ترجمه اصول کافی جلد چهارم

مشخصات کتاب

سرشناسه : کلینی، محمد بن یعقوب، - 329ق.

عنوان قراردادی : الکافی .اصول . فارسی - عربی

عنوان و نام پدیدآور : ترجمه اصول کافی/ تالیف محمد کلینی؛ ترجمه صادق حسن زاده.

مشخصات نشر : تهران: قائم آل محمد، 1385.

مشخصات ظاهری : 4ج.

شابک : 170000 ریال: دوره، چاپ دوم 964-8911-10-X : ؛ 210000 ریال (دوره، چاپ سوم) ؛ ج.1، چاپ دوم 964-8911-06-1: ؛ ج.2، چاپ دوم: 964-8911-07-X ؛ ج.3، چاپ دوم 964-8911-08-8: ؛ ج.4، چاپ دوم : 964-8911-09-6

وضعیت فهرست نویسی : برونسپاری

یادداشت : فارسی- عربی.

یادداشت : کتاب حاضر در سالهای مختلف توسط مترجمین و ناشرین متفاوت ترجمه و منتشرشده است.

یادداشت : چاپ دوم.

یادداشت : ج.1 (چاپ سوم: 1386) (دوم ناشر).

یادداشت : ج. 1 - 4 (چاپ سوم: 1386).

یادداشت : عنوان روی جلد: ترجمه و متن کامل اصول کافی.

عنوان روی جلد : ترجمه و متن کامل اصول کافی.

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 4ق.

شناسه افزوده : حسن زاده، صادق، مترجم

رده بندی کنگره : BP129 /ک8ک22041 1385 الف

رده بندی دیویی : 297/212

شماره کتابشناسی ملی : 1169953

ص :1

اشاره

ص :2

فهرست مطالب

اشاره

بدزبانی ١١

کسی که از شرّش می ترسند ١٧

ستمکاری ١٩

فخر و کبر ١٩

سخت دلی ٢٣

بیدادگری ٢٣

پیروی هوس ٣٣

فریفتن،خیانت و نیرنگ ٣5

دروغ ٣٧

دوزبانی 4٧

قهر و جدائی 4٩

گسستن پیوند خویشاوندی و قطع رحم 5١

نافرمانی از پدر و مادر 5٧

بیزاری جستن از نسب 5٩

دربارۀ کسی که مسلمانان را آزار داده،خوارشان می کند 6١

دربارۀ کسی که عیب و لغزش مؤمنان را می جوید 6٧

سرزنش کردن 6٩

غیبت کردن و بهتان گفتن ٧١

سخن گفتن به زیان مؤمن ٧5

شماتت کردن(شادی بدخواهانه)٧5

دشنام گفتن ٧٧

تهمت زدن و بدگمانی ٧٩

دربارۀ کسی که خیرخواه برادر مؤمنش نیست ٨١

انجام ندادن وعده ٨٣

ص :٣

دربارۀ کسی که از برادر مؤمنش پرده پوشی می کند ٨5

دربارۀ کسی که برادرش از او یاری می خواهد و او یاری اش نمی کند ٨٩

دربارۀ کسی که چیزهای خودش یا دیگران را از مؤمن بازمی دارد ٨٩

دربارۀ کسی که مؤمنی را می ترساند ٩٣

باب سخن چینی ٩٣

باب فاش کردن ٩5

باب آن کس که آفریده را فرمان برد به نافرمانی آفریدگار ٩٩

باب کیفرهای شتابناک گناهان ١٠١

باب همنشینی با گنه کاران ١٠٣

باب اقسام مردم ١١٣

باب کفر ١١٧

باب اقسام کفر ١٢٧

باب ستون های کفر و شعبه های آن ١٣١

باب صفت دورویی و دورو ١٣5

باب شرک ١٣٩

باب تردید ١4٣

باب گمراهی ١4٧

باب ناتوان در دین ١5٣

باب کسانی که کارشان موقوف به فرمان خداست ١5٩

باب اصحاب اعراف ١6١

باب در بیان اقسام مخالفان و قدریّه و خوارج و مرجئه و اهالی شهرها ١6٣

باب دلجوئی شدگان ١65

باب در بیان اشتراک دورویان و گمراهان و شیطان در دعوت الهی ١6٩

باب در بیان گفتار خدای برتر«و بعضی از مردم خدا را بر یک حال می پرستند»١٧١

باب کمتر چیزی که بنده به وسیله آن مؤمن یا کافر یا گمراه شود ١٧٣

باب ١٧5

باب پایداری ایمان و اینکه آیا رواست خدا ایمان را از کسی بگیرد؟١٧5

باب صاحبان ایمان عاریتی ١٧٧

ص :4

باب در نشانۀ عاریت دار ١٨١

باب فراموشی دل ١٨١

باب در تیرگی دل آدم دورو،گرچه زبان آور باشد و روشنی دل مؤمن،گرچه ١٨5

باب در دگرگونی حالات دل ١٨٧

باب بداندیشی(وسوسه)و حدیث نفس ١٨٩

باب اعتراف به گناهان و پشیمانی از آنها ١٩١

باب نهان داشتن گناهان ١٩5

باب کسی که آهنگ کار نیک یا کار بد کند ١٩٧

باب توبه ١٩٩

باب آمرزش خواهی از گناه ٢٠٧

باب در بیان آنچه خدای عزّتمند هنگام توبه آدم ٧ به او بخشید ٢١١

باب گناهان کوچک ٢١5

باب در اینکه گناهان سه قسم اند ٢١٩

باب شتاب در کیفر گناه ٢٢١

باب در تفسیر گناهان ٢٢٧

باب نادر ٢٢٩

باب نادر دیگر ٢٣١

خداوند به وسیلۀ عامل بلا را از غیرعامل رفع می کند ٢٣٣

ترک گناه آسان تر از جست وجوی توبه است ٢٣٣

استدراج ٢٣٣

حساب رسی عمل ٢٣5

دربارۀ کسی که از مردم عیب جویی می کند ٢4٩

مسلمان برای آنچه در جاهلیت کرده،گرفتار نمی شود ٢5١

همانا کفر با توبه،عمل را باطل نمی کند ٢5٣

معاف شدگان از بلا ٢5٣

آنچه از امّت برداشته شده است ٢55

باب«همانا هیچ گناهی با وجود ایمان زیان نمی رساند و هیچ نیکی ای...»٢5٧

ص :5

کتاب دعا

بابی دربارۀ فضیلت دعا و تشویق کردن و برانگیختن دیگران بر آن ٢6١

بابی دربارۀ اینکه دعا،سلاح مؤمن است ٢65

بابی دربارۀ اینکه دعا،بلا و قضا را باز می گرداند ٢6٧

بابی دربارۀ اینکه دعا،درمان هر دردی است ٢٧١

بابی دربارۀ اینکه هرکه دعا کند برآورده گردد ٢٧١

بابی دربارۀ الهام شدن دعا بر دل مؤمن ٢٧١

پیش دستی کردن در دعا نمودن پیش از فرارسیدن بلا ٢٧٣

بابی دربارۀ باورداشتن برآورده شدن دعا ٢٧5

بابی دربارۀ روی آوردن به دعا ٢٧5

بابی دربارۀ پافشاری نمودن در دعا و انتظار کشیدن برای برآورده شدن دعا ٢٧٧

بابی دربارۀ نام بردن و برشمردن درخواست در دعا ٢٨١

بابی دربارۀ نهان داشتن دعا ٢٨١

بابی دربارۀ زمان ها و حالت هایی که امید برآورده شدن دعا در آنها می رود ٢٨١

بابی دربارۀ آرزومندی،و بیمناکی،و ناله گری،و از همه گسستگی ٢٨٧

بابی دربارۀ گریه ٢٩١

بابی دربارۀ ستایش نمودن پیش از دعا ٢٩5

بابی دربارۀ گردهمایی برای دعا کردن ٣٠١

بابی دربارۀ گسترده نمودن دعا بر همگان ٣٠٣

بابی دربارۀ آن کس که برآورده شدن دعایش واپس افتد ٣٠٣

بابی دربارۀ صلوات فرستادن بر محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و خاندانش علیهم السّلام ٣٠٩

بابی دربارۀ آنچه از ذکر و یاد خدای عزّتمند و شکوهمند در هر مجلسی ٣١٩

بابی دربارۀ بسیار یاد نمودن خدای عزّتمند و شکوهمند ٣٢٣

بابی دربارۀ این که صاعقه ذکرگو را درنرسد ٣٢٧

بابی دربارۀ به ذکر خدای عزّتمند و شکوهمند پرداختن ٣٢٩

بابی دربارۀ یاد نمودن پنهانی خدای عزّتمند و شکوهمند ٣٣١

بابی دربارۀ یاد نمودن خدای عزّتمند و شکوهمند در میان غفلت مندان ٣٣٣

ص :6

بابی دربارۀ ستودن و به بزرگی یاد نمودن ٣٣٣

بابی دربارۀ آمرزش خواهی ٣٣٧

باب سبحان اللّه گفتن و لا إله إلاّ اللّه گفتن و أللّه أکبر گفتن ٣٣٩

بابی دربارۀ دعا نمودن برای برادران دینی در پشت سر آنان ٣4١

بابی دربارۀ آن کس که دعایش پذیرفته آید ٣45

بابی دربارۀ آن کس که دعایش به اجابت نرسد و پذیرفته نیاید ٣4٩

بابی دربارۀ نفرین نمودن دشمن ٣5١

بابی دربارۀ نفرین کردن یکدیگر ٣55

بابی دربارۀ آنچه که خدای فرازمند خویشتن را به آن به بزرگی یاد کند ٣5٩

بابی دربارۀ آن کس که«لا اله الاّ اللّه»گوید ٣6١

بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر»٣6٣

بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«لا إله إلاّ اللّه وحده وحده وحده»٣6٣

بابی دربارۀ آن کس که ده بار بگوید:«لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له»٣6٣

بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له...»٣65

بابی دربارۀ آن کس که هر روز ده بار بگوید:«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه...»٣65

بابی دربارۀ آن کس که ده بار بگوید:«یا اللّه یا اللّه...»٣6٧

بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«لا إله إلاّ اللّه حقّا حقّا»٣6٧

بابی دربارۀ آن کس که«یا ربّ یا ربّ»گوید ٣6٧

بابی دربارۀ آن کس که پاکدلانه بگوید:«لا اله الاّ الله»٣6٩

بابی دربارۀ آن کس که گوید:«ما شاء اللّه و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه»٣6٩

بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم...»٣٧١

باب سخن در صبحگاهان و شامگاهان ٣٧١

دعا هنگام خواب و بیداری 4٠١

دعا هنگام بیرون رفتن از منزل 4١١

دعا پیش از نماز 4١٩

دعای پس از نمازها 4٢١

دعا برای روزی 4٣٣

ص :٧

دعا برای پرداخت بدهی 44٣

دعا برای ناراحتی و نگرانی و اندوه و ترس 445

دعا برای دردها و بیماری ها 46٣

حرز و تعویذ 4٧٣

دعا هنگام خواندن قرآن 4٨٣

دعا برای حفظ قرآن 4٨٧

دعاهای کوتاه برای همۀ خواسته های دنیا و آخرت 4٩١

کتاب فضیلت قرآن

فضیلت حامل قرآن 545

دربارۀ کسی که با مشقّت قرآن می آموزد 55١

دربارۀ کسی که قرآن را حفظ کرده،سپس آن را فراموش کرده است 55٣

دربارۀ خواندن قرآن 55٧

دربارۀ خانه هایی که در آنها قرآن خوانده می شود 55٩

ثواب قرآن خواندن 56١

خواندن قرآن از روی مصحف 565

دربارۀ ترتیل خوانی قرآن با صدای خوب 56٧

دربارۀ کسی که هنگام تلاوت قرآن خود را به غش می زند 5٧٣

زمانی که قرآن در آن خوانده شود و به پایان برسد 5٧٣

قرآن چنانچه نازل شده است،بالا می رود 5٧٧

فضل قرآن 5٧٩

باب نوادر 5٩5

کتاب معاشرت[آداب اجتماعی]

باب معاشرت واجب 6٠٩

نیکو معاشرت بودن 6١٣

دربارۀ کسی که دوستی و هم نشینی با او واجب است 6١5

دربارۀ کسی که هم نشینی و دوستی با او ناپسند است 6١٧

ص :٨

دوستی و مهرورزی با مردم 6٢5

اظهار دوستی به برادر 6٢٧

دربارۀ سلام کردن 6٢٧

دربارۀ کسی که واجب است آغاز به سلام کند 6٣٣

دربارۀ اینکه وقتی یک نفر از گروه سلام می کند،کفایت می کند 6٣5

سلام کردن به زن ها 6٣٧

دربارۀ سلام بر اهل سایر ادیان 6٣٧

نامه نویسی به اهل ذمّه 64٣

دربارۀ چشم پوشی 64٣

باب نادر 645

عطسه و جواب آن 64٧

واجب بودن بزرگداشت مسلمان سالخورده 65٩

دربارۀ گرامی شمردن شخص کریم 66١

دربارۀ حقّ کسی که داخل خانه می شود 66٣

هم نشینی به امانت داری است 66٣

دربارۀ صحبت درگوشی 665

دربارۀ نشستن 665

دربارۀ تکیه زدن و بر دست تکیه دادن 66٩

باب شوخی و خنده 6٧١

دربارۀ حقّ همسایگی 6٧٧

دربارۀ مرز همسایگی 6٨5

دربارۀ نیکو همراهی و حقّ همسفر 6٨٧

دربارۀ نامه نگاری به همدیگر 6٨٩

باب نوادر 6٨٩

باب 6٩٣

دربارۀ نهی از سوزاندن کاغذهای نوشته شده 6٩٧

ص :٩

باب البذاء

[٢6٠٧]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن فضّال، عن أبی المغراء،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

[إنّ]من علامات شرک الشّیطان الّذی لا یشکّ فیه أن یکون فحّاشا،لا یبالی ما قال و لا ما قیل فیه.

[٢6٠٨]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا رأیتم الرّجل لا یبالی ما قال و لا ما قیل له فإنّه لغیّه أو شرک شیطان.

[٢6٠٩]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن عمر بن أذینه،عن أبان بن أبی عیّاش،عن سلیم بن قیس،عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ اللّه حرّم الجنّه علی کلّ فحّاش بذیء،قلیل الحیاء، لا یبالی ما قال و لا ما قیل له.فإنّک إن فتّشته لم تجده إلاّ لغیّه أو شرک شیطان فقیل:یا رسول اللّه و فی النّاس شرک شیطان؟فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أما تقرأ قول اللّه عزّ و جلّ: وَ شٰارِکْهُمْ فِی الْأَمْوٰالِ وَ الْأَوْلاٰدِ. قال:و سأل رجل فقیها:

هل فی النّاس من لا یبالی ما قیل له؟قال:من تعرّض للنّاس یشتمهم و هو یعلم أنّهم لا یترکونه،فذلک الّذی لا یبالی ما قال و لا ما قیل فیه.

[٢6١٠]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبی جمیله،یرفعه عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ اللّه یبغض الفاحش المتفحّش.

ص :١٠

[ادامه کتاب ایمان و کفر]

بدزبانی

[٢6٠٧]١-ابو بصیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:از نشانه های مشارکت شیطان در چیزی،که در آن تردید نمی شود این است که شخص بسیار دشنام گو باشد و به آنچه می گوید و به آنچه درباره اش می گویند، اهمیّت ندهد.

[٢6٠٨]٢-عبد اللّه سنان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:وقتی مردی دیدید که به آنچه می گوید و به آنچه درباره اش می گویند اهمیّت نمی دهد بدانید که او یا از زن گمراه است یا نتیجۀ مشارکت شیطان با پدرش.

[٢6٠٩]٣-سلیم قیس از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:

همانا خداوند بهشت را بر بسیار دشنام گوی بدزبان اندک شرم که به آنچه می گوید و به آنچه درباره اش می گویند اهمیّت نمی دهد حرام کرده است؛زیرا اگر او را بکاوی جز از زن گمراه یا از پدری که شریک شیطان است نخواهد بود.گفتند:ای رسول خدا مگر در میان مردم،شریکی برای شیطان است؟ رسول خدا فرمودند:آیا سخن خداوند عزّتمند را نخوانده اید که فرمود:«و با آنان در اموال و اولاد مشارکت کن.»[اسراء(١٧):64]راوی گفته است:و مردی از فقیه پرسید:آیا در مردم کسی هست که به آنچه درباره اش می گویند،اهمیّت ندهد؟فرمود:هرکس به مردم روکرده،دشنام شان بگوید و بداند که آنان او را رها نمی کنند همان کسی است که به آنچه می گوید و به آنچه درباره اش می گویند، اهمیّت نمی دهد.

[٢6١٠]4-ابو جمیله حدیثی را به حضرت باقر علیه السّلام رسانده که ایشان فرموده اند:همانا خداوند دشنام گوی دشنام پیشه را دشمن می دارد.

ص :١١

[٢6١١]5-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن سالم،عن أحمد بن نضر،عن عمرو بن نعمان الجعفیّ قال:

کان لأبی عبد اللّه علیه السّلام صدیق لا یکاد یفارقه إذا ذهب مکانا فبینما هو یمشی معه فی الحذّاءین و معه غلام له سندیّ یمشی خلفهما إذا التفت الرّجل یرید غلامه ثلاث مرّات فلم یره فلمّا نظر فی الرّابعه قال:یا ابن الفاعله أین کنت؟ قال:فرفع أبو عبد اللّه علیه السّلام یده فصکّ بها جبهه نفسه،ثمّ قال:سبحان اللّه تقذف أمّه؟قد کنت أری أنّ لک ورعا فإذا لیس لک ورع،فقال:جعلت فداک إنّ أمّه سندیّه مشرکه،فقال:أما علمت أنّ لکلّ أمّه نکاحا،تنحّ عنّی،قال:فما رأیته یمشی معه حتّی فرّق الموت بینهما.

و فی روایه أخری:إنّ لکلّ أمّه نکاحا یحتجزون به من الزّنا.

[٢6١٢]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن ابن أذینه،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ الفحش لو کان مثالا لکان مثال سوء.

[٢6١٣]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن عمر بن یزید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان فی بنی إسرائیل رجل فدعا اللّه أن یرزقه غلاما ثلاث سنین فلمّا رأی أنّ اللّه لا یجیبه قال:یا ربّ أبعید أنا منک فلا تسمعنی أم قریب أنت منّی فلا تجیبنی قال:فأتاه آت فی منامه،فقال:إنّک تدعو اللّه عزّ و جلّ منذ ثلاث سنین بلسان بذیء و قلب عات غیر تقیّ و نیّه غیر صادقه،فاقلع عن بذائک و لیتّق اللّه قلبک و لتحسن نیّتک،قال:ففعل الرّجل ذلک ثمّ دعا اللّه فولد له غلام.

[٢6١4]٨-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن

ص :١٢

[٢6١١]5-عمرو بن نعمان جعفی گفته است:حضرت صادق علیه السّلام دوستی داشت که از ایشان جدا نمی شد،به هرکجا که می رفت.روزی با ایشان در میان بازار کفش دوزان راه می رفت و غلامش که سندی بود هم به دنبالش می آمد،که ناگاه به پشت سرش نگاه کرد تا غلامش را ببیند،سه بار چنین کرد و او را ندید.

چون بار چهارم برگشت و او را دید،گفت:ای پسر زن بدکار کجا بود؟راوی گفته است:در این هنگام حضرت صادق علیه السّلام دستش را بالا برده،بر پیشانی اش زد و سپس فرمود:سبحان اللّه به مادرش تهمت می زنی؟من گمان می کردم تو پرهیزگاری و اکنون می بینم که تو را هیچ پرهیزگاری ای نیست.او عرض کرد:

جانم فدایت مادر او از سندیان مشرک است.حضرت فرمودند:آیا نمی دانی که برای هر امّتی،ازدواجی است.از من دورشو.راوی گفته است:از آن پس ندیدم که او به همراه آن حضرت راه برود تا مرگ میان شان جدایی انداخت.و در روایت دیگری آمده است:همانا برای هر امّتی ازدواجی است که به سبب آن خود را از زنا نگاه می دارند.

[٢6١٢]6-زراره از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:

همانا اگر برای دشنام چهره ای باشد چهرۀ بدی خواهد بود.

[٢6١٣]٧-عمر یزید روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:در بنی اسرائیل مردی بود که سه سال از خدا خواست تا پسری به او بدهد و چون دید که خداوند دعایش را مستجاب نمی کند،عرض کرد:پروردگارا آیا من از تو دورم که صدایم را نمی شنوی یا به من نزدیک هستی و پاسخم نمی دهی.آن گاه کسی به خوابش آمد و به او گفت:تو از سه سال پیش با بدزبانی و دلی سرکش و ناپرهیزگار و نیّتی ناراست خدا را می خوانی.پس زبانت را پاک کرده،با دلت از خداوند پرواکن و نیّت ات را نیکو نما.حضرت فرموده است:آن مرد چنین کرد و سپس به دعا پرداخت و آن گاه پسری برایش به دنیا آمد.

[٢6١4]٨-سماعه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:

ص :١٣

عیسی،عن سماعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ من شرّ عباد اللّه من تکره مجالسته لفحشه.

[٢6١5]٩-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن أبی عبیده،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

البذاء من الجفاء و الجفاء فی النّار.

[٢6١6]١٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن ابن مسکان،عن الحسن الصّیقل قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ الفحش و البذاء و السّلاطه من النّفاق.

[٢6١٧]١١-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن النّعمان،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ اللّه یبغض الفاحش البذیء و السّائل الملحف.

[٢6١٨]١٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن ابن أذینه،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم لعائشه:یا عائشه إنّ الفحش لو کان ممثّلا لکان مثال سوء.

[٢6١٩]١٣-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أحمد بن محمّد، عن بعض رجاله قال:

قال:من فحش علی أخیه المسلم نزع اللّه منه برکه رزقه و وکله إلی نفسه و أفسد علیه معیشته.

[٢6٢٠]١4-عنه،عن معلّی،عن أحمد بن غسّان،عن سماعه قال:

دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال لی مبتدئا:یا سماعه ما هذا الّذی کان بینک

ص :١4

همانا از بدترین بندگان خداوند کسی است که مردم به جهت دشنام گویی اش از هم نشینی با او بپرهیزند.

[٢6١5]٩-ابو عبیده روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:بدزبانی ستم است و ستم در آتش.

[٢6١6]١٠-حسن صیقل روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا دشنام گویی،بدزبانی و زبان درازی از نفاق است.

[٢6١٧]١١-جابر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:

همانا خداوند دشنام گوی بدزبان و گدای سمج را دشمن می دارد.

[٢6١٨]١٢-زراره از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا به عایشه فرمودند:ای عایشه همانا دشنام گویی اگر چهره ای داشته باشد،بد چهره ای خواهد بود.

[٢6١٩]١٣-مردی روایت کرده که حضرت فرمودند:هرکس به برادر مسلمانش دشنام بدهد،خداوند برکت روزی اش را از او گرفته،به خودش واگذار کرده،زندگی اش را تباه می کند.

[٢6٢٠]١4-سماعه گفته است:به نزد حضرت صادق علیه السّلام رفتم و ایشان آغاز

ص :١5

و بین جمّالک؟!إیّاک أن تکون فحّاشا أو صخّابا أو لعّانا،فقلت:و اللّه لقد کان ذلک،أنّه ظلمنی،فقال:إن کان ظلمک لقد أربیت علیه إنّ هذا لیس من فعالی و لا آمر به شیعتی،استغفر ربّک و لا تعد،قلت:أستغفر اللّه،و لا أعود.

باب من یتّقی شرّه

[٢6٢١]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:بینا هو ذات یوم عند عائشه إذا استأذن علیه رجل فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:بئس أخو العشیره،فقامت عائشه فدخلت البیت و أذن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم للرّجل،فلمّا دخل أقبل علیه بوجهه و بشره[إلیه]یحدّثه حتّی إذا فرغ و خرج من عنده قالت عائشه:یا رسول اللّه،بینا أنت تذکر هذا الرّجل بما ذکرته به إذا أقبلت علیه بوجهک و بشرک؟فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم عند ذلک:

إنّ من شرّ عباد اللّه من تکره مجالسته لفحشه.

[٢6٢٢]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:شرّ النّاس عند اللّه یوم القیامه الّذین یکرمون اتّقاء شرّهم.

[٢6٢٣]٣-عنه،عن محمّد بن عیسی بن عبید،عن یونس،عن عبد اللّه بن سنان قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من خاف النّاس لسانه فهو فی النّار.

[٢6٢4]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن أبی حمزه،عن جابر بن عبد اللّه قال:

ص :١6

سخن کرده،فرمودند:ای سماعه این چه بود میان تو و شتربانت رخ داد؟!مبادا که تو دشنام گو یا فریادزن یا نفرین گر باشی.من عرض کردم:به خدا سوگند که چنین بود ولی او به من ستم کرد.حضرت فرمودند:اگر او به تو ستم کرده است تو بالاتر از اویی،ولی این از کردار من نیست و من شیعیانم را به آن فرمان نمی دهم.از پروردگارت آمرزش بخواه و دیگر به آن بازنگرد.من عرض کردم:

از خدا آمرزش می جویم و دیگر باز نمی گردم.

کسی که از شرّش می ترسند

[٢6٢١]١-ابو بصیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا در روزی که پیامبر گرامی نزد عایشه بودند ناگاه مردی از ایشان اجازۀ ورود خواست.رسول خدا فرمودند:چه برادر بدی است این مرد.آن گاه عایشه برخاسته،به اندرون رفت و رسول خدا به مرد اجازۀ وارد شدن داد.چون آن مرد وارد شد،حضرت با خوشرویی با او رفتار کرد و با او به سخن پرداخت تا کار او پایان گرفته،از نزد حضرت بیرون رفت.عایشه گفت:ای رسول خدا شما ابتدا چنان از او یاد کردی و ناگاه با خوشی به او روآوردی؟رسول خدا در پاسخ فرمودند:همانا از بدترین بندگان خدا کسی است که به جهت دشنام گویی اش از هم نشینی با او بترسند.

[٢6٢٢]٢-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:بدترین مردمان نزد خدا در روز قیامت،کسانی هستند که به جهت ترس از شرّشان بزرگ داشته شوند.

[٢6٢٣]٣-عبد اللّه سنان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:کسی که مردم از زبانش بترسند،در آتش دوزخ است.

[٢6٢4]4-جابر عبد اللّه روایت کرده که رسول خدا فرمودند:بدترین مردمان

ص :١٧

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:شرّ النّاس یوم القیامه الّذین یکرمون اتّقاء شرّهم.

باب البغی

[٢6٢5]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن قدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ أعجل الشّرّ عقوبه البغی.

[٢6٢6]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

یقول إبلیس لجنوده:ألقوا بینهم الحسد و البغی،فإنّهما یعدلان عند اللّه الشّرک.

[٢6٢٧]٣-علیّ،عن أبیه،عن حمّاد،عن حریز،عن مسمع أبی سیّار أنّ أبا عبد اللّه علیه السّلام کتب إلیه فی کتاب:

انظر أن لا تکلّمنّ بکلمه بغی أبدا و إن أعجبتک نفسک و عشیرتک.

[٢6٢٨]4-علیّ،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،و یعقوب السّرّاج،جمیعا عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:أیّها النّاس إنّ البغی یقود أصحابه إلی النّار و إنّ أوّل من بغی علی اللّه عناق بنت آدم،فأوّل قتیل قتله اللّه عناق و کان مجلسها جریبا فی جریب و کان لها عشرون إصبعا فی کلّ إصبع ظفران مثل المنجلین فسلّط اللّه علیها أسدا کالفیل و ذئبا کالبعیر و نسرا مثل البغل،فقتلنها و قد قتل اللّه الجبابره علی أفضل أحوالهم و آمن ما کانوا.

باب الفخر و الکبر

[٢6٢٩]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن

ص :١٨

در روز قیامت،کسانی هستند که به جهت ترس از شرّشان بزرگ داشته می شوند.

ستمکاری

[٢6٢5]١-ابن قدّاح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:همانا شرّی که کیفرش به شتاب می آید،ستمکاری است.

[٢6٢6]٢-سکونی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:ابلیس به سربازانش می گوید:میان آنان حسد و ستمکاری بیندازید؛زیرا این دو در نزد خداوند با شرک برابرند.

[٢6٢٧]٣-مسمع ابو سیّار روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام به ایشان در نامه ای نوشتند:مراقب باش که هرگز سخنی ستمکارانه به زبان نیاوری اگرچه خودت و قبیله ات را خوش آید.

[٢6٢٨]4-ابن رئاب و یعقوب سرّاج از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:ای مردم همانا ستمکاری،صاحبانش را به سوی آتش می راند و همانا نخستین کسی که به خدا ستم کرد،عناق دختر آدم بود و نخستین کشته ای که خدا او را کشت،همین عناق بود که جایگاهش یک جریب در یک جریب بود و بیست انگشت داشت که در هر انگشت دو ناخن همانند داس بود.ولی خداوند شیری به مانند فیل،گرگی همچون شتر و کرکسی مانند استر را بر او چیره کرد تا او را کشتند.که خداوند سرکشان را در برترین احوال و ایمن ترین زمانشان می کشد.

فخر و کبر

[٢6٢٩]١-ابو حمزۀ ثمالی روایت کرده که حضرت سجّاد علیه السّلام فرمودند:شگفتا

ص :١٩

محبوب،عن هشام بن سالم،عن أبی حمزه الثّمالیّ قال:

قال علیّ بن الحسین علیهما السّلام:عجبا للمتکبّر الفخور،الّذی کان بالأمس نطفه ثمّ هو غدا جیفه.

[٢6٣٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:آفه الحسب الافتخار و العجب.

[٢6٣١]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن محمّد بن إسماعیل،عن حنان،عن عقبه بن بشیر الأسدیّ قال:

قلت لأبی جعفر علیه السّلام:أنا عقبه بن بشیر الأسدیّ و أنا فی الحسب الضّخم من قومی قال فقال:ما تمنّ علینا بحسبک؟إنّ اللّه رفع بالإیمان من کان النّاس یسمّونه وضیعا إذا کان مؤمنا و وضع بالکفر من کان النّاس یسمّونه شریفا إذا کان کافرا،فلیس لأحد فضل علی أحد إلاّ بالتّقوی.

[٢6٣٢]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن عیسی بن الضّحّاک قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:عجبا للمختال الفخور،و إنّما خلق من نطفه ثمّ یعود جیفه و هو فیما بین ذلک لا یدری ما یصنع به.

[٢6٣٣]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رجل فقال:یا رسول اللّه أنا فلان بن فلان حتّی عدّ تسعه،فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أما إنّک عاشرهم فی النّار.

[٢6٣4]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن

ص :٢٠

از متکبّر فخرفروش که دیروز نطفه بوده است و فردا مرداری خواهد شد.

[٢6٣٠]٢-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:آفت اصالت خانوادگی،فخرفروشی و خود بزرگ بینی است.

[٢6٣١]٣-عقبه بن بشیر اسدی گفته است:به حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم:

من عقبه پسر بشیر اسدی ام و در اصل و نسب بزرگ خاندان خودم هستم.او گفته است که حضرت به من فرمودند:آیا با اصل و نسبت ات بر ما منّت می گذاری؟ همانا خدا مردی را که پست نامیده می شوند،چون مؤمن شدند به سبب ایمان بالا برد و مردمی را که والا نامیده می شوند چون کافر گشتند به سبب کفر،پست کرد و هیچ کسی بر کس دیگر جز به سبب پرهیزگاری برتری ندارد.

[٢6٣٢]4-عیسای ضحّاک روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:شگفتا از خودبین فخرفروش که از نطفه آفریده شده و سپس مردار می گردد و در میان آن دو حال نمی داند که با او چه می شود.

[٢6٣٣]5-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که مردی به نزد رسول خدا آمده،به ایشان عرض کرد:من فلانی پسر فلانی ام.و تا هفت پشت شمرد.

رسول خدا به او فرمودند:هان که تو دهمین ایشان در آتش هستی.

[٢6٣4]6-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:

ص :٢١

أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:آفه الحسب الافتخار.

باب القسوه

[٢6٣5]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن عمرو بن عثمان،عن علیّ بن عیسی رفعه قال:

فیما ناجی اللّه عزّ و جلّ به موسی علیه السّلام:یا موسی لا تطوّل فی الدّنیا أملک فیقسو قلبک و القاسی القلب منّی بعید

[٢6٣6]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن محمّد بن حفص،عن إسماعیل بن دبیس،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا خلق اللّه العبد فی أصل الخلقه کافرا لم یمت حتّی یحبّب اللّه إلیه الشّرّ فیقرب منه فابتلاه بالکبر و الجبریّه فقسا قلبه و ساء خلقه و غلظ وجهه و ظهر فحشه و قلّ حیاؤه و کشف اللّه ستره و رکب المحارم فلم ینزع عنها،ثمّ رکب معاصی اللّه و أبغض طاعته و وثب علی النّاس،لا یشبع من الخصومات، فاسألوا اللّه العافیه و اطلبوها منه.

[٢6٣٧]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ ٧ عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:لمّتان:لمّه من الشّیطان و لمّه من الملک،فلمّه الملک:الرّقّه و الفهم و لمّه الشّیطان السّهو و القسوه.

باب الظّلم

[٢6٣٨]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن هارون بن الجهم،عن المفضّل بن صالح،عن سعد بن طریف،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ص :٢٢

آفت اصالت خانوادگی،فخرفروشی است.

سخت دلی

[٢6٣5]١-علی عیسی حدیثی را به امام علیه السّلام رسانده که فرموده اند:در مناجات خداوند عزّتمند با موسی علیه السّلام آمده است:ای موسی در این دنیا آرزوی دراز نکن.

که دلت سخت می شود و سخت دل از من دور است.

[٢6٣6]٢-مردی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:وقتی خدا بنده را در آفرینش سرشتش کافر بیافریند،او نمی میرد تا خداوند بدی را محبوب او کرده،به او نزدیک کند.آن گاه او را به کبر و سرکشی دچار می کند تا دلش سخت،اخلاقش بد،ترش رو،بدی اش آشکار،اندک حیا،پرده دریده از سوی خدا و افتاده در حرام ها شده،از آن ها جدا نگردد.آن گاه او در نافرمانی از خدا فرورفته،فرمانبری از او را دشمن می دارد و به مردمان هجوم می آورد و از ستیزه کردن سیر نمی شود.پس،از خدا عافیت بخواهید و آن را از او بجویید.

[٢6٣٧]٣-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:دوگونه است در دل انداختن:انداختنی ای از سوی شیطان و انداختنی ای از جانب فرشته.انداختنی فرشته،نازک دلی و فهم است و انداختنی شیطان ناآگاهی و سخت دلی.

بیدادگری

[٢6٣٨]١-سعد طریف روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:بیداد کردن

ص :٢٣

الظّلم ثلاثه:ظلم یغفره اللّه و ظلم لا یغفره اللّه و ظلم لا یدعه اللّه،فأمّا الظّلم الّذی لا یغفره فالشّرک و أمّا الظّلم الّذی یغفره فظلم الرّجل نفسه فیما بینه و بین اللّه و أمّا الظّلم الّذی لا یدعه فالمداینه بین العباد.

[٢6٣٩]٢-عنه،عن الحجّال،عن غالب بن محمّد،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه فی قول اللّه عزّ و جلّ: إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصٰادِ قال:

قنطره علی الصّراط لا یجوزها عبد بمظلمه.

[٢64٠]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن وهب بن عبد ربّه،و عبید اللّه الطّویل،عن شیخ من النّخع قال:

قلت لأبی جعفر علیه السّلام:إنّی لم أزل والیا منذ زمن الحجّاج إلی یومی هذا فهل لی من توبه؟قال:فسکت ثمّ أعدت علیه،فقال:لا حتّی تؤدّی إلی کلّ ذی حقّ حقّه.

[٢64١]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن الولید بن صبیح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما من مظلمه أشدّ من مظلمه لا یجد صاحبها علیها عونا إلاّ اللّه عزّ و جلّ.

[٢64٢]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن إسماعیل بن مهران،عن درست بن أبی منصور،عن عیسی بن بشیر،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

لمّا حضر علیّ بن الحسین علیهما السّلام الوفاه ضمّنی إلی صدره،ثمّ قال:یا بنیّ، أوصیک بما أوصانی به أبی علیه السّلام حین حضرته الوفاه و بما ذکر أنّ أباه أوصاه به، قال:یا بنیّ،إیّاک و ظلم من لا یجد علیک ناصرا إلاّ اللّه.

[٢64٣]6-عنه،عن أبیه،عن هارون بن الجهم،عن حفص بن عمر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :٢4

سه گونه است:بیدادی که خدا آن را می آمرزد،بیدادی که خدا آن را نمی آمرزد و بیدادی که خدا آن را وانمی گذارد.بیدادی که آن را نمی آمرزد،شرک است، بیدادی که آن را می آمرزد بیداد شخص به خویش است در میان خود و خدایش و بیدادی که خدا آن را وا نمی گذارد،بدهکاری میان بندگان است.

[٢6٣٩]٢-مردی دربارۀ آیۀ«همانا پروردگارت در کمین گاه است.»[فجر(٨٩):

١4]روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:پلی است به روی صراط که هیچ بنده ای بدهکاری از آن نمی گذرد.

[٢64٠]٣-پیری نخعی گفت:به حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم:من از روزگار حجّاج تا امروز پیوسته والی بوده ام،آیا برای من توبه ای مانده است؟او گفته است که حضرت خاموشی گزید.سخنم را بازگفتم.حضرت فرمودند:نه،مگر حقّ صاحبان حقّ را بازگردانی.

[٢64١]4-ولید صبیح روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هیچ بیدادی سخت تر از بیدادی نیست که صاحبش در برابر آن،یاوری جز خدای عزّتمند نیابد.

[٢64٢]5-ابو حمزۀ ثمالی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمودند:

وقتی وفات حضرت سجّاد علیه السّلام رسید مرا به سینه اش چسباند و سپس فرمود:

پسر جانم تو را سفارش می کنم به چیزی که پدرم علیه السّلام وقتی وفاتش فرارسید به من سفارش کرد همان چیزی که پدر او به آن سفارش کرده بود،پسر جانم مبادا به کسی بیداد کنی که در برابر تو یاوری جز خدا نمی یابد.

[٢64٣]6-حفص عمر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان-درود

ص :٢5

قال أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:من خاف القصاص کفّ عن ظلم النّاس.

[٢644]٧-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن إسحاق بن عمّار قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من أصبح لا ینوی ظلم أحد غفر اللّه له ما أذنب ذلک الیوم ما لم یسفک دما أو یأکل مال یتیم حراما.

[٢645]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أصبح لا یهمّ بظلم أحد غفر اللّه ما اجترم.

[٢646]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من ظلم مظلمه أخذ بها فی نفسه أو فی ماله أو فی ولده.

[٢64٧]١٠-ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:اتّقوا الظّلم،فإنّه ظلمات یوم القیامه.

[٢64٨]١١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن عیسی،عن منصور،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم اتّقوا الظّلم،فإنّه ظلمات یوم القیامه.

[٢64٩]١٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه، عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ما من أحد یظلم بمظلمه إلاّ أخذه اللّه بها فی نفسه و ماله و أمّا الظّلم الّذی بینه و بین اللّه فإذا تاب غفر اللّه له.

[٢65٠]١٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن أبی نجران،

ص :٢6

خدا بر او-فرمودند:هرکس از قصاص بهراسد خود را از بیداد به مردم نگاه می دارد.

[٢644]٧-اسحاق عمّار روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

هرکس صبح کند و بیداد کردن به کسی را قصد نکند،خداوند گناهان آن روزش را می آمرزد،تا وقتی که خونی نریخته و به حرام،مال یتیمی را نخورده باشد.

[٢645]٨-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هرکس صبح کند و بیداد کردن به کسی را قصد نکند،خداوند گناهی را که می کند،می آمرزد.

[٢646]٩-هشام سالم روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس بیداد بکند،به سبب آن در جانش یا مال و فرزندانش گرفتار می شود.

[٢64٧]١٠-یکی از اصحاب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:از بیداد کردن بترسید؛زیرا که تاریکی روز قیامت است.

[٢64٨]١١-هشام سالم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:از بیداد کردن بترسید که آن تاریکی روز قیامت است.

[٢64٩]١٢-زراره روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:هیچ کسی بیداد نمی کند مگر این که خدا به سبب آن جان و مالش را گرفتار می کند.امّا بیدادی که میان خود و خدایش باشد،اگر توبه کند،خدایش می آمرزد.

[٢65٠]١٣-عبد الأعلی آزاد شدۀ خاندان سام گفته است:حضرت صادق علیه السّلام

ص :٢٧

عن عمّار بن حکیم،عن عبد الأعلی مولی آل سام قال:

قال أبو عبد اللّه مبتدئا:من ظلم سلّط اللّه علیه من یظلمه[أو علی عقبه]أو علی عقب عقبه قلت:هو یظلم فیسلّط اللّه علی عقبه أو علی عقب عقبه؟فقال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعٰافاً خٰافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّٰهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً.

[٢65١]١4-عنه،عن ابن محبوب،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ أوحی إلی نبیّ من أنبیائه فی مملکه جبّار من الجبّارین أن ائت هذا الجبّار فقل له:إنّنی لم أستعملک علی سفک الدّماء و اتّخاذ الأموال و إنّما استعملتک لتکفّ عنّی أصوات المظلومین فإنّی لم أدع ظلامتهم و إن کانوا کفّارا.

[٢65٢]١5-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ الوشّاء،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی بصیر قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من أکل مال أخیه ظلما و لم یردّه إلیه أکل جذوه من النّار یوم القیامه

[٢65٣]١6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن طلحه بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

العامل بالظّلم و المعین له و الرّاضی به شرکاء،ثلاثتهم.

[٢654]١٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن هشام بن سالم قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ العبد لیکون مظلوما فما یزال یدعو حتّی یکون ظالما.

ص :٢٨

آغاز سخن کرده،فرمودند:هرکس بیداد کند خداوند کسی را بر او چیره می کند که به او بیداد کند[یا بر فرزندش]یا بر فرزند فرزندش.او گفته که من عرض کردم:

او بیداد می کند و خدا بیدادگر را بر فرزندش یا بر فرزند فرزندش چیره می کند؟

حضرت فرمودند:خداوند عزّتمند می فرماید:«کسانی که وقتی پس از خودشان فرزندان ناتوان می گذارند،بر آنان می ترسند،باید بترسند و از خدا پروا کرده،سخن استواری بگویند.»[نساء(4):٩]

[٢65١]١4-اسحاق عمّار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که همانا خداوند شکوهمند به پیامبری از پیامبرانش در سرزمین ستمگری از ستمگران وحی کرد که به نزد آن ستمگر برو و به او بگو:من تو را برای خون ریختن و مال گرفتن به کار نگمارده ام.همانا تو را به کار گماردم تا فریاد ستمدیدگان را از من بازداری؛ زیرا من شکایت آنان را وانمی گذارم،اگرچه کافر باشند.

[٢65٢]١5-ابو بصیر گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس مال برادرش را به بیداد بخورد و به او بازنگرداند،در روز قیامت پاره ای از آتش را می خورد.

[٢65٣]١6-طلحۀ زید روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:بیدادگر و یاری رسان و خرسند به آن شریکان همدیگرند.

[٢654]١٧-هشام سالم گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا بنده گاهی ستمدیده است آن گاه پیوسته دعا می کند تا بیدادگر می شود.

ص :٢٩

[٢655]١٨-عدّه من أصحابنا:عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن أبی نهشل،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال:من عذر ظالما بظلمه سلّط اللّه علیه من یظلمه فإن دعا لم یستجب له و لم یأجره اللّه علی ظلامته.

[٢656]١٩-عنه،عن محمّد بن عیسی،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال:ما انتصر اللّه من ظالم إلاّ بظالم،و ذلک قوله عزّ و جلّ:و کَذٰلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظّٰالِمِینَ بَعْضاً.

[٢65٧]٢٠-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من ظلم أحدا ففاته فلیستغفر اللّه له فإنّه کفّاره له.

[٢65٨]٢١-أحمد بن محمّد الکوفیّ،عن إبراهیم بن الحسین،عن محمّد بن خلف،عن موسی بن إبراهیم المروزیّ،عن أبی الحسن موسی علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أصبح و هو لا یهمّ بظلم أحد غفر اللّه له ما اجترم.

[٢65٩]٢٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی بصیر قال:

دخل رجلان علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فی مداراه بینهما و معامله،فلمّا أن سمع کلامهما قال:أما إنّه ما ظفر أحد بخیر من ظفر بالظّلم أما إنّ المظلوم یأخذ من دین الظّالم أکثر ممّا یأخذ الظّالم من مال المظلوم،ثمّ قال:من یفعل الشّرّ بالنّاس فلا ینکر الشّرّ إذا فعل به أما إنّه إنّما یحصد ابن آدم ما یزرع و لیس یحصد أحد من المرّ حلوا و لا من الحلو مرّا فاصطلح الرّجلان قبل أن یقوما.

ص :٣٠

[٢655]١٨-عبد اللّه سنان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس برای بیدادگری عذر آورد خداوند کسی را بر او چیره می کند که به او بیداد کند.آن گاه اگر دعا کند مستجاب نشود و خداوند بر شکایتش او را پاداش ندهد.

[٢656]١٩-ابو بصیر روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:خداوند جز به سبب بیدادگر از بیدادگران انتقام نمی گیرد و این سخن خداوند است که فرمود:

«و چنین برخی بیدادگران را به برخی دیگر وا می گذاریم.»[انعام(6):١٢٩]

[٢65٧]٢٠-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هرکس به دیگری بیداد کرده و او را نیافت تا جبران کند،برایش از خدا آمرزش بخواهد تا کفّارۀ بیدادش باشد.

[٢65٨]٢١-موسی بن ابراهیم مروزی از حضرت کاظم علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هرکس صبح کند و آهنگ بیداد به کسی نکند،آنچه گناه بکند خدایش می آمرزد.

[٢65٩]٢٢-ابو بصیر روایت کرده که دو مرد دربارۀ دعوایی در معامله شان به خدمت حضرت صادق علیه السّلام آمدند و چون حضرت سخن هر دو را شنید فرمود:

هان که هیچ کسی به خیر نمی رسد چنان که کسی به سبب ستم به آن می رسد.هان که همانا ستمدیده بسیار بیش از مالی که ستمگر از او گرفته از دین ستمگر می گیرد.سپس فرمودند:هرکس با مردم بدی کند،چون با خود او شود آن بدی، زشت نیست.هان که همانا پسر آدم آنچه بکارد،می درود،و هیچ کسی نه از تلخی،شیرینی درویده و نه از شیرینی،تلخی می درود.در این هنگام آن دو مرد پیش از آن که برخیزند،باهم آشتی کردند.

ص :٣١

[٢66٠]٢٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من خاف القصاص کفّ عن ظلم النّاس.

باب اتّباع الهوی

[٢66١]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن أبی محمّد الوابشیّ قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:احذروا أهواءکم کما تحذرون أعداءکم،فلیس شیء أعدی للرّجال من اتّباع أهوائهم و حصائد ألسنتهم.

[٢66٢]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن عبد اللّه بن القاسم،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یقول اللّه عزّ و جلّ:و عزّتی و جلالی و عظمتی و کبریائی و نوری و علوّی و ارتفاع مکانی لا یؤثر عبد هواه علی هوای إلاّ شتّتّ علیه أمره و لبّست علیه دنیاه و شغلت قلبه بها و لم أوته منها إلاّ ما قدّرت له،و عزّتی و جلالی و عظمتی و نوری و علوّی و ارتفاع مکانی لا یؤثر عبد هوای علی هواه إلاّ استحفظته ملائکتی و کفّلت السّماوات و الأرضین رزقه و کنت له من وراء تجاره کلّ تاجر و أتته الدّنیا و هی راغمه.

[٢66٣]٣-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عن عاصم بن حمید،عن أبی حمزه،عن یحیی بن عقیل قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:إنّما أخاف علیکم اثنتین:اتّباع الهوی و طول الأمل، أمّا اتّباع الهوی،فإنّه یصدّ عن الحقّ و أمّا طول الأمل،فینسی الآخره.

ص :٣٢

[٢66٠]٢٣-مردی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:

هرکس از قصاص بهراسد از بیدادکردن به مردم دست می شوید.

پیروی هوس

[٢66١]١-ابو محمّد وابشی گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:از هوس هاتان حذر کنید،چنان که از دشمنانتان حذر می کنید؛زیرا برای مردم هیچ چیزی دشمن تر از پیروی هوس هاشان و حاصل زبان هاشان نیست.

[٢66٢]٢-ابو حمزه از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:

خداوند عزّتمند می فرماید:سوگند به عزّت و شکوه و عظمت و بزرگی و نور و بلندی و والایی ام،هیچ بنده ای هوسش را به هوس من پیش نمی اندازد جز این که کارش را آشفته،دنیایش را پریشان و دلش را مشغول می کنم و به او جز آنچه مقدّر کرده ام،نمی دهم،و سوگند به عزّت و شکوه و عظمت و نور و بلندی و والایی ام هیچ بنده ای هوس مرا به هوس خودش پیش نمی اندازد جز این که فرشتگانم را نگاهبانان او قرار داده،آسمان ها و زمین را برای روزی اش به کار می گمارم و در پشت دادوستدش با هر تاجری قرار می گیرم آن گاه دنیا در حالی که از او روگردان است به سویش می رود.

[٢66٣]٣-یحیای عقیل روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:من بر شما از دو چیز می ترسم:پیروی هوس و آرزوی دراز؛زیرا پیروی هوس از حقّ باز می دارد و آرزوی دراز آخرت را می خراموشاند.

ص :٣٣

[٢664]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن الحسن بن شمّون،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن الأصمّ،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج قال:

قال لی أبو الحسن علیه السّلام:اتّق المرتقی السّهل إذا کان منحدره وعرا.قال:و کان أبو عبد اللّه علیه السّلام یقول:لا تدع النّفس و هواها فإنّ هواها[فی]رداها و ترک النّفس و ما تهوی أذاها،و کفّ النّفس عمّا تهوی دواها.

باب المکر و الغدر و الخدیعه

[٢665]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، رفعه قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:لو لا أنّ المکر و الخدیعه فی النّار لکنت أمکر النّاس.

[٢666]٢-علیّ،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یجیء کلّ غادر-یوم القیامه-بإمام مائل شدقه حتّی یدخل النّار و یجیء کلّ ناکث بیعه إمام أجذم حتّی یدخل النّار.

[٢66٧]٣-عنه،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لیس منّا من ماکر مسلما.

[٢66٨]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن یحیی،عن طلحه بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سألته عن قریتین من أهل الحرب لکلّ واحده منهما ملک علی حده،اقتتلوا ثمّ اصطلحوا،ثمّ إنّ أحد الملکین غدر بصاحبه فجاء إلی المسلمین فصالحهم علی أن یغزو معهم تلک المدینه؟فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لا ینبغی للمسلمین أن یغدروا و لا یأمروا بالغدر و لا یقاتلوا مع الّذین غدروا و لکنّهم یقاتلون

ص :٣4

[٢664]4-عبد الرّحمان حجّاج گفت:حضرت ابو الحسن علیه السّلام به من فرمودند:

از بالا رفتن آسان پروا کن اگر فرو آمدنش دشوار است.راوی گفته است که حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:نفس را با هوسش را رها نکن؛زیرا هوس نفس، نابودی آن است و رها کردن نفس با آنچه می خواهد،آزار آن.در حالی که بازداشتن نفس از آنچه هوس می کند،دوای آن است.

فریفتن،خیانت و نیرنگ

[٢665]١-هشام سالم حدیثی را به امیر مؤمنان علیه السّلام رسانده که فرموده اند:اگر فریب و نیرنگ در دوزخ نبودند من فریبکارترین مردم می شدم.

[٢666]٢-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:در روز قیامت هر خیانت کاری با پیشوایی کج دهان می آید و به دوزخ می رود و هر پیمان شکنی با امامی دست بریده می آید و به دوزخ می رود.

[٢66٧]٣-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:از ما نیست کسی که مسلمانی را بفریبد.

[٢66٨]4-طلحۀ زید گفت:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ دو شهر از کافران حربی پرسیدم:هرکدام از شهر یاران آن دو شهر باهم می جنگند و سپس صلح می کنند.آن گاه یکی از آن دو دیگری را فریب داده،به نزد مسلمانان می آید و با آنان پیمان می بندد که به همراه ایشان با آن شهر بجنگد؟حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

برای مسلمانان سزاوار نیست که خیانت کنند و به خیانت فرمان دهند و همراه با

ص :٣5

المشرکین حیث وجدوهم و لا یجوز علیهم ما عاهد علیه الکفّار.

[٢66٩]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن الحسن بن شمّون،عن عبد اللّه بن عمرو بن الأشعث،عن عبد اللّه بن حمّاد الأنصاریّ،عن یحیی بن عبد اللّه بن الحسن،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یجیء کلّ غادر بإمام یوم القیامه مائلا شدقه حتّی یدخل النّار.

[٢6٧٠]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن أسباط،عن عمّه یعقوب بن سالم،عن أبی الحسن العبدیّ،عن سعد بن طریف،عن الأصبغ بن نباته قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام ذات یوم و هو یخطب علی المنبر بالکوفه:یا أیّها النّاس لو لا کراهیه الغدر کنت من أدهی النّاس،ألا إنّ لکلّ غدره فجره و لکلّ فجره کفره،ألا و إنّ الغدر و الفجور و الخیانه فی النّار.

باب الکذب

[٢6٧١]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی النّعمان قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:یا أبا النّعمان لا تکذب علینا کذبه فتسلب الحنیفیّه،و لا تطلبنّ أن تکون رأسا فتکون ذنبا،و لا تستأکل النّاس بنا فتفتقر،فإنّک موقوف لا محاله و مسئول،فإن صدقت صدّقناک و إن کذبت کذّبناک.

[٢6٧٢]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن سیف بن عمیره،عمّن حدّثه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

کان علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیهما یقول لولده:اتّقوا الکذب،الصّغیر

ص :٣6

کسانی که خیانت می کنند،بجنگند.آنان با مشرکان می جنگند هرکجا که ایشان را بیابند.و برای آنان اهمّیتی ندارد آنچه کافران بر آن پیمان بسته اند.

[٢66٩]5-عبد اللّه حسن از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:در روز قیامت هر خیانت کاری با پیشوایی کج دهان می آید و به دوزخ می رود.

[٢6٧٠]6-اصبغ نباته روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام روزی بر منبر کوفه خطبه ای خواند و فرمود ای مردم اگر خیانت زشت نبود من از زیرک ترین مردمان بودم.همانا برای هر خیانتی گناهی است و برای هر گناهی،کفری است.

هان که خیانت و گناه و فریب کاری در دوزخ اند.

دروغ

[٢6٧١]١-ابو نعمان گفته است:حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:ای ابو نعمان بر ما یک دروغ هم نبند.که دین از تو گرفته می شود.و هیچ گاه نخواه سرباشی که دم می گردی.و به سب ما مردم را نخور که نیازمند می شوی؛زیرا روزی به ناچار تو را می ایستانند و بازخواست می شوی.که اگر راست بگویی ما تو را تصدیق کنیم و اگر دروغ بگویی تکذیب می کنیم.

[٢6٧٢]٢-مردی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که حضرت سجّاد علیه السّلام به فرزندانش می فرمود:از دروغ پروا کنید.از کوچک و بزرگ آن و در هر جدّی

ص :٣٧

منه و الکبیر فی کلّ جدّ و هزل،فإنّ الرّجل إذا کذب فی الصّغیر اجتری علی الکبیر أما علمتم أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قال:ما یزال العبد یصدق حتّی یکتبه اللّه صدّیقا و ما یزال العبد یکذب حتّی یکتبه اللّه کذّابا.

[٢6٧٣]٣-عنه،عن عثمان بن عیسی،عن ابن مسکان،عن محمّد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ جعل للشّرّ أقفالا و جعل مفاتیح تلک الأقفال الشّراب،و الکذب شرّ من الشّراب.

[٢6٧4]4-عنه،عن أبیه،عمّن ذکره،عن محمّد بن عبد الرّحمن بن أبی لیلی، عن أبیه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ الکذب هو خراب الإیمان.

[٢6٧5]5-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،و علیّ بن محمّد،عن صالح بن أبی حمّاد،جمیعا عن الوشّاء،عن أحمد بن عائذ،عن أبی خدیجه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

الکذب علی اللّه و علی رسوله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم من الکبائر.

[٢6٧6]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبان الأحمر،عن فضیل بن یسار،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ أوّل من یکذّب الکذّاب اللّه عزّ و جلّ،ثمّ الملکان اللّذان معه،ثمّ هو یعلم أنّه کاذب.

[٢6٧٧]٧-علیّ بن الحکم،عن أبان،عن عمر بن یزید قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ الکذّاب یهلک بالبیّنات و یهلک أتباعه بالشّبهات.

ص :٣٨

و شوخی ای؛زیرا شخص وقتی در موضوع کوچکی دروغ می گوید به دروغ گفتن در موضوع بزرگ گستاخ می شود.مگر نمی دانید که رسول خدا فرمودند:

وقتی بنده ای هماره راست گوید خدا او را از راست گویان می نویسد و هرگاه بنده ای هماره دروغ گوید خدا او را از دروغ گویان می نویسد.

[٢6٧٣]٣-محمّد مسلم روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند عزّتمند برای بدی،قفل هایی نهاده که کلید آن قفل ها شراب است.ولی دروغ بدتر از شراب است.

[٢6٧4]4-عبد الرّحمان ابو لیلی روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:

همانا دروغ،خرابی ایمان است.

[٢6٧5]5-ابو خدیجه روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:دروغ بستن به خدا و به رسولش از گناهان کبیره است.

[٢6٧6]6-فضیل یسار روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:همانا نخستین کسی که دروغ گو را تکذیب می کند،خداوند شکوهمند است.سپس دو فرشته ای که با او بوده اند.و سپس خودش می فهمد که او دروغ گو است.

[٢6٧٧]٧-عمر یزید گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا دروغ گو با برهان هلاک می شود و پیروانش با شبهات.

ص :٣٩

[٢6٧٨]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن أبی نجران،عن معاویه بن وهب قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ آیه الکذّاب بأن یخبرک خبر السّماء و الأرض و المشرق و المغرب فإذا سألته عن حرام اللّه و حلاله لم یکن عنده شیء.

[٢6٧٩]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن منصور بن یونس،عن أبی بصیر قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ الکذبه لتفطّر الصّائم،قلت:و أیّنا لا یکون ذلک منه؟!قال:لیس حیث ذهبت إنّما ذلک الکذب علی اللّه و علی رسوله و علی الأئمّه صلوات اللّه علیه و علیهم.

[٢6٨٠]١٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن بعض أصحابه،رفعه إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ذکر الحائک لأبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه ملعون فقال:إنّما ذاک الّذی یحوک الکذب علی اللّه و علی رسوله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.

[٢6٨١]١١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن أبیه،عن القاسم بن عروه،عن عبد الحمید الطّائیّ،عن الأصبغ بن نباته قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:لا یجد عبد طعم الإیمان حتّی یترک الکذب هزله و جدّه.

[٢6٨٢]١٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:الکذّاب هو الّذی یکذب فی الشّیء؟قال:لا،ما من أحد إلاّ یکون ذلک منه و لکنّ المطبوع علی الکذب.

ص :4٠

[٢6٧٨]٨-معاویۀ وهب گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا نشانۀ دروغ گو این است که از اخبار آسمان و زمین و خاور و باختر سخن می گوید ولی دربارۀ حرام و حلال خدا از او بپرسی چیزی ندارد که بگوید.

[٢6٧٩]٩-ابو بصیر گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا یک دروغ روزۀ روزه دار را باطل می کند.من عرض کردم:ولی در کدام یک از ما دروغ نیست؟!فرمودند:چنان نیست که تو فکر می کنی.مقصود من دروغ بستن به خدا و فرستاده اش و به امامان-درود خدا بر او و بر آنان-است.

[٢6٨٠]١٠-یکی از اصحاب حدیثی بریده سند روایت کرده که در نزد حضرت صادق علیه السّلام گفته شد:سخن بافت نفرین شده است.حضرت فرمودند:

همانا نفرین شده کسی است که به خدا و فرستاده اش سخن ببافد.

[٢6٨١]١١-اصبغ نباته روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:هیچ بنده ای تا دروغ را رها نکند چه به شوخی و چه به جدّ مزۀ ایمان را نمی چشد.

[٢6٨٢]١٢-عبد الرّحمان حجّاج گفت:از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم:

دروغ گو کسی است که دربارۀ چیزی دروغ می گوید؟فرمودند:نه،کسی نیست که چیزی از دروغ در او نباشد،بلکه دروغ گو کسی است که بر دروغ سرشته شده باشد.

ص :4١

[٢6٨٣]١٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن الحسن بن ظریف،عن أبیه،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال عیسی ابن مریم علیهما السّلام:من کثر کذبه ذهب بهاؤه.

[٢6٨4]١4-عنه،عن عمرو بن عثمان،عن محمّد بن سالم،رفعه قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:ینبغی للرّجل المسلم أن یجتنب مواخاه الکذّاب، فإنّه یکذب حتّی یجیء بالصّدق فلا یصدّق.

[٢6٨5]١5-عنه،عن ابن فضّال،عن إبراهیم بن محمّد الأشعریّ،عن عبید بن زراره قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ ممّا أعان اللّه[به]علی الکذّابین النّسیان.

[٢6٨6]١6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أبی یحیی الواسطیّ،عن بعض أصحابنا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

الکلام ثلاثه:صدق و کذب و إصلاح بین النّاس قال:قیل له:جعلت فداک ما الإصلاح بین النّاس؟قال:تسمع من الرّجل کلاما یبلغه فتخبث نفسه فتلقاه فتقول:سمعت من فلان قال فیک من الخیر کذا و کذا،خلاف ما سمعت منه.

[٢6٨٧]١٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن حمّاد بن عثمان،عن الحسن الصّیقل قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّا قد روّینا عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول یوسف علیه السّلام:

أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسٰارِقُونَ ؟فقال:و اللّه ما سرقوا و ما کذب،و قال إبراهیم علیه السّلام: بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هٰذٰا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کٰانُوا یَنْطِقُونَ ؟فقال:و اللّه ما فعلوا و ما کذب،قال:فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:ما عندکم فیها یا صیقل؟قال:فقلت:

ما عندنا فیها إلاّ التّسلیم،قال:فقال:إنّ اللّه أحبّ اثنین و أبغض اثنین أحبّ

ص :4٢

[٢6٨٣]١٣-مردی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که عیسای مریم علیه السّلام فرمودند:هرکس دروغش بسیار شود،ارجش از میان می رود.

[٢6٨4]١4-محمّد سالم حدیثی را به امیر مؤمنان علیه السّلام رسانده که فرموده اند:

برای مرد مسلمان سزاوار است که از برادری با دروغ گو دوری کند؛زیرا او دروغ می گوید و چون راست بگوید پذیرفته نمی شود.

[٢6٨5]١5-عبید زراره گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا از چیزهایی که خدا به سبب آن دروغ گو را یاری می کند،فراموشی است.

[٢6٨6]١6-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

سخن سه گونه است:راست،دروغ و آشتی دادن میان مردم.کسی به ایشان عرض کرد:جانم فدایت آشتی دادن میان مردم چیست؟فرمودند:از شخصی سخنی می شنوی که اگر به گوش او برسد،بددل می شود ولی چون تو او را ببینی، می گویی:از فلانی شنیدم که دربارۀ تو نیکی ها می گفت خلاف چیزی که از آن شخص شنیده بودی.

[٢6٨٧]١٧-حسن صیقل گفته است:به صورت صادق علیه السّلام عرض کردم:به ما روایت کرده اند که حضرت باقر علیه السّلام دربارۀ این گفتار یوسف علیه السّلام«ای کاروانیان همانا شما دزد هستید.»فرمودند:به خدا سوگند که آنان چیزی ندزدیدند و او هم دروغ نگفت.و دربارۀ گفتار ابراهیم علیه السّلام:«بلکه بزرگ ایشان آن کار کرده است.

خودتان از آنان بپرسید اگر به سخن درمی آیند.»[انبیا(٢١):6٣]فرمودند:به خدا سوگند که آنان نکردند و او نیز دروغ نگفت.حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:ای صیقل نظر شما چیست؟من عرض کردم:ما تسلیم هستیم.حضرت فرمودند:

همانا خدا دو چیز را دوست دارد و دو چیز را دشمن.خرامان رفتن در برابر

ص :4٣

الخطر فیما بین الصّفّین و أحبّ الکذب فی الإصلاح و أبغض الخطر فی الطّرقات و أبغض الکذب فی غیر الإصلاح،إنّ إبراهیم علیه السّلام إنّما قال: بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هٰذٰا إراده الإصلاح و دلاله علی أنّهم لا یفعلون،و قال یوسف علیه السّلام إراده الإصلاح.

[٢6٨٨]١٨-عنه،عن أبیه،عن صفوان،عن أبی مخلد السّرّاج،عن عیسی بن حسّان قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:کلّ کذب مسئول عنه صاحبه یوما إلاّ[کذبا] فی ثلاثه:رجل کائد فی حربه فهو موضوع عنه،أو رجل أصلح بین اثنین یلقی هذا،بغیر ما یلقی به هذا یرید بذلک الإصلاح ما بینهما،أو رجل وعد أهله شیئا و هو لا یرید أن یتمّ لهم.

[٢6٨٩]١٩-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیره،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

المصلح لیس بکذّاب.

[٢6٩٠]٢٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن عبد اللّه بن یحیی الکاهلیّ،عن محمّد بن مالک،عن عبد الأعلی مولی آل سام قال:حدّثنی أبو عبد اللّه علیه السّلام بحدیث،فقلت له:

جعلت فداک ألیس زعمت لی السّاعه کذا و کذا؟فقال:لا،فعظم ذلک علیّ،فقلت:بلی و اللّه زعمت،فقال:لا و اللّه ما زعمته،قال:فعظم علیّ فقلت:جعلت فداک بلی و اللّه قد قلته،قال:نعم قد قلته أما علمت أنّ کلّ زعم فی القرآن کذب.

[٢6٩١]٢١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،

ص :44

صف دشمن و دروغ در اصلاح را دوست می دارد ولی خرامان رفتن در راه ها و دروغ در جز اصلاح را دشمن می دارد.همانا ابراهیم علیه السّلام به جهت اصلاح و نشان دادن عدم توانایی آن ها بر سخن گفتن بود که فرمود:«بلکه آن کار را این بزرگ شان انجام داد.»و یوسف علیه السّلام نیز به قصد اصلاح آن سخن را گفت.

[٢6٨٨]١٨-عیسای حسّان گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:

روزی از صاحب هر دروغی بازخواست می شود مگر در سه مورد:مردی که در جنگ خود نیرنگ می زند که این دروغ از او برداشته شده است و مردی که میان دو نفر آشتی اندازد،با این چیزی بگوید و با دیگری چیز دیگر،و از این کار آشتی میان آن دو را قصد کند.و مردی که به خانواده اش وعده می دهد ولی نمی خواهد آن را به انجام برساند.

[٢6٨٩]١٩-معاویۀ عمّار روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

اصلاح گر،دروغ گو نیست.

[٢6٩٠]٢٠-عبد الأعلی هم پیمان خاندان سام گفت:حضرت صادق علیه السّلام حدیثی به من فرمود و من عرض کردم:جانم فدایت آیا هم اکنون دربارۀ من چنین و چنان گمان نکردی.فرمودند:نه.برای من گران آمد،پس عرض کردم:

چرا به خدا سوگند گمان کردید.فرمودند:نه به خدا سوگند من چنین گمانی نکردم.این بر من گران آمد و عرض کردم:جانم فدایت چرا به خدا سوگند چنین فرمودی.فرمودند:بله من این را گفتم مگر نمی دانی که هر گمانی در قرآن دروغ است.

[٢6٩١]٢١-ابو اسحاق خراسانی روایت کرده که امیر مؤمنان-درود خدا بر او-

ص :45

عن أبی إسحاق الخراسانیّ قال:

کان أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه یقول:إیّاکم و الکذب،فإنّ کلّ راج طالب و کلّ خائف هارب.

[٢6٩٢]٢٢-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن الحجّال،عن ثعلبه،عن معمر بن عمرو،عن عطاء،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لا کذب علی مصلح،ثمّ تلا: أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسٰارِقُونَ ثمّ قال:و اللّه ما سرقوا و ما کذب،ثمّ تلا: بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هٰذٰا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کٰانُوا یَنْطِقُونَ ثمّ قال:و اللّه ما فعلوه و ما کذب.

باب ذی اللّسانین

[٢6٩٣]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن عون القلانسیّ،عن ابن أبی یعفور،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من لقی المسلمین بوجهین و لسانین جاء یوم القیامه و له لسانان من نار.

[٢6٩4]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن أبی شیبه،عن الزّهریّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

بئس العبد عبد یکون ذا وجهین و ذا لسانین،یطری أخاه شاهدا و یأکله غائبا،إن أعطی حسده و إن ابتلی خذله.

[٢6٩5]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن أسباط،عن عبد الرّحمن بن حمّاد،رفعه قال:

قال اللّه تبارک و تعالی لعیسی ابن مریم علیه السّلام:یا عیسی لیکن لسانک فی السّرّ و العلانیه لسانا واحدا و کذلک قلبک،إنّی أحذّرک نفسک و کفی بی

ص :46

می فرمود:از دروغ بپرهیزید؛زیرا هر امیدواری،جوینده است و هر ترسانی، گریزان.

[٢6٩٢]٢٢-عطا از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:

بر اصلاح گر دروغی نیست.سپس این آیه را خواندند:«ای کاروانیان همانا شما دزدید.»و فرمودند:به خدا سوگند آنان چیزی ندزدیدند و او هم دروغ نگفت.

سپس این آیه را خواندند:«بلکه بزرگ ایشان این کار کرده است از آنان بپرسید اگر به سخن درمی آیند.»و فرمودند:به خدا سوگند او آن کار را نکرد و او نیز دروغ نگفت.

دوزبانی

[٢6٩٣]١-ابن ابو یعفور روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

هرکس مسلمانان را با دو چهره و دو زبان دیدار کند در روز قیامت در حالی وارد می شود که دو زبان آتشین دارد.

[٢6٩4]٢-زهری روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:چه بندۀ بدی است بنده ای که دارای دو چهره و دو زبان باشد.برادر را در حضورش بستاید و در غیابش بخورد.اگر عطایی به او شود،حسد ورزد و اگر گرفتار شود، تنهایش بگذارد.

[٢6٩5]٣-عبد الرّحمان حمّاد حدیثی بریده سند روایت کرده که خداوند پاک و والا به عیسای مریم علیهم السّلام فرمود:ای عیسی زبانت در نهان و در آشکار یک زبان باشد و همین طور دلت.من تو را از نفس خودت برحذر می دارم و همین بس که من

ص :4٧

خبیرا،لا یصلح لسانان فی فم واحد و لا سیفان فی غمد واحد و لا قلبان فی صدر واحد،و کذلک الأذهان.

باب الهجره

[٢6٩6]١-الحسین بن محمّد،عن جعفر بن محمّد،عن القاسم بن الرّبیع،و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،رفعه،قال فی وصیّه المفضّل:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:لا یفترق رجلان علی الهجران إلاّ استوجب أحدهما البراءه و اللّعنه و ربّما استحقّ ذلک کلاهما،فقال له معتّب:جعلنی اللّه فداک هذا الظّالم فما بال المظلوم؟قال:لأنّه لا یدعو أخاه إلی صلته و لا یتغامس له عن کلامه،سمعت أبی یقول:إذا تنازع اثنان فعازّ أحدهما الآخر فلیرجع المظلوم إلی صاحبه حتّی یقول لصاحبه:أی أخی أنا الظّالم،حتّی یقطع الهجران بینه و بین صاحبه،فإنّ اللّه تبارک و تعالی حکم عدل یأخذ للمظلوم من الظّالم.

[٢6٩٧]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،و محمّد بن إسماعیل،عن الفضل بن شاذان،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن الحکم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لا هجره فوق ثلاث.

[٢6٩٨]٣-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد بن سماعه،عن وهیب بن حفص،عن أبی بصیر قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یصرم ذوی قرابته ممّن لا یعرف الحقّ؟ قال:لا ینبغی له أن یصرمه.

[٢6٩٩]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن حدید، عن عمّه مرازم بن حکیم قال:

ص :4٨

آگاه باشم.که نه دو زبان در یک دهان شایسته است،نه دو شمشیر در یک غلاف و نه دو قلب در یک سینه.و همین طور است چندین اندیشه که در یک سر نمی گنجد.

قهر و جدائی

[٢6٩6]١-در وصیّت مفضّل آمده است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:دو شخص به قصد بریدن از هم جدا نمی شوند مگر این که یکی از آن دو سزاوار بیزاری و نفرین می شود و چه بسا هر دو سزاوار آن گردند.

معتّب به ایشان عرض کرد:خدا مرا فدای شما کند یکی که ستمکار است.

هیچ،ولی گناه ستمدیده چیست؟فرمودند:زیرا او برادرش را به پیوستن فرا نمی خواند و سخنش را فراموش نمی کند.من شنیدم که پدرم می فرمود:وقتی دو تن باهم بستیزند و یکی از آن دو بر دیگری چیره شود باید ستمدیده به سوی رفیقش بازگشته،به او بگوید:بله برادر،من ستمکارم.تا جدایی میان او و رفیقش پایان یابد؛زیرا خداوند پاک و والا داوری عادل است که حق ستمدیده را از ستمکار می گیرد.

[٢6٩٧]٢-هشام حکم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هیچ قهر و جدایی ای نباید بیشتر از سه روز باشد.

[٢6٩٨]٣-ابو بصیر گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ شخصی پرسیدم که از خویشانش به جهت این که حقّ را نمی شناسند می برد؟فرمودند:شایسته نیست که از آنان ببرد.

[٢6٩٩]4-مرازم حکیم گفته است:نزد حضرت صادق علیه السّلام مردی از اصحابمان

ص :4٩

کان عند أبی عبد اللّه علیه السّلام رجل من أصحابنا یلقّب شلقان و کان قد صیّره فی نفقته و کان سیّی الخلق فهجره،فقال لی یوما:یا مرازم[و]تکلّم عیسی؟ فقلت:نعم،فقال:أصبت لا خیر فی المهاجره.

[٢٧٠٠]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن أبی سعید القمّاط،عن داود بن کثیر قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال أبی علیه السّلام:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أیّما مسلمین تهاجرا فمکثا ثلاثا لا یصطلحان إلاّ کانا خارجین من الإسلام و لم یکن بینهما ولایه فأیّهما سبق إلی کلام أخیه کان السّابق إلی الجنّه یوم الحساب.

[٢٧٠١]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن ابن أذینه،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ الشّیطان یغری بین المؤمنین ما لم یرجع أحدهم عن دینه،فإذا فعلوا ذلک استلقی علی قفاه و تمدّد،ثمّ قال:فزت،فرحم اللّه امرأ ألّف بین ولیّین لنا، یا معشر المؤمنین تألّفوا و تعاطفوا.

[٢٧٠٢]٧-الحسین بن محمّد،عن علیّ بن محمّد بن سعید،عن محمّد بن مسلم،عن محمّد بن محفوظ،عن علیّ بن النّعمان،عن ابن مسکان،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا یزال إبلیس فرحا ما اهتجر المسلمان،فإذا التقیا اصطکّت رکبتاه و تخلّعت أوصاله و نادی یا ویله،ما لقی من الثّبور.

باب قطیعه الرّحم

[٢٧٠٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه،

ص :5٠

سکونت داشت که لقبش شلقان بود و حضرت او را مأمور هزینه های خانه اش کرده بود ولی او بداخلاق بود و من از او قهر کرده بودم.روزی حضرت به من فرمودند:ای مرازم آیا با عیسی سخن می گویی؟من عرض کردم:بله.فرمودند:

کار درستی می کنی؛زیرا خیری در جدایی نیست.

[٢٧٠٠]5-داود کثیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که پدرشان فرمودند:

رسول خدا فرمودند:هر دو مسلمانی که از یکدیگر جدا شوند و سه روز بر آن حال بمانند و آشتی نکنند-اگر از اسلام بیرون نروند و میان شان ولایتی نباشد- هرکدام از آن دو که به سخن گفتن با برادرش پیشی بگیرد در روز حساب به سوی بهشت پیشی می گیرد.

[٢٧٠١]6-زراره روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:همانا شیطان میان مؤمنان برای این که یکی از آنان از دین بیرون برود دشمنی می اندازد.و چون آنان با همدیگر دشمنی کنند به پشت می خوابد و خمیازه کشید،می گوید:موفّق شدم.پس خدا بیامرزد مردی را که میان دو دوست ما پیوند دهد.ای گروه مؤمنان با همدیگر بپیوندید و مهربان کنید.

[٢٧٠٢]٧-ابو بصیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هماره ابلیس شادمان است وقتی که دو مسلمان از هم قهرند.ولی چون همدیگر را دیدار کنند زانوانش می لرزد و بندهای تنش از هم جدا شده،فریاد می زند:وای بر او که چه نابودی ای خواهد دید.

گسستن پیوند خویشاوندی و قطع رحم

[٢٧٠٣]١-مسمع عبد الملک از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا

ص :5١

عن مسمع بن عبد الملک،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فی حدیث ألا إنّ فی التّباغض الحالقه،لا أعنی حالقه الشّعر و لکن حالقه الدّین

[٢٧٠4]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن الفضیل،عن حذیفه بن منصور قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:اتّقوا الحالقه،فإنّها تمیت الرّجال،قلت:و ما الحالقه؟ قال:قطیعه الرّحم.

[٢٧٠5]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن عثمان بن عیسی،عن بعض أصحابنا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قلت له:إنّ إخوتی و بنی عمّی قد ضیّقوا علیّ الدّار و ألجئونی منها إلی بیت و لو تکلّمت أخذت ما فی أیدیهم،قال:فقال لی:اصبر،فإنّ اللّه سیجعل لک فرجا قال:فانصرفت و وقع الوباء فی سنه إحدی و ثلاثین و[مائه]فماتوا و اللّه کلّهم فما بقی منهم أحد،قال:فخرجت فلمّا دخلت علیه قال:ما حال أهل بیتک؟قال قلت له:قد ماتوا و اللّه کلّهم،فما بقی منهم أحد،فقال:هو بما صنعوا بک و بعقوقهم إیّاک و قطع رحمهم بتروا أتحبّ أنّهم بقوا و أنّهم ضیّقوا علیک؟ قال:قلت:إی و اللّه.

[٢٧٠6]4-عنه،عن أحمد،عن الحسن بن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن أبی عبیده،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

فی کتاب علیّ علیه السّلام ثلاث خصال لا یموت صاحبهنّ أبدا حتّی یری و بالهنّ:

البغی و قطیعه الرّحم و الیمین الکاذبه،یبارز اللّه بها و إنّ أعجل الطّاعه ثوابا لصله الرّحم،و إنّ القوم لیکونون فجّارا فیتواصلون فتنمی أموالهم و یثرون

ص :5٢

در حدیثی فرمودند:همانا در دشمنی با یکدیگر تراشیدنی است.مقصودم تراشیدن مو نیست بلکه تراشیدن دین است.

[٢٧٠4]٢-حذیفۀ منصور روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:از آن تراشنده پروا کنید؛زیرا مردان را می میراند.من عرض کردم:آن تراشنده چیست؟فرمودند:قطع رحم.

[٢٧٠5]٣-یکی از اصحاب گفته است:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:

برادران و پسرعموهایم خانه را بر من تنگ کرده،از آن خانه مرا به یک اتاق انداخته اند ولی من اگر به سخن درآیم آنچه در دستشان است می گیرم،او گفته است که حضرت به من فرمودند:شکیبا باش که خداوند برایت گشایشی خواهد نهاد.او گفته است:من بازگشتم آن گاه در سال[صد و]سی و یک وبا افتاد و به خدا سوگند همۀ ایشان مردند و یکی شان هم نماند.پس بیرون آمدم و چون به خدمت حضرت رفتم،فرمودند:حال خاندانت چگونه است؟من عرض کردم:

به خدا سوگند همه شان مردند و یکی شان هم نمانده است.فرمودند:این به سبب کاری است که با تو کردند.آنان به سبب بی حرمتی شان به تو و قطع رحم شان نابود شدند،آیا دوست داری که آنان می ماندند و بر تو تنگ می گرفتند؟من عرض کردم:آری به خدا سوگند.

[٢٧٠6]4-ابو عبیده روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:در کتاب علی علیه السّلام سه خصلت آمده که تا صاحبشان پیامد تلخ آن را نبیند نمی میرد:ستم، قطع رحم و سوگند دروغی که به سبب آن به جنگ خدا برود.و همانا شتابان ترین اطاعت از جهت پاداش،صلۀ رحم است.همانا مردمی گناهکارند ولی باهم صلۀ رحم می کنند و آن گاه مالشان رشد کرده،ثروتشان بسیار می شود.

ص :5٣

و إنّ الیمین الکاذبه و قطیعه الرّحم لتذران الدّیار بلاقع من أهلها و تنقل الرّحم و إنّ نقل الرّحم انقطاع النّسل.

[٢٧٠٧]5-علیّ بن إبراهیم،عن صالح بن السّندیّ،عن جعفر بن بشیر،عن عنبسه العابد قال:

جاء رجل فشکا إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام أقاربه،فقال له:اکظم غیظک و افعل، فقال:إنّهم یفعلون و یفعلون،فقال:أترید أن تکون مثلهم فلا ینظر اللّه إلیکم.

[٢٧٠٨]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لا تقطع رحمک و إن قطعتک.

[٢٧٠٩]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن أبیه رفعه،عن أبی حمزه الثّمالیّ قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام فی خطبته:أعوذ باللّه من الذّنوب الّتی تعجّل الفناء، فقام إلیه عبد اللّه بن الکوّاء الیشکریّ فقال:یا أمیر المؤمنین أو تکون ذنوب تعجّل الفناء؟فقال:نعم ویلک قطیعه الرّحم،إنّ أهل البیت لیجتمعون و یتواسون و هم فجره فیرزقهم اللّه و إنّ أهل البیت لیتفرّقون و یقطع بعضهم بعضا فیحرمهم اللّه و هم أتقیاء.

[٢٧١٠]٨-عنه،عن ابن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:إذا قطّعوا الأرحام جعلت الأموال فی أیدی الأشرار.

ص :54

و سوگند دروغ و قطع رحم سرزمین ها را از اهل آن خالی می کند و خویشاوندی را از جا برمی کند و همانا از جای برکندن خویشاوندی،بریده شدن نسل است.

[٢٧٠٧]5-عنبسۀ عابد روایت کرده که مردی در خدمت حضرت صادق علیه السّلام از خویشانش شکایت کرد.حضرت به او فرمود:خشمت را فروخور و هر کاری خواهی بکن.او عرض کرد:آنان چنین و چنان می کنند.حضرت فرمودند:آیا می خواهی مانند آنان گردی و خداوند به شما ننگرد؟

[٢٧٠٨]6-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:از خویشانت نبر اگرچه آنان از تو ببرند.

[٢٧٠٩]٧-ابو حمزۀ ثمالی روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام در خطبه ای فرمودند:به خدا پناه می برم از گناهانی که نابودی را به شتاب درمی آورند.

عبد اللّه بن کوّاء یشکری برخاسته،عرض کرد:ای امیر مؤمنان مگر گناهی هست که نابودی را به شتاب درآورد؟فرمودند:بله وای بر تو!آن گناه،قطع رحم است.

همانا خاندانی گرد هم می آیند و به یکدیگر یاری می رسانند و با این که گناهکارند خداوند روزی شان می رساند.ولی خاندانی از هم جدا می شوند و از همدیگر می برند و با این که پرهیزگارند خداوند محرومشان می کند.

[٢٧١٠]٨-ابو حمزه از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:چون خویشاوندی قطع گردید،اموال در دست اشرار قرار داده شد.

ص :55

باب العقوق

[٢٧١١]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن حدید بن حکیم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أدنی العقوق أفّ،و لو علم اللّه عزّ و جلّ شیئا أهون منه لنهی عنه.

[٢٧١٢]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیره،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:کن بارّا و اقتصر علی الجنّه و إن کنت عاقّا[فظّا] فاقتصر علی النّار.

[٢٧١٣]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن الحسن بن علیّ الکوفیّ،عن عبیس بن هشام،عن صالح الحذّاء،عن یعقوب بن شعیب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا کان یوم القیامه کشف غطاء من أغطیه الجنّه فوجد ریحها من کانت له روح من مسیره خمسمائه عام إلاّ صنف واحد،قلت:من هم؟قال:العاقّ لوالدیه.

[٢٧١4]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:فوق کلّ ذی برّ برّ،حتّی یقتل الرّجل فی سبیل اللّه،فإذا قتل فی سبیل اللّه فلیس فوقه برّ،و إنّ فوق کلّ عقوق عقوقا حتّی یقتل الرّجل أحد والدیه فإذا فعل ذلک فلیس فوقه عقوق.

[٢٧١5]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن سیف بن عمیره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من نظر إلی أبویه نظر ماقت و هما ظالمان له،لم یقبل اللّه له صلاه.

[٢٧١6]6-عنه،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن فرات،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ص :56

نافرمانی از پدر و مادر

[٢٧١١]١-حدید حکم روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:کم ترین نافرمانی از پدر و مادر،گفتن أفّ است.و اگر خداوند عزّتمند چیزی کم تر از اف گفتن می دانست از آن بازمی داشت.

[٢٧١٢]٢-عبد اللّه مغیره از حضرت ابو الحسن علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:حرمت گزار باش و به بهشت قناعت کن و اگر بی حرمت و خشن باشی،به آتش قناعت کن.

[٢٧١٣]٣-یعقوب شعیب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

چون روز قیامت شود پرده ای از پرده های بهشت کنار می رود و هر جانداری بوی آن را از فاصله ای پانصد ساله درمی یابد جز یک دسته از جانداران.من عرض کردم:چه کسانی؟فرمودند:نافرمانان از پدر و مادر.

[٢٧١4]4-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:فرای نیکی هر نیکوکاری،نیکی ای هست.مگر وقتی که شخص در راه خدا کشته شود که چون در راه خدا کشته شود فراتر از او نیکی ای نیست.و همانا فراتر از هر نافرمانی،نافرمانی ای است مگر وقتی که شخصی یکی از والدین اش را بکشد که چون چنین کند فراتر از آن،نافرمانی ای نیست.

[٢٧١5]5-سیف عمیره روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس خشمگینانه به پدر و مادرش بنگرد-اگرچه آنان به او ستم کرده باشند-خداوند نمازش را نمی پذیرد.

[٢٧١6]6-محمّد فرات از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا در

ص :5٧

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فی کلام له:إیّاکم و عقوق الوالدین،فإنّ ریح الجنّه توجد من مسیره ألف عام و لا یجدها عاقّ و لا قاطع رحم و لا شیخ زان و لا جارّ إزاره خیلاء،إنّما الکبریاء للّه ربّ العالمین.

[٢٧١٧]٧-عنه،عن یحیی،بن إبراهیم بن أبی البلاد السّلمیّ،عن أبیه،عن جدّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لو علم اللّه شیئا أدنی من أفّ لنهی عنه و هو من أدنی العقوق و من العقوق أن ینظر الرّجل إلی والدیه فیحدّ النّظر إلیهما.

[٢٧١٨]٨-علیّ،عن أبیه،عن هارون بن الجهم،عن عبد اللّه بن سلیمان، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ أبی نظر إلی رجل و معه ابنه یمشی و الابن متّکی علی ذراع الأب،قال:

فما کلّمه أبی علیه السّلام مقتاله حتّی فارق الدّنیا.

[٢٧١٩]٩-أبو علیّ الأشعریّ،عن أحمد بن محمّد،عن محسّن بن أحمد،عن أبان بن عثمان،عن حدید بن حکیم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أدنی العقوق أفّ،و لو علم اللّه أیسر منه لنهی عنه.

باب الانتفاء

[٢٧٢٠]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کفر باللّه من تبرّأ من نسب و إن دقّ.

[٢٧٢١]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن أبی المغراء،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :5٨

سخنی فرمودند:از نافرمانی کردن از پدر و مادر بپرهیزید.همانا بوی بهشت از فاصله ای هزار ساله دریافت می شود ولی نه نافرمان پدر و مادر و نه قطع رحم کننده و نه پیر زناکار و نه کسی که لباسش را متکبّرانه به زمین می کشد آن را درنمی یابند.که همانا بزرگی فقط برای خداوند،پروردگار جهانیان است.

[٢٧١٧]٧-ابو بلاد سلمی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:اگر خداوند چیزی پایین تر از اف گفتن می دانست،از آن بازمی داشت.افّ گفتن کم ترین نافرمانی پدر و مادر است.و از نافرمانی است که مردی به پدر و مادرش تیز بنگرد.

[٢٧١٨]٨-عبد اللّه سلیمان روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:پدرم مردی را به همراه پسرش دید که باهم راه می رفتند در حالی که پسر به بازوی پدرش تکیه کرده بود.پس پدرم علیه السّلام تا از دنیا رفت با آن پسر سخن نگفت؛چون از او بدش آمد.

[٢٧١٩]٩-حدید حکیم روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

کم ترین نافرمانی اف گفتن است و اگر خداوند کم تر از آن را می دانست،از آن بازمی داشت.

بیزاری جستن از نسب

[٢٧٢٠]١-ابو بصیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس از نسبی بیزاری جوید اگرچه ناچیز باشد،به خداوند کفر ورزیده است.

[٢٧٢١]٢-ابو بصیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس از

ص :5٩

کفر باللّه من تبرّأ من نسب و إن دقّ.

[٢٧٢٢]٣-علیّ بن محمّد،عن صالح بن أبی حمّاد،عن ابن أبی عمیر و ابن فضّال،عن رجال شتّی،عن أبی جعفر و أبی عبد اللّه علیهما السّلام أنّهما قالا:

کفر باللّه العظیم الانتفاء من حسب و إن دقّ.

باب من آذی المسلمین و احتقرهم

[٢٧٢٣]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن هشام بن سالم قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال اللّه عزّ و جلّ:لیأذن بحرب منّی من آذی عبدی المؤمن و لیأمن غضبی من أکرم عبدی المؤمن،و لو لم یکن من خلقی فی الأرض فیما بین المشرق و المغرب إلاّ مؤمن واحد مع إمام عادل لاستغنیت بعبادتهما عن جمیع ما خلقت فی أرضی و لقامت سبع سماوات و أرضین بهما و لجعلت لهما من إیمانهما أنسا لا یحتاجان إلی أنس سواهما.

[٢٧٢4]٢-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن ابن سنان،عن منذر بن یزید،عن المفضّل بن عمر قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا کان یوم القیامه نادی مناد:أین الصّدود لأولیائی فیقوم قوم لیس علی وجوههم لحم،فیقال:هؤلاء الّذین آذوا المؤمنین و نصبوا لهم و عاندوهم و عنّفوهم فی دینهم ثمّ یؤمر بهم إلی جهنّم.

[٢٧٢5]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن ابن فضّال،عن ثعلبه بن میمون،عن حمّاد بن بشیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:قال اللّه تبارک و تعالی:من أهان لی ولیّا فقد أرصد لمحاربتی.

ص :6٠

نسبی بیزاری جوید اگرچه ناچیز باشد به خداوند کفر ورزیده است.

[٢٧٢٢]٣-چند تن روایت کرده اند که حضرت باقر و حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:بیزاری جستن از نسب اگرچه ناچیز باشد،کفر به خدای عظیم است.

دربارۀ کسی که مسلمانان را آزار داده،خوارشان می کند

[٢٧٢٣]١-هشام سالم گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید که خداوند عزّتمند فرموده است:هرکس بندۀ مؤمن مرا آزار کند به من اعلان جنگ کرده است و هرکس بندۀ مؤمن مرا گرامی بدارد از خشم من در امان است.و اگر از آفریدگانم در زمین میان خاور و باختر آن جز یک مؤمن به همراهی امامی عادل نبود،به بندگی شان از همۀ آنچه در زمینم آفریده بودم بی نیاز می شدم و هفت آسمان و زمین به سبب ایشان برپا می شدند و من از ایمانشان برای آن دو انسی قرار می دادم که به هیچ انس دیگری نیازمند نشوید.

[٢٧٢4]٢-مفضّل عمر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:چون روز قیامت شود منادی ای فریاد می زند:کجا هستند جلوگیران از دوستانم.آن گاه گروهی که بر چهره هاشان گوشتی نیست برمی خیزند پس گفته می شود:ایشان اند کسانی که مؤمنان را آزار کرده،دشمنی نشان داده،خیره سری کردند و به خاطر دینشان آنان را سرزنش کردند،سپس فرمان می آید که آنان را به دوزخ ببرند.

[٢٧٢5]٣-حمّاد بشیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:خداوند پاک و والا فرموده است:هرکس دوستی از دوستان مرا خوار کند،در کمین جنگ با من نشسته است.

[٢٧٢6]4-مردی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس مؤمنی

ص :6١

[٢٧٢6]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن الحسین بن عثمان،عن محمّد بن أبی حمزه،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من حقّر مؤمنا مسکینا أو غیر مسکین لم یزل اللّه عزّ و جلّ حاقرا له ماقتا، حتّی یرجع عن محقرته إیّاه.

[٢٧٢٧]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن النّعمان،عن ابن مسکان،عن معلّی بن خنیس قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ اللّه تبارک و تعالی یقول:من أهان لی ولیّا فقد أرصد لمحاربتی،و أنا أسرع شیء إلی نصره أولیائی.

[٢٧٢٨]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن محبوب،عن هشام بن سالم،عن معلّی بن خنیس،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قال اللّه عزّ و جلّ:قد نابذنی من أذلّ عبدی المؤمن.

[٢٧٢٩]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،و أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،جمیعا عن ابن فضّال،عن علیّ بن عقبه، عن حمّاد بن بشیر قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:قال اللّه عزّ و جلّ:من أهان لی ولیّا فقد أرصد لمحاربتی و ما تقرّب إلیّ عبد بشیء أحبّ إلیّ ممّا افترضت علیه و إنّه لیتقرّب إلیّ بالنّافله حتّی أحبّه فإذا أحببته کنت سمعه الّذی یسمع به و بصره الّذی یبصر به و لسانه الّذی ینطق به و یده الّتی یبطش بها،إن دعانی أجبته و إن سألنی أعطیته،و ما تردّدت عن شیء أنا فاعله کتردّدی عن موت المؤمن،یکره الموت و أکره مساءته.

[٢٧٣٠]٨-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن

ص :6٢

تهیدست یا جز آن را خوار کند،خداوند عزّتمند هماره خوارگر و دشمن او می گردد تا وقتی که دیگر از خوارکردن او بازگردد.

[٢٧٢٧]5-معلاّی خنیس گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید که خداوند پاک و والا فرموده است:هرکس دوستی از دوستان مرا خوار کند،در کمین جنگ با من نشسته است.و من به یاری کردن دوستانم شتابان ترین کس هستم.

[٢٧٢٨]6-معلاّی خنیس از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:خدای عزّتمند فرموده است:هرکس بندۀ مؤمن مرا خوار کند به ستیز با من برخاسته است.

[٢٧٢٩]٧-حمّاد بشیر گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید که رسول خدا فرموده است:خداوند عزّتمند فرمود:هرکس دوستی از دوستان مرا خوار کند،در کمین جنگ با من نشسته است.هیچ بنده ای با چیز محبوب تر از آنچه من بر او واجب کرده ام به من نزدیک نمی شود.همانا او با نافله به من نزدیک می شود تا من او را دوست بدارم.و چون من او را دوست بدارم گوشش می شوم تا با من بشنود و چشمش می شوم تا با من ببیند و زبانش می شوم تا با من سخن بگوید و دستش می شوم تا با من بگیرد،اگر مرا بخواند،پاسخش می دهم و اگر چیزی بخواهد،عطایش می کنم.من در چیزی که خودم انجام دهنده اش باشم تردید نمی کنم ولی در میراندن مؤمن تردید می کنم.او مرگ را نمی پسندد و من ناراحتی او را نمی پسندم.

[٢٧٣٠]٨-ابان تغلب از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که وقتی پیامبر گرامی

ص :6٣

مهران،عن أبی سعید القمّاط،عن أبان بن تغلب،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

لمّا أسری بالنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قال:یا ربّ ما حال المؤمن عندک؟قال:یا محمّد من أهان لی ولیّا فقد بارزنی بالمحاربه و أنا أسرع شیء إلی نصره أولیائی و ما تردّدت عن شیء أنا فاعله کتردّدی عن وفاه المؤمن،یکره الموت و أکره مساءته،و إنّ من عبادی المؤمنین من لا یصلحه إلاّ الغنی و لو صرفته إلی غیر ذلک لهلک،و إنّ من عبادی المؤمنین من لا یصلحه إلاّ الفقر و لو صرفته إلی غیر ذلک لهلک و ما یتقرّب إلیّ عبد من عبادی بشیء أحبّ إلیّ ممّا افترضت علیه و إنّه لیتقرّب إلیّ بالنّافله حتّی أحبّه فإذا أحببته کنت إذا سمعه الّذی یسمع به و بصره الّذی یبصره به و لسانه الّذی ینطق به و یده الّتی یبطش بها إن دعانی أجبته و إن سألنی أعطیته.

[٢٧٣١]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من استذلّ مؤمنا و استحقره لقلّه ذات یده و لفقره شهره اللّه یوم القیامه علی رءوس الخلائق.

[٢٧٣٢]١٠-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن معاویه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لقد أسری ربّی بی فأوحی إلیّ من وراء الحجاب ما أوحی و شافهنی[إلی]أن قال لی:یا محمّد،من أذلّ لی ولیّا فقد أرصدنی بالمحاربه،و من حاربنی حاربته،قلت:یا ربّ و من ولیّک هذا؟فقد علمت أنّ من حاربک حاربته،قال لی:ذاک من أخذت میثاقه لک و لوصیّک و لذرّیّتکما بالولایه.

ص :64

به معراج رفت عرض کرد:پروردگارا حال مؤمن در نزد تو چگونه است؟ خداوند فرمود:ای محمّد هرکس دوستی از دوستان مرا خوار کند به من اعلان جنگ کرده است.و من به یاری دوستانم شتابان ترین کس هستم.من در چیزی که خودم کننده اش باشم تردید نمی کنم ولی در میراندن مؤمن تردید می کنم.او مرگ را نمی پسندد و من ناراحتی اش را نمی پسندم.همانا از میان بندگان مؤمنم کسانی هستند که چیزی جز توانگری سزاوارشان نیست و اگر آنان را جز به توانگری برگردانم نابود می شوند.و از میان بندگان مؤمنم کسانی هستند که چیزی جز نیازمندی سزاوارشان نیست و اگر او را جز به نیازمندی برگردانم نابود می شوند و هیچ بنده ای از بندگانم با چیزی محبوب تر از آنچه من بر او واجب کرده ام به من نزدیک نمی گردد.و همانا او با نافله به من نزدیک می گردد تا او را دوست بدارم و چون من او را دوست بدارم آن گاه گوش او می شوم تا با من بشنود و چشمش می شوم تا با من ببیند و زبانش می شوم تا با من سخن بگوید و دستش می شوم تا با من بگیرد.اگر مرا بخواند جوابش می دهم و اگر چیزی بخواهد عطایش می کنم.

[٢٧٣١]٩-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

هرکس مؤمنی را به جهت تهیدستی و نیازمندی اش خوار و حقیر بشمارد، خداوند او را در روز قیامت در برابر آفریدگان رسوا می کند.

[٢٧٣٢]١٠-معاویه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:پروردگارم مرا به معراج برد و آن گاه از پشت پردۀ حجاب چیزهایی را به من وحی کرده،با من صحبت کرد تا فرمود:ای محمّد هرکس دوستی از دوستان مرا خوار کند،در کمین جنگ با من نشسته است.و هرکس با من بجنگد من با او می جنگم.من عرض کردم:پروردگارا این دوستان تو چه کسانی اند؟من می دانم که هرکس با تو بجنگد تو با او می جنگی.به من فرمود:دوستان من کسانی اند که از آنان برای ولایت تو و جانشین ات و فرزندانتان پیمان گرفته ام.

ص :65

[٢٧٣٣]١١-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن ابن مسکان،عن معلّی بن خنیس،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:قال اللّه عزّ و جلّ:من استذلّ عبدی المؤمن فقد بارزنی بالمحاربه و ما تردّدت فی شیء أنا فاعله کتردّدی فی عبدی المؤمن، إنّی أحبّ لقاءه فیکره الموت فأصرفه عنه،و إنّه لیدعونی فی الأمر فأستجیب له بما هو خیر له.

باب من طلب عثرات المؤمنین و عوراتهم

[٢٧٣4]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن إبراهیم،و الفضل ابنی یزید الأشعریّ،عن عبد اللّه بن بکیر،عن زراره،عن أبی جعفر و أبی عبد اللّه علیهما السّلام قالا:

أقرب ما یکون العبد إلی الکفر أن یواخی الرّجل علی الدّین فیحصی علیه عثراته و زلاّته لیعنّفه بها یوما ما.

[٢٧٣5]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن النّعمان،عن إسحاق بن عمّار قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یا معشر من أسلم بلسانه و لم یخلص الإیمان إلی قلبه،لا تذمّوا المسلمین و لا تتبّعوا عوراتهم فإنّه من تتبّع عوراتهم تتبّع اللّه عورته،و من تتبّع اللّه تعالی عورته یفضحه و لو فی بیته.

عنه،عن علیّ بن النّعمان،عن أبی الجارود،عن أبی جعفر علیه السّلام مثله.

[٢٧٣6]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن علیّ بن الحکم،عن عبد اللّه بن بکیر،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ص :66

[٢٧٣٣]١١-معلاّی خنیس از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از رسول خدا روایت کرده که خداوند عزّتمند فرمودند:هرکس بندۀ مؤمن مرا خوار کند به من اعلان جنگ کرده است.من در چیزی که خودم کنندۀ آن باشم تردید نمی کنم ولی دربارۀ بندۀ مؤمنم دودل می شوم،همانا من دوست دارم او را دیدار کنم ولی او مرگ را نمی پسندد.پس مرگ را از او بازمی دارم.و هرگاه او مرا برای کاری بخواند به آنچه خیر او باشد،پاسخش می دهم.

دربارۀ کسی که عیب و لغزش مؤمنان را می جوید

[٢٧٣4]١-زراره روایت کرده که حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السّلام فرمودند:نزدیک ترین زمان بنده به کفر هنگامی است که با مردی در دین اش برادری کند تا لغزش ها و گمراهی هایش را بشمارد و روزی او را با آن ها سرزنش کند.

[٢٧٣5]٢-اسحاق عمّار گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که رسول خدا فرموده است:ای گروهی که به زبان اسلام آورده اید و ایمان به دلتان اختصاص نیافته است،مسلمانان را نکوهش نکرده،به دنبال عیب هاشان نروید؛ زیرا هرکس به دنبال عیب آنان برود خداوند به دنبال عیب هاشان می رود،و هرکس که خدا عیب هایش را دنبال کند،او را رسوا می کند اگرچه در خانۀ خودش باشد.ابو جارود نیز مانند این حدیث را از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است.

[٢٧٣6]٣-زراره روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:نزدیک ترین زمان

ص :6٧

إنّ أقرب ما یکون العبد إلی الکفر أن یواخی الرّجل الرّجل علی الدّین فیحصی علیه عثراته و زلاّته لیعنّفه بها یوما ما.

[٢٧٣٧]4-عنه،عن الحجّال،عن عاصم بن حمید،عن أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یا معشر من أسلم بلسانه و لم یسلم بقلبه،لا تتبّعوا عثرات المسلمین،فإنّه من تتبّع عثرات المسلمین تتبّع اللّه عثرته و من تتبّع اللّه عثرته یفضحه.

[٢٧٣٨]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن علیّ بن إسماعیل، عن ابن مسکان،عن محمّد بن مسلم أو الحلبیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لا تطلبوا عثرات المؤمنین،فإنّ من تتبّع عثرات أخیه تتبّع اللّه عثراته و من تتبّع اللّه عثراته یفضحه و لو فی جوف بیته.

[٢٧٣٩]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن فضّال، عن ابن بکیر،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

أقرب ما یکون العبد إلی الکفر أن یواخی الرّجل الرّجل علی الدّین فیحصی علیه زلاّته لیعیّره بها یوما ما.

[٢٧4٠]٧-عنه،عن ابن فضّال،عن ابن بکیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أبعد ما یکون العبد من اللّه أن یکون الرّجل یواخی الرّجل و هو یحفظ[علیه] زلاّته لیعیّره بها یوما ما.

باب التّعییر

[٢٧4١]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن الحسین بن

ص :6٨

بنده به کفر هنگامی است که با مردی بر دینش برادری کند و آن گاه لغزش ها و گمراهی اش را بشمارد تا روزی با آن ها او را سرزنش کند.

[٢٧٣٧]4-ابو بصیر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:

ای گروه کسانی که به زبان اسلام آورده،به دل مسلمان نشده اند لغزش های مسلمانان را نجویید؛زیرا هرکس لغزش های مسلمانان را جستجو کند خداوند لغزش های او را می جوید و هرکس که خداوند لغزش هایش را بجوید او را رسوا می کند.

[٢٧٣٨]5-محمّد مسلم یا حلبی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند که رسول خدا فرمودند:لغزش های مؤمنان را جستجو نکنید؛زیرا هرکس لغزش های برادرش را بجوید خداوند لغزش هایش را می جوید و هرکس که لغزش هایش را خداوند بجوید او را رسوا می کند،اگرچه در درون خانه اش باشد.

[٢٧٣٩]6-زراره روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:نزدیک ترین زمان بنده به کفر این است که با مردی بر دینش برادری کند و آن گاه گمراهی هایش را بشمارد تا روزی او را با آن ها سرزنش کند.

[٢٧4٠]٧-ابن بکیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:دورترین زمان بنده از خداوند هنگامی است که با مردی برادری کند و گمراهی هایش را بشمارد تا روزی او را با آن ها سرزنش کند.

سرزنش کردن

[٢٧4١]١-مردی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس مؤمنی را

ص :6٩

عثمان،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من أنّب مؤمنا أنّبه اللّه فی الدّنیا و الآخره.

[٢٧4٢]٢-عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إسماعیل بن عمّار،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أذاع فاحشه کان کمبتدئها و من عیّر مؤمنا بشیء لم یمت حتّی یرکبه.

[٢٧4٣]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من عیّر مؤمنا بذنب لم یمت حتّی یرکبه.

[٢٧44]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن فضّال، عن حسین بن عمر بن سلیمان،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من لقی أخاه بما یؤنّبه أنّبه اللّه فی الدّنیا و الآخره.

باب الغیبه و البهت

[٢٧45]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الغیبه أسرع فی دین الرّجل المسلم من الأکله فی جوفه.قال:و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الجلوس فی المسجد انتظار الصّلاه عباده ما لم یحدث،قیل:یا رسول اللّه و ما یحدث؟قال:الاغتیاب.

[٢٧46]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :٧٠

سرزنش کند،خداوند او را در دنیا و آخرت سرزنش می کند.

[٢٧4٢]٢-اسحاق عمّار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هرکس زشتی ای را فاش سازد همچون آغازگر آن است و هرکس مؤمنی را به سبب کاری سرزنش کند،تا به آن دچار نشود،نمی میرد.

[٢٧4٣]٣-عبد اللّه سنان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

هرکس مؤمنی را به جهت گناه سرزنش کند تا خودش مرتکب آن نشود نمی میرد.

[٢٧44]4-معاویۀ عمّار روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هر کس برادرش را برای سرزنش او دیدار کند،خداوند او را در دنیا و آخرت سرزنش می کند.

غیبت کردن و بهتان گفتن

[٢٧45]١-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:غیبت در دین مرد مسلمان شتابنده تر از خوره در تن او است.و باز رسول خدا فرمودند:نشستن در مسجد به انتظار نماز عبادت است تا آن گاه که سخن نگوید،گفتند:ای رسول خدا چگونه سخن نگوید؟فرمودند:غیبت نکند.

[٢٧46]٢-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

ص :٧١

من قال فی مؤمن ما رأته عیناه و سمعته أذناه فهو من الّذین قال اللّه عزّ و جلّ: إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفٰاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ.

[٢٧4٧]٣-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ الوشّاء،عن داود بن سرحان قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الغیبه،قال:هو أن تقول لأخیک فی دینه ما لم یفعل و تبثّ علیه أمرا قد ستره اللّه علیه لم یقم علیه فیه حدّ.

[٢٧4٨]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن أبیه،عن هارون بن الجهم،عن حفص بن عمر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سئل النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما کفّاره الاغتیاب؟قال:تستغفر اللّه لمن اغتبته کلّما ذکرته.

[٢٧4٩]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن ابن أبی یعفور،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من بهت مؤمنا أو مؤمنه بما لیس فیه بعثه اللّه فی طینه خبال حتّی یخرج ممّا قال،قلت:و ما طینه الخبال؟قال:صدید یخرج من فروج المومسات.

[٢٧5٠]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن العبّاس بن عامر،عن أبان،عن رجل لا نعلمه إلاّ یحیی الأزرق قال:

قال لی أبو الحسن صلوات اللّه علیه:من ذکر رجلا من خلفه بما هو فیه ممّا عرفه النّاس لم یغتبه و من ذکره من خلفه بما هو فیه ممّا لا یعرفه النّاس اغتابه و من ذکره بما لیس فیه فقد بهته.

[٢٧5١]٧-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس بن عبد الرّحمن،عن عبد الرّحمن بن سیابه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:الغیبه أن تقول فی أخیک ما ستره اللّه علیه و أمّا

ص :٧٢

هرکس دربارۀ مؤمن آنچه را دیدگانش دیده و گوش هایش شنیده بگوید از کسانی است که خداوند عزّتمند درباره شان فرمود:«همانا برای کسانی که دوست دارند زشتی در میان مؤمنان آشکار شود،عذابی دردناک است.»[نور(٢4):١٩]

[٢٧4٧]٣-داود سرحان گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ غیبت پرسیدم،فرمودند:غیبت این است که دربارۀ برادر دینی ات آنچه نکرده بگویی و کاری را که خداوند بر او پوشانده و حدّ شرعی ندارد.آشکار کنی.

[٢٧4٨]4-حفص عمر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که از پیامبر گرامی پرسیدند:کفّارۀ غیبت کردن چیست؟فرمودند:این که هرگاه کسی را که غیبش را کرده ای به یادمی آوری برایش از خدا آمرزش بخواهی.

[٢٧4٩]5-ابن ابو یعفور روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

هرکس به مرد یا زن مؤمنی بهتان بگوید خداوند او را در سرشت تباهی برمی انگیزد تا از عهدۀ آنچه گفته بیرون آید.من گفتم:سرشت تباهی چیست؟ فرمودند:چرکی است که از فرج زنان بدکاره بیرون می آید.

[٢٧5٠]6-به احتمال بسیار یحیی ازرق گفته است:حضرت ابو الحسن-درود خدا بر او-به من فرمود:هرکس در پشت سر مردی دربارۀ آنچه در او است و مردم می دانند سخن بگوید غیبت نکرده است و هرکس در پشت سر مردی دربارۀ آنچه در او است ولی مردم آن را نمی دانند سخن بگوید،غیبت کرده است و هرکس از چیزی بگوید که در آن شخص نیست به او بهتان زده است.

[٢٧5١]٧-عبد الرّحمان سیابه گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:غیبت این است که دربارۀ آنچه خداوند برای برادرت پوشانده سخن

ص :٧٣

الأمر الظّاهر فیه مثل الحدّه و العجله فلا،و البهتان أن تقول فیه ما لیس فیه.

باب الرّوایه علی المؤمن

[٢٧5٢]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن مفضّل بن عمر قال:

قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:من روی علی مؤمن روایه یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من أعین النّاس أخرجه اللّه من ولایته إلی ولایه الشّیطان فلا یقبله الشّیطان.

[٢٧5٣]٢-عنه،عن أحمد،عن الحسن بن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان قال:

قلت له:عوره المؤمن علی المؤمن حرام؟قال:نعم قلت:تعنی سفلیه قال:

لیس حیث تذهب،إنّما هی إذاعه سرّه.

[٢٧54]٣-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن الحسین بن مختار،عن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فیما جاء فی الحدیث:

عوره المؤمن علی المؤمن حرام،قال:ما هو أن ینکشف فتری منه شیئا إنّما هو أن تروی علیه أو تعیبه.

باب الشّماته

[٢٧55]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن الحسن بن علیّ بن فضّال،عن إبراهیم بن محمّد الأشعریّ،عن أبان بن عبد الملک،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:

لا تبدی الشّماته لأخیک فیرحمه اللّه و یصیّرها بک،و قال:من شمت بمصیبه نزلت بأخیه لم یخرج من الدّنیا حتّی یفتتن.

ص :٧4

بگویی.امّا سخن گفتن دربارۀ موضوع آشکار او همانند تندی و عجله کردن، غیبت نیست.و بهتان این است که دربارۀ آنچه در او نیست سخن بگویی.

سخن گفتن به زیان مؤمن

[٢٧5٢]١-مفضّل عمر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام به من فرمودند:

هرکس به زیان مؤمنی سخن بگوید و از آن،رسوایی او و از بین بردن مردانگی اش را بخواهد تا از چشم مردمان بیفتد خداوند او را از ولایت خودش به ولایت شیطان می اندازد ولی شیطان هم او را نمی پذیرد.

[٢٧5٣]٢-عبد اللّه سنان گفته است:به حضرت عرض کردم:آیا عورت مؤمن بر مؤمن دیگر حرام است؟فرمودند:بله.عرض کردم،مقصودتان پایین تنۀ او است؟فرمودند:نه،چنان که تو گمان می کنی،نیست.بلکه عورت،فاش ساختن راز مؤمن است.

[٢٧54]٣-زید روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ حدیث«عورت مؤمن بر مؤمن دیگر حرام است.»فرمودند:عورت آن نیست که چیزی از تن او آشکار شود و تو ببینی،بلکه عورت آن است که بر زیان او سخن بگویی یا عیبش را بنمایی.

شماتت کردن(شادی بدخواهانه)

[٢٧55]١-أبان عبد الملک روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

دربارۀ گرفتاری برادرت شادی بدخواهانه نکن؛زیرا خدا به او رحم می کند و تو را به آن دچار می سازد،و فرمودند:هرکس برادرش را به سبب مصیبتی که به او رسیده،شماتت کند تا خودش گرفتار آن نشود از دنیا بیرون نمی رود.

ص :٧5

باب السّباب

[٢٧56]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:سباب المؤمن کالمشرف علی الهلکه.

[٢٧5٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن فضاله بن أیّوب،عن عبد اللّه بن بکیر،عن أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:سباب المؤمن فسوق،و قتاله کفر،و أکل لحمه معصیه،و حرمه ماله کحرمه دمه.

[٢٧5٨]٣-عنه،عن الحسن بن محبوب،عن هشام بن سالم،عن أبی بصیر، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ رجلا من بنی تمیم أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:أوصنی،فکان فیما أوصاه أن قال:لا تسبّوا النّاس فتکتسبوا العداوه بینهم

[٢٧5٩]4-ابن محبوب،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج،عن أبی الحسن موسی علیه السّلام فی رجلین یتسابّان قال:

البادی منهما أظلم،و وزره و وزر صاحبه علیه،ما لم یعتذر إلی المظلوم.

[٢٧6٠]5-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن سالم،عن أحمد بن النّضر،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ما شهد رجل علی رجل بکفر قطّ إلاّ باء به أحدهما،إن کان شهد[به]علی کافر صدق و إن کان مؤمنا رجع الکفر علیه،فإیّاکم و الطّعن علی المؤمنین.

[٢٧6١]6-الحسن بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ

ص :٧6

دشنام گفتن

[٢٧56]١-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:دشنام گفتن مؤمن مانند قرار گرفتن بر لبۀ نابودی است.

[٢٧5٧]٢-ابو بصیر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:

دشنام گفتن به مؤمن،سرکشی،جنگیدن با او کفر و خوردن گوشتش،نافرمانی است و حرمت مالش همچون حرمت خون او است.

[٢٧5٨]٣-ابو بصیر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که مردی از بنی تمیم به نزد پیامبر گرامی آمده،عرض کرد:مرا سفارشی بکن.و در میان آنچه ایشان سفارش کرده،آمده است:به مردمان دشنام نگویید که دشمنی شان را به دست می آورید.

[٢٧5٩]4-عبد الرّحمان حجّاج دربارۀ دو مردی که یکدیگر را دشنام می دادند از حضرت کاظم علیه السّلام روایت کرده که فرمودند:آغازگر آن دو نفر ستمگر است و گناه خود و رفیقش به گردن او است تا وقتی که از ستمدیده عذرخواهی نکند.

[٢٧6٠]5-جابر روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:هیچ مردی به کفر مردی دیگر گواهی نداد جز این که آن کفر به یکی از آن دو بازگشت؛زیرا اگر به کفر کافری گواهی داده باشد درست گفته است ولی اگر او مؤمن باشد کفر به خودش بازمی گردد.پس از طعنه زدن به مؤمنان بپرهیزید.

[٢٧6١]6-علی ابو حمزه گفته است:از یکی از حضرات باقر و صادق علیهما السّلام

ص :٧٧

الوشّاء،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أحدهما علیهما السّلام قال:

سمعته یقول:إنّ اللّعنه إذا خرجت من فی صاحبها تردّدت فإن وجدت مساغا و إلاّ رجعت علی صاحبها.

[٢٧6٢]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن علیّ،عن علیّ بن عقبه،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی حمزه الثّمالیّ قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:إنّ اللّعنه إذا خرجت من فی صاحبها تردّدت بینهما فإن وجدت مساغا و إلاّ رجعت علی صاحبها.

[٢٧6٣]٨-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن الفضیل،عن أبی حمزه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إذا قال الرّجل لأخیه المؤمن:أفّ خرج من ولایته و إذا قال:أنت عدوّی کفر أحدهما،و لا یقبل اللّه من مؤمن عملا و هو مضمر علی أخیه المؤمن سوءا.

[٢٧64]٩-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن سنان،عن حمّاد بن عثمان،عن ربعیّ،عن الفضیل،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ما من إنسان یطعن فی عین مؤمن إلاّ مات بشرّ میته و کان قمنا أن لا یرجع إلی خیر.

باب التّهمه و سوء الظّنّ

[٢٧65]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه عن حمّاد بن عیسی،عن إبراهیم بن عمر الیمانیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا اتّهم المؤمن أخاه انماث الإیمان من قلبه کما ینماث الملح فی الماء.

ص :٧٨

شنیدم می فرماید:همانا وقتی نفرین از دهان گوینده اش بیرون آید،می گردد،اگر جایش را بیابد می رود وگرنه به سوی گوینده اش باز می گردد.

[٢٧6٢]٧-ابو حمزه ثمالی گفته است:از حضرت باقر علیه السّلام شنیدم می فرماید:

همانا وقتی نفرین از دهان گوینده اش بیرون می آید میان آن دو می گردد اگر جایش را بیابد می رود وگرنه به گوینده اش بازمی گردد.

[٢٧6٣]٨-ابو حمزه گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:

وقتی مردی به برادر مؤمنش بگوید:أف.از ولایت او بیرون می رود و وقتی بگوید:تو دشمن منی یکی از آن دو کافر می شوند و خداوند از مؤمنی که نسبت به برادر مؤمنش نیّت بدی دارد هیچ عملی را نمی پذیرد.

[٢٧64]٩-فضیل روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:هر انسانی که مؤمنی را روبه رو طعنه بزند به بدترین مرگ می میرد و سزاوار است که به خیر بازنگردد.

تهمت زدن و بدگمانی

[٢٧65]١-ابراهیم بن عمر یمانی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:وقتی مؤمن به برادر مؤمنش تهمت بزند ایمان در دلش ناپدید می شود چنان که نمک در آب ناپدید می شود.

ص :٧٩

[٢٧66]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن بعض أصحابه،عن الحسین بن حازم،عن حسین بن عمر بن یزید،عن أبیه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من اتّهم أخاه فی دینه فلا حرمه بینهما و من عامل أخاه بمثل ما عامل به النّاس فهو بریء ممّا ینتحل.

[٢٧6٧]٣-عنه،عن أبیه عمّن حدّثه،عن الحسین بن المختار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام فی کلام له:ضع أمر أخیک علی أحسنه حتّی یأتیک ما یغلبک منه و لا تظنّنّ بکلمه خرجت من أخیک سوءا و أنت تجد لها فی الخیر محملا.

باب من لم یناصح أخاه المؤمن

[٢٧6٨]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحسن بن علیّ بن النّعمان،عن أبی حفص الأعشی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعته یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من سعی فی حاجه لأخیه فلم ینصحه فقد خان اللّه و رسوله.

[٢٧6٩]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:أیّما مؤمن مشی فی حاجه أخیه فلم یناصحه فقد خان اللّه و رسوله.

[٢٧٧٠]٣-عدّه من أصحابن،اعن أحمد بن محمّد بن خالد،و أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،جمیعا عن إدریس بن الحسن،عن مصبّح بن

ص :٨٠

[٢٧66]٢-یزید گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس به برادر دینی اش تهمت بزند حرمتی میان آن دو نمی ماند.و هرکس با برادرش چنان رفتار کند که با مردم رفتار می کند از آنچه به خود نسبت می دهد[یعنی ایمان]دور افتاده است.

[٢٧6٧]٣-حسین مختار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام در سخنی فرمودند:کار برادرت را بهترین کار او بدان تا وقتی دلیلی بیاید که تو را بر او چیره می کند.و به کلمه ای که از دهان برادرت بیرون می آید گمان بد نبر وقتی می توانی برای آن جایگاه خوبی پیدا کنی.

دربارۀ کسی که خیرخواه برادر مؤمنش نیست

[٢٧6٨]١-ابو حفص اعشی گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که رسول خدا فرموده اند:هرکس برای حاجت برادر مؤمنش بکوشد ولی خیرخواه او نباشد به خدا و فرستاده اش خیانت کرده است.

[٢٧6٩]٢-سماعه گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هر مؤمنی که برای حاجت برادرش گام بردارد ولی خیر او را نخواهد به خدا و فرستاده اش خیانت کرده است.

[٢٧٧٠]٣-ابو بصیر گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرگاه

ص :٨١

هلقام قال:أخبرنا أبو بصیر قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:أیّما رجل من أصحابنا استعان به رجل من إخوانه فی حاجه فلم یبالغ فیها بکلّ جهد فقد خان اللّه و رسوله و المؤمنین، قال أبو بصیر:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:ما تعنی بقولک:و المؤمنین؟قال:من لدن أمیر المؤمنین إلی آخرهم.

[٢٧٧١]4-عنهما جمیعا،عن محمّد بن علیّ،عن أبی جمیله قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من مشی فی حاجه أخیه ثمّ لم یناصحه فیها کان کمن خان اللّه و رسوله و کان اللّه خصمه.

[٢٧٧٢]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن بعض أصحابه،عن حسین بن حازم،عن حسین بن عمر بن یزید،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من استشار أخاه فلم یمحضه محض الرّأی سلبه اللّه عزّ و جلّ رأیه.

[٢٧٧٣]6-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی بن عبید،عن یونس،عن سماعه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:أیّما مؤمن مشی مع أخیه المؤمن فی حاجه فلم یناصحه فقد خان اللّه و رسوله.

باب خلف الوعد

[٢٧٧4]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:عده المؤمن أخاه نذر لا کفّاره له فمن أخلف

ص :٨٢

مردی از اصحاب ما از یکی از برادرانش یاری بخواهد و او همۀ کوشش خود را به انجام نرساند به خدا و فرستاده اش و مؤمنان خیانت کرده است.ابو بصیر گفته است:من به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:مقصودتان از مؤمنان چیست؟ فرمودند:از دوران امیر مؤمنان علیه السّلام تا پایان.

[٢٧٧١]4-ابو جمیله گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس برای حاجت برادر مؤمنش گام بردارد و سپس در آن کار خیرخواهش نباشد مانند کسی می گردد که به خدا و فرستاده اش خیانت کرده است و خدا دشمن او می شود.

[٢٧٧٢]5-یزید روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس از برادرش مشورت بخواهد و او تمام اندیشه اش را به او نگوید،خداوند اندیشه اش را از او می گیرد.

[٢٧٧٣]6-سماعه گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هر مؤمنی برای حاجت برادر مؤمنش به همراه او گام بردارد ولی خیرخواه او نباشد،به خدا و فرستاده اش خیانت کرده است.

انجام ندادن وعده

[٢٧٧4]١-هشام سالم گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:وعده دادن مؤمن به برادرش نذری است که کفّاره ای ندارد.پس هرکس این وعده را انجام ندهد

ص :٨٣

فبخلف اللّه بدأ و لمقته تعرّض و ذلک قوله: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّٰهِ أَنْ تَقُولُوا مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ.

[٢٧٧5]٢-علیّ،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن شعیب العقرقوفیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیف إذا وعد

باب من حجب أخاه المؤمن

[٢٧٧6]١-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد جمیعا،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن سنان،عن المفضّل بن عمر قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:أیّما مؤمن کان بینه و بین مؤمن حجاب ضرب اللّه عزّ و جلّ بینه و بین الجنّه سبعین ألف سور ما بین السّور إلی السّور مسیره ألف عام

[٢٧٧٧]٢-علیّ بن محمّد،عن محمّد بن جمهور،عن أحمد بن الحسین،عن أبیه،عن إسماعیل بن محمّد،عن محمّد بن سنان قال:

کنت عند الرّضا صلوات اللّه علیه فقال لی:یا محمّد إنّه کان فی زمن بنی إسرائیل أربعه نفر من المؤمنین فأتی واحد منهم الثّلاثه و هم مجتمعون فی منزل أحدهم فی مناظره بینهم فقرع الباب فخرج إلیه الغلام فقال:أین مولاک؟ فقال:لیس هو فی البیت فرجع الرّجل و دخل الغلام إلی مولاه فقال له من کان الّذی قرع الباب؟قال:کان فلان فقلت له:لست فی المنزل،فسکت و لم یکترث و لم یلم غلامه و لا اغتمّ أحد منهم لرجوعه عن الباب و أقبلوا فی حدیثهم فلمّا کان من الغد بکّر إلیهم الرّجل فأصابهم و قد خرجوا یریدون ضیعه لبعضهم فسلّم علیهم و قال:أنا معکم؟فقالوا له:نعم،و لم یعتذروا

ص :٨4

به مخالفت با خدا آغازیده،به خشم او دچار شده است.چنان که خداوند می فرماید:

«ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید نزد خداوند سخت ناخوشایند است که سخنی بگویید و به آن عمل نکنید.»[صف(6١):٢ و ٣]

[٢٧٧5]٢-شعیب عقر قوفی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد باید به آنچه وعده کرده، عمل کند.

دربارۀ کسی که از برادر مؤمنش پرده پوشی می کند

[٢٧٧6]١-مفضّل عمر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هر مؤمنی که میان او و مؤمن دیگر پرده ای باشد خداوند عزّتمند میان او و بهشت، هفتاد هزار دژ می زند که میان هر دژ فاصله ای هزار ساله است.

[٢٧٧٧]٢-محمّد سنان گفت:من نزد حضرت رضا علیه السّلام بودم که به من فرمودند:ای محمّد در زمان بنی اسرائیل چهار مؤمن بودند.روزی یکی از آن ها به نزد سه مؤمن دیگر رفت که برای مناظره ای در خانۀ یکی از ایشان گردآمده بودند.چون در زد و غلامی در را باز کرد به او گفت:سرورت کجا است؟غلام گفت:در خانه نیست.و آن مؤمن بازگشت و غلام به خانه و نزد سرورش رفت.

سرورش به او گفت:چه کسی بود که در زد؟او گفت:فلانی بود و من به او گفتم که شما در خانه نیستی.او خاموش شد و اعتنا نکرده،غلام را نکوهش نکرد و هیچ کدام آن سه نفر به خاطر بازگشتن آن مؤمن از در خانه اندوهگین نشدند و به سخن خودشان بازگشتند.چون فردا شد آن مرد صبح زود به سراغ ایشان رفت در حالی که آنان بیرون آمده،آهنگ رفتن به باغ خودشان را داشتند پس مرد به آنان سلام داد و گفت:من هم با شما بیایم؟آنان به او گفتند:آری.ولی از او

ص :٨5

إلیه و کان الرّجل محتاجا ضعیف الحال،فلمّا کانوا فی بعض الطّریق إذا غمامه قد أظلّتهم فظنّوا أنّه مطر،فبادروا فلمّا استوت الغمامه علی رءوسهم إذا مناد ینادی من جوف الغمامه أیّتها النّار خذیهم و أنا جبرئیل رسول اللّه،فإذا نار من جوف الغمامه قد اختطفت الثّلاثه النّفر و بقی الرّجل مرعوبا یعجب ممّا نزل بالقوم و لا یدری ما السّبب؟فرجع إلی المدینه فلقی یوشع بن نون علیه السّلام فأخبره الخبر و ما رأی و ما سمع،فقال یوشع بن نون علیه السّلام:أما علمت أنّ اللّه سخط علیهم بعد أن کان عنهم راضیا و ذلک بفعلهم بک،فقال:و ما فعلهم بی؟فحدّثه یوشع فقال الرّجل:فأنا أجعلهم فی حلّ و أعفو عنهم،قال:لو کان هذا قبل لنفعهم فأمّا السّاعه فلا و عسی أن ینفعهم من بعد.

[٢٧٧٨]٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن بکر بن صالح،عن محمّد بن سنان،عن مفضّل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أیّما مؤمن کان بینه و بین مؤمن حجاب ضرب اللّه بینه و بین الجنّه سبعین ألف سور،غلظ کلّ سور مسیره ألف عام[ما بین السّور إلی السّور مسیره ألف عام].

[٢٧٧٩]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن یحیی بن المبارک،عن عبد اللّه بن جبله،عن عاصم بن حمید،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قلت له:جعلت فداک ما تقول فی مسلم أتی مسلما زائرا[أو طالب حاجه]و هو فی منزله؟فاستأذن علیه فلم یأذن له و لم یخرج إلیه؟قال:یا أبا حمزه،أیّما مسلم أتی مسلما زائرا أو طالب حاجه و هو فی منزله فاستأذن له و لم یخرج إلیه لم یزل فی لعنه اللّه حتّی یلتقیا،فقلت:جعلت فداک فی لعنه اللّه حتّی یلتقیا؟ قال:نعم یا أبا حمزه.

ص :٨6

عذرخواهی نکردند،و این مرد،نیازمند و بداحوال بود.چون به راه افتادند ناگاه ابری بر سرشان سایه انداخت.آنان پنداشتند که باران خواهد آمد،پس شتاب کردند ولی چون ابر به بالای سرشان رسید ناگاه منادی ای از درون ابر فریاد زد:

ای آتش آنان را بگیر،من جبرئیل فرستادۀ خداوندم.پس آتشی از درون آن ابر آن سه نفر را در خود فروبرد و مرد دیگر ترسان و شگفت از آنچه بر آن سه فرود آمده،باقی ماند و نمی دانست که سبب آن چیست.آن گاه به شهر بازگشته،یوشع نون علیه السّلام را دیدار کرده،از آن خبر و آنچه دیده و شنیده بود آگاهش ساخت.یوشع نون علیه السّلام گفت:مگر نمی دانی که خداوند بر آنان خشمگین شده است پس از آن که خرسند بوده است و این به جهت رفتارشان با تو بود.او عرض کرد:آنان با من چه رفتاری کرده بودند؟یوشع ماجرا را به او گفت.آن مرد گفت:من ایشان را حلال کرده،از آنان می گذرم.او فرمود:اکنون دیگر دیرشده و سودی به حال آنان ندارد.امیدوارم برای پس از این سودشان ببخشد.

[٢٧٧٨]٣-مفضّل روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هر مؤمنی که میان او و مؤمن دیگر پرده باشد خداوند میان او و بهشت هفتاد هزار دژ می زند که ضخامت هر دژی فاصله ای هزار ساله دارد[میان هر دژ تا دژ دیگر فاصله ای هزار ساله است.]

[٢٧٧٩]4-ابو حمزه گفته است:به حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم:جانم فدایت نظرتان چیست دربارۀ مسلمانی که به دیدار مسلمانی می رود[یا به دنبال حاجتی]و او در خانۀ خود است.ولی چون از او اجازه می خواهد او اجازه نمی دهد و برای او بیرون نمی آید؟فرمودند:ای ابو حمزه هر مسلمانی به آهنگ دیدار یا به دنبال حاجتی به نزد مسلمانی دیگر در خانه اش برود و اجازۀ ورود بخواهد و او برایش بیرون نیاید،تا همدیگر را دیدار نکنند هماره در نفرین خدا خواهد بود.من عرض کردم:جانم فدایت تا همدیگر را دیدار نکنند در نفرین خدا خواهند بود؟فرمود:آری ای ابو حمزه.

ص :٨٧

باب من استعان به أخوه فلم یعنه

[٢٧٨٠]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،و أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،عن محمّد بن علیّ،عن سعدان،عن حسین بن أمین،عن أبی جعفر علیه السّلام قال؛

من بخل بمعونه أخیه المسلم و القیام له فی حاجته[إلاّ]ابتلی بمعونه من یأثم علیه و لا یؤجر.

[٢٧٨١]٢-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن ابن مسکان،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أیّما رجل من شیعتنا أتی رجلا من إخوانه فاستعان به فی حاجته فلم یعنه و هو یقدر إلاّ ابتلاه اللّه بأن یقضی حوائج غیره من أعدائنا یعذّبه اللّه علیها یوم القیامه.

[٢٧٨٢]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،عن محمّد بن أسلم،عن الخطّاب بن مصعب،عن سدیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لم یدع رجل معونه أخیه المسلم حتّی یسعی فیها و یواسیه إلاّ ابتلی بمعونه من یأثم و لا یؤجر

[٢٧٨٣]4-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أحمد بن محمّد بن عبد اللّه،عن علیّ بن جعفر،عن[أخیه]أبی الحسن علیه السّلام قال:

سمعته یقول:من قصد إلیه رجل من إخوانه مستجیرا به فی بعض أحواله فلم یجره بعد أن یقدر علیه فقد قطع ولایه اللّه عزّ و جلّ.

باب من منع مؤمنا شیئا من عنده أو من عند غیره

[٢٧٨4]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،و أبو علیّ الأشعریّ،

ص :٨٨

دربارۀ کسی که برادرش از او یاری می خواهد و او یاری اش نمی کند

[٢٧٨٠]١-حسین امین روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس در یاری به برادر مسلمانش و قیام به حاجت او بخل ورزد به یاری کردن به کسی دچار می شود که به گناه افتد و پاداش نبرد.

[٢٧٨١]٢-ابو بصیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرگاه مردی از شیعیانمان به سوی مردی از برادرانش آمده،برای حاجتش از او کمک بخواهد ولی او در عین توانایی او را یاری نکند خداوند او را به انجام حاجت دشمنان ما دچار کرده،به سبب آن او را در روز قیامت عذاب می کند.

[٢٧٨٢]٣-سدیر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرگاه مردی، یاری رساندن به برادر مسلمانش را واگذارد و در حاجت او نکوشیده،مال صرف او نکند به یاری رساندن به کسی دچار می شود که به خاطر او گناه می کند و پاداشی نمی برد.

[٢٧٨٣]4-علی جعفر گفته است:از برادرم حضرت کاظم علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس که مردی از برادرانش در برخی احوال به او پناه ببرد و او در عین توانایی پناهش ندهد همانا ولایت خداوند عزّتمند را بریده است.

دربارۀ کسی که چیزهای خودش یا دیگران را از مؤمن بازمی دارد

[٢٧٨4]١-فرات احنف روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هر

ص :٨٩

عن محمّد بن حسّان،جمیعا عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن سنان،عن فرات بن أحنف،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أیّما مؤمن منع مؤمنا شیئا ممّا یحتاج إلیه و هو یقدر علیه من عنده أو من عند غیره،أقامه اللّه یوم القیامه مسودّا وجهه مزرقّه عیناه مغلوله یداه إلی عنقه فیقال:هذا الخائن الّذی خان اللّه و رسوله ثمّ یؤمر به إلی النّار.

[٢٧٨5]٢-ابن سنان،عن یونس بن ظبیان قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا یونس،من حبس حقّ المؤمن أقامه اللّه عزّ و جلّ یوم القیامه خمسمائه عام علی رجلیه حتّی یسیل عرقه أو دمه و ینادی مناد من عند اللّه:هذا الظّالم الّذی حبس عن اللّه حقّه قال:فیوبّخ أربعین یوما ثمّ یؤمر به إلی النّار.

[٢٧٨6]٣-محمّد بن سنان،عن مفضّل بن عمر قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من کانت له دار فاحتاج مؤمن إلی سکناها فمنعه إیّاها قال اللّه عزّ و جلّ:یا ملائکتی،أبخل عبدی علی عبدی بسکنی الدّار الدّنیا؟و عزّتی و جلالی لا یسکن جنانی أبدا.

[٢٧٨٧]4-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أحمد بن محمّد بن عبد اللّه،عن علیّ بن جعفر قال:

سمعت أبا الحسن علیه السّلام یقول:من أتاه أخوه المؤمن فی حاجه فإنّما هی رحمه من اللّه عزّ و جلّ ساقها إلیه،فإن قبل ذلک فقد وصله بولایتنا و هو موصول بولایه اللّه عزّ و جلّ،و إن ردّه عن حاجته و هو یقدر علی قضائها سلّط اللّه علیه شجاعا من نار ینهشه فی قبره إلی یوم القیامه مغفور له أو معذّب،فإن عذره الطّالب کان أسوأ حالا.قال:و سمعته یقول:من قصد إلیه رجل من إخوانه

ص :٩٠

مؤمنی که مؤمن دیگر را از آنچه به آن نیازمند است بازدارد-چه از آنچه نزد خود دارد و چه از آنچه نزد دیگران است-خداوند در روز قیامت او را سیاه رو و تیره چشم و دست به گردن بسته برمی انگیزد.و آن گاه گفته می شود:این همان خائنی است که به خدا و فرستاده اش خیانت کرده است و سپس به سوی دوزخ فرمانش می دهند.

[٢٧٨5]٢-یونس ظبیان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:ای یونس هرکس حقّ مؤمن را بازدارد،خداوند عزّتمند در روز قیامت او را به مدّت پانصد سال به روی پاهایش می ایستاند تا عرق یا خونش سرازیر گردد و منادی ای از نزد خداوند فریاد بزند:این همان ستمکاری است که حقّ خدا را از او بازداشته است.حضرت فرمودند:آن گاه چهل روز سرزنش می شود و سپس به سوی دوزخ فرمان داده می شود.

[٢٧٨6]٣-مفضّل عمر روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس خانه ای داشته باشد و مؤمنی به سکونت در آن نیازمند شود و او از سکونت آن مؤمن در آن خانه جلوگیری کند خداوند عزّتمند می فرماید:ای فرشتگان من بنده ام در سکونت بندۀ دیگرم در خانۀ دنیایی اش بخل ورزید؟سوگند به عزّت و شکوهم او هرگز در بهشت های من ساکن نخواهد شد.

[٢٧٨٧]4-علی جعفر گفت:از حضرت ابو الحسن علیه السّلام شنیدم می فرماید:

هرکس که برادر مؤمنش برای نیازی به سویش بیاید،رحمتی از سوی خداوند عزّتمند است که به سوی او پیش رانده است که اگر آن را بپذیرد او را به ولایت ما پیوند می دهد و ولایت ما با ولایت خداوند عزّتمند پیوند دارد.ولی اگر در عین توانایی نیاز او را برنیاورد خداوند ماری آتشین بر او چیره می کند تا او را در گورش تا روز قیامت بگزد،چه آمرزیده شده باشد و چه در عذاب باشد و اگر آن نیازجو عذر او را پذیرفته باشد بدحال تر خواهد بود.راوی گفته است:و از آن حضرت شنیدم می فرماید:هرکس که مردی از برادرانش در برخی احوال به او پناه ببرد و او پناهش ندهد در حالی که توانایی اش را دارد،

ص :٩١

مستجیرا به فی بعض أحواله فلم یجره بعد أن یقدر علیه فقد قطع ولایه اللّه تبارک و تعالی.

باب من أخاف مؤمنا

[٢٧٨٨]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن عیسی،عن الأنصاریّ،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من نظر إلی مؤمن نظره لیخیفه بها أخافه اللّه عزّ و جلّ یوم لا ظلّ إلاّ ظلّه.

[٢٧٨٩]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن أبی إسحاق الخفّاف،عن بعض الکوفیّین،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من روّع مؤمنا بسلطان لیصیبه منه مکروه فلم یصبه فهو فی النّار و من روّع مؤمنا بسلطان لیصیبه منه مکروه فأصابه فهو مع فرعون و آل فرعون فی النّار.

[٢٧٩٠]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من أعان علی مؤمن بشطر کلمه لقی اللّه عزّ و جلّ یوم القیامه مکتوب بین عینیه:آیس من رحمتی.

باب النّمیمه

[٢٧٩١]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن الحسن بن محبوب، عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ألا أنبّئکم بشرارکم؟قالوا:بلی یا رسول اللّه،قال:

ص :٩٢

ولایت خداوند فرخنده و فرازمند را بریده است.

دربارۀ کسی که مؤمنی را می ترساند

[٢٧٨٨]١-عبد اللّه سنان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا فرمودند:هرکس به مؤمن به گونه ای بنگرد که او را بترساند خداوند عزّتمند او را می ترساند،در روزی که هیچ سایه ای جز سایۀ او نیست.

[٢٧٨٩]٢-یکی از کوفیان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

هرکس مؤمنی را از سلطانی بترساند تا آزاری از آن سلطان به او برسد ولی چنین نشود،در دوزخ است و هرکس مؤمنی را از سلطانی بترساند تا آزاری از آن سلطان به او برسد و چنین شود او با فرعون و خاندان فرعون در دوزخ است.

[٢٧٩٠]٣-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

هرکس با نیم کلمه به زیان مؤمنی کار کند در روز قیامت خداوند را در حالی دیدار می کند که میان پیشانی اش نوشته است:او ناامید از رحمت من.

باب سخن چینی

[٢٧٩١]١-حضرت صادق علیه السّلام فرماید که رسول خدا-درود بر خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:آیا شما را به بدترینتان آگاه نکنم؟گفتند:چرا؛ای رسول خدا!

ص :٩٣

المشّاءون بالنّمیمه،المفرّقون بین الأحبّه،الباغون للبرآء المعایب.

[٢٧٩٢]٢-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن أحمد،عن محمّد بن عیسی،عن یوسف بن عقیل،عن محمّد بن قیس،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

محرّمه الجنّه علی القتّاتین المشّاءین بالنّمیمه.

[٢٧٩٣]٣-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن أبی الحسن الأصبهانیّ،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:شرارکم المشّاءون بالنّمیمه،المفرّقون بین الأحبّه، المبتغون للبرآء المعایب.

باب الإذاعه

[٢٧٩4]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن محمّد بن عجلان قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ اللّه عزّ و جلّ عیّر أقواما بالإذاعه فی قوله عزّ و جلّ: وَ إِذٰا جٰاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذٰاعُوا بِهِ فإیّاکم و الإذاعه.

[٢٧٩5]٢-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن محمّد الخزّاز،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من أذاع علینا حدیثنا فهو بمنزله من جحدنا حقّنا.قال:و قال لمعلّی بن خنیس:المذیع حدیثنا کالجاحد له.

[٢٧٩6]٣-یونس،عن ابن مسکان،عن ابن أبی یعفور قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من أذاع علینا حدیثنا سلبه اللّه الإیمان.

[٢٧٩٧]4-یونس بن یعقوب،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :٩4

فرمود:آنان که به سخن چینی روند و میان دوستان جدایی افکنند و برای پاکان عیب جویند.

[٢٧٩٢]٢-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:بهشت بر دروغ پردازانی که به سخن چینی روند،حرام است.

[٢٧٩٣]٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:بدترین شما آنانند که به سخن چینی روند؛میان دوستان جدایی افکنند و برای پاک دامنان عیب جویند.

باب فاش کردن

[٢٧٩4]١-محمد عجلان گوید:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:

همانا خدای عزّتمند مردمانی را به سبب فاش کردن اسرار در گفتارش نکوهش کرده است:«و چون خبری از ایمنی یا وحشت به آنان برسد،انتشارش دهند»[نساء(4):

٨٣].پس،از انتشاردادن دوری کنید.

[٢٧٩5]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکس حدیث ما را به زیان ما فاش سازد،مانند کسی است که حق ما را آگاهانه انکار کند.

حضرت به معلاّی خنیس فرمود:انتشاردهنده حدیث ما،بسان انکارکننده آن است.

[٢٧٩6]٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکه حدیث ما را به زیان ما فاش سازد، خداوند ایمانش را از بین ببرد.

[٢٧٩٧]4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه حدیث ما را فاش کند،ما را به

ص :٩5

ما قتلنا من أذاع حدیثنا قتل خطإ و لکن قتلنا قتل عمد.

[٢٧٩٨]5-یونس،عن العلاء،عن محمّد بن مسلم قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:یحشر العبد یوم القیامه و ما ندی دما فیدفع إلیه شبه المحجمه أو فوق ذلک فیقال له:هذا سهمک من دم فلان،فیقول:یا ربّ، إنّک لتعلم أنّک قبضتنی و ما سفکت دما،فیقول:بلی سمعت من فلان روایه کذا و کذا،فرویتها علیه فنقلت حتّی صارت إلی فلان الجبّار فقتله علیها و هذا سهمک من دمه.

[٢٧٩٩]6-یونس،عن ابن سنان،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام و تلا هذه الآیه: ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کٰانُوا یَکْفُرُونَ بِآیٰاتِ اللّٰهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذٰلِکَ بِمٰا عَصَوْا وَ کٰانُوا یَعْتَدُونَ قال:

و اللّه ما قتلوهم بأیدیهم و لا ضربوهم بأسیافهم و لکنّهم سمعوا أحادیثهم فأذاعوها فأخذوا علیها فقتلوا فصار قتلا و اعتداء و معصیه.

[٢٨٠٠]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ:

وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیٰاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ فقال:

أما و اللّه ما قتلوهم بأسیافهم و لکن أذاعوا سرّهم و أفشوا علیهم فقتلوا.

[٢٨٠١]٨-عنه،عن عثمان بن عیسی،عن محمّد بن عجلان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال:إنّ اللّه عزّ و جلّ عیّر قوما بالإذاعه فقال: وَ إِذٰا جٰاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذٰاعُوا بِهِ فإیّاکم و الإذاعه.

[٢٨٠٢]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه عن ابن أبی عمیر،عن حسین بن عثمان،

ص :٩6

خطا نکشته،بلکه به عمد کشته است.

[٢٧٩٨]5-محمد مسلم گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:بندۀ خداوند روز واپسین برانگیخته شود و در حالی که خونی نریخته است به اندازه یک خون حجامت یا بیشتر به او داده شود و بگویند:این بهرۀ تو از خون فلان کس است.پس می گوید:پروردگارا،تو خود البته می دانی که جان مرا ستاندی و در آن حال،من خون کسی را نریخته بودم.خداوند فرماید:آری؛تو روایتی را چنین و چنان از فلانی شنیدی و به زیان او بازگفتی و نقل کردی تا به فلان ستمکار رسید و با آن روایت او را کشت و این سهم تو از خون اوست.

[٢٧٩٩]6-اسحاق بن عمّار گوید:حضرت صادق علیه السّلام این آیه را خواند:«چرا که آنان به نشانه های خدا کفر ورزیده بودند و پیامبران را به ناحق می کشتند؛این از آن روی بود که سرکشی نموده و از حدّ درگذرانیده بودند»[بقره(٢):6١].فرمود:به خدا سوگند،آنان را با دستانشان نکشتند و با شمشیرهایشان نزدند،بلکه احادیث آنها را شنیدند و فاش کردند و آنها به وسیله آن احادیث گرفتار و کشته شدند؛پس کشتن و تجاوز و نافرمانی انجام شد.

[٢٨٠٠]٧-ابو بصیر گوید:امام صادق علیه السّلام دربارۀ فرمایش خداوند بزرگ و گرامی که«و پیامبران را به ناحق می کشتند»[آل عمران(٣):١١٢]فرمود:به خدا سوگند،همانا آنها را با شمشیرهایشان نکشتند،بلکه رازشان را اشکار ساختند و انتشار دادند؛پس آنان کشته شدند.

[٢٨٠١]٨-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند بزرگ و گرامی،مردمانی را به سبب فاش کردن نکوهش کرد و فرمود:«و چون خبری از ایمنی یا وحشت به آنان برسد،انتشارش دهند».

[٢٨٠٢]٩-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه چیزی از راز ما را به زیان ما

ص :٩٧

عمّن أخبره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من أذاع علینا شیئا من أمرنا فهو کمن قتلنا عمدا و لم یقتلنا خطأ.

[٢٨٠٣]١٠-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أحمد بن محمّد،عن نصر بن صاعد مولی أبی عبد اللّه علیه السّلام:عن أبیه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:مذیع السّرّ شاکّ و قائله عند غیر أهله کافر،و من تمسّک بالعروه الوثقی فهو ناج،قلت:ما هو؟قال:التّسلیم.

[٢٨٠4]١١-علیّ بن محمّد،عن صالح بن أبی حمّاد،عن رجل من الکوفیّین، عن أبی خالد الکابلیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ جعل الدّین دولتین:دوله آدم-و هی دوله اللّه-و دوله إبلیس؛فإذا أراد اللّه أن یعبد علانیه کانت دوله آدم،و إذا أراد اللّه أن یعبد فی السّرّ کانت دوله إبلیس،و المذیع لما أراد اللّه ستره مارق من الدّین.

[٢٨٠5]١٢-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من استفتح نهاره بإذاعه سرّنا سلّط اللّه علیه حرّ الحدید و ضیق المحابس.

باب من أطاع المخلوق فی معصیه الخالق

[٢٨٠6]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من طلب رضا النّاس بسخط اللّه جعل اللّه حامده من النّاس ذامّا

[٢٨٠٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن

ص :٩٨

فاش سازد،بسان کسی است که به عمد ما را کشته است نه به خطا.

[٢٨٠٣]١٠-نصر بن صاعد از پدرش روایت کند که گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:افشاگر راز،تردیدگر است و گوینده اش نزد نااهل،کافر و آنکه به ریسمان محکم چنگ زند،نجات یافته است.گفتم:آن چیست؟فرمود:سرسپردگی.

[٢٨٠4]١١-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند بزرگ و گرامی،برای دین دو دولت قرار داد:دولت آدم-و آن دولت خدا باشد-و دولت شیطان.هرگاه خدا خواهد آشکارا پرستش شود،دولت آدم بر سرکار آید و آن گاه که خدا خواهد در نهان پرستش شود،دولت شیطان بر سرکار باشد و هرکس فاش سازد آنچه را خداوند پوشیدنش را خواسته است،از دین بیرون رفته است.

[٢٨٠5]١٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس روز خود را با منتشر کردن راز ما آغاز کند،خداوند گرمای آهن و تنگنای زندان ها را بر او چیره گرداند.

باب آن کس که آفریده را فرمان برد به نافرمانی آفریدگار

[٢٨٠6]١-از امام صادق علیه السّلام روایت شده که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:هرکس خشنودی مردم را با خشم خدا بخواهد،خداوند ستاینده اش را نکوهیده اش سازد.

[٢٨٠٧]٢-از امام باقر علیه السّلام روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس

ص :٩٩

مهران،عن سیف بن عمیره،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من طلب مرضاه النّاس بما یسخط اللّه کان حامده من النّاس ذامّا و من آثر طاعه اللّه بغضب النّاس کفاه اللّه عداوه کلّ عدوّ و حسد کلّ حاسد و بغی کلّ باغ و کان اللّه عزّ و جلّ له ناصرا و ظهیرا.

[٢٨٠٨]٣-عنه،عن شریف بن سابق،عن الفضل بن أبی قرّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کتب رجل إلی الحسین صلوات اللّه علیه:عظنی بحرفین،فکتب إلیه:من حاول أمرا بمعصیه اللّه کان أفوت لما یرجو و أسرع لمجیء ما یحذر.

[٢٨٠٩]4-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن العلاء،عن محمّد بن مسلم قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:لا دین لمن دان بطاعه من عصی اللّه،و لا دین لمن دان بفریه باطل علی اللّه،و لا دین لمن دان بجحود شیء من آیات اللّه.

[٢٨١٠]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام،عن أبیه علیه السّلام:

عن جابر بن عبد اللّه[الأنصاریّ]قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أرضی سلطانا بسخط اللّه خرج من دین اللّه.

باب فی عقوبات المعاصی العاجله

[٢٨١١]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،جمیعا عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن أبان،عن رجل،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ص :١٠٠

خشنودی مردم را در چیزی جوید که خدا را به خشم آورد،ستاینده اش از مردم، نکوهنده اش باشد و هرکه فرمان بری خدا را به خشم مردم پیشی دارد،خداوند او را از دشمنی کردن هر دشمنی و رشک بردن هر حسودی و ستم هر ستمکاری نگه دارد و خداوند بزرگ و گرامی یار و پشتیبان او باشد.

[٢٨٠٨]٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:مردی به امام حسین علیه السّلام نوشت:مرا با دو حرف پند ده.حضرت به او نوشت:هرکس چیزی را با نافرمانی خداوند خواهد، به آنچه امیدوار است زودتر از بین رود و از آنچه می گریزد،زودتر بر سرش آید.

[٢٨٠٩]4-امام باقر علیه السّلام فرمود:دین ندارد آن کس که فرمان بری کسی را دین خود سازد که خداوند را نافرمانی می کند و بی دین است هرکس که افتراء ناحق بر خدا را دین خدا گیرد و بی دین است آنکه انکار یکی از آیه های خدا را دین خود کند.

[٢٨١٠]5-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:هرکس پادشاهی را با به خشم آوردن خدا خشنود کند،از دین خدا بیرون رود.

باب کیفرهای شتابناک گناهان

[٢٨١١]١-امام باقر علیه السّلام فرمود که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-

ص :١٠١

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:خمس إن أدرکتموهنّ فتعوّذوا باللّه منهنّ:لم تظهر الفاحشه فی قوم قطّ حتّی یعلنوها إلاّ ظهر فیهم الطّاعون و الأوجاع الّتی لم تکن فی أسلافهم الّذین مضوا؛و لم ینقصوا المکیال و المیزان إلاّ أخذوا بالسّنین و شدّه المئونه و جور السّلطان؛و لم یمنعوا الزّکاه إلاّ منعوا القطر من السّماء،و لو لا البهائم لم یمطروا؛و لم ینقضوا عهد اللّه و عهد رسوله إلاّ سلّط اللّه علیهم عدوّهم و أخذوا بعض ما فی أیدیهم؛و لم یحکموا بغیر ما أنزل اللّه [عزّ و جلّ]إلاّ جعل اللّه عزّ و جلّ بأسهم بینهم

[٢٨١٢]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،جمیعا عن ابن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

وجدنا فی کتاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا ظهر الزّنا من بعدی کثر موت الفجأه، و إذا طفّف المکیال و المیزان أخذهم اللّه بالسّنین و النّقص،و إذا منعوا الزّکاه منعت الأرض برکتها من الزّرع و الثّمار و المعادن کلّها،و إذا جاروا فی الأحکام تعاونوا علی الظّلم و العدوان،و إذا نقضوا العهد سلّط اللّه علیهم عدوّهم،و إذا قطّعوا الأرحام جعلت الأموال فی أیدی الأشرار،و إذا لم یأمروا بالمعروف و لم ینهوا عن المنکر و لم یتّبعوا الأخیار من أهل بیتی سلّط اللّه علیهم شرارهم فیدعوا خیارهم فلا یستجاب لهم.

باب مجالسه أهل المعاصی

[٢٨١٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی زیاد النّهدیّ،عن عبد اللّه بن صالح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :١٠٢

فرمود:پنچ چیز است که اگر به آنها برخورد کردید،از آنها به خدا پناه برید:هرگز هرزگی در میان مردمی هویدا نشود تا آن را آشکارا به جا آرند جز اینکه میان آنان طاعون و دردهایی که در گذشتگانشان نبوده است،پدیدار گردد.و از پیمانه و ترازو نکاهند جز اینکه به نایابی[نعمت ها]و سختی مخارج زندگی و ستم پادشاه گرفتار آیند و از دادن زکات دریغ ندارند جز اینکه از باران آسمان دریغ شوند و اگر چهارپایان نباشد،بر آن مردم باران نبارد و خدا و فرستاده اش را پیمان شکنی نکنند جز اینکه خداوند دشمنانشان را بر آنان چیره سازد و برخی از دارایی هایی که در دست دارند،بگیرند.و به جز به آنچه خدای بزرگ و گرامی فروفرستاده،حکم نکنند مگر آنکه خداوند فرازمند،ستیزه و کشمکش را میانشان قراردهد.

[٢٨١٢]٢-امام باقر علیه السّلام فرمود:در کتاب رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-یافتیم که:هرگاه پس از من،زنا شیوع یابد،مرگ ناگهانی بسیار شود و هرگاه از پیمانه و ترازو کاسته شود(کم فروشی شود)،خداوند آنان را به نایابی[در نعمت ها]و کمبودی گرفتار کند و آن گاه که از دادن زکات دریغ ورزند، زمین برکتش را از تمام کشاورزی و میوه ها و گنجینه ها دریغ نماید و وقتی در احکام به ناحق حکم رانند،در ستم و دشمنی همکاری کنند و هرگاه پیمان شکنند،خداوند دشمنانشان را بر آنان چیره سازد و آن گاه که پیوند خویشاوندی گسلند،دارایی ها در دست تبه کاران افتد و هرگاه به نیکی،امر نکنند و از زشتی بازندارند و از نیکان خاندان من پیروی ننمایند،خداوند بدکارانشان را بر آنان چیره سازد؛پس نیکانشان دعا کنند و اجابت نشود.

باب همنشینی با گنه کاران

[٢٨١٣]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:مؤمن را شایسته نیست که در مجلسی

ص :١٠٣

لا ینبغی للمؤمن أن یجلس مجلسا یعصی اللّه فیه و لا یقدر علی تغییره.

[٢٨١4]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن بکر بن محمّد عن الجعفریّ قال:

سمعت أبا الحسن علیه السّلام یقول:ما لی رأیتک عند عبد الرّحمن بن یعقوب؟ فقال:إنّه خالی،فقال:إنّه یقول فی اللّه قولا عظیما،یصف اللّه و لا یوصف،فإمّا جلست معه و ترکتنا و إمّا جلست معنا و ترکته،فقلت:هو یقول ما شاء،أیّ شیء علیّ منه إذا لم أقل ما یقول:فقال أبو الحسن علیه السّلام:أما تخاف أن تنزل به نقمه فتصیبکم جمیعا،أما علمت بالّذی کان من أصحاب موسی علیه السّلام و کان أبوه من أصحاب فرعون فلمّا لحقت خیل فرعون موسی تخلّف عنه لیعظ أباه فیلحقه بموسی،فمضی أبوه و هو یراغمه حتّی بلغا طرفا من البحر فغرقا جمیعا،فأتی موسی علیه السّلام الخبر فقال:هو فی رحمه اللّه و لکنّ النّقمه إذا نزلت لم یکن لها عمّن قارب المذنب دفاع

[٢٨١5]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن عبد الرّحمن بن أبی نجران،عن عمر بن یزید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:

لا تصحبوا أهل البدع و لا تجالسوهم فتصیروا عند النّاس کواحد منهم؛قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:المرء علی دین خلیله و قرینه.

[٢٨١6]4-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن الحسین،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن داود بن سرحان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا رأیتم أهل الرّیب و البدع من بعدی فأظهروا البراءه منهم و أکثروا من سبّهم و القول فیهم و الوقیعه و باهتوهم کیلا یطمعوا فی الفساد فی الإسلام و یحذرهم النّاس و لا یتعلّموا من بدعهم یکتب اللّه لکم

ص :١٠4

نشنید که در آن،خداوند نافرمانی می شود در حالی که او بر دگرگونی آن نافرمانی ناتوان است.

[٢٨١4]٢-جعفری گوید:شنیدم امام کاظم علیه السّلام می فرمود:چرا باید ببینم که نزد عبد الرحمن بن یعقوب هستی؟عرض کرد:او دایی من است.فرمود:او درباره خدا،درشت گویی می کند.خدا را(به صورت اجسام و صفات آن) توصیف می نماید در حالی که به وصف درنیاید.پس یا با او بنشین و ما را رها کن یا با ما بنشین و او را واگذار.عرض کردم:او هرچه می خواهد بگوید.برای من چه زیانی دارد وقتی آنچه را او می گوید،من نگویم؟حضرت فرمود:آیا نمی ترسی بر او عذابی فرود آید و هر دوی شما را فراگیرد؟آیا از آن کس آگاهی نداری که خود از یاران حضرت موسی و پدرش از یاران فرعون بود و زمانی که لشکر فرعون به موسی رسید،او از حضرت موسی جدا شد تا پدرش را پند دهد و او را به موسی برساند.پدرش به راه خود می رفت در حالی که او با پدرش (درباره مذهبش)ستیزه می کرد تا اینکه هر دو به کنار دریا رسیدند و باهم غرق شدند.خبر به حضرت موسی رسید،فرمود:او در رحمت خدا است؛ولی آن گاه که عذاب فرود آید،برای کسی که نزدیک گنه کار است،دفاعی نباشد.

[٢٨١5]٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:با بدعت گذاران همراهی نکنید و همنشین نشوید که نزد مردم،از آنان به حساب آیید.رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:انسان بر کیش دوست و یار خود است.

[٢٨١6]4-از امام صادق علیه السّلام حدیث شده که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:هرگاه پس از من تردیدگران و بدعت گزاران را دیدید، بیزاری از آنان را آشکار کنید و بسیار دشنامشان دهید و درباره آنها بیشتر سخن رانید و بد گویید و(با برهان و منطق)محکوم کرده و متحیّر سازید تا به تباهی در اسلام آزمند نشوند و مردم از آنان دوری کنند و از بدعت هایشان نیاموزند که خداوند به سبب این کار،برای شما پاداش ها بنویسد و رتبه هایشان را در آخرت بالا برد.

ص :١٠5

بذلک الحسنات و یرفع لکم به الدّرجات فی الآخره.

[٢٨١٧]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن محمّد بن یوسف،عن میسّر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا ینبغی للمسلم أن یواخی الفاجر و لا الأحمق و لا الکذّاب

[٢٨١٨]6-عنه،عن عمرو بن عثمان،عن محمّد بن سالم الکندیّ،عمّن حدّثه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه إذا صعد المنبر قال:ینبغی للمسلم أن یجتنب مواخاه ثلاثه:الماجن و الأحمق و الکذّاب.فأمّا الماجن فیزیّن لک فعله و یحبّ أن تکون مثله و لا یعینک علی أمر دینک و معادک،و مقارنته جفاء و قسوه،و مدخله و مخرجه علیک عار.و أمّا الأحمق فإنّه لا یشیر علیک بخیر و لا یرجی لصرف السّوء عنک و لو أجهد نفسه،و ربّما أراد منفعتک فضرّک، فموته خیر من حیاته و سکوته خیر من نطقه و بعده خیر من قربه:و أمّا الکذّاب فإنّه لا یهنئک معه عیش،ینقل حدیثک و ینقل إلیک الحدیث،کلّما أفنی أحدوثه مطّها بأخری حتّی إنّه یحدّث بالصّدق فما یصدّق،و یغری بین النّاس بالعداوه فینبت السّخائم فی الصّدور.فاتّقوا اللّه و انظروا لأنفسکم.

[٢٨١٩]٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن عمرو بن عثمان،عن محمّد بن عذافر،عن بعض أصحابه،عن محمّد بن مسلم،أو أبی حمزه،عن أبی عبد اللّه،عن أبیه علیهما السّلام قال:

قال لی علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیهما:یا بنیّ انظر خمسه فلا تصاحبهم و لا تحادثهم و لا ترافقهم فی طریق،فقلت:یا أبه من هم؟قال:إیّاک و مصاحبه الکذّاب فإنّه بمنزله السّراب یقرّب لک البعید و یباعد لک القریب،و إیّاک

ص :١٠6

[٢٨١٧]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:برای مسلمان شایسته نیست که با تبه کار، نابخرد و دروغ گو دوستی کند.

[٢٨١٨]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه امیر مؤمنان-درود خدا بر او باد- بالای منبر می رفت،می فرمود:برای مسلمان شایسته است که از دوستی و برادری با سه کس کناره گیرد:بی پروا(در گفتار و کردار)،نابخرد و دروغ گو.امّا شخص بی پروا؛کار خود را برای تو بیاراید و دوست دارد بسان او باشی و در کار دین و آخرت،تو را یاری نکند و نزدیکی با او،بی مهری و سنگ دلی آرد و رفت و آمدش برای تو ننگ باشد.اما نابخرد به خیر و خوبی تو پند ندهد و برای بازگرداندن بدی از تو به او امید نباشد گرچه خود را به رنج و تلاش اندازد.چه بسا بخواهد به تو سودی رساند،ولی(به جهت نابخردی اش)زیانت دهد؛پس مرگش،بهتر از زنده بودنش و خاموشی اش،بهتر از سخن گفتنش و دوری اش، بهتر از نزدیکی اش باشد.اما دروغ گو؛هیچ گاه زندگی با او بر تو گوارا نباشد.گفتۀ تو را نزد دیگران برد و سخن آنان را نزد تو آرد.هرگاه داستانی را به پایان برد، داستان دیگری در پی آن افزاید تا آنجا که بسا راست گوید،ولی باور نکنند و میان مردم دشمنی افکند و کینه ها را در سینه ها برویاند؛پس از خداوند پروا کنید و خود را بپایید.

[٢٨١٩]٧-امام صادق علیه السّلام از پدرش حدیث کرده که فرمود:پدرم علی بن حسین-درود خدا بر آن دو باد-به من فرمود:پسرم!به پنج کس توجّه کن و با آنان همراه،هم سخن و رفیق راه نشو.عرض کردم:پدر جان،آنها کیستند؟ فرمود:از همراهی با دروغگو دوری کن؛زیرا او به مانند سرابی باشد که دور را به تو نزدیک و نزدیک را از تو دور سازد.از همراهی بدکار(فاسق)برکنار باش؛

ص :١٠٧

و مصاحبه الفاسق فإنّه بائعک بأکله أو أقلّ من ذلک،و إیّاک و مصاحبه البخیل فإنّه یخذلک فی ماله أحوج ما تکون إلیه،و إیّاک و مصاحبه الأحمق فإنّه یرید أن ینفعک فیضرّک،و إیّاک و مصاحبه القاطع لرحمه فإنّی وجدته ملعونا فی کتاب اللّه عزّ و جلّ فی ثلاثه مواضع:قال اللّه عزّ و جلّ: فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحٰامَکُمْ أُولٰئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمیٰ أَبْصٰارَهُمْ، و قال: اَلَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیثٰاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولٰئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّٰارِ، و قال فی البقره: اَلَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیثٰاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولٰئِکَ هُمُ الْخٰاسِرُونَ.

[٢٨٢٠]٨-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن شعیب العقرقوفیّ قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتٰابِ أَنْ إِذٰا سَمِعْتُمْ آیٰاتِ اللّٰهِ یُکْفَرُ بِهٰا وَ یُسْتَهْزَأُ بِهٰا إلی آخر الآیه،فقال:إنّما عنی بهذا:[إذا سمعتم]الرّجل[الّذی]یجحد الحقّ و یکذّب به و یقع فی الأئمّه،فقم من عنده و لا تقاعده،کائنا من کان.

[٢٨٢١]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن أسباط،عن سیف بن عمیره،عن عبد الأعلی بن أعین،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یجلس مجلسا ینتقص فیه إمام أو یعاب فیه مؤمن.

[٢٨٢٢]١٠-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :١٠٨

چون تو را به لقمه ای خوراکی یا کمتر از آن بفروشد.از همراهی با خسیس هم برحذر باش؛چراکه تو را از یاری با دارایی اش فروگذارد آن گاه که بدان سخت نیازمندی.از دوستی با نابخرد دوری کن؛زیرا می خواهد به تو سود برساند، زیانت می دهد.مبادا با کسی که قطع رحم می کند،دوستی نمایی که او را در کتاب خداوند بزرگ و گرامی،در سه جا یافتم که لعن شده است:خداوند عزّتمند فرمود:«پس[ای منافقان]آیا امید بستید که چون[از خدا]برگشتید[یا سرپرست مردم شدید]در[روی]زمین فساد کنید و خویشاوندی های خود را از هم بگسلید؟اینان همان کسانند که خدا آنان را لعنت نموده و[گوش دل]ایشان را ناشنوا و چشم هایشان را نابینان کرده است»[محمد(4٧):٢٢-٢٣].

و فرمود:«و کسانی که پیمان خدا را پس از بستن آن می شکنند و آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده می گسلند و در زمین فساد می کنند،برایشان لعنت است و بدفرجامی آن سرای ایشان راست»[رعد(١٣):٢5]و در سوره بقره فرمود:«همانانی که پیمان خدا را پس از بستن آن می شکنند و آنچه را خداوند به پیوستنش امر فرموده می گسلند و در زمین به فساد می پردازند،آنانند که زیانکارانند.»[بقره(٢):٢٧]

[٢٨٢٠]٨-شعیب عقرقوفی گوید:از حضرت صادق علیه السّلام درباره فرمایش خدای فرازمند که:«و البته[خدا]در کتاب[قرآن]بر شما نازل کرده که:هرگاه شنیدند آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار می گیرد،با آنان منشیند...»[نساء(4):١4٠] پرسیدم.فرمود:مقصود از آیه این است که وقتی شنیدید مردی حق را انکار می کند و آن را دروغ می شمارد و درباره پیشوایان(معصوم)بد می گوید،از نزدش برخیز و با او ننشین که هرکه خواهد باشد.

[٢٨٢١]٩-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس به خداوند و روز رستاخیز ایمان دارد در انجمنی ننشیند که امام را کم ارزش دانند یا مؤمنی را عیب کنند.

[٢٨٢٢]١٠-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:هرکس به خدا و روز رستاخیز ایمان دارد،

ص :١٠٩

قال أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یقوم مکان ریبه.

[٢٨٢٣]١١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن سیف بن عمیره،عن عبد الأعلی قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یقعدنّ فی مجلس یعاب فیه إمام أو ینتقص فیه مؤمن.

[٢٨٢4]١٢-الحسین بن محمّد،عن علیّ بن محمّد بن سعد،عن محمّد بن مسلم،عن إسحاق بن موسی قال:حدّثنی أخی و عمّی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ثلاثه مجالس یمقتها اللّه و یرسل نقمته علی أهلها فلا تقاعدوهم و لا تجالسوهم:مجلسا فیه من یصف لسانه کذبا فی فتیاه،و مجلسا ذکر أعدائنا فیه جدید و ذکرنا فیه رثّ،و مجلسا فیه من یصدّ عنّا و أنت تعلم.قال:ثمّ تلا أبو عبد اللّه علیه السّلام ثلاث آیات من کتاب اللّه کأنّما کنّ فی فیه-أو قال[فی]کفّه- وَ لاٰ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَیَسُبُّوا اللّٰهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ إِذٰا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیٰاتِنٰا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّٰی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ، وَ لاٰ تَقُولُوا لِمٰا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هٰذٰا حَلاٰلٌ وَ هٰذٰا حَرٰامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللّٰهِ الْکَذِبَ.

[٢٨٢5]١٣-و بهذا الإسناد،عن محمّد بن مسلم،عن داود بن فرقد قال:حدّثنی محمّد بن سعید الجمحیّ قال:حدّثنی هشام،بن سالم عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا ابتلیت بأهل النّصب و مجالستهم،فکن کأنّک علی الرّضف حتّی تقوم فإنّ اللّه یمقتهم و یلعنهم،فإذا رأیتهم یخوضون فی ذکر إمام من الأئمّه فقم فإنّ سخط اللّه ینزل هناک علیهم.

[٢٨٢6]١4-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،

ص :١١٠

در جایگاه تهمت و تردید نایستد.

[٢٨٢٣]١١-عبد الاعلی گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرکس به خداوند و روز رستاخیز ایمان دارد،نباید در انجمنی نشیند که امامی را در آن عیب گویند یا در آن مؤمنی را بی ارزش شمارند.

[٢٨٢4]١٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:سه انجمن باشد که خداوند آنها را دشمن دارد و عذاب خود را بر آنها فروفرستد؛پس با آنان ننشینید و هم انجمن نشوید.

انجمنی که در آن،کسی در فتوای خود دروغ بافد و انجمنی که ذکر و یاد دشمنان ما در آن تازه و ذکر و یاد ما در آن کهنه باشد و انجمنی که در آن،کسی از پیروی ما بازمی دارد در حالی که تو می دانی.راوی گوید:سپس حضرت صادق علیه السّلام سه آیه از کتاب خدا خواند؛که گویا در دهانش بود-یا گفت:گویا در مشتش بود-:«و آنهایی که جز خدا می خوانند،دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی[و]به نادانی خدا را دشنام خواهند داد»[انعام(6):١٠٨].«و چون بینی کسانی[به قصد تخطئه] در آیات ما فرومی روند از ایشان روی برتاب تا در سخنی غیر از آن درآیند»[انعام(6):

6٨].«و برای آنچه زبان شما به دروغ می پردازد،می گویید:این حلال است و آن حرام.

تا بر خدا دروغ بندید؛زیرا کسانی که بر خدا دروغ می بندند،رستگار نمی شوند» [نحل(١6):١١6].

[٢٨٢5]١٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه به ناصبی ها و هم نشینی با آنها گرفتار شدی،پس آن گونه باش که بر روی سنگ سرخ شده نشسته ای تا به پاخیزی؛زیرا خداوند آنان را دشمن دارد و نفرین می کند.آن گاه که دیدی درباره امامی از امامان بد می گویند،برخیز؛چراکه خشم خدا همان جا بر آنان فرودآید.

[٢٨٢6]١4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکس که نزد دشنام گوی به اولیای

ص :١١١

عن عبد الرّحمن بن الحجّاج،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قعد عند سبّاب لأولیاء اللّه فقد عصی اللّه تعالی.

[٢٨٢٧]١5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن القاسم بن عروه،عن عبید بن زراره،عن أبیه عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

من قعد فی مجلس یسبّ فیه إمام من الأئمّه،یقدر علی الانتصاب فلم یفعل ألبسه اللّه الذّلّ فی الدّنیا و عذّبه فی الآخره و سلبه صالح ما منّ به علیه من معرفتنا.

[٢٨٢٨]١6-الحسین بن محمّد،و محمّد بن یحیی،عن علیّ بن محمّد بن سعد،عن محمّد بن مسلم،عن الحسن بن علیّ بن النّعمان قال:حدّثنی أبی علیّ بن النّعمان،عن ابن مسکان،عن الیمان بن عبید اللّه قال:

رأیت یحیی ابن أمّ الطّویل وقف بالکناسه ثمّ نادی بأعلی صوته فیقول:

معشر أولیاء اللّه إنّا برآء ممّا تسمعون من سبّ علیّا علیه السّلام فعلیه لعنه اللّه،و نحن برآء من آل مروان و ما یعبدون من دون اللّه؛ثمّ یخفض صوته فیقول:من سبّ أولیاء اللّه فلا تقاعدوه،و من شکّ فیما نحن علیه فلا تفاتحوه،و من احتاج إلی مسألتکم من إخوانکم فقد خنتموه؛ثمّ یقرأ: إِنّٰا أَعْتَدْنٰا لِلظّٰالِمِینَ نٰاراً أَحٰاطَ بِهِمْ سُرٰادِقُهٰا وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغٰاثُوا بِمٰاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرٰابُ وَ سٰاءَتْ مُرْتَفَقاً.

باب أصناف النّاس

[٢٨٢٩]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن سلیم مولی طربال قال:حدّثنی هشام،عن حمزه بن الطّیّار قال:

ص :١١٢

خدا بنشیند،از خداوند فرازمند نافرمانی کرده است.

[٢٨٢٧]١5-امام باقر علیه السّلام فرمود:هرکس در انجمنی نشیند که به امامی از ائمه در آن دشنام گویند و می تواند برخیزد(و برود)و این کار را نکند،خداوند لباس زبونی در دنیا بر او بپوشاند و در آخرت،کیفرش دهد و شناخت نیکوی ما را که به وسیله آن بر او منّت نهاده بود،از او بازگیرد.

[٢٨٢٨]١6-یمان عبید اللّه گوید:یحیی پسر امّ طویل را دیدم که در کناسه (میدان بزرگ کوفه)ایستاده و با صدای بلند فریاد زد و گفت:ای اولیای خدا! همانا ما از آنچه می شنوید،بیزاریم.هرکس علی را دشنام گوید،نفرین خدا بر او باد و ما از خاندان مروان بیزاریم و از آنچه به جز خدا می پرستند؛سپس صدایش را کوتاه می کرد و می گفت:هرکس به اولیای خدا دشنام گوید با او ننشینید و هرکه در عقیدۀ ما تردید کند با او هماهنگی نکنید و هرکس از برادرانتان به خواستنی از شما نیازمند شد،به او خیانت کرده اید(و پیش از خواستن،بخشش نکردید)؛ سپس می خواند:

باب اقسام مردم

[٢٨٢٩]١-حمزۀ طیّار گوید:امام صادق علیه السّلام به من فرمود:مردم شش قسم

ص :١١٣

قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:النّاس علی ستّه أصناف،قال:قلت:أتأذن لی أن أکتبها؟قال:نعم،قلت:ما أکتب؟قال:اکتب:أهل الوعید من أهل الجنّه و أهل النّار؛و اکتب: وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صٰالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً، قال:قلت:من هؤلاء؟قال:وحشیّ منهم؛قال:و اکتب: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّٰهِ إِمّٰا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّٰا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ قال:و اکتب إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجٰالِ وَ النِّسٰاءِ وَ الْوِلْدٰانِ لاٰ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لاٰ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً لا یستطیعون حیله إلی الکفر و لا یهتدون سبیلا إلی الإیمان فَأُولٰئِکَ عَسَی اللّٰهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ؛ قال و اکتب:أصحاب الأعراف،قال:قلت:و ما أصحاب الأعراف؟قال:قوم استوت حسناتهم و سیّئاتهم،فإن أدخلهم النّار فبذنوبهم و إن أدخلهم الجنّه فبرحمته.

[٢٨٣٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی بن عبید،عن یونس،عن حمّاد،عن حمزه بن الطّیّار قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:النّاس علی ستّ فرق،یئولون کلّهم إلی ثلاث فرق، الإیمان و الکفر و الضّلال،و هم أهل الوعدین الّذین وعدهم اللّه الجنّه و النّار،المؤمنون،و الکافرون،و المستضعفون،و المرجون لأمر اللّه إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم،و المعترفون بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سیّئا،و أهل الأعراف.

[٢٨٣١]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، عن زراره قال:

دخلت أنا و حمران-أو أنا و بکیر-علی أبی جعفر علیه السّلام قال:قلت له:إنّا نمدّ المطمار،قال:و ما المطمار؟قلت:التّرّ،فمن وافقنا من علویّ أو غیره تولّیناه

ص :١١4

هستند.عرض کردم:اجازه می دهید آن را بنویسم؟فرمود:آری.گفتم:چه بنویسم؟فرمود:بنویس:مکلّفان از بهشتیان و دوزخیان و بنویس«و دیگرانی هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار شایسته را با[کاری]دیگر که بد است در آمیخته اند»[توبه(٩):١٠٩].

عرض کردم:اینها چه کسانی هستند؟فرمود:وحشی از اینها است.فرمود:و بنویس«وعده ای دیگر[کارشان]موقوف به فرمان خداست:یا آنان را عذاب می کند و یا توبۀ آنها را می پذیرد»[توبه(٩):١٠6].فرمود:و بنویس«مگر آن مردان و زنان و کودکان فرودستی که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند»[نساء(4):آیه ٩٨]به طرف کفر چاره جویی نتوانند و به سوی ایمان راهی نیابند«پس آنان[که فی الجمله عذری دارند]باشد که خدا از ایشان درگذرد»[نساء(4):٩٩].

فرمود:و بنویس:اصحاب اعراف.عرض کردم:اصحاب اعراف چه کسانی اند؟فرمود:مردمی که کارهای نیک و کارهای بد آنها برابر است.اگر آنان را به دوزخ ببرد به سبب گناهانشان باشد و اگر به بهشت ببرد به جهت رحمت و مهربانی اش باشد.

