اولین دانشگاه و آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جلد 11

مشخصات کتاب

سرشناسه : پاک نژاد، رضا، 1303 - 1360.

عنوان و نام پدیدآور : اولین دانشگاه و آخرین پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم/ از رضا پاک نژاد.

وضعیت ویراست : ویراست 2.

مشخصات نشر : تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1360 -

مشخصات ظاهری : 40 ج.

شابک : 220 ریال (ج. 2) ؛ 180 ریال (ج. 19) ؛ 180 ریال (ج. 20) ؛ 80 ریال (ج. 7، چاپ ؟) ؛ 80 ریال (ج. 1، چاپ سوم)

وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری

یادداشت : فهرستنویسی براساس جلددوم، 1363.

یادداشت : چاپ سوم:ج. 1: 1388(فیپا)

یادداشت : چاپ چهارم.

یادداشت : ج.7 (چاپ ؟: 1354) .

یادداشت : ج. 1(چاپ سوم: 1349).

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

مندرجات : ج. 3. میکروب شناسی - زیست شناسی حیوانی - جنین شناسی.-- ج. 19 و 20. بهداشت لباس.--

موضوع : اسلام و علوم

موضوع : اسلام و بهداشت

موضوع : اسلام و مسائل اجتماعی

رده بندی کنگره : BP232/پ2 الف8 1363

رده بندی دیویی : 297/485

شماره کتابشناسی ملی : م 63-2840

مبسوطی از رساله دکترای که با درجه ممتاز گذشته و اینک به نام

اولین دانشگاه و آخرین پیامبر از شهید دکتر سید رضا پاک نژاد

جلد یازدهم فشرده و خلاصه ای از جلدهای قبلی (باضافه استدراکات) تقدیم می گردد.

ص: 1

اشاره

ص: 2

جلد اول: میکرب شناسی در اسلام، زیست شناسی در اسلام، جنین شناسی در اسلام.

جلد دوم: بهداشت شهر در اسلام، بهداشت اجتماع در اسلام.

جلد سوم: بهداشت غذا و تغذیه در اسلام (فلسفه روزه، دانستنیهائی از غذا).

جلد چهارم: بهداشت غذا و تغذیه در اسلام (چه باید خورد و چگونه باید خورد و ...)

جلد پنجم: بهداشت غذا و تغذیه در اسلام (عسل اعجاز میکند)

جلد ششم: بهداشت غذا و تغذیه در اسلام (شیر غذای گهواره تا گور).

جلد هفتم: بهداشت غذا و تغذیه در اسلام (خرما و انگور، غذای مستی و هشیاری).

جلد هشتم: بهداشت غذا و تغذیه در اسلام (گوشت بهترین غذا و بدترین غذا).

جلد نهم: بهداشت غذا و تغذیه در اسلام (میوه و سبزی، نشاط بخش زندگی).

جلد دهم: بهداشت غذا و تغذیه در اسلام (میوه و سبزی، نشاط بخش زندگی).

و اینک جلد یازدهم: خلاصه و فشرده ای از ده جلد قبلی از

کتابفروشی اسلامیه

نقل مطالب کتاب با ذکر مأخذ بلا مانع است.

ص: 3

تقدیم به کسانیکه نه از دانشمندان لادیننند و نه از دینداران جاهل

... و علم آدم الاسماء ... (دین و دانش) اولین سخن خدا بر اولین پیامبر، و اقرؤ باسم ربک ... (دین و دانش) اولین سخن خدا بر آخرین پایمبر است. دانشمندان لادین رابطه انسان و انسان راتیره کرده اند ورابهط انسان و طبیعت را غرور آمیز و دینداران جاهل که از این غرور بی نصیبند و از آن تیره روزی بهره مند از اینرو باز هم تقدیم بکسانیکه نه از دانشمندان لادینند و نه از دینداران جاهل دکتر پاک نژاد

ص: 4

محمد از عرب بود

محمد ازعرب بود من از فارسم از ترکم از ... از اروپا از امریکا پس چگونه راضی شوم به پیامبر عرب ایمان بیاورم پیامبر که ملیت دیگر دارد؟

جواب: اگر اسلام از کشور دیگر است و با ملیت شما بیگانه رژیمهایی که هم اکنون بر بسیاری کشورها حکومت می کند همه و همه از ملیت دیگر است (چون رژیم مشروطه و ...) و چه بسیارند حکامی که خود یا همسرشان از ملیت غیر ملتند (نمونه های فراوانی هم اکنون در اروپا و ... میتوان سراغ گرفت) بعلاوه کدام اروپائی یا امریکائی گفت: بعلت اینکه عیسی ناصری و شرقی است و من پاریسی، نیویورکی، استرالیائی آری من غربی بآن شرقی ایمان نخواهم اورد بلکه بنده صددرصد مایلیم پیامبری ازملیت خود «از غرب» داشته باشم؟

ملتی که قرنها بت پرست بود، بعد دورانی را با آفتاب پرستی گذراند و سپس سالیانی دراز یکی دیگر از مظاهر طبیعت (آتش، آب، ...) را پرستش کرد آیا صلاح در انتخاب کدام یک از زمانهای مذکور (بت پرستی، آتش پرستی، آفتاب پرستی

ص: 5

و ...) می باشد تا: حق همزمانی پیامبری و ملیت ادا شدهباشد؟ یعنی آیا صلاح است از کشور خودتان پیامبری باشد هر چند بت پرست یا آتش (1) یا خورشید پرست؟ یا اینکه بهتر است پیامبری انخاب گرد از ملیت دیگر در عوض:

بر شماملم و قطعی و قطعی گردد که از جانب خدا مأمور برسالت است.

آقاجان عزیز کسانیکه وحی پیامبر، کتاب پیامبر و خلاصه خدای پیامبر را نادیده گرفته و فقط در برابر ملیت وی گشاد چشمند اگر بهانه گیر نباشند فرصت طلبند یعنی اگر پیامبر از کشورشان باشد میگویند چرااز شهرشان نیست و اگراز شهرشان بود بچه سبب از برزنشان نیست و در صورتیکه ازمحله اشان بود چرا از خانواده اشان نیست و بالاخره چرا خودشان پیامبر نیستند!

شخصی به پزشک می گوید کودکام را درمان کن؛ پزشک عفونتی تشخیص و دارویئ تجویز می نماید.

کاشف باکتریها (پاستور فرانسوی) و پیدا کننده داروی درمان (دکتر فلمینگ انگلیسی و ...) از ملیتی دیگرند؛ در صورتیکه پدر آلمانی یاروسی یا عرب باشد آیا ببهانه اینکه پژوهشگران فرانسوی یا انگلیسی بوده اند فرزند خود را معالجه نخواهد کرد؟ و بهمین قیاس و سنجش چنانچه اسلام ثابت شود اسلام


1- بعضی منکر آتش پرستی بوده گویند: به آتش احترام میگذاریم و حال آنکه در برابر مسئله توحید آوردن حتی کلمه احترام برای غیر خدا را بد انتخاب شده ای است.

ص: 6

یعنی سلامت جسم و جان آیا حاضر به پذیرش اسلام به بهانه اینکه محمد از ملیت دیگر است نخواهید بود؟!

خدمتگزاران بشر که سردسته آنان دانشمندانند بهمه تعلق دارند و بزرگترین امتیاز همین افتخار تعلق داشتنشان بهمگان است و اصرار در طرح ملیت و محدود ساختنشان ناشی از عقده های باز نشده تفاخر طلبی ها می باشد که بیشتر بجهالت قومی و دسته ای بستگی داشته و گرفتار تعصب های بیجای مغز آوارگان است و بهترین شاهد اینکه: هیچ قدرتی نمیتواند جولان مغز وسیع نامبردگان را در قسمتی از کره خاک که به سرحد و مرز و بوم یا عناوینی دیگر از این قبیل محدود شده به بند و قید بکشد و بطریق اولی تکلیف پیامبری که از طرف خالق آسمانها و زمین با آن همه وسعت و عظمت بر همگان بسفارت فرستاده شده همانگونه که در کلام مجیدش فرماید روشن است:

اکان للناس عجبا ان اوحینا الی رجل منم (2 یونس) دراینجا به رجلی از کلیه آدمیان که باو وجی می شود اشاره شده و ما ارسلناک الاکافه للناس (28 سبا) و در اینجا برسالتش بر کافه ناس تذکر می دهد (توجه به پیوستگی وحی و رسالت بفرمائید).

فرق نابغه و پیامبر

آیا پیامبران دانشمندانی بوده اند که در مردمداری و جامعه شناسی فوق العادگی داشته اند؟

بین پیامبران و نوابغ فرق بسیار است که به پاره ای از آنها اشاره می شود و هر کس عقلا مجبور است حداقل یکی از آن بسیار را

ص: 7

بپذیرد و در این صورت باجبار قبول کرده پیامبران الهی انسانهائی هستند بر فراز انسانها و فرستاده شده از جانب خدا!

1 نوابغ ادعای اکتشاف، دانشندی، فیلسوفی، صنعتگری و ... دارند پیامبر ادعای رهنمائی و هادی بودن.

2 نوابغ کمتر اتفاق می افتد بدیها و خوبیها را صریحا و از روی اعقتاد واقعی دسته بندی نمایند ولی پیامبران دراین کار سخت و محکمند.

3 نوابع بدون هدف چهره می کنند و بعد برای بهتر شناساندن چهه خود تلاش می نمایند، پیامبران هدف معینی دارند خواه معروفیتی باشد یا نباشد.

4 دانشمند مقدمات چیده بعد وارد موضوع کلی و لکسایک می شود و انبیاء برعکس اول مطلب کلی را که دعوت بتوحید است گفته مقارنات و ... را بعد تذکر می دهند.

5 نوابغ یک روش و منطق و سطح معین بکار می برند و در مغازه خود بیش از یک متاع و یک جنس ندرند مشتریهای آنها هم فقط یک طبقه اند که معین و مشخصند و آنشا بزبان نوابع و حرف انان را خوب می فهمند و باصطلاحاتی که می آورند آشنائی دارند ولی پیامبران چنین نیستند.

6 - هر پیامبری مصدق پیامبر قبلی و مبشر نبی بعد است (باستثنای حضرت محمد که مصدق قبلی ها بودند و مبشر اینکه افرادی از امت که دامشندند چون پیامبرانند؛ وه؟ چه بشارتی و خوشا به حال دانشمندان! ولی نوابغ نسبت بقبلی ها، ایراد و اشکال دارند و راجع به بعدیها خاموش یا اشتباه کارند.

ص: 8

7 - نوابع دستیار و معاون و ... دارند و پیامبران مروج و مبلغ و ...

8 نبوت از حکومت های علت و معلول و قیاس و ... پیروی نمی کند و نوابغ می کنند.

9 نوابغ زنگ تفریح، استراحت، زمان تعطیل، خواب یا برنامه های دیگری که خود مفید دانند با واسطه زمانی و مکانی منظور میدارند ولی پیامبران زمان و مکان را تابع هدفشان برگزیده و برنامه های دیگر را برای این می خواهند که سالم بمانند تا بتوانند بهتر در راه هدف خود بکوشند.

10 نوابغ فعالیت عقلانی متکی بر تجربه دارند متناسب با زمان و شایسته بادولت وقت و پیامبران فعالیتشان متکی بر تجربه نبوده آسمانی و بدون توجه به دولت است.

11 دانشمند در میان دانشمندانی زندگی کرده است و حال آنکه پیامبر چنین نیست.

12 دامشندان چه بسا در برابر عشق، مقام، مدعی، شاگرد یا ... از رای و عقیده خود کاسته اند ولی پیامبر چنین نیست.

13 چه کس بهتر از همه سخن فیلسوف را فهمیده است شاگردی که محضرش را درک کرده واول محصل بوده است و هر چه از زمان فیلسفو دورتر باشد فهم کلمات استاد سخت تر شده ایراد بیتری بر آ وارد آمده است هر چند ممکن است بتدریج دانشی به آن افزوده و تکمیل گردد ولی بر کلمات پیامبران چیزی افزوده نمی شود مگر آنکه تحریف گردد و چه بسا با گذشت زمان کلمات الهی اعجاز علیم خاص خود را بهتر نمایان سازد. روایتی است

ص: 9

بدین مضمون: چن نفری سوره توحید را تفسیر می کردند نبی گرامی وارد شده فرمودند این سوره و ده آیه اول سوره حدید را بگذارید مردم آخر الزمان درباره اش سخنوری کنند (با علم بیشتر سخنوری و تشخیص و توجیه بهتر).(1)

14 هر نابغه ای گرسنه علم دیگری است و پیامبران بآنچه خدا آموخته شده اند سیرند.

15 پیامبران میگویند تراننده و بشارت دهنده اند و نوابغ خود را خدمتگزار علم و اجتماع معرفی می نمایند.

16 نوابغ مردم را میخواهند که با یگدیگر هماهنگی کنند و پیامبران نظم وآهنگ آفرینش و فطرت را نیز منظور میدارند.

17 نوابع از آن لحظه که چهره نمودند به دانشگاه یا آکادمی یا موسسه تحقیقاتی یا صنعتی یا جهت تدریس شاهزادگان یا ... دعوت می شوند و پیامبران از اول دعوت کننده اند.

18 برای بهتر شدن مردم متخصص در هر رشته لازم است و دخالت نوابغ در همه رشته ها نیست و پیامبران هست.

19 نزد نوابغ هر چه هست بحث نظری است و عملی، و عقل را بیش از همه دخالت می دهند و نزد پیامبران عقل و اتفاق اهل نظر و سنت و کتاب یکدیگر راکنترل و سرپرستی می نمایند.

20 دانشمند مکتب دیده و استادی داشته و شاگردانی نیز خواهد داشت وی پیامبر نه استاد دارد و نه شاگرد (پیامبر شاگرد


1- این سخن نبی گرامی کسانی را که به توجیه علت و حکومت مطالب اسلامی میپردازند تأیید میکند.

ص: 10

ندارد یعنی ممکن نیست کسی کار او را دنبال کند و او را به استادی بپذیرد ولی طرحش را طرد کند در صورتیکه بین سایر استاد و شاگردان چنین چیزی پیش می آید).

21 دانشمندان بندرت برای اثبات مطالب خود تا پای جان می ایستند و هرگز دیگری بخاطر مطالب آنان خود را بکشتن نمیداد ولی پیامبران خود و فرزندان و پیروان واقعی شان خود و همه چیزشان را فدا میکردند (اصل ثبات قدم خود پیامبران است)

22 نوشتجات تحریف نشده پیامبران که امروز در انحصار قران است همیشه از تفسیرهائی که بر آنها نوشته شده و میشود بالاترند یعنی مثلاً د هر زمان قرآن راتفسیر کرده اند در زمان بعد که علم و فهم بیشتر شده وقتی قرن را با آن تفسیر سنجیده اند قران را خیلی بالاتر از تفسیر یافته اند ولی نوشتجات نوابغ بزودی حک و اصلاح پذیر می گردد.

23 پیامبران آنقدر زود آوردند که بهمان نسبت نوابع دیر می آورند یعنی شریعتی را بر مبنای توحید که از اول پیامبران اظهار داشتند در پایان همان حقیقتی است که نوابغ آنرا خواهند یافت.

24 نوابغ تاکنون در وضع قانون فقط برای عدالت اجتماعی نظر داشته اند و حال آنکه پیامبران ارزش تأمین عدالت انفرادی و تأمین عدالت اعتقادی را همپایه تأمین عدالت اجتماعی دانسته اند.

25 پیامبران میخواهند مردم را بمرحله ای برسانند که

ص: 11

صفات الهی پایان آنست ولی نوابغ همیشه مایلند آنچه بحساب خلافکاری است طرد شود. (فرق دین و اخلاق)

26 زیبایهای طبیعت، شگرفیهای ساختمان بدن انسان یا یک گوشه دیگر از کائنات بیشتر مورد مداقه نواقع قرار گرفته آنان را مجذوب می سازد ولی پیامبران که همه جا را ساخته و پرداخته یکنواختی و یکسانی دست تریبت یک استاد دیده اند فقط سازنده مجبوب و مطلوب آنان است.

27 نوابغ آنگونه که پیامبران تقسیم شده اند رده بندی نگردیده اند. پیامبران (نبی، رسول، الوالعزم) یا الهام می شده اند یا خواب میدیدند یا با آنان تکلم می شد یا وحی می رسید یا من وراء حجاب بود ولی نوابغ نسبت برشته ای که در آن پیشرفته و نبوغ نشان داده اند مشهورند (موسیقیدان، استاد ریاضی، شاعر، مخترع و ...)

28 سیر تکاملی نوابغ نسبت به یک موضوع از سیر تکامل موضوع دیگر میکاهد و پیامبر چنین نیست بدین معنی که ممکن است مدتی فکر نابغه ای متوجه مطلبی باشد ناگهان بهتر از آن توجهش را جلب کند و نابغه را نسبت به موضوع اولی کم توجه سازد.

29 نوابغ یک کشور کمونیسم را می پسندند و نوابغ جای دیگر سرمایه داری را یعنی عقل آنان در یک چارچوب که اتفاق نظر باشد حکم نمی کند بلکه یک چوب از جا در رفته است ولی در بین پیامبران یک اتفاق نظر کلی وجود دارد که همه در یک اصل کلی بنام توجید جا دارد.

30 نابغه عملش دنبال علمش است و پیامبر بدنبال اعتقادش.

ص: 12

31 پیامبر وسائل اطاعت از دستورات الهی یعنی قانون را فراهم می کند و نابغه قانون وضع می کند (پیامبر شارع است و راه آبی بسوی اقیانوس کمال جدا کرده و نابغه مقنن است و در جستجوی راه).

32 پیامبر کسانی را تربیت می کند که بفضل پیامبر می بالند و نوابغ شاگردانی دارند که فضل خود را از یاد نمی برند.

33 نوابغ کمتر بدنیای بعد از مرگ توجه دارند و پیامبران برعکس.

34 نوابغ کم کم جلوه می کنند و پیامبر ناگهان.

35 پیامبران از کودکی آثاری از نبوت دارند و نوابغ ممکن است از لحاظ فهم و درک در طفولیت و حتی تا سنین بالا پیشرفتی نشان ندهند.

36 برای اینکه مقام نبوت دستخوش اغراض واقع نگردد و هر فردی در هر عصر و مکان به پشتیبانی از سیاست یا دوستان ادعا کن که پیامبر است پروردگرا پیامبران را به معجزاتی یعنی باموری مجهز ساخت که از عهده دیگران انجامش خارج و عاجز باشند و حال آنکه نوابغ چنین نیستند و خود نیز هرگز ادعای اعجاز نکرده اند یا اگر ادعای نبوت دروغین کردند منکر معجزه شدند.

37 پیامبران در تمام شئون زندگی انسان دخالت می کنند و نوابغ خیر.

38 نوابغ با شاگردانی که مطالبشان را خوب توجیه می کنند خوبند و پیامبران با کسانیکه بهتر دستورات دین را عمل می نمایند.

ص: 13

39 نابغه یا جانشین معین نمیکند و اگر کرد یا صادق نبود یا مصداقی نداشت و پیامبر بعد از خود را معرفی می نماید.

40 بزرگترین رنج نوابغ خود بمقصود نرسیدن است و از پیامبران اینکه چرا مردم نمی رسند.

41 نبوت نوعی نبوغ فکری اجتماعی نیست که نزد نوابغ ایده می شود و بهمین منوال وحی افکار پاک یک نابغه اجتماعی نمی باشد بلکه یک شعر مرموز غیرفکری و مطالب قه ای است که بوسیله این شعور بدست می آید.

42 نبوغ نوابغ بدون تلاش و کوشش بدست نیامده و حال آنکه پیامبران نبوت را آماده داشته اند: الکساندر هامیلتون گویند مردم گاهی موفقیت مرا در نبوغم میدانند و حال آنکه آنچه خود از نبوغم اطلاع دارم در سایه این است که خیلی زحمت می کشم ادیسون گفته است نبوغ یعنی یک درصد الهام گرفتن و 90 درصد عرق ریختن و ... از دانیل وبستر است: آنچه شده ام نتیجه کار و زحمتم است.

43 امروز عقیده بعضی از دانشمندان علم الاجتماع است که جوانان ما اگر بدانند برای چه ساخته شده اند و استعداد چه کاری رابیشتر از کارهای دیگر دارند و اندیشه اشان اطراف آن همیشه در پرواز باشد امکان از نوابع شدنشان در حد بالاست ولی پیامبر شدن: خدا میداند چه کسی باشد اللّه یعلم حیث یجعل رسالته.

44 موضع شروع دعوت نوابغ را محلی که پیامبران شروع کرده اند متمایز است.

45 بیشتر نوابغ اجتماعی نیستند یعنی خود را محتاج

ص: 14

معاشرت نمی بینند و میدانند معاشرتشان بضرر کارشان است اما همه یامران اجتماعی اند و بهمین لحاظ است که از ابتدا اکثر اهل ایمان از طبقات پائین اجتماعند.

46 نوابغ باید در رشته خود از قبلی ها نبوغ بیشتری نشان دهند و اگر نتوانند سعی می کنند خود را بهتر جلوه دهند ولی پیامبران در زمانهای مختلف یکی اولوالعزم بودو چه بسا در این فواصل قبلی فضیلت بیشتری از بعدی داش تو ایراد و اشکالی نمی شد.

47 ممکن است نوابغ را اشخاصی معرفی کرد که دوربین هستند و دراینصورت اشیائ نزدیک را نمی بینند یعنی در حالیکه نگاهشان مثل متوجه کرات آسمانی است بدرون چاه م افتندو ازا اینقرار هم یک علت اجتماعی نبودن بسیاری از نوابغ را همین دانند که ندانند کارهای غیر تخصصی حتی امور روزمره زندگی را چگونه برگزار نمایند در صورتیکه پیامبران بهمه شئون زندگی متوجه اند و بهمین لحاظ جنبه اجتماعی شان نیز قوی است و اگر بچاه دومی می نگرند در چاه اول نمی افتند.

48 + نقل از شوپنهاور در کتاب تاریخ فلسفه تألیف ویل دورانت است که: نبوغ برترین شکل دانش خالی از «اراده» است و بعقیده من نبوت «اراده ای» است علمی که از جانب پروردگار «افاضه» می گردد.

49 در نوابغ اکثرا عقل قویتر از قدرت نفسانی است ولی در پیامبران هر دو در سطحی بر فراز آنچه انسانها دارند بوده و در توازنند.

50 نوابغ در برابر اسرار ازلی و زیبائیهای هنری و حقایق

ص: 15

علمی پس از آنکه خود سازنده و بظهور رساننده شدند واله و حیران می گردند و گاه در برابر نبوغ خود اشک شوق می ریزند و بسابکار خود عشق می ورزند و به تئوری یا کشف خود سوگند یاد می نمایند ولی پیامبران هنوز از دعوت خود بهره برداری نکرده و موقعیت شایان بدست نیاورده یعنی قبل از هر چیز در برابر اسرار ازلی وحقایق الهی زانو زده تعظیم می نماند.

51 نوابغ حکم یک کارگاه تولیدی را دارند که مواد اولیه و خا بی ارزش را به فرآورده های گرانبها مبدل می سازد مواد اولیه نوابغ اطلاعات را از کتب و منابعچندی است که سازمان فکری آنها را براه انداخته و با آنها توانسته اند قوای خلاقه خود را نشان دهند ولی پیامبران کارگاه عمیر و تعدیل کننده ای هستند که جز تعمیر مصنوع و مخلوقی که بر فطرت افریده شده و خروجشان از جاده حقیقت و فطرت امکان دارد کاری انجام نمی دهند یعنی پیامبران آفریده شده گان را با علم و توجه هماهنگ نظم آفرینش می سازند ولی نوابغ بدون توجه آهنگ تازه ای مینوازند.

52 درباره نبوغ بحث هایی شده و یمشود که درباره نبوت هرگز فکرش بخاطرها نیامده است مثلاً نبوغ را مود بحث مسائل ارزث و روابط اجتماعی قرار داده و حتی رابطه انرا با ضعف جسمانی و کوتاهی قد وبیماری صرع و یا ... نسبت داده و درباره آن آمار گیری بعمل آمده است در صورتی که برای نبوت چنین بحث هایی نشده است (کسی نگفته آیا نبوت با قد یا وزن یا ... رابطه دارد؟ پیامبری آیا ارثی است یا ...)

ص: 16

53 - بعضی از دانشمندان عقیده داند کدکانیکه دچار یک نقیصه بزرگ جسمی هستند برای پوشاندن ان نقص قوای دماغی خود را بحداکثر بکار انداخته و د نتیجه در آن قسمت که تصور می نمایند بر نقصشان پرده پوشی تواند کرد پافشاری نموده وبالاخره امکان به نبوغ رسیدن را دارند و برای پیامبران ابدا چنین تصوری نشده است.

54 اسکندر کبیر، ژول سزار، ناپلئون، پطرکبیر، ماندل پلوتارخ، دستایوسکی، نیوتون، مولیر، بابیرون فلوبره یاگانتی، موتزار، دکتر جانس، لومباردینی، سویفت و ... همه و همه به بیمرای غشی صرعی دچار بوده اند و لذا عقیده بسیاری بر اینست که نوابغ بیتشرشان به بیماریهای عصبی یا روانی مبتلا بوده اند وشاید قرآن کیم نیز تا حدی با این نظریه موافق است که نبی گرامی اسلام را بخاطر جدا ساختن از دسته نوابغ و برای اثبات وضع آسمانی و پیامبریش از جنون منزه دانسته است و گاهی بدین علت که پیامبر مصدق قبلی ها بود (بل جاء بالحق و صدق المرسلین: سوره صافات) وزمانی بدین سبب که تذکر دهنده می باشد (فذکر فما انت بنغمه ربک بکاهن و لا مجنون: سوره طور) ایشان را از دسته نوابع و بیماران روانی جدا ساخت.

55 بسیاری از نوابغ گرفتار مخالفت هائی بر علیه تمایلات باطنی خود گردیدند ومدت به آن سرگرم شدند ولی عاقبت پی کاری رفتند که برای آن ساخته شده بودند. چه بسیارند ازآنها که پدر و مادرشان آنها را بشغلی واداشتند و نخواستند ول کرده رفتند ولی پیمبران هرگز از پیامبری عدول نکردند.

ص: 17

56 نوابغی پیدا می شوند که پیش بینی های خیلی عالی دارند ولی قدرت پیش بینی آنها تا آن حدود است که بعلل و اسباب آشنایند و بعلم زمان وارد ولی پیامبران قدرت پیشگوئی دارند آنهم غیر محدود.

57 نوابغ برای ردیف کردن مسائل فلسفی، ریاضی طبیعی هدفهای نظری یا علمی مشترکی را منظور میدارند ولی پیامبران برای مرتبط ساختن همه چیز با هدف تزکیه و تعلیمی که دارند حتما عمل را دخالت میدهند.

58 نوابغ بجائی از علم که می رسیدند ناله های جانگذاز سر بدیوار خوردن و توقف داشتند ولی پیامبران متوجه خوب بانجام رساندن مأموریت خود بودند.

59 - آنچه از نوابغ بمنصه ظهور می رسد بعنوان غررو ملی تقدیم می گردد و آنچه از پیامبران، بظاهر با دلبخواهی ها مخالف مشاهده می شود و گفتم ملیت از ضوابط پیامبری نیست.

60 نوابغ اگر بجانبی متوجه شوند یا موضوعی از زندگی آنها را متوجه سازند یا اگر با دستگاه دولت وقت مشغول باشند کمتر موفق به بروز و ظهور نبوغ خود می گردند و حال آنکه پیامبران چه هنگام تنگدستی چه شکست چه زمان فتح و حتی دوران ارتش داری، نویسندگی، عبادت و ... در هدات کردن بلکه در طرز هدایتشان بهیچوجه از روش اصلی منحرف نشده بلکه تکانی نمی خورند.

61 بخاطر پیروان انبیائ هرگز ان فکر نمی گذرد چه بهتر بود پیامبر در فلان رشته ای متخصص باشد ولی شاگردان

ص: 18

پیشرفته نوابغ از روی تخصص بیتر نابغه تر را می شناسند.

62 نوابغ اگر ایمان بمعاد داشته باشند مانند پیامبران نیست که مظاهر اخرویت در تمام شئون زندگیشان اصیل و سنگین تر از سایر موارد بوده باشد.

63 نوابغ اگر کاری یا مطلبی داشتند که دگران از وردنش عاجز بودند ولی معارضی برای خود نطلبیده هل من مبارز نیم خواندند یعنی ناآگاه باور داشتند هر چند از عقل سرشار برخوردارند ولی عاقلت هم هست ولی پیامبران برای معجزات خود تحدی کرده فریاد هل من مبارز داشتند و داد می زدند کسی مثل و مانندش را بیاورد.

64 چهره کردن نوابغ بدون ارتباط با علم پیشرته زمان بود ولی معجزات پیامبران ارتباط کلی با پیشرفته ترین علم زمان داشت و بلکه بالاتر و مهمتر از مهمترین دانش روز بود چنانچه حضرت موسی بالاتر ازکاهنان و حضرت عیسی ممتر از پیشکان و حضرت محمد مافوق کلام دانشمندان معجزات خود را آوردند.

65 نوابغ علوم و نبوغ را بر نوار تکامل زمان انداخته ببعدیها رساندند ولی پیامبران توحید استعدادی مردم را بیان داشتند.

66 پیامبران راجع به دورترین نقاط عالم بدون داشتن آلات و ابزار اظهار نظر قطعی کرده اند آنچنانکه گوئی نقاط مذکو را مورد بررسی قرار داده اند و نمونه های چندی از آنرا در الام آوردم و السماء بنیناها باید و انا لموسعون که عالم در حال وسعت یافتن دائمی است دخان بودن آسمانه و ...) در حالیکه

ص: 19

نوابغ اگر چیزی ازکرانه های عالم گفتند یا مدتها با تئوری و فرضیه بسر بردند و فرمولهای ریاضی یا آلات و ابزار مددکارشان بوود تا مطلب بر آنان تحقق یافت.

67 بمحض آنکه نامی ازنوابغ برده می شود اجتماع به برگی مغز و عقلش متوجه میگردد ولی با بردن نام پیامبر انسان به افاضه و اشراقی که نسبت بوی صادر می گردد می اندیشد.

68 غالبا صحبت یک قانون مدتی قبل از آنکه دلیلی کشف شده باشد که وجود یا کیفیت آن قانون چیست حالت استقراری پیدا می نماید در صورتیکه قوانین آسمانی همه چیزش را بهمراه خود دارد.

69 ادیان هدف زندگی را بر شناسائی زندگی ترجیح می دهند و این موضوع در اسلام چشمگیرتر ات زیرا بنای آنرا بر و ما خلقت جنس و الانس الایعبدون نهاده و این مبنا را که غیر قابل برگشت و محیط بر هر چیز دیگر می باشد وضع نموده است.

70 انبیا سعی می کردند در درون خود انسان نیروئی بوجود آورند که از گمراهی و تباهی وی جلوگیری شود و همه چیزش باعتدال گراید ولی در موارددیگر انسان را فقط در برابر تأمین عدالت اجتماعی قرار می دادندو ظاهرش را برای انجام منظور مذکور می نگرند.

71 پیمبران با خدا ارتباط مخصوصی داشتند برای تذکر آمدند و همه مصدق پیامبران قبلی بودند و نوابغ کمتر یا اصلاً این سه رشته را بهم پیوند می دهندو

72 شاید بهمان اندازه که اخیار وابرار فرق دارند نوابغ

ص: 20

و پیامبران هم فرق داشته باشند انجام عمل خیر خوب است و انجام عمل بر نیز خوب منتها اولی بدون نیت و اراده است و دومی با اراده و نیت و بر (باکر باء) با کلمه بر (با فتح باء که معنی بیابان می دهد) از یک فامیلند و گفته شده بر هم مانند بر وسعت دارد و بکسی که یک دو سه مرتبه ای کار نیک و بری اجام داد ابرار گفت نمی شود و چه خوب ات این مسئه داغ روز را هم در انجا مطرح کنم: کسیکه برای خدا نیکی می کند فرقش با آنکه فقط نیکی م کند که خوب است این می باشد: اگر مثلاً هر دو شروع بساختن مدسه ای کردند و دولت مانع شد بلافاصله اولی شروع بساختن مسجد می کند و احتمالاً دومی نیز مسجد سازی را با احتیاط شروع می نماید اما اگر باز ممانعت و مزاحمتی تصور شد آنکه برای خوبی می کند تعطیل می کندو آنکه برای خدا می کند اگر صد بار از این در وارد شوند صد بار از روزنه ای دیگر هویدا می شود وبالاخره دست از نیکوکای بر نمی دارد!

73 قلمرو حکومت حتی علمی پیامبران با پیشرفت علم افزایش می یابد و از نوابغ کاسته می شود.

74 بعضی از مرتاضین کارهای محیرالعقول می کنند که قرآن کریم فرق جالبی بین پیامبران و چنین اشخاص بیان فرموده نسبت معجزه داشتن به عیسای درگهواره می دهد تا مردم بدانند برای شیرخوار بحث درباره طرح ریاضت و تمرین غلط است و اگر معجزه ای را در سنین بالاتر به پیامبری عا فرمود باز آنچنان آنرا نمودار ساخت که مردم بدانند قبل از آوردن معجزه پیامبر از آن اطلاعی نداشته است: قضیه چهار مرغ حضرت ابراهیم اگر

ص: 21

بود که آنها را پاره پاره کرد و بر چها کوه نهادو آنها را باز خواند و زنده شدند آنچنان نقل شد که حتی درباره اصل قضیه نیز سؤال و جوابی دربار اطمینان قلب داشتن و چه و چه رد و بدل شده است تا همه بدانند پیامبر قبلاً از ان معجزه خبر نداشته است اگر عصای حضرت موسی اژدها شد موسی چنان ترسید که معلوم می شود سابقه قبلی داشته که ترس او را فرا گرفته است و نبی گرامی اسلام را نیز فرماید و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نور انهدی به من نشاء من عبادنا و انک لنهدی الی صراط مستقیم (سوره شوری) و همینگونه ما روح (و فرشته بزرگ) خود را بفرمان خویش برای وحی بتو فرستادیم و از آن پیش که وحی رسد نه دانستنی کتاب خدا چیست ونه فهم کردی که راه ایمان و شرع کدامست و لیکن ما آن کتاب و شرع را نور (وحی و معرفت) گردانیدیم که هر کس از بندگان خود را بخواهیم بآن نور هدایت می کنیم و اینک تو (که بنور وحی ما هدات یافتی) خلق را هدایت خواهی کرد براه راست.

بهر صورت مرتاض کارهای خودرا با ریاضت و رنج و سابقه قبلی انجام می دهد و پیامبر بدون سابقه قبلی و رنج و مشقت و این اختلاف حتی درباره پیامبر و نابغه نیز رسا بوده و کسی نمیتواند درباره اش شک کند.

75 تاریخ با گشاد چشمی از دسته های عظیم و فرقه های بسیاری که در حال گذرند (می آیند و می روند) چشم بر نمی دارد و فقط چند کلمه سرد و کوتاهی درباره پاره ای اسامی بنامهای: امپراتور، دانشمند، هنرمند و ... بیان الکنی دارد و زبان

ص: 22

جنبانی ولی چون بارواح فناناپذیری می رسد بنام پیامبر سر تعظیم فرود آورده هر روز داغتر از روز قبل دباره اشان زبان باز و بیان رسائی دارد.

76 نوابغ می کوشند تا توجه مردم را بخارج معطوف دارند و پیامبر توجه مردم را بداخل و باطن روح و ضمیرشان معطوف می نماید.

77 ایده مقدس پیامبری است که هرگونه روابطی را که بصلاح واقعی انسانها باشد بعنوان حقوق ایمانی امضاء کند ولی رگز در انتظار نمی ماند که این پیوستگیها کشف شوند بلکه بسوی کشف و برقرار ساختن آنها تحریک جدی می نماید.

78 نوابغ در خانه نشستند و مدینه فاضله ساختند و د کتاب و خیال اجتماع را هدایت کردند ولی پیامبران در متن اجتماع وارد شدند و فضل و معرفت و هدایت را وارد کردند. (1)

79 بوسیله نوابغ جامعه رشد می کند ولی بموازات رشدی که می نماید در داخل خودش وسائل نیستی خود را فراهم می سازد ولی پیابمران برای ارشاد اجتماعی که مرتب با عوامل نابود کننده دست بگریبان است می آیند.

80 تئودور نولد که دانشمند قرآن شناس و ایران شناس (1836-1930) قرآن را بطرزی جالب بالمانی ترجمه کرده و مطالبی در آن اورده است ولی متأسفانه ترجمه نشده است او


1- ملاحظه فرمودید در چهار مورد مطالب کاملا شبیه به یکدیگر به نظر میرسند ولی با دقت باز هم نکته ای متفاوت از آنها خواهید یافت.

ص: 23

می گوید قوانین مدنی و جنائی که در قرآن است نسبت به جنبه تشکیلاتی و سازمان دهنده قرآن در اقلیت است و محمد میدانسته بعداز اینکه جامعه جدید تکوین شد و قوام گرفت خود مبادرت بوضع قوانین برای اداره امور خویش خواهد کرد ولذا در قسمتی از آیات قرآن که موسوم به متشابهات است یک قسمت از احکام با صورت کلی ذکر شده و دارای جنبه اخص نیست و بر یک مورد معین اطلاق نمی شود و لذا مسلمانها میتوانند در هردوره آیات را با زندگی خود تطبیق کنند و از آنها قوانینی استخراج نمایند که متناسب با عصر زندگی آنها باشد. (در جلد قبل راجع به آیات محکمات و متشابهات مطالبی آوردم و عقیده نولدکه رادر اینجا از این جهت وردم که دانشمند مذکور بذکر مطلبی پرداخت که حتی می توان از آن فرق بین نابغه و پیامبری باشد معلوم می گردد و همانا دادن تشکیلات است بدست خود یامبر و پیامبری بعدی را مطابق با مفاد علماء امتی کانبیاء نبی اسرائیل بدست کسانی سپردن که باجتهاد خواهند پرداخت)

81 کسیکه دقت نماید می بیند سیر تکاملی دانشمندان در اجتماع اگر فرض کنیم اجتماع مخروطی باشد و دانشمندان در رأس آن همیشه دانشمندتر در رأس پیدا میشود در صورتیکه سیر تکاملی پیامبران غیر از آن است که دانشمندان دارند و از مخروط جدایند.

83 هر یامبر صاحب شریعتی سه اصل ملم با خود آورد معجزات، مقررات، مروجانی که پس از او بودند و مجموعه آنها مدیر آغاز تا پایان انقلاب یعنی تا آمدن پیامبر بعدی بود و یک

ص: 24

اصل قطعی دیگر که همه پیامبر بعدی خود را معرفی می کردند تا آنکه نوبت به پایان دهنده پیامبری رسید و او حضرت محمد بود. که فرمود بعد از من پیامبری نخواهد آمد و نوابغ چنین تشکیلات و معرفی نداشتند.

84 نوابغ هر کدام برای زندگی و جهان طرح خاصی عرضه می دارند و در طرح هر کدامشان فقط تصویری از طراح آن مشاهده می شود و هیچکدام قادر نبودند برای جهان «طرح» و هدفی معین نمایند یا اگر طرح و هدفی وجود دارد آنرا کشف نمایند ولی پیامبران لا نفرق بین احد من رسله بوده همه «طرح» کرده اند و همه هدف را معین نموده اند.

85 دین پیشاپیش پیامبران حرکت می کند اما حرکت نوابغ درکنار دین بوده و با وجود این صریح نیست.

86 دانشمندان در برابر چند سطری ازک یک کتاب بزرگ هستی ایستاده در تلاشند که صفحات ابتدایی کتاب و برگهای بعدی آنرا ببینند تا چه دارد اما پیامبران سطری از هر صفحه را نمونه دادند.

نتیجه آنکه: ملیت از ضوابط پیامبری نیست و طرح ملیت برای پیامبران ناشی از وجود عقده هائیست که ریشه روانی دارد و محمد مبعوث بر همه می باشد و بر فراز انسانها قرار دارد نه آن چنانکه نوابغ در بین دیگرانند.

ص: 25

تذکر و توجه

نویسنده باید هر مطلبی را پخته تا هضمش بر خواننده آسان و فهمش بسادگی صورت گیرد، اما از آنجا که جلد حاضر فشرده ای از ده جلد قبلی است و مطالب بدونم شرح و بسط آورده میشود آن سادگی و سهولت را نداشته و سه کس میتواند بمطالعه این جلد بپردازد:

1 آنکه معلومات دینی وعلمی اش نسبتا خوب است.

2 کسیکه ده جلد قبلی را در اختیار دارد و میتواند هنگام اشکال و لزوم مراجعه نماید.

3 شخصی که خود راه دیگری را انتخاب می کند.

توجه

چهار تذکری که در آغاز جلد اول چاپ سوم ببعد داده شده بقوت خود باقیست. ترجمه چاپ ول جلدهای قبل با اجازه نویسنده و ترجمه سایر جلدها و این جلد آزاد است.

یادآوری

جلدهای قبلی حاوی آخرین اطلاعات علمی و مطالبی دینی بود اما جلد حاضر که فشرده آنهاست بیشتر جنبه دینی دارد و در هر صورت اعتماد بهمطالبی که متکی به دین و دانش است برای هر دسته ای بیشتر است.

ص: 26

توجه! توجه!

قرآن. حقایق علمی. تئوریها

منظور این نیست آنچه از آن نقل می شود در برابر تأیید اطلاعات علمی متغیر روز قرار داده شود بلکه درنظر است حقائق علمی را وسیله یا مفتاحی برای بررسی دقیقتر و دریافت بیشتر از آیات الهی قرار بدهم. بعلاوه قرآن را با تئوریهای روز معامله نمیکنم و آنها را معیار تفسیر قطعی آیات قرار نمی دهم فقط همینقدر میگویم: عبارت بعضی از ایات تاب تحمل برخی از تئوریها را دارند.

خلاصه آنکه بروش مذکور حقایق قطعی و تئوریها را به قرآن عرضه میدارم از اینرو که هر چه علم پیش می رود بدقایق علمی قرآن بهتر می توان آشنا شد.

مگر علم راه شناسائی خود ما، مخلقو ما، مصنوع ما نیست؟ اگر هست که حتما هست پس شناسائی خلقت شناسائی خالق است یعنی علم دین است و دین علم.

ص: 27

ستایش

نماز عمود ین مسلمانان است(1) و مرکب از: عقیده بدل گفتار بزبان عمل به جوارح و ارکان (همان تعریفی که از دین می شود).

عقیده در تکبیره الاحرام بدل می گذرد و گفتار از مد و سوره و ... و عمل به رکوع و سجود و ... و گفتارش یا تکرار کلمات الهی است (حمد و ..) که امام جماعت می خواند و بقیه نمازگزاران و اذا قری ء القرآن فاستمعوا له و انصتوا (2) سر تا پا گوش شنوایند یا اینکه جملاتی است از زبان نمازگزار چون تسبیحاتاربع یا حرکاتی (رکوع و سجود) که چون هیچکدام در خور ستایش ذات مقدس پروردگار نیست باسبحان اللّه و منزه است خدا شروع می گردد (در رکوع: سبحان اللّه. در سجود: سبحان اللّه در تسبیحات اربعه: سبحان اللّه) و بهیچوجه نمیواناز میان ماده محدود یا بوسیله زبان و جوارح در طلب بینهایت رفت و حق ستایش را بجای آورد و باز سبحان اللّه: منزه است خدا.

الف حق یک امر واقعیت دار خارجی است


1- به اول جلد اول چاپ سوم به بعد و اول جلد هشتم مراجعه فرمائید.
2- اعراف 204.

ص: 28

ب انسان بر حسب فطرت از حق پیروی می کند.

ج چون واقعیت های خارجی در مرحله علم انسان را معتقدمی سازد و در مرحله عمل می توان از آن پیروی کرد یعنی در مرحله علم اعتقاد است و در مرحله معلوم عبادت از این جهت است که اگر از خداپرست بت پرست مارپرست آفتابپست گاو پرست انسان پرست . ... یعنی از هر کس سؤال شود خالق تو کیست پاسخ می دهد: خدا. اما در مرحله عمل و بندگی چون آدمی مایل است درک کند، حس نماید و آنگاه ایمان بیاورد، ایمان بغیب را به مرحله علم واعتقاد اختصاص داده در عمل به بت پرستی یا گاو پرستی یا آتش پرستی یا بانسان پرستی می پردازد.

این فقط مسلمانانند که هم در مرحله اعتقاد، غیب (خدا) را می پرستند و هم در مرحله ایمان و عمل غیب (خدا) را ستایش می نمایند. و با این توجیه و تعلیل این فقط مسلمانانند که هم خدا را ستایش می گویند و هم ستایش می کنند. سبحان اللّه.

ص: 29

درود

نخستین پیامبر قران (حضرت آدم) با علم آدم الاسماء (1) و آخرین آنان (حضرت محمد) با اقرء باسم ربک ... علم بالقلم (خواندن و نوشتن) پیامبری آغاز گردید و با اسلامش علم و قلم و نیز سوره ای بنام قلم در کتابش است و تیزی نوک قلم را بر تیزی شمشیر مجاهدین و مرکب نویسندگان را بر خون شهدا برتری داد و هر فرد مسلمان را واجب ساخت روزانه ده مرتبه از خدا بخواهد نه از دانشمندان لادین باشد نه از دینداران جاهل.

درود بر پیشوائی که در شورای شش نفری برای دور ماندن از آلودگی بیک خلف وعده از امپراطوری بر کشورهائی چند چشم پوشید و نبی گرامی درباره اش فرمود: منزلت عی نزد من چون منزلت هارون است نزد موسی جز آنکه بعد از من پیامبری نیست.

درود بر یازده فرزندان علی بویژه تشکیل دهنده حکومت واحد جهانی حضرت بقیت اللّه محمد بن الحسن العسکری ارواحنا فداه (صلوات اللّه علیهم اجمعین).


1- مطالب این قسمت را میتوانید از جلدهای اول و دوم که تحت برنامه های نفخ روح و عرضه امانت نوشته شده مطالعه فرمائید.

ص: 30

راهنمایی

این جلد علاوه بر مطالب اضافی بسیاری که دارد خلاصه و فشرده ای از ده جلد گذشته است و چون هشت جلدش در انحصار مطالب غذائی و مسائل تغذیه ای است میتوان لد حاضر را نیز ویژه غذا و تغذیه بشمار آورد.

باین سبب که فشرده هر مطلبی باید با شرحش مرتبط باشد تا چنانچه از متن توضیحی لازم بود مراجعه شود در پایان هر مطلب شماره جلد مربوطه را دست راست و صفحه کتاب را طرف دیگر آن خواهم نوشت مثلاً جلد سوم صفحه 214 = 3/214 و برای مزید اطلاع گفته شود: ازجلد اول چاپ چهار و جلدهای دوم و سوم، چاپ دوم وبقیه جلدها چاپ اول نقل خواهد شد. مضافا آنکه مسائل غیر غذائی را جلو آورده و از آن میان نیز با معرفتی که نسبت به مسافر مخصوص ما دارید (اوائل جلد دوم) و از خارج وارد شهر اسلامی میشود و از ابتدا گورستان مسلمین را می بیند (که باید خارج شهر باشد) از گورستان شروع مینمایم.

ص: 31

گورستان

بیش از 15 سال نیست که دانش جدید دستوراتی میدهد درباره کسانیکه در حال احتضارند یعنی دیگر بیمارستانها محتضر را به اطاق ایزوله (تنهائی) و از آنجا بقول کارمندان بیماستان بمسجد و بالاخره گوستان نخواهند برد. در صورتیکه 15 قرن است اسلام توصیه رعایت حال اشخاص در حال نزع را بنحو بهتری نموده و حی کفن و دفن مردگان را باید گفت نزد اسلام بهمان اهمیت و احترام است که لباس وشیدن در اجتماع زندگان.

تا زنده ایم مسائل اقتصادی و اجتماعی و مخصوصا بهداشتی درباره لباس مطرح است که در بهداشت لباس خواهم گفت و برای کفن و دفن اسلامی نیز میتوان گفت رعایت اصول اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی از ضروریات بحساب آمده که قسمت اخیر آن مربوط به کتاب و مورد بحث است:

رعایت امور اجتماعی: که با دفن زر و زیور کفن دزد پیدا نشود و در ضمن دفن شتر مورد علاقه و گربه خانه بحساب نیاید و در عین حال چون دفن پدر و مادر و ... و خویشاوندان تلقی گردد.

رعایت امور اقتصادی مثلاً جلوگیری از دفن زر و زیور

ص: 32

و ... با مردگان آنچنان ممانعت شدیدی ازاسلام روبرو گردید که دندان طلای مرده را بیرون می آورند و با آن همه گناه و حرمتی که نبش قبر دارد اگر چیزی حتی بسهو با وی دفن شده باشد قبر با نبش و خارج می سازند و آنچه مورد بحث می باش مسائ بهداشتی کفن و دفن می باشد:

امروزه مراسم عملکرد مردگان را چنین برگزار مینمایند، میسوزانند، نیمه مومیائی می کنند، در دخمه می گذارند، در صندوقی گذاشته دفن می نمایند، بدریا می اندازند، در شکم خاک دفن می کنند. 63/2 (1)

برخی ایراد می کنند که چرا مردگان آلوده سوزانده نشوند و این بهترین طریق انتخاب شده است؟ اگر قصد از بین بردن مکروبهاست باید جسد حیوانات هم سوزانده شود با توجه به اینکه متجاوز از 400 بیماری مشترک بین انسان و دام وجود دارد و باید فضولات حیوانات و ترشحات و تراوشات و اخلاط و ... همه را نیز سوزاند و حتی برگ درختان محتوی بسیاری قارچها و باکتریها را که برای انسان هم متجاسرند و اشتباه اینجاست که قدرت پاک کنندگی زمین از آتش اگر هم کمتر باشد ولی نافعتر است. اگر گفته شود بسیار خوب هر چیز مرده از نبات و حیوان سوزانده شود! بزرگترین مصیبت بشری روی خواهد داد: زمین مردگی و منابع علمی دنیا از سوزاندن حتی اجساد آدمیان اظهار بیزاری و ایراد می نمایند (مثلاً مجله رسمی دانشکده پزشکی


1- همانطور که گفته شد، شرح قسمت را میتوان در صفحه 63 جلد دوم چاپ دوم ملاحظه نمود.

ص: 33

تهران سال 39 شماره 219) و ... بعلاوه دستورات کفن ودفن اسلامی آنچنان موافق اصول اولیه بهداشتی است که با سابقه 15 قرنی جنبه اعجاز دارد و برای اینکه میکروب و آلودگی اجساد منتشر و مزاحم نشود کاملاً کافی است و اهم آنها عبارتند از:

1 ظاهر جسد را با مواد ضد عفونی مانند سدر و کافور باید شست.

2 جسد را باید سه نوبت غسل داد یعنی خوب شستشو نمود.

3 پس از شستشو باید آنرا ضدعفونی کرد (بکافور حنوط نمود)

4 کسیکه غسل می دهد پیش از هر غسل لازم است دستهای خود را خوب بشوید تا خود چیزی بر آلودگی نیفزاید.

5 آبی که میکروبها و آلودگیها را از جسد جدا میسازد باید درچاله ای فرو رود تا با خاک میکروب کش سر و کار پیدا کند نه با مردمی که بآن حدود آمد و رفت دارند.

6 از سوراخهای بدن ممکن است ترشحات آلوده ای بیرون آید لذا انها را با پنبه ضد عفونی شده میگیرند تا قبل از متلاشی شدن جسد چیزی خارج نشود اما وقتی جسد متلاشی شد چون میکروبهای ساپروفیت و بی آزار و آنهائیکه مواد آلی بدن را تبدیل میسازند بر میکروبهای مضر و متجاسر غلبه می کنند خروج ترشحات اشکالی ندارد.

7 فرج زنان بوسیله سوراخ رحم به رحم راه دارد و بوسیله سوراخهای دو جانب رحم به لوله های رحم و بواسطه شیپور لوله های رحم روی احشاء باز می شود یعنی تنها سوراخیست

ص: 34

از بدن که مستقیما از خارج بروی احشاء وامعاء باز شده امکان دارد میکروبها بتوانند از آن بیرون آیند یعنی قبل از اینکه بدن متلاشی شود با فشار گاز ایجاد شده یا ترشح فراوان، میکروبها از آنجا خارج شوند لذا باید آنرا بطریق خاصی شستشو و پنبه ضدعفونی گذارد.

8 جسد را در دو پارچه تمیز پیچیده و بعد همه در یک پارچه سرتاسری که بالا و پائین آن بسته میشود می گذارند تا در پارچه متلاشی گردد.

9 پارچه ای که انتخاب میشود «کفن» سفید است زیرا رنگ سفید خاصیت قرار دهنده میکروبهاس یعنی اگر میکروب بخواهد از بدن بطرف پارچه آید خوشتر دارد بجای خودش برگردد و در این زمینه باید گفت: وقتی در چند سال قبل مبتلایانی بوبا درمصر پیدا شدند و ارسال مراسلات پستی به اروپا تعطیل گردید دانشمندی از پاریس اعلام داشت که رسیدن پاکت های کاملاً سفید به فرانسه بدون اشکال است و آلودگی نخواهد داشت و در بهداشت لباس شرح خواهم داد.

10 مستحب است زمینی که برای دفن انتخاب میشود بکر باشد (نه تنها خود بآلودگی نیفزاید بلکه نیروی ضد میکروبی اش محفوظ مانده باشد بدن در خاکی که قبلاً آلودگی دیده و مقداری قوای دفاعی اش صرف شده گذاشته نشود).

11 قبر باید کاملاً عمیق باشد تا به آسانی راه ورود وخروج حشرات ببدن و آلودگیها را بسطح آوردن در آن بوجود نیاید.

12 برای جلوگیری احتمالی از ایجاد سوراخهای مذکور

ص: 35

که حشرات ایجاد میکنند آب پاشی مستحب است که اگر ایجاد شده آب و گل سوراخها را مسدود نماید بعلاوه آب پاشی سبب می شود گرد و غباری ایجادنشده و راه ابتلاء از طریق تنفس و تغذیه بوجود نیاید شاید اینکه میگویند آب پاشی برای مردگان ثواب دار دبهمین جهت است که زندگان راحتند ودستور کلی اسلامی است: هرگونه عملی در جهت رفاه آسایش زندگان به نیت مردگان سبب شادی روح آنان است (ولی اگر برای زندگان هیچ فایده ای نداشته باشد مانند تعمیر دوباره قبر یا ... حرام است.

13 قبر ها همه مرتب و منظم یک جهت رو بقبله اند تا علاوه بر رعایت نظم حتی المقدور زمین کمتری اشغال و آلوده شود.

14 قانون قبرسازی در اسلام چنین است که ابتدا زمین را بیشتر از قامت یک انسان حفر کننده بعد در انتهای گودال رو بقبله بموازات قبل قسمتی از خاک برداشته شود که مرده راکاملاً بتوان در آنجا جای داد آنوقت بوسیله چند خشتی جانب حفر شده را مسدود نمود (گاه قدری از ته قبر را خالی گذاشته از آنجا با خشت می پوشانند) تا آنمقدار زمینی که در برابر جسد است سفت و محکم بوده و زمین سست برابر سفت ترین اعضاء عنی پشت و ستون فقرات که بزودی متلاشی نمی شود قرار گیرد در اینحال بدن فقط از یکطرف با زمین سست سر وکار دارد آن هم طرفی که کاملاً مسدود و پوشیده شده است.

15 با آنکه سوراخهای موجود در سرو صورت ضد عفونی شده و پنبه گذاشته اند و تنها میکروبها از این سوراخها میتوانند خارج شوند باید مواجه لحد (زمین سفت) قرار گیرند یعنی بینی

ص: 36

و چشمها و دان برابر زمین سفت و یک گوش بطرف بالا و یکی پائیبن باشد (هر دو زمین سفتند)

16 چنانچه بر روی راست روده (Colon Decendant) فشار وارد اید بزودی فضولات از مقعد خارج میشود لذا باید جسد را بر دهنده راست خواباند تا قولن نازله راست روده تحت فشار قرار نگیرد و قبل از غلبه میکروبهای ساپرویت و بی آزار بر میکروبهای متجاسر چیزی از مقعد خارح نشود (با آنکه در مقعد پنبه ضد عفونی گذاشته شده است)

17 بهتر است دو قطعه چوب؛ در درجه اول از خرما چوبی که حشرات از اسانس یا ماده دگرش گریزانند و ممکن است آن حشرات ایجاد سوراخهایی در قبل نموده و میکروب را بطرف بالا ببرند در دو طرف جسد گذارده شود (در درجه دوم چوب انار و ما می دانیم موادی در چوب درختان بویژه خرما و انار است که در باربر ترایکی محفوظ میماند واین دستور یک نوع ضدعفونی سبکی و احتمالاً بخور دادن فضای قبر است).

18 خشت هائیکه یک طرف جسد را به آنها میپوشانند (پوشاندن لحد) باید خوب و بدون فاصله و درز، پهلو به پهلو قرار گیرند (باز هم برای سد راه خارج و داخل بوسیله خاک محکمتری بنام خشت پوشانده می شود)

19 قبر را نبایستی با خاکی که از خارج آورده اند پر نمود بلکه از همان خاک برداری شده که احتمال آلودگی ندارد (زیرا چنانچه گفتیم باید از زمین بکر و دست نخورده قبر را انتخاب کرد) بکار برد و نگذشت خاک آلوده در محل وزش باد

ص: 37

و رت و آمد قرار گیرد.

20 پس از اینکه ریختن خاک تمام شد باید آب بقدر کافی پاشید تا گرد و غباری نشود و اگر سوراخی وجود دارد مسدود گردد.

21 داخل قبر را سفید کردن یا قیر اندودن و غیره قدغن است و بدن باید با مواد ضد میکروب خاک در تماس باشد نه با مواد آتش دیده و قدرت دفاعی را از دست داده.

22 تعمیر قبری ک هخراب می شود اجازه داده نشده زیرا هر چه تماس انسانی با گوستان کمتر باشد بهتر است.

23 توقف در قبرستان اگرچه برای خواندن سنگ قبر و حتی نماز خواند باشد مکروه و ناپسند است و هر چه توقف در محیط مشکوک کمتر بهتر و احتمال آلودگی کمتر میباشد.

24 زیارت اهل قبور در شب که آدمی نمتواند خوب باحوال محیط مسلط باشد ممنوع بوده از اینرو که میکروبها از آفتاب و نور، دل خوشی نداشته و تاریکی را دوست دارند.

25 با آتش کردن بخورات آن دسته از حشراتی که امکان دارد منافذی ایجاد کنند قرار داده می شوند و محیط نیز خشبو و نسبتا ضد عفونی می گردد (ناگفته نماند بخور برای مردگان سابقه بسیار قدیمی دارد و حتی در زمانهای فراعنه مصر و بیش از آن هم بوده است).

26 - مردگان باید در نزدیکترین گورستان بخاک سپرده شوند و شاید حکمتش این باشد که اگر کسی مبتلا بمرضی مسری مثلاً وبا بود بواسطه اطلاعی که زندگان از وضع مرده دارند

ص: 38

بیشتر رعایت مقررات بهداشتی اسلامی را بنمایند و راههائی که ممکن است محیط را آلوده کند مسدود گردانند. چنانچه جسد وبائی را دفن نمودیم وبوسیله حشرات یا غیر از آن میکروب مربوطه در سطح پراکنده گردید برخی از زندگان که در ان محیط هستندخود بخود واکسینه شده و از چنگ مرگ رسته اند یا توسط ادارات بهداشتی تلقیح گردیده اند ولی اگر جسد در قبرستان شهر دیگری بخاک سپرده شود و میکروب از آنجا خارج گردد موجب همه گیری و تلفاتی خواهد بود.

27 بجای خشت خام (خاک فشرده) نمیتوان خشت پخته (آجر) یعنی خاک حرارت دیده بکار برد گویا چشم بینای اسلام میدید که در خاک حرارت دیده گیاه نمیروید و خاک میکروب کشی کم می گردد یا از بین می رود.

28 حتی المقدور قبر باید در فضای ازاد (هوای صاف میکروب کش است) که نور آفتاب بر آن میتابد (نور و آفتاب و حتی هوای صاف میکروب کشند) بوده باشد.

29 گورستان باید در محلی دور از رفت و آمدهای عمومی باشد که هر چه ممکن است تماس مردم با محل آلوده بحداقل برسد.

30 کسی را نرسد هر روز بزیارت اهل قبور برود تا تماس با گورستان در حداقل ممکنه قرار گیرد.

31 داخل قبر را نمیتوان جز با خاک که حاوی مواد ضد میکروب است پر نمود ولی میتوان برای جلوگری از گرد و غبار و ایجاد سوراخها بوسیله حشرات روی قبر را آجر یا سنگ

ص: 39

چین نمود.

32 برای جلوگیری از توقف در قبرستان نماز خواند در آنجا مکروه و ناپسند شمرده شده است و نماز میت هم کمترین تماس را دارد.

33 نمازی را که میتوان در آن محیط خواند بدون رکوع و سجود! داشته اند و حتی بمنظور ساجده و عبادت خدا سودن پیشانی به قبر از نبی گرامی آمده که: لا تتخذوا قبری مسجدا و سجده مخصوص خداست.

34 در نماز باید حتما نوک انگشت شصت بزمین برسد و در نماز میت با کفش میتوان نماز کرد زیرا نماز بی سجده است و رسیدن هفت موضع بزمین لازم نیست.

35 پس از دفن جسد و خواندن فاتحه بهتر است از قبرستان خارج گردند.

36 بایستی مدتی بر قبرستان بگذرد تا مردگان در خاک مستهلک گردند و پیش از آن نمیتوان از آنجا بمنظوردفن مجدد بعلت نداشتن محل دفن استفاده نمود (یعنی باید محل بعدی متکی بر جسد نباشد بلکه خاکی باشد که قوای دفاعی خود را بازیافته است).

37 نبش قبر جز در موارد ضروری حرام است زیرا احتمال آلودگی است.

38 مسکن گزیدن کنار قبر بخاطر مرده یا ... اجازه داده نشده.

39 پس از یقین بمردن بایستی جسد را بگورستان رساند

ص: 40

یعنی نگذاشت بجسدی که دیگر مواد ضد میکروبی ندارد و سربازان مدافعش از بین رفته اند و بزودی میکروب به آن اضافه می شود و آماده متلاشی شدن می شود معطل بماند.

40 اگر ظاهر بدن میت آلوده بود باید برطرف نمود و سپس به تطهیر و غسل پرداخت.

41 اگر هنگام دفن با آن همه دقت کفن آلوده شد بهتر است تعویض گردد (درس مهمی است که بمسلمان داده می شود یعنی باو میفهمانند اجازه نیست شاهد حتی آلودگی لباس مردگان باشی و بنظافت آن نپردازی) و بدون شک پس از پوشاندن لحد کفن آلوده می شود یا پس از چندین ساعت شکم متورم گردیده میترکد.

42 برهنه کردن حتی بیشتر از دست برای وضو، یا در آن محیط برای وضو گرفتن معطل ماندن اجازه نبوده و حتی نماز میت وضو ندارد. (در غیر نماز میت هم چنانچه مجبور به تیمم شدیم باید از پاکترین خاکها استفاده کرد).

43 جسد را نمیتوان در زمینی که آلوده بکثافت است دفن نمود تا اتصالی از امتداد آلودگی تا سطح زمین بوجود آید.

44 اگر از میت چیزی جدا شد باید همان را نیز دفن نمود (زیرا همان قطعه هم آلوده است)

45 سربازی که در جنگ کشته می شود چون به بیماری میکروب دار و عفونی نمرده و از طرفی خستگی و کوفتگی جنگ دروجودش بطرز خاصی اسید لاکتیک بوجود آولده که چگونگی آنرا گفتم (در جلد هشتم) و اسید مذکور خود میکروب کشی است که لازم نیست جسد را در دوپارچه بپیچند و دفن او با لباسهایش

ص: 41

اشکالی ندارد. ممکن است بمن اشکال کنند که علت دفن شهید با لباسش بواسطه اسید لاکتیک ایجاد شدن نیست در صورتیکه اگر تمام حکمت و علتش قسمت مذکور نباشد بدون شک آنچه گفتم دخات دارد زیرا اسید لاکتیک پس از استراحت بالاخره مبدل به گازکربنیک و آب شده از انسان دفع می شود و ما میدانیم اگر شهیدی جراحت برداشت و در کناری باستراحت و پانسمان پرداخت (که خود استراحتی است) و پس از چند ساعتی درگذشت باید او را کفن و شدفن کرد. 2/72.

46 در اینجا دو سؤال مطرح می شود که اولی بسیار جالب و وارد است: با آنهمه دستوراتی که برای اجتناب از تماس با گورستان داده شده مگر علت عدم تجویز تماس بخاطر زمین و مدفن است و یا بعلت مرده و جسدی که آن زمین را آلوده ساخته می باشد و آیا اسلام برای جلوگیری از تماس با جسد چه دستوراتی داده است؟ اسلام با دادن یک دستور قضیه را بنحو احسن حل کرده است. اگر نبی گرامی تماس با جسد را حرام میکرد دستور ستمگرانه بود زیرا مادری که فرزند منحصر بفردش مرده آیا نباید اجازه بوسیدن یا دست بصورت کشیدن فرزندش را داشته باشد؟ اما نبی گرامی آنچنان دستوری داد که هم جسد معطل نماند و هم هر کس را آسان نباشد بجسد دست بزند و لذا فرمود اگر کسی نوک انگشتش بجسد خورد باید غسل کند اگرچه نوگ انگشت تماس یافته بجائی دیگر نخورد و کاملاً ضد عفونی گردد و این نوعی ممانعت قانونی و بهترین راه انتخاب شده برای جلوگیری از تماس با مردگان است و برای تأیید این مطلب بگویم هرگاه دست آدمی

ص: 42

به سگی که در اثر عفونتی مرده بخورد با آنکه میکروب بیماری زایش برای انسان هم مسری شناخته شده غسل لازم نیست! مگر جسد آدمی نجس تر از لاشه سگ است که تماس با آن غسل دارد واین ندارد؟ همانا علتش این است که جلوگیری از تماس با جسد بوسیله هر کس ممانعت قانوین می خواهد و ممانعت از تماس با لاشه حیوان که بوسیدن و بغل گرفتن لازم ندارد فقط زنجیر تیمارستان (اینکه تماس پس از غسل میت دیگر غسلی ندارد علت اینست که احترام جسد بجاآورده شده و آماده دفن گردیده و معطل نمانده و در عین حا با شستن و سدر وکافور هم ضدعفونی گردیده هم معطر.)

سخن همه از میکروب است باختصار از میکروب شناسی و اسلام بگویم: 1/4.

در کتاب فقهی نجاسات را دانسته اند: پول، غائط، خون و مطهرات: آب، زمین، آفتاب ...

نجاساتی است که با یکی از محسوسات بوجود آمده و با یکی از محسوسات پاک میشوند مانند بول و غائط که با آب و زمین پاک میشوند و نجاساتی که با لغزشو اشتباه بوجود آمده و با بصیرت و بینائی تطهیر می گردد مانند کفر و شرک که با اسلام پاک می شود ولی مکتب وسیعتری از مکتب فقه (مکتب اسلام) پلیدیها را به دو قسمت بزرگ تقسیم گرده، تطهیرشان نیز دو گونه است. یک قسمت که تطهیرشان باوسائل فیزیکوشیمیائی است (تطهیر با پاک کننده ها چون آب و زمین و ...) و دوم که بامتدادهای پسیکو سوماتیک تطهیر می گردند (مثلاً رضایت از کسیکه تهمتش زده اند ورد قرضی

ص: 43

که سوخت رفته و هدایت مجدد کسی که اغوا شده و ...) و در حقیت تطهیر قسمت اول با مطهرات است و دومی با توجه و خلاصه ای از آن در آیه شریفه است (ان اللّه یحب التوابین و یحب المتطهرین خدا کسی که پلیدیها را با توبه و تطهیر از خود دور می سازد دوست میدارد 222 بقره) و دخالت در ایجاد ناپاکیهای دسته اول اغلب با ذراتی است هک شیطنت دارند و متجاسرند و دسته دوم با غوای شیطان بزرگ ابلیس یا یاورانش پیش می اید و فرودگان ذرات شیطنت کن محلهای آلوده است و محل نزول شیاطین اغوا کننده دلهای پلید و قرآن این را فرموده است (هل انبئکم عی من تنزل الشیاطین، تنزل علی کل افاک اثیم میخواهید بدانید فرودگان شیاطین کجاست روح پلید و دل الوده کسی که هم بزبان بد میکند و هم به اعضاء شعراء 222).

کلمه شیطان را قرآن در مواردی چند آورده است: بکسانی که تشکیلاتی دارند و منشأ اذیت و آزار و مسخرگی برای مسلمین دست کرده اند شیطان (12 بقره) و به آنانکه با فرستادگان خدا خصونت وزند همردیف شیطان (112 انعام) و به آنان که با کارهای بیهوده ای که به ظاهر تشریفاتی دارد مردم را سرگرم مسیازند شیطان (96 بقره) آنان که حق خویشاوندان و هم وطنان را ضایع سازند برادر شیطان (26 الاسراء) آنان که همه چیز را بخود اختصاص داده و بندگان خدا را فراموش کرده اعضاء صمیمی حزب شیطان (20 مجادله) آنان که فتنه انگیزند دوست شیطان (21 انعام) آنانکه بدون دانشند و درباره موضوع علمی و خدائی بحث می کنند پیرو شیطان (3 حج) و آنان که از

ص: 44

خدا روگردانند همردیف شیطان (35 زخرف) نامیده است و در اینصورت بلحاظی که گفته شد تقسیم بندی جالبی از اینقرار داریم:

سیاست نجس، اجتماع نجس، اقتصاد نجس و بهداشت نجس که قسمت اخیر مود بحث است.

سیاست نجس پشتیبان بعضی شیاطین است 1/51 و اجتماع نجس از شیاطین مخصوصی تشکیل می یابد 1/52 و اقتصاد نجس که اختصاص به شیاطین ضایعساز ثروتهای عمومی دارد.

میکروبیولوژی

نجاست میکربی: و اذکر عبدنا ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الشیطان بنصب و عذاب (40 سوره ص).

