنگام ملاقات دیدار کند در حالی که چیزی نیست به ضرر او بر گناهانش گواهی دهد.
[٢٩5٠]٢-محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام روایت کند که درباره فرمایش خداوند بزرگ و گرامی«پس هرکس اندرزی از جانب پروردگارش
ص :١٩٩
مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهیٰ فَلَهُ مٰا سَلَفَ قال:الموعظه التّوبه.
[٢٩5١]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن الفضیل،عن أبی الصّبّاح الکنانیّ قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: «یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّٰهِ تَوْبَهً نَصُوحاً» قال:یتوب العبد من الذّنب ثمّ لا یعود فیه.
قال محمّد بن الفضیل:سألت عنها أبا الحسن علیه السّلام فقال:یتوب من الذّنب ثمّ لا یعود فیه و أحبّ العباد إلی اللّه تعالی المفتّنون التّوّابون.
[٢٩5٢]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی أیّوب،عن أبی بصیر،قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّٰهِ تَوْبَهً نَصُوحاً قال:هو الذّنب الّذی لا یعود فیه أبدا،قلت:و أیّنا لم یعد؟فقال:یا أبا محمّد،إنّ اللّه یحبّ من عباده المفتّن التّوّاب.
[٢٩5٣]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابنا رفعه قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ أعطی التّائبین ثلاث خصال لو أعطی خصله منها جمیع أهل السّماوات و الأرض لنجوا بها قوله عزّ و جلّ: إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ التَّوّٰابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ فمن أحبّه اللّه لم یعذّبه و قوله: اَلَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ... وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنٰا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تٰابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذٰابَ الْجَحِیمِ* رَبَّنٰا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنّٰاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبٰائِهِمْ وَ أَزْوٰاجِهِمْ وَ ذُرِّیّٰاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ* وَ قِهِمُ السَّیِّئٰاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئٰاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ
ص :٢٠٠
بدو رسید و از[رباخواری]بازایستاد،آنچه گذشته از آن اوست»[بقره(٢):٢٧5] فرمود:مقصود از اندرز،توبه باشد.
[٢٩5١]٣-ابو الصباح کنانی گوید:از امام صادق علیه السّلام درباره فرمایش خدای فرازمند که:«ای کسانی که ایمان آورده اید!به درگاه خدا توبه ای راستین کنید.»[تحریم (66):٨]،پرسیدم،فرمود:بنده از گناه توبه کند و سپس به آن بازگشت نکند.
[٢٩5٢]4-ابو بصیر گوید:به حضرت صادق علیه السّلام آیه«ای کسانی که ایمان آورده اید!به درگاه خدا توبه ای راستین کنید»را عرض کردم،فرمود:گناهی است که هیچ گاه به آن بازنگردد.عرض کردم:کدام یک از ما است که بازگشت نمی کند؟ فرمود:ای ابا محمد،همانا خداوند بندگان گرفتار(در گناه)بسیار توبه کننده را دوست دارد.
[٢٩5٣]5-ابن ابی عمیر از برخی از یاران در حدیث مرفوعی(که سند آن به معصوم می رسد)روایت کند که(معصوم علیه السّلام)فرمود:به راستی خداوند فرازمند به توبه کنندگان سه ویژگی بخشیده است که اگر یکی از آنها را به همه آسمانیان و زمینیان می بخشید،به سبب آن رهایی می یافتند.گفتار خدای بزرگ و گرامی است که:«همانا خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست می دارد».پس هرکس را خدا دوست بدارد،کیفرش ندهد و دیگر فرمایش اوست که:«کسانی که عرش[خدا]را حمل می کنند و آنها که پیرامون آنند،به سپاس پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که گرویده اند طلب آمرزش می کنند:پروردگارا،رحمت و دانش تو بر هرچیز احاطه دارد؛کسانی را که توبه کرده و راه تو را دنبال کرده اند،ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار.پروردگارا،آنان را در باغ های جاوید که وعده شان داده ای با هرکه از پدران و همسران و فرزندانشان که به صلاح آمده اند،داخل کن؛زیرا تو خود ارجمند و حکیمی و آنان را از بدی ها نگاه دار و هرکه را که در آن روز از بدی ها حفظ کنی،البته رحمتش کرده ای؛و این همان کامیابی بزرگ است».[مؤمن(4٠):٧-٩].
ص :٢٠١
وَ ذٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ، و قوله عزّ و جلّ: وَ الَّذِینَ لاٰ یَدْعُونَ مَعَ اللّٰهِ إِلٰهاً آخَرَ وَ لاٰ یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّٰهُ إِلاّٰ بِالْحَقِّ وَ لاٰ یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذٰلِکَ یَلْقَ أَثٰاماً* یُضٰاعَفْ لَهُ الْعَذٰابُ یَوْمَ الْقِیٰامَهِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهٰاناً* إِلاّٰ مَنْ تٰابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صٰالِحاً فَأُوْلٰئِکَ یُبَدِّلُ اللّٰهُ سَیِّئٰاتِهِمْ حَسَنٰاتٍ وَ کٰانَ اللّٰهُ غَفُوراً رَحِیماً.
[٢٩54]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن العلاء،عن محمّد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
یا محمّد بن مسلم،ذنوب المؤمن إذا تاب منها مغفوره له فلیعمل المؤمن لما یستأنف بعد التّوبه و المغفره،أما و اللّه إنّها لیست إلاّ لأهل الإیمان،قلت:
فإن عاد بعد التّوبه و الاستغفار من الذّنوب و عاد فی التّوبه؟!فقال:یا محمّد بن مسلم،أتری العبد المؤمن یندم علی ذنبه و یستغفر منه و یتوب ثمّ لا یقبل اللّه توبته؟قلت؟فإنّه فعل ذلک مرارا یذنب ثمّ یتوب و یستغفر[اللّه]،فقال:
کلّما عاد المؤمن بالاستغفار و التّوبه عاد اللّه علیه بالمغفره و إنّ اللّه غفور رحیم،یقبل التّوبه و یعفو عن السّیّئات،فإیّاک أن تقنّط المؤمنین من رحمه اللّه.
[٢٩55]٧-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن ابن فضّال،عن ثعلبه بن میمون،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: إِذٰا مَسَّهُمْ طٰائِفٌ مِنَ الشَّیْطٰانِ تَذَکَّرُوا فَإِذٰا هُمْ مُبْصِرُونَ قال:هو العبد یهمّ بالذّنب ثمّ یتذکّر فیمسک فذلک قوله:«تذکّروا فإذا هم مبصرون.»
[٢٩56]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه، عن أبی عبیده الحذّاء قال:
سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:إنّ اللّه تعالی أشدّ فرحا بتوبه عبده من رجل أضلّ
ص :٢٠٢
و فرمایش خداوند عزّتمند که(و کسانی اند که با خدا معبودی دیگر نمی خوانند و کسی را که خدا[خونش را]حرام کرده است جز به حق نمی کشند و زنا نمی کنند و هرکس اینها را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد*برای او در روز قیامت،عذاب دوچندان می شود و پیوسته در آن خوار می ماند*مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند.پس خداوند بدی هایشان را به نیکی ها تبدیل می کند و خدا همواره آمرزندۀ مهربان است)[فرقان(قدس سرّهم ٢):6٨-٧٠].
[٢٩54]6-محمد بن مسلم گوید:امام باقر علیه السّلام فرمود:ای محمد بن مسلم!هر گاه مؤمن از گناهانش توبه کند،آمرزیده است و باید آنچه پس از توبه و آمرزش دوباره شروع می کند،کار نیک انجام دهد.هرآینه به خدا سوگند،این فضیلت نیست مگر برای اهل ایمان.عرض کردم:اگر پس از توبه و طلب آمرزش از گناهان،دوباره گناه کند و به توبه برگردد؟فرمود:ای محمد بن مسلم!آیا باور داری که بنده مؤمن از گناهش پشیمان گردد و از آن آمرزش خواهد و توبه کند، سپس خداوند توبه اش را نپذیرد؟گفتم:راستش چند بار این کار را کرده است.
گناه انجام می دهد،سپس توبه می کند و از خدا آمرزش می خواهد.فرمود:هر وقت مؤمن به طلب آمرزش و توبه برگردد،خداوند نیز به آمرزش او بازگردد و همانا خداوند آمرزنده رحمت گر است.توبه پذیر و درگذرنده از بدی ها است.
پس مبادا مؤمنان را از رحمت خدا ناامید سازی.
[٢٩55]٧-ابو بصیر گوید:از امام صادق علیه السّلام درباره فرمایش خدای فرازمند که:
(چون وسوسه ای از جانب شیطان به دینشان رسد[خدا را]به یادآورند و به ناگاه بینا شوند)[اعراف(٧):٢٠١]پرسیدم،فرمود:او بنده ای است که آهنگ گناه می کند، سپس خدا را یادآور می شود و خودداری می کند و این است.گفتارش:(به یاد آورند و به ناگاه بینا شوند).
[٢٩56]٨-ابو عبیده حذّاء گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:همانا خداوند
ص :٢٠٣
راحلته و زاده فی لیله ظلماء فوجدها،فاللّه أشدّ فرحا بتوبه عبده من ذلک الرّجل براحلته حین وجدها.
[٢٩5٧]٩-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن إسماعیل،عن عبد اللّه بن عثمان،عن أبی جمیله قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ اللّه یحبّ العبد المفتّن التّوّاب و من لم یکن ذلک منه کان أفضل.
[٢٩5٨]١٠-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن النّعمان،عن محمّد بن سنان،عن یوسف[بن]أبی یعقوب بیّاع الأرزّ عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
سمعته یقول:التّائب من الذّنب کمن لا ذنب له و المقیم علی الذّنب و هو مستغفر منه کالمستهزئ.
[٢٩5٩]١١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد جمیعا،عن ابن محبوب،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ أوحی إلی داود علیه السّلام أن ائت عبدی دانیال فقل له:إنّک عصیتنی فغفرت لک و عصیتنی فغفرت لک و عصیتنی فغفرت لک،فإن أنت عصیتنی الرّابعه لم أغفر لک.فأتاه داود علیه السّلام فقال:یا دانیال،إنّنی رسول اللّه إلیک و هو یقول لک:إنّک عصیتنی فغفرت لک و عصیتنی فغفرت لک و عصیتنی فغفرت لک:فإن أنت عصیتنی الرّابعه لم أغفر لک،فقال له دانیال:قد أبلغت یا نبیّ اللّه.فلمّا کان فی السّحر قام دانیال فناجی ربّه فقال:یا ربّ،إنّ داود نبیّک أخبرنی عنک أنّنی قد عصیتک فغفرت لی و عصیتک فغفرت لی و عصیتک فغفرت لی و أخبرنی عنک أنّنی إن عصیتک الرّابعه لم تغفر لی،فو عزّتک لئن لم تعصمنی لأعصینّک ثمّ لأعصینّک ثمّ لأعصینّک.
ص :٢٠4
فرازمند به توبه بنده اش شادتر است از مردی که در شب تار،شتر و توشۀ خود را گم و سپس آنها را پیدا کرده است،پس خداوند به توبه بنده اش از حالت مردی که شتر گم شده اش را پیدا کرده،شادتر باشد.
[٢٩5٧]٩-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند بندۀ گرفتار(گناه)و بسیار توبه کننده را دوست دارد و آنکه گناه نکرده،بهتر است(از کسی که گناه کند و سپس توبه نماید).
[٢٩5٨]١٠-جابر گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:توبه کار از گناه بسان کسی باشد که گناه ندارد و آنکه در گناه پایدار ماند با اینکه آمرزش خواهد،مانند مسخره چی است.
[٢٩5٩]١١-امام باقر علیه السّلام فرمود:خدای بزرگ و گرامی به حضرت داود علیه السّلام وحی کرد که نزد بنده ام دانیال علیه السّلام برو و به او بگو:تو مرا نافرمانی کردی و من تو را آمرزیدم و نافرمانی کردی و آمرزیدم و(دوباره)نافرمانی کردی و من آمرزیدم، پس اگر مرتبه چهارم مرا نافرمانی کنی،نیامرزمت.حضرت داود نزد دانیال آمد و فرمود:ای دانیال!من فرستادۀ خدا به سوی تو هستم و او به تو می فرماید:تو مرا نافرمانی کردی و من تو را آمرزیدم و تو مرا نافرمانی کردی و من تو را آمرزیدم و تو مرا نافرمانی کردی و تو را آمرزیدم و اگر بار چهارم سرکشی کنی، تو را نمی بخشم.دانیال به او گفت:ای پیامبر خدا،پیام را رساندی.چون هنگامۀ سحر شد،دانیال برخاست و با پروردگارش نیایش کرد و گفت:پروردگارا،همانا پیامبرت داود از طرف تو مرا آگاهاند که من از تو نافرمانی کردم و تو مرا آمرزیدی و دوباره سرکشی کردم و تو بخشیدی و باز نافرمانی نمودم و تو از من گذشتی و از سوی تو به من خبر داد که اگر بار چهارم نافرمانیت کنم،مرا نخواهی بخشید؛پس سوگند به عزّتت که اگر مرا نگه نداری،هر آینه نافرمانیت کنم، دوباره نافرمانیت کنم و باز نافرمانی کنم.
ص :٢٠5
[٢٩6٠]١٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن موسی بن القاسم، عن جدّه الحسن بن راشد،عن معاویه بن وهب قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إذا تاب العبد توبه نصوحا أحبّه اللّه فستر علیه، فقلت:و کیف یستر علیه؟قال:ینسی ملکیه ما کانا یکتبان علیه و یوحی[اللّه] إلی جوارحه و إلی بقاع الأرض أن اکتمی علیه ذنوبه،فیلقی اللّه عزّ و جلّ حین یلقاه و لیس شیء یشهد علیه بشیء من الذّنوب.
[٢٩6١]١٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ یفرح بتوبه عبده المؤمن إذا تاب کما یفرح أحدکم بضالّته إذا وجدها.
باب الاستغفار من الذّنب
[٢٩6٢]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن حمران،عن زراره قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ العبد إذا أذنب ذنبا أجّل من غدوه إلی اللّیل، فإن استغفر اللّه لم یکتب علیه.
[٢٩6٣]٢-عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر و أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن أبی أیّوب،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من عمل سیّئه أجّل فیها سبع ساعات من النّهار،فإن قال:«أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم»ثلاث مرّات لم تکتب علیه.
[٢٩64]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،و أبو علیّ الأشعریّ و محمّد بن یحیی
ص :٢٠6
[٢٩6٠]١٢-معاویه بن وهب گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هرگاه بنده ای توبه خالص کند،خداوند او را دوست بدارد و بر او پرده پوشی کند.
عرض کردم:چگونه برای او پرده پوشی کند؟فرمود:دو فرشته گمارده شده هر چه برایش نوشته اند از یاد ببرید و خداوند به اعضای بدنش و به تکّه های زمین وحی می کند که گناهانش را پنهان دارید.پس خداوند فرازمند را هنگام ملاقات دیدار کند در حالی که چیزی نیست به ضرر او بر گناهانش گواهی دهد.
[٢٩6١]١٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند به توبه بنده مؤمنش آن گاه که توبه کند،شاد می شود؛هم چنان که یکی از شما شاد می گردد وقتی گم شده اش را بیابد.
[٢٩6٢]١-زراره گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:بنده هرگاه گناهی کند،از بامداد تا شب فرصت دارد؛پس اگر از خدا آمرزش خواست،آن گناه بر او نوشته نشود.
[٢٩6٣]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکس کار بدی انجام دهد،هفت ساعت از روز درباره آنها فرصت داده شود،پس اگر سه بار بگوید:استغفر اللّه الذی لا اله الاّ هو الحیّ القیّوم(آمرزش خواهم از خدایی که شایسته پرستشی جز او نیست و زنده و پاینده است)[آن بدی]بر او نوشته نشود.
[٢٩64]٣-نیز حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه بندۀ مؤمن گناه کند،خداوند
ص :٢٠٧
جمیعا،عن الحسین بن إسحاق،عن علیّ بن مهزیار،عن فضاله بن أیّوب،عن عبد الصّمد بن بشیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
العبد المؤمن إذا أذنب ذنبا أجلّه اللّه سبع ساعات،فإن استغفر اللّه لم یکتب علیه شیء و إن مضت السّاعات و لم یستغفر کتبت علیه سیّئه؛و إنّ المؤمن لیذکّر ذنبه بعد عشرین سنه حتّی یستغفر ربّه فیغفر له و إنّ الکافر لینساه من ساعته.
[٢٩65]4-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد،عن غیر واحد،عن أبان، عن زید الشّحّام،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یتوب إلی اللّه عزّ و جلّ فی کلّ یوم سبعین مرّه،فقلت:
أکان یقول:أستغفر اللّه و أتوب إلیه؟قال:لا و لکن کان یقول:أتوب إلی اللّه،قلت:
إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان یتوب و لا یعود و نحن نتوب و نعود،فقال:اللّه المستعان.
[٢٩66]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبی أیّوب،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من عمل سیّئه أجّل فیها سبع ساعات من النّهار،فإن قال:أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم و أتوب إلیه»ثلاث مرّات لم تکتب علیه.
[٢٩6٧]6-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن علیّ بن عقبه بیّاع الأکسیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ المؤمن لیذنب الذّنب فیذکّر بعد عشرین سنه فیستغفر اللّه منه فیغفر له و إنّما یذکّره لیغفر له؛و إنّ الکافر لیذنب الذّنب فینساه من ساعته
[٢٩6٨]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن محبوب، عن هشام بن سالم،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ما من مؤمن یقارف فی یومه و لیلته أربعین کبیره فیقول و هو نادم:
ص :٢٠٨
به او هفت ساعت فرصت دهد،پس اگر از خدا آمرزش خواست،چیزی برایش نوشته نشود و اگر این ساعت ها گذشت و آمرزش نخواست برای او یک بدی بنویسند و همانا مؤمن پس از بیست سال گناهش را به یاد آورد تا از پروردگارش آمرزش خواهد،خدا او را ببخشد و کافر همان ساعت آن را به فراموشی سپارد.
[٢٩65]4-زید شحام از حضرت امام صادق علیه السّلام روایت کند که فرمود:رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-هر روز هفتاد مرتبه به درگاه خدای بزرگ و گرامی توبه می کرد.عرض کردم:آیا«استغفر اللّه و اتوب الیه»؛می فرمود؟فرمود:
نه؛ولی می فرمود:اتوب الی اللّه(به خدا بازمی گردم و توبه می کنم).گفتم:همانا رسول خدا توبه می کرد و(به گناه)باز نمی گشت؛ولی ما توبه می کنیم و باز می گردیم.فرمود:خدا یاری کننده است.
[٢٩66]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس کار بدی انجام دهد،هفت ساعت از روز فرصت داده شود،پس اگر سه بار بگوید:استغفر اللّه الّذی لا اله الاّ هو الحیّ القیّوم و اتوب الیه؛(آمرزش می خواهم از خدایی که شایسته پرستشی جز او نیست و زنده و پاینده است و به او توبه می کنم)برایش گناهی نوشته نشود.
[٢٩6٧]6-امام ششم حضرت صادق فرمود:همانا مؤمن گناهی مرتکب شود و پس از بیست سال یادآور شود و از خدا آمرزش خواهد،خداوند او را ببخشد و جز این نیست که خدا به یادش آورد تا او را ببخشد و کافر گناهی انجام دهد و از همان ساعت آن را به فراموشی سپارد.
[٢٩6٨]٧-امام صادق علیه السّلام فرمود:هیچ مؤمنی نباشد که در شبانه روز،چهل گناه
ص :٢٠٩
«أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم بدیع السّماوات و الأرض ذو الجلال و الإکرام و أسأله أن یصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن یتوب علیّ» إلاّ غفرها اللّه عزّ و جلّ له و لا خیر فیمن یقارف فی یوم أکثر من أربعین کبیره.
[٢٩6٩]٨-عنه،عن عدّه من أصحابنا،رفعوه قالوا:
قال:لکلّ شیء دواء و دواء الذّنوب الاستغفار.
[٢٩٧٠]٩-أبو علیّ الأشعریّ و محمّد بن یحیی جمیعا،عن الحسین بن إسحاق و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن علیّ بن مهزیار،عن النّضر بن سوید،عن عبد اللّه بن سنان،عن حفص قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:ما من مؤمن یذنب ذنبا إلاّ أجّله اللّه عزّ و جلّ سبع ساعات من النّهار،فإن هو تاب لم یکتب علیه شیء و إن هو لم یفعل کتب [اللّه]علیه سیّئه،فأتاه عبّاد البصریّ فقال له:بلغنا أنّک قلت:ما من عبد یذنب ذنبا إلاّ أجّله اللّه عزّ و جلّ سبع ساعات من النّهار؟فقال:لیس هکذا قلت و لکنّی قلت:ما من مؤمن و کذلک کان قولی.
[٢٩٧١]١٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن عمّار بن مروان قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من قال:«أستغفر اللّه»مائه مرّه فی[کلّ]یوم غفر اللّه عزّ و جلّ له سبعمائه ذنب و لا خیر فی عبد یذنب فی[کلّ]یوم سبعمائه ذنب.
باب فیما أعطی اللّه عزّ و جلّ آدم علیه السّلام وقت التّوبه
[٢٩٧٢]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل بن درّاج، عن ابن بکیر،عن أبی عبد اللّه أو عن أبی جعفر علیهما السّلام قال:
ص :٢١٠
بزرگ انجام دهد و در حالت پشیمانی بگوید:استغفر اللّه الّذی لا اله الاّ هو الحیّ القیّوم بدیع السّماوات و الارض ذا الجلال و الاکرام و أسأله أن یصلّی علی محمد و آل محمد و ان یتوب علیّ؛(آمرزش می خواهم از خدایی که شایسته پرستشی جز او نیست و زنده و پاینده است.پدیدآورنده آسمان ها و زمین و باشکوه و باکرامت است و از او می خواهم که بر محمد و خاندانش درود فرستد و توبه مرا بپذیرد)جز اینکه خدای فرازمند او را بیامرزد و کسی که روزی بیشتر از چهل گناه بزرگ انجام دهد در او چیزی نیست.
[٢٩6٩]٨-عده ای از اصحاب در حدیث مرفوعی از معصوم علیه السّلام روایت کنند که فرمود:برای هر چیزی دارویی است و داروی گناهان،آمرزش خواهی باشد.
[٢٩٧٠]٩-حفص گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هیچ مؤمنی نیست که گناهی انجام دهد،مگر اینکه خدا بزرگ و گرامی هفت ساعت از روز به او فرصت دهد؛پس اگر توبه کرد،چیزی بر او نوشته نشود و اگر انجامش نداد، خداوند برای او یک بدی بنویسد.عبّاد بصری نزد حضرت آمد و گفت:به ما رسیده است که شما فرموده اید:هیچ بنده ای نیست که گناهی انجام دهد مگر اینکه خدای بزرگ و گرامی هفت ساعت از روز به او فرصت دهد؟فرمود:من چنین نگفتم،بلکه گفتم:هیچ مؤمنی نیست و گفته من چنین بوده است.
[٢٩٧١]١٠-حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود:هرکس روزی صد بار«استغفر اللّه»بگوید،خداوند فرازمند هفتصد گناهش را بیامرزد و در بنده ای که روزی هفتصد گناه انجام می دهد،خیری نیست.
[٢٩٧٢]١-ابن بکیر از حضرت صادق یا حضرت باقر علیهما السّلام روایت کند که فرمود:
ص :٢١١
إنّ آدم علیه السّلام قال:یا ربّ،سلّطت علیّ الشّیطان و أجریته منّی مجری الدّم فاجعل لی شیئا،فقال:یا آدم،جعلت لک أنّ من همّ من ذرّیّتک بسیّئه لم تکتب علیه،فإن عملها کتبت علیه سیّئه؛و من همّ منهم بحسنه فإن لم یعملها کتبت له حسنه،فإن هو عملها کتبت له عشرا،قال:یا ربّ زدنی،قال:جعلت لک أنّ من عمل منهم سیّئه ثمّ استغفر غفرت له،قال:یا ربّ زدنی،قال:جعلت لهم التّوبه أو قال:بسطت لهم التّوبه حتّی تبلغ النّفس هذه،قال:یا ربّ حسبی.
[٢٩٧٣]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عمّن ذکره، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من تاب قبل موته بسنه قبل اللّه توبته؛ثمّ قال:إنّ السّنه لکثیره،من تاب قبل موته بشهر قبل اللّه توبته؛ثمّ قال إنّ الشّهر لکثیر، من تاب قبل موته بجمعه قبل اللّه توبته؛ثمّ قال:إنّ الجمعه لکثیر،من تاب قبل موته بیوم قبل اللّه توبته،ثمّ قال:إنّ یوما لکثیر،من تاب قبل أن یعاین قبل اللّه توبته.
[٢٩٧4]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إذا بلغت النّفس هذه و أهوی بیده إلی حلقه لم یکن للعالم توبه و کانت للجاهل توبه.
[٢٩٧5]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن معاویه بن وهب قال:
خرجنا إلی مکّه و معنا شیخ متألّه متعبّد لا یعرف هذا الأمر یتمّ الصّلاه فی الطّریق و معه ابن أخ له مسلم.فمرض الشّیخ فقلت لابن أخیه:لو عرضت هذا
ص :٢١٢
همانا آدم عرض کرد:پروردگارا،شیطان را بر من چیره ساختی و بسان خون در (رگ های)من روان کردی،پس برای من چیزی قرار بده.فرمود:ای آدم!برایت مقرّر کردم که هرکس از فرزندانت آهنگ کاربد کند برای نوشته نشود و اگر انجامش دهد،یک بدی برای او نوشته شود و آنکه از آنان آهنگ کارنیکی کرد، اگرچه انجامش هم نداد،برایش یک نیکی نوشته شود و اگر عمل کند،ده نیکی برایش نوشته شود.عرض کرد:پروردگارا،برایم بیفزا.فرمود:برایت مقرّر ساختم که هرکه از آنان کار بدی کند و سپس آمرزش خواهد،او را ببخشایم.
گفت:پروردگارا،برایم بیفزا.فرمود:توبه را برای آنان قرار دادم؛یا فرمود:توبه را برای ایشان گستراندم تا اینکه نفس به اینجا(گلوگاه)رسد.گفت:پروردگارا، برایم بس است.
[٢٩٧٣]٢-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:هرکس یک سال پیش از مرگش توبه کند،خداوند توبه اش را بپذیرد؛سپس فرمود:البته یک سال زیاد باشد.هرکه یک ماه پیش از مرگش توبه کند،خدا توبه اش را پذیرا باشد؛سپس فرمود:که همانا یک ماه بیشتر است،هرکس یک هفته پیش از مرگش توبه نماید،خداوند توبه اش را بپذیرد؛سپس فرمود:البته یک هفته هم زیاد باشد.هرکه یک روز پیش از مرگش توبه کند،خدا توبه اش را پذیرا باشد، سپس فرمود:هرآینه یک روز هم زیاد است،آنکه پیش از دیدار مرگ(فرشته مرگ)توبه کند،خداوند پذیرای توبه اش است.
[٢٩٧4]٣-امام باقر علیه السّلام فرمود:هرگاه نفس به اینجا رسید-و با دستش به گلوی خود اشاره کرد-برای دانشمند توبه نباشد و برای نادان توبه است.
[٢٩٧5]4-معاویه بن وهب گوید:(سالی)به طرف مکّه حرکت کردیم و همراه ما پیری خداپرست و عبادت پیشه بود که این امر(امامت)را نمی دانست(و شیعه نبود)و در راه نماز را تمام می خواند.برادرزاده مسلمانش(شیعی)هم همراه او بود،آن پیر بیمار شد و من به برادرزاده اش عرض کردم:اگر این امر(مذهب شیعه)
ص :٢١٣
الأمر علی عمّک لعلّ اللّه أن یخلّصه،فقال کلّهم:دعوا الشّیخ حتّی یموت علی حاله فإنّه حسن الهیئه.فلم یصبر ابن أخیه حتّی قال له:یا عمّ،إنّ النّاس ارتدّوا بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم إلاّ نفرا یسیرا و کان لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام من الطّاعه ما کان لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و کان بعد رسول اللّه الحقّ و الطّاعه له،قال:فتنفّس الشّیخ و شهق و قال:أنا علی هذا و خرجت نفسه.فدخلنا علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فعرض علیّ بن السّریّ هذا الکلام علی أبی عبد اللّه علیه السّلام،فقال:هو رجل من أهل الجنّه،قال له علیّ بن السّریّ:إنّه لم یعرف شیئا من هذا غیر ساعته تلک!قال:
فتریدون منه ماذا؟قد دخل و اللّه الجنّه.
باب اللّمم
[٢٩٧6]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قلت له:أرأیت قول اللّه عزّ و جلّ:« اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبٰائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوٰاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ »؟قال:هو الذّنب یلمّ به الرّجل فیمکث ما شاء اللّه ثمّ یلمّ به بعد.
[٢٩٧٧]٢-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن العلاء،عن محمّد بن مسلم،عن أحدهما علیهما السّلام قال:
قلت له: اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبٰائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوٰاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ قال:الهنه بعد الهنه،أی الذّنب بعد الذّنب یلمّ به العبد.
[٢٩٧٨]٣-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن إسحاق بن عمّار قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:ما من مؤمن إلاّ و له ذنب یهجره زمانا ثمّ یلمّ به و ذلک
ص :٢١4
را به عمویت پیشنهاد می کردی،شاید خداوند رهایی اش دهد.همه همراهان گفتند:پیرمرد را واگذارید تا به حال خود بمیرد؛زیرا حال خوبی دارد؛ولی برادرزاده اش تاب نیاورد تا اینکه گفت:ای عمو!مردم پس از رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-(از دین)برگشتند مگر عده اندکی و حقّ علی بن ابی طالب علیه السّلام بسان رسول خدا بود که فرمانبری گردد و پس از رسول خدا،حق و پیروی از آن او بود.گوید:آن پیرمرد دمی برآورد و ناله ای زد و گفت:من هم بر این عقیده ام و جانش از تن بیرون آمد.ما به خدمت امام صادق علیه السّلام وارد شدیم و علی بن سرّی،سخن پیرمرد را به حضرت عرض کرد.حضرت فرمود:او مردی از بهشتیان است.علی بن سری گفت:آن پیرمرد جز همان ساعت،چیزی از مذهب شیعه نمی دانست؟فرمود:از او چه چیز دیگر می خواهید؟به خدا سوگند که به بهشت وارد شد.
[٢٩٧6]١-محمد مسلم گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:نظر شما فرمایش خدای فرازمند که(آنان که از گناهان کبیره و اعمال زشت به جز صغیره دوری می کنند) [نجم(5٣):٣٢]چیست؟فرمود:لمم،گناهی است که شخص به آن دست آلاید و سپس تا مدتی که خدا خواهد دست بردارد و دوباره پس از آن اقدام کند.
[٢٩٧٧]٢-محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام روایت کند که از آن حضرت(تفسیر)«کسانی که از گناهان کبیره و اعمال زشت به جز صغیره دوری می کنند».را پرسیدم،فرمود:مقصود از لمم،چیرگی پس چیرگی گناه است؛یعنی گناه پس از گناه که بنده به آن نزدیک شود.
[٢٩٧٨]٣-اسحاق عمّار گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:هیچ مؤمنی نیست جز اینکه گناهی دارد و برای مدتی از آن کناره می گیرد،سپس به آن دست می آلاید
ص :٢١5
قول اللّه عزّ و جلّ:«إلاّ اللّمم»و سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبٰائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوٰاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ قال:الفواحش:الزّنی و السّرقه؛و اللّمم:
الرّجل یلمّ بالذّنب فیستغفر اللّه منه.
[٢٩٧٩]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن الحارث بن بهرام،عن عمرو بن جمیع قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من جاءنا یلتمس الفقه و القرآن و تفسیره فدعوه و من جاءنا یبدی عوره قد سترها اللّه فنحّوه؛فقال له رجل من القوم:جعلت فداک و اللّه إنّنی لمقیم علی ذنب منذ دهر أرید أن أتحوّل عنه إلی غیره فما أقدر علیه،فقال:له إن کنت صادقا فإنّ اللّه یحبّک و ما یمنعه أن ینقلک منه إلی غیره إلاّ لکی تخافه.
[٢٩٨٠]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حریز،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ما من ذنب إلاّ و قد طبع علیه عبد مؤمن یهجره الزّمان ثمّ یلمّ به و هو قول اللّه عزّ و جلّ:« اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبٰائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوٰاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ »قال:اللّمّام:
العبد الّذی یلمّ الذّنب بعد الذّنب لیس من سلیقته،أی من طبیعته.
[٢٩٨١]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد جمیعا،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ المؤمن لا یکون سجیّته الکذب و البخل و الفجور و ربّما ألمّ من ذلک شیئا لا یدوم علیه،قیل:فیزنی؟قال:نعم و لکن لا یولد له من تلک النّطفه.
ص :٢١6
و این است گفتار خدای بزرگ و گرامی:«جز گناهان کوچک».از آن حضرت درباره فرمایش خداوند فرازمند پرسیدم که«کسانی که از گناهان کبیره و اعمال زشت به جز صغیره دوری می کنند».فرمود:فاحشه ها(کارهای بسیار زشت)، زنا و دزدی است و لمم،کسی است که به گناه دست زند و سپس از آن از درگاه خداوند آمرزش خواهد.
[٢٩٧٩]4-عمرو بن جمیع گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس نزد ما آید و فقه و قرآن و تفسیر آن را جویا شود،از او دست بردارید(تا فرابگیرد)و آنکه نزد ما آید تا فاش سازد عیبی را که خدا پوشانده است،پس او را دور کنید.یکی از آن مردم عرض کرد:قربانت گردم؛به خدا سوگند،همانا من دیرزمانی است که بر گناه مداومت دارم و می خواهم از آن گناه به کار دیگری روی گردانم؛ولی بر آن ناتوانم.حضرت فرمود:اگر تو راست گو هستی،پس خداوند دوستت دارد و چیزی جلوگیرش نشده که تو را از آن کار به کار دیگری ببرد جز اینکه (بخواهد)از او بترسی.
[٢٩٨٠]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:هیچ گناهی نیست مگر اینکه بنده مؤمنی بدان مایل شده که مدتی از آن کناره گیرد و سپس به آن دست زند و این است فرمایش خداوند فرازمند:
«کسانی که از گناهان کبیره و اعمال زشت به جز صغیره دوری می کنند».فرمود:
منظور از لمّام،بنده ای است که به گناهی پس از گناهی مرتکب شود که هماهنگ با سرشت او یعنی طبیعت او نیست.
[٢٩٨١]6-علی بن رئاب گوید:شنیدم که حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:همانا خوی و سرشت مؤمن؛دروغ و خسّت و هرزگی نباشد و چه بسا به چیزی از آنها دست آلاید؛ولی بر آنها نپاید.عرض شد:پس زنا می کند؟فرمود:آری؛ولی از آن نطفه فرزندی زاده نشود.