[٢٨٣٠]٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:مردم شش دسته اند و هرکدام به سه دسته برمی گردند:ایمان،کفر و گمراهی.ایشان(گمراهان)اهل دو وعده هستند که خداوند به آنان بهشت و دوزخ را وعده داده است:مؤمنان،کافران،ناتوانان و امیدواران به خدا(آنان که کارشان با خداست)که یا آنها را کیفر دهد یا توبه شان بپذیرد و آنان که به گناهان خویش اقرار کنند،کردار خوب را با کردار بد آمیخته اند و دیگر از اهل اعراف هستند.

[٢٨٣١]٣-زراره گوید:من و حمران-یا من و بکیر-خدمت امام باقر علیه السّلام- مشرّف شدیم.به وی عرض کردم:ما خود را تراز می گیریم.فرمود:تراز چیست؟ عرض کردم:ریسمان کار(بنّایان)است.هرکس چه علوی و چه غیرعلوی با ما

ص :١١5

و من خالفنا من علویّ أو غیره برئنا منه.فقال لی:یا زراره،قول اللّه أصدق من قولک،فأین الّذین قال اللّه عزّ و جلّ: إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجٰالِ وَ النِّسٰاءِ وَ الْوِلْدٰانِ لاٰ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لاٰ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً أین المرجون لأمر اللّه؟أین الّذین خلطوا عملا صالحا و آخر سیّئا؟أین أصحاب الأعراف؟ أین المؤلّفه قلوبهم.؟!

و زاد حمّاد فی الحدیث قال:فارتفع صوت أبی جعفر علیه السّلام و صوتی حتّی کان یسمعه من علی باب الدّار.

و زاد فیه جمیل،عن زراره:فلمّا کثر الکلام بینی و بینه قال لی:یا زراره، حقّا علی اللّه أن[لا]یدخل الضّلاّل الجنّه.

باب الکفر

[٢٨٣٢]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن الحسن بن محبوب، عن داود بن کثیر الرّقّیّ قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:سنن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کفرائض اللّه عزّ و جلّ؟فقال:إنّ اللّه عزّ و جلّ فرض فرائض موجبات علی العباد فمن ترک فریضه من الموجبات فلم یعمل بها و جحدها کان کافرا،و أمر[رسول اللّه]بأمور کلّها حسنه،فلیس من ترک بعض ما أمر اللّه عزّ و جلّ به عباده من الطّاعه بکافر و لکنّه تارک للفضل،منقوص من الخیر.

[٢٨٣٣]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حریز،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

و اللّه إنّ الکفر لأقدم من الشّرک و أخبث و أعظم،قال:ثمّ ذکر کفر إبلیس

ص :١١6

موافق باشد،او را دوست داریم و هرکس چه علوی و چه غیرعلوی با ما مخالف باشد،از او بیزاری می جوییم.فرمود:ای زراره!فرمایش خداوند از گفته تو درست تر است.پس کجایند آنانی که خدای عزّتمند(درباره شان)فرماید:«مگر آن مردان و زنان و کودکان فرودستی که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند»[نساء(4):

٩٨].کجایند آنان که امیدوار به کار خدایند؟کجایند آنهایی که کردار نیک را با کردار بد آمیختند؟اصحاب اعراف کجا هستند و دل به دست آوردگان کجایند؟ حمّاد در حدیث افزوده است:صدای من و امام باقر علیه السّلام بلند شد تا آنجا که هرکس بر در خانه بود،می شنید.جمیل هم از قول زراره در حدیث افزوده است:

آن گاه که سخن میان من و او بسیار شد،به من فرمود:ای زراره!بر خداوند لازم است که گمراهان را به بهشت نبرد.

باب کفر

[٢٨٣٢]١-داود کثیر رقّیّ گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا سنت های رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-همانند واجب های خدای فرازمند است؟فرمود:همانا خدای بزرگ و گرامی فرائضی را واجب کرده که بر بندگان لازم شده است؛پس هرکس واجب لازم شده ای را واگذارد و به آن عمل نکند و انکار نماید،کافر باشد و رسول خدا به کارهایی دستور داده که همۀ آنها خوب است؛پس هرکس برخی از آنچه را که خدای فرازمند به بندگانش از اطاعت خویش دستور داده است،واگذارد،کافر نیست،ولی فضیلت را وانهاده و از خیر کاسته است.

[٢٨٣٣]٢-امام باقر علیه السّلام فرمود:به خدا سوگند،همانا کفر پیش تر،پلیدتر و

ص :١١٧

حین قال اللّه له:اسجد لآدم،فأبی أن یسجد،فالکفر أعظم من الشّرک،فمن اختار علی اللّه عزّ و جلّ و أبی الطّاعه و أقام علی الکبائر فهو کافر،و من نصب دینا غیر دین المؤمنین فهو مشرک.

[٢٨٣4]٣-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن عبد اللّه بن بکیر،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ذکر عنده سالم بن أبی حفصه و أصحابه فقال:إنّهم ینکرون أن یکون من حارب علیّا علیه السّلام مشرکین؟فقال أبو جعفر علیه السّلام:فإنّهم یزعمون أنّهم کفّار،ثمّ قال لی:إنّ الکفر أقدم من الشّرک،ثمّ ذکر کفر إبلیس حین قال له:اسجد،فأبی أن یسجد.و قال:الکفر أقدم من الشّرک،فمن اجتری علی اللّه فأبی الطّاعه و أقام علی الکبائر فهو کافر یعنی مستخفّ کافر.

[٢٨٣5]4-عنه،عن عبد اللّه بن بکیر،عن زراره،عن حمران بن أعین قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قوله عزّ و جلّ: إِنّٰا هَدَیْنٰاهُ السَّبِیلَ إِمّٰا شٰاکِراً وَ إِمّٰا کَفُوراً قال:إمّا آخذ فهو شاکر و إمّا تارک فهو کافر.

[٢٨٣6]5-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ،عن حمّاد بن عثمان،عن عبید عن زراره قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ قال:ترک العمل الّذی أقرّ به،من ذلک أن یترک الصّلاه من غیر سقم و لا شغل.

[٢٨٣٧]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن موسی بن بکیر قال:

سألت أبا الحسن علیه السّلام عن الکفر و الشّرک أیّهما أقدم؟قال:فقال لی:ما

ص :١١٨

بزرگ تر از شرک است.زراره گوید:سپس حضرت کفر شیطان را یادآور شد آن گاه که خدا به او فرمود:برای آدم سجده کن و او از سجده خودداری کرد؛پس کفر از شرک بزرگ تر باشد.بنابراین هرکس دیگری را بر خدای فرازمند برگزیند و از فرمانبری او سرباز زند و بر انجام گناهان کبیره پافشاری کند،او کافر باشد و هرکه آیینی غیر از آیین مؤمنان برپا دارد،او مشرک باشد.

[٢٨٣4]٣-زراره گوید:نزد امام باقر علیه السّلام از سالم بن ابی حفصه و یارانش یاد شد،(زراره یا دیگری)گفت:آنان انکار می کنند که هرکس با علی جنگیده است، مشرک می باشد؟ابا جعفر علیه السّلام فرمود:پس معتقدند که آنها کافر هستند.سپس حضرت به من فرمود:کفر از شرک پیش تر است.آن گاه حضرت کفر شیطان را یادآور شد آنجا که خداوند به او فرمود:سجده کن و او از سجده خودداری کرد.

حضرت دوباره فرمود:کفر از شرک پیش تر است؛پس هرکس در برابر خدا بی باکی کند و از فرمانبری سرباز زند و بر انجام گناهان کبیره پافشارد،او کافر باشد؛یعنی او سبک شمرده و کافر است.

[٢٨٣5]4-حمران اعین گوید:از حضرت صادق علیه السّلام درباره فرمایش خدای فرازمند که:«ما راه را بدو نمودیم؛یا سپاس گزار خواهد بود و یا ناسپاس گزار» [دهر(٧6):٣]پرسیدم،فرمود:یا بگیرد(و عمل کند)او سپاس گذار باشد یا واگذارد،پس او ناسپاس و کافر باشد.

[٢٨٣6]5-زراره گوید:از امام صادق علیه السّلام درباره فرمایش خدای بزرگ و گرامی که:«و هرکس در ایمان خود شک کند،قطعا عملش تباه شده»[مائده(5):5].

پرسیدم،فرمود:عملی را که بدان اعتراف کرده است،واگذارد و از آن جمله اینکه نمازش را بدون بیماری و اشتغال به کاری وانهد.

[٢٨٣٧]6-موسای بکیر گوید:از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام پرسیدم:کدام یک

ص :١١٩

عهدی بک تخاصم النّاس،قلت:أمرنی هشام بن سالم أن أسألک عن ذلک، فقال لی:الکفر أقدم و هو الجحود،قال اللّه عزّ و جلّ: إِلاّٰ إِبْلِیسَ أَبیٰ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کٰانَ مِنَ الْکٰافِرِینَ.

[٢٨٣٨]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج،عن زراره قال:

قلت لأبی جعفر علیه السّلام:یدخل النّار مؤمن؟قال:لا و اللّه،قلت:فما یدخلها إلاّ کافر؟قال:لا إلاّ من شاء اللّه.فلمّا رددت علیه مرارا قال لی:أی زراره إنّی أقول:لا،و أقول:إلاّ من شاء اللّه،و أنت تقول:لا،و لا تقول:إلاّ من شاء اللّه.

قال:فحدّثنی هشام بن الحکم و حمّاد،عن زراره قال:قلت فی نفسی:شیخ لا علم له بالخصومه،قال:فقال لی:یا زراره،ما تقول فیمن أقرّ لک بالحکم أ تقتله؟ما تقول فی خدمکم و أهلیکم أتقتلهم؟قال:فقلت:أنا-و اللّه-الّذی لا علم لی بالخصومه.

[٢٨٣٩]٨-علیّ بن إبراهیم،عن هارون بن مسلم،عن مسعده بن صدقه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام-و سئل عن الکفر و الشّرک أیّهما أقدم؟-فقال:

الکفر أقدم و ذلک أنّ إبلیس أوّل من کفر و کان کفره غیر شرک لأنّه لم یدع إلی عباده غیر اللّه و إنّما دعا إلی ذلک بعد فأشرک.

[٢٨4٠]٩-هارون،عن مسعده بن صدقه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام-و سئل ما بال الزّانی لا تسمّیه کافرا و تارک الصّلاه قد سمّیته کافرا و ما الحجّه فی ذلک؟-فقال:لأنّ الزّانی و ما أشبهه إنّما یفعل ذلک لمکان الشّهوه لأنّها تغلبه،و تارک الصّلاه لا یترکها إلاّ استخفافا بها،و ذلک لأنّک لا تجد الزّانی یأتی المرأه إلاّ و هو مستلذّ لإتیانه إیّاها قاصدا إلیها،

ص :١٢٠

از کفر و شرک جلوترند؟فرمود:من از تو سابقه نداشتم که با مردم ستیزه کنی.

عرض کردم:هشام بن سالم به من دستور داده که از شما این پرسش را بپرسم.

حضرت به من فرمود:کفر پیش تر است و آن به معنای انکار می باشد.خداوند بزرگ و گرامی فرمود:«مگر ابلیس،سرپیچی و گردنکشی نکرد و از کافران گشت» [بقره(٢):٣4]

[٢٨٣٨]٧-زراره گوید:به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:آیا مؤمن به دوزخ می رود؟فرمود:به خدا سوگند،نه.گفتم:پس جز کافر،کسی به دوزخ نرود؟ فرمود:نه؛آنکه را که خدا خواهد.وقتی این حرف را چند بار تکرار کردم، حضرت به من فرمود:ای زراره!من می گویم:نه و می گویم:آن کس را که خدا خواهد و تو می گویی:نه و نمی گویی:مگر آن کس را که خدا خواهد.

ابن ابی عمیر گوید:هشام بن حکم و حمّاد برایم روایت کردند که زراره گفت:

با خود گفتم:استادی است که دانش بحث و مناظره ندارد.گوید:(همین که این مطلب به خاطرم آمد)به من فرمود:ای زراره!دربارۀ کسی که برای تو به حکم اسلام اقرار کند(و بگوید هم مذهب تو هستم)چه می گویی؟آیا او را می کشی؟ درباره خدمتکاران و خانواده تان چه می گویی؟آیا آنها را می کشی؟گوید،گفتم:

به خدا سوگند،من هستم که دانش بحث و مناظره ندارم.

[٢٨٣٩]٨-مسعده بن صدقه گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام در پاسخ پرسش «کدام یک از کفر و شرک پیش ترند؟»فرمود:کفر پیش تر است؛بدان جهت که ابلیس نخستین کسی بود که کفر ورزید و کفرش،جز شرک بود؛زیرا او به پرستش جز خدا دعوت نکرد و همانا پس از کفر به پرستش غیرخدا خواند و مشرک شد.

[٢٨4٠]٩-مسعده بن صدقه گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام در پاسخ این پرسش که«چگونه است که شما زناکار را کافر نمی نامید،ولی بی نماز را کافر نامیدید؟ دلیل آن چیست؟فرمود:زیرا زناکار و آنکه مانند اوست،همانا این کار را به سبب چیرگی شهوت انجام دهد؛ولی بی نماز،تنها برای سبک شمردن نماز آن را واگذارد؛ چراکه هیچ زناکاری را نمی بینی که نزد زنی رود جز اینکه می خواهد با انجام آن

ص :١٢١

و کلّ من ترک الصّلاه قاصدا إلیها فلیس یکون قصده لترکها اللّذّه،فإذا نفیت اللّذّه وقع الاستخفاف و إذا وقع الاستخفاف وقع الکفر.قال:و سئل أبو عبد اللّه علیه السّلام و قیل له:ما الفرق بین من نظر إلی امرأه فزنی بها أو خمر فشربها و بین من ترک الصّلاه حتّی لا یکون الزّانی و شارب الخمر مستخفّا کما یستخفّ تارک الصّلاه؟و ما الحجّه فی ذلک و ما العلّه الّتی تفرق بینهم؟!قال:الحجّه أنّ کلّما أدخلت أنت نفسک فیه لم یدعک إلیه داع و لم یغلبک غالب شهوه مثل الزّنی و شرب الخمر و أنت دعوت نفسک إلی ترک الصّلاه و لیس ثمّ شهوه فهو الاستخفاف بعینه،و هذا فرق ما بینهما.

[٢٨4١]١٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:

قال من شکّ فی اللّه و فی رسوله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فهو کافر.

[٢٨4٢]١١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن صفوان،عن منصور بن حازم قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:من شکّ فی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم؟قال:کافر،قلت:فمن شکّ فی کفر الشّاکّ فهو کافر؟فأمسک عنّی فرددت علیه ثلاث مرّات فاستبنت فی وجهه الغضب.

[٢٨4٣]١٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن ابن بکیر،عن عبید بن زراره قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ فقال:من ترک العمل الّذی أقرّ به،قلت:فما موضع ترک العمل؟حتّی یدعه أجمع؟قال:منه الّذی یدع الصّلاه متعمّدا لا من سکر و لا من علّه.

[٢٨44]١٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن

ص :١٢٢

لذّت ببرد و هدفش کامیابی است،در حالی که هرکس نماز را واگذارد و هدفش آن باشد،قصدش از ترک نماز،لذّت نیست و چون لذتی نیست،پس سبک شمردن است و هرگاه سبک شمردن به میان آید،کفر واقع شود.

گوید:و نیز از آن حضرت پرسش شد و به وی عرض شد:چه فرق است میان کسی که به زنی بنگرد و با او زنا کند یا شرابی بنوشد و میان آنکه نماز را واگذارد که زناکار و شراب خوار سبک شمارنده نباشند آن گونه که بی نماز سبک می شمارد؟دلیل آن چیست و علتی که میان آن دو را جدا سازد،چیست؟فرمود:

دلیل این است که هر چیزی که تو خود را در آن وارد کنی،دعوت کننده ای تو را به آن نخوانده و چیرگی شهوت وادار نکرده است؛چنان که در زنا و شراب خواری (چیرگی شهوت سبب ارتکاب است)و تو خودت را به بی نمازی خواندی و در اینجا شهوتی نیست،بلکه عین سبک شماری و بی اعتنایی باشد و این است فرق میان آن دو.

[٢٨4١]١٠-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس در خدا و رسولش تردید کند، کافر است.

[٢٨4٢]١١-منصور حازم گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:کسی که در مورد رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-تردید کند(حکمش چیست؟)فرمود:کافر است.گفتم:پس آنکه در کفر تردیدگر شک دارد،او هم کافر است؟حضرت از پاسخ خودداری کرد و من سه بار تکرار کردم که اینکه آثار خشم را در چهره اش دریافتم.

[٢٨4٣]١٢-عبید زراره گوید:از حضرت صادق علیه السّلام از گفتار خدای فرازمند که:«و هرکس در ایمان خود شک کند،قطعا عملش تباه شده»[مائده(5):5]پرسیدم، فرمود:مقصود کسی است که عملی که به آن اعتراف کرده،واگذارد.عرض کردم:

جایگاه ترک عمل چیست؟آیا همۀ آن را وانهد؟فرمود:از آن جمله است آنکه نماز را از روی عمد واگذارد بدون اینکه مست باشد یا علّتی داشته باشد.

[٢٨44]١٣-ابو مسروق گوید:امام صادق علیه السّلام از من درباره اهل بصره پرسید:

ص :١٢٣

حکیم و حمّاد،عن أبی مسروق قال:

سألنی أبو عبد اللّه علیه السّلام عن أهل البصره فقال لی:ما هم؟قلت:مرجئه و قدریّه و حروریّه،فقال:لعن اللّه تلک الملل الکافره المشرکه الّتی لا تعبد اللّه علی شیء.

[٢٨45]١4-عنه،عن الخطّاب بن مسلمه و أبان،عن الفضیل قال:

دخلت علی أبی جعفر علیه السّلام و عنده رجل،فلمّا قعدت قام الرّجل فخرج،فقال لی:یا فضیل،ما هذا عندک؟قلت:و ما هو؟قال:حروریّ،قلت:کافر؟قال:إی و اللّه مشرک.

[٢٨46]١5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:کلّ شیء یجرّه الإقرار و التّسلیم فهو الإیمان،و کلّ شیء یجرّه الإنکار و الجحود فهو الکفر.

[٢٨4٧]١6-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی حمزه قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:إنّ علیّا صلوات اللّه علیه باب فتحه اللّه،من دخله کان مؤمنا و من خرج منه کان کافرا.

[٢٨4٨]١٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن یحیی بن المبارک، عن عبد اللّه بن جبله،عن إسحاق بن عمّار و ابن سنان و سماعه،عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:طاعه علیّ علیه السّلام ذلّ و معصیته کفر باللّه،قیل:یا رسول اللّه، و کیف یکون طاعه علیّ علیه السّلام ذلاّ و معصیته کفرا باللّه؟قال:إنّ علیّا علیه السّلام یحملکم

ص :١٢4

آنها بر چه مذهبی هستند؟عرض کردم:مرجئه،قدریه و حروریّه هستند.فرمود:

خداوند این ملّت های کافر مشرک را نفرین کند که به هیچ وجه خدا را نمی پرستند.

[٢٨45]١4-فضیل گوید:نزد امام باقر علیه السّلام رفتم و مردی خدمت ایشان بود.پس وقتی من نشستم او برخاست و بیرون رفت.حضرت به من فرمود:ای فضیل! این چه کسی بود نزد تو؟عرض کردم:چه مذهبی داشت؟فرمود:حروری بود.

گفتم:او کافر است.فرمود:آری؛به خدا سوگند،شرک ورز است.

[٢٨46]١5-محمد مسلم گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:هرچه را که اعتراف و سرسپردگی به بار آورد،ایمان است و هرچه را که انکار و دروغ دانستن به بار آورد،کفر است.

[٢٨4٧]١6-ابو حمزه گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:همانا علی-درود خدا بر او باد-دری است که خداوند آن را گشوده است.هرکه از آن وارد شود، مؤمن و هرکه از آن بیرون رود،کافر باشد.

[٢٨4٨]١٧-رسول خدا-درود خداوند بر او و خاندانش باد-فرمود:فرمانبری از علی،خواری(در نظر مردم)و نافرمانی اش،کفر به خدا است.عرض شد:ای رسول خدا،چگونه فرمانبری علی،خواری و نافرمانی اش کفر به خدا باشد؟فرمود:

ص :١٢5

علی الحقّ فإن أطعتموه ذللتم و إن عصیتموه کفرتم باللّه عزّ و جلّ.

[٢٨4٩]١٨-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء قال:حدّثنی إبراهیم بن أبی بکر قال:

سمعت أبا الحسن موسی علیه السّلام یقول:إنّ علیّا علیه السّلام باب من أبواب الهدی،فمن دخل من باب علیّ کان مؤمنا و من خرج منه کان کافرا،و من لم یدخل فیه و لم یخرج منه کان فی الطّبقه الّذین للّه فیهم المشیئه.

[٢٨5٠]١٩-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن ابن بکیر،عن زراره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لو أنّ العباد إذا جهلوا وقفوا و لم یجحدوا لم یکفروا.

[٢٨5١]٢٠-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن فضیل بن یسار،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ نصب علیّا علیه السّلام علما بینه و بین خلقه،فمن عرفه کان مؤمنا و من أنکره کان کافرا،و من جهله کان ضالاّ،و من نصب معه شیئا کان مشرکا،و من جاء بولایته دخل الجنّه،و من جاء بعداوته دخل النّار.

[٢٨5٢]٢١-یونس،عن موسی بن بکر،عن أبی إبراهیم علیه السّلام قال:

إنّ علیّا علیه السّلام باب من أبواب الجنّه فمن دخل بابه کان مؤمنا و من خرج من بابه کان کافرا،و من لم یدخل فیه و لم یخرج منه کان فی الطّبقه الّتی للّه فیهم المشیئه.

باب وجوه الکفر

[٢٨5٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن بکر بن صالح،عن القاسم بن یزید، عن أبی عمرو الزّبیریّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :١٢6

همانا علی شما را به حق وامی دارد؛پس اگر او را فرمان برید،خوار شدید(در نظر مردم)و اگر نافرمانی اش کنید به خدای بزرگ و گرامی کفر ورزیدید.

[٢٨4٩]١٨-ابراهیم بن ابی بکر گوید:شنیدم که امام موسی بن جعفر علیه السّلام می فرمود:همانا علی،دری از درهای ره یافتگی است.هرکه از در علی وارد شود، مؤمن باشد و هرکه از آن بیرون رود،کافر باشد و هرکس در آن وارد نشود و از آن بیرون نرود در مرتبه آنانی باشد که کار آنها با خدا است.

[٢٨5٠]١٩-امام صادق علیه السّلام فرمود:اگر بندگان آن گاه که نمی دانستند،درنگ می نمودند و انکار نمی کردند،کافر نمی شدند.

[٢٨5١]٢٠-امام باقر علیه السّلام فرمود:همانا خداوند فرازمند،علی را میان خود و آفریدگانش برای رهبری برپا داشت؛پس هرکس او را بشناسد،مؤمن است و هرکس او را انکار کند،کافر است و آنکه نسبت به او نادان باشد،گمراه است و آنکه با او دیگری را همراه کند،مشرک می باشد و هرکه با دوستی او آید به بهشت رود و آنکه با دشمنی اش آید به دوزخ رود.

[٢٨5٢]٢١-امام موسی بن جعفر علیه السّلام فرمود:همانا علی دری از درهای بهشت می باشد؛هرکه از در او درآید،مؤمن است و هرکه از آن بیرون رود،کافر است و آنکه در آن وارد نشود و از آن بیرون نرود(بی طرف باشد)در مرتبه آنانی باشد که کار[و تصمیم دربارۀ]آنها با خدا است.

باب اقسام کفر

[٢٨5٣]١-ابو عمرو زبیری گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:مرا از اقسام

ص :١٢٧

قلت له:أخبرنی عن وجوه الکفر فی کتاب اللّه عزّ و جلّ؟قال:الکفر فی کتاب اللّه علی خمسه أوجه:فمنها کفر الجحود،و الجحود علی وجهین؛و الکفر بترک ما أمر اللّه؛و کفر البراءه؛و کفر النّعم فأمّا کفر الجحود فهو الجحود بالرّبوبیّه و هو قول من یقول:لا ربّ و لا جنّه و لا نار،و هو قول صنفین من الزّنادقه یقال لهم:الدّهریّه و هم الّذین یقولون: وَ مٰا یُهْلِکُنٰا إِلاَّ الدَّهْرُ و هو دین وضعوه لأنفسهم بالاستحسان علی غیر تثبّت منهم و لا تحقیق لشیء ممّا یقولون،قال اللّه عزّ و جلّ: إِنْ هُمْ إِلاّٰ یَظُنُّونَ أنّ ذلک کما یقولون،و قال: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوٰاءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاٰ یُؤْمِنُونَ یعنی بتوحید اللّه تعالی،فهذا أحد وجوه الکفر.و أمّا الوجه الآخر من الجحود علی معرفه و هو أن یجحد الجاحد و هو یعلم أنّه حقّ قد استقرّ عنده و قد قال اللّه عزّ و جلّ: وَ جَحَدُوا بِهٰا وَ اسْتَیْقَنَتْهٰا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا و قال اللّه عزّ و جلّ: وَ کٰانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمّٰا جٰاءَهُمْ مٰا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللّٰهِ عَلَی الْکٰافِرِینَ فهذا تفسیر وجهی الجحود.و الوجه الثّالث من الکفر کفر النّعم و ذلک قوله تعالی یحکی قول سلیمان علیه السّلام: (هٰذٰا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّمٰا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ، و قال: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذٰابِی لَشَدِیدٌ، و قال: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لاٰ تَکْفُرُونِ و الوجه الرّابع من الکفر ترک ما أمر اللّه عزّ و جلّ:

به و هو قول اللّه عزّ و جلّ وَ إِذْ أَخَذْنٰا مِیثٰاقَکُمْ لاٰ تَسْفِکُونَ دِمٰاءَکُمْ وَ لاٰ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیٰارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هٰؤُلاٰءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیٰارِهِمْ تَظٰاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوٰانِ

ص :١٢٨

کفر در کتاب خدای فرازمند آگاه فرمایید. فرمود:کفر در کتاب خداوند،پنج قسم دارد:کفر انکارکننده که بر دو قسم است و کفر به وسیله واگذاردن آنچه خدا دستور داده و کفر بیزاری جستن و کفر نعمت ها.اما کفر انکارکننده،همان کفر به پروردگاری خدا است و آن گفته کسی باشد که می گوید:نه پروردگاری است،نه بهشتی و نه دوزخی و اینها گفته دو دسته از زندیقان هستند که به آنها دهریّه گویند و آنان کسانی اند که می گویند:«و جز روزگار ما را نابود نکند»و آن دینی است که با سلیقه و پسند خویش برای خود ساخته اند،بدون اینکه درباره آنچه می گویند بررسی و کاوش کرده باشند.خداوند فرازمند فرماید:«و جز[طریق] گمان نمی سپرند»[جاثیه(45):٢4]مطلب همان طور است که آنان گویند و فرماید:

«در حقیقت کسانی که کفر ورزیدند؛چه بیمشان دهی چه بیمشان ندهی،برایشان یکسان است؛[آنها]نخواهند گروید»[بقره(٢):6]؛مقصود،کفر نسبت به توحید خدای برتر است؛پس این یکی از اقسام کفر است.قسم دیگر آن،انکار با شناخت است و آن اینکه منکر در حالی که مطلب حق می باشد و نزد او ثابت شده است.[آن را انکار کند].خداوند بزرگ و گرامی فرمود:«و با آنکه دل هایشان بدان یقین داشت،از روی ظلم و تکبّر آن را انکار کردند»[نمل(٢٧):١4]و نیز خداوند فرازمند فرمود:

«و از دیربار[در انتظارش]بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی می جستند؛ولی همین که آنچه[که اوصافش]را می شناختند برایشان آمد،انکارش کردند.پس لعنت خدا بر کافران باد»[بقره(٢):٨٩].

این تفسیر و شرح دو قسم از انکار بود.

قسم سوم کفر،کفران نعمت است و این فرمایش خدای برتر است که گفته حضرت سلیمان را حکایت می کند:«این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاس گزارم یا ناسپاسی کند.بی گمان پروردگارم بی نیاز و کریم است» [نمل(٢٧):4٠]و فرمود:«اگر واقعا سپاس گزاری کنید،[نعمت]شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسی نمایید،قطعا عذاب من سخت خواهد بود»[ابراهیم(١4):٧]و فرمود:«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرانه ام را به جای آرید و با من ناسپاسی نکنید»[بقره(٢):١5٢].

قسم چهارم کفر،ترک آن چیزی است که خدا دستور داده است و این است گفتار خدای عزّتمند:«و چون از شما پیمان محکم گرفتیم که:خون همدیگر را مریزید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید؛سپس[به این پیمان]اقرار کردید و خود آگاهید ولی باز همین شما هستید که یکدیگر را می کشید و گروهی از خودتان را از دیارشان بیرون می رانید و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به یکدیگر کمک می کنید و اگر به اسارت پیش شما

ص :١٢٩

وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُسٰاریٰ تُفٰادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرٰاجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتٰابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمٰا جَزٰاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذٰلِکَ مِنْکُمْ، فکفّرهم بترک ما أمر اللّه عزّ و جلّ به و نسبهم إلی الإیمان و لم یقبله منهم و لم ینفعهم عنده فقال:

فَمٰا جَزٰاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذٰلِکَ مِنْکُمْ إِلاّٰ خِزْیٌ فِی الْحَیٰاهِ الدُّنْیٰا وَ یَوْمَ الْقِیٰامَهِ یُرَدُّونَ إِلیٰ أَشَدِّ الْعَذٰابِ وَ مَا اللّٰهُ بِغٰافِلٍ عَمّٰا تَعْمَلُونَ و الوجه الخامس من الکفر کفر البراءه و ذلک قوله عزّ و جلّ یحکی قول إبراهیم علیه السّلام: کَفَرْنٰا بِکُمْ وَ بَدٰا بَیْنَنٰا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدٰاوَهُ وَ الْبَغْضٰاءُ أَبَداً حَتّٰی تُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ وَحْدَهُ یعنی تبرّأنا منکم.و قال یذکر إبلیس و تبرئته من أولیائه من الإنس یوم القیامه: إِنِّی کَفَرْتُ بِمٰا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ و قال: إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللّٰهِ أَوْثٰاناً مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیٰاهِ الدُّنْیٰا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیٰامَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً یعنی یتبرّأ بعضکم من بعض.

باب دعائم الکفر و شعبه

[٢٨54]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن إبراهیم بن عمر الیمانیّ،عن عمر بن أذینه،عن أبان بن أبی عیّاش،عن سلیم بن قیس الهلالیّ،عن أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه قال:

بنی الکفر علی أربع دعائم:الفسق و الغلوّ و الشّکّ و الشّبهه.و الفسق علی أربع شعب:علی الجفاء و العمی و الغفله و العتوّ،فمن جفا احتقر الحقّ و مقت الفقهاء و أصرّ علی الحنث العظیم؛و من عمی نسی الذّکر،و اتّبع الظّنّ،و بارز خالقه،و ألحّ علیه الشّیطان،و طلب المغفره بلا توبه و لا استکانه و لا غفله؛و من غفل جنی علی نفسه،و انقلب علی ظهره،و حسب غیّه رشدا،

ص :١٣٠

آیند به[دادن]فدیه،آنان را آزاد می کنید با آنکه[نه تنها کشتن،بلکه]بیرون کردن آنان بر شما حرام شده است.آیا شما به پاره ای از کتاب[تورات]ایمان می آورید و به پاره ای کفر می ورزید؟پس جزای هرکس از شما که چنین کند،جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود»[بقره(٢):٨4-٨5].

پس خداوند عزّتمند آنان را به سبب واگذاشتن آنچه دستور داده،کافر دانسته و به آنها ایمان را نسبت داده؛ولی از آنان نپذیرفته است و آن ایمان برای آنها نزد خداوند سودی نبخشد؛همان طور که خداوند فرمود:«پس جزای هرکس از شما که چنین کند،جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود و روز رستاخیز ایشان را به سخت ترین عذاب ها بازبرند و خداوند از آنچه می کنید غافل نیست»[بقره(٢):٨5].

قسم پنجم از کفر،بیزاری جستن است و این فرمایش خدای بزرگ و گرامی است که گفته حضرت ابراهیم را حکایت می کند:«به شما کفر می ورزیم و میان ما و شما دشمنی و کینۀ همیشگی پدیدار شده تا وقتی که فقط به خدا ایمان آورید»[ممتحنه (6٠):4]؛یعنی ما از شما بیزاریم و خداوند،شیطان و بیزاری جستن او را از دوستان انسانش در روز رستاخیز یاد می کند و می فرماید:«من به آنچه پیش از این مرا[در کار خدا]شریک می دانستید،کافرم»[ابراهیم(١4):٢٢].و[ابراهیم]گفت:

«جز خدا،فقط بتهایی را اختیار کرده اید که آن هم برای دوستی میان شما در زندگی دنیاست.آن گاه روز قیامت بعضی از شما بعضی دیگر را انکار و برخی از شما برخی دیگر را لعنت می کنند»[عنکبوت(٢٩):٢5]؛یعنی اینکه برخی از شما از برخی دیگر بیزاری می جویند.

باب ستون های کفر و شعبه های آن

[٢٨54]١-امیر مؤمنان-درود خدا بر او باد-فرمود:کفر بر چهار ستون استوار شده است:فسق،زیاده روی،تردید و شبهه.فسق چهار شاخه دارد:جفا،کوردلی، غفلت و سرکشی.هرکه ستم کند،حق را کوچک شمرده و فقیهان را دشمن داشته و بر گناه بزرگ پافشاری کرده است و هرکس کوردل شود،ذکر را به فراموشی سپارد و پیرو گمان گردد و با آفریدگارش بستیزد و شیطان بر او چیره گردد و بدون توبه و زاری و غفلت آمرزش خواهد و آنکه غافل شود بر خود خیانت کرده و واژگون

ص :١٣١

و غرّته الأمانیّ،و أخذته الحسره و النّدامه إذا قضی الأمر،و انکشف عنه الغطاء و بدا له ما لم یکن یحتسب؛و من عتا عن أمر اللّه شکّ و من شکّ، تعالی اللّه علیه فأذلّه بسلطانه و صغّره بجلاله کما اغترّ بربّه الکریم و فرّط فی أمره.و الغلوّ علی أربع شعب:علی التّعمّق بالرّأی،و التّنازع فیه،و الزّیغ،و الشّقاق،فمن تعمّق لم ینب إلی الحقّ و لم یزدد إلاّ غرقا فی الغمرات و لم تنحسر عنه فتنه إلاّ غشیته أخری،و انخرق دینه فهو یهوی فی أمر مریج؛و من نازع فی الرّأی و خاصم شهر بالعثل من طول اللّجاج؛و من زاغ قبحت عنده الحسنه و حسنت عنده السّیّئه؛و من شاقّ اعورّت علیه طرقه و اعترض علیه أمره،فضاق علیه مخرجه إذا لم یتّبع سبیل المؤمنین.و الشّکّ علی أربع شعب:علی المریه،و الهوی،و التّردّد،و الاستسلام و هو قول اللّه عزّ و جلّ:

فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکَ تَتَمٰاریٰ و فی روایه أخری:علی المریه،و الهول من الحقّ، و التّردّد،و الاستسلام للجهل و أهله.فمن هاله ما بین یدیه نکص علی عقبیه؛ و من امتری فی الدّین تردّد فی الرّیب،و سبقه الأوّلون من المؤمنین،و أدرکه الآخرون،و وطئته سنابک الشّیطان؛و من استسلم لهلکه الدّنیا و الآخره هلک فیما بینهما،و من نجا من ذلک فمن فضل الیقین،و لم یخلق اللّه خلقا أقلّ من الیقین.و الشّبهه علی أربع شعب:إعجاب بالزّینه،و تسویل النّفس،و تأوّل العوج،و لبس الحقّ بالباطل؛و ذلک بأنّ الزّینه تصدف عن البیّنه،و أنّ تسویل النّفس یقحّم علی الشّهوه،و أنّ العوج یمیل بصاحبه میلا عظیما،و أنّ اللّبس ظلمات بعضها فوق بعض.فذلک الکفر و دعائمه و شعبه.

ص :١٣٢

گشته و گمراهی اش را ره یافتگی داند. آرزوها او را بفریبد و آن گاه که کار از کار بگذرد و پرده برداشته شود،افسوس و پشیمانی او را فراگیرد و برایش آشکار گردد که آن طور که می پنداشت،نبوده است.هرکس از فرمان خدا سرپیچی کند، به تردید افتد و هرکس تردید کند،خداوند بر او برتری جوید و با سلطنت خویش او را خوارسازد و با شکوهمندی اش او را کوچک کند؛آنسان که به پروردگار کریم خود فریفته شود و در فرمان او کوتاهی کند.

زیاده روی نیز چهار شاخه دارد:موشکافی در رأی(و امور بیهوده)،کشمکش در آن،کژی از حق و دشمنی کردن.پس هرکس(در امور بیهوده)ژرف اندیشی و خرده بینی کند به حق نگراید و جز غرق شدن در امواج خروشان سودی نبرد و آشوب از او دور نشود جز اینکه آشوب دیگری او را فراگیرد و پردۀ دینش بدرد و در کار آمیخته به باطل فروافتد.هرکس در رأی کشمکش و ستیزه کند،به سبب لجبازی زیاد به کم خردی معروف گردد و هرکس کژدل شود،نیکی در نزد او زشت و زشتی در پیش او زیبا گردد و آنکه با حق پرستان دشمنی کند،راه های زندگی بر او سخت و تیره و تار شود و کارش دشوار شده و به تنگنایی افتد و راه رهایی از آن بسته شود؛زیرا در راه مؤمنان گام برنداشته است.

تردید هم دارای چهار شاخه است:مریه(بحث و جدل و تردید)،هوس،دو دلی و گردن نهادن؛و این است فرمایش خدای عزّتمند:«پس به کدام یک از نعمت های پروردگارت تردید روا می داری؟»[نجم(5٣):55]در روایت دیگر آمده است:جدال،هراس از حق،دودلی و گردن نهادن در برابر نادانی و نادانان است؛ پس هرکس از آنچه در پیش دارد بهراسد،به پشت سر برگردد و آنکه در دین ستیزه جوید در شک بچرخد و مؤمنان نخستین بر او پیشی گیرند و دیگران (بازماندگان)او را دریابند و لگدمال سم های شیطان گردد.هرکه به نابودی دنیا و آخرت گردن نهد،میان آن دو نابود شود و آنکه از آن رهایی یابد،از فضیلت یقین است و خداوند چیزی کمتر از یقین نیافریده است.شبهه دارای چهار شاخه است:دل باختگی در برابر آرایش(دنیا)،و سویۀ نفس،توجیه کجی و درآمیختن حق با باطل.این برای آن است که آرایش از برهان باز دارد و وسوسۀ نفس مایه فروافتادن در شهوت است و کژی،صاحبش را به انحراف بزرگی کشاند و آمیختگی،تاریکی هایی است که روی هم انباشته شده اند.این است کفر و ستون ها و شاخه های آن.

ص :١٣٣

باب صفه النّفاق و المنافق

[٢٨55]١-قال:و النّفاق علی أربع دعائم:علی الهوی و الهوینا و الحفیظه و الطّمع.فالهوی علی أربع شعب:علی البغی،و العدوان،و الشّهوه،و الطّغیان،فمن بغی کثرت غوائله و تخلّی منه و قصر علیه،و من اعتدی لم یؤمن بوائقه و لم یسلم قلبه و لم یملک نفسه عن الشّهوات،و من لم یعذل نفسه فی الشّهوات خاض فی الخبیثات،و من طغی ضلّ علی عمد بلا حجّه.و الهوینا علی أربع شعب:علی الغرّه و الأمل و الهیبه و المماطله،و ذلک بأنّ الهیبه تردّ عن الحقّ،و المماطله تفرّط فی العمل حتّی یقدم علیه الأجل؛و لو لا الأمل علم الإنسان حسب ما هو فیه،و لو علم حسب ما هو فیه مات خفاتا من الهول و الوجل.و الغرّه تقصر بالمرء عن العمل.و الحفیظه علی أربع شعب:

علی الکبر و الفخر و الحمیّه و العصبیّه،فمن استکبر أدبر عن الحقّ،و من فخر فجر،و من حمی أصرّ علی الذّنوب،و من أخذته العصبیّه جار،فبئس الأمر أمر بین إدبار و فجور و إصرار و جور علی الصّراط.و الطّمع علی أربع شعب:

الفرح و المرح و اللّجاجه و التّکاثر،فالفرح مکروه عند اللّه،و المرح خیلاء،و اللّجاجه بلاء لمن اضطرّته إلی حمل الآثام،و التّکاثر لهو و لعب و شغل و استبدال الّذی هو أدنی بالّذی هو خیر.فذلک النّفاق و دعائمه و شعبه،و اللّه قاهر فوق عباده تعالی ذکره و جلّ وجهه و أحسن کلّ شیء خلقه و انبسطت یداه و وسعت کلّ شیء رحمته و ظهر أمره و أشرق نوره و فاضت برکته و استضاءت حکمته و هیمن کتابه و فلجت حجّته و خلص دینه و استظهر سلطانه و حقّت کلمته و أقسطت موازینه و بلّغت رسله فجعل السّیّئه ذنبا

ص :١٣4

باب صفت دورویی و دورو

[٢٨55]١-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:دورویی بر چهار ستون استوار است:

هوس،سهل انگاری،خشم و حرص و آز.هوس دارای چهار شاخه است:ستم، تجاوز،شهوت رانی و سرکشی.پس هرکس ستم کرد،گرفتاری هایش زیاد باشد و از او کناره گیرند و از یاریش خودداری شود؛و آنکه تجاوز کند از سختی ها و بدی ها ایمن نماند و دلش آرام نگیرد و از شهوت رانی ها نتواند خودداری نماید و هرکه نفس خود را در شهوت رانی ها سرزنش نکند در پلیدی ها فرورود و کسی که سرکشی کند،دانسته و بدون دلیل خود را به گمراهی افکند.

سهل انگاری چهار شاخه دارد:فریب،آرزو،ترس و بیم و تعلّل ورزیدن.

بدان جهت که ترس و بیم از جز خدا،از راه حق بازدارد و تعلّل ورزیدن،کوتاهی در کردار آورد تا اینکه مرگ فرارسد و اگر آرزو نباشد،انسان حساب کار و کردار خود را بداند و اگر انسان،حساب کردار و کار خود را بداند،از وحشت و ترس در جا،جان سپارد و فریب،دست انسان را از کردار کوتاه سازد.

خشم دارای چهار شاخه است:کبر،افتخار کردن،تندی و تعصّب.هرکس گردن کشی کند،به حق پشت کند و آنکه فخر فروشد،نابکار گردد و هرکه تندی نشان دهد،بر گناهان پافشارد و آن کس که تعصّب داشته باشد،ستم کند؛پس چه بدحالتی است پشت به حق کردن،بدکاری،پافشاری بر گناه و ستم در هنگامۀ گذر از صراط.

حرص و آز بر چهار شاخه است:شادی،خوشگذرانی،لجبازی و فزون خواهی.

شادی نزد خداوند بد است و خوشگذرانی،خودپسندی باشد و لجبازی بلای کسی است که او را به کشیدن بار گناهان وادارد و فزون خواهی،بازی و سرگرمی و بازداشتن دل(از یاد خدا)است و پذیرفتن فرومایگی و پستی است به جای آنچه بهتر می باشد.پس این بود دورویی و ستون ها و شاخه های آن.و خداوند بر بندگانش چیره گر است.یادش والا و ذاتش بزرگ است و آفرینش هر چیزی را که نیکو ساخته و دو دست جودش گشاده است.رحمتش همه چیز را فراگرفته و امرش آشکار و نورش تابان است.برکتش فراوان و حکمتش فروزان و کتابش پابرجا و برهانش پیروز و هویدا است.دینش پاک و سلطنتش محکم و تابناک و گفتارش

ص :١٣5

و الذّنب فتنه و الفتنه دنسا،و جعل الحسنی عتبی و العتبی توبه و التّوبه طهورا،فمن تاب اهتدی،و من افتتن غوی ما لم یتب إلی اللّه و یعترف بذنبه، و لا یهلک علی اللّه إلاّ هالک،اللّه اللّه فما أوسع ما لدیه من التّوبه و الرّحمه و البشری و الحلم العظیم،و ما أنکل ما عنده من الأنکال و الجحیم و البطش الشّدید،فمن ظفر بطاعته اجتلب کرامته و من دخل فی معصیته ذاق و بال نقمته و عمّا قلیل لیصبحنّ نادمین.

[٢٨56]٢-محمّد بن یحیی،عن الحسین بن إسحاق،عن علیّ بن مهزیار،عن محمّد بن عبد الحمید و الحسین بن سعید،جمیعا عن محمّد بن الفضیل قال:

کتبت إلی أبی الحسن علیه السّلام أسأله عن مسأله،فکتب إلیّ: إِنَّ الْمُنٰافِقِینَ یُخٰادِعُونَ اللّٰهَ وَ هُوَ خٰادِعُهُمْ وَ إِذٰا قٰامُوا إِلَی الصَّلاٰهِ قٰامُوا کُسٰالیٰ یُرٰاؤُنَ النّٰاسَ وَ لاٰ یَذْکُرُونَ اللّٰهَ إِلاّٰ قَلِیلاً مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذٰلِکَ لاٰ إِلیٰ هٰؤُلاٰءِ وَ لاٰ إِلیٰ هٰؤُلاٰءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّٰهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً لیسوا من الکافرین و لیسوا من المؤمنین و لیسوا من المسلمین،یظهرون الإیمان و یصیرون إلی الکفر و التّکذیب، لعنهم اللّه.

[٢٨5٧]٣-الحسین بن محمّد،عن محمّد بن جمهور،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن الأصمّ،عن الهیثم بن واقد،عن محمّد بن سلیمان،عن ابن مسکان، عن أبی حمزه،عن علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیه قال:

قال:إنّ المنافق ینهی و لا ینتهی و یأمر بما لا یأتی؟و إذا قام إلی الصّلاه اعترض-قلت:یا ابن رسول اللّه و ما الاعتراض؟قال:الالتفات-و إذا رکع ربض،یمسی و همّه العشاء و هو مفطر و یصبح و همّه النّوم و لم یسهر،إن حدّثک کذبک و إن ائتمنته خانک و إن غبت اغتابک و إن وعدک أخلفک.

ص :١٣6

حق و موازینش دادگرانه و فرستادگانش رساننده بودند.بدکرداری را گناه شمرده و گناه را فتنه و فتنه را چرکین دانسته است و خوش کرداری را بازگشت و بازگشت را توبه و توبه را پاک کننده دانسته است؛پس هرکس توبه کند،ره یابد و آنکه فتنه انگیزد،تا هنگامی که به طرف خدا بازنگردد و به گناهش اعتراف نکند در گمراهی باشد و در برابر خدا جز نابود شونده،دلیری نکند.

از خدا بترسید؛از خدا بترسید!که چقدر در توبه و رحمت و بشارت و بردباری بزرگ در درگاهش گسترده است و چقدر سخت و جانکاه است آن شکنجه ها و دوزخ و سخت گیری او.پس هرکس به فرمانبری اش توفیق یابد، کرامتش را به سوی خویش کشاند و آنکه در نافرمانی اش درآید،سختی کیفرش را بچشد و چقدر زود پشیمان گردد!

[٢٨56]٢-محمد فضیل گوید:به موسی بن جعفر علیه السّلام نامه ای نوشتم و مسئله ای از او پرسش کردم که حضرت در پاسخ برایم نوشت:«منافقان با خدا نیرنگ می کنند و حال آنکه او با آنان نیرنگ خواهد کرد؛و چون به نماز ایستند با کسالت برخیزند.با مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند.میان آن[دو گروه]دودلند؛نه با اینانند نه با آنان.و هرکه را خدا گمراه کند،هرگز راهی برای[نجات]او نخواهی یافت»[نساء(4):

١4٢-١4٣].اینها از کافران و از مسلمانان نیستند.ایمان را ابراز می دارند و به طرف کفر و دروغ شمردن[خدا]می روند.خدا آنها را لعنت کند!

[٢٨5٧]٣-ابو حمزه از علی بن حسین علیهما السّلام روایت کند که حضرت فرمود:

دورو[دیگران]از کاری بازمی دارد؛ولی خودش دست نمی کشد و دستور می دهد به آنچه خود به جا نمی آورد و هرگاه به نماز ایستد،اعتراض کند.عرض کردم:ای پسر رسول خدا،اعتراض چیست؟فرمود:به راست و چپ روی برگرداندن است.هرگاه به رکوع رود،خود را به زمین افکند(یعنی بعد از رکوع نایستد).روز را به شب رساند در حالی که اندوهی جز خوردن شام ندارد و روزه دار هم نبوده است و چون سحر کند،اندوهی جز خواب ندارد با اینکه شب را بیدار نبوده است.اگر برای تو سخنی را بازگوید،دروغ گوید و اگر او را امانت دار بدانی،به تو خیانت کند و اگر از او پنهان باشی،از تو بدگویی نماید و اگر به تو وعده دهد،وفا نکند.

ص :١٣٧

[٢٨5٨]4-عنه،عن ابن جمهور،عن سلیمان بن سماعه،عن عبد الملک بن بحر،رفعه مثل ذلک-و زاد فیه-إذا رکع ربض و إذا سجد نقر و إذا جلس شغر.

[٢٨5٩]5-أبو علیّ الأشعریّ،عن الحسن بن علیّ الکوفیّ،عن عثمان بن عیسی عن سعید بن یسار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:مثل المنافق مثل جذع النّخل أراد صاحبه أن ینتفع به فی بعض بنائه فلم یستقم له فی الموضع الّذی أراد،فحوّله فی موضع آخر فلم یستقم له فکان آخر ذلک أن أحرقه بالنّار.

[٢٨6٠]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن الحسن بن شمّون،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن،عن مس مع بن عبد الملک،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما زاد خشوع الجسد علی ما فی القلب فهو عندنا نفاق.

باب الشّرک

[٢٨6١]١-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن برید العجلیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

سألته عن أدنی ما یکون العبد به مشرکا قال:فقال:من قال للنّواه إنّها حصاه،و للحصاه إنّها نواه ثمّ دان به.

[٢٨6٢]٢-عنه،عن عبد اللّه بن مسکان،عن أبی العبّاس قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن أدنی ما یکون به الإنسان مشرکا،قال:فقال:من ابتدع رأیا فأحبّ علیه أو أبغض علیه.

[٢٨6٣]٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن یحیی بن المبارک،عن

ص :١٣٨

[٢٨5٨]4-عبد الملک بن بحر سند همین حدیث را تا امام رسانیده و در آن افزوده است:هرگاه به رکوع رود،بسان گوسفند به زمین افتد و هرگاه سجده کند، (همانند کلاغ)نوک به زمین زند و آن گاه که بنشیند،بسان سگ روی دم نشیند.

[٢٨5٩]5-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:آدم دورو، همانند تنۀ درخت خرمایی است که صاحبش بخواهد در قسمتی از ساختمانش از آن بهره گیرد؛ولی[آن درخت]در آنجا که[صاحبش]می خواهد(به سبب کجی)قرار نمی گیرد،پس به جای دیگر برده و آنجا هم قرار نگیرد و سرانجام آن درخت این است که آن را آتش بسوزاند.

[٢٨6٠]6-رسول خدا فرمود:هرقدر فروتنی تن از آنچه در دل است، فزون تر باشد،[آن فزونی]در نزد ما دورویی است.

باب شرک

[٢٨6١]١-برید عجلی گوید:از امام باقر علیه السّلام از کمترین چیزی که بنده با آن شرک ورزد،پرسیدم.فرمود:هرکس به هسته ای بگوید:سنگ ریزه و به سنگ ریزه بگوید:هسته؛سپس آن را دین خود قرار دهد.

[٢٨6٢]٢-ابو العباس گوید:از حضرت صادق علیه السّلام از کمترین چیزی که انسان با آن شرک ورزد،پرسیدم،فرمود:هرکس رأیی را بدعت نهد،چه به واسطۀ آن بدعت،دوست داشته شود یا با او دشمنی گردد.

[٢٨6٣]٣-امام صادق علیه السّلام درباره فرمایش خداوند فرازمند که«و بیشترشان

ص :١٣٩

عبد اللّه بن جبله،عن سماعه عن أبی بصیر و إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مٰا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّٰهِ إِلاّٰ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قال:یطیع الشّیطان من حیث لا یعلم فیشرک.

[٢٨64]4-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن ابن بکیر، عن ضریس،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مٰا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّٰهِ إِلاّٰ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قال:

شرک طاعه و لیس شرک عباده.و عن قوله عزّ و جلّ و من النّاس من یعبد اللّه علی حرف قال إنّ الآیه تنزل فی الرّجل ثمّ تکون فی أتباعه ثمّ قلت:کلّ من نصب دونکم شیئا فهو ممّن یعبد اللّه علی حرف؟فقال:نعم و قد یکون محضا.

[٢٨65]5-یونس،عن داود بن فرقد،عن حسّان الجمّال،عن عمیره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:سمعته یقول:أمر النّاس بمعرفتنا و الرّدّ إلینا و التّسلیم لنا، ثمّ قال:و إن صاموا و صلّوا و شهدوا أن لا إله إلاّ اللّه و جعلوا فی أنفسهم أن لا یردّوا إلینا،کانوا بذلک مشرکین.

[٢٨66]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن عبد اللّه بن یحیی الکاهلیّ قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لو أنّ قوما عبدوا اللّه وحده لا شریک له و أقاموا الصّلاه و آتوا الزّکاه و حجّوا البیت و صاموا شهر رمضان ثمّ قالوا لشیء صنعه اللّه أو صنعه النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ألاّ صنع خلاف الّذی صنع؟أو وجدوا ذلک فی قلوبهم لکانوا بذلک مشرکین،ثمّ تلا هذه الآیه: فَلاٰ وَ رَبِّکَ لاٰ یُؤْمِنُونَ حَتّٰی یُحَکِّمُوکَ فِیمٰا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاٰ یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّٰا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:فعلیکم بالتّسلیم.

ص :١4٠

به خدا ایمان نمی آورند جز اینکه[با او چیزی را]شریک می گیرند»[یوسف(١٢):

١٠6]فرمود:از شیطان ندانسته فرمانبری کند و شرک ورزد.

[٢٨64]4-ضریس روایت کند که حضرت امام صادق علیه السّلام درباره گفته خدای بزرگ و گرامی که«و بیشترشان به خدا ایمان نمی آورند جز اینکه[با او چیزی را] شریک می گیرند».فرمود:شرک ورزی در فرمانبری است نه شرک در عبادت؛و درباره گفتار خدای فرازمند که«و از میان مردم کسی است که خدا را تنها بر یک حال [و بدون کردار]می پرستد»[حج(٢٢):١١].فرمود:آیه درباره مردی فرستاده شود و سپس درباره پیروان او هم باشد.پس عرض کردم:هرکس در برابر شما چیزی برپا دارد،او از کسانی است که خدا را بر یک حال می پرستد؟فرمود:آری و گاهی شرک محض باشد.

[٢٨65]5-عمیره گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:مردم به شناخت ما و بازگشت به ما و سرسپردگی در برابر ما دستور دارند.سپس فرمود:

اگرچه روزه بگیرند،نماز گذارند و گواهی دهند که شایسته پرستشی جز خداوند یگانه نیست؛ولی پیش خود بنا گذارند که به ما مراجعه نکنند،به همان سبب شرک ورزد.

[٢٨66]6-امام صادق علیه السّلام فرمود:اگر مردمی خدای یگانه و بی نیاز را بپرستند و نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند و خانۀ خدا را حجّ کنند و ماه رمضان را روزه بگیرند،سپس نسبت به چیزی که خدا و پیامبرش ساخته و بگویند:چرا برخلاف آن را نساخته است؟یا در دل خود چنین اعتراضی بکنند، به سبب آن مشرک شوند؛سپس حضرت این آیه را خواند:«ولی چنین نیست.به پروردگارت قسم که ایمان نمی آورند،مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایۀ اختلاف است داور گردانند؛سپس از حکمی که کرده ای در دل هایشان احساس ناراحتی[و تردید]نکنند و کاملا سرتسلیم فرود آورند»[نساء(4):65]؛سپس حضرت فرمود:

برای شما لازم است سرتسلیم فرودآورید.

ص :١4١

[٢٨6٧]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن عبد اللّه بن یحیی عن عبد اللّه بن مسکان،عن أبی بصیر قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: اِتَّخَذُوا أَحْبٰارَهُمْ وَ رُهْبٰانَهُمْ أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فقال:أما و اللّه ما دعوهم إلی عباده أنفسهم و لو دعوهم إلی عباده أنفسهم لما أجابوهم و لکن أحلّوا لهم حراما و حرّموا علیهم حلالا فعبدوهم من حیث لا یشعرون.

[٢٨6٨]٨-علیّ بن محمّد،عن صالح بن أبی حمّاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من أطاع رجلا فی معصیه فقد عبده.

باب الشّکّ

[٢٨6٩]١-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن الحسین بن الحکم قال:

کتبت إلی العبد الصّالح علیه السّلام أخبره أنّی شاکّ و قد قال إبراهیم علیه السّلام: رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتیٰ و أنّی أحبّ أن ترینی شیئا،فکتب علیه السّلام:إنّ إبراهیم کان مؤمنا و أحبّ أن یزداد إیمانا،و أنت شاکّ و الشّاکّ لا خیر فیه،و کتب:إنّما الشّکّ ما لم یأت الیقین،فإذا جاء الیقین لم یجز الشّکّ.و کتب:إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: وَ مٰا وَجَدْنٰا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنٰا أَکْثَرَهُمْ لَفٰاسِقِینَ قال:

نزلت:فی الشّاکّ.

[٢٨٧٠]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن أبی إسحاق الخراسانیّ قال:

ص :١4٢

[٢٨6٧]٧-ابو بصیر گوید:از حضرت صادق علیه السّلام درباره فرمایش خدای عزّتمند که«اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جای خدا به الوهیت گرفتند» [توبه(١٩):٣١]پرسیدم،فرمود:همانا به خدا سوگند،آنها ایشان را به پرستش خودشان نخواندند که اگر به پرستش خود می خواندند،هر آینه آنها نمی پذیرفتند؛ولی حرامی را برای آنها حلال و حلالی را برای آنها حرام کردند و ندانسته آنها را از همین راه پرستیدند.

[٢٨6٨]٨-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس از مردی در نافرمانی خدا فرمان برد،او را پرستیده است.

باب تردید

[٢٨6٩]١-حسین حکم گوید:به بنده صالح امام کاظم علیه السّلام نوشتم که من تردیدگر شده ام و حضرت ابراهیم علیه السّلام به خدا عرض کرد:«پروردگارا،به من نشان ده،چگونه مردگان را زنده می کنی»[بقره(٢):٢6٠]و من دوست دارم چیزی به من نشان دهید.حضرت نوشت:همانا ابراهیم علیه السّلام مؤمن بود و دوست داشت که بر ایمانش بیفزاید،در حالی که تو تردیدگر هستی و در تردیدگر خیری نیست و نوشت:تردید تنها در جایی است که یقین نیامده و آن گاه که یقین آمد،تردید روا نباشد و نوشت:همانا خدای عزّتمند می فرماید:«و در بیشتر آنان عهدی[استوار] نیافتیم و بیشترشان را جدا نافرمان یافتیم»[اعراف(٧):١٠٢].فرمود:این آیه درباره تردید فرودآمد.

[٢٨٧٠]٢-ابو اسحاق خراسانی گوید:امیر مؤمنان علیه السّلام در خطبه اش می فرمود:

ص :١4٣

کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول فی خطبته:لا ترتابوا فتشکّوا و لا تشکّوا فتکفروا.

[٢٨٧١]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن خلف بن حمّاد،عن أبی أیّوب الخزّاز،عن محمّد بن مسلم قال:

کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام جالسا عن یساره و زراره عن یمینه فدخل علیه أبو بصیر فقال:یا أبا عبد اللّه،ما تقول فیمن شکّ فی اللّه؟فقال:کافر یا أبا محمّد،قال:فشکّ فی رسول اللّه؟فقال:کافر،قال:ثمّ التفت إلی زراره فقال:

إنّما یکفر إذا جحد.

[٢٨٧٢]4-عنه،عن أبیه،عن النّضر بن سوید،عن یحیی بن عمران الحلبیّ، عن هارون بن خارجه،عن أبی بصیر قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمٰانَهُمْ بِظُلْمٍ قال:بشکّ.

[٢٨٧٣]5-الحسین بن محمّد،عن أحمد بن إسحاق،عن بکر بن محمّد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ الشّکّ و المعصیه فی النّار لیسا منّا و لا إلینا.

[٢٨٧4]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن عثمان بن عیسی،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من شکّ فی اللّه بعد مولده علی الفطره لم یفی إلی خیر أبدا.

[٢٨٧5]٧-عنه،عن أبیه،رفعه إلی أبی جعفر علیه السّلام قال:

لا ینفع مع الشّکّ و الجحود عمل.

[٢٨٧6]٨-و فی وصیّه المفضّل،قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من شکّ أو ظنّ و أقام علی أحدهما أحبط اللّه عمله،إنّ حجّه اللّه هی الحجّه الواضحه.

ص :١44

دودلی به خود راه ندهید که به تردید افتید و تردید نکنید که کافر می شوید.

[٢٨٧١]٣-محمد مسلم گوید:من در طرف چپ امام صادق علیه السّلام و زراره در طرف راست حضرت نشسته بودیم که ابو بصیر وارد شد و گفت:ای ابا عبد اللّه، درباره کسی که در خدا تردید کند،چه می فرمایید؟حضرت فرمود:ای ابا محمد! کافر است.عرض کرد:اگر در مورد رسول خدا تردید کند؟فرمود:کافر است.

محمد بن مسلم گوید:سپس حضرت به زراره روکرد و فرمود:همانا کافر شود آن گاه که انکار کند.

[٢٨٧٢]4-ابو بصیر گوید:از حضرت صادق علیه السّلام درباره فرمایش خداوند بزرگ و گرامی که«کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده اند» [انعام(6):٨٢]پرسیدم،فرمود:مقصود تردید است.

[٢٨٧٣]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:تردید و نافرمانی در آتش اند.از ما نیستند و به سوی ما توجه ندارند.

[٢٨٧4]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکس پس از به دنیا آمدنش بر فطرت توحید در خدا تردید کند،هیچ گاه به خیر بازنگردد(و توبه اش پذیرفته نشود).

[٢٨٧5]٧-امام باقر علیه السّلام فرمود:هیچ عملی با تردید و انکار سودمند نیست.

[٢٨٧6]٨-در وصیّت مفضّل است که گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:

هرکس تردید کند یا گمان برد و بر یکی از آنها بپاید،خداوند عملش را تباه سازد.

همانا برهان خدا،برهان روشنی است.

ص :١45

[٢٨٧٧]٩-عنه،عن علیّ بن أسباط،عن العلاء بن رزین،عن محمّد بن مسلم،عن أحدهما علیهما السّلام قال:

قلت:إنّا لنری الرّجل له عباده و اجتهاد و خشوع و لا یقول بالحقّ فهل ینفعه ذلک شیئا؟فقال:یا أبا محمّد،إنّما مثل أهل البیت مثل أهل بیت کانوا فی بنی إسرائیل کان لا یجتهد أحد منهم أربعین لیله إلاّ دعا فأجیب و إنّ رجلا منهم اجتهد أربعین لیله ثمّ دعا فلم یستجب له فأتی عیسی ابن مریم علیه السّلام یشکوا إلیه ما هو فیه و یسأله الدّعاء،قال:فتطهّر عیسی و صلّی ثمّ دعا اللّه عزّ و جلّ،فأوحی اللّه عزّ و جلّ إلیه،یا عیسی:إنّ عبدی أتانی من غیر الباب الّذی أوتی منه،إنّه دعانی و فی قلبه شکّ منک فلو دعانی حتّی ینقطع عنقه و تنتثر أنامله ما استجبت له،قال:فالتفت إلیه عیسی علیه السّلام فقال:تدعو ربّک و أنت فی شکّ من نبیّه؟فقال:یا روح اللّه و کلمته،قد کان و اللّه ما قلت،فادع اللّه [لی]أن یذهب به عنّی،قال:فدعا له عیسی علیه السّلام فتاب اللّه علیه و قبل منه و صار فی حدّ أهل بیته.

باب الضّلال

[٢٨٧٨]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج،عن هاشم صاحب البرید قال:

کنت أنا و محمّد بن مسلم و أبو الخطّاب:مجتمعین فقال لنا أبو الخطّاب ما تقولون فیمن لم یعرف هذا الأمر؟فقلت:من لم یعرف هذا الأمر فهو کافر،فقال أبو الخطّاب:لیس بکافر حتّی تقوم علیه الحجّه فإذا قامت علیه الحجّه، فلم یعرف فهو کافر،فقال له محمّد بن مسلم:سبحان اللّه،ما له إذا لم یعرف

ص :١46

[٢٨٧٧]٩-محمد مسلم از یکی از دو امام باقر یا صادق علیهما السّلام روایت کند که به وی عرض کردم:ما مردی را می بینیم که در دین،عبادت و تلاش و فروتنی دارد؛ ولی به حق(یعنی امامت)اعتقاد ندارد.آیا این اعمال برای او فایده ای دارد؟ فرمود:ای ابا محمد!به راستی که مثل ما اهل بیت،مثل آن اهل بیت در بنی اسرائیل باشد که هیچ یک از آنها نبود چهل شب بکوشد جز اینکه دعا می کرد و اجابت می شد.مردی از آنها چهل شب کوشید؛سپس دعا کرد و اجابت نشد.پس نزد عیسی بن مریم علیه السّلام آمد و از حال خود به او شکوه نمود و دعا درخواست کرد.

حضرت عیسی تطهیر کرده و نماز گزارد،سپس به درگاه خدای شکوهمند دعا کرد.خدای بزرگ و گرامی به او وحی نمود:ای عیسی!بندۀ من به غیر از آن دری که باید بیاید،نزد من آمد.او مرا خواند؛ولی نسبت به تو تردید داشت؛پس اگر مرا بخواند تا اینکه گردنش ببرد و انگشتانش بریزد،اجابتش نکنم.حضرت فرمود:عیسی علیه السّلام به آن مرد روکرد و گفت:پروردگارت را می خوانی،در حالی که نسبت به پیامبرش تردید داری؟

عرض کرد:ای روح اللّه،به خدا سوگند آنچه گفتی،درست باشد.پس از خدا بخواه که آن تردید را از دل من بزداید.حضرت عیسی برای او دعا کرد و خدا توبۀ او را پذیرفت و از او قبول کرد و در شمار خاندان او گردید.

باب گمراهی

[٢٨٧٨]١-هاشم صاحب برید گوید:من و محمد بن مسلم و ابو خطّاب گرد آمده بودیم که ابو خطّاب به ما گفت:عقیده تان درباره کسی که امر امامت را نمی شناسد،چیست؟گفتم:هرکه امر امامت را نشناسد،کافر است.ابو خطّاب گفت:

کافر نیست،مگر اینکه برهان بر او آورده شود.پس آن گاه که برهان آورده شد و نپذیرفت،کافر است.محمد بن مسلم به او گفت:پاک و منزّه است خداوند.وقتی

ص :١4٧

و لم یجحد یکفر؟!لیس بکافر إذا لم یجحد،قال:فلمّا حججت دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فأخبرته بذلک فقال:إنّک قد حضرت و غابا و لکن موعدکم اللّیله، الجمره الوسطی بمنی.فلمّا کانت اللّیله اجتمعنا عنده و أبو الخطّاب و محمّد بن مسلم فتناول وساده فوضعها فی صدره ثمّ قال لنا:ما تقولون فی خدمکم و نسائکم و أهلیکم؟ألیس یشهدون أن لا إله إلاّ اللّه؟قلت:بلی قال:ألیس یشهدون أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم؟قلت:بلی قال:ألیس یصلّون و یصومون و یحجّون؟قلت:بلی قال:فیعرفون ما أنتم علیه؟قلت:لا قال:فماهم عندکم؟ قلت:من لم یعرف[هذا الأمر]فهو کافر،قال:سبحان اللّه أما رأیت أهل الطّریق و أهل المیاه؟قلت:بلی،قال:ألیس یصلّون و یصومون و یحجّون؟ألیس یشهدون أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم؟قلت:بلی،قال:فیعرفون ما أنتم علیه قلت لا قال فما هم عندکم؟قلت:من لم یعرف هذا الأمر فهو کافر، قال:سبحان اللّه،أما رأیت الکعبه و الطّواف و أهل الیمن و تعلّقهم بأستار الکعبه؟ قلت:بلی قال:ألیس یشهدون أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و یصلّون و یصومون و یحجّون؟قلت:بلی قال:فیعرفون ما أنتم علیه؟قلت:

لا قال:فما تقولون فیهم؟قلت:من لم یعرف فهو کافر.قال:سبحان اللّه هذا قول الخوارج،ثمّ قال:إن شئتم أخبرتکم،فقلت أنا:لا،فقال:أما إنّه شرّ علیکم أن تقولوا بشیء ما لم تسمعوه منّا،قال:فظننت أنّه یدیرنا علی قول محمّد بن مسلم.

[٢٨٧٩]٢-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن رجل،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قلت له:فما تقول فی مناکحه النّاس فإنّی قد بلغت ما تراه و ما تزوّجت

ص :١4٨

نپذیرد و انکار نکند،چرا کافر باشد؟اگر انکار نکند،کافر نیست.گوید:وقتی حجّ کردم،خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم و جریان را به حضرت اطّلاع دادم.

فرمود:تو اکنون حضور داری و آن دو نیستند؛ولی وعدگاه شما امشب نزد جمرۀ وسطی در منی باشد.

همین که شب شد،من و محمد بن مسلم و ابو خطّاب نزدش گردآمدیم؛پس حضرت بالشی برداشت و به سینه اش نهاد،سپس به ما فرمود:درباره خدمت کاران و زنان و خاندان خود چه می گویید؟آیا این طور نیست که به یگانگی خداوند شایسته پرستش گواهی می دهند؟عرض کردم:فرمود:آیا این طور نیست که گواهی می دهند محمد،فرستاده خدا است؟گفتم:آری.

فرمود:آیا نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند و حجّ نمی روند؟عرض کردم:

چرا.فرمود:آیا آنچه شما به آن عقیده دارید،می شناسند؟گفتم:نه.فرمود:آنان نزد شما چگونه اند؟گفتم:هرکس امر امامت را نداند،کافر است.فرمود:پاک و منزّه است خداوند.آیا آنانی که بر سر راه ها و کنار آب ها هستند،ندیده ای؟ عرض کردم:آری.فرمود:آیا این طور نیست که نماز می خوانند و روزه می گیرند و حجّ می روند؟آیا این طور نیست که به یگانگی خداوند شایستۀ پرستش گواهی می دهند و اینکه محمد،فرستادۀ خدا است؟گفتم:چرا.فرمود:آیا آنچه شما به آن عقیده دارید،می دانند؟گفتم:نه.فرمود:نظرتان درباره آنها چیست؟گفتم:

هرکس(امر امامت را)نشناسد،کافر است.فرمود:خداوند پاک و منزّه است.آیا تو خانه کعبه و طواف کنندگان و اهل یمن و آویختن آنان به پرده های کعبه را ندیده ای؟عرض کردم:آری.فرمود:آیا این طور نیست که گواهی می دهند شایستۀ پرستشی جز خدای یگانه نیست و اینکه محمد،فرستاده خدا است و نماز می خوانند و روزه می گیرند و حجّ می روند؟گفتم:آری.فرمود:آیا آنچه شما به آن عقیده دارید،می دانند؟گفتم:نه.فرمود:درباره آنان چه می گویید؟ گفتم:هرکه نشناسد،کافر است.فرمود:خداوند پاک و منزّه است؛این گفتار خوارج باشد.سپس فرمود:اگر بخواهید،آگاهتان کنم؟عرض کردم:نه.پس فرمود:همانا برای شما بد است چیزی را تا از ما نشنیده اید،بگویید.گفتم:من فهمیدم که حضرت ما را به گفتار محمد بن مسلم برگشت می دهد.

[٢٨٧٩]٢-زراره گوید:به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:درباره زناشویی با این مردم (سنی ها)چه می فرمایید؟زیرا من به این سن که می بینید رسیده ام و هنوز زن

ص :١4٩

قطّ،فقال:و ما یمنعک من ذلک؟فقلت:ما یمنعنی إلاّ أنّنی أخشی أن لا تحلّ لی مناکحتهم فما تأمرنی؟فقال:فکیف تصنع و أنت شابّ،أتصبر؟قلت:أتّخذ الجواری قال:فهات الآن فبما تستحلّ الجواری أ؟قلت:إنّ الأمه لیست بمنزله الحرّه إن رابتنی بشیء بعتها و اعتزلتها،قال:فحدّثنی بما استحللتها قال فلم یکن عندی جواب.فقلت له:فما تری أتزوّج؟فقال:ما أبالی أن تفعل، قلت:أرأیت قولک:ما أبالی أن تفعل،فإنّ ذلک علی جهتین تقول:لست أبالی أن تأثم من غیر أن آمرک،فما تأمرنی أفعل ذلک بأمرک؟فقال لی:قد کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم تزوّج و قد کان،من أمر امرأه نوح و امرأه لوط ما قد کان إنّهما قد کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین،فقلت:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم لیس فی ذلک بمنزلتی إنّما هی تحت یده و هی مقرّه بحکمه،مقرّه بدینه قال:فقال لی:

ما تری من الخیانه فی قول اللّه عزّ و جلّ: فَخٰانَتٰاهُمٰا ما یعنی بذلک إلاّ الفاحشه و قد زوّج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:فلانا،قال:قلت:أصلحک اللّه ما تأمرنی أنطلق فأتزوّج بأمرک؟فقال لی:إن کنت فاعلا فعلیک بالبلهاء من النّساء،قلت:

و ما البلهاء؟قال:ذوات الخدور العفائف،فقلت:من هی علی دین سالم بن أبی حفصه؟قال:لا،فقلت:من هی علی دین ربیعه الرّأی؟فقال:لا و لکنّ العواتق اللّواتی لا ینصبن کفرا و لا یعرفن ما تعرفون،قلت:و هل تعدو أن تکون مؤمنه أو کافره؟فقال:تصوم و تصلّی و تتّقی اللّه و لا تدری ما أمرکم؟ فقلت:قد قال اللّه عزّ و جلّ: هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ کٰافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ لا و اللّه لا یکون أحد من النّاس لیس بمؤمن و لا کافر.قال:فقال أبو جعفر علیه السّلام:قول اللّه أصدق من قولک یا زراره أرأیت قول اللّه عزّ و جلّ: خَلَطُوا عَمَلاً صٰالِحاً وَ

ص :١5٠

نگرفته ام. فرمود:چه چیز مانع از ازدواجت شده است؟عرض کردم:چیزی جلوگیریم نشده مگر اینکه می ترسم ازدواجشان بر من حلال نباشد؛پس چه دستور می دهید؟فرمود:پس چه می کنی با اینکه جوان هستی؟آیا بردباری می کنی؟گفتم:کنیزان را می گیرم.فرمود:اکنون(آنچه داری)بیاور.به چه دلیل کنیزان را حلال می دانی؟گفتم:کنیز که بسان زن آزاد نیست.اگر چیزی از او دیدم (که مرا به تردید اندازد)می فروشم و از او کناره می گیرم.فرمود:برایم بازگو که به چه دلیل او را حلال دانستی؟گوید:من پاسخی نداشتم(که به حضرت بگویم).

به حضرت عرض کردم:چه می فرمایید.آیا ازدواج کنم؟فرمود:باکی ندارم که ازدواج کنی.گفتم:اینکه فرمودی:من باکی ندارم که ازدواج کنی،دو معنا دارد:

یکی اینکه باک ندارم تو گناهی انجام دهی بی آنکه به تو دستور دهم.چه دستور دهی؟آیا به فرمان شما این کار را بکنم؟حضرت فرمود:رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-زن گرفت و داستان زن نوح و زن لوط می دانی که چه بوده است.آن دو زیر سرپرستی دو بنده از بندگان خوب ما بودند.عرض کردم:همانا رسول خدا همانند من نبوده است.زن زیردست او بوده و به حکمش اقرار داشته و به دینش اعتراف می کرده است.فرمود:درباره آن خیانت در فرمایش خداوند عزّتمند که«و به آنها خیانت کردند»[تحریم(66):١٠]چه نظری داری؟منظور از آن جز هرزگی نیست؟و رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-به فلانی زن داد.

گفتم:خداوند کار شما را به نیک گرداند.چه دستور می دهی؟آیا بروم و به دستور شما زن بگیرم؟حضرت فرمود:اگر این کار را می کنی،بر تو لازم است که زن نابخرد و ساده بگیری.گفتم:زنان نابخرد و ساده کیانند؟فرمود:پرده نشینان پاکدامن.

عرض کردم:آن زنی که کیش سالم بن ابی حفصه را دارد؟فرمود:نه.گفتم:

آن کس که بر دین کیش ربیعه الرأی است؟سپس فرمود:نه؛ولی با دختران جوانی ازدواج کن که در سرپرستی پدرانشان هستند،اظهار کفر نمی کنند و آنچه شما می دانید(از امر امامت)،بدان آگاه نیستند.گفتم:آیا آن دختر،هم مؤمن و هم کافر به شمار می رود؟فرمود:او روزه می گیرد و نماز می خواند و از خدا می ترسد؛ ولی عقیده شما را نمی داند؟عرض کردم:به تحقیق خدای عزّتمند فرموده است:

«اوست آن کس که شما را آفرید؛برخی از شما کافرند و برخی مؤمن»[تغابن(64):٢].نه؛ به خدا سوگند،کسی از مردم نیست که نه مؤمن باشد و نه کافر.

گوید:امام باقر علیه السّلام فرمود:ای زراره!فرمایش خداوند از گفته تو راست تر است.

ص :١5١

آخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللّٰهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ فلمّا قال عسی؟فقلت:ما هم إلاّ مؤمنین أو کافرین،قال:فقال:ما تقول فی قوله عزّ و جلّ: إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجٰالِ وَ النِّسٰاءِ وَ الْوِلْدٰانِ لاٰ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لاٰ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً إلی الإیمان،فقلت:

ما هم إلاّ مؤمنین أو کافرین،فقال:و اللّه ما هم بمؤمنین و لا کافرین،ثمّ أقبل علیّ فقال:ما تقول فی أصحاب الأعراف؟فقلت:ما هم إلاّ مؤمنین أو کافرین، إن دخلوا الجنّه فهم مؤمنون و إن دخلوا النّار فهم کافرون،فقال:و اللّه ما هم بمؤمنین و لا کافرین؛و لو کانوا مؤمنین لدخلوا الجنّه کما دخلها المؤمنون و لو کانوا کافرین لدخلوا النّار کما دخلها الکافرون و لکنّهم قوم قد استوت حسناتهم و سیّئاتهم فقصرت بهم الأعمال و أنّهم لکما قال اللّه عزّ و جلّ.فقلت:

أمن أهل الجنّه هم أم من أهل النّار؟فقال:اترکهم حیث ترکهم اللّه،قلت:أ فترجئهم؟قال:نعم أرجئهم کما أرجأهم اللّه،إن شاء أدخلهم الجنّه برحمته و إن شاء ساقهم إلی النّار بذنوبهم و لم یظلمهم،فقلت:هل یدخل الجنّه کافر؟قال:

لا،قلت:[ف]هل یدخل النّار إلاّ کافر؟قال:فقال:لا إلاّ أن یشاء اللّه،یا زراره إنّنی أقول ما شاء اللّه،و أنت لا تقول ما شاء اللّه أما إنّک إن کبرت رجعت و تحلّلت عنک عقدک.

باب المستضعف

[٢٨٨٠]١-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن بعض أصحابه،عن زراره قال:

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن المستضعف فقال:هو الّذی لا یهتدی حیله إلی الکفر فیکفر و لا یهتدی سبیلا إلی الإیمان،لا یستطیع أن یؤمن و لا یستطیع

ص :١5٢

آیا گفتار خدای بزرگ و گرامی را دیده ای که فرماید:«و کار شایسته را با[کاری] دیگر که بد است درآمیخته اند.امید است خدا توبۀ آنان را بپذیرد»[توبه(٩):١٠٢].

همین که فرمود:«عسی؛امید است».عرض کردم:جز این است که یا مؤمن یا کافر هستند.پس فرمود:«مگر آن مردان و زنان و کودکان فرودستی که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند»[نساء(4):٩٨]یعنی راهی به ایمان نیابند.گفتم:آنها نیستند جز مؤمن یا کافر.فرمود:به خدا سوگند،آنها نه مؤمن باشند و نه کافر.سپس به من روکرد و فرمود:درباره اصحاب اعراف نظرت چیست؟عرض کردم:آنها هم مؤمن باشند یا کافر؟اگر به بهشت وارد شوند،مؤمن باشند و اگر به دوزخ روند،کافر باشند.

فرمود:به خدا سوگند،نه مؤمن اند و نه کافر.اگر مؤمن بودند،هر آینه به بهشت وارد می شدند آنسان که مؤمنان به بهشت روند و اگر کافر بودند،همانا به دوزخ روند آنسان که کافران به آن روند؛ولی آنان مردمی هستند که نیکی ها و بدی هایشان برابر است و کردارشان دست آنان را کوتاه کند و حال آنان چنان است که خداوند فرازمند فرموده است.عرض کردم:آیا ایشان از بهشتیانند یا از دوزخیان؟فرمود:آنان را همان جا واگذار که خداوند واگذارده است.گفتم:آیا کارشان را به تأخیر می اندازی(یعنی کارشان با خداست)؟فرمود:آری؛من هم به تأخیر می اندازم آنسان که خداوند به تأخیر انداخته است.اگر بخواهد به سبب رحمتش به بهشت ببرد و اگر بخواهد به سبب گناهانشان آنها را به دوزخ کشد و ستم هم نکرده است.گفتم:آیا کافر به بهشت می رود؟فرمود:نه.گفتم:آیا به جز کافر،کسی به دوزخ می رود؟فرمود:نه جز اینکه خدا خواهد.ای زراره!من می گویم:آنچه خدا خواهد و تو نمی گویی:آنچه خدا خواهد.همانا اگر بزرگ شوی(از این سخن)برگردی و گره های دلت باز شود(و نسبت به مخالفان خشمت فرونشیند).

باب ناتوان در دین

[٢٨٨٠]١-زراره گوید:از امام باقر علیه السّلام درباره ناتوان در دین پرسیدم،فرمود:

او کسی است که با فریب به کفر ره نیابد که کافر شود و راهی به ایمان نیابد و نتواند

ص :١5٣

أن یکفر،فهم الصّبیان،و من کان من الرّجال و النّساء علی مثل عقول الصّبیان مرفوع عنهم القلم.

[٢٨٨١]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

المستضعفون الّذین لاٰ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لاٰ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً قال:لا یستطیعون حیله إلی الإیمان و لا یکفرون الصّبیان و أشباه عقول الصّبیان من الرّجال و النّساء.

[٢٨٨٢]٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن زراره قال:

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن المستضعف،فقال:هو الّذی لا یستطیع حیله یدفع بها عنه الکفر و لا یهتدی بها إلی سبیل الإیمان،لا یستطیع أن یؤمن و لا یکفر قال:و الصّبیان و من کان من الرّجال و النّساء علی مثل عقول الصّبیان.

[٢٨٨٣]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن عبد اللّه بن جندب،عن سفیان بن السّمط البجلیّ قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:ما تقول فی المستضعفین؟فقال لی شبیها بالفزع، فترکتم أحدا یکون مستضعفا و أین المستضعفون؟فواللّه لقد مشی بأمرکم هذا العواتق إلی العواتق فی خدورهنّ و تحدّث به السّقّایات فی طریق المدینه.

[٢٨٨4]5-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید،عن فضاله بن أیّوب،عن عمر بن أبان قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن المستضعفین فقال:هم أهل الولایه،فقلت:أیّ ولایه؟فقال:أما إنّها لیست بالولایه فی الدّین و لکنّها الولایه فی المناکحه

ص :١54

مؤمن شود و نتواند کافر گردد.آنان کودکانند و هرکس از مردان و زنان که خردشان بسان خرد کودکان باشد،تکلیف از آنان برداشته شده است.

[٢٨٨١]٢-حضرت امام باقر علیه السّلام فرمود:ناتوانان«آنانی اند که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند».

فرمود:نتوانند با فریب به ایمان راه یابند و کافر هم نشوند.اینها کودکان اند و خردهایشان همانند کودکان است از مردان و زنان.

[٢٨٨٢]٣-زراره گوید:از حضرت باقر علیه السّلام معنای ناتوان در دین را پرسیدم، فرمود:او کسی است که نتواند با فریب،کفر را از خود دور کند و به وسیله آن به راه ایمان هدایت نشود.نتواند که مؤمن باشد و نه کافر گردد.فرمود:کودکان اند و هرکس از مردان و زنان که خردشان بسان خرد کودکان است.

[٢٨٨٣]4-سفیان سمط بجلی گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:دربارۀ ناتوانان در دین چه می فرمایید؟حضرت بسان شخص هراسناکی به من فرمود:

مگر ناتوانی در دین گذاردید؟ناتوانان در دین کجایند؟به خدا سوگند،این دوشیزگان پشت پرده،عقیده شما را به هم رسانند و زنان سقّا در راه مدینه گفت وگو کنند.

[٢٨٨4]5-عمر ابان گوید:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ ناتوانان در دین پرسیدم؛ پس فرمود:آنان اهل ولایت اند.عرض کردم:کدام ولایت؟فرمود:همانا ولایت در دین نیست؛ولی ولایت در زناشویی و ارث و معاشرت است و آنان مؤمن

ص :١55

و الموارثه و المخالطه،و هم لیسوا بالمؤمنین و لا بالکفّار و منهم المرجون لأمر اللّه عزّ و جلّ.

[٢٨٨5]6-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد عن الوشّاء،عن مثنّی، عن إسماعیل الجعفیّ قال:

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن الدّین الّذی لا یسع العباد جهله فقال:الدّین واسع و لکنّ الخوارج ضیّقوا علی أنفسهم من جهلهم،قلت:جعلت فداک فأحدّثک بدینی الّذی أنا علیه؟فقال:بلی،فقلت:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله و الإقرار بما جاء من عند اللّه و أتولاّکم و أبرأ من عدوّکم و من رکب رقابکم و تأمّر علیکم و ظلمکم حقّکم،فقال:ما جهلت شیئا!هو و اللّه الّذی نحن علیه؛قلت:فهل سلّم أحد لا یعرف هذا الأمر؟فقال:لا إلاّ المستضعفین،قلت:من هم؟قال:نساؤکم و أولادکم،ثمّ قال:أرأیت أمّ أیمن فإنّی أشهد أنّها من أهل الجنّه و ما کانت تعرف ما أنتم علیه.

[٢٨٨6]٧-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن ابن مسکان،عن أبی بصیر قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من عرف اختلاف النّاس فلیس بمستضعف.

[٢٨٨٧]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن جمیل بن درّاج قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّی ربّما ذکرت هؤلاء المستضعفین فأقول:نحن و هم فی منازل الجنّه؟فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لا یفعل اللّه ذلک بکم أبدا.

[٢٨٨٨]٩-عنه،عن علیّ بن الحسن التّیمیّ،عن أخویه محمّد و أحمد ابنی الحسن،عن علیّ بن یعقوب،عن مروان بن مسلم عن أیّوب بن الحرّ قال:

ص :١56

و کافر نیستند و از آنها هستند کسانی که به خدای فرازمند امیدوارند(یعنی کارشان با خدا است).

[٢٨٨5]6-اسماعیل جعفی گوید:از امام باقر علیه السّلام از دینی پرسیدم که برای بندگان روانیست به آن نادان باشند.پس فرمود:دین گسترده است؛ولی خوارج از روی نادانی خویش بر خود تنگ گرفتند.عرض کردم:قربانت گردم؛آیا به دینی که معتقد هستم،برایتان بازگویم؟فرمود:آری.گفتم:گواهی می دهم که شایستۀ پرستشی جز خدای یگانه نیست و اینکه محمد،بنده و فرستاده اوست و آنچه از نزد خدا آمده است،می پذیرم و شما را دوست دارم و بیزارم از دشمنانتان و کسی که بر شما چیره گردد و خود را فرمانروای شما داند و در حق شما ستم کند.فرمود:تو به چیزی نادان نیستی.آن همان است که به خدا سوگند،ما به آن اعتقاد داریم.عرض کردم:آیا کسی که این مطلب را نداند،سالم می ماند؟فرمود:

نه،مگر ناتوانان در دین.گفتم:آنان چه کسانی اند؟فرمود:زنان و فرزندانتان.

سپس فرمود:آیا امّ ایمن را دیده ای؟پس همانا من گواهی می دهم که او از بهشتیان است در حالی که عقیده شما را نمی دانست.

[٢٨٨6]٧-حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس اختلاف مردم را بفهمد، ناتوان در دین نباشد.

[٢٨٨٧]٨-جمیل درّاج گوید:به امام ششم علیه السّلام عرض کردم:همانا چه بسیار که من به یاد این ناتوانان در دین می افتم و می گویم:آیا ما و آنان در منازل بهشت همراهیم؟امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگز خداوند با شما چنین نکند.

[٢٨٨٨]٩-ایّوب حرّ گوید:ما در خدمت حضرت امام صادق علیه السّلام بودیم که

ص :١5٧

قال رجل لأبی عبد اللّه علیه السّلام و نحن عنده جعلت فداک،إنّا نخاف أن ننزل بذنوبنا منازل المستضعفین،قال:فقال:لا و اللّه لا یفعل اللّه ذلک بکم أبدا.

علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن رجل،عن أبی عبد اللّه مثله.

[٢٨٨٩]١٠-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی المغراء، عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من عرف اختلاف النّاس فلیس بمستضعف.

[٢٨٩٠]١١-عدّه من أصحابن،اعن سهل بن زیاد،عن إسماعیل بن مهران، عن محمّد بن منصور الخزاعیّ،عن علیّ بن سوید،عن أبی الحسن موسی قال:

سألته عن الضّعفاء،فکتب إلیّ:الضّعیف من لم ترفع إلیه حجّه و لم یعرف الاختلاف،فإذا عرف الاختلاف فلیس بمستضعف.

[٢٨٩١]١٢-بعض أصحابنا،عن علیّ بن الحسن،عن علیّ بن حبیب الخثعمیّ،عن أبی ساره إمام مسجد بنی هلال،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لیس الیوم مستضعف،أبلغ الرّجال الرّجال و النّساء النّساء.

باب المرجون لأمر اللّه

[٢٨٩٢]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن موسی بن بکر،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّٰهِ قال:

قوم کانوا مشرکین فقتلوا مثل حمزه و جعفر و أشباههما من المؤمنین،ثمّ إنّهم دخلوا فی الإسلام فوحّدوا اللّه و ترکوا الشّرک و لم یعرفوا الإیمان بقلوبهم فیکونوا من المؤمنین فتجب لهم الجنّه،و لم یکونوا علی جحودهم فیکفروا

ص :١5٨

مردی به حضرت گفت:قربانت گردم؛ما می ترسیم به سبب گناهانمان به رتبه های ناتوانان در دین تنزّل کنیم.فرمود:نه،به خدا سوگند،هرگز خداوند با شما چنین نکند.

[٢٨٨٩]١٠-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس اختلاف مردم را بفهمد،ناتوان در دین نباشد.

[٢٨٩٠]١١-علی بن سوید گوید:از حضرت امام موسی کاظم علیه السّلام از ناتوانان در دین پرسیدم؛پس حضرت به من نوشت:ناتوان کسی است که حجّت به او نرسیده و اختلاف را نفهمیده است.آن گاه که اختلاف را فهمید،پس ناتوان در دین نیست.

[٢٨٩١]١٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:امروز دیگر ناتوان در دین وجود ندارد.

مردان به مردان و زنان به زنان(دین حق را)رسانده اند.

باب کسانی که کارشان موقوف به فرمان خداست

[٢٨٩٢]١-امام باقر علیه السّلام دربارۀ فرمایش خدای عزّتمند که«فرمود:مردمی مشرک بودند که همانند حمزه و جعفر و بسان آنها را از مؤمنان کشتند،سپس همانان به اسلام گرویدند و خدا را به یگانگی شناختند و شرک را واگذاردند؛ولی با دل هایشان ایمان را نپذیرفتند تا از مؤمنان باشند و بهشت بر آنان واجب گردد و بر حال انکار خود هم نماندند تا کافر باشند و آتش دوزخ بر آنان واجب شود،

ص :١5٩

فتجب لهم النّار فهم علی تلک الحال إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم.

[٢٨٩٣]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن حسّان،عن موسی بن بکر الواسطیّ،عن رجل قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:المرجون قوم کانوا مشرکین فقتلوا مثل حمزه و جعفر و أشباههما من المؤمنین ثمّ إنّهم بعد ذلک دخلوا فی الإسلام فوحّدوا اللّه و ترکوا الشّرک،و لم یکونوا یؤمنون فیکونوا من المؤمنین،و لم یؤمنوا فتجب لهم الجنّه و لم یکفروا فتجب لهم النّار فهم علی تلک الحال مرجون لأمر اللّه.

باب أصحاب الأعراف

[٢٨٩4]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن ابن بکیر؛و علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن رجل،جمیعا عن زراره قال:

قال لی أبو جعفر علیه السّلام:ما تقول فی أصحاب الأعراف؟فقلت:ما هم إلاّ مؤمنون أو کافرون،إن دخلوا الجنّه فهم مؤمنون و إن دخلوا النّار فهم کافرون، فقال:و اللّه ما هم بمؤمنین و لا کافرین،و لو کانوا مؤمنین دخلوا الجنّه کما دخلها المؤمنون و لو کانوا کافرین لدخلوا النّار کما دخلها الکافرون و لکنّهم قوم استوت حسناتهم و سیّئاتهم فقصرت بهم الأعمال و إنّهم لکما قال اللّه عزّ و جلّ،فقلت:أ من أهل الجنّه هم أو من أهل النّار؟فقال:اترکهم حیث ترکهم اللّه،قلت:أفترجئهم،قال:نعم أرجئهم کما أرجأهم اللّه،إن شاء أدخلهم الجنّه برحمته و إن شاء ساقهم إلی النّار بذنوبهم و لم یظلمهم،فقلت:هل یدخل الجنّه کافر؟قال:لا،قلت:هل یدخل النّار إلاّ کافر؟قال:فقال:لا إلاّ أن یشاء اللّه،

ص :١6٠

پس آنان هم چنان آن حالت را دارند یا خداوند کیفرشان دهد یا از آنان درگذرد.

[٢٨٩٣]٢-امام باقر علیه السّلام فرمود:موقوف شدگان به امر خدا،مردمی مشرک بودند،پس حمزه و جعفر و بسان آنها را از مؤمنان کشتند،سپس پس از این کار به اسلام گرویدند و خدا را به یگانگی شناختند و شرک را واگذاردند؛ولی(به طور کامل)ایمان نیاوردند تا از مؤمنان باشند و(بادل)ایمان نیاوردند تا بهشت بر آنها لازم گردد و کافر هم نشدند تا آتش دوزخ بر آنها واجب شود،پس بر همان حالت به امید فرمان خدا هستند.

باب اصحاب اعراف

[٢٨٩4]١-زراره گوید:امام باقر علیه السّلام به من فرمود:نظرت درباره اصحاب اعراف چیست؟گفتم:یا مؤمن باشند یا کافر.اگر به بهشت روند،مؤمن اند و اگر به آتش دوزخ وارد شوند،کافرند.فرمود:به خدا سوگند،نه مؤمن اند و نه کافر.

اگر مؤمن بودند به بهشت می روند آنسان که مؤمنان روند و اگر کافر بودند به دوزخ روند،آنسان که کافران وارد شوند؛ولی آنان مردمی باشند که کارهای نیک و کارهای بدشان یکسان است و کردارشان دست آنان را کوتاه کند و حال آنها چنان است که خداوند فرازمند فرموده است.عرض کردم:آیا آنان از بهشتیانند یا از دوزخیان؟فرمود:آنان را همان جا واگذار که خداوند واگذارده است.گفتم:آیا کارشان را به تأخیر می اندازی؟فرمود:آری.من به تأخیر می اندازم آنسان که خداوند به تأخیر انداخته است.اگر بخواهد به سبب رحمتش به بهشت ببرد و اگر بخواهد به سبب گناهانشان آنها را به دوزخ کشد و ستم هم نکرده است.

عرض کردم:آیا کافر به بهشت می رود؟فرمود:نه.گفتم:آیا به جز کافر،کسی به دوزخ می رود؟نه،جز اینکه خدا خواهد.ای زراره!من می گویم:آنچه خدا خواهد و تو نمی گویی:آنچه خدا خواهد.همانا اگر بزرگ شوی(از این سخن)

ص :١6١

یا زراره إنّنی أقول:ما شاء اللّه،و أنت لا تقول:ما شاء اللّه،أما إنّک إن کبرت رجعت و تحلّلت[عنک]عقدک.

[٢٨٩5]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن حسّان،عن موسی بن بکر،عن رجل قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:الّذین خَلَطُوا عَمَلاً صٰالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً فأولئک قوم مؤمنون یحدثون فی إیمانهم من الذّنوب الّتی یعیبها المؤمنون و یکرهونها فأولئک عسی اللّه أن یتوب علیهم.

باب فی صنوف أهل الخلاف و ذکر القدریّه و الخوارج و المرجئه و أهل البلدان

[٢٨٩6]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن مروک بن عبید،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لعن اللّه القدریّه،لعن اللّه الخوارج،لعن اللّه المرجئه لعن اللّه المرجئه.

قال:قلت:لعنت هؤلاء مرّه مرّه و لعنت هؤلاء مرّتین؟!قال:إنّ هؤلاء یقولون:إنّ قتلتنا مؤمنون فدماؤنا متلطّخه بثیابهم إلی یوم القیامه،إنّ اللّه حکی عن قوم فی کتابه؛ أَلاّٰ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّٰی یَأْتِیَنٰا بِقُرْبٰانٍ تَأْکُلُهُ النّٰارُ قُلْ قَدْ جٰاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّنٰاتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ قال:کان بین القاتلین و القائلین خمسمائه عام فألزمهم اللّه القتل برضاهم ما فعلوا.

[٢٨٩٧]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن حکیم، و حمّاد بن عثمان،عن أبی مسروق قال:

ص :١6٢

برگردی و گره های دلت باز شود(و نسبت به مخالفان خشمت فرونشیند).

[٢٨٩5]٢-امام باقر علیه السّلام(در تفسیر این آیه):«آنانی که کار شایسته را با[کاری] دیگر که بد است درآمیخته اند».فرمود:آنان مردمی با ایمان بودند که در حال ایمان گناهانی پدیدآوردند که مؤمنان آنها را نقص می دانستند و ناخوش داشتند،پس آنان اند که امید است خداوند درگذرد.

باب در بیان اقسام مخالفان و قدریّه و خوارج و مرجئه و اهالی شهرها

[٢٨٩6]١-مردی از امام صادق علیه السّلام روایت می کند که حضرت فرمود:

خداوند قدریه را لعنت کند.خداوند خوارج را لعنت کند.خدا مرجئه را لعنت کند.خدا مرجئه را لعنت کند.من عرض کردم:هرکدام از قدریه و خوارج را یک بار لعنت کردی و آنان را دوبار؟فرمود:همانا آنها می گویند:کشندگان ما مؤمنان اند،پس دامنشان تا روز رستاخیز به خون های ما آلوده است.همانا خداوند در کتابش از مردمی حکایت می کند که:«همانان که گفتند:خدا با ما پیمان بسته که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم تا برای ما قربانیی بیاورد که آتش[آسمانی]آن را [به نشانه قبول]بسوزاند.بگو:قطعا پیش از من پیامبرانی بودند که دلایل آشکار را با آنچه گفتید برای شما آوردند.اگر راست می گویید،پس چرا آنان را کشتید» [آل عمران(٣):١٨٣].

فرمود:میان کشندگان و گویندگان(این سخن)پانصد سال فاصله بود،پس خداوند کشتن را به عهده آنان دانست؛چراکه بدانچه کردند،خرسند بودند.

[٢٨٩٧]٢-عثمان بن ابی مسروق گوید:حضرت صادق علیه السّلام از من پرسید:اهل

ص :١6٣

سألنی أبو عبد اللّه علیه السّلام عن أهل البصره،ما هم؟فقلت:مرجئه و قدریّه و حروریّه،فقال:لعن اللّه تلک الملل الکافره المشرکه الّتی لا تعبد اللّه علی شیء.

[٢٨٩٨]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن منصور بن یونس،عن سلیمان بن خالد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أهل الشّام شرّ من أهل الرّوم،و أهل المدینه شرّ من أهل مکّه،و أهل مکّه یکفرون باللّه جهره.

[٢٨٩٩]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،عن أبی بصیر،عن أحدهما علیهما السّلام قال:

إنّ أهل مکّه،لیکفرون باللّه جهره و إنّ أهل المدینه أخبث من أهل مکّه أخبث منهم سبعین ضعفا.

[٢٩٠٠]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن فضاله بن أیّوب،عن سیف بن عمیره،عن أبی بکر الحضرمیّ قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام أهل:الشّام شرّ أم[أهل]الرّوم؟فقال:إنّ الرّوم کفروا و لم یعادونا و إنّ أهل الشّام کفروا و عادونا.

[٢٩٠١]6-عنه،عن محمّد بن الحسین،عن النّضر بن شعیب،عن أبان بن عثمان،عن الفضیل بن یسار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا تجالسوهم-یعنی المرجئه-لعنهم اللّه و لعن[اللّه]مللهم المشرکه الّذین لا یعبدون اللّه علی شیء من الأشیاء.

باب المؤلّفه قلوبهم

[٢٩٠٢]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن

ص :١64

بصره چه عقیده ای دارند؟عرض کردم:مرجئه،قدریه و حروریّه هستند.فرمود:

خداوند ملت های کافر مشرک را لعنت کند که به هیچ وجه خدا را نمی پرستند.

[٢٨٩٨]٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:شامیان از رومیان بدترند و مردم مدینه از مردم مکّه بدترند و مکّیان آشکارا به خدا کفر می ورزند.

[٢٨٩٩]4-ابو بصیر از امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام روایت کند که فرمود:همانا مکّیان آشکارا به خدا کفر می ورزند و مردم مدینه از مکّیان پلیدترند.از آنان هفتاد برابر پلیدترند.

[٢٩٠٠]5-ابو بکر خضر می گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا شامیان بدترند یا رومیان؟فرمودند:همانا رومیان کفر ورزند؛ولی با ما دشمنی نکنند و به راستی که شامیان کفر ورزند و با ما دشمنی کنند.

[٢٩٠١]6-امام صادق علیه السّلام فرمود:با آنها-یعنی مرجئه-هم نشین نشوید.

خداوند آنان و ملت های مشرک را لعنت کند که در هیچ چیز خدا را نمی پرستند.

باب دلجوئی شدگان

[٢٩٠٢]١-امام باقر علیه السّلام فرمود:دلجوئی شدگان مردمی بودند که خدا را یگانه

ص :١65

موسی بن بکر؛و علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس عن رجل، جمیعا عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

المؤلّفه قلوبهم قوم وحّدوا اللّه و خلعوا عباده من یعبد من دون اللّه و لم تدخل المعرفه قلوبهم أنّ محمّدا رسول،اللّه و کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یتألّفهم و یعرّفهم لکیما یعرفوا و یعلّمهم.

[٢٩٠٣]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه، عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ قال:هم قوم وحّدوا اللّه عزّ و جلّ و خلعوا عباده من یعبد من دون اللّه و شهدوا أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و هم فی ذلک شکّاک فی بعض ما جاء به محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فأمر اللّه عزّ و جلّ نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أن یتألّفهم بالمال و العطاء لکی یحسن إسلامهم و یثبتوا علی دینهم الّذی دخلوا فیه و أقرّوا به.و إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یوم حنین تألّف رؤساء العرب من قریش و سائر مضر،منهم أبو سفیان بن حرب و عیینه بن حصین الفزاریّ و أشباههم من النّاس فغضبت الأنصار و اجتمعت إلی سعد بن عباده فانطلق بهم إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بالجعرانه فقال:یا رسول اللّه،أتأذن لی فی الکلام؟فقال:نعم فقال:إن کان هذا الأمر من هذه الأموال الّتی قسمت بین قومک شیئا أنزله اللّه رضینا،و إن کان غیر ذلک لم نرض؛قال زراره:و سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یا معشر الأنصار،أکلّکم علی قول سیّدکم سعد؟فقالوا:سیّدنا اللّه و رسوله،ثمّ قالوا فی الثّالثه:نحن علی مثل قوله و رأیه؛قال زراره:فسمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:فحطّ اللّه نورهم.

و فرض اللّه للمؤلّفه قلوبهم سهما فی القرآن.

ص :١66

دانستند و از پرستش جز خدا دست برداشته بودند؛ولی شناختن اینکه محمد -درود خدا بر او و خاندانش باد-فرستاده خداست در دلشان وارد نشده بود و رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-همواره دل آنها را به دست می آورد (و به خود نزدیک می کرد)و به آنها می فهماند تا بفهمند و به آنها[آنچه لازم بود] می آموخت.

[٢٩٠٣]٢-زراره گوید:از امام باقر علیه السّلام درباره فرمایش خدای بزرگ و گرامی که«و کسانی که دلشان به دست آورده می شود»[توبه(٩):6٠].پرسیدم،فرمود:آنها مردمی بودند که خدای عزّتمند را یگانه دانستند و از پرستش هرکه جز خدا دست برداشتند و گواهی دادند که شایستۀ پرستشی جز خداوند نیست و محمد-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرستاده خدا است؛ولی در برخی از آنچه محمد-درود خدا بر او و خاندانش باد-آورده بود،تردید داشتند،پس خدای شکوهمند به پیامبرش دستور داد که با دارایی و بخشش،آنها را به اسلام نزدیک کند تا اسلامشان نیکو گردد و بر دینی پابرجا باشند که بدان درآمده و اعتراف کرده اند.

رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-در جنگ حنین از رؤسای عرب از قریش و دیگر قبیله های مضرّ دل جویی کرد که ابو سفیان بن حرب و عیینه بن حصین فزاری و مردم مانندشان از آنها بودند؛پس انصار(از این کار)خشمگین شدند و در نزد سعد بن عباده گردآمدند و سعد آنها را در جعرانه(محلی میان مکه و مدینه)خدمت پیامبر آورد و گفت:ای رسول خدا،آیا اجازه می دهید سخن گویم؟فرمود:آری.گفت:اگر این اموال را که میان مردم خود تقسیم کردی،کاری بود که خدا دستور داده بود،ما خرسندیم و اگر جز این است،ما خرسند نیستیم.زراره گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام فرمود:پس رسول خدا فرمود:ای گروه انصار!آیا همه شما با گفته بزرگتان سعد هم آهنگ هستید؟ گفتند:خدا و رسولش،آقا و بزرگ ما است.(تا سه مرتبه این پرسش و پاسخ تکرار شد)و در مرتبه سوم گفتند:ما هم گفته و نظر او را داریم.زراره گوید:

شنیدم که امام باقر علیه السّلام فرمود:پس خداوند هم روشنایی ایمانشان را پایین آورد و برای دل به دست آورده شدگان در قرآن سهمی مقرّر کرد.

ص :١6٧

[٢٩٠4]٣-علیّ،عن محمّد بن عیسی،عن یونس عن رجل،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

المؤلّفه قلوبهم لم یکونوا قطّ أکثر منهم الیوم.

[٢٩٠5]4-علیّ،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن إسحاق بن غالب قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا إسحاق،کم تری أهل هذه الآیه: فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهٰا رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهٰا إِذٰا هُمْ یَسْخَطُونَ ؟قال:ثمّ قال:هم أکثر من ثلثی النّاس.

[٢٩٠6]5-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن حسّان،عن موسی بن بکر،عن رجل قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:ما کانت المؤلّفه قلوبهم قطّ أکثر منهم الیوم،و هم قوم وحّدوا اللّه و خرجوا من الشّرک و لم تدخل معرفه محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قلوبهم، و ما جاء به فتألّفهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و تألّفهم المؤمنون بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم لکیما یعرفوا.

باب فی ذکر المنافقین و الضّلاّل و إبلیس فی الدّعوه

[٢٩٠٧]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل قال:

کان الطّیّار یقول لی:إبلیس لیس من الملائکه و إنّما أمرت الملائکه بالسّجود لآدم علیه السّلام فقال إبلیس:لا أسجد،فما لإبلیس یعصی حین لم یسجد و لیس هو من الملائکه؟قال:فدخلت أنا و هو علی أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:فأحسن و اللّه فی المسأله؛فقال:جعلت فداک،أرأیت ما ندب اللّه عزّ و جلّ إلیه

ص :١6٨

[٢٩٠4]٣-امام باقر علیه السّلام فرمود:هرگز دل به دست آورده شدگان بیشتر از امروز نبوده اند.

[٢٩٠5]4-اسحاق بن غالب گوید:حضرت امام صادق علیه السّلام به من فرمود:ای اسحاق!به نظر تو اهل این آیه چقدر هستند:«پس اگر از آن[اموال]به ایشان داده شود،خشنود می گردند و اگر از آن به ایشان داده نشود به ناگاه به خشم می آیند».

[توبه(٩):5٨]گوید:سپس حضرت فرمود:آنان بیشتر از دو سوم مردم هستند.

[٢٩٠6]5-امام باقر علیه السّلام فرمود:هرگز دل به دست آورده شدگان از امروز بیشتر نبودند و آنان مردمی بودند که خدا را به یگانگی شناختند و از شرک بیرون آمدند و شناخت اینکه محمد-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرستاده خداست و آنچه از طرف خدا آورده است در دل هاشان جای نگرفت،پس رسول خدا- درود خدا بر او و خاندانش باد-از آنان دل جویی کرد و نیز مؤمنان پس از رسول خدا دل آنان را به دست آوردند تا شناخت بیابند.

باب در بیان اشتراک دورویان و گمراهان و شیطان در دعوت الهی

[٢٩٠٧]١-جمیل گوید:طیّار به من می گفت:شیطان از فرشتگان نبود و جز این نیست که فرشتگان برای سجده به آدم دستور یافتند و شیطان گفت:سجده نمی کنم.پس چرا شیطان گنه کار شود آن گاه که سجده نکرد با اینکه او از فرشتگان نبود؟گوید:من و او به خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدیم و به خدا سوگند،پرسش خود را به نیکی طرح کرد و گفت:قربانت گردم؛بفرمایید آنچه خداوند فرازمند،مؤمنان را در فرمایش خود بدان خوانده است که:«ای کسانی

ص :١6٩

المؤمنین من قوله: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أدخل فی ذلک المنافقون معهم؟ قال:نعم و الضّلاّل و کلّ من أقرّ بالدّعوه الظّاهره،و کان إبلیس ممّن أقرّ بالدّعوه الظّاهره معهم.

باب فی قوله تعالی و من النّاس من یعبد اللّه علی حرف

[٢٩٠٨]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه، عن الفضیل و زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللّٰهَ عَلیٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصٰابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصٰابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلیٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَهَ قال زراره:

سألت عنها أبا جعفر علیه السّلام فقال:هؤلاء قوم عبدوا اللّه و خلعوا عباده من یعبد من دون اللّه و شکّوا فی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و ما جاء به فتکلّموا بالإسلام و شهدوا أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه و أقرّوا بالقرآن و هم فی ذلک شاکّون فی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و ما جاء به و لیسوا شکّاکا فی اللّه،قال اللّه عزّ و جلّ: وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللّٰهَ عَلیٰ حَرْفٍ یعنی علی شکّ فی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و ما جاء به، فَإِنْ أَصٰابَهُ خَیْرٌ یعنی عافیه فی نفسه و ماله و ولده، اِطْمَأَنَّ بِهِ و رضی به، وَ إِنْ أَصٰابَتْهُ فِتْنَهٌ یعنی بلاء فی جسده أو ماله تطیّر و کره المقام علی الإقرار بالنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرجع إلی الوقوف و،الشّکّ فنصب العداوه للّه و لرسوله و الجحود بالنّبیّ و ما جاء به.

[٢٩٠٩]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن موسی بن بکر،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللّٰهَ عَلیٰ حَرْفٍ قال:هم

ص :١٧٠

که ایمان آورده اید»،آیا دورویان هم با مؤمنان مورد خطاب آیه هستند؟فرمود:

آری و نیز گمراهان و هرکسی که به دعوت آشکار(اسلام)اعتراف نموده است و شیطان هم از کسانی بود که به دعوت آشکارا با فرشتگان اعتراف کرده بود.

باب در بیان گفتار خدای برتر «و بعضی از مردم خدا را بر یک حال می پرستند»

[٢٩٠٨]١-زراره گوید:از امام باقر علیه السّلام درباره فرمایش خداوند بزرگ و گرامی که«و از میان مردم کسی است که خدا را فقط بر یک حال[و بدون عمل] می پرستد.پس اگر خیری به او رسد بدان اطمینان یابد و چون بلایی بدو رسد روی برتابد.

در دنیا و آخرت زیان دیده است».[حج(٢٢):١١]پرسیدم؛پس فرمود:آنان مردمی بودند که خدا را پرستیدند و از پرستش هرکس جز خدا کناره گرفتند؛ولی درباره محمّد-درود خدا بر او و خاندانش باد-و آنچه آورده بود،تردید کردند؛پس اسلام را با زبان پذیرفتند و گواهی دادند که شایستۀ پرستشی جز خداوند نیست و محمد-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرستاده خدا است و به قرآن نیز اعتراف کردند؛ولی با این حال درباره محمد و آنچه آورده بود،به تردید افتادند و در مورد خداوند تردید نداشتند.خدای فرازمند فرماید:«و از میان مردم،کسی است که خدا را فقط بر یک حال[و بدون عمل]می پرستد»یعنی تردید در مورد محمّد و آنچه آورده است.«پس اگر خیری به او رسد»یعنی عافیت در خود و دارایی و فرزندش.«بدان اطمینان یابد»بدان خرسند شود.«و چون بلایی بدو رسد»یعنی گرفتاری در تن یا دارایی اش که آن را به فال بد گیرد و از استواری بر اعتراف به پیامبر-درود خدا بر او و خاندانش باد-بدش آید و به درنگ کردن و تردید برگشت کند و با خدا و رسولش دشمنی ورزد و پیامبر و آنچه را آورده است، انکار کند.

[٢٩٠٩]٢-زراره گوید:از امام باقر علیه السّلام،تفسیر گفتار خدای فرازمند را که«و از میان مردم کسی است که خدا را فقط بر یک حال می پرستد»پرسیدم،فرمود،آنان

ص :١٧١

قوم وحّدوا اللّه و خلعوا عباده من یعبد من دون اللّه فخرجوا من الشّرک و لم یعرفوا أنّ محمّدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رسول اللّه،فهم یعبدون اللّه علی شکّ فی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و ما جاء به،فأتوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و قالوا:ننظر فإن کثرت أموالنا و عوفینا فی أنفسنا و أولادنا علمنا أنّه صادق و أنّه رسول اللّه و إن کان غیر ذلک نظرنا قال اللّه عزّ و جلّ: فَإِنْ أَصٰابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ یعنی عافیه فی الدّنیا، وَ إِنْ أَصٰابَتْهُ فِتْنَهٌ یعنی بلاء فی نفسه[و ماله]، اِنْقَلَبَ عَلیٰ وَجْهِهِ انقلب علی شکّه إلی الشّرک، خَسِرَ الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَهَ ذٰلِکَ هُوَ الْخُسْرٰانُ الْمُبِینُ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّٰهِ مٰا لاٰ یَضُرُّهُ وَ مٰا لاٰ یَنْفَعُهُ قال:ینقلب مشرکا یدعو غیر اللّه و یعبد غیره،فمنهم من یعرف و یدخل الإیمان قلبه فیؤمن و یصدّق و یزول عن منزلته من الشّکّ إلی الإیمان و منهم من یثبت علی شکّه و منهم من ینقلب إلی الشّرک.

علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن رجل،عن زراره مثله.

باب أدنی ما یکون به العبد مؤمنا أو کافرا أو ضالاّ

[٢٩١٠]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن إبراهیم بن عمر الیمانیّ،عن ابن أذینه،عن أبان بن عیّاش،عن سلیم بن قیس قال:

سمعت علیّا صلوات اللّه علیه یقول و أتاه رجل فقال له:ما أدنی ما یکون به العبد مؤمنا و أدنی ما یکون به العبد کافرا و أدنی ما یکون به العبد ضالاّ؟فقال له:قد سألت فافهم الجواب:أمّا أدنی ما یکون به العبد مؤمنا أن یعرّفه اللّه تبارک و تعالی نفسه فیقرّ له بالطّاعه و یعرّفه نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فیقرّ له بالطّاعه و یعرّفه إمامه و حجّته فی أرضه و شاهده علی خلقه فیقرّ له بالطّاعه،قلت له:یا أمیر المؤمنین،و إن جهل جمیع الأشیاء إلاّ ما وصفت؟قال:نعم إذا أمر أطاع

ص :١٧٢

مردمی بودند که خدا را به یگانگی شناختند و از پرستش هرکس جز خدا کناره گرفتند،پس از شرک درآمدند؛ولی نفهمیدند که محمد،فرستادۀ خدا است، بنابراین با تردید درباره محمد و آنچه آورده بود،خدا را می پرستیدند.اینان نزد رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-آمدند و گفتند:ما می نگریم که اگر دارایی هایمان زیاد شد و در تنمان و فرزندانمان تندرستی یافتیم،خواهیم دانست که او راست گو و فرستاده خدا است و اگر جز این بود،درنگ می کنیم.

خداوند فرازمند فرمود:«پس اگر خیری به او رسد بدان اطمینان یابد»یعنی تندرستی در دنیا.«و چون بلایی بدو رسد»یعنی گرفتاری در تن و دارایی.«روی برتابد»یعنی با تردیدش به شرک بازگردد.«در دنیا و آخرت زیان دیده است.این است همان زیان آشکار به جای خدا چیزی را می خواند که نه زیانی به او می رساند و نه سودش می دهد»[حج(٢٢):١١-١٢]فرمود:به شرک بازگشت کند،جز خدا را بخواند و جز او را بپرستد؛پس برخی از آنان می فهمند و ایمان در دلشان وارد شود،آن گاه ایمان آورند و باور کنند و از سرمنزل تردید به ایمان درآیند و بعضی از آنان در تردیدشان پابرجا باشند و برخی به شرک برگردند.

علی بن ابراهیم نیز همانند این حدیث را از زراره روایت کند.

باب کمتر چیزی که بنده به وسیله آن مؤمن یا کافر یا گمراه شود

[٢٩١٠]١-سلیم بن قیس گوید:شنیدم مردی به علی علیه السّلام که نزد آن حضرت آمده بود،عرض کرد:کمتر چیزی که بنده به وسیله آن مؤمن می شود،چیست و کمتر چیزی که بنده به سبب آن کافر می گردد،چیست و کمتر چیزی که بنده به واسطۀ آن گمراه می شود،چیست؟حضرت به او فرمود:پرسشی کردی،پس پاسخش را درک کن.امّا کمتر چیزی که بنده به وسیله آن مؤمن می شود،این است که خداوند پرخیر و برتر خودش را به او بشناساند،پس(بنده)به فرمانبرداری او اعتراف کند و پیامبرش را به او بشناساند،پس به فرمانبرداری او نیز معترف باشد و نیز امام و حجّت خود را در زمین و گواهش را بر آفریده اش بشناساند و او هم به فرمانبرداریش اقرار کند.من(سلیم)عرض کردم:ای امیر مؤمنان،اگرچه همه چیز را به جز آنچه بیان کردی،نداند؟فرمود:آری.هرگاه دستور یابد،فرمان برد و هرگاه بازداشته شود،بازایستد.

ص :١٧٣

و إذا نهی انتهی.و أدنی ما یکون به العبد کافرا من زعم أنّ شیئا نهی اللّه عنه أنّ اللّه أمر به و نصبه دینا یتولّی علیه و یزعم أنّه یعبد الّذی أمره به و إنّما یعبد الشّیطان.و أدنی ما یکون به العبد ضالاّ أن لا یعرف حجّه اللّه تبارک و تعالی و شاهده علی عباده الّذی أمر اللّه عزّ و جلّ بطاعته و فرض ولایته؛قلت:یا أمیر المؤمنین،صفهم لی فقال:الّذین قرنهم اللّه عزّ و جلّ بنفسه و نبیّه فقال: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قلت:یا أمیر المؤمنین،جعلنی اللّه فداک أوضح لی؟فقال:الّذین قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فی آخر خطبته یوم قبضه اللّه عزّ و جلّ إلیه:إنّی قد ترکت فیکم أمرین لن تضلّوا بعدی ما إن تمسّکتم بهما:کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی،فإنّ اللّطیف الخبیر قد عهد إلیّ أنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض کهاتین و جمع بین مسبّحتیه و لا أقول کهاتین و جمع بین المسبّحه و الوسطی فتسبق إحداهما الأخری، فتمسّکوا بهما لا تزلّوا و لا تضلّوا و لا تقدّموهم فتضلّوا.

باب

[٢٩١١]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن القاسم بن محمّد،عن المنقریّ،عن سفیان بن عیینه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ بنی أمیّه أطلقوا للنّاس تعلیم الإیمان و لم یطلقوا تعلیم الشّرک لکی إذا حملوهم علیه لم یعرفوه.

باب ثبوت الإیمان و هل یجوز أن ینقله اللّه

[٢٩١٢]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن حسین بن نعیم الصّحّاف قال:

ص :١٧4

کمتر چیزی که بنده به سبب آن کافر می گردد،کسی است که پندارد چیزی که خدا از آن بازداشته،به آن دستور داده است و همان را دین خود سازد و در پی آن رود و گمان کند خدایی را که به آن کار دستور داده می پرستد درحالی که تنها شیطان را می پرستد.

کمتر چیزی که بنده به واسطه آن گمراه می شود،این است که حجت خداوند پرخیر و برتر و گواهش بر بندگان را نشناسد،آنکه خداوند فرازمند به فرمان بردنش دستور داده و ولایتش را واجب کرده است.عرض کردم:ای امیر مؤمنان، آنان را برایم توصیف نما.فرمود:آنان که خدای بزرگ و گرامی به خود و پیامبرش نزدیک کرده و فرموده است:«ای کسانی که ایمان آورده اید!خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را[نیز]اطاعت کنید»[نساء(4):5٩].

عرض کردم:ای امیر مؤمنان،خدا مرا قربانت کند؛برایم شرح بده.فرمود:

آنان که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-در آخرین خطبه اش،روزی که خدای بزرگ و گرامی جانش را گرفت،فرمود:همانا من دو چیز در میان شما به جا می گذارم که هرگز پس از من گمراه نشوید تا آن گاه که بدان ها چنگ زده اید:

کتاب خدا و ذرّیه ام که خاندان منند؛پس همانا خدای لطیف و آگاه به من سفارش کرده که آن دو از هم جدا نگردند تا در کنار حوض بر من آیند،مانند این دو-و دو انگشت سبّابه اش را به هم چسباند-و این دو را نمی گویم-و انگشت سبّابه و میانی را به هم چسباند-که یکی از آن دو بر دیگری پیشی گیرد.پس به هر دو چنگ زنید تا بلغزید و گمراه نگردید و خود را به جلو نیندازید که گمراه می شوید.

باب

[٢٩١١]١-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا بنی امیه،مردم را در آموختن ایمان رها کردند و آموختن شرک را آزاد نگذاردند؛برای این که هرگاه بر آن وامی داشتند،آن را نمی شناختند(و نمی پذیرفتند).

باب پایداری ایمان و اینکه آیا رواست خدا ایمان را از کسی بگیرد؟

[٢٩١٢]١-حسین نعیم صحّاف گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:چرا مردی

ص :١٧5

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:لم یکون الرّجل عند اللّه مؤمنا قد ثبت له الإیمان عنده ثمّ ینقله اللّه بعد من الإیمان إلی الکفر؟قال:فقال:إنّ اللّه عزّ و جلّ هو العدل إنّما دعا العباد إلی الإیمان به لا إلی الکفر و لا یدعو أحدا إلی الکفر به، فمن آمن باللّه ثمّ ثبت له الإیمان عند اللّه لم ینقله اللّه عزّ و جلّ[بعد ذلک]من الإیمان إلی الکفر،قلت له:فیکون الرّجل کافرا قد ثبت له الکفر عند اللّه ثمّ ینقله بعد ذلک من الکفر إلی الإیمان؟قال:فقال:إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق النّاس کلّهم علی الفطره الّتی فطرهم علیها لا یعرفون إیمانا بشریعه و لا کفرا بجحود، ثمّ بعث اللّه الرّسل تدعوا العباد إلی الإیمان به،فمنهم من هدی اللّه و منهم من لم یهده اللّه.

باب المعارین

[٢٩١٣]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم،عن أحدهما علیهما السّلام قال:

سمعته یقول:إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق خلقا للإیمان لا زوال له و خلق خلقا للکفر لا زوال له و خلق خلقا بین ذلک و استودع بعضهم الإیمان،فإن یشأ أن یتمّه لهم أتمّه و إن یشأ أن یسلبهم إیّاه سلبهم و کان فلان منهم معارا.

[٢٩١4]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید،عن فضاله بن أیّوب و القاسم بن محمّد الجوهریّ،عن کلیب بن معاویه الأسدیّ، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ العبد یصبح مؤمنا و یمسی کافرا و یصبح کافرا و یمسی مؤمنا و قوم یعارون الإیمان ثمّ یسلبونه و یسمّون المعارین،ثمّ قال:فلان منهم.

ص :١٧6

نزد خدا مؤمن باشد و ایمانش نزد خدا پایدار گردد،سپس خداوند پس از آن او را از ایمان به کفر ببرد؟گوید:حضرت فرمود:همانا خداوند فرازمند دادگر است و جز این نیست که بندگان را به ایمان به خود خوانده است نه به کفر و کسی را به کفر نمی خواند؛پس هرکس به خداوند ایمان آورد،سپس ایمانش نزد خداوند پایدار گردد،خداوند بزرگ و گرامی پس از آن او را از ایمان به کفر وارد نکند.

عرض کردم:گاهی مردی کافر می باشد که کفرش نزد خداوند پایدار است،سپس خداوند پس از آن او را از کفر به ایمان برد؟گوید:حضرت فرمود:به راستی خدای بزرگ و گرامی همۀ مردم را بر فطرتی ساده آفرید که ایمان به آیینی را و کفر با انکار را نمی دانند،سپس خداوند رسولانی برانگیخت که بندگانش را به طرف ایمان به او بخوانند.پس برخی از آنان را خداوند هدایت و بعضی را راهنمایی نفرمود.

باب صاحبان ایمان عاریتی

[٢٩١٣]١-محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقر و امام صادق علیهما السّلام روایت کند و گوید:شنیدم که می فرمود:همانا خداوند بزرگ و گرامی آفریدگانی برای ایمان آفرید که همیشگی است و آفریدگانی برای کفر آفرید که دایمی است و آفریدگانی هم میان این دو پدید آورد و ایمان را به برخی ودیعه داد که اگر بخواهد برای آنها به پایان رساند،می رساند و اگر بخواهد آن را از آنها بگیرد، می گیرد و فلان کس(ظاهرا ابو الخطاب محمد بن مقلاص)از آنان بود که ایمانش عاریتی بود.

[٢٩١4]٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا بنده ای در حال مؤمن بودن بامداد و در حال کفر شام کند و بامداد کند در حالی که کافر است و به شام رسد در حالی که مؤمن است و مردمی ایمانشان عاریتی است و سپس از آنها گرفته شود و به آنها عاریت داده شدگان گویند.سپس فرمود:فلانی از آنان است.

ص :١٧٧

[٢٩١5]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حفص بن البختریّ و غیره،عن عیسی شلقان قال:

کنت قاعدا فمرّ أبو الحسن موسی علیه السّلام و معه بهمه قال:قلت:یا غلام،ما تری ما یصنع أبوک؟یأمرنا بالشّیء ثمّ ینهانا عنه،أمرنا أن نتولّی أبا الخطّاب ثمّ أمرنا أن نلعنه و نتبرّأ منه؛فقال أبو الحسن علیه السّلام و هو غلام:إنّ اللّه خلق خلقا للإیمان لا زوال له و خلق خلقا للکفر لا زوال له و خلق خلقا بین ذلک أعاره الإیمان یسمّون المعارین،إذا شاء سلبهم و کان أبو الخطّاب ممّن أعیر الإیمان،قال:فدخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فأخبرته ما قلت لأبی الحسن علیه السّلام و ما قال لی:فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّه نبعه نبوّه.

[٢٩١6]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن إسماعیل بن مرّار،عن یونس،عن بعض أصحابنا،عن أبی الحسن صلوات اللّه علیه قال:

إنّ اللّه خلق النّبیّین علی النّبوّه فلا یکونون إلاّ أنبیاء و خلق المؤمنین علی الإیمان فلا یکونون إلاّ مؤمنین و أعار قوما إیمانا،فإن شاء تمّمه لهم و إن شاء سلبهم إیّاه،قال:و فیهم جرت: فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ؛ و قال لی:إنّ فلانا کان مستودعا إیمانه،فلمّا کذب علینا سلب إیمانه ذلک.

[٢٩١٧]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن القاسم بن حبیب،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه جبل النّبیّین علی نبوّتهم فلا یرتدّون أبدا و جبل الأوصیاء علی وصایاهم فلا یرتدّون أبدا و جبل بعض المؤمنین علی الإیمان فلا یرتدّون أبدا؛و منهم من أعیر الإیمان عاریّه فإذا هو دعا و ألحّ فی الدّعاء مات علی الإیمان.

ص :١٧٨

[٢٩١5]٣-عیسی شلقان گوید:نشسته بودم که حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام با برّه ای گذر کرد.گوید:عرض کردم:ای پسر،می بینی پدرت چه می کند؟به چیزی دستور می دهد و سپس از آن بازمی دارد.به ما دستور داد که ابو الخطاب را دوست بداریم،سپس فرمان داد که او را نفرین کنیم و از او بیزاری جوییم.امام کاظم علیه السّلام در حالی که پسر بچّه ای بود،فرمود:همانا خداوند آفریدگانی برای ایمان آفرید که همیشگی است و آفریدگانی برای کفر آفرید که دایمی است و آفریدگانی میان آن دو پدید آورد که ایمان را به آنان عاریت داد و آنان عاریت داده شدگان نامیده شوند.هرگاه خواهد از ایشان بگیرد و ابو الخطاب از کسانی است که ایمانش عاریتی باشد.گوید:پس از آن خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدم و آنچه به ابو الحسن امام کاظم علیه السّلام گفته بودم و پاسخی که برایم داده بود،خبر دادم، حضرت فرمود:این کلام از جوشش نبوّت باشد.

[٢٩١6]4-ابو الحسن موسی بن جعفر-درود خدا بر او باد-فرمود:همانا خداوند پیامبران را به پیامبری آفرید که جز پیامبر نباشند و مؤمنان را بر ایمان آفرید که جز مؤمن نباشند و به مردمی ایمان را عاریت داد،پس اگر خواهد برای آنان تمام کند و اگر خواهد از آنان بازستاند.فرمود:و(این آیه)ایشان را شامل است:«پس[برای شما]قرارگاه و محل امانتی[مقرر کرد]»[انعام(6):٩٨]و به من فرمود:فلانی ایمانش به عاریت داده شده بود و چون بر ما دروغ بست،آن ایمان از او ستانده شد.

[٢٩١٧]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:خداوند پیامبران را بر سرشت نبوّت آفرید، پس هیچ گاه مرتد نشوند و جانشینان را بر سرشت وصیت هاشان آفرید که هرگز برنمی گردند و بعضی از مؤمنان را بر نهاد ایمان پدید آورد که آنان هم هرگز بر نمی گردند و برخی از ایشان،ایمانش عاریتی باشد؛پس هرگاه دعا کند و در دعا پافشارد با ایمان بمیرد.

ص :١٧٩

باب فی علامه المعار

[٢٩١٨]١-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن المفضّل الجعفیّ قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ الحسره و النّدامه و الویل کلّه لمن لم ینتفع بما أبصره و لم یدر ما الأمر الّذی هو علیه مقیم،أنفع له أم ضرّ؛قلت له:فبم یعرف النّاجی من هؤلاء جعلت فداک؟قال:من کان فعله لقوله موافقا فأثبت له الشّهاده بالنّجاه و من لم یکن فعله لقوله موافقا فإنّما ذلک مستودع.

باب سهو القلب

[٢٩١٩]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جعفر بن عثمان، عن سماعه،عن أبی بصیر و غیره قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ القلب لیکون السّاعه من اللّیل و النّهار ما فیه کفر و لا إیمان کالثّوب الخلق،قال:ثمّ قال لی:أما تجد ذلک من نفسک؟قال:ثمّ تکون النّکته من اللّه فی القلب بما شاء من کفر و إیمان.

عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن الحسین،عن محمّد بن أبی عمیر مثله.

[٢٩٢٠]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن العبّاس بن معروف،عن حمّاد بن عیسی،عن الحسین بن المختار،عن أبی بصیر قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:یکون القلب ما فیه إیمان و لا کفر،شبه المضغه،أ ما یجد أحدکم ذلک؟

[٢٩٢١]٣-محمّد بن یحیی،عن العمرکیّ بن علیّ،عن علیّ بن جعفر،

ص :١٨٠

باب در نشانۀ عاریت دار

[٢٩١٨]١-مفضّل جعفی گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:حسرت،پشیمانی و وای،همه اینها برای کسانی است که بدانچه بیند،سود نبرد و نداند برچه چیزی(روش و عقیده ای)پابرجاست.آیا برایش سودمند است یا زیان مند؟ عرض کردم:قربانت گردم؛پس از میان مردم رستگارشان با چه چیزی شناخته می شود؟فرمود:هرکس که کردارش با گفتارش هماهنگ باشد،گواهی به رهایی برای او استوار شده است و هرکس کردارش با گفتارش هماهنگ نباشد،ایمانش عاریتی باشد.

باب فراموشی دل

[٢٩١٩]١-ابو بصیر و دیگران گویند:امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا ساعتی از شب و روز بر دل بگذرد که بسان لباس کهنه نه کفر در آن است و نه ایمان.گوید:سپس حضرت به من فرمود:آیا تو چنین چیزی را در خودت درک نکرده ای؟فرمود:سپس از طرف خدا است که هرطور بخواهد نقطه ای به دل زند کفر باشد یا ایمان.

همانند این روایت از محمد بن ابی عمیر حدیث شده است.

[٢٩٢٠]٢-ابو بصیر گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:گاهی در دل ایمان و کفر نباشد؛مانند قطعۀ گوشت.آیا یکی از شما این را در نیافته است؟

[٢٩٢١]٣-امام موسی بن جعفر علیهما السّلام فرمود:به راستی خداوند دل های مؤمنان

ص :١٨١

عن أبی الحسن موسی علیه السّلام قال:

إنّ اللّه خلق قلوب المؤمنین مطویّه مبهمه علی الإیمان،فإذا أراد استناره ما فیها نضحها بالحکمه و زرعها بالعلم و زارعها و القیّم علیها ربّ العالمین.

[٢٩٢٢]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن الحسین بن المختار،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ القلب لیترجّج فیما بین الصّدر و الحنجره حتّی یعقد علی الإیمان،فإذا عقد علی الإیمان قرّ و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ:«و من یؤمن باللّه یهد قلبه.»

[٢٩٢٣]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن فضّال، عن أبی جمیله،عن محمّد الحلبیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ القلب لیتجلجل فی الجوف یطلب الحقّ،فإذا أصابه اطمأنّ و قرّ،ثمّ تلا أبو عبد اللّه علیه السّلام هذه الآیه: فَمَنْ یُرِدِ اللّٰهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاٰمِ إلی قوله کَأَنَّمٰا یَصَّعَّدُ فِی السَّمٰاءِ.

[٢٩٢4]6-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن أبی المغراء،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعته یقول:إنّ القلب یکون فی السّاعه من اللّیل و النّهار لیس فیه إیمان و لا کفر،أما تجد ذلک؟ثمّ تکون بعد ذلک نکته من اللّه فی قلب عبده بما شاء إن شاء بإیمان و إن شاء بکفر.

[٢٩٢5]٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن الحسن بن شمّون،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن،عن عبد اللّه بن القاسم،عن یونس بن ظبیان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه خلق قلوب المؤمنین مبهمه علی الإیمان،فإذا أراد استناره ما فیها

ص :١٨٢

را پیچیده و دربسته به ایمان آفرید،پس هرگاه بخواهد آنچه در آن است بدرخشد،با حکمت آبیارش کند و تخم دانش در آن بیفشاند و پروردگار جهانیان،کشت کار و سرپرست آن است.

[٢٩٢٢]4-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا دل میان سینه و گلوگاه در نوسان است تا اینکه به ایمان بسته شود،پس هرگاه به ایمان گره خورد،قرار گیرد و این است فرمایش خداوند بزرگ و گرامی:«و کسی که به خدا بگرود،دلش را به راه آورد» [تغابن(64):١١].

[٢٩٢٣]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:به راستی دل در درون انسان پریشان و لرزان است و حقّ را می جوید،پس هرگاه بدان رسد،آرامش یابد و قرار گیرد؛ سپس حضرت این آیه را خواند:«پس کسی را که خدا بخواهد هدایت نماید،دلش را به پذیرش اسلام می گشاید و هرکه را بخواهد گمراه کند،دلش را سخت تنگ می گرداند؛ چنان که گویی به زحمت در آسمان بالا می رود»[انعام(6):١٢5].

[٢٩٢4]6-ابو بصیر گوید:شنیدم که حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:همانا ساعتی از شب و روز بر دل بگذرد که نه کفر در آن است و نه ایمان.آیا چنین درنیافته ای؟سپس پس از آن از طرف خدا به آنچه خواهد نقطه ای در دل بنده اش بیفتد.اگر خواهد ایمان و اگر بخواهد کفر(بیفتد).

[٢٩٢5]٧-امام صادق علیه السّلام فرمود:خداوند دل های مؤمنان را دربسته به ایمان آفرید،پس هرگاه بخواهد آنچه درون آن است بدرخشد با حکمت آنها را بگشاید و

ص :١٨٣

فتحها بالحکمه و زرعها بالعلم و زارعها و القیّم علیها ربّ العالمین

باب فی ظلمه قلب المنافق و إن أعطی اللّسان و نور قلب المؤمن و إن قصر به لسانه

[٢٩٢6]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن فضّال،عن علیّ بن عقبه،عن عمر،و عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال لنا ذات یوم:تجد الرّجل لا یخطی بلام و لا واو خطیبا مصقعا و لقلبه أشدّ ظلمه من اللّیل المظلم و تجد الرّجل لا یستطیع یعبّر عمّا فی قلبه بلسانه و قلبه یزهر کما یزهر المصباح.

[٢٩٢٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن هارون بن الجهم،عن المفضّل،عن سعد،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ القلوب أربعه:قلب فیه نفاق و إیمان و قلب منکوس و قلب مطبوع و قلب أزهر أجرد فقلت:ما الأزهر؟قال:فیه کهیئه السّراج فأمّا المطبوع فقلب المنافق و أمّا الأزهر فقلب المؤمن إن أعطاه شکر و إن ابتلاه صبر و أمّا المنکوس فقلب المشرک،ثمّ قرأ هذه الآیه: أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلیٰ وَجْهِهِ أَهْدیٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ فأمّا القلب الّذی فیه إیمان و نفاق فهم قوم کانوا بالطّائف،فإن أدرک أحدهم أجله علی نفاقه هلک و إن أدرکه علی إیمانه نجا.

[٢٩٢٨]٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن محبوب،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

القلوب ثلاثه:قلب منکوس لا یعی شیئا من الخیر و هو قلب الکافر و قلب

ص :١٨4

تخم دانش در آن بکارد و پروردگار جهانیان کشت کار و سرپرست آنها است.

باب در تیرگی دل آدم دورو،گرچه زبان آور باشد و روشنی دل مؤمن،گرچه کوتاه زبان باشد

[٢٩٢6]١-عمرو گوید:روزی امام صادق علیه السّلام به ما فرمود:(گاهی)مردی را بینی که در سخنوری در یک لام یا واو اشتباه نکند.سخنوری زبردست و شیوا است؛ولی دلش از شب تاریک،تیره تر است و(گاهی)مردی را بینی که نتواند آنچه در دل دارد به زبان آورد و دلش هم چون چراغ فروزان است.

[٢٩٢٧]٢-سعد گوید که امام باقر علیه السّلام فرمود:دل ها چهارگونه اند:دلی که در آن دورویی و ایمان است و دلی که وارونه است و دلی که چرکین می باشد و دلی که فروزان و پاکیزه است.عرض کردم:فروزان کدام است؟فرمود:بسان چراغی در آن باشد.امّا دل چرکین،همان دل دورو باشد و اما دل فروزان،دل مؤمن است که اگر خدا به او بدهد.سپاس گوید و اگر گرفتارش سازد،شکیبایی کند و امّا دل وارونه،دل شرک ورز باشد؛سپس حضرت این آیه را خواند:«پس آیا آنکس که نگون سار راه می پیماید،هدایت یافته تر است یا آن کس که ایستاده بر راه راست می رود» [ملک(6٧):٢٢]؛اما دلی که در آن ایمان و دورویی است،دل مردمی باشد که در شهر طائف بودند،پس اگر یکی را در حال دورویی مرگش فرامی رسید،در هلاکت بود و اگر در حال ایمان مرگش فرامی رسید،رستگار بود.

[٢٩٢٨]٣-امام باقر علیه السّلام فرمود:دل ها سه گونه اند:دل وارونه که هیچ خوبی در آن جا نکند و آن دل کافر است و دلی که در آن نقطۀ سیاهی باشد و خوبی و بدی

ص :١٨5

فیه نکته سوداء فالخیر و الشّرّ فیه یعتلجان فأیّهما کانت منه غلب علیه و قلب مفتوح فیه مصابیح تزهر و لا یطفأ نوره إلی یوم القیامه و هو قلب المؤمن

باب فی تنقّل أحوال القلب

[٢٩٢٩]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد جمیعا،عن ابن محبوب،عن محمّد بن النّعمان الأحول،عن سلاّم بن المستنیر قال:

کنت عند أبی جعفر علیه السّلام فدخل علیه حمران بن أعین و سأله عن أشیاء،فلمّا همّ حمران بالقیام قال لأبی جعفر علیه السّلام:أخبرک أطال اللّه بقاءک لنا و أمتعنا بک أنّا نأتیک فما نخرج من عندک حتّی ترقّ قلوبنا و تسلو أنفسنا عن الدّنیا و یهون علینا ما فی أیدی النّاس من هذه الأموال،ثمّ نخرج من عندک فإذا صرنا مع النّاس و التّجّار أحببنا الدّنیا،قال:فقال أبو جعفر علیه السّلام:إنّما هی القلوب مرّه تصعب و مرّه تسهل.ثمّ قال أبو جعفر علیه السّلام أما إنّ أصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قالوا:یا رسول اللّه،نخاف علینا النّفاق،قال:فقال:و لم تخافون ذلک؟قالوا:إذا کنّا عندک فذکّرتنا و رغّبتنا و جلنا و نسینا الدّنیا و زهدنا حتّی کأنّا نعاین الآخره و الجنّه و النّار و نحن عندک،فإذا خرجنا من عندک و دخلنا هذه البیوت و شممنا الأولاد و رأینا العیال و الأهل یکاد أن نحوّل عن الحال الّتی کنّا علیها عندک و حتّی کأنّا لم نکن علی شیء،أفتخاف علینا أن یکون ذلک نفاقا؟فقال لهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:کلاّ إنّ هذه خطوات الشّیطان فیرغّبکم فی الدّنیا و اللّه لو تدومون علی الحاله الّتی وصفتم أنفسکم بها لصافحتکم الملائکه و مشیتم علی الماء و لو لا أنّکم تذنبون فتستغفرون اللّه لخلق اللّه خلقا حتّی یذنبوا ثمّ

ص :١٨6

در آن در کشمکش اند و هرکدام از آن دل باشد بر دیگری چیره گردد و دلی گشاده که چراغ هایی در آن فروزان است و روشنی اش تا روز رستاخیز خاموش نشود و آن دل مؤمن می باشد.

باب در دگرگونی حالات دل

[٢٩٢٩]١-سلام بن مستنیر گوید:من در خدمت امام باقر علیه السّلام بودم که حمران بن اعین وارد شد و چیزهایی از حضرت پرسید و وقتی خواست برخیزد به امام باقر علیه السّلام گفت:به شما خبر می دهم-خداوند عمر شما را دراز کند و ما را از وجودتان بهره مند سازد-که ما نزد شما می آییم و از پیش شما بیرون نمی رویم تا اینکه دل های ما نرم می شود و جان هایمان از این دنیا آرامش می یابد و آنچه از دارایی در دست مردم است بر ما پست و آسان می شود؛سپس از نزد شما بیرون می رویم و همین که پیش مردم و بازرگانان رویم،دنیا را دوست می داریم؟ گوید:حضرت فرمود:جز این نیست که دل ها گاهی سخت و گاهی نرم می شود.

سپس امام باقر علیه السّلام فرمود:همانا یاران محمد-درود خدا بر او و خاندانش باد- گفتند:ای رسول خدا،از دورویی بر خود ترسناکیم.فرمود:چرا از آن ترسناکید؟ گفتند:هرگاه نزد شماییم،شما به ما یادآوری و به آخرت تشویقمان می کنید و از خدا هراسانیم و دنیا را فراموش می کنیم و نسبت به آن بی میل می شویم تا آنجا که گویا آخرت و بهشت و دوزخ را می بینیم و(این همه هنگامی است که)نزد شماییم و آن گاه که از پیش شما بیرون رویم و به خانه ها درآییم و بوی فرزندان را بشنویم و زنان و خاندان را بنگریم،نزدیک است از حالتی که در نزد شما داشتیم برگردیم تا آنجا که گویا هیچ عقیده ای نداشتیم.آیا بر ما ترسانید که آن حالت،دورویی باشد؟رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-به آنان فرمود:هرگز.اینها وسوسه های شیطان است که شما را به دنیا تشویق می کند.

به خدا سوگند،اگر به همان حالتی که برای خودتان تعریف کردید،پیوسته می ماندید،هرآینه فرشتگان با شما دست می دادند و روی آب رونده بودید و اگر نبود که گناه می کنید و از خداوند آمرزش می خواهید،همانا خداوند آفریدگانی می آفرید که گناه مرتکب شوند و سپس از خداوند آمرزش خواهند و

ص :١٨٧

یستغفروا اللّه فیغفر[اللّه]لهم،إنّ المؤمن مفتّن توّاب أما سمعت قول اللّه عزّ و جلّ: إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ التَّوّٰابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ و قال: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ» ؟

باب الوسوسه و حدیث النّفس

[٢٩٣٠]١-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عن محمّد بن حمران قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الوسوسه و إن کثرت،فقال:لا شیء فیها،تقول:لا إله إلاّ اللّه.

[٢٩٣١]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل بن درّاج، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قلت له:إنّه یقع فی قلبی أمر عظیم،فقال:قل:لا إله إلاّ اللّه.قال جمیل:

فکلّما وقع فی قلبی شیء قلت:لا إله إلاّ اللّه فیذهب عنّی.

[٢٩٣٢]٣-ابن أبی عمیر،عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

جاء رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:یا رسول اللّه هلکت،فقال له صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أتاک الخبیث فقال لک:من خلقک؟فقلت:اللّه،فقال لک:اللّه من خلقه؟فقال:إی و الّذی بعثک بالحقّ لکان کذا،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ذاک و اللّه محض الإیمان.

قال ابن أبی عمیر،فحدّثت بذلک عبد الرّحمن بن الحجّاج فقال:حدّثنی أبی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم إنّما عنی بقوله:«هذا و اللّه محض الإیمان»خوفه أن یکون قد هلک حیث عرض له ذلک فی قلبه.

[٢٩٣٣]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و محمّد بن یحیی،عن أحمد

ص :١٨٨

خدا آنها را ببخشد.به راستی مؤمن(باگناه)گرفتار شود و بسیار توبه کند.آیا فرمایش خدای عزّتمند را نشنیده ای:«خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست می دارد»[بقره(٢):٢٢٢]و فرمود:«و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید،سپس به درگاه او توبه کنید»[هود(١١):٣].

باب بداندیشی(وسوسه)و حدیث نفس

[٢٩٣٠]١-محمد بن حمران گوید:از امام صادق علیه السّلام درباره بداندیشی گرچه بسیار باشد،پرسیدم.حضرت فرمود:چیزی در آن نیست.می گویی:لا اله الاّ اللّه (شایسته پرستشی جز خداوند نیست).

[٢٩٣١]٢-جمیل بن درّاج گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:در دلم چیز بزرگی خطور کرده است.فرمود:بگو:لا اله الاّ اللّه.جمیل گوید:هرگاه در دلم چیزی خطور می کرد،می گفتم:لا اله الاّ اللّه،پس از دلم بیرون می رفت.

[٢٩٣٢]٣-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:مردی خدمت پیامبر آمده و عرض کرد:ای رسول خدا،نابود شدم.حضرت به او فرمود:آن پلید نزد تو آمد و به تو گفت:چه کسی تو را آفرید؟تو گفتی:خدا؛پس به تو گفت:چه کسی خدا را آفریده است؟آن مرد عرض کرد:آری.سوگند به آنکه تو را به راستی برانگیخته است.چنین بوده است.رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:به خدا سوگند،این ایمان خالص باشد.ابن ابی عمیر گوید:این حدیث را به عبد الرحمن بن حجّاج روایت کردم،پس او گفت:پدرم از امام صادق علیه السّلام برایم حدیث کرد که فرمود:همانا مقصود رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد- از گفتارش که«به خدا سوگند،این ایمان خالص باشد»،همین ترس از نابودن شدن است،هنگامی که آن خاطره در دلش خطور کرده است.

[٢٩٣٣]4-علی بن مهزیار گوید:مردی به امام باقر علیه السّلام نامه ای نوشت و از گناهی

ص :١٨٩

بن محمّد جمیعا،عن علیّ بن مهزیار قال:

کتب رجل إلی أبی جعفر علیه السّلام یشکو إلیه لمما یخطر علی باله،فأجابه فی بعض کلامه:إنّ اللّه عزّ و جلّ إن شاء ثبّتک فلا یجعل لإبلیس علیک طریقا،قد شکا قوم إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم لمما یعرض لهم لأن تهوی بهم الرّیح أو یقطّعوا أحبّ إلیهم من أن یتکلّموا به،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أتجدون ذلک؟قالوا نعم،فقال:

و الّذی نفسی بیده إنّ ذلک لصریح الإیمان،فإذا وجدتموه فقولوا:آمنّا باللّه و رسوله و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه

[٢٩٣4]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن محمّد،عن محمّد بن بکر بن جناح،عن زکریّا بن محمّد،عن أبی الیسع داود الأبزاریّ،عن حمران،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ رجلا أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:یا رسول اللّه إنّنی نافقت،فقال:و اللّه ما نافقت و لو نافقت ما أتیتنی تعلمنی،ما الّذی رابک؟أظنّ العدوّ الحاضر أتاک فقال لک:من خلقک،فقلت:اللّه خلقنی،فقال لک:من خلق اللّه؟قال:إی و الّذی بعثک بالحقّ لکان کذا،فقال:إنّ الشّیطان أتاکم من قبل الأعمال فلم یقو علیکم فأتاکم من هذا الوجه لکی یستزلّکم،فإذا کان کذلک فلیذکر أحدکم اللّه وحده.

باب الاعتراف بالذّنوب و النّدم علیها

[٢٩٣5]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن علیّ الأحمسیّ عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

و اللّه ما ینجو من الذّنب إلاّ من أقرّ به.

قال:و قال أبو جعفر علیه السّلام:کفی بالنّدم توبه.

ص :١٩٠

که به ذهنش خطور می کند شکوه کرد.حضرت در ضمن نامه اش چنین پاسخ داد:همانا خدای بزرگ و گرامی اگر بخواهد تو را پایدار دارد و برای شیطان بر تو راهی قرار ندهد.مردمی از خاطره هایی که در دل آنان گذرد به پیامبر شکایت کردند که اگر باد آنها را به دوردست ها ببرد یا تکّه تکّه شوند برایشان دوست داشتنی تر است از آن سخن گویند.رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد- فرمود:این را دریافتید؟گفتند:آری.

حضرت فرمود:سوگند به آنکه جانم در دست اوست،این همان ایمان خالص باشد؛پس هرگاه آن خاطره ها را احساس کردید،بگویید:آمنا باللّه و رسوله و لا حول و لا قوّه الاّ باللّه(به خدا و رسولش ایمان آوردیم و جز خداوند، نیرویی نباشد).

[٢٩٣4]5-امام باقر علیه السّلام فرمود:مردی نزد رسول خدا آمد و عرض کرد:ای رسول خدا،من آدم دورویی شدم.فرمود:به خدا سوگند که تو دورو نشدی.اگر دورو شده بودی،نزد من نمی آمدی که مرا آگاه کنی.

چه چیزی تو را به تردید انداخته است؟می پندارم آن دشمن حاضر به خاطرات آمده و به تو گفته است:چه کسی تو را آفرید؟پس تو هم گفتی:خدا مرا آفریده است.پس به تو گفته:چه کسی خدا را آفریده است؟عرض کرد:آری.

سوگند به آنکه تو را به راستی برانگیخت.هرآینه چنین شد.فرمود:همانا شیطان از طرف کردارهای شما نزدتان آید،پس بر شما چیره نگردد،پس از این جهت سراغتان آید تا شما را بلغزاند و هرگاه چنین افتاد،هر کدامتان خداوند را به یگانگی یاد کند.

باب اعتراف به گناهان و پشیمانی از آنها

[٢٩٣5]١-علی احمسی گوید:امام باقر علیه السّلام فرمود:به خدا سوگند از گناه رها نشود جز آنکه به آن اعتراف کند.گوید:امام باقر علیه السّلام فرمود:پشیمانی برای توبه بس است.

ص :١٩١

[٢٩٣6]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عمّن ذکره، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

لا و اللّه ما أراد اللّه تعالی من النّاس إلاّ خصلتین:أن یقرّوا له بالنّعم فیزیدهم و بالذّنوب فیغفرها لهم.

[٢٩٣٧]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عمرو بن عثمان،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعته یقول:إنّ الرّجل لیذنب الذّنب فیدخله اللّه به الجنّه،قلت:یدخله اللّه بالذّنب الجنّه،قال:نعم إنّه لیذنب فلا یزال منه خائفا ماقتا لنفسه فیرحمه اللّه فیدخله الجنّه.

[٢٩٣٨]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن معاویه بن عمّار قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّه و اللّه ما خرج عبد من ذنب بإصرار و ما خرج عبد من ذنب إلاّ بإقرار.

[٢٩٣٩]5-الحسین بن محمّد،عن محمّد بن عمران بن الحجّاج[،السّبیعیّ ]،عن محمّد بن ولید عن یونس بن یعقوب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعته یقول:من أذنب ذنبا فعلم أنّ اللّه مطّلع علیه إن شاء عذّبه و إن شاء غفر له،غفر له و إن لم یستغفر.

[٢٩4٠]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن عبد الرّحمن بن محمّد بن أبی هاشم،عن عنبسه العابد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :١٩٢

[٢٩٣6]٢-امام باقر علیه السّلام فرمود:نه به خدا سوگند،خداوند فرازمند جز دو ویژگی از مردم نخواسته است:اینکه به نعمت های او اعتراف کنند تا نعمت ها را برایشان بیفزاید و به گناهان اقرار کنند تا آنها را ببخشد.

[٢٩٣٧]٣-برخی از یاران عمرو بن عثمان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کند که شنیدم حضرت می فرمود:همانا مردی گناهی مرتکب شود و خداوند به وسیله آن او را به بهشت وارد کند.عرض کردم:خدا او را به وسیله گناه به بهشت برد؟فرمود:آری.همانا او گناه کند و پیوسته از آن ترسان و برای خود خشمناک باشد،پس خداوند او را رحمت کند و به بهشت برد.

[٢٩٣٨]4-معاویه بن عمّار گوید:شنیدم که حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:

هرآینه به خدا سوگند،بنده ای از گناه با پافشاری(بر آن)بیرون نرود و هیچ بنده ای جز با اعتراف از گناه رها نشود.

[٢٩٣٩]5-یونس بن یعقوب گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هرکس گناهی کند و بداند که خداوند بر آن آگاه است که اگر بخواهد او را کیفر دهد و اگر بخواهد او را ببخشد،خدا او را بیامرزد اگرچه آمرزش نخواسته باشد.

[٢٩4٠]6-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند بنده ای را دوست دارد که در

ص :١٩٣

إنّ اللّه یحبّ العبد أن یطلب إلیه فی الجرم العظیم و یبغض العبد أن یستخفّ بالجرم الیسیر.

[٢٩4١]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن إسماعیل بن سهل،عن حمّاد،عن ربعیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:إنّ النّدم علی الشّرّ یدعو إلی ترکه.

[٢٩4٢]٨-محمّد بن یحیی،عن علیّ بن الحسین الدّقّاق،عن عبد اللّه بن محمّد،عن أحمد بن عمر،عن زید القتّات،عن أبان بن تغلب قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:ما من عبد أذنب ذنبا فندم علیه إلاّ غفر اللّه له قبل أن یستغفر و ما من عبد أنعم اللّه علیه نعمه فعرف أنّها من عند اللّه إلاّ غفر اللّه له قبل أن یحمده.

باب ستر الذّنوب

[٢٩4٣]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن العبّاس مولی الرّضا علیه السّلام قال:

سمعته علیه السّلام یقول:المستتر بالحسنه یعدل سبعین حسنه و المذیع بالسّیّئه مخذول و المستتر بالسّیّئه مغفور له.

[٢٩44]٢-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن صندل،عن یاسر،عن الیسع بن حمزه،عن الرّضا علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:المستتر بالحسنه یعدل سبعین حسنه و المذیع بالسّیّئه مخذول و المستتر بها مغفور له.

ص :١٩4

گناه بزرگ به او رو کند و بنده ای را دشمن دارد که گناه اندک را پست و سبک شمارد.

[٢٩4١]٧-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:همانا پشیمانی بر بدی به رها کردن آن وامی دارد.

[٢٩4٢]٨-ابان بن تغلب گوید:شنیدم که حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:هیچ بنده ای نیست که گناهی انجام دهد و از آن پشیمان شود جز اینکه پیش از آمرزش خواستنش،خدا گناه او را ببخشاید و هیچ بنده ای نیست که خداوند به او نعمتی دهد و بداند آن نعمت از طرف خدا است جز اینکه پیش از سپاس گزاریش خدا او را ببخشاید.

باب نهان داشتن گناهان

[٢٩4٣]١-عباس،غلام حضرت امام رضا علیه السّلام گوید:شنیدم که حضرت می فرمود:پنهان کننده کار نیک،برابر با هفتاد کار نیک است و فاش کننده کار بد، از یاری فروگذاری شود و پنهان کننده کار بد،آمرزیده باشد.

[٢٩44]٢-امام رضا علیه السّلام فرماید که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:پنهان کننده کار نیک،برابر با هفتاد کار نیک است و پراکننده کار بد،از یاری فروگذاری شود و پنهان کننده کار بد،آمرزیده باشد.

ص :١٩5

باب من یهمّ بالحسنه أو السّیّئه

[٢٩45]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن حدید،عن جمیل بن درّاج،عن زراره،عن أحدهما علیهما السّلام قال:

إنّ اللّه تبارک و تعالی جعل لآدم فی ذرّیّته من همّ بحسنه و لم یعملها کتبت له حسنه و من همّ بحسنه و عملها کتبت له بها عشرا و من همّ بسیّئه و لم یعملها لم تکتب علیه[سیّئه]و من همّ بها و عملها کتبت علیه سیّئه.

[٢٩46]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه بن مهران،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ المؤمن لیهمّ بالحسنه و لا یعمل بها فتکتب له حسنه و إن هو عملها کتبت له عشر حسنات؛و إنّ المؤمن لیهمّ بالسّیّئه أن یعملها فلا یعملها فلا تکتب علیه.

[٢٩4٧]٣-عنه،عن علیّ بن حفص العوسیّ،عن علیّ بن السّائح،عن عبد اللّه بن موسی بن جعفر،عن أبیه قال:

سألته عن الملکین هل یعلمان بالذّنب إذا أراد العبد أن یفعله أو الحسنه؟ فقال:ریح الکنیف و ریح الطّیب سواء،قلت:لا،قال:إنّ العبد إذا همّ بالحسنه خرج نفسه طیّب الرّیح فقال صاحب الیمین لصاحب الشّمال:قم فإنّه قد همّ بالحسنه،فإذا فعلها کان لسانه قلمه و ریقه مداده فأثبتها له؛و إذا همّ بالسّیّئه خرج نفسه منتن الرّیح فیقول صاحب الشّمال لصاحب الیمین:قف فإنّه قد همّ بالسّیّئه،فإذا هو فعلها کان لسانه قلمه و ریقه مداده و أثبتها علیه.

[٢٩4٨]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن فضل بن عثمان المرادیّ قال:

ص :١٩6

باب کسی که آهنگ کار نیک یا کار بد کند

[٢٩45]١-زراره از یکی از دو امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام روایت کند که فرمود:همانا خدای بزرگ و گرامی برای آدم در فرزندانش قرار داده که هرکس آهنگ کارنیک کند،ولی انجامش ندهد،برای او یک نیکی نوشته شود و هرکه آهنگ کارنیک کند و انجامش دهد،به سبب آن کردار برای او ده نیکی نوشته شود و آنکه آهنگ کاربد نماید و نکند،برای او بدی نوشته نشود و کسی که آهنگ کاربد بکند و انجامش دهد یک بدی برای او نوشته شود.

[٢٩46]٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا مؤمن قصد کارنیک می کند و انجامش نمی دهد،پس برای او یک نیکی نوشته شود و اگر انجام دهد،ده نیکی برایش نوشته شود و همانا مؤمن آهنگ کاربد می کند که آن را انجام دهد،پس انجام نمی دهد،چیزی برایش نوشته نمی شود.

[٢٩4٧]٣-عبد اللّه بن موسی بن جعفر علیهما السّلام گوید:از پدرم(موسی بن جعفر علیهما السّلام)پرسیدم:آیا دو فرشته گمارده شده بر انسان می دانند که بنده قصد گناه یا قصد کارنیک کرده است؟فرمود:بوی مستراح و بوی عطر یکسان است.

عرض کردم:نه.فرمود:همانا بنده ای هرگاه آهنگ کارنیک کند،نفسش خوش بو بیرون آید؛پس فرشته دست راست به فرشته دست چپ گوید:برخیز که بنده آهنگ کارنیک کرده است.پس هرگاه انجامش دهد،زبانش قلم و آب دهانش مداد او باشد و آن(کارنیک)را برای او بنویسد و هرگاه آهنگ کاربد کند،نفسش بدبو بیرون آید؛پس فرشته دست چپ به فرشته دست راست گوید:درنگ کن که او قصد کاربد کرده است.پس هرگاه انجامش دهد،زبانش قلم و آب دهانش مرکّب او باشد و آن را برای او بنویسد.

[٢٩4٨]4-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:چهار ویژگی

ص :١٩٧

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أربع من کنّ فیه لم یهلک علی اللّه بعدهنّ إلاّ هالک:یهمّ العبد بالحسنه فیعملها،فإن هو لم یعملها کتب اللّه له حسنه بحسن نیّته و إن هو عملها کتب اللّه له عشرا؛و یهمّ بالسّیّئه أن یعملها، فإن لم یعملها لم یکتب علیه شیء و إن هو عملها أجّل سبع ساعات و قال صاحب الحسنات لصاحب السّیّئات و هو صاحب الشّمال:لا تعجل عسی أن یتبعها بحسنه تمحوها فإنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: إِنَّ الْحَسَنٰاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئٰاتِ أو الاستغفار فإن هو قال:«أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو،عالم الغیب و الشّهاده؛العزیز الحکیم،الغفور الرّحیم،ذا الجلال و الإکرام و أتوب إلیه»لم یکتب علیه شیء و إن مضت سبع ساعات و لم یتبعها بحسنه و استغفار قال صاحب الحسنات لصاحب السّیّئات،اکتب علی الشّقیّ المحروم.

باب التّوبه

[٢٩4٩]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن معاویه بن وهب قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إذا تاب العبد توبه نصوحا أحبّه اللّه فستر علیه فی الدّنیا و الآخره،فقلت:و کیف یستر علیه؟قال:ینسی ملکیه ما کتبا علیه من الذّنوب و یوحی إلی جوارحه:اکتمی علیه ذنوبه و یوحی إلی بقاع الأرض:اکتمی ما کان یعمل علیک من الذّنوب،فیلقی اللّه حین یلقاه و لیس شیء یشهد علیه بشیء من الذّنوب.

[٢٩5٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی أیّوب الخزّاز،عن محمّد بن مسلم،عن أحدهما علیهما السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: فَمَنْ جٰاءَهُ

ص :١٩٨

است که در هرکس باشد هنگام ورود به پیشگاه خدا،پس از آنها نابود نشود جز آنکه شایستۀ هلاکت باشد:بنده آهنگ کارخوب کند و انجامش دهد که اگر انجامش نمی داد،خداوند برای او به سبب نیکی قصدش،یک نیکی می نوشت و اگر آن را به جا آورد،خداوند برای او ده نیکی بنویسد و بنده قصد کاربد کند که اگر انجامش ندهد،چیزی برایش نوشته نشود و اگر انجام دهد تا هفت ساعت فرصت دهند و فرشته کارهای نیک به فرشته کارهای بد که در دست چپ است، بگوید:شتاب نکن،امید است در پی آن،کار خوب کند که آن را از بین ببرد.همانا خداوند فرازمند می فرماید:زیرا خوبی ها بدی ها را از بین می برد[هود(١١):

١١4]یا آنکه آمرزش خواهد.پس اگر بنده گوید:«استغفر اللّه الذی لا اله الاّ هو عالم الغیب و الشهاده،العزیز الحکیم،الغفور الرحیم،ذو الجلال و الاکرام و اتوب الیه»؛ (آمرزش می خواهم از خداوندی که شایسته پرستشی جز او نیست.دانای نهان و عیان است.گرامی و حکیم است.آمرزنده و رحمت گر است.باشکوه و با کرامت است و به سوی او برمی گردم)چیزی برای او نوشته نشود و اگر هفت ساعت بگذرد و کار نیکی در پی آن نکند و آمرزش هم نخواهد،فرشته نیکی ها به فرشته بدی ها بگوید:بنویس برای این بدبخت درمانده از خوبی.

باب توبه

[٢٩4٩]١-معاویه بن وهب گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود:هرگاه بنده ای توبۀ خالص کند،خدا او را دوست بدارد و در دنیا و واپسین روز برای او پرده پوشی کند.عرض کردم:چگونه برای او پرده پوشی کند؟فرمود:دو فرشته گمارده شده هرچه از گناهان برایش نوشته اند از یادشان ببرد و به اعضای بدنش وحی کند:گناهان او را پنهان دارید و به تکه های زمین وحی کند که آنچه از گناهان روی شما انجام داده است،پنهان دارید.پس خداوند را هنگام ملاقات دیدار کند در حالی که چیزی نیست به ضرر او بر گناهانش گواهی دهد.

[٢٩5٠]٢-محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام روایت کند که درباره فرمایش خداوند بزرگ و گرامی«پس هرکس اندرزی از جانب پروردگارش

ص :١٩٩

مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهیٰ فَلَهُ مٰا سَلَفَ قال:الموعظه التّوبه.

[٢٩5١]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن الفضیل،عن أبی الصّبّاح الکنانیّ قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: «یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّٰهِ تَوْبَهً نَصُوحاً» قال:یتوب العبد من الذّنب ثمّ لا یعود فیه.

قال محمّد بن الفضیل:سألت عنها أبا الحسن علیه السّلام فقال:یتوب من الذّنب ثمّ لا یعود فیه و أحبّ العباد إلی اللّه تعالی المفتّنون التّوّابون.

[٢٩5٢]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی أیّوب،عن أبی بصیر،قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّٰهِ تَوْبَهً نَصُوحاً قال:هو الذّنب الّذی لا یعود فیه أبدا،قلت:و أیّنا لم یعد؟فقال:یا أبا محمّد،إنّ اللّه یحبّ من عباده المفتّن التّوّاب.

[٢٩5٣]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابنا رفعه قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ أعطی التّائبین ثلاث خصال لو أعطی خصله منها جمیع أهل السّماوات و الأرض لنجوا بها قوله عزّ و جلّ: إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ التَّوّٰابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ فمن أحبّه اللّه لم یعذّبه و قوله: اَلَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ... وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنٰا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تٰابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذٰابَ الْجَحِیمِ* رَبَّنٰا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنّٰاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبٰائِهِمْ وَ أَزْوٰاجِهِمْ وَ ذُرِّیّٰاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ* وَ قِهِمُ السَّیِّئٰاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئٰاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ

ص :٢٠٠

بدو رسید و از[رباخواری]بازایستاد،آنچه گذشته از آن اوست»[بقره(٢):٢٧5] فرمود:مقصود از اندرز،توبه باشد.

[٢٩5١]٣-ابو الصباح کنانی گوید:از امام صادق علیه السّلام درباره فرمایش خدای فرازمند که:«ای کسانی که ایمان آورده اید!به درگاه خدا توبه ای راستین کنید.»[تحریم (66):٨]،پرسیدم،فرمود:بنده از گناه توبه کند و سپس به آن بازگشت نکند.

[٢٩5٢]4-ابو بصیر گوید:به حضرت صادق علیه السّلام آیه«ای کسانی که ایمان آورده اید!به درگاه خدا توبه ای راستین کنید»را عرض کردم،فرمود:گناهی است که هیچ گاه به آن بازنگردد.عرض کردم:کدام یک از ما است که بازگشت نمی کند؟ فرمود:ای ابا محمد،همانا خداوند بندگان گرفتار(در گناه)بسیار توبه کننده را دوست دارد.

[٢٩5٣]5-ابن ابی عمیر از برخی از یاران در حدیث مرفوعی(که سند آن به معصوم می رسد)روایت کند که(معصوم علیه السّلام)فرمود:به راستی خداوند فرازمند به توبه کنندگان سه ویژگی بخشیده است که اگر یکی از آنها را به همه آسمانیان و زمینیان می بخشید،به سبب آن رهایی می یافتند.گفتار خدای بزرگ و گرامی است که:«همانا خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست می دارد».پس هرکس را خدا دوست بدارد،کیفرش ندهد و دیگر فرمایش اوست که:«کسانی که عرش[خدا]را حمل می کنند و آنها که پیرامون آنند،به سپاس پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که گرویده اند طلب آمرزش می کنند:پروردگارا،رحمت و دانش تو بر هرچیز احاطه دارد؛کسانی را که توبه کرده و راه تو را دنبال کرده اند،ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار.پروردگارا،آنان را در باغ های جاوید که وعده شان داده ای با هرکه از پدران و همسران و فرزندانشان که به صلاح آمده اند،داخل کن؛زیرا تو خود ارجمند و حکیمی و آنان را از بدی ها نگاه دار و هرکه را که در آن روز از بدی ها حفظ کنی،البته رحمتش کرده ای؛و این همان کامیابی بزرگ است».[مؤمن(4٠):٧-٩].

ص :٢٠١

وَ ذٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ، و قوله عزّ و جلّ: وَ الَّذِینَ لاٰ یَدْعُونَ مَعَ اللّٰهِ إِلٰهاً آخَرَ وَ لاٰ یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّٰهُ إِلاّٰ بِالْحَقِّ وَ لاٰ یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذٰلِکَ یَلْقَ أَثٰاماً* یُضٰاعَفْ لَهُ الْعَذٰابُ یَوْمَ الْقِیٰامَهِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهٰاناً* إِلاّٰ مَنْ تٰابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صٰالِحاً فَأُوْلٰئِکَ یُبَدِّلُ اللّٰهُ سَیِّئٰاتِهِمْ حَسَنٰاتٍ وَ کٰانَ اللّٰهُ غَفُوراً رَحِیماً.

[٢٩54]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن العلاء،عن محمّد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

یا محمّد بن مسلم،ذنوب المؤمن إذا تاب منها مغفوره له فلیعمل المؤمن لما یستأنف بعد التّوبه و المغفره،أما و اللّه إنّها لیست إلاّ لأهل الإیمان،قلت:

فإن عاد بعد التّوبه و الاستغفار من الذّنوب و عاد فی التّوبه؟!فقال:یا محمّد بن مسلم،أتری العبد المؤمن یندم علی ذنبه و یستغفر منه و یتوب ثمّ لا یقبل اللّه توبته؟قلت؟فإنّه فعل ذلک مرارا یذنب ثمّ یتوب و یستغفر[اللّه]،فقال:

کلّما عاد المؤمن بالاستغفار و التّوبه عاد اللّه علیه بالمغفره و إنّ اللّه غفور رحیم،یقبل التّوبه و یعفو عن السّیّئات،فإیّاک أن تقنّط المؤمنین من رحمه اللّه.

[٢٩55]٧-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن ابن فضّال،عن ثعلبه بن میمون،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: إِذٰا مَسَّهُمْ طٰائِفٌ مِنَ الشَّیْطٰانِ تَذَکَّرُوا فَإِذٰا هُمْ مُبْصِرُونَ قال:هو العبد یهمّ بالذّنب ثمّ یتذکّر فیمسک فذلک قوله:«تذکّروا فإذا هم مبصرون.»

[٢٩56]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه، عن أبی عبیده الحذّاء قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:إنّ اللّه تعالی أشدّ فرحا بتوبه عبده من رجل أضلّ

ص :٢٠٢

و فرمایش خداوند عزّتمند که(و کسانی اند که با خدا معبودی دیگر نمی خوانند و کسی را که خدا[خونش را]حرام کرده است جز به حق نمی کشند و زنا نمی کنند و هرکس اینها را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد*برای او در روز قیامت،عذاب دوچندان می شود و پیوسته در آن خوار می ماند*مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند.پس خداوند بدی هایشان را به نیکی ها تبدیل می کند و خدا همواره آمرزندۀ مهربان است)[فرقان(قدس سرّهم ٢):6٨-٧٠].

[٢٩54]6-محمد بن مسلم گوید:امام باقر علیه السّلام فرمود:ای محمد بن مسلم!هر گاه مؤمن از گناهانش توبه کند،آمرزیده است و باید آنچه پس از توبه و آمرزش دوباره شروع می کند،کار نیک انجام دهد.هرآینه به خدا سوگند،این فضیلت نیست مگر برای اهل ایمان.عرض کردم:اگر پس از توبه و طلب آمرزش از گناهان،دوباره گناه کند و به توبه برگردد؟فرمود:ای محمد بن مسلم!آیا باور داری که بنده مؤمن از گناهش پشیمان گردد و از آن آمرزش خواهد و توبه کند، سپس خداوند توبه اش را نپذیرد؟گفتم:راستش چند بار این کار را کرده است.

گناه انجام می دهد،سپس توبه می کند و از خدا آمرزش می خواهد.فرمود:هر وقت مؤمن به طلب آمرزش و توبه برگردد،خداوند نیز به آمرزش او بازگردد و همانا خداوند آمرزنده رحمت گر است.توبه پذیر و درگذرنده از بدی ها است.

پس مبادا مؤمنان را از رحمت خدا ناامید سازی.

[٢٩55]٧-ابو بصیر گوید:از امام صادق علیه السّلام درباره فرمایش خدای فرازمند که:

(چون وسوسه ای از جانب شیطان به دینشان رسد[خدا را]به یادآورند و به ناگاه بینا شوند)[اعراف(٧):٢٠١]پرسیدم،فرمود:او بنده ای است که آهنگ گناه می کند، سپس خدا را یادآور می شود و خودداری می کند و این است.گفتارش:(به یاد آورند و به ناگاه بینا شوند).

[٢٩56]٨-ابو عبیده حذّاء گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:همانا خداوند

ص :٢٠٣

راحلته و زاده فی لیله ظلماء فوجدها،فاللّه أشدّ فرحا بتوبه عبده من ذلک الرّجل براحلته حین وجدها.

[٢٩5٧]٩-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن إسماعیل،عن عبد اللّه بن عثمان،عن أبی جمیله قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ اللّه یحبّ العبد المفتّن التّوّاب و من لم یکن ذلک منه کان أفضل.

[٢٩5٨]١٠-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن النّعمان،عن محمّد بن سنان،عن یوسف[بن]أبی یعقوب بیّاع الأرزّ عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

سمعته یقول:التّائب من الذّنب کمن لا ذنب له و المقیم علی الذّنب و هو مستغفر منه کالمستهزئ.

[٢٩5٩]١١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد جمیعا،عن ابن محبوب،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ أوحی إلی داود علیه السّلام أن ائت عبدی دانیال فقل له:إنّک عصیتنی فغفرت لک و عصیتنی فغفرت لک و عصیتنی فغفرت لک،فإن أنت عصیتنی الرّابعه لم أغفر لک.فأتاه داود علیه السّلام فقال:یا دانیال،إنّنی رسول اللّه إلیک و هو یقول لک:إنّک عصیتنی فغفرت لک و عصیتنی فغفرت لک و عصیتنی فغفرت لک:فإن أنت عصیتنی الرّابعه لم أغفر لک،فقال له دانیال:قد أبلغت یا نبیّ اللّه.فلمّا کان فی السّحر قام دانیال فناجی ربّه فقال:یا ربّ،إنّ داود نبیّک أخبرنی عنک أنّنی قد عصیتک فغفرت لی و عصیتک فغفرت لی و عصیتک فغفرت لی و أخبرنی عنک أنّنی إن عصیتک الرّابعه لم تغفر لی،فو عزّتک لئن لم تعصمنی لأعصینّک ثمّ لأعصینّک ثمّ لأعصینّک.

ص :٢٠4

فرازمند به توبه بنده اش شادتر است از مردی که در شب تار،شتر و توشۀ خود را گم و سپس آنها را پیدا کرده است،پس خداوند به توبه بنده اش از حالت مردی که شتر گم شده اش را پیدا کرده،شادتر باشد.

[٢٩5٧]٩-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند بندۀ گرفتار(گناه)و بسیار توبه کننده را دوست دارد و آنکه گناه نکرده،بهتر است(از کسی که گناه کند و سپس توبه نماید).

[٢٩5٨]١٠-جابر گوید:شنیدم که امام باقر علیه السّلام می فرمود:توبه کار از گناه بسان کسی باشد که گناه ندارد و آنکه در گناه پایدار ماند با اینکه آمرزش خواهد،مانند مسخره چی است.

[٢٩5٩]١١-امام باقر علیه السّلام فرمود:خدای بزرگ و گرامی به حضرت داود علیه السّلام وحی کرد که نزد بنده ام دانیال علیه السّلام برو و به او بگو:تو مرا نافرمانی کردی و من تو را آمرزیدم و نافرمانی کردی و آمرزیدم و(دوباره)نافرمانی کردی و من آمرزیدم، پس اگر مرتبه چهارم مرا نافرمانی کنی،نیامرزمت.حضرت داود نزد دانیال آمد و فرمود:ای دانیال!من فرستادۀ خدا به سوی تو هستم و او به تو می فرماید:تو مرا نافرمانی کردی و من تو را آمرزیدم و تو مرا نافرمانی کردی و من تو را آمرزیدم و تو مرا نافرمانی کردی و تو را آمرزیدم و اگر بار چهارم سرکشی کنی، تو را نمی بخشم.دانیال به او گفت:ای پیامبر خدا،پیام را رساندی.چون هنگامۀ سحر شد،دانیال برخاست و با پروردگارش نیایش کرد و گفت:پروردگارا،همانا پیامبرت داود از طرف تو مرا آگاهاند که من از تو نافرمانی کردم و تو مرا آمرزیدی و دوباره سرکشی کردم و تو بخشیدی و باز نافرمانی نمودم و تو از من گذشتی و از سوی تو به من خبر داد که اگر بار چهارم نافرمانیت کنم،مرا نخواهی بخشید؛پس سوگند به عزّتت که اگر مرا نگه نداری،هر آینه نافرمانیت کنم، دوباره نافرمانیت کنم و باز نافرمانی کنم.