قبلاً شما را به نکته جالبی از قرآن متوجه سازم که امروز با این همه پیشرفت هنوز ارکان مهم و اساسی کشورها را به امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، طبیعی تقسیم می کنند که ممکن است سه تای اولی را نجس کرد یعنی بدست شیاطینی سیاست نجس، اقتصاد نجس، اجتاع نجس بوجود آورد ولی چهارمی (طبیعی) خود قدرت پاک کنندگی نجاسات را دارد: آبش، آفتابش، خاکش پاک کننده شرعی اند و آتش و هوا و سرما و ... هر کدام بنحوی تطهیر کننده غیر شرع می باشند (بعنوان مثال: تا امروز میگفتند از بس جنگلها را خراب و بجایش کارخانه میسازند و در حقیقت اکسیژن دهنده را تبدیل به زهرآگین کننده های هوا می نمایند بزودی جو زمین مسموم کننده خواهد شد. امروز میگویند بعلت مه غلیظ حاصل از سوختها در فضا نور خورشید بقدر کافی بزمین نمی رسد و بزودی دوران یخبندان در کره زمین تجدید می شود و

ص: 45

در نتیجه هوا صاف، جنگلها عود و طبیعت حریف گردیده است) اما قرآن بهداشت را نیز که به نجاست میکروبی وابستگی دارد ازارکان مهم می شمارد یعنی توجه مسلمین را به اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصاید کافی ندانسته و براندن استاد شیطان، برادر شیطان، همردیف شیطان، حزب شیطان که هر کدام وابستگان و اعضاء و افراد سیاست نجس، اجتماع نجس، اقتصاد نجسند اکتفا ننموده انتظار دارد شیطان بهداشت نجحس راهم که همان میکروب متجاسر و شیطنت کن آزار دهنده می باشد مطرود و منفور و از ارکان اصلی بشمار آورند.

از کجا میتوان بمیکروب هم شیطان گفت؟ از آیه شریفه اطلاعات چندی میتوان کسب نمود: بیماری حضرت بطور قطع پوستی بوده و بعضو دیگری از داخل سرایت نکرده بعلت آنکه میفرماید شیطان با حضرت تماس یافت (بر پوست مماس شد) و در کنتب نیز ابتلای حضرت با به بیماری پوستی ثبت و ضبط کرده اند بیماری حضرت حاد بوده زیرا حضرت را بصدا درآورده و از رنج و عذاب ناله کرده است. واگیردار بوده و شاید فرزندانش چنانچه برخی نوشته اند مبتلا شده اند.

یکنوع میکروب (شیطان) در ایجاد بیماری دخالت داشته زیرا عرض مینماید پروردگار شیطان (مفرد) مرامس کرد نه شیطان (جمع). حضرت را به بی خوابی و درد دچار کرده با توجه به کلمه نصب که در برابر فراغت و آسودگی است (فاذا فرغت فانصب 7 انشراح). در زمان شدت و حاد بودن هنوز باطرافیان سرایت ننموده زیرا حضرت خودش را فقط دعا می کند (رب انی) و اگر

ص: 46

دیگران دچار شده بودند همه را دعا میکرد؛ با این مقدمه بجرأت میتوان گفت حضرت به زرده زخمی یا قرحه ای دچار بوده که عامل ایجاد کننده آن یکی از دو شیطان بسیار موذی (استرپتولک استافیلوکک) بوده اند (یا بنابر قولی دچارآبله بوده است) ولی این روایت سخن مرا تأیید می کند (ان ابلیس سلط علی جسد ایوب فنفخ فیه فصار قرحه واحده) که زرده زخمی یا قرحه ای بوده است.

هم اکنون بمطالب دیگر اسلامی نیز آشنا می شوید که در آنها نیز بجای میکروب کلمه شیطان ذرک شده است و قبلاً ذکر این نکته جالب قابل توجه است که اسلام میکروبها را به دو دسته بزرگ رطوبت پسند (و با) شکی دوست (طاعون) تقسیم کرده که امروز هم آندو را سردسته میکروبهایی میدانند که بوسیله آب یا غیر آب سرایتشان بیشتر از عوامل دیگر میباشد و برای سهولت امر مالب را دو قسمت می کنم: یک قسمت مطالبی که در آنها از میکروب نام برده شده و دسته دیگر که بکنایه از میکروب اشاره گردیده است:

نبی گرامی فرمایند: لا تؤوامندیل اللحم فی البیت فانه مریض الشیطان (دستمال گوشتی در خانه جای ندهید که مریض شیطان است) حضرت باقر فرماید: قصوا الاظفار لانها مقیل الشیطان (ناخنها را بگیرید که آنها مقیل شیطان است).

نبی گرامی (ص) فرمایند: لا تبیتوا القمامه فی بیوتکم فاخر جونها را فانها مقعد الشیطان (خاکروبه را درمنزل جای ندهید و روز بیرون برید که خاکروبه منزل مقعد شیطان است)

ص: 47

ملاحظه فرمودید شیطان میتواند مریض داشته باشد (در دستمال گوشتی) مقیل داشتهباشد (زیر ناخن ها) معد داشته باشد (در خاکروبه منازل) آیا میدانید مریض جائیست که وسائل خورد و خوراک و استراح درآن مهیاست که بخورند و بخوابند (دستمال آلوده به پروتئین و مرطوب و تاریک یعنی پطرینخی برای کشت میکروب یعنی مریض شیطان یعنی جای خورد و خواک و استراحت) مقیل همان مریض است ولی خورد و خوراک گاهی هست گاهی نیست (چنانچه ناخن ها در فواصل غذا خوردن و نخوردن برای میکروبها همین حالت را دارند) و مقعد جائیست که میکروب قاعده خود را محکم بر آن داشته است (و کجا محکمتر از خاکوبه زیرا دستمال و ناخن احتمال سستی و شستن دارد) 1/58

با توجه به اینکه میکروبها رطوبت و تاریکی و مواد پروتئین دار ار دوست دارند به سخن حضرت علی که فرمود ان الشیطان مولع بالغمر توجه فرمائید زیرا غمر به پرآبی، چرب بودن، تاریک بودن معنی شده است.

نبی گرامی فرمودند: لا یبیتن احدکم و یده غمره فان فعل فاصابه لمم الشیطان فلا یلومن الا نفسه (با دست چرب شب را صبح نکنید اگر شیطان بشما صدمه زد خودتان را ملامت نمائید)

حضرت علی میفرماید: اغسلوا صبیانکم من الغمر فان الشیطان یشم الغمر فیفزع الصبی رقاده (کودکانتان را بشوئید از چربی که شیطان بوی چربی را درک کرده و از اثر آن کودک موقع خواب فزع و بی تابی می کند)

از حضرت صادق است: من بات عل غمر فاصابه شی ء من الشیطان

ص: 48

لم یدعه الا ان یشاء اللّه (کسیکه با چربی بدن بخوابد شیطان تامدتی باو صدمه می زند) و جالب تر از همه اشاره اسلام به زهرابه های درونی و بیرونی میکروبهاست که حضرت صادق میفرماید: لا تدعوا آنیتکم بغیر غطاء فان الشیطان اذا لم تغط الانیته بزق فیها و اخذ ما فیها مما شاء (ظرف غذا را بپوشانید که میکروب از ان میخورد و بر آن تف و بزاق می افکند یعنی زهرابه می ریزد) و توجه بفرمائید که بزاق هر حیوان برای بهتر هضم شدن غذای آنهاست و در اینجا نیز اشاره به آن شده ولی هنوز علم به آن اشاره نکرده که آیا زهرابه بیرونی میکروبها سبب بهتر تغذیه کردن آنهاست؟

حضرت کاظم فرماید: ظروف خود را برگردانید (وارونه بگذارید) که شیطان هیچ ظرفی را بلند نمی کند (و اکفی ء اناءک فان الشیطان لا یرفع اناء)

حضرت علی از آب خوردن از سوراخ ظرف و طرف دسته آن و حضرت باقر از نوشیدن طرف دسته و جای شکسته ظرف منع فرموده اند و ما میدانیم در شکافها چقدر آلودگی و میکروب جمع می شود: (لاتشربوا الماء من ثلمه الاناء و لا من عروته فان الشیطان یقعد علی العروه و الثلمه. لا تشرب من موضع اذنه و لا من موضع کسره فانه مقعد الشیطان).

حضرت رضا بوجود میکروب در اطراف منخرین انسان و حتی منخرین حیوانات اشاره فرموده و خود اشاره ای به بیماریهای مشترک انسان و دام است (علی کل منخر من الدواب شیطان) میدانیم همانگونه که نبی گرامی فرمودند غذای گرم محل شرکت میکروب است (ان الطعام الحار جدا محوق البرکه و للشیطان فیه

ص: 49

شرکه).

حضرت صادق به فرار میکروبها از بخورهای ضد عفونی کننده و به میکروبهای شارب در کنار موها و جای مرطوب و تاریک و مساعد اشاره فرموده (ان الشیطان لعنه اللّه تنکب سبعین دارادون الدارالتی هو حرمل فیها. لا یطولن احدکم شار به فان الشیطان یتخذه مخباء یستر فیه).

ناگفته نماند که رطوبت شارب از بینی و مواد پروتئینی آنها از خوردن نوک موها به غذاها تأمین می شود.

نبی گرامی فرمودند دراز نکنید موی زیر بغل را که شیطان در آنجا پنهان است و موهای زیر بغل را نکنید و حضرت صادق بهترین محل پنهان شدن میکروبها را برای تسلط بر بنی آدم زیر ناخنها دانسته ونبی گرامی چربی پوست را سد و مانع ورود میکروب به بدن و تار عنکبوت و زوایا را بهترین محل اجتماع میکروبها معرفی فرموده و نیز با اشاره به اینکه شیطان جاری است در فرزند آدم مانند جاری بودن خون، بگردش خون اشاره فرموده و چند خبر و حدیث دیگر که متن عربی و شرح آنها را میتوانید در جلد اول ملاحظه فرمائید 1/66 و آنچه بسیار جالب است و بوضوح میکروبها را معرفی می نماید این خبر حضرت صادق است که چن مردی با زنی زنا کند شیطان وارد آلتش می شود (اذا زنی الرجل ادخل الشیطان ذکره) 1/68.

لا تنکبوا الغبار فان فیها نسمه تسعی نیز وارده شده میفرماید غبار نکنید که در آنهاست ذرات در جنب و جوش.

اما از مطالب اسلامی آنچه که میکروب را باشاره نشان

ص: 50

میدهند:

میدانیم که بزرگترین راه سرایت و با آب است همانگونه که 14 قرن میدانسته اند و با آنکه هوا بیشتر در اختیرا اعراب بوده و بغذاهم علاقه زیادی داشتند حضرت علی درباره معاویه و پیروانش رمود: میان من و خودشان آب وبا آور آمیختند (وجده بینی و بینهم شربا و بیا) و حضرت سجاد دشمنان خود را نفرین کرده می فرماید:

پروردگارا آبشان را بوبا ممزوج کن (و امزج میاههم بالوبا) توجه فرمائید که کلمه ممزوج بکار رفته نه مخلوط یعنی حضرت امکان جدا کردن وبا را از آب گوشزد می فرماید و دیگر کلهم آب است و وبا که براه بزرگ سرایت اشاره شده و میاه یعنی هر گونه آبشان را که امکان آلودگی و سرایت دارد.

حضرت سجاد با جذامی غذا میل فرمود ونبی گرامی فرمود از جذامی حداقل یک ذراع فاصله بگیرید و نیز فرمود از جذامی همانگونه که از شیر فرار می کنید که خود می رساند راه ابتلا دستگاه تنفس است نه راه خوراک و تغذیه و حضرت صادق فرمود گشادی سینه و موهای بینی انسان را از جذام در امان میدارد (هم براه ابتلا که تنفس باشد اشاره فرموده و هم تهویه خوب وتنفس طبیعی و سینه گشاد را مانع ابتلاء دانسته) و باز فرماید کفش پوشیدن امان از سل وجذا است و ما راه پوستی را میدانیم که در اثر خراش سبب ابتلا می گردد و مهمتر از همه قرنینه کردن است که نبی گرامی فرمودند: اذا سمعتم به (الطاعون) فی ارض فلا نقدموها و اذا وقع فی ارض و انتم بها فلا تخرجوا فرارامنه

ص: 51

(هرگاه در زمینی از وجود طاعون چیزی شنیدید بآن زمین نزدیک نشوید و اگر در آن زمین هستید از آن خارج نگردید و در جای دیگر فرمودند هرگاه در شهری مرض وبائی باشد اگر در ان شهر باشید از آن خارج نشوید و اگر خارج هستید داخل نگردید و جالب استعمال کلمه ارض و خسکی برای طاعون است که در سرایتش آب دخالت ندارد و کلمه شهر در مود وباست که آب هم جزئی از آن است در راه سرایت وبا.

نبی گرامی می فرمایند اشخاص سالم با کسانیکه بیماری مسی ندارند (حتی شتران واگیردار) تماس نگیرند و در جای دیگر فرمودند باهل بلانظر نکنید و بر آنها وارد نشوید و از آنها بسرعت بگذرید که آنچه بآنها رسیده بشما نرسد و از حضرت صادق است که با اشخاصی که بیماری مسری دارند معامله نکنیدو حضرت رضا فرمود چون جان بدر آمد بیشتر آفت در او م ماند وعلت اینکه وقتی دست بمرده زدید باید غسل کنید همین است و حتی در اسلام به کوچکی میکروبها و اینه تولید مثل دارند و تغذیه می کنند و با چشم دیده نمی شون اشاره شده است 1/70.(1)

میکروب شناسی یک قسمت بزرگ جلد اول را تشکیل داده و اینک به شرح بقیه مطالب جلد مزبور میپردازم یعنی از زیست شناسی حیوانی که پیدایش حیوان می باشد و قبل از آن چگونگی پیدایش جهان: از ارمغان نبی گرامی چ هانتظاری دارید ارمغانی که بجامعه جاهل بشری مبذول فرموند ارمغانی که خالصا بدون


1- همانگونه که قبلا گفته شد میتوانید متن تمام احادیث و شرح آنها را در جلد اول از صفحه 70 به بعد ملاحظه فرمائید.

ص: 52

شک و ریب همه کلام خداست و یقینا انظترا و توقع دارید تا مرزهای اعجاز پیش رود و بلکه از آن بگذرد و بدانید که با مطالعه دوره کتابهای اولین دانشگاه از انتظار بیرون آمده مقصود را خواهید دید و خواهید خواند.

بیولوژی حیوانی

اولم یر الذین کفروا

ان السموات و الارض کانتارتقا ففتقناهما 0انبیاء 30)

آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین رتق بود ما آنرا شکافتیم.

قبل از هر چیز باید باین سوال پاسخ داد: خا برای چه آفرید؟ البته در جواب گفته می شود یکی چرا آفرید از لحاظ ذات مقدس خودش دیگری چرا آفرید از لحاظ ما انسانها. اما جواب سؤال اول مورد بحث ما نیست و حضرت زهرا سلام اللّه علیها در ان باره مطالبی دارند باول خطبه ای که در مسجد برای احقاق حق خو درابره فدک فرموده مراجعه شود) اماپاسخ قسمت دوم:

و هو الذی خلق السمواتع و العرض فی سته ایام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم ایکم احسن عملا (هود 7).

و او خدائیست که آسمان و زمین را در فاصله شش روز آفرید و عرش با عظمت او بر آب قرار یافت تا شما را بیازماید.

تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شی ء قدیر

ص: 53

الذی خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا (تبارک).

بزرگوار خدائیکه سلطنت ملک هستی بدست قدرت اوست و در (همه عالم) بر همه چیز او را توانایی است خدائیکه مرگ و زندگی را آفرید که شما بندگانرا بیازماید تا کدام نیکوکارتر (خلوص اعمالش بیشتر) است.

اللّه الذی خلق سبع سموات و من الارض ملهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا (11 الطلاق)

خدا آن کسی است که هفت آسمانرا آفرید و مانند آن آسمانها از (هفت طبقه) زمین خلق فرمد و امر نافذ خود را در یسن هفت آسمان و زمین نازل کند تا بدانید.

ملاحظه فرمائید در دو آیه پس از ذکر خلقت (آسمان و زمین مرگ و حات) اشاره به تزکیه نفس و بهتر عمل کردن فرمود و دریک آیه می فرماید: خلقت شد لتعلموا برای اینکه بدانید (قبل از هر چیز توجه فرمایند که در این آیه بدنبال میدانید توجه را بخدا جلب کرده خدائیکه هم قدرت بر هر چیز دارد و هم علمش بر همه چیز احاطه دارد لذا علم بدن خدا یعنیغیر علم و شناسائیهایی که رابطه انسان و انسان را تیره می سازد) پس برای این آفرید که و سهم آن تزکیه نفس شویم و یک قسمت آن عالم گردیم (دو آیه سخن از ایمان است و یک آیه علم).

در حقیقت این سه آیه اساس تکامل جنبه های معنی و ظاهر است: تکامل عقل بوسیله علم و تکامل عمل با حسن عمل و نیکو کاری انچنانکه فرمود: اذا عمل احدکم عملا فلیتقنه (هر کس کاری می کند باید آنرا خوب انجام دهد) و نتیجه تکامل عقل و

ص: 54

عمل خواندن کتاب آفرینش است برای خداشناسی تا آنجا که حضرت عسکری فرمود: لیست العباده کثره الصلوه و الصوم و لکن العباده کثره التفکر فی آثار اللّه و افزوده شود که علی مرتضی تکامل علمی و اصلاح رادر جمله العلم حیات و الایمان نجات خلاصه فرمود از اینقرار جواب کسی که میپرسد هدف خلقت درباره انسان چیست؟ میگوئیم تکامل جسم و جان.

علم جدید با آن همه تلسکوپها که در سراسر عالم دارد و مدام به آسمانها قراول رفته است دامنه پژوهش را تا بدانجا رسانده که یقین کرده جهان مجموعه ای ازگاز و غبار دود مانند گرم (آیا بهتر از کلمه دخان و دودی که مثلاً گرما گرم از آن جدا شده و محتوی ذرات و گاز می باش میتوان انتخاب کرد؟) بوده که روزگاری در نقطه ای متمکز و در حجم بسیا کمی شرده و رتق بوده و بر اثر انفجاری عظیم بصورت دخان درآمده است (1) همه یکجا جمع: یعنی ماده اولیه همه یکی و عناصر سازنده همه یکسان می باشد وچون به قرآن 15 قرن پیش نظر افکنیم می بینیم میفرماید همه جهان از اول به هم پیوسته و رتق بوده وهمان عناصری که خورشید را می سازد سازنده زمین و ماه و همه کهکشانهاست و با رفت ن آپولو به ماه و مطالعات طیفی ستارگان روز به روز این مطلب روشنتر میشود که همه جهان از عناصر یکسانی درست شده اند و چون انفجار روی داد و فتق بوجود آمد؛ و چیزی را فتق یافته گویند


1- فرضه انفجار هسته اولیه (یعنی آنچه قرآن میفرماید) طرفداران روز افزونی دارد و این انفجار با یک کیفیت متافیزیکی صورت گرفته است (اطلاعات هفتگی 1524 صفحه 60).

ص: 55

که از محل اصلی خودش و از مجرائی غیر معمول خارج شده باشد و دخان حاصله مجموعه ای عظیم از گازهای فوق العاده داغ است که بر اثر فشار و حرارت زیاد انبساط یافت و جهان را بوجود آورد (به کلمه دخان که هم ذرات هم گاز و هم داغی را میرساند توجه فرمائید).

نکته جالب دو پیشگوئی 15 قرنی قرآن است که یکی از آنها را که اتفاق افتاده شاهدیم و دیگری در پایان جهان روی خواهد داد آنچه را شاهدیم اینکه قرآن او لم یر الذین کفروا فرموده و کفار را مخاطب قرار داده به آنها می فرمای نمی بینید که چگونه آسمانها و زمین پیوسته و رتق بود و بعد انبساط و فتق گردید (بلکه از کلمه فتق معلوم می شود که از جای اصلی خود هم در اثر انفجار خارج گردیده که علم هنوز به حریم این مسئله که هسته اصلی در جای خود نیست نرفته و درباره اش چیزی نگفته است) در اینجا قرآن کفار را مخاطل قرار می دهد مثل اینکه خواسته کسانی که به آسمانها میروند و کرات را تسخیر می نمایند طرف سخنش باشند و این خود می رساند که در تسخیر آسمانها و کرات متأسفانه مسلمین همیشه از کفار جدا و وامانده اند و اما آنچه از یشگوئی که در پایان جهان خواهد شد مربوط به این آیه شریفه است:

فارتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین (10 دخان)

منتظر باش روزی که بیاید آسمانها به دخانی آشکار.

که می فرماید بار روزگاری خواهد آمد که آسمانها و زمین بصورت دخان درآیند و این قسمت هم در قلمرو دانش درنیامده است

ثم استوی الی السماء و هی دخان (11 فصلت)

سپس به آسمان توجه فرمود در حالی که دخان بود

ص: 56

و این هم اشاره قرآن به آسمانهاست در آن روزی که پس از انفجار و تبدیل رتق به فتق همه عالم بصورت دخان درآمد و هنوز هم جرم دخان موجود در کهکشان شیری ما برابر بقیه اجرام واقع در آن است.

عقاید و آرائی چند درباره چگونگی پیدایش کائنات در جلدهای قبلی آوردم و می افزایم : پروتن های دارنده بار الکتریکی مثبت و الکترونهای با بار منفی موجود در گرد و غبار شرح داده شده یکدیگر را جذب می کنند و الکترون به دور پروتن مداری تشکیل و ساده ترین عنصر یعنی ئیدروژن را میسازد که پایه و اساس ساختمان است هیدرژنها جمع شده به شکل مه رقیقی به طرف کهکشانها به راه می افتند و گاهی مه ها جمع شده ابری از گاز درست می کنند که اگر زیاد بودند نیروی جاذبه ای بوجود آمده آنها را نگه می دارد و به نبت افزایش اتمها جاذبه زیاد می شود و چون قطر آن 3 هزار برابر قطر تمام منظومه شمسی گردید اتمهای هیدرژن به هم نزدیک و ابر متراکم گرم و چون به پنجاه هزار درجه رسید باز به دو قسمت ذرات مثبت و منفی پروتن ها و الکترونها تقسیم می شوند و این حالت حدود ده میلیون سال می ماند در حالی که مرتب درجه حرارت و فشار افزایش می یابد تا بالاخره قطر ن به 5/1 میلیون یعنی یک دهم قطر قبلی رسید حرارت مرکزی به ده میلیون درجه می رسد و به جای شکستن و از هم گسستن در اینجا هسته ها ذوب شده در آخر چهار به چهار هسته ماده جدیدی را به نام هلیوم همانند عملی که در بمب هیدرژنی انجام می گیرد بوجود می آورند (خورشید با

ص: 57

چنین عمل هر ثانیه 564 میلیون تن هلیوم درست می کند)

اینجاست که ستاره ای بوجود آمده و به همین نحو با تغییرات درجه و فشار به تدریج عناصر سنگین تر بوجود آید انفجارها رقیق می شود و بر اثر فشار فزاینده کشش، آخرین انقباض صورت می گیرد و بالاخره در یک انقلاب عظیم مرموز سنگین ترین عناصر شیمیائی یعنی آنها که از آهن سنگین ترند بوجود می آیند و این انهدام و فروریزی در برگشت انفجار عظیمی تولید میکند که قسمت عمده اجسامی که درون ستاره از آغاز تولدش ساخته شده در فضا می پراکند که در فضا با سرعت ثانیه ای 1500 کیلومتر گسترش می یابد. این گاز تفاله و باقی مانده انفجار است و زمین ما از این تفاله می باشد نظریه دیگر نیز خلقت مداوم ماده است که هنوز مورد ایراد و اشکال واقع می گردد.

یعلم ما یلج فی الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من السماء و ما یعرج فیها (سوره سبا - 2)

می داند هر چه به زمین رود و هر چه از زمین بدر اید و آنچه از آسمان بریز آید و هر چه به سوی آسمان بالا رود.

شاید مقصود شنها و گردها و غبار اجرام کیهانی است که همه روزه بطور متوسط سه هزار تن به وزن زمین می افزاید و گازهائی از جمله هیدرژن متصاعد می شود.

ماتری فی الخلق الرحمن من تفاوت (سوره ملک 3)

ماده اولیه عالم رتق و در یک جا جمع بود این معنی را می رساند همه دارنده عناصر یکسانند (ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت)

ص: 58

و در آفرینش رحمان تفاوتی نیست و چرا رحمان گفته به بسم اللّه الرحمن الرحیم توجه فرما که اللّه قدرت مدبر آفریننده است در هر مرحله (قبل از آفرینش و حین و بعد از آن) و رحمن قدرت مدبر زندگی بخشنده است (انسان هم اکنون به زندگی خود برسد و توجه کند) رحیم قدرت مدبر مالک بوم الدین می باشد. اللّه الذی رفع السموات بغیر عمد ترونها (2 الرعد) خلق السموات بغیر عمد ترونها (10 لقمان)

میلیاردها کرات در فضا موجود و معلق و بدون ستون به حرکت خود ادامه می دهند و آنچه فواصل آنها را حفظ می نماید قوای جاذبه ای است که به نسبت مستقیم جرمها و عکس فضاهای کرات با یکدیگر می باشد و گویا مسیر این فواصل را چون ستون نامرئی قوای جاذبه آنچنان پرکرده که اگر به کلما ترفع و خلق در دو آیه توجه نمائیم میتانیم چنین معنی کنیم خداوندی که آسمانها را آفرید و برافراشت بدون ستونی که دیده شود و حضرت رضا فرمود به غیرعمدترونها (ثم عمد لکن لاترونها) دارنده ستونی که دیده نشود.

و کان عرشه علی الماء

و عرش خدا بر آب بود:

آنچه در اسلام چشمگیر و آدمی را متعجب می کند اینکه دانش جدید می خواهد از زمانی که جهان به شکل توده عظیم متراکمی بوده جلوتر رفته و شکل و وضع دنیای قبل از توده عظیم را بیان

ص: 59

نماید و به تازگی توانسته به دنیای هسته ای به صورت فرضیه نظ بدهد در صورتی که اسلام به کلیه مراحل آفرینش اشاره فرموده است (همه قبل از اینکه جهان از توده عظیم متراکمی بوده باشد).

اسلام به مراحل جلوتری از آفرینش اشاره کرده می فرماید خدا روح را، عقل را، قدرت را، نور را آفرید سپس ظلمت را، و در شرح کیدری بر نهج البلاغه است که خدا جهت آفرینش آسمان و زمین جوهری سبز آفرید و آن را ذوب کرد آبی مضطرب و سپس از آن بخاری چون دود (دخان) پدید گشت.

چند مطلب اخیر را به نظر آورید: جوهر سبز و دخالت رنگ در آفرینش قبل از پیدایش ب (آب مخصوصی که بعد خواهم گفت) عجبا که حتی با اشاره به رنگ مخصوص به نوری اشاره کرد نه مانند نور خورشید یا نورهای معمولی که دارای طول موجهای مختلف و رنگهای گوناگونندو نه حتی مانند نور و اشعه لیزر یاقوتی که ی کرنگ است و همه امواج منظم و یکسان بلکه نور سبزی که حتما باید دنیای آینده درباره اش بررسی نماید و آیا انرژی مخصوصی وجود دارد که به رنگ سبز جلوه کند؟ باید از علمای رنگ شناس پرسید: ولی هر گونه نوری باشد شش سال قبل در جلد اول گفتم اسلام بچه مراحل آفرینش اشاره فرموده علم هم تادخان بودن عالم پیش رفته و با اسلام همراه شده است و برای وقوف به مراحل قبل از دخان که آیا عالم چه وضعی داشته باید در انتظار علم نشست که کاری بکند و اطلاعاتی بدهد که امروز این خبر جالب کم و بیش در کتابهای مربوطه دیده می شود: ماده از نور بوجود آمد و از جمله مجله سیانس اوی فرانسه و نقل آن

ص: 60

در اطلاعات یومیه می باشد (صفحه 7 هشتم اسفند 1349).

رنگ شناسی که قرآن آن را بزرگترین علم آینده جهان می داند (در جلد پنجم مفصل شرح داده شد) و از اینرو که قرآن پس از شرح رنگها به خشیت دانشمندان در پیشگاه الهی اشاره می فرماید زمان شناسائی رنگ مزبور ارزشمند خواهد بود.

بهر صورت قدرت یا انرژی یا جوهی سبز آفرید و سپس آبی که در قرآن به آن اشاره فرموده و به دلائلی گفتم چون بنا به فرموده حضرت باقر اب مزبور قابل آشامیدن نبود و آتش از آن پدید آمد و چون خاموش گردید دخان پیدا شد و جنس زمین از خاکستر دخان (باقیمانده آتش سوزی) می توان گفت 1/109 قبل از انفجار و اشتعال دنیای ذرات متراکم بوده ذره های هسته ای فشرده حامل و حاضر به انفجار اما در بعضی جهات مشابه آب که شرح آن را داده ام و این خود اشاره کردن اسلام به تبدیل انرژی به ماده است (زیرا قدرت انرژی و جوهر سبز آفرید و بعد آب شد یعنی تبدیل انرژی به ماده) به این نکته نیز توجه باشد که هیدروژن را مولد الماء هم گویند.

فقضاهن سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها و زینا السماء الدنیا بمصابیح (سوه فصلت آیه 12)

پس آسمانها را بهفت بخش تقسیم فرمود در دو دوران و در هر یک از آسمانها امور رمبوط به آن را وحی نمود و نزدیکترین آسمانها که از همه بزمین نزدیکتر است بچراغها (ستارگان) زینت بخشید و در این باره خبری از نبی گرامی داریم که خورسید

ص: 61

و ستارگان با هم آفریده شدند 1/100.

و هو الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام و کان عرشه علی الماء «7 هود».

اوست که خلق فرمود آسمانها و زمین را در شش یوم و عرشش بر آب بود: با توج به اینکه یوم معانی مختلفی داشته و از جمله بدوران چندین میلیون ساله هم گفته یم شود بعلاو هنوز م خورشید خلق نشده بود که اول وآخر را حساب کرده یوم گوئیم 1/105 میتوان گفت پروردگار هفت آسمان را در دو دوران خلق فرمود و بعد آسمان دنیا را بچراغهای فروزان خورشید و ستارگان منور ساخت (معمول قرآن چنین است که اغلب بدنبال سبع سموات کلمه ارض را داشتهباشد و در اینجا ملاحظه فرمودید در آخر نامی از چراغهای فروزان دنیا میبرد و این نشانی از قدمت بیشتر آسمانهای دوردست دنیاست یعنی قرآن سن خورشید و ماه و زمین و ... اطراف ما را در کتمر از سن کازارها و کهکشانهای دور دست می داند).

ابتدا آسمانهای هفتگانه و بعد آسمانها و زمین خلق شد و در آیا اوی نامی از زمین نیست و کارها در یومین و در دو روز انجام گرفته و چن زمین بوجود آمد سخن از سته ایام و شش روز میکند مسئله شگفتی طرح می شود و آنچه را حدس می زنم اینکه دو دوران پیدایش آسمانها بقرینه کلمات امر و مصابیح که کلمات غیر مادی و مادی است اشراه بدورانهای قبل از ماده و ماده می باشد و آنچه پس از تقسیم بندی اسمانها صورت گرفت آسمانهائی در شکل ماده ابتدائی که هم قرآن آنرا میپذیرد و هم علم، دگرگونیهایی بود

ص: 62

که در شش دوران انجام گرفت که آغازآنرا پروردگار عرشه علی الماء فرموده است که بنظرم چنانچه قبلاً گفتم 1/110 اشاره به آفرینش هسته ای است و چون اسلام بدوران بعدی نیز اشاره نمود که اشتعال و سوزندگی است و دوان بعد خاکستر شدن و بصورت دخان ظاهر گردیدن از اینرو میوان گفت بنظر قران: خلفت یومین آسمانها آفرینش قبل از ماده و شروع ماده است و دگرگونیهای خلقت در زمینه ماده بودن کائنات در پنجدوران بود که دو دورانش خلقت در زمینه ماده بودن کائنات در پنج دوران بود که دو دورانش (آب و هسته ای بودن، حالت گرمی و دخان بودن) را شناختیم.

دوران بعد جمع شدن شعله ها در گوشه و کنا کائنات بشکل کهکشانهای پر از کرات مشتغل است که حتی امام به سوختن و شعله ور بودن ماه نیز اشاره می فرماید 1/291 در اینجا بصورت تبصره مطلبی را بیان دارم و بگذرم: ملاحظه فرمودید که پروردگار یکجااشاره به خلقت آسمانها و دو روز و صدور دستور وامر فرمود بدون آنکه نامی از زمین ببرد و بدون شک زمین جزئی از خلقت نوری او جل جلاله مباشد یعنی مقصود اینست کهزمین در یکی از آسمانها قرار دارد (خلقت را دو قسمت کردم امری و دیگر آنچه بمصابیح روشن ساختخلقت نوری وتوجه فمرائید که چگونه پروردگار خلقت غیر مادی رابه امر و مادی را به نور یعنی پایه و اساس ماده نسبت می دهد).

بعد از اینکه زمین ازحالت اشتعال بدر آمد و بصورت مایع بود بنحوی خاص بتدریج سرد شد و رویه سفتی یافت و مرتب این پوسته ضخیمتر شد تا بصورت امروزی درآمد که هنوز هم نسبت پوسته زمین بمواد مذاب و ... داخل زمین از نسبت پوسته تخم مرغ به محتویاتش کمتر است و حضرت علی در نهج البلاغه تحت

ص: 63

عنوان ثم انشأ سبحانه فتق الاجواء ... 1/120 بدورانهای مایع بودن، منجمد شدن و حتی بچگونگی شکل یافتن آنها اشاره می فرماید از اینقرار اسلام دورانهای ششگانه خلقت را:قبل از ماده، هسته ای بودن عالم، دخان، اشتغال و سوختن، مایع و مذاب، جامد میداند و باز هم دوران آخر یعنی برای آن زمان که زمین منجمد و پوسته دار شد تاکنون چهار دوران قائل است که بزودی شرح خواهم داد.

خارج از برنامه بلکه کاملاً داخل برنامه خلاصه بگویم درباره اصل خلقت بیش از چهار نوع فکر نمیشود خواب و خیالی است از عدم خود بخود برخاسته و دو قسمت اخیر را قطعی دانسته اند چون در هر صورت خلقت با انرژی آمیخته است و لذا یتوان گفت یا آغازی نداشته از ازل بوده است افریده شده است و چون ترمودینامیک مسئله را جدی گرفته نوع اخیر را تأیید می کند.

موضوع جالب دیگر: چون مرتب از هسته ای بودن عالم و ذرات هسته ای نام برده شد که آیا در اسلام از الکترون وپروتن نام برده شده است؟ باید گفت در جلد مربوط به فیزیک و اسلام بحث خواهم کرد و برای آشنائی بآنها خبری را که در مقدمه چهل خبر از حضرت صادق است در جواب مردی که از کیمیا پرسید ذکر می کنم با توجه به اینکه حضرت فرمود هیچ چیزی از درخت و غیر درخت یافت می شود مگر آنکه در ان اصل و فصل است (اصل = جاذبه. فصل = دافعه) قال الصادق علیه السلام لمن ساله عن اکیمیا هل لها وجود ام لا: انما

ص: 64

سالتنی عن اخت النبود وعصمه المروه و اللّه لقدکان و انه لکائن و لات فی الارض شجره و لا مدره و لا شی ء الاوفیه اصل و فصل.

و ما اشهد تهم خلق السموات و الارض و لا خلق أنفسهم (51 کهف)

آیا بشر میتواند به چگونگی آسمانها و انسان پی ببرد. این سؤالی است که قرآن آنرا غیر ممکن ندانسته اما میفرماید کسی را هم شاهد آفرینش آنها قرار نداه است لذا یک موضوع تایخی نیست بلکه مسئله علمی است و حل این مشکل با علم زینا السماء الدنیا بمصابیح (12 فصلت 15 الملک)

شباهت عجیب آفتاب وستارگان آنقدر جاب است که فیزیکدانها و منجمین را بهم نزدیک کرده و هر دو ازعلم یکدیگر چون دو دانشمند مشغول در یکواحد علمی استفاده می نمایند ولی قرآن د 15 قرن قبل به شباهت آنها اشاره فرموده همه راچراغ و همه را ایجاد کننده صبح و روشنائی بخش معرفی کرده و برای اینکه نور ماه را چون ستارگان و خورشید نشمریم باز خورشید را چراغ و همه را ایجاد کننده صبح و روشنایی بخش معرفی کرده و برای اینکه نور ماه را چون ستارگان و خورشید نشمریم باز خورشید را چراغ منیر و ماه را نور و مستنیر ذکر می فرماید: و جعل القمر فیهن نورا و جعل الشمس سراجا (16 نوح).

و السماء بنیناها باید و انا لموسعون 47 الذاریات

آسمان را بید قدرت خود آفریدیم و دائم در حال وسعت دادن آنیم.

نیروی انفجار توده عظیم اولیه عالم آنقدر شدید بود که گویا همه چیز از جمله عناصر کهکشانها را بقدری با قوت و قدرت پرتاب کرد که هنوز آناه بسرعت از یکیگر دور میشوند و در زمانی هک یک سطر این کتار را خواندید آنها دویست هزار میل دور

ص: 65

شده اند گویا کهکشانها مانند نقاطی بر یک توپ فوتبال افتاده که مرتب آنرا باد می کنند و نقاط از هم دور می شوند و موضوع انبساط عالم هم اکنون مقبولیت یافته و برای آن قوانینی علمی وضع گدیده 1/117 که قرآن در 15 قرن قبل بدان اشاره فمروده است: و الشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم و القمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم 38 یس قرآن در ضمن اشاره به وسعت یافتن عالم، گرات موجود در آنرا نیز آنچنان در حرکت میداند که میفرماید هیچکدام بیگدیگر نمیرسند و خورشید و ماه را بعنوان مثال بیان فرمود که خورشید بسوی قرارگاه خود در حرکت است... و برای ماه منلگاههایی تعیین شده... نه خورشید میتواند بماه برسد و نه شب میتواند بر روز پیشی گیرد و کل ی فلک یسبحون که این قسمت آخر آیه و اشاره به این است که تمام آنچه از خورشید و ماه و کراتگفته شده همه درمدار خود حرکت میکنند و در جایدیگر میفرماید با وجود اینکه مه درحرکت گفته شده اند باز هم دسته جمعی عالم، بسوی هدفی رهسپار است کل یجری ای اجل مسمی (ناگفت نماند چون قران سخن از گردش زمین و ماه میکند کلمه حرکت را بیان می فرماید که کلمات مذور را بزودی خواهید دید اما برای گردش ورشید کلمه جریان «والشمس تجری» بکار میبرد و این خود باعث شد دانشمندی بزرگ از غرب مسلمان شود و ما میدانیم با اتم شکافی مرتبی که خورشید برقرار است نور و حرارت زیاد ایجاد و عناصر بشکل گاز و مذاب در جریانند نه در حرکت) آیا اسلام اشاره بعمر طولانی دورانهای زمین شناسی کرده است بذکر خبری از نبی گرامی میپردازم که میفرماید ان موسی علیه السلام سئل ربه

ص: 66

عزوجل ان یعرفه ... 1/106 و پروردگار فرمود منذ مائه الف الف عام عشر مرات «100×1000×1000×10= 1000000000» و بکار بردن عدد میلیارد در جامعه ای که بیشتر از عدد الف در محاسباتشان نبوده و نیست تعجب آور است (ناگفته نماند سؤال حضرت موسی از دنیائی مخصوص بوده است 1/107) و شگفتی بسیار دراینست که در اخر حدیث به 5-6 مرتبه خرابی و آبادی زمین اشاره شده است که علم جدید چند نوبت کمتی را متذکر است)

موضوع علمی دیگر قرآن اشاره به این است که کائنات مجدد بهمان شکل اولیه برمگردد: روزگاری عالم از دخان بود و مجدد (فارتقب یوم تانی السماء بدخان مبین 10 دخان) بشکل دخان برخواهد گشت وتوجه فرمودید که نه در روز اول از ارض نامی بود نه دراینجا اسمی و معلوم می شود قبل از اینکه کائنات بشکل دخان در آید از زمین ما بدین شکل نامی و اثری نبوده و باز هم که خواست بدخان تبدیل شود نامی از زمین نیست.

اذا الشمس کورت، اذا النجوم انکدرت، (التکویر)

یوم تبدل الارض غیر الارض و السماوات (48 ابراهیم)

فجمع الشمس و القمر (9 القیامه)

و تکون الجبال کالعهن (معارج)

خورشید فروزشش کاسته می شودوستارگان فرو می ریزند این زمین به زمین دیگری مبدل می شود خورشید و ماه بهم می یوندد کوهها چون پنبه وا زده می شود ومطاب بسیاری دیگر از این قبیل

ص: 67

در قران کریم است که همه وضع آسمانها، کرات، کوهها و بسیاری از ساختمان های دیگر عالم تکوین را در آینده روشن می سازد و علم نیز در کلمه موار جز اینها نمیگوید.

الم تروا کیف خلق اللّه سبع سماوات طباقا (15 نوح)

ثم استوی الی السماء فسواهن سبع سماوات (28 بقره)

تسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن (44 الاسراء)

قل من رب السموات السبع (86 المؤمنون)

فقضاهن سبع سماوات فی یومین (12 فصلت)

اللّه الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلن (12 الطلاق)

الذی خلق سبع سماوات طباقا (3 الملک)

در قرآن چند مرتبه از آسمانهای هفتگانه نام برده شده که در علم بتازگی مختصر توجهی به آن معطوف گردیده و آسمان را به طبقات چندی تقسیم کرده اند 1/111 و بنظر من یا اختلاف طبقات آسمانهابر حسب اختلاف خواص شیمیائی و فزییکی و مکانیکی در آنهاست که هر کدام متمایز از یکدیگرند و استناد کردم به آنچه حضرت صادق فرمود که فرشته ای مجبور شد برای عبور از هر کدام از طبقات مذکور نیروی خود را تغییر دهد.

و آیا من الارض مثلهن (وره طلاق) ک بدنبال اشاره به طبقات هفتگانه آسمان در قرآن آمده دلیل بر این است

ص: 68

که آسمان هفت طبقه یعنی طبقاتی که با مدار معینی در کائنات برای وجود حیات هامنند سطح زمین مناسبت و طبقه دگر چون طبقه بعدی زمین فقط در اخیتیار ویروسها و مراحل اولین حیات می باشد الی آخر، یعنی درحقیقت آیا هفت آسان نیز چون طبقات الارض است؟

یا اینکه آسمان را طبقاتی میباشد که از لحاظ تطبیق و تطابق و طبق قرار گرفتن همانگونه که نظر قرآن است و هرچیز نر و ماده دارد و زوج آفریده شده (و من کل شی ء خلقنا و زوجین 49 ذاریات) (1) حتی جماد در اینجا نیز به تبعیت وحدت حاکم بر سراسر عالم هفت اسمان نیز نر و ماده یا مثبت و مفنی یا دارنده خواص متضاد یا عکس یکدیگرند دارند در حالیکه آنکه در سرحد عالم قرار گرفته وبا سرعت سیر نور در حال ناپدید شدن درکرانه عالم است اگر منفی است بطرز خاصی و اگر مثبت است بنحوی دیگر محوم گردد و درازاء محو اسمان مثبت بالا یک آسمان مثبت در پائین پدید می اید و بجای ناپدید شدن آسمان منفی سرحد آسمانی منفی در ابتدا و عمق ظاهر می گردد بطوریکه همیشه آنکه بالاست مخالف آنست که در پائین می باشد.

طبقه بندی آسمانها بین دانشمندان مربوطه سابقه دارد که بیکی از آنها اشاره کرد و اینجا می افزایم: هوبل دانشمند بزگ نجومی کهکشانهارا در سال 1930 بر حسب شکل آنها طبقه بندی کرده این طبقه بندی از کهکشانهای بیضوی شکل که


1- ناگفته نماند زوج یعنی چیزی که دارای لنگه و نظیر است و دوتای آنها را زوجان یا زوجین گویند.

ص: 69

شامل ستارگان قرمز و مقدار کمی گاز و غبار هستند شروع می شود و به کهکشانهای مارپیچی مسطح با ستارگان آبی و خطوط گاز وغبار پایان می گیرد. مارتین ریز و جوزف سیلک مینویسند دسته کهکشانهای صورت فلکی هرکول،دلیل یکنواخت نبودن توزیع کهکشانها در فضاست این دسته کهکشان که 350 میلیون سال نوری از ما فاصله دارد و طول آن حدود پنج میلیون سال نوری است صد عضو دارد. از این دسته کهکشان با تلسکوپ 200 اینچی پالومار عکس گرفته شده است.

بعضی از دسته کهکشانهای عظیم دیگر هزار عضو یا بیشتر دارند و طول آنها بین یک تا ده میلیون سال نوری تغییر می کند این دسته کهکشانها خود عضو فوق کهکشانهائی هسند که شاید 100 عضو داشته باشند که دردامنه ای بوسعت 100 میلیون سال نوری پراکنده اند.

اسلام به میلوینها کهکشان در عالم 1/117 و خورشیدهای فراوانی که درآسمانهاست 1/118 و اینکه هر کدام در مداری حرکت می نمایند 1/120 به وجود سیارات 9 گانه بلکه 11 گانه 1/123 و اینکه خورشید منیر است و ماه مستنیر 1/124 و اینکه نور از نقطه ای حرکت کرده هفت آسمان را پیموده باز بنقطه اولی برمی گردد 1/300 و ماه خشک و بدون حیات است 1/301 و صدهامطالب یگر اشاره فرموده است وحتی قطر خورشید را از امام پرسیدند و پاسخ داد که با آنچه محاسبه میشود درست می آید.

ص: 70

یکور اللیل علی النهار و یکورالنهار علی الیلی 5 زمر

شب را بروز و روز را بشب پوشانید.

و آیه لهم اللیل نسلخ منه النهار 37 یس

ملاحظه فرمائید چگونه قران بکروی بودن زمین بصراحت اشاره می فرماید:

دو آیه مذکور رادر کنار هم قرارداده بیاد آورید که چگونه روزنامه ها از قول فضانوردان نقل کردند که چون بسرحدی رسیدند گفتند شب از روی زمین چنان درو یم شد که گویا پوست را از روی گوسفند سلاخی (نسلخ) میکنند و با توجه به اینهک بکور عمامه پیچی است دو آیه یکدیگر را تکمیل نموده برداشت شب را از روی کره زمین آنچنان می داند که اگر از شرق بغرب برداشته می شوداز شمال بجنوب نیز برداشتش متمایل است همانگونه که عمامه باطراف پیچیده می شود ولی بطرفبالا یا پائن هم پیچیده می گردد و سوگند خوردن پروردگار به رب مشرقها و مغربها (40 معارج) یا دو مشرق دو مغرب (16 الرحمن) خود دلیل بر کروی بودن زمین است زیرا هر ناحیه مشرق شهری است و مغرب شهر دیگر و هر مکان دو مشرق و دو مغرب دارد و کره مشارق و مغارب و دلائل دیگر 1/125 (باز شما را متوجه اعجاز کلمه یکور و تشبیه تابش آفتاب بر زمین که بنحو خاص عمامه پیچی است می نمایم 3/41().

و الارض بعد ذلک دحاها اخرج منها ماءها و مرعیها و الجبال ارسیها 30 نازعات

اسلام زمین را متحرک دانسته و اثر حرکت را ایجاد چهار فصل می داند: و اشاره به اینکه زمین اگر حرکت میکند مانند

ص: 71

شتری میباشد که آرام و هموار در حرکت است (و هو الذی جعل لکم الارض ذلولا 15 ملک) و هر چه بر رویش نهاده اند بخارج پرتاب نمی کند و اشاره واضح به اینکه تصور میکنی کوهها ایستاده اند در صورتیکه در مرورند (و تری الجبال تجسبها جامده و هی تمرمر السحاب 90 نمل) و افرین بر قران که کلمه مرور را در اینجا بکار برد نه حرکت را زیرا کوهها بر زمین اند و در حرکت ولی علنی تر این چهار آیه است که بوضوح حرکت زمین را میرسانند فقال لها و للارض ائتیا قالتا أتینا طائعین (10 فصلت) بزمین گفتند بیا، آمد (حرکت کرد).

یسئلونک عن الساعه أیان مرسیها (186 اعراف) که زمین مانند کشتی که در حال حرکت است و بالاخره لنگر می اندازد الم نجع الارض کفاتا (25 مرسلات) که اشاره بحرکت زمین که محل مسکونی است و در عین حال بدور خودش هم می چرخد و داخلش داغ و مذاب و مانند ته دیگ که زیر و رو می شود بوده و شاید اشاره می کند که در مرکز زمین مواد جابجا می شود و یا آیه و الارض و ما طحیها (6 شمس) که زمین را چون طاحونه و آسیا معرفی می فرماید و دلائل دیگر 1/127 حتی اشاره به تقویم و مقیاسه تقویمهای شمسی وقمری 1/129.

عرش و کرسی: از حضرت صادق است: کرسی باب ظاهر غیب و طلوعگاه بدایع و محل ظهور همه چیز بوده و عرش باب باطن است که علم چگونگی و پیدایش و قدر و حدود و مشیتو صفت اراده و علم الفاظ و حرکات و ترک و علم بازگشت و آغاز در آن یافت م شود. و باز از آن حضرت است که: هر چه خدا آفریده

ص: 72

در کرسی است جز عرش که بزرگتر از آنست که کرسی به آن احاطه پیدا کند و از حضرت علی است: آسمان و زمین و هر آریده که میان آنها وجود دارد در جوف کرسی است ... 1/107 و در اینجا شاید بتوان درباره و کان عرشه علی الماء گفت که عرش که بر کرسی احاطه دارد بر آب نهاده شده بود یعنی قسمت مربوط به امر عرش است و وابسته به خلق، کرسی.

از دانشمندان غرب هم گاهی اشاره بعرش و کرسی شده و از جمله ویلیام هرشل منجم معروف میگوید: براهین تابناک ونیروند بر وجود خالق ازلی و صاحب قدرت بی پایان افزوده می شود زیرا دانشمندان زمین شناسی و ریاضی و فلکی دست بدست هم داده و تخت علم را محکم و استوار ساخته اند و این تخت همان عرش عظمت خدای یگانه است (354 قصص قرآن)

انتهای عالم کجاست ومحدودیت ماده که نزد اسلام بنام مخلوق و مصنوع و درنتیجه معلوم محدود شناخته می شود امروز تا حدودی باثبات رسیده وعلم بی میل نیست قطعیت آنرا بزودی اعلام نماید و اهم دلائل عبارتند از:

چون تعداد کهکشانها کمتر از مکعب فاصله آنها از زمین ترقی می کند.

چون نور از یک نقطه کائنات شروع و بهمان نقطه برمی گردد (ازحضرت علی هم در مورد و الطابق این مطلب را آوردم) لذا ابعاد مکانی کائنات محدود و بعد زمانی آنها نامحدود است.

مطالعات جدید حدس میزند فضای ما در حقیقت منحنی

ص: 73

محدود است و انحنای ان ازنوع بسته است و بنابراین عالم محدود است 1/121.

فرد هوئیل گوید: کهکشانها با سرعت دور می شوند و از عالم خارج می گردند عالمی که بشر به آن نام داده و حدش را دو برابر آنچه رسد خانه پالومار دیده برآورد می کند و سرعت در سرحد آنجا برابر سرعت سیر نور است و بعد بجای از بین رفته ها جدید و آغاز می شوند و حرکت مداوم عالم نیز از این رفت و آمد بوجود می آید اما مگر فنا شده و آغاز شده حدو حدودی ندارد اگر باورندارید معکوس آنرا در نظر آورید. (این فرضیه با بعضی پدیده های فیزیک اتمی خانا نیست) البته با این فرضیه چنانچه برای پر کردن فضای بی پایان قائل بایجاد ستارگان تازه باشیم باید بی نهایت ستاره هم خلق شوند.

فرضیه انقلابی در مورد حدود جهان فعلاً چنی است: ثابت شده فعل و انفعالات هسته ای درون ستارگان سرچشمه اصلی زایش نوترینوها هستند. بدینگونه که از تبدیل 4 پروتون به یک درگ الفا (هسته اتم هلیوم) دو پزیترون (الکترون مثبت) ودو نوترینو حاصل می شوند که پزیترونها بر اثر برخورد با الکترونها نابود می شوند ولی نوترینوها با خواصی که دارند از مرکز ستارگان رسته و در فضا بپرواز در می آیند.

در این ستارگان انرژی نترینوها بیشتر از انرژی نورانی آنهاست نوترینوها پس ازگذشتن از میان جرم ستارگان باز قسمتی از انرژی خود را نگهداشته بدون آنکه جذب شوند باعماق فضا سفر میکند در اینصورت توده ای از نوترینوها در جهان

ص: 74

وجود دارد که جرم آنها برابر جرم تمام ماده مرئی میباشد بنابراین چگالی ماده این جهان و درنتیجه انحنای جهان تا درجه زیادی بوسیله نوترینوها محدود می شود و اینها حد و مرز جهان را تشکیل می دهند.

اودندن رئیس بخش ستاره شناسی دانشگاه گلاسکو حرف جالبی دارد: اگر جهان را بی نهایت بدانیم آبا برای اتمها، تعداد ترکیبات ممکن به بی نهایت نخواهد رسید ایا بر روی بی نهایت سیاره تعداد بی نهایت اشخاص یافت نخواهند شد؟ آیا این بی نهایت اشخاص بی نهیت کتاب که بوسیله بی نهایت مؤلف نوشته شده نخوانده اند؟ بدیهی است مسئله فوق زمانی امکان پذیر است که تعداد «ترتیب های ممکن» اتمها بی نهایت نباشد.

یکی از فرضیه هائی که اخیرا باطل شده اینه: برخلاف نظریه های قبلی که انحراف اشعه نورانی، ستارگان را بطرف طیف قرمز دراثر دور شدن آنها ازما میدانستند معلوم گردیده این ستارگان نه تنها از ما دور نیستند بلکه کاملاً درکنار ما قرار دارند وعلت انحراف اشعه آنها بطرف بینهایت نبوده بلکه در فضای محدود حرکت می کند و علت اینکه ما انها را درحال دور شدن می بینیم ناچیز بودن کهکشان ما در عالم است.

آنچه بنظر خودم رسید: اگر زمان جهان ازلی بود مکان جهان هم غیر محدود بود اما در زمان معینی گسترش یافت پس مکان معینی دارد بعلاوه چون فواصل بین ماده خالی است ماده محدود

ص: 75

است و غیر محدود و ازلی و ابدی و بی نیاز را خلائی نیست بلکه اگر جهان غیر محدود بود قوای جاذبه و دافعه معنی نداشت که هم بکشد هم دور کند و در غیر محدود جابجا کردن معنی ندارد وانگهی اگر عناصر تمام کائنات از صدور چند عنصر تجاوز نکند محدود بحدی است و بشرطی که بپذیرریم کائنات را حدهای دیگر هم هست بیشتر محدود می شوداز قبیل محدود بودن بقوانینی، محدود بودن به تصوراتی، محدود بودن به تغییر وتبدیلاتی.

اگر توده عظیم اولیه عالم را بذیریم همانکه قرآن ار کلمه رتق آنرا متذکر بود غیر محدود بودن با تراکم ماده مثل ان است که گفته شود پنج متر بود ولی نه اول داشت نه آخر.

امروز به محاسبهوزن بلکه جرم کل عالم پرداخته گویند عالم دارای فلان تعداد کهکشان است و وزن هر کهکشان هم حساب می شود مثلاً حساب کرده اند که کهکشان شیری ما (راه مکه) 100 بلیون (10×1 به توان 11) ستاره دارد دارای جرم معین و مساوی همین جرم وگاز و گرد و غبار (دخان) در کهکشان مزبور است و حدس میزنند که یک بلیون کهکشان وجود داشته باشد و اگر خورشید ما را بطور متوسط ستاره ای فرض نمائیم بجرم 10×98/1 بتوان 33 گرم میتوان جرم کل را حساب کرد و بجساب دیگر اگر هر ستاره را دانه گندمی فرض کنیم و گندمها را رویهم بشکل مخروطی دراوریم طول قطر مخروط چهل میلیون کیلومتر خواهد شد.

میدانیم که انشتن در محاسبات خود عالم رااستاتیک معرفی کرد اما در 1922 الکساندر فردمان متوجه شد انشتنم با تقسیم دو طرف معادله بر صفر آنها را مساوی کرده است و انشتن بسرعت

ص: 76

خطای خود را پذیرفت و محاسبات را از سر گرفت بسیاری به این نتیجه رسیدند که عالم بشکل زین است و امروز نیز این نظریه تصدیق می شود.

ازحضرت عسکری در تفسیر آیه اللّه الذی جل لکم الارض قرارا است که فرمود خدا زمین را با طبعشما سازگار وبا بدنتان موافق فرمود نه آنچنان داغ که بسوزند و نه آنقدر سرد که منجمد گردند نه بحدی خوشبو که سردرد گیرند ونه بدبود که ناراحت شوند، نه آنقدر شل که غرق گردند و نه آنگونه سفت که نتوان ساختمانی نود یا مرده ای دفن کرد.

و جعلنا من الماء کل شی ء حی 131 انبیاء

حیات بدون عمل شیمیائی نیست و عمل شیمایئی بدون دخالت آب غیر ممکن زیرادو چیز خشک بر هم اثر نمی کنند و قران نیز وجود آب را برای زنده ماندن و زنده بودن حتمی می داند.

فرضیه و نظریه هائی چنددرباره پیدایش حیات و چگونگی آن آوردم. اخیرا پرفسور مانفردایکن آلمانی که 1967 جایزه نبول گرفت در اساس معتقد است که حیات در درجه اول پروتئین بعنوان عامل فعال بودهخ و باسید نوکلئیک بعنوان عامل وراثت بستگی داردو هر دو لازم ملزوم یکدیگرند و در یک حلقه بی انتها واکنشها قرار دارند. پیدایش پروتئین بدون اسید نوکلئیک ممکن نیست وترکیب اسیدنوکلئیک نیز فقط با کمک مواد مخمر مشخصی است که خود محتوی پروتئین است و کدام اول بوده اند مانند شوخی مرغ اول است یا تخم مرغ مباشد یعنی

ص: 77

پرفسور می گوید اسید نوکلئیک به تنهایی در نتیجه تأثیر پروتئین بوجود نمی اید بلکه فقط بهنگامی که پروتئین به «ارزش» ضروری برای تولید اسیدنوکلئیک نائل گردد دگرگونی بوقوع می پیوندد.

حیات و اشکال

یک عده از مادیین میگویند حیات چیزی جز تعادل محیط داخلی موجودزنده نیست بدین معنی که مقدار عناصر متشکله بدن مقادیر معینی بوده و در نتیجه بهم خورد تعادل این عناصر است که بماری و بااخره مرگ پیش می آید مثلاً مقدار پتاسیم یونیزه سرم درحدود 5 اکی والانت است کهاگر بهفت برسد حیات شدیدا در معرض مخاطره قرار می گیرد و همچنین وضع برای سایر عناصر با شرائطی موجود است.

مادیین پا از این مرحله فراتر نگذاشته حیات را فقط و فقط همین تعادل محیط داخلی میدانند ولی چون از آنان حتی مسائل پیش پا افتاده ای پرسش شود جوابی نمی دهند. مثلاً اگر به آنان گفته شود توجیه خانه روشن کردن ورمیک ها با توجه بفرضیه مذکور مادیین چیست (تقریبا کلیه پزشکان دیده اند بسیاری از اورمیک ها نزدیک بمردنشان بینائی و نشوائی خود را باز یافته حالت عمومی خوبی پیدا می کنند و این وضع را خانه روشن کردن گویند) با توضیحی که اگر دستگاههای کلیه، کبد، ریه،روده، پوست و ... برای متعادل نگهداشتن عناصر کار می کنند چگونه حال خراب اورمیک ها دراینجا بطرف بهبودی

ص: 78

برمی گردد جوای ندارند (ناگفته نماند با پیشرفت علم هم علت خانه روشن کردن اورمیک ها بطور علمی معین خواهد شد و هم معنی واقعی حیات که علاوه بر تعادل محیط داخلی بعوامل دیگری نیز بستگی دارد قطعی خواهد شد).

تقریبا در اجتماع نیز همینطور است عناصر مفید (صفات پسندیده، کمال، فضیلت، ...) هر کدام درحد لزوم باید موجود باشد و عاملی نیز از چپ و راست آدمی دراید (شیطان را قرآن همینگونه معرفی می فرماید 17 الاعراف) وبدیها را نشان دهد که آدمی تقوی کند وازآنها بپرهیزد و این دستگاه دفع فضولات اجتماع است وهمانگونه که اگر تعادل عناصر بدنی بهم بخورد بجای غذا دوائی متناسب با استعداد بدن خورانده می شو در صورتیکه اجتماع بیمار شد متناسبا درمانی لازم دارد از مجازاتهائی که معین شده و تطهیراتی که باید معمول داشت و ... و همانگونه که اسلام اجازه نمی دهد بشهری که وبا یا طاعون در ان است وارد شد یا اگر در ان شهر بود خارج گردید در پرهیز از بیماریهای اجتماع نیز دستورات شگفتی دارد و پرهیزها و اقدامات عجیبی را دستور میدهد؛ بعنوان مثال: بدین مضمون حضرت هادی می فرماید: در زمانیکه عدلگسترده است سوء ظن بردن به حتی یکنفر حرام است تااینکه خلافش ثابت گردد و در دوره جور و ستم اجازه نیست نسبت به یک نفر حسن ظن داشت تا خلاف آن ظاهر گردد (سفینه قال ابوالحسن الثالث اذا کان زمان العدل فیه اغلب من الجور فحرام ان تظن باحد سوء حتی یعلم ذلک منه و اذا کان زمان الجور فیه اغلب من العدل فلیس لا حدان یظن باحد

ص: 79

خیرا جتی یبدو ذلک منه)

اللّه الذی خلق کل دابه من الماء 44 نور

منشأ تمام جنبندگان از کنار دریا بود ابتدا جنبندگانی پیداشدند چون ماهی که بر شکم راه می رفتند (فمنهم من یمشی علی بطنه) بعددران سیادت آنها باشد که بر دو پاطی طریق مینمودند و منهم من یمشی علی رجلین) چون پرندگان آنگاه نوبت جنبندگانی شد که بر چهار پا راه رفتند (و منهم من یمشی علی اربع) چون پستانداران و باز هم خلقت ادامه دارد (اللّه الذی خلق کل داب ء من ماء فمنهم من یمشی علی بطنه و منهم من یمشی علی رجلین ومنهم من یمشی علی اربع یخلق اللّه ما یشاء ان اللّه علی کل شی ء قدیر 44 نور) که هر ضمیر بعدی را بقبلی برگردانیم چنین معنی میشود: از آب جنبندگان بوجود آدند و از جنبدگان خزندگان و ازخزندگان پرندگان و از پرندگان پستانداران وخلقت ادامه دارد و در صورتیکه تمام ضمائر را به دابه برگردانیم معنی می شود: جنبدگان از آب بودند و از آنها خزندگان بوجود آمد بعد دوران پرندگان بود و در آخر پستانداران و همینطور آفرینش بکار خود ادامه می دهد و حتی برخی گفته اند استعمال کلمات من با فتح میم که کلمه موصول برای ذویالعقول میباشد و حال آنکه خزندگان و ردگان و ... غیر دی شعورند احتمال داده می شود آیه به غایت خلقت که انسانهایند توجه داشت و کلمه «ن» را بجای «ما» آورده است و پیشنهاداتی درباره این آیه و نکات اعجاز انگیزش داشتم که گفتم 1/150 و ملاحظه فرمائید که در تمام مراحل جنبندگان

ص: 80

که از دریاجدا شدند دریای درون را با خود آوردند و درآب غرقند.

نظریه هائی چند درباره تکامل تدریجی انواع

حضرت صادق و لا مارک هر دو برای معرفی حیوان بعنوان مثال زرافه و مرغ دریائی را مثال زدند 1/158 ولی علت پیدایش گردن داز یا پای درازشان را هر کدام بنحوی بیان داشتند 1/161. قرآن با بیان سبح اسم ربک الاعی الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی به مراحل مختلف آفرینش اشاره فرموده: تهیه ماده اولیه. پایه گذاری (بصورت و قالب شکل اصلی درآمدن) بحساب تقدیر و احتمال (تحت تأثیر محیط قرار گرفتن) هدایت و هدف گیری با دانش سر وکار داشتن و محیط را با اختیار درآوردن) 1/165.

ناگفته نماند برخی عقیده دارند آیه سوره انعام (و ما دابه فی الارض و لا طائر یطیر بجنماحیه الا أمم امثالکم) اشاره به ارتباط بین جمیع مخلوقات می نماید که همه اعم مانند انسانهایند از دابه و پرنده.

ص: 81

پیدایش انسان

به آن همه اخلاف که اموز بین انسان و میمون معین کرده اند 1/171 امروز به جدا شدن انسان از میمون اظهار عقیده ای نمی شود.

قبلاً به آرائی دراین باره اشاره شد هم اینک اضافه می شود:اخیرا ظهور انسان را نتیجه یک انهدام کیهانی می دانند درکیهانی که در یک ثانیه و ثلث ثانیه با سرعت سیر نور از ماه میگذریم اما پنج ساعت از مرز منظومه شمسی خارج شده و چهار سال دیگر به مرز نزدیکترین ستاره ثابت می رسیم و بالاخره اگر دقیقه ای 18 میلیون کیلومتر حرکت کنیم هر پنج سال یکبار به یک ستاره برخورد خواهیم کرد. با توجه به صد میلیارد ستاره در کهکشان شیرین خودمان هک هشتاد هزار سال وقت لازم دایم بعد فضای خالی و سپس کهکشان (المرعه المسلسله) بعدی در فاصله دو میلیون سال نوری است و بالاخره کهکشانها را گروه بندی کرده اند که (الجاثی علی رکبیه) در فاصله سیصد میلیون سال نوری شامل ده هزار کهکشان است و هر کهکشان دارای میلیاردها ستاره و بالاخره ده میلیارد کهکشان بحساب آمده و بالاخره در فضای بیکران در 1963 کارارها را ببزرگی یک میلیون برابر خورشید کهنوری بیشتر از نور تمام کهکشان ما دارد و در 1967 به نخسین ستاره نوترون یا ستاره قابض که به آن پولساز گویند مشاهده نمودند (ستاره های نقبض شده را دارای وزن عجیبی می دانند که یک قاشق چای خوری از آن چندتن و حتی چند میلیارد تن وزن دارد) و بالاخره در این عالم که دائما در انهدام و آفرینش است انسان بوجود آمده است

ص: 82

البته در اینجا به ماده اولیه آدمی که از کائنات شروع می شود اشاره شده نه به چگونگی پیدایش انسان» و جای مناسبی است که گفته شود اللّه الصمد یعنی توپر است و کمال و ماسوی اللّه مجوف است و منتظر کمال.

ناگفته نماند پروفسور ژاک روفیه رئیس مرکز همویت پولوژی تولوز فرانسه از روی تحولاتی که در فرمول کروموزومها راه می یابد نشان داده است که چگونه ممکن است یک «آدم» تنها و منحصر بفرد وجود داشته وبا تعاون چندین «حوا» بشریت را بوجود آورد وی اطلاعات جدیدی از اینقرار در اختیار جهان دانش قرار داد: در تمام انواع ین جنس مقدار کلی اسید هسته ای تقریبا یکی است و آنچه تغییر می کند تعداد و شکل کروموزومها یعنی عامل اصلی ژنتیکی است.

هر چه کروموزومهای یک چنس یادتر باشد اندازه انها کوچکتر بوده و از نوع آکروسانتریک است و چون در بسیاری موارد ممکن است دو کروموزوم اکروسانتریک از یکی از دو انتها بهم بچسبند و تشکیل متاستانتریک (عملی که سبب اصلی تحول است) بدهد لذا ضمن تحولی که بوجود می آید تعداد کروموزومها کاهش می یابد و خود این کاهش تحول از جنسی به جنس دیگر را ممکن می سازد و از یور همین تجربه به قطعاجد اعلای انسان دارای 48 کروموزوم بوده وبدین دوکروموزوم آن اتحاد حاصل شده و یک موجود 47 کروموزومی که انسان است بوجود آمده و نتیجه آنکه بین افراد متعددی که از پشت جسد انسان بوجود آمده اند همگی جز آدم فاقد قابلیت زنده ماندن بودند و تنها «پدر انسان» بود که

ص: 83

میتوانست به زندگی ادامه دهد.

درکفره فلسطین اکتشافات متوالی طی سالهای 1965 1966 1967 نتایج جالبی بدست داد اسکلتهائی از انسانها کشف شد که انها را هومو نام نهادند هومو 8 (1965) دو هومو 9 (1967) بودند که ازعجائب آنها شباهت بسیارشان به انسانهای مدرن و امروزی بود اینان در لایه طبقه هفدهم دوره حجر بدست آمدند، مرده های خود را دفن می کردند.

دیدن انسانهای مدن با آلات و ابزار دوره حجر که با آنان بود بعضی از قوانین دوره ای انسانها و پیشرفت سن مواد الی را در هم ریخته و چنین بنظر می رسد ماخذ انسان امروزی با آخرین دوره یخچال (گلاسیر) که تقریبا با 35 هزال سال سابقه است نسبت دارد (البته بعضی از متخصصین اظهار میدارند وجود انسانهای مدرن در دوره حجر بعید بنظر نمی رسد)

پروفسور مارتین اف دانشمند روسی می گوید... ما همینقدر میدانیم از نسل انسانهای غارنین هستیم که از میوه جات و سبزیهای جنگل تغذیه می کردند و برای فرار از گزند جانوران به شکاف درختان و دخمه های کوه پناه می بردند مانند انسانهائی هک درعصر حاضر در جنگلهای آمازون و استرالیا و نقاط مجهول دیگر بسر می برند ولی نمی دانیم ان انسانهای عصر حجر و این انسانهای مدرن از کجا و با چه صورتی پدید آمدند.

آنچه دانشمندان در پیرامون انسانهای جاوه و سوماترا و مالیز و نیجریه و درباره (حلقه های مفقود) نوشته اند از حدود فرضیات خارج نیست و فرضیه نشو و اارتقای (داروین) که انسان

ص: 84

از نسل میمون می باشد و آنان که معتقدند انسان پیش از صدها مییون سال بشکل دوحیاتین در آب و خشکی میزیسته و بمرور زمان بوضع کنونی درآمده فرضیاتی بیش نمی باشد و ... بهر صورت مطالب جلد اول و کتابهای مربوطه را مطالعه فرمائید خواهید دید قرآن به بهترین وجه از انسانهای سغیر مدرن و غیر قابل ذکر و انسانهای مدرن و قابل ذکر بحث فرموده است:

آدم و حوا با سفینه فضائی به کره زمین آمدند و سفینه خراب شد نتوانستند برگردند خود نظریه ای است که عنوان شده است.

ناگفته نماند هم اکنون فسیلهای استرالیپتکوس (کاشف ریموند دارت) و یارانتروپوس که درافریقا کشف شده. فسیل مرد جاوه (کاشف: دوبیوس) فسیل هموهبیلیس از افریقا (کاشف: دکتر لیکی) فیل مرد پکن. فسیل های مرد هیدلبرگ در آلمان و مرد تری نفین در الجزایر و ... همه و همه را همانگونه که قرآن به اناسنهای قابل ذک و غر قابل ذکر تقسیم فرموده امروز در دودسته هموساپین ها Homo Sapiens (بشر دارای عقل) و هموارکتوس Homoerectus (بشر راست شده) جای داده اند. آنچه را باید بیفرازم و بسیار جالب و مسلم است اینکه تا چهل هزال سال قبل چهار نوع بر مختلف (نئاندرتال، بشر امروزی، مرد رودزیا، مرد سولو) وجود داشته و اکنون فقط یکنوع انسان وجود دارد. آنها همه انسان غیرقابل ذرک (بشر مستقیم یا راست شده) بودند و اینان انسان قابل ذکر (بشر عاقل)

در پایان: بعلت عقب شکیدن تاریخ پیدایش اکلت انسانها

ص: 85

که زمان زندگی انسان را پیش از میمونها نشان می دهد بکلی فرضیه داروین را که پدران ما از نسل میمون بوده اند فرو ریخته است.