ص :٢١٧
باب فی أنّ الذّنوب ثلاثه
[٢٩٨٢]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عبد الرّحمن بن حمّاد،عن بعض أصحابه،رفعه قال:
صعد أمیر المؤمنین علیه السّلام بالکوفه المنبر فحمد اللّه و أثنی علیه ثمّ قال:أیّها النّاس،إنّ الذّنوب ثلاثه،ثمّ أمسک فقال له حبّه العرنیّ،یا أمیر المؤمنین قلت:
الذّنوب ثلاثه ثمّ أمسکت؟!فقال:ما ذکرتها إلاّ و أنا أرید أن أفسّرها و لکن عرض لی بهر حال بینی و بین الکلام،نعم الذّنوب ثلاثه:فذنب مغفور و ذنب غیر مغفور و ذنب نرجو لصاحبه و نخاف علیه،قال:یا أمیر المؤمنین،فبیّنها لنا.قال:نعم أمّا الذّنب المغفور فعبد عاقبه اللّه علی ذنبه فی الدّنیا فاللّه أحلم و أکرم من أن یعاقب عبده مرّتین.و أمّا الذّنب الّذی لا یغفر فمظالم العباد بعضهم لبعض،إنّ اللّه تبارک و تعالی إذا برز لخلقه أقسم قسما علی نفسه فقال:و عزّتی و جلالی لا یجوزنی ظلم ظالم و لو کفّ بکفّ و لو مسحه بکفّ و لو نطحه ما بین القرناء إلی الجمّاء،فیقتصّ للعباد بعضهم من بعض حتّی لا تبقی لأحد علی أحد مظلمه ثمّ یبعثهم للحساب.و أمّا الذّنب الثّالث فذنب ستره اللّه علی خلقه و رزقه التّوبه منه،فأصبح خائفا من ذنبه راجیا لربّه،فنحن له کما هو لنفسه،نرجو له الرّحمه و نخاف علیه العذاب.
[٢٩٨٣]٢-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن ابن بکیر، عن زراره،عن حمران قال:
سألت أبا جعفر علیه السّلام عن رجل أقیم علیه الحدّ فی الرّجم أیعاقب[علیه]فی الآخره؟قال:إنّ اللّه أکرم من ذلک.
ص :٢١٨
[٢٩٨٢]١-عبد الرحمن بن حمّاد در حدیثی مرفوع از برخی از یارانش گوید:
امیر مؤمنان علیه السّلام در کوفه بالای منبر رفت و خداوند را سپاس گفت و ستایش کرد، سپس فرمود:ای مردم!هرآینه گناهان سه قسم اند.سپس حضرت دم فروبست.
حبّه عرنّی گفت:ای امیر مؤمنان،گفتی که گناهان سه قسم اند و سپس دم فروبستی؟ فرمود:آنها را یاد نکردم جز اینکه می خواستم شرحشان دهم؛ولی تنگی نفسی برایم رخ داد که میان من و سخنم فاصله انداخت.آری،گناهان سه قسم اند:گناهی که آمرزیده شود،گناهی که آمرزیده نشود و گناهی که بر مرتکب آن امیدوار و بیمناکم.
عرض کرد:ای امیر مؤمنان،آنها را برای ما بیان کنید.فرمود:آری؛امّا گناه آمرزیده،از آن بنده ای باشد که خداوند او را به سبب گناهش در دنیا کیفر دهد و خدا بردبارتر و کریم تر از آن است که بنده خود را دو بار کیفر دهد و امّا گناه آمرزیده نشده، ستم های بعضی از بندگان نسبت به برخی دیگر است.همانا خداوند پرخیر و برتر آن گاه که(به وسیله پیامبران)بر آفریدگانش آشکار شد،به خودش سوگند یاد کرده و فرمود:به عزّت و شوکتم سوگند که ستم هیچ ستم کاری از من نگذرد(بر من پوشیده نماند)گرچه زدن مشتی به مشتی دیگر یا مالیدن دستی به دستی باشد و گرچه شاخ زدن شاخ داری به بی شاخی باشد،پس برای بندگان از یکدیگر قصاص گیرد تا آنجا که ستم کسی بر کسی(بدون کیفر)باقی نماند،سپس آنها را برای حساب رسی برانگیزد و امّا گناه سوم،گناهی است که خداوند آن را بر بندگانش نهان داشته است و توبۀ از آن را بر گناهکار روزی کرد به طوری که از گناهش ترسان و به پروردگارش امیدوار شد،پس ما برای او آن چنان هستیم که او برای خودش است.برای او امید رحمت داریم و از کیفرش ترسناکیم.
[٢٩٨٣]٢-حمران گوید:از امام باقر علیه السّلام از مردی پرسیدم که(زنای با زن شوهردار کرده است)و حدّ بر اجرا و سنگسار شده است.آیا در روز واپسین کیفر می شود؟فرمود:همانا خداوند کریم تر از آن است.
ص :٢١٩
باب تعجیل عقوبه الذّنب
[٢٩٨4]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان،عن حمزه بن حمران،عن أبیه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ إذا کان من أمره أن یکرم عبدا و له ذنب ابتلاه بالسّقم،فإن لم یفعل ذلک له ابتلاه بالحاجه،فإن لم یفعل به ذلک شدّد علیه الموت لیکافیه بذلک الذّنب،قال:و إذا کان من أمره أن یهین عبدا و له عنده حسنه صحّح بدنه،فإن لم یفعل به ذلک وسّع علیه فی رزقه،فإن هو لم یفعل ذلک به هوّن علیه الموت لیکافیه بتلک الحسنه.
[٢٩٨5]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إسماعیل بن إبراهیم،عن الحکم بن عتیبه قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ العبد إذا کثرت ذنوبه و لم یکن عنده من العمل ما یکفّرها ابتلاه بالحزن لیکفّرها.
[٢٩٨6]٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:قال اللّه عزّ و جلّ:و عزّتی و جلالی لا أخرج عبدا من الدّنیا و أنا أرید أن أرحمه حتّی أستوفی منه کلّ خطیئه عملها،إمّا بسقم فی جسده و إمّا بضیق فی رزقه و إمّا بخوف فی دنیاه،فإن بقیت علیه بقیّه شدّدت علیه عند الموت و عزّتی و جلالی لا أخرج عبدا من الدّنیا و أنا أرید أن أعذّبه حتّی أوفّیه کلّ حسنه عملها إمّا بسعه فی رزقه و إمّا بصحّه فی جسمه و إمّا بأمن فی دنیاه،فإن بقیت علیه بقیّه هوّنت علیه بها الموت.
ص :٢٢٠
[٢٩٨4]١-امام باقر علیه السّلام فرمود:همانا خداوند عزّتمند هرگاه بخواهد بنده ای را که دارای گناهی است گرامی بدارد،به بیماری گرفتارش کند و اگر این کار را نکند،نیازمندش سازد و باز اگر این کار را نکند،مرگ را بر او سخت گیرد تا بدان سبب،گناهش را تلافی کند.فرمود:و هرگاه بخواهد بنده ای را که کار نیکی در نزدش دارد،خوار سازد،تنش را تندرست گرداند و اگر این کار را برای او نکند، روزیش را فراوان گرداند و باز اگر این کار را نکند،مرگش را آسان گیرد تا به سبب آن کار نیک پاداشش دهد.
[٢٩٨5]٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه گناه بنده ای بسیار شود و هیچ کردار (نیک)نداشته باشد که آنها را تلافی کند،خداوند او را به اندوه گرفتار سازد تا بر آنها کفّاره باشد.
[٢٩٨6]٣-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:خداوند فرازمند فرمود:به عزت و شوکتم سوگند که بنده ای را از دنیا بیرون نبرم در حالی که می خواهم رحمتش کنم تا هر گناه و کار اشتباهی که انجام داده،یا با بیماری تنش یا تنگی روزی اش یا ترس در دنیایش جبران کنم و اگر چیزی هم بماند، هنگامه مرگ بر او سخت گیرم؛و به عزت و شوکتم سوگند که بنده ای را از دنیا بیرون نبرم در حالی که می خواهم کیفرش دهم تا هر کار نیکی که انجام داده،یا با فراوانی روزی اش یا با تندرستی تنش یا با آسودگی خاطر در دنیایش جبران کنم و اگر چیزی باقی بماند،مرگ را برای او آسان گیرم.
ص :٢٢١
[٢٩٨٧]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن محبوب، عن هشام بن سالم،عن أبان بن تغلب قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ المؤمن لیهوّل علیه فی نومه فیغفر له ذنوبه و إنّه لیمتهن فی بدنه فیغفر له ذنوبه.
[٢٩٨٨]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن السّریّ بن خالد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إذا أراد اللّه عزّ و جلّ بعبد خیرا عجّل له عقوبته فی الدّنیا و إذا أراد بعبد سوءا أمسک علیه ذنوبه حتّی یوافی بها یوم القیامه.
[٢٩٨٩]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن الحسن بن شمّون،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن،عن مسمع بن عبد الملک،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مٰا أَصٰابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ :لیس من التواء عرق و لا نکبه حجر و لا عثره قدم و لا خدش عود إلاّ بذنب و لما یعفو اللّه أکثر،فمن عجّل اللّه عقوبه ذنبه فی الدّنیا فإنّ اللّه عزّ و جلّ أجلّ و أکرم و أعظم من أن یعود فی عقوبته فی الآخره.
[٢٩٩٠]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن العبّاس بن موسی الورّاق،عن علیّ الأحمسیّ،عن رجل،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما یزال الهمّ و الغمّ بالمؤمن حتّی ما یدع له ذنبا.
[٢٩٩١]٨-عنه،عن أحمد بن محمّد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن أبی عمیر،عن الحارث بن بهرام،عن عمرو بن جمیع قال:
ص :٢٢٢
[٢٩٨٧]4-حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا مؤمن در خوابش(به سبب دیدن خواب هولناک)ترسانیده شود،پس گناهانش(به واسطه همان ترس) آمرزیده گردد و به راستی که تنش(با کار)به رنج و زحمت افتد،پس گناهانش بخشیده شود.
[٢٩٨٨]5-امام ششم علیه السّلام فرمود:هرگاه خداوند فرازمند خوبی بنده ای را خواهد،برای کیفر دادنش در دنیا شتاب کند و هرگاه بدی بنده ای را بخواهد، گناهانش را برای او نگه دارد تا در روز رستاخیز به او بدهد.
[٢٩٨٩]6-امام صادق علیه السّلام فرمود که حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام درباره فرمایش خدای بزرگ و گرامی که(و آنچه از رنج به شما می رسد به سبب چیزی که خودتان به دست آورده اید در حالی که از بسیاری هم می گذرد.)[شورا(4٢):٣٠]فرمود:هیچ پیچش رگی و برخورد به سنگی و لغزش گامی و خراش چوبی نیست مگر به سبب گناه و البته آنچه خداوند می بخشد،بیشتر باشد؛پس آنکه را خداوند برای کیفر دادن گناهش در دنیا شتابید،آن خداوند فرازمند،والاتر و گرامی تر و بزرگوارتر از آن است که دوباره او را در روز واپسین کیفر دهد.
[٢٩٩٠]٧-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:پیوسته غم و اندوه گریبان گیر مؤمن باشد تا برای او گناهی به جا نگذارند.
[٢٩٩١]٨-عمر جمیع گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:همانا بندۀ
ص :٢٢٣
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ العبد المؤمن لیهتمّ فی الدّنیا حتّی یخرج منها و لا ذنب علیه.
[٢٩٩٢]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن علیّ الأحمسیّ، عن رجل،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
لا یزال الهمّ و الغمّ بالمؤمن حتّی ما یدع له من ذنب.
[٢٩٩٣]١٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن معاویه بن وهب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:قال اللّه عزّ و جلّ:ما من عبد أرید أن أدخله الجنّه إلاّ ابتلیته فی جسده،فإن کان ذلک کفّاره لذنوبه و إلاّ شدّدت علیه عند موته حتّی یأتینی و لا ذنب له ثمّ أدخله الجنّه.و ما من عبد أرید أن أدخله النّار إلاّ صحّحت له جسمه،فإن کان ذلک تماما لطلبته عندی و إلاّ آمنت خوفه من سلطانه،فإن کان ذلک تماما لطلبته عندی و إلاّ وسّعت علیه فی رزقه،فإن کان ذلک تماما لطلبته عندی و إلاّ هوّنت علیه موته حتّی یأتینی و لا حسنه له عندی ثمّ أدخله النّار.
[٢٩٩4]١١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن أورمه،عن النّضر بن سوید،عن درست بن أبی منصور،عن ابن مسکان،عن بعض أصحابنا،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
مرّ نبیّ من أنبیاء بنی إسرائیل برجل بعضه تحت حائط و بعضه خارج منه قد شعّثته الطّیر و مزّقته الکلاب،ثمّ مضی فرفعت له مدینه فدخلها فإذا هو بعظیم من عظمائها میّت علی سریر مسجّی بالدّیباج حوله المجمر فقال:
یا ربّ،أشهد أنّک حکم عدل لا تجور،هذا عبدک لم یشرک بک طرفه عین أمتّه
ص :٢٢4
مؤمن در دنیا اندوهگین گردد تا اینکه از دنیا رخت بربندد و گناهی برایش نباشد.
[٢٩٩٢]٩-امام باقر علیه السّلام فرمود:پیوسته غم و اندوه گریبان گیر مؤمن باشد تا گناهی برای او به جا نگذارند.
[٢٩٩٣]١٠-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:خداوند فرازمند فرمود:هر بنده ای را که بخواهم به بهشت وارد کنم،در تنش گرفتارش نمایم،پس اگر همان پوشاننده(کفّاره)گناهانش شود(او را بس است)وگرنه هنگام مرگش بر او سخت گیرم تا اینکه بدون گناه نزدم آید،سپس او را به بهشت ببرم و هر بنده ای را که بخواهم به دوزخ ببرم،تنش را تندرست سازم،پس اگر همان پایان طلبش از من باشد(او را بس است)وگرنه او را از ترس سلطانش ایمن سازم،پس اگر همان پایان طلبش از من باشد(که او را بس باشد)وگرنه روزیش فراوان کنم،پس اگر آن پایان طلبش از من باشد(بس است)وگرنه هنگام مرگ بر او آسان گیرم تا اینکه بدون داشتن نیکی در نزدم،پیش من آید و سپس او را به دوزخ ببرم.
[٢٩٩4]١١-امام باقر علیه السّلام فرمود:یکی از پیامبران بنی اسرائیل به مردی گذر کرد که قسمتی از بدنش زیر دیوار و قسمتی دیگر بیرون از آن بود که پرندگان او را از هم پراکنده و سگان(تنش را)دریده بودند؛سپس از آنجا گذشت و شهری پدیدار گشت و وارد شهر شد و دید که یکی از بزرگان آن شهر مرده و روی تختی نهاده شده و با پارچه ابریشمین کفن شده است و دور آن منقل های عود است،پس گفت:پروردگارا،گواهی می دهم که تو حاکم دادگری هستی و ستم نکنی.آن بنده تو است که چشم به هم زدنی به تو شرک نورزیده بود و آن گونه میراندی
ص :٢٢5
بتلک المیته و هذا عبدک لم یؤمن بک طرفه عین أمتّه بهذه المیته؟!فقال:
عبدی أنا کما قلت حکم عدل لا أجور،ذلک عبدی کانت له عندی سیّئه أو ذنب أمتّه بتلک المیته لکی یلقانی و لم یبق علیه شیء و هذا عبدی کانت له [عندی]حسنه فأمتّه بهذه المیته لکی یلقانی و لیس له عندی حسنه.
[٢٩٩5]١٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن أبی الصّبّاح الکنانیّ قال:
کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فدخل علیه شیخ فقال:یا أبا عبد اللّه،أشکو إلیک ولدی و عقوقهم و إخوانی و جفاهم عند کبر سنّی،فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا هذا، إنّ للحقّ دوله و للباطل دوله و کلّ واحد منهما فی دوله صاحبه ذلیل و إنّ أدنی ما یصیب المؤمن فی دوله الباطل العقوق من ولده و الجفاء من إخوانه و ما من مؤمن یصیبه شیء من الرّفاهیه فی دوله الباطل إلاّ ابتلی قبل موته إمّا فی بدنه و إمّا فی ولده و إمّا فی ماله حتّی یخلّصه اللّه ممّا اکتسب فی دوله الباطل و یوفّر له حظّه فی دوله الحقّ،فاصبر و أبشر.
باب فی تفسیر الذّنوب
[٢٩٩6]١-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أحمد بن محمّد،عن العبّاس بن العلاء،عن مجاهد،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
الذّنوب الّتی تغیّر النّعم البغی و الذّنوب الّتی تورث النّدم القتل و الّتی تنزل النّقم الظّلم و الّتی تهتک السّتر شرب الخمر و الّتی تحبس الرّزق الزّنا و الّتی تعجّل الفناء قطیعه الرّحم و الّتی تردّ الدّعاء و تظلم الهواء عقوق الوالدین.
[٢٩٩٧]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن إسحاق بن عمّار قال:
ص :٢٢6
و این هم بندۀ تو است که چشم به هم زدنی به تو ایمان نیاورده بود و این گونه میراندی؟خداوند فرمود:بنده ام!آن سان که تو گفتی،من حاکمی دادگر هستم و ستم نکنم.آن بنده ام کردار بد یا گناهی نزد من داشت.به آن صورت میراندمش تا در حالی که مرا دیدار می کند،چیزی برای او به جای نماند و این بنده ام کردار نیکی نزد من داشت.به این صورت میراندمش تا در حالی که دیدارم می کند پیش من نیکی نداشته باشد.
[٢٩٩5]١٢-ابو الصبّاح کنانی گوید:نزد امام صادق علیه السّلام بودم که پیرمردی بر آن حضرت وارد شد و عرض کرد:ای ابا عبد اللّه،از فرزندانم و سرپیچی آنها و از برادرانم و ستمکاری آنها در این سالخوردگی ام به شما شکایت آورده ام.
حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:ای پیرمرد!همانا حق دولتی دارد و برای باطل هم دولتی است و هرکدام در دولت رفیقش خوار است و همانا کمتر چیزی که مؤمن در دولت باطل گرفتار آن می شود،سرپیچی فرزندان و ستمکاری برادران است و هیچ مؤمنی در دولت باطل آسایش نبیند جزاینکه پیش از مرگش یا درباره فرزندان یا درباره دارایی اش گرفتار شود تا خداوند او را از آنچه در دولت باطل به دست آورده،رها سازد و بهره اش را در دولت حق فراوان کند؛پس بردباری کن و مژده گیر.
[٢٩٩6]١-امام صادق علیه السّلام فرمود:گناهانی که نعمت ها را دگرگون سازند،تجاوز و ستم(به دیگران)است و گناهانی که موجب پشیمانی اند،کشتن است و آنهایی که بلاها فرود آورد،ستم است و آنهایی که پرده دری کنند،شراب خواری است و آن گناهانی که روزی را بند آورند،زنا می باشد و آنهایی که نابودی را زود رسانند،قطع رحم است و آنهایی که دعا را برگردانند و فضا را تیره وتار سازند، سرپیچی از پدر و مادر است.
[٢٩٩٧]٢-اسحاق عمار گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:همواره پدرم
ص :٢٢٧
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:کان أبی علیه السّلام یقول نعوذ باللّه من الذّنوب الّتی تعجّل الفناء و تقرّب الآجال و تخلی الدّیار و هی قطیعه الرّحم و العقوق و ترک البرّ.
[٢٩٩٨]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أیّوب بن نوح أو بعض أصحابه عن أیّوب، عن صفوان بن یحیی قال:حدّثنی بعض أصحابنا،قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا فشا أربعه:ظهرت أربعه إذا فشا الزّنا ظهرت الزّلزله و إذا فشا الجور فی الحکم احتبس القطر و إذا خفرت الذّمّه أدیل لأهل الشّرک من أهل الإسلام و إذا منعت الزّکاه ظهرت الحاجه.
باب نادر
[٢٩٩٩]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن عبد العزیز العبدیّ،عن ابن أبی یعفور قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال اللّه عزّ و جلّ:إنّ العبد من عبیدی المؤمنین لیذنب الذّنب العظیم ممّا یستوجب به عقوبتی فی الدّنیا و الآخره،فأنظر له فیما فیه صلاحه فی آخرته فأعجّل له العقوبه علیه فی الدّنیا لأجازیه بذلک الذّنب و أقدّر عقوبه ذلک الذّنب و أقضیه و أترکه علیه موقوفا غیر ممضی و لی فی إمضائه المشیئه و ما یعلم عبدی به،فأتردّد فی ذلک مرارا علی إمضائه ثمّ أمسک عنه فلا أمضیه کراهه لمساءته وحیدا عن إدخال المکروه علیه،فأتطوّل علیه بالعفو عنه و الصّفح محبّه لمکافاته لکثیر نوافله الّتی یتقرّب بها إلیّ فی لیله و نهاره،فأصرف ذلک البلاء عنه و قد قدّرته و قضیته و ترکته موقوفا و لی فی إمضائه المشیئه،ثمّ أکتب له عظیم أجر نزول ذلک البلاء و أدّخره و أوفّر
ص :٢٢٨
می فرمود:از گناهانی به خداوند پناه می بریم که نابودی را زود رسانند و مرگ ها را نزدیک سازند و خانه ها را ویران کنند و آن قطع رحم و سرپیچی فرزندان و وا گذاردن نیکی است.
[٢٩٩٨]٣-حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:آن گاه که چهار چیز انتشار یابد، چهار چیز دیگر پدیدار گردد:هرگاه زنا شایع شد،زلزله پیدا شود و هرگاه حکم به ناحق انتشار یابد،باران بند آید و وقتی پیمان با ذمّی ها(کفاری که در ذمّه اسلام اند)شکسته شود،مشرکان بر مسلمانان حکومت کنند و آن گاه که زکات پرداخت نشود،نیازمندی پدید آید.
[٢٩٩٩]١-ابن ابو یعفور گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که خداوند عزّتمند فرموده است:همانا بنده ای از بندگان مؤمنم گناهی بزرگ می کند،از آن گناهانی که سزاوار کیفر من در دنیا و آخرت است و من به صلاحش در آخرت می نگرم و کیفرش را در دنیا پیش می اندازم و برای آن گناه مجازاتش می کنم،یا کیفرش را اندازه گرفته،حکمش را می دهم و رهایش کرده،اجرایش نمی کنم و آن را به خواست خودم وامی گذارم در حالی که بنده ام آن را نمی داند.آن گاه چندین بار در اجرایش دودل می شوم و سپس از آن دست می کشم و اجرایش نمی کنم؛زیرا ناخرسندی او را دوست نمی دارم.پس از ناخرسند کردن او رو می گردانم.و با عفو بخشایش از او می گذرم؛زیرا او را به جهت نافله های بسیارش که در شبانه روز برای من انجام می داد دوست می دارم.پس آن بلا را از او برمی گردانم.
با آن که برایش مقدّر کرده،حکمش را داده ام،اجرایش را رها کرده،آن را به خواست خودم واگذار می کنم.سپس پاداش بزرگ فرودآمدن آن بلا بر او را برایش می نویسم و ذخیره می کنم و پاداش اش را افزون می کنم تا او بلا را نفهمد
ص :٢٢٩
له أجره و لم یشعر به و لم یصل إلیه أذاه و أنا اللّه الکریم الرّءوف الرّحیم.
باب نادر أیضا
[٣٠٠٠]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن ابن بکیر قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مٰا أَصٰابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ، فقال هو: وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ قال:قلت:لیس هذا أردت أرأیت ما أصاب علیّا و أشباهه من أهل بیته علیهما السّلام من ذلک؟فقال إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان یتوب إلی اللّه فی کلّ یوم سبعین مرّه من غیر ذنب.
[٣٠٠١]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن محبوب،عن علیّ بن رئاب قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مٰا أَصٰابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ أرأیت ما أصاب علیّا و أهل بیته من بعده هو بما کسبت أیدیهم و هم أهل بیت طهاره معصومون؟فقال:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان یتوب إلی اللّه و یستغفره فی کلّ یوم و لیله مائه مرّه من غیر ذنب،إنّ اللّه یخصّ أولیاءه بالمصائب لیأجرهم علیها من غیر ذنب.
[٣٠٠٢]٣-علیّ بن إبراهیم،رفعه قال:
لمّا حمل علیّ بن الحسین صلی اللّه علیهما إلی یزید بن معاویه فأوقف بین یدیه،قال یزید لعنه اللّه: وَ مٰا أَصٰابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ فقال علیّ بن الحسین علیهما السّلام:لیست هذه الآیه فینا إنّ فینا قول اللّه عزّ و جلّ:
مٰا أَصٰابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ فِی أَنْفُسِکُمْ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مِنْ قَبْلِ
ص :٢٣٠
و آزاری به او نرسد.که منم خداوند بخششگر و دلسوز مهربان.
[٣٠٠٠]١-ابن بکیر گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ این آیه پرسیدم:
(و آنچه از رنج به شما می رسد به سبب چیزی است که خودتان به دست آورده اید).
[شورا(4٢):٣٠]
حضرت ادامه دادند:(در حالی که از بسیاری درمی گذرد).[شورا(4٢):٣٠]من عرض کردم:مقصودم این نبود.بفرمایید آیا آنچه به علی و همانندان او از خاندانش علیهم السّلام رسیده،از این مورد است؟فرمودند:همانا رسول خدا در هر روز هفتاد بار به پیشگاه خداوند توبه می کرد بی آن که گناهی کرده باشد.
[٣٠٠١]٢-علی رئاب گفت:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ این آیه(و آنچه از رنج به شما می رسد به سبب چیزی است که خودتان به دست آورده اید.)پرسیدم:بفرمایید آیا آنچه به علی و پس از او به خاندانش علیهم السّلام رسیده به سبب چیزی است که خودشان کرده اند در حالی که آنان خاندان طهارت اند و معصوم اند؟حضرت فرمودند:همانا رسول خدا در هر شبانه روز صدبار به پیشگاه خداوند توبه کرده، از او آمرزش می خواست بی آن که گناهی کرده باشد:همانا خداوند دوستانش را به مصائب،مخصوص کرده است تا بدون گناه پاداششان بدهد.
[٣٠٠٢]٣-علی ابراهیم در حدیثی بی سند گفته است:هنگامی که حضرت سجّاد علیه السّلام را به نزد یزید معاویه برده،در برابر او نگاه داشتند،یزید-خدایش لعنت کند-گفت:(و آنچه از مصیبت به شما می رسد به سبب چیزی است که خودتان به دست آورده اید.)حضرت سجّاد علیه السّلام فرمودند:این آیه دربارۀ ما نیست.بلکه این سخن خداوند عزّتمند دربارۀ ما است:(آنچه از مصیبت به زمین و به جان هاتان می رسد در کتابی است پیش از این که آن ها را به وجود آوریم.که این برای خدا آسان است.)[حدید(5٧):٢٢]
ص :٢٣١
أَنْ نَبْرَأَهٰا إِنَّ ذٰلِکَ عَلَی اللّٰهِ یَسِیرٌ.
باب أنّ اللّه یدفع بالعامل عن غیر العامل
[٣٠٠٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن معبد،عن عبد اللّه بن القاسم،عن یونس بن ظبیان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ اللّه لیدفع بمن یصلّی من شیعتنا عمّن لا یصلّی من شیعتنا و لو أجمعوا علی ترک الصّلاه لهلکوا؛و إنّ اللّه لیدفع بمن یزکّی من شیعتنا عمّن لا یزکّی و لو أجمعوا علی ترک الزّکاه لهلکوا و إنّ اللّه لیدفع بمن یحجّ من شیعتنا عمّن لا یحجّ و لو أجمعوا علی ترک الحجّ لهلکوا و هو قول اللّه عزّ و جلّ: وَ لَوْ لاٰ دَفْعُ اللّٰهِ النّٰاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لٰکِنَّ اللّٰهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعٰالَمِینَ فو اللّه ما نزلت إلاّ فیکم و لا عنی بها غیرکم.
باب أنّ ترک الخطیئه أیسر من طلب التّوبه
[٣٠٠4]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن بعض أصحابه،عن أبی العبّاس البقباق[قال:]
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:ترک الخطیئه أیسر من طلب التّوبه و کم من شهوه ساعه أورثت حزنا طویلا و الموت فضح الدّنیا فلم یترک لذی لبّ فرحا.
باب الاستدراج
[٣٠٠5]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن عبد اللّه بن جندب،عن سفیان بن السّمط قال:
ص :٢٣٢
[٣٠٠٣]١-یونس ظبیان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند به وسیلۀ کسی از شیعیان ما که نماز می گزارد از شیعه ای که نماز نمی گذارد رفع بلا می کند.ولی اگر همگی نماز را ترک کنند نابود می شوند.
و همانا خداوند به سبب شیعه ای که زکات می دهد از شیعه ای که زکات نمی دهد رفع بلا می کند ولی اگر همگی ترک زکات کنند،نابود می شوند.و همانا خداوند به سبب شیعه ای که حجّ می گزارد از شیعه ای که حجّ نمی گذارد رفع بلا می کند ولی اگر همگی حجّ را ترک کنند،نابود می شوند و این سخن خداوند عزّتمند است که فرمود:(و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر پس نمی راند، زمین تباه می گشت ولی خداوند صاحب احسان بر جهانیان است.)[بقره(٢):٢5١]و به خدا سوگند که این جز دربارۀ شما نازل نشده و جز شما را قصد نکرده است.
[٣٠٠4]١-ابو عبّاس بقباق از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:ترک گناه آسان تر از به دنبال توبه رفتن است.و بسا ساعتی هوس که اندوهی دراز به جا می گذارد که مرگ،دنیا را رسوا کرده،برای هیچ خردمندی،شادی نگذاشته است.
[٣٠٠5]١-سفیان سمط روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا
ص :٢٣٣
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ اللّه إذا أراد بعبد خیرا فأذنب ذنبا أتبعه بنقمه و یذکّره الاستغفار و إذا أراد بعبد شرّا فأذنب ذنبا أتبعه بنعمه لینسیه الاستغفار و یتمادی بها و هو قول اللّه عزّ و جلّ: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لاٰ یَعْلَمُونَ بالنّعم عند المعاصی.
[٣٠٠6]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن بعض أصحابه قال:
سئل أبو عبد اللّه علیه السّلام عن الاستدراج فقال:هو العبد یذنب الذّنب فیملی له و تجدّد له عندها النّعم فتلهیه عن الاستغفار من الذّنوب فهو مستدرج من حیث لا یعلم.
[٣٠٠٧]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن عمّار بن مروان،عن سماعه بن مهران قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لاٰ یَعْلَمُونَ قال:هو العبد یذنب الذّنب فتجدّد له النّعمه معه،تلهیه تلک النّعمه عن الاستغفار من ذلک الذّنب.
[٣٠٠٨]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن القاسم بن محمّد،عن سلیمان بن داود المنقریّ،عن حفص بن غیاث،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کم من مغرور بما قد أنعم اللّه علیه و کم من مستدرج بستر اللّه علیه و کم من مفتون بثناء النّاس علیه.
باب محاسبه العمل
[٣٠٠٩]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد
ص :٢٣4
وقتی خدا برای بنده ای خیر بخواهد،چون گناه کند،او را با کیفری دنبال کرده، آمرزش خواهی را به خاطرش می اندازد و چون بدی بنده ای را بخواهد و او گناه بکند،او را با نعمت دنبال می کند تا آمرزش خواهی را از خاطرش بردارد و او آن را ادامه دهد.و این سخن خداوند عزّتمند است که فرمود:(و به تدریج از راهی که نمی دانند گرفتارشان خواهیم کرد.)[اعراف(٧):١٨٢]یعنی به وسیلۀ نعمت در هنگام گناه.
[٣٠٠6]٢-یکی از اصحاب گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ استدراج پرسیدند.حضرت فرمود:استدراج این است که بنده ای گناه کند و آن گاه به او مهلت داده شود و نعمت ها برایش تازه شود تا او را از آمرزش خواهی برای گناهان غافل کند.و او از جایی که نمی داند،گرفتار شود.
[٣٠٠٧]٣-سماعۀ مهران گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ این آیه پرسیدم:(و از جایی که نمی دانند گرفتارشان خواهیم کرد.)حضرت فرمودند:او بنده ای است که وقتی گناه می کند،نعمت ها برایش تازه می شود تا او را از آمرزش خواهی برای گناهان غافل کند.
[٣٠٠٨]4-حفص غیاث روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:بسا کسی که به نعمتی که خداوند به او داده مغرور می شود و بسا کسی که به پرده پوشی خدا گرفتار می شود و بساکسی که با ستایش های مردم فریب می خورد.
[٣٠٠٩]١-ابو حمزه از حضرت سجّاد علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام
ص :٢٣5
جمیعا،عن الحسن بن محبوب،عن علیّ بن رئاب،عن أبی حمزه،عن علیّ بن الحسین علیهما السّلام قال:
کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:إنّما الدّهر ثلاثه أیّام أنت فیما بینهنّ:مضی أمس بما فیه فلا یرجع أبدا،فإن کنت عملت فیه خیرا لم تحزن لذهابه و فرحت بما استقبلته منه و إن کنت قد فرّطت فیه فحسرتک شدیده لذهابه و تفریطک فیه و أنت فی یومک الّذی أصبحت فیه من غد فی غرّه و لا تدری لعلّک لا تبلغه و إن بلغته لعلّ حظّک فیه فی التّفریط مثل حظّک فی الأمس الماضی عنک، فیوم من الثّلاثه قد مضی أنت فیه مفرّط؛و یوم تنتظره لست أنت منه علی یقین من ترک التّفریط و إنّما هو یومک الّذی أصبحت فیه و قد ینبغی لک أن عقلت و فکّرت فیما فرّطت فی الأمس الماضی ممّا فاتک فیه من حسنات ألاّ تکون اکتسبتها و من سیّئات ألاّ تکون أقصرت عنها و أنت مع هذا مع استقبال غد علی غیر ثقه من أن تبلغه و علی غیر یقین من اکتساب حسنه أو مرتدع عن سیّئه محبطه،فأنت من یومک الّذی تستقبل علی مثل یومک الّذی استدبرت، فاعمل عمل رجل لیس یأمل من الأیّام إلاّ یومه الّذی أصبح فیه و لیلته،فاعمل أودع و اللّه المعین علی ذلک.
[٣٠١٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن إبراهیم بن عمر الیمانیّ،عن أبی الحسن الماضی صلوات اللّه علیه قال:
لیس منّا من لم یحاسب نفسه فی کلّ یوم،فإن عمل حسنا استزاد اللّه و إن عمل سیّئا استغفر اللّه منه و تاب إلیه.
[٣٠١١]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن النّعمان،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی النّعمان العجلیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
ص :٢٣6
می فرمود:همانا روزگار سه روز است که تو در میان آن سه روز هستی:دیروز که با آنچه در آن بوده،گذشته است و هرگز بازنمی گردد،که اگر در آن نیکویی کرده باشی برای رفتن اش اندوه نخورده،بلکه برای آنچه از او می رسد،شاد می شوی و اگر در آن کوتاهی کرده ای،برای از دست رفتن آن و کوتاهی ات سخت افسوس می خوری.و تو در همین روزی که به صبحش رسانده ای از فردایت آگاه نیستی و نمی دانی که به فردا می رسی و اگر هم برسی شاید بهره ات از کوتاهی در آن همانند بهره ات در روزی باشد که از تو سپری شده است.پس روزی از آن سه روز سپری شده و تو در آن کوتاهی کرده ای و روزی هم هست که تو منتظرش هستی و یقین نداری که کوتاهی ات را در آن کنار بگذاری.و روز تو روزی است که آن را به صبح رسانده ای و برای تو سزاوار است در چیزی که در دیروز سپری شده بیندیشی،از نیکی هایی که انجامش نداده ای و از زشتی هایی که از آن ها دست نکشیده ای و در این که رو به فردایی داری که اطمینان نداری به آن می رسی و نیز یقین نداری که نیکی ای انجام می دهی یا از زشتی تباه کننده ای دست می کشی.پس تو در روزی هستی که دیروز به انتظارش نشسته بودی،پس چنان مردی عمل کن که گویا از روزگار جز به همین روز و شبی که در آن است امید ندارد.پس یا عمل کن یا ترک کن که خدا بر آن یاری کننده است.