ص :٢٠5

[٢٩6٠]١٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن موسی بن القاسم، عن جدّه الحسن بن راشد،عن معاویه بن وهب قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إذا تاب العبد توبه نصوحا أحبّه اللّه فستر علیه، فقلت:و کیف یستر علیه؟قال:ینسی ملکیه ما کانا یکتبان علیه و یوحی[اللّه] إلی جوارحه و إلی بقاع الأرض أن اکتمی علیه ذنوبه،فیلقی اللّه عزّ و جلّ حین یلقاه و لیس شیء یشهد علیه بشیء من الذّنوب.

[٢٩6١]١٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ یفرح بتوبه عبده المؤمن إذا تاب کما یفرح أحدکم بضالّته إذا وجدها.

باب الاستغفار من الذّنب

[٢٩6٢]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن حمران،عن زراره قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ العبد إذا أذنب ذنبا أجّل من غدوه إلی اللّیل، فإن استغفر اللّه لم یکتب علیه.

[٢٩6٣]٢-عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر و أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن أبی أیّوب،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من عمل سیّئه أجّل فیها سبع ساعات من النّهار،فإن قال:«أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم»ثلاث مرّات لم تکتب علیه.

[٢٩64]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،و أبو علیّ الأشعریّ و محمّد بن یحیی

ص :٢٠6

[٢٩6٠]١٢-معاویه بن وهب گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هرگاه بنده ای توبه خالص کند،خداوند او را دوست بدارد و بر او پرده پوشی کند.

عرض کردم:چگونه برای او پرده پوشی کند؟فرمود:دو فرشته گمارده شده هر چه برایش نوشته اند از یاد ببرید و خداوند به اعضای بدنش و به تکّه های زمین وحی می کند که گناهانش را پنهان دارید.پس خداوند فرازمند را هنگام ملاقات دیدار کند در حالی که چیزی نیست به ضرر او بر گناهانش گواهی دهد.

[٢٩6١]١٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا خداوند به توبه بنده مؤمنش آن گاه که توبه کند،شاد می شود؛هم چنان که یکی از شما شاد می گردد وقتی گم شده اش را بیابد.

باب آمرزش خواهی از گناه

[٢٩6٢]١-زراره گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:بنده هرگاه گناهی کند،از بامداد تا شب فرصت دارد؛پس اگر از خدا آمرزش خواست،آن گناه بر او نوشته نشود.

[٢٩6٣]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکس کار بدی انجام دهد،هفت ساعت از روز درباره آنها فرصت داده شود،پس اگر سه بار بگوید:استغفر اللّه الذی لا اله الاّ هو الحیّ القیّوم(آمرزش خواهم از خدایی که شایسته پرستشی جز او نیست و زنده و پاینده است)[آن بدی]بر او نوشته نشود.

[٢٩64]٣-نیز حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه بندۀ مؤمن گناه کند،خداوند

ص :٢٠٧

جمیعا،عن الحسین بن إسحاق،عن علیّ بن مهزیار،عن فضاله بن أیّوب،عن عبد الصّمد بن بشیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

العبد المؤمن إذا أذنب ذنبا أجلّه اللّه سبع ساعات،فإن استغفر اللّه لم یکتب علیه شیء و إن مضت السّاعات و لم یستغفر کتبت علیه سیّئه؛و إنّ المؤمن لیذکّر ذنبه بعد عشرین سنه حتّی یستغفر ربّه فیغفر له و إنّ الکافر لینساه من ساعته.

[٢٩65]4-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد،عن غیر واحد،عن أبان، عن زید الشّحّام،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یتوب إلی اللّه عزّ و جلّ فی کلّ یوم سبعین مرّه،فقلت:

أکان یقول:أستغفر اللّه و أتوب إلیه؟قال:لا و لکن کان یقول:أتوب إلی اللّه،قلت:

إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان یتوب و لا یعود و نحن نتوب و نعود،فقال:اللّه المستعان.

[٢٩66]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبی أیّوب،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من عمل سیّئه أجّل فیها سبع ساعات من النّهار،فإن قال:أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم و أتوب إلیه»ثلاث مرّات لم تکتب علیه.

[٢٩6٧]6-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن علیّ بن عقبه بیّاع الأکسیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ المؤمن لیذنب الذّنب فیذکّر بعد عشرین سنه فیستغفر اللّه منه فیغفر له و إنّما یذکّره لیغفر له؛و إنّ الکافر لیذنب الذّنب فینساه من ساعته

[٢٩6٨]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن محبوب، عن هشام بن سالم،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما من مؤمن یقارف فی یومه و لیلته أربعین کبیره فیقول و هو نادم:

ص :٢٠٨

به او هفت ساعت فرصت دهد،پس اگر از خدا آمرزش خواست،چیزی برایش نوشته نشود و اگر این ساعت ها گذشت و آمرزش نخواست برای او یک بدی بنویسند و همانا مؤمن پس از بیست سال گناهش را به یاد آورد تا از پروردگارش آمرزش خواهد،خدا او را ببخشد و کافر همان ساعت آن را به فراموشی سپارد.

[٢٩65]4-زید شحام از حضرت امام صادق علیه السّلام روایت کند که فرمود:رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-هر روز هفتاد مرتبه به درگاه خدای بزرگ و گرامی توبه می کرد.عرض کردم:آیا«استغفر اللّه و اتوب الیه»؛می فرمود؟فرمود:

نه؛ولی می فرمود:اتوب الی اللّه(به خدا بازمی گردم و توبه می کنم).گفتم:همانا رسول خدا توبه می کرد و(به گناه)باز نمی گشت؛ولی ما توبه می کنیم و باز می گردیم.فرمود:خدا یاری کننده است.

[٢٩66]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس کار بدی انجام دهد،هفت ساعت از روز فرصت داده شود،پس اگر سه بار بگوید:استغفر اللّه الّذی لا اله الاّ هو الحیّ القیّوم و اتوب الیه؛(آمرزش می خواهم از خدایی که شایسته پرستشی جز او نیست و زنده و پاینده است و به او توبه می کنم)برایش گناهی نوشته نشود.

[٢٩6٧]6-امام ششم حضرت صادق فرمود:همانا مؤمن گناهی مرتکب شود و پس از بیست سال یادآور شود و از خدا آمرزش خواهد،خداوند او را ببخشد و جز این نیست که خدا به یادش آورد تا او را ببخشد و کافر گناهی انجام دهد و از همان ساعت آن را به فراموشی سپارد.

[٢٩6٨]٧-امام صادق علیه السّلام فرمود:هیچ مؤمنی نباشد که در شبانه روز،چهل گناه

ص :٢٠٩

«أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم بدیع السّماوات و الأرض ذو الجلال و الإکرام و أسأله أن یصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن یتوب علیّ» إلاّ غفرها اللّه عزّ و جلّ له و لا خیر فیمن یقارف فی یوم أکثر من أربعین کبیره.

[٢٩6٩]٨-عنه،عن عدّه من أصحابنا،رفعوه قالوا:

قال:لکلّ شیء دواء و دواء الذّنوب الاستغفار.

[٢٩٧٠]٩-أبو علیّ الأشعریّ و محمّد بن یحیی جمیعا،عن الحسین بن إسحاق و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن علیّ بن مهزیار،عن النّضر بن سوید،عن عبد اللّه بن سنان،عن حفص قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:ما من مؤمن یذنب ذنبا إلاّ أجّله اللّه عزّ و جلّ سبع ساعات من النّهار،فإن هو تاب لم یکتب علیه شیء و إن هو لم یفعل کتب [اللّه]علیه سیّئه،فأتاه عبّاد البصریّ فقال له:بلغنا أنّک قلت:ما من عبد یذنب ذنبا إلاّ أجّله اللّه عزّ و جلّ سبع ساعات من النّهار؟فقال:لیس هکذا قلت و لکنّی قلت:ما من مؤمن و کذلک کان قولی.

[٢٩٧١]١٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن عمّار بن مروان قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من قال:«أستغفر اللّه»مائه مرّه فی[کلّ]یوم غفر اللّه عزّ و جلّ له سبعمائه ذنب و لا خیر فی عبد یذنب فی[کلّ]یوم سبعمائه ذنب.

باب فیما أعطی اللّه عزّ و جلّ آدم علیه السّلام وقت التّوبه

[٢٩٧٢]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل بن درّاج، عن ابن بکیر،عن أبی عبد اللّه أو عن أبی جعفر علیهما السّلام قال:

ص :٢١٠

بزرگ انجام دهد و در حالت پشیمانی بگوید:استغفر اللّه الّذی لا اله الاّ هو الحیّ القیّوم بدیع السّماوات و الارض ذا الجلال و الاکرام و أسأله أن یصلّی علی محمد و آل محمد و ان یتوب علیّ؛(آمرزش می خواهم از خدایی که شایسته پرستشی جز او نیست و زنده و پاینده است.پدیدآورنده آسمان ها و زمین و باشکوه و باکرامت است و از او می خواهم که بر محمد و خاندانش درود فرستد و توبه مرا بپذیرد)جز اینکه خدای فرازمند او را بیامرزد و کسی که روزی بیشتر از چهل گناه بزرگ انجام دهد در او چیزی نیست.

[٢٩6٩]٨-عده ای از اصحاب در حدیث مرفوعی از معصوم علیه السّلام روایت کنند که فرمود:برای هر چیزی دارویی است و داروی گناهان،آمرزش خواهی باشد.

[٢٩٧٠]٩-حفص گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هیچ مؤمنی نیست که گناهی انجام دهد،مگر اینکه خدا بزرگ و گرامی هفت ساعت از روز به او فرصت دهد؛پس اگر توبه کرد،چیزی بر او نوشته نشود و اگر انجامش نداد، خداوند برای او یک بدی بنویسد.عبّاد بصری نزد حضرت آمد و گفت:به ما رسیده است که شما فرموده اید:هیچ بنده ای نیست که گناهی انجام دهد مگر اینکه خدای بزرگ و گرامی هفت ساعت از روز به او فرصت دهد؟فرمود:من چنین نگفتم،بلکه گفتم:هیچ مؤمنی نیست و گفته من چنین بوده است.

[٢٩٧١]١٠-حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود:هرکس روزی صد بار«استغفر اللّه»بگوید،خداوند فرازمند هفتصد گناهش را بیامرزد و در بنده ای که روزی هفتصد گناه انجام می دهد،خیری نیست.

باب در بیان آنچه خدای عزّتمند هنگام توبه آدم علیه السّلام به او بخشید

[٢٩٧٢]١-ابن بکیر از حضرت صادق یا حضرت باقر علیهما السّلام روایت کند که فرمود:

ص :٢١١

إنّ آدم علیه السّلام قال:یا ربّ،سلّطت علیّ الشّیطان و أجریته منّی مجری الدّم فاجعل لی شیئا،فقال:یا آدم،جعلت لک أنّ من همّ من ذرّیّتک بسیّئه لم تکتب علیه،فإن عملها کتبت علیه سیّئه؛و من همّ منهم بحسنه فإن لم یعملها کتبت له حسنه،فإن هو عملها کتبت له عشرا،قال:یا ربّ زدنی،قال:جعلت لک أنّ من عمل منهم سیّئه ثمّ استغفر غفرت له،قال:یا ربّ زدنی،قال:جعلت لهم التّوبه أو قال:بسطت لهم التّوبه حتّی تبلغ النّفس هذه،قال:یا ربّ حسبی.

[٢٩٧٣]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عمّن ذکره، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من تاب قبل موته بسنه قبل اللّه توبته؛ثمّ قال:إنّ السّنه لکثیره،من تاب قبل موته بشهر قبل اللّه توبته؛ثمّ قال إنّ الشّهر لکثیر، من تاب قبل موته بجمعه قبل اللّه توبته؛ثمّ قال:إنّ الجمعه لکثیر،من تاب قبل موته بیوم قبل اللّه توبته،ثمّ قال:إنّ یوما لکثیر،من تاب قبل أن یعاین قبل اللّه توبته.

[٢٩٧4]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إذا بلغت النّفس هذه و أهوی بیده إلی حلقه لم یکن للعالم توبه و کانت للجاهل توبه.

[٢٩٧5]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن معاویه بن وهب قال:

خرجنا إلی مکّه و معنا شیخ متألّه متعبّد لا یعرف هذا الأمر یتمّ الصّلاه فی الطّریق و معه ابن أخ له مسلم.فمرض الشّیخ فقلت لابن أخیه:لو عرضت هذا

ص :٢١٢

همانا آدم عرض کرد:پروردگارا،شیطان را بر من چیره ساختی و بسان خون در (رگ های)من روان کردی،پس برای من چیزی قرار بده.فرمود:ای آدم!برایت مقرّر کردم که هرکس از فرزندانت آهنگ کاربد کند برای نوشته نشود و اگر انجامش دهد،یک بدی برای او نوشته شود و آنکه از آنان آهنگ کارنیکی کرد، اگرچه انجامش هم نداد،برایش یک نیکی نوشته شود و اگر عمل کند،ده نیکی برایش نوشته شود.عرض کرد:پروردگارا،برایم بیفزا.فرمود:برایت مقرّر ساختم که هرکه از آنان کار بدی کند و سپس آمرزش خواهد،او را ببخشایم.

گفت:پروردگارا،برایم بیفزا.فرمود:توبه را برای آنان قرار دادم؛یا فرمود:توبه را برای ایشان گستراندم تا اینکه نفس به اینجا(گلوگاه)رسد.گفت:پروردگارا، برایم بس است.

[٢٩٧٣]٢-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:هرکس یک سال پیش از مرگش توبه کند،خداوند توبه اش را بپذیرد؛سپس فرمود:البته یک سال زیاد باشد.هرکه یک ماه پیش از مرگش توبه کند،خدا توبه اش را پذیرا باشد؛سپس فرمود:که همانا یک ماه بیشتر است،هرکس یک هفته پیش از مرگش توبه نماید،خداوند توبه اش را بپذیرد؛سپس فرمود:البته یک هفته هم زیاد باشد.هرکه یک روز پیش از مرگش توبه کند،خدا توبه اش را پذیرا باشد، سپس فرمود:هرآینه یک روز هم زیاد است،آنکه پیش از دیدار مرگ(فرشته مرگ)توبه کند،خداوند پذیرای توبه اش است.

[٢٩٧4]٣-امام باقر علیه السّلام فرمود:هرگاه نفس به اینجا رسید-و با دستش به گلوی خود اشاره کرد-برای دانشمند توبه نباشد و برای نادان توبه است.

[٢٩٧5]4-معاویه بن وهب گوید:(سالی)به طرف مکّه حرکت کردیم و همراه ما پیری خداپرست و عبادت پیشه بود که این امر(امامت)را نمی دانست(و شیعه نبود)و در راه نماز را تمام می خواند.برادرزاده مسلمانش(شیعی)هم همراه او بود،آن پیر بیمار شد و من به برادرزاده اش عرض کردم:اگر این امر(مذهب شیعه)

ص :٢١٣

الأمر علی عمّک لعلّ اللّه أن یخلّصه،فقال کلّهم:دعوا الشّیخ حتّی یموت علی حاله فإنّه حسن الهیئه.فلم یصبر ابن أخیه حتّی قال له:یا عمّ،إنّ النّاس ارتدّوا بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم إلاّ نفرا یسیرا و کان لعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام من الطّاعه ما کان لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و کان بعد رسول اللّه الحقّ و الطّاعه له،قال:فتنفّس الشّیخ و شهق و قال:أنا علی هذا و خرجت نفسه.فدخلنا علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فعرض علیّ بن السّریّ هذا الکلام علی أبی عبد اللّه علیه السّلام،فقال:هو رجل من أهل الجنّه،قال له علیّ بن السّریّ:إنّه لم یعرف شیئا من هذا غیر ساعته تلک!قال:

فتریدون منه ماذا؟قد دخل و اللّه الجنّه.

باب اللّمم

[٢٩٧6]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قلت له:أرأیت قول اللّه عزّ و جلّ:« اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبٰائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوٰاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ »؟قال:هو الذّنب یلمّ به الرّجل فیمکث ما شاء اللّه ثمّ یلمّ به بعد.

[٢٩٧٧]٢-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن العلاء،عن محمّد بن مسلم،عن أحدهما علیهما السّلام قال:

قلت له: اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبٰائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوٰاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ قال:الهنه بعد الهنه،أی الذّنب بعد الذّنب یلمّ به العبد.

[٢٩٧٨]٣-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن إسحاق بن عمّار قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:ما من مؤمن إلاّ و له ذنب یهجره زمانا ثمّ یلمّ به و ذلک

ص :٢١4

را به عمویت پیشنهاد می کردی،شاید خداوند رهایی اش دهد.همه همراهان گفتند:پیرمرد را واگذارید تا به حال خود بمیرد؛زیرا حال خوبی دارد؛ولی برادرزاده اش تاب نیاورد تا اینکه گفت:ای عمو!مردم پس از رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-(از دین)برگشتند مگر عده اندکی و حقّ علی بن ابی طالب علیه السّلام بسان رسول خدا بود که فرمانبری گردد و پس از رسول خدا،حق و پیروی از آن او بود.گوید:آن پیرمرد دمی برآورد و ناله ای زد و گفت:من هم بر این عقیده ام و جانش از تن بیرون آمد.ما به خدمت امام صادق علیه السّلام وارد شدیم و علی بن سرّی،سخن پیرمرد را به حضرت عرض کرد.حضرت فرمود:او مردی از بهشتیان است.علی بن سری گفت:آن پیرمرد جز همان ساعت،چیزی از مذهب شیعه نمی دانست؟فرمود:از او چه چیز دیگر می خواهید؟به خدا سوگند که به بهشت وارد شد.

باب گناهان کوچک

[٢٩٧6]١-محمد مسلم گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:نظر شما فرمایش خدای فرازمند که(آنان که از گناهان کبیره و اعمال زشت به جز صغیره دوری می کنند) [نجم(5٣):٣٢]چیست؟فرمود:لمم،گناهی است که شخص به آن دست آلاید و سپس تا مدتی که خدا خواهد دست بردارد و دوباره پس از آن اقدام کند.

[٢٩٧٧]٢-محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام روایت کند که از آن حضرت(تفسیر)«کسانی که از گناهان کبیره و اعمال زشت به جز صغیره دوری می کنند».را پرسیدم،فرمود:مقصود از لمم،چیرگی پس چیرگی گناه است؛یعنی گناه پس از گناه که بنده به آن نزدیک شود.

[٢٩٧٨]٣-اسحاق عمّار گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:هیچ مؤمنی نیست جز اینکه گناهی دارد و برای مدتی از آن کناره می گیرد،سپس به آن دست می آلاید

ص :٢١5

قول اللّه عزّ و جلّ:«إلاّ اللّمم»و سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبٰائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوٰاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ قال:الفواحش:الزّنی و السّرقه؛و اللّمم:

الرّجل یلمّ بالذّنب فیستغفر اللّه منه.

[٢٩٧٩]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن الحارث بن بهرام،عن عمرو بن جمیع قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من جاءنا یلتمس الفقه و القرآن و تفسیره فدعوه و من جاءنا یبدی عوره قد سترها اللّه فنحّوه؛فقال له رجل من القوم:جعلت فداک و اللّه إنّنی لمقیم علی ذنب منذ دهر أرید أن أتحوّل عنه إلی غیره فما أقدر علیه،فقال:له إن کنت صادقا فإنّ اللّه یحبّک و ما یمنعه أن ینقلک منه إلی غیره إلاّ لکی تخافه.

[٢٩٨٠]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حریز،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما من ذنب إلاّ و قد طبع علیه عبد مؤمن یهجره الزّمان ثمّ یلمّ به و هو قول اللّه عزّ و جلّ:« اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبٰائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوٰاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ »قال:اللّمّام:

العبد الّذی یلمّ الذّنب بعد الذّنب لیس من سلیقته،أی من طبیعته.

[٢٩٨١]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد جمیعا،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ المؤمن لا یکون سجیّته الکذب و البخل و الفجور و ربّما ألمّ من ذلک شیئا لا یدوم علیه،قیل:فیزنی؟قال:نعم و لکن لا یولد له من تلک النّطفه.

ص :٢١6

و این است گفتار خدای بزرگ و گرامی:«جز گناهان کوچک».از آن حضرت درباره فرمایش خداوند فرازمند پرسیدم که«کسانی که از گناهان کبیره و اعمال زشت به جز صغیره دوری می کنند».فرمود:فاحشه ها(کارهای بسیار زشت)، زنا و دزدی است و لمم،کسی است که به گناه دست زند و سپس از آن از درگاه خداوند آمرزش خواهد.

[٢٩٧٩]4-عمرو بن جمیع گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس نزد ما آید و فقه و قرآن و تفسیر آن را جویا شود،از او دست بردارید(تا فرابگیرد)و آنکه نزد ما آید تا فاش سازد عیبی را که خدا پوشانده است،پس او را دور کنید.یکی از آن مردم عرض کرد:قربانت گردم؛به خدا سوگند،همانا من دیرزمانی است که بر گناه مداومت دارم و می خواهم از آن گناه به کار دیگری روی گردانم؛ولی بر آن ناتوانم.حضرت فرمود:اگر تو راست گو هستی،پس خداوند دوستت دارد و چیزی جلوگیرش نشده که تو را از آن کار به کار دیگری ببرد جز اینکه (بخواهد)از او بترسی.

[٢٩٨٠]5-امام صادق علیه السّلام فرمود:هیچ گناهی نیست مگر اینکه بنده مؤمنی بدان مایل شده که مدتی از آن کناره گیرد و سپس به آن دست زند و این است فرمایش خداوند فرازمند:

«کسانی که از گناهان کبیره و اعمال زشت به جز صغیره دوری می کنند».فرمود:

منظور از لمّام،بنده ای است که به گناهی پس از گناهی مرتکب شود که هماهنگ با سرشت او یعنی طبیعت او نیست.

[٢٩٨١]6-علی بن رئاب گوید:شنیدم که حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:همانا خوی و سرشت مؤمن؛دروغ و خسّت و هرزگی نباشد و چه بسا به چیزی از آنها دست آلاید؛ولی بر آنها نپاید.عرض شد:پس زنا می کند؟فرمود:آری؛ولی از آن نطفه فرزندی زاده نشود.

ص :٢١٧

باب فی أنّ الذّنوب ثلاثه

[٢٩٨٢]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عبد الرّحمن بن حمّاد،عن بعض أصحابه،رفعه قال:

صعد أمیر المؤمنین علیه السّلام بالکوفه المنبر فحمد اللّه و أثنی علیه ثمّ قال:أیّها النّاس،إنّ الذّنوب ثلاثه،ثمّ أمسک فقال له حبّه العرنیّ،یا أمیر المؤمنین قلت:

الذّنوب ثلاثه ثمّ أمسکت؟!فقال:ما ذکرتها إلاّ و أنا أرید أن أفسّرها و لکن عرض لی بهر حال بینی و بین الکلام،نعم الذّنوب ثلاثه:فذنب مغفور و ذنب غیر مغفور و ذنب نرجو لصاحبه و نخاف علیه،قال:یا أمیر المؤمنین،فبیّنها لنا.قال:نعم أمّا الذّنب المغفور فعبد عاقبه اللّه علی ذنبه فی الدّنیا فاللّه أحلم و أکرم من أن یعاقب عبده مرّتین.و أمّا الذّنب الّذی لا یغفر فمظالم العباد بعضهم لبعض،إنّ اللّه تبارک و تعالی إذا برز لخلقه أقسم قسما علی نفسه فقال:و عزّتی و جلالی لا یجوزنی ظلم ظالم و لو کفّ بکفّ و لو مسحه بکفّ و لو نطحه ما بین القرناء إلی الجمّاء،فیقتصّ للعباد بعضهم من بعض حتّی لا تبقی لأحد علی أحد مظلمه ثمّ یبعثهم للحساب.و أمّا الذّنب الثّالث فذنب ستره اللّه علی خلقه و رزقه التّوبه منه،فأصبح خائفا من ذنبه راجیا لربّه،فنحن له کما هو لنفسه،نرجو له الرّحمه و نخاف علیه العذاب.

[٢٩٨٣]٢-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن ابن بکیر، عن زراره،عن حمران قال:

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن رجل أقیم علیه الحدّ فی الرّجم أیعاقب[علیه]فی الآخره؟قال:إنّ اللّه أکرم من ذلک.

ص :٢١٨

باب در اینکه گناهان سه قسم اند

[٢٩٨٢]١-عبد الرحمن بن حمّاد در حدیثی مرفوع از برخی از یارانش گوید:

امیر مؤمنان علیه السّلام در کوفه بالای منبر رفت و خداوند را سپاس گفت و ستایش کرد، سپس فرمود:ای مردم!هرآینه گناهان سه قسم اند.سپس حضرت دم فروبست.

حبّه عرنّی گفت:ای امیر مؤمنان،گفتی که گناهان سه قسم اند و سپس دم فروبستی؟ فرمود:آنها را یاد نکردم جز اینکه می خواستم شرحشان دهم؛ولی تنگی نفسی برایم رخ داد که میان من و سخنم فاصله انداخت.آری،گناهان سه قسم اند:گناهی که آمرزیده شود،گناهی که آمرزیده نشود و گناهی که بر مرتکب آن امیدوار و بیمناکم.

عرض کرد:ای امیر مؤمنان،آنها را برای ما بیان کنید.فرمود:آری؛امّا گناه آمرزیده،از آن بنده ای باشد که خداوند او را به سبب گناهش در دنیا کیفر دهد و خدا بردبارتر و کریم تر از آن است که بنده خود را دو بار کیفر دهد و امّا گناه آمرزیده نشده، ستم های بعضی از بندگان نسبت به برخی دیگر است.همانا خداوند پرخیر و برتر آن گاه که(به وسیله پیامبران)بر آفریدگانش آشکار شد،به خودش سوگند یاد کرده و فرمود:به عزّت و شوکتم سوگند که ستم هیچ ستم کاری از من نگذرد(بر من پوشیده نماند)گرچه زدن مشتی به مشتی دیگر یا مالیدن دستی به دستی باشد و گرچه شاخ زدن شاخ داری به بی شاخی باشد،پس برای بندگان از یکدیگر قصاص گیرد تا آنجا که ستم کسی بر کسی(بدون کیفر)باقی نماند،سپس آنها را برای حساب رسی برانگیزد و امّا گناه سوم،گناهی است که خداوند آن را بر بندگانش نهان داشته است و توبۀ از آن را بر گناهکار روزی کرد به طوری که از گناهش ترسان و به پروردگارش امیدوار شد،پس ما برای او آن چنان هستیم که او برای خودش است.برای او امید رحمت داریم و از کیفرش ترسناکیم.

[٢٩٨٣]٢-حمران گوید:از امام باقر علیه السّلام از مردی پرسیدم که(زنای با زن شوهردار کرده است)و حدّ بر اجرا و سنگسار شده است.آیا در روز واپسین کیفر می شود؟فرمود:همانا خداوند کریم تر از آن است.

ص :٢١٩

باب تعجیل عقوبه الذّنب

[٢٩٨4]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان،عن حمزه بن حمران،عن أبیه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ إذا کان من أمره أن یکرم عبدا و له ذنب ابتلاه بالسّقم،فإن لم یفعل ذلک له ابتلاه بالحاجه،فإن لم یفعل به ذلک شدّد علیه الموت لیکافیه بذلک الذّنب،قال:و إذا کان من أمره أن یهین عبدا و له عنده حسنه صحّح بدنه،فإن لم یفعل به ذلک وسّع علیه فی رزقه،فإن هو لم یفعل ذلک به هوّن علیه الموت لیکافیه بتلک الحسنه.

[٢٩٨5]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إسماعیل بن إبراهیم،عن الحکم بن عتیبه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ العبد إذا کثرت ذنوبه و لم یکن عنده من العمل ما یکفّرها ابتلاه بالحزن لیکفّرها.

[٢٩٨6]٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:قال اللّه عزّ و جلّ:و عزّتی و جلالی لا أخرج عبدا من الدّنیا و أنا أرید أن أرحمه حتّی أستوفی منه کلّ خطیئه عملها،إمّا بسقم فی جسده و إمّا بضیق فی رزقه و إمّا بخوف فی دنیاه،فإن بقیت علیه بقیّه شدّدت علیه عند الموت و عزّتی و جلالی لا أخرج عبدا من الدّنیا و أنا أرید أن أعذّبه حتّی أوفّیه کلّ حسنه عملها إمّا بسعه فی رزقه و إمّا بصحّه فی جسمه و إمّا بأمن فی دنیاه،فإن بقیت علیه بقیّه هوّنت علیه بها الموت.

ص :٢٢٠

باب شتاب در کیفر گناه

[٢٩٨4]١-امام باقر علیه السّلام فرمود:همانا خداوند عزّتمند هرگاه بخواهد بنده ای را که دارای گناهی است گرامی بدارد،به بیماری گرفتارش کند و اگر این کار را نکند،نیازمندش سازد و باز اگر این کار را نکند،مرگ را بر او سخت گیرد تا بدان سبب،گناهش را تلافی کند.فرمود:و هرگاه بخواهد بنده ای را که کار نیکی در نزدش دارد،خوار سازد،تنش را تندرست گرداند و اگر این کار را برای او نکند، روزیش را فراوان گرداند و باز اگر این کار را نکند،مرگش را آسان گیرد تا به سبب آن کار نیک پاداشش دهد.

[٢٩٨5]٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه گناه بنده ای بسیار شود و هیچ کردار (نیک)نداشته باشد که آنها را تلافی کند،خداوند او را به اندوه گرفتار سازد تا بر آنها کفّاره باشد.

[٢٩٨6]٣-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:خداوند فرازمند فرمود:به عزت و شوکتم سوگند که بنده ای را از دنیا بیرون نبرم در حالی که می خواهم رحمتش کنم تا هر گناه و کار اشتباهی که انجام داده،یا با بیماری تنش یا تنگی روزی اش یا ترس در دنیایش جبران کنم و اگر چیزی هم بماند، هنگامه مرگ بر او سخت گیرم؛و به عزت و شوکتم سوگند که بنده ای را از دنیا بیرون نبرم در حالی که می خواهم کیفرش دهم تا هر کار نیکی که انجام داده،یا با فراوانی روزی اش یا با تندرستی تنش یا با آسودگی خاطر در دنیایش جبران کنم و اگر چیزی باقی بماند،مرگ را برای او آسان گیرم.

ص :٢٢١

[٢٩٨٧]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن محبوب، عن هشام بن سالم،عن أبان بن تغلب قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ المؤمن لیهوّل علیه فی نومه فیغفر له ذنوبه و إنّه لیمتهن فی بدنه فیغفر له ذنوبه.

[٢٩٨٨]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن السّریّ بن خالد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا أراد اللّه عزّ و جلّ بعبد خیرا عجّل له عقوبته فی الدّنیا و إذا أراد بعبد سوءا أمسک علیه ذنوبه حتّی یوافی بها یوم القیامه.

[٢٩٨٩]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن الحسن بن شمّون،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن،عن مسمع بن عبد الملک،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مٰا أَصٰابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ :لیس من التواء عرق و لا نکبه حجر و لا عثره قدم و لا خدش عود إلاّ بذنب و لما یعفو اللّه أکثر،فمن عجّل اللّه عقوبه ذنبه فی الدّنیا فإنّ اللّه عزّ و جلّ أجلّ و أکرم و أعظم من أن یعود فی عقوبته فی الآخره.

[٢٩٩٠]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن العبّاس بن موسی الورّاق،عن علیّ الأحمسیّ،عن رجل،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما یزال الهمّ و الغمّ بالمؤمن حتّی ما یدع له ذنبا.

[٢٩٩١]٨-عنه،عن أحمد بن محمّد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن أبی عمیر،عن الحارث بن بهرام،عن عمرو بن جمیع قال:

ص :٢٢٢

[٢٩٨٧]4-حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:همانا مؤمن در خوابش(به سبب دیدن خواب هولناک)ترسانیده شود،پس گناهانش(به واسطه همان ترس) آمرزیده گردد و به راستی که تنش(با کار)به رنج و زحمت افتد،پس گناهانش بخشیده شود.

[٢٩٨٨]5-امام ششم علیه السّلام فرمود:هرگاه خداوند فرازمند خوبی بنده ای را خواهد،برای کیفر دادنش در دنیا شتاب کند و هرگاه بدی بنده ای را بخواهد، گناهانش را برای او نگه دارد تا در روز رستاخیز به او بدهد.

[٢٩٨٩]6-امام صادق علیه السّلام فرمود که حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام درباره فرمایش خدای بزرگ و گرامی که(و آنچه از رنج به شما می رسد به سبب چیزی که خودتان به دست آورده اید در حالی که از بسیاری هم می گذرد.)[شورا(4٢):٣٠]فرمود:هیچ پیچش رگی و برخورد به سنگی و لغزش گامی و خراش چوبی نیست مگر به سبب گناه و البته آنچه خداوند می بخشد،بیشتر باشد؛پس آنکه را خداوند برای کیفر دادن گناهش در دنیا شتابید،آن خداوند فرازمند،والاتر و گرامی تر و بزرگوارتر از آن است که دوباره او را در روز واپسین کیفر دهد.

[٢٩٩٠]٧-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:پیوسته غم و اندوه گریبان گیر مؤمن باشد تا برای او گناهی به جا نگذارند.

[٢٩٩١]٨-عمر جمیع گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:همانا بندۀ

ص :٢٢٣

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ العبد المؤمن لیهتمّ فی الدّنیا حتّی یخرج منها و لا ذنب علیه.

[٢٩٩٢]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن علیّ الأحمسیّ، عن رجل،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

لا یزال الهمّ و الغمّ بالمؤمن حتّی ما یدع له من ذنب.

[٢٩٩٣]١٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن معاویه بن وهب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:قال اللّه عزّ و جلّ:ما من عبد أرید أن أدخله الجنّه إلاّ ابتلیته فی جسده،فإن کان ذلک کفّاره لذنوبه و إلاّ شدّدت علیه عند موته حتّی یأتینی و لا ذنب له ثمّ أدخله الجنّه.و ما من عبد أرید أن أدخله النّار إلاّ صحّحت له جسمه،فإن کان ذلک تماما لطلبته عندی و إلاّ آمنت خوفه من سلطانه،فإن کان ذلک تماما لطلبته عندی و إلاّ وسّعت علیه فی رزقه،فإن کان ذلک تماما لطلبته عندی و إلاّ هوّنت علیه موته حتّی یأتینی و لا حسنه له عندی ثمّ أدخله النّار.

[٢٩٩4]١١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن أورمه،عن النّضر بن سوید،عن درست بن أبی منصور،عن ابن مسکان،عن بعض أصحابنا،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

مرّ نبیّ من أنبیاء بنی إسرائیل برجل بعضه تحت حائط و بعضه خارج منه قد شعّثته الطّیر و مزّقته الکلاب،ثمّ مضی فرفعت له مدینه فدخلها فإذا هو بعظیم من عظمائها میّت علی سریر مسجّی بالدّیباج حوله المجمر فقال:

یا ربّ،أشهد أنّک حکم عدل لا تجور،هذا عبدک لم یشرک بک طرفه عین أمتّه

ص :٢٢4

مؤمن در دنیا اندوهگین گردد تا اینکه از دنیا رخت بربندد و گناهی برایش نباشد.

[٢٩٩٢]٩-امام باقر علیه السّلام فرمود:پیوسته غم و اندوه گریبان گیر مؤمن باشد تا گناهی برای او به جا نگذارند.

[٢٩٩٣]١٠-رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:خداوند فرازمند فرمود:هر بنده ای را که بخواهم به بهشت وارد کنم،در تنش گرفتارش نمایم،پس اگر همان پوشاننده(کفّاره)گناهانش شود(او را بس است)وگرنه هنگام مرگش بر او سخت گیرم تا اینکه بدون گناه نزدم آید،سپس او را به بهشت ببرم و هر بنده ای را که بخواهم به دوزخ ببرم،تنش را تندرست سازم،پس اگر همان پایان طلبش از من باشد(او را بس است)وگرنه او را از ترس سلطانش ایمن سازم،پس اگر همان پایان طلبش از من باشد(که او را بس باشد)وگرنه روزیش فراوان کنم،پس اگر آن پایان طلبش از من باشد(بس است)وگرنه هنگام مرگ بر او آسان گیرم تا اینکه بدون داشتن نیکی در نزدم،پیش من آید و سپس او را به دوزخ ببرم.

[٢٩٩4]١١-امام باقر علیه السّلام فرمود:یکی از پیامبران بنی اسرائیل به مردی گذر کرد که قسمتی از بدنش زیر دیوار و قسمتی دیگر بیرون از آن بود که پرندگان او را از هم پراکنده و سگان(تنش را)دریده بودند؛سپس از آنجا گذشت و شهری پدیدار گشت و وارد شهر شد و دید که یکی از بزرگان آن شهر مرده و روی تختی نهاده شده و با پارچه ابریشمین کفن شده است و دور آن منقل های عود است،پس گفت:پروردگارا،گواهی می دهم که تو حاکم دادگری هستی و ستم نکنی.آن بنده تو است که چشم به هم زدنی به تو شرک نورزیده بود و آن گونه میراندی

ص :٢٢5

بتلک المیته و هذا عبدک لم یؤمن بک طرفه عین أمتّه بهذه المیته؟!فقال:

عبدی أنا کما قلت حکم عدل لا أجور،ذلک عبدی کانت له عندی سیّئه أو ذنب أمتّه بتلک المیته لکی یلقانی و لم یبق علیه شیء و هذا عبدی کانت له [عندی]حسنه فأمتّه بهذه المیته لکی یلقانی و لیس له عندی حسنه.

[٢٩٩5]١٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن أبی الصّبّاح الکنانیّ قال:

کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فدخل علیه شیخ فقال:یا أبا عبد اللّه،أشکو إلیک ولدی و عقوقهم و إخوانی و جفاهم عند کبر سنّی،فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا هذا، إنّ للحقّ دوله و للباطل دوله و کلّ واحد منهما فی دوله صاحبه ذلیل و إنّ أدنی ما یصیب المؤمن فی دوله الباطل العقوق من ولده و الجفاء من إخوانه و ما من مؤمن یصیبه شیء من الرّفاهیه فی دوله الباطل إلاّ ابتلی قبل موته إمّا فی بدنه و إمّا فی ولده و إمّا فی ماله حتّی یخلّصه اللّه ممّا اکتسب فی دوله الباطل و یوفّر له حظّه فی دوله الحقّ،فاصبر و أبشر.

باب فی تفسیر الذّنوب

[٢٩٩6]١-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أحمد بن محمّد،عن العبّاس بن العلاء،عن مجاهد،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

الذّنوب الّتی تغیّر النّعم البغی و الذّنوب الّتی تورث النّدم القتل و الّتی تنزل النّقم الظّلم و الّتی تهتک السّتر شرب الخمر و الّتی تحبس الرّزق الزّنا و الّتی تعجّل الفناء قطیعه الرّحم و الّتی تردّ الدّعاء و تظلم الهواء عقوق الوالدین.

[٢٩٩٧]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن إسحاق بن عمّار قال:

ص :٢٢6

و این هم بندۀ تو است که چشم به هم زدنی به تو ایمان نیاورده بود و این گونه میراندی؟خداوند فرمود:بنده ام!آن سان که تو گفتی،من حاکمی دادگر هستم و ستم نکنم.آن بنده ام کردار بد یا گناهی نزد من داشت.به آن صورت میراندمش تا در حالی که مرا دیدار می کند،چیزی برای او به جای نماند و این بنده ام کردار نیکی نزد من داشت.به این صورت میراندمش تا در حالی که دیدارم می کند پیش من نیکی نداشته باشد.

[٢٩٩5]١٢-ابو الصبّاح کنانی گوید:نزد امام صادق علیه السّلام بودم که پیرمردی بر آن حضرت وارد شد و عرض کرد:ای ابا عبد اللّه،از فرزندانم و سرپیچی آنها و از برادرانم و ستمکاری آنها در این سالخوردگی ام به شما شکایت آورده ام.

حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:ای پیرمرد!همانا حق دولتی دارد و برای باطل هم دولتی است و هرکدام در دولت رفیقش خوار است و همانا کمتر چیزی که مؤمن در دولت باطل گرفتار آن می شود،سرپیچی فرزندان و ستمکاری برادران است و هیچ مؤمنی در دولت باطل آسایش نبیند جزاینکه پیش از مرگش یا درباره فرزندان یا درباره دارایی اش گرفتار شود تا خداوند او را از آنچه در دولت باطل به دست آورده،رها سازد و بهره اش را در دولت حق فراوان کند؛پس بردباری کن و مژده گیر.

باب در تفسیر گناهان

[٢٩٩6]١-امام صادق علیه السّلام فرمود:گناهانی که نعمت ها را دگرگون سازند،تجاوز و ستم(به دیگران)است و گناهانی که موجب پشیمانی اند،کشتن است و آنهایی که بلاها فرود آورد،ستم است و آنهایی که پرده دری کنند،شراب خواری است و آن گناهانی که روزی را بند آورند،زنا می باشد و آنهایی که نابودی را زود رسانند،قطع رحم است و آنهایی که دعا را برگردانند و فضا را تیره وتار سازند، سرپیچی از پدر و مادر است.

[٢٩٩٧]٢-اسحاق عمار گوید:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:همواره پدرم

ص :٢٢٧

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:کان أبی علیه السّلام یقول نعوذ باللّه من الذّنوب الّتی تعجّل الفناء و تقرّب الآجال و تخلی الدّیار و هی قطیعه الرّحم و العقوق و ترک البرّ.

[٢٩٩٨]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أیّوب بن نوح أو بعض أصحابه عن أیّوب، عن صفوان بن یحیی قال:حدّثنی بعض أصحابنا،قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا فشا أربعه:ظهرت أربعه إذا فشا الزّنا ظهرت الزّلزله و إذا فشا الجور فی الحکم احتبس القطر و إذا خفرت الذّمّه أدیل لأهل الشّرک من أهل الإسلام و إذا منعت الزّکاه ظهرت الحاجه.

باب نادر

[٢٩٩٩]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن عبد العزیز العبدیّ،عن ابن أبی یعفور قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال اللّه عزّ و جلّ:إنّ العبد من عبیدی المؤمنین لیذنب الذّنب العظیم ممّا یستوجب به عقوبتی فی الدّنیا و الآخره،فأنظر له فیما فیه صلاحه فی آخرته فأعجّل له العقوبه علیه فی الدّنیا لأجازیه بذلک الذّنب و أقدّر عقوبه ذلک الذّنب و أقضیه و أترکه علیه موقوفا غیر ممضی و لی فی إمضائه المشیئه و ما یعلم عبدی به،فأتردّد فی ذلک مرارا علی إمضائه ثمّ أمسک عنه فلا أمضیه کراهه لمساءته وحیدا عن إدخال المکروه علیه،فأتطوّل علیه بالعفو عنه و الصّفح محبّه لمکافاته لکثیر نوافله الّتی یتقرّب بها إلیّ فی لیله و نهاره،فأصرف ذلک البلاء عنه و قد قدّرته و قضیته و ترکته موقوفا و لی فی إمضائه المشیئه،ثمّ أکتب له عظیم أجر نزول ذلک البلاء و أدّخره و أوفّر

ص :٢٢٨

می فرمود:از گناهانی به خداوند پناه می بریم که نابودی را زود رسانند و مرگ ها را نزدیک سازند و خانه ها را ویران کنند و آن قطع رحم و سرپیچی فرزندان و وا گذاردن نیکی است.

[٢٩٩٨]٣-حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:آن گاه که چهار چیز انتشار یابد، چهار چیز دیگر پدیدار گردد:هرگاه زنا شایع شد،زلزله پیدا شود و هرگاه حکم به ناحق انتشار یابد،باران بند آید و وقتی پیمان با ذمّی ها(کفاری که در ذمّه اسلام اند)شکسته شود،مشرکان بر مسلمانان حکومت کنند و آن گاه که زکات پرداخت نشود،نیازمندی پدید آید.

باب نادر

[٢٩٩٩]١-ابن ابو یعفور گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که خداوند عزّتمند فرموده است:همانا بنده ای از بندگان مؤمنم گناهی بزرگ می کند،از آن گناهانی که سزاوار کیفر من در دنیا و آخرت است و من به صلاحش در آخرت می نگرم و کیفرش را در دنیا پیش می اندازم و برای آن گناه مجازاتش می کنم،یا کیفرش را اندازه گرفته،حکمش را می دهم و رهایش کرده،اجرایش نمی کنم و آن را به خواست خودم وامی گذارم در حالی که بنده ام آن را نمی داند.آن گاه چندین بار در اجرایش دودل می شوم و سپس از آن دست می کشم و اجرایش نمی کنم؛زیرا ناخرسندی او را دوست نمی دارم.پس از ناخرسند کردن او رو می گردانم.و با عفو بخشایش از او می گذرم؛زیرا او را به جهت نافله های بسیارش که در شبانه روز برای من انجام می داد دوست می دارم.پس آن بلا را از او برمی گردانم.

با آن که برایش مقدّر کرده،حکمش را داده ام،اجرایش را رها کرده،آن را به خواست خودم واگذار می کنم.سپس پاداش بزرگ فرودآمدن آن بلا بر او را برایش می نویسم و ذخیره می کنم و پاداش اش را افزون می کنم تا او بلا را نفهمد

ص :٢٢٩

له أجره و لم یشعر به و لم یصل إلیه أذاه و أنا اللّه الکریم الرّءوف الرّحیم.

باب نادر أیضا

[٣٠٠٠]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن ابن بکیر قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مٰا أَصٰابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ، فقال هو: وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ قال:قلت:لیس هذا أردت أرأیت ما أصاب علیّا و أشباهه من أهل بیته علیهما السّلام من ذلک؟فقال إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان یتوب إلی اللّه فی کلّ یوم سبعین مرّه من غیر ذنب.

[٣٠٠١]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن محبوب،عن علیّ بن رئاب قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مٰا أَصٰابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ أرأیت ما أصاب علیّا و أهل بیته من بعده هو بما کسبت أیدیهم و هم أهل بیت طهاره معصومون؟فقال:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان یتوب إلی اللّه و یستغفره فی کلّ یوم و لیله مائه مرّه من غیر ذنب،إنّ اللّه یخصّ أولیاءه بالمصائب لیأجرهم علیها من غیر ذنب.

[٣٠٠٢]٣-علیّ بن إبراهیم،رفعه قال:

لمّا حمل علیّ بن الحسین صلی اللّه علیهما إلی یزید بن معاویه فأوقف بین یدیه،قال یزید لعنه اللّه: وَ مٰا أَصٰابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ فقال علیّ بن الحسین علیهما السّلام:لیست هذه الآیه فینا إنّ فینا قول اللّه عزّ و جلّ:

مٰا أَصٰابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ فِی أَنْفُسِکُمْ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مِنْ قَبْلِ

ص :٢٣٠

و آزاری به او نرسد.که منم خداوند بخششگر و دلسوز مهربان.

باب نادر دیگر

[٣٠٠٠]١-ابن بکیر گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ این آیه پرسیدم:

(و آنچه از رنج به شما می رسد به سبب چیزی است که خودتان به دست آورده اید).

[شورا(4٢):٣٠]

حضرت ادامه دادند:(در حالی که از بسیاری درمی گذرد).[شورا(4٢):٣٠]من عرض کردم:مقصودم این نبود.بفرمایید آیا آنچه به علی و همانندان او از خاندانش علیهم السّلام رسیده،از این مورد است؟فرمودند:همانا رسول خدا در هر روز هفتاد بار به پیشگاه خداوند توبه می کرد بی آن که گناهی کرده باشد.

[٣٠٠١]٢-علی رئاب گفت:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ این آیه(و آنچه از رنج به شما می رسد به سبب چیزی است که خودتان به دست آورده اید.)پرسیدم:بفرمایید آیا آنچه به علی و پس از او به خاندانش علیهم السّلام رسیده به سبب چیزی است که خودشان کرده اند در حالی که آنان خاندان طهارت اند و معصوم اند؟حضرت فرمودند:همانا رسول خدا در هر شبانه روز صدبار به پیشگاه خداوند توبه کرده، از او آمرزش می خواست بی آن که گناهی کرده باشد:همانا خداوند دوستانش را به مصائب،مخصوص کرده است تا بدون گناه پاداششان بدهد.

[٣٠٠٢]٣-علی ابراهیم در حدیثی بی سند گفته است:هنگامی که حضرت سجّاد علیه السّلام را به نزد یزید معاویه برده،در برابر او نگاه داشتند،یزید-خدایش لعنت کند-گفت:(و آنچه از مصیبت به شما می رسد به سبب چیزی است که خودتان به دست آورده اید.)حضرت سجّاد علیه السّلام فرمودند:این آیه دربارۀ ما نیست.بلکه این سخن خداوند عزّتمند دربارۀ ما است:(آنچه از مصیبت به زمین و به جان هاتان می رسد در کتابی است پیش از این که آن ها را به وجود آوریم.که این برای خدا آسان است.)[حدید(5٧):٢٢]

ص :٢٣١

أَنْ نَبْرَأَهٰا إِنَّ ذٰلِکَ عَلَی اللّٰهِ یَسِیرٌ.

باب أنّ اللّه یدفع بالعامل عن غیر العامل

[٣٠٠٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن معبد،عن عبد اللّه بن القاسم،عن یونس بن ظبیان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه لیدفع بمن یصلّی من شیعتنا عمّن لا یصلّی من شیعتنا و لو أجمعوا علی ترک الصّلاه لهلکوا؛و إنّ اللّه لیدفع بمن یزکّی من شیعتنا عمّن لا یزکّی و لو أجمعوا علی ترک الزّکاه لهلکوا و إنّ اللّه لیدفع بمن یحجّ من شیعتنا عمّن لا یحجّ و لو أجمعوا علی ترک الحجّ لهلکوا و هو قول اللّه عزّ و جلّ: وَ لَوْ لاٰ دَفْعُ اللّٰهِ النّٰاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لٰکِنَّ اللّٰهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعٰالَمِینَ فو اللّه ما نزلت إلاّ فیکم و لا عنی بها غیرکم.

باب أنّ ترک الخطیئه أیسر من طلب التّوبه

[٣٠٠4]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن بعض أصحابه،عن أبی العبّاس البقباق[قال:]

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:ترک الخطیئه أیسر من طلب التّوبه و کم من شهوه ساعه أورثت حزنا طویلا و الموت فضح الدّنیا فلم یترک لذی لبّ فرحا.

باب الاستدراج

[٣٠٠5]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن عبد اللّه بن جندب،عن سفیان بن السّمط قال:

ص :٢٣٢

خداوند به وسیلۀ عامل بلا را از غیرعامل رفع می کند

[٣٠٠٣]١-یونس ظبیان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند به وسیلۀ کسی از شیعیان ما که نماز می گزارد از شیعه ای که نماز نمی گذارد رفع بلا می کند.ولی اگر همگی نماز را ترک کنند نابود می شوند.

و همانا خداوند به سبب شیعه ای که زکات می دهد از شیعه ای که زکات نمی دهد رفع بلا می کند ولی اگر همگی ترک زکات کنند،نابود می شوند.و همانا خداوند به سبب شیعه ای که حجّ می گزارد از شیعه ای که حجّ نمی گذارد رفع بلا می کند ولی اگر همگی حجّ را ترک کنند،نابود می شوند و این سخن خداوند عزّتمند است که فرمود:(و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر پس نمی راند، زمین تباه می گشت ولی خداوند صاحب احسان بر جهانیان است.)[بقره(٢):٢5١]و به خدا سوگند که این جز دربارۀ شما نازل نشده و جز شما را قصد نکرده است.

ترک گناه آسان تر از جست وجوی توبه است

[٣٠٠4]١-ابو عبّاس بقباق از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:ترک گناه آسان تر از به دنبال توبه رفتن است.و بسا ساعتی هوس که اندوهی دراز به جا می گذارد که مرگ،دنیا را رسوا کرده،برای هیچ خردمندی،شادی نگذاشته است.

استدراج

[٣٠٠5]١-سفیان سمط روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا

ص :٢٣٣

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ اللّه إذا أراد بعبد خیرا فأذنب ذنبا أتبعه بنقمه و یذکّره الاستغفار و إذا أراد بعبد شرّا فأذنب ذنبا أتبعه بنعمه لینسیه الاستغفار و یتمادی بها و هو قول اللّه عزّ و جلّ: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لاٰ یَعْلَمُونَ بالنّعم عند المعاصی.

[٣٠٠6]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن بعض أصحابه قال:

سئل أبو عبد اللّه علیه السّلام عن الاستدراج فقال:هو العبد یذنب الذّنب فیملی له و تجدّد له عندها النّعم فتلهیه عن الاستغفار من الذّنوب فهو مستدرج من حیث لا یعلم.

[٣٠٠٧]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن عمّار بن مروان،عن سماعه بن مهران قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لاٰ یَعْلَمُونَ قال:هو العبد یذنب الذّنب فتجدّد له النّعمه معه،تلهیه تلک النّعمه عن الاستغفار من ذلک الذّنب.

[٣٠٠٨]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن القاسم بن محمّد،عن سلیمان بن داود المنقریّ،عن حفص بن غیاث،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کم من مغرور بما قد أنعم اللّه علیه و کم من مستدرج بستر اللّه علیه و کم من مفتون بثناء النّاس علیه.

باب محاسبه العمل

[٣٠٠٩]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد

ص :٢٣4

وقتی خدا برای بنده ای خیر بخواهد،چون گناه کند،او را با کیفری دنبال کرده، آمرزش خواهی را به خاطرش می اندازد و چون بدی بنده ای را بخواهد و او گناه بکند،او را با نعمت دنبال می کند تا آمرزش خواهی را از خاطرش بردارد و او آن را ادامه دهد.و این سخن خداوند عزّتمند است که فرمود:(و به تدریج از راهی که نمی دانند گرفتارشان خواهیم کرد.)[اعراف(٧):١٨٢]یعنی به وسیلۀ نعمت در هنگام گناه.

[٣٠٠6]٢-یکی از اصحاب گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ استدراج پرسیدند.حضرت فرمود:استدراج این است که بنده ای گناه کند و آن گاه به او مهلت داده شود و نعمت ها برایش تازه شود تا او را از آمرزش خواهی برای گناهان غافل کند.و او از جایی که نمی داند،گرفتار شود.

[٣٠٠٧]٣-سماعۀ مهران گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ این آیه پرسیدم:(و از جایی که نمی دانند گرفتارشان خواهیم کرد.)حضرت فرمودند:او بنده ای است که وقتی گناه می کند،نعمت ها برایش تازه می شود تا او را از آمرزش خواهی برای گناهان غافل کند.

[٣٠٠٨]4-حفص غیاث روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:بسا کسی که به نعمتی که خداوند به او داده مغرور می شود و بسا کسی که به پرده پوشی خدا گرفتار می شود و بساکسی که با ستایش های مردم فریب می خورد.

حسابرسی عمل

[٣٠٠٩]١-ابو حمزه از حضرت سجّاد علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام

ص :٢٣5

جمیعا،عن الحسن بن محبوب،عن علیّ بن رئاب،عن أبی حمزه،عن علیّ بن الحسین علیهما السّلام قال:

کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:إنّما الدّهر ثلاثه أیّام أنت فیما بینهنّ:مضی أمس بما فیه فلا یرجع أبدا،فإن کنت عملت فیه خیرا لم تحزن لذهابه و فرحت بما استقبلته منه و إن کنت قد فرّطت فیه فحسرتک شدیده لذهابه و تفریطک فیه و أنت فی یومک الّذی أصبحت فیه من غد فی غرّه و لا تدری لعلّک لا تبلغه و إن بلغته لعلّ حظّک فیه فی التّفریط مثل حظّک فی الأمس الماضی عنک، فیوم من الثّلاثه قد مضی أنت فیه مفرّط؛و یوم تنتظره لست أنت منه علی یقین من ترک التّفریط و إنّما هو یومک الّذی أصبحت فیه و قد ینبغی لک أن عقلت و فکّرت فیما فرّطت فی الأمس الماضی ممّا فاتک فیه من حسنات ألاّ تکون اکتسبتها و من سیّئات ألاّ تکون أقصرت عنها و أنت مع هذا مع استقبال غد علی غیر ثقه من أن تبلغه و علی غیر یقین من اکتساب حسنه أو مرتدع عن سیّئه محبطه،فأنت من یومک الّذی تستقبل علی مثل یومک الّذی استدبرت، فاعمل عمل رجل لیس یأمل من الأیّام إلاّ یومه الّذی أصبح فیه و لیلته،فاعمل أودع و اللّه المعین علی ذلک.

[٣٠١٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن إبراهیم بن عمر الیمانیّ،عن أبی الحسن الماضی صلوات اللّه علیه قال:

لیس منّا من لم یحاسب نفسه فی کلّ یوم،فإن عمل حسنا استزاد اللّه و إن عمل سیّئا استغفر اللّه منه و تاب إلیه.

[٣٠١١]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن النّعمان،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی النّعمان العجلیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ص :٢٣6

می فرمود:همانا روزگار سه روز است که تو در میان آن سه روز هستی:دیروز که با آنچه در آن بوده،گذشته است و هرگز بازنمی گردد،که اگر در آن نیکویی کرده باشی برای رفتن اش اندوه نخورده،بلکه برای آنچه از او می رسد،شاد می شوی و اگر در آن کوتاهی کرده ای،برای از دست رفتن آن و کوتاهی ات سخت افسوس می خوری.و تو در همین روزی که به صبحش رسانده ای از فردایت آگاه نیستی و نمی دانی که به فردا می رسی و اگر هم برسی شاید بهره ات از کوتاهی در آن همانند بهره ات در روزی باشد که از تو سپری شده است.پس روزی از آن سه روز سپری شده و تو در آن کوتاهی کرده ای و روزی هم هست که تو منتظرش هستی و یقین نداری که کوتاهی ات را در آن کنار بگذاری.و روز تو روزی است که آن را به صبح رسانده ای و برای تو سزاوار است در چیزی که در دیروز سپری شده بیندیشی،از نیکی هایی که انجامش نداده ای و از زشتی هایی که از آن ها دست نکشیده ای و در این که رو به فردایی داری که اطمینان نداری به آن می رسی و نیز یقین نداری که نیکی ای انجام می دهی یا از زشتی تباه کننده ای دست می کشی.پس تو در روزی هستی که دیروز به انتظارش نشسته بودی،پس چنان مردی عمل کن که گویا از روزگار جز به همین روز و شبی که در آن است امید ندارد.پس یا عمل کن یا ترک کن که خدا بر آن یاری کننده است.

[٣٠١٠]٢-ابراهیم بن عمر یمانی روایت کرده که حضرت کاظم علیه السّلام فرمودند:از ما نیست کسی که هر روز خودش را به حساب نکشد.تا اگر نیکی کرده، افزونی اش را از خداوند بخواهد و اگر گناهی کرده،از خدا آمرزش بخواهد و به پیشگاهش توبه کند.

[٣٠١١]٣-ابو نعمان عجلی روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:ای ابو

ص :٢٣٧

یا أبا النّعمان،لا یغرّنّک النّاس من نفسک فإنّ الأمر یصل إلیک دونهم و لا تقطع نهارک بکذا و کذا فإنّ معک من یحفظ علیک عملک و أحسن فإنّی لم أر شیئا أحسن درکا و لا أسرع طلبا من حسنه محدثه لذنب قدیم.

عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن بعض أصحابنا،عن أبی النّعمان مثله.

[٣٠١٢]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن بعض أصحابنا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال:اصبروا علی الدّنیا فإنّما هی ساعه،فما مضی منه فلا تجد له ألما و لا سرورا و ما لم یجی فلا تدری ما هو و إنّما هی ساعتک الّتی أنت فیها فاصبر فیها علی طاعه اللّه و اصبر فیها عن معصیه اللّه.

[٣٠١٣]5-عنه،عن بعض أصحابنا،رفعه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:احمل نفسک لنفسک فإن لم تفعل لم یحملک غیرک.

[٣٠١4]6-عنه،رفعه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام لرجل:إنّک قد جعلت طبیب نفسک و بیّن لک الدّاء و عرّفت آیه الصّحّه و دللت علی الدّواء،فانظر کیف قیامک علی نفسک.

[٣٠١5]٧-عنه،رفعه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام لرجل،اجعل قلبک قرینا برّا أو ولدا واصلا و اجعل عملک والدا تتّبعه و اجعل نفسک عدوّا تجاهدها و اجعل مالک عاریّه تردّها.

[٣٠١6]٨-[و]عنه،رفعه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:اقصر نفسک عمّا یضرّها من قبل أن تفارقک،واسع فی فکاکها کما تسعی فی طلب معیشتک،فإنّ نفسک رهینه بعملک.

ص :٢٣٨

نعمان مردم تو را دربارۀ خودت مغرور نکنند؛زیرا جزا به تو می رسد نه به آنان.

و روزت را با چنین و چنان پایان نده؛زیرا به همراهت کسی است که عملت را به زیان تو نگاه می دارد.و نیکی کن؛زیرا من چیزی جبران کننده تر و شتابان تر از نیکی برای گناهی کهنه ندیده ام.

این حدیث با سلسله راویان دیگری نیز روایت شده است.

[٣٠١٢]4-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:در خوشی های دنیا شکیبایی کنید؛زیرا دنیا ساعتی بیش نیست که آنچه از آن گذشته است نه دردی دارد و نه شادی ای.و آنچه هنوز نیامده،تو نمی دانی چیست.

چیزی که هست همین ساعتی است که تو در آن هستی،پس در این ساعت به فرمانبری از خدا و دوری از نافرمانی خدا شکیبایی کن.

[٣٠١٣]5-یکی از اصحاب حدیثی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:خودت را خودت بردار که اگر چنین نکنی،دیگران تو را نخواهند برداشت.

[٣٠١4]6-همو حدیثی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام به مردی فرمودند:

همانا تو را طبیب جان خودت قرارداده اند.بیماری برایت آشکار شده و نشانۀ تندرستی شناسانده شده است و تو به درمان،راهنمایی شده ای.پس بنگر که چگونه برای خودت قیام می کنی.

[٣٠١5]٧-همو حدیثی روایت کرده که آن حضرت به مردی فرمودند:دلت را همدمی نیک یا فرزندی پیونددار کن.عملت را پدری قراربده که او را دنبال می کنی.نفست را دشمنی بدان که با او به جنگ می پردازی و مالت را امانتی بدان که آن را بازخواهی گرداند.

[٣٠١6]٨-و همو حدیثی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

خودت را از آنچه به تو زیان می رساند،بازبدار.پیش از آن که از تو جدا شود.

و در نجات جانت بکوش چنان که در جست وجوی روزی می کوشی؛زیرا جانب در گرو عمل تو است.

ص :٢٣٩

[٣٠١٧]٩-عنه،عن بعض أصحابه،رفعه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:کم من طالب للدّنیا لم یدرکها و مدرک لها قد فارقها، فلا یشغلنّک طلبها عن عملک و التمسها من معطیها و مالکها فکم من حریص علی الدّنیا قد صرعته و اشتغل بما أدرک منها عن طلب آخرته حتّی فنی عمره و أدرکه أجله.

و قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:المسجون من سجنته دنیاه عن آخرته.

[٣٠١٨]١٠-و عنه،رفعه عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال إذا أتت علی الرّجل أربعون سنه قیل له:خذ حذرک فإنّک غیر معذور و لیس ابن الأربعین بأحقّ بالحذر من ابن العشرین فإنّ الّذی یطلبهما واحد و لیس براقد،فاعمل لما أمامک من الهول و دع عنک فضول القول.

[٣٠١٩]١١-عنه،عن علیّ بن الحکم،عن حسّان عن زید الشّحّام قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:خذ لنفسک من نفسک،خذ منها فی الصّحّه قبل السّقم و فی القوّه قبل الضّعف و فی الحیاه قبل الممات.

[٣٠٢٠]١٢-عنه،عن علیّ بن الحکم،عن هشام بن سالم،عن بعض أصحابه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ النّهار إذا جاء قال:یا ابن آدم،اعمل فی یومک هذا خیرا أشهد لک به عند ربّک یوم القیامه،فإنّی لم آتک فیما مضی و لا آتیک فیما بقی؛و إذا جاء اللّیل قال مثل ذلک.

[٣٠٢١]١٣-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أحمد بن محمّد، عن شعیب بن عبد اللّه،عن بعض أصحابه،رفعه قال:

جاء رجل إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام فقال:یا أمیر المؤمنین،أوصنی بوجه من

ص :٢4٠

[٣٠١٧]٩-یکی از اصحاب حدیثی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

بسا دنبال کنندۀ دنیا که به آن نرسیده است و به دنیا رسیده ای که از آن جدا شده است.پس جست وجوی دنیا تو را از عملت بازندارد.و دنیا را از عطاکننده و دارندۀ آن بخواه.چه بسا آزمند دنیا که دنیا او را به خاک افکنده و با آنچه به آن رسیده،از جست وجوی آخرت بازمانده است تا عمرش تمام شود و أجلش برسد.

و حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:زندانی کسی است که دنیایش،او را از جست و جوی آخرت بازداشته است.

[٣٠١٨]١٠-همو در حدیثی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:وقتی مردی چهل ساله شود به او می گویند:تو باید مراقب خودت باشی؛زیرا دیگر بهانه ای نداری.ولی مردی چهل ساله به مراقبت کردن سزاوارتر از مردی بیست ساله نیست؛زیرا آنچه به دنبال ایشان است یک چیز است که در خواب هم نیست.پس برای آنچه در پیش داری که هراس است،عمل کرده،زیادی سخن را رها کن.

[٣٠١٩]١١-زید شحّام روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:خودت را از خودت نگاه دار:در تندرستی پیش از بیماری،در توانایی پیش از ناتوانی و در زندگی پیش از مرگ.

[٣٠٢٠]١٢-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا وقتی روز می آید،می گوید:ای پسر آدم در این روزت نیکی انجام بده تا در روز قیامت در پیشگاه پروردگارت به سود تو گواهی بدهم؛زیرا من نه در آنچه سپری شده و نه در آنچه به آمدنش مانده است به نزدت نمی آیم.و چون شب هم بیاید مانند آن را می گوید.

[٣٠٢١]١٣-یکی از اصحاب گفته است:مردی به نزد امیر مؤمنان علیه السّلام آمده، عرض کرد:ای امیر مؤمنان مرا به صورتی از نیکی سفارش کن تا به سبب آن

ص :٢4١

وجوه البرّ أنجو به،قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:أیّها السّائل،استمع ثمّ استفهم ثمّ استیقن ثمّ استعمل و اعلم أنّ النّاس ثلاثه:زاهد و صابر و راغب؛فأمّا الزّاهد فقد خرجت الأحزان و الأفراح من قلبه فلا یفرح بشیء من الدّنیا و لا یأسی علی شیء منها فاته،فهو مستریح و أمّا الصّابر فإنّه یتمنّاها بقلبه فإذا نال منها ألجم نفسه عنها لسوء عاقبتها و شنانها،لو اطّلعت علی قلبه عجبت من عفّته و تواضعه و حزمه و أمّا الرّاغب فلا یبالی من أین جاءته الدّنیا من حلّها أو[من] حرامها و لا یبالی ما دنّس فیها عرضه و أهلک نفسه و أذهب مروءته،فهم فی غمره یضطربون.

[٣٠٢٢]١4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن محمّد بن حکیم،عمّن حدّثه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:لا یصغر ما ینفع یوم القیامه،و لا یصغر ما یضرّ یوم القیامه فکونوا فیما أخبرکم اللّه عزّ و جلّ کمن عاین.

[٣٠٢٣]١5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و علیّ بن محمّد القاسانیّ جمیعا،عن القاسم بن محمّد،عن سلیمان المنقریّ،عن حفص بن غیاث قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إن قدرت أن لا تعرف فافعل و ما علیک ألاّ یثنی علیک النّاس و ما علیک أن تکون مذموما عند النّاس إذا کنت محمودا عند اللّه.

ثمّ قال:قال أبی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام:لا خیر فی العیش إلاّ لرجلین:رجل یزداد کلّ یوم خیرا و رجل یتدارک منیّته بالتّوبه و أنّی له بالتّوبه و اللّه لو سجد حتّی ینقطع عنقه ما قبل اللّه تبارک و تعالی منه إلاّ بولایتنا أهل البیت،ألا و من عرف حقّنا و رجا الثّواب فینا[و]رضی بقوته نصف مدّ فی کلّ یوم و ما ستر عورته و ما أکنّ رأسه و هم و اللّه فی ذلک خائفون وجلون ودّوا أنّه حظّهم من

ص :٢4٢

نجات یابم.امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:ای پرسشگر گوش بسپار،سپس بفهم و سپس یقین کرده،آن گاه به کار ببند و بدان که مردم سه گروه اند:پارسا و شکیبا و آزمند.پارسا که اندوه ها و شادمانی ها از دلش بیرون رفته،نه به چیزی از دنیا شاد می شود و نه به چیزی از دنیا که از دست داده،اندوه می خورد،او آسوده است.و شکیبا که در دل آرزوی دنیا می کند و چون به آن دست یابد،به جهت سرانجام بد و زشتی آن بر نفسش لگام می زند.اگر به دل او آگاه شوی از پاکی اش و فروتنی و دوراندیشی اش شگفت زده می شوی.امّا آزمند که اهمیّت نمی دهد دنیا از کجا به سویش آمده است از حلال یا از حرام.و اهمیّت نمی دهد که آبرویش در آن آلوده شود،جانش را نابود کند و جوانمردی اش از میان برود،که آنان در گردابی سرگردان اند.

[٣٠٢٢]١4-مردی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان-درود خدا بر او-فرمودند:آنچه در روز قیامت سودمند یا زیانمند باشد،کوچک نیست.

پس در آنچه خداوند به شما خبر داده همانند کسی باشید که به چشم دیده است.

[٣٠٢٣]١5-حفص غیاث گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:اگر توانستی که شناخته نشوی چنان کن.چه باکی بر تو است که مردم تو را نستایند و چه باکی است که نزد مردم نکوهیده باشی وقتی نزد خداوند ستوده هستی.سپس فرمودند:پدرم علی ابو طالب علیه السّلام فرموده است:در زندگی خیری نیست مگر برای دو کس.کسی که در هر روز نیکی ای می افزاید و مردی که مرگش را با توبه جبران کند،و کجا توبه تواند کند.به خدا سوگند اگر چنان سجده کند که گردنش بیفتد خداوند پاک و والا جز به سبب ولایت ما خاندان از او نمی پذیرد.آگاه باشید که هرکس حقّ ما را بشناسد و در راه ما امید پاداش داشته باشد به خوراک نیم مدّ در هر روز و پوشانندۀ شرمگاهش و آنچه سرش را می پوشاند خرسند است.و آنان به خدا سوگند در این اندک نیز هراسان و لرزان اند و دوست دارند که بهرۀ شان از دنیا همان باشد و خداوند عزّتمند نیز چنین آنان را وصف کرده و فرموده است:

ص :٢4٣

الدّنیا و کذلک وصفهم اللّه عزّ و جلّ فقال: وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ مٰا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَهٌ أَنَّهُمْ إِلیٰ رَبِّهِمْ رٰاجِعُونَ، ثمّ قال:ما الّذی آتوا آتوا؟و اللّه مع الطّاعه المحبّه و الولایه و هم فی ذلک خائفون،لیس خوفهم خوف شکّ و لکنّهم خافوا أن یکونوا مقصّرین فی محبّتنا و طاعتنا.

[٣٠٢4]١6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن إبراهیم بن مهزم،عن الحکم بن سالم قال:

دخل قوم فوعظهم ثمّ قال:ما منکم من أحد إلاّ و قد عاین الجنّه و ما فیها و عاین النّار و ما فیها إن کنتم تصدّقون بالکتاب.

[٣٠٢5]١٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه قال:

سمعت أبا الحسن علیه السّلام یقول:لا تستکثروا کثیر الخیر و تستقلّوا قلیل الذّنوب فإنّ قلیل الذّنوب یجتمع حتّی یصیر کثیرا و خافوا اللّه فی السّرّ حتّی تعطوا من أنفسکم النّصف و سارعوا إلی طاعه اللّه و اصدقوا الحدیث و أدّوا الأمانه فإنّما ذلک لکم و لا تدخلوا فیما لا یحلّ لکم فإنّما ذلک علیکم.

[٣٠٢6]١٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

سمعته یقول:ما أحسن الحسنات بعد السّیّئات و ما أقبح السّیّئات بعد الحسنات.

[٣٠٢٧]١٩-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن ابن فضّال، عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّکم فی آجال مقبوضه و أیّام معدوده و الموت یأتی بغته،من یزرع خیرا

ص :٢44

(و از آنچه به ایشان داده شده،می دهند در حالی که دل هاشان بیمناک است که به سوی پروردگارشان بازخواهند گشت.)[مؤمنون(٢٣):6٠]سپس حضرت فرمود:چه چیزی به آنان داده شده است؟به خدا سوگند به آنان همراه فرمانبری،این محبّت و ولایت داده شده است و در آن هراسان اند نه که هراسشان،از تردید باشد بلکه می ترسند که در محبّت و فرمانبری از ما کوتاهی بکنند.

[٣٠٢4]١6-حکم سالم گفته است:مردمی به نزد آن حضرت آمدند و حضرت موعظه شان کرده،فرمودند:کسی از شما نیست که بهشت و آنچه را در آن است و دوزخ و آنچه را در آن است به چشم ندیده باشد اگر این کتاب[قرآن]را راست می دانید.

[٣٠٢5]١٧-سماعه گفته است:از حضرت ابو الحسن علیه السّلام شنیدم می فرماید:نیکی زیاد را بسیار نشمارید و گناه اندک را کم نشمارید؛زیرا گناهان اندک جمع شده، بسیار می گردند.و از خدا در نهان بهراسید تا با خودتان انصاف بورزید.به اطاعت خدا شتاب کنید،راستگو باشید و امانت را ادا کنید که همانا آن به سود شما است و در آنچه برای شما حلال نیست،داخل نشوید که به زیان شما است.

[٣٠٢6]١٨-محمّد مسلم گفته است:از حضرت باقر علیه السّلام شنیدم می فرماید:چه زیبا است نیکی پس از گناه و چه زشت است گناه پس از نیکی.

[٣٠٢٧]١٩-مردی روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:شما در مدّت هایی

ص :٢45

یحصد غبطه و من یزرع شرّا یحصد ندامه و لکلّ زارع ما زرع و لا یسبق البطیء منکم حظّه و لا یدرک حریص ما لم یقدّر له،من أعطی خیرا فاللّه أعطاه و من وقی شرّا فاللّه وقاه.

[٣٠٢٨]٢٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن بعض أصحابه،عن الحسن بن علیّ بن أبی عثمان،عن واصل،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

جاء رجل إلی أبی ذرّ فقال:یا أبا ذرّ،ما لنا نکره الموت؟فقال:لأنّکم عمرتم الدّنیا و أخربتم الآخره فتکرهون أن تنقلوا من عمران إلی خراب؛فقال له:فکیف تری قدومنا علی اللّه؟فقال:أمّا المحسن منکم فکالغائب یقدم علی أهله و أمّا المسیء منکم فکالآبق یردّ علی مولاه،قال:فکیف تری حالنا عند اللّه؟قال:اعرضوا أعمالکم علی الکتاب،إنّ اللّه یقول: إِنَّ الْأَبْرٰارَ لَفِی نَعِیمٍ* وَ إِنَّ الْفُجّٰارَ لَفِی جَحِیمٍ؛ قال:فقال الرّجل:فأین رحمه اللّه؟قال:رحمه اللّه قریب من المحسنین.قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:و کتب رجل إلی أبی ذرّ رضی اللّه عنه:یا أبا ذرّ،أطرفنی بشیء من العلم،فکتب إلیه أنّ العلم کثیر و لکن إن قدرت أن لا تسیء إلی من تحبّه فافعل،قال:فقال له الرّجل:و هل رأیت أحدا یسیء إلی من یحبّه؟فقال له:نعم،نفسک أحبّ الأنفس إلیک فإذا أنت عصیت اللّه فقد أسأت إلیها.

[٣٠٢٩]٢١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعته یقول:اصبروا علی طاعه اللّه و تصبّروا عن معصیه اللّه فإنّما الدّنیا ساعه،فما مضی فلیس تجد له سرورا و لا حزنا و ما لم یأت فلیس تعرفه،

ص :٢46

معلوم و روزگاری اندک شمار هستید در حالی که مرگ ناگهانی می آید.هرکس نیکی بکارد،غبطه می درود و هرکس بدی بکارد،پشیمانی می درود.و برای هر کشتکاری همان چیزی است که کاشته است.آن که کندرو است بهره اش از او پیش نمی افتد و آزمند به آنچه برایش مقدّر نیست دست نمی یابد.هرکس که به او نیکی ای داده شده،خدا به او داده است و هرکس که از بدی نگاه داشته می شود خدا او را نگاه می دارد.

[٣٠٢٨]٢٠-عبد اللّه سنان روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:مردی به نزد ابو ذر آمده،گفت:ای ابو ذر چرا ما مرگ را نمی پسندیم؟او گفت:زیرا شما دنیا را آباد ساخته،آخرت تان را خراب کرده اید بنابراین نمی پسندید که از آبادی به خرابی کوچ کنید.آن مرد گفت:ورودمان به پیشگاه خدا را چگونه می بینی؟ ابو ذر گفت:نیکوکارتان همچون سفرکرده ای است که به سوی خانواده اش باز می گردد و بدکارتان همچون بنده ای فراری است که به نزد سرورش بازگردانده می شود.او گفت:احوالمان را در نزد خداوند چگونه می بینی؟گفت:اعمالتان را بر این کتاب عرضه کنید که خداوند می فرماید:(همانا نیکان در نعمت ها هستند.

و همانا گنهکاران در دوزخ اند.)[انفطار(٨٢):١٣ و ١4]آن مرد گفت:پس رحمت خداوند کجا قرار می گیرد؟ابو ذر گفت:رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است.حضرت صادق علیه السّلام فرمود:و مردی به ابو ذر-خدایش از او خرسند باد- نوشت:ای ابو ذر چیز تازه ای از علم به من عرضه کن.ابو ذر به او نوشت که همانا علم بسیار است ولی اگر توانستی به آن که دوستش داری بدی نکنی،چنان بکن.

آن مرد به او گفت:مگر تو کسی را دیده ای که به آن که دوستش دارد بدی کند؟ ابو ذر گفت:بله،جان تو محبوب ترین جان ها در نزد تو است و وقتی تو خدا را نافرمانی کنی،به او بدی کرده ای.

[٣٠٢٩]٢١-سماعه گفت:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:به فرمانبری از خدا شکیبایی کنید و به نافرمانی نکردن از خدا تاب بیاورید که دنیا ساعتی بیش نیست.آنچه سپری شده،نه شادمانی و نه اندوه دارد و آنچه نیامده آن را نمی شناسید.

ص :٢4٧

فاصبر علی تلک السّاعه الّتی أنت فیها فکأنّک قد اغتبطت.

[٣٠٣٠]٢٢-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن رجل، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال الخضر لموسی علیهما السّلام:یا موسی،إنّ أصلح یومیک الّذی هو أمامک فانظر أیّ یوم هو و أعدّ له الجواب فإنّک موقوف و مسئول و خذ موعظتک من الدّهر فإنّ الدّهر طویل قصیر،فاعمل کأنّک تری ثواب عملک لیکون أطمع لک فی الآخره فإنّ ما هو آت من الدّنیا کما هو قد ولّی منها.

[٣٠٣١]٢٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن یعقوب بن یزید،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قیل لأمیر المؤمنین علیه السّلام:عظنا و أوجز،فقال:الدّنیا حلالها حساب و حرامها عقاب و أنّی لکم بالرّوح و لمّا تأسّوا بسنّه نبیّکم تطلبون ما یطغیکم و لا ترضون ما یکفیکم.

باب من یعیب النّاس

[٣٠٣٢]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد جمیعا،عن ابن أبی نجران،عن عاصم بن حمید،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ أسرع الخیر ثوابا البرّ و إنّ أسرع الشّرّ عقوبه البغی و کفی بالمرء عیبا أن یبصر من النّاس ما یعمی عنه من نفسه أو یعیّر النّاس بما لا یستطیع ترکه أو یؤذی جلیسه بما لا یعنیه.

[٣٠٣٣]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن

ص :٢4٨

پس بر این یک ساعتی که در آن هستید،شکیبایی کنید تا خرسند گردید.

[٣٠٣٠]٢٢-مردی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که حضرت خضر به موسی علیهما السّلام گفت:ای موسی بهترین روز تو همان است که در پیش روی تو است پس ببین که آن کدام روز است و پاسخ آن روز را آماده کن؛زیرا تو را می ایستانند و می پرسند.و پند روزگار را دریاب که روزگار هم دراز و هم کوتاه است.و چنان عمل کن که گویا پاداش عملت را می بینی تا تو را به آخرت آزمندتر کند؛زیرا دنیایی که روی می آورد همان است که پشت کرده بود.

[٣٠٣١]٢٣-مردی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که به امیر مؤمنان علیه السّلام گفتند:ما را اندرز ده ولی کوتاه بگو.فرمود:حلال دنیا حساب دارد و حرامش، کیفر.شما کجا آسوده گردید وقتی به سنّت پیامبرتان اقتدا نکرده اید.به دنبال چیزی می روید که سرکش تان می کند و به آنچه شما را بس است،خرسند نیستید.

دربارۀ کسی که از مردم عیب جویی می کند

[٣٠٣٢]١-ابو حمزۀ ثمالی روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:همانا شتابان ترین خیر به سوی پاداش،نیکی است و شتابان ترین بدی به سوی کیفر، ستم است.و برای مرد همین عیب بس که در مردم چیزی ببیند که در خودش آن را نمی بیند یا مردم را برای آنچه خودش نمی تواند ترک کند نکوهش کند یا هم نشین خود را به سبب چیزی که به او مربوط نیست،آزار کند.

[٣٠٣٣]٢-ابو حمزه از حضرت سجّاد علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا-درود

ص :٢4٩

النّعمان،عن ابن مسکان،عن أبی حمزه قال:

سمعت علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:کفی بالمرء عیبا أن یبصر من النّاس ما یعمی علیه من نفسه و أن یؤذی جلیسه بما لا یعنیه.

[٣٠٣4]٣-محمّد بن یحیی،عن الحسین بن إسحاق،عن علیّ بن مهزیار،عن حمّاد بن عیسی،عن الحسین بن مختار،عن بعض أصحابه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

کفی بالمرء عیبا أن یتعرّف من عیوب النّاس ما یعمی علیه من أمر نفسه،أو یعیب علی النّاس أمرا هو فیه لا یستطیع التّحوّل عنه إلی غیره،أو یؤذی جلیسه بما لا یعنیه.

[٣٠٣5]4-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن أبی عبد الرّحمن الأعرج و عمر بن أبان،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر و علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیه قالا:

إنّ أسرع الخیر ثوابا البرّ و أسرع الشّرّ عقوبه البغی و کفی بالمرء عیبا أن ینظر فی عیوب غیره ما یعمی علیه من عیب نفسه أو یؤذی جلیسه بما لا یعنیه أو ینهی النّاس عمّا لا یستطیع ترکه

باب أنّه لا یؤاخذ المسلم بما عمل فی الجاهلیّه

[٣٠٣6]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن جمیل بن صالح،عن أبی عبیده،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ ناسا أتوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بعد ما أسلموا فقالوا:یا رسول اللّه،أیؤخذ الرّجل منّا بما کان عمل فی الجاهلیّه بعد إسلامه؟فقال لهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:

من حسن إسلامه و صحّ یقین إیمانه لم یؤاخذه اللّه تبارک و تعالی بما عمل

ص :٢5٠

خدا بر او و خاندانش باد-فرمودند:برای مرد همین عیب بس که در مردم چیزی ببیند که همان را در خودش نمی بیند و با چیزی که به او مربوط نیست هم نشین اش را آزار کند.

[٣٠٣4]٣-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:برای مرد همین عیب بس که عیب های مردم را جست وجو کند و همان را در خودش نبیند یا بر مردم چیزی را عیب بگیرد که در خود او هست و نمی تواند از آن بازگردد،یا هم نشین اش را با چیزی که به او مربوط نیست آزار کند.

[٣٠٣5]4-ابو حمزه روایت کرده که حضرت باقر و سجّاد علیهما السّلام فرمودند:همانا شتابان ترین خیر به سوی پاداش نیکی است و شتابان ترین بدی به کیفر،ستم است.و برای مرد همین عیب بس که عیب های دیگران را ببیند و عیب خودش را نبیند یا هم نشین اش را با آنچه به او مربوط نیست آزار کند یا مردم را از چیزی بازدارد که خودش نمی تواند آن را ترک کند.

مسلمان برای آنچه در جاهلیت کرده،گرفتار نمی شود

[٣٠٣6]١-ابو عبیده از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که مردمی پس از این که اسلام آوردند به نزد رسول خدا آمده،عرض کردند:ای رسول خدا آیا کسی از ما پس از اسلام آوردنش برای آنچه در جاهلیّت انجام داده گرفتار می شود؟رسول خدا به آنان فرمود:هرکس که اسلامش نیکو باشد و یقین ایمانش درست،خداوند

ص :٢5١

فی الجاهلیّه و من سخف إسلامه و لم یصحّ یقین إیمانه أخذه اللّه تبارک و تعالی بالأوّل و الآخر.

[٣٠٣٧]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن القاسم بن محمّد الجوهریّ،عن المنقریّ،عن فضیل بن عیاض قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یحسن فی الإسلام أ یؤاخذ بما عمل فی الجاهلیّه؟فقال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أحسن فی الإسلام لم یؤاخذ بما عمل فی الجاهلیّه و من أساء فی الإسلام أخذ بالأوّل و الآخر.

باب أنّ الکفر مع التّوبه لا یبطل العمل

[٣٠٣٨]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب و غیره،عن العلاء بن رزین،عن محمّد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

من کان مؤمنا فعمل خیرا فی إیمانه ثمّ أصابته فتنه فکفر ثمّ تاب بعد کفره کتب له و حوسب بکلّ شیء کان عمله فی إیمانه و لا یبطله الکفر إذا تاب بعد کفره.

باب[المعافین من البلاء]

[٣٠٣٩]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن محبوب[و غیره،]عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ ضنائن یضنّ بهم عن البلاء فیحییهم فی عافیه و یرزقهم فی عافیه و یمیتهم فی عافیه و یبعثهم فی عافیه و یسکنهم الجنّه فی عافیه.

[٣٠4٠]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :٢5٢

پاک و والا به سبب آنچه در جاهلیت انجام داده،او را گرفتار نمی کند.ولی هر کس که اسلامش سست و یقین ایمانش نادرست باشد،خداوند پاک و والا آغاز و پایانش را می گیرد.

[٣٠٣٧]٢-فضیل عیاض گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ مردی که در اسلامش نیکو است پرسیدم:آیا او برای آنچه در جاهلیّت کرده،گرفتار می شود؟ حضرت به نقل از پیامبر گرامی فرمودند:هرکس اسلامش نیکو باشد برای آنچه در جاهلیت انجام داده،گرفتار نمی شود ولی هرکس که بد اسلام باشد به آغاز و پایانش گرفتار می شود.

همانا کفر با توبه،عمل را باطل نمی کند

[٣٠٣٨]١-محمّد مسلم روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس مؤمن باشد و در حال ایمان عمل خیری بکند،سپس دچار فتنه ای گردد و کافر شده،آن گاه پس از کفرش،توبه کند،برایش نوشته می شود و هرچیزی که در حال ایمانش کرده،حساب می شود یعنی کفر آن را باطل نمی کند،اگر پس از کفرش توبه کند.

معاف شدگان از بلا

[٣٠٣٩]١-ابو حمزه روایت کرده که حضرت باقر علیه السّلام فرمودند:همانا برای خداوند عزّتمند خاصّگانی است که به سبب آنان بلا را بازمی دارد تا در سلامت زندگانی شان دهد،در سلامت بمیراند در سلامت روزی شان دهد در سلامت برانگیزد و در سلامت در بهشت سکنایشان دهد.

[٣٠4٠]٢-اسحاق عمّار گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:

ص :٢5٣

سمعته یقول:إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق خلقا ضنّ بهم عن البلاء.خلقهم فی عافیه و أحیاهم فی عافیه و أماتهم فی عافیه و أدخلهم الجنّه فی عافیه.

[٣٠4١]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد جمیعا،عن جعفر بن محمّد،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ للّه عزّ و جلّ ضنائن من خلقه یغذوهم بنعمته و یحبوهم بعافیته و یدخلهم الجنّه برحمته،تمرّ بهم البلایا و الفتن لا تضرّهم شیئا.

باب ما رفع عن الأمّه

[٣٠4٢]١-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن أبی داود المسترقّ قال:حدّثنی عمرو بن مروان قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:رفع عن أمّتی أربع خصال:خطأها و نسیانها و ما أکرهوا علیه و ما لم یطیقوا و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ:«ربّنا لا تؤاخذنا إن نسینا أو أخطأنا ربّنا و لا تحمل علینا إصرا کما حملته علی الّذین من قبلنا ربّنا و لا تحمّلنا ما لا طاقه لنا به»و قوله:«إلاّ من أکره و قلبه مطمئنّ بالإیمان.»

[٣٠4٣]٢-الحسین بن محمّد،عن محمّد بن أحمد النّهدیّ،رفعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:وضع عن أمّتی تسع خصال:الخطأ و النّسیان و ما لا یعلمون و ما لا یطیقون و ما اضطرّوا إلیه و ما استکرهوا علیه و الطّیره و الوسوسه فی التّفکّر فی الخلق و الحسد ما لم یظهر بلسان أو ید.

ص :٢54

همانا خداوند عزّتمند آفریدگانی آفریده است که به سبب آنان بلا را برطرف می کند که خداوند آنان را در سلامتی آفریده،در سلامتی زندگانی شان داده،در سلامتی میرانده و در سلامتی به بهشت داخلشان کرد.

[٣٠4١]٣-ابن قدّاح روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند در میان بندگانش خاصّگانی دارد که آنان را با نعمتش غذا می دهد،با عافیت اش به آنان می بخشد،با رحمتش آنان را به بهشت می برد و بلاها و فتنه ها بر آنان می گذرد و زیان شان نمی رساند.

آنچه از امّت برداشته شده است

[٣٠4٢]١-عمرو مروان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا -درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمودند:از امّت من چهار چیز برداشته شده است:اشتباه،فراموشی،آنچه بر آن وادار شده اند و آنچه توانایی ندارند.

چنان که خداوند عزّتمند فرمود:(ای پروردگار ما اگر فراموش کرده،یا اشتباه کردیم ما را سرزنش نکن،ای پروردگار ما تکلیف سنگین بر ما قرار نده چنان که بر پیشینیان قرار دادی.پروردگارا آنچه ما تاب آن را نداریم بر ما مقرّر نکن.)[بقره(٢):

٢٨6]و آن جا که فرمود:(مگر کسی که وادار شده است ولی دلش به ایمان آرام است.) [نحل(١6):١٠6].

[٣٠4٣]٢-محمّد بن احمد نهدی در حدیثی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرموده است:از امّت من نه چیز برداشته شد:اشتباه،فراموشی،آنچه نمی دانند،آنچه تاب نمی آورند،آنچه ناچار شده اند،آنچه وادار شده اند،فال بد،وسوسۀ اندیشه در آفرینش و حسد،تا وقتی که به زبان یا دست آشکار نکرده باشند.

ص :٢55

باب أنّ الإیمان لا یضرّ معه سیّئه و الکفر لا ینفع معه حسنه

[٣٠44]١-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن یعقوب بن شعیب قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:هل لأحد علی ما عمل ثواب علی اللّه موجب إلاّ المؤمنین؟قال:لا.

[٣٠45]٢-عنه،عن یونس،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال موسی للخضر علیهما السّلام:قد تحرّمت بصحبتک فأوصنی،قال[له]:الزم ما لا یضرّک معه شیء کما لا ینفعک مع غیره شیء.

[٣٠46]٣-عنه،عن یونس،عن ابن بکیر،عن أبی أمیّه یوسف بن ثابت قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:لا یضرّ مع الإیمان عمل و لا ینفع مع الکفر عمل،ألا تری أنّه قال:«و ما منعهم أن تقبل منهم نفقاتهم إلاّ أنّهم کفروا باللّه و برسوله...و ماتوا و هم کافرون.»

[٣٠4٧]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن فضّال، عن ثعلبه،عن أبی أمیّه یوسف بن ثابت بن أبی سعده،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام[قال]:

قال:الإیمان لا یضرّ معه عمل و کذلک الکفر لا ینفع معه عمل.

[٣٠4٨]5-أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید،عمّن ذکره،عن عبید بن زراره،عن محمّد بن مارد قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:حدیث روی لنا أنّک قلت:إذا عرفت فاعمل ما شئت؟فقال:قد قلت ذلک،قال:قلت:و إن زنوا أو سرقوا أو شربوا الخمر؟ فقال لی:إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون و اللّه ما أنصفونا أن نکون أخذنا بالعمل

ص :٢56

باب«همانا هیچ گناهی با وجود ایمان زیان نمی رساند و هیچ نیکی ای با وجود کفر سود ندارد»

[٣٠44]١-یعقوب شعیب گفت:من به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا جز دربارۀ مؤمنان برای کسی که عملی می کند،پاداشی به عهدۀ خداوند است؟ فرمودند:نه.

[٣٠45]٢-یکی از اصحاب روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

موسی به خضر علیهما السّلام گفت:اکنون که از همراهی با تو منع شدم به من سفارشی کن.

خضر به او گفت:همیشه با چیزی که با وجود آن هیچ چیز به تو زیان نمی رساند، همراه باش،چنان که با جز آن هیچ چیزی به تو سود نمی رساند.

[٣٠46]٣-ابو امیّه یوسف ثابت گفته است:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هیچ عملی با وجود ایمان زیان نمی رساند و هیچ عملی هم با وجود کفر سودمند نیست.آیا نمی بینی که خداوند فرموده است:(و چه چیزی آنان را باز داشت که بخشش هاشان پذیرفته نشود جز این که به خدا و فرستاده اش کفر ورزیدند...

و مردند در حالی که کافر بودند.)

[٣٠4٧]4-ابو امیّه یوسف ثابت روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

هیچ عملی با وجود ایمان زیان نمی رساند چنان که هیچ عملی با وجود کفر سودمند نیست.

[٣٠4٨]5-محمّد مارد گفته است:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:برای ما حدیثی روایت شده که شما فرموده اید:چون معرفت یافتی،هرچه خواستی بکن؟حضرت فرمودند:آن را گفته ام.من عرض کردم:فرموده ای:و اگرچه زنا کنند یا دزدی کنند یا شراب بنوشند؟به من فرمودند:انّا للّه و انّا الیه راجعون.

به خدا سوگند انصاف نکردند،در این که ما به عملمان گرفتار شویم و از آنان

ص :٢5٧

و وضع عنهم؛إنّما قلت:إذا عرفت فاعمل ما شئت من قلیل الخیر و کثیره فإنّه یقبل منک.

[٣٠4٩]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن محمّد بن الرّیّان بن الصّلت،رفعه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان أمیر المؤمنین علیه السّلام کثیرا ما یقول فی خطبته:یا أیّها النّاس،دینکم دینکم فإنّ السّیّئه فیه خیر من الحسنه فی غیره و السّیّئه فیه تغفر و الحسنه فی غیره لا تقبل.

هذا آخر کتاب الإیمان و الکفر و الطّاعات و المعاصی من کتاب الکافی و الحمد للّه وحده و صلّی اللّه علی محمّد و آله.

ص :٢5٨

برطرف شود.من گفته ام:چون معرفت یافتی هرآنچه خواستی از نیکی اندک و بسیار بکن.که از تو پذیرفته می شود.

[٣٠4٩]6-محمّد بن ریّان صلت در حدیثی بی سند از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام بسیار در خطبه هایش می فرمود:ای مردم دین تان،دین تان.که گناه در آن بهتر از نیکی در جز آن است.گناه در دین آمرزیده می شود ولی نیکی در غیر دین پذیرفته نمی شود.

این پایان کتاب ایمان و کفر و فرمانبری و نافرمانی از کتاب کافی است.

و سپاس برای خداوند یگانه است.و درود خدا بر محمّد و خاندانش.

ص :٢5٩

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم کتاب الدّعاء باب فضل الدّعاء و الحثّ علیه

[٣٠5٠]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حریز،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبٰادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دٰاخِرِینَ، قال:هو الدّعاء و أفضل العباده الدّعاء،قلت: «إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ لَأَوّٰاهٌ حَلِیمٌ» ؟قال:الأوّاه هو الدّعّاء.

[٣٠5١]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن إسماعیل و ابن محبوب جمیعا،عن حنان بن سدیر،عن أبیه قال:

قلت لأبی جعفر علیه السّلام:أیّ العباده أفضل؟فقال:ما من شیء أفضل عند اللّه عزّ و جلّ من أن یسئل و یطلب ممّا عنده و ما أحد أبغض إلی اللّه عزّ و جلّ ممّن یستکبر عن عبادته و لا یسأل ما عنده.

[٣٠5٢]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن میسّر بن عبد العزیز،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال لی:یا میسّر،ادع و لا تقل:إنّ الأمر قد فرغ منه،إنّ عند اللّه عزّ و جلّ منزله لا تنال إلاّ بمسأله و لو أنّ عبدا سدّ فاه و لم یسأل لم یعط شیئا فسل تعط، یا میسّر إنّه لیس من باب یقرع إلاّ یوشک أن یفتح لصاحبه.

ص :٢6٠

به نام خداوند رحمتگر مهربان

کتاب دعا بابی دربارۀ فضیلت دعا و تشویق کردن و برانگیختن دیگران بر آن

اشاره

[٣٠5٠]١-زراره از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده که فرموده:خدای عزتمند و شکوهمند فرماید:«همانا آنان که از عبادت و پرستش من سر،فراز دارند و سرکشی کنند زودا که خوار و سرافکنده به دوزخ در آیند»[غافر(4٠):آیۀ 6٠]حضرت فرمود:

مقصود از عبادت دعاست.و برترین عبادت دعا است.عرض کردم:مقصود از «آه کننده»در این آیه چیست که خداوند می فرماید:«همانا ابراهیم بسیار آه کنندۀ[از ترس خدا]و بردبار بود»[توبه(٩):آیۀ ١١4]؟فرمود:آه کننده یعنی بسیار دعاکننده به درگاه پروردگار.

[٣٠5١]٢-سدیر گوید:به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:کدام عبادت برتر و فضیلت مندتر است؟فرمود:چیزی نزد خداوند عزتمند و شکوهمند بهتر و برتر از این نباشد که[بندگان]از او درخواست کنند و از آنچه نزد او است بخواهند،و کسی نزد خدای عزّتمند و شکوهمند دشمن روی تر از آن کسی نباشد که از عبادت او سرباز زند و روی برتابد و آنچه نزد او است درخواست نکند.

[٣٠5٢]٣-میسر بن عبد العزیز گوید:حضرت صادق علیه السّلام به من فرمود:ای میسر!دعا کن و مگو که کار از کار گذشته است[برآورده شدنش از کف رفته است و دعا اثری ندارد].همانا نزد خدای عزّتمند و شکوهمند جایگاهی است که بندگان به آن نرسند جز به درخواست و خواهش[از خداوند].و اگر بنده ای دهان خود را ببندد و درخواست نکند چیزی به او داده نشود.پس درخواست کن تا به تو داده شود،ای میسر،هیچ دری نباشد که کوبیده شود جز آنکه امید آن رود که آن در بر روی کوبنده گشوده گردد.

ص :٢6١

[٣٠5٣]4-حمید بن زیاد،عن الخشّاب،عن ابن بقّاح،عن معاذ،عن عمرو بن جمیع،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من لم یسأل اللّه عزّ و جلّ من فضله[فقد]افتقر.

[٣٠54]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعته یقول:ادع و لا تقل:قد فرغ من الأمر،فإنّ الدّعاء هو العباده إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبٰادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دٰاخِرِینَ و قال:«ادعونی أستجب لکم.»

[٣٠55]6-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن ابن أبی نجران، عن سیف التّمّار قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:علیکم بالدّعاء فإنّکم لا تقرّبون بمثله و لا تترکوا صغیره لصغرها أن تدعوا بها،إنّ صاحب الصّغار هو صاحب الکبار.

[٣٠56]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن النّضر بن سوید،عن القاسم بن سلیمان،عن عبید بن زراره،عن أبیه،عن رجل قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:الدّعاء هو العباده الّتی قال اللّه عزّ و جلّ: إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبٰادَتِی الآیه،ادع اللّه عزّ و جلّ و لا تقل:إنّ الأمر قد فرغ منه.قال زراره:إنّما یعنی لا یمنعک إیمانک بالقضاء و القدر أن تبالغ بالدّعاء و تجتهد فیه أو کما قال.

[٣٠5٧]٨-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :٢6٢

[٣٠5٣]4-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه از فضل خدای عزّتمند و شکوهمند درخواست نکند به فقر و تنگدستی درافتد.

[٣٠54]5-حمّاد بن عیسی گوید:شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام که می فرمود:

دعا کن و مگو کار از کار گذشته است؛زیرا دعا همان عبادت است و خدای عزتمند و شکوهمند فرماید:«همانا آنان که از عبادت و پرستش من سرکشند زودا که خوار و سرافکنده به دوزخ درآیند»[غافر(4٠):آیۀ 6٠]و نیز فرموده است:«مرا بخوانید تا پاسخ گویم»[غافر(4٠):آیۀ 6٠]

[٣٠55]6-سیف تمّار گوید:شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام که فرمود:بر شما باد به دعانمودن؛زیرا با چیزی مانند آن به خدا نزدیک نشوید.و درخواست هیچ خواستۀ خردی را به خاطر خردی اش وانرهید؛زیرا آن کس که[برآورده کرده] خواسته های کوچک به دست او است همان کس است که[برآورده کردن] خواسته های بزرگ دست او است.

[٣٠56]٧-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:دعا همان عبادتی است که خدای عزتمند و شکوهمند فرموده است:«و همانا آنان که از عبادت و پرستش من سرکشند...تا پایان آیه».خدای را بخوان[و دعا کن]و مگو که کار از کار گذشته است.زراره گوید:مقصود آن حضرت این است که عقیدۀ تو به قضاوقدر تو را از پافشاری در دعا و تلاش در[دستیابی به]آن بازندارد-و یا اینکه زراره سخنی مانند این گفت.

[٣٠5٧]٨-و نیز امام صادق علیه السّلام فرمود:امیر مؤمنان علیه السّلام فرماید:محبوبترین

ص :٢6٣

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:أحبّ الأعمال إلی اللّه عزّ و جلّ فی الأرض الدّعاء و أفضل العباده العفاف،قال:و کان أمیر المؤمنین علیه السّلام رجلا دعّاء

باب أنّ الدّعاء سلاح المؤمن

[٣٠5٨]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن فضاله بن أیّوب،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الدّعاء سلاح المؤمن و عمود الدّین و نور السّماوات و الأرض.

[٣٠5٩]٢-و بهذا الإسناد قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:

الدّعاء مفاتیح النّجاح و مقالید الفلاح و خیر الدّعاء ما صدر عن صدر نقیّ و قلب تقیّ؛و فی المناجاه سبب النّجاه و بالإخلاص یکون الخلاص،فإذا اشتدّ الفزع فإلی اللّه المفزع.

[٣٠6٠]٣-و بإسناده قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:

ألا أدلّکم علی سلاح ینجیکم من أعدائکم و یدرّ أرزاقکم؟قالوا:بلی، قال:تدعون ربّکم باللّیل و النّهار فإنّ سلاح المؤمن الدّعاء.

[٣٠6١]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:

الدّعاء ترس المؤمن و متی تکثر قرع الباب یفتح لک.

[٣٠6٢]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن بعض أصحابنا،عن الرّضا علیه السّلام أنّه کان یقول لأصحابه:

علیکم بسلاح الأنبیاء،فقیل:و ما سلاح الأنبیاء؟قال:الدّعاء.

ص :٢64

کارها در روی زمین برای خدای عزتمند و شکوهمند دعا است،و برترین عبادت،پرهیزکاری و پارسایی است و امیر مؤمنان علیه السّلام مردی بسیار دعاکننده بود.

بابی دربارۀ اینکه دعا،سلاح مؤمن است

[٣٠5٨]١-امام صادق علیه السّلام فرمود که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:دعا سلاح مؤمن و ستون دین و پرتوی آسمان ها و زمین است.

[٣٠5٩]٢-و نیز فرمود:امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:دعا کلیدهای نجات و گنجینه های رستگاری است.و برترین و فضیلت مندترین دعا،دعایی است که از سینۀ پاک و دلی پرهیزکار برآید.و راه نجات در زمزمه و مناجات با خدا است.و رهایی با پاکدلی و اخلاص به دست آید و چون بی تابی و بی قراری[فزونی گیرد و]سخت شود پناهگاه،خدا است.

[٣٠6٠]٣-و نیز فرمود:پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:آیا شما را به سلاحی راهنمایی نکنم که شما را از دشمنان رهایی دهد و روزی شما را بسیار سازد؟عرض کردند:

چرا.فرمود:پروردگارتان را در شب و روز بخوانید؛زیرا سلاح مؤمن،دعا است.

[٣٠6١]4-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:دعا سپر مؤمن است و هرگاه دری را بسیار کوبیدی آن در به روی تو گشوده شود.

[٣٠6٢]5-حضرت رضا علیه السّلام همیشه به اصحاب خود می فرمود:بر شما باد به اسلحۀ پیامبران.به ایشان عرض کردند:اسلحۀ پیامبران چیست؟فرمود:دعا.

ص :٢65

[٣٠6٣]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیره،عن أبی سعید البجلیّ قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ الدّعاء أنفذ من السّنان.

[٣٠64]٧-عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

الدّعاء أنفذ من السّنان الحدید.

باب أنّ الدّعاء یردّ البلاء و القضاء

[٣٠65]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حمّاد بن عثمان قال:

سمعته یقول:إنّ الدّعاء یردّ القضاء ینقضه کما ینقض السّلک و قد أبرم إبراما.

[٣٠66]٢-عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم،عن عمر بن یزید قال:

سمعت أبا الحسن علیه السّلام یقول:إنّ الدّعاء یردّ ما قد قدّر و ما لم یقدّر،قلت:و ما قد قدّر عرفته فما لم یقدّر؟قال:حتّی لا یکون.

[٣٠6٧]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن بسطام الزّیّات،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ الدّعاء یردّ القضاء و قد نزل من السّماء و قد أبرم إبراما.

[٣٠6٨]4-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن عیسی،عن أبی همّام إسماعیل بن همّام،عن الرّضا علیه السّلام قال:

ص :٢66

[٣٠6٣]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:دعا از سر نیزه،فرورونده تر و نافذتر است.

[٣٠64]٧-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:دعا از سر نیزۀ آهنین نیز،فرو رونده تر و نافذتر است.

بابی دربارۀ اینکه دعا،بلا و قضا را باز می گرداند

[٣٠65]١-حمّاد بن عثمان گوید که معصوم علیه السّلام می فرمود:همانا دعا قضا را بازگرداند و آن را از هم واتابد و باز کند همان طور که رشتۀ نخ از هم باز شود اگر چه به سختی تابیده شده باشد.

[٣٠66]٢-عمر بن یزید گوید:از حضرت کاظم علیه السّلام شنیدم که می فرمود:

همانا دعا آن چه را مقدّر شده و آن چه را مقدّر نشده بازمی گرداند.عرض کردم:

مقّدر شده را دریافتم.مقدّر نشده چیست؟فرمود:[مقدّر نشده آن است]که تقدیری دربارۀ آن نشود.

[٣٠6٧]٣-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:دعا قضایی را که از آسمان فرو فرستاده شده و استوار و پایدار گردیده بازگرداند.

[٣٠6٨]4-حضرت رضا علیه السّلام فرمود که امام سجاد علیه السّلام فرموده است:همانا دعا

ص :٢6٧

قال علیّ بن الحسین علیهما السّلام:إنّ الدّعاء و البلاء لیترافقان إلی یوم القیامه،إنّ الدّعاء لیردّ البلاء و قد أبرم إبراما.

[٣٠6٩]5-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن الحسن بن علیّ الوشّاء،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

کان علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:الدّعاء یدفع البلاء النّازل و ما لم ینزل.

[٣٠٧٠]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حریز،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال لی:ألا أدلّک علی شیء لم یستثن فیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم؟قلت:بلی،قال:

الدّعاء یردّ القضاء و قد أبرم إبراما و ضمّ أصابعه.

[٣٠٧١]٧-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عن عبد اللّه بن سنان قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:الدّعاء یردّ القضاء بعد ما أبرم إبراما،فأکثر من الدّعاء فإنّه مفتاح کلّ رحمه و نجاح کلّ حاجه و لا ینال ما عند اللّه عزّ و جلّ إلاّ بالدّعاء و إنّه لیس باب یکثر قرعه إلاّ یوشک أن یفتح لصاحبه.

[٣٠٧٢]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن أبی ولاّد قال:

قال أبو الحسن موسی علیه السّلام:علیکم بالدّعاء فإنّ الدّعاء للّه و الطّلب إلی اللّه یردّ البلاء و قد قدّر و قضی و لم یبق إلاّ إمضاؤه،فإذا دعی اللّه عزّ و جلّ و سئل صرف البلاء صرفه.

[٣٠٧٣]٩-الحسین بن محمّد،رفعه،عن إسحاق بن عمّار قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

ص :٢6٨

و بلا تا روز رستاخیز با یکدیگر همراه باشند و همانا دعا بلایی را که استوار و پایدار گردیده بازگرداند.

[٣٠6٩]5-و نیز از حضرت رضا علیه السّلام روایت شده که فرمود:امام سجّاد علیه السّلام می فرمود:دعا،بلایی را که فروفرستاده شده و آنچه را که فروفرستاده نشده بازگرداند.

[٣٠٧٠]6-زراره گوید:حضرت باقر علیه السّلام به من فرمود:آیا تو را به چیزی راهنمایی نکنم که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم در آن استثنایی ننموده است؟عرض کردم:

چرا؟فرمود:دعا است که قضایی را که استوار و پایدار گردیده بازگرداند[و برای نمایاندن و بیان نمودن سخن خویش]انگشتانش را به هم چسبانید-(یعنی شدّت استواری قضا مانند این انگشتان به هم چسبیده باشد).

[٣٠٧١]٧-عبد اللّه بن سنان گوید:شنیدم حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:دعا، قضای استوار شده را بازگرداند،پس بسیار دعا کن که دعا کلید هر رحمت و پیروزی در هر خواسته ای است،و به آن چه نزد خدای عزّتمند و شکوهمند است جز به وسیله دعا دست نیابند و هیچ دری بسیار کوبیده نشود جز آنکه امید گشوده شدنش نزدیک شود.

[٣٠٧٢]٨-ابو ولاّد گوید:امام کاظم علیه السّلام فرمود:بر شما باد به دعانمودن؛ زیرا دعا به درگاه خداوند و خواستن از او،بلایی را که مقدّرشده و[بر انجام آن]حکم شده،و جز اجرای آن چیزی نمانده،بازگرداند؛پس چون خدای عزتمند و شکوهمند را خوانند و از او درخواست دارند،خداوند به یکباره بلا را بازگرداند.

[٣٠٧٣]٩-اسحاق عمّار گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرموده:همانا خدای

ص :٢6٩

إنّ اللّه عزّ و جلّ لیدفع بالدّعاء الأمر الّذی علمه أن یدعی له فیستجیب و لو لا ما وفّق العبد من ذلک الدّعاء لأصابه منه ما یجثّه من جدید الأرض.

باب أنّ الدّعاء شفاء من کلّ داء

[٣٠٧4]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أسباط بن سالم، عن علاء بن کامل قال:

قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:علیک بالدّعاء فإنّه شفاء من کلّ داء.

باب أنّ من دعا استجیب له

[٣٠٧5]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن علیّ،عن عبد اللّه بن میمون القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

الدّعاء کهف الإجابه کما أنّ السّحاب کهف المطر.

[٣٠٧6]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما أبرز عبد یده إلی اللّه العزیز الجبّار إلاّ استحیا اللّه عزّ و جلّ أن یردّها صفرا حتّی یجعل فیها من فضل رحمته ما یشاء،فإذا دعا أحدکم فلا یردّ یده حتّی یمسح علی وجهه و رأسه.

باب إلهام الدّعاء

[٣٠٧٧]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

هل تعرفون طول البلاء من قصره؟قلنا:لا،قال:إذا ألهم أحد[کم]الدّعاء

ص :٢٧٠

عزّتمند و شکوهمند آن چه[بلا]را که می داند اگر برای آن دعا کنند اجابت خواهد کرد،به وسیلۀ دعا[آن بلا را]از روی زمین برمی داشت.

بابی دربارۀ اینکه دعا،درمان هر دردی است

[٣٠٧4]١-علاء بن کامل گوید:حضرت صادق علیه السّلام به من فرمود:بر تو باد به دعا نمودن؛زیرا دعا نمودن درمان هر دردی است.

دربارۀ اینکه هرکه دعا کند برآورده گردد

[٣٠٧5]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:دعا مخزن و گنجینۀ برآورده شدن و اجابت است آنسان که ابر،مخزن باران است.

[٣٠٧6]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ بنده ای دست به درگاه خدای عزّتمند توانا نگشاید جز این که خدای عزتمند و شکوهمند شرم کند که آن را تهی بازگرداند تا اینکه از فزونی رحمت و بخشش خود،در آن بنهد،پس هرگاه یکی از شما دعا کرد دستش را برنگرداند تا آنگاه که آن را به سر و روی خود بکشد.

بابی دربارۀ الهام شدن دعا بر دل مؤمن

اشاره

[٣٠٧٧]١-هشام بن سالم گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:آیا بلای درازناک را از بلای کوتاه[تشخیص می دهید و]می شناسید؟عرض کردیم:نه.فرمود:چون

ص :٢٧١

عند البلاء فاعلموا أنّ البلاء قصیر.

[٣٠٧٨]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن أبی ولاّد قال:

قال أبو الحسن موسی علیه السّلام:ما من بلاء ینزل علی عبد مؤمن فیلهمه اللّه عزّ و جلّ الدّعاء إلاّ کان کشف ذلک البلاء و شیکا و ما من بلاء ینزل علی عبد مؤمن فیمسک عن الدّعاء إلاّ کان ذلک البلاء طویلا،فإذا نزل البلاء فعلیکم بالدّعاء و التّضرّع إلی اللّه عزّ و جلّ.

باب التّقدّم فی الدّعاء

[٣٠٧٩]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من تقدّم فی الدّعاء استجیب له إذا نزل به البلاء و قالت الملائکه:صوت معروف و لم یحجب عن السّماء؛و من لم یتقدّم فی الدّعاء لم یستجب له إذا نزل به البلاء و قالت الملائکه:إنّ ذا الصّوت لا نعرفه.

[٣٠٨٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن ابن سنان،عن عنبسه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من تخوّف[من]بلاء یصیبه فتقدّم فیه بالدّعاء،لم یره اللّه عزّ و جلّ ذلک البلاء أبدا.

[٣٠٨١]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن منصور بن یونس،عن هارون بن خارجه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ الدّعاء فی الرّخاء یستخرج الحوائج فی البلاء.

ص :٢٧٢

به گاه بلا به کسی(از شما)الهام شد که دعا کند بدانید که بی گمان بلا کوتاه است[و زودا که به سر آید].

[٣٠٧٨]٢-ابو ولاّد گوید:حضرت امام کاظم علیه السّلام فرمود:هیچ بلایی بر بندۀ مؤمن فرود نیاید که خدای عزّتمند و شکوهمند بدو الهام کند که دعا نماید،جز اینکه سرآمدن آن بلا نزدیک باشد و هیچ بلایی بر بندۀ مؤمن فرود نیاید که آن مؤمن از دعا کردن خودداری کند جز اینکه آن بلا درازناک باشد،پس هرگاه بلا فرودآمد بر شما باد که به درگاه خدای عزّتمند و شکوهمند دعا و زاری کنید.

پیش دستی کردن در دعا نمودن پیش از فرارسیدن بلا

[٣٠٧٩]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه در دعا نمودن پیش دستی کند[و پیوسته دعا کند و تنها به گاه بلا دعا نکند]چون بلایی بر او فرود آید دعایش [دربارۀ برطرف شدن بلا]برآورده شود،و فرشتگان گویند:صدای آشنایی است و بالا رفتن صدای دعاگر را به آسمان بازندارند،و کسی که در دعا نمودن پیشدستی نکند،چون بلایی بر او فرودآید دعایش[دربارۀ برطرف شدن بلا] برآورده نشود،و فرشتگان گویند:ما صاحب صدا را نمی شناسیم.

[٣٠٨٠]٢-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:هرکه بیم دارد که بلایی بدو رسد و پیش از در رسیدن آن بلا دربارۀ[رفع]آن بلا دعا کند خدای عزّتمند و شکوهمند هرگز آن بلا را بر او پدیدار نسازد.

[٣٠٨١]٣-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:دعا نمودن به گاه آسایش نیازها و خواسته های آدمی را در حال بلا و سختی برآورده می سازد.

ص :٢٧٣

[٣٠٨٢]4-عنه،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من سرّه أن یستجاب له فی الشّدّه فلیکثر الدّعاء فی الرّخاء.

[٣٠٨٣]5-عنه،عن أبیه،عن عبید اللّه بن یحیی،عن رجل،عن عبد الحمید بن غوّاص الطّائیّ،عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان جدّی یقول:تقدّموا فی الدّعاء فإنّ العبد إذا کان دعّاء فنزل به البلاء فدعا،قیل صوت معروف؛و إذا لم یکن دعّاء فنزل به بلاء فدعا،قیل:أین کنت قبل الیوم.

[٣٠٨4]6-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عمّن حدّثه، عن أبی الحسن الأوّل علیه السّلام قال:

کان علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:الدّعاء بعد ما ینزل البلاء لا ینتفع[به.]

باب الیقین فی الدّعاء

[٣٠٨5]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن سلیم الفرّاء، عمّن حدّثه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا دعوت فظنّ أنّ حاجتک بالباب.

باب الإقبال علی الدّعاء

[٣٠٨6]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن سیف بن عمیره، عن سلیمان بن عمرو قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ اللّه عزّ و جلّ لا یستجیب دعاء بظهر قلب ساه،فإذا دعوت فأقبل بقلبک ثمّ استیقن بالإجابه

[٣٠٨٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،

ص :٢٧4

[٣٠٨٢]4-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:هرکه از برآورده شدن دعایش به گاه سختی شادمان می شود باید در حال راحتی و آسایش بسیار دعا کند.

[٣٠٨٣]5-محمد مسلم گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:جدّم می فرمود:در دعانمودن پیش دستی کنید(و پیش از آنکه به بلایی گرفتار آیید دعا کنید)؛زیرا چون بنده ای بسیار دعا کند و بلایی بر او فرودآید و بنده در پی بلا دعا کند،گفته شود:آواز آشنایی است،و چون بسیار دعا نکند و انسانی پیوسته دعا،نباشد و بلایی بر او فرودآید و در پی اش دعا کند به او گفته شود:تا به امروز کجا بودی؟

[٣٠٨4]6-امام کاظم علیه السّلام فرمود:پیوسته امام سجّاد علیه السّلام می فرمودند:دعا نمودن پس از فرودآمدن بلا سودی ندهد.

بابی دربارۀ باورداشتن برآورده شدن دعا

[٣٠٨5]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه دعانمودی گمان دار که خواسته ات بر در خانه است[و برآورده شده است].

بابی دربارۀ روی آوردن به دعا

[٣٠٨6]١-سلیمان بن عمرو گوید:شنیدم حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:

خدای عزتمند و شکوهمند دعایی را که از دل فراموشی زده و غفلت مند برآید برآورده نسازد؛پس هرگاه دعا کردی با دل خویش به دعا روی آر و به آن بپرداز و یقین داشته باش که[خواسته ات]برآورده می شود.

[٣٠٨٧]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود که امیر مؤمنان علیه السّلام فرموده است:خدای

ص :٢٧5

عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:لا یقبل اللّه عزّ و جلّ دعاء قلب لاه؛و کان علیّ علیه السّلام یقول:إذا دعا أحدکم للمیّت فلا یدعو له و قلبه لاه عنه و لکن لیجتهد له فی الدّعاء.

[٣٠٨٨]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن بعض أصحابه، عن سیف بن عمیره،عن سلیم الفرّاء،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا دعوت فأقبل بقلبک و ظنّ حاجتک بالباب.

[٣٠٨٩]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن سیف بن عمیره،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ لا یستجیب دعاء بظهر قلب قاس.

[٣٠٩٠]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن الحکم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لمّا استسقی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و سقی النّاس حتّی قالوا:إنّه الغرق و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بیده و ردّها:اللّهمّ حوالینا و لا علینا،قال:فتفرّق السّحاب فقالوا:یا رسول اللّه،استسقیت لنا فلم نسق ثمّ استسقیت لنا فسقینا؟قال:إنّی دعوت و لیس لی فی ذلک نیّه ثمّ دعوت و لی فی ذلک نیّه.

باب الإلحاح فی الدّعاء و التّلبّث

[٣٠٩١]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حسین بن عطیّه، عن عبد العزیز الطّویل قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ العبد إذا دعا لم یزل اللّه تبارک و تعالی فی حاجته ما لم یستعجل.

ص :٢٧6

عزتمند و شکوهمند دعای دل فراموشی زده و غفلت مند را نپذیرد و علی علیه السّلام پیوسته می فرمود:چون یکی از شما برای مرده ای دعا کند در حالی که دلش از او غافل است دعا نکند،بلکه در دعانمودن بر او[پاکدلانه و آگاهانه]تلاش کند.

[٣٠٨٨]٣-امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه دعا کردی به دل توجّه نما و گمان دار که خواسته ات بر در خانه است[و برآورده شده است].

[٣٠٨٩]4-حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:به راستی،خدای عزّتمند و شکوهمند دعایی را که از دل سخت برآید برآورده نسازد.

[٣٠٩٠]5-حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:هنگامی که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم باران طلبید و باران بر مردم باریدن گرفت آنسان که گفتند:غرق می شویم و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم با دست مبارک خویش[به ابرها]اشاره فرمود و آنها را بازگرداند،و فرمود:خدایا،بر پیرامون ما باران را فرودآر و باران را بر ما فرود نیاور.پس ابرها پراکنده شدند[و گرد شهر مدینه را حلقه وار گرفتند و بر پیرامون مدینه باریدند].

مسلمانان عرض کردند:ای پیامبر!یک بار دیگر نیز برای ما باران طلبیدی ولی باران بر ما باریدن نگرفت و دیگر بار که برای ما باران طلبیدی باران بر ما بارید؟(چگونه چنین است؟)فرمود:من[نخستین بار]دعا کردم ولی تصمیم نداشتم[که طلب باران کنم]،پس آنگاه که دعا کردم تصمیم داشتم که باران بطلبم.

بابی دربارۀ پافشاری نمودن در دعا و انتظار کشیدن برای برآورده شدن دعا

[٣٠٩١]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا چون بنده دعا کند خدای فرازمند پیوسته در پی برآوردن خواستۀ او است مادامی که آن بنده شتاب نکند.

ص :٢٧٧

محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن أبی عمیر،عن حسین بن عطیّه،عن عبد العزیز الطّویل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام مثله.

[٣٠٩٢]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی و علیّ بن إبراهیم، عن أبیه جمیعا،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم و حفص بن البختریّ و غیرهما،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ العبد إذا عجّل فقام لحاجته یقول اللّه تبارک و تعالی:أما یعلم عبدی أنّی أنا اللّه الّذی أقضی الحوائج؟

[٣٠٩٣]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن أبی عمیر،عن سیف بن عمیره،عن محمّد بن مروان،عن الولید بن عقبه الهجریّ قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:و اللّه لا یلحّ عبد مؤمن علی اللّه عزّ و جلّ فی حاجته إلاّ قضاها له.

[٣٠٩4]4-عنه،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحجّال،عن حسّان،عن أبی الصّبّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ کره إلحاح النّاس بعضهم علی بعض فی المسأله و أحبّ ذلک لنفسه،إنّ اللّه عزّ و جلّ یحبّ أن یسأل و یطلب ما عنده.

[٣٠٩5]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حسین الأحمسیّ،عن رجل،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

لا و اللّه لا یلحّ عبد علی اللّه عزّ و جلّ إلاّ استجاب اللّه له.

[٣٠٩6]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:رحم اللّه عبدا طلب من اللّه عزّ و جلّ حاجه فألحّ فی

ص :٢٧٨

[٣٠٩٢]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا چون بنده شتاب کند و در پی برآوردن خواستۀ خویش برخیزد خدای فرازمند فرماید:آیا بندۀ من نمی داند که به راستی منم آن خدایی که حاجت ها و خواسته ها را برآورده می سازم؟

[٣٠٩٣]٣-ولید بن عقبۀ هجری گوید:شنیدم حضرت باقر علیه السّلام فرمود:به خدا سوگند هیچ بنده ای در دعا نمودن به درگاه خدای عزتمند و شکوهمند پافشاری نورزد جز اینکه خداوند خواسته اش را برآورد.

[٣٠٩4]4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا خدای عزّتمند و شکوهمند خویش ندارد که مردم در خواهش نمودن از یکدیگر پافشاری ورزند ولی آن را برای خویش دوست دارد،خدای عزّتمند و شکوهمند دوست دارد که از او درخواست کنند و از آنچه نزد او است بخواهند.

[٣٠٩5]5-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:نه،به خدا سوگند که هیچ بنده ای به درگاه خدای عزتمند و شکوهمند پافشاری نورزد جز اینکه خداوند خواسته اش را برآورده سازد.

[٣٠٩6]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:خدا بر بنده ای رحمت آرد که از خدای عزتمند و شکوهمند درخواستی کند در دعا نمودن دربارۀ

ص :٢٧٩

الدّعاء استجیب له أو لم یستجب[له]و تلا هذه الآیه: «وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسیٰ أَلاّٰ أَکُونَ بِدُعٰاءِ رَبِّی شَقِیًّا.»

باب تسمیه الحاجه فی الدّعاء

[٣٠٩٧]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی عبد اللّه الفرّاء،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه تبارک و تعالی یعلم ما یرید العبد إذا دعاه و لکنّه یحبّ أن تبثّ إلیه الحوائج فإذا دعوت فسمّ حاجتک.

و فی حدیث آخر قال:قال:إنّ اللّه عزّ و جلّ یعلم حاجتک و ما ترید و لکن یحبّ أن تبثّ إلیه الحوائج.

باب إخفاء الدّعاء

[٣٠٩٨]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أبی همّام، إسماعیل بن همّام عن أبی الحسن الرّضا علیه السّلام قال:

دعوه العبد سرّا دعوه واحده تعدل سبعین دعوه علانیه.

و فی روایه أخری:دعوه تخفیها أفضل عند اللّه من سبعین دعوه تظهرها.

باب الأوقات و الحالات الّتی ترجی فیها الإجابه

[٣٠٩٩]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن یحیی بن إبراهیم بن أبی البلاد،عن أبیه،عن زید الشّحّام قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:اطلبوا الدّعاء فی أربع ساعات:عند هبوب الرّیاح و زوال الأفیاء و نزول القطر و أوّل قطره من دم القتیل المؤمن فإنّ أبواب

ص :٢٨٠

آن پافشاری ورزد،خواه برآورده شود خواه برآورده نشود.و این آیه را تلاوت فرمود:

«و پروردگارم را می خوانم،باشد که در خواندن پروردگارم سخت دل نباشم»[مریم (١٩):4٨]

بابی دربارۀ نام بردن و برشمردن درخواست در دعا

[٣٠٩٧]١-ابو عبد اللّه فرّاء گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چون بنده به درگاه خدا دعا کند خدای فرازمند می داند که بنده اش چه می خواهد.ولی دوست دارد که خواسته ها را آشکار و گسترده به درگاهش بیان دارند؛پس هرگاه دعا کردی خواسته ات را نام ببر برشمار.و در حدیث دیگری گوید:که فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند از خواستۀ تو آگاه است و می داند که تو چه می خواهی ولی دوست دارد که خواسته های(خود را)به درگاه او بیان نمایی.

بابی دربارۀ نهان داشتن دعا

[٣٠٩٨]١-حضرت رضا علیه السّلام فرمود:یک دعای نهانی بنده برابر با هفتاد دعای آشکار است.و روایتی دیگر است که:یک دعای نهانی بهتر است در نزد خداوند از هفتاد دعای آشکار.

بابی[دربارۀ]زمان ها و حالت هایی که امید برآورده شدن دعا در آنها می رود

[٣٠٩٩]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:دعا را چهار هنگام[بخوانید و از خدا] بخواهید هنگام وزیدن بادها،هنگام از میان رفتن سایه ها(یعنی هنگام ظهر)،هنگام

ص :٢٨١

السّماء تفتّح عند هذه الأشیاء.

[٣١٠٠]٢-عنه،عن أبیه و غیره،عن القاسم بن عروه،عن أبی العبّاس فضل البقباق قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یستجاب الدّعاء فی أربعه مواطن فی الوتر و بعد الفجر و بعد الظّهر و بعد المغرب.

[٣١٠١]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:اغتنموا الدّعاء عند أربع:عند قراءه القرآن و عند الأذان و عند نزول الغیث و عند التقاء الصّفّین للشّهاده.

[٣١٠٢]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل بن درّاج، عن عبد اللّه بن عطاء،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

کان أبی إذا کانت له إلی اللّه حاجه طلبها فی هذه السّاعه،یعنی زوال الشّمس.

[٣١٠٣]5-عنه،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حسین بن المختار،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا رقّ أحدکم فلیدع،فإنّ القلب لا یرقّ حتّی یخلص.

[٣١٠4]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن شریف بن سابق،عن الفضل بن أبی قرّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:خیر وقت دعوتم اللّه عزّ و جلّ فیه الأسحار و تلا هذه الآیه فی قول یعقوب علیه السّلام: سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی [و]قال:أخّرهم إلی السّحر.

ص :٢٨٢

فرودآمدن باران،و هنگام فروریختن نخستین قطرۀ خون مؤمن[در راه خدا]؛ زیرا به هنگام پیش آمدن این چیزها درهای آسمان گشوده شود.

[٣١٠٠]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:دعا در چهار هنگام برآورده شود:

در نماز و پس از سپیده دم و پس از ظهر و پس از مغرب.

[٣١٠١]٣-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:امیر مؤمنان علیه السّلام فرموده است:دعا را به هنگام چهار چیز غنیمت شمارید:هنگام تلاوت قرآن،و هنگام سردادن اذان، هنگام فروباریدن باران،و هنگام رویارویی دو صف[از مؤمنان و کافران برای نبرد و شهادت].

[٣١٠٢]4-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:هرگاه پدرم به درگاه خداوند خواسته ای داشت در این ساعت آن را می خواست-یعنی به گاه زوال خورشید-

[٣١٠٣]5-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه یکی از شما نرم دل شد در آن حال دعا کند،زیرا دل تا پاک نشود نرم نگردد.

[٣١٠4]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:

نیکوترین هنگامی که در آن هنگام می توانید خدای عزّتمند و شکوهمند را بخوانید سحرگاهان است،و این آیه را که دربارۀ سخن حضرت یعقوب علیه السّلام است تلاوت فرمود«به زودی برای شما از پروردگار خویش آمرزش خواهم خواست» [یوسف(١٢):٩٨].[و]فرمود:[دعا نمودن بر آنها را]تا سحر به تأخیر انداخت.

ص :٢٨٣

[٣١٠5]٧-الحسین بن محمّد،عن أحمد بن إسحاق،عن سعدان بن مسلم، عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان أبی إذا طلب الحاجه طلبها عند زوال الشّمس،فإذا أراد ذلک قدّم شیئا فتصدّق به و شمّ شیئا من طیب و راح إلی المسجد و دعا فی حاجته بما شاء اللّه.

[٣١٠6]٨-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن علیّ بن حدید،رفعه إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا اقشعرّ جلدک و دمعت عیناک.فدونک،دونک فقد قصد قصدک

قال:و رواه محمّد بن إسماعیل،عن أبی إسماعیل السّرّاج،عن محمّد بن أبی حمزه،عن سعید مثله.

[٣١٠٧]٩-عنه،عن الجامورانیّ،عن الحسن بن علیّ بن أبی حمزه،عن صندل،عن أبی الصّبّاح الکنانیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ یحبّ من عباده المؤمنین کلّ[عبد]دعّاء،فعلیکم بالدّعاء فی السّحر إلی طلوع الشّمس فإنّها ساعه تفتّح فیها أبواب السّماء و تقسّم فیها الأرزاق و تقضی فیها الحوائج العظام.

[٣١٠٨]١٠-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ فی اللّیل لساعه ما یوافقها عبد مسلم ثمّ یصلّی و یدعو اللّه عزّ و جلّ فیها إلاّ استجاب له،فی کلّ لیله،قلت:أصلحک اللّه و أیّ ساعه هی من اللّیل؟قال:إذا مضی نصف اللّیل و هی السّدس الأوّل من أوّل النّصف.

ص :٢٨4

[٣١٠5]٧-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه پدرم درخواستی از خدا می طلبید آن را هنگام ظهر طلب می کرد،و چون آهنگ دعا می نمود چیزی می آورد و صدقه می داد.و اندکی عطر می زد و روانۀ مسجد می شد و برای [برآورده شدن]خواستۀ خویش به آنچه خدا می خواست دعا می کرد.

[٣١٠6]٨-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:هرگاه پیکرت به لرزه افتاد و دیدگانت گریان شد پس در این هنگام به خود بپرداز؛[و خواستۀ خویش را از خدا بگیر]که به خواستۀ تو توجّهی شده است.

[٣١٠٧]٩-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند از میان بندگان مؤمنش بنده ای را دوست دارد که بسیار دعا کند،پس بر شما باد که از هنگام سحر تا دمیدن آفتاب دعا کنید؛زیرا آن هنگامی است که درهای آسمان در آن هنگام گشوده می گردد و روزی ها در آن هنگام تقسیم می شود،و خواسته های بزرگ برآورده می شود.

[٣١٠٨]١٠-عمر بن اذینه گوید:شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام که می فرمود:

همانا شب هنگام را ساعتی باشد که بندۀ مسلمانی آن را درنیابد که در آن ساعت نماز گزارد و خدای عزّتمند و شکوهمند را در آن ساعت بخواند جز اینکه برآورده شود.

و این ساعت در هر شب هست.عرض کردم:خدایت خیر و نیکی دهد!آن ساعت چه هنگام از شب است؟فرمود:هنگامی که نیمی از شب بگذرد،که یک ششم نخست از آغاز نیمه شب است.

ص :٢٨5

باب الرّغبه و الرّهبه و التّضرّع و التّبتّل و الابتهال و الاستعاذه و المسأله

[٣١٠٩]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن سیف بن عمیره،عن أبی إسحاق،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

الرّغبه أن تستقبل ببطن کفّیک إلی السّماء و الرّهبه أن تجعل ظهر کفّیک إلی السّماء.و قوله: وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً قال:الدّعاء بإصبع واحده تشیر بها و التّضرّع تشیر بإصبعیک و تحرّکهما و الابتهال رفع الیدین و تمدّهما و ذلک عند الدّمعه،ثمّ ادع.

[٣١١٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم قال:

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: فَمَا اسْتَکٰانُوا لِرَبِّهِمْ وَ مٰا یَتَضَرَّعُونَ فقال:الاستکانه هو الخضوع و التّضرّع هو رفع الیدین و التّضرّع بهما.

[٣١١١]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن خالد و الحسین بن سعید جمیعا،عن النّضر بن سوید،عن یحیی الحلبیّ،عن أبی خالد،عن مروک بیّاع اللّؤلؤ،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ذکر الرّغبه و أبرز باطن راحتیه إلی السّماء و هکذا الرّهبه و جعل ظهر کفّیه إلی السّماء و هکذا التّضرّع و حرّک أصابعه یمینا و شمالا و هکذا التّبتّل و یرفع أصابعه مرّه و یضعها مرّه و هکذا الابتهال و مدّ یده تلقاء وجهه إلی القبله و لا یبتهل حتّی تجری الدّمعه.

[٣١١٢]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن فضاله،عن العلاء،عن محمّد بن مسلم قال:

ص :٢٨6

بابی دربارۀ آرزومندی،و بیمناکی،و ناله گری،و از همه گسستگی و به خدا پیوستگی،و زاری نمودن و پناهندگی به خدا و خواهش نمودن از خدا

[٣١٠٩]١-ابو اسحاق می گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:رغبت و آرزومندی آن است که کف دو دست خویش را به سوی آسمان بداری و رهبت و بیمناکی آن است که پشت دستهایت را به سوی آسمان بداری.

و[بنابر]سخن خداوند که«از همه گسسته و به او پیوسته شو»[مزمّل(٧٣):٨]

فرمود:...و از همه گسستگی و به خدا پیوستگی،دعا کردن به یک انگشت است که بدان اشاره کنی و تضرّع و ناله گری این است که با دو انگشت اشاره کنی و آن دو را حرکت دهی،و ابتهال و زاری نمودن[به درگاه خدا]بر فرازبردن هر دو دست و کشیدن آنها است،و این،به هنگام اشک ریختن است و پس آنگاه دعا کن.

[٣١١٠]٢-محمد مسلم گوید:از حضرت باقر علیه السّلام دربارۀ سخن خدای عزّتمند و شکوهمند پرسیدم که[فرموده است]:«در برابر پروردگارشان خاکساری و زاری نکردند»[مؤمنون(٢٣):٧6]فرمود:استکانت همان خاکساری است و تضرّع و زاری نمودن،بر فراز بردن هر دو دست و زاری کردن با آنها است.

[٣١١١]٣-حضرت صادق علیه السّلام رغبت را بیان نمود و درون دو کف دست هایش خویش را به سوی آسمان گشود.

و رهبت و بیمناکی نیز بدینسان است.و پشت دو دست را به سوی آسمان نهاد.و تضرّع و ناله گری نیز این گونه است:و انگشتانش را به راست و چپ گردانید.و تبتّل و از همه گسستگی و به خدا پیوستگی چنین است:

و انگشتانش را یک بار بالا می برد و یک بار پایین می آورد،و ابتهال و زاری نمودن بدینسان است:و دست خود را تا پیش رویش به سوی قبله کشید(و فرمود:)و ابتهال نباشد تا آن گاه اشک روان شود.

[٣١١٢]4-محمد مسلم گوید:شنیدم حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:مردی بر

ص :٢٨٧

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:مرّ بی رجل و أنا أدعو فی صلاتی بیساری فقال:یا أبا عبد اللّه بیمینک،فقلت:یا عبد اللّه إنّ للّه تبارک و تعالی حقّا علی هذه کحقّه علی هذه.و قال:الرّغبه تبسط یدیک و تظهر باطنهما و الرّهبه تبسط یدیک و تظهر ظهرهما و التّضرّع تحرّک السّبّابه الیمنی یمینا و شمالا و التّبتّل تحرّک السّبّابه الیسری ترفعها فی السّماء رسلا و تضعها و الابتهال تبسط یدیک و ذراعیک إلی السّماء و الابتهال حین تری أسباب البکاء.

[٣١١٣]5-عنه،عن أبیه أو غیره،عن هارون بن خارجه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سألته عن الدّعاء و رفع الیدین فقال:علی أربعه أوجه:أمّا التّعوّذ فتستقبل القبله بباطن کفّیک و أمّا الدّعاء فی الرّزق فتبسط کفّیک و تفضی بباطنهما إلی السّماء و أمّا التّبتّل فإیماء بإصبعک السّبّابه و أمّا الابتهال فرفع یدیک تجاوز بهما رأسک.و دعاء التّضرّع أن تحرک إصبعک السّبّابه ممّا یلی وجهک و هو دعاء الخیفه.

[٣١١4]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم قال:

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: فَمَا اسْتَکٰانُوا لِرَبِّهِمْ وَ مٰا یَتَضَرَّعُونَ قال:الاستکانه هی الخضوع و التّضرّع رفع الیدین و التّضرّع بهما.

[٣١١5]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد،عن حریز،عن محمّد بن مسلم و زراره قالا:

قلنا لأبی عبد اللّه علیه السّلام:کیف المسأله إلی اللّه تبارک و تعالی؟قال:تبسط کفّیک،قلنا:کیف الاستعاذه؟قال:تفضی بکفّیک و التّبتّل الإیماء بالإصبع

ص :٢٨٨

من گذرنمود و من با دست چپ در نماز دعا می کردم،پس گفت:ای ابو عبد اللّه!با دست راست خویش[دعا کن].

من گفتم:ای بندۀ خدا،همانا خدای فرازمند را بر این[دست چپ]نیز حقّی است آن سان که حقّی بر این[دست راست]دارد.

و فرمود:رغبت و آرزومندی[به خدا]این است که هر دو دست را گشوده داری و درون آن ها را بنمایانی،و رهبت و بیمناکی[از خدا]این است که دو دست را گشوده داری و پشت آن دو را نمایان سازی و تضرّع و ناله گری[به درگاه خدا]،آن است که انگشت سبّابۀ راست را به سمت راست و چپ حرکت دهی و تبتّل از همه گسستگی و به خدا پیوستگی،حرکت دادن انگشت(سبّابۀ) چپ است که آن را به آرامی به سوی آسمان بالا بری و پایین آوری،و ابتهال و زاری نمودن آن است که هم دستها و هم دو آرنج را به سوی آسمان گشوده داری، و ابتهال هنگامی است که ببینی اسباب گریه فراهم آمده است.

[٣١١٣]5-ابو بصیر گوید:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ دعا کردن و بر فراز بردن دست ها پرسیدم.فرمود:بر چهارگونه است:امّا برای پناه بردن به خدا درون دست های خویش را به سوی قبله آوری،و امّا در دعا نمودن برای روزی دست های خود را بگشایی و درون آن دو را به سوی آسمان بداری،و اما تبتّل و از همه گسستگی و به خدا پیوستگی،اشاره نمودن با انگشت سبّابه است،و امّا ابتهال و زاری نمودن،بر فراز داشتن دست ها است آنسان که از سرت بگذرد،و دعای با تضرّع و ناله این است که انگشت سبّابه را پیش رویت حرکت دهی و آن دعای[از روی]هراس است.

[٣١١4]6-محمّد بن مسلم گوید:از حضرت باقر علیه السّلام دربارۀ سخن خدای عزّتمند و شکوهمند پرسیدم که[فرموده است]:«در برابر پروردگارشان خاکساری و زاری نکردند»[مؤمنون(٢٣):٧6].فرمود:استکانت همان خاکساری،و تضرّع و زاری نمودن،بر فراز بردن هر دو دست و زاری کردن با آنها است.

[٣١١5]٧-محمد بن مسلم و زراره گویند:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردیم:خواهش و درخواست از درگاه خداوند چگونه است؟فرمود:دو دست خود را می گشایی.عرض کردیم:پناه بردن چگونه است؟فرمود:هر دو کف دست خویش را بنمایانی و آشکار داری.و تبتّل اشاره نمودن با انگشت است،

ص :٢٨٩

و التّضرّع:تحریک الإصبع و الابتهال:أن تمدّ یدیک جمیعا.

باب البکاء

[٣١١6]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن منصور بن یونس،عن محمّد بن مروان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما من شیء إلاّ و له کیل و وزن إلاّ الدّموع فإنّ القطره تطفی بحارا من نار، فإذا اغرورقت العین بمائها لم یرهق وجها قتر و لا ذلّه،فإذا فاضت حرّمه اللّه علی النّار و لو أنّ باکیا بکی فی أمّه لرحموا.

[٣١١٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن فضّال،عن أبی جمیله و منصور بن یونس،عن محمّد بن مروان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما من عین إلاّ و هی باکیه یوم القیامه إلاّ عینا بکت من خوف اللّه و ما اغرورقت عین بمائها من خشیه اللّه عزّ و جلّ إلاّ حرّم اللّه عزّ و جلّ سائر جسده علی النّار و لا فاضت علی خدّه فرهق ذلک الوجه قتر و لا ذلّه و ما من شیء إلاّ و له کیل و وزن إلاّ الدّمعه فإنّ اللّه عزّ و جلّ یطفی بالیسیر منها البحار من النّار،فلو أنّ عبدا بکی فی أمّه لرحم اللّه عزّ و جلّ تلک الأمّه ببکاء ذلک العبد.

[٣١١٨]٣-عنه،عن عبد الرّحمن بن أبی نجران،عن مثنّی الحنّاط،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ما من قطره أحبّ إلی اللّه عزّ و جلّ من قطره دموع فی سواد اللّیل مخافه من اللّه لا یراد بها غیره.

[٣١١٩]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن منصور بن یونس، عن صالح بن رزین و محمّد بن مروان و غیرهما،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :٢٩٠

و تضرّع حرکت دادن انگشت است،و ابتهال این است که هر دو دست را با هم بکشی.

بابی دربارۀ گریه

[٣١١6]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ چیزی نباشد جز این که پیمانه و وزنی دارد جز گریه که یک قطره اش آتش دریاهای آتشین را فرومی نشاند و چون دیده از اشک لبریز شود آن چهره گرفتگی و خواری نبیند.و چون اشک از دیده فروریزد خدا آن را بر آتش دوزخ حرام کند.و به راستی،اگر در میان امّتی یک نفر گریان باشد همۀ آن امّت مورد رحمت و بخشش خدا قرار گیرد.

[٣١١٧]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ دیده نباشد جز این که در روز رستاخیز گریان است به جز دیده ای که از ترس خدا گریسته باشد،و هیچ دیده ای نباشد که از ترس خدای عزّتمند و شکوهمند از اشک لبریز شود جز اینکه خدای عزّتمند پیکر آن شخص گریان را به آتش دوزخ حرام سازد و آن اشک بر گونه ای روان نگردد جز آنکه آن رخسار گردگرفتگی و خواری نبیند،و هیچ چیزی نباشد جزاینکه پیمانه و وزنی دارد مگر اشک که همانا خدای عزّتمند و شکوهمند بااندکی اشک،آتش دریاهای آتشناک را فرومی نشاند.پس اگر بنده ای در میان امّتی بگرید خدای عزّتمند و شکوهمند به سبب گریۀ آن بنده، برای همۀ آن امّت رحم آورد.

[٣١١٨]٣-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:هیچ قطره ای نزد خدا دوست داشتنی تر از قطرۀ اشکی نباشد که در تاریکی شب از ترس خدای،فروریزد و از گریستن چیزی جز خدا قصد نشود.

[٣١١٩]4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هر دیده ای در روز رستاخیز گریان

ص :٢٩١

کلّ عین باکیه یوم القیامه إلاّ ثلاثه:عین غضّت عن محارم اللّه و عین سهرت فی طاعه اللّه و عین بکت فی جوف اللّیل من خشیه اللّه.

[٣١٢٠]5-ابن أبی عمیر،عن جمیل بن درّاج و درست،عن محمّد بن مروان قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:ما من شیء إلاّ و له کیل و وزن إلاّ الدّموع فإنّ القطره منها تطفی بحارا من النّار،فإذا اغرورقت العین بمائها لم یرهق وجهه قتر و لا ذلّه،فإذا فاضت حرّمه اللّه علی النّار و لو أنّ باکیا بکی فی أمّه لرحموا.

[٣١٢١]6-ابن أبی عمیر،عن رجل من أصحابه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:أوحی اللّه عزّ و جلّ إلی موسی علیه السّلام:أنّ عبادی لم یتقرّبوا إلیّ بشیء أحبّ إلیّ من ثلاث خصال،قال موسی:یا ربّ و ما هنّ؟قال:یا موسی الزّهد فی الدّنیا و الورع عن المعاصی و البکاء من خشیتی،قال موسی:یا ربّ فما لمن صنع ذا؟فأوحی اللّه عزّ و جلّ إلیه:یا موسی:أمّا الزّاهدون فی الدّنیا ففی الجنّه و أمّا البکّاءون من خشیتی ففی الرّفیع الأعلی لا یشارکهم أحد و أمّا الورعون عن معاصیّ فإنّی أفتّش النّاس و لا أفتّشهم.

[٣١٢٢]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن عثمان بن عیسی،عن إسحاق بن عمّار قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:أکون أدعو فأشتهی البکاء و لا یجیئنی و ربّما ذکرت بعض من مات من أهلی فأرقّ و أبکی فهل یجوز ذلک؟فقال:نعم فتذکّرهم فإذا رققت فابک و ادع ربّک تبارک و تعالی.

[٣١٢٣]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن عنبسه العابد قال:

ص :٢٩٢

است جز سه دیده:دیده ای که از[نگریستن]به آنچه خداوند حرام کرده فرو هشته داشته شده،و دیده ای که در راه فرمانبری از خداوند بیدار مانده،و دیده ای که در دل شب از ترس خدا گریسته است.

[٣١٢٠]5-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ چیزی نباشد جز این که پیمانه و وزنی دارد جز گریه که یک قطره اش آتش دریاهای آتشناک را فرومی نشاند و چون دیده از اشک لبریز شود آن چهره،گرفتگی و خواری نبیند.و چون از دیده اشک فروریزد خدا آن را بر آتش دوزخ حرام سازد.و به راستی،اگر در میان امّتی یک نفر گریان باشد همه آن امّت مورد رحمت و بخشش خدا قرار گیرند.

[٣١٢١]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند به موسی علیه السّلام وحی فرمود که همانا بندگان من با چیزی به من نزدیکی و تقرّب نجستند که در نزد من دوست داشتنی تر از سه خصلت باشد.موسی علیه السّلام عرض کرد:پروردگارا،آن خصلت ها کدامند؟فرمود:چشم پوشی از دنیا و زهدورزی، پرهیزکاری از گناهان،و گریستن از ترس من.موسی علیه السّلام عرض کرد:پروردگارا، هرکه این خصلت ها را فراهم آورد چه پاداشی از آن اوست؟خدای عزّتمند و شکوهمند به موسی علیه السّلام وحی کرد:ای موسی!امّا زهدورزان و چشم پوشندگان از دنیا در بهشت باشند و امّا بسیار گریندگان از ترس در فرازترین جایگاه ها باشند و هیچ کس در آن جایگاه ها با آنان شریک نباشد و امّا پرهیزکاران از گناهان و نافرمانی های من[به مقامی رسند]که من همۀ مردم را[در روز رستاخیز] بازرسی کنم و آنان را بازرسی نکنم.

[٣١٢٢]٧-اسحاق عمّار گوید:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:من دعا می کنم و مشتاق گریستنم ولی گریان نمی شوم.گاهی به یاد برخی از مردگان خانوادۀ خویش می افتم و دلم نرم می شود و می گریم.آیا این کار درست است؟ فرمود:آری،آنها را یاد کن و چون دلت نرم شد گریه کن و پروردگار فرازمند را بخوان.

[٣١٢٣]٨-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:اگر اشکی نداری که بگریی خویشتن

ص :٢٩٣

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إن لم تکن بک بکاء فتباک.

[٣١٢4]٩-عنه،عن ابن فضّال،عن یونس بن یعقوب،عن سعید بن یسار بیّاع السّابریّ قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّی أتباکی فی الدّعاء و لیس لی بکاء؟قال:نعم و لو مثل رأس الذّباب.

[٣١٢5]١٠-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن علیّ بن أبی حمزه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لأبی بصیر:إن خفت أمرا یکون أو حاجه تریدها فابدأ باللّه و مجّده و أثن علیه کما هو أهله و صلّ علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و سل حاجتک و تباک و لو مثل رأس الذّباب،إنّ أبی علیه السّلام کان یقول:إنّ أقرب ما یکون العبد من الرّبّ عزّ و جلّ و هو ساجد باک.

[٣١٢6]١١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیره،عن إسماعیل البجلیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إن لم یجئک البکاء فتباک،فإن خرج منک مثل رأس الذّباب فبخّ بخّ.

باب الثّناء قبل الدّعاء

[٣١٢٧]١-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان بن یحیی،عن الحارث بن المغیره قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إیّاکم إذا أراد أحدکم أن یسأل من ربّه شیئا من حوائج الدّنیا و الآخره حتّی یبدأ بالثّناء علی اللّه عزّ و جلّ و المدح له و الصّلاه علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم ثمّ یسأل اللّه حوائجه.

ص :٢٩4

را[به حالت]گریان بنما.

[٣١٢4]٩-سعید یسار گوید:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا من در حال دعا،خود را[به حالت]گریان بنمایانم هرچند اشکی ندارم؟فرمود:آری، هرچند به قدر سرمگسی باشد.

[٣١٢5]١٠-علی بن ابی حمزه گوید:حضرت صادق علیه السّلام به ابو بصیر فرمود:

اگر از پدیدار شدن چیزی بیم داشتی یا حاجتی خواستی[دعا را]به نام خدای آغاز نما،و خدا را بزرگ دار و ستایش نما آنسان که او را سزد،و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم درود بفرست و حاجت خود را بخواه و خود را به گریه وادار هرچند به قدر سر مگسی باشد،همانا پدرم همواره می فرمود:نزدیکترین حالتی که بنده به پروردگار عزّتمند و شکوهمند دارد هنگامی است که با چشمی گریان سر بر سجده نهاده باشد.

[٣١٢6]١١-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:اگر گریه ات نیاید خود را به گریه وادار[و گریان نمایان]،پس اگر از دیده ات به قدر سر مگسی اشک درآید پس به به[و خوشا بر تو]!

بابی دربارۀ ستایش نمودن پیش از دعا

[٣١٢٧]١-حارث مغیره گوید:شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:

چون یکی از شما بخواهد که از پروردگار خویش خواسته ای از خواسته های دنیا و آخرت را درخواست نماید مبادا آن را آغاز نماید تا به ستایش او و درود بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم سخن خود را آغاز کند،و سپس حاجت های خود را درخواست نماید.

ص :٢٩5

[٣١٢٨]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن فضّال، عن ابن بکیر،عن محمّد بن مسلم قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ فی کتاب أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:إنّ المدحه قبل المسأله،فإذا دعوت اللّه عزّ و جلّ فمجّده،قلت:کیف أمجّده؟قال:تقول:

یا من هو أقرب إلیّ من حبل الورید یا فعّالا لما یرید،یا من یحول بین المرء و قلبه،یا من هو بالمنظر الأعلی،یا من هو لیس کمثله شیء.

[٣١٢٩]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن ابن سنان،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّما هی المدحه،ثمّ الثّناء،ثمّ الإقرار بالذّنب،ثمّ المسأله،إنّه و اللّه ما خرج عبد من ذنب إلاّ بالإقرار.

[٣١٣٠]4-و عنه،عن ابن فضّال،عن ثعلبه،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام مثله إلاّ أنّه قال:

ثمّ الثّناء،ثمّ الاعتراف بالذّنب.

[٣١٣١]5-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ،عن حمّاد بن عثمان،عن الحارث بن المغیره قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا أردت أن تدعو فمجّد اللّه عزّ و جلّ و احمده و سبّحه و هلّله و أثن علیه و صلّ علی محمّد النّبیّ و آله،ثمّ سل تعط.

[٣١٣٢]6-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن عیص بن القاسم قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا طلب أحدکم الحاجه فلیثن علی ربّه و لیمدحه فإنّ الرّجل إذا طلب الحاجه من السّلطان هیّأ له من الکلام أحسن ما یقدر علیه،فإذا

ص :٢٩6

[٣١٢٨]٢-محمد مسلم گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا در کتاب امیر مؤمنان علیه السّلام است که ستایش[خدا]پیش از حاجت خواهی و درخواست است، پس هرگاه خدای عزّتمند و شکوهمند را خواندی او را ستایش نما.عرض کردم:چگونه او را بستایم؟فرمود:می گویی:ای آنکه از رگ گردن به من نزدیکتری،ای آنکه هرچه را خواهی انجام دهندۀ آنی؛و ای آنکه میان انسان و دلش حائل می شوی؛و ای آنکه در فرازترین چشم اندازها هستی،و ای آنکه چیزی همانندش نیست.

[٣١٢٩]٣-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:تنها[شیوۀ دعا نمودن،در آغاز]همان مدح است،و سپس ستایش،و پس آنگاه اقرار به گناه و پس از آن درخواست است.به راستی،به خدا سوگند که هیچ بنده ای از گناه درنیامده جز با اقرار بر گناه.

[٣١٣٠]4-از امام صادق علیه السّلام همانند روایت پیشین روایت شده است جز آنکه در این روایت فرموده است:پس آنگاه ستایش کند و پس از آن به گناه خویش اعتراف کند.

[٣١٣١]5-حارث مغیره گوید که حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه خواستی دعا کنی خدای عزّتمند و شکوهمند را بزرگ دار و سپاس گزار و او را به پاکی و یگانگی یاد کن و ستایش نما و بر محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و خاندانش درود فرست،پس آنگاه درخواست کن تا خواسته ات به تو داده شود.

[٣١٣٢]6-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:هرگاه یکی از شما خواسته ای داشته باشد پروردگارش را ثنا گوید و بستاید،زیرا آنگاه که کسی از زمامداری حاجتی خواهد نیکوترین گفتاری را که توانایی آن را دارد برای او آماده می دارد

ص :٢٩٧

طلبتم الحاجه فمجّدوا اللّه العزیز الجبّار و امدحوه و أثنوا علیه تقول:«یا أجود من أعطی و یا خیر من سئل،یا أرحم من استرحم،یا أحد یا صمد،یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا أحد،یا من لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا،یا من یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید و یقضی ما أحبّ،یا من یحول بین المرء و قلبه،یا من هو بالمنظر الأعلی،یا من لیس کمثله شیء،یا سمیع یا بصیر»و أکثر من أسماء اللّه عزّ و جلّ فإنّ أسماء اللّه کثیره و صلّ علی محمّد و آله و قل:«اللّهمّ أوسع علیّ من رزقک الحلال ما أکفّ به وجهی و أؤدّی به عن أمانتی و أصل به رحمی و یکون عونا لی فی الحجّ و العمره»و قال:إنّ رجلا دخل المسجد فصلّی رکعتین ثمّ سأل اللّه عزّ و جلّ،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:عجّل العبد ربّه؛و جاء آخر فصلّی رکعتین ثمّ أثنی علی اللّه عزّ و جلّ و صلّی علی النّبیّ و[آله] فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم سل تعط.

[٣١٣٣]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبی کهمس قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:دخل رجل المسجد فابتدأ قبل الثّناء علی اللّه و الصّلاه علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:عاجل العبد ربّه؛ثمّ دخل آخر فصلّی و أثنی علی اللّه عزّ و جلّ و صلّی علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:سل تعطه:ثمّ قال:إنّ فی کتاب علیّ إنّ الثّناء علی اللّه و الصّلاه علی رسوله قبل المسأله و إنّ أحدکم لیأتی الرّجل یطلب الحاجه فیحبّ أن یقول له خیرا قبل أن یسأله حاجته.

[٣١٣4]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عثمان بن عیسی،عمّن حدّثه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :٢٩٨

پس آن هنگام که جویای حاجتی بودید خدای بزرگ و توانا را[با این سخنان] بزرگ دارید و بستایید و ثنا گویید[و]بگویید«یا اجود من اعطی،و یا خیر من سئل،یا ارحم من استرحم،یا احد یا صمد،یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد،یا من لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا یا من یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید و یقضی ما أحب،یا من یحول بین المرء و قلبه،یا من هو باالمنظر الاعلی،یا من لیس کمثله شئ،یا سمیع یا بصیر»و از نام های خدای عزّتمند و شکوهمند بسیار بگو؛زیرا نام های خدا بسیار است بر محمّد و خاندانش صلوات اللّه علیهم درود بفرست و بگو:«اللّهم اوسع علی من رزقک الحلال ما أکف به وجهی و اؤدی به عن امانتی و أصل به رحمی و یکون عونا فی الحج و العمره»

و فرمود:مردی به مسجد درآمد و دو رکعت نماز گزارد و از خدای عزّتمند و شکوهمند درخواست نمود.پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:این بنده[در درخواست نمودن از]پروردگارش شتاب کرد.مرد دیگری آمد و دو رکعت نماز گزارد و پس آنگاه بر خدای عزّتمند و شکوهمند را ستود و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و خاندانش، درود فرستاد،پس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:(اکنون)درخواست کن که خواسته ات به تو داده شود.

[٣١٣٣]٧-ابو کهمس گوید:شنیدم حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:مردی وارد مسجد شد و پیش از ستایش خدا و درود بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم دعا کردن را آغاز نمود، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:این بنده در[خواهش از]پروردگارش شتاب کرد.

سپس مرد دیگری به مسجد درآمد و نمازگزارد خدای عزّتمند و شکوهمند را ستود و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم درود فرستاد.پس پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم به او فرمود:بخواه تا خواسته ات به تو داده شود.

سپس حضرت صادق علیه السّلام فرمود:به راستی که در کتاب علی علیه السّلام است که:

ستودن خدا و درود فرستادن بر پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم پیش از درخواست نمودن است،و[چون]یکی از شما نزد مردی آید و درخواستی کند آن مرد دوست دارد که پیش از خواستن حاجتش،سخنی نیکو گوید.

[٣١٣4]٨-عثمان بن عیسی از کسی که برای او حدیث را بازگو نموده روایت

ص :٢٩٩

قلت:آیتان فی کتاب اللّه عزّ و جلّ أطلبهما فلا أجدهما،قال:و ما هما؟ قلت:قول اللّه عزّ و جلّ: اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ فندعوه و لا نری إجابه،قال:أ فتری اللّه عزّ و جلّ أخلف وعده؟قلت:لا،قال:فممّ ذلک؟قلت:لا أدری،قال:

لکنّی أخبرک،من أطاع اللّه عزّ و جلّ فیما أمره ثمّ دعاه من جهه الدّعاء أجابه، قلت:و ما جهه الدّعاء؟قال:تبدأ فتحمد اللّه و تذکر نعمه عندک ثمّ تشکره ثمّ تصلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم ثمّ تذکر ذنوبک فتقرّ بها ثمّ تستعیذ منها،فهذا جهه الدّعاء؛ثمّ قال:و ما الآیه الأخری؟قلت:قول اللّه عزّ و جلّ: وَ مٰا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرّٰازِقِینَ و إنّی أنفق و لا أری خلفا،قال:أفتری اللّه عزّ و جلّ أخلف وعده؟قلت:لا،قال:فممّ ذلک؟قلت لا أدری،قال:لو أنّ أحدکم اکتسب المال من حلّه و أنفقه فی حلّه لم ینفق درهما إلاّ أخلف علیه.

[٣١٣5]٩-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عمّن ذکره عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من سرّه أن یستجاب له دعوته فلیطب مکسبه.

باب الاجتماع فی الدّعاء

[٣١٣6]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن معبد،عن عبید اللّه بن عبد اللّه الواسطیّ،عن درست بن أبی منصور،عن أبی خالد قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:ما من رهط أربعین رجلا اجتمعوا فدعوا اللّه عزّ و جلّ فی أمر إلاّ استجاب اللّه لهم،فإن لم یکونوا أربعین فأربعه یدعون اللّه عزّ و جلّ عشر مرّات إلاّ استجاب اللّه لهم،فإن لم یکونوا أربعه فواحد یدعو اللّه أربعین مرّه فیستجیب اللّه العزیز الجبّار له.

ص :٣٠٠

کرده است که به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:دو آیه در کتاب خدا است که آن دو را می جویم و نمی یابم.فرمود:آن دو آیه کدامند؟عرض کردم:سخن خدای عزّتمند و شکوهمند:«مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم»[غافر(4٠):6٠]و ما او را می خوانیم و پاسخ و اجابتی نمی بینیم؟فرمود:آیا گمان می کنی که خداوند از وعدۀ خویش سرباز زده است؟عرض کردم:نه.فرمود:پس این[برآورده نشدن خواسته ها]از چه روست؟عرض کردم:نمی دانم.فرمود:ولی من تو را[از دلیل آن]آگاه می کنم.هرکه خدای عزّتمند و شکوهمند را در آنچه به او فرمان داده گردن نهد و پس آنگاه او را از جهت دعا بخواند خداوند پاسخش دهد.عرض کردم:جهت دعا چیست؟فرمود:[دعانمودن خویش را چنین]می آغازی که خدا را می ستایی و نعمت هایی را که به تو ارزانی داشته بر زبان می آری،و سپس او را سپاس می گزاری،سپس بر محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم درود می فرستی،و سپس گناهان خویش را یادآور می شوی و[به دست آلودن]بر آنها اعتراف می کنی و از آنها به خدا پناه می بری.این است جهت دعا.

سپس فرمود:آیۀ دیگر کدام است؟عرض کردم:سخن خدای عزّتمند و شکوهمند[که می فرماید:]«هرچه انفاق کردید عوضش را او می دهد و او بهترین روزی دهندگان است»[سبأ(٣4):٣٩]و من انفاق می کنم ولی عوضی[از سوی خدا] برای آن نمی بینم.فرمود:آیا گمان می کنی که خدای عزّتمند و شکوهمند از وعدۀ خویش سرباز زده است؟عرض کردم:نمی دانم.فرمود:به راستی،اگر یکی از شما مالی را از راه حلال به دست آرد،و آن را در راه حلال انفاق کند هیچ درهمی از آن را انفاق نکرده است جز این که بر آن عوض داده می شود.

[٣١٣5]٩-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه از برآورده شدن خواسته اش شادمان می شود باید درآمد خود را پاک و حلال گرداند.

بابی دربارۀ گردهمایی برای دعا کردن

[٣١٣6]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ چهل مردی برای دعا نمودن گردهم نیایند و خدای عزّتمند و شکوهمند را برای[برآورده شدن]کاری نخوانند جز اینکه خداوند دعای آنان را برآورده سازد.پس اگر چهل نفر نباشد و چهار نفر [گرد هم آیند و]ده بار خدای عزّتمند و شکوهمند را بخوانند بی گمان خداوند خواستۀ آنان را برآورده سازد و اگر چهار نفر نباشد و یک نفر باشد که چهل بار خدا را بخواند خدای بزرگ توانا،خواستۀ او را برآورده سازد.

ص :٣٠١

[٣١٣٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن یونس بن یعقوب،عن عبد الأعلی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما اجتمع أربعه رهط قطّ علی أمر واحد فدعوا[اللّه]إلاّ تفرّقوا عن إجابه

[٣١٣٨]٣-عنه،عن الحجّال،عن ثعلبه،عن علیّ بن عقبه،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان أبی علیه السّلام إذا حزنه أمر جمع النّساء و الصّبیان ثمّ دعا و أمّنوا.

[٣١٣٩]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

الدّاعی و المؤمّن فی الأجر شریکان.

باب العموم فی الدّعاء

[٣١4٠]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا دعا أحدکم فلیعمّ،فإنّه أوجب للدّعاء.

باب من أبطأت علیه الإجابه

[٣١4١]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر قال:

قلت لأبی الحسن علیه السّلام:جعلت فداک،إنّی قد سألت اللّه حاجه منذ کذا و کذا سنه و قد دخل قلبی من إبطائها شیء،فقال:یا أحمد،إیّاک و الشّیطان أن یکون له علیک سبیل حتّی یقنّطک،إنّ أبا جعفر صلوات اللّه علیه کان یقول:إنّ المؤمن یسأل اللّه عزّ و جلّ حاجه فیؤخّر عنه تعجیل إجابته حبّا لصوته و استماع نحیبه.

ص :٣٠٢

[٣١٣٧]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگز چهار نفر گرد هم نیامده اند که برای کاری به درگاه خدا دعا کنند جز اینکه با پذیرفتگی و برآورده شدن آن دعا،از یکدیگر جدا شده اند و پراکنده گشته اند.

[٣١٣٨]٣-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چون پیشامدی پدرم را اندوهناک می کرد زنان و کودکان را گرد هم می آورد و سپس دعا می نمود و آنها آمین می گفتند.

[٣١٣٩]4-و نیز آن حضرت علیه السّلام فرمود:دعاگو و آمین گو در پاداش شریکند.

بابی دربارۀ گسترده نمودن دعا بر همگان

[٣١4٠]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:هرگاه یکی از شما دعا کند دعایش را بر همگان گسترده دارد[و همه را دعا کند]؛چراکه چنین دعایی به برآورده شدن نزدیک تر است.

بابی دربارۀ آن کس که برآورده شدن دعایش واپس افتد

[٣١4١]١-احمد بن محمّد بن ابی نصیر گوید:به امام رضا علیه السّلام عرض کردم:

فدایت شوم!من چند سال است که حاجتی را از خدا درخواست کرده ام و از کندی و واپس افتادن برآورده شدن آن دعا،در دلم شبهه و نگرانی پدید آمده است،فرمود:ای احمد!مبادا شیطان[برای راهیابی]دل تو را به راهی گشاید تا تو را ناامید سازد،به راستی،امام باقر علیه السّلام می فرمود:همانا مؤمن حاجتی از خدا می خواهد و خداوند برآوردن خواسته اش را به خاطر دوست داشتن صدایش و شنیدن زاری اش[در درگاه خدا]به تأخیر می اندازد.سپس

ص :٣٠٣

ثمّ قال:و اللّه ما أخّر اللّه عزّ و جلّ عن المؤمنین ما یطلبون من هذه الدّنیا خیر لهم ممّا عجّل لهم فیها و أیّ شیء الدّنیا،إنّ أبا جعفر علیه السّلام کان یقول:ینبغی للمؤمن أن یکون دعاؤه فی الرّخاء نحوا من دعائه فی الشّدّه لیس إذا أعطی فتر فلا تملّ الدّعاء فإنّه من اللّه عزّ و جلّ بمکان و علیک بالصّبر و طلب الحلال و صله الرّحم و إیّاک و مکاشفه النّاس فإنّا أهل البیت نصل من قطعنا و نحسن إلی من أساء إلینا،فنری و اللّه فی ذلک العاقبه الحسنه،إنّ صاحب النّعمه فی الدّنیا إذا سأل فأعطی،طلب غیر الّذی سأل و صغرت النّعمه فی عینه فلا یشبع من شیء و إذا کثرت النّعم کان المسلم من ذلک علی خطر للحقوق الّتی تجب علیه و ما یخاف من الفتنه فیها أخبرنی عنک لو أنّی قلت لک قولا أکنت تثق به منّی فقلت له جعلت فداک إذا لم أثق بقولک فبمن أثق و أنت حجّه اللّه علی خلقه؟قال:فکن باللّه أوثق فإنّک علی موعد من اللّه،ألیس اللّه عزّ و جلّ:«یقول و إذا سألک عبادی عنّی فإنّی قریب أجیب دعوه الدّاع إذا دعان»و قال:«لا تقنطوا من رحمه اللّه»و قال:«و اللّه یعدکم مغفره منه و فضلا»فکن باللّه عزّ و جلّ أوثق منک بغیره و لا تجعلوا فی أنفسکم إلاّ خیرا فإنّه مغفور لکم.

[٣١4٢]٢-عنه،عن أحمد،عن علیّ بن الحکم،عن منصور الصّیقل قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:ربّما دعا الرّجل بالدّعاء فاستجیب له ثمّ أخّر ذلک إلی حین؟قال:فقال:نعم،قلت:و لم ذاک،لیزداد من الدّعاء؟قال:نعم.

[٣١4٣]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إسحاق بن أبی هلال المدائنیّ،عن حدید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ العبد لیدعو فیقول اللّه عزّ و جلّ للملکین:قد استجبت له و لکن احبسوه بحاجته فإنّی أحبّ أن أسمع صوته و إنّ العبد لیدعو فیقول اللّه تبارک و تعالی:

ص :٣٠4

فرمود:به خدا سوگند،آنچه خدای عزّتمند و شکوهمند از خواسته های دنیوی مؤمنان واپس می اندازد برای ایشان بهتر است از آنچه که زود به آنها عطا فرماید، و دنیا چیست؟!امام باقر علیه السّلام می فرمود:مؤمن را سزد که دعایش به گاه آسایش، همانند دعا نمودن او در حال سختی باشد و چون[آنچه را که خواسته بود]به او دادند[پس از برآورده شدن دعایش]سستی نورزد.پس تو از دعا نمودن خسته مشو؛چراکه دعا در پیشگاه خدای عزّتمند و شکوهمند جایگاهی[فراز]دارد و بر تو باد به شکیبایی،جوییدن درآمد حلال و پیوند داشتن با خویشان و مبادا با مردم دشمنی ورزی؛زیرا که ما خاندانی هستیم که با هرکه از ما پیوند گسلد پیوند برقرار سازیم و هرکه به ما بدی کند نیکی کنیم،پس به خدا سوگند که در این کار فرجام نیکویی می بینم.همانا آن کس که در این دنیا دارای نعمت است چون چیزی[از خدا]خواهد به او ارزانی شود[زیاده خواهد]و جز آن را نیز بخواهد، و نعمت خدا در چشم او خرد آید و از هیچ چیز سیر نشود.و چون نعمت بسیار گردد سلمان به سبب حقوقی که[از فزونی نعمت]بر او واجب گشته و[به سبب فزونی نعمت]بیم آن می رود که آزموده شود به ورطۀ خط افتد.بگو بدانم که اگر من به تو چیزی گفتم به آن اطمینان داری؟عرض کردم:قربانت گردم!اگر من به سخن شما اعتماد نکنم پس به سخن چه کسی اعتماد کنم در حالی که شما حجّت خداوند بر بندگان او هستی؟فرمود:پس به خدا بیش از این،اعتماد کن،زیرا خداوند به تو وعدۀ برآوردن[خواسته ها را]داده است آیا خدای عزّتمند و شکوهمند نمی فرماید:«و هرگاه بندگان من از تو دربارۀ من بپرسند[بگو]من نزدیکم و دعای دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند اجابت می کنم»[بقره(٢):١٨6].و فرموده است:«از رحمت خدا نومید مشوید»[زمر(٣٩):5٣]و نیز فرموده است:«و خداوند از جانب خویش به شما وعدۀ آمرزش و بخشش می دهد»[بقره(٢):٢6٨].پس اعتماد بر خدای عزّتمند و شکوهمند بیش از دیگران باشد و در جان خویش جز نیکی را جای ندهید که به راستی خدا شما را بیامرزد.

[٣١4٢]٢-منصور صیقل گوید:حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:گاهی مردی دعا می کند و دعایش برآورده می گردد،ولی تا مدّتی[اثر و نشانۀ برآورده شدنش پدیدار نمی گردد و]پس می افتد.فرمود:آری(چنین است).عرض کردم:این از چه روست؟آیا از آن روست که بر دعا نمودن خویش بیفزاید؟فرمود:آری.

[٣١4٣]٣-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا بنده ای دعا می کند.پس خدای عزّتمند و شکوهمند به دو فرشته می فرماید:من دعا او را برآوردم ولی او را از[دستیابی به]خواسته اش نگاه دارید؛چراکه من دوست دارم صدای او را بشنوم،و به راستی بنده ای نیز باشد که دعا کند خدای فرازمند فرماید:

ص :٣٠5

عجّلوا له حاجته فإنّی أبغض صوته.

[٣١44]4-ابن أبی عمیر،عن سلیمان صاحب السّابریّ،عن إسحاق بن عمّار قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:قال یستجاب للرّجل الدّعاء ثمّ یؤخّر؟قال:نعم عشرین سنه.

[٣١45]5-ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان بین قول اللّه عزّ و جلّ:«قد أجیبت دعوتکما»و بین أخذ فرعون أربعین عاما.

[٣١46]6-ابن أبی عمیر،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن أبی بصیر قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ المؤمن لیدعو فیؤخّر إجابته إلی یوم الجمعه.

[٣١4٧]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن المغیره،عن غیر واحد من أصحابنا قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ العبد الولیّ للّه یدعو اللّه عزّ و جلّ فی الأمر ینوبه.

فیقول للملک الموکّل به:اقض لعبدی حاجته و لا تعجّلها فإنّی أشتهی أن أسمع نداءه و صوته و إنّ العبد العدوّ للّه لیدعو اللّه عزّ و جلّ فی الأمر ینوبه فیقال للملک الموکّل به:اقض[لعبدی]حاجته و عجّلها فإنّی أکره أن أسمع نداءه و صوته.قال:فیقول النّاس:ما أعطی هذا إلاّ لکرامته و لا منع هذا إلاّ لهوانه.

[٣١4٨]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن هشام بن سالم،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا یزال المؤمن بخیر و رجاء،رحمه من اللّه عزّ و جلّ ما لم یستعجل فیقنط

ص :٣٠6

خواسته اش را زود برآورده سازید که من صدایش را دوست ندارم.

[٣١44]4-اسحاق بن عمار گوید:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا[می شود که]دعای کسی پذیرفته شده باشد ولی[اثر پذیرفته شدن و برآورده شدن دعا پدیدار نگردد و]به تأخیر افتد؟فرمود:آری،تا بیست سال[ممکن است که به تأخیر افتد].

[٣١45]5-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:میان فرمودۀ خدای عزّتمند و شکوهمند[که دربارۀ نابودی فرعون و همراهانش به موسی و هارون علیه السّلام فرمود:]«بی گمان دعای شما دو تن اجابت شده است»[یونس(١٠):٨٩]میان نابود نمودن فرعون چهل سال به درازا کشید.

[٣١46]6-ابو بصیر گوید:شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام که می فرمود:همانا مؤمن دعا می کند و پذیرفته شدن و برآورده شدن دعایش تا روز جمعه به تأخیر می افتد.

[٣١4٧]٧-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:به راستی،بنده ای که دوست خدا است در پیشامدی که برای او روی داده دعا می کند،و خدا به فرشته ای که بر او گمارده شده فرماید:درخواست بندۀ مرا برآورده نما ولی در(دادن)آن شتاب مکن که من خواهان آنم که ندا و صدای او را بشنوم.و همانا بنده ای که دشمن خدا است دربارۀ پیشامدی که برای او روی داده[دعا می کند و]خدای عزّتمند و شکوهمند را می خواند،پس[خدا]به فرشتۀ گمارده شده بر او می فرماید:

خواسته اش را برآورده نما در(دادن)آن شتاب گیر؛زیرا من خوش ندارم که ندا و صدایش را بشنوم.

فرمود:پس مردم گویند:به این[شخص که خواسته اش زود برآورده شد]....جز به سبب ارجمند بودن و بزرگ بودنش[در پیشگاه خدا]و[دربارۀ آن کس که اجابتش به تأخیر افتاده گویند:خواسته اش]از او بازداشته نشد جز به سبب خواری و فرومایگی اش.

[٣١4٨]٨-ابو بصیر گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:مؤمن همواره در حال خیر و امیدواری است[که این خیر و امیدواری از]رحمت خدای عزّتمند و شکوهمند است تا که شتاب نکند[که اگر شتاب کند]ناامید گردد و دعا را وارهاند.

ص :٣٠٧

و یترک الدّعاء،قلت له:کیف یستعجل؟قال:یقول:قد دعوت منذ کذا و کذا و ما أری الإجابه.

[٣١4٩]٩-الحسین بن محمّد،عن أحمد بن إسحاق،عن سعدان بن مسلم، عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ المؤمن لیدعو اللّه عزّ و جلّ فی حاجته فیقول اللّه عزّ و جلّ:أخّروا إجابته، شوقا إلی صوته و دعائه؛فإذا کان یوم القیامه قال اللّه عزّ و جلّ:عبدی، دعوتنی فأخّرت إجابتک و ثوابک کذا و کذا و دعوتنی فی کذا و کذا فأخّرت إجابتک و ثوابک کذا و کذا؛قال:فیتمنّی المؤمن أنّه لم یستجب له دعوه فی الدّنیا ممّا یری من حسن الثّواب.

باب الصّلاه علی النّبیّ محمّد و أهل بیته علیهم السّلام

[٣١5٠]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا یزال الدّعاء محجوبا حتّی یصلّی علی محمّد و آل محمّد.

[٣١5١]٢-عنه،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من دعا و لم یذکر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رفرف الدّعاء علی رأسه،فإذا ذکر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رفع الدّعاء.

[٣١5٢]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن أبی أسامه زید الشّحّام،عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّ رجلا أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:

یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،إنّی أجعل لک ثلث صلواتی،لا بل أجعل لک نصف صلواتی،

ص :٣٠٨

عرض کردم:چگونه شتاب می کند؟فرمود که می گوید:از فلان هنگام و فلان هنگام دعا کرده ام و پذیرفته شدن دعا و برآورده شدنش را نمی بینم؟

[٣١4٩]٩-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:به راستی که مؤمن خدای عزّتمند و شکوهمند را برای[برآورده شدن]خواستۀ خویش بخواند و خدای عزّتمند و شکوهمند فرماید:برآورده شدن خواستۀ او را به خاطر اشتیاقی که به صدا و دعایش دارم واپس اندازید و به تأخیر افکنید.پس چون روز رستاخیز فرارسد خدای عزّتمند و شکوهمند فرماید:ای بندۀ من!تو مرا خواندی و من اجابت و برآورده شدن[خواستۀ]تو را واپس انداختم،اکنون پاداش تو چنین و چنان است.و دیگر بار دربارۀ فلان چیز مرا خواندی و من اجابت و برآوردن [خواستۀ]تو را واپس انداختم و پاداش تو چنین و چنان است.امام صادق علیه السّلام فرمود:پس مؤمن آرزو کند که کاش هیچ دعا و خواسته اش در دنیا اجابت نمی شد به سبب پاداش نیکی که[از برآورده نشدن خواسته اش در دنیا]می بیند.