قانون تکامل در سراسر کائنات

وله اسلم من فی السماوات و الارض طوعا و کرها (83 آل عمران) و للّه یسجد من فی السماوا و الارض طوعا و کرها (15 الرعد) فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتیناطائعین (11 فصلت).

در آیات مذکور مفهوم حقیقی کلمات: اسلم و یسجدواتینا یکی است بجی اینکه در پاسخ پروردگار بزمین و اسمان که فرمو بیائید گفتند طائعین در حالیکه برابر آنانکه «من» فی السماوات و الارض بودند و کلمات طوعاو کرها بکار برده شده دستور و پاسخی در کار نیست و این می رساند قرآن بکسانی در آسمانها اشاره می فرماید که همانند انسانها زمینی بین جبر و اختیار قرار دارند و توجه به آیه 18 سوره الحج این مطلب را روشن می سازد زیرا در انجا بدین مضمون می فرماید: هر چه از جماد و نبات و جنبندگان است و کثیری از انسانها خدا را سجده می کنند و بسیاری ازانسانها که حقشان است عذاب گردند. (بزبان دیگر بعضی از انسانها در پاسخ سجده کنید یا تسلیم باشیدگفتند طائعین و برخی نگفتند) و این میرساند در آسمانها هم مانند زمین کسانی هستند که در برابر اسلم و یا یسجد، طوعا یا کرها بلکه درمیان جبر و اختیار قرار دارند و چون بین جبر و تفویض قرار گرفتن، سجده

ص: 86

خضوع در برابر مسجود را برای بشر آزادگذاشتن است و اتینا طائعین یعنی پاسخ مثبت بسوی تکامل آمدن از اینرو قانون تکامل در سراسر کائنات برقرار است و کسانیکه با سجده کردن مخالفت می کنند تکامل ندارند (و این است آیه 18 سوره الحج الم تر ان اللّه یسجد له من فی السماوات و من فی الارض و الشمس والقمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدواب و کثیر من الناس و کثیر حق علیه العذاب).

(آنقدر قوانین در نهاد آفرینش برای پیشبرد کائنات مرگ و میر دار بطرف کائنات جاویدان وضع شده که در قسمت معادبه برخی از آنها که میدانیم اشاره خواهم نمود که از جمله اثبات این موضوع است که رؤیا و خواب دیدن در حیوانات و نوزادان و حتی بزرگان برای تکامل مغز و اعصاب می باشد)

اینست عقیده قران که: مدتها بر آفرینش زمین و آنچه بر زمین بود گذشت و حیوانی به شکل انسان وجود نداشت (او لا یذکر الانسان انا خلقناه من قبل و لم یک شیئا 68 مریم) 1/176، بعد مدتی (حین من الدهر) انسانها بودند ولی دارای اعضاء اناسن بدون آنکه معنویت یا تاریخ یا تذکر داشته باشند (هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا - هل اتی) 1/177 و ناگهان بنابر استعدادی که انسانها یافتند رهبری و پدر روحانی بنام خلیقه اللّه بر آنان برگزیده شد برای هدایت کردنشان (و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه بقره) و مبدء تاریخی نیز که علامت کوچ انسانها از غارها و جنگلها به سوی خانه است جهت انسان معین گردید.

ص: 87

(ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا 95 آل عمران) 1/178.

دلائلی چند موجود است که حضرت آدم اولین آدم نبوده و قبل از وی نیز انسانهایی بوده اند:

قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء 28 بقره.

چون خدا خواست آدم را روحانیتی بخشد و او را خلیفه خود سازد فرشتگان گفتند روردگارا اینها در زمین فساد می کنند و خون یکدیگر میریزند مثل اینکه ملائکه توقع داشتند مانند حیوانات دیگر در میدان تنازع بقاء منقض شده و از بین لفتندو. اناسن خونریز هم زا بین برود و اگر قبلاًانسانهایی نبودند ملائکه از کجا می دانستند این موجود خونریز است در صورتیکه در همین صفحه قرآن پروردگار میفرماید علم عیب در انحصار من است.

لقد خلقنا کم ثم صورنا کم ثم قلنا للملائکه اسجدوا لادم (10 اعراف)

در اینجا نیز فاصله ای بین خلقت انسانها و نفخ روح وجود دارد زیرا اول می فرماید ما شما (جمع) را خلق کردیم بعد تصویر نمودیم بلکه ملائکه را گفتیم بر آدم سجده کنند.

الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخالدین (19 اعراف)

ملاحظه فرمائید که ترس آدم وحوا از این بود که عمر جاودانی ندارند (و اگر در بهشت موعود بودند که عمر ابدی است این ترس را نداشتند).

ص: 88

ان اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العلامین (33 آل عمران)

اگر عالمین نبودند چگونه حضرت آدم مصطفی و مبعوث بر آنان می شد؟

در هیچ جای قرآن آیه ای نیست که مستقیم یا با اشاره خلقت آدم و حوا را ازخاک و گل متذکر باشد بلکه آنچه گفته می شود اشاره به خلقت بشر یا انسان از آب یا گل می باشد و از آدم چنین سخنی نیست بعلاوه آیه شریفه «ان مثل عیسی عند اللّه کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون» حداقل برای حضرت آدم هم مادری را منظور می فرماید (مادر دشتن بهترین دلیل است بر اینهک نمیتوان خدا بود یا شریک خدا و از لحاظ علمی نیز مواردی نشان داده شده که دخت بدون دیدن مرد باردار شده ولی چون کروموزوم مرد دخالت ندارد فرزندشان همیهش دختر است) و مهمتر آنکه پروردگار خلقت همه انسانها را از خاک میشمرد (و من آیاته ان خلقکم من تراب 20 سوره روم. و اللّه خلقکم من تراب 20 سوره روم. و اللّه خلقکم من تاب 11 سوره فاطر. هو الذی خقلکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه 67 مؤمن. هو الذی خلقکم من طین 2 انعام)

بدء خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین ثم سویه و نفخ فیه من روحه و جعل لکم السمع و الابصار ... (6 سوره سجده)

قرآن هر وقت از افرینش سخنی دارد چون بنوع انسان می رسد به مشخصات چندی از انسانها اشاره می فرماید و بعد به نفخ روح در او اشاره میفرماید و چون نفخ روح شد و روحانیتی یافت

ص: 89

قابلیت پیدا می کند با ضمیر آدمیت خطاب شود و در آیه ملاحظه فرودید بعد از نفخ ضمیر «ه» جای خود را به «کم» داده است و دلائل دیگری از قران و احادیث 1/184

... و اجعله رب رضیا (6 سوره مریم)

حضرت زکریا به خدا عرض می نماید فرزندی بمن عطا کن که از من و آل یعقوب ارث ببرد و او را شایسته گردان یعنی حضرت شایستگی فرزندشگ را طبق قانون توارث از خدا می طلبد. 1/214

انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح (48 هود)

پروردگار به نوح که خلاصی پسرش را می خواهد میفرماید او از خاندان تو نیست بعلت عمل ناپسندش و نمیفرماید او فزند تو نیست بلکه می فرماید از اهل تو نیست مثل اینکه یک جهشی (موتاسیون درجهت خلاف اهلیت خاندان حضرت بوجود آمده و اخبار و احادیث زیادی درباره وراثت 1/210

از سخنان بسیارجالب عقیده رئیس بخش علوم توارثی مأسسه علمی (اکادم گورک) شوروی است که در مجله ساینس جورنال انگلستان چاپ شد که هم نظریه داوین را رد می کند و هم نظیه نزوفیم لیسنکو (جوبه توارثی صفات اکتسابی جزئی از تحول است) را و عقیده دکتر بلائف معتقد به تحول نژادی متکی به انتخاب مصنوعی است (در برابر انتخاب طبیعی که هر چه بهتر با محیط تطابق داشته باشد ازدیاد نسل دارد) که بد اخالت بهتر بامحیط تطابق داشته باشد ازدیاد نسل دارد) که با دخالت انسان صورت می گرد و انتخاب طبیعی که موجب انحطاط و یکنواختی موجودات است انتخاب مصنوعی سبب تنوع و کارآمدی آنها را

ص: 90

افزایش می دهد.

و من آیاته خلق السموات و الارض و ما بث فیها من دابه 28 شوری.

از نشانیهای قدرت خدا خلقت آسمانها و زمین و جنبندگانی است که درآنها (آسمان و زمین) پراکنده گردید ملاحظه می فرمائید که به جنبندگان منتشر در آسمانها هم اشاره شده و جنبندگان طبق آیه 44 نور که شرح دادم شروع مرحله ای است که بعد از آن حیواناتی پیدا می شوند که بر شکم یا بر دو پا یا بر چهار پا راه می روند و این آیه حتی اشاره به تکامل مشابه زمین درآسمانهاست.

یسئله من فی السموات و الارض: 28 الرحمن.

تمام آنهائیکه در آمسانها و زمین انداز خدای خود مسئلت دارند. این هم مرحله تغذیه روحی موجودات در آسمانهاست

و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الارض 89 نمل.

روزیکه اولترا سوند یا صدای صور اسرافیل یا صدای مافوق صود دمیده شود هر کس در آسمانها و زمین است می ترسد و این هم اشاره به حالت انعطاف پذیری و داشتن احساس و عصب موجودات آسمانها.

و له اسلم من فی السموات و من فی الارض طوعا و کرها و الیه یرجعون 77 آل عمران.

دراینجا باطاعت و انقیاد کسانی که در آسمانها و زمین می باشند

ص: 91

اشاره شده و فعلاً از آن دو مطلب می فهمیم یکی آنکه چون ملائکه از خود رایی و راهتی و دلخواهی ندارند و همیشه مطیع محضند معلوم می شود موضوع برای غر ملائکه است و دیگر اشاره به اینه در بیان ساکنان آسماانها نیز مانند زمینی ها جبر واختیار وجود دارد

تبارک الذی جعل فی السماء بروجا و جعل فیها سراجا و قمر منیرا (61 الفرقان)

برج که معانی (حصار، قلعه، بنای مرتفع ...) گوناگون دارد و بوجودش در آسمانها اشاره شده کنایه از بودن بناها و ساختمانها درآسمانهاست که حتی حضرت علی نیز بمیدانهای در کرات آسمانی اشاره فرمود و جالب اینجاست هک به نیاز بروج به خورشید و ماه نیز اشاره ای است و نکته دیگر که خورشید را سراج و چراغ و نور و قمر رانورگیر و منیر فرموده است.

انازینا السماء الدنیا بزینه الکواکب و حفظا من کل شیطان مارد لا یسمون الی الملاء الا علی و یقذفون من کل جانب دحورا و لهم عذاب و اصب الامن خطف الخطفه فاتبعه شهاب ثاقب فاستفتهم اهم اشد خلقا ام من خلقنا هم من طین لاب بل عجبت و یسخرون (10 الصافات)

بدرستیکه ما آراستیم آسمان دنیا را به آرایش ستاره ها و نگهداشتیم آنرا از هر شیطان تجاوز کننده ای که آنها شیطانها نمیتوانند بشنوند اصوات جماعت بالا را از زیر انداخته می شود بسوی آنها از هر جانب تا آنها را برانند و برای ایشان است عذابی

ص: 92

دائم مگر آنکه دزدکی گوش فرا دهند پس در این هنگام هم می اید او را شعله فروزانی از اتش و اما ای محمد تو بپرس از این مردم آیا آنها از جهت خلقت قوی ترند یا آنها که ما خلق کردیم. بدرستی که خلق کردیم آنها را از گل چسبنده بلکه تعجب کردی و مسخره می کنند) توجه فرمائید که در قرآن به خلقت آدمی از طین اشاره شده است (انا خلقنا الانسان من طین) و دراینجا نیز از خلقت موجودات آسمانی که از طین لازب خلق شده اند سخن است و با توجه به معانی لازب (چسبنده، متراکم، سخت و شدید) معلوم می گردد هم جنس بعضی موجودات آسمانها (علاوه بر فرشتگان) شبیه آمی است منتها با داشتن سلولهایسخت تر و هم نوع خغک محل سکونت آنها ساختمانی مشابه با ساختمان زمین دارد و این از جمله معجزات دیگر قران 15 قرنی است یعنی علاوه بر اشاره به ساکنان آسمانها بوجود خلقت خاکی مشابه زمین متذکر است و با رفتن آپولو به یکی ازکرات و اوردن خاک آن بیشتر سر تعظیم باعحاز آیه مذکور فرود آورده می شود.

بعلاوه مگر متعجب نمی شود انسان وقتی قرآن می فرماید شنیدن صدای موجودات بالا سخت است و بزودی و آسانی نمی توانند سخنان انها را بشنوند (بالاخره خواهند شنید)

ان کل ن فی السماوات و الارض الا آتی الرحمن عبدا (93 مریم)

نیست کسیکه در اسمانها و در زمین باشد مگر آنکه خدا را عبادت م کند و در اینجا نه تنها بوجود ساکنان آسمانها اشاره شده بلکه خداپرستی و ایمان و عبودیتشان را می رساند.

ص: 93

و من آیاته

خلق السموات و الارض و ما بث فیهما من دابه و هو علی جمعم اذا یشاء قدیر (10 لقمان)

که دراینجا قرآن مسافرت بین دو گروه آسمانی و زمینی را حتمی می داند و حتی به فلک مشحون و ... و مثله ما یرکبون و سفینه های فضائی پرجمعیتی که بین زمین وآسمانها در حرکت خواهد بود اشاره می فرماید که بزودی در قسمت مربوط بخودش خواهم آورد.

اخبار و احادیث فراوانی درباره موجودات آسمانی داریم شهرهائی درکرات آسمانی است و ساکنان آن متمدن و پیشرفته اند 1/229 در پشت مغرب زمین نورانی دیگری است.

در پشت خورشید شما چهل خورشید با ساکنان زیادی و چهل ماه با افراد بسیاری که در آنند و هیچکدام خبر ندارند که آدم وجود دارد خلق شده است و حتی در اینجا به منظومه شمسی آنها اشاره گردیده است 1/318 ستارگانی است که تا زمان مرگشان ساکنانی دارد، علاوه بر فرشتگان که در آسمانهایند ساکنان دیگری نیز هستند. ستارگان چون شهرهای شا دارند که بوسیله دو صون ازنور بیکدیگر ارتباط دارند (آیا دو ستون نور اشاره به نیروهایی است یا اشاره به جاده هائی که با سرعت نزدیک به سرعت نورآنها را بهم مرتبط می سازد). میدانهائی مانند میدانهای زمین دیدم.

زمین های آباد درکرات دیدم. خدا هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده که عالم و آدم شما آخرین آنهاست. شبی نیست که از اخبار هفت زمین بما نرسد. اشاره به

ص: 94

تولد و مردن در کرات. اشاره به ارتباطی که حضرت بقیت اللّه با اهل آسمانها خواهد داشت و شگفت اشاره به سفینه فضائی است که حضرت با آن مسافرت خواهد فرمود و اخبار و احادیث دیگری که ازنبی گرامی و جانشینان گرامیش رسیده و من عربی آن هم در جلد اول صفحه 310 ببعد (یعنی چاپ چهارم) آوردم.

مدارکی چند آورده نشان دادم علم جدید چگونه بوجود حیات در آسمانها پی برد و این مطلب را بیفزایم ک در 1969 سنگی آسمانی را در نواحی جنوب استرالیه یافتند که نیه گرم بود که چند ماه بعد دانشمندان سازمان ناسا بوجود هفده اسید امینه گوناگون در آن که در حقیقت اجزاء ساختمانی همه موجودات زمینی را از جمله 20 اسید آمینه اند تشکیل می دهند پی برد.

اشاره به نکته بسیار جالبی از قرآن

ماده اولیه عالم دریکجا جمع (کانتارتقا) یعنی چون پراکنده شدند همه دارنده عناصر یکسانند هم اسنها دارنده جنبندگانی هستند، در همه تکاملتدریجی درجریان است. همه جبندگانی دارند دارای عصب و عاطف و احساسات، ازآنان که مانند زمینی ها از گل چسبنده خلق شدند، آنان که بین جبر و تفویض قرار گرفته اند و خلاصه بنظر قرآن نه تنها حکومت وحدت که نشان کوچکی از توحید است از اول خلقت در سراسر عالم حکم فرما بوده بلکه هرچه دامنه آفرینش وسعت و افزایش یابد باز یگانگی و وجدت از ذرات و اجرام هویداست حتی بدو آیه زیر هم توجه فرمائید.

ص: 95

الا یسجدواللّه یخرج الخباء فی السموات 25 نمل

پروردگار میرویاند (بلکه چون رویش این نوع گیاه کامل نیست میفرماید پروردگار خارج می سازد) درآسمانها خبأ (گیاهان پست اولیه) را. 1/224، 1/309.

اخرج المرعی فجعله غثاء احوی (اعلی)

در اینجا به شکل و رنگ قسمت هائی که در آنجا سبزیها (مرعی) وجود داشته و سخت و خشک (غثاء) وسبز متمایل بسیاهی (احوی) یعنی در فاصل بین جماد و نبات بوده اشاره می فرماید.

و ینزل من السماء من جبال فیها من برد (سوره نور)

در اینجا علنا بوجود کوههائیکه درکرات دیگر (آسمانها) می باشد و دارای برف است اشاره گردیده و ابن عباس دراین باره گوید ان اللّه خلق ی السماء جبالا من ثلج و برد کما فی الارض جبال من حجر.

و الشمس و القمر بحسبان (الرحمن)

این آیه را گالیله پس از 13 قرن ازهر کس بهتر ترجمه کرده می گوید: کتاب بزرگ طبیعت را بزبان ریاضی نوشته اند و قران بعنوان مثال دو ایت خود خورشید و ماه را بر محاسبه نشان می دهد تا بشر بداند میلیونها سال قبل از وی قوانین ریاضی حاکم بر جهان بوده و جهان را مدبری حکیم بوده و هست.

متأسفانه ما مسلمانان بویژه ایرانیان عادت نکرده ایم به ارقام و امار توجه کنیم و آمار صحیحی که در برخی کشورهای اسلامی داده می شود بندرت دیده می شود بلکه آنچه در ما بخصوص

ص: 96

بین شعرای ما قوی است جنبه اغراق و باصطلاح عامیانه یک کلاغ چهل کلاغ کردن.

سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم (سوره فصلت 53)

هر چه دقایق عالم ر بهتر بشناسیم خدا رابهتر می شناسیم اما اگر خدا را نشناسیم و عالم را نشناسیم باز هم تکامل هست اما تکامل ناسالم و زمینه اضطراب لذا قرآن از کلام خدای مهربان می فرماید زود باشد آیات ما را در آفاق و انفس رؤیت کنید و این کمال مهربانی الهی است که بموازات پیشرفت عقلها آیات بیشتری نشان داده شود.

ما نماز میخوانیم، روزه می گیریم و ... و بالاخره عبادت بلکه انجام وظیفه می کنیم بسیارخوب ولی در فواصل ان اگر متوجه بایم که پایه و اساس الام بر چگونه فرنگی نهاده شده فرهنگی که خدایش می فرماید زود باشد آیات خود را در آفاق و انف بشما نشان دهیم و هر کس از مسلمانان در جهت زودتر نشان دادن آیات آفاقی و انفسی کوشش کند وافق با خواسته پروردگار که همانا علم است عمل کرده و عبادتی محسبو است و در اسلام تفکر و تعقل یکنوع عبادت خاموشی و بسیار ارزنده ای است هک تفکر ساعه خیر من عبادت سنه یا سبعین سنه.

اینکه می فرماید با پیشرفت هر چه بیشترعلم خداشناسی بیشتر و بهتر می شود آیا نویدی بلکه تأییدی برای آیه لیظهره علی الدین کلا و اینکه اسلام دین برتر از همه خواهد شد نیست؟

ص: 97

بحث درباره کلمه «فطر» بمعنای وسیع آن

فطر بمعنای وسیع و آزاد آن کلمه ای است در قلمرو عالم خلق نه عالم امر (الا له الخلق و الامر 54 الاعراف) هم فطرت آسمانها با دین ارتباط دارد (عالم تکوین و فاطر السماوات...) وهم فطرت انسانها به دین پیوسته می باشد که بزودی چگونگی آنرا شرح خواهم داد و چون فطرت که یک موضوع معنوی است و جزو عالم خلق لذا امکان دارد فردا مرکزیتی که اثبات کننده فطرت اللّه التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق ا (30الروم) و علامت اینکه لاتری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تی من فطور (3 الملک) باشد محقق گردد (زیرا انسان هم جزئی از خلق الرحمن است) مرکزیت در معز باشد یا در همه دستگاه عصبی یا جای دیگر باید منتظر بود تا علم آینده پاسخ دهد. «فطر» که از لحاظی معنای گشایش، گشودن و ... دارد در بسیاری از ایات الهی بکار برده شده است.

1 حد (گیاشی، گشودن) بین دو نوع زمان که هر کدام رابطه غذائی مشخصی دارند بنام افار یعنی ارتباط غذائی خاص بین نیمی از روز که روزه دارند و شب که بنحو دیگرند.

2 حد (گیایش، گشودن) بین یک ماه روزه داری و ماه بعد بنام فطر و فطریه که خود بهترین دلیل است چرا باید روز اول ماه بعد از رمضان روزه گرفتن را حرام دانست و ورز آخر ماه قبل از ماه روز را حرام ندانست.

ص: 98

3 از اینکه پروردگار اشاره می فرماید فطوری در خلق الرحمن نیست و کلمه رحمن را آورده نه رحیم یا اللّه را (با توجه به اینکه اللّه پروردگار من جمیع الجهات است و رحمن الدنیا و وابسته به حیات و رحیم مربوط به آخرت) شاید حد فطری بتوان بین دو خلقت دردناک دوزخی و آفرینش رضایتبخ ردوسی قائل گردید(امروز با تحقیقات اشعه ای و طیفی و اخیرا با آوردن سنگهای ماه این مسئله که در خلق الرحمن تفاوتی نیست باثبات رسیده است).

4 - حد (گشایش، گشودن) بین خلقت تکوینی و آفرینش تشریعی که بوسیله پیامبران به انسان عطا شده و ریشه و احدی (له الخلق و الامر) دارند و فاطر السموات و الارض همان ذات مقدسی است که میفرماید فطرت اللّه التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه ما را متوجه می سازد همانگونه که ساختمان کاننات و شمس و قمر بر حساب است (و المس و القمر بحسبان) و میتوان از نهاد و ذرات و اجرام روابطی و محاسبات و فرمولهای ریاضی بدست آورد از سینه اسلام نیز میتوان علوم را شکافت.

5 فطر (گشودن، گشایش) یافتن راه نجات و هدایت موسوی از میان تاریکیها و گمراهیهای فرعونی است (قالوا الن نوثرک علی ما جاء نا من البینات والذی فطرنا 72 طه که ساحران زمانیکه دانستند کارهای حضرت موسی بشری و سحر نیست بفرعون گفتند ما ترا هرگز با وجود دیدن معجزات آشکا و گشودن راه نجات بر موسی مقدم نخواهیم داشت)

6 کلمه فطر نه تنها درمورد جداشدن آفرینشهای

ص: 99

تکوین و تشریع از یکدیگر بکار رفته یا در آنجا که راه هدایت و ضلالت باز شناخته شده آورده اند یا ... بلکه زمان (گشایش، گشودن) حیات و پیدایش انسان و دوباره نزده شدنش ذکر شده است (فسیقولون من یعید ناقل الذی فطرکم اول مره 51 الاسراء) و انچه از بحث مقصود بود اینکه در پایان مضوع مربوط به خلقت گفته شود کلمه مذکور بیست مرتبه در قرآن ذکر شده و هر جا سخن از فاطر سماوات است کلمه ارض را بدنبال داشته و شاید بتوان گفت حد مذکور نشانی از (گشایش، گشودن) و فاصله بین خلقت آنهاست (حدی است بین زمین و آسمانها: حد زمانی).

فطرت توحیدی بشر

الفاطر یکی از اسماء خداست خدائیکه فاصله ای (گشودن گشایش) بین عدم و وجود داد (بر ظلمات عدم وجود رتو انداخت حضرت علی) و نیز فاصله ای بین هر چیز از سردی و گرمی، حیات و ممات و ... و از جمله بین طرتی از بشر که بر توحید است و فطرتی که بر اخلاق دارد و همانا فطرت توحید بر سلامتی است و فطرت اخلاق بر عصیان فطرت آدمی از زمان تولد هم بر عصیان است و هم بر توحید آنچنانکه دانسته اند اولین جیغ نوزاد از روی خشم کشیده می شود.

نه تنها یک بشر نوزاد برایند و فطرت می باشد بلکه بشریت نوزاد هم برایند و فطرت بود (توحید و اخلاق یا سلامتی و عصیان) حضرت آدم پیامبر بزرگوار که نوزاد انسانیت و بشرینت بود و عصی آدم ربه فغوی (121 طه) و عصیان داشت که توبه ای کرد

ص: 100

و پذیرفته شد اما عصیان حضرتعلمی بود عصیانی که برای تکامل بشریت لازم است چنانچه عصیان علمی بشر در برابر جاذبه زمین این بود که توانست خود را از تسلط آن بکند و خارج گرداند عصیان حضرت آدم نیز عصیان علمی فیزیولوژی بود در برابر خوردن و نخوردن و با عصیان شیطان این تفاوت را داشت که شیطان تسلیم قبل از عصیان داشت و این عاقبت نه بخیری بدترین پیش آمد است ولی آدم تسلیم بعد از عصیان و عاقبت بخیری داشت بعلاوه عصیان علمی حضرت آدم عصیان اجتماعی نبود (تعاون و به جمع پیوستن داشت) ولی عصاین شیاطن غیر علمی بود (عدم تسلیم به آدم علم آموخته شده) بضرر اجتماع (دسته جدا کردن و کوشای در اغوا بودن) اصولاً فطرت تمایل و کششی است که خدای آنرا با سرشت ها آمیخته و بطور طبیعی در اعمال وجود تکوین یافته است.

اینکه میگوئیم فطرت ما بر توحید است مراد چنین می باشد که بشر بطور طبیعی به قدرت عظیمی که گرداننده جهانیان است متوجه بوده و تنوع عقاید و آلودگی به شرک بر اثر تربیت و محیط می باشد (کل مولود یولد علی الفطره ...)

غرائز صفات مشترک بینانسان و حیوان وبر فطرت بوده با سرشت ها آمیخته و کششهائی دارند و برای تمیز صفات انسانی و حیوانی چنین معمول است که جنبه توحیدی و وجدان اخلاقی را فطری گویند و صفات حیوانی را غریزی در حالیکه هردو در سرشت و جزء طبیعت ماست. فطرت توحید و وجدان اخلاقی فطری ما را براه ایمان و فضائل دعوت می کند و غرائز کور و کر

ص: 101

ما را بارضاء بی حساب غرائز دعوت می نماید و از ما خواهش اعمال تمایلات را دارند و تمام گناهان و جرائم ناشی ازغرائز و اعمال نابجای هوای نفس بوده و این تمایلات از فطرت حیوانی است که ما را به گناه و ناپاکی دعوت می کند و وامیدارد نه عقل و وجدان اخلاقی ازاینرو در وجود ما یک فطرت تویدی و فطرت وجدان اخلاقی است که ما را بفضیلت می وانند و یک قسمت فطرت غرائزی است که ما را کورکورانه بارضاء تمایلات خود دعوت می کند و بگناه وامیدارد و چه بهتر که این غرائز هم عصیان علمی داشته باشد و عاقبت بخیری.

انسان وقتی از مادر متولد می شود حیوان بالفعل و انسان بالقوه است یعنی صفات انسانی باید در پرتو تربیت بفضیلت برسند ولی صفات حیوانی بالفعل وجود دارند ولذا میتوان نتیجه گرفت تمایل و کشش انسان بسوی غرائز و عیان است (تا چگونه از آنها استفاده نماید)

در بین علمای مغرب زمین کسانی به بحث مربوط به قلمرو کلمه فطر کشیده شده اند و بدون اطلاع از فطرتی که قران کریم آنرا متذکر است ضمن پژوهشهای روانی و تحقیقات مربوطه ای که نموده اند به کشش مذکور متوجه گردیده اند که به پاراه ای از آنها اشاره می نمایم (1) حتی توجه فرمائید انشتین چه رسا از طوری که درخلق الرحمن دیده نیم شود مطلبی دارد «هر قدر آدمی بیتشر دراین نظم و ترتیبی که حاکم بر همه موجودات است


1- بحث در دست از کتاب ایدئولژی الهی نوشته آقای سید محمد باقر نجفی میباشد.

ص: 102

عمیق می شود اعتقاد وی محکمتر می گردد که در کنار این نظم و ترتیب جائی برای عللی که ماهیت آنها متفاوت با این نظم باشد وجود ندارد». (1)

واینک مطالبی چند که کشش درونی بشر را می رساند: منتسکیو گوید: «قانونی که در ذهن ما فکر یک خالق ر نقش می کند و ما را بسوی او می کشاند از حیث اهمیت اولین قانون طبیعی است.(2)

ویلیام جیمز: «بنظر من هرگاه ضمیر آگاه و «خود» را دنبال کنیم دنباله آن بماوراء این جهان محسوس و عقلانی که بعد دیگری از هستی ماست می رسد نام آن را هر چه می خواهید بگذارید ماوراء طبیعت، ماده و یا عالم غیب و اسرار».(3)

پروردن: «پیش از آنکه عقول ما وجود خدا را کشف کند دلهای ما بوجود او گواهی داده است»(4)

یونگ: «از طریق مطالعه سنخ های باستانی، ناخودآگاه قومی، در می یابیم که انسان دارای «یک کشش مذهبی» است و این کشش با همان نیرومندی درونی مؤثر است که غرائز


1- کتاب زندگی انشتین تألیف فیلیب فرانک ترجمه آقای حسن صفاری.
2- کتاب روح القوانین چاپ پنجم ترحمه آقای علی اکبر مهتدی صفه 991-992.
3- کتاب دین و روان تألیف ویلیام جیمز ترجمه آقای مهدی قائنی صفحه 200.
4- کتاب فرهنگ قصص قرآن صفحه 255.

ص: 103

جنسیت».(1)

سرارتور استانلی: «احساس حضور وجود الهی معرفت باطنی است و هبمان ترتیب که بیان علمی ساختمان یک شوخی نمیتواند محرک خنده باشد بحث فلسفی درباره صفات خدا (یا یک قائم مقام غیر مشخص) نیز محتملاً نخواهد توانست آن تأثیر باطنی روح را که کانون اصلی تجربه دینی است باعث شود».(2)

برتر اندراسل: 0تمایز بین امور غریزی و مذهبی نیز غالبا بسیار دشوار است مذاهبی که سلطه زیادی بر اعمال نفوس بشری یافته اند چه بسا که ریشه های عمیقی در غرائز انسانی دارند».(3)

اگوست کنت: «ما میتوانیم قانون تطور عقل را در راه احساس دینی اکتشاف کنیم زیرا دین از یک احتیاج غریزی در نوع انسان ناشی شده است و از موقعی که انسان آشکار شد دین نیز ثابت است. (4)

الکسیس کارل: «جستجوی خداوند، محتملاً نتیجه ضروری ساختمان روانی ماست».(5)


1- روانشناسی یونگ تألیف فرید افوردهام ترجمه آقای مسعود میربها صفحه 125.
2- کتاب فلسفه علمی جلد دوم مقاله علم و عرفان.
3- کتاب زناشوئی و اخلاق تألیف برتر اند راسل صفحه 11 ترجمه آقای ح - منتظم.
4- ایدئولوژی الهی صفحه 164.
5- کتاب راه و رسم زندگی ترجمه آقای دکتر دبیری صفحه 137 چاپ سوم.

ص: 104

ویل دورانت: «ایمان امر طبیعی است و مستقیما زاده نیازمندیهای غریزی و احساساتی ماست که از گرسنگی و حفظ نفس و حس انتقام و معاشرت و امنیت و حتی اطاعت و انقیاد زاده است».(1)

جان لاک فیلسوف انگلیسی: «خداوند مسلما می بایستی وجود داشته باشد چه چنانچه شخص خودش را مطالعه و مرود دقت قرار دهد احساس یم کند توسط وجود بالاتری خلقت یافته». (2)

انشتین: «شریفترین و نجیب ترین انفعالی که بشر قادر به ادراک آن است انفعال عرفانی، هسته و جوانه همه هنرها و هردانش واقعی درچنین انفعالی نهفته است کسی که از این اسحاس عاری باشد و قابلیت آنرا نداشته باشد که محو حیرت و اعجابگردد و زندگی را با بیم و وحشت بگذراند چنین شخص مرده ای بیش نیست.(3)


1- کتاب لذات فلسفه تألیف ول دورانت ترجمه آقای زریاب، صفحه 476.
2- کتاب اصول تعالیم فلاسفه بزرگ تألیف پرفسور فراست ترجمه آقای دکتر حمیدی صفحه 162-164.
3- کتاب دنیائی که من میبینم، تألیف آلبرت انشتین ترجمه آقای فریدون سالکی صفحه 55 چاپ دوم.

ص: 105

جنین شناسی و اسلام

فلینظر الانسان هژمم خلق (5 طارق) امر خداست که آدمی باید بداند از چه (چگونه) خلق شده و در سوره 22 آیه 55 علت اینکه دستور مذکور را داده لنبین لکم و روشن شدن راه خدا شناسائی بیان می فرماید 1/234 و چه خوب است بر مکانهای مربوط به جنین ژشناسی آیه شریفه مذکور «فلینظر الانسان مم خلق» نوشته شود گرچه دامنه آن تا عوامل شیمیایی و شناسایی عناصر سازنده آدمی کشانده می شود.

تا 15 قرن قبل هیچ کس و هیچ کتابی اشاره به اینکه پیدایش انسانی نتیجه آمیزش نطفه های مرد و زن است نکرده بود و مهمترین مطلب علمی روز این بود که پیدیاش نوزاد بعلت سرایت از نزدیک شدن مرد و زن است وزن گلدانی و ظرفی محسوب که دانه را مرد در آن می افکند در صورتیکه قرآن حتی محل اولیه تخم و تخمدان را نشان داده و اذاخذ ربک من بنی آدم من ظواهرهم ذریتهم، و ظهر و پشتش را هانگونه که در ابتدای تشکیل جنین از مردوزن در پشت است بیان فرموده وحتی به محل وجود عناصر نطفه ساز که در اطراف نخاع حرام می باشد اشاره می کند: فلینظر الانسان مم خلق خلق من ماء دافق بخرج من بین الصلب و الترائب و عجب آنکه حضرت صادق به معرفی نخاع حرام و اینکه درماعی بنام مساء دافق شناور است می پردازد (حرم النخاع لانه موضع الماء الدفاق من کل ذکرو انثی و هم المخ الطویل الذی یکون فی فقار الظهر) و عجبتر آنکه نخاع رامخ دراز و دنبال آن می داند که

ص: 106

آب اطرافش پر و سرازیر شده مخ را نیز در بر می گیرد 1/240 و در جای دیگر حضرتش به گذرگاه نطفه مرد اشاره می کند (حرم الخصیتان لانها موضع للنحاح و مجری النطفه) و بیضه ها راه مجاری آن دانسته و در زیارت معروف وارث (کنتم نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره) به صلب و محل اولیه نطفه مرد و رحم و ترائب که وابسته بهم و جایگاه ابتدائی و بعدی نطفه زن است اشاره می نماید (البته توجه فرمودید که نطفه مرد فقط مجرایش یکی است و آنهم بیضه و اگر از آنا گذشت هدر رته نابود می شود ولی نطفه زن پس از ترائب محل رحم نیز در انتظارش است)

عجبا که قرآن نطفه داشتن مرد را تا پایان عمر دانسته و اگر در پیری از نطفه اش فرزندی بوجودئ ایت برکت و زیادتی خانواده دانساه (76 هود) و حال آنکه زن را پس از مدتی بدون نطفه قلمداد نموده و در صورتیکه در پیری فرزندی بوجود آورد معجزه میداند 1/243 یعنی در حقیقت قرآن هم به محل نطفه ها اشاره فرموده و هم بگذرگاهشان و هم اینکه تخمدان پس از مدتی بدون نطفه است ولی تخم تاپایان عمر می تواند تولی مثل نماید و حضرت سجاد حتی به تغذیه نطفه اشاره فرموده است و حضرت باقر سوراخ بسیار تنگ رحم را که در عمق فرج قرار دارد نطفه از آن عبور می کند معرفی م فرماید و بعد نوبت چگونگی انعقاد نطفه است قرآن می فرماید انا خلقناکم من ذکر و انثی (13 الحجرات× یعنی در 15 قرن قبل بر خلاف نظریه های روز که نطفه مرد را در تکوین جنین موثر می دانسته و رحم را فقط محیط رشد محسوب می کرده نطفه مرد و زن رادر پیدایش و خلقت انسانی مؤثر دانسته

ص: 107

است و باز می فرماید:

انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه، و پیدایش انسان را مخلوطی از نطفه ها دانسته در حالیکه تا بهم رسیدن و امشاج شدن به بلاهائی چند دچار می شوند (محیط اسید بودن و مردن محیط نارسا بودن، محیط عفونی، گیر کردن در لوله ها، نصف دشن برایاینکهنصف ازمرد ونصف از زن باشد. تلفات میلیونها رأس از آنها و ...) ونبی گرامی به آب و ترشحات مردانه وزنانه که با نطفه است اشاره فرموده اند و حضرت علی به نطفه های زن ومرد بطور وضوح اشاره کرده میفرماید تعتلج النطفتان فی الرحم (دو نطفه در رحم بحال اعتلاج در می آیند) و حتی عجیب است که محل رسیدن آن دو را بطور طبیعی بهم رحم بیان داشته و آنچه دریای اعجاز است آردن کلمه تعتلج می باشد (با ذکر اینکه معانی گلاویز شدن، یکدیگر را کشتن، مانند وحشی ها بیکدیگر ضربت زدن و زمینی گه گیاه هایش دراز شود و امواجی که متلاطم باشد و مار علیجه بماری گویند کهرنگهای مختلف داشته دائما در تموج و بهم ریختن و گل دیز شدن است و پزشک وکسیکه آزمایشگاه دیده دانست چه گفتم زیرا مطلب شباهت به این دارد که حضرت چشمی بر میکروسکوپ گذاشته امواج متلاطم و بهم ریخته اسپرماتوزئیدها را می نگرد و چون استادی شکل و تمام خصوصیات آنها را بشاگردان درس می دهد و توجه فرمودید که با ذکر یک کلمه حتی به تعداد بیشمار نطفه اشاره شد و شکل دراز آنها و اینکه چون سر بر تخمک گذارند چون قطعه ای از کشتزار موج زنند) (دو مرتبه پرانتز باز کردم حیفم آمد معنای دیگری از کلمه تبتلیه قرآن

ص: 108

را بعرض نرسانم: چون ابتلا معنی آزمایش میدهد و خدا آزمایش کننده می باشد و امتحان در محیط آزاد صورت می گیرد لذا عقل هم در نطفه دخالت داد و نه تنها نطفه صفات ارگانیک را بارث می برد و آفرین بر قرآن)

نطفه امشاج را چهار گونه میتوان تفسیر کرد: نیمی از سلول مرد و نیمی زن. نیمی از وراثت مرد و نیمی از وراثت زن نیمی از نیروی عقل و فرشته و نیمی از جهل و قوای حیوانی. نیمی بر فطرت توجیدی و نیمی بر عصیان.

حال که چنین بوجود آمد:

تغذیه جنین: حضرت صادق فرمود اکسیژن گیری جنین از اکسیژن مادر است (تنسمه تنسیما از نسیم هوائی که مادر بلعیده جنین نسیم می گیرد) و حضرت علی غذایش رااز خون مادر که حبس شده معرفی فرموده (حبس یعنی در حصار شده و ما میدانیم خون جنین با خون مادر مخلوط نمیشود و هر دو در حصاری مجاور یکدیگرند و خون جنین از خون مادر اکسیژن و غذا می گیرد و خون مادر از خون جنین برخی فضولات برای دفع کردن) و عجب اینست که میفرماید غذای بجه از اکل وخورده شده مادر است نه از آنچه مادر خورده (مادر میخورد عناصر لازم بخونش وارد شده بعد بخون فرزند می رسد) 1/253

جنس جنین: نبی گرامی فرمودند چون آب مرد و آب زن بهم رسد و غلبه کند منی مرد بر زن یا للعجب که سخن از آب بهم رسیدن ناگهان بحث از منی می شود و ما میدانیم ترشحاتی که نطفه ها دران شناورند فقط نقش محافظت نطفه ها را ایفا می کنند

ص: 109

واین منی است که تشکیل نطفه و جنین را می دهد و غلبه با منی مرد است یعنی همیشه پسر یا دختر شدن بعهده نطفه مرد است و زن هیچ دخالتی ندارد.

مدت توقف رویان در رحم: نطفه اجادشده از منی تا مدتی مقرر در رحم قرار می گیرد (30 مرسلات) مدت شیر دادن کامل 24 ماه است (223 بقره) دوران آبستنی و شیردان مجموعا سی ماه می باشد (15 احقاف) مگر با تفریق این دو مدت طول عمر جنین معین نمیشود که شش ماه میباشد (6=24-30 و ما میدانیم به بچه تا شش ماهگی جنین گویند اگر خارج شد تولد گویند و قبل از آنرا سقط و افتادن) مدت ماندن جنین در رحم ثابت است کم و زیاد نمی شودو بر خدا معلوم است (آیه احقاف) و قرار مکین میباشد و بماندن در آن انسان تمکین کرده است. مدت ولادت همانگونه که حضرت علی فرمود (لا تلد المراه لا قل من سته اشهر) تا شش ماهگی است و هر چه بچه بیشتر بماند رشد بهتری یافته از دوران شیر دادنش که مجموعا سی ماه است کاسته می گردد ولی بچه ناتوان شش ماه افتاده حتما باید 24 ماه شیر بخورد (30=6+24) و غذاهای دیگر که در بهداشت نسل خواهم گفت.

ژست بچه در رحم: نبی گرامی بهترین توجیه را می فرمایند بچه در رحم مانند اسیر شده محزونی است که سرپا نشیند و زانوها را از غصه روی شکم نهد و دستش بر صورت و زنخدانش گذارد 1/263.

هنگام تولد: ملکی بچه را برای بیرون راندن زجر می دهد

ص: 110

و ملکی راه فرج را برایش باز می کند وملکی پس از تولد آنچه را باز کرده بحالت اول بر می گرداند 0در بهداشت روانی تحت عنوان و المدبرات امرأ از فرشتگان خواهم گفت).

دگرگونیهای جنین: وقتی جنین بحالت گوشتی درآمد شرائین و اورده و بصورت شبکه در او پیدا می شود (ثم تصیر لحما یجری فیه عرق مشبکه: حضرت صادق) چون جنین چهار ماهه شد حیات در او بوجود می آید (اذا بلغ الولد اربعه اشهر فقد صارفیه الحیوه: حضرت صادق) دوست میدارم اینگونه مطالب را تحصیل کرده های پزشکی یا علوم طبیعی یا کسانیکه میتوانند بشرح آنها در جلدهای مربوطه اولین دانشگاه مراجعه فرمایند بخوانند تا ببینند 14 قرن قبل بچه مطالبی متذکرند!

قرآن به مراحل دگرگونی جنین چنین اشاره میفرماید از خاک خلق شدید نطفه شدید بعد علقه سپس مضغه مخلقه وانگاه مضغه غیر مخلقه شدید... بعد استخوانها راگوشت پوشاندیم (ایات 5 حج و 23 مومنون):آدمی از عصاره خاک آفریده شد که شرح داده شد.

قرآن می فرماید تا بر استخوانهاگوشت پوشاندیم خلق دگر بوجود آمد و میدانیم پس از این عمل زیستن در محیط خارج امکان دارد مدت ماندن در رحم الی اجل مسمی و تا زمان قابل اندازه گیری و نامگذرای شده است. آدمی از علقه خلق شد بسیار عجیب است زیرا 15 قرن قبل اشاره به حالت اولیه جنین کردن که مشابه زالوست علقه دویبیه سوداء تمتص الدم یعنی زالوست و وجه تشابه زالو با مرحله ایجاد جنین اینکه از هر دو ماده ای

ص: 111

بنام هپارین ترشح می شودکه خون در موضع منعقد نشود و قابل تغذیه باشدهر دوعلقه ومعلق و بموضع آویزانند و جای معین بلکه مستقلی ندارند.

علقه چسبیده بعضو خودراجمع میکند و هر دو در اینجا تقریبابیک شکل در می آیند هردو تقریبادر اصل ساختمان که ازخارج بداخل قوام خود را از دست می دهند مشابه اند. مضغه قطعه جویده شده گوشت را گویند که ذرات ناهمجور (هتروژن) دارد و در اینجاست که در جنین سلولهای ناهمجور بوجود می اید و احل آکه قبلاً سلولها ذانه توت مانند و همجور (هموژن) بودند و دراینجاست که رگها بشریعه ها مبدل می گردد و شبکه درست می شود و بهترین نام ذکر همین کلمه شبکه است.

موضوع ثم کسونا العظام لحما یک اعجاز علمی تازه کشف شده است؛ به علقه، مضغه و ... لحم نمیگوئیم بلکه لحمی که از قصاب می خریم یا لحمی که در کتابهای علمی می خوانیم و هرگونه لحمی ودر هر جا عضله است و عضله زمانی است که شکل مخصوصی دارد و وتری پیدا می کند ونقطه اتکائی بر استخوان و کسونا العظام پیدا می کند و لذا پس از استخوان لحم پوشیده می شود.

همچنین آیه شریفه و اللّه اخرجکم من بطون امهاتکم (78 النحل) در عهدیکه نمیدانستند حفرات چندی از بدن را بطن گویند (بطن مغز، بطن قلب، بطن ...)اسلام به چند بطنی که گذرگاه نوزاد است اشاره می فرماید وخود جالب و معجز است بویژه اگر آنرا در کنار آیه یخلقکم فی بطون امهاتکم خلقا من بعد خلق (6الزمر) بگذارید و توجه فرمائید که خلقا بعد

ص: 112

خلق و دگرگونیها در همان بطنی است که اخراج آغاز می گردد و همه در یک بطن نیست ولی آنجا که عمل خروج می شود مجبور است آخرین دگرگونی را انجام دهدو آن رحم می باشد.

و چون دست و پائی پیدا شد جنین مانند اسر غمزده ای میماند که نبی گرامی شکل و وضعش را بیان فرمودند و حتی حضرت مجتبی به تکون انسان از 14 چیز که سهم پدر و مادر و نصف و نصف (چهاروچهار) است اشاره می فرماید 1/321 و آنچه را در پایان باید گفت: خدا را اسامی فراوانی است اما در آخر سوره حشر فرماید: هو اللّه الخالق الباری ء المصور: خالق (آفریننده) باری (ای الممیز) باز شناسا و معرف مخلقه از غیر مخلقه ومصور (تصویر کنند) 1/268.

و با یک واحدی بزرگتر در سطح واقعی خود:بسم اللّه الرحمن الرحیم: اللّه (قدرت مدبری قبل از آفرینش و حین آفرینش و بعد از آفرینش) رحمان (قدرت مدبر حیات بخشی او جل جلاله) رحیم (قدرت مدبر مالک یوم الدین) اینک مطالب جلد دوم شروع می شود:

بهداشت و اجتماع

ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا (196 آل عمران)

نبی گرامی آدابی برای هر زمان و مکان حتی پست ترین مکان تعیین فرمود اما چادرنشینی با آنهمه اهمیتی که در صدر اسلام داشت دوراز نظر حضرت قرار گرفت و اجازه نداد آداب و سننی جهت چادرنشینی وضع شود حتی اگر عربی از شهرنشینی تمایل به چادر میکرد میفرمود ندا تعرب بعد الهجره چادر نشینی

ص: 113

بعد از هجرت؟ و بدینوسیله چادرنشینی را نهی و مذمت می فرمود دراین آیه ساختمان اولین خانه را پروردگار به بشریت مبارک و تبریک گفت و آن مبدء تاریخ شدو آن با یمبری شرع گردید یعنی جو روحی بشر برای پذیرش پیامبر و جو اجتماعی بشر جهت قبل خانه با هم استعدادیافت که حضرت ادم و خانه به بشر اهدا گردد. بکه در زبان عبرانی به معنی خانه است و جاراللّه زمخشری چنین عقیده دارد مکه، مزدگاه بوده یعنی جای مزدا (خدای واحد) و در جای دیگر آنرا مزگاه بدون دال و مزگاه جای و مکرمه گاه نوشته اند.

اسلام سکونت در شهر بزرگتر را ستوده 2/9، اما

قالوا الم تکن ارض اللّه واسعه فتها جروا (97 النساء)

هر کس نتوانست درشهر خویش دین خود را حفظ نماید یا حفظ کند و در برابر وابسته یا شعبه ای از دین (حفظ زن وفرزند یا حفظ جان یا ...) یا جلو فعالیت خدا پسندانه اش مانعی دید باید مهاجرت کند و کلمه ان ارض اللّه واسعه نوعی ایجاد مسئولیت است برای مسلمانان که نتوانند فردای قیامت خود را مستضعف معرفی نموده بهانه بیاورند و بزبان ساده تر بهمان وسعت زمین پروردگار جلو تمام بهانه ها هر چه وسیعتر باشد بدینوسیله مسدود فرموده است و در این زمینه نبی گرامی فرمودند:

البلاد بلاد اللّه و العباد عباد اللّه حیثما اصبت خیر افاقم (دیار دیار خداست و بندگان بندگان خدایند هر جا نیکی بتو رسید اقامت گیر) البته معانی و دامنه وسیع معنی خیر را که مخصوصا معنی مال و ثروت میدهد فراموش نفرمائید (ثروت اسلامی که

ص: 114

از راه درست و حلال بدست آید و نیکو و غیر حرام خرج شود) و اگر خیر در هشره خودش بود سعادتمند است که در اینجا نبی گرامی خیر را در داشتن همسر پارسا و فرزندان نیکوکار و دوستان صالح و روزی در شهر خود دانسته اند (اربع من سعاده المره ان تکون زوجته صالحه و اولاده ابرار و خلطاؤه صالحین و ان یکون رزقه فی بلده).

و جعلنا فیها رواسی شامخات و اسقیناکم ماء فراتا 27 مرسلات

بر زمین قرار دادیم کوههای بلند و آشامیدیم شما را آب گوارا.

مسافر ما از دور که وارد شهر می شود از اول کوه را می بیند که خواص کوه خلاصه می شود در آنچه پروردگار فرمود:

هوای نیکو و آب گوارا. و شگفتی اینجاست که قرآن نسبت مستقیمی بین ارتفاع کوه و آب گوارا متذکر است و ما میدانیم هرچه بالاتر رویم فضا کمتر آلوده و درنتیجه باران میکروب و آلودگی کمتری با خود نازل می کند وهر چه بلندتر باشد بیتر آب بدل سنگها میخورد و سنگهای تمیزتر و اکسیژن بیشتری در آن حل یم شود و هر چه کوه بلندتر باشد مظهر آب برای بشر دورتر و در نتیجه املاح مفید بیشرتر در ان محلول است و هر چه کوه مرتفعتر تصفیه آب بیشتر صورت می گیرد برای اینکه باید آب از طبقات ریزه و درشت عبور نماید.

در این قسمت بحثی پیش آمده و ناچار بذکر دلائلی شدم

ص: 115

که ثابت شود مقصود تورات از فرزندان بنی اسماعیل نبی گرامی اسلام و آل ایشان است و در اینجا اضافه می کنم: روسوهم در کتاب قرارداد اجتماعی (ترجمه آقای زیرک زاده) می گوید شریعت فرزند اسماعیل (پیامبر اسلام) که ازده قرن پیش بر دنیا حکم فرماست هنوز هم از عظمت مردان بزرگی که آنرا تدوین کرده اند حکایت می کند.

یسئلونک عن الانفال قل الانفال للّه و الرسول ... انفال

ای محمد از تو درباره انفال می پرسند بگو انفال مال خداست و فرستاده خدا...

جنگلها، معادن، مراتع، اراضی موات، کنار رودخانه ها، ارثهای بدون صاحب، غنائم جنگی، بالای کوهها، دشتها آنچه را حکومتها بخود اختصاص می دهند و املاک غصبی که بدیگران می بخشند همه و همه نزد اسلام انفال یعنی ثروتهای عمومی محسوب شده برای رفاه حال بندگان خدا باید بمصارف عمومی برسد. 2/34.

و قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذن علیهم مسجدا 20 کهف

در اینجاپروردگار تایخ دانان را تأیید و مبارزین باحکام ستمگر راتعریف و ساختن ابنیه و عمارات بر مزار نامبردگان و صلحا را تجلیل میفرماید مسافر مجسمه آزادی را از دور می بیند و در مقام مقایسه با آزادی در اسلام بر می آید و در شگفتی میماند و

ص: 116

چون مردابی نظرش را جلب میکند و بیاد خبری از حضرت رضا می افتد که مردابها را کانون ابتلای به آن بیماری میدانند که طحال را بزرگ و کبد راناراحت می نماید متعجب میگردد 2/48

لقد کان لسبأ فی مسکنهم آید جنتان عن یمین و شمال ... فاعرضوا فارسلنا علیهم سیل العرم ... 14 سبا

اشاره به سد مارب است 2/52 که مردم بجای آنکه نسبت به همه نعمتها که بر آنها ارزانی داشته شده شکر گذاری نمایند راه اعراض سپردند و روی گردان شدند و بجای رسیدگی به بنیه و قدرت سد رسیدگی به بنیه و قدرت شهوتها و هوسها میکردند و رشد آنچه شد.

فآتیناه من کل شی ء سسبا فأتبع سببا 84 کهف

آیات 96 و 97 سوره انبیا و 83 الی 100 سوره کهف مربوط بذوالقرنین است و موجب اعجاز و شگفتی که چگونه در 15 قرن قبل اسلام که در عربی ترین نقطه آسیا (حجاز) بود باینگونه با شرقی ترین نقطه آسیا (چین) یا شمالی ترین نقطه ایران (قفقاز) واقف و اوضاع را موشکافی و بررسی فرموده و راجع به سد بزرگی که بوسیله ذوالقرنین یا کورش کبیر ساخته شده سخن می گوید 2/60 مثل اینکه نام بردن پروردگار ازسدی با آن عظمت که با تلفات نفرات بیشمار و مصائب بسیار ساخته و از کوه و رودخانه و دشت با آن عرض و طول و استحکام و زیبائی میگذرد تذکری است برای مسلماین تا همتشان بیدار شود و ساختمان

ص: 117

مذکور را بعنوان نمونه ای از پشتیبانی یداللّه مع الجماعه تلقی نمایند.

و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به 62 انفال

آنچه میتوانید در تهیه عده وعده متکی بر قوت وانرژی و نیرو و نظامیان تهیه ببینید برای دفاع و ترساندن دشمنان خدا و جالب اینجاست که زمانی آیه نازل شد که تیر و کمان و شمشیر آلت دفاعی بود نه نیرو که شامل هر نوع سلاح جدیدی که پیدا شود خواهد بود و نیروی پیاده نظام که هرگز ارزش خود را از دست نمی دهد و ساختمان سد نیز نوعی آلت دفاعی است 1/30.

بعلاوه توجه فرمائید که اسلام نیروهای تهیه شده را همان گونه که امروز مرسوم است و همه دولتها میگویند قوی میشویم برای برابری با دشمن اما دروغ میگویند قرآن می گوید تهیه نیرو و پیاده نظام برای ترساندن دشمن خدا و خطرات احتمالی دشمنان که امکان دارد متجاسر گردند می باشد.

اللّه الذی خلق السموات و الارض و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لکم و سخرلکم الفلک لتجری فی البحر بامره و سخر لکم الانهار و سخر لکم الشمس و القمر 27 ابراهیم.

خدائیکه آفرید آسمانها و زمین را و از آسامن فرستاد ابر را تا از زمین بیرون آید میوه هائی که رزق انسانهاست و مسخر انسانها ساخت سفینه هائی که دردریا بامر پروردگار جریان دارند و همچنین رودخانه ها را و مسخر انسانها ساخت خورشید و ماه را.

ص: 118

ملاحظه فرمودید تسخیر ماه را در ردیف تسخیر کشتی و تسخیر رودخانه و دریا آورده است (تسخر ماه نیز با سفینه و کشتی است (و با این سنجش و مقایسه میتوان گفت که تسخیر ماه نیز با سفینه متناسب خواهد بود زیرا همه در یک ردیف قرار گرفته اما در این آیه حتی از سفینه فضائ نام برده می شود:

و آیه لهم انا حملنا ذریتهم فی الفلک المشحون و خلقنا لهم من مثله ما یرکبون 42 یس

که دراینجا به خلقت کشتی های پر از جمعیت که در غیر دریا حرکت می کند اشاره گردیده است و در آیه زیر شاید اشاره باشد بمسافران آسمانی که در ایستگاههای فضائی ملاقاتهائی دارند:

و من آیاته خلق السموات و الارض و ما بث فیهما من دابه وهو علی جمعهم اذا یشاء قدیر 29 الشوری

و از نشانیهای قدرتش خلقت آسمانها و زمین و جنبندگان پراکنده در آنهاست و هر وقت بخواهد بر جمع آوری آنها قادر است.

و در احادیث و اخبار اشاره شده به صدای هواپیماها که چون رعد و برق است و صبح درشهری و شامگاه در شهر دیگر 2/74 و اینکه در نزدیکی ظهور حضرت بقیت اللّه مراکب سریع السیر زیاد گردد 2/75 و حتی بصندلیهای ملایم فنری مراکب مذکور که تشبیه بلیف خرما کرده اند 2/75 و حتی بقمر مصنوعی 2/80 و باین آیه توجه فرمائید.

ص: 119

و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها و زینه و یخلق ما لا تعلمون 8 النحل

اسب خر و امثال آنها را برای سوار شدن و زینت جهت شما خلق کردیم و چیزهایی نیز ازامروز ببعد (15 قرن از این سخن می گذرد) برای سواری و زینت شما (جهت رفاه و آسایش شما) خلق می کنیم و امروز (صدر اسلام) کسی از آن اطلاعی ندارد (ولی فردا بنامهای اتومبیل، قطار، هواپیما وغیره از آن مطلع میشوید) از میان مرکب هائی که خدا وعده می دهد برای مردم خلق کند یکی را بعنوان مثال نام برده می فرماید:

و علی اللّه قصد السبیل و منها جائر 9 النحل

دقت فرمائید: قاصد کسی است که در قدیم میتوانست کوتاه ترین راه را برای رساندن پیغام یا نامه انتخاب نماید و مقتصد کسی که میزانی حداقل را برای باعتدال ماندن زندگی انتخاب می نماید و علم اقتصاد بر این پایه است.

جائر یعنی از حد گذرنده و تجاوز کننده و لذا میتوان آیه را بدین مضمون معنی کرد: ازجمله مرکب هائی که خدا برای مردم خلق میفرماید چیزی است که راهها را نزدیک کرده واز حد گذرنده است از چه حد؟ هر زمان از حد مرکبی که معمول زمان است روزی از حد سرعت الاغ و قاطر و ... و بالاخره روزی از سرعت سیر صوت. و شاید این آیه هم در این زمینه مطلبی داشته باشد.

ص: 120

یا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السماوات و الارض فانفذوا لاتنفذون الا بسلطان 33 الرحمن

ای پریان و آدمیان اگر توانائی دارید در اقطار آسمانها و زمین نفوذ کنید (با موشک دل فضای آسمان و خاک زمین را بشکافید نفوذ بکنید) ولی این کار برای شما عملی نیست مگر بوسیله حجت و برهان (علمی که با عمل همراه است و شگفتی اینجاست که بدنبال آیه می فرماید: خدا بر شما دو گروه شعله هائی از آتش و دودی مخصوص می فرستد و بیکدیگر کمکی نمی توانید کرد (پروردگار در ابتدا می فرماید: با حجت و نیرو در آسمانها میتوانید نفوذ کنید و سپس بموانع و مشکلات موجود اشاره میفرماید)

قالوا انطقنا اللّه الذی انطق کل شی ء 25 فصلت

یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون 24 نور

درآنروز (دنیا) هر چه شد در این روز (آخرت) زبان و دست و پا (بهدر پرده رفته ژها و فرموش شده ها) گواهی می دهند.

یوم تبلی السرائر 9 طارق

و در ان روز (آخرت) پرده ها پس زده می شود (هر چه در پشت پرد و حائل بین آخرت یعنی در دنیا انجام گرفته ظاهر شود)

ص: 121

فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید 21 ق

و در آنروز (آخرت) برای شنیدن گوشها و برای دیدن چشمها بینا و تیز می شود.

فینبئکم بما کنتم تعملون 8 جمعه

و شما را به آنچه کرده اید در آنروز (آخرت) آگاه می سازد.

یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا 28 آل عمران

بلکه هرنفسی هر چه درآن روز (دنیا) کرده امروز (آخرت) در برابر حاضر است.

و من یعمل مثقال ذره خیرا یره ون یعمل مثقال ذره شرا یره 1 سوره الزلزال

آنچنانکه کسی از دیدن یک ذره مثقال خیر وشری که کرده است باز داشته نمی شود.

در این زمینه ک: هر کس دراینجا (در دنیا) هر چه کند در آنجا (در آخرت) خواهد دید و هر چه گوید در آنجا باز شنود اخبار و احادیث فراوانی داریم که همه سعی می کند بما بفهمانند که بتدریج در و دیوار و فضا و هوا و هر چه اطراف ماست در این دنیا هم کار آخرت خواهند کرد و همه چیز را خواهند گفت و نشان خواهند داد و از این راه چنین حقیقتی باثبات خواهد رسید که چون جو مادی و معنوی و دستگاههای گیرندگی مساعد گردد (چنانچه در آخرت چنین است) همه چیز بصدا درآمده وهمه را

ص: 122

بشما خواهند گفت و بشما نشان خواهند داد. (در جلد معاد خواهم گفت) در طبقات سعد جلد اول است ازنبی گرامی: بدین مضمون مرد صبح می رود و غروب بر می گردد (غروب میرود و صبح برمی گردد) عصا، دسه شلاق، پاشنه کفش بوی نشان می دهد آنچه را زن کرده و بوی می گوید آنچه را زن گفته است و فرموده اند چون قائم ما قیام کند خدای متعال چنان کند که او در مکان خود ایستاده حضرتش را ببیند و سخنش را بشنوند 2/80 و حضرت صادق فرمود: در زمان قئم مؤمن درمشرق است در حالیکه برادر خود را که در مغرب است می بیند و در مغرب نیز برادر مشرقی دیده می شود 2/81 و در زمان شهور حرت دشوارها آسان گردد، ارتفاعات برداشته شود و ... 2/81 و باز از آن حضرت است: زمانی خواهد آمد که هوا بجای کاغذبصورت یک کاغذ پنهانی درآمده حامل کلام و حوائج مردم برای یکدیگر خواهد بود و هوائی که حامل سخنان و حوائج مردم است (مرتب) محو می شود و هوای تازه ای (برای فرستادن سخنان تازه و مجدد) جای آنرا میگیرد (بین فرستنده و گیرنده فقط هوا فاصله است) 2/83. (1)

لقد کان لسبا فی مسکنهم آیه جنتان عن یمین و شمال کلوا من رزق ربکم و اشکروا له بلده طیبه و رب غفور 14 سبا.

مسافر دیگر بشهر نزدیک شده درباره شهر سبا که قرآن بعنوان بلده طیبه خواسته نمونه ای باشد (و بندگانش بعلت عدم


1- مجدد عرض شود آدرس و متن عربی را خواستید به جلد دوم چاپ دوم صفحه 83 مراجعه فرمائید.

ص: 123

توجه نتوانستند بلده طیبه اش نگهدارند) فکر می کند:

بلده طیبه طبق نظر قران آن دارنده؛ هوای خوب، غذای خوب، خدای خوب است.

هوا که جزئی از رزق است باید با صفا و نسیم وطراوت باشد و این بیشتر در اختیار مساکنی است که شمال و جنوبش را باغها و چمنها، پارکها فرا گرفته باشد همانگونه که قرآن شهر سبا را معرفی می نماید (قابل توجه شهرداریها) و علم هنوز دراین باره خاموش است. و علت آن را گفتم 2/91 (علاوه بر آنچه در تعریف اسلام از درختکاری اوردم اضافه می شود که نبی گرامی فرمودند ان قامت الساعه و فی یداحدکم فسیله فان استطاع ان لا یقوم حتی یغرسها فلغرسها اگر رستاخیز بپاشد و نهالی در دستیکی از شماست اگر تاوند آنرا بکارد باید بکارد) که از جهتی مقصود عمران و آبادی است.

غذای خوب: غذائیست که پاک باشد (حلال) و هم پاکیزه (طیب) 4/56 حلال باشد یعنی بطریقی بدست آمده باشد که معنویات اجتماع و فرد را آزرده نساخته و طیب باشد یعنی بطریقی مصرف گردد که خوب بخورد بدن برود و اعضاء فرد و اجتماع را آزرده نسازد و در آیه چون غذا منسوب به رزق رب است مسلما باید غذای خوبی بوده باشد غذا در خور تغذیه افراد یک بلده طیبه. .

خدای خوب: شهری که غذای خوب، هوای خوب داشت اعصاب مردمش معتدل و دلهایشان آرام می باشد در آنجا گناه و مزاحمت کمتر است و اگر ناچیزهائی بود پروردگار خود عنایت فرموده صفت غفرانیتش را در کنار بلده طیبه قرار داده است و از

ص: 124

آن نارواهای کوچک درخواهد گذشت 2/93 و خوشا بحال آن بلده طیبه.

فلما اتیها نودی من شاطی ء الواد الایمن فی البقعه المبارکه من الشجره 30 قصص

در اینجا قرآن جائی از زمین را مقدس می داند که پر درخت باشد.

فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس 12 طه

وبرای احترام بهزمینی برکت دار از شجره و پردرخت پروردگار به پیامبر اولوالعزمش فرماید: کفشت را بکن که بر جای مقدسی هستی.

درشهر نمونه اسلامی (مکه) کسی حق ندارد ریشه ای از گیاه برآورد و درختی را بخشکاند تنها آنچه پسندیدهاست میوه چینی و بهره برداری و زراعت و اگر کسی تخطی کرد و مردم را از هوای باصفا محروم نمود باید به جبرانش غذای خوب به آنها برساند (قربانی کند).

نبی گرامی در غزوات قدغن می فرمودند که درختی را نشکنند و نهالی رابرنیاورند و حضرت علی زمان اعلام برنامه دولت خود فرمود در حکومت من هیچ سنخ ریشه ای از بین نمی رود و هیچ زراعتی نمی خشکد و تشنگی نمی یابد 2/96 و در وصیت خود بحضرت مجتبی فرمود جوش درختان را غرس کند ونفروشد و بمالک اشتر هنگام تفویض حکم استانداری مصر فرمود: ای مالک نظرات به عمران بیشتر از گرفتن مالیات باشد زیرا مالیات بدون آبادی ممکن نیست 2/97

ص: 125

و درکتب فقهی است دولت اسلامی باید زمین های مسامحه کاران را (با شرائطی) بگیرد وآباد کند 2/97 و از حضرت علی است، کسیکه زمین و آب دارد و بوی فقر استشمام میکند از خدا دور باد و حضرت ابراهیم برای مردم با ایمان شهرش دعای خیر میکندکه میوه درآنجا زیاد گردد و پیشوایان اسلام دعاهائی بما تعلیم داده اند و از جمله دعا کنیم: اللهم و اعمر بلادک واحی عبادک و خلاصه را در یک مسئله فقهی اسلامی بیان کنم تا دانسته شود اسلام شهر خود را چگونه خواهد (قبلاً متوجه اتصال مضاعف در محاسبات باشید یا 2/87 را مطالعه فرمائید) مسئله چنین است: هر کس ازدواج کرد و زنی به خانه آورد نباید بر زنش چنانبگذرد که ازخانه پدر و مادرش بر او تنگ تر گذرد ونیکوست که هر چیز بر او فراختر باشد (اگر غذایش است اندکی بهتر باشد اگر سبزی و درخت بوده کمی بیشتر گردد اگر عمارتش است مختصری زیباتر و اگر ... و بدینوسیله تصور فرمائید اگر بهمین یک دستور بظاهر کوچک عنایت شده بود شهرهای اسلام طباخی اسلام معماری اسلام و ... چگونه بود؟ و مهمتر گفته شود.

هو انشاکم من الارض و استعمرکم فیها 61 هود

حضرت رب العزه ما را بزمین فرستاد تا در آنجا عمران کنیم و زمین مستعمره و جای آباد کنندگی ما باشد و در ضمن حفر قنات و جاری ساختن آب، نوشتن کتابهای مفید، داشتن فرزندانی صالح و خیر خواه را نبی گرامی از خیرات دانسته وهمه خیرات راپروردگار بمسابقه گذاشته و باشگاه دیگری برای مسابقه دراسلام مقرر ناخته جز آنجا که عمل خیر بمسابقه گذارند 2/99

ص: 126

و لکل وجهه هومولیها فاستبقوا الخیرات 148 البقره

سعد نامی در خدمت پیامببر از غزوه ای برگشت مادرش مرده بود بهنبی گرامی عرض کرد هنگام حرکت خواستم صدقه ای جهت مادر بدهم گفتم در مراجعت انجام می دهم حال مرده است حضرت فرمودند: در ان بیابان که سربازان تشنه گذشتند چاهی حفر کن صدقه مادر باشد، یعنی حضرتدرسی دادند کههر کس هنگام مسابقه بنگرد شهرش چه لازم دارد و مکانش به چه نیازمند است و تجارت هم در اسلام همین معنا ار دارد که از شهری چیزی را حرکت (بکشد) بشهری که آن چیز را ندارند در کتب فقهی زراعت بهترین کسب ها محسوب شده و حرت صادق فرمود: خدای متعال رزق پیامبرانش را در زراعت و دامپروری قرار داد 2/104.

برای مزید اطلاعفرق بین و دسته از نیکوکاران را شرح دهم یک دسته آنان که برای خدا عمل نیک انجام می دهند و دسه دیگر که برای غیر خدا بعناوین مختلف (رعایت مقررات برای اینکه اجتماع بهتری بوجود آید بخاطر پیشبرد مقاصد و ... وبالاخره برای اینکه خوبی خوب است) بعمل خیر می پردازد.