[٣٠١٠]٢-ابراهیم بن عمر یمانی روایت کرده که حضرت کاظم علیه السّلام فرمودند:از ما نیست کسی که هر روز خودش را به حساب نکشد.تا اگر نیکی کرده، افزونی اش را از خداوند بخواهد و اگر گناهی کرده،از خدا آمرزش بخواهد و به پیشگاهش توبه کند.
[٣٠١١]٣-ابو نعمان عجلی روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:ای ابو
ص :٢٣٧
یا أبا النّعمان،لا یغرّنّک النّاس من نفسک فإنّ الأمر یصل إلیک دونهم و لا تقطع نهارک بکذا و کذا فإنّ معک من یحفظ علیک عملک و أحسن فإنّی لم أر شیئا أحسن درکا و لا أسرع طلبا من حسنه محدثه لذنب قدیم.
عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن بعض أصحابنا،عن أبی النّعمان مثله.
[٣٠١٢]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن بعض أصحابنا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال:اصبروا علی الدّنیا فإنّما هی ساعه،فما مضی منه فلا تجد له ألما و لا سرورا و ما لم یجی فلا تدری ما هو و إنّما هی ساعتک الّتی أنت فیها فاصبر فیها علی طاعه اللّه و اصبر فیها عن معصیه اللّه.
[٣٠١٣]5-عنه،عن بعض أصحابنا،رفعه قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:احمل نفسک لنفسک فإن لم تفعل لم یحملک غیرک.
[٣٠١4]6-عنه،رفعه قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام لرجل:إنّک قد جعلت طبیب نفسک و بیّن لک الدّاء و عرّفت آیه الصّحّه و دللت علی الدّواء،فانظر کیف قیامک علی نفسک.
[٣٠١5]٧-عنه،رفعه قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام لرجل،اجعل قلبک قرینا برّا أو ولدا واصلا و اجعل عملک والدا تتّبعه و اجعل نفسک عدوّا تجاهدها و اجعل مالک عاریّه تردّها.
[٣٠١6]٨-[و]عنه،رفعه قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:اقصر نفسک عمّا یضرّها من قبل أن تفارقک،واسع فی فکاکها کما تسعی فی طلب معیشتک،فإنّ نفسک رهینه بعملک.
ص :٢٣٨
نعمان مردم تو را دربارۀ خودت مغرور نکنند؛زیرا جزا به تو می رسد نه به آنان.
و روزت را با چنین و چنان پایان نده؛زیرا به همراهت کسی است که عملت را به زیان تو نگاه می دارد.و نیکی کن؛زیرا من چیزی جبران کننده تر و شتابان تر از نیکی برای گناهی کهنه ندیده ام.
این حدیث با سلسله راویان دیگری نیز روایت شده است.
[٣٠١٢]4-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:در خوشی های دنیا شکیبایی کنید؛زیرا دنیا ساعتی بیش نیست که آنچه از آن گذشته است نه دردی دارد و نه شادی ای.و آنچه هنوز نیامده،تو نمی دانی چیست.
چیزی که هست همین ساعتی است که تو در آن هستی،پس در این ساعت به فرمانبری از خدا و دوری از نافرمانی خدا شکیبایی کن.
[٣٠١٣]5-یکی از اصحاب حدیثی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:خودت را خودت بردار که اگر چنین نکنی،دیگران تو را نخواهند برداشت.
[٣٠١4]6-همو حدیثی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام به مردی فرمودند:
همانا تو را طبیب جان خودت قرارداده اند.بیماری برایت آشکار شده و نشانۀ تندرستی شناسانده شده است و تو به درمان،راهنمایی شده ای.پس بنگر که چگونه برای خودت قیام می کنی.
[٣٠١5]٧-همو حدیثی روایت کرده که آن حضرت به مردی فرمودند:دلت را همدمی نیک یا فرزندی پیونددار کن.عملت را پدری قراربده که او را دنبال می کنی.نفست را دشمنی بدان که با او به جنگ می پردازی و مالت را امانتی بدان که آن را بازخواهی گرداند.
[٣٠١6]٨-و همو حدیثی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
خودت را از آنچه به تو زیان می رساند،بازبدار.پیش از آن که از تو جدا شود.
و در نجات جانت بکوش چنان که در جست وجوی روزی می کوشی؛زیرا جانب در گرو عمل تو است.
ص :٢٣٩
[٣٠١٧]٩-عنه،عن بعض أصحابه،رفعه قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:کم من طالب للدّنیا لم یدرکها و مدرک لها قد فارقها، فلا یشغلنّک طلبها عن عملک و التمسها من معطیها و مالکها فکم من حریص علی الدّنیا قد صرعته و اشتغل بما أدرک منها عن طلب آخرته حتّی فنی عمره و أدرکه أجله.
و قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:المسجون من سجنته دنیاه عن آخرته.
[٣٠١٨]١٠-و عنه،رفعه عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قال إذا أتت علی الرّجل أربعون سنه قیل له:خذ حذرک فإنّک غیر معذور و لیس ابن الأربعین بأحقّ بالحذر من ابن العشرین فإنّ الّذی یطلبهما واحد و لیس براقد،فاعمل لما أمامک من الهول و دع عنک فضول القول.
[٣٠١٩]١١-عنه،عن علیّ بن الحکم،عن حسّان عن زید الشّحّام قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:خذ لنفسک من نفسک،خذ منها فی الصّحّه قبل السّقم و فی القوّه قبل الضّعف و فی الحیاه قبل الممات.
[٣٠٢٠]١٢-عنه،عن علیّ بن الحکم،عن هشام بن سالم،عن بعض أصحابه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ النّهار إذا جاء قال:یا ابن آدم،اعمل فی یومک هذا خیرا أشهد لک به عند ربّک یوم القیامه،فإنّی لم آتک فیما مضی و لا آتیک فیما بقی؛و إذا جاء اللّیل قال مثل ذلک.
[٣٠٢١]١٣-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أحمد بن محمّد، عن شعیب بن عبد اللّه،عن بعض أصحابه،رفعه قال:
جاء رجل إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام فقال:یا أمیر المؤمنین،أوصنی بوجه من
ص :٢4٠
[٣٠١٧]٩-یکی از اصحاب حدیثی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
بسا دنبال کنندۀ دنیا که به آن نرسیده است و به دنیا رسیده ای که از آن جدا شده است.پس جست وجوی دنیا تو را از عملت بازندارد.و دنیا را از عطاکننده و دارندۀ آن بخواه.چه بسا آزمند دنیا که دنیا او را به خاک افکنده و با آنچه به آن رسیده،از جست وجوی آخرت بازمانده است تا عمرش تمام شود و أجلش برسد.
و حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:زندانی کسی است که دنیایش،او را از جست و جوی آخرت بازداشته است.
[٣٠١٨]١٠-همو در حدیثی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:وقتی مردی چهل ساله شود به او می گویند:تو باید مراقب خودت باشی؛زیرا دیگر بهانه ای نداری.ولی مردی چهل ساله به مراقبت کردن سزاوارتر از مردی بیست ساله نیست؛زیرا آنچه به دنبال ایشان است یک چیز است که در خواب هم نیست.پس برای آنچه در پیش داری که هراس است،عمل کرده،زیادی سخن را رها کن.
[٣٠١٩]١١-زید شحّام روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:خودت را از خودت نگاه دار:در تندرستی پیش از بیماری،در توانایی پیش از ناتوانی و در زندگی پیش از مرگ.
[٣٠٢٠]١٢-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا وقتی روز می آید،می گوید:ای پسر آدم در این روزت نیکی انجام بده تا در روز قیامت در پیشگاه پروردگارت به سود تو گواهی بدهم؛زیرا من نه در آنچه سپری شده و نه در آنچه به آمدنش مانده است به نزدت نمی آیم.و چون شب هم بیاید مانند آن را می گوید.
[٣٠٢١]١٣-یکی از اصحاب گفته است:مردی به نزد امیر مؤمنان علیه السّلام آمده، عرض کرد:ای امیر مؤمنان مرا به صورتی از نیکی سفارش کن تا به سبب آن
ص :٢4١
وجوه البرّ أنجو به،قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:أیّها السّائل،استمع ثمّ استفهم ثمّ استیقن ثمّ استعمل و اعلم أنّ النّاس ثلاثه:زاهد و صابر و راغب؛فأمّا الزّاهد فقد خرجت الأحزان و الأفراح من قلبه فلا یفرح بشیء من الدّنیا و لا یأسی علی شیء منها فاته،فهو مستریح و أمّا الصّابر فإنّه یتمنّاها بقلبه فإذا نال منها ألجم نفسه عنها لسوء عاقبتها و شنانها،لو اطّلعت علی قلبه عجبت من عفّته و تواضعه و حزمه و أمّا الرّاغب فلا یبالی من أین جاءته الدّنیا من حلّها أو[من] حرامها و لا یبالی ما دنّس فیها عرضه و أهلک نفسه و أذهب مروءته،فهم فی غمره یضطربون.
[٣٠٢٢]١4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن محمّد بن حکیم،عمّن حدّثه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:لا یصغر ما ینفع یوم القیامه،و لا یصغر ما یضرّ یوم القیامه فکونوا فیما أخبرکم اللّه عزّ و جلّ کمن عاین.
[٣٠٢٣]١5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و علیّ بن محمّد القاسانیّ جمیعا،عن القاسم بن محمّد،عن سلیمان المنقریّ،عن حفص بن غیاث قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إن قدرت أن لا تعرف فافعل و ما علیک ألاّ یثنی علیک النّاس و ما علیک أن تکون مذموما عند النّاس إذا کنت محمودا عند اللّه.
ثمّ قال:قال أبی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام:لا خیر فی العیش إلاّ لرجلین:رجل یزداد کلّ یوم خیرا و رجل یتدارک منیّته بالتّوبه و أنّی له بالتّوبه و اللّه لو سجد حتّی ینقطع عنقه ما قبل اللّه تبارک و تعالی منه إلاّ بولایتنا أهل البیت،ألا و من عرف حقّنا و رجا الثّواب فینا[و]رضی بقوته نصف مدّ فی کلّ یوم و ما ستر عورته و ما أکنّ رأسه و هم و اللّه فی ذلک خائفون وجلون ودّوا أنّه حظّهم من
ص :٢4٢
نجات یابم.امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:ای پرسشگر گوش بسپار،سپس بفهم و سپس یقین کرده،آن گاه به کار ببند و بدان که مردم سه گروه اند:پارسا و شکیبا و آزمند.پارسا که اندوه ها و شادمانی ها از دلش بیرون رفته،نه به چیزی از دنیا شاد می شود و نه به چیزی از دنیا که از دست داده،اندوه می خورد،او آسوده است.و شکیبا که در دل آرزوی دنیا می کند و چون به آن دست یابد،به جهت سرانجام بد و زشتی آن بر نفسش لگام می زند.اگر به دل او آگاه شوی از پاکی اش و فروتنی و دوراندیشی اش شگفت زده می شوی.امّا آزمند که اهمیّت نمی دهد دنیا از کجا به سویش آمده است از حلال یا از حرام.و اهمیّت نمی دهد که آبرویش در آن آلوده شود،جانش را نابود کند و جوانمردی اش از میان برود،که آنان در گردابی سرگردان اند.
[٣٠٢٢]١4-مردی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان-درود خدا بر او-فرمودند:آنچه در روز قیامت سودمند یا زیانمند باشد،کوچک نیست.
پس در آنچه خداوند به شما خبر داده همانند کسی باشید که به چشم دیده است.
[٣٠٢٣]١5-حفص غیاث گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:اگر توانستی که شناخته نشوی چنان کن.چه باکی بر تو است که مردم تو را نستایند و چه باکی است که نزد مردم نکوهیده باشی وقتی نزد خداوند ستوده هستی.سپس فرمودند:پدرم علی ابو طالب علیه السّلام فرموده است:در زندگی خیری نیست مگر برای دو کس.کسی که در هر روز نیکی ای می افزاید و مردی که مرگش را با توبه جبران کند،و کجا توبه تواند کند.به خدا سوگند اگر چنان سجده کند که گردنش بیفتد خداوند پاک و والا جز به سبب ولایت ما خاندان از او نمی پذیرد.آگاه باشید که هرکس حقّ ما را بشناسد و در راه ما امید پاداش داشته باشد به خوراک نیم مدّ در هر روز و پوشانندۀ شرمگاهش و آنچه سرش را می پوشاند خرسند است.و آنان به خدا سوگند در این اندک نیز هراسان و لرزان اند و دوست دارند که بهرۀ شان از دنیا همان باشد و خداوند عزّتمند نیز چنین آنان را وصف کرده و فرموده است:
ص :٢4٣
الدّنیا و کذلک وصفهم اللّه عزّ و جلّ فقال: وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ مٰا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَهٌ أَنَّهُمْ إِلیٰ رَبِّهِمْ رٰاجِعُونَ، ثمّ قال:ما الّذی آتوا آتوا؟و اللّه مع الطّاعه المحبّه و الولایه و هم فی ذلک خائفون،لیس خوفهم خوف شکّ و لکنّهم خافوا أن یکونوا مقصّرین فی محبّتنا و طاعتنا.
[٣٠٢4]١6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن إبراهیم بن مهزم،عن الحکم بن سالم قال:
دخل قوم فوعظهم ثمّ قال:ما منکم من أحد إلاّ و قد عاین الجنّه و ما فیها و عاین النّار و ما فیها إن کنتم تصدّقون بالکتاب.
[٣٠٢5]١٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه قال:
سمعت أبا الحسن علیه السّلام یقول:لا تستکثروا کثیر الخیر و تستقلّوا قلیل الذّنوب فإنّ قلیل الذّنوب یجتمع حتّی یصیر کثیرا و خافوا اللّه فی السّرّ حتّی تعطوا من أنفسکم النّصف و سارعوا إلی طاعه اللّه و اصدقوا الحدیث و أدّوا الأمانه فإنّما ذلک لکم و لا تدخلوا فیما لا یحلّ لکم فإنّما ذلک علیکم.
[٣٠٢6]١٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
سمعته یقول:ما أحسن الحسنات بعد السّیّئات و ما أقبح السّیّئات بعد الحسنات.
[٣٠٢٧]١٩-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن ابن فضّال، عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّکم فی آجال مقبوضه و أیّام معدوده و الموت یأتی بغته،من یزرع خیرا
ص :٢44
(و از آنچه به ایشان داده شده،می دهند در حالی که دل هاشان بیمناک است که به سوی پروردگارشان بازخواهند گشت.)[مؤمنون(٢٣):6٠]سپس حضرت فرمود:چه چیزی به آنان داده شده است؟به خدا سوگند به آنان همراه فرمانبری،این محبّت و ولایت داده شده است و در آن هراسان اند نه که هراسشان،از تردید باشد بلکه می ترسند که در محبّت و فرمانبری از ما کوتاهی بکنند.
[٣٠٢4]١6-حکم سالم گفته است:مردمی به نزد آن حضرت آمدند و حضرت موعظه شان کرده،فرمودند:کسی از شما نیست که بهشت و آنچه را در آن است و دوزخ و آنچه را در آن است به چشم ندیده باشد اگر این کتاب[قرآن]را راست می دانید.
[٣٠٢5]١٧-سماعه گفته است:از حضرت ابو الحسن علیه السّلام شنیدم می فرماید:نیکی زیاد را بسیار نشمارید و گناه اندک را کم نشمارید؛زیرا گناهان اندک جمع شده، بسیار می گردند.و از خدا در نهان بهراسید تا با خودتان انصاف بورزید.به اطاعت خدا شتاب کنید،راستگو باشید و امانت را ادا کنید که همانا آن به سود شما است و در آنچه برای شما حلال نیست،داخل نشوید که به زیان شما است.
[٣٠٢6]١٨-محمّد مسلم گفته است:از حضرت باقر علیه السّلام شنیدم می فرماید:چه زیبا است نیکی پس از گناه و چه زشت است گناه پس از نیکی.
[٣٠٢٧]١٩-مردی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:شما در مدّت هایی
ص :٢45
یحصد غبطه و من یزرع شرّا یحصد ندامه و لکلّ زارع ما زرع و لا یسبق البطیء منکم حظّه و لا یدرک حریص ما لم یقدّر له،من أعطی خیرا فاللّه أعطاه و من وقی شرّا فاللّه وقاه.
[٣٠٢٨]٢٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن بعض أصحابه،عن الحسن بن علیّ بن أبی عثمان،عن واصل،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
جاء رجل إلی أبی ذرّ فقال:یا أبا ذرّ،ما لنا نکره الموت؟فقال:لأنّکم عمرتم الدّنیا و أخربتم الآخره فتکرهون أن تنقلوا من عمران إلی خراب؛فقال له:فکیف تری قدومنا علی اللّه؟فقال:أمّا المحسن منکم فکالغائب یقدم علی أهله و أمّا المسیء منکم فکالآبق یردّ علی مولاه،قال:فکیف تری حالنا عند اللّه؟قال:اعرضوا أعمالکم علی الکتاب،إنّ اللّه یقول: إِنَّ الْأَبْرٰارَ لَفِی نَعِیمٍ* وَ إِنَّ الْفُجّٰارَ لَفِی جَحِیمٍ؛ قال:فقال الرّجل:فأین رحمه اللّه؟قال:رحمه اللّه قریب من المحسنین.قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:و کتب رجل إلی أبی ذرّ رضی اللّه عنه:یا أبا ذرّ،أطرفنی بشیء من العلم،فکتب إلیه أنّ العلم کثیر و لکن إن قدرت أن لا تسیء إلی من تحبّه فافعل،قال:فقال له الرّجل:و هل رأیت أحدا یسیء إلی من یحبّه؟فقال له:نعم،نفسک أحبّ الأنفس إلیک فإذا أنت عصیت اللّه فقد أسأت إلیها.
[٣٠٢٩]٢١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
سمعته یقول:اصبروا علی طاعه اللّه و تصبّروا عن معصیه اللّه فإنّما الدّنیا ساعه،فما مضی فلیس تجد له سرورا و لا حزنا و ما لم یأت فلیس تعرفه،
ص :٢46
معلوم و روزگاری اندک شمار هستید در حالی که مرگ ناگهانی می آید.هرکس نیکی بکارد،غبطه می درود و هرکس بدی بکارد،پشیمانی می درود.و برای هر کشتکاری همان چیزی است که کاشته است.آن که کندرو است بهره اش از او پیش نمی افتد و آزمند به آنچه برایش مقدّر نیست دست نمی یابد.هرکس که به او نیکی ای داده شده،خدا به او داده است و هرکس که از بدی نگاه داشته می شود خدا او را نگاه می دارد.
[٣٠٢٨]٢٠-عبد اللّه سنان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:مردی به نزد ابو ذر آمده،گفت:ای ابو ذر چرا ما مرگ را نمی پسندیم؟او گفت:زیرا شما دنیا را آباد ساخته،آخرت تان را خراب کرده اید بنابراین نمی پسندید که از آبادی به خرابی کوچ کنید.آن مرد گفت:ورودمان به پیشگاه خدا را چگونه می بینی؟ ابو ذر گفت:نیکوکارتان همچون سفرکرده ای است که به سوی خانواده اش باز می گردد و بدکارتان همچون بنده ای فراری است که به نزد سرورش بازگردانده می شود.او گفت:احوالمان را در نزد خداوند چگونه می بینی؟گفت:اعمالتان را بر این کتاب عرضه کنید که خداوند می فرماید:(همانا نیکان در نعمت ها هستند.
و همانا گنهکاران در دوزخ اند.)[انفطار(٨٢):١٣ و ١4]آن مرد گفت:پس رحمت خداوند کجا قرار می گیرد؟ابو ذر گفت:رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است.حضرت صادق علیه السّلام فرمود:و مردی به ابو ذر-خدایش از او خرسند باد- نوشت:ای ابو ذر چیز تازه ای از علم به من عرضه کن.ابو ذر به او نوشت که همانا علم بسیار است ولی اگر توانستی به آن که دوستش داری بدی نکنی،چنان بکن.
آن مرد به او گفت:مگر تو کسی را دیده ای که به آن که دوستش دارد بدی کند؟ ابو ذر گفت:بله،جان تو محبوب ترین جان ها در نزد تو است و وقتی تو خدا را نافرمانی کنی،به او بدی کرده ای.
[٣٠٢٩]٢١-سماعه گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:به فرمانبری از خدا شکیبایی کنید و به نافرمانی نکردن از خدا تاب بیاورید که دنیا ساعتی بیش نیست.آنچه سپری شده،نه شادمانی و نه اندوه دارد و آنچه نیامده آن را نمی شناسید.
ص :٢4٧
فاصبر علی تلک السّاعه الّتی أنت فیها فکأنّک قد اغتبطت.
[٣٠٣٠]٢٢-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن رجل، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال الخضر لموسی علیهما السّلام:یا موسی،إنّ أصلح یومیک الّذی هو أمامک فانظر أیّ یوم هو و أعدّ له الجواب فإنّک موقوف و مسئول و خذ موعظتک من الدّهر فإنّ الدّهر طویل قصیر،فاعمل کأنّک تری ثواب عملک لیکون أطمع لک فی الآخره فإنّ ما هو آت من الدّنیا کما هو قد ولّی منها.
[٣٠٣١]٢٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن یعقوب بن یزید،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قیل لأمیر المؤمنین علیه السّلام:عظنا و أوجز،فقال:الدّنیا حلالها حساب و حرامها عقاب و أنّی لکم بالرّوح و لمّا تأسّوا بسنّه نبیّکم تطلبون ما یطغیکم و لا ترضون ما یکفیکم.
باب من یعیب النّاس
[٣٠٣٢]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد جمیعا،عن ابن أبی نجران،عن عاصم بن حمید،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ أسرع الخیر ثوابا البرّ و إنّ أسرع الشّرّ عقوبه البغی و کفی بالمرء عیبا أن یبصر من النّاس ما یعمی عنه من نفسه أو یعیّر النّاس بما لا یستطیع ترکه أو یؤذی جلیسه بما لا یعنیه.
[٣٠٣٣]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن
ص :٢4٨
پس بر این یک ساعتی که در آن هستید،شکیبایی کنید تا خرسند گردید.
[٣٠٣٠]٢٢-مردی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که حضرت خضر به موسی علیهما السّلام گفت:ای موسی بهترین روز تو همان است که در پیش روی تو است پس ببین که آن کدام روز است و پاسخ آن روز را آماده کن؛زیرا تو را می ایستانند و می پرسند.و پند روزگار را دریاب که روزگار هم دراز و هم کوتاه است.و چنان عمل کن که گویا پاداش عملت را می بینی تا تو را به آخرت آزمندتر کند؛زیرا دنیایی که روی می آورد همان است که پشت کرده بود.
[٣٠٣١]٢٣-مردی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که به امیر مؤمنان علیه السّلام گفتند:ما را اندرز ده ولی کوتاه بگو.فرمود:حلال دنیا حساب دارد و حرامش، کیفر.شما کجا آسوده گردید وقتی به سنّت پیامبرتان اقتدا نکرده اید.به دنبال چیزی می روید که سرکش تان می کند و به آنچه شما را بس است،خرسند نیستید.
[٣٠٣٢]١-ابو حمزۀ ثمالی روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:همانا شتابان ترین خیر به سوی پاداش،نیکی است و شتابان ترین بدی به سوی کیفر، ستم است.و برای مرد همین عیب بس که در مردم چیزی ببیند که در خودش آن را نمی بیند یا مردم را برای آنچه خودش نمی تواند ترک کند نکوهش کند یا هم نشین خود را به سبب چیزی که به او مربوط نیست،آزار کند.
[٣٠٣٣]٢-ابو حمزه از حضرت سجّاد علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا-درود
ص :٢4٩
النّعمان،عن ابن مسکان،عن أبی حمزه قال:
سمعت علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:کفی بالمرء عیبا أن یبصر من النّاس ما یعمی علیه من نفسه و أن یؤذی جلیسه بما لا یعنیه.
[٣٠٣4]٣-محمّد بن یحیی،عن الحسین بن إسحاق،عن علیّ بن مهزیار،عن حمّاد بن عیسی،عن الحسین بن مختار،عن بعض أصحابه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
کفی بالمرء عیبا أن یتعرّف من عیوب النّاس ما یعمی علیه من أمر نفسه،أو یعیب علی النّاس أمرا هو فیه لا یستطیع التّحوّل عنه إلی غیره،أو یؤذی جلیسه بما لا یعنیه.
[٣٠٣5]4-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن أبی عبد الرّحمن الأعرج و عمر بن أبان،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر و علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیه قالا:
إنّ أسرع الخیر ثوابا البرّ و أسرع الشّرّ عقوبه البغی و کفی بالمرء عیبا أن ینظر فی عیوب غیره ما یعمی علیه من عیب نفسه أو یؤذی جلیسه بما لا یعنیه أو ینهی النّاس عمّا لا یستطیع ترکه
باب أنّه لا یؤاخذ المسلم بما عمل فی الجاهلیّه
[٣٠٣6]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن جمیل بن صالح،عن أبی عبیده،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ ناسا أتوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بعد ما أسلموا فقالوا:یا رسول اللّه،أیؤخذ الرّجل منّا بما کان عمل فی الجاهلیّه بعد إسلامه؟فقال لهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:
من حسن إسلامه و صحّ یقین إیمانه لم یؤاخذه اللّه تبارک و تعالی بما عمل
ص :٢5٠
خدا بر او و خاندانش باد-فرمودند:برای مرد همین عیب بس که در مردم چیزی ببیند که همان را در خودش نمی بیند و با چیزی که به او مربوط نیست هم نشین اش را آزار کند.
[٣٠٣4]٣-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:برای مرد همین عیب بس که عیب های مردم را جست وجو کند و همان را در خودش نبیند یا بر مردم چیزی را عیب بگیرد که در خود او هست و نمی تواند از آن بازگردد،یا هم نشین اش را با چیزی که به او مربوط نیست آزار کند.
[٣٠٣5]4-ابو حمزه روایت کرده که حضرت باقر و سجّاد علیهما السّلام فرمودند:همانا شتابان ترین خیر به سوی پاداش نیکی است و شتابان ترین بدی به کیفر،ستم است.و برای مرد همین عیب بس که عیب های دیگران را ببیند و عیب خودش را نبیند یا هم نشین اش را با آنچه به او مربوط نیست آزار کند یا مردم را از چیزی بازدارد که خودش نمی تواند آن را ترک کند.
[٣٠٣6]١-ابو عبیده از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که مردمی پس از این که اسلام آوردند به نزد رسول خدا آمده،عرض کردند:ای رسول خدا آیا کسی از ما پس از اسلام آوردنش برای آنچه در جاهلیّت انجام داده گرفتار می شود؟رسول خدا به آنان فرمود:هرکس که اسلامش نیکو باشد و یقین ایمانش درست،خداوند
ص :٢5١
فی الجاهلیّه و من سخف إسلامه و لم یصحّ یقین إیمانه أخذه اللّه تبارک و تعالی بالأوّل و الآخر.
[٣٠٣٧]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن القاسم بن محمّد الجوهریّ،عن المنقریّ،عن فضیل بن عیاض قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یحسن فی الإسلام أ یؤاخذ بما عمل فی الجاهلیّه؟فقال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أحسن فی الإسلام لم یؤاخذ بما عمل فی الجاهلیّه و من أساء فی الإسلام أخذ بالأوّل و الآخر.
باب أنّ الکفر مع التّوبه لا یبطل العمل
[٣٠٣٨]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب و غیره،عن العلاء بن رزین،عن محمّد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
من کان مؤمنا فعمل خیرا فی إیمانه ثمّ أصابته فتنه فکفر ثمّ تاب بعد کفره کتب له و حوسب بکلّ شیء کان عمله فی إیمانه و لا یبطله الکفر إذا تاب بعد کفره.
باب[المعافین من البلاء]
[٣٠٣٩]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن محبوب[و غیره،]عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ ضنائن یضنّ بهم عن البلاء فیحییهم فی عافیه و یرزقهم فی عافیه و یمیتهم فی عافیه و یبعثهم فی عافیه و یسکنهم الجنّه فی عافیه.
[٣٠4٠]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :٢5٢
پاک و والا به سبب آنچه در جاهلیت انجام داده،او را گرفتار نمی کند.ولی هر کس که اسلامش سست و یقین ایمانش نادرست باشد،خداوند پاک و والا آغاز و پایانش را می گیرد.
[٣٠٣٧]٢-فضیل عیاض گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ مردی که در اسلامش نیکو است پرسیدم:آیا او برای آنچه در جاهلیّت کرده،گرفتار می شود؟ حضرت به نقل از پیامبر گرامی فرمودند:هرکس اسلامش نیکو باشد برای آنچه در جاهلیت انجام داده،گرفتار نمی شود ولی هرکس که بد اسلام باشد به آغاز و پایانش گرفتار می شود.
[٣٠٣٨]١-محمّد مسلم روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس مؤمن باشد و در حال ایمان عمل خیری بکند،سپس دچار فتنه ای گردد و کافر شده،آن گاه پس از کفرش،توبه کند،برایش نوشته می شود و هرچیزی که در حال ایمانش کرده،حساب می شود یعنی کفر آن را باطل نمی کند،اگر پس از کفرش توبه کند.
[٣٠٣٩]١-ابو حمزه روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:همانا برای خداوند عزّتمند خاصّگانی است که به سبب آنان بلا را بازمی دارد تا در سلامت زندگانی شان دهد،در سلامت بمیراند در سلامت روزی شان دهد در سلامت برانگیزد و در سلامت در بهشت سکنایشان دهد.
[٣٠4٠]٢-اسحاق عمّار گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:
ص :٢5٣
سمعته یقول:إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق خلقا ضنّ بهم عن البلاء.خلقهم فی عافیه و أحیاهم فی عافیه و أماتهم فی عافیه و أدخلهم الجنّه فی عافیه.
[٣٠4١]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد جمیعا،عن جعفر بن محمّد،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ للّه عزّ و جلّ ضنائن من خلقه یغذوهم بنعمته و یحبوهم بعافیته و یدخلهم الجنّه برحمته،تمرّ بهم البلایا و الفتن لا تضرّهم شیئا.
باب ما رفع عن الأمّه
[٣٠4٢]١-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أبی داود المسترقّ قال:حدّثنی عمرو بن مروان قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:رفع عن أمّتی أربع خصال:خطأها و نسیانها و ما أکرهوا علیه و ما لم یطیقوا و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ:«ربّنا لا تؤاخذنا إن نسینا أو أخطأنا ربّنا و لا تحمل علینا إصرا کما حملته علی الّذین من قبلنا ربّنا و لا تحمّلنا ما لا طاقه لنا به»و قوله:«إلاّ من أکره و قلبه مطمئنّ بالإیمان.»
[٣٠4٣]٢-الحسین بن محمّد،عن محمّد بن أحمد النّهدیّ،رفعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:وضع عن أمّتی تسع خصال:الخطأ و النّسیان و ما لا یعلمون و ما لا یطیقون و ما اضطرّوا إلیه و ما استکرهوا علیه و الطّیره و الوسوسه فی التّفکّر فی الخلق و الحسد ما لم یظهر بلسان أو ید.
ص :٢54
همانا خداوند عزّتمند آفریدگانی آفریده است که به سبب آنان بلا را برطرف می کند که خداوند آنان را در سلامتی آفریده،در سلامتی زندگانی شان داده،در سلامتی میرانده و در سلامتی به بهشت داخلشان کرد.
[٣٠4١]٣-ابن قدّاح روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند در میان بندگانش خاصّگانی دارد که آنان را با نعمتش غذا می دهد،با عافیت اش به آنان می بخشد،با رحمتش آنان را به بهشت می برد و بلاها و فتنه ها بر آنان می گذرد و زیان شان نمی رساند.
[٣٠4٢]١-عمرو مروان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا -درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمودند:از امّت من چهار چیز برداشته شده است:اشتباه،فراموشی،آنچه بر آن وادار شده اند و آنچه توانایی ندارند.
چنان که خداوند عزّتمند فرمود:(ای پروردگار ما اگر فراموش کرده،یا اشتباه کردیم ما را سرزنش نکن،ای پروردگار ما تکلیف سنگین بر ما قرار نده چنان که بر پیشینیان قرار دادی.پروردگارا آنچه ما تاب آن را نداریم بر ما مقرّر نکن.)[بقره(٢):
٢٨6]و آن جا که فرمود:(مگر کسی که وادار شده است ولی دلش به ایمان آرام است.) [نحل(١6):١٠6].
[٣٠4٣]٢-محمّد بن احمد نهدی در حدیثی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرموده است:از امّت من نه چیز برداشته شد:اشتباه،فراموشی،آنچه نمی دانند،آنچه تاب نمی آورند،آنچه ناچار شده اند،آنچه وادار شده اند،فال بد،وسوسۀ اندیشه در آفرینش و حسد،تا وقتی که به زبان یا دست آشکار نکرده باشند.
ص :٢55
باب أنّ الإیمان لا یضرّ معه سیّئه و الکفر لا ینفع معه حسنه
[٣٠44]١-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن یعقوب بن شعیب قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:هل لأحد علی ما عمل ثواب علی اللّه موجب إلاّ المؤمنین؟قال:لا.
[٣٠45]٢-عنه،عن یونس،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال موسی للخضر علیهما السّلام:قد تحرّمت بصحبتک فأوصنی،قال[له]:الزم ما لا یضرّک معه شیء کما لا ینفعک مع غیره شیء.
[٣٠46]٣-عنه،عن یونس،عن ابن بکیر،عن أبی أمیّه یوسف بن ثابت قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:لا یضرّ مع الإیمان عمل و لا ینفع مع الکفر عمل،ألا تری أنّه قال:«و ما منعهم أن تقبل منهم نفقاتهم إلاّ أنّهم کفروا باللّه و برسوله...و ماتوا و هم کافرون.»
[٣٠4٧]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن فضّال، عن ثعلبه،عن أبی أمیّه یوسف بن ثابت بن أبی سعده،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام[قال]:
قال:الإیمان لا یضرّ معه عمل و کذلک الکفر لا ینفع معه عمل.
[٣٠4٨]5-أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید،عمّن ذکره،عن عبید بن زراره،عن محمّد بن مارد قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:حدیث روی لنا أنّک قلت:إذا عرفت فاعمل ما شئت؟فقال:قد قلت ذلک،قال:قلت:و إن زنوا أو سرقوا أو شربوا الخمر؟ فقال لی:إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون و اللّه ما أنصفونا أن نکون أخذنا بالعمل
ص :٢56
[٣٠44]١-یعقوب شعیب گفت:من به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا جز دربارۀ مؤمنان برای کسی که عملی می کند،پاداشی به عهدۀ خداوند است؟ فرمودند:نه.
[٣٠45]٢-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
موسی به خضر علیهما السّلام گفت:اکنون که از همراهی با تو منع شدم به من سفارشی کن.