بابی دربارۀ صلوات فرستادن بر محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و خاندانش علیهم السّلام

[٣١5٠]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیوسته دعا در حجاب باشد[و میان دعا و برآورده شدنش،مانع باشد]تا آنکه بر محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و خاندانش علیهم السّلام صلوات و درود فرستاده شود[که در آن هنگام حجاب میان دعا و برآورده شدنش برداشته می شود].

[٣١5١]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه دعایی کند و نام پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را نبرد آن دعا بر فراز سرش[بسان پرنده ای]بال وپر زند و چون نام پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را ببرد دعا[به سوی آسمان]بالا برده شود.

[٣١5٢]٣-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:مردی نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آمد و عرض کرد:ای پیامبر خدا،من یک سوم صلوات و درودم را برای شما قرار می دهم،نه

ص :٣٠٩

لا بل أجعلها کلّها لک،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا تکفی مئونه الدّنیا و الآخره.

[٣١5٣]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن سیف،عن أبی أسامه،عن أبی بصیر قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام:ما معنی أجعل صلواتی کلّها لک؟فقال:یقدّمه بین یدی کلّ حاجه فلا یسأل اللّه عزّ و جلّ شیئا حتّی یبدأ بالنّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فیصلّی علیه ثمّ یسأل اللّه حوائجه.

[٣١54]5-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لا تجعلونی کقدح الرّاکب فإنّ الرّاکب یملأ قدحه فیشربه إذا شاء،اجعلونی فی أوّل الدّعاء و فی آخره و فی وسطه.

[٣١55]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن الحسن بن علیّ بن أبی حمزه،عن أبیه و حسین بن أبی العلاء،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال:إذا ذکر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فأکثروا الصّلاه علیه فإنّه من صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم صلاه واحده صلّی اللّه علیه ألف صلاه فی ألف صفّ من الملائکه و لم یبق شیء ممّا خلقه اللّه إلاّ صلّی علی العبد لصلاه اللّه علیه و صلاه ملائکته،فمن لم یرغب فی هذا فهو جاهل مغرور قد برئ اللّه منه و رسوله و أهل بیته.

[٣١56]٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من صلّی علیّ صلّی اللّه علیه و ملائکته و من شاء فلیقلّ و من شاء فلیکثر.

ص :٣١٠

بلکه نیمی از صلواتم را ویژۀ شما می دارم.نه بلکه همۀ آن را از آن شما می گردانم؟پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود،در این صورت هزینه ها و بار دنیا و آخرت تو کفایت می شود.

[٣١5٣]4-ابو بصیر گوید:از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم:معنای اینکه همۀ درود و صلواتم را برای شما قرار دهم چیست؟

فرمود:یعنی[نام]پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را پیش از هر حاجتی قرار دهد و از خدای عزّتمند و شکوهمند درخواستی نکند آنگاه که[درخواست خویش را]با نام پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بیآغازد و بر او صلوات و درود فرستد و پس آنگاه خواسته های خود را از خدا بخواهد.

[٣١54]5-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:مرا چون ظرف آب سوارکار قرار ندهید که همانا سوارکار ظرف آبش را پرکند و هرگاه که خواهد بنوشد.مرا در آغاز دعا و پایان دعا و میانۀ آن قرار دهید[و یاد کنید].

[٣١55]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چون نام پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم برده شد بر او بسیار صلوات فرستید؛زیرا هرکس که یک صلوات بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرستد، خداوند هزار بار در هزار صف از فرشته ها بر او صلوات فرستد و به سبب درود فرستادن خدا و درود فرستادن فرشتگان هیچ یک از آفریدگان خدا نماند جز اینکه بر این بنده درود فرستد و هرکس آرزومند این فضیلت نباشد نادان و مغرور است و خدا و پیامبر و خاندانش از او بیزار باشند.

[٣١56]٧-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:هرکه بر من صلوات فرستد،خدا و فرشتگان بر او درود فرستند و هرکه خواهد صلوات اندکی فرستد و هرکه خواهد صلوات بسیاری فرستد.

ص :٣١١

[٣١5٧]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الصّلاه علیّ و علی أهل بیتی تذهب بالنّفاق

[٣١5٨]٩-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،عن أبی عمران الأزدیّ، عن عبد اللّه بن الحکم،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قال:یا ربّ صلّ علی محمّد و آل محمّد مائه مرّه قضیت له مائه حاجه ثلاثون للدّنیا[و الباقی للآخره].

[٣١5٩]١٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم و عبد الرّحمن بن أبی نجران جمیعا،عن صفوان الجمّال،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کلّ دعاء یدعی اللّه عزّ و جلّ به محجوب عن السّماء حتّی یصلّی علی محمّد و آل محمّد.

[٣١6٠]١١-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن سیف بن عمیره،عن أبی بکر الحضرمیّ قال:

حدّثنی من سمع أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:جاء رجل إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:

أجعل نصف صلواتی لک؟قال:نعم،ثمّ قال:أجعل صلواتی کلّها لک؟قال:نعم، فلمّا مضی قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:کفی همّ الدّنیا و الآخره.

[٣١6١]١٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن مرازم قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ رجلا أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:یا رسول اللّه،إنّی جعلت ثلث صلواتی لک؟فقال له خیرا.فقال:یا رسول اللّه،إنّی جعلت نصف صلواتی لک؟فقال له:ذاک أفضل،فقال:إنّی جعلت کلّ صلواتی لک،فقال:إذا یکفیک اللّه عزّ و جلّ ما أهمّک من أمر دنیاک و آخرتک،فقال له رجل:أصلحک

ص :٣١٢

[٣١5٧]٨-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:صلوات بر من و بر خانواده ام نفاق و دورویی را از میان ببرد.

[٣١5٨]٩-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه صد بار بگوید:«یا ربّ،صلّ علی محمّد و آل محمّد»صد خواسته اش برآورده شود که سی خواسته آنها،از خواسته های دنیا باشد[و بقیّۀ آن دربارۀ سرای واپسین باشد].

[٣١5٩]١٠-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هر دعایی که با آن خدای عزّتمند و شکوهمند را بخوانند از رفتن به آسمان[بازداشته شود و]در پرده ماند تا آن هنگام که بر محمّد و آل محمّد صلوات و درود فرستند

[٣١6٠]١١-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:مردی نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آمد و عرض کرد:آیا[می توانم]نیمی از صلوات(دعاهایم)را برای شما قرار دهم؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:آری.سپس عرض کرد:آیا همۀ صلوات ها[و دعاهایم]را ویژۀ شما بدارم؟فرمود آری.پس چون آن مرد رفت پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:

نگرانی و اندوه دنیا و آخرتش[برطرف شد و]کفایت گردید.

[٣١6١]١٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود مردی نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آمد و عرض کرد:ای پیامبر خدا،یک سوم دعاهایم را ویژۀ شما قرار دهم؟فرمود:نیکو است،عرض کرد:ای پیامبر خدا،نیمی از دعاهای خود را ویژۀ شما قرار دهم؟ فرمود:این[کار]نیکوتر است.عرض کرد:همۀ دعاهایم را از آن شما قرار دهم؟ فرمود:در این صورت،خدای عزّتمند و شکوهمند کارهای دنیا و آخرتت را که تو را دل نگران و غمناک کند کفایت می فرماید.پس مردی به حضرت صادق علیه السّلام

ص :٣١٣

اللّه کیف یجعل صلاته له؟فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لا یسأل اللّه عزّ و جلّ شیئا إلاّ بدأ بالصّلاه علی محمّد و آله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.

[٣١6٢]١٣-ابن أبی عمیر،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعته یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ارفعوا أصواتکم بالصّلاه علیّ فإنّها تذهب بالنّفاق.

[٣١6٣]١4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن یعقوب بن عبد اللّه،عن إسحاق بن فرّوخ مولی آل طلحه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا إسحاق بن فرّوخ،من صلّی علی محمّد و آل محمّد عشرا صلّی اللّه علیه و ملائکته مائه مرّه و من صلّی علی محمّد و آل محمّد مائه[مرّه]صلّی اللّه علیه و ملائکته ألفا،أما تسمع قول اللّه عزّ و جلّ: هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلاٰئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمٰاتِ إِلَی النُّورِ وَ کٰانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً.

[٣١64]١5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی أیّوب،عن محمّد بن مسلم،عن أحدهما علیهما السّلام قال:

ما فی المیزان شیء أثقل من الصّلاه علی محمّد و آل محمّد و إنّ الرّجل لتوضع أعماله فی المیزان فتمیل به فیخرج صلّی اللّه علیه و اله و سلّم الصّلاه علیه فیضعها فی میزانه فیرجح[به].

[٣١65]١6-علیّ بن محمّد،عن ابن جمهور،عن أبیه،عن رجاله قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من کانت له إلی اللّه عزّ و جلّ حاجه فلیبدأ بالصّلاه علی محمّد و آله،ثمّ یسأل حاجته،ثمّ یختم بالصّلاه علی محمّد و آل محمّد فإنّ اللّه عزّ و جلّ أکرم من أن یقبل الطّرفین و یدع الوسط[إذا]کانت الصّلاه علی

ص :٣١4

عرض کرد:خدایت نیکی دهد!چگونه دعایش را از آن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قرار دهد؟ حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چیزی از خدای عزّتمند و شکوهمند درخواست نکند جز این که با صلوات و درود بر محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آغاز نماید.

[٣١6٢]١٣-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:صداهای خویش را با صلوات بر من بلند دارید؛زیراکه این کار نفاق و دورویی را از میان برد.

[٣١6٣]١4-اسحاق بن فرّوخ گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:ای اسحاق بن فرّوخ!هرکه ده بار بر محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و خاندان محمد علیهم السّلام صلوات بفرستد خداوند و فرشتگان خدا صد بار بر او صلوات فرستند،و هرکه صد بار بر محمد و آل محمد علیهم السّلام صلوات فرستد خداوند و فرشتگان هزار بار بر او صلوات فرستد.

آیا سخن خدای عزّتمند و شکوهمند را نشنیده ای[که می فرماید]:«او کسی است که خود و فرشتگانش به شما درود می فرستند تا سرانجام شما را از تاریکی ها به سوی روشنایی برآورد و او در حقّ مؤمنان مهربان است»[احزاب(٣٣):4٣]

[٣١64]١5-محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقر و صادق علیهما السّلام روایت نموده که فرمود:در ترازوی کردار[در روز رستاخیز]چیزی سنگین تر از صلوات بر محمّد و خاندان محمّد نباشد،و همانا[در روز رستاخیز]مردی باشد که کردارهایش را در ترازوی کردار نهند و سبک باشد پس آنگاه پاداش صلوات او [حساب شود و]درآید و آن را در ترازوی کردار نهد،پس به سبب صلوات، کردارش سنگین گردد.

[٣١65]١6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه از خدای عزّتمند و شکوهمند درخواستی دارد باید[حاجت خواهی خویش را]با صلوات بر محمّد و خاندانش آغاز کند،و سپس حاجت خود را بخواهد،و در پایان نیز دعا با صلوات بر محمّد و خاندانش پایان دهد،زیراکه خدای عزّتمند و شکوهمند،بخشنده تر از آن است که دو طرف دعا را بپذیرد،و میانۀ دعا را وارهد[و برآورده نسازد]؛

ص :٣١5

محمّد و آل محمّد لا تحجب عنه.

[٣١66]١٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن محسّن بن أحمد، عن أبان الأحمر،عن عبد السّلام بن نعیم قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّی دخلت البیت و لم یحضرنی شیء من الدّعاء إلاّ الصّلاه علی محمّد و آل محمّد فقال:أما إنّه لم یخرج أحد بأفضل ممّا خرجت به.

[٣١6٧]١٨-علیّ بن محمّد،عن أحمد بن الحسین،عن علیّ بن الرّیّان،عن عبید اللّه بن عبد اللّه الدّهقان قال:

دخلت علی أبی الحسن الرّضا علیه السّلام فقال لی:ما معنی قوله: وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّٰی ؟قلت:کلّما ذکر اسم ربّه قام فصلّی،فقال لی:لقد کلّف اللّه عزّ و جلّ هذا شططا،فقلت:جعلت فداک فکیف هو؟فقال:کلّما ذکر اسم ربّه صلّی علی محمّد و آله.

[٣١6٨]١٩-عنه،عن محمّد بن علیّ،عن مفضّل بن صالح الأسدیّ،عن محمّد بن هارون،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا صلّی أحدکم و لم یذکر النّبیّ[و آله]صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فی صلاته یسلک بصلاته غیر سبیل الجنّه.و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من ذکرت عنده فلم یصلّ علیّ دخل النّار فأبعده اللّه و قال صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:و من ذکرت عنده فنسی الصّلاه علیّ خطی به طریق الجنّه.

[٣١6٩]٢٠-أبو علیّ الأشعریّ،عن الحسین بن علیّ،عن عبیس بن هشام، عن ثابت،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من ذکرت عنده فنسی أن یصلّی علیّ خطأ اللّه به طریق الجنّه.

ص :٣١6

در پرده و حجاب نیست[و فرشتگان از بالا رفتن دعا به سوی آسمان باز نمی دارند].

[٣١66]١٧-عبد السلام نعیم گوید:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:من به درون خانه کعبه درآمدم و هیچ دعایی به یاد نداشتم جز صلوات بر محمد و خاندان محمّد.فرمود:آگاه باش که هیچ کس بسان تو(فضیلت مندانه)از خانه کعبه بیرون نیامده است.

[٣١6٧]١٨-عبید اللّه بن عبد اللّه دهقان گوید:نزد حضرت رضا علیه السّلام رفتم.پس آن حضرت به من فرمود:معنای این سخن خداوند چیست(که فرماید:)«نام پروردگارش را یاد کرد،پس نماز گزارد»[اعلی(٨٧):١5]عرض کردم:یعنی هرگاه نام پروردگارش را به یاد آورد برخاست و نماز گزارد.فرمود:[پس اگر«صلّی»به معنای نمازگزاردن است]پس بی گمان خدای عزّتمند و شکوهمند تکلیفی زیاده از توان بر دوش ما نهاده است.

عرض کردم:فدایت شوم!پس معنای آن چگونه است؟فرمود:هرگاه نام پروردگارش را یاد کند بر محمّد و خاندانش صلوات فرستد.

[٣١6٨]١٩-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چون یکی از شما نماز گزارد و در نمازش نام پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم[و خاندانش علیهم السّلام]را نبرد،با این نماز،راهی جز راه بهشت را می پوید.و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:هرکه نامم را در نزدش ببرند و بر من صلوات نفرستد به دوزخ درآید و خدایش از رحمت خویش دور دارد.و فرمود:هرکه نامم را در نزدش ببرند و صلوات فرستادن بر من را از یاد ببرد راه بهشت را به اشتباه پیموده است.

[٣١6٩]٢٠-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:

هرکه نام من را در نزدش ببرند و صلوات فرستادن بر من را از یاد ببرد خداوند او را در[یافتن]راه بهشت به اشتباه افکند.

ص :٣١٧

[٣١٧٠]٢١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمع أبی رجلا متعلّقا بالبیت و هو یقول:اللّهمّ صلّ علی محمّد،فقال له أبی:یا عبد اللّه،لا تبترها لا تظلمنا حقّنا قل:اللّهمّ صلّ علی محمّد و أهل بیته.

باب ما یجب من ذکر اللّه عزّ و جلّ فی کلّ مجلس

[٣١٧١]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن خلف بن حمّاد،عن ربعیّ بن عبد اللّه بن الجارود الهذلیّ،عن الفضیل بن یسار قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:ما من مجلس یجتمع فیه أبرار و فجّار فیقومون علی غیر ذکر اللّه عزّ و جلّ إلاّ کان حسره علیهم یوم القیامه.

[٣١٧٢]٢-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد بن سماعه،عن وهیب بن حفص،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما اجتمع فی مجلس قوم لم یذکروا اللّه عزّ و جلّ و لم یذکرونا إلاّ کان ذلک المجلس حسره علیهم یوم القیامه،ثمّ قال[قال.]أبو جعفر علیه السّلام:إنّ ذکرنا من ذکر اللّه و ذکر عدوّنا من ذکر الشّیطان.

[٣١٧٣]٣-و بإسناده قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:من أراد أن یکتال بالمکیال الأوفی فلیقل إذا أراد أن یقوم من مجلسه:«سبحان ربّک ربّ العزّه عمّا یصفون*و سلام علی المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین.»

[٣١٧4]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ص :٣١٨

[٣١٧٠]٢١-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پدرم شنید که مردی[دست]بر پردۀ کعبه درآویخته و می گوید:«اللهم صلّ علی محمّد».پدرم به او فرمود:ای بندۀ خدا،صلوات را بریده و گسسته مدار؛دربارۀ حق ما بر ما ستم روا مدار و بگو«اللهمّ صلّ علی محمّد و اهل بیته».

بابی دربارۀ آنچه از ذکر و یاد خدای عزّتمند و شکوهمند در هر مجلسی واجب است

[٣١٧١]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ مجلسی نباشد که نیکان و بدان در آن گرد هم آیند و بی یاد خدای عزّتمند و شکوهمند از آن مجلس برخیزند جز این که در روز رستاخیز مایۀ حسرت و افسوس آنان باشد.

[٣١٧٢]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هیچ گروهی در مجلسی گرد هم نیایند که در آن یاد خدای عزّتمند و شکوهمند و یاد ما نباشد،جز این که آن مجلس در روز رستاخیز مایۀ حسرت و افسوس آنان باشد،سپس فرمود:امام باقر علیه السّلام فرمود:همانا یاد نمودن از ما یاد نمودن خداست و یاد نمودن از دشمن ما یادنمودن از شیطان است.

[٣١٧٣]٣-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:هرکه خواهد پیمانه ای پر و لبریز[از پاداش الهی]را گرد آورد باید آن هنگام که می خواهد از جای خویش برخیزد و بگوید:«سبحان ربّک ربّ العزّه عمّا یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین.»

[٣١٧4]4-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:در آن توراتی که دگرگونی نیافته

ص :٣١٩

مکتوب فی التّوراه الّتی لم تغیّر أنّ موسی علیه السّلام سأل ربّه فقال:یا ربّ،أ قریب أنت منّی فأناجیک أم بعید فأنادیک؟فأوحی اللّه عزّ و جلّ إلیه:یا موسی، أنا جلیس من ذکرنی،فقال موسی:فمن فی سترک یوم لا ستر إلاّ سترک؟فقال:

الّذین یذکروننی فأذکرهم و یتحابّون فیّ فأحبّهم فأولئک الّذین إذا أردت أن أصیب أهل الأرض بسوء ذکرتهم فدفعت عنهم بهم.

[٣١٧5]5-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان بن یحیی،عن حسین بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:«ما من قوم اجتمعوا فی مجلس فلم یذکروا اسم اللّه عزّ و جلّ و لم یصلّوا علی نبیّهم إلاّ کان ذلک المجلس حسره و وبالا علیهم.

[٣١٧6]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن الحلبیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا بأس بذکر اللّه و أنت تبول فإنّ ذکر اللّه عزّ و جلّ حسن علی کلّ حال فلا تسأم من ذکر اللّه.

[٣١٧٧]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أوحی اللّه عزّ و جلّ إلی موسی علیه السّلام:یا موسی علیه السّلام،لا تفرح بکثره المال و لا تدع ذکری علی کلّ حال،فإنّ کثره المال تنسی الذّنوب و إنّ ترک ذکری یقسی القلوب.

[٣١٧٨]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

مکتوب فی التّوراه الّتی لم تغیّر أنّ موسی سأل ربّه فقال:إلهی،إنّه

ص :٣٢٠

[و تحریف نشده]نوشته شده است که موسی علیه السّلام از خداوند پرسشی کرد و عرض کرد:پروردگارا،آیا تو به من نزدیکی تا آن که با تو به آرامی رازونیاز کنم یا از من دوری تا بانگ برآرم؟خدای عزّتمند و شکوهمند به او وحی فرمود:ای موسی!من هم نشین کسی هستم که مرا یاد کند،موسی عرض کرد:کیست که در پناه تو است روزی که پناهی جز پناه تو نیست؟فرمود:آنان که مرا یاد کنند و من نیز آنان را یاد کنم،و در راه من به یکدیگر مهر ورزند و من نیز آنان را دوست دارم،اینانند که چون خواهم به زمینیان بدی[و ناگواری]برسانم یادشان کنم و به خاطر آنان،آن بدی را از زمینیان بازدارم.

[٣١٧5]5-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:هیچ گروهی نباشد که در مجلسی گرد هم آیند و نام خدای عزّتمند و شکوهمند را نبرند و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم صلوات نفرستند جز این که آن مجلس مایۀ افسوس و رنج آنان گردد.

[٣١٧6]6-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:یاد خدا به هنگام ادرار کردن اشکال ندارد؛زیرا یاد خدا در هر حالی نیکو است،پس،از یاد خدا خسته مشو.

[٣١٧٧]٧-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند به موسی علیه السّلام وحی کرد:ای موسی!به فزونی دارایی شادمان مشو و یاد مرا در هر حالی وانرهان؛زیرا فزونی دارایی،گناهان را از یاد برد.و وانهادن یاد من دل ها را سخت کند.

[٣١٧٨]٨-امام باقر علیه السّلام فرمود:در آن توراتی که دگرگونی و تحریف نیافته نوشته شده است که همانا موسی علیه السّلام از پروردگار پرسید و عرض نمود که پروردگارا،به راستی که گاهی مجلس هایی برای من پیش می آید که من

ص :٣٢١

یأتی علیّ مجالس أعزّک و أجلّک أن أذکرک فیها،فقال:یا موسی،إنّ ذکری حسن علی کلّ حال.

[٣١٧٩]٩-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن فضّال، عن بعض أصحابه،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال اللّه عزّ و جلّ لموسی،أکثر ذکری باللّیل و النّهار و کن عند ذکری خاشعا و عند بلائی صابرا و اطمئنّ عند ذکری و اعبدنی و لا تشرک بی شیئا، إلیّ المصیر،یا موسی اجعلنی ذخرک وضع عندی کنزک من الباقیات الصّالحات.

[٣١٨٠]١٠-و بإسناده،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال اللّه عزّ و جلّ لموسی،اجعل لسانک من وراء قلبک تسلم و أکثر ذکری باللّیل و النّهار و لا تتّبع الخطیئه فی معدنها فتندم فإنّ الخطیئه موعد أهل النّار.

[٣١٨١]١١-و بإسناده قال:

فیما ناجی اللّه به موسی علیه السّلام قال:یا موسی،لا تنسنی علی کلّ حال فإنّ نسیانی یمیت القلب.

[٣١٨٢]١٢-عنه،عن ابن فضّال،عن غالب بن عثمان،عن بشیر الدّهّان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال اللّه عزّ و جلّ:یا ابن آدم:اذکرنی فی ملإ أذکرک فی ملإ خیر من ملئک.

[٣١٨٣]١٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال اللّه عزّ و جلّ:من ذکرنی فی ملإ من النّاس ذکرته فی ملإ من الملائکه.

باب ذکر اللّه عزّ و جلّ کثیرا

[٣١٨4]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،

ص :٣٢٢

تو را بزرگ تر و شکوهمندتر از آن می دانم که در آن مجلس ها از تو یاد کنم.

خداوند فرمود:ای موسی!یاد نمودن من در هر حالی نیکو است.

[٣١٧٩]٩-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند به موسی علیه السّلام فرمود:در شب و روز مرا بسیار یاد کن و هنگام یاد نمودن من فروتن باش و به گاه بلا شکیبا باش و به هنگام یاد نمودن من دلت آرام باشد.و مرا بپرست و چیزی را شریک و انباز من قرار مده که بازگشت به سوی من است.ای موسی!مرا ذخیرۀ خویش قرار ده[تا هنگام سختی یاریت کنم]و گنجینۀ کردارهای نیک پایدار خویش را به من بسپار.

[٣١٨٠]١٠-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند به موسی علیه السّلام فرمود:زبانت را در پس دلت بنه[و دلت را مقدّم دار]تا به سلامت مانی و در شب و روز مرا بسیار بخوان و گناه را از بن و ریشۀ آن پی مگیر که شیطان شوی؛زیرا گناه وعده گاه دوزخیان است.

[٣١٨١]١١-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:از جمله سخنانی که خدا با موسی رازگونه نجوی نمود[این بود که]فرمود:ای موسی!مرا در هیچ حالی از یاد مبر؛ زیراکه از یاد بردن من دل را بمیراند.

[٣١٨٢]١٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خداوند عزّتمند و شکوهمند می فرماید:ای فرزند آدم!مرا آشکارا در میان مردم یاد کن تا من تو را در میان کسانی نیکوتر از مردمان تو یاد کنم.

[٣١٨٣]١٣-و نیز فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند فرموده است:هرکه مرا در میان گروهی از مردم یاد کند،من او را در میان گروهی از فرشتگان یاد می کنم.

بابی دربارۀ بسیار یاد نمودن خدای عزّتمند و شکوهمند

[٣١٨4]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چیزی نباشد جز آن که برای آن اندازه ای

ص :٣٢٣

عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما من شیء إلاّ و له حدّ ینتهی إلیه إلاّ الذّکر فلیس له حدّ ینتهی إلیه،فرض اللّه عزّ و جلّ الفرائض فمن أدّاهنّ فهو حدّهنّ و شهر رمضان فمن صامه فهو حدّه و الحجّ فمن حجّ فهو حدّه إلاّ الذّکر فإنّ اللّه عزّ و جلّ لم یرض منه بالقلیل و لم یجعل له حدّا ینتهی إلیه،ثمّ تلا هذه الآیه: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّٰهَ ذِکْراً کَثِیراً* وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصِیلاً فقال:لم یجعل اللّه عزّ و جلّ له حدّا ینتهی إلیه.قال:و کان أبی علیه السّلام کثیر الذّکر،لقد کنت أمشی معه و إنّه لیذکر اللّه و آکل معه الطّعام و إنّه لیذکر اللّه و لقد کان یحدّث القوم[و]ما یشغله ذلک عن ذکر اللّه و کنت أری لسانه لازقا بحنکه یقول:لا إله إلاّ اللّه و کان یجمعنا فیأمرنا بالذّکر حتّی تطلع الشّمس و یأمر بالقراءه من کان یقرأ منّا و من کان لا یقرأ منّا أمره بالذّکر.و البیت الّذی یقرأ فیه القرآن و یذکر اللّه عزّ و جلّ فیه تکثر برکته و تحضره الملائکه و تهجره الشّیاطین و یضیء لأهل السّماء کما یضیء الکوکب الدّرّیّ لأهل الأرض و البیت الّذی لا یقرأ فیه القرآن و لا یذکر اللّه فیه تقلّ برکته و تهجره الملائکه و تحضره الشّیاطین.و قد قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أ لا أخبرکم بخیر أعمالکم لکم أرفعها فی درجاتکم و أزکاها عند ملیککم و خیر لکم من الدّینار و الدّرهم و خیر لکم من أن تلقوا عدوّکم فتقتلوهم و یقتلوکم؟ فقالوا:بلی،فقال:ذکر اللّه عزّ و جلّ کثیرا،ثمّ قال:جاء رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:من خیر أهل المسجد؟فقال:أکثرهم للّه ذکرا.و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أعطی لسانا ذاکرا فقد أعطی خیر الدّنیا و الآخره.و قال فی قوله تعالی: وَ لاٰ تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ قال:لا تستکثر ما عملت من خیر للّه

ص :٣٢4

است که به آن پایان می یابد مگر یاد[خدا]که اندازه ای ندارد تا پایان یابد.

خدای عزّتمند و شکوهمند فرامین شرعی را واجب ساخت و هرکه آن ها را به جای آورد آن به جای آوردن،همان حدّ و اندازۀ آنها است،و هرکه روزۀ ماه رمضان را روزه بدارد آن روزه داری همان حدّ و اندازۀ آن است،و هرکه حجّ گزارد آن حجّ گزاری همان حدّ و اندازۀ حجّ است مگر یاد[خدا]که به راستی، خدای عزّتمند و شکوهمند با اندک آن خشنود نباشد و حدّ و اندازه ای برای آن ننهاده که به آن پایان یابد.سپس این آیه را تلاوت فرمود:«ای آنان که ایمان آورده اید خدا را بسیار یاد کنید و او را بامدادان و شبانگاهان تسبیح گویید»[احزاب (٣٣):4١ و 4٣]،سپس فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند برای ذکر و یاد خدا، حدّ و اندازه ای قرار نداده که به آن پایان یابد.

فرمود:و پدرم بسیار خدا را یاد می کرد.به همراهش می رفتم و او خدا را یاد می کرد،با او غذا می خوردم و او خدا را یاد می کرد،و با مردم به گفتگو می پرداخت ولی این کار او را از یاد و ذکر خدا بازنمی داشت و من زبانش را می دیدم که به کامش چسبیده بود و می گفت:«لا اله الاّ اللّه»و همواره ما را گرد هم می آورد و تا برآمدن خورشید ما را به ذکر خدا امر می فرمود و به هرکدام از ما که می توانست قرآن تلاوت کند امر می فرمود که قرآن بخواند و به آن کس از ما که نمی توانست قرآن بخواند امر می فرمود که ذکر بگوید.

و در هر خانه ای که قرآن تلاوت کنند و خدای عزّتمند و شکوهمند را بسیار یاد نمایند برکت آن خانه فزونی یابد و بسیار گردد و فرشتگان در آن خانه حضور یابند و شیاطین از آن خانه دوری گزینند و آن خانه برای آسمانیان بدرخشد آنسان که ستارۀ فروزان برای زمینیان می درخشد،ولی خانه ای که در آن قرآن تلاوت نکنند و خدا را در آن خانه یاد نکنند برکتش اندک باشد و فرشتگان از آن خانه کناره گیرند و شیاطین در آن خانه حضور یابند و به راستی،پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:آیا شما را از نیکوترین کارهایتان آگاه نسازم که فرازترین درجات شماست و نزد خداوند از همۀ کردارها پاک تر است و برای شما از دینار و درهم نیکوتر و بهتر است و از رویارویی با دشمنتان که شما آنان را بکشید و آنان شما را بکشند بهتر است.

عرض کردند:آری.فرمود:آن کار،بسیار یاد نمودن خدا است.سپس فرمود:

مردی نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آمد و عرض نمود:نیک ترین اهل مسجد چه کسی است؟ فرمود:آن کسی که فزون تر از دیگران خدا را یاد کند.و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:هر آن کس که زبانی ذکرگو به او دهند بی گمان خیر دنیا و آخرت را به او داده اند.

و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم دربارۀ این سخن خداوند[که می فرماید:]«منّت منه که کارت را بزرگ شماری»[مدّثر(٧4):6]فرمود:کار نیکی که برای خدا انجام دادی بزرگ و فزون مشمار.

ص :٣٢5

[٣١٨5]٢-حمید بن زیاد،عن ابن سماعه،عن وهیب بن حفص،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

شیعتنا الّذین إذا خلوا ذکروا اللّه کثیرا.

[٣١٨6]٣-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد جمیعا،عن الحسن بن علیّ الوشّاء،عن داود بن سرحان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أکثر ذکر اللّه عزّ و جلّ أحبّه اللّه و من ذکر اللّه کثیرا کتبت له براءتان:براءه من النّار و براءه من النّفاق.

[٣١٨٧]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن سیف بن عمیره،عن بکر بن أبی بکر،عن زراره بن أعین،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

تسبیح فاطمه الزّهراء علیها السّلام من الذّکر الکثیر الّذی قال اللّه عزّ و جلّ: اُذْکُرُوا اللّٰهَ ذِکْراً کَثِیراً.

عنه،عن علیّ بن الحکم،عن سیف بن عمیره،عن أبی أسامه زید الشّحّام و منصور بن حازم و سعید الأعرج،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام مثله.

[٣١٨٨]5-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عن داود الحمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من أکثر ذکر اللّه عزّ و جلّ أظلّه اللّه فی جنّته.

باب أنّ الصّاعقه لا تصیب ذاکرا

[٣١٨٩]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن

ص :٣٢6

[٣١٨5]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:شیعیان کسانی هستند که چون تنها باشند خدا را بسیار یادکنند و بسیار ذکر گویند.

[٣١٨6]٣-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:

هرکه خدای عزّتمند و شکوهمند را بسیار یاد کند خداوند او را دوست می دارد، و هرکه خدا را فراوان یاد کند برای او دو برات[آزادی]نگاشته شود،یک برات [رهایی و آزادی]از دوزخ،و دیگری برات[رهایی و آزادی]از نفاق و دورویی.

[٣١٨٧]4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:تسبیح حضرت فاطمۀ زهرا علیها السّلام در زمرۀ«ذکر بسیار»است که خدای عزّتمند و شکوهمند فرموده است:«خدای را بسیار یاد کنید»(احزاب(٣٣):4١).و نیز مانند این حدیث را سعید أعرج از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است.

[٣١٨٨]5-و نیز امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکه خدای عزّتمند و شکوهمند را بسیار یاد کند خداوند او را در سایه سار رحمتش در بهشت خویش جای دهد.

بابی دربارۀ این که صاعقه ذکرگو را در نرسد

[٣١٨٩]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:مؤمن به هر مرگی جان سپارد جز مرگ

ص :٣٢٧

إسماعیل،عن محمّد بن الفضیل،عن أبی الصّبّاح الکنانیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

یموت المؤمن بکلّ میته إلاّ الصّاعقه لا تأخذه و هو یذکر اللّه عزّ و جلّ.

[٣١٩٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن ابن أذینه،عن برید بن معاویه العجلیّ قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ الصّواعق لا تصیب ذاکرا،قال:قلت:و ما الذّاکر؟ قال:من قرأ مائه آیه.

[٣١٩١]٣-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد بن سماعه،عن وهیب بن حفص،عن أبی بصیر قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن میته المؤمن،قال:یموت المؤمن بکلّ میته:

یموت غرقا و یموت بالهدم و یبتلی بالسّبع و یموت بالصّاعقه و لا تصیب ذاکر اللّه عزّ و جلّ.

باب الاشتغال بذکر اللّه عزّ و جلّ

[٣١٩٢]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ یقول:من شغل بذکری عن مسألتی أعطیته أفضل ما أعطی من سألنی.

[٣١٩٣]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن إسماعیل، عن منصور بن یونس،عن هارون بن خارجه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ العبد لیکون له الحاجه إلی اللّه عزّ و جلّ فیبدأ بالثّناء علی اللّه و الصّلاه علی

ص :٣٢٨

با صاعقه؛زیرا در حالی که او خدای عزّتمند و شکوهمند را یاد می کند صاعقه او را در نرسد و به او برخورد نکند.

[٣١٩٠]٢-برید بن معاویه عجلی گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:صاعقه ها به ذکرگو برخورد نکند و او را در نرسد،گوید:من عرض کردم:ذکرگو کیست؟ فرمود:آن که صد آیه را تلاوت کند.

[٣١٩١]٣-ابو بصیر گوید:از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ مرگ مؤمن پرسیدم.

فرمود:مؤمن به هر مرگی جان سپارد:از قبیل غرق شدن و در زیر آوار ماندن و در[چنگال]درندگان گرفتار آمدن و ولی ذکرگوی خدای عزّتمند و شکوهمند را صاعقه در نرسد و به او برخورد نکند.

بابی دربارۀ به ذکر خدای عزّتمند و شکوهمند پرداختن

[٣١٩٢]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا خدای عزّتمند و شکوهمند فرماید:هرکه به جای درخواست از من به ذکر من پردازد به او چیزی بهتر از آنچه که به درخواست کننده می دهم ارزانی دارم.

[٣١٩٣]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا بنده ای از خدای عزّتمند و شکوهمند درخواستی دارد،و[دعایش را]با ستودن خدا و صلوات بر محمد و خاندان محمد می آغازد آنسان که درخواست خویش را فراموش

ص :٣٢٩

محمّد و آل محمّد حتّی ینسی حاجته فیقضیها اللّه له من غیر أن یسأله إیّاها.

باب ذکر اللّه عزّ و جلّ فی السّرّ

[٣١٩4]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن إبراهیم بن أبی البلاد،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال اللّه عزّ و جلّ:من ذکرنی سرّا ذکرته علانیه.

[٣١٩5]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن سیف بن عمیره،عن سلیمان بن عمرو،عن أبی المغراء الخصّاف، رفعه قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:من ذکر اللّه عزّ و جلّ فی السّرّ فقد ذکر اللّه کثیرا،إنّ المنافقین کانوا یذکرون اللّه علانیه و لا یذکرونه فی السّرّ،فقال اللّه عزّ و جلّ:

یُرٰاؤُنَ النّٰاسَ وَ لاٰ یَذْکُرُونَ اللّٰهَ إِلاّٰ قَلِیلاً.

[٣١٩6]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن فضّال، رفعه قال:

قال اللّه عزّ و جلّ لعیسی علیه السّلام:یا عیسی اذکرنی فی نفسک أذکرک فی نفسی و اذکرنی فی ملئک أذکرک فی ملإ خیر من ملإ الآدمیّین یا عیسی ألن لی قلبک و أکثر ذکری فی الخلوات و اعلم أنّ سروری أن تبصبص إلیّ و کن فی ذلک حیّا و لا تکن میّتا.

[٣١٩٧]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد،عن حریز،عن زراره،عن أحدهما علیهما السّلام قال:

لا یکتب الملک إلاّ ما سمع و قال اللّه عزّ و جلّ:« وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً

ص :٣٣٠

می کند،پس خداوند درخواست او را برآورده سازد بی آنکه او از خداوند درخواستی کرده باشد.

بابی دربارۀ یاد نمودن پنهانی خدای عزّتمند و شکوهمند

[٣١٩4]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدای عزّتمند و شکوهمند فرموده است:هرکه مرا در نهان یاد کند من او را آشکارا یاد می کنم.

[٣١٩5]٢-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:هرکه خدای شکوهمند را در نهان یاد کند بی گمان[در شمار کسانی است که]خدا را بسیار یاد نموده است،زیرا منافقان همواره خدا را آشکارا یاد می کردند ولی در نهان خدا را یاد نمی کردند،پس خدای عزّتمند و شکوهمند فرمود:«خود را به مردم می نمایند[و ریا می کنند]خدا را یاد نمی کنند جز اندکی»(نساء(4):١4٢)

[٣١٩6]٣-خدای عزّتمند به عیسی علیه السّلام فرمود:ای عیسی!مرا در درون خویش یاد کن تا من نیز تو را در ذات خویش یاد کنم و مرا در میان مردمان یاد کن تا من نیز تو را در میان گروهی برتر از آدمیان(فرشتگان)یاد کنم.ای عیسی! دلت را برای من نرم کن و در تنهایی ها مرا بسیار یادکن و آگاه باش که شادی من با فروتنی تو در برابر من[فراهم]آید،و در این باره زنده[دل]باش و مرده [دل]مباش.

[٣١٩٧]4-زراره از یکی از دو امام باقر و یا امام صادق علیهما السّلام روایت نموده که فرمود:فرشته جز آنچه را بشنود ننگارد و خدای شکوهمند فرموده است:

«و پروردگارت را در درون خویش به زاری و بیم یاد کن»(اعراف(٧):٢٠5)

ص :٣٣١

وَ خِیفَهً »فلا یعلم ثواب ذلک الذّکر فی نفس الرّجل غیر اللّه عزّ و جلّ لعظمته.

باب ذکر اللّه عزّ و جلّ فی الغافلین

[٣١٩٨]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن الحسین بن المختار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:الذّاکر للّه عزّ و جلّ فی الغافلین کالمقاتل فی المحاربین.

[٣١٩٩]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ذاکر اللّه عزّ و جلّ فی الغافلین کالمقاتل عن الفارّین و المقاتل عن الفارّین له الجنّه.

باب التّحمید و التّمجید

[٣٢٠٠]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن أبی سعید القمّاط،عن المفضّل قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:جعلت فداک علّمنی دعاء جامعا،فقال لی:احمد اللّه فإنّه لا یبقی أحد یصلّی إلاّ دعا لک،یقول:سمع اللّه لمن حمده.

[٣٢٠١]٢-عنه،عن علیّ بن الحسین،عن سیف بن عمیره،عن محمّد بن مروان قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:أیّ الأعمال أحبّ إلی اللّه عزّ و جلّ؟فقال:أن تحمده.

[٣٢٠٢]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی الحسن الأنباریّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :٣٣٢

پس به سبب بزرگی و عظمت ذکر،کسی به جز خدای عزّتمند و شکوهمند پاداش این ذکر را که درون مرد است ندانند.

بابی دربارۀ یادنمودن خدای عزّتمند و شکوهمند در میان غفلت مندان

[٣١٩٨]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:آن کس که در میان غفلت مندان خدای عزّتمند را یاد کند بسان نبردکننده ای دشمن ستیز باشد که در میان نبردکنندگان [غفلت زده]است.

[٣١٩٩]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:

یادکنندۀ خدای شکوهمند در میان غفلت مندان بسان نبردکنندۀ دشمن ستیزی باشد که به جای گریزندگان[از میدان نبرد]می ستیزد و نبردکننده ای که به جای گریزندگان[از میدان نبرد]بستیزد بهشت از آن اوست.

بابی دربارۀ ستودن و به بزرگی یاد نمودن

[٣٢٠٠]١-مفضّل گوید به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:فدایت شوم!دعای جامعی به من بیاموز.فرمود:خدا را ستایش کن؛زیرا نمازگزاری نباشد جز این که[به سبب ستودن تو]تو را دعا کند؛[زیرا هر نمازگزاری در نماز]می گوید:

«خدایا،[سخن]آن کس که تو را می ستاید بشنو».

[٣٢٠١]٢-محمد مروان گوید:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:چه کرداری،دوست داشتنی ترین کردارها در درگاه خدای عزّتمند و شکوهمند است؟فرمود:ستودن و حمد گفتن او.

[٣٢٠٢]٣-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم چنان بود که

ص :٣٣٣

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یحمد اللّه فی کلّ یوم ثلاثمائه مرّه،و ستّین مرّه عدد عروق الجسد،یقول:«الحمد للّه ربّ العالمین کثیرا علی کلّ حال.»

[٣٢٠٣]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد جمیعا،عن أحمد بن الحسن المیثمیّ،عن یعقوب بن شعیب قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ فی ابن آدم ثلاثمائه و ستّین عرقا،منها مائه و ثمانون متحرّکه و منها مائه و ثمانون ساکنه،فلو سکن المتحرّک لم ینم و لو تحرّک السّاکن لم ینم و کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم إذا أصبح قال:الحمد للّه ربّ العالمین کثیرا علی کلّ حال ثلاثمائه و ستّین مرّه و إذا أمسی قال مثل ذلک.

[٣٢٠4]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن منصور بن العبّاس،عن سعید بن جناح قال:حدّثنی أبو مسعود،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قال أربع مرّات إذا أصبح:«الحمد للّه ربّ العالمین»فقد أدّی شکر یومه و من قالها إذا أمسی فقد أدّی شکر لیلته.

[٣٢٠5]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن حسّان،عن بعض أصحابه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کلّ دعاء لا یکون قبله تحمید فهو أبتر،إنّما التّحمید ثمّ الثّناء قلت:ما أدری ما یجزی من التّحمید و التّمجید،قال:یقول:«اللّهمّ أنت الأوّل فلیس قبلک شیء و أنت الآخر فلیس بعدک شیء و أنت الظّاهر فلیس فوقک شیء و أنت الباطن فلیس دونک شیء و أنت العزیز الحکیم.»

[٣٢٠6]٧-و بهذا الإسناد قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام ما أدنی ما یجزی من التّحمید قال تقول الحمد للّه الّذی

ص :٣٣4

روزانه،به شمارۀ رگ های بدن،سیصد و شصت بار خدا را می ستود و این گونه می فرمود:سپاس و ستایش بسیار در هرحالی ویژۀ پروردگار جهانیان است.

[٣٢٠٣]4-یعقوب شعیب گوید:شنیدم حضرت صادق علیه السّلام می فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:به راستی که در پیکر آدمیزاده سیصد و شصت رگ است،که یکصد و هشتاد رگ از آنها می جنبد و یکصد و هشتاد رگ دیگر بی حرکت است.پس اگر یکی از رگ های جنبنده بی حرکت شود آدمیزاده به خواب نرود و اگر یکی از رگ های بی حرکت،به حرکت درآید آدمیزاده به خواب نرود، و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم چنان بود که چون سحر را می آغازید سیصد و شصت بار می فرمود:سپاس و ستایش بسیار در هر حالی ویژۀ جهانیان است»و چون شام می کرد سیصد و شصت بار مانند آن جمله را می فرمود.

[٣٢٠4]5-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه چون سحر را آغاز کند«ألحمد للّه ربّ العالمین»گوید بی گمان سپاس آن روزش را چهار بار را به جای آورده و هرکه آن را به هنگام آغاز شامگاه بگوید،بی گمان سپاس آن شبش را به جای آورده است.

[٣٢٠5]6-یکی از یاران علی بن حسّان از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود:هر دعایی که پیش از آن سپاس و ستایش(خداوند)نباشد آن دعا گسسته و دم بریده است.به راستی که سپاس گویی و پس آنگاه ستایش و ثنا گویی باشد.عرض کردم:من نمی دانم که چه قدر سپاس گویی و بزرگ داری [خداوند]بسنده و کافی است؟فرمود:دعاکننده می گوید:«پروردگارا!،تو آغازی،پس چیزی پیش از تو نیست و تو پایانی،پس چیزی پس از تو نیست،و تو ظاهر و آشکاری،پس چیزی فرای تو نیست،و تو باطنی،پس چیزی پایین تر و فروتر از تو نیست و تو ارجمند حکمت پیشه ای.

[٣٢٠6]٧-و نیز همان راوی گوید:از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم که چه قدر

ص :٣٣5

علا فقهر و الحمد للّه الّذی ملک فقدر و الحمد للّه الّذی بطن فخبر و الحمد للّه الّذی یمیت الأحیاء و یحیی الموتی و هو علی کلّ شیء قدیر.

باب الاستغفار

[٣٢٠٧]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:خیر الدّعاء الاستغفار.

[٣٢٠٨]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن حسین بن سیف،عن أبی جمیله،عن عبید بن زراره قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا أکثر العبد من الاستغفار رفعت صحیفته و هی تتلألأ.

[٣٢٠٩]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن یاسر،عن الرّضا علیه السّلام قال:

مثل الاستغفار مثل ورق علی شجره تحرّک فیتناثر و المستغفر من ذنب و یفعله کالمستهزئ بربّه.

[٣٢١٠]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن محمّد بن سنان،عن طلحه بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:

أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان لا یقوم من مجلس و إن خفّ حتّی یستغفر اللّه عزّ و جلّ خمسا و عشرین مرّه.

[٣٢١١]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن معاویه بن عمّار،عن الحارث بن المغیره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان رسول اللّه یستغفر اللّه عزّ و جلّ فی کلّ یوم سبعین مرّه و یتوب إلی اللّه عزّ و جلّ سبعین مرّه،قال:قلت:کان یقول:أستغفر اللّه و أتوب إلیه؟قال:کان

ص :٣٣6

سپاس گویی خداوند بس است؟فرمود:می گویی:«سپاس خدایی را بر فراز گشت پس غالب آمد و سپاس خدایی را که مالک گشت پس اندازه نگه داشت و سپاس خدایی را که نهان گشت پس از همه چیز آگاه است و سپاس خدایی را که زندگان را می میراند و مردگان را زنده می گرداند و او بر همه چیز تواناست».

بابی دربارۀ آمرزش خواهی

[٣٢٠٧]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:بهترین دعا آمرزش خواهی است.

[٣٢٠٨]٢-عبید بن زراره گوید:امام صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه بنده بسیار آمرزش خواهد نامۀ کردارش بالا رود در حالی که می درخشد.

[٣٢٠٩]٣-حضرت رضا علیه السّلام فرمود:مثل آمرزش خواهی[برای گناهان] بسان برگی بر درختی است که بجنبد و آن برگ فروریزد،و آن کس که از گناهی آمرزش خواهد و دیگر بار بر آن گناه دست یازد بسان کسی است که پروردگار خویش را مسخره نموده است.

[٣٢١٠]4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همواره پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم چنان بود که از هیچ مجلس برنمی خاست،هرچند زمانی اندک[را در آن مجلس]بود،تا آن گاه که بیست و پنج بار از خدای عزّتمند و شکوهمند آمرزش جوید.

[٣٢١١]5-حارث بن مغیره از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که امام علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم همواره در هر روز هفتاد بار از خدای عزّتمند و شکوهمند آمرزش می جست،و هفتاد بار توبه می کرد.راوی گوید:عرض کردم:

(یعنی)پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم می فرمود:«أستغفر اللّه و أتوب إلیه»؟فرمود:هفتاد بار

ص :٣٣٧

یقول:«أستغفر اللّه أستغفر اللّه»سبعین مرّه و یقول:«و أتوب إلی اللّه و أتوب إلی اللّه»سبعین مرّه.

[٣٢١٢]6-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان بن یحیی،عن حسین بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الاستغفار و قول:لا إله إلاّ اللّه،خیر العباده،قال اللّه العزیز الجبّار: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اللّٰهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ.

باب التّسبیح و التّهلیل و التّکبیر

[٣٢١٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر عن هشام بن سالم و أبی أیّوب الخزّاز جمیعا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

جاء الفقراء إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقالوا:یا رسول اللّه،إنّ الأغنیاء لهم ما یعتقون و لیس لنا و لهم ما یحجّون و لیس لنا و لهم ما یتصدّقون و لیس لنا و لهم ما یجاهدون و لیس لنا،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من کبّر اللّه عزّ و جلّ مائه مرّه کان أفضل من عتق مائه رقبه و من سبّح اللّه مائه مرّه کان أفضل من سیاق مائه بدنه و من حمد اللّه مائه مرّه کان أفضل من حملان مائه فرس فی سبیل اللّه بسرجها و لجمها و رکبها و من قال:لا إله إلاّ اللّه مائه مرّه کان أفضل النّاس عملا ذلک الیوم،إلاّ من زاد،قال:فبلغ ذلک الأغنیاء فصنعوه،قال:فعاد الفقراء إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقالوا:یا رسول اللّه،قد بلغ الأغنیاء ما قلت فصنعوه،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء.

[٣٢١4]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن حمّاد،عن ربعیّ،عن فضیل،عن أحدهما علیهما السّلام قال:

ص :٣٣٨

می فرمود:«أستغفر اللّه،أستغفر اللّه»و هفتاد بار[نیز]می فرمود:«أتوب إلی اللّه،أتوب إلی اللّه».

[٣٢١٢]6-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:آمرزش خواهی و گفتن«لا إله إلاّ اللّه»نیکوترین عبادت ها است.خدای ارجمند توانا فرموده است:«پس بدان که نیست معبودی جز خدا،و[تو]آمرزش خواه برای گناه خویش»[محمّد(4٧):١٩]

باب سبحان اللّه گفتن و لا إله إلاّ اللّه گفتن و اللّه أکبر گفتن

[٣٢١٣]١-هشام بن سالم و أبو ایّوب خزّار هر دو از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده اند که فرمود:تهیدستان نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم آمدند و عرض کردند:

ای پیامبر خدا،توانگران[ثروتی]دارند که بنده آزاد کنند و ما نداریم،و[ثروتی] دارند که حجّ گزارند و ما نداریم،و[ثروتی]دارند که صدقه دهند و ما نداریم و [ثروتی]دارند که[ابزار جهادگری را فراهم آرند و]جهاد کنند و ما نداریم[و نمی توانیم که این کردارهای نیک را انجام دهیم].

پس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:هرکه صد بار اللّه اکبر گوید از آزاد کردن صد بنده بهتر است و هرکه صد بار سبحان اللّه گوید از راندن صد شتر[برای قربانی کردن در حجّ]بهتر است و هرکه خدا را صد بار سپاس گوید از فرستادن صد اسب زین شده و لگام زده همراه با سوار[برای جهادگری]در راه خدا بهتر است و هرکه صد بار بگوید:«لا اله الاّ اللّه»در آن روز نیک کردارترین مردمان است مگر[از]کسی که فزون تر گفته باشد.حضرت صادق علیه السّلام فرمود:این سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم به گوش توانگران رسید.آنها فرموده های پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را به کار بستند.امام صادق علیه السّلام[در ادامه]فرمود:پس تهیدستان دیگر بار نزد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بازگشتند و عرض کردند:ای پیامبر خدا،آنچه فرمودید به گوش توانگران رسید و آنان آن فرموده ها را به کار بستند[و اینک از هر دو پاداش برخوردار گشته اند].

فرمود:این فضل خدا است،به هرکه خواهد می دهد.

[٣٢١4]٢-فضیل از یکی از دو امام باقر و یا صادق علیهما السّلام روایت نموده،آن

ص :٣٣٩

سمعته یقول:أکثروا من التّهلیل و التّکبیر فإنّه لیس شیء أحبّ إلی اللّه عزّ و جلّ من التّهلیل و التّکبیر.

[٣٢١5]٣-علیّ،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:التّسبیح نصف المیزان و الحمد للّه یملأ المیزان و اللّه أکبر یملأ ما بین السّماء و الأرض.

[٣٢١6]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن مالک بن عطیّه،عن ضریس الکناسیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

مرّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم برجل یغرس غرسا فی حائط له فوقف له و قال:ألا أدلّک علی غرس أثبت أصلا و أسرع إیناعا و أطیب ثمرا و أبقی؟قال:بلی فدلّنی یا رسول اللّه.فقال:إذا أصبحت و أمسیت فقل:«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر»فإنّ لک إن قلته بکلّ تسبیحه عشر شجرات فی الجنّه من أنواع الفاکهه و هنّ من الباقیات الصّالحات:قال فقال الرّجل:فإنّی أشهدک یا رسول اللّه أنّ حائطی هذا صدقه مقبوضه علی فقراء المسلمین أهل الصّدقه،فأنزل اللّه عزّ و جلّ آیات من القرآن: «فَأَمّٰا مَنْ أَعْطیٰ وَ اتَّقیٰ* وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنیٰ* فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْریٰ.»

[٣٢١٧]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:خیر العباده قول لا إله إلاّ اللّه.

باب الدّعاء للإخوان بظهر الغیب

[٣٢١٨]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی المغراء،

ص :٣4٠

حضرت علیه السّلام می فرمود:«لا إله الاّ اللّه»و«أللّه أکبر»بسیار گویید؛زیرا چیزی نزد خدای عزّتمند و شکوهمند دوست داشتنی تر از گفتن«لا اله الاّ اللّه»و«أللّه أکبر»نیست.

[٣٢١5]٣-حضرت صادق علیه السّلام فرمود که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«سبحان اللّه» [سنگینی]نیمی از ترازوی کردار است و«ألحمد للّه»همۀ ترازوی کردار را پر کند و«أللّه أکبر»میان آسمان و زمین را پرنماید.

[٣٢١6]4-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بر مردی گذر نمود که در باغش درخت می کاشت.پس آن حضرت علیه السّلام نزدش ایستاد و فرمود:آیا تو را بر کاشتن درختی راهنمایی نکنم که ریشه اش استوارتر و میوه هایش زودرس تر و عطرناک تر و خوشمزه تر و پایدارتر باشد؟عرض کرد:چرا،مرا راهنمایی فرما،ای پیامبر خدا.آن حضرت فرمود:چون سحر را آغاز نمودی و[نیز]به شبانگاه درآمدی بگو:«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر»؛زیرا اگر آن را بگویی به شمارۀ هریک بار خواندن آن ذکر ده درخت که دارای میوه های گوناگون است در بهشت از آن تو شود و آنها از کردارهای پایدار شایسته است.

امام باقر علیه السّلام فرمود:پس آن مرد گفت:پس من شما را گواه گرفتم که این باغ من صدقه ای قبض شده و وقف شده بر تهیدستان مسلمانی است که سزاوار صدقه اند.

پس خدای عزّتمند و شکوهمند آیه هایی از قرآن را فروفرستاد:«پس هرکه [مال خویش را]بخشید و پرهیزکاری کرد،و آن وعدۀ نیکو(پاداش اخروی)را باور داشت و راست انگاشت،پس زودا که او را برای راهی آسان آماده سازم»[لیل(٩٢)تا 5٧]

[٣٢١٧]5-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:نیکوترین عبادت،گفتن«لا اله الاّ اللّه»است.

بابی دربارۀ دعانمودن برای برادران دینی در پشت سر آنان

[٣٢١٨]١-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:دعایی که[به برآورده شدن]نزدیک تر

ص :٣4١

عن الفضیل بن یسار،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

أو شک دعوه و أسرع إجابه دعاء المرء لأخیه بظهر الغیب.

[٣٢١٩]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

دعاء المرء لأخیه بظهر الغیب یدرّ الرّزق و یدفع المکروه.

[٣٢٢٠]٣-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن سیف بن عمیره،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام فی قوله تبارک و تعالی:

وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ قال:

هو المؤمن یدعو لأخیه بظهر الغیب فیقول له الملک:آمین و یقول اللّه العزیز الجبّار:و لک مثلا ما سألت و قد أعطیت ما سألت بحبّک إیّاه.

[٣٢٢١]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن معبد،عن عبید اللّه بن عبد اللّه الواسطیّ،عن درست بن أبی منصور،عن أبی خالد القمّاط قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:أسرع الدّعاء نجحا للإجابه دعاء الأخ لأخیه بظهر الغیب یبدأ بالدّعاء لأخیه فیقول له ملک موکّل به:آمین و لک مثلاه.

[٣٢٢٢]5-علیّ بن محمّد،عن محمّد بن سلیمان،عن إسماعیل بن إبراهیم، عن جعفر بن محمّد التّمیمیّ،عن حسین بن علوان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما من مؤمن دعا للمؤمنین و المؤمنات إلاّ ردّ اللّه عزّ و جلّ علیه مثل الّذی دعا لهم به من کلّ مؤمن و مؤمنه مضی من أوّل الدّهر أو هو آت إلی یوم القیامه،إنّ العبد لیؤمر به إلی النّار یوم القیامه فیسحب فیقول المؤمنون و المؤمنات:یا ربّ،هذا الّذی کان یدعو لنا فشفّعنا فیه،فیشفّعهم اللّه عزّ و جلّ فیه فینجو.

ص :٣4٢

است و زودتر اجابت می شود دعا برای برادر دینی در پشت سر اوست.

[٣٢١٩]٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:دعای انسان برای برادر[دینی اش]در پشت سر او روزی را بسیار کند و از ناخوشایندی باز دارد.

[٣٢٢٠]٣-حضرت باقر علیه السّلام در تفسیر سخن خداوند فرازمند[می فرماید]:

«و آنان را که ایمان آوردند و کارهای نیک و شایسته کردند پاسخ می دهد و از فزون بخشی خویش می افزایدشان»[شوری(4٢):٢6]

فرمود:مقصود مؤمنی است که برای برادر(دینی)خود در پشت سر او دعا کند.پس فرشته دعای او را آمین گوید،و خدای ارجمند توانا فرماید:دوبرابر آنچه که[برای برادر خویش]خواستی از آن تو باشد و به سبب این که برادرت را دوست داری آنچه را که[برای او]درخواست نمودی به تو داده شد[و دعایت دربارۀ او برآورده گردید].

[٣٢٢١]4-و نیز حضرت باقر علیه السّلام فرمود:زودترین دعایی که[از سوی خدا] پاسخ داده می شود[و برآورده می گردد]دعا برای برادر(دینی)دربارۀ برادرش در پشت سر اوست.

نخست دعا برای برادرش را آغاز کند پس فرشته ای که بر او گمارده شده گوید:آمین،و دوبرابر(آنچه که برای برادر دینی ات درخواست نمودی)از آن تو شد.

[٣٢٢٢]5-امام صادق علیه السّلام فرمود که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:هیچ مؤمنی نباشد که برای مردان و زنان مؤمن و باورمند دعا کند جز این که خدای عزّتمند و شکوهمند مانند آنچه را که برای آنان درخواست نموده به شمارۀ هر مرد و زن مؤمنی که از آغاز روزگار تاکنون درگذشته و یا تا روز رستاخیز به دنیا خواهد آمد را به او بازگرداند.به راستی،بنده ای باشد که در روز رستاخیز فرمان دهد که او را به دوزخ برند و او را بر زمین کشند و ببرند.

ص :٣4٣

[٣٢٢٣]6-علیّ،عن أبیه قال:

رأیت عبد اللّه بن جندب فی الموقف فلم أر موقفا کان أحسن من موقفه،ما زال مادّا یدیه إلی السّماء و دموعه تسیل علی خدّیه حتّی تبلغ الأرض،فلمّا صدر النّاس قلت له:یا أبا محمّد،ما رأیت موقفا قطّ أحسن من موقفک،قال:و اللّه ما دعوت إلاّ لإخوانی و ذلک أنّ أبا الحسن موسی علیه السّلام أخبرنی أنّ من دعا لأخیه بظهر الغیب نودی من العرش:و لک مائه ألف ضعف فکرهت أن أدع مائه ألف مضمونه لواحده لا أدری تستجاب أم لا.

[٣٢٢4]٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن محبوب،عن ابن رئاب،عن أبی عبیده،عن ثویر قال:

سمعت علیّ بن الحسین علیه السّلام یقول:إنّ الملائکه إذا سمعوا المؤمن یدعو لأخیه المؤمن بظهر الغیب أو یذکره بخیر قالوا:نعم الأخ أنت لأخیک تدعو له بالخیر و هو غائب عنک و تذکره بخیر،قد أعطاک اللّه عزّ و جلّ مثلی ما سألت له و أثنی علیک مثلی ما أثنیت علیه و لک الفضل علیه؛و إذا سمعوه یذکر أخاه بسوء و یدعو علیه قالوا له:بئس الأخ أنت لأخیک کفّ أیّها المستّر علی ذنوبه و عورته و اربع علی نفسک و احمد اللّه الّذی ستر علیک و اعلم أنّ اللّه عزّ و جلّ أعلم بعبده منک.

باب من تستجاب دعوته

[٣٢٢5]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عیسی بن عبد اللّه القمّیّ قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:ثلاثه دعوتهم مستجابه:الحاجّ فانظروا کیف

ص :٣44

پس مردان و زنان مؤمن گویند:پروردگارا،این همان کسی است که برای ما دعا می کرد.پس شفاعت ما را دربارۀ او بپذیر[و او را به دوزخ میفکن]خدای عزّتمند و شکوهمند شفاعت مؤمنان را دربارۀ او بپذیرد و آن بنده،نجات یابد.

[٣٢٢٣]6-علی بن ابراهیم از پدرش روایت نموده که عبد للّه بن جندب را در موقف[عرفات]دیدم و وقوفی بهتر از وقوف او ندیدم.پیوسته دست هایش به سوی آسمان بلند بود،و اشک هایش از گونه اش سرازیر بود آن سان که اشک هایش به زمین فرومی ریخت.پس چون مردم[از عرفات]بازگشتند به او گفتم:ای ابو محمد!من وقوفی بهتر از وقوف تو ندیدم؟گفت:به خدا سوگند که من جز برای برادران(دینی)خود دعایی نکردم،و این کار،از آن روی بود که امام کاظم علیه السّلام مرا آگاه نمود که هرکه برای برادر دینی خود در پشت سرش دعا کند از عرش او را ندا دهند که صد هزار برابر[آنچه که برای برادر دینی ات خواستی]از آن تو شد.

پس من دوست نداشتم که صد هزار دعایی را که[برآورده شدنش]ضمانت شده به خاطر دعا[برای خویش]واگذارم که نمی دانم آیا آن یک دعا نیز برآورده می شود یا نه؟

[٣٢٢4]٧-ثویر گوید:شنیدم حضرت سجاد علیه السّلام می فرمود:همانا چون فرشتگان بشنوند که مؤمن برای برادر مؤمنش پشت سر او دعا می کند یا به نیکی او را یاد می کند،گویند:تو برای برادری چه نیکو برادری هستی که دربارۀ او دعای خیر می کنی و در حالی که او از دید تو نهان است و او را به نیکی یاد می کنی.به راستی خدای عزّتمند دوبرابر آنچه که برای او درخواست نمودی به تو ارزانی داشت.

و فرشتگان به اندازۀ دوبرابر آن ستایشی که از او نمودی تو را بستایند.و تو بر او فضل و برتری داری.ولی چون بشنوند که کسی برادر(دینی)خویش را به بدی یاد می کند و او را نفرین می کند گویند:تو برای برادر دینی ات چه بد برادری هستی!

ای آنکه گناهانت در پرده مانده خویش را از بدگویی برادرت نگاه دار و به خودت بنگر و خدایی را که[گناهان]تو را در پرده نهان داشته و بدان که خدای شکوهمند نسبت به بنده اش از تو داناتر است.

بابی دربارۀ آن کس که دعایش پذیرفته آید

[٣٢٢5]١-عیسی بن عبد اللّه قمی گوید:شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام که می فرمود:آنان که دعایشان پذیرفته آید سه دسته اند:حجّ گزار،پس بنگرید که

ص :٣45

تخلفونه و الغازی فی سبیل اللّه فانظروا کیف تخلفونه و المریض فلا تغیظوه و لا تضجروه.

[٣٢٢6]٢-الحسین بن محمّد الأشعریّ،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ الوشّاء،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان أبی علیه السّلام یقول:خمس دعوات لا یحجبن عن الرّبّ تبارک و تعالی:دعوه الإمام المقسط و دعوه المظلوم یقول اللّه عزّ و جلّ:لأنتقمنّ لک و لو بعد حین و دعوه الولد الصّالح لوالدیه و دعوه الوالد الصّالح لولده و دعوه المؤمن لأخیه بظهر الغیب،فیقول:و لک مثله.

[٣٢٢٧]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إیّاکم و دعوه المظلوم فإنّها ترفع فوق السّحاب حتّی ینظر اللّه عزّ و جلّ إلیها فیقول:ارفعوها حتّی أستجیب له و إیّاکم و دعوه الوالد فإنّها أحدّ من السّیف.

[٣٢٢٨]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید،عن أخیه الحسن،عن زرعه،عن سماعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان أبی یقول:اتّقوا الظّلم فإنّ دعوه المظلوم تصعد إلی السّماء.

[٣٢٢٩]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قدّم أربعین من المؤمنین ثمّ دعا استجیب له.

[٣٢٣٠]6-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن الحسین،عن علیّ بن النّعمان،عن عبد اللّه بن طلحه النّهدیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:قال رسول اللّه علیه السّلام:

ص :٣46

چه سان دنباله روی راه او می شوید.و[دیگری]جهادگر در راه خدا،پس بنگرید که چه سان دنباله روی راه او می شوید.

و بیمار،پس او را به خشم نیاورید و آزرده خاطر ننمایید[مبادا که بر شما لعنت فرستد،نفرینتان کند]

[٣٢٢6]٢-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پدرم می فرمود:پنج دعا باشد که از[راهیابی به]درگاه پروردگار فرازمند بازداشته نگردد و در پرده نماند:دعای پیشوای دادگر.دعای ستمدیده که خدای شکوهمند درباره اش می فرماید:بی گمان از ستمگر بر تو انتقام خواهم کشید هرچند پس از زمانی باشد.دعای فرزند شایسته و نیکوکار برای پدر و مادر.دعای پدر شایسته و نیکوکار برای فرزندش.دعای مؤمن برای برادرش در پشت سر او که خداوند دربارۀ چنین کسی فرماید:بسان همان دعا از آن توست.

[٣٢٢٧]٣-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:از دعای ستمدیده پروادارید!زیرا دعای او از ابرها[و موانع دعا]فراتر رود تا خدای عزّتمند و شکوهمند در آن بنگرد و فرماید:آن را بر فراز برید تا دعایش را پاسخ گویم و از نفرین پدر پروادارید که از شمشیر برنده تر است.

[٣٢٢٨]4-حضرت صادق علیه السّلام فرمود که پدرم می فرمود:از ستم نمودن پرهیز نمایید و کناره بگیرید؛زیرا دعای ستمدیده به سوی آسمان بالا نمی رود.

[٣٢٢٩]5-و نیز امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکه چهل مؤمن را[در دعا نمودن] پیش اندازد و پس آنگاه(برای خویش)دعا کند دعایش پذیرفته آید.

[٣٢٣٠]6-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چهارکس باشند که دعایشان[از

ص :٣4٧

أربعه لا تردّ لهم دعوه حتّی تفتّح لهم أبواب السّماء و تصیر إلی العرش:الوالد لولده و المظلوم علی من ظلمه و المعتمر حتّی یرجع و الصّائم حتّی یفطر.

[٣٢٣١]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لیس شیء أسرع إجابه من دعوه غائب لغائب.

[٣٢٣٢]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:دعا موسی علیه السّلام و أمّن هارون علیه السّلام و أمّنت الملائکه علیه السّلام فقال اللّه تبارک و تعالی: قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُمٰا فَاسْتَقِیمٰا و من غزا فی سبیل اللّه استجیب له کما استجیب لکما یوم القیامه.

باب من لا تستجاب دعوته

[٣٢٣٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حسین بن مختار،عن الولید بن صبیح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

صحبته بین مکّه و المدینه فجاء سائل فأمر أن یعطی،ثمّ جاء آخر فأمر أن یعطی،ثمّ جاء آخر فأمر أن یعطی،ثمّ جاء الرّابع فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یشبعک اللّه،ثمّ التفت إلینا فقال:أما إنّ عندنا ما نعطیه و لکن أخشی أن نکون کأحد الثّلاثه الّذین لا یستجاب لهم دعوه رجل أعطاه اللّه ما لا فأنفقه فی غیر حقّه ثمّ قال:«اللّهمّ ارزقنی»فلا یستجاب له؛و رجل یدعو علی امرأته أن یریحه منها و قد جعل اللّه عزّ و جلّ أمرها إلیه؛و رجل یدعو علی جاره و قد جعل اللّه عزّ و جلّ له السّبیل إلی أن یتحوّل عن جواره و یبیع داره

ص :٣4٨

آسمان]بازنگردد تا آن گاه که درهای آسمان برای آنها گشوده گردد و دعایشان به عرش رسد:دعای پدر برای فرزندش،دعا[و نفرین]ستمدیده بر آن کس که بر او ستم رانده،دعای عمره کننده تا آن هنگام که[به وطن خویش]بازگردد،و دعای روزه دار تا آنگاه که افطار کند.

[٣٢٣١]٧-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:

هیچ دعایی شتابناک تر از دعای شخصی که در غیاب دیگری او را دعا کند نیست.

[٣٢٣٢]٨-و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرموده است:

حضرت موسی علیه السّلام دعایی کرد و هارون علیه السّلام آمین گفت و فرشتگان نیز آمین گفتند.پس خدای فرازمند فرمود:«بی گمان دعای شما دو تن مستجاب شد و پذیرفته آمد،پس استوار باشید»[یونس(١٠):٨٩]و تا[فرارسیدن]روز رستاخیز هرکه در راه خدا جهاد کند دعایش مستجاب گردد و پذیرفته آید آنسان که دعای شما دو تن پذیرفته شد.

بابی دربارۀ آن کس که دعایش به اجابت نرسد و پذیرفته نیاید

[٣٢٣٣]١-ولید صبیح گوید:میان راه مکّه و مدینه حضرت صادق علیه السّلام را همراهی می کردم.پس گدایی آمد[و چیزی خواست.]

حضرت امر فرمود که به او چیزی بدهند.گدای دیگری آمد و آن حضرت امر فرمود که به او[نیز]چیزی بدهند.پس آنگاه[گدای]دیگری آمد و آن حضرت امر فرمود که به او نیز چیزی بدهند،تا این که گدای چهارمی آمد.حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدا سیرت کند![و امر نفرمود که چیزی به او بدهند].

سپس رو به ما کرد و فرمود:آگاه باشید که به راستی،ما چیزی داشتیم که به او بدهیم.ولی ترسیدم که همانند یکی از آن سه کس شویم که دعایشان مستجاب نمی شود:کسی که خداوند مالی به او دهد و او آن مال را در جایی که شایستۀ آن مال نیست خرج کند و پس آنگاه بگوید:خدایا،مرا روزی ده[که چنین کسی] دعایش پذیرفته نیاید،و مردی که دربارۀ زن خویش دعا کند که خدا او را از دست آن زن رهایی بخشد با این که خدای عزّتمند و شکوهمند کار[طلاق]آن زن را به او واگذار نموده است،و[دیگری]کسی است که بر همسایۀ خویش[در درگاه خدا]نفرین کند با این که خدای عزّتمند برای او راهی نهاده و آن اینکه خانۀ خود را بفروشد و از همسایگی او به جای دیگری نقل مکان کند.

ص :٣4٩

[٣٢٣4]٢-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن ابن فضّال،عن عبد اللّه بن إبراهیم،عن جعفر بن إبراهیم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أربعه لا تستجاب لهم دعوه:رجل جالس فی بیته یقول:اللّهمّ ارزقنی، فیقال له:ألم آمرک بالطّلب؟و رجل کانت له امرأه فدعا علیها،فیقال له:ألم أجعل أمرها إلیک؟و رجل کان له مال فأفسده فیقول:اللّهمّ ارزقنی،فیقال له:أ لم آمرک بالاقتصاد؟ألم آمرک بالإصلاح؟ثمّ قال: وَ الَّذِینَ إِذٰا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کٰانَ بَیْنَ ذٰلِکَ قَوٰاماً؛ و رجل کان له مال فأدانه بغیر بیّنه فیقال له:ألم آمرک بالشّهاده؟

محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن عمران بن أبی عاصم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام مثله.

[٣٢٣5]٣-الحسین بن محمّد الأشعریّ،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء، عن عبد اللّه بن سنان،عن الولید بن صبیح قال:

سمعته یقول:ثلاثه تردّ علیهم دعوتهم:رجل رزقه اللّه مالا فأنفقه فی غیر وجهه ثمّ قال:یا ربّ ارزقنی،فیقال له:ألم أرزقک؟و رجل دعا علی امرأته و هو لها ظالم،فیقال له:ألم أجعل أمرها بیدک؟و رجل جلس فی بیته و قال:یا ربّ ارزقنی،فیقال له:ألم أجعل لک السّبیل إلی طلب الرّزق؟

باب الدّعاء علی العدوّ

[٣٢٣6]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن یحیی بن المبارک،عن عبد اللّه بن جبله،عن إسحاق بن عمّار قال:

شکوت إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام جارا لی و ما ألقی منه،قال:فقال لی:ادع علیه،

ص :٣5٠

[٣٢٣4]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:چهار کس باشند که دعایشان پذیرفته نیاید:مردی که در خانۀ خود بنشیند و گوید:خدایا،مرا روزی ده،پس به او گفته آید:آیا تو را فرمان ندادم که در پی روزی برو؟و مردی که زنی دارد و آن زن را نفرین می کند،پس به آن مرد گفته آید:آیا کار[طلاق]او را به تو واگذار ننمودم؟ و مردی که مالی دارد و آن را تباه ساخته و می گوید:خدایا،مرا روزی ده،پس به وی گفته آید:آیا تو را به میانه روی در مصرف مال فرمان ندادم؟آیا تو را فرمان ندادم که مالت را بهسازی کنی[و از تباهی برکنار داری]؟

سپس فرمود:«و آنان که چون هزینه کنند نه اسراف کنند و نه تنگ گیرند و میان این دو به راه میانه باشند»[فرقان(٢5):6٧].

و مردی که مالی را بدون گواه به دیگری وام دهد[و سپس بدهکار،وام را انکار کند].

که به او گفته آید:آیا تو را فرمان ندادم[که هنگام وام دادن به دیگری]گواه بگیری؟

و مانند این حدیث به سند دیگر نیز از آن حضرت روایت شده است.

[٣٢٣5]٣-ولید صبیح گوید:از آن حضرت علیه السّلام شنیدم که می فرمود:سه کس باشند که دعای آنها به خودشان بازگردانده شود و پذیرفته نیاید:مردی که خداوند به او مالی ارزانی داشته و او آن مال را به گونه ای نادرست هزینه نماید و سپس بگوید:خدایا،مرا روزی ده،که به او گفته آید:آیا به تو روزی ندادم؟و مردی که بر همسر خویش نفرین کند در حالی که بر آن مرد که بر همسرش ستم می راند گفته آید:آیا کار[طلاق]او را به تو واگذار ننمودم؟و مردی که در خانه اش بنشیند و بگوید:پروردگارا،مرا روزی ده که به او گفته آید:آیا راه دستیابی به روزی را برای تو قرار ندادم؟

بابی دربارۀ نفرین نمودن دشمن

[٣٢٣6]١-اسحاق عمار گوید:از دست همسایه ای که داشتم و آزاری که از او

ص :٣5١

قال:ففعلت فلم أر شیئا فعدت إلیه فشکوت إلیه فقال لی:ادع علیه،قال:

فقلت:جعلت فداک قد فعلت فلم أر شیئا،فقال:کیف دعوت علیه؟فقلت؟إذا لقیته دعوت علیه،قال:فقال:ادع علیه إذا أدبر و[إذا]استدبر،ففعلت فلم ألبث حتّی أراح اللّه منه.

[٣٢٣٧]٢-و روی،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

إذا دعا أحدکم علی أحد قال:«اللّهمّ اطرقه ببلیّه لا أخت لها و أبح حریمه.»

[٣٢٣٨]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن مالک بن عطیّه،عن یونس بن عمّار قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّ لی جارا من قریش من آل محرز قد نوّه باسمی و شهرنی،کلّما مررت به قال:هذا الرّافضیّ یحمل الأموال إلی جعفر بن محمّد؛ قال:فقال لی:فادع اللّه علیه إذا کنت فی صلاه اللّیل و أنت ساجد فی السّجده الأخیره من الرّکعتین الأولیین فاحمد اللّه عزّ و جلّ و مجّده و قل:«اللّهمّ إنّ فلان بن فلان قد شهرنی و نوّه بی و غاظنی و عرضنی للمکاره،اللّهمّ اضربه بسهم عاجل تشغله به عنّی،اللّهمّ و قرّب أجله و اقطع أثره و عجّل ذلک یا ربّ السّاعه السّاعه»؛قال:فلمّا قدمنا الکوفه قدمنا لیلا فسألت أهلنا عنه قلت:ما فعل فلان؟فقالوا:هو مریض،فما انقضی آخر کلامی حتّی سمعت الصّیاح من منزله و قالوا:قد مات.

[٣٢٣٩]4-أحمد بن محمّد الکوفیّ،عن علیّ بن الحسن التّیمیّ،عن علیّ بن أسباط،عن یعقوب بن سالم قال:

کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال له العلاء بن کامل:إنّ فلانا یفعل بی و یفعل فإن رأیت أن تدعو اللّه عزّ و جلّ،فقال:هذا ضعف بک قل:«اللّهمّ إنّک تکفی من

ص :٣5٢

می دیدم به امام صادق علیه السّلام شکایت کردم،گوید:امام علیه السّلام فرمود:او را نفرین کن، پس من همسایه ام را نفرین کردم ولی هیچ نتیجه ای از نفرین ندیدم،پس دیگر بار نزد آن حضرت علیه السّلام رفتم و از همسایه ام شکایت کردم،فرمود:او را نفرین کن.

راوی گوید:عرض کردم:فدایت شوم!من او را نفرین کردم ولی نتیجه ای ندیدم.

فرمود:چگونه نفرین کردی؟عرض کردم:هرگاه او را دیدار نمودم نفرینش کردم.

راوی گوید:امام علیه السّلام فرمود:چون به تو پشت کند و روی گرداند نفرینش کن.

پس من[نیز]چنین کردم و اندکی نگذشت که خدا مرا از دست او رهایی بخشید.

[٣٢٣٧]٢-از حضرت کاظم علیه السّلام روایت شده که فرمود:هرگاه یکی از شمایان کسی را[که دشمن شماست]نفرین کند این چنین بگوید:«پروردگارا،او را به بلای شبانه که همسانی ندارد گرفتار کن،و دشمن را بر او چیره ساز».

[٣٢٣٨]٣-یونس عمّار گوید:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:من گرفتار همسایه ای از آل محرز قریش شده ام که نام مرا برملا ساخته و[شیعه بودن]مرا شهرۀ مردم نموده است.هرگاه به او بگذرم گوید:این رافضی است و[خمس و زکات]خویش را نزد جعفر بن محمّد می برد،راوی گوید:حضرت به من فرمود:

در نماز شب آن هنگام که در دو رکعت نخست نماز شد به سجدۀ آخر می روی او را نفرین کن.پس[پیش از نفرین نمودن]خدای عزّتمند و شکوهمند را سپاس گزار و ارجمند شمار و بگو:«خدایا،فلانی پسر فلانی مرا[در شیعه بودن]شهرۀ مردم ساخته،و نام مرا برملا و فراگیر نموده است و مرا به خشم آورده و در پیش روی سختی ها و ناخوشایندی ها نهاده است.

خدایا،او را با تیر شتابانی بزن که او را از من بازداری.خدایا،مرگش را نزدیک کن و اثر و نشانش بگسل،و پروردگارا در[برآوردن]این[خواستۀ من]هم اکنون،هم اکنون شتاب بگیر.

گوید:همین که به کوفه آمدیم شبانه وارد شدیم،و از خانوادۀ خود حال آن مرد را جویا شدم و گفتم:فلانی چه کرد؟گفتند:بیمار است،و هنوز سخنم را به پایان نرسانده بودم که صدای شیون از خانه اش شنیدم و گفتند:مرد.

[٣٢٣٩]4-یعقوب بن سالم گوید:خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم.علاء بن کامل به آن حضرت عرض کرد:به راستی،فلانی با من چنین و چنان می کند[و مرا می آزارد].

اگر صلاح می دانید او را[در درگاه]خدای عزّتمند و شکوهمند نفرین کنید!

ص :٣5٣

کلّ شیء و لا یکفی منک شیء فاکفنی أمر فلان بم شئت و کیف شئت و[من] حیث شئت و أنّی شئت.»

[٣٢4٠]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن أبی نجران،عن حمّاد بن عثمان،عن المسمعیّ قال:

لمّا قتل داود بن علیّ المعلّی بن خنیس قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لأدعونّ اللّه علی من قتل مولای و أخذ مالی،فقال له داود بن علیّ:إنّک لتهدّدنی بدعائک،قال حمّاد:قال المسمعیّ:فحدّثنی معتّب أنّ أبا عبد اللّه علیه السّلام لم یزل لیلته راکعا و ساجدا فلمّا کان فی السّحر سمعته یقول و هو ساجد:«اللّهمّ إنّی أسألک بقوّتک القویّه و بجلالک الشّدید الّذی کلّ خلقک له ذلیل أن تصلّی علی محمّد و أهل بیته و أن تأخذه السّاعه السّاعه»فما رفع رأسه حتّی سمعنا الصّیحه فی دار داود بن علیّ،فرفع أبو عبد اللّه علیه السّلام رأسه و قال:إنّی دعوت اللّه بدعوه بعث اللّه عزّ و جلّ علیه ملکا فضرب رأسه بمرزبه من حدید انشقّت منها مثانته فمات.

باب المباهله

[٣٢4١]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن حکیم، عن أبی مسروق،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قلت:إنّا نکلّم النّاس فنحتجّ علیهم بقول اللّه عزّ و جلّ: أَطِیعُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فیقولون:نزلت فی أمراء السّرایا،فنحتجّ علیهم بقوله عزّ و جلّ: «إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ» إلی آخر الآیه فیقولون:نزلت فی المؤمنین و نحتجّ علیهم بقول اللّه عزّ و جلّ: «قُلْ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبیٰ» فیقولون:نزلت فی قربی المسلمین،قال:فلم أدع شیئا ممّا حضرنی

ص :٣54

فرمود:این از ناتوانی توست.بگو:«خدایا،تو از هر چیز کفایت کنی و چیزی از تو کفایت نکند.کار فلانی را دربارۀ من کفایت فرما با آنچه خواهی و آنسان که خواهی و از هر راهی که خواهی و هرگونه که خواهی».

[٣٢4٠]5-مسمعی گوید:چون داود بن علی[که از جانب خلفای عبّاسی حاکم مدینه بود]معلّی بن خنیس را[که آزاد کردۀ امام صادق علیه السّلام و از نزدیکان آن حضرت بود]کشت،آن حضرت علیه السّلام فرمود:به راستی،آن کس را که آزاد شدۀ من را کشته و مال مرا ستانده نفرین کنم.داود بن علی گفت:آیا مرا با نفرین خویش تهدید می کنی؟حمّاد[که یکی از راویان حدیث است]گوید که مسمعی گفت:

معتّب(خادم امام صادق علیه السّلام)برای من بازگو نمود که امام صادق علیه السّلام آن شب پیوسته در رکوع و سجود بود،پس چون سحر شد شنیدم که در سجده می فرمود:

«خدایا،از نیروی نیرومندیت و از شکوه استوارت که همۀ آفریدگانت در برابر آن خوارند خواهانم که بر محمّد و خاندانش رحمت فرستی و[جان]او را هم اکنون بستانی».[معتّب گوید:]آن حضرت سر از سجده برنداشته بود که فریاد شیون از خانۀ داود بن علی شنیدیم.پس حضرت صادق علیه السّلام سر[از سجده] برداشت و فرمود:من خدا را با دعایی خواندم و خدای عزّتمند و شکوهمند فرشته ای فرستاد که با میله ای آهنین چنان بر سر او زد که مثانه اش از آن ضربت شکافت و مرد.

بابی دربارۀ نفرین کردن یکدیگر

[٣٢4١]١-ابو مسروق گوید:به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:ما با مردم [دربارۀ آیین و پیشوایی شما]گفتگو می کنیم و برای آنان سخن خدای عزّتمند و شکوهمند را دلیل می آوریم که می فرماید:«خدای را فرمان برید و پیامبر و صاحبان امر را فرمان برید»[نساء(4):5٩].مردم می گویند:این آیه دربارۀ فرماندهان هنگ ها فروفرستاده شده است.پس برای آنان سخن[دیگر]خدای عزّتمند و شکوهمند را دلیل می آوریم[که می فرماید]:«همانا سرپرست شما خداست و پیامبرش...تا پایان آیه»[مائده(5):55].

پس مردم می گویند:این آیه دربارۀ مؤمنان فروفرستاده شده است.و دلیل دیگری از سخن خدای عزّتمند و شکوهمند برای آنها می آوریم که:«بگو:برای [رساندن پیام]هیچ مزدی از شما نمی خواهم جز دوستی دربارۀ خویشاوندان[نزدیکم] [شوری(4٢):٢٣].

نزدیکان و خویشان اسلامی فروفرستاده شده است.راوی گوید:من آنچه را

ص :٣55

ذکره من هذه و شبهه إلاّ ذکرته،فقال لی:إذا کان ذلک فادعهم إلی المباهله، قلت:و کیف أصنع؟قال:أصلح نفسک ثلاثا و أظنّه قال:و صم و اغتسل و ابرز أنت و هو إلی الجبّان فشبّک أصابعک من یدک الیمنی فی أصابعه،ثمّ أنصفه و ابدأ بنفسک و قل:«اللّهمّ ربّ السّماوات السّبع و ربّ الأرضین السّبع،عالم الغیب و الشّهاده الرّحمن الرّحیم،إن کان أبو مسروق جحد حقّا و ادّعی باطلا فأنزل علیه حسبانا من السّماء أو عذابا ألیما»ثمّ ردّ الدّعوه علیه فقل:«و إن کان فلان جحد حقّا و ادّعی باطلا فأنزل علیه حسبانا من السّماء أو عذابا ألیما» ثمّ قال لی:فإنّک لا تلبث أن تری ذلک فیه،فو اللّه ما وجدت خلقا یجیبنی إلیه.

[٣٢4٢]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن إسماعیل بن مهران، عن مخلد أبی الشّکر،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

السّاعه الّتی تباهل فیها ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشّمس.

عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن إسماعیل،عن مخلد أبی الشّکر،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام مثله.

[٣٢4٣]٣-أحمد،عن بعض أصحابنا فی المباهله قال:

تشبّک أصابعک فی أصابعه ثمّ تقول:«اللّهمّ إن کان فلان جحد حقّا و أقرّ بباطل فأصبه بحسبان من السّماء أو بعذاب من عندک»و تلاعنه سبعین مرّه.

[٣٢44]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب، عن أبی العبّاس،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی المباهله قال:

تشبّک أصابعک فی أصابعه ثمّ تقول:«اللّهمّ إن کان فلان جحد حقّا و أقرّ بباطل فأصبه بحسبان من السّماء أو بعذاب من عندک»و تلاعنه سبعین مرّه.

[٣٢45]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن عبد الحمید،

ص :٣56

که از این آیات و مانند آن[و پاسخ های مردم]به یاد داشتم وانگذاردم و بازگو نمودم.

به من فرمود:اگر اینگونه است آنان را به نفرین نمودن بر یکدیگر فراخوان.

عرض کردم:چگونه این نفرین را انجام دهم؟فرمود:سه روز خود را اصلاح نما و به گمانم فرمود:روزه بدار.و غسل کن و تو و آن کس[که می خواهید همدیگر را نفرین کنید]به بیابان درآیید و انگشتان دست راست خویش را به انگشتان او درآویز و با او انصاف ورز[و در نفرین نمودن]نخست از خویشتن آغاز نما و بگو:«خدایا،ای پروردگار آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه؛دانای نهان و نمایان؛و ای بخشایندۀ مهربان!اگر ابو مسروق حقیقتی را دروغ انگاشته و سخن نادرستی را ادّعا کرده پس عذابی از آسمان یا عذابی دردناک بر او فرودآر».

سپس نفرین را به او بازگردان و بگو:«و اگر فلانی حقیقتی را دروغ انگاشته و سخن نادرستی را ادّعا کرده پس عذابی از آسمان یا عذابی دردناک را بر او فرودآر».

سپس فرمود:پس از آن نفرین،زمانی را درنگ نکنی[جز]اینکه اثر آن نفرین را در آن شخص به چشم خویش ببینی.[ابو مسروق گوید:]پس به خدا سوگند که هیچ کس را ندیدم که پیشنهاد مرا در این[هم نفرینی]بپذیرد.

[٣٢4٢]٢-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:ساعتی که در آن همدیگر را نفرین کنند میان زدن سپیده تا برآمدن آفتاب است.و به سند دیگر نیز این حدیث را از آن حضرت علیه السّلام روایت نموده است.

[٣٢4٣]٣-یکی از یاران ما دربارۀ چگونگی نفرین نمودن بر یکدیگر گفته است:با آن کس[که می خواهید همدیگر را نفرین کنید]انگشتانت را در انگشتان وی در می آویزی و پس آنگاه می گویی:خداوندا،اگر فلانی حقیقتی را دروغ انگاشته و سخن نادرستی را بر زبان رانده و پذیرفته پس عذابی از آسمان یا عذابی دردناک از سوی خویش بر او در رسان»و تا هفتاد بار اینگونه[و با این دعا]او را لعنت می کنی.

ص :٣5٧

عن أبی جمیله،عن بعض أصحابه قال:

إذا جحد الرّجل الحقّ فإن أراد أن تلاعنه قل:«اللّهمّ ربّ السّماوات السّبع و ربّ الأرضین السّبع و ربّ العرش العظیم إن کان فلان جحد الحقّ و کفر به فأنزل علیه حسبانا من السّماء أو عذابا ألیما.»

باب ما یمجّد به الرّبّ تبارک و تعالی نفسه

[٣٢46]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن صفوان بن یحیی،عن إسحاق بن عمّار،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ للّه عزّ و جلّ ثلاث ساعات فی اللّیل و ثلاث ساعات فی النّهار یمجّد فیهنّ نفسه؛فأوّل ساعات النّهار حین تکون الشّمس هذا الجانب یعنی من المشرق مقدارها من العصر یعنی من المغرب إلی الصّلاه الأولی؛و أوّل ساعات اللّیل فی الثّلث الباقی من اللّیل إلی أن ینفجر الصّبح یقول:إنّی أنا اللّه ربّ العالمین، إنّی أنا اللّه العلیّ العظیم،إنّی أنا اللّه العزیز الحکیم،إنّی أنا اللّه الغفور الرّحیم، إنّی أنا اللّه الرّحمن الرّحیم،إنّی أنا اللّه مالک یوم الدّین،إنّی أنا اللّه لم أزل و لا أزال،إنّی أنا اللّه خالق الخیر و الشّرّ،إنّی أنا اللّه خالق الجنّه و النّار،إنّی أنا اللّه بدیء کلّ شیء و إلیّ یعود،إنّی أنا اللّه الواحد الصّمد،إنّی أنا اللّه عالم الغیب و الشّهاده،إنّی أنا اللّه الملک القدّوس السّلام المؤمن المهیمن العزیز الجبّار المتکبّر،إنّی أنا اللّه الخالق البارئ المصوّر،لی الأسماء الحسنی،إنّی أنا اللّه الکبیر المتعال.قال:ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من عنده و الکبریاء رداؤه فمن نازعه شیئا من ذلک أکبّه اللّه فی النّار،ثمّ قال:ما من عبد مؤمن یدعو بهنّ مقبلا قلبه إلی اللّه عزّ و جلّ إلاّ قضی حاجته و لو کان شقیّا رجوت أن یحوّل سعیدا.

ص :٣5٨

[٣٢44]4-ابو عباس روایت نموده امام صادق علیه السّلام دربارۀ مباهله و نفرین نمودن همدیگر فرمود:انگشتانت را در انگشتان آن کس[که می خواهید یکدیگر را نفرین کنید]درمی آویزی و پس آنگاه می گویی:«خداوندا،اگر فلانی حقیقتی را دروغ انگاشته و سخنی نادرست بر زبان رانده و پذیرفته پس عذابی از آسمان یا عذابی از سوی خویش به او در رسان»و او را اینگونه هفتاد بار لعنت می کنی.

[٣٢45]5-ابو جمیله از یکی از یارانش بازگو نموده که او گفته است:اگر مردی حقیقتی را دروغ انگارد و درخواست کند که همدیگر را لعنت کنید بگو:

«خداوندا؛ای پروردگار آسمان های هفتگانه و ای پروردگار زمین های هفت گانه و ای پروردگار عرش عظیم!اگر فلانی حقیقتی را دروغ انگاشته و از آن حقیقت روی برتافته بر او عذابی از آسمان یا عذابی دردناک فرودآر».

بابی دربارۀ آنچه که خدای فرازمند خویشتن را به آن به بزرگی یاد کند

[٣٢46]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:همانا خدای عزّتمند و شکوهمند را در شب هنگام سه ساعت باشد و در روز سه ساعت که خود را در آن ساعت ها به بزرگی یاد کند؛پس نخستین آن سه ساعت در روز هنگامی است که خورشید در سمت مشرق باشد به اندازه ای که تا هنگام عصر[به قدر خواندن نماز ظهر]به غروب مانده باشد و تا هنگام نماز ظهر ادامه یابد،و نخستین ساعت های شب یک سوم پایانی شب تا هنگام سرزدن سپیده است[که در این ساعت ها خداوند خود را به بزرگی یاد کند]فرماید:

«به راستی که منم خدای پروردگار جهانیان.به راستی که منم خدای بلندمرتبه بزرگ.به راستی که منم خدای عزّتمند سنجیده کار.به راستی که منم خدای بخششگر مهربان.به راستی که منم خدای بخشایندۀ مهربان.به راستی که منم خدای فرمانروای روز پاداش.به راستی که منم خدای پیوسته بوده و پیوسته خواهد بود.به راستی که منم خدای آفریدگار نیکی و بدی.به راستی که منم خدای آفرینندۀ بهشت و دوزخ.به راستی که منم خدای آغازگر هر چیزی و[همه چیز دیگر بار]به سوی من بازگردد.به راستی که منم خدای یگانۀ بی نیاز.به راستی که منم خدای دانای نهان و نمایان.به راستی که منم خدای پادشاه پاک ایمنی بخش نگاهبان،توانای بی همتا،عزّتمند و درخور کبریا و بزرگی.به راستی که منم خدای آفریدگار هستی بخش نگارندۀ صورت ها،نام های بهین از آن من است.به راستی که منم خدای بزرگ فرازمند».پس آن گاه امام صادق علیه السّلام فرمود:کیست که در نزد او[چنین صفاتی]باشد.و کبریاء و بزرگی درخور اوست.

پس هرکه در آن صفات با او ستیزه کند خداوند او را به رو در آتش دوزخ افکند،سپس فرمود:هیچ بندۀ مؤمنی نباشد که این نام ها را بخواند و در دلش به خداوند عزّتمند و شکوهمند روی آورد جز این که خواسته اش برآورده شود،و اگر بدبخت باشد امید دارم که نیک بخت گردد.

ص :٣5٩

[٣٢4٧]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن عبد اللّه بن بکیر،عن عبد اللّه بن أعین،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه تبارک و تعالی یمجّد نفسه فی کلّ یوم و لیله ثلاث مرّات،فمن مجّد اللّه بما مجّد به نفسه ثمّ کان فی حال شقوه حوّله اللّه عزّ و جلّ إلی سعاده،یقول:

«أنت اللّه لا إله إلاّ أنت ربّ العالمین،أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الرّحمن الرّحیم،أنت اللّه لا إله إلاّ أنت العزیز[العلیّ]الکبیر،أنت اللّه لا إله إلاّ أنت مالک یوم الدّین، أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الغفور الرّحیم،أنت اللّه لا إله إلاّ أنت العزیز الحکیم،أنت اللّه لا إله إلاّ أنت منک بدأ الخلق و إلیک یعود،أنت اللّه[الّذی]لا إله إلاّ أنت لم تزل و لا تزال،أنت اللّه الّذی لا إله إلاّ أنت خالق الخیر و الشّرّ،أنت اللّه لا إله إلاّ أنت خالق الجنّه و النّار،أنت اللّه لا إله إلاّ أنت أحد صمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا أحد،أنت اللّه لا إله إلاّ أنت اَلْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلاٰمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبّٰارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحٰانَ اللّٰهِ عَمّٰا یُشْرِکُونَ* هُوَ اللّٰهُ الْخٰالِقُ الْبٰارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمٰاءُ الْحُسْنیٰ یُسَبِّحُ لَهُ مٰا فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ إلی آخر السّوره أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الکبیر و الکبریاء رداؤک.

باب من قال:لا إله إلاّ اللّه

[٣٢4٨]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن الفضیل،عن أبی حمزه قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:ما من شیء أعظم ثوابا من شهاده أن لا إله إلاّ اللّه، إنّ اللّه عزّ و جلّ لا یعدله شیء و لا یشرکه فی الأمور أحد.

[٣٢4٩]٢-عنه،عن الفضیل بن عبد الوهّاب،عن إسحاق بن عبید اللّه،

ص :٣6٠

[٣٢4٧]٢-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:خدای فرازمند در هر روز و شبی سه بار خود را به بزرگی یاد کند،پس هرکه خدا را به بزرگی یاد کند آن سان که خدا، خویشتن را به بزرگی یاد نموده اگر در حالت نگون بختی به سر برد خدای عزّتمند و شکوهمند او را به حال نیک بختی درآرد.[آن بنده باید]بگوید:«تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست،پروردگار جهانیانی.تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست،بخشندۀ مهربانی.تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست،عزّتمند [فرازمند]بزرگی.تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست،فرمانروای روز پاداشی.تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست،بخشایشگر مهربانی.تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست،عزّتمند حکمتمندی.تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست،آفرینش از تو آغازید و به تو انجامد.تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست،پیوسته بودی و پیوسته خواهی بود.تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست.آفریدگار نیکی و بدی هستی.تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست، آفریدگار بهشت و دوزخی.تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست،یکتای بی نیازی،نزاییده و زاییده نشده ای،هیچ کس تو را همتا و همانند نبوده[و نباشد].

تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست،پادشاه پاک ایمنی بخش نگاهبان و توانای بی همتای عزّتمندی و در خور کبریا و بزرگی.پاک و منزّه است خدا از آنچه با او انباز می گیرند.اوست خدای آفریدگار،هستی بخش نگارندۀ صورت ها.

نام های بهین از آن توست.آنچه در آسمان ها و زمین است او را به پاکی می ستایند.

اوست توانای بی همتا و دانای حکمت مند-تا پایان سورۀ حشر-تو آن خدایی که معبودی جز تو نیست.بزرگ کبریا و بزرگی در خور توست.

بابی دربارۀ آن کس که«لا اله الاّ اللّه»گوید

[٣٢4٨]١-ابو حمزه گوید:شنیدم حضرت باقر علیه السّلام می فرمود:هیچ چیز بزرگ پاداش تر از گواهی به یگانگی خداوند[و گفتن لا اله الاّ اللّه]نیست.همانا هیچ چیز خداوند عزّتمند و شکوهمند را برابری نکند،و هیچ کس به او در کارها شریک نباشد.

[٣٢4٩]٢-پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:هرکه«لا اله الاّ اللّه»گوید،درختی برای او

ص :٣6١

عن عبید اللّه بن الولید الوصّافیّ،رفعه قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من قال:لا إله إلاّ اللّه غرست له شجره فی الجنّه من یاقوته حمراء منبتها فی مسک أبیض،أحلی من العسل و أشدّ بیاضا من الثّلج و أطیب ریحا من المسک،فیها أمثال ثدیّ الأبکار؛تعلو عن سبعین حلّه.و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:خیر العباده قول لا إله إلاّ اللّه.و قال:خیر العباده الاستغفار و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ فی کتابه: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اللّٰهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ.

باب من قال:لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر

[٣٢5٠]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،رفعه،عن حریز، عن یعقوب القمّیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ثمن الجنّه لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر.

باب من قال:لا إله إلاّ اللّه وحده وحده وحده

[٣٢5١]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن النّعمان،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال جبرئیل علیه السّلام لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:طوبی لمن قال من أمّتک:«لا إله إلاّ اللّه وحده وحده وحده.»

باب من قال:لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،عشرا

[٣٢5٢]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن عمرو بن عثمان و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن عبد اللّه بن المغیره،عن ابن مسکان،عن أبی بصیر لیث المرادیّ،عن عبد الکریم بن عتبه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :٣6٢

در بهشت بکارند که از یاقوت سرخ باشد،و ریشۀ آن درخت در مشک سپید باشد،و[میوه اش]شیرین تر از عسل و سپیدتر از برف و خوشبوی تر از بوی مشک باشد.و در آن درخت ها بسان پستان های دوشیزه گانی که از زیر هفتاد پیراهن برآمده[و نمایان]باشد.و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:نیکوترین عبادت گفتن«لا اله الاّ اللّه»است.و آن حضرت فرمود:آمرزش خواهی بهترین و نیکوترین عبادت است.

و این،همان سخن خدای عزّتمند و شکوهمند در قرآن است[که می فرماید]:

«پس بدان که همانا هیچ خدایی جز خدای یکتا نیست و برای گناه خویش آمرزش خواه» [محمّد(4٧):١٩].

بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر»

[٣٢5٠]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:بهای بهشت،(گفتن):«لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر»است.

بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«لا إله إلاّ اللّه وحده وحده وحده»

[٣٢5١]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:جبرئیل به پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم گفت:

خوشا بر آن کس از امّت تو که بگوید:«لا إله إلاّ اللّه وحده وحده وحده».

بابی دربارۀ آن کس که ده بار بگوید:«لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له»

[٣٢5٢]١-عبد الکریم عتبه گوید:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:

ص :٣6٣

سمعته یقول:من قال عشر مرّات قبل أن تطلع الشّمس و قبل غروبها:«لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،له الملک و له الحمد،یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حیّ لا یموت،بیده الخیر و هو علی کلّ شیء قدیر»کانت کفّاره لذنوبه ذلک الیوم.

[٣٢5٣]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عمّن ذکره،عن عمر بن محمّد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من صلّی الغداه فقال قبل أن ینفض رکبتیه عشر مرّات:

«لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،له الملک و له الحمد،یحیی و یمیت و یمیت و یحیی[و هو حیّ لا یموت]بیده الخیر و هو علی کلّ شیء قدیر»و فی المغرب مثلها،لم یلق اللّه عزّ و جلّ عبد بعمل أفضل من عمله إلاّ من جاء بمثل عمله.

باب من قال:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله

[٣٢54]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن سعید،عن أبی عبیده الحذّاء،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

من قال:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله»کتب اللّه له ألف ألف حسنه.

باب من قال عشر مرّات فی کلّ یوم:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له إلها واحدا أحدا صمدا لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا

[٣٢55]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه، عن عبد الرّحمن بن أبی نجران،عن عبد العزیز العبدیّ،عن عمر بن یزید،

ص :٣64

هرکه پیش از سرزدن آفتاب و پیش از غروب آفتاب ده بار بگوید:«لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حیّ لا یموت بیده الخیر و هو علی کلّ شیء قدیر»کفّارۀ گناهان آن روزش باشد.

[٣٢5٣]٢-امام صادق علیه السّلام فرمود:پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:هرکه نماز صبح را به جای آرد و پیش از آن که زانوانش را تکان دهد ده بار بگوید:«لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،له الملک و له الحمد،یحیی و یمیت و یمیت و یحیی[و هو حیّ لا یموت]بیده الخیر و هو علی کلّ شیء قدیر»و در نماز مغرب نیز چنین کند هیچ بنده ای خدای عزّتمند و شکوهمند را با کرداری برتر از کردار او دیدار نکند مگر آن کسی که کرداری بسان کردار او را پیش رو آورده باشد.

بابی دربارۀ آن کس که بگوید:

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله»

[٣٢54]١-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:هرکه بگوید:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله»خداوند برای او هزار هزار(یک میلیون) حسنه بنویسد.

بابی دربارۀ آن کس که هر روز ده بار بگوید:

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له إلها واحدا أحدا صمدا لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له إلها واحدا أحدا صمدا لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له إلها واحدا أحدا صمدا لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له إلها واحدا أحدا صمدا لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له إلها واحدا أحدا صمدا لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له إلها واحدا أحدا صمدا لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له إلها واحدا أحدا صمدا لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا»

«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له إلها واحدا أحدا صمدا لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا»

[٣٢55]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه هر روز ده بار بگوید:«أشهد أن لا

ص :٣65

عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قال فی کلّ یوم عشر مرّات:«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له، إلها واحدا،أحدا صمدا،لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا،کتب اللّه له خمسه و أربعین ألف حسنه و محا عنه خمسه و أربعین ألف سیّئه و رفع له خمسه و أربعین ألف درجه.و فی روایه أخری:و کنّ له حرزا فی یومه من السّلطان و الشّیطان و لم تحط به کبیره من الذّنوب.

باب من قال:یا اللّه یا اللّه،عشر مرّات

[٣٢56]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن أبیه،عن أیّوب بن الحرّ أخی أدیم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«من قال:یا اللّه یا اللّه»عشر مرّات،قیل له:لبّیک ما حاجتک؟

باب من قال:لا إله إلاّ اللّه حقّا حقّا

[٣٢5٧]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن عیسی الأرمینیّ،عن أبی عمران الخرّاط،عن الأوزاعیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قال فی کلّ یوم:«لا إله إلاّ اللّه حقّا حقّا،لا إله إلاّ اللّه عبودیّه و رقّا، لا إله إلاّ اللّه إیمانا و صدقا»أقبل اللّه علیه بوجهه و لم یصرف وجهه عنه حتّی یدخل الجنّه.

باب من قال:یا ربّ یا ربّ

[٣٢5٨]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن عیسی،عن أیّوب بن الحرّ أخی أدیم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :٣66

إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له إلها واحدا أحدا صمدا لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا»خداوند برای او چهل و پنج هزار حسنه بنویسد،و چهل و پنج هزار گناه از او بزداید و [جایگاه]او را چهل و پنج هزار درجه فراتر برد.

و در روایت دیگری است که:اگر این ذکر را[ده بار بگوید]آن ذکر در آن روز برای او پناهگاهی استوار در برابر[شرّ]زمامدار و شیطان باشد،و هیچ گناه کبیره ای او را در برنگیرد.

بابی دربارۀ آن کس که ده بار بگوید:«یا اللّه یا اللّه...»

[٣٢56]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه ده بار بگوید:«یا اللّه یا اللّه...»به او گفته آید:تو را پذیرفتم.خواسته ات چیست؟!

بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«لا إله إلاّ اللّه حقّا حقّا»

[٣٢5٧]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه هر روز بگوید:«لا إله إلاّ اللّه حقّا حقّا،لا إله إلاّ اللّه عبودیّه ورقّا،لا إله إلاّ اللّه ایمانا و صدقا»خداوند به او روی کند و از او روی برنگرداند تا به بهشت رود.

بابی دربارۀ آن کس که«یا ربّ یا ربّ»گوید

[٣٢5٨]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه ده بار«یا ربّ یا ربّ»گوید:بدو گفته آید:تو را پذیرفتم.خواسته ات چیست؟!

ص :٣6٧

من قال عشر مرّات:«یا ربّ یا ربّ»قیل له:لبّیک ما حاجتک؟

[٣٢5٩]٢-أحمد بن محمّد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن حمران قال:

مرض إسماعیل بن أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال له أبو عبد اللّه علیه السّلام:قل:«یا ربّ یا ربّ»عشر مرّات،فإنّ من قال ذلک نودی:لبّیک ما حاجتک؟

[٣٢6٠]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن عیسی،عن معاویه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قال:«یا ربّ یا اللّه یا ربّ یا اللّه»حتّی ینقطع نفسه قیل له:لبّیک ما حاجتک؟

باب من قال:لا إله إلاّ اللّه،مخلصا

[٣٢6١]١-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد جمیعا،عن الوشّاء،عن أحمد بن عائذ،عن أبی الحسن السّوّاق،عن أبان بن تغلب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

یا أبان،إذا قدمت الکوفه فارو هذا الحدیث:من شهد أن لا إله إلاّ اللّه مخلصا وجبت له الجنّه،قال:قلت له:إنّه یأتینی من کلّ صنف من الأصناف أ فأروی لهم هذا الحدیث؟قال:نعم یا أبان إنّه إذا کان یوم القیامه و جمع اللّه الأوّلین و الآخرین فتسلب لا إله إلاّ اللّه منهم إلاّ من کان علی هذا الأمر

باب من قال:ما شاء اللّه لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه

[٣٢6٢]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا دعا الرّجل فقال بعد ما دعا:«ما شاء اللّه لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه»قال اللّه

ص :٣6٨

[٣٢5٩]٢-محمّد حمران گوید:اسماعیل فرزند امام صادق علیه السّلام بیمار شد.

پس حضرت صادق علیه السّلام به او فرمود:بگو:«یا ربّ یا ربّ»؛زیرا هرکه آن ذکر را بگوید او را ندا دهند:تو را پذیرفتم.خواسته ات چیست؟!

[٣٢6٠]٣-ابو بصیر گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرکه[آن قدر]بگوید:

«یا ربّ یا اللّه یا ربّ یا اللّه»تا اینکه نفسش قطع شود،به او گفته آید:تو را پذیرفتم.

خواسته ات چیست؟

بابی دربارۀ آن کس که پاکدلانه بگوید:«لا اله الاّ اللّه»

[٣٢6١]١-ابان تغلب گوید:حضرت صادق علیه السّلام فرمود:ای ابان!چون به کوفه رفتی این حدیث را[برای مردم]بازگو کن:هرکه پاکدلانه شهادت دهد که معبودی جز خدای یکتا نیست بهشت بر او واجب گردد.راوی گوید:عرض کردم:آیا از هر دسته و گروهی نزد من می آیند برای همۀ آنان این حدیث را بازگو کنم؟فرمود:آری،ای ابان!چون روز رستاخیز فرارسد و خداوند همۀ [آفریدگان]نخستین و پایانی را گرد آورد«لا اله الاّ اللّه»از همۀ آنان ستانده شود جز آن کس که بر این مذهب باشد[شیعه باشد].

بابی دربارۀ آن کس که گوید:«ما شاء اللّه و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه»

[٣٢6٢]١-حضرت صادق علیه السّلام فرمود:هرگاه مردی دعا کند و پس از دعا بگوید:

«ما شاء اللّه لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه»خدای عزّتمند و شکوهمند فرماید:بندۀ

ص :٣6٩

عزّ و جلّ:استبسل عبدی و استسلم لأمری اقضوا حاجته.

[٣٢6٣]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن بعض أصحابه،عن جمیل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعته یقول:من قال:«ما شاء اللّه لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه»سبعین مرّه، صرف عنه سبعین نوعا من أنواع البلاء أیسر ذلک الخنق؛قلت:جعلت فداک و ما الخنق؟قال:لا یعتلّ بالجنون فیخنق.

باب من قال:أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم ذو الجلال و الإکرام و أتوب إلیه

[٣٢64]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن عبد الصّمد، عن الحسین بن حمّاد،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

من قال فی دبر صلاه الفریضه قبل أن یثنی رجلیه:«أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم ذو الجلال و الإکرام و أتوب إلیه»ثلاث مرّات،غفر اللّه عزّ و جلّ له ذنوبه و لو کانت مثل زبد البحر.

باب القول عند الإصباح و الإمساء

[٣٢65]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن أسباط،عن غالب بن عبد اللّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه تبارک و تعالی: وَ ظِلاٰلُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصٰالِ قال:

هو الدّعاء قبل طلوع الشّمس و قبل غروبها و هی ساعه إجابه.

[٣٢66]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن أبی جمیله،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ص :٣٧٠

من،بر[فرمان]من گردن نهاد و در برابر آن سر تسلیم فرود آورد.خواسته اش را برآورید.

[٣٢6٣]٢-جمیل گوید:از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:هرکه هفتاد بار بگوید:«ما شاء اللّه و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه»هفتادگونه بلاهای گوناگون از او بازگردانده شود که آسان ترین آنها،حناق است.عرض کردم:فدایت شوم! حنّاق چیست؟فرمود:به دیوانگی گرفتار نیاید بلکه خفه گردد.

بابی دربارۀ آن کس که بگوید:«أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم ذو الجلال و الإکرام و أتوب إلیه»

[٣٢64]١-حضرت باقر علیه السّلام فرمود:هرکه پس از گزاردن نماز واجب و پیش از آن که پاهای خود را تا کند[تا از حالت نماز خارج شود]سه بار بگوید:«أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم ذو الجلال و الإکرام و أتوب إلیه»خدای عزتمند و شکوهمند گناهانش را بیامرزد هرچند[در فزونی]بسان کف دریا باشد.

باب سخن در صبحگاهان و شامگاهان

[٣٢65]١-غالب عبد اللّه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام دربارۀ سخن این خداوند([آنچه در آسمان ها و زمین است،خواه و ناخواه]و سایه هایشان در بامداد و شبانگاهان[برای خدا سجده می کنند]).[رعد(١٣):١5]فرمود:مقصود دعای پیش از طلوع و پیش از غروب خورشید است که ساعت برآورده شدن خواسته ها است.

[٣٢66]٢-جابر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:همانا ابلیس-که نفرین های

ص :٣٧١

إنّ إبلیس علیه لعائن اللّه یبثّ جنود اللّیل من حیث تغیب الشّمس و تطلع فأکثروا ذکر اللّه عزّ و جلّ فی هاتین السّاعتین و تعوّذوا باللّه من شرّ إبلیس و جنوده و عوّذوا صغارکم فی تلک السّاعتین فإنّهما ساعتا غفله.

[٣٢6٧]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن أبی عمیر،عن الحسن بن عطیّه،عن رزین صاحب الأنماط،عن أحدهما علیهما السّلام قال:

من قال:«اللّهمّ إنّی أشهدک و أشهد ملائکتک المقرّبین و حمله عرشک المصطفین أنّک أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الرّحمن الرّحیم و أنّ محمّدا عبدک و رسولک و أنّ فلان بن فلان إمامی و ولیّی و أنّ أباه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و علیّا و الحسن و الحسین و فلانا و فلانا حتّی ینتهی إلیه أئمّتی و أولیائی،علی ذلک أحیا و علیه أموت و علیه أبعث یوم القیامه و أبرأ من فلان و فلان و فلان»فإن مات فی لیلته دخل الجنّه.

[٣٢6٨]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحجّال و بکر بن محمّد،عن أبی إسحاق الشّعیریّ،عن یزید بن کلثمه،عن أبی عبد اللّه أو عن أبی جعفر علیهما السّلام قال:

تقول إذا أصبحت:«أصبحت باللّه مؤمنا علی دین محمّد و سنّته و دین علیّ و سنّته و دین الأوصیاء و سنّتهم،آمنت بسرّهم و علانیتهم و شاهدهم و غائبهم و أعوذ باللّه ممّا استعاذ منه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و علیّ علیه السّلام و الأوصیاء و أرغب إلی اللّه فیما رغبوا إلیه و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه.»

[٣٢6٩]5-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن أبی أیّوب إبراهیم بن عثمان الخزّاز،عن محمّد بن مسلم قال:

ص :٣٧٢

خدا بر او باد-سپاهیان شبانۀ خود را در زمان غروب و طلوع خورشید در همه جا می پراکند پس در این دو زمان فراوان به یاد خدا باشید و از شرّ ابلیس و سپاهیانش به خدا پناه برید و از کودکان خود در این دو زمان محافظت نمایید.

زیرا این دو زمان،زمان غفلت و بی خبری است.

[٣٢6٧]٣-رزین صاحب الأنماط روایت کرده که امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام فرمودند:هرکس بگوید:(پروردگارا،من تو را و فرشتگان بارگاه تو را و حمل کنندگان برگزیدۀ عرشت را گواه می گیرم که تو خدای منی و هیچ معبودی جز تو نیست و تو رحمتگر و مهربانی و محمد بنده و فرستادۀ تو است و فلانی فرزند فلانی(مهدی فرزند امام حسن عسگری علیهما السّلام)امام و سرپرست من است و پدرش فرستادۀ خدا است و علی و حسن و حسین و فلان و فلان-تا به حضرت مهدی علیهم السّلام برسد-امامان و سرپرستان من هستند.

براساس این عقیده زندگی می کنم و بنا بر آن از دنیا می روم و در روز قیامت برانگیخته می گردم و از فلانی و فلانی و فلانی(ابو بکر و عمر و عثمان)بی زاری می جویم پس اگر همان شب بمیرد،وارد بهشت می گردد.

[٣٢6٨]4-یزید کلثمه روایت کرده که امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام فرمودند:

هنگامی که صبح از خواب برخاستی بگو:به یاری خدا شب را به صبح رساندم در حالی که به آیین محمد و روش او و آیین علی و روش اش و آیین جانشینان او و روش شان مؤمن هستم.

من به پنهان و آشکارشان و به حاضر و غایب شان ایمان دارم و به خدا پناه می برم.از هرچه پیامبر و علی و جانشینانش به او پناه برده اند و از خدا می خواهم آنچه را آنان از او می خواستند.که هیچ توانایی و قدرتی جز به سبب او نیست.

[٣٢6٩]5-محمّد مسلم روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:امام سجاد علیه السّلام

ص :٣٧٣

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیهما کان إذا أصبح قال:«أبتدئ یومی هذا بین یدی نسیانی و عجلتی بسم اللّه و ما شاء اللّه»،فإذا فعل ذلک العبد أجزأه ممّا نسی فی یومه.

[٣٢٧٠]6-عنه،عن أحمد بن محمّد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن شهاب و سلیم الفرّاء،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قال هذا حین یمسی حفّ بجناح من أجنحه جبرئیل علیه السّلام حتّی یصبح:

«أستودع اللّه العلیّ الأعلی الجلیل العظیم نفسی و من یعنینی أمره،أستودع اللّه نفسی المرهوب المخوف المتضعضع لعظمته کلّ شیء»ثلاث مرّات.

[٣٢٧١]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد و أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن الحجّال،عن علیّ بن عقبه و غالب بن عثمان،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا أمسیت قل:«اللّهمّ إنّی أسألک عند إقبال لیلک و إدبار نهارک و حضور صلواتک و أصوات دعائک أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد»و ادع بما أحببت.

[٣٢٧٢]٨-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما من یوم یأتی علی ابن آدم إلاّ قال له ذلک الیوم:یا ابن آدم،أنا یوم جدید و أنا علیک شهید،فقل فیّ خیرا و اعمل فیّ خیرا أشهد لک به یوم القیامه فإنّک لن ترانی بعدها أبدا؛قال:و کان علیّ علیه السّلام إذا أمسی یقول:مرحبا باللّیل الجدید و الکاتب الشّهید اکتبا علی اسم اللّه،ثمّ یذکر اللّه عزّ و جلّ.

[٣٢٧٣]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن صالح بن السّندیّ،عن جعفر بن بشیر،عن عبد اللّه بن بکیر،عن شهاب بن عبد ربّه قال:

ص :٣٧4

هنگامی که صبح از خواب برمی خاست می فرمود:«روزم را پیش از آنکه فراموش کنم و به شتاب افتم با نام خدا و آنچه او بخواهد آغاز می کنم».و چون بنده چنین بگوید،همین سخن فراموشی های آن روزش را جبران می کند.

[٣٢٧٠]6-مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس هنگامی که شب فرامی رسد سه بار بگوید:«خودم و کسانی را که به من مربوط هستند به خداوند والا و بلندمرتبه و باعظمت و شکوه مند می سپارم.خود را به خدایی می سپارم که هرچیزی از او ترسان و گریزان است.و در برابر عظمتش خوار و کوچک».تا صبح در پناه بالی از بال های جبرئیل خواهد بود.

[٣٢٧١]٧-مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگامی که شب فرا رسید بگو:«خداوندا!من هنگام روآوردن شبت و پشت کردن روزت و هنگام درودها و آواز دعایت از تو می خواهم که بر محمد و خاندان او درود بفرستی» آنگاه هرچه دوست داری بخواه.

[٣٢٧٢]٨-ابن قدّاح روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هیچ روزی بر انسان نمی گذرد مگر آنکه آن روز به او می گوید:ای فرزند آدم!من روزی جدیدم که به زیان تو گواه خواهم بود پس در من سخن نیک بر زبان بران و کارهای نیک انجام بده تا در روز قیامت با آن ها به سودت گواهی دهم زیرا پس از این هرگز مرا نخواهی دید.و همچنین فرمودند:علی علیه السّلام هنگامی که شب فرامی رسید می فرمود:خوش آمدی ای شب تازه و نویسندۀ گواه.هر دو با نام خدا بنویسید.

سپس نام خدا را بر زبان جاری می ساخت.

[٣٢٧٣]٩-شهاب بن عبد ربّه گفته است:شنیدم که امام صادق علیه السّلام می فرمود:

ص :٣٧5

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إذا تغیّرت الشّمس فاذکر اللّه عزّ و جلّ و إن کنت مع قوم یشغلونک فقم و ادع.

[٣٢٧4]١٠-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن شریف بن سابق،عن الفضل بن أبی قرّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ثلاث تناسخها الأنبیاء من آدم علیه السّلام حتّی وصلن إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:کان إذا أصبح یقول:«اللّهمّ إنّی أسألک إیمانا تباشر به قلبی و یقینا حتّی أعلم أنّه لا یصیبنی إلاّ ما کتبت لی و رضّنی بما قسمت لی.»

و رواه بعض أصحابنا و زاد فیه:«حتّی لا أحبّ تعجیل ما أخّرت و لا تأخیر ما عجّلت،یا حیّ یا قیّوم برحمتک أستغیث،أصلح لی شأنی کلّه و لا تکلنی إلی نفسی طرفه عین أبدا و صلّی اللّه علی محمّد و آله.»

[٣٢٧5]١١-و[روی]عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:

«الحمد للّه الّذی أصبحنا و الملک له و أصبحت عبدک و ابن عبدک و ابن أمتک فی قبضتک،اللّهمّ ارزقنی من فضلک رزقا من حیث أحتسب و من حیث لا أحتسب و احفظنی من حیث أحتفظ و من حیث لا أحتفظ،اللّهمّ ارزقنی من فضلک و لا تجعل لی حاجه إلی أحد من خلقک،اللّهمّ ألبسنی العافیه و ارزقنی علیها الشّکر،یا واحد یا أحد یا صمد یا اللّه الّذی لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا أحد،یا اللّه یا رحمان یا رحیم یا مالک الملک و ربّ الأرباب و سیّد السّادات و یا اللّه[یا]لا إله إلاّ أنت اشفنی بشفائک من کلّ داء و سقم فإنّی عبدک و ابن عبدک أتقلّب فی قبضتک».

[٣٢٧6]١٢-عنه،عن محمّد بن علیّ،رفعه إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام أنّه کان یقول:

«اللّهمّ إنّی و هذا النّهار خلقان من خلقک،اللّهمّ لا تبتلنی به و لا تبتله بی،

ص :٣٧6

هنگامی که غروب آفتاب فرارسید خدا را یاد کن و اگر با گروهی هستی که تو را از یاد خدا بازمی دارند برخیز و خدا را بخوان.

[٣٢٧4]١٠-فضل ابو قرّه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:پیامبران سه چیز را از حضرت آدم علیه السّلام گرفتند تا هر سه به رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-رسیدند.آن حضرت هنگام صبح فرمود:خداوندا!از تو ایمانی می خواهم که به سبب آن همراه قلبم باشی و یقینی که بدانم آنچه به من می رسد چیزی جز آنکه برایم نوشته ای نیست و مرا به قسمت خودم خشنود گردان،یکی از اصحاب این حدیث را روایت کرده و افزوده است:تا سریع انجام یافتن آنچه را تو به عقب انداخته ای و عقب افتادن آنچه تو آن را پیش انداخته ای از تو نخواهم.ای زندۀ پاینده به رحمت تو پناه می برم تمام امور را اصلاح بگردان و مرا چشم برهم زدنی به خودم وامگذار و درود خدا بر محمد و خاندان او باد.

[٣٢٧5]١١-و روایت شده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:ستایش مخصوص خدایی است که ما را به صبح رساند و پادشاهی از آن اوست تو بنده ات و پسر بنده و کنیزت را در چیرگی ات به صبح رساندی.خداوندا!از احسانت به من روزی بده از جایی که گمان می برم و گمان نمی برم.و مرا نگاه دار از جایی که مراقبت می کنم و نمی کنم.خداوندا!از احسانت به من روزی بده و مرا نیازمند هیچ یک از بندگانت نگردان.خدایا!جامۀ تندرستی به من بپوشان و شکرش را روزی ام کن.ای یگانه،ای یکتا،ای بی نیاز.ای خدایی که نه می زاید و نه زاده می شود و هیچ همتایی ندارد.ای خدا،ای رحمتگر،ای مهربان.ای فرمانروای جهان و پروردگار پروردگاران و آقای آقایان،ای خدا،ای آن که معبودی جز تو نیست مرا با درمان خودت از هر بیماری و ناخوشی در امان بدار.که من بنده و فرزند بندۀ توام و در تحت فرمان و ارادۀ تو بهره مندم.

[٣٢٧6]١٢-محمّد علی در حدیثی بی سند روایت کرده که امیر مؤمنان علی علیه السّلام می فرمود:خداوندا!من و این روز هر دو آفریدۀ تو هستیم خدایا مرا با او و او را

ص :٣٧٧

اللّهمّ و لا تره منّی جرأه علی معاصیک و لا رکوبا لمحارمک،اللّهمّ اصرف عنّی الأزل و اللإواء و البلوی و سوء القضاء و شماته الأعداء و منظر السّوء فی نفسی و مالی».قال:و ما من عبد یقول حین یمسی و یصبح:«رضیت باللّه ربّا و بالإسلام دینا و بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم نبیّا و بالقرآن بلاغا و بعلیّ إماما»ثلاثا إلاّ کان حقّا علی اللّه العزیز الجبّار أن یرضیه یوم القیامه.قال:و کان یقول علیه السّلام إذا أمسی:«أصبحنا للّه شاکرین و أمسینا للّه حامدین فلک الحمد کما أمسینا لک مسلمین سالمین».قال:و إذا أصبح قال:«أمسینا للّه شاکرین و أصبحنا للّه حامدین و الحمد للّه کما أصبحنا لک مسلمین سالمین».

[٣٢٧٧]١٣-عنه،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان أبی علیه السّلام یقول إذا أصبح:«بسم اللّه و باللّه و إلی اللّه و فی سبیل اللّه و علی ملّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،اللّهمّ إلیک أسلمت نفسی و إلیک فوّضت أمری و علیک توکّلت یا ربّ العالمین،اللّهمّ احفظنی بحفظ الإیمان من بین یدیّ و من خلفی و عن یمینی و عن شمالی و من فوقی و من تحتی و من قبلی،لا إله إلاّ أنت،لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه،نسألک العفو و العافیه من کلّ سوء و شرّ فی الدّنیا و الآخره،اللّهمّ إنّی أعوذ بک من عذاب القبر و من ضغطه القبر و من ضیق القبر و أعوذ بک من سطوات اللّیل و النّهار،اللّهمّ ربّ المشعر الحرام و ربّ البلد الحرام و ربّ الحلّ و الحرام أبلغ محمّدا و آل محمّد عنّی السّلام،اللّهمّ إنّی أعوذ بدرعک الحصینه و أعوذ بجمعک أن تمیتنی غرقا أو حرقا أو شرقا أو قودا أو صبرا أو مسمّا أو تردّیا فی بئر أو أکیل السّبع أو موت الفجأه أو بشیء من

ص :٣٧٨

با من نیازما.خدایا گستاخی ام در نافرمانی ات و انجام گناه از سوی مرا به او نشان نده.خداوندا سختی و ناگواری و مشقّت و بدعاقبتی و شماتت دشمنان و چشم بد در جان و مالم را از من دور کن.آن حضرت فرمودند:هر بنده ای که هنگام صبح و شب سه بار بگوید:خشنودم که خداوند پروردگارم،اسلام دینم و محمد -درود خدا بر او و خاندانش باد-پیامبرم،قرآن رساننده ام و علی علیه السّلام امام من است.بر خداوند شکست ناپذیر قدرتمند سزا است که او را در روز قیامت خشنود سازد.

و آن حضرت در هنگام شب می فرمود:صبحدم شکرگذار تو از خواب برخاستیم و شب هنگام سپاس تو را به جای می آوریم پس سپاس برای تو باد، همانگونه که تندرست و مسلمان روز را به شب آوردیم.و هنگام صبح می فرمود:شب هنگام شکرگذار تو هستیم و صبحدم سپاس تو را به جای می آوریم و سپاس،مخصوص توست.همان گونه که تندرست و مسلمان شب را به روز آوردیم.

[٣٢٧٧]١٣-ابو بصیر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام می فرمود:پدرم امام باقر علیه السّلام در هنگام صبح می گفت:به نام خدا و به یاری او،در راه خدا و به سوی او آغاز می کنم و بر آیین رسول خدایم.خدایا خود را تسلیم تو ساخته،کارهایم را به تو سپرده و ای پروردگار جهانیان بر تو توکل کردم.خداوندا با حفظ ایمان مرا از هر جهت پیش رو و پشت سر،راست و چپ،بالا سر و پایین پا حفظ فرما.هیچ معبودی جز تو نیست و هیچ نیرو و توانایی جز به سبب تو نیست.ما از تو گذشت و سلامت از هر بدی در دنیا و آخرت را می خواهیم.خدایا من از عذاب قبر و فشار و تنگی آن به تو پناه می برم و از بلاهای شب و روز به بارگاه تو پناه می آورم.خدایا!ای پروردگار مشعر الحرام،ای پروردگار شهر حرام(مکّه) ای خدای حلّ و حرم(مکه و شهرهای اطراف آن)از جانب من بر محمد و خاندان او درود فرست.خدایا من به ذرۀ نگهدارندۀ تو و به همۀ صفات جلال و جمالت پناه می برم از اینکه مرا به وسیلۀ غرق شدن یا آتش گرفتن یا گیرکردن چیزی در گلو یا قصاص شدن یا کشته شدن در دست دشمن یا زهر خوردن یا افتادن در چاه یا خورده شدن توسط درندگان یا مرگ های ناگهانی یا مرگ های بد

ص :٣٧٩

میتات السّوء و لکن أمتنی علی فراشی فی طاعتک و طاعه رسولک صلّی اللّه علیه و اله و سلّم مصیبا للحقّ غیر مخطی،أو فی الصّفّ الّذی نعتّهم فی کتابک: کَأَنَّهُمْ بُنْیٰانٌ مَرْصُوصٌ أعیذ نفسی و ولدی و ما رزقنی ربّی بقل أعوذ بربّ الفلق»حتّی یختم السّوره و یقول:«و أعیذ نفسی و ولدی و ما رزقنی ربّی بقل أعوذ بربّ النّاس»حتّی یختم السّوره و یقول:«الحمد للّه عدد ما خلق[اللّه]و الحمد للّه مثل ما خلق اللّه و الحمد للّه ملء ما خلق اللّه و الحمد للّه مداد کلماته و الحمد للّه زنه عرشه و الحمد للّه رضا نفسه و لا إله إلاّ اللّه الحلیم الکریم و لا إله إلاّ اللّه العلیّ العظیم،سبحان اللّه ربّ السّماوات و الأرضین و ما بینهما و ربّ العرش العظیم،اللّهمّ إنّی أعوذ بک من درک الشّقاء و من شماته الأعداء و أعوذ بک من الفقر و الوقر و أعوذ بک من سوء المنظر فی الأهل و المال و الولد»و یصلّی علی محمّد و آل محمّد عشر مرّات.

[٣٢٧٨]١4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و أحمد بن محمّد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه جمیعا،عن الحسن بن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ما من عبد یقول إذا أصبح قبل طلوع الشّمس:«اللّه أکبر اللّه أکبر کبیرا و سبحان اللّه بکره و أصیلا و الحمد للّه ربّ العالمین کثیرا،لا شریک له و صلّی اللّه علی محمّد و آله»إلاّ ابتدرهنّ ملک و جعلهنّ فی جوف جناحه و صعدبهنّ إلی السّماء الدّنیا،فتقول الملائکه:ما معک؟فیقول:معی کلمات قالهنّ رجل من المؤمنین و هی کذا و کذا،فیقولون:رحم اللّه من قال هؤلاء الکلمات و غفر له؛قال:و کلّما مرّ بسماء قال لأهلها مثل ذلک،فیقولون:رحم اللّه من قال هؤلاء

ص :٣٨٠

بمیرانی بلکه از تو می خواهم که مرا در بسترم در فرمانبری خودت و فرستاده ات و بر راه درست رسیده و دور از خطا و انحراف یا در صف کسانی که در کتابت وصفشان کرده ای:«گویی آنان ستون هایی آهنین هستند»بمیرانی و من خودم و فرزندانم و آنچه را خدا روزیم ساخته است به وسیلۀ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ... پناه می دهم.من خودم و فرزندانم و آنچه را خدا روزیم ساخته است به وسیلۀ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّٰاسِ... پناه می دهم.و می فرمود:و سپاس مخصوص خداست به شمار آنچه آفریده است.و سپاس مخصوص خدا است به اندازۀ آنچه آفریده است و سپاس مخصوص خدا است به وسعت آنچه آفریده است و سپاس مخصوص خدا است به امتداد کلماتش.و سپاس مخصوص خدا است به وزن عرش اش،و سپاس مخصوص خداست تا زمانی که خشنود گردد هیچ معبودی جز او نیست و او بردبار بخشنده است.و هیچ معبودی جز او نیست و او بلند مرتبه و بزرگ است.منزّه است خداوند پروردگار آسمان ها و زمین و هرچه میان آن ها است و پروردگار عرش بزرگ.خدایا من از دچار شدن به بدبختی و از شماتت دشمنان به تو پناه می برم.خدایا من از فقر و گودال دوزخ به تو پناه می برم.خدایا من از نظر بد دربارۀ خانواده و اموال و فرزندانم به تو پناه می برم و ده بار بر محمّد و خاندان او درود می فرستاد.

[٣٢٧٨]١4-ابو حمزۀ ثمالی روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هر بنده ای که صبح قبل از طلوع آفتاب بگوید:«خدا بزرگ تر از آن است که به وصف درآید،خدا بزرگ تر از آن است که وصف شود او بزرگ است.و پاک و منزّه است در بامداد و شبانگاه و سپاس فراوان مخصوص خدا است که شریکی ندارد و خداوند بر محمد و خاندان او درود می فرستد»فرشته ای آن ها را به شتاب می گیرد و درون بال خود قرار داده،با خود به آسمان دنیا بالا می برد.

آنگاه فرشتگان می گویند:چه چیزی به همراه داری؟او می گوید:به همراه من کلماتی است که یکی از مؤمنان به زبان آورده است و چنین و چنان است.

آن ها می گویند:خداوند گویندۀ این کلمات را بیامرزد و او را رحمت کند.

حضرت فرمود:و آن فرشته از هر آسمانی که می گذرد به ساکنان آنجا مانند آن سخنان را می گوید و ایشان پاسخ می دهند که خداوند گویندۀ این کلمات را

ص :٣٨١

الکلمات و غفر له،حتّی ینتهی بهنّ إلی حمله العرش فیقول لهم:إنّ معی کلمات تکلّم بهنّ رجل من المؤمنین و هی کذا و کذا،فیقولون:رحم اللّه هذا العبد و غفر له انطلق بهنّ إلی حفظه کنوز مقاله المؤمنین فإنّ هؤلاء کلمات الکنوز حتّی تکتبهنّ فی دیوان الکنوز.

[٣٢٧٩]١5-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد بن سماعه،عن غیر واحد من أصحابه،عن أبان بن عثمان،عن عیسی بن عبد اللّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا أصبحت فقل:«اللّهمّ إنّی أعوذ بک من شرّ ما خلقت و ذرأت و برأت فی بلادک و عبادک،اللّهمّ إنّی أسألک بجلالک و جمالک و حلمک و کرمک کذا و کذا».

[٣٢٨٠]١6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن عبد اللّه بن میمون،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:

أنّ علیّا صلوات اللّه علیه و آله کان یقول إذا أصبح:«سبحان اللّه الملک القدّوس ثلاثا اللّهمّ إنّی أعوذ بک من زوال نعمتک و من تحویل عافیتک و من فجأه نقمتک و من درک الشّقاء و من شرّ ما سبق فی اللّیل،اللّهمّ إنّی أسألک بعزّه ملکک و شدّه قوّتک و بعظیم سلطانک و بقدرتک علی خلقک»ثمّ سل حاجتک.

[٣٢٨١]١٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد،عن الحسین بن المختار، عن العلاء بن کامل قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول: وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ عند المساء:لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،له الملک و له الحمد،یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو علی کلّ شیء قدیر.قال:قلت:

بیده الخیر؟قال:إنّ بیده الخیر و لکن قل کما أقول[لک]عشر مرّات و أعوذ باللّه السّمیع العلیم حین تطلع الشّمس و حین تغرب عشر مرّات.

ص :٣٨٢

رحمت کند و او را ببخشاید تا او آنها را به حمل کنندگان عرش خدا می رساند و به آب ها می گوید:همراه من کلماتی است که شخصی از مؤمنان آن ها را به زبان آورده است و چنین وچنان است.آن ها می گویند خداوند این بنده را رحمت کند و گناهانش را بیامرزد.این کلمات را نزد نگهبان گنجینه های سخنان مؤمنان ببر؛ زیرا این کلمات گنج اند تا او آنها را در دفتر گنجینه ها بنویسد.

[٣٢٧٩]١5-عیسای عبد اللّه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:در هنگام صبح بگو خدایا من از شر هرآنچه در میان سرزمین ها و بندگان ات آفریدی و برآوردی و جان بخشیدی به تو پناه می برم.خداوندا به حقّ والایی و زیبایی و بردباری و بزرگواریت از تو چنین و چنان می خواهم[و خواسته های خود را ذکر کند].

[٣٢٨٠]١6-عبد اللّه میمون از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که حضرت علی-درود خدا بر او و بر خاندانش-هنگام هر صبح سه بار می فرمود:منزّه است خداوند، فرمانروای پاک.خداوندا،من از دگرگونی سلامت و از دست رفتن نعمت ها و ناگهان رسیدن بلاهای تو و دچارشدن به بدبختی و از بدی هرآنچه در شب گذشته است به تو پناه می برم.خدایا من به حقّ شکست ناپذیری فرمانروایی ات و استواری نیرویت و بزرگی چیرگی ات و توانایی بر آفریدگانت از تو می خواهم.سپس حاجتت را بخواه.

[٣٢٨١]١٧-علاء بن کامل می گوید:شنیدم امام صادق علیه السّلام دربارۀ آیه(پروردگارت را در وجودت با زاری و هراس و نه بلند یاد کن.)[اعراف(٧):٢٠5]فرمودند:یعنی شب هنگام بگو:هیچ معبودی جز خدا نیست او یگانه است و هیچ شریکی ندارد.فرمانروایی از آن اوست و سپاس مخصوص او است که زنده می کند و می میراند و می میراند و زنده می کند و او بر هر کاری توانا است.راوی می گوید:من عرض کردم:و بگویم(و نیکی در دست او است)؟امام فرمودند:به درستی که نیکی در دست او است ولی تو همان گونه که من گفتم ده بار آن را بگو و در هنگام طلوع و غروب آفتاب ده بار بگو به خداوند شنوا و دانا پناه می برم.

ص :٣٨٣

[٣٢٨٢]١٨-علیّ،عن أبیه،عن حمّاد،عن حریز،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

یقول بعد الصّبح:«الحمد للّه ربّ الصّباح،الحمد للّه فالق الإصباح(ثلاث مرّات)اللّهمّ افتح لی باب الأمر الّذی فیه الیسر و العافیه،اللّهمّ هیّی لی سبیله و بصّرنی مخرجه،اللّهمّ إن کنت قضیت لأحد من خلقک علیّ مقدره بالشّرّ فخذه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من تحت قدمیه و من فوق رأسه و اکفنیه بما شئت و من حیث شئت و کیف شئت».

[٣٢٨٣]١٩-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن محمّد بن إسماعیل،عن أبی إسماعیل السّرّاج،عن الحسین بن المختار،عن رجل،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

من قال إذا أصبح:«اللّهمّ إنّی أصبحت فی ذمّتک و جوارک،اللّهمّ إنّی أستودعک دینی و نفسی و دنیای و آخرتی و أهلی و مالی و أعوذ بک یا عظیم من شرّ خلقک جمیعا و أعوذ بک من شرّ ما یبلس به إبلیس و جنوده».إذا قال هذا الکلام لم یضرّه یومه ذلک شیء و إذا أمسی فقاله لم یضرّه تلک اللّیله شیء إن شاء اللّه تعالی.

[٣٢٨4]٢٠-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن عثمان بن عیسی،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا صلّیت المغرب و الغداه فقل:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم»سبع مرّات فإنّه من قالها لم یصبه جذام و لا برص و لا جنون و لا سبعون نوعا من أنواع البلاء،قال:و تقول إذا أصبحت و أمسیت:

ص :٣٨4

[٣٢٨٢]١٨-زراره روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:پس از برآمدن آفتاب سه بار می گویی:و سپاس مخصوص خدایی است که پروردگار صبحدم است، سپاس مخصوص خدایی است که شکافندۀ صبح است[و آن را از دل شب خارج می سازد].خدایا در امری را بر من بگشا که در آن آسایش و سلامتی است.بار خدایا راهش را برایم فراهم ساز و مرا به خروج از آن آگاه گردان.خدایا اگر به یکی از آفریدگانت توانایی بدی به من داده ای راه او را از پیش و پس و راست و چپ و زیرپا و بالای سر بگیر و به هروسیله که خواهی و از هر راهی که خواهی و هرگونه که خواهی او را از من دور کن.

[٣٢٨٣]١٩-مردی روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس در هنگام صبح بگوید:«خدایا من در پناه و کنار تو به صبح رسیدم خداوندا من دین و جان و دنیا و آخرت و خانواده و اموالم را به تو می سپارم.ای بزرگ از بدی همۀ آفریدگانت به تو پناه می برم و از بدی ای که ابلیس و سپاهیانش آن را وارونه می کنند به تو پناه می برم».وقتی این کلمات را بگوید در آن روز چیزی به او زیان نرساند و اگر هنگام شب بگوید در آن شب چیزی به او زیان نخواهد رساند-اگر خداوند والا اراده نماید-.

[٣٢٨4]٢٠-ابو بصیر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگامی که نماز مغرب و نماز صبح را خواندی هفت بار بگو:«به نام خداوند رحمتگر مهربان هیچ نیرو و توانایی جز به سبب خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست»زیرا هرکس آن را بگوید جذام و برص و دیوانگی و هفتاد گونه بلای دیگر به او نمی رسد.حضرت

ص :٣٨5

«الحمد لربّ الصّباح»الحمد لفالق الإصباح مرّتین الحمد للّه الّذی أذهب اللّیل بقدرته و جاء بالنّهار برحمته و نحن فی عافیه».و یقرأ آیه الکرسیّ و آخر الحشر و عشر آیات من الصّافّات و سُبْحٰانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّهِ عَمّٰا یَصِفُونَ * وَ سَلاٰمٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ* وَ الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ فَسُبْحٰانَ اللّٰهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ* وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ* یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهٰا وَ کَذٰلِکَ تُخْرَجُونَ «سبّوح قدّوس ربّ الملائکه و الرّوح،سبقت رحمتک غضبک لا إله إلاّ أنت سبحانک إنّی عملت سوءا و ظلمت نفسی فاغفر لی و ارحمنی و تب علیّ إنّک أنت التّوّاب الرّحیم».

[٣٢٨5]٢١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:

«اللّهمّ لک الحمد أحمدک و أستعینک و أنت ربّی و أنا عبدک،أصبحت علی عهدک و وعدک و أومن بوعدک و أوفی بعهدک ما استطعت و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه وحده لا شریک له و أشهد أن محمّدا عبده و رسوله،أصبحت علی فطره الإسلام و کلمه الإخلاص و ملّه إبراهیم و دین محمّد،علی ذلک أحیا و أموت إن شاء اللّه،اللّهمّ أحیینی ما أحییتنی به و أمتنی إذا أمتّنی علی ذلک و ابعثنی إذا بعثتنی علی ذلک،أبتغی بذلک رضوانک و اتّباع سبیلک،إلیک ألجأت ظهری و إلیک فوّضت أمری،آل محمّد أئمّتی لیس لی أئمّه غیرهم،بهم أئتمّ و إیّاهم أتولّی و بهم أقتدی،اللّهمّ اجعلهم أولیائی فی الدّنیا و الآخره و اجعلنی أوالی أولیاءهم و أعادی أعداءهم فی الدّنیا و الآخره و ألحقنی بالصّالحین و آبائی معهم».

ص :٣٨6

فرمودند:و هنگام صبح و شب دو بار بگو:سپاس مخصوص پروردگار صبحدم است.سپاس مخصوص شکافندۀ صبحدم است.سپاس مخصوص خداوندی است که با قدرتش شب را برد و با رحمتش روز را آورد در حالی که ما در سلامت هستیم.و آیه الکرسی و آخر سورۀ حشر و ده آیه از سورۀ مبارکۀ صافّات را بخوان و نیز این آیات را:(منزّه است پروردگار تو پروردگار شکست ناپذیر که در وصف نمی گنجد و درود بر آن فرستادگان و سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است و خدا منزه است هنگامی که وارد شب می شوید و هنگامی که شب را به روز می رسانید و سپاس در آسمان ها و زمین و شب و روز مخصوص اوست.او زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج می سازد و زمین را پس از مرگش زنده می کند و شما نیز چنین از قبرها بیرون می آیید.پاک و بزرگ است پروردگار روح و فرشتگان که رحمت او بر خشمش پیشی گرفته است،هیچ معبودی جز تو نیست و تو منزّهی.من بد کردم و به خودم ستم کردم پس مرا بیامرز و به من رحم کن و توبۀ مرا بپذیر که تو بسیار توبه پذیر و مهربانی).

[٣٢٨5]٢١-معاویۀ عمّار روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:خداوندا سپاس مخصوص تو است.من تو را سپاس می گویم و از تو یاری می جویم.تو پروردگار منی و من بندۀ توام.شب را بر پیمان و وعدۀ تو به صبح رساندم و به وعدۀ تو ایمان دارم و تا جایی که بتوانم به عهدت وفا دارم.هیچ نیرو و توانایی جز به سبب تو نیست تو یگانه ای و بی شریکی.و گواهی می دهم که محمد بنده و فرستادۀ او است.من شب را با فطرت اسلام و کلمۀ اخلاص و دین ابراهیم و محمّد به صبح رساندم و اگر خدا بخواهد بر این اساس زندگی می کنم و خواهم مرد.خداوندا تا زنده هستم مرا بر آن زنده بدار،چون میراندی بر آن بمیران و چون برانگیختی بر آن برانگیز.من به این سبب رضای تو و پیروی از راه تو را می جویم.من تو را پشتیبان خود قرار داده،کارم را به تو واگذار کردم.خاندان محمّد[درود خدا بر او و بر خاندانش]پیشوایان من اند و من امامی غیر از ایشان ندارم.از آنان پیروی می کنم و آنان را دوست گرفته،به آنان اقتدا می کنم.خدایا در دنیا و آخرت آنان را دوستان من قرار بده و مرا چنان قرار ده که در دنیا و آخرت با دوستان آنان دوستی و با دشمنانشان دشمنی کنم.مرا با نیکوکاران پیوند ده و پدرانم را در گروه آنان قرار ده.

ص :٣٨٧

[٣٢٨6]٢٢-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قلت له علّمنی شیئا أقوله إذا أصبحت و إذا أمسیت فقال:قل:«الحمد للّه الّذی یفعل ما یشاء و لا یفعل ما یشاء غیره،الحمد للّه کما یحبّ اللّه أن یحمد، الحمد للّه کما هو أهله،اللّهمّ أدخلنی فی کلّ خیر أدخلت فیه محمّدا و آل محمّد و أخرجنی من کلّ سوء أخرجت منه محمّدا و آل محمّد و صلّی اللّه علی محمّد و آل محمّد».

[٣٢٨٧]٢٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عبد الرّحمن بن حمّاد الکوفیّ،عن عمرو بن مصعب،عن فرات بن الأحنف،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

مهما ترکت من شیء فلا تترک أن تقول فی کلّ صباح و مساء:«اللّهمّ إنّی أصبحت أستغفرک فی هذا الصّباح و فی هذا الیوم لأهل رحمتک و أبرأ إلیک من أهل لعنتک،اللّهمّ إنّی أصبحت أبرأ إلیک فی هذا الیوم و فی هذا الصّباح ممّن نحن بین ظهرانیهم من المشرکین و ممّا کانوا یعبدون،إنّهم کانوا قوم سوء فاسقین،اللّهمّ اجعل ما أنزلت من السّماء إلی الأرض فی هذا الصّباح و فی هذا الیوم برکه علی أولیائک و عقابا علی أعدائک،اللّهمّ وال من والاک و عاد من عاداک،اللّهمّ اختم لی بالأمن و الإیمان کلّما طلعت شمس أو غربت،اللّهمّ اغفر لی و لوالدیّ و ارحمهما کما ربّیانی صغیرا،اللّهمّ اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات الأحیاء منهم و الأموات،اللّهمّ إنّک تعلم منقلبهم و مثواهم،اللّهمّ احفظ إمام المسلمین بحفظ الإیمان و انصره نصرا عزیزا و افتح له فتحا یسیرا و اجعل له و لنا من لدنک سلطانا نصیرا،اللّهمّ العن

ص :٣٨٨

[٣٢٨6]٢٢-مردی گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:چیزی به من بیاموز تا هنگام صبح و شب آن را بخوانم.

حضرت فرمودند:بگو:سپاس مخصوص خدایی است که آنچه بخواهد انجام می دهد و غیر از او کسی این توانایی را ندارد سپاس مخصوص او است.

همان گونه که خود دوست دارد ستوده شود.سپاس مخصوص خدا است همان گونه که او سزاوار آن است.خدایا مرا در هر خیری که محمد و خاندان او را در آن داخل ساختی داخل کن و از هر بدی ای که محمّد و خاندان او را خارج کرده ای، خارج کن و بر محمّد و خاندان او درود فرست.

[٣٢٨٧]٢٣-فرات احنف روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرچه را ترک می کنی بکن ولی این سخن را در هنگام صبح و شب ترک مکن:«خدایا شب را به صبح رساندم تا در این صبح و در این روز برای هرکس که سزاوار رحمت تو است آمرزش بخواهم و از هرکس که سزاوار لعنت تو است دوری بجویم.

خدایا من شب را به صبح رساندم،تا در این روز و در این صبح از مشرکین که در میان آنان زندگی می کنم بیزاری بجویم؛زیرا آنان بد مردمانی نابکارند.خدایا هر آنچه در این روز و در این صبح از آسمان به زمین فرومی فرستی برای دوستانت برکت و برای دشمنانت عذاب قرار ده.خدایا با دوستانت دوستی و با دشمنانت دشمنی کن.خدایا در هر طلوع یا غروب خورشید سرانجامم را ایمنی و ایمان قرار بده.خداوندا مرا و پدر و مادرم را بیامرز و به آنان رحم کن همان گونه که آنان مرا در کودکی پروردند.خدایا مردان و زنان مؤمن و مسلمان،زنده و مردۀ شان را بیامرز.

خدایا تو جایگاه و بازگشت گاه آنان را می دانی.خدایا امام و پیشوای مسلمانان را با نگاهداری ایمان حفظ کن و به او پیروزی ای بدون شکست و فتحی آسان عطاق فرما و برای او و ما از نزد خود سلطنتی یاری شده قرار ده.خداوندا فلانی و فلانی

ص :٣٨٩

فلانا و فلانا و الفرق المختلفه علی رسولک و ولاه الأمر بعد رسولک و الأئمّه من بعده و شیعتهم و أسألک الزّیاده من فضلک و الإقرار بما جاء من عندک و التّسلیم لأمرک و المحافظه علی ما أمرت به لا أبتغی به بدلا و لا أشتری به ثمنا قلیلا،اللّهمّ اهدنی فیمن هدیت و قنی شرّ ما قضیت،إنّک تقضی و لا یقضی علیک و لا یذلّ من والیت،تبارکت و تعالیت،سبحانک ربّ البیت تقبّل منّی دعائی و ما تقرّبت به إلیک من خیر فضاعفه لی أضعافا[مضاعفه]کثیره و آتنا من لدنک[رحمه و]أجرا عظیما،ربّ ما أحسن ما ابتلیتنی و أعظم ما أعطیتنی و أطول ما عافیتنی و أکثر ما سترت علیّ،فلک الحمد یا إلهی کثیرا طیّبا مبارکا علیه،ملء السّماوات و ملء الأرض و ملء ما شاء ربّی کما یحبّ و یرضی و کما ینبغی لوجه ربّی ذی الجلال و الإکرام».

[٣٢٨٨]٢4-عنه،عن إسماعیل بن مهران،عن حمّاد بن عثمان قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من قال:«ما شاء اللّه کان،لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم»مائه مرّه حین یصلّی الفجر لم یر یومه ذلک شیئا یکرهه.

[٣٢٨٩]٢5-عنه،عن إسماعیل بن مهران،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قال فی دبر صلاه الفجر و دبر صلاه المغرب سبع مرّات:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم»دفع اللّه عزّ و جلّ عنه سبعین نوعا من أنواع البلاء أهونها الرّیح و البرص و الجنون و إن کان شقیّا محی من الشّقاء و کتب فی السّعداء.

[٣٢٩٠]٢6-و فی روایه سعدان،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام مثله إلاّ أنّه قال:

ص :٣٩٠

(عمر و ابو بکر)و گروه های مختلفی را که با فرستادۀ تو و صاحبان امر و امامان پس از فرستاده ات و شیعیانشان مخالفت کردند،لعنت کن.من از تو،فزونی، پذیرفتن آنچه از جانب تو آمده،گردن نهادن به فرمانت و مواظبت بر آنچه به آن امر کرده ای می خواهم تا جایگزینی برای آن نجویم و آن را به بهای اندک نفروشم.خدایا مرا در میان کسانی که هدایت کرده ای هدایت فرما و از بدی آنچه حکم کرده ای حفظ کن؛زیرا تویی که حکم می کنی و بر تو حکمی نمی شود و هر کس تو را دوست بدارد خوار نمی شود.تویی پاک و والا.تو پاکی ای پروردگار خانۀ کعبه.دعایم را از من بپذیر و هر نیکی ای را که به وسیلۀ آن به تو نزدیکی جستم دوچندان کن و از نزد خود به ما رحمت و پاداشی بزرگ عطا فرما.

پروردگارا!چه زیبا مرا دچار کردی و چه بزرگ بخشیدی،چه طولانی سلامتی دادی و چه فراوان بر من پوشاندی.پس ای معبود من سپاس فراوان و نیکو و مبارک برای تو است.به اندازۀ آسمان ها و زمین و به مقدار آنچه پروردگارم بخواهد.همان گونه که دوست دارد و راضی می شود و همان گونه که شایستۀ ذات پروردگار صاحب عظمت و کرامت است.

[٣٢٨٨]٢4-حمّاد عثمان گوید:امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس وقتی نماز صبح می گذارد صد مرتبه بگوید:«هرآنچه خدا بخواهد همان می شود و هیچ نیرویی جز به سبب خداوند بلند مرتبۀ بزرگ نیست»در آن روز،چیزی که موجب آزار او شود نمی بیند.

[٣٢٨٩]٢5-ابو بصیر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس پس از نماز صبح و نماز مغرب هفت بار بگوید:«به نام خداوند رحمتگر مهربان،هیچ نیرو و توانایی جز سبب خداوند بلندمرتبۀ بزرگ نیست»خداوند عزّتمند هفتاد نوع بلا را از او دور می سازد که آسان ترین آنها باد[یعنی بادهای متعفن در اثر بیماری و یا طوفان های هلاک کننده است]،پیسی و دیوانگی است و اگر کسی شقی باشد شقاوتش محو شده،در گروه سعادتمندان نوشته می شود.

[٣٢٩٠]٢6-در روایت سعدان از ابی بصیر همین حدیث آمده است جز این که گفته

ص :٣٩١

أهونه الجنون و الجذام و البرص و إن کان شقیّا رجوت أن یحوّله اللّه عزّ و جلّ إلی السّعاده.

[٣٢٩١]٢٧-عنه،عن ابن فضّال،عن الحسن بن الجهم،عن أبی الحسن علیه السّلام مثله إلاّ أنّه قال:

یقولها ثلاث مرّات حین یصبح و ثلاث مرّات حین یمسی لم یخف شیطانا و لا سلطانا و لا برصا و لا جذاما و لم یقل سبع مرّات.قال أبو الحسن علیه السّلام:و أنا أقولها مائه مرّه

[٣٢٩٢]٢٨-عنه،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا صلّیت الغداه و المغرب فقل:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم»سبع مرّات،فإنّه من قالها لم یصبه جنون و لا جذام و لا برص و لا سبعون نوعا من أنواع البلاء.

[٣٢٩٣]٢٩-عنه،عن محمّد بن عبد الحمید،عن سعد بن زید قال:

قال أبو الحسن علیه السّلام:إذا صلّیت المغرب فلا تبسط رجلک و لا تکلّم أحدا حتّی تقول مائه مرّه:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم» و مائه مرّه فی الغداه،فمن قالها دفع اللّه عنه مائه نوع من أنواع البلاء أدنی نوع منها البرص و الجذام و الشّیطان و السّلطان

[٣٢٩4]٣٠-عنه،عن عبد الرّحمن بن حمّاد،عن عبد اللّه بن إبراهیم الجعفریّ قال:

سمعت أبا الحسن علیه السّلام یقول:إذا أمسیت فنظرت إلی الشّمس فی غروب و إدبار فقل:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الحمد للّه الّذی لم یتّخذ ولدا و لم یکن له شریک فی الملک،الحمد للّه الّذی یصف و لا یوصف و یعلم و لا یعلم،یعلم

ص :٣٩٢

است:آسان ترین آن بلاها دیوانگی و جذام و پیسی است و اگر کسی شقی باشد امید است که خدا او را به گروه سعادتمندان منتقل کند.

[٣٢٩١]٢٧-حسن جهم از حضرت ابو الحسن علیه السّلام نیز مانند این حدیث را روایت کرده جز این که آورده است:این ذکر را سه بار در صبحدم و سه بار در شبانگاه بگوید تا نه از هیچ شیطان و پادشاهی و نه از پیسی و جذام نهراسد.در این جا هفت بار ذکر نشده است.و امام علیه السّلام فرموده اند:من آن ذکر را صد بار می گویم.

[٣٢٩٢]٢٨-سماعه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرگاه نماز صبح و مغرب را به جا آوردی هفت بار بگو:«به نام خداوند رحمتگر مهربان،هیچ نیرو و توانایی جز به سبب خداوند بلند مرتبۀ بزرگ نیست»که هرکس این ذکر را بگوید به دیوانگی و جذام و پیسی و هفتاد نوع گرفتاری دیگر دچار نمی شود.

[٣٢٩٣]٢٩-سعد زید روایت کرده که حضرت ابو الحسن علیه السّلام فرمودند:هنگامی که نماز مغرب را گذاردی پایت را دراز نکن و با کسی سخن نگو تا صد بار بگویی:«به نام خداوند رحمتگر مهربان،هیچ نیرو و توانایی جز به سبب خداوند بلندمرتبۀ بزرگ نیست»و صد بار هم پس از نماز صبح بگو که هرکس چنین بگوید خداوند صد نوع بلا و گرفتاری را از او دور می سازد که پایین ترین آن ها پیسی و جذام و شیطان و پادشاه[ستم گر]است.

[٣٢٩4]٣٠-عبد اللّه بن ابراهیم جعفری گفته است:از حضرت ابو الحسن علیه السّلام شنیدم فرمودند:شب هنگام زمانی که به غروب و ناپدید شدن خورشید می نگری بگو:«بنام خداوند رحمتگر مهربان،سپاس مخصوص خدایی است که فرزندی ندارد و در پادشاهی و فرمانروایی اش بی انباز است.سپاس مخصوص خدایی است که وصف می کند و خود به وصف نمی آید.می داند و دانسته نمی شود.

ص :٣٩٣

خائنه الأعین و ما تخفی الصّدور؛أعوذ بوجه اللّه الکریم و باسم اللّه العظیم من شرّ ما ذرأ و ما برأ و من شرّ ما تحت الثّری و من شرّ ما ظهر و ما بطن و من شرّ ما کان فی اللّیل و النّهار و من شرّ أبی مرّه و ما ولد و من شرّ الرّسیس و من شرّ ما وصفت و ما لم أصف،فالحمد للّه ربّ العالمین»ذکر أنّها أمان من السّبع و من الشّیطان الرّجیم و من ذرّیّته.قال:و کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول إذا أصبح:

«سبحان اللّه الملک القدّوس ثلاثا اللّهمّ إنّی أعوذ بک من زوال نعمتک و من تحویل عافیتک و من فجأه نقمتک و من درک الشّقاء و من شرّ ما سبق فی الکتاب،اللّهمّ إنّی أسألک بعزّه ملکک و شدّه قوّتک و بعظیم سلطانک و بقدرتک علی خلقک».

[٣٢٩5]٣١-عنه،عن محمّد بن علیّ،عن عبد الرّحمن بن أبی هاشم،عن أبی خدیجه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ الدّعاء قبل طلوع الشّمس و قبل غروبها سنّه واجبه مع طلوع الفجر و المغرب تقول:«لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،له الملک و له الحمد،یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حیّ لا یموت،بیده الخیر و هو علی کلّ شیء قدیر،عشر مرّات.و تقول:«أعوذ باللّه السّمیع العلیم من همزات الشّیاطین و أعوذ بک ربّ أن یحضرون،إنّ اللّه هو السّمیع العلیم»عشر مرّات قبل طلوع الشّمس و قبل الغروب،فإن نسیت قضیت کما تقضی الصّلاه إذا نسیتها.

[٣٢٩6]٣٢-عنه،عن محمّد بن علیّ،عن أبی جمیله،عن محمّد بن مروان، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قل:«أستعیذ باللّه من الشّیطان الرّجیم و أعوذ باللّه أن یحضرون،إنّ اللّه هو السّمیع العلیم»و قل:«لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،یحیی و یمیت و هو

ص :٣٩4

چشم های خائن و هرآنچه را سینه ها در خود پنهان دارد می شناسد.من از بدی هرآنچه که آفریده است و از بدی آنچه در زیر آسمان است و از بدی آنچه آشکار و نهان است و از بدی آنچه در شب و روز است و از بدی شیطان و فرزندانش و از بدی تباهی و هوس رانی و از بدی آنچه گفتم و نگفتم به ذات باکرامت و نام بزرگ خداوند پناه می برم.پس سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است.» حضرت فرمودند که این دعا موجب ایمنی از درندگان و شیطان رانده شده و فرزندان او است و آن حضرت فرمود که امیر مؤمنان علی علیه السّلام در هنگام صبح سه بار می فرمود:پاک است خداوند فرمانروای جهان و پاک است.خداوندا من از نابودی نعمت های تو و تغییر یافتن سلامت و راحتی تو و ناگهان رسیدن بدبختی ها و سختی ها و از دچار شدن به شقاوت و از بدی هرآنچه در کتابت آمده است به تو پناه می برم.خداوندا من به شکست ناپذیری فرمانروائیت و استواری قدرتت و بزرگی سلطنت ات و توانایی ات بر بندگانت از تو می خواهم.

[٣٢٩5]٣١-ابو خدیجه روایت کرده که امام صادق ٧ فرمودند:دعا کردن پیش از دمیدن خورشید و پیش از غروب آن سنّتی واجب است چون هنگام طلوع و غروب آفتاب ده بار بگو:هیچ معبودی جز خدا نیست یگانه است و هیچ شریکی ندارد فرمانروایی از آن اوست و سپاس مخصوص او است او زنده می کند و می میراند و می میراند و زنده می کند.او است زنده ای که نمی میرد.همۀ نیکی ها در دست او است و او است که بر هر کاری توانا است.و پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن ده بار بگو:«از وسوسه های شیاطین به خداوند شنوا و دانا پناه می برم،پروردگارا از این که وسوسه های شیطان مرا فراگیرند به تو پناه می برم که همانا خداوند شنوا و دانا است»و اگر فراموش کردی قضای آن را به جا آور همان گونه که وقتی نماز را فراموش می کنی قضایش را به جا می آوری.

[٣٢٩6]٣٢-محمّد مروان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:بگو:«از شیطان رانده شده به خدا پناه می برم و از این که او به نزد من آید به خدا پناه می برم.که همانا خداوند شنوا و دانا است»و بگو:«هیچ معبودی جز خدا نیست.او یگانه ای است که هیچ شریکی ندارد.زنده می کند و می میراند

ص :٣٩5

علی کلّ شیء قدیر»قال:فقال له رجل:مفروض هو؟قال:نعم مفروض محدود تقوله قبل طلوع الشّمس و قبل الغروب عشر مرّات،فإن فاتک شیء فاقضه من اللّیل و النّهار.

[٣٢٩٧]٣٣-عنه،عن إسماعیل بن مهران،عن رجل،عن إسحاق بن عمّار، عن العلاء بن کامل قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ من الدّعاء ما ینبغی لصاحبه إذا نسیه أن یقضیه یقول بعد الغداه:«لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،له الملک و له الحمد،یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حیّ لا یموت،بیده الخیر[کلّه]و هو علی کلّ شیء قدیر»عشر مرّات و یقول:«أعوذ باللّه السّمیع العلیم»عشر مرّات:فإذا نسی من ذلک شیئا کان علیه قضاؤه.

[٣٢٩٨]٣4-عنه،عن ابن محبوب،عن العلاء بن رزین،عن محمّد بن مسلم قال:

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن التّسبیح،فقال:ما علمت شیئا موظّفا غیر تسبیح فاطمه علیه السّلام و عشر مرّات بعد الفجر تقول:«لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد[یحیی و یمیت]و هو علی کلّ شیء قدیر»و یسبّح ما شاء تطوّعا.

[٣٢٩٩]٣5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن إسماعیل بن جابر،عن أبی عبیده الحذّاء قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:من قال حین یطلع الفجر:«لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد،یحیی و یمیت[و یمیت و یحیی]و هو حیّ لا یموت،بیده الخیر و هو علی کلّ شیء قدیر،عشر مرّات«و صلّی علی محمّد و آل محمّد»

ص :٣٩6

و بر هر کاری توانا است».مردی به ایشان عرض کرد:آیا این ذکر واجب است؟ امام علیه السّلام فرمود:بله.واجبی محدود است که ده بار قبل از برآمدن آفتاب و ده بار پیش از غروب آن می گویی که اگر از دستت رفت در شب یا روز قضای آن را به جا می آوری.

[٣٢٩٧]٣٣-علاء کامل روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:برخی دعاها هست که سزاوار است پس از فراموشی،قضای آن به جا آورده شود و از جملۀ آن ها این است که پس از بامداد ده بار بگویی:«هیچ معبودی جز خدا نیست که یگانه و بی شریک است.فرمانروایی مخصوص او است و سپاس مخصوص او است.او زنده می کند و می میراند و می میراند و زنده می کند و او زنده ای است که نمی میرد.همۀ نیکی ها به دست او است و بر هر کاری توانا است.و ده بار بگویی:

به خداوند شنوا و دانا پناه می برم.و هرگاه چیزی از آن را فراموش کردی باید قضای آن را به جا آوری.

[٣٢٩٨]٣4-محمد مسلم می گوید از امام باقر علیه السّلام دربارۀ تسبیح پرسیدم.امام علیه السّلام فرمودند:من جز تسبیح فاطمه علیها السّلام تسبیح واجب دیگری نمی شناسم و تو پس از طلوع آفتاب ده بار بگو:«هیچ معبودی جز خدا نیست،او یگانه است و بی شریک، فرمانروایی جهان و سپاس از آن او است،[او زنده می کند و می میراند]و بر هر کاری توانا است»و هرچه می خواهی تسبیح مستحبّ خدا را بگو.

[٣٢٩٩]٣5-ابو عبیدۀ حذّاء روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس در هنگام طلوع خورشید ده بار بگوید:«هیچ معبودی جز خدا نیست او یگانه است و شریکی ندارد.فرمانروایی جهان و سپاس از آن او است.او زنده می کند و می میراند و می میراند و زنده می کند و زنده ای است که نمی میرد.همۀ نیکی ها به دست او است و بر هر کاری توانا است و ده بار بر محمّد و خاندان او درود بفرستد

ص :٣٩٧

عشر مرّات و سبّح خمسا و ثلاثین مرّه و هلّل خمسا و ثلاثین مرّه و حمد اللّه خمسا و ثلاثین مرّه لم یکتب فی ذلک الصّباح من الغافلین و إذا قالها فی المساء لم یکتب فی تلک اللّیله من الغافلین.

[٣٣٠٠]٣6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن محمّد بن الفضیل قال:

کتبت إلی أبی جعفر الثّانی علیه السّلام أسأله أن یعلّمنی دعاء،فکتب إلیّ:تقول إذا أصبحت و أمسیت:«اللّه اللّه اللّه ربّی الرّحمن الرّحیم لا أشرک به شیئا»و إن زدت علی ذلک فهو خیر،ثمّ تدعو بما بدا لک فی حاجتک فهو لکلّ شیء بإذن اللّه تعالی یفعل اللّه ما یشاء.

[٣٣٠١]٣٧-الحسین بن محمّد،عن أحمد بن إسحاق،عن سعدان،عن داود الرّقّیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا تدع أن تدعو بهذا الدّعاء ثلاث مرّات إذا أصبحت و ثلاث مرّات إذا أمسیت:«اللّهمّ اجعلنی فی درعک الحصینه الّتی تجعل فیها من ترید»فإنّ أبی علیه السّلام کان یقول:هذا من الدّعاء المخزون.

[٣٣٠٢]٣٨-علیّ بن محمّد،عن بعض أصحابه،عن محمّد بن سنان،عن أبی سعید المکاری،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قلت له:ما عنی بقوله: وَ إِبْرٰاهِیمَ الَّذِی وَفّٰی ؟قال:کلمات بالغ فیهنّ، قلت:و ما هنّ؟قال:کان إذا أصبح قال:أصبحت و ربّی محمود،أصبحت لا أشرک باللّه شیئا و لا أدعو معه إلها و لا أتّخذ من دونه ولیّا ثلاثا و إذا أمسی قالها ثلاثا،قال:فأنزل اللّه عزّ و جلّ فی کتابه: وَ إِبْرٰاهِیمَ الَّذِی وَفّٰی. قلت:

فما عنی بقوله فی نوح: إِنَّهُ کٰانَ عَبْداً شَکُوراً؟ قال:کلمات بالغ فیهنّ

ص :٣٩٨

و سی و پنج بار سبحان اللّه،و سی و پنج بار لا إله إلاّ اللّه و سی و پنج بار الحمد للّه بگوید،در آن صبح از غافلان نوشته نخواهد شد و اگر در هنگام شب بگوید در آن شب از غافلان نوشته نخواهد شد.

[٣٣٠٠]٣6-محمد فضیل می گوید:به امام جواد علیه السّلام نامه نوشتم و از ایشان خواستم که دعایی به من بیاموزد.امام علیه السّلام به من نوشتند:هنگام صبح و شام بگو:

(اللّه،اللّه،اللّه،پروردگار رحمتگر و مهربان من که کسی را شریک او قرار نمی دهم)و اگر چیزی بر آن بیافزایی بهتر است سپس برای هر حاجتی که برایت پیش می آید دعا کن که این دعا برای هر چیزی به اذن خدا مفید است و خدا هر چه بخواهد انجام می دهد.

[٣٣٠١]٣٧-داود رقّی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:فراموش نکن که بامداد و شامگاه سه بار بگویی:خداوندا مرا در زرۀ نفوذناپذیر خود قرارده که تو هرکه را بخواهی در آن قرار می دهی؛زیرا پدرم می فرمود،این از دعاهای گنجینه است.

[٣٣٠٢]٣٨-ابو حمزه می گوید:به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:معنای این سخن خداوند چیست که فرمود:(و ابراهیم که وفاداری کرد)[نجم(5٣):٣٧]؟امام علیه السّلام فرمودند:کلماتی است که ابراهیم فراوان آن ها را به زبان می آورد.من عرض کردم:

آن ها چه کلماتی بودند؟امام علیه السّلام فرمودند:هنگام صبح سه بار می گفت:«شب را به صبح رساندم و پروردگارم ستوده است،شب را به صبح رساندم و به خدا شرک نمی ورزم و همراه او معبود دیگری را نمی خوانم و جز او سرپرستی برای خود نمی گیرم.و شب هنگام نیز سه بار آن را باز می گفت.پس خداوند در کتابش چنین نازل کرد:(و ابراهیم که وفاداری کرد.)ابو حمزه می گوید:من عرض کردم:و مقصودش از آنچه دربارۀ حضرت نوح فرمود چیست؟(او بنده ای بسیار شکرگزار

ص :٣٩٩

قلت:و ما هنّ؟!قال:کان إذا أصبح قال:أصبحت أشهدک ما أصبحت بی من نعمه أو عافیه فی دین أو دنیا فإنّها منک وحدک لا شریک لک،فلک الحمد علی ذلک و لک الشّکر کثیرا؛کان یقولها إذا أصبح ثلاثا و إذا أمسی ثلاثا.قلت:فما عنی بقوله فی یحیی: وَ حَنٰاناً مِنْ لَدُنّٰا وَ زَکٰاهً ؟قال:

تحنّن اللّه،قال:قلت:فما بلغ من تحنّن اللّه علیه؟قال:کان إذا قال:یا ربّ،قال اللّه عزّ و جلّ:لبّیک یا یحیی.

باب الدّعاء عند النّوم و الانتباه

[٣٣٠٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و الحسین بن محمّد،عن أحمد بن إسحاق جمیعا،عن بکر بن محمّد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قال حین یأخذ مضجعه ثلاث مرّات:«الحمد للّه الّذی علا فقهر و الحمد للّه الّذی بطن فخبر و الحمد للّه الّذی ملک فقدر و الحمد للّه الّذی یحیی الموتی و یمیت الأحیاء و هو علی کلّ شیء قدیر»خرج من الذّنوب کهیئه یوم ولدته أمّه.

[٣٣٠4]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،رفعه إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا أوی أحدکم إلی فراشه فلیقل:اللّهمّ إنّی احتبست نفسی عندک فاحتبسها فی محلّ رضوانک و مغفرتک و إن رددتها[إلی بدنی]فارددها مؤمنه عارفه بحقّ أولیائک حتّی تتوفّاها علی ذلک.

[٣٣٠5]٣-حمید بن زیاد،عن الحسین بن محمّد،عن غیر واحد،عن أبان بن عثمان،عن یحیی بن أبی العلاء،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه کان یقول عند منامه:

ص :4٠٠

بود)امام علیه السّلام فرمودند:کلماتی بود که نوح آن ها را بسیار به زبان می آورد.من عرض کردم:آن ها چه کلماتی هستند؟امام علیه السّلام فرمودند:صبحدم می گفت:«شب را به صبح رساندم و تو را گواه می گیرم بر نعمت ها و سلامتی در دین و دنیا که در این صبح به من داده ای که همۀ آن ها از جانب تو است و تو یگانه ای هستی که هیچ شریکی نداری،پس سپاس مخصوص تو است و شکر فراوان از آن تو است»و این ذکر را صبحدم و شامگاه سه بار بر زبان می آورد.او می گوید:من عرض کردم:و مقصود خدا از سخنی که دربارۀ حضرت یحیی فرمود چیست؟:

(شفقت و پاکیزگی به او عطا کردیم)[مریم(١٩):١٣]امام علیه السّلام فرمودند:مهر و لطفی از جانب خدا بود.من عرض کردم:چه چیزی از مهربانی خدا به او رسید؟ امام علیه السّلام فرمودند:وقتی او می گفت:پروردگارا خداوند عزّتمند می فرمود:لبیک ای یحیی.

دعا هنگام خواب و بیداری

[٣٣٠٣]١-بکر محمّد روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس هنگامی که به بستر خواب می رود سه بار بگوید:«سپاس مخصوص خدایی است که فرازمند و مسلّط است و سپاس مخصوص خدایی است که نهان و آگاه است و سپاس مخصوص خدایی است که مالک و توان مند است و سپاس مخصوص خدایی است که مردگان را زنده می کند و زندگان را می میراند و او بر هر کاری توانا است»مانند روزی که از مادر زاده شده است از گناهان بیرون می آید.

[٣٣٠4]٢-احمد محمّد در حدیثی بی سند روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس از شما که به بسترش پناه می برد باید بگوید:«خدایا من جان خودم را نزد تو بازداشتم پس آن را در جایگاه رضایت و آمرزش خود بازدار و اگر آن را به بدنم بازگرداندی مؤمن و آشنا به حق دوستانت بازگردان تا آن را به این اساس بمیرانی».

[٣٣٠5]٣-یحیای ابو علاء روایت کرده که امام صادق علیه السّلام در هنگام خواب

ص :4٠١

آمنت باللّه و کفرت بالطّاغوت،اللّهمّ احفظنی فی منامی و فی یقظتی.

[٣٣٠6]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل بن درّاج، عن محمّد بن مروان قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:ألا أخبرکم بما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یقول إذا أوی إلی فراشه؟قلت:بلی،قال:کان یقرأ آیه الکرسیّ و یقول:«بسم اللّه آمنت باللّه و کفرت بالطّاغوت اللّهمّ احفظنی فی منامی و فی یقظتی».

[٣٣٠٧]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن أبیه،عن عبد اللّه بن میمون،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه یقول:اللّهمّ إنّی أعوذ بک من الاحتلام و من سوء الأحلام و أن یلعب بی الشّیطان فی الیقظه و المنام.

[٣٣٠٨]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن خالد و الحسین بن سعید،جمیعا عن القاسم بن عروه،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

تسبیح فاطمه الزّهراء علیهما السّلام إذا أخذت مضجعک فکبّر اللّه أربعا و ثلاثین و احمده ثلاثا و ثلاثین و سبّحه ثلاثا و ثلاثین و تقرأ آیه الکرسیّ و المعوّذتین و عشر آیات من أوّل الصّافّات و عشرا من آخرها.

[٣٣٠٩]٧-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید،عن فضاله بن أیّوب،عن داود بن فرقد،عن أخیه أنّ شهاب بن عبد ربّه سأله أن یسأل أبا عبد اللّه علیه السّلام و قال:

قل له:إنّ امرأه تفزعنی فی المنام باللّیل؛فقال:قل له:اجعل مسباحا و کبّر اللّه أربعا و ثلاثین تکبیره و سبّح اللّه ثلاثا و ثلاثین تسبیحه و احمد اللّه ثلاثا و

ص :4٠٢

می فرمود:به خدا ایمان آوردم،به طاغوت کفر ورزیدم.خدایا مرا در خواب و بیداریم نگاه دار.