کسیکه عمل خیری برای خدا دارد چنانچه سر نیزه دولت بطرفش دراز شود که مثلاً کار خیر ساختمانی نکند نمیکند و امکان ضعیف انکه بکار خیر دیگری دست بزند واگر باز قدرتی را در برابر خود مانع دید امکان بعدی کهباز بکار خیری بپردازد کم و بالاخره پس از چند نوبت بصفر می رسد در صورتیکه آنکه بخاطر خدا عمل خیری انجام می دهد هیچ زمان قدرت خیرخواهی او

ص: 127

بصفر نمی رسد تا جائیکه او را از هر گونه انجام عمل خیری باز دارند، مردی دیده شد نان زیر بغل پنهان می کرد و بخندقی میبرد وبسگی می داد که 9 توله داشت و پستانش خالی از شیر بود و همه خلاصه می شود در ان جمله: آن نیکی که بخاطر خدا انجام گرفت پشتوانه اش بی حد و حصر است و طلب بینهایت از میان ماده محصور.

یا بنی آدم خذوازینتکم عند کل مسجد 29 اعراف

از کلمه مسجد میتوان نظم و ترتیب کلی را فهمید 2/106 یعنی دانست مسجد مکانی است که درس نظم و ترتیب زندگی را یاد می دهد جائیست که ظاهر و باطن فرد و هم اجتماع را آراسته و بدون آلودگی می خواهد. ظاهربدن را با آئینه ای که باید ژولیدگیهای ظاهر را برطرف ساخت و بر در و دیوار مشاهد و برخی ماسجد بر ستون ورودی نصب است و عصر و بوی خوشی که مستجب است همه مقدمه بر خذوا زینتکم عن کل مسجد باد پاک و پاکیزه ترین لباس را درنماز باید پوشید و با زینت های حلال به پیشگاه الهی ظاهر گردید. باطن نیز چون جو فضای مسجد آموزنده روح اطاعت از قانون است مکرمت را به آدمی می آموزد.

مسجد جائیست که انسان را از فحشاء و منکر باز می دارد (ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر 45 العنکبوت). روح تکبر را میکشدو حتی اجازه نمی دهد محل ایستادن امام از بقیه بلندتر باشد.

نفرات باید متصل باشند و از تفرقه بپرهیزند و نفاق نکنند

ص: 128

نماز معراج مؤمن است و فرودگاه معراج مسجد، مسجد محل جستجو و طلب از بینهایت است. مسجد ظاهر محیط را نیز اصلاح می کند: همه مرتب بطرف قبله باید ایستاد و در ورودی مسجد در گوش آخر ضلع چپ مسجد باشد و مستحب است که دست راست امام بایستند یعنی ابتدا گوشه دور ازدر ورودی پر شود و بتدریج مجلس از آخرین نقطه پر شود و روبدر پیش آید تا در محل واردین مزاحم یکدیگر نگردند و تا زمانیکه صف جلو پر نشده بهتر است صف عقب تشکیل نشود 2/109.

زمین مسجد باید بهداشتی باشد و رعایت بهداشت در آن بعمل آید 2/109 باطن مسجد: یک حاضر غایب کردن سه گانه (حداکثر پنجگانه) در مجلس بین المجالس محله از همگان است بلکه مجلس شورای ملی ودر زمان نبی گرامی محل درس و شور و بحث و سخنرانی. مسجد هر محل را با واحد اجتماعی بزرگ کنیم بالاخره به مسجد الحرام منتهی می گردد که محل قانونگزاری اسلامی است و مجلس بین الملل اسلامی که سالیانه باید ثروتمندان و بزرگان سیاست و اجتماع مسلمین در آنجا یک دیگر را ملاقات نمایند.

مدتی قبله مسلمین بیت المقدس بود و بعد بطرف کعبه گشت زیرا هنوز بت های کعبه بویله نبی و ولی شکسته و فرو نیفتاده بود بعلاوه انحراف قبله خود بهترین درسی است که مردم بدانند سنگ وساختمان مود توجه نیست بلکه ماهیت و واقعیت آنهاست که بنام بت نباشد بلکه بنام خدا باشد. در نماز فقیر و متمکن ردیف می ایستند بعلامت اینکه همه در برابر قانون یکسانند و روح برادری

ص: 129

و برابری در آنان باید قوت یافت. نماز علامت اینست که شخص نمازگزار سرکش و اغی نیست. نماز سرود عشق، کلمات امیدوار کننده، بیان حقیقت، تقاضای کمک، کوچ کردن بسوی خدا. اظهار عبودیت، توجهی خالص از آموزش و یاد گرفتن ها، اساس عجز در برابر عظمت خالق کائنات، اجرای تمرینات جنبشی برای تزکیه نفس، جاذب لطف و عنایت پروردگار نسبت بخود حوی مطالب واقعی، درخواستی خالی از هر گونه آلایش، راهی برای وارستگی و معراج مؤمن و نور چشم رول خداست هنگام نماز درسایه مرحمت خدائیم و مسجد از روح القدس پر است، نماز قدیمی ترین عبادتهاست که همزمان با پیدایش ایمان بمیان آمده است حتی از پسران اسرائیل نیز تعهد نماز (56 مریم) گزاری گرفته شد 2/113 نماز الگوی دین است زیرا دین عقیده بدل است و گفتار بزبان وعمل بارکان و نماز هم همین سهاست در نماز است که طلب هدایت براه راست از پروردگار می کنیم راهی که بر عده ای نعمت داد نه راهدینداران جاهل و نه دانشمندان لادین 9/4.

نماز برای اینست که بتوانیم مدتی یخی که ما را از چشمه حیات دور میدارد ذوب کنیم، نماز اتصال دادن آفرینش خلق است به آفرینش امر.

نماز را باید ترجمانی از یک عشق جسمانی و روحانی دانست که باعث خروج روح از ابعاد بدنی و حدود عالم مادی و رسیدن بیک حق و حقیقت آنقدر عالی و بزرگ میگردد که بوصف در نمی آید، نماز ستون دین است و پیش پذیرش اعمال دیگر و خلاصه زمان حظ ملکوتی را اقناع کردن است. مسلمانانی

ص: 130

که نماز نمی خوانید بدانید قبل از آنکه شما نخوساته باشید با خدا سخن گوئید خدا نمی خواهد با او حرف بزنید. مکان این همه فضیلت بجا آوردن مسجد یعنی مسجد کانون گرم نمازگزاران است در آنجا جنبش های انقلابی ریشه گرفته و در هر کار انسان را به تکاپوی بهتر ساختن می اندازد و در آنجاست که انسان را برای تهیه جنس و بی غل و غش و بوجود آوردن بهترن نوع متذکر می سازند و در آجاست که بوی گفته می شود بیکار نگرد، به آبادانی بکوش از کارهای بد بپرهیز و توبه کن،در مسجد آدمی بدستورات و معارف اسلامی آشنا می شود و در آنجاست که اعتماد مردم نسبت به یکدیگر جلب و در نتیجه کار اقتصاد اعتباری دیگر خواهد یافت.

آنچه یک دانشمند در کنار ازمایشگاه در جستجوی آنست یک روحانی با چشم دل در گوشه محراب میجوید مسجد کانون گرمی است که بنابر وعده پروردگار زندگی را از ضنک و ناگواری و سردی نجات داده مبدل به یک زندگانی گرم و روشن و سعادتمندانه ای مینماید نماز را برای ذکر من بپا دارید (اقم الصلوه لذکری 14 طه) هر کس از ذکر من روی گردان باشد زندگی بر او ظنک و تنگ است ( و.من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا 124 طه)

مسجد حتی طرز ورود به مکانها و مجلسها را یاد می دهد که باید پای راست را برای ورود به مسجد نهاد و پای چپ را ابتدا به مستراح گذاشت زیرا اگر شخص حالت غشی داشته باشد یا سکته کند یا هدف واقع گردد چون نیه راست بدن که جگر دارد سنگین تر است آدمی در مستراح نیفتاده و هنگام ورود به مسجد هم در کوچه

ص: 131

نمی افتد و مکان مقدس و پاک جایش است.

مسجد مکانیست که مسلمان عالیترین عضو خود یعنی قسمت قدامی مغز پیشانی و سرنوشت را بردانی تین مخلوقات، خاک بعنوان عجز می نهد و خاک را برای اینکه حمل و نقلش آسان باشد و ایجد گرد و آلودگی نکند بصورت متراکم دراورده با خود دارد یا در سجاده.

ناگفته نماند این از فضیلت شیعه است که نه نماز جمعه واجب دارد و نه تشکیلات روحانیت که بشر وضع کرده باشد لذا در تشیع امام یا عالیجناب دیدن و ده چاپیدن غیر ممکن است.

مناره ها که هر دو را بموازی قبله یا عمود بر سطح قبله می سازند برای خنثی کردن فشار گنبد ساخته می شود.

درباره نماز بجماعت خواندن شمه ا گفته می شود: گویا اسلام دوست دارد واجبات دین با تظاهر و در برابر جمعیت انجام گیرد و هر کدام با شرایطی نزدیک یا بحد وجوب می رسد و حج را نمیتوان جز شرکت در یک مانور بزرگ اسلامی بحساب آورد و شرایط مذکور ردباره هر کدام فرق دارد مثلاً یکی بدستور پدر ومادر یا درست نبودن حمد و سوره شرکت در تظاهرات را واجب می کند و جا دیگر که اگر کارمندی از طرف رئیس یک واحد تعارف بخوردن شد اینقدر دینش ارزش داشته باشد که با کمال شجاعت جواب دهد من مسلمانم و ماه رمضان است و عذری برای روزه خوردن ندارم همینطور در موارد دیگر.

حال چرا اسلام دوست دارد در واجبات دینش تظاهرات

ص: 132

صورت گیرد موضوع معلوم شده ای است که حتی احزاب و دسته ها نیز به آنها سخت متکی بوده علاقمندند.

قل ان اصبح ماؤکم غور افمن یاتیکم بماء معین (30 الملک)

منبع آب و چاه در اسلام فوق العاده اهمیت داشته حتی داریم چاهی هک دخران شعیب پیامبر از آن آب می کشیدند تا گوسفندان راسیراب کنند سنگ بزرگی بر آن بود و با دلو سنگینی آب م کشیدند که حضرت موسی آمد وسگ ر برداشت و آب کشید و ... و با این مقایسه که چاه آب گوسفندان سرپوش لازم دارد چاه انسانها بطریق اولی باید رعایت بهداشت کلی بشود (در اینجا مطلب جالبی از حضرت علی نقل شود که چن مردی عمق چاهی را پرسید حضرت فرمود چنان جلو چاه باسیت که آب از کنار آن دیوار چاه اتصالش بدیوار دیده شود سپس عمق چاه مساوی است با ضرب طول قامت در عرض چاه تقسیم بر فاصله ات از چاه 2/178.

انزل من السماء ماء (21 الزمر)

آب در اسلام بدو دسته بزرگ تقسیم می شود: قلیل و کثیر، و حد فاصل را که اگر بردارند قلیل می شود کر نامند و کر ظرفی است بطول و عرض و عمق 5/72سانتی متر یا ظرفی محتوی 9/383 کیلو آب یا 64 من شاه بیست مثقال کم یا 370 لیتر. آبهائیکه از آسمان می بارد یا از زمین میجوشد حکم آب کر دارد و چاه را احکام بالاتری است.

آب کری که باندازه کافی مواد لازم را برای تطهیر دارد اگر به آب مغلوب شده از آلودگیها متصل کنند آنرا پاک شده

ص: 133

میشمارد و آب و خاک ر که یکنوع استحاله ایانجام می دهندو از مطهراتند عملشان بوسیله موجودات ذره بینی انجام می گرد که حضرت علی هم به آنها اشاره فرموده 2/129.

اسلام دستورات مفصلی راجع به آب داد که در جلد 12 مربوط به بهداشت بدن بقسمتی از آن اشاره خواهد شد.

لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد (1 البلد)

بهداشت اجتماع شروع میشود. در مرحله اول ملاحظه فرمائید چگونه پروردگار شهری را بعظمت و سوگند یاد می فرماید و علتش را این می داند که شخصی مانند نبی گرامی شخص اول آن است آری کشورها به مردان اولش شناخته می شوند منطق عجیب قرآن است که بزرگان شهر را در کلمه «اکابر» به انحصار درآورده و سئون دیگری جز کبر برایشان قائل نیست و چون به مردان شهر می رسد کلمه «رجال» را ذکر می فرماید.

انما جزاء الذین یحاربون اللّه ورسوله ویسعون فی الارض فسادا 33 مائده

نبی گرامی فرمودند دو نعمت قدر ناشناخته اند: امنیت بدن و امنیت اجتماع (سلامت بدن و سلامت اجتماع) نعمتان مجهولتان الصحه و الامان و بطوریکه از آیه معلوم می شود اسلام امنیت را چنین معنی می کند: مردم در برابر نفوذ ارباان محلی و تعریض های غیر قانونی و از راهزنان و دزدان که قرآن آنها را محارب نامیده است در امان باشند نه اینکه مورد حمله یک قوم بیگانه ای قرارگیرند و انوقت احساس ناامنی کنند که در اینصورت در حال جنگند نه

ص: 134

در ناامنی.

رب اجعل هذا البلد آمناو ارزق اهله من الثمرات 33 بقره

ابراهیم خلیل چون برای مردم ارزنده یک شهر دست بدعا برمیدارد برای ارشاد و هدایت مردم وجود امنیت (محیط) و سلامتی (بدن) را درخواست میفرماید که دومی مربوط بمیوه است و در جلد دهم شرح داده شد.

و الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون 82 انعام

در اینجا روردگار برای ارشاد و هدایت مردم وجود امنیت را لازم و مقدس دانسته میفرماید در ان مراح که ایمان اجتماع بجور و ستم آلوده وآغشته نیست، امنیت و ارشاد و هدایت دیده خواهد شد.

قال ادخلوا مصران شاء اللّه آمنین 99 یوسف

و وخست وزیر مصر حضرت یوسف چون خویشاوندانش را بمصر وارد میکند آرزو می کند در امنیت اجتماعی و فردی واعقتادی بسر برند.

و هذا البلد الامین

نوبتی به شهر امین و اجتماعبهره ور از امنیت، مکه اشاره شده که نبی گرامی شخص اول آن و انت حل بهذا البلد آن بودند و نوبتی سراسر جهان را امنیت فرا خواهد گرفت و ان هم امنیتی که بعد ازخوف و وحشت و اضطراب حاصل خواهد گشت و آن

ص: 135

زمان ظهور حضرت بقیت اللّه ارواحنا فداه خواهد بود.

و عد اللّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیهم من بعد خوفهم أمنا (55 نور)

البته به کله لیستخلفنهم توجه فرمودیند که همچون کلمه خلیفه در آیه و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه می باشد خلیفه ای که و علم آدم الاسماء و علم آموخته شد و بمقام دینی و پیامبری رسید و در زمان ظهور نیز همه مردم لیستخلفنهم وآندر در علم پیشرفته اند و از لحاظ دین نیز آمنوا منکم هستند و کارها را نیز بدرستی و شایستگی و عملوا الصالحات انجام می دهند که میتوان در آنروز متکی به آنچه نبی گرامی فرمودند علماء امتی کانبیاء بنی اسرائیل همه مردم چون پیامبرانند و همه را خلیفه خدا دانست (و مسلم است که هر چه علم پیش رود دقائق علمی دین بهتر شناخته می شود و مردم هم دانشمندند و هم متدین)

حتی اذ اخذت الارض زخرفها و ازینت و ظن اهلها أنهم قادرون علیهااتیها امر نالیلا او نهار افجعلناها حصیدا کان لم تغن بالامس 25 یونس...

پس از اینکه جهان از هر لحاظ آراسته شد معادن و ذخائر خود را بیرون ریخت و آسانها به پروازها و زمین با مرکب ها و در و دیوار با برق و رادیو و تلویزیون زیور یافت و مردمان گمان می کنند بر هر کاری قادرند ناگهان همه پیشرفتهای مادی در آن شکاف عمیق بین معنویت و مادیت واریز خواهد نمود و این

ص: 136

مضمون آیه فوق است که نشان می دهد تمدن و امنیت و مدنیت و امن و امان و هر چه دراین قلمرو میتوان ذکر کرد بر ما مشتبه شده و تجدد را بجای آن برگزیده ایم 2/163.

سخن از معاد شد باید گفت در اسلام برابطه ستحکم بین اقتصاد و معادن اشاره شده است: اطلبوا الرزق من خبایا الارض روزی و ثروت را از معادنی که در زیرزمین است بدست آورید (محمد المثل الکامل صفحه 338) و مطالبی دیگر در این باره که آورده شد.

ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا 95 آل عمران

با آنکه درباره بهداشت مسکن جلدی را بعدا اختصاص خواهم داد باز هم آیه فوق را آوردم که پروردگار شروع خانه سازی را به انسانها تبریک می گوید (متوجه کلمه ناس باشید که نه بشر بکار رفته و نه مؤمن یامسلمان یا یهود یا نصرانی یا ...)

و این سرآغاز تمدن است و حصن حصین خانواده که کسی بدون اجازه صاحب خانه حق ورود به آن را ندارد.

یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و ... 28 نور

ای کسانیکه ایمان آوردید هرگز به هیچ خانه مگر خانه های خودتان تا با صاحبش انس اجازه) ندارید وارد نشوید در اسلام خانه مسلمان صومعه اوست (نعم صومعه المسلم بیته) و در زمان ورشکستگی خانه از مستثنیات دیون است و به طلبکار اجازه مطالبه آنرا نمی دهد.

ص: 137

شاگردان مکب حضرت صادق را بنگرید کاسبی از مردی ده هزار دینار طلب داشت مدتی بهم رسیدند بدهکار از بدهی خود نمیداد و حتی وعده ای نمیگفت و سخنی بر زبان نمی آورد تا آنکه طلبکار نیاز شدیدی پیدا کرد و بدهکاریش زیاد شد به بدهکار خود مراجعه کرد و گفت این چه مسلمانی است که هیچ نمیگوئی و چیزی نمی پردازی من خود بدهکارم قسمتی را بده و پرداخت قسمت دیگر را بتأخیر انداز.

بدهکار گفت فردا میدهم و آنچه گفته بود کرد و وجه را تماما به نزد وی برد طلبکار تعجب کرد گفت پول از کجا آوردی؟ گفت خانه ام را فروختم گفت خانه مسکونی را گفت آری گفت سید ما جعبفر بن محمد الصادق فرود خانه مستثنایت دیون است پول را بگیر من زن و فرزندت را بی خانمان و مسکن نمی خواستم.

و قل رب انزلنی منزلا مبارکا و انت خیر المنزلین 30 مؤمنون.

حضرت موسی هنوز بشهر نرسیده از خدامسئلت می نماید در خانه ای که برکت خواهد داشت نول نماید و از جمله برکات خانه داشتن همسایه خوب است نبی گرامی فرمودند چهار چیز پشت آدمی را می شکند یکی از آنها همسایه بد است و فرمودند چهار چیز از سعادت و چهار چز از شقاوت است و یکی از شقاوتها همسایه بد است و فرمودند من آذی جاره حرم اللّه علیه الجنه... (کسی که اذیت کند همسایه خود را بهشت بر او حرام است ...) فرمودند من ضیع جاره فلیس منا (ضایع کننده همسایه از ما نیست) و فرمودند: لا یؤمن عبد حتی یا من جاره بوائقه (ایمان

ص: 138

ندارد کسی تا همسایه اش از شرش ایمن نباشد) و فرمودند: ما زال جبرائیل یوصینی بالجار حتی ظنفت انه سیورثه (جبرائیل همواره مرا دربار همسایه سفارش نیمنود که گمان بردم برای همسایه ارثی خواهد برد) و باز فرمودند:یا همسایه ایست که خویشی دارد و مسلمان است یا همسایه ای است مسلمان یا همسایه ای غیر مسلمان که اولی ودومی علاوه بر رعای همسایه بودن حقوق خویشاوندی یا مسلمان بودن نیز دارند 2/169 و باز فرمودند الجار ثم الدار (اول بنگر چه همسایه ای داری بعد خانه بخر اول بهمسایه ات برس و بعد بخودت)

مستراح خانه باید جای معینی داشته باشد (من فقه الرجل ان یختار موضعا لبوله) حضرت سجاد از آلوده ساختن کنار خانه و بار اندازها و شاهراهها و زیر درختهات و جائیکه مردم آب بر می دارند و قبرستان و سوراخ خانه حیوانات و زمین سخت و ... را ممنوع ساخته اند.

طهارت مخرج را با سنگ و آب میتوان گرفت با سنگ با شرایطی و بهتر وانی است که ابتدا سنگ بکار برده شود و بعد آب و طهارت محل ادرار فقط با آب است و ریختن آب خود سبب رد شدن فضولات و جلوگیری از گرفتگی اگومجراهاست و شستشوی با آب از ابتلای به نواسیر میکاهد 2/172 ریختن مواد غذائی در مستراح سبب ایجاد پرده ای بر فضولات شده و در نیجه میکروبهای غیر هوازی فراوان و گازهای CO2و N2O5 و SO3 زیاد شده و تاکنون بعلت عدم رعایت این قسمت چه بسیار کسانیکه برای تخلیه چاههای فضولات اقدام و تلف شده اند. هنگام ورود بمستراح

ص: 139

باید پای چپ داخل نهاد و در مسجد ای راست نهاد و علتش را گفتم. هنگام رفتن بمستراح باید سر را پوشاند، زیادنباید بر مستراح معطل رد، عجله نیز نباید نمود. خوردن و آشامیدن و حرف زدن زمان تخلی منوع است. خودداری از ادرار کردن و مدفوع نمودن مکروه است.

حضرت علی بحضرت مجتبی میفرماید آیا بتو چهار چیز نیاموزم که از طبیب مستغنی باشی: مخور مگر گرسنه باشی دست از طعام مدار مگر که اندک اشتهائی بجای باشد در جویدن غذا بکوش و چون خواستی بخوابی خود را بر خلاء عرضه بدار بهتر است هنگام اجابت مزاج به آنچه خارج می شود نگاه کرد (اطلاع بر وضع مزاجی ووجود موادیدر آن از قیل چرک و خون و حیوانات طفیلی و غیره) و لذا باید مستراح روشن باشد (خطر افتادن نباشد) باید مخرج قبل از آلت شسته شود.

و اللّه أنزل من السماء ماء (21 الزمر)

با آنکه راجع به آب در جلد بعد بیشتر خواهم گفت در اینجا بدستور اسلام که خوب است هر کس در گوشه خانه اش حمامی باشد اشاره می کنم و در حقیقت و آن همان خزین اسلامی که حضرت رضافرمود هرگز دو نفر در یک آب شستشو نکنند 2/179 و آنقدر آب در آن تمیز باشد که آدمی رغبت مکند آنرا بچشم بکشد و میل بخوردن آن کرده قدری بنوشد و دوران اسلامی همیشه یک شیر آبی تعبیه شده و میتوان بشرح مزمله در این باره مراجعه نمود.

ص: 140

یا ایها الذین آمنوا اذا قیل لکم تفسحوا فی المجالس فافسحوا یفسح اللّه لکم (11 مجادله)

اینکه برتدراندراسل وسعت نظر خود را مربوط به خانه پدر بزرگ خود می دانست که بسیار وسیع بود همه خوانده آید اسلام نیز مطالبی در این باره دارد نبی گرامی فرمودند: زندگی خوب در سه چیز است خانه ای انبساط اور و نورگیر و روشن، زنی خوشرو و خوشبو، مرکبی و هوا رو خرج درست نکن (دار نوراء و جاریه حسناء و فرس قیل و باز فرمایند: از سعادت مرد داشتن زنی نیکو، مسکنی وسیع، مرکبی رهوار، و فرزندی صالح و حضرت کاظم فرمود زندیگ در داشتن خانه وسیع و خدمتگزار خوب اس تو مردی را که در خانه تنگی زندگی می کرد فرمود خانه وسیع انتخاب کند و حضرت باقر فرمود: بدبختی از زندگی داشتن در خانه تنگ است.

اسلام با ساختن بنای زیادتر از حد احتیاج مخالف است و حضرت صادق آنرا وبال صاحبش میداند 2/185 و نشستن در خانه اجاره ای را مکروه میداند و نشستن در خانه ای که مخروبه و احتمال خطر دارد بدشمنی با خدا نسبت می دهد 2/186 و حتی مجالس را نیز وسیع میخواهد و دیوارهای خانه ها را کوتاه.

لاتفرح ان اللّه لا یحب الفرحین (76 قصص)

تفریح در اسلام بر دو قسم است که قسمی از آن صرف چند دقیقه عمر عزیز است برای تهیه عذاب و یا زندگی متباین ونوعی انحراف محسوب می شو و نوع دیگر لذت بردن از مواهب طبیعی

ص: 141

مجاز است. پروردگار در آیه مذکور زیاد تفریح کردن که طغیان ورزیدن باشد ممنوع ساخته و بر خلاف آنچه تصور می شود نبی گرامی فرمودند: الهووالعبوافانی اکره آن اری فی دینکم غلظه (بازی و بازیچه داشته باشید که کراهت دارم غلظت و خشونت در دین باشد) و رهبانیت و گوشه گیری را ممنوع ساخته و کار و فعالیت را ممدوح 2/191.

ان الذین ینادون من وراء الحجرات اکثرهم لا یعقلون 4 حجرات

اسلام با ساختن خیابان (راه عریض و مستقیم) موافق است و حضرت عی فرمود: علیکم بالبکر و ان بارت و الجاده و ان دارت و بالمدینه و ان جارت (بر تو باد بر دوشیزه انتخاب کردن ولوکسادی باشد یعنی سنش زیاد باشد و جاده وسیع گرچه مستقیم نباشد و طولانی تر باشد و اختیرا کنید شهر را اگرچه در آن ستم باشد) ملاحظه فرمودید در درجه اول انتخاب وسعت و عرض جاده است گرچه مستقیم و راست نباشد یعنی اگر عریض بود و راست چه بهتر.

در کوچه و خیابان اسلامی آنقدر نور و آفتاب می تابد که اسلام موافق آن است و از جمله پیشگوئی اسلام اینکه میفرماید زمان ظهور حضرت بقیت اللّه ارواحنا فداه بالکن های خارج شده از جاده و هر چه مزاحم شارع کوچه است خراب شده و حضرت خیابان زیادی احداث می فرماید (اذا قام المقام... وسع الطریق الاعظم و کسر کل جناح عن الطریق و ابطل الکنف و المیازیب).

حضرت کاظم بایاب و ذهاب در آن راههای وسیعی که حضرت

ص: 142

احداث می فرماید اشاره کرده فرمود (اذا قام قائمناقال یا معشر الفرسان سیروا فی وسط الطریق و یا معشر الرجال سیروا علی جنب الطریق) چون حضرت قائم ظهور فرماید سواره ها را گوید در وسط راه روند و پیاده ها در دو طرف عبور کنند و ازوده شود که در اسلام از طرف راست سوار شدن نیز جزو دستور است (و کان صلی اللّه عیه و آله و سلم یحب التیامن فی کل اموره فی لیسه و تنعله و ترجله) نبی گرامی هر کار را دوست میداشتند از طرف راست باشد 2/195.

اسلام راهها را آنطور خواسته که چشم بیند و لذت ببرد وبینی از بویش مسرت حاصل کند و گوش از سر و سدایش و لامسه از همواری آن ونبی گرامی دراین باره مطلبی فرمودند 2/195 و حتی سر و صدا را در شهر بحداقل خواستند و سر و صدای بلند را به صدای خران تشبیه کرده وآنرا ناراحت کننده محسوب فرموده است (صدائی که وارد هیچ دستگاهی نتوان کرد)

کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام (27 الرحمن)

سخن ازحضرت بقیت اللّه است و اشاره بطول عمر حضرت کردن گرچه علم تا بجائی رسیده که جوانان ما هم طول عمر تا به 300-400 سال رسیدن را پذیرفته اند ولی باید گفت بتدریج که علم پیش می رود طول عمر پیش می رود ولی درباره حضرت بقیت اللّه دلائلی را باختصار ذکر می کنم (از صفحه 198-233 جلد دوم).

1 کرسی دانش جزو نتولوژی در بعضی دانشکده های پزشکی

ص: 143

منظور و مقصود کنترل شیمیائی پیری و سالخوردگی و دائما جوان نگهداشتن است و بدینوسیله دانشکده ها امکان افزایش عمر را تأیید کرده اند.

2 امروز کلیه دانشمندان مربوطه پذیرفته اند که طول عمر نسبت مستقیم با وضع روانی و مغزی دارد و هر که مغزش کامل تر عمرش بیشتر (آمار مذکور و نسبت طول عمر با ثروت و میل جنسی و کار و ... صفحه 3 شماره 51 طب و دارو)

3 بشر در انتظار است که پس از کشف ماده پیر کننده ماده خنثی کننده آنرا پیدا کرده از پیری جلوگیری بعمل آورد (علم زیادتری).

4 شکی نیست که هر بیماری با بیمار شدن یک عضو می میرد و اعضاء دیگر عمر بیشتری دارند و بهمین نسبت.

5 موضوع: امکان کنترل تمام احشاء و اعضاء بوسیله مغز قابل اهمیت است و در هر کار مغز امام بهترین وبالاترین را دارد.

6 برای کسیکه قران را پذیرفته و عمر طولانی نوح و هود و خضر را وزنده بودن حضرت عیسی را میداند به افزودن نام مهدی به چهار نفر سرپیچی ندارد.

7 از همه مهمتر: کیست آنکسی که امکان عمر دراز یافتن را بتواند انکار کند.

8 داستانهای ماهی یونس، اصحاب کهف و ... نیز در قرآن است که هر کدام بعمر بسیار طولانی رسیده اند.

9 دو نفر از لحاظ کیفیت فیزیولوژی آنقدر تفاوت دارند

ص: 144

که یکی مغزش انشتن می شود و دیگری قادر بعمل یک جمع ساده نیست چه خواهد شد که از لحاظ کمیت فیزیکی عمر کوتاه ودیگری بسیاردراز داشته باشد.

10 اثبات علمی اثر فضا و مکان و غذا و بهداشت هدف معلوم بر عمر دراز یافتن که امام همه را بهتر می داند.

11 عرضه داشتن متدهای مخصوص هر روز از گوشه و کنار جهان برای طولانی ساختن عمر.

12 احادیث و اخبار معتبر و صحیح بسیار درباره طول عمر زیاد حضرت (کسانیکه موضوع طول برایشان جالب است حتما بجلد دوم چاپ دوم مراجعه فرمایند که مفصل و مبسوط بیان گردیده است).

و جعلنا من الماء کل شی ء حی (30 الانبیاء)

با آنکه آب مایه حیات است در مواقعی آلودگیش سبب پیدایش خلل در حیات میگردد و حضرت رضا فرمود سکونت در حوالی مردابها باعث می شود طحال و کبد بزرگ و دستگاه صفراوی مبتلا گردد و حتی بطرز مبارزه اشاره فرموده که باید خصائص اب را بهم زد براههای مکانیکی، شیمیائی و فیزیکی که شرح بسیار جالبی دارد 2/235 و آیا زندگی کنار مرداب و بزرگ شدن حال و کبد و ابتلای مجاری صفراوی و دستور چنان مبارزه ای جز اشاره به مالاریا میتواند باشد؟

ص: 145

دامپزشکی و اسلام

کلوا و ارعوا انعامکم (54 طه)

بخورید و بچرانید انعام خودتان را.

حمایت از حیوانات در اسلام فوق العاده جالب است و بر هر کسی لازم حیوانی کهدر زیر دست اوست بزندگیش برسد از خوراک و مسکن و هر چه مقتضای حالش است چه حلال گوشت چه حرام گوشت چه حشره چه ... و اگر خود قدرت ندارد برای ادراه زندگیش باید او را بفروشد و اگر گوشتش خوردنی است ذبحش کد و اگر توانست با اجاره دادن زندگیش را تأمین نماید و یا با دریج فروشی و اگر بهیچ کدام تن در نداد دادستان اسلامی باید دخالت کند و او را مجبور بیکی از آنچه گفته شدبنماید و اگر حکم را امتثال نکرد باید امر حیوان را حاکم اسلامی بدست گیرد و هرگونه صلاح داند انجام دهد تا جائی هک اگر چاره منحصر باشد از املاک صاحب حیوان را نجات بدهد.

اگر روزگاری کسی که علف دارد و حیوان محتاج و نفروخت در مسالک است که عمل را برای تغذیه حیوان و پارچه را برای بستن زخم حیوان میتان غصب کرد (با پرداخت وجه). اگر دوشیدن شیر حیوان بنوزادش زیاد رساند اجازه دوشیدن نیست و اگر ضرر نرساند برای جلوگیری از تضییع مال دوشیدنش واجب است، با ناخن بلند که حیوان آزار ببیند دوشیدن ممنوع است و آدابی مشابه و جالب انچه گفته شد برایکرم ابریشم و زنبور عسل است 2/240.

رساله هائی چند مربوط به مطلب مورد بحث نوشته شده

ص: 146

که یکی از آنها رساله ای از دانشکده الهیات (1) و دیگر رساله دکترای جالب 797 دانشکده دامپزشکی تحت عنوان بررسی حقوق حیوانات در الام و قوانین روز می باشد (2) که هم اکنون مطالبی ازجلد اخر نقل می شود: مکه معظمه بعنوان خانه ای مقدس معرفی گردید که در آنجا نه تنها سفیدو سیاه بر یکدیگر برتری ندارند جز به تقوی بلکه حیوانانت نیز در آنجا بنحو احسن حمایت شده و در امنیت اند.

همانطور که شما دارای خلقی بدیت و روحی حاس و اعصابی قابل تأثیر و تاثرید تقدیر الهی عقل را راهنمای شما در جمیع شئون حیات قرار داده و جنبندگان دیگر نیز چون شما در جمیع شئون حیات قرارداده و جنبندگان دگر نیز چون شما حساسند و با مشغل فروزان غرائز حوائج خودرا رفع می نمایند وچون شما عقائد و آرای ردی واجتمعی دارند (مامن دابه فی الارض و لا طائر یطییر بحناحیه الا امم امثالکم 38 انعام) و پا را از این فرات نهاده وبشر رانسبت به تفکر و مطالعه در خلقت و اعمال آنان تشویق و ترغیب کرده (و فی خلقکم و من یبث من دابه آیات لقوم یوقنون 4 الجاثیه) و چه خوب بوداین آیه نیز بخطی مطلا بر ستون دانشکده دامپزشکی نوشته میشد و باز مهمتر که اجازه نداده حتی حیوانات را ضعیف و پست شمرند ولوپشه ای باشد (ان اللّه لا یستحی ان یضرب مثلا ما بعوضه فما فوقها فاما الذین آمنوا فیعلمون انه الحق من ربهم 26 بقره)


1- آقای دکتر قدوسیان.
2- از آقای دکتر حسین فریدونی.

ص: 147

اولین قانون حمایت از حیوانات در 1822 بتصویب پارلمان انگلستان رسید ولی تاریخچه حمایت حیوانات به 2000 سال قبل ازمیلاد مسیح می رسد که گفته می شود کسانیکه از حیوانات کار سخت بکشند باید مجازات شوند ولی در 1770 بود که موضوع آزار و زجر دادن حیوانات در دادگستری انگلستان قرار برسیدگی گردید.

در بدوی ترین اقوام و ادیان بشری که توتیسم ها هستند موجوداتی را که توتم آنها بود اعم از اینکه حیوان باشد یا گیاه یا چیز دیگر مقدس شمرده و حیوانات مذکور راذبح نمی کردند و هنوز هم در بین بومیان استرالیا و آمریکای شمالی چنین قومی می باشند.

در مصر قدیم برخی حیوانات و از جمله گاو و گربه مقدس بود و کمبوجیه پادشاه ایران در قرن ششم قبل از میلاد هنگام تسخیر مصر پیشاپیش سپاه گربه هائی می برد و مصریها جرأت تیراندازی بجانب سپاهش نکردند . در بین اعراب شتر محترم بودو پس از آن اسب و سگ و آنقدر مقررات برای شتر وضع شده بود که اگر شتری هر چند نفر ماده میزائید نامی داشت و با وی رفتارهائی می شدو گاه گوشش را ردیده رهایش می کردند و هر چه خواهد بکند. (1)

داستان حضرت نوح و حیواناتی که بکشتی برد(2) و حضرت سلیمان که وحوش و طیوری چند در تسبیح و تقدیس ذات


1- المائده.
2- العنکبوت.

ص: 148

باریتعالی دمسازش بودند (1) و قصه اصحاب کهف (2) و سوره هائی بنامهای بقره، انعام، نحل، عمکبوت، فیل همه وهمه توجه و علاقه قرآن را بمطالعه درباره همه جنبندگان رسانده و در ضمن این قرآن کریم است که بهمین اکتفا نکرده آیات محرک ومشوقی برای سوق دادن مردم به مطالعه و دعوتشان برای شناسائی عالم حیوانات دارد که از جمله چنین است:

در سوره نحل: یا ایها الناس علمنا منطق الطیر. که علم روز در صدد است منطق طیور را که با یکدیگر سخن گویند کشف نماید همچنین در سوره نمل: یا ایها النمل ادخلوا مساکنهم لا یحطمنکم سلیمان و جنوده وهم لا یشعرون که باید دانست چگونه مورچه ای مورچگان را خبر ودستور داد بخانه ها بروند تا پایمال خطر لشکران نشوند و مهمتر از آن این چیست که نسبت بی شعوری به لشکریان و آدمیان از طرف مورچه ای داده می شود و در همین سوره است: و تفقد الطیر فقال مال لااری الهدهد ام کن من الغائبین لا عذبنه عذابا شدیدا اولا ذبجنه اولیاتینی بسلطان مبین فمکث غیر بعید فقال احطت بمالم تحط به وجئتک من سباء بنبا یقین قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین اذهب بکتابی هذا فالقه الیهم ثم تول عنهم فانظر ما ذا یرجعون.

حضرت سلیمان هدهد را در مکان خود نیافت جویایش شد که چرا باون اجازه غیبت کرده و جای خود راخالی گذاشته و تخلفش را سه مجازات قائلشد: شکنجه، سربریدن، یااینکه


1- النمل.
2- کهف.

ص: 149

دلیل قاطع و عدر موجه بیاورد: هدهد با عذر موجه آمدو حضرت رابه کشور سبا و ملکه سبا آگاه ساخت حضرت او را امتحان کرد تا راستگوئیش ظاهر گردد نامه ایبه او دادبه ملکه سبابرساند دراین داستان بسیاری از مطالب و مسائل اجتماعی مورد بحث قرار می گیرد و در ضمن به منطق طیر که در اینجابهترین نمونه آن هدهد معرفی شده و احتمالاً به آن توجه شده) زود و اسانتر میتوان بعالم زبان حیوانات وارد شد و اگر دقت کرده باشید هدهد میتواند صدق و کذب داشته باشد که دروغگوئی حیوانات هم اکنون موضوع شناخته شده و اثبات گردیده ای است (داخل پرانتز گفته شود نخستین تماس علمی و آزمایشی با حیوان بدینطریق بودکه گیرنده ای بر پشت سگ می بستند و در هلیکوپتر حین پرواز باو فرمان می دادند.

امروز میگویند بشرطی میتوان زبان حیوانات پستاندار و پرنده را فهمید که کاملاً آزاد باشد لورنز حیوان شناس اطریشی آزمایش خود را روی جوجه های اردک شروع کرد و موفق شد آنها را مانند مادرشان بخواند و رفتار کند و ثابت کرد در مرکز سلسله اعصاب حیوانات نزدیک مراکز هوش غریزی نوعی صافی است که میتواند مطالبی را درک یا بفهماند تارهای صوتی حیوانات هرگز جز چند آهنگ غریزی ترس و هیجان خش نمی کند و صداهای آنان بهیچوچه ارادی نیست اما دستگاه فرستنده و گیرنده قوی دارند که بسیار عالی تراز ماست و آنها با نگاهو وضع مربی خود خیلی چیزها می فهند ارتباط خبری حشرات، ماهیها،

ص: 150

پرندگان، مسمونها بوسیله امواج مافوق یا مادون صوت انجام می گیرد و بر خلاف تصور ماهیها هم گنگ نیستند و امواج مادون صوت آنها را از یکدیگر بویله خطی که در پهلوی بدنشان در مرز پشت تیره رنگ و شکم نقره فامشان قرار دارد درک م کنند و اصوات عادی را بوسله گوش داخل می شنوند کهانسان میخواهد با آشنائی به نحوه ارتباط با ماهیها مناسبشان را به تور ماهیگیری بخواند و درنده اشان را فرار دهد.

دلفین ها رادار دارند و امواج مافوق صوت را درک می نمایند و بدینوسله فواصل، غذاها، موانع را از یکدیگر باز شناسند. یکنوع حیوان در کی منطقه چه بسا لهچه ای دارد که همان نوع درمنطقه دیگر آن لهجه را نمی فهمد چنانچه کلاغهای دوطرف اقیانوس اطلس چنین وضعی دارند، در حشرات حرکات زبان آنهاست و در جلدپنجم راجع به زنبور عسل شرح کامل دادم و برخی حشرات مانند پروانه ها از بو استفاده اطلاعاتی بدست می آورند ماهی هاهم از لحاظ رادار شیمیائی (بوها) قوی هستندو زخم کوچک پوستی ماهی سبب ورود ماده شیمیائی به آب وعلامت خطر و فرار ماهی هاست و با جدا کردن پوست ماهی و شستن آن درحوضچه ماهی ها فرار می نمایند و به ته حوض می روند و ...

داستان کلاغ درسوره مائده و دفن گردوو یا دادن بکسی که مرتکب قتل شده و نمیداند جسد را چه باید رکد و اینکه باید همانند دفن گردو جسد را دفن کرد خود از شگفتی هاست که در آن زمان روی داده است: فبعث اللّه غرابا یبحث فی الارض لیریه کیف یواری سواه اخیه قال یا ولیتی اعجزت ان اکون مثل هذا الغراب فاواری سواه اخی و بسیاری از مسائل مربوط به حیوانات که در اخبار

ص: 151

و احادیث اسلامی آمده همه علاقه اسلام را به حیان شناس می رساند بویژه چون به اسلام و تشویقهائی که از دامداری نموده بنگریم بیشتر به اهمیت علاقه اسلام به مسائل مورد بحث آشنا می شویم که اهم آنها چنین است:

و من الانعام حموله و فرشا کلوا مما رزقکم اللّه و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لم عدو مبین (142 الانعام) واز حیوانات استفاده باربری و سواری کنید و از آنچه رزق شما کرده بخورید و از پی اغوای شیطان نروید که او شما را دشمن آشکای است و اینکه در جلدهای قبل آوردم خدای متعال رزق انبیائش را در زرع و ضرع (دامپروری) قرار داده و ...

و اینک مطالبی مربوطه به حمایت از حیوانات:

مردی ناقه اش را می دوشید نبی گرامی فرمودند ابق فی الضرع شیئا (هنگام دوشیدن اندکی در پستان حیوان نگهدار و استقصا در دوشیدن مکن) و فرمودند ان اللّه تبارک و تعالی یحب الرفق وعین علیه فاذا رکبتم الدواب العجاف فانزلوها منازلها (خداوند دوست دارد مدارای باحیوان را و یاور شما خواهد بود چنانچه بر حیوان لاغری سواری بودید بقدر توانائی اش بااو رفتار کنید) حضرتکاظم فرماید: اگر حیوان بزمین پر گیاه رسید آهسته برانید که بهره برگیرد و اگر زمین خشک و بدون گیاه بود ند برانید که زودتر به بهره برسد (اذا سرت ی ارض مجد به فعجل بالسیر و اذا سرت فی ارض خصبه فارفق بالسیر.

حضرت صادق فرمود چندان از شیر حیوان بدوش که به بچه ای ضرر نرسد و باز فرموددام را بر صاحبش شش حق است

ص: 152

لا یحملها فوق طاقتها و لا یتخذ ظهرها مجلسا یتحدث و لا یشقها و لا یضربها فی وجهها (بیش از طاقت بر او بار نکنید. پشت اورامجلس گفتگو قرار ندهید بر صورتش داغی و ضربت نزنید و هنگام سیر بیش از توانائیش او را مشقت ندهید) نبی گرامی شتری را دیدند که پاهایش بسته جهازش در آن هوای گرم بر اوست فرمودند کجاست صاحب شتر که باید در فردای قیامت برای خصومت آماده باشد. ح

ضرت صادق شهادت کسی را که برای زودتر رسیدن به محل حیوانش را شکنجه داده پذیرفته نمیداند (لا تقلب شهاده سائق الحاج لانه قتل راحله وافنی زاده واتعب نفسه). نبی گرامی فرمودند یک پهلو بر حیوان سوار نشوید (چون فشار یکطرفه بر ستون فقراتش وارد می شود) و فرمودند رفق و مدارا را خدای متعال دوست داردو مددکار کسی است که با حیوان بمدارا رفتار کند وباز فرمودند کسی که کودک یا برده یا حیوانش را آزار دهد یا بداخلاقی کند درگوشش بخوانیند افغیر دین اللّه یبغون و له اسلم من فی السماوات و الارض طوعا وکرها و الیه ترجعون (83 آل عمران)

حضرت علی درناهم ایبعامل خود بدین مضمون نوشت: هرگاه با گوسفندان وشتران برخورد نمودی با قهر و غلبه و تسلط بر آن گوسفندان وشتران داخل مشو وبا شدت و مقاومت و خشونت بر صاحب آنها منگر، حیوانی را رم مده و چهارپائی را مترسان حیوان بیمار و پیر و متروک ودست و پا شکسته و لاغر و معیوب را مگیر و بر گوفندان و شتران امین قرار مده مگر کسی را که بدین

ص: 153

او واثق باشی و اطمینان داشته باشی... بر بهائم مشفق و مهربان است و بسختی و بیش از طاقت و خسته کننده ورنج و تعب رفتار نمیند و سفارش کن بین مادر وبچه حیوان جدائی نیندازد و ناقه را نه چندان بدوشد که بر فرزندش زیان رسد و باید حیوان خسته را آسایش بیشتر دهد و آنکه پایش سوده و ناراحت است مدارا و به نرمی براند باید بر حیوان برکه های آب را عرضه دارد واگر را گیاه داری بود براه خشک میل نکند و ...

یکی از شگفتیهای اسلام اینکه درمیان عربهائی مبعوث شد که بر پاشنه خود ادرار می کردند و ناگهان بجائی رسیدند که اطاعت از ای دو دستور را واجب دانستند. محل نماز باید فوق العاده نظیف باشد و نبیگرامی فرمودند در جایگاه گوسفندان نماز بخوانید (یعنی آنقدر تمیز باشد که رغبت نماز خواندن بتوان کرد) امسحوا ارغام الغنم و صلوا فی مراحها فانه دابه من دواب الجنه (دماغ گوسفندان را تمیز کنید و در جایگاهشان نماز بخوانید آنها ازحیوانات بهشت اند).

در اسلام بگذاشتن سنگینی محمول بر دست حیوان نهی شده و دستور نبی گرامی است که پشت حیوان تخت قرار داده نشود چه خدا حیوان را مسخرتان نموده بقدری سوار وید که رفع حاجتتان شود و اگر کجاوه یا برا بر پشت حیوان است مراقبت نمائید کج نشود.

قطار شتر میگذشت حضرت صادق باریکی از آنها راکج دیده فرمود: یا غلام اعدل علی هذا الجمل فان اللّه یحب العدل (ای غلام با این شتر بعدلت رفتار کن یعنی بارش را راست نما

ص: 154

که خداوند دادگر را دوستدارد) اصولاً به هر یکی از دو محمول که طرفین حیوان بسته می شود عدل گویند: عدل پنبه، عدل پارچه، عدل ... بهمین مناسبت که هر دو بیک میزان و مساوی هستند و یکی متعادل دیگری است نه کمتر نه زیادتر که فشار رنج آور داشته باشد حضرت علی فرمود بصورت حیوان نزنید و حیوان را لعنت نکنید که خدا لعن می کند لعنن کننده را و حج علی بن الحسین علی ناقه اربعین حجه فماقرعها بسوط (اما چهارم با شتری چهل مرتبه بزیارت خانه خدا رفتند و تازیانه ای بر حیوان نزدند و در مرتبه ایناقه حضرت سکندری خود حضرت تازیانه ای را بلند نمود و نزده فرمود لو لا القصاص وریده عنها اگر قصاص نبود تازیانه را میزدم (معلوم میشود از انسان بخاطر ناحق زدن حیوان مؤاخذه میشود).

درجلد قبل اشاره به فطرت انسان کردم تا قطرتی بر توحید دارد و فطرتی بر عصیان که اولی باید با توجه به مسائل و معارف دینی تقویت گردد و دومی که با علم و عقل و دین بطرف عصیانهای ایجاد کننده شاهراه هدایت و کمال سوق داده شود و گفتم چه بسا عصیان براه بیافتد و عقده هائی ناشی از آن فقط با ایجاد جنگ و جدال وکشتارها حل گردد و چه بسیارند کسانی هک قدرت ایجاد جنگ بین انسانها را ندارند و عقده مزبور را فقط با بمگ انداختن حیوانات میگشایند اینان در تماشای خروسها که یکدیگر خون را آلوده کرده اند لذت می برند یا همین که می بینند شیر پشت گاو را پاره کرد به حاجت خود میرسند در

ص: 155

صورتیکه اسلام با چنین اعمالی مخالف بوده و دستوراتی چند از اینقرار میدهد:

نهی رسول اللّه عن تجریش البهائم (حیوانات را بجنگ یکدیگر انداختن از طرف نبی گرامی نهی شده است) و لعنت کرده شده کسیکه یال و دم اسب را که وسیله دفاعی اوست قطع کند.

نفقه حیوان مملو که در اسلام واجب است چه گوشتش ورده شود چه نشود و نفقه عبارت ازنیازمندیهای حیوان است ازعلف و آب و پناهگاه و اگر حیوان بعلف بیابان اکتفا نکند باید علف برایش تهیه کرد و اگر مالک کوتاهی کرد حاکم اجبار بر فروش آن می کند و اگر گوسفند را بره و یا شتر را فصیل و اسب را کره باشد بقدرقوت کره و بره و فصیل در پستان مادرش شیر نگهدارد و اگر این بچگان از علف بیابان تغذیه ی کنند جائز است دوشیدن شیر از پستان مادر (از جواهر الکلام شیخ محمد حسن نجفی) دخالت حاکم باید در اجبار بانفاق یا فروش حیوان باشد بخاطر حفظ حیات حیوان از تلف شدن چنانچه مالک قصور درباره حیوان کن و اگر باز هم مالک سرپیچی کرد حاکم خود قیام به این عمل خواهد کرد (از شرح لمعه). نفقه حیوان چه حلال گوشت چه غیرآن چه قایل انتفاع باشد کچه نباشد واجب است و اگر مالک قصور کرد حاکم اجبار بر انفاق یا بیع یا تزکیه میکند (تزکیه در صورتی که حلال گوشت باشد) واگر مالک امتنع کرد حاکم عقار و اموال دیگر مالک را میفروشد و از جهت حیوان علوفه تهیه می کند و اگر مالک چیزی نداشت و فروش حیوان انفع است آنرا می فروشد

ص: 156

و اگر قابل تزکیه نباشد حاکم مالک را اجبار بر انفاق و بیع می کند.

حاکم اجبار بر نفاق می کند زیرا غایت از خلقت حیوان برای کشتن نیست و منافع دیگری غیر از ذبح هست و بهمین نیز نظام جهان برقرار است (از قواعد علامه) هر حیوان که روح دارد باید قیام بمصالح وی کرد از زنبور عسل و کرم ابریشم و ... اگر عسل و برگ توت نزد مالک نبود و نزد غیر بود واجب است خرید آن و اگر فروشنده امتناع کرد قهرا و جبرا چنانچه نزد دیگری یافت نشود باید از وی گرفت.

در خشکسالی که علف کم است دوشیدن شیر بحال بچه اش ضرر دارد و لذا دوشیدن شیر جایز نیست. (از جواهر الکلام) نبی گرامی فرمودند زنی در آتش داخل شد که گربه ای را بست و طعام و آب نداد و رهایش هم نساخت که خود سد جوع نماید (ذهبت امرءت فی النار فی هره حبستها...) و نی زاینه بهشتی شد که در بیابان سگی تشنه مشر بمرگ دید پیراهن کن و درون چاه کرد و در حلق سگ فشرده و نجاتش داد. اگر مالک بداند حیوانش بآب و علف بیابان سیر نشده ضرر حیوان ی رسد بر او آب و علف حیوان واجب است و اگر امتناع کرد باز حاکم دخالت مینماید.

اگر مانعی چون برف و سرما سبب شود حیوان از چرا سیر نشود بر مالک است که آب وعلف حیوان را بحد سد جوعش تهیه نماید (از کتاب مسالک) و نکرد حاکم دخالت نماید. برای

ص: 157

زنبور عسل باید مقداری عسل در کند و نگداشت. زمان دوشیدن باید ناخن ها کوتاه شود و ضرر به حیوان نرسد و اگر حیوان را ندوشند ضرر بحیوان وارد می آید دوشیدنش هم لازم است اگر جهت تضییع مال (کتاب نکاح حدائق).

موضوع دیگر مسئله پناهندگی حیوان است که اسلام در برابر عبادات با آن عظمتی که دارند وضع نموده است (مثلاً: با آنکه نماز بسیار مهم است و نماز بدون وضو نمی شود چنانچه حیوان تشنه ای بود و آب فقط بقدر حیوان باید حیوان را داد و خود تیمم کرد) و دیگر مسائل ضمان حیوان می باشد تا آنجا که اگر گوسفندی غصب شود و بچه اش از گرسنگی بمیرد یا حیوانی را جلو درنده ای رها کنند و بقتل برسد یا ... شمص ضامن است و در پایان باید گفت آنچه رااسلام درباره صید فرموده برای حمایت از حیوانات کافی است و میتوان مسائل آنرا در رساله های عملیه هم یافت.

کلابل لا تکرمون الیتیم و لا تحاضون علی طعام المسکین (17 الفجر)

اگر از مردم عصر فضا بپرسند درباره یتیممان چه باید کرد خواهند گفت یتیمان پدری و سرپرستی ندارند که نانشان بدهد، لباسشان کند، مسکنشان دهد باید باینها رسید تا تلف نشوند و اگر برسندمساکین راچه باید داد باز خواهند گفت وجهی که برای لقمه نانی و قطعه لباسی و خشت مسکنی بپردازند و همه سخن از التیام دردهایی است که موجبات اعتصاب را فراهم میکند اما دنیای متمدن با فکر مزبور بدردی بسیار دردناک مبتلا شد ستون

ص: 158

پنجمی پیدا کرد که بدشمنان کشور کمک می کردندو چن بررسی روانشناسی بعمل آمد اغلب اخلالگران را از تربیت شدگان پرورشگاه ها یافتند روانشناسان را بمشورت خواندند و چنین اندیشه کردند که هر چه یتیم را نباید به پرستاری سپرد فرصت نوازش نیست و کمبود عاطفه ایجاد عقده هائی میکند که قسمتی از عکس العمل آن پیدایش ستون پنجم است پرستاران را افزودند وبهره اشان را از یتیمان کمتر دادند و هر چه کردند نتیجه ای نداد سرانجام همان کردند که 15 قرن قبل نبی گرامی کردند و کشوری هم اکنون دراین کار پیشقدم است یعنی ایتام را بین خانواده ها تقسیم کرده هزینه دادند و سفارش نوازش و دست بسر کشیدن.

از آنجا که همت اسلام همه متوجه آدمسازی است و کجاوه سوار با شرف را بر جت سوارگرگ صفت ترجیح میدهد دور از غوغای تشریفات دستور جالبی داد و اینست دستور نبی گرامی در باره یتیم: یتیمان را بین خانواده هائیکه حاضرند آنان را همانند فرزندان خود درنزل گرامی بدارند تقسیم کنید و در ازاء آن وجهی به آنان بدهید و به نگهدارندگان بگوئید اگر فرزند ود با بوسه زدند اگر آنرا نوازش کردند این را هم و اگر دستی بسر آن کشیدند بسر یتیم هم بکشند و هر تار موئی زیر دستشان بگذرد حسنه ایبر آنان نوشته یم شودو پروردگار فرمود از دوزخیان پرسند چه شد باینجا افتاد گویند یتیم را گرامی نداشتیم (کلابل لا تکرمون الیتیم) و نمیگویند یتیم را نان و مسکن ندادیم زیرا گرامی داشتن او برتر است آری یتیم راگرامی نداشتن ایجاد عقده کرده با اجتماعی که باو نرسیده دشمنی دارد و با

ص: 159

این وضع، تیمان یکی از علل سقوط اجتماع به قعر دوزخ خواهد بود با وجود این رحمت خدا بر آنان که در وضع موجود پرورشگاه میسازند و رحمت و برکاتش بر آنان که یتیمی را در خانه چون فرزند خود گرامی می دارند.

فما حصدتم فذروه فی سنبله الاقلیلا مما تأکلون 46 یوسف.

گیاهان نسبت به بزرگترین آفتی که امکان دارد آنها را مبتلا و فاسد سازد دارنده مقاومت طبیعی اند و آنچه اخیرا کشف شده پوششهای نازک برگهای بی عیب و سالم گیاه است که دارای ترکیبات حشره کش بوده و حتی آن مواد شیمیائی که خود گیاه تراوش می نماید و در پرده نازک رطوبت بروی سطح برگ موجودمی باشد از رشد و نمو یک قارچی که بر روی برگ قرار می ژگیرد جلوگیری می نماید و ذخره کرن مثلاً خوشه های گندم درو نشده ضربت ندیده باز مقاومت شدیدی بر علیه بیماریهای خود دارد و این مطلب را قرآن در 15 قرن قبل از زبان حضرت یوسف بیان داشت که بفرعون فرمود دستور بده هفت سال بروش نیک زراعت کنند و محصول را در خوشه حفاظت نموده نگهدارند و روش سیلو داشتن را یاد داد 2/241 3/211 البته «بروش نیک زراعت» که حضرت دستور فرمود جالب است زیرا هر چه بهتر به زراعت برسند و به آن کود برسانند قدرت قاومتش در برابر بیماریها و قارچها بیشتر خواهد بود و این درس کشاورزی با سابقه 15 قرنی قرآن است.

ص: 160

نمیدانم کسی تابحال به این نکته توجه فرموده است که: قرآن از یکطرف ابتلا را میگویدو از طرفی طرق نجات از آن را، و گفتن درد و درمان بهترین و بزرگترین عامل تحرک و سوق دادن بطرف علم وکمال است چنانچه در آیه 155 البقره به برخی از ابتلائات اشاره فرموده (و لنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من ااموال و الانفس و الثمرات ...) که از جمله جوع مورد بحث یکی از آنهاست و در آیات چندی نیز راه چاره و دمان هر کدام را بیان فرموده که دراینجا بوسله یوسف صدیقش راهی را برای جلوگیری از اتلاف مواد غذایی متذکر می باشد. آری درد باید بود و درد را باید شناخت و درمان راهم دانست تا همه چیز در سایه دانستنی ها پیدا شود از علم شیمی برای درمان و درمان برای زدودن درد و ... همینطور علم فیزیک و ...

علتی که مذهب چیز حقی است این است که باقی می ماند در صورتیکه قوانین بزرگترین اقتدارها نمیماند وکسیکه یک روز یا یک قرن بنظر ظاهربین برخی مذهب بوسیله معاندینی رو بزوال است بالاخر خود مغولها یعنی مقتدرترین ضد مذهبیها هم مسلمان می شوند و در اسلام مستحیل می گردند قوانین مذهب هم همیشه بای میماند و برای همیشه راه نگهداری گندم همان است که قران می گوید و اگر چهار صباحی طرز دیگری برگزیده شد فردایش خواهیم دید که آمار گورستان ازدیاد مرگ و میر را بعلت از بین رفتن فلان عنصر مفید گندم بطریق جدید اعلام داشته

ص: 161

است و چهار صباح در برابر عمر گندم خواری قابل اغماض است.

و من نعمره ننکسه فی الخلق 68 یس

مقررات بازنشستگی و ازکار افتادگی بتصور از تمدن فعلی برخاسته و حال آنکه از صدر اسلام کاملاً اجرا میشده و حتی درباره کسانیکه خارج از اسلام بودند بازنشستگی و از کار افتادگی مقرر می داشته اند:

حضرت علی با عده ای بجائی می رفت پیرمردی را دید گدائی میکند فرمود این چیست عرض شد مهم نیست نصرانی است فرمود تا جوان بود او را بکار گرفتید و از او استفاده بردید و ایوک که پیر و از کار افتاده است اورا از حق و مزد خو بی بهره میسازید (زود) از بیت المال مقرری برایش معین نمائید (مر شیخ مکفوف یسئل فقال امیرالمؤمنین ماهذا، قیل یا امیرالمؤمنین رجل نصرانی فقال استعملتموه و اذاکبر و عجز منتموه انفقوا علیه من بیت المال 2/243)

تعاونو علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان 3 مائده.

در کار نیک و پرهیزکاری مددکار یکدیگر باشید و در راه گناه و عداوت بهم کمک نکنید.

قبلاً کلمه را بر را معنی کردم: آنگونه نیکی است که چون بر و بیابان وسعت و ادامه دارد بر خلاف کار خیر که حتی اگر بدون نیت برای یک مرتبه باشد و ناگهانی هم اتفاق افتد خیر گوین و لذا بکسی که یک دو سه ... کار خیر در زندگیش کرده ابرار گفته نمی شود

ص: 162

و او را خیر و اخیار گویند اگر بدون اراده و نیت کار خوبی کنید گویند کار خیر کرده مثلاً خرده های نان در سفره اش بود رفت جائی بریزد گنجشکهای گرسنه رسیدند ریخت که سیر شوند کار خیری است و این قرآن است کهانتظار دارد مایه و خمیر آمدی متمایل به انجام عمل خیر باشد و جو روحی اش جز بکار خیر انجام دادن برای پذیرش کار دگری مستعد نباشد یعنی همیشه و در هر کار خیر کند و این را بر گویند ومعاونت درکارهای پسندیده و کسبهای شایسته در همین زمره اند ومورد نأیید قرآن 2/130.

و اصنع الفلک بایعننا 37 هود

علمناه صنعه لبوس 80 انبیا هر چند در تشویق ایجاد کارخانجات آوردن کلمه منابع از آیه و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس بنظر کافی بود و نامگزاری قرآن یک سوره خود را بنام آهن که ما در صنایع است جهت ترغیب بکارهای تولیدی کفایت می کند ولی قرآن بکشتی سازی حضرت نوح و زره بافی حضرت داود اشاره فرمود تا نشان دادهباشد دریا را تسخیر کردن و وسائل رفاه ایجاد نمودن وآنچه بدن را حفاظت نماید و موجبات آسایش فراهم آورد و حرمتی بر آن مرتب نباشد نزد خدا پسندیده است و درتأیید این مطلب فرمایش نبی گرامی است که صدای چرخ ریستن زنان را در ردیف صدای قلم رجال دانشمند وصدای پای سربازان مجاهد آورده و نیز فرماید: سه چیز است تام پرده ها را می درد واینقدر بالا می رود تا به پیشگاه خدا می رسد: صدای قلم مردان عالم، صدای پای سربازان مجاهد، صدای چرخ ریسن زنان (بیل زدن کشاورزان)

ص: 163

تعدد زوجات

فانکحوا ما طاب لکم من الناسئ مثنی و ثلاث و رباع (3 النساء)

گویا پیامبر خو مأمور عمل بظاهر و باطن و همه و هر چیز در آیه است که مثنی وثلاث و رباع زدن اختیار فرمود (2+3+4=9) و این نه برای لذت بردن بود بلکه دشمنانش نیز قبل از ازدواج با خدیجه که سن حضرتش از وی بیشتر بود بکاری خلاف ازآن جناب اشاره نکرده و از نه زن مذکور فقط دوتای آن با کرم بودندو بقیه را بنابر مصالح چندی اختیار فرمودند.

قبلاً این مطلب را نیز روشن سازم در آیه مذکور از پروردگار است که یک زن اختیار کنید و اگر بیشتر در صورتیکه بینشان بعدالت رفتار شود و ما میدانیم دو زن باشد یکی جوانتر و خوش اخلاق و زیباتر او را دوست تر خواهیم داشت و امکان عدالت چگونه خواهد بود و باز قرآن پاسخ داده بدین مضمون می فرماید چنین دوستی باید در دلت باشد و دیگری را آزرده نسازد.

و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم فلا تمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقه (129 النساء)

اما آنچه راجع به تعدد زوجات است:

فرض بفرمائید از امروز میخواهیم مرد وزن پا بعروسی را دلجوئی کنیم و در عین حال مقررات کشورهائی را رعایت نمائیم که سابق دو همسر گرفته را باعدام محکوم می کردند و هم اکنون بمختصر مجازات یا جریمه ای برگزار می نمایند یعنی مطلبی که هم اکنون مورد بحث قرار می گیرد متکی بقوانین کشورهائی

ص: 164

میکنیم که با تعدد زوجات کاملاً مخالفندو فرض بفرمائید در ان کشور که سن قانونی پسر را x و دختر را y میداند بالاترین حد انخاب شده ای که غرب زدگان جهت خود انتخاب کرده اند و برای جوانان کشورهای اسلامی هم دلشان می سوزد و مایلند سنین مذکور برای ازدواج آنان قانونی شود!

از امروز فرض بفرمائید در تمام جهان صد هزار پسر xساله وصدهزار دختر y ساله وجود داشته که می توانند عروسی نمایند البته در × سال دوم صد هزار دختر آماده بعروسی وجود دارد در صورتیکه سه سال بعد صد هزار پسر آماده به ازدواج دارمی و در این سه سال 400000 هزار دختر آماده به ازدواج و همین اتصال مضاعف را محاسبه فرمائید و تکلیف دختران رسیده به ازدواج را معین نمائید.

البته توجه داشه باشید که پیامبران کتاب مقدس زنهای متعددی داشتند (حضرت ابراهیم، حضرت یعقوب، حضرت موسی، حضرت داود، حضرت ... و...) بعلاوه ارگ کسی دو زن گرفت و بعدالت رفتار کرد ریاضت کشیده و به جامعه خدمت نموده یا کسیکه بطری دیکر برگزار نموده است 2/245.

کوتاهتر بودن سن متوسط مردها، مقاومت بیشتر زنان در برابر بیماریها، برخورد اجتماعی و سیاست و نظامی بیشتر مردان و هدف مصائب قرار گرفتن آنان و ... شمارش زنان را بر مردان فزونی می دهد و اگر تعدد زوجات برداشته شود زنان بیشتر باید یا بفواحش به پیوندند که بعلل پیدایش ناراحتی ها و بیماریها و قتل ها و هرج و مرجها صلاح نیست و اگر مقصود خواستن

ص: 165

فرزند باشد باز نگهداری کودکان نامشروع که برای دولت در زمان کودکی هزینه نگهداری هفتگی دارند و در جوانی بعلت ستمی که اجتماع به مادرشان روا داشته و در شناسنامه خود بجای پدر خط قرمز می بینند عقده هائی ایجاد شده همیشه در صدد کوبیدن اجتماع ستمگرند و دولت های روز این مطلب را پذیرفته اند و حتما اروپا رفتگان دیده اند همینکه پلیس تقاضای ارائه شناسنامه میکند آنکه فرند نامشروع است از نشان دادنش ابا دارد بعلاوه چه اشکالی دارد آنکه ثروتمند است و میتواند دو نفر را بعدالت اداره کند سرپرست دو خانواده باشد.

سن مرد برای تولید مثل از دوره دوم کودکی و اوائل جوانی شروع و تا زمان مرگ ادامه دارد و زن رسیده به پنجاه سالگی قادر به تولید مثل نیست.

مدتی از عمر در قاعدگی و آبستنی می گذرد و برای آمیزش آمادگی ندارد برعکس مرد که همیشه آماده است.

نواقص و بیماریهای مادرزادی و غر مادرزادی بیشتر متوجه دستگاه تناسلی زنان می شود.

موضوع فیزیولوژیکی نیز مطرح است که اغلب ماده ها طبق غریزه ای که دارند پس از آمیزش نرها را میرانند ولی مردان پس از آمیزش باز حاضرند با ماده دگری بیامیزند. (243 263 جلد دوم)

با وجود همه اینها غرب چه کرد؟ ازدواج مرد با را دو زن باطل دانست ولی مرد و مرد و بلکه ازدواج مرد را با چند مرد تجویز نمود! (در حقیقت تعدد زوجات که همسر مردی دو زن یا

ص: 166

بیشتر باید مذموم است اما اگر چند مرد باشد که به همسری یک مرد درآیند بدین علت که زایمان و فرزندان ندارند تا اختلاف کنند بلااشکال می باشد!)

ناگفته نماند منع قانون تعدد زوجات علاوه بر اینکه بیوه زنان را محرومیت کشیده خواسته به زنان عقیمی که شوهر خود را دوست داشته حاضر بجدائی نیستند و شوهر فرزند می خواهد یا به زنانی که بعلت یماری از آمیزش باید بپرهیزند ستم نموده است و آنچه را ندیدم در مورد تعدد زوجات گفته شده باش اینکه تاکنون سن زن را تا زمان یائسگی بحساب آورده و آخرین حد هنگام اولاددار شدن محسوب می داشتند و حال آنکه موضوع منگلیسم و نوزادانی بشک وصورت مغولان در بین غیر مغولان یدا شدن که عقب افتادگی مغزی بسیاری دارند (منگولیسم 47 کروموزومی، منگلیسم ترانس لوکاسیون که 46 کروموزم دارد و محلشان عوش شده و در بهداشت نسل شرح خواهم داد) مربوط به زنانی است که هنوز ده سال و بلکه بیشتر با یائسگی آنان مانده است (یعنی در حقیقت باید دوران آبستنی و زایمانی یعنی زایمان اسنانی و نوزاد عاقل را انچه حساب میکدند بطور متوسط 5/12 سال کمتر بحساب آورد)

از لحاظ روانشناسی هم دست در قانون اسلامی تعدد زوجات بردن ستم کردن بزنان است چرا؟

مردان قسمت اعظم درصدشان روحیه ای دارند که در آن واحد می توانند با چند زن ارتباط جنس داشته باشند بدون اینکه از لحاظ روانی احساس ناراحتی کنند ولی زنان از لحاظ

ص: 167

روحی تمایل دارند که تنها یک مرد درباره شان فکر کند.

مردان زمان تنهائی برای عشقبازی می توانند همدم تصوری (معشوقه خیالی) که از لحاظ بدنی شکلش را دیده و پسندیده اند تصور کرده با او عشق بورزند (و حتی هنگام آمیزش برای نعوظ ممکن است دیگری را که پسندیده انددر نظر آورند) اما زنان وقت تنهائی یکی از اعضایشان را بصورت معشوقه درآورده با او عشقبازی میکنند یعنی حقیقت سکسی زن با عفت سرشته شده و یک مرد را پاره تن خود در صورتی حساب می کند که شوهرش باشد و حال آنکه یک مرد حتی زمان آمیزش با همسرش از حس تنوع طلبی خود استفاده میکند و چه بسا برای نعوظ غیر همسر خود را درنظر آورد.