خضر به او گفت:همیشه با چیزی که با وجود آن هیچ چیز به تو زیان نمی رساند، همراه باش،چنان که با جز آن هیچ چیزی به تو سود نمی رساند.
[٣٠46]٣-ابو امیّه یوسف ثابت گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هیچ عملی با وجود ایمان زیان نمی رساند و هیچ عملی هم با وجود کفر سودمند نیست.آیا نمی بینی که خداوند فرموده است:(و چه چیزی آنان را باز داشت که بخشش هاشان پذیرفته نشود جز این که به خدا و فرستاده اش کفر ورزیدند...
و مردند در حالی که کافر بودند.)
[٣٠4٧]4-ابو امیّه یوسف ثابت روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
هیچ عملی با وجود ایمان زیان نمی رساند چنان که هیچ عملی با وجود کفر سودمند نیست.
[٣٠4٨]5-محمّد مارد گفته است:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:برای ما حدیثی روایت شده که شما فرموده اید:چون معرفت یافتی،هرچه خواستی بکن؟حضرت فرمودند:آن را گفته ام.من عرض کردم:فرموده ای:و اگرچه زنا کنند یا دزدی کنند یا شراب بنوشند؟به من فرمودند:انّا للّه و انّا الیه راجعون.
به خدا سوگند انصاف نکردند،در این که ما به عملمان گرفتار شویم و از آنان
ص :٢5٧
و وضع عنهم؛إنّما قلت:إذا عرفت فاعمل ما شئت من قلیل الخیر و کثیره فإنّه یقبل منک.
[٣٠4٩]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن محمّد بن الرّیّان بن الصّلت،رفعه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کان أمیر المؤمنین علیه السّلام کثیرا ما یقول فی خطبته:یا أیّها النّاس،دینکم دینکم فإنّ السّیّئه فیه خیر من الحسنه فی غیره و السّیّئه فیه تغفر و الحسنه فی غیره لا تقبل.
هذا آخر کتاب الإیمان و الکفر و الطّاعات و المعاصی من کتاب الکافی و الحمد للّه وحده و صلّی اللّه علی محمّد و آله.
ص :٢5٨
برطرف شود.من گفته ام:چون معرفت یافتی هرآنچه خواستی از نیکی اندک و بسیار بکن.که از تو پذیرفته می شود.
[٣٠4٩]6-محمّد بن ریّان صلت در حدیثی بی سند از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام بسیار در خطبه هایش می فرمود:ای مردم دین تان،دین تان.که گناه در آن بهتر از نیکی در جز آن است.گناه در دین آمرزیده می شود ولی نیکی در غیر دین پذیرفته نمی شود.
این پایان کتاب ایمان و کفر و فرمانبری و نافرمانی از کتاب کافی است.
و سپاس برای خداوند یگانه است.و درود خدا بر محمّد و خاندانش.
ص :٢5٩
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم کتاب الدّعاء باب فضل الدّعاء و الحثّ علیه
[٣٠5٠]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حریز،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبٰادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دٰاخِرِینَ، قال:هو الدّعاء و أفضل العباده الدّعاء،قلت: «إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ لَأَوّٰاهٌ حَلِیمٌ» ؟قال:الأوّاه هو الدّعّاء.
[٣٠5١]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن إسماعیل و ابن محبوب جمیعا،عن حنان بن سدیر،عن أبیه قال:
قلت لأبی جعفر علیه السّلام:أیّ العباده أفضل؟فقال:ما من شیء أفضل عند اللّه عزّ و جلّ من أن یسئل و یطلب ممّا عنده و ما أحد أبغض إلی اللّه عزّ و جلّ ممّن یستکبر عن عبادته و لا یسأل ما عنده.
[٣٠5٢]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن میسّر بن عبد العزیز،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال لی:یا میسّر،ادع و لا تقل:إنّ الأمر قد فرغ منه،إنّ عند اللّه عزّ و جلّ منزله لا تنال إلاّ بمسأله و لو أنّ عبدا سدّ فاه و لم یسأل لم یعط شیئا فسل تعط، یا میسّر إنّه لیس من باب یقرع إلاّ یوشک أن یفتح لصاحبه.
ص :٢6٠
به نام خداوند رحمتگر مهربان
[٣٠5٠]١-زراره از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده که فرموده:خدای عزتمند و شکوهمند فرماید:«همانا آنان که از عبادت و پرستش من سر،فراز دارند و سرکشی کنند زودا که خوار و سرافکنده به دوزخ در آیند»[غافر(4٠):آیۀ 6٠]حضرت فرمود:
مقصود از عبادت دعاست.و برترین عبادت دعا است.عرض کردم:مقصود از «آه کننده»در این آیه چیست که خداوند می فرماید:«همانا ابراهیم بسیار آه کنندۀ[از ترس خدا]و بردبار بود»[توبه(٩):آیۀ ١١4]؟فرمود:آه کننده یعنی بسیار دعاکننده به درگاه پروردگار.
[٣٠5١]٢-سدیر گوید:به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:کدام عبادت برتر و فضیلت مندتر است؟فرمود:چیزی نزد خداوند عزتمند و شکوهمند بهتر و برتر از این نباشد که[بندگان]از او درخواست کنند و از آنچه نزد او است بخواهند،و کسی نزد خدای عزّتمند و شکوهمند دشمن روی تر از آن کسی نباشد که از عبادت او سرباز زند و روی برتابد و آنچه نزد او است درخواست نکند.
[٣٠5٢]٣-میسر بن عبد العزیز گوید:حضرت صادق علیه السّلام به من فرمود:ای میسر!دعا کن و مگو که کار از کار گذشته است[برآورده شدنش از کف رفته است و دعا اثری ندارد].همانا نزد خدای عزّتمند و شکوهمند جایگاهی است که بندگان به آن نرسند جز به درخواست و خواهش[از خداوند].و اگر بنده ای دهان خود را ببندد و درخواست نکند چیزی به او داده نشود.پس درخواست کن تا به تو داده شود،ای میسر،هیچ دری نباشد که کوبیده شود جز آنکه امید آن رود که آن در بر روی کوبنده گشوده گردد.
ص :٢6١
[٣٠5٣]4-حمید بن زیاد،عن الخشّاب،عن ابن بقّاح،عن معاذ،عن عمرو بن جمیع،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من لم یسأل اللّه عزّ و جلّ من فضله[فقد]افتقر.
[٣٠54]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
سمعته یقول:ادع و لا تقل:قد فرغ من الأمر،فإنّ الدّعاء هو العباده إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبٰادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دٰاخِرِینَ و قال:«ادعونی أستجب لکم.»
[٣٠55]6-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن ابن أبی نجران، عن سیف التّمّار قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:علیکم بالدّعاء فإنّکم لا تقرّبون بمثله و لا تترکوا صغیره لصغرها أن تدعوا بها،إنّ صاحب الصّغار هو صاحب الکبار.
[٣٠56]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن النّضر بن سوید،عن القاسم بن سلیمان،عن عبید بن زراره،عن أبیه،عن رجل قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:الدّعاء هو العباده الّتی قال اللّه عزّ و جلّ: إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبٰادَتِی الآیه،ادع اللّه عزّ و جلّ و لا تقل:إنّ الأمر قد فرغ منه.قال زراره:إنّما یعنی لا یمنعک إیمانک بالقضاء و القدر أن تبالغ بالدّعاء و تجتهد فیه أو کما قال.
[٣٠5٧]٨-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :٢6٢
[٣٠5٣]4-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه از فضل خدای عزّتمند و شکوهمند درخواست نکند به فقر و تنگدستی درافتد.
[٣٠54]5-حمّاد بن عیسی گوید:شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام که می فرمود:
دعا کن و مگو کار از کار گذشته است؛زیرا دعا همان عبادت است و خدای عزتمند و شکوهمند فرماید:«همانا آنان که از عبادت و پرستش من سرکشند زودا که خوار و سرافکنده به دوزخ درآیند»[غافر(4٠):آیۀ 6٠]و نیز فرموده است:«مرا بخوانید تا پاسخ گویم»[غافر(4٠):آیۀ 6٠]
[٣٠55]6-سیف تمّار گوید:شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام که فرمود:بر شما باد به دعانمودن؛زیرا با چیزی مانند آن به خدا نزدیک نشوید.و درخواست هیچ خواستۀ خردی را به خاطر خردی اش وانرهید؛زیرا آن کس که[برآورده کرده] خواسته های کوچک به دست او است همان کس است که[برآورده کردن] خواسته های بزرگ دست او است.
[٣٠56]٧-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:دعا همان عبادتی است که خدای عزتمند و شکوهمند فرموده است:«و همانا آنان که از عبادت و پرستش من سرکشند...تا پایان آیه».خدای را بخوان[و دعا کن]و مگو که کار از کار گذشته است.زراره گوید:مقصود آن حضرت این است که عقیدۀ تو به قضاوقدر تو را از پافشاری در دعا و تلاش در[دستیابی به]آن بازندارد-و یا اینکه زراره سخنی مانند این گفت.
[٣٠5٧]٨-و نیز امام صادق علیه السّلام فرمود:امیر مؤمنان علیه السّلام فرماید:محبوبترین
ص :٢6٣
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:أحبّ الأعمال إلی اللّه عزّ و جلّ فی الأرض الدّعاء و أفضل العباده العفاف،قال:و کان أمیر المؤمنین علیه السّلام رجلا دعّاء
باب أنّ الدّعاء سلاح المؤمن
[٣٠5٨]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن فضاله بن أیّوب،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الدّعاء سلاح المؤمن و عمود الدّین و نور السّماوات و الأرض.
[٣٠5٩]٢-و بهذا الإسناد قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:
الدّعاء مفاتیح النّجاح و مقالید الفلاح و خیر الدّعاء ما صدر عن صدر نقیّ و قلب تقیّ؛و فی المناجاه سبب النّجاه و بالإخلاص یکون الخلاص،فإذا اشتدّ الفزع فإلی اللّه المفزع.
[٣٠6٠]٣-و بإسناده قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:
ألا أدلّکم علی سلاح ینجیکم من أعدائکم و یدرّ أرزاقکم؟قالوا:بلی، قال:تدعون ربّکم باللّیل و النّهار فإنّ سلاح المؤمن الدّعاء.
[٣٠6١]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:
الدّعاء ترس المؤمن و متی تکثر قرع الباب یفتح لک.
[٣٠6٢]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن بعض أصحابنا،عن الرّضا علیه السّلام أنّه کان یقول لأصحابه:
علیکم بسلاح الأنبیاء،فقیل:و ما سلاح الأنبیاء؟قال:الدّعاء.
ص :٢64
کارها در روی زمین برای خدای عزتمند و شکوهمند دعا است،و برترین عبادت،پرهیزکاری و پارسایی است و امیر مؤمنان علیه السّلام مردی بسیار دعاکننده بود.
[٣٠5٨]١-امام صادق علیه السّلام فرمود که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:دعا سلاح مؤمن و ستون دین و پرتوی آسمان ها و زمین است.
[٣٠5٩]٢-و نیز فرمود:امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:دعا کلیدهای نجات و گنجینه های رستگاری است.و برترین و فضیلت مندترین دعا،دعایی است که از سینۀ پاک و دلی پرهیزکار برآید.و راه نجات در زمزمه و مناجات با خدا است.و رهایی با پاکدلی و اخلاص به دست آید و چون بی تابی و بی قراری[فزونی گیرد و]سخت شود پناهگاه،خدا است.
[٣٠6٠]٣-و نیز فرمود:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:آیا شما را به سلاحی راهنمایی نکنم که شما را از دشمنان رهایی دهد و روزی شما را بسیار سازد؟عرض کردند:
چرا.فرمود:پروردگارتان را در شب و روز بخوانید؛زیرا سلاح مؤمن،دعا است.
[٣٠6١]4-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:دعا سپر مؤمن است و هرگاه دری را بسیار کوبیدی آن در به روی تو گشوده شود.
[٣٠6٢]5-حضرت رضا علیه السّلام همیشه به اصحاب خود می فرمود:بر شما باد به اسلحۀ پیامبران.به ایشان عرض کردند:اسلحۀ پیامبران چیست؟فرمود:دعا.
ص :٢65
[٣٠6٣]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیره،عن أبی سعید البجلیّ قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ الدّعاء أنفذ من السّنان.
[٣٠64]٧-عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
الدّعاء أنفذ من السّنان الحدید.
باب أنّ الدّعاء یردّ البلاء و القضاء
[٣٠65]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حمّاد بن عثمان قال:
سمعته یقول:إنّ الدّعاء یردّ القضاء ینقضه کما ینقض السّلک و قد أبرم إبراما.
[٣٠66]٢-عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم،عن عمر بن یزید قال:
سمعت أبا الحسن علیه السّلام یقول:إنّ الدّعاء یردّ ما قد قدّر و ما لم یقدّر،قلت:و ما قد قدّر عرفته فما لم یقدّر؟قال:حتّی لا یکون.
[٣٠6٧]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن بسطام الزّیّات،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ الدّعاء یردّ القضاء و قد نزل من السّماء و قد أبرم إبراما.
[٣٠6٨]4-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن عیسی،عن أبی همّام إسماعیل بن همّام،عن الرّضا علیه السّلام قال:
ص :٢66
[٣٠6٣]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:دعا از سر نیزه،فرورونده تر و نافذتر است.
[٣٠64]٧-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:دعا از سر نیزۀ آهنین نیز،فرو رونده تر و نافذتر است.
[٣٠65]١-حمّاد بن عثمان گوید که معصوم علیه السّلام می فرمود:همانا دعا قضا را بازگرداند و آن را از هم واتابد و باز کند همان طور که رشتۀ نخ از هم باز شود اگر چه به سختی تابیده شده باشد.
[٣٠66]٢-عمر بن یزید گوید:از حضرت کاظم علیه السّلام شنیدم که می فرمود:
همانا دعا آن چه را مقدّر شده و آن چه را مقدّر نشده بازمی گرداند.عرض کردم:
مقّدر شده را دریافتم.مقدّر نشده چیست؟فرمود:[مقدّر نشده آن است]که تقدیری دربارۀ آن نشود.
[٣٠6٧]٣-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:دعا قضایی را که از آسمان فرو فرستاده شده و استوار و پایدار گردیده بازگرداند.
[٣٠6٨]4-حضرت رضا علیه السّلام فرمود که امام سجاد علیه السّلام فرموده است:همانا دعا
ص :٢6٧
قال علیّ بن الحسین علیهما السّلام:إنّ الدّعاء و البلاء لیترافقان إلی یوم القیامه،إنّ الدّعاء لیردّ البلاء و قد أبرم إبراما.
[٣٠6٩]5-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن الحسن بن علیّ الوشّاء،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:
کان علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:الدّعاء یدفع البلاء النّازل و ما لم ینزل.
[٣٠٧٠]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حریز،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
قال لی:ألا أدلّک علی شیء لم یستثن فیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم؟قلت:بلی،قال:
الدّعاء یردّ القضاء و قد أبرم إبراما و ضمّ أصابعه.
[٣٠٧١]٧-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عن عبد اللّه بن سنان قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:الدّعاء یردّ القضاء بعد ما أبرم إبراما،فأکثر من الدّعاء فإنّه مفتاح کلّ رحمه و نجاح کلّ حاجه و لا ینال ما عند اللّه عزّ و جلّ إلاّ بالدّعاء و إنّه لیس باب یکثر قرعه إلاّ یوشک أن یفتح لصاحبه.
[٣٠٧٢]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن أبی ولاّد قال:
قال أبو الحسن موسی علیه السّلام:علیکم بالدّعاء فإنّ الدّعاء للّه و الطّلب إلی اللّه یردّ البلاء و قد قدّر و قضی و لم یبق إلاّ إمضاؤه،فإذا دعی اللّه عزّ و جلّ و سئل صرف البلاء صرفه.
[٣٠٧٣]٩-الحسین بن محمّد،رفعه،عن إسحاق بن عمّار قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:
ص :٢6٨
و بلا تا روز رستاخیز با یکدیگر همراه باشند و همانا دعا بلایی را که استوار و پایدار گردیده بازگرداند.
[٣٠6٩]5-و نیز از حضرت رضا علیه السّلام روایت شده که فرمود:امام سجّاد علیه السّلام می فرمود:دعا،بلایی را که فروفرستاده شده و آنچه را که فروفرستاده نشده بازگرداند.
[٣٠٧٠]6-زراره گوید:حضرت باقر علیه السّلام به من فرمود:آیا تو را به چیزی راهنمایی نکنم که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم در آن استثنایی ننموده است؟عرض کردم:
چرا؟فرمود:دعا است که قضایی را که استوار و پایدار گردیده بازگرداند[و برای نمایاندن و بیان نمودن سخن خویش]انگشتانش را به هم چسبانید-(یعنی شدّت استواری قضا مانند این انگشتان به هم چسبیده باشد).
[٣٠٧١]٧-عبد اللّه بن سنان گوید:شنیدم حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:دعا، قضای استوار شده را بازگرداند،پس بسیار دعا کن که دعا کلید هر رحمت و پیروزی در هر خواسته ای است،و به آن چه نزد خدای عزّتمند و شکوهمند است جز به وسیله دعا دست نیابند و هیچ دری بسیار کوبیده نشود جز آنکه امید گشوده شدنش نزدیک شود.
[٣٠٧٢]٨-ابو ولاّد گوید:امام کاظم علیه السّلام فرمود:بر شما باد به دعانمودن؛ زیرا دعا به درگاه خداوند و خواستن از او،بلایی را که مقدّرشده و[بر انجام آن]حکم شده،و جز اجرای آن چیزی نمانده،بازگرداند؛پس چون خدای عزتمند و شکوهمند را خوانند و از او درخواست دارند،خداوند به یکباره بلا را بازگرداند.
[٣٠٧٣]٩-اسحاق عمّار گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرموده:همانا خدای
ص :٢6٩
إنّ اللّه عزّ و جلّ لیدفع بالدّعاء الأمر الّذی علمه أن یدعی له فیستجیب و لو لا ما وفّق العبد من ذلک الدّعاء لأصابه منه ما یجثّه من جدید الأرض.
باب أنّ الدّعاء شفاء من کلّ داء
[٣٠٧4]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أسباط بن سالم، عن علاء بن کامل قال:
قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:علیک بالدّعاء فإنّه شفاء من کلّ داء.
باب أنّ من دعا استجیب له
[٣٠٧5]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن علیّ،عن عبد اللّه بن میمون القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
الدّعاء کهف الإجابه کما أنّ السّحاب کهف المطر.
[٣٠٧6]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ما أبرز عبد یده إلی اللّه العزیز الجبّار إلاّ استحیا اللّه عزّ و جلّ أن یردّها صفرا حتّی یجعل فیها من فضل رحمته ما یشاء،فإذا دعا أحدکم فلا یردّ یده حتّی یمسح علی وجهه و رأسه.
باب إلهام الدّعاء
[٣٠٧٧]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:
هل تعرفون طول البلاء من قصره؟قلنا:لا،قال:إذا ألهم أحد[کم]الدّعاء
ص :٢٧٠
عزّتمند و شکوهمند آن چه[بلا]را که می داند اگر برای آن دعا کنند اجابت خواهد کرد،به وسیلۀ دعا[آن بلا را]از روی زمین برمی داشت.
[٣٠٧4]١-علاء بن کامل گوید:حضرت صادق علیه السّلام به من فرمود:بر تو باد به دعا نمودن؛زیرا دعا نمودن درمان هر دردی است.
[٣٠٧5]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:دعا مخزن و گنجینۀ برآورده شدن و اجابت است آنسان که ابر،مخزن باران است.
[٣٠٧6]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ بنده ای دست به درگاه خدای عزّتمند توانا نگشاید جز این که خدای عزتمند و شکوهمند شرم کند که آن را تهی بازگرداند تا اینکه از فزونی رحمت و بخشش خود،در آن بنهد،پس هرگاه یکی از شما دعا کرد دستش را برنگرداند تا آنگاه که آن را به سر و روی خود بکشد.
[٣٠٧٧]١-هشام بن سالم گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:آیا بلای درازناک را از بلای کوتاه[تشخیص می دهید و]می شناسید؟عرض کردیم:نه.فرمود:چون
ص :٢٧١
عند البلاء فاعلموا أنّ البلاء قصیر.
[٣٠٧٨]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن أبی ولاّد قال:
قال أبو الحسن موسی علیه السّلام:ما من بلاء ینزل علی عبد مؤمن فیلهمه اللّه عزّ و جلّ الدّعاء إلاّ کان کشف ذلک البلاء و شیکا و ما من بلاء ینزل علی عبد مؤمن فیمسک عن الدّعاء إلاّ کان ذلک البلاء طویلا،فإذا نزل البلاء فعلیکم بالدّعاء و التّضرّع إلی اللّه عزّ و جلّ.
باب التّقدّم فی الدّعاء
[٣٠٧٩]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من تقدّم فی الدّعاء استجیب له إذا نزل به البلاء و قالت الملائکه:صوت معروف و لم یحجب عن السّماء؛و من لم یتقدّم فی الدّعاء لم یستجب له إذا نزل به البلاء و قالت الملائکه:إنّ ذا الصّوت لا نعرفه.
[٣٠٨٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن ابن سنان،عن عنبسه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من تخوّف[من]بلاء یصیبه فتقدّم فیه بالدّعاء،لم یره اللّه عزّ و جلّ ذلک البلاء أبدا.
[٣٠٨١]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن منصور بن یونس،عن هارون بن خارجه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ الدّعاء فی الرّخاء یستخرج الحوائج فی البلاء.
ص :٢٧٢
به گاه بلا به کسی(از شما)الهام شد که دعا کند بدانید که بی گمان بلا کوتاه است[و زودا که به سر آید].
[٣٠٧٨]٢-ابو ولاّد گوید:حضرت امام کاظم علیه السّلام فرمود:هیچ بلایی بر بندۀ مؤمن فرود نیاید که خدای عزّتمند و شکوهمند بدو الهام کند که دعا نماید،جز اینکه سرآمدن آن بلا نزدیک باشد و هیچ بلایی بر بندۀ مؤمن فرود نیاید که آن مؤمن از دعا کردن خودداری کند جز اینکه آن بلا درازناک باشد،پس هرگاه بلا فرودآمد بر شما باد که به درگاه خدای عزّتمند و شکوهمند دعا و زاری کنید.
[٣٠٧٩]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه در دعا نمودن پیش دستی کند[و پیوسته دعا کند و تنها به گاه بلا دعا نکند]چون بلایی بر او فرود آید دعایش [دربارۀ برطرف شدن بلا]برآورده شود،و فرشتگان گویند:صدای آشنایی است و بالا رفتن صدای دعاگر را به آسمان بازندارند،و کسی که در دعا نمودن پیشدستی نکند،چون بلایی بر او فرودآید دعایش[دربارۀ برطرف شدن بلا] برآورده نشود،و فرشتگان گویند:ما صاحب صدا را نمی شناسیم.
[٣٠٨٠]٢-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:هرکه بیم دارد که بلایی بدو رسد و پیش از در رسیدن آن بلا دربارۀ[رفع]آن بلا دعا کند خدای عزّتمند و شکوهمند هرگز آن بلا را بر او پدیدار نسازد.
[٣٠٨١]٣-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:دعا نمودن به گاه آسایش نیازها و خواسته های آدمی را در حال بلا و سختی برآورده می سازد.
ص :٢٧٣
[٣٠٨٢]4-عنه،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من سرّه أن یستجاب له فی الشّدّه فلیکثر الدّعاء فی الرّخاء.
[٣٠٨٣]5-عنه،عن أبیه،عن عبید اللّه بن یحیی،عن رجل،عن عبد الحمید بن غوّاص الطّائیّ،عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کان جدّی یقول:تقدّموا فی الدّعاء فإنّ العبد إذا کان دعّاء فنزل به البلاء فدعا،قیل صوت معروف؛و إذا لم یکن دعّاء فنزل به بلاء فدعا،قیل:أین کنت قبل الیوم.
[٣٠٨4]6-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عمّن حدّثه، عن أبی الحسن الأوّل علیه السّلام قال:
کان علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:الدّعاء بعد ما ینزل البلاء لا ینتفع[به.]
باب الیقین فی الدّعاء
[٣٠٨5]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن سلیم الفرّاء، عمّن حدّثه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إذا دعوت فظنّ أنّ حاجتک بالباب.
باب الإقبال علی الدّعاء
[٣٠٨6]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن سیف بن عمیره، عن سلیمان بن عمرو قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ اللّه عزّ و جلّ لا یستجیب دعاء بظهر قلب ساه،فإذا دعوت فأقبل بقلبک ثمّ استیقن بالإجابه
[٣٠٨٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،
ص :٢٧4
[٣٠٨٢]4-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:هرکه از برآورده شدن دعایش به گاه سختی شادمان می شود باید در حال راحتی و آسایش بسیار دعا کند.
[٣٠٨٣]5-محمد مسلم گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:جدّم می فرمود:در دعانمودن پیش دستی کنید(و پیش از آنکه به بلایی گرفتار آیید دعا کنید)؛زیرا چون بنده ای بسیار دعا کند و بلایی بر او فرودآید و بنده در پی بلا دعا کند،گفته شود:آواز آشنایی است،و چون بسیار دعا نکند و انسانی پیوسته دعا،نباشد و بلایی بر او فرودآید و در پی اش دعا کند به او گفته شود:تا به امروز کجا بودی؟
[٣٠٨4]6-امام کاظم علیه السّلام فرمود:پیوسته امام سجّاد علیه السّلام می فرمودند:دعا نمودن پس از فرودآمدن بلا سودی ندهد.
[٣٠٨5]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه دعانمودی گمان دار که خواسته ات بر در خانه است[و برآورده شده است].
[٣٠٨6]١-سلیمان بن عمرو گوید:شنیدم حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:
خدای عزتمند و شکوهمند دعایی را که از دل فراموشی زده و غفلت مند برآید برآورده نسازد؛پس هرگاه دعا کردی با دل خویش به دعا روی آر و به آن بپرداز و یقین داشته باش که[خواسته ات]برآورده می شود.
[٣٠٨٧]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود که امیر مؤمنان علیه السّلام فرموده است:خدای
ص :٢٧5
عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:لا یقبل اللّه عزّ و جلّ دعاء قلب لاه؛و کان علیّ علیه السّلام یقول:إذا دعا أحدکم للمیّت فلا یدعو له و قلبه لاه عنه و لکن لیجتهد له فی الدّعاء.
[٣٠٨٨]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن بعض أصحابه، عن سیف بن عمیره،عن سلیم الفرّاء،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إذا دعوت فأقبل بقلبک و ظنّ حاجتک بالباب.
[٣٠٨٩]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن سیف بن عمیره،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ لا یستجیب دعاء بظهر قلب قاس.
[٣٠٩٠]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن الحکم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
لمّا استسقی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و سقی النّاس حتّی قالوا:إنّه الغرق و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بیده و ردّها:اللّهمّ حوالینا و لا علینا،قال:فتفرّق السّحاب فقالوا:یا رسول اللّه،استسقیت لنا فلم نسق ثمّ استسقیت لنا فسقینا؟قال:إنّی دعوت و لیس لی فی ذلک نیّه ثمّ دعوت و لی فی ذلک نیّه.
باب الإلحاح فی الدّعاء و التّلبّث
[٣٠٩١]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حسین بن عطیّه، عن عبد العزیز الطّویل قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ العبد إذا دعا لم یزل اللّه تبارک و تعالی فی حاجته ما لم یستعجل.
ص :٢٧6
عزتمند و شکوهمند دعای دل فراموشی زده و غفلت مند را نپذیرد و علی علیه السّلام پیوسته می فرمود:چون یکی از شما برای مرده ای دعا کند در حالی که دلش از او غافل است دعا نکند،بلکه در دعانمودن بر او[پاکدلانه و آگاهانه]تلاش کند.
[٣٠٨٨]٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه دعا کردی به دل توجّه نما و گمان دار که خواسته ات بر در خانه است[و برآورده شده است].
[٣٠٨٩]4-حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:به راستی،خدای عزّتمند و شکوهمند دعایی را که از دل سخت برآید برآورده نسازد.
[٣٠٩٠]5-حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:هنگامی که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم باران طلبید و باران بر مردم باریدن گرفت آنسان که گفتند:غرق می شویم و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم با دست مبارک خویش[به ابرها]اشاره فرمود و آنها را بازگرداند،و فرمود:خدایا،بر پیرامون ما باران را فرودآر و باران را بر ما فرود نیاور.پس ابرها پراکنده شدند[و گرد شهر مدینه را حلقه وار گرفتند و بر پیرامون مدینه باریدند].
مسلمانان عرض کردند:ای پیامبر!یک بار دیگر نیز برای ما باران طلبیدی ولی باران بر ما باریدن نگرفت و دیگر بار که برای ما باران طلبیدی باران بر ما بارید؟(چگونه چنین است؟)فرمود:من[نخستین بار]دعا کردم ولی تصمیم نداشتم[که طلب باران کنم]،پس آنگاه که دعا کردم تصمیم داشتم که باران بطلبم.
[٣٠٩١]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا چون بنده دعا کند خدای فرازمند پیوسته در پی برآوردن خواستۀ او است مادامی که آن بنده شتاب نکند.
ص :٢٧٧
محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن أبی عمیر،عن حسین بن عطیّه،عن عبد العزیز الطّویل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام مثله.
[٣٠٩٢]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی و علیّ بن إبراهیم، عن أبیه جمیعا،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم و حفص بن البختریّ و غیرهما،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ العبد إذا عجّل فقام لحاجته یقول اللّه تبارک و تعالی:أما یعلم عبدی أنّی أنا اللّه الّذی أقضی الحوائج؟
[٣٠٩٣]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن أبی عمیر،عن سیف بن عمیره،عن محمّد بن مروان،عن الولید بن عقبه الهجریّ قال:
سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:و اللّه لا یلحّ عبد مؤمن علی اللّه عزّ و جلّ فی حاجته إلاّ قضاها له.
[٣٠٩4]4-عنه،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحجّال،عن حسّان،عن أبی الصّبّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ کره إلحاح النّاس بعضهم علی بعض فی المسأله و أحبّ ذلک لنفسه،إنّ اللّه عزّ و جلّ یحبّ أن یسأل و یطلب ما عنده.
[٣٠٩5]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حسین الأحمسیّ،عن رجل،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
لا و اللّه لا یلحّ عبد علی اللّه عزّ و جلّ إلاّ استجاب اللّه له.
[٣٠٩6]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:رحم اللّه عبدا طلب من اللّه عزّ و جلّ حاجه فألحّ فی
ص :٢٧٨
[٣٠٩٢]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا چون بنده شتاب کند و در پی برآوردن خواستۀ خویش برخیزد خدای فرازمند فرماید:آیا بندۀ من نمی داند که به راستی منم آن خدایی که حاجت ها و خواسته ها را برآورده می سازم؟
[٣٠٩٣]٣-ولید بن عقبۀ هجری گوید:شنیدم حضرت باقر علیه السّلام فرمود:به خدا سوگند هیچ بنده ای در دعا نمودن به درگاه خدای عزتمند و شکوهمند پافشاری نورزد جز اینکه خداوند خواسته اش را برآورد.
[٣٠٩4]4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا خدای عزّتمند و شکوهمند خویش ندارد که مردم در خواهش نمودن از یکدیگر پافشاری ورزند ولی آن را برای خویش دوست دارد،خدای عزّتمند و شکوهمند دوست دارد که از او درخواست کنند و از آنچه نزد او است بخواهند.
[٣٠٩5]5-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:نه،به خدا سوگند که هیچ بنده ای به درگاه خدای عزتمند و شکوهمند پافشاری نورزد جز اینکه خداوند خواسته اش را برآورده سازد.
[٣٠٩6]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:خدا بر بنده ای رحمت آرد که از خدای عزتمند و شکوهمند درخواستی کند در دعا نمودن دربارۀ
ص :٢٧٩
الدّعاء استجیب له أو لم یستجب[له]و تلا هذه الآیه: «وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسیٰ أَلاّٰ أَکُونَ بِدُعٰاءِ رَبِّی شَقِیًّا.»
باب تسمیه الحاجه فی الدّعاء
[٣٠٩٧]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی عبد اللّه الفرّاء،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ اللّه تبارک و تعالی یعلم ما یرید العبد إذا دعاه و لکنّه یحبّ أن تبثّ إلیه الحوائج فإذا دعوت فسمّ حاجتک.
و فی حدیث آخر قال:قال:إنّ اللّه عزّ و جلّ یعلم حاجتک و ما ترید و لکن یحبّ أن تبثّ إلیه الحوائج.
باب إخفاء الدّعاء
[٣٠٩٨]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أبی همّام، إسماعیل بن همّام عن أبی الحسن الرّضا علیه السّلام قال:
دعوه العبد سرّا دعوه واحده تعدل سبعین دعوه علانیه.
و فی روایه أخری:دعوه تخفیها أفضل عند اللّه من سبعین دعوه تظهرها.
باب الأوقات و الحالات الّتی ترجی فیها الإجابه
[٣٠٩٩]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن یحیی بن إبراهیم بن أبی البلاد،عن أبیه،عن زید الشّحّام قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:اطلبوا الدّعاء فی أربع ساعات:عند هبوب الرّیاح و زوال الأفیاء و نزول القطر و أوّل قطره من دم القتیل المؤمن فإنّ أبواب
ص :٢٨٠
آن پافشاری ورزد،خواه برآورده شود خواه برآورده نشود.و این آیه را تلاوت فرمود:
«و پروردگارم را می خوانم،باشد که در خواندن پروردگارم سخت دل نباشم»[مریم (١٩):4٨]
[٣٠٩٧]١-ابو عبد اللّه فرّاء گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چون بنده به درگاه خدا دعا کند خدای فرازمند می داند که بنده اش چه می خواهد.ولی دوست دارد که خواسته ها را آشکار و گسترده به درگاهش بیان دارند؛پس هرگاه دعا کردی خواسته ات را نام ببر برشمار.و در حدیث دیگری گوید:که فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند از خواستۀ تو آگاه است و می داند که تو چه می خواهی ولی دوست دارد که خواسته های(خود را)به درگاه او بیان نمایی.
[٣٠٩٨]١-حضرت رضا علیه السّلام فرمود:یک دعای نهانی بنده برابر با هفتاد دعای آشکار است.و روایتی دیگر است که:یک دعای نهانی بهتر است در نزد خداوند از هفتاد دعای آشکار.
[٣٠٩٩]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:دعا را چهار هنگام[بخوانید و از خدا] بخواهید هنگام وزیدن بادها،هنگام از میان رفتن سایه ها(یعنی هنگام ظهر)،هنگام
ص :٢٨١
السّماء تفتّح عند هذه الأشیاء.
[٣١٠٠]٢-عنه،عن أبیه و غیره،عن القاسم بن عروه،عن أبی العبّاس فضل البقباق قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یستجاب الدّعاء فی أربعه مواطن فی الوتر و بعد الفجر و بعد الظّهر و بعد المغرب.
[٣١٠١]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:اغتنموا الدّعاء عند أربع:عند قراءه القرآن و عند الأذان و عند نزول الغیث و عند التقاء الصّفّین للشّهاده.
[٣١٠٢]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل بن درّاج، عن عبد اللّه بن عطاء،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
کان أبی إذا کانت له إلی اللّه حاجه طلبها فی هذه السّاعه،یعنی زوال الشّمس.