[٣٣٠6]4-محمّد مروان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:آیا به شما بگویم پیامبر خدا هنگامی که به بستر می رفت چه می گفت؟من عرض کردم:بله.

امام علیه السّلام فرمودند:ایشان آیه الکرسی می خواند و می فرمودند:به نام خدا به خدا ایمان آورده،به طاغوت کفر ورزیدم.پروردگارا مرا در خواب و بیداریم نگاه بدار.

[٣٣٠٧]5-عبد اللّه میمون روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:امیر مؤمنان- درود خدا بر او-می فرمود:خدایا من از احتلام و خواب های بد و از این که شیطان در بیداری و خواب با من بازی کند به تو پناه می برم.

[٣٣٠٨]6-هشام سالم روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:تسبیح حضرت زهرا علیها السّلام این است که وقتی به بستر رفتی سی و چهار بار اللّه اکبر، سی و سه بار الحمد للّه و ٣٣ بار سبحان اللّه بگویی و آیه الکرسی و دو سورۀ (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّٰاسِ) و (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ) و ده آیۀ آغاز و ده آیۀ پایانی سورۀ صافات را بخوانی.

[٣٣٠٩]٧-برادر داود مزقد روایت کرده که شهاب عبد ربّه از او خواسته تا از امام صادق علیه السّلام بپرسد:زنی است که در خواب شبانه مرا به وحشت می اندازد.امام علیه السّلام فرمودند:تسبیحی درست کند و سی و چهار بار اللّه اکبر،سی و سه بار سبحان اللّه

ص :4٠٣

ثلاثین و قل:لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،له الملک و له الحمد،یحیی و یمیت و یمیت و یحیی،بیده الخیر و له اختلاف اللّیل و النّهار و هو علی کلّ شیء قدیر عشر مرّات.

[٣٣١٠]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن معاویه بن وهب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه أتاه ابن له لیله فقال له:

یا أبه أرید أن أنام،فقال:یا بنیّ قل:«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم عبده و رسوله،أعوذ بعظمه اللّه و أعوذ بعزّه اللّه و أعوذ بقدره اللّه و أعوذ بجلال اللّه و أعوذ بسلطان اللّه،إنّ اللّه علی کلّ شیء قدیر و أعوذ بعفو اللّه و أعوذ بغفران اللّه و أعوذ برحمه اللّه من شرّ السّامّه و الهامّه و من شرّ کلّ دابّه صغیره أو کبیره بلیل أو نهار و من شرّ فسقه الجنّ و الإنس و من شرّ فسقه العرب و العجم و من شرّ الصّواعق و البرد،اللّهمّ صلّ علی محمّد عبدک و رسولک».

قال معاویه:فیقول الصّبیّ:الطّیّب،عند ذکر النّبیّ،المبارک،قال:نعم یا بنیّ الطّیّب المبارک.

[٣٣١١]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن بعض أصحابه،عن مفضّل بن عمر قال:

قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:إن استطعت أن لا تبیت لیله حتّی تعوّذ بأحد عشر حرفا؟قلت:أخبرنی بها؟قال:قل:«أعوذ بعزّه اللّه و أعوذ بقدره اللّه و أعوذ بجلال اللّه و أعوذ بسلطان اللّه و أعوذ بجمال اللّه و أعوذ بدفع اللّه و أعوذ بمنع اللّه و أعوذ بجمع اللّه و أعوذ بملک اللّه و أعوذ بوجه اللّه و أعوذ برسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم من شرّ ما خلق و برأ و ذرأ»و تعوّذ به کلّما شئت.

[٣٣١٢]١٠-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن عثمان بن عیسی،

ص :4٠4

و سی و سه بار الحمد للّه بگوید.و ده بار بگوید:هیچ معبودی جز خدا نیست.او یگانه است و همتایی ندارد.فرمانروایی جهان و ستایش از آن اوست او زنده می کند و می میراند و می میراند و زنده می کند.همۀ نیکی ها و رفت وآمد شب و روز به دست او است و بر هر کاری توانا است.

[٣٣١٠]٨-معاویۀ وهب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که شبی یکی از پسران شان به نزد ایشان آمد و عرض کرد:پدر جان می خواهم بخوابم.امام علیه السّلام فرمود:فرزندم بگو:«گواهی می دهم که هیچ معبودی جز خدا نیست و محمّد [درود خدا بر او و خاندانش]فرستاده و بندۀ اوست،به عظمت خدا پناه می برم به شکست ناپذیری او پناه می برم.به قدرتش پناه می برم به شکوهش پناه می برم به چیرگی اش پناه می برم.که خداوند بر هر کاری توانا است و از بدی هر گزنده و خزنده و از بدی هر جانور کوچک و بزرگ در شب یا روز و از بدی بدکاران جنّ و انس و بدکاران عرب و عجم و از شرّ آذرخش و سرما به گذشت و آمرزش و رحمت او پناه می برم.خدایا بر محمّد بنده و فرستاده ات درود فرست».معاویه می گوید:آن کودک هنگامی که نام پیامبر آورده شد گفت:الطیّب المبارک(نیکوی مبارک)امام علیه السّلام فرمود:بله فرزندم نیکوی مبارک.

[٣٣١١]٩-مفضّل عمر گفت:امام صادق علیه السّلام به من فرمود:اگر توانستی هیچ شبی به خواب نرو تا با یازده جمله خود را در پناه خدا قرار دهی مفضّل می گوید:

به امام علیه السّلام عرض کردم:مرا به آن ها آگاه کنید.امام علیه السّلام فرمود:«به شکست ناپذیری خدا پناه می برم.به قدرت خدا پناه می برم.به بزرگی خدا پناه می برم.به چیرگی خدا پناه می برم.به زیبائیش پناه می برم.به پس راندن او پناه می برم.به بازداری اش پناه می برم.به گردآوردنش پناه می برم.به فرمانروائیش،به ذات مقدّسش و به فرستاده اش پناه می برم از بدی هرآنچه آفریده است»و هر زمان که خواستی به این کلمات پناه ببر.

[٣٣١٢]١٠-خالد نجیح روایت کرده که امام صادق علیه السّلام می فرمود:هرگاه به بستر

ص :4٠5

عن خالد بن نجیح قال:

کان أبو عبد اللّه علیه السّلام یقول:إذا أویت إلی فراشک فقل:«بسم اللّه وضعت جنبی الأیمن[للّه]علی ملّه إبراهیم حنیفا للّه مسلما و ما أنا من المشرکین».

[٣٣١٣]١١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن حسین بن سعید،عن النّضر بن سوید،عن القاسم بن سلیمان،عن جرّاح المدائنیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«إذا قام أحدکم من اللّیل فلیقل:سبحان ربّ النّبیّین و إله المرسلین و ربّ المستضعفین و الحمد للّه الّذی یحیی الموتی و هو علی کلّ شیء قدیر»یقول اللّه عزّ و جلّ:صدق عبدی و شکر.

[٣٣١4]١٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حریز،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إذا قمت باللّیل من منامک فقل:«الحمد للّه الّذی ردّ علیّ روحی لأحمده و أعبده»فإذا سمعت صوت الدّیک فقل:«سبّوح قدّوس ربّ الملائکه و الرّوح، سبقت رحمتک غضبک،لا إله إلاّ أنت وحدک،عملت سوءا و ظلمت نفسی فاغفرلی فإنّه لا یغفر الذّنوب إلاّ أنت»،فإذا قمت فانظر فی آفاق السّماء و قل:

«اللّهمّ لا یواری منک لیل داج و لا سماء ذات أبراج و لا أرض ذات مهاد و لا ظلمات بعضها فوق بعض و لا بحر لجّیّ تدلج بین یدی المدلج من خلقک،تعلم خائنه الأعین و ما تخفی الصّدور،غارت النّجوم و نامت العیون و أنت الحیّ القیّوم لا تأخذک سنه و لا نوم،سبحان ربّی ربّ العالمین و إله المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین».

[٣٣١5]١٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار و محمّد بن

ص :4٠6

رفتی بگو:«به نام خدا پهلوی راستم را برای خدا و بر آیین ابراهیم با اخلاص و در حالی که مسلمان هستم و از گروه مشرکان نیستم بر بستر نهادم».

[٣٣١٣]١١-جرّاح مداینی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس از شما هنگام شب از خواب برخاست و گفت:«پاک است پروردگار پیامبران و معبود فرستادگان و پروردگار بیچارگان»و ستایش مخصوص خدایی است که مردگان را زنده می کند و بر هر کاری توانا است.خداوند عزّتمند می فرماید:بندۀ من راست گفت و سپاس گزاری کرد.

[٣٣١4]١٢-زراره روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هنگامی که شب از خواب برخاستی بگو:«ستایش مخصوص خدایی است که روح را به بدنم بازگرداند تا سپاس او را گویم و بندگی اش کنم.»و هنگامی که صدای خروس را شنیدی بگو:«پاک و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح.خدایا رحمت تو بر خشمت پیشی گرفت.هیچ معبودی جز تو نیست و تو یگانه ای.من بد کردم و به خودم ستم کردم.پس مرا بیامرز؛زیرا هیچ کس جز تو،گناهان را نمی آمرزد.

و چون برخاستی به کرانه های آسمان بنگر و بگو:خدایا نه شب تار و نه آسمان دارای باروها و نه زمین دارای بستر و نه تاریکی هایی که بعضی بالای دیگری است و نه دریاهای ژرف چیزی را از تو مخفی نمی سازد.در نزد مخلوقان شب روت،شب روی می کنی.چشمان خیانت کار و آنچه را سینه ها مخفی می سازد می شناسی.ستارگان غروب کرده،چشم ها می خوابند ولی تو زندۀ پاینده ای هستی که هیچ خواب و چرتی تو را فرانمی گیرد.پاک است پروردگار من که پروردگار جهانیان و معبود فرستادگان است و ستایش مخصوص او است که پروردگار جهانیان است.

[٣٣١5]١٣-عبد الرحمن حجّاج گفته است:هنگامی که امام صادق علیه السّلام در آخر شب

ص :4٠٧

إسماعیل،عن الفضل بن شاذان،جمیعا عن صفوان بن یحیی،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج قال:

کان أبو عبد اللّه علیه السّلام إذا قام آخر اللّیل یرفع صوته حتّی یسمع أهل الدّار و یقول:«اللّهمّ أعنّی علی هول المطّلع و وسّع علیّ ضیق المضجع و ارزقنی خیر ما قبل الموت و ارزقنی خیر ما بعد الموت».

[٣٣١6]١4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابه، رفعه قال:

تقول إذا أردت النّوم:«اللّهمّ إن أمسکت نفسی فارحمها و إن أرسلتها فاحفظها».

[٣٣١٧]١5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن خالد و الحسین بن سعید،جمیعا عن النّضر بن سوید،عن یحیی الحلبیّ،عن أبی أسامه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من قرأ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ مائه مرّه حین یأخذ مضجعه غفر له ما عمل قبل ذلک خمسین عاما و قال یحیی:فسألت سماعه عن ذلک فقال:حدّثنی أبو بصیر قال:سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول ذلک و قال:یا أبا محمّد أما إنّک إن جرّبته وجدته سدیدا

[٣٣١٨]١6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و أحمد بن محمّد،جمیعا عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم إذا أوی إلی فراشه قال:«اللّهمّ باسمک أحیا و باسمک أموت»فإذا قام من نومه قال:«الحمد للّه الّذی أحیانی بعد ما أماتنی و إلیه النّشور.»و قال:قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من قرأ عند منامه آیه الکرسیّ ثلاث

ص :4٠٨

برمی خاست صدای خود را بلند می کرد تا همه اهل خانه بشنوند و می فرمود:

«خداوندا!مرا در وحشت قیامت یاری کن،به من در تنگی قبرم گشایشی ببخش و خیر پیش از مرگ و پس از آن را به من روزی کن».

[٣٣١6]١4-یکی از اصحاب در حدیثی بی سند از ایشان روایت کرده که فرمودند:وقتی خواستی بخوابی،می گویی:خدایا!اگر جانم را گرفتی،آن را بیامرز و اگر رهایش کردی،حفظش کن.

[٣٣١٧]١5-ابو اسامه گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس هنگام رفتن به بستر صد بار سورۀ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ را بخواند گناهان پنجاه سالۀ پیش از آن آمرزیده می شود.یحیی گفته است:من دربارۀ این سخن از سماعه پرسیدم.گفت:

ابو بصیر به من گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم این کلام را فرمود و گفت:ای ابا محمّد،اگر آن را بیازمایی خواهی دید که درست است.

[٣٣١٨]١6-ابن قدّاح از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-وقتی به بستر می رفت می فرمود:«خدایا!با نام تو زنده ام و با نام تو می میرم.»و چون از خواب برمی خاست می فرمود:«ستایش مخصوص خدایی است که پس از آنکه مرا میراند زنده ساخت و رستاخیز جان ها به سوی او است» و امام صادق علیه السّلام فرمود:هرکس هنگام خواب سه بار آیه الکرسی و این آیۀ سورۀ

ص :4٠٩

مرّات و الآیه الّتی فی آل عمران: شَهِدَ اللّٰهُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ وَ الْمَلاٰئِکَهُ و آیه السّخره و آیه السّجده و کلّ به شیطانان یحفظانه من مرده الشّیاطین،شاءوا أو أبوا و معهما من اللّه ثلاثون ملکا یحمدون اللّه عزّ و جلّ و یسبّحونه و یهلّلونه و یکبّرونه و یستغفرون له إلی أن ینتبه ذلک العبد من نومه و ثواب ذلک له.

[٣٣١٩]١٧-أحمد بن محمّد الکوفیّ،عن حمدان القلانسیّ،عن محمّد بن الولید،عن أبان،عن عامر بن عبد اللّه بن جذاعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما من أحد یقرأ آخر الکهف عند النّوم إلاّ تیقّظ فی السّاعه الّتی یرید.

[٣٣٢٠]١٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أراد شیئا من قیام اللّیل و أخذ مضجعه فلیقل:[«بسم اللّه]اللّهمّ لا تؤمنّی مکرک و لا تنسنی ذکرک و لا تجعلنی من الغافلین،أقوم ساعه کذا و کذا»إلاّ وکّل اللّه عزّ و جلّ به ملکا ینبّهه تلک السّاعه.

باب الدّعاء إذا خرج الإنسان من منزله

[٣٣٢١]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی أیّوب الخزّاز،عن أبی حمزه قال:

رأیت أبا عبد اللّه علیه السّلام یحرّک شفتیه حین أراد أن یخرج و هو قائم علی الباب، فقلت:[إنّی]رأیتک تحرّک شفتیک حین خرجت فهل قلت شیئا؟قال:نعم إنّ الإنسان إذا خرج من منزله قال حین یرید أن یخرج:«اللّه أکبر اللّه أکبر»ثلاثا، «باللّه أخرج و باللّه أدخل و علی اللّه أتوکّل»ثلاث مرّات،«اللّهمّ افتح لی فی وجهی هذا بخیر و اختم لی بخیر و قنی شرّ کلّ دابّه أنت آخذ بناصیتها إنّ ربّی

ص :4١٠

آل عمران: «شَهِدَ اللّٰهُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ وَ الْمَلاٰئِکَهُ» و آیۀ سخره و آیۀ سجده را بخواند [آیۀ سخره آیۀ 54 سوره اعراف: إِنَّ رَبَّکُمُ اللّٰهُ الَّذِی خَلَقَ تا رَبُّ الْعٰالَمِینَ و آیۀ سجده دو آیۀ آخر سورۀ حم سجده است.]دو شیطان بر او گمارده می شود تا او را از شیاطین گردنکش نگاه دارند چه بخواهند و چه نخواهند و همراه آن دو سی فرشته هستند که خدا را سپاس گفته،تسبیح و تهلیل و تکبیر کرده،برای او آمرزش خواهی می کنند تا آن بنده از خواب بیدار شود.در حالی که ثواب همۀ آن ها برای او است.

[٣٣١٩]١٧-عامر بن عبد اللّه جذاعه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هر کس آیۀ آخر سورۀ کهف را در هنگام خواب بخواند در هر ساعتی بخواهد از خواب بیدار می شود.

[٣٣٢٠]١٨-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:«هرکس بخواهد شب به عبادت برخیزد هنگامی که به بستر می رود بگوید:[به نام خدا]خداوندا مرا از مکر خودت ایمن نکن،یادت را از خاطرم نبر و از غافلان قرارم نده تا در فلان ساعت از خواب برخیزم»تا خداوند عزّتمند فرشته ای را بر او بگمارد که در همان ساعت بیدارش کند.

دعا هنگام بیرون رفتن از منزل

[٣٣٢١]١-ابو حمزه گفته است:امام صادق علیه السّلام را دیدم که وقتی می خواست از خانه بیرون رود در آستانۀ در لبانش تکان می خورد.عرض کردم:من شما را دیدم که وقتی بیرون می آمدید لبانتان تکان می خورد.آیا چیزی می فرمودید؟

امام علیه السّلام فرمود:بله.انسان هنگامی که از خانه اش بیرون می آید،وقتی می خواهد از در بیرون آید سه بار بگوید:«اللّه اکبر به یاری خدا بیرون می روم و به یاری او بازمی گردم و بر او توکّل می کنم».

«خدایا!به روی من دری از خیر بگشا و سرانجامم را خیر بگردان و از بدی هر جنبنده ای که اختیارش در دست توست نگاه دار.که پروردگار من بر راه راست

ص :4١١

علی صراط مستقیم»لم یزل فی ضمان اللّه عزّ و جلّ حتّی یردّه اللّه إلی المکان الّذی کان فیه.

محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن أبی أیّوب،عن أبی حمزه مثله.

[٣٣٢٢]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن مالک بن عطیّه،عن أبی حمزه الثّمالیّ قال:

أتیت باب علیّ بن الحسین علیه السّلام فوافقته حین خرج من الباب فقال:بسم اللّه آمنت باللّه و توکّلت علی اللّه.ثمّ قال:یا أبا حمزه،إنّ العبد إذا خرج من منزله عرض له الشّیطان،فإذا قال:بسم اللّه،قال الملکان:کفیت؛فإذا قال:آمنت باللّه، قالا:هدیت؛فإذا قال:توکّلت علی اللّه،قالا:وقیت،فیتنحّی الشّیطان فیقول بعضهم لبعض:کیف لنا بمن هدی و کفی و وقی؟قال:ثمّ قال:اللّهمّ إنّ عرضی لک الیوم.ثمّ قال:یا أبا حمزه،إن ترکت النّاس لم یترکوک و إن رفضتهم لم یرفضوک،قلت:فما أصنع؟قال:أعطهم[من]عرضک لیوم فقرک و فاقتک.

[٣٣٢٣]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن عثمان بن عیسی،عن أبی حمزه قال:

استأذنت علی أبی جعفر علیه السّلام،فخرج إلیّ و شفتاه تتحرّکان،فقلت له:فقال:أ فطنت لذلک یا ثمالیّ؟قلت:نعم جعلت فداک،قال:إنّی و اللّه تکلّمت بکلام ما تکلّم به أحد قطّ إلاّ کفاه اللّه ما أهمّه من أمر دنیاه و آخرته.قال:قلت له:أخبرنی به،قال:نعم من قال حین یخرج من منزله:«بسم اللّه حسبی اللّه توکّلت علی اللّه،اللّهمّ إنّی أسألک خیر أموری کلّها و أعوذ بک من خزی الدّنیا و عذاب الآخره»کفاه اللّه ما أهمّه من أمر دنیاه و آخرته.

ص :4١٢

قرار دارد.تا پیوسته در ضمانت و حفاظت خداوند باشد و خدا او را به جایی که در آن بود،بازگرداند.

این حدیث با سلسله راویان دیگری نیز روایت شده است.

[٣٣٢٢]٢-ابو حمزۀ ثمالی گفته است،به در خانۀ امام سجاد علیه السّلام آمدم و هنگامی که آن حضرت از خانه بیرون آمد با ایشان روبه رو شدم.حضرت فرمود:به نام خدا،به خدا ایمان آوردم و بر خدا توکل کردم.سپس فرمود:ای ابو حمزه.بنده هنگامی که از خانه بیرون می آید شیطان بر او آشکار می شود که چون بگوید به نام خدا.دو فرشتۀ مأمور او می گویند:کفایت شدی و هنگامی که بگوید:به خدا ایمان آوردم.می گویند:هدایت شدی و هنگامی که بگوید:بر خدا توکل کردم.آن دو می گویند:تو حفظ شدی.آن گاه شیطان از او دور می شود.و یکی به دیگری می گوید:ما به کسی که کفایت شده و هدایت گردیده و در امان است چه راهی داریم؟راوی گوید:سپس امام علیه السّلام فرمود:خدایا!امروز آبروی من برای تو است.

سپس فرمودند:ای ابا حمزه اگر مردم را رها کنی تو را رها نخواهند کرد و اگر دست از آنان برداری آنان دست از تو برنخواهند داشت.گفتم پس من چه کار کنم؟امام علیه السّلام فرمود:از آبروی خود به آنها بده و آن را ذخیرۀ روز فقر و نیازمندی خود ساز.

[٣٣٢٣]٣-ابو حمزه گفته است:از امام باقر علیه السّلام اجازه ورود خواستم امام علیه السّلام دم در آمد در حالی که دو لبش حرکت می کرد در این باره از ایشان پرسیدم، فرمودند:آیا آن را فهمیدی ثمالی؟من عرض کردم:بله فدایت شوم.امام علیه السّلام فرمودند:به خدا سوگند من کلماتی را به زبان آوردم که هیچ کس هرگز آن ها را نگفته جز آنکه خداوند امور مهم دنیا و آخرت او را کفایت کرده است.من عرض کردم:آن کلمات را به من بگویید.امام علیه السّلام فرمود:بله.هرکس در هنگام بیرون آمدن از خانه بگوید:«به نام خدا!خدا مرا بس است من بر او توکّل کردم.خداوندا من برای همه کارهایم خیر را از تو می خواهم و از خواری دنیا و کیفر آخرت به تو پناه می برم»خداوند امور مهم دنیا و آخرت او را کفایت می کند.

ص :4١٣

[٣٣٢4]4-عنه،عن علیّ بن الحکم،عن عاصم بن حمید،عن أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

من قال حین یخرج من باب داره:«أعوذ بما عاذت به ملائکه اللّه من شرّ هذا الیوم الجدید الّذی إذا غابت شمسه لم تعد من شرّ نفسی و من شرّ غیری و من شرّ الشّیاطین و من شرّ من نصب لأولیاء اللّه و من شرّ الجنّ و الإنس و من شرّ السّباع و الهوامّ و من شرّ رکوب المحارم کلّها،أجیر نفسی باللّه من کلّ شرّ»غفر اللّه له و تاب علیه و کفاه الهمّ و حجزه عن السّوء و عصمه من الشّرّ.

[٣٣٢5]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن معاویه بن عمّار، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا خرجت من منزلک فقل:«بسم اللّه توکّلت علی اللّه،لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه،اللّهمّ إنّی أسألک خیر ما خرجت له،و أعوذ بک من شرّ ما خرجت له اللّهمّ أوسع علیّ من فضلک و أتمم علیّ نعمتک و استعملنی فی طاعتک و اجعل رغبتی فیما عندک و توفّنی علی ملّتک و ملّه رسولک صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.

[٣٣٢6]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن علیّ،عن عبد الرّحمن بن أبی هاشم،عن أبی خدیجه قال:

کان أبو عبد اللّه علیه السّلام إذا خرج یقول:«اللّهمّ بک خرجت و لک أسلمت و بک آمنت و علیک توکّلت،اللّهمّ بارک لی فی یومی هذا و ارزقنی فوزه و فتحه و نصره و طهوره و هداه و برکته و اصرف عنّی شرّه و شرّ ما فیه،بسم اللّه و باللّه و اللّه أکبر و الحمد للّه ربّ العالمین،اللّهمّ إنّی قد خرجت فبارک لی فی خروجی و انفعنی به»قال:و إذا دخل فی منزله قال ذلک.

ص :4١4

[٣٣٢4]4-ابو بصیر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس هنگامی که از خانه اش بیرون می آید بگوید:«از شرّ این روز جدید که هرگاه خورشیدش پنهان شود بازنگردد و از شرّ و بدی خودم و غیر خودم و شیاطین و هرکس که به جنگ دوستان خدا برخاسته است و از شرّ جنّ و انس و درنده و خزنده و از شرّ انجام هر حرامی پناه می برم به آن چه فرشتگان خدا به آن پناه برده اند و جانم را از هر بدی در پناه خدا قرار می دهم».خداوند او را می بخشد و توبه اش را می پذیرد و امور مهم او را کفایت کرده،از بدی بازمی دارد و از شرّ نگاه می دارد.

[٣٣٢5]5-معاویۀ عمّار روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگامی که از خانه ات بیرون می آیی بگو:«به نام خدا،بر خدا توکل کردم که هیچ نیرو و توانایی جز به سبب او نیست.خدایا!من از تو می خواهم که آنچه را برای آن خانه بیرون آمده ام نیک گردانی و از بدی آن چه برای آن از خانه بیرون آمده ام به تو پناه می برم.خداوندا از فضل خود بر من گشایش عطا فرما و نعمت خود را بر من کامل بگردان و مرا در راه بندگی خود بگمار و خواسته ام را چیزی قراربده که در نزد تو است و مرا بر آیین خودت و آیین فرستاده ات بمیران.

[٣٣٢6]6-ابو خدیجه گفته است:امام صادق علیه السّلام هنگامی که از خانه بیرون می آمد می فرمود:خدایا به یاری تو بیرون آمدم و برای تو اسلام آورده،به یاری تو ایمان آورده بر تو توکّل کردم،خدایا!امروزم را برای من پربرکت قرارده و پیروزی و گشایش و یاری و پاکی و هدایت و برکت آن را روزی ام کن و بدی این روز و هر آن چه را در آن است از من برگردان.به نام خدا و به یاری او.خدا بزرگ تر از آن است که وصف شود و ستایش مخصوص او است که پروردگار جهانیان است.خدایا من از خانه بیرون آمدم پس بیرون آمدنم را پربرکت قرارده و مرا از آن بهره مندساز راوی گفته است:و هنگامی که به منزل می رفت نیز همین کلمات را بر زبان جاری می کرد.

ص :4١5

[٣٣٢4]4-ابو بصیر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس هنگامی که از خانه اش بیرون می آید بگوید:«از شرّ این روز جدید که هرگاه خورشیدش پنهان شود بازنگردد و از شرّ و بدی خودم و غیر خودم و شیاطین و هرکس که به جنگ دوستان خدا برخاسته است و از شرّ جنّ و انس و درنده و خزنده و از شرّ انجام هر حرامی پناه می برم به آن چه فرشتگان خدا به آن پناه برده اند و جانم را از هر بدی در پناه خدا قرار می دهم».خداوند او را می بخشد و توبه اش را می پذیرد و امور مهم او را کفایت کرده،از بدی بازمی دارد و از شرّ نگاه می دارد.

[٣٣٢5]5-معاویۀ عمّار روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگامی که از خانه ات بیرون می آیی بگو:«به نام خدا،بر خدا توکل کردم که هیچ نیرو و توانایی جز به سبب او نیست.خدایا!من از تو می خواهم که آنچه را برای آن خانه بیرون آمده ام نیک گردانی و از بدی آن چه برای آن از خانه بیرون آمده ام به تو پناه می برم.خداوندا از فضل خود بر من گشایش عطا فرما و نعمت خود را بر من کامل بگردان و مرا در راه بندگی خود بگمار و خواسته ام را چیزی قراربده که در نزد تو است و مرا بر آیین خودت و آیین فرستاده ات بمیران.

[٣٣٢6]6-ابو خدیجه گفته است:امام صادق علیه السّلام هنگامی که از خانه بیرون می آمد می فرمود:خدایا به یاری تو بیرون آمدم و برای تو اسلام آورده،به یاری تو ایمان آورده بر تو توکّل کردم،خدایا!امروزم را برای من پربرکت قرارده و پیروزی و گشایش و یاری و پاکی و هدایت و برکت آن را روزی ام کن و بدی این روز و هر آن چه را در آن است از من برگردان.به نام خدا و به یاری او.خدا بزرگ تر از آن است که وصف شود و ستایش مخصوص او است که پروردگار جهانیان است.خدایا من از خانه بیرون آمدم پس بیرون آمدنم را پربرکت قرارده و مرا از آن بهره مندساز راوی گفته است:و هنگامی که به منزل می رفت نیز همین کلمات را بر زبان جاری می کرد.

ص :4١5

[٣٣٢4]4-ابو بصیر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس هنگامی که از خانه اش بیرون می آید بگوید:«از شرّ این روز جدید که هرگاه خورشیدش پنهان شود بازنگردد و از شرّ و بدی خودم و غیر خودم و شیاطین و هرکس که به جنگ دوستان خدا برخاسته است و از شرّ جنّ و انس و درنده و خزنده و از شرّ انجام هر حرامی پناه می برم به آن چه فرشتگان خدا به آن پناه برده اند و جانم را از هر بدی در پناه خدا قرار می دهم».خداوند او را می بخشد و توبه اش را می پذیرد و امور مهم او را کفایت کرده،از بدی بازمی دارد و از شرّ نگاه می دارد.

[٣٣٢5]5-معاویۀ عمّار روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگامی که از خانه ات بیرون می آیی بگو:«به نام خدا،بر خدا توکل کردم که هیچ نیرو و توانایی جز به سبب او نیست.خدایا!من از تو می خواهم که آنچه را برای آن خانه بیرون آمده ام نیک گردانی و از بدی آن چه برای آن از خانه بیرون آمده ام به تو پناه می برم.خداوندا از فضل خود بر من گشایش عطا فرما و نعمت خود را بر من کامل بگردان و مرا در راه بندگی خود بگمار و خواسته ام را چیزی قراربده که در نزد تو است و مرا بر آیین خودت و آیین فرستاده ات بمیران.

[٣٣٢6]6-ابو خدیجه گفته است:امام صادق علیه السّلام هنگامی که از خانه بیرون می آمد می فرمود:خدایا به یاری تو بیرون آمدم و برای تو اسلام آورده،به یاری تو ایمان آورده بر تو توکّل کردم،خدایا!امروزم را برای من پربرکت قرارده و پیروزی و گشایش و یاری و پاکی و هدایت و برکت آن را روزی ام کن و بدی این روز و هر آن چه را در آن است از من برگردان.به نام خدا و به یاری او.خدا بزرگ تر از آن است که وصف شود و ستایش مخصوص او است که پروردگار جهانیان است.خدایا من از خانه بیرون آمدم پس بیرون آمدنم را پربرکت قرارده و مرا از آن بهره مندساز راوی گفته است:و هنگامی که به منزل می رفت نیز همین کلمات را بر زبان جاری می کرد.

ص :4١5

[٣٣٢4]4-ابو بصیر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس هنگامی که از خانه اش بیرون می آید بگوید:«از شرّ این روز جدید که هرگاه خورشیدش پنهان شود بازنگردد و از شرّ و بدی خودم و غیر خودم و شیاطین و هرکس که به جنگ دوستان خدا برخاسته است و از شرّ جنّ و انس و درنده و خزنده و از شرّ انجام هر حرامی پناه می برم به آن چه فرشتگان خدا به آن پناه برده اند و جانم را از هر بدی در پناه خدا قرار می دهم».خداوند او را می بخشد و توبه اش را می پذیرد و امور مهم او را کفایت کرده،از بدی بازمی دارد و از شرّ نگاه می دارد.

[٣٣٢5]5-معاویۀ عمّار روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگامی که از خانه ات بیرون می آیی بگو:«به نام خدا،بر خدا توکل کردم که هیچ نیرو و توانایی جز به سبب او نیست.خدایا!من از تو می خواهم که آنچه را برای آن خانه بیرون آمده ام نیک گردانی و از بدی آن چه برای آن از خانه بیرون آمده ام به تو پناه می برم.خداوندا از فضل خود بر من گشایش عطا فرما و نعمت خود را بر من کامل بگردان و مرا در راه بندگی خود بگمار و خواسته ام را چیزی قراربده که در نزد تو است و مرا بر آیین خودت و آیین فرستاده ات بمیران.

[٣٣٢6]6-ابو خدیجه گفته است:امام صادق علیه السّلام هنگامی که از خانه بیرون می آمد می فرمود:خدایا به یاری تو بیرون آمدم و برای تو اسلام آورده،به یاری تو ایمان آورده بر تو توکّل کردم،خدایا!امروزم را برای من پربرکت قرارده و پیروزی و گشایش و یاری و پاکی و هدایت و برکت آن را روزی ام کن و بدی این روز و هر آن چه را در آن است از من برگردان.به نام خدا و به یاری او.خدا بزرگ تر از آن است که وصف شود و ستایش مخصوص او است که پروردگار جهانیان است.خدایا من از خانه بیرون آمدم پس بیرون آمدنم را پربرکت قرارده و مرا از آن بهره مندساز راوی گفته است:و هنگامی که به منزل می رفت نیز همین کلمات را بر زبان جاری می کرد.

ص :4١5

صبّاح الحذّاء،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

یا صبّاح،لو کان الرّجل منکم إذا أراد سفرا قام علی باب داره تلقاء وجهه الّذی یتوجّه له فقرأ الحمد أمامه و عن یمینه و عن شماله و المعوّذتین أمامه و عن یمینه و عن شماله و قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ أمامه و عن یمینه و عن شماله و آیه الکرسیّ أمامه و عن یمینه و عن شماله ثمّ قال:«اللّهمّ احفظنی و احفظ ما معی و سلّمنی و سلّم ما معی و بلّغنی و بلّغ ما معی ببلاغک الحسن الجمیل»لحفظه اللّه و حفظ ما معه و سلّمه و سلّم ما معه و بلّغه و بلّغ ما معه،أما رأیت الرّجل یحفظ و لا یحفظ ما معه و یبلغ و لا یبلغ ما معه و یسلم و لا یسلم ما معه.

[٣٣٣٢]١٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن الحسن بن الجهم،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

إذا خرجت من منزلک فی سفر أو حضر فقل:«بسم اللّه آمنت باللّه،توکّلت علی اللّه ما شاء اللّه لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه»فتلقّاه الشّیاطین فتنصرف و تضرب الملائکه وجوهها و تقول:ما سبیلکم علیه و قد سمّی اللّه و آمن به و توکّل علیه و قال:ما شاء اللّه لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه.

باب الدّعاء قبل الصّلاه

[٣٣٣٣]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن النّعمان،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:من قال هذا القول کان مع محمّد و آل محمّد إذا قام قبل أن یستفتح الصّلاه:«اللّهمّ إنّی أتوجّه إلیک بمحمّد و آل محمّد و أقدّمهم بین یدی صلاتی و أتقرّب بهم إلیک فاجعلنی بهم وجیها فی الدّنیا

ص :4١٨

و الآخره و من المقرّبین؛مننت علیّ بمعرفتهم فاختم لی بطاعتهم و معرفتهم و ولایتهم فإنّها السّعاده و اختم لی بها فإنّک علی کلّ شیء قدیر»ثمّ تصلّی،فإذا انصرفت قلت:«اللّهمّ اجعلنی مع محمّد و آل محمّد فی کلّ عافیه و بلاء و اجعلنی مع محمّد و آل محمّد فی کلّ مثوی و منقلب،اللّهمّ اجعل محیای محیاهم و مماتی مماتهم و اجعلنی معهم فی المواطن کلّها و لا تفرّق بینی و بینهم إنّک علی کلّ شیء قدیر».

[٣٣٣4]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن بعض أصحابنا،رفعه قال:

تقول قبل دخولک فی الصّلاه:«اللّهمّ إنّی أقدّم محمّدا نبیّک صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بین یدی حاجتی و أتوجّه به[إلیک]فی طلبتی فاجعلنی بهم وجیها فی الدّنیا و الآخره و من المقرّبین،اللّهمّ اجعل صلاتی بهم متقبّله و ذنبی بهم مغفورا و دعائی بهم مستجابا یا أرحم الرّاحمین».

[٣٣٣5]٣-عنه،عن أبیه،عن عبد اللّه بن القاسم،عن صفوان الجمّال قال:

شهدت أبا عبد اللّه علیه السّلام و استقبل القبله قبل التّکبیر و قال:اللّهمّ لا تؤیسنی من روحک و لا تقنّطنی من رحمتک و لا تؤمنّی مکرک فإنّه لا یأمن مکر اللّه إلاّ القوم الخاسرون.قلت:جعلت فداک ما سمعت بهذا من أحد قبلک،فقال:إنّ من أکبر الکبائر عند اللّه الیأس من روح اللّه و القنوط من رحمه اللّه و الأمن من مکر اللّه.

باب الدّعاء فی أدبار الصّلوات

[٣٣٣6]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أبی عبد اللّه البرقیّ،عن عیسی بن عبد اللّه القمّیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :4٢٠

و از نزدیکان بارگاهت قرارده.که تو با دادن شناخت آنان،بر من منّت نهادی پس سرانجامم را بندگی و شناخت و ولایتشان قرارده که سعادت حقیقی آن است و مرا این گونه به سرانجام برسان؛زیرا تو بر هرکاری توانایی.

سپس نماز می خوانی و هنگامی که نمازت به پایان رسید می گویی:«خداوندا! در هر سلامت و گرفتاری و در هر اقامت و دگرگونی ای مرا با محمّد و خاندان او قرار بده.خدایا زندگی مرا زندگی ایشان و مرگ مرا مرگ آنان قرارده.مرا در همه جا با آنان قرار بده و میان من و ایشان جدایی نیافکن.که تو بر هر کاری توانایی.

[٣٣٣4]٢-یکی از اصحاب حدیثی روایت کرده که امام معصوم علیه السّلام فرمودند:

پیش از وارد شدن به نماز بگو:خداوندا!من محمّد-درود خدا بر او و بر خاندانش-پیامبرت را پیشاپیش حاجتم قرار داده،برای خواسته ام به وسیلۀ او به تو رو آوردم پس مرا به وسیلۀ آنان در دنیا و آخرت آبرومند ساخته،از نزدیکان درگاهت قرارده.خداوندا نمازم را به خاطر آنان بپذیر و گناهم را بیامرز و خواسته ام را برآور ای مهربان ترین مهربانان.

[٣٣٣5]٣-صفوان جمّال گفته است:در محضر امام صادق علیه السّلام بودم و ایشان پیش از تکبیره الاحرام رو به قبله ایستاد و گفت:«خدایا مرا از رحمت خودت ناامید نکن و از مکرت آسوده خاطر مکن؛زیرا هیچ کس جز گروه زیان کاران از مکر خدا آسوده خاطر نمی گردند.من عرض کردم:فدایت شوم.چنین سخنانی را پیش از شما از کسی نشنیده بودم.امام علیه السّلام فرمودند:یکی از بزرگ ترین گناهان کبیره در نزد خدا ناامیدی از رحمت و بخشایش خدا و آسوده خاطر بودن از مکر او است.

دعای پس از نمازها

[٣٣٣6]١-عیسی بن عبد اللّه قمی از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان

ص :4٢١

کان أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه یقول إذا فرغ من الزّوال:«اللّهمّ إنّی أتقرّب إلیک بجودک و کرمک و أتقرّب إلیک بمحمّد عبدک و رسولک و أتقرّب إلیک بملائکتک المقرّبین و أنبیائک المرسلین و بک،اللّهمّ أنت الغنیّ عنّی و بی الفاقه إلیک،أنت الغنیّ و أنا الفقیر إلیک،أقلتنی عثرتی و سترت علیّ ذنوبی فاقض لی الیوم حاجتی و لا تعذّبنی بقبیح ما تعلم منّی،بل عفوک و جودک یسعنی»قال:ثمّ یخرّ ساجدا و یقول:«یا أهل التّقوی و یا أهل المغفره یا برّ یا رحیم،أنت أبرّ بی من أبی و أمّی و من جمیع الخلائق اقبلنی بقضاء حاجتی مجابا دعائی مرحوما صوتی قد کشفت أنواع البلایا عنّی».

[٣٣٣٧]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و محمّد بن إسماعیل،عن الفضل بن شاذان،جمیعا عن ابن أبی عمیر،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن الصّبّاح بن سیابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قال إذا صلّی المغرب ثلاث مرّات:«الحمد للّه الّذی یفعل ما یشاء و لا یفعل ما یشاء غیره»أعطی خیرا کثیرا.

[٣٣٣٨]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،رفعه قال:

یقول بعد العشاءین:«اللّهمّ بیدک مقادیر اللّیل و النّهار و مقادیر الدّنیا و الآخره و مقادیر الموت و الحیاه و مقادیر الشّمس و القمر و مقادیر النّصر و الخذلان و مقادیر الغنی و الفقر،اللّهمّ بارک لی فی دینی و دنیای و فی جسدی و أهلی و ولدی،اللّهمّ ادرأ عنّی شرّ فسقه العرب و العجم و الجنّ و الإنس و اجعل منقلبی إلی خیر دائم و نعیم لا یزول».

[٣٣٣٩]4-عنه،عن بعض أصحابه،رفعه قال:

من قال بعد کلّ صلاه و هو آخذ بلحیته بیده الیمنی:«یا ذا الجلال و الإکرام

ص :4٢٢

-درود خدا بر او-هنگامی که از نماز ظهر فارغ می شد می فرمود:«خداوندا من به وسیلۀ بخشش و بزرگواری ات به تو نزدیکی می جویم و به واسطۀ محمّد،بنده و فرستاده ات[درود خدا بر او و بر خاندانش]و به وسیلۀ فرشتگان مخصوص درگاه و پیامبران فرستاده ات و به واسطۀ خودت به تو نزدیکی می جویم.

خداوندا تو به من نیازی نداری و من به تو نیازمندم.تو بی نیازی و من به تو نیازمندم.خدایا تو از لغزش های من درگذشتی و گناهانم را پوشاندی پس امروز خواستۀ مرا برآور و برای زشتی هایی که از من می دانی مرا کیفر نده بلکه با گذشت و بخشش ات مرا فراگیر»و سپس به سجده می افتاد و می فرمود:ای اهل تقوا و ای اهل آمرزش.ای نیکو و ای مهربان.تو از پدر و مادر و همۀ افراد به من نیک تری.با برآورده ساختن خواسته ام و اجابت دعایم و مورد پذیرش قرار گرفتن ندایم به من روکن.که تو انواع بلاها را از من برطرف ساخته ای.

[٣٣٣٧]٢-صبّاح سیابه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس وقتی نماز مغرب را گذارد،سه بار بگوید:«سپاس مخصوص خدایی است که هرچه بخواهد انجام می دهد و غیر او هرچه بخواهد نمی تواند انجام دهد».خیر فراوانی به او عطا می شود.

[٣٣٣٨]٣-محمّد خالد در حدیثی بی سند روایت کرده که معصوم علیه السّلام فرمودند:

پس از نماز مغرب و عشاء بگویید:«خداوندا اندازۀ شب و روز و اندازۀ دنیا و آخرت و اندازۀ مرگ و زندگی و اندازۀ خورشید و ماه و اندازۀ پیروزی و شکست و اندازۀ توانگری و فقر به دست تو است.خداوندا به دین و دنیایم و به تن و خانواده و فرزندانم برکت ده.خدایا بدی بدکاران عرب و عجم و جنّ و انس را از من دور گردان و بازگشت مرا به خیری همیشگی و نعمت هایی فناناپذیر قرارده.

[٣٣٣٩]4-یکی از اصحاب حدیثی روایت کرده که معصوم علیه السّلام فرمودند:هر

ص :4٢٣

ارحمنی من النّار»ثلاث مرّات و یده الیسری مرفوعه و بطنها إلی ما یلی السّماء ثمّ یقول:«أجرنی من العذاب الألیم»[ثلاث مرّات]ثمّ یؤخّر یده عن لحیته ثمّ یرفع یده و یجعل بطنها ممّا یلی السّماء ثمّ یقول:«یا عزیز یا کریم یا رحمان یا رحیم»و یقلب یدیه و یجعل بطونهما ممّا یلی السّماء ثمّ یقول «أجرنی من العذاب[الألیم]ثلاث مرّات صلّ علی محمّد و آل محمّد و الملائکه و الرّوح»غفر له و رضی عنه و وصل بالاستغفار له حتّی یموت جمیع الخلائق إلاّ الثّقلین الجنّ و الإنس.و قال:إذا فرغت من تشهّدک فارفع یدیک و قل:«اللّهمّ اغفر لی مغفره عزما جزما لا تغادر ذنبا و لا أرتکب بعدها محرّما أبدا و عافنی معافاه لا بلوی بعدها أبدا و اهدنی هدی لا أضلّ بعده أبدا و انفعنی یا ربّ بما علّمتنی و اجعله لی و لا تجعله علیّ و ارزقنی کفافا و رضّنی به یا ربّاه و تب علیّ یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا رحمان یا رحمان یا رحمان یا رحیم یا رحیم یا رحیم،ارحمنی من النّار ذات السّعیر و ابسط علیّ من سعه رزقک و اهدنی لما اختلف فیه من الحقّ بإذنک و اعصمنی من الشّیطان الرّجیم و أبلغ محمّدا صلّی اللّه علیه و آله عنّی تحیّه کثیره و سلاما و اهدنی بهداک و أغننی بغناک و اجعلنی من أولیائک المخلصین و صلّی اللّه علی محمّد و آل محمّد آمین»،قال:من قال هذا بعد کلّ صلاه ردّ اللّه علیه روحه فی قبره و کان حیّا مرزوقا ناعما مسرورا إلی یوم القیامه.

[٣٣4٠]5-عنه عن بعض أصحابه،رفعه قال:

تقول بعد الفجر«اللّهمّ لک الحمد حمدا خالدا مع خلودک و لک الحمد حمدا لا منتهی له دون رضاک و لک الحمد حمدا لا أمد له دون مشیّتک و لک الحمد حمدا لا جزاء لقائله إلاّ رضاک،اللّهمّ لک الحمد و إلیک المشتکی و أنت

ص :4٢4

کس پس از هرنمازی در حالی که دست چپ خود را بلند کرده و کف دستش را به سوی آسمان گرفته است ریش خود را در دست راست گیرد و سه بار بگوید:

«ای صاحب شکوه و کرامت گری مرا از آتش نجات بده»و سه بار بگوید:«مرا از عذاب دردناک پناه ده».سپس دستش را از ریشش بردارد و به سوی آسمان بلند کند و کف آن را به سوی آسمان قرار داده،بگوید:«ای شکست ناپذیر،ای بخشنده،ای رحمتگر،ای مهربان»و هر دو دست را برگرداند و آن گاه کف آنها را به سوی آسمان بلند کرده،سه بار بگوید:«مرا از عذاب دردناک پناه بده،و بر محمّد و خاندان او و فرشتگان و روح درود فرست»آمرزیده می شود و مورد رضایت قرار می گیرد.و تا زمانی که همۀ آفریدگان از جن و انس بمیرند برای او آمرزش خواهی می شود و فرمودند:هنگامی که تشهّدت به پایان رسید دو دست خود را بلند کن و بگو:«خداوندا!مرا به طور حتم بیامرز تا گناهی نماند و من پس از آن هرگز به حرام نیفتم و سلامت و عافیتی به من عطا فرما که هرگز پس از آن بلاء و مصیبتی نباشد و هدایتی را شامل حال من کن که پس از آن هرگز گمراه نگردم.پروردگارا مرا به سبب آنچه آموختی سود بخش و آن را به نفع من و نه به زیانم قرارده و به اندازۀ کفاف روزی ام کن و به آن خرسندم گردان ای پروردگار من و توبه مرا بپذیر ای خدا ای خدا ای خدا ای رحمتگر،ای رحمتگر،ای رحمتگر،ای مهربان،ای مهربان،ای مهربان مرا از آتش شعله ور نجات ده و از گستردگی روزی ات به من ارزانی کن.و دربارۀ آنچه به اذن تو مورد اختلاف است مرا هدایت کن و از شیطان رانده شده نگاه دار و از من به محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم درود و سلام فراوان بفرست.مرا به هدایت ات،هدایت کن،با بی نیازی ات بی نیاز ساز و از دوستان خالص شده ات قرارده و بر محمد و خاندان او درود فرست آمین».

امام علیه السّلام فرمودند:هرکس پس از هر نمازی چنین بگوید خداوند روحش را در قبر به وی برگرداند و تا روز قیامت زنده و روزی خور و در نعمت و شادی باشد.

[٣٣4٠]5-یکی از اصحاب حدیثی روایت کرده که معصوم علیه السّلام فرمودند:پس از سپیدۀ صبح بگو:«خداوندا!سپاس برای تو است،سپاسی جاودان با جاودانگی تو و سپاس برای تو است سپاسی که بی رضای تو پایانی ندارد و سپاس برای تو است،سپاس که بی خواست تو تمامی نمی پذیرد و سپاس برای تو است سپاسی که گوینده اش پاداشی جز رضای تو ندارد خداوندا سپاس مخصوص

ص :4٢5

المستعان؛اللّهمّ لک الحمد کما أنت أهله،الحمد للّه بمحامده کلّها علی نعمائه کلّها حتّی ینتهی الحمد إلی حیث ما یحبّ ربّی و یرضی».و تقول بعد الفجر قبل أن تتکلّم:«الحمد للّه ملء المیزان و منتهی الرّضا و زنه العرش»و سبحان اللّه ملء المیزان و منتهی الرّضا و زنه العرش و اللّه أکبر ملء المیزان و منتهی الرّضا و زنه العرش و لا إله إلاّ اللّه ملء المیزان و منتهی الرّضا و زنه العرش تعید ذلک أربع مرّات ثمّ تقول:«[اللّهمّ]أسألک مسأله العبد الذّلیل أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن تغفر لنا ذنوبنا و تقضی لنا حوائجنا فی الدّنیا و الآخره فی یسر منک و عافیه».

[٣٣4١]6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن بعض أصحابه،عن محمّد بن الفرج قال:

کتب إلیّ أبو جعفر ابن الرّضا علیه السّلام بهذا الدّعاء و علّمنیه و قال:من قال فی دبر صلاه الفجر لم یلتمس حاجه إلاّ تیسّرت له و کفاه اللّه ما أهمّه:«بسم اللّه و باللّه و صلّی اللّه علی محمّد و آله وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللّٰهِ إِنَّ اللّٰهَ بَصِیرٌ بِالْعِبٰادِ* فَوَقٰاهُ اللّٰهُ سَیِّئٰاتِ مٰا مَکَرُوا لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّٰالِمِینَ* فَاسْتَجَبْنٰا لَهُ وَ نَجَّیْنٰاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذٰلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ حَسْبُنَا اللّٰهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ* فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ اللّٰهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ ما شاء اللّه لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه[العلیّ العظیم]ما شاء اللّه لا ما شاء النّاس،ما شاء اللّه و إن کره النّاس،حسبی الرّبّ من المربوبین،حسبی الخالق من المخلوقین،حسبی الرّازق من المرزوقین،حسبی الّذی لم یزل حسبی منذ قطّ حسبی اللّه الّذی لا إله إلاّ هو علیه توکّلت و هو ربّ العرش العظیم.و قال:إذا انصرفت من صلاه مکتوبه فقل:«رضیت باللّه ربّا و بمحمّد نبیّا و بالإسلام دینا و بالقرآن کتابا

ص :4٢6

تو است،شکایت به بارگاه تو آورده می شود و تویی یاور ما.خدایا سپاس مخصوص تو است چنان که تو سزاوار آن هستی.

سپاس با همۀ گونه های سپاسش در برابر همۀ نعمت هایش از آن خداست تا بدان جا که پروردگارم دوست می دارد و راضی می شود»و پس از سپیدۀ صبح پیش از آن که سخن بگویی بگو:«سپاس مخصوص خداست به مقدار میزان و پایان رضایت و سنگینی عرش و خدا پاک است به اندازۀ میزان و پایان رضایت و سنگینی عرش و خدا بزرگ تر از آن است که وصف شود به اندازۀ میزان و پایان رضایت و سنگینی عرش و هیچ معبودی جز خدا نیست به اندازۀ میزان و پایان رضایت و سنگینی عرش»و چهار بار باز گفته،سپس می گویی:[خداوندا]از تو چون بنده ای خوار،می خواهم که بر محمد و خاندان او درود فرستی و گناهان ما را بیامرزی و خواسته های ما در دنیا و آخرت را در آسانی و سلامتی برآورده سازی».

[٣٣4١]6-محمّد فرج گفته است:امام جواد علیه السّلام این دعا را برای من نوشت و آن را به من آموخته،فرمود:هرکس به دنبال نماز صبح این دعا را بخواند چیزی از خدا نمی طلبد جز آنکه برایش میسّر می گردد و خداوند امور مهم او را کفایت می کند:«به نام خدا و به یاری او و درود خداوند بر محمد و خاندان او.و من امورم را به خدا واگذار می کنم که خداوند بر بندگانش بینا است.و خداوند او را از بدکرداری های نیرنگ بازان حفظ کرد که هیچ معبودی جز تو نیست ای خدای پاک و من از ستم کاران بودم.

پس ما او را پاسخ گفتیم و از اندوه نجات بخشیدیم و ما این گونۀ مؤمنان را رهایی می بخشیم.خداوند برای ما کافی است و او بهترین کارگزار است.

پس با نعمت و احسان خدا بازگشتند و هیچ بدی به آنها نرسید که هرچه، خدا بخواهد.و هیچ نیرو و توانایی ای جز به سبب خداوند[بلند مرتبه و بزرگ]نیست.هرچه خدا بخواهد نه آن چه مردم می خواهند.هرچه خدا بخواهد اگرچه مردم دوست نداشته باشند.پروردگار،مرا از پرورش یافتگان کفایت می کند.آفریننده مرا از آفریدگان کفایت می کند.روزی دهنده مرا از روزی خواران کفایت می کند.مرا بس است آن که پیوسته مرا بس خواهد بود.

مرا بس است.خداوندی که هیچ معبودی جز او نیست.بر او توکل کردم و او پروردگار عرش بزرگ است».و فرمودند:هنگامی که نماز واجبت را به پایان بردی بگو:«خشنود گشتم که خدا پروردگارم باشد و محمد پیامبرم و اسلام دینم

ص :4٢٧

و بفلان و فلان أئمّه،اللّهمّ ولیّک فلان فاحفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوقه و من تحته و امدد له فی عمره و اجعله القائم بأمرک و المنتصر لدینک و أره ما یحبّ و ما تقرّ به عینه فی نفسه و ذرّیّته و فی أهله و ماله و فی شیعته و فی عدوّه و أرهم منه ما یحذرون و أره فیهم ما یحبّ و تقرّ به عینه و اشف صدرونا و صدور قوم مؤمنین».

قال:و کان النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یقول إذا فرغ من صلاته:«اللّهمّ اغفر لی ما قدّمت و ما أخّرت و ما أسررت و ما أعلنت و إسرافی علی نفسی و ما أنت أعلم به منّی.اللّهمّ أنت المقدّم و أنت المؤخّر لا إله إلاّ أنت بعلمک الغیب و بقدرتک علی الخلق أجمعین ما علمت الحیاه خیرا لی فأحینی و توفّنی إذا علمت الوفاه خیرا لی،اللّهمّ إنّی أسألک خشیتک فی السّرّ و العلانیه و کلمه الحقّ فی الغضب و الرّضا و القصد فی الفقر و الغنی و أسألک نعیما لا ینفد و قرّه عین لا ینقطع و أسألک الرّضا بالقضاء و برکه الموت بعد العیش و برد العیش بعد الموت و لذّه المنظر إلی وجهک و شوقا إلی رؤیتک و لقائک من غیر ضرّاء مضرّه و لا فتنه مضلّه.اللّهمّ زیّنّا بزینه الإیمان و اجعلنا هداه مهدیّین،اللّهمّ اهدنا فیمن هدیت،اللّهمّ إنّی أسألک عزیمه الرّشاد و الثّبات فی الأمر و الرّشد و أسألک شکر نعمتک و حسن عافیتک و أداء حقّک و أسألک یا ربّ قلبا سلیما و لسانا صادقا و أستغفرک لما تعلم و أسألک خیر ما تعلم و أعوذ بک من شرّ ما تعلم فإنّک تعلم و لا نعلم و أنت علاّم الغیوب».

[٣٣4٢]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حمّاد بن عثمان، عن سیف بن عمیره قال:

ص :4٢٨

و قرآن کتابم و فلان و فلان و...امامانم.خداوندا فلانی دوست تو است[و نام امام زمان را ببر]پس او را از مقابل و پشت سر و راست و چپ و از بالای سر و زیر پایش نگاه دار و عمرش را طولانی کرده،او را قیام کننده به فرمان خود و یاری کنندۀ دینت قرارده.و آن چه را که دوست دارد و روشنی چشم او است درباره خودش و فرزندانش و خانواده اش و اموالش و شیعیانش و دشمنانش به او بنما.و از او به دشمنانش چیزی بنما که بترسند و دربارۀ آنان به او چیزی را بنما که دوست دارد و روشنی چشم او است و سینه های ما و مردم با ایمان را شفا بده».

امام علیه السّلام فرمود:پیامبر هرگاه نمازش به پایان می رسید می فرمود:«خداوندا!آنچه کرده ام و آنچه را عقب انداخته ام و آنچه نهان یا آشکار کرده ام و زیاده روی بر نفسم و آنچه را تو بر آن از من آگاه تری بیامرز.خداوندا پیشین تویی و پسین هم، هیچ معبودی جز تو نیست،به حقّ علم پنهان و توانایی ات بر همۀ آفریدگان تا هر گاه که زندگی را برای من خیر دانستی مرا زنده بدار و چون دانستی مرگ برای من بهتر است مرا از دنیا ببر.خدایا از تو ترس تو در پنهان و آشکار،سخن حقّ در خشم و خشنودی و میانه روی در نیازمندی و بی نیازی می خواهم.از تو نعمتی می خواهم که پایان نپذیرد،روشنی چشمی که قطع نشود.از تو خرسندی به حکمت،برکت مرگ پس از زندگی،آرامش زندگی پس از مرگ و لذّت نگاه به رویت و شیفتگی دیدن و دیدارت بدون زیان و فتنه ای گمراه کننده می خواهم.

خدایا ما را به زینت ایمان آراسته کن،ما را هدایت گرانی هدایت شده قرارده.

خدایا ما را در گروه کسانی که هدایت کرده ای هدایت کن.خدایا نیک منشی قطعی در کارها و پایداری قطعی در هدایت را از تو می خواهم.شکرگذاری نعمت ها و سلامتی نیکو و ادای حقّت را از تو می خواهم.پروردگارا از تو قلبی سالم و زبانی راستگو می خواهم و برای چیزهایی که می دانی آمرزش می خواهم.از تو بهترین چیزی را که می دانی می خواهم و از بدی آنچه می دانی به تو پناه می برم که تو می دانی و ما نمی دانیم و تو به راستی دانندۀ پنهان ها هستی.

[٣٣4٢]٧-سیف عمیره از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که جبرئیل علیه السّلام نزد

ص :4٢٩

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:جاء جبرئیل علیه السّلام إلی یوسف و هو فی السّجن فقال له:یا یوسف،قل فی دبر کلّ صلاه:«اللّهمّ اجعل لی فرجا و مخرجا و ارزقنی من حیث أحتسب و من حیث لا أحتسب».

[٣٣4٣]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن عبد العزیز،عن بکر بن محمّد،عمّن رواه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قال هذه الکلمات عند کلّ صلاه مکتوبه حفظ فی نفسه و داره و ماله و ولده:أجیر نفسی و مالی و ولدی و أهلی و داری و کلّ ما هو منّی باللّه الواحد الأحد الصّمد الّذی لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا أحد و أجیر نفسی و مالی و ولدی و کلّ ما هو منّی بربّ الفلق من شرّ ما خلق إلی آخرها و بربّ النّاس إلی آخرها و آیه الکرسیّ إلی آخرها.

[٣٣44]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن معاویه بن عمّار قال:

من قال فی دبر الفریضه:«یا من یفعل ما یشاء و لا یفعل ما یشاء أحد غیره» ثلاثا،ثمّ سأل أعطی ما سأل.

[٣٣45]١٠-الحسین بن محمّد،عن أحمد بن إسحاق،عن سعدان،عن سعید بن یسار قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا صلّیت المغرب فأمرّ یدک علی جبهتک و قل:«بسم اللّه الّذی لا إله إلاّ هو عالم الغیب و الشّهاده الرّحمن الرّحیم،اللّهمّ أذهب عنّی الهمّ و[الغمّ]و الحزن»ثلاث مرّات.

[٣٣46]١١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد الجعفیّ، عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :4٣٠

یوسف علیه السّلام که در زندان بود آمد و به او گفت:ای یوسف پس از هر نمازی بگو:

خداوندا!برای من گشایش و تدبیری قرار بده و از آن جا که گمان می برم و گمان نمی برم به من روزی بخش.

[٣٣4٣]٨-مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس این کلمات را هنگام هر نماز واجبی بخواند جان و خانه اش و مال و فرزندانش محفوظ می ماند:«جان و مالم و فرزندان و خانواده و خانه ام و هرآنچه را از آن من است به خداوند یگانۀ یکتای بی نیازی که نه می زاید و نه زاییده می شود و هیچ همتایی ندارد می سپارم و جان و مالم و فرزندان و هرچه را از آن من است از شرّ آنچه آفریده است به پروردگار سپیده دم و(تا آخر سوره فلق)پناه می دهم و به پروردگارم مردم...(تا آخر سورۀ ناس)و به آیه الکرسی(تا آخر آیات).

[٣٣44]٩-از معاویۀ عمار روایت شده که هرکس پس از نماز واجب سه بار بگوید:«ای کسی که هرچه بخواهد انجام می دهد و غیر او هرچه بخواهد نمی تواند انجام دهد»و سپس بخواهد به او عطا می شود.

[٣٣45]١٠-سعید یسار روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگامی که نماز مغرب را گذاردی دست بر پیشانی ات بکش و سه بار بگو:«به نام خدایی که هیچ معبودی جز او نیست،دانای پنهان و آشکار است و رحمتگر و مهربان است.

خدایا غم و اندوه را از من دور گردان.

[٣٣46]١١-پدر محمد جعفی گفته است:من بسیار از چشم درد رنج می بردم پس

ص :4٣١

کنت کثیرا ما أشتکی عینی،فشکوت ذلک إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال:ألا أعلّمک دعاء لدنیاک و آخرتک و بلاغا لوجع عینیک؟قلت:بلی،قال:تقول فی دبر الفجر و دبر المغرب:«اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ محمّد و آل محمّد علیک،صلّ علی محمّد و آل محمّد و اجعل النّور فی بصری و البصیره فی دینی و الیقین فی قلبی و الإخلاص فی عملی و السّلامه فی نفسی و السّعه فی رزقی و الشّکر لک أبدا ما أبقیتنی».

[٣٣4٧]١٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر قال:حدّثنی أبو جعفر الشّامیّ قال حدّثنی رجل بالشّام یقال له هلقام بن أبی هلقام قال:

أتیت أبا إبراهیم علیه السّلام فقلت له:جعلت فداک علّمنی دعاء جامعا للدّنیا و الآخره و أوجز،فقال:قل فی دبر الفجر إلی أن تطلع الشّمس:«سبحان اللّه العظیم و بحمده أستغفر اللّه و أسأله من فضله».قال هلقام:لقد کنت من أسوإ أهل بیتی حالا فما علمت حتّی أتانی میراث من قبل رجل ما ظننت أنّ بینی و بینه قرابه و إنّی الیوم لمن أیسر أهل بیتی و ما ذلک إلاّ بما علّمنی مولای العبد الصّالح علیه السّلام.

باب الدّعاء للرّزق

[٣٣4٨]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن خالد و الحسین بن سعید،جمیعا عن القاسم بن عروه،عن أبی جمیله،عن معاویه بن عمّار قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام أن یعلّمنی دعاء للرّزق،فعلّمنی دعاء ما رأیت أجلب منه للرّزق قال:قل:«اللّهمّ ارزقنی من فضلک الواسع الحلال الطّیّب،رزقا

ص :4٣٢

شکایتش را نزد امام صادق علیه السّلام بردم.امام علیه السّلام فرمودند:آیا دعایی به تو نیاموزم که به درد دنیا و آخرتت بخورد و برای درد چشمت سودمند باشد؟من عرض کردم:چرا البتّه امام علیه السّلام فرمودند:پس از نماز صبح و نماز مغرب بگو:خداوندا! به حقّی که محمّد و خاندان او[علیهم السلام]بر تو دارند از تو می خواهم که به ایشان درود فرستی و در دیدگانم نور،در دینم فهم و بینایی،در قلبم یقین،در کارهایم اخلاص،در جانم سلامت،در روزی ام گشایش قرار دهی و سپاسی جاودانه برای تو وقتی مرا نگاه می داری.

[٣٣4٧]١٢-مردی شامی که هلقام ابو هلقام نام داشت گفت:نزد امام کاظم علیه السّلام رفتم و به او عرض کردم:فدایت شوم!دعایی به من بیاموز که جامع خواسته های دنیا و آخرت باشد و کوتاه باشد.امام علیه السّلام فرمودند:پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب بگو:پاک است خداوند بزرگ و سپاس بر او.از او آمرزش می خواهیم و از احسانش حاجات خود را می طلبم.هلقام گفت:من بد حال ترین مرد خاندانم بودم.آن گاه چیزی نگذشت که از مردی که گمان نمی کردم میان من و او خویشاوندی ای باشد ارثی به من رسید و امروز در میان خاندانم از همه توانگرترم و این جز به سبب دعایی که آقای من عبد صالح به من آموخت،نبود.

دعا برای روزی

[٣٣4٨]١-معاویۀ عمّار گفته است:از امام صادق علیه السّلام خواستم دعایی برای روزی به من بیاموزد.پس دعایی به من آموخت که دعایی روزی رسان تر از آن ندیده بودم.فرمود بگو:«خداوندا از احسان گسترده و حلال و پاکت روزی ای گسترده

ص :4٣٣

واسعا حلالا طیّبا بلاغا للدّنیا و الآخره،صبّا صبّا،هنیئا مریئا،من غیر کدّ و لا منّ من أحد خلقک إلاّ سعه من فضلک الواسع فإنّک قلت: وَ سْئَلُوا اللّٰهَ مِنْ فَضْلِهِ فمن فضلک أسأل و من عطیّتک أسأل و من یدک الملأی أسأل».

[٣٣4٩]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن یونس، عن أبی بصیر قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:لقد استبطأت الرّزق،فغضب ثمّ قال لی:قل:«اللّهمّ إنّک تکفّلت برزقی و رزق کلّ دابّه،یا خیر مدعوّ و یا خیر من أعطی و یا خیر من سئل و یا أفضل مرتجی افعل بی کذا و کذا».

[٣٣5٠]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إسماعیل بن عبد الخالق قال:

أبطأ رجل من أصحاب النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم عنه ثمّ أتاه فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما أبطأ بک عنّا؟فقال:السّقم و الفقر،فقال له:أفلا أعلّمک دعاء یذهب اللّه عنک بالسّقم و الفقر؟قال:بلی یا رسول اللّه،فقال:قل:«لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه [العلیّ العظیم]توکّلت علی الحیّ الّذی لا یموت و الحمد للّه الّذی لم یتّخذ [صاحبه و لا]ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولیّ من الذّلّ و کبّره تکبیرا،قال:فما لبث أن عاد إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:یا رسول اللّه قد أذهب اللّه عنّی السّقم و الفقر.

[٣٣5١]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن إبراهیم بن عمر الیمانیّ،عن زید الشّحّام عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ادع فی طلب الرّزق فی المکتوبه و أنت ساجد:«یا خیر المسئولین و یا خیر المعطین ارزقنی و ارزق عیالی من فضلک الواسع فإنّک ذو الفضل العظیم».

ص :4٣4

و حلال و پاک به من روزی کن که در دنیا و آخرت مرا کفایت کند،برای من روزی بریز،برای من روزی بریز.گوارا و دلپذیر بدون عرق و بدون منّت هیچ یک از آفریدگانت.نعمتی از احسان گسترده ات؛زیرا تو گفتی:«و از احسان خدا درخواست کنید».پس من از احسان تو درخواست می کنم و از هدایای تو می خواهم و از دست لبریز تو می خواهم.

[٣٣4٩]٢-ابو بصیر گفته است:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:روزی ام به کندی و دیر می رسد.امام علیه السّلام برآشفت و فرمود:بگو:«خداوندا تو روزی من و روزی هر جنبنده ای را برعهده گرفته ای،ای بهترین خوانده شده،ای بهترین بخشنده، ای بهترین کسی که از او درخواست می شود و ای برترین کسی که به او امید می رود با من چنین و چنان کن[و خواسته هایت را بگو].

[٣٣5٠]٣-اسماعیل عبد الخالق گفته است:مردی از یاران پیامبر گرامی مدّتی دیر به نزد ایشان آمد و آنگاه که به نزد حضرت رفت.رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به او فرمود:

چه چیز سبب شده که دیر به نزد ما بیایی؟آن مرد عرض کرد:بیماری و نیازمندی!رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-به او فرمود:آیا دعایی به تو نیاموزم که خدا بیماری و فقر را از تو دور سازد؟مرد گفت:چرا،ای رسول خدا.حضرت فرمود:بگو:«هیچ نیرو و توانایی جز به سبب خداوند بلندمرتبۀ بزرگ نیست،من بر زنده ای که نمی میرد،توکّل کردم و سپاس بر خدایی که نه همسر و نه فرزندی گرفته است و نه در فرمان روایی جهان شریکی دارد و خوار نمی شود تا سرپرستی داشته باشد.پس او را بزرگ دار».راوی گوید:آن مرد پس از اندکی به نزد پیامبر گرامی بازگشت و عرض کرد:ای رسول خدا،خداوند بیماری و فقر را از من دور ساخت.

[٣٣5١]4-زید شحّام روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:در طلب روزی در سجدۀ نماز واجب بگو:«ای بهترین خوانده شده،ای بهترین بخشنده به من و خانوادۀ من از احسان خود روزی بده که تویی صاحب احسان بزرگ».

ص :4٣5

[٣٣5٢]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن محمّد بن خالد،عن القاسم بن عروه،عن أبی جمیله،عن أبی بصیر قال:

شکوت إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام الحاجه و سألته أن یعلّمنی دعاء فی طلب الرّزق، فعلّمنی دعاء ما احتجت منذ دعوت به،قال:قل فی[دبر]صلاه اللّیل و أنت ساجد:

«یا خیر مدعوّ و یا خیر مسئول و یا أوسع من أعطی و یا خیر مرتجی ارزقنی و أوسع علیّ من رزقک و سبّب لی رزقا من قبلک إنّک علی کلّ شیء قدیر».

[٣٣5٣]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أحمد بن محمّد بن أبی داود،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

جاء رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:یا رسول اللّه،إنّی ذو عیال و علیّ دین و قد اشتدّت حالی فعلّمنی دعاء أدعو اللّه عزّ و جلّ به لیرزقنی ما أقضی به دینی و أستعین به علی عیالی،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یا عبد اللّه،توضّأ و أسبغ وضوءک ثمّ صلّ رکعتین تتمّ الرّکوع و السّجود ثمّ قل:«یا ماجد یا واحد یا کریم یا [دائم]أتوجّه إلیک بمحمّد نبیّک نبیّ الرّحمه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یا محمّد یا رسول اللّه إنّی أتوجّه بک إلی اللّه ربّک و ربّی و ربّ کلّ شیء أن تصلّی علی محمّد و أهل بیته و أسألک نفحه کریمه من نفحاتک و فتحا یسیرا و رزقا واسعا ألمّ به شعثی و أقضی به دینی و أستعین به علی عیالی».

[٣٣54]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن أبی عمیر،عن أبان، عن أبی سعید المکاری و غیره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

علّم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم هذا الدّعاء:یا رازق المقلّین،یا راحم المساکین، یا ولیّ المؤمنین،یا ذا القوّه المتین صلّی علی محمّد و أهل بیته و ارزقنی و عافنی و اکفنی ما أهمّنی».

ص :4٣6

[٣٣5٢]5-ابو بصیر گفته است:به امام صادق علیه السّلام از نیازمندی ام شکایت کردم و از او خواستم دعایی در طلب روزی به من بیاموزد.دعایی به من آموخت که از وقتی آن را خواندم نیازمند نگشتم.حضرت فرمود:پس از نماز شب در حال سجده بگو:«ای بهترین خوانده شده،ای بهترین درخواست شده،ای بزرگ ترین عطاکننده و ای بهترین کسی که به او امید می رود.مرا روزی ده و روزی ات را بر من گسترده کن و از جانب خودت برای روزی ام سبب سازی کن که تو بر هر کاری توانایی».

[٣٣5٣]6-ابو حمزه از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که مردی به نزد پیامبر گرامی آمده،گفت:ای رسول خدا من عیال مند و بدهکار و بسیار بدحالم دعایی به من بیاموز تا خدا را با آن بخوانم و روزی ام دهد چنان که قرضم را بپردازم و خانواده ام را یاری کنم.رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:ای بندۀ خدا،وضویی بگیر و آن را کامل کن سپس دو رکعت نماز با رکوع و سجود کامل بگذار و آن گاه بگو:«ای ارجمند،ای یگانه،ای بخشنده،[ای جاودان]به محمد-درود خدا بر او و بر خاندانش-پیامبرت که پیامبر رحمت است به تو رو می آورم-ای محمد ای رسول خدا من به وسیلۀ تو به خدا پروردگارت و پروردگارم و پروردگار همه چیز رو می آورم-تا بر محمد و خاندانش درود فرستی و از تو گران بها نفسی از نفس هایت و گشایشی آسان و روزی ای گسترده می خواهم تا آشفتگی ام را درست کنم و بدهکاریم را بپردازم و به وسیلۀ آن به خانواده ام یاری برسانم».

[٣٣54]٧-ابو سعید مکاری و جز او از امام صادق علیه السّلام روایت کرده اند که رسول خدا این دعا را آموخته اند:«ای روزی دهندۀ بی نوایان،ای دلسوز بیچارگان،ای دوستدار مؤمنان،ای صاحب توانایی پایدار،بر محمد و خاندان او درود فرست و مرا روزی ده و سلامت بدار و امور مهم زندگی ام را کفایت کن».

ص :4٣٧

[٣٣55]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن معمّر بن خلاّد،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

سمعته یقول:نظر أبو جعفر علیه السّلام إلی رجل و هو یقول:«اللّهمّ إنّی أسألک من رزقک الحلال»فقال أبو جعفر علیه السّلام:سألت قوت النّبیّین قل:«اللّهمّ إنّی أسألک رزقا[حلالا]واسعا طیّبا من رزقک».

[٣٣56]٩-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر قال:

قلت للرّضا علیه السّلام:جعلت فداک ادع اللّه عزّ و جلّ أن یرزقنی الحلال،فقال:أ تدری ما الحلال؟قلت:الّذی عندنا الکسب الطّیّب،فقال:کان علیّ بن الحسین علیه السّلام یقول:الحلال هو قوت المصطفین،ثمّ قال:قل:«أسألک من رزقک الواسع».

[٣٣5٧]١٠-عنه،عن بعض أصحابه،عن مفضّل بن مزید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قل:«اللّهمّ أوسع علیّ فی رزقی و امدد لی فی عمری و اجعل لی ممّن ینتصر به لدینک و لا تستبدل بی غیری».

[٣٣5٨]١١-عنه،عن أبی إبراهیم علیه السّلام دعاء فی الرّزق:

یا اللّه یا اللّه یا اللّه أسألک بحقّ من حقّه علیک عظیم أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن ترزقنی العمل بما علّمتنی من معرفه حقّک و أن تبسط علیّ ما حظرت من رزقک».

[٣٣5٩]١٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن عبد الحمید العطّار،عن یونس بن یعقوب،عن أبی بصیر قال:

ص :4٣٨

[٣٣55]٨-مغمّر خلاّد گفته است:از حضرت ابو الحسن علیه السّلام شنیدم می فرماید:

امام باقر علیه السّلام مردی را دید که می گفت:خداوندا من روزی حلال تو را خواستارم.

امام باقر علیه السّلام به او فرمودند:تو غذای پیامبران را خواستی تو باید بگویی:

«خداوندا!من از تو روزی[حلال]گسترده و پاک می خواهم».

[٣٣56]٩-احمد بن محمد ابو نصر گفته است به امام رضا علیه السّلام عرض کردم:

جانم فدایت از خداوند عزّتمند بخواه که روزی حلال به من بدهد.امام علیه السّلام فرمودند:آیا می دانی حلال چیست؟عرض کردم:آنچه نزد ما است کسب پاک است.امام علیه السّلام فرمودند:امام سجاد علیه السّلام می فرمود:حلال غذای برگذیدگان است.

سپس فرمود:بگو از روزی گستردۀ تو می خواهم.

[٣٣5٧]١٠-مفضّل مزید روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:بگو:«خداوندا روزی ام را گسترده و عمرم را طولانی کن و مرا از کسانی قرار بده که به سبب آنان دینت را یاری می کنی و دیگری را جایگزین من نکن».

[٣٣5٨]١١-از امام کاظم علیه السّلام دعایی در خصوص روزی روایت شده که:«ای خدا، ای خدا،ای خدا به حقّ کسی که حقّ بزرگی بر تو دارد از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان او درود فرستی و عمل به آنچه را به من آموخته ای که همان شناخت حق تو است روزی ام کنی و آنچه از روزی خود از من دریغ کرده ای بر من گسترده کنی».

[٣٣5٩]١٢-ابو بصیر گفته است:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:روزی ما دیر و

ص :4٣٩

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّا قد استبطأنا الرّزق،فغضب ثمّ قال:قل:«اللّهمّ إنّک تکفّلت برزقی و رزق کلّ دابّه،فیا خیر من دعی و یا خیر من سئل و یا خیر من أعطی و یا أفضل مرتجی افعل بی کذا و کذا».

[٣٣6٠]١٣-أبو بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان علیّ بن الحسین علیهما السّلام یدعو بهذا الدّعاء:«اللّهمّ إنّی أسألک حسن المعیشه معیشه أتقوّی بها علی جمیع حوائجی و أتوصّل بها فی الحیاه إلی آخرتی من غیر أن تترفنی فیها فأطغی أو تقتر بها علیّ فأشقی،أوسع علیّ من حلال رزقک و أفض علیّ من سیب فضلک نعمه منک سابغه و عطاء غیر ممنون ثمّ لا تشغلنی عن شکر نعمتک بإکثار منها تلهینی بهجته و تفتنّی زهرات زهوته و لا بإقلال علیّ منها یقصر بعملی کدّه و یملأ صدری همّه،أعطنی من ذلک یا إلهی غنی عن شرار خلقک و بلاغا أنال به رضوانک و أعوذ بک یا إلهی من شرّ الدّنیا و شرّ ما فیها،لا تجعل الدّنیا علیّ سجنا و لا فراقها علیّ حزنا، أخرجنی من فتنتها مرضیّا عنّی مقبولا فیها عملی إلی دار الحیوان و مساکن الأخیار و أبدلنی بالدّنیا الفانیه نعیم الدّار الباقیه.اللّهمّ إنّی أعوذ بک من أزلها و زلزالها و سطوات شیاطینها و سلاطینها و نکالها و من بغی من بغی علیّ فیها،اللّهمّ من کادنی فکده و من أرادنی فأرده و فلّ عنّی حدّ من نصب لی حدّه و أطف عنّی نار من شبّ لی و قوده و اکفنی مکر المکره وافقأ عنّی عیون الکفره و اکفنی همّ من أدخل علیّ همّه و ادفع عنّی شرّ الحسده و اعصمنی من ذلک بالسّکینه و ألبسنی درعک الحصینه و اخبأنی فی سترک الواقی و أصلح لی حالی و صدّق قولی بفعالی و بارک لی فی أهلی و مالی».

ص :44٠

کند به دستمان می رسد.امام علیه السّلام خشمگین شد و فرمود:بگو:«خدایا همانا تو روزی من و روزی هر جنبنده ای را به عهده گرفته ای پس ای بهترین خوانده شده و ای بهترین کسی که از او چیزی خواسته می شود و ای بهترین بخشنده و ای برترین کسی که به او امید می رود برای من چنین و چنان کن[و خواستۀ خود را بگو].

[٣٣6٠]١٣-ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که امام سجاد علیه السّلام این دعا را می خواند:«خدایا من از تو زندگی نیکو می خواهم زندگی ای که به وسیلۀ آن از عهدۀ همۀ خواسته هایم برآیم و با آن در زندگی ام به آخرت برسم بی آن که مرا رفاه زده کنی تا سرکشی نمایم یا آن قدر بر من سخت بگیری که بیچاره شوم از روزی حلال خود بر من بگستر و از جاری احسانت بر من نعمتی فراوان و بخششی بی منت سرازیر کن و سپس مرا با فراوان کردن آن و سرگرمی به شادمانی اش و فریب خوردن به شکوفه هایش و یا کاستن از آن که رنج به دست آوردنش عملم را کم کند و اندیشه اش سینه ام را پر کند،از شکرش بازندار.ای معبود من از نعمت هایت به اندازه ای به من بده که از بدان آفریدگانت بی نیاز شوم،به اندازه ای که خرسندی ات را به دست آورم.ای معبود من از بدی دنیا و از بدی آنچه در آن است به تو پناه می برم.دنیا را زندانی من و دوری از آن را اندوهم قرار نده.مرا از امتحان های آن مورد خرسندی قرار گرفته و عمل پذیرفته به منزل زندگی و جایگاه نیکان بیرون ببر.و به جای دنیای ناپایدار نعمت های منزل پایدار را به من عطا فرما.خداوندا من از تنگدستی و پریشانی دنیا و از هجوم شیاطین و فرمانروایان آن و عبرت آن و از ستم هرکه به من ستم روامی دارد به تو پناه می برم.خداوندا هرکس با من نیرنگ می کند تو با او نیرنگ کن و هرکس قصد آسیب من می کند تو قصد آسیب او کن.و شمشیر هرکس را که بر من شمشیر کشیده است کند کن و آتش هرکس را که بر من آتش افروخته،خاموش گردان.مرا از نیرنگ نیرنگ بازان نگاه دار و چشمان کافران را از جا درآور مرا از اندیشۀ هرکس که اندوهی بر من وارد کرده،نگاه دار و شرّ حاسدان را از من دور کرده،و مرا از آن پناه ده.زره نفوذناپذیر خود را بر من بپوشان و مرا در حفاظ نگهدارندۀ خود پنهان کن.احوالم را درست کرده،سخنم را با کردارم تصدیق کن و به خانواده و اموالم برکت ببخش.

ص :44١

کند به دستمان می رسد.امام علیه السّلام خشمگین شد و فرمود:بگو:«خدایا همانا تو روزی من و روزی هر جنبنده ای را به عهده گرفته ای پس ای بهترین خوانده شده و ای بهترین کسی که از او چیزی خواسته می شود و ای بهترین بخشنده و ای برترین کسی که به او امید می رود برای من چنین و چنان کن[و خواستۀ خود را بگو].

[٣٣6٠]١٣-ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که امام سجاد علیه السّلام این دعا را می خواند:«خدایا من از تو زندگی نیکو می خواهم زندگی ای که به وسیلۀ آن از عهدۀ همۀ خواسته هایم برآیم و با آن در زندگی ام به آخرت برسم بی آن که مرا رفاه زده کنی تا سرکشی نمایم یا آن قدر بر من سخت بگیری که بیچاره شوم از روزی حلال خود بر من بگستر و از جاری احسانت بر من نعمتی فراوان و بخششی بی منت سرازیر کن و سپس مرا با فراوان کردن آن و سرگرمی به شادمانی اش و فریب خوردن به شکوفه هایش و یا کاستن از آن که رنج به دست آوردنش عملم را کم کند و اندیشه اش سینه ام را پر کند،از شکرش بازندار.ای معبود من از نعمت هایت به اندازه ای به من بده که از بدان آفریدگانت بی نیاز شوم،به اندازه ای که خرسندی ات را به دست آورم.ای معبود من از بدی دنیا و از بدی آنچه در آن است به تو پناه می برم.دنیا را زندانی من و دوری از آن را اندوهم قرار نده.مرا از امتحان های آن مورد خرسندی قرار گرفته و عمل پذیرفته به منزل زندگی و جایگاه نیکان بیرون ببر.و به جای دنیای ناپایدار نعمت های منزل پایدار را به من عطا فرما.خداوندا من از تنگدستی و پریشانی دنیا و از هجوم شیاطین و فرمانروایان آن و عبرت آن و از ستم هرکه به من ستم روامی دارد به تو پناه می برم.خداوندا هرکس با من نیرنگ می کند تو با او نیرنگ کن و هرکس قصد آسیب من می کند تو قصد آسیب او کن.و شمشیر هرکس را که بر من شمشیر کشیده است کند کن و آتش هرکس را که بر من آتش افروخته،خاموش گردان.مرا از نیرنگ نیرنگ بازان نگاه دار و چشمان کافران را از جا درآور مرا از اندیشۀ هرکس که اندوهی بر من وارد کرده،نگاه دار و شرّ حاسدان را از من دور کرده،و مرا از آن پناه ده.زره نفوذناپذیر خود را بر من بپوشان و مرا در حفاظ نگهدارندۀ خود پنهان کن.احوالم را درست کرده،سخنم را با کردارم تصدیق کن و به خانواده و اموالم برکت ببخش.

ص :44١

کند به دستمان می رسد.امام علیه السّلام خشمگین شد و فرمود:بگو:«خدایا همانا تو روزی من و روزی هر جنبنده ای را به عهده گرفته ای پس ای بهترین خوانده شده و ای بهترین کسی که از او چیزی خواسته می شود و ای بهترین بخشنده و ای برترین کسی که به او امید می رود برای من چنین و چنان کن[و خواستۀ خود را بگو].

[٣٣6٠]١٣-ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که امام سجاد علیه السّلام این دعا را می خواند:«خدایا من از تو زندگی نیکو می خواهم زندگی ای که به وسیلۀ آن از عهدۀ همۀ خواسته هایم برآیم و با آن در زندگی ام به آخرت برسم بی آن که مرا رفاه زده کنی تا سرکشی نمایم یا آن قدر بر من سخت بگیری که بیچاره شوم از روزی حلال خود بر من بگستر و از جاری احسانت بر من نعمتی فراوان و بخششی بی منت سرازیر کن و سپس مرا با فراوان کردن آن و سرگرمی به شادمانی اش و فریب خوردن به شکوفه هایش و یا کاستن از آن که رنج به دست آوردنش عملم را کم کند و اندیشه اش سینه ام را پر کند،از شکرش بازندار.ای معبود من از نعمت هایت به اندازه ای به من بده که از بدان آفریدگانت بی نیاز شوم،به اندازه ای که خرسندی ات را به دست آورم.ای معبود من از بدی دنیا و از بدی آنچه در آن است به تو پناه می برم.دنیا را زندانی من و دوری از آن را اندوهم قرار نده.مرا از امتحان های آن مورد خرسندی قرار گرفته و عمل پذیرفته به منزل زندگی و جایگاه نیکان بیرون ببر.و به جای دنیای ناپایدار نعمت های منزل پایدار را به من عطا فرما.خداوندا من از تنگدستی و پریشانی دنیا و از هجوم شیاطین و فرمانروایان آن و عبرت آن و از ستم هرکه به من ستم روامی دارد به تو پناه می برم.خداوندا هرکس با من نیرنگ می کند تو با او نیرنگ کن و هرکس قصد آسیب من می کند تو قصد آسیب او کن.و شمشیر هرکس را که بر من شمشیر کشیده است کند کن و آتش هرکس را که بر من آتش افروخته،خاموش گردان.مرا از نیرنگ نیرنگ بازان نگاه دار و چشمان کافران را از جا درآور مرا از اندیشۀ هرکس که اندوهی بر من وارد کرده،نگاه دار و شرّ حاسدان را از من دور کرده،و مرا از آن پناه ده.زره نفوذناپذیر خود را بر من بپوشان و مرا در حفاظ نگهدارندۀ خود پنهان کن.احوالم را درست کرده،سخنم را با کردارم تصدیق کن و به خانواده و اموالم برکت ببخش.

ص :44١

[٣٣64]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیره،عن موسی بن بکر،عن أبی إبراهیم علیه السّلام کان کتبه لی فی قرطاس:

«اللّهمّ اردد إلی جمیع خلقک مظالمهم الّتی قبلی،صغیرها و کبیرها فی یسر منک و عافیه و ما لم تبلغه قوّتی و لم تسعه ذات یدی و لم یقو علیه بدنی و یقینی و نفسی فأدّه عنّی من جزیل ما عندک من فضلک ثمّ لا تخلف علیّ منه شیئا تقضیه من حسناتی،یا أرحم الرّاحمین أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله و أنّ الدّین کما شرع و أنّ الإسلام کما وصف و أنّ الکتاب کما أنزل و أنّ القول کما حدّث و أنّ اللّه هو الحقّ المبین ذکر اللّه محمّدا و أهل بیته بخیر و حیّا محمّدا و أهل بیته بالسّلام».

باب الدّعاء للکرب و الهمّ و الحزن و الخوف

[٣٣65]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن إسماعیل بن بزیع،عن أبی إسماعیل السّرّاج،عن ابن مسکان،عن أبی حمزه قال:

قال محمّد بن علیّ علیه السّلام:یا أبا حمزه،ما لک إذا أتی بک أمر تخافه أن لا تتوجّه إلی بعض زوایا بیتک یعنی القبله فتصلّی رکعتین ثمّ تقول:«یا أبصر النّاظرین و یا أسمع السّامعین و یا أسرع الحاسبین و یا أرحم الرّاحمین»سبعین مرّه؛ کلّما دعوت بهذه الکلمات[مرّه]سألت حاجه.

[٣٣66]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن عبد الرّحمن بن أبی نجران،عن عاصم بن حمید،عن ثابت عن أسماء قالت:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أصابه همّ أو غمّ أو کرب أو بلاء أو لاواء فلیقل:

«اللّه ربّی و لا أشرک به شیئا،توکّلت علی الحیّ الّذی لا یموت».

ص :444

[٣٣64]4-موسی بن بکر گفته است:امام کاظم علیه السّلام در کاغذی،چنین برایم نوشت:خداوندا!هر حقی که از آفریدگانت بر عهدۀ من است چه کوچک باشد چه بزرگ در آسانی و آسایشی از جانب خودت به آنان بازگردان.و آنچه را توانایی ام به آن نرسیده و دستم به آن گشاده نبود و بدن و جان و یقینم بر آن قدرت نداشته است از جانب من و از احسان خودت پرداخت کن و سپس چیزی از آن را به جا مگذار که بخواهی از کارهای نیک من ادا کنی.ای مهربان ترین مهربانان،گواهی می دهم که هیچ معبودی جز خداوند یگانۀ بی شریک نیست.و گواهی می دهم که محمّد[درود خدا بر او و بر خاندانش] بنده و فرستادۀ او است و دین همانی است که مقرّر شده و اسلام همان است که وصف شده و قرآن چنان است که نازل شده و این سخن چنان است که بیان شده و خدا همان حق آشکار است که محمّد و خانواده اش را به نیکی یاد کرد و ایشان را با درود،تهنیت گفت.

دعا برای ناراحتی و نگرانی و اندوه و ترس

[٣٣65]١-ابو حمزه روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:ای ابو حمزه.چرا هنگامی که پیش آمدی ناگوار برای تو رخ می دهد و تو را می ترساند به گوشه ای از خانه ات رونمی کنی-و مقصودش قبله بود-تا دو رکعت نماز بگزاری و سپس هفتاد بار بگویی:«ای بیناترین بینندگان و ای شنواترین شنوندگان و ای سریع ترین حسابگران و ای مهربان ترین مهربانان»و هرگاه[یک بار]این کلمات را گفتی حاجتی بخواهی.

[٣٣66]٢-اسماء روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس به نگرانی یا غم یا ناراحتی یا بلاء یا سختی طاقت فرسایی دچار شد باید بگوید:

خدا پروردگار من است و من به او شرک نمی ورزم من بر زنده ای توکل کرده ام که نمی میرد.

ص :445

[٣٣6٧]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن هشام بن سالم، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا نزلت برجل نازله أو شدیده أو کربه أمر فلیکشف عن رکبتیه و ذراعیه و لیلصقهما بالأرض و لیلزق جؤجؤه بالأرض ثمّ لیدع بحاجته و هو ساجد.

[٣٣6٨]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن الحسن بن عمّار الدّهّان،عن مسمع،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لمّا طرح إخوه یوسف یوسف فی الجبّ أتاه جبرئیل علیه السّلام فدخل علیه فقال:

یا غلام ما تصنع هاهنا؟فقال:إنّ إخوتی ألقونی فی الجبّ،قال:فتحبّ أن تخرج منه؟قال:ذاک إلی اللّه عزّ و جلّ إن شاء أخرجنی،قال:فقال له،إنّ اللّه تعالی یقول لک:ادعنی بهذا الدّعاء حتّی أخرجک من الجبّ،فقال له:و ما الدّعاء؟فقال:قل:«اللّهمّ إنّی أسألک بأنّ لک الحمد،لا إله إلاّ أنت المنّان بدیع السّماوات و الأرض ذو الجلال و الإکرام أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن تجعل لی ممّا أنا فیه فرجا و مخرجا»قال:ثمّ کان من قصّته ما ذکر اللّه فی کتابه.

[٣٣6٩]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن إسماعیل، عن أبی إسماعیل السّرّاج،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّ الّذی دعا به أبو عبد اللّه علیه السّلام علی داود بن علیّ حین قتل المعلّی بن خنیس و أخذ مال أبی عبد اللّه علیه السّلام:

«اللّهمّ إنّی أسألک بنورک الّذی لا یطفی و بعزائمک الّتی لا تخفی و بعزّک الّذی لا ینقضی و بنعمتک الّتی لا تحصی و بسلطانک الّذی کففت به فرعون عن موسی علیه السّلام».

ص :446

[٣٣6٧]٣-هشام سالم روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگامی که به کسی سختی یا بلایی رسید یا مسأله ای سبب ناراحتی او شد،زانوها و آرنج هایش را برهنه کرده،با سینه اش به زمین بچسباند و سپس در حال سجده حاجتش را بخواهد.

[٣٣6٨]4-مسمع روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگامی که برادران یوسف علیه السّلام او را در چاه انداختند جبرئیل به نزد او آمد و گفت:ای پسرک.این جا چه می کنی؟او پاسخ داد:برادرانم مرا در چاه انداخته اند.جبرئیل علیه السّلام گفت:

دوست داری از این جا بیرون آیی؟یوسف علیه السّلام پاسخ داد:این با خداوند عزتمند است که اگر خواست مرا بیرون می آورد.جبرئیل علیه السّلام گفت:همانا خدای والا به تو می فرماید:مرا با این دعا بخوان تا تو را از این چاه بیرون آورم.یوسف علیه السّلام پرسید:چه دعایی؟جبرئیل علیه السّلام گفت:بگو:«خدایا!من از تو می خواهم؛چون سپاس مخصوص تو است و هیچ معبودی جز تو که بخشنده و پدیدآورندۀ آسمان ها و زمین و صاحب شکوه و بزرگواری هستی نیست.که بر محمّد و خاندان او درود فرستی و برای من از مشکلی که در آن قرار گرفته ام گریزگاه و گشایشی قراردهی.»سپس داستانش همان شد که خداوند در کتابش بیان فرموده است.

[٣٣6٩]5-معاویۀ عمّار روایت کرده است:آن نفرینی که امام صادق علیه السّلام بر داود علی پس از کشتن معلیّ بن خنیس و گرفتن اموال امام نمود این بود:«خداوندا! من به حق آن نورت که خاموش نمی گردد و به حقّ اراده های بزرگت که نهان نیست و شکست ناپذیری ات که پایان نمی پذیرد و نعمت هایت که به شماره در نیاید و به چیرگی ات که با آن فرعون را از موسی علیه السّلام بازداشتی[از تو می خواهم...]

ص :44٧

[٣٣٧٠]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن بعض أصحابه،عن إسماعیل بن جابر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی الهمّ قال:

تغتسل و تصلّی رکعتین و تقول:«یا فارج الهمّ و یا کاشف الغمّ یا رحمان الدّنیا و الآخره و رحیمهما فرّج همّی و اکشف غمّی یا اللّه الواحد الأحد الصّمد الّذی لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا أحد،اعصمنی و طهّرنی و اذهب ببلیّتی»و اقرأ آیه الکرسیّ و المعوّذتین.

[٣٣٧١]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا خفت أمرا فقل:«اللّهمّ إنّک لا یکفی منک أحد و أنت تکفی من کلّ أحد من خلقک فاکفنی کذا و کذا».و فی حدیث آخر قال:تقول:«یا کافیا من کلّ شیء و لا یکفی منک شیء فی السّماوات و الأرض،اکفنی ما أهمّنی من أمر الدّنیا و الآخره و صلّی اللّه علی محمّد و آله»و قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من دخل علی سلطان یهابه فلیقل:«باللّه أستفتح و باللّه أستنجح و بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أتوجّه، اللّهمّ ذلّل لی صعوبته و سهّل لی حزونته فإنّک تمحو ما تشاء و تثبت و عندک أمّ الکتاب»و تقول أیضا«حسبی اللّه لا إله إلاّ هو علیه توکّلت و هو ربّ العرش العظیم و أمتنع بحول اللّه و قوّته من حولهم و قوّتهم و أمتنع بربّ الفلق من شرّ ما خلق و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه».

[٣٣٧٢]٨-عنه،عن عدّه من أصحابنا،رفعوه إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان من دعاء أبی علیه السّلام فی الأمر یحدث:«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و اغفر لی و ارحمنی و زکّ عملی و یسّر منقلبی و اهد قلبی و آمن خوفی و عافنی فی عمری کلّه و ثبّت حجّتی و اغفر خطایای و بیّض وجهی و اعصمنی

ص :44٨

[٣٣٧٠]6-اسماعیل جابر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام برای برطرف شدن اندوه فرمودند:غسل کرده،دو رکعت نماز می خوانی و می گویی:«ای برطرف کنندۀ نگرانی و ای از بین برندۀ اندوه،ای رحمتگر دنیا و آخرت و مهربان هر دو جهان،نگرانی ام را برطرف کن و اندوهم را از بین ببر ای خداوند یگانۀ یکتا و بی نیاز که نه می زاید و نه زاده می شود و هیچ همتایی ندارد مرا نگاه دار و پاک کن و مصیبتم را برطرف کن»و سپس آیه الکرسی و(قل اعوذ بربّ الفلق)و(قل اعوذ بربّ الناس)را می خوانی.

[٣٣٧١]٧-سماعه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرگاه از موضوعی ترسیدی بگو:«خداوندا!به درستی که هیچ کس تو را بسنده نیست ولی تو هر کسی از آفریدگانت را بسنده ای پس مرا چنین و چنان کفایت کن»و در حدیث دیگری آمده است که حضرت فرمودند:بگو:«ای کفایت کننده از هرچیز،که چیزی در آسمان ها و زمین از تو کفایت نمی کند و جانشین تو نمی گردد.کارهای مهم دنیا و آخرت مرا کفایت کن و بر محمّد و خاندان او درود فرست.»و امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس به نزد فرمانروایی که از او می ترسد رفت،باید بگوید:«از خدا یاری می خواهم و از خدا کامیابی می جویم و به محمّد-درود خدا بر او و خاندانش باد-رو می آورم.خدایا مرا بر سختی این دیدار چیره کن و ناهمواری هایش را برایم هموار کن؛زیرا تو هرآنچه را که بخواهی نابود می کنی یا استوار می کنی و آن کتاب بزرگ در نزد تو است»و هم چنین بگوید:

«خدا برای من کافی است که هیچ معبودی جز او نیست.بر او توکّل کردم که او پروردگار عرش بزرگ است و من از نیرو و توانایی دیگران به نیرو و توانایی خداوند پناه می برم.از بدی هرآنچه آفریده است به پروردگار سپیده دم پناه می برم که هیچ نیرو و توانایی جز به سبب خدا نیست.

[٣٣٧٢]٨-گروهی از اصحاب در حدیثی بی سند روایت کرده اند که امام صادق علیه السّلام فرمودند:یکی از دعاهای پدرم هنگامی که موضوعی رخ می داد این بود:«خدایا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا بیامرز.بر من رحم کرده،و عملم را پاکیزه کن،بازگشتم را آسان و دلم را آرام گردان.مرا از ترس ایمن کرده،همۀ عمرم را همراه سلامتی قرارده و برهانم را استوار کن.اشتباهاتم را ببخش و روسپیدم کن.در

ص :44٩

فی دینی و سهّل مطلبی و وسّع علیّ فی رزقی فإنّی ضعیف و تجاوز عن سیّی ما عندی بحسن ما عندک و لا تفجعنی بنفسی و لا تفجع لی حمیما وهب لی یا إلهی لحظه من لحظاتک تکشف بها عنّی جمیع ما به ابتلیتنی و تردّ بها علیّ ما هو أحسن عاداتک عندی،فقد ضعفت قوّتی و قلّت حیلتی و انقطع من خلقک رجائی و لم یبق إلاّ رجاؤک و توکّلی علیک و قدرتک علیّ یا ربّ أن ترحمنی و تعافینی کقدرتک علیّ أن تعذّبنی و تبتلینی،إلهی ذکر عوائدک یؤنسنی و الرّجاء لإنعامک یقوّینی و لم أخل من نعمک منذ خلقتنی و أنت ربّی و سیّدی و مفزعی و ملجئی و الحافظ لی و الذّابّ عنّی و الرّحیم بی و المتکفّل برزقی و فی قضائک و قدرتک کلّ ما أنا فیه،فلیکن یا سیّدی و مولای فیما قضیت و قدّرت و حتمت تعجیل خلاصی ممّا أنا فیه جمیعه و العافیه لی فإنّی لا أجد لدفع ذلک أحدا غیرک و لا أعتمد فیه إلاّ علیک،فکن یا ذا الجلال[و الإکرام]عند أحسن ظنّی بک و رجائی لک و ارحم تضرّعی و استکانتی و ضعف رکنی و امنن بذلک علیّ و علی کلّ داع دعاک یا أرحم الرّاحمین و صلّی اللّه علی محمّد و آله».

[٣٣٧٣]٩-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن إسماعیل بن یسار،عن بعض من رواه قال:

قال:إذا أحزنک أمر فقل فی آخر سجودک:«یا جبرئیل یا محمّد،یا جبرئیل یا محمّد تکرّر ذلک اکفیانی ما أنا فیه فإنّکما کافیان و احفظانی بإذن اللّه فإنّکما حافظان».

[٣٣٧4]١٠-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن أعین، عن بشر بن مسلمه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :45٠

دینم[ثابت قدم]نگاه دار و خواسته ام را آسان گردان و روزی ام را گسترده کن که من ناتوان هستم.و از بدی های من به خوبی های خودت درگذر.مرا داغدار خودم نساز و خانواده ام را نیز داغدار من نکن.ای معبود من یک نظر از نظرهای خودت را به من ببخش تا به وسیلۀ آن همۀ گرفتاری هایم را برطرف کنی و بهترین عادت هایت در نزد خودم را به من بازگردانی که همانا توانایی من کاهش یافته و چاره ای برایم نمانده است.امیدم از آفریدگانت بریده و جز امید به تو و توکّلم بر تو چیزی نمانده است.پروردگارا!توانایی تو بر بخشش من و گذشت ات از من همچون توانایی ات بر کیفر و گرفتار ساختن من است.معبود من یاد بخشش های تو آرامش بخش من است و امید به نیکی کردنت نیرومندم می سازد.از وقتی مرا آفریدی بدون نعمتم نگذاشته ای.تو پروردگار و آقا و پناه و دادرس و نگاهبان و دفاع کنندۀ از من و مهربان بر من و روزی بخش من هستی و هرآنچه برای من پیش می آید از حکم و قدرت تو است.پس ای آقا و سرور من در آنچه برای من حکم کرده،مقرّر ساختی شتاب در رهایی ام از تمام گرفتاری ها و آسایش قرارده؛زیرا من برای برطرف ساختن آن کسی جز تو را نمی یابم.و به کسی جز تو اعتماد ندارم.پس ای صاحب شکوه و بزرگواری با خوش بینی و امید من یار باش و بر زاری و بیچارگی و ناتوانی بدنم رحم کن و با این کار بر من و هرکس که تو را می خواند منت گذار.ای مهربان ترین مهربانان و بر محمّد و خاندان او درود فرست.

[٣٣٧٣]٩-مردی روایت کرده که حضرت فرمود:هرگاه مسأله ای تو را اندوهگین ساخت در پایان سجده هایت بگو:«ای جبرئیل ای محمد ای جبرئیل ای محمد-و آن را تکرار کن-مرا از آنچه هستم رهایی دهید که همانا شما مرا کافی هستید و مرا به اذن خدا حفظ کنید که همانا شما حفظکنندۀ من هستید.

[٣٣٧4]١٠-بشر مسلمه از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که امام سجاد علیه السّلام

ص :45١

کان علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:ما أبالی إذا قلت هذه الکلمات لو اجتمع علیّ الإنس و الجنّ:«بسم اللّه و باللّه و من اللّه و إلی اللّه و فی سبیل اللّه و علی ملّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:اللّهمّ إلیک أسلمت نفسی و إلیک وجّهت وجهی و إلیک ألجأت ظهری و إلیک فوّضت أمری،اللّهمّ احفظنی بحفظ الإیمان من بین یدیّ و من خلفی و عن یمینی و عن شمالی و من فوقی و من تحتی و من قبلی و ادفع عنّی بحولک و قوّتک فإنّه لا حول و لا قوّه إلاّ بک».

محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن أبی عمیر مثله.

[٣٣٧5]١١-عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابنا قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:قال لی رجل:أیّ شیء قلت حین دخلت علی أبی جعفر بالرّبذه؟قال:قلت:«اللّهمّ إنّک تکفی من کلّ شیء و لا یکفی منک شیء فاکفنی بما شئت و کیف شئت و من حیث شئت و أنّی شئت».

[٣٣٧6]١٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحسن بن علیّ،عن علیّ بن میسّر قال:

لمّا قدم أبو عبد اللّه علیه السّلام علی أبی جعفر أقام أبو جعفر مولی له علی رأسه و قال له:إذا دخل علیّ فاضرب عنقه،فلمّا دخل أبو عبد اللّه علیه السّلام نظر إلی أبی جعفر و أسرّ شیئا فیما بینه و بین نفسه لا یدری ما هو ثمّ أظهر:«یا من یکفی خلقه کلّهم و لا یکفیه أحد اکفنی شرّ عبد اللّه بن علیّ،قال:فصار أبو جعفر لا یبصر مولاه و صار مولاه لا یبصره،فقال أبو جعفر:یا جعفر بن محمّد،لقد عیّیتک فی هذا الحرّ فانصرف،فخرج أبو عبد اللّه علیه السّلام من عنده،فقال أبو جعفر لمولاه:ما منعک أن تفعل ما أمرتک به؟فقال:لا و اللّه ما أبصرته و لقد جاء شیء فحال بینی و بینه،فقال له أبو جعفر:و اللّه لئن حدّثت بهذا الحدیث أحدا لأقتلنّک.

ص :45٢

می فرمودند:هنگامی که این کلمات را می گویم اگر جن و انس بر ضد من گرد آیند هیچ باکی نخواهم داشت:«به نام خدا،به یاری او از جانب او،به سوی او،در راه او و بر آیین رسول خدا آغاز می کنم.خدایا جانم را به تو سپردم و به تو رو کردم،تو را پشتیبان خود کرده،و کارهایم را به تو واگذاردم.خدایا!مرا با حفظ ایمانم از پیش رو و پشت سر و راست و چپم و از بالای سر و پایین پا و از هر سو که هستم حفظ کن و با قدرت و توانایی خود از من دفاع کن که هیچ نیرو و توانایی جز به سبب تو نیست.

[٣٣٧5]١١-یکی از اصحاب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:مردی به من گفت:هنگامی که در ربذه به نزد منصور عباسی رفتی چه ذکری به زبان آوردی؟حضرت فرموده است که من گفتم:خدایا!همانا تو از هر چیز کفایت می کنی و چیزی تو را کفایت نمی کند پس مرا به وسیلۀ هرچه می خواهی و هرگونه که می خواهی و از هرسو و هرجا که خواهی کفایت کن.

[٣٣٧6]١٢-علی میسر گفته است:هنگامی که امام صادق علیه السّلام نزد منصور عباسی رفت،منصور غلام ویژه اش را مأمور کرده،به او گفت:هنگامی که امام وارد شد گردنش را بزن.و چون امام صادق علیه السّلام داخل شد به منصور نگاهی کرد و زیرلب سخنی برزبان آورد که کسی ندانست چه فرمود.سپس آشکارا فرمود:ای کسی که همۀ آفریدگانت را کفایت می کنی و کسی تو را کفایت نمی کند مرا از بدی عبد اللّه علی[منصور]حفظ کن.و آن گاه چنان شد که نه منصور غلامش را دید و نه غلام منصور را.پس منصور گفت:ای جعفر محمّد در این گرما شما را به زحمت انداختم،برگردید و امام صادق علیه السّلام از نزدش بیرون آمد.آن گاه منصور به غلامش گفت:چه شد که فرمان مرا به جا نیاوردی؟غلامش گفت:به خدا سوگند او را ندیدم.چیزی آمد و بین من و او قرار گرفت.منصور گفت:به خدا سوگند اگر این داستان را برای کسی بیان کنی تو را خواهم کشت.

ص :45٣

[٣٣٧٧]١٣-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن عمر بن عبد العزیز،عن أحمد بن أبی داود،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال لی:ألا أعلّمک دعاء تدعو به،إنّا أهل البیت إذا کربنا أمر و تخوّفنا من السّلطان أمرا لا قبل لنا به ندعو به،قلت:بلی بأبی أنت و أمّی یا ابن رسول،اللّه قال:قل:یا کائنا قبل کلّ شیء و یا مکوّن کلّ شیء و یا باقی بعد کلّ شیء صلّ علی محمّد و آل محمّد و افعل بی کذا و کذا».

[٣٣٧٨]١4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،و محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،جمیعا عن علیّ بن مهزیار قال:

کتب محمّد بن حمزه الغنویّ إلیّ یسألنی أن أکتب إلی أبی جعفر علیه السّلام فی دعاء یعلّمه یرجو به الفرج،فکتب إلیّ:أمّا ما سأل محمّد بن حمزه من تعلیمه دعاء یرجو به الفرج فقل له:یلزم«یا من یکفی من کلّ شیء و لا یکفی منه شیء اکفنی ما أهمّنی ممّا أنا فیه»فإنّی أرجو أن یکفی ما هو فیه من الغمّ إن شاء اللّه تعالی،فأعلمته ذلک فما أتی علیه إلاّ قلیل حتّی خرج من الحبس.

[٣٣٧٩]١5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن بعض أصحابه،عن ابن أبی حمزه قال:

سمعت علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول لابنه:یا بنیّ،من أصابه منکم مصیبه أو نزلت به نازله فلیتوضّأ و لیسبغ الوضوء ثمّ یصلّی رکعتین أو أربع رکعات ثمّ یقول فی آخرهنّ:«یا موضع کلّ شکوی و یا سامع کلّ نجوی و شاهد کلّ ملإ و عالم کلّ خفیّه و یا دافع ما یشاء من بلیّه و یا خلیل إبراهیم و یا نجیّ موسی و یا مصطفی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أدعوک دعاء من اشتدّت فاقته و قلّت حیلته و ضعفت قوّته،دعاء الغریق الغریب المضطرّ الّذی لا یجد لکشف ما هو فیه إلاّ أنت

ص :454

[٣٣٧٧]١٣-عبد اللّه عبد الرحمن گفته است:امام باقر علیه السّلام به من فرمودند:آیا دعایی به تو نیاموزم که وقتی موضوعی ما اهل بیت را ناراحت می کند یا از سلطان دربارۀ موضوعی که ما را توانی بر آن نیست می هراسیم با آن خدا را می خوانیم؟من عرض کردم:چرا پدر و مادرم فدایت.ای فرزند رسول خدا.

امام علیه السّلام فرمودند:بگو:«ای آن که پیش از هرچیزی بوده ای،ای پدیدآورندۀ هر چیز،ای پایندۀ پس از هرچیز،بر محمّد و خاندان او درود فرست و برای من چنین و چنان کن.»

[٣٣٧٨]١4-علی مهزیار گفته است:محمّد بن حمزۀ غنوی بر من نامه ای نوشت و از من خواست به امام جواد علیه السّلام بنویسم تا دعایی به او بیاموزد که به گشایش کارش امیدوار باشد.امام علیه السّلام برای من نوشت:امّا آنچه محمد حمزه دربارۀ دعای امیدواری به گشایش خواسته است به او بگو:همواره این دعا را بخواند:«ای کسی که از هر چیزی بی نیازی و چیزی تو را کفایت نمی کند مسائل مهم مرا کفایت کن».که امیدوارم از اندوهی که در آن است رهایی یابد اگر خدا بخواهد.[راوی گفته است:]من این دعا را به او آموختم و اندکی نگذشت که از زندان بیرون آمد.

[٣٣٧٩]١5-ابو حمزه گفته است:از امام سجاد علیه السّلام شنیدم به فرزندش می فرماید:

فرزندم!هرکس از شما که گرفتار مصیبتی شد و یا بلایی بر او فرود آمد وضو بگیرد و آن را کامل سازد و سپس دو یا چهار رکعت نماز گزارده،در پایان نماز بگوید:

«ای محلّ عرضۀ هر شکایتی و ای شنوندۀ هر نجوایی ای بینندۀ هر آشکار،ای دانای هر پنهانی،ای دفع کنندۀ هر بلایی که بخواهی،ای دوست ابراهیم و همراز موسی و برگزینندۀ محمّد صلّی اللّه علیه و اله.تو را می خوانم همچون کسی که سختی هایش شدّت یافته و چاره ای ندارد و توانایی اش رو به ضعف رفته است.تو را همچون غریقی غریب و آشفته می خوانم که برای برطرف ساختن مشکلش کسی را جز تو نمی یابد،ای مهربان ترین مهربانان».به درستی که کسی خدا را این گونه نمی خواند مگر این که

ص :455

یا أرحم الرّاحمین»فإنّه لا یدعو به أحد إلاّ کشف اللّه عنه إن شاء اللّه.

[٣٣٨٠]١6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن ابن أخی سعید، عن سعید بن یسار قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:یدخلنی الغمّ،فقال:أکثر من[أن]تقول:«اللّه اللّه ربّی لا أشرک به شیئا»فإذا خفت وسوسه أو حدیث نفس فقل:«اللّهمّ إنّی عبدک و ابن عبدک و ابن أمتک،ناصیتی بیدک،عدل فیّ حکمک،ماض فیّ قضاؤک، اللّهمّ إنّی أسألک بکلّ اسم هو لک أنزلته فی کتابک أو علّمته أحدا من خلقک أو استأثرت به فی علم الغیب عندک أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن تجعل القرآن نور بصری و ربیع قلبی و جلاء حزنی و ذهاب همّی،اللّه اللّه ربّی لا أشرک به شیئا».

[٣٣٨١]١٧-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن العلاء بن رزین،عن محمّد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

کان دعاء النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم لیله الأحزاب:یا صریخ المکروبین و یا مجیب دعوه المضطرّین و یا کاشف غمّی اکشف عنّی غمّی و همّی و کربی فإنّک تعلم حالی و حال أصحابی و اکفنی هول عدوّی.

[٣٣٨٢]١٨-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن إبراهیم بن أبی إسرائیل،عن الرّضا علیه السّلام قال:

خرج بجاریه لنا خنازیر فی عنقها فأتانی آت فقال:یا علیّ قل لها:فلتقل:

«یا رءوف یا رحیم یا ربّ یا سیّدی»تکرّره قال:فقالته فأذهب اللّه عزّ و جلّ عنها،قال:و قال:هذا الدّعاء الّذی دعا به جعفر بن سلیمان.

[٣٣٨٣]١٩-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحسین قال:

ص :456

خداوند مشکلاتش را برطرف می سازد.ان شاء اللّه.

[٣٣٨٠]١6-سعید یسار گفته است:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:من همواره اندوهگین می شوم.امام علیه السّلام فرمودند:فراوان بگو:«خدا،خدا پروردگار من است و من به او شرک نمی ورزم»و هنگامی که از دل نگرانی و اندیشه های بیهوده ترسیدی،بگو:«خداوندا من بندۀ تو و فرزند بنده و کنیز توام.اختیارم به دست تو است حکم تو دربارۀ من عادلانه و فرمان تو دربارۀ من جاری است.خدایا من به حق هر نامت که در کتابت فروفرستاده ای یا به یکی از بندگانت آموخته ای یا در علم غیب نزدت به خود اختصاص داده ای از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان او درود فرستی و قرآن را نور دیدگانم و بهار قلبم و برطرف کنندۀ اندوهم و از بین برندۀ ناراحتی ام قراردهی.خدا،خدا پروردگار من است و من به او شرک نمی ورزم».

[٣٣٨١]١٧-امام باقر علیه السّلام فرمود:دعای پیامبر در شب جنگ احزاب این بود:«ای فریادرس بیچارگان،و ای پاسخگوی دعای درماندگان و ای برطرف کنندۀ ناراحتی ام.ناراحتی و اندوه و گرفتاری مرا برطرف کن.به درستی که تو حال من و یارانم را می دانی و مرا از ترس دشمنانم کفایت کن».

[٣٣٨٢]١٨-ابراهیم ابو اسرائیل روایت کرده که امام رضا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:یکی از کنیزان ما به بیماری خنازیر گردن دچار شد.رهگذری نزد من آمد و گفت:ای علی به او بگو که بگوید:«ای مهربان،ای دلسوز،ای پروردگار و ای آقای من» و آن را تکرار کند.حضرت فرمود:او این ذکر را گفت و خدا بیماری اش را از میان برد.و فرمود:این دعا همان است که جعفر سلیمان آن را خوانده است.

[٣٣٨٣]١٩-حسین گفته است:از حضرت ابا الحسن علیه السّلام دعایی خواستم در حالی

ص :45٧

سألت أبا الحسن علیه السّلام دعاء و أنا خلفه فقال:«اللّهمّ إنّی أسألک بوجهک الکریم و اسمک العظیم و بعزّتک الّتی لا ترام و بقدرتک الّتی لا یمتنع منها شیء أن تفعل بی کذا و کذا»،قال:و کتب إلیّ رقعه بخطّه:قل:«یا من علا فقهر و بطن فخبر،یا من ملک فقدر و یا من یحیی الموتی و هو علی کلّ شیء قدیر صلّ علی محمّد و آل محمّد و افعل بی کذا و کذا»ثمّ قل:«یا لا إله إلاّ اللّه ارحمنی».بحقّ لا إله إلاّ اللّه ارحمنی و کتب إلیّ فی رقعه أخری یأمرنی أن أقول:«اللّهمّ ادفع عنّی بحولک و قوّتک،اللّهمّ إنّی أسألک فی یومی هذا و شهری هذا و عامی هذا برکاتک فیها و ما ینزل فیها من عقوبه أو مکروه أو بلاء فاصرفه عنّی و عن ولدی بحولک و قوّتک إنّک علی کلّ شیء قدیر،اللّهمّ إنّی أعوذ بک من زوال نعمتک و تحویل عافیتک و من فجأه نقمتک و من شرّ کتاب قد سبق،اللّهمّ إنّی أعوذ بک من شرّ نفسی و من شرّ کلّ دابّه أنت آخذ بناصیتها إنّک علی کلّ شیء قدیر و إنّ اللّه قد أحاط بکلّ شیء علما و أحصی کلّ شیء عددا».

[٣٣٨4]٢٠-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عمر بن یزید:

«یا حیّ یا قیّوم،یا لا إله إلاّ أنت،برحمتک أستغیث فاکفنی ما أهمّنی و لا تکلنی إلی نفسی»تقوله مائه مرّه و أنت ساجد.

[٣٣٨5]٢١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن بعض أصحابه،عن إبراهیم بن حنان،عن علیّ بن سوره،عن سماعه قال:

قال لی أبو الحسن علیه السّلام إذا کان لک یا سماعه إلی اللّه عزّ و جلّ حاجه فقل:

«اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ محمّد و علیّ فإنّ لهما عندک شأنا من الشّأن و قدرا من القدر،فبحقّ ذلک الشّأن و بحقّ ذلک القدر أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد

ص :45٨

که پشت سرشان بودم.حضرت فرمودند:«خداوندا!من به حق وجود بخشنده ات و نام بزرگت و شکست ناپذیری ات که هماره است و قدرتت که بازدارنده ای ندارد از تو می خواهم که برایم چنین و چنان کنی»همو گفته است:

و حضرت در نامه ای به خط خودشان برایم نوشتند:بگو:«ای کسی که برتری یافت و پیروز شد و ای کسی که نهان ولی آگاه است و ای کسی که مالک و توانا است و ای کسی که مردگان را زنده می کند و بر هر کاری توانا است.بر محمّد و خاندان او درود فرست و برایم چنین و چنان کن»سپس بگو:«ای کسی که معبودی جز او نیست به من رحم کن به حق لا إله إلاّ اللّه به من رحم کن».و نامۀ دیگری به من نوشته دستور دادند که بگویم:خداوندا!با نیرو و توانایی خود از من حمایت کن.خداوندا من در این روز و این ماه و این سال از تو می خواهم که برکت هایت را بر من نازل کنی و عقوبت و بدی و بلایی که در آن فرود می آید به نیرو و توانایی خودت از من و فرزندانم دور کنی.که تو بر هر کاری توانایی.

خدایا!من از نابودی نعمت هایت و دگرگونی عافیت ات و از بلاهای ناگهانی ات و سرنوشت بد به تو پناه می برم.خدایا من از بدی خودم و از بدی هر جنبنده ای که اختیارش به دست تو است به تو پناه می برم.که تو بر هر کاری توانایی و علم خداوند همه چیز را فراگرفته و هرچیزی را به شماره می داند.»

[٣٣٨4]٢٠-از عمر یزید روایت شده که:صد بار در سجده بگو:«ای زندۀ پاینده ای کسی که معبودی جز تو نیست،به رحمت تو پناه می آورم کارهای مهم مرا کفایت کن و مرا به خودم وانگذار».

[٣٣٨5]٢١-سماعه گفته است:ابو الحسن علیه السّلام به من فرمودند:ای سماعه.هرگاه خواسته ای از درگاه خدا داشتی بگو:خدایا!به حق محمّد و علی که در نزد تو مقام و منزلتی دارند و به حق آن مقام و منزلت از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان او

ص :45٩

و أن تفعل بی کذا و کذا»فإنّه إذا کان یوم القیامه لم یبق ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل و لا مؤمن ممتحن إلاّ و هو یحتاج إلیهما فی ذلک الیوم.

[٣٣٨6]٢٢-علیّ بن محمّد،عن إبراهیم بن إسحاق الأحمر،عن أبی القاسم الکوفیّ،عن محمّد بن إسماعیل،عن معاویه بن عمّار و العلاء بن سیابه و ظریف بن ناصح قال:

لمّا بعث أبو الدّوانیق إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام رفع یده إلی السّماء ثمّ قال:

«اللّهمّ إنّک حفظت الغلامین بصلاح أبویهما فاحفظنی بصلاح آبائی محمّد و علیّ و الحسن و الحسین و علیّ بن الحسین و محمّد بن علیّ؛اللّهمّ إنّی أدرأ بک فی نحره و أعوذ بک من شرّه»ثمّ قال للجمّال:سر،فلمّا استقبله الرّبیع بباب أبی الدّوانیق قال له:یا أبا عبد اللّه،ما أشدّ باطنه علیک لقد سمعته یقول:و اللّه لا ترکت لهم نخلا إلاّ عقرته و لا مالا إلاّ نهبته و لا ذرّیّه إلاّ سبیتها،قال:فهمس بشیء خفیّ و حرّک شفتیه،فلمّا دخل سلّم و قعد فردّ علیه السّلام ثمّ قال:أما و اللّه لقد هممت أن لا أترک لک نخلا إلاّ عقرته و لا مالا إلاّ أخذته،فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا أمیر المؤمنین،إنّ اللّه ابتلی أیّوب فصبر و أعطی داود فشکر و قدّر یوسف فغفر و أنت من ذلک النّسل و لا یأتی ذلک النّسل إلاّ بما یشبهه،فقال:صدقت قد عفوت عنکم،فقال له:یا أمیر المؤمنین،إنّه لم ینل منّا أهل البیت أحد دما إلاّ سلبه اللّه ملکه:فغضب لذلک و استشاط فقال:علی رسلک یا أمیر المؤمنین إنّ هذا الملک کان فی آل أبی سفیان فلمّا قتل یزید حسینا سلبه اللّه ملکه فورّثه آل مروان،فلمّا قتل هشام زیدا سلبه اللّه ملکه فورّثه مروان بن محمّد،فلمّا قتل مروان إبراهیم سلبه اللّه ملکه فأعطاکموه،فقال:صدقت هات أرفع حوائجک،فقال:الإذن،فقال:هو فی یدک متی شئت،فخرج فقال له الرّبیع:

ص :46٠

درود فرستی و برای من چنین و چنان کنی»؛زیرا هنگامی که قیامت برپا شود هیچ فرشتۀ مقرّبی و پیامبر فرستاده شده ای و مؤمن آزموده ای نمی ماند که در آن روز به این دو نیازمند نباشد.

[٣٣٨6]٢٢-ظریف ناصح گفته است:هنگامی که منصور عباسی به دنبال امام صادق علیه السّلام فرستاد امام علیه السّلام دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:خداوندا! همانا تو آن دو پسر را برای نیکی پدر و مادرشان حفظ کردی پس مرا نیز برای نیکی پدرانم محمد و علی و حسن و حسین و علی حسین و محمد علی علیهم السّلام حفظ فرما.خدایا من به سبب تو از کشتار او دور می شوم و از بدی اش به تو پناه می برم»پس به ساربان فرمود:حرکت کن.هنگامی که ربیع[حاجب]بر در قصر منصور به پیشواز امام علیه السّلام رفت،به ایشان عرض کرد:ای ابو عبد اللّه چقدر او بر شما سخت دل است،شنیدم که می گوید:به خدا سوگند همۀ نخل هایش را بی ثمر می کنم و همۀ اموالش را چپاول می کنم و تمام فرزندانش را به اسیری می گیرم.راوی گفته است:پس امام زیرلب چیزی فرموده،لبانشان را تکان دادند و چون داخل شدند سلام کرده،نشستند.منصور سلام ایشان را پاسخ داده، سپس گفت:هان به خدا سوگند تصمیم گرفته ام که همۀ نخل هایت را بی ثمر کرده،همۀ دارایی ات را بگیرم.امام صادق علیه السّلام فرمودند:ای امیر مؤمنان!خداوند ایوب علیه السّلام را گرفتار ساخت و او شکیبایی کرد به داود علیه السّلام نعمت داد و او سپاس گذارد.و به یوسف علیه السّلام قدرت بخشید و او بخشید و تو از این نژادی و این نژادکاری جز آنچه به کار او شبیه باشد انجام نمی دهند.منصور گفت:راست گفتی و من از تو گذشتم.امام علیه السّلام فرمودند:ای امیر مؤمنان!هیچ کس به خون یکی از خاندان ما دست نیالود جز آنکه خداوند حکومت را از او گرفت.منصور از این سخن برآشفته گشته،برافروخت.امام علیه السّلام فرمود:آرام باش ای امیر مؤمنان! همانا این فرمانروایی در خاندان ابو سفیان بود پس هنگامی که یزید،حسین علیه السّلام را کشت خداوند حکومت را از او گرفت و آن را به خاندان مروان داد.و چون هشام زید را کشت خداوند حکومت را از او گرفت و به مروان محمد داد.و چون مروان ابراهیم را کشت خداوند حکومت را از او گرفت و به شما داد.

منصور گفت:راست گفتی.بزرگ ترین حاجت خود را بخواه.امام علیه السّلام فرمود:

اجازۀ بازگشت می خواهم.منصور گفت:اختیار با شما است،هرزمان که بخواهی.

امام علیه السّلام بیرون آمد و ربیع به ایشان عرض کرد:منصور دستور داده است که

ص :46١

قد أمر لک بعشره آلاف درهم،قال:لا حاجه لی فیها:قال:إذن تغضبه فخذها ثمّ تصدّق بها.

[٣٣٨٧]٢٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن أعین،عن قیس بن سلمه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیهما یقول:ما أبالی إذا قلت هذه الکلمات لو اجتمع علیّ الجنّ و الإنس:«بسم اللّه و باللّه و من اللّه و إلی اللّه و فی سبیل اللّه و علی ملّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله،اللّهمّ إلیک أسلمت نفسی و إلیک وجّهت وجهی و إلیک ألجأت ظهری و إلیک فوّضت أمری،اللّهمّ احفظنی بحفظ الإیمان من بین یدیّ و من خلفی و عن یمینی و عن شمالی و من فوقی و من تحتی و من قبلی؛و ادفع عنّی بحولک و قوّتک فإنّه لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه».

باب الدّعاء للعلل و الأمراض

[٣٣٨٨]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن عبد الرّحمن بن أبی نجران و ابن فضّال،عن بعض أصحابنا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان یقول عند العلّه:«اللّهمّ إنّک عیّرت أقواما فقلت: قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلاٰ یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لاٰ تَحْوِیلاً فیا من لا یملک کشف ضرّی و لا تحویله عنّی أحد غیره صلّ علی محمّد و آل محمّد و اکشف ضرّی و حوّله إلی من یدعو معک إلها آخر لا إله غیرک».

[٣٣٨٩]٢-أحمد بن محمّد،عن عبد العزیز بن المهتدی،عن یونس بن عبد الرّحمن،عن داود بن زربیّ قال:

مرضت بالمدینه مرضا شدیدا فبلغ ذلک أبا عبد اللّه علیه السّلام فکتب إلیّ:قد بلغنی

ص :46٢

ده هزار درهم به شما بدهیم.امام علیه السّلام فرمود:به آن نیازی ندارم.ربیع گفت:در این صورت او را خشمگین می سازید.آن ها را بگیر و صدقه بده.

[٣٣٨٧]٢٣-قیس سلمه از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که امام سجاد علیه السّلام فرمودند:

هنگامی که این کلمات را بر زبان می آورم اگر جن و انس علیه من هم دست شوند از چیزی هراس ندارم...[که ترجمۀ آن عینا در حدیث شمارۀ ١٠ گذشت.]

دعا برای دردها و بیماری ها

[٣٣٨٨]١-یکی از اصحاب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام در هنگام بیماری فرمودند:خدایا!تو مردمی را سرزنش کرده فرمودی:«بگو غیر از خدا هرکه را معتقدید بخوانید که آن ها نمی توانند زیانی را از شما برطرف سازند یا برگردانند.»پس ای کسی که جز او نمی تواند زیان را از من برطرف کند و آن را برگرداند.بر محمّد و خاندان او درود فرست و زیان را از من برطرف کن، و آن را به سوی کسی برگردان که با تو معبود دیگری را می خواند که هیچ معبودی جز تو نیست.

[٣٣٨٩]٢-داود زربی گفته است:در مدینه سخت بیمار شدم.این خبر به امام صادق علیه السّلام رسید پس به من نوشتند:خبر بیماری ات را شنیدم.یک صاع(حدود

ص :46٣

علّتک فاشتر صاعا من برّ ثمّ استلق علی قفاک و انثره علی صدرک کیفما انتثر و قل:«اللّهمّ إنّی أسألک باسمک الّذی إذا سألک به المضطرّ کشفت ما به من ضرّ و مکّنت له فی الأرض و جعلته خلیفتک علی خلقک أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن تعافینی من علّتی»ثمّ استو جالسا و اجمع البرّ من حولک و قل مثل ذلک و اقسمه مدّا مدّا لکلّ مسکین و قل مثل ذلک،قال داود:ففعلت ذلک فکأنّما نشطت من عقال و قد فعله غیر واحد فانتفع به.

[٣٣٩٠]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن الحسین بن نعیم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

اشتکی بعض ولده،فقال:یا بنیّ قل:«اللّهمّ اشفنی بشفائک و داونی بدوائک و عافنی من بلائک فإنّی عبدک و ابن عبدک».

[٣٣٩١]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن مالک بن عطیّه،عن یونس بن عمّار قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:جعلت فداک هذا الّذی قد ظهر بوجهی یزعم النّاس أنّ اللّه عزّ و جلّ لم یبتل به عبدا له فیه حاجه،فقال لی:لا،لقد کان مؤمن آل فرعون مکنّع الأصابع فکان یقول هکذا و یمدّ یده و یقول: یٰا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ قال:ثمّ قال:إذا کان الثّلث الأخیر من اللّیل فی أوّله فتوضّأ و قم إلی صلاتک الّتی تصلّیها،فإذا کنت فی السّجده الأخیره من الرّکعتین الأولیین فقل و أنت ساجد:«یا علیّ یا عظیم یا رحمان یا رحیم یا سامع الدّعوات و یا معطی الخیرات صلّ علی محمّد و آل محمّد و أعطنی من خیر الدّنیا و الآخره ما أنت أهله و اصرف عنّی من شرّ الدّنیا و الآخره ما أنت أهله و أذهب عنّی هذا الوجع(و سمّه)فإنّه قد غاظنی و أحزننی»و ألحّ فی الدّعاء.قال:فما وصلت

ص :464

چهل سیر)گندم بخر،سپس به پشت بخواب و آن را روی سینه ات پخش کن هر گونه که پخش شود.و بگو:خداوندا به حق آن نامت که وقتی درمانده تو را به آن نام می خواند درماندگی اش را برطرف می سازی و او را از نعمت های زمین بهره مند کرده،جانشین خود در میان آفریدگانت می کنی(مراد امام زمان علیه السّلام است)از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان او درود فرستی و بیماری مرا درمان کنی.»سپس راست بنشین و گندم ها را از اطرافت جمع کن و آن کلمات را بگو و گندم ها را به چند مد(حدود ده سیر)برای بینوایان بخشش کن و همان دعا را بخوان.داود گفته است:من آن را انجام دادم و آن گاه گویا از بند رها شدم.

و چندین نفر این را انجام دادند و بهره مند شدند.

[٣٣٩٠]٣-حسین نعیم گفته است:یکی از فرزندان امام علیه السّلام بیمار شد.امام علیه السّلام به او فرمود:فرزندم بگو:خداوندا،مرا با شفای خود بهبودی ده،با داروی خود درمان کن و از بلای خود سلامتی بخش.که من بندۀ تو و فرزند بندۀ توام.

[٣٣٩١]4-یونس عمّار گفته است:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:جانم فدایت این چیزی که در چهره ام پدیدآمده به گونه ای است که مردم گمان می کنند کسی که خدا به او میلی دارد به آن دچار نمی گردد.امام علیه السّلام به من فرمود:نه،چنین نیست که انگشتان مؤمن خاندان فرعون فلج بود،و در این حال دستش را دراز می کرد و می گفت:«ای مردم از این فرستادگان پیروی کنید.»سپس فرمودند:

وقتی یک سوم آخر آغاز شب فرارسید وضو بگیر و برای نمازی که می گزاری، قیام کن و در سجدۀ آخر دو رکعت نخست بگو:«ای بلندمرتبه و ای بزرگ،ای رحمتگر و ای مهربان ای شنوندۀ دعاها و ای عطاگر خوبی ها،بر محمّد و خاندان او درود فرست و از خیر دنیا و آخرت آنچه تو سزاوار آن هستی به من ده و شرّ دنیا و آخرت را چنان که تو سزاوار آن هستی از من دور کن و این درد را از من دورساز-و نامش را بیاور-که مرا به خشم آورده و اندوهناکم کرده است.»و در دعا پافشاری کن.راوی گفته است:هنوز به کوفه نرسیده بودم که خداوند همۀ آن را از من دور کرد.

ص :465

إلی الکوفه حتّی أذهب اللّه به عنّی کلّه.

[٣٣٩٢]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن إسماعیل،جمیعا عن حنان بن سدیر،عن أبیه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إذا رأیت الرّجل مرّ به البلاء فقل:«الحمد للّه الّذی عافانی ممّا ابتلاک به و فضّلنی علیک و علی کثیر ممّن خلق»و لا تسمعه.

[٣٣٩٣]6-محمّد بن یحیی،عن بعض أصحابه،عن محمّد بن عیسی،عن داود بن زربیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

تضع یدک علی الموضع الّذی فیه الوجع و تقول ثلاث مرّات:«اللّه اللّه ربّی حقّا لا أشرک به شیئا؛اللّهمّ أنت لها و لکلّ عظیمه ففرّجها عنّی».

[٣٣٩4]٧-عنه،عن محمّد بن عیسی،عن داود،عن مفضّل،عن أبی عبد اللّه للأوجاع تقول:

«بسم اللّه و باللّه کم من نعمه للّه فی عرق ساکن و غیرساکن علی عبد شاکر و غیر شاکر»و تأخذ لحیتک بیدک الیمنی بعد صلاه مفروضه و تقول:«اللّهمّ فرّج عنّی کربتی و عجّل عافیتی و اکشف ضرّی»ثلاث مرّات و احرص أن یکون ذلک مع دموع و بکاء.

[٣٣٩5]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن رجل قال:

دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فشکوت إلیه وجعا بی،فقال:قل:«بسم اللّه ثمّ امسح یدک علیه و قل أعوذ بعزّه اللّه و أعوذ بقدره اللّه و أعوذ بجلال اللّه و أعوذ بعظمه اللّه و أعوذ بجمع اللّه و أعوذ برسول اللّه و أعوذ بأسماء اللّه من شرّ

ص :466

[٣٣٩٢]5-سدیر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هنگامی که انسان بلا زده ای را دیدی بگو:«سپاس مخصوص خدایی است که مرا از آنچه تو را به آن دچار کرده،سلامت داشته و بر تو و بسیاری از آفریدگانش برتری ام داده است.»و چنان بگو که او نشنود.

[٣٣٩٣]6-داود زربی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:دست خود را بر جایی که درد دارد بگذار و سه بار بگو:«خدا،به راستی خدا پروردگار من است و من به او شرک نمی ورزم.خداوندا تویی نجات بخش از این درد و هر حادثه ای پس مرا از آن رها کن».

[٣٣٩4]٧-مفضّل روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگام هردردی بگو:«به نام خدا و به یاری او.چه بسیار نعمت هایی خداوند در رگ هایی آرام و ناآرام که برای بندۀ سپاس گذار و ناسپاس است.»و ریش خود را پس از نماز واجب به دست راست بگیر و سه بار بگو:«خداوندا مرا از نگرانی ام برهان در سلامتی ام شتاب کن و زیان را از من دور ساز.»و تقلاّ کن که این دعا با اشک و گریه همراه باشد.

[٣٣٩5]٨-مردی گفته است:نزد امام صادق علیه السّلام رفتم و از دردی که داشتم به ایشان شکایت کردم.امام علیه السّلام فرمودند:بگو:«به نام خدا،-سپس دستت را بر جای درد بکش و هفت بار بگو:-به شکست ناپذیری خدا پناه می برم و به قدرت خدا پناه می برم و به شکوه و بزرگی خدا پناه می برم و به حزب و فرستادۀ خدا پناه می برم

ص :46٧

ما أحذر و من شرّ ما أخاف علی نفسی»تقولها سبع مرّات،قال:ففعلت فأذهب اللّه عزّ و جلّ[بها]الوجع عنّی.

[٣٣٩6]٩-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الوشّاء،عن عبد اللّه بن سنان،عن عون قال:

أمرّ یدک علی موضع الوجع ثمّ قل:«بسم اللّه و باللّه و محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم؛اللّهمّ امسح عنّی ما أجد»ثمّ تمرّ یدک الیمنی و تمسح موضع الوجع ثلاث مرّات.

[٣٣٩٧]١٠-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن محمّد بن أخی غرام،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

تضع یدک علی موضع الوجع ثمّ تقول:«بسم اللّه و باللّه[و]محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه،اللّهمّ امسح عنّی ما أجد»و تمسح الوجع ثلاث مرّات.

[٣٣٩٨]١١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن عمرو بن عثمان،عن علیّ بن عیسی،عن عمّه قال:

قلت له:علّمنی دعاء أدعو به لوجع أصابنی،قال:قل و أنت ساجد:«یا اللّه یا رحمان[یا رحیم]یا ربّ الأرباب و إله الآلهه و یا ملک الملوک و یا سیّد السّاده اشفنی بشفائک من کلّ داء و سقم فإنّی عبدک أتقلّب فی قبضتک».

[٣٣٩٩]١٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن أبی نجران،عن حمّاد بن عیسی،عن حریز،عن زراره،عن أحدهما علیه السّلام قال:

إذا دخلت علی مریض فقل:«أعیذک باللّه العظیم ربّ العرش العظیم من شرّ کلّ عرق نفّار و من شرّ حرّ النّار»سبع مرّات.

ص :46٨

و به نام های خداوند پناه می برم از بدی هرآنچه بر خودم می ترسم و بیمناکم.»او گفته است:من چنین کردم و خداوند عزّتمند آن درد را از بدن من دور ساخت.

[٣٣٩6]٩-عون روایت کرده که حضرت فرمودند:دستت را بر جای درد بکش و سپس بگو:«به نام خدا و به یاری او و محمّد که فرستادۀ او است و هیچ نیرو و توانایی جز به سبب خداوند بلندمرتبۀ بزرگ نیست.خدایا!آنچه را از آن درد می کشم از من محو کن،سپس سه بار دست راست خود را بر جای درد بکش».

[٣٣٩٧]١٠-عبد اللّه سنان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:دستت را بر جای درد می گذاری و سپس می گویی:«به نام خدا و به یاری او،محمّد[درود خدا بر او و خاندانش]فرستادۀ خدا است و هیچ نیرو و توانایی جز به سبب خداوند نیست.خدایا،آنچه را موجب ناراحتی من شده است از جان من محو کن.»و سه بار بر جای درد دست می کشی.

[٣٣٩٨]١١-علی عیسی از عمویش روایت کرده که به امام علیه السّلام گفته است:دعایی به من بیاموز که در هنگام درد بخوانم.امام علیه السّلام فرمودند:در حال سجده بگو:«ای خدا!ای رحمتگر[ای مهربان]،ای پروردگار پروردگاران و معبود عبادت شدگان و ای فرمانروای فرمانروایان و ای آقای بزرگان با شفای خود مرا از هر بیماری و مرض بهبودی بخش که من بندۀ تو هستم و در تحت قدرت تو به این سو و آن سو می روم».

[٣٣٩٩]١٢-زراره روایت کرده که امام صادق یا امام باقر علیهما السّلام فرمودند:هنگامی که به عیادت مریضی رفتی،هفت بار بگو:«تو را از شرّ هر رگ گریزان و بیمار و از شرّ گرمای دوزخ به خداوند بزرگ که پروردگار عرش بزرگ است پناه می دهم».

ص :46٩

[٣4٠٠]١٣-عنه،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن أبان بن عثمان،عن الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إذا اشتکی الإنسان فلیقل،«بسم اللّه و باللّه و محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أعوذ بعزّه اللّه و أعوذ بقدره اللّه علی ما یشاء من شرّ ما أجد».

[٣4٠١]١4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن علیّ،عن هشام الجوالیقیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:

«یا منزل الشّفاء و مذهب الدّاء أنزل علی ما بی من داء شفاء».

[٣4٠٢]١5-محمّد بن یحیی،عن موسی بن الحسن،عن محمّد بن عیسی، عن أبی إسحاق صاحب الشّعیر،عن حسین الخراسانیّ و کان خبّازا قال:

شکوت إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام وجعا بی،فقال:إذا صلّیت فضع یدک موضع سجودک ثمّ قل:«بسم اللّه محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم اشفنی یا شافی لا شفاء إلاّ شفاؤک،شفاء لا یغادر سقما،شفاء من کلّ داء و سقم».

[٣4٠٣]١6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن بعض أصحابه،عن أبی حمزه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

مرض علیّ صلوات اللّه علیه فأتاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال له:قل:«اللّهمّ إنّی أسألک تعجیل عافیتک و صبرا علی بلیّتک و خروجا إلی رحمتک».

[٣4٠4]١٧-علیّ بن إبراهیم،عن هارون بن مسلم،عن مسعده بن صدقه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان ینشّر بهذا الدّعاء:

تضع یدک علی موضع الوجع و تقول:«أیّها الوجع اسکن بسکینه اللّه و قر بوقار اللّه و انحجز بحاجز اللّه و اهدأ بهدء اللّه،أعیذک أیّها الإنسان بما أعاذ اللّه عزّ و جلّ به عرشه و ملائکته یوم الرّجفه و الزّلازل»تقول ذلک

ص :4٧٠

[٣4٠٠]١٣-ثمالی روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هنگامی که انسان بیمار شد باید بگوید:«به نام خدا و به یاری او و محمّد که فرستادۀ او است،من از شرّ آنچه احساس می کنم به شکست ناپذیری خدا پناه می برم و به قدرت او بر هر چیزی که می خواهد پناه می برم.»

[٣4٠١]١4-هشام جوالیقی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:«ای فرو فرستندۀ شفاء و از بین برندۀ بیماری،بر بیماری من شفایی فروفرست.»

[٣4٠٢]١5-حسین خراسانی که نانوا بود گفته است:از بیماری ای که داشتم به امام صادق علیه السّلام شکایت کردم.فرمودند:هنگامی که نمازگزاردی دستت را بر جای سجده ات بگذار و بگو:«به نام خدا،محمّد فرستادۀ خداوند است،ای شفا دهنده مرا شفا ده که هیچ شفایی جز شفای تو نیست.شفایی که هیچ بیماری ای فرونگذارد.شفایی از هر درد و بیماری».

[٣4٠٣]١6-ابو حمزه روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:علی-درود خدا بر او-بیمار شد.رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-به نزد او آمد و فرمود:بگو:«خداوندا!من شتاب در عافیت،شکیبایی بر سختی و خارج شدن به سوی رحمتت را از تو می خواهم».

[٣4٠4]١٧-مسعدۀ صدقه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:پیامبر گرامی این دعا را منتشر می کرد:دستت را بر جای درد می گذاری و می گویی:ای درد به آرامشی از سوی خدا،آرام شو و به وقاری از سوی خداوند باوقار شو و با مانع از سوی خداوند،عقب رو و با آسایشی از سوی خدا فروبنشین.ای انسان تو را به آنچه خداوند بلندمرتبه،عرش و فرشتگانش را در روز زلزله ها و لرزش به آن

ص :4٧١

سبع مرّات و لا أقلّ من الثّلاث.

[٣4٠5]١٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن عمّار بن المبارک،عن عون بن سعد مولی الجعفریّ،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

تضع یدک علی موضع الوجع و تقول:«اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ القرآن العظیم الّذی نزل به الرّوح الأمین و هو عندک فی أمّ الکتاب علیّ حکیم أن تشفینی بشفائک و تداوینی بدوائک و تعافینی من بلائک»ثلاث مرّات و تصلّی علی محمّد و آله.

[٣4٠6]١٩-أحمد بن محمّد،عن العوفیّ،عن علیّ بن الحسین،عن محمّد بن عبد اللّه بن زراره،عن محمّد بن الفضیل،عن أبی حمزه قال:

عرض بی وجع فی رکبتی،فشکوت ذلک إلی أبی جعفر علیه السّلام فقال:إذا أنت صلّیت فقل:«یا أجود من أعطی و یا خیر من سئل و یا أرحم من استرحم،ارحم ضعفی و قلّه حیلتی و عافنی من وجعی»قال:ففعلته فعوفیت.

باب الحرز و العوذه

[٣4٠٧]١-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد،عن غیر واحد،عن أبان، عن ابن المنذر قال:

ذکرت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام الوحشه فقال:ألا أخبرکم بشیء إذا قلتموه لم تستوحشوا بلیل و لا نهار:«بسم اللّه و باللّه و توکّلت علی اللّه و أنّه من یتوکّل علی اللّه فهو حسبه إنّ اللّه بالغ أمره قد جعل اللّه لکلّ شیء قدرا،اللّهمّ اجعلنی فی کنفک و فی جوارک و اجعلنی فی أمانک و فی منعک»فقال:بلغنا أنّ رجلا

ص :4٧٢

پناه داد پناه می دهم و این ذکر را هفت بار و دست کم سه بار می گویی.

[٣4٠5]١٨-معاویۀ عمّار روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:دستت را بر جای درد می گذاری و سه بار می گویی:«خداوندا!من به حقّ قرآن بزرگ که روح امین آن را فرود آورد و آن در نزد تو در امّ الکتاب،بلندمرتبه و دارای حکمت است از تو می خواهم که با شفای خود مرا شفا دهی و با داروی خود مداوایم کنی و از بلای خود سلامتم گردانی»و بر محمّد و خاندان او درود می فرستی.

[٣4٠6]١٩-ابو حمزه گفته است:دردی در زانوهایم پیدا شد،از آن به امام باقر علیه السّلام شکایت کردم.امام علیه السّلام فرمودند:هنگامی که نمازگزاردی بگو:«ای بهترین عطا کننده و ای بهترین کسی که از او درخواست می شود و ای مهربان ترین کسی که از او طلب مهرورزی می شود بر ناتوانی و بیچارگی من رحم کن و مرا از بیماری ام سلامتی ده».

حرز و تعویذ

[٣4٠٧]١-ابن منذر گفته است:نزد امام صادق علیه السّلام از وحشت سخن به میان آمد.

امام علیه السّلام فرمودند:آیا شما را به چیزی آگاه نکنم که وقتی آن را بگویید در شب و روز از چیزی نهراسید؟«به نام خدا و به یاری او بر خدا توکّل کردم؛زیرا هر کس بر خدا توکل کند او کفایتش می کند.و به کارش رسیدگی می کند.و خدا برای هرچیز اندازه ای نهاده است.خداوندا مرا در پناه و در همسایگی و در امان و حفظ خود قرار بده»سپس فرمودند:به ما خبر رسیده که مردی سی سال این دعا را می خواند و یک شب که آن را ترک کرد عقربی او را گزید.

[٣4٠٨]٢-ابو بصیر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:بگو:«از هر ستمگر

ص :4٧٣

قالها ثلاثین سنه و ترکها لیله فلسعته عقرب.

[٣4٠٨]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن محسّن بن أحمد،عن یونس بن یعقوب،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قل:«أعوذ بعزّه اللّه و أعوذ بقدره اللّه و أعوذ بجلال اللّه و أعوذ بعظمه اللّه و أعوذ بعفو اللّه و أعوذ بمغفره اللّه و أعوذ برحمه اللّه و أعوذ بسلطان اللّه الّذی هو علی کلّ شیء قدیر و أعوذ بکرم اللّه و أعوذ بجمع اللّه من شرّ کلّ جبّار عنید و کلّ شیطان مرید و شرّ کلّ قریب أو بعید أو ضعیف أو شدید و من شرّ السّامّه و الهامّه و العامّه و من شرّ کلّ دابّه صغیره أو کبیره بلیل أو نهار و من شرّ فسّاق العرب و العجم و من شرّ فسقه الجنّ و الإنس».

[٣4٠٩]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن بعض أصحابه،عن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:رقی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم حسنا و حسینا فقال:«أعیذکما بکلمات اللّه التّامّات و أسمائه الحسنی کلّها عامّه من شرّ السّامّه و الهامّه و من شرّ کلّ عین لامّه و من شرّ حاسد إذا حسد»ثمّ التفت النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم إلینا فقال علیهم السّلام هکذا کان یعوّذ إبراهیم إسماعیل و إسحاق علیه السّلام.

[٣4١٠]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن بکیر،عن سلیمان الجعفریّ قال:

سمعت أبا الحسن علیه السّلام یقول:إذا أمسیت فنظرت إلی الشّمس فی غروب و إدبار فقل:«بسم اللّه و باللّه و الحمد للّه الّذی لم یتّخذ صاحبه و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولیّ من الذّلّ و کبّره تکبیرا و الحمد للّه الّذی یصف و لا یوصف و یعلم و لا یعلم،یعلم خائنه الأعین و ما تخفی الصّدور و

ص :4٧4

خیره سر و هر شیطان فریبکاری و از شرّ هر نزدیک یا دور و ناتوان یا توانا و از شرّ گزنده و درنده و العامّه و از شرّ هر جنبدۀ کوچک یا بزرگ در شب یا روز و از شرّ بدکاران عرب و عجم و از شرّ بدکاران انس و جن به شکست ناپذیری خدا پناه می برم و به قدرت و عظمت و شکوه خدا پناه می برم و به آمرزش و گذشت و رحمت خدا پناه می برم و به غلبۀ خدایی که بر هرکاری توانا است پناه می برم و به بخشش و حزب خدا پناه می برم».

[٣4٠٩]٣-قدّاح از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:

پیامبر گرامی برای حسن و حسین علیهما السّلام دعا خواند و فرمود:«شما را از شر گزنده و درنده و از شرّ هر چشم بد و هر حسودی هنگامی که به کلمات کامل خداوند و همه نام های نیکوی او حسد می ورزد پناه می دهم.»سپس به ما روکرد و فرمود:ابراهیم،اسحاق و اسماعیل را چنین تعویذ می کرد.

[٣4١٠]4-سلیمان جعفری گفته است:از ابو الحسن علیه السّلام شنیدم می فرمود:شب هنگام زمانی که دیدی خورشید در حال غروب و ناپدید شدن است بگو:«به نام خدا و به یاری او و سپاس مخصوص خدایی است که هیچ همسر و فرزندی نگرفته و در فرمانروایی اش شریکی ندارد و خوار نمی گردد تا سرپرستی داشته باشد و او را بسیار بزرگ شمار و سپاس مخصوص خدایی است که وصف می کند و خود در وصف نمی گنجد و می داند و دانسته نمی شود و چشم های خیانت کار و آنچه را

ص :4٧5

أعوذ بوجه اللّه الکریم و باسم اللّه العظیم من شرّ ما برأ و ذرأ و من شرّ ما تحت الثّری و من شرّ ما بطن و ظهر و من شرّ ما وصفت و ما لم أصف و الحمد للّه ربّ العالمین»ذکر أنّها أمان من کلّ سبع و من الشّیطان الرّجیم و ذرّیّته و کلّ ما عضّ أو لسع و لا یخاف صاحبها إذا تکلّم بها لصّا و لا غولا.قال:قلت له:

إنّی صاحب صید السّبع و أنا أبیت فی اللّیل فی الخرابات و أتوحّش،فقال لی:

قل إذا دخلت:«بسم اللّه أدخل»و أدخل رجلک الیمنی و إذا خرجت فأخرج رجلک الیسری و سمّ اللّه فإنّک لا تری مکروها.

[٣4١١]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم،عن قتیبه الأعشی قال:

علّمنی أبو عبد اللّه علیه السّلام قال:قل:«بسم اللّه الجلیل أعیذ فلانا باللّه العظیم من الهامّه و السّامّه و اللاّمّه و العامّه و من الجنّ و الإنس و من العرب و العجم و من نفثهم و بغیهم و نفخهم و بآیه الکرسیّ»ثمّ تقرؤها ثمّ تقول فی الثّانیه:

«بسم اللّه أعیذ فلانا باللّه الجلیل...»حتّی تأتی علیه

[٣4١٢]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إسحاق بن عمّار قال،قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:

جعلت فداک إنّی أخاف العقارب،فقال:انظر إلی بنات نعش الکواکب الثّلاثه الوسطی منها بجنبه کوکب صغیر قریب منه تسمّیه العرب«السّها»و نحن نسمّیه«أسلم»أحدّ النّظر إلیه کلّ لیله و قل ثلاث مرّات:«اللّهمّ ربّ أسلم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و سلّمنا»قال إسحاق:فما ترکته منذ دهری إلاّ مرّه واحده فضربتنی العقرب.

[٣4١٣]٧-أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحسن،عن العبّاس بن عامر،عن

ص :4٧6

سینه ها مخفی می کند می شناسد.و از شرّ هرآنچه آفریده است و هرآنچه در زیر زمین و در آشکار و نهان است و هرآنچه گفتم و نگفتم به ذات بخشندۀ خداوند و به نام بزرگ او پناه می برم و ستایش مخصوص خداوند،پروردگار جهانیان است.»حضرت فرمود:این دعا ایمنی از هر درنده از شیطان رانده شده و فرزندان او است و از هرآنچه گاز می گیرد یا می گزد و گویندۀ این ذکر از هیچ دزد و جنّی نترسد.من به ایشان عرض کردم:من به شکار درندگان می روم و شب ها که در خرابه ها می خوابم وحشت می کنم.امام علیه السّلام فرمودند:هنگامی که داخل خرابه می شوی بگو:«به نام خدا داخل می شوم.»و نخست پای راستت را بگذار و در هنگام بیرون آمدن پای چپت را پیش بگذار و نام خدا را ببر که هیچ ناپسندی نخواهی دید.

[٣4١١]5-قتیبۀ اعشی گفته است:امام صادق علیه السّلام به من آموخت که بگو:«به نام خداوند بزرگ فلانی را از درنده و گزنده و چشم زخم و سال قحطی و جن و انس و عرب و عجم و از نفس هایشان و از ستمشان و از بادشان به خداوند بزرگ و آیه الکرسی پناه می دهم.و سپس آیه الکرسی را بخوان و برای بار دوّم بگو:به نام خداوند،فلانی را از...به خداوند باشکوه و تا آخر دعا را بخوان.

[٣4١٢]6-اسحاق عمّار گفته است:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:فدایت شوم من از عقرب ها می ترسم.امام علیه السّلام فرمودند:به ستارگان بنات النعش میانه بنگر که در نزدیک آن ها ستارهای کوچک است و عرب آن را سها می نامد و ما آن را اسلم می نامیم.هرشب به دقت به آن نگاه کن و سه بار بگو:خداوندا ای پروردگار اسلم،بر محمد و خاندان او درود فرست و گشایش کار آنان را نزدیک ساز و ما را سلامت بدار.اسحاق گفته است:از آن روزگار جز یک بار آن را ترک نکردم و همان یک بار عقرب مرا گزید.

[٣4١٣]٧-سعد اسکاف گفته است:از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکسی

ص :4٧٧

أبی جمیله،عن سعد الإسکاف قال:

سمعته یقول:من قال هذه الکلمات فأنا ضامن له ألاّ یصیبه عقرب و لا هامّه حتّی یصبح:«أعوذ بکلمات اللّه التّامّات الّتی لا یجاوزهنّ برّ و لا فاجر من شرّ ما ذرأ و من شرّ ما برأ و من شرّ کلّ دابّه هو آخذ بناصیتها إنّ ربّی علی صراط مستقیم».

[٣4١4]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فی بعض مغازیه إذا شکوا إلیه البراغیث أنّها تؤذیهم، فقال:إذا أخذ أحدکم مضجعه فلیقل:أیّها الأسود الوثّاب الّذی لا یبالی غلقا و لا بابا عزمت علیک بأمّ الکتاب ألاّ تؤذینی و أصحابی إلی أن یذهب اللّیل و یجیء الصّبح بما جاء»و الّذی نعرفه«إلی أن یئوب الصّبح متی ما آب».

[٣4١5]٩-علیّ بن محمّد،عن ابن جمهور،عن أبیه،عن محمّد بن سنان، عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:إذا لقیت السّبع فقل:«أعوذ بربّ دانیال و الجبّ من شرّ کلّ أسد مستأسد».

[٣4١6]١٠-محمّد بن جعفر أبو العبّاس،عن محمّد بن عیسی،عن صالح بن سعید،عن إبراهیم بن محمّد بن هارون أنّه کتب إلی أبی جعفر یسأله عوذه للرّیاح الّتی تعرض للصّبیان،فکتب إلیه بخطّه بهاتین العوذتین و زعم صالح أنّه أنفذهما إلیّ إبراهیم بخطّه:

«اللّه أکبر اللّه أکبر اللّه أکبر أشهد أن لا إله إلاّ اللّه أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه، اللّه أکبر اللّه أکبر لا إله إلاّ اللّه و لا ربّ لی إلاّ اللّه،له الملک و له الحمد لا شریک

ص :4٧٨

این کلمات را بگوید من ضمانت می کنم که تا صبح هیچ عقرب و گزنده ای او را نزند:«از شر هرآنچه خدا آفریده و پراکنده است و از شرّ هر جنبنده ای که اختیارش در دست او است به کلمات کامل خداوند که هیچ نیکوکار و گنهکاری از آن ها پیشی نمی گیرد پناه می برم.که پروردگارم بر راه راست قرار دارد».

[٣4١4]٨-علی ابو حمزه روایت کرده که حضرت ابو الحسن علیه السّلام فرمودند:

رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-در یکی از جهادهای خود بود که از کک و آزارشان به ایشان شکایت کردند.پیامبر-درود خدا بر او و خاندانش باد- فرمودند:هرکس به بستر معرود،بگوید:ای سیاه جهنده که از هیچ قفل و دری باکی نداری تو را به امّ الکتاب(سوره حمد)فرامی خوانم تا مرا و یارانم را آزار ندهی تا شب برود و بامداد باز آید-و جمله ای که ما می دانیم این است:-تا صبح بازگردد هرگاه که باز می گردد.

[٣4١5]٩-عبد اللّه سنان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:هنگامی که با درنده ای روبرو شدی بگو:«از شرّ هر شیر درنده به پروردگار دانیال و چاه پناه می برم».

[٣4١6]١٠-ابراهیم بن محمّد هارون روایت کرده که او به امام باقر علیه السّلام نامه نگاشته،از ایشان تعویذی برای بادهایی که کودکان به آن دچار می شوند خواسته است و امام علیه السّلام به خط خود دو تعویذ برایش نگاشته است و صالح[یکی از راویان این حدیث]بر آن است که آن ها را خودش برای ابراهیم فرستاده است:

«خدا بزرگ است،خدا بزرگ است،خدا بزرگ است و من گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست و گواهی می دهم که محمّد فرستادۀ او است،خدا بزرگ است و خدا بزرگ است و هیچ معبودی جز خدا نیست و من پروردگاری جز خدا ندارم.فرمانروایی و سپاس از آن او است.و شریکی ندارد.و او پاک است.

ص :4٧٩

له سبحان اللّه،ما شاء اللّه کان و ما لم یشأ لم یکن؛اللّهمّ ذا الجلال و الإکرام، ربّ موسی و عیسی و إبراهیم الّذی وفّی،إله إبراهیم و إسماعیل و إسحاق و یعقوب و الأسباط،لا إله إلاّ أنت سبحانک مع ما عدّدت من آیاتک و بعظمتک و بما سألک به النّبیّون و بأنّک ربّ النّاس کنت قبل کلّ شیء و أنت بعد کلّ شیء، أسألک باسمک الّذی تمسک به السّماوات أن تقع علی الأرض إلاّ بإذنک و بکلماتک التّامّات الّتی تحیی به الموتی أن تجیر عبدک فلانا من شرّ ما ینزل من السّماء و ما یعرج إلیها و ما یخرج من الأرض و ما یلج فیها و سلام علی المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین».و کتب إلیه أیضا بخطّه:«بسم اللّه و باللّه و إلی اللّه و کما شاء اللّه و أعیذه بعزّه اللّه و جبروت اللّه و قدره اللّه و ملکوت اللّه، هذا الکتاب من اللّه شفاء لفلان بن فلان[ابن]عبدک و ابن أمتک عبدی اللّه صلّی اللّه علی محمّد و آله».

[٣4١٧]١١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن علیّ بن محمّد،عن عبد اللّه بن یحیی الکاهلیّ قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا لقیت السّبع فاقرأ فی وجهه آیه الکرسیّ و قل له:

«عزمت علیک بعزیمه اللّه و عزیمه محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و عزیمه سلیمان بن داود علیهما السّلام و عزیمه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و الأئمّه الطّاهرین من بعده» فإنّه ینصرف عنک إن شاء اللّه.قال:فخرجت فإذا السّبع قد اعترض،فعزمت علیه و قلت له:إلاّ تنحّیت عن طریقنا و لم تؤذنا،قال:فنظرت إلیه قد طأطأ برأسه و أدخل ذنبه بین رجلیه و انصرف.

[٣4١٨]١٢-عنه،عن جعفر بن محمّد،عن یونس،عن بعض أصحابنا،عن أبی الجارود،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :4٨٠

هرچه خدا بخواهد همان می شود و هرچه نخواهد نمی شود.خداوندا!ای صاحب شکوه و بزرگواری.ای پروردگار موسی و عیسی و ابراهیم علیهم السّلام.

ابراهیمی که حقّ مطلب را اداکرد.ای معبود ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و أسباط علیهم السّلام.معبودی جز تو نیست تو به همراه آنچه از نشانه هایت برشمرده ای پاکی،و به حقّ بزرگیت و به حقّ آنچه پیامبران از تو خواسته اند و اینکه تو پروردگار مردم هستی،پیش از هرچیز بوده ای و پس از هرچیزی هستی و به حقّ آن نامت که با آن آسمان ها را از افتادن بر زمین جز با اجازۀ خودت نگاه می داری و به حقّ کلمات کاملت که مردگان را با آن زنده می کنی از تو می خواهم که بندۀ خودت فلانی را از شرّ هرآنچه از آسمان فرومی آید یا به سوی آن بالا می رود و آنچه از زمین بیرون می آید و در آن داخل می شود حفظ کنی.و درود بر فرستادگان و سپاس،مخصوص پروردگار جهانیان است».و باز با خط خود برای او نگاشت:«به نام خدا و به یاری او و به سوی او و همان گونه که او بخواهد.و او را به شکست ناپذیری خدا و جبروتش[قدرت مطلق]و قدرت و ملکوتش پناه می دهم.این نوشته از جانب خدا برای فلانی فرزند بنده و کنیزت که دو بندۀ خدایند می باشد.خدایا بر محمّد و خاندان او درود فرست».

[٣4١٧]١١-عبد اللّه بن یحیی کاملی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

هنگامی که با درنده ای روبرو شدی در روی او آیت الکرسی بخوان و به او بگو:

«تو را به تصمیم خدا و تصمیم محمّد[درود خدا بر او و بر خاندانش]و تصمیم سلیمان داود علیهما السّلام و تصمیم امیر المؤمنین علی ابو طالب علیه السّلام و ائمه طاهرین[علیهم السّلام] پس از آن حضرت فرامی خوانم که اگر خدا بخواهد از تو دست می کشد.راوی گفته است:من بیرون آمدم و ناگهان با درنده ای روبه رو شدم پس او را به آن سخنان فرا خواندم و گفتم،از راه ما کنار رو و آزارمان نکن،پس او را دیدم که سرش را به زیر انداخت و دمش را میان دو پایش نهاده،بازگشت.

[٣4١٨]١٢-ابو جارود روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس پس از نماز

ص :4٨١

من قال فی دبر الفریضه:«أستودع اللّه العظیم الجلیل نفسی و أهلی و ولدی و من یعنینی أمره»و أستودع اللّه المرهوب المخوف المتضعضع لعظمته کلّ شیء نفسی و أهلی و مالی و ولدی و من یعنینی أمره حفّ بجناح من أجنحه جبرئیل علیه السّلام و حفظ فی نفسه و أهله و ماله.

[٣4١٩]١٣-عنه،رفعه قال:

من بات فی دار و بیت وحده فلیقرأ آیه الکرسیّ و لیقل:«اللّهمّ آنس وحشتی و آمن روعتی و أعنّی علی وحدتی».

[٣4٢٠]١4-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن سالم،عن أحمد بن النّضر،عن عمرو بن شمر،عن یزید بن مرّه،عن بکیر قال:

سمعت أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:قال لی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یا علیّ ألا أعلّمک کلمات؟إذا وقعت فی ورطه أو بلیّه فقل:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم»فإنّ اللّه عزّ و جلّ یصرف بها عنک ما یشاء من أنواع البلاء.

باب الدّعاء عند قراءه القرآن

[٣4٢١]١-قال:کان أبو عبد اللّه علیه السّلام یدعو عند قراءه کتاب اللّه عزّ و جلّ:

«اللّهمّ ربّنا لک الحمد أنت المتوحّد بالقدره و السّلطان المتین و لک الحمد أنت المتعالی بالعزّ و الکبریاء و فوق السّماوات و العرش العظیم ربّنا و لک الحمد أنت المکتفی بعلمک و المحتاج إلیک کلّ ذی علم ربّنا و لک الحمد یا منزل الآیات و الذّکر العظیم ربّنا فلک الحمد بما علّمتنا من الحکمه و القرآن العظیم المبین.اللّهمّ أنت علّمتناه قبل رغبتنا فی تعلّمه و اختصصتنا به قبل

ص :4٨٢

واجبش بگوید:«خودم و خانواده ام و فرزندانم و هرکس را که به من مربوط است به خداوند بزرگ می سپارم و خودم و خانواده ام و فرزندانم و هرکس را که به من مربوط است به خداوندی که هرچیزی در برابرش می هراسد و می ترسد و فرومی پاشد می سپارم.»با یکی از بالهای جبرئیل علیه السّلام پیچیده شده،خود و خانواده اش و اموالش حفظ می شود.

[٣4١٩]١٣-همو حدیثی روایت کرده که معصوم علیه السّلام فرمودند:هرکس شب در اتاق و خانه ای تنها بخوابد باید آیت الکرسی بخواند و بگوید:خداوندا!در وحشتم همدم من باش و ترسم را ایمن کن و در تنهاییم یاری ام کن.

[٣4٢٠]١4-بکیر گفته است:از امیر مؤمنان علیه السّلام شنیدم می فرماید:رسول خدا -درود خدا بر او و خاندانش باد-به من فرمودند:ای علی آیا کلماتی به تو نیاموزم؟هنگامی که در گرفتاری و امتحانی قرار گرفتی بگو:«به نام خداوند رحمتگر مهربان و هیچ نیرو و توانایی جز به سبب خداوند بلندمرتبه بزرگ نیست»که خداوند عزّتمند با این کلمات انواع بلا و سختی را از تو دور می سازد.

دعا هنگام خواندن قرآن

[٣4٢١]١-امام صادق علیه السّلام هنگام تلاوت کتاب خدای عزّتمند چنین دعا می کرد:

«خداوندا!سپاس از آن تو است،تو در توانایی و سلطنت استوار و یگانه ای و سپاس از آن تو است.تو با شکست ناپذیری و بزرگی ات برتری و بالاتر از آسمان ها و عرش بزرگ،ای پروردگار ما.و سپاس از آن تو است.تو با علمت از همه بی نیازی و هر صاحب دانشی به تو نیازمند است،ای پروردگار ما،و سپاس برای تو است ای فرودآورندۀ آیه ها و آن ذکر بزرگ،ای پروردگار ما و سپاس برای تو است به سبب آنچه از حکمت و قرآن بزرگ روشن پیش از میل و رغبت ما در آموختن اش به ما آموختی و پیش از شوق به فوایدش آن را به ما اختصاص دادی.خداوندا!پس

ص :4٨٣

رغبتنا بنفعه،اللّهمّ فإذا کان ذلک منّا منک و فضلا و جودا و لطفا بنا و رحمه لنا و امتنانا علینا من غیر حولنا و لا حیلتنا و لا قوّتنا اللّهمّ فحبّب إلینا حسن تلاوته و حفظ آیاته و إیمانا بمتشابهه و عملا بمحکمه و سببا فی تأویله و هدی فی تدبیره و بصیره بنوره.اللّهمّ و کما أنزلته شفاء لأولیائک و شقاء علی أعدائک و عمی علی أهل معصیتک و نورا لأهل طاعتک،اللّهمّ فاجعله لنا حصنا من عذابک و حرزا من غضبک و حاجزا عن معصیتک و عصمه من سخطک و دلیلا علی طاعتک و نورا یوم نلقاک نستضیء به فی خلقک و نجوز به[علی]صراطک و نهتدی به إلی جنّتک.اللّهمّ إنّا نعوذ بک من الشّقوه فی حمله و العمی عن عمله و الجور عن حکمه و العلوّ عن قصده و التّقصیر دون حقّه،اللّهمّ احمل عنّا ثقله و أوجب لنا أجره و أوزعنا شکره و اجعلنا نراعیه و نحفظه،اللّهمّ اجعلنا نتّبع حلاله و نجتنب حرامه و نقیم حدوده و نؤدّی فرائضه،اللّهمّ ارزقنا حلاوه فی تلاوته و نشاطا فی قیامه و وجلا فی ترتیله و قوّه فی استعماله فی آناء اللّیل و[أطراف]النّهار،اللّهمّ و اشفنا من النّوم بالیسیر و أیقظنا فی ساعه اللّیل من رقاد الرّاقدین و نبّهنا عند الأحایین الّتی یستجاب فیها الدّعاء من سنه الوسنانین،اللّهمّ اجعل لقلوبنا ذکاء عند عجائبه الّتی لا تنقضی و لذاذه عند تردیده و عبره عند ترجیعه و نفعا بیّنا عند استفهامه،اللّهمّ إنّا نعوذ بک من تخلّفه فی قلوبنا و توسّده عند رقادنا و نبذه وراء ظهورنا و نعوذ بک من قساوه قلوبنا لما به وعظتنا،اللّهمّ انفعنا بما صرفت فیه من الآیات و ذکّرنا بما ضربت فیه من المثلات و کفّر عنّا بتأویله السّیّئات و ضاعف لنا به جزاء فی الحسنات و ارفعنا به ثوابا فی الدّرجات

ص :4٨4

چون این، منّت و احسان و بخشش و مهربانی و امتنان و رحمتی از جانب تو بر ما است و چاره و توانایی ما در آن نقشی ندارد خدایا تلاوت نیکوی آن و حفظ کردن آیاتش و ایمان به آیات متشابه و عمل به محکمات و زمینۀ تفسیر آن و راهنمایی به ترتیب آن و بصیرت در سایۀ نور آن را بر ایمان دوست بدار.خداوندا!همان گونه که آن را شفای دوستانت،بدبختی دشمنانت،کوری اهل نافرمانی و روشنایی برای اهل فرمانبری ات قراردادی خدایا آن را بر ایمان دژی استوار در برابر عذاب، پناهگاهی از خشمت،مانعی از نافرمانی کردن تو،نگهدارندۀ از نارضایتی ات و نشانه ای بر فرمانبری ات قرارده و نوری که در روز دیدار تو در میان آفریدگانت از آن روشنی بجوییم و بر صراط بگذریم و به سوی بهشتت راهنمایی گردیم.

خدایا ما را از سیه روزی در حمل آن و کوری از عمل به آن و گذشتن از فرامین آن و برتری جویی در توجه به آن و کوتاهی در حق آن به تو پناه می بریم.

خداوندا سنگینی آن را از دوش ما بردار و مزدش را بر ما سزاوار کن و توفیق شکر آن را بر ما قسمت کن و ما را همراه و نگهبان آن قرارده.خداوندا ما را پیروی کنندۀ از حلالش،دوری کنندۀ از حرامش،برپا دارندۀ حدودش و به جا آورندۀ واجباتش قرارده.خداوندا شیرینی تلاوتش،نشاط در برپا داشتن اش، و ترس در ترتیل آن و توانایی به کار بستن آن در لحظات شب و قسمت های روز را روزی مان کن.خداوندا ما را با خوابی اندک التیام بخش و در هنگام شب از خواب خفتگان بیدار کن و در اوقاتی که دعا در آن مستجاب می شود در چرت خواب آلودگان به ما بیدارباش ده.خدایا برای دل های ما فهم در نزد عجائب آن که پایان نمی پذیرد،لذت در باز خواندن،عبرت هنگام خواندن و بهره ای آشکار در هنگام پرسش از آن قرارده.خداوندا ما از غیبت آن در دل هایمان و قرار دادنش در کنار بسترهامان و عمل نکردن به آن به تو پناه می بریم و از سخت شدن دل هامان در برابر آنچه پندمان داده ای به تو پناه می بریم.خداوندا از آیاتی که به قرآن اختصاص دادی ما را بهره مند گردان،از مثل هایی که در آن زدی ما را آگاه کن،با تفسیر آن بدی های ما را بپوشان،پاداش کردار نیک ما را چندین برابر کن، به وسیلۀ آن درجات ما را بالا ببر و پس از مرگ ما را با بشارت روبه رو کن.

ص :4٨5

و لقّنا به البشری بعد الممات،اللّهمّ اجعله لنا زادا تقوّینا به فی الموقف بین یدیک و طریقا واضحا نسلک به إلیک و علما نافعا نشکر به نعماءک و تخشّعا صادقا نسبّح به أسماءک فإنّک اتّخذت به علینا حجّه قطعت به عذرنا و اصطنعت به عندنا نعمه قصر عنها شکرنا،اللّهمّ اجعله لنا ولیّا یثبّتنا من الزّلل و دلیلا یهدینا لصالح العمل و عونا هادیا یقوّمنا من المیل و عونا یقوّینا من الملل حتّی یبلغ بنا أفضل الأمل،اللّهمّ اجعله لنا شافعا یوم اللّقاء و سلاحا یوم الارتقاء و حجیجا یوم القضاء و نورا یوم الظّلماء یوم لا أرض و لا سماء یوم یجزی کلّ ساع بما سعی،اللّهمّ اجعله لنا ریّا یوم الظّمإ و فوزا یوم الجزاء من نار حامیه،قلیله البقیا علی من بها اصطلی و بحرّها تلظّی،اللّهمّ اجعله لنا برهانا علی رءوس الملإ یوم یجمع فیه أهل الأرض و أهل السّماء،اللّهمّ ارزقنا منازل الشّهداء و عیش السّعداء و مرافقه الأنبیاء إنّک سمیع الدّعاء».

باب الدّعاء فی حفظ القرآن

[٣4٢٢]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عمّن ذکره،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبان بن تغلب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

تقول:«اللّهمّ إنّی أسألک و لم یسأل العباد مثلک،أسألک بحقّ محمّد نبیّک و رسولک و إبراهیم خلیلک و صفیّک و موسی کلیمک و نجیّک و عیسی کلمتک و روحک و أسألک بصحف إبراهیم و توراه موسی و زبور داود و إنجیل عیسی و قرآن محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و بکلّ وحی أوحیته و قضاء أمضیته و حقّ قضیته و غنیّ أغنیته و ضالّ هدیته و سائل أعطیته و أسألک باسمک الّذی وضعته علی اللّیل فأظلم و باسمک الّذی وضعته علی النّهار فاستنار و باسمک الّذی وضعته

ص :4٨6

خدایا آن را برای ما توشه ای قرار ده که در موقف و ایستادن در بارگاه تو از آن نیرو بگیریم،آن را برای ما راهی روشن قرارده تا با آن به سوی تو حرکت کنیم، آن را برای ما علمی سودمند قرارده تا به وسیلۀ آن نعمت های تو را سپاس بگوییم و آن را برای ما مایۀ خشوعی راستین قرارده تا نام هایت را بزرگ شماریم؛زیرا تو به وسیلۀ قرآن بر ما حجّت آورده،راه عذر و بهانه بر ما بستی و به وسیلۀ آن نعمتی بر ما قرار دادی که سپاس ما در مقابل آن ناچیز است.خدایا آن را برای ما دوستی قرارده که ما را در برابر لغزش ها استوار می کند،راهنمایی که ما را به اعمال نیک رهبری کند و یا دیگر هدایتگری که ما را از انحراف، اصلاح کند،یاریگری که ما را در خستگی دلگرم کند تا ما را به بهترین آرزوها برساند.خداوندا!قرآن را برای ما خواهشگر و شفاعتگر روز دیدار قرارده،ساز و برگی برای روز بالا رفتن،دستاویزی برای روز قضاوت و نوری برای روز تاریکی.روزی که نه زمین و نه آسمانی هست.روزی که هرکس برای آنچه تلاش کرده مزد می گیرد.خدایا آن را برای ما سیرابی روز تشنگی و نجات از آتش سوزان در روز جزا که برکسی که به آن دچار شود و شعله ور شود بی رحم است قرارده.خداوندا!قرآن را برای ما دلیل و برهانی در برابر مردمان در روزی که اهل زمین و آسمان گرد هم می آیند قرارده.خدایا!جایگاه شهدا و زندگی سعادتمندان و همراهی پیامبران را روزی ما کن.که تو شنوندۀ دعاها هستی.

دعا برای حفظ قرآن

[٣4٢٢]١-ابان تغلب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:می گویی:

«خداوندا،من از تو می خواهم،در حالی که بندگان از مانند تو چیزی نمی طلبند، از تو به حق محمد پیامبر و فرستاده ات و ابراهیم دوست و برگزیده ات و موسی هم سخن و هم رازت و عیسی کلمه و روحت می خواهم و از تو به حقّ صحف ابراهیم و تورات موسی و زبور داود و انجیل عیسی و قرآن محمّد-درود خدا بر او و بر خاندانش-و هر وحیی که فرستادی و هر حکمی که اجرا کردی و هر حقّی که برپا داشتی و هر توان گری که بی نیازش ساختی و هر گمراهی که هدایتش کردی و هر گدایی که عطایش کردی می خواهم،و به حق آن نامت که بر شب گذاردی و تیره شد و به آن نامت که بر روز نهادی و روشن گردید و آن نامت که بر زمین نهادی

ص :4٨٧

علی الأرض فاستقرّت و دعمت به السّماوات فاستقلّت و وضعته علی الجبال فرست و باسمک الّذی بثثت به الأرزاق و أسألک باسمک الّذی تحیی به الموتی و أسألک بمعاقد العزّ من عرشک و منتهی الرّحمه من کتابک أسألک أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن ترزقنی حفظ القرآن و أصناف العلم و أن تثبّتها فی قلبی و سمعی و بصری و أن تخالط بها لحمی و دمی و عظامی و مخّی و تستعمل بها لیلی و نهاری برحمتک و قدرتک فإنّه لا حول و لا قوّه إلاّ بک یا حیّ یا قیّوم».قال:و فی حدیث آخر زیاده:«و أسألک باسمک الّذی دعاک به عبادک الّذین استجبت لهم و أنبیاؤک فغفرت لهم و رحمتهم و أسألک بکلّ اسم أنزلته فی کتبک و باسمک الّذی استقرّ به عرشک و باسمک الواحد الأحد الفرد الوتر المتعال الّذی یملأ الأرکان کلّها،الطّاهر الطّهر المبارک المقدّس الحیّ القیّوم نور السّماوات و الأرض الرّحمن الرّحیم الکبیر المتعال و کتابک المنزل بالحقّ و کلماتک التّامّات و نورک التّامّ و بعظمتک و أرکانک».