عده زنان مجرد کمتر از مردان مجرد است با آنکه غالبا زنان عده اشان بیشتر است که شرح داده ام و با وجود آنکه زنان بیوه از لحاظ جنسی آزادی دارند معذلک بیشتر متمایلند شوهر داشته باشند زیرا زنان بیوه و غیر بیوه از روابط نامشروع فراوان غنای جنسی نمی یابند مگر آنکه شوهر کنند در صورتیکه مردان چنین نیست و با روابط جنسی متناسب با درخواستشان غنای جنسی پیدا می کنند.

شنیده اید ملمان سودانی به اسقف چه خوب گفت که اسقف پذیرفت؟ بحث از تعدد زوجات در اسلام بود و حس تنوع طلبی مردان که جزو خواص روانی آناناست و در زنان دیده نمی شود مسلمان سودانی گفت این حس در بین غیر مسلمین نیز دیده می شود

ص: 168

اما نوع شرقی آن داشتن بیشتر از یک زن است و نوع غربی داشتن یک زن و یک یا چند رفیقه (و اخیرا بعلت ازدواج مرد با مرد داشتن هووی مرد) بنامهای مختل سکرتر، منشی و ... (اروپارفتگان می دانند رفیقه داشتن آنچنان معلوم است که حلقه نامزدی و نامزد داشتن در یک دست است و حلقه رفیقه داشتن در دست دیگر).

اصولاً وجود نعوظ در مرد دلیل احترام به تنوع طلبی اوست زیرا نعوذ موضوع روحی وروانی و بالاخره مسئله حس تنوع طلبی است نعوظ مربوط به اعمال مغز و مغز حرام است اگر با دیدن زن زیبا لذتی حاخصل و میلی بوجود می آید نعوظ پیدا می شود آن ه مدیدن زن مطلوب زیرا هر مردی یک نوع زیبائی را در زن دوست دارد و انواع دیگر در نظرش جلوه نمی کند آمیزش یک عمل مربوطه به مغز و فکر است و جنبه روانی آن بیش از جنبه جسمانی آن اهمیت دارد از اینقرار تا تمایل هست توانائی جنسی هم هست و اگر تمال نباشد از توانائی خبری نیست هیچ نوعی ناتوانی هم محسوب می شود.

چه بسا هزاران زن زیبا در برابر مردی رژه روند که او فقط زن دلخواه خود را با وضع و شکل و نوع خاصی که هست بپسندد و کسیکه سیر باشد از غذاهای عالی موجود چیزی نمی خواهد و رغبتی نمی کند ولی ناگهان نگاهش به دانه ای شیرنی می افتد خوشش می آید می خورد و باز تا حلقوم پر شده از چیز دیگری خوشش می آید باز می خورد تمایل مردان به زنان همین گونه است چه بسا نعوظ ندارند ولی راز تنوع طلبی آنها که آفریدگار برای بقای نسل در نهادشان گذاشته بدینوسیله بیدار می شود و چه بسا زنان با

ص: 169

هوش که ازاین خوی مردان فرصت خوبی و استفاده شایانی نموده هر دفعه بطرز جدیدی با ژست های خاص و تمایل انگیز و طربناک با شوهرشان آمیزش نموده جبران تنوع طلبی آنان را می نمایند.

هر مردی زمان میل جنسی می خواهد فاتح شود و زن را بتصرف خود درآورد و در عمل جنسی به زن برتر باشد اما اگر زن با چنین طبیعتی از مرد مخالفت قاطع نماید حس و غریزه جنسی مرد که حتی از روز تولد در آنان وجود دارد یک مرتبه بکار افتاده مراکز جنسی را در معز حرام و مغز با اعصاب مربوط مختل کرده و مرد بدون اراده از هوس افتاده از آمیزش صرفنظر می نماید و تکرار این حالت عوارض دارد (ناتوانی جنسی، انزال قبل از وقت، هم نس پرتی و ...) وبرخی دانشمندان علل مهم تولید غریزه مذکور را چنین دانسته اند:

1 زنانیکه توقعات جنسی زیاده از حد دارند.

2 زنانیکه میخواهند علاوه بر جسم بروان شوهر تسلط یابند.

3 زنانیکه مایلن از تمام اعمال و رفتار و کار مرد مطلع باشند و محبت شوهران را فقط بخود اختصاص دهند (بویژه مردانیکه با مادر و یا کسان دیگر علاقه دارند ونمی خواهند این محبت تقسیم شود).

4 زنانی که ابزار عشق و علاقه نکرده و باکمال بی میلی آمیزش انجام می دهند و حتی دانشمندی قتل زنان بدکار را توسط مردان بهمین علت میداند که قبلاً توسط زنان توقعاتشان برآورده نشده ناگهان غریزه دفاعیشان به نفرت تبدیل شده بی اختیار

ص: 170

به قتل نامبردگان می پردازند و همی نجاست که از طرف نبی گرامی به زنانی که تمکین شوهر نمی کنند نفرین شده و در بهداشت نسل خواهم گفت.

ایراد چندی به قانون اسلامی تعدد زوجات میگیرند که اهم آنها: چند همسر گرفتن شهوترانی اس تو مانند خست و لئامت یا شهوت تحصیل زر و سیم که هر چه بیشتر شود شدت می کند شهوترانی مذکور نیز با هر چه بیشتر گرفتن همسر شدت می یابد،

خوشبختانه کسانی این ایرد را می گیرند که اگر اسلام را میتوانند فراموش کنند فریدیسم را از یاد نخواهند برد و فروید میگوید: طبیعت بر اثر ارضاء و اقناع آرام می گیرد و بعلت امساک طغیان و فزونی می پذیرد، حال یا مسلمان باشید یا نصرانی و فرویدیسمی.

عقد کردن فروختن است و مردی که زنی را عقد کرد خود را به او فروخته و دوباره زن گرفتن یعنی خود را دو جا فروختن از اینرو باید با اجازه اولی خود را بدومی فروخت در صورتیکه مسائل سنگین اجتماعی مربوط به یک نفر نیست و سربازی که پدر و مادرش راضی بسربازی رفتن نیستند برضایت اجتماع می رود نه بخرید و فروش یا رضایت پدر و مادر.

اسلام که رعایت تساوی حقوق زن ومرد را کرده خوب بود بزن هم اجازه دهد چند شوهر بگیرد. اشتباه اینجاست که تساوی حقوق در این باره یعنی تساوی شهوت و هوس و مسئله هوا و هوس در قلمرو حقوق نبوده و تساوی و تعادل درباره شهو مطرح نیست و اسلام بحدی باین مسئله اهمیت می دهد که مرد را هم اجازه نمی دهد

ص: 171

زنی از روی شهوت بگیرد و برای تبرک از نبی گرامی آورده شود ان اللّه تعالی لا یحب الذواقین و لا الذواقات (خدا مردانی که مگرر زن بگیرند و زنانی که مکرر شوهر کنند دوست ندارد)

سازمان بیمه های اجتماعی بعننان مؤسسه خیریه تأمینی و امان دهنده است که بروش اسلامی وجوهی اخذ و بطریق دینی صرف می نماید 2/263.

ان الذین قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون 13 الاحقاف

ان الذین قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنو (30 فصلت)

فلا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین (139 آل عمران)

روح کلام چنی ناست که یکطرف قضیه بشارت می دهد به این که: به آینده نگران نباشید وبر گذشته غمین نگردید در صورتیکه مؤمن باشید بالاترین هستید و طرف دیگر استقامت بر آنچه برای خداست سبب خواهد شد نگرانی آینده و حزن گذشته را برطرف ساخته مژده عاقبت بخیری جایگزینش گردد یعنی در حقیقت مؤأمن کسی است که خدا می گوید و بر آن ایستادگی هم می نماید و ثبات قدم بر انچه منظور و ممدوح باشد در ترازوی اسلام بسیار ارزشمند است و در سه آیه مذکور بنگرید کلمه حزن را دارند ولی دو آیه کلمه خوف و تخافو.ا در یکی بجای اندو، تهنا اورده شده بعنی جای خوف و ترس با سستی و وهن عوض شده و در حقیقت بلسان قرآن ترس مخصوص آنهاست که سست و بیکاره اند.

ص: 172

وجهی دیگر نیز بفرمائید که فئودالها حزن از آنچه امکان دارد از آن خارج شده باشند دارند و بورژواها ترس دارند از آنچه در آنند وامکان اخراجشان هست و اسلام هیچکدام نیست و مسلمان نه از آن محزون است و نه از این بیمناک. فئودال که دوست دارد یادی از گذشتگان و گذشته ها کند و بورژوا که حاضر نیست از آن و اینها نامی برده شود اما اسلام از کدام یاد می کند؟ پایه و اساس ارش هر کس را بر تقوی می گذارد (ان اکرمکم عند ا اتقیکم) اگر گذشتگان تقوی داشتند یاد یم شوند و اگر زندگان تقوی دارند ارزشمند و این سخن درست است زیرا کسیکه تقوی داشت بر جهان اثر می گذارد اثر تکاملی و فضیلتی و باید یاد شو و شرح بیشتر در بهداشت روانی.

و گفتم خدای را پیامبران بسیاری بود 313 نفرشان را برگزید بعنوان آنان که صاحب شریعتند و از میان دسته اخیر پنج تن را برگزید صاحب اراده و مرد کار و فعالیت.

پروردگار زمین را محل نشو و نمای آدمیان از برای عمران و فعالیت و آبادانی قرار داد (هوا انشأکم من الارض و استمرکم فیها 61 هود) جان هر کس در گرو آنچه میکند است (کل نفس بما کسبت رهنیه 38 المدثر) و بهره هر کس بقدر سعی اش است (و ان لیس للانسان الاماسعی 39 النجم) همه از آیاد قران است و نبی گرامی حتی دنیا را مزرعه آخرت معرفی فرموده (ادنیا مزرغه الاخره) و کسبی را که سرباز زندگی دگران باشد ملعون بشمار می آورند (ملعون من القی کله علی الناس) و از حضرت علی است چه چون اشیاء ازدواج کردند کسالت و عجز

ص: 173

نتیجه ازدواجشان فقر بود (ان الاشیاء لما ازدوجت ازدوج الکسل و العجز فنتج بینهما الفقر).

هیچکس نانی بهتر از نانیکه با دو دستش بعمل آورده نخورده دست متورم از کار ار خدا و پیامبرش دوست دارند. هر کس روز کار کند و خسته شود و بخوابد گناهش آمرزیده خواهد بود.

خدا دوست میدارد بنده اش را که کسب و کاری داشته باشد. بهترین مردم از لحاظ عقل کسی است که زندگانی خود را مرتب کند سپس در اصلاح آخرت بکوشد.

دو خصلت فرض بر هر صاحب ایمانی است علم آموختن در پی کسب وبدن علم برای صلاح دینش و کسب برای صلاح دنیایش و آنکه علم بیاموزد وکسب نکند روز واپسین بیچاره و بی چیز واد محشر شود کی که حرفه ای دارد نزد من عزیز اس. مردی که در پی کار نرود و از خدا روزی بخواهد دعایش مستجاب نشود کسی که بیکار بود از چشم نبی گرامی می افتد. کسیکه از راه دین نان می خورد بهره دیگری از دین نمی برد.

هر کس گدائی کند در حالیکه قوت سه روز خود را دارد در قیامت بوضع بدی خدا را ملاقات کند کسیکه خود را غنی نشان دهد خدا او را غنی گرداند و آنکه یک در از سؤال بروی خود باز کند خدا هفتاد در از فقر بروی او باز کند. ترک کسب و کار از عمل شیطان است تحصیل حلال بر هر مسلمانی واجب است. من دشمن کسی هستم که بخوابد و بگوید خدایا بده و حرکت نکند و در زمین وسیع نرود برای روزی. من دشمن دارم کسی را که کسل باشد در امر دنیایش چه کسیکه در امر دنیایش کسل باشد در امر آخرتش کسل تر است. کسالت مانع رسیدن به حظ دنیا و آخرت است.

ص: 174

دنیا معاون خوبی است برای آخرت، از ما نیست کسیکه ترک دنیا کند بخاطر آخرت ویاترک آخرت کند بخاطر دنیا. صبح زود ببازار بروید برای دنیا چنان کار کن گویا که همیشه زنده ای و بفکر آخرت باش گویا لحظه ای بعد خواهی مرد و دهها حدیث دیگر درباره کسب و کار آمده و به این آیه ختم می نمایم 2/366

یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف لا یسئلون الناس (273 البقره)

که از مردم فقیری که عفت بخرج داده و از مردم سؤال نمیکنند و در نظر مردم ثروتمند می نمایند تمجید شده و بطور کلی در اسلام گدائی کردن حرام است و کمک به سائل کردن ماجور.

و اما السائل فلا تنهر (10 الصخی)

نبی گرامی از منبر پائین آمدند با جمعیت دست میدادند و بطرف در خروجی پیش می رفتند ناگهان ایستادن جمعیت موج زنان ایستاد دستی را گرفته بطرف منبر برگشتند هنوز دست آن مرد را نگهداشته اند و با اینحال فرمودند میخواهم دستی را بشما نشان دهم که مجبوب خدا و عزیزترین دستهاس تهر کسی تصوری کرد: ایا دست محبوب خدا دست جبرئیل است یا اسرافیل یا ... ناگهان حضرت دست پینه دار زمخت چون هزیمی را که در دست داشتند بمردم نشان دادند و فرمودند این دست که علامت کار و عالیت از آن هویداست نزد خدا عزیزترین دستهاست البته دست او را بالا نیاوردند بلکه خود خم شدند و بر آن دست بوسه زدند آیا کدام یک از قائدین طرفدار کارگر را سراغ دارید که دست کارگری را بویده باشد؟

ص: 175

یتلواعلیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه (164 آل عمران 2 الجمعه)

در اسلام تزکیه نفس و پرورش (لیزکیهم) بر آموزش و علم (و لیعلمهم) مقدم ذکر شده و هر خانه را مدرسه خواسته (من جلس مجلسا و لم یزدد فیه علما لم یزدد من اللّه الا بعدا) و هر فرد را محصل (طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه).

در کتاب خدا دانشمندان بردیف نام خدا و فرشتگان آورده شده اند آن هم برای چه امر بسیار مهمی (شهادت بواحدانیت الهی).

شهد اللّه انه لا اله الا هو و الملائکه و اولواالعلم 16 آل عمران

اللّه الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهم لتعلموا (11 الطلاق)

تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شی ء قدیر الذی خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا (تبارک)

و هو اذی خلق السمادوات و الارض فی سته ایام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم ایکم احسن عملا (7 هود)

اگر از ما بپرسند خدا برای چه آفرید.، در پاسخ میگوئیم دو جنبه دارد یکی چرا آفرید از لحاظ ذات مقدس خودش و دیگر چرا آفرید از لحاظ ما انسانها؟ اما از لحاظ ما چرا آفرید

ص: 176

بطوریکه ملاحظه می فرماید در دو آیه پس از ذکر خلقت اشاره به تزکیه نفس و بهتر عمل کردن فرموده و در یک آیه خلقت را شرح داده سپس میفرماید برای این آفرینش شد که دانا شوید (با توجه به اینکه خدای آن را در عمل جائی باشد بقدرتش اشاره شده تا علم موجب فساد و طغیان نگردد) و در نتیجه اگر از ما پرسیده شود آیا علم روز توانسته بین آموزش و پرورش نسبتی معین نماید تا بشریت بسعادت و کمال حق خود برسد میگوئیم فقط قرآن است که به تزکیه نفس در برابر آموزش توجه نموده و اگر پرسیده شود آیا علم روز توانسته بین اموزش و پرورش نسبتی معین نماید تا بشریت بسعادت و کمال حق خود برسد میگوئیم فقط قرآن است که به تزکیه نفس در برابر آموزش توجه نموده و اگر پرسشده شود آیا اول باید متوجه اخلاق شد یا باید به هر دو با هم توجه شود میگوئیم او و وسط و اخر باید به پرورش پرداخت و از گهواره تا گور به آموزش چنانچه نبی گرامی فرمودند:

بعثت لا تمم مکارم الاخلاق و فرمودند اطلبوا العلم من المهد الی اللحد (و در هر اح به تناسب مضاعف بین پرورش و آموزش توجه داشت) و در جواب کسیکه پرسید اگر دانستم ساعتی از عمرم باقیست در آن لحظات به چه پردازم فرمودند: علم آموز.

اما آفرینش ازلحاظ ذات مقدسش چرا؟ به ابتدای خطبه ای که حضرت زهرا در مسجد ایراد فرمود که حق خود رااز فدک مطالبه کند مراجعه نمائید و قبلاً نیز این مطالب را آوردم.

اول کلاسی که تشکیل شد اولین پیامبر شاگردش بود و خدا معلمش و سخن از علم بود (و علم آدم السماء بقره) و بر پیامبر آخر نیز اولین کلمه ای که وحی شد سخن از خواندن بود و نوشتن (اقرء ... القلم).

ص: 177

حتی در اسلام سخن پسندیده در صورتی از زمین رابطه ا قطع شده (صود می کند) بطرف خدا می رود و هنوز با زمین ارتباط دارد (ارتفاع میگرد) که عمل صالح و کار را بدرستی انجام دادن و دانشمندانه انجام دادن بدنبال داشته باشد:

الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه (10 فاطر)

و پایه و درجه برای دانشمندان دیندار است (پایه و ارتفاع برای اهل ایمان و درجات برای دانشمندان) بدقت توجه بمعنای دو کلمه یرفع (ارتفاع) و یصعد (صعود) بفرمائید تا باختلاف واقعی و جالب بین دیندار دانشمند و دانشمند مطلع گردید.

یرفع اللّه الذین آمنون منکم و الذین اوتوا العلم درجات (11 المجادله)

و اگر دانش تنها بود ممدوح است و کاری که خدا خواسته (و علم آدم الاسماء9 اما شیطان اهل دانش یا کشور دانشمند را بدنبال خود می کشاند و در برابر ادمی که علم آموخته شده بسجده نمی افتد این تنها بندگان مخلص خدایند که از شر شیطان در امانند همانگونه که خودش نیز سوگند یاد کرد:

فبعزتک لا غوینهم اجمعیت الا عبادک منهم المخلصین (82 ص)

ودر عمل نیز بسیاری دانشمندان یا کشورهای مترقی را که بدنبال شیطان بوده اند می بینیم ولی هرگز بنده مخلص خدا با شیطان پیوستگی ندارد.

و چه بسیار است احادیث و اخبار در مستحسن نشان دادن علم

ص: 178

و تعلیم و تربیت 2/280 و این اولیاء امور مسلمانانند که تیزی نوک قلم را بر تیزی شمشیر مجاهدین و مرکب دانشمندان را بر خون شهدا برتر دانستند و ... و فضل العلم احب الی اللّه عزوجل من فضل العباده گفتند.

از نکات جالب خبر نبی گرامی به قلم خودنویس و تعریف از آن است 2/285 و دیگر متوجه ساختن قران مردم را به برگزیدن الفبای خط زمان حضرت سلیمان 2/288.

وقتی قرآن می فرماید: هر کس درماند از آوردن دلیل و برهان در نابود است و کسیکه از عهده آوردن دلیل و برهان برآمد در زندگی بمعنای واقعی می باشد.

لیهلک من هلک عن ینه و یحیی من حی عن بینه (42 الانفال)

آیا ارزشی بیشتر از این میتوان برای علم قائل گردید.

یوتی الحکمه من یشاء و من یوت الحکمه فقد اوتی خیر کثیرا (269 البقره)

علم طب بدون شک نوعی از حکمت است و یقین است کسی را که پروردگار حکمت داد خیر کثیری عطا فرموده اما از پزشک هر چند حاذق باشد ضمانت خواسته نبی گرامی فرماید الطبیب ضامن و لو کان حاذقا و از اینقرار بنظر نبی گرامی پزشک غیر حاذق را باید از جرگه اطبا خارج ساخت.

ص: 179

من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا (32 المائده)

چه عنایتی از این بالاتر که ابتدایش با خیر کثیر همراه است و دستمزدش در برابر زنده کردن (روحی یا نفسی) یکنفر پاداش زنده نمودن جهانیان را دارد.

اسلام پایه و اساس اجتماع را مربوط به سه دسته میداند آنان که طبیب جانند وکسانیکه پزشک جسمند و دسته ای که مسئولیت عظیم اجرای قوانین دارند (لا یستغنی اهل کل بلدعن ثلاث تفزع الیه فی دینهم و دنیاهم و آخرتهم فان عدموا ذلک کانوا همجا: فقیه عالم ورع و امیر خیر مطاع و طبیب بصیرثقه) 2/302 و طبیب را با تقوی و مجتهد و ناصح خواسته (من تطبب فلیتق و لیجتهد و لینصح) یعنی طبیب را دارنده صفاتی چند میخواهد: حاذق پرهیزکار، ناصح، جدی و اجتهاد کننده، مورد اعتماد بصیر و بینا بکار ود و ا وجود داشتن همه اینها باید ضمانت خود را فراموش ننماید.

و شاورهم فی الامر (159 آل عمران)

و امرهم شوری بینهم (38 الشوری)

دستور پروردگار که با یکدیگر مشورت کنید و بنای قانون اساسی واتکای آن به دین و تصویب انتخاب چند نفر روحانی و برای وکالت و نظارت خود بهترین دلیل است که قانونگزاران خود دین را از سیاست جدا ندانسته اند باوجود این دلائل بسیاری است که ملطب مذکور یعنی جدا نبودن دین و سیاست را تأیید می نماید

ص: 180

و به 20 عددش اشاره شده 2/306 که تکرارش ضروری بنظر نمی رسد فط ذکر این نکته لازم است که:

کنتم خیر امه اخرجت للناس تؤأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر (110 آل عمران)

تنها این دین (اسلام) است که دارنده بهترین امتهاست بدین دلیل که دینش از سیاست جدا نیست و هر فردی از افراد مسلمین حق دخالت در امور داشته و مسلح به دو صلاح برنده امر بمعروف و نهی از منکر بوده و اظهار نظرش نزد خدا ارزش داشته دین آنرا خریدار است بلکه امر بمعروف و نهی از منکر یعنی نظارت عمومی ونظارت عمومی یعنی سیاست، از مرحوم آیت اللّه حکیم درباره سیاست سئوال شد چنین جواب داد: اگر معنی سیاست اصلاح امور مردم روی اصول صحیح عقلائی و رفاه حال و آسایش بندگان خداست کما اینکه معنی صحیح یاست همین است اسام تمامش همین است و غیر از سیاست نیست و علما غیر از این ندارند.

و اعدوالهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو اللّه و ... (60 الانفال)

در وزارت جنگ اسلامی تهیه نیرو و قوه و انچه به سپاه رمبوط است تجویز می گردد آن هم نه برای حملات متجاسرانه بلکه برای هرهبون به عدواللّه جهت ترساندن دشمنان خدا. (دفاع احتمالی).

اسلام دین حمله و شمشیر نیست زیرا جهان در زمان غیبت امام نیست و دفاع هست و دین حمله و شمشیر نبود زیرا جهاد در رکاب

ص: 181

امام بود و امام هرگز خود حمله آغاز نکرد و هم اکنون با ذکر دو مسئله فقهی اسلامی مطلب را روشنتر میسازم:

هیچیک از سربازان لشکر اسلام حق ندارند جنگ را شروع و حتی یکنفر از کفار را بکشند مگر آنکه قلاً آنها را دعوت نموده و حقایق اسلامی را به آنان بیان نموده باشند. سپاه سالام اجزه ندارد هرگاه بین دو دسته از کفار که در جنگ بوده و اینک پیمان عدم تعرض بسته اند برای پیمان شکنی یکی از آن دو دسته را علیه دسته دیگر کمک نماید 2/320 و باز اگر قبول ندارید قرآن را بنگرید که میفرماید: آیا اگر کسی خواست شما را بکشد شما نباید از خود دفاع کنید:

اذن للذین یقاتلون بانهم لموا و ان ا علی نصرهم لقدیر 39 حج

و حتی بالاتر از این گفته شود آیا نبی گرامی در برابر این دستور چه روشی اتخاذ می فرمودند:

انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر (21 الغاشیه)

تو تذکر دهنده ای نه فشار آورنده. و ایا میدانید با آن همه وسعت فرمانروائی نب گرامی و جنگهای متعدد بیش از 150 نفر کشته در جنگها نداشته اند 2/322

قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یؤتوا بمل هذا القرآن لا یأتون بمله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا سوره الاسراء 88

اصولاً قرآن دعوت بمبارزه علمی و مناظره بحثی نمود و قرآن در چند آیه تحتدی فرمود (آیه 90 سوره 17، 16-11

ص: 182

-22-2) و ازدشمنانش خواست اگر در شک و تردیدند که قرآن سخن خداست و تصور می نمایند نبی گرامی آنرا بدروغ نسبت به خدا می دهد مانند آن مانند ده سوره اش و حتی مانند یک سوره اش را بیاورند و هر کس را هم میخواهند بکمک بلبند و اگر جن و انس جمع شده پشت به پشت یکدیگر نهند بمثل آن نخواهند توانست آورد.

قرآن با آنکه بر خلاف عقاید و افکار و رفتار مردم برخاسته و همه چیزشان را بخطر انداخته بود و درنتیجه چون مبارزه زبانی و بحث علمی (بلکه آوردن معجزه) از ید قدرتشان خارج بود به مبارزه جنگی رداختندو الا اگر آدم عاقل بتواند با زبان مسئله را حل کند جان و مال خود را به خطر نمی اندازد ولی همینکه دشمنان حاضر شدند شمشیر بکار برند چه باید کرد؟ در اینجا اشاره به این مئله بجاست که در کتابها داریم حضرت ولی عصر به شمشیر قیام میفرماید در صورتیکه با پیشرفتها و تکنیکها و نروها هسته ای نام شمشیر بردن اندیشه پذیر نیست مشابهش را امروز داریم که اگر مثلاً گفته داس و چکش قیام کد با توجه به اینکه داس و چکش آرم و علامت کشوری است که نروهای شدیدی را در اختیار دارد آیا این معنی رامی دهد که لشکریانش با داس و چکش جنگ خواهند کرد!

ص: 183

ان اللّه اشتری من المؤمنین انفسهم و امواهم (111 التوبه)

وقتی خدا مشتری دو چیز بود: نف و مال، باید بدیده اهمیت به وضع اقتصاد مسلمانان نگریست و متاعی که ان چنان مشتری عالیقدر دوالجلالی دارد در دست داشت و وضع قوانین اقتصاد در اسلام یعنی در 15 قرن قبل انچنان باهمیت و قوت خود باقیست که حتی برای حقانیت اسلام بصورت اعجاز کافی بنظر می رسد و اگر قوانین اقتصاد جهان باتکاء مقررات اقتصادی اسلام وضع شده بود اینهمه مرامها مبنی بر اختلاف عقاید و کشتارها براه نمی افتاد، اسلامی که میگوید من تساوی یوماه فهو مغبون او ملعون و انکه را در کار دنیایش عقب افتاده مغبون میشمارد و کسیکه در طریق آخرت وامانده ملعون بحساب می آورد همین اسلام بطرزهای دیگر نیز به پیروان خود می رساند که با درجا زدن مخالف است و با اقتصاد و صره جوئی در اموالدولتی موافق که ازجمله حرت علی در مودر مصرف کاغذ یا چیزی شبیه بکلغذ که در آنروز مسلما گران بوده و بسختی تهیه شده فرماید: ارقوا اقلامکم وقاربوا بین سطورکم و احذفوا عن فضولکم و اقصدوا قصد المعانی و ایاکم و الاکثارفان اموال المسلمین لا تحتمله و شگفت اگیزتر از همه هدف عالی اسلام درباره نشان دادن مصرف بودجه و چگونگی آن است 2/233.

ص: 184

یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق (25 ص)

و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل (61 النساء)

و آیات دیگری (92 نحل، 10 حجرات و ...) همه اهمیت داوری را رسانده انتظار اسلام از مصدر نشینان قضاوت آن است که بشکرانه مسند نشینی بعدل و حق رفتار کنند (با توجه به قلمرو وسیع حق و عدل).

یا قاضی و قانون هر دو بدند که بدتر از این نمیشود یا قاضی خوب است و قانون بد اما درست اجرا می شود که معنی می دهد مفاسد خوب اجا می شود. یا قاضی خوب است که دزدی باچراغ آید گزیده ت برد کالا، لذا فقط قاضی خوب در کنار قانون خوب، خوب است و این تقسیم بندی در اسلام وارد شده و درباره قاضی است که نباید او را مکلف بداشتن مقرری معلوم و برداشت معینی مجبور ساخت بلکه قای اسلام میتواند هر چند مایل است از بیت المال برگیرد وبر طبق شئونات خود که در سطح بالاس زندگی نماید و قاضی باید صفات مخصوصی هم داشته باشد 2/341.

هم اکنون به جلد سوم مراجعه مینمائیم: درباره روزه:

از اسلام مطالب بسیاری درباره غذا و تغذیه بجای مانده که چون بررسی علمی در آنها بعمل نیامده، بعضی را این تصور پیش م آید: نیروهای ذخیره شده نزد اسلام فقط برای صفا روح و تغذیه روان بمصرف رسیده و غذاشناسی اسلامی نمیتواند در میان

ص: 185

کتابهای علمی غذائی جائی برای خود باز کند! و حال آنکه چنین است!

ای انسان گمان مدار ترا جثه کوچک داده اند و حال آنکه در این جثه کوچک عالمی بزرگ در هم پیچیده نهفته است. تو کتاب رونی از جمله کتابهای کتابخانه آفرینش هستی که همه درباره اثبات وجود صانع نوشته شده و این کتاب هر حرفش خود به تنهائی کتابی از نشانیهای وجود اوست. و اینست اصل کلام از حضرت علی علیه السلام: اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر. و انت الکتاب المبین الذی با حرفه یظهر المضر.

و چه بسیار بزرگ و شگفت انگیز می باشد آنچه را دستگاه آفرینش، در ساختمان بدن آدمی بویژه در دستگاه گوارش قرار داده است: معده اگر دو برابر حجم کنونی غذا لازم داشت کره زمین نمیتوانست فرزندان خود را تغذیه کند. و در صورتیکه نصف مقدار فعلی معموی تغذیه داشت جمعیت آنچنان بود که کسالت حاکم بر همه چیز و همه جا بود.

اگر مدت توقف غذا نصف یا دو برابر معمول بود و ... ولی معده آنچنن ظرف ممقدسی است که پروردگار محتویات آنرا از پاکیزه ها میخواهد (و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا اعراف).

و ما خلقت الجن و الانس الا یعبدون (الذاریات) خلق نشدند جن وانس مگر برای عبادت (جهت معرفت و شناسائی) کلوا من طیبات ما رزقناکم و اشکروا اللّه ان کنتم ایاه تعبدون (البقره)

ص: 186

رزق و روزیهای پاکیزه را برای خوردن برگزینید و خدا را شکر کنید اگر خدا پستید. و الطیباتت من الرزق قل هی للذین آمنوا (سوره الاعراف) روزیهای پاکیزه برای ایمان آورندگان است و این معنی را میدهد:

مؤمنین باید خوب بخورند، شکرگذاری کنند، خدا را عبادت نمایند، هدف اصلی آفرینش که عبادت است فراموش نشود که خوب خوردن با خوب عبادت کردن محتاج یکدیگرند بعلاوه مگر اطاعت از مفاد این دستور بظاهر کوچک اسلامی (فلینظر الانسان الی طعامه) حسن انجام وظیفه و عبادت نیست: فلینظر الانسان الی طعامه یعنی نظر کند نظر رؤیت علمی است از اینرو باید بداند غذائی که میخورد از چه راهی بدست آورده حلال یا حرام. از چه موادی درست شده چربی، قندی، سفیه ای. عناصر تمشکله اش چیست از کلسیم، فسفر و ... چگونه غذایش هضم و جذب می شود، چگونه احشاء حیوان دیگر هضم می شود و احشاء هضم کنند فساد نمیپذیرد، چگونه قسمتی از غذا خون، چشم، استخوان، پوست و ... میگردد، نظر بغذا کند که بسوء هاضمه دچار نشود، اگر هسته ای یا اجزائی غیر قابل اکلدر میانش بود ببیند، بانگاه بغذا مهمانش ناراحت نگردد، متوجه باشد او چه میخورد و همسایه چه دارد، وضع غذا و تغذیه و بخ و برداشت محصول و صادرات و واردات کشور چگونه است، چگونه اعمال شیمیایی و فیزیولیکی انجام م گرد و هضم و جذب دفع می شود.

آب و خاک و خورشید چسان غذا را درست می کنند، چرا

ص: 187

در یک فصل میوه ها میروید، چرا کمبود بعضی عناصر عضو آدمی را تغییر می دهد یا روان را دگرگون می سازد. آیا غذای مقصود موجب طول عمر و شادابی است؟ آیا افراد سالم و شجاع تحویل اجتماع می دهد؟ آیا نسل خوبی بوجود می آورد؟ آیا شخصیت ها را دگرگون می سازد؟ آیا تغییر جنسیت می دهد، آیا پرخوری در کاراست یا سوء تغذیه یا کمبود آن.

آیا در چهره در اخلاق، در جمعیت، در ایجاد جنگ، در قحطی، در نگهداری ملیت، در سرد مزغجی زنان و مردان، درایجاد ترشحات معده و مراحل آن و ... نظر بغذا کردن چه اثری دارد.

روزه

روزه عبادت منفی است و بقیه عبادات مثبت بلکه روزه نفی در مادیات و معنویات است: روزه یعنی نخور یعنی آمیزش نکن یعنی سرزیر آب نبر یعنی استفراغ ننما یعنی گناه مکن، یعنی اجتناب از ... در صورتیکه نماز و حج و ... هه یعنی کردن و انجام دادن و مثبت بودن. روزه را قبلاً میتوان خلاصه کرد دراین آیه شریفه:

ان اللّه یحب التوابین و یحب المتطهرین (222 البقره)

خدا کسانی که جان خود و جسم خود ا پاک کنند دوست دارد و همه در روزه جمع است زیرا، ماه رمضان ماه خدا ماه توبه ماه زندگی جدید آغاز کردن و احیا داشتن و پاک شدن است و نیز ماه پاک شدن بدن از غسل و شستشوی ظاهر بدن و رفع مسمومیت و ناراحتی های داخلی بدن و حتی درمقامات بسیار بالا دل را

ص: 188

از غیر خدا پاک نمودن (مهمان واقعی خدا بودن)

روزه تقریبا از لحاظ غذا همان از ناهار صرفنظر کردن است که دراکثر نقاط زمین در تابستان حدود 5/7 ساعت و در زمستان قریب 5/4 ساعت و بطور متوسط شش ساعت تحمل گرسنگی و تشنگی نمودن می باشد (سحری بجای صبحانه، افطار بجای شام و لذاجمع مدتی که در یک ماه از خورن اجتناب شده قط 8 روز و 18 ساعت می باشد).

روزه رابطه ای بین روزه دار و غذا و مذهب است نه دوری از غذا 3/26 تمام مذهبها، ملتها، مسلکها، حق و بیگانه توجه خاصی بروزه داری داشته و دارند از توتمی ها، مجوسها، بت پستان، ستاره پرستان (صائبین). مانویها، بودا و برهمائی ها و حتی کسانیکه حیوانات یا نباتات را می پرستند و این مطلب را قرآن کریم اشاره فرموده است:

کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم 183 البقره

روزه نزد هر قومی مخصوص بخودشان است: از نخوردن، نیاشامیدن، آمیزش نکردن، سخن نگفتن و ... و قرآن ببعضی از انواع آنها اشاره فرموده است 3/27.

مدت وقتی هک برای روزه انتخاب شده: از طلوع آفتاب تا غروبش، از طروع فجر صادق تا مغرب، قسمتی از روز، قسمتی از روز و همه شب، قسمتی از شب و همه روز، نیمی از شب و همه روز و ... بتفاوت است.

ص: 189

و کلوا و اشربوا حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر 187 البقره

این آغاز و انجام یک روز رمضان یعنی روزه داری روزانه مسلمانان است که بسهولت و بدون ساعت می توان نخستین رشته های نورانی خورشید و مغرب را تشخیص داد 3/29.

یک روز روزه، چند روز پی در پی روزه گرفتن، سالی چند روز، سالی یک ماه روزه داشتن معمول بین جهانیان است و روزه مسلمانان هر ساله در انحصار ماه رمضان است که انتخاب سی روز در سال روزه داشتن خود مراتب علمی دارد که همه جنبه معجزه دارد 3/30.

همه مسلمانان جهان را در ماه معین بروزه داشتن خود رعایت نظم و آموزش تربیتی است.

بهداشت اجازه نمیدهد برای تنفس عمیق جز از هوای لطیف و نظیف استفاده کرد دین نیز بایک جمله «مسلمان در ماه رمضان مهمان خداست آوردن غذای ناسازگار و مسموم کننده و غیر حال را بر سر سفره چنین میزبانی که باید گرامی داشت ممنوع ساخته است. (تنفس عمیق برای شستشوی ریه و روزه برای شستشوی الکترولیت ها و عصاره های غذائی بین بافتی 3/32).

خروج فضولات بوسیله بدن با برنامه فیزیولوژی خای است و همه مرتب می باشد وی واردات بدن فقط در ماه رمضان برنامه مخصوصی خواهد داشت و در این ماه است که حوض متابولیسمی (Metabolic-Pool) بدن محفوظ می ماند که ترک نخورد

ص: 190

و بنحو احسن تازه ها وارد شود و کهنه ها و فاسدها دفع گردد 3/34.

از بزرگترین خاصیت روزه متعادل ساختن روابط غدد مترشحه بدنی است که امکان دارد در بقیه سال هرج و مرج در آنها راه یافته باشد 3/39 و در اینجاست که میتوان جمله معروف یکروزه مهمان و صدساله دعاگو به پروردگار یک ماهه مهمان و یازده ماه بسلامت بودن را عرض داشت.

بدن چون منبع ذخیره شده ای است از آنچه بنام خوردنیها و آشامیدنیها بآن وارد می شود و چون بسیاری از اعضاء برای دفع سموم در تلاش مداومند لازمست به بدن فرصتی بمنظور خوب عملی ساختن دفع سموم داده شودکه جز با روزه داری و منظم ساختمان کیفیت و کمیت مواد وارداتی ببدن صورت تحقق نخواهد پذیرفت. دیدن حال ماه حج در شهر مکه برای انجام فرائض حج در مکه است و رؤیت هلال ماه رمضان و شوال نیز باید متکی بهمین اصل علمی، و توجه به نصف النهارات و مدارات کره زمیه داتشت 3/43.

در جلد قبل ملاحظه فرمودید چگونه حضرت رضا جهت تعیین برنامه غذائی برای خلیفه وقت چهار فصل را منظور و بر مبنای سرد و گرم بودن هوا دستوراتی صادر فرمود که اگر جز این بود اشتباه بنظر می رسید اما اگر ماه روزه در گردش نیفتاده بود و همیشه ماه مخصوص شمسی را ماه روزه معین کرده بودند ایرادهائی وارد بود از جمله: اگر همیشه در زمستان بود گفته می شد: بدن محرومیت کشیده از میوه جات و ویتامین ها هر ساله باید گرسنگی هم بخورد و چنانچه در تابستان بود: چرا هر سال باید در هوای

ص: 191

گرم وروزهای طاقت فرسا با تشنگی مبارزه کرد.

در زمستان فعالیت بعضی غدد بیشتر است و در تابستان برخی دیگر و بهمین منوال اعضای دیگر یا در تابستان پرکارترند یا در زمستان و نباید همیشه پرکار را تحریک یا مهار نمود یا کم کار را مهار راتحریک کرد. بسیاری بیماریها بتابستان تعلق دارند و برخی به زمستان و اثر ثوابت و سیارات بر بدنها قطعی است و فعالیت های تجدید و تولید سلولی و آمیزش و تمایل به مهاجرت ها و بسیاری از امور در فصول مختلف است و چون بهاثر قطعی آفاق بر انفس وقوف حاصل گردد هر سال انفس را به تعدیل نگهداشتن در برابر آفاق، معینی، همه سجایای بیولوژی بسوی جریانهای دوره حیات هدایت نمی شوند 3/54 وانگهی گرسنگی درگرما با آنچه طبیعت بنام میوه برای مبارزه ب تگرما آماده ساخته قابل جبران است و روزه در سرما به تناسب رویهایش باعتدال میگراید و بهر صورت در گردش بودن روزهای ماه رمضان مانند در گردش بودن آسمانها ارزشمند است وگردش ماه معیار بهتری در تشخیص ایام روزه مخصصوا در نقاط متمایل قطبی است و اثر قصد ده روزه بر بدن مسلم است 3/60.

روزه بر چند قسم است: واجب، مستحب، مطابق با گردش ستارگان، روز جشن، روز عزا، در فل مخصوص، درماه معین، سال ویژه؛ مواجه با یادبود، روبرو و با واقعه و ... که از هر کدام هنوز نشانه ای در جهان بعنوان روزه داری موجود میباشد 3/62 و روزه داری مسلمین.

ص: 192

شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان (185 البقره)

ماه رمضان است و تنها جوانان آنهم تقریبا جوانمردان که سوخت و ساز شدید بدنی دارند و ذخیره گلیکوژی بدنشان بسیار زیاد مکلف بروزه گرفتن اند و لذا بیشتر در انحار کسانی که بکار اشتغال دارند و وزیر دارند یا کارفرما، باید به آنان گفت تحمل مشقت از طرف کارفرما، ارباب، رئیس یا دولت پذیرفته میشود ولی روزه با آنهمه خواص و مزایا از طرف خدا چرا قبول نیست؟

از نکات جالب اسلامی عدم تعیین حد توقف در روزه داری است آنچنانکه گویا میدانسته بزودی عمر بشر بلند وتنانائیش بیشتر می گردد 3/65.

اشکالاتی بر روزه وارد شده: پیدایش استنوری، پیدایش زخم معده یا اثنی عشر، سستی روزه داران و زیان اقتصادی، مفطرات چندی از روزه و ندانستن علت یا حکمت آن.

وجود استون در بدن، بهنگام سلامتی، دلیل بر لازم بودنش است و ارگ با روزه گرفتن استن بشتری هم ایجاد شود بر خلاف تصور مفید بوده و دخالت سوخت و ساز چربیها در زیان احتمالی که استون ببدن خواهد رساند یکی از بزرگترین خواص روزه را نشان می دهد که همانا پرستاری و تغذیه کانونهای عالیه بدن مراکز مغزی می باشد 3/69.

15 قرن، تاریخ بشرح دقائق زندگی مردانی بسیار

ص: 193

پرداخته اما با آنکه همه روزه حتی روزه های فراوان مستحبی میشده اند دلدردهای متوالیشان را نام نبرده است! بعلاوه در قسمتی از معده که اسید ترشح نمی شود زخم بیشتر است و این مسئله که غذا میرسد اسید را خنثی میکند نادرست می باشد! علاوه بر آنکه غذا خوردن نشود اسید کمتر ترشح می شودو باعث استراحت معده بوده و در حال روزه داری و استراحت اسید معده بجای غذا بوسیله صفرا خنثی می شود و زخم ایجاد نمی گردد و هنوز هم مراکز درمانی جهان که مبنای درمان خود را بر روزه داری نهاده اند چنین مطلب را که روزه ایجاد زخم می کند تأیید نکرده اند.

عوامل ایجاد کننده زخم بسیارند و روزه از آنها نیست 3/79 بعلاوه کسیکه احتمال ضرر یا خطر یا بیماری دارد روزه گرفتنش ممنوع بوده و در صورت روزه داری شلاق بازخواست اسلام دراز می گردد.

اشکال سوم هیچ وارد نبوده رساندن غذای خوب بکار گران هیچگونه سستی وتنبلی ببار نیاورده وزیان اقتصادی نخواهد داشت 3/86 بعلاوه ضربه و بی حرکتی تمام یا قسمتی از بدن بسرعت پروتئین های بدن را متلاشی و مقدار زیادی ازت و پتاسیم از راه ادرار دفع می گردد.

از اینرو بر خلاف نظریه کسی که نه فیزیولوژی می داند نه اقتصاد، کارکردن بطور معتدل و اسلام خواه کمتر سبب دفع مهمترین مواد غذایی بدن می شود واگر از کارگر زیاده از حد کار نکشند با روزه گرفتن کار خوبی انجام می گیرد ومهمتر آنکه اگر بکارگر مواد بیاض البیضی کافی برسد خوردن غذای ظهر لازم نیست و

ص: 194

اگر مواد مذکور کافی نباشد بدون روزه گرسنگی خوردن و عقب افتادن امور اقتصاد می باشد و نب گرامی عملا ارتباط مواد بیاض البیضی را با مسئله مذکور چنین نشان دادند که مسلمین در حالی که روزه بودند و سخت ترین کارها را انجام میدادند بافطار پاچه و ... بمنزل یکی از انصار دعوت نمودند.

از جمله مفطرات اسلامی که پرسیده می شود سرزیر آب کردن است که چرا اگر مغز سر خارج باشد مفطر و مبطل نیست هر چند اندکی باشد؟

راجع به این موضوع بحثی شده واضافه می شود: هر چه در آب فرو رویم متناسب با عمق بیشتر، فشار بیشتری بر بدن وارد شده سبب روی هم خوابیدن ریه ها می شود و در اینحال خون ریوی در برابر گازهای بسیار پرفشار حبابچه های ریوی قرار می گیرد و اعمال فیزیولوژیکی بدن تغییرات فاحشی می یابد(1) (در عمق 33 پا 2 اتمسفر 66 متر 3 100: 4 133: 5 166: 6 200 و 300 و 400 و 500 پا به ترتیب 7، 10، 13، 16 اتمسفر وارد می آورند و حال آنکه در سطح دریا یک اتمسفر فشار بیشتر نیست).

شخص روزه دار که باید تمام اعضاء و جوارحش در انجام وظیفه مخصص امساک باشند بویژه همانگونه که شرح ددم غدد مترشحش باید رو به هماهنگی و تعادل پیش بروند چنانچه تحت فشار گفته شده قرار گرفت همه تعادلات بهم می خورد لذا چه قانونی بهتر از اینکه برای حد و مرز ارتفاع آب بلکه عمق مجاز گفته شود


1- فیزیولژی گایتون صفحه 731.

ص: 195

اگر قسمتی از سر زیر آب نرفت روزه باطل نیست (قسمتی از سر زیر آب نرفت یعنی بریه ها چندان فشار وارد نمی اید یعنی اعمال فیزیولوژیکی دگرگون نمی شود).

ناگفته نماند اگر کسی پاهایش را بیرون گذارد و سر زیر آب فرو برد یا بطور ایستاده سر را در آبی کرد مورد اشکال می باشد (اما کسیکه باچنین وضعی سر زیر آب کند اشکال روانی هم خواهد داشت).

صرفنظر از آنچه گفتم کتابهائی راجع به درمان با آب نوشته شده بویژه کتاب الکساندر سالمانف پزشک مخصوص لنین متولد 1875 و در آنها خواهید خواند چگونه شستن قسمتی از اندم اثر دیگری بر بیماری دارد و حتی پافشاری نامبرده را در درمان بعضی بیماریها با شستن نیمه اندام خواهید خواند.

هر چند ذکر فوائد بهداشتی روزه با آنچه پروفسور ولادیمیر نیکی تین اظهار داشت کافی است (در اثر گرسنگی معتدل غدد فوق کلیوی ترشحات نامتعادل تمام غدد را خورده و آنها را برای مدتها متعادل می سازد) اما روزه همانگونه که قبلاً گفته شد مصداق کامل و کلی آیه شریفه

ان اللّه یحب التوابین و یحب المتطهرین (232 البقره)

میباشد که هم در ایجاد انقلاب های درونی سهیم است و هم دردگرگونیهای خارجی بدن دخالت دارد: آدمی را به قناعت و صببر و جلوگیر از شهوا و بصدقه دادن و بسیاری فضیلت ها عادت میدهد و چون عبادت نفی است نمیتوان ریا در آن وارد ساخت.

ص: 196

روزه موادئ بین بافتی راتازه میکند. ابتدا گرسنگی وگاهی نوعی تحریک عصبی و بعد ضعفی احساس میشود. قند کبد به خون میریزد و چربیها ذخیره و پروتئین های عضلات و غدد و سلولهای کبدی آزاد وبمصرف میرسند یعنی روزه تمام بافتها را شستشو میدهد. چهار پنجم بیمارها که تخمیر غذا در روده است با روزه اصلاح میشود. در ماه روزه عواطف رقیقتر، هوش و حواس بیدارتر، ذوقیات لطیفتر و حالات روحی نورانی تر و حضور قلب بیشتر است. روزه با شرائطی اثر نیکوئی بر گلومرونفریت حاد دارد.

درکیمیای سعادت امام غزالی روزه به سه درجه تقسیم شده روزه عوام، روزه خواص،روزه خاص الخاص که روزه عوام نگهداری شکم و دامن است و از خواس نگهداری چشم ازبدن دیدن و گوش بد شنیدن و زبان بد گفتن ودست بد دادن و پا بد رفتن و شکم از حرام خوردن و پرخوردن و در آخر بین بیم و امید بودن که بدانند روزه اشان پذرفته است یا خیر.

روزه خاص الخاص که علاوه بر آنچه گفته شد دل را از اندیشه غیر خدانگهدارد و این درجه صدیقان است. روزه تنها دهان بستن ازخوردن و آشامیدن نبوده بلکه تمرین برای توفیق یافتن در انجام خدمات خیرخواهانه نیز میباشد.

ص: 197

و کلوا و اشربوا حتی یتبین لکم الخیط ... (187 البقره)

حال بر سفره مهمان ذوالجلال بافطار نشسته ایم با چه خوردن را شروع نمائیم: قبلاً گفته شود آنچه بتدریج معمول شده بود و خوشبختانه رو به کاهش فاحشی گذاشته دادن شیرینی های سفید کردن بنام نقل و... به شکلهای خالی مؤمنین بود که باید بکلی متروک و آنچه را اسلام دستور می دهد جهت افطار انتخاب کرد که آنها را که فوائد بسیاری است:

الف بریانهای نقل دادن قبلاً اشاره گردید 3/114 که مهمترین آن آسیب به عروق و قلب رساندن است.

ب فرمول کلی اسلامی افطار با شیرینی است و در درجه بعد شیر یا آب ... و در بین شیرینی ها خرما یا کشمش درجه اولند و دارای فوائدی چند:

1 از همه مهمتر مسئله قند خرماست که مانند همه هیدروکربورها مانع از بین رفتن پروتئین بدن که در مدت گرسنگی بوجود آمده می شود.

2 افطار با خرما از پرخوری جلوگیری می نماید و نمیگذارد تلافی نخوردن شود زیرا جذب قندهای مخصوص خرما سریع است و زود سی می کند.

3 - بدن خرما را بعنوان غذای خوب می پذیرد زیرا خام خوری انجام شده و ... 7/79.

4 خرما آزار نرسان زیرا برای هضم و جذب به بدن زیاد تحمیل نمی شود.

ص: 198

5 خرما رساننده است نه برداشت کننده یعنی برای هضم و جذب عناصر مفید را از بین نمی برد.

6 خرما خوردن تاسی بیک عادت دیرینه است و خوردن غذای عادی هضم بهتر دارد.

7 خرما مانعی ایجاد نمی کند یعنی ذخیره قلیائی بدن را کم نمی کند و به استخوانها و اعصاب زیان نمی رساند.

8 خرما کمک می نمایند بدین معنی که به ذخیره مخصوص ویتامین A مانند غذاهای پخته خلل وارد نمی سازد.

9 - خرما سرشار از عناصر مفید است.

10 خرما خوری زنده خوری است و کشمش و خرما هر چه کهنه شود الکلهایشان بیشتر مبدل بقند می شوند (بشرطی که فاسد نشده باشند).

11 تهیه چند دانه خرما برای افطار فقیر و غنی را میسر است

12 مواد قندی خرما قابل توجه است

13 خرما دفاع بدن را بالا می رود زیرا هم انرژی می رساند هم مانع تجمع چربی می شود

14 هضم و جذب را با داشتن دیاستازها و عناصر لازم آسان می کند.

15 زود بداد گرسنگان می رسد و آماده و سهل تهیه می شود

16 اگر مواد بیاض البیضی خورده شود بدن بهتر میتواند از آن استفاده نماید.

17 روده ها را پاک و سموم را دفع می نماید.

ص: 199

18 مصلح اجسام ستونی است که پس از گرسنگی بوجود می آید

19 مزاج را اصلاح می کند

20 جبران کننده از دست رفته هاست

21 با داشتن موادی چون انسولین مساعد لوزالمعده است

22 تقویت نیروی جنسی مردانه می کند

23 اثر فوق العاده در افکار مینماید 7/84

24 پس از گرسنگی که قند خون پائین افتاد آدرنالین ترشح می شود که ذخیره قند را وارد عمل سازد و ترشح مرتب آدرنالین مزاحم فشار خونیهاست و خرما بدادشان می رسد.

تعجب خواهید کرد اگر اسلام بخوردن سر انگشتی نمک قبل و بعد از غذا یا قبل و عبد هر دو را در تابستان و نقاط گرم سفارش کده باشد و خوردن اندک نمک یا سرانگشتی سرکه را در نقاط دیگر . ... 3/133 و تعجب بیشتر که تمام طبق موازین عملی عمل شده و برای حفاظت از سلامتی نهایت جالب است.

بحثی جالب از زینت مساجد

یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین (31 الاعراف)

برای بحث در این باره (یا بنی آدم ... لا یحب المسرفین در آنروز که جلد سوم را می نوشتم تلاش معلوماتی خود را بحد اعلای توانائی رساندم و سعی فوق العاده کردم آنچه میدانم و میتوانم بشرح و بحث و تحقیق بپردازم و بیشتر از آنچه نوشتم نداشتم و نتوانتم و امروز شاید بسیار ناچیزی بیشتر بدانم و

ص: 200

در برابر هر دانستنی ندانستنیهای بسیاری که افزوده شده و می شود بهر صورت در آنجا 3/151 علت آنکه چرا پروردگار به بنی آدم خطاب می فرماید (نه یا ایهاالناس، یا ایها الذین آمنوا و ...) چرا کلمه خذوا و گرفتن زینت را آورده (نه نهادن و زمینگذاشتن)، چرا زینت فرموده (نه عمران و طهارت و ...) و از چه عند کل مسجد است (و مسجد را متعلق به همه بنی آدم دانسته) و بحث بسیار جالب درباره کلمه «و» بین مسجد و کلوا و چگونگی ارتباط بین مسجد و تغذیه بوسیله همین «واو» و چرا در نیمه اول آیه یک امر (خذوا) است و در قسمت دوم دو امر (کلوا و اشربوا) و یک نهی (و لا تسرفوا) همه را شرح دادم تا بکلمه مربوطه (کلوا) رسیدم 3/164.

صحیح است که مردم قبل از قرآن نیز میخوردند و ذکر کلمه بخورید (کلوا) یا بیاشامید (اشربوا) توضیح واضحات بوده ولی اگر آیا چنین بود: یا بنی آدم خذو زینتکم و لا تسرفوا... نقص روشنی داشت و اگر چنین بود یا بنی آدم خذوا زینتکم و لا تسرفوا فی الاکل این معنی را می رساند که جلوگیری از اسراف در خوردن بر خوردن مطلق مقدم است و حال آنکه اصل خوردن است و باندازه و اعتدال خوردن.

و لا تسرفوا: پر نخورید و زیاد نیاشامید کید همه تندرستیهاست انسان باید ظرفیت معده اش را در مقام مقایسه بداند چند مرتبه دهان پر شدن است وباید بداند اسیدهای موجود در غذا که در تمام اسیدهای آلی می باشند (اسید استیک، اسید لاکتیک، اسید سیتریک، اسید اگزالیک، اسیدتارتریک و ...

ص: 201

اسید استیک کم و بیش در تمام خوراکیها یافت می شود.

کبد آدمی از اسید استیک، کلسترول می سازد همین کلسترولی که تا و سر کله اش پیدا می شود انسان میلرزد و تا آدمی نامش را میشنود احساس پیری می نماید.

البته توجه فرمودید هر چه بیشتر خورده شود اسید استیک بیشتر و در نتیجه کلسترول بیشتری رو به اعضاء بویژه بطرف عروق خواهد آمد یا در قسمتهای دیگر 3/169 قطعی است که کبد آدمی از اسید استیک کلسترول می سازد و چون در بیشترخوراکیها اسید استیک وجود دارد پرخوری است که کلسترول بیشتر و تصلب شرائین و بیماریهای قلبی عروقی و ... بوجود می آورد.

اگر در چربی خوردن افراط شود استروئید ایجاد شده در روده ها فزونی یافته و ریشه بنزنی سرطانزا ناشی از استروئید حدی میرسد که سرطانهای روده ای را طبق پژوهشهای اخیر با پرچربی خوردن دانسته اند.

و احادیث و اخبار فراوانی در مذمت پرخوری وارد شده 3/173 و بیماریهای بسیاری نیز دراثر افراط در تغذیه بوجود می آید و چه بسیار بودند کسانی که مدتها پرخوردند و بیمار شدند و بعد باعتدال خوری پرداخته سلامتی باز یافتند 3/177.

تکرار کلمه المسرفین در آخر آیه این مطلب را می رساند: کسیکه به و لا تسرفوا بی اعتنائی کرد به ان اللّه لا یحب المسرفین برخواهد خورد و این نتیجه پرخوری است که درآخر آیه ذکر شده زیرا همانگونه که نبی گرامی فرمودند پرخوری با عبادت و علم سر و کار خوب و سازگاری ندارند و حضرت رضا نیز برای اینکه

ص: 202

کم خوری نشود فرمود: چون غذا زیاد خوری آخر بیماری پیدا شود و چون اندک خوری غذای بدن نشود. یک تذکربسیار جالب قرآن اینست که مغزها و عمرها را برابر دانسته و کسیکه مغزش اجازه خوردن چون حیوانات به او می دهد یعنی خوردنش و فربه شدنش با هم است عمرش رانیز باید به اندازه علفخوران دانست.

یتمتعون و اکلون کما تاکل الانعام 14 محمد

و نکته جالب دیگر آوردن کلمه تمتع ا نزد انسانهای چون حیوان خوار قبل از خودن آنهاست زیا پرخوری و سوء تغذیه تمتع های جنسی و ... را نیز مختل می سازد و روح عصیان جنسی خطر مقدمی بر پرخوری دارد! باز نکته جالب اینکه کلمه: کلوا و اشربوا امر به کسانی است که مکلفند و اگر برای کودکان هم بود میفرمود آنان را بخورانید و بیاشامید و حال آنکه در جای دیگر دستور بهداشت وتغذیه نسل را میدهد که خواهم گفت.

(البته توجه بکلمه تمتع و بهره برداری گردید که قرآن میفرماید بهره از زندگی یعنی عمر متناسب با خرودن است و کسی که چون حیوان میخورد باندازه حیوان عمر می کند).

قرآن را ملاحظه فرمایید که کمتر آیه ای مربوط به مسائل اجتماعی یا اقتصادی دارد که نام خدا در آن ناشد و حال آنکه در آیه مورد بحث که هم مربوط به اجتماع است و هم اقتصاد نامی از خدا برده نشده واگر نامی از رابطه خدا با کسانکه دچار سوئ غذایی یا کمبود آنند آورده شده بود تناسبی نداشت زیرا:

ص: 203

خذوا: یعنی بگیرید که نوع خاصی از گرفتن است توام با انرژیهای مخصوص تنی و روانی و علاوه بر آنکه همیشه باید با گذشت و بزگواری همراه بوده باشد زینتش را نزد هر مسجد بگیرد یعنی برای برداشت قسمتی از سرمایه اش گذشت و آقائی داشته باشد.

زینتکم: همانگونه که کلمه خذوا بنیه های جسمی و روانی را نشان میداد اینجا نشان می دهد نیه جسمی یعنی نیروی جوانان و قدرت نمائی یعنی مسئله اقتصاد زیرا هر کس متناسب با وضع اقتصادیش مسجد می سازد و زینتی عند کل مسجد میگیرد و لذا نصف آیه مربوط به نصف دومش ات و کسیکه بنیه های جسمی و روحی و اقتصادیش خوب است میتواند بخورد و بیاشامد و در اندازه ای که باید بخوبد تصمیم بگیرد همچنین نیمه دوم آیه قسمت اول را شرح می دهد بدون وابستگی بصحت بدن تصور نمیشود و صحت بدن نیز بدون تغذیه صحیح امکان نداردو لذا کسانیکه میتوانند با مسجد و زینت مسجد سر و کار داشته باشند میتوانند در خوردن اسراف نمایند در غیر انصورت آنها که نه قدرت بدنی و روانی (خذوا) را دارند نه بنیه اقتصادی (زینتکم) یقیناست به خوردن حتی غذای کافی یک وعده وزانه نمیرسند و اگر در آیه ذکری از کسانی شده بود که به کمبود غذایی دچا بودند بی تناسب بود زیرا مبتلایان به کمبود غذیای بنیه های روانی و تن و اقتصادی خود را با قبول هجوم میکروبها به بدن خود و ضعف و ناتوانیها و مرگ ومیر فراوان کودکانشان تعویض کرده اند.

ص: 204

و باز کسانیکه خود پرمیخورند و بدیگران هم میخورانند از دسته دوستان خدا خارج شده اند و آنها که خود پر میخورند و نسبت به دیگران لئامت میورزند بدسته دشمنان خدا پیوسته اند.

تعمیم خطاب قرآن به فرزندان آدم یا بنی آدم» نشان دهنده آن نوع از عنایت ذات مقدس باریتعای است که نسبت به کهن ترین عضو بدن «معده» مبذول فرموده و با اعجاز و بلاغت هر چه تمامتر همراه است و این قرآن ماست که غیر ملمان را هم سالم میخواهد 3/200 بعلاوه نشان میدهد ایمان هر چه میخواهد باشد آن حیوانی که خوردن و اشامیدن داشت نباید اسراف کند و اگر آدمی بود که با مسجد و معبد سر وکار داشت بداند که با پرخوری کار عبادت و دوستی خدایش خدشه بردار است.

هرچند اسلام اجازه زیاده روی و اسرافدر خوردن و آشامیدن را نداده ولی سر و کارش با اعتدال خوران هم قطع نیست و اگر توانائی رساندن غذا را به گرسنگان داشتند و نرسانند مخالفتش آغاز می شود.

سخن جالب و تازه ای: با صغری کبری کردن دو ایه معلوم می شود چرا نبی گرامی فرموند زنان حتی نامز خواندنشان بهتر است در خانه باشد و چرا اسلام دوست دارد پیروانش د بهترین دوران عمر و زنامی که فعاتل و آکتیوند با مسجد سر و کار داشته باشند یعنی همانگونه که اشارهکردم چگونه نیروی جوانان و نیروی اقتصاد با مسجد مسلمانان باید سر و کارداشته باشد: یا بنی آدم خدوا زینتکم عند کل مسجد یکآیه است و ایه دیگر المال و البنون زینه الجیوه الدنیا (48 الکهف) که بنون که پسران

ص: 205

باشند و مال زینت زندگی دنیایند از اینقرار که زینت، پسران و مال و خذوا زینتکم عند کل مسجد پس هر دو وابسته به مسجدند و نیرویی که تمام حیات دنیا به این دو پیوسته ان و همین دو سرنوشت و تاریخ را معین می کنند و این دستور اسلامی قرآنی خود نشان میدهد نیروی جوانان باید فرماندهی و مرکزیتی و حتی مسکنو مسجد معینی داشته باشد و خودسرانه هدر نگردد و بهمین نحو صرف مال هم در راه خدا با مسجد و فرماندهی مسجد و امام صورت گیرد نه خودسرانه و آنچه از مال دنیا برای نگهداری حق حیات دنیوی برگزیده میشود دوشادوش و در کنار جوانان بلکه جلو جوانان همانگونه که قرآن آنرا جلوتر آورده (المال و البنون) در پیشبرد اجتماع بکار برده شود اری نیروی جوانانی کهبا قتصاد خراب سر و کار دارند در راه بدست آوردن لقمه ننی مصرف میگردد و اقتصاد خوب بدون نیروی جوانان چون کاغذ پاره هائی بنم اکنس بدون پشتوانه است و چرا اموال و جوانان برای مسجد باشند زیرا دوره های فعال و مسائل فعال باید در مراکز فعالیت حل و فصل گردد و مسجد همیشه جای سرنوشت بوده و اگر خرابه ای هم جمع کننده دو نیروی بزرگ اقتصاد و جوان باشد در اسلام ارزش مسجد را دارد و دست خدا در آنجاست (یداللّه مع الجماعه).

نمیدانم توجه به شگفتی و اعجاز کلمه «خدوا» در آیه فرمودید: این همان کلمه مورد بحث است که گذاشتن و عقیده ای برداشتن معنی گشته ولی اعجاز حقیقت اینکه هم میتوان در مورد

ص: 206

زینت دادن بکار برد هم درخت و سبزی و آبادکردن و هم آباد کردن مسجد را با نماز گزاران بحساب آورد و هم در قلمرو صرف مال و نماز جوانان و ... و همه و همه وارد دانست حتی با طهارت و لباس پاک بودن.

اینکه بنون را پسران معنی کردم کجای آن نشان میداد مقصود دوران اکتو و فعال بودنشان است که باید بم مسجد متعلق باشند؟

فلاسفه و دانشمندان هر کدام بنحوی دوران حیات زندگانی یک فرد را تقسیم کرده اند. در جلد هفتم درآنجا که بحث از آیه انما الخمرو المیسر بود گفتم علت اینکه قرآن کلمه خمر را آورده نه مسکر تا با ذکر یک کلمه «خمر» هم نام حرامی را آورده و هم علت حرمت را ذکر فرموده باشد درباره تقسیم بندی دوران حیات انسان هم کلماتی را ذکر فرموده که هم نامگزاری است و هم علت نامگزاری و شرح دورانی که نامگزاری فرموده و همین دوره را توجه فرمائید: اعلموا انما الحیوه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر و ... (20 الحدید) (دورانهای بازیچه بازی زینت فخر کردن زیاد کردن اموال و الاد) که هر کس بنابر استعداد و مغزی که به او عطا شده دورانها را به تندی و یا کندی میگذراند یعهی یکی در 16 سالگی بهمرحله زینت میرسد که دیگری دیرتر و آنچه قابل توجه ات بکار نگرفتن و مسجدی نشناختن کسانی است که دورانهای بازیچه ای و بازیگری میپیمایند و این سن زینت است که ای عند کل مسجد اخذ گردد، پدر و مادران توجه فرمایند چه مسلمان چه غیر مسلمان یعنی همه بنی

ص: 207

آدم ((یا بنی آدم) پسراه خود را مسجدی سازند و آنان و اموال خود را تحت فرمانمعبد و مسجدشان که محل قانونگزاری است دعوت نمایند و مادر مسجدها باری مسلمانان مسجدالحرام است و محل قانونگزاری و نسبت مسجدالحرام بمسلمانان دادن مشابه جمله مرسوم روز است که کاخ سفید چنین کرد و کاخ کملین چنان گفت و اگر دو نیروی نیرومند جوان و اقتصاد در اختیار اسلام قرار گرد براستی المال والبنون زینت و حیات بخش دنیایند و درغیر اینصورت هر کدام به تنهائی سرافکنده و زبون خواهند ماند و حیات انسانی نخواهند داشت و آوردن کلمه تفاخر بدنبال زینت گویا قرآن مخواهد بفرماید اگر مرحله زینت دستور نگذشت فخری نخواهد آمد و کثرت اولاد و اموال هم جزو بال و ارقام و افراد گرسنه و فاسد چیزی نخواهد بود همانگونه که بعقیده اسلام باید دورانهای عب و لهو هم بدرستی سپری گردد و بچه بازیچه و بازی داشته باشد و در بهداشت نسل خواهم گفت که اگر این دو دوره هم بخوبی نگذرد دوره زینت و شروع تعلق پذیری بمسجد بخوبی نخواهد گذشت و خلاصه اینکه: چنانچه دونیروی مسلط بر جهان، دو نیروی اداره کننده جان بلکه دو نیروی محافظ شئون زندگانی با هم و مکمل یکدیگر بودند و به محلی تعلق داشتند که به بی نهایت پیوستگی و نسبت دارد ای روی تو گل بوی تو گل خوی تو سنبل خواهد شد و در غیر اینصورت آب در جویدیگر میرود و گلها از تشنگی می سوزند و می میرند.

دوران زینت اولین مرحله تعلق بمسجد داشتن است و اگر

ص: 208

در انی دوران مسجد شناسی شرع شد مرحله تفاخر، تفاخراست و برای کسیکه دوران تفاخر مسجدی شدنش آغاز گردد یا د دورانهای تکاثر د اموال و اولاد هر چه دیرتر خذوا زینتکم عند کل مسجد دیرترانجام گیرد زینت بیشتر یا تفاخر بیشتر یا ... بیشتری رااز دست داده ودر اخر سراگ مسجد در کار امد هرچند کتاب علی نفسه الرحمه (112 الانعام) و نزد ذات مقدسش پذیرفته است ولی بقول عوام ... ورنه هر ملحد به پیری مشود پرهیزکار.

اگر به آیه ان اللّه اشتری من المؤمنین انفسهم وامواهم (1111 التوبه) و اینکه مشتری دو چیز آدمی خداست توجه نمائیم مینیم در میانانفس باز بهترین نفسها همان است ه بتوان انفسهم و اموالهم را در برابر المال و البنون قرار داد و دانست مشتری عزیز در میان انفس به جوانان بذل عنایت بیشتری دارد و نیروی جوانی مورد توجه بیشتر اسلام است.

یکبار دیگر آیه یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین را بنظر آورید چه شگفت و جاب است که در یک آیهبدو دستور بزرگ و جامع اشاره میفرماید و هر چه را تصور توان کرد در این آیه جمع است و مربوط به گمان و همه مذاهب (یا بنی آدم خذوا) نصف اول آیه خوراک روحی و معنوی و نصف دوم خوراک جسمی و فیزیولوژی، نصف اول خوراک اجتماع و نصف دوم غذای افراد نصف اول دو نیروی نگهدارنده جهان (جوان اقتصاد) نصف دوم دو ماده محافظ جان (خوردن، آشامیدن کلوا و اشربوا) نصف اول زینت بخش

ص: 209

آفاق و نصف دوم زینت ده انفس پس دیگر چه می ماند و کجا غیر معمور و خراب باقی خواهد ماند.

نعمتان مجهولتان الصحه و الامان نصف اول نعمت صحت و نف دوم نعمت امان، نصفاول نعمت سلامتی بدن و سلامتی اجتماع نصف دوم نعمت امنیت بدن وامنیت اجتماع، ازاینرو باز هم تکرار کنم اسلام بمسائل مهم با دیده خاصی مینگرد و تمام وجود مسئله را بنظر آورده تا آنحا که جنبه نفی و اثبات آنرا هم واد دستور مینماید و ازاینجاست که از طرفی مال و اولاد رو بمسجد را برای اجتماع مستغنی منظور و آنانکه مال و اولاد پشت بمسجد دارند ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم (114 آل عمران) غنای قلب افراد و غنای طبع اجتماعیشان مرده است و دونیروی اقتصاد و اولادشان هم بی نیازشان نخواهد کرد.