[٣١٠٣]5-عنه،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حسین بن المختار،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إذا رقّ أحدکم فلیدع،فإنّ القلب لا یرقّ حتّی یخلص.
[٣١٠4]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن شریف بن سابق،عن الفضل بن أبی قرّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:خیر وقت دعوتم اللّه عزّ و جلّ فیه الأسحار و تلا هذه الآیه فی قول یعقوب علیه السّلام: سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی [و]قال:أخّرهم إلی السّحر.
ص :٢٨٢
فرودآمدن باران،و هنگام فروریختن نخستین قطرۀ خون مؤمن[در راه خدا]؛ زیرا به هنگام پیش آمدن این چیزها درهای آسمان گشوده شود.
[٣١٠٠]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:دعا در چهار هنگام برآورده شود:
در نماز و پس از سپیده دم و پس از ظهر و پس از مغرب.
[٣١٠١]٣-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:امیر مؤمنان علیه السّلام فرموده است:دعا را به هنگام چهار چیز غنیمت شمارید:هنگام تلاوت قرآن،و هنگام سردادن اذان، هنگام فروباریدن باران،و هنگام رویارویی دو صف[از مؤمنان و کافران برای نبرد و شهادت].
[٣١٠٢]4-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:هرگاه پدرم به درگاه خداوند خواسته ای داشت در این ساعت آن را می خواست-یعنی به گاه زوال خورشید-
[٣١٠٣]5-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه یکی از شما نرم دل شد در آن حال دعا کند،زیرا دل تا پاک نشود نرم نگردد.
[٣١٠4]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:
نیکوترین هنگامی که در آن هنگام می توانید خدای عزّتمند و شکوهمند را بخوانید سحرگاهان است،و این آیه را که دربارۀ سخن حضرت یعقوب علیه السّلام است تلاوت فرمود«به زودی برای شما از پروردگار خویش آمرزش خواهم خواست» [یوسف(١٢):٩٨].[و]فرمود:[دعا نمودن بر آنها را]تا سحر به تأخیر انداخت.
ص :٢٨٣
[٣١٠5]٧-الحسین بن محمّد،عن أحمد بن إسحاق،عن سعدان بن مسلم، عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کان أبی إذا طلب الحاجه طلبها عند زوال الشّمس،فإذا أراد ذلک قدّم شیئا فتصدّق به و شمّ شیئا من طیب و راح إلی المسجد و دعا فی حاجته بما شاء اللّه.
[٣١٠6]٨-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن علیّ بن حدید،رفعه إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إذا اقشعرّ جلدک و دمعت عیناک.فدونک،دونک فقد قصد قصدک
قال:و رواه محمّد بن إسماعیل،عن أبی إسماعیل السّرّاج،عن محمّد بن أبی حمزه،عن سعید مثله.
[٣١٠٧]٩-عنه،عن الجامورانیّ،عن الحسن بن علیّ بن أبی حمزه،عن صندل،عن أبی الصّبّاح الکنانیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ یحبّ من عباده المؤمنین کلّ[عبد]دعّاء،فعلیکم بالدّعاء فی السّحر إلی طلوع الشّمس فإنّها ساعه تفتّح فیها أبواب السّماء و تقسّم فیها الأرزاق و تقضی فیها الحوائج العظام.
[٣١٠٨]١٠-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ فی اللّیل لساعه ما یوافقها عبد مسلم ثمّ یصلّی و یدعو اللّه عزّ و جلّ فیها إلاّ استجاب له،فی کلّ لیله،قلت:أصلحک اللّه و أیّ ساعه هی من اللّیل؟قال:إذا مضی نصف اللّیل و هی السّدس الأوّل من أوّل النّصف.
ص :٢٨4
[٣١٠5]٧-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه پدرم درخواستی از خدا می طلبید آن را هنگام ظهر طلب می کرد،و چون آهنگ دعا می نمود چیزی می آورد و صدقه می داد.و اندکی عطر می زد و روانۀ مسجد می شد و برای [برآورده شدن]خواستۀ خویش به آنچه خدا می خواست دعا می کرد.
[٣١٠6]٨-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:هرگاه پیکرت به لرزه افتاد و دیدگانت گریان شد پس در این هنگام به خود بپرداز؛[و خواستۀ خویش را از خدا بگیر]که به خواستۀ تو توجّهی شده است.
[٣١٠٧]٩-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند از میان بندگان مؤمنش بنده ای را دوست دارد که بسیار دعا کند،پس بر شما باد که از هنگام سحر تا دمیدن آفتاب دعا کنید؛زیرا آن هنگامی است که درهای آسمان در آن هنگام گشوده می گردد و روزی ها در آن هنگام تقسیم می شود،و خواسته های بزرگ برآورده می شود.
[٣١٠٨]١٠-عمر بن اذینه گوید:شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام که می فرمود:
همانا شب هنگام را ساعتی باشد که بندۀ مسلمانی آن را درنیابد که در آن ساعت نماز گزارد و خدای عزّتمند و شکوهمند را در آن ساعت بخواند جز اینکه برآورده شود.
و این ساعت در هر شب هست.عرض کردم:خدایت خیر و نیکی دهد!آن ساعت چه هنگام از شب است؟فرمود:هنگامی که نیمی از شب بگذرد،که یک ششم نخست از آغاز نیمه شب است.
ص :٢٨5
باب الرّغبه و الرّهبه و التّضرّع و التّبتّل و الابتهال و الاستعاذه و المسأله
[٣١٠٩]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن سیف بن عمیره،عن أبی إسحاق،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
الرّغبه أن تستقبل ببطن کفّیک إلی السّماء و الرّهبه أن تجعل ظهر کفّیک إلی السّماء.و قوله: وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً قال:الدّعاء بإصبع واحده تشیر بها و التّضرّع تشیر بإصبعیک و تحرّکهما و الابتهال رفع الیدین و تمدّهما و ذلک عند الدّمعه،ثمّ ادع.
[٣١١٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم قال:
سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: فَمَا اسْتَکٰانُوا لِرَبِّهِمْ وَ مٰا یَتَضَرَّعُونَ فقال:الاستکانه هو الخضوع و التّضرّع هو رفع الیدین و التّضرّع بهما.
[٣١١١]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن خالد و الحسین بن سعید جمیعا،عن النّضر بن سوید،عن یحیی الحلبیّ،عن أبی خالد،عن مروک بیّاع اللّؤلؤ،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ذکر الرّغبه و أبرز باطن راحتیه إلی السّماء و هکذا الرّهبه و جعل ظهر کفّیه إلی السّماء و هکذا التّضرّع و حرّک أصابعه یمینا و شمالا و هکذا التّبتّل و یرفع أصابعه مرّه و یضعها مرّه و هکذا الابتهال و مدّ یده تلقاء وجهه إلی القبله و لا یبتهل حتّی تجری الدّمعه.
[٣١١٢]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن فضاله،عن العلاء،عن محمّد بن مسلم قال:
ص :٢٨6
[٣١٠٩]١-ابو اسحاق می گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:رغبت و آرزومندی آن است که کف دو دست خویش را به سوی آسمان بداری و رهبت و بیمناکی آن است که پشت دستهایت را به سوی آسمان بداری.
و[بنابر]سخن خداوند که«از همه گسسته و به او پیوسته شو»[مزمّل(٧٣):٨]
فرمود:...و از همه گسستگی و به خدا پیوستگی،دعا کردن به یک انگشت است که بدان اشاره کنی و تضرّع و ناله گری این است که با دو انگشت اشاره کنی و آن دو را حرکت دهی،و ابتهال و زاری نمودن[به درگاه خدا]بر فرازبردن هر دو دست و کشیدن آنها است،و این،به هنگام اشک ریختن است و پس آنگاه دعا کن.
[٣١١٠]٢-محمد مسلم گوید:از حضرت باقر علیه السّلام دربارۀ سخن خدای عزّتمند و شکوهمند پرسیدم که[فرموده است]:«در برابر پروردگارشان خاکساری و زاری نکردند»[مؤمنون(٢٣):٧6]فرمود:استکانت همان خاکساری است و تضرّع و زاری نمودن،بر فراز بردن هر دو دست و زاری کردن با آنها است.
[٣١١١]٣-حضرت صادق علیه السّلام رغبت را بیان نمود و درون دو کف دست هایش خویش را به سوی آسمان گشود.
و رهبت و بیمناکی نیز بدینسان است.و پشت دو دست را به سوی آسمان نهاد.و تضرّع و ناله گری نیز این گونه است:و انگشتانش را به راست و چپ گردانید.و تبتّل و از همه گسستگی و به خدا پیوستگی چنین است:
و انگشتانش را یک بار بالا می برد و یک بار پایین می آورد،و ابتهال و زاری نمودن بدینسان است:و دست خود را تا پیش رویش به سوی قبله کشید(و فرمود:)و ابتهال نباشد تا آن گاه اشک روان شود.
[٣١١٢]4-محمد مسلم گوید:شنیدم حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:مردی بر
ص :٢٨٧
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:مرّ بی رجل و أنا أدعو فی صلاتی بیساری فقال:یا أبا عبد اللّه بیمینک،فقلت:یا عبد اللّه إنّ للّه تبارک و تعالی حقّا علی هذه کحقّه علی هذه.و قال:الرّغبه تبسط یدیک و تظهر باطنهما و الرّهبه تبسط یدیک و تظهر ظهرهما و التّضرّع تحرّک السّبّابه الیمنی یمینا و شمالا و التّبتّل تحرّک السّبّابه الیسری ترفعها فی السّماء رسلا و تضعها و الابتهال تبسط یدیک و ذراعیک إلی السّماء و الابتهال حین تری أسباب البکاء.
[٣١١٣]5-عنه،عن أبیه أو غیره،عن هارون بن خارجه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
سألته عن الدّعاء و رفع الیدین فقال:علی أربعه أوجه:أمّا التّعوّذ فتستقبل القبله بباطن کفّیک و أمّا الدّعاء فی الرّزق فتبسط کفّیک و تفضی بباطنهما إلی السّماء و أمّا التّبتّل فإیماء بإصبعک السّبّابه و أمّا الابتهال فرفع یدیک تجاوز بهما رأسک.و دعاء التّضرّع أن تحرک إصبعک السّبّابه ممّا یلی وجهک و هو دعاء الخیفه.
[٣١١4]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم قال:
سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: فَمَا اسْتَکٰانُوا لِرَبِّهِمْ وَ مٰا یَتَضَرَّعُونَ قال:الاستکانه هی الخضوع و التّضرّع رفع الیدین و التّضرّع بهما.
[٣١١5]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد،عن حریز،عن محمّد بن مسلم و زراره قالا:
قلنا لأبی عبد اللّه علیه السّلام:کیف المسأله إلی اللّه تبارک و تعالی؟قال:تبسط کفّیک،قلنا:کیف الاستعاذه؟قال:تفضی بکفّیک و التّبتّل الإیماء بالإصبع
ص :٢٨٨
من گذرنمود و من با دست چپ در نماز دعا می کردم،پس گفت:ای ابو عبد اللّه!با دست راست خویش[دعا کن].
من گفتم:ای بندۀ خدا،همانا خدای فرازمند را بر این[دست چپ]نیز حقّی است آن سان که حقّی بر این[دست راست]دارد.
و فرمود:رغبت و آرزومندی[به خدا]این است که هر دو دست را گشوده داری و درون آن ها را بنمایانی،و رهبت و بیمناکی[از خدا]این است که دو دست را گشوده داری و پشت آن دو را نمایان سازی و تضرّع و ناله گری[به درگاه خدا]،آن است که انگشت سبّابۀ راست را به سمت راست و چپ حرکت دهی و تبتّل از همه گسستگی و به خدا پیوستگی،حرکت دادن انگشت(سبّابۀ) چپ است که آن را به آرامی به سوی آسمان بالا بری و پایین آوری،و ابتهال و زاری نمودن آن است که هم دستها و هم دو آرنج را به سوی آسمان گشوده داری، و ابتهال هنگامی است که ببینی اسباب گریه فراهم آمده است.
[٣١١٣]5-ابو بصیر گوید:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ دعا کردن و بر فراز بردن دست ها پرسیدم.فرمود:بر چهارگونه است:امّا برای پناه بردن به خدا درون دست های خویش را به سوی قبله آوری،و امّا در دعا نمودن برای روزی دست های خود را بگشایی و درون آن دو را به سوی آسمان بداری،و اما تبتّل و از همه گسستگی و به خدا پیوستگی،اشاره نمودن با انگشت سبّابه است،و امّا ابتهال و زاری نمودن،بر فراز داشتن دست ها است آنسان که از سرت بگذرد،و دعای با تضرّع و ناله این است که انگشت سبّابه را پیش رویت حرکت دهی و آن دعای[از روی]هراس است.
[٣١١4]6-محمّد بن مسلم گوید:از حضرت باقر علیه السّلام دربارۀ سخن خدای عزّتمند و شکوهمند پرسیدم که[فرموده است]:«در برابر پروردگارشان خاکساری و زاری نکردند»[مؤمنون(٢٣):٧6].فرمود:استکانت همان خاکساری،و تضرّع و زاری نمودن،بر فراز بردن هر دو دست و زاری کردن با آنها است.
[٣١١5]٧-محمد بن مسلم و زراره گویند:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردیم:خواهش و درخواست از درگاه خداوند چگونه است؟فرمود:دو دست خود را می گشایی.عرض کردیم:پناه بردن چگونه است؟فرمود:هر دو کف دست خویش را بنمایانی و آشکار داری.و تبتّل اشاره نمودن با انگشت است،
ص :٢٨٩
و التّضرّع:تحریک الإصبع و الابتهال:أن تمدّ یدیک جمیعا.
باب البکاء
[٣١١6]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن منصور بن یونس،عن محمّد بن مروان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ما من شیء إلاّ و له کیل و وزن إلاّ الدّموع فإنّ القطره تطفی بحارا من نار، فإذا اغرورقت العین بمائها لم یرهق وجها قتر و لا ذلّه،فإذا فاضت حرّمه اللّه علی النّار و لو أنّ باکیا بکی فی أمّه لرحموا.
[٣١١٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن فضّال،عن أبی جمیله و منصور بن یونس،عن محمّد بن مروان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ما من عین إلاّ و هی باکیه یوم القیامه إلاّ عینا بکت من خوف اللّه و ما اغرورقت عین بمائها من خشیه اللّه عزّ و جلّ إلاّ حرّم اللّه عزّ و جلّ سائر جسده علی النّار و لا فاضت علی خدّه فرهق ذلک الوجه قتر و لا ذلّه و ما من شیء إلاّ و له کیل و وزن إلاّ الدّمعه فإنّ اللّه عزّ و جلّ یطفی بالیسیر منها البحار من النّار،فلو أنّ عبدا بکی فی أمّه لرحم اللّه عزّ و جلّ تلک الأمّه ببکاء ذلک العبد.
[٣١١٨]٣-عنه،عن عبد الرّحمن بن أبی نجران،عن مثنّی الحنّاط،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
ما من قطره أحبّ إلی اللّه عزّ و جلّ من قطره دموع فی سواد اللّیل مخافه من اللّه لا یراد بها غیره.
[٣١١٩]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن منصور بن یونس، عن صالح بن رزین و محمّد بن مروان و غیرهما،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :٢٩٠
و تضرّع حرکت دادن انگشت است،و ابتهال این است که هر دو دست را با هم بکشی.
[٣١١6]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ چیزی نباشد جز این که پیمانه و وزنی دارد جز گریه که یک قطره اش آتش دریاهای آتشین را فرومی نشاند و چون دیده از اشک لبریز شود آن چهره گرفتگی و خواری نبیند.و چون اشک از دیده فروریزد خدا آن را بر آتش دوزخ حرام کند.و به راستی،اگر در میان امّتی یک نفر گریان باشد همۀ آن امّت مورد رحمت و بخشش خدا قرار گیرد.
[٣١١٧]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ دیده نباشد جز این که در روز رستاخیز گریان است به جز دیده ای که از ترس خدا گریسته باشد،و هیچ دیده ای نباشد که از ترس خدای عزّتمند و شکوهمند از اشک لبریز شود جز اینکه خدای عزّتمند پیکر آن شخص گریان را به آتش دوزخ حرام سازد و آن اشک بر گونه ای روان نگردد جز آنکه آن رخسار گردگرفتگی و خواری نبیند،و هیچ چیزی نباشد جزاینکه پیمانه و وزنی دارد مگر اشک که همانا خدای عزّتمند و شکوهمند بااندکی اشک،آتش دریاهای آتشناک را فرومی نشاند.پس اگر بنده ای در میان امّتی بگرید خدای عزّتمند و شکوهمند به سبب گریۀ آن بنده، برای همۀ آن امّت رحم آورد.
[٣١١٨]٣-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:هیچ قطره ای نزد خدا دوست داشتنی تر از قطرۀ اشکی نباشد که در تاریکی شب از ترس خدای،فروریزد و از گریستن چیزی جز خدا قصد نشود.
[٣١١٩]4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هر دیده ای در روز رستاخیز گریان
ص :٢٩١
کلّ عین باکیه یوم القیامه إلاّ ثلاثه:عین غضّت عن محارم اللّه و عین سهرت فی طاعه اللّه و عین بکت فی جوف اللّیل من خشیه اللّه.
[٣١٢٠]5-ابن أبی عمیر،عن جمیل بن درّاج و درست،عن محمّد بن مروان قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:ما من شیء إلاّ و له کیل و وزن إلاّ الدّموع فإنّ القطره منها تطفی بحارا من النّار،فإذا اغرورقت العین بمائها لم یرهق وجهه قتر و لا ذلّه،فإذا فاضت حرّمه اللّه علی النّار و لو أنّ باکیا بکی فی أمّه لرحموا.
[٣١٢١]6-ابن أبی عمیر،عن رجل من أصحابه قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:أوحی اللّه عزّ و جلّ إلی موسی علیه السّلام:أنّ عبادی لم یتقرّبوا إلیّ بشیء أحبّ إلیّ من ثلاث خصال،قال موسی:یا ربّ و ما هنّ؟قال:یا موسی الزّهد فی الدّنیا و الورع عن المعاصی و البکاء من خشیتی،قال موسی:یا ربّ فما لمن صنع ذا؟فأوحی اللّه عزّ و جلّ إلیه:یا موسی:أمّا الزّاهدون فی الدّنیا ففی الجنّه و أمّا البکّاءون من خشیتی ففی الرّفیع الأعلی لا یشارکهم أحد و أمّا الورعون عن معاصیّ فإنّی أفتّش النّاس و لا أفتّشهم.
[٣١٢٢]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن عثمان بن عیسی،عن إسحاق بن عمّار قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:أکون أدعو فأشتهی البکاء و لا یجیئنی و ربّما ذکرت بعض من مات من أهلی فأرقّ و أبکی فهل یجوز ذلک؟فقال:نعم فتذکّرهم فإذا رققت فابک و ادع ربّک تبارک و تعالی.
[٣١٢٣]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن عنبسه العابد قال:
ص :٢٩٢
است جز سه دیده:دیده ای که از[نگریستن]به آنچه خداوند حرام کرده فرو هشته داشته شده،و دیده ای که در راه فرمانبری از خداوند بیدار مانده،و دیده ای که در دل شب از ترس خدا گریسته است.
[٣١٢٠]5-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ چیزی نباشد جز این که پیمانه و وزنی دارد جز گریه که یک قطره اش آتش دریاهای آتشناک را فرومی نشاند و چون دیده از اشک لبریز شود آن چهره،گرفتگی و خواری نبیند.و چون از دیده اشک فروریزد خدا آن را بر آتش دوزخ حرام سازد.و به راستی،اگر در میان امّتی یک نفر گریان باشد همه آن امّت مورد رحمت و بخشش خدا قرار گیرند.
[٣١٢١]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند به موسی علیه السّلام وحی فرمود که همانا بندگان من با چیزی به من نزدیکی و تقرّب نجستند که در نزد من دوست داشتنی تر از سه خصلت باشد.موسی علیه السّلام عرض کرد:پروردگارا،آن خصلت ها کدامند؟فرمود:چشم پوشی از دنیا و زهدورزی، پرهیزکاری از گناهان،و گریستن از ترس من.موسی علیه السّلام عرض کرد:پروردگارا، هرکه این خصلت ها را فراهم آورد چه پاداشی از آن اوست؟خدای عزّتمند و شکوهمند به موسی علیه السّلام وحی کرد:ای موسی!امّا زهدورزان و چشم پوشندگان از دنیا در بهشت باشند و امّا بسیار گریندگان از ترس در فرازترین جایگاه ها باشند و هیچ کس در آن جایگاه ها با آنان شریک نباشد و امّا پرهیزکاران از گناهان و نافرمانی های من[به مقامی رسند]که من همۀ مردم را[در روز رستاخیز] بازرسی کنم و آنان را بازرسی نکنم.
[٣١٢٢]٧-اسحاق عمّار گوید:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:من دعا می کنم و مشتاق گریستنم ولی گریان نمی شوم.گاهی به یاد برخی از مردگان خانوادۀ خویش می افتم و دلم نرم می شود و می گریم.آیا این کار درست است؟ فرمود:آری،آنها را یاد کن و چون دلت نرم شد گریه کن و پروردگار فرازمند را بخوان.
[٣١٢٣]٨-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:اگر اشکی نداری که بگریی خویشتن
ص :٢٩٣
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إن لم تکن بک بکاء فتباک.
[٣١٢4]٩-عنه،عن ابن فضّال،عن یونس بن یعقوب،عن سعید بن یسار بیّاع السّابریّ قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّی أتباکی فی الدّعاء و لیس لی بکاء؟قال:نعم و لو مثل رأس الذّباب.
[٣١٢5]١٠-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن علیّ بن أبی حمزه قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لأبی بصیر:إن خفت أمرا یکون أو حاجه تریدها فابدأ باللّه و مجّده و أثن علیه کما هو أهله و صلّ علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و سل حاجتک و تباک و لو مثل رأس الذّباب،إنّ أبی علیه السّلام کان یقول:إنّ أقرب ما یکون العبد من الرّبّ عزّ و جلّ و هو ساجد باک.
[٣١٢6]١١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیره،عن إسماعیل البجلیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إن لم یجئک البکاء فتباک،فإن خرج منک مثل رأس الذّباب فبخّ بخّ.
باب الثّناء قبل الدّعاء
[٣١٢٧]١-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان بن یحیی،عن الحارث بن المغیره قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إیّاکم إذا أراد أحدکم أن یسأل من ربّه شیئا من حوائج الدّنیا و الآخره حتّی یبدأ بالثّناء علی اللّه عزّ و جلّ و المدح له و الصّلاه علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم ثمّ یسأل اللّه حوائجه.
ص :٢٩4
را[به حالت]گریان بنما.
[٣١٢4]٩-سعید یسار گوید:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا من در حال دعا،خود را[به حالت]گریان بنمایانم هرچند اشکی ندارم؟فرمود:آری، هرچند به قدر سرمگسی باشد.
[٣١٢5]١٠-علی بن ابی حمزه گوید:حضرت صادق علیه السّلام به ابو بصیر فرمود:
اگر از پدیدار شدن چیزی بیم داشتی یا حاجتی خواستی[دعا را]به نام خدای آغاز نما،و خدا را بزرگ دار و ستایش نما آنسان که او را سزد،و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم درود بفرست و حاجت خود را بخواه و خود را به گریه وادار هرچند به قدر سر مگسی باشد،همانا پدرم همواره می فرمود:نزدیکترین حالتی که بنده به پروردگار عزّتمند و شکوهمند دارد هنگامی است که با چشمی گریان سر بر سجده نهاده باشد.
[٣١٢6]١١-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:اگر گریه ات نیاید خود را به گریه وادار[و گریان نمایان]،پس اگر از دیده ات به قدر سر مگسی اشک درآید پس به به[و خوشا بر تو]!
[٣١٢٧]١-حارث مغیره گوید:شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:
چون یکی از شما بخواهد که از پروردگار خویش خواسته ای از خواسته های دنیا و آخرت را درخواست نماید مبادا آن را آغاز نماید تا به ستایش او و درود بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم سخن خود را آغاز کند،و سپس حاجت های خود را درخواست نماید.
ص :٢٩5
[٣١٢٨]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن فضّال، عن ابن بکیر،عن محمّد بن مسلم قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ فی کتاب أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:إنّ المدحه قبل المسأله،فإذا دعوت اللّه عزّ و جلّ فمجّده،قلت:کیف أمجّده؟قال:تقول:
یا من هو أقرب إلیّ من حبل الورید یا فعّالا لما یرید،یا من یحول بین المرء و قلبه،یا من هو بالمنظر الأعلی،یا من هو لیس کمثله شیء.
[٣١٢٩]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن ابن سنان،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّما هی المدحه،ثمّ الثّناء،ثمّ الإقرار بالذّنب،ثمّ المسأله،إنّه و اللّه ما خرج عبد من ذنب إلاّ بالإقرار.
[٣١٣٠]4-و عنه،عن ابن فضّال،عن ثعلبه،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام مثله إلاّ أنّه قال:
ثمّ الثّناء،ثمّ الاعتراف بالذّنب.
[٣١٣١]5-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ،عن حمّاد بن عثمان،عن الحارث بن المغیره قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا أردت أن تدعو فمجّد اللّه عزّ و جلّ و احمده و سبّحه و هلّله و أثن علیه و صلّ علی محمّد النّبیّ و آله،ثمّ سل تعط.
[٣١٣٢]6-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن عیص بن القاسم قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا طلب أحدکم الحاجه فلیثن علی ربّه و لیمدحه فإنّ الرّجل إذا طلب الحاجه من السّلطان هیّأ له من الکلام أحسن ما یقدر علیه،فإذا
ص :٢٩6
[٣١٢٨]٢-محمد مسلم گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا در کتاب امیر مؤمنان علیه السّلام است که ستایش[خدا]پیش از حاجت خواهی و درخواست است، پس هرگاه خدای عزّتمند و شکوهمند را خواندی او را ستایش نما.عرض کردم:چگونه او را بستایم؟فرمود:می گویی:ای آنکه از رگ گردن به من نزدیکتری،ای آنکه هرچه را خواهی انجام دهندۀ آنی؛و ای آنکه میان انسان و دلش حائل می شوی؛و ای آنکه در فرازترین چشم اندازها هستی،و ای آنکه چیزی همانندش نیست.
[٣١٢٩]٣-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:تنها[شیوۀ دعا نمودن،در آغاز]همان مدح است،و سپس ستایش،و پس آنگاه اقرار به گناه و پس از آن درخواست است.به راستی،به خدا سوگند که هیچ بنده ای از گناه درنیامده جز با اقرار بر گناه.
[٣١٣٠]4-از امام صادق علیه السّلام همانند روایت پیشین روایت شده است جز آنکه در این روایت فرموده است:پس آنگاه ستایش کند و پس از آن به گناه خویش اعتراف کند.
[٣١٣١]5-حارث مغیره گوید که حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه خواستی دعا کنی خدای عزّتمند و شکوهمند را بزرگ دار و سپاس گزار و او را به پاکی و یگانگی یاد کن و ستایش نما و بر محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و خاندانش درود فرست،پس آنگاه درخواست کن تا خواسته ات به تو داده شود.
[٣١٣٢]6-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:هرگاه یکی از شما خواسته ای داشته باشد پروردگارش را ثنا گوید و بستاید،زیرا آنگاه که کسی از زمامداری حاجتی خواهد نیکوترین گفتاری را که توانایی آن را دارد برای او آماده می دارد
ص :٢٩٧
طلبتم الحاجه فمجّدوا اللّه العزیز الجبّار و امدحوه و أثنوا علیه تقول:«یا أجود من أعطی و یا خیر من سئل،یا أرحم من استرحم،یا أحد یا صمد،یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا أحد،یا من لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا،یا من یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید و یقضی ما أحبّ،یا من یحول بین المرء و قلبه،یا من هو بالمنظر الأعلی،یا من لیس کمثله شیء،یا سمیع یا بصیر»و أکثر من أسماء اللّه عزّ و جلّ فإنّ أسماء اللّه کثیره و صلّ علی محمّد و آله و قل:«اللّهمّ أوسع علیّ من رزقک الحلال ما أکفّ به وجهی و أؤدّی به عن أمانتی و أصل به رحمی و یکون عونا لی فی الحجّ و العمره»و قال:إنّ رجلا دخل المسجد فصلّی رکعتین ثمّ سأل اللّه عزّ و جلّ،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:عجّل العبد ربّه؛و جاء آخر فصلّی رکعتین ثمّ أثنی علی اللّه عزّ و جلّ و صلّی علی النّبیّ و[آله] فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم سل تعط.
[٣١٣٣]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبی کهمس قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:دخل رجل المسجد فابتدأ قبل الثّناء علی اللّه و الصّلاه علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:عاجل العبد ربّه؛ثمّ دخل آخر فصلّی و أثنی علی اللّه عزّ و جلّ و صلّی علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:سل تعطه:ثمّ قال:إنّ فی کتاب علیّ إنّ الثّناء علی اللّه و الصّلاه علی رسوله قبل المسأله و إنّ أحدکم لیأتی الرّجل یطلب الحاجه فیحبّ أن یقول له خیرا قبل أن یسأله حاجته.
[٣١٣4]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عثمان بن عیسی،عمّن حدّثه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :٢٩٨
پس آن هنگام که جویای حاجتی بودید خدای بزرگ و توانا را[با این سخنان] بزرگ دارید و بستایید و ثنا گویید[و]بگویید«یا اجود من اعطی،و یا خیر من سئل،یا ارحم من استرحم،یا احد یا صمد،یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد،یا من لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا یا من یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید و یقضی ما أحب،یا من یحول بین المرء و قلبه،یا من هو باالمنظر الاعلی،یا من لیس کمثله شئ،یا سمیع یا بصیر»و از نام های خدای عزّتمند و شکوهمند بسیار بگو؛زیرا نام های خدا بسیار است بر محمّد و خاندانش صلوات اللّه علیهم درود بفرست و بگو:«اللّهم اوسع علی من رزقک الحلال ما أکف به وجهی و اؤدی به عن امانتی و أصل به رحمی و یکون عونا فی الحج و العمره»
و فرمود:مردی به مسجد درآمد و دو رکعت نماز گزارد و از خدای عزّتمند و شکوهمند درخواست نمود.پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:این بنده[در درخواست نمودن از]پروردگارش شتاب کرد.مرد دیگری آمد و دو رکعت نماز گزارد و پس آنگاه بر خدای عزّتمند و شکوهمند را ستود و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و خاندانش، درود فرستاد،پس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:(اکنون)درخواست کن که خواسته ات به تو داده شود.
[٣١٣٣]٧-ابو کهمس گوید:شنیدم حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:مردی وارد مسجد شد و پیش از ستایش خدا و درود بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم دعا کردن را آغاز نمود، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:این بنده در[خواهش از]پروردگارش شتاب کرد.
سپس مرد دیگری به مسجد درآمد و نمازگزارد خدای عزّتمند و شکوهمند را ستود و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم درود فرستاد.پس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم به او فرمود:بخواه تا خواسته ات به تو داده شود.
سپس حضرت صادق علیه السّلام فرمود:به راستی که در کتاب علی علیه السّلام است که:
ستودن خدا و درود فرستادن بر پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم پیش از درخواست نمودن است،و[چون]یکی از شما نزد مردی آید و درخواستی کند آن مرد دوست دارد که پیش از خواستن حاجتش،سخنی نیکو گوید.
[٣١٣4]٨-عثمان بن عیسی از کسی که برای او حدیث را بازگو نموده روایت
ص :٢٩٩
قلت:آیتان فی کتاب اللّه عزّ و جلّ أطلبهما فلا أجدهما،قال:و ما هما؟ قلت:قول اللّه عزّ و جلّ: اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ فندعوه و لا نری إجابه،قال:أ فتری اللّه عزّ و جلّ أخلف وعده؟قلت:لا،قال:فممّ ذلک؟قلت:لا أدری،قال:
لکنّی أخبرک،من أطاع اللّه عزّ و جلّ فیما أمره ثمّ دعاه من جهه الدّعاء أجابه، قلت:و ما جهه الدّعاء؟قال:تبدأ فتحمد اللّه و تذکر نعمه عندک ثمّ تشکره ثمّ تصلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم ثمّ تذکر ذنوبک فتقرّ بها ثمّ تستعیذ منها،فهذا جهه الدّعاء؛ثمّ قال:و ما الآیه الأخری؟قلت:قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مٰا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرّٰازِقِینَ و إنّی أنفق و لا أری خلفا،قال:أفتری اللّه عزّ و جلّ أخلف وعده؟قلت:لا،قال:فممّ ذلک؟قلت لا أدری،قال:لو أنّ أحدکم اکتسب المال من حلّه و أنفقه فی حلّه لم ینفق درهما إلاّ أخلف علیه.
[٣١٣5]٩-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عمّن ذکره عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من سرّه أن یستجاب له دعوته فلیطب مکسبه.
باب الاجتماع فی الدّعاء
[٣١٣6]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن معبد،عن عبید اللّه بن عبد اللّه الواسطیّ،عن درست بن أبی منصور،عن أبی خالد قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:ما من رهط أربعین رجلا اجتمعوا فدعوا اللّه عزّ و جلّ فی أمر إلاّ استجاب اللّه لهم،فإن لم یکونوا أربعین فأربعه یدعون اللّه عزّ و جلّ عشر مرّات إلاّ استجاب اللّه لهم،فإن لم یکونوا أربعه فواحد یدعو اللّه أربعین مرّه فیستجیب اللّه العزیز الجبّار له.
ص :٣٠٠
کرده است که به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:دو آیه در کتاب خدا است که آن دو را می جویم و نمی یابم.فرمود:آن دو آیه کدامند؟عرض کردم:سخن خدای عزّتمند و شکوهمند:«مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم»[غافر(4٠):6٠]و ما او را می خوانیم و پاسخ و اجابتی نمی بینیم؟فرمود:آیا گمان می کنی که خداوند از وعدۀ خویش سرباز زده است؟عرض کردم:نه.فرمود:پس این[برآورده نشدن خواسته ها]از چه روست؟عرض کردم:نمی دانم.فرمود:ولی من تو را[از دلیل آن]آگاه می کنم.هرکه خدای عزّتمند و شکوهمند را در آنچه به او فرمان داده گردن نهد و پس آنگاه او را از جهت دعا بخواند خداوند پاسخش دهد.عرض کردم:جهت دعا چیست؟فرمود:[دعانمودن خویش را چنین]می آغازی که خدا را می ستایی و نعمت هایی را که به تو ارزانی داشته بر زبان می آری،و سپس او را سپاس می گزاری،سپس بر محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم درود می فرستی،و سپس گناهان خویش را یادآور می شوی و[به دست آلودن]بر آنها اعتراف می کنی و از آنها به خدا پناه می بری.این است جهت دعا.
سپس فرمود:آیۀ دیگر کدام است؟عرض کردم:سخن خدای عزّتمند و شکوهمند[که می فرماید:]«هرچه انفاق کردید عوضش را او می دهد و او بهترین روزی دهندگان است»[سبأ(٣4):٣٩]و من انفاق می کنم ولی عوضی[از سوی خدا] برای آن نمی بینم.فرمود:آیا گمان می کنی که خدای عزّتمند و شکوهمند از وعدۀ خویش سرباز زده است؟عرض کردم:نمی دانم.فرمود:به راستی،اگر یکی از شما مالی را از راه حلال به دست آرد،و آن را در راه حلال انفاق کند هیچ درهمی از آن را انفاق نکرده است جز این که بر آن عوض داده می شود.