و قال فی حدیث آخر:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أراد أن یوعیه اللّه عزّ و جلّ القرآن و العلم فلیکتب هذا الدّعاء فی إناء نظیف بعسل ماذیّ ثمّ یغسله بماء المطر قبل أن یمسّ الأرض و یشربه ثلاثه أیّام علی الرّیق فإنّه یحفظ ذلک إن شاء اللّه.

[٣4٢٣]٢-عنه،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،رفعه إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أعلّمک دعاء لا تنسی القرآن:«اللّهمّ ارحمنی بترک معاصیک أبدا ما أبقیتنی و ارحمنی من تکلّف ما لا یعنینی و ارزقنی حسن المنظر فیما یرضیک عنّی و ألزم قلبی حفظ کتابک کما علّمتنی و ارزقنی أن أتلوه علی النّحو الّذی یرضیک عنّی،اللّهمّ نوّر بکتابک بصری و اشرح به صدری و فرّح به قلبی و أطلق به لسانی و استعمل به بدنی و قوّنی علی ذلک

ص :4٨٨

و آرام گرفت و به آن نامت آسمان ها را نگاه داشتی و استقلال یافت و بر کوه ها نهادی و محکم گردید و به حق آن نامت که با آن روزی را پراکندی.از تو به حقّ آن نامی درخواست می کنم که مردگان را با آن زنده می گردانی و به حقّ ارکان شکست ناپذیر عرشت و نهایت رحمت کتابت از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان او درود فرستی و حفظ کردن قرآن و دسته های دانش را روزی ام کنی و آن را در قلب و گوش و چشمم استوارسازی و با گوشت و خون و استخوان و مغزم بیامیزی و شب و روزم را بوسیلۀ آن و به رحمت و توانایی خودت به کار بندی.به درستی که هیچ نیرو و توانایی جز به سبب تو نیست ای زندۀ پاینده».

و در حدیث دیگر افزایشی است:«به حقّ آن نامت که بندگانت،کسانی که دعایشان را مستجاب کردی و پیامبرانت تو را به آن خواندند و تو آنان را آمرزیدی و به آنان رحم کردی و به حقّ هرنامی که در کتاب هایت نازل کردی و به حقّ آن نامت که به وسیلۀ آن عرشت قرار یافت و به حقّ آن نام یگانۀ یکتای تک و تنها و برترت که همۀ ارکان زمین را پرکرده است و به حقّ نام پاک و پاکیزه و پربرکت و مقدّس و زنده و پاینده و نور آسمان ها و زمین،رحمتگر مهربان و بزرگ برتر و به حقّ کتابت که به حقّ نازل شده است و کلمات و نور کاملت و به بزرگی و ارکانت از تو می خواهم»و در حدیث دیگر فرموده است:رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمودند:هرکس می خواهد که خداوند او را جایگاه قرآن و علم گرداند این دعا را با عسل سفید در ظرفی پاکیزه بنویسد و آن را با آب بارانی که به زمین نخورده است بشوید و سه روز ناشتا بیاشامد که اگر خدا بخواهد آن را حفظ می کند.

[٣4٢٣]٢-حمّاد عیسی حدیثی از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمودند:دعایی به تو می آموزم که قرآن را فراموش نکنی:«خداوندا! به من رحم کن با ترک همیشگی گناهانت تا زنده هستم و به من از به عهده گرفتن اموری که به کارم نیاید رحم کن و دیدگاهی نیکو روزی ام کن در چیزهایی که تو را از من خوشنود می سازد.و قلب مرا همانگونه که کتابت را به من آموخته ای با آن همراه کن.و تلاوت آن را روزی ام کن به گونه ای که تو را از من خشنود سازد.خداوندا!با کتابت دیده ام را نورانی کن:سینه ام را بگشا،دلم را شاد کن و زبانم را رسا کن و بدنم را با آن به کار بند و مرا بر آن نیرومند کرده،یاری ام

ص :4٨٩

و أعنّی علیه إنّه لا معین علیه إلاّ أنت،لا إله إلاّ أنت».

قال:و رواه بعض أصحابنا،عن ولید بن صبیح،عن حفص الأعور،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام.

باب دعوات موجزات لجمیع الحوائج للدّنیا و الآخره

[٣4٢4]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن إسماعیل بن سهل،عن عبد اللّه بن جندب،عن أبیه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قل:«اللّهمّ اجعلنی أخشاک کأنّی أراک و أسعدنی بتقواک و لا تشقنی بنشطی لمعاصیک و خر لی فی قضائک و بارک[لی]فی قدرک حتّی لا أحبّ تأخیر ما عجّلت و لا تعجیل ما أخّرت و اجعل غنای فی نفسی و متّعنی بسمعی و بصری و اجعلهما الوارثین منّی و انصرنی علی من ظلمنی و أرنی فیه قدرتک یا ربّ و أقرّ بذلک عینی».

[٣4٢5]٢-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان بن یحیی،عن أبی سلیمان الجصّاص،عن إبراهیم بن میمون قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:«اللّهمّ أعنّی علی هول یوم القیامه و أخرجنی من الدّنیا سالما و زوّجنی من الحور العین و اکفنی مئونتی و مئونه عیالی و مئونه النّاس و أدخلنی برحمتک فی عبادک الصّالحین».

[٣4٢6]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن حریز،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قل:«اللّهمّ إنّی أسألک من کلّ خیر أحاط به علمک و أعوذ بک من کلّ سوء أحاط به علمک،اللّهمّ إنّی أسألک عافیتک فی أموری کلّها و أعوذ بک من

ص :4٩٠

کن؛زیرا هیچ کمک کننده ای بر او جز تو نیست که هیچ معبودی جز تو نیست.راوی گفته است:این حدیث را حفص اعور از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است.

دعاهای کوتاه برای همۀ خواسته های دنیا و آخرت

[٣4٢4]١-جندب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:بگو:«خداوندا!مرا چنان کن که از تو بترسم گویا که تو را می بینم و مرا با پروای از خودت سعادتمند کن.و به خاطر نشاطم در نافرمانی ات مرا بدبخت نکن و در حکم خود خیر مرا در نظر بگیر و مقدّرات خود را بر من مبارک گردان تا عقب افتادن آن چه جلو انداخته ای و جلو افتادن آنچه را به عقب انداخته ای دوست ندارم.

و بی نیازی مرا در جانم قرارده مرا از گوش و چشمم بهره مند ساز و آن دو را وارث من قرارده و مرا در برابر کسانی که به من ستم می کنند یاری کن و قدرتت را به من بنمایان ای پروردگار من و چشم مرا بدان روشن کن.

[٣4٢5]٢-ابراهیم میمون گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:«خداوندا! مرا در هراس روز رستاخیز یاری کن و از دنیا به سلامت بیرون ببر.حور العین را همسر من کن و خرج خود و خانواده ام و این مردم را کفایت کن و مرا با رحمت خودت در گروه بندگان نیکوکار خود درآور».

[٣4٢6]٣-زراره روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمود:بگو«خداوندا من از تو هر خیری را که دانشت آن را فراگرفته می خواهم و از هر بدی ای که دانشت آن را فرا

ص :4٩١

خزی الدّنیا و عذاب الآخره».

[٣4٢٧]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،جمیعا عن علیّ بن زیاد قال:

کتب علیّ بن بصیر یسأله أن یکتب له فی أسفل کتابه دعاء یعلّمه إیّاه یدعو به فیعصم به من الذّنوب جامعا للدّنیا و الآخره،فکتب علیه السّلام بخطّه:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم،یا من أظهر الجمیل و ستر القبیح و لم یهتک السّتر عنّی،یا کریم العفو یا حسن التّجاوز یا واسع المغفره،یا باسط الیدین بالرّحمه یا صاحب کلّ نجوی و یا منتهی کلّ شکوی،یا کریم الصّفح یا عظیم المنّ یا مبتدئ کلّ نعمه قبل استحقاقها،یا ربّاه یا سیّداه یا مولاه یا غیاثاه صلّ علی محمّد و آل محمّد و أسألک أن لا تجعلنی فی النّار»ثمّ تسأل ما بدا لک.

[٣4٢٨]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أبی عبد اللّه البرقیّ و أبی طالب،عن بکر بن محمّد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

«اللّهمّ أنت ثقتی فی کلّ کربه و أنت رجائی فی کلّ شدّه و أنت لی فی کلّ أمر نزل بی ثقه و عدّه،کم من کرب یضعف عنه الفؤاد و تقلّ فیه الحیله و یخذل عنه القریب و البعید و یشمت به العدوّ و تعنینی فیه الأمور أنزلته بک و شکوته إلیک،راغبا فیه عمّن سواک ففرّجته و کشفته و کفیتنیه فأنت ولیّ کلّ نعمه و صاحب کلّ حاجه و منتهی کلّ رغبه،فلک الحمد کثیرا و لک المنّ فاضلا».

[٣4٢٩]6-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن أبان،عن عیسی بن عبد اللّه القمّیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قل:«اللّهمّ إنّی أسألک بجلالک و جمالک و کرمک أن تفعل بی کذا و کذا».

[٣4٣٠]٧-عنه،عن ابن محبوب،عن الفضل بن یونس،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

ص :4٩٢

گرفته به تو پناه می برم.خدایا سلامت در همۀ کارهایم را از تو خواسته،از خواری دنیا و کیفر آخرت به تو پناه می برم».

[٣4٢٧]4-علی زیاد گفت:علی بصیر به امام علیه السّلام نامه ای نوشت و از ایشان خواست که در پایین نامه اش دعایی نوشته،به او بیاموزد تا آن دعا او را از گناهان بازدارد و جمع کنندۀ خواسته های دنیا و آخرت باشد.

امام علیه السّلام با خط خودش نوشت:«به نام خداوند رحمتگر مهربان.ای کسی که زیبایی را آشکار کرد و زشتی را پوشاند و پردۀ[آبرو]یم را ندرید.ای بزرگانه گذشت و نیکوگذر،ای گستردۀ آمرزش و ای دست گشوده به رحمت،ای همدم هر نجوا و ای نهایت هر شکایت و ای چشم پوش با کرامت و ای بزرگوار در بخشش،ای آغازکنندۀ هر نعمت پیش از سزاواری ما ای پروردگار و ای آقا و ای مولا،ای فریادرس،بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا به دوزخ نبری» سپس هرچه به نظرت رسید از خدا بخواه.

[٣4٢٨]5-بکر محمّد روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:«خداوندا!تو تکیه گاه من در هر نگرانی،امیدم در هر سختی هستی و پشتیبان و تکیه گاهم در هر موضوعی که بر من فرود می آید.چه بسا گرفتاری هایی که قلب در برابر آن ناتوان است و چاره ای برایش نیست آشنایان و بیگانگان تنهایم می گذارند، دشمن شماتت می کند و کارها پریشانم می کند تا آن را به تو عرضه نموده به تو شکایت می کنم و از غیر تو روی می گردانم و در کارم گشایش حاصل کرده، مشکلم را برطرف ساخته،مرا کفایت می کنی که تو صاحب هر نعمت و همراه هر خواسته و نهایت هر طلبی،و سپاس فراوان و بخشش افزون از آن تو است.»

[٣4٢٩]6-عیسی بن عبد اللّه قمی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:بگو:

«خداوندا!من به حقّ شکوه و زیبایی و بزرگواری ات از تو می خواهم که با من چنین و چنان کنی».

[٣4٣٠]٧-فضل یونس گفته است:حضرت ابو الحسن علیه السّلام به من فرمود:فراوان

ص :4٩٣

قال لی:أکثر من أن تقول:«[اللّهمّ]لا تجعلنی من المعارین و لا تخرجنی من التّقصیر»،قال:قلت؟:أمّا المعارین فقد عرفت فما معنی لا تخرجنی من التّقصیر؟قال:کلّ عمل تعمله ترید به وجه اللّه عزّ و جلّ فکن فیه مقصّرا عند نفسک،فإنّ النّاس کلّهم فی أعمالهم فی ما بینهم و بین اللّه عزّ و جلّ مقصّرون.

[٣4٣١]٨-عنه،عن ابن محبوب،عن أبان،عن عبد الرّحمن بن أعین قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:لقد غفر اللّه عزّ و جلّ لرجل من أهل البادیه بکلمتین دعا بهما قال:«اللّهمّ إن تعذّبنی فأهل لذلک أنا و إن تغفرلی فأهل لذلک أنت»فغفر اللّه له.

[٣4٣٢]٩-عنه،عن یحیی بن المبارک،عن إبراهیم بن أبی البلاد،عن عمّه، عن الرّضا علیه السّلام قال:

«یا من دلّنی علی نفسه و ذلّل قلبی بتصدیقه،أسألک الأمن و الإیمان فی الدّنیا و الآخره».

[٣4٣٣]١٠-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن أبی حمزه،عن أبیه قال:

رأیت علیّ بن الحسین علیه السّلام فی فناء الکعبه فی اللّیل و هو یصلّی،فأطال القیام حتّی جعل مرّه یتوکّأ علی رجله الیمنی و مرّه علی رجله الیسری ثمّ سمعته یقول بصوت کأنّه باک:«یا سیّدی تعذّبنی و حبّک فی قلبی؟أما و عزّتک لئن فعلت لتجمعنّ بینی و بین قوم طال ما عادیتهم فیک».

[٣4٣4]١١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن عمر بن عبد العزیز، عن بعض أصحابنا،عن داود الرّقّیّ قال:

إنّی کنت أسمع أبا عبد اللّه علیه السّلام أکثر ما یلحّ به فی الدّعاء علی اللّه بحقّ

ص :4٩4

بگو:«[خداوندا]مرا از عاریه گیرندگان[ایمان]قرار نده و از ناتوان بودن بیرون نبر».راوی گفته است که من عرض کردم:معنای عاریه گیرندگان را می فهمم ولی معنای«مرا از ناتوان بودن بیرون نبر»چیست؟امام علیه السّلام فرمودند:در هر عملی که برای ذات خداوند عزّتمند انجام می دهی،در نزد نفست خود را ناتوان بدان؛ زیرا همۀ مردم در اعمالی که میان خود و خدا انجام می دهند،ناتوان اند.

[٣4٣١]٨-عبد الرّحمان اعین روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:خداوند عزّتمند مردی بیابان گرد را به سبب دو جمله دعا آمرزید،او گفت:«خداوندا!اگر مرا عذاب کنی سزاوار آن هستم ولی اگر مرا بیامرزی تو سزاوار آن هستی»و خدا او را آمرزید.

[٣4٣٢]٩-ابراهیم ابو بلاد از عمویش روایت کرده که امام رضا علیه السّلام فرمودند:

«ای کسی که مرا به سوی خویش راهنمایی کرد و قلبم را برای پذیرفتنش رام ساخت از تو ایمنی و ایمان دنیا و آخرت را می خواهم».

[٣4٣٣]١٠-ابو حمزه گفت:امام سجاد علیه السّلام را شب هنگام در کنار کعبه دیدم که نماز می گزارد و قیام خود را طول می داد چنان که گاهی به پای راست و گاهی به پای چپش تکیه می کرد.سپس شنیدم که با صدای بغض آلودی می فرماید:«ای آقای من!آیا مرا عذاب می کنی در حالی که من دوستی تو را در دل دارم.هان به شکست ناپذیری ات سوگند اگر چنین کنی مرا با گروهی جمع کرده ای که سالها به خاطر تو با آنان به دشمنی پرداخته ام».

[٣4٣4]١١-داود رقّی گفت:من می شنیدم که بیشتر چیزی که امام صادق علیه السّلام با آن ها

ص :4٩5

الخمسه یعنی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و أمیر المؤمنین و فاطمه و الحسن و الحسین صلوات اللّه علیهم.

[٣4٣5]١٢-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن أبی أیّوب، عن إبراهیم الکرخیّ قال:

علّمنا أبو عبد اللّه علیه السّلام دعاء و أمرنا أن ندعو به یوم الجمعه:«اللّهمّ إنّی تعمّدت إلیک بحاجتی و أنزلت بک الیوم فقری و مسکنتی،فأنا[الیوم] لمغفرتک أرجی منّی لعملی و لمغفرتک و رحمتک أوسع من ذنوبی فتولّ قضاء کلّ حاجه هی لی بقدرتک علیها و تیسیر ذلک علیک و لفقری إلیک فإنّی لم أصب خیرا قطّ إلاّ منک و لم یصرف عنّی أحد شرّا قطّ غیرک و لیس أرجو لآخرتی و دنیای سواک و لا لیوم فقری[و]یوم یفردنی النّاس فی حفرتی و أفضی إلیک یا ربّ بفقری.

[٣4٣6]١٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن الحسین بن عطیّه،عن زید الصّائغ قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:ادع اللّه لنا،فقال:«اللّهمّ ارزقهم صدق الحدیث و أداء الأمانه و المحافظه علی الصّلوات،اللّهمّ إنّهم أحقّ خلقک أن تفعله بهم اللّهمّ و افعله بهم».

[٣4٣٧]١4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه، عن ابن محبوب،عن أبی حمزه،عن علیّ بن الحسین علیه السّلام قال:

کان أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه یقول:«اللّهمّ منّ علیّ بالتّوکّل علیک و التّفویض إلیک و الرّضا بقدرک و التّسلیم لأمرک،حتّی لا أحبّ تعجیل ما أخّرت و لا تأخیر ما عجّلت یا ربّ العالمین».

ص :4٩6

در دعا به پیشگاه خداوند پافشاری می کرد حقّ پنج تن یعنی رسول خدا و امیر مؤمنان و فاطمه و حسن و حسین-درود خدا بر آنان-بود.

[٣4٣5]١٢-ابراهیم کرخی گفته است:امام صادق علیه السّلام دعایی به ما آموخت و به ما دستور داد که روز جمعه آن را بخوانیم:و آن چنین است:«خداوندا من حاجت خود را به درگاه تو آوردم و در این روز،بی چارگی و ناتوانی خود را به تو عرضه داشتم.در این روز من به آمرزش بیش از عملم امیدوارم و بخشایش و رحمت تو گسترده تر از گناهان من است.پس به توانایی خود و آسانی آن به تو و نیاز من به تو انجام همۀ خواسته هایم را برعهده گیر؛زیرا من جز از جانب تو هرگز به خیری دست نمی یابم و هیچ کس جز تو هرگز شرّی را از من دور نخواهد کرد، من برای دنیا و آخرتم و برای روز نیازمندیم و روزی که مردم مرا در قبرم تنها رها می کنند و ای پروردگارم با نیازمندی ام به سوی تو رانده می شوم و به غیر تو امید ندارم».

[٣4٣6]١٣-زید صائغ گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:برای ما دعا کنید.

امام علیه السّلام فرمودند:«خداوندا!راست گفتاری و امانت داری و مراقبت بر نمازها را به ایشان روزی کن.خداوندا،اینان سزاوارترین آفریدگان تواند که با آنان چنین کنی خداوندا با آنان چنین کن.»

[٣4٣٧]١4-ابو حمزه از حضرت سجّاد علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علی علیه السّلام فرمود:«خداوندا!به من احسان کن تا بر تو توکّل کرده،امورم را به تو واگذارم،به تقدیرت خرسند و به فرمانت تسلیم باشم تا جلو افتادن هرآنچه عقب انداخته ای و عقب افتادن آنچه را جلو انداخته ای نخواهم.ای پروردگار جهانیان».

ص :4٩٧

[٣4٣٨]١5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن سحیم،عن ابن أبی یعفور قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول و هو رافع یده إلی السّماء:«ربّ لا تکلنی إلی نفسی طرفه عین أبدا،لا أقلّ من ذلک و لا أکثر»،قال:فما کان بأسرع من أن تحدّر الدّموع من جوانب لحیته ثمّ أقبل علیّ فقال:یا ابن أبی یعفور،إنّ یونس بن متّی و کله اللّه عزّ و جلّ إلی نفسه أقلّ من طرفه عین فأحدث ذلک الذّنب؛ قلت:فبلغ به کفرا أصلحک اللّه؟قال:لا و لکنّ الموت علی تلک الحال هلاک.

[٣4٣٩]١6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،رفعه قال:

أتی جبرئیل علیه السّلام إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال له:إنّ ربّک یقول لک:إذا أردت أن تعبدنی یوما و لیله حقّ عبادتی فارفع یدیک إلیّ و قل:«اللّهمّ لک الحمد حمدا خالدا مع خلودک و لک الحمد حمدا لا منتهی له دون علمک و لک الحمد حمدا لا أمد له دون مشیئتک و لک الحمد حمدا لا جزاء لقائله إلاّ رضاک،اللّهمّ لک الحمد کلّه و لک المنّ کلّه و لک الفخر کلّه و لک البهاء کلّه و لک النّور کلّه و لک العزّه کلّها و لک الجبروت کلّها و لک العظمه کلّها و لک الدّنیا کلّها و لک الآخره کلّها و لک اللّیل و النّهار کلّه و لک الخلق کلّه و بیدک الخیر کلّه و إلیک یرجع الأمر کلّه علانیته و سرّه،اللّهمّ لک الحمد حمدا أبدا،أنت حسن البلاء،جلیل الثّناء،سابغ النّعماء،عدل القضاء،جزیل العطاء،حسن الآلاء،إله[من]فی الأرض و إله[من]فی السّماء،اللّهمّ لک الحمد فی السّبع الشّداد و لک الحمد فی الأرض المهاد و لک الحمد طاقه العباد و لک الحمد سعه البلاد و لک الحمد فی الجبال الأوتاد و لک الحمد فی اللّیل إذا یغشی و لک الحمد فی النّهار إذا تجلّی و لک الحمد فی الآخره و الأولی و لک الحمد فی المثانی و القرآن

ص :4٩٨

[٣4٣٨]١5-ابن ابو یعفور گفت:از امام صادق علیه السّلام در حالی که دست هایش را رو به آسمان بالا برده بود شنیدم که فرمود:پروردگارا!مرا چشم برهم زدنی نه کمتر و نه بیشتر از آن به خودم وامگذار.»راوی گفته است:و چه به شتاب دانه های اشک از اطراف ریشش سرازیر شد.سپس به من رو کرد و فرمود:ای پسر ابو یعفور!همانا خداوند عزّتمند یونس متی را کم تر از چشم برهم زدنی به خود واگذاشت و او به آن کوتاهی دچار شد.من گفتم:خدا،کارتان را بسامان کند او کافر شد؟.امام علیه السّلام فرمود:نه ولی مرگ بر این حال موجب هلاکت است.

[٣4٣٩]١6-احمد بن محمّد خالد در حدیثی بی سند روایت کرده که معصوم علیه السّلام فرمودند:جبرئیل علیه السّلام به سوی پیامبر گرامی آمد و به ایشان عرض کرد:پروردگارت به تو می فرماید:هرگاه روزی و شبی خواستی که مرا چنانچه شایسته است بپرستی دو دستت را بالا بیاور و بگو:«خداوندا سپاس جاودانه،جاودانگی ات مخصوص تو است،و سپاس بی پایان تا آنجا که دانشت رسد از آن تو است و سپاس بی نهایت به اندازه خواسته ات از آن تو است و سپاس که گویندۀ آن پاداش جز خشنودی تو ندارد از آن تو است.خداوندا همۀ سپاس برای تو است و همۀ نعمت ها برای تو است و همۀ فخر و شکوه و نور و شکست ناپذیری و قدرت و بزرگی و دنیا و آخرت و شب و روز و آفریدگان از آن تو است.

و همۀ خوبی ها به دست تو است و همۀ آشکار و نهان امور به سوی تو باز می گردد.خداوندا سپاس دائمی از آن تو است.تو نیکو آزمایش می کنی،ستایش تو بزرگ است.نعمتت کامل و فراوان،داوری ات عادلانه،بخششت فراوان و نعمت هایت نیکو است و معبود هرآنچه در زمین است و معبود هرآنچه در آسمان.خداوندا!سپاس در هفت آسمان سخت و زمین گسترده به اندازۀ توانایی بندگان و وسعت سرزمین ها برای تو است و سپاس در کوههای استوار و در شب وقتی همه جا را بپوشاند و در روز هنگامی که روشن شود و در دنیا و آخرت برای تو است و سپاس در سورۀ حمد و قرآن عظیم از آن تو است.

ص :4٩٩

العظیم و سبحان اللّه و بحمده و الأرض جمیعا قبضته یوم القیامه و السّماوات مطویّات بیمینه،سبحانه و تعالی عمّا یشرکون،سبحان اللّه و بحمده کلّ شیء هالک إلاّ وجهه،سبحانک ربّنا و تعالیت و تبارکت و تقدّست،خلقت کلّ شیء بقدرتک و قهرت کلّ شیء بعزّتک و علوت فوق کلّ شیء بارتفاعک و غلبت کلّ شیء بقوّتک و ابتدعت کلّ شیء بحکمتک و علمک و بعثت الرّسل بکتبک و هدیت الصّالحین بإذنک و أیّدت المؤمنین بنصرک و قهرت الخلق بسلطانک، لا إله إلاّ أنت وحدک لا شریک لک،لا نعبد غیرک و لا نسأل إلاّ إیّاک و لا نرغب إلاّ إلیک،أنت موضع شکوانا و منتهی رغبتنا و إلهنا و ملیکنا».

[٣44٠]١٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن معاویه بن عمّار قال:

قال[لی]أبو عبد اللّه علیه السّلام ابتداء منه:یا معاویه،أما علمت أنّ رجلا أتی أمیر المؤمنین صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فشکا الإبطاء علیه فی الجواب فی دعائه،فقال له:أین أنت عن الدّعاء السّریع الإجابه؟فقال له الرّجل:ما هو؟قال:قل:«اللّهمّ إنّی أسألک باسمک العظیم الأعظم الأجلّ الأکرم المخزون المکنون النّور الحقّ البرهان المبین الّذی هو نور مع نور و نور من نور و نور فی نور و نور علی نور و نور فوق کلّ نور و نور یضیء به کلّ ظلمه و یکسر به کلّ شدّه و کلّ شیطان مرید و کلّ جبّار عنید،لا تقرّ به أرض و لا تقوم به سماء و یأمن به کلّ خائف و یبطل به سحر کلّ ساحر و بغی کلّ باغ و حسد کلّ حاسد و یتصدّع لعظمته البرّ و البحر و یستقلّ به الفلک حین یتکلّم به الملک فلا یکون للموج علیه سبیل و هو اسمک الأعظم الأعظم الأجلّ الأجلّ النّور الأکبر الّذی سمّیت به نفسک و استویت به علی عرشک و أتوجّه إلیک بمحمّد و أهل بیته أسألک بک و بهم

ص :5٠٠

خداوند پاک است و سپاس برای او است.و همۀ زمین در روز قیامت در دست قدرت او است و آسمان ها به دست راست او است.او پاک است و بالاتر از آنچه به او شریک می گیرند.خداوند پاک است و سپاس بر او که هرچیزی جز ذات او نابود است.ای پروردگار ما تو منزّه و بلندمرتبه و مبارک و پاکی.همه چیز را با توانایی خود آفریدی،همه چیز را با شکست ناپذیری ات شکست دادی و با بلند مرتبگی ات بالاتر از هرچیز برآمدی و با توانایی ات بر هر چیزی چیره گشتی.با حکمت و علمت هر چیزی را پدید آوردی و پیامبران را با کتاب هایت فرو فرستادی،نیکوکاران را به اذن خودت هدایت کردی و مؤمنان را با یاری خود پیروزی دادی و با سلطنت خود بر آفریدگانت ظفر یافتی.هیچ معبودی جز تو نیست تو یگانه ای بی شریکی و ما جز تو را نمی پرستیم و جز به تو امید نداریم و جز از تو نمی خواهیم تو جایگاه عرضۀ شکایت ما و نهایت طلب ما و معبود و مالک ما هستی».

[٣44٠]١٧-معاویۀ عمّار گفت:امام صادق علیه السّلام با من سخن آغاز کرد و فرمود:ای معاویه!آیا می دانی که مردی نزد علی علیه السّلام آمد و از اینکه پاسخ دعای او دیر شده است شکایت کرد و امام علیه السّلام در پاسخ او فرمود:آیا دعای سریع الاجابت را می دانی؟آن مرد عرض کرد:آن دعا چیست؟امام علیه السّلام فرمود:«خداوندا من به نام بزرگ و بزرگ تر و باشکوه تر و ارجمندتر تو می خواهم آن نام که نهان است و در پرده است و نور و حقّ و برهانی آشکار است،آن نامی که نوری همراه نور و از نور و در نور و نوری روی نور و بالاتر از هر نوری است و نوری که هر تاریکی را روشن می کند و هر سختی و هر شیطان پلید و ستم گر ستیزه گر را درهم می شکند،نامی که هیچ زمینی با آن آرام نگیرد و هیچ آسمانی برافراشته نماند.هر هراسانی با آن ایمن شود و جادوی هر جادوگر و ستم هر ستمگر و حسادت هر حسودی بدان باطل گردد.و خشکی و دریا به خاطر عظمتش فروپاشند و چون فرشتگان آن را به زبان آورند کشتی ها برجا ایستند و هیچ موجی به آن راه نیابد و آن اسم اعظم و بزرگ و باشکوه تر و شکوهمندتر است که نور بزرگ تری که تو خود را به آن نام نهادی و با آن بر عرشت قرارگرفتی و من به محمّد و خاندانش به تو رو می کنم و به یاری تو و ایشان می خواهم که بر محمّد و خاندان او درود

ص :5٠١

أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن تفعل بی کذا و کذا».

[٣44١]١٨-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن خلف بن حمّاد،عن عمرو بن أبی المقدام قال:

أملی علیّ هذا الدّعاء أبو عبد اللّه علیه السّلام و هو جامع للدّنیا و الآخره تقول بعد حمد اللّه و الثّناء علیه اللّهمّ أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الحلیم الکریم و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت العزیز الحکیم و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الواحد القهّار و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الملک الجبّار و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الرّحیم الغفّار و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت شدید المحال و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الکبیر المتعال و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت السّمیع البصیر و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت المنیع القدیر و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الغفور الشّکور و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الحمید المجید و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الغفور الودود و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الحنّان المنّان و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الحلیم الدّیّان و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الجواد الماجد و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الواحد الأحد و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الغائب الشّاهد و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت الظّاهر الباطن و أنت اللّه لا إله إلاّ أنت بکلّ شیء علیم،تمّ نورک فهدیت و بسطت یدک فأعطیت،ربّنا وجهک أکرم الوجوه وجهتک خیر الجهات و عطیّتک أفضل العطایا و أهنؤها،تطاع ربّنا فتشکر و تعصی ربّنا فتغفر لمن شئت،تجیب المضطرّ[ین]و تکشف السّوء و تقبل التّوبه و تعفو عن الذّنوب، لا تجازی أیادیک و لا تحصی نعمک و لا یبلغ مدحتک قول قائل،اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و روحهم و راحتهم و سرورهم و أذقنی طعم فرجهم و أهلک أعداءهم من الجنّ و الإنس و آتنا فی الدّنیا حسنه

ص :5٠٢

فرستی و برایم چنین و چنان کنی».

[٣44١]١٨-عمرو ابو المقدام گفت:امام صادق علیه السّلام این دعا را به من دیکته کرد و آن جامع دنیا و آخرت است که پس از ستایش و سپاس خدا می گویی:خداوندا! تویی خدایی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو بردبار و بزرگواری و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو شکست ناپذیر و حکیمی و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو یگانه و چیره گری و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو فرمانروا و توانایی و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو مهربان و بسیار آمرزنده ای و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست که سخت دسیسه گری.و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو بزرگ و برتری و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو شنوای بینایی و تویی خدایی که جز تو معبودی نیست و تو دست نایافتنی و توانایی و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و بسیار آمرزنده و بسیار سپاس گذاری و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو ستوده و سزاوار ستایشی.و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو بسیار آمرزشگر و دوستداری و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو مهربان و احسان گری و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو بردبار و داوری و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو بخشنده و باشکوهی.

و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو یگانه و یکتایی و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو غایب و حاضری.و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و تو آشکار و نهانی و تو خدایی هستی که هیچ معبودی جز تو نیست و به هرچیز دانایی.نورت کامل گشت و هدایت کردی و دست گشادی و عطا کردی.پروردگارا وجودت کریم ترین وجودها است.جانب تو بهترین جهات است و بخشش تو برترین و گواراترین بخشش ها است.ای پروردگار ما!اطاعت می شوی و سپاس می گذاری و نافرمانی می شوی و هرکسی را بخواهی می آمرزی.

بیچارگان را پاسخ می گویی و گرفتاری ها را برطرف می کنی و توبه را می پذیری و از گناهان درمی گذری.بخشش هایت را نتوان پاسخ گفت و نعمت هایت به شمار در نیاید و سخن کسی به ستایش تو نمی رسد خداوندا بر محمّد و خاندان او درود فرست و در فرجشان و آرامش و آسایش و شادی شان شتاب کن و طعم گشایش کار ایشان را به من بچشان و دشمنان ایشان از جن و انس را نابود کن و در دنیا و آخرت

ص :5٠٣

و فی الآخره حسنه و قنا عذاب النّار و اجعلنا من الّذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون و اجعلنی من الّذین صبروا و علی ربّهم یتوکّلون و ثبّتنی بالقول الثّابت فی الحیاه الدّنیا و فی الآخره و بارک لی فی المحیا و الممات و الموقف و النّشور و الحساب و المیزان و أهوال یوم القیامه و سلّمنی علی الصّراط و أجزنی علیه و ارزقنی علما نافعا و یقینا صادقا و تقی و برّا و ورعا و خوفا منک و فرقا یبلغنی منک زلفی و لا یباعدنی عنک و أحببنی و لا تبغضنی و تولّنی و لا تخذلنی و أعطنی من جمیع خیر الدّنیا و الآخره ما علمت منه و ما لم أعلم و أجرنی من السّوء کلّه بحذافیره ما علمت منه و ما لم أعلم».

[٣44٢]١٩-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن فضاله بن أیّوب،عن معاویه بن عمّار قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:ألا تخصّنی بدعاء؟قال:بلی،قال:قل:«یا واحد یا ماجد یا أحد یا صمد یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا أحد،یا عزیز یا کریم یا حنّان یا منّان یا سامع الدّعوات یا أجود من سئل و یا خیر من أعطی یا اللّه یا اللّه یا اللّه»،قلت: وَ لَقَدْ نٰادٰانٰا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یقول:«[نعم]لنعم المجیب أنت و نعم المدعوّ و نعم المسئول أسألک بنور وجهک و أسألک بعزّتک و قدرتک و جبروتک و أسألک بملکوتک و درعک الحصینه و بجمعک و أرکانک کلّها و بحقّ محمّد و بحقّ الأوصیاء بعد محمّد أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن تفعل بی کذا و کذا».

[٣44٣]٢٠-عنه،عن بعض أصحابه،عن حسین بن عماره،عن حسین بن أبی سعید المکاری و جهم بن أبی جهمه،عن أبی جعفر رجل من أهل الکوفه کان یعرف بکنیته قال:

ص :5٠4

به ما نیکی عطا کن و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار و ما را از کسانی قرارده که نه می هراسند و نه اندوهگین می شوند و مرا از کسانی قرارده که شکیبایی کرده،به پروردگارشان توکل کردند و مرا در زندگی دنیا و در آخرت به عقیدۀ استوار پایدار کن و زندگی و مرگ مرا مبارک گردان و موقف و حشر و حساب و میزان و هراس های روز قیامت را بر من مبارک کن.و مرا بر پل صراط سالم دار و از آن بگذران و علمی سودبخش و یقینی راستین و تقوا و نیکی و پرهیزکاری و ترس از خودت و هراسی که مرا به تو نزدیک سازد و از تو دور نگرداند روزی ام کن و مرا دوست بدار و دشمن مدار و مرا سرپرستی کن و خوار نگردان و از همۀ نیکی دنیا و آخرت آنچه را می دانم و نمی دانم به من عطا کن و از همه بدی ها هر آنچه می دانم و نمی دانم پناهم ده.

[٣44٢]١٩-معاویۀ عمّار گفته است:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا مرا به دعایی اختصاص نمی دهی؟امام علیه السّلام فرمودند:چرا بگو.«ای یگانه ای با عظمت ای یکتا ای بی نیاز ای کسی که نمی زاید و زاده نمی شود و هیچ همتایی ندارد ای شکست ناپذیر ای بخشنده ای مهربان ای احسان گر ای شنوندۀ دعاها ای بهترین کسی که از او خواسته می شود و ای بهترین عطاکننده،ای خدا،ای خدا،ای خدا».

من عرض کردم:«و همانا نوح ما را خواند و ما بهترین پاسخ دهندگان هستیم» سپس امام صادق علیه السّلام فرمودند:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم می فرمود:[بله]تو بهترین پاسخ دهندگان و خوانده شدگان و سؤال شدگان هستی من به حقّ نور وجودت و شکست ناپذیری ات و قدرت و غلبه ات از تو می خواهم و به حقّ ملکوت و زرۀ نگهدارنده ات و به حزب و همۀ رکن هایت و به حقّ محمّد[درود خدا بر او و بر خاندانش]و به حقّ جانشینان پس از او از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان او درود فرستی و برایم چنین و چنان کنی».

[٣44٣]٢٠-ابو جعفر که مردی از اهل کوفه بود و به کنیه اش شناخته می شد گفته

ص :5٠5

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:علّمنی دعاء أدعو به،فقال:نعم قل:«یا من أرجوه لکلّ خیر و یا من آمن سخطه عند کلّ عثره و یا من یعطی بالقلیل الکثیر،یا من أعطی من سأله تحنّنا منه و رحمه،یا من أعطی من لم یسأله و لم یعرفه صلّ علی محمّد و آل محمّد و أعطنی بمسألتی من جمیع خیر الدّنیا و جمیع خیر الآخره فإنّه غیر منقوص ما أعطیتنی و زدنی من سعه فضلک یا کریم».

[٣444]٢١-و عنه،رفعه إلی أبی جعفر علیه السّلام أنّه علّم أخاه عبد اللّه بن علیّ هذا الدّعاء:

«اللّهمّ ارفع ظنّی صاعدا و لا تطمع فیّ عدوّا و لا حاسدا و احفظنی قائما و قاعدا و یقظانا[یقظان]و راقدا،اللّهمّ اغفرلی و ارحمنی و اهدنی سبیلک الأقوم و قنی حرّ جهنّم و احطط عنّی المغرم و المأثم و اجعلنی من خیر خیار العالم».

[٣445]٢٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید،عن عثمان بن عیسی و هارون بن خارجه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:«ارحمنی ممّا لا طاقه لی به و لا صبر لی علیه».

[٣446]٢٣-عنه،عن أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید،عن النّضر بن سوید،عن ابن سنان،عن حفص،عن محمّد بن مسلم قال:

قلت له:علّمنی دعاء،فقال:فأین أنت عن دعاء الإلحاح؟قال:قلت:و ما دعاء الإلحاح؟فقال:«اللّهمّ ربّ السّماوات السّبع و ما بینهنّ و ربّ العرش العظیم و ربّ جبرئیل و میکائیل و إسرافیل و ربّ القرآن العظیم و ربّ محمّد خاتم النّبیّین،إنّی أسألک بالّذی تقوم به السّماء و به تقوم الأرض و به تفرّق بین الجمع و به تجمع بین المتفرّق و به ترزق الأحیاء و به أحصیت عدد الرّمال

ص :5٠6

است:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:دعایی به من بیاموز تا با آن دعا کنم.

فرمودند:بگو:«ای کسی که برای هر خیری به او امید دارم و ای کسی که از غضب او در هنگام هر لغزش به خودش پناه می برم.و ای کسی که در برابر اعمال اندک پاداش فراوان می دهی و ای کسی که به هرکه طلب کند از روی مهربانی و رحمت عطا می کنی و ای کسی که به هرکس طلب نکند و او را نشناسد عطا می کند،بر محمّد و خاندان او درود فرست و برای این درخواست من از همۀ خیر دنیا و آخرت به من ببخش.زیراکه آن به سبب عطای بهمن کاهش نمی یابد و از احسان گسترده ات بر من بیافزای،ای کریم».

[٣444]٢١-همو حدیثی روایت کرده که امام باقر علیه السّلام به برادر خود عبد اللّه علی این دعا را آموخت:«خداوندا!گمان مرا بالابر و دشمن و حسود را در من به طمع میانداز و مرا در حال ایستاده و نشسته و بیدار و خواب نگاه دار.خدایا مرا بیامرز و بر من رحم کن و مرا به درست ترین راهت هدایت نما از آتش دوزخ نگاهم دار و بار بدهکاری و گناه را از دوشم بردار و مرا از بهترین نیکان جهان قرار بده».

[٣445]٢٢-عثمان عیسی و هارون خارجه گفته اند:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرماید:در آنچه مرا توانایی و شکیبایی نیست به من رحم کن.

[٣446]٢٣-محمد مسلم گفت:به حضرت عرض کردم:دعایی به من بیاموز.

امام علیه السّلام فرمود:چرا دعای الحاح را نمی خوانی او گفته است که من عرض کردم:

دعای الحاح چیست؟امام علیه السّلام فرمود:«خداوند،پروردگار هفت آسمان و میان آن ها است و پروردگار عرش بزرگ و پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و پروردگار قرآن بزرگ و پروردگار محمّد[درود خدا بر او و بر خاندانش]آخرین پیامبر است، من به حق آنچه آسمان ها و زمین به آن پایدارند و به حق آنچه با آن گروهها را می پراکنی و پراکندگان را جمع می کنی و زندگان را روزی می دهی و شمار شن ها

ص :5٠٧

و وزن الجبال و کیل البحور»ثمّ تصلّی علی محمّد و آل محمّد،ثمّ تسأله حاجتک و ألحّ فی الطّلب.

[٣44٧]٢4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن الحسن بن علیّ،عن کرّام،عن ابن أبی یعفور،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه کان یقول:

«اللّهمّ املأ قلبی حبّا لک و خشیه منک و تصدیقا و إیمانا بک و فرقا منک و شوقا إلیک یا ذا الجلال و الإکرام،اللّهمّ حبّب إلیّ لقاءک و اجعل لی فی لقائک خیر الرّحمه و البرکه و ألحقنی بالصّالحین و لا تؤخّرنی مع الأشرار و ألحقنی بصالح من مضی و اجعلنی مع صالح من بقی و خذ بی سبیل الصّالحین و أعنّی علی نفسی بما تعین به الصّالحین علی أنفسهم و لا تردّنی فی سوء استنقذتنی منه یا ربّ العالمین،أسألک إیمانا لا أجل له دون لقائک،تحیینی و تمیتنی علیه و تبعثنی علیه إذا بعثتنی و ابرأ قلبی من الرّیاء و السّمعه و الشّکّ فی دینک.اللّهمّ أعطنی نصرا فی دینک و قوّه فی عبادتک و فهما فی خلقک و کفلین من رحمتک و بیّض وجهی بنورک و اجعل رغبتی فیما عندک و توفّنی فی سبیلک علی ملّتک و ملّه رسولک.اللّهمّ إنّی أعوذ بک من الکسل و الهرم و الجبن و البخل و الغفله و القسوه و الفتره و المسکنه و أعوذ بک یا ربّ من نفس لا تشبع و من قلب لا یخشع و من دعاء لا یسمع و من صلاه لا تنفع و أعیذ بک نفسی و أهلی و ذرّیّتی من الشّیطان الرّجیم.اللّهمّ إنّه لا یجیرنی منک أحد و لا أجد من دونک ملتحدا فلا تخذلنی و لا تردنی فی هلکه و لا تردنی بعذاب،أسألک الثّبات علی دینک و التّصدیق بکتابک و اتّباع رسولک.اللّهمّ اذکرنی برحمتک و لا تذکرنی بخطیئتی و تقبّل منّی و زدنی من فضلک إنّی

ص :5٠٨

و وزن کوه ها و اندازۀ دریاها را حساب می کنی»سپس بر محمّد و خاندان او درود می فرستی و خواستۀ خود را می طلبی و در طلب پافشاری می کنی.

[٣44٧]٢4-ابن ابو یعفور روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:خداوندا قلبم را از دوستی خودت و ترس از تو و تصدیق و ایمان به تو و بیم از تو و اشتیاق به بارگاهت پرکن،ای صاحب شکوه و بزرگواری.خداوندا دیدارت را برای من دوست بدار و برای من در دیدارت بهترین رحمت و برکت را قرارده به نیکوکاران پیوندم ده.و با بدکاران رهایم نکن.مرا به نیکان گذشته پیوند ده و با نیکان باقی مانده همراه کن و در مبارزه با نفسم یاری کن با هرآنچه نیکوکاران را برای مبارزه با نفسشان یاری می کنی.و به بدی ای که از آن نجاتم دادی باز نگردان!ای پروردگار جهانیان از تو ایمانی می خواهم که پایانی جز دیدارت نداشته باشد تا مرا بر آن زنده بداری و با آن بمیرانی و بر آن برانگیزی،و قلبم را از ریا و شمعه و شک در دینت پاک کن.خداوندا!یاری به دینت و توانایی در بندگی ات و فهم در آفرینشت و دو بهره از رحمتت را به من ببخش و مرا با نور خودت روسپید گردان.

و میل مرا به آنچه نزد تو است قرارده و در راه خود و بر آیین خود و پیامبرت بمیران.خداوندا من از تنبلی و پیری و ترس و بخل و غفلت و سنگدلی و سستی و بیچارگی به تو پناه می برم.پروردگارا من از نفسی که سیری ندارد و از دلی که نمی ترسد و دعایی که شنیده نشود و نمازی که سودمند نباشد به تو پناه می برم و خود و خانواده ام و فرزندانم را از شر شیطان رانده شده در پناه تو قرار می دهم؛زیرا ای خدا هیچ کس نمی تواند مرا در برابر تو پناه دهد و من جز تو پناهگاهی نیابم پس مرا رها نکن و به دست هلاکت و عذاب نسپار.از تو پایداری بر دین و ایمان به کتاب و پیروی از فرستاده ات را می خواهم.خدایا مرا با رحمت خود یاد کن و به خطا و اشتباهم یاد نکن و از من بپذیر و از احسان خود بر آن بیافزای که من به تو رو کرده ام.

ص :5٠٩

إلیک راغب.اللّهمّ اجعل ثواب منطقی و ثواب مجلسی رضاک عنّی و اجعل عملی و دعائی خالصا لک و اجعل ثوابی الجنّه برحمتک و اجمع لی جمیع ما سألتک و زدنی من فضلک إنّی إلیک راغب.اللّهمّ غارت النّجوم،و نامت العیون و أنت الحیّ القیّوم لا یواری منک لیل ساج و لا سماء ذات أبراج و لا أرض ذات مهاد و لا بحر لجّیّ و لا ظلمات بعضها فوق بعض،تدلج الرّحمه علی من تشاء من خلقک،تعلم خائنه الأعین و ما تخفی الصّدور،أشهد بما شهدت به علی نفسک و شهدت ملائکتک و أولو العلم لا إله إلاّ أنت العزیز الحکیم و من لم یشهد بما شهدت به علی نفسک و شهدت ملائکتک و أولو العلم فاکتب شهادتی مکان شهادتهم،اللّهمّ أنت السّلام و منک السّلام،أسألک یا ذا الجلال و الإکرام أن تفکّ رقبتی من النّار».

[٣44٨]٢5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن محمّد بن یحیی الخثعمیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ أبا ذرّ أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و معه جبرئیل علیه السّلام فی صوره دحیه الکلبیّ و قد استخلاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فلمّا رآهما انصرف عنهما و لم یقطع کلامهما، فقال جبرئیل علیه السّلام:یا محمّد هذا أبو ذرّ قد مرّ بنا و لم یسلّم علینا أما لو سلّم لرددنا علیه؛یا محمّد إنّ له دعاء یدعو به معروفا عند أهل السّماء فسله عنه إذا عرجت إلی السّماء؛فلمّا ارتفع جبرئیل جاء أبو ذرّ إلی النّبیّ فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:

ما منعک یا أبا ذرّ أن تکون سلّمت علینا حین مررت بنا؟فقال:ظننت یا رسول اللّه أنّ الّذی[کان]معک دحیه الکلبیّ قد استخلیته لبعض شأنک،فقال:ذاک جبرئیل علیه السّلام یا أبا ذرّ و قد قال:أما لو سلّم علینا لرددنا علیه،فلمّا علم أبو ذرّ أنّه کان جبرئیل علیه السّلام دخله من النّدامه حیث لم یسلّم علیه ما شاء اللّه،فقال له

ص :5١٠

خداوندا پاداش گفتار و نشستن ام را خرسندی خودت قرارده و عمل و دعایم را برای خودت خالص کن و با رحمت خود پاداش مرا بهشت قرارده و برای من هرآنچه از تو خواستم جمع کن و از احسانت بر آن بیافزای.که من به تو رو کردم.خداوندا ستارگان در افق ناپدید شدند و چشم ها خوابیدند ولی تو زندۀ پاینده ای نه شب تیره و آسمان پر از ستون و زمین گسترده و دریای ژرف چیزی را از تو نهان می کند و نه تاریکی های به هم پیچیده.

رحمتت را به هرکه از آفریدگانت بخواهی شبانه می دهی.چشمان خیانت بار و آنچه را سینه ها مخفی می سازد می دانی.من به هرآنچه خود دربارۀ خودت گواهی داده ای و فرشتگان و صاحبان علم بر آن گواهند گواهی می دهم که معبودی جز تو نیست و تویی شکست ناپذیر حکیم،و هرکس به آنچه تو دربارۀ خودت شهادت داده ای و فرشتگان و صاحبان علم بر آن شهادت داده اند.

شهادت نداد،شهادت مرا به جای شهادتشان بنویس.خدایا سلامتی تویی و از تو است سلامتی.ای صاحب شکوه و بزرگواری از تو می خواهم که مرا از آتش دوزخ نجات دهی».

[٣44٨]٢5-محمّد بن یحیی خثعمی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

ابو ذر به نزد پیامبر آمد در حالی که جبرئیل در چهرۀ دحیۀ کلبی در نزد ایشان بود و رسول خدا با او خلوت کرده بود.هنگامی که ابو ذر آن دو را دید بازگشت و سخن آنها را قطع نکرد.جبرئیل علیه السّلام گفت:ای محمّد[درود خدا بر او و بر خاندانش]این ابو ذر بود که از کنار ما گذشت و به ما سلام نکرد و اگر سلام می کرد پاسخش را می گفتیم.ای محمد!او دعایی دارد که با آن خدا را می خواند و در نزد اهل آسمان معروف است،هنگامی که من به سوی آسمان بالا رفتم تو آن دعا را از او بپرس.

پس هنگامی که جبرئیل به سوی آسمان بالا رفت ابو ذر نزد پیامبر گرامی آمد و آن گاه رسول خدا به او فرمود:ای ابو ذر!چه چیز تو را بازداشت که وقتی از کنار ما گذشتی به ما سلام کنی.ابو ذر عرض کرد:ای رسول خدا گمان کردم کسی که نزد تو است دحیۀ کلبی است که برای کاری با او خلوت کرده اید.پیامبر فرمود:ای ابو ذر او جبرئیل علیه السّلام بود و گفت اگر ابو ذر به ما سلام می کرد پاسخش می گفتیم.و چون ابو ذر فهمید که آن شخص جبرئیل بوده است از اینکه بر او سلام نکرده بود تا جایی

ص :5١١

رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما هذا الدّعاء الّذی تدعو به فقد أخبرنی جبرئیل علیه السّلام أنّ لک دعاء تدعو به،معروفا فی السّماء؟فقال:نعم یا رسول اللّه أقول:«اللّهمّ إنّی أسألک الأمن و الإیمان[بک]و التّصدیق بنبیّک و العافیه من جمیع البلاء و الشّکر علی العافیه و الغنی عن شرار النّاس».

[٣44٩]٢6-علیّ،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن هشام بن سالم،عن أبی حمزه قال:

أخذت هذا الدّعاء عن أبی جعفر[محمّد بن علیّ]علیه السّلام قال:و کان أبو جعفر یسمّیه الجامع:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله،آمنت باللّه و بجمیع رسله و بجمیع ما أنزل به علی جمیع الرّسل و أنّ وعد اللّه حقّ و لقاءه حقّ و صدق اللّه و بلّغ المرسلون و الحمد للّه ربّ العالمین و سبحان اللّه کلّما سبّح اللّه شیء و کما یحبّ اللّه أن یسبّح و الحمد للّه کلّما حمد اللّه شیء و کما یحبّ اللّه أن یحمد و لا إله إلاّ اللّه کلّما هلّل اللّه شیء و کما یحبّ اللّه أن یهلّل و اللّه أکبر کلّما کبّر اللّه شیء و کما یحبّ اللّه أن یکبّر،اللّهمّ إنّی أسألک مفاتیح الخیر و خواتیمه و سوابغه و فوائده و برکاته و ما بلغ علمه علمی و ما قصر عن إحصائه حفظی،اللّهمّ انهج إلیّ أسباب معرفته و افتح لی أبوابه و غشّنی ببرکات رحمتک و منّ علیّ بعصمه عن الإزاله عن دینک و طهّر قلبی من الشّکّ و لا تشغل قلبی بدنیای و عاجل معاشی عن آجل ثواب آخرتی و اشغل قلبی بحفظ ما لا تقبل منّی جهله و ذلّل لکلّ خیر لسانی و طهّر قلبی من الرّیاء و لا تجره فی مفاصلی و اجعل عملی خالصا لک.اللّهمّ إنّی أعوذ بک من الشّرّ و أنواع الفواحش کلّها ظاهرها و باطنها و غفلاتها و جمیع ما یریدنی به الشّیطان الرّجیم و ما یریدنی به

ص :5١٢

که خدا بخواهد پشیمان شد.پس رسول خدا به او فرمود:این دعایی که با آن خدا را می خوانی چیست؟جبرئیل به من خبر داد که تو دعایی می خوانی که در آسمان معروف است.گفت:بله ای رسول خدا.من می گویم:«خداوندا من از تو ایمنی و ایمان به تو و تصدیق پیامبرت و سلامتی از همۀ بلایا و سپاس بر سلامتی و بی نیازی از مردم بد را می خواهم».

[٣44٩]٢6-ابو حمزه گفت:این دعا را از امام باقر[محمّد علی]علیهما السّلام آموختم و ایشان این دعا را جامع می نامید:«بنام خداوند رحمتگر مهربان،گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست که یگانه ای بی شریک است و گواهی می دهم که محمّد بنده و فرستادۀ او است.

من به خدا و به تمامی فرستادگانش و به تمامی آنچه بر همه فرستادگانش نازل کرده است ایمان آوردم و به این که وعدۀ خدا و دیدار او حق است و خدا راست گفت و پیامبران سخن را رساندند و سپاس مخصوص خدا،پروردگار جهانیان است.پاک است خدا هر زمانی که چیزی تسبیح او گوید و چنان که خودش دوست دارد تسبیح شود و سپاس مخصوص خدا است هر زمانی که چیزی سپاس او بگوید و چنان که خود دوست دارد سپاس گزاری شود.و هیچ معبودی جز خدا نیست و هر زمانی که چیزی او را یگانه شناسد و چنان که خود دوست دارد یگانه شمرده شود.و خدا بزرگتر از آن است که در وصف گنجد هر زمانی که چیزی او را بزرگ شمرد و همانگونه که خود دوست دارد بزرگ شمرده شود خداوندا من کلیدهای نیکی را و نتیجه های نیک و کامل کننده های نیکی را و فوائد و برکات و آنچه دانشم بدان رسد و آنچه را خاطرم از شمارش آن ناتوان است از تو می خواهم.خداوندا اسباب شناختش را برایم روشن ساز و درهایش را برایم بگشا و مرا با برکت های رحمتت بپوشان و با جلوگیری از کناره گرفتن از دینت بر من احسان کن و قلبم را از شک پاک کن و دلم را با دنیایم و زندگی زودگذرم از پاداش آیندۀ آخرت بازمدار.دلم را به نگاهداری چیزی مشغول کن که ندانستن آن را از من نمی پذیری و برای هر نیکی زبانم را رام و آماده کن و قلبم را از ریا پاک ساز و آن را در اعضای بدنم جاری نکن و عملم را برای خودت خالص کن.خداوندا من از بدی و همۀ اقسام زشتی ها چه آشکار و چه نهان و غفلت های آن و هرآنچه شیطان رانده شده و فرمانروای ستم گر به وسیلۀ آن آهنگ

ص :5١٣

السّلطان العنید ممّا أحطت بعلمه و أنت القادر علی صرفه عنّی.اللّهمّ إنّی أعوذ بک من طوارق الجنّ و الإنس و زوابعهم و بوائقهم و مکایدهم و مشاهد الفسقه من الجنّ و الإنس و أن أستزلّ عن دینی فتفسد علیّ آخرتی و أن یکون ذلک منهم ضررا علیّ فی معاشی أو یعرض بلاء یصیبنی منهم لا قوّه لی به و لا صبر لی علی احتماله،فلا تبتلنی یا إلهی بمقاساته فیمنعنی ذلک عن ذکرک و یشغلنی عن عبادتک؛أنت العاصم المانع الدّافع الواقی من ذلک کلّه،أسألک اللّهمّ الرّفاهیه فی معیشتی ما أبقیتنی معیشه أقوی بها علی طاعتک و أبلغ بها رضوانک و أصیر بها إلی دار الحیوان غدا و لا ترزقنی رزقا یطغینی و لا تبتلنی بفقر أشقی به مضیّقا علیّ،أعطنی حظّا وافرا فی آخرتی و معاشا واسعا هنیئا مریئا فی دنیای و لا تجعل الدّنیا علیّ سجنا و لا تجعل فراقها علیّ حزنا، أجرنی من فتنتها و اجعل عملی فیها مقبولا و سعیی فیها مشکورا.اللّهمّ و من أرادنی بسوء فأرده بمثله و من کادنی فیها فکده و اصرف عنّی همّ من أدخل علیّ همّه و امکر بمن مکر بی فإنّک خیر الماکرین،و افقأ عنّی عیون الکفره الظّلمه و الطّغاه و الحسده.اللّهمّ و أنزل علیّ منک السّکینه و ألبسنی درعک الحصینه و احفظنی بسترک الواقی و جلّلنی عافیتک النّافعه و صدّق قولی و فعالی و بارک لی فی ولدی و أهلی و مالی.اللّهمّ ما قدّمت و ما أخّرت و ما أغفلت و ما تعمّدت و ما توانیت و ما أعلنت و ما أسررت فاغفره لی یا أرحم الرّاحمین».

[٣45٠]٢٧-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان بن یحیی،عن العلاء بن رزین،عن محمّد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قل:«اللّهمّ أوسع علیّ فی رزقی و امدد لی فی عمری و اغفر لی ذنبی و اجعلنی ممّن تنتصر به لدینک و لا تستبدل بی غیری».

ص :5١4

من می کنند از آنچه دانشت به آن احاطه دارد و تو بر دور کردن آن توانایی،به تو پناه می برم.

خدایا من از بلایای جن و انس و تندبادهاشان و از مهلکه ها و نیرنگ هایشان و محل گردهمایی بدکاران جن و انس به توپناه می برم و از اینکه در دینم بلغزم و آخرتم تباه گردد و از این که آنان زیانی به زندگیم رسانند یا بلایی از جانب ایشان به من برسد که توانایی و تحملش را ندارم به تو پناه می برم.پس ای خداوندگار من مرا به تحمّل آن ها دچار نکن تا مرا از یاد تو و بندگی تو بازدارد.که تویی نگاه دارنده و جلوگیرنده و دفع کننده و نگاهبان از همۀ آنها.خداوندا از تو آسایش در زندگیم را می خواهم تا زمانی که مرا زنده می داری.زندگی ای که به وسیلۀ آن بر فرمانبری تو توانا باشم و به رضایت تو برسم و فردای قیامت با آن به بهشت منتقل شوم ولی روزی ای نده که سرکشم کند و به فقری گرفتارم نکن که در تنگنای بدبختی افتم.به من بهره ای فراوان در آخرت و زندگی وسیع و شیرین و گوارا در دنیا عطا کن و دنیا را زندان من قرار نده و دوری اش را مایه ی اندوهم نگردان.

مرا از فتنۀ دنیا پناه ده و عملم را مورد قبول و کوششم را مورد سپاس و تقدیر قرارده.

خداوندا هرکس به من آهنگ بدی کرد تو آهنگ او کن و هرکس با من نیرنگ کرد تو نیز با او نیرنگ کن و اندوه هرکس که اندوهش را بر من وارد می کند از من دور کن و با هرکس که به من مکر می کند مکر کن که همانا تو بهترین مکر کننده هایی،و چشم کافران و ستم پیشگان و سرکشان و حسودان را دربارۀ من کورکن.

خدایا از جانب خود آرامش را بر من فروفرست و زرۀ نگاه دارنده ات را بر من بپوشان و مرا با پوشش نگهدارنده ات حفظ کن و لباس عافیت سودمندت را بر تنم بپوشان و مرا راست گفتار و درست کردار قرارده و فرزندان و خانواده و اموالم را مبارک گردان.خداوندا هرآنچه پیش از این کردم و آنچه پس از این می کنم و آنچه از آن غافل شدم و هرآنچه به عمد کردم و آنچه سستی کردم و هر آنچه را آشکار یا پنهان کردم بر من بیامرز ای مهربان ترین مهربانان».

[٣45٠]٢٧-محمّد مسلم روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:بگو«خدایا! روزی مرا گسترده و عمرم را دراز کن و گناهم را بیامرز و مرا از کسانی قرارده که به وسیلۀ آنها دین خود را یاری می کنی و دیگری را جای گزین من نکن».

ص :5١5

[٣45١]٢٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن یعقوب بن شعیب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه کان یقول:

«یا من یشکر الیسیر و یعفو عن الکثیر و هو الغفور الرّحیم اغفرلی الذّنوب الّتی ذهبت لذّتها و بقیت تبعتها».

[٣45٢]٢٩-و بهذا الإسناد،عن یعقوب بن شعیب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان من دعائه یقول:«یا نور یا قدّوس یا أوّل الأوّلین و یا آخر الآخرین یا رحمان یا رحیم اغفر لی الذّنوب الّتی تغیّر النّعم و اغفر لی الذّنوب الّتی تحلّ النّقم و اغفرلی الذّنوب الّتی تهتک العصم و اغفرلی الذّنوب الّتی تنزل البلاء و اغفرلی الذّنوب الّتی تدیل الأعداء و اغفرلی الذّنوب الّتی تعجّل الفناء و اغفرلی الذّنوب الّتی تقطع الرّجاء و اغفرلی الذّنوب الّتی تظلم الهواء و اغفر لی الذّنوب الّتی تکشف الغطاء و اغفرلی الذّنوب الّتی تردّ الدّعاء و اغفرلی الذّنوب الّتی تردّ غیث السّماء».

[٣45٣]٣٠-عنه،عن محمّد بن سنان،عن یعقوب بن شعیب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:

«یا عدّتی فی کربتی و یا صاحبی فی شدّتی و یا ولیّی فی نعمتی و یا غیاثی فی رغبتی،قال:و کان من دعاء أمیر المؤمنین علیه السّلام:اللّهمّ کتبت الآثار و علمت الأخبار و اطّلعت علی الأسرار فحلت بیننا و بین القلوب فالسّرّ عندک علانیه و القلوب إلیک مفضاه و إنّما أمرک لشیء إذا أردته أن تقول له کن فیکون،فقل برحمتک لطاعتک أن تدخل فی کلّ عضو من أعضائی و لا تفارقنی حتّی ألقاک و قل برحمتک لمعصیتک أن تخرج من کلّ عضو من أعضائی فلا تقربنی حتّی ألقاک و ارزقنی من الدّنیا و زهّدنی فیها و لا تزوها عنّی و رغبتی فیها یا رحمان».

ص :5١6

[٣45١]٢٨-یعقوب شعیب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام می فرمود:ای کسی که اندک را سپاس گزاری و از گناهان فراوان می گذری و آمرزنده و مهربانی.گناهان مرا که لذتش سپری گشته و اثراتش باقی مانده بیامرز.

[٣45٢]٢٩-یعقوب شعیب روایت کرده که از دعاهای امام صادق علیه السّلام این بود که می فرمود:«ای نور و ای پاک ای آغاز همۀ آغازها ای پایان همۀ پایان ها.

ای رحمتگر ای مهربان.برای من بیامرز گناهانی را که نعمت های تو را دگرگون می کند و برای من بیامرز گناهانی را که کیفر را حلال می کند.برایم بیامرز گناهانی را که پردۀ حیا را می درند.و گناهانی را که موجب نزول بلا می شود و گناهانی را که دشمنان را پیروز می کند و گناهانی را که نابودی را نزدیک می سازد و گناهانی که امید را قطع می کند و گناهانی که هوا را تیره می سازد و گناهانی که پرده ها را برمی دارد و گناهانی را که دعا را بازمی گرداند و گناهانی که مانع بارش باران می شود».

[٣45٣]٣٠-یعقوب شعیب چنین از امام صادق علیه السّلام روایت کرد:«ای پشتیبان من در اندوهم و ای همراه من در سختی ام و ای ولیّ نعمتم و ای فریادرسم در خواسته ها»و راوی گفته است:از دعاهای امیر مؤمنان علیه السّلام این است:خداوندا! اعمال را نگاشتی و خبرها را دانستی و بر اسرار آگاهی یافتی و میان ما و قلب هایمان قرارگرفتی.پس هر نهانی نزد تو آشکار است و دل ها به سوی تو روان و همانا فرمان تو به چیزی چنان است که هنگامی که بخواهی به او بگویی باش،وجود می یابد.پس به رحمت خود به فرمانبری ات بگو که در همۀ اعضایم درآید و تا تو را ملاقات کنم از من جدا نشود و با رحمت خود به نافرمانیت بگو که از همۀ اعضایم بیرون آید و تا تو را ملاقات کنم به من نزدیک نشود و از دنیا به من روزی ده ولی نسبت به آن پارسایم کن و ای رحمتگر در حالی که مرا نسبت به آن مشتاق ساخته ای آن را از من دریغ نکن.

ص :5١٧

[٣454]٣١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن العلاء بن رزین،عن عبد الرّحمن بن سیابه قال:

أعطانی أبو عبد اللّه علیه السّلام هذا الدّعاء:«الحمد للّه ولیّ الحمد و أهله و منتهاه و محلّه،أخلص من وحّده و اهتدی من عبده و فاز من أطاعه و أمن المعتصم به، اللّهمّ یا ذا الجود و المجد و الثّناء الجمیل و الحمد أسألک مسأله من خضع لک برقبته و رغم لک أنفه و عفّر لک وجهه و ذلّل لک نفسه و فاضت من خوفک دموعه و تردّدت عبرته و اعترف لک بذنوبه و فضحته عندک خطیئته و شانته عندک جریرته و ضعفت عند ذلک قوّته و قلّت حیلته و انقطعت عنه أسباب خدائعه و اضمحلّ عنه کلّ باطل و ألجأته ذنوبه إلی ذلّ مقامه بین یدیک و خضوعه لدیک و ابتهاله إلیک.أسألک اللّهمّ سؤال من هو بمنزلته،أرغب إلیک کرغبته و أتضرّع إلیک کتضرّعه و أبتهل إلیک کأشدّ ابتهاله،اللّهمّ فارحم استکانه منطقی و ذلّ مقامی و مجلسی و خضوعی إلیک برقبتی،أسألک اللّهمّ الهدی من الضّلاله و البصیره من العمی و الرّشد من الغوایه و أسألک اللّهمّ أکثر الحمد عند الرّخاء و أجمل الصّبر عند المصیبه و أفضل الشّکر عند موضع الشّکر و التّسلیم عند الشّبهات و أسألک القوّه فی طاعتک و الضّعف عن معصیتک و الهرب إلیک منک و التّقرّب إلیک ربّ لترضی و التّحرّی لکلّ ما یرضیک عنّی فی إسخاط خلقک التماسا لرضاک.ربّ من أرجوه إن لم ترحمنی أو من یعود علیّ إن أقصیتنی أو من ینفعنی عفوه إن عاقبتنی أو من آمل عطایاه إن حرمتنی أو من یملک کرامتی إن أهنتنی أو من یضرّنی هوانه إن أکرمتنی، ربّ ما أسوأ فعلی و أقبح عملی و أقسی قلبی و أطول أملی و أقصر أجلی

ص :5١٨

[٣454]٣١-عبد الرحمن سیابه گفت:امام صادق علیه السّلام این دعا را به من بخشید:

«سپاس مخصوص خدایی است که صاحب سپاس و سزاوار آن و نهایت و جایگاه آن است.صادق است آنکه او را یگانه شمرد و هدایت یافت آنکه او را پرستید و رستگار شد هرکه او را فرمان برد و ایمن گردید هرکه به او تمسّک کرد.خداوندا ای صاحب بخشش و بزرگی و ستایش نیکو و سپاس.

از تو چونان کسی درخواست می کنم که به درگاهت گردن نهاده است و بینی برخاک درگهت سوده و چهره بر خاک درت نهاده و خود را برایت خوار کرده است و از ترست اشک هایش روان است و اشک دیدگانش در گردش است و[در برابرت]به گناهانش اعتراف کرده است و خطاهایش او را در پیشگاهت رسوا ساخته است و جرمش او را در نزد تو زشت کرده است و در این هنگام نیرویش اندک شده و بی چاره گشته و اسباب نیرنگ هایش از او بریده شده است و هر باطلی از نزد او نابود گردیده و گناهانش او را به خواری در پیشگاهت و فروتنی در برابرت و زاری به آستانت کشانده است.خداوندا از تو هم چون کسی که در این جایگاه است می طلبم مانند چنین کسی به تو رومی آورم و مانند او به درگاهت زاری می کنم و به سخت ترین حالت او دست نیاز به درگاهت دراز می کنم خداوندا به زبونی گفتارم و خواری و جایگاهم و گردن ساییدنم به درگاهت به من رحم کن.خداوندا از تو هدایت از گمراهی،و بینایی از کوری و هوشیاری از فریب را می طلبم و از تو خداوندا سپاس فراوان به هنگام آسایش و زیباترین صبر و بردباری به هنگام مصیبت و برترین شکرگذاری در جایگاه شکر و تسلیم به هنگام شبهه را درخواست می کنم.از تو پروردگارا توانایی در فرمانبری ات و ناتوانی در نافرمانیت و فرار از تو به سوی تو و نزدیکی به سوی تو می خواهم تا راضی شوی و جستجوی هرآنچه تو را در به خشم انداختن آفریدگانت از من خشنود می کند،می خواهم.

پروردگارا اگر بر من ببخشایی به که امید داشته باشم و اگر مرا دورسازی چه کسی به سوی من می آید اگر مرا مجازات کنی بخشش چه کسی برایم سودمند است و اگر مرا محروم سازی امید به بخشش های چه کسی داشته باشم.اگر تو مرا خوار سازی چه کسی می تواند مرا ارجمند دارد یا اگر مرا گرامی بداری خوارشمردن دیگران چه زیانی به من می رساند.پروردگارا چه بدکردارم و زشت عمل و سنگ دل

ص :5١٩

و أجرأنی علی عصیان من خلقنی،ربّ و ما أحسن بلاءک عندی و أظهر نعماءک علیّ کثرت علیّ منک النّعم فما أحصیها و قلّ منّی الشّکر فیما أو لیتنیه فبطرت بالنّعم و تعرّضت للنّقم و سهوت عن الذّکر و رکبت الجهل بعد العلم و جزت من العدل إلی الظّلم و جاوزت البرّ إلی الإثم و صرت إلی الهرب من الخوف و الحزن فما أصغر حسناتی و أقلّها فی کثره ذنوبی و ما أکثر ذنوبی و أعظمها علی قدر صغر خلقی و ضعف رکنی،ربّ و ما أطول أملی فی قصر أجلی و أقصر أجلی فی بعد أملی و ما أقبح سریرتی و علانیتی،ربّ لا حجّه لی إن احتججت و لا عذر لی إن اعتذرت و لا شکر عندی إن ابتلیت و أولیت إن لم تعنّی علی شکر ما أولیت،ربّ ما أخفّ میزانی غدا إن لم ترجّحه و أزلّ لسانی إن لم تثبّته و أسود وجهی إن لم تبیّضه،ربّ کیف لی بذنوبی الّتی سلفت منّی قد هدّت لها أرکانی ربّ کیف أطلب شهوات الدّنیا و أبکی علی خیبتی فیها و لا أبکی و تشتدّ حسراتی علی عصیانی و تفریطی،ربّ دعتنی دواعی الدّنیا فأجبتها سریعا و رکنت إلیها طائعا و دعتنی دواعی الآخره فتثبّطت عنها و أبطأت فی الإجابه و المسارعه إلیها کما سارعت إلی دواعی الدّنیا و حطامها الهامد و هشیمها البائد و سرابها الذّاهب،ربّ خوّفتنی و شوّقتنی و احتججت علیّ برقّی و کفلت لی برزقی فأمنت[من]خوفک و تثبّطت عن تشویقک و لم أتّکل علی ضمانک و تهاونت باحتجاجک،اللّهمّ فاجعل أمنی منک فی هذه الدّنیا خوفا و حوّل تثبّطی شوقا و تهاونی بحجّتک فرقا منک ثمّ رضّنی بما قسمت لی من رزقک یا کریم[یا کریم]أسألک باسمک العظیم رضاک عند السّخطه و الفرجه عند الکربه و النّور عند الظّلمه و البصیره عند تشبّه الفتنه،

ص :5٢٠

و دراز آرزو و کوتاه عمر.و چه دلیرم بر نافرمانی آفریدگارم. پروردگارا و چه نیکو است اندازه آزمایشت در نزد من و آشکاری نعمت هایت بر من.نعمت هایت بر من فراوان گردید و من نتوانستم آنها را شماره کنم و شکرگزاری من در آنچه به من واگذاردی کم شد.من به نعمت ها سرمست شدم و خود را به بدبختی دچار کردم و یادت را فراموش کردم و دانسته نادانی کردم و از عدالت به سوی ستم گام برداشتم و از نیکوکاری به گناه گراییدم و از ترس و غم گریختم،و چه خرد و اندک اند نیکی هایم در مقابل فراوانی گناهانم.و چه فراوان و بزرگ است گناهانم در برابر کوچکی آفرینشم و ناتوانی بنیانم.پروردگارا در عمر کوتاهم چه درازند آرزوهایم و برای آرزوهای دورم چه کوتاه است عمرم و چه زشت است نهان آشکار شده ام.پروردگارا عذری ندارم که برای آن برهان آورم و بهانه ای ندارم تا با آن عذرخواهی کنم و اگر دچار شدم و نعمتم دادی سپاسی نزد من نیست اگر بر سپاس آنچه به من داده ای یاری ام نکنی.پروردگار میزان اعمال نیکم در فردای قیامت چه سبک است اگر تو به آن بها ندهی و چه پرلغزش است زبانم.اگر تو آن را محکم نکنی و چه روسیاهم من اگر تو روسپیدم نکنی.پروردگارا با گناهانی که از من سرزده است و ارکان مرا درهم شکسته است چه کنم؟

پروردگارا چگونه به دنبال شهوت های دنیا می روم و بر ناکامی ام از آنها می گریم ولی با وجود افسوس فراوان از نافرمانی و کوتاهی خود هیچ نمی گیرم.

پروردگارا جاذبه های دنیا مرا به سوی خود خواند و من به شتاب اجابت کردم و با رغبت به آنها تکیه کردم و جاذبه های آخرت مرا به سوی خود خواندند و من سست شدم و در پاسخ و سرعت گرفتن به سوی آن کندی کردم چنان که به سوی جاذبه های دنیا و کالاهای پوسیده و ته مانده های از بین رفته و سراب از میان رونده شتاب کرده بودم.

پروردگارا مرا ترساندی و تشویق کردی و به بنده بودنم دلیل آوردی و روزی ام را به عهده گرفتی و من از بیم تو آسودم و از تشویق تو سست شدم و بر ضمانت تو اعتماد نکرده،به دلیل آوردن تو اعتنا نکردم.خدایا آسودگی ام از خودت را در این دنیا ترس کن و سستی ام را به شوق و بی اعتنایی ام به دلیل آوردنت را به ترس از خودت تبدیل کن پس به هرآنچه از رزق خود قسمت من می کنی راضیم کن ای کریم[ای کریم]به حق نام بزرگت از تو خشنودی به هنگام خشم و گشایش هنگام نگرانی و نور به هنگام تاریکی و بینایی به هنگام مشتبه شدن فتنه ها را می طلبم.

ص :5٢١

ربّ اجعل جنّتی من خطایای حصینه و درجاتی فی الجنان رفیعه و أعمالی کلّها متقبّله و حسناتی مضاعفه زاکیه و أعوذ بک من الفتن کلّها ما ظهر منها و ما بطن و من رفیع المطعم و المشرب و من شرّ ما أعلم و من شرّ ما لا أعلم و أعوذ بک من أن أشتری الجهل بالعلم و الجفاء بالحلم و الجور بالعدل و القطیعه بالبرّ و الجزع بالصّبر و الهدی بالضّلاله و الکفر بالإیمان».

ابن محبوب،عن جمیل بن صالح أنّه ذکر أیضا مثله و ذکر أنّه دعاء علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیهما و زاد فی آخره«آمین ربّ العالمین».

[٣455]٣٢-ابن محبوب قال:حدّثنا نوح أبو الیقظان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ادع بهذا الدّعاء:«اللّهمّ إنّی أسألک برحمتک الّتی لا تنال منک إلاّ برضاک و الخروج من جمیع معاصیک[إلاّ برضاک]و الدّخول فی کلّ ما یرضیک و النّجاه من کلّ ورطه و المخرج من کلّ کبیره أتی بها منّی عمد أو زلّ بها منّی خطأ أو خطر بها علیّ خطرات الشّیطان،أسألک خوفا توقفنی به علی حدود رضاک و تشعب به عنّی کلّ شهوه خطر بها هوای و استزلّ بها رأیی لیجاوز حدّ حلالک،أسألک اللّهمّ الأخذ بأحسن ما تعلم و ترک سیّی کلّ ما تعلم أو أخطأ من حیث لا أعلم،أو من حیث أعلم أسألک السّعه فی الرّزق و الزّهد فی الکفاف و المخرج بالبیان من کلّ شبهه و الصّواب فی کلّ حجّه و الصّدق فی جمیع المواطن و إنصاف النّاس من نفسی فیما علیّ ولی و التّذلّل فی إعطاء النّصف من جمیع مواطن السّخط و الرّضا و ترک قلیل البغی و کثیره فی القول منّی و الفعل و تمام نعمتک فی جمیع الأشیاء و الشّکر لک علیها لکی ترضی و بعد الرّضا و أسألک الخیره فی کلّ ما یکون فیه الخیره بمیسور الأمور کلّها

ص :5٢٢

پروردگارا سپر مرا در برابر اشتباهاتم محکم و درجاتم را در بهشت بالا، و همۀ اعمالم را مورد قبول و کارهای نیکم را چندین برابر و پاک قرارده.و من از همۀ فتنه های آشکار و نهان و از خوراک و نوشاک عالی رتبه و از شرّ آنچه می دانم و نمی دانم به تو پناه می برم و من از اینکه با علم نادانی و با بردباری،ستم و با عدالت انحراف و با نیکی،قطع رحم و با شکیبایی بی تابی و با هدایت،گمراهی و با ایمان کفر به دست آورم به تو پناه می برم»جمیل صالح هم مثل این دعا را روایت کرده و گفته است که این دعای حضرت سجّاد علیه السّلام است و در پایان افزوده است:«آمین ای پروردگار جهانیان».

[٣455]٣٢-نوح ابو یقظان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمود:با این دعا خدا را بخوان:«خداوندا من به حق رحمتت که جز با خرسندی تو به دست نیاید بیرون آمدن از همۀ گناهانت[جز به خرسندی ات]را می طلبم و در آمدن در آنچه تو را خشنود می سازد و نجات از هر پرتگاه و رهایی از هر گناه کبیره ای را که عمدا از من سرزده است یا در آنچه به اشتباه دچار لغزش شده ام یا خطوراتی شیطانی که بر من گذشته است از تو ترس می خواهم که مرا بر مرزهای خرسندی ات نگاه دارد و از من هر شهوتی را که در خاطرم آید و رأی و نظر مرا دچار لغزش کند تا از مرزهای حلال تو بگذرد،پراکنده سازد.خداوندا از تو برگرفتن بهترین چیزی که تو می دانی و ترک بدترین چیزی را که تو می دانی یا از جایی که نمی دانم یا از جایی که می دانم خطا می کنم،می خواهم از تو گشایش در رندی و پارسایی در کفاف زندگی و خروج روشن از هر شبهه و درستی در هر برهان و راستی در هر جایگاه و انصاف با مردم در هرآنچه به سود یا به زیانم باشد و فروتنی در انصاف ورزی در همۀ جایگاه های خشم و خرسندی و رها کردن ستم،کم یا زیاد در گفتار و رفتارم و نعمت کاملت در همه چیز و سپاس برای تو بر آن نعمت ها تا خرسندی ات و پس از خرسندی را می خواهم و از تو خیر در هر کار آسانی را که خیر دارد

ص :5٢٣

لا بمعسورها یا کریم یا کریم یا کریم و افتح لی باب الأمر الّذی فیه العافیه و الفرج و افتح لی بابه و یسّر لی مخرجه و من قدّرت له علیّ مقدره من خلقک فخذ عنّی بسمعه و بصره و لسانه و یده و خذه عن یمینه و عن یساره و من خلفه و من قدّامه و امنعه أن یصل إلیّ بسوء،عزّ جارک و جلّ ثناء وجهک و لا إله غیرک،أنت ربّی و أنا عبدک،اللّهمّ أنت رجائی فی کلّ کربه و أنت ثقتی فی کلّ شدّه و أنت لی فی کلّ أمر نزل بی ثقه و عدّه،فکم من کرب یضعف عنه الفؤاد و تقلّ فیه الحیله و یشمت فیه العدوّ و تعیا فیه الأمور أنزلته بک و شکوته إلیک راغبا إلیک فیه عمّن سواک قد فرّجته و کفیته،فأنت ولیّ کلّ نعمه و صاحب کلّ حاجه و منتهی کلّ رغبه فلک الحمد کثیرا و لک المنّ فاضلا.

[٣456]٣٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن منصور بن یونس،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال:

قل:«اللّهمّ إنّی أسألک قول التّوّابین و عملهم و نور الأنبیاء و صدقهم و نجاه المجاهدین و ثوابهم و شکر المصطفین و نصیحتهم و عمل الذّاکرین و یقینهم و إیمان العلماء و فقههم و تعبّد الخاشعین و تواضعهم و حکم الفقهاء و سیرتهم و خشیه المتّقین و رغبتهم و تصدیق المؤمنین و توکّلهم و رجاء المحسنین و برّهم،اللّهمّ إنّی أسألک ثواب الشّاکرین و منزله المقرّبین و مرافقه النّبیّین،اللّهمّ إنّی أسألک خوف العاملین لک و عمل الخائفین منک و خشوع العابدین لک و یقین المتوکّلین علیک و توکّل المؤمنین بک،اللّهمّ إنّک بحاجتی عالم غیر معلّم و أنت لها واسع غیر متکلّف و أنت الّذی لا یحفیک سائل و لا ینقصک نائل و لا یبلغ مدحتک قول قائل،أنت کما تقول و فوق

ص :5٢4

و نه کارهای دشوار را می خواهم.ای بخشنده ای بخشنده ای بخشنده دری را که در آن سلامت و گشایش است بر من بگشا درش را بر من بگشا و خروجش را بر من آسان کن.و در هرکس از آفریدگانت که توانایی آزارم داده است گوش و چشم و زبان و دستش را بازگیر و او را از چپ و راست و پشت سر و برابرش بگیر و از این که بدی ای از او به من برسد جلوگیری کن.پناهنده به تو عزیز است و ستایشت والا است و هیچ معبودی جز تو نیست.تو پروردگار منی و من بندۀ تو هستم.خداوندا تو امید من در هر اندوه و تکیه گاهم در هر سختی هستی و تو در هر مشکلی که بر من روی آورد تکیه گاه و پناه منی.چه بسیار اندوه هایی که قلب توانایی آن را نداشت و چاره ای برایش نبود و دشمن در آن شماتت کرد و در کارها فروماند و من آن را به تو عرضه داشتم و به تو شکایت کردم و از غیر تو به تو روکردم و تو در آن گشایشی به وجود آوردی و آن را کفایت کردی پس تو صاحب هر نعمت و هر خواسته و نهایت هر رغبتی هستی.پس سپاس فراوان و بخشش افزون از آن تو است.

[٣456]٣٣-ابو بصیر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:بگو:خداوندا من سخن و عمل توبه کنندگان و نور راستی پیامبران و رهایی و پاداش مجاهدان و سپاس و خیرخواهی برگزیدگان و عمل و یقین اهل ذکر و ایمان و درک علما و بندگی و فروتنی خاشعان و حکمت و روش فقیهان و خداترسی و اشتیاق اهل تقوا و باور و توکّل مؤمنان و امید و نیکی نیکوکاران را از تو می خواهم.خداوندا من پاداش شکرگزاران و جایگاه نزدیکان درگاهت و همراهی پیامبران را از تو می خواهم.خداوندا من ترس عالمان به تو و عمل ترسندگان از تو و خشوع عبادت کنندگانت و یقین کسانی که بر تو توکّل می کنند و توکّل مؤمنان را از تو می خواهم.

خداوندا تو خواستۀ مرا می دانی و کسی آن را به تو نیاموخته است و تو برای برآورده ساختنش توانایی و به زحمت نمی افتی و تویی آن که هیچ درخواست کننده ای عطایت را به پایان نرساند و هیچ بخششی از تو نکاهد و سخن هیچ گوینده ای نتواند سپاس تو را به جا آورد.تو چنان هستی که خود می گویی و بالاتر از

ص :5٢5

ما نقول.اللّهمّ اجعل لی فرجا قریبا و أجرا عظیما و سترا جمیلا،اللّهمّ إنّک تعلم أنّی علی ظلمی لنفسی و إسرافی علیها لم أتّخذ لک ضدّا و لا ندّا و لا صاحبه و لا ولدا.یا من لا تغلّطه المسائل،یا من لا یشغله شیء عن شیء و لا سمع عن سمع و لا بصر عن بصر و لا یبرمه إلحاح الملحّین أسألک أن تفرّج عنّی فی ساعتی هذه من حیث أحتسب و من حیث لا أحتسب إنّک تحیی العظام و هی رمیم و إنّک علی کلّ شیء قدیر.یا من قلّ شکری له فلم یحرمنی و عظمت خطیئتی فلم یفضحنی و رآنی علی المعاصی فلم یجبهنی و خلقنی للّذی خلقنی له فصنعت غیر الّذی خلقنی له،فنعم المولی أنت یا سیّدی و بئس العبد أنا وجدتنی و نعم الطّالب أنت ربّی و بئس المطلوب[أنا]ألفیتنی،عبدک و ابن عبدک و ابن أمتک بین یدیک ما شئت صنعت بی،اللّهمّ هدأت الأصوات و سکنت الحرکات و خلا کلّ حبیب بحبیبه و خلوت بک أنت المحبوب إلیّ فاجعل خلوتی منک اللّیله العتق من النّار.یا من لیست لعالم فوقه صفه،یا من لیس لمخلوق دونه منعه،یا أوّل قبل کلّ شیء،و یا آخر بعد کلّ شیء یا من لیس له عنصر و یا من لیس لآخره فناء و یا أکمل منعوت و یا أسمح المعطین و یا من یفقه بکلّ لغه یدعی بها و یا من عفوه قدیم و بطشه شدید و ملکه مستقیم أسألک باسمک الّذی شافهت به موسی یا اللّه یا رحمان یا رحیم،یا لا إله إلاّ أنت،اللّهمّ أنت الصّمد أسألک أن تصلّی علی محمّد و آل محمّد و أن تدخلنی الجنّه برحمتک».

[٣45٧]٣4-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن أحمد،عن محمّد بن الولید،عن یونس قال:

ص :5٢6

آن که ما می گوییم.خداوندا برای من گشایشی نزدیک و پاداشی بزرگ و پوششی زیبا قرارده.خداوندا تو می دانی که من با وجود ستم بر خودم و زیاده روی به زیان خودم کسی را مقابل تو و همتا و همسر و فرزند تو قرار ندادم.ای کسی که فراوانی خواسته ها او را به اشتباه نمی اندازد ای کسی که چیزی او را از چیز دیگر بازنمی دارد و هیچ شنیدنی و دیدنی او را از شنیدنی و دیدنی دیگر نگاه نمی دارد و پافشاری اصرارکنندگان او را به تنگ نمی آورد از تو می خواهم که در این ساعت از هرجا که گمان می کنم و گمان نمی کنم در کار من گشایش به وجود آوری.که تو استخوانهای پوسیده و خاکستر شده را زنده می سازی و تو بر هر کاری توانایی.ای کسی که شکرگذاریم برای او اندک شد ولی مرا محروم نساخت و گناهانم بزرگ شد ولی مرا رسوا نکرد و مرا بر نافرمانی دید و به رویم نیاورد و مرا برای آنچه خود می خواست آفرید و من به غیر آنچه برایش آفریده شدم عمل کردم و چه خوب سروری هستی ای آقای من و چه بد بنده ای هستم من.مرا یافتی و چه خوب جوینده ای هستی ای پروردگارم و من چه بد طلب شده ای هستم از آنان که دیدارشان کرده ای.بنده و فرزند بنده و کنیزت در پیشگاه تو است که آنچه بخواهی با او توانی کرد.پروردگارا صداها آرام گرفت و حرکت ها خاموش گشت و هر دوستی با دوست خود خلوت کرد و من با تو خلوت کردم که تو محبوب منی پس این خلوت با تو در این شب را آزادی از دوزخ قرارده.ای کسی که برای هیچ دانشمندی بالاتر از او وصفی نیست[و علم او از همۀ دانشمندان بیشتر است]و ای کسی که هیچ آفریده ای نمی تواند در برابرش ایستادگی کند ای آغاز هرچیز و ای انجام هر چیز ای کسی که عنصری ندارد.ای کسی که سرانجامش نابودی نیست ای کامل ترین وصف شده و ای بخشنده ترین عطاکننده ای کسی که به هرزبانی که خوانده شود علم دارد ای کسی که گذشتش دیرین و توانش سخت و پادشاهی اش استوار است به حق نامی که به وسیلۀ آن با موسی سخن گفتی از تو می خواهم.ای خدای رحمتگر ای مهربان ای کسی که معبودی جز تو نیست.خداوندا تو بی نیازی از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان او درود فرستی و با رحمت خود مرا به بهشت درآوری.»

[٣45٧]٣4-یونس گفت:به امام رضا علیه السّلام عرض کردم:دعایی کوتاه به من بیاموزید.امام فرمودند:بگو:«ای کسی که مرا به سوی خود راهنمایی کرد

ص :5٢٧

قلت للرّضا علیه السّلام:علّمنی دعاء و أوجز،فقال:قل:«یا من دلّنی علی نفسه و ذلّل قلبی بتصدیقه أسألک الأمن و الإیمان».

[٣45٨]٣5-علیّ بن أبی حمزه،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّ رجلا أتی أمیر المؤمنین علیه السّلام فقال:

یا أمیر المؤمنین،کان لی مال ورثته و لم أنفق منه درهما فی طاعه اللّه عزّ و جلّ،ثمّ اکتسبت منه مالا فلم أنفق منه درهما فی طاعه اللّه فعلّمنی دعاء یخلف علیّ ما مضی و یغفر لی ما عملت أو عملا أعمله،قال:قل،قال:و أیّ شیء أقول یا أمیر المؤمنین؟قال:قل کما أقول:«یا نوری فی کلّ ظلمه و یا أنسی فی کلّ وحشه و یا رجائی فی کلّ کربه و یا ثقتی فی کلّ شدّه و یا دلیلی فی الضّلاله،أنت دلیلی إذا انقطعت دلاله الأدلاّء فإنّ دلالتک لا تنقطع و لا یضلّ من هدیت،أنعمت علیّ فأسبغت و رزقتنی فوفّرت و غذّیتنی فأحسنت غذائی و أعطیتنی فأجزلت بلا استحقاق لذلک بفعل منّی و لکن ابتداء منک لکرمک و جودک،فتقوّیت بکرمک علی معاصیک و تقوّیت برزقک علی سخطک و أفنیت عمری فیما لا تحبّ،فلم یمنعک جرأتی علیک و رکوبی لما نهیتنی عنه و دخولی فیما حرّمت علیّ أن عدت علیّ بفضلک و لم یمنعنی حلمک عنّی و عودک علیّ بفضلک أن عدت فی معاصیک،فأنت العوّاد بالفضل و أنا العوّاد بالمعاصی،فیا أکرم من أقرّ له بذنب و أعزّ من خضع له بذلّ،لکرمک أقررت بذنبی و لعزّک خضعت بذلّی فما أنت صانع بی فی کرمک و إقراری بذنبی و عزّک و خضوعی بذلّی افعل بی ما أنت أهله و لا تفعل بی ما أنا أهله».

تمّ کتاب الدّعاء و تیلوه کتاب فضل القرآن.

ص :5٢٨

و قلبم را برای باورش رام و فرمانبر ساخت،از تو ایمنی و ایمان می خواهم.»

[٣45٨]٣5-یکی از اصحاب از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که مردی نزد علی علیه السّلام آمد و عرض کرد ای امیر مؤمنان!مالی داشتم که ارث برده بودم و درهمی از آن را در فرمانبری از خدا صرف نکردم.سپس با آن مالی به دست آوردم و از آن نیز درهمی را در فرمانبری از خدا صرف نکردم.پس دعایی به من بیاموز که جانشین گذشته شود و آنچه را کردم یا می کنم آمرزیده شود.امام فرمودند:بگو مرد گفت:

چه بگویم ای امیر مؤمنان؟امام فرمودند:چنان که می گویم بگو:«ای نور من در هر تاریکی و ای همدم من در هر وحشت و ای امید من در هر اندوه و ای تکیه گاهم در هر سختی و ای راهنمای من در گمراهی تو راهنمای من هستی هنگامی که راهنمایی راهنمایان به انجام برسد؛زیرا راهنمایی تو پایان نمی گیرد و هر آن کس را که هدایت کردی گمراه نمی شود.به من نعمت دادی و نعمتت را بر من کامل ساختی و به من روزی دادی و فراوانش کردی و مرا خوراندی خوراکم را نیکو کردی و به من عطا کردی و آن را کامل نمودی بی آنکه برای یکی از کارهایم سزاوار آن باشم بلکه همه را از کرم و لطف خودت آغاز کردی که من با کرم تو بر نافرمانی ات نیرو گرفتم و با روزی تو بر خشمگین کردن تو توانا شدم و عمرم را در آنچه دوست نداری به باد دادم و گستاخی من بر تو و انجام کارهایی که مرا از آنها بازداشته ای و داخل شدنم در آنچه بر من حرام ساخته ای مانع نشد که با احسانت به سوی من بازگردی،اگرچه بردباری تو نسبت به من و بازگشت با احسانت به سوی من مرا از بازگشت به سوی گناهان بازنداشت.که تو بسیار بازگشت کننده به احسانی و من بسیار بازگشت کننده به نافرمانی.پس ای بخشنده ترین کسی که در نزدش به گناه اعتراف می کنم و شکست ناپذیرترین کسی که با خواری در برابرش فروتنی کرده ام من به خاطر بخشش تو به گناهانم اعتراف کردم و به خاطر قدرتت با خواری در برابرت فروتنی کردم پس تو در بخششت با وجود اعتراف من به گناهانم و در قدرتت با وجود فروتنی با خواری ام با من چه خواهی کرد؟با من چنان کن که تو سزاوار آن هستی نه چنان که من سزاوار آن هستم.

ص :5٢٩

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

کتاب فضل القرآن

[٣45٩]١-علیّ بن محمّد،عن علیّ بن العبّاس،عن الحسین بن عبد الرّحمن، عن سفیان الحریریّ،عن أبیه،عن سعد الخفّاف،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

یا سعد،تعلّموا القرآن فإنّ القرآن یأتی یوم القیامه فی أحسن صوره نظر إلیها الخلق و النّاس صفوف عشرون و مائه ألف صفّ،ثمانون ألف صفّ أمّه محمّد و أربعون ألف صفّ من سائر الأمم،فیأتی علی صفّ المسلمین فی صوره رجل فیسلّم فینظرون إلیه ثمّ یقولون:لا إله إلاّ اللّه الحلیم الکریم إنّ هذا الرّجل من المسلمین نعرفه بنعته و صفته غیر أنّه کان أشدّ اجتهادا منّا فی القرآن فمن هناک أعطی من البهاء و الجمال و النّور ما لم نعطه،ثمّ یجاوز حتّی یأتی علی صفّ الشّهداء فینظرون إلیه[الشّهداء]ثمّ یقولون:لا إله إلاّ اللّه الرّبّ الرّحیم إنّ هذا الرّجل من الشّهداء نعرفه بسمته و صفته غیر أنّه من شهداء البحر فمن هناک أعطی من البهاء و الفضل ما لم نعطه،قال:فیتجاوز حتّی یأتی[علی]صفّ شهداء البحر فی صوره شهید فینظر إلیه شهداء البحر فیکثر تعجّبهم و یقولون:إنّ هذا من شهداء البحر نعرفه بسمته و صفته غیر أنّ الجزیره الّتی أصیب فیها کانت أعظم هولا من الجزیره الّتی أصبنا فیها فمن هناک أعطی من البهاء و الجمال و النّور ما لم نعطه،ثمّ یجاوز حتّی یأتی صفّ

ص :5٣٠

به نام خداوند رحمتگر مهربان

کتاب فضیلت قرآن

اشاره

[٣45٩]١-سعد خفّاف روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:ای سعد!قرآن را بیاموزید؛زیرا قرآن در روز قیامت با زیباترین چهره ای که مردم مشاهده کرده اند می آید.و مردم در صد و بیست هزار دسته اند که هشتاد هزار دسته،امّت محمّد [درود خدا بر او و بر خاندانش]هستند و چهل هزار دسته از دیگر امّت هایند،آن گاه قرآن بر دستۀ مسلمانان به صورت مردی می آید و سلام می کند و آنان به او نگاه می کنند و می گویند:هیچ معبودی جز خدایی نیست که بردبار و بخشنده است همانا این مردی از مسلمانان است که صفت و خصوصیت او را می شناسیم جز اینکه او بیشتر از ما دربارۀ قرآن کوشش کرده است و از این جهت این خرّمی و زیبایی و نور به او داده شد و به ما عطا نگردید.سپس او می گذرد تا به دستۀ شهیدان می رسد.پس[شهیدان]به او نگاه می کنند و می گویند هیچ معبودی جز خداوندی نیست که پروردگار و مهربان است.همانا این مرد از شهیدان است که او را با نشانه و صفاتش می شناسیم جز آنکه از شهیدان در دریا است و از این رو این خرّمی و برتری به او داده شد و به ما عطا نگردید.و او از آنجا می گذرد تا در صورت یک شهید به صف شهیدان دریا می رسد.آنان به او نگاه می کنند و شگفتی شان افزوده شده،می گویند:این از شهدای دریا است و ما او را با نشان و صفتش می شناسیم جز آنکه جزیره ای که در آن کشته شد هولناک تر از جزیره ای بود که ما در آن کشته شدیم و از این رو این خرّمی و زیبایی و نور به او داده شد و به ما عطا نگردید.

ص :5٣١

النّبیّین و المرسلین فی صوره نبیّ مرسل فینظر النّبیّون و المرسلون إلیه فیشتدّ لذلک تعجّبهم و یقولون:لا إله إلاّ اللّه الحلیم الکریم إنّ هذا النّبیّ مرسل نعرفه بسمته و صفته غیر أنّه أعطی فضلا کثیرا،قال:فیجتمعون فیأتون رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فیسألونه و یقولون:یا محمّد من هذا؟فیقول لهم:أو ما تعرفونه فیقولون ما نعرفه هذا ممّن لم یغضب اللّه علیه،فیقول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:

هذا حجّه اللّه علی خلقه،فیسلّم ثمّ یجاوز حتّی یأتی علی صفّ الملائکه فی سوره ملک مقرّب فتنظر إلیه الملائکه فیشتدّ تعجّبهم و یکبر ذلک علیهم لما رأوا من فضله و یقولون:تعالی ربّنا و تقدّس إنّ هذا العبد من الملائکه نعرفه بسمته و صفته غیر أنّه کان أقرب الملائکه إلی اللّه عزّ و جلّ مقاما فمن هناک ألبس من النّور و الجمال ما لم نلبس،ثمّ یجاوز حتّی ینتهی إلی ربّ العزّه تبارک و تعالی فیخرّ تحت العرش فینادیه تبارک و تعالی:یا حجّتی فی الأرض و کلامی الصّادق النّاطق ارفع رأسک و سل تعط و اشفع تشفّع،فیرفع رأسه فیقول اللّه تبارک و تعالی:کیف رأیت عبادی؟فیقول:یا ربّ منهم من صاننی و حافظ علیّ و لم یضیّع شیئا و منهم من ضیّعنی و استخفّ بحقّی و کذّب بی و أنا حجّتک علی جمیع خلقک،فیقول اللّه تبارک و تعالی:و عزّتی و جلالی و ارتفاع مکانی لأثیبنّ علیک الیوم أحسن الثّواب و لأعاقبنّ علیک الیوم ألیم العقاب،قال:فیرجع القرآن رأسه فی صوره أخری،قال:فقلت له:یا أبا جعفر فی أیّ صوره یرجع؟قال:فی صوره رجل شاحب متغیّر یبصره أهل الجمع فیأتی الرّجل من شیعتنا الّذی کان یعرفه و یجادل به أهل الخلاف فیقوم بین یدیه فیقول:ما تعرفنی؟فینظر إلیه الرّجل فیقول:ما أعرفک یا عبد اللّه،

ص :5٣٢

سپس می گذرد تا در ظاهر یک پیامبر فرستاده شده به صف پیامبران و فرستادگان خدا می رسد. و پیامبران و فرستادگان به او نگاه می کنند و شگفتی شان افزایش می یابد و می گویند:هیچ معبودی جز خدای بردبار و بخشنده نیست.همانا این پیامبری فرستاده است که ما او را با نشان و صفتش می شناسیم جز این که به او برتری فراوانی داده شد.پس همه گردهم می آیند و به نزد رسول خدا[درود خدا بر او و بر خاندانش]می روند و می گویند:ای محمّد این کیست؟آن حضرت می فرماید:مگر او را نمی شناسید؛پاسخ می دهند آنچه ما می دانیم این است که او از کسانی است که خدا بر او خشمگین نشده است.پس رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-می فرماید:این حجّت خدا بر آفریدگانش است.آن گاه او سلام می کند و می گذرد تا به صورت فرشته ای مقرّب به دسته فرشتگان می رسد و فرشتگان به او نگاه می کنند و سخت شگفت زده می شوند و برتری او برایشان گران می آید و می گویند:پروردگار ما والا و پاک است همانا این بنده از فرشتگان است که ما او را با نشان و صفتش می شناسیم جز آنکه در منزلت نزدیک ترین فرشتگان به خداوند عزّتمند بود و از این رو این نور و زیبایی بر او پوشانده شد آنچه به ما پوشانده نشد.سپس می گذرد تا به بارگاه پروردگار شکوه پاک و والا می رسد و در پایین عرش به سجده می افتد و خداوند پاک و والا به او ندا می دهد:

ای حجّت من در زمین و ای سخن راست و گویایم.سرت را بلند کن و هرچه می خواهی بگو تا به تو عطا کنم و از هرکس که خواهی خواهشگری کن تا خواهشت را بپذیرم.و او سرش را بلند می کند و خداوند پاک و والا می فرماید:

بندگانم را چگونه دیدی؟او عرض می کند:پروردگارا از آنها کسانی مرا پاس داشتند و از من حفاظت کردند و چیزی از مرا تباه نساختند و گروهی از آنان مرا تباه ساختند و حقم را خوار شمرده و مرا دروغ انگاشتند در حالی که من حجّت تو بر تمام آفریدگانت هستم پس خداوند پاک و والا می فرماید:به شکست ناپذیری و شکوه و بلندمرتبگی ام سوگند امروز به خاطر تو بهترین پاداش ها را خواهم داد و به خاطر تو دردناک ترین کیفرها را خواهم داد.آن گاه قرآن سرش را به صورتی دیگر برمی گرداند.راوی گفته که من به امام علیه السّلام عرض کردم:ای ابا جعفر به چه صورتی برمی گردد؟امام علیه السّلام فرمودند:به صورت مردی رنگ پریده و دگرگون که همگان او را می بینند آن گاه به نزد مردی از شیعیان ما که او را می شناخت و به وسیلۀ او با مخالفان بحث می کرد می آید و در برابرش ایستاده،می گوید:مرا نمی شناسی؟مرد به او می نگرد و می گوید ای بندۀ خدا تو را نمی شناسم.

ص :5٣٣

قال:فیرجع فی صورته الّتی کانت فی الخلق الأوّل و یقول:ما تعرفنی؟

فیقول:نعم،فیقول القرآن:أنا الّذی أسهرت لیلک و أنصبت عیشک سمعت الأذی و رجمت بالقول فیّ،ألا و إنّ کلّ تاجر قد استوفی تجارته.

و أنا وراءک الیوم،قال:فینطلق به إلی ربّ العزّه تبارک و تعالی فیقول:

یا ربّ یا ربّ عبدک و أنت أعلم به قد کان نصبا فیّ،مواظبا علیّ،یعادی بسببی و یحبّ فیّ و یبغض؛فیقول اللّه عزّ و جلّ:أدخلوا عبدی جنّتی و اکسوه حلّه من حلل الجنّه و توّجوه بتاج،فإذا فعل به ذلک عرض علی القرآن فیقال له:هل رضیت بما صنع بولیّک؟فیقول:یا ربّ إنّی أستقلّ هذا له فزده مزید الخیر کلّه،فیقول:و عزّتی و جلالی و علوّی و ارتفاع مکانی لأنحلنّ له الیوم خمسه أشیاء مع المزید له و لمن کان بمنزلته،ألا إنّهم شباب لا یهرمون و أصحّاء لا یسقمون و أغنیاء لا یفتقرون و فرحون لا یحزنون و أحیاء لا یموتون.ثمّ تلا هذه الآیه: لاٰ یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَهَ الْأُولیٰ قال:قلت جعلت فداک یا أبا جعفر و هل یتکلّم القرآن؟فتبسّم ثمّ قال:رحم اللّه الضّعفاء من شیعتنا إنّهم أهل تسلیم ثمّ قال:نعم یا سعد و الصّلاه تتکلّم و لها صوره و خلق تأمر و تنهی،قال سعد:فتغیّر لذلک لونی و قلت:هذا شیء لا أستطیع[أنا]أتکلّم به فی النّاس،فقال أبو جعفر:و هل النّاس إلاّ شیعتنا فمن لم یعرف الصّلاه فقد أنکر حقّنا ثمّ قال:یا سعد أسمعک کلام القرآن؟قال سعد:فقلت:بلی صلّی اللّه علیک،فقال: إِنَّ الصَّلاٰهَ تَنْهیٰ عَنِ الْفَحْشٰاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللّٰهِ أَکْبَرُ فالنّهی کلام و الفحشاء و المنکر رجال و نحن ذکر اللّه و نحن أکبر.

ص :5٣4

پس قرآن به آفرینش اولیۀ خود بازمی گردد و می گوید:مرا نمی شناسی؟مرد می گوید آری.پس قرآن می گوید من کسی هستم که شب تو را بی خواب کردم و تو را زندگی به رنج انداختم.به خاطر من مورد اذیت قرار گرفتی و رانده شدی.به درستی که هر تاجری تجارتش را به سرانجام می رساند و من امروز پشتیبان توام.حضرت فرمودند:سپس او را به بارگاه پروردگار شکوه پاک و والا می برد و می گوید:پروردگارا!پروردگارا!این بندۀ تو است و تو به او آگاه تری.او به خاطر من رنج می کشید و مراقب من بود به خاطر من با او دشمنی می شد و به سبب من با دیگران دوستی یا دشمنی کرد.خداوند عزّتمند می فرماید:

بنده ام را به بهشت درآرید و از جامه های بهشتی بر او بپوشانید و بر سرش تاج بنهید.و چون با او چنین کنند او را به قرآن نشان می دهند و می گویند:آیا از آنچه با دوستت انجام شده راضی هستی.او می گوید:پروردگارا!من این را برای او کم می دانم.پس همۀ خوبی ها را بر او بیافزا.و خداوند می فرماید:به شکست ناپذیری و شکوه و بلندمرتبگی و والامقامی ام سوگند امروز به او و هر کس که در جایگاهش باشد پنج چیز و افزون بر آن عطا می کنم.هان آنان جوانانی باشند که پیر نشوند.و تندرستانی که بیمار نگردند و ثروتمندانی که فقیر نشوند و شادکامانی که اندوهگین نگردند و زندگانی که نمیرند.

سپس این آیه را خواند:(در آن جز همان مرگ نخستین را نمی چشند)راوی گفته است که من عرض کردم:جانم فدایت ای ابا جعفر مگر قرآن سخن می گوید؟ امام علیه السّلام لبخندی زد و فرمود:خداوند شیعیان ناتوان ما را بیامرزد که اهل تسلیم هستند سپس فرمود:بله ای سعد و نماز هم سخن می گوید و صورت و آفرینشی دارد که امر و نهی می کند،سعد گفت:از این سخن رنگم دگرگون شد و گفتم:این چیزی است که من نمی توانم دربارۀ آن با مردم سخن بگویم.امام باقر علیه السّلام فرمودند:مگر مردم جز شیعیان ما هستند پس هرکس نماز را نشناسد حقّ ما را انکار کرده است.سپس فرمودند:ای سعد سخن قرآن را به تو گوشزد بکنم.سعد گفت:بله.خداوند بر تو درود فرستد امام علیه السّلام فرمودند:«همانا نماز از فحشاء و کارهای زشت بازمی دارد و همانا یاد خدا بزرگتر و برتر است»و نهی سخنی است و فحشاء و منکر مردمانی هستند و ما یاد خداییم و ما بزرگ تر هستیم.

ص :5٣5

[٣46٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه،عن آبائه علیهم السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أیّها النّاس،إنّکم فی دار هدنه و أنتم علی ظهر سفر و السّیر بکم سریع و قد رأیتم اللّیل و النّهار و الشّمس و القمر یبلیان کلّ جدید و یقرّبان کلّ بعید و یأتیان بکلّ موعود فأعدّوا الجهاز لبعد المجاز،قال:فقام المقداد بن الأسود فقال:یا رسول اللّه و ما دار الهدنه؟قال:دار بلاغ و انقطاع، فإذا التبست علیکم الفتن کقطع اللّیل المظلم فعلیکم بالقرآن فإنّه شافع مشفّع و ماحل مصدّق و من جعله أمامه قاده إلی الجنّه و من جعله خلقه ساقه إلی النّار و هو الدّلیل یدلّ علی خیر سبیل و هو کتاب فیه تفصیل و بیان و تحصیل و هو الفصل لیس بالهزل و له ظهر و بطن فظاهره حکم و باطنه علم،ظاهره أنیق و باطنه عمیق،له نجوم و علی نجومه نجوم لا تحصی عجائبه و لا تبلی غرائبه،فیه مصابیح الهدی و منار الحکمه و دلیل علی المعرفه لمن عرف الصّفه فلیجل جال بصره و لیبلغ الصّفه نظره،ینج من عطب و یتخلّص من نشب فإنّ التّفکّر حیاه قلب البصیر کما یمشی المستنیر فی الظّلمات بالنّور، فعلیکم بحسن التّخلّص و قلّه التّربّص.

[٣46١]٣-علیّ،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیره،عن سماعه بن مهران قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ العزیز الجبّار أنزل علیکم کتابه و هو الصّادق البارّ، فیه خبرکم و خبر من قبلکم و خبر من بعدکم و خبر السّماء و الأرض و لو أتاکم من یخبرکم عن ذلک لتعجّبتم.

[٣46٢]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن أبی الجارود قال:

ص :5٣6

[٣46٠]٢-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:ای مردم شما در منزلگاه صلح و آرامش هستید شما اکنون در سفرید و به سرعت شما را حرکت می دهند و شما می بینید که شب و روز و خورشید و ماه هر تازه ای را کهنه می کنند و هر دوری را نزدیک می گردانند و هر وعده ای را به سر می آورند پس برای گذرگاه دور وسیله آماده کنید.حضرت فرموده است:در این هنگام مقداد اسود برخاسته،عرض کرد:ای رسول خدا.منزلگاه صلح و آرامش چیست؟فرمودند:منزلگاه فرود آمدن و جدا شدن است.(و چون کوتاه مدت است سزاوار جنگ و نزاع بر سر آن نیست)پس هنگامی که آشوب ها مانند پاره های شب تار شما را فراگرفت به قرآن رو آورید.که آن شفاعت کننده ای شفاعت شده است و سعایت کننده ای که کلامش تصدیق می شود و هرکس قرآن را پیشوای خود قرار دهد او را به سوی بهشت راه می نماید و هرکس آن را پشت سر اندازد او را به سوی دوزخ می راند.او راهنمایی است که به بهترین راه راهنمایی می کند و کتابی است که تفصیل و توضیح و بیان در آن است.او جداکنندۀ حق از باطل است و شوخی نیست و ظاهر و باطنی دارد.ظاهرش فرمان است و باطنش دانش ظاهرش زیبا و باطنش ژرف است.ستارگانی دارد و هریک از آنها نیز ستارگانی دارند.شگفتی هایش به شماره نمی آید و کهنه نمی گردند.چراغ های هدایت و مناره های حکمت در آن است و راهنمایی برای شناخت است برای هرکس که صفات را شناخته باشد پس هر گردش گری باید دیدگانش را جولان بدهد و نظر را تا به آن صفت پیش برد که از تباهی نجات می دهد و از گرفتاری رهایی بخشد؛زیرا اندیشه،زندگی قلب های بینا است چنان که نورانی شده به وسیلۀ نور در تاریکی ها راه می رود.

پس بر شما باد که به نیکویی رهایی یابید و کم در کمین باشید.

[٣46١]٣-سماعۀ مهران روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند شکست ناپذیر چیره گر کتابش را بر شما فرود آورد که راستگو و نیکوکار است.

اخبار شما و پیشینیان و آیندگان و اخبار آسمان و زمین در آن است و اگر کسی نزد شما می آمد که در آن ها به شما خبر دهد در شگفت می شدید.

[٣46٢]4-ابو جارود از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

ص :5٣٧

قال أبو جعفر علیه السّلام:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أنا أوّل وافد علی العزیز الجبّار یوم القیامه و کتابه و أهل بیتی ثمّ أمّتی،ثمّ أسألهم ما فعلتم بکتاب اللّه و بأهل بیتی.

[٣46٣]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن أحمد بن یحیی،عن طلحه بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ هذا القرآن فیه منار الهدی و مصابیح الدّجی فلیجل جال بصره و یفتح للضّیاء نظره فإنّ التّفکّر حیاه قلب البصیر کما یمشی المستنیر فی الظّلمات بالنّور.

[٣464]6-علیّ بن إبراهیم،عن محمّد بن عیسی،عن یونس،عن أبی جمیله قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:کان فی وصیّه أمیر المؤمنین علیه السّلام أصحابه:اعلموا أنّ القرآن هدی النّهار و نور اللّیل المظلم علی ما کان من جهد وفاقه.

[٣465]٧-علیّ،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه،عن آبائه علیهم السّلام قال:

شکا رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم وجعا فی صدره،فقال صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:استشف بالقرآن فإنّ اللّه عزّ و جلّ یقول: وَ شِفٰاءٌ لِمٰا فِی الصُّدُورِ.

[٣466]٨-أبو علیّ الأشعریّ،عن بعض أصحابه،عن الخشّاب،رفعه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

لا و اللّه لا یرجع الأمر و الخلافه إلی آل أبی بکر و عمر أبدا و لا إلی بنی أمیّه أبدا و لا فی ولد طلحه و الزّبیر أبدا و ذلک أنّهم نبذوا القرآن و أبطلوا السّنن و عطّلوا الأحکام و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:القرآن هدی من الضّلال و تبیان من العمی و استقاله من العثره و نور من الظّلمه و ضیاء من الأحداث و عصمه من الهلکه و رشد من الغوایه و بیان من الفتن و بلاغ من الدّنیا إلی

ص :5٣٨

من و قرآن و اهل بیتم در روز قیامت نخستین وارد شوندگان بر خداوند شکست ناپذیر چیره گر هستیم و سپس امّتم هستند و سپس من از آنان می پرسم که با کتاب خدا و خاندان من چه کردید.

[٣46٣]5-طلحۀ زید روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:همانا مناره های هدایت و چراغ های شب تار در این قرآن است پس هر گردشگری باید دیدگانش را جولان بدهد و نگاهش را برای نور آن بگشاید؛زیرا که تفکر، زندگی دل بینا است چنان که نورانی گشته،در تاریکی ها به وسیلۀ نور راه می رود.

[٣464]6-ابو جمیله از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که در سفارش های امیر مؤمنان علیه السّلام به یارانش چنین آمده است:بدانید که قرآن راهنمای روز و روشنی شب تار در هر سختی و فقر است.

[٣465]٧-سکونی از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که پدرانشان علیهم السّلام فرموده اند:

مردی از درد سینه اش به پیامبر-درود خدا بر او و خاندانش باد-شکایت کرد.

حضرت فرمود:از قرآن شفا بخواه؛زیرا خداوند عزّتمند می فرماید(و برای هر آنچه در سینه ها است مایۀ شفا است).

[٣466]٨-خشّاب در حدیثی بی سند روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

نه،به خدا سوگند فرمان و خلافت هرگز حقّ خاندان ابو بکر و عمر و بنی امیه و فرزندان طلحه و زبیر نیست؛زیرا آنها قرآن را پشت سر انداختند و سنت ها را باطل کردند و احکام خدا را تعطیل کردند با اینکه رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش باد-فرمود:قرآن هدایت از گمراهی و تفسیر از ابهام و وسیلۀ عبور از لغزش و نوری در تاریکی و پرتوی در پیشامدها و نگاهبانی از نابودی و هوشیاری از نیرنگ و روشنگر فتنه ها و رساننده از دنیا به آخرت است.

ص :5٣٩

الآخره و فیه کمال دینکم و ما عدل أحد عن القرآن إلاّ إلی النّار.

[٣46٧]٩-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد،عن وهیب بن حفص،عن أبی بصیر قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ القرآن زاجر و آمر:یأمر بالجنّه و یزجر عن النّار.

[٣46٨]١٠-علیّ بن إبراهیم،عن صالح بن السّندیّ،عن جعفر بن بشیر،عن سعد الإسکاف قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أعطیت السّور الطّوال مکان التّوراه و أعطیت المئین مکان الإنجیل و أعطیت المثانی مکان الزّبور و فضّلت بالمفصّل ثمان و ستّون سوره و هو مهیمن علی سائر الکتب و التّوراه لموسی و الإنجیل لعیسی و الزّبور لداود.

[٣46٩]١١-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن سالم،عن أحمد بن النّضر،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

یجیء القرآن یوم القیامه فی أحسن منظور إلیه صوره فیمرّ بالمسلمین فیقولون:هذا الرّجل منّا،فیجاوزهم إلی النّبیّین فیقولون:هو منّا،فیجاوزهم إلی الملائکه المقرّبین فیقولون:هو منّا،حتّی ینتهی إلی ربّ العزّه عزّ و جلّ فیقول:یا ربّ فلان بن فلان أظمأت هواجره و أسهرت لیله فی دار الدّنیا و فلان بن فلان لم أظمی هواجره و لم أسهر لیله،فیقول تبارک و تعالی:أدخلهم الجنّه علی منازلهم،فیقوم فیتّبعونه فیقول للمؤمن:اقرأ و ارقه،قال:فیقرأ و یرقی حتّی یبلغ کلّ رجل منهم منزلته الّتی هی له فینزلها.

[٣4٧٠]١٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن

ص :54٠

کامل شدن دینتان در آن است و هیچ کس از قرآن منحرف نشد جز آنکه به دوزخ راه برد.

[٣46٧]٩-ابو بصیر گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا قرآن بازدارنده و فرمان دهنده است،به بهشت فرمان می دهد و از دوزخ بازمی دارد.

[٣46٨]١٠-سعد اسکاف روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:به جای تورات سوره های طولانی قرآن،به جای انجیل سوره های صد آیه ای و به جای زبور سوره های مثانی[که سوره هایی پس از سوره های طولانی از سورۀ یونس تا نحل هستند]به من داده شد.و با سوره های مفصّل که شصت و هشت سوره اند [و آیه های کوتاه دارند]برتری داده شدم و این بر کتاب های دیگر چیره است و تورات از آن حضرت موسی علیه السّلام،انجیل از آن حضرت عیسی علیه السّلام و زبور از آن داود علیه السّلام است.

[٣46٩]١١-جابر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:قرآن در روز قیامت در بهترین صورتی که دیده شده است می آید و از کنار مسلمانان می گذرد و آن ها می گویند:این مرد از ما است.آن گاه بر پیامبران می گذرد و آن ها نیز می گویند:او از ما است.آن گاه به سوی فرشتگان مقرب می رود و آنها نیز می گویند:او از ما است تا به پروردگار شکست ناپذیر عزّتمند می رسد و عرض می کند:پروردگارا فلانی فرزند فلانی است که در دنیا نیمروزش را به تشنگی کشاندم و شب ها او را بی خواب کردم و فلانی فرزند فلانی است که نه نیمروزش را به تشنگی کشاندم و نه شبش را بی خواب کردم.

پس خداوند پاک و والا می فرماید:آن ها را به بهشت و جایگاهشان درآور.

آن گاه قرآن برمی خیزد و آنان به دنبال او می روند.و به مؤمن می گوید:قرآن بخوان و بالا برو.و او قرآن می خواند و بالا می رود تا هرکس به جایگاهی که برای او است می رسد و در آن منزل می گیرد.

[٣4٧٠]١٢-یونس عمّار روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:در روز قیامت

ص :54١

محمّد و سهل بن زیاد،جمیعا عن ابن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن یونس بن عمّار قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ الدّواوین یوم القیامه ثلاثه:دیوان فیه النّعم و دیوان فیه الحسنات و دیوان فیه السّیّئات فیقابل بین دیوان النّعم و دیوان الحسنات فتستغرق النّعم عامّه الحسنات و یبقی دیوان السّیّئات فیدعی بابن آدم المؤمن للحساب فیتقدّم القرآن أمامه فی أحسن صوره فیقول:یا ربّ،أنا القرآن و هذا عبدک المؤمن قد کان یتعب نفسه بتلاوتی و یطیل لیله بترتیلی و تفیض عیناه إذا تهجّد فأرضه کما أرضانی،قال:فیقول العزیز الجبّار:عبدی ابسط یمینک فیملؤها من رضوان اللّه العزیز الجبّار و یملأ شماله من رحمه اللّه، ثمّ یقال:هذه الجنّه مباحه لک فاقرأ و اصعد،فإذا قرأ آیه صعد درجه.

[٣4٧١]١٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و علیّ بن محمّد القاسانیّ،جمیعا عن القاسم بن محمّد،عن سلیمان بن داود،عن سفیان بن عیینه،عن الزّهریّ قال:

قال علیّ بن الحسین علیهما السّلام:لو مات من بین المشرق و المغرب لما استوحشت بعد أن یکون القرآن معی.و کان علیه السّلام إذا قرأ مٰالِکِ یَوْمِ الدِّینِ یکرّرها حتّی کاد أن یموت.

[٣4٧٢]١4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن إسحاق بن غالب قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا جمع اللّه عزّ و جلّ الأوّلین و الآخرین إذا هم بشخص قد أقبل لم یرقطّ أحسن صوره منه،فإذا نظر إلیه المؤمنون و هو القرآن قالوا:

هذا منّا،هذا أحسن شیء رأینا،فإذا انتهی إلیهم جازهم،ثمّ ینظر إلیه الشّهداء حتّی إذا انتهی إلی آخرهم جازهم فیقولون:هذا القرآن،فیجوزهم کلّهم حتّی

ص :54٢

سه دیوان است:دیوان نعمت ها و دیوان نیکی ها و دیوان بدی ها.دیوان نعمت ها و دیوان نیکی ها برابر هم گذارده می شوند.و نعمت ها همۀ نیکی ها را در بر می گیرد و دیوان بدی ها باقی می ماند.و چون انسان مؤمن برای حساب فرا خوانده می شود.قرآن در زیباترین چهره پیشاپیش او می آید و می گوید:

پروردگارا!منم قرآن و این بندۀ مؤمن تو است که خودش را با تلاوت من به زحمت می انداخت و شبش را با به ترتیل خواندن من طولانی می کرد و هنگامی که شب زنده داری می کرد اشک از چشمانش سرازیر می شد.پس او را خشنود ساز چنان که او مرا خشنود کرده است.و خداوند شکست ناپذیر چیره گر می فرماید:بندۀ من دست راستت را باز کن و آن را از خشنودی خداوند شکست ناپذیر چیره گر پرمی کند و دست چپش را نیز از رحمت خود پرمی کند.

سپس گفته می شود:این بهشت برایت حلال است قرآن بخوان و بالا برو.

و هنگامی که آیه ای بخواند درجه ای بالا می رود.

[٣4٧١]١٣-زهری روایت کرده که امام سجاد علیه السّلام فرمودند:اگر همۀ کسانی که در میان مشرق و مغرب هستند،بمیرند وقتی قرآن با من باشد هراس نخواهم کرد.

و آن حضرت علیه السّلام هنگامی که آیۀ مٰالِکِ یَوْمِ الدِّینِ را می خواند چندان آن را باز می گفت که نزدیک بود بمیرد.

[٣4٧٢]١4-اسحاق غالب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:وقتی خداوند اولین و آخرین آفریدگانش را گرد می آورد شخصی پیش می آید که نیکوروتر از او ندیده اند و آن قرآن است.چون مؤمنان به او نگاه می کنند می گویند این از ما است.

این بهترین چیزی است که ما دیده ایم.و چون به آن ها رسد و از ایشان بگذرد شهیدان به او می نگرند می گویند:این قرآن است و او از نزد همۀ آنان می گذرد تا

ص :54٣

إذا انتهی إلی المرسلین فیقولون:هذا القرآن،فیجوزهم حتّی ینتهی إلی الملائکه فیقولون:هذا القرآن،فیجوزهم[ثمّ ینتهی]حتّی یقف عن یمین العرش فیقول الجبّار:و عزّتی و جلالی و ارتفاع مکانی لأکرمنّ الیوم من أکرمک و لأهیننّ من أهانک.

باب فضل حامل القرآن

[٣4٧٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن الحسن بن أبی الحسین الفارسیّ، عن سلیمان بن جعفر الجعفریّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ أهل القرآن فی أعلی درجه من الآدمیّین ما خلا النّبیّین و المرسلین،فلا تستضعفوا أهل القرآن حقوقهم فإنّ لهم من اللّه العزیز الجبّار لمکانا علیّا.

[٣4٧4]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد و سهل بن زیاد،جمیعا عن ابن محبوب،عن جمیل بن صالح،عن الفضیل بن یسار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

الحافظ للقرآن العامل به مع السّفره الکرام البرره.

[٣4٧5]٣-و بإسناده،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:تعلّموا القرآن فإنّه یأتی یوم القیامه صاحبه فی صوره شابّ جمیل شاحب اللّون فیقول له القرآن:أنا الّذی کنت أسهرت لیلک و أظمأت هواجرک و أجففت ریقک و أسلت دمعتک أؤول معک حیثما ألت و کلّ تاجر من وراء تجارته و أنا الیوم لک من وراء تجاره کلّ تاجر و سیأتیک کرامه [من]اللّه عزّ و جلّ فأبشر،فیؤتی بتاج فیوضع علی رأسه و یعطی الأمان بیمینه و الخلد فی الجنان بیساره و یکسی حلّتین ثمّ یقال له:اقرأ و ارقه،فکلّما قرأ

ص :544

به فرستادگان می رسد و ایشان هم می گویند این قرآن است.پس از نزد آنان نیز می گذرد تا به فرشتگان می رسد و آنان نیز می گویند این قرآن است و از نزد آنان نیز می گذرد تا در سمت راست عرش بایستد.آن گاه خداوند چیره گر می فرماید به شکست ناپذیری و شکوه و بلندمرتبگی ام سوگند امروز هرکس را که تو را گرامی داشته گرامی خواهم داشت و هرکس را که تو را خوار ساخته خوار خواهم ساخت.

فضیلت حامل قرآن

[٣4٧٣]١-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:همانا اهل قرآن پس از پیامبران و فرستادگان در بالاترین درجۀ انسان ها هستند پس حقوق آنان را اندک نشمارید؛زیرا از سوی خداوند شکست ناپذیر جبار جایگاه والایی دارند.

[٣4٧4]٢-فضیل یسار روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:حافظ قرآنی که به آن عمل کند همراه کاتبان گرامی و نیکورفتار است.

[٣4٧5]٣-همو از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

قرآن بیاموزید؛زیرا قرآن در روز قیامت به صورت جوانی زیبا و رنگ پریده به نزد خواننده اش می آید و به او می گوید:من کسی هستم که شب هایت را به بیداری کشاندم و نیم روزهای گرمت را تشنه ات گرداندم و آب دهانت را خشک کرده، اشک هایت را روان ساختم.هرجا بروی با تو می آیم و هر تاجری به دنبال تجارت خود است و من امروز به نفع تو در پی تجارت هر تاجری هستم و بشارت باد که به زودی کرامتی از جانب خدا به تو می رسد.آن گاه تاجی آورده می شود و بر سرش نهاده می شود و ایمنی به دست راستش و جاودانگی در بهشت به دست چپش داده می شود و دو جامه بر تنش می کنند و سپس به او می گویند:بخوان و بالا برو و هرگاه

ص :545

آیه صعد درجه و یکسی أبواه حلّتین إن کانا مؤمنین ثمّ یقال لهما هذا لما علّمتماه القرآن.

[٣4٧6]4-ابن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن منهال القصّاب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قرأ القرآن و هو شابّ مؤمن اختلط القرآن بلحمه و دمه و جعله اللّه عزّ و جلّ مع السّفره الکرام البرره و کان القرآن حجیزا عنه یوم القیامه یقول:یا ربّ إنّ کلّ عامل قد أصاب أجر عمله غیر عاملی فبلّغ به أکرم عطایاک،قال:

فیکسوه اللّه العزیز الجبّار حلّتین من حلل الجنّه و یوضع علی رأسه تاج الکرامه ثمّ یقال له:هل أرضیناک فیه؟فیقول القرآن:یا ربّ قد کنت أرغب له فیما هو أفضل من هذا،فیعطی الأمن بیمینه و الخلد بیساره ثمّ یدخل الجنّه فیقال له:اقرأ و اصعد درجه؛ثمّ یقال له:هل بلغنا به و أرضیناک؟فیقول:نعم.

قال:و من قرأه کثیرا و تعاهده بمشقّه من شدّه حفظه أعطاه اللّه عزّ و جلّ أجر هذا مرّتین.

[٣4٧٧]5-أبو علیّ الأشعریّ،عن الحسن بن علیّ بن عبد اللّه و حمید بن زیاد،عن الخشّاب،جمیعا عن الحسن بن علیّ بن یوسف،عن معاذ بن ثابت، عن عمرو بن جمیع،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ أحقّ النّاس بالتّخشّع فی السّرّ و العلانیه لحامل القرآن و إنّ أحقّ النّاس فی السّرّ و العلانیه بالصّلاه و الصّوم لحامل القرآن،ثمّ نادی بأعلی صوته:یا حامل القرآن تواضع به یرفعک اللّه و لا تعزّز به فیذلّک اللّه،یا حامل القرآن تزیّن[به]للّه یزیّنک اللّه به و لا تزیّن به للنّاس فیشینک اللّه به،من ختم القرآن فکأنّما أدرجت النّبوّه بین جنبیه و لکنّه لا یوحی إلیه و من

ص :546

آیه ای می خواند درجه ای بالا می رود و پدر و مادرش نیز اگر مؤمن باشند دو جامه می پوشند و به آنها گفته می شود:این به خاطر آن است که به او قرآن آموختید.

[٣4٧6]4-منهال قصّاب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هر جوان مؤمنی که قرآن بخواند،قرآن با گوشت و خونش درآمیخته،خداوند عزّتمند او را با کاتبان گرامی و نیکوکار قرار می دهد و قرآن در روز قیامت نگاهدارندۀ او می شود و می گوید:پروردگارا!هر عمل کننده ای پاداش عمل خود را گرفت جز عمل کنندۀ به من.پس بهترین نعمت هایت را به او برسان.حضرت فرمود:پس خداوند شکست ناپذیر چیره گر دو جامه از جامه های بهشتی را به او می پوشاند و بر سرش تاج کرامت می نهد.سپس به قرآن گفته می شود:آیا تو را دربارۀ این شخص راضی کردیم؟و قرآن می گوید:پروردگارا!من دربارۀ او به پاداش برتری میل داشتم و آن گاه ایمنی به دست راستش و جاودانگی در بهشت به دست چپش نهاده می شود و سپس به بهشت درمی آید و به او گفته می شود قرآن بخوان و درجه ای بالا برو.سپس به قرآن گفته می شود آیا او را به حقّش رساندیم و تو را خشنود کردیم؟و او می گوید:بله.امام علیه السّلام فرمودند:هرکه قرآن را فراوان بخواند و آن را با سختی و برای اهتمام به آن عهده دار شود خداوند عزّتمند این پاداش را دو بار به او می دهد.

[٣4٧٧]5-عمرو و جمیع از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:سزاوارترین مردم به ترس از خدا در نهان و آشکار حامل قرآن است و سزاوارترین مردم در آشکار و نهان برای نماز و روزه حامل قرآن است سپس با بالاترین صدایش فرمود:ای حامل قرآن در برابر آن فروتنی پیشه ساز تا خداوند تو را بالا برد و آن را به حساب خود نگذار که خداوند تو را خوار می سازد.ای حامل قرآن به وسیلۀ قرآن خود را برای خدا بیارای تا خداوند تو را به آن بیاراید و با آن خود را برای مردم آراسته مکن که خدا چهره ات را زشت جلوه می دهد.هرکس قرآن را ختم کند گویی نبوت را میان دو پهلویش جای داده است با این فرق که به

ص :54٧

جمع القرآن فنوله:لا یجهل مع من یجهل علیه و لا یغضب فیمن یغضب علیه و لا یحدّ فیمن یحدّ و لکنّه یعفو و یصفح و یغفر و یحلم لتعظیم القرآن و من أوتی القرآن فظنّ أنّ أحدا من النّاس أوتی أفضل ممّا أوتی فقد عظّم ما حقّر اللّه و حقّر ما عظّم اللّه.

[٣4٧٨]6-أبو علیّ الأشعریّ،عن الحسن بن علیّ بن عبد اللّه،عن عبیس بن هشام قال:حدّثنا صالح القمّاط،عن أبان بن تغلب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

النّاس أربعه،فقلت:جعلت فداک و ما هم؟فقال:رجل أوتی الإیمان و لم یؤت القرآن و رجل أوتی القرآن و لم یؤت الإیمان و رجل أوتی القرآن و أوتی الإیمان و رجل لم یؤت القرآن و لا الإیمان.قال:قلت:جعلت فداک فسّر لی حالهم،فقال:أمّا الّذی أوتی الإیمان و لم یؤت القرآن فمثله کمثل التّمره طعمها حلو و لا ریح لها و أمّا الّذی أوتی القرآن و لم یؤت الإیمان فمثله کمثل الآس ریحها طیّب و طعمها مرّ و أمّا من أوتی القرآن و الإیمان فمثله کمثل الأترجّه ریحها طیّب و طعمها طیّب و أمّا الّذی لم یؤت الإیمان و لا القرآن فمثله کمثل الحنظله طعمها مرّ و لا ریح لها.

[٣4٧٩]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و علیّ بن محمّد القاسانیّ،جمیعا عن القاسم بن محمّد،عن سلیمان بن داود،عن سفیان بن عیینه،عن الزّهریّ قال:

قلت لعلیّ بن الحسین علیهما السّلام:أیّ الأعمال أفضل؟قال:الحالّ المرتحل،قلت:

و ما الحالّ المرتحل؟قال:فتح القرآن و ختمه،کلّما جاء بأوّله ارتحل فی آخره.و قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من أعطاه اللّه القرآن فرأی أنّ رجلا أعطی أفضل ممّا أعطی فقد صغّر عظیما و عظّم صغیرا.

[٣4٨٠]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن عیسی،

ص :54٨

او وحی نمی شود و هرکس قرآن را جمع کند هدیه اش این است:با کسی که با او نادانی کرده نادانی نمی کند و بر کسی که به او خشمگین شده،خشم نمی کند و با کسی که با او تندی کرده تندی نمی کند بلکه برای بزرگداشت قرآن می بخشد و درمی گذرد و می آمرزد و بردباری می کند.و هرکس قرآن به او داده شود و گمان کند به کسی از مردم چیزی بهتر از آن داده شده است آنچه را خدا کوچک شمرده بزرگ داشته است و آن چه را خدا بزرگ داشته کوچک شمرده است.

[٣4٧٨]6-ابان تغلب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:مردم چهار دسته اند.من عرض کردم:فدایت شوم آن ها چه کسانی هستند؟فرمودند:کسی که ایمان به او داده شده و قرآن به او داده نشده است و کسی که قرآن به او داده شده و ایمان به او داده نشده است و کسی که قرآن و ایمان هردو به او داده شده و کسی که هیچ یک از قرآن و ایمان به او داده نشده است.

او گفته که من عرض کردم:فدایت شوم احوال آنان را برایم تفسیر کن.

امام علیه السّلام فرمودند:آن کسی که به او ایمان داده شده و قرآن داده نشده مانند خرمایی است که طعمش شیرین است ولی بویی ندارد و کسی که قرآن به او داده شده و ایمان داده نشده همچون مورد[گیاهی است]است که خوش بو ولی تلخ مزّه است و کسی که قرآن و ایمان به او داده شده مانند ترنج است که خوش بو و خوش مزّه است و کسی که نه ایمان و نه قرآن به او داده نشده مانند حنظل [هندوانۀ ابو جهل]است که بی بو و تلخ مزّه است.

[٣4٧٩]٧-زهری گفت:به امام سجاد علیه السّلام عرض کردم:کدام عمل بافضیلت تر است؟امام علیه السّلام فرمودند:آن چه فرود آید و کوچ کند.من گفتم:آن چیست؟ امام علیه السّلام فرمود:آغاز کردن و ختم کردن قرآن و هر زمان که از اول قرآن شروع کرد به پایانش کوچ کند،که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس که خدا قرآن را به او بدهد و او گمان کند که به کس دیگری نعمتی برتر از او داده شده است بزرگ را کوچک شمرده و کوچک را بزرگ شمرده است.

[٣4٨٠]٨-معاویۀ عمّار گفت:امام صادق علیه السّلام به من فرمودند:هرکس قرآن

ص :54٩

عن سلیمان بن رشید،عن أبیه،عن معاویه بن عمّار قال:

قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:من قرأ القرآن فهو غنیّ و لا فقر بعده و إلاّ ما به غنی.

[٣4٨١]٩-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن ابن أبی نجران، عن أبی جمیله،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یا معاشر قرّاء القرآن:اتّقوا اللّه عزّ و جلّ فیما حمّلکم من کتابه فإنّی مسئول و إنّکم مسئولون،إنّی مسئول عن تبلیغ الرّساله و أمّا أنتم فتسألون عمّا حمّلتم من کتاب اللّه و سنّتی.

[٣4٨٢]١٠-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن القاسم بن محمّد،عن سلیمان بن داود المنقریّ،عن حفص قال:

سمعت موسی بن جعفر علیهما السّلام یقول لرجل:أتحبّ البقاء فی الدّنیا؟فقال:نعم، فقال:و لم؟قال:لقراءه قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ، فسکت عنه،فقال له بعد ساعه،یا حفص،من مات من أولیائنا و شیعتنا و لم یحسن القرآن علّم فی قبره لیرفع اللّه به من درجته فإنّ درجات الجنّه علی قدر آیات القرآن یقال له:اقرأ و ارق،فیقرأ ثمّ یرقی.قال حفص:فما رأیت أحدا أشدّ خوفا علی نفسه من موسی بن جعفر علیهما السّلام و لا أرجی النّاس منه و کانت قراءته حزنا،فإذا قرأ فکأنّه یخاطب إنسانا.

[٣4٨٣]١١-علیّ،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:حمله القرآن عرفاء أهل الجنّه و المجتهدون قوّاد أهل الجنّه و الرّسل ساده أهل الجنّه.

باب من یتعلّم القرآن بمشقّه

[٣4٨4]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد و سهل بن زیاد،جمیعا عن

ص :55٠

بخواند توانگر است و پس از آن نیازی نیست وگرنه آن،توانگری نیست.

[٣4٨١]٩-جابر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

ای گروه قاریان قرآن،در آنچه خداوند از کتابش به دوش شما نهاده است از خداوند پرواکنید؛زیرا از من و از شما خواهند پرسید.از من دربارۀ رساندن رسالتم و از شما دربارۀ آنچه از کتاب خدا و روش من بر دوش گرفته اید.

[٣4٨٢]١٠-حفص گفت:از امام کاظم علیه السّلام شنیدم به مردی می فرمود:آیا ماندن در دنیا را دوست داری او گفت:بله امام علیه السّلام پرسید:برای چه؟مرد پاسخ داد:برای خواندن«قل هو اللّه احد».امام علیه السّلام خاموشی گزید و پس از ساعتی به من فرمود:

ای حفص!هرکس از دوستان و شیعیان ما بمیرد و قرآن را خوب نداند در قبرش به او آموخته می شود تا خداوند به وسیلۀ آن درجاتش را بالا برد.که درجات بهشت به مقدار آیات قرآن است،به او گفته می شود:بخوان و بالا برو.پس او می خواند و بالا می رود.حفص گفت:من هیچ کس را بر نفس خود بیمناک تر و امیدوارتر از موسی بن جعفر علیهما السّلام ندیدم.و قرائت قرآنش اندوهناک بود و چون می خواند گویی با انسانی سخن می گوید.

[٣4٨٣]١١-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:حاملان قرآن عارفان اهل بهشتند و مجتهدان رهبران اهل بهشتند و فرستادگان سروران اهل بهشت.

دربارۀ کسی که با مشقّت قرآن می آموزد

[٣4٨4]١-فضیل یسار گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:همانا کسی که

ص :55١

ابن محبوب،عن جمیل بن صالح،عن الفضیل بن یسار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعته یقول:إنّ الّذی یعالج القرآن و یحفظه بمشقّه منه و قلّه حفظ له أجران.

[٣4٨5]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن منصور بن یونس،عن لصّبّاح بن سیابه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من شدّد علیه فی القرآن کان له أجران و من یسّر علیه کان مع الأوّلین.

[٣4٨6]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن أحمد بن محمّد،عن سلیم الفرّاء، عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ینبغی للمؤمن أن لا یموت حتّی یتعلّم القرآن أو یکون فی تعلیمه.

باب من حفظ القرآن ثمّ نسیه

[٣4٨٧]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد و أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،جمیعا عن ابن فضّال،عن أبی إسحاق ثعلبه بن میمون، عن یعقوب الأحمر قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:جعلت فداک إنّی کنت قرأت القرآن ففلت منّی فادع اللّه عزّ و جلّ أن یعلّمنیه،قال:فکأنّه فزع لذلک فقال:علّمک اللّه هو و إیّانا جمیعا قال:و نحن نحو من عشره ثمّ قال:السّوره تکون مع الرّجل قد قرأها ثمّ ترکها فتأتیه یوم القیامه فی أحسن صوره و تسلّم علیه فیقول:من أنت؟فتقول:أنا سوره کذا و کذا فلو أنّک تمسّکت بی و أخذت بی لأنزلتک هذه الدّرجه فعلیکم بالقرآن،ثمّ قال:إنّ من النّاس من یقرأ القرآن لیقال:فلان قارئ و منهم من یقرأ

ص :55٢

همدم قرآن است و در حالی که حافظۀ اندکی دارد آن را با سختی می آموزد دو پاداش دارد.

[٣4٨5]٢-صبّاح سیابه گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس دربارۀ آموختن قرآن به زحمت افتد دو پاداش دارد.و هرکس به آسانی فراگیرد به همراه دو نخستین است.(مقصد پیشی گیرندگان در ایمان به خدا و رسولند).

[٣4٨6]٣-فردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:برای مؤمن سزاوار است که پیش از مرگ قرآن را فراگیرد یا در مسیر آموختن آن باشد.

دربارۀ کسی که قرآن را حفظ کرده،سپس آن را فراموش کرده است

[٣4٨٧]١-یعقوب احمر گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:فدایت شوم من پیش از این قرآن را می خواندم ولی اکنون از ذهنم رفته است.از خداوند عزّتمند بخواه که آن را به من بیاموزد.او گفته است:گویا امام علیه السّلام از این سخن هراسان شد و فرمود:خداوند آن را به تو و به همۀ ما بیاموزد-راوی گفته است:و ما نزدیک به ده نفر بودیم سپس امام علیه السّلام فرمودند:

شخصی که سوره ای را خوانده است و سپس آن را ترک کرده است.آن سوره در روز قیامت در زیباترین چهره به نزد او آمده،به او سلام می کند.آن شخص می گوید:تو که هستی؟او می گوید:من فلان سوره هستم که اگر به من درآویخته، مرا نگاه داشته بودی تو را به این درجه می رساندم.پس بر شما باد به قرآن.

سپس فرمود:برخی از مردم قرآن می خوانند تا گفته شود فلانی قاری است

ص :55٣

القرآن لیطلب به الدّنیا و لا خیر فی ذلک و منهم من یقرأ القرآن لینتفع به فی صلاته و لیله و نهاره.

[٣4٨٨]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن أبی المغراء،عن أبی بصیر قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من نسی سوره من القرآن مثّلت له فی صوره حسنه و درجه رفیعه فی الجنّه،فإذا رآها قال:ما أنت ما أحسنک،لیتک لی؟فیقول:أما تعرفنی؟أنا سوره کذا و کذا و لو لم تنسنی رفعتک إلی هذا.

[٣4٨٩]٣-ابن أبی عمیر،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن یعقوب الأحمر قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّ علیّ دینا کثیرا و قد دخلنی ما کان القرآن یتفلّت منّی،فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام القرآن القرآن،إنّ الآیه من القرآن و السّوره لتجیء یوم القیامه حتّی تصعد ألف درجه یعنی فی الجنّه فتقول:لو حفظتنی لبلغت بک هاهنا.

[٣4٩٠]4-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد بن سماعه و عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،جمیعا عن محسّن بن أحمد،عن أبان بن عثمان، عن ابن أبی یعفور قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ الرّجل إذا کان یعلم السّوره ثمّ نسیها أو ترکها و دخل الجنّه أشرفت علیه من فوق فی أحسن صوره فتقول:تعرفنی؟ فیقول:لا؛فتقول:أنا سوره کذا و کذا لم تعمل بی و ترکتنی أما و اللّه لو عملت بی لبلغت بک هذه الدّرجه و أشارت بیدها إلی فوقها.

[٣4٩١]5-أبو علیّ الأشعریّ،عن الحسن بن علیّ بن عبد اللّه،عن العبّاس بن عامر،عن الحجّاج الخشّاب،عن أبی کهمس الهیثم بن عبید قال:

ص :554

و برخی قرآن می خوانند تا دینار به دست آورند که در آن هیچ خیری نیست و برخی قرآن می خوانند تا در نماز شب و روزشان از آن بهره برند.

[٣4٨٨]٢-ابو بصیر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس سوره ای از قرآن را فراموش کند در بهشت در چهره ای نیکو و درجه ای والا بر او پدیدار می شود.که وقتی آن را می بیند،می گوید:تو کیستی که چنین زیبایی.کاش از آن من بودی!و او پاسخ می دهد:مرا نمی شناسی؟من فلان سوره هستم و اگر مرا فراموش نمی کردی تو را به این درجه بالا می آوردم.

[٣4٨٩]٣-یعقوب احمر گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:بسیار بدهکارم و این،چنان مرا اندوهناک کرده است که قرآن را از خاطرم می رباید.امام صادق علیه السّلام فرمودند:قرآن،قرآن،همانا آیه ای از قرآن و سوره ای از آن روز قیامت می آید و تا هزار درجه در بهشت بالا می رود آن گاه می گوید.اگر مرا نگاه داشته بودی تورا به این جا می رساندم.

[٣4٩٠]4-ابن ابو یعفور گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:مردی که سوره ای را می داند و سپس آن را فراموش می کند یا رهایش کند و چون به بهشت رود،آن سوره در زیباترین چهره از بالا،سر می کشد و می گوید:مرا می شناسی؟ مرد می گوید:نه.او می گوید:من فلان سوره هستم که به من عمل نکرده،رهایم کردی به خدا سوگند اگر به من عمل می کردی تو را به این درجه می رساندم و با دستش به بالاتر از خودش اشاره می کند.

[٣4٩١]5-ابو کهمس هیثم عبید گفت:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ کسی که قرآن را

ص :555

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن رجل قرأ القرآن ثمّ نسیه،فرددت علیه ثلاثا:أ علیه فیه حرج؟قال:لا.

[٣4٩٢]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن خالد و الحسین بن سعید،جمیعا عن النّضر بن سوید،عن یحیی الحلبیّ،عن عبد اللّه بن مسکان،عن یعقوب الأحمر قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:جعلت فداک إنّه أصابتنی هموم و أشیاء لم یبق شیء من الخیر إلاّ و قد تفلّت منّی منه طائفه حتّی القرآن لقد تفلّت منّی طائفه منه، قال:ففزع عند ذلک حین ذکرت القرآن ثمّ قال:إنّ الرّجل لینسی السّوره من القرآن فتأتیه یوم القیامه حتّی تشرف علیه من درجه من بعض الدّرجات فتقول:السّلام علیک،فیقول:و علیک السّلام من أنت؟فتقول:أنا سوره کذا و کذا ضیّعتنی و ترکتنی أما لو تمسّکت بی بلغت بک هذه الدّرجه،ثمّ أشار بإصبعه ثمّ قال:علیکم بالقرآن فتعلّموه فإنّ من النّاس من یتعلّم القرآن لیقال فلان قارئ و منهم من یتعلّمه فیطلب به الصّوت فیقال فلان حسن الصّوت و لیس فی ذلک خیر و منهم من یتعلّمه فیقوم به فی لیله و نهاره لا یبالی من علم ذلک و من لم یعلمه.

باب فی قراءته

[٣4٩٣]١-علیّ عن أبیه،عن حمّاد،عن حریز،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

القرآن عهد اللّه إلی خلقه،فقد ینبغی للمرء المسلم أن ینظر فی عهده و أن یقرأ منه فی کلّ یوم خمسین آیه.

[٣4٩4]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و علیّ بن محمّد،جمیعا عن القاسم بن

ص :556

می خواند و سپس فراموش می کند پرسیدم و سه بار تکرار کردم که آیا بر او اندوهی هست؟امام علیه السّلام فرمودند:نه.

[٣4٩٢]6-یعقوب احمر گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:فدایت شوم ناراحتی ها و گرفتاری هایی به من رسیده است که هر خیر و نیکی ای را از دست من ربوده است تا جایی که قسمتی از قرآن نیز از یادم رفته است.راوی گفته است هنگامی که از قرآن نام بردم امام علیه السّلام هراسان شد و سپس فرمود:کسی سوره ای از قرآن را فراموش می کند و آن سوره در روز قیامت آهنگ او می کند و از یکی از درجات بالای بهشت به سوی او رفته،می گوید:سلام بر تو.آن شخص می گوید:

و سلام بر تو،کیستی؟او می گوید:من فلان سوره هستم که تباهم ساخته،رهایم کردی اگر به من درمی آویختی تو را به این درجه می رساندم.سپس با انگشتش اشاره کرد و فرمود:بر شما باد به قرآن آن را یاد بگیرد.که همانا بعضی از مردم قرآن می آموزند تا گفته شود فلانی قاری است و برخی آن را برای خوش صدایی می آموزند تا گفته شود فلانی صدای خوبی دارد و در این ها خیری نیست و برخی آن را می آموزند و شب و روز آن را به پا می دارند و اهمیّت نمی دهند که کسی آن را بداند یا نداند.

دربارۀ خواندن قرآن

[٣4٩٣]١-حریز روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:قرآن پیمان خدا با آفریدگان است پس سزاوار است هر انسان مؤمنی به پیمانش بنگرد و هر روز پنجاه آیه از آن را بخواند.

[٣4٩4]٢-زهری گفت:از امام سجاد علیه السّلام شنیدم می فرماید:آیه های قرآن گنج هایی

ص :55٧

محمّد،عن سلیمان بن داود،عن حفص بن غیاث،عن الزّهریّ قال:

سمعت علیّ بن الحسین علیهما السّلام یقول:آیات القرآن خزائن فکلّما فتحت خزانه ینبغی لک أن تنظر ما فیها.

باب البیوت الّتی یقرأ فیها القرآن

[٣4٩5]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن الفضیل بن عثمان،عن لیث بن أبی سلیم،رفعه قال:

قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:نوّروا بیوتکم بتلاوه القرآن و لا تتّخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النّصاری،صلّوا فی الکنائس و البیع و عطّلوا بیوتهم،فإنّ البیت إذا کثر فیه تلاوه القرآن کثر خیره و اتّسع أهله و أضاء لأهل السّماء کما تضیء نجوم السّماء لأهل الدّنیا.

[٣4٩6]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن خالد و الحسین بن سعید،جمیعا عن النّضر بن سوید،عن یحیی بن عمران الحلبیّ،عن عبد الأعلی مولی آل سام،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ البیت إذا کان فیه المرء المسلم یتلو القرآن یتراءاه أهل السّماء کما یتراءی أهل الدّنیا الکوکب الدّرّیّ فی السّماء

[٣4٩٧]٣-محمّد،عن أحمد و عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،جمیعا عن جعفر بن محمّد بن عبید اللّه،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:البیت الّذی یقرأ فیه القرآن و یذکر اللّه عزّ و جلّ فیه تکثر برکته و تحضره الملائکه و تهجره الشّیاطین و یضیء لأهل السّماء کما تضیء الکواکب لأهل الأرض و إنّ البیت الّذی لا یقرأ فیه القرآن و لا یذکر اللّه

ص :55٨

هستند پس هرزمان در گنجینه ای گشوده شود سزاوار است که در آن نظر کنی.

دربارۀ خانه هایی که در آنها قرآن خوانده می شود

[٣4٩5]١-لیث ابو سلیم در حدیثی بی سند روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:خانه های خود را با تلاوت قرآن روشن کنید و آن را همچون قبرستان قرار ندهید.همان گونه که یهود و نصارا کردند آن ها در کلیساها و معابد خود نماز خواندند و خانه هایشان را تعطیل کردند.همانا وقتی در خانه ای بسیار قرآن خوانده شود خیرش فراوان می گردد و اهل آن توانگر می شود و آن خانه برای اهل آسمان می درخشد چنان که ستارگان آسمان برای اهل زمین می درخشند.

[٣4٩6]٢-عبد الاعلی هم پیمان خاندان سام روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:اگر در خانه ای مرد مسلمانی باشد که قرآن بخواند اهل آسمان آن را به یکدیگر نشان می دهند چنان که اهل زمین ستارگان درخشان در آسمان را به یکدیگر نشان می دهند.

[٣4٩٧]٣-ابن قدّاح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:خانه ای که قرآن در آن خوانده شود و خدا در آن یاد گردد برکتش فراوان می گردد و فرشتگان در آن حاضر شده،شیطان ها از آن دوری می گزینند و برای اهل آسمان می درخشد چنان که ستارگان برای اهل زمین می درخشند و خانه ای که قرآن

ص :55٩

عزّ و جلّ فیه تقلّ برکته و تهجره الملائکه و تحضره الشّیاطین.

باب ثواب قراءه القرآن

[٣4٩٨]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد و سهل بن زیاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،جمیعا عن ابن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان،عن معاذ بن مسلم،عن عبد اللّه ابن سلیمان،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

من قرأ القرآن قائما فی صلاته کتب اللّه له بکلّ حرف مائه حسنه و من قرأه فی صلاته جالسا کتب اللّه له بکلّ حرف خمسین حسنه و من قرأه فی غیر صلاته کتب اللّه له بکلّ حرف عشر حسنات.

قال ابن محبوب:و قد سمعته عن معاذ علی نحو ممّا رواه ابن سنان.

[٣4٩٩]٢-ابن محبوب،عن جمیل بن صالح،عن الفضیل بن یسار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما یمنع التّاجر منکم المشغول فی سوقه إذا رجع إلی منزله أن لا ینام حتّی یقرأ سوره من القرآن فتکتب له مکان کلّ آیه یقرؤها عشر حسنات و یمحی عنه عشر سیّئات.

[٣5٠٠]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم أو غیره،عن سیف بن عمیره،عن رجل،عن جابر،عن مسافر،عن بشر بن غالب الأسدیّ،عن الحسین بن علیّ علیهما السّلام قال:

من قرأ آیه من کتاب اللّه عزّ و جلّ فی صلاته قائما یکتب له بکلّ حرف مائه حسنه فإذا قرأها فی غیر صلاه کتب اللّه له بکلّ حرف عشر حسنات و إن استمع القرآن کتب اللّه له بکلّ حرف حسنه و إن ختم القرآن لیلا صلّت علیه

ص :56٠

در آن خوانده نمی شود و خداوند در آن یاد نمی گردد برکتش اندک می شود و فرشتگان از آنجا می روند و شیاطین حاضر می شوند.

ثواب قرآن خواندن

[٣4٩٨]١-عبد اللّه سلیمان روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس در نمازش ایستاده قرآن بخواند خداوند برایش برابر هر حرفی صد حسنه می نویسد و هرکس در نمازش نشسته قرآن بخواند خداوند برایش برابر هر حرفی پنجاه حسنه می نویسد و هرکس در جز نماز قرآن بخواند خداوند برابر هرحرفی برایش ده حسنه می نویسد.معاذ نیز مانند آن را روایت کرده است.

[٣4٩٩]٢-فضیل یسار روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:چه چیزی مانع می شود که بازرگانان شما هنگامی که از کار بازار به خانه بازمی گردند پیش از خواب یک سوره از قرآن را بخوانند.تا به جای هرآیه ای که می خوانند ده حسنه برایشان نوشته شود و ده گناه از ایشان محو گردد.

[٣5٠٠]٣-بشر بن غالب اسدی روایت کرده که امام سجاد علیه السّلام فرمودند:هرکس در نمازش به حالت ایستاده آیه ای از قرآن بخواند برابر هر حرفی برایش صد حسنه نوشته می شود که چون آن را در غیر نماز بخواند خداوند برابر هر حرفی ده حسنه می نویسد و اگر به قرآن گوش فرادهد خداوند برابر هر حرفی یک حسنه برایش می نویسد و اگر شبانه قرآن را ختم کند فرشتگان تا صبح بر او درود می فرستند

ص :56١

الملائکه حتّی یصبح و إن ختمه نهارا صلّت علیه الحفظه حتّی یمسی و کانت له دعوه مجابه و کان خیرا له ممّا بین السّماء إلی الأرض.قلت:هذا لمن قرأ القرآن فمن لم یقرأ؟قال:یا أخا بنی أسد،إنّ اللّه جواد ماجد کریم،إذا قرأ ما معه أعطاه اللّه ذلک.

[٣5٠١]4-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن الحسین،عن النّضر بن سوید،عن خالد بن مادّ القلانسیّ،عن أبی حمزه الثّمالیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

من ختم القرآن بمکّه من جمعه إلی جمعه أو أقلّ من ذلک أو أکثر و ختمه فی یوم جمعه،کتب له من الأجر و الحسنات من أوّل جمعه کانت فی الدّنیا إلی آخر جمعه تکون فیها و إن ختمه فی سائر الأیّام فکذلک.

[٣5٠٢]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن خالد الحسین بن سعید،جمیعا عن النّضر بن سوید،عن یحیی الحلبیّ،عن محمّد بن مروان،عن سعد بن طریف،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من قرأ عشر آیات فی لیله لم یکتب من الغافلین و من قرأ خمسین آیه کتب من الذّاکرین و من قرأ مائه آیه کتب من القانتین و من قرأ مائتی آیه کتب من الخاشعین و من قرأ ثلاث مائه آیه کتب من الفائزین و من قرأ خمسمائه آیه کتب من المجتهدین و من قرأ ألف آیه کتب له قنطار من تبر القنطار خمسه عشر ألف مثقال من ذهب و المثقال أربعه و عشرون قیراطا أصغرها مثل جبل أحد و أکبرها ما بین السّماء إلی الأرض.

[٣5٠٣]6-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار و محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد،جمیعا عن علیّ بن حدید،عن منصور،عن محمّد بن بشیر، عن علیّ بن الحسین علیه السّلام قال:و قد روی هذا الحدیث عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :56٢

و اگر در روز آن را ختم نماید فرشتگان نگهبان تا شب بر او درود می فرستند و خواسته هایش اجابت می گردند و این برای او از آنچه میان آسمان و زمین است بهتر است.راوی گفته که من عرض کردم:این برای کسی است که همۀ قرآن را می خواند پس کسی که همۀ آن را نمی داند چه کند؟امام علیه السّلام فرمود:ای برادر بنی اسدی همانا خداوند،بخشنده و بزرگوار و کریم است اگر آنچه را از قرآن می داند بخواند خدا این پاداش را به او می دهد.

[٣5٠١]4-ابو حمزۀ ثمالی روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس در مکّه قرآن را از جمعه ای تا جمعۀ دیگر ختم کند یا در کمتر یا بیشتر از آن وقت بخواند و در روز جمعه ختم کند برای او اجر و حسنات از نخستین جمعه ای که در دنیا بوده تا آخرین جمعه ای که از آن است نوشته می شود و اگر در روزهای دیگر ختم کند همین گونه است.

[٣5٠٢]5-سعد طریف از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس هر شب ده آیه بخواند نامش در گروه غافلان نوشته نمی شود و اگر پنجاه آیه بخواند از اهل ذکر نوشته می شود و هرکس صد آیه بخواند از گروه خداترسان نوشته می شود و هرکس دویست آیه بخواند از اهل خشوع نوشته می شود و هرکس سیصد آیه بخواند از گروه رستگاران نوشته می شود و هرکس پانصد آیه بخواند از مجتهدان نوشته می شود و هرکس هزار آیه بخواند برایش یک قنطار طلا نوشته می شود-قنطار پانزده هزار مثقال طلاست و مثقال بیست و چهار قراط است-که کوچک ترین آن مانند کوه احد است و بزرگ ترین آن فاصله میان آسمان و زمین.

[٣5٠٣]6-محمّد بشیر روایت کرده که امام سجاد علیه السّلام فرمودند:-راوی گفته است

ص :56٣

من استمع حرفا من کتاب اللّه عزّ و جلّ من غیر قراءه کتب اللّه له حسنه و محا عنه سیّئه و رفع له درجه و من قرأ نظرا من غیر صوت کتب اللّه له بکلّ حرف حسنه و محا عنه سیّئه و رفع له درجه و من تعلّم منه حرفا ظاهرا کتب اللّه له عشر حسنات و محا عنه عشر سیّئات و رفع له عشر درجات،قال:لا أقول بکلّ آیه و لکن بکلّ حرف:باء أو تاء أو شبههما،قال:و من قرأ حرفا [ظاهرا]و هو جالس فی صلاته کتب اللّه له به خمسین حسنه و محا عنه خمسین سیّئه و رفع له خمسین درجه و من قرأ حرفا و هو قائم فی صلاته کتب اللّه له بکلّ حرف مائه حسنه و محا عنه مائه سیّئه و رفع له مائه درجه و من ختمه کانت له دعوه مستجابه مؤخّره أو معجّله،قال:قلت:جعلت فداک ختمه کلّه؟قال:ختمه کلّه.

[٣5٠4]٧-منصور،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعت أبی علیه السّلام یقول:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ختم القرآن إلی حیث تعلم.

باب قراءه القرآن فی المصحف

[٣5٠5]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن یعقوب بن یزید،رفعه إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قرأ القرآن فی المصحف متّع ببصره و خفّف عن والدیه و إن کانا کافرین.

[٣5٠6]٢-عنه،عن علیّ بن الحسین بن الحسن الضّریر،عن حمّاد بن عیسی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّه لیعجبنی أن یکون فی البیت مصحف یطرد اللّه عزّ و جلّ:به الشّیاطین.

ص :564

که این حدیث گاهی از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده است-هرکس به حرفی از کتاب خدا گوش فرادهد بی آن که آن را بخواند خدا برایش یک حسنه می نویسد و یک گناهش را پاک می کند و یک درجه مقامش را بالا می برد و هر کس قرآن را با نگاه بر آن و بدون صدا بخواند خدا برابر هر حرف حسنه ای برایش می نویسد و گناهی را برایش پاک می کند و یک درجه مقامش را بالا می برد.و هرکس از ظاهر آن،یک حرف بیاموزد خداوند برایش ده حسنه می نویسد و ده گناه را پاک می کند و ده درجه مقامش را بالا می برد.

امام علیه السّلام فرمود:نمی گویم برابر هر آیه بلکه برابر هر حرف:باء،تاء یا مانند آن.

و فرمود:و هرکس یک حرف از ظاهر قرآن را نشسته در نمازش بخواند خداوند برابر آن،پنجاه حسنه برایش می نویسد و پنجاه گناه را پاک می کند و مقامش را پنجاه درجه بالا می برد و هرکس یک حرف را ایستاده در نمازش بخواند خداوند برابر هرحرفی صد حسنه برایش می نویسد،صد گناه او را پاک می کند و صد درجه مقامش را بالا می برد و هرکه قرآن را ختم کند مستجاب الدعوه می گردد چه در آینده و چه هم اکنون،راوی گفته که من عرض کردم:

فدایت شوم همۀ آن را ختم کند؟امام علیه السّلام فرمود:همۀ آن را ختم کند.

[٣5٠4]٧-منصور از خدمت صادق علیه السّلام به نقل از پدرشان علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:ختم کردن قرآن تا جایی است که تو بلدی.

خواندن قرآن از روی مصحف

[٣5٠5]١-یعقوب یزید در حدیثی بی سند روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس قرآن را از روی نوشتۀ آن بخواند از بینایی خود بهره مند می شود و موجب کاهش عذاب پدر و مادرش می شود هرچند کافر باشند.

[٣5٠6]٢-حمّاد عیسی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:دوست دارم در خانه قرآنی باشد که خداوند عزّتمند به وسیلۀ آن شیاطین را براند.

ص :565

[٣5٠٧]٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن ابن فضّال،عمّن ذکره، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ثلاثه یشکون إلی اللّه عزّ و جلّ:مسجد خراب لا یصلّی فیه أهله و عالم بین جهّال و مصحف معلّق قد وقع علیه الغبار لا یقرأ فیه.

[٣5٠٨]4-علیّ بن محمّد،عن ابن جمهور،عن محمّد بن عمر بن مسعده، عن الحسن بن راشد،عن جدّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قراءه القرآن فی المصحف تخفّف العذاب عن الوالدین و لو کانا کافرین.

[٣5٠٩]5-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن یحیی بن المبارک، عن عبد اللّه بن جبله،عن معاویه بن وهب،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قلت له:جعلت فداک إنّی أحفظ القرآن علی ظهر قلبی،فأقرؤه علی ظهر قلبی أفضل أو أنظر فی المصحف؟قال:فقال لی:بل اقرأه و انظر فی المصحف فهو أفضل،أما علمت أنّ النّظر فی المصحف عباده؟

باب ترتیل القرآن بالصّوت الحسن

[٣5١٠]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن معبد،عن واصل بن سلیمان،عن عبد اللّه بن سلیمان قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ:«و رتّل القرآن ترتیلا»قال:قال أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه:بیّنه تبیانا و لا تهذّه هذّ الشّعر و لا تنثره نثر الرّمل و لکن أفزعوا قلوبکم القاسیه و لا یکن همّ أحدکم آخر السّوره.

[٣5١١]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :566

[٣5٠٧]٣-مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:سه چیز به خداوند عزّتمند شکایت می کنند:مسجد ویرانی که اهلش در آن نماز نمی خوانند و دانشمندی میان نادان ها و قرآنی که[به دیوار]آویخته شده است و غبار بر آن نشسته و خوانده نمی شود.

[٣5٠٨]4-حسن راشد از نیایش روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

خواندن قرآن از روی مصحف عذاب پدر و مادر را کاهش می دهد هرچند که کافر باشند.

[٣5٠٩]5-اسحاق عمّار گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:فدایت شوم من قرآن را ازبر دارم آن را ازبر بخوانم بهتر است یا در مصحف بنگرم؟امام علیه السّلام فرمود:از روی قرآن بخوان که آن بافضیلت تر است مگر نمی دانی که نگاه کردن به قرآن عبادت است.

دربارۀ ترتیل خوانی قرآن با صدای خوب

[٣5١٠]١-عبد اللّه سلیمان گفته است:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ این سخن خداوند عزّتمند پرسیدم:«و قرآن را با ترتیل بخوان»فرمودند:امیر المؤمنین- درود خدا بر او-فرموده است:یعنی آن را به روشنی آشکار کن و مانند شعر پشت سرهم و به شتاب نخوان و مانند ریگ پراکنده اش مساز بلکه دل های سخت خود را با آن به هراس افکنید و اندیشۀ تان به پایان رسیدن سوره نباشد.

[٣5١١]٢-مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:همانا قرآن با اندوه

ص :56٧

إنّ القرآن نزل بالحزن فاقرءوه بالحزن

[٣5١٢]٣-علیّ بن محمّد،عن إبراهیم الأحمر،عن عبد اللّه بن حمّاد،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:اقرءوا القرآن بألحان العرب و أصواتها و إیّاکم و لحون أهل الفسق و أهل الکبائر فإنّه سیجیء من بعدی أقوام یرجّعون القرآن ترجیع الغناء و النّوح و الرّهبانیّه،لا یجوز تراقیهم،قلوبهم مقلوبه و قلوب من یعجبه شأنهم.

[٣5١٣]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن حسن بن شمّون قال:حدّثنی علیّ بن محمّد النّوفلیّ،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

ذکرت الصّوت عنده فقال:إنّ علیّ بن الحسین علیه السّلام کان یقرأ فربّما مرّ به المارّ فصعق من حسن صوته و إنّ الإمام لو أظهر من ذلک شیئا لما احتمله النّاس من حسنه،قلت:و لم یکن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یصلّی بالنّاس و یرفع صوته بالقرآن؟فقال:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان یحمّل النّاس من خلفه ما یطیقون.

[٣5١4]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن سلیم الفرّاء، عمّن أخبره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أعرب القرآن فإنّه عربیّ.

[٣5١5]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن معبد،عن عبد اللّه بن القاسم،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ أوحی إلی موسی بن عمران علیه السّلام:إذا وقفت بین یدیّ فقف موقف الذّلیل الفقیر و إذا قرأت التّوراه فأسمعنیها بصوت حزین.

[٣5١6]٧-عنه،عن علیّ بن معبد،عن عبد اللّه بن القاسم،عن عبد اللّه بن

ص :56٨

نازل شده است پس آن را با اندوه بخوانید.

[٣5١٢]٣-عبد اللّه سنان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:قرآن را با الحان و آواهای عرب بخوانید و از لحن های بدکاران و اهل گناهان کبیره دوری کنید همانا پس از من مردمانی می آیند و قرآن را مانند آواز و نوحه و رهبانیت در حنجره می چرخانند.که از گلوهایشان فراتر نمی رود و دلشان و دل هرکس که از آنها خوشش بیاید وارونه است.

[٣5١٣]4-علی بن محمد نوفلی گفت:در نزد حضرت ابو الحسن علیه السّلام از صوت سخن گفتم.امام علیه السّلام فرمودند:امام سجاد علیه السّلام قرآن را چنان می خواند که چه بسا کسی که از آنجا می گذشت از زیبایی صدایش بی هوش می شد.همانا امام علیه السّلام اگر از چیزی از آن را نمایان کند مردم تحمّل خوبی آن را ندارند.راوی گفته که من عرض کردم:و رسول خدا-درود خدا بر او بر خاندانش باد-که با مردم نماز می خواند صدای خود را به قرآن بلند می کرد؟امام علیه السّلام فرمودند:رسول خدا- درود خدا بر او بر خاندانش باد-به اندازه پذیرش و تحمل کسانی که پشت سرش بودند صدای خود را بلند می کرد.

[٣5١4]5-مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:قرآن را با اعراب بخوانید چون آن عربی است.

[٣5١5]6-عبد اللّه سنان از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که خداوند عزّتمند به موسی بن عمران علیهما السّلام وحی کرد:هرگاه در برابر من ایستادی همچون انسانی خوار و نیازمند بایست و هرگاه تورات خواندی آن را با صدایی اندوهناک بخوان.

[٣5١6]٧-عبد اللّه سنان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله

ص :56٩

سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لم یعط أمّتی أقلّ من ثلاث:الجمال و الصّوت الحسن و الحفظ.

[٣5١٧]٨-عنه،عن أبیه،عن علیّ بن معبد،عن یونس،عن عبد اللّه بن مسکان،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ من أجمل الجمال الشّعر الحسن و نعمه الصّوت الحسن.

[٣5١٨]٩-عنه،عن علیّ بن معبد،عن عبد اللّه بن القاسم،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:لکلّ شیء حلیه و حلیه القرآن الصّوت الحسن.

[٣5١٩]١٠-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن موسی بن عمر الصّیقل،عن محمّد بن عیسی،عن السّکونیّ،عن علیّ بن إسماعیل المیثمیّ، عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما بعث اللّه عزّ و جلّ نبیّا إلاّ حسن الصّوت.

[٣5٢٠]١١-سهل[بن زیاد]عن الحجّال،عن علیّ بن عقبه،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیه أحسن النّاس صوتا بالقرآن و کان السّقّاءون یمرّون فیقفون ببابه یسمعون قراءته و کان أبو جعفر علیه السّلام أحسن النّاس صوتا.

[٣5٢١]١٢-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد الأسدیّ،عن أحمد بن الحسن المیثمیّ،عن أبان بن عثمان،عن محمّد بن الفضیل قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یکره أن یقرأ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ بنفس واحد.

ص :5٧٠

فرمودند:به امّت من از سه چیز کم داده نشده است.زیبایی و خوش آوازی و قوۀ حافظه.

[٣5١٧]٨-ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله گرامی فرمودند:همانا از زیباترین زیبایی ها موی زیبا و نغمۀ آوازخوش است.

[٣5١٨]٩-عبد اللّه سنان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:هرچیز زینتی دارد و زینت قرآن آوازخوش است.

[٣5١٩]١٠-مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:خداوند هیچ پیامبری را برنیانگیخت جز اینکه خوش صدا بود.

[٣5٢٠]١١-مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:امام سجاد علیه السّلام از همۀ مردم خوش آوازتر قرآن می خواند و چون سقّایان می گذشتند بر در خانه اش می ایستادند و به تلاوتش گوش فرامی دادند و امام باقر علیه السّلام نیز خوش آوازترین مردم بود.

[٣5٢١]١٢-محمّد فضیل روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:مکروه است که قل هو اللّه احد با یک نفس خوانده شود.

ص :5٧١

[٣5٢٢]١٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن محبوب،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی بصیر قال:

قلت لأبی جعفر علیه السّلام:إذا قرأت القرآن فرفعت به صوتی جاءنی الشّیطان فقال:إنّما ترائی بهذا أهلک و النّاس قال:یا أبا محمّد اقرأ قراءه ما بین القراءتین تسمع أهلک و رجّع بالقرآن صوتک فإنّ اللّه عزّ و جلّ یحبّ الصّوت الحسن یرجّع فیه ترجیعا.

باب فیمن یظهر الغشیه عند قراءه القرآن

[٣5٢٣]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن یعقوب بن إسحاق الضّبّیّ،عن أبی عمران الأرمنیّ،عن عبد اللّه بن الحکم،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قلت:إنّ قوما إذا ذکروا شیئا من القرآن أو حدّثوا به صعق أحدهم حتّی یری أنّ أحدهم لو قطعت یداه أو رجلاه لم یشعر بذلک؟فقال:سبحان اللّه ذاک من الشّیطان،ما بهذا نعتوا،إنّما هو اللّین و الرّقّه و الدّمعه و الوجل.

أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،عن أبی عمران الأرمنیّ،عن عبد اللّه بن الحکم،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام مثله.

باب فی کم یقرأ القرآن و یختم

[٣5٢4]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد،عن الحسین بن المختار،عن محمّد بن عبد اللّه قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:أقرأ القرآن فی لیله؟قال:لا یعجبنی أن تقرأه فی أقلّ من شهر.

ص :5٧٢

[٣5٢٢]١٣-ابو بصیر گفت:به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:هنگامی که قرآن می خوانم و صدایم را بلند می کنم شیطان به نزدم آمده،می گوید:تو با این کار در برابر خانواده ات و مردم دیگر ریا می کنی.حضرت فرمودند:ای ابو محمد با آوازی میانه قرآن بخوان تا خانواده ات بشنوند و صدایت را در هنگام قرائت در گلو بچرخان؛زیرا خداوند عزّتمند صدای نیکویی را که در گلو چرخانده شود دوست دارد.

دربارۀ کسی که هنگام تلاوت قرآن خود را به غش می زند

[٣5٢٣]١-جابر گفت:به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:مردمی هستند که وقتی چیزی از قرآن می خوانند یا از آن سخن گفته می شود بی هوش می شوند به گونه ای که گمان می شود اگر دست یا پایش را ببرند چیزی نمی فهمد.امام علیه السّلام فرمودند:سبحان اللّه،این از شیطان است آن ها به این کار ستوده نمی شوند.همانا قرآن خواندن نرمش و نازک دلی و اشک و هراس است.

این حدیث با سند دیگری نیز روایت شده است.

زمانی که قرآن در آن خوانده شود و به پایان برسد

[٣5٢4]١-محمد عبد اللّه گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا همۀ قرآن را در یک شب بخوانم؟امام علیه السّلام فرمودند:من دوست ندارم که در کم تر از یک ماه آن را بخوانی.

ص :5٧٣

[٣5٢5]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن بعض أصحابه،عن علیّ بن أبی حمزه قال:

دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال له أبو بصیر:جعلت فداک أقرأ القرآن فی شهر رمضان فی لیله؟فقال:لا؛قال:ففی لیلتین؟قال:لا قال:ففی ثلاث؟قال:

ها و أشار بیده ثمّ قال:یا أبا محمّد،إنّ لرمضان حقّا و حرمه لا یشبهه شیء من الشّهور و کان أصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یقرأ أحدهم القرآن فی شهر أو أقلّ،إنّ القرآن لا یقرأ هذرمه و لکن یرتّل ترتیلا،فإذا مررت بآیه فیها ذکر الجنّه فقف عندها و سل اللّه عزّ و جلّ الجنّه و إذا مررت بآیه فیها ذکر النّار فقف عندها و تعوّذ باللّه من النّار.

[٣5٢6]٣-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن الحسین،عن علیّ بن النّعمان،عن یعقوب بن شعیب،عن حسین بن خالد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قلت له:فی کم أقرأ القرآن؟فقال:اقرأه أخماسا،اقرأه أسباعا،أما إنّ عندی مصحفا منجزّی أربعه عشر جزءا.

[٣5٢٧]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن یحیی بن إبراهیم بن أبی البلاد،عن أبیه،عن علیّ بن المغیره،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

قلت له:إنّ أبی سأل جدّک عن ختم القرآن فی کلّ لیله،فقال له جدّک:کلّ لیله،فقال له:فی شهر رمضان:فقال له جدّک:فی شهر رمضان،فقال له أبی:

نعم ما استطعت،فکان أبی یختمه أربعین ختمه فی شهر رمضان،ثمّ ختمته بعد أبی فربّما زدت و ربّما نقصت علی قدر فراغی و شغلی و نشاطی و کسلی، فإذا کان فی یوم الفطر جعلت لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم ختمه و لعلیّ علیه السّلام أخری و لفاطمه علیه السّلام أخری،ثمّ للأئمّه علیه السّلام حتّی انتهیت إلیک فصیّرت لک واحده منذ

ص :5٧4

[٣5٢5]٢-علی حمزه گفته است:به خدمت امام صادق علیه السّلام رفتم و ابو بصیر به ایشان عرض کرد:فدایت شوم آیا همۀ قرآن را در شبی از ماه رمضان بخوانم؟ امام علیه السّلام فرمودند:نه.او گفت:در دو شب چطور؟امام علیه السّلام فرمودند:نه.گفت:در سه شب چطور؟امام علیه السّلام فرمودند:ها-و با دست خود اشاره نمود(یعنی بخوان،- سپس فرمود:ای ابو محمد ماه رمضان حقّ و حرمتی دارد که هیچ ماهی مانند آن نیست و یاران محمّد-درود خدا بر او و بر خاندانش-همۀ قرآن را در یک ماه یا کمتر می خواندند.همانا قرآن با شتاب خوانده نمی شود بلکه به ترتیل خوانده می شود.پس هنگامی که به آیه ای رسیدی که در آن سخن از بهشت رفته است وقف کن و از خدا بهشت بخواه.و هنگامی که به آیه ای رسیدی که در آن سخن از دوزخ رفته است وقف کن و از دوزخ به خدا پناه ببر.

[٣5٢6]٣-حسن خالد گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:در چند روز قرآن را بخوانم؟امام علیه السّلام فرمود:آن را در پنج بخش یا هفت بخش بخوان.هان من قرآنی دارم که چهارده بخش دارد.

[٣5٢٧]4-علی مغیره گفت:به حضرت ابو الحسن علیه السّلام عرض کردم:پدرم از جدّ شما دربارۀ ختم قرآن در هر شب پرسید و ایشان فرمود:در هر شب[ختم کن] و از ختم قرآن در ماه رمضان پرسید و ایشان فرمود:در ماه رمضان[ختم کن]و پدرم گفت:آری هرچه بتوانم.و پدرم در ماه رمضان چهل ختم قرآن انجام می داد و من هم پس از پدرم چنان ختم می کردم.و گاهی به اندازۀ آسایش و یا مشغولیّتم و نشاط یا کسالتم به آن می افزودم یا از آن می کاستم و چون روز عید فطر می شد یک ختم را به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله یک ختم را به علی علیه السّلام و دیگری را به فاطمه علیها السّلام هدیه می کردم سپس به امامان دیگر تا به شما برسم و برای شما هم یک ختم هدیه می کردم.

ص :5٧5

صرت فی هذا الحال فأیّ شیء لی بذلک؟قال:لک بذلک أن تکون معهم یوم القیامه،قلت:اللّه أکبر فلی بذلک؟!قال:نعم،ثلاث مرّات.

[٣5٢٨]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن علیّ بن أبی حمزه قال:

سأل أبو بصیر أبا عبد اللّه علیه السّلام و أنا حاضر فقال له:جعلت فداک أقرأ القرآن فی لیله؟فقال:لا،فقال:فی لیلتین؟فقال:لا،حتّی بلغ ستّ لیال فأشار بیده فقال:ها،ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا أبا محمّد،إنّ من کان قبلکم من أصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان یقرأ القرآن فی شهر و أقلّ،إنّ القرآن لا یقرأ هذرمه و لکن یرتّل ترتیلا،إذا مررت بآیه فیها ذکر النّار وقفت عندها و تعوّذت باللّه من النّار،فقال أبو بصیر:أقرأ القرآن فی رمضان فی لیله؟فقال:لا،فقال:فی لیلتین؟فقال:لا،فقال:فی ثلاث؟فقال:ها و أومأ بیده نعم شهر رمضان لا یشبهه شیء من الشّهور،له حقّ و حرمه،أکثر من الصّلاه ما استطعت.

باب أنّ القرآن یرفع کما أنزل

[٣5٢٩]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ الرّجل الأعجمیّ من أمّتی لیقرأ القرآن بعجمیّه فترفعه الملائکه علی عربیّه.

[٣5٣٠]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن سلیمان،عن بعض أصحابه،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

قلت له:جعلت فداک إنّا نسمع الآیات فی القرآن لیس هی عندنا کما

ص :5٧6

تا به این حال رسیدم.برای من برابر این عمل چه خواهد بود؟امام علیه السّلام فرمودند:

پاداش تو این است که روز قیامت با آنان باشی من عرض کردم اللّه اکبر چنین پاداشی دارم؟امام علیه السّلام سه بار فرمودند:بله.

[٣5٢٨]5-علی ابو حمزه گفت:من حاضر بودم که ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام پرسید:فدایت شوم!من قرآن را در یک شب بخوانم؟امام علیه السّلام فرمودند:نه.او گفت:در دو شب بخوانم؟فرمود:نه.راوی گفته است:تا به شش شب رسید که امام علیه السّلام با دستش اشاره کرد و فرمود:بله.سپس امام صادق علیه السّلام فرمودند:ای ابو محمد پیش از شما برخی یاران محمّد قرآن را در یک ماه و کم تر می خواندند؛ زیرا قرآن با شتاب خوانده نمی شود بلکه به ترتیل خوانده می شود.و چون به آیه ای رسیدی که در آن یاد دوزخ است وقف کن و از دوزخ به خدا پناه ببر.آن گاه ابو بصیر گفت:در ماه رمضان،قرآن را در یک شب بخوانم؟امام علیه السّلام فرمودند:نه.

او گفت:در دو شب چطور؟امام علیه السّلام فرمودند:نه.پس گفت:در سه شب چطور؟ امام علیه السّلام فرمود:ها-و با دستش اشاره کرد-بله هیچ چیز ماه رمضان به ماه های دیگر شبیه نیست،حق و احترامی دارد.تا می توانی در این ماه نماز بخوان.

قرآن چنانچه نازل شده است،بالا می رود

[٣5٢٩]١-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی فرمودند:وقتی مردی عجم از امّتم،قرآن را عجمی می خواند،فرشتگان آن را به صورت عربی صحیح بالا می برند.

[٣5٣٠]٢-یکی از اصحاب گفته است:به حضرت ابو الحسن علیه السّلام عرض کردم:

فدایت شوم ما آیاتی از قرآن می شنویم که در نزد ما چنان نیستند که می شنویم و ما

ص :5٧٧

نسمعها و لا نحسن أن نقرأها کما بلغنا عنکم،فهل نأثم؟فقال:لا،اقرءوا کما تعلّمتم فسیجیئکم من یعلّمکم.

باب فضل القرآن

[٣5٣١]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن بدر،عن محمّد بن مروان،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

من قرأ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ مرّه بورک علیه و من قرأها مرّتین بورک علیه و علی أهله و من قرأها ثلاث مرّات بورک علیه و علی أهله و علی جیرانه و من قرأها اثنی عشر مرّه بنی اللّه له اثنی عشر قصرا فی الجنّه فیقول الحفظه:

اذهبوا بنا إلی قصور أخینا فلان فننظر إلیها و من قرأها مائه مرّه غفرت له ذنوب خمسه و عشرین سنه ما خلا الدّماء و الأموال و من قرأها أربعمائه مرّه کان له أجر أربعمائه شهید کلّهم قد عقر جواده و أریق دمه و من قرأها ألف مرّه فی یوم و لیله لم یمت حتّی یری مقعده فی الجنّه أو یری له.

[٣5٣٢]٢-حمید بن زیاد،عن الحسین بن محمّد،عن أحمد بن الحسن المیثمیّ،عن یعقوب بن شعیب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لمّا أمر اللّه عزّ و جلّ هذه الآیات أن یهبطن إلی الأرض تعلّقن بالعرش و قلن:أی ربّ إلی أین تهبطنا؟إلی أهل الخطایا و الذّنوب؟فأوحی اللّه عزّ و جلّ إلیهنّ:أن اهبطن فو عزّتی و جلالی لا یتلوکنّ أحد من آل محمّد و شیعتهم فی دبر ما افترضت علیه من المکتوبه فی کلّ یوم إلاّ نظرت إلیه بعینی المکنونه فی کلّ یوم سبعین نظره،أقضی له فی کلّ نظره سبعین حاجه و قبلته علی ما فیه من المعاصی و هی أمّ الکتاب و شَهِدَ اللّٰهُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ وَ الْمَلاٰئِکَهُ

ص :5٧٨

نمی توانیم آن ها را چنانچه از شما به ما رسیده است بخوانیم.آیا گناهکاریم؟ امام علیه السّلام فرمودند:نه،همانگونه که آموختید بخوانید به زودی کسی به نزد شما آید تا آن را به شما بیاموزد.

فضل قرآن

[٣5٣١]١-محمّد مروان روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس یک بار سورۀ «قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ» را بخواند برکت داده می شود و هرکس آن را دو بار بخواند به او و خانواده اش برکت داده می شود و هرکس آن را سه بار بخواند به او و خانواده و همسایگانش برکت داده می شود و هرکس آن را دوازده مرتبه بخواند خداوند دوازده کاخ در بهشت برای او می سازد،و آن گاه فرشتگان نگهبان می گویند:ما را به کاخ های برادرمان فلانی ببرید تا آنها را ببینیم و هرکس آن را صدبار بخواند گناهان بیست و پنج ساله اش جز خون[به ناحق ریخته] و اموال[حرام]آمرزیده می شود و هرکس آن را چهارصد بار بخواند پاداش چهارصد شهید که همگی اسب خود را در راه خدا پی کرده اند و خونشان ریخته شده است،نصیبش خواهد شد و هرکس آن را هزار مرتبه در یک شبانه روز بخواند نمیرد تا جایگاه خود در بهشت را ببیند یا به او نموده شود.

[٣5٣٢]٢-یعقوب شعیب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:چون خداوند عزّتمند فرمان داد که این آیه ها به زمین فرودآیند به عرش درآویختند.و گفتند:

پروردگارا.ما را به کجا فرومی فرستی.به سوی خطاکاران و گنه کاران؟و خداوند عزّتمند به ایشان وحی کرد،فرود آئید.به شکست ناپذیری و شکوهم سوگند هیچ یک از خاندان محمد و شیعیانشان به دنبال آنچه هرروز بر آنان واجب کرده ام شما را نمی خوانند.جز اینکه روزی هفتاد بار با چشم نهانم به او نگاه می کنم و در هر نگاه هفتاد حاجت او را برآورده می سازم و با هر گناهی که دارد او را می پذیرم و آن

ص :5٧٩

وَ أُولُوا الْعِلْمِ و آیه الکرسیّ و آیه الملک.

[٣5٣٣]٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،عن إسماعیل بن مهران، عن الحسن بن علیّ بن أبی حمزه،عن محمّد بن سکین،عن عمرو بن شمر،عن جابر قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:من قرأ المسبّحات کلّها قبل أن ینام لم یمت حتّی یدرک القائم و إن مات کان فی جوار محمّد النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.

[٣5٣4]4-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن الحسین،عن علیّ بن النّعمان،عن عبد اللّه بن طلحه،عن جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من قرأ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ مائه مرّه حین یأخذ مضجعه غفر اللّه له ذنوب خمسین سنه.

[٣5٣5]5-حمید بن زیاد،عن الخشّاب،عن ابن بقّاح،عن معاذ،عن عمرو بن جمیع،رفعه إلی علیّ بن الحسین علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من قرأ أربع آیات من أوّل البقره و آیه الکرسیّ و آیتین بعدها و ثلاث آیات من آخرها لم یر فی نفسه و ماله شیئا یکرهه و لا یقربه شیطان و لا ینسی القرآن

[٣5٣6]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن سیف بن عمیره،عن رجل،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

من قرأ إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ یجهر بها صوته کان کالشّاهر سیفه فی سبیل اللّه و من قرأها سرّا کان کالمتشحّط بدمه فی سبیل اللّه و من قرأها عشر مرّات غفرت له علی نحو ألف ذنب من ذنوبه.

[٣5٣٧]٧-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان بن

ص :5٨٠

آیات عبارتند از:امّ الکتاب[سورۀ حمد]و«خداوند و فرشتگان و صاحبان علم گواهند که هیچ معبودی جز او نیست».[آل عمران(٣):١٨]و آیه الکرسی و آیۀ ملک.

[٣5٣٣]٣-جابر گفت:از امام باقر علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس پیش از آن که بخوابد مسبّحات[سوره هایی که با کلمه سبّح یا یسبّح آغاز می شود و آنها عبارتند از سورۀ اسراء-حدید-حشر-صف-جمعه-تغابن و اعلی]را بخواند نمی میرد تا امام قائم(عج)را درک کند و اگر بمیرد در جوار محمّد-درود خدا بر او و بر خاندانش-است.

[٣5٣4]4-عبد اللّه طلحه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس هنگامی که به بستر می رود صدبار سورۀ «قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ» را بخواند خداوند گناهان پنجاه سال او را می آمرزد.

[٣5٣5]5-عمرو جمیع در حدیثی بی سند از حضرت سجّاد علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس چهار آیۀ اول سورۀ بقره و آیهالکرسی و دو آیۀ پس از آن[تا هُمْ فِیهٰا خٰالِدُونَ] و سه آیۀ پایان سورۀ بقره را بخواند در جان و مالش چیزی را که دوست ندارد مشاهده نمی کند و شیطان به او نزدیک نمی گردد.و قرآن را فراموش نمی کند.

[٣5٣6]6-مردی روایت کرده امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرکس سورۀ إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ را با صدای بلند بخواند مانند کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده است و هرکس آن را نهانی بخواند مانند کسی است که در راه خدا در خون خود غلطیده است.و هرکس آن را ده بار بخواند به مقدار هزار گناه از گناهانش آمرزیده می شود.

[٣5٣٧]٧-یعقوب شعیب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:پدرم علیه السّلام

ص :5٨١

یحیی،عن یعقوب بن شعیب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان أبی صلوات اللّه علیه یقول: قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ ثلث القرآن و قُلْ یٰا أَیُّهَا الْکٰافِرُونَ ربع القرآن.

[٣5٣٨]٨-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن الحسن بن علیّ،عن الحسن بن الجهم،عن إبراهیم بن مهزم،عن رجل سمع أبا الحسن علیه السّلام یقول:

من قرأ آیه الکرسیّ عند منامه لم یخف الفالج إن شاء اللّه و من قرأها فی دبر کلّ فریضه لم یضرّه ذو حمه.و قال:من قدّم قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ بینه و بین جبّار،منعه اللّه عزّ و جلّ منه،یقرأها من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله،فإذا فعل ذلک رزقه اللّه عزّ و جلّ خیره و منعه من شرّه.و قال:إذا خفت أمرا فاقرأ مائه آیه من القرآن من حیث شئت ثمّ قل:اللّهمّ اکشف عنّی البلاء، ثلاث مرّات.

[٣5٣٩]٩-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحسن بن علیّ،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من قرأ مائه آیه یصلّی بها فی لیله کتب اللّه عزّ و جلّ له بها قنوت لیله و من قرأ مائتی آیه فی غیر صلاه لم یحاجّه القرآن یوم القیامه و من قرأ خمسمائه آیه فی یوم و لیله فی صلاه النّهار و اللّیل کتب اللّه عزّ و جلّ له فی اللّوح المحفوظ قنطارا من الحسنات.و القنطار ألف و مائتا أوقیّه و الأوقیّه أعظم من جبل أحد.

[٣54٠]١٠-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن حسّان،عن إسماعیل بن مهران،عن الحسن بن علیّ بن أبی حمزه،عن منصور بن حازم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من مضی به یوم واحد فصلّی فیه بخمس صلوات و لم یقرأ فیها بقل هو اللّه

ص :5٨٢

می فرمود: قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ یک سوم قرآن است و قُلْ یٰا أَیُّهَا الْکٰافِرُونَ یک چهارم قرآن است.

[٣5٣٨]٨-مردی از حضرت ابو الحسن علیه السّلام شنید که می فرماید:هرکس آیه الکرسی را در هنگام خواب بخواند اگر خدا بخواهد از بیماری فلج نترسد، و هرکس آن را پس از هر نماز واجبی بخواند هیچ صاحب نیشی به او زیان نرساند.و فرمودند:هرکس میان ستمگر و خودش آن را پیش اندازد خداوند عزتمند آن ستمگر را از او بازدارد تا آن را از پیش رو و پشت سر و راست و چپ بخواند و چون چنین کند خداوند خیرش را به او روزی می کند.و شرش را از او بازمی دارد.و فرمودند:چون از مسأله ای ترسیدی از هرجانب که خواهی صد آیه از قرآن بخوان و سه بار بگو:خداوندا!بلا را از من دور کن.

[٣5٣٩]٩-اسحاق عمّار روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس صد آیه در نماز شب بخواند خداوند پارسایی یک شب را برایش می نویسد و هر کس دویست آیه در غیرنماز بخواند،قرآن در روز قیامت با او ستیزه نمی کند و هرکس در یک شبانه روز در نماز روز و شب پانصد آیه بخواند خداوند عزّتمند برایش در لوح محفوظ یک قنطار حسنه می نویسد و هر قنطاری هزار و دویست اوقیه است و هر اوقیه بزرگ تر از کوه احد است.

[٣54٠]١٠-منصور حازم روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس یک

ص :5٨٣

أحد قیل له:یا عبد اللّه لست من المصلّین.

[٣54١]١١-و بهذا الإسناد،عن الحسن بن سیف بن عمیره،عن أبی بکر الحضرمیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یدع أن یقرأ فی دبر الفریضه ب قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ، فإنّه من قرأها جمع اللّه له خیر الدّنیا و الآخره و غفر له و لوالدیه و ما ولدا.

[٣54٢]١٢-عنه،عن الحسن بن علیّ بن أبی حمزه،رفعه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ سوره الأنعام نزلت جمله،شیّعها سبعون ألف ملک حتّی أنزلت علی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فعظّموها و بجّلوها فإنّ اسم اللّه عزّ و جلّ فیها فی سبعین موضعا و لو یعلم النّاس ما فی قراءتها ما ترکوها.

[٣54٣]١٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:

أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم صلّی علی سعد بن معاذ فقال:لقد وافی من الملائکه سبعون ألفا و فیهم جبرئیل علیه السّلام یصلّون علیه،فقلت له:یا جبرئیل،بما یستحقّ صلاتکم علیه؟فقال:بقراءته قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ قائما و قاعدا و راکبا و ماشیا و ذاهبا و جائیا.

[٣544]١4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد بن بشیر،عن عبید اللّه بن الدّهقان،عن درست،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من قرأ أَلْهٰاکُمُ التَّکٰاثُرُ عند النّوم وقی فتنه القبر.

[٣545]١5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن إسماعیل بن بزیع،عن عبد اللّه بن الفضل النّوفلیّ،رفعه قال:

ما قرئت الحمد علی وجع سبعین مرّه إلاّ سکن.

ص :5٨4

روز تمام بگذرد و در نمازهای پنج گانه قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ نخواند به او گفته می شود:

ای بندۀ خدا تو از نمازگذاران نیستی.

[٣54١]١١-ابو بکر حضرمی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس به خدا و روز جزا ایمان دارد خواندن سورۀ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ پس از نماز واجب را رها نکند؛زیرا هرکس آن را بخواند خداوند خیر دنیا و آخرت را برایش جمع می کند و او و پدر و مادر و فرزندانش آمرزیده می شوند.

[٣54٢]١٢-ابو حمزه در حدیثی بی سند روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

همانا سورۀ انعام یک باره نازل شد و هفتاد هزار فرشته آن را همراهی کردند تا بر محمد صلّی اللّه علیه و اله نازل گردید.پس آن را بزرگ شمارید و گرامی بدارید زیرا در هفتاد جای آن نام خداوند عزّتمند آمده است و اگر مردم می دانستند چه چیزی در خواندن آن است آن را رها نمی کردند.

[٣54٣]١٣-سکونی از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که پیامبر بر جنازه سعد معاذ نماز خواند و سپس فرمود:هفتاد هزار فرشته که جبرئیل در میان آنان بود حاضر شده،بر او نماز خواندند.من گفتم ای جبرئیل چه چیزی او را سزاوار نماز شما کرده است؟او گفت:خواندن قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ در حال ایستاده و نشسته و سواره و پیاده و در حال رفت وآمد.

[٣544]١4-درست از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس در هنگام خواب أَلْهٰاکُمُ التَّکٰاثُرُ را بخواند از امتحان گور در امان خواهد بود.

[٣545]١5-عبد اللّه بن فضل نوفلی روایت کرده که معصوم علیه السّلام فرمودند:سورۀ حمد را هفتاد بار بر دردی نخواندم جز این که آرام گشت.

ص :5٨5

[٣546]١6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لو قرئت الحمد علی میّت سبعین مرّه ثمّ ردّت فیه الرّوح ما کان ذلک عجبا.

[٣54٧]١٧-عنه،عن أحمد بن بکر،عن صالح،عن سلیمان الجعفریّ،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

سمعته یقول:ما من أحد فی حدّ الصّبا یتعهّد فی کلّ لیله قراءه قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّٰاسِ کلّ واحده ثلاث مرّات و قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ مائه مرّه فإن لم یقدر فخمسین إلاّ صرف اللّه عزّ و جلّ عنه کلّ لمم أو عرض من أعراض الصّبیان و العطاش و فساد المعده و بدور الدّم أبدا ما تعوهد بهذا حتّی یبلغه الشّیب،فإن تعهّد نفسه بذلک أو تعوهد کان محفوظا إلی یوم یقبض اللّه عزّ و جلّ نفسه.

[٣54٨]١٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن الحسین بن أحمد المنقریّ قال:

سمعت أبا إبراهیم علیه السّلام یقول:من استکفی بآیه من القرآن من الشّرق إلی الغرب کفی[إذا کان بیقین].

[٣54٩]١٩-الحسین بن محمّد،عن أحمد بن إسحاق و علیّ بن إبراهیم، عن أبیه،جمیعا عن بکر بن محمّد الأزدیّ،عن رجل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی العوذه قال:

تأخذ قلّه جدیده فتجعل فیها ماء ثمّ تقرأ علیها «إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» ثلاثین مرّه ثمّ تعلّق و تشرب منها و تتوضّأ و یزداد فیها ماء إن شاء اللّه.

[٣55٠]٢٠-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن إدریس الحارثیّ،

ص :5٨6

[٣546]١6-معاویۀ عمّار روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:اگر بر مرده ای هفتاد بار حمد خوانده شود و روح به بدنش بازگردد چیز شگفتی نیست.

[٣54٧]١٧-سلیمان جعفری گفت:از حضرت ابو الحسن علیه السّلام شنیدم می فرماید:

هرکس در دوران کودکی با خود عهد کند که هر شب سه بار قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّٰاسِ و صد بار قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ بخواند اگر نتوانست پنجاه بار بخواند خداوند هرگونه جنون و بیماری کودکان و مرض تشنگی و خرابی معده و جوشش خون را برای همیشه از او دور می کند-تا زمانی که بر عهدش باقی بماند-تا پیر شود.آن گاه اگر خود آن را به عهده گیرد یا دیگری آن را به عهده اش بگذارد تا روزی که خداوند عزّتمند جانش را بگیرد محفوظ می ماند.

[٣54٨]١٨-حسین بن احمد منقری گفته است:از امام کاظم علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس یک آیه از آیات قرآن را برای خود از شرق تا غرب کافی شمارد او را کفایت می کند،[وقتی با یقین باشد].

[٣54٩]١٩-مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام دربارۀ تعویذ فرمودند:

کوزه ای تازه بگیر و آن را آب کن.سپس سی بار سورۀ إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ را بر آن بخوان و آن را آویزان کن و از آن بنوش و سپس وضو بگیر،اگر خدا بخواهد آب آن افزوده می شود.

[٣55٠]٢٠-مفضّل عمر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:ای مفضّل همۀ

ص :5٨٧

عن محمّد بن سنان،عن مفضّل بن عمر قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا مفضّل،احتجز من النّاس کلّهم ب بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ و ب قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ اقرأها عن یمینک و عن شمالک و من بین یدیک و من خلفک و من فوقک و من تحتک،فإذا دخلت علی سلطان جائر فاقرأها حین تنظر إلیه ثلاث مرّات و اعقد بیدک الیسری ثمّ لا تفارقها حتّی تخرج من عنده.

[٣55١]٢١-محمّد بن یحیی،عن عبد اللّه بن جعفر،عن السّیّاریّ،عن محمّد بن بکر،عن أبی الجارود،عن الأصبغ بن نباته،عن أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه أنّه قال:

و الّذی بعث محمّدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بالحقّ و أکرم أهل بیته ما من شیء تطلبونه من حرز:من حرق أو غرق أو سرق أو إفلات دابّه من صاحبها أو ضالّه أو آبق إلاّ و هو فی القرآن،فمن أراد ذلک فلیسألنی عنه،قال:فقام إلیه رجل فقال:یا أمیر المؤمنین،أخبرنی عمّا یؤمّن من الحرق و الغرق؟فقال:اقرأ هذه الآیات: اَللّٰهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتٰابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّٰالِحِینَ وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ إلی قوله سبحانه و تعالی عَمّٰا یُشْرِکُونَ فمن قرأها فقد أمن الحرق و الغرق قال:فقرأها رجل و اضطرمت النّار فی بیوت جیرانه و بیته و سطها فلم یصبه شیء،ثمّ قام إلیه رجل آخر فقال:یا أمیر المؤمنین،إنّ دابّتی استصعبت علیّ و أنا منها علی وجل،فقال:اقرأ فی أذنها الیمنی وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ فقرأها فذلّت له دابّته و قام إلیه رجل آخر فقال:

یا أمیر المؤمنین،إنّ أرضی أرض مسبعه و إنّ السّباع تغشی منزلی و لا تجوز حتّی تأخذ فریستها،فقال:اقرأ لَقَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا

ص :5٨٨

مردم را با بسم اللّه الرحمن الرّحیم و قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ بازدار.آن را از راست و چپ و روبه رو و پشت سر و بالای سر و پایین پایت بخوان.و چون نزد فرمانروای ستمگری می روی هنگامی که چشم به او می افتد سه بار آن را بخوان و دست چپت را گره کن و از هم باز مکن تا از نزد او بیرون آیی.

[٣55١]٢١-اصبغ نباته روایت کرده که امیر مؤمنان علی علیه السّلام فرمودند:سوگند به کسی که محمّد[درود خدا بر او و بر خاندانش]را به حق برانگیخت و خاندانش را گرامی داشت هیچ دعای ایمنی از سوختن یا غرق شدن یا دزدی یا گریختن چهارپا از صاحبش یا گمشده یا بندۀ فراری نیست جز آنکه در قرآن است و هر که آن را خواهد از من بپرسد.پس مردی برخاست و گفت:ای امیر مؤمنان مرا از آنچه از سوختن و غرق شدن در امان می دارد آگاه کن.امام علیه السّلام فرمودند:این آیات را بخوان: اَللّٰهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتٰابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّٰالِحِینَ. [اعراف(٧):١٩6]و مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ تا آن جا که فرمود: سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالیٰ عَمّٰا یُشْرِکُونَ [زمر(٣٩):

6٧]که هرکس آن ها را بخواند از سوختن و غرق شدن در امان است.راوی گفته است:مردی آن ها را خواند و وقتی آتش در خانۀ همسایگانش افتاد،به خانۀ او که در میان آن ها بود هیچ آسیبی نرسید.سپس مرد دیگری برخاست عرض کرد:ای امیر مؤمنان!چهارپای من چموشی می کند و من از آن در هراسم.حضرت فرمود:در گوش راستش این آیه را بخوان: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ. [آل عمران(٣):٨٣]و او آن آیه را خواند و چهارپایش رام گردید-و مرد دیگری برخاست و گفت:ای امیر مؤمنان سرزمینی که در آن زندگی می کنم پر از درنده است و درندگان داخل خانۀ من می شوند و تا شکار خود را برنگیرند بیرون نمی روند.امام علیه السّلام فرمودند:بخوان: لَقَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ فَإِنْ تَوَلَّوْا

ص :5٨٩

عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ* فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ فقرأهما الرّجل فاجتنبته السّباع، ثمّ قام إلیه آخر فقال:یا أمیر المؤمنین،إنّ فی بطنی ماء أصفر فهل من شفاء؟ فقال:نعم بلا درهم و لا دینار و لکن اکتب علی بطنک آیه الکرسیّ و تغسلها و تشربها و تجعلها ذخیره فی بطنک فتبرأ بإذن اللّه عزّ و جلّ ففعل الرّجل فبرأ بإذن اللّه،ثمّ قام إلیه آخر فقال:یا أمیر المؤمنین،أخبرنی عن الضّالّه؟فقال:

اقرأ یس فی رکعتین و قل:یا هادی الضّالّه ردّ علیّ ضالّتی ففعل فردّ اللّه عزّ و جلّ علیه ضالّته،ثمّ قام إلیه آخر فقال:یا أمیر المؤمنین،أخبرنی عن الآبق، فقال:اقرأ أَوْ کَظُلُمٰاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشٰاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ إلی قوله وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللّٰهُ لَهُ نُوراً فَمٰا لَهُ مِنْ نُورٍ، فقالها الرّجل فرجع إلیه الآبق،ثمّ قام إلیه آخر فقال:یا أمیر المؤمنین،أخبرنی عن السّرق فإنّه لا یزال قد یسرق لی الشّیء بعد الشّیء لیلا؟فقال له:اقرأ إذا أویت إلی فراشک: قُلِ ادْعُوا اللّٰهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمٰنَ أَیًّا مٰا تَدْعُوا إلی قوله وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً ثمّ قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:

من بات بأرض قفر فقرأ هذه الآیه: إِنَّ رَبَّکُمُ اللّٰهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیّٰامٍ ثُمَّ اسْتَویٰ عَلَی الْعَرْشِ إلی قوله تبارک اللّه رَبُّ الْعٰالَمِینَ حرسته الملائکه و تباعدت عنه الشّیاطین.قال:فمضی الرّجل فإذا هو بقریه خراب فبات فیها و لم یقرأ هذه الآیه فتغشّاه الشّیطان و إذا هو آخذ بخطمه، فقال له صاحبه:أنظره و استیقظ الرّجل فقرأ الآیه فقال الشّیطان لصاحبه:أرغم اللّه أنفک احرسه الآن حتّی یصبح،فلمّا أصبح رجع إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام فأخبره و قال له:رأیت فی کلامک الشّفاء و الصّدق و مضی بعد طلوع الشّمس

ص :5٩٠

فَقُلْ حَسْبِیَ اللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ [توبه(٩):١٢٨ و ١٢٩] و آن مرد آن آیه ها را خواند و درنده ها از او دور شدند.سپس مرد دیگری برخاست و گفت:ای امیر مؤمنان در شکم من آب زردی است آیا شفایی دارد؟امام علیه السّلام فرمود:بله بی آن که درهم و دیناری خرج کنی.روی شکمت آیه الکرسی بنویس و آن را بشوی و بنوش و آن را در شکمت نگهدار.که به اذن خدا بهبود می یابی -و آن مرد چنین کرد و با اذن خدا بهبود یافت-سپس مرد دیگری برخاست و گفت ای امیر مؤمنان،مرا از دعای گمشده آگاه کن.امام علیه السّلام فرمودند:سورۀ یاسین را در دو رکعت بخوان و بگو:ای هدایتگر گمشدگان،گمشده ام را به من بازگردان-و آن مرد چنین کرد و خداوند گمشده اش را به او بازگرداند-سپس مرد دیگری برخاست و گفت:ای امیر مؤمنان مرا از دعای بندۀ فراری خبر ده.امام علیه السّلام فرمودند:

این آیه را بخوان: أَوْ کَظُلُمٰاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشٰاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ -تا اینجا که فرمود- وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللّٰهُ لَهُ نُوراً فَمٰا لَهُ مِنْ نُورٍ [نور(٢4):4٠]و مرد آن را خواند و بندۀ فراری به سویش بازگشت-سپس مرد دیگری برخاست و گفت:ای امیر مؤمنان درباره تعویذ دزدی به من خبر ده که پیوسته هرشب چیزی از من دزدیده می شود.امام علیه السّلام فرمودند:هنگامی که به بستر رفتی بگو: قُلِ ادْعُوا اللّٰهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمٰنَ أَیًّا مٰا تَدْعُوا... کَبِّرْهُ تَکْبِیراً [اسراء(١٧):١١٠ و ١١١]سپس حضرت فرمودند:هرکس شب را در بیابانی بی سکنه بگذراند و این آیه را بخواند: إِنَّ رَبَّکُمُ اللّٰهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیّٰامٍ ثُمَّ اسْتَویٰ عَلَی الْعَرْشِ... تَبٰارَکَ اللّٰهُ رَبُّ الْعٰالَمِینَ [اعراف(٧):54]فرشتگان از او نگهبانی می کنند و شیاطین از او دور می گردند.راوی گفته:و مردی به سفر رفت و به دهی ویرانه رسید و شب را در آنجا به سر برد ولی این آیه را نخواند پس شیطان در او پیچید و بینی اش را گرفت آن گاه همراهش به او گفت:مهلتش بده و آن مرد بیدار شد و آن آیه را خواند،پس شیطان به همراهش گفت:خدا بینی تو را به خاک بمالد.اکنون تا صبح برایش نگهبانی کن و هنگامی که مرد صبح از خواب برخاست به سوی امیر مؤمنان علیه السّلام بازگشت و به او خبر داد و گفت در سخنت شفاء و راستی دیدم و پس از برآمدن آفتاب

ص :5٩١

فإذا هو بأثر شعر الشّیطان مجتمعا فی الأرض.

[٣55٢]٢٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن سلمه بن محرز قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:من لم یبرئه الحمد لم یبرئه شیء.

[٣55٣]٢٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن إسماعیل بن مهران، عن صفوان بن یحیی،عن عبد اللّه بن سنان:عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:

من قرأ إذا أوی إلی فراشه قُلْ یٰا أَیُّهَا الْکٰافِرُونَ و قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ کتب اللّه عزّ و جلّ له براءه من الشّرک.

[٣554]٢4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن علیّ بن معبد،عن أبیه،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:

لا تملّوا من قراءه إِذٰا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزٰالَهٰا، فإنّه من کانت قراءته بها فی نوافله لم یصبه اللّه عزّ و جلّ بزلزله أبدا و لم یمت بها و لا بصاعقه و لا بآفه من آفات الدّنیا حتّی یموت و إذا مات نزل علیه ملک کریم من عند ربّه فیقعد عند رأسه فیقول:یا ملک الموت،ارفق بولیّ اللّه فإنّه کان کثیرا ما یذکرنی و یذکر تلاوه هذه السّوره و تقول له السّوره مثل ذلک و یقول ملک الموت:قد أمرنی ربّی أن أسمع له و أطیع و لا أخرج روحه حتّی یأمرنی بذلک فإذا أمرنی أخرجت روحه و لا یزال ملک الموت عنده حتّی یأمره بقبض روحه و إذا کشف له الغطاء فیری منازله فی الجنّه فیخرج روحه من ألین ما یکون من العلاج ثمّ یشیّع روحه إلی الجنّه سبعون ألف ملک یبتدرون بها إلی الجنّه.

ص :5٩٢

که به آنجا رفت ردّی از موی گرد آمدۀ شیطان را در زمین دید.

[٣55٢]٢٢-سلمۀ محرز گفت:از امام باقر علیه السّلام شنیدم فرمودند:هرکس که سورۀ حمد او را بهبود نبخشد هیچ چیز او را بهبود نمی بخشد.

[٣55٣]٢٣-عبد اللّه سنان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس هنگامی که به بستر می رود قُلْ یٰا أَیُّهَا الْکٰافِرُونَ و قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ را بخواند خداوند عزّتمند برایش بیزاری از شرک را می نویسد.

[٣554]٢4-مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:از خواندن إِذٰا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزٰالَهٰا خسته نشوید؛زیرا هرکس در نافله هایش آن را بخواند خداوند هرگز او را به زلزله دچار نکند و با زلزله و آذرخش و آفتی از آفتاب دنیا نمیرد تا از دنیا برود و هنگامی که بمیرد فرشته ای بزرگوار از نزد پروردگارش فرودآمده، کنار سرش می نشیند و می گوید:ای فرشتۀ مرگ با دوست خدا مدارا کن؛زیراکه او بسیار مرا یاد می کرد و این سوره را می خواند.و آن سورۀ نیز مانند همان را می گوید.و فرشتۀ مرگ می گوید پروردگارم به من دستور داده است که سخن این شخص را بشنوم و از او اطاعت کنم و روحش را از بدنش بیرون نبرم تا مرا به آن فرمان دهد و چون به من فرمان داد روحش را خارج می کنم.و پیوسته در نزد او است تا او را به گرفتن روحش فرمان دهد و او چون پرده از مقابل دیدگانش کنار رود و جایگاهش را در بهشت ببیند جانش به لطیف ترین صورت خارج می شود و سپس هفتاد هزار فرشته جان او را تا بهشت همراهی می کنند تا او را شتابان به بهشت رسانند.

ص :5٩٣

باب النّوادر

[٣555]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن عبیس بن هشام،عمّن ذکره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قرّاء القرآن ثلاثه:رجل قرأ القرآن فاتّخذه بضاعه و استدرّ به الملوک و استطال به علی النّاس و رجل قرأ القرآن فحفظ حروفه و ضیّع حدوده و أقامه إقامه القدح فلا کثّر اللّه هؤلاء من حمله القرآن و رجل قرأ القرآن فوضع دواء القرآن علی داء قلبه فأسهر به لیله و أظمأ به نهاره و قام به فی مساجده و تجافی به عن فراشه،فبأولئک یدفع اللّه العزیز الجبّار البلاء و بأولئک یدیل اللّه عزّ و جلّ من الأعداء و بأولئک ینزّل اللّه عزّ و جلّ الغیث من السّماء،فو اللّه لهؤلاء فی قرّاء القرآن أعزّ من الکبریت الأحمر.

[٣556]٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،جمیعا عن ابن محبوب،عن أبی حمزه،عن أبی یحیی،عن الأصبغ بن نباته قال:

سمعت أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول:نزل القرآن أثلاثا،ثلث فینا و فی عدوّنا و ثلث سنن و أمثال و ثلث فرائض و أحکام.

[٣55٧]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن الحجّال،عن علیّ بن عقبه،عن داود بن فرقد،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ القرآن نزل أربعه أرباع:ربع حلال و ربع حرام و ربع سنن و أحکام و ربع خبر ما کان قبلکم و نبأ ما یکون بعدکم و فصل ما بینکم.

[٣55٨]4-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ص :5٩4

باب نوادر

[٣555]١-مردی روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:قاریان قرآن سه دسته اند:

کسی که قرآن بخواند و آن را کالا بداند و به وسیلۀ آن پادشاهان را بدوشد و بر مردم گردن فرازی کند.

و کسی که قرآن بخواند و حروفش را حفظ کرده،احکامش را تباه سازد و آن را چون جام آبی بردارد که خداوند حاملان قرآن این چنین را زیاد نگرداند.

و کسی که قرآن بخواند و داروی آن را بر درد دلش بگذارد،پس شبش را با آن بیدار باشد و روزها به سبب آن تشنگی بکشد و در عبادت هایش آن را به پا دارد.

و پهلو از بستر بردارد.با اینان است که خداوند شکست ناپذیر چیره گر بلاء را دور می سازد و به سبب آنان است که خداوند بر دشمنان پیروز می گرداند و به خاطر ایشان است که خداوند باران از آسمان نازل می کند و به خدا سوگند اینان در میان قاریان قرآن از کبریت احمر کمیاب ترند.

[٣556]٢-اصبغ نباته گفت:از امیر مؤمنان علیه السّلام شنیدم می فرماید:قرآن در سه بخش نازل گردید:یک سوم دربارۀ ما و دربارۀ دشمن ما یک سوم دربارۀ سنّت ها و امثال و یک سوم دربارۀ واجبات و احکام.

[٣55٧]٣-مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:قرآن در چهار بخش نازل شده است:یک چهارم حلال،یک چهارم حرام،یک چهارم سنّت ها و احکام و یک چهارم حکایت گذشته و آگاهی از آینده و داوری در میان شما.

[٣55٨]4-ابو بصیر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:قرآن بر چهار بخش

ص :5٩5

نزل القرآن أربعه أرباع:ربع فینا و ربع فی عدوّنا و ربع سنن و أمثال و ربع فرائض و أحکام.

[٣55٩]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد و سهل بن زیاد،عن منصور بن العبّاس،عن محمّد بن الحسن السّریّ،عن عمّه علیّ بن السّریّ عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أوّل ما نزل علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ و آخره إِذٰا جٰاءَ نَصْرُ اللّٰهِ.

[٣56٠]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه و محمّد بن القاسم،عن محمّد بن سلیمان،عن داود،عن حفص بن غیاث،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: شَهْرُ رَمَضٰانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ و إنّما أنزل فی عشرین سنه بین أوّله و آخره؟فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:نزل القرآن جمله واحده فی شهر رمضان إلی البیت المعمور ثمّ نزل فی طول عشرین سنه،ثمّ قال:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:نزلت صحف إبراهیم فی أوّل لیله من شهر رمضان و أنزلت التّوراه لستّ مضین من شهر رمضان و أنزل الإنجیل لثلاث عشره لیله خلت من شهر رمضان و أنزل الزّبور لثمان عشر خلون من شهر رمضان و أنزل القرآن فی ثلاث و عشرین من شهر رمضان.

[٣56١]٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن محمّد بن عیسی،عن بعض رجاله،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا تتفأّل بالقرآن.

[٣56٢]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن صفوان،عن ابن مسکان،عن محمّد بن الورّاق قال:

ص :5٩6

نازل شده است یک چهارم دربارۀ ما،یک چهارم دربارۀ دشمنان ما،یک چهارم در سنّت ها و امثال و یک چهارم در واجبات و احکام.

[٣55٩]5-علی سرّی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:اولین چیزی که بر رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-نازل شده: بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ و آخریش إِذٰا جٰاءَ نَصْرُ اللّٰهِ بود.

[٣56٠]6-حفص غیاث گفت:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ این آیه:«ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شد».پرسیدم و گفتم:مگر قرآن از اول تا آخرش در بیست سال نازل نشده است؟امام صادق علیه السّلام فرمودند:قرآن به تمامی در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شد و سپس در طول بیست سال فرود آمد.سپس فرمودند:پیامبر گرامی فرموده است:صحف حضرت ابراهیم در اولین شب از ماه رمضان،تورات در شب ششم ماه رمضان،انجیل در شب سیزدهم،زبور در شب هجدهم ماه رمضان و قرآن در شب بیست و سوم ماه رمضان نازل شد.

[٣56١]٧-مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:با قرآن فال نزن.

[٣56٢]٨-محمد ورّاق گفت:کتابی را که در آن قرآنی مهرشده و اعراب گذاری

ص :5٩٧

عرضت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام کتابا فیه قرآن مختّم معشّر بالذّهب و کتب فی آخره سوره بالذّهب فأریته إیّاه فلم یعب فیه شیئا إلاّ کتابه القرآن بالذّهب و قال:لا یعجبنی أن یکتب القرآن إلاّ بالسّواد کما کتب أوّل مرّه.

[٣56٣]٩-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن عیسی،عن یاسین الضّریر،عن حریز،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال:تأخذ المصحف فی الثّلث الثّانی من شهر رمضان فتنشره و تضعه بین یدیک و تقول:«اللّهمّ إنّی أسألک بکتابک المنزل و ما فیه و فیه اسمک الأعظم الأکبر و أسماؤک الحسنی و ما یخاف و یرجی أن تجعلنی من عتقائک من النّار»و تدعو بما بدا لک من حاجه.

[٣564]١٠-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن سالم،عن أحمد بن النّضر،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

لکلّ شیء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان.

[٣565]١١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن سنان أو عن غیره،عمّن ذکره قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن القرآن و الفرقان أهما شیئان أو شیء واحد؟ فقال علیه السّلام:القرآن جمله الکتاب و الفرقان المحکم الواجب العمل به.

[٣566]١٢-الحسین بن محمّد،عن علیّ بن محمّد،عن الوشّاء،عن جمیل بن درّاج،عن محمّد بن مسلم،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ القرآن واحد نزل من عند واحد و لکنّ الاختلاف یجیء من قبل الرّواه.

[٣56٧]١٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عمر بن أذینه، عن الفضیل بن یسار قال:

ص :5٩٨

شده با طلا بود و در آخرش سوره ای با طلا نوشته شده بود به امام صادق علیه السّلام نشان دادم.امام علیه السّلام هیچ ایرادی جز نوشته شدن اش با طلا بر آن نگرفتند و فرمودند:

دوست ندارم قرآن با چیزی جز مرکب سیاه نگاشته شود چنان که نخستین بار با آن نوشته شد.

[٣56٣]٩-زراره روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:در دهۀ دوم ماه رمضان قرآن را بردار و باز کن و در برابرت قرار داده بگو:«خداوندا من به حقّ کتاب نازل شده ات و آنچه در آن است که اسم اعظم بزرگ تر تو و اسمای نیکوی تو است و آنچه به آن بیم و امید رود از تو می خواهم که مرا از آزادشدگان از دوزخ قرار دهی»و آن گاه هر حاجتی که به نظرت می رسد بخواه.

[٣564]١٠-جابر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرچیز بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.

[٣565]١١-مردی گفته است از امام صادق علیه السّلام پرسیدم آیا قرآن و فرقان دو چیزند یا یک چیز؟امام علیه السّلام فرمودند:قرآن همۀ کتاب است و فرقان محکمات است که عمل به آن واجب است.

[٣566]١٢-زراره روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:همانا قرآن یکی است و از نزد یگانه نازل شده است و اختلاف از جانب راویان آن می آید.

[٣56٧]١٣-فضیل یسار گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:این مردم می گویند

ص :5٩٩

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:إنّ النّاس یقولون:إنّ القرآن نزل علی سبعه أحرف، فقال:کذبوا أعداء اللّه و لکنّه نزل علی حرف واحد من عند الواحد.

[٣56٨]١4-محمّد بن یحیی،عن عبد اللّه بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن عبد اللّه بن بکیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

نزل القرآن بإیّاک أعنی و اسمعی یا جاره.

و فی روایه أخری،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:معناه ما عاتب اللّه عزّ و جلّ به علی نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فهو یعنی به ما قد مضی فی القرآن مثل قوله وَ لَوْ لاٰ أَنْ ثَبَّتْنٰاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً عنی بذلک غیره.

[٣56٩]١5-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن الحکم،عن عبد اللّه بن جندب،عن سفیان بن السّمط قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن تنزیل القرآن،قال:اقرءوا کما علّمتم.

[٣5٧٠]١6-علیّ بن محمّد،عن بعض أصحابه،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر قال:

دفع إلیّ أبو الحسن علیه السّلام مصحفا و قال:لا تنظر فیه،ففتحته و قرأت فیه: لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا فوجدت فیها اسم سبعین رجلا من قریش باسمائهم و أسماء آبائهم،قال:فبعث إلیّ:ابعث إلیّ بالمصحف.

[٣5٧١]١٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن حسین بن سعید،عن النّضر بن سوید،عن القاسم بن سلیمان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أبی علیه السّلام:ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض إلاّ کفر.

[٣5٧٢]١٨-عنه،عن الحسین بن النّضر،عن القاسم بن سلیمان،عن أبی مریم الأنصاریّ،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ص :6٠٠

قرآن بر هفت حرف نازل شده است،امام علیه السّلام فرمود:دروغ می گویند:قرآن بر یک حرف و از نزد یگانه نازل شد.

[٣56٨]١4-عبد اللّه بکیر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:قرآن به شیوۀ «به در می گویند که دیوار بشنود»نازل شد و در روایت دیگر است که امام صادق علیه السّلام فرمودند:معنی اش این است که وقتی خداوند عزّتمند پیامبرش را سرزنش کرده،مقصودش چیزی است که در قرآن گذشته است.

مانند آن جا که فرمود:(اگر نبود که ما تو را پابرجا نگه داشتیم نزدیک بود که اندکی به آنان تکیه کنی)[اسراء(١٧):٧4]که با آن جز او را قصد کرده است.

[٣56٩]١5-سفیان سمط گفت:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ نازل شدن قرآن پرسیدم.

امام علیه السّلام فرمودند:همان گونه که آموختید بخوانید.

[٣5٧٠]١6-احمد بن محمد ابو نصر گفت:حضرت ابو الحسن علیه السّلام مصحفی به من داد و فرمود:در آن نگاه مکن.من آن را گشودم و آیۀ لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا را خواندم و در آن نام هفتاد مرد از قریش را با نام خودشان و پدرانشان یافتم.آن گاه امام علیه السّلام به دنبالم فرستاد که مصحف را به نزد من بفرست.

[٣5٧١]١٧-قاسم سلیمان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمود:پدرم علیه السّلام فرمودند:کسی قرآن را برهم نزد جز اینکه کافر شد.

[٣5٧٢]١٨-جابر گفت از امام باقر علیه السّلام شنیدم می فرماید:قرآنی در دریا افتاد و چون

ص :6٠١

سمعته یقول:وقع مصحف فی البحر فوجدوه و قد ذهب ما فیه إلاّ هذه الآیه: أَلاٰ إِلَی اللّٰهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ.

[٣5٧٣]١٩-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عن أبان، عن میمون القدّاح قال:

قال لی أبو جعفر علیه السّلام:اقرأ،قلت:من أیّ شیء أقرأ؟قال:من السّوره التّاسعه،قال:فجعلت ألتمسها فقال:اقرأ من سوره یونس،قال:فقرأت لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنیٰ وَ زِیٰادَهٌ وَ لاٰ یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاٰ ذِلَّهٌ قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّی لأعجب کیف لا أشیب إذا قرأت القرآن.

[٣5٧4]٢٠-علیّ بن محمّد،عن صالح بن أبی حمّاد،عن الحجّال،عمّن ذکره،عن أحدهما علیه السّلام قال:

سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: بِلِسٰانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ قال:یبین الألسن و لا تبینه الألسن.

[٣5٧5]٢١-أحمد بن محمّد بن أحمد،عن محمّد بن أحمد النّهدیّ،عن محمّد بن الولید،عن أبان،عن عامر بن عبد اللّه بن جذاعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما من عبد یقرأ آخر الکهف إلاّ تیقّظ فی السّاعه الّتی یرید.

[٣5٧6]٢٢-أبو علیّ الأشعریّ و غیره،عن الحسن بن علیّ الکوفیّ،عن عثمان بن عیسی،عن سعید بن یسار قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:سلیم مولاک ذکر أنّه لیس معه من القرآن إلاّ سوره یس،فیقوم من اللّیل فینفد ما معه من القرآن أیعید ما قرأ؟قال:نعم لا بأس.

[٣5٧٧]٢٣-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن الحسین،عن عبد الرّحمن بن أبی هاشم،عن سالم بن سلمه قال:

ص :6٠٢

آن را یافتند.هرچه در آن بود رفته بود جز این آیه(هان که همۀ کارها به سوی خدا بازمی گردد).[شوری(4٢):5٣]

[٣5٧٣]١٩-میمون قدّاح گفت:امام باقر علیه السّلام به من فرمود:بخوان.من عرض کردم:از کجا بخوانم؟امام علیه السّلام فرمود:از سورۀ نهم.من شروع به جست وجوی آن کردم.امام علیه السّلام فرمودند:از سورۀ یونس بخوان.من این آیه را خواندم:

(برای کسانی که نیکی کردند نیکی و فزونی است و تیرگی و خواری چهرۀ آنها را نپوشاند).[یونس(١٠):٢6]حضرت فرمود:تو را بس است که رسول خدا [درود خدا بر او و خاندانش]فرمود:من در شگفتم که چگونه وقتی قرآن می خوانم پیر نمی شوم.

[٣5٧4]٢٠-مردی گفته است:از امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام دربارۀ این سخن خداوند پرسیدم:«به زبان عربی آشکار».فرمودند:یعنی زبان ها را آشکار می کند و هیچ زبان دیگری آن را آشکار نمی کند.

[٣5٧5]٢١-عامر بن عبد اللّه جذاعه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

هربنده ای آخر سورۀ کهف را بخواند در هر ساعتی بخواهد از خواب بیدار می شود.

[٣5٧6]٢٢-سعید یسار گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:غلام تو سلیم گفته که از قرآن جز سورۀ یاسین را در حفظ ندارد.آن گاه شب برمی خیزد و آنچه از قرآن به یاد دارد تا به پایان می خواند.آیا آنچه را خوانده تکرار کند؟امام علیه السّلام فرمود:بله.عیبی ندارد.

[٣5٧٧]٢٣-سالم سلمه گفت:مردی برای امام صادق علیه السّلام چند کلمه از قرآن خواند

ص :6٠٣

قرأ رجل علی أبی عبد اللّه علیه السّلام و أنا أستمع حروفا من القرآن لیس علی ما یقرأها النّاس،فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:کفّ عن هذه القراءه،اقرأ کما یقرأ النّاس حتّی یقوم القائم علیه السّلام،فإذا قام القائم علیه السّلام قرأ کتاب اللّه عزّ و جلّ علی حدّه و أخرج المصحف الّذی کتبه علیّ علیه السّلام و قال:أخرجه علیّ علیه السّلام إلی النّاس حین فرغ منه و کتبه فقال لهم:هذا کتاب اللّه عزّ و جلّ کما أنزله[اللّه]علی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و قد جمعته من اللّوحین،فقالوا:هو ذا عندنا مصحف جامع فیه القرآن لا حاجه لنا فیه،فقال:أما و اللّه ما ترونه بعد یومکم هذا أبدا،إنّما کان علیّ أن أخبرکم حین جمعته لتقرءوه.

[٣5٧٨]٢4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن صفوان،عن سعید بن عبد اللّه الأعرج قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یقرأ القرآن ثمّ ینساه ثمّ یقرأه ثمّ ینساه أ علیه فیه حرج؟فقال:لا.

[٣5٧٩]٢5-علیّ،عن أبیه،عن النّضر بن سوید،عن القاسم بن سلیمان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أبی علیه السّلام:ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض إلاّ کفر.

[٣5٨٠]٢6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،جمیعا عن ابن محبوب،عن جمیل،عن سدیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

سوره الملک هی المانعه تمنع من عذاب القبر و هی مکتوبه فی التّوراه سوره الملک و من قرأها فی لیلته فقد أکثر و أطاب و لم یکتب بها من الغافلین و إنّی لأرکع بها بعد عشاء الآخره و أنا جالس و إنّ والدی علیه السّلام کان یقرأها فی

ص :6٠4

و من شنیدم و چنان نبود که این مردم می خوانند.آن گاه امام صادق علیه السّلام فرمودند:

از این قرائت خودداری کن.تا قائم ما قیام کند.چنان بخوان که مردم می خوانند که چون امام قائم علیه السّلام ظهور کند کتاب خدای عزّتمند را بر جدّش می خواند.

و مصحفی را که علی علیه السّلام نوشته بود بیرون آورد و فرمود:علی علیه السّلام این را هنگامی که از آن فراغت یافت و نوشت به نزد مردم برد و به ایشان فرمود:این کتاب خداوند عزّتمند است چنان که بر محمّد-درود خدا بر او و بر خاندانش-فرو فرستاده است.و من آن را از دو لوح فراهم آوردم.آنان گفتند:اکنون هم در نزد ما مصحفی است که همه قرآن در آن است و ما نیازی به قرآن تو نداریم.و حضرت فرمود:هان به خدا سوگند پس از این هرگز آن را نخواهید دید.بر من واجب بود هنگامی که آن را فراهم ساختم شما را آگاهم کنم تا آن را بخوانید.

[٣5٧٨]٢4-سعید بن عبد اللّه اعرج گفت:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ مردی که قرآن می آموزد و سپس فراموش می کند و سپس می آموزد و باز فراموش می کند پرسیدم:آیا بر او عیبی است؟امام علیه السّلام فرمودند:نه.

[٣5٧٩]٢5-قاسم سلیمان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:پدرم علیه السّلام فرمودند:هیچ کسی قرآن را برهم نزد جز این که کافر شد.

[٣5٨٠]٢6-سدیر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:سورۀ ملک بازدارنده است،از عذاب قبر بازمی دارد و در تورات نیز به نام سورۀ ملک نوشته شده است.و هرکس آن را در شب بخواند پر و نیکو کرده است و در آن شب از گروه غافلان نوشته نمی شود و من آن را پس از نماز عشاء هنگامی که[برای نماز و تیره]نشسته ام در رکوع می خوانم و پدرم آن را هرروز و شب می خواند

ص :6٠5

یومه و لیلته و من قرأها إذا دخل علیه فی قبره ناکر و نکیر من قبل رجلیه قالت رجلاه لهما:لیس لکما إلی ما قبلی سبیل،قد کان هذا العبد یقوم علیّ فیقرأ سوره الملک فی کلّ یوم و لیلته؛و إذا أتیاه من قبل جوفه قال لهما:لیس لکما إلی ما قبلی سبیل،قد کان هذا العبد أوعانی سوره الملک؛و إذا أتیاه من قبل لسانه قال لهما:لیس لکما إلی ما قبلی سبیل،قد کان هذا العبد یقرأ بی فی کلّ یوم و لیله سوره الملک.

[٣5٨١]٢٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن عبد اللّه بن فرقد و المعلّی بن خنیس قالا:

کنّا عند أبی عبد اللّه علیه السّلام و معنا ربیعه الرّأی فذکرنا فضل القرآن،فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إن کان ابن مسعود لا یقرأ علی قراءتنا فهو ضالّ،فقال ربیعه:

ضالّ؟فقال:نعم ضالّ،ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:أمّا نحن فنقرأ علی قراءه أبیّ.

[٣5٨٢]٢٨-علیّ بن الحکم،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ القرآن الّذی جاء به جبرئیل علیه السّلام إلی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم سبعه عشر ألف آیه.

تمّ کتاب فضل القرآن بمنّه و جوده و یتلوه کتاب العشره.

ص :6٠6

و هرکس آن را بخواند هنگامی که ناکر و نکیر از سوی دو پایش داخل قبر او شوند،پاهایش به آنها می گویند:از سوی ما راهی ندارید زیرا این بنده بر ما می ایستاد و هر روز و شب سورۀ ملک را می خواند و هرگاه از جانب سینه اش داخل شوند او به آنها می گوید:از جانب من راهی برای شما نیست.این بنده سورۀ ملک را در من جای داد.و هرگاه از جانب زبانش به سوی او آیند به آن دو می گوید:از سوی من راهی ندارید که این بنده به وسیلۀ من هر روز و شب سورۀ ملک را تلاوت می کرد.

[٣5٨١]٢٧-عبد اللّه فرقد و معلّی بن خنیس گفته اند:نزد امام صادق علیه السّلام بودیم و ربیعه الرای با ما بود که از فضل قرآن سخن به میان آورد و امام علیه السّلام فرمود:

اگر ابن مسعود بر قرائت ما قرآن نمی خواند گمراه است.ربیعه گفت:گمراه است؟امام علیه السّلام فرمود:بله گمراه است.سپس امام صادق علیه السّلام فرمود:ما به قرائت ابّی قرآن می خوانیم.

[٣5٨٢]٢٨-هشام سالم روایت کرده امام صادق علیه السّلام فرمودند:قرآنی که جبرئیل علیه السّلام برای محمد-درود خدا بر او و خاندانش-آورده هفده هزار آیه داشت.

ص :6٠٧

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

کتاب العشره باب ما یجب من المعاشره

[٣5٨٣]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن حدید،عن مرازم قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:علیکم بالصّلاه فی المساجد و حسن الجوار للنّاس و إقامه الشّهاده و حضور الجنائز إنّه لا بدّ لکم من النّاس،إنّ أحدا لا یستغنی عن النّاس حیاته و النّاس لا بدّ لبعضهم من بعض.

[٣5٨4]٢-محمّد بن إسماعیل،عن الفضل بن شاذان و أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،جمیعا عن صفوان بن یحیی،عن معاویه بن وهب قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:کیف ینبغی لنا أن نصنع فیما بیننا و بین قومنا و فیما بیننا و بین خلطائنا من النّاس،قال:فقال:تؤدّون الأمانه إلیهم و تقیمون الشّهاده لهم و علیهم و تعودون مرضاهم و تشهدون جنائزهم.

[٣5٨5]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید و محمّد بن خالد،جمیعا عن القاسم بن محمّد،عن حبیب الخثعمیّ قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:علیکم بالورع و الاجتهاد و اشهدوا الجنائز و عودوا المرضی و احضروا مع قومکم مساجدکم و أحبّوا للنّاس ما تحبّون لأنفسکم،أما یستحیی الرّجل منکم أن یعرف جاره حقّه و لا یعرف حقّ جاره.

ص :6٠٨

به نام خداوند رحمتگر مهربان

کتاب معاشرت[آداب اجتماعی] باب معاشرت واجب

اشاره

[٣5٨٣]١-مرازم روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمود:بر شما باد نماز در مساجد و نیک همسایگی با مردم و ادای شهادت.و حضور در تشییع جنازه ها؛ زیرا شما از مردم ناچارید و هیچ کس در زندگی اش از مردم بی نیاز نیست و وجود مردم برای یکدیگر ضروری است.

[٣5٨4]٢-معاویۀ وهب گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:چگونه سزاوار است ما در میان خود و اقواممان و کسانی که با آنان می آمیزیم رفتار کنیم؟امام علیه السّلام فرمود:امانت آنها را بپردازید،به سود و زیان شان گواهی دهید،از بیمارانشان عیادت کنید و در تشییع جنازه هایشان حاضر شوید.

[٣5٨5]٣-حبیب خثعمی گفت از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:بر شما باد به پرهیزگاری و کوشش[در دین]جنازه ها را تشییع کنید.از بیماران عیادت کنید با خویشانتان در مساجدتان حاضر شوید و هرآنچه برای خود می پسندید برای مردم نیز دوست بدارید.آیا هیچ یک از شما شرم نمی کند که به همسایه حقّش را بشناساند ولی خود حقّ همسایه اش را نشناسد؟

ص :6٠٩

[٣5٨6]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن معاویه بن وهب قال:

قلت له:کیف ینبغی لنا أن نصنع فیما بیننا و بین قومنا و بین خلطائنا من النّاس ممّن لیسوا علی أمرنا؟قال:تنظرون إلی أئمّتکم الّذین تقتدون بهم فتصنعون ما یصنعون فو اللّه إنّهم لیعودون مرضاهم و یشهدون جنائزهم و یقیمون الشّهاده لهم و علیهم و یؤدّون الأمانه إلیهم.

[٣5٨٧]5-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار و محمّد بن إسماعیل،عن الفضل بن شاذان،جمیعا عن صفوان بن یحیی،عن أبی أسامه زید الشّحّام قال:

قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:اقرأ علی من تری أنّه یطیعنی منهم و یأخذ بقولی السّلام و أوصیکم بتقوی اللّه عزّ و جلّ و الورع فی دینکم و الاجتهاد للّه و صدق الحدیث و أداء الأمانه و طول السّجود و حسن الجوار فبهذا جاء محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،أدّوا الأمانه إلی من ائتمنکم علیها برّا أو فاجرا فإنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان یأمر بأداء الخیط و المخیط،صلوا عشائرکم و اشهدوا جنائزهم و عودوا مرضاهم و أدّوا حقوقهم فإنّ الرّجل منکم إذا ورع فی دینه و صدق الحدیث و أدّی الأمانه و حسن خلقه مع النّاس قیل:هذا جعفریّ،فیسرّنی ذلک و یدخل علیّ منه السّرور و قیل:هذا أدب جعفر و إذا کان علی غیر ذلک دخل علیّ بلاؤه و عاره و قیل:هذا أدب جعفر؛فو اللّه لحدّثنی أبی علیه السّلام أنّ الرّجل کان یکون فی القبیله من شیعه علیّ علیه السّلام فیکون زینها:آداهم للأمانه و أقضاهم للحقوق و أصدقهم للحدیث،إلیه وصایاهم و ودائعهم،تسأل العشیره عنه فتقول:من مثل فلان؟إنّه لآدانا للأمانه و أصدقنا للحدیث.

ص :6١٠

[٣5٨6]4-معاویۀ وهب گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:چگونه سزاوار است ما در میان خود و اقواممان و کسانی که با آنان می آمیزیم و بر مذهب ما نیستند رفتار کنیم؟امام علیه السّلام فرمود:به امامانتان که از آن پیروی می کنید نگاه کنید و هرچه آنان انجام می دهند شما نیز انجام دهید.به خدا سوگند آنان از بیمارانشان عیادت می کنند و در تشییع جنازه هایشان حاضر می شوند.به سود و زیانشان گواهی داده،امانتشان را به آنها می پردازند.

[٣5٨٧]5-ابو اسامه زید شحّام گفته است:امام صادق علیه السّلام به من فرمودند:به هر کس که می بینی از من اطاعت می کند و به گفته ام عمل می کند سلام مرا برسان و بگو:من شما را به پروای از خدا و پرهیزگاری در دینتان و کوشش برای خدا و راستگویی و ادای امانت و سجده های طولانی و نیکوهمسایگی سفارش می کنم که محمد-درود خدا بر او و بر خاندانش-این ها را آورده است.امانت را بازگردانید به هرکس که شما را امین شمرده است چه نیکوکار باشد یا بدکار؛که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-می فرمود:نخ و سوزنی را هم به صاحبش بازگردانید.با خانواده و بستگان خود پیوند داشته باشید و مردگانشان را تشییع کنید و از بیمارانشان عیادت کنید.و حقوق آنان را رعایت کنید؛هنگامی که کسی از شما در دینش پرهیزگار شد و راست گفت و امانت را بازگرداند و با مردم خوش اخلاق شد گفته می شود این جعفری است[بر مذهب شیعۀ جعفری است]و این مرا شاد می کند و از سوی شادی بر من داخل می گردد و گفته می شود این ادب جعفر علیه السّلام است و وقتی جز این باشد مصیبت و ننگ او بر من وارد می شود و گفته می شود:این ادب جعفر علیه السّلام است.به خدا سوگند پدرم علیه السّلام به من فرمود که وقتی مردی در میان قبیله از شیعیان علی علیه السّلام بود زینت آن قبیله می شد از همه بهتر امانت را بازمی گرداند و از همه بهتر حقوق را رعایت می کرد و راستگوتر بود،همه وصیّت و امانت خود را به او می سپردند.که چون دربارۀ او از قبیله می پرسیدی،می گفتند:چه کسی مانند فلانی است؟به درستی که او از همۀ ما امانتدارتر و راستگوتر است.

ص :6١١

باب حسن المعاشره

[٣5٨٨]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد،عن حریز،عن محمّد بن مسلم قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:من خالطت فإن استطعت أن تکون یدک العلیا علیهم فافعل.

[٣5٨٩]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن محمّد بن حفص،عن أبی الرّبیع الشّامیّ قال:

دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام و البیت غاصّ بأهله فیه الخراسانیّ و الشّامیّ و من أهل الآفاق فلم أجد موضعا أقعد فیه،فجلس أبو عبد اللّه علیه السّلام و کان متّکئا ثمّ قال یا شیعه آل محمّد اعلموا أنّه لیس منّا من لم یملک نفسه عند غضبه و من لم یحسن صحبه من صحبه و مخالقه من خالقه و مرافقه من رافقه و مجاوره من جاوره و ممالحه من مالحه،یا شیعه آل محمّد اتّقوا اللّه ما استطعتم و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه.

[٣5٩٠]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: إِنّٰا نَرٰاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ قال:

کان یوسّع المجلس و یستقرض للمحتاج و یعین الضّعیف.

[٣5٩١]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن علاء بن الفضیل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان أبو جعفر علیه السّلام یقول:عظّموا أصحابکم و وقّروهم و لا یتهجّم بعضکم علی بعض و لا تضارّوا و لا تحاسدوا و إیّاکم و البخل،کونوا عباد اللّه المخلصین[الصّالحین].

ص :6١٢

نیکو معاشرت بودن

[٣5٨٨]١-محمّد مسلم روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:با هرکس آمیختی اگر توانستی دستی بر بالای سر آن ها،داشته باش چنان بکن[یعنی به آنان احسان و خدمت کن].

[٣5٨٩]٢-ابو ربیع شامی گفت:به خدمت امام صادق علیه السّلام رفتم و اتاق از مردم پر بود،از خراسانی و شامی و سرزمین های دور.چنان که جایی برای نشستن نیافتم.امام صادق علیه السّلام که تکیه داده بود نشست و فرمود:ای شیعۀ خاندان محمّد بدانید کسی که در هنگام خشم خویشتن دار نباشد و کسی که با همراه خود خوش رفتار نباشد و کسی که باهم خوی خود خوش خلقی نکند و کسی که با دوست خود همراهی نکند و کسی که با همسایه خود همسایگی نکند و کسی که نان و نمک خور خویش،نان و نمک نخورد از ما نیست.ای شیعۀ خاندان محمد تا می توانید از خدا پروا کنید،و هیچ نیرو و توانایی جز به سبب خدا نیست.

[٣5٩٠]٣-مردی از امام صادق علیه السّلام دربارۀ این سخن پروردگار«همانا ما تو را از نیکوکاران می بینیم»[یوسف(١٢):٣6]روایت کرده که فرمودند:او برای واردشوندگان به مجلس جا باز می کرد و به نیازمندان قرض می داد و ناتوان را کمک می کرد.

[٣5٩١]4-علاء فضیل از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امام باقر علیه السّلام می فرمود:یاران خود را بزرگ شمارید و به آنان احترام کنید و به یکدیگر حمله ور نشوید و آسیب نرسانید و به هم حسد نورزید و از بخل دوری کنید تا از بنده های خالص گشتۀ[نیکوکار]خدا باشید.

ص :6١٣

[٣5٩٢]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحجّال، عن داود بن أبی یزید و ثعلبه و علیّ بن عقبه،عن بعض من رواه،عن أحدهما علیهما السّلام قال:

الانقباض من النّاس مکسبه للعداوه.

باب من یجب مصادقته و مصاحبته

[٣5٩٣]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن حسین بن الحسن،عن محمّد بن سنان،عن عمّار بن موسی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:لا علیک أن تصحب ذا العقل و إن لم تحمد کرمه و لکن انتفع بعقله و احترس من سیّی أخلاقه و لا تدعنّ صحبه الکریم و إن لم تنتفع بعقله و لکن انتفع بکرمه بعقلک و افرر کلّ الفرار من اللّئیم الأحمق.

[٣5٩4]٢-عنه،عن عبد الرّحمن بن أبی نجران،عن محمّد بن الصّلت،عن أبان،عن أبی العدیس قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:یا صالح،اتّبع من یبکیک و هو لک ناصح و لا تتّبع من یضحکک و هو لک غاشّ و ستردون علی اللّه جمیعا فتعلمون.

[٣5٩5]٣-عنه،عن محمّد بن علیّ،عن موسی بن یسار القطّان،عن المسعودیّ،عن أبی داود،عن ثابت بن أبی صخره،عن أبی الزّعلی قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:انظروا من تحادثون فإنّه لیس من أحد ینزل به الموت إلاّ مثّل له أصحابه إلی اللّه إن کانوا خیارا فخیارا و إن کانوا شرارا فشرارا و لیس أحد یموت إلاّ تمثّلت له عند موته.

[٣5٩6]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن بعض الحلبیّین،

ص :6١4

[٣5٩٢]5-یکی از راویان روایت کرده که امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام فرمودند:

چهره فشردن در برابر مردم موجب دشمنی است.

دربارۀ کسی که دوستی و هم نشینی با او واجب است

[٣5٩٣]١-عمّار موسی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:عیبی ندارد که با انسان خردمند هم نشین گردی اگرچه کرم او را نپسندی.از عقلش بهره ببر و از اخلاق بدش دوری کن.و هم نشینی با انسان کریم را از دست نده هرچند از عقلش استفاده ای نکنی.

تو با عقل خودت از کرمش بهره ببر و تا می توانی از انسان پست بی خرد بگریز.

[٣5٩4]٢-ابو عدیس روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:ای صالح!پیرو کسی باش که تو را بگریاند و اندرز دهد و از کسی پیروی مکن که تو را می خنداند و فریبت می دهد.که به زودی همگی به درگاه خدا بازمی گردید و[حقیقت را]آنگاه می فهمید.

[٣5٩5]٣-ابو زعلی از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:بنگرید که با چه کسی هم سخن می شوید؛مرگ بر کسی فرونمی آید جز آنکه یارانش در درگاه خدا برایش مجسّم می شوند که اگر از نیکان باشند نیک است و اگر از بدان باشند بد.و کسی نمی میرد مگر آنکه هنگام مرگش من برایش مجسّم می شوم.

[٣5٩6]4-مردی از اهل جبل که نامش نیامده روایت کرده که امام صادق علیه السّلام

ص :6١5

عن عبد اللّه بن مسکان،عن رجل من أهل الجبل لم یسمّه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:علیک بالتّلاد و إیّاک و کلّ محدث لا عهد له و لا أمان و لا ذمّه و لا میثاق و کن علی حذر من أوثق النّاس عندک.

[٣5٩٧]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،رفعه إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

أحبّ إخوانی إلیّ من أهدی إلیّ عیوبی.

[٣5٩٨]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن الحسن، عن عبید اللّه الدّهقان،عن أحمد بن عائذ،عن عبید اللّه الحلبیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا تکون الصّداقه إلاّ بحدودها،فمن کانت فیه هذه الحدود أو شیء منها فانسبه إلی الصّداقه و من لم یکن فیه شیء منها فلا تنسبه إلی شیء من الصّداقه،فأوّلها أن تکون سریرته و علانیته لک واحده و الثّانی أن یری زینک زینه و شینک شینه و الثّالثه أن لا تغیّره علیک ولایه و لا مال و الرّابعه أن لا یمنعک شیئا تناله مقدرته و الخامسه و هی تجمع هذه الخصال أن لا یسلمک عند النّکبات.

باب من تکره مجالسته و مرافقته

[٣5٩٩]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عمرو بن عثمان،عن محمّد بن سالم الکندیّ،عمّن حدّثه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان أمیر المؤمنین علیه السّلام إذا صعد المنبر قال:ینبغی للمسلم أن یتجنّب مواخاه ثلاثه:الماجن الفاجر و الأحمق و الکذّاب،فأمّا الماجن الفاجر فیزیّن لک فعله

ص :6١6

فرمودند:بر تو باد یاران قدیمی و از تازه به دوران رسیده که پیمان و امان و تعهد و میثاقی نمی شناسد بپرهیز و از مطمئن ترین کس در نزد خودت برحذر باش [که ممکن است روزی دشمنت شود].

[٣5٩٧]5-احمد محمّد حدیثی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

محبوب ترین برادرانم در نزد من کسی است که عیب هایم را به من هدیه کند.

[٣5٩٨]6-عبید اللّه حلبی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:دوستی جز با حدودش ممکن نیست.پس هرکس این حدود یا برخی از آن ها را داشت او را به دوستی برگزین و هرکس چیزی از آن را نداشت او را به دوستی نگزین.

و نخستین آن حدود این است که نهان و آشکارش برای تو یکی باشد و دوم اینکه که آراستگی تو را آراستگی خود و ننگ تو را ننگ خود بداند.و سوم اینکه مقام و ثروت او را نسبت به تو دگرگون نکند و چهارم اینکه آنچه توانایی دارد نسبت به تو دریغ نکند و پنجم که همۀ این صفات را جمع می کند این است که تو را در هنگام بدبختی ها رها نکند.

دربارۀ کسی که هم نشینی و دوستی با او ناپسند است

[٣5٩٩]١-مردی از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام هرگاه به بالای منبر می رفت،می فرمود:سزاوار است که مسلمان از برادری با سه گروه دوری کند:

هرزه گوی بدکار،احمق و دروغگو.هرزه گوی بدکار کردارش را برایت می آراید

ص :6١٧

و یحبّ أنّک مثله و لا یعینک علی أمر دینک و معادک و مقاربته جفاء و قسوه و مدخله و مخرجه عار علیک؛و أمّا الأحمق فإنّه لا یشیر علیک بخیر و لا یرجی لصرف السّوء عنک و لو أجهد نفسه و ربّما أراد منفعتک فضرّک،فموته خیر من حیاته و سکوته خیر من نطقه و بعده خیر من قربه؛و أمّا الکذّاب فإنّه لا یهنئک معه عیش،ینقل حدیثک،و ینقل إلیک الحدیث کلّما أفنی أحدوثه مطرها بأخری مثلها حتّی إنّه یحدّث بالصّدق فما یصدّق و یفرّق بین النّاس بالعداوه فینبت السّخائم فی الصّدور،فاتّقوا اللّه عزّ و جلّ و انظروا لأنفسکم.

[٣6٠٠]٢-و فی روایه عبد الأعلی،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:الا ینبغی للمرء المسلم أن یواخی الفاجر فإنّه یزیّن له فعله و یحبّ أن یکون مثله و لا یعینه علی أمر دنیاه و لا أمر معاده و مدخله إلیه و مخرجه من عنده شین علیه.

[٣6٠١]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن عثمان بن عیسی،عن محمّد بن یوسف،عن میسّر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا ینبغی للمرء المسلم أن یواخی الفاجر و لا الأحمق و لا الکذّاب.

[٣6٠٢]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن بعض أصحابه،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

قال عیسی ابن مریم علیه السّلام:إنّ صاحب الشّرّ یعدی و قرین السّوء یردی فانظر من تقارن.

[٣6٠٣]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد و محمّد بن الحسین،عن محمّد بن سنان،عن عمّار بن موسی قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:یا عمّار،إن کنت تحبّ أن تستتبّ لک النّعمه و تکمل

ص :6١٨

و دوست دارد که تو هم مانند او باشی.او تو را در امر دینت و آخرتت یاری نمی کند.نزدیکی به او ستم و سنگدلی است.رفت وآمدش با تو برای تو ننگ است.و احمق تو را به نیکی سفارش نمی کند و برای دفع بدی از تو امیدی به او نیست هرچند خود را به زحمت اندازد.و چه بسا بخواهد سودی به تو رساند و زیانت بخشد.پس مرگ او از زندگیش بهتر است و خاموش ماندش بهتر از سخن گفتن و دوری اش بهتر از نزدیکی با او و دروغگو که زندگی با او برایت سودمند نیست هرچه گویی به دیگران بازگوید و سخن دیگران را نزد تو آورد.هرگاه افسانه ای را به پایان رساند افسانۀ دیگری مانند آن را به دنبال می آورد.تا جایی که اگر راست هم بگوید باور نمی شود.میان مردم با دشمنی پراکندگی می افکند و آن گاه در سینه ها کینه می رویاند.پس از خدا پروا کنید و مراقب خود باشید.

[٣6٠٠]٢-در روایت عبد الاعلی از حضرت صادق علیه السّلام آمده که امیر مؤمنان علی علیه السّلام فرمودند:برای انسان مسلمان سزاوار نیست که با گنه کار برادری کند زیرا او کارش را برای او می آراید و دوست دارد که او را مانند خود کند.در کار دنیا و معادش یاری نمی دهد و رفت وآمد با او ننگ است.

[٣6٠١]٣-میسّر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:سزاوار نیست که مسلمان با بدکار و احمق و دروغگو برادری کند.

[٣6٠٢]4-یکی از اصحاب از حضرت ابو الحسن علیه السّلام روایت کرده که عیسی بن مریم علیه السّلام فرمود:دوست بد،دشمنی می کند و هم نشین بد نابود می کند.پس بنگر که به چه کسی نزدیک می گردی.

[٣6٠٣]5-عمّار موسی گفت:امام صادق علیه السّلام فرمود:ای عمّار.اگر می خواهی که نعمت برایت استوار گردد و مردانگی ات کامل شود و زندگیت شایسته گردد پس

ص :6١٩

لک المروءه و تصلح لک المعیشه فلا تشارک العبید و السّفله فی أمرک،فإنّک إن ائتمنتهم خانوک و إن حدّثوک کذبوک و إن نکبت خذلوک و إن وعدوک أخلفوک.

[٣6٠4]6-قال:و سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:حبّ الأبرار للأبرار ثواب للأبرار و حبّ الفجّار للأبرار فضیله للأبرار و بغض الفجّار للأبرار زین للأبرار و بغض الأبرار للفجّار خزی علی الفجّار.

[٣6٠5]٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه، جمیعا عن عمرو بن عثمان،عن محمّد بن عذافر،عن بعض أصحابهما،عن محمّد بن مسلم و أبی حمزه،عن أبی عبد اللّه،عن أبیه علیهم السّلام قال:

قال لی أبی علیّ بن الحسین صلوات اللّه علیهما:یا بنیّ،انظر خمسه فلا تصاحبهم و لا تحادثهم و لا ترافقهم فی طریق؛فقلت:یا أبت من هم؟ عرّفنیهم،قال:إیّاک و مصاحبه الکذّاب فإنّه بمنزله السّراب یقرّب لک البعید و یبعّد لک القریب و إیّاک و مصاحبه الفاسق فإنّه بائعک بأکله أو أقلّ من ذلک و إیّاک و مصاحبه البخیل فإنّه یخذلک فی ماله أحوج ما تکون إلیه و إیّاک و مصاحبه الأحمق فإنّه یرید أن ینفعک فیضرّک و إیّاک و مصاحبه القاطع لرحمه فإنّی وجدته ملعونا فی کتاب اللّه عزّ و جلّ فی ثلاثه مواضع:قال اللّه عزّ و جلّ:

فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحٰامَکُمْ* أُولٰئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمیٰ أَبْصٰارَهُمْ و قال عزّ و جلّ: اَلَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیثٰاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولٰئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّٰارِ و قال فی البقره: اَلَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیثٰاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولٰئِکَ هُمُ الْخٰاسِرُونَ.

ص :6٢٠

نوکران و فرومایگان را در کارت شریک مکن؛زیرا اگر آنان را امین خود قرار دهی به تو خیانت می کنند،اگر با تو سخن بگویند دروغ می گویند،اگر گرفتار شدی تنهایت می گذارند و اگر وعده ای به تو دهند به انجام نمی رسانند.

[٣6٠4]6-همو گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:دوستی نیکان با نیکان پاداش نیکان است و دوستی بدکاران با نیکان فضیلت نیکان،و دشمنی بدکاران با نیکان زینت نیکان است و دشمنی نیکان با بدکاران رسوائی بدکاران.

[٣6٠5]٧-محمّد مسلم و ابو حمزه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند که امام باقر علیه السّلام فرمودند:پدرم علی بن حسین علیه السّلام به من فرمود:فرزندم به پنج گروه بنگر و هم نشین و هم سخن و همراهشان مباش.من گفتم:پدر جان آنها چه کسانی هستند؟آنها را به من بشناسان.فرمودند:از هم نشینی با دروغ گو بپرهیز؛ زیرا چون سراب است که دور را برای تو نزدیک و نزدیک را برایت دور می نمایاند.و از هم نشینی با گنهکار بپرهیز که تو را به لقمه کم تر از لقمه ای می فروشد و از هم نشینی با بخیل بپرهیز که او مالش را در هنگامی که سخت به او نیازمندی از تو دریغ می کند و از هم نشینی احمق بپرهیز که می خواهد به تو سود برساند ولی زیان می رساند.و از هم نشینی با قطع کنندۀ رحم بپرهیز که من او را در سه جای کتاب خدا نفرین شده یافتم.خداوند عزّتمند فرمود:(آیا امید دارید که اگر حاکم شدید در زمین فساد انداخته و قطع رحم کنید).آنان کسانی هستند که خدا ایشان را لعنت کرده،کر و کورشان ساخته است و محمّد-درود خدا بر او و بر خاندانش-[محمّد(4٧):٢٢]فرمود:«و کسانی که پیمان خدا را پس از محکم شدن آن می شکنند و آنچه خداوند به پیوند با آن فرمان داده قطع می کنند و در زمین فساد می کنند دچار لعنت و بدفرجامی می شوند.»[رعد(١٣):٢5]و در بقره فرمود:

(کسانی که پیمان خدا را پس از استوار کردنش می شکنند و آنچه خدا پیوند با آن را فرمان داده،قطع می کنند و در زمین فساد می اندازند،آنان زیانکاران اند.)[بقره(٢):٢٧]

ص :6٢١

[٣6٠6]٨-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن موسی بن القاسم قال:

سمعت المحاربیّ یروی عن أبی عبد اللّه علیه السّلام عن آبائه علیهم السّلام قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ثلاثه مجالستهم تمیت القلب:الجلوس مع الأنذال و الحدیث مع النّساء و الجلوس مع الأغنیاء.

[٣6٠٧]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن بعض أصحابه،عن إبراهیم بن أبی البلاد،عمّن ذکره قال:

قال لقمان علیه السّلام لابنه:یا بنیّ،لا تقترب فتکون أبعد لک و لا تبعد فتهان،کلّ دابّه تحبّ مثلها و إنّ ابن آدم یحبّ مثله و لا تنشر بزّک إلاّ عند باغیه کما لیس بین الذّئب و الکبش خلّه کذلک لیس بین البارّ و الفاجر خلّه،من یقترب من الزّفت یعلق به بعضه کذلک من یشارک الفاجر یتعلّم من طرقه،من یحبّ المراء یشتم و من یدخل مداخل السّوء یتّهم و من یقارن قرین السّوء لا یسلم و من لا یملک لسانه یندم.

[٣6٠٨]١٠-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن ابن أبی نجران،عن عمر بن یزید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه قال:

لا تصحبوا أهل البدع و لا تجالسوهم فتصیروا عند النّاس کواحد منهم،قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:المرء علی دین خلیله و قرینه.

[٣6٠٩]١١-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن الحجّال،عن علیّ بن یعقوب الهاشمیّ،عن هارون بن مسلم،عن عبید بن زراره قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إیّاک و مصادقه الأحمق فإنّک أسرّ ما تکون من ناحیته أقرب ما یکون إلی مساءتک.

ص :6٢٢

[٣6٠6]٨-محاربی از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:سه گروه هستند که هم نشینی با آنان دل را می میراند:

هم نشینی با فرومایه سخن گفتن با زنان و نشستن با توانگران.

[٣6٠٧]٩-لقمان به پسرش گفت:فرزندم!نزدیک مشو که تو را دور می رانند و دوری مکن که خوار می شوی.هر جنبنده ای همانند خود را دوست دارد و فرزند آدم نیز همانند خود را دوست دارد کالای خود را جز برای خواهانش باز مکن،همان گونه که میان گرگ و گوسفند دوستی ای نیست،میان نیکوکار و بدکار نیز دوستی ای نیست.هرکس به قیر نزدیک شود اندکی از آن به او می چسبد همچنین هرکس با بدکار همکار شود از روش های او می آموزد.هرکس جدل را دوست داشته باشد،دشنام می خورد و هرکس در جایگاه های بد رود متهم می گردد هرکس به هم نشین بد نزدیک شود سالم نمی ماند و هرکس زبان خود را نگه ندارد پشیمان می شود.

[٣6٠٨]١٠-عمر یزید روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:با اهل بدعت هم صحبت و هم نشین نگردید که نزد مردم مانند یکی از آنان خواهید شد که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-فرمودند:انسان بر دین دوست و هم نشین خود است.

[٣6٠٩]١١-عبید زراره روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:از دوستی با احمق بپرهیز که هرچه از جانب او خوشحال تر باشی او به بدی با تو نزدیک تر است.

ص :6٢٣

باب التّحبّب إلی النّاس و التّودّد إلیهم

[٣6١٠]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه، جمیعا عن ابن محبوب،عن هشام بن سالم،عن أبی بصیر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ أعرابیّا من بنی تمیم أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال له:أوصنی،فکان ممّا أوصاه:

تحبّب إلی النّاس یحبّوک.

[٣6١١]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

مجامله النّاس ثلث العقل.

[٣6١٢]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ثلاث یصفین ودّ المرء لأخیه المسلم:یلقاه بالبشر إذا لقیه و یوسّع له فی المجلس إذا جلس إلیه و یدعوه بأحبّ الأسماء إلیه.

[٣6١٣]4-و بهذا الإسناد قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:التّودّد إلی النّاس نصف العقل.

[٣6١4]5-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن حسّان،عن موسی بن بکر،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

التّودّد إلی النّاس نصف العقل.

[٣6١5]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن حذیفه بن منصور قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من کفّ یده عن النّاس فإنّما یکفّ عنهم یدا واحده و یکفّون عنه أیدیا کثیره.

ص :6٢4

دوستی و مهرورزی با مردم

[٣6١٠]١-ابو بصیر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:یکی از اعراب بنی تمیم نزد پیامبر آمد و به آن حضرت عرض کرد:به من وصیّتی کن.و یکی از وصیّت های ایشان این بود:مردم را دوست بدار تا دوستت بدارند.

[٣6١١]٢-سماعه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:رفتار دوستانه با مردم یک سوم خردمندی است.

[٣6١٢]٣-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-فرمودند:سه چیز است که دوستی انسان با برادر مسلمانش را خالص می سازد.همیشه با خوش رویی با او برخورد کند،هرگاه در مجلسی کنار او نشست برایش جا بازکند،و با هرنامی که دوست دارد او را صدا بزند.

[٣6١٣]4-با همان سند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرموده است:مهرورزی با مردم نیمی از خرد است.

[٣6١4]5-موسای بکر روایت کرده که حضرت ابو الحسن علیه السّلام فرمودند:

مهرورزی با مردم نیمی از خرد است.

[٣6١5]6-حذیفۀ منصور گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرماید:هرکس دست از مردم بازدارد همانا یک دست از آن ها بازگرفته ولی ایشان دست های فراوان از او بازگیرند.

ص :6٢5

[٣6١6]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن بعض أصحابه، عن صالح بن عقبه،عن سلیمان بن زیاد التّمیمیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال الحسن بن علیّ علیهما السّلام:القریب من قرّبته المودّه و إن بعد نسبه و البعید من بعّدته المودّه و إن قرب نسبه،لا شیء أقرب إلی شیء من ید إلی جسد و إنّ الید تغلّ فتقطع و تقطع فتحسم.

باب إخبار الرّجل أخاه بحبّه

[٣6١٧]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن محمّد بن عمر[بن أذینه]عن أبیه،عن نصر بن قابوس قال:

قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:إذا أحببت أحدا من إخوانک فأعلمه ذلک فإنّ إبراهیم علیه السّلام قال: رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتیٰ قٰالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قٰالَ بَلیٰ وَ لٰکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی.

[٣6١٨]٢-أحمد بن محمّد بن خالد و محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،جمیعا عن علیّ بن الحکم،عن هشام بن سالم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا أحببت رجلا فأخبره بذلک فإنّه أثبت للمودّه بینکما.

باب التّسلیم

[٣6١٩]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:السّلام تطوّع و الرّدّ فریضه.

[٣6٢٠]٢-و بهذا الإسناد قال:من بدأ بالکلام قبل السّلام فلا تجیبوه.و قال:

ابدءوا بالسّلام قبل الکلام فمن بدأ بالکلام قبل السّلام فلا تجیبوه.

ص :6٢6

[٣6١6]٧-سلیمان بن زیاد تمیمی از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که امام حسن مجتبی علیه السّلام فرمودند:خویشاوند کسی است که مهرش او را نزدیک ساخته است هرچند نسبتش دور باشد و بیگانه کسی است که مهرش او را دور کرده است هر چند نسبتش نزدیک باشد.هیچ چیزی به چیز دیگر همانند دست به بدن نزدیک نیست و این دست خیانت می ورزد و بریده می شود و داغ گذارده می شود تا خونش بند آید.

اظهار دوستی به برادر

[٣6١٧]١-نصر قابوس گفته است امام صادق علیه السّلام به من فرمودند:وقتی یکی از برادران خود را دوست داشتی او را آگاه کن.زیرا ابراهیم علیه السّلام گفت:«پروردگارا! به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی؟خدا فرمود:مگر ایمان نیاورده ای؟گفت:

چرا برای این که دلم آرام شود».

[٣6١٨]٢-هشام سالم روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:وقتی کسی را دوست داشتی او را از آن آگاه کن؛زیراکه مهر را در میان شما استوار می کند.

دربارۀ سلام کردن

[٣6١٩]١-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:سلام کردن مستحب و جواب آن واجب است.

[٣6٢٠]٢-به همان سند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرکس پیش از سلام کردن شروع به سخن کرد پاسخش را ندهید.و فرمودند:پیش از سخن گفتن،به سلام آغاز کنید و هرکس پیش از سلام کردن شروع به سخن کرد پاسخش ندهید.

ص :6٢٧

[٣6٢١]٣-و بهذا الإسناد قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أولی النّاس باللّه و برسوله من بدأ بالسّلام.

[٣6٢٢]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن عبد الرّحمن بن أبی نجران،عن عاصم بن حمید،عن محمّد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

کان سلمان رحمه اللّه یقول:أفشوا سلام اللّه فإنّ سلام اللّه لا ینال الظّالمین.

[٣6٢٣]5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن ثعلبه بن میمون،عن محمّد بن قیس،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ یحبّ إفشاء السّلام.

[٣6٢4]6-عنه،عن ابن فضّال،عن معاویه بن وهب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه عزّ و جلّ قال:[إنّ]البخیل من یبخل بالسّلام.

[٣6٢5]٧-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا سلّم أحدکم فلیجهر بسلامه لا یقول:سلّمت فلم یردّوا علیّ و لعلّه یکون قد سلّم و لم یسمعهم،فإذا ردّ أحدکم فلیجهر بردّه و لا یقول المسلّم:سلّمت فلم یردّوا علیّ،ثمّ قال:کان علیّ علیه السّلام یقول:لا تغضبوا و لا تغضبوا أفشوا السّلام و أطیبوا الکلام و صلّوا باللّیل و النّاس نیام تدخلوا الجنّه بسلام ثمّ تلا علیه السّلام علیهم قول اللّه عزّ و جلّ: [السَّلاٰمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ].

[٣6٢6]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

البادی بالسّلام أولی باللّه و برسوله.

[٣6٢٧]٩-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن علیّ بن

ص :6٢٨

[٣6٢١]٣-به همان سند رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:سزاوارترین مردم به خدا و رسولش کسی است که به سلام آغاز کند.

[٣6٢٢]4-محمّد مسلم از امام باقر علیه السّلام روایت کرده سلمان،خدایش بیامرزد، می گفت:سلام خدا را آشکار کنید زیرا سلام خدا به ستم کاران نمی رسد.

[٣6٢٣]5-محمّد قیس روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:همانا خداوند عزّتمند آشکار کردن سلام را دوست دارد.

[٣6٢4]6-معاویۀ وهب از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که خداوند عزّتمند فرموده است:بخیل کسی است که در سلام کردن بخل می ورزد.

[٣6٢5]٧-ابن قدّاح روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرگاه یکی از شما سلام کرد سلامش را آشکار کند تا نگوید من سلام کردم و جوابم را ندادند.شاید که سلام کرده است و آنان نشنیده اند پس هنگامی که یکی از شما جواب سلام می دهد آشکارا جواب دهد.و انسان مسلمان نمی گوید:سلام کردم و جواب سلامم را ندادند.سپس فرمود:علی علیه السّلام می فرمود:خشم نکنید و کسی را به خشم درنیاورید سلام را آشکار کنید و سخن را گوارا کنید و شب هنگام که مردم در خوابند نماز بگذارید تا با سلامتی داخل بهشت گردید سپس سخن خداوند عزّتمند را خواند که فرمود:( اَلسَّلاٰمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ؛ ایمنی بخش،گواه پیروزمند).

[حشر(5٩):٢٣]

[٣6٢6]٨-عبد اللّه سنان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:آغازکنندۀ به سلام به خدا و رسولش سزاوارتر است.

[٣6٢٧]٩-حسن منذر گفت از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هرکس بگوید:

ص :6٢٩

الحکم،عن أبان،عن الحسن بن المنذر قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:من قال:السّلام علیکم فهی عشر حسنات و من قال:السّلام علیکم و رحمه اللّه فهی عشرون حسنه و من قال السّلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته فهی ثلاثون حسنه.

[٣6٢٨]١٠-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن صالح بن السّندیّ،عن جعفر بن بشیر،عن منصور بن حازم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ثلاثه تردّ علیهم ردّ الجماعه و إن کان واحدا:عند العطاس یقال:یرحمکم اللّه و إن لم یکن معه غیره و الرّجل یسلّم علی الرّجل فیقول:السّلام علیکم و الرّجل یدعو للرّجل فیقول:عافاکم اللّه و إن کان واحدا فإنّ معه غیره.

[٣6٢٩]١١-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن الحسین،رفعه قال:

کان أبو عبد اللّه علیه السّلام یقول:ثلاثه لا یسلّمون:الماشی مع الجنازه و الماشی إلی الجمعه و فی بیت الحمّام.

[٣6٣٠]١٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن عثمان بن عیسی، عن هارون بن خارجه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من التّواضع أن تسلّم علی من لقیت.

[٣6٣١]١٣-أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن جمیل،عن أبی عبیده الحذّاء،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

مرّ أمیر المؤمنین علیّ علیه السّلام بقوم فسلّم علیهم فقالوا:علیک السّلام و رحمه اللّه و برکاته و مغفرته و رضوانه،فقال لهم أمیر المؤمنین علیه السّلام:لا تجاوزوا بنا مثل ما قالت الملائکه لأبینا إبراهیم علیه السّلام إنّما قالوا:رحمه اللّه و برکاته علیکم أهل البیت.

ص :6٣٠

السلام علیکم ده حسنه دارد و هرکس بگوید:السلام علیکم و رحمه اللّه بیست حسنه دارد و هرکس بگوید السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته سی حسنه دارد.

[٣6٢٨]١٠-منصور حازم روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:سه گروه است که با صیغۀ جمع جواب گفته می شوند اگرچه یک نفر باشند.به کسی که عطسه کرده است می گویند:«یرحمکم اللّه»هرچند دیگری با او نباشد و به مردی که به دیگری سلام می کند و می گوید«السلام علیکم»و به کسی که برای کسی دعا می کند و می گوید«عافاکم اللّه»هرچند یک نفر باشد زیرا با او دیگری هم[داخل در دعا]هست.

[٣6٢٩]١١-محمّد حسین حدیثی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:سه گروه سلام نمی کنند:آنکه همراه جنازه می رود،آن که به نماز جمعه می رود و کسی که در حمّام است.

[٣6٣٠]١٢-هارون خارجه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:از فروتنی است که به هرکس برخوردی سلام کنی.

[٣6٣١]١٣-ابو عبیدۀ حذّاء از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علی علیه السّلام از کنار گروهی گذشت و به آنها سلام کرد،آن ها گفتند:علیک السّلام و رحمه اللّه و برکاته و مغفرته و رضوانه.امیر مؤمنان به ایشان فرمودند:درباره ما از آن چه فرشتگان دربارۀ پدرمان ابراهیم گفته اند فراتر نروید که گفتند رحمه اللّه و برکاته علیکم اهل البیت.

ص :6٣١

[٣6٣٢]١4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن علیّ بن رئاب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ من تمام التّحیّه للمقیم المصافحه و تمام التّسلیم علی المسافر المعانقه.

[٣6٣٣]١5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:یکره للرّجل أن یقول:حیّاک اللّه ثمّ یسکت حتّی یتبعها بالسّلام.

باب من یجب أن یبدأ بالسّلام

[٣6٣4]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الحسین بن سعید، عن النّضر بن سوید،عن القاسم بن سلیمان،عن جرّاح المدائنیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

یسلّم الصّغیر علی الکبیر و المارّ علی القاعد و القلیل علی الکثیر.

[٣6٣5]٢-علیّ بن إبراهیم،عن صالح بن السّندیّ،عن جعفر بن بشیر،عن عنبسه بن مصعب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

القلیل یبدءون الکثیر بالسّلام و الرّاکب یبدأ الماشی و أصحاب البغال یبدءون أصحاب الحمیر و أصحاب الخیل یبدءون أصحاب البغال.

[٣6٣6]٣-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن ابن بکیر،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعته یقول:یسلّم الرّاکب علی الماشی و الماشی علی القاعد و إذا لقیت جماعه جماعه سلّم الأقلّ علی الأکثر و إذا لقی واحد جماعه سلّم الواحد علی الجماعه.

ص :6٣٢

[٣6٣٢]١4-علی رئاب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:به درستی که کامل نمودن تحیّت بر غیرمسافر دست دادن،و بر مسافر در آغوش گرفتن است.

[٣6٣٣]١5-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:برای مرد بد است که بگوید حیّاک اللّه:خدا تو را زنده بدارد سپس خاموش شود تا سلام را به دنبالش بگوید.

دربارۀ کسی که واجب است آغاز به سلام کند

[٣6٣4]١-جرّاح مداینی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:کوچک به بزرگ رهگذر به نشسته گروه اندک به گروه بسیار سلام کنند.

[٣6٣5]٢-ابن مصعب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:گروه اندک به گروه بیشتر آغاز سلام می کنند و سواره به پیاده و استرسواران به الاغ سواران و اسب سواران به استرسواران.

[٣6٣6]٣-یکی از اصحاب گفته است:از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:

سواره بر پیاده و رهگذر به نشسته سلام کند و هرگاه گروهی به گروهی برخوردند گروه کمتر به گروه بیشتر سلام کند و هرگاه یک نفر به جمعی برخورد آن یک نفر به جمع سلام کند.

ص :6٣٣

[٣6٣٧]4-سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

یسلّم الرّاکب علی الماشی و القائم علی القاعد.

[٣6٣٨]5-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن عمر بن عبد العزیز، عن جمیل،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا کان قوم فی مجلس ثمّ سبق قوم فدخلوا فعلی الدّاخل أخیرا إذا دخل أن یسلّم علیهم.

باب إذا سلّم واحد من الجماعه أجزأهم و إذا ردّ واحد من الجماعه أجزأ عنهم

[٣6٣٩]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن ابن بکیر،عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا مرّت الجماعه بقوم أجزأهم أن یسلّم واحد منهم و إذا سلّم علی القوم و هم جماعه أجزأهم أن یردّ واحد منهم.

[٣64٠]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج قال:

إذا سلّم الرّجل من الجماعه أجزأ عنهم.

[٣64١]٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن یحیی،عن غیاث بن إبراهیم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا سلّم من القوم واحد أجزأ عنهم و إذا ردّ واحد أجزأ عنهم.

ص :6٣4

[٣6٣٧]4-ابن قدّاح روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:سواره بر پیاده و ایستاده بر نشسته سلام کند.

[٣6٣٨]5-جمیل روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگامی که مردمی در مجلسی باشند و گروه دیگری وارد شوند،آن ها که تازه وارد شده اند به آنان سلام کنند.

دربارۀ اینکه وقتی یک نفر از گروه سلام می کند،کفایت می کند و وقتی یک نفر از جمع نیز جواب سلام داد،همان کفایت می کند

[٣6٣٩]١-یکی از اصحاب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگامی که گروهی به گروهی دیگر بگذرند کافی است که یکی از آنان سلام کند و هنگامی که به آن گروه سلام کردند کافی است که یکی از آنها جواب سلام بدهد.

[٣64٠]٢-عبد الرّحمان حجّاج روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرگاه کسی از میان جمعی سلام کند از همۀ آنها کفایت می کند.

[٣64١]٣-غیاث ابراهیم روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرگاه از گروهی یک نفر سلام دهد از همۀ آنها کفایت می کند و هرگاه یکی جواب گوید به جای همه آنها کافی است.

ص :6٣5

باب التّسلیم علی النّساء

[٣64٢]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد بن عیسی،عن ربعیّ بن عبد اللّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یسلّم علی النّساء و یرددن علیه السّلام و کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یسلّم علی النّساء و کان یکره أن یسلّم علی الشّابّه منهنّ و یقول:

أتخوّف أن یعجبنی صوتها فیدخل علیّ أکثر ممّا أطلب من الأجر.

باب التّسلیم علی أهل الملل

[٣64٣]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن ابن أذینه،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

دخل یهودیّ علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و عائشه عنده فقال:السّام علیکم،فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:علیکم،ثمّ دخل آخر فقال مثل ذلک فردّ علیه کما ردّ علی صاحبه،ثمّ دخل آخر فقال مثل ذلک فردّ رسول اللّه کما ردّ علی صاحبیه، فغضبت عائشه فقالت:علیکم السّام و الغضب و اللّعنه یا معشر الیهود یا إخوه القرده و الخنازیر،فقال لها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یا عائشه،إنّ الفحش لو کان ممثّلا لکان مثال سوء،إنّ الرّفق لم یوضع علی شیء قطّ إلاّ زانه و لم یرفع عنه قطّ إلاّ شانه،قالت:یا رسول اللّه،أما سمعت إلی قولهم:السّام علیکم؟فقال:بلی،أما سمعت ما رددت علیهم؟قلت:علیکم،فإذا سلّم علیکم مسلم فقولوا:سلام علیکم و إذا سلّم علیکم کافر فقولوا:علیک.

[٣644]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن یحیی،عن غیاث بن إبراهیم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :6٣6

سلام کردن به زن ها

[٣64٢]١-ربعی عبد اللّه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:رسول خدا -درود خدا بر او و خاندانش-به زنان سلام می کرد و آنها پاسخ می گفتند و امیر مؤمنان علیه السّلام به زنان سلام می کرد و دوست نداشت که بر زن جوان سلام کند و می فرمود:می ترسم از صدایش خوشم بیاید و بیش از آن اجری که برای سلام می جویم زیان کنم.

دربارۀ سلام بر اهل سایر ادیان

[٣64٣]١-زراره روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:مردی یهودی به خدمت رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-رسید.و در حالی که عایشه نیز در نزد خدمت بود.گفت:السّام علیکم.پیامبر در پاسخش فرمود:علیکم.

سپس دیگری وارد شد و چنین گفت و پیامبر مانند آن جواب باز فرمود.و سپس دیگری آمد و همان را گفت و رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش- هم چنان پاسخ داد که به دوستانش فرموده بود.عایشه برآشفته،گفت:سام و خشم و لعنت بر شما ای گروه یهود.ای برادران میمون و خوک.پس رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-به او فرمود:ای عایشه دشنام اگر مجسم می شد بسیار بدمنظر می شد.که ملایمت هرگز بر چیزی نهاده نشد جز آنکه آن را آراست و هرگز از چیزی برداشته نشد جز آنکه آن را زشت ساخت.عایشه عرض کرد:ای رسول خدا.مگر سخنشان را نشنیدید که گفتند:السام علیکم فرمود:چرا مگر نشنیدی که من پاسخشان دادم و گفتم:(علیکم)پس هرگاه مسلمانی به شما سلام کرد در پاسخش بگویید(سلام علیکم)و وقتی کافری سلام کرد در پاسخش بگویید:علیک.

[٣644]٢-غیاث ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام

ص :6٣٧

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:لا تبدءوا أهل الکتاب بالتّسلیم و إذا سلّموا علیکم فقولوا:و علیکم.

[٣645]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الیهودیّ و النّصرانیّ و المشرک إذا سلّموا علی الرّجل و هو جالس کیف ینبغی أن یردّ علیهم؟فقال:یقول:علیکم.

[٣646]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن ابن بکیر،عن برید بن معاویه،عن محمّد بن مسلم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا سلّم علیک الیهودیّ و النّصرانیّ و المشرک فقل:علیک.

[٣64٧]5-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن سالم،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن عمرو بن شمر،عن جابر،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

أقبل أبو جهل بن هشام و معه قوم من قریش فدخلوا علی أبی طالب فقالوا:

إنّ ابن أخیک قد آذانا و آذی آلهتنا فادعه و مره فلیکفّ عن آلهتنا و نکفّ عن إلهه.قال:فبعث أبو طالب إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فدعاه،فلمّا دخل النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم لم یر فی البیت إلاّ مشرکا فقال:السّلام علی من اتّبع الهدی ثمّ جلس فخبّره أبو طالب بما جاءوا له،فقال:أو هل لهم فی کلمه خیر لهم من هذا یسودون بها العرب و یطئون أعناقهم؟فقال أبو جهل:نعم و ما هذه الکلمه؟فقال:تقولون:

لا إله إلاّ اللّه،قال:فوضعوا أصابعهم فی آذانهم و خرجوا هرّابا و هم یقولون:

مٰا سَمِعْنٰا بِهٰذٰا فِی الْمِلَّهِ الْآخِرَهِ إِنْ هٰذٰا إِلاَّ اخْتِلاٰقٌ، فأنزل اللّه تعالی فی قولهم: ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ إلی قوله إِلاَّ اخْتِلاٰقٌ.

ص :6٣٨

فرمودند:به اهل کتاب آغاز سلام نکنید و هنگامی که به شما سلام کردند در پاسخ بگوئید:و علیکم.

[٣645]٣-سماعه گفت:از امام صادق علیه السّلام پرسیدم:وقتی یهودی و نصرانی و مشرک بر مسلمانی که نشسته است سلام کنند چگونه شایسته است که جواب آن ها را بدهد؟فرمودند:بگوید و علیکم.

[٣646]4-محمّد مسلم روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هنگامی که یهود و نصرانی و مشرک بر تو سلام کردند در جوابشان بگو:علیک.

[٣64٧]5-جابر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:ابو حبل هشام همراه گروهی از قریش به نزد ابو طالب رفته،گفتند:برادرزادۀ تو ما و معبودهای ما را آزار می دهد،او را بخواه و به او فرمان بده که او از معبودهای ما دست بردارد و ما نیز از معبود او دست بازداریم.حضرت فرمودند:ابو طالب به دنبال رسول خدا -درود خدا بر او و خاندانش-فرستاد و او را خواند،و چون پیامبر گرامی وارد شد در خانه جز مشرکان کسی را ندید.پس گفت:سلام بر هرکس که از هدایت پیروی کند.سپس نشست آن گاه ابو طالب گفت که آنان برای چه به نزدش آمده اند.آن حضرت فرمود:آیا به آنان،کلمه ای بهتر از آن نگویم که به وسیلۀ آن بر همۀ عرب آقایی کنند و همه را زیر فرمان خود گیرند.ابو جهل گفت:آری آن کلمه چیست؟پیامبر فرمود:بگوئید:هیچ معبودی جز خدا نیست.حضرت فرمودند:آنان انگشتانشان را در گوش هایشان کردند و گریزان بیرون رفتند.در حالی که می گفتند:ما چنین چیزی را در آیین پایانی نشنیده ایم.این چیزی جز دروغ پردازی نیست.آن گاه خداوند والا دربارۀ گفتار آنان این آیات را نازل کرد:

« ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ تا آن جا که فرمود:الا اختلاق».[ص(٣٨):٧]

ص :6٣٩

[٣64٨]6-محمّد بن یحیی،عن عبد اللّه بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن أبان بن عثمان،عن زراره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

تقول فی الرّدّ علی الیهودیّ و النّصرانیّ:سلام.

[٣64٩]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج قال:

قلت لأبی الحسن موسی علیه السّلام:أرأیت إن احتجت إلی متطبّب و هو نصرانیّ أسلّم علیه و أدعو له؟قال:نعم إنّه لا ینفعه دعاؤک.

[٣65٠]٨-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن ابن محبوب،عن عبد الرّحمن بن الحجّاج قال:

قلت لأبی الحسن موسی علیه السّلام:أرأیت إن احتجت إلی الطّبیب و هو نصرانیّ [أن]أسلّم علیه و أدعو له؟قال:نعم إنّه لا ینفعه دعاؤک.

[٣65١]٩-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن عیسی بن عبید،عن محمّد بن عرفه،عن أبی الحسن الرّضا علیه السّلام قال:

قیل لأبی عبد اللّه علیه السّلام:کیف أدعو للیهودیّ و النّصرانیّ؟قال:تقول له:بارک اللّه لک فی الدّنیا.

[٣65٢]١٠-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد،عن وهیب بن حفص،عن أبی بصیر،عن أحدهما علیهما السّلام فی مصافحه المسلم الیهودیّ و النّصرانیّ؟قال:

من وراء الثّوب فإن صافحک بیده فاغسل یدک.

[٣65٣]١١-أبو علیّ الأشعریّ،عن الحسن بن علیّ الکوفیّ،عن عبّاس بن عامر،عن علیّ بن معمر،عن خالد القلانسیّ قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:ألقی الذّمّیّ فیصافحنی،قال:امسحها بالتّراب

ص :64٠

[٣64٨]6-زراره روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:در جواب سلام یهود و مسیحی بگو:سلام.

[٣64٩]٧-عبد الرحمن حجّاج گفت:به امام کاظم علیه السّلام عرض کردم:بفرمایید اگر من به یک پزشک نصرانی نیازمند شدم آیا به او سلام کنم و برایش دعا بکنم.

امام علیه السّلام فرمودند:بله؛زیرا او از دعای تو سودی نمی برد.

[٣65٠]٨-معنای آن کاملا مانند حدیث هفت است با برخی راویان متفاوت.

[٣65١]٩-محمّد عرفه روایت کرده که امام رضا علیه السّلام فرمودند:به امام صادق علیه السّلام گفتند:برای یهودی و نصرانی چگونه دعا کنیم؟امام علیه السّلام فرمودند:به او بگویید:

خدا به دنیای تو برکت دهد.

[٣65٣]١٠-ابو بصیر از امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام دربارۀ دست دادن مسلمان با یهودی و نصرانی روایت کرده که فرمودند:از پشت لباس دست بدهید و اگر با تو بدون حایل شدن لباس دست داد دستت را بشوی.

[٣65٣]١١-خالد قلانسی گفت:به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:به ذمّی(یهود و مسیحی و...)برمی خورم و او با من دست می دهد.امام علیه السّلام فرمودند:آن را به خاک

ص :64١

و بالحائط،قلت:فالنّاصب؟قال:اغسلها.

[٣654]١٢-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن صفوان،عن العلاء بن رزین،عن محمّد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السّلام فی رجل صافح رجلا مجوسیّا،قال:

یغسل یده و لا یتوضّأ.

باب مکاتبه أهل الذّمّه

[٣655]١-أحمد بن محمّد الکوفیّ،عن علیّ بن الحسن بن علیّ،عن علیّ بن أسباط،عن عمّه یعقوب بن سالم،عن أبی بصیر قال:

سئل أبو عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یکون له الحاجه إلی المجوسیّ أو إلی الیهودیّ أو إلی النّصرانیّ أو أن یکون عاملا أو دهقانا من عظماء أهل أرضه فیکتب إلیه الرّجل فی الحاجه العظیمه أیبدأ بالعلج و یسلّم علیه فی کتابه و إنّما یصنع ذلک لکی تقضی حاجته؟قال:أمّا أن تبدأ به فلا و لکن تسلّم علیه فی کتابک فإنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم قد کان یکتب إلی کسری و قیصر.

[٣656]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن إسماعیل بن مرّار،عن یونس،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یکتب إلی رجل من عظماء عمّال المجوس فیبدأ باسمه قبل اسمه؟فقال:

لا بأس إذا فعل لاختیار المنفعه

باب الإغضاء

[٣65٧]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن عبد اللّه بن محمّد الحجّال،عن ثعلبه بن میمون،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :64٢

یا دیوار بکش.من گفتم:و اگر ناصبی(دشمن اهل بیت)باشد؟فرمودند:دستت را بشوی.

[٣654]١٢-محمّد مسلم روایت کرده که امام باقر علیه السّلام دربارۀ مردی که با یک مجوسی دست داده بود فرمودند:دستش را بشوید ولی وضو نگیرد.

نامه نویسی به اهل ذمّه

[٣655]١-ابو بصیر گفت:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ مردی پرسش شد که به مجوسی یا یهودی یا نصرانی نیازی دارد که کارمند یا دهداری از بزرگان سرزمینش هستند و این مرد برای نیاز مهمّی به او نامه می نویسد.آیا با کافر آغاز سلام کند و در آغاز نامه به او سلام کند با توجه به این که این کار را برای برآورده شدن خواسته اش انجام می دهد.امام علیه السّلام فرمودند:این که با او آغاز سلام کنی، نکن ولی در نامه ات بر او سلام کن؛زیرا رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-هم گاهی به کسری و قیصر نامه می نوشت.

[٣656]٢-عبد اللّه سنان از امام باقر علیه السّلام دربارۀ مردی که به یکی از بزرگان کارمند مجوس نامه می نویسد و نام او را پیش از نام خود می نویسد پرسید:امام علیه السّلام در پاسخ فرمودند:اگر برای سود خود این کار را انجام دهد اشکالی ندارد.

دربارۀ چشم پوشی

[٣65٧]١-ثعلبۀ میمون از مردی روایت کرده که گروهی نزد امام صادق علیه السّلام بودند

ص :64٣

کان عنده قوم یحدّثهم إذ ذکر رجل منهم رجلا فوقع فیه و شکاه،فقال له أبو عبد اللّه علیه السّلام:و أنّی لک بأخیک کلّه«و أیّ الرّجال المهذّب».

[٣65٨]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن علیّ بن الحکم و محمّد بن سنان،عن علیّ بن أبی حمزه،عن أبی بصیر قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لا تفتّش النّاس فتبقی بلا صدیق.

باب نادر

[٣65٩]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن سنان،عن العلاء بن الفضیل و حمّاد بن عثمان قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:انظر قلبک فإذا أنکر صاحبک فإنّ أحدکما قد أحدث.

[٣66٠]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن الحسن بن یوسف،عن زکریّا بن محمّد،عن صالح بن الحکم قال:

سمعت رجلا یسأل أبا عبد اللّه علیه السّلام فقال:الرّجل یقول:أودّک،فکیف أعلم أنّه یودّنی؟فقال:امتحن قلبک فإن کنت تودّه فإنّه یودّک.

[٣66١]٣-أبو بکر الحبّال،عن محمّد بن عیسی القطّان المدائنیّ قال:

سمعت أبی یقول:حدّثنا مسعده بن الیسع قال:قلت لأبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام:إنّی و اللّه لأحبّک،فأطرق ثمّ رفع رأسه فقال:صدقت یا أبا بشر، سل قلبک عمّا لک فی قلبی من حبّک،فقد أعلمنی قلبی عمّا لی فی قلبک.

[٣66٢]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن الحسن بن الجهم قال:

ص :644

و امام علیه السّلام برایشان حدیث می فرمود:که ناگاه یکی از آنان از کسی یاد کرد و از او شکایت کرد.امام صادق علیه السّلام به او فرمودند:از کجا می خواهی برادری کامل و تمام عیار به دست آوری و مردان تربیت شده کجا هستند؟

[٣65٨]٢-ابو بصیر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:مردم را نکاوید که بی دوست می مانید.

باب نادر

[٣65٩]١-حمّاد عثمان گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:به دلت بنگر.

اگر از دوستت بیزار بود یکی از شما کار زشتی کرده است.

[٣66٠]٢-صالح حکم گفت:شنیدم مردی از امام صادق علیه السّلام می پرسید:مردی به من می گوید دوستت دارم.چگونه بفهمم که مرا دوست دارد؟حضرت در پاسخ فرمودند:دلت را بیازمای.اگر تو او را دوست داری او هم تو را دوست دارد.

[٣66١]٣-مسعدۀ الیسع گفت:به امام صادق جعفر محمّد علیهما السّلام عرض کردم:به خدا سوگند من دوستت دارم.امام علیه السّلام سرش را پایین انداخت و سپس سر بلند کرده، فرمود:ای ابا بشر راست گفتی.از دلت بپرس دربارۀ محبّتی که در دل من به تو هست که دل من از محبّتی که نسبت به تو دارم،آگاهم کرد.

[٣66٢]4-حسن جهم گفت:به حضرت ابو الحسن علیه السّلام عرض کردم:مرا در دعا

ص :645

قلت لأبی الحسن علیه السّلام:لا تنسنی من الدّعاء،قال:أو تعلم أنّی أنساک؟قال:

فتفکّرت فی نفسی و قلت:هو یدعو لشیعته و أنا من شیعته،قلت:لا،لا تنسانی،قال:و کیف علمت ذلک؟قلت:إنّی من شیعتک و إنّک لتدعو لهم، فقال:هل علمت بشیء غیر هذا؟قال:قلت:لا،قال:إذا أردت أن تعلم ما لک عندی فانظر[إلی]ما لی عندک.

[٣66٣]5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّضر بن سوید،عن القاسم بن سلیمان،عن جرّاح المدائنیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

انظر قلبک فإن أنکر صاحبک فاعلم أنّ أحدکما قد أحدث.

باب العطاس و التّسمیت

[٣664]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسین بن سعید،عن النّضر بن سوید،عن القاسم بن سلیمان،عن جرّاح المدائنیّ قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:للمسلم علی أخیه من الحقّ أن یسلّم علیه إذا لقیه و یعوده إذا مرض و ینصح له إذا غاب و یسمّته إذا عطس یقول:«الحمد للّه ربّ العالمین لا شریک له»و یقول له:«یرحمک اللّه»فیجیبه فیقول له:«یهدیکم اللّه و یصلح بالکم»و یجیبه إذا دعاه و یتبعه إذا مات.

[٣665]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن هارون بن مسلم،عن مسعده بن صدقه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا عطس الرّجل فسمّتوه و لو کان من وراء جزیره و فی روایه أخری:و لو من وراء البحر.

[٣666]٣-الحسین بن محمّد،عن معلّی بن محمّد،عن الحسن بن علیّ،عن مثنّی،عن إسحاق بن یزید و معمّر بن أبی زیاد و ابن رئاب قالوا:

ص :646

فراموش نکن.امام علیه السّلام فرمودند:تو می پنداری که من تو را فراموش می کنم؟ او گفته است:من فکر کردم و با خودم گفتم:او برای شیعیانش دعا می کند و من هم از شیعیان او هستم.پس عرض کردم:نه،مرا فراموش نمی کنید.امام علیه السّلام فرمودند:چگونه فهمیدی؟عرض کردم:من از شیعیان شما هستم و شما برای آنها دعا می کنی.امام علیه السّلام فرمودند:جز این چیز دیگری هم دانستی؟من عرض کردم:نه.امام علیه السّلام فرمودند:هرگاه خواستی بدانی نزد من چگونه ای بنگر که من در نزد تو چگونه ام؟

[٣66٣]5-جرّاح مداینی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:به دلت بنگر اگر از دوستت بیزار بود یکی از شما دو نفر کاری زشت کرده است.

عطسه و جواب آن

[٣664]١-جرّاح مداینی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هر مسلمانی بر مسلمان دیگر حق دارد که وقتی او را دیدار می کند به او سلام کند و چون بیمار شد عیادتش کند و هنگامی که غایب بود خیرخواهش باشد و چون عطسه کند بگوید:الحمد للّه ربّ العالمین،لا شریک له.و در جواب بگوید:یرحمک اللّه و او در جواب بگوید:یهدیکم اللّه و یصلح بالکم و چون او را دعوت کرد بپذیرد و هنگامی که مرد او را تشییع کند.

[٣665]٢-مسعدۀ صدقه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرگاه شخصی عطسه کرد پاسخ عطسۀ او را بگویید هرچند از پشت جزیره ای باشد.و در روایت دیگر است:هرچند از پشت دریا باشد.

[٣666]٣-اسحاق یزید و معمّر ابو زیاد و ابن رئاب گفته اند:در خدمت امام

ص :64٧

کنّا جلوسا عند أبی عبد اللّه علیه السّلام إذ عطس رجل فما ردّ علیه أحد من القوم شیئا حتّی ابتدأ هو فقال:سبحان اللّه ألا سمّتّم؟إنّ من حقّ المسلم علی المسلم أن یعوده إذا اشتکی و أن یجیبه إذا دعاه و أن یشهده إذا مات و أن یسمّته إذا عطس.

[٣66٧]4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن صفوان بن یحیی قال:

کنت عند الرّضا علیه السّلام فعطس،فقلت له:صلّی اللّه علیک،ثمّ عطس،فقلت:

صلّی اللّه علیک،ثمّ عطس فقلت:صلّی اللّه علیک و قلت له:جعلت فداک إذا عطس مثلک نقول له کما یقول بعضنا لبعض:یرحمک اللّه؟أو کما نقول؟قال:

نعم ألیس تقول:صلّی اللّه علی محمّد و آل محمّد؟قلت:بلی،قال:ارحم محمّدا و آل محمّد؟قال:بلی و قد صلّی اللّه علیه و رحمه و إنّما صلواتنا علیه رحمه لنا و قربه.

[٣66٨]5-عنه،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر قال:

سمعت الرّضا علیه السّلام یقول:التّثاؤب من الشّیطان و العطسه من اللّه عزّ و جلّ.

[٣66٩]6-علیّ بن محمّد،عن صالح بن أبی حمّاد قال:

سألت العالم علیه السّلام عن العطسه و ما العلّه فی الحمد للّه علیها؟فقال:إنّ للّه نعما علی عبده فی صحّه بدنه و سلامه جوارحه و إنّ العبد ینسی ذکر اللّه عزّ و جلّ علی ذلک و إذا نسی أمر اللّه الرّیح فتجاوز فی بدنه ثمّ یخرجها من أنفه فیحمد اللّه علی ذلک فیکون حمده عند ذلک شکرا لما نسی.

[٣6٧٠]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن ابن فضّال، عن جعفر بن یونس،عن داود بن الحصین قال:

ص :64٨

صادق علیه السّلام نشسته بودیم که مردی عطسه کرد و هیچ کس پاسخی به او نداد تا آن حضرت آغاز به سخن کرد و فرمود:سبحان اللّه،چرا پاسخ عطسۀ او را نگفتید.

همانا از حق مسلمان است که در وقتی بیمار شد به عیادتش بروند و هنگامی که او را دعوت کرد بپذیرد و چون مرد بر جنازۀ او حاضر شوند و چون عطسه کرد پاسخ عطسه اش را بدهند.

[٣66٧]4-صفوان یحیی گفت:در خدمت امام رضا علیه السّلام بودم که عطسه کردند.

به ایشان گفتم:صلّی اللّه علیک.سپس باز عطسه کردند.پس من عرض کردم:

صلی اللّه علیک.آن گاه بار دیگر عطسه کردند و من باز عرض کردم:صلی اللّه علیک و سپس عرض کردم:جانم فدایت وقتی مانند شمایی عطسه کرد همان را بگوییم که ما به یکدیگر می گوئیم:یرحمک اللّه یا آن گونه که من گفتم بگوییم.

امام علیه السّلام فرمودند:بله.مگر نمی گویی:صلی اللّه علی محمّد و آل محمد؟عرض کردم:چرا.فرمودند:یعنی بر محمّد و خاندان او رحم کن.آری.به درستی که خداوند بر محمّد و خاندانش درود فرستاد و به آنان رحم کرد و صلوات ما بر آن حضرت رحمت و قربت برای ما است.

[٣66٨]5-احمد بن محمّد ابو نصر گفت:از امام رضا علیه السّلام شنیدم می فرماید:

خمیازه از شیطان است و عطسه از خداوند عزّتمند.

[٣66٩]6-صالح ابو حمّاد گفت:از آن دانشمند دربارۀ عطسه و علّت ذکر حمد برای آن پرسش کردم.فرمودند:خداوند برای بنده اش نعمت هایی در تندرستی و سلامت اندام او دارد و بنده یاد خداوند عزّتمند را بر این نعمت ها فراموش می کند و چون فراموش کرد خدا به باد فرمان می دهد که در تنش بگذرد و از بینی اش خارج شود تا برای آن خدا را سپاس بگوید و این سپاس او در این هنگام سپاس برای چیزی است که فراموش کرده است.

[٣6٧٠]٧-داود حصین گفت:ما گروهی در نزد امام صادق علیه السّلام بودیم و من چهارده

ص :64٩

کنّا عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فأحصیت فی البیت أربعه عشر رجلا،فعطس أبو عبد اللّه علیه السّلام فما تکلّم أحد من القوم،فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:ألا تسمّتون؟ألا تسمّتون من حقّ المؤمن علی المؤمن إذا مرض أن یعوده و إذا مات أن یشهد جنازته و إذا عطس أن یسمّته أو قال:یشمّته و إذا دعاه أن یجیبه.

[٣6٧١]٨-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن سالم،عن أحمد بن النّضر،عن عمرو بن شمر،عن جابر قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام:نعم الشّیء العطسه تنفع فی الجسد و تذکّر باللّه عزّ و جلّ، قلت:إنّ عندنا قوما یقولون:لیس لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فی العطسه نصیب،فقال:

إن کانوا کاذبین فلا نالهم شفاعه محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.

[٣6٧٢]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن بعض أصحابه قال:

عطس رجل عند أبی جعفر علیه السّلام فقال:الحمد للّه،فلم یسمّته أبو جعفر علیه السّلام و قال:نقصنا حقّنا،ثمّ قال:إذا عطس أحدکم فلیقل:الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمّد و أهل بیته.قال:فقال الرّجل فسمّته أبو جعفر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم.

[٣6٧٣]١٠-علیّ،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إسماعیل البصریّ،عن الفضیل بن یسار قال:

قلت لأبی جعفر علیه السّلام:إنّ النّاس یکرهون الصّلاه علی محمّد و آله فی ثلاثه مواطن:عند العطسه و عند الذّبیحه و عند الجماع،فقال:أبو جعفر علیه السّلام:ما لهم ویلهم نافقوا لعنهم اللّه.

[٣6٧4]١١-عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن سعد بن أبی خلف قال:

کان أبو جعفر علیه السّلام إذا عطس فقیل له:یرحمک اللّه،قال:یغفر اللّه لکم و یرحمکم و إذا عطس عنده إنسان قال:یرحمک اللّه عزّ و جلّ.

ص :65٠

نفر را در اتاق شمردم.آن گاه امام صادق علیه السّلام عطسه کرد و کسی از حاضران سخنی گفت.پس امام صادق علیه السّلام فرمودند:آیا پاسخ عطسه را نمی گویید؟آیا پاسخ عطسه را نمی گویید؟از حق مؤمن بر مؤمن است که هرگاه بیمار شد او را عیادت کند و هرگاه مرد بر سر جنازه اش حاضر شود و هرگاه عطسه کرد پاسخ عطسه اش را بگوید و هرگاه از او دعوت کرد اجابت کند.

[٣6٧١]٨-جابر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:عطسه چیز خوبی است که برای بدن سودمند است و خداوند عزّتمند را به یاد می آورد.راوی گفته که من عرض کردم:گروهی از مردم در میان ما هستند که می گویند رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-بهره ای از عطسه نداشت.امام علیه السّلام فرمودند:اگر دروغ می گویند شفاعت محمّد-درود خدا بر او و بر خاندانش-به آنها نرسد.

[٣6٧٢]٩-یکی از اصحاب گفت:مردی نزد امام باقر علیه السّلام عطسه کرد و گفت:

الحمّد للّه و امام باقر علیه السّلام به او پاسخ نداد و فرمود:حقّ ما را کاست.سپس فرمودند:هنگامی که یکی از شما عطسه کرد باید بگوید:الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمّد و اهل بیته.راوی گفت:آن مرد این ذکر را گفت و امام باقر علیه السّلام به او پاسخ فرمود.

[٣6٧٣]١٠-فضیل یسار گفت:به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:مردم صلوات بر محمد و خاندان او را در سه جا ناپسند می دانند:هنگام عطسه و هنگام ذبح گوسفند و هنگام نزدیکی.امام علیه السّلام فرمودند:چرا؟وای بر آنها که نفاق ورزیدند.

خدا لعنتشان کند.

[٣6٧4]١١-سعد ابو خلف گفت:هنگامی که امام باقر علیه السّلام عطسه می کرد و به ایشان می گفتند:یرحمک اللّه می فرمود:یغفر اللّه لکم و یرحمکم و هرگاه کسی نزد ایشان عطسه می کرد می فرمود:یرحمک اللّه عزّ و جلّ.

ص :65١

[٣6٧5]١٢-عنه،عن أبیه،عن النّوفلیّ أو غیره،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

عطس غلام لم یبلغ الحلم عند النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:الحمد للّه،فقال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بارک اللّه فیک.

[٣6٧6]١٣-محمّد بن یحیی،عن عبد اللّه بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن أبان بن عثمان،عن محمّد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إذا عطس الرّجل فلیقل:الحمد للّه[ربّ العالمین]لا شریک له،و إذا سمّت الرّجل فلیقل:یرحمک اللّه و إذا رد[دت]فلیقل:یغفر اللّه لک و لنا،فإنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم سئل عن آیه أو شیء فیه ذکر اللّه فقال:کلّما ذکر اللّه فیه فهو حسن.

[٣6٧٧]١4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن الحسین بن نعیم،عن مسمع بن عبد الملک قال:

عطس أبو عبد اللّه علیه السّلام فقال:الحمد للّه ربّ العالمین،ثمّ جعل إصبعه علی أنفه فقال:رغم أنفی للّه رغما داخرا.

[٣6٧٨]١5-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن سالم،عن أحمد بن النّضر،عن محمّد بن مروان،رفعه قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:من قال إذا عطس:الحمد للّه ربّ العالمین علی کلّ حال،لم یجد وجع الأذنین و الأضراس.

[٣6٧٩]١6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد أو غیره،عن ابن فضّال، عن بعض أصحابه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

فی وجع الأضراس و وجع الآذان:إذا سمعتم من یعطس فابدءوه بالحمد.

ص :65٢

[٣6٧5]١٢-سکونی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:پسری نابالغ نزد رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-عطسه کرد و گفت:الحمد للّه.پیامبر گرامی به او فرمود:خداوند به تو برکت دهد.

[٣6٧6]١٣-محمّد مسلم روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرگاه عطسه کرد باید بگوید:الحمد للّه[رب العالمین] لا شریک له و هرگاه پاسخ عطسه داد باید بگوید:یرحمک اللّه و هرگاه بخواهد پاسخ گوید باید بگوید:یغفر اللّه لک و لنا زیرا از رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-از آیه یا چیزی که در آن یاد خدا باشد پرسیدند و ایشان فرمود:هر جمله ای که یاد خدا در آن باشد خوب است.

[٣6٧٧]١4-مسمع عبد الملک گفت:امام صادق علیه السّلام عطسه کرد و فرمود:الحمد للّه ربّ العالمین و سپس انگشتش را روی بینی خود نهاد و فرمود:بینی ام برای خدا به زبونی بر خاک است.

[٣6٧٨]١5-محمّد مروان در حدیثی بی سند روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:هرکس وقتی عطسه کرد بگوید:الحمد للّه ربّ العالمین علی کلّ حال به گوش درد و دندان درد دچار نمی شود.

[٣6٧٩]١6-یکی از اصحاب از امام صادق علیه السّلام درباره دندان درد و گوش درد روایت کرده که فرمودند:هرگاه شنیدند کسی عطسه می کند با گفتن حمد،با او آغاز سخن کنید.

ص :65٣

[٣6٨٠]١٧-علیّ بن إبراهیم،[عن أبیه،]عن صالح بن السّندیّ،عن جعفر بن بشیر،عن عثمان،عن أبی أسامه قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:من سمع عطسه فحمد اللّه عزّ و جلّ و صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و أهل بیته لم یشتک عینیه و لا ضرسه،ثمّ قال:إن سمعتها فقلها و إن کان بینک و بینه البحر.

[٣6٨١]١٨-أبو علیّ الأشعریّ،عن بعض أصحابه،عن ابن أبی نجران،عن بعض أصحابنا،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال عطس رجل نصرانیّ عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال له القوم:

هداک اللّه،فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام:[فقولوا:]یرحمک اللّه،فقالوا له:إنّه نصرانیّ؟!فقال:لا یهدیه اللّه حتّی یرحمه.

[٣6٨٢]١٩-علیّ بن إبراهیم،عن هارون بن مسلم،عن مسعده بن صدقه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا عطس المرء المسلم ثمّ سکت لعلّه تکون به قالت الملائکه عنه:الحمد للّه ربّ العالمین،فإن قال:الحمد للّه ربّ العالمین قالت الملائکه:یغفر اللّه لک.قال:و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:العطاس للمریض دلیل العافیه و راحه للبدن.

[٣6٨٣]٢٠-محمّد بن یحیی،عن محمّد بن موسی،عن یعقوب بن یزید،عن عثمان بن عیسی،عن عبد الصّمد بن بشیر،عن حذیفه بن منصور،[عن أبی عبد اللّه علیه السّلام]قال:

قال:العطاس ینفع فی البدن کلّه ما لم یزد علی الثّلاث فإذا زاد علی الثّلاث،فهو داء و سقم.

ص :654

[٣6٨٠]١٧-ابو اسامه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس عطسه ای شنید و خداوند عزّتمند را سپاس گفته،بر پیامبر گرامی و خاندانش درود فرستاد از چشم و دندانش شکایت نمی کند.سپس فرمودند:اگر آن را شنیدی آن ذکر را بگو گرچه میان تو و او یک دریا فاصله باشد.

[٣6٨١]١٨-یکی از اصحاب گفته است:مردی مسیحی نزد امام صادق علیه السّلام عطسه کرد.حاضران به او گفتند:هداک اللّه امام صادق علیه السّلام فرمود:بگویید:یرحمک اللّه آنان به ایشان گفتند:او نصرانی است.امام علیه السّلام فرمودند:خدا تا به او رحم نکند هدایتش نمی کند.

[٣6٨٢]١٩-مسعدۀ صدقه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا -درود خدا بر او و خاندانش-فرمودند:هرگاه مسلمانی عطسه کرد و به دلیل بیماری اش ساکت ماند فرشتگان از سوی او می گویند:الحمد للّه ربّ العالمین و اگر خود بگوید:الحمد للّه ربّ العالمین فرشته ها گویند:یغفر اللّه لک و نیز فرمودند:عطسه برای بیمار نشانۀ سلامتی و آسایش بدن است.

[٣6٨٣]٢٠-حذیفۀ منصور روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:عطسه برای همۀ بدن سودمند است تا از سه عطسه فزونی نیابد و اگر از سه بار بیشتر شد نشانۀ درد و بیماری است.

ص :655

[٣6٨4]٢١-أحمد بن محمّد الکوفیّ،عن علیّ بن الحسن،عن علیّ بن أسباط،عن عمّه یعقوب بن سالم،عن أبی بکر الحضرمیّ قال:

سألت أبا عبد اللّه عن قول اللّه عزّ و جلّ: «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْوٰاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» قال:العطسه القبیحه.

[٣6٨5]٢٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن القاسم بن یحیی،عن جدّه الحسن بن راشد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من عطس ثمّ وضع یده علی قصبه أنفه ثمّ قال:«الحمد للّه ربّ العالمین [الحمد للّه]حمدا کثیرا کما هو أهله و صلّی اللّه علی محمّد النّبیّ و آله و سلّم» خرج من منخره الأیسر طائر أصغر من الجراد و أکبر من الذّباب حتّی یسیر تحت العرش یستغفر اللّه له إلی یوم القیامه.

[٣6٨6]٢٣-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن بعض أصحابه رواه عن رجل من العامّه قال:

کنت أجالس أبا عبد اللّه علیه السّلام فلا و اللّه ما رأیت مجلسا أنبل من مجالسه،قال:

فقال لی ذات یوم:من أین تخرج العطسه؟فقلت:من الأنف،فقال لی:أصبت الخطأ،فقلت:جعلت فداک من أین تخرج؟فقال:من جمیع البدن کما أنّ النّطفه تخرج من جمیع البدن و مخرجها من الإحلیل،ثمّ قال:أما رأیت الإنسان إذا عطس نفض أعضاؤه و صاحب العطسه یأمن الموت سبعه أیّام

[٣6٨٧]٢4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:تصدیق الحدیث عند العطاس.

ص :656

[٣6٨4]٢١-ابو بکر حضرمی گفت:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ این سخن خداوند عزّتمند پرسیدم:(به درستی که زشت ترین آوازها بانگ خران است).[لقمان(٣١):

١٩]امام علیه السّلام فرمودند:عطسۀ زشت است.

[٣6٨5]٢٢-حسین راشد روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس عطسه کند و سپس دستش را بر استخوان بینی اش گذاشته،بگوید:«الحمد للّه رب العالمین،[الحمد للّه حمدا]کثیرا کما هو اهله و صلّی اللّه علی محمد النّبی و آله و سلّم»از سوراخ چپ بینی او پرنده ای کوچک تر از ملخ و بزرگ تر از مگس بیرون می آید و به زیر عرش می رود و تا روز قیامت برایش آمرزش می خواهد.

[٣6٨6]٢٣-مردی از اهل سنّت گفت:من هم نشین امام صادق علیه السّلام بودم و به خدا سوگند مجلسی ارجمندتر از مجالس او ندیدم.روزی امام علیه السّلام به من فرمود:

عطسه از کجا خارج می شود؟گفتم:از بینی.به من فرمود:به خطا رفتی.گفتم:

فدایت شوم از کجا خارج می شود؟فرمودند:از همۀ بدن،چنان که نطفه از همۀ بدن خارج می شود ولی مخرجش مجرای ادرار است.سپس فرمودند:آیا نمی بینی که انسان چون عطسه می کند همۀ اندامش تکان می خورد.و صاحب عطسه تا هفت روز از مرگ ایمن می شود.

[٣6٨٧]٢4-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:نشانه راستی سخن،عطسه است.

ص :65٧

[٣6٨٨]٢5-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا کان الرّجل یتحدّث بحدیث فعطس عاطس فهو شاهد حقّ.

[٣6٨٩]٢6-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن ابن أبی عمیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم تصدیق الحدیث عند العطاس.

[٣6٩٠]٢٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن محسّن بن أحمد، عن أبان بن عثمان،عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إذا عطس الرّجل ثلاثا فسمّته ثمّ اترکه.

باب وجوب إجلال ذی الشّیبه المسلم

[٣6٩١]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه، جمیعا عن ابن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان قال:

قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:إنّ من إجلال اللّه عزّ و جلّ إجلال الشّیخ الکبیر.

[٣6٩٢]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من عرف فضل کبیر لسنّه فوقّره آمنه اللّه من فزع یوم القیامه.

[٣6٩٣]٣-و بهذا الإسناد قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من وقّر ذا شیبه فی الإسلام آمنه اللّه عزّ و جلّ من فزع یوم القیامه.

ص :65٨

[٣6٨٨]٢5-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرگاه کسی سخنی بگوید و دیگری عطسه کند گواه درستی سخن او است.

[٣6٨٩]٢6-ابن ابی عمیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:[مانند حدیث ٢4 می باشد].

[٣6٩٠]٢٧-زراره روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:هرگاه کسی عطسه کرد تا سه بار به او پاسخ گو و سپس او را رها کن.

واجب بودن بزرگداشت مسلمان سالخورده

[٣6٩١]١-عبد اللّه سنان گفت:امام صادق علیه السّلام به من فرمودند:همانا بزرگداشت پیرمرد سالخورده بزرگ داشت خداوند عزّتمند است.

[٣6٩٢]٢-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس فضیلت سالخورده ای را به خاطر سن او بداند و او را احترام کند خداوند او را از هراس روز قیامت ایمن می کند.

[٣6٩٣]٣-و با همان سند رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-فرمودند:

هرکس شخصی را که در اسلام موی خود را سپید کرده است احترام کند خداوند عزّتمند او را از هراس روز قیامت در امان می دارد.

ص :65٩

[٣6٩4]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن الفضیل،عن إسحاق بن عمّار قال:

سمعت أبا الخطّاب یحدّث عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:ثلاثه لا یجهل حقّهم إلاّ منافق معروف بالنّفاق:ذو الشّیبه فی الإسلام،و حامل القرآن و الإمام العادل.

[٣6٩5]5-عنه،عن أبیه،عن أبی نهشل،عن عبد اللّه بن سنان قال:

قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:من إجلال اللّه عزّ و جلّ إجلال المؤمن ذی الشّیبه و من أکرم مؤمنا فبکرامه اللّه بدأ و من استخفّ بمؤمن ذی شیبه أرسل اللّه إلیه من یستخفّ به قبل موته.

[٣6٩6]6-الحسین بن محمّد،عن أحمد بن إسحاق،عن سعدان بن مسلم، عن أبی بصیر و غیره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال:من إجلال اللّه عزّ و جلّ إجلال ذی الشّیبه المسلم.

باب إکرام الکریم

[٣6٩٧]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن عبد اللّه بن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

دخل رجلان علی أمیر المؤمنین علیه السّلام فألقی لکلّ واحد منهما و ساده فقعد علیها أحدهما و أبی الآخر،فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام:اقعد علیها فإنّه لا یأبی الکرامه إلاّ حمار،ثمّ قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا أتاکم کریم قوم فأکرموه.

[٣6٩٨]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا أتاکم کریم قوم فأکرموه.

ص :66٠

[٣6٩4]4-ابو خطّاب روایت کرده که:امام صادق علیه السّلام فرمودند:سه گروه اند که جز منافق معروف به نفاق کسی حق آنها را نادیده نمی گیرد:کسی که موی خود را در اسلام سپید کرده است،حامل قرآن و امام عادل.

[٣6٩5]5-عبد اللّه سنان گفت،امام صادق علیه السّلام به من فرمودند:بزرگ داشت مؤمن سپیدمو بزرگداشت خداوند عزّتمند است و هرکس مؤمنی را گرامی بدارد به گرامی داشت خدا آغاز کرده است و هرکس مؤمن سپیدمویی را خوار شمرد خدا کسی را می فرستد تا پیش از مرگش او را خوار کند.

[٣6٩6]6-ابو بصیر و جز او روایت کرده اند که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

بزرگ داشت سپیدموی مسلمان بزرگ داشت خدا است.

دربارۀ گرامی شمردن شخص کریم

[٣6٩٧]١-عبد اللّه قدّاح روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:دو مرد به خدمت امیر مؤمنان علیه السّلام رسیدند.امام علیه السّلام برای هرکدام زیراندازی انداخت.

یکی از آن دو بر آن نشست و دیگری خودداری کرد.امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:

بر آن بنشین زیرا جز الاغ کسی گرامی شدن را ردّ نمی کند.سپس فرمودند:

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:هرگاه شخص کریم و بزرگوار قومی به نزد شما آمد او را گرامی دارید.

[٣6٩٨]٢-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرگاه بزرگوار قومی بر شما وارد شد او را گرامی دارید.

ص :66١

[٣6٩٩]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن محمّد بن عیسی،عن عبد اللّه العلویّ،عن أبیه عن جدّه قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:لمّا قدم عدیّ بن حاتم إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أدخله النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بیته و لم یکن فی البیت غیر خصفه و ساده من أدم فطرحها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم لعدیّ بن حاتم.

باب حقّ الدّاخل

[٣٧٠٠]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ من حقّ الدّاخل علی أهل البیت أن یمشوا معه هنیئه إذا دخل و إذا خرج و قال:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا دخل أحدکم علی أخیه المسلم فی بیته فهو أمیر علیه حتّی یخرج.

باب المجالس بالأمانه

[٣٧٠١]١-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد و أحمد بن محمّد،جمیعا عن ابن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان،عن ابن أبی عوف،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعته یقول:المجالس بالأمانه.

[٣٧٠٢]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حمّاد بن عثمان، عن زراره،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:المجالس بالأمانه.

[٣٧٠٣]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :66٢

[٣6٩٩]٣-عبد اللّه علوی از نیایش روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:

هنگامی که عدیّ حاتم به نزد پیامبر آمد،پیامبر او را به خانۀ خود برد و در خانه جز تکه ای حصیر و زیراندازی از پوست نبود که پیامبر گرامی آن را برای عدی پهن کرد.

دربارۀ حقّ کسی که داخل خانه می شود

[٣٧٠٠]١-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:حقّ کسی که داخل خانه شده این است که اهل خانه هنگام ورود و خروج او را خوشامدگویان همراهی کنند و نیز فرمودند:هرگاه یکی از شما به خانۀ برادر مسلمانش رود امیر و حاکم او است تا از خانه بیرون رود.

هم نشینی به امانت داری است

[٣٧٠١]١-ابن ابو عوف گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:هم نشینی به امانت داری است.

[٣٧٠٢]٢-زراره از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:

هم نشینی به امانت داری است.

[٣٧٠٣]٣-عثمان عیسی از مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

ص :66٣

المجالس بالأمانه و لیس لأحد أن یحدّث بحدیث یکتمه صاحبه إلاّ بإذنه إلاّ أن یکون ثقه أو ذکرا له بخیر.

باب فی المناجاه

[٣٧٠4]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحسن بن محبوب،عن مالک بن عطیّه،عن أبی بصیر،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إذا کان القوم ثلاثه فلا یتناجی منهم اثنان دون صاحبهما فإنّ[فی]ذلک ما یحزنه و یؤذیه.

[٣٧٠5]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد أبی عبد اللّه،عن محمّد بن علیّ،عن یونس بن یعقوب،عن أبی الحسن الأوّل علیه السّلام قال:

إذا کان ثلاثه فی بیت فلا یتناجی اثنان دون صاحبهما فإنّ ذلک ممّا یغمّه.

[٣٧٠6]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:من عرض لأخیه المسلم[المتکلّم]فی حدیثه فکأنّما خدش وجهه.

باب الجلوس

[٣٧٠٧]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن النّوفلیّ،عن عبد العظیم بن عبد اللّه بن الحسن العلویّ،رفعه قال:

کان النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یجلس ثلاثا:القرفصا و هو أن یقیم ساقیه و یستقبلهما بیدیه و یشدّ یده فی ذراعه و کان یجثو علی رکبتیه و کان یثنی رجلا واحده و یبسط علیها الأخری و لم یر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم متربّعا قطّ.

ص :664

هم نشینی به امانت داری است و کسی حق ندارد سخن محرمانۀ دوست خود را که خود نهان می کند جز با اجازۀ او بازگو کند مگر در موردی که به شنونده اطمینان دارد یا یاد خوبی های او می شود.

دربارۀ صحبت درگوشی

[٣٧٠4]١-ابو بصیر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرگاه سه نفر گرد آمدند دو نفر آنان در کنار آن دیگری درگوشی باهم صحبت نکنند که او را اندوهگین کرده،می آزارد.

[٣٧٠5]٢-یونس یعقوب روایت کرده که ابو الحسن اوّل امام کاظم علیه السّلام فرمودند:هنگامی که سه نفر در اتاقی جمع شدند دو نفر آنان در کنار آن دیگری درگوشی باهم صحبت نکنند که موجب اندوه او می گردد.

[٣٧٠6]٣-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:هرکس در میان سخن برادر مسلمانش بدود[صحبت کند]گویا روی او را خراشیده است.

دربارۀ نشستن

[٣٧٠٧]١-عبد اللّه بن حسن علوی حدیثی روایت کرده که معصوم علیه السّلام فرمودند:پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و اله سه گونه می نشست:چمباتمه و آن چنین است که بر دو ساق پای خود می ایستاد و آن ها را در میان دو دست خود می گرفت و دستانش را در بازوانش گره می زد و گاهی نیز دو زانو می نشست و گاهی نیز یک پا را خم می کرد و پای دیگر را روی آن می انداخت و هرگز دیده نشد که چهارزانو بنشیند.

ص :665

[٣٧٠٨]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عمّن ذکره،عن أبی حمزه الثّمالیّ قال:

رأیت علیّ بن الحسین علیه السّلام قاعدا واضعا إحدی رجلیه علی فخذه فقلت:إنّ النّاس یکرهون هذه الجلسه و یقولون:إنّها جلسه الرّبّ،فقال:إنّی إنّما جلست هذه الجلسه للملاله و الرّبّ لا یملّ و لا تأخذه سنه و لا نوم.

[٣٧٠٩]٣-علیّ،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن مرازم،عن أبی سلیمان الزّاهد،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

من رضی بدون التّشرّف من المجلس لم یزل اللّه عزّ و جلّ و ملائکته یصلّون علیه حتّی یقوم.

[٣٧١٠]4-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن بعض أصحابه،عن طلحه بن زید، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أکثر ما یجلس تجاه القبله.

[٣٧١١]5-أبو عبد اللّه الأشعریّ،عن معلّی بن محمّد،عن الوشّاء،عن حمّاد بن عثمان قال:

جلس أبو عبد اللّه علیه السّلام متورّکا رجله الیمنی علی فخذه الیسری،فقال له رجل:جعلت فداک هذه جلسه مکروهه،فقال:لا إنّما هو شیء قالته الیهود،لمّا أن فرغ اللّه عزّ و جلّ من خلق السّماوات و الأرض و استوی علی العرش جلس هذه الجلسه لیستریح فأنزل اللّه عزّ و جلّ اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاٰ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاٰ نَوْمٌ و بقی أبو عبد اللّه علیه السّلام متورّکا کما هو

[٣٧١٢]6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن عبد اللّه بن المغیره،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :666

[٣٧٠٨]٢-ابو حمزۀ ثمالی گفت:امام سجاد علیه السّلام را نشسته دیدم در حالی که یکی از پاهایش را روی ران دیگر انداخته است.گفتم:مردم این گونه نشستن را نمی پسندند و می گویند آن مانند نشستن پروردگار است.امام علیه السّلام فرمودند:من از خستگی و دل تنگی این گونه نشسته ام و پروردگار دل تنگ نمی شود و چرت و خواب او را فرانمی گیرد.

[٣٧٠٩]٣-سلیمان زاهد روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هرکس به مکان های بی افتخار مجلس راضی شود[و نشستن در صدر مجلس برایش اهمیت نداشته باشد]خداوند فرشتگان پیوسته بر او درود می فرستند تا برخیزد.

[٣٧١٠]4-طلحۀ زید روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بیش تر به سوی قبله می نشست.

[٣٧١١]5-حمّاد عثمان گفت:امام صادق علیه السّلام روی ران چپ نشست و پای راست خود را بر آن نهاد.مردی عرض کرد فدایت شوم!این گونه نشستن ناپسند است.امام علیه السّلام فرمود:نه!این چیزی است که یهود گفته است.آنها می گویند:چون خداوند عزّتمند آفرینش آسمان ها و زمین را به پایان برد و بر عرش قرار گرفت چنین نشست تا استراحت کند.و خدا چنین نازل کرده است: اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاٰ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاٰ نَوْمٌ و امام صادق علیه السّلام به همان حالتی که نشسته بود باقی ماند.

[٣٧١٢]6-عبد اللّه مغیره از مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

ص :66٧

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم إذا دخل منزلا قعد فی أدنی المجلس إلیه حین یدخل.

[٣٧١٣]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن یحیی،عن طلحه بن زید،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:سوق المسلمین کمسجدهم فمن سبق إلی مکان فهو أحقّ به إلی اللّیل؛قال:و کان لا یأخذ علی بیوت السّوق کراء.

[٣٧١4]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ینبغی للجلساء فی الصّیف أن یکون بین کلّ اثنین مقدار عظم الذّراع لئلاّ یشقّ بعضهم علی بعض فی الحرّ.

[٣٧١5]٩-علیّ،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حمّاد بن عثمان قال:

رأیت أبا عبد اللّه علیه السّلام یجلس فی بیته عند باب بیته قباله الکعبه

باب الاتّکاء و الاحتباء

[٣٧١6]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الاتّکاء فی المسجد رهبانیّه العرب إنّ المؤمن مجلسه مسجده و صومعته بیته.

[٣٧١٧]٢-عنه،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الاحتباء فی المسجد حیطان العرب.

[٣٧١٨]٣-محمّد بن إسماعیل،عن الفضل بن شاذان و علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،جمیعا عن ابن أبی عمیر،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن أبی الحسن قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:الاحتباء حیطان العرب.

ص :66٨

رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-هنگامی که به منزلی وارد می شد در نزدیک ترین جا می نشست.

[٣٧١٣]٧-طلحۀ زید از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرموده است:بازار مسلمانان هم چون مسجد آنان است و هرکس به مکانی پیشی گرفت تا شب به آن مکان سزاوارتر است.و فرمود:آن حضرت بر دکان های بازار کرایه نمی گرفت.

[٣٧١4]٨-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:کسانی که در تابستان دور هم می نشینند سزاوار است که بین هر دو نفر به اندازه زراعی فاصله باشد تا از گرما سختی نکشند.

[٣٧١5]٩-حمّاد عثمان گفت:امام صادق علیه السّلام را دیدم که در خانه اش کنار در و رو به قبله می نشست.

دربارۀ تکیه زدن و بر دست تکیه دادن

[٣٧١6]١-سکونی از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-فرمودند:چمباتمه نشستن در مسجد،رهبانیت عرب است.

همانا محل نشستن مؤمن مسجد او است و خانه اش صومعۀ او.

[٣٧١٧]٢-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:چمباتمه نشستن در مسجد،دیوار تکیه گاه عرب است.[یعنی اعراب به جای تکیه بر دیوار دست های خود را بر زانوهای خود حلقه می کنند و استراحت می نمایند].

[٣٧١٨]٣-ابراهیم عبد الحمید از حضرت ابو الحسن علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:چمباتمه نشستن،دیوار تکیه گاه عرب است.

ص :66٩

[٣٧١٩]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یحتبی بثوب واحد؟فقال:إن کان یغطّی عورته فلا بأس.

[٣٧٢٠]5-عنه،عن محمّد بن علیّ،عن علیّ بن أسباط،عن بعض أصحابنا، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا یجوز للرّجل أن یحتبی مقابل الکعبه.

باب الدّعابه و الضّحک

[٣٧٢١]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن معمّر بن خلاّد قال:

سألت أبا الحسن علیه السّلام فقلت:جعلت فداک،الرّجل یکون مع القوم فیجری بینهم کلام یمزحون و یضحکون؟فقال:لا بأس ما لم یکن؛فظننت أنّه عنی الفحش،ثمّ قال:إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان یأتیه الأعرابیّ فیهدی له الهدیّه ثمّ یقول مکانه:أعطنا ثمن هدیّتنا،فیضحک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم؛و کان إذا اغتمّ یقول:

ما فعل الأعرابیّ،لیته أتانا.

[٣٧٢٢]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن شریف بن سابق،عن الفضل بن أبی قرّه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ما من مؤمن إلاّ و فیه دعابه،قلت:و ما الدّعابه؟قال:المزاح.

[٣٧٢٣]٣-عنه،عن محمّد بن علیّ،عن یحیی بن سلاّم،عن یوسف بن یعقوب،عن صالح بن عقبه،عن یونس الشّیبانیّ قال:

ص :6٧٠

[٣٧١٩]4-سماعه گفته است:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ مردی پرسیدم که با یک جامه چمباتمه می نشیند.امام علیه السّلام فرمود:اگر عورتش را می پوشاند عیبی ندارد.

[٣٧٢٠]5-یکی از اصحاب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:سزاوار نیست که مرد در برابر کعبه چمباتمه بنشیند.

باب شوخی و خنده

[٣٧٢١]١-معمّر خلاّد گفت:از ابو الحسن علیه السّلام پرسیدم:فدایت شوم.شخصی با گروهی است آن گاه سخنی به میان آورده،شوخی کرده،می خندند.امام علیه السّلام فرمودند:تا آن نباشد اشکالی ندارد.من گمان کردم مقصودشان دشنام است.

سپس فرمودند:عربی بیابانگرد نزد رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش- می آمد هدیه ای به ایشان می داد و همان جا می گفت:بهای هدیه ام را بده.و رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-می خندید،و هنگامی که غمگین می شدند، می فرمودند:آن عرب بیابانگرد چه شد؟کاش نزد ما می آمد.

[٣٧٢٢]٢-فضل ابو قرّه روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هیچ مؤمنی نیست که دعابه در او نباشد.من عرض کردم:دعابه چیست؟فرمود:شوخی است.

[٣٧٢٣]٣-یونس شیبانی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:چگونه با

ص :6٧١

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:کیف مداعبه بعضکم بعضا؟قلت:قلیل،قال:فلا تفعلوا فإنّ المداعبه من حسن الخلق و إنّک لتدخل بها السّرور علی أخیک و لقد کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یداعب الرّجل یرید أن یسرّه.

[٣٧٢4]4-صالح بن عقبه،عن عبد اللّه بن محمّد الجعفیّ قال:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول:إنّ اللّه عزّ و جلّ یحبّ المداعب فی الجماعه بلا رفث.

[٣٧٢5]5-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن الحسن بن کلیب،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ضحک المؤمن تبسّم.

[٣٧٢6]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن منصور،عن حریز،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کثره الضّحک تمیت القلب؛و قال:کثره الضّحک تمیث الدّین کما یمیث الماء الملح.

[٣٧٢٧]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ من الجهل الضّحک من غیر عجب؛قال:و کان یقول:لا تبدینّ عن واضحه و قد عملت الأعمال الفاضحه و لا یأمن البیات من عمل السّیّئات.

[٣٧٢٨]٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حفص بن البختریّ قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:إیّاکم و المزاح فإنّه یذهب بماء الوجه.

[٣٧٢٩]٩-عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عمّن حدّثه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ص :6٧٢

یکدیگر شوخی می کنید؟من عرض کردم:اندک.امام علیه السّلام فرمودند:اینگونه نباشید.شوخی از خوش خلقی است.همانا تو به وسیلۀ آن برادرت را شاد می گردانی و رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-شوخی می کرد و می خواست که کسی را شاد کند.

[٣٧٢4]4-عبد اللّه بن محمد جعفی گفت:از حضرت باقر علیه السّلام شنیدم می فرماید:

همانا خداوند عزّتمند کسی را که در میان جمع بی آنکه هرزه گویی نماید،شوخی کند دوست می دارد.

[٣٧٢5]5-حسن کلیب روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:خندۀ مؤمن لبخند است.

[٣٧٢6]6-حریز روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:خندۀ فراوان دل را می میراند،و فرمودند:خندۀ فراوان دین را ذوب می کند.همان گونه که آب،نمک را ذوب می کند.

[٣٧٢٧]٧-سکونی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:همانا خندۀ بی مورد از نادانی است و می فرمود:در خنده دندان هایت آشکار نشوند.در حالی که کارهای رسواگر از تو سرزده است و هرکس که گناه کرده از بلای ناگهانی ایمن نیست.

[٣٧٢٨]٨-حفص بختری روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:شوخی نکنید که آبرو را می برد.

[٣٧٢٩]٩-ابن ابی عمیر از مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:هر

ص :6٧٣

إذا أحببت رجلا فلا تمازحه و لا تماره.

[٣٧٣٠]١٠-عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حمّاد،عن الحلبیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

القهقهه من الشّیطان.

[٣٧٣١]١١-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد الکندیّ،عن أحمد بن الحسن المیثمیّ،عن عنبسه العابد قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:کثره الضّحک تذهب بماء الوجه.

[٣٧٣٢]١٢-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن جعفر بن محمّد الأشعریّ،عن ابن القدّاح،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال أمیر المؤمنین علیه السّلام:إیّاکم و المزاح فإنّه یجرّ السّخیمه و یورث الضّغینه و هو السّبّ الأصغر.

[٣٧٣٣]١٣-محمّد بن یحیی،عن عبد اللّه بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن أبان بن عثمان،عن خالد بن طهمان،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

إذا قهقهت فقل حین تفرغ:«اللّهمّ لا تمقتنی».

[٣٧٣4]١4-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن الحجّال، عن داود بن فرقد و علیّ بن عقبه و ثعلبه،رفعوه إلی أبی عبد اللّه و أبی جعفر أو أحدهما علیهما السّلام قال:

کثره المزاح تذهب بماء الوجه و کثره الضّحک تمجّ الإیمان مجّا.

[٣٧٣5]١5-حمید بن زیاد،عن الحسن بن محمّد،عن أحمد بن الحسن المیثمیّ،عن عنبسه العابد قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:المزاح السّباب الأصغر.

ص :6٧4

گاه کسی را دوست داشتی با او شوخی و جدال مکن.

[٣٧٣٠]١٠-حلبی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:قهقهه زدن از شیطان است.

[٣٧٣١]١١-عنبسۀ عابد روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:خنده بسیار آبرو را می برد.

[٣٧٣٢]١٢-ابن قدّاح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:از شوخی بپرهیزید؛زیرا آن دل تنگی می آورد و کینه به جا می گذارد و شوخی دشنام کوچک است.

[٣٧٣٣]١٣-خالد طهمان روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:چون قهقهه کردی بگو:پروردگارا مرا دشمن مدار.

[٣٧٣4]١4-علی عقبه و ثعلبه حدیثی روایت کرده اند که امام باقر و امام صادق علیهما السّلام یا یکی از ایشان فرمودند:شوخی فراوان آبرو را می برد و خنده فراوان ایمان را به دور می ریزد.

[٣٧٣5]١5-عنبسۀ عابد گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرماید:شوخی، دشنام کوچک است.

ص :6٧5

[٣٧٣6]١6-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن عثمان بن عیسی،عن ابن مسکان،عن محمّد بن مروان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إیّاکم و المزاح فإنّه یذهب بماء الوجه و مهابه الرّجال.

[٣٧٣٧]١٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن البرقیّ،عن أبی العبّاس،عن عمّار بن مروان قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لا تمار فیذهب بهاؤک و لا تمازح فیجترأ علیک.

[٣٧٣٨]١٨-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن صالح بن السّندیّ،عن جعفر بن بشیر،عن عمّار بن مروان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا تمازح فیجترأ علیک.

[٣٧٣٩]١٩-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن محبوب،عن سعد بن أبی خلف،عن أبی الحسن علیه السّلام أنّه قال فی وصیّه له لبعض ولده أو قال:

قال أبی لبعض ولده:إیّاک و المزاح فإنّه یذهب بنور إیمانک و یستخفّ بمروءتک.

[٣٧4٠]٢٠-عنه،عن ابن فضّال،عن الحسن بن الجهم،عن إبراهیم بن مهزم،عمّن ذکره،عن أبی الحسن الأوّل علیه السّلام قال:

کان یحیی بن زکریّا علیهما السّلام یبکی و لا یضحک و کان عیسی ابن مریم علیهما السّلام یضحک و یبکی و کان الّذی یصنع عیسی علیه السّلام أفضل من الّذی کان یصنع یحیی علیه السّلام.

باب حقّ الجوار

[٣٧4١]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر و محمّد بن یحیی، عن الحسین بن إسحاق،عن علیّ بن مهزیار،عن علیّ بن فضّال،عن فضاله

ص :6٧6

[٣٧٣6]١6-محمّد مروان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:از شوخی بپرهیزید که آبرو و هیبت مردان را از بین می برد.

[٣٧٣٧]١٧-عمّار مروان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:جدال مکن که ارجت از بین می رود و شوخی نکن که بر تو گستاخ می شوند.

[٣٧٣٨]١٨-عمّار مروان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:شوخی مکن که بر تو گستاخ می شوند.

[٣٧٣٩]١٩-سعد ابو خلف روایت کرده که حضرت ابو الحسن علیه السّلام به یکی از پسرانش وصیت کرد یا فرمود:پدرم به یکی از فرزندان فرمود:از شوخی بپرهیز که نور ایمانت را از بین می برد و مردانگی ات را سبک می سازد.

[٣٧4٠]٢٠-ابراهیم مهزم از مردی روایت کرده که امام کاظم علیه السّلام فرمودند:یحیی بن زکریّا گریه می کرد و نمی خندید و عیسی بن مریم علیهما السّلام می خندید و گریه می کرد و آن چه عیسی می کرد بهتر از کاری بود که یحیی می کرد.

دربارۀ حقّ همسایگی

[٣٧4١]١-عمرو عکرمه گفت:نزد امام صادق علیه السّلام رفتم و به آن حضرت عرض

ص :6٧٧

بن أیّوب،جمیعا عن معاویه بن عمّار،عن عمرو بن عکرمه قال:

دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقلت له:لی جار یؤذینی،فقال:ارحمه،فقلت:

لا رحمه اللّه،فصرف وجهه عنّی؛قال:فکرهت أن أدعه،فقلت:یفعل بی کذا و کذا و یفعل بی و یؤذینی،فقال:أرأیت إن کاشفته انتصفت منه؟فقلت:بلی أربی علیه،فقال:إنّ ذا ممّن یحسد النّاس علی ما آتاهم اللّه من فضله،فإذا رأی نعمه علی أحد فکان له أهل جعل بلاءه علیهم و إن لم یکن له أهل جعله علی خادمه،فإن لم یکن له خادم أسهر لیله و أغاظ نهاره،إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أتاه رجل من الأنصار فقال:إنّی اشتریت دارا فی بنی فلان و إنّ أقرب جیرانی منّی جوارا من لا أرجو خیره و لا آمن شرّه،قال:فأمر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم علیّا علیه السّلام و سلمان و أبا ذرّ و نسیت آخر و أظنّه المقداد أن ینادوا فی المسجد بأعلی أصواتهم بأنّه لا إیمان لمن لم یأمن جاره بوائقه،فنادوا بها ثلاثا ثمّ أومأ بیده إلی کلّ أربعین دارا من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله.

[٣٧4٢]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد بن عیسی،عن محمّد بن یحیی،عن طلحه بن زید،عن أبی عبد اللّه،عن أبیه علیه السّلام قال:

قرأت فی کتاب علیّ علیه السّلام أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کتب بین المهاجرین و الأنصار و من لحق بهم من أهل یثرب أنّ الجار کالنّفس غیر مضارّ و لا آثم و حرمه الجار علی الجار کحرمه أمّه.الحدیث مختصر.

[٣٧4٣]٣-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن إسماعیل بن مهران،عن إبراهیم بن أبی رجاء،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

حسن الجوار یزید فی الرّزق.

ص :6٧٨

کردم:همسایه ای دارم که آزارم می دهد؟حضرت فرمودند:به او رحم کن.من گفتم:خدا به او رحم نکند.آن حضرت روی از من گرداند.او گفته است که من نخواستم چنین از ایشان جدا شوم.پس گفتم:او با من چنین و چنان می کند و آزارم می دهد.امام علیه السّلام فرمود:اگر آشکارا با همسایه ات دشمنی کنی از او انتقام می گیری؟گفتم:بله.بر او برتری می یابم.امام علیه السّلام فرمود:این همسایۀ تو از کسانی است که به آنچه خداوند از احسانش به مردم داده است حسادت می ورزد و هرگاه نعمتی را در اختیار کسی می بینند اگر آن شخص خانواده ای داشته باشد خانواده اش را آزار می دهد.و اگر خانواده ای نداشته باشد خدمت کارش را آزار می دهد و اگر خادمی نداشته باشد شب ها را بیدار می ماند و روزها را در خشم می گذراند.همانا مردی از انصار نزد رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش- آمد و عرض کرد:خانه ای از بنی فلان خریده ام و نزدیک ترین همسایه ام کسی است که امیدی به نیکی از او ندارم و از بدی اش در امان نیستم.پس پیامبر به علی علیه السّلام و سلمان و ابا ذر و دیگری که او را فراموش کرده ام و گمان می کنم مقداد بود فرمود که با صدای بلند در مسجد ندا دهند:هرکس که همسایه اش از آزار او در امان نباشد ایمان ندارد.و آن ها سه بار این جمله را فریاد زدند.سپس آن حضرت با دست خود به چهل خانه در مقابل و پشت سر و سمت راست و چپش اشاره فرمودند(یعنی همۀ این ها همسایه به شمار می آیند).

[٣٧4٢]٢-طلحۀ زید روایت کرده که امام صادق علیه السّلام از پدرش روایت کرد:در کتاب علی علیه السّلام خواندم که پیامبر خدا میان مهاجران و انصار و هرکس که با اهل یثرب پیوند داشت نوشت،همسایه مانند خود انسان است.ضرری به او زده نمی شود و جنایتی بر او وارد نمی کند و احترام همسایه مانند احترام مادر است.

و این خلاصه حدیث است.

[٣٧4٣]٣-ابراهیم ابو رجاء روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:نیکو همسایگی روزی را افزون می کند.

ص :6٧٩

[٣٧44]4-عدّه من أصحابنا،عن سهل بن زیاد،عن علیّ بن أسباط،عن عمّه یعقوب بن سالم،عن إسحاق بن عمّار،عن الکاهلیّ قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:إنّ یعقوب علیه السّلام لمّا ذهب منه بنیامین نادی:یا ربّ أما ترحمنی؟أذهبت عینیّ و أذهبت ابنیّ.فأوحی اللّه تبارک و تعالی:لو أمتّهما لأحییتهما لک حتّی أجمع بینک و بینهما و لکن تذکر الشّاه الّتی ذبحتها و شویتها و أکلت و فلان و فلان إلی جانبک صائم لم تنله منها شیئا؟

[٣٧45]5-و فی روایه أخری قال:

فکان بعد ذلک یعقوب علیه السّلام ینادی منادیه کلّ غداه من منزله علی فرسخ:ألا من أراد الغداء فلیأت إلی یعقوب و إذا أمسی نادی:ألا من أراد العشاء فلیأت إلی یعقوب.

[٣٧46]6-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن إسحاق بن عبد العزیز،عن زراره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

جاءت فاطمه علیهما السّلام تشکو إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بعض أمرها،فأعطاها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کریسه و قال:تعلّمی ما فیها،فإذا فیها:من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یؤذی جاره و من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیکرم ضیفه و من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیقل خیرا أو لیسکت.

[٣٧4٧]٧-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن أبیه،عن سعدان،عن أبی مسعود قال:

قال لی أبو عبد اللّه علیه السّلام:حسن الجوار زیاده فی الأعمار و عماره الدّیار.

[٣٧4٨]٨-عنه،عن النّهیکیّ،عن إبراهیم بن عبد الحمید،عن الحکم الخیّاط قال:

ص :6٨٠

[٣٧44]4-کاهلی گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:یعقوب هنگامی که بنیامین از نزد او برفت فریاد زد:پروردگارا!آیا به من رحم نمی کنی؟دو فرزندم و چشمانم را از من گرفتی.خداوند پاک و والا به او وحی کرد:اگر من آن ها را میرانده باشم زنده می گردانم تا آنها را به تو برسانم ولی یادت می آید گوسفندی را سر بریدی و کباب کردی و خوردی و فلانی و فلانی در همسایگی تو روزه بودند و چیزی از آن غذا به آنها ندادی؟

[٣٧45]5-در روایت دیگر است که فرمود:پس از آن یعقوب هر روز از خانه اش تا یک فرسخ فریاد می زد که هرکس صبحانه خواهد به نزد یعقوب بیاید و شب هنگام نیز صدا می زد:هرکس شام می خواهد به نزد یعقوب بیاید.

[٣٧46]6-زراره روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:فاطمه علیها السّلام نزد رسول خدا آمد تا از برخی امور به آن حضرت شکایت کند.رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-جزوه ای(کتابچه ای)به فاطمه علیها السّلام داد و فرمود:آنچه را در آن است بیاموز.که در آن نوشته شده:هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد همسایۀ خود را نمی آزارد.هرکس به خداوند و روز واپسین ایمان دارد میهمان خود را گرامی می دارد.هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد یا نیکو بگوید یا خاموش شود.

[٣٧4٧]٧-ابن مسعود گفته است امام صادق علیه السّلام به من فرمودند:نیکو همسایگی افزایش عمر و آبادی سرزمین ها است.

[٣٧4٨]٨-حکم خیّاط روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:نیکو همسایگی

ص :6٨١

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:حسن الجوار یعمر الدّیار و یزید فی الأعمار.

[٣٧4٩]٩-عنه،عن بعض أصحابه،عن صالح بن حمزه،عن الحسن بن عبد اللّه،عن عبد صالح علیه السّلام قال:

قال:لیس حسن الجوار کفّ الأذی و لکنّ حسن الجوار صبرک علی الأذی

[٣٧5٠]١٠-أبو علیّ الأشعریّ،عن الحسن بن علیّ الکوفیّ،عن عبیس بن هشام،عن معاویه بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:حسن الجوار یعمر الدّیار و ینسی فی الأعمار.

[٣٧5١]١١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد أبی عبد اللّه،عن إسماعیل بن مهران،عن محمّد بن حفص،عن أبی الرّبیع الشّامیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال و البیت غاصّ بأهله اعلموا أنّه لیس منّا من لم یحسن مجاوره من جاوره.

[٣٧5٢]١٢-عنه،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن الفضیل،عن أبی حمزه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:المؤمن من آمن جاره بوائقه،قلت:و ما بوائقه؟قال:ظلمه و غشمه.

[٣٧5٣]١٣-أبو علیّ الأشعریّ،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن محمّد بن إسماعیل،عن حنان بن سدیر،عن أبیه،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

جاء رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فشکا إلیه أذی من جاره،فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:

اصبر،ثمّ أتاه ثانیه فقال له النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:اصبر،ثمّ عاد إلیه فشکاه ثالثه فقال النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم للرّجل الّذی شکا:إذا کان عند رواح النّاس إلی الجمعه فأخرج متاعک إلی الطّریق حتّی یراه من یروح إلی الجمعه فإذا سألوک فأخبرهم،قال:

ففعل،فأتاه جاره المؤذی له فقال له:ردّ متاعک فلک اللّه علیّ أن لا أعود.

ص :6٨٢

سرزمین ها را آباد کرده،عمرها را افزایش می دهد.

[٣٧4٩]٩-حسن صالح روایت کرده که آن بندۀ صالح علیه السّلام فرمودند:نیکو همسایگی خودداری از آزار رساندن نیست بلکه شکیبایی بر آزار است.

[٣٧5٠]١٠-معاویۀ عمّار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:نیکو همسایگی سرزمین ها را آباد می کند و عمرها را دور می کند.

[٣٧5١]١١-ابو ربیع شامی گفت:خانه پر از جمعیت بود که امام صادق علیه السّلام فرمودند:بدانید هرکس با همسایۀ خود نیکی نکند از ما نیست.

[٣٧5٢]١٢-ابو حمزه گفت:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرماید:مؤمن کسی است که همسایه اش از رنج او آسوده باشد.من عرض کردم:رنج او چیست؟ فرمود:ستم و بدرفتاری با او.

[٣٧5٣]١٣-سدیر روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:مردی نزد پیامبر گرامی آمد و از آزار همسایه اش به ایشان شکایت کرد.رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-به او فرمود:شکیبا باش.سپس او برای بار دوم به نزد پیامبر آمد و ایشان به او فرمود:شکیبا باش.سپس به سوی پیامبر بازگشت و برای بار سوم شکایت کرد.پس پیامبر به مرد شاکی فرمود:روز جمعه که مردم به نماز جمعه می روند،اثاث خانۀ خود را بر سرراه بریز تا هرکس به نماز جمعه می رود آن را ببیند.و هرکس از تو پرسید او را از وضع خود آگاه کن.او چنین کرد.آن گاه همسایۀ آزاردهنده آمد و به او گفت:اثاث خود را برگردان با خدا عهد می بندم که دیگر چنین نکنم.

ص :6٨٣

[٣٧54]١4-عنه،عن محمّد بن عبد الجبّار،عن محمّد بن إسماعیل،عن عبد اللّه بن عثمان،عن أبی الحسن البجلیّ،عن عبید اللّه الوصّافیّ،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما آمن بی من بات شبعان و جاره جائع،قال:و ما من أهل قریه یبیت و فیهم جائع ینظر اللّه إلیهم یوم القیامه.

[٣٧55]١5-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد،عن ابن فضّال،عن أبی جمیله،عن سعد بن طریف،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

من القواصم الفواقر الّتی تقصم الظّهر جار السّوء،إن رأی حسنه أخفاها و إن رأی سیّئه أفشاها.

[٣٧56]١6-عنه،عن محمّد بن علیّ،عن محمّد بن الفضیل،عن إسحاق بن عمّار،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أعوذ باللّه من جار السّوء فی دار إقامه،تراک عیناه و یرعاک قلبه،إن رآک بخیر ساءه و إن رآک بشرّ سرّه.

باب حدّ الجوار

[٣٧5٧]١-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن معاویه بن عمّار،عن عمرو بن عکرمه،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:کلّ أربعین دارا جیران،من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله.

[٣٧5٨]٢-و عنه،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن جمیل بن درّاج،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

ص :6٨4

[٣٧54]١4-عبید اللّه وصّافی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:به من ایمان ندارد کسی که سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد.

و فرمودند:چون اهل روستایی را بخوابند و در میان آنان گرسنه ای باشد خداوند در روز قیامت به ایشان نمی نگرد.

[٣٧55]١5-سعد طریف روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:از بلاهای خرد کننده که کمر را می شکند همسایۀ بد است که اگر نیکی ببیند نهان می کند و اگر بدی ببیند آشکار می سازد.

[٣٧56]١6-اسحاق عمّار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:از همسایۀ بد در محل زندگی به خدا پناه می برم.چشمانش تو را ببیند و با قلبش مراقب تو باشد اگر تو را در خوشی ببیند ناراحت شود و اگر در ناراحتی ببیند خوشحال گردد.

دربارۀ مرز همسایگی

[٣٧5٧]١-عمرو عکرمه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:از روبه رو و پشت سر و سمت راست و چپ از هر طرف تا چهل خانه همسایه اند.

[٣٧5٨]٢-جمیل درّاج روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:مرز همسایگی

ص :6٨5

حدّ الجوار أربعون دارا من کلّ جانب،من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله.

باب حسن الصّحابه و حقّ الصّاحب فی السّفر

[٣٧5٩]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن محمّد بن سنان،عن عمّار بن مروان قال:

أوصانی أبو عبد اللّه علیه السّلام فقال:أوصیک بتقوی اللّه و أداء الأمانه و صدق الحدیث و حسن الصّحابه لمن صحبت و لا قوّه إلاّ باللّه.