ظروف اسلامی

و الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل اللّه فبشرهم بعذاب الیم (134 التوبه)

یک معنای قرآن جائی پر از آب می باشد از این لحاظ که دست بهر نقطه اش ببری صدفی از لؤلؤ شاهوار اعجاز بیرون می آید و هر چه عمیق تر به آن نگری ارزش بیترش چشمگیر است.

به کلمه دیندر این کتاب عظیم بنگر و با زبانهای دیگر جائیاست که ابراهیم در ان خلیل خدا شد و موسی کلیم او ودر این دنیا بود که حقایقی بوقوع پیوستهو واقع خواهد شد که کمتر ناشناختهمانده یا خواهد ماند با وجود این آیا دنیا پست و فرومایه

ص: 210

و بیوفا و بیهوده است یا خیر؟

در قرآن گاهی کلمه دنیا در جنار آخرت ذکر شده و زمانی در کنار دن و اینطور معلوم می شود که دنیای مقابل آخرت مزرعه آخرت است (1) و مقدمه بهدف رسیدن و از جمله تشریفات فضیلت و کمال و تکامل یافتن اما دنیائی که در برابر دین قرار دارد بدرد کسانی میخورد که لااقل اگردین ندارند در حد اعتلای دنیا که رسیدند آزاد و حرند (2) دنیای آخرت یعنیکلاس اول مقدمه کلاس آخر اما دنیای برابر دین یعنی پر کننده جو روحی و اجتماعی و اخلاقی افراد و جائی را برای دین باقی نگذاشتن دنیای آخرت با آنهمه بیوفائی هم بکار دنیای دیگر آید و هم برای بازماندگان وفا میکند اما دنیای دین با آنهمه زرقو برق هنوز کام کسی را شیرین نساخته بکام مرگ می کشد یا حداقل بیاد مرگ عیشش را تیره میسازد و از جمله مواردی که دنیا (دنیای ذهب و فضه) در برابر دین (فی سبیل اللّه) قرار گرفته اینجاست و از جمله چیزهایی که مفترع بر دنیای زر و سیم می باشد ظروف ذهب و فضه ای که استعمالشان در الام تحریم شده است.

هر چند طلا و نقره میل ترکیبی چندانی ندارند ولی ویتامین ث در برابراکسیژن یا ذرات فلزات سنگین منهدم می شود.

استعمال ظروف طلا و نقره نشانه تکبر و تفوق طلبی وایجاد شکاف عمیق تر از شکافهای موجود بین طبقات می گردد و بکار


1- اشاره به فرموده نبی گرامی: الدنیا مزرعه الاخره.
2- اشاره به فرموده سیدالشهدا: ان لم یکن لکم دین فکونوا احراراً فی دنیاکم.

ص: 211

بردن طلا و نقره بصورت شمش ا زینت الات زنان با تشریع قانون خمس و کات پاسخ اشکالات مربوطه است و جلوگیری از زندانی ساختن لوازم اقتصاد کشور.

ظروف طلا و نقره با قابلیت هدایت شدیدی که دارند بصورت ظرف استعمال شوند بعنوان الکترود محسوب میشوند که امکان دارد اثری کند.

مراقبت و توجه بظروف طلا و نقره ایجاد بیکاری و عصبانیت مینماید و ترس از دستبرد به آنها مهمترین مسئله زندگی خواهد شد.

نگهداشتن ظروف طلا و نقره آدم را از اقدام بکارخیر باز میدارد 3/224 ولی حقیقت اینست که علت و حکمت استعمال ظروف مزبور هنوز ناشناخته بوده و باحتمال قوی علت تغذیه ای دارد 3/224 و در برابر استعمال ظرف شیشه ا یا مشابهآن که بر مظروف اثر نکند در اسلام ممدوح است.

در اینجا این سؤال مطرح می شود: اگر استعما ظروف طلا و نقره احتکاری است که زبان اقتصادی میرساند درباره مشاهد مشرفه که طلا و نقره قابل توجهی ذخیره دارند چه گفته خواهد شد؟

از نظر قرآن با صغی و کبی کردن دوآیه شریفه معلوم می شود همانگونه که فقه نیز اجازه میدهد زینت کردن قبور صلحا و بطریق اولی پیامبر و امام بلااشکال است: وقال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذن علیهم مسجدا (21 الکهف) یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد (31 الاعراف) کسانیکه بر سر گذشت

ص: 212

اصحاف کهف اطلاع کافی داشته و غالب بر امرشان بودند یعنی تایخ دانانی چند گفتند بر محل کهف مسجدی باید ساخت که در حقیقت ایجاد ساختمانی بر جایگاه صلحاء مذکور مورد تؤیید قرآن قرار گرفته وانگه که محل مذکور مسجد نامیده شده و خذوا زینتکم عند کل مسجد و هر مسجد را زینت کردن بلااشکال می باشد.

اصولاً یکی از مزایای اسلام که قابل توجه است انعطاف پذیری آن حتی در موارد بسیار سختی م باشد که بنظر ظاهر هیچگونه تغییر و تبدیل در آن راه ندارد مثلاًدروغ گفتن که نزد اسلام فوق العاده گناهی است در مورد فتنه خاموشکردن اجازه داده شده و همینطور در مواردی دیگر که بسیاری ازمسائل منفی مثبت گردیده یا مثبت منفی شده و همه عظمت و جهانی و ابدی بودن دین را میرساند که چگونه مراقب و مواظب مصلحتاندیشی ها بوده است فقط و فقط برای دیدن و تماشا آمده اند و جلب و جذب شده و بالاخره زندگی جدیدی بر مبنای اسلام بنا نهاده اند در وصرتیکه کسی رغبت بدیدن محلهای خراب و موضعهایکیفی نمیکند و در اینجا وظائف سخت متولیان مبوطه برای مراقبت در امر نظافت مشاهده کرده اید امام زادایرا که تاکنون توجهی به آن نمیشده پس از تعمیر و زینت آلات تجه بیتشری به آن می نمایند اصولاً خدای متعال خلقت بشر را بر سود جوئی نهاده که همیشه دوست دارد بطرف سلامتی، نعمت، داشتن و سودروی آورد و از بیماری، نقمت، نداشتن و زیان

ص: 213

بگریزد و همین احساس را اقناع کردن، جزو وعده هایالهی است که در آیات چندی میفرماید اهل ایمان سود میبرند و بقیه در خسران مبین خواهند ماند یا وعده بهشت و دوزخ دادن نیز از لحاظی توجه بحس سودجوئی بشراست و چه بسیار دیده شده با وجودیکه پیامبر یا امام در برابر نظراست حس سوئجوئی تظاهرعجیبی مینمایند و زوار بشاه قبه طلا حضرت رضا سلام و صلوات میفرستند یا هفتهزار خشت طلایش را یاداور میگدند و این سرشت لازمی برای تکامل و رو به کمال رفتن است که حس سوئجوئی بشر بطرف نیکی سوق داده شود وب جانب بیوتی که صبح و شام صدای ذکر خدا در آن بلند است کشانده شود فی بیوت اذن اللّه ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال (36 النور)

با دست خوردن

کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها (56 النساء)

با چه باید دید؟ باچشم. با چه باید شنید؟ با گوش و بالاخه با چه باید خورد؟ با دست! مگر اینکه هر کدام کمکی لازم داشته باشند: چشمی که بد می بیند عینک بکمکش آید و گشو سمعک و دستی که مثلاً سوخته قاشق ...

پوست بدن دارای صفات و خصائص بیشماری است 3/231 و ازجمله انبار ذخیره هیستامین و سستین، کارخانه سازنده ویتامین D. عضوی که تنفس میکند و فضولاتی دفع می نماید، مانند غدد متشرحه عملی دارد، در برابر گرما و سرما بنحو مخصوص کمک می کند و گرم میسازد و حرارت را باعتدال نگهمیدارد 3/232 محل بسیاری از حسهاست (لامسه، فشار، گرما، درد

ص: 214

و ... ) پوست را هم انون فرستنده ای میشناسند و آزمایشهایی دراین باره انجام گرفته است 2/236 و قرآن 15 قرن قبل بهاین مطلب که در حد کمال است اشاره فرموده:

و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا اللّه الذی أنطق لک شی ء (21 فصلت)

پوست آئینه تمام نامی احساسات و انفعالات است و در برابر خوشیها،ترسها، بیماریها و ... هم شکل خود را عوض میکند هم رنگ را.

پوست وسیله دفاع در برابر بسیاری ازعوامل محیطی است و بسیاری مطالب دیگر.در اینجا بذکر ترکیبات ادرار و عرق و مقدار عناصر در آن دو و اختلاف کلی آنها بر عک مشهور پرداخته واینک اضافه می شود.

چون ادرار یکی از مایعات فیزیولوژیک بدن است که از نظر شیمیائی جزء مواد آلی محسوب است و بطوریکه میدانیم مواد آلی بر خلاف مواد معدنی ناپایدار بوده و زود در معرض تغییر و انقلاب قرار میگرند و این انقلاب نوعی فساد Putrefaction می باشد و اینها وقتی دربدن موجودات بحال تعادل فیزیولوژیکی هستند پایدارند مانند خون که در زیر سایه روح حیات، در رگها روان بوده تعادل خود را حفظ میکند و بمحض جدا شدن از بدن در معرض فساد قرار میگیرد و عنصر اصلی فساد بویژهدر مورد مواد آلی ازت میباشد و مظاهر آن در مردابها، مستراحها و ... دیده میشود که اغلببا گازهای متعقن و بدبو همراه بوده و مقدار آلودگی متناسب با مقدار کلی ازت در آن است و اینکه مدفوع

ص: 215

حیوان علفخوار نجس نیست (باتوجه به خبیث بودن آن) بعلت وجود ازت نباتی کم آزار انهم بمقدار کم در آن است در صورتیکه مدفوع گوشتخواران ات حیوانی قابل ملاحظه ایدارد و پس از آن منی و لاشه و خون و قطعات جدا شده از آنان است و بهمین دلیل فساد پذیری اشان نیزدر درجه بعد از ادرار و مدفوع قرار دارد (مواد آلی ادرار 50 و مدفوع 8/25 - ازت ادرار 1/12 مدفوع 1/2 مواد معدنی 13-3/4 اسیدفسفریک 8/1-62/1 پتاسیم 22/2-73/0) جالب اینجاست هک ازت محتوی در ادرار شیرخواران نسبت به دیگران ناچیز است و دستور طهارت آن نیز آسانتر است.

پوست کف دست بخصوص نوک انگشتان خصائص ویژه خود را دارند که چند تائی از آن: وجود شبکه های عروقی و عصبی بیشتر است، روئیدن بعضی گیاهان راتسریع میکند. برخی میکروبها را میکشد، ماساژ آن حالت مومیائی ایجاد میکند 3/242 علائم بعضی حالات روحی و یا بیماریها و حتی مشخصات جالب انسانی از روی آنها شناخته میشود 3/244 هرچه بیشتر ازدستها استفاده شود کمتر عصبانیت اجاد میگردد و برعکس، با دست میتوان جو روحی دیگران را دگرگون ساخت 3/247.

پوست تغذیه میکند: آب و مواد قندی و بعضی موارد دیگر مانند ارسنیک، سرب و ... داروهای محلول دراتروالکل و روغنها و چربیها در صورت مالش از طریق کاتافورز و ایونتوفورز بوسیله جریان گالوانیک و ... و بعضی ویتامین ها و ... قابل جذب

ص: 216

پوستند 3/250.

آیا بدلائلی ممکن نیست با دست غذا خوردن از ابتلا به برخی بیماریها بویژه سرطان جلوگیری نماید؟

آیا تمتع از بسیاری مواهب طبیعت بادست صواب اس تو از غذا غیر مجاز؟

آیا انگشت مکیدن کودک در بزرگی بصورت غذا بدهان گذاردن مقبول نیست؟

آیا دندان مصنوعی عاری از میکروب بر دهان و پتانک استریسل بر پستان برتری دارد و بهمین سنجش قاشق تمیز بر دست بهداشتی؟

آیا دست با خاصیت ضد میکروبی که دارد چنانچه تمیز باشد بر قاشق و چنگالی که کاملاً استریس کردنشان برایهر خوردن و حتی دست بصورت بردن مشکل است ترحیج ندارد؟

آیا سنجش گرمی، سردی، سفتی و نرمی و ... غذا با سه انگشت بهتر است یا با لبها و زبان؟

آیا از بین بردن میکروبهای ساپروفیت بینی و چشم و ... که بطرف معده سرازیرند ممکن است؟ تا غذای استریل وارد معده شود؟ بعلاوه این اسلام است که دستور خوردن میدهد و این اسلام است که بهداشت دست دارد و بهداشت غذا که گفته شد و اگرهمه رعایت شود میکروبی وارددستگاه گوارش نمیشود و اگر شد بزودی نابود می گردد 3/258 بعلاوه فرض کنیم شخص مانند جراح دست را بشوید و کاملاً ضد عفونی کند ولی بمحض رسیدن بغذا یادهان عفونت اضافه میشود و اضافه کنم: با دستت میدانی چه میکنی

ص: 217

با قاشق غذائی میدانی چه میکنی و چه کرده اند؟

چرا دندانها پشت لبها و برنگ سفید است و چرا یکپارچه نبوده هر کدم شکلی و نوکی و لبه ای دارند و چرا برنده ها جلو و مسطح ها در کنج اند و چرا نیمدایره اند همه پاسخی دارد 3/268. جویدن در گوشتخواران بیشتر عمودی و در گیاهخواران افقی است و هر کدام را حکمتی است و نیروی واقعی در هر یانچ مربع دندانهای آسیا چند هزار پوند است و با این نیرو پرده های سلولزی غیر قابل هضم می شکند و دیاستازها بهتر بر آنها اثر میکند و هضم و دفع بهتر صورت مگرند و خراشی بجدار وارد نمی آورد و درعین حال غذا اگر خوب جویدهشود با مواد میکروب کشی که در بزاق است ضد عفونی میشوند جویدن را حضرت علی به فرزندش حضرت حسن توصیه فرمود 3/272.

در حین جویدن معلوم می شود غذا با مخاط دهان چه میکند گرم و سرد را معتدل میسازد کمک به بلع میکند و هضم مواد نشاسته ای را آسان میسازد و اگر لقمه کوچک باشد 95 درصد پروتئین ها به اسیدهای آمینه تبدیل و قابل جذب میشوند و ترشحات دیاستازها رادر مراح گوناگون محرکی محسوب است و هر چه فک اعضاء جوندگی بیشترحرکت کنند جریان در حول آن بیشتر شده تهیه بزاق با برداشت از خون آسانتر خواهد بودو خلاصه آن که: خوب جویدن یعنی غذا را باعتدال و سیر خوردن.

با آنکه با دیدن یا استشمام غذا ترشح بزاق و شیره معده شروع میشود چون دو شیره نامبرده قبل از ورود به بدن نمیتواند

ص: 218

تأثیری بر غذا داشته باشد میتوان گفت جویدن اولین مرحله گوارش است. خوب جویدن یعنی خوب بتوان فروبردن زیرا غذا خوب خرد شده آماده فرو بردن است قطعات جویده شده اغلب 2 میلیمتر و برخی 10-12 میلیمتر قر دارد و حجم متوسطلقمه 5 سانتیمتر مکعب است و وزن لقمه بعد ازجویدن 3-6 گرم است و نصفش بزاق ونیروی دندانهای ثنایا (11-25 کیلو) و دندانهای آسیا (29-90) است و چهار عمل مهم انجام میگیرد:

قسمتی از مواد غذایی که به آسانی محلول مباشد حل میشود. قسمتی ازموادنشاسته ایح میگردد: غذا نرم میشود. سطح لقمه لزج و قابل فرو بردن میگردد.

آنچه تازهاست اینکه دانسته اند رؤیا و خواب دیدن در تمام حیوانات مغزدار وجود دارد حتی جنین خواب میبند ولی نمیداند چه میبیند و اطفال و کودکان بیشتر از بزرگان خواب میبینند و در بین مسلمین از قدیم میگفتند نوزاد و کودک که در خواب خنده میکند علتش اینست هک با فرشتگان بازی میکند و خوابش را نوعی فضیلت و کمالمیدانستند و اینگونه سخنان ار از پیشوایان خود داشتن که در بهداشت روانی مسئله مربوط به رؤیا خواهم گفت و اموز ثبت شدههمین است و خواب دیدن برای تکامل مغز است و بچه ناس بیشتر ازبچه 9 ماه در شکم مانده خواب میبیند و گربه 30 درصد خوابش در رؤیاست و نوزاد گربه 70-50 درصدش در رویا میگذرد و هر چه رویا در حیوان بیشتر باشد احتیاج بیشتر به توجه و مراقبت مادر دارد.

بچه گربه بیشتراز بچه بز احتیاج به مادر داردو هر چه احتیاج

ص: 219

به رؤیا بیشتر باشد احتیاج بمادر بیشتر است یعنی زودتر بدون مادر بماند میمیرد انسان رؤیاهای جبران کنندهدارد اگر چن روزی خواب ندید و این برای تکامل مغز است رؤیا مسئله مغزی است و چرا اعضاء بویژه چشمها با آن حرکت میکند ندانسته اند و مصود ازاین بحث اینکه رؤیا در نشخوارکنندگان بوسیله نشخوار جبران میشودو لذا خوابدیدن نشخوار کنندگان کم است و از اینرو عقیدهدارم علاوه بر اینکه حرکتفکها سبب بهتر رسیدن خون بحوالی مغز و بهتر مشروب شدن و تغذیه کردن آن است و نفسیات گیاهی آدمی (رشد و تغذیه) بهره بیشتر میدهد نفسانیات حیوانی وی (بهتر کمال یافتن مغز و ...) نیز بهره مند خواهد شد زیرا آدمی همانگونه که حضرت علی فرمود و خواهم گفت هم نفس نباتی دارد هم حیوانی و انسانی و ملکوتی و لذا خوب جودن نه تنها یک مسئله فیزیولوژ را شامل است بلکه بنظر نویسنده در قلمرومسائل روانی نیز وارد است.

فلینظر ایها ازکی طعاما فلیاتکم برزق منه (19 الکهف)

زمان غذا خوردن باید قرار و آرام داشت زیرا معده احتیاج بیشتری بخون دارد 3/282 باید ساکت بود و سخنان احتمالی را آهسته گفت و سخن هیجان آور بزبان نیاورد در بازار غذا نخورد همانگونه که از آیه شریفه معلوم میشود (قسمتی ازداستان اصحاب کهف است) باید غذا را از محلی که بخوبی و بهداشتی و بسیار تمیزی نگهداری میکنند تهیه نمود.

از خرید غذا از دکانی یا هتل و رستورانی که فقط دکانداری

ص: 220

است همانطور که فرموده اند انقواالاطعمه السوقیه پرهیز نمود و بهتر است در محل سرپوشیده غذا خورد و سفره را بلندتر قرار داد و دور از محل آلوده و ازدحام غذا خودرو در راه رفتن نخورد که معده خون لازم دارد برای غذا و د راه رفتن خون به پا و اعضاء رفتن متوجه می شود.

آتنا غدائنا لقد لقینا من سفرنا هذا نصبا 61 کهف

همانگونه که آرامش اعصاب بر غذا و غذا بر روان اثر دارد بدلائیسعی نمائید غذای جمعه آنان بهتر از روزهای دیگر بخاندن و سفره نشینان شما داده شود 3/287 و نبی گرامی نیز چنین توصیه ای را فرمودند.

سعی بفرمائید بهرتین غذارا صبح میل نامئید 3/288 و غذایسنگین را یک روی یک مرتبه و روز بعد دو مرتبه بخورید 10/300 تا گرسنه نشدید نخورید قبل از سیر شدن دست از خوردن بکشید بعد از خواب و استراحت تغذیه خوبی داشته باشید و قبل ازخواب بهرت است آنچه ا اتخاب مینمائید به سنبت معین کلسیم و فسفر و مود قندی داشته باشد و حضرت کاظم نان شیرمال را سفارش کردند. هر وقت بمنزل وارد یا از خانه خارج میشوید کمی ازمواد مخصوص میل نمائید غذایخود را با کارهای فکری عضلانی و ... جور کنید.خسته باشید نیم الی یکساعت استراحت کنید و بخورید.

شب را بدون شام نخوابید که بیماری چندی از جمله فشار خون بسراغتان می آید زیرا اخرهای شب و نزدیک صبح قند خون

ص: 221

شدیدا سقوط میکند آدرنالین ترشح می شود که گلوکز ذخیره را به خون بریزد و رفع کمبود قند خون شود آدرنالین توید فشار خون میکند و اگر مرتب هر شب غذا خورده نشود و مرتبآدرنالین ترشح شود فشار خون تولید میشود و اسلام برای جلوگیری از بی شام خوابیدن پافشاری عجیبی داردو شگفت اینجاست که میفرماید بی شام خوایدن پیری زودرس ایجاد میکند (و ما میدانیم بیماریهائی که بوجود می آید و از جمله فشار خون تقریبا عوارض دوران پیری است).

مجدد توجهتان را به آیه شریفه جلب کرده سفارش میکنم بهترین غذا را صبحانه بخورید که سفارش 15 قرنی اسلام است و تأید علم روز متکی به آزمایشهای متعدد 3/291.

بعد از غذا بلافاصله نخوباید که دین و دانش با آن مخالف است 3/297 بلکه اتراحت قبل از غذا پسندیده است.

و نبئهم عن ضیف ابراهیم (51 الحجر)

هلاتیک حدیث ضیف ابراهی م (24 الذاریات)

و لا تحزون فی ضیفی (78 هود)

ان هؤلاء ضیفی فلا تفضحون (68 الحجر)

فابوا ان یضیفوهما (77 الکهف)

آیات ذک شده نشان میدهند که اگر خواستیم مهمانی کنیم چه کسانی را باید دعوت کرد و اصولاً درب رابر سفره چگونه باید بود با آنکه فرمول کلی اسلام گرامیداشتن مهمان است هر چند کافر باشد (اکرم الضیف و لو کان کافرا) و اطعام مساکین فوق العاده سفارش شده وی از کلمات الهی چنین بر می آید که پروردگار

ص: 222

ضیافت با در خورشان کسانی دانسته که با علمسر و کار دارند یادر دینموقعیتی دارند (رجال الهیو مردان علم) یا سفره ای پسندیده است که مربوط به ارحام و عشیره باشد و سفره جالب و انذر عشیرتک الاقربین را میشناسیم 3/304.

سفره برای شاگردان ذهبی وعلمی چون حضرت عسی برای جحواریون چیدن، یا من و سلوی چون حضرت موسی خواستن یا منزل ابوایوب انصای عصری پس از خستگی حفر خندق بوسیله حضرت محمد همه نشانی از گرامی داشتن مهمانی شاگردان، خویشاوندان، اصحاب، گرسنگان و واماندگان در بیابانهاست و بطور خلاصه در اسلام از کسانی دعوت بضیافت میشود که از آن سفره نتیجه علمی و معنوی و یا اخلاقی گرفته شود، میز برای تحکیم مراتب خویشاوندی، غذای دوستانه، برای گرسنگان، جهت واماندگان و سوء تغذه شکیدگان و آنچه از آن مذمت شده تنها بسفره نشستن و دعوت از کسانی که برای رواج فساد بشهری وارد می شوند 3/308.

کسی که دعوت میشود باید حتی تا پنج میل فاصله باشد بپذیرد 3/313 هر چند بنان پنیری دعوت باشد. ساعت دعوت باید همزمان سفره انداختن باشد. سفره ولیمه برای پنج امر پسندیده تر است: عروسی، عقیقه، ختنه، خانه نو خریدن یا بنا کردن، برگشتن از سفر بویژه حج (سفره ولیمه یعنی سفره خویشاوندان و دوستان) بهترین سفره ها سفره عروسی است و بدترین آنها سفره ایکه اغنیا بخورند و فقرا محروم بمانند و اغلب بر همین سفره است که عمل ناپسندتهیه مدرک اطعام انجام میگیرد یعنی

ص: 223

میزبان دستور عکسبرداری ازمهمان رادر حال خوردن میدهد در صورتیکه عکسبرداری قبل یا بعد از سفره ناپسندی قرار ندارد.

نشستن بر سفره ای که حتی یکنفربر آن مشروب بخورد حرام است برای اذیت و آزار و نقشه کشیدن و ستم کردنی باشد حرام است.

مستحب است همسایگان تا سه روز هم غذا برای کسیکه عزادار شده ببرند و هم از خوردنش مراقبتنمایند (نه آنکه با کمال بی انصافی عزادار را وادار بسفره دادن کنند) کهنبی گرامی و ائمه اطهار در این باره بسیار سفارش کردند. زمان دعوت باید تمیز بود و بهترین لباس پوشید ورعایت آدابی چند نمود 3/318 مسلمان حق ندارد فرزند یا خویشاوند دعوت نشده اش را با خود ببرد که اگر چنین کرد بنظر نبی گرامی کار غاصبانه ای انجام داده است. مسلمان حق ندارد بدون دعوت بجائی برود که نبی گرامی فرمودند در اینصورت حق خود را ضایع ساخته است.

میزبان مسلمانخوش برخورد بوده و مخصوصا تا در خانه او را مشایعت میکند. اگر میهمان از راه رسید وبا خود کیسه ای یا چمدانی داشت میزبان باید وقت ورود بکمکش شتافته اسبابش را بگیرد و باریش بمنزل بیاورد ولی زمان خروج حق ندارد بآنها دست بزند.

محل نشستن میهمان جائی است که میزبان معین میکند اگر میهمان ناگهان رسید مستحب است هر چه در خانه موجود است نزدش آورد و اگر دعوت شده هر چه صرف شود اسراف نیست میهمان مسلمان همانگونه که در خانه خود میخورده نزد برادرش

ص: 224

خواهد خورد. بعد از خوردن باید از منزل خارج شد و حد متعادل توقف در میهمانیها یک الی سه روز است و بیش ا این را اسلام ضیافت ندانسته تصدق و صدقه میشمارد میزبان مسلمان میهمانش را بکار نمیگمارد و برایگذاشتن ظرف غذا از نفری که در کنارنشسته شروع و به آخر میرساند و دفعه بعد از آخر به اول میگرداند و اگر شاخصی در مجلس بود از شاخص شروع و یک مرتبه از طرف راست وی و نوبت بعد از جانب چ وی تعارف خاهد نمود بهترین تعارف برای تازه واردین جادادناوست.

میزبان میتواند غذاها را بتدریج بیاورد یا یک مرتبه بمیز بگذارد. دست و صورت بویژه دستها را باید قبل از غذا شست و بهیچ چیز دست نزد و مشغول خوردن شد اما بعد از غذا باید دستها را شست و رطوبت آنرا به ابروها کشید که فوائدی دارد 3/328.

مستحب است سبزی خوردن بر سفره باشد: سبزیجات ذخیره قلبائی بدن را نگه میدارند از تورم خفیف مجاری هاضمه و زیاد شدن گلبولها سفید کاسته میشود. هضم مواد سه گانه غذایی احتیاج بعناصر و املاح موجود در سبزیجات دارند. بدن در برابر سبزیجات از لحاظ ماشینی استهاک کمتی نشان میدهد. دندانهای بیشتری از انسان ساختمان سبزی خوری نشان میدهند.

سلولز سبزیجات حجم مدفوع را زیاد و دستگاه گوارشی را پاک منمایند. کلرفیل سبزیجات محرک و مقوی عضله قلب است بهتین شکل کلسیم نوع کلوتیدال آن است که در سبزیجات تازه

ص: 225

و شیر یافت میشود و ازجمله خواص آنها بالا بردن قدرت دفاعی گلبولهای سفید است.

کلروفیل قدرت جذب پوست را از اشعه خورشید زیاد میکند کلروفیل یک هسته پیولیکومقداری آهن دارد که در بدن عاملاصلی تشکیل گلبولهای قرمز میباشدو ویتامین ث که خاصیت اپونین بدن را زیاد میکند در سبزیجات زیاد است و نبی گرامی هم به خاصیت بسیار مهم سبزیجات که طرد شیاطین و میکروبهاست اشاره میفرماید 3/326 بعلاوه که چون حرارت 60 درجه مخمرها را از بین میبرد و هضم غذاها با شرائطی ناقص میماند 3/327 و ایجاد زهرآگنی میکند خوردن سبزیجات که مانع عمل سوء مذکور میگردد نوعی طرد کننده شیاطین بحسابند.

گیاهان دارنده اسید گلوتامیک زیادند که عنصر لازم اعصاب مرکزی است. کلروفیل سبزیجحات بوهای بد بدن را دور میسازد 9/24 و وجود اسید فول در گیاهان از تشکیل سنگهای اکسالاتی جلوگیری می نماید.

گیاهان واسطه بینآفاق و انفسند زیرا سازندگیاولیه با آنهاست 9/25 کلروفیل ازلحاظ شیمیائی شیه همه گلوبین خوناست. کلروفیل در هضم غذا تسریعمیکند کلروفیل دراثر دیاستازهای روده هاو در نتیجه فعل و انفعالات تبدیل به ماده ای شبیه هماتین میشود که پس از جذب در بدن تشکیل هموگلوبین میدهد و وجود هماتین در غذای حیوانات ضروری است و شرح بیتر در جلد نهم 9/26.

اخیرا علل و جهات نفخ معده در آکادمی علوم نیویورک

ص: 226

مورد بحث قرار گرفت و بر خلاف تصور سوء هاضمه را علت نفخ معده ندانسته و 70 درصد علت را در نفس کشیدن دنسته اند و سی درصد در نتیجه تخمیر موادغذایی و بالاخره تند غذا خوردن و حرف زدن زمان خوردن را در ایجاد سوء هاضمه مؤثر اعلام داشته اند و جالب تنر گزارش پروفسور شوایگارت رئیس انجمن بین المللی پژوهش درباره بیماریهای تمدن است که اظهار میدارد صبحانه باید غذایکافی و شامل 850-1000 کالری باشد و شتابزده مصرف نشده حدود 20 دققه طول بکشد وانگهی صبحانه برعکس شام موجب چقی نمیشود (توجهاسلام با بصبحانه کافی گفته ام) اسلام برای شاداب ماندن صورت و برطرف شدن چروکها دستوات شستشویی جالب مربوط به تغذیه میدهد غذا خوردن با چند وضعدرست نیست: راه رفتن، تکیه نمودن، مربع نشستن، تکیه به راست کردن، خوابیدن، پا آویزان کردن، با کفش بسفره نشستن.

سفره بهتر است بالاتر از شخص قرار گیرد و آنچه از همه مهمتر است تمرکز قوای دماغی و آرامش بر سفرهاست. بادست چپ غذا خوردن، بر سفره پر گفتن و بلند حرف زدن بغذا پف کردن، با صدا قورت دادن آروغ زدن، نان با کار بریدن، ظرف بر نان گذاشتن، بصورت دگران نگریستن، از بالای ظرف برداشتن ممنوع و هوله بر ران انداختن، نان کوچک بر سفره گذاشتن، لقمه موچگک برداشتن، با سه انگشتخوردن، خوب جویدن، ممدوح میباشد و دستورات جالبی که چگونگی باید آب نوشید و کجا باید نوشید و چرا نباید با غذای مخصوصا چرب آب ورد 3/338 بهتر است غذا را با سو رقیقی شروع کد و اگر میوه سازگار یا پرتقالی بود سر آخر میل نمود با اشتهاء بغذا

ص: 227

نشست و اندکی اشتها باقیست برخاست.

غذای داغ خوردن مکروه و بهترینحرارت غذا آن است که در حدود حرارت بدن باشد و در اینجا نبی گرامی کلمه اعجازآمیز سخن را بکار برده اند که بسیار جالب است. کسیکه بعیادت بیمار میرود نباید از غذایش بخورد و دستور جالب نبی گرامی است کسیکه میداند بیماری مسری دارد حتی بمسجد نمیرود 3/345 چه سد به آنکه در میهمانی شرکت نماید.

آنچه باستخوانها چسبیده نباید پاک کرد، کسیکه به تنهائی هم غذا میخورد بهتر است سفره خود را محترم شمرده آراسته و مرتب سفره بیندازد، در خانه مرد مؤمن غذا طبق میل زدن و فرزندش تهیه یمشود و منافق زن و فرزندش بمیل او غذا میخورند مستحباست پدر و مادر با فرزندان در یک ظرف غذا نخورند و برای تازه وارد بر سفره پا نشوند و میهمان را در خودرن تها نگذارند و پس از غذا با آب مضمضه کردن مانده هارا فرو برند و بقیه را خلال و مسواک و خارج سازند.

چرا قرآن نباید تنها باشد

خارج از موضوع

در ده جلد گذشته هرگاه حدس میزدم برای خوانندگان استراحتی لازم است مطلبی را مینوشتم ولی بهیچ بهانه یا دلیلی نمیتوانم در این جلد که متمم و فشره و خلاصه از قبلی هست خارج از موضوع حتی سطری بنویسم مگرآنکه معذرت بخواهم و علتش را فراوانی حوادث و سوانح روزگار و اسان شدن مردنها ذکر کرده بگویم مطلب بحث روز است و فوق العاده با ارزش و داغ که

ص: 228

عده ای خام مگویند هر چه در قرآن است ما ا کافی و نه تصور تصور شود از برادران اهلتسنن و حسابنا کتاب اللّه میگویم بلکه بحث داغ از برخی جوانان شیعه ات ولی قول میدهم فقط با ذکر سه چهار آیه مسئله حل و اکتفا شود و اینک بدون شرح بگذرم: قد جئتکم بالحکمه و لا بین بعض اذی تختلفون فیه (63 الزخرف)

آمده ام با حکمت روشن کنم برخی از آنچیزها که در آن اختلاف میکند.

وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم (44 النحل)

و بر تو قرآن را نازل کردیم تا براهت آنچه فرستاده شده بیان و روشن کنی.

و ما انزلنا علیک الکتاب الالتبین لهم الذی اختلفوا فیه (64 النحل) و ما این کتاب را برتو نفرستادیم مگر برای اینکه حقیقت را در آنچه مردم اختلاف میکنند روشن کنی.

و ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا (7 الحشر).

و شما آنچه را رسول حق دستور داد بگیرید و هر چه را نهی کن واگذارید.

فلیحذرالدین یخالفون عنامره ان تصیبهم فتنه او یصبیهم عذاب الیم (63 النور).

باید کسانیکه امر خدا را مخالفت میکنند بترسند که مبادا به فتنه بزرگ یا عذاب دردناک دیگر گرفتار شوند (البته در کاول آیه سخن از او امر و ندای رسول خداست).

ملاحظه فرمائید ایه الو مربوط به حضرت عیسی است که خود میفرماید آمده ام با حکمت و روشنسازی باختلاف شما

ص: 229

برسم با آنکه تورات درمیان آنان بودو نبی گرامی اسلام را ملاحظه فرمائید که پروردگار میفرماید ترا فرستادیم که علاوه بر دردست داشتن کتاب بموارد اختلاف آنان برسی و روشنساز مسائلی باشی که مربوط به وحی است و مهمتر که در رسول حضر فرمود آنچه را نبی گرامی فرمودئ مطاع است و هرچه را نهی کرد قابل اجتناب و جای تردید نیست جزئیات همه مسائل حتی مهمترین آنها مثلاً رکعات نماز یا ... در قران نیست و عترت که شریک کتاب است برای همین که مکمل یکدیگر باشند.

واینکه جلد چهارم شروع میشود:

و انزل من السماء ماء فاخر بجنا به ازواجا من نبات شتی کلوا و ارعوا انعامکم (54 طه)

از این آیه معلوم می شود علفی که در دسترس انعامی قرار میگیرد که باید از آن انعام بهره برداری غذایی شود باید بهمان وضعی باشد که آدم انتظار دارد از آن سبزی مستقیما خودبخودئ ینی قرآن دستو مراقبتازانعام داده انسان را موظف برعایت تهیه بهترین دام و لبنیات از عناصر تازه و مفید میفرماید و ما میدانیم سلولهای زنده گیاه، بهتر برای سلولهای زنده انسان و دام اثر نیکو میبخشند و بعلاوهب رایتهیه دام بهتر، رها کردن آنها در مراتع امروز جزو امور ضروری شناخته شده است.

اسلام عادت داشتن بغذا را اهمیت داده و نبی گرامی انتظار دارند آدمی در ان مورد کار خدائی کرده چیزی را (عادت را) به بدن عطا نماید. (اعط کل بدن ما عودته ).

ص: 230

تعریف غذا و تغذیه

بسیاری از دانشمندان بنحو خاصی غذا را تعریف کرده اند 4/38 و اسلام نی تعریفی که بنظرمن چنین است:

غذا عبارتست از مودی که شناسائی آنها ادامه حیات را میسر میسازد، همچنین از تغذیه تعریفهائی چند از طرف غذاشناسان بعلم آمده 4/42 و تعریفی را که قرآن تصورکردم مینماید چنین است:

انگونه عملی که ابتدایش از لحظه برخورد غذا با ابتدای جهاز هاضمه است و پایانش موجباتترمیم کاهش یافته وشکر گزاری را فراهم میسازد تغذیه گویند وباز گفته شود غذاشناسان برای غذا خواصی چند قائلند: خاصیت پلاستیکی،انرژتیک، فیزیکوشیمیائی، کاتالیک،ویتامینی، یشگیری و درمانی که شرح همه راداده ام 4/45 ولی قرآن برای غذا خاصیت تغیرپذیری نیز قائل است 4/46.

مواد غذائی راهم دانشمندان مربوطبانوع تقسیم ندی کرده اند: تقسیم بندی شیمیائی، تقسیم بر اساس مبدأ تولید، تقسیم بندی خاصیتی غذا (غذاهای محافظ، غذاهای مولد حرارت یا کالریک و...) اما قرآن تقسیم بندی خاصی دارد:

و آیه لهم الارض المیته ... و ما عملته ایدیهم افلا یشکرون (35 یس)

اولم یروا انا خلقنالهم مما عملت ایدینا ... افلا یشکرون (71 یس)

ملاحظه میفرمایند غذاها را به دو دسته بزرگ تقسیم کرده تهیه شده بدست توانای الهی 2 تهیه شده بدست توانداده شده

ص: 231

بشریت یا مما علمت ایدینا و ما عملته ایدیهم یعنی غذا را بدودسته کرده آنها که بدون دست خوردگی خورده میشوند و آنها که تغییراتی داده شده مصرف میگردند و اساس عالی تقسیم بندی قرآن توجه به زنده و غر زنده بودن سلولها و عوامل تحرکیآنهاست.هر چند اسلام تقسیم ندیهای فرعی چندی ه بر اساس مدأ تولید و ... باشد دارد اما مهمترین تقسیم بندی قرآن چنین است که غذاها را به حلال و حرام طیب و خبیث حسن و سوء و ... تقسیم فرموده است: غذای طیب که غذای پاک تکوینی یا پاک علمی است و به آن غذاییگفته میشود که فرد فرد انسانها را سالم میدارد و غذای حلال یا غذای پاک تشریعی که اجتماع را سالم میدارد هر چه هر دو اثر مخصوص خود را باز بر فرد و اجتماع یعنی بر هر دو دارند اما غذای طیب آن است که خوب درست شود دربدن خوب وارد شود و در بدن خوب انجام وظیفه نماید و از بدن خوب خارج گردد و غذای حلال آنکه درست تهیه شود و در بدنخوب وارد شود و طیب انجام وظیفه نماید و بالاخره باید متوجه معانی آزاد و وسیع و دامنه دار هردو بودجه ازنظر علم و چ از لحاظ دین 4/54 غذای حرام عکس حال و غذای خبیث عکس طیب دامنه عملشان وسیعتر است.

حرام به تنهائی میتواند با وارد ساختن ضربات خلاف عاطفه ای که شخص برای بدست آوردن غذای حرام بجا آورده خود را علاوه بر آنکه ضد حلال است ضد طیب معرفی نماید و مغز خورنده را آنچنان دگرگون کند که غذای طیب را بسوخت و سازی خبیث دچار سازد 4/64 غذای حسن تکی به حدیث ان

ص: 232

الحسنات یذهبن السیئات بوده آنچنان عذائیست که علاوه بر طیب و حلال بودن برای از ین بردن خبائث و محرمات نیز میباشد و متکی بعضویت خاصی است که خوراک شهیدان راه حق نیز قرار داده شده و (الذین هاجروا فی سبیل اللّه ثم قتلوا و ما توالیر زقنهم اللّه رزقا حسنا سوره حج 4/70).

تقسیم بندی غذا

درقرآن بانواع دیگر غذاها نیز اشاره شده و جالبتر از همه طعام ازکی است: گویا قرآن انتظار دارد عالوه بر توجه به اول اولیه بهداشتی نیز کاملاً توجه شده از آنجا غذا تهیه شود که زکیاست بلکه ازکی است و غذاها را همانگونه که جواهرفروشان لعل و در و گهر خود را محفوظ و تمز نگه میدارند غذا فروشان نگهدارند و از چنین فروشندگانی غذا خریداری گردد و. این سقفارشی است که به مرد انتخاب شده از اصحاب کهف گفته شد هنگامیکه مأموریت خرید بوی محول گردید:

فلینظر ایها ازکی طعاما فلیاتکم برزق منه (سوره کهف) و ان آیه جنبه اعجاز چندی دارد که شرح داده شده 4/75 از غذای سائغ نیز در قران (وره نحل) نام برده شده که در قسمت مربوط به شیر شرح داده میشود.

کلمه ای را که قرآن در کنار کلمات حلال و طیب آورده (سوره نحل آیه 113) شکر است و این درس را بما میدهد که با وجود تهیه بهترین غذا باید بهتین طبع را م اده خوردن نمود یعنی بدون عصبانیت و عدم تعادل با آرامشی تمام و شکر گزاری شروع بخوردن نمود و خوردن را بپایان رساند.

ص: 233

بعد غذای مردم جهان هنگام نزول قرآن 4/100 معرفی گردید وانگهی اشاره به چنین بود غذائی شد که قرآن معرفی فمروده و با خواندن جلدهای گذشته خواهید شناخت.

آنچه راجع بزهد گفته شده غیر از آنست که بین عوام مشهور است و خوب خوردن بزدهد بستگی دارد و بد خوردن هیچارتباطی به دستگاههای ملکوتینداشته و ندارد و تمام زهد در آیه لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتیکم جمع و خلاصه شده است.

رژیم غذائی بدو دسته بزرگ تقسیم می شود: برای افراد بیمار برای نفرات سالم و رژیم قسمت دوم شامل رژیم های گوشتخواری نیمه گوشتخواری،گیاهخواری، نیمه گیاه خواری، خام خوری میوه خواری میگردد و رژیم اسلام برای افراد سالم ریم همه چیزخواری شروط است 4/18 و با توجه باعضائی که بما عطاه شده معلوم میشود باید همه چیز خورد 4/131.

در اهمیت غذا مطالب فراوانی در الام داریم: نزول سوره ای بنام مائده ارتباط پیامبران با خوردن و در بازار راه رفتن (لیاکلون الطعام و یمشون فی الاسواق 20 الفرقان) دستور کلوا واشربوا که رژیم همه چیزخواری را نی میرساند یا ایها الذین امنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم و اشکرو اللّه ان کنتم ایاه تعبدون و ارتباط دادن انتخاب تغذیه خوب با عبادت و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا و انتظار ویژژی غذای خوب جهت اهل ایمان 4/120 نزول من و سلوی بر حضرت موسی و سفره ایبر حضرت عیسی. وجود کتابهائی که منسوب به نبی گرامی و حضرت صادق و حضرت رضا و سایر ائمه می باشد بنامهای طب النبی طب الطادق طب

ص: 234

الرضا طب الائمه و هر کدام را مطالبی از غذا و تغذیه است. تعریف قرآن از برخی غذاها و سوگندش بپاره ای خوردنیها (تعریف از شیر، عسل،خرما، انگور، گوشت تازه و ... و سوگند به انجیر و زیتون).

وعده خدا به انسان سودجو که در بهشت تغذیه عالی بلکه حیاتی جاودان کننده خواهد داشت و دوزخیان را کثافت و پلیدی خواهند داد.

نامی از ذات مقدسش اطعام کننده است (سوره انعام). عجیب آن است که وحی و علم و تغذیه را قرآن ردیف آورده است 4/164 و چون از امام علیه السلام معنی نعیم را در این ایه (لتئلن یومئد عن النعیم سوره تکاثر) میپرسند که این نعمت چیست که اینقدر اهمیت دارد و در قیامت از آن پرسیده میشود میفرماید غذاست (یک معنی آن غذاست) 4/207.

قرآن کسانی که رزق و روزیهای خلق اللّه را به ناروا حرام کرده یا حرام دانسته با کسی که فرزندش را از روی جهالت کشته برابر میداند: قد خسر الذین قتلوا اولادهم سفها بغیر علم و حرموا ما رزقهم اللّه افتراء علی اللّه قد ضلوا و ما کانوا مهتدین (140 انعام) و این اهمیت فوق العاده و حیاتی غذا را میرساند.

در اینجا راجع به نمک بگویم که اسلام انتظار دارد در مواردی که مکان گرم باشد یا غذا یغر گوشتی سرانگشتی نمک خام خورده شود و گویا با نمک پخته خوردن روی سازگاری نشان نمیدهد.

البته علتش را گفته ایم و می افزایم: چون آمیلاز بزاق

ص: 235

(پتیالین) دو نوع الفا بوده و برای فعالیت خود به ین کلرا احتیاج دارد و با توجه به اینکه بزاق مذکور در دهان ومعده هفتاد درصد مواد نشاسته ای را هضم میکند و یون کلر با خوردن نمک در ابتدا و انتهای غذا تأمین می شود.

در صفحه 139 تحت عنوان جسم و بدن خبری از حضرت رضا نقل شد که بطرز بسیار جالبی به قدرت تغذیه که هم صرف حرارت میشود و هم ترکیب و انرژی اشاره میفرماید.

هم اکنون کلماتی در علم غذا بچشم میخورد که تصور میشود تازه ترین اتخاب شده است و حال آنکه آنها را در اخبار و احادیث اسلامی می بینیم 4/175 علائم تغذه خوب 4/180 چند تاست نبی گرامی دو حدیث دارند که جنبه اعجا دارند و روشن است: ایاکم و موائد الملوک و هم ابناء الدنیا فان لها ضراوه کضراوه الخمر 4/90 بپرهیزید از سفره پادشاهان که آنان فرزندان دنیایند و سفره اشان را ضراوتی چون خمر است (ضراوت: آزمندی و حرص رفتن سگ در پی صید، ادامه دادن طعام قراردادن گوشت و خون صید و ...) اثنان علیلان ابدا صحیح محتمی و علیل مختلط 4/194 دو کس برای همیشه رنجورند سالمی که رژیم گیرد و بیماری که همه چیز بخورد، رزق شامل بسیاری از شئون وابسته بزندگی از جمله علم و مال و مقام خوردنیها و 4/197.

وسعت حیرت انگیز بین رطب و یا بس مورد دیگری از اعجاز است که قرآن فرموده لا رطب و لا یا بس الافی کتاب مبین و همانگونه که حضرت علی فمرود رطب و یا بس یعنی حیات

ص: 236

و ممات و ما میدانیم برای انجام اعمال شیمیائی باید آب دخالت کند و دو چیز خشک بر هم اثر ندارد و حیات بدون عمل شیمیائی هم وجود ندارد و لذا قرآن رمود هر چه مربوط به زندگی و مردگی است در قرآن می باشد 4/200 در اسلام جویدن مرتب چیزی را مانند نشخوارکننداگن از اخلاق قوم لوط و ناپسند میداند 4/218 همانطور که گفته شد نشخوار نشخوار کنندگان برای جبران کمبود ویا می باشد و ذا بنرم کسیکه مرتب چیزی بجود حس نفسانی حیوانی را افزایش و رویا را کم و جلو تکامل مغز را میگیرد و صرفنظر از جویدنهای تجدد مآبانه در کسانیکه میزان نسبی مغزشان به شکمشان کمتر چشمگیر است آمادگی بیشتری برای خوردنهایمتناوب و گاه متوالی و نشخوارکنندگیها دارند.

از مطالب جالب دیگر قران دستور اطعام مساکین است که در چند آیه بیان شده و همه سخن از این است که از دوزخیان پرسند چرا بدین مکان بد افتادید یک علت را در پاسخ عدم توجه باطعام میگویند 4/230.

در اسلام وارد است که اگر بر سفره نان بود نان را معطل نکنید و مشغول گردید و چون نصف جهان برنج خوارند و موضع عادت اهمیت بسزائی دارد این سؤال پیش می آید: ایا برنج خواران نیز اگر بر سفره نان دیدند نان بخورند؟ بدلائل علمی میگویم آری و بقسمت مربوط مراجعه فرمائید 4/237.

اگر یادتان باشد از قول نبی گرامی نقل کردم که فرمودند از سفره های شاهانه (غذاهای پرچربی و پرشیرینی و پر ...) بپرهیزید و هم اکنون از آنحضرت آورده می شود که فرمودند کسی

ص: 237

که از خوردن نان سفید سفره شاهانه و سوار شدن بر مرکب های پرزرق و برق و شاهانه اجتناب کند با من که رسول خدایم شریک است 4/243 (من ترک اکل النقی ورکوب الهلجه فانا و هو شریکان) و باز از حضرت: این هم جزو اسراف است که هر چیز میخواهی بخوری (انمن السرف ان تاکل کل ما اشتهیت).

از صفحه 248 به انقلابهای بزرگی که برای بشر رخ باید داد تا رو به تکامل رود اشاره کرده پنج انقلاب را لازم و ضروری دانسته ام که چهارتای آن واقع شده (پیدایش آتش زراعت و تهیه و ذخیره مواد غذائی خانه سازی پیدایش صنعت چاپ) که هر چهار انقلاب در جهت پیشبرد مادی بشریت بوده و انقلاب معنوی لازم است تا در برابر پیشرفت خارق العاده مادیت تعادلی بوجود آید. پنجمین انقلاب باید این جمله را اصلاح کند تاکنون چند مرتبه تکرار کرده ام:

روزگاری که رابطه انان و انسان تأسف انگیز و رابطه انسان و طبیعت غرورآمیز گردید با توجه بهاینکه هر دو بمیزان قابل توجهی رو به افزایش و فزونی میباشد پرچمدارانقلابی که برابطه انسان و اناسن برسد و اصلاح کند و به احسن وجه درآورد احساس میشود وجودش لازم است و شرح هر پنج انقلاب تا صفحه 4/280 داده شده و ضمنا برای دانستن اینکه چه کسیانقلاب کند و رهبر انقلاب که باشد بررسی کافی و بحث لازم بعمل آمده است و نتیجه آنکه باید پرجمدارش حضرت محمد بن الحسن العسکری ارواحنا فداه بوده باشد و بقثهی کتاب یعنی الی

ص: 328

همه بحث از این ماجرا است که چگونه وتوسط چه افرادی از مسلمین علم و هنرصفحه 238 از کشورهای اسلامی به اروپا وارد گردید که خوشبختانه نام دانشمندان اسلامی ایرانی بیشتر از همه بچشم می خورد و همه ازکتاب ارزنده ای بزبان آلمانی است و متأسفانه هنوز ترجمه نشده نقل گردید.

چنانچه ملاحظه فرمودید جلد چهارم فهرست وار بیان گردید و حال آنکه میتوان با مطالعه آن اطلاعات بسیاری بدست آورد.

و اینک جلد پنجم شروع می شود:

زنبور عسل و عسل

آیه مربوطه به زنبور عسل و عسل:

و اوح ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر و مما یعرشون ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک دللا یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس ان فی ذلک لایه لقوم یتفکرون (68 النحل)

هم اینک از کلمات مربوطه دو آیه بحث می شود:

و اوحی : وحی بمعنای صدای آهسته یا با کسی آهسته گفتن و اشاره کردن نیز آمده ات مادیون آنرا طبق ذوق خود و هماهنگ با آنچه ساخته اند معنا مینمایند ولی از نظراسلام وی معنای دیگری دارد و در قرآن موارد استعمال چندی درباره وحی آمده است: وحی به پیامبر، وحی به غیر پیامبر، وحی به زنبور عسل و ... 5/16 و اعجازقران را بنگر که هرکدام از زنبورشناسان متوجه حالتی شده اند که هنکام کندو گزینی برای زنبوران بالاجبار پیش م آید و حتی ثابت کرده اند گرچه ملکه عما فرمانفرمای کندوست ولی فرمان مهاجرت و کندوگزینی از طرف ملکه صادر نمیشود بلکه

ص: 239

بقول دانشمندان مربوطه از روح زوبور یا بقول دیگری از یک اراده قوی موثر در زندگی زنبوران یا از ارداه تسخیر ناپذیر یا بقول قرآن 15 قرنی ازکانون وحی صادر میگردد.

النحل:راجع به زنبور عسل کتابهای متعددی نوشته شده و مننیز باختصار مطالبی را از حشره مذکور ذکر کرده ام 5/32 و آنچه در اینجا گفتنش لازم دانستم اینکه اسلام انجمن حمایت حشرات نیز دارد و بنحو خاصی از زنبور عسل و زنبورداران حمایت مینماید و حتیدر بین حشرات بدون بها این شحرت را ارزشی نهاده است.

یبوتا: چقدر از زمان میگذرد که دانسته اند کندوی زنبورمیتواند در شکاف جماد یا نیابت باشد یا اینکه مصنوعاغ کندوئی برایش ساخت و اگر این را میدانسته اند آیا توجه داشته اند که بر حسب اهمیت به ترتیب نام کندو 0ازجماد ارنبات از صنعت)ذکر شده و آیا تجه 15 رنی قرآن به دانش حشره شناسی و یانکه سوره هائی بنام حشرات (مورچه زنبور عسل عنکبوت) در ان است و اشاره به روح کندو و وحی ای که به آنان میشود و مهمتر از همه ذکر کلمه یعرشون است زیرا این حره از جمله جنبندگانی است که خانه سازیشان ازعرش و سقف شروع شده به طرف زمین ساخته می شود و چنینخانه سازی بندرت دیده می شود 5/46.

ثم: فاصله زمانی بین وحی (شروع مهاجرت) و استفاده از کل الثمرات (آغاز بهره برداری ازشهددانها) را باتوجه باختلاف معنای کلمات «ثم»، «ف» میرساند.

ص: 240

کل و کلی: ایندو کلمه بدنبال هم ذکر شده تا متوجه شویم خوردن (کلی) زنبور عسل و بهره برداریش از همه گیاهان (کل) می باشد.

آیه دوم با کلمه 0ثم» شروع شده نه با کلمه ای که آنرا ازآیه قبلی جدا سازد ازاین جهت قرآن ما را متوجه میسازد به نسبت مستقیمی که ین «بیوت» و «کی من کل الثمرات» بر قرار است و ما میدانیم هر چه ثمرات بیشتر باشد زنبوران به پرورش تعدادبیشتری از خاندان سلطنتی میپردازند و در نتیجه در یک کندو برهبری ملکه های متعدد مهاجرتهای پی درپی صورت گرفته بیوت و کندوهای چندی بوجود می آید.

تاکنون 4500 نوع زنبور عسل وحشی شناخته شده و هیچکدام از سیطره وحی و روح کندو خارج نیستند و همه بنحوی مهاجرت و کندوسازی دارند و مکیدن و خوردن از گلها (کلی من کل الثمرات) را بعهده دارند.

زنبورشناسان به تعاون بین زنبوران و گلها که دانه وسیعی دارد اشاره نموده عقیده دارند اگر زنبورها از بین بروند بسیاری گیاهان از بین خواهد رفت و این تحقیق عظمت کل الثمرات 15 قرنی قرآن را بما نشان می دهد.

تازه اگر قران هم مانند شعرا ونویسندگان بجای ثمرات کلمه گلها را ورده گفته بود زنبوران از همه نوع گلی بهره برداری مینمایند این غلطی واضح بود زیرا زنبوران از میوه و ساقه و ... نیز بهره برداری می نمایند و بهترین و خلاصه ترین کلمه ممکنه

ص: 241

را قرآن آورده فرماید از ثمرات و جائیکه مورد بهره است زنبوران بهره می گیرند.

در صفحه 57 از ترکیبات گرده و 49 از اعضاء گل و 4160 از رده بندی گیاهان بحث کرده و از صفحه بعد الی صفحه 80 بذکر نام بسیاری از گیاهانی پرداخته ام که مورد استفاده زنبوران قرار میگیرند و بحث این قسمت تخصصی بوده و برای باغدارانی که کندو دارند بسیار جالب است زیرا گیاهانی که عسلهای مختلف از لحاظ رنگ از لحاظ طمع از لحاظ مرغوبیت و صرت فروش داشتن ازلحاظ مزه و حتی از لحاظ اینکه مورد عاقه زنبور هستند یا خیر بحث کرده ام و مهمتراز همه آنکه زمان گلدادن را نیز آورده ام تا به شخص مورد علاقه از این لحاظ کمکی باشد که بتواند در اکثرماهها گلهائی در اختیار زنبوران خود قرار دهد و ضمنا به خواص درمانی و شفاء بخش بسیاری از آنها اشاره کردم که اگر مجموع کل الثمرات را منظور بداریم سخن قران خواهد شد که عسل شفابخش است بعد الی 87 اطلاعاتجالبی از زنبور عسل ورده و از اینکه سعی داردهمیشه از بهترین ضرائب محیط (روز خوب،نسیم خوب، آب خوب، زمان خوب،نور مساعد و ...)استفاده کند بحث کرده و باین مطلب متذکر است که انگور در قران رزق حسن نامیده شده و زنبور در این مورد به گل و ساقه درخت توجهی نداشته از رزق حسن یعنی از میوه اش بهره برمیدارد.

معمول روز است که مؤسات فروشنده عسل برای بهتر نشان دادن محصول خود ادعا نمایند زنبورانشان از عناصر بسیاری گیاهان برداشته بعسل وارد کرده اند و اعجاز قرآن که میخواهد

ص: 242

در سطر بعد عسل را شفا دهنده معرف یکند میفرماید زنبور عسل از کل الثمرات و همه مواد ثمربخش بهره برمیدارد 5/88.

چرا کشور ایران شتیع را پذیرفت عنوان تازه کتاب است 5/91-104 و علت اصلی آن مشاهده اعمال سلاطیناموی و خلفای عباسی بود که کمتر با دستورات قرآنی و اسلامی وق میداد و در حقیقت تنهازمانی که اسلام بمعنی واقعی دیده شد هنگام حکومت پیشوایان گرام دوازده گانه بود بویژه آنکهدر سراسر مدت تسلط عرب بر خلاف آنچه قران بوضوح دستور داد افراد غیر عرب را پست می شمردند و هیچ به تساوی و برادری اسلامی و اینکه گرامی تر نزد خدا فقط پرهیزکارتر است (ان اکرمکم عند اللّه اتقیکم) وقعی ننهادند و چون زمان امور بدست خانداننبوت می افتاد گاهی بود که متقی ترین، گرامی ترین آنان محسوب میشد و با این عقیده و افکار افراد غیر عرب بویژه ایرانیان زمینه وجودی خود را برای ابیاری بوسیله مسافرت حضرت رضا بایران و تبلیغات ابوذرها و سلمان ها و ساداتی که در گوشه و کنار کشور ایران به نشر حقایق میپرداختند مهیا و سماعد نشان دادن و سرانجمهمانگونه که ائمه اطهار پیشگوئی نمودند ایران برای ذیرش حکومت آل محمد که اتصال ملکوتی امامش با ذات ذوالجلال قطعنشده آمادگی خود را نشان دادو دولت رسمی شیعه درآن برقرار گردید.

فاسلکی سبل ربک ذللا:زنبورداران مانند انسانها بین جبر و اختیار قرار ندارند که اگر راه پروردگار نپوئیدند بدوزخ روند و در غیر اینصورت به بهشت رسند و زنبوران بدینمنوال بدو دسته مؤأمنین و کافرین تقسیم شوند بلکه براهی که نشان داده شدند

ص: 243

رهروی می کنند و عسل شفابخش تحویل می دهند و بهمین جهت است که عل شفابخش للناس است و قران شفای اهل ایمان (وتنزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین و ...)

یخرج من بطونها:تازه کشف شده عسل از کجای زنبور بیرون می اید و در کجای بدنش ساخته یم شود و تشریح بدن حضرکات چسان آنها را دارنده بطن ها (بطون) و مرکب از اعضائی چند دانسته است ولی 15 قرن قبل قرآن به بطون آنها و محل سازنده و خروج عسل اشاره میفرماید 5/107.

شراب: تحت این عنوان: ازعسل بحث شده: تعریف عسل تاریخچه عسل، تو.جه بزرگان عسل، مواد اولیهعسل، ضرایب یازده گانه ای که فراورده مذکور را دگرگون می سازد (بر حسب روزی که زمان ثابت و زیبائی دارد، روزهای زیبا و آفتابی متوای که بارانینیز آمده باشد، عرض جغرافیائی مخصوص ارتفاع سطح دریا، رطوبت خاک، تأثیر حرارت، تأثیر نور، تغییرات به نسبت جنس زمین، اثر مناطق، لحظات بهره برداری تغییرات در ترکیب کردن)، چگونگی بهره برداری زنبوران (ترجیح دادن برخی شهد دانها، توجه به شدت ترشح شیره برداشت شیره با زبانهای 9 میلیمتری، برداشت 20 میلی گرم شیره و در روز 150 مرتبه، افزودن زنبور آب به شیره های غلیظ و برداشت آن و ...) چگونگی تبدیل و تغییر شیره عسل به عسل، آب گرفتن از شیره عسلی، خواص فیزیکیو شیمیائی عسل، عمل شگفت انگیز چینه دان زنبور جهت ساختن عسل (با ترشح ماده

ص: 244

دیاستازی بنام آنورتین یا سوکرازو...) مبدء عسل، ترکیب عسل (گلوکز، لولز،ساکارز، صمغ، دکسترین، مواد البومینوئید، هورمونها، انرتین، ویتامین ها، اسید فرمیک، آبمخمرها (انورتاز، آمیلاز، پراکسیداز، لیپاز) مواد معدنی (پتاسیم، آهن، فسفر، ید، منیزیم، سرب، منگنز، الومینیوم، مس، سولفور، کرومیوم، لیتیوم، نیکل، روی، اسمیوم، تیتانیوم، سلیکن، سدیم) مواد آلی (مانیت ها، صمغ، پولن، اسید لاکتیک، اسید فرمیک،اسید مالیک، اسید تارتریک، اسید اکزالیک، اسید سیتریک.، رنگها، روغنهای معطر، مواد ازته) ویتامین ها (PP,K,E,D,C,B,A)، و تروفیلاکتین.تقسیم بندی تجراتی عسل (عسلهای بازار، عسلهای طبی، عسلهای نامطبوع، عسلهای زهرآگین، عسلهای کشنده زنبوران عسلهای اختصاصی)اشاره شده و قمدار ترکیبات نیز تعیین گردیده است الی 5/136.

دانستنیهائی چند از عل: اثر بر وطل عمر، خاصیت ضد میکروبی، فاسد نشدن، آزمایشگاهی که نتوانسته اند عسل بسازند، راست گردان و چپ گردان است، نور رنگ عسل را کم می کند، زمان کار ساکارزش را به قند انترونی مبدلمازد، در اب و الکل محلول است. بوی عسل بوی گلی است که از آن ساخته شده، اسیدیته آن بین 25/0-5/0 است 325 کالری حرارت صد گرمش است، گرده در آن ممکن است تنگ نفس بدهد، در ورم معده،بی خوابی مؤثر است،با خوراندن عصاره هندوانه، کلم، هویج، خرما، گوجه فرنگی، ترب، کدو تنبل،گلابی، توت فرنگی، قهوه.

ص: 245

کاکائو، شیر و تخم مرغ عسلهای متنوع بنامهای عسلهای اکسپرس بدست آورده اند، مخلوطی از عصاره لیموترش و سیب و عسل بعقیده ای سرماخوردگی را زود درمان میکند، گل خطمی و عسل برالتهابات ادراری و تنفسی مؤثر است، زنجبیل شامی و عسل در برنشیت و پیاز و عسل در سیاه سرفه و ترب و عسل در سرفه اثر دارد، در عسل سلطنتی هورون مخصوص گنادوترپ یافته اند، از نوعی گیاهان عسل بیمار کننده یا کشنده بوجود می آید.

یک معجزه از قرآن: بهزنبورها وحی شده عسل تهیه نمایند تا شفای مردم باشد جالب توجه قرآن به این مطلب است که تعداد پروای و برداشت و تهیه عسل از زنبور عسل که بتواند خود بخوبی تغذیه کند معلوم است در صورتیکه میدانیم هر زنبور ده برابر وزن خود عسل تهیه مینمایند و مقدار فوق العاده زیادی را برای للناس تهیه مینماید 5/140.

موم سازی زنبور نیز جالب است 5/142 بهتر است ظروف و وسائلی که با عسل در تماس استاز غیر فلز بوده باشد، زنبور عسل رنگهای سبز و آبی و بنفش و ماوراء بنفش را تشخیص داده و ابی را دوستر دارد.

تولج اللیل فی النهار و تولج النهار فی اللیل و تخرج الحی منالمیت و تخرج المیت من الحی (27 آل عمران)

در اینجا 5/145 بحث جالبی شده نشان میدهم چگونه در اثر تناوب روز و شب حیات از ممات و مردگی از زندگی جدا و پیدا و خارج میگردد.

ص: 246

از خواص شفابخشی عسل گفته یا خواهم گفت ولی متوجهنکره بودن کلمه «شفا» باشید که در برابر للناس قرار گرفلته و لذا این معنی رامیدهد که عل بر هر دردی شفا نبوده بلکه عسل در بسیاری موارد شفاست. عسل غذای قلیاکننده است بسرعت تخمیر طوبت جذب مکند برای کسانیکه اید معده اشان کم یا یاد است و کسانیکه جراحی شده اند مقدار معینی در زمان معلومی عسل نافع است 5/150.

برای تشخیص عل تازه و کهنه از اندازه گیری آمیلاز موجود در آن استفاده مینمایند. زهرزهبور را ترکیباتی است (اسید فرمیک، اسیدهیدرولیک، اسید توفسفریک، هیستامین، کلین، تریپتوفان، سولفور، کلسیم، مس، فسفات منیزی) و دارای اثرات شفابخشی (رماتیسم، مالاریا، گواتر، اگزفتالمی، نورالرژی و درد اعصاب، نوریت، برخی بیماریهای جشمی) و دارای اثر نامطلوب بر برخی بیماریها (سل، سفلیس، سوزاک، تصلب شرائین، بیماریهای قلبی، دیابت و ...).

طریقه درمان با گزش زنبور راه خاصی و درمان گزیده شدگان ویژه ایدارد 5/152 در عسل هم میشود تقلب کرد و هم اصلاح نمود که شرح داده و برایباز شناخت عسلهای تقلبی نیز بحث نموده ام.

مختلف الوانه: قرآن بدانشمندان رنگ شناس بلکه بعلمائی که باثر رنگ در تمام شئون خلقت و اجتماع در تماس و واقف و در پژوهشند ارزش فوق العاده ای می گذارد و خود نیز به پاره از موارد مربوط برنگ اشاره میفرماید 85/160 انتوسیانها که

ص: 247

گلوکزیده هئی هستند باعث رنگهای گلها مشوند. رنگ غذاها در اشتها موثرند و افزودن رنگهایتکیبی و صنعتی بغذاها ممکن است زیان اور باشند 5/164-171.

صفراء فاقع لونها تسرالناظرین (69 البقره)

جمله فرانسه دانشمندی را که باحتمال قوی قرآن نخوانده و گویا ترجمه آیه ذکر شده است آوردم که چگونه بیان میدارد رنگ زرد مخصوص مسرت بخش نگاه کنندگان است. و شما فاصله زمانی ایندو را منظور بدارید.

ضمن بحث از: دانستنیهائی چند از چشائی و خطای باصره درتشخیص ها و تقسیم بندی قران جمله علوم را و اینکه حضرت صادق همه علوم ا در چهار دسته جا می دهد (جهان شناسی، خودشناسی، وظفه شناسی، انحراف شناسی6 علم الناس کله فی اربعه اولها ان تعرف ربک و الثانی ان تعرف ما صنع بک و الثالث ان تعرف ما ارادمنک والرابع ان تعرف ما یخرجک من دینک) واین که قرآن دریک آیه باثر فیزیولوژیکی رنگ اشاره فرموده و در آیه دیگر باثر پسیکولژیکی رنگ و حتی درآیه مورد بحث به خواص غذایی و شفابخشی رنگها میپردازد بگویم که تازه علم روز میخواهد ه این بحث و اثر رنگها در زمان بپردازد که قرآن در 15 قرن پیش پس از ذکر الوان عسل به شفابخشی آن برای مردم اشاره میفرماید.

عسل را رنگهای گوناگونی است 5/176 و علت خاص و جالب توجهی است که چرا قران بجای کمه «سعل9 کلمه «شراب» و آشامیدنی را ذکر فرموده است 5/178 در اینجا توجه

ص: 248

فرمودید که قرآن بین رنگ گلهائی که از آن بهره بردرای شده ورنگ علها چگونه ارتباط برقرار کرده و چگونه عسل را در زمره غذاهای شفابخشی درآورده که رنگشان دراین امر دخالت دارد و نیز عسل را جزو شیرینی ها محسوب داشته زیرا همنطور که گفتم رنگ گها نیز از قندهاست. بعلاوه قرآن آنرا آنچنان بانسان عنایت فرموده و مطابق طبع رنگ پسندش سخن گفته و نکته مهمتر اینکه قرآن از خاصیت شفابخشی عسل و برداشت از گلها و الوان عسل سخن گفته و این نکتهرا رسانده است که آنچه سبب رنگ گلها و در نتیجه موجب رنگ عسلها می شود شفابخش است و با ملاحظه بکتابهای گیاه شنماسی می بینیم بیشتراثر مدرمانی گیاهانمربوط بدسته قندهائی است که در آنها وجود دارد هان قندهائی که رنگ گیاه را سبب شده اند.

اولین رنگی که پیدا شد آبی آسانی بود بعد آبی دریائی سپ سبز کلروفیلی نباتات و بعد ... بشر باندازه ای که در برابر رنگها قرار میگیرد چیز دیگر باین انازه او را متأثر نمیسازد و باسارت در می آورد پزشکان قدیم برای رنگه خواصی قائل بودند و در مواردی نیز آنها را برای درمان بکار میبردند و امروز نیز خواصی قائلند و درمانهائی با رنگها نمی نمایند 5/185 و آنچه امروز در خواص رنگها ذکر شده باختصار چنین است: قرمز، تسکین دهنده برخی بیماریهای پوستی، مسکن حساسیت ها، مقویو مرتب کننده هضم و اشتها، مقوی ضعف عصبی، گرم کننده و محرک احساسات و فازایش دهنده کشش عضلات و فشار خون و فعالیت جنسی و کم کننده تنفس می باشد. آبی: دردشکن،

ص: 249

استراحت بخش، مسکن دردهای عصبی و هیجانی و وسواسی و دیوانگی و باری اطاق تبداران خوب است رل سرد کنندگی دارد کشش عضلات رات کم و فشار خون را مفید و آرامبخش نبض و تنفس است و ترشح چرک را کم میکند و در برابر نور زیاد آبی ضعف و خستگی بیشتراست مگسها از رنگ آبی میگریزند و پشه ها بآن جلب می شوند.