[٣١٣5]٩-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه از برآورده شدن خواسته اش شادمان می شود باید درآمد خود را پاک و حلال گرداند.
[٣١٣6]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ چهل مردی برای دعا نمودن گردهم نیایند و خدای عزّتمند و شکوهمند را برای[برآورده شدن]کاری نخوانند جز اینکه خداوند دعای آنان را برآورده سازد.پس اگر چهل نفر نباشد و چهار نفر [گرد هم آیند و]ده بار خدای عزّتمند و شکوهمند را بخوانند بی گمان خداوند خواستۀ آنان را برآورده سازد و اگر چهار نفر نباشد و یک نفر باشد که چهل بار خدا را بخواند خدای بزرگ توانا،خواستۀ او را برآورده سازد.
ص :٣٠١
[٣١٣٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن یونس بن یعقوب،عن عبد الأعلی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ما اجتمع أربعه رهط قطّ علی أمر واحد فدعوا[اللّه]إلاّ تفرّقوا عن إجابه
[٣١٣٨]٣-عنه،عن الحجّال،عن ثعلبه،عن علیّ بن عقبه،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کان أبی علیه السّلام إذا حزنه أمر جمع النّساء و الصّبیان ثمّ دعا و أمّنوا.
[٣١٣٩]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
الدّاعی و المؤمّن فی الأجر شریکان.
باب العموم فی الدّعاء
[٣١4٠]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا دعا أحدکم فلیعمّ،فإنّه أوجب للدّعاء.
باب من أبطأت علیه الإجابه
[٣١4١]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر قال:
قلت لأبی الحسن علیه السّلام:جعلت فداک،إنّی قد سألت اللّه حاجه منذ کذا و کذا سنه و قد دخل قلبی من إبطائها شیء،فقال:یا أحمد،إیّاک و الشّیطان أن یکون له علیک سبیل حتّی یقنّطک،إنّ أبا جعفر صلوات اللّه علیه کان یقول:إنّ المؤمن یسأل اللّه عزّ و جلّ حاجه فیؤخّر عنه تعجیل إجابته حبّا لصوته و استماع نحیبه.
ص :٣٠٢
[٣١٣٧]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگز چهار نفر گرد هم نیامده اند که برای کاری به درگاه خدا دعا کنند جز اینکه با پذیرفتگی و برآورده شدن آن دعا،از یکدیگر جدا شده اند و پراکنده گشته اند.
[٣١٣٨]٣-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چون پیشامدی پدرم را اندوهناک می کرد زنان و کودکان را گرد هم می آورد و سپس دعا می نمود و آنها آمین می گفتند.
[٣١٣٩]4-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:دعاگو و آمین گو در پاداش شریکند.
[٣١4٠]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:هرگاه یکی از شما دعا کند دعایش را بر همگان گسترده دارد[و همه را دعا کند]؛چراکه چنین دعایی به برآورده شدن نزدیک تر است.
[٣١4١]١-احمد بن محمّد بن ابی نصیر گوید:به امام رضا علیه السّلام عرض کردم:
فدایت شوم!من چند سال است که حاجتی را از خدا درخواست کرده ام و از کندی و واپس افتادن برآورده شدن آن دعا،در دلم شبهه و نگرانی پدید آمده است،فرمود:ای احمد!مبادا شیطان[برای راهیابی]دل تو را به راهی گشاید تا تو را ناامید سازد،به راستی،امام باقر علیه السّلام می فرمود:همانا مؤمن حاجتی از خدا می خواهد و خداوند برآوردن خواسته اش را به خاطر دوست داشتن صدایش و شنیدن زاری اش[در درگاه خدا]به تأخیر می اندازد.سپس
ص :٣٠٣
ثمّ قال:و اللّه ما أخّر اللّه عزّ و جلّ عن المؤمنین ما یطلبون من هذه الدّنیا خیر لهم ممّا عجّل لهم فیها و أیّ شیء الدّنیا،إنّ أبا جعفر علیه السّلام کان یقول:ینبغی للمؤمن أن یکون دعاؤه فی الرّخاء نحوا من دعائه فی الشّدّه لیس إذا أعطی فتر فلا تملّ الدّعاء فإنّه من اللّه عزّ و جلّ بمکان و علیک بالصّبر و طلب الحلال و صله الرّحم و إیّاک و مکاشفه النّاس فإنّا أهل البیت نصل من قطعنا و نحسن إلی من أساء إلینا،فنری و اللّه فی ذلک العاقبه الحسنه،إنّ صاحب النّعمه فی الدّنیا إذا سأل فأعطی،طلب غیر الّذی سأل و صغرت النّعمه فی عینه فلا یشبع من شیء و إذا کثرت النّعم کان المسلم من ذلک علی خطر للحقوق الّتی تجب علیه و ما یخاف من الفتنه فیها أخبرنی عنک لو أنّی قلت لک قولا أکنت تثق به منّی فقلت له جعلت فداک إذا لم أثق بقولک فبمن أثق و أنت حجّه اللّه علی خلقه؟قال:فکن باللّه أوثق فإنّک علی موعد من اللّه،ألیس اللّه عزّ و جلّ:«یقول و إذا سألک عبادی عنّی فإنّی قریب أجیب دعوه الدّاع إذا دعان»و قال:«لا تقنطوا من رحمه اللّه»و قال:«و اللّه یعدکم مغفره منه و فضلا»فکن باللّه عزّ و جلّ أوثق منک بغیره و لا تجعلوا فی أنفسکم إلاّ خیرا فإنّه مغفور لکم.
[٣١4٢]٢-عنه،عن أحمد،عن علیّ بن الحکم،عن منصور الصّیقل قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:ربّما دعا الرّجل بالدّعاء فاستجیب له ثمّ أخّر ذلک إلی حین؟قال:فقال:نعم،قلت:و لم ذاک،لیزداد من الدّعاء؟قال:نعم.
[٣١4٣]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إسحاق بن أبی هلال المدائنیّ،عن حدید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ العبد لیدعو فیقول اللّه عزّ و جلّ للملکین:قد استجبت له و لکن احبسوه بحاجته فإنّی أحبّ أن أسمع صوته و إنّ العبد لیدعو فیقول اللّه تبارک و تعالی:
ص :٣٠4
فرمود:به خدا سوگند،آنچه خدای عزّتمند و شکوهمند از خواسته های دنیوی مؤمنان واپس می اندازد برای ایشان بهتر است از آنچه که زود به آنها عطا فرماید، و دنیا چیست؟!امام باقر علیه السّلام می فرمود:مؤمن را سزد که دعایش به گاه آسایش، همانند دعا نمودن او در حال سختی باشد و چون[آنچه را که خواسته بود]به او دادند[پس از برآورده شدن دعایش]سستی نورزد.پس تو از دعا نمودن خسته مشو؛چراکه دعا در پیشگاه خدای عزّتمند و شکوهمند جایگاهی[فراز]دارد و بر تو باد به شکیبایی،جوییدن درآمد حلال و پیوند داشتن با خویشان و مبادا با مردم دشمنی ورزی؛زیرا که ما خاندانی هستیم که با هرکه از ما پیوند گسلد پیوند برقرار سازیم و هرکه به ما بدی کند نیکی کنیم،پس به خدا سوگند که در این کار فرجام نیکویی می بینم.همانا آن کس که در این دنیا دارای نعمت است چون چیزی[از خدا]خواهد به او ارزانی شود[زیاده خواهد]و جز آن را نیز بخواهد، و نعمت خدا در چشم او خرد آید و از هیچ چیز سیر نشود.و چون نعمت بسیار گردد سلمان به سبب حقوقی که[از فزونی نعمت]بر او واجب گشته و[به سبب فزونی نعمت]بیم آن می رود که آزموده شود به ورطۀ خط افتد.بگو بدانم که اگر من به تو چیزی گفتم به آن اطمینان داری؟عرض کردم:قربانت گردم!اگر من به سخن شما اعتماد نکنم پس به سخن چه کسی اعتماد کنم در حالی که شما حجّت خداوند بر بندگان او هستی؟فرمود:پس به خدا بیش از این،اعتماد کن،زیرا خداوند به تو وعدۀ برآوردن[خواسته ها را]داده است آیا خدای عزّتمند و شکوهمند نمی فرماید:«و هرگاه بندگان من از تو دربارۀ من بپرسند[بگو]من نزدیکم و دعای دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند اجابت می کنم»[بقره(٢):١٨6].و فرموده است:«از رحمت خدا نومید مشوید»[زمر(٣٩):5٣]و نیز فرموده است:«و خداوند از جانب خویش به شما وعدۀ آمرزش و بخشش می دهد»[بقره(٢):٢6٨].پس اعتماد بر خدای عزّتمند و شکوهمند بیش از دیگران باشد و در جان خویش جز نیکی را جای ندهید که به راستی خدا شما را بیامرزد.
[٣١4٢]٢-منصور صیقل گوید:حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:گاهی مردی دعا می کند و دعایش برآورده می گردد،ولی تا مدّتی[اثر و نشانۀ برآورده شدنش پدیدار نمی گردد و]پس می افتد.فرمود:آری(چنین است).عرض کردم:این از چه روست؟آیا از آن روست که بر دعا نمودن خویش بیفزاید؟فرمود:آری.
[٣١4٣]٣-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا بنده ای دعا می کند.پس خدای عزّتمند و شکوهمند به دو فرشته می فرماید:من دعا او را برآوردم ولی او را از[دستیابی به]خواسته اش نگاه دارید؛چراکه من دوست دارم صدای او را بشنوم،و به راستی بنده ای نیز باشد که دعا کند خدای فرازمند فرماید:
ص :٣٠5
عجّلوا له حاجته فإنّی أبغض صوته.
[٣١44]4-ابن أبی عمیر،عن سلیمان صاحب السّابریّ،عن إسحاق بن عمّار قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:قال یستجاب للرّجل الدّعاء ثمّ یؤخّر؟قال:نعم عشرین سنه.
[٣١45]5-ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کان بین قول اللّه عزّ و جلّ:«قد أجیبت دعوتکما»و بین أخذ فرعون أربعین عاما.
[٣١46]6-ابن أبی عمیر،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن أبی بصیر قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ المؤمن لیدعو فیؤخّر إجابته إلی یوم الجمعه.
[٣١4٧]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن المغیره،عن غیر واحد من أصحابنا قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ العبد الولیّ للّه یدعو اللّه عزّ و جلّ فی الأمر ینوبه.
فیقول للملک الموکّل به:اقض لعبدی حاجته و لا تعجّلها فإنّی أشتهی أن أسمع نداءه و صوته و إنّ العبد العدوّ للّه لیدعو اللّه عزّ و جلّ فی الأمر ینوبه فیقال للملک الموکّل به:اقض[لعبدی]حاجته و عجّلها فإنّی أکره أن أسمع نداءه و صوته.قال:فیقول النّاس:ما أعطی هذا إلاّ لکرامته و لا منع هذا إلاّ لهوانه.
[٣١4٨]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن هشام بن سالم،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
لا یزال المؤمن بخیر و رجاء،رحمه من اللّه عزّ و جلّ ما لم یستعجل فیقنط
ص :٣٠6
خواسته اش را زود برآورده سازید که من صدایش را دوست ندارم.
[٣١44]4-اسحاق بن عمار گوید:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا[می شود که]دعای کسی پذیرفته شده باشد ولی[اثر پذیرفته شدن و برآورده شدن دعا پدیدار نگردد و]به تأخیر افتد؟فرمود:آری،تا بیست سال[ممکن است که به تأخیر افتد].
[٣١45]5-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:میان فرمودۀ خدای عزّتمند و شکوهمند[که دربارۀ نابودی فرعون و همراهانش به موسی و هارون علیه السّلام فرمود:]«بی گمان دعای شما دو تن اجابت شده است»[یونس(١٠):٨٩]میان نابود نمودن فرعون چهل سال به درازا کشید.
[٣١46]6-ابو بصیر گوید:شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام که می فرمود:همانا مؤمن دعا می کند و پذیرفته شدن و برآورده شدن دعایش تا روز جمعه به تأخیر می افتد.
[٣١4٧]٧-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:به راستی،بنده ای که دوست خدا است در پیشامدی که برای او روی داده دعا می کند،و خدا به فرشته ای که بر او گمارده شده فرماید:درخواست بندۀ مرا برآورده نما ولی در(دادن)آن شتاب مکن که من خواهان آنم که ندا و صدای او را بشنوم.و همانا بنده ای که دشمن خدا است دربارۀ پیشامدی که برای او روی داده[دعا می کند و]خدای عزّتمند و شکوهمند را می خواند،پس[خدا]به فرشتۀ گمارده شده بر او می فرماید:
خواسته اش را برآورده نما در(دادن)آن شتاب گیر؛زیرا من خوش ندارم که ندا و صدایش را بشنوم.
فرمود:پس مردم گویند:به این[شخص که خواسته اش زود برآورده شد]....جز به سبب ارجمند بودن و بزرگ بودنش[در پیشگاه خدا]و[دربارۀ آن کس که اجابتش به تأخیر افتاده گویند:خواسته اش]از او بازداشته نشد جز به سبب خواری و فرومایگی اش.
[٣١4٨]٨-ابو بصیر گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:مؤمن همواره در حال خیر و امیدواری است[که این خیر و امیدواری از]رحمت خدای عزّتمند و شکوهمند است تا که شتاب نکند[که اگر شتاب کند]ناامید گردد و دعا را وارهاند.
ص :٣٠٧
و یترک الدّعاء،قلت له:کیف یستعجل؟قال:یقول:قد دعوت منذ کذا و کذا و ما أری الإجابه.
[٣١4٩]٩-الحسین بن محمّد،عن أحمد بن إسحاق،عن سعدان بن مسلم، عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ المؤمن لیدعو اللّه عزّ و جلّ فی حاجته فیقول اللّه عزّ و جلّ:أخّروا إجابته، شوقا إلی صوته و دعائه؛فإذا کان یوم القیامه قال اللّه عزّ و جلّ:عبدی، دعوتنی فأخّرت إجابتک و ثوابک کذا و کذا و دعوتنی فی کذا و کذا فأخّرت إجابتک و ثوابک کذا و کذا؛قال:فیتمنّی المؤمن أنّه لم یستجب له دعوه فی الدّنیا ممّا یری من حسن الثّواب.
باب الصّلاه علی النّبیّ محمّد و أهل بیته علیهم السّلام
[٣١5٠]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
لا یزال الدّعاء محجوبا حتّی یصلّی علی محمّد و آل محمّد.
[٣١5١]٢-عنه،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من دعا و لم یذکر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رفرف الدّعاء علی رأسه،فإذا ذکر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رفع الدّعاء.
[٣١5٢]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن أبی أسامه زید الشّحّام،عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّ رجلا أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:
یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،إنّی أجعل لک ثلث صلواتی،لا بل أجعل لک نصف صلواتی،
ص :٣٠٨
عرض کردم:چگونه شتاب می کند؟فرمود که می گوید:از فلان هنگام و فلان هنگام دعا کرده ام و پذیرفته شدن دعا و برآورده شدنش را نمی بینم؟
[٣١4٩]٩-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:به راستی که مؤمن خدای عزّتمند و شکوهمند را برای[برآورده شدن]خواستۀ خویش بخواند و خدای عزّتمند و شکوهمند فرماید:برآورده شدن خواستۀ او را به خاطر اشتیاقی که به صدا و دعایش دارم واپس اندازید و به تأخیر افکنید.پس چون روز رستاخیز فرارسد خدای عزّتمند و شکوهمند فرماید:ای بندۀ من!تو مرا خواندی و من اجابت و برآورده شدن[خواستۀ]تو را واپس انداختم،اکنون پاداش تو چنین و چنان است.و دیگر بار دربارۀ فلان چیز مرا خواندی و من اجابت و برآوردن [خواستۀ]تو را واپس انداختم و پاداش تو چنین و چنان است.امام صادق علیه السّلام فرمود:پس مؤمن آرزو کند که کاش هیچ دعا و خواسته اش در دنیا اجابت نمی شد به سبب پاداش نیکی که[از برآورده نشدن خواسته اش در دنیا]می بیند.
[٣١5٠]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیوسته دعا در حجاب باشد[و میان دعا و برآورده شدنش،مانع باشد]تا آنکه بر محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و خاندانش علیهم السّلام صلوات و درود فرستاده شود[که در آن هنگام حجاب میان دعا و برآورده شدنش برداشته می شود].
[٣١5١]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه دعایی کند و نام پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را نبرد آن دعا بر فراز سرش[بسان پرنده ای]بال وپر زند و چون نام پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را ببرد دعا[به سوی آسمان]بالا برده شود.
[٣١5٢]٣-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:مردی نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آمد و عرض کرد:ای پیامبر خدا،من یک سوم صلوات و درودم را برای شما قرار می دهم،نه
ص :٣٠٩
لا بل أجعلها کلّها لک،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا تکفی مئونه الدّنیا و الآخره.
[٣١5٣]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن سیف،عن أبی أسامه،عن أبی بصیر قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام:ما معنی أجعل صلواتی کلّها لک؟فقال:یقدّمه بین یدی کلّ حاجه فلا یسأل اللّه عزّ و جلّ شیئا حتّی یبدأ بالنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فیصلّی علیه ثمّ یسأل اللّه حوائجه.
[٣١54]5-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لا تجعلونی کقدح الرّاکب فإنّ الرّاکب یملأ قدحه فیشربه إذا شاء،اجعلونی فی أوّل الدّعاء و فی آخره و فی وسطه.
[٣١55]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن الحسن بن علیّ بن أبی حمزه،عن أبیه و حسین بن أبی العلاء،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال:إذا ذکر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فأکثروا الصّلاه علیه فإنّه من صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم صلاه واحده صلّی اللّه علیه ألف صلاه فی ألف صفّ من الملائکه و لم یبق شیء ممّا خلقه اللّه إلاّ صلّی علی العبد لصلاه اللّه علیه و صلاه ملائکته،فمن لم یرغب فی هذا فهو جاهل مغرور قد برئ اللّه منه و رسوله و أهل بیته.
[٣١56]٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من صلّی علیّ صلّی اللّه علیه و ملائکته و من شاء فلیقلّ و من شاء فلیکثر.
ص :٣١٠
بلکه نیمی از صلواتم را ویژۀ شما می دارم.نه بلکه همۀ آن را از آن شما می گردانم؟پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود،در این صورت هزینه ها و بار دنیا و آخرت تو کفایت می شود.
[٣١5٣]4-ابو بصیر گوید:از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم:معنای اینکه همۀ درود و صلواتم را برای شما قرار دهم چیست؟
فرمود:یعنی[نام]پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را پیش از هر حاجتی قرار دهد و از خدای عزّتمند و شکوهمند درخواستی نکند آنگاه که[درخواست خویش را]با نام پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بیآغازد و بر او صلوات و درود فرستد و پس آنگاه خواسته های خود را از خدا بخواهد.
[٣١54]5-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:مرا چون ظرف آب سوارکار قرار ندهید که همانا سوارکار ظرف آبش را پرکند و هرگاه که خواهد بنوشد.مرا در آغاز دعا و پایان دعا و میانۀ آن قرار دهید[و یاد کنید].
[٣١55]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چون نام پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم برده شد بر او بسیار صلوات فرستید؛زیرا هرکس که یک صلوات بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرستد، خداوند هزار بار در هزار صف از فرشته ها بر او صلوات فرستد و به سبب درود فرستادن خدا و درود فرستادن فرشتگان هیچ یک از آفریدگان خدا نماند جز اینکه بر این بنده درود فرستد و هرکس آرزومند این فضیلت نباشد نادان و مغرور است و خدا و پیامبر و خاندانش از او بیزار باشند.
[٣١56]٧-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:هرکه بر من صلوات فرستد،خدا و فرشتگان بر او درود فرستند و هرکه خواهد صلوات اندکی فرستد و هرکه خواهد صلوات بسیاری فرستد.
ص :٣١١
[٣١5٧]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الصّلاه علیّ و علی أهل بیتی تذهب بالنّفاق
[٣١5٨]٩-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،عن أبی عمران الأزدیّ، عن عبد اللّه بن الحکم،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من قال:یا ربّ صلّ علی محمّد و آل محمّد مائه مرّه قضیت له مائه حاجه ثلاثون للدّنیا[و الباقی للآخره].
[٣١5٩]١٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم و عبد الرّحمن بن أبی نجران جمیعا،عن صفوان الجمّال،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کلّ دعاء یدعی اللّه عزّ و جلّ به محجوب عن السّماء حتّی یصلّی علی محمّد و آل محمّد.
[٣١6٠]١١-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن سیف بن عمیره،عن أبی بکر الحضرمیّ قال:
حدّثنی من سمع أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:جاء رجل إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:
أجعل نصف صلواتی لک؟قال:نعم،ثمّ قال:أجعل صلواتی کلّها لک؟قال:نعم، فلمّا مضی قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:کفی همّ الدّنیا و الآخره.
[٣١6١]١٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن مرازم قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ رجلا أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:یا رسول اللّه،إنّی جعلت ثلث صلواتی لک؟فقال له خیرا.فقال:یا رسول اللّه،إنّی جعلت نصف صلواتی لک؟فقال له:ذاک أفضل،فقال:إنّی جعلت کلّ صلواتی لک،فقال:إذا یکفیک اللّه عزّ و جلّ ما أهمّک من أمر دنیاک و آخرتک،فقال له رجل:أصلحک
ص :٣١٢
[٣١5٧]٨-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:صلوات بر من و بر خانواده ام نفاق و دورویی را از میان ببرد.
[٣١5٨]٩-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه صد بار بگوید:«یا ربّ،صلّ علی محمّد و آل محمّد»صد خواسته اش برآورده شود که سی خواسته آنها،از خواسته های دنیا باشد[و بقیّۀ آن دربارۀ سرای واپسین باشد].
[٣١5٩]١٠-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هر دعایی که با آن خدای عزّتمند و شکوهمند را بخوانند از رفتن به آسمان[بازداشته شود و]در پرده ماند تا آن هنگام که بر محمّد و آل محمّد صلوات و درود فرستند
[٣١6٠]١١-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:مردی نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آمد و عرض کرد:آیا[می توانم]نیمی از صلوات(دعاهایم)را برای شما قرار دهم؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:آری.سپس عرض کرد:آیا همۀ صلوات ها[و دعاهایم]را ویژۀ شما بدارم؟فرمود آری.پس چون آن مرد رفت پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:
نگرانی و اندوه دنیا و آخرتش[برطرف شد و]کفایت گردید.
[٣١6١]١٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود مردی نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آمد و عرض کرد:ای پیامبر خدا،یک سوم دعاهایم را ویژۀ شما قرار دهم؟فرمود:نیکو است،عرض کرد:ای پیامبر خدا،نیمی از دعاهای خود را ویژۀ شما قرار دهم؟ فرمود:این[کار]نیکوتر است.عرض کرد:همۀ دعاهایم را از آن شما قرار دهم؟ فرمود:در این صورت،خدای عزّتمند و شکوهمند کارهای دنیا و آخرتت را که تو را دل نگران و غمناک کند کفایت می فرماید.پس مردی به حضرت صادق علیه السّلام
ص :٣١٣
اللّه کیف یجعل صلاته له؟فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لا یسأل اللّه عزّ و جلّ شیئا إلاّ بدأ بالصّلاه علی محمّد و آله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.
[٣١6٢]١٣-ابن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
سمعته یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ارفعوا أصواتکم بالصّلاه علیّ فإنّها تذهب بالنّفاق.
[٣١6٣]١4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن یعقوب بن عبد اللّه،عن إسحاق بن فرّوخ مولی آل طلحه قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا إسحاق بن فرّوخ،من صلّی علی محمّد و آل محمّد عشرا صلّی اللّه علیه و ملائکته مائه مرّه و من صلّی علی محمّد و آل محمّد مائه[مرّه]صلّی اللّه علیه و ملائکته ألفا،أما تسمع قول اللّه عزّ و جلّ: هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلاٰئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمٰاتِ إِلَی النُّورِ وَ کٰانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً.
[٣١64]١5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم،عن أحدهما علیهما السّلام قال:
ما فی المیزان شیء أثقل من الصّلاه علی محمّد و آل محمّد و إنّ الرّجل لتوضع أعماله فی المیزان فتمیل به فیخرج صلّی اللّه علیه و اله و سلّم الصّلاه علیه فیضعها فی میزانه فیرجح[به].
[٣١65]١6-علیّ بن محمّد،عن ابن جمهور،عن أبیه،عن رجاله قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من کانت له إلی اللّه عزّ و جلّ حاجه فلیبدأ بالصّلاه علی محمّد و آله،ثمّ یسأل حاجته،ثمّ یختم بالصّلاه علی محمّد و آل محمّد فإنّ اللّه عزّ و جلّ أکرم من أن یقبل الطّرفین و یدع الوسط[إذا]کانت الصّلاه علی
ص :٣١4
عرض کرد:خدایت نیکی دهد!چگونه دعایش را از آن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قرار دهد؟ حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چیزی از خدای عزّتمند و شکوهمند درخواست نکند جز این که با صلوات و درود بر محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آغاز نماید.
[٣١6٢]١٣-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:صداهای خویش را با صلوات بر من بلند دارید؛زیراکه این کار نفاق و دورویی را از میان برد.
[٣١6٣]١4-اسحاق بن فرّوخ گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:ای اسحاق بن فرّوخ!هرکه ده بار بر محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و خاندان محمد علیهم السّلام صلوات بفرستد خداوند و فرشتگان خدا صد بار بر او صلوات فرستند،و هرکه صد بار بر محمد و آل محمد علیهم السّلام صلوات فرستد خداوند و فرشتگان هزار بار بر او صلوات فرستد.
آیا سخن خدای عزّتمند و شکوهمند را نشنیده ای[که می فرماید]:«او کسی است که خود و فرشتگانش به شما درود می فرستند تا سرانجام شما را از تاریکی ها به سوی روشنایی برآورد و او در حقّ مؤمنان مهربان است»[احزاب(٣٣):4٣]
[٣١64]١5-محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقر و صادق علیهما السّلام روایت نموده که فرمود:در ترازوی کردار[در روز رستاخیز]چیزی سنگین تر از صلوات بر محمّد و خاندان محمّد نباشد،و همانا[در روز رستاخیز]مردی باشد که کردارهایش را در ترازوی کردار نهند و سبک باشد پس آنگاه پاداش صلوات او [حساب شود و]درآید و آن را در ترازوی کردار نهد،پس به سبب صلوات، کردارش سنگین گردد.
[٣١65]١6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه از خدای عزّتمند و شکوهمند درخواستی دارد باید[حاجت خواهی خویش را]با صلوات بر محمّد و خاندانش آغاز کند،و سپس حاجت خود را بخواهد،و در پایان نیز دعا با صلوات بر محمّد و خاندانش پایان دهد،زیراکه خدای عزّتمند و شکوهمند،بخشنده تر از آن است که دو طرف دعا را بپذیرد،و میانۀ دعا را وارهد[و برآورده نسازد]؛
ص :٣١5
محمّد و آل محمّد لا تحجب عنه.
[٣١66]١٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن محسّن بن أحمد، عن أبان الأحمر،عن عبد السّلام بن نعیم قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّی دخلت البیت و لم یحضرنی شیء من الدّعاء إلاّ الصّلاه علی محمّد و آل محمّد فقال:أما إنّه لم یخرج أحد بأفضل ممّا خرجت به.
[٣١6٧]١٨-علیّ بن محمّد،عن أحمد بن الحسین،عن علیّ بن الرّیّان،عن عبید اللّه بن عبد اللّه الدّهقان قال:
دخلت علی أبی الحسن الرّضا علیه السّلام فقال لی:ما معنی قوله: وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّٰی ؟قلت:کلّما ذکر اسم ربّه قام فصلّی،فقال لی:لقد کلّف اللّه عزّ و جلّ هذا شططا،فقلت:جعلت فداک فکیف هو؟فقال:کلّما ذکر اسم ربّه صلّی علی محمّد و آله.
[٣١6٨]١٩-عنه،عن محمّد بن علیّ،عن مفضّل بن صالح الأسدیّ،عن محمّد بن هارون،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إذا صلّی أحدکم و لم یذکر النّبیّ[و آله]صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فی صلاته یسلک بصلاته غیر سبیل الجنّه.و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من ذکرت عنده فلم یصلّ علیّ دخل النّار فأبعده اللّه و قال صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:و من ذکرت عنده فنسی الصّلاه علیّ خطی به طریق الجنّه.
[٣١6٩]٢٠-أبو علیّ الأشعریّ،عن الحسین بن علیّ،عن عبیس بن هشام، عن ثابت،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من ذکرت عنده فنسی أن یصلّی علیّ خطأ اللّه به طریق الجنّه.
ص :٣١6
در پرده و حجاب نیست[و فرشتگان از بالا رفتن دعا به سوی آسمان باز نمی دارند].
[٣١66]١٧-عبد السلام نعیم گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:من به درون خانه کعبه درآمدم و هیچ دعایی به یاد نداشتم جز صلوات بر محمد و خاندان محمّد.فرمود:آگاه باش که هیچ کس بسان تو(فضیلت مندانه)از خانه کعبه بیرون نیامده است.
[٣١6٧]١٨-عبید اللّه بن عبد اللّه دهقان گوید:نزد حضرت رضا علیه السّلام رفتم.پس آن حضرت به من فرمود:معنای این سخن خداوند چیست(که فرماید:)«نام پروردگارش را یاد کرد،پس نماز گزارد»[اعلی(٨٧):١5]عرض کردم:یعنی هرگاه نام پروردگارش را به یاد آورد برخاست و نماز گزارد.فرمود:[پس اگر«صلّی»به معنای نمازگزاردن است]پس بی گمان خدای عزّتمند و شکوهمند تکلیفی زیاده از توان بر دوش ما نهاده است.
عرض کردم:فدایت شوم!پس معنای آن چگونه است؟فرمود:هرگاه نام پروردگارش را یاد کند بر محمّد و خاندانش صلوات فرستد.
[٣١6٨]١٩-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چون یکی از شما نماز گزارد و در نمازش نام پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم[و خاندانش علیهم السّلام]را نبرد،با این نماز،راهی جز راه بهشت را می پوید.و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:هرکه نامم را در نزدش ببرند و بر من صلوات نفرستد به دوزخ درآید و خدایش از رحمت خویش دور دارد.و فرمود:هرکه نامم را در نزدش ببرند و صلوات فرستادن بر من را از یاد ببرد راه بهشت را به اشتباه پیموده است.
[٣١6٩]٢٠-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:
هرکه نام من را در نزدش ببرند و صلوات فرستادن بر من را از یاد ببرد خداوند او را در[یافتن]راه بهشت به اشتباه افکند.
ص :٣١٧
[٣١٧٠]٢١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
سمع أبی رجلا متعلّقا بالبیت و هو یقول:اللّهمّ صلّ علی محمّد،فقال له أبی:یا عبد اللّه،لا تبترها لا تظلمنا حقّنا قل:اللّهمّ صلّ علی محمّد و أهل بیته.
باب ما یجب من ذکر اللّه عزّ و جلّ فی کلّ مجلس
[٣١٧١]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن خلف بن حمّاد،عن ربعیّ بن عبد اللّه بن الجارود الهذلیّ،عن الفضیل بن یسار قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:ما من مجلس یجتمع فیه أبرار و فجّار فیقومون علی غیر ذکر اللّه عزّ و جلّ إلاّ کان حسره علیهم یوم القیامه.
[٣١٧٢]٢-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد بن سماعه،عن وهیب بن حفص،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ما اجتمع فی مجلس قوم لم یذکروا اللّه عزّ و جلّ و لم یذکرونا إلاّ کان ذلک المجلس حسره علیهم یوم القیامه،ثمّ قال[قال.]أبو جعفر علیه السّلام:إنّ ذکرنا من ذکر اللّه و ذکر عدوّنا من ذکر الشّیطان.
[٣١٧٣]٣-و بإسناده قال:
قال أبو جعفر علیه السّلام:من أراد أن یکتال بالمکیال الأوفی فلیقل إذا أراد أن یقوم من مجلسه:«سبحان ربّک ربّ العزّه عمّا یصفون*و سلام علی المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین.»
[٣١٧4]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
ص :٣١٨
[٣١٧٠]٢١-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پدرم شنید که مردی[دست]بر پردۀ کعبه درآویخته و می گوید:«اللهم صلّ علی محمّد».پدرم به او فرمود:ای بندۀ خدا،صلوات را بریده و گسسته مدار؛دربارۀ حق ما بر ما ستم روا مدار و بگو«اللهمّ صلّ علی محمّد و اهل بیته».
[٣١٧١]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ مجلسی نباشد که نیکان و بدان در آن گرد هم آیند و بی یاد خدای عزّتمند و شکوهمند از آن مجلس برخیزند جز این که در روز رستاخیز مایۀ حسرت و افسوس آنان باشد.
[٣١٧٢]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ گروهی در مجلسی گرد هم نیایند که در آن یاد خدای عزّتمند و شکوهمند و یاد ما نباشد،جز این که آن مجلس در روز رستاخیز مایۀ حسرت و افسوس آنان باشد،سپس فرمود:امام باقر علیه السّلام فرمود:همانا یاد نمودن از ما یاد نمودن خداست و یاد نمودن از دشمن ما یادنمودن از شیطان است.
[٣١٧٣]٣-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:هرکه خواهد پیمانه ای پر و لبریز[از پاداش الهی]را گرد آورد باید آن هنگام که می خواهد از جای خویش برخیزد و بگوید:«سبحان ربّک ربّ العزّه عمّا یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین.»
[٣١٧4]4-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:در آن توراتی که دگرگونی نیافته
ص :٣١٩
مکتوب فی التّوراه الّتی لم تغیّر أنّ موسی علیه السّلام سأل ربّه فقال:یا ربّ،أ قریب أنت منّی فأناجیک أم بعید فأنادیک؟فأوحی اللّه عزّ و جلّ إلیه:یا موسی، أنا جلیس من ذکرنی،فقال موسی:فمن فی سترک یوم لا ستر إلاّ سترک؟فقال:
الّذین یذکروننی فأذکرهم و یتحابّون فیّ فأحبّهم فأولئک الّذین إذا أردت أن أصیب أهل الأرض بسوء ذکرتهم فدفعت عنهم بهم.
[٣١٧5]5-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان بن یحیی،عن حسین بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:«ما من قوم اجتمعوا فی مجلس فلم یذکروا اسم اللّه عزّ و جلّ و لم یصلّوا علی نبیّهم إلاّ کان ذلک المجلس حسره و وبالا علیهم.
[٣١٧6]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن الحلبیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
لا بأس بذکر اللّه و أنت تبول فإنّ ذکر اللّه عزّ و جلّ حسن علی کلّ حال فلا تسأم من ذکر اللّه.
[٣١٧٧]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
أوحی اللّه عزّ و جلّ إلی موسی علیه السّلام:یا موسی علیه السّلام،لا تفرح بکثره المال و لا تدع ذکری علی کلّ حال،فإنّ کثره المال تنسی الذّنوب و إنّ ترک ذکری یقسی القلوب.