[٣٧6٠]٢-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن حمّاد،عن حریز،عن محمّد بن مسلم،عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

من خالطت فإن استطعت أن تکون یدک العلیا علیه فافعل

[٣٧6١]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما اصطحب اثنان إلاّ کان أعظمهما أجرا و أحبّهما إلی اللّه عزّ و جلّ أرفقهما بصاحبه.

[٣٧6٢]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن أبی عبد اللّه،عن یعقوب بن یزید، عن عدّه من أصحابنا عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:حقّ المسافر أن یقیم علیه أصحابه إذا مرض ثلاثا.

[٣٧6٣]5-علیّ بن إبراهیم،عن هارون بن مسلم،عن مسعده بن صدقه، عن أبی عبد اللّه،عن آبائه علیهم السّلام

أنّ أمیر المؤمنین علیه السّلام صاحب رجلا ذمّیّا فقال له الذّمّیّ:أین ترید یا عبد اللّه؟

ص :6٨6

چهل خانه از روبه رو و پشت سر و سمت راست و چپ است.

دربارۀ نیکوهمراهی و حقّ همسفر

[٣٧5٩]١-عمّار مروان گفت:امام صادق علیه السّلام به من سفارش کرد فرمودند:تو را به پروای از خداوند،پرداخت امانت،راستگویی و نیکی با کسی که همراهی می کنی سفارش می کنم و هیچ توانایی جز به سبب خداوند نیست.

[٣٧6٠]٢-محمد مسلم روایت کرده که امام باقر علیه السّلام فرمودند:با هرکس می آمیزی اگر توانستی دستی برایش بالا ببری،چنان بکن.

[٣٧6١]٣-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:دوکس باهم همراه و هم سفر نمی شوند جز آنکه بزرگ پاداش ترین و محبوب ترین آنان در نزد خداوند عزّتمند،مهربان ترین آن دو است.

[٣٧6٢]4-یکی از اصحاب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود:حق مسافر این است که چون بیمار شد هم سفرانش تا سه روز با او بمانند[و منتظر بهبودی او باشند].

[٣٧6٣]5-مسعدۀ صدقه از امام صادق علیه السّلام از پدرانش روایت کرده که:امیر مؤمنان علیه السّلام با ذمّی ای همسفر شد.مرد ذمّی به او گفت:ای بندۀ خدا به کجا می روی؟

ص :6٨٧

فقال:أرید الکوفه،فلمّا عدل الطّریق بالذّمّیّ عدل معه أمیر المؤمنین علیه السّلام، فقال له الذّمّیّ:ألست زعمت أنّک ترید الکوفه؟فقال له:بلی،فقال له الذّمّیّ:

فقد ترکت الطّریق،فقال له:قد علمت،قال:فلم عدلت معی و قد علمت ذلک؟ فقال له أمیر المؤمنین علیه السّلام:هذا من تمام حسن الصّحبه أن یشیّع الرّجل صاحبه هنیئه إذا فارقه و کذلک أمرنا نبیّنا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،فقال له الذّمّیّ:هکذا قال؟قال:نعم، قال الذّمّیّ:لا جرم أنّما تبعه من تبعه لأفعاله الکریمه فأنا أشهدک أنّی علی دینک و رجع الذّمّیّ مع أمیر المؤمنین علیه السّلام فلمّا عرفه أسلم.

باب التّکاتب

[٣٧64]١-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد و سهل بن زیاد،جمیعا عن ابن محبوب،عمّن ذکره،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

التّواصل بین الإخوان فی الحضر التّزاور و فی السّفر التّکاتب.

[٣٧65]٢-ابن محبوب،عن عبد اللّه بن سنان،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

ردّ جواب الکتاب واجب کوجوب ردّ السّلام و البادی بالسّلام أولی باللّه و رسوله.

باب النّوادر

[٣٧66]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن الوشّاء،عن جمیل بن درّاج،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یقسم لحظاته بین أصحابه فینظر إلی ذا و ینظر إلی ذا بالسّویّه،قال:و لم یبسط رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رجلیه بین أصحابه قطّ و إن کان لیصافحه الرّجل فما یترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یده من یده حتّی یکون هو التّارک

ص :6٨٨

امام علیه السّلام فرمود:به کوفه می روم.و آن گاه که ذمّی راهش را به سوی دیگری کج کرد علی علیه السّلام نیز به آن سو رفت.ذمّی گفت:مگر نمی خواستی به کوفه بروی؟ امام علیه السّلام فرمود:چرا ذمّی گفت:ولی راهت را رها کردی.امام علیه السّلام فرمودند:

می دانم.ذمّی گفت:پس چرا با این که می دانی با من آمدی؟امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:این کمال نیکی به هم سفر است که انسان همراهش را در هنگام جدایی خوشامدگویان بدرقه کند.

و پیامبر ما به ما چنین فرمان داده است.ذمّی به او گفت:چنین گفته است؟ امام علیه السّلام فرمود:بله.ذمّی گفت:البته هرکس از آن حضرت پیروی کرده به خاطر کارهای بزرگوارانۀ او بوده است.من تو را گواه می گیرم که بر دین توام و با امیر مؤمنان علیه السّلام بازگشت و چون او را شناخت اسلام آورد.

دربارۀ نامه نگاری به همدیگر

[٣٧64]١-ابن محبوب از مردی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:پیوند برادران دینی در شهر دیدار از یکدیگر است و در سفر،نامه نگاری به هم.

[٣٧65]٢-عبد اللّه سنان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:جواب دادن به نامه مانند جواب سلام واجب است و آنکه آغاز سلام کند به خدا و رسولش سزاوارتر است.

باب نوادر

[٣٧66]١-جمیل درّاج روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:پیامبر نگاه هایش را میان یارانش تقسیم می کرد.و به هرکس به طور برابر نگاه می کرد.و فرمودند:

پیامبر خدا-درود خدا بر او و خاندانش-هرگز پایش را در میان یارانش دراز نکرد و اگر کسی با ایشان دست می داد رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش- دستش را نمی کشید تا او دستش را رها کند و چون مردم این را دانستند هرکس با

ص :6٨٩

فلمّا فطنوا لذلک کان الرّجل إذا صافحه قال بیده فنزعها من یده.

[٣٧6٧]٢-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن معمّر بن خلاّد،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

إذا کان الرّجل حاضرا فکنّه و إذا کان غائبا فسمّه.

[٣٧6٨]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إذا أحبّ أحدکم أخاه المسلم فلیسأله عن اسمه و اسم أبیه و اسم قبیلته و عشیرته فإنّ من حقّه الواجب و صدق الإخاء أن یسأله عن ذلک و إلاّ فإنّها معرفه حمق.

[٣٧6٩]4-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن یعقوب بن یزید،عن علیّ بن جعفر،عن عبد الملک بن قدامه،عن أبیه،عن علیّ بن الحسین علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:یوما لجلسائه:تدرون ما العجز؟قالوا:اللّه و رسوله أعلم،فقال:العجز ثلاثه:أن یبدر أحدکم بطعام یصنعه لصاحبه فیخلفه و لا یأتیه و الثّانیه أن یصحب الرّجل منکم الرّجل أو یجالسه یحبّ أن یعلم من هو و من أین هو فیفارقه قبل أن یعلم ذلک و الثّالثه أمر النّساء یدنو أحدکم من أهله فیقضی حاجته و هی لم تقض حاجتها،فقال عبد اللّه بن عمرو بن العاص:فکیف ذلک یا رسول اللّه؟قال:یتحوّش و یمکث حتّی یأتی ذلک منهما جمیعا.قال:و فی حدیث آخر:قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:إنّ من أعجز العجز رجلا لقی رجلا فأعجبه نحوه فلم یسأله عن اسمه و نسبه و موضعه.

ص :6٩٠

پیامبر دست می داد با دستش اشاره می کرد تا ایشان دستش را بکشد.

[٣٧6٧]٢-معمّر خلاّد روایت کرده که حضرت ابو الحسن علیه السّلام فرمود:اگر مردی حاضر بود آن را با کنیه اش بخوان و اگر غایب بود به نامش بخوان.

[٣٧6٨]٣-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-فرمودند:وقتی یکی از شما برادر مسلمانش را دوست می دارد از نامش و نام پدرش و نام قبیله و خاندانش بپرسد؛زیرا حقّ واجب و وظیفۀ برادری راستین این است که خوب او را بشناسد وگرنه شناخت او احمقانه است.

[٣٧6٩]4-قدامه از امام سجاد علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله روزی به هم نشینانش فرمودند:آیا می دانید ناتوانی چیست؟گفتند:خدا و رسولش داناترند.فرمودند:ناتوانی سه چیز است:یکی از شما غذایی برای دوست خود فراهم کند ولی او نیاید و خلف وعده کند.دوم اینکه شخصی از شما با دیگری همراه و هم نشین شود و دوست داشته باشد که بداند او کیست و از کجا است و پیش از اینکه این ها را بداند از او جدا شود.و سوم مسأله زن ها است که یکی از شما با همسرش نزدیکی کند و حاجتش برآید[و ارضاء گردد]ولی زن او هنوز حاجتش برآورده نشده باشد.عبد اللّه بن عمرو عاص عرض کرد:ای رسول خدا آن چگونه می شود؟حضرت فرمودند:خودداری کند و جلو خود را بگیرد تا هر دو انزال شوند و ارضاء گردند.و در حدیث دیگر است که رسول خدا-درود خدا بر او و خاندانش-فرمود:از بدترین ناتوانی هاست که کسی دیگری را ملاقات کند و از او خوشش بیاید ولی از اسم و نسب و جایگاهش نپرسد.

ص :6٩١

[٣٧٧٠]5-و عنه،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه قال:

سمعت أبا الحسن موسی علیه السّلام یقول:لا تذهب الحشمه بینک و بین أخیک، أبق منها فإنّ ذهابها ذهاب الحیاء.

[٣٧٧١]6-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن إسماعیل،عن عبد اللّه بن واصل،عن عبد اللّه بن سنان قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لا تثق بأخیک کلّ الثّقه فإنّ صرعه الاسترسال لن تستقال.

[٣٧٧٢]٧-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن عمر بن عبد العزیز، عن معلّی بن خنیس و عثمان بن سلیمان النّخّاس،عن مفضّل بن عمر و یونس بن ظبیان قالا:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:اختبروا إخوانکم بخصلتین فإن کانتا فیهم و إلاّ فاعزب ثمّ اعزب:ثمّ اعزب محافظه علی الصّلوات فی مواقیتها و البرّ بالإخوان فی العسر و الیسر.

باب

[٣٧٧٣]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن عمر بن عبد العزیز،عن جمیل بن درّاج قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:لا تدع«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»و إن کان بعده شعر.

[٣٧٧4]٢-عدّه من أصحابنا،عن أحمد بن محمّد بن خالد،عن محمّد بن علیّ،عن الحسن بن علیّ،عن یوسف بن عبد السّلام،عن سیف بن هارون مولی آل جعده قال:

ص :6٩٢

[٣٧٧٠]5-سماعه گفت از امام کاظم علیه السّلام شنیدم که می فرماید:آداب را از میان خود و برادرانت برندار و آن را نگاه دار؛زیراکه از بین رفتن آن،از بین رفتن حیا است.

[٣٧٧١]6-عبد اللّه سنان روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:به طور کامل به برادرت اطمینان مکن؛زیرا زمین خوردن به خاطر بی بندوباری هرگز جبران پذیر نیست.

[٣٧٧٢]٧-مفضّل عمرو یونس ظبیان روایت کرده اند که امام صادق علیه السّلام فرمود:

برادران خود را با دو خصلت بیازمایید اگر در آن ها باشد که نیکو است وگرنه تا می توانید از آن ها فاصله بگیرید:مواظبت بر نمازها در اوقاتشان و نیکی به برادران در تنگدستی و توانگری.

باب

[٣٧٧٣]١-جمیل درّاج روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:بسم اللّه الرحمن الرّحیم را در آغاز سخن رها نکنید هرچند پس از آن شعری خوانده شود.

[٣٧٧4]٢-سیف هارون آزاد شدۀ خاندان جعده روایت کرده که امام صادق علیه السّلام

ص :6٩٣

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:اکتب«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»من أجود کتابک و لا تمدّ الباء حتّی ترفع السّین.

[٣٧٧5]٣-عنه،عن علیّ بن الحکم،عن الحسن بن السّریّ،عن أبی عبد اللّه قال:

قال:لا تکتب«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»لفلان و لا بأس أن تکتب علی ظهر الکتاب لفلان.

[٣٧٧6]4-عنه،عن محمّد بن علیّ،عن النّضر بن شعیب،عن أبان بن عثمان،عن الحسن بن السّریّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا تکتب داخل الکتاب:«لأبی فلان»و اکتب إلی أبی فلان و اکتب علی العنوان لأبی فلان.

[٣٧٧٧]5-عنه،عن عثمان بن عیسی،عن سماعه قال:سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یبدأ بالرّجل فی الکتاب،قال:

لا بأس به،ذلک من الفضل،یبدأ الرّجل بأخیه یکرمه.

[٣٧٧٨]6-عنه،عن علیّ بن الحکم،عن أبان بن الأحمر،عن حدید بن حکیم،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

لا بأس بأن یبدأ الرّجل باسم صاحبه فی الصّحیفه قبل اسمه.

[٣٧٧٩]٧-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن مرازم بن حکیم قال:

أمر أبو عبد اللّه علیه السّلام بکتاب فی حاجه،فکتب ثمّ عرض علیه و لم یکن فیه استثناء فقال:کیف رجوتم أن یتمّ هذا و لیس فیه استثناء؟انظروا کلّ موضع لا یکون فیه استثناء فاستثنوا فیه.

[٣٧٨٠]٨-عنه،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر،عن أبی الحسن الرّضا علیه السّلام أنّه کان یترّب الکتاب و قال:لا بأس به.

ص :6٩4

فرمود:بسم اللّه الرحمن الرّحیم را با بهترین خط خود بنویس و باء آن را نکش تا سین را بلند کنی.

[٣٧٧5]٣-حسن سرّی روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمود:ننویس بسم اللّه الرحمن الرّحیم برای فلانی[چسبیده به هم و بدون فاصل]و اشکالی ندارد که پشت نامه(برای فلانی...)را بنویس.

[٣٧٧6]4-حسن سریّ روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمود:در داخل نامه ننویس(برای ابو فلان...)بلکه بنویس(به ابو فلان)ولی در نشانی نامه بنویس:

(برای ابو فلان...)

[٣٧٧٧]5-سماعه گفته است:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ کسی پرسیدم که با دیگری شروع به نامه نگاری کند.امام علیه السّلام فرمود:اشکالی ندارد.این از فرهیختگی است که مردی برادر خود را با نوشتن نامه ای گرامی دارد.

[٣٧٧٨]6-حدید حکیم روایت کرده که امام صادق علیه السّلام فرمودند:اشکالی ندارد کسی در نامه نام رفیق خود را پیش از نام خودش بنویسد.

[٣٧٧٩]٧-مرازم حکیم گفت:امام صادق علیه السّلام دستور داد برای انجام کاری نامه ای بنویسند.نامه را نوشتند و به آن حضرت نشان دادند.در نامه کلمه(إن شاء اللّه)نبود.امام فرمودند:چگونه امید دارید که این کار انجام شود با اینکه در آن(ان شاء اللّه)نیست.بنگرید در هرجا که(ان شاء اللّه)ندارد[و لازم است]در آن بنویسید.

[٣٧٨٠]٨-احمد بن محمّد ابو نصر روایت کرده که امام رضا علیه السّلام نامه را[برای خشک کردن مرکّب]خاکی می کرد و می فرمود:اشکالی ندارد.

ص :6٩5

[٣٧٨١]٩-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن علیّ بن عطیّه:

أنّه رأی کتبا لأبی الحسن علیه السّلام مترّبه.

باب النّهی عن إحراق القراطیس المکتوبه

[٣٧٨٢]١-محمّد بن یحیی،عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن الحکم،عن عبد الملک بن عتبه،عن أبی الحسن علیه السّلام قال:

سألته عن القراطیس تجتمع هل تحرق بالنّار و فیها شیء من ذکر اللّه؟قال:

لا،تغسل بالماء أوّلا قبل.

[٣٧٨٣]٢-عنه،عن الوشّاء،عن عبد اللّه بن سنان قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول:لا تحرقوا القراطیس و لکن امحوها و حرّقوها.

[٣٧٨4]٣-علیّ بن إبراهیم،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن حمّاد بن عثمان، عن زراره قال:

سئل أبو عبد اللّه علیه السّلام عن الاسم من أسماء اللّه یمحوه الرّجل بالتّفل؟قال:

امحوه بأطهر ما تجدون.

[٣٧٨5]4-علیّ،عن أبیه،عن النّوفلیّ،عن السّکونیّ،عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:امحوا کتاب اللّه[تعالی]و ذکره بأطهر ما تجدون.و نهی أن یحرق کتاب اللّه و نهی أن یمحی بالأقلام.

[٣٧٨6]5-علیّ،عن أبیه،عن ابن أبی عمیر،عن محمّد بن إسحاق بن عمّار، عن أبی الحسن موسی علیه السّلام فی الظّهور الّتی فیها ذکر اللّه عزّ و جلّ قال:اغسلها.

تمّ کتاب العشره و للّه الحمد و المنّه و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین.

amp;

ص :6٩6

[٣٧٨١]٩-علی عطیّه نامه هایی از حضرت ابو الحسن علیه السّلام دیده بود که خاکی بودند.

دربارۀ نهی از سوزاندن کاغذهای نوشته شده

[٣٧٨٢]١-عبد الملک عتبه گفته است:از حضرت ابو الحسن علیه السّلام پرسیدم:آیا کاغذهایی که انباشته می گردد و در آن نام خدا است با آتش سوزانده شوند؟ امام علیه السّلام فرمود:نه.ابتدا آن ها را با آب بشویند.

[٣٧٨٣]٢-عبد اللّه سنان گفت از امام صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:کاغذهای نوشته شده را نسوزانید بلکه نوشته اش را پاک کنید و سپس بسوزانید.

[٣٧٨4]٣-زراره گفته است:از امام صادق علیه السّلام دربارۀ نامی از نام های خدا که شخصی آن را با آب دهان پاک می کند،پرسیدند:امام علیه السّلام فرمود:آن را با پاک ترین چیزی که می یابید پاک کنید.

[٣٧٨5]4-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمودند:نوشته های خداوند والا را با پاک ترین چیزی که می یابید پاک کنید و نهی فرمود که قرآن سوزانده شود یا با قلم سیاه گردد.

[٣٧٨6]5-اسحاق عمّار از امام کاظم علیه السّلام دربارۀ آنچه از نام خدا بر پشت چیزی نوشته باشد روایت کرده که فرمودند:آن را با آب بشوی.

کتاب معاشرت پایان یافت.و سپاس و منّت از آن خدا است و درود خدا بر محمّد و خاندان پاک و طاهرش.

این پایان کتاب معاشرت است که با آن کتاب اصول کافی نیز انجام یافت.

و الحمد للّه ربّ العالمین.

ص :6٩٧

ص :6٩٨

نمایۀ آیات

اتّخذوا أحبارهم و رهبانهم أربابا من دون اللّه، ١4٢

ادعونی أستجب لکم، ٣٠٠

إذا زلزلت الأرض زلزالها، 5٩٢

إذا مسّهم طائف من الشّیطان تذکّروا فإذاهم مبصرون، ٢٠٢

اذکروا اللّه ذکرا کثیرا، ٣٢6

أطیعوا اللّه و أطیعوا الرّسول و أولی الأمر منکم، ٣54

أفمن یمشی مکبّا علی وجهه أهدی أمّن یمشی سویّا علی صراط مستقیم، ١٨4

إلاّ إبلیس أبی و استکبر و کان من الکافرین، ١٢٠

إلاّ المستضعفین من الرّجال و النّساء و الولدان لا یستطیعون حیله، ١١4،١١6،١5٢

ألاّ نؤمن لرسول حتّی یأتینا بقربان تأکله النّار قل قد جاءکم رسل، ١6٢

الّذین آمنوا و لم یلبسوا إیمانهم بظلم، ١44

الّذین خلطوا عملا صالحا و آخر سیّئا، ١6٢

الّذین لا یستطیعون حیله و لا یهتدون سبیلا، ١54

الّذین یجتنبون کبائر الإثم و الفواحش إلاّ اللّمم، ٢١4،٢١6

الّذین یحملون العرش و من حوله یسبّحون بحمد ربّهم...و یستغفرون، ٢٠٠

ص :6٩٩

الّذین ینقضون عهد اللّه من بعد میثاقه و یقطعون ما أمر اللّه به أن یوصل، ١٠٨،6٢٠

الّذین ینقضون عهد اللّه من بعد میثاقه و یقطعون ما أمر اللّه به أن یوصل و یفسدون، ١٠٨

السّلام المؤمن المهیمن، 6٢٨

اللّه الّذی نزّل الکتاب و هو یتولّی الصّالحین، 5٨٨

اللّه لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم لا تأخذه سنه و لا نوم، 666

الملک القدّوس السّلام المؤمن المهیمن العزیز الجبّار المتکبّر سبحان اللّه عمّا یشرکون، ٣6٠

إنّا أعتدنا للظّالمین نارا أحاط بهم سرادقها و إن یستغیثوا یغاثوا، ١١٢

إنّ الأبرار لفی نعیم*و إنّ الفجّار لفی جحیم، ٢46

إنّ الحسنات یذهبن السّیّئات، ١٩٨

إنّ الّذین کفروا سواء علیهم أأنذرتهم أم لم تنذرهم لا یؤمنون، ١٢٨

إنّ الّذین یحبّون أن تشیع الفاحشه فی الّذین آمنوا لهم عذاب ألیم، ٧٢

إنّ الّذین یستکبرون عن عبادتی، ٢6٢

إنّ الّذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنّم داخرین، ٢6٠،٢6٢

إنّ الصّلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر اللّه أکبر، 5٣4

إنّ اللّه یحبّ التّوّابین و یحبّ المتطهّرین، ١٨٨،٢٠٠

إنّ المنافقین یخادعون اللّه و هو خادعهم و إذا قاموا إلی الصّلاه، ١٣6

إنّا نراک من المحسنین، 6١٢

إنّ أنکر الأصوات لصوت الحمیر، 656

إنّا هدیناه السّبیل إمّا شاکرا و إمّا کفورا، ١١٨

إنّ ربّک لبالمرصاد ،٢4

إنّ ربّکم اللّه الّذی خلق السّماوات و الأرض فی ستّه أیّام ثمّ استوی علی العرش، 5٩٠

ص :٧٠٠

إنّما اتّخذتم من دون اللّه أو ثانا مودّه بینکم فی الحیاه الدّنیا ثمّ یوم القیامه، ١٣٠

إنّما ولیّکم اللّه و رسوله، ٣54

إن هم إلاّ یظنّون، ١٢٨

إنّی کفرت بما أشرکتمون من قبل، ١٣٠

أو کظلمات فی بحر لجّیّ یغشاه موج من فوقه موج إلی قوله، 5٩٠

أیّتها العیر إنّکم لسارقون، 4٢،46

بلسان عربیّ مبین، 6٠٢

بل فعله کبیرهم هذا، 44

بل فعله کبیرهم هذا فسئلوهم إن کانوا ینطقون، 4٢،46

به و هو قول اللّه عزّ و جلّ و إذ أخذنا میثاقکم لا تسفکون دماءکم، ١٢٨

حسبنا اللّه و نعم الوکیل*فانقلبوا بنعمه من اللّه و فضل لم یمسسهم سوء، 4٢6

خلطوا عملا صالحا و آخر سیّئا عسی اللّه أن یتوب علیهم، ١5٠

ذلک بأنّهم کانوا یکفرون بآیات اللّه و یقتلون النّبیّین بغیر الحقّ ذلک بما عصوا، ٩6

ربّ أرنی کیف تحی الموتی، ١4٢

ربّ أرنی کیف تحی الموتی قال أولم تؤمن قال بلی و لکن لیطمئنّ قلبی، 6٢6

ربّنا لا تؤاخذنا إن نسینا أو أخطأنا ربّنا و لا تحمل علینا إصرا کما حملته، ٢54

سبحان ربّک ربّ العزّه عمّا یصفون*و سلام علی المرسلین، ٣٨6

سنستدرجهم من حیث لا یعلمون، ٢٣4

سوف أستغفر لکم ربّی، ٢٨٢

شهد اللّه أنّه لا إله إلاّ هو و الملائکه و أولوا العلم، 5٧٨

شهر رمضان الّذی أنزل فیه القرآن، 5٩6

ص :٧٠١

فاذکرونی أذکرکم و اشکروا لی و لا تکفرون، ١٢٨

فأمّا من أعطی و اتّقی*و صدّق بالحسنی*فسنیسّره للیسری، ٣4٠

فإن أعطوا منها رضوا و إن لم یعطوا منها إذا هم یسخطون، ١6٨

فأولئک عسی اللّه أن یعفو عنهم، ١١4

فبأیّ آلاء ربّک تتماری، ١٣٢

فسبحان اللّه حین تمسون و حین تصبحون*و له الحمد فی السّماوات و الأرض، ٣٨6

فلا و ربّک لا یؤمنون حتّی یحکّموک فیما شجر بینهم ثمّ لا یجدوا فی أنفسهم حرجا، ١4٠

فما استکانوا لربّهم و ما یتضرّعون، ٢٨6،٢٨٨

فما جزاء من یفعل ذلک منکم إلاّ خزی فی الحیاه الدّنیا و یوم القیامه، ١٣٠

فمن جاءه موعظه من ربّه فانتهی فله ما سلف، ١٩٨

فمن یرد اللّه أن یهدیه یشرح صدره للإسلام-إلی قوله-، ١٨٢

فهل عسیتم إن تولّیتم أن تفسدوا فی الأرض و تقطّعوا أرحامکم، ١٠٨،6٢٠

قد أجیبت دعوتکما، ٣٠6

قد أجیبت دعوتکما فاستقیما، ٣4٨

قل هو اللّه أحد، 5٩٢

قل یا أیّها الکافرون، 5٩٢

کأنّهم بنیان مرصوص، ٣٨٠

کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء أبدا حتّی تؤمنوا باللّه وحده، ١٣٠

لئن شکرتم لأزیدنّکم و لئن کفرتم إنّ عذابی لشدید، ١٢٨

لا إله إلاّ أنت سبحانک إنّی کنت من الظّالمین*فاستجبنا له و نجّیناه من الغمّ، 4٢6

لا تقنطوا من رحمه اللّه، ٣٠4

ص :٧٠٢

لا یذوقون فیها الموت إلاّ الموته الأولی، 5٣4

لدّنیا و الآخره ذلک هو الخسران المبین یدعوا من دون اللّه ما لا یضرّه و ما لا ینفعه، ١٧٢

لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین، 5٨٨

للّذین أحسنوا الحسنی و زیاده و لا یرهق وجوههم قتر و لا ذلّه، 6٠٢

لم یکن الّذین کفروا، 6٠٠

ما أصاب من مصیبه فی الأرض و لا فی أنفسکم إلاّ فی کتاب من قبل أن نبرأها، ٢٣٠

ما سمعنا بهذا فی الملّه الآخره إن هذا إلاّ اختلاق، 6٣٨

و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سیّئا، ١١4

و آخرون مرجون لأمر اللّه، ١5٨

و آخرون مرجون لأمر اللّه إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم، ١١4

و إبراهیم الّذی وفّی، ٣٩٨

و إذا جاءهم أمر من الأمن أو الخوف أذاعوا به، ٩4،٩6

و إذا سألک عبادی عنّی فإنّی قریب أجیب دعوه الدّاع إذا دعان، ٣٠4

و اذکر ربّک فی نفسک تضرّعا و خیفه، ٣٣٠

و اذکر ربّک فی نفسک تضرّعا و خیفه و دون الجهر من القول، ٣٨٢

و الّذین لا یدعون مع اللّه إلها آخر و لا یقتلون النّفس الّتی حرّم اللّه إلاّ بالحقّ، ٢٠٢

و الّذین یؤتون ما آتوا و قلوبهم و جله أنّهم إلی ربّهم راجعون، ٢44

و اللّه یعدکم مغفره منه و فضلا، ٣٠4

و المؤلّفه قلوبهم، ١66

و تبتّل إلیه تبتیلا، ٢٨6

و جحدوا بها و استیقنتها أنفسهم ظلما و علوّا، ١٢٨

ص :٧٠٣

و ذکر اسم ربّه فصلّی، ٣١6

و رتّل القرآن ترتیلا، 566

و سئلوا اللّه من فضله، 4٣4

و شارکهم فی الأموال و الأولاد، ١٠

و شفاء لما فی الصّدور، 5٣٨

و ظلالهم بالغدوّ و الآصال، ٣٧٠

و قد نزّل علیکم فی الکتاب أن إذا سمعتم آیات اللّه یکفر بها و یستهزأ بها، ١٠٨

و کانوا من قبل یستفتحون علی الّذین کفروا فلمّا جاءهم ما عرفوا کفروا به، ١٢٨

و کذلک نولّی بعض الظّالمین بعضا، ٣٠

و لا تسبّوا الّذین یدعون من دون اللّه فیسبّوا اللّه عدوا بغیر علم و إذا رأیت، ١١٠

و لا تقولوا لما تصف ألسنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا، ١١٠

و لا تمنن تستکثر، ٣٢4

و لو لا أن ثبّتناک لقد کدت ترکن إلیهم شیئا قلیلا، 6٠٠

و له أسلم من فی السّماوات و الأرض طوعا و کرها و إلیه یرجعون، 5٨٨

و لیخش الّذین لو ترکوا من خلفهم ذرّیّه ضعافا خافوا علیهم فلیتّقوا اللّه، ٢٨

و ما أصابکم من مصیبه فبما کسبت أیدیکم، ٢٣٠

و ما أصابکم من مصیبه فبما کسبت أیدیکم، ٢٣٠

و ما أصابکم من مصیبه فبما کسبت أیدیکم و یعفوا عن کثیر، ٢٢٢

و ما أنفقتم من شیء فهو یخلفه و هو خیر الرّازقین، ٣٠٠

و ما قدروا اللّه حقّ قدره إلی قوله سبحانه و تعالی عمّا یشرکون، 5٨٨

و ما وجدنا لأکثرهم من عهد و إن وجدنا أکثرهم لفاسقین، ١4٢

ص :٧٠4

و ما یؤمن أکثرهم باللّه إلاّ و هم مشرکون، ١4٠

و ما یهلکنا إلاّ الدّهر، ١٢٨

و من النّاس من یعبد اللّه علی حرف، ١4٠،١٧٠

و من النّاس من یعبد اللّه علی حرف فإن أصابه خیر اطمأنّ به، ١٧٠

و من یکفر بالإیمان فقد حبط عمله، ١١٨،١٢٢

و یستجیب الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات و یزیدهم من فضله، ٣4٢

و یقتلون الأنبیاء بغیر حقّ، ٩6

هذا من فضل ربّی لیبلونی أأشکر أم أکفر و من شکر فإنّما یشکر لنفسه، ١٢٨

هو الّذی خلقکم فمنکم کافر و منکم مؤمن، ١5٠

هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات إلی النّور، ٣١4

یا أیّها الّذین آمنوا اذکروا اللّه ذکرا کثیرا*و سبّحوه بکره و أصیلا، ٣٢4

یا أیّها الّذین آمنوا أطیعوا اللّه و أطیعوا الرّسول و أولی الأمر منکم، ١٧4

یا أیّها الّذین آمنوا توبوا إلی اللّه توبه نصوحا، ٢٠٠

یا أیّها الّذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عند اللّه أن تقولوا ما لا تفعلون، ٨4

یا قوم اتّبعوا المرسلین، 464

یراؤن النّاس و لا یذکرون اللّه إلاّ قلیلا، ٣٣٠

ص :٧٠5

نمایۀ روایات

آفه الحسب الافتخار،٢٢

آفه الحسب الافتخار و العجب،٢٠

آیات القرآن خزائن فکلّما فتحت خزانه ینبغی لک أن تنظر ما فیها،55٨

ابدءوا بالسّلام قبل الکلام فمن بدأ بالکلام قبل السّلام فلا تجیبوه،6٢6

أبطأ رجل من أصحاب النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم عنه ثمّ أتاه فقال له رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،4٣4

أبعد ما یکون العبد من اللّه أن یکون الرّجل یواخی الرّجل و هو یحفظ[علیه]،6٨

أتحبّ البقاء فی الدّنیا؟فقال:نعم،فقال:و لم؟قال:لقراءه(قل هو اللّه أحد)،55٠

أتخوّف أن یعجبنی صوتها فیدخل علیّ أکثر ممّا أطلب من الأجر،6٣6

اتّق المرتقی السّهل إذا کان منحدره وعرا،٣4

اتّقوا الحالقه،فإنّها تمیت الرّجال،قلت:و ما الحالقه؟قال:قطیعه الرّحم،5٢

اتّقوا الظّلم فإنّ دعوه المظلوم تصعد إلی السّماء،٣46

اتّقوا الظّلم،فإنّه ظلمات یوم القیامه،٢6

اتّقوا الکذب،الصّغیر منه و الکبیر فی کلّ جدّ و هزل،٣6

أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رجل فقال:یا نبیّ اللّه،الغالب علیّ الدّین و وسوسه الصّدر،44٢

أتیت باب علیّ بن الحسین علیه السّلام فوافقته حین خرج من الباب فقال:بسم اللّه،4١٢

ص :٧٠6

أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رجل فقال:یا رسول اللّه أنا فلان بن فلان حتّی عدّ تسعه،٢٠

اجعل قلبک قرینا برّا أو ولدا واصلا و اجعل عملک والدا تتّبعه،٢٣٨

اجعل لسانک من وراء قلبک تسلم و أکثر ذکری باللّیل و النّهار،٣٢٢

أجعل نصف صلواتی لک؟قال:نعم،ثمّ قال:أجعل صلواتی کلّها لک،٣١٢

أحبّ إخوانی إلیّ من أهدی إلیّ عیوبی،6١6

أحبّ الأعمال إلی اللّه عزّ و جلّ فی الأرض الدّعاء و أفضل العباده،٢64

احذروا أهواءکم کما تحذرون أعداءکم،فلیس شیء أعدی للرّجال،٣٢

أحسن النّاس صوتا بالقرآن و کان السّقّاءون یمرّون فیقفون ببابه،5٧٠

احمل نفسک لنفسک فإن لم تفعل لم یحملک غیرک،٢٣٨

أخبرک أطال اللّه بقاءک لنا و أمتعنا بک أنّا نأتیک فما نخرج من عندک،١٨6

اختبروا إخوانکم بخصلتین فإن کانتا فیهم و إلاّ فاعزب،6٩٢

أخذت هذا الدّعاء عن أبی جعفر علیه السّلام قال:و کان أبو جعفر یسمّیه الجامع،5١٢

ادع اللّه لنا،فقال:اللّهمّ ارزقهم صدق الحدیث و أداء الأمانه و المحافظه،4٩6

ادع بهذا الدّعاء:«اللّهمّ إنّی أسألک برحمتک الّتی لا تنال منک إلاّ برضاک،5٢٢

ادع و لا تقل:قد فرغ من الأمر،فإنّ الدّعاء هو العباده،٢6٢

أدنی العقوق أفّ،و لو علم اللّه أیسر منه لنهی عنه،5٨

أدنی العقوق أفّ،و لو علم اللّه عزّ و جلّ شیئا أهون منه لنهی عنه،56

إذا ابتلیت بأهل النّصب و مجالستهم،فکن کأنّک علی الرّضف،١١٠

إذا أتت علی الرّجل أربعون سنه قیل له:خذ حذرک فإنّک غیر معذور،٢4٠

إذا اتّهم المؤمن أخاه انماث الإیمان من قلبه کما ینماث الملح فی الماء،٧٨

إذا أحبّ أحدکم أخاه المسلم فلیسأله عن اسمه و اسم أبیه و اسم قبیلته،6٩٠

ص :٧٠٧

إذا أحببت أحدا من إخوانک فأعلمه ذلک فإنّ إبراهیم علیه السّلام،6٢6

إذا أحببت رجلا فأخبره بذلک فإنّه أثبت للمودّه بینکما،6٢6

إذا أحببت رجلا فلا تمازحه و لا تماره،6٧4

إذا أحزنک أمر فقل فی آخر سجودک:«یا جبرئیل یا محمّد،یا جبرئیل،45٠

إذا أراد اللّه عزّ و جلّ بعبد خیرا عجّل له عقوبته فی الدّنیا،٢٢٢

إذا أردت السّفر فقف علی باب دارک و اقرأ فاتحه الکتاب أمامک،4١6

إذا أردت أن تدعو فمجّد اللّه عزّ و جلّ و احمده و سبّحه و هلّله و أثن علیه،٢٩6

إذا أردت أن تعبدنی یوما و لیله حقّ عبادتی فارفع یدیک إلیّ و قل،4٩٨

إذا اشتکی الإنسان فلیقل،بسم اللّه و باللّه و محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أعوذ بعزّه،4٧٠

إذا أصبحت فقل:اللّهمّ إنّی أعوذ بک من شرّ ما خلقت و ذرأت،٣٨٢

إذا أصبحت و أمسیت فقل:«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر»،٣4٠

إذا اقشعرّ جلدک و دمعت عیناک.فدونک،دونک فقد قصد قصدک،٢٨4

إذا أکثر العبد من الاستغفار رفعت صحیفته و هی تتلألأ،٣٣6

إذا أمسیت فنظرت إلی الشّمس فی غروب و إدبار فقل:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم،٣٩٢

إذا أمسیت قل:«اللّهمّ إنّی أسألک عند إقبال لیلک و إدبار نهارک،٣٧4

إذا أوی أحدکم إلی فراشه فلیقل:اللّهمّ إنّی احتبست نفسی عندک،4٠٠

إذا أویت إلی فراشک فقل:بسم اللّه وضعت جنبی الأیمن[للّه]علی ملّه إبراهیم،4٠6

إذا بلغت النّفس هذه و أهوی بیده إلی حلقه لم یکن للعالم توبه،٢١٢

إذا تاب العبد توبه نصوحا أحبّه اللّه فستر علیه،فقلت:و کیف یستر علیه،٢٠6

إذا تغیّرت الشّمس فاذکر اللّه عزّ و جلّ و إن کنت مع قوم یشغلونک،٣٧6

إذا جحد الرّجل الحقّ فإن أراد أن تلاعنه قل:اللّهمّ ربّ السّماوات السّبع،٣5٨

ص :٧٠٨

إذا جمع اللّه عزّ و جلّ الأوّلین و الآخرین إذا هم بشخص قد أقبل لم یرقطّ أحسن،54٢

إذا خرجت من منزلک فقل:بسم اللّه توکّلت علی اللّه،4١4

إذا خرجت من منزلک فی سفر أو حضر فقل:بسم اللّه آمنت باللّه،توکّلت،4١٨

إذا خفت أمرا فقل:«اللّهمّ إنّک لا یکفی منک أحد و أنت تکفی من کلّ أحد،44٨

إذا خلق اللّه العبد فی أصل الخلقه کافرا لم یمت حتّی یحبّب اللّه إلیه،٢٢

إذا دخلت علی مریض فقل:أعیذک باللّه العظیم ربّ العرش العظیم،46٨

إذا دعا أحدکم فلیعمّ،فإنّه أوجب للدّعاء،٣٠٢

إذا دعا الرّجل فقال بعد ما دعا:«ما شاء اللّه لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه»،٣6٨

إذا دعوت فأقبل بقلبک و ظنّ حاجتک بالباب،٢٧6

إذا دعوت فظنّ أنّ حاجتک بالباب،٢٧4

إذا ذکر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فأکثروا الصّلاه علیه فإنّه من صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم صلاه،٣١٠

إذا رأیت الرّجل مرّ به البلاء فقل:الحمد للّه الّذی عافانی ممّا ابتلاک،466

إذا رأیتم الرّجل لا یبالی ما قال و لا ما قیل له فإنّه لغیّه أو شرک شیطان،١٠

إذا رأیتم أهل الرّیب و البدع من بعدی فأظهروا البراءه منهم،١٠4

إذا رقّ أحدکم فلیدع،فإنّ القلب لا یرقّ حتّی یخلص،٢٨٢

إذا رکع ربض و إذا سجد نقر و إذا جلس شغر،١٣٨

إذا سلّم أحدکم فلیجهر بسلامه لا یقول:سلّمت فلم یردّوا علیّ،6٢٨

إذا سلّم الرّجل من الجماعه أجزأ عنهم،6٣4

إذا سلّم علیک الیهودیّ و النّصرانیّ و المشرک فقل:علیک،6٣٨

إذا سلّم من القوم واحد أجزأ عنهم و إذا ردّ واحد أجزأ عنهم،6٣4

إذا صلّی أحدکم و لم یذکر النّبیّ[و آله]صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فی صلاته یسلک بصلاته،٣١6

ص :٧٠٩

إذا صلّیت الغداه و المغرب فقل:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه،٣٩٢

إذا صلّیت المغرب فأمرّ یدک علی جبهتک و قل:«بسم اللّه الّذی لا إله إلاّ هو،4٣٠

إذا صلّیت المغرب فلا تبسط رجلک و لا تکلّم أحدا،٣٩٢

إذا صلّیت المغرب و الغداه فقل:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه،٣٨4

إذا طلب أحدکم الحاجه فلیثن علی ربّه و لیمدحه فإنّ الرّجل إذا طلب،٢٩6

إذا ظهر الزّنا من بعدی کثر موت الفجأه،١٠٢

إذا عرفت فاعمل ما شئت؟فقال:قد قلت ذلک،قال:قلت:و إن زنوا أو سرقوا،٢56

إذا عطس الرّجل ثلاثا فسمّته ثمّ اترکه،65٨

إذا عطس الرّجل فسمّتوه و لو کان من وراء جزیره و فی روایه أخری،646

إذا عطس الرّجل فلیقل:الحمد للّه[ربّ العالمین]لا شریک له،و إذا سمّت الرّجل،65٢

إذا عطس المرء المسلم ثمّ سکت لعلّه تکون به قالت الملائکه عنه،654

إذا عطس فقیل له:یرحمک اللّه،قال:یغفر اللّه لکم و یرحمکم،65٠

إذا فشا أربعه:ظهرت أربعه إذا فشا الزّنا ظهرت الزّلزله،٢٢٨

إذا قال الرّجل لأخیه المؤمن:أفّ خرج من ولایته و إذا قال:أنت عدوّی،٧٨

إذا قام أحدکم من اللّیل فلیقل:سبحان ربّ النّبیّین و إله المرسلین،4٠6

إذا قام القائم علیه السّلام قرأ کتاب اللّه علی حدّه و أخرج المصحف الّذی کتبه علیّ علیه السّلام،6٠4

إذا قطّعوا الأرحام جعلت الأموال فی أیدی الأشرار،54

إذا قمت باللّیل من منامک فقل:الحمد للّه الّذی ردّ،4٠6

إذا قهقهت فقل حین تفرغ:«اللّهمّ لا تمقتنی»،6٧4

إذا کان الرّجل حاضرا فکنّه و إذا کان غائبا فسمّه،6٩٠

إذا کان ثلاثه فی بیت فلا یتناجی اثنان دون صاحبهما فإنّ ذلک ممّا یغمّه،664

ص :٧١٠

إذا کان قوم فی مجلس ثمّ سبق قوم فدخلوا فعلی الدّاخل أخیرا،6٣4

إذا کان لک یا سماعه إلی اللّه حاجه فقل:اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ محمّد و علیّ،45٨

إذا کان یوم القیامه کشف غطاء من أغطیه الجنّه فوجد ریحها،56

إذا کان یوم القیامه نادی مناد:أین الصّدود لأولیائی فیقوم قوم،6٠

إذا لقیت السّبع فاقرأ فی وجهه آیه الکرسیّ و قل له:عزمت علیک بعزیمه اللّه،4٨٠

إذا لقیت السّبع فقل:«أعوذ بربّ دانیال و الجبّ من شرّ کلّ أسد مستأسد»،4٧٨

إذا مرّت الجماعه بقوم أجزأهم أن یسلّم واحد منهم و إذا سلّم،6٣4

إذا نزلت برجل نازله أو شدیده أو کربه أمر فلیکشف عن رکبتیه،446

إذا وقفت بین یدیّ فقف موقف الذّلیل الفقیر و إذا قرأت التّوراه،56٨

أرأیت أمّ أیمن فإنّی أشهد أنّها من أهل الجنّه،١56

أرأیت إن احتجت إلی الطّبیب و هو نصرانیّ[أن]أسلّم علیه و أدعو له،64٠

أرأیت إن احتجت إلی متطبّب و هو نصرانیّ أسلّم علیه و أدعو له،64٠

أرأیت قول اللّه عزّ و جلّ:الّذین یجتنبون کبائر الإثم و الفواحش،٢١4

أربع من کنّ فیه لم یهلک علی اللّه بعدهنّ إلاّ هالک:یهمّ العبد،١٩٨

أربعه لا تردّ لهم دعوه حتّی تفتّح لهم أبواب السّماء و تصیر إلی العرش،٣4٨

أربعه لا تستجاب لهم دعوه:رجل جالس فی بیته یقول:اللّهمّ ارزقنی،٣5٠

ارحمنی ممّا لا طاقه لی به و لا صبرلی علیه،5٠6

ارفعوا أصواتکم بالصّلاه علیّ فإنّها تذهب بالنّفاق،٣١4

أسأله عن مسأله،فکتب إلیّ:إنّ المنافقین یخادعون اللّه،١٣6

استأذنت علی أبی جعفر علیه السّلام،فخرج إلیّ و شفتاه تتحرّکان،فقلت له:فقال:أفطنت،4١٢

أسرع الدّعاء نجحا للإجابه دعاء الأخ لأخیه بظهر الغیب یبدأ بالدّعاء،٣4٢

ص :٧١١

اشتکی بعض ولده،فقال:یا بنیّ قل:اللّهمّ اشفنی بشفائک و داونی بدوائک،464

اصبروا علی الدّنیا فإنّما هی ساعه،فما مضی منه فلا تجد له ألما،٢٣٨

اصبروا علی طاعه اللّه و تصبّروا عن معصیه اللّه فإنّما الدّنیا ساعه،٢46

اطلبوا الدّعاء فی أربع ساعات:عند هبوب الرّیاح و زوال الأفیاء،٢٨٠

أعرب القرآن فإنّه عربیّ،56٨

أعطانی أبو عبد اللّه علیه السّلام هذا الدّعاء:الحمد للّه ولیّ الحمد و أهله و منتهاه و محلّه،5١٨

أعطیت السّور الطّوال مکان التّوراه و أعطیت المئین مکان الإنجیل،54٠

اعلم أنّ النّاس ثلاثه:زاهد و صابر و راغب؛فأمّا الزّاهد فقد خرجت الأحزان،٢4٢

أعلّمک دعاء لا تنسی القرآن:اللّهمّ ارحمنی بترک معاصیک أبدا ما أبقیتنی،4٨٨

اعلموا أنّ القرآن هدی النّهار و نور اللّیل المظلم علی ما کان،5٣٨

أعوذ باللّه من جار السّوء فی دار إقامه،تراک عیناه و یرعاک قلبه،6٨4

أعوذ بعزّه اللّه و أعوذ بقدره اللّه و أعوذ بجلال اللّه و أعوذ بعظمه اللّه،4٧4

اغتنموا الدّعاء عند أربع:عند قراءه القرآن و عند الأذان،٢٨٢

أقبل أبو جهل بن هشام و معه قوم من قریش فدخلوا علی أبی طالب،6٣٨

أقرأ القرآن فی لیله؟قال:لا یعجبنی أن تقرأه فی أقلّ من شهر،5٧٢

اقرأ علی من تری أنّه یطیعنی منهم و یأخذ بقولی السّلام،6١٠

اقرأ،قلت:من أیّ شیء أقرأ؟قال:من السّوره التّاسعه،قال:فجعلت ألتمسها،6٠٢

أقرب ما یکون العبد إلی الکفر أن یواخی الرّجل الرّجل علی الدّین،6٨

أقرب ما یکون العبد إلی الکفر أن یواخی الرّجل علی الدّین،66

اقرءوا القرآن بألحان العرب و أصواتها و إیّاکم و لحون أهل الفسق،56٨

اقصر نفسک عمّا یضرّها من قبل أن تفارقک،واسع فی فکاکها کما،٢٣٨

ص :٧١٢

اکتب«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»من أجود کتابک و لا تمدّ الباء حتّی ترفع السّین،6٩4

أکثر ذکری باللّیل و النّهار و کن عند ذکری خاشعا و عند بلائی،٣٢٢

أکثر من أن تقول:[اللّهمّ]لا تجعلنی من المعارین و لا تخرجنی،4٩4

أکثروا من التّهلیل و التّکبیر فإنّه لیس شیء أحبّ إلی اللّه،٣4٠

أکون أدعو فأشتهی البکاء و لا یجیئنی و ربّما ذکرت بعض من مات،٢٩٢

ألا أخبرکم بما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یقول إذا أوی إلی فراشه،4٠٢

ألا أدلّک علی شیء لم یستثن فیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم؟قلت:بلی،قال:الدّعاء یردّ،٢6٨

ألا أدلّکم علی سلاح ینجیکم من أعدائکم و یدرّ أرزاقکم؟قالوا:بلی،٢64

ألا أعلّمک دعاء تدعو به،إنّا أهل البیت إذا کربنا أمر و تخوّفنا من السّلطان،454

ألا أنبّئکم بشرارکم؟قالوا:بلی یا رسول اللّه،قال:المشّاءون بالنّمیمه،٩٢

ألا إنّ فی التّباغض الحالقه،لا أعنی حالقه الشّعر و لکن،5٢

ألا تخصّنی بدعاء؟قال:بلی،قال:قل:یا واحد یا ماجد یا أحد یا صمد یا من،5٠4

الاتّکاء فی المسجد رهبانیّه العرب إنّ المؤمن مجلسه مسجده و صومعته بیته،66٨

الاحتباء حیطان العرب،66٨

الاحتباء فی المسجد حیطان العرب،66٨

الاستغفار و قول:لا إله إلاّ اللّه،خیر العباده،قال اللّه العزیز الجبّار،٣٣٨

الاستکانه هو الخضوع و التّضرّع هو رفع الیدین و التّضرّع بهما،٢٨6

الاستکانه هی الخضوع و التّضرّع رفع الیدین و التّضرّع بهما،٢٨٨

الانقباض من النّاس مکسبه للعداوه،6١4

الإیمان لا یضرّ معه عمل و کذلک الکفر لا ینفع معه عمل،٢56

الا ینبغی للمرء المسلم أن یواخی الفاجر فإنّه یزیّن له فعله،6١٨

ص :٧١٣

البادی بالسّلام أولی باللّه و برسوله،6٢٨

البادی منهما أظلم،و وزره و وزر صاحبه علیه،ما لم یعتذر إلی المظلوم،٧6

البذاء من الجفاء و الجفاء فی النّار،١4

البیت الّذی یقرأ فیه القرآن و یذکر اللّه عزّ و جلّ فیه تکثر برکته،55٨

البیت غاصّ بأهله اعلموا أنّه لیس منّا من لم یحسن مجاوره من جاوره،6٨٢

التّائب من الذّنب کمن لا ذنب له و المقیم علی الذّنب،٢٠4

التّثاؤب من الشّیطان و العطسه من اللّه عزّ و جلّ،64٨

التّسبیح نصف المیزان و الحمد للّه یملأ المیزان و اللّه أکبر یملأ ما بین السّماء،٣4٠

التّواصل بین الإخوان فی الحضر التّزاور و فی السّفر التّکاتب،6٨٨

التّودّد إلی النّاس نصف العقل،6٢4

الجلوس فی المسجد انتظار الصّلاه عباده ما لم یحدث،٧٠

الحافظ للقرآن العامل به مع السّفره الکرام البرره،544

الحمد للّه الّذی أصبحنا و الملک له و أصبحت عبدک و ابن عبدک،٣٧6

الدّاعی و المؤمّن فی الأجر شریکان،٣٠٢

الدّعاء أنفذ من السّنان الحدید،٢66

الدّعاء بعد ما ینزل البلاء لا ینتفع[به.]،٢٧4

الدّعاء ترس المؤمن و متی تکثر قرع الباب یفتح لک،٢64

الدّعاء سلاح المؤمن و عمود الدّین و نور السّماوات و الأرض،٢64

الدّعاء کهف الإجابه کما أنّ السّحاب کهف المطر،٢٧٠

الدّعاء مفاتیح النّجاح و مقالید الفلاح و خیر الدّعاء ما صدر عن صدر نقیّ،٢64

الدّعاء هو العباده الّتی قال اللّه عزّ و جلّ:إنّ الّذین یستکبرون عن عبادتی،٢6٢

ص :٧١4

الدّعاء یدفع البلاء النّازل و ما لم ینزل،٢6٨

الدّعاء یردّ القضاء بعد ما أبرم إبراما،فأکثر من الدّعاء،٢6٨

الدّنیا حلالها حساب و حرامها عقاب و أنّی لکم بالرّوح،٢4٨

الذّاکر للّه عزّ و جلّ فی الغافلین کالمقاتل فی المحاربین،٣٣٢

الذّنب بعد الذّنب یلمّ به العبد،٢١4

الذّنوب الّتی تغیّر النّعم البغی و الذّنوب الّتی تورث النّدم القتل،٢٢6

الرّجل الأعجمیّ من أمّتی لیقرأ القرآن بعجمیّه فترفعه الملائکه علی عربیّه،5٧6

الرّغبه أن تستقبل ببطن کفّیک إلی السّماء و الرّهبه أن تجعل ظهر کفّیک،٢٨6

السّاعه الّتی تباهل فیها ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشّمس،٣56

السّلام تطوّع و الرّدّ فریضه،6٢6

الصّلاه علیّ و علی أهل بیتی تذهب بالنّفاق،٣١٢

الظّلم ثلاثه:ظلم یغفره اللّه و ظلم لا یغفره اللّه و ظلم لا یدعه اللّه،٢4

العامل بالظّلم و المعین له و الرّاضی به شرکاء،ثلاثتهم،٢٨

العبد المؤمن إذا أذنب ذنبا أجّله اللّه سبع ساعات،٢٠٨

العطاس ینفع فی البدن کلّه ما لم یزد علی الثّلاث،654

الغیبه أسرع فی دین الرّجل المسلم من الأکله فی جوفه،٧٠

الغیبه أن تقول فی أخیک ما ستره اللّه علیه و أمّا الأمر الظّاهر،٧٢

القرآن عهد اللّه إلی خلقه،فقد ینبغی للمرء المسلم أن ینظر فی عهده،556

القریب من قرّبته المودّه و إن بعد نسبه و البعید من بعّدته المودّه،6٢6

القلوب ثلاثه:قلب منکوس لا یعی شیئا من الخیر و هو قلب الکافر،١٨4

القلیل یبدءون الکثیر بالسّلام و الرّاکب یبدأ الماشی و أصحاب البغال،6٣٢

ص :٧١5

القهقهه من الشّیطان،6٧4

ألقی الذّمّیّ فیصافحنی،قال:امسحها بالتّراب و بالحائط،64٠

الکذّاب هو الّذی یکذب فی الشّیء؟قال:لا،ما من أحد إلاّ یکون ذلک منه،4٠

الکذب علی اللّه و علی رسوله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم من الکبائر،٣٨

الکفر فی کتاب اللّه علی خمسه أوجه:فمنها کفر الجحود،١٢٨

الکلام ثلاثه:صدق و کذب و إصلاح بین النّاس،4٢

اللّهمّ اجعلنی أخشاک کأنّی أراک و أسعدنی بتقواک و لا تشقنی بنشطی،4٩٠

اللّهمّ ارفع ظنّی صاعدا و لا تطمع فیّ عدوّا و لا حاسدا،5٠6

اللّهمّ اطرقه ببلیّه لا أخت لها و أبح حریمه،٣5٢

اللّهمّ أعنّی علی هول یوم القیامه و أخرجنی من الدّنیا سالما،4٩٠

اللّهمّ املأ قلبی حبّا لک و خشیه منک و تصدیقا و إیمانا بک و فرقا منک،5٠٨

اللّهمّ أنت ثقتی فی کلّ کربه و أنت رجائی فی کلّ شدّه و أنت لی فی کلّ أمر،4٩٢

اللّهمّ إنّی أسألک باسمک العظیم الأعظم الأجلّ الأکرم المخزون المکنون،5٠٠

«اللّهمّ إنّی أسألک بجلالک و جمالک و کرمک أن تفعل بی کذا و کذا»،4٩٢

اللّهمّ إنّی أسألک بنورک الّذی لا یطفی و بعزائمک الّتی لا تخفی و بعزّک،446

اللّهمّ إنّی أسألک قول التّوّابین و عملهم و نور الأنبیاء و صدقهم،5٢4

اللّهم إنّی أسألک من کلّ خیر أحاط به علمک و أعوذ بک من کلّ سوء أحاط به،4٩٠

اللّهمّ إنّی أسألک و لم یسأل العباد مثلک،أسألک بحقّ محمّد نبیّک،4٨6

اللّهمّ إنّی أعوذ بک من الاحتلام و من سوء الأحلام و أن یلعب بی،4٠٢

اللّهمّ إنّی و هذا النّهار خلقان من خلقک،اللّهمّ لا تبتلنی به،٣٧6

اللّهمّ أوسع علیّ فی رزقی و امدد لی فی عمری و اغفرلی،5١4

ص :٧١6

اللّهمّ کتبت الآثار و علمت الأخبار و اطّلعت علی الأسرار،5١6

اللّهمّ لک الحمد أحمدک و أستعینک و أنت ربّی و أنا عبدک،٣٨6

اللّهمّ منّ علیّ بالتّوکّل علیک و التّفویض إلیک و الرّضا بقدرک،4٩6

المجالس بالأمانه،66٢

المجالس بالأمانه و لیس لأحد أن یحدّث بحدیث یکتمه صاحبه،664

المرجون قوم کانوا مشرکین فقتلوا مثل حمزه و جعفر و أشباههما،١6٠

المزاح السّباب الأصغر،6٧4

المستتر بالحسنه یعدل سبعین حسنه و المذیع بالسّیّئه مخذول،١٩4

المصلح لیس بکذّاب،44

الموعظه التّوبه،٢٠٠

المؤلّفه قلوبهم قوم وحّدوا اللّه و خلعوا عباده من یعبد من دون اللّه،١66

المؤمن من آمن جاره بوائقه،قلت:و ما بوائقه؟قال:ظلمه و غشمه،6٨٢

النّاس علی ستّ فرق،یئولون کلّهم إلی ثلاث فرق،الإیمان و الکفر و الضّلال،١١4

النّاس علی ستّه أصناف،قال:قلت:أتأذن لی أن أکتبها؟قال:نعم،١١4

امحوا کتاب اللّه[تعالی]و ذکره بأطهر ما تجدون.و نهی أن یحرق کتاب اللّه،6٩6

أمر أبو عبد اللّه علیه السّلام بکتاب فی حاجه،فکتب ثمّ عرض علیه و لم یکن فیه،6٩4

أمر النّاس بمعرفتنا و الرّدّ إلینا و التّسلیم لنا،ثمّ قال:و إن صاموا و صلّوا،١4٠

أمرّ یدک علی موضع الوجع ثمّ قل:بسم اللّه و باللّه و محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،46٨

أمسیت فنظرت إلی الشّمس فی غروب و إدبار فقل:«بسم اللّه و باللّه و الحمد للّه الّذی،4٧4

أملی علیّ هذا الدّعاء أبو عبد اللّه علیه السّلام و هو جامع للدّنیا و الآخره تقول بعد حمد اللّه،5٠٢

أمیر المؤمنین علیه السّلام إذا صعد المنبر قال:ینبغی للمسلم أن یتجنّب مواخاه ثلاثه،6١6

ص :٧١٧

إنّ آدم علیه السّلام قال:یا ربّ،سلّطت علیّ الشّیطان و أجریته منّی مجری الدّم،٢١٢

إنّ آیه الکذّاب بأن یخبرک خبر السّماء و الأرض و المشرق و المغرب،4٠

أنا أوّل وافد علی العزیز الجبّار یوم القیامه و کتابه و أهل بیتی ثمّ أمّتی،5٣٨

أنّ أبا الحسن موسی علیه السّلام أخبرنی أنّ من دعا لأخیه بظهر الغیب نودی من العرش،٣44

إنّ أبا ذرّ أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و معه جبرئیل علیه السّلام فی صوره دحیه الکلبیّ،5١٠

إنّ إبلیس علیه لعائن اللّه یبثّ جنود اللّیل من حیث تغیب الشّمس و تطلع فأکثروا،٣٧٢

إنّ أبی سأل جدّک عن ختم القرآن فی کلّ لیله،فقال له جدّک:کلّ لیله،5٧4

إنّ أبی نظر إلی رجل و معه ابنه یمشی و الابن متّکی،5٨

إنّ أحقّ النّاس بالتّخشّع فی السّرّ و العلانیه لحامل القرآن و إنّ أحقّ النّاس،546

إنّ إخوتی و بنی عمّی قد ضیّقوا علیّ الدّار و ألجئونی منها إلی بیت،5٢

إن استطعت أن لا تبیت لیله حتّی تعوّذ بأحد عشر حرفا،4٠4

إنّ أسرع الخیر ثوابا البرّ و أسرع الشّرّ عقوبه البغی،٢5٠

إنّ أسرع الخیر ثوابا البرّ و إنّ أسرع الشّرّ عقوبه البغی،٢4٨

إنّ أعجل الشّرّ عقوبه البغی،١٨

إنّ أعرابیّا من بنی تمیم أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال له:أوصنی،فکان ممّا أوصاه،6٢4

إنّا قد استبطأنا الرّزق،فغضب ثمّ قال:قل:اللّهمّ إنّک تکفّلت برزقی،44٠

إنّ أقرب ما یکون العبد إلی الکفر أن یواخی الرّجل الرّجل علی الدّین،6٨

إنّ أقرب ما یکون العبد من الرّبّ عزّ و جلّ و هو ساجد باک،٢٩4

إنّ البیت إذا کان فیه المرء المسلم یتلو القرآن یتراءاه أهل السّماء،55٨

إنّ الحسره و النّدامه و الویل کلّه لمن لم ینتفع بما أبصره،١٨٠

إنّ الدّعاء أنفذ من السّنان،٢66

ص :٧١٨

إنّ الدّعاء فی الرّخاء یستخرج الحوائج فی البلاء،٢٧٢

إنّ الدّعاء قبل طلوع الشّمس و قبل غروبها سنّه واجبه مع طلوع الفجر،٣٩4

إنّ الدّعاء لیردّ البلاء و قد أبرم إبراما،٢6٨

إنّ الدّعاء یردّ القضاء و قد نزل من السّماء و قد أبرم إبراما،٢66

إنّ الدّعاء یردّ القضاء ینقضه کما ینقض السّلک و قد أبرم إبراما،٢66

إنّ الدّعاء یردّ ما قد قدّر و ما لم یقدّر،قلت:و ما قد قدّر،٢66

إنّ الدّواوین یوم القیامه ثلاثه:دیوان فیه النّعم و دیوان فیه الحسنات،54٢

إنّ الّذی یعالج القرآن و یحفظه بمشقّه منه و قلّه حفظ له أجران،55٢

إنّ الرّجل إذا کان یعلم السّوره ثمّ نسیها أو ترکها و دخل الجنّه،554

إنّ الرّجل لیذنب الذّنب فیدخله اللّه به الجنّه،قلت:یدخله اللّه بالذّنب الجنّه،١٩٢

إنّ الشّکّ و المعصیه فی النّار لیسا منّا و لا إلینا،١44

إنّ الشّیطان یغری بین المؤمنین ما لم یرجع أحدهم عن دینه،5٠

إنّ الصّواعق لا تصیب ذاکرا،قال:قلت:و ما الذّاکر؟قال:من قرأ مائه آیه،٣٢٨

إنّ العبد إذا أذنب ذنبا أجّل من غدوه إلی اللّیل،فإن استغفر اللّه،٢٠6

إنّ العبد إذا دعا لم یزل اللّه تبارک و تعالی فی حاجته ما لم یستعجل،٢٧6

إنّ العبد إذا عجّل فقام لحاجته یقول اللّه تبارک و تعالی:أما یعلم عبدی،٢٧٨

إنّ العبد المؤمن لیهتمّ فی الدّنیا حتّی یخرج منها و لا ذنب علیه،٢٢4

إنّ العبد الولیّ للّه یدعو اللّه عزّ و جلّ فی الأمر ینوبه،فیقول للملک الموکّل،٣٠6

إنّ العبد لیدعو فیقول اللّه عزّ و جلّ للملکین:قد استجبت له،٣٠4

إنّ العبد لیکون له الحاجه إلی اللّه عزّ و جلّ فیبدأ بالثّناء علی اللّه،٣٢٨

إنّ العبد لیکون مظلوما فما یزال یدعو حتّی یکون ظالما،٢٨

ص :٧١٩

إنّ العبد من عبیدی المؤمنین لیذنب الذّنب العظیم ممّا یستوجب به،٢٢٨

إنّ العبد یصبح مؤمنا و یمسی کافرا و یصبح کافرا و یمسی مؤمنا،١٧6

إنّ العزیز الجبّار أنزل علیکم کتابه و هو الصّادق البارّ،فیه خبرکم،5٣6

إنّ الفحش لو کان مثالا لکان مثال سوء،١٢

إنّ الفحش و البذاء و السّلاطه من النّفاق،١4

إنّ القرآن الّذی جاء به جبرئیل علیه السّلام إلی محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم سبعه عشر ألف آیه،6٠6

إنّ القرآن زاجر و آمر:یأمر بالجنّه و یزجر عن النّار،54٠

إنّ القرآن نزل أربعه أرباع:ربع حلال و ربع حرام و ربع سنن و أحکام،5٩4

إنّ القرآن نزل بالحزن فاقرءوه بالحزن،56٨

إنّ القرآن واحد نزل من عند واحد و لکنّ الاختلاف یجیء،5٩٨

إنّ القلب لیترجّج فیما بین الصّدر و الحنجره حتّی یعقد علی الإیمان،١٨٢

إنّ القلب لیکون السّاعه من اللّیل و النّهار ما فیه کفر و لا إیمان کالثّوب،١٨٠

إنّ القلب یکون فی السّاعه من اللّیل و النّهار لیس فیه إیمان و لا کفر،١٨٢

إنّ القلوب أربعه:قلب فیه نفاق و إیمان و قلب منکوس و قلب مطبوع،١٨4

إنّ الکذّاب یهلک بالبیّنات و یهلک أتباعه بالشّبهات،٣٨

إنّ الکذب هو خراب الإیمان،٣٨

إنّ الکذبه لتفطّر الصّائم،قلت:و أیّنا لا یکون ذلک منه،4٠

إنّ اللّعنه إذا خرجت من فی صاحبها تردّدت بینهما فإن وجدت مساغا،٧٨

إنّ اللّعنه إذا خرجت من فی صاحبها تردّدت فإن وجدت مساغا،٧٨

إنّ اللّه أحبّ اثنین و أبغض اثنین أحبّ الخطر فیما بین الصّفّین،4٢

إنّ اللّه إذا أراد بعبد خیرا فأذنب ذنبا أتبعه بنقمه و یذکّره الاستغفار،٢٣4

ص :٧٢٠

إنّ اللّه تبارک و تعالی جعل لآدم فی ذرّیّته من همّ بحسنه و لم یعملها کتبت له،١٩6

إنّ اللّه تبارک و تعالی یعلم ما یرید العبد إذا دعاه،٢٨٠

إنّ اللّه تبارک و تعالی یقول:من أهان لی ولیّا فقد أرصد لمحاربتی،6٢

إنّ اللّه تبارک و تعالی یمجّد نفسه فی کلّ یوم و لیله ثلاث مرّات،فمن مجّد،٣6٠

إنّ اللّه تعالی أشدّ فرحا بتوبه عبده من رجل أضلّ راحلته و زاده،٢٠٢

إنّ اللّه جبل النّبیّین علی نبوّتهم فلا یرتدّون أبدا و جبل الأوصیاء،١٧٨

إنّ اللّه حرّم الجنّه علی کلّ فحّاش بذیء،قلیل الحیاء،لا یبالی،١٠

إنّ اللّه خلق النّبیّین علی النّبوّه فلا یکونون إلاّ أنبیاء و خلق المؤمنین،١٧٨

إنّ اللّه خلق قلوب المؤمنین مبهمه علی الإیمان،فإذا أراد استناره،١٨٢

إنّ اللّه خلق قلوب المؤمنین مطویّه مبهمه علی الإیمان،١٨٢

إنّ اللّه عزّ و جلّ إذا کان من أمره أن یکرم عبدا و له ذنب ابتلاه بالسّقم،٢٢٠

إنّ اللّه عزّ و جلّ أعطی التّائبین ثلاث خصال لو أعطی خصله منها،٢٠٠

إنّ اللّه عزّ و جلّ إن شاء ثبّتک فلا یجعل لإبلیس علیک طریقا،قد شکا،١٩٠

إنّ اللّه عزّ و جلّ أوحی إلی داود علیه السّلام أن ائت عبدی دانیال فقل له:إنّک،٢٠4

إنّ اللّه عزّ و جلّ أوحی إلی نبیّ من أنبیائه فی مملکه جبّار من الجبّارین،٢٨

إنّ اللّه عزّ و جلّ جعل الدّین دولتین:دوله آدم-و هی دوله اللّه،٩٨

إنّ اللّه عزّ و جلّ جعل للشّرّ أقفالا و جعل مفاتیح تلک الأقفال الشّراب،٣٨

إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق خلقا ضنّ بهم عن البلاء.خلقهم فی عافیه،٢54

إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق خلقا للإیمان لا زوال له و خلق خلقا للکفر،١٧6

إنّ اللّه عزّ و جلّ عیّر أقواما بالإذاعه فی قوله عزّ و جلّ:و إذا جاءهم أمر،٩4

إنّ اللّه عزّ و جلّ عیّر قوما بالإذاعه فقال:و إذا جاءهم أمر من الأمن،٩6

ص :٧٢١

إنّ اللّه عزّ و جلّ فرض فرائض موجبات علی العباد فمن ترک،١١6

إنّ اللّه عزّ و جلّ قال:[إنّ]البخیل من یبخل بالسّلام،6٢٨

إنّ اللّه عزّ و جلّ کره إلحاح النّاس بعضهم علی بعض فی المسأله،٢٧٨

إنّ اللّه عزّ و جلّ لا یستجیب دعاء بظهر قلب ساه،فإذا دعوت،٢٧4

إنّ اللّه عزّ و جلّ لا یستجیب دعاء بظهر قلب قاس،٢٧6

إنّ اللّه عزّ و جلّ لیدفع بالدّعاء الأمر الّذی علمه أن یدعی له فیستجیب،٢٧٠

إنّ اللّه عزّ و جلّ نصب علیّا علیه السّلام علما بینه و بین خلقه،فمن عرفه کان مؤمنا،١٢6

إنّ اللّه عزّ و جلّ یحبّ إفشاء السّلام،6٢٨

إنّ اللّه عزّ و جلّ یحبّ المداعب فی الجماعه بلا رفث،6٧٢

إنّ اللّه عزّ و جلّ یحبّ من عباده المؤمنین کلّ[عبد]دعّاء،٢٨4

إنّ اللّه عزّ و جلّ یعلم حاجتک و ما ترید و لکن یحبّ،٢٨٠

إنّ اللّه لیدفع بمن یصلّی من شیعتنا عمّن لا یصلّی من شیعتنا،٢٣٢

إنّ اللّه یبغض الفاحش البذیء و السّائل الملحف،١4

إنّ اللّه یبغض الفاحش المتفحّش،١٠

إنّ اللّه یحبّ العبد المفتّن التّوّاب و من لم یکن ذلک منه کان أفضل،٢٠4

إنّ اللّه یحبّ العبد أن یطلب إلیه فی الجرم العظیم و یبغض العبد،١٩4

إنّ المدحه قبل المسأله،فإذا دعوت اللّه عزّ و جلّ فمجّده،٢٩6

إنّ الملائکه إذا سمعوا المؤمن یدعو لأخیه المؤمن بظهر الغیب أو یذکره،٣44

إنّ المنافق ینهی و لا ینتهی و یأمر بما لا یأتی؟و إذا قام،١٣6

إنّ المؤمن لا یکون سجیّته الکذب و البخل و الفجور و ربّما،٢١6

إنّ المؤمن لیدعو اللّه عزّ و جلّ فی حاجته فیقول اللّه عزّ و جلّ:أخّروا،٣٠٨

ص :٧٢٢

إنّ المؤمن لیدعو فیؤخّر إجابته إلی یوم الجمعه،٣٠6

إنّ المؤمن لیذنب الذّنب فیذکّر بعد عشرین سنه فیستغفر اللّه منه فیغفر له،٢٠٨

إنّ المؤمن لیهمّ بالحسنه و لا یعمل بها فتکتب له حسنه و إن هو عملها،١٩6

إنّ المؤمن لیهوّل علیه فی نومه فیغفر له ذنوبه و إنّه لیمتهن فی بدنه،٢٢٢

إنّ النّاس یقولون:إنّ القرآن نزل علی سبعه أحرف،فقال:کذبوا أعداء اللّه،6٠٠

إنّ النّاس یکرهون الصّلاه علی محمّد و آله فی ثلاثه مواطن،65٠

إنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:بینا هو ذات یوم عند عائشه إذا استأذن علیه رجل،١6

أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم صلّی علی سعد بن معاذ فقال:لقد وافی من الملائکه سبعون ألفا،5٨4

أنّ النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان ینشّر بهذا الدّعاء:تضع یدک علی موضع الوجع،4٧٠

إنّ النّدم علی الشّرّ یدعو إلی ترکه،١٩4

إنّا لنری الرّجل له عباده و اجتهاد و خشوع،١46

إنّ النّهار إذا جاء قال:یا ابن آدم،اعمل فی یومک هذا خیرا أشهد لک به عند،٢4٠

إنّ امرأه تفزعنی فی المنام باللّیل؛فقال:قل له:اجعل مسباحا و کبّر اللّه،4٠٢

أنّ أمیر المؤمنین علیه السّلام صاحب رجلا ذمّیّا فقال له الذّمّیّ،6٨6

إنّا نکلّم النّاس فنحتجّ علیهم بقول اللّه عزّ و جلّ:أطیعوا اللّه و أطیعوا الرّسول،٣54

إنّ أوّل من یکذّب الکذّاب اللّه عزّ و جلّ،ثمّ الملکان اللّذان معه،٣٨

إنّ أهل القرآن فی أعلی درجه من الآدمیّین ما خلا النّبیّین و المرسلین،544

إنّ أهل مکّه،لیکفرون باللّه جهره و إنّ أهل المدینه أخبث من أهل مکّه،١64

إنّ بنی أمیّه أطلقوا للنّاس تعلیم الإیمان و لم یطلقوا تعلیم الشّرک،١٧4

إن خفت أمرا یکون أو حاجه تریدها فابدأ باللّه و مجّده و أثن علیه،٢٩4

إنّ ذکرنا من ذکر اللّه و ذکر عدوّنا من ذکر الشّیطان،٣١٨

ص :٧٢٣

أنّ رجلا أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،إنّی أجعل لک ثلث صلواتی،٣٠٨

إنّ رجلا أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:یا رسول اللّه،إنّی جعلت ثلث صلواتی لک،٣١٢

إنّ رجلا من بنی تمیم أتی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:أوصنی،٧6

أنّ رسول اللّه إنّما عنی بقوله:«هذا و اللّه محض الإیمان»خوفه أن یکون قد هلک،١٨٨

أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کان لا یقوم من مجلس و إن خفّ حتّی یستغفر اللّه،٣٣6

إنّ سوره الأنعام نزلت جمله،شیّعها سبعون ألف ملک حتّی أنزلت علی محمّد،5٨4

إنّ صاحب الشّرّ یعدی و قرین السّوء یردی فانظر من تقارن،6١٨

انظر أن لا تکلّمنّ بکلمه بغی أبدا و إن أعجبتک نفسک و عشیرتک،١٨

انظر قلبک فإذا أنکر صاحبک فإنّ أحدکما قد أحدث،644

انظر قلبک فإن أنکر صاحبک فاعلم أنّ أحدکما قد أحدث،646

انظروا من تحادثون فإنّه لیس من أحد ینزل به الموت إلاّ مثّل له أصحابه،6١4

إنّ علیّا علیه السّلام باب من أبواب الجنّه فمن دخل بابه کان مؤمنا و من خرج من بابه،١٢6

إنّ علیّا علیه السّلام باب من أبواب الهدی،فمن دخل من باب علیّ کان مؤمنا،١٢6

إنّ علیّا صلوات اللّه علیه و آله کان یقول إذا أصبح:سبحان اللّه الملک القدّوس ثلاثا،٣٨٢

إنّ علیّا علیه السّلام یحملکم علی الحقّ فإن أطعتموه ذللتم،١٢4

إنّ علیّ بن الحسین کان إذا أصبح قال:أبتدئ یومی هذا بین یدی،٣٧4

إنّ علیّ دینا کثیرا و قد دخلنی ما کان القرآن یتفلّت منّی،554

إنّ فلانا یفعل بی و یفعل فإن رأیت أن تدعو اللّه عزّ و جلّ،فقال:هذا ضعف بک،٣5٢

إنّ فی ابن آدم ثلاثمائه و ستّین عرقا،منها مائه و ثمانون،٣٣4

إنّ فی اللّیل لساعه ما یوافقها عبد مسلم ثمّ یصلّی و یدعو اللّه،٢٨4

إن قدرت أن لا تعرف فافعل و ما علیک ألاّ یثنی علیک النّاس،٢4٢

ص :٧٢4

إنّ قوما إذا ذکروا شیئا من القرآن أو حدّثوا به صعق،5٧٢

إنّک قد جعلت طبیب نفسک و بیّن لک الدّاء و عرّفت،٢٣٨

إنّکم فی آجال مقبوضه و أیّام معدوده و الموت یأتی بغته،من یزرع خیرا،٢44

إن کنت تحبّ أن تستتبّ لک النّعمه و تکمل لک المروءه و تصلح لک،6١٨

إنّ لکلّ أمّه نکاحا یحتجزون به من الزّنا،١٢

إنّ للّه عزّ و جلّ ثلاث ساعات فی اللّیل و ثلاث ساعات فی النّهار،٣5٨

إنّ للّه عزّ و جلّ ضنائن من خلقه یغذوهم بنعمته و یحبوهم بعافیته،٢54

إنّ للّه عزّ و جلّ ضنائن یضنّ بهم عن البلاء فیحییهم فی عافیه،٢5٢

إن لم تکن بک بکاء فتباک،٢٩4

إن لم یجئک البکاء فتباک،فإن خرج منک مثل رأس الذّباب فبخّ بخّ،٢٩4

إنّ لی جارا من قریش من آل محرز قد نوّه باسمی و شهرنی،کلّما مررت به،٣5٢

إنّما أخاف علیکم اثنتین:اتّباع الهوی و طول الأمل،٣٢

إنّما الدّهر ثلاثه أیّام أنت فیما بینهنّ:مضی أمس بما فیه،٢٣6

إنّما هی القلوب مرّه تصعب و مرّه تسهل،١٨6

إنّما هی المدحه،ثمّ الثّناء،ثمّ الإقرار بالذّنب،ثمّ المسأله،٢٩6

إنّ ممّا أعان اللّه[به]علی الکذّابین النّسیان،4٢

إنّ من إجلال اللّه عزّ و جلّ إجلال الشّیخ الکبیر،65٨

إنّ من أجمل الجمال الشّعر الحسن و نغمه الصّوت الحسن،5٧٠

إنّ من أعجز العجز رجلا لقی رجلا فأعجبه نحوه فلم یسأله عن اسمه،6٩٠

إنّ من الجهل الضّحک من غیر عجب،6٧٢

إنّ من تمام التّحیّه للمقیم المصافحه و تمام التّسلیم علی المسافر المعانقه،6٣٢

ص :٧٢5

إنّ من حقّ الدّاخل علی أهل البیت أن یمشوا معه هنیئه إذا دخل،66٢

إنّ من شرّ عباد اللّه من تکره مجالسته لفحشه،١4

إنّ ناسا أتوا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بعد ما أسلموا فقالوا:یا رسول اللّه،أیؤخذ الرّجل،٢5٠

أنّه أتاه ابن له لیله فقال له:یا أبه أرید أن أنام،4٠4

إنّ هذا القرآن فیه منار الهدی و مصابیح الدّجی فلیجل جال بصره،5٣٨

أنّه رأی کتبا لأبی الحسن علیه السّلام مترّبه،6٩6

أنّه کان إذا خرج من البیت قال:بسم اللّه خرجت و علی اللّه توکّلت،4١6

أنّه کان یترّب الکتاب و قال:لا بأس به،6٩4

أنّه کان یقول عند منامه:آمنت باللّه و کفرت بالطّاغوت،اللّهمّ احفظنی،4٠٠

إنّه لیعجبنی أن یکون فی البیت مصحف یطرد اللّه عزّ و جلّ:به الشّیاطین،564

إنّهم ینکرون أن یکون من حارب علیّا علیه السّلام مشرکین،١١٨

إنّه و اللّه ما خرج عبد من ذنب بإصرار و ما خرج عبد من ذنب إلاّ بإقرار،١٩٢

إنّه یقع فی قلبی أمر عظیم،فقال:قل:لا إله إلاّ اللّه.قال جمیل،١٨٨

إنّی أتباکی فی الدّعاء و لیس لی بکاء؟قال:نعم و لو مثل رأس الذّباب،٢٩4

إنّی دخلت البیت و لم یحضرنی شیء من الدّعاء إلاّ الصّلاه علی محمّد و آل محمّد،٣١6

إنّی ربّما ذکرت هؤلاء المستضعفین فأقول:نحن و هم فی منازل الجنّه،١56

إنّ یعقوب علیه السّلام لمّا ذهب منه بنیامین نادی:یا ربّ أما ترحمنی،6٨٠

إنّی قد سألت اللّه حاجه منذ کذا و کذا سنه و قد دخل قلبی من إبطائها شیء،٣٠٢

إنّی کنت أسمع أبا عبد اللّه علیه السّلام أکثر ما یلحّ به فی الدّعاء علی اللّه بحقّ،4٩4

إنّی لم أزل والیا منذ زمن الحجّاج إلی یومی هذا فهل لی من توبه،٢4

إنّی و اللّه لأحبّک،فأطرق ثمّ رفع رأسه فقال:صدقت یا أبا بشر،سل قلبک،644

ص :٧٢6

أوحی اللّه عزّ و جلّ إلی موسی:أنّ عبادی لم یتقرّبوا إلیّ بشیء أحبّ إلیّ،٢٩٢

أودّک،فکیف أعلم أنّه یودّنی؟فقال:امتحن قلبک فإن کنت تودّه فإنّه یودّک،644

أوشک دعوه و أسرع إجابه دعاء المرء لأخیه بظهر الغیب،٣4٢

أوصیک بتقوی اللّه و أداء الأمانه و صدق الحدیث و حسن الصّحابه،6٨6

أوّل ما نزل علی رسول اللّه:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم(اقرأ باسم ربّک)و آخره،5٩6

أولی النّاس باللّه و برسوله من بدأ بالسّلام،6٢٨

أهل الشّام شرّ أم[أهل]الرّوم؟فقال:إنّ الرّوم کفروا و لم یعادونا،١64

أهل الشّام شرّ من أهل الرّوم،و أهل المدینه شرّ من أهل مکّه،١64

أهونه الجنون و الجذام و البرص و إن کان شقیّا رجوت،٣٩٢

إیّاکم إذا أراد أحدکم أن یسأل من ربّه شیئا من حوائج الدّنیا و الآخره،٢٩4

إیّاکم و الکذب،فإنّ کلّ راج طالب و کلّ خائف هارب،46

إیّاکم و المزاح فإنّه یجرّ السّخیمه و یورث الضّغینه و هو السّبّ الأصغر،6٧4

إیّاکم و المزاح فإنّه یذهب بماء الوجه،6٧٢

إیّاکم و المزاح فإنّه یذهب بماء الوجه و مهابه الرّجال،6٧6

إیّاکم و دعوه المظلوم فإنّها ترفع فوق السّحاب حتّی ینظر اللّه عزّ و جلّ إلیها،٣46

إیّاکم و عقوق الوالدین،فإنّ ریح الجنّه توجد من مسیره ألف عام،5٨

إیّاک و المزاح فإنّه یذهب بنور إیمانک و یستخفّ بمروءتک،6٧6

إیّاک و مصادقه الأحمق فإنّک أسرّ ما تکون من ناحیته أقرب،6٢٢

أیّ الأعمال أحبّ إلی اللّه عزّ و جلّ؟فقال:أن تحمده،٣٣٢

أیّ الأعمال أفضل؟قال:الحالّ المرتحل،قلت:و ما الحالّ المرتحل،54٨

أیّ العباده أفضل؟فقال:ما من شیء أفضل عند اللّه عزّ و جلّ من أن یسئل،٢6٠

ص :٧٢٧

أیّ شیء قلت حین دخلت علی أبی جعفر بالرّبذه؟قال:قلت:اللّهمّ إنّک،45٢

أیّما رجل من أصحابنا استعان به رجل من إخوانه فی حاجه فلم یبالغ فیها،٨٢

أیّما رجل من شیعتنا أتی رجلا من إخوانه فاستعان به فی حاجته،٨٨

أیّما مسلمین تهاجرا فمکثا ثلاثا لا یصطلحان إلاّ کانا خارجین من الإسلام،5٠

أیّما مؤمن کان بینه و بین مؤمن حجاب ضرب اللّه بینه و بین الجنّه،٨6

أیّما مؤمن کان بینه و بین مؤمن حجاب ضرب اللّه عزّ و جلّ بینه و بین الجنّه،٨4

أیّما مؤمن مشی فی حاجه أخیه فلم یناصحه فقد خان اللّه و رسوله،٨٠

أیّما مؤمن مشی مع أخیه المؤمن فی حاجه فلم یناصحه،٨٢

أیّما مؤمن منع مؤمنا شیئا ممّا یحتاج إلیه و هو یقدر علیه من عنده،٩٠

أین المرجون لأمر اللّه؟أین الّذین خلطوا عملا صالحا و آخر سیّئا،١١6

أیّها النّاس إنّ البغی یقود أصحابه إلی النّار و إنّ أوّل من بغی علی اللّه،١٨

أیّها النّاس،إنّ الذّنوب ثلاثه،ثمّ أمسک فقال له حبّه العرنیّ،٢١٨

أیّها النّاس،إنّکم فی دار هدنه و أنتم علی ظهر سفر و السّیر بکم سریع،5٣6

بئس العبد عبد یکون ذا وجهین و ذا لسانین،یطری أخاه شاهدا و یأکله،46

باب فتحه اللّه،من دخله کان مؤمنا و من خرج منه کان کافرا،١٢4

بنی الکفر علی أربع دعائم:الفسق و الغلوّ و الشّکّ و الشّبهه،١٣٠

تأخذ المصحف فی الثّلث الثّانی من شهر رمضان فتنشره و تضعه،5٩٨

ترک الخطیئه أیسر من طلب التّوبه و کم من شهوه ساعه أورثت حزنا طویلا،٢٣٢

تسبیح فاطمه الزّهراء علیهما السّلام إذا أخذت مضجعک فکبّر اللّه أربعا و ثلاثین،4٠٢

تسبیح فاطمه الزّهراء علیها السّلام من الذّکر الکثیر الّذی قال اللّه،٣٢6

تشبّک أصابعک فی أصابعه ثمّ تقول:اللّهمّ إن کان فلان جحد حقّا،٣56

ص :٧٢٨

تصدیق الحدیث عند العطاس،656

تضع یدک علی الموضع الّذی فیه الوجع و تقول ثلاث مرّات:اللّه اللّه ربّی،466

تضع یدک علی موضع الوجع ثمّ تقول:بسم اللّه و باللّه[و]محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،46٨

تضع یدک علی موضع الوجع و تقول:اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ القرآن العظیم،4٧٢

تعلّموا القرآن فإنّه یأتی یوم القیامه صاحبه فی صوره شابّ جمیل،544

تقدّموا فی الدّعاء فإنّ العبد إذا کان دعّاء فنزل به البلاء،٢٧4

تقول إذا أردت النّوم:اللّهمّ إن أمسکت نفسی فارحمها،4٠٨

تقول إذا أصبحت:أصبحت باللّه مؤمنا علی دین محمّد و سنّته و دین علیّ و سنّته،٣٧٢

تقول بعد الفجر«اللّهمّ لک الحمد حمدا خالدا مع خلودک و لک الحمد حمدا،4٢4

تقول فی الرّدّ علی الیهودیّ و النّصرانیّ:سلام،64٠

تقول قبل دخولک فی الصّلاه:اللّهمّ إنّی أقدّم محمّدا نبیّک صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بین یدی،4٢٠

ثلاث تناسخها الأنبیاء من آدم علیه السّلام حتّی وصلن إلی رسول اللّه:کان إذا أصبح،٣٧6

ثلاث خصال لا یموت صاحبهنّ أبدا حتّی یری و بالهنّ:البغی،5٢

ثلاثه تردّ علیهم دعوتهم:رجل رزقه اللّه مالا فأنفقه فی غیر وجهه،٣5٠

ثلاثه تردّ علیهم ردّ الجماعه و إن کان واحدا:عند العطاس،6٣٠

ثلاثه دعوتهم مستجابه:الحاجّ فانظروا کیف تخلفونه و الغازی فی سبیل اللّه،٣44

ثلاثه لا یجهل حقّهم إلاّ منافق معروف بالنّفاق،66٠

ثلاثه لا یسلّمون:الماشی مع الجنازه و الماشی إلی الجمعه و فی بیت الحمّام،6٣٠

ثلاثه مجالستهم تمیت القلب:الجلوس مع الأنذال و الحدیث مع النّساء،6٢٢

ثلاثه مجالس یمقتها اللّه و یرسل نقمته علی أهلها فلا تقاعدوهم،١١٠

ثلاثه یشکون إلی اللّه عزّ و جلّ:مسجد خراب لا یصلّی فیه أهله و عالم بین جهّال،566

ص :٧٢٩

ثلاث یصفین ودّ المرء لأخیه المسلم:یلقاه بالبشر إذا لقیه و یوسّع له،6٢4

ثمن الجنّه لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر،٣6٢

جاء الفقراء إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقالوا:یا رسول اللّه،إنّ الأغنیاء لهم ما یعتقون،٣٣٨

جاءت فاطمه علیها السّلام تشکو إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بعض أمرها،فأعطاها رسول اللّه،6٨٠

جاء جبرئیل إلی یوسف و هو فی السّجن فقال له:یا یوسف،قل فی دبر کلّ صلاه،4٣٠

جاء رجل إلی أبی ذرّ فقال:یا أبا ذرّ،ما لنا نکره الموت،٢46

جاء رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فشکا إلیه أذی من جاره،فقال له رسول اللّه:اصبر،6٨٢

جاء رجل إلی النّبیّ فقال:یا رسول اللّه،إنّی ذو عیال و علیّ دین و قد اشتدّت،4٣6

جاء رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:یا رسول اللّه،قد لقیت شدّه من وسوسه الصّدر،44٢

جاء رجل فشکا إلیّ أبی عبد اللّه علیه السّلام أقاربه،فقال له:اکظم غیظک،54

جعلت فداک ادع اللّه عزّ و جلّ أن یرزقنی الحلال،فقال:أتدری ما الحلال،4٣٨

جعلت فداک أقرأ القرآن فی شهر رمضان فی لیله؟فقال:لا؛قال:ففی لیلتین،5٧4

جعلت فداک ألیس زعمت لی السّاعه کذا و کذا؟فقال:لا،44

جعلت فداک،إنّا نخاف أن ننزل بذنوبنا منازل المستضعفین،قال:فقال:لا و اللّه،١5٨

جعلت فداک إنّا نسمع الآیات فی القرآن لیس هی عندنا کما نسمعها،5٧6

جعلت فداک إنّه أصابتنی هموم و أشیاء لم یبق شیء من الخیر إلاّ و قد تفلّت،556

جعلت فداک إنّی أحفظ القرآن علی ظهر قلبی،فأقرؤه علی ظهر،566

جعلت فداک إنّی أخاف العقارب،فقال:انظر إلی بنات نعش الکواکب الثّلاثه،4٧6

جعلت فداک إنّی کنت قرأت القرآن ففلت منّی فادع اللّه عزّ و جلّ أن یعلّمنیه،55٢

جعلت فداک علّمنی دعاء جامعا،فقال لی:احمد اللّه فإنّه لا یبقی أحد یصلّی،٣٣٢

جعلت فداک ما تقول فی مسلم أتی مسلما زائرا[أو طالب حاجه]،٨6

ص :٧٣٠

جعلت فداک هذا الّذی قد ظهر بوجهی یزعم النّاس أنّ اللّه عزّ و جلّ،464

جلس أبو عبد اللّه علیه السّلام متورّکا رجله الیمنی علی فخذه الیسری،666

حبّ الأبرار للأبرار ثواب للأبرار و حبّ الفجّار للأبرار فضیله للأبرار،6٢٠

حدّ الجوار أربعون دارا من کلّ جانب،من بین یدیه و من خلفه،6٨6

حدّثنی رجل بالشّام یقال له هلقام بن أبی هلقام قال:أتیت أبا إبراهیم علیه السّلام،4٣٢

حسن الجوار زیاده فی الأعمار و عماره الدّیار،6٨٠

حسن الجوار یزید فی الرّزق،6٧٨

حسن الجوار یعمر الدّیار و یزید فی الأعمار،6٨٢

حسن الجوار یعمر الدّیار و ینسی فی الأعمار،6٨٢

حقّ المسافر أن یقیم علیه أصحابه إذا مرض ثلاثا،6٨6

حمله القرآن عرفاء أهل الجنّه و المجتهدون قوّاد أهل الجنّه،55٠

ختم القرآن إلی حیث تعلم،564

خذ لنفسک من نفسک،خذ منها فی الصّحّه قبل السّقم و فی القوّه قبل الضّعف،٢4٠

خرج بجاریه لنا خنازیر فی عنقها فأتانی آت فقال:یا علیّ قل لها:فلتقل،456

خرجنا إلی مکّه و معنا شیخ متألّه متعبّد لا یعرف هذا الأمر یتمّ الصّلاه،٢١٢

خمس إن أدرکتموهنّ فتعوّذوا باللّه منهنّ:لم تظهر الفاحشه فی قوم،١٠٢

خمس دعوات لا یحجبن عن الرّبّ تبارک و تعالی:دعوه الإمام المقسط،٣46

خیر الدّعاء الاستغفار،٣٣6

خیر العباده قول لا إله إلاّ اللّه،٣4٠

خیر العباده قول لا إله إلاّ اللّه.و قال:خیر العباده الاستغفار و ذلک قول اللّه،٣6٢

خیر وقت دعوتم اللّه عزّ و جلّ فیه الأسحار و تلا هذه الآیه،٢٨٢

ص :٧٣١

دخلت أنا و حمران-أو أنا و بکیر-علی أبی جعفر علیه السّلام قال:قلت له:إنّا نمدّ،١١4

دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فشکوت إلیه وجعا بی،فقال:قل:بسم اللّه،466

دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام و البیت غاصّ بأهله فیه الخراسانیّ و الشّامیّ،6١٢

دخل رجل المسجد فابتدأ قبل الثّناء علی اللّه و الصّلاه علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،٢٩٨

دخل رجلان علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فی مداراه بینهما و معامله،٣٠

دخل رجلان علی أمیر المؤمنین علیه السّلام فألقی لکلّ واحد منهما و ساده فقعد،66٠

دخل قوم فوعظهم ثمّ قال:ما منکم من أحد إلاّ و قد عاین الجنّه و ما فیها،٢44

دخل یهودیّ علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و عائشه عنده فقال:السّام علیکم،6٣6

دعا موسی علیه السّلام و أمّن هارون علیه السّلام و أمّنت الملائکه علیه السّلام فقال اللّه تبارک و تعالی،٣4٨

دعاء المرء لأخیه بظهر الغیب یدرّ الرّزق و یدفع المکروه،٣4٢

دعاء فی الرّزق:یا اللّه یا اللّه یا اللّه أسألک بحقّ من حقّه علیک عظیم،4٣٨

دعوه العبد سرّا دعوه واحده تعدل سبعین دعوه علانیه،٢٨٠

دعوه تخفیها أفضل عند اللّه من سبعین دعوه تظهرها،٢٨٠

دفع إلیّ أبو الحسن علیه السّلام مصحفا و قال:لا تنظر فیه،ففتحته و قرأت فیه،6٠٠

ذاکر اللّه عزّ و جلّ فی الغافلین کالمقاتل عن الفارّین و المقاتل عن الفارّین،٣٣٢

ذکر الحائک لأبی عبد اللّه علیه السّلام أنّه ملعون فقال:إنّما ذاک الّذی یحوک الکذب علی اللّه،4٠

ذکر الرّغبه و أبرز باطن راحتیه إلی السّماء و هکذا الرّهبه،٢٨6

ذکرت الصّوت عنده فقال:إنّ علیّ بن الحسین علیه السّلام کان یقرأ فربّما مرّ به،56٨

ذکرت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام الوحشه فقال:ألا أخبرکم بشیء إذا قلتموه،4٧٢

رأیت أبا عبد اللّه علیه السّلام یجلس فی بیته عند باب بیته قباله الکعبه،66٨

رأیت أبا عبد اللّه علیه السّلام یحرّک شفتیه حین أراد أن یخرج،4١٠

ص :٧٣٢

رأیت عبد اللّه بن جندب فی الموقف فلم أر موقفا کان أحسن من موقفه،٣44

رأیت علیّ بن الحسین علیه السّلام فی فناء الکعبه فی اللّیل و هو یصلّی،4٩4

رأیت علیّ بن الحسین علیه السّلام قاعدا واضعا إحدی رجلیه علی فخذه،666

ربّما دعا الرّجل بالدّعاء فاستجیب له ثمّ أخّر ذلک إلی حین،٣٠4

رحم اللّه عبدا طلب من اللّه عزّ و جلّ حاجه فألحّ فی الدّعاء استجیب،٢٧٨

ردّ جواب الکتاب واجب کوجوب ردّ السّلام و البادی بالسّلام،6٨٨

رفع عن أمّتی أربع خصال:خطأها و نسیانها و ما أکرهوا علیه،٢54

رقی النّبیّ حسنا و حسینا فقال:أعیذکما بکلمات اللّه التّامّات و أسمائه الحسنی،4٧4

سئل أبو عبد اللّه علیه السّلام عن الاستدراج فقال:هو العبد یذنب الذّنب فیملی،٢٣4

سئل أبو عبد اللّه علیه السّلام عن الاسم من أسماء اللّه یمحوه الرّجل بالتّفل،6٩6

سئل أبو عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یکون له الحاجه إلی المجوسیّ أو إلی الیهودیّ،64٢

سئل النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:ما کفّاره الاغتیاب؟قال:تستغفر اللّه لمن اغتبته،٧٢

سئل عن الکفر و الشّرک أیّهما أقدم؟-فقال:الکفر أقدم و ذلک أنّ إبلیس،١٢٠

سئل ما بال الزّانی لا تسمّیه کافرا و تارک الصّلاه قد سمّیته کافرا،١٢٠

سأل أبو بصیر أبا عبد اللّه علیه السّلام و أنا حاضر فقال له:جعلت فداک أقرأ القرآن فی لیله،5٧6

سألت أبا الحسن علیه السّلام دعاء و أنا خلفه فقال:اللّهمّ إنّی أسألک بوجهک الکریم،45٨

سألت أبا الحسن علیه السّلام عن الکفر و الشّرک أیّهما أقدم،١١٨

سألت أبا الحسن علیه السّلام فقلت:جعلت فداک،الرّجل یکون مع القوم فیجری بینهم،6٧٠

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن التّسبیح،فقال:ما علمت شیئا موظّفا غیر تسبیح فاطمه علیها السّلام،٣٩6

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن الدّین الّذی لا یسع العباد جهله فقال:الدّین واسع،١56

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن المستضعف،فقال:هو الّذی لا یستطیع حیله یدفع بها،١54

ص :٧٣٣

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن رجل أقیم علیه الحدّ فی الرّجم أیعاقب[علیه]،٢١٨

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ:فما استکانوا لربّهم،٢٨٨

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام أن یعلّمنی دعاء للرّزق،فعلّمنی دعاء ما رأیت أجلب،4٣٢

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن أدنی ما یکون به الإنسان مشرکا،قال:فقال:من ابتدع،١٣٨

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یبدأ بالرّجل فی الکتاب،قال:لا بأس به،6٩4

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یحتبی بثوب واحد،6٧٠

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یحسن فی الإسلام أیؤاخذ بما عمل،٢5٢

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یصرم ذوی قرابته ممّن لا یعرف الحقّ،4٨

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الرّجل یقرأ القرآن ثمّ ینساه ثمّ یقرأ ثمّ ینساه،6٠4

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الغیبه،قال:هو أن تقول لأخیک فی دینه ما لم یفعل،٧٢

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن القرآن و الفرقان أهما شیئان أو شیء واحد،5٩٨

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن المستضعفین فقال:هم أهل الولایه،١54

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الوسوسه و إن کثرت،فقال:لا شیء فیها،١٨٨

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الیهودیّ و النّصرانیّ و المشرک إذا سلّموا علی الرّجل،6٣٨

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن رجل قرأ القرآن ثمّ نسیه،فرددت علیه ثلاثا،556

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: الّذین آمنوا و لم یلبسوا، ١44

سألت أبا عبد اللّه عن قول اللّه عزّ و جلّ: «إنّ أنکر الأصوات لصوت الحمیر، 656

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ :سنستدرجهم من حیث، ٢٣4

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: و رتّل القرآن ترتیلا، 566

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: (و ما أصابکم من مصیبه فبما، ٢٣٠

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: (و من یکفر بالإیمان فقد حبط عمله، ١٢٢

ص :٧٣4

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: یا أیّها الّذین آمنوا توبوا إلی اللّه، ٢٠٠

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن میته المؤمن،قال:یموت المؤمن بکلّ میته،٣٢٨

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: و ما أصابکم من مصیبه فبما ،٢٣٠

سألت أبا عبد اللّه ما أدنی ما یجزی من التّحمید قال تقول الحمد للّه الّذی علا فقهر،٣٣4

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام:ما معنی أجعل صلواتی کلّها لک؟فقال:یقدّمه بین یدی،٣١٠

سألت العالم علیه السّلام عن العطسه و ما العلّه فی الحمد للّه علیها،64٨

سألته عن أدنی ما یکون العبد به مشرکا قال:فقال:من قال للنّواه إنّها حصاه،١٣٨

سألته عن الدّعاء و رفع الیدین فقال:علی أربعه أوجه:أمّا التّعوّذ،٢٨٨

سألته عن الضّعفاء،فکتب إلیّ:الضّعیف من لم ترفع إلیه حجّه،١5٨

سألته عن القراطیس تجتمع هل تحرق بالنّار و فیها شیء من ذکر اللّه،6٩6

سألته عن الملکین هل یعلمان بالذّنب إذا أراد العبد أن یفعله أو الحسنه،١٩6

سألته عن قریتین من أهل الحرب لکلّ واحده منهما ملک علی حده،٣4

سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: (بلسان عربیّ مبین) قال:یبین الألسن،6٠٢

سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: (شهر رمضان الّذی أنزل فیه القرآن)، 5٩6

سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ: (و المؤلّفه قلوبهم) قال:هم قوم وحّدوا اللّه عزّ و جلّ،١66

سألنی أبو عبد اللّه علیه السّلام عن أهل البصره،ما هم؟فقلت:مرجئه و قدریّه و حروریّه،١64

سباب المؤمن فسوق،و قتاله کفر،و أکل لحمه معصیه،٧6

سباب المؤمن کالمشرف علی الهلکه،٧6

سلیم مولاک ذکر أنّه لیس معه من القرآن إلاّ سوره یس،فیقوم من اللّیل،6٠٢

سمع أبی رجلا متعلّقا بالبیت و هو یقول:اللّهمّ صلّ علی محمّد،فقال له أبی،٣١٨

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول و هو رافع یده إلی السّماء:ربّ لا تکلنی إلی نفسی،4٩٨

ص :٧٣5

سوره الملک هی المانعه تمنع من عذاب القبر و هی مکتوبه فی التّوراه،6٠4

سوق المسلمین کمسجدهم فمن سبق إلی مکان فهو أحقّ به،66٨

شرارکم المشّاءون بالنّمیمه،المفرّقون بین الأحبّه،المبتغون،٩4

شرّ النّاس عند اللّه یوم القیامه الّذین یکرمون اتّقاء شرّهم،١6

شرّ النّاس یوم القیامه الّذین یکرمون اتّقاء شرّهم،١٨

شرک طاعه و لیس شرک عباده،١4٠

شکا رجل إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم وجعا فی صدره،فقال صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:استشف بالقرآن،5٣٨

شکوت إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام الحاجه و سألته أن یعلّمنی دعاء فی طلب الرّزق،4٣6

شکوت إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام جارا لی و ما ألقی منه،قال:فقال لی:ادع علیه،٣5٠

شکوت إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام دینا لی علی أناس،فقال:قل:اللّهمّ لحظه،44٢

شکوت إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام وجعا بی،فقال:إذا صلّیت فضع یدک موضع سجودک،4٧٠

شهدت أبا عبد اللّه علیه السّلام و استقبل القبله قبل التّکبیر و قال:اللّهمّ لا تؤیسنی،4٢٠

صحبته بین مکّه و المدینه فجاء سائل فأمر أن یعطی،ثمّ جاء آخر فأمر،٣4٨

ضحک المؤمن تبسّم،6٧٢

ضع أمر أخیک علی أحسنه حتّی یأتیک ما یغلبک،٨٠

طاعه علیّ علیه السّلام ذلّ و معصیته کفر باللّه،١٢4

طوبی لمن قال من أمّتک:لا إله إلاّ اللّه وحده وحده وحده،٣6٢

عجبا للمتکبّر الفخور،الّذی کان بالأمس نطفه ثمّ هو غدا جیفه،٢٠

عجبا للمختال الفخور،و إنّما خلق من نطفه ثمّ یعود جیفه،٢٠

عدّه المؤمن أخاه نذر لا کفّاره له فمن أخلف فبخلف اللّه بدأ و لمقته تعرّض،٨٢

عرض بی وجع فی رکبتی،فشکوت ذلک إلی أبی جعفر علیه السّلام فقال:إذا أنت صلّیت،4٧٢

ص :٧٣6

عرضت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام کتابا فیه قرآن مختّم معشّر بالذّهب،5٩٨

عطس أبو عبد اللّه علیه السّلام فقال:الحمد للّه ربّ العالمین،ثمّ جعل إصبعه،65٢

عطس رجل عند أبی جعفر علیه السّلام فقال:الحمد للّه،فلم یسمّته أبو جعفر علیه السّلام،65٠

عطس رجل نصرانیّ عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال له القوم:هداک اللّه،فقال،654

عطس غلام لم یبلغ الحلم عند النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فقال:الحمد للّه،65٢

عظّموا أصحابکم و وقّروهم و لا یتهجّم بعضکم علی بعض،6١٢

عظنی بحرفین،فکتب إلیه:من حاول أمرا بمعصیه اللّه کان أفوت،١٠٠

علّم رسول اللّه هذا الدّعاء:یا رازق المقلّین،یا راحم المساکین،یا ولیّ المؤمنین،4٣6

علّمنا أبو عبد اللّه علیه السّلام دعاء و أمرنا أن ندعو به یوم الجمعه،4٩6

علّمنی أبو عبد اللّه علیه السّلام قال:قل:بسم اللّه الجلیل أعیذ فلانا باللّه العظیم من الهامّه،4٧6

علّمنی دعاء أدعو به،فقال:نعم قل:یا من أرجوه لکلّ خیر و یا من آمن سخطه،5٠6

علّمنی دعاء أدعو به لوجع أصابنی،قال:قل و أنت ساجد:یا اللّه یا رحمان،46٨

علّمنی دعاء،فقال:فأین أنت عن دعاء الإلحاح؟قال:قلت:و ما دعاء الإلحاح،5٠6

علّمنی دعاء و أوجز،فقال:قل:یا من دلّنی علی نفسه و ذلّل قلبی بتصدیقه أسألک،5٢٨

علّمنی شیئا أقوله إذا أصبحت و إذا أمسیت فقال:قل:الحمد للّه الّذی یفعل،٣٨٨

علیک بالتّلاد و إیّاک و کلّ محدث لا عهد له و لا أمان،6١6

علیک بالدّعاء فإنّه شفاء من کلّ داء،٢٧٠

علیکم بالدّعاء فإنّ الدّعاء للّه و الطّلب إلی اللّه یردّ البلاء،٢6٨

علیکم بالدّعاء فإنّکم لا تقرّبون بمثله و لا تترکوا صغیره،٢6٢

علیکم بالصّلاه فی المساجد و حسن الجوار للنّاس و إقامه الشّهاده،6٠٨

علیکم بالورع و الاجتهاد و اشهدوا الجنائز و عودوا المرضی،6٠٨

ص :٧٣٧

علیکم بسلاح الأنبیاء،فقیل:و ما سلاح الأنبیاء؟قال:الدّعاء،٢64

عن الرّجل یکتب إلی رجل من عظماء عمّال المجوس فیبدأ باسمه،64٢

عند المساء:لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،له الملک و له الحمد،یحیی،٣٨٢

عوره المؤمن علی المؤمن حرام،قال:ما هو أن ینکشف،٧4

عوره المؤمن علی المؤمن حرام؟قال:نعم،٧4

فأولئک قوم مؤمنون یحدثون فی إیمانهم من الذّنوب الّتی یعیبها المؤمنون،١6٢

فکان بعد ذلک یعقوب علیه السّلام ینادی منادیه کلّ غداه من منزله علی فرسخ،6٨٠

فما تقول فی مناکحه النّاس فإنّی قد بلغت ما تراه و ما تزوّجت قطّ،١4٨

فوق کلّ ذی برّ برّ،حتّی یقتل الرّجل فی سبیل اللّه،56

فی الظّهور الّتی فیها ذکر اللّه عزّ و جلّ قال:اغسلها،6٩6

فی العوذه قال:تأخذ قلّه جدیده فتجعل فیها ماء ثمّ تقرأ علیها،5٨6

فی الهمّ قال:تغتسل و تصلّی رکعتین و تقول:«یا فارج الهمّ و یا کاشف الغمّ،44٨

فی رجل صافح رجلا مجوسیّا،قال:یغسل یده و لا یتوضّأ،64٢

فی کم أقرأ القرآن؟فقال:اقرأه أخماسا،اقرأه أسباعا،أما إنّ عندی مصحفا،5٧4

فی مصافحه المسلم الیهودیّ و النّصرانیّ؟قال:من وراء الثّوب فإن صافحک،64٠

فی وجع الأضراس و وجع الآذان:إذا سمعتم من یعطس فابدءوه بالحمد،65٢

قال موسی للخضر:قد تحرّمت بصحبتک فأوصنی،قال[له]:الزم ما لا یضرّک،٢56

قد نابذنی من أذلّ عبدی المؤمن،6٢

قرأت فی کتاب علیّ علیه السّلام أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم کتب بین المهاجرین و الأنصار،6٧٨

قرأ رجل علی أبی عبد اللّه علیه السّلام و أنا أستمع حروفا من القرآن لیس علی ما،6٠4

قرّاء القرآن ثلاثه:رجل قرأ القرآن فاتّخذه بضاعه و استدرّ به الملوک،5٩4

ص :٧٣٨

قراءه القرآن فی المصحف تخفّف العذاب عن الوالدین و لو کانا کافرین،566

قل:أستعیذ باللّه من الشّیطان الرّجیم و أعوذ باللّه،٣٩4

قل:«اللّهمّ إنّی أسألک تعجیل عافیتک و صبرا علی بلیّتک و خروجا إلی رحمتک»،4٧٠

قل:«اللّهمّ أوسع علیّ فی رزقی و امدد لی فی عمری،4٣٨

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام:یدخلنی الغمّ،فقال:أکثر من[أن]تقول:اللّه اللّه ربّی،456

قل:«لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه[العلیّ العظیم]توکّلت علی الحیّ الّذی لا یموت،4٣4

قنطره علی الصّراط لا یجوزها عبد بمظلمه،٢4

قوم کانوا مشرکین فقتلوا مثل حمزه و جعفر و أشباههما من المؤمنین،١5٨

کان أبو عبد اللّه علیه السّلام إذا خرج یقول:اللّهمّ بک خرجت و لک أسلمت،4١4

کان أبو عبد اللّه علیه السّلام إذا قام آخر اللّیل یرفع صوته حتّی یسمع أهل الدّار،4٠٨

کان أبو عبد اللّه علیه السّلام یدعو عند قراءه کتاب اللّه عزّ و جلّ:اللّهمّ ربّنا،4٨٢

کان أبی علیه السّلام إذا خرج من منزله قال:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم،4١6

کان أبی إذا طلب الحاجه طلبها عند زوال الشّمس،فإذا أراد ذلک،٢٨4

کان أبی إذا کانت له إلی اللّه حاجه طلبها فی هذه السّاعه،٢٨٢

کان أبی یقول إذا أصبح:«بسم اللّه و باللّه و إلی اللّه و فی سبیل اللّه،٣٧٨

کان أبی یقول: (قل هو اللّه أحد) ثلث القرآن و (قل یا أیّها الکافرون)، 5٨٢

کان أبی یقول نعوذ باللّه من الذّنوب الّتی تعجّل الفناء و تقرّب،٢٢٨

کان الطّیّار یقول لی:إبلیس لیس من الملائکه و إنّما أمرت الملائکه،١6٨

کان القوم ثلاثه فلا یتناجی منهم اثنان دون صاحبهما فإنّ[فی]ذلک ما یحزنه،664

کان النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یجلس ثلاثا:القرفصا و هو أن یقیم ساقیه و یستقبلهما بیدیه،664

کان أمیر المؤمنین علیه السّلام کثیرا ما یقول فی خطبته:یا أیّها النّاس دینکم دینکم،٢5٨

ص :٧٣٩

کان أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول فی خطبته:لا ترتابوا فتشکّوا و لا تشکّوا فتکفروا،١44

کان بین قول اللّه عزّ و جلّ: «قد أجیبت دعوتکما» و بین أخذ فرعون أربعین عاما،٣٠6

کان دعاء النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم لیله الأحزاب:یا صریخ المکروبین و یا مجیب دعوه،456

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم إذا أوی إلی فراشه قال:«اللّهمّ باسمک أحیا و باسمک أموت»،4٠٨

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم إذا دخل منزلا قعد فی أدنی المجلس إلیه حین یدخل،66٨

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أکثر ما یجلس تجاه القبله،666

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فی بعض مغازیه إذا شکوا إلیه البراغیث أنّها تؤذیهم،4٧٨

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یتوب إلی اللّه عزّ و جلّ فی کلّ یوم سبعین مرّه،فقلت،٢٠٨

کان رسول اللّه یستغفر اللّه عزّ و جلّ فی کلّ یوم سبعین مرّه و یتوب إلی اللّه،٣٣6

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یسلّم علی النّساء و یرددن علیه السّلام،6٣6

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم یقسم لحظاته بین أصحابه فینظر إلی ذا و ینظر إلی ذا بالسّویّه،6٨٨

کان سلمان رحمه اللّه یقول:أفشوا سلام اللّه فإنّ سلام اللّه لا ینال الظّالمین،6٢٨

کان علیّ بن الحسین یدعو بهذا الدّعاء:«اللّهمّ إنّی أسألک حسن المعیشه معیشه،44٠

کان علیّ بن الحسین یقول:ما أبالی إذا قلت هذه الکلمات لو اجتمع علیّ الإنس،45٢

کان عند أبی عبد اللّه علیه السّلام رجل من أصحابنا یلقّب شلقان،5٠

کان عنده قوم یحدّثهم إذ ذکر رجل منهم رجلا فوقع فیه و شکاه،644

کان فی بنی إسرائیل رجل فدعا اللّه أن یرزقه غلاما ثلاث سنین،١٢

کان کتبه لی فی قرطاس:اللّهمّ اردد إلی جمیع خلقک مظالمهم،444

کان لأبی عبد اللّه علیه السّلام صدیق لا یکاد یفارقه إذا ذهب مکانا،١٢

کان من دعاء أبی فی الأمر یحدث:اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و اغفر لی،44٨

کان یأتیه الأعرابیّ فیهدی له الهدیّه ثمّ یقول مکانه:أعطنا ثمن هدیّتنا،فیضحک،6٧٠

کان یحیی بن زکریّا یبکی و لا یضحک و کان عیسی ابن مریم یضحک و یبکی،6٧6

ص :٧4٠

کان یقول عند العلّه:اللّهمّ إنّک عیّرت أقواما فقلت:قل ادعوا،46٢

کان یوسّع المجلس و یستقرض للمحتاج و یعین الضّعیف،6١٢

کتب إلی أبی جعفر یسأله عوذه للرّیاح الّتی تعرض للصّبیان،فکتب إلیه،4٧٨

کتبت إلی أبی جعفر الثّانی علیه السّلام أسأله أن یعلّمنی دعاء،٣٩٨

کتبت إلی العبد الصّالح علیه السّلام أخبره أنّی شاکّ و قد قال إبراهیم علیه السّلام:ربّ أرنی کیف،١4٢

کثره الضّحک تذهب بماء الوجه،6٧4

کثره الضّحک تمیت القلب؛و قال:کثره الضّحک تمیث الدّین کما یمیث الماء الملح،6٧٢

کثره المزاح تذهب بماء الوجه و کثره الضّحک تمجّ الإیمان مجّا،6٧4

کفر باللّه العظیم الانتفاء من حسب و إن دقّ،6٠

کفر باللّه من تبرّأ من نسب و إن دقّ،5٨،6٠

کفی بالمرء عیبا أن یبصر من النّاس ما یعمی علیه من نفسه،٢5٠

کفی بالمرء عیبا أن یتعرّف من عیوب النّاس ما یعمی علیه من أمر نفسه،٢5٠

کفی بالنّدم توبه،١٩٠

کلّ أربعین دارا جیران،من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله،6٨4

کلّ دعاء لا یکون قبله تحمید فهو أبتر،إنّما التّحمید،٣٣4

کلّ دعاء یدعی اللّه عزّ و جلّ به محجوب عن السّماء حتّی یصلّی،٣١٢

کلّ شیء یجرّه الإقرار و التّسلیم فهو الإیمان،و کلّ شیء یجرّه الإنکار،١٢4

کلّ عین باکیه یوم القیامه إلاّ ثلاثه:عین غضّت عن محارم اللّه،٢٩٢

کلّ کذب مسئول عنه صاحبه یوما إلاّ[کذبا]فی ثلاثه:رجل کائد،44

کلّما ذکر اسم ربّه قام فصلّی،فقال لی:لقد کلّف اللّه عزّ و جلّ هذا شططا،٣١6

کلّ من نصب دونکم شیئا فهو ممّن یعبد اللّه علی حرف؟فقال:نعم،١4٠

کم من طالب للدّنیا لم یدرکها و مدرک لها قد فارقها،٢4٠

ص :٧4١

کم من مغرور بما قد أنعم اللّه علیه و کم من مستدرج بستر اللّه علیه،٢٣4

کنّا جلوسا عند أبی عبد اللّه علیه السّلام إذ عطس رجل فما ردّ علیه أحد من القوم،64٨

کنّا عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فأحصیت فی البیت أربعه عشر رجلا،فعطس،65٠

کنّا عند أبی عبد اللّه علیه السّلام و معنا ربیعه الرّأی فذکرنا فضل القرآن،6٠6

کن بارّا و اقتصر علی الجنّه و إن کنت عاقّا[فظّا]فاقتصر علی النّار،56

کنت أجالس أبا عبد اللّه علیه السّلام فلا و اللّه ما رأیت مجلسا أنبل من مجالسه،656

کنت أنا و محمّد بن مسلم و أبو الخطّاب مجتمعین فقال لنا أبو الخطّاب،١46

کنت عند أبی عبد اللّه علیه السّلام فدخل علیه شیخ فقال:یا أبا عبد اللّه،أشکو إلیک،٢٢6

کنت عند الرّضا علیه السّلام فعطس،فقلت له:صلّی اللّه علیک،ثمّ عطس،64٨

کنت کثیرا ما أشتکی عینی،فشکوت ذلک إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال:ألا أعلّمک،4٣٢

کیف أدعو للیهودیّ و النّصرانیّ؟قال:تقول له:بارک اللّه،64٠

کیف المسأله إلی اللّه تبارک و تعالی؟قال:تبسط کفّیک،٢٨٨

کیف مداعبه بعضکم بعضا؟قلت:قلیل،قال:فلا تفعلوا فإنّ المداعبه،6٧٢

کیف ینبغی لنا أن نصنع فیما بیننا و بین قومنا و بین خلطائنا من النّاس،6١٠

کیف ینبغی لنا أن نصنع فیما بیننا و بین قومنا و فیما بیننا و بین خلطائنا من النّاس،6٠٨

لا بأس بأن یبدأ الرّجل باسم صاحبه فی الصّحیفه قبل اسمه،6٩4

لا بأس بذکر اللّه و أنت تبول فإنّ ذکر اللّه عزّ و جلّ حسن علی کلّ حال،٣٢٠

لا تبدی الشّماته لأخیک فیرحمه اللّه و یصیّرها بک،٧4

لا تبدءوا أهل الکتاب بالتّسلیم و إذا سلّموا علیکم فقولوا:و علیکم،6٣٨

لا تتفأّل بالقرآن،5٩6

لا تثق بأخیک کلّ الثّقه فإنّ صرعه الاسترسال لن تستقال،6٩٢

لا تجالسوهم-یعنی المرجئه-لعنهم اللّه و لعن[اللّه]مللهم المشرکه،١64

ص :٧4٢

لا تجعلونی کقدح الرّاکب فإنّ الرّاکب یملأ قدحه فیشربه إذا شاء،٣١٠

لا تحرقوا القراطیس و لکن امحوها و حرّقوها،6٩6

لا تدع أن تدعو بهذا الدّعاء ثلاث مرّات إذا أصبحت و ثلاث مرّات،٣٩٨

لا تدع«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»و إن کان بعده شعر،6٩٢

لا تذهب الحشمه بینک و بین أخیک،أبق منها فإنّ ذهابها ذهاب الحیاء،6٩٢

لا تسبّوا النّاس فتکتسبوا العداوه بینهم،٧6

لا تستکثروا کثیر الخیر و تستقلّوا قلیل الذّنوب فإنّ قلیل الذّنوب،٢44

لا تصحبوا أهل البدع و لا تجالسوهم فتصیروا عند النّاس،١٠4

لا تصحبوا أهل البدع و لا تجالسوهم فتصیروا عند النّاس کواحد منهم،6٢٢

لا تطلبوا عثرات المؤمنین،فإنّ من تتبّع عثرات أخیه تتبّع اللّه عثراته،6٨

لا تفتّش النّاس فتبقی بلا صدیق،644

لا تقطع رحمک و إن قطعتک،54

لا تکتب«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»لفلان و لا بأس أن تکتب علی ظهر،6٩4

لا تکتب داخل الکتاب:«لأبی فلان»و اکتب إلی أبی فلان و اکتب علی العنوان،6٩4

لا تکون الصّداقه إلاّ بحدودها،فمن کانت فیه هذه الحدود،6١6

لا تمار فیذهب بهاؤک و لا تمازح فیجترأ علیک،6٧6

لا تمازح فیجترأ علیک،6٧6

لا تملّوا من قراءه (إذا زلزلت الأرض زلزالها)، فإنّه من کانت قراءته،5٩٢

لا تنسنی من الدّعاء،قال:أو تعلم أنّی أنساک؟قال:فتفکّرت فی نفسی،646

لأدعونّ اللّه علی من قتل مولای و أخذ مالی،فقال له داود بن علیّ،٣54

لا دین لمن دان بطاعه من عصی اللّه،و لا دین لمن دان بفریه باطل علی اللّه،١٠٠

لا علیک أن تصحب ذا العقل و إن لم تحمد کرمه و لکن انتفع بعقله،6١4

ص :٧4٣

لا کذب علی مصلح،ثمّ تلا:أیّتها العیر إنّکم لسارقون،46

لا و اللّه لا یلحّ عبد علی اللّه عزّ و جلّ إلاّ استجاب اللّه له،٢٧٨

لا و اللّه ما أراد اللّه تعالی من النّاس إلاّ خصلتین:أن یقرّوا له بالنّعم،١٩٢

لا هجره فوق ثلاث،4٨

لا یجد عبد طعم الإیمان حتّی یترک الکذب هزله وجدّه،4٠

لا یجوز للرّجل أن یحتبی مقابل الکعبه،6٧٠

لا یزال إبلیس فرحا ما اهتجر المسلمان،5٠

لا یزال الدّعاء محجوبا حتّی یصلّی علی محمّد و آل محمّد،٣٠٨

لا یزال المؤمن بخیر و رجاء،رحمه من اللّه عزّ و جلّ ما لم یستعجل فیقنط،٣٠6

لا یزال الهمّ و الغمّ بالمؤمن حتّی ما یدع له من ذنب،٢٢4

لا یسأل اللّه عزّ و جلّ شیئا إلاّ بدأ بالصّلاه علی محمّد و آله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم،٣١4

لا یصغر ما ینفع یوم القیامه و لا یصغر ما یضرّ یوم القیامه،٢4٢

لا یضرّ مع الإیمان عمل و لا ینفع مع الکفر عمل،ألا تری،٢56

لا یفترق رجلان علی الهجران إلاّ استوجب أحدهما البراءه و اللّعنه،4٨

لا یقبل اللّه عزّ و جلّ دعاء قلب لاه؛و کان علیّ علیه السّلام یقول:إذا دعا،٢٧6

لا یکتب الملک إلاّ ما سمع و قال اللّه عزّ و جلّ:و اذکر ربّک فی نفسک،٣٣٠

لا ینبغی للمرء المسلم أن یواخی الفاجر و لا الأحمق و لا الکذّاب،6١٨

لا ینبغی للمسلم أن یواخی الفاجر و لا الأحمق و لا الکذّاب،١٠6

لا ینبغی للمسلمین أن یغدروا و لا یأمروا بالغدر و لا یقاتلوا،٣4

لا ینبغی للمؤمن أن یجلس مجلسا یعصی اللّه فیه و لا یقدر علی تغییره،١٠4

لا ینفع مع الشّکّ و الجحود عمل،١44

لعن اللّه القدریّه،لعن اللّه الخوارج،لعن اللّه المرجئه لعن اللّه المرجئه،١6٢

ص :٧44

لقد استبطأت الرّزق،فغضب ثمّ قال لی:قل:اللّهمّ إنّک تکفّلت برزقی،4٣4

لقد أسری ربّی بی فأوحی إلیّ من وراء الحجاب ما أوحی و شافهنی،64

لقد غفر اللّه عزّ و جلّ لرجل من أهل البادیه بکلمتین دعا بهما قال:اللّهمّ،4٩4

لکلّ شیء حلیه و حلیه القرآن الصّوت الحسن،5٧٠

لکلّ شیء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان،5٩٨

للأوجاع تقول:بسم اللّه و باللّه کم من نعمه للّه فی عرق ساکن و غیر ساکن،466

للمسلم علی أخیه من الحقّ أن یسلّم،646

لمّا استسقی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و سقی النّاس حتّی قالوا:إنّه الغرق،٢٧6

لمّا أمر اللّه عزّ و جلّ هذه الآیات أن یهبطن إلی الأرض تعلّقن بالعرش،5٧٨

لمّا بعث أبو الدّوانیق إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام رفع یده إلی السّماء ثمّ قال:اللّهمّ إنّک،46٠

لمّا حضر علیّ بن الحسین علیهما السّلام الوفاه ضمّنی إلی صدره،٢4

لمّا طرح إخوه یوسف یوسف فی الجبّ أتاه جبرئیل علیه السّلام فدخل علیه فقال:یا غلام،446

لمّا قدم أبو عبد اللّه علیه السّلام علی أبی جعفر أقام أبو جعفر مولی له علی رأسه،45٢

لمّا قدم عدیّ بن حاتم إلی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم أدخله النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بیته و لم یکن،66٢

لمّتان:لمّه من الشّیطان و لمّه من الملک،فلمّه الملک:الرّقّه،٢٢

لم یدع رجل معونه أخیه المسلم حتّی یسعی فیها و یواسیه،٨٨

لم یعط أمّتی أقلّ من ثلاث:الجمال و الصّوت الحسن و الحفظ،5٧٠

لم یکون الرّجل عند اللّه مؤمنا قد ثبت له الإیمان عنده ثمّ ینقله اللّه،١٧6

لنا ذات یوم:تجد الرّجل لا یخطی بلام و لا واو خطیبا مصقعا،١٨4

لو أنّ العباد إذا جهلوا وقفوا و لم یجحدوا لم یکفروا،١٢6

لو أنّ قوما عبدوا اللّه وحده لا شریک له و أقاموا الصّلاه و آتوا الزّکاه،١4٠

لو علم اللّه شیئا أدنی من أفّ لنهی عنه و هو من أدنی العقوق،5٨

ص :٧45

لو قرئت الحمد علی میّت سبعین مرّه ثمّ ردّت فیه الرّوح ما کان ذلک عجبا،5٨6

لو لا أنّ المکر و الخدیعه فی النّار لکنت أمکر النّاس،٣4

لو مات من بین المشرق و المغرب لما استوحشت بعد أن یکون القرآن معی،54٢

لیأذن بحرب منّی من آذی عبدی المؤمن و لیأمن غضبی من أکرم عبدی،6٠

لی جار یؤذینی،فقال:ارحمه،فقلت:لا رحمه اللّه،فصرف وجهه عنّی،6٧٨

لیس الیوم مستضعف،أبلغ الرّجال الرّجال و النّساء النّساء،١5٨

لیست هذه الآیه فینا إنّ فینا قول اللّه عزّ و جلّ: ما أصاب من مصیبه فی الأرض، ٢٣٠

لیس حسن الجوار کفّ الأذی و لکنّ حسن الجوار صبرک علی الأذی،6٨٢

لیس شیء أسرع إجابه من دعوه غائب لغائب،٣4٨

لیس من التواء عرق و لا نکبه حجر و لا عثره قدم،٢٢٢

لیس منّا من لم یحاسب نفسه فی کلّ یوم،فإن عمل حسنا،٢٣6

لیس منّا من ماکر مسلما،٣4

ما آمن بی من بات شبعان و جاره جائع،قال:و ما من أهل قریه یبیت،6٨4

ما أبالی إذا قلت هذه الکلمات لو اجتمع علیّ الجنّ و الإنس:بسم اللّه و باللّه،46٢

ما أبرز عبد یده إلی اللّه العزیز الجبّار إلاّ استحیا اللّه عزّ و جلّ أن یردّها،٢٧٠

ما اجتمع أربعه رهط قطّ علی أمر واحد فدعوا[اللّه]إلاّ تفرّقوا عن إجابه،٣٠٢

ما اجتمع فی مجلس قوم لم یذکروا اللّه عزّ و جلّ و لم یذکرونا إلاّ کان،٣١٨

ما أحسن الحسنات بعد السّیّئات و ما أقبح السّیّئات بعد الحسنات،٢44

ما أدنی ما یکون به العبد مؤمنا و أدنی ما یکون به العبد کافرا،١٧٢

ما اصطحب اثنان إلاّ کان أعظمهما أجرا و أحبّهما إلی اللّه عزّ و جلّ،6٨6

ما انتصر اللّه من ظالم إلاّ بظالم،و ذلک قوله عزّ و جلّ:و کذلک نولّی،٣٠

ما بعث اللّه عزّ و جلّ نبیّا إلاّ حسن الصّوت،5٧٠

ص :٧46

ما تقول فی أصحاب الأعراف؟فقلت:ما هم إلاّ مؤمنون أو کافرون،١6٠

ما تقول فی المستضعفین؟فقال لی شبیها بالفزع،فترکتم أحدا یکون مستضعفا،١54

ما تمنّ علینا بحسبک؟إنّ اللّه رفع بالإیمان من کان النّاس یسمّونه،٢٠

ما زاد خشوع الجسد علی ما فی القلب فهو عندنا نفاق،١٣٨

ما شهد رجل علی رجل بکفر قطّ إلاّ باء به أحدهما،إن کان شهد[به]،٧6

ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض إلاّ کفر،6٠4

ما عنی بقوله:(و إبراهیم الّذی وفّی)؟قال:کلمات بالغ فیهنّ،قلت:و ما هنّ،٣٩٨

ما فی المیزان شیء أثقل من الصّلاه علی محمّد و آل محمّد و إنّ الرّجل لتوضع،٣١4

ما قتلنا من أذاع حدیثنا قتل خطإ و لکن قتلنا قتل عمد،٩6

ما قرئت الحمد علی وجع سبعین مرّه إلاّ سکن،5٨4

ما کانت المؤلّفه قلوبهم قطّ أکثر منهم الیوم،و هم قوم وحّدوا اللّه،١6٨

ما لی رأیت عند عبد الرّحمن بن یعقوب؟فقال:إنّه خالی،١٠4

ما من أحد فی حدّ الصّبا یتعهّد فی کلّ لیله قراءه (قل أعوذ بربّ الفلق)، 5٨6

ما من أحد یظلم بمظلمه إلاّ أخذه اللّه بها فی نفسه و ماله،٢6

ما من أحد یقرأ آخر الکهف عند النّوم إلاّ تیقّظ فی السّاعه الّتی یرید،4١٠

ما من إنسان یطعن فی عین مؤمن إلاّ مات بشرّ میته و کان قمنا،٧٨

ما من بلاء ینزل علی عبد مؤمن فیلهمه اللّه عزّ و جلّ الدّعاء،٢٧٢

ما من ذنب إلاّ و قد طبع علیه عبد مؤمن یهجره الزّمان ثمّ یلمّ به،٢١6

ما من رهط أربعین رجلا اجتمعوا فدعوا اللّه عزّ و جلّ فی أمر إلاّ استجاب اللّه لهم،٣٠٠

ما من شیء أعظم ثوابا من شهاده أن لا إله إلاّ اللّه،إنّ اللّه عزّ و جلّ لا یعدله،٣6٠

ما من شیء إلاّ و له حدّ ینتهی إلیه إلاّ الذّکر فلیس له حدّ ینتهی إلیه،٣٢4

ما من شیء إلاّ و له کیل و وزن إلاّ الدّموع فإنّ القطره تطفی،٢٩٠

ص :٧4٧

ما من شیء إلاّ و له کیل و وزن إلاّ الدّموع فإنّ القطره منها تطفی،٢٩٢

ما من عبد أذنب ذنبا فندم علیه إلاّ غفر اللّه له قبل أن یستغفر،١٩4

ما من عبد أرید أن أدخله الجنّه إلاّ ابتلیته فی جسده،فإن کان ذلک کفّاره،٢٢4

ما من عبد یقرأ آخر الکهف إلاّ تیقّظ فی السّاعه الّتی یرید،6٠٢

ما من عبد یقول إذا أصبح قبل طلوع الشّمس:اللّه أکبر اللّه أکبر کبیرا،٣٨٠

ما من عین إلاّ و هی باکیه یوم القیامه إلاّ عینا بکت من خوف اللّه،٢٩٠

ما من قطره أحبّ إلی اللّه عزّ و جلّ من قطره دموع فی سواد اللّیل،٢٩٠

ما من قوم اجتمعوا فی مجلس فلم یذکروا اسم اللّه عزّ و جلّ و لم یصلّوا،٣٢٠

ما من مجلس یجتمع فیه أبرار و فجّار فیقومون علی غیر ذکر اللّه عزّ و جلّ إلاّ کان،٣١٨

ما من مظلمه أشدّ من مظلمه لا یجد صاحبها علیها عونا،٢4

ما من مؤمن إلاّ و فیه دعابه،قلت:و ما الدّعابه؟قال:المزاح،6٧٠

ما من مؤمن إلاّ و له ذنب یهجره زمانا ثمّ یلمّ به و ذلک،٢١4

ما من مؤمن دعا للمؤمنین و المؤمنات إلاّ ردّ اللّه عزّ و جلّ علیه،٣4٢

ما من مؤمن یذنب ذنبا إلاّ أجّله اللّه عزّ و جلّ سبع ساعات من النّهار،٢١٠

ما من مؤمن یقارف فی یومه و لیلته أربعین کبیره فیقول و هو نادم،٢٠٨

ما من یوم یأتی علی ابن آدم إلاّ قال له ذلک الیوم:یا ابن آدم،٣٧4

ما یزال الهمّ و الغمّ بالمؤمن حتّی ما یدع له ذنبا،٢٢٢

ما یمنع التّاجر منکم المشغول فی سوقه إذا رجع إلی منزله،56٠

مثل الاستغفار مثل ورق علی شجره تحرّک فیتناثر و المستغفر من ذنب،٣٣6

مثل المنافق مثل جذع النّخل أراد صاحبه أن ینتفع به فی بعض بنائه،١٣٨

مجامله النّاس ثلث العقل،6٢4

محرّمه الجنّه علی القتّاتین المشّاءین بالنّمیمه،٩4

ص :٧4٨

مذیع السّرّ شاکّ و قائله عند غیر أهله کافر،و من تمسّک،٩٨

مرّ أمیر المؤمنین علیّ علیه السّلام بقوم فسلّم علیهم فقالوا:علیک السّلام،6٣٠

مرّ بی رجل و أنا أدعو فی صلاتی بیساری فقال:یا أبا عبد اللّه بیمینک،٢٨٨

مرجئه و قدریّه و حروریّه،فقال:لعن اللّه تلک الملل الکافره،١٢4

مرّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم برجل یغرس غرسا فی حائط له فوقف له،٣4٠

مرض إسماعیل بن أبی عبد اللّه فقال له أبو عبد اللّه:قل:«یا ربّ یا ربّ»عشر مرّات،٣6٨

مرضت بالمدینه مرضا شدیدا فبلغ ذلک أبا عبد اللّه علیه السّلام فکتب إلیّ:قد بلغنی علّتک،46٢

مرّ نبیّ من أنبیاء بنی إسرائیل برجل بعضه تحت حائط و بعضه خارج منه،٢٢4

معناه ما عاتب اللّه عزّ و جلّ به علی نبیّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فهو یعنی به ما قد مضی فی القرآن،6٠٠

مکتوب فی التّوراه الّتی لم تغیّر أنّ موسی سأل ربّه فقال:إلهی،إنّه یأتی،٣٢٠

مکتوب فی التّوراه الّتی لم تغیّر أنّ موسی علیه السّلام سأل ربّه فقال:یا ربّ،٣٢٠

من أتاه أخوه المؤمن فی حاجه فإنّما هی رحمه من اللّه عزّ و جلّ ساقها إلیه،٩٠

من اتّهم أخاه فی دینه فلا حرمه بینهما و من عامل أخاه بمثل ما عامل به،٨٠

من إجلال اللّه عزّ و جلّ إجلال المؤمن ذی الشّیبه و من أکرم مؤمنا،66٠

من إجلال اللّه عزّ و جلّ إجلال ذی الشّیبه المسلم،66٠

من أذاع علینا حدیثنا سلبه اللّه الإیمان،٩4

من أذاع علینا حدیثنا فهو بمنزله من جحدنا حقّنا،٩4

من أذاع علینا شیئا من أمرنا فهو کمن قتلنا عمدا و لم یقتلنا خطأ،٩٨

من أذاع فاحشه کان کمبتدئها و من عیّر مؤمنا بشیء لم یمت حتّی یرکبه،٧٠

من أذنب ذنبا فعلم أنّ اللّه مطّلع علیه إن شاء عذّبه و إن شاء غفر له،١٩٢

من أراد أن یکتال بالمکیال الأوفی فلیقل إذا أراد أن یقوم من مجلسه،٣١٨

من أراد أن یوعیه اللّه عزّ و جلّ القرآن و العلم فلیکتب هذا الدّعاء،4٨٨

ص :٧4٩

من أراد شیئا من قیام اللّیل و أخذ مضجعه فلیقل:[«بسم اللّه]اللّهمّ لا تؤمنّی،4١٠

من أرضی سلطانا بسخط اللّه خرج من دین اللّه،١٠٠

من استذلّ عبدی المؤمن فقد بارزنی بالمحاربه و ما تردّدت فی شیء،66

من استذلّ مؤمنا و استحقره لقلّه ذات یده و لفقره شهره اللّه،64

من استشار أخاه فلم یمحضه محض الرّأی سلبه اللّه عزّ و جلّ رأیه،٨٢

من استفتح نهاره بإذاعه سرّنا سلّط اللّه علیه حرّ الحدید و ضیق المحابس،٩٨

من استکفی بآیه من القرآن من الشّرق إلی الغرب کفی[إذا کان بیقین]،5٨6

من استمع حرفا من کتاب اللّه عزّ و جلّ من غیر قراءه کتب اللّه له حسنه،564

من أصابه همّ أو غمّ أو کرب أو بلاء أو لاواء فلیقل:اللّه ربّی و لا أشرک به،444

من أصبح لا ینوی ظلم أحد غفر اللّه له ما أذنب ذلک الیوم ما لم یسفک دما،٢6

من أصبح لا یهمّ بظلم أحد غفر اللّه ما اجترم،٢6

من أصبح و هو لا یهمّ بظلم أحد غفر اللّه له ما اجترم،٣٠

من أعان علی مؤمن بشطر کلمه لقی اللّه عزّ و جلّ یوم القیامه،٩٢

من أکثر ذکر اللّه عزّ و جلّ أحبّه اللّه و من ذکر اللّه کثیرا کتبت له براءتان،٣٢6

من أکثر ذکر اللّه عزّ و جلّ أظلّه اللّه فی جنّته،٣٢6

من أکل مال أخیه ظلما و لم یردّه إلیه أکل جذوه من النّار یوم القیامه،٢٨

من التّواضع أن تسلّم علی من لقیت،6٣٠

من القواصم الفواقر الّتی تقصم الظّهر جار السّوء،إن رأی حسنه،6٨4

من أنّب مؤمنا أنّبه اللّه فی الدّنیا و الآخره،٧٠

من أهان لی ولیّا فقد أرصد لمحاربتی،6٠

من أهان لی ولیّا فقد أرصد لمحاربتی و ما تقرّب إلیّ عبد بشیء،6٢

من بات فی دار و بیت وحده فلیقرأ آیه الکرسیّ و لیقل:اللّهمّ آنس وحشتی،4٨٢

ص :٧5٠

من بخل بمعونه أخیه المسلم و القیام له فی حاجته[إلاّ]ابتلی بمعونه،٨٨

من بهت مؤمنا أو مؤمنه بما لیس فیه بعثه اللّه فی طینه خبال،٧٢

من تاب قبل موته بسنه قبل اللّه توبته؛ثمّ قال:إنّ السّنه لکثیره،٢١٢

من تخوّف[من]بلاء یصیبه فتقدّم فیه بالدّعاء،لم یره اللّه عزّ و جلّ ذلک،٢٧٢

من تقدّم فی الدّعاء استجیب له إذا نزل به البلاء و قالت الملائکه،٢٧٢

من جاءنا یلتمس الفقه و القرآن و تفسیره فدعوه و من جاءنا یبدی عوره،٢١6

من حقّر مؤمنا مسکینا أو غیر مسکین لم یزل اللّه عزّ و جلّ حاقرا،6٢

من خاف القصاص کفّ عن ظلم النّاس،٢6،٣٢

من خاف النّاس لسانه فهو فی النّار،١6

من خالطت فإن استطعت أن تکون یدک العلیا علیه فافعل،6٨6

من خالطت فإن استطعت أن تکون یدک العلیا علیهم فافعل،6١٢

من ختم القرآن بمکّه من جمعه إلی جمعه أو أقلّ من ذلک أو أکثر،56٢

من دعا و لم یذکر النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم رفرف الدّعاء علی رأسه،فإذا ذکر،٣٠٨

من ذکر اللّه عزّ و جلّ فی السّرّ فقد ذکر اللّه کثیرا،إنّ المنافقین کانوا یذکرون اللّه،٣٣٠

من ذکرت عنده فلم یصلّ علیّ دخل النّار فأبعده اللّه،٣١6

من ذکرت عنده فنسی أن یصلّی علیّ خطأ اللّه به طریق الجنّه،٣١6

من ذکر رجلا من خلفه بما هو فیه ممّا عرفه النّاس لم یغتبه،٧٢

من ذکرنی سرّا ذکرته علانیه،٣٣٠

من ذکرنی فی ملإ من النّاس ذکرته فی ملإ من الملائکه،٣٢٢

من رضی بدون التّشرّف من المجلس لم یزل اللّه عزّ و جلّ و ملائکته یصلّون،666

من روّع مؤمنا بسلطان لیصیبه منه مکروه فلم یصبه فهو فی النّار،٩٢

من روی علی مؤمن روایه یرید بها شینه و هدم مروءته،٧4

ص :٧5١

من سبّ علیّا علیه السّلام فعلیه لعنه اللّه،و نحن برآء من آل مروان،١١٢

من سرّه أن یستجاب له دعوته فلیطب مکسبه،٣٠٠

من سرّه أن یستجاب له فی الشّدّه فلیکثر الدّعاء فی الرّخاء،٢٧4

من سعی فی حاجه لأخیه فلم ینصحه فقد خان اللّه و رسوله،٨٠

من سمع عطسه فحمد اللّه عزّ و جلّ و صلّی علی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و أهل بیته،654

من شدّد علیه فی القرآن کان له أجران و من یسّر علیه کان مع الأوّلین،55٢

من شغل بذکری عن مسألتی أعطیته أفضل ما أعطی من سألنی،٣٢٨

من شکّ أو ظنّ و أقام علی أحدهما أحبط اللّه عمله،١44

من شکّ فی اللّه بعد مولده علی الفطره لم یفی إلی خیر أبدا،١44

من شکّ فی اللّه و فی رسوله صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فهو کافر،١٢٢

من شکّ فی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم؟قال:کافر،قلت:فمن شکّ فی کفر الشّاکّ فهو کافر،١٢٢

من صلّی الغداه فقال قبل أن ینفض رکبتیه عشر مرّات:لا إله إلاّ اللّه وحده،٣64

من صلّی علیّ صلّی اللّه علیه و ملائکته و من شاء فلیقلّ،٣١٠

من طلب رضا النّاس بسخط اللّه جعل اللّه حامده من النّاس ذامّا،٩٨

من طلب مرضاه النّاس بما یسخط اللّه کان حامده من النّاس ذامّا،١٠٠

من ظلم أحدا ففاته فلیستغفر اللّه له فإنّه کفّاره له،٣٠

من ظلم سلّط اللّه علیه من یظلمه[أو علی عقبه]أو علی عقب عقبه،٢٨

من ظلم مظلمه أخذ بها فی نفسه أو فی ماله أو فی ولده،٢6

من عذر ظالما بظلمه سلّط اللّه علیه من یظلمه فإن دعا لم یستجب له،٣٠

من عرض لأخیه المسلم[المتکلّم]فی حدیثه فکأنّما خدش وجهه،664

من عرف اختلاف النّاس فلیس بمستضعف،١56،١5٨

من عرض فضل کبیر لسنّه فوقّره آمنه اللّه من فزع یوم القیامه،65٨

ص :٧5٢

من عطس ثمّ وضع یده علی قصبه أنفه ثمّ قال:«الحمد للّه ربّ العالمین،656

من علامات شرک الشّیطان الّذی لا یشکّ فیه أن یکون فحّاشا،١٠

من عمل سیّئه أجّل فیها سبع ساعات من النّهار،فإن قال:أستغفر اللّه الّذی،٢٠6،٢٠٨

من عیّر مؤمنا بذنب لم یمت حتّی یرکبه،٧٠

من فحش علی أخیه المسلم نزع اللّه منه برکه رزقه و وکله،١4

من قال إذا أصبح:اللّهمّ إنّی أصبحت فی ذمّتک و جوارک،٣٨4

من قال إذا صلّی المغرب ثلاث مرّات:الحمد للّه الّذی یفعل،4٢٢

من قال إذا عطس:الحمد للّه ربّ العالمین علی کلّ حال،لم یجد،65٢

من قال أربع مرّات إذا أصبح:«الحمد للّه ربّ العالمین»فقد أدّی شکر،٣٣4

من قال:«أستغفر اللّه»مائه مرّه فی[کلّ]یوم غفر اللّه عزّ و جلّ له سبعمائه ذنب،٢١٠

من قال:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا عبده،٣64

من قال:السّلام علیکم فهی عشر حسنات و من قال:السّلام علیکم،6٣٠

من قال:اللّهمّ إنّی أشهدک و أشهد ملائکتک المقرّبین و حمله عرشک المصطفین،٣٧٢

من قال بعد کلّ صلاه و هو آخذ بلحیته بیده الیمنی:یا ذا الجلال و الإکرام،4٢٢

من قال حین یأخذ مضجعه ثلاث مرّات:الحمد للّه الّذی علا فقهر،4٠٠

من قال حین یخرج من باب داره:أعوذ بما عاذت به ملائکه اللّه،4١4

من قال عشر مرّات قبل أن تطلع الشّمس و قبل غروبها:لا إله إلاّ اللّه وحده،٣64

من قال عشر مرّات:«یا ربّ یا ربّ»قیل له:لبّیک ما حاجتک،٣6٨

من قال فی دبر الفریضه:«أستودع اللّه العظیم الجلیل نفسی و أهلی و ولدی،4٨٢

من قال فی دبر الفریضه:یا من یفعل ما یشاء و لا یفعل ما یشاء،4٣٠

من قال فی دبر صلاه الفجر لم یلتمس حاجه إلاّ تیسّرت له و کفاه اللّه ما أهمّه،4٢6

من قال فی دبر صلاه الفجر و المغرب سبع مرّات:«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم،٣٩٠

ص :٧5٣

من قال فی دبر صلاه الفریضه قبل أن یثنی رجلیه:أستغفر اللّه الّذی،٣٧٠

من قال فی کلّ یوم عشر مرّات:«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له،٣66

من قال فی کلّ یوم:لا إله إلاّ اللّه حقّا حقّا،لا إله إلاّ اللّه عبودیّه و رقّا،٣66

من قال:لا إله إلاّ اللّه غرست له شجره فی الجنّه من یاقوته حمراء منبتها،٣6٢

من قال:«ما شاء اللّه کان،لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم»،٣٩٠

من قال:«ما شاء اللّه لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه»سبعین مرّه،صرف عنه سبعین،٣٧٠

من قال هذا القول کان مع محمّد و آل محمّد إذا قام قبل أن یستفتح الصّلاه،4١٨

من قال هذا حین یمسی حفّ بجناح من أجنحه جبرئیل علیه السّلام،٣٧4

من قال هذه الکلمات عند کلّ صلاه مکتوبه حفظ فی نفسه و داره و ماله و ولده،4٣٠

من قال هذه الکلمات فأنا ضامن له ألاّ یصیبه عقرب و لا هامّه حتّی یصبح،4٧٨

«من قال:یا اللّه یا اللّه»عشر مرّات،قیل له:لبّیک ما حاجتک،٣66

من قال:«یا ربّ یا اللّه یا ربّ یا اللّه»حتّی ینقطع نفسه قیل له:لبّیک ما حاجتک،٣6٨

من قدّم أربعین من المؤمنین ثمّ دعا استجیب له،٣46

من قرأ آیه الکرسیّ عند منامه لم یخف الفالج إن شاء اللّه و من قرأها،5٨٢

من قرأ آیه من کتاب اللّه عزّ و جلّ فی صلاته قائما یکتب له بکلّ حرف مائه،56٠

من قرأ إذا أوی إلی فراشه (قل یا أیّها الکافرون) و (قل هو اللّه أحد)، 5٩٢

من قرأ أربع آیات من أوّل البقره و آیه الکرسیّ و آیتین بعدها و ثلاث،5٨٠

من قرأ القرآن فهو غنیّ و لا فقر بعده و إلاّ ما به غنی،55٠

من قرأ القرآن فی المصحف متّع ببصره و خفّف عن والدیه و إن کانا کافرین،564

من قرأ القرآن قائما فی صلاته کتب اللّه له بکلّ حرف مائه حسنه،56٠

من قرأ القرآن و هو شابّ مؤمن اختلط القرآن بلحمه و دمه،546

من قرأ المسبّحات کلّها قبل أن ینام لم یمت حتّی یدرک القائم،5٨٠

ص :٧54

من قرأ (ألهیکم التّکاثر) عند النّوم وقی فتنه القبر،5٨4

من قرأ (إنّا أنزلناه فی لیله القدر) یجهر بها صوته کان کالشّاهر سیفه فی سبیل اللّه،5٨٠

من قرأ عشر آیات فی لیله لم یکتب من الغافلین و من قرأ خمسین آیه کتب،56٢

من قرأ (قل هو اللّه أحد) مائه مرّه حین یأخذ مضجعه غفر اللّه له ذنوب،5٨٠

من قرأ (قل هو اللّه أحد) مائه مرّه حین یأخذ مضجعه غفر له،4٠٨

من قرأ (قل هو اللّه أحد) مرّه بورک علیه و من قرأها مرّتین بورک علیه،5٧٨

من قرأ مائه آیه یصلّی بها فی لیله کتب اللّه عزّ و جلّ له بها قنوت لیله،5٨٢

من قصد إلیه رجل من إخوانه مستجیرا به فی بعض أحواله فلم یجره بعد،٨٨

من قعد عند سبّاب لأولیاء اللّه فقد عصی اللّه تعالی،١١٢

من کانت له إلی اللّه عزّ و جلّ حاجه فلیبدأ بالصّلاه علی محمّد و آله،٣١4

من کانت له دار فاحتاج مؤمن إلی سکناها فمنعه إیّاها،٩٠

من کان مؤمنا فعمل خیرا فی إیمانه ثمّ أصابته فتنه فکفر،٢5٢

من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یجلس مجلسا ینتقص فیه إمام،١٠٨

من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یدع أن یقرأ فی دبر الفریضه (بقل هو اللّه أحد)، 5٨4

من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یقعدنّ فی مجلس یعاب فیه،١١٠

من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلا یقوم مکان ریبه،١١٠

من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیف إذا وعد،٨4

من کثر کذبه ذهب بهاؤه،4٢

من کفّ یده عن النّاس فإنّما یکفّ عنهم یدا واحده و یکفّون عنه،6٢4

من لقی المسلمین بوجهین و لسانین جاء یوم القیامه و له لسانان من نار،46

من لم یبرئه الحمد لم یبرئه شیء،5٩٢

من لم یسأل اللّه عزّ و جلّ من فضله[فقد]افتقر،٢6٢

ص :٧55

من مشی فی حاجه أخیه ثمّ لم یناصحه فیها کان کمن خان اللّه،٨٢

من مضی به یوم واحد فصلّی فیه بخمس صلوات و لم یقرأ فیها،5٨٢

من نسی سوره من القرآن مثّلت له فی صوره حسنه و درجه رفیعه فی الجنّه،554

من نظر إلی أبویه نظر ماقت و هما ظالمان له،لم یقبل اللّه له صلاه،56

من نظر إلی مؤمن نظره لیخیفه بها أخافه اللّه عزّ و جلّ یوم لا ظلّ إلاّ ظلّه،٩٢

من وقّر ذا شیبه فی الإسلام آمنه اللّه عزّ و جلّ من فزع یوم القیامه،65٨

مهما ترکت من شیء فلا تترک أن تقول فی کلّ صباح و مساء:اللّهمّ إنّی،٣٨٨

نزل القرآن أثلاثا،ثلث فینا و فی عدوّنا و ثلث سنن و أمثال و ثلث،5٩4

نزل القرآن أربعه أرباع:ربع فینا و ربع فی عدوّنا و ربع سنن و أمثال،5٩6

نزل القرآن بإیّاک أعنی و اسمعی یا جاره،6٠٠

نزلت صحف إبراهیم فی أوّل لیله من شهر رمضان و أنزلت التّوراه لستّ،5٩6

نظر أبو جعفر علیه السّلام إلی رجل و هو یقول:«اللّهمّ إنّی أسألک من رزقک الحلال»،4٣٨

نعم الشّیء العطسه تنفع فی الجسد و تذکّر باللّه عزّ و جلّ،65٠

نوّروا بیوتکم بتلاوه القرآن و لا تتّخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النّصاری،55٨

و اللّه إنّ الکفر لأقدم من الشّرک و أخبث و أعظم،١١6

و اللّه لا یلحّ عبد مؤمن علی اللّه عزّ و جلّ فی حاجته إلاّ قضاها له،٢٧٨

و اللّه ما قتلوهم بأیدیهم و لا ضربوهم بأسیافهم و لکنّهم سمعوا أحادیثهم،٩6

و اللّه ما ینجو من الذّنب إلاّ من أقرّ به،١٩٠

و النّفاق علی أربع دعائم:علی الهوی و الهوینا و الحفیظه و الطّمع،١٣4

وضع عن أمّتی تسع خصال:الخطأ و النّسیان و ما لا یعلمون و ما لا یطیقون،٢54

و عزّتی و جلالی لا أخرج عبدا من الدّنیا و أنا أرید أن أرحمه،٢٢٠

و عزّتی و جلالی و عظمتی و کبریائی و نوری و علوّی و ارتفاع مکانی،٣٢

ص :٧56

هل تعرفون طول البلاء من قصره؟قلنا:لا،قال:إذا ألهم أحد[کم]الدّعاء،٢٧٠

هل لأحد علی ما عمل ثواب علی اللّه موجب إلاّ المؤمنین؟قال:لا،٢56

هم قوم وحّدوا اللّه و خلعوا عباده من یعبد من دون اللّه فخرجوا من الشّرک،١٧٢

هو الدّعاء قبل طلوع الشّمس و قبل غروبها و هی ساعه إجابه،٣٧٠

هو الدّعاء و أفضل العباده الدّعاء،قلت:«إنّ إبراهیم لأوّاه حلیم»،٢6٠

هو الّذی لا یهتدی حیله إلی الکفر فیکفر و لا یهتدی سبیلا إلی الإیمان،١5٢

هو المؤمن یدعو لأخیه بظهر الغیب فیقول له الملک:آمین و یقول اللّه العزیز،٣4٢

هو بما صنعوا بک و بعقوقهم إیّاک و قطع رحمهم بتروا،5٢

هؤلاء قوم عبدوا اللّه و خلعوا عباده من یعبد من دون اللّه،١٧٠

یا أبا النّعمان لا تکذب علینا کذبه فتسلب الحنیفیّه،٣6

یا أبا النّعمان،لا یغرّنّک النّاس من نفسک فإنّ الأمر یصل إلیک دونهم،٢٣٨

یا أبا حمزه،ما لک إذا أتی بک أمر تخافه أن لا تتوجّه إلی بعض زوایا بیتک،444

یا أبا ذرّ،أطرفنی بشیء من العلم،فکتب إلیه أنّ العلم کثیر،٢46

یا أبا عبد اللّه،ما تقول فیمن شکّ فی اللّه؟فقال:کافر یا أبا محمّد،١44

یا أبا محمّد اقرأ قراءه ما بین القراءتین تسمع أهلک و رجّع بالقرآن،5٧٢

یا أبان،إذا قدمت الکوفه فارو هذا الحدیث:من شهد،٣6٨

یا ابن آدم:اذکرنی فی ملإ أذکرک فی ملإ خیر من ملئک،٣٢٢

یا إسحاق بن فرّوخ،من صلّی علی محمّد و آل محمّد عشرا صلّی اللّه علیه،٣١4

یا أمیر المؤمنین أو تکون ذنوب تعجّل الفناء؟فقال:نعم ویلک قطیعه الرّحم،54

یا أمیر المؤمنین،أوصنی بوجه من وجوه البرّ أنجو به،٢4٠

یا أمیر المؤمنین،کان لی مال ورثته و لم أنفق منه درهما فی طاعه اللّه،5٢٨

یا أیّها النّاس لو لا کراهیه الغدر کنت من أدهی النّاس،٣6

ص :٧5٧

یا بنیّ انظر خمسه فلا تصاحبهم و لا تحادثهم و لا ترافقهم فی طریق،١٠6

یا بنیّ،انظر خمسه فلا تصاحبهم و لا تحادثهم و لا ترافقهم فی طریق،6٢٠

یا بنیّ،لا تقترب فتکون أبعد لک و لا تبعد فتهان،کلّ دابّه تحبّ مثلها،6٢٢

یا بنیّ،من أصابه منکم مصیبه أو نزلت به نازله فلیتوضّأ و لیسبغ الوضوء،454

یا حیّ یا قیّوم،یا لا إله إلاّ أنت،برحمتک أستغیث فاکفنی ما أهمّنی،45٨

یا ربّ صلّ علی محمّد و آل محمّد مائه مرّه قضیت له مائه حاجه،٣١٢

یا ربّ ما حال المؤمن عندک؟قال:یا محمّد من أهان لی ولیّا،64

یا رسول اللّه إنّنی نافقت،فقال:و اللّه ما نافقت و لو نافقت،١٩٠

یا رسول اللّه،نخاف علینا النّفاق،قال:فقال:و لم تخافون ذلک،١٨6

یا رسول اللّه هلکت،فقال له صلّی اللّه علیه و اله و سلّم:أتاک الخبیث فقال لک:من خلقک،١٨٨

یا زراره،ما تقول فیمن أقرّ لک بالحکم أتقتله؟ما تقول فی خدمکم،١٢٠

یا سعد،تعلّموا القرآن فإنّ القرآن یأتی یوم القیامه فی أحسن صوره،5٣٠

یا سماعه ما هذا الّذی کان بینک و بین جمّالک؟!إیّاک أن تکون فحّاشا،١4

یا شیعه آل محمّد اعلموا أنّه لیس منّا من لم یملک نفسه عند غضبه،6١٢

یا صالح،اتّبع من یبکیک و هو لک ناصح و لا تتّبع من یضحکک،6١4

یا صبّاح،لو کان الرّجل منکم إذا أراد سفرا قام علی باب داره تلقاء وجهه،4١٨

یا عائشه إنّ الفحش لو کان ممثّلا لکان مثال سوء،١4

یا عدّتی فی کربتی و یا صاحبی فی شدّتی و یا ولیّی فی نعمتی و یا غیاثی،5١6

یا علیّ ألا أعلّمک کلمات؟إذا وقعت فی ورطه أو بلیّه فقل:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم،4٨٢

یا عمّ،إنّ النّاس ارتدّوا بعد رسول اللّه إلاّ نفرا یسیرا و کان لعلیّ بن أبی طالب،٢١4

یا عیسی اذکرنی فی نفسک أذکرک فی نفسی و اذکرنی فی ملئک،٣٣٠

یا عیسی لیکن لسانک فی السّرّ و العلانیه لسانا واحدا و کذلک قلبک،46

ص :٧5٨

یا فضیل،ما هذا عندک؟قلت:و ما هو؟قال:حروریّ،قلت:کافر؟قال:إی،١٢4

یا محمّد إنّه کان فی زمن بنی إسرائیل أربعه نفر من المؤمنین،٨4

یا محمّد بن مسلم،ذنوب المؤمن إذا تاب منها مغفوره له فلیعمل،٢٠٢

یا معاشر قرّاء القرآن:اتّقوا اللّه عزّ و جلّ فیما حمّلکم من کتابه فإنّی مسئول،55٠

یا معاویه،أما علمت أنّ رجلا أتی أمیر المؤمنین علیه السّلام فشکا الإبطاء علیه،5٠٠

یا معشر الأنصار،أکلّکم علی قول سیّدکم سعد؟فقالوا:سیّدنا اللّه و رسوله،١66

یا معشر من أسلم بلسانه و لم یخلص الإیمان إلی قلبه،لا تذمّوا،66

یا معشر من أسلم بلسانه و لم یسلم بقلبه،لا تتبّعوا عثرات المسلمین،6٨

یا من دلّنی علی نفسه و ذلّل قلبی بتصدیقه،أسألک الأمن،4٩4

یا منزل الشّفاء و مذهب الدّاء أنزل علی ما بی من داء شفاء،4٧٠

یا من یشکر الیسیر و یعفو عن الکثیر و هو الغفور الرّحیم،5١6

یا من یکفی خلقه کلّهم و لا یکفیه أحد اکفنی شرّ عبد اللّه بن علیّ،45٢

یا من یکفی من کلّ شیء و لا یکفی منه شیء اکفنی ما أهمّنی،454

یا موسی،إنّ أصلح یومیک الّذی هو أمامک فانظر أیّ یوم هو و أعدّ له،٢4٨

یا موسی لا تطوّل فی الدّنیا أملک فیقسو قلبک و القاسی القلب منّی بعید،٢٢

یا موسی،لا تنسنی علی کلّ حال فإنّ نسیانی یمیت القلب،٣٢٢

یا نور یا قدّوس یا أوّل الأوّلین و یا آخر الآخرین یا رحمان یا رحیم،5١6

یا یونس،من حبس حقّ المؤمن أقامه اللّه یوم القیامه خمسمائه عام علی،٩٠

یتوب من الذّنب ثمّ لا یعود فیه و أحبّ العباد إلی اللّه تعالی،٢٠٠

یجیء القرآن یوم القیامه فی أحسن منظور إلیه صوره فیمرّ بالمسلمین،54٠

یجیء کلّ غادر بإمام یوم القیامه مائلا شدقه حتّی یدخل النّار،٣6

یجیء کلّ غادر-یوم القیامه-بإمام مائل شدقه،٣4

ص :٧5٩

یحشر العبد یوم القیامه و ما ندی دما فیدفع إلیه شبه المحجمه،٩6

یدخل النّار مؤمن؟قال:لا و اللّه،قلت:فما یدخلها إلاّ کافر،١٢٠

یستجاب الدّعاء فی أربعه مواطن فی الوتر و بعد الفجر،٢٨٢

یستجاب للرّجل الدّعاء ثمّ یؤخّر؟قال:نعم عشرین سنه،٣٠6

یسلّم الرّاکب علی الماشی و القائم علی القاعد،6٣4

یسلّم الرّاکب علی الماشی و الماشی علی القاعد و إذا لقیت جماعه،6٣٢

یسلّم الصّغیر علی الکبیر و المارّ علی القاعد و القلیل علی الکثیر،6٣٢

یطیع الشّیطان من حیث لا یعلم فیشرک،١4٠

یقول إبلیس لجنوده:ألقوا بینهم الحسد و البغی،١٨

یقول بعد الصّبح:الحمد للّه ربّ الصّباح،الحمد للّه فالق الإصباح،٣٨4

یقول بعد العشاءین:اللّهمّ بیدک مقادیر اللّیل و النّهار،4٢٢

یقولها ثلاث مرّات حین یصبح و ثلاث مرّات حین یمسی لم یخف شیطانا،٣٩٢

یکره أن یقرأ (قل هو اللّه أحد) بنفس واحد،5٧٠

یکره للرّجل أن یقول:حیّاک اللّه ثمّ یسکت حتّی یتبعها بالسّلام،6٣٢

یکون القلب ما فیه إیمان و لا کفر،شبه المضغه،أما یجد أحدکم ذلک،١٨٠

یموت المؤمن بکلّ میته إلاّ الصّاعقه لا تأخذه و هو یذکر اللّه،٣٢٨

ینبغی للجلساء فی الصّیف أن یکون بین کلّ اثنین مقدار عظم الذّراع،66٨

ینبغی للرّجل المسلم أن یجتنب مواخاه الکذّاب،4٢

ینبغی للمسلم أن یجتنب مواخاه ثلاثه:الماجن و الأحمق و الکذّاب،١٠6

ینبغی للمؤمن أن لا یموت حتّی یتعلّم القرآن أو یکون فی تعلیمه،55٢

یوما لجلسائه:تدرون ما العجز؟قالوا:اللّه و رسوله أعلم،فقال:العجز ثلاثه،6٩٠

ص :٧6٠

الفهرست

باب البذاء ١٠

باب من یتّقی شرّه ١6

باب البغی ١٨

باب الفخر و الکبر ١٨

باب القسوه ٢٢

باب الظّلم ٢٢

باب اتّباع الهوی ٣٢

باب المکر و الغدر و الخدیعه ٣4

باب الکذب ٣6

باب ذی اللّسانین 46

باب الهجره 4٨

باب قطیعه الرّحم 5٠

باب العقوق 56

باب الانتفاء 5٨

باب من آذی المسلمین و احتقرهم 6٠

باب من طلب عثرات المؤمنین و عوراتهم 66

باب التّعبیر 6٨

باب الغیبه و البهت ٧٠

باب الرّوایه علی المؤمن ٧4

ص :٧6١

باب الشّماته ٧4

باب السّباب ٧6

باب التّهمه و سوء الظّنّ ٧٨

باب من لم یناصح أخاه المؤمن ٨٠

باب خلف الوعد ٨٢

باب من حجب أخاه المؤمن ٨4

باب من استعان به أخوه فلم یعنه ٨٨

باب من منع مؤمنا شیئا من عنده أو من عند غیره ٨٨

باب من أخاف مؤمنا ٩٢

باب النّمیمه ٩٢

باب الإذاعه ٩4

باب من أطاع المخلوق فی معصیه الخالق ٩٨

باب فی عقوبات المعاصی العاجله ١٠٠

باب مجالسه أهل المعاصی ١٠٢

باب أصناف النّاس ١١٢

باب الکفر ١١6

باب وجوه الکفر ١٢6

باب دعائم الکفر و شعبه ١٣٠

باب صفه النّفاق و المنافق ١٣4

باب الشّرک ١٣٨

باب الشّکّ ١4٢

باب الضّلال ١46

باب المستضعف ١5٢

باب المرجون لأمر اللّه ١5٨

ص :٧6٢

باب أصحاب الأعراف ١6٠

باب فی صنوف أهل الخلاف و ذکر القدریّه و الخوارج و المرجئه ١6٢

باب المؤلّفه قلوبهم ١64

باب فی ذکر المنافقین و الضّلاّل و إبلیس فی الدّعوه ١6٨

باب فی قوله تعالی و من النّاس من یعبد اللّه علی حرف ١٧٠

باب أدنی ما یکون به العبد مؤمنا أو کافرا أو ضالاّ ١٧٢

باب ١٧4

باب ثبوت الإیمان و هل یجوز أن ینقله اللّه ١٧4

باب المعارین ١٧6

باب فی علامه المعار ١٨٠

باب سهو القلب ١٨٠

باب فی ظلمه قلب المنافق و إن أعطی اللّسان و نور قلب المؤمن ١٨4

باب فی تنقّل أحوال القلب ١٨6

باب الوسوسه و حدیث النّفس ١٨٨

باب الاعتراف بالذّنوب و النّدم علیها ١٩٠

باب ستر الذّنوب ١٩4

باب من یهمّ بالحسنه أو السّیّئه ١٩6

باب التّوبه ١٩٨

باب الاستغفار من الذّنب ٢٠6

باب فیما أعطی اللّه عزّ و جلّ آدم ٧ وقت التّوبه ٢١٠

باب اللّمم ٢١4

باب فی أنّ الذّنوب ثلاثه ٢١٨

باب تعجیل عقوبه الذّنب ٢٢٠

باب فی تفسیر الذّنوب ٢٢6

ص :٧6٣

باب نادر ٢٢٨

باب نادر أیضا ٢٣٠

باب أنّ اللّه یدفع بالعامل عن غیر العامل ٢٣٢

باب أنّ ترک الخطیئه أیسر من طلب التّوبه ٢٣٢

باب الاستدراج ٢٣٢

باب محاسبه العمل ٢٣4

باب من یعیب النّاس ٢4٨

باب أنّه لا یؤاخذ المسلم بما عمل فی الجاهلیّه ٢5٠

باب أنّ الکفر مع التّوبه لا یبطل العمل ٢5٢

باب[المعافین من البلاء]٢5٢

باب ما رفع عن الأمّه ٢54

باب أنّ الإیمان لا یضرّ معه سیّئه و الکفر لا ینفع معه حسنه ٢56

کتاب الدّعاء

باب فضل الدّعاء و الحثّ علیه ٢6٠

باب أنّ الدّعاء سلاح المؤمن ٢64

باب أنّ الدّعاء یردّ البلاء و القضاء ٢66

باب أنّ الدّعاء شفاء من کلّ داء ٢٧٠

باب أنّ من دعا استجیب له ٢٧٠

باب إلهام الدّعاء ٢٧٠

باب التّقدّم فی الدّعاء ٢٧٢

باب الیقین فی الدّعاء ٢٧4

باب الإقبال علی الدّعاء ٢٧4

باب الإلحاح فی الدّعاء و التّلبّث ٢٧6

ص :٧64

باب تسمیه الحاجه فی الدّعاء ٢٨٠

باب إخفاء الدّعاء ٢٨٠

باب الأوقات و الحالات الّتی ترجی فیها الإجابه ٢٨٠

باب الرّغبه و الرّهبه و التّضرّع و التّبتّل و الابتهال و الاستعاذه ٢٨6

باب البکاء ٢٩٠

باب الثّناء قبل الدّعاء ٢٩4

باب الاجتماع فی الدّعاء ٣٠٠

باب العموم فی الدّعاء ٣٠٢

باب من أبطأت علیه الإجابه ٣٠٢

باب الصّلاه علی النّبیّ محمّد و أهل بیته علیهم السّلام ٣٠٨

باب ما یجب من ذکر اللّه عزّ و جلّ فی کلّ مجلس ٣١٨

باب ذکر اللّه عزّ و جلّ کثیرا ٣٢٢

باب أنّ الصّاعقه لا تصیب ذاکرا ٣٢6

باب الاشتغال بذکر اللّه عزّ و جلّ ٣٢٨

باب ذکر اللّه عزّ و جلّ فی السّرّ ٣٣٠

باب ذکر اللّه عزّ و جلّ فی الغافلین ٣٣٢

باب التّحمید و التّمجید ٣٣٢

باب الاستغفار ٣٣6

باب التّسبیح و التّهلیل و التّکبیر ٣٣٨

باب الدّعاء للإخوان بظهر الغیب ٣4٠

باب من تستجاب دعوته ٣44

باب من لا تستجاب دعوته ٣4٨

باب الدّعاء علی العدوّ ٣5٠

باب المباهله ٣54

ص :٧65

باب ما یمجّد به الرّبّ تبارک و تعالی نفسه ٣5٨

باب من قال:لا إله إلاّ اللّه ٣6٠

باب من قال:لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر ٣6٢

باب من قال:لا إله إلاّ اللّه وحده وحده وحده ٣6٢

باب من قال:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّدا ٣64

باب من قال عشر مرّات فی کلّ یوم:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده ٣64

باب من قال:یا اللّه یا اللّه،عشر مرّات ٣66

باب من قال:لا إله إلاّ اللّه حقّا حقّا ٣66

باب من قال:یا ربّ یا ربّ ٣66

باب من قال:لا إله إلاّ اللّه،مخلصا ٣6٨

باب من قال:ما شاء اللّه لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه ٣6٨

باب من قال:أستغفر اللّه الّذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم ٣٧٠

باب القول عند الإصباح و الإمساء ٣٧٠

باب الدّعاء عند النّوم و الانتباه 4٠٠

باب الدّعاء إذا خرج الإنسان من منزله 4١٠

باب الدّعاء قبل الصّلاه 4١٨

باب الدّعاء فی أدبار الصّلوات 4٢٠

باب الدّعاء للرّزق 4٣٢

باب الدّعاء للدّین 44٢

باب الدّعاء للکرب و الهمّ و الحزن و الخوف 444

باب الدّعاء للعلل و الأمراض 46٢

باب الحرز و العوذه 4٧٢

باب الدّعاء عند قراءه القرآن 4٨٢

ص :٧66

باب الدّعاء فی حفظ القرآن 4٨6

باب دعوات موجزات لجمیع الحوائج للدّنیا و الآخره 4٩٠

کتاب فضل القرآن

باب فضل حامل القرآن 544

باب من یتعلّم القرآن بمشقّه 55٠

باب من حفظ القرآن ثمّ نسیه 55٢

باب فی قراءته 556

باب البیوت الّتی یقرأ فیها القرآن 55٨

باب ثواب قراءه القرآن 56٠

باب قراءه القرآن فی المصحف 564

باب ترتیل القرآن بالصّوت الحسن 566

باب فیمن یظهر الغشیه عند قراءه القرآن 5٧٢

باب فی کم یقرأ القرآن و یختم 5٧٢

باب أنّ القرآن یرفع کما أنزل 5٧6

باب فضل القرآن 5٧٨

باب النّوادر 5٩4

کتاب العشره

باب ما یجب من المعاشره 6٠٨

باب حسن المعاشره 6١٢

باب من یجب مصادقته و مصاحبته 6١4

باب من تکره مجالسته و مرافقته 6١6

باب التّحبّب إلی النّاس و التّودّد إلیهم 6٢4

باب إخبار الرّجل أخاه بحبّه 6٢6

ص :٧6٧

باب التّسلیم 6٢6

باب من یجب أن یبدأ بالسّلام 6٣٢

باب إذا سلّم واحد من الجماعه أجزأهم و إذا ردّ واحد من الجماعه 6٣4

باب التّسلیم علی النّساء 6٣6

باب التّسلیم علی أهل الملل 6٣6

باب مکاتبه أهل الذّمّه 64٢

باب الإغضاء 64٢

باب نادر 644

باب العطاس و التّسمیت 646

باب وجوب إجلال ذی الشّیبه المسلم 65٨

باب إکرام الکریم 66٠

باب حقّ الدّاخل 66٢

باب المجالس بالأمانه 66٢

باب فی المناجاه 664

باب الجلوس 664

باب الاتّکاء و الاحتباء 66٨

باب الدّعابه و الضّحک 6٧٠

باب حقّ الجوار 6٧6

باب حدّ الجوار 6٨4

باب حسن الصّحابه و حقّ الصّاحب فی السّفر 6٨6

باب التّکاتب 6٨٨

باب النّوادر 6٨٨

باب 6٩٢

باب النّهی عن إحراق القراطیس المکتوبه 6٩6

ص :٧6٨

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9

مقدمه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، از سال 1385 هـ .ش تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره الشریف)، با فعالیت خالصانه و شبانه روزی گروهی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.

مرامنامه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان در راستای تسهیل و تسریع دسترسی محققین به آثار و ابزار تحقیقاتی در حوزه علوم اسلامی، و با توجه به تعدد و پراکندگی مراکز فعال در این عرصه و منابع متعدد و صعب الوصول، و با نگاهی صرفا علمی و به دور از تعصبات و جریانات اجتماعی، سیاسی، قومی و فردی، بر مبنای اجرای طرحی در قالب « مدیریت آثار تولید شده و انتشار یافته از سوی تمامی مراکز شیعه» تلاش می نماید تا مجموعه ای غنی و سرشار از کتب و مقالات پژوهشی برای متخصصین، و مطالب و مباحثی راهگشا برای فرهیختگان و عموم طبقات مردمی به زبان های مختلف و با فرمت های گوناگون تولید و در فضای مجازی به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار دهد.

اهداف:
1.بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام)
2.تقویت انگیزه عامه مردم بخصوص جوانان نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی
3.جایگزین کردن محتوای سودمند به جای مطالب بی محتوا در تلفن های همراه ، تبلت ها، رایانه ها و ...
4.سرویس دهی به محققین طلاب و دانشجو
5.گسترش فرهنگ عمومی مطالعه
6.زمینه سازی جهت تشویق انتشارات و مؤلفین برای دیجیتالی نمودن آثار خود.

سیاست ها:
1.عمل بر مبنای مجوز های قانونی
2.ارتباط با مراکز هم سو
3.پرهیز از موازی کاری
4.صرفا ارائه محتوای علمی
5.ذکر منابع نشر
بدیهی است مسئولیت تمامی آثار به عهده ی نویسنده ی آن می باشد .

فعالیت های موسسه :
1.چاپ و نشر کتاب، جزوه و ماهنامه
2.برگزاری مسابقات کتابخوانی
3.تولید نمایشگاه های مجازی: سه بعدی، پانوراما در اماکن مذهبی، گردشگری و...
4.تولید انیمیشن، بازی های رایانه ای و ...
5.ایجاد سایت اینترنتی قائمیه به آدرس: www.ghaemiyeh.com
6.تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و...
7.راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی
8.طراحی سیستم های حسابداری، رسانه ساز، موبایل ساز، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک، SMS و...
9.برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم (مجازی)
10.برگزاری دوره های تربیت مربی (مجازی)
11. تولید هزاران نرم افزار تحقیقاتی قابل اجرا در انواع رایانه، تبلت، تلفن همراه و... در 8 فرمت جهانی:
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
و 4 عدد مارکت با نام بازار کتاب قائمیه نسخه :
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS
به سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و قرار دادن بر روی وب سایت موسسه به صورت رایگان .
درپایان :
از مراکز و نهادهایی همچون دفاتر مراجع معظم تقلید و همچنین سازمان ها، نهادها، انتشارات، موسسات، مؤلفین و همه بزرگوارانی که ما را در دستیابی به این هدف یاری نموده و یا دیتا های خود را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می نماییم.

آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 09132000109
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109