زرد: گرم کننده، خوشحال کننده، نشاط آور، محرک فکر است و پشه ها از آن میگریزند. سبز: در بیماران عصب و اختلالات روانی اثر دارد، خنک کننده، تعدیل کننده، مؤثر در سیتم عصبی و بر تحریکات عصبی، بی خوابیها، خستگیها، فشار خون مؤثر است، شعریه ها را منبسط و نورالرژی و میگرن را تسکین میدهد.

بنفش: مسکن، سردکننده، زیاد کننده مقاومت نسج و فعالیت جنسی زن است. نارنجی و ارغوانی و لعل کبود، آبی سبز، خاکستری، سیاه و سفید هر کدام اثی داند 5/190. امروز با تاباندن رنگها بر بدن امراضی چند را درمان مینمایند یا با حمامها نورهای رنگین را بمنظور بهبود بیمار بکار یمبرند.

رنگها اثرات فیزیولوژیکی مخصوص دارند و در کلیه شئون زندگی اثر مطلوب یا نامطلوبی میگذدارند 5/193. توانائی رنگها مختلف است و هر کدام نیروی متفاوتی بر بدن داشته اثر مشخص بخود دارند 5/195-199 از میوه های رنگین و حیوانات که با رنگ سر و کار دارند و موجوداتی که با تاباندن رنگ بر آنان تغیراتی در اعضایشان یا افعالشان هویدا میگردد جالب می باشد

ص: 250

5/199 در قسمت مربوط برنگ آیه مورد بحث علاوه بر اینکه قرآن برنگ خوراکی و اثر درمانی و شفای آن اشاره فرموده و مطلب بسیار تازه ای است درآیه دیگر الم تر ان اللّه انزل من السماء ماء فاخر حنا به ثمرات مختلفا الوانها و من الجبال و الدواب و الانعام مختلف الوانه کذلک انما یخشی اللّه من عباده العلماء ان اللّه عزیز غفور.

برنگهای جمادات، نباتات، حیوانات اشاره شده است و در رأس هر سه مطلب یعنی درآغاز ایه سخن از نزول باران است و بدنبال آن ابتدا برنگهای نباتات و بعد جمادات و آنگاه انسان و جنبندگان و انعاغم اشاره گردیده است بدین معنی که با نزول باران که در هر عمل شیمیائی وجود آب لازم است گیاهان رابطه رنگی فتوسنتیزی کلروفیلی داشته و جمادات با عوالم یمیائی رنگین شده و حیان و انسان نیز با اعمال شیمیائی مخصوص پیگمانها و رنگ دانه هایخود ار میسازند و قران بهر سه قسمتاشاه کرده و گیاه که مقدم بر جماد، و انسان را جلوتراز جنبدگان و انعام آورده و آیا احتیاج گیاه از جماد و جماد از انسان و انسان از جنبنده و بالاخره از انعام برنگها بیشتر است؟

قرآن به خواص انبساط آور و بهجت بخش رنگ سبزنیز شاراه ای دارد (حداق ذات بهجه) و ثلاثه یذهبن عن قلب الحزن الماء و الخضراء و الوجه الحسن نیی وارد شد که سبزی غم را میزداید در اینجا 5/072 بمقایسه معنی سعادت بنظر مکتب های قدیم و جدید و اسلام پرداخته ام که خلاصه اش چنین است:

ص: 251

مکتب های آتن، اسارت، اسکندرون و روم سعاتت را در داشتن چهار خصلت (عفت، عدالت، شجاعت، حکمت) و هند علاوه بر این چهاردر ریاضت کشیدن دانسته و مکتب های دوره جدید غرب در پیشرفت مادیات دانسته اند حال آکه اسلام ربنا آتنا فی الدنیا حینه و فی الاخره حسنه داشته با توضیحی که داده و همانا توجه اسلام بهنیرومندی بدن و قدرت روح کههماند به هدف رسیدن است می باشد،

فیه شفاء للناس: دیگر باید از خواص عسل بحث کرد یکی بحث ازخود عسل و دیگری ذکر خواص عناصر موجود در عسل عل زود جذب خون می شود، از ایجاد عفونت در معده و روده جلوگیری می کند در خونسازی و رفعیبوست، دیربخواب رفتن رفعخستگی و کنترل انقباض عضلامت موثر بوده شبکه عصبی نوزاد مادر عسل خورقوی میگردد.

کلسیم خون را زیاد ضعف و زخم دتگاه گوارشی و قلب را مفید، برای کلیه ها زحمتی ایحاد نکرده در سرفه و شب شاشی و سوختگی و آسم و امراض ریوی و خونریزیها و اسها خوب است آواز را صاف و بدن سرد را گرم میسازد. در دمان رماتیسم و نمو عضلات و ناراحتی های عصبی تجویز میگردد از آ نکرمهای گوناگون بهداشتی تهیه میشود 5/215 بر خشکی پوست، ترک خوردگی، سوختگی، کورک، رفع درد نیش حشرکات، ورم جشم و ... مؤثر است برای کندکان بهترین شیرینی است د یقان اثر بسیار عالی دارد بویژه اگراز رمایین بدست آمده باشد و ...

ص: 252

خواص عسل بر حسب عناصر موجود در آن: همان خوا ویتامین ها و عنار در آن است از 222 تا 229 بعلاوه خواص سه ماده تخمیری یعنی سه دیاستاز: آمیلاز، انورتاز، کاتالاز فراموش نشود که خود کمک بسیار مؤثری برای هضم بسیرای غذاو مساعدتی برای روده ها و معده بلکه بدن است و نیز خواص قندیهای عصل از یاد نرود و نیز متوجه باشید که صمغ موجود د عسل بنابر آنچه علم جدید ونبی گرامی گفته اند برای زیاد شدن حافظه نیکوست 5/232 بعلاوه آرامش اعصاب را بوسیله منیزیم موجود در عسل و حتی مکانیسم آنرا شرح داده ام و بچگونگی عمل عسل در تقویت قلب و رفع خستگی ذکر نموده ام.

در قدیم نیز صداع، نسیان، مالیخولیا، عشق، کابوس، صرع و ... را با عسل معالجه میکردند که شرح داده ام در قرآن کمات بسیار مستعمل:عشق معجزه وجود ندارد و این خود از معجزات قران است 5/243.

کسانیکه از کوه بالا میروند چون فشار جو کم میشود و در نتیجه کمتر اکسیژنم در خون حل و ببدن میرسد به نفس تنگی می افتند و این مطلب را قرآن 15 قرن قبل بیان فرموده: فمن یرد اللّه ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یردان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فی اسماء (125 الانعام).

خدا هر کس را بخواهد هدایتکند سعه صدرش میدهد برای پذیرش اسلام واگر کسی راخواست وابگذارد سینه اش را چنان تنگ کرده میفشارد گویا در آسمانها و بارتفاعات صعود

ص: 253

کرده است!

با آنکه تهمت صرع داشتن نبی گرامی از دیرزمانی شروع شده اما چندسالیست با بهتر شناختن علائم صرع در سخت تین دشمنان از این افترا دست برداشه بخاطر قبلی ها که از روی نادانی چنین اتهامی را زده بودند خجالت زده اند.

خود زنبور عسل و شراب عسل نیز خواصی دارد 5/256.

بروقلبت را صاف کن، خدا کند آدم باطنش پاک اشد جواب کسانیست که چونبآنان گفته شود بد مکن پاسخ میدهند و بهیچ عنوان ممکن است کسیکه باطن خوبی دارد ظاهرش بد باشد و حال آنکه باطن و ظاهر بد یا باطن و ظاهر خوب یا داشتن باطن بد و تظاهر بخوبی کردن امکان دارد: قرآن در دو آه چنین مطلبی را روشن میسازد 5/263 و ازلحاظ علم ژنتیک نیز نمیتوان ظاهری ناپاک را به باطنی پاک نسبت داد و در این باره اخبار و احادیث چندی داریم و نیز میدانیم ایمان یعنی عمل بجوارح و ارکان و تظاهر بخوبی وعقیده بدل یعنی باطن خوب داشتن و گفتار بزبان یعن باطن خوب را تحویل ظاهر خوب دادن در اینجا افزوده میشود: فکر بد بمنصه ظهور برسد آیا با باطنارتباطی ندارد یا حسابظاهر ازباطن جداست و علاوه ر آنچه از اخبار و احادیث در این باره گفتم حضرت علی فرماید: صلاح الظواهر عنوان صحه الضمائر (پاکیزگی برونها نشانه درستی و پاک درونهاست) اذا کرم اصل الرجل کرم مغیبه و محضره (چون اصل و ریشه شخصی خوب باشد پیدا و پنهانش ظاهر و باطنش نیکوست) و از نبی گرامی است: من احسن فیما بینه و بین اللّه کفاه اللّه ما بینه و بین

ص: 254

الناس و من اصلح سریرته اصلح اللّه علانیته (هرکه رابطه خویش را با خدا نیک کند خدا رابطه وی با مردم نیک کند و هر که باطن خویش به صلاح آرد خدا ظاهر وی بصلاح آرد).

اصلح سریرتک اصلح اللّه علانیتک (باطنت را خوب کن خدا ظاهرت را خوب خواهد کرد) ابلغ الشکوی ما نطق به ظاهر البلوی (رساترین شکایت آن است که ظاهر بلایا و گرفتاریها حاکی از آن باشد)و اگر همین یک مطلب گفته میشد کافی بود که: مگر برای انجام یک عمل بد فکر بد در مقدمه اش نیست؟

این همه پرونده ها که نزد مقامات امنیتی و انتظامی و عدالتی است آیا مربوط بباطن است یا ظاهر؟ یکمئله و مطلب بسیار ازنده که صدها بار تکرار کرده ام باز بگویم و ان مزاحم بودن عم بدون دین و کم ارزش بودن دین بلاغلم است: اگر همه مدم کشوی باسواد شوند چونسواد ابزاریدر دست فکر است چنانچه فکر اصلاح نشود و براه صحیح نیفتد آیا نوشتن و خواندن بدون فکر صحیح نجات دهنده است؟ اگر جوابتان با آنچه من میخواهم پاسخ دهید جور نیست کشورهایی را در نظر اورید که همه افرادشان سواد دارند آیا همه یک جور فکرمیکنند و در یک سطحاخلاق و ... هستند؟ باز هم تکرار کنم: فکر مدمه علماست و لذا باطن خوب مقدمه ظاهر خوب و ظاهر بد در تعقیب باطن بد است! و ئلادئل دیگر 5/266.

عسل بواسطه داشتن دیاستازها خواص متاز گوارشی دارد 5/272 و ضد مستی نیز میباشد و در رماتیسم اثر نیکوئی دارد و بصورت تزریق نیز تجویز شده و رساله ای درانباره گذرانده اند 5/274.

ص: 255

عسل برای تحلیل بردن چربیها و آلبومین ها عامل تحریک کننده ای روی قلب است و لاا بای انژین های صدری و جریان خون خوباست عسل در مسمومیت های غذائی، بیماریهای پوست (اگزما، خشکی و ...) در کم خونیها، ضعفها، تصلب شرائین بیماریهایعفونی، بی اشتهائی و کمی مقاومت بدن، اختلالات هاضمه مؤثراست، اگر عسل به شیر نوزادان افزوده شود جبران کمبود شیرینی شیر گاو نسبت به شیر مادر را خواهد داشت.

وقتی قرآن بخواص شفابخشی عسل اشاره یمفرماید و میدانیم همان عصاره های گیاهی است که خواس شفابخشی دارد بایان نکته ی می بریم که قرآن متوجه این مطلب بوده است و برداشت محصول و دادن محصول دیگر هر دو را از طرق پیمودن سبل پروردگار محسوب میفرماید و چرا عسل شفابخش نباشد و حال آنکه قبلاً خواص قابل توجه سبزیجات را گفته ام بویژه که به مخمرهای تکمیل کننده اشان اشاره کردم و هم اینک بیادتان بیاورم که زنبور نیز باافزودن دیتستاز به مراحلهضمی عسل افزوده و غذائی که هضمو جذب خوی داشته باشد محله اول شفابخشی را داراست. ملاحظه فرمودید ضد میکروب هم هست، اسید فرمیکی هم دارد که عسل زود فاسد نگردد و فساد روده ها را نیز برطرف سازد. یککیلو عسل با 50 تخم مرغ، 750/1 کیلو گوشت گاو، پنج لیتر شیر و ... هم ارزشاست 5/284.

موم بادشکن است،دردهارا تسکین میدهد، محرک باه است بجای دردناک بمالند دردش کاسته میشود زهر زنبور در قدیم بعنوان درمان بکار میرفته و امروز نیز تجویز میشود، دارای

ص: 256

خاصیت مغناطیس و مواد ارزنده و اسیدها و مواد ارگانیک و ... است و در چند بیماری اثر نیکو دارد 5/288.

خوراکی که به ملکه زنبوران خورانده میشود خسروانی خورش گویند و در آن چهل عنصراضافی از عسل یافته اند بر ضعف قوای جنسی مرد و زن، تصلب شرائین، آسم، تنگ نفس، بعی تشنجها، ضعف اعصاب، عدم ترشحات غددی و ... موثر است.

از عسل خوراکهای لذیذی میتوانتهیه نمود (ساندویج، حلوا، توفی، مربا و ...) دراخبار نیز از عسل مطالبی دیده میشود حضرت علی آنرا بدلدرد مخصوصی دادند و شفا یافت 5/292 و نبی گرامی برای برطرف ساختننوعی درد سینه و مدارا کدن با قلب تجویز فرمودند و در جائی که از این مطلب بحث شد 5/300 فراموش کردم بنویسم کهنبی گرامی بین سردی سینه و قلب رابطه ای را ذکر فرموده اند و نیز فرمودند قوای حافظه را محفوظ میدارد و مسکن بعضی دردهاست و برای تبداران خوبو حضرت علی آنرا مسرت اور معرفیفرمود و حضرت رضا آنرا درمان کننده دستگاه صفراوی و دورکننده زکام و تا حدودی جران عناصر از دست رفته پس از انزال منی دانسته اند.

آنچه بسیار جالب است ذکر اینکه چر ایه مورد بحث به جمله «لقوم یتفکرون» ختم شده و ایات دیگر به جملات ...5/318.

اینک دانستنیهائی چند راجع به عسل افزوده میشود.

در مجله مهندسی شیمی ازنشریات امریکازهر زنبور عسل

ص: 257

رادارنده خاصیتی معرفی نموده که میتواند در بدن انسان سپری در برابر تشعشعات اتمی ایجاد کند. هشتاد درصد از یک گروه موشها که درمعرض تابش 825 رونتگن اشعه ایکس قرار گرفته بودند و قبلاً زهر زنبور عسل بهآنها تزریق شدهبود جان بسلامت بردند.

در جدار غاریازدوره حجر در اسپانیا نقش مردی دیده شد که مشغولتصاحبذخائر لانه زنبوری است و شاید 15 هزار سال از آن میگذرد.

شیرینی عسل دو برابر شیرینی قند است. عسل 3300 ساله درقبر یکیازفراعنه یافته اند که فقط می غلیظ و اندکیتیره شده اما هنوز خالص بود. عسل تقلب بردار نیست زیرا با دستکاری خمیرش شروع میشود.شاید توجه فرمودید که قران اتظار دارد زنبوران از کل الثمرات و بسیاری گلها بهره برداری نمایند و اگر بسیاری گلها در دسترس آنان نبود شما چند نوع عسل را مخلوط و نوش جانفرمائید مجله رریدزایجست مینویسد مجموعه طول پرواز زنبوران درسال که 135 کیلو عسل درست نمایند سی میلیون کیلومتر م باشد.

جلد ششم شروع میشود:

انعام و شیر

قرآن به سوره هائی تقسیم شده وگاه چند آیه نیز در میان یک سوره بنامی مشخص اند مانند آیت الکرسی و من در ضمن نوشتن آیه مربوط به شیر و عسل متوجه شدم: قبل از آیه 64، مطلب قبلی بپایان رسیده ناگهان سخن از نزول باران شروع شده و در اول چند آیه کلمه «واللّه» قرار دارد و چون به هفمتین «واللّه»

ص: 258

میرسیم میبینیم بطرز عجیبی یعنی بنام اتمام نعمت الهی، آیات مشخصازآیه بعدی تمام میشود و شگفت اینجاست که پس از هر کلمه «واللّه» بحثی از بهداشت قسمتی شده که هم اکنون پنج عددش دردستارجایجهانیان است و ششمین آن به تازهمتداول گردیده و در دسد اقدام است و هفتمین آن هنوز در انحصار قرآن میباشد و لذا آیات هیجده گانه مورد بحث از سوله نحل را که از هفت بهداشت سررشته بدست میدهد بنام آیه السلامه نامگزاری کردم که خوشبختانه با استقبال گرمی روبرو گردید اولین آن سخن از بهداشت غذاست و به ترتیب درآن از شیر، خرما و انگور، عل نامبرده شده است وعجیب اینست که قرآن باشاره این مطلب را گوشزد فرموده:کسانیکه رعایتاصول بهداشتهتگانه مذکور را بنمایند عمری شاداب و طولانی خواهند داشت و در من جچندین اعجاز قرآنی مربوط به آیه السلامه رانشان دادم (نظم و ترتیب و رسیدن از عنصر مرده به زنده نام چند غذای زنده بردن، نعمت آشامیدنیهائی که از دل سنگ، دهان حشره، پستان حیوان، نهاد گیاه بیرون می آید.

ارتباط جالبپایان هر آیه به مفهوم واقعی آیه، تفاوت بین کلمات موت و حیات از یکطرف و فوت و خلقت از طرف دیگر اثر شگرف غذاهای نامبرده شده بر طول عمر داشتن یک فامیلی که مرگ و میرشان باتوجه باصول بهداشت بحداقل میرسد. مفهوم روح سالم در بدن سالم است. تحدی اینکه خارج از اصول بهداشت ذکر شده بهداشتی وجود ندارد 6/205.

آیه ای که برای بحث راجع به شیر انتخاب شد:

ص: 259

و ان لکم فی الانعام لعبره نسقیکم مما فی بطونه من بیت فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربین و آیه ای در سوره مؤمنون داریم که ازاول الی مما فی بطونه یکی است ولی بجای بطونه کلمه بطونها آورده که علتش رابیان کرده ام 6/24 و در همین جاست گفته ام چرا در سوره نحل و مؤمنون ترتیب مفهوم آیات جابجا شده اند یعنی آنجا از نزول باران شروع کرده به ذکر قیامت پایان داده و اینجا از قیامت شروع و به نزول باران ختم کرده است.

کلماتی که در آیه مورد بحثواردشده:عبرت،ان لکم است که به تفصل بیان شده و در میان انعام، شتر را نمونه انتخاب کرده، 25 امتیاز عجیبی کهبر سایر پستانداران دارد ذکر کرده ام 6/31.

دراینجا اضافه میشود: راز تحمل شتر را در برابر گرما چنین یافته اند که خونش دارای نوعی آلبومین مخصوص است که میتواند آب ذخیره کند بعلاوه شتر کم تنفس میکند و غدد عرق بدنش فقط در گرمای غیر قابل تحمل بکار می افتد. شتر سی کیلو از وزنش را از دست میدهد بدون اینکه در گردش خونش اختلالی بوجود آید و ظرف ده دقیقه متواند 120 لیتر آب بخورد درحالیکه گلبولهای قرمز خونش 240 برابر می شود (حیوانات اغلب دیگر گلبولقرمزشان 130 برابر و انسان 165 برابر میشود میمیرند)

و در آنجا که گفتم افلاینظرون الی الابل کیف خلقت و الی السماء کیف رفعت و بشگفتی های خلقت ابل یعنی شتر اشاره کردم و در صوتیکه بقرینه کلمه سماء بهتر است بمعنای دیگر ابل

ص: 260

که نزدیکتر به آسمان است توجه کرد و آن ابرهای حامل باران می باشد.

ازعبرت گرفتن وضعانعام: خروج شیراز میان سرگین و خون (ثرث و دم) و اتباط شیر با آندو است. توجه عبرت آمیز بکشتن آنها در عید قربان حج است. توجه خاص زکاتی به انعامی است که در طویله پروراندیم یا در بیابان که شق اولزکات ندارد و دوم دارد.

فرموده نبی گرامی است که (تداووابالبان البقر فانهاتاکل من کل الشجر) با شیر گاوی که از بسیرای گیاهانعناصر مفید برداشته استفاده درمانی کنید و این نشان میدهد که حضرت اشاره بورود عناصر گیاهی به شیر حیوان نموده اند. و آیات چندی که اشاره بوجه اشتراکی چندی از حیوان و انسان کرده و غذایحیوان را مانند انسانتازه و تمیز و مفید خواسته است.

دو آیه را ملاحظه فرمائید: و ان لکم فی الانعام لعبره نسقیکم مما فی بطونها و لکم فیها منافع کثیره و منها تأکلون (وره مؤمنون) و الانعام خلقها لکم فیها دف ء و منافع و منها تاکلون (سوره نحل) که چون کلمات مشابه را خط بزنیم نسقیکم مما فی بطونها در برابر دف ء قرار خواهد گرفت که همانا ایجاد کالری است و نتیجه میشود: شیر ایجاد کالری در بدن مینماید و حتیثابت می نماید چربی شیر بیشترکالری تولید مینماید 6/41.

ازآیات ذکر شده ای که وجه اشتراک بین انسان و حیوان را دارند مطالبی عاید میگردد: به حیوان نیز باید انواع گیاهان

ص: 261

رساند عناصر گیاهان مذکور کم نشده باشد یعنی تازه باشد. گیاهانی که مورد تغذیه قرار میگیرد حتی المقدور از طرفاسان آب خورده باشد (باران یا باران مصنوعی. گویا قرآن انتظار دارد در آنجا که گیاهانارزشمندی وجود ندارد انعام از گیاه بخورد و انسان از فراورده انعام.

در همین چند آیه به نر و ماده بودنگیاهان که بحث علمی حدیدی است اشاره شده. در قرآن بکافران گفته میشود بخورند و تمتع گیرند و زمان مقایسه اشان با انعام چنین گفته میشود تمتع برمیدارندو میخورند همانگونه که میخورند انعام و این گویای چنین مطلب است که کافران خوردنشان مانند انعام بدون توجه به کیفیت غذا (فلینظر الانسان الی طعامه) و بدون اعتنا به کمیت تغذیه است (کلوا و اشربوا و لاتسرفوا) بوده از اینرو حیوانی را شبیه اند که سوراخهائی دارند برای خوردن و دیگر برای تمتع (و ایندو هم باجبار برای حفظ ردو حفظ اجتماع) و اصلاً از دخالت مغز وانسانیت در آن خبری نیست و علتاینکه چرا یکجا خوردن قبل است و جای دیگر بعد بطرزث جاب بیان کرده ام 6/45 بعلاوه از آیات چنین بر می آید که برای مغزیها ایمان و عمل صالح مطرح است و جهتانعامی ها و بیمغزان فقط خوردن و تمتع ولی عبرت گرفتن از همه مهمتر همان است که قرآن فرماید زیرا شیرداری عناصر نسبتا ثابتس است که از میاه دوماده نسبتا ناثابت (کیم و خون) جدا میشود و PHشیر ثابت است و از آندو باغذا و محیط فرق می کند.

شیر حلال طیباز میان دو چیز نجس خبیث خارج میگردد

ص: 262

و رنگی جداگانه دارد و ازآنها نه رنگشان نه بویشان را خواهد داشت.

نقسیکم : کلمه مذکور در آیات دیگر برای زنده کردن و احیائ آورده شده و در اینجا نشانه زنده بدون شیر از لحاظ غذائی است.

بطون: خروج عل از بطون حشره و بیرون آمدن شیر از بطون حیوان که شرح بطنها را داده ام خود معجزه قرآن است که در 15 قرن قبل بگذرگاه شیر که ا چند حفره است و آنها را بطن میگویند اشاره گردیده همانگونه که امروز بطنهای مغزی، قلبی، و ... داریم.

مدفوع چگونه پیدا میشود و چه اعمای بر آن مترتب است واعمالترشحی لوله گارش و نقش انزیم ها در اینمورد و عملهضم و جذب درمعده وروده را شرح دادم 6/53-62 و برای تنس و رفع خستگی تحت عنوان گرسناگان نام بجواب نویسنده شناخته شده ای پرداختمه که کتابچه 72 صفحه خود را رایگان منتشر و دراختیار بسیاری از مردم سراسر کشور قرارداد نویسنده که فقط به چگونگی نبوغ حضرت محمد و حضرت عیسی صلوات اللّه علیهما پرداخته بلکه تاخته و آنان را با انشتن یهودی مقایسه کرده بود تا آنجا بی اطلاع بود که میگوید نام زن جزو فراموش شدگان قرآن بوده است و همه جامردان را ملاحظه کرده است و حال آنکه قرآن سوره زنان (سوره نساء) دارد و سوره مردان (رجال) ندارد و سیاریاز مطالب مشابه آنچه گفته شد که همه دلالت بر بی اطلاعی نویسنده داشت و هم اکنون باید از اقای دیگر بلکه گرسنه دیگری نام ببرم که دست راست آن زی سر این بنده فتحعلی

ص: 263

اخونداف با این تفاوت که آنجا انشتین با حضرت مسیحیا حضرت محمد مقایسه شده و اینجا بدون مقایسه تشخیص نهائی خود را داده و اوراقی بالاتر از قرآن و کسانی بهتراز محمد و ... و حتی آتشکده های محترمتر از مسجدها رانشان داده اند و آنچه مایه تأسف بسیاراست اینکه کتابهای نامبرده با اجازه رسمی چاپ شده اند و هنوز هم کالبد بیرمق و مسموم اسلام بدست نوادگان غرب تازیانه میخورد.(1)

خون نیز بطرز خاصی پیدا شده محتوی عناصری چند است و کارهائی را در بدن انجام میدهد که یکی ازآنها دخالتش در شیر سازی است 6/68-71.

بین: بینفرث و دم... بین محتویات شکمبه انعام و خونشان همانند گیاهی است که حضرت کاظم آنرا معرفی میفرماید و از خاک و گل و اب برمیداردو بوسیله شعریه ها و شبکه ها و آوندها تا نوک برگها و ساقه ها میرساند یعنی یره بین خغک و گل خارج میشود. همانگونه که شیربین فرث و دم جدا میگردد 6/71-77.

لبنا: معنی سفیدی را میدهد. از شیر تعریفهائی چند شده و قرآن نیز تعریفی مینماید که در یک آیه بظاهر کوتاه هم ترکیبات هم خواص و هم ... شیر را میتوان یافت و آنچه قابل توجه بلکه


1- ناگفته نماند نویسنده مذکور کتابی به نام میرزا آقاخان کرمانی هم دارد که کرمانی مذکور و شیخ احمد روحی معروف هر دو داماد میرزا یحیی صبح از میباشند و با فتحعلی اخوند اف مربوط.

ص: 264

معجزه است اینکه قرآن از محل خروج شیر (پستانها) نامی نمیبرد و بجای آن به بطون اشاره میفرماید زیرا تشکیل شیر ناچار به وجود بطنها پیوستگی داشتهو رابطه فرث و دم با بطنها قطعی است در صورتیکه اگر پستان خوکچه هندی آبستنی را قطع نموده زیر پوست گوش حیوان پیوند نمایند غده پیوندی بزرگ شده و پس از وضع حمل شیر ترشح مینماید و بااین وضع قبول میفمرائید که اگر قرآن از پستان نام میبرد یا فواصل بین دم و قرث و بطون را فراموش کرده بود اشکال واردی داشتیم وتعریف شیر نیز از قرآن همانند بعضی دانشمندان به محل شیر احاله و اشاره میگردید.

تاریخ شیر واینکه ازاول پیدایش و شناسائی آن توسط بشر تاکنون چه اوضاع و احوالی داشته جالب و خواندنی است 6/88-91.

از ساختمان پستان و چگونگی ترشح شیر و ترشح آغوز و رنگ شیر و ساختمان فیزیکی و ترکیب شیمیائی شیر و یانکه چه چیزهئیازراه شیر به نازد میرسد و چه چیزهائی سبب تغییرات شیر میگردد و میکروبهای شیر، حساسیت در برابر شیر، قدرت دفاعی شیر، هضم شیر، ضد عفونی کردن شیر 6/91-116 مورد بحث قرار گرفته و نکات برجسته آن چنین است:

تعداد پستانها در حیوانات مختلف، مرالح ساختمانی آنها، تغییراتی که از کودکی تا پیری مینمایند چه ساختمانی چه ترحی چه در زمان قاعدگی چه آبستنی، طرز ترشح شیر و آغوز و ترکیبات آغوز، رنگ و بو و مزه و اثر حرارت و برودت

ص: 265

در آن و ذکر مواد بیاض البیضی موجود در شیر، قند و چربی و مواد معدنی و گازها و نورزه دیاستازها و ویتامین های درآن که تقریبا تمام ویتامین های شناخته شده اند با ذکر مقدار درصد و نام و مقدار تمام اسیدهای آمینه در شیر و اینکه نوع انعام، طرز تغذیه، سن، ساعات روز، آب و هوا، اثرکار، اثر دفعات دوشیدن، قاعدگی، فحلی، حجم دو پستان، بیماریهای عمومی، بیماریهای پستان، مدت شیردادن، سن انعام، طرز دوشیدن و وضع روانی دوشنده چیزهائی هستند که سبب تغییرات در شیر مشوند که اسلام نیز بپاره ای از آنها که مهمترند اشاره فرموده است 6/108 بعلاوه باین سخن اشاره شده که نبی گرامی غذای داغ شده 0از جمله شیر داغ شده) را نصیب شیطان میدانند در حالیکه شیر معمول و طبیعی دارای قدرت دفاعی ضد میکروبی جالبی است.

شیر را ضدعفونی، پاستورزیزه و ... میتوان کرد 6/113.

پس از مقایسه مختصی که بین هضم و جذب غذا در انسان و انعام بعمل آمده از کره و آنچه آن مربوط است (کره خوب فاسد شده کره، هضم کره، نگهداری کره، تقلبات کره) از پنیر (ناخوشی و آفات پنیر و ...) ازماست، بابور، سرشیر، لبن، مازوم، کومیس، کفیر، شیرخشک، شیر تغلیظ شده، بستنی، شیر زن، شیر گاو، شیر الاغ، شیر بز، شیر شتر، شیر گاومیش، از کتابهای جدید و قدیم مطالبی ذکرشده است 6/119-140.

سپس به ذکر دانستنیهائی چند از شیر پرداخته و شرح داده ام شیر نخست زا، چند زا، شیر گاوی که در طویله نگهداری میشود و آنکه در حرا چرا میکند، شیر دوقلوزا، شیر دادن مردان،

ص: 266

شیر دادن آنه آبستن نشده، شیر بز نر. چه گیاهانی خوردنش شیر راکم میکند و کدام زیاد مینماید. چه سبزیهائی برای انعام بیماری زا یا سمی است، چه خوراکیهائی چربی شیر را کم یا زیاد مینماید. اثر خشم و حرص و وحشت وترس و اندوه و بدخلقی و... بر روی شیر و اثر آن بر نوزاد، تبرکیبات شیر مادرهای خشن و عصبانی و وزن مخصوص و عناصر دیگرآن،اثر روانی دوشندان بر حیوان، چه دایه ای بهتراست انتخاب گردد؟

رژیم هائی که برایانعام منظوراست (خشک، آبدار، مخلوط، سبز) آب دادن حیوان. چگونه شیر حیوان را میتوان مانند بلکه نزدیک بشیر انسان ساخت تفاوت شیر جوشیده و نجوشیده. چرا شیر را غذای کامل گویند.

ارتباط طول عمر با شیر. تعداد سوراخهای پستان انعام و چگونگی آنها. راه بازشناخت شیر تازه و کهنه و فاسد از یکدیگر بازشناخت شیر انسان و انعام از یکدیگر، چگونه شیر را باید دوشید ترکیبات موجود در شیر، آیا در پستان ساخته میشود یا جای دیگر. مراحل رشد پستان، کشورهای مصرف کننده شیر. خواص ایدهای آمینه مهم درشیر (نورالین، لوسین، ارژنین، لیزین، متیونین، پرولین، تریپتوان و ...)

چگونگی هضم غذا د دستگاه گواش انعام. چرا شیر غذای خوبیاست و مقایسه آن با برخی غذاها، اثرهای طبی و درمانی شیر در اعضای مختلفبدن. مشخصات شیر الم 180 اسید آمینه از جمله 23 اسیدآمینه که در بدن و در شیر وجود دارد و شرح آنها مکانیسم هضم و جذب مواد در شیر و مقدارآن بویژه از کلسیم.

ص: 267

چرا پروتئین شیر بطورکلی بر پروتئین گوشت برتری دارد؟ چرا نباید بین رسیدن اسیدهایآمینه به بدن فاصله باشد؟

مقایسه بین ویتامین های موجود در شی گاو زن، اثر شیر بر رشد قد. اثر شیر بر کلیه. پادزهرهای موجو در شیر، گیاهانی که بویشان بشیر واردمیشود. چرا نباید قرصهای کلیم دار را با غذا خورد؟ چه شیی برای بیماران قندی بهتری است؟ اثر تب در شیر. شیر در چه بمیاریهائی میتوان داد 6/140-191 و در این چند صفحه به برخی مسائل اسلامی اشاره شده بود: چرا نوزادی که از پستان دایه در مدت معین شیر خورده باو محرم میشود و اگر مدت درازی شیر را بدوشند و به نوزاد بدهند محرم نمیشود؟ زیرا بسیاری از عناصری که در شیر است و سبب رشد و نمو نوزاد میشود در برابر هوا و نور و حارت دگرگون میگردد و از پستان خوردن مسائل عواطی رانیز مطرح میسازد.

لیپازدرشیر که بعقیده بعضی چند نوع است و برخی گویند یکی است که در حالات مختلف فرق دارد دربرابر نور و حرارت و بعضی عوامل شیمیائی فوق العاده حساس است. دیاستازهای شیر همه جالبند و دوشیدن شیر سبب میشود تغییراتی درانها پدید آید قوه اکسید و احیا شیری که ازپستان خارج میشود با شیر دوشیده شده فرق دارد.

گازهای شیر دوشیده و ندوشیده متفاوت است. ریبوفلاوین شیر بی اندازه در برابر نور حاس ات. ذرات فسفات تری کلیک درشیر دوشیده ته جمع می شود.

اسیدهای چرب اساسی موقعیکه در قلیائیات حرارت داده

ص: 268

شوند ایزومر شده و نبت بروشنائی، حرارت واکسیژن متأثر میشوند و موقعیکه اسکید شوند از نظر بیولوژی بی اثر شده و ممکن است حتی سمیت پیدا کنند. ویتامین د معمولاً در حرارت، دراسیدها و در اکسیژن ثابت میماند ولی با هستگی درخوراکیها و غذاهائی که مختصری قلیائی باشند بویژهدرحضور هوا و روشنائی خراب میشود. عمل فساد فرمان در اکسیژن و روشنائی شدت پیدا میکندو اسید پانتوتنیک در حرارت خشک، گرما، اسید یا قلیائیات ناثابت میگردد.

پیری دوکسال و پیری دوکسامین در محاورت هوا، حرارت و نور بسرعت خراب میشوند و ... برای اطلاع بیشتر صفحه 149-151 انتشارات دانشگاه تهران 1091) تفاوتهای بسیار دیگری را آوردم 6/161-169 و جالب اینجاست که قبل از اسلام کسی حتی متعرض این نشد که شی دویده و ندوشیده فرقی دارد و ابدا چنین سخنی تا این اواخر مطرح نبود حال باید دید آیا در شر ندوشیده عواملی است که بر شعبه های فرعی گروههای خونی اثر میگذارد و نوعی همخونی بوجودمی آورد یا همنوع شدن عناصردیگر سبب میشود نوزاد و دایه ای که شیر بدهان نوزاد گذاشته محرم و مادر فرزند شوند بهر ورت اسلام این توجه را کرده: همانگونه که جنین ازعصاره خون مادر میخورد و محرمش است پس ازخروج از رحم نیز شیر ندوشیده ای که وجه تشابهی تقریبا کامل با خون داردمتواند نوزاد و دایه را محرم نماید.

چرا اسلام میگوید شب بی شام نباید خوابید حتی اگر بخوردن کعکه است؟ و چرا ازکعکه نام میبرد؟ زیرا کسیکه

ص: 269

بی شام بخوابد نزدیکهای صبح که قند خون زیاد پائین افتاده سبب ترشح آدرنالین میگردد که قند ذخیره را بخون بریزد و ترشح مرتب آدرنالین سبب ایجاد فشارخون می گردد و این که دستور خوردن نان شیرمال را داده زیرا قندش جلوگیری از ترشح آدرنالین می نماید و کلسیمش هنگام استراحت بهترین خوراک مغز و اعصاب محسوب میگردد 6/178/0

اسلام رعایت اصول بهداشت هفتگانه را برای یافتنعمری دراز و شاداب توصیه مینماید 6/186 جالبتر از همه ذکر کلمه خالصا در آیه شریفه است که بمکانیسم عمل کلسیم اشاره شده و این سخن را حتی برخی تفاسیر قدیم که هنوز بحثی ازکلسیم خون و شیر درمیان نبوده ذکر کرده اند 6/194 و باز جالب تر ذکر کلمه سائغا بدنبال کلمه خالصا می باشد که معانی مختلفی دارد و بالاخره رساننده این مطب است که علاوه بر استخوانسازی عناصر موجود در شیر دست بدست یکدیگر داده بر خلاف سایر غذاها که غذائی دیگر را بکمک میطلبند شیر به تنهائی خالص و استخوان ساز و سائغ و کمک احوال و سازگار با بدن است 6/199-206.

للشاربین: ذکر این کلمه در برابر کلمه نسقیکم که میرساند شرب شیر برای انسان و نوزاد انسان است بوجوه مشترک دیگر شیر نسبت بهر دو مثلاً استخوان سازی در هردو، غذای کامل بودن در هر دو، بیماریهای مشترک در هر دو اشاره فرموده بعلاوه عده ای را نشان میدها که تحمل شرب آنرا ندارند زیرا شرب کنندگان و کسانیکه با آن سازگارند از خواص خالصا سائغا آن برخوردار میشوند و چه بسا شیر انعام

ص: 270

بانسانی نسازد و یا از حیوانی بحیوانی نتوان خوراند.

پس ازذکر چگونگی رژیم شیر به آنچه دراخبار از شیر گفته اند پرداخته ام:

حسواللبن شفاء من کل داء الا الموت از نبی گرامی است که حسورا بمعنی چیزی بالای چیزی خوردن گفته اند و میدانیم شیر میتواند هم در محیط اسید اثر هضمی خود راداشته باشد هم در محیط قلیا 6/223.

از جمله دستورات اسلامی است که پنیر را در صبح نخورید و شب بخورید و بهتر است با گردو خورده شود و علتش را کاملاً شرح داده ام که دهم آن احتیاج شبانه بدن به کلسیم بیشتر است بعلاوه همانگونه که اشاره شد اسیدهای آمینه تکمیل شده بهتر و ودتر هضم و جذ دارند و مطابدیگر 6/225.

مدانیم نسبت کیم و فسر در بدن باید متعادل باشد که اولی در شیر و دومی در گوشتاست و هر کدام کم یا زیاد شود در دیگری اثر مخصصوی میگذارد بویژه در ارگانهای ویژه بدن و بهمین سبب اسلام دستو خودن شیر تازه و گوشت و یا شیر تازه و عسل را در موارد ویژه مذکور می دهد و در وجه دیگر اگر نسبت کلسیم با خوردن پنیر زیاد با فسفر ازحال تعاد خارج شده و فسفرکاهش یابد دستگاه عصبی دچار ضعف و رفلکس ها دچار کنید میشوند و بالاخره همان میشود که اسلام فرمود با زیاد خودن پنیر نسیان هویدا میگردد (و دلائل دیگری که ذکر شده است 6/234). در اسلام هیچ چیز فراموش نشده است حتی چگونه خوردن هر غذا بطور جداگانه: مثلاً مگویند فلان میوه را دانه دانه بخور و

ص: 271

میوه ... را بیشتر میل کن و از جمله دستور خوردن شیر است که باید مضمضه نمود و علت آنرا د یک جمله کوتاه شیر چربی دارد بیان داشته اند و ما میدانیم در شیر اسیدهای چرب اشباع شده و اشباغ نشده فراوانی وجود دارد اما در شیرهائی که بشیتر خوده یمشود آمیلاز وجود ندارد و یا مضمضمه کردن به آن اضافه میشود و چه بسا حس چشائی را تحریک و ترشحات معده و روده ای آماده گردد یا بر دندانها اثر خوبی دشته باشد یا با مخاط دهان همان عمل کند که موکوس بعنوان حفاظت جدار روده ها میکند 6/242.

در اسلام شیر گوسفند سیاه و گاو زر بر شیر رنگهای دیگر ترجیح داده شده و جنبه علمی تازه ای دارد 6/245 جبران نیازمندیهای غذائی را فقط شیر میکند. شیر خوردن از ایان است شیر سی آشامیدنهاست.

شیر حرارت را از قلب دور مینماید، پشت را محکم و عقل را زیاد و ذهن را صفا و چشم را روشنائی می بخشد، پنیر خوردن خوا آلودگی را برطرف ساخته در هضم غذااثر میکند، ضرر پنیر در لایه سطحی آن است، هاضوم با ماست خورده شود ضرر ماست بر طرف میگردد همه ازدستورات پیوایان اسلام است 6/249 تا آخر کتاب.

جلد هفتم را شروع مینمایم:

خرما و انگور

از چند برگ مقدمه چنین مطلبی باثبات میرسد: از جواتنان مسلمانی ه به اروپا یا آمریکا برای تحصیل میروند نباید انتظار داشت که فقط از علم غربیها بارمغان بیاورند و شب نشینی و رقص

ص: 272

و ساز و ... آنان را در همانجا بجای بگذارند و نادیده بگیرند و درمان این مطلب اینکه خود بکوشیم تا جدا از نیازمندی بایرین مدارج علمی و مدارس داشته باشیم، تا مغزها از آن بیرون آیند و باز ابن سیناها.، رازیها، ملاصدراها و ... داشته باشیم مطلب دیگر مقدمه ابات این مطلباست (فقط با ذکر یک دلیل) که بی دینی وسیله ترقی نیست و اسلام برعکس آنچه تصور میشود مایه تعالیاست.

مطلب دیگر ذکر اعجاز قرآنی منی بر توجهش بغذاهای درجه اولی است که اتفاقا انسانها نی به انها توجه بیتشری دارند بعد یکی از شاهکارهای علمی قرآن یان شده و آن توجه اسلام باحتیاجات جهان وز هر روز مستقل ازآخرت میباشد.

بدو نکته توجه فرمائید یکی آنکه دست تقلب و تزویر از دامنانگور و خرما که جلد هفتم را تشکیل میدهد کوتاه است و نکته دوم اینکه همیشه نسارا به مسلمین توهین میکردند که چرا بالکل میکروب کش موجود در مسکرات توجه نکرده و آنرا تحریک مرده است بعد بتدریج سکوت را اختیار و در این اواخر پس از ذکر زیانهای الکل چنین اظهار میدارد که: اسلام چنین پیش بینی و تیزبینی را داشته و قبلاً خوردنش را بر پیروان خود حرام ساخته است.

آیه شریفه مورد بحث جلد هفتم چنین است: و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منه سکرا و رزقا حسباان فی ذلک لایه لقوم یعقلون. البته آیات دیگری نیز که نام خرما و انگور در ان است مود بحث قرارگرفته اند 7/22

ص: 273

ثمرات النخیل و الاعناب: ملاحظه فرمودید که در آیه مربوط به عسل کلمه شراب بجای عسل ذکرشده بود و در آیه مورد بحث نیز توجه فرمائید که بجای کلمات رطب و عنب به ثمرات و چیزهائی که میتوان از درختهای مذکور برداشت و مورد اتفاده قرار داد اشاره شده که از جمله سود ثمراتی درختهای خرما و انگور، اخذ سکر و رز حسن (آنچه مست کننده است و شیرین کننده است)، بهبود وضع هوا با انجام عمل کلروفیل گیری و ... تعدیل رطوبت محیط و حتی استفاده ثمراتی از چوب و برگ و ریشه درختان مذکور می باشد.

درآیه مربوط به عسل شفای آنرا بسته برنگ عسل دانسته و چون رنگ عسل بیشتر مربوط برنگ و اثر گاهی است که مورد استفاده زنبور قرار گرفته از اینرو شفای هر رنگی از عسل اثر شفادهندگی همان گیاه مورد استفاده را دارد. در ان آیه از ثمرات بوسیله زنبوران بهره برداری شده عسلهای رنگارنگ تحویل میدهد و در این آیه رنگ ثمرات تکوینی و معین است. پس از بحثاینکه چرا در آیه به درخت شاراه شده (نخیل واعناب) نه به میواه اشان (خرما و انگور) گته شد چرا نام خرماقبل از انگور ذکر شده: درخت قدیمی تری است. خواص ویژه خرما،گیاه عالی تری است (دل دارد کهاگر میخ در آن فرو برند میخشکد، آب بر سرش مسلط گردد غرق میگردد. دود زیاد کننده خفه می شود. عمل لقاحش نزدیکتر به جنبندگان است. دوران کودکی و جوانی و پیری دارد که در جوانی آمیزش و لقاحش

ص: 274

بارورتر است)

خرما درخت قدیمی مورد احترام پیامبران و سلاطین و قوانین بوده اصل آنرا از عربسان، عراق، ایران دانسته اند. بابلی ها به آن کشمارو و سومری ها کشی مار و بعبری تامارو ملاحظه فرمائید در زبانهای عبری، عربی، سومری، بابلی کلمه مار را مشترک دارد و احتمال میدهم در فارس نیز ازاول خرمار بوده است در اینجا (از 7/46) ببعد) از قدمت خرما، خرما در قوانین حمورایی عمر خرما، بارور شدنش، طرق مختف تلقیح خرما طول قسمت های مختلف خرما، طریق کاشتن خرما، تکثیر درخت خرما، کود دادن، میوه هائیکه میتوان در کنار خرما کشت داد، جسن گیاهی خرما، خانواده خرما، شرح گلهای خرما، وضع ساختمانی خرما، ساختمان تشریحی دانه خرما.

عوامل طبیعی بهتر برای رشد خرما (زمین، منطقه، خاک، آب) عوامل بشری بهتر (کو دادن، غرس، بریدن شاخه ها، جلوگیری از باروری زیاد، چگونه چیدن، چگونگی سایبان درست کردن) آمار درختان خرما در کشورهای جهان، تعداد انواع خرما، بیماریهای درخت خرما، فوائد درخت خرما (سایبان زراعت، ساقه اش بعنوان درودگری، راه آب، صندلی، گهواره و ... از لیف خرما طنابهای ظریف. از میوه اش: شیره الکل، رکه، شکر، علوفه، گردزرگری، کولا، شیرینی، بیسکویت، داتامین، دیوسنولنس).

هسته خرما را ترکیبات خاصی است 8/58 و جنبه صادراتی خرما دانستنی است و شناسائی انواع خرماهای ایران شرح دادنی

ص: 275

می باشد. ویتامین های موجود در خرما وار ویتامین های مذکور در اعمال فیزیولوژی بدن و مقدار هر کدام.

املاح موجود در خرما مقدار و عمل هریک.مقدار ترکیبات خرما، چرا خرما بر خستگی اثر مفید دارد؟ چرا ذخیره نسبی خرما دو برابر گندم است و در نقاط گرم میروید و چرا خرما بعد اززایمان به زائو داده میشود وقرآن هم وهزی الیک بجذغ النخله تساقط علیک رطبا جنیا همین مسئله را برای حضرت مریم پیش آورده و عمده خواص خرما (در ناراحتی های چشم، در کم خونیها، کمبود منیزیوم کهبعقیده برخیایجادسرطان میکن و خرما ضد سرطان میباشد، در جوش و غرور جوانی که بر صورت میزند، فلج، لقوه، زکام، درد گلو، یسوبت، حساسیت، التهابات، سوء هاضمه، حفظ پرستات، تعادل یونهای بدن):

انگور: تاریخچه انگور و شرابو اصطلاحات قدیمی دربارهانگور.ترکیبات فیزیکوشیمیک انگور و دم انگور، دانه انگور، پوست انگور، گوشت انگور، هسته انگور و مقدا هر کدام از ترکیبات مربوطه آن و مقدار شیرینی در هرقسمت از اعضاء نامبرده انگور، ویتامین های انگور، ارزش غذائی انگور و فشرده انگورنقش تغذیه ای انگور، دیاستازهای انگور و محل قرار گرفتن آنها، خاصیت رادیو اکتیویته انگور، قابلیت حل مواد معدنی انگور، عمل فیزیولوژیک فشرده انگور (روی دستگاه ادراری روی دستگاه گوارش، ضد عفونی بودن انگور. ضد سم بودنش، اثرش روی سیکل ازتی در اعضاء، ضد یبوست و اسهال بودنش،

ص: 276

عملش در برابر مواد بیاض البیضی، چگونگی عمل با رژیم انگور در مراکز درمانی مخصوص. اثرانگور در چاقان و لاغرها):

سکرا: سکر و مستی و هم شکر و شیرینی معنی میدهد که از خرما و انگور میتوان هر دو را جدا کرد. برخی ازخواص قند انگور (مفید بودن برالتهابات کبدی، سهولت هضم و جذب، محرک عضلات و ...)متابولیسم قند انگور و مکانیسم آن، چرا قند انگور غذای مغز است؟ رابطه بین قد و قند چیست، اهمیت قند انگور، چرا خوردن گشنیز حافظه را کم میکند.

مستی: حرمت مسکرات. میخوارگی تکنولوژیسها آیاتی از کتابهای تورات و انجیل که خوردن مسکرات را جحرام اعلام میدارند 7/134 همانگونه که در الام داریم: هیچ پیامبری مبعث نشد مگر انکه شرب خمر ارحرام کرد. عقایدنصارای روز درباره مسکرات (رساله های دکترائی که هم اکنون در غرب نوشته میشود و ازمسلمین بخاطر نخوردن الکل تمجید میکنند. تشکیل انجمنهای مبارزه با الکل، مبارزه طبیعی جهان بر ضد الکل، تبدیل طنزنویسی های مربوط به میخوارگی به تحقیقات آزمایشگاهی در این باره.

سئوال پزشک از بیمارش این نیست که آیا نان یا برنج یا نخود میخوردی بلکه میپرسد الکل می خوردی، بحث ها و مسائل مربوط به زیانهای ناشی از اکل، میخوارگی حافظ ها و خیام ها چه بوده و مقصود از اصطلاحات: ساقی، می، مغبچه و ... دراشعارش چستو ازچه زمانی پیدا شده که نقل از کتابهای خارجیان مطالبی

ص: 277

آوردم و هم اکنون بر آنچه در کتاب گفته ام 7/150 بیفزایم که یک عقیده دیگر هم است: از بس امویان و مخصوصا عباسیان با غیر عرب بغیر اسلام و انسانیت رفتار میکردند و جرئت حرف زدن ازدستگاه حکام جور و ستم نداشتند دست باقتراح و آوردن زبان مخصوص خودشان زدند و کلمات ساقی، می، مغبچه و ... را عنوان نمودند.

چرا اندکی از مشروب زیان آور است

چون استعدادها مختلف و عامل زیادت طلبی در الکل نیرومند و بدون گذشتاست تعیین مقدارحداقلبرایچیزی که نه غذاست نه در موارد سلامت دوا، کاملاً غیر علمی بشمار می رود اگر الکل از روی هوی و هوس خوردهشود کاردرستی نیست (گرچه آب هم از روی هوی و هوس خورده شود غلط است) هر چند برای یک مرتبه و یک قطره باشد و اگراندک خوردن تکرار شود که امروز در خوردنش طرفداری جرالکلیک دیده نمیشود اگر بمنظور دارو و یا مانع نافعی خورده میشود هیچ دارو و شرابی برای مدت مدیدی تجویز نمیگردد و اگر طبق تصویب و تجویز پزشک متدینی بود که دین هم اجازه خودنش را میدهد، بعلاوه مقدار کمی هم بوده باشد سوخت و ساز غذائی ندارد و ناچیز مقداری باشد هرمون آنتی دیورتیک رامهار مینماید و ادرار زیاد میشود قطره اش خورده شود و وارد خون باشد در انعقاد نطفه اثری میگذارد پس دو کشف جدید را گوش کن: بیضه ها و پرستات از تمام بافتهای دیگر ببدن مقدار بیشتری الکل جذب میکند (70 درصد) و این

ص: 278

امر در فساد اسپرماتوزئید بسیار مهم است و چون این فساد معمولاً یکساعت پس از وارد شدن الکل به بدن در نطفه مرد صورت میگیرد و در تخمدان زن نیز اگر بخورد دیده میشود لذا هرگاه طفلی در حال مستی تکوین یابد الکل موجود در نطفه جنین را فاسد میسازد و از رشد طبیعی او جلوگیری میکند و اغلب قبل از موقع سقط میشوند و در صورت تولد نیز در معرض بیماریهای گوناگون قرار میگیند و مهمتر از همه دچار کم هوشی و اختلالات روانی می باشند.

علاوه بر این ار الکل روی قوای جنسی عبارت است از افزایش میل بامیزش ولی سلب قدرت از انجام آن:در زنان باردار در صورت مصرف الکل بسرعت از راه خون وارد بند ناف که جنین از آن تغذیه مینماید میشود و در حقیقت هرگاهمادری در خوردن شراب زیاده رویکند جنین در شکمش مست میشود.

هر چند بحث از زیان مصرف الکل حتی مبقدار کم بود و ازبحث خارج شدم ولی چونمطلب دوم نیز بسیار تازه و فوق العاده مهم است مینویسم دین ما گفته است دختر بمشروبخوار ندهید و تاکنون میگفتند علتش آن است که شوهر مست کرده بخانه آمده مزاحم است و ال آنکه آزار قمار باز یازانی کمت نبوده وانگهی ممکناست در خارج مشروب خورده و بدمستی اش را کرده و هوشیار بخانه آید اما امروز معلوم شده در یک مرحله از مراحلی که غذا برایدادن انرژی ن حرارت در عضلات تغییر و تبدیل می یابد محتاج به دیاستازی ست هدر الکلیک این عمل بسختیانجام میگیرد و مجبور و معتاد میشوند الکل بخورند تا عمل مذکور انجم گیرد و ازعجائب آنکه فرزندان الکلیک نیز بدون خوردن الکل چون این دیاستاز بسختی وارد و عمل مذکور شده و سوخت و ساز بدشواری

ص: 279

انجام میگیرد خودبخود بسوی الکل کشانده میشوند تا عمل مذکور آسانشان گردد و اسلام نخوساته فرزندان دختر یکنفرمسلمان بدون جهت بمیخوارگیکشانده شوند (شرح در آخر جلد 7 قسمت استدراک).

امروز این عقیده را باطل میدانند که غذای خوب از استحاله کبدی در نتیجه میگساری جلوگیری مینماید 7/156. دانشمندی موفق شد زیانهای مصرف الکل بمقدار کم را بر روی جوانان آزمایش کند 7/157 و نتیجه پژوهش خود را مفصل بجهان انسانیت تقدیم دارد.

حدودی قند، اندازه ای اسید اویک، مقداری کلسترول در خون وجود دارد که از آن حدتجاوز کرد غیر طبیعیاستبهمینطریقمقداری الکل درخون هست که اگر بعلت بیماری یا ورود الکل زیادی آنرا بالا ببرد غیرطبیعی خواهد بود. در اینجا 7/163 بحث بسیارجالبی کرده نشان داده ام اینکه قرآن در آیه مربوط به مسکرات کلمه خمر را آورده نه مسکر را خود این کلمه که معنی سرپوش عقل است بهترین دلیل علمی حرمت مسکرات میباشد و بحث جالبی نموده ام که چرا قرآن به منافع خمر هم اشاره میفرماید و مقصود از نفع از خمر چیست؟

روانشناس معروفی درکنگره ای خوردن حتییک جرعهمشروب را خطرناک دانست، در طبیعت تحت هیچ عنوانی الکل طبیعی آفریده نشده که بتوان آنرا مورد نیاز دانست در ضمن به اقوال بعضی از بزرگانو دانشمندان در این باره که حتی خوردن اندکی مشروب مضر است پرداخته ام 7/171.

ص: 280

یادبود الکل عامل زیاد طلب:

هر چه میخورم باده هر چه میکنم مستی*** بینم ای غم جانگاه باز در دلم هستی

این جوانی من بود تا چه زاید از پیری*** این بلندی من بود خاک بر سر پستی

رابطه بین الکل و غذاهای سه گانه؟ آیا الکل غم را میزداید برای رفع عطش خوباست؟ آرامش اعصاب میدهد؟ جزو بحث ما بوده است. شرح مخصتری نیز از زیانهای الکل در اعضای بدن داده ام (کبد، دستگاه گوارش، دستاه تنفس، ضایعات موضعی دستگاه ترشحی، غدد ترشح داخلی، الکل و خون) سرنوشت اکل در بدن. آثار الکل در بدن. الکلیسم. بدست آوردن الکل چرا الکل مسموم کننده است.دانستنینهایی چند ازمیگساری را شروع مینمایم از: هزینه های ناشی ازمیگساری،عوارض الکل هنگام کار، هنگام رانندگی، عوارض جمی بمیارستانی، عوارض روانی تیمارستانی، طلاقهای ناشیاز میگساری، جرائم و جنایات باده نوشی و ... در بین معمرین الکلی کمتردیده میشود اکل بوسله شیر به نوزاد میرسد. 92-98 درصد الکل پس از جذب در جگر میسوزد.

الکل چه رابطه ای با سرطان دارد 7/186. مطالب بسیار دیگری از الکل است (بحثهای روانشناسی، الکل و اقتصاد، الکل و بهداشت. الکل و آمار بیماران، الکل و ضایعات روحی، الکل و صرعی ها، الکلیسم ارثی، الکل از نظر اجتماعی، الکل و جرم شناسی و...) که ازآنها صرفنظر شده است. آبجو، تاریخچه

ص: 281

آبجو، ترکیبات آبجو 7/188 چند تفاوت بین غذا و الکل (غذا بصورتهائی ذخیره میشو و الکل نمیشود، الکل بر متابولیسم چربی اثر خاصی دارد)

(الکل فاقد فرمانهای ضروری است. ماده ای غذاست که در اثر تجزیه بالاخره بقند تبدیل شود و الکل خود قند تجزیه شده است. هر چه غذای قندی بخوریم قند خون زیاد بالا نمیرود و هر چه الکل بیشتر بخوریم الکل خون بیشتر می شود هر لحظه از غذای در بدن بوی خاصی می آید و از الکلهمیشه بوی اکل. الکل نه د بدن چیزی میسازد نهمرمت میکند و غذا میکند) قرصهای خواب آور پنی سیلین، نیتروگلیسرین، تیرآمین، داروهای مرض قند انسولین وبرخی داروهای دیگر با الکل ناسازگاری دارند و برخی ایجاد خطراتی مینمایند.

دانستنی های لازمی از الکل ذکر شده 7/193 که چگونگی عمل الکل رادر تقسیماتسلولی، مبتلایات بذات الریه آبلهخونی، اشعه ایکس، زخم معده و اثنی عشر، جراحی، حصبه، آبسه امیبیاز، کبد، یرقان ویروسی، خستگی، قحطی، آبستنی، پرخوری، یبوست، آماس مثانه، ارش فرج، گرفتن جایزه نوبل و ... بیان میدارد. سمیت الکل بچند عامل بستگی دارد: آنچه برای طعم وعطر می افزایند، افزودن الکلهایاضافی الدئیدها، اسانسها، اسیدها، طرز مصرف ان (با معده خالی، دائم با متناوب) زمینه و استعداد میباشد.

ترکیبات شراب (اب الکل ها، اسیدها، آلدئیدها و ...) درمان بیماریها با الکل و بحث بین دو عده راجع به الکل

ص: 282

7/203.

رزقا حسنا: انگور در قرآن رزق حسن نامیده شده که قبلاً شرح دادم چه مزیتی بر رزق حلال و طیب دارد و هم اینک باید به خاصیت حسن انگور کهعملی مشابه کلروفیل در بدن دارد و شیاطین ومیکروبها را دور میسازد و دیگری بقدرت میکروکشی اش اشاره نمایم. ضمنا اثر انگور را در ساعتهای مختف بر چند میکروب(حصبه، شبه حصبه A شبه حصبه B کلی باسیل، ویربون، وبا، شیگا) نشان داده ام 7/217.

فشرده انگرو قدرت ضد سمی نیز دارد و با آزمایشات جالی آنرا به ثبوت راسنده اند انگور برای بیماران کیوی، درالتهابات معده روده ای (زخم معده واثنی عشر، یبوست، اسهال، کلیت، کلی باسیلوز، همورئید) بیماریهای کبد، رماتیسم مزمن بیماری سل بنحوی خاص که مفصل شرح داده ام تجویز میشود و نیز برای بیماران قندی چه باید کرد یا در چه بیماریهائی نباید انگور داد بحث کرده ام.

رژیم انگور امروز بطرق خاصی در جهان داده یمشود (رژیم انگوری توام، رژیم انگوری جانشینی و ...) و گاهی خوردن انگور نشسته و یا رژیم انگور ایجاد خطراتی کرده است. استعمال آب انگور در غیر فصل بشرط آنکه بیکی از 10 روز ذکر شده تهیه شده باشد بدون اشکال میباشد. انگور بر ضد بماریهای الکلیسم و برگش برای دفع اوله و اسید اوریک واختلالات کبدی صفراوی تجویز میشود.

انگور فرنگی و ترکیبات آن، چرا انگور قرمز بر سیاه و

ص: 283

سیاه بر سید ترجیح دارد؟ اثر درمانی هسته انگور، تفاله انگور، برگ انگور، چوب انگور و خاکستر هر کدم ازانها در بیماریها چیست؟ برگ انگور و ترکیبات و خواص درمانی ان 7/241 رابطه انگو با سرطان. ویتامین E موجود در انگور و هسته انگور، خواص انگور یاقوتی غوره، سرکه (انگور، سیب، شیر، خرما، سرکه های مصنوعی). تفاوت بین انگور و کشمش و طرز تهیه و خنصا غذائی و درمانی کشمش 7/254 تبخیر ثلثان در اسلام چست و علت از جمله مطهرات قرار دادنش؟

ان فی ذلک لایه لقوم یعقلون: جمله آخر آیه مورد بحث است و شگفتی اینجاست هر جا از عسل صحبتبود همه از خواصش ذکر میکردم که پاک کننده رگها و مشروب کننده مغز و در نتیجه عمل فکرافرین است و قران هم کلمه یتفکرون (ان فی ذلک لایه لقوم یتفکرون) بکار برده است و در اینجا بدو خاصیت خرما و انگو.ر (سکرا و رقا حسنا) اشاره شده که اگر سکر و مستی بگیریم با عقل رابطه دارد و در صورتیکه شیرینی اش را بحساب آوریم باز باعقل سر و کار داردو قرآن هم کلمه یعقلون آورده است.

در اینجا مطلبی را از همین جلد بیاورم 7/124 که تاکنون بنده رعایت نکردم یعنی توجه نداشتم در صورتیکه 15 قرن قبل قرآن آنرا تذکر میدهد و آن تفاوت بین غذا و خوراک است که به بهترین وجوه اختلاف آن اشاره کرده ام.

روایاتی که راجعبه خرما داریم در جلد سوم رمبوط به افطار آوردم و در اینجا به آنچه راجع به انگور گفته شده آورده میشود: انگور غم را برطرف میسازد (کافیست بخاصیت ضد سمی

ص: 284

و میکروبی آن اشاره گردد) انگور میوه و طعام است (به ترکیبات انگور مراجعه گردد) انگور را باید دانه دانه خرود (شرح داده شده اگر انگور قبل ا خوردن زخم شود چه عناصر و ویتامین هایش کم میشود).

نیکوتین موجود رد سیگار تهیه وادهرمونی مغزی بنام (نورپینفرین» را افزایشیدهد و الکلآنرا کاهش میدهد و اینست سبب پناه بردن مست ها به نیکوتین و احتمالاًعلاقه شدید دیوانگان و عصبانیها به سیگار و نیکوتین.

و اینک جلد هشتم شروع میشود:

گوشتها

در مقدمه، ازکلاسی بحث شده که اولین کاس تشکیل دشه است. معلمش خدا بودو شاگردانش فرشتگان و حضرت ادم (و علم آدم الاسماء)و موضوع درس چگونگی جدا شدن خلقت تشریعی از آفرینش تکوینی. بالاخره شیطان نشان داد که به آدم علم آموخته شده سجده نمی کند و تسلیم نمیشود همانگونه که تسلیم کشورهای بسیار عالم نشده و بر بسیاری دانشمندان بزرگ تسلط دارد و تنها تسلیم بندگان خالص خدا و نیز از این معلوم گردید مردم در مرحله عقیده حاضرند بخدا ایمان داشته باشند اما در مرحله بندگی دوست دارند به آنچه احساس و درک دارند سر تعظیم فرود آرند و این تنها مسلمانانند که ه در مرحله اعتقاد میگویند خدا و هم د مرحله ایمان خدا را عبادت مینمایند (در اینجا دلیلی آوردم که چرا قبله اول مسلمین بیت المقدس بوده و بعد کعبه گردید) 8/15.

گوشت خوک: پس ازذکر تاریخچه گوشت خوک خوری جنبندگانی که فرآورده اشان مورد استفاده آدمی قرار میگیرد

ص: 285

یکی زنبور عسل است که آلودگی را دوست ندارد و خود کنترل میکند که افرادش آلوده نشود دیگر خوک است که خودش آلودگی را دوست دارد و در کثافت خوری معروف و مراقبت جدی هم نمیتواند او را از پلید خواری باز دارد و در این فواصل حیواناتی که فیمابین آندو پس از پلیدخواری دستور اسلامی است چند روزی آنها را از آلوده خوی دور دارند تا بتوان ازآنها استفاده غذایی کرد و بهمین تناب که چنین تطهیر و استبرائی برای خوک اماکن ندارد برای همشیه و درهر وضعی خوردن گوشت یا فراورده هایش در اسلام حرام است.

خوردن گوشت خوک حس بدبینی ایجاد میکند چربی خوک رشدرا متوقف می سازد، گوشت خوک موجب خستگی و ضعیاعات غیر قابل برگشت دستگاه قلبی عروقی میگردد، پرورش جنس مرغ و خوک با دادن جیره غایی که پروتئین آنها تنها از نوع گیاهی باشد با عدم موفقیت روبرو میگردد.

خطرناکترین چربی حیوان طبقه ای است که بین پوست و گوشت قرار گرفته و این چربی مخصوصا ردخوک بسیار زیاد است روغن خوک برای بعضی غیر قابل تحمل است: اسید چرب مخصوص در روغن کبدخوک میباشد در ملکول و از پرین خوک اسید آمینه لیزین بوسیله آرژنین جانشینشده است، در خوک کرمهای تریشینوز و تنیا سولیوم وجوددارد که با وجود پیشرفت بهداشت و رعایت و دقت هم اکنون بسیاری از خوک خورها مبتلایند و روز بروز تعداد آنها رو به افزایش می باشد. هر حیوانیاز جائی عرق میکند و خوک از پوزه اش! در شیر انسان و خوک عناصر ضد

ص: 286

تومری وجود ندارد. ماده مخصوصی در مفاصل خوکها رسوب میکند، مرتعی که خوک درآن چرا کرده باشد ممکن اس تگاوان را مبتلا کند.

درکلیه بعی حیوانات و از جمله خوک ماده مخصوصی یافت میشود. منشأ انفلوانزا بعقیده بسیاری از دانسمندان از گله خوکهاست بیماریهائی که خوک بدان مبتلا شده وممکن است به اناسن سرایت نماید بسایر است (سل، سالمونلا، باد سرخ، لیستریوز، تریشینوز، سیستی سرکوز، اسپارگانوز، اپیس تورکیازو کلونورکیاز، هتروفیاز، پاراگونی میاز، لیپتوسپیروز، هیداتیدوز، دیستوماتوز، شیستوزومیاز، اکتینومیوز، اکتینوباسیلوز، پاستورلوز، هاری، تب برفکی، آبله، سارکوسپوریدیوز،پروپلاسموز وعجیب انست که اسلام ابتلای بکرم را با خوردن گوشت خام تذکر داده است 8/43.

خوردن گوشت خوک در کتاب مقدس (سفرلاویان) ممنوع شده است و از یک مجله علمی کشور خودمان بدون دخل و تصرف چندسطری در این باره بیفزایم (مجله تندرست بهمن 1349 صفحه 21) تا چندی قبل گوشتخوک را فقطاز لحاظ بهداشتی مضر میدانستند ولی دللی برای اینکه گوشت خوک باعث قساوت قلب و بی دینی و دیانت میشود نمیدنستند تا اینکه در جنگ بین الملل دوم نتیجه بازدیاد خوردن گوشت خوک (ضد عفونی شده و سالم) در بازداشتگاههای اسرا و غیره علنی گردید و اخیرا نیزدر مجلات کثیرالانتشار سرگذشت هائی راجع به اشخاصیکه گوشت خوک زیاد میخورند نوشته میشود که نمونه آن داستان یک نفر

ص: 287

کنت میلیاردر ایتالیائیست که پس از خودکشی وضع افتضاح آمیز زندگی داخلی و دیاثت علنی و زننده اش برای عموم آشکار و از طرف پاپ اعظم نیز اظهارتنفر نسبت به خانواده کنت بعمل آمد.

گوشت گوساله: پیرمردنورانی، خلیل خدا ضیافتی کرد از فرشتگانی که مامور بودند دو شهره عموره و سدوم را که قوم لوط در آنها به الواطی مشغول بودند عذاب نمایند طعامی که حضرتابراهیم آورد فجاء بعجلخحنیذ، گوشت گوساله در خود بریان شده بود. مهمانان وضعی و رفتاری داشتند که حالتهای مخصوصی به حضرت دست داد. زن نازای حضرت بنام ساره نیز حضور داشت سخنانی بین آنان رد و بدل شد.

پس از ذگر دانستنیهائی چند از گوشت (تفاوت گوشت قرمز و سفید، درجه خوبی گوشت از روی چاقی، نژاد، جنس، سن و ...) و صفات گوشت بر روی لاشه (بر حسب چاقی حیوان بر حسب حجم، استقامت، دانه داشتن، شیر و رنگ،نوع تغذیه و ...)تقسیم بندی قسمتهای مختلفهلاشه (عضلات کجای بدن حیوان بهتر است) چگونگی گوشت حیوانات گوناگون (گوساله، گاو نر، گاو ماده، گاو نراخته، گاو نرتخمی، گوسفند، بز و ...) با ذکر چندین معجزه مربوط به ضیافت مذکرو آوردم 8/59.

چند نوع ترس ایجاد شد که موادگوشتی و پروتئینی برای دمان آن تجویز میشود. فرشتگان گفتند نتس و باید حضرت خوراکی میل فرماید که اعتماد بنفس و شجاعت آور است و ای از جمله خصائص گوشت گوساله میباشد. ترس غدد ترشح گوارشی را

ص: 288

وادار بدگرگون ترشح کردن مینماید و این گوشت است که امروز هم برای خنثی کردن ان تجویز میشود. گوشت پادزهری داین حال محسوب میشود.

زمان شادمانی و ترس هر دو خوردن گوشت خوب است و حضرت را که بشارت بفرزند دار شدن دادند خود و همسرش شاد شدند برای رفع خستگی مهمانان که سفر در پیش دارند گوشت گوساله مرغوب است. در پیران اسیدهای معده رو به کاهش مینهد و گوشت تحریک کننده خوبی است. دستگاه گواش پران باگوشت گوساله که هنوز خوراکهای سفت و پلید نخورده و تشحات فحل شدن و زحمت کارکردن و ... نکشیده و ظریف مانده سازگارتر است. کبد پیران مواد پروتئینی گوشت را بهتر تحمل مینماید. نسبت جذب پروتئین ها بالاست و برای پیران صلاح است برای پیران کم نیرو پروتئین که انرژی بیشتری دارد بهتر است. کالری ایجاد شونده مذکور برای پیران خوب است. استعداد پیران برای ابتلا به اسیدوز بیشتراست و اگر مواد البومینوئیدی از غذایشان حذف نشود کمتر این پیش آمد را دارند.

حضرت گوشت حیوان سمین انتخاب فرموده و از امتیازات خاص گوشت است. ویتامین PP گوشت برای جلوگیری از تصلبشرائین که بیماری تقریباویژه پیران است در گوشت گوساله فراوانتر است، گوشت روی آتش پخته شود مواد سرطانزا درست میکند ولی حنیذ و در خود پخته گردد خوب است. گوشت گواله ژلاتین و پورین بیشتر دارد و از خشکی و شکنندگی ناخن که در

ص: 289

پیران بیشتراست جلوگیری نینماید. گوشتگوساله تازه بود و تازه هم بریان شده بود. فرشتگان بحضرت بشارت اولاد دار شدن دادند و گوشت گوساله بر آمیزش اثر دارد.

گوشت گوساله دارای مود ضد سمی است. گوشت گوسالت کم چربی است و برای پیران زیان ندارد نامی از نان یا برنج با گوشت نیست و معلوم میشود برای حضرت هضم عالی تر انتخاب گوشت فقط بوده است. دیاستازهای گوشت که هضم را اسان میسازد با جوشاندن گوشت از بین میرود و با کباب کردن از بین نمیرود. گوت گوساله برای جوانان نیز خوب است و حضرتباراهیم فرشتگان را نیز که بصورت جوانانی بودند دعوت بخوردن فرمود از دعائی که حضرت فرمود و ارزق اهله من الثمرات من آمن و در آیه نامی از پیری برده نمیشود و در اینجا ضمن اظهال پیر بودن مسئله گوشت گوساله مرح میگردد بنظرم جوان و غیر جوان را همانگونه که میوه ضروری است پیران را گوشت لازم است. عمل حضرتابراهیم ثابت کرد که گوشت بویژه گوشتگوساله جزو طیبات میباشد.

شرط طیب بودن غذارا حضرت ثابت کرد داشتن آرامش خاطر برای خوردن است. بنظر میرسد قرآن میوه جات را در درجه قبل از سبزیجات قرار داده باشد. گوشت گوساله زیاد مغز را ازخون خالی نمیسازد. عناصر ترکیبی گوشت گوساله برای پیران سازگار است که همه را شرح داده ام.

ازاینجا 8/94 به غذاهائی که با گوشت تهیه یمشود و هر کدام برای بیماران چه اثری دارند پرداخته بعد دلیل آوردم

ص: 290

چرا حضرت ابراهیم گوشت را در خودش بریان کرد نه با آب یا روغن یا چربی دیگر. سپس به عوامل تغییر دهنده گوشت (سن حیوان، جنس حیوان، نوع اغذیه، کار حیوان) پرداخته به ارزش بیشتر گوشت اشاره نموده و بین گوشتهابا گوشت گواله (گاو، بز گوهی، گوسفند و ...) مقایسه بعمل آورده مقدار عناصر موجو در هر کدام را نوشتم.

گوشت ماهی: آنچه اهمیت دارد در تازه انتخاب کردن و مسموم نشدن است که قرآن هم به آن توجه فرموده است. لتأکلوا منه لحماطریا. (سوره النحل) و ... تاکنون لحماطریا و ... (سوره فاطر)البته پس از ذکر آیات به 8 اعجاز مربوطه اشاره کرده ام 8/110:تسخیر دریاها بدست بشر، گشت تازه از آب شیرین و شور گوشت باید طری و تازه باشد آرایش ظاهر بدن را با حلی و زیور و بدن را با مواد پروتئینی برابر آوردن و نقش مواد مذکور در زیبائی و سلامتی پروتئین تازه خوردن فضل الهی طلبیدن است، به مواد سفیده ای تازه رسیدن باید شکرگزاری کرد.

تکرار کلمه لحماطریا اهیمت تازه بودن گوشت را میرساند آنچه اهمبت بیشتری دارد اینکه در قران از مطلق گوشت استخراجی از دریا نام برده شده نه ماهی و این چشم بینای 15 قرنی اسلام است که به مواد بیاض البیضی دیگری که از دریا استخراج شده یا خواهد شد توجه داشته است.

چون قرآن تازه بودن گوشت های استخارجی از دریا را اهمیت داده به تفاوتهائی چند بین ماهی تازه و فاسد و کهنه پرداخته

ص: 291

سپس دانستنیهائی چند از ماهی را آوردم 8/111.

حضرت موسی و حضرت خضر پس ازراه پیمائی و خستگی ماهی خوردند 8/15 و بر سفره حضرت عسی که از آسمان نازل گردید ماهی بود، ماه اگ زنده ا اب گرفته شود و در محیط دیگر بمیرد فوت کرده و نمیتوان آنرا خورد.

بوی بد ماهی از چیست مقدار چربی ماهی ها، آبومین، مواد معدنی، موادکانی و مقدار ترکیبات هر یک، روغن های ماهی، ماهی چگونه پخته شود بهتر است، چرا ماهی بدون فلس خوردنش حام است، خصائصی ازماهی خاویار، تکیبات گوشت ماهی، نام ماهی های حلال و حرام در ایران، منحمد کردن ماهی،نمک زنی، دود دادن، کنسروسازی، شرحی ازتخم ماهی ها، استبراء ماهی دراسلام، ماهی یونس و چگونه حضرتیونس در شکم ماهی درنمگ کرد و سالم ماند. وسله جدید برای تشخیص گوشت، ماهی کهنه حتی دودی یا کنسرو چه ضررهائی دارد. سابقه ماهی و ماهیگیری،نقاط ماهی خیز، ویتامین های درماهی، چگونگی استخراج ماهی ازدریا.

من و سلوی: معنی کلمهمن، من چیست، شرح شکرکهای بیدخشت. تباشیر، ترجنجبین، سکرالعسر، شکر تیغال، شکر سرخ، شکرک زبان گنجشک، شیرزاد، گرانگبین، گز علفی، شکرک زیتون، شکرک ارزو، و شرح خواص آنها و مقدار ترکیبات درآنها و آننواحی که در آنها بیشتر یافتمیشود، شرح شکرک مخوص بنی سارائیل و چگونگینزول آن بر آنان و آیاتی از کتاب مقدس راجع به من.

ص: 292

سلوی چست: شرح گوشت پرندگان و موارد اتعمال آنها و سازگاری و ناسازگاریهایشان در چه موردی است، شرحی ای میگو و محل صیدو فراوانیآنها و مقدار تریکبات، قارچ و عناصر متشکله آنها و مقدارشان و سخنانی از اسلام درباره قارچ 8/147 و اینکه سلوی را، گوشت طیور، ماهی میگو، قارچ گفته اند.

خارج از موضوع اثبات اینکه هیچ گروه با ایمان گرچه بسیار محدود و کوچک باشد نباید مأیوس باشد و از فعالیت دست بردارد، رسالت جوانان مسلمان.

گوشت شکار: چرا نباید حیوانی را در برابر حیوانی کشت؟ اسلام آنرا ممنوع داشت و هم اکنون آثار ناراحت کننده و استرسی که برحیوانات ناظر وارد شود شرح داده اند. چرا نباید حیوانی را که زیاد دویده و خسته شده کشت و خودر؟ اسلام این سخن را در 15 قرن قبل بیان داشت و هم اکنون حتی موادی که در بدن حیوان خسته وجود دارد و ایجاد مسمومیت میکند و چگونگی پیدایش مواد زهرآگین را شرح میدهند 8/159 عجیب اینجاست که علم و اسلام هر د میگویند پس ازاتراحت دادن بیمار سموم از بدنش رفع و دفع و خوردنش بلااشکالاست در قرآن کریم است (سوره حجرات) یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه و اتقوا اللّه ان اللّه تواب رحیم. ملاحظه فرمودید قرآن غیبت کردن را به گوشت مرده برادر خوردن

ص: 293

تشبیه فرمودهاست! چرا؟ میدانید مواد پروتئینی اگر در بدن بخوی هضم و جذب نشود مبدل به پتومائین ها مگردد و یکی از آن موارد بیاض ابیضی خوب هضم و جذب نمیشود درباره کسی است هک به آرامش خاطر بسفره ننشسته باشد و چه کسی ناراحت تر از آنکه غیبت میکند و از دیگری دلوری و ناراحتی دارد البته در بدن چنین شخص مواد گوشتی تولید پتومائین بلکه نعش میکند همانکه قرآن فرمود (زیرا در یونانی کلمه پتومائین معنی نعش را میدهد) و چرا قرآن عش دیگریرا مطرح نکرده نام برادر را میبرد؟ زیرا غیر مسلمان غیبت ندارد و مسلمان برادر مسلمان است (بعلاوه نشانی ازتحقیر کردن برادر خود است) ابته در این آیه موارد اعجازآمیز دیگری است که شرح داده ام.

چرا کسیکه زیاد گوشت میخورد اسلام شکمش را بقبرستان حیوانات تشبیه فرموده است؟ گوشت باندازه خوردن، فوائدی دارد و زیاد خوردنش زیانهائی میرساندکه شرح داده ام و از جمله چون روده انسان از گوشت خواران درازتراست گوشت در امعاءش زیاد میماند و در صورتی که اندک اضافه ای بردارد واندکی بماند ماندن قسمتیاز لاشه در شکم آدمی گویای اینست که شکم قبرستان بده باشد یعنیاگر مرتب پشت سر هم گوشت خورده واضافه از حد لزوم ببدن برسد یا در یک مرتبه زیاده خوری شود حتی همان اندک لاشه هضم نشده در شکم دفن شده است.

هر چه مواد بیاض البیضی خروده شود سوخته و صورت حرارت دفع میشود ولی قند و چربی ذخیره هم میشود لذا گوشت چاق نمیکند و قند و چربی زیاد میکند بعلاوه روده ها بیشتر از 200-180

ص: 294

گم ماده بیاض البیضی را نمیتوانند جذب نمایند و بقیه در حقیقت وارد گوستان شکم شده است زیرا اگر چرب با میوه و سبزی زیاد خورده شود یا سلولز اگر دارد یا قطعات دیگر بهمان شکل دفع میشود اما گو.شت زیادی هضم نشده فساد و پوترفاکسیون انجام گرفته و پتومائین که سم خطرناکی است و در لاتین عنی نعش را میدهد ایجاد میگردد و نعش را در کجا دفن میکنند در قبرستان که اینجا امام آنرا به شکم نسبت داده است.

امروز باثر جالب و مفید عناصر موجود درگوشت بروی کبد و بیماریهای مربوط به آن پی برده اند و حضرت رضا نیز برای مرد مبتلا به یرقان (البته دزمانی که علائم رژنرسانس کبد ظاهر شده بود) گوشت در خود کباب شده تجویز فرمود 8/171.

کسیکه چهل روز گوشت نخورد باید در گوشش اذان گفت در اسلام وارد است وی یعنی چه؟ پیامبری که میفرماید از گهواره تا گور دانش بجوی انتظار دارد دو سر زمان دانشجوئی با کلماتی آغاز و پایان یابد که با بدیت متصل است لحظات اول تولد که همانقدر میشنود که لحظات اول مرگ باید نام خدای را بگوشش رساند و طنین اتصال با بدیت را بمغزش فرستاد.

اذانی که در هنگام تولد بگوش نوزاد گفته میشود خیر مقدمی است که به اجتماع مسلمان پیوسته است. اذان گفتن چنانچه در قرآن آمده است توجه دادن است به اینکه باید در تظاهرات بزرگ اسلامی حج شرکت جست و به تظاهرات بر زنی یا شهری نماز جماعت پیوست یا متوجه شد که در جمعیت آنان خلافی روی داده است 8/180 و چه توجهی از این بالاتر که بگوش نوزاد برسانند

ص: 295

که توجه به بندگی خدا داشتن اولین کلمات درس لحظات اول زندگی اوست و باز چه توجهی که در گوش کسیکه به کمبود تغذیه دچارشده بداند که از عناصر لازم بدور مانده است و در لختی و واماندگی عصبی همانند نوزادی است که تازه تود یافته و باید بگوشش اذان گفت (اینکه اذانها را بگوش کسی نمیگویند و در این دو مورد باید در گوشیگفت یعنی در آنجا بهمه مربوطاست و توجه همگانی لازم اما اینجا فقط خیر مقدم و درس فردی است یا تقویت یکنفر باخوردن گوشتجبران پذیر بوده اختصاصی میباشد ک بحث علمی جالب است 8/183 که ثابت میکند هم اسیدهای امینه لازم باید ببدن برسد و هم نسبت اسیدهای امینه گوناگون موجود در پروتئن غذاهای اتخاب شده باید تقریبا در حدود همان نسبت اسیدهایآمینه در بافتهای بدن باشد،اذانابراهیم برای شرکت دادن افراد مستطیع درمانور بزرگ اسلامی جهت رفع موجبات اختلاف طبقاتی و عوارض دیگر ات و اذان در گوش چهلروز گوشتنخورده نیز برای کسب نسبت های صحیح و ارشمند عناصر جسمی از تناسب افتاده اوست یعنی اذان روحی برای اصلاح جو روحی و اذن گوی گوشتی جهتبرطرف ساختن فساد ایجاد شده جسمی است.

در اینجا 8/187 به بحث هائی چند پرداخته اماز جمله چرا عدد چهلروز برای نخوردن گوشت انتاخب شده؟ و چرا قرآن (سوره بقره) در قضیه حضرت موسی و بنی اسرائیل گوشت راخیر و بهتر از بقول و سیر وعدس و پیاز معرفی فرمودهأ و از چه پیشوایان اسلام گوشت را از گوشت دانسته اند و بعد بذکر علت

ص: 296

حرمت دنبلان پرداخته ام: دنبلان خوریتا حدودی مردارخوریاست و ماده حاله از فساد گوشت بنام پوترسین در بیضه هادیده می شود 8/195 و انزیم مخصوصی که توسط باکتریها ترشح میشود در اسپرم برخی حیوانات موجود است.

چرا گوشت را در اسلام سید طعامها معرفیکرده اند؟زیرا سید کسی است که اگر خوب باشد بهترین است و اگر بد شود بدترین و بهمین طریق گوشت تاه و بهداشتی بهترین است و گوشت فاسد و غیر سالم بدترین خوراکها.

چرا اسلام خوردن طحال را حرام دانسته است؟ اسلام خود علتش را شرح داده: زیرا قبرستان گلبولهای قرمز است (جایگاه خون فاسد است).

در اسلام خوردن حیون حلال، حیوانی که مورد وطی انسانی قرار گیرد، جیوانی که گوشت یا شر خوک صرف نماید حیوانی که خمر نوشیده یا حیوان حلالی که مشتبه بحرام گردد ممنوع میباشد. خوردن خون در اسلام حرام است هماز جهت جسمی و زیانهائی که ببار می اورد 8/207 و هم از نظر روانی و تمایل بخونخواری و نیز خوردن مردار حرام است که احتیاج بشرح نیست 8/209.

چرا باید هنگام ذبح حیوان را آب داد، رو بقبه داشت کارد آهنی و تیز انتخاب کرد، اعضای چهارگانه اش را قطع نمود مسلمان ذبح را انجام دهد و ...؟ همه را به تفصیل شرح داده ام 8/211-218. چرا اسلام اجازه نمیدهد با دهن برای پوست کندن گوسفند در او دمید و از چه نباید حیوان را برای کشتن

ص: 297

زجر داد؟ اثر گوشت در بدن، علم و اسلام درباره خوردن گوشت خام چه میگویند؟ چرا در اسلام قصابی از شغلهای مکروه قلمداد شده است؟ مورد بحث قرار گرفته است سپس بذکر ترکیباتگوشت قصابی و دانستنی هائیاز گوشت و چگونگی خوردن گوشت در بیماریها، فرآورده های گوشت، تاریخچه گوشت، گوشتهائی که خوردنشان کراهت دارد.

خوردن احشاء و اجزای حیوان، جگر و ترکیبات و خواصش گوشت خرگوش: دانستنیهائی از شکار و گوشت شکار. مطالبی از روغن حیوانی و روغن نباتی. مواد خوراکی مصنوعی و بالاخره بذکر اخباری چند درباره گوشت پرداخته ام تا 8/288.

و اینک فهرستی از جلد نهم:

غذاهائی که در قرآن نامشان است و غذاهائی که در اخبار دیده میشوند

درمقدمه ثابت کرده ام چگونه بر هر مسلمانی واجب است روزانه ده مرتبه از خدا بخواهد از دانشمندان لادین و از این داران جاهل نباشد.

در این جلد از غذاهائی که نامشان در قرآن ذکر شده بحث گردیده و قبل از ان باعجاز علمی چند آیه از قرآن پرداخته ام: قرآن عمل کلروفیل سازی را یک عمل زنده محسوب داشته و به اسانس و کلروفیل موجود در سبزیها اشاره فرموده است 9/20 بعلاوه عمل کلروفیل سازی را به نور و آفتاب نسبت داده و تهیه اسان را به شب و سردی مرتبط ساخته شکافته شدن حب را بروز و آفتاب و روئیدن هسته را به شب و سرما حواله داده.

عواملی چند در تشکیل کلروفیلها مؤثرند و از جمله آهنی است که گفته میشود ملکولهای مخصوص آهن در صبح صادق در فضا بشکل یونیزه و قابل توجه بدن انسان و گیاه وجود دارد و

ص: 298

شاید قران نیز که کلروفیل سازی را با صبح مرتبط ساخته (... فتصبح الارض محضره...) یک علتش همین باشد. بعد گفته ام چرا عصف و ریحان (کلروفیل و اسانس) از آلاء و نعمتهای الهی هستند 9/28 و بدنبالش باز به یک اعجاز علمی قرآن اشاره کرده ام و آن توجه قرآن به شدت اعمال حیاتی جوانه های انتهائی و دانه های سبز گیاه میباشد.

بعد بذکر دانستنیهائی چند از سبزی و میوه پرداخته از تقسیم ندی آنها، تکیبات آنها، مزیت و خواص هر کدام و ارزش آنها در قدیم و تایخ معاصر و رفتار مردم در میوه و سبزی خوردن و بحثی از سالاد پرداخته 9/32-47 و وارد مطلب اصلی یعنی شرح آنها که نامشان در قرآن است شده ام.

انار: تیره آن، شکل، گل، ساقه وب رگ، میوه، طرز کشت، کود بهتر، تکثیر انار، آفت انار، محلهائی از جهان که بهتر میتوان اناار در آن پرورش داد، انواع انار، تعداد دانه های انار، خواص دانه انار، پوست انار، ریشه انار، ترکیبات انار، آب انار، ساز انار و مقدار هر کدام و خواص داروئی انار و ابانار مه را گفته (الی 9/61) بذکر آنچه در اخبار راجع به انار گفته اند پرداخته ام: اینکه گویند یک دانه انار از بهشت است برای اینکه ملمین توجه فرمایند حتی یکدان اش نپوسد که بدانه های دیگر سرایت نکند و در نتیجه انارهای دیگر را هم فاسد نسازد و ضرر اقتصادی پیش نیاید (گرچه پوسیدن همان یک دانه مقدار معتنابهی ازمهمترین عنصر انار یعنی ویتامین ث را از بین میبرد و ضرر غذائی نیز میزند.) در ضمن امام از نوع مرغوب

ص: 299

انار ستایش فرموده و مسلمان را تشویق به تهیه نوع مرغوب مینماید از نکات جالب دستور امام بخوردن انار با پیه و پرده های نازک فواصل دانه هاست و علت آنرا اثر نکوو مفید بر معده میداند که علم جدید نیز آنرا شرح میدهد.

دیگر از دستورات اسلامی خوردن انار در صبح جمعه است روزی که احتمالاً شب آمیزشی داشتهو عنار انار جبران کننده بسیار عناصر از دست رفته است. بعلاوه روز اجتماع و تعطیل و دید و بازدید است و انار نفس و بوی دهان را خوشبو می سازد و امام نیز بدین مطلب اشاره فرموده است. انار اثر شگفتی بر رشد کودکان دارد و امام نیز بآن اشاره فرموده در ضمن بخواصدیگر انار که دفع بعضی سموم و رفع سستی برخی اعضات اشاره گردیده و ازجمله خواص چوب انار نیز از طرف حضرت رضا بحثی جالب است 9/74.

از صفحه 79 الی 87 چنین گفته ام که از : عسل.، شیر، خرما، انگور، گوشت، انجیر، زیتون، سیر، پیاز، نان، کدو، عدس، سبزی هر کدام در قران چند مرتبه یاد شده و از درخت مربوطه اشان چه آیاتی است و کدام در سرایدیگرنیز وعده داده میشود و سپ بذکر انجیر میپردازم: انجیر از چه خانواده ایاست گلش، برگش، ساقه اش محلهای مناسب رشدش، نقاطی از جهان که محل پرورش آن است:طرز تکثیر، طرز زراعت، تاریخچهآن در قدیم و نزد کشورها، میوه اش، انواع انجیر، بهتریناجیر. انجیر خشک، خواص انجیر خشک و تر، طرز خشک کردن انجیر، ترکیبات انجیر و مقایسه آن با ترکیبات انجیر خشک،

ص: 300

آفت انجیر، مقدار ترکیبات انجیر، ارزش غذائی انجیر، خواص داروئی انجیر، شرح انواع انجیر در ایران، لاتکس، خواص میوه، برگ چوب وق سمتهای دیگر درخت و بالاخره انجیر در اخبار: نبی گرامی آنرا برای بواسیر و نقرس مفید دانسته اند و برای رفع قولنج و یبوست و خوشبو کردن دهان و محکمی استخوان و رویانیدن مو در اسلام انجیر تجویز شده و علم در تمام موارد بهمین نتیجه رسیده است در اینجا 9/123 خارج از برنامه به جنبه های اعجازقرآن (تشبیهات، استعارات، ایجاز، اختصار، تکرار، فصاحت، بلاغت، اسلامت، وفور معانی، حکمت قصص و ...) اشاره کرده به شرح زیتون پرداخته ام:

همانند انار و انجیر درباره اعضاء مختلف گیاه و میوه آن بحث شده طرز کشت و تکثیر و ترکیبت میوه و برگ زیتون و مقدار آنها و استعمال غذایی و طبی 9ر کدام ، آفات درخت زیتون طرز روغن کشی از میوه زیتون،. ترکیب روغن زیتون، نسبت روغن در دانه زیتون، خواص فیزیکی روغن زیتون، تقلبات روغن زیتون، تگهاری روغن، مصرف روغن زیتون اطلاعاتی از زیتون و بالاخره از آنچه در اخبار درباره زیتون آورده اند: نبی گرامی خوردن زیتون را سبب رفع زهرها و شیاطین از داخل و مالیدن انها ببدن موجب جلوگیری از ورود عناصر متجاسر ببدن دانسته اند و شرح چگونگی دفع مواد زائد و مسموم از بدن بوسیله روغن مذکور و همچنین جلوگیری از ورود باکتریها با مالیدن

ص: 301

روغن را داده ام 9/152 باز از آن حضرت است که فرمودند: روغن زیتون صفرا می آورد، بلغم را میبرد، عصب را محکم و خلق را نیکو و نفس را پاکیزه و غم را می زداید و چگونگی اثر روغن مذکور را در هر قسمت با دید از دریچه علم جدید آورده ام.

ترکیب گوش و زیتون و سرکه برکت است (با توجه به جمع عناصر موجود در هر سه) و چند خبر دیگر الی 9/159 چرا در قرآن به انجیر و زیتون سوگند یاد شده است؟ مقصود از تین و زیتون چیست؟ مفسرین چنین گفته اند:

انجیر و روغن دو چیز یبوست دهنده و ملین. کوه و شهر آزاد و جمعیت. بدن و روح.، گیاه و حیوان. انسان و اکتسابات علمی. حضرت امام حسن و حضرت امام حسین. مدینه و بیت المقدس نبی گرامی و حضرت علی. کوه تینا و کوه زیتا. دو کوه از معبد انبیاء مسجد دمشق و بیت المقدس و ... وجه تشابهی ایندو درخت ببلوغ زن و مرد دارند و ارتباط آیات سوره بطریق خاص یعنی ارتباط سه عامل مهم با خلقت احسن التقویم (غذا که نمونه اش انجیر و زیتون است. اوضاع جغرافیایی که امروز آنرا فوق العاده مؤثر در جو روحی فرد و اجتماع میدانند.اوضاع محلی اجتماعی با ذکر بلدامین) و ارتباط اثر میوه با خلقت احسن التقویتی انسان و امروز نیز مسائل تغذیه ای، منطقه جغرافیایی وضع اجتماعی را دگرگون سازتر از مائل دیگر معفی می نمایند که اگر این سه خوب بود احسن تقویت است و در غیر اینصورت اسفل السافلین.

پیاز و سیر: از محصولات پیازی (سیر، پیاز، موسیر، تره

ص: 302

فرنگی، پیاز کوهی پیاز ولش) بحث شده به سیر تکمیلی سیر و پیاز،برگ و ساقه و ریشه و گل و گرده افشانی و میوه و دانه و کشت و زرع و طریق انبار کردن پیاز، کود مناسب زمین خوب فساد پیاز ازداخل کشت و داخل انبار، انواع پیاز (سفید، زرد، قرمز و و...) رسیدن پیاز، ترکیب شیمیائی پیاز و مقادیر آن بو و طعم پیاز، ویتامین های پیاز، مواد معدنی، انتی بیوتیک، موارد استعمال خواص غذایی و درمانی و سپس به آنچه از پیاز در اخبار گفته اند پرداخته ام.

پیاز دهان را خشبو، پشت را محکم و صورت را شفاف می کند. در پیازسه خصلت است دهان را خشبو، لیه را محکم آب کمر را زیاد می سازد. پیاز رنج را می برد و عصب را محکم می کند و نیروی راه رفتن را زیاد (توجه فرمائید که چگونه عروق را پاک می کند) و تب را از زمان خواهد برد. چون بشهری وارد شدی و از وبای شهر میترسی پیاز همان شهر را بخور که بصر را جلا و مواد را صفا و پشت را محکم و قدرت راه رفتن را زیاد و تب بر می باشد و ...

سیر: طریقه تکثیر، ازدیاد،افسانه ها راجع به سیر.، اسانس نافذ سیر، طرق برطرف کردن بوی سیر، فراورده های خوراکی سیر، ترکیب شیمیائی سیر و مقادیر آن، مواردیکه نباید سیر خود، خواص درمانی سیر، انفلونزا و سیر، سرسام و سیر، موارد استعمال خارجی سیر، اطلاعاتی درباره سیر، 9/204-211 و چرا در قرآن به ترتیب نام: بقل، قثاء فوم، عدس، بصل آورده شده است.

ص: 303

نان: تعریف تیره گندم، تاریخچه گندم، برگ و گل و ساقه و ریشه گندم و خواص هر کدام، کود مناسب زمین حاصلخیز درشتی و ریزی دانه گندم، مقدار برداشت، زمان برداشت، تشریح دانه گندم، آفات و بیماریهای گندم (سرمازدگی، بادزدگی، ریزش دانه، رنگ، سیاهک، گلئوپتر، سن، تین) موارد استعمال نشاسته، دانستنی هائی از گندم و نان 9/229 و کهنه و آردهای رنگین و سوخته نان و خواص غذایی و درمانی و ترکیبات هر کدام و مقادیر آن و طرق تهیه بهترین نان و انواع نانهای دنیا و ...

نان در اخبار: ذرات نان در فاضلاب ریخته نشود. با کارد نبرند. ته ظرف بر آن نگذارند. چنانچه نان بر سفره بود معطل نکرده از آن شروع نمایند. لقمه ها را کوچک بردارند. نانهای کوچکتر انتخاب کنند.

نان را بو نکنند شب بی شام نخوابند ولو بخوردن نان شیرمال بوده باشد تنور مایه برکت است. نان ور نیامده بهتر نیست، آرد الک شده سبوس گرفته نان نکنید که آرد سبب روئیدن گوشت محکمی استخوان می گردد و ...

باز در اینجا بعلت تفصیل کرام از نان جهت رفع خستگی خارج از موضع بحث شد که: شهید زیاد است چرا در تشیع شهدای کربلا مهمتر تلقی می شوند؟ جواب داده شد چون تمام اعمال و حرکاتشان پس از انتخاب بسیار جالب تحت نظر مستقیم امام

ص: 304

کنترل میشده تا شهید شدند 9/276.

نان در قران: چرا آنکه خواب دید نان بر سرش است و مرغان برمیدارند حضرت یوسف گفت اعدام یمشودأ؟ (بآنکه گفت خواب دیدم انگور میفشارم فرمود مقرب فرعون میگردد) و در تقسیم بندی غذا توجه فرمودیند قرآن غذا ره به دو دسته بزرگ و ما عملت ایدینا و ما عملته ایدیم تقسیم فرمود. نان فرآورده دست بشری است و انگور فراورده مستقیم خالق.

طیور نباید کار غیر معمول کنند و از سردگری غذای خود بگریرند همانگونه که فرعون نباید کار غیر معمول کند و آدمی را بکشد و علل دیگر که گفته ام و شرح اینکه یکی از آندو خواب ندیده بدروغ گفت خواب دیدم و تعبیر شد و واقع شد و مطالب دیگر.

کدو: ترکیب و مقادیر آن، خواص غذائی و درمانی و دانستنیهائیازان و از برگ آن و اناع کدو. کدو در اخبار (کدو خودرن دماغ را زیاد میکند، عقل را می افاید، بعضی قولنجها را درمان میکند:قلب محزون را مسرور میسازد، رخسار را نیکو والتهاب و سموم را دفع میکند). ضمن انجام آزمایشها بر روی بیماران مرض قندی که کدام خواکی اثر بهتری داد تاکنون آب کدوهای کوچک را از همه بهتر بدست اورده و نتیجه را بعد با آمار اعلام خواهم داشت.

قرآن و کدو: در قرآن است که بخاطر بربدن بیمار یونس از شکم ماهی درآمده کدو رویانیدیم که امکان دارد رد سایه اش از آفتاب محفوظ بماند یا ضمادی از برگش تهیه نماید یا از اینکه مگس

ص: 305

از آن دور میشود در رنج نیفتد. (9/285-292).

خیار: شرح خانواده، گلها، برگ، ساقه، میوه، ترکیب و مقادیر آن، خواص غذائی و درمانی خیار و تخمه خیار و شرحی از خیار چنبر و دانستنیهائی از خیارو خیار چنبر (293-298) و در اخبار داریم ته خیار چنبر را با خیار چنبر بخورید. خیار را با نمک یا رطب میتوان خورد. حضرت نوح از کدورت خاطر نالید وحی شد از خیار بخورد.

حبوبات: شرح مختصری ازکلیات آنها و مقادیر ترکیبی و خواص غذائی و درمانی ان ها بطور کلی.

عدس:انواع عدس، گیاه شناسی، تاریخچه، گیاه عدس فات ظاهری عدس. ارزش غذائی عدس، ترکیب و مقادیر ان عدس در اخبار (برکت دارد دل را نازک و اشک را زیاد مینماید قاووت عدس عطش را برطرف معده راتقویت، صفرا راخاموش و قاعدگی را در مواردی باز میکند (301-308).

لوبیا: خانواده، تکثیر، انواع لوبیا، منشأ لوبیا، ترکیبات لوبیاهای سبز و سفید و خشک از هردو و مقایسه ارقام آنها با یکدیگر، خواص غذائی و درامنی لوبیا. (308-314).

نخود:تاریخچه، اطلاعات چند، ترکیبات و مقادیر خواص غذائی و درمانی و نخود در اخبار (برای درد سینه و دردهای ستون فقرات خوب و ارتباط آن با عدس است) (314-320)

باقلا: اصل آن، مواد و ترکیبات و مقادیر، بیماری فاویسم، خواص غذائی و درمانی.

باقلا در اخبار (اکل الباقلا یمخ الساقین و یولد الدم الطری

ص: 306

باقلا خوردن مخ و مغز استخوانهای ساق را زیاد و تولیدخون تازه میکند.

توجه فرمودید چگونه امام به تحریک مغز استخوان آن هم استخوان بزرگ توسط باقلا اشاره میفرماید و توجه دارید که باقلا خوردن درسنیاست که تولید خون از مراکز مغزی استخوانهای درشت است و امام بین ایندو قسمت ارتباط برقرار ساخته و شگفتاینجاست که بخونسازی اشاره فرموده و اعجاز آوردن کلمه تازه است یعنی مغز استخوان تازه و جبران کننده میسازد . ...) (314-326).

دراینجاست بحث از اذا فسد العالم فسد العالم شده نتیجه از دانستنیهای مورد بحث چنین میگیرم که نبایدکسی با خواندن مثلاً خواص فلان میوه یا گیاهی برای درد گلوی خود اقدام بدرمان کند و توجه باسلام داشته باشد که چگونه با ملایمت بخواصی از میوه و سبزی اشاره میکند که کسی نتواند آنرا در موارد بیماریهای بغرنج بکار برد بلکه به طبیب حاذقی مراجعه نماید که این خود جزو دستورات اسلامی است و در جلد مربوطه بحث خواهم کرد.

از مانت ها، پودنه، ریحان، نعناع بحث کردم (9/328-324) و ازترکیب و مقادیر و خواص غذائی و درمانی آنها مطالبی آورده بذکر دانستنیهائی چند ازخربزه پرداختم: اصل خربزه از کجاست، انواع خربزه (گرمک، طالبی، دستنبو و ...) خصائص خربزه، ترکیب خربزه و مقادیر آن، طعم و اسانس و املاح و قند و ویتامین ها و انزیمها و خواص درمانیو غذائی ان (در خربزه ده خصلت است طعام است، شراب است، داروست، مثانه

ص: 307

را شستشو میدهد سردی را برطرف میسازد، ریحان است، اشنان است، شکم را پاک میکند، قدرت جماع را زیاد و صورت را پاک میگرداند.

خربزه آب منی ا زیاد کرده مثانه را شستشو میدهد و سنگ در آن را خرد میکند. خربره زا باخرما با شکر میتوان خورد. خربزه قبل از غذا خودره یمشود. برعکس میوه ترش که نباید قبل از غذا صرف نمود. خربزه را دندان میزدند. خربهز با نباید ناشتا خورد).

کاهو: محل اصلی، ترکیب و قمادیر آن، خواصدرمانی و غذائی آن،در اخبار (کاهو خواب آور و هضم کننده غذاست. کاهو خون را آرام و صاف و قطع مینماید و ...)

در جلد دهم: آیا حکومت قرآن همیشگی است؟ چنین خلاصه میشود (5-23) متناسب با رشد مرتب مغزها هر قانونی نارسا میشود و انقلاب یا قانون شوئی بوجود می آید از اینقرار قرآن چگونه میتواند برای ابد قانون باشد و بچه دلیل که حکومت قران پایدار بماند؟

برای قرآن نیز متناسب با پیشرفت زمان انقلاب روی میدهد اما قرآن خود انقلاب میکند آن هم با آیات متشابهاتش و چرا انقلاب میکند و چگونه انقلاب مینمایدو فرق بین آیات محکمات و متشابهات چیست هه دانسته میشود و چگونگی حکومت همیشگی قران شناخته میگردد ناگفته نماند تازه این یکدلیل است که میرساند حکومت قران همیشگی است و دلائل دیگر که در جای خود گفته خواهد شد و برای نمونه یک سطر از آن هیجده صفحه

ص: 308

را بگویم: اینکه قرآن همیشه از تفاسیری که بر آن نوشته میشود بالاتر است خود انقلاب است.

مجدد گفته شود در قسمت مربوطه خواهید خاهد چگونه قران در خود انقلاب میکند و در اینجا میتوانم بمسئله ای تقریبامشابه که در خود انقلاب مینماید متذکر شوم.

بدون شک اطلاع دارید تقریبا همهدانشگاههای کشورهای مترقی چنین مقرر داشته اند هر استادی پژوهش و تحقیقاتی نداشت و یا مقالات علمیش منتشر نشد و باصطلاح درجا زد و بزودی ازدانشگاه اخراج میشود و این خود سبب پایدارماندن دانش میشود زیرا علم مرتب در خود انقلاب کند و خود را نگهدارد همانند قران است که آیات متشابهاتش مرتق انقلاب کند و بعمل قبلی که آیات محکمات است پیوسته و افزوده گردد.

سیب: از کدام گیاه است در کدام منطقه روئیده و در جهان منتشر شده، مواد و عناصر موجوددر سیب چیست و میزان و مقدار آنها، چگونگی نگهداری سیب، دانستنیهائی چند از سیب، موارد استعمال سیب و پوست و برگ آن در بیماریها و طرز کشت و تکثیر سیب، کود مناسب،سیب از رازی، سیب دریک کتاب قدیمی سیب در اخبار که بضد سم بودن، تب بر بودن، و ... اشاره کرده و خودرن سیب ترش را که باعث نسیان میگردد شرح دادم.

امروز مصرف سرکه سیب و سیب را که دارای مقداری پتاسیم است برای جلوگیری ازایجاد لکه روی دندانها، شکنندگی ناخن، ریزش مو مؤثر میدانند. گفتم چرا اسلام دوست دارد سیب خورده شود نه آب سیب و در اینجا اضافه میکنم صرفنظرای اینکه چند عنصر سیب در آبش دیده نمی شود و عناصر دیگرش نیز تغییر مقدار

ص: 309

مییابد برای گرفتن آب سیب جدا کردن قسمت های خال زده سخت بوده و در مغازه های آب سیب گیری آیا هیچ رعایت میشود؟

دانستنیهائی چند از گلابی، ترکیبات گلابی و خواص قسمت های مختلف گلابی، گلابی از یک کتاب قدیمی، گلابی در اخبار که اشاره به اثر قلبی و گوارشی آن شده است.

به: سابقه و مدت آن، ترکیبات و عناصر به، خواص به و پوست و برگ آن، به خام و پخته، بهدر کتابی از قدیم به در اخبار (اثر بر بینائی، زیبائی، قلب، حزن، معده و ...) 10/59.

کاسنی: تیره کاسنی: سابقه و مدت کاسنی، خواص و ترکیبات و میزان و مقدار عناصر موجود در کاسنی، کاسنی از رازی، کاسنی در کتابی قدیمی، کاسنی در اخبار (اثر گوارش درمانی، آمیزشی و ...) 10/67.

اثر غذا بر پسر یا دختر شدن بنظراسلام 10/71، چرا کاسنی را سید سبزیها گفته اند؟

کرفس: خانوده، نقاط مناسب کشت، خواص درمانی و ترکیبا تو میزان و مقدار عناصر در ساقه و برگ کرفس، آب کرفس، کرفس از رازی، کرفس درکتابی از قدیم، کرفس در اخبار (اثر آن بر عقل، قلب، جنون، جذام، برص و ...) 10/82.

کلم: خانواده، انواع کلم، برگ و گل کلم، تکثیر کلم عناصر قسمت مخلتفه کلم و میزان ترکیبات در آنها از هر نوع کلم، کلم از رازی، کلم از کتابی قدیمی، کلم در اخار.

تره: تره معمولی، تره فرنگی، خانواده آنها، تکثیر

ص: 310

و ترکیبات و میزان عناصر در تره و خواص آنها، تره از رازی، تره درکتبای از قدیم، تره در اخبار (خوشبو کردن دهان، اثر بادشکن و ضد بواسیربودن، تسکین دهندگی و ضد یبوست و ترشی معده و ...) 10/101

برنج: خانواده، انواع برنج، محلهای مناسب کشت، آب و هوای مناب، اشکال ممتاز و متوسط بریج، هضم و جذب حشرات زیان دهنده برنج، تقسیم بندی انواع برنج، ترکیبات و خواص برنج و میزان عناصر موجود در برنج، چرا رنج زکوه نداردأ؟ خواص برنج خام، پخته، بوداده، مقدار محصول و مصرف برنج در جهان، اولین کشور تولید کننده برنج، اولین نقطه ایکه برنج در آنجا کشت شد و بسایر نقاط رید، سابقه و قدمت برنج.، کشورهای تولید کننده برنج، برنج در کتابی از قدیمک، برنج در اخبار (اثر گوارشی و ضد بواسیری و ...) 10/115 برای مزید اطلاع گفته شود میتوان نانی که ماده اصلی آن آرد برنج پخته است تهیه کرد.

مرکبات: درخت نارنج و مشخصات آن و خواص قسمتهای مختلفش بویژه بهار نارنج،پوست نارنج. درخت پرتقال و امتک ازاتی که دارد و شکل و مشخصات قسمتهای مختلف ان. آب لیمو و ترکیبات و میزان و مقدار عناصر در آن و خواصش. درخت لیموو فبق قسمتهای آن با سایر مرکبات و ترکیبات قسمتهای مذکور و خواص هر کدام و میزا نو مقدار عناصر ترکیب کننده آن ترنج از رازی. مرکبات از کتاب قدیمی مرکبات در اخبار (که بهتر است بعد از غذا خورده شوند. اثر گوارشی، اثر معطر کردن

ص: 311

امعاء) 10/133 آنچه جالباست اینکه چون سیب را بدست نبی گرامی میدادند بوئیده و میل میفرودند گویا تمایل بخوردن آب سیب نشان نداده بدینوسله میخواستند معرفی نمایند که سیب خورده شود نه آب سیب و در قسمت مربوط به سیب و مرکبات نشان داده ام که چگونه عناصر چندی از سیب با آب گرفتنش از بین میرود و حال آنکه مزان ترکیبات پرتقال با آب آن فقط اندک وجه تمایزی پیدا خودهد کرد.

دانستنیهائی چند از بادنجان: خواص بادنجان و عناصر و ترکیبات در بادنجان و مقدار هر کام، بادنجان از رازی، بادنجان از کتاب قدیمی، بادنجان در اخبار (اثر آن برای خرما خورده ها خاصیت درد شکنی، چهره صاف کنی، نافع بودنش برای طحال ار خونی ان) 10/137.

شلغم: خانواده، شکل قسمتهای گوناگونش، طرز تکثیر آن، ترکیبات و میزان عناصر موجود در آن، خواص شلغم و قسمتهای گوناگون آن. خناص برگ شلغم و ترکیبات و میزان عناصر موجود در آن، شلغم از رازی، شلغم در کتاب قدیمی، شلغم در اخبار (ار ضد جزام که شاید اشاره بسرطان باشد و ...) 3/145.

آویشن: انواع آوشن و مشخصات اعضاء گیاه و ترکبات متشکله هر کدام و موارد استعمالهر کدام و خواص آنها. آویشن از رازی: آویشن در کتاب قدیمی، آوزشن در اخبار (اثر گوارشی و تقویتی گوارشی ضد رطوبتی و ضد التهابی آن) 10/151 و تعریف از حرف بابلی، حرف ابیض، حرف نبطی

ص: 312

نانخواه.

چغندر: خانواده، مشخصات قسمتهای مختلف آن، تکثیر و ترکیبات آن و معرفی بهترین زمین برای کشت. میزان و مقدار عناردر آنو در برگش و خواص ان. چغندر از رازی چغندر از کتاب قدیمی، چغندر در اخبار (اثر تسکینی، محکم کردن عصب و آرام کردن حرارت خون و استخوان سازی و آرامش در خواب و ...) 10/157.

هویج: خانواده، مشخصات، ترکیبات متشکله ان، خواص درمانی آن، میزان عناصر موجود در آن و در هویج فرنگی هویج از رازی، زردک در کتاب قدیمی، زردک در اخبار (اثر کلیوی و تقویتی که بر نعوظ دارد. سودندیش برای قولج و بواسیر و ...) 10/165.

تربچه و ترب: خانواده، مشخصات قسمتهای گوناگون ان، ترکیبات ان و برگش ومیزان و مقدار هر کدام. خواص درمانی آنها، ترب از رازی، ترب ازکتاب قدیمی، ترب در اخبار (مدر بودن، قدرت مضمی، ضد صفرا و بادهای عصبی بودن و ...) 10/171.

موز: معرفی،ترکیبات، کشورهای بعمل آورنده، اثر و خواصآن، میزان و مقدار عناصر متشکله در ان، موز از رازی موز از کتاب قدیمی، موز در اخبار 10/178 دراینجا خارج از موضوع بذکر دو مطلب پرداخته ام یکی نقصی که برایقانون است و آن که شهادت هر گونه عادلی را م1پذیرد وامروز استشهاد کنندگان حرفه ای فراوان شده مزاحم امنیت مردمند و با بدست

ص: 313

آوردن مکنتی که از طریق مذکور است چه بسیارکسانی را که میخرند و بمزاحمت خود ادامه میدهند. دیگراینکه اگر العیاذ باللّه پیامبران را معصوم ندانیم فقط مجبوریم قبول کنیم که دروغگو نبوده اند زیرا اگر راستگویشان ندانیم از کجا که در اصل دعوت خود کاذب نباشند!.

زردآلو: خواص و ترکیبات و مقدار عناصر متشکله ان. زردآلو از رازی، زردآلو، در کتاب قدیمی.

دانستنیهائی چند از هلو: خواص وترکیبات و مقدار عناصر در آن. روغن هلو و خواص آن (تجربه خودم را در این باره فراوش کردم کهدر مواردی چند از بیماریهای پوستی که با روغن هسته هلو و گرد قمبیل بهبود یافت و پس از ادمه تجربه بیماریهای مذکوررا معرفی خواهم نمود) خواص گلبرگها و برگ و غز هسته هلو.، هلو از رازی، هلو از کتاب قدیمی.

دانستنیهایی چند از الو سیاه: خواص و ترکیبات و قمایدر عناصردر هلوی تازه و خشک، آلو از رازی، آلو از کتاب قدیمی آلو در اخبار (فرونشاننده حرارت، ساکن کننده صفرا، تسکین دهنده برخی دردهایکهنه و یاغی، ضد درد زنبور. نرم کننده مفاصل و ...) 10/192.

گردو: معرفیدرخت گردو و مشخصات آن، خواص گردو، برگ گردو، روغن گردو، امتیاز چوب گردو، ترکیبات گردو و روغن گردو و مقادیر عنار در آنها. خواص گردو و قسمتهای گوناگون آن: منشأگردو و سابقه آن. چه کسانی نباید گردو بخورند. گردو از رازی، گردو در کتاب قدیمی، گردو در اخبار

ص: 314

(پنیر گردو با هم خوردن، عصرانه خوردن، تاستان نباید خورد و ...) 10/203.

دانستنیهائی از جووهاون و آسیا: سابقه و قدمت جو. ارزش جو در زمانهای قدیم، چگونگی رویش جو در زمانهای قدیم وجود جو در غذاهایی که در دورانهای قدیم بدست آمده، چگونگی پیدایش آرد و پیدایش هاون و آسیا و تاریخ پوست کندن غلات و بکار بردن انواع آسیاهای سنگی و بادی و آبی و ... تقسیم بندی عصرهای آهن و حجر جوان و حجر جدید و ... شرح گودیهائیکه به آن فال میگفتند.

داسنتنیهائی چند از جو: ترکیبات متشکله آن و انواع جو، خواص جو و انواع جو، نان جو از رازی. جو از کتاب قدیمی جو در اخبار و مزیت آن بر گندم در موارد مخصوص 10/215.

اسفناج: خانواده، انواع، مشخصات قسمتهای مختلف آن، ترکیبات و عناصر در اسفنجا و مقدار آنها و خواص ان و از اهیمت افتادن اسفنجا، اسفناج ازرازی، اسفناج های مختلف.

جعفری: معرفی گیاه و مشخصات قسمتهای گوناگون آن ترکیبات برگ جعفی و خواص عصاره جعفری ارزش جعفری در قدیم.

پونه: مشخصات و خواص آن و معرفی انواع پونه که به آن پودنه گویند.

طرخون: تیره و خواص آن، ترخون از رازی و از حکیم مؤمن.

شنبلیله: خانواده، شکل و مشخصات. تکثیر و مصرف و

ص: 315

خواص،عصاره و دانه و ارقام آن، شنبلیله از تحفه حکیم مومن. گشنیز: خانواده، شکل و مشخصات و ترکیبات و قمدار عناصر و چنمد الکل درآن. گشنیز از رازی، ازکتاب قدیمی.

شاهی یا تره تیزک: خانواده، شکل، ترکیبات و مقدار عناصر خواص، ازرازی، از کتاب قدیمی.

شبت یا شوت یا شوید: مشخصات، تکثیر، ترکیبات، از رازی، از کتاب قدیمی.

خرفه: ترکیبات، خواص، از کتاب قدیمی.

ماش: محلهای کشت، مشخصات،سابقه و قدمت، تکثیر، ترکیبات و مقدا عناصر در برگ و دانه، مسمومیت از ماش، از رازی، از کتابی قدیمی، ماش در اخبار (اثر گوارشی و ...) 10/244.

تخم مرغ: وزن، مشخصات و ترکیبات پوست و سفیده و زرده، هضم و جذب، نفوذ میکروب در آن، خواص تخم طیور، تخم مرغ تازه و کهنه و دگگونیهای در آنها، مدت توقف قسمتهای مختلف تخم مرغ در بدن از خام و نیم پخته و پخته. کوچکترین و بزرگترین تخم طیور، عناصر موجود در قسمتهای مختف تخم مرغ و مقدارآنها، دانستنیهائی از تخم مرغ، طریقه های نگهداریتخم مرغ (مکانیکی، فیزیکی، شیمیائی و ..) تخم طیور از رزای، تخم مرغ در کتاب قدیمی، تخم مرغ در اسلام (مصرف آن بجای گوشت، اثر گوارش و ...) 10/265.

سردی و گرمی غذا یادراول سرد است یا گرم یا ... چه معنی دارد؟

اعتراض دو شخصیت و شرح چگونگی نسبت سوره هل اتی

ص: 316

بحضرت علی مرتضی.

سی و پنج سفارش برای حفظ ویتامین های موجود در غذاها. برخی مسمومیت های میوه ها و سبزیجات.

رساله ذهبیه: 10/279: رساله ذهیه چیست و تاریخ آن.اعجاز رساله مذکرو، نسازگاری غذائی (ناسازگاریهای ساختمانی، اکستابی، تضادی، فیزیولوژیکی، شیمیائی، متابولیکی و ...) غذاهای ناسازگار با یکدیگر. یک شگفتیدیگر از دستور امام 10/298 که دراینجا بذکر آدابی چند از غذا و تغذیه اشاره گردید در ضمن دستور میدهد غذای سنگین و پرکالری را یک روز یک مرتبه و روز بعدو دو مرتبه باید داشت.

ماههای رومی نامبرده شده و برتری تقویم ایرانی (جری شمسی) را بر تقاویم دیگر تذکر داده و از آن چه باید در فصل بهار خورد تا سالم ماند شرح یداده شده است 10/330 سپس تک تک ماههای رومی آورده شده و به شرح و بسط غذای سازگار با هامن ماه پرداخته ام 10/306 الی 329 از 330 تا 357 به بسیاری از مطاب علمی غذا و تغذیه اشاره شده و از خواص بسیاریاز خوردنیها یامتعلقان آنها مطالبی ذکر گردیده و هم اکنون آزمایش انجام شده خود را که بعضی ازهمکاران ناظر بودند بیاورم که آب کدوی کوچک (کدوی نازک) پساز هر غذا (هر دفعه بیماران یک استکان تجویز شد) سبب پائین آمدن قند بیماران گردید (بیماران همان ریم قبلی را داشتند ولی داروها را بکلی قطع نمودند ولی هنوز به تزریق انسوین نرسیده بودند) دگر انکه روغن هسته های پرتقال در برخی اگزماها خیلی اثر خوبی

ص: 317

مینمود.

از صفحه 358 بعضی مطالب غذائی اسلامی شروع گردید که بپاره ای از آنها اشاره میشودو در آخر آنچه نوشته نشده آورده میشود و در اینجا عبارت روایت نیز ذکر میگردد و برای اطلاع به متن عربی قسمتهای دیگر باید بکتابهای مربوطه مراجعه نمود:

اشامیدن آب بین غذا معده را ضعیف میکند.

گوشت کتف گوسفند بریان شده، سرکهو روغن زیتون، آش سرکه.، قلیه با گوشت بریان که بادنجان داشت، شیر ترش (ماست)، پنیر میش، خاگینه از غذاهایی است که بر سفره پیشوایان اسلام دیده شده است.

شاید در آیه شریفه 5 سوره انعام به رابطه بین میوه (قند آنها) و مغز اشاره شده باشد و ما میدانیم سلسله اعصاب تنها ارگانیسمی است که گلوکز بطور مستقیم در آن باید بوید و جاهای دیگر باید آنزیم دخالت کند.

از آیه 69 الاسراء معلوم میشود از جمله امتیازات آدمی انتخاب غذای خوب است.

قرآن به برتر و بهتر بودن برخی غذاها اشاره یمفرماید (سوره رعد).

قرآن بارتباط بینسلامتی جسمو بلکه سلامتی اجتماع با میوه و تغذیه آنها اشاره میفرماید (البقره)

نباید در غذاها پف کرد و بعد از خوردن بهر نحو که مناسب نیست خوابید.

ص: 318

میوه ها را باید شست و خورد.

پیران باید از خوردن جربیها اجتناب کنند. (در کشورهائی که چربی زیاد میخورند و نزد موشهائیکه 20 درصد تغذیه اشان چربی است بیشتر از آنها که 5 درصد چربی داشند سرطان دیده شده است و مکانیسم آن را قبلاً گفتم).

قرآن در اهمیت غذا، آدم کشی و محرومیت غذائی را ردیف آورده است (140 الانعام) با غذای سبک باید خوردن را شروع کرد.

اگر اول وقت نماز بود و غذا حاضر و شخص گرسنه بهتر است بخوردن پرداخت.

چراخوردن سیب ترش و نیم خورده موش حافظه را کم میکند. 1/363.

صبح باید هم زود غذا خورد و هم بهترین غذا را صبح میل نمود.

سبوس آرد را نباید گرفت.

با آرامش اعصاب غذا دوب میشود. (بهتین هضم و آمادگی جذب را پیدا میکند).

در عظمت غذا و تغذیه قرآن کلمه الیوم را در آغاز آیهآورده است (5 المائده).

طهور الطعام یزید فی الطعام و الدین و الرزق (نبی گرامی: پاکیزگی غذا، غذا و دین و روزی را افزایش میدهد).

لا تصاحب الا مومنا و لا یاکل طعامک الا تقی (نبی گرامی: جز با اهل ایمان مصاحبت مکن و غذای ترا جز پرهیزکار نخورد)

ما ملاء آدمی و عاء شرامن بطنه بحسب ابن آدم اکلات یقمن

ص: 319

صلبه (نی گرامی: آدمی ظرفی بدتراز شکم پر نیکند برای آدمیزاد همینقدر غذاکه بنیه او را نگهدارد کای است) البته توجه دارید هر چه از بنیه نگهدارنده بیشتر وارد شود به چربی مبدل شده بزیان است.

اقلل طعامک تقلل سقاما اقلل کلامک تامن ملاما (حضرت علی:خوراکت کم کن بیماریت کم شود سخنت کم کن از نکوهش در امان باش).

ایاک و ادمان الشبع فانه یهیج الاسقام و العلل (حضرت علی: بر تو باد بدوری از همیشه سیر بودن که این کار برانگیزنده بیماریها و رنجهاست) راجع به پرخوری و نظر اسلام نسبت به آن میتوانم طنز بگویم که تا حضرت آدم نخورده بود خلود داشت.

بردوا طعامکم یبارک لکم (نبی گرامی غذای خود را سرد کنید تا برکت یابد) در این باره قبلاًاز نبی گرامی: بعنوان معجزه آنردم که کلمه سخن را فرمودند که باید غذا سخن باشد و نه گرم و نه سرد و سخن تقریبا حرارتی برابر حرارت بدن است.

در پایان برای خداحافظی از مطالبل و مسائل غذا و تغذیه برای چندمین بار تکرار کنم زیرا فوق العاده اهمیت دارد وآن هم توجه دادن قرآن است همگی بشریت را بدو موضوع غذا و تغذیه که هر چه هست و نیست شاخ و برگ و فروع ایندو بوده و در قلمرو آنهاست و این همانا توجه دادن به «کمیت» غذا و «کیفیت» تغذیه میباشد:

کلوا و اشربوا و لا تسرفوا «کمیت غذا»

فلینظر الانسان الی طعامه «کیفیت غذا»

ص: 320

شرح هر دو قسمت در جلد سوم و چهارم داده شده و بقیه جلدهای غذا و تغذیه در قلمرو ایندو آمده است.

ملاصدرای شیرازی

بدون مقدمه و قبل از شرح و بسط بذکر قسمتی از کتاب اسفار صدر المتأهلین فیلسوف بزرگ ایرانی میپردازم.

محمد بن ابراهیم شیرازی معروف به ملاصدرا درکتاب الاسفار خود چنین میگوید:

جسم طبیعی از جسم مادری و صورت طبیعی جسم ترکیب یافته و شکل گرفته است و صورت طبیعی ...قرار دارد و هر وقت که اعتبار ارزیابی آن به ابعاد مخصوص بشود به اعتبار فضاء ونسبت مکانی آن با ارزیابی جسم شاغلدر فضا خواهد بود ... با معین و مشخص شدن ابعاد سه گانه هر چیزی (ابعاد مکانی) آنرا جسم تعلیمی مینامیم و در این موقع لزوم دارد که امتداد زمانی آن تعیین گردد و این امتداد زمانی به حسب حدوث (ورت طبیعی جسم) بین حادثه ای است که قبل از آن بوده یا حادثه ای است که بعد از آن می آید.

تقدم و تأخر زمانی، اعتباری است که با استمرار حرکت جوهری و پیدایش صورتهائی که در امتداد یکدیگر قرار دارند باید تعبیر بشود لذا از این قرار جسم طبیعی و صورت طبیعی وجسم تعلیمی و صورت تعلیمی و ابعاد سه گانه جسم که مکان با آن ارزیابی میشود و بعد چهارم که امتداد جوهی است و از آن به زمان تعبیر

ص: 321

میشود همه اینها اعتباراتی است برای موجود واحد و اینکه تغایر و تفاوتی بین زمان و مکان هست برای اینست که مکان عبارت است از مقدار تعلیمی صورت تعلیمی جسم و زمان عبارت است از مقدار تدریجی صورت طبیعی جسم و ... و در صفحه 238 الاسفار گوید و صورت طبیعی در نزد ما عینا همانند زمان در نزد فلاسفه است الا اینکه صورت طبیعی هویت جوهری است ولی زمان عرضی است.

پس از اینقرار زمان عبارت است از آن مقدار از طبیعت که از جهت تقدم و تأخر ذاتی خویش بذات خود متجدد میگردد استمرار و امتداد مییابد همانطور که مقدار جسم تعلیمی (مکان) از جهت قبول ابعاد سه گانه معین است. از اینقرار.

برای صورت طبیعی جسم دو امتداد وجود دارد یکی از آنها تدریجی زمانی است و قابل انقسام به متقدم و متأخر مکانیاست و نسبت مقداریه امتداد مانند نسبت متعین به مبهم است و هر دو از نظر وجودی متحد و یگانه هستند و از نظر اعتباری متغایر و همانطوری که اتصال تعلیمات مادی غیر از اتصال آنچه مقادیر و ارزشهای تعلیمات مادی است نمی باشد اتصال زمانی نیز زاید بر اتصال تدریجی که بالذات و بنفسه متجدد و مستمر است نمیباشد پس از اینقرار حال (زمان) با صورت طبیعی دارنده امتداد زمانی مانند حال مقدار تعلیمی با صورت جرمی دارنده امتداد مکانی میباشد.

این بود فقط موردی از یک مطلب علمی بسیار جالب روز که فردی مسلمان 250 سال قبل از انشتین آنرا عنوان نموده است.

ص: 322

گزارش

آذر 1343 جلد اول کتابهای اولین دانشگاه و آخرین پیامبر چاپ و منتشر شد طولی نکشید با استقبال شایانی که رو به رو شد تجدید چاپها گردید که هم اکنون چاپ پنجم جلد اول آماده میگردد و چه خوب است که طبق معمول عملکرد خود را در این مدت به اختصار بیان دارم:

در ده جلد گذشته که خلاصه و فشرده اش هم اکنون در دست شماست کارهای زیر انجام گرفت:

1 - بعضی از مسائل و مطالب اسلامی توضیح و بسط داده شد

2 - مواردی چند پژوهشهایی انجام گرفت.

3 - در پاره ای اوقات علت یا حکمت مطالب و مسائل بیان گردید.

4 - نظریه هائی عنوان شد که در ظرف همین مدت کوتاه (آذر 43 - تیرماه 1350) قاطعیت یافت.

5 - نظریه هائی عنوان گردید که باید بعدها مورد بررسی و بازرسی قرار گیرد.

سعی کردم آنجا که فلسفه احکام یا بیان علت معارف گفته میشود کلمات: شاید، به نظر می رسد، احتمال دارد، ممکن است و ... به کار برم و چون علم روبه توسعه و کمال است و روز بروز دامنه حکومت علمی قرآن با وسعت آشکاری افزوده می شود چه بسا حکمت یا علتی که درباره مسئله اسلامی گفته شده فردا به طرزی دیگری بیان شود و واقعیت آن روزگار آینده چشمگیر گردد و

ص: 323

آنچه برای نویسنده اهمیت دارد بحث در اطراف مطالب قسمت چهارم و پنچم می باشد. نظریه های عنوا نشده ای که صورت تحقق یافته یا در آینده خواهد یافت.

حقوق علمی مسلمانان

اسلام انتظار دارد آن عده از فرزندانش که در خارج از کشورند و به تحصیل علم اشتغال دارند در حفظ حقوق علمی مسلمانان بکوشند و متاسفانه هنوز چنین بذل توجهی نشده چه درباره آنان که گذشته اند و چه نسبت به اینان که در حیاتند؟

آیا از مسلمانان کسی اسفار را نخوانده بود؟ اگر چواب مثبت است چرا هنگام طرح مسئله بعد چهارم از طرف غریبان صدائی از مسلمین بلند نشد که بلی ملاصدرا هم قبلا چنین و چنان گفته است! و اگر آنان که اسفار را خوب فهمیده اند و در آن زمان سخنی گفته اند معرفی نمی شوند علت چیست؟ به هر صورت چه خوب بود حداقل مسلمانان کاری می کردند که زمان رسیدن بشر به کره ماه کردند: تلگرافاتی شد به امریکا در اوراقی هم منعکس گردید که اعجاز علمی قرآن و پیشگوئیهایی واقع شده اسلامی را در برداشت از چگونگی خبر تسخیر کرات و مسافرتهای دسته جمعی با سفائن فضائی که قبلا در جلد دوم چند سال قبل به آنها اشاره کرده بودم.

ص: 324

استمداد نویسنده

از ضعف دستگاههای تبلیغاتی اسلامی و بی توجهی مقامات دانشگاهی کشورهای مسلمان هنوز که هنوز است نه مطالب کسانی چون ملاصدرا به درستی و شایستگی به دیگران رسیده نه از آنچه همطرازان ملاصدرا داشته اند جهان اطلاعی داردو اگر معرفتی در غرب به آراء دانشمندان اسلامی حاصل شده بیشتر نتیجه کوشش خودشان یعنی دانشمندان غرب است در صورتی که اگر به اواخر جلد چهارم مراجعه مجددی بفرمائید خواهید دید با آن که علم از اسلام بار و پا رفت متاسفانه هم اکنون باید کشف المطالب و کشف الایات قرآن ما را یک نفر فرانسوی و شخص آلمانی بنویسد و چه بسا تحقیق درباره فلان شخصیت اسلامی از طرف آنان بهتر انجام گرفته باشد.

استمداد نویسنده اینست: بذل توجه فرمایند و از آن همه مطالب که برای نخستین بار راجع به اسلام در کتابهای اولین دانشگاه مشاهده می شود و از حقایق دینی و اسلامی است منتشر سازندو به اطلاع جهانیان برسانند وآن چه تاکنون به عنوان نظریه یا فرضیه ثبت و ضبط فرمایند و چه بهتر که به مجلات علمی و مذهبی بدهند در جلد اول چاپ سوم صفحه 110 سالها قبل از اینکه در مجلات و کتابهای ما از بدون خلاء بودن ذرات ماده اولیه علام سخنی باشد به اینکه در ابتدای خلقت ذرات مذکور دنده به دنده بودند از قرآن الهام گرتفه نوشتم و در جلدهای بعد (اول جلدنهم)

ص: 325

راجع به کلروفیل سازی و اینکه قرآن به اثر روشنائی صبح و عصر در عمل مذکور امتیاز قائل است اشاره کردم و فرضیه ها و نظریه های دیگر که تکرارش لازم نیست و بعضی از آنها تازه در علم کشور ما وارد شده یا هنوز نشده یا وراد شده و من اطلاعی ندارم و به طور قطع مطالبی که سالها بعد وارد مرز علم خواهد شد و استمداد اینکه در حفظ حقوقم عنایتی بشود به علاوه چه بسا جملاتی از کتابهایم را که دیدم معروفیتی یافته یا در دفتر یا قتویم اشخاصی نوشته شده و به چندتائی از آنها شاره می نمایم:

هر قانوین از اسلام که در آن دست بردند مجبور شدند آنقدر «تبصره» به آن بزنند و متورمش کنند که بالاخره منفجر شود و هر قانون غیراسلامی به اجبار آنقدر (بصیرت) در ان بکار می برند که سازگار با فطرت گردد و اسلامی یا حداقل دارند اسکلت اسلامی گردد.

دانشمندان لادین روابط انسان و طبیعت را غروز آمیز کرده اند و رابطه انسان و انسان را تیره ساخته اند و دینداران جاهل که از آن غروز بی بهره اند و در این تیره روزی سهیم.

آن روحانی که باید حافظ دین باشد و دین حافظ اوست و آن استاد که باید حافظ علم باشد و دانشگاه حافظ اوست ساخته جامعه و محیطشان هستند همچون سایر عوامل محیط که طبیعت آنها را ساخته است چون طاوس و گندم و هندوانه و ... ولی حافظات دین وعلم صاحبان اراده و انتخاب و سازندگی اند.

جسم آدمی به لحاظی کارخانه ای است که مواد اولیه رابه صورت

ص: 326

عناصری در می آورد سازگار با نظم موجود در خودش وعقلش دستگاه است که مواد خام (محسوسات و دریافت شده ها) را مبدل به محصولاتی می نماید که با نظم موجود در سراسر گیتی سازگار باشد یعنی محسوسات و ردیافت شده ها مبدل به تمایل و کششی میشوند سازگار با فطرت تکوین یافته در اعماق وجود ما یعنی فطرت بر تویحد و معنی «امعقل ما عبد به الرحمن» همین است.

هیچ دو دستی در دنیا با یکدیگر نجنگیده، علم و مذهب دو دست اجتماعند که برای رفع نیازمندیها و سازمان دادن عوالم مادی و معنوی از آستین آفرینش بیرون آمده اند واگر هر کدام مورد نیاز نبودند در یکی از رویدادهای شدید تاریخی یکی به وسیله دیگری از بین می رفت.

شرک از آن جهت گناه بزرگ و ظلم عظیم است که آدمی خدا را به حد بشریت بلکه پائین تر میرساند در صورتی که خدا اراده فرموده آدمی را بالا ببرد که خلیفه اش باشد و مثلی او مثلی گردد.

تیرماه 1350

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9

مقدمه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، از سال 1385 هـ .ش تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره الشریف)، با فعالیت خالصانه و شبانه روزی گروهی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.

مرامنامه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان در راستای تسهیل و تسریع دسترسی محققین به آثار و ابزار تحقیقاتی در حوزه علوم اسلامی، و با توجه به تعدد و پراکندگی مراکز فعال در این عرصه و منابع متعدد و صعب الوصول، و با نگاهی صرفا علمی و به دور از تعصبات و جریانات اجتماعی، سیاسی، قومی و فردی، بر مبنای اجرای طرحی در قالب « مدیریت آثار تولید شده و انتشار یافته از سوی تمامی مراکز شیعه» تلاش می نماید تا مجموعه ای غنی و سرشار از کتب و مقالات پژوهشی برای متخصصین، و مطالب و مباحثی راهگشا برای فرهیختگان و عموم طبقات مردمی به زبان های مختلف و با فرمت های گوناگون تولید و در فضای مجازی به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار دهد.

اهداف:
1.بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام)
2.تقویت انگیزه عامه مردم بخصوص جوانان نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی
3.جایگزین کردن محتوای سودمند به جای مطالب بی محتوا در تلفن های همراه ، تبلت ها، رایانه ها و ...
4.سرویس دهی به محققین طلاب و دانشجو
5.گسترش فرهنگ عمومی مطالعه
6.زمینه سازی جهت تشویق انتشارات و مؤلفین برای دیجیتالی نمودن آثار خود.

سیاست ها:
1.عمل بر مبنای مجوز های قانونی
2.ارتباط با مراکز هم سو
3.پرهیز از موازی کاری
4.صرفا ارائه محتوای علمی
5.ذکر منابع نشر
بدیهی است مسئولیت تمامی آثار به عهده ی نویسنده ی آن می باشد .

فعالیت های موسسه :
1.چاپ و نشر کتاب، جزوه و ماهنامه
2.برگزاری مسابقات کتابخوانی
3.تولید نمایشگاه های مجازی: سه بعدی، پانوراما در اماکن مذهبی، گردشگری و...
4.تولید انیمیشن، بازی های رایانه ای و ...
5.ایجاد سایت اینترنتی قائمیه به آدرس: www.ghaemiyeh.com
6.تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و...
7.راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی
8.طراحی سیستم های حسابداری، رسانه ساز، موبایل ساز، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک، SMS و...
9.برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم (مجازی)
10.برگزاری دوره های تربیت مربی (مجازی)
11. تولید هزاران نرم افزار تحقیقاتی قابل اجرا در انواع رایانه، تبلت، تلفن همراه و... در 8 فرمت جهانی:
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
و 4 عدد مارکت با نام بازار کتاب قائمیه نسخه :
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS
به سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و قرار دادن بر روی وب سایت موسسه به صورت رایگان .
درپایان :
از مراکز و نهادهایی همچون دفاتر مراجع معظم تقلید و همچنین سازمان ها، نهادها، انتشارات، موسسات، مؤلفین و همه بزرگوارانی که ما را در دستیابی به این هدف یاری نموده و یا دیتا های خود را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می نماییم.

آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109