[٣١٧٨]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
مکتوب فی التّوراه الّتی لم تغیّر أنّ موسی سأل ربّه فقال:إلهی،إنّه
ص :٣٢٠
[و تحریف نشده]نوشته شده است که موسی علیه السّلام از خداوند پرسشی کرد و عرض کرد:پروردگارا،آیا تو به من نزدیکی تا آن که با تو به آرامی رازونیاز کنم یا از من دوری تا بانگ برآرم؟خدای عزّتمند و شکوهمند به او وحی فرمود:ای موسی!من هم نشین کسی هستم که مرا یاد کند،موسی عرض کرد:کیست که در پناه تو است روزی که پناهی جز پناه تو نیست؟فرمود:آنان که مرا یاد کنند و من نیز آنان را یاد کنم،و در راه من به یکدیگر مهر ورزند و من نیز آنان را دوست دارم،اینانند که چون خواهم به زمینیان بدی[و ناگواری]برسانم یادشان کنم و به خاطر آنان،آن بدی را از زمینیان بازدارم.
[٣١٧5]5-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:هیچ گروهی نباشد که در مجلسی گرد هم آیند و نام خدای عزّتمند و شکوهمند را نبرند و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم صلوات نفرستند جز این که آن مجلس مایۀ افسوس و رنج آنان گردد.
[٣١٧6]6-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:یاد خدا به هنگام ادرار کردن اشکال ندارد؛زیرا یاد خدا در هر حالی نیکو است،پس،از یاد خدا خسته مشو.
[٣١٧٧]٧-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند به موسی علیه السّلام وحی کرد:ای موسی!به فزونی دارایی شادمان مشو و یاد مرا در هر حالی وانرهان؛زیرا فزونی دارایی،گناهان را از یاد برد.و وانهادن یاد من دل ها را سخت کند.
[٣١٧٨]٨-امام باقر علیه السّلام فرمود:در آن توراتی که دگرگونی و تحریف نیافته نوشته شده است که همانا موسی علیه السّلام از پروردگار پرسید و عرض نمود که پروردگارا،به راستی که گاهی مجلس هایی برای من پیش می آید که من
ص :٣٢١
یأتی علیّ مجالس أعزّک و أجلّک أن أذکرک فیها،فقال:یا موسی،إنّ ذکری حسن علی کلّ حال.
[٣١٧٩]٩-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن فضّال، عن بعض أصحابه،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال اللّه عزّ و جلّ لموسی،أکثر ذکری باللّیل و النّهار و کن عند ذکری خاشعا و عند بلائی صابرا و اطمئنّ عند ذکری و اعبدنی و لا تشرک بی شیئا، إلیّ المصیر،یا موسی اجعلنی ذخرک وضع عندی کنزک من الباقیات الصّالحات.
[٣١٨٠]١٠-و بإسناده،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال اللّه عزّ و جلّ لموسی،اجعل لسانک من وراء قلبک تسلم و أکثر ذکری باللّیل و النّهار و لا تتّبع الخطیئه فی معدنها فتندم فإنّ الخطیئه موعد أهل النّار.
[٣١٨١]١١-و بإسناده قال:
فیما ناجی اللّه به موسی علیه السّلام قال:یا موسی،لا تنسنی علی کلّ حال فإنّ نسیانی یمیت القلب.
[٣١٨٢]١٢-عنه،عن ابن فضّال،عن غالب بن عثمان،عن بشیر الدّهّان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال اللّه عزّ و جلّ:یا ابن آدم:اذکرنی فی ملإ أذکرک فی ملإ خیر من ملئک.
[٣١٨٣]١٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال اللّه عزّ و جلّ:من ذکرنی فی ملإ من النّاس ذکرته فی ملإ من الملائکه.
باب ذکر اللّه عزّ و جلّ کثیرا
[٣١٨4]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،
ص :٣٢٢
تو را بزرگ تر و شکوهمندتر از آن می دانم که در آن مجلس ها از تو یاد کنم.
خداوند فرمود:ای موسی!یاد نمودن من در هر حالی نیکو است.
[٣١٧٩]٩-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند به موسی علیه السّلام فرمود:در شب و روز مرا بسیار یاد کن و هنگام یاد نمودن من فروتن باش و به گاه بلا شکیبا باش و به هنگام یاد نمودن من دلت آرام باشد.و مرا بپرست و چیزی را شریک و انباز من قرار مده که بازگشت به سوی من است.ای موسی!مرا ذخیرۀ خویش قرار ده[تا هنگام سختی یاریت کنم]و گنجینۀ کردارهای نیک پایدار خویش را به من بسپار.
[٣١٨٠]١٠-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند به موسی علیه السّلام فرمود:زبانت را در پس دلت بنه[و دلت را مقدّم دار]تا به سلامت مانی و در شب و روز مرا بسیار بخوان و گناه را از بن و ریشۀ آن پی مگیر که شیطان شوی؛زیرا گناه وعده گاه دوزخیان است.
[٣١٨١]١١-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:از جمله سخنانی که خدا با موسی رازگونه نجوی نمود[این بود که]فرمود:ای موسی!مرا در هیچ حالی از یاد مبر؛ زیراکه از یاد بردن من دل را بمیراند.
[٣١٨٢]١٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خداوند عزّتمند و شکوهمند می فرماید:ای فرزند آدم!مرا آشکارا در میان مردم یاد کن تا من تو را در میان کسانی نیکوتر از مردمان تو یاد کنم.
[٣١٨٣]١٣-و نیز فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند فرموده است:هرکه مرا در میان گروهی از مردم یاد کند،من او را در میان گروهی از فرشتگان یاد می کنم.
[٣١٨4]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چیزی نباشد جز آن که برای آن اندازه ای
ص :٣٢٣
عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ما من شیء إلاّ و له حدّ ینتهی إلیه إلاّ الذّکر فلیس له حدّ ینتهی إلیه،فرض اللّه عزّ و جلّ الفرائض فمن أدّاهنّ فهو حدّهنّ و شهر رمضان فمن صامه فهو حدّه و الحجّ فمن حجّ فهو حدّه إلاّ الذّکر فإنّ اللّه عزّ و جلّ لم یرض منه بالقلیل و لم یجعل له حدّا ینتهی إلیه،ثمّ تلا هذه الآیه: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّٰهَ ذِکْراً کَثِیراً* وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصِیلاً فقال:لم یجعل اللّه عزّ و جلّ له حدّا ینتهی إلیه.قال:و کان أبی علیه السّلام کثیر الذّکر،لقد کنت أمشی معه و إنّه لیذکر اللّه و آکل معه الطّعام و إنّه لیذکر اللّه و لقد کان یحدّث القوم[و]ما یشغله ذلک عن ذکر اللّه و کنت أری لسانه لازقا بحنکه یقول:لا إله إلاّ اللّه و کان یجمعنا فیأمرنا بالذّکر حتّی تطلع الشّمس و یأمر بالقراءه من کان یقرأ منّا و من کان لا یقرأ منّا أمره بالذّکر.و البیت الّذی یقرأ فیه القرآن و یذکر اللّه عزّ و جلّ فیه تکثر برکته و تحضره الملائکه و تهجره الشّیاطین و یضیء لأهل السّماء کما یضیء الکوکب الدّرّیّ لأهل الأرض و البیت الّذی لا یقرأ فیه القرآن و لا یذکر اللّه فیه تقلّ برکته و تهجره الملائکه و تحضره الشّیاطین.و قد قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أ لا أخبرکم بخیر أعمالکم لکم أرفعها فی درجاتکم و أزکاها عند ملیککم و خیر لکم من الدّینار و الدّرهم و خیر لکم من أن تلقوا عدوّکم فتقتلوهم و یقتلوکم؟ فقالوا:بلی،فقال:ذکر اللّه عزّ و جلّ کثیرا،ثمّ قال:جاء رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:من خیر أهل المسجد؟فقال:أکثرهم للّه ذکرا.و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أعطی لسانا ذاکرا فقد أعطی خیر الدّنیا و الآخره.و قال فی قوله تعالی: وَ لاٰ تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ قال:لا تستکثر ما عملت من خیر للّه
ص :٣٢4
است که به آن پایان می یابد مگر یاد[خدا]که اندازه ای ندارد تا پایان یابد.
خدای عزّتمند و شکوهمند فرامین شرعی را واجب ساخت و هرکه آن ها را به جای آورد آن به جای آوردن،همان حدّ و اندازۀ آنها است،و هرکه روزۀ ماه رمضان را روزه بدارد آن روزه داری همان حدّ و اندازۀ آن است،و هرکه حجّ گزارد آن حجّ گزاری همان حدّ و اندازۀ حجّ است مگر یاد[خدا]که به راستی، خدای عزّتمند و شکوهمند با اندک آن خشنود نباشد و حدّ و اندازه ای برای آن ننهاده که به آن پایان یابد.سپس این آیه را تلاوت فرمود:«ای آنان که ایمان آورده اید خدا را بسیار یاد کنید و او را بامدادان و شبانگاهان تسبیح گویید»[احزاب (٣٣):4١ و 4٣]،سپس فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند برای ذکر و یاد خدا، حدّ و اندازه ای قرار نداده که به آن پایان یابد.
فرمود:و پدرم بسیار خدا را یاد می کرد.به همراهش می رفتم و او خدا را یاد می کرد،با او غذا می خوردم و او خدا را یاد می کرد،و با مردم به گفتگو می پرداخت ولی این کار او را از یاد و ذکر خدا بازنمی داشت و من زبانش را می دیدم که به کامش چسبیده بود و می گفت:«لا اله الاّ اللّه»و همواره ما را گرد هم می آورد و تا برآمدن خورشید ما را به ذکر خدا امر می فرمود و به هرکدام از ما که می توانست قرآن تلاوت کند امر می فرمود که قرآن بخواند و به آن کس از ما که نمی توانست قرآن بخواند امر می فرمود که ذکر بگوید.
و در هر خانه ای که قرآن تلاوت کنند و خدای عزّتمند و شکوهمند را بسیار یاد نمایند برکت آن خانه فزونی یابد و بسیار گردد و فرشتگان در آن خانه حضور یابند و شیاطین از آن خانه دوری گزینند و آن خانه برای آسمانیان بدرخشد آنسان که ستارۀ فروزان برای زمینیان می درخشد،ولی خانه ای که در آن قرآن تلاوت نکنند و خدا را در آن خانه یاد نکنند برکتش اندک باشد و فرشتگان از آن خانه کناره گیرند و شیاطین در آن خانه حضور یابند و به راستی،پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:آیا شما را از نیکوترین کارهایتان آگاه نسازم که فرازترین درجات شماست و نزد خداوند از همۀ کردارها پاک تر است و برای شما از دینار و درهم نیکوتر و بهتر است و از رویارویی با دشمنتان که شما آنان را بکشید و آنان شما را بکشند بهتر است.
عرض کردند:آری.فرمود:آن کار،بسیار یاد نمودن خدا است.سپس فرمود:
مردی نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آمد و عرض نمود:نیک ترین اهل مسجد چه کسی است؟ فرمود:آن کسی که فزون تر از دیگران خدا را یاد کند.و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:هر آن کس که زبانی ذکرگو به او دهند بی گمان خیر دنیا و آخرت را به او داده اند.
و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم دربارۀ این سخن خداوند[که می فرماید:]«منّت منه که کارت را بزرگ شماری»[مدّثر(٧4):6]فرمود:کار نیکی که برای خدا انجام دادی بزرگ و فزون مشمار.
ص :٣٢5
[٣١٨5]٢-حمید بن زیاد،عن ابن سماعه،عن وهیب بن حفص،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
شیعتنا الّذین إذا خلوا ذکروا اللّه کثیرا.
[٣١٨6]٣-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد جمیعا،عن الحسن بن علیّ الوشّاء،عن داود بن سرحان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أکثر ذکر اللّه عزّ و جلّ أحبّه اللّه و من ذکر اللّه کثیرا کتبت له براءتان:براءه من النّار و براءه من النّفاق.
[٣١٨٧]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن سیف بن عمیره،عن بکر بن أبی بکر،عن زراره بن أعین،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
تسبیح فاطمه الزّهراء علیها السّلام من الذّکر الکثیر الّذی قال اللّه عزّ و جلّ: اُذْکُرُوا اللّٰهَ ذِکْراً کَثِیراً.
عنه،عن علیّ بن الحکم،عن سیف بن عمیره،عن أبی أسامه زید الشّحّام و منصور بن حازم و سعید الأعرج،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام مثله.
[٣١٨٨]5-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عن داود الحمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من أکثر ذکر اللّه عزّ و جلّ أظلّه اللّه فی جنّته.
باب أنّ الصّاعقه لا تصیب ذاکرا
[٣١٨٩]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن
ص :٣٢6
[٣١٨5]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:شیعیان کسانی هستند که چون تنها باشند خدا را بسیار یادکنند و بسیار ذکر گویند.
[٣١٨6]٣-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:
هرکه خدای عزّتمند و شکوهمند را بسیار یاد کند خداوند او را دوست می دارد، و هرکه خدا را فراوان یاد کند برای او دو برات[آزادی]نگاشته شود،یک برات [رهایی و آزادی]از دوزخ،و دیگری برات[رهایی و آزادی]از نفاق و دورویی.
[٣١٨٧]4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:تسبیح حضرت فاطمۀ زهرا علیها السّلام در زمرۀ«ذکر بسیار»است که خدای عزّتمند و شکوهمند فرموده است:«خدای را بسیار یاد کنید»(احزاب(٣٣):4١).و نیز مانند این حدیث را سعید أعرج از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است.
[٣١٨٨]5-و نیز امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکه خدای عزّتمند و شکوهمند را بسیار یاد کند خداوند او را در سایه سار رحمتش در بهشت خویش جای دهد.
[٣١٨٩]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:مؤمن به هر مرگی جان سپارد جز مرگ
ص :٣٢٧
إسماعیل،عن محمّد بن الفضیل،عن أبی الصّبّاح الکنانیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
یموت المؤمن بکلّ میته إلاّ الصّاعقه لا تأخذه و هو یذکر اللّه عزّ و جلّ.
[٣١٩٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن ابن أذینه،عن برید بن معاویه العجلیّ قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ الصّواعق لا تصیب ذاکرا،قال:قلت:و ما الذّاکر؟ قال:من قرأ مائه آیه.
[٣١٩١]٣-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد بن سماعه،عن وهیب بن حفص،عن أبی بصیر قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن میته المؤمن،قال:یموت المؤمن بکلّ میته:
یموت غرقا و یموت بالهدم و یبتلی بالسّبع و یموت بالصّاعقه و لا تصیب ذاکر اللّه عزّ و جلّ.
باب الاشتغال بذکر اللّه عزّ و جلّ
[٣١٩٢]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول:من شغل بذکری عن مسألتی أعطیته أفضل ما أعطی من سألنی.
[٣١٩٣]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن إسماعیل، عن منصور بن یونس،عن هارون بن خارجه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
إنّ العبد لیکون له الحاجه إلی اللّه عزّ و جلّ فیبدأ بالثّناء علی اللّه و الصّلاه علی
ص :٣٢٨
با صاعقه؛زیرا در حالی که او خدای عزّتمند و شکوهمند را یاد می کند صاعقه او را در نرسد و به او برخورد نکند.
[٣١٩٠]٢-برید بن معاویه عجلی گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:صاعقه ها به ذکرگو برخورد نکند و او را در نرسد،گوید:من عرض کردم:ذکرگو کیست؟ فرمود:آن که صد آیه را تلاوت کند.
[٣١٩١]٣-ابو بصیر گوید:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ مرگ مؤمن پرسیدم.
فرمود:مؤمن به هر مرگی جان سپارد:از قبیل غرق شدن و در زیر آوار ماندن و در[چنگال]درندگان گرفتار آمدن و ولی ذکرگوی خدای عزّتمند و شکوهمند را صاعقه در نرسد و به او برخورد نکند.
[٣١٩٢]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا خدای عزّتمند و شکوهمند فرماید:هرکه به جای درخواست از من به ذکر من پردازد به او چیزی بهتر از آنچه که به درخواست کننده می دهم ارزانی دارم.
[٣١٩٣]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا بنده ای از خدای عزّتمند و شکوهمند درخواستی دارد،و[دعایش را]با ستودن خدا و صلوات بر محمد و خاندان محمد می آغازد آنسان که درخواست خویش را فراموش
ص :٣٢٩
محمّد و آل محمّد حتّی ینسی حاجته فیقضیها اللّه له من غیر أن یسأله إیّاها.
باب ذکر اللّه عزّ و جلّ فی السّرّ
[٣١٩4]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن إبراهیم بن أبی البلاد،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال اللّه عزّ و جلّ:من ذکرنی سرّا ذکرته علانیه.
[٣١٩5]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن سیف بن عمیره،عن سلیمان بن عمرو،عن أبی المغراء الخصّاف، رفعه قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:من ذکر اللّه عزّ و جلّ فی السّرّ فقد ذکر اللّه کثیرا،إنّ المنافقین کانوا یذکرون اللّه علانیه و لا یذکرونه فی السّرّ،فقال اللّه عزّ و جلّ:
یُرٰاؤُنَ النّٰاسَ وَ لاٰ یَذْکُرُونَ اللّٰهَ إِلاّٰ قَلِیلاً.
[٣١٩6]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن فضّال، رفعه قال:
قال اللّه عزّ و جلّ لعیسی علیه السّلام:یا عیسی اذکرنی فی نفسک أذکرک فی نفسی و اذکرنی فی ملئک أذکرک فی ملإ خیر من ملإ الآدمیّین یا عیسی ألن لی قلبک و أکثر ذکری فی الخلوات و اعلم أنّ سروری أن تبصبص إلیّ و کن فی ذلک حیّا و لا تکن میّتا.
[٣١٩٧]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد،عن حریز،عن زراره،عن أحدهما علیهما السّلام قال:
لا یکتب الملک إلاّ ما سمع و قال اللّه عزّ و جلّ:« وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً
ص :٣٣٠
می کند،پس خداوند درخواست او را برآورده سازد بی آنکه او از خداوند درخواستی کرده باشد.
[٣١٩4]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند فرموده است:هرکه مرا در نهان یاد کند من او را آشکارا یاد می کنم.
[٣١٩5]٢-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:هرکه خدای شکوهمند را در نهان یاد کند بی گمان[در شمار کسانی است که]خدا را بسیار یاد نموده است،زیرا منافقان همواره خدا را آشکارا یاد می کردند ولی در نهان خدا را یاد نمی کردند،پس خدای عزّتمند و شکوهمند فرمود:«خود را به مردم می نمایند[و ریا می کنند]خدا را یاد نمی کنند جز اندکی»(نساء(4):١4٢)
[٣١٩6]٣-خدای عزّتمند به عیسی علیه السّلام فرمود:ای عیسی!مرا در درون خویش یاد کن تا من نیز تو را در ذات خویش یاد کنم و مرا در میان مردمان یاد کن تا من نیز تو را در میان گروهی برتر از آدمیان(فرشتگان)یاد کنم.ای عیسی! دلت را برای من نرم کن و در تنهایی ها مرا بسیار یادکن و آگاه باش که شادی من با فروتنی تو در برابر من[فراهم]آید،و در این باره زنده[دل]باش و مرده [دل]مباش.
[٣١٩٧]4-زراره از یکی از دو امام باقر و یا امام صادق علیهما السّلام روایت نموده که فرمود:فرشته جز آنچه را بشنود ننگارد و خدای شکوهمند فرموده است:
«و پروردگارت را در درون خویش به زاری و بیم یاد کن»(اعراف(٧):٢٠5)
ص :٣٣١
وَ خِیفَهً »فلا یعلم ثواب ذلک الذّکر فی نفس الرّجل غیر اللّه عزّ و جلّ لعظمته.
باب ذکر اللّه عزّ و جلّ فی الغافلین
[٣١٩٨]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن الحسین بن المختار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:الذّاکر للّه عزّ و جلّ فی الغافلین کالمقاتل فی المحاربین.
[٣١٩٩]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ذاکر اللّه عزّ و جلّ فی الغافلین کالمقاتل عن الفارّین و المقاتل عن الفارّین له الجنّه.
باب التّحمید و التّمجید
[٣٢٠٠]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن أبی سعید القمّاط،عن المفضّل قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:جعلت فداک علّمنی دعاء جامعا،فقال لی:احمد اللّه فإنّه لا یبقی أحد یصلّی إلاّ دعا لک،یقول:سمع اللّه لمن حمده.
[٣٢٠١]٢-عنه،عن علیّ بن الحسین،عن سیف بن عمیره،عن محمّد بن مروان قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:أیّ الأعمال أحبّ إلی اللّه عزّ و جلّ؟فقال:أن تحمده.
[٣٢٠٢]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی الحسن الأنباریّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
ص :٣٣٢
پس به سبب بزرگی و عظمت ذکر،کسی به جز خدای عزّتمند و شکوهمند پاداش این ذکر را که درون مرد است ندانند.
[٣١٩٨]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:آن کس که در میان غفلت مندان خدای عزّتمند را یاد کند بسان نبردکننده ای دشمن ستیز باشد که در میان نبردکنندگان [غفلت زده]است.
[٣١٩٩]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:
یادکنندۀ خدای شکوهمند در میان غفلت مندان بسان نبردکنندۀ دشمن ستیزی باشد که به جای گریزندگان[از میدان نبرد]می ستیزد و نبردکننده ای که به جای گریزندگان[از میدان نبرد]بستیزد بهشت از آن اوست.
[٣٢٠٠]١-مفضّل گوید به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:فدایت شوم!دعای جامعی به من بیاموز.فرمود:خدا را ستایش کن؛زیرا نمازگزاری نباشد جز این که[به سبب ستودن تو]تو را دعا کند؛[زیرا هر نمازگزاری در نماز]می گوید:
«خدایا،[سخن]آن کس که تو را می ستاید بشنو».
[٣٢٠١]٢-محمد مروان گوید:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:چه کرداری،دوست داشتنی ترین کردارها در درگاه خدای عزّتمند و شکوهمند است؟فرمود:ستودن و حمد گفتن او.
[٣٢٠٢]٣-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم چنان بود که
ص :٣٣٣
کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یحمد اللّه فی کلّ یوم ثلاثمائه مرّه،و ستّین مرّه عدد عروق الجسد،یقول:«الحمد للّه ربّ العالمین کثیرا علی کلّ حال.»
[٣٢٠٣]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد جمیعا،عن أحمد بن الحسن المیثمیّ،عن یعقوب بن شعیب قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ فی ابن آدم ثلاثمائه و ستّین عرقا،منها مائه و ثمانون متحرّکه و منها مائه و ثمانون ساکنه،فلو سکن المتحرّک لم ینم و لو تحرّک السّاکن لم ینم و کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم إذا أصبح قال:الحمد للّه ربّ العالمین کثیرا علی کلّ حال ثلاثمائه و ستّین مرّه و إذا أمسی قال مثل ذلک.
[٣٢٠4]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن منصور بن العبّاس،عن سعید بن جناح قال:حدّثنی أبو مسعود،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من قال أربع مرّات إذا أصبح:«الحمد للّه ربّ العالمین»فقد أدّی شکر یومه و من قالها إذا أمسی فقد أدّی شکر لیلته.
[٣٢٠5]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن حسّان،عن بعض أصحابه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کلّ دعاء لا یکون قبله تحمید فهو أبتر،إنّما التّحمید ثمّ الثّناء قلت:ما أدری ما یجزی من التّحمید و التّمجید،قال:یقول:«اللّهمّ أنت الأوّل فلیس قبلک شیء و أنت الآخر فلیس بعدک شیء و أنت الظّاهر فلیس فوقک شیء و أنت الباطن فلیس دونک شیء و أنت العزیز الحکیم.»
[٣٢٠6]٧-و بهذا الإسناد قال:
سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام ما أدنی ما یجزی من التّحمید قال تقول الحمد للّه الّذی
ص :٣٣4
روزانه،به شمارۀ رگ های بدن،سیصد و شصت بار خدا را می ستود و این گونه می فرمود:سپاس و ستایش بسیار در هرحالی ویژۀ پروردگار جهانیان است.
[٣٢٠٣]4-یعقوب شعیب گوید:شنیدم حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:به راستی که در پیکر آدمیزاده سیصد و شصت رگ است،که یکصد و هشتاد رگ از آنها می جنبد و یکصد و هشتاد رگ دیگر بی حرکت است.پس اگر یکی از رگ های جنبنده بی حرکت شود آدمیزاده به خواب نرود و اگر یکی از رگ های بی حرکت،به حرکت درآید آدمیزاده به خواب نرود، و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم چنان بود که چون سحر را می آغازید سیصد و شصت بار می فرمود:سپاس و ستایش بسیار در هر حالی ویژۀ جهانیان است»و چون شام می کرد سیصد و شصت بار مانند آن جمله را می فرمود.
[٣٢٠4]5-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه چون سحر را آغاز کند«ألحمد للّه ربّ العالمین»گوید بی گمان سپاس آن روزش را چهار بار را به جای آورده و هرکه آن را به هنگام آغاز شامگاه بگوید،بی گمان سپاس آن شبش را به جای آورده است.
[٣٢٠5]6-یکی از یاران علی بن حسّان از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود:هر دعایی که پیش از آن سپاس و ستایش(خداوند)نباشد آن دعا گسسته و دم بریده است.به راستی که سپاس گویی و پس آنگاه ستایش و ثنا گویی باشد.عرض کردم:من نمی دانم که چه قدر سپاس گویی و بزرگ داری [خداوند]بسنده و کافی است؟فرمود:دعاکننده می گوید:«پروردگارا!،تو آغازی،پس چیزی پیش از تو نیست و تو پایانی،پس چیزی پس از تو نیست،و تو ظاهر و آشکاری،پس چیزی فرای تو نیست،و تو باطنی،پس چیزی پایین تر و فروتر از تو نیست و تو ارجمند حکمت پیشه ای.
[٣٢٠6]٧-و نیز همان راوی گوید:از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم که چه قدر
ص :٣٣5
علا فقهر و الحمد للّه الّذی ملک فقدر و الحمد للّه الّذی بطن فخبر و الحمد للّه الّذی یمیت الأحیاء و یحیی الموتی و هو علی کلّ شیء قدیر.
باب الاستغفار
[٣٢٠٧]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:خیر الدّعاء الاستغفار.
[٣٢٠٨]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن حسین بن سیف،عن أبی جمیله،عن عبید بن زراره قال:
قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا أکثر العبد من الاستغفار رفعت صحیفته و هی تتلألأ.
[٣٢٠٩]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن یاسر،عن الرّضا علیه السّلام قال:
مثل الاستغفار مثل ورق علی شجره تحرّک فیتناثر و المستغفر من ذنب و یفعله کالمستهزئ بربّه.
[٣٢١٠]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن محمّد بن سنان،عن طلحه بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:
أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان لا یقوم من مجلس و إن خفّ حتّی یستغفر اللّه عزّ و جلّ خمسا و عشرین مرّه.
[٣٢١١]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن معاویه بن عمّار،عن الحارث بن المغیره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کان رسول اللّه یستغفر اللّه عزّ و جلّ فی کلّ یوم سبعین مرّه و یتوب إلی اللّه عزّ و جلّ سبعین مرّه،قال:قلت:کان یقول:أستغفر اللّه و أتوب إلیه؟قال:کان
ص :٣٣6
سپاس گویی خداوند بس است؟فرمود:می گویی:«سپاس خدایی را بر فراز گشت پس غالب آمد و سپاس خدایی را که مالک گشت پس اندازه نگه داشت و سپاس خدایی را که نهان گشت پس از همه چیز آگاه است و سپاس خدایی را که زندگان را می میراند و مردگان را زنده می گرداند و او بر همه چیز تواناست».
[٣٢٠٧]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:بهترین دعا آمرزش خواهی است.
[٣٢٠٨]٢-عبید بن زراره گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه بنده بسیار آمرزش خواهد نامۀ کردارش بالا رود در حالی که می درخشد.
[٣٢٠٩]٣-حضرت رضا علیه السّلام فرمود:مثل آمرزش خواهی[برای گناهان] بسان برگی بر درختی است که بجنبد و آن برگ فروریزد،و آن کس که از گناهی آمرزش خواهد و دیگر بار بر آن گناه دست یازد بسان کسی است که پروردگار خویش را مسخره نموده است.
[٣٢١٠]4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همواره پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم چنان بود که از هیچ مجلس برنمی خاست،هرچند زمانی اندک[را در آن مجلس]بود،تا آن گاه که بیست و پنج بار از خدای عزّتمند و شکوهمند آمرزش جوید.
[٣٢١١]5-حارث بن مغیره از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که امام علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم همواره در هر روز هفتاد بار از خدای عزّتمند و شکوهمند آمرزش می جست،و هفتاد بار توبه می کرد.راوی گوید:عرض کردم:
(یعنی)پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم می فرمود:«أستغفر اللّه و أتوب إلیه»؟فرمود:هفتاد بار
ص :٣٣٧
یقول:«أستغفر اللّه أستغفر اللّه»سبعین مرّه و یقول:«و أتوب إلی اللّه و أتوب إلی اللّه»سبعین مرّه.
[٣٢١٢]6-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان بن یحیی،عن حسین بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الاستغفار و قول:لا إله إلاّ اللّه،خیر العباده،قال اللّه العزیز الجبّار: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اللّٰهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ.
باب التّسبیح و التّهلیل و التّکبیر
[٣٢١٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر عن هشام بن سالم و أبی أیّوب الخزّاز جمیعا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
جاء الفقراء إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقالوا:یا رسول اللّه،إنّ الأغنیاء لهم ما یعتقون و لیس لنا و لهم ما یحجّون و لیس لنا و لهم ما یتصدّقون و لیس لنا و لهم ما یجاهدون و لیس لنا،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من کبّر اللّه عزّ و جلّ مائه مرّه کان أفضل من عتق مائه رقبه و من سبّح اللّه مائه مرّه کان أفضل من سیاق مائه بدنه و من حمد اللّه مائه مرّه کان أفضل من حملان مائه فرس فی سبیل اللّه بسرجها و لجمها و رکبها و من قال:لا إله إلاّ اللّه مائه مرّه کان أفضل النّاس عملا ذلک الیوم،إلاّ من زاد،قال:فبلغ ذلک الأغنیاء فصنعوه،قال:فعاد الفقراء إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقالوا:یا رسول اللّه،قد بلغ الأغنیاء ما قلت فصنعوه،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء.
[٣٢١4]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن حمّاد،عن ربعیّ،عن فضیل،عن أحدهما علیهما السّلام قال:
ص :٣٣٨
می فرمود:«أستغفر اللّه،أستغفر اللّه»و هفتاد بار[نیز]می فرمود:«أتوب إلی اللّه،أتوب إلی اللّه».
[٣٢١٢]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:آمرزش خواهی و گفتن«لا إله إلاّ اللّه»نیکوترین عبادت ها است.خدای ارجمند توانا فرموده است:«پس بدان که نیست معبودی جز خدا،و[تو]آمرزش خواه برای گناه خویش»[محمّد(4٧):١٩]
[٣٢١٣]١-هشام بن سالم و أبو ایّوب خزّار هر دو از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده اند که فرمود:تهیدستان نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آمدند و عرض کردند:
ای پیامبر خدا،توانگران[ثروتی]دارند که بنده آزاد کنند و ما نداریم،و[ثروتی] دارند که حجّ گزارند و ما نداریم،و[ثروتی]دارند که صدقه دهند و ما نداریم و [ثروتی]دارند که[ابزار جهادگری را فراهم آرند و]جهاد کنند و ما نداریم[و نمی توانیم که این کردارهای نیک را انجام دهیم].
پس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:هرکه صد بار اللّه اکبر گوید از آزاد کردن صد بنده بهتر است و هرکه صد بار سبحان اللّه گوید از راندن صد شتر[برای قربانی کردن در حجّ]بهتر است و هرکه خدا را صد بار سپاس گوید از فرستادن صد اسب زین شده و لگام زده همراه با سوار[برای جهادگری]در راه خدا بهتر است و هرکه صد بار بگوید:«لا اله الاّ اللّه»در آن روز نیک کردارترین مردمان است مگر[از]کسی که فزون تر گفته باشد.حضرت صادق علیه السّلام فرمود:این سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم به گوش توانگران رسید.آنها فرموده های پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را به کار بستند.امام صادق علیه السّلام[در ادامه]فرمود:پس تهیدستان دیگر بار نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بازگشتند و عرض کردند:ای پیامبر خدا،آنچه فرمودید به گوش توانگران رسید و آنان آن فرموده ها را به کار بستند[و اینک از هر دو پاداش برخوردار گشته اند].
فرمود:این فضل خدا است،به هرکه خواهد می دهد.
[٣٢١4]٢-فضیل از یکی از دو امام باقر و یا صادق علیهما السّلام روایت نموده،آن
ص :٣٣٩
سمعته یقول:أکثروا من التّهلیل و التّکبیر فإنّه لیس شیء أحبّ إلی اللّه عزّ و جلّ من التّهلیل و التّکبیر.
[٣٢١5]٣-علیّ،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:التّسبیح نصف المیزان و الحمد للّه یملأ المیزان و اللّه أکبر یملأ ما بین السّماء و الأرض.
[٣٢١6]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن مالک بن عطیّه،عن ضریس الکناسیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
مرّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم برجل یغرس غرسا فی حائط له فوقف له و قال:ألا أدلّک علی غرس أثبت أصلا و أسرع إیناعا و أطیب ثمرا و أبقی؟قال:بلی فدلّنی یا رسول اللّه.فقال:إذا أصبحت و أمسیت فقل:«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر»فإنّ لک إن قلته بکلّ تسبیحه عشر شجرات فی الجنّه من أنواع الفاکهه و هنّ من الباقیات الصّالحات:قال فقال الرّجل:فإنّی أشهدک یا رسول اللّه أنّ حائطی هذا صدقه مقبوضه علی فقراء المسلمین أهل الصّدقه،فأنزل اللّه عزّ و جلّ آیات من القرآن: «فَأَمّٰا مَنْ أَعْطیٰ وَ اتَّقیٰ* وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنیٰ* فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْریٰ.»
[٣٢١٧]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:خیر العباده قول لا إله إلاّ اللّه.
باب الدّعاء للإخوان بظهر الغیب
[٣٢١٨]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی المغراء،
ص :٣4٠
حضرت علیه السّلام می فرمود:«لا إله الاّ اللّه»و«أللّه أکبر»بسیار گویید؛زیرا چیزی نزد خدای عزّتمند و شکوهمند دوست داشتنی تر از گفتن«لا اله الاّ اللّه»و«أللّه أکبر»نیست.
[٣٢١5]٣-حضرت صادق علیه السّلام فرمود که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«سبحان اللّه» [سنگینی]نیمی از ترازوی کردار است و«ألحمد للّه»همۀ ترازوی کردار را پر کند و«أللّه أکبر»میان آسمان و زمین را پرنماید.
[٣٢١6]4-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بر مردی گذر نمود که در باغش درخت می کاشت.پس آن حضرت علیه السّلام نزدش ایستاد و فرمود:آیا تو را بر کاشتن درختی راهنمایی نکنم که ریشه اش استوارتر و میوه هایش زودرس تر و عطرناک تر و خوشمزه تر و پایدارتر باشد؟عرض کرد:چرا،مرا راهنمایی فرما،ای پیامبر خدا.آن حضرت فرمود:چون سحر را آغاز نمودی و[نیز]به شبانگاه درآمدی بگو:«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر»؛زیرا اگر آن را بگویی به شمارۀ هریک بار خواندن آن ذکر ده درخت که دارای میوه های گوناگون است در بهشت از آن تو شود و آنها از کردارهای پایدار شایسته است.
امام باقر علیه السّلام فرمود:پس آن مرد گفت:پس من شما را گواه گرفتم که این باغ من صدقه ای قبض شده و وقف شده بر تهیدستان مسلمانی است که سزاوار صدقه اند.
پس خدای عزّتمند و شکوهمند آیه هایی از قرآن را فروفرستاد:«پس هرکه [مال خویش را]بخشید و پرهیزکاری کرد،و آن وعدۀ نیکو(پاداش اخروی)را باور داشت و راست انگاشت،پس زودا که او را برای راهی آسان آماده سازم»[لیل(٩٢)تا 5٧]
[٣٢١٧]5-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:نیکوترین عبادت،گفتن«لا اله الاّ اللّه»است.
[٣٢١٨]١-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:دعایی که[به برآورده شدن]نزدیک تر
ص :٣4١
عن الفضیل بن یسار،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
أو شک دعوه و أسرع إجابه دعاء المرء لأخیه بظهر الغیب.
[٣٢١٩]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
دعاء المرء لأخیه بظهر الغیب یدرّ الرّزق و یدفع المکروه.
[٣٢٢٠]٣-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن سیف بن عمیره،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله تبارک و تعالی:
وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ قال:
هو المؤمن یدعو لأخیه بظهر الغیب فیقول له الملک:آمین و یقول اللّه العزیز الجبّار:و لک مثلا ما سألت و قد أعطیت ما سألت بحبّک إیّاه.
[٣٢٢١]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن معبد،عن عبید اللّه بن عبد اللّه الواسطیّ،عن درست بن أبی منصور،عن أبی خالد القمّاط قال:
قال أبو جعفر علیه السّلام:أسرع الدّعاء نجحا للإجابه دعاء الأخ لأخیه بظهر الغیب یبدأ بالدّعاء لأخیه فیقول له ملک موکّل به:آمین و لک مثلاه.
[٣٢٢٢]5-علیّ بن محمّد،عن محمّد بن سلیمان،عن إسماعیل بن إبراهیم، عن جعفر بن محمّد التّمیمیّ،عن حسین بن علوان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما من مؤمن دعا للمؤمنین و المؤمنات إلاّ ردّ اللّه عزّ و جلّ علیه مثل الّذی دعا لهم به من کلّ مؤمن و مؤمنه مضی من أوّل الدّهر أو هو آت إلی یوم القیامه،إنّ العبد لیؤمر به إلی النّار یوم القیامه فیسحب فیقول المؤمنون و المؤمنات:یا ربّ،هذا الّذی کان یدعو لنا فشفّعنا فیه،فیشفّعهم اللّه عزّ و جلّ فیه فینجو.
ص :٣4٢
است و زودتر اجابت می شود دعا برای برادر دینی در پشت سر اوست.
[٣٢١٩]٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:دعای انسان برای برادر[دینی اش]در پشت سر او روزی را بسیار کند و از ناخوشایندی باز دارد.
[٣٢٢٠]٣-حضرت باقر علیه السّلام در تفسیر سخن خداوند فرازمند[می فرماید]:
«و آنان را که ایمان آوردند و کارهای نیک و شایسته کردند پاسخ می دهد و از فزون بخشی خویش می افزایدشان»[شوری(4٢):٢6]
فرمود:مقصود مؤمنی است که برای برادر(دینی)خود در پشت سر او دعا کند.پس فرشته دعای او را آمین گوید،و خدای ارجمند توانا فرماید:دوبرابر آنچه که[برای برادر خویش]خواستی از آن تو باشد و به سبب این که برادرت را دوست داری آنچه را که[برای او]درخواست نمودی به تو داده شد[و دعایت دربارۀ او برآورده گردید].
[٣٢٢١]4-و نیز حضرت باقر علیه السّلام فرمود:زودترین دعایی که[از سوی خدا] پاسخ داده می شود[و برآورده می گردد]دعا برای برادر(دینی)دربارۀ برادرش در پشت سر اوست.
نخست دعا برای برادرش را آغاز کند پس فرشته ای که بر او گمارده شده گوید:آمین،و دوبرابر(آنچه که برای برادر دینی ات درخواست نمودی)از آن تو شد.
[٣٢٢٢]5-امام صادق علیه السّلام فرمود که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:هیچ مؤمنی نباشد که برای مردان و زنان مؤمن و باورمند دعا کند جز این که خدای عزّتمند و شکوهمند مانند آنچه را که برای آنان درخواست نموده به شمارۀ هر مرد و زن مؤمنی که از آغاز روزگار تاکنون درگذشته و یا تا روز رستاخیز به دنیا خواهد آمد را به او بازگرداند.به راستی،بنده ای باشد که در روز رستاخیز فرمان دهد که او را به دوزخ برند و او را بر زمین کشند و ببرند.
ص :٣4٣
[٣٢٢٣]6-علیّ،عن أبیه قال:
رأیت عبد اللّه بن جندب فی الموقف فلم أر موقفا کان أحسن من موقفه،ما زال مادّا یدیه إلی السّماء و دموعه تسیل علی خدّیه حتّی تبلغ الأرض،فلمّا صدر النّاس قلت له:یا أبا محمّد،ما رأیت موقفا قطّ أحسن من موقفک،قال:و اللّه ما دعوت إلاّ لإخوانی و ذلک أنّ أبا الحسن موسی علیه السّلام أخبرنی أنّ من دعا لأخیه بظهر الغیب نودی من العرش:و لک مائه ألف ضعف فکرهت أن أدع مائه ألف مضمونه لواحده لا أدری تستجاب أم لا.
[٣٢٢4]٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن أبی عبیده،عن ثویر قال:
سمعت علیّ بن الحسین علیه السّلام یقول:إنّ الملائکه إذا سمعوا المؤمن یدعو لأخیه المؤمن بظهر الغیب أو یذکره بخیر قالوا:نعم الأخ أنت لأخیک تدعو له بالخیر و هو غائب عنک و تذکره بخیر،قد أعطاک اللّه عزّ و جلّ مثلی ما سألت له و أثنی علیک مثلی ما أثنیت علیه و لک الفضل علیه؛و إذا سمعوه یذکر أخاه بسوء و یدعو علیه قالوا له:بئس الأخ أنت لأخیک کفّ أیّها المستّر علی ذنوبه و عورته و اربع علی نفسک و احمد اللّه الّذی ستر علیک و اعلم أنّ اللّه عزّ و جلّ أعلم بعبده منک.
باب من تستجاب دعوته
[٣٢٢5]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عیسی بن عبد اللّه القمّیّ قال:
سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:ثلاثه دعوتهم مستجابه:الحاجّ فانظروا کیف
ص :٣44
پس مردان و زنان مؤمن گویند:پروردگارا،این همان کسی است که برای ما دعا می کرد.پس شفاعت ما را دربارۀ او بپذیر[و او را به دوزخ میفکن]خدای عزّتمند و شکوهمند شفاعت مؤمنان را دربارۀ او بپذیرد و آن بنده،نجات یابد.
[٣٢٢٣]6-علی بن ابراهیم از پدرش روایت نموده که عبد للّه بن جندب را در موقف[عرفات]دیدم و وقوفی بهتر از وقوف او ندیدم.پیوسته دست هایش به سوی آسمان بلند بود،و اشک هایش از گونه اش سرازیر بود آن سان که اشک هایش به زمین فرومی ریخت.پس چون مردم[از عرفات]بازگشتند به او گفتم:ای ابو محمد!من وقوفی بهتر از وقوف تو ندیدم؟گفت:به خدا سوگند که من جز برای برادران(دینی)خود دعایی نکردم،و این کار،از آن روی بود که امام کاظم علیه السّلام مرا آگاه نمود که هرکه برای برادر دینی خود در پشت سرش دعا کند از عرش او را ندا دهند که صد هزار برابر[آنچه که برای برادر دینی ات خواستی]از آن تو شد.
پس من دوست نداشتم که صد هزار دعایی را که[برآورده شدنش]ضمانت شده به خاطر دعا[برای خویش]واگذارم که نمی دانم آیا آن یک دعا نیز برآورده می شود یا نه؟
[٣٢٢4]٧-ثویر گوید:شنیدم حضرت سجاد علیه السّلام می فرمود:همانا چون فرشتگان بشنوند که مؤمن برای برادر مؤمنش پشت سر او دعا می کند یا به نیکی او را یاد می کند،گویند:تو برای برادری چه نیکو برادری هستی که دربارۀ او دعای خیر می کنی و در حالی که او از دید تو نهان است و او را به نیکی یاد می کنی.به راستی خدای عزّتمند دوبرابر آنچه که برای او درخواست نمودی به تو ارزانی داشت.
و فرشتگان به اندازۀ دوبرابر آن ستایشی که از او نمودی تو را بستایند.و تو بر او فضل و برتری داری.ولی چون بشنوند که کسی برادر(دینی)خویش را به بدی یاد می کند و او را نفرین می کند گویند:تو برای برادر دینی ات چه بد برادری هستی!
ای آنکه گناهانت در پرده مانده خویش را از بدگویی برادرت نگاه دار و به خودت بنگر و خدایی را که[گناهان]تو را در پرده نهان داشته و بدان که خدای شکوهمند نسبت به بنده اش از تو داناتر است.
[٣٢٢5]١-عیسی بن عبد اللّه قمی گوید:شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام که می فرمود:آنان که دعایشان پذیرفته آید سه دسته اند:حجّ گزار،پس بنگرید که
ص :٣45
تخلفونه و الغازی فی سبیل اللّه فانظروا کیف تخلفونه و المریض فلا تغیظوه و لا تضجروه.
[٣٢٢6]٢-الحسین بن محمّد الأشعریّ،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ الوشّاء،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کان أبی علیه السّلام یقول:خمس دعوات لا یحجبن عن الرّبّ تبارک و تعالی:دعوه الإمام المقسط و دعوه المظلوم یقول اللّه عزّ و جلّ:لأنتقمنّ لک و لو بعد حین و دعوه الولد الصّالح لوالدیه و دعوه الوالد الصّالح لولده و دعوه المؤمن لأخیه بظهر الغیب،فیقول:و لک مثله.
[٣٢٢٧]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إیّاکم و دعوه المظلوم فإنّها ترفع فوق السّحاب حتّی ینظر اللّه عزّ و جلّ إلیها فیقول:ارفعوها حتّی أستجیب له و إیّاکم و دعوه الوالد فإنّها أحدّ من السّیف.
[٣٢٢٨]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید،عن أخیه الحسن،عن زرعه،عن سماعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
کان أبی یقول:اتّقوا الظّلم فإنّ دعوه المظلوم تصعد إلی السّماء.
[٣٢٢٩]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
من قدّم أربعین من المؤمنین ثمّ دعا استجیب له.
[٣٢٣٠]6-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن الحسین،عن علیّ بن النّعمان،عن عبد اللّه بن طلحه النّهدیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه علیه السّلام:
ص :٣46
چه سان دنباله روی راه او می شوید.و[دیگری]جهادگر در راه خدا،پس بنگرید که چه سان دنباله روی راه او می شوید.
و بیمار،پس او را به خشم نیاورید و آزرده خاطر ننمایید[مبادا که بر شما لعنت فرستد،نفرینتان کند]
[٣٢٢6]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پدرم می فرمود:پنج دعا باشد که از[راهیابی به]درگاه پروردگار فرازمند بازداشته نگردد و در پرده نماند:دعای پیشوای دادگر.دعای ستمدیده که خدای شکوهمند درباره اش می فرماید:بی گمان از ستمگر بر تو انتقام خواهم کشید هرچند پس از زمانی باشد.دعای فرزند شایسته و نیکوکار برای پدر و مادر.دعای پدر شایسته و نیکوکار برای فرزندش.دعای مؤمن برای برادرش در پشت سر او که خداوند دربارۀ چنین کسی فرماید:بسان همان دعا از آن توست.
[٣٢٢٧]٣-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:از دعای ستمدیده پروادارید!زیرا دعای او از ابرها[و موانع دعا]فراتر رود تا خدای عزّتمند و شکوهمند در آن بنگرد و فرماید:آن را بر فراز برید تا دعایش را پاسخ گویم و از نفرین پدر پروادارید که از شمشیر برنده تر است.
[٣٢٢٨]4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود که پدرم می فرمود:از ستم نمودن پرهیز نمایید و کناره بگیرید؛زیرا دعای ستمدیده به سوی آسمان بالا نمی رود.
[٣٢٢٩]5-و نیز امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکه چهل مؤمن را[در دعا نمودن] پیش اندازد و پس آنگاه(برای خویش)دعا کند دعایش پذیرفته آید.
[٣٢٣٠]6-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چهارکس باشند که دعایشان[از
ص :٣4٧
أربعه لا تردّ لهم دعوه حتّی تفتّح لهم أبواب السّماء و تصیر إلی العرش:الوالد لولده و المظلوم علی من ظلمه و المعتمر حتّی یرجع و الصّائم حتّی یفطر.
[٣٢٣١]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لیس شیء أسرع إجابه من دعوه غائب لغائب.
[٣٢٣٢]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:دعا موسی علیه السّلام و أمّن هارون علیه السّلام و أمّنت الملائکه علیه السّلام فقال اللّه تبارک و تعالی: قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُمٰا فَاسْتَقِیمٰا و من غزا فی سبیل اللّه استجیب له کما استجیب لکما یوم القیامه.
باب من لا تستجاب دعوته
[٣٢٣٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حسین بن مختار،عن الولید بن صبیح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
صحبته بین مکّه و المدینه فجاء سائل فأمر أن یعطی،ثمّ جاء آخر فأمر أن یعطی،ثمّ جاء آخر فأمر أن یعطی،ثمّ جاء الرّابع فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یشبعک اللّه،ثمّ التفت إلینا فقال:أما إنّ عندنا ما نعطیه و لکن أخشی أن نکون کأحد الثّلاثه الّذین لا یستجاب لهم دعوه رجل أعطاه اللّه ما لا فأنفقه فی غیر حقّه ثمّ قال:«اللّهمّ ارزقنی»فلا یستجاب له؛و رجل یدعو علی امرأته أن یریحه منها و قد جعل اللّه عزّ و جلّ أمرها إلیه؛و رجل یدعو علی جاره و قد جعل اللّه عزّ و جلّ له السّبیل إلی أن یتحوّل عن جواره و یبیع داره
ص :٣4٨
آسمان]بازنگردد تا آن گاه که درهای آسمان برای آنها گشوده گردد و دعایشان به عرش رسد:دعای پدر برای فرزندش،دعا[و نفرین]ستمدیده بر آن کس که بر او ستم رانده،دعای عمره کننده تا آن هنگام که[به وطن خویش]بازگردد،و دعای روزه دار تا آنگاه که افطار کند.
[٣٢٣١]٧-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:
هیچ دعایی شتابناک تر از دعای شخصی که در غیاب دیگری او را دعا کند نیست.
[٣٢٣٢]٨-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:
حضرت موسی علیه السّلام دعایی کرد و هارون علیه السّلام آمین گفت و فرشتگان نیز آمین گفتند.پس خدای فرازمند فرمود:«بی گمان دعای شما دو تن مستجاب شد و پذیرفته آمد،پس استوار باشید»[یونس(١٠):٨٩]و تا[فرارسیدن]روز رستاخیز هرکه در راه خدا جهاد کند دعایش مستجاب گردد و پذیرفته آید آنسان که دعای شما دو تن پذیرفته شد.
[٣٢٣٣]١-ولید صبیح گوید:میان راه مکّه و مدینه حضرت صادق علیه السّلام را همراهی می کردم.پس گدایی آمد[و چیزی خواست.]
حضرت امر فرمود که به او چیزی بدهند.گدای دیگری آمد و آن حضرت امر فرمود که به او[نیز]چیزی بدهند.پس آنگاه[گدای]دیگری آمد و آن حضرت امر فرمود که به او نیز چیزی بدهند،تا این که گدای چهارمی آمد.حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدا سیرت کند![و امر نفرمود که چیزی به او بدهند].
سپس رو به ما کرد و فرمود:آگاه باشید که به راستی،ما چیزی داشتیم که به او بدهیم.ولی ترسیدم که همانند یکی از آن سه کس شویم که دعایشان مستجاب نمی شود:کسی که خداوند مالی به او دهد و او آن مال را در جایی که شایستۀ آن مال نیست خرج کند و پس آنگاه بگوید:خدایا،مرا روزی ده[که چنین کسی] دعایش پذیرفته نیاید،و مردی که دربارۀ زن خویش دعا کند که خدا او را از دست آن زن رهایی بخشد با این که خدای عزّتمند و شکوهمند کار[طلاق]آن زن را به او واگذار نموده است،و[دیگری]کسی است که بر همسایۀ خویش[در درگاه خدا]نفرین کند با این که خدای عزّتمند برای او راهی نهاده و آن اینکه خانۀ خود را بفروشد و از همسایگی او به جای دیگری نقل مکان کند.
ص :٣4٩
[٣٢٣4]٢-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن ابن فضّال،عن عبد اللّه بن إبراهیم،عن جعفر بن إبراهیم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
أربعه لا تستجاب لهم دعوه:رجل جالس فی بیته یقول:اللّهمّ ارزقنی، فیقال له:ألم آمرک بالطّلب؟و رجل کانت له امرأه فدعا علیها،فیقال له:ألم أجعل أمرها إلیک؟و رجل کان له مال فأفسده فیقول:اللّهمّ ارزقنی،فیقال له:أ لم آمرک بالاقتصاد؟ألم آمرک بالإصلاح؟ثمّ قال: وَ الَّذِینَ إِذٰا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کٰانَ بَیْنَ ذٰلِکَ قَوٰاماً؛ و رجل کان له مال فأدانه بغیر بیّنه فیقال له:ألم آمرک بالشّهاده؟
محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن عمران بن أبی عاصم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام مثله.
[٣٢٣5]٣-الحسین بن محمّد الأشعریّ،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء، عن عبد اللّه بن سنان،عن الولید بن صبیح قال:
سمعته یقول:ثلاثه تردّ علیهم دعوتهم:رجل رزقه اللّه مالا فأنفقه فی غیر وجهه ثمّ قال:یا ربّ ارزقنی،فیقال له:ألم أرزقک؟و رجل دعا علی امرأته و هو لها ظالم،فیقال له:ألم أجعل أمرها بیدک؟و رجل جلس فی بیته و قال:یا ربّ ارزقنی،فیقال له:ألم أجعل لک السّبیل إلی طلب الرّزق؟
باب الدّعاء علی العدوّ
[٣٢٣6]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن یحیی بن المبارک،عن عبد اللّه بن جبله،عن إسحاق بن عمّار قال:
شکوت إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام جارا لی و ما ألقی منه،قال:فقال لی:ادع علیه،
ص :٣5٠
[٣٢٣4]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چهار کس باشند که دعایشان پذیرفته نیاید:مردی که در خانۀ خود بنشیند و گوید:خدایا،مرا روزی ده،پس به او گفته آید:آیا تو را فرمان ندادم که در پی روزی برو؟و مردی که زنی دارد و آن زن را نفرین می کند،پس به آن مرد گفته آید:آیا کار[طلاق]او را به تو واگذار ننمودم؟ و مردی که مالی دارد و آن را تباه ساخته و می گوید:خدایا،مرا روزی ده،پس به وی گفته آید:آیا تو را به میانه روی در مصرف مال فرمان ندادم؟آیا تو را فرمان ندادم که مالت را بهسازی کنی[و از تباهی برکنار داری]؟
سپس فرمود:«و آنان که چون هزینه کنند نه اسراف کنند و نه تنگ گیرند و میان این دو به راه میانه باشند»[فرقان(٢5):6٧].
و مردی که مالی را بدون گواه به دیگری وام دهد[و سپس بدهکار،وام را انکار کند].
که به او گفته آید:آیا تو را فرمان ندادم[که هنگام وام دادن به دیگری]گواه بگیری؟
و مانند این حدیث به سند دیگر نیز از آن حضرت روایت شده است.
[٣٢٣5]٣-ولید صبیح گوید:از آن حضرت علیه السّلام شنیدم که می فرمود:سه کس باشند که دعای آنها به خودشان بازگردانده شود و پذیرفته نیاید:مردی که خداوند به او مالی ارزانی داشته و او آن مال را به گونه ای نادرست هزینه نماید و سپس بگوید:خدایا،مرا روزی ده،که به او گفته آید:آیا به تو روزی ندادم؟و مردی که بر همسر خویش نفرین کند در حالی که بر آن مرد که بر همسرش ستم می راند گفته آید:آیا کار[طلاق]او را به تو واگذار ننمودم؟و مردی که در خانه اش بنشیند و بگوید:پروردگارا،مرا روزی ده که به او گفته آید:آیا راه دستیابی به روزی را برای تو قرار ندادم؟
[٣٢٣6]١-اسحاق عمار گوید:از دست همسایه ای که داشتم و آزاری که از او
ص :٣5١
قال:ففعلت فلم أر شیئا فعدت إلیه فشکوت إلیه فقال لی:ادع علیه،قال:
فقلت:جعلت فداک قد فعلت فلم أر شیئا،فقال:کیف دعوت علیه؟فقلت؟إذا لقیته دعوت علیه،قال:فقال:ادع علیه إذا أدبر و[إذا]استدبر،ففعلت فلم ألبث حتّی أراح اللّه منه.
[٣٢٣٧]٢-و روی،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:
إذا دعا أحدکم علی أحد قال:«اللّهمّ اطرقه ببلیّه لا أخت لها و أبح حریمه.»
[٣٢٣٨]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن مالک بن عطیّه،عن یونس بن عمّار قال:
قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّ لی جارا من قریش من آل محرز قد نوّه باسمی و شهرنی،کلّما مررت به قال:هذا الرّافضیّ یحمل الأموال إلی جعفر بن محمّد؛ قال:فقال لی:فادع اللّه علیه إذا کنت فی صلاه اللّیل و أنت ساجد فی السّجده الأخیره من الرّکعتین الأولیین فاحمد اللّه عزّ و جلّ و مجّده و قل:«اللّهمّ إنّ فلان بن فلان قد شهرنی و نوّه بی و غاظنی و عرضنی للمکاره،اللّهمّ اضربه بسهم عاجل تشغله به عنّی،اللّهمّ و قرّب أجله و اقطع أثره و عجّل ذلک یا ربّ السّاعه السّاعه»؛قال:فلمّا قدمنا الکوفه قدمنا لیلا فسألت أهلنا عنه قلت:ما فعل فلان؟فقالوا:هو مریض،فما انقضی آخر کلامی حتّی سمعت الصّیاح من منزله و قالوا:قد مات.
[٣٢٣٩]4-أحمد بن محمّد الکوفیّ،عن علیّ بن الحسن التّیمیّ،عن علیّ بن أسباط،عن یعقوب بن سالم قال:
کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال له العلاء بن کامل:إنّ فلانا یفعل بی و یفعل فإن رأیت أن تدعو اللّه عزّ و جلّ،فقال:هذا ضعف بک قل:«اللّهمّ إنّک تکفی من
ص :٣5٢
می دیدم به امام صادق علیه السّلام شکایت کردم،گوید:امام علیه السّلام فرمود:او را نفرین کن، پس من همسایه ام را نفرین کردم ولی هیچ نتیجه ای از نفرین ندیدم،پس دیگر بار نزد آن حضرت علیه السّلام رفتم و از همسایه ام شکایت کردم،فرمود:او را نفرین کن.
راوی گوید:عرض کردم:فدایت شوم!من او را نفرین کردم ولی نتیجه ای ندیدم.
فرمود:چگونه نفرین کردی؟عرض کردم:هرگاه او را دیدار نمودم نفرینش کردم.
راوی گوید:امام علیه السّلام فرمود:چون به تو پشت کند و روی گرداند نفرینش کن.
پس من[نیز]چنین کردم و اندکی نگذشت که خدا مرا از دست او رهایی بخشید.
[٣٢٣٧]٢-از حضرت کاظم علیه السّلام روایت شده که فرمود:هرگاه یکی از شمایان کسی را[که دشمن شماست]نفرین کند این چنین بگوید:«پروردگارا،او را به بلای شبانه که همسانی ندارد گرفتار کن،و دشمن را بر او چیره ساز».
[٣٢٣٨]٣-یونس عمّار گوید:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:من گرفتار همسایه ای از آل محرز قریش شده ام که نام مرا برملا ساخته و[شیعه بودن]مرا شهرۀ مردم نموده است.هرگاه به او بگذرم گوید:این رافضی است و[خمس و زکات]خویش را نزد جعفر بن محمّد می برد،راوی گوید:حضرت به من فرمود:
در نماز شب آن هنگام که در دو رکعت نخست نماز شد به سجدۀ آخر می روی او را نفرین کن.پس[پیش از نفرین نمودن]خدای عزّتمند و شکوهمند را سپاس گزار و ارجمند شمار و بگو:«خدایا،فلانی پسر فلانی مرا[در شیعه بودن]شهرۀ مردم ساخته،و نام مرا برملا و فراگیر نموده است و مرا به خشم آورده و در پیش روی سختی ها و ناخوشایندی ها نهاده است.
خدایا،او را با تیر شتابانی بزن که او را از من بازداری.خدایا،مرگش را نزدیک کن و اثر و نشانش بگسل،و پروردگارا در[برآوردن]این[خواستۀ من]هم اکنون،هم اکنون شتاب بگیر.
گوید:همین که به کوفه آمدیم شبانه وارد شدیم،و از خانوادۀ خود حال آن مرد را جویا شدم و گفتم:فلانی چه کرد؟گفتند:بیمار است،و هنوز سخنم را به پایان نرسانده بودم که صدای شیون از خانه اش شنیدم و گفتند:مرد.
[٣٢٣٩]4-یعقوب بن سالم گوید:خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم.علاء بن کامل به آن حضرت عرض کرد:به راستی،فلانی با من چنین و چنان می کند[و مرا می آزارد].
اگر صلاح می دانید او را[در درگاه]خدای عزّتمند و شکوهمند نفرین کنید!
ص :٣5٣
کلّ شیء و لا یکفی منک شیء فاکفنی أمر فلان بم شئت و کیف شئت و[من] حیث شئت و أنّی شئت.»
[٣٢4٠]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن أبی نجران،عن حمّاد بن عثمان،عن المسمعیّ قال:
لمّا قتل داود بن علیّ المعلّی بن خنیس قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لأدعونّ اللّه علی من قتل مولای و أخذ مالی،فقال له داود بن علیّ:إنّک لتهدّدنی بدعائک،قال حمّاد:قال المسمعیّ:فحدّثنی معتّب أنّ أبا عبد اللّه علیه السّلام لم یزل لیلته راکعا و ساجدا فلمّا کان فی السّحر سمعته یقول و هو ساجد:«اللّهمّ إنّی أسألک بقوّتک القویّه و بجلالک الشّدید الّذی کلّ خلقک له ذلیل أن تصلّی علی محمّد و أهل بیته و أن تأخذه السّاعه السّاعه»فما رفع رأسه حتّی سمعنا الصّیحه فی دار داود بن علیّ،فرفع أبو عبد اللّه علیه السّلام رأسه و قال:إنّی دعوت اللّه بدعوه بعث اللّه عزّ و جلّ علیه ملکا فضرب رأسه بمرزبه من حدید انشقّت منها مثانته فمات.
باب المباهله
[٣٢4١]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن حکیم، عن أبی مسروق،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:
قلت:إنّا نکلّم النّاس فنحتجّ علیهم بقول اللّه عزّ و جلّ: أَطِیعُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فیقولون:نزلت فی أمراء السّرایا،فنحتجّ علیهم بقوله عزّ و جلّ: «إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ» إلی آخر الآیه فیقولون:نزلت فی المؤمنین و نحتجّ علیهم بقول اللّه عزّ و جلّ: «قُلْ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبیٰ» فیقولون:نزلت فی قربی المسلمین،قال:فلم أدع شیئا ممّا حضرنی
ص :٣54
فرمود:این از ناتوانی توست.بگو:«خدایا،تو از هر چیز کفایت کنی و چیزی از تو کفایت نکند.کار فلانی را دربارۀ من کفایت فرما با آنچه خواهی و آنسان که خواهی و از هر راهی که خواهی و هرگونه که خواهی».
[٣٢4٠]5-مسمعی گوید:چون داود بن علی[که از جانب خلفای عبّاسی حاکم مدینه بود]معلّی بن خنیس را[که آزاد کردۀ امام صادق علیه السّلام و از نزدیکان آن حضرت بود]کشت،آن حضرت علیه السّلام فرمود:به راستی،آن کس را که آزاد شدۀ من را کشته و مال مرا ستانده نفرین کنم.داود بن علی گفت:آیا مرا با نفرین خویش تهدید می کنی؟حمّاد[که یکی از راویان حدیث است]گوید که مسمعی گفت:
معتّب(خادم امام صادق علیه السّلام)برای من بازگو نمود که امام صادق علیه السّلام آن شب پیوسته در رکوع و سجود بود،پس چون سحر شد شنیدم که در سجده می فرمود:
«خدایا،از نیروی نیرومندیت و از شکوه استوارت که همۀ آفریدگانت در برابر آن خوارند خواهانم که بر محمّد و خاندانش رحمت فرستی و[جان]او را هم اکنون بستانی».[معتّب گوید:]آن حضرت سر از سجده برنداشته بود که فریاد شیون از خانۀ داود بن علی شنیدیم.پس حضرت صادق علیه السّلام سر[از سجده] برداشت و فرمود:من خدا را با دعایی خواندم و خدای عزّتمند و شکوهمند فرشته ای فرستاد که با میله ای آهنین چنان بر سر او زد که مثانه اش از آن ضربت شکافت و مرد.
[٣٢4١]١-ابو مسروق گوید:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:ما با مردم [دربارۀ آیین و پیشوایی شما]گفتگو می کنیم و برای آنان سخن خدای عزّتمند و شکوهمند را دلیل می آوریم که می فرماید:«خدای را فرمان برید و پیامبر و صاحبان امر را فرمان برید»[نساء(4):5٩].مردم می گویند:این آیه دربارۀ فرماندهان هنگ ها فروفرستاده شده است.پس برای آنان سخن[دیگر]خدای عزّتمند و شکوهمند را دلیل می آوریم[که می فرماید]:«همانا سرپرست شما خداست و پیامبرش...تا پایان آیه»[مائده(5):55].
پس مردم می گویند:این آیه دربارۀ مؤمنان فروفرستاده شده است.و دلیل دیگری از سخن خدای عزّتمند و شکوهمند برای آنها می آوریم که:«بگو:برای [رساندن پیام]هیچ مزدی از شما نمی خواهم جز دوستی دربارۀ خویشاوندان[نزدیکم] [شوری(4٢):٢٣].
نزدیکان و خویشان اسلامی فروفرستاده شده است.راوی گوید:من آنچه را
ص :٣55
ذکره من هذه و شبهه إلاّ ذکرته،فقال لی:إذا کان ذلک فادعهم إلی المباهله، قلت:و کیف أصنع؟قال:أصلح نفسک ثلاثا و أظنّه قال:و صم و اغتسل و ابرز أنت و هو إلی الجبّان فشبّک أصابعک من یدک الیمنی فی أصابعه،ثمّ أنصفه و ابدأ بنفسک و قل:«اللّهمّ ربّ السّماوات السّبع و ربّ الأرضین السّبع،عالم الغیب و الشّهاده الرّحمن الرّحیم،إن کان أبو مسروق جحد حقّا و ادّعی باطلا فأنزل علیه حسبانا من السّماء أو عذابا ألیما»ثمّ ردّ الدّعوه علیه فقل:«و إن کان فلان جحد حقّا و ادّعی باطلا فأنزل علیه حسبانا من السّماء أو عذابا ألیما» ثمّ قال لی:فإنّک لا تلبث أن تری ذلک فیه،فو اللّه ما وجدت خلقا یجیبنی إلیه.
[٣٢4٢]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن إسماعیل بن مهران، عن مخلد أبی الشّکر،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:
السّاعه الّتی تباهل فیها ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشّمس.
عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن إسماعیل،عن مخلد أبی الشّکر،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام مثله.
[٣٢4٣]٣-أحمد،عن بعض أصحابنا فی المباهله قال:
تشبّک أصابعک فی أصابعه ثمّ تقول:«اللّهمّ إن کان فلان جحد حقّا و أقرّ بباطل فأصبه بحسبان من السّماء أو بعذاب من عندک»و تلاعنه سبعین مرّه.
[٣٢44]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن أبی العبّاس،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی المباهله قال:
تشبّک أصابعک فی أصابعه ثمّ تقول:«اللّهمّ إن کان فلان جحد حقّا و أقرّ بباطل فأصبه بحسبان من السّماء أو بعذاب من عندک»و تلاعنه سبعین مرّه.
[٣٢45]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن عبد الحمید،
ص :٣56
که از این آیات و مانند آن[و پاسخ های مردم]به یاد داشتم وانگذاردم و بازگو نمودم.
به من فرمود:اگر اینگونه است آنان را به نفرین نمودن بر یکدیگر فراخوان.
عرض کردم:چگونه این نفرین را انجام دهم؟فرمود:سه روز خود را اصلاح نما و به گمانم فرمود:روزه بدار.و غسل کن و تو و آن کس[که می خواهید همدیگر را نفرین کنید]به بیابان درآیید و انگشتان دست راست خویش را به انگشتان او درآویز و با او انصاف ورز[و در نفرین نمودن]نخست از خویشتن آغاز نما و بگو:«خدایا،ای پروردگار آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه؛دانای نهان و نمایان؛و ای بخشایندۀ مهربان!اگر ابو مسروق حقیقتی را دروغ انگاشته و سخن نادرستی را ادّعا کرده پس عذابی از آسمان یا عذابی دردناک بر او فرودآر».
سپس نفرین را به او بازگردان و بگو:«و اگر فلانی حقیقتی را دروغ انگاشته و سخن نادرستی را ادّعا کرده پس عذابی از آسمان یا عذابی دردناک را بر او فرودآر».
سپس فرمود:پس از آن نفرین،زمانی را درنگ نکنی[جز]اینکه اثر آن نفرین را در آن شخص به چشم خویش ببینی.[ابو مسروق گوید:]پس به خدا سوگند که هیچ کس را ندیدم که پیشنهاد مرا در این[هم نفرینی]بپذیرد.
[٣٢4٢]٢-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:ساعتی که در آن همدیگر را نفرین کنند میان زدن سپیده تا برآمدن آفتاب است.و به سند دیگر نیز این حدیث را از آن حضرت علیه السّلام روایت نموده است.
[٣٢4٣]٣-یکی از یاران ما دربارۀ چگونگی نفرین نمودن بر یکدیگر گفته است:با آن کس[که می خواهید همدیگر را نفرین کنید]انگشتانت را در انگشتان وی در می آویزی و پس آنگاه می گویی:خداوندا،اگر فلانی حقیقتی را دروغ انگاشته و سخن نادرستی را بر زبان رانده و پذیرفته پس عذابی از آسمان یا عذابی دردناک از سوی خویش بر او در رسان»و تا هفتاد بار اینگونه[و با این دعا]او را لعنت می کنی.
ص :٣5٧
عن أبی جمیله،عن بعض أصحابه قال: