دانشنامه قرآن و حديث فارسي - عربي جلد 7

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي ري شهري، محمد، 1325 -

عنوان قراردادي : موسوعه معارف الكتاب و السنه . فارسي

عنوان و نام پديدآور : دانشنامه قرآن و حديث فارسي - عربي/ محمدي ري شهري با همكاري جمعي از پژوهشگران ؛ ترجمه حميدرضا شيخي.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمي فرهنگي دارالحديث، سازمان چاپ و نشر، 13 -

مشخصات ظاهري : ج.

فروست : پژوهشكده علوم و معارف حديث؛ 99 .

شابك : 1500000 ريال: دوره : 978-964-493-494-0 ؛ ج. 4 : 978-964-493-587-9 ؛ ج. 5: 978-964-493-588-6 ؛ ج. 7: 978-964-493-590-9 ؛ ج. 8: 978-964-493-591-6 ؛ ج. 9: 978-964-493-592-3 ؛ ج. 10 : 978-964-493-593-0 ؛ ج. 12: 978-964-493-595-4 ؛ ج. 13: 978-964-493-596-1 ؛ ج. 14: 978-964-493-597-8 ؛ ج. 15 : 978-964-493-598-5 ؛ ج. 16: 978-964-493-599-2

يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد چهارم .

يادداشت : اين كتاب با حمايت و مشاركت معاونت امور فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي چاپ شده است .

موضوع : احاديث شيعه -- قرن 14

شناسه افزوده : شيخي، حميدرضا، 1337 -، مترجم

شناسه افزوده : ايران. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي. معاونت امور فرهنگي

رده بندي كنگره : BP136/9/م34د2 1390

رده بندي ديويي : 297/212

شماره كتابشناسي ملي : 2747877

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

20 . امّت

اشاره

20 . امّتدرآمدفصل يكم : راه نمايى شدن اُمّت ها پس از گم راهى آنانفصل دوم : عبرت گرفتن از امّت هافصل سوم : عوامل پيشرفت امّت هافصل چهارم : علل نابودى امّت هافصل پنجم : نقاط تشابه امّت هافصل ششم : امتيازات امّت اسلامفصل هفتم : ويژگى هاى امّت محمّد صلى الله عليه و آله در احكام شرعىفصل هشتم : ويژگى هاى اخلاقى و رفتارى امّت محمّد صلى الله عليه و آلهفصل نهم : اوصاف امّت محمّد صلى الله عليه و آله در تورات و انجيلفصل دهم : آينده امّت محمّد صلى الله عليه و آله در دنيافصل يازدهم : چگونگى محشور شدن امّت هافصل دوازدهم : ويژگى هاى امّت محمّد صلى الله عليه و آله در قيامتفصل سيزدهم : گروه هاى امّتفصل چهاردهم : آنان كه در قرآن و حديث ، «امّت» خوانده شده اند

.

ص: 8

. .

ص: 9

درآمد

امّت ، در لغت

درآمدامّت ، در لغتواژه «اُمّت» ، در معانىِ مختلفى به كار رفته است ، مانند : جماعت ، (1) خَلق ، (2) دين ، (3) طريقه ، (4) جيل ، (5) جنس ، (6) پيرو ، (7) زمان ، 8 و قامت . 9 خليل بن احمد فراهيدى در تبيين ريشه آن مى گويد : اِعلم أنّ كل شى ء يُضَمّ إليه سائرُ مايليه، فإنّ العربَ تُسمّى ذلك الشى ءَ أمّا . 10 بِدان كه هر چيزى كه ديگر چيزها به آن مى پيوندند، عرب، آن را «أَمّ» مى نامند . ابن فارس ، با الهام از سخن خليل مى گويد:

.


1- .. الصحاح : ج 5 ص 1864 مادّه «أمم» ، مفردات ألفاظ القرآن : ص 86 .
2- .. مجمع البحرين : ج 1 ص 76 .
3- .. مجمع البحرين : ج 1 ص 75 .
4- .. الصحاح : ج 5 ص 1864 .
5- .. ترتيب كتاب العين : ص 54 ، النهاية فى غريب الحديث : ج 1 ص 68 .
6- .. الصحاح : ج 5 ص 1864 ، مجمع البحرين : ج 1 ص 75 .
7- .. ترتيب كتاب العين : ص 54 .

ص: 10

امّت ، در قرآن و حديث

اشاره

أمّا الهمزة و الميم فأصلٌ واحد ، يتفرّع منه أربعة أبواب ، و هى : الأصل ، و المرجع و الجماعة و الدِّين . و هذه الأربعة متقاربة ، و بعد ذلك اُصول ثلاثة ، و هى : القامة و الحين و القصد . همزه و ميم ، يك ريشه معنايى است كه چهار باب گوناگون از آن منشعب شده اند [به اين معانى] : اصل ، محل رجوع ، جماعت و دين . اين چهار معنا ، نزديك به هم اند و پس از اينها ، سه معناى ديگر قرار دارند : قامت ، زمان و قصد . (1)راغب اصفهانى در باره معناى «امّت» آورده است : و الاُمّة : كلّ جماعة يجمعهم أمرٌ ما؛ إمّا دين واحد ، أو زمان واحد ، أو مكان واحد ، سواء كان ذلك الأمر الجامع تسخيرا أو اختيارا ، و جمعها : اُمم . امّت ، هر جماعتى را گويند كه چيزى (وجه اشتراكى) آنها را گرد هم آورده باشد : يا دين مشترك ، يا زمان مشترك يا مكان مشترك ؛ چه اين اشتراك ، با اختيار خودشان باشد و چه قهرى باشد . (2)ل

امّت ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، واژه «امّت» به معناى : جماعت ، (3) انسان جامع و كامل ، (4) دين ، (5) زمان ، (6) و كسانى كه در يك روش زندگىِ جبرى (7) و يا

.


1- .. معجم مقاييس اللغة : مادّه «أمم» .
2- .. مفردات الفاظ القرآن : مادّه «أمم» .
3- .. قصص : آيه 23 : «وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ ؛ و چون به آب مَديَنْ رسيد ، گروهى از مردم را ديد كه [دام هاى خود را] آب مى دادند» .
4- .. نحل : آيه 120 : «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ ؛ و به راستى كه ابراهيم ، امّتى بود مطيع خداى» .
5- .. زخرف : آيه 22 : «إِنَّا وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ ؛ ما پدرانمان را بر دينى يافتيم» .
6- .. يوسف : آيه 45 : «وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ ؛ و پس از چندى ، به ياد آورد» .
7- .. انعام : آيه 38 : «وَمَا مِن دَابَّةٍ فِى الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ؛ و هيچ جنبنده اى در زمين نيست و نه هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى كند ، مگر اين كه آنها نيز گروه هايى مانند شما هستند» .

ص: 11

يك . نگاهى كلّى به تاريخ امّت ها

اختيارى (1) شريك اند ، به كار رفته است ؛ ليكن آيات و احاديثى كه در اين بخش خواهند آمد ، در باره معناى اوّل و دوم امّت (2) اند . اكنون پيش از ذكر متن آيات و احاديثى كه موضوع آنها امّت يا امّت اسلامى است ، به دسته بندى و ارزيابى اجمالىِ آنها مى پردازيم .

يك . نگاهى كلّى به تاريخ امّت هاجامعه بشرى ، در آغاز پيدايش ، امّت واحده بوده است ، بدين معنا كه مردم در جوامع اوّليه ، گرايش هايى يكسان داشته اند و اختلافى ميان آنها وجود نداشته است ؛ بلكه يگانگى و وحدت ، بر آنان حكومت مى كرده است . پايين بودن سطح فكرى انسان هاى اوّليه ، ايجاب مى كرد كه نتوانند از ره نمودهاى انبياى الهى و رهبرىِ دينى ، بهره لازم را ببرند . از اين رو ، آنان تنها به بخشى از وظايف انسانىِ خود _ كه فطرت الهىِ آنان ايجاب مى كرد _ عمل مى كردند . گم راه نبودند ؛ امّا در جهت رشد و تعالى نيز حركت نمى كردند و به تعبير احاديث : كانُوا قَبلَ نُوحٍ عليه السلام أُمّةً واحِدَةً عَلى فِطرَةِ اللّهِ لا مُهتَدينَ وَلا ضُلّالاً . (3) پيش از نوح عليه السلام ، قومى بودند كه بر فطرت خداوندى يك صدا بودند ؛ نه ره يافته بودند و نه گم راه . فطرت الهى انسان ها و ره نمود انبيا و پيشوايان دينى از يك سو ، و تمايلات

.


1- .. آل عمران : آيه 104 : «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ ؛ و بايد از ميان شما گروهى باشند كه به سوى خير فرا خوانند» .
2- .. گفتنى است كه آيات و روايات اين بخش ، عمدتا در باره امّت اسلامى است ؛ ليكن معيارهايى كه براى ارزشيابى، پيشرفت و انحطاط اين امّت ذكر شده ، قابل تعميم به همه امّت هاست .
3- .. ر . ك : ص 20 ح 1 .

ص: 12

دو . عوامل پيشرفت و سقوط امّت ها

درونى (1) و وسوسه هاى شياطين جِن و اِنس (2) از سوى ديگر، به تدريج، زمينه را براى رشد و تكامل جامعه بشر فراهم كردند و بدين سان ، مردم در آزمون سختى قرار گرفتند و ميان آنان اختلاف پديد آمد. در اين دوران از زندگى بشر، انبياى الهى موظّف شدند به عنوان بخشى از وظايف خود، از طريق احكام و قوانين دينى ، براى رفع اختلاف مردم اقدام كنند. عدّه اى دعوت انبيا را پذيرفتند و سعادتمند شدند ؛ امّا بيشتر امّت ها ، تحت تأثير تمايلات درونى و القائات شيطانى ، در آزمون الهى شكست خوردند و هلاك گرديدند .

دو . عوامل پيشرفت و سقوط امّت هابراى اين كه آيندگان از سرنوشت امّت هاى گذشته عبرت گيرند ، در قرآن كريم و احاديث اسلامى ، مهم ترين عوامل پيشرفت و سقوط امّت هاى گذشته ، بيان شده است. بر اين اساس ، مهم ترين عوامل پيشرفت امّت ها عبارت اند از : رهبرىِ انسان هاى شايسته، وحدت كلمه، شايستگىِ نخبگان، و تمسّك به ارزش هاى اخلاقى و عملى . مهم ترين عوامل سقوط و هلاكت امّت ها عبارت اند از : رهبرىِ انسان هاى ناشايسته و پيروى كوركورانه مردم از آنها ، بدگمانى به رهبران دينى و ترديد در استدلال هاى روشن آنها، تكذيب آيات الهى، به سُخره گرفتن آموزه هاى دينى، دروغ بستن به خداوند متعال، توطئه بر ضدّ مكتب انبيا و مبارزه با حق طلبان ، ظلم ، افراط در هوسرانى، ترك نهى از منكر و مبارزه با فساد، غفلت از خطر تبهكارى،

.


1- .. ر . ك : ص 31 ح 10 و 11 .
2- .. ر . ك : انعام : آيه112.

ص: 13

سه . دليل همگونىِ امّت ها در تقابل با پيامبران

گناه، اختلاف، فساد نخبگان، سوء تدبير، علاقه به دنياى نكوهيده، اهمّيت ندادن به حقوق افراد مستضعف، و مفاسد فرهنگى و اقتصادى .

سه . دليل همگونىِ امّت ها در تقابل با پيامبراناز منظر قرآن كريم ، امّت هاى گذشته ، در تقابل با اديان راستين و رهبران دينى ، مشابه (1) عمل كرده اند . آنان انبياى الهى را تكذيب مى كردند، منكر زندگىِ پس از مرگ بودند ، خود را در انجام دادن كارهاى ناشايسته ، مجبور و معذور مى دانستند و به خدا افترا مى بستند . در اين جا با عنايت به فطرى بودن دين، اين سؤال ، قابل طرح است كه : اگر دينْ فطرى است، دليل همگونى امّت ها در تقابل با آن چيست؟ پاسخ ، اين است كه اوّلاً: قرآن ، تصريح مى كند كه مخالفان پيامبران ، مُترفان و مستكبران بوده اند، نه توده مردم : «وَ مَا أَرْسَلْنَا فِى قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ * وَ قَالُواْ نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَ أَوْلَادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ . (2) ما در هيچ شهرى ، هشداردهنده اى نفرستاديم ، مگر آن كه اسرافكارانِ آن گفتند : «ما منكر پيامى هستيم كه شما براى آن فرستاده شده ايد» و مى گفتند : «ما دارايى و فرزندانِ بيشترى داريم و [لذا] عذاب نمى شويم»» . مستكبران بودند كه گاه ، توده مستضعف را هم به دنبال خود مى كشيدند: «يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ . (3) [در قيامت] مستضعفان به مستكبران مى گويند : «اگر شما نبوديد ، حتماً ما از ايمان آورندگان مى بوديم»» .

.


1- .. ر . ك : ص 133 (امّت / فصل پنجم : نقاط تشابه امّت ها) .
2- .. سبأ : آيه 34 و 35 . نيز ، ر. ك : اعراف : آيه 76 _ 88 .
3- .. سبأ: آيه 31.

ص: 14

وگاه ، توده مستضعف ، در برابر مستكبران ، از انبيا حمايت مى كردند ، چنان كه در مورد قوم صالح عليه السلام مى خوانيم: «قَالَ الْمَلأَُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ ءَامَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ * قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِى ءَامَنتُم بِهِ كَافِرُونَ . (1) سران قوم او كه استكبار ورزيدند، به مستضعفان كه ايمان آورده بودند، گفتند: «آيا مى دانيد كه صالح، از سوى پروردگارش فرستاده شده است؟ [شايد دروغ بگويد!]». گفتند: «بى ترديد، ما به آنچه وى بدان رسالت يافته است، ايمان داريم». مستكبران گفتند : «ما به آنچه شما به آن ايمان داريد كافريم»» . انبياى الهى با حمايت همين مردم مستضعف ، دين خدا را به جهانيان عرضه كردند. بنا بر اين، منظور از امّت هايى كه در طول تاريخ با دين و رهبران دينى مقابله كرده اند، مستكبران و زورمداران اند . ثانيا : علّت همگونىِ امّت هاى مستكبر گذشته در تقابل با پيامبران ، اين است كه خصلت استكبار ، ضدّيّت با حق و عدل است كه اساس دعوت انبياى الهى است . بنا بر اين ، آن همگونى ، منافاتى با فطرى بودنِ دين ندارد. نكته قابل توجّه ، اين است كه احاديث اسلامى ، تأكيد مى كنند آنچه در امّت هاى پيشين تحقّق يافته ، در امّت اسلامى نيز تحقّق خواهد يافت: كُلُّ ما كانَ فِي الاُمَمِ السّالِفَةِ فَإنَّهُ يَكونُ فى هذِهِ الاُمَّةِ مِثلُهُ ؛ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ ، وَ القُذَّةِ بِالقُذَّةِ. (2) هر چه در امّت هاى پيشين بوده، در اين امّت هم خواهد بود ، دقيق و مو به مو . ليكن تكرار حوادث امّت هاى گذشته ، در ادوار ميانىِ تاريخ امّت اسلامى خواهد

.


1- .. اعراف : آيه 215 .
2- .. ر . ك : ص 210 ح 215 .

ص: 15

چهار . فضايل امّت اسلامى
الف - اعتبار احاديث فضايل امّت اسلامى

بود ؛ زيرا امّت اسلامى ، فضايل (ارزش ها و برترى ها) و ويژگى هايى دارد كه در نهايت ، حق بر باطل پيروز خواهد شد. در حديث نبوى آمده : خَيرُ اُمَّتى أوَّلُها وآخِرُها ، وَفى وَسَطِها الكَدَرُ . (1) بهترينِ امّت من ، آغاز و پايانِ آن است ؛ ولى در ميانه اش ، تيرگى خواهد بود .

چهار . فضايل امّت اسلامىدر اين مجموعه، فضايل فراوانى براى امّت اسلامى آمده است ، مانند اين كه : شكل گيرى اين امّت ، به دعاى ابراهيم عليه السلام بوده ؛ امّت اسلامى، بهترين امّت است ؛ مشمول رحمت ويژه الهى است و براى جامعه بشر ، سودمند و فرخنده است. فضايل اين امّت ، سبب شده كه هر چند از نظر تاريخى ، پس از امّت هاى گذشته آمده است ، اما از نظر ارزشى ، بر آنها پيشى گرفته و لذا با عنوان «الآخرون السابقون (پسينيانِ پيشى گيرنده)» توصيف شده است . در مورد فضايلى كه بدانها اشاره شد ، دو سؤال ، قابل طرح است:

الف _ اعتبار احاديث فضايل امّت اسلامىسؤال اوّل ، اين است كه آيا سند احاديثى كه فضايل (ارزش ها و برترى هاى) مختلفى را براى امّت اسلامى ذكر كرده اند ، از اعتبار لازم برخوردار است يا نه؟ پاسخ ، اين است كه قرآن كريم ، در آيات متعدّدى ، تصريح و تأكيد بر فضايل امّت اسلامى دارد، مانند: «كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ . (2) شما بهترين امّتى بوده ايد كه از ميان مردم ، سر برآورده» .

.


1- .. ر . ك : ص 210 ح 214 .
2- .. آل عمران : آيه 110 .

ص: 16

ب - آيا امّت اسلامى ، به خودىِ خود ، فضيلت دارد؟

«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ . (1) و بدين سان ، شما را امّتى ميانه[رو] قرار داديم تا گواهانى بر [ديگر] مردم باشيد» . لذا هر چند همه روايات مربوط به فضايل اين امّت ، اعتبار لازم را نداشته باشند ، از آن جا كه مضمون آنها اجمالاً هماهنگ با قرآن است ، ضعف سند آنها زيانى به اثبات ارزشمندىِ امّت اسلامى و تقدّم آن بر ديگر امّت ها نمى رسانَد .

ب _ آيا امّت اسلامى ، به خودىِ خود فضيلت دارد؟سؤال دوم ، اين است كه آيا آيات و رواياتى كه در باره فضايل امّت اسلامى بيان شده اند ، شامل همه جوامع اسلامى در طول تاريخ مى شوند يا اختصاص به مقطع خاصّى از تاريخ اسلام، و يا افراد خاصّى از جامعه اسلامى دارند؟ ترديدى نيست كه فضايل امّت اسلامى ، اختصاص به كسانى از اين امّت دارد كه عملاً به ارزش هاى اسلام وفادارند . لذا قرآن كريم ، وقتى از اين امّت ، به عنوان «بهترين امّت» ياد مى كند ، بى درنگ ، آنان را با خصوصيت امر به معروف و نهى از منكر توصيف مى نمايد: «كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ . (2) شما بهترين امّتى بوده ايد كه از ميان مردم ، سر برآورده ؛ [چرا كه] به كار نيك دستور مى دهيد و از كار زشت ، باز مى داريد» . از نگاه قرآن ، عدالت اجتماعى ، نخستين گام در حكمت بعثت همه انبياى الهى است . لذا در رأس همه نيكى هايى است كه خداوند متعال به آن فرمان داده است : «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاءِحْسَانِ وَ إِيتَاىءِ ذِى الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ

.


1- .. بقره : آيه 143 .
2- .. آل عمران : آيه 110 .

ص: 17

پنج . نشانه هاى پيشرفت و انحطاط امّت ها

وَالْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ . (1) خداوند به عدالت و نيكوكارى دستور مى دهد و به اين كه حقّ خويشان به جاى آورده شود ، و از فحشا و كار زشت و سركشى ، باز مى دارد . شما را پند مى دهد تا شايد پند بپذيريد» . بر اين اساس ، نخستين شرط صدق «امّت اسلامى» بر يك جامعه، دفاع آنها از ارزش هاى دينى و در رأس همه ، عدالت اجتماعى است . هر گاه امّتى با شاخص هاى جامعه اسلامى (2) شكل گرفت ، داراى همه فضايلى خواهد بود كه در قرآن و احاديث اسلامى آمده است ؛ امّا جوامعى كه تنها نام اسلام را با خود دارند و از ويژگى هاى امّت اسلامى بى بهره اند ، نه تنها فضيلتى ندارند ، بلكه مشمول اين پيشگويىِ تكان دهنده پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نيز هستند كه فرمود : سَيَأتى عَلى اُمَّتى زَمانٌ لا يَبقى مِنَ القُرآنِ إلّا رَسمُهُ ، وَ لا مِنَ الإِسلامِ إلَا اسمُهُ ، يُسَمَّونَ بِهِ و هُم أبعَدُ النّاسِ مِنهُ ، مَساجِدُهُم عامِرَةٌ و هِىَ خَرابٌ مِنَ الهُدى ، فُقَهاءُ ذلِكَ الزَّمانِ شَرُّ فُقَهاءَ تَحتَ ظِلِّ السَّماءِ ، مِنهُم خَرَجَتِ الفِتنَةُ و إلَيهِم تَعودُ! (3) زمانى بر امّت من مى آيد كه از قرآن ، جز نوشته اش باقى نمانَد و از اسلام ، جز نامش . مسلمان ناميده مى شوند ؛ امّا دورترينِ مردم از اسلام اند . مسجدهايشان [از جمعيت ]آباد و از هدايت ، خالى است . دين شناسان آن زمان ، بدترين دين شناسانِ زير سايه آسمان اند . فتنه از آنان برمى خيزد و به آنان ، باز مى گردد .

پنج . نشانه هاى پيشرفت و انحطاط امّت هابى ترديد ، استقرار عدالت اجتماعى و ارزش هاى اخلاقى و عملى در جامعه و توسعه علمى و فرهنگى و اقتصادى ، مهم ترين نشانه هاى پيشرفت امّت ها هستند.

.


1- .. نحل : آيه 90 .
2- .. ر . ك : ص 137 (امّت / فصل ششم : امتيازات امّت اسلام) .
3- .. ر. ك : ص 232 ح 249 .

ص: 18

شش . آينده امّت اسلامى
هفت . اطلاق «امّت» به فرد

شش . آينده امّت اسلامىهمان گونه كه پيشوايان بزرگ اسلام پيش بينى كرده بودند ، تمدّن اسلامى در آغاز تاريخ اسلام ، درخشش فراوانى داشت و تا قرن ها بر جهان حكومت مى كرد ؛ امّا به تدريج افول كرد. آنان نيز پيش بينى كرده اند كه در آينده تاريخ، هر چند امّت اسلامى گرفتار انحرافات گوناگونى خواهد شد، با اين حال ، به هر حال ، گروهى از اين امّت ، در طول تاريخ ، به ارزش هاى اسلامى وفادار خواهند ماند و با تلاش هاى همين گروه، به تدريج ، زمينه براى فراگير شدن تمدّن اسلامى در جهان ، به رهبرىِ تنها باقى مانده از خاندان خاتم انبيا صلى الله عليه و آله ، فراهم خواهد شد . (1)

هفت . اطلاق «امّت» به فرددر قرآن و احاديث اسلامى ، شمارى از افراد كه در دفاع از ارزش هاى دينى در مقطعى از تاريخ ، تنها بوده اند و سپس ديگران از آنان تبعيت كرده اند و به آنها ملحق شده اند ، امّت نام گرفته اند ، مانند ابراهيم عليه السلام . اين اطلاق ، هماهنگ با ريشه لغوىِ كلمه امّت _ يعنى «اصل» و «مرجع» _ است . در اين گونه موارد ، در اطلاق «امّت» بر فرد ، دو نكته لحاظ شده است: يكى تنها بودن در دفاع از ارزش هاى دينى در مقطعى از تاريخ ، و ديگرى مقتدا قرار گرفتن . همچنين در برخى از احاديث ، اطلاق امّت بر فرد ، به اين دليل است كه آن فرد ، جاى گزين جماعت در انجام دادن كارى است ، چنان كه در حديثى آمده است كه پيامبر خدا خطاب به امام على عليه السلام فرمود : إنَّ اللّهَ قَد جَعَلَكَ اُمّةً وَحدَكَ ، كَما جَعَلَ إبراهيمَ عليه السلام اُمَّةً ، تَمنَعُ جَماعَةَ المُنافِقينَ وَ

.


1- .. ر . ك : ص 211 (امّت / فصل دهم : آينده امّت محمّد صلى الله عليه و آله در دنيا) .

ص: 19

الكُفّارِ هَيبَتُكَ عَنِ الحَرَكَةِ عَلَى المُسلِمينَ . (1) خداوند ، تو را به تنهايى يك امّت قرار داده ، چنان كه ابراهيم عليه السلام را يك امّت قرار داد و هيبت تو ، گروه منافقان و كافران را از حركت [و اقدام] بر ضدّ مسلمانان ، باز مى دارد. و نيز آنچه در شمارى از احاديث آمده كه برخى افراد ، در قيامت ، «يك امّت» محشور مى شوند ، بدين معناست كه آنان در قيامت ، به تنهايى يك صف را تشكيل مى دهند ، بر خلاف ديگر مردم كه هر يك ، در صف يك جماعت هستند. بنا بر اين ، آنان به تنهايى ، حكم جماعت دارند.

.


1- .. ر . ك : ص 304 ح 354 .

ص: 20

الفصل الأوّل : إرشاد الاُمم بعد ضلالتهم1 / 1كانَ النّاسُ قَبلَ نوحٍ اُمَّةً واحِدَةًالكتاب«كَانَ النَّاسُ اُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ اُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيَاً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِى مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» . (1)

«وَ مَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا اُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُواْ وَ لَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِىَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ» . (2)

الحديثالإمام الباقر عليه السلام_ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «كَانَ النَّاسُ اُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ» _ :كانوا قَبلَ نوحٍ عليه السلام اُمَّةً واحِدَةً عَلى فِطرَةِ اللّهِ ؛ لا مُهتَدينَ ولا ضُلّالاً ، فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيّينَ. (3)

.


1- .البقرة : 213 .
2- .يونس : 19 .
3- .مجمع البيان : ج 2 ص 543 ، بحار الأنوار : ج 11 ص 10 .

ص: 21

فصل يكم : راه نمايى شدن اُمّت ها پس از گم راهى آنان

1 / 1 مردم ، پيش از نوح عليه السلام ، اُمّتى يك دست بودند

فصل يكم : راه نمايى شدن اُمّت ها پس از گم راهى آنان1 / 1مردم ، پيش از نوح عليه السّلام ، اُمّتى يك دست بودندقرآن«مردم، امّتى يگانه بودند . پس خداوند ، پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت و با آنان، كتاب [ خود ] را به حق ، فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند ، داورى كند. و جز كسانى كه [ كتاب ] به آنان داده شد _ پس از آن كه دلايل روشن براى آنان آمد _ به سبب [ حسدى و ] ستمى كه ميانشان بود، [ هيچ كس ] در آن اختلاف نكرد. پس خداوند ، آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آنچه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد ؛ و خدا هر كه را بخواهد ، به راه راست هدايت مى كند» .

«و مردم ، جز يك امّت نبودند. پس اختلاف پيدا كردند ؛ و اگر وعده اى از جانب پروردگارت مقرّر نگشته بود، قطعاً در آنچه بر سرِ آن با هم اختلاف مى كنند، ميانشان داورى مى شد» .

حديثامام باقر عليه السلام_ در تفسير اين سخن خداوند متعال كه : «مردم، امّتى يك دست بودند . پس خداوند ، پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت» _ :پيش از نوح عليه السلام ، امّتى يك دست بر سرشت الهى بودند . نه ره يافته بودند و نه گم راه . پس خداوند ، پيامبران را برانگيخت .

.

ص: 22

تفسير العيّاشي عن يعقوب بن شعيب :سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ : «كَانَ النَّاسُ اُمَّةً وَاحِدَةً» ، قالَ : كانَ هذا قَبلَ نوحٍ عليه السلام اُمَّةً واحِدَةً . . . قُلتُ : أعَلى هُدىً كانوا أم عَلى ضَلالَةٍ؟ قالَ : بَل كانوا ضُلّالاً (1) ، كانوا لا مُؤمِنينَ ولا كافِرينَ ولا مُشرِكينَ. (2)

تفسير العيّاشي عن مسعدة عن الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ تَعالى : «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ» _ :قالَ عليه السلام : كانَ ذلِكَ قَبلَ نوحٍ عليه السلام ، قيلَ : فَعَلى هُدىً كانوا؟ قالَ : بَل كانوا ضُلّالاً . . . قُلتُ : أفَضُلّالاً كانوا قَبلَ النَّبِيّينَ أم عَلى هُدىً؟ قالَ : لَم يَكونوا عَلى هُدىً، كانوا عَلى فِطرَةِ اللّهِ الَّتي فَطَرَهُم عَلَيها لا تَبديلَ لِخَلقِ اللّهِ، ولَم يَكونوا لِيَهتَدوا حَتّى يَهدِيَهُمُ اللّهُ، أما تَسمَعُ يَقولُ إبراهيمُ عليه السلام : «لَئِن لَّمْ يَهْدِنِى رَبِّى لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ» (3) أي ناسِيا لِلميثاقِ . (4)

1 / 2إرسالُ المُنذِرِ وَالهادي إلى جَميعِ الاُمَمِالكتاب«وَلِكُلِّ اُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِىَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ» . (5)

«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ اُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ» . (6)

«إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَ نَذِيرًا وَ إِن مِّنْ اُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ» . (7)

.


1- .ضُلّالاً : غير مهتدين إلى الحقّ (النهاية : ج 3 ص 98 «ضلل») .
2- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 104 ح 306 .
3- .الأنعام : 77 .
4- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 104 ح 309 .
5- .يونس : 47 .
6- .النحل : 36 .
7- .فاطر : 24 .

ص: 23

1 / 2 فرستاده شدن هشداردهنده و راه نما به سوى همه امّت ها

تفسير العيّاشى_ به نقل از يعقوب بن شعيب _ :از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند كه : «مردم ، امّتى يك دست بودند» ، پرسيدم . فرمود : «اين ، پيش از نوح عليه السلام بود كه مردم ، امّتى واحد بودند ...» . گفتم : آيا در راه راست بودند يا در گم راهى؟ فرمود : «گم راه بودند . نه مؤمن بودند ، نه كافر ، و نه مشرك .

تفسير العيّاشى_ به نقل از مسعده _ :امام صادق عليه السلام ، در باره اين سخن خداوند متعال كه : «مردم، امّتى يگانه بودند . پس خداوند ، پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت» ، فرمود « : اين ، پيش از نوح عليه السلام بوده است» . گفته شد : پس بر راه راست بودند؟ فرمود : «نه . گم راه بودند ...» . من گفتم : پس آيا پيش از پيامبران ، گم راه بودند يا ره يافته؟ فرمود : «ره يافته نبودند ؛ بلكه بر همان سرشت الهى اى كه خداوند ، ايشان را با آن سرشت آفريد ، بودند ، و آفرينش خدا ، تبديل ناپذير است . نمى توانستند ره يافته باشند تا آن كه خداوند ، راه نمايى شان كرد . نشنيده اى كه ابراهيم عليه السلام مى گويد : «اگر پروردگارم مرا راه نمايى نكرده بود ، بى گمان ، از مردمان گم راه مى بودم» ؟ يعنى پيمان [و ميثاق الهى] را فراموش مى كردم» .

1 / 2فرستاده شدن هشداردهنده و راه نما به سوى همه امّت هاقرآن«و هر امّتى را فرستاده اى است. پس چون فرستاده شان بيايد، ميانشان به عدالت ، داورى شود و بر آنان ستم نرود» .

«و در حقيقت، در ميان هر امّتى فرستاده اى برانگيختيم [ تا بگويد: ] «خدا را بپرستيد و از طاغوت ، بپرهيزيد»» .

«ما تو را به حق، [ به سِمَتِ ] بشارتگر و هشدار دهنده ، گسيل داشتيم . و هيچ امّتى نبوده است ، مگر اين كه در آن ، هشدار دهنده اى گذشته است» .

.

ص: 24

«إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» . (1)

«وَ لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في قَولِ اللّهِ تَعالى : «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» _ :أنَا المُنذِرُ وَعَلِيٌّ الهادي (3) ، وَكُلُّ إمامٍ هادٍ لِلقَرنِ الَّذي هُوَ فيهِ. (4)

الإمام عليّ عليه السلام :لَم يُخلِ اللّهُ سُبحانَهُ خَلقَهُ مِن نَبِيٍّ مُرسَلٍ ، أو كِتابٍ مُنزَلٍ ، أو حُجَّةٍ لازِمَةٍ ، أو مَحَجَّةٍ (5) قائِمَةٍ (6) ، رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بِهِم قِلَّةُ عَدَدِهِم ، ولا كَثرَةُ المُكَذِّبينَ لَهُم ؛ مِن سابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَن بَعدَهُ ، أو غابِرٍ (7) عَرَّفَهُ مَن قَبلَهُ. (8)

عنه عليه السلام :ولَم يُخلِهِم بَعدَ أن قَبَضَهُ [يَعني آدَمَ عليه السلام ] مِمَّا يُؤَكِّدُ عَلَيهِم حُجَّةَ رُبوبِيَّتِهِ ، ويَصِلُ بَينَهُم وبَينَ مَعرِفَتِهِ ، بَل تَعاهَدَهُم بِالحُجَجِ عَلى ألسُنِ الخِيَرَةِ مِن أنبِيائِهِ ، ومُتَحَمِّلي وَدائِعِ رِسالاتِهِ ، قَرنا فَقَرنا ، حَتّى تَمَّت بِنَبِيِّنا مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله حُجَّتُهُ. (9)

راجع : موسوعة معارف الكتاب والسنّة : ج 4 ص 156 (الإمامة / دراسة حول استمرار الإمامة في كافّة الأزمان)

.


1- .الرعد : 7 .
2- .القصص : 51 .
3- .في الطبعة المعتمدة : «الهاد» ، والتصويب من طبعة مؤسّسة البعثة .
4- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 204 ح 7 عن حنان بن سدير عن الإمام الباقر عليه السلام ، الكافي : ج 1 ص 191 ح 1 ، الغيبة للنعماني : ص 110 ح 39 ، بصائر الدرجات : ص 30 ح 6 كلّها عن الفضيل عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 35 ص 404 ح 22 .
5- .المَحَجَّةُ : جادّة الطريق (المصباح المنير : ص 121 «حجّ») .
6- .القائمة : الدائمة المُستمرّة (النهاية : ج 4 ص 126 «قوم») .
7- .الغابِر : الباقي ، وقيل : الماضي (النهاية : ج 3 ص 337 «غبر») .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 1 ، بحار الأنوار : ج 11 ص 61 ح 70 .
9- .نهج البلاغة : الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 112 ح 90 .

ص: 25

«[ اى پيامبر! ] تو فقط هشداردهنده اى، و براى هر قومى راه نمايى است» .

«و به راستى، اين گفتار را براى آنان ، پى درپى و به هم پيوسته نازل ساختيم . اميد كه آنان ، پند پذيرند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در باره اين سخن خداوند متعال كه : «[ اى پيامبر! ] تو فقط هشداردهنده اى، و براى هر قومى راه نمايى است» _ :من هشدار دهنده ام و على ، راه نماست ، و هر امامى ، راه نماى نسلى است كه در ميان آنهاست .

امام على عليه السلام :خداوند پاك ، هر گز آفريدگان خويش را از وجود پيامبرى فرستاده يا كتابى آسمانى يا حجّتى قاطع و يا راهى استوار ، بى بهره نگذاشته است ؛ فرستادگانى كه نه اندك بودنِ شمارشان ، آنان را [در انجام دادن وظيفه شان ]سست گردانيد و نه فراوانىِ مخالفانشان . براى پيامبر پيشين ، نام پيامبرِ پس از او بُرده مى شده و پيامبر گذشته ، پيامبر آينده را معرّفى مى كرده است .

امام على عليه السلام :خداوند ، پس از آن كه جان او (آدم عليه السلام ) را گرفت ، مردم را از وجود حجّتى كه بر خداوندگارىِ او بر آنان تأكيد كند و ايشان را به شناخت او برسانَد ، تهى نگذاشت ؛ بلكه نسلى از پىِ نسلى با حجّت هايى كه از زبان پيامبران برگزيده اش و امانتداران پيام هاى خويش فرستاد ، به مردم رسيدگى كرد ، تا آن كه با پيامبر ما محمّد صلى الله عليه و آله حجّت او تمام شد .

ر . ك : همين دانش نامه : ج 6 ص 253 (امامت / پژوهشى در باره استمرار امامت) .

.

ص: 26

1 / 3مَن هَداهُ اللّهُ مِنَ الاُمَمِ ومَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُالكتاب«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ اُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ * إِن تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِى مَن يُضِلُّ وَ مَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ» . (1)

«وَمِن قَوْمِ مُوسَى اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ * وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَىْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا اُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْعَلِمَ كُلُّ اُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَارَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» . (2)

«وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» . (3)

راجع : الأعراف : 163 _ 166 .

الحديثتفسير الطبري عن قتادة_ في قَولِهِ تَعالى : «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ» _ :بَلَغَنا أنَّ نَبِيَّ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ إذا قَرَأَها : هذِهِ لَكُم ، وقَد اُعطِيَ القَومُ بَينَ أيديكُم مِثلَها : «وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» قالَ _ :يَعني اُمَّةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله . (5)

.


1- .النحل : 36 و 37 .
2- .الأعراف : 159 و 160 .
3- .الأعراف : 181 .
4- .تفسير الطبري : ج 6 الجزء 9 ص 135، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 518، تفسير الثعلبي : ج 4 ص 311 ح202 عن قتادة نحوه ؛ مجمع البيان : ج 4 ص 773 عن ابن جريج نحوه ، بحار الأنوار : ج24 ص 144 ح 8 .
5- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 43 ح 123 عن يعقوب بن زيد ، بحارالأنوار : ج 24 ص 144 ح 7 .

ص: 27

1 / 3 امّت هايى كه خداوند ، راه نمايى شان كرد و امّت هايى كه محكوم به گم راهى شدند

1 / 3امّت هايى كه خداوند ، راه نمايى شان كرد و امّت هايى كه محكوم به گم راهى شدندقرآن«و در حقيقت، در ميان هر امّتى فرستاده اى برانگيختيم [ تا بگويد: ] «خدا را بپرستيد و از طاغوت [ فريبگر ] بپرهيزيد» . پس، از ايشان كسى است كه خدا [ او را ]هدايت كرده است ، و از ايشان ، كسى است كه گم راهى بر او سزاوار است. بنا بر اين ، در زمين بگرديد و ببينيد كه فرجام تكذيب كنندگان ، چگونه بوده است. اگر [ چه ] بر هدايت آنان حرص ورزى ؛ ولى خدا ، كسى را كه فرو گذاشته است ، هدايت نمى كند، و براى ايشان ، يارى كنندگانى نيست» .

«و از ميان قوم موسى ، جماعتى هستند كه به حق ، راه نمايى مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند. و آنان را به دوازده عشيره _ كه هر يك امّتى بودند _ تقسيم كرديم، و به موسى _ وقتى قومش از او آب خواستند _ وحى كرديم كه : با عصايت بر آن تخته سنگ بزن . پس، از آن، دوازده چشمه جوشيد. هر گروهى آبشخورِ خود را شناخت؛ و ابر را بر فراز آنان ، سايبان كرديم، و گزانگبين و بِلدرچين بر ايشان فرو فرستاديم. از چيزهاى پاكيزه اى كه روزى تان كرده ايم ، بخوريد؛ و بر ما ستم نكردند، ليكن بر خودشان ستم مى كردند» .

«و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق ، هدايت مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» .

ر . ك : اعراف : آيه 163 _ 166 .

حديثتفسير الطبرى_ به نقل از قَتاده ، در باره اين سخن خداوند كه : «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق هدايت مى كنند» _ :به ما خبر رسيده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، هر گاه اين آيه را مى خوانْد ، مى فرمود : «اين ، در حقّ شماست و مانند اين ، به مردم پيش از شما نيز داده شد : «و از ميان قوم موسى ، جماعتى هستند كه به حق ، راه نمايى مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» .

امام على عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق ، هدايت مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» _ :مقصود ، امّت محمّد صلى الله عليه و آله است .

.

ص: 28

عنه عليه السلام :اِفتَرَقَت بَنو إسرائيلَ بَعدَ موسى عليه السلام إحدى وسَبعينَ فِرقَةً ؛ كُلُّها فِي النّارِ إلّا فِرقَةً ، وَافتَرَقَتِ النَّصارى بَعدَ عيسى عليه السلام عَلَى اثنَتَينِ وسَبعينَ فِرقَةً ؛ كُلُّها فِي النّارِ إلّا فِرقَةً ، وتَفتَرِقُ هذِهِ الاُمَّةُ عَلى ثَلاثٍ وسَبعينَ فِرقَةً ؛ كُلُّها فِي النّارِ إلّا فِرقَةً . فَأَمَّا اليَهودُ فَإِنَّ اللّهَ يَقولُ : «وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» ، وأمَّا النَّصارى فَإِنَّ اللّهَ يَقولُ : «مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ» (1) فَهذِهِ الَّتي تَنجو ، وأمّا نَحنُ فَيَقولُ : «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» فَهذِهِ الَّتي تَنجو مِن هذِهِ الاُمَّةِ . (2)

راجع : ص 46 (الامّة / الفصل الثاني : قلّة من نجى من الاُمم) .

1 / 4مَبادِئُ اختِلافِ الاُمَمِالكتاب«وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ اُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِى مَا ءَاتَاكُمْ فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» . (3)

«وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ اُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَكِن يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِى رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِىٍّ وَ لَا نَصِيرٍ» . (4)

.


1- .المائدة: 66 .
2- .الدرّ المنثور : ج 3 ص 585 نقلاً عن ابن أبي حاتم، كنز العمّال : ج 2 ص 413 ح 4382 وراجع : تفسيرالعيّاشي : ج 1 ص 331 ح 151 والخصال : ص 585 ح 11 والأمالي للطوسي : ص 523 ح 1159 والطرائف : ص 430 والعمدة : ص 74 والمسترشد : ص 260 .
3- .المائدة : 48 .
4- .الشورى : 8 .

ص: 29

1 / 4 ريشه هاى اختلاف امّت ها

امام على عليه السلام :چ بنى اسرائيل ، پس از موسى عليه السلام ، به هفتاد و يك گروه تقسيم شدند كه همگى آنان ، در آتش اند ، بجز يك گروه ، و نصارا ، پس از عيسى عليه السلام ، به هفتاد و دو گروه تجزيه شدند كه همگى آنان ، در آتش اند ، بجز يك گروه ، و اين امّت (اسلام) به هفتاد و سه گروه تقسيم مى شوند كه همه آنها در آتش اند ، مگر يك گروه . امّا يهود ؛ خداوند مى فرمايد : «و از ميان قوم موسى ، جماعتى هستند كه به حق ، راه نمايى مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» . در باره نصارا ، خداوند مى فرمايد : «از ميان آنان ، گروهى ميانه رو هستند» و اين ، گروهى اند كه نجات مى يابند . و در باره ما [مسلمانان ]مى فرمايد : «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق ، هدايت مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» . از اين امّت هم ، اين گروه نجات مى يابند .

ر . ك : ص47 (امّت / فصل دوم : عبرت گرفتن از امّت ها / اندك بودن امّت هاى نجات يافته) .

1 / 4ريشه هاى اختلاف امّت هاقرآن«و ما اين كتاب ( قرآن ) را به حق ، به سوى تو فرو فرستاديم، در حالى كه تصديق كننده كتاب هاى پيشين و حاكم بر آنهاست. پس ميان آنان ، بر اساس آنچه خدا نازل كرده ، حكم كن و از هوس هايشان [ با دور شدن ] از حقّى كه به سوى تو آمده، پيروى مكن. براى هر يك از شما [ امّت ها ] ، شريعت و راه روشنى قرار داده ايم و اگر خدا مى خواست ، شما را يك امّت قرار مى داد؛ ولى [ خواست ]تا شما را در آنچه به شما داده است ، بيازمايد. پس در كارهاى نيك ، بر يكديگر پيشى بگيريد . بازگشت [ همه ] شما به سوى خداست . آن گاه ، در باره آنچه در آن اختلاف مى كرديد ، آگاهتان خواهد كرد» .

«و اگر خدا مى خواست، قطعاً آنان را امّتى يگانه مى گردانيد ؛ ليكن هر كه را بخواهد، به رحمت خويش وارد مى سازد و ستمگران ، نه يارى دارند و نه ياورى» .

.

ص: 30

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :إنَّما أنتُم إخوانٌ عَلى دينِ اللّهِ ، ما فَرَّقَ بَينَكُم إلّا خُبثُ السَّرائِرِ ، وسوءُ الضَّمائِرِ ، فَلا تَوازَرونَ (1) (تَأزِرونَ) ولا تَناصَحونَ ، ولا تَباذَلونَ ولا تَوادّونَ. (2)

عنه عليه السلام :لَو سَكَتَ الجاهِلُ مَا اختَلَفَ النّاسُ. (3)

عنه عليه السلام_ لَمّا ذُكِرَ عِندَهُ اختِلافُ النّاسِ _ :إنَّما فَرَّقَ بَينَهُم مَبادِئُ طينِهِم ، وذلِكَ أنَّهُم كانوا فِلقَةً (4) مِن سَبخِ (5) أرضٍ وعَذبِها ، وحَزنِ (6) تُربَةٍ وسَهلِها ، فَهُم عَلى حَسَبِ قُربِ أرضِهِم يَتَقارَبونَ ، وعَلى قَدرِ اختِلافِها يَتَفاوَتونَ ، فَتامُّ الرُّواءِ ناقِصُ العَقلِ ، ومادُّ القامَةِ قَصيرُ الهِمَّةِ ، وزاكِي العَمَلِ قَبيحُ المَنظَرِ ، وقَريبُ القَعرِ (7) بَعيدُ السَّبرِ (8) ، ومَعروفُ الضَّريبَةِ (9) مُنكَرُ الجَليبَةِ (10) ، وتائِهُ القَلبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ ، وطَليقُ اللِّسانِ حَديدُ الجَنانِ (11) . (12)

.


1- .المؤازرة : المعاوَنَة على الأمر ، يقال : آزَرَه ووازَرَه (تاج العروس : ج 6 ص 21 «أزر») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 113 .
3- .كشف الغمّة : ج 3 ص 139 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 81 ح 75 .
4- .الفِلقَةُ : الكِسْرَة [من الشيء] (الصحاح : ج 4 ص 1544 «فلق») .
5- .السَّبْخَةُ : الأرض التي تعلوها الملوحة (النهاية : ج 2 ص 333 «سبخ») .
6- .الحَزْنُ : ما غَلُظَ من الأرض (الصحاح : ج 5 ص 2098 «حزن») .
7- .قعرُ البئرِ وغيرِها : عُمقُها (الصحاح : ج 2 ص 797 «قعر») .
8- .السَّبْر : الغَور ؛ يقال : سبرتُ الجرحَ أسبُرُهُ ، إذا نظرتَ ما غورَهُ (اُنظر: الصحاح : ج2 ص675 «سَبَر»).
9- .الضَّريبةُ : الطبيعةُ والسجيّة (النهاية : ج 3 ص 80 «ضرب») .
10- .الجَليبة : الخُلُقُ الذي يتكلّفه الشخص (تاج العروس : ج 1 ص 370 «جلب») .
11- .الجَنان : القلب (الصحاح : ج 5 ص 2094 «جنن») .
12- .نهج البلاغة : الخطبة 234 عن مالك بن دحية ، بحار الأنوار : ج 5 ص 254 ح 50 .

ص: 31

حديثامام على عليه السلام :شما ، در حقيقت برادران دينى هستيد . آنچه ميان شما جدايى افكنده ، چيزى نيست ، جز پليدىِ درون ها و بدى نيّت ها . نه هميارى مى كنيد ، و نه براى يكديگر خيرخواهى مى كنيد ، نه به هم بخشش مى كنيد ، و نه به هم مهر مى ورزيد .

امام على عليه السلام :اگر نادان خاموش مى مانْد ، ميان مردم ، اختلاف پديد نمى آمد .

امام على عليه السلام_ آن گاه كه در حضور او از تفاوت آدميان با يكديگر ، سخن به ميان آمد _ :تفاوت ميان آدميان ، ريشه در گِل [و سرشت] آنان دارد ، بدين سان كه آنان ، قطعه اى [مركّب] از زمين شور و شيرين ، و خاك درشت و نرم بودند . بنا بر اين ، برحَسَب نزديك بودن زمينشان به يكديگر با هم نزديك اند و به اندازه جدايى زمينشان از يكديگر ، با هم متفاوت اند . پس بسا افراد خوش سيماى كم خِرد ، و بلندقامتِ كوتاه همّت ، و پاك كِردارِ زشت روى ، و كوتاه قامتِ ژرف انديش و بَسا افراد خوش نهادى كه گاه برخلاف طبيعتشان ، رفتار ناخوشايندى از آنان سر مى زنَد ، و بسا سرگشته خِرَدِ پريشانْ دل و بسا سخنورِ تيزدل !

.

ص: 32

الفصل الثاني : الاعتبارُ بالاُمم2 / 1اِبتِلاءُ الاُمَمِالكتاب«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ عَزِيزٌ» . (1)

«لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ اُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِى مَا ءَاتَاكُمْ فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» . (2)

«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ» . (3)

الحديثمجمع البيان_ في قَولِهِ تَعالى : «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْمِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا ... » (4) الآيَة _ :في تَفسيرِ الكَلبِيِّ : لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ قامَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَتَوَضَّأَ وأسبَغَ وُضوءَهُ ، ثُمَّ قامَ وصَلّى فَأَحسَنَ صَلاتَهُ ، ثُمَّ سَأَلَ اللّهَ سُبحانَهُ ألّا يَبعَثَ عَلى اُمَّتِهِ عَذاباً مِن فَوقِهِم ولا مِن تَحتِ أرجُلِهِم ، ولا يُلبِسَهُم شِيَعاً ، ولا يُذيقَ بَعضَهُم بَأسَ بَعضٍ . فَنَزَلَ جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ تَعالى سَمِعَ مَقالَتَكَ ، وإنَّهُ قَد أجارَهُم مِن خَصلَتَينِ ولَم يُجِرهُم مِن خَصلَتَينِ ؛ أجارَهُم مِن أن يَبعَثَ عَلَيهِم عَذاباً مِن فَوقِهِم أو مِن تَحتِ أرجُلِهِم ، ولَم يُجِرهُم مِنَ الخَصلَتَينِ الاُخرَيَينِ . فقال صلى الله عليه و آله : يا جَبرَئيلُ ، ما بَقاءُ اُمَّتي مَعَ قَتلِ بَعضِهِم بَعضا ؟ فَقامَ وعادَ إلَى الدُّعاءِ ، فَنَزَلَ : «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ» الآيَتَينِ ، فَقالَ : لابُدَّ مِن فِتنَةٍ تُبتَلى بِهَا الاُمَّةُ بَعدَ نَبِيِّها ، لِيَتَبَيَّنَ الصّادِقُ مِنَ الكاذِبِ ، لِأَنَّ الوَحيَ انقَطَعَ ، وبَقِيَ السَّيفُ وَافتِراقُ الكَلِمَةِ إلى يَومِ القِيامَةِ. (5)

.


1- .الحديد : 25 .
2- .المائدة : 48 .
3- .العنكبوت : 2 و 3 .
4- .الأنعام : 65 .
5- .مجمع البيان : ج 4 ص 487، بحارالأنوار : ج 9 ص 88 ؛ تفسير القرطبي : ج 7 ص 10 نحوه .

ص: 33

فصل دوم : عبرت گرفتن از امّت ها

2 / 1 آزمايش امّت ها

فصل دوم : عبرت گرفتن از امّت ها2 / 1آزمايش امّت هاقرآن«به راستى [ ما ] پيامبران خود را با دلايل آشكار ، روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم ، به انصاف برخيزند، و آهن را كه در آن براى مردم ، خطرى سخت و سودهايى است، پديد آورديم، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مى كند. آرى! خداوند ، نيرومندِ شكست ناپذير است » .

«براى هر يك از شما ( امّت ها ) شريعت و راه روشنى قرار داده ايم و اگر خدا مى خواست ، شما را يك امّت قرار مى داد؛ ولى [ خواست ] تا شما را در آنچه به شما داده است ، بيازمايد. پس در كارهاى نيك ، بر يكديگر پيشى بگيريد. بازگشت [ همه ] شما به سوى خداست . آن گاه ، در باره آنچه در آن اختلاف مى كرديد ، آگاهتان خواهد كرد » .

«آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند : «ايمان آورديم» ، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟! و به يقين، كسانى را كه پيش از اينان بودند ، آزموديم، تا خداوند ، آنان را كه راست گفته اند ، معلوم دارد و دروغگويان را [ نيز ] معلوم دارد» .

حديثمجمع البيان_ در باره اين سخن خداوند متعال : «بگو: «او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان ، عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه ، به هم اندازد [ و دچار تفرقه سازد ] ...»» _ :در تفسير الكلبى آمده است : چون اين آيه فرود آمد ، پيامبر صلى الله عليه و آله برخاست و وضويى شاداب و كامل گرفت و سپس ، به نماز ايستاد و نمازى نيكو گزارد . آن گاه ، از خداوند پاك ، درخواست كرد كه بر امّتش عذابى از فرازِ سرشان يا از زيرِ پاهايشان نفرستد و آنها را گروه گروه به [جان] هم نيندازد ، و خشم بعضى را به بعضى ديگر نچشانَد . در اين هنگام ، جبرئيل عليه السلام فرود آمد و گفت : اى محمّد! خداوند متعال ، گفتار تو را شنيد و آنان (امّت تو) را از دو چيز ، پناه داد و از دو چيز ، پناهشان نداد : از اين كه از فرازِ سرشان يا از زيرِ پاهايشان برايشان عذابى بفرستد ، پناهشان داد ؛ امّا از آن دو چيز ديگر (تفرقه و به جان هم افتادن) پناهشان نداد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى جبرئيل! با وجود كشته شدن امّت من به دست يكديگر ، از آنان چه باقى مى مانَد؟» . برخاست و ديگر باره ، دعا كرد . پس اين دو آيه نازل شد : «الف، لام، ميم! آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند : «ايمان آورديم» ، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟» . پس فرمود : «از آزمايش ، گريزى نيست و امّت ، پس از پيامبرش ، بايد آزموده شود تا راستگو از دروغگو معلوم گردد ؛ زيرا وحى ، قطع شده و شمشير و تفرقه ، تا روز قيامت برجاست» .

.

ص: 34

الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ _ :لَو أرادَ اللّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ بِأَنبِيائِهِ حَيثُ بَعَثَهُم أن يَفتَحَ لَهُم كُنوزَ الذِّهبانِ ، ومَعادِنَ العِقيانِ (1) ، ومَغارِسَ الجِنانِ ، وأن يَحشُرَ طَيرَ السَّماءِ ووَحشَ الأَرضِ مَعَهُم لَفَعَلَ ، ولَو فَعَلَ لَسَقَطَ البَلاءُ ، وبَطَلَ الجَزاءُ ، وَاضمَحَلَّتِ الأَنباءُ ، ولَما وَجَبَ لِلقائِلينَ اُجورُ المُبتَلَينَ ، ولا لَحِقَ المُؤمِنينَ ثَوابَ المُحسِنينَ ، ولا لَزِمَتِ الأَسماءُ أهالِيَها عَلى مَعنىً مُبينٍ (2) ، ولِذلِكَ لَو أنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّت أعناقُهُم لَها خاضِعينَ ، ولَو فَعَلَ لَسَقَطَ البَلوى عَنِ النّاسِ أجمَعينَ ، و لكِنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولي قُوَّةٍ في عَزائِمِ نِيّاتِهِم ، وضَعَفَةٍ فيما تَرَى الأَعيُنُ مِن حالاتِهِم ؛ مِن قَناعَةٍ تَملَأُ القُلوبَ وَالعُيونَ غَناؤُهُ ، وخَصاصَةٍ (3) تَملَأُ الأَسماعَ وَالأَبصارَ أذاؤُهُ . ولَو كانَتِ الأَنبِياءُ أهلَ قُوَّةٍ لا تُرامُ وعِزَّةٍ لا تُضامُ ، ومُلكٍ يُمَدُّ نَحوَهُ أعناقُ الرِّجالِ ويُشَدُّ إلَيهِ عُقَدُ الرِّحالِ ، لَكانَ أهونَ عَلَى الخَلقِ فِي الاِختِبارِ ، وأبعَدَ لَهُم فِي الاِستِكبارِ ، ولَامَنوا عَن رَهبَةٍ قاهِرَةٍ لَهُم أو رَغبَةٍ مَائِلَةٍ بِهِم ، فَكانَتِ النِّيّاتُ مُشتَركَةً والحَسَناتُ مُقتَسَمَةً ، ولكِنَّ اللّهَ أرادَ أن يَكونَ الاِتِّباعُ لِرُسُلِهِ ، وَالتَّصديقُ بِكُتُبِهِ ، وَالخُشوعُ لِوَجهِهِ ، وَالاِستِكانَةُ لِأَمرِهِ ، وَالاِستِسلامُ لِطاعَتِهِ ، اُموراً لَهُ خاصَّةً لا تَشوبُها مِن غَيرِها شائِبةٌ ، وكُلَّما كانَتِ البَلوى وَالاِختِبارُ أعظَمَ كانَتِ المَثوبَةُ وَالجَزاءُ أجزَلَ . ألا تَرَونَ أنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ اختَبَرَ الأَوَّلينَ مِن لَدُن آدَمَ إلَى الآخِرينَ مِن هذَا العالَمِ ، بِأَحجارٍ لا تَضُرُّ ولا تَنفَعُ، ولا تُبصِرُ ولا تَسمَعُ ، فَجَعَلَها بَيتَهُ الحَرامَ الَّذي جَعَلَهُ لِلنّاسِ قِياماً ، ثُمَّ وَضَعَهُ بِأَوعَرِ بِقاعِ الأَرضِ حَجَراً ، وأقَلِّ نَتائِقِ (4) الدُّنيا مَدَراً ، وأضيَقِ بُطونِ الأَودِيَةِ مَعاشاً ، وأغلَظِ مَحالِّ المُسلِمينَ مِياهاً ، بَينَ جِبالٍ خَشِنَةٍ ، ورِمالٍ دَمِثَةٍ (5) ، وعُيونٍ وَشِلَةٍ (6) ، وقُرىً مُنقَطِعَةٍ ، وأثَرٍ مِن مَواضِعِ قَطرِ السَّماءِ داثِرٍ ، لَيس يَزكو بِهِ خُفٌّ ولا ظِلفٌ ولا حافِرٌ . ثُمَّ أمَرَ آدَمَ ووُلدَهُ أن يَثنوا أعطافَهُم نَحوَهُ ، فَصارَ مَثابَةً (7) لِمُنتَجَعِ (8) أسفارِهِم ، وغايَةً لِمَلقى رِحالِهِم ، تَهوي إلَيهِ ثِمارُ الأَفئِدَةِ مِن مَفاوِزِ قِفارٍ مُتَّصِلَةٍ ، وجَزائِرِ بِحارٍ مُنقَطِعَةٍ ، ومَهاوي فِجاجٍ عَميقَةٍ ، حَتّى يَهُزّوا مَناكِبَهُم ذُلُلاً ، يُهَلِّلونَ للّهِِ حَولَهُ ، ويَرمُلونَ (9) عَلى أقدامِهِم شُعثاً غُبراً لَهُ ، قَد نَبَذُوا القُنُعَ وَالسَّرابيلَ وَراءَ ظُهورِهِم ، وحَسَروا بِالشُّعورِ حَلقاً عَن رُؤوسِهِمُ ، ابتِلاءً عَظيماً ، وَاختِباراً كَبيراً ، وَامتِحاناً شَديداً ، وتَمحيصاً بَليغاً ، وقُنوتاً مُبيناً ، جَعَلَهُ اللّهُ سَبَباً لِرَحمَتِهِ ، و وُصلَةً ووَسيلَةً إلى جَنَّتِهِ ، وعِلَّةً لِمَغفِرَتِهِ ، وَابتِلاءً لِلخَلقِ بِرَحمَتِهِ . ولَو كانَ اللّهُ تَبارَكَ و تَعالى وَضَعَ بَيتَهُ الحَرامَ ومَشاعِرَهُ العِظامَ بَينَ جَنّاتٍ وأنهارٍ ، وسَهلٍ وقَرارٍ ، جَمَّ الأَشجارِ ، دانِيَ الثِّمارِ ، مُلتَفَّ النَّباتِ ، مُتَّصِلَ القُرى ، مِن بُرَّةٍ (10) سَمراءَ ، ورَوضَةٍ خَضراءَ ، وأريافٍ مُحدِقَةٍ ، وعِراصٍ (11) مُغدِقَةٍ ، وزُروعٍ ناضِرَةٍ ، وطُرُقٍ عامِرَةٍ ، وحَدائِقَ كَثيرَةٍ ، لَكانَ قَد صَغُرَ الجَزاءُ عَلى حَسَبِ ضَعفِ البَلاءِ ، ثُمَّ لَو كانَتِ الأَساسُ المَحمولُ عَليها وَالأَحجارُ المَرفوعُ بِها ، بَينَ زُمُرُّدَةٍ خَضراءَ وياقوتَةٍ حَمراءَ ونورٍ وضِياءٍ ، لَخَفَّفَ ذلِكَ مُصارَعَةَ الشَّكِّ فِي الصُّدورِ ، ولَوَضَعَ مُجاهَدَةَ إبليسَ عَنِ القُلوبِ ، ولَنَفى مُعتَلِجَ الرَّيبِ مِنَ النّاسِ ، ولكِنَّ اللّهَ عز و جل يَختَبِرُ عَبيدَهُ بِأَنواعِ الشَّدائِدِ ، ويَتَعَبَّدُهُم بِأَلوانِ المَجاهِدِ ، ويَبتَليهِم بِضُروبِ المَكارِهِ ؛ إخراجاً لِلتَّكَبُّرِ مِن قُلوبِهِم ، وإسكاناً لِلتَّذَلُّلِ في أنفُسِهِم ، ولِيَجعَلَ ذلِكَ أبواباً فُتُحاً إلى فَضلِهِ ، وأسباباً ذُلُلاً لِعَفوِهِ وفِتنَتِهِ ، كَما قالَ : «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ» . (12)

.


1- .العِقيان من الذهب : الخالص (الصحاح : ج 6 ص 2433 «عقا») .
2- .قال المجلسي قدس سره : «ولا لزمت الأسماء» كالمؤمن والمتّقي والزاهد والعابد (مرآة العقول : ج 17 ص 24).وفي نهج البلاغة : «ولا لزمت الأسماء معانيها» وليس فيه : «على معنىً مبين» .
3- .الخَصاصة : الفَقر والحاجَة (المصباح المنير : ص 171 «خصص») .
4- .النّتائِق : جمع نَتيقة، فعيلة بمعنى مفعولة؛ من النّتق : وهو أن تقلع الشيءَ فترفعه من مكانه لِترمي به، هذا هو الأصل، وأراد بها هاهنا البلاد؛ لِرَفع بنائها، وشهرتها في موضعها (النهاية : ج 5 ص 13 «نتق») .
5- .دَمِثَ المكانُ دَمَثا : لانَ وسَهُلَ (النهاية : ج 2 ص 132 «دمث») .
6- .الوَشَل : الماء القليل (النهاية : ج 5 ص 189 «وشل»).
7- .المَثابَةُ : المجتمعُ والمنزل ، لأنّ أهله يثوبون إليه أي يرجعون (لسان العرب : ج 1 ص 245 «ثوب») .
8- .المُنتَجَعُ : المَنزِلُ في طلب الكلأ (لسان العرب : ج 8 ص 347 «نجع») .
9- .رَمَلَ : إذا أسرع في المشي وهزّ منكبيه (النهاية : ج 2 ص 265 «رمل») .
10- .البُرّ : الحنطة (لسان العرب : ج 4 ص 55 «برر») .
11- .العَرصَة : كلّ بقعةٍ بين الدور واسعة ليس فيها بناء . و تجمع عراصاً وعَرَصات (لسان العرب : ج 7 ص 52 «عرص») .
12- .الكافي : ج 4 ص 198 ح 2 ، نهج البلاغة : الخطبة 192 نحوه، بحارالأنوار : ج 14 ص 469 ح 37 .

ص: 35

امام على عليه السلام_ در يكى از سخنرانى هايش _ :اگر خداوند _ كه بزرگ است ثناى او _ ، آن گاه كه پيامبرانش را فرستاد ، مى خواست گنجينه هاى طلا و معدن هاى زر ناب و باغستان هاى پُردرخت را برايشان بگشايد و مرغان آسمان و وُحوش زمين را همراه و مسخّر آنان كند ، بى گمان ، مى توانست چنين كند ؛ امّا اگر مى كرد، آزمايش ، از ميان برمى خاست و پاداش ، منتفى مى شد و خبرها (وعد و وعيدهاى پيامبران) ، بيهوده مى گشت و ديگر مزدهاى امتحان شدگان براى آسايندگان ، واجب نمى شد و پاداشِ [در نظر گرفته شده براى] نيكوكاران به مؤمنان نمى رسيد و نام ها[يى چون : عاصى و مطيع و محسن و مُسى ء] بر معنايى آشكار در اهلشان دلالت نمى كردند . نيز اگر خداوند از آسمان ، نشانى فرو مى فرستاد ، بى گمان ، مردم در برابر آن ، سرِ تسليم فرود مى آوردند . ليكن ، اگر چنين مى كرد ، مسئله آزمايش از مردمان ، همگى ، ساقط مى شد . امّا خداوند _ كه بزرگ است ثناى او _ ، پيامبرانِ خود را داراى اراده هايى نيرومند قرار داد و از نظر حالات ظاهرى شان كه به چشم مى آيد ، آنها را با قناعتى كه دل ها و چشم ها را از بى نيازى مى آكَنَد و نيازمندى و فقرى كه ديده ها و گوش ها را سخت مى آزارد ، ناتوان گردانيد . اگر پيامبران از نيرويى بلامنازع و قدرتى مقهور ناشدنى و از چنان سلطنتى كه گردن هاى مردمان به سوى آن كشيده و بار سفر به جانب آن بسته مى شود ، برخوردار مى بودند ، هر آينه ، كارِ آزمايش ، بر خلق ، آسان تر بود و كمتر گردن فرازى مى كردند و از سرِ ترسى چيره شونده بر آنان و يا از روى طمعى به زانو درآوردنده ، ايمان مى آوردند و آن گاه ، نيّت ها ، مشترك و كارهاى نيك ، تقسيم شده بود ؛ امّا خداوند ، چنين خواست كه پيروى از پيامبرانش و تصديق نمودن كتاب هايش و خاكسارى در پيش او و سر سپردن به فرمان او و گردن نهادن به طاعت او ، امورى ويژه او باشند و با هيچ ناخالصى اى نياميزند و هر اندازه آزمايش و امتحان بزرگ تر باشد ، پاداش و جزا بيشتر خواهد بود . مگر نمى دانيد كه خداوند _ كه بزرگ است ثناى او _ پيشينيان را از زمان آدم عليه السلام تا واپسين مردمان اين عالم ، به واسطه سنگ هايى كه نه زيانى مى زنند و نه سودى مى رسانند و نه مى بينند و نه مى شنوند ، در بوته آزمايش نهاد و [بدين منظور ]آن سنگ ها را خانه باحرمت خويش ساخت و آن را وسيله به پا داشتن [مصالح ]مردم قرار داد . سپس ، آن را در سنگلاخى ترينِ سرزمين ها و كم خاك ترينِ شهرهاى دنيا و تنگ ترينِ درّه ها براى زندگى ، و كم آب ترين زيستگاه هاى مسلمانان ، جاى داد ؛ در ميان كوه هاى زُمخت و ريگزارهاى نرم و چشمه هاى كم آب و آبادى هاى دورافتاده از هم ، آن جا كه نشانى از بارش هاى آسمانى وجود ندارد ، نه شترى در آن جا فربه مى شود ، نه گاوى و نه گوسفندى . سپس ، آدم عليه السلام و فرزندان او را فرمود تا به جانب آن (كعبه) روى آورند و بدين سان ، بيت الحرام ، سرمنزل مقصود آنان ، و باراندازِ نهايى شان گرديد . مردمان ، با تمام وجود ، از ميان بيابان هاى خشك به هم پيوسته و از جزاير پراكنده درياها ، و از درون درّه هاى ژرف ، به آن جا روى مى آوردند تا [به هنگام سعى] از سرِ خوارى و خاكسارى ، شانه هاى خويش را تكان دهند و «لا اله الّا اللّه » گويان بر گِرد آن بچرخند و با موهاى ژوليده و پيكرهاى غبار گرفته ، هَروَله كنان بشتابند . نقاب ها و جامه ها را پشت سر افكنده [و جامه احرام به تن كرده] ، و موهاى سرِ خويش را سِتُرده اند، و اين هم ، آزمونى بزرگ و آزمايشى عظيم و امتحانى سخت و تصفيه اى شديد و اطاعتى آشكار است كه خداوند ، آن را سببى براى رحمتش و رشته و وسيله اى به سوى بهشتش و علّتى براى آمرزشش و مايه آزمايش خلق از سرِ مهر خويش ، قرار داده است . اگر خداوند _ تبارك و تعالى _ خانه محترم خود و مَشعرهاى ارجمندش (مكان هاى ويژه حج) را در ميان چمنزارها و جويبارها و دشت هاى هموارِ پُردرخت و پُرميوه با گياهان درهم پيچيده و روستاهاى به هم پيوسته ، در ميان گندمزارها و بوستان هاى سرسبز و مَرغزارهاى حاصلخيزِ گِرداگرد آن و دشت هاى پُرآب و كشتزارهاى خرّم و راه هاى آباد و باغستان هاى بسيار قرار داده بود ، بى گمان ، به همان اندازه كه امتحان آسان تر بود ، پاداش نيز كمتر بود . نيز اگر پايه اى كه خانه خدا بر آن بنا شده و سنگ هايى كه آن خانه با آنها افراشته گرديده است ، از زمرّد سبز و ياقوت سرخ و نور و روشنايى [سنگ هاى پُرزرق و برق] مى بود ، بى گمان ، اين كار ، ستيز با ترديد سينه ها را آسان مى ساخت ، و زحمت مبارزه با ابليس را از دل ها برمى داشت ، و تلاطم ترديد را از مردم مى زدود ؛ امّا خداوند عز و جل بندگان خود را با انواع سختى ها مى آزمايد ، و آنان را با مجاهدت هاى گونه گون به بندگى مى گيرد ، و با گرفتارى هاى مختلف مى آزمايدشان ، تا بدين وسيله ، تكبّر را از دل هايشان بيرون بَرَد ، و فروتنى و خاكسارى را در جان هايشان جاى دهد ، و اين را درهايى گشاده به سوى رحمتش ، و اسبابى آماده براى عفو و آزمونش قرار دهد ، چنان كه فرموده است : «الف، لام، ميم . آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند : «ايمان آورديم» ، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟ و به يقين، كسانى را كه پيش از اينان بودند ، آزموديم، تا خدا آنان را كه راست گفته اند ، معلوم دارد و دروغگويان را [ نيز ]معلوم دارد» .

.

ص: 36

. .

ص: 37

. .

ص: 38

. .

ص: 39

. .

ص: 40

الكافي عن معمّر بن خلّاد :سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ : «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ» ، ثُمَّ قالَ لي : مَا الفِتنَةُ؟ قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، الَّذي عِندَنا : الفِتنَةُ فِي الدّينِ . فقال : يُفتَنونَ كَما يُفتَنُ الذَّهَبُ (1) ، ثُمَّ قالَ : يُخلَصونَ كَما يُخلَصُ الذَّهَبُ (2) .

راجع : ص 228 (الامّة / الفصل العاشر : مستقبل اُمّة محمّد صلى الله عليه و آله في الدنيا / ما يقع فيها من الفتن) .

2 / 2إِمكانِيّاتُ الاُمَمِالكتاب«أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِى الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِى مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا ءَاخَرِينَ» . (3)

«وَ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِءْيًا» . (4)

«وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِن مَّكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَ أَبْصَارًا وَ أَفْئدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لَا أَبْصَارُهُمْ وَ لَا أَفْئدَتُهُم مِّن شَىْ ءٍ إِذْ كَانُواْ يَجْحَدُونَ بِايَاتِ اللَّهِ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ» . (5)

الحديثالإمام الباقر عليه السلام_ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «أَثَاثًا وَرِءْيًا» _ :الأَثاثُ : المَتاعُ ، وأمّا رِئيا : فَالجَمالُ وَالمَنظَرُ الحَسَنُ . (6)

راجع : ص 42 (الامّة / الفصل الثاني / الاعتبار بعاقبة المخدوعين من الاُمم) .

.


1- .فَتَنتُ الذهبَ والفضَّةَ : إذا أحرقته بالنار ليَبين الجيّد من الرديء (المصباح المنير : ص 462 «فتن») .
2- .الكافي : ج 1 ص 370 ح 4 ، الغيبة للنعماني : ص 202 ح 2، بحارالأنوار : ج 5 ص 219 ح 14 .
3- .الأنعام : 6 .
4- .مريم : 74 .
5- .الأحقاف : 26 .
6- .تفسير القمّي : ج 2 ص 52 عن أبي الجارود ، مجمع البيان : ج 6 ص 813 عن ابن عبّاس من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 14 ص 455 ح 3 ؛ فتح الباري : ج 8 ص 427، تفسير ابن كثير : ج 5 ص 252 كلاهما عن ابن عبّاس من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، تفسير الطبري : ج 9 الجزء 16 ص 118 عن ابن زيد من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام والثلاثة الأخيرة نحوه .

ص: 41

2 / 2 امكانات امّت ها

الكافى_ به نقل از مُعمَّر بن خلّاد _ :از ابو الحسن عليه السلام (1) شنيدم كه مى فرمايد : «الف، لام، ميم! آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند : «ايمان آورديم» ، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟» . سپس به من فرمود : «آزمايش چيست؟» . گفتم : فدايت شوم ! نزد ما آزمايشِ در دين است . فرمود : «مردم ، گداخته مى شوند ، چنان كه طلا [در بوته] گداخته مى شود» . سپس فرمود : «تصفيه مى شوند ، چنان كه طلا تصفيه مى شود» .

ر . ك : ص 229 (امّت / فصل دهم : آينده امّت محمّد صلى الله عليه و آله در دنيا / دچار شدن به فتنه ها) .

2 / 2امكانات امّت هاقرآن«آيا نديده اند كه پيش از آنان ، چه بسيار امّت ها را هلاك كرديم؟ [ امّت هايى كه ] در زمين به آنان امكاناتى داديم كه براى شما آن امكانات را فراهم نكرده ايم، و [ باران هاى ]آسمان را پى در پى ، بر آنان فرو فرستاديم، و رودبارها را از زير [ شهرهاى ] آنان روان ساختيم. پس ايشان را به [ سزاى ]گناهانشان هلاك كرديم و پس از آنان ، نسل هاى ديگرى پديد آورديم» .

«و چه بسيار نسل ها را پيش از آنان ، نابود كرديم كه اثاثى بهتر و ظاهرى فريباتر داشتند» .

«و به راستى ، در چيزهايى به آنان امكانات داده بوديم كه به شما در آنها [ چنان ]امكاناتى نداده ايم، و براى آنان ، گوش و ديده ها و دل هايى [ نيرومندتر از شما ]قرار داده بوديم ؛ و [ لى ] چون نشانه هاى خدا را انكار كردند ، [ نه ] گوششان و نه ديدگانشان و نه دل هايشان، به هيچ وجه به دردشان نخورد، و آنچه ريشخند مى كردند ، به سرشان آمد» .

حديثامام باقر عليه السلام_ در تفسير اين سخن خداوند متعال : «اثاثى بهتر و ظاهرى فريباتر داشتند» _ :مقصود از اثاث ، كالاست و از ظاهر ، زيبايى و مَنظر نيكو .

ر . ك : ص 43 (امّت / فصل دوم : پند گرفتن از فرجام امّت هاى فريب خورده) .

.


1- .. مقصود از «ابو الحسن» ، امام رضا عليه السلام است .

ص: 42

2 / 3تَسويلاتُ الشَّيطانِ لِلاُمَمِ«تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى اُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» . (1)

«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى اُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ * فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» . (2)

راجع : ص 70 ح 54 .

2 / 4الاِعتِبارُ بِعاقِبَةِ المَخدوعينَ مِنَ الاُمَمِالكتاب«وَ قَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كَذَّبُواْ الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَ جَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ ءَايَةً وَ أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا * وَ عَادًا وَ ثَمُودَاْ وَ أَصْحَابَ الرَّسِّ وَ قُرُونَاً بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا * وَ كُلاًّ ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَ كُلاًّ تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا» . (3)

.


1- .النحل : 63 .
2- .الأنعام : 42 و 43 .
3- .الفرقان : 37 _ 39 .

ص: 43

2 / 3 اغواگرى هاى شيطان نسبت به امّت ها
2 / 4 پند گرفتن از فرجام امّت هاى فريب خورده

2 / 3اغواگرى هاى شيطان نسبت به امّت ها«سوگند به خدا كه به سوى امّت هاى پيش از تو [ رسولانى ] فرستاديم ؛ [ امّا ] شيطان ، اعمالشان را برايشان آراست و امروز [ هم ] سرپرستشان هموست و برايشان عذابى دردناك است» .

«و به يقين، ما به سوى امّت هايى كه پيش از تو بودند ، [ پيامبرانى ] فرستاديم ، و آنان را به تنگىِ معيشت و بيمارى دچار ساختيم، تا به زارى و خاكسارى درآيند . پس چرا هنگامى كه عذاب ما به آنان رسيد ، تضرّع نكردند؟ ولى [ حقيقت ، اين است كه ] دل هايشان سخت شده است ؛ و شيطان ، آنچه را انجام مى دادند ، برايشان آراسته است» .

ر . ك : ص 71 ح 54 .

2 / 4پند گرفتن از فرجام امّت هاى فريب خوردهقرآن«و قوم نوح را آن گاه كه پيامبران [ خدا ] را تكذيب كردند ، غرقشان ساختيم، و آنان را براى [ همه ]مردم ، عبرتى گردانيديم و براى ستمكاران ، عذابى پُردرد آماده كرده ايم . و [ نيز ]عاديان و ثموديان و اصحابِ رَسّ و نسل هاىِ بسيارى ميان اين [ جماعت ها ] را [ هلاك كرديم ] و براى همه آنان ، مَثَل ها زديم و همه را زير و زِبَر كرديم»

.

ص: 44

«أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِى مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِى ذَلِكَ لَأَيَاتٍ لِّأُوْلِى النُّهَى» . (1)

«وَ قَالَ الَّذِى ءَامَنَ يَاقَوْمِ إِنِّى أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ * مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ» . (2)

«وَ كَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَ رُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِيدًا وَ عَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُّكْرًا * فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِهَا وَ كَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهَا خُسْرًا * أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُواْ اللَّهَ يَاأُوْلِى الْأَلْبَابِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا» . (3)

راجع : آل عمران : 137 ، الأنعام : 10 و 11 ، الأنفال : 38 ، يوسف : 109 ، النحل : 35 ، القصص : 43 ، الروم : 9 _ 22 ، السجدة : 26 ، يس : 31 ، غافر : 82 ، الزخرف : 25 ، محمّد : 10 ، التغابن : 5 ، الملك : 18 ، الحاقّة : 4 و 9 و 12 ، يونس : 102 ، ق 36 و 37 ، إبراهيم : 8 و 9 .

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ لَكُم فِي القُرونِ السّالِفَةِ لَعِبرَةً ، أينَ العَمالِقَةُ (4) وأبناءُ العَمالِقَةِ؟ أينَ الفَراعِنَةُ وأبناءُ الفَراعِنَةِ؟ أينَ أصحابُ مَدائِنِ الرَّسِّ (5) الَّذينَ قَتَلُوا النَّبِيّينَ ، وأطفَؤوا سُنَنَ المُرسَلينَ ، وأحيَوا سُنَنَ الجَبّارينَ؟ أينَ الَّذينَ ساروا بِالجُيوشِ ، وهَزَموا بِالأُلوفِ ، وعَسكَرُوا العَساكِرَ ، ومَدَّنُوا المَدائِنَ؟! (6)

راجع : ص 70 ح 54 و ص74 ح 55 .

.


1- .طه : 128 .
2- .غافر : 30 و 31 .
3- .الطلاق : 8 _ 10 .
4- .العَمالِقة : الجبابرة الذين كانوا بالشام من بقيّة قوم عاد (النهاية : ج 3 ص 301 «عملق») .
5- .الرَّسّ : البِئر المَطويَّة بالحجارة ، والرَّسّ اسم بئرٍ كانت لبقيَّة ثمود ، كذّبوا نبيَّهُم ورسّوهُ في البئر (مجمع البحرين : ج 2 ص 698 «رسس») .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 182 عن نوف البكالي، بحارالأنوار : ج 34 ص 126 ح 953 .

ص: 45

«آيا براى هدايتشان كافى نبود كه [ ببينند ] چه نسل ها را پيش از آنان نابود كرديم كه [ اينك آنها ]در سراهاى ايشان ، راه مى روند؟ به راستى ، براى خردمندان در اين [ امر ] ، نشانه هايى [ عبرت انگيز ] است» .

«و كسى كه ايمان آورده بود، گفت: «اى قوم من! من از [ روزى ] مثل روز دسته ها[ ى مخالف خدا ]بر شما مى ترسم؛ [ از سرنوشتى ] نظير سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود، و كسانى كه پس از آنها آمدند ؛ و [ گر نه ] خدا بر بندگان [ خود ] ، ستم نمى خواهد» .

«و چه بسيار شهرها كه از فرمان پروردگار خود و پيامبرانش سرپيچيدند و از آنها حسابى سخت كشيديم و آنان را به عذابى [ بس ] زشت ، عذاب كرديم تا كيفر زشتِ عمل خود را چشيدند، و پايان كارشان زيان بود . خدا براى آنان ، عذابى سخت آماده كرده است. پس اى خردمندانى كه ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد. راستى كه خدا به سوى شما تذكارى فرو فرستاده است» .

ر . ك : آل عمران : آيه 137 ، انعام : آيه 10 و 11 ، انفال : آيه 38 ، يوسف : آيه 109 ، نحل : آيه 35 ، قصص : آيه 43 ، روم : آيه 9 _ 22 ، سجده : آيه 26 ، يس : آيه 31 ، غافر : آيه 82 ، زخرف : آيه 25 ، محمّد : آيه 10، تغابن : آيه 5 ، ملك : آيه 18 ، حاقّه : آيه 4 و 9 و 12 ، يونس : آيه 102 ، ق : آيه 36 و 37 ، ابراهيم : آيه 8 و 9 .

حديثامام على عليه السلام :در ميان نسل هاى گذشته ، براى شما پندهاست : كجايند عَمالِقه (1) و عمالقه زادگان؟ كجايند فرعونان و فرعون زادگان؟ كجايند ساكنان شهرهاى رَس ؛ (2) همانان كه پيامبران را كشتند و راه و رسم پيامبران الهى را از ميان برداشتند و راه و رسم شاهان و ستمكاران را زنده كردند؟ كجايند كسانى كه لشكرها به راه انداختند و هزاران نفر را درهم شكستند و سپاهيان گِرد آوردند و شهرها بنا كردند؟!

ر . ك : ص 71 ح 54 وص 75 ح 55 .

.


1- .. عَمالِقه ، يا بنو عمليق ، قومى از عرب بائده و از فرزندان عمليق يا عملاق بن لاوَذ بن اِرَم بن سام بن نوح بودند كه قامتى بلند و تنومند داشتند . گفته مى شود كه در سال هاى 1703 تا 2213 قبل از ميلاد ، در مصر ، فرمان روايى مى كردند .
2- .. اصحاب رس ، در دو جاى قرآن (ق : آيه 12 و فرقان : آيه 41) ياد شده اند . آنان قومى بودند كه پيامبرشان را تكذيب كردند و هلاك شدند .

ص: 46

2 / 5قِلَّةُ مَن نَجى مِنَ الاُمَمِالكتاب«قَالُواْ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَانُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ * قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِى كَذَّابُونِ * فَافْتَحْ بَيْنِى وَ بَيْنَهُمْ فَتْحًا وَ نَجِّنِى وَ مَن مَّعِىَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * فَأَنجَيْنَاهُ وَ مَن مَّعَهُ فِى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ * ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ * إِنَّ فِى ذَلِكَ لَايَةً وَ مَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ» . (1)

«قَالُواْ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَالُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ * قَالَ إِنِّى لِعَمَلِكُم مِّنَ الْقَالِينَ * رَبِّ نَجِّنِى وَ أَهْلِى مِمَّا يَعْمَلُونَ * فَنَجَّيْنَاهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عَجُوزًا فِى الْغَابِرِينَ * ثُمَّ دَمَّرْنَا الْاخَرِينَ * وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ * إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَايَةً وَ مَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ» . (2)

«فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِى الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ * إِنَّ هَؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ * وَ إِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ * وَ إِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ * فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ * وَ كُنُوزٍ وَ مَقَامٍ كَرِيمٍ * كَذَلِكَ وَ أَوْرَثْنَاهَا بَنِى إِسْرَاءِيلَ * فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ * فَلَمَّا تَرَ ءَا الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ * قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِىَ رَبِّى سَيَهْدِينِ * فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ * وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْاخَرِينَ * وَ أَنجَيْنَا مُوسَى وَ مَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ * ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْاخَرِينَ * إِنَّ فِى ذَلِكَ لَايَةً وَ مَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ» . (3)

«فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ اُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِى الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا اُتْرِفُواْ فِيهِ وَ كَانُواْ مُجْرِمِينَ» . (4)

الحديثتفسير العيّاشي :عَن أنَسِ بنِ مالِكٍ قالَ : كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : تَفَرَّقَت اُمَّةُ موسى عَلى إحدى وسَبعينَ مِلَّةً (فِرقَةً) ؛ سَبعونَ مِنها فِي النّارِ وواحِدَةٌ فِي الجَنَّةِ ، وتَفَرَّقَت اُمَّةُ عيسى عَلَى اثنَتَينِ وَسَبعينَ فِرقَةً ؛ إحدى وسَبعونَ فِرقَةً فِي النّارِ و واحِدَةٌ فِي الجَنَّةِ، وتَعلو اُمَّتي عَلَى الفِرقَتَينِ جَميعاً بِمِلَّةٍ ؛ واحِدَةٌ فِي الجَنَّةِ وثِنتانِ وسَبعونَ فِي النّارِ . قالوا : مَن هُم يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : الجَماعاتُ الجَماعاتُ . قالَ يَعقوبُ بنُ زَيدٍ : كانَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ إذا حَدَّثَ هذَا الحَديثَ عَن رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله ، تَلا فيهِ قُرآنا : «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ ءَامَنُواْ وَاتَّقَواْ لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ» (5) إلى قَولِهِ : «سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ» (6) ، وتَلا أيضاً : و «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» (7) يَعني اُمَّةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله . 8

.


1- .الشعراء : 116 _ 121 .
2- .الشعراء : 167 _ 174 .
3- .الشعراء : 53 _ 67 .
4- .هود : 116 .
5- .المائدة : 65 .
6- .الأعراف : 181 .
7- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 331 ح 151 ، بحارالأنوار : ج 28 ص 3 ح 2 ؛ تفسير ابن كثير : ج 3 ص 141 ، مسند أبي يعلى : ج 4 ص 10 ح 3656 ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 116 نقلاً عن ابن مردويه عن أنس وكلّها نحوه ، مجمع الزوائد : ج 7 ص 511 ح 12095 .

ص: 47

2 / 5 اندك بودن امّت هاى نجات يافته

2 / 5اندك بودن امّت هاى نجات يافتهقرآن«گفتند: «اى نوح! اگر دست برندارى ، قطعاً از [ جمله ] سنگسارشدگان خواهى بود» . گفت: «پروردگارا! قوم من ، مرا تكذيب كردند . ميان من و آنان ، فيصله ده و من و هر كس از مؤمنان را كه با من است ، نجات بخش» . پس او و هر كه را در آن كشتىِ آكنده با او بود، رهانيديم . آن گاه ، باقى ماندگان را غرق كرديم . قطعاً در اين [ ماجرا ، درس ] عبرتى بود؛ و [ لى ] بيشترشان ايمان آورنده نبودند» .

«گفتند: «اى لوط! اگر دست برندارى، قطعاً از اخراج شدگان خواهى بود» . گفت: «به راستى ، من ، دشمن كردار شمايم . پروردگارا! مرا و كسانِ مرا از آنچه انجام مى دهند ، رهايى بخش» . پس او و كسانش ، همگى را رهانيديم ، جز پيرزنى كه از باقى ماندگان [ در خاكستر آتش ]بود . سپس ، ديگران را سخت هلاك كرديم . و بر [ سرِ ] آنان ، بارانى [ از آتش گوگرد ]فروريختيم ؛ و چه بد بود باران بيم داده شدگان . قطعاً در اين [ عقوبت ] ، عبرتى است ؛ و [ لى ]بيشترشان ايمان آورنده نبودند» .

«پس فرعون ، مأموران جمع آورى [ خود را ] به شهرها فرستاد [ و گفت: ] «اينها عدّه اى ناچيزند . و راستى ، آنها ما را بر سرِ خشم آورده اند ؛ و [ لى ] ما همگى به حال آماده باش درآمده ايم» . سرانجام، ما آنان را از باغستان ها و چشمه سارها ، و گنجينه ها و جايگاه هاى پُرناز و نعمت ، بيرون كرديم . [ اراده ما ] چنين بود، و آن [ نعمت ها ] را به فرزندان اسرائيل ، ميراث داديم . پس هنگام برآمدن آفتاب، آنها را تعقيب كردند . چون دو گروه، همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما قطعاً گرفتار خواهيم شد» . گفت: «چنين نيست ؛ زيرا پروردگارم با من است و به زودى ، مرا راه نمايى خواهد كرد» . پس به موسى وحى كرديم: «با عصاى خود ، بر اين دريا بزن» . تا از هم شكافت و هر پاره اى ، همچون كوهى سِتُرگ بود ؛ و ديگران را بدان جا نزديك گردانيديم . و موسى و همه كسانى را كه همراه او بودند ، نجات داديم . آن گاه ، ديگران را غرق كرديم . مسلّماً در اين [ واقعه ] ، عبرتى بود ؛ و [ لى ] بيشترشان ايمان آورنده نبودند» .

«پس چرا از نسل هاى پيش از شما ، خردمندانى نبودند كه [ مردم را ] از فساد در زمين ، باز دارند؟ جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم. و كسانى كه ستم كردند ، به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بودند ، رفتند، و آنان ، بزهكار بودند» .

حديثتفسير العيّاشى :از اَنَس بن مالك ، روايت شده كه گفت : پيامبر خدا مى فرمود : «امّت موسى عليه السلام به هفتاد و يك ملّت (فرقه) پراكنده شدند كه هفتاد ملّت آن در آتش اند و يكى در بهشت است . امّت عيسى عليه السلام هفتاد و دو فرقه شدند كه هفتاد و يك فرقه در آتش اند و يكى در بهشت است و امّت من ، يك فرقه از آنها بيشتر دارد كه يكى در بهشت است و هفتاد و دو فرقه ديگر در آتش اند» . گفتند : آنان كيستند ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «گروه ها ، گروه ها!» . يعقوب بن زيد مى گويد : على بن ابى طالب عليه السلام هر گاه اين حديث را از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بازگو مى كرد ، در آن ، اين آيه قرآن را مى خواند : «و اگر اهل كتاب ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند، قطعاً گناهانشان را مى زدوديم و آنان را به بوستان هاى پر نعمت ، وارد مى ساختيم و اگر آنان به تورات و انجيل و آنچه از جانب پروردگارشان به سويشان نازل شده است ، عمل مى كردند ، قطعا از بالاى سرشان و از زير پاهايشان نعمت مى يافتند . از ميان آنها، گروهى ميانه رو هستند و بسيارى از ايشان بد رفتار مى كنند» . همچنين اين آيه را تلاوت مى كرد : «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق ، هدايت مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» . [مى فرمود : ]«مقصود ، امّت محمّد صلى الله عليه و آله است» .

.

ص: 48

الإمام عليّ عليه السلام :قَطَعَ اللّهُ عُذرَ عِبادِهِ بِتَبيينِ آياتِهِ وإرسالِ رُسُلِهِ ، لِئَلّا يَكونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعدَ الرُّسُلِ ، ولَم يُخلِ أرضَهُ مِن عالِمٍ بِما يَحتاجُ إلَيهِ الخَليقَةُ ، ومُتَعَلِّمٍ عَلى سَبيلِ النَّجاةِ ، اُولئِكَ هُمُ الأَقَلّونَ عَدَداً ، وقَد بَيَّنَ اللّهُ ذلِكَ في اُمَمِ الأَنبِياءِ وجَعَلَهُم مَثَلاً لِمَن تَأَخَّرَ ، مِثلَ قَولِهِ في قَومِ نوحٍ : «وَ مَا ءَامَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ» (1) ، وقَولِهِ فيمَن آمَنَ مِن اُمَّةِ موسى : «وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» (2) . (3)

عنه عليه السلام :وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، لَتَفَرَّقَنَّ هذِهِ الاُمَّةُ عَلى ثَلاثٍ وسَبعينَ فِرقَةً ؛ كُلُّها فِي النّارِ إلّا فِرقَةً «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ » ، فَهذِهِ الَّتي تَنجو مِن هذِهِ الاُمَّةِ . (4)

.


1- .هود : 40 .
2- .الأعراف : 159.
3- .الاحتجاج : ج 1 ص 581 ح 137 ، بحارالأنوار : ج 68 ص 265 ح 23 .
4- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 43 ح 122 عن ابن الصهبان البكري ، مجمع البيان : ج 4 ص 773 ، بحار الأنوار : ج 28 ص 6 ح 8 ؛ الدرّ المنثور : ج 3 ص 617 نقلاً عن أبي الشيخ عن الإمام عليّ عليه السلام وراجع : الأماليللمفيد : ص 213 ح 3 .

ص: 49

امام على عليه السلام :خداوند با آشكار ساختن نشانه هايش و فرستادن پيامبرانش ، بهانه را از بندگانش گرفت تا بعد از پيامبران ، ديگر مردم را بر خداوند ، حجّتى نباشد . او زمينش را از وجود كسى كه به آنچه خلقْ بِدان نيازمندند عالم است يا كسى كه در راه نجات [و هدايت] علم مى آموزد ، خالى نگذاشته است . البته اينان ، اندك شُمارند . خداوند ، اين [ اندك شمار بودن] را در ميان امّت هاى پيامبران ، بيان فرموده و ايشان را نمونه اى براى آيندگان قرار داده است . مثلاً در باره قوم نوح مى فرمايد : «و با او جز [ عدّه ]اندكى ايمان نياورده بودند» . نيز در باره ايمان آورندگان امّت موسى عليه السلام مى فرمايد : «و از ميان قوم موسى ، جماعتى هستند كه به حق ، راه نمايى مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» .

امام على عليه السلام :سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، اين امّت ، به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهد شد كه همه آنها در آتش اند ، بجز يك فرقه «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق ، هدايت مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» . اينها نجات يافتگان اين امّت اند .

.

ص: 50

2 / 6عَلامَةُ سَخَطِ اللّهِ عَلَى الاُمَمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا غَضِبَ اللّهُ عَلى اُمَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ ، غَلَت أسعارُها ، وقَصُرَت أعمارُها ، ولَم تَربَح تُجَّارُها ، ولَم تَزكُ (1) ثِمارُها ، ولَم تَغزُر أنهارُها ، وحُبِسَ عَنها أمطارُها ، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما سَخِطَ اللّهُ عز و جل عَلى اُمَّةٍ إلّا أغلى سِعرَها ، وأَكسَدَ أسواقَها ، وأَكثَرَ فَسادَها ، وَاشتَدَّ جَورُ سُلطانِها ، فَعِندَ ذلِكَ لا يُزَكّى أغنِياؤُها ، ولا يَعِفُّ سُلطانُها ، ولا يُصَلّي فُقَراؤُها . (3)

.


1- .الزّكاة : النماءُ والبركة (النهاية : ج 2 ص 307 «زكا») .
2- .الكافي : ج 5 ص 317 ح 53 ، الخصال : ص 360 ح 48 كلاهما عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 148 ح319 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 524 ح 1489 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 350 ح 46 ؛ كنز العمّال : ج 7 ص 839 ح 21611 نقلاً عن الديلمي عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .كنز العمّال : ج 4 ص 103 ح 9749 نقلاً عن ابن النجّار عن ابن عبّاس .

ص: 51

2 / 6 نشانه خشم خداوند بر امّت ها

2 / 6نشانه خشم خداوند بر امّت هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و عذاب [آسمانى] بر آنها فرو نفرستد ، [در عوض ]قيمت هايشان گران مى شود ، عمرهايشان كوتاه مى گردد ، تجّارشان سودى نمى بَرَند ، ميوه ها [و محصولات] شان بى رشد و بركت مى شود ، جويبارهاشان كم آب مى شود ، باران از آنان قطع مى شود و بدهايشان بر آنان مسلّط مى شوند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل بر هيچ امّتى خشم نگرفت ، مگر آن كه قيمت هايشان را گران كرد ، بازارهايشان را كساد كرد ، بر تباهى آنان افزود و ستم پادشاهشان ، شدّت گرفت . پس در اين هنگام ، ثروتمندانشان زكات نمى دهند و پادشاه [و حكمران ]پاك دامنى نمى ورزد و فقيرانشان نماز نمى گزارند .

.

ص: 52

الفصل الثالث : عوامل تقدّم الاُمم3 / 1قِيادَةُ أئِمَّةِ الهُدىرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَن تَهلِكَ الاُمَّةُ وإن كانَت ضالَّةً ، إذا كانَتِ الأَئِمَّةُ هادِيَةً مَهدِيَّةً. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ عز و جل بِقَومٍ خَيرا وَلّى عَلَيهِم حُلماءَهُم ، وقَضّى بَينَهُم عُلَماءَهُم ، وجَعَلَ المالَ في سَخاياهُم. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِقَومٍ خَيرا ، أكثَرَ فُقَهاءَهُم ، وأَقَلَّ جُهّالَهُم ، فَإِذا تَكَلَّمَ الفَقيهُ وَجَدَ أعوانا ، وإذا تَكَلَّمَ الجاهِلُ قُهِرَ (3) . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ لَيَستَحيي أن يُعَذِّبَ اُمَّةً دانَت بِإِمامٍ مِنَ اللّهِ ، وإِن كانَت في أعمالِها ظالِمَةً مُسيئَةً. (5)

.


1- .تاريخ بغداد : ج 9 ص 459 الرقم 5089 عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 6 ص 31 ح 14715 .
2- .الفردوس : ج 1 ص 246 ح 954 عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 6 ص 7 ح 14595 .
3- .قُهِرَ : غُلِبَ (الصحاح : ج 2 ص 801 «قهر») .
4- .الفردوس : ج 1 ص 246 ح 952 عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 10 ص 137 ح 28692 .
5- .الكافي : ج 1 ص 376 ح 5 ، الغيبة للنعماني : ص 133 ح 15 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج68 ص 112 ح 27 .

ص: 53

فصل سوم : عوامل پيشرفت امّت ها

3 / 1 رهبرى پيشوايان هدايت

فصل سوم : عوامل پيشرفت امّت ها3 / 1رهبرى پيشوايان هدايتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه پيشوايانْ راه نما و ره يافته باشند ، اُمّت ، هر گز تباه نمى شود ، هر چند گم راه باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند عز و جل براى مردمى اراده خير كند ، بردبارانشان (/ خِردمندانشان) را بر آنان فرمان روا مى كند و عالمانشان را قاضيان آنها قرار مى دهد و ثروت را در دست بخشندگانشان مى گذارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند ، خيرِ مردمى را بخواهد ، دانايان آنان را افزون مى سازد و نادانانشان را اندك مى گرداند . پس هر گاه دانا سخن بگويد ، يارانى مى يابد و هر گاه نادان سخن بگويد ، مغلوب مى شود .

امام صادق عليه السلام :خداوند ، شرم مى كند از اين كه امّتى را كه از پيشوايى الهى پيروى مى كند ، عذاب نمايد ، هر چند آن امّت ، ستمكار و بدكردار باشد .

.

ص: 54

عنه عليه السلام :إذا أرادَ اللّهُ عز و جل بِرَعِيَّةٍ خَيرا ، جَعَلَ لَها سُلطانا رَحيما ، وقَيَّضَ (1) لَهُ وَزيرا عادِلاً. (2)

3 / 2وَحدَةُ الكَلِمَةِالكتاب«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» . (3)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :اِحذَروا ما نَزَلَ بِالاُمَمِ قَبلَكُم مِنَ المَثُلاَتِ (4) بِسُوءِ الأَفعالِ وذَميمِ الأَعمالِ ، فَتَذَكَّروا فِي الخَيرِ وَالشَّرِّ أحوالَهُم ، وَاحذَروا أن تَكونوا أمثالَهُم . فَإِذا تَفَكَّرتُم في تَفاوُتِ حالَيهِم ، فَالزَموا كُلَّ أمرٍ لَزِمَتِ العِزَّةُ بِهِ شَأنَهُم (حالَهُم) ، وزاحَتِ الأَعداءُ لَهُ عَنهُم ، ومُدَّتِ العافِيَةُ بِهِ عَلَيهِم ، وَانقادَتِ النِّعمَةُ لَهُ مَعَهُم ، ووَصَلَتِ الكَرامَةُ عَلَيهِ حَبلَهُم ؛ مِنَ الاِجتِنابِ لِلفُرقَةِ ، وَاللُّزومِ لِلاُلفَةِ ، وَالتَّحاضِّ (5) عَلَيها ، وَالتَّواصي بِها ، وَاجتَنِبوا كُلَّ أمرٍ كَسَرَ فِقرَتَهُم (6) ، وأَوهَنَ مُنَّتَهُم (7) : مِن تَضاغُنِ القُلوبِ ، وتَشاحُنِ الصُّدورِ ، وتَدابُرِ النُّفوسِ ، وتَخاذُلِ الأَيدي . وتَدَبَّروا أحوالَ الماضينَ مِنَ المُؤمِنينَ قَبلَكُم . . . فَانظُروا كَيفَ كانوا حَيثُ كانَتِ الأَملاءُ (8) مُجتَمِعَةً ، وَالأَهواءُ مُؤتَلِفَةً (مُتَّفِقَةً) ، وَالقُلوبُ مُعتَدِلَةً ، وَالأَيدي مُترادِفَةً (مُتَرافِدَةً) ، وَالسُّيوفُ مُتَناصِرَةً ، وَالبَصائِرُ نافِذَةً ، والعَزائِمُ واحِدَةً . ألَم يَكونوا أربابا (9) في أقطارِ الأَرَضينَ ، ومُلوكا عَلى رِقابِ العالَمينَ ؟ ! فَانظُروا إلى ما صاروا إلَيهِ في آخِرِ اُمورِهِم ، حينَ وَقَعَتِ الفُرقَةُ ، وتَشَتَّتَتِ الاُلفَةُ ، وَاختَلَفَتِ الكَلِمَةُ وَالأَفئِدَةُ ، وتَشَعَّبوا مُختَلِفينَ ، وتَفَرَّقوا مُتَحارِبينَ (مُتَحازِبينَ) ، قَد خَلَعَ اللّهُ عَنهُم لِباسَ كَرامَتِهِ ، وسَلَبَهُم غَضارَةَ (10) نِعمَتِهِ ، وبَقِيَ قَصَصُ أخبارِهِم فيكُم عِبَرا للمُعتَبِرينَ . فَاعتَبِروا بِحالِ وَلَدِ إسماعيلَ وبَني إسحاقَ وبَني إسرائيلَ عليهم السلام ، فَما أشَدَّ اعتِدالِ الأَحوالِ، وأقرَبَ اشتِباهِ الأَمثالِ . تَأَمَّلوا أمرَهُم في حالِ تَشَتُّتِهِم وتَفَرُّقِهِم، لَيالِيَ كانَتِ الأَكاسِرَةُ وَالقَياصِرَةُ أربابا لَهُم، يَحتازونَهُم عَن ريفِ الآفاقِ، وبَحرِ العِراقِ، وخُضرَةِ الدُّنيا، إلى مَنابِتِ الشّيحِ (11) ، ومَهافِي الرّيحِ، ونَكَدِ المَعاشِ، فَتَرَكوهُم عالَةً مَساكينَ، إخوانَ دَبَرٍ ووَبَرٍ (12) ، أذَلَّ الاُمَمِ دارا، وأجدَبَهُم قَرارا، لا يَأوونَ إلى جَناحِ دَعوَةٍ يَعتَصِمونَ بِها، ولا إلى ظِلِّ اُلفَةٍ يَعتَمِدونَ عَلى عِزِّها، فَالأَحوالُ مُضطَرِبَةٌ، وَالأَيدي مُختَلِفَةٌ، وَالكَثرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ؛ فىِ بَلاءٍ أزلٍ (13) ، وأطباقِ جَهلٍ! مِن بَناتٍ مَوؤودَةٍ، وأصنامٍ مَعبودَةٍ، وأرحامٍ مَقطوعَةٍ، وغاراتٍ مَشنونَةٍ . فَانظُروا إلى مَواقِع نِعَمِ اللّهِ عَلَيهِم حينَ بَعَثَ إلَيهِم رَسولاً، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُم، وجَمَعَ عَلى دَعوَتِهِ اُلفَتَهُم؛ كَيفَ نَشَرَتِ النِّعمَةُ عَلَيهِم جَناحَ كَرامَتِها، وأسالَت لَهُم جَداوِلَ نَعيمِها، وَالتَفَّتِ المِلَّةُ بِهِم، في ظِلِّ سُلطانٍ قاهِرٍ، وآوَتهُمُ الحالُ إلى كَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ، وَتَعَطَّفَتِ الاُمورُ عَلَيهِم في ذُرى مُلكٍ ثابِتٍ . فَهُم حُكّامٌ عَلَى العالَمينَ ، ومُلوكٌ في أطرافِ الأَرَضينَ، يَملِكونَ الاُمورَ عَلى مَن كانَ يُمضيها فيهِم، لا تُغمَزُ لَهُم قَناةٌ، ولا تُقرَعُ لَهُم صَفاةٌ . (14)

.


1- .قَيَّضَ له : أي جاء به وأتاحَهُ لَهُ (الصحاح : ج 3 ص 1104 «قيض») .
2- .الأمالي للصدوق : ص 318 ح 371 عن المفضّل بن عمر ، روضة الواعظين : ص 511 و فيه «لها» بدل«له» ، بحار الأنوار : ج 75 ص 340 ح 19 .
3- .آل عمران : 103 .
4- .المَثُلَةُ : العقوبة ، والجمع : المَثُلاتُ (الصحاح : ج 5 ص 1816 «مثل») .
5- .حَضَّهُ : حَثَّهُ ، والتَّحاضّ : التَّحاثّ (الصحاح : ج 3 ص 1071 «حضض») .
6- .الفِقْرَةُ : مِثلُ الفَقَارة ؛ واحدة فِقَارِ الظّهر (الصحاح : ج 2 ص 782 «فقر») .
7- .المُنَّةُ _ بالضمّ _ : القُوَّةُ (الصحاح : ج 6 ص 2207 «منن») .
8- .المَلَأُ : أشراف الناس ورؤساؤهم ، وجمعه : أملاء (النهاية : ج 4 ص 351 «ملأ») .
9- .الرَّبُّ : المَالِكُ والسيّد . . . (النهاية : ج 2 ص 179 «ربب») .
10- .الغَضَارَةُ : الخيرُ والسَّعَةُ في العيشِ (تاج العروس : ج 7 ص 311 «غضر») .
11- .الشّيحُ : نبات سهلي يُتّخذ من بعضه المكانس، له طعم مرّ (لسان العرب : ج 2 ص 502 «شيح») .
12- .أهلُ وَبَر : أي أهل البوادي والقُرى، وهو من وبر الإبل، لأنّ بيوتهم يتّخذونها منه (النهاية : ج 5 ص 145«وبر») .
13- .الأَزل : الشدّة والضّيق (النهاية : ج 1 ص 46 «أزل») .
14- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 472 ح 37 .

ص: 55

3 / 2 همبستگى

امام صادق عليه السلام :هر گاه خداوند عز و جل خير مردمانى را بخواهد ، سلطانى مهربان براى آنها قرار مى دهد و براى آن سلطان ، وزيرى دادگر مى گمارَد .

3 / 2همبستگىقرآن«و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد؛ و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد: آن گاه كه دشمنان [ يكديگر ]بوديد، پس ميان دل هاى شما اُلفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد؛ و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد. اين گونه، خداوند ، نشانه هاى خود را براى شما روشن مى كند، باشد كه راه يابيد» .

حديثامام على عليه السلام :از كيفرهايى كه به سبب كردارهاى بد و رفتارهاى نكوهيده ، بر سرِ امّت هاى پيش از شما آمد ، برحذر باشيد و احوال خوب و بد ايشان را به ياد آوريد و از اين كه چون آنان باشيد ، بپرهيزيد . هر گاه در تفاوت دو حال [خوب و بد] آنان انديشيديد ، همان كارهايى را در پيش گيريد كه به آنان ، عزّت و اقتدار بخشيد و دشمنانشان را از آنان، دور ساخت و سايه عافيت را بر سرشان گسترانيد و نعمت ، به سراغشان آمد و بزرگوارى ، باعث پيوند آنان گرديد و آن ، دورى كردن از پراكندگى و چنگ زدن به رشته همبستگى ، و تشويق و توصيه كردن يكديگر به اين دو امر است . از كارهايى كه كمرِ آنان را شكست و نيرويشان را سست كرد ، دورى كنيد ؛ كارهايى چون : كينه ورزى دل ها و تنفّر سينه ها و پشت كردن جان ها به يكديگر و دست شستن از يارى دادن به هم . در سرگذشتِ مؤمنانِ پيش از خود نيز انديشه كنيد ... و بنگريد كه چگونه بودند آن گاه كه بزرگانِ اشراف ، متّحد بودند و خواست ها يكى ، و دل ها يكسان ، و دست ها پشت سرِ هم ، و شمشيرها هميار ، و بينش ها نافذ ، و اراده ها يكى بودند . آيا خداوندگارانِ سراسر زمين و شهريارانِ جهانيان نبودند؟! نيز به فرجام كار آنان بنگريد ، آن گاه كه ميانشان جدايى افتاد و رشته اُلفت ، از هم گسيخت و سخن ها و دل ها ، چند گونه شدند و به دسته هاى گوناگون ، منشعب شدند و دسته دسته شدند و به جان يكديگر افتادند . در اين هنگام ، خداوند ، جامه كرامتش را از تن آنان بَركَنْد و وفور نعمتش را از ايشان گرفت و داستان سرگذشتشان در ميان شما مانْد تا درس عبرتى باشد براى عبرت آموزان . پس ، از سرگذشت فرزندان اسماعيل و پسران اسحاق و پسران اسرائيل پند گيريد ، كه چه همسان اند سرگذشت ها ، و چه نزديك به هم است همانندى عبرت ها! در سرنوشت آنان به هنگام پراكندگى و تفرقه شان بينديشيد . چه روزگاران سياهى كه كسراها و قيصرها بر آنان مِهترى نكردند . آنان را از دشت هاى حاصلخيز (بين النهرين و شامات) و درياى عراق (دجله و فرات) و سرزمين هاى خرّم و سرسبز ، به بيابان هايى خارزار و بادخيز _ كه زندگى در آنها بسى سخت است _ ، بيرون راندند و آنان را به صورت مشتى نيازمندِ مستمند در آوردند كه به شترچرانى و چادرنشينى پرداختند . بدترينِ مردم ، از نظر زيستگاه بودند و خشك ترين منزلگاه را داشتند . نه به چتر دعوتى پناه مى بردند كه در زير آن ، خود را نگاه دارند ، و نه به سايه همبستگى و اُلفتى كه به قدرت آن تكيه كنند . اوضاعشان پريشان بود و دست هايشان پراكنده و جمعيتشان از هم جدا . در رنجى سخت و جهلى مُركّب بودند : از زنده به گور كردن دختران گرفته تا پرستش بت ها و بريدن رشته هاى خويشاوندى و جنگ و غارتگرى . پس به نعمت هايى كه خداوند به ايشان داد ، بنگريد و بينديشيد ، آن گاه كه پيامبرى (محمّد صلى الله عليه و آله ) را سوى آنان فرستاد و همه آنان را به فرمان بُردارى از آيين خويش درآورد و با گِرد آوردن ايشان بر گِرد دعوت خويش ، ميانشان الفت برقرار ساخت . [بنگريد كه] چگونه نعمت ، بال هاى كرامتش را بر سرِ آنان گسترانيد و جويبارهاى نعيمش را بر ايشان ، روان ساخت و اين دين [ اسلام] ، آنان را در سايه قدرتى قاهر ، متّحد ساخت و اين وضع ، آنان را در سايه عزّتى چيره در آورد و دولتِ اقبال ، به آنان روى كرد و به قلّه هاى سلطنتىِ پايدار رسيدند . آنان بر جهانيان فرمان روا گشتند و شهريارانِ گوشه و كنار دنيا شدند و زمامدار امور كسانى گرديدند كه پيش تر ، آنان بر ايشان فرمان روايى مى كردند . نه نيزه اى به سوى ايشان انداخته مى شد و نه سنگى به جانبشان پرتاب مى شد .

.

ص: 56

. .

ص: 57

. .

ص: 58

عنه عليه السلام :اِلزَموا السَّوادَ الأَعظَمَ ؛ فَإِنَّ يَدَ اللّهِ مَعَ الجَماعَةِ ، وإيّاكُم وَالفُرقَةَ ؛ فَإِنَّ الشّاذَّ مِنَ النّاسِ لِلشَّيطانِ ، كَما أنَّ الشّاذَّ مِنَ الغَنَمِ للِذِّئبِ. (1)

3 / 3صَلاحُ الخاصَّةِالإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : صِنفانِ مِن اُمَّتي إذا صَلُحا صَلُحَت اُمَّتي ، وإذا فَسَدا فَسَدَت اُمَّتي . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَن هُما ؟ قالَ : الفُقَهاءُ وَالاُمَراءُ. (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صِنفانِ مِن اُمَّتي إذا صَلُحا صَلُحَت اُمَّتي ، وإذا فَسَدا فَسَدَت اُمَّتي : الاُمَراءُ وَالقُرَّاءُ. (3)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 127 ، غرر الحكم : ج 2 ص 326 ح 2747 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 101 ح 2312 وليس فيهما صدره إلى «مع الجماعة» ، بحار الأنوار : ج 33 ص 373 ح 604 .
2- .الخصال : ص 37 ح 12 عن السَّكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، تحف العقول : ص 50 ، روضة الواعظين : ص 10 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 49 ح 10 ؛ كنز العمّال : ج 6 ص 30 ح 14708 نقلاً عن حلية الأولياء عن ابن عبّاس و ليس فيه «وإذا فسدا فسدت اُمّتي» .
3- .الأمالي للصدوق : ص 448 ح 601 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، النوادر للراوندي : ص 157 ح 231 ، مستدرك الوسائل : ج 4 ص 253 ح 4627 .

ص: 59

3 / 3 درست بودن خواص

امام على عليه السلام :همراه جامعه (جماعت مسلمانان) باشيد ؛ زيرا دستِ خدا با جماعت است . از پراكندگى بپرهيزيد ؛ زيرا انسان جدامانده از مردم ، طعمه شيطان است ، چنان كه گوسفند جدامانده [از رمه] ، طعمه گرگ است .

3 / 3درست بودن خواصامام صادق عليه السلام_ به نقل از پدرش عليه السلام _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «دو دسته از امّت من هستند كه اگر آنها درست شوند ، امّتم درست مى شوند و اگر آنها فاسد شوند ، امّتم فاسد مى شوند» . گفته شد : اى پيامبر خدا! آن دو دسته كدام اند؟ فرمود : «عالمان دين و فرمان روايان» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو دسته از امّت من هستند كه اگر آنها صالح باشند ، امّتم صالح مى شوند و اگر آنها فاسد باشند ، امّتم فاسد مى شوند : فرمان روايان و قاريان قرآن (عالمان دين) .

.

ص: 60

3 / 4التَّمَسُّكُ بِالقِيَمِ الأَخلاقِيَّةِ وَالعَمَلِيَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَلاحُ الاُمَّةِ اليَقينُ وَالزُّهدُ ، وفَسادُها بِالأَمَلِ وَالبُخلِ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :نَجا أوَّلُ هذِهِ الاُمَّةِ بِاليَقينِ وَالزُّهدِ ، وهَلَكَ آخِرُ هذِهِ الاُمَّةِ بِالبُخلِ وَالأَمَلِ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ كانَ يَقولُ _ :إنَّ اللّهَ تَعالى إذا أرادَ بِقَومٍ بَقاءً أو نَماءً رَزَقَهُمُ السَّماحَةَ (3) وَالعَفافَ ، وإذا أرادَ بِقَومٍ اقتِطاعا فَتَحَ عَلَيهِم بابَ خِيانَةٍ. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ بِقَومٍ خَيرا ، عَهِدَ (5) لَهُم فِي العُمرِ ، وألهَمَهُمُ الشُّكرَ. (6)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ اُمَّتي بِخَيرٍ ما لَم يَتَخاوَنوا ، وأَدَّوُا الأَمانَةَ، وآتَوُا الزَّكاةَ ، وإذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ ابتُلوا بِالقَحطِ وَالسِّنينَ (7) . (8)

.


1- .مستدرك الوسائل : ج 7 ص 27 ح 7554 نقلاً عن أبي القاسم الكوفي في كتاب الأخلاق .
2- .البخلاء : ص 27 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، تفسير القرطبي : ج 10 ص 3 ، كنز العمّال : ج 3 ص 449 ح 7388 نقلاً عن ابن أبي الدنيا عن ابن عمرو .
3- .سَمَحَ بكذا يَسمَحُ سَماحَةً : جادَ وأعطى (المصباح المنير : ص 288 «سمح») .
4- .مسند الشاميّين : ج 1 ص 35 ح 19 ، تاريخ دمشق : ج 40 ص 165 كلاهما عن عبادة بن الصامت ، كنز العمّال : ج 6 ص 342 ح 15960 .
5- .كذا في المصدر ، وفي الفردوس وكنز العمّال : «أمَدَّ» .
6- .الزهد الكبير : ص 239 ح 630 ، الفردوس : ج 1 ص 246 ح 953 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج3ص 254 ح 6412 .
7- .يُقال : أخَذَتهُم السّنَةُ : إذا أجدَبوا واُقحِطوا (لسان العرب : ج 13 ص 502 «سنه») .
8- .ثواب الأعمال : ص 300 ح 1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، عدّة الداعي : ص 178 عن الحسين بن أبي العلاء عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 75 ص 172 ح 10 .

ص: 61

3 / 4 پايبندى به ارزش هاى اخلاقى و رفتارى

3 / 4پايبندى به ارزش هاى اخلاقى و رفتارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درستى امّت ، در گرو يقين و زهد است و تباهى آن ، در آرزو و بخل .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آغاز اين امّت به سبب يقين و زهد ، نجات يافت و پايان آن ، به سبب بخل و آرزو ، نابود مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ مى فرمود _ :خداوند متعال ، هر گاه براى مردمى ماندگارى يا رشد بخواهد ، گشاده دستى و پاك دامنى ، روزىِ آنان مى كند و هر گاه براى مردمى نابودى بخواهد ، درِ خيانت را به روى آنان مى گشايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، هر گاه براى مردمى خيرى بخواهد ، بر عمر آنان مى افزايد و به ايشان ، توفيق شكرگزارى عطا مى فرمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من تا زمانى كه به يكديگر ، خيانت نورزند و امانت را برگردانند و زكات بدهند ، پيوسته در خير [و خوشى] به سر مى برند و هر گاه چنين نكردند ، به قحطى و خشك سالى گرفتار مى شوند .

.

ص: 62

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ اُمَّتي بِخَيرٍ ما تَحابُّوا وتَهادَوا ، وأدَّوُا الأَمانَةَ ، وَاجتَنَبُوا الحَرامَ ، وقَرَوُا (1) الضَّيفَ ، وأَقامُوا الصَّلاةَ ، وآتَوُا الزَّكاةَ ، فَإِذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ ابتُلُوا بِالقَحطِ وَالسِّنينَ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ اُمَّتي عَلَى الفِطرَةِ (3) ، ما لَم يَتَّخِذُوا الأَمانَةَ مَغنَما (4) ، وَالزَّكاةَ مَغرَما (5) . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَزالُ النّاسُ بِخَيرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ ونَهَوا عَنِ المُنكَرِ ، وتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوى ، فَإِذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَكاتُ ، وسُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ ، ولَم يَكُن لَهُم ناصِرٌ فِي الأَرضِ ولا فِي السَّماءِ. (7)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ بِخَيرٍ ما إذا قالَت صَدَقَت ، وإذا حَكَمَت عَدَلَت ، وإذَا استُرحِمَت رَحِمَت. (8)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثَرُ ما تَلِجُ بهِ اُمَّتِيَ الجَنَّةَ ، تَقوَى اللّهِ وحُسنُ الخُلقِ. (9)

.


1- .في المصدر «ووقروا» وما في المتن من المصادر الاُخرى .
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 29 ح 25 عن داود بن سليمان الفرّا عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 85 ح 12 ، الأمالي للطوسي : ص 647 ح 1340 عن محمّد بن صدقة عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيه «وتهادوا وأدّوا الأمانة ، واجتنبوا الحرام» ، جامع الأخبار : ص 377ح 1052 عن الإمام الرضا عن الإمام عليّ عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 75 ص 115 ح 7 .
3- .الفِطْرَةُ : الخِلْقَةُ (الصحاح : ج 2 ص 781 «فطر») .
4- .المَغْنَمُ : هو ما اُصيب من أموال أهل الحرب (النهاية : ج 3 ص 389 «غنم») .
5- .الزكاة مغرما : أي يرى ربّ المال أنّ إخراج زكاته غرامة يغرمها (النهاية : ج 3 ص 363 «غرم») .
6- .الإصابة : ج 7 ص 46 الرقم 9655 عن أبي تميمة ، كنز العمّال : ج 3 ص 62 ح 5504 نقلاً عن سنن سعيدبن منصور ؛ نزهة الناظر : ص 32 ح 28 و فيه «بخير» بدل «على الفطرة» و«لم تر» بدل «لم يتّخذوا»و«الصدقة» بدل «الزكاة» .
7- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 181 ح 373 ، المقنعة : ص 808 ، مشكاة الأنوار : ص 105 ح 239 ، بحارالأنوار : ج 100 ص 94 ح 95 .
8- .المعجم الأوسط : ج 1 ص 243 ح 795 ، مسند أبي يعلى : ج 4 ص 127 ح 4027 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج 15 ص 850 ح 43383 .
9- .الكافي : ج 2 ص 100 ح 6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الجعفريّات : ص 150 ، الاختصاص : ص228 ، مشكاة الأنوار : ص 392 ح 1285 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 71 ص 375 ح 6 .

ص: 63

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من ، تا زمانى كه يكديگر را دوست بدارند ، به هم هديه دهند ، امانت را برگردانند ، از حرامْ دورى كنند ، از ميهمان پذيرايى كنند ، نماز بگزارند و زكات بپردازند ، پيوسته در خير به سر مى برند و هر گاه چنين نكردند ، به قحطى و خشك سالى مبتلا مى شوند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من ، تا زمانى كه امانت را غنيمت و زكات دادن را خسارت [براى خود] ندانند ، پيوسته بر [مسير] فطرت اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مردم ، تا زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر كنند و در نيكى (/ طاعت خدا) و پرهيزگارى همكارى نمايند ، پيوسته در خير خواهند بود و هر گاه چنين نكنند ، بركت ها از آنها گرفته مى شود و برخى ، بر برخى ديگر ، مسلّط مى شوند و ايشان را در زمين و آسمان ، ياورى نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين امّت ، تا زمانى كه در گفتارش ، راستگو و در داورى ، دادگر باشد و هر گاه از او بخشش خواسته شود ، ببخشد ، پيوسته در خير [و خوشى] خواهد بود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيشترين چيزى كه امّتم به سبب آن به بهشت مى روند ، خداپروايى و خوش خويى است .

.

ص: 64

عنه صلى الله عليه و آله :زَينُ اُمَّتي في حُسنِ السَّمتِ (1) . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ اُمَّتي عَلى شَريعَةٍ مِن دينِها حَسَنَةٍ جَميلَةٍ ، ما لَم يَتَخَطَّوُا القِبلَةَ بِأَقدامِهِم. (3)

المعجم الأوسط عن اُمّ هانئ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ اُمَّتي لَن تُخزى ما أقاموا صِيامَ رَمَضانَ . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وما خِزيُهُم في إضاعَةِ شَهرِ رَمَضانَ ؟ قالَ : اِنتِهاكُ المَحارِمِ فيهِ ... . (4)

.


1- .السَّمْتُ : هيئة أهل الخير (الصحاح : ج 1 ص 254 «سمت») .
2- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 84 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 71 ص 344ح 5 .
3- .الجعفريّات : ص 34 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 160 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 85 ص 49 ح 42 .
4- .المعجم الأوسط : ج 5 ص 112 ح 4827 عن اُمّ هاني ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 455 نقلاً عن الأصبهاني عن أبي هريرة .

ص: 65

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زيبايى امّت من ، در نيكْ رَوِشى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من ، مادام كه پاهايشان را از قبله منحرف نكنند ، پيوسته بر آيينى نيكو و زيبا از دين خويش اند .

المعجم الأوسط_ به نقل از اُمّ هانى _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «امّت من ، تا زمانى كه روزه رمضان را برپا دارند ، هر گز خوار نمى شوند» . گفته شد : اى پيامبر خدا ! خوارىِ آنان ، در وا نهادن ماه رمضان به چيست؟ فرمود : «هتكِ حرمت ها در اين ماه ...» .

.

ص: 66

الفصل الرّابع : عوامل هلاك الاُمم4 / 1قِيادَةُ المُضِلّينَ وَالتَّبَعِيَّةُ العَمياءُالكتاب«وَ كَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِى قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا عَلَى اُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَى ءَاثَارِهِم مُّقْتَدُونَ * قَ_لَ أَوَ لَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَيْهِ ءَابَاءَكُمْ قَالُواْ إِنَّا بِمَا اُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ * فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلَيكُمُ الأَئِمَّةَ المُضِلّينَ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّما أخافُ عَلى اُمَّتِيَ الأَئِمَّةَ المُضِلّينَ ، وإذا وُضِعَ السَّيفُ في اُمَّتي لَم يُرفَع عَنها إلى يَومِ القِيامَةِ ، ولا تَقومُ السّاعَةُ حَتّى تَلحَقَ قَبائِلُ مِن اُمَّتي بِالمُشرِكينَ ، وحَتّى تَعبُدَ قَبائِلُ مِن اُمَّتِيَ الأَوثانَ . وإنَّهُ سَيَكونُ في اُمَّتي كَذّابونَ ثَلاثونَ ، كُلُّهُم يَزعُم أنَّهُ نَبِيٌّ ، وأَنَا خاتَمُ النَّبِيّينَ ، لا نَبِيَّ بَعدي . ولا تَزالُ طائِفَةٌ مِن اُمَّتي عَلَى الحَقِّ ظاهِرينَ ، لا يَضُرُّهُم مَن خالَفَهُم حَتّى يأتِيَ أمرُ اللّهِ. (3)

.


1- .الزخرف : 23 _ 25 .
2- .سنن الدارمي : ج 1 ص 75 ح 215 عن أبي الدرداء ، سنن الترمذي : ج 4 ص 504 ح 2229 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 326 ح 22456 كلاهما نحوه ، مسند الشهاب : ج 2 ص 193 ح 1166 كلّها عن ثوبان ، موارد الظمآن : ص 376 ح 1564 عن شدّاد بن أوس ، حلية الأولياء : ج 6 ص 46 الرقم 333 عن عمر ، كنز العمّال : ج 10 ص 188 ح 28986 .
3- .سنن أبي داود : ج 4 ص 98 ح 4252 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1304 ح 2 395 نحوه ، مسند ابن حنبل : ج8 ص 326 ح 22458 ، صحيح ابن حبّان : ج 15 ص 110 ح 6714 ، السنن الكبرى : ج 9 ص 305 ح18617 كلاهما نحوه وكلّها عن ثوبان ، كنز العمّال : ج 11 ص 367 ح 31761 ؛ بحار الأنوار : ج 28 ص32 ذيل ح 37 .

ص: 67

فصل چهارم : علل نابودى امّت ها

4 / 1 رهبرى گم راهان و پيروى كوركورانه

فصل چهارم : علل نابودى امّت ها4 / 1رهبرى گمراه سازان و پيروى كوركورانهقرآن«و بدين گونه ، در هيچ شهرى پيش از تو هشدار دهنده اى نفرستاديم ، مگر آن كه خوش گذرانان آن گفتند: «ما پدران خود را بر آيينى [ و راهى ] يافته ايم و ما از پىِ ايشان راه سپريم» . گفت : «هر چند هدايت كننده تر از آنچه پدران خود را بر آن يافته ايد ، براى شما بياورم؟» . گفتند: «ما [ نسبت ] به آنچه بدان فرستاده شده ايد ، كافريم» . پس، از آنان انتقام گرفتيم. پس بنگر كه فرجام تكذيب كنندگان ، چگونه بوده است» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ترسناك ترين چيزى كه از آن بر شما مى ترسم ، [وجود ]پيشوايان گم راه كننده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من در حقيقت ، از پيشوايان گم راه كننده ، بر امّتم مى ترسم ؛ [چرا كه ]هر گاه شمشير در ميان امّتم نهاده شود ، تا روز قيامت ، از آنان برداشته نمى شود ، و قيامت برپا نمى شود تا آن كه قبايلى از امّت من به مشركان بپيوندند و تا آن كه قبايلى از امّت من ، بت پرست شوند . و به زودى در ميان امّتم ، سى دروغگو پديد خواهند آمد كه همگى شان ادّعاى پيامبرى مى كنند ، در حالى كه من ، خاتمِ پيامبران هستم و پس از من ، هيچ پيامبرى نخواهد آمد . همواره ، گروهى از امّت من هستند كه از حق ، جانبدارى مى كنند و پيروزند و هر كس با ايشان مخالفت كند ، زيانى به آنان نمى رسانَد تا آن گاه كه فرمان خدا در رسد .

.

ص: 68

مسند ابن حنبل عن صفوان :حَدَّثَني أبُو المُخارِقِ زُهَيرُ بنُ سالِمٍ أنَّ عُمَيرَ بنَ سَعدٍ الأَنصارِيَّ كانَ وَلّاهُ عُمَرُ حِمصَ ، فَذَكَرَ الحَديثَ ، قالَ عُمَرُ _ يَعني لِكَعبٍ _ : إنّي أسأَلُكَ عَن أمرٍ فَلا تَكتُمني . قالَ : وَاللّهِ لا أكتُمُكَ شَيئا أعلَمُهُ . قالَ : [ما] (1) أخوَفُ شَيءٍ تَخَوَّفُهُ على اُمّةِ مُحمّدٍ صلى الله عليه و آله ؟ قالَ : أئِمَّةً مُضِلِّينَ . قالَ عُمَرُ : صَدَقتَ، قَد أسَرَّ ذلِكَ إلَيَّ وأعلَمَنيهِ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :كُنّا جُلوسا عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وهُوَ نائِمٌ ورأسُهُ في حِجري ، فَتَذاكَرنا الدَّجّالَ ، فَاستَيقَظَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله مُحمَرّا وَجهُهُ ، فَقالَ : لَغَيرُ الدَّجّالِ أخوَفُ عَلَيكُم مِنَ الدَّجّالِ : الأَئِمَّةُ المُضِلّونَ ، وسَفكُ دِماءِ عِترَتي مِن بَعدي ؛ أنَا حَربٌ لِمَن حارَبَهُم ، وَسِلمٌ لِمَن سالَمَهُم . (3)

.


1- .ما بين المعقوفين أثبتناه من كنزالعمّال ، وهو ممّا يقتضيه السياق .
2- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 97 ح 293 ، كنز العمّال : ج 5 ص 756 ح 14293 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 512 ح 1120 عن عبد اللّه بن يحيى الحضرمي ، الاحتجاج : ج 1 ص 632 ح 147عن يحيى الحضرمي ، بحار الأنوار : ج 28 ص 48 ح 12 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : ج 8 ص 653 ح32 ، مسند أبي يعلى : ج 1 ص 244 ح 462 كلاهما عن عبد اللّه بن نجي نحوه وليس فيهما ذيله من «وسفك دماء» ، كنز العمّال : ج 10 ص 270 ح 29414 .

ص: 69

مسند ابن حنبل_ به نقل از صفوان ، از ابو المُخارق زُهَير بن سالم _ :عُمَير بن سعد انصارى _ كه عُمَر ، او را حاكم حِمص قرار داده بود _ گفت : عمر به كعب گفت : در باره چيزى از تو مى پرسم . آن را از من ، پوشيده مدار . كعب گفت : به خدا سوگند ، چيزى را كه بدانم ، از تو پوشيده نمى دارم . عمر گفت : خوفناك ترين چيزى كه از آن بر امّت محمّد صلى الله عليه و آله مى ترسى ، چيست؟ كعب گفت : پيشوايانِ گم راه كننده . عمر گفت : راست گفتى . اين را پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، محرمانه به من گفت و از آن ، آگاهم ساخت .

امام على عليه السلام :نزد پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بوديم و ايشان ، خوابيده و سرش در دامان من بود . سخن از دجّال به ميان آمد . پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه چهره اش سرخ شده بود از خواب بيدار شد و فرمود : «من از غير دجّال ، بيشتر بر شما مى ترسم تا از دجّال : از پيشوايان گم راه كننده ، و ريختن خون هاى اهل بيتم پس از من . من با هر كه با ايشان بجنگد ، در جنگم و با هر كه با ايشان آشتى باشد ، آشتى ام» .

.

ص: 70

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَستُ أخافُ عَلى اُمَّتي جوعا يَقتُلُهُم ، وَلا عَدُوّا يَجتاحُهُم ، وَل_كِنِّي أخافُ على اُمَّتي أئِمَّةً مُضِلّينَ ؛ إن أطاعوهُم فَتَنوهُم ، وإن عَصَوهُم قَتَلوهُم. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِقَومٍ شَرّا أكثَرَ جُهّالَهُم وأَقَلَّ فُقَهاءَهُم، فَإِذا تَكَلَّمَ الجاهِلُ وَجَدَ أعوانا ، وَإِذا تَكَلَّمَ الفَقيهُ قُهِرَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ [اللّهُ] بِقَومٍ شَرّا وَلّى عَلَيهِم سُفَهاءَهُم ، وقَضّى بَينَهُم جُهّالَهُم ، وجَعَلَ المالَ في بُخَلائِهِم. (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى هذِهِ الاُمَّةِ مِنَ الدَّجّالِ ، أئِمَّةٌ مُضِلّونَ ، وهُم رُؤَساءُ أهلِ البِدَعِ. (4)

عنه عليه السلام :لِكُلِّ اُمَّةٍ آفَةٌ ، وآفَةُ هذِهِ الاُمَّةِ بَنو اُمَّيَةَ. (5)

عنه عليه السلام_ في خُطبَتِهِ المُسمّاةِ بِالقاصِعَةِ _ :ألا وقَد أمعَنتُم فِي البَغيِ ، وأَفسَدتُم فِي الأَرضِ ، مُصارَحَةً للّهِِ بِالمُناصَبَةِ ، ومُبارَزَةً لِلمُؤمِنينَ بِالمُحارَبَةِ ، فَاللّهَ اللّهَ في كِبرِ الحَمِيَّةِ وفَخرِ الجاهِلِيَّةِ ! فَإِنَّهُ مَلاقِحُ الشَّنَآنِ (6) ، ومَنافِخُ الشَّيطانِ ، الَّتي خَدَعَ بِهَا الاُمَمَ الماضِيَةَ ، وَالقُرونَ الخالِيَةَ ، حَتّى أعنَقوا (7) في حَنادِسِ (8) جَهالَتِهِ ، ومَهاوي ضَلالَتِهِ ، ذُلُلاً عَن سِياقِهِ ، سُلُسا (9) في قِيادِهِ ، أمرا تَشابَهَتِ القُلوبُ فيهِ ، وتَتابَعَتِ القُرونُ عَلَيهِ ، وكِبرا تَضايَقَتِ الصُّدورُ بِهِ . ألا فَالحَذَرَ الحَذَرَ مِن طاعَةِ ساداتِكُم وَكُبَرائِكُمُ ! الَّذينَ تَكَبَّروا عَن حَسَبِهِم، وتَرَفَّعوا فَوقَ نَسَبِهِم ، وأَلقَوُا الهَجينَةَ عَلى رَبِّهِم (10) ، وجاحَدُوا اللّهَ عَلى ما صَنَعَ بِهِم ، مُكابَرَةً لِقَضائِهِ ، ومُغالَبَةً لِالائِهِ ، فَإِنَّهُم قَواعِدُ أساسِ العَصَبِيَّةِ ، ودَعائِمُ أركانِ الفِتنَةِ ، وسُيوفُ اعتِزاءِ (11) الجاهِلِيَّةِ ، فَاتَّقُوا اللّهَ ولا تَكونوا لِنِعَمِهِ عَلَيكُم أضدادا ، ولا لِفَضلِهِ عِندَكُم حُسّادا ، ولا تُطيعُوا الأَدعِياءَ الَّذينَ شَرِبتُم بِصَفوِكُم كَدَرَهُم ، وخَلَطتُم بِصِحَّتِكُم مَرَضَهُم ، وأَدخَلتُم في حَقِّكُم باطِلَهُم ، وهُم أساسُ الفُسوقِ ، وأحلاسُ العُقوقِ . اِتَّخَذَهُم إبليسُ مَطايا ضَلالٍ ، وجُندا بِهِم يَصولُ عَلَى النّاسِ ، وتَراجِمَةً يَنطِقُ عَلى ألسِنَتِهِمُ ، استِراقا لِعُقولِكُم ، وَدُخولاً في عُيونِكُم ، ونَفثا في أسماعِكُم . فَجَعَلَكُم مَرمى نَبلِهِ ، ومَوطِئَ قَدَمِهِ ، ومَأخَذَ يَدِهِ . فَاعتَبرِوا بِما أصابَ الاُمَمَ المُستَكبِرينَ مِن قَبلِكُم ، مِن بأسِ اللّهِ وصَولاتِهِ ، و وَقائِعِهِ ومَثُلاتِهِ ، وَاتَّعِظوا بِمَثاوي خُدودِهِم ومَصارِعِ جُنوبِهِم ، واستَعيذوا بِاللّهِ مِن لَواقِحِ الكِبرِ كَما تَستَعيذونَهُ مِن طَوارِقِ الدَّهرِ . (12)

.


1- .المعجم الكبير : ج 8 ص 149 ح 7653 عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : ج 6 ص 22 ح 14671 .
2- .الفردوس : ج 1 ص 246 ح 952 عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 10 ص 137 ح 28692 .
3- .الفردوس : ج 1 ص 246 ح 954 عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 6 ص 7 ح 14595 .
4- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 316 ح 632 .
5- .شرح الأخبار : ج 2 ص 528 ح 453 نقلاً عن أبي نعيم ؛ الفتن : ج 1 ص 129 ح 312 عن النزّال بن سبرة ، كنز العمّال : ج 11 ص 364 ح 31755 .
6- .الشَّناءة : البُغض ، وقد شنأته شنئا . . . وشنآنا (الصحاح : ج 1 ص 57 «شنأ») .
7- .أعنَقَ : إذا أسرع (النهاية : ج 3 ص 310 «عنق») .
8- .الحِنْدِسُ : الليلُ المُظلم (تاج العروس : ج 8 ص 252 «حندس») .
9- .رجُلٌ سَلِسٌ : أي لَيِّنٌ مُنقاد (الصحاح : ج 3 ص 938 «سلسل») .
10- .قال ابن أبي الحديد : «وألقوا الهجينة على ربّهم» روي : «الهجينة» وروي «الهُجنة» ، والمراد بهما الاستهجان من قولك : هو يهجّن كذا؛ أي يقبّحه، ويستهجنه ؛ أي يستقبحه . أي نسبوا ما في الأنساب من القبح بزعمهم إلى ربّهم (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 13 ص 149) .
11- .التعزّي : الانتماء والانتساب إلى القوم والعَزاء والعَزوَة : اسمٌ لِدَعوى المستغيث ، وهو أن يقول : يا لَفُلان ،أو يا لَلأنصار ، ويا لَلمُهاجرين (النهاية : ج 3 ص 233 «عزا») .
12- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 467 ح 37 .

ص: 71

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نگرانى من براى امّتم اين نيست كه از گرسنگى بميرند يا دشمن بر آنان يورش آورَد ؛ بلكه از وجود پيشوايان گم راه كننده بر آنان مى ترسم ، كه اگر فرمانشان بَرند ، گم راهشان سازند و اگر نافرمانى شان كنند ، آنان را به قتل رسانند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند براى مردمى بدى [و گزندى را] بخواهد ، نادانانشان را فزونى مى بخشد و دين شناسانشان را اندك مى سازد . هر گاه نادان سخن گويد ، ياورانى مى يابد و هر گاه دين شناس سخن بگويد ، شكست مى خورَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :[خداوند] عز و جل هر گاه بدىِ مردمى را بخواهد ، نابخردانشان را بر آنان فرمان روا مى كند و نادانانشان را در ميانشان قاضى مى گردانَد و دارايى را در دست بخيلانشان قرار مى دهد .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :از دجّال بدتر _ كه من از آن بر اين امّت مى ترسم _ ، پيشوايانِ گم راه كننده اند . اينان ، سركرده بدعت گزاران اند .

امام على عليه السلام :هر امّتى آفتى دارد . آفت اين امّت ، بنى اميّه است .

امام على عليه السلام_ در خطبه معروف به «قاصعه» _ :هان! شما ياغيگرى را از حد گذرانديد و در زمين به تباهى پرداختيد . با خداوند ، آشكارا به دشمنى برخاستيد و در برابر مؤمنان ، عَلَم جنگ برافراشتيد . زنهار ، زنهار ، از تكبّر نژادى و نازِش جاهلى كه اينها ، تخمِ دشمنى و رَمِه هاى شيطان اند و شيطان ، به واسطه آنها ، امّت هاى گذشته و نسل هاى پيشين را فريفت ، چندان كه در تاريكى هاى جهالت او و ورطه هاى گم راهى اش شتافتند ، در حالى كه به راحتى ، آنان را راند و به آسانى ، دل هاشان را [هر سو كه خواست] كشيد ! به سوى كارى شتافتند كه دل ها در آن همسان اند و نسل هاى پيشين ، پياپى به آن ادامه دادند ؛ به سوى گردن فرازى و تكبّرى كه سينه ها بر اثر آن تنگ [و انباشته] شد . پس زنهار ، زنهار ، از فرمانبَرى مِهتران و بزرگانتان كه به شرافت خانوادگى خويش نازيدند و تبار خويش را برتر ديدند و نانژادگى [ِ ديگران] را به گردن پروردگارشان انداختند و نيكى هايى را كه خداوند در حقّ ايشان كرده بود ، انكار كردند . بدين سان ، با قضاى او ستيزيدند و با نعمت هايش جنگيدند ؛ زيرا اينان ، پايه هاى عصبيّت و ستون هاى فتنه و شمشيرهاى تفاخر نَسَبى جاهلى اند . پس ، از خدا پروا كنيد و با نعمت هايى كه او به شما داده ، دشمنى نكنيد و به لطفى كه در حقّ شما كرده ، حسد نَوَرزيد و از گزافه گويانى كه زلال خود را با تيره آنان نوشيديد ، پيروى نكنيد . سلامتتان را با بيمارى آنان ، در آميختيد و باطلِ آنان را در حقّ خود ، وارد ساختيد ، در حالى كه ايشان ، پايه هاى گناه و پَلاس هاى نافرمانى (/ بدرفتارى با خويشان) هستند . ابليس ، آنان را مَركب هاى گم راهى قرار داد و لشكرى كه با آنها بر مردم مى تازد و سخنگويانى كه از زبان آنان ، سخن مى گويد ، تا خِردهاى شما را برُبايد و به چشمان شما درآيد و در گوش هايتان بدَمَد . پس شما را آماج خَدَنگ خويش و قدمگاهش و دستگيره اش قرار داد . پس ، از گزند خدا و يورش هاى او و ضربات و كيفرهاى او كه بر امّت هاى گردنكشِ پيش از شما رسيد ، درس بياموزيد و از جايگاه گونه ها و افتادنگاه پهلوهايشان (قبر و لحد) ، پند بگيريد و از آنچه باعث گردنكشى مى شود ، به خدا پناه ببريد ، چنان كه از بلاهاى روزگار به او پناه مى بريد .

.

ص: 72

. .

ص: 73

. .

ص: 74

الإمام الباقر عليه السلام_ مِن رِسالَتِهِ إلى سَعدِ الخَيرِ _ :وكُلُّ اُمَّةٍ قَد رَفَعَ اللّهُ عَنهُم عِلمَ الكِتابِ حينَ نَبَذوهُ ، و وَلّاهُم عَدُوَّهُم حينَ تَوَلَّوهُ ، وكانَ مِن نَبذِهِمُ الكِتَابَ أن أقاموا حُروفَهُ وحَرَّفوا حُدودَهُ ، فَهُم يَروُونَهُ ولا يَرعَونَهُ ، وَالجُهّالُ يُعجِبُهُم حِفظُهُم لِلرِّوايَةِ ، وَالعُلَماءُ يَحزُنُهُم تَركُهُم لِلرِّعايَةِ ، وكانَ مِن نَبذِهِمُ الكِتابَ أن وَلَّوهُ الَّذينَ لا يَعلَمونَ ، فَأَورَدوهُمُ الهَوى ، وَأصدَروهُم إلَى الرَّدى ، وغَيَّروا عُرَى الدّينِ ، ثُمَّ وَرَّثوهُ فِي السَّفَهِ وَالصِّبا (1) . فَالاُمَّةُ يَصدُرونَ عَن أمرِ النّاسِ بَعدَ أمرِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالَى وعَلَيهِ يَرِدونَ ، فَبِئسَ لِلظّالِمينَ بَدَلاً ؛ وَلايَةُ النّاسِ بَعدَ وَلايَةِ اللّهِ ، وثَوابُ النّاسِ بَعدَ ثَوابِ اللّهِ ، ورِضَا النّاسِ بَعدَ رِضَا اللّهِ ! فَأَصبَحَتِ الاُمَّةُ كَذلِكَ _ وفيهِمُ المُجتَهِدونَ فِي العِبادَةِ _ عَلى تِلكَ الضَّلالَةِ ، مُعجَبونَ مَفتونونَ ، فَعِبادَتُهُم فِتنَةٌ لَهُم ولِمَنِ اقتَدى بِهِم ، وقَد كانَ فِي الرُّسُلِ ذِكرى لِلعابِدينَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ لا يَستَحيي أن يُعَذِّبَ اُمَّةً دانَت بِإِمامٍ لَيسَ مِنَ اللّهِ ، وإن كانَت في أعمالِها بَرَّةً تَقِيَّةً. (3)

4 / 2سوءُ الظَّنِّ بِالأَنبِياءِ وَالشَّكُّ فِي البَراهينِ الواضِحَةِ«أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُاْ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِى أَفْوَاهِهِمْ وَ قَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا اُرْسِلْتُم بِهِ وَ إِنَّا لَفِى شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ * قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِى اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ ءَابَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ * قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ مَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ * وَ مَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا ءَاذَيْتُمُونَا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ * وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ» . (4)

.


1- .قال المجلسي قدس سره : قوله عليه السلام : «ثمّ ورّثوه» أي جعلوه ميراثا يرثه كلُّ سفيه جاهل ، أو صبيّ غير عاقل (مرآة العقول : ج 25 ص 116) .
2- .الكافي : ج 8 ص 53 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 359 ح 2 .
3- .الكافي : ج 1 ص 376 ح 5 ، الغيبة للنعماني : ص 133 ح 15 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج68 ص 113 ح 27 .
4- .إبراهيم : 9 _ 13 .

ص: 75

4 / 2 بدگمانى به پيامبران و ترديد در برهان هاى روشن

امام باقر عليه السلام_ از نامه ايشان به سَعد الخير _ :خداوند ، از هر امّتى ، آن گاه علم كتاب [آسمانى ]را گرفت كه آنان ، خود ، آن را به دور افكندند و هنگامى دشمنشان را بر آنان فرمان روا ساخت كه ايشان ، خود ، تن به فرمان روايى او دادند . از جمله مصاديق دور افكندن كتابشان ، اين بود كه حروف [و كلمات] آن را پاس داشتند و حدود [و معانى ]آن را تحريف كردند . از اين رو ، تنها به روايت آن مى پردازند ؛ امّا پاسش نمى دارند و آن را به كار نمى بندند ، و نادانان از اين كه روايت را حفظ دارند ، خوش حال اند ؛ ليكن دانايان از اين كه به محتواى آن عمل نمى كنند ، اندوهناك اند . از ديگر مصاديق دور افكندن كتابشان ، اين بود كه متولّيان آن را كسانى قرار دادند كه آن را نمى شناسند . پس اين متولّيان ، آنها را به آبشخور هوس بُردند و به نابودى شان كشاندند و دستگيره هاى دين را تغيير دادند . سپس ، آن را براى مُشتى نادان و كودك [صفت] به ميراث نهادند . پس اينك امّت ، به جاىِ گرفتن فرمان هاى خود از خداوند _ تبارك و تعالى _ ، آنها را از مردم مى گيرند و چه جايگزينى بدى كرده اند ستمگران كه ولايت مردم را به جاى ولايت [و حاكميّت] خدا گُزيده اند و پاداش مردم را به جاى پاداش خدا و خشنودى مردم را به جاى خشنودى خدا! امّت ، به چنين وضعى درآمده اند و عبادت پيشگان آنان نيز در همين گم راهى به سر مى بَرَند و مغرور و فريفته گشته اند . عبادتشان ، مايه فتنه و گم راهى آنان و پيروانشان شده است ، در حالى كه در ميان فرستادگان الهى ، درس عبرتى براى عبادت پيشگان ، وجود دارد .

امام صادق عليه السلام :خداوند، شرم نمى كند از اين كه امّتى را كه به پيشوايى غير الهى معتقد باشند عذاب كند ، هر چند آن امّت ، نيكوكار و پَروا پيشه باشند .

4 / 2بدگمانى به پيامبران و ترديد در برهان هاى روشن«آيا خبرِ كسانى كه پيش از شما بودند: قوم نوح و عاد و ثمود، و آنان كه بعد از ايشان بودند [ و ] كسى جز خدا از آنان آگاهى ندارد، به شما نرسيده است؟ فرستادگانشان ، دلايل آشكار برايشان آوردند ؛ ولى آنان ، دست هايشان را [ به نشانه اعتراض ] بر دهان هايشان نهادند و گفتند: «ما به آنچه شما بدان مأموريت داريد ، كافريم و از آنچه ما را بدان مى خوانيد ، سخت در شكّيم» . پيامبرانشان گفتند: «مگر در باره خدا ، پديدآورنده آسمان ها و زمين ، ترديدى هست؟ او شما را دعوت مى كند تا پاره اى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و تا زمان معيّنى به شما مهلت دهد» . گفتند: «شما جز بشرى مانند ما نيستيد. مى خواهيد ما را از آنچه پدرانمان مى پرستيدند ، باز داريد. پس براى ما حجّتى آشكار بياوريد» . پيامبرانشان به آنان گفتند: «ما جز بشرى مثل شما نيستيم ؛ ولى خدا بر هر يك از بندگانش كه بخواهد ، منّت مى نهد و ما را نرسد كه جز به اذن خدا براى شما حجّتى بياوريم و مؤمنان ، بايد تنها بر خدا توكّل كنند» . و چرا بر خدا توكّل نكنيم ، حال آن كه ما را به راه هايمان رهبرى كرده است؟ و البته ما بر آزارى كه به ما رسانديد ، شكيبايى خواهيم كرد، و توكّل كنندگان ، بايد تنها بر خدا توكّل كنند . و كسانى كه كافر شدند، به پيامبرانشان گفتند: «شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم كرد ، مگر اين كه به كيش ما بازگرديد» . پس پروردگارشان به آنان وحى كرد كه : «حتماً ستمگران را هلاك خواهيم كرد»» .

.

ص: 76

4 / 3تَكذيبُ آياتِ اللّهِ«كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُواْ بِايَاتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ» . (1)

«كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بِايَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَغْرَقْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ وَكُلٌّ كَانُواْ ظَالِمِينَ» . (2)

راجع : آل عمران : 11 ، يونس : 73 ، الفرقان : 36 ، القمر : 42 و ص 132 (الاُمّة / الفصل الخامس : ما تشابهت فيه الاُمم / تكذيب الأنبياء عليهم السلام ).

4 / 4الاِستِهزاءُ بِالأَنبِياءِالكتاب«وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ» . (3)

«وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ» . (4)

.


1- .الأنفال : 52 .
2- .الأنفال : 54 .
3- .الأنعام : 10 .
4- .الرعد : 32 .

ص: 77

4 / 3 انكار نشانه هاى خدا
4 / 4 ريشخند كردن پيامبران عليهم السلام

4 / 3انكار نشانه هاى خدا«[ رفتارشان ] مانند رفتار خاندان فرعون و كسانى است كه پيش از آنان بودند: به آيات خدا كفر ورزيدند . پس خدا به [ سزاى ] گناهانشان گرفتارشان كرد. آرى . خداوند ، نيرومندِ سختْ كيفر است» .

«[ رفتارى ] چون رفتار فرعونيان و كسانى كه پيش از آنان بودند، كه آيات پروردگارشان را تكذيب كردند . پس ما آنان را به [ سزاى ] گناهانشان هلاك، و فرعونيان را غرق كرديم ، و همه آنان ستمكار بودند» .

ر . ك : آل عمران : آيه 11 ، يونس : آيه 73 ، فرقان : آيه 36 ، قمر : آيه 42 . وص 133 (امّت / فصل پنجم : نقاط تشابه امّت ها / تكذيب پيامبران عليهم السلام ) .

4 / 4ريشخند كردن پيامبرانقرآن«و پيش از تو پيامبرانى به استهزا گرفته شدند. پس آنچه را ريشخند مى كردند ، گريبانگيرِ ريشخند كنندگان ايشان گرديد» .

«و بى گمان، فرستادگان پيش از تو [ نيز ] مسخره شدند. پس به كسانى كه كافر شده بودند ، مهلت دادم . آن گاه ، آنان را [ به كيفر ] گرفتم. پس چگونه بود كيفر من؟» .

.

ص: 78

«يَاحَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ * أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ» . (1)

«وَ كَمْ أَرْسَلْنَا مِن نَّبِىٍّ فِى الْأَوَّلِينَ * وَ مَا يَأْتِيهِم مِّن نَّبِىٍّ إِلَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ * فَأَهْلَكْنَا أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشًا وَ مَضَى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ» . (2)

راجع : الأنبياء : 41 ، غافر : 83 .

الحديثالسيرة النبويّة لابن هشام :قالَ ابنُ إسحاقَ : ومَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله _ فيما بَلَغَني _ بِالوَليدِ بنِ المُغيرَةِ واُمَيَّةَ بنِ خَلَفٍ وبِأَبي جَهلِ بنِ هِشامٍ ، فَهَمَزوهُ وَاستَهزَؤوا بِهِ ، فَغاظَهُ ذلِكَ ، فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالى عَلَيهِ في ذلِكَ مِن أمرِهِم : «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ» . (3)

4 / 5الاِفتَراءُ عَلَى اللّهِ«وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا مَا حَوْلَكُم مِّنَ الْقُرَى وَ صَرَّفْنَا الْايَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ * فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا ءَالِهَةً بَلْ ضَلُّواْ عَنْهُمْ وَ ذَلِكَ إِفْكُهُمْ وَ مَا كَانُواْيَفْتَرُونَ» . (4)

4 / 6التَّآمُرُ عَلَى الأَنبِياءِ وَالمُجادِلَةُ لِاءِدحاضِ الحَقِّ«كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ كُلُّ اُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جَادَلُواْ بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُواْ بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ» . (5)

.


1- .يس : 30 و 31 .
2- .الزخرف : 6 _ 8 .
3- .السيرة النبويّة لابن هشام : ج 2 ص 36 ، تفسير ابن أبي حاتم : ج 4 ص 1267 ح 7137 ، السيرة النبويّه لابن كثير : ج 2 ص 85 .
4- .الأحقاف : 27 و 28 .
5- .غافر : 5 .

ص: 79

4 / 5 افترا بستن به خدا
4 / 6 توطئه عليه پيامبران و مجادله به قصد بى اعتبار كردن حق

«دريغا بر اين بندگان! هيچ فرستاده اى بر آنان نيامد ، مگر آن كه او را ريشخند مى كردند . مگر نديده اند كه چه بسيار نسل ها را پيش از آنان هلاك گردانيديم كه ديگر آنها به سويشان بازنمى گردند؟» .

«و چه بسا پيامبرانى كه در [ ميان ] گذشتگان روانه كرديم . و هيچ پيامبرى به سوى ايشان نيامد، مگر اين كه او را به ريشخند مى گرفتند . و نيرومندتر از آنان را به هلاكت رسانيديم و سنّت پيشينيان ، تكرار شد» .

ر . ك : انبيا : آيه 41 ، غافر : آيه 83 .

حديثالسيرة النبوية ، ابن هشام_ به نقل از ابن اسحاق _ :آن گونه كه به من رسيده است ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر وليد بن مُغَيره و اُميّة بن خَلَف و ابو جهل بن هشام گذشت و آنان ، به او نيش زدند و ريشخندش كردند ، به طورى كه ايشان ناراحت شد . پس خداوند متعال ، اين آيه را در باره ايشان بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرو فرستاد : «و پيش از تو پيامبرانى به استهزا گرفته شدند. پس آنچه را ريشخند مى كردند ، گريبانگير ريشخند كنندگان ايشان گرديد» .

4 / 5افترا بستن به خدا«و بى گمان، همه شهرهاى پيرامون شما را هلاك كرده و آيات خود را گونه گون ، بيان داشته ايم، اميد كه آنان بازگردند . چرا آن كسانى كه اينان ، غير از خدا، به منزله معبودانى، براى تقرّب [ به خدا ] اختيار كرده بودند، يارى شان نكردند ، و بلكه از دستشان دادند؟ و اين بود دروغِ آنان و آنچه برمى بافتند» .

4 / 6توطئه عليه پيامبران و مجادله به قصد بى اعتبار كردن حق«پيش از اينان ، قوم نوح، و بعد از آنان ، دسته هاى مخالف [ ديگر ] به تكذيب پرداختند، و هر امّتى ، آهنگ فرستاده خود كردند تا او را بگيرند، و به [ وسيله ] باطل ، جدال نمودند تا حقيقت را با آن ، پايمال كنند. پس آنان را فرو گرفتم . چگونه بود كيفر من؟!» .

.

ص: 80

4 / 7الظُّلمُ وَالطُّغيانُ وَالتَّرَفُ وَالبَطَرُالكتاب«وَ تِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَ جَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا» . (1)

«وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَ مَا كَانُواْلِيُؤْمِنُواْكَذَلِكَ نَجْزِى الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ» . (2)

«وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ» . (3)

«وَ قَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُواْ هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغَى» . (4)

«وَ كَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَ أَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا ءَاخَرِينَ * فَلَمَّا أَحَسُّواْ بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ * لَا تَرْكُضُواْ وَ ارْجِعُواْ إِلَى مَا اُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئلُونَ * قَالُواْ يَاوَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ * فَمَا زَالَت تِّلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ» . (5)

«وَ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَن مِّن بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ» . (6)

راجع : الأنعام : 32 و 33 و 42 _ 45 ، الأعراف : 165 ، التوبة : 70 ، هود : 116 و 117 ، إبراهيم : 13 ، الحجّ : 45 ، المؤمنون : 33 ، الفرقان : 37 _ 39 ، الروم : 9 ، الزخرف :23 _ 25 ،النجم : 50 _ 52 .

.


1- .الكهف : 59 .
2- .يونس : 13 .
3- .إبراهيم : 13 .
4- .النجم : 52 .
5- .الأنبياء : 11 _ 15 .
6- .القصص : 58 .

ص: 81

4 / 7 ستم و سركشى و رفاه زدگى و سرمستى

4 / 7ستم و سركشى و رفاه زدگى و سرمستىقرآن«و [ مردم ] آن شهرها چون بيدادگرى كردند، هلاكشان كرديم، و براى هلاكتشان موعدى مقرّر داشتيم» .

«و قطعاً نسل هاى پيش از شما را هنگامى كه ستم كردند ، به هلاكت رسانديم، و پيامبرانشان ، دلايل آشكار برايشان آوردند ؛ و [ لى ] بر آن نبودند كه ايمان بياورند. اين گونه ، مردم گناهكار را جزا مى دهيم» .

«و كسانى كه كافر شدند، به پيامبرانشان گفتند: «شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم كرد ، مگر اين كه به كيش ما بازگرديد». پس پروردگارشان به آنان وحى كرد كه حتماً ستمگران را هلاك خواهيم كرد» .

«و پيش تر [ از همه آنها ] قوم نوح را [عذاب كرديم] ؛ زيرا كه آنان ، ستمگرتر و سركش تر بودند» .

«و چه بسيار شهرها را كه [ مردمش ] ستمكار بودند ، درهم شكستيم، و پس از آنها ، قومى ديگر پديد آورديم . پس چون عذاب ما را احساس كردند، به ناگاه از آن مى گريختند . [ هان! ]مگريزيد و به سوى آنچه در آن متنعّم بوديد و [ به سوى ]سراهايتان بازگرديد . باشد كه مورد پرسش قرار گيريد . گفتند: «اى واى بر ما، كه ما واقعاً ستمگر بوديم!» . سخنشان ، پيوسته همين بود، تا آنان را دروشده بى جان گردانيديم» .

«و چه بسيار شهرها كه [مردمش را ] هلاك كرديم ؛ [ زيرا ] زندگى خوش، آنها را سرمست كرده بود. اين است سراهايشان كه پس از آنان ، جز براى عدّه كمى ، مورد سكونت قرار نگرفته است و ماييم كه وارث آنان بوديم» .

ر . ك : انعام : آيه 32 و 33 و 42 _ 45 ، اعراف : آيه 165 ، توبه : آيه 70 ، هود : آيه 116 و 117 ، ابراهيم : آيه 13 ، حج : آيه 45 ، مؤمنون : آيه 233 ، فرقان : آيه 37 _ 39 ، روم : آيه 9 ، زخرف : آيه 23 _ 25 ، نجم : آيه 50 _ 52 .

.

ص: 82

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :الظُّلمُ يُزِلُّ القَدَمَ ، ويَسلُبُ النِّعَمَ ، ويُهلِكُ الاُمَمَ. (1)

عنه عليه السلام_ مِن كتابٍ لَهُ إلى اُمَراءِ الأَجنادِ حينَ استِخلافِهِ _ :أمّا بَعدُ ، فَإِنَّما أهلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم أنَّهُم مَنَعُوا النّاسَ الحَقَّ فَاشتَرَوهُ ، وأَخَذوهُم بِالباطِلِ فَاقتَدَوهُ (2) . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :فَاحذَروا ما حَذَّرَكُمُ اللّهُ بِما فَعَلَ بِالظَّلَمَةِ في كِتابِهِ ، ولا تَأمَنوا أن يَنزِلَ بِكُم بَعضَ ما تَواعَدَ بِهِ القومَ الظّالِمينَ فِي الكِتابِ . وَاللّهِ! لَقَد وَعَظَكُمُ اللّهُ في كِتابِهِ بِغَيرِكُم ، فَإِنَّ السَّعيدَ مَن وُعِظَ بِغَيرِهِ ، ولَقَد أسمَعَكُمُ اللّهُ في كِتابِهِ ما قَد فَعَلَ بِالقَومِ الظّالِمينَ مِن أهلِ القُرى قَبلَكُم ، حَيثُ قالَ : «وَ كَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً» ، وإنَّما عَنى بِالقَريَةِ أهلَها حَيثُ يَقولُ : «وَ أَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا ءَاخَرِينَ» ، فَقالَ عز و جل : «فَلَمَّا أَحَسُّواْ بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ» يَعني يَهرُبونَ ، قالَ : «لَا تَرْكُضُواْ وَ ارْجِعُواْ إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئلُونَ» ، فَلَمّا أتاهُمُ العَذابُ «قَالُواْ يَاوَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ * فَمَا زَالَت تِّلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ» ، وايمُ اللّهِ إنَّ هذِهِ عِظَةٌ لَكُم وتَخويفٌ ، إنِ اتَّعَظتُم وخِفتُم . (4)

.


1- .غرر الحكم : ج 2 ص 36 ح 1734 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 52 ح 1356 .
2- .قال ابن أبي الحديد : أي منعوا الناس الحقّ فاشترى الناس الحقّ منهم بالرُّشاء والأموال ؛ أي لم يضعوا الاُمور مواضعها ، ولا ولَّوا الولايات مستحقّيها ، وكانت اُمورهم الدينيّة والدنياويّة تجري على وفق الهوى والغرض الفاسد ، فاشترى الناس منهم الميراث والحقوق كما تشترى السلع بالمال . ثمّ قال : «وأخذوهم بالباطل فاقتدوه» أي حملوهم على الباطل فجاء الخلف من بعد السّلف ، فاقتدوا بآبائهم وأسلافهم في ارتكاب ذلك الباطل ظنّا أنّه حقّ لما قد ألفوه ونشؤوا وربّوا عليه (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج18 ص 77) .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 79 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 487 ح 692 .
4- .الكافي : ج 8 ص 74 ح 29 ، الأمالي للصدوق : ص 595 ح 822 ، تحف العقول : ص 251 وليس فيه ذيله من قوله تعالى : «فَمَا زَالَت ... » وكلاهما نحوه، أعلام الدين : ص 224 وفيه «يرهبون» بدل «يهربون»وكلّها عن سعيد بن المسيّب، بحارالأنوار : ج 78 ص 144 ح 6 .

ص: 83

حديثامام على عليه السلام :ستم ، گام را مى لغزاند ، نعمت ها را مى بَرد و امّت ها را نابود مى كند .

امام على عليه السلام_ از نامه ايشان به سرداران سپاه ، آن گاه كه به خلافت رسيد _ :امّا بعد ، آنچه پيشينيانِ شما را نابود كرد ، اين بود كه مردم را از حق ، باز داشتند . در نتيجه ، مردم ، حق را فروختند . آنان مردم را به باطل كشاندند و مردم [نيز ناگزير] ، از آن باطل ، پيروى نمودند . (1)

امام زين العابدين عليه السلام :از رفتارى كه خداوند با ستمگران كرده و در كتاب خويش ، شما را از آن برحذر داشته است ، برحذر باشيد و خويشتن را از اين كه برخى از تهديدهايى كه خداوند در قرآن ، در باره مردمان ستمگر كرده است ، شما را فرو گيرد ، ايمن مپنداريد . به خدا سوگند ، خداوند در كتاب خود ، شما را به [سرگذشت] ديگران ، پند داده است . پس خوش بخت ، كسى است كه از ديگران ، پند گيرد . خداوند ، كارى را كه با مردمان ستمگر آبادى هاى پيش از شما كرده ، به گوش شما رسانيده و فرموده است : «و چه بسيار شهرها را كه [ مردمش ] ستمكار بودند ، درهم شكستيم» . مقصود از آبادى ، مردم آن است ؛ زيرا مى فرمايد : «و پس از آنها قومى ديگر ، پديد آورديم» . پس فرمود : «پس چون عذاب ما را احساس كردند، به ناگاه از آن مى گريختند» ؛ يعنى گريزگاهى مى جستند . فرمود : «[ هان !] مگريزيد و به سوى آنچه در آن متنعّم بوديد و [ به سوى ]سراهايتان بازگرديد . باشد كه شما مورد پرسش قرار گيريد» ، و چون عذاب بر آنان فرود آمد ، «گفتند: «اى واى بر ما، كه ما واقعاً ستمگر بوديم!» . سخنشان پيوسته همين بود، تا آنان را درو شده بى جان گردانيديم» . به خدا سوگند كه اين ، براى شما پند و ترساندن است ، اگر اهل پند گرفتن و ترسيدن باشيد .

.


1- .. ابن ابى الحديد مى گويد : يعنى مردم را از حقّشان محروم ساختند و در نتيجه ، مردم با رشوه و پول ، حق را از آنان خريدند . يعنى كارها را در جايگاه خود قرار ندادند و منصب ها را به شايستگان آن نسپردند و امور دينى و دنيايىِ ايشان ، بر وفق هوس و اغراض فاسد مى گشت . لذا مردم ، ميراث و حقوق را ، همچون كالا ، با پول مى خريدند . سپس فرمود : «و مردم را به باطل گرفتند و آنان ، از آن پيروى نمودند» ؛ يعنى آنان را به باطل كشاندند و در نتيجه ، خَلَف از پى سَلَف آمد و به پيروى از پدران و اسلاف خود ، باطل را به گمان آن كه حقّ است ، مرتكب شدند ؛ چرا كه با آن باطل ، نشو و نما يافتند و بِدان ، خو گرفتند (شرح نهج البلاغة : ج 18 ص 77) .

ص: 84

4 / 8تَركُ النَّهيِ عَنِ المُنكَرِالكتاب«فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ اُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِى الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا اُتْرِفُواْ فِيهِ وَ كَانُواْ مُجْرِمِينَ * وَ مَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهَا مُصْلِحُونَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل لا يُعَذِّبُ العامَّةَ بِعَمَلِ الخاصَّةِ حَتّى يَرَوُا المُنكَرَ بَينَ ظَهرانَيهِم وهُم قادِرونَ عَلى أن يُنكِروهُ فَلا يُنكِروهُ ، فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ عَذَّبَ اللّهُ الخاصَّةَ وَالعامَّةَ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ المَعصِيَةَ إذا عَمِلَ بِهَا العَبدُ سِرّا لَم تَضُرَّ إلّا عامِلَها ، وَإذا عَمِلَ بِها عَلانِيَةً ولَم يُعَيَّر (3) عَلَيهِ أضَرَّت بِالعامَّةِ. (4)

الإمام عليّ عليه السلام :رَحمَةُ مَن لا يَرحَمُ تَمنَعُ الرَّحمَةَ ، وَاستِبقاءُ مَن لا يُبقي يُهلِكُ الاُمَّةَ. (5)

.


1- .هود : 116 و 117 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 218 ح 17736 ، فتح الباري : ج 1 ص 14 وليس فيه «فلا ينكروه» ، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 154 و ص311 كلّها عن عدي بن عميرة ، كنز العمّال : ج 3 ص 65 ح 5515 .
3- .عَيَّرتُه به : قبّحتُه به ونَسَبْتُه إليه (المصباح المنير : ص 439 «عار») . وفي قرب الإسناد : «يغيّر» بدل«يعيّر» .
4- .ثواب الأعمال : ص 311 ح 2 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، قرب الإسناد : ص 55 ح179 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 100 ص 78 ح 35.
5- .غرر الحكم : ج 4 ص 96 ح 5430 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 270 ح 4974 .

ص: 85

4 / 8 وا نهادن نهى از منكر

4 / 8وا نهادن نهى از منكرقرآن«پس چرا از نسل هاى پيش از شما خِردمندانى نبودند كه [ مردم را ] از فساد در زمين ، باز دارند، جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان ، نجاتشان داديم؟ و كسانى كه ستم كردند ، به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بودند ، رفتند و آنان ، گناهكار بودند . و پروردگار تو [ هر گز ] بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند، به ستم ، هلاك كند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل عموم مردم را به سبب عمل [و گناه] عدّه اى خاص ، عذاب نمى كند ، مگر آن گاه كه منكر را در ميان خويش ببينند و بتوانند آن را نفى كنند [و تغييرش دهند] و نكنند . هر گاه چنين شد ، خداوند ، همگان را عذاب مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر بنده ، گناه را پنهانى انجام دهد ، جز به انجام دهنده آن ، زيان نمى رسانَد و هر گاه آشكارا انجامش دهد و كسى به او اعتراض نكند ، زيانش به همگان مى رسد .

امام على عليه السلام :رحم كردن به كسى كه رحم نمى كند ، مانع رحمت [الهى] مى شود و باقى گذاشتنِ كسى كه باقى نمى گذارد ، امّت را به نابودى مى كشانَد. 1

.

ص: 86

4 / 9النِّسيانُ وَالغَفلَةُ وَالقَسوَةُالكتاب«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى اُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ * فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ * فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَىْ ءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا اُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ» . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :وَايمُ اللّهِ ، ما كانَ قَومٌ قَطُّ في غَضِّ نِعمَةٍ مِن عَيشٍ فَزالَ عَنهُم ، إلّا بِذُنوبٍ اجتَرَحوها ؛ لِأَنَّ اللّهَ لَيسَ بِظَلّامٍ لِلعَبيدِ ، ولَو أنَّ النّاسَ حينَ تَنزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وتَزولُ عَنهُمُ النِّعَمُ فَزِعوا إلى رَبِّهِم بِصِدقٍ مِن نِيّاتِهِم ، ووَلَهٍ مِن قُلوبِهِم ، لَرَدَّ عَلَيهِم كُلَّ شارِدٍ ، وأصلَحَ لَهُم كُلَّ فاسِدٍ (2) .

4 / 10الذُّنوبُ«أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِى الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِى مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا ءَاخَرِينَ» . (3)

.


1- .الأنعام : 42 _ 44 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 178، بحارالأنوار : ج 6 ص 57 ح 7 وراجع : الخصال : ص 624 ح 10 وتحف العقول : ص 114 .
3- .الأنعام : 6 .

ص: 87

4 / 9 فراموشى و غفلت و سنگ دلى
4 / 10 گناهان

4 / 9فراموشى و غفلت و سنگ دلىقرآن«و به يقين، ما به سوى امّت هايى كه پيش از تو بودند ، [ پيامبرانى ]فرستاديم و آنان را به تنگىِ معيشت و بيمارى دچار ساختيم، تا به زارى و خاكسارى درآيند . پس چرا هنگامى كه عذاب ما به آنان رسيد ، تضرّع نكردند؟ ولى [ حقيقت اين است كه ] دل هايشان سخت شده و شيطان ، آنچه را انجام مى دادند ، برايشان آراسته است . پس چون آنچه را كه بدان پند داده شده بودند ، فراموش كردند، درهاى هر چيزى [ از نعمت ها ] را بر آنان گشوديم، تا هنگامى كه به آنچه داده شده بودند ، شاد گرديدند . ناگهان ، [ گريبان ]آنان را گرفتيم و يكباره ، نوميد شدند» .

حديثامام على عليه السلام :به خدا سوگند كه هر گز ، مردمى در زندگى پُر ناز و نعمتى نبوده اند و آن نعمت ها از آنان به زوال نيامده است ، مگر به سبب گناهانى كه مرتكب شدند ؛ چرا كه خداوند ، نسبت به بندگان ، ستمكار نيست . اگر مردم ، آن گاه كه بلاها و كيفرها بر آنان فرود مى آيد و نعمت ها از دستشان مى رود ، با نيّت هاى راستين و دل هاى واله به پروردگارشان پناه ببرَند ، بى گمان ، هر گريخته اى را به آنان بازگردانَد و هر تباهى را برايشان اصلاح مى كند .

4 / 10گناهان«آيا نديده اند كه پيش از آنان ، چه بسيار امّت ها را هلاك كرديم؟ [ امّت هايى كه ] در زمين به آنان ، امكاناتى داديم كه براى شما آن امكانات را فراهم نكرده ايم، و [ باران هاى ] آسمان را پى در پى بر آنان ، فرو فرستاديم و رودبارها را از زير [ شهرهاى ] آنان روان ساختيم. پس ايشان را به [ سزاى ]گناهانشان ، هلاك كرديم و پس از آنان ، نسل هاى ديگرى پديد آورديم» .

.

ص: 88

«كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُواْ بِايَاتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ» . (1)

راجع : هود : 116 و 117 ، الإسراء : 17 ، غافر : 21 ، الدخان : 37 ، الأحقاف : 18 و 19 و 23 _ 25 ، الحاقّة : 9 و 10 .

4 / 11الاِختِلافُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَختَلِفوا ، فَإِنَّ مَن كانَ قَبلَكُمُ اختَلَفوا فَهَلَكوا. (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ لَمَّا بَعَثَ أصحابَهُ بِأَمرٍ فَتَفَرَّقوا فيما بَينَهُم _ :أذَهَبتُم مِن عِندي جَميعا وجِئتُم مُتَفَرِّقينَ ؟ ! إنَّما أهلَكَ مَن كانَ قَبلَكُمُ الفُرقَةُ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَا اختَلَفَت اُمَّةٌ بَعدَ نَبِيِّها ، إلّا ظَهَرَ أهلُ باطِلِها عَلى أهلِ حَقِّها. (4)

المستدرك على الصحيحين عن حذيفة بن اليمان :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَن تُفتَنَ اُمَّتي حَتّى يَظهَرَ فيهِمُ التَّمايُزُ وَالتَّمايُلُ وَالمَقامِعُ . قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، مَا التَّمايُزُ ؟ قالَ : التَّمايُزُ عَصَبِيَّةٌ يُحدِثُهَا النّاسُ بَعدي فِي الإِسلامِ . قُلتُ : فَمَا التَّمايُلُ ؟ قالَ : تَميلُ القَبيلَةُ عَلَى القَبيلَةِ فَتَستَحِلُّ حُرمَتَها . قُلتُ : فَمَا المَقامِعُ ؟ قالَ : سَيرُ الأَمصارِ بَعضِها إلى بَعضٍ ، تَختَلِفُ أعناقُهُم فِي الحَربِ . (5)

.


1- .الأنفال : 52 .
2- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1282 ح 3289 و ج 2 ص 849 ح 2279 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 83 ح3907 و ص 84 ح 3908 ، مسند أبي يعلى : ج 5 ص 153 ح 5320 ، مسند ابن الجعد : ص 83 ح 464كلّهاعن ابن مسعود نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 177 ح 894 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 377 ح 1539 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 8 ص 468 ح 1 ، السيرة النبويّة لابن كثير : ج 2 ص 365 كلّها عن سعد بن أبي وقّاص ، كنز العمّال : ج 1 ص 182 ح 920 .
4- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 370 ح 7754 عن ابن عمر ، حلية الأولياء : ج4 ص 313 الرقم 283 ، سير أعلام النبلاء : ج 4 ص 311 الرقم 113 كلاهما عن الشعبي من دون إسناد إليه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : ج 1 ص 183 ح 929 ؛ كتاب سليم بن قيس : ج 2 ص570 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله و ص 845 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 28 ص 55 ح 22 .
5- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 569 ح 8597 ، الفتن : ج 1 ص 37 ح 35 ، كنز العمّال : ج 11 ص184 ح 31147 .

ص: 89

4 / 11 اختلاف

«[ رفتارشان ]مانند رفتار خاندان فرعون و كسانى است كه پيش از آنان بودند: به آيات خدا كفر ورزيدند . پس خدا به [ سزاى ]گناهانشان ، گرفتارشان كرد. آرى . خداوند ، نيرومندِ سختْ كيفر است» .

ر . ك : هود : آيه 16 و 117 ، اسرا : آيه 17 ، غافر : آيه 21 ، دخان : آيه 37 ، احقاف : آيه 18 و 19 و 23 _ 25 ، حاقّه : آيه 9 _ 10 .

4 / 11اختلافپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اختلاف نكنيد ؛ زيرا پيشينيانِ شما اختلاف كردند و نابود شدند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ آن گاه كه يارانش را در پىِ كارى فرستاد و آنان ، در ميان خود ، اختلاف كردند _ :شما از نزد من با هم رفتيد و جدا آمديد؟! پيشينيانِ شما را همين جدايى از ميان بُرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ امّتى پس از پيامبرش اختلاف نكردند ، مگر آن كه باطل گرايان آنها بر حق گرايانشان چيره آمدند .

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از حُذَيفة بن يمان _ :پيامبر خدا فرمود : «امّت من ، هرگز به فتنه (/ گم راهى) نخواهد افتاد ، مگر آن گاه كه تمايز و تمايل و مَقامِع در ميان آنها پديد آيد» . گفتم : اى پيامبر خدا! تمايز چيست؟ فرمود : «تمايز ، عصبيّتى (1) است كه مردم ، پس از من ، در اسلام پديد مى آورند» . گفتم : تمايل چيست؟ فرمود : «تجاوز قبيله اى به قبيله اى و روا شمردن ريختن خون آنان است» . گفتم : مَقامِع چيست؟ فرمود : «حركت كردن [و لشكركشى مردمِ] شهرها به سوى همديگر و به جنگ هم برخاستن» .

.


1- .. عصبيّت : قوم گرايى ، تعصبات نژادى و قبيله اى .

ص: 90

الإمام عليّ عليه السلام :وَ ايمُ اللّهِ ، مَا اختَلَفَت اُمَّةٌ بَعدَ نَبِيِّها ، إلّا ظَهَرَ باطِلُها عَلى حَقِّها ، إلّا ما شاءَ اللّهُ. (1)

عنه عليه السلام :إيّاكُم وَالتَّلَوُّنَ (2) في دينِ اللّهِ ، فَإِنَّ جَماعَةً فيما تَكرَهونَ مِنَ الحَقِّ خَيرٌ مِن فُرقَةٍ فيما تُحِبّونَ مِنَ الباطِلِ ، وإنَّ اللّهَ سُبحانَهُ لَم يُعطِ أحَدا بِفُرقَةٍ خَيرا ، مِمَّن مَضى وَلا مِمَّن بَقِيَ. (3)

راجع : ص 54 (الامّة / الفصل الثالث : عوامل تقدم الامم / وحدة الكلمة) .

4 / 12فَسادُ الخاصَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :وَيلٌ لِاُمَّتي مِن عُلَماءِ السَّوءِ. (4)

.


1- .الأمالي للمفيد : ص 235 ح 5 ، الأمالي للطوسي : ص 11 ح 13، كشف الغمّة : ج 2 ص 5 كلّها عن الأصبغ بن نباتة، وقعة صفين : ص 224 عن أبي سنان الأسلمي ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 5 ص 181 عن أبي سنان عن أبيه وفيهما «أهلُ باطلها عن أهلِ حقّها» .
2- .مُتَلَوِّنٌ : إذا كان لا يثبت على دينٍ واحد (الصحاح : ج 6 ص 2197 «لون») .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 176 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 313 ح 76 .
4- .كنز العمّال : ج 10 ص 197 ح 29038 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن أنس .

ص: 91

4 / 12 تباهى خواص

امام على عليه السلام :سوگند به خدا كه هر گز امّتى پس از پيامبرش اختلاف نكردند ، جز آن كه باطل گرايان آن [امّت] بر حق گرايانش چيره آمدند ، مگر آن كه خدا نخواست .

امام على عليه السلام :زنهارتان باد از بى ثباتى در دين خدا ؛ زيرا هم داستانى در حق ، اگرچه ناخوش داريد ، بهتر از پراكندگى در باطلى است كه خوشايند شماست . خداوند سبحان ، به هيچ كس ، چه در گذشته و چه اكنون ، به سبب جدايى ، خيرى عطا نكرده است .

ر . ك : ص 55 (امّت / فصل سوم : عوامل پيشرفت امّت ها / همبستگى) .

4 / 12تباهى خواصپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :واى بر امّت من از عالمان بد!

.

ص: 92

عنه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، هَلاكُ اُمَّتي عَلى يَدَي كُلِّ مُنافِقٍ عَليمِ اللِّسانِ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أَخافُ عَلى اُمَّتي كُلُّ مُنافِقٍ عَليمِ اللِّسانِ (2) .

عنه صلى الله عليه و آله :إنّي لا أخافُ عَلى اُمَّتي مُؤمِنا ولا مُشرِكا ، أمَّا المُؤمِنُ فَيَمنَعُهُ اللّهُ بِإيمانِهِ ، وأَمَّا المُشرِكُ فَيَقمَعُهُ اللّهُ بِشِركِهِ ، ولكِنّي أخافُ عَلَيكُم كُلَّ مُنافِقِ الجَنانِ (3) عالِمِ اللِّسانِ ، يَقولُ ما تَعرِفونَ ، ويَفعَلُ ما تُنكِرونَ . (4)

المعجم الكبير عن كثير بن عبداللّه عن أبيه عن جدّه :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : إنّي أخافُ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي مِن أعمالٍ ثَلاثَةٍ . قالوا : ما هِيَ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : زَلَّةُ العالِمِ (5) ، أو حُكمٌ جائِرٌ ، أو هَوىً مُتَّبَعٌ. (6)

.


1- .الخصال : ص 69 ح 103 ، مشكاة الأنوار : ص 238 ح 687 ، أعلام الدين : ص 94 ، روضة الواعظين : ص11 كلّها عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 2 ص 106 ح 3 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 57 ح 143 وص 101 ح 310 كلاهما عن عمر ، شعب الإيمان : ج 2 ص 284 ح1775 عن عمران بن حصين وفيه «عليكم» بدل «على اُمّتي» ، سِيَر أعلام النبلاء : ج 11 ص 445 الرقم 102 عن عمر ، كنز العمّال : ج 10 ص 186 ح 28969 ؛ منية المريد : ص 137 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 110 ح21 .
3- .الجَنانُ : القَلْبُ (الصحاح : ج 5 ص 2094 «جنن») .
4- .نهج البلاغة : الكتاب 27 عن الإمام عليّ عليه السلام ، تحف العقول : ص 179 وفيه «حلو اللسان» بدل «عالم اللسان» ، الغارات : ج 1 ص 248 ، منية المريد : ص 136 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 110 ح 20 ؛ المعجم الأوسط : ج 7 ص 128 ح 7065 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : ج 10 ص 199 ح29046 .
5- .في مسند الشهاب والفردوس : «عالم» بدل «العالم» ، وهو الأنسب للسياق .
6- .المعجم الكبير : ج 17 ص 17 ح 14 ، مسند الشهاب : ج 2 ص 174 ح 1127 ، جامع بيان العلم : ج 2 ص 110 نحوه ، الفردوس : ج 1 ص 61 ح 172 عن عمرو بن عوف ، كنز العمّال : ج 10 ص 185 ح28966 نحوه ؛ مستدرك الوسائل : ج 17 ص 358 ح 21575 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .

ص: 93

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! هلاكت امّت من به دست منافقانِ زبانباز است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيشترين ترس من بر امّتم ، از منافقان زبانباز است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من بر امّت خويش ، از جانب مؤمن يا مشرك نمى ترسم . مؤمن را خداوند به سبب ايمانش [از صدمه زدن به امّتم] باز مى دارد و مشرك را خداوند ، به سبب شركش سركوب مى كند ؛ بلكه بر شما از كسى مى ترسم كه در دل ، منافق و در زبان ، عالم است ؛ چيزى را مى گويد كه شما مى پسنديد و كارى را مى كند كه شما نمى پسنديد .

المعجم الكبير_ به نقل از كثير بن عبد اللّه ، از پدرش ، از جدّش _ :از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمايد : «من براى امّتم پس از خود ، از سه كار مى ترسم» . گفتند : آن سه كار چيست ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «لغزش عالم ، يا حكومت (/ داورىِ) ظالمانه ، يا هوس پيروى شده» .

.

ص: 94

الإمام عليّ عليه السلام :قِوامُ (1) الدّين وَالدُّنيا بِأَربَعَةٍ : عالِمٍ مُستَعمِلٍ عِلمَهُ ، وجاهِلٍ لا يَستَنكِفُ أن يَتَعَلَّمَ ، وجَوادٍ لا يَبخَلُ بِمَعروفِهِ ، وفَقيرٍ لا يَبيعُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ ، فَإِذا ضَيَّعَ العالِمُ عِلمَهُ استَنكَفَ الجاهِلُ أن يَتَعَلَّمَ ، وإذا بَخِلَ الغَنِيُّ بِمَعروفِهِ باعَ الفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ. (2)

عنه عليه السلام :قِوامُ الدُّنيا بِأَربَعَةٍ : بِعالِمٍ مُستَعمِلٍ لِعِلمِهِ ، وبِغَنِيٍّ باذِلٍ لِمَعروفِهِ ، وبِجاهِلٍ لا يَتَكَبَّرُ أن يَتَعَلَّمَ ، وبِفَقيرٍ لا يَبيعُ آخِرَتَهُ بِدُنيا غَيرِهِ . وإذا عَطَّلَ العالِمُ عِلمَهُ ، وأَمسَكَ الغَنِيُّ مَعروفَهُ ، وتَكَبَّرَ الجاهِلُ أن يَتَعَلَّمَ ، وباعَ الفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنيا غَيرِهِ ، فَعَلَيهِمُ الثُّبورُ (3) . (4)

الخصال عن زرارة عن الإمام الباقر عليه السلام :قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : قِوامُ الدّينِ بِأَربَعَةٍ : بِعالِمٍ ناطِقٍ مُستَعمِلٍ لَهُ ، وبِغَنِيٍّ لا يَبخَلُ بِفَضلِهِ عَلى أهلِ دِينِ اللّهِ ، وبِفَقيرٍ لا يَبيعُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ، وبِجاهِلٍ لا يَتَكَبَّرُ عَن طَلَبِ العِلمِ . فَإِذا كَتَمَ العالِمُ عِلمَهُ، وبَخِلَ الغَنِيُّ بِمالِهِ، وباعَ الفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ، وَاستَكبَرَ الجاهِلُ عَن طَلَبِ العِلمِ، رَجَعَتِ الدُّنيا إلى وَرائِها القَهقَرى (5) . فَلا تَغُرَّنَّكُم كَثرَةُ المَساجِدِ ، وأجسادُ قَومٍ مُختَلِفَةٍ . قيلَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، كَيفَ العَيشُ في ذلِكَ الزَّمانِ ؟ فَقالَ : خالِطوهُم بِالبَرّانِيَّةِ _ يَعني فِي الظّاهِرِ _ وخالِفوهُم فِي الباطِنِ ... (6) .

.


1- .قِوامُ الشيء : عِمادُه الذي يقوم به (النهاية : ج 4 ص 124 «قوم») .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 372 عن جابر ، بحار الأنوار : ج 71 ص 417 ح 39 ؛ المناقب للخوارزمي : ص 368 ح 388 عن جابر نحوه .
3- .الثُّبور : الهلاك (النهاية : ج 1 ص 206 «ثبر») .
4- .تحف العقول : ص 222 ، التوحيد : ص 306 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 424 ح 560 ، الاحتجاج : ج 1 ص 611 ح 138 ، الاختصاص : ص 237 و الأربعة الأخيرة عن الأصبغ بن نباتة نحوه وفيها «قامت الدنيا بثلاثة» بدل «قِوام الدنيا بأربعة» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 62 ح 143 .
5- .القَهقَرى : الرجوع إلى خَلْف، فإذا قلتَ : رَجعت القَهقَرى، فكأنّك قلتَ : رجعت الرجوع الذي يُعرف بهذا الاسم ؛ لأنّ القَهقَرى ضَربٌ من الرجوع (الصحاح : ج 2 ص 801 «قهر») .
6- .الخصال : ص 197 ح 5 ، مشكاة الأنوار : ص 241 ح 697 وفيه «الباطل» بدل «الباطن»، روضة الواعظين :ص 11 نحوه ، بحار الأنوار : ج 2 ص 67 ح 9 .

ص: 95

امام على عليه السلام :استوارى دين و دنيا ، به چهار چيز است : عالمى كه به علم خويش عمل كند ؛ نادانى كه از آموختن علم ، سر باز نزند ؛ بخشنده اى كه از بخشش، مضايقه نورزد ؛ و تهى دستى كه آخرتش را به دنيايش نفروشد . پس هر گاه عالمْ علمش را تباه كند ، نادان از فرا گرفتن علم ، سر باز مى زند و هر گاه توانگر از بخششْ دريغ كند ، تهى دست ، آخرتش را به دنيايش مى فروشد .

امام على عليه السلام :استوارى دنيا ، به چهار چيز است : به عالمى كه علمش را به كار بندد ؛ به توانگرى كه بخشش كند ؛ به نادانى كه از آموختن علم ، تكبّر نورزد ؛ و به تهى دستى كه آخرتش را به دنياى ديگرى نفروشد . هر گاه عالم ، علمش را بيكار گذارد و توانگر ، از بخشش مضايقه كند و جاهل ، از آموختن علم ، تكبّر ورزد و تهى دست ، آخرتش را به دنياى ديگرى بفروشد ، نابودى به سراغشان مى آيد .

الخصال_ به نقل از زراره ، از امام باقر عليه السلام _ :اميرمؤمنان عليه السلام فرمود : «قوام دين ، به چهار چيز است : به عالمِ گويا و عامل ؛ به توانگرى كه از بخشش به اهل دين خدا دريغ نورزد ؛ به نادارى كه آخرت خود را به دنيايش نفروشد ؛ و به نادانى كه از طلب علم ، تكبّر نورزد . پس هر گاه عالم ، علمِ خود را پوشيده بدارد و توانگر ، به مال خود بُخل بورزد و نادار ، آخرت خود را به دنيايش بفروشد و نادان ، از طلب علمْ تكبّر ورزد ، دنيا به عقب باز مى گردد . پس زنهار كه فراوانى مسجدها و وجود انسان هاى ناهمدل [در آنها] شما را نفريبد!» . گفته شد : اى امير مؤمنان! در آن زمان ، چگونه بايد زيست؟ فرمود : «در ظاهر با آنان بياميزيد و در باطن ، با آنان مخالف باشيد ...» .

.

ص: 96

الإمام عليّ عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن فَسادِ العامَّةِ _ :إنَّما هِيَ مِن فَسادِ الخاصَّةِ ، وإنَّمَا الخاصَّةُ لَيُقَسَّمونَ على خَمسٍ : العُلَماءُ وهُمُ الأَدِلّاءُ عَلَى اللّهِ ، وَالزُّهَّادُ وهُمُ الطَّريقُ إلَى اللّهِ ، وَالتُّجّارُ وهُم اُمَناءُ اللّهِ ، وَالغُزاةُ وهُم أنصارُ دينِ اللّهِ ، وَالحُكّامُ وهُم رُعاةُ خَلقِ اللّهِ . فَإِذا كانَ العالِمُ طَمّاعا ولِلمالِ جَمّاعا ، فَبِمَن يُستَدَلُّ ؟ ! وإذا كانَ الزّاهِدُ راغِبا ولِما في أيدِي النّاسِ طالِبا ، فَبِمَن يُقتَدى ؟ ! وإذا كانَ التّاجِرُ خائِنا ولِلزَّكاةِ مانِعا ، فَبِمَن يُستَوثَقُ ؟ ! وإذا كانَ الغازي مُرائِيا وللِكَسبِ ناظِرا ، فَبِمَن يُذَبُّ عَنِ المُسلِمينَ ؟ ! وإذا كانَ الحاكِمُ ظالِما وفِي الأَحكامِ جائِرا ، فَبِمَن يُنصَرُ المَظلومُ عَلَى الظّالِمِ ؟ ! فَوَ اللّهِ! ما أتلَفَ النّاسَ إلَا العُلماءُ الطَّمّاعونَ ، وَالزُّهّادُ الرّاغِبونَ ، وَالتُّجّارُ الخائِنونَ ، وَالغُزاةُ المُراؤونَ ، وَالحُكّامُ الجائِرونَ ، «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ» (1) . (2)

4 / 13سوءُ التَّدبيرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أخافُ عَلى اُمَّتِيَ الفَقرَ ، وَلكِن أخافُ عَلَيهِم سُوءَ التَّدبيرِ . (3)

.


1- .الشعراء : 227 .
2- .غرر الحكم «ترجمة محمّد عليّ الأنصاري» : ص 542 ح 106 ؛ تاريخ دمشق : ج 23 ص 140 عن شقيق بن إبراهيم نحوه من دون إسنادٍ إلى الإمام عليّ عليه السلام .
3- .عوالي اللآلي : ج 4 ص 39 ح 134 .

ص: 97

4 / 13 بى تدبيرى

امام على عليه السلام_ در پاسخ پرسش از تباهى توده مردم _ :تباهى آنان ، در واقع ، از تباهى خواص است . خواص ، به پنج دسته تقسيم مى شوند : عالمان كه راه نمايان به سوى خدا هستند ؛ زاهدان كه راهِ به سوى خدا هستند ؛ بازرگانان كه امينان خدا هستند ؛ مجاهدان كه ياران دين خدا هستند ؛ و فرمان روايان كه سرپرستانِ خلق خدايند . پس هر گاه عالم ، طمعكار و ثروت اندوز باشد ، از چه كسى بايد راه نمايى جُست؟! هر گاه زاهد ، دنياخواه و طالب آن چيزى باشد كه مردم دارند ، از چه كسى بايد پيروى كرد؟! هر گاه بازرگان ، خيانتكار باشد و زكات نپردازد ، به چه كسى بايد اعتماد كرد؟! هر گاه مجاهد ، رياكار و چشم به كسب [غنيمت] داشته باشد ، به وسيله چه كسى بايد از مسلمانان دفاع كرد؟! و هر گاه فرمان روا ، ستمگر و در فرمان روايى (/ قضاوتْ) بيدادگر باشد ، ستم ديده بايد از چه كسى در برابر ستمگر ، يارى جويد؟! به خدا سوگند ، مردم را نابود نكردند ، مگر عالمانِ طمعكار و زاهدانِ دنياخواه و بازرگانانِ خيانتكار و مجاهدانِ رياكار و فرمان روايانِ بيدادگر . «و كسانى كه ستم كردند ، به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه ، باز خواهند گشت» .

4 / 13سوءتدبيرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من بر امّتم از فقر نمى ترسم ؛ بلكه از بى تدبيرى (سوء مديريت) مى ترسم .

.

ص: 98

4 / 14حُبُّ الدُّنياصحيح مسلم عن أبي سعيد الخدريّ :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : أخوَفُ ما أخافُ عَلَيكُم ما يُخرِجُ اللّهُ لَكُم مِن زَهرَةِ الدُّنيا . قالوا : و ما زَهرَةُ الدُّنيا يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : بَرَكاتُ الأَرضِ. (1)

سنن أبي داود عن ثوبان :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يُوشَكُ الاُمَمُ أن تَداعى (2) عَلَيكُم كَما تَداعَى الأَكَلَةُ إلى قَصعَتِها . فَقالَ قائِلٌ : ومِن قِلَّةٍ نَحنُ يَومَئِذٍ ؟ قالَ : بَل أنتُم يَومَئِذٍ كَثيرٌ ، ولكِنَّكُم غُثاءٌ (3) كَغُثاءِ السَّيلِ ، ولَيَنزِعَنَّ اللّهُ مِن صُدورِ عَدُوِّكُمُ المَهابَةَ مِنكُم ، ولَيَقذِفَنَّ اللّهُ في قُلوبِكُمُ الوَهَنَ (4) . فَقالَ قائِلٌ : يا رَسولَ اللّهِ ، وما الوَهَنُ ؟ قالَ : حُبُّ الدُّنيا وكَراهِيَةُ المَوتِ. (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا عَظَّمَت اُمَّتِيَ الدُّنيا ، نُزِعَت مِنها هَيبَةُ الإِسلامِ . (6)

.


1- .صحيح مسلم : ج 2 ص 728 ح 122 ، صحيح البخاري : ج 5 ص 2362 ح 6063 ، المعجم الأوسط : ج 9ص 15 ح 8990 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 16 ح 11035، صحيح ابن حبّان : ج 10 ص 371 ح 4513 وليس فيهما ذيله ؛ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 133 كلّها نحوه .
2- .تَداعَت عليكم الاُمم : أي اجتمعوا ودعا بعضهم بعضا (النهاية : ج 2 ص 120 «دعا») .
3- .غُثاءُ السيلِ : ما يجيء فوق السيل ممّا يحمله من الزبد والوسخ وغيره (النهاية : ج 3 ص 343 «غثا») .
4- .الوَهْنُ : الضَعْفُ (الصحاح : ج 6 ص 2215 «وهن») .
5- .سنن أبي داود : ج 4 ص 111 ح 4297 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 327 ح 22460 ، تهذيب الكمال : ج 13ص 47 الرقم 2811 ، حلية الأولياء : ج 1 ص 182 الرقم 31 ، تاريخ دمشق : ج 23 ص 330 ح 5086 ، كنز العمّال :ج 11 ص 330 ح 30916 .
6- .نوادر الاُصول : ج 2 ص 12 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 3 ص 183 ح 6070 ؛ تفسير جوامع الجامع : ج 1 ص 703 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص75 و ج 2 ص 243 .

ص: 99

4 / 14 دنيادوستى

4 / 14دنيادوستىصحيح مسلم_ به نقل از ابو سعيد خُدْرى _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «بيشترين ترس من بر شما ، از شُكوفه دنياست كه خداوند برايتان مى رويانَد» . گفتند : شكوفه دنيا چيست ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «بركت هاى زمين» .

سنن أبى داوود_ به نقل از ثَوبان _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «زودا كه امّت ها بر [نابودى ]شما هجوم آورند ، چنان كه خورندگان به كاسه شان هجوم مى بَرَند!» . گوينده اى گفت : از اندك بودن شمارمان در آن روزگار؟ فرمود : «نه . در آن روزگار ، شمارِ شما بسيار است ؛ امّا همچون كف و خاشاكِ روى سيلابيد . خداوند ، هيبت شما را از دل هاى دشمنانتان مى گيرد ، و خدا ، در دل هاى شما سستى مى افكند» . گوينده اى گفت : اى پيامبر خدا ! سستى چيست؟ فرمود : «دنيادوستى و ناخوش داشتن مرگ» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه امّت من ، دنيا را بزرگ شمارند ، شُكوه اسلام از دل هاى آنان ، گرفته مى شود .

.

ص: 100

عنه صلى الله عليه و آله :أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتي زَهرَةُ الدُّنيا (1) وكَثرَتُها. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتي أن يَكثُرَ لَهُمُ المالُ فَيَتَحاسَدوا ويَقتَتلِوا. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِكُلِّ اُمَّةٍ فِتنَةً (4) ، وفِتنَةُ اُمَّتِيَ المالُ. (5)

السنن الكبرى عن عبد اللّه بن حوالة :كُنّا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَشَكَونا إلَيهِ العُريَ وَالفَقرَ وقِلَّةَ الشَّيءِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أبشِروا، فَوَ اللّهِ لَأَنَا بِكَثرَةِ الشَّيءِ أخوَفني (6) عَلَيكُم مِن قِلَّتِهِ. (7)

مسند ابن حنبل عن زيد بن وهب عن رجل :إنَّ أعرابِيّا أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ أكَلَتنَا الضَّبُعُ (8) ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : غَيرُ الضَّبُعِ عِندي أخوَفُ عَلَيكُم مِنَ الضَّبُعِ ، إنَّ الدُّنيا سَتُصَبُّ عَلَيكُم صَبّا ، فَيالَيتَ اُمَّتي لا تَلبَسُ الذَّهَبَ . (9)

.


1- .زهرة الدُّنيا وزينتها أي : حُسنها وبهجتُها وكثرةُ خيرها (النهاية : ج 2 ص 322 «زهر») .
2- .تفسير الطبري : ج 13 الجزء 25 ص 30 ، تفسير ابن كثير : ج 7 ص 193 من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله ، الكشّاف : ج 3 ص 404 ، تفسير القرطبي : ج 16 ص 27 ؛ تفسير جوامع الجامع : ج 3 ص 286 .
3- .مسند الشاميّين : ج 2 ص 164 ح 1115 عن أبي عامر الأشعري ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص316 ح 3139 من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله نحوه ، كنز العمّال : ج 10 ص 200 ح 27051 ؛ تنبيه الخواطر :ج 1 ص 127 .
4- .الفِتْنَةُ : الامتحان والاختبار (الصحاح : ج 6 ص 2175 «فتن») .
5- .سنن الترمذي : ج 4 ص 569 ح 2336 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 152 ح 17478 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 354 ح 7896 ، صحيح ابن حبّان : ج 8 ص 17 ح 3223 ، المعجم الكبير : ج 19ص 179 ح 404 كلّها عن كعب بن عياض ، كنز العمّال : ج 3 ص 191 ح 6106 .
6- .هكذا في المصدر ، وفي المصادر الاُخرى : «لَأَخوَفُ» .
7- .السنن الكبرى : ج 9 ص 302 ح 18609 ، حلية الأولياء : ج 2 ص 3 الرقم 87 ، دلائل النبوّة لأبي نعيم : ص 546 ح478 ، تاريخ دمشق : ج 1 ص 73 ح 46 ، كنز العمّال : ج 10 ص 155 ح 38218 .
8- .الضَّبعُ : يعني السنة المُجدبة ، وهي في الأصل الحَيَوانُ المعروف ، والعرب تُكنّي به عن سنة الجدب (النهاية : ج 3 ص 73 «ضبع») .
9- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 46 ح 23183 ، المعجم الأوسط : ج 4 ص 198 ح3964 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 8 ص 137 ح 84 ، مسند الطيالسي : ص 60 ح 447 كلّها عن أبي ذرّ ، دلائل النبوّة لأبي نعيم : ص 540 ح 468 عن عبد اللّه وكلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 219 ح 6239 و6240 .

ص: 101

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيشترين ترس من براى امّتم ، از زرق و برق دنيا و فراوانىِ آن است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيشترين ترس و نگرانى من براى امّتم ، اين است كه مال و ثروت برايشان فراوان شود و [براى آن] بر يكديگر حسد ورزند (/ رقابت كنند) و يكديگر را بكُشند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر امّتى آزمايشى دارد و آزمايش امّت من ، [با] پول و ثروت است.

السنن الكبرى_ به نقل از عبد اللّه بن حواله _ :نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بوديم و از برهنگى و نيازمندى و كم چيزى [خود] به ايشان ، شِكوه كرديم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «خوش باشيد ! به خدا سوگند كه از فراوانىِ چيز (ثروت) ، بيشتر براى شما مى ترسم تا از اندك بودنِ آن» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از زيد بن وهب ، از مردى _ :باديه نشينى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا! كفتار (قحطى و خشك سالى) ، ما را خورد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «از غيرِ كفتار ، بيشتر بر شما مى ترسم تا كفتار . به زودى دنيا بر شما سرازير خواهد شد . كاش امّتم طلا نپوشند!» .

.

ص: 102

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :وَاللّهِ ، لَا الفَقرَ أخشى عَلَيكُم ، ولكِن أخشى عَلَيكُم أن تُبسَطَ عَلَيكُمُ الدُّنيا كَما بُسِطَت عَلى مَن كانَ قَبلَكُم ، فَتَنافَسوها كَما تَنافَسوها ، وتُهلِكَكُم كَما أهلَكَتهُم. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرَ تَخافونَ ، أوِ العَوَزَ ، أو تَهُمُّكُمُ الدُّنيا ؟ فَإِنَّ اللّهَ فاتِحٌ لَكُم أرضَ فارِسَ وَالرُّومِ ، وتُصَبُّ عَلَيكُمُ الدُّنيا صَبّا ، حَتّى لا يُزيغَنَّكُم (2) بَعدي _ إن أزاغَكُم _ إلّا هِيَ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنّي لَستُ أخشى عَلَيكُم أن تُشرِكوا ، وَلكِنّي أخشى عَلَيكُمُ الدُّنيا أن تَنافَسوها. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :لِكُلِّ اُمَّةٍ عِجلٌ يَعبُدونَهُ ، وعِجلُ اُمَّتِيَ الدَّنانيرُ وَالدَّراهِمُ. (5)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ لِكُلِّ شَيٍّ آفَةً تُفسِدُهُ ، وأعظَمُ الآفاتِ آفَةٌ تُصيبُ اُمَّتي ؛ حُبُّهُمُ الدُّنيا وجَمعُهُمُ الدّينارَ وَالدِّرهَمَ ، لا خَيرَ في كَثيرٍ مِن جَمعِهِما (6) إلّا مَن سَلَّطَهُ اللّهُ عَلى هَلَكَتِها فِي الحَقِّ. (7)

.


1- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1152 ح 2988 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2274 ح6 ،سنن الترمذي : ج 4 ص 641 ح 2462 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1325 ح 3997 ، مسند ابن حنبل ج 6ص 105 ح 17234 كلّها عن عمرو بن عوف ، كنز العمّال : ج 3 ص 199 ح 6161 .
2- .الزّيْغُ : الشّكُّ والجورُ عن الحقّ (تاج العروس : ج 12 ص 29 «زيغ») .
3- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 256 ح 24037 ، المعجم الكبير : ج 18 ص 52 ح 93 نحوه ، مسند الشاميّين : ج2 ص 182 ح 1150 وليس فيه ذيله من «حتّى لا يزيغنّكم» وكلّها عن عوف بن مالك .
4- .صحيح البخاري : ج 4 ص 1486 ح 3816 صحيح مسلم : ج 4 ص 1796 ح 31 ، السنن الكبرى : ج 4 ص 21 ح 6809 ، المعجم الكبير : ج 17 ص 279 ح 768 ، الطبقات الكبرى : ج 2 ص 205 كلّها عن عقبة بن عامر ، كنز العمّال : ج 3 ص 219 ح 6238 .
5- .الفردوس : ج 3 ص 338 ح 5019 عن حذيفة ، كنز العمّال : ج 3 ص 223 ح 6259 .
6- .في كنز العمّال : «مِن جَمعِها» ، و في فردوس الأخبار : ج 1 ص 207 ح 614 : «مِمَّن جَمَعَهُما» .
7- .الفردوس : ج 1 ص 171 ح 641 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 3 ص 221 ح 6248 .

ص: 103

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به خدا سوگند ، اين فقر نيست كه من از آن بر شما مى ترسم ؛ بلكه از اين بر شما مى ترسم كه دنيا ، همچنان كه بر پيشينيان شما فراخ گشت ، بر شما نيز فراخ گردد . پس در آن به رقابت برخيزيد ، چنان كه آنان به رقابت برخاستند و شما را نيز همچون آنان ، نابود كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از فقر مى ترسيد يا نيازمندى ؟ و يا غمِ دنيا را مى خوريد؟ خداوند ، سرزمين ايران و روم را براى شما خواهد گشود و دنيا ، چنان بر شما سرازير خواهد شد كه پس از من ، اگر چيزى شما را منحرف كند ، آن چيز ، فقط دنياست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من از اين بر شما نمى ترسم كه مشرك شويد ؛ بلكه از اين بر شما مى ترسم كه بر سرِ دنيا به رقابت برخيزيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر امّتى گوساله اى [سامرى] دارد كه آن را عبادت مى كند و گوساله امّت من ، دينارها و درهم هاست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل براى هر چيزى آفتى قرار داده است كه آن را تباه مى كند و بزرگ ترينِ آفت ها ، آفتى است كه به امّت من مى رسد ؛ دنيادوستىِ آنان و گردآورى دينار و درهم . در گردآورى بسيارِ اين دو ، خيرى نيست ، مگر براى كسى كه خداوند ، او را بر خرج كردن آنها در راه حق ، قدرت دهد .

.

ص: 104

الإمام عليّ عليه السلام :لا تَغُرَّنَّكُمُ الحَياةُ الدُّنيا كَما غَرَّت مَن كانَ قَبلَكُم مِنَ الاُمَمِ الماضِيَةِ وَالقُرونِ الخالِيَةِ ، الَّذينَ احتَلَبوا دِرَّتَها (1) ، وأصابوا غِرَّتَها (2) ، وأَفنَوا عِدَّتَها ، وأَخلَقوا جِدَّتَها (3) ، وأَصبَحَت مَساكِنُهُم أجداثا (4) ، وأَموالُهُم ميراثا ، لا يَعرِفونَ مَن أتاهُم ، ولا يَحفِلونَ (5) مَن بَكاهُم ، ولا يُجيبونَ مَن دَعاهُم. (6)

عنه عليه السلام :إلَيكِ عَنّي يا دُنيا ! فَحَبلُكِ عَلى غارِبِكِ ، قَدِ انسَلَلتُ مِن مَخالِبِكِ ، وأفلَتُّ مِن حَبائِلِكِ (7) ، وَاجتَنَبتُ الذَّهابَ في مَداحِضِكِ (8) ، أينَ القُرونُ الَّذينَ غَرَرتِهِم بِمَداعِبِكِ ؟ أينَ الاُمَمُ الَّذينَ فَتَنتِهِم بِزَخارِفِكِ ؟ فَهاهُم رَهائِنُ القُبورِ ، ومَضامينُ اللُّحودِ . وَاللّهِ ، لَو كُنتِ شَخصا مَرئِيّا وقالَبا حِسِّيّا ، لَأَقَمتُ عَلَيكِ حُدودَ اللّهِ ؛ في عِبادٍ غَرَرتِهِم بِالأَمانِيِّ ، واُمَمٍ ألقَيتِهِم فِي المَهاوي ، ومُلوكٍ أسلَمتِهِم إلَى التَّلَفِ وأَورَدتِهِم مَوارِدَ البَلاءِ ، إذ لا وِردَ ولا صَدَرَ (9) . (10)

.


1- .الدِّرَّة : اللَّبَن إذا كثُر وسالَ (النهاية : ج 2 ص 112 «درر») .
2- .الغِرّة : الغفلة (المصباح المنير : ص 444 «غرر») .
3- .إخلاقُ الثَّوب : تقطيعه (النهاية : ج 2 ص 71 «خلق») . والمراد أنّهم جعلوا جديدها خلقا قديما .
4- .الجَدَثُ : القبر (المصباح المنير : ص 92 «جدث») .
5- .حَفَلتُ كذا : أي باليت به (الصحاح : ج 4 ص 1671 «حفل») .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 230 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 83 ح 46 .
7- .حبائلُ : أي مصائد ، واحدها حِبالة بالكسر ، وهي ما يصاد بها من أيّ شيء كان (النهاية : ج 1 ص 333 «حَبَلَ») .
8- .المَدحَضَة : المَزَلَّة . يقال : مكانٌ مَدحَضَةٌ ؛ إذا كانت لاتثبت عليه الأقدام (تاج العروس : ج 10 ص 52 «دحض») .
9- .الصَّدَرُ : رجوع المسافر من مقصده والشارِبَة من الوِرْد (النهاية : ج 3 ص 15 «صدر») .
10- .نهج البلاغة : الكتاب 45 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 475 ح 686 .

ص: 105

امام على عليه السلام :هر آينه زندگى دنيا ، شما را نفريبد ، چنان كه امّت هاى گذشته و نسل هاى رفته پيش از شما را فريفت ؛ همانان كه به وفور نعمت دنيا دست يافتند و بِدان ، غِرّه گشتند و روزهاى آن را سپرى كردند و نوِ آن را كهنه ساختند و خانه هايشان ، آرامگاهشان شد و دارايى هايشان ، مُرده ريگ گرديد . نه كسى را كه نزد آنان رَوَد ، مى شناسند ، نه به كسى كه بر آنان بگريد ، توجّهى مى نمايند و نه پاسخ كسى را كه صدايشان بزند ، مى دهند .

امام على عليه السلام :دور شو از من _ اى دنيا _ كه من ، ريسمان مهار تو را بر كوهانت افكنده ام! من از چنگال تو رَسته ام و از كمندهايت گريخته ام و از افتادن در لغزشگاه هايت ، دورى كرده ام. كجايند آن نسل هايى كه با عشوه هاى خود ، فريبشان دادى؟ كجايند آن امّت هايى كه با زرق و برق پوچت ، فريفته شان ساختى؟ اينك ، آنان ، گروگانِ گورهايند و در آغوش لحدها خفته اند. به خدا سوگند ، اگر موجودى قابل رؤيت و كالبدى محسوس بودى ، بى گمان ، به كيفر آن كه بندگانى را به آرزوها فريفتى و امّت هايى را در ورطه هاى نابودى افكندى و شاهانى را به دستِ نابودى سپردى و آنان را به آبشخورهاى بلا بُردى كه نه آبى نوشيدند و نه از آن آبشخورها به در آمدند ، حدود خدا را بر تو جارى مى ساختم .

.

ص: 106

عنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا ظِلُّ الغَمامِ . . . ، سَلّابَةُ النِّعَمِ ، أكّالَةُ الاُمَمِ ، جَلّاب_َةُ النِّقَمِ. (1)

4 / 15الاِستِهانَةُ بِحُقوقِ الضُّعَفاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ لاُ يُقَدِّسُ اُمّةً لا يَأخُذُ الضَّعيفُ حَقَّهُ مِنَ القَوِيِّ وهُوَ غَيرُ مُتَعتَعٍ (2) . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يُقَدِّسُ اللّهُ اُمَّةً لا يُؤخَذُ لِضَعيفِها مِن شَديدِها. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تُقَدَّسُ اُمَّةٌ لا يُقضى فيها بِالحَقِّ ، ويَأخُذُ الضَّعيفُ حَقَّهُ مِنَ القَوِيِّ غَيرَ مُتَعتَعٍ. (5)

الإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ _ :اِجعَل لِذَوِي الحاجاتِ مِنكَ قِسما تُفَرِّغُ لَهُم فيهِ شَخصَكَ ، وتَجلِسُ لَهُم مَجلِسا عامّا ، فَتَتَواضَعُ فيهِ للّهِِ الَّذي خَلَقَكَ ، وتُقعِدُ عَنهُم جُندَكَ وأَعوانَكَ مِن أحراسِكَ وشُرَطِكَ ، حَتّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُم غَيرَ مُتَتَعتِعٍ ، فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ في غَيرِ مَوطِنٍ : «لَن تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لا يُؤخَذُ لِلضَّعيفِ فيها حَقُّهُ مِنَ القَوِيِّ غَيرَ مُتَتَعتِعٍ». (6)

.


1- .غرر الحكم : ج 2 ص 644 ح 3681 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 144 ح 3217 .
2- .غير مُتَعْتَعٍ : أي من غير أن يصيبه أذى يُقلقه ويزعجه (النهاية : ج 1 ص 190 «تعتع») .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 287 ح 5117 ، السنن الكبرى : ج 10 ص 160 ح 20201 ، تاريخ بغداد : ج 4 ص 188 الرقم 1875 ، الإصابة : ج 7 ص 153 الرقم 10028 ، اُسد الغابة : ج 3 ص 397 الرقم 3205 نحوه وكلّها عن أبي سفيان بن الحارث بن عبد المطّلب ، كنز العمّال : ج 3 ص 72 ح5544 .
4- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 178 ح 7208 عن عائشة ، السنن الكبرى : ج 10 ص 160 ح 20203 عن بريدة نحوه ، المعجم الكبير : ج 11 ص 97 ح 11230 عن ابن عبّاس وفيه «قويّها» بدل «شديدها» ، مسند أبي يعلى : ج 2 ص 384 ح 1999 نحوه ، تاريخ بغداد : ج 7 ص 396 الرقم 3933 كلاهما عن جابر ، كنز العمّال : ج 3 ص 80 ح 5588 .
5- .المعجم الكبير : ج 19 ص 385 ح 903 عن معاوية ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 810 ح 2426 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 5 ص 247 ح 3 ، مسند أبي يعلى : ج 2 ص 30 ح 1086 و الثلاثة الأخيرة عن أبيسعيد الخدرينحوه ، مسند الشاميّين : ج 1 ص 182 ح 315 عن عبد اللّه بن عمر وفيه «غير مضطهد» بدل «غير متعتع» ، كنز العمّال :ج 3 ص 72 ح 5549 .
6- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : ص 142 بزيادة «وذهنك من كلّ شغل ثمَّ تأذن لهم عليك» بعد «شخصك» ، و «تحفض لهم في مجلسك ذلك جناحك وتلين لهم كنفك في مراجعتك وجهك» بعد «وشرطك» ، بحار الأنوار : ج 33 ص 608 ح 744 .

ص: 107

4 / 15 بى توجّهى به حقوق ضعيفان

امام على عليه السلام :دنيا [به سانِ] سايه ابر است ... رُباينده نعمت ها ، خورنده امّت ها و جلب كننده مصيبت هاست .

4 / 15بى توجّهى به حقوق ضعيفانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، امّتى را كه [در آن] ناتوان ، بدون ترس و لرز ، حقّ خود را از زورمند نستانَد ، به خوش بختى (رستگارى) نمى رسانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، امّتى را كه در آن ، حقّ ناتوان از زورمند گرفته نشود ، خوش بخت (رستگار) نمى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّتى كه در آن به حق داورى نشود و ناتوان ، حقّ خود را بدون ترس و لرز ، از نيرومند نستانَد ، خوش بخت نمى شود .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به مالك اشتر _ :براى آنان كه با تو كار دارند ، وقتى بگذار تا در آن وقت ، شخصا به نيازهاى آنان رسيدگى كنى و به آنان ، بارِ عام بده و در آن مجلس ، براى خدايى كه تو را آفريده است ، فروتن باش و سربازان و محافظان خود را از آنان دور بدار ، تا آن كه مى خواهد با تو سخن بگويد ، بدون اضطراب ، سخنش را بگويد ؛ زيرا من ، بارها از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود : «امّتى كه در آن ، حقّ ناتوان از زورمند ، بدون ترس و لرز ، ستانْده نشود ، هر گز خوش بخت نمى شود» .

.

ص: 108

المعجم الكبير عن يحيى بن جعدة بن هبيرة عن ابن مسعود :لَمّا قَدِمَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله المَدينَةَ أقطَعَ الدّورَ ، وَأَقطَعَ ابنَ مَسعودٍ فيمَن أقطَعَ ، فَقالَ لَهُ أصحابُهُ : يا رَسولَ اللّهِ نَكِّبهُ عَنّا (1) ، قالَ : فَلِمَ بَعَثَنِيَ اللّهُ إذا ؟ إنَّ اللّهَ عز و جل لا يُقَدِّسُ اُمَّةً لا يُعطونَ الضَّعيفَ مِنهُم حَقَّهُ (2) .

الإمام الصادق عليه السلام :ما قُدِّسَت اُمَّةٌ لَم يُؤخَذ لِضَعيفِها مِن قَوِيِّها بِحَقِّهِ غَيرَ مُتَعتَعٍ. (3)

عنه عليه السلام :ما عَذَّبَ اللّهُ اُمَّةً إلّا عِندَ استِهانَتِهِم بِحُقوقِ فُقَراءِ إخوانِهِم. (4)

4 / 16المَفاسِدُ الثَّقافِيَّةُ وَالاِقتِصادِيَّةُالكتاب«إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ» . (5)

.


1- .نَكِّب عنّا [فلانا] : أي نحِّهِ عنّا (النهاية : ج 5 ص 112 «نكب») .
2- .المعجم الكبير : ج 10 ص 222 ح 10534 ، حلية الأولياء : ج 7 ص 315 الرقم 398 ، السنن الكبرى : ج 6 ص 241 ح11801 نحوه ، كنز العمّال : ج 6 ص 19 ح 14649 .
3- .الكافي : ج 5 ص 56 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 180 ح 371 ، عوالي اللآلي : ج 3 ص 189 ح 26 ، وسائل الشيعة : ج 11 ص 395 ح 21135 ؛ السنن الكبرى : ج 6 ص 157 ح 11514 ، السنة لابن أبي عاصم : ص 257 ح 582 كلاهما عن بريدة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه .
4- .تحف العقول : ص 303 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 281 ح 1 .
5- .الرعد: 11.

ص: 109

4 / 16 مفاسد فرهنگى و اقتصادى

المعجم الكبير_ به نقل از يحيى بن جَعدة بن هُبَيره ، در باره ابن مسعود _ :پيامبر صلى الله عليه و آله چون به مدينه آمد ، خانه ها را تقسيم كرد (1) و ابن مسعود [كه فقير و ضعيف بود] ، از جمله كسانى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله به او سهمى بخشيد . ياران ايشان گفتند : اى پيامبر خدا ! او را از ما دور كن . فرمود : «پس خداوند براى چه مرا به پيامبرى برانگيخت؟ خداوند عز و جل امّتى را كه حقّ ضعيف خود را ندهند ، به خوش بختى نمى رسانَد» .

امام صادق عليه السلام :هيچ امّتى كه حقّ ناتوان آن از نيرومندش ، بدون ترس و لرز ، ستانده نشد ، خوش بخت نمى شود .

امام صادق عليه السلام :خداوند ، هيچ امّتى را عذاب نكرد ، مگر آن گاه كه به حقوق برادران فقير خود ، بى اعتنايى كردند .

4 / 16مفاسد فرهنگى و اقتصادىقرآن«در حقيقت، خداوند ، حال قومى را تغيير نمى دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند» .

.


1- .. يعنى مهاجران را با رضايت انصار ، در خانه هاى آنان ، سكونت داد (نيل الأوطار : ج 6 ص 56) .

ص: 110

الحديثالإمام الباقر عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَلَا تُفْسِدُواْ فِى الأَْرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا» (1) _ :إنَّ الأَرضَ كانَت فاسِدَةً فَأَصلَحَهَا اللّهُ عز و جلبِنَبِيِّه صلى الله عليه و آله ، فَقالَ: «وَلَا تُفْسِدُواْ فِى الأَْرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا» . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنّي أخافُ عَلَيكُم ثَلاثاً وهُنَّ كائِناتٌ : زَلَّةُ (3) عالِمٍ، وجِدالُ مُنافِقٍ بِالقُرآنِ، ودُنيا تُفتَحُ عَلَيكُم . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّما أتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي ثَلاثَ خِصالٍ : أن يَتَأَوَّلُوا القُرآنَ عَلى غَيرِ تَأويلِهِ، أو يَتَّبِعوا زَلَّةَ العالِمِ ، أو يَظهَرَ فيهِمُ المالُ حَتّى يَطغَوا ويَبطَروا ! وَ سَاُ نَبِّئُكُمُ المَخرَجَ مِن ذلِكَ : أمَّا القُرآنُ فَاعمَلوا بِحُكمِهِ وآمِنوا بِمُتشابِهِهِ، وأمَّا العالِمُ فَانتَظِروا فَيأَتَهُ (5) ولا تَتَّبِعوا زَلَّتَهُ ، وأَمَّا المالُ فَإِنَّ المَخرَجَ مِنهُ شُكرُ النِّعمَةِ وأَداءُ حَقِّهِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثَرُ ما أَتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي رَجُلٌ يَتَأَوَّلُ القُرآنَ يَضَعُهُ عَلى غَيرِ مَواضِعِهِ، ورَجُلٌ يَرى أنَّهُ أحَقُّ بِهذَا الأَمرِ مِن غَيرِهِ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :إنّي أخافُ عَلَيكُمُ استِخفافاً بِالدّينِ ، وبَيعَ الحُكمِ ، وقَطيعَةَ الرَّحِمِ ، وأَن تَتَّخِذُوا القُرآنَ مَزاميرَ ، وتُقَدِّموا أحَدَكُم ولَيسَ بِأَفضَلِكُم فِي الدّينِ . (8)

.


1- .الأعراف : 56.
2- .الكافي : ج 8 ص 58 ح 20 عن ميسر ، بحار الأنوار : ج 28 ص 250 ح 32.
3- .الزَّلَلُ : الخطأُ والذنب (النهاية : ج 2 ص 310 «زلل») .
4- .المعجم الأوسط: ج 6 ص 342 ح 6575 ، المعجم الصغير : ج 2 ص 85 ، المعجم الكبير : ج 20 ص 139ح 282 وليس فيه «وهنّ كائنات» ، تاريخ بغداد : ج 2 ص 129 الرقم 521 وليس فيه «بالقرآن» وكلّهاعن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : ج 16 ص 48 ح 43879 .
5- .الفَيءُ : الرجوع (النهاية : ج 3 ص 482 «فيأ») .
6- .الخصال : ص 164 ح 216 عن محمّد بن كعب ، بحارالأنوار : ج 2 ص 42 ح 8 .
7- .المعجم الأوسط: ج 2 ص 242 ح 1865 عن عمر بن الخطّاب ، كنز العمّال : ج 10 ص 187 ح 28978 ؛منية المريد : ص 369 وليس فيه ذيله من «ورجل يرى أنّه» .
8- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 42 ح 140 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 248 ح 162 وفيه «منع» بدل «بيع»وكلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج 22 ص 452 ح 8 .

ص: 111

حديثامام باقر عليه السلام_ در پاسخ پرسش از اين سخن خداوند عز و جل : «و در زمين ، پس از اصلاح آن ، فساد مكنيد» _ :زمين [و جامعه] تباه بود و خداوند عز و جلآن را به واسطه پيامبرش اصلاح كرد . پس فرمود : «و در زمين ، پس از اصلاح آن ، فساد مكنيد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من از سه چيز بر شما مى ترسم و اين سه چيز ، تحقّق خواهند يافت : لغزش عالم ، ستيزه كردن منافق به وسيله قرآن ، و دنيايى كه به روى شما گشوده مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من براى امّتم بعد از خود ، از سه چيز بيمناكم : اين كه قرآن را برخلاف مقصود آن ، تفسير كنند ، يا از لغزش عالم پيروى كنند ، يا به چنان مال و ثروتى برسند كه دچار سركشى و سرمستى شوند . راه خارج شدن از اين سه گرفتارى را هم به شما مى گويم . امّا قرآن : به محكمات آن عمل كنيد و به متشابهاتش ايمان آوريد . امّا عالم : منتظر بازگشتش [از لغزش و باز آمدن به مسير درست ]بمانيد و از لغزش او پيروى نكنيد . امّا مال : برون شدن از آن ، به گزاردن شكر نعمت است و پرداخت حقّش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيشترين ترس من براى امّتم پس از من ، يكى مردى است كه قرآن را نابه جا تفسير كند و ديگر ، مردى كه خود را به اين كار (تفسير قرآن) ، (1) سزاوارتر از ديگرى بداند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ترس من براى شما ، از اين است كه دين را سبُك بشماريد ، حُكم را [با رشوه گرفتن] بفروشيد ، پيوندهاى خويشى را ببُريد ، با قرآنْ چونان مَزامير (سرودهاى مذهبى) رفتار كنيد وآن كسِ خود را كه برترينِ شما در ديندارى نيست ، پيشواى (پيشاپيش) خود قرار دهيد .

.


1- .. واژه «أمر» (در متن عربى حديث) را مى توان به معناى «كار» و يا به معناى «امارت» و «پيشوايى امّت» گرفت .

ص: 112

عنه صلى الله عليه و آله :إنّي أخافُ عَلى اُمَّتِي اثنَتَينِ : القُرآنَ وَالَّلبَنَ (1) ؛ أمَّا اللَّبَنُ ، فَيَبتَغونَ الرّيفَ ويَتَّبِعونَ الشَّهَواتِ ويَترُكونَ الصَّلَواتِ ، وأَمَّا القُرآنُ ، فَيَتَعَلَّمُهُ المُنافِقونَ فَيُجادِلونَ بِهِ المُؤمِنينَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتي زَلّاتُ العُلَماءِ ، ومَيلُ الحُكَماءِ ، وسُوءُ التَّأويلِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :أشَدُّ ما يُتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتي ثَلاثَةٌ : زَلَّةُ عالِمٍ ، أو جِدالُ مُنافِقٍ بِالقُرآنِ ، أو دُنيا تَقطَعُ رِقابَكُم ، فَاتَّهِموها عَلى أنفُسِكُم . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَلِمَ مِن اُمَّتي مِن أربَعِ خِصالٍ فَلَهُ الجَنَّةُ : مِنَ الدُّخولِ فِي الدُّنيا ، وَاتِّباعِ الهَوى ، وشَهوَةِ البَطنِ ، وشَهوَةِ الفَرجِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :أَيَّتُهَا الاُمَّةُ ، إنّي لا أخافُ عَلَيكُم فيما لا تَعلَمونَ ، ولكِنِ انظُروا كَيفَ تَعمَلونَ فيما تَعلَمونَ . (6)

.


1- .قال ابن الأثير : ومنه الحديث : «سيهلك من اُمّتي ... أهل اللبن» ... قال الحربي : أظنُّهُ أراد : يتباعدون عن الأمصار ، وعن صلاة الجماعة ، ويطلبون مواضع اللَّبن في المراعي والبوادي (النهاية : ج 4 ص 228«لبن») .
2- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 142 ح 17426 ، المعجم الكبير : ج 17 ص 296 ح 817 و 816 كلاهما نحوه ،تفسير ابن كثير : ج 5 ص 240 كلّها عن عقبة بن عامر ، كنز العمّال : ج 10 ص 215 ح 29137 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 227 .
4- .الخصال : ص 163 ح 214 عن ابن عمر ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 217 نحوه ، بحارالأنوار : ج 2 ص 49 ح12 .
5- .الخصال : ص 223 ح 54 عن الحسين بن زيد بن عليّ عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 71 ص 271ح 14.
6- .حلية الأولياء : ج 8 ص 132 الرقم 405 ، اقتضاء العلم العمل : ص 40 ح 49 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج10 ص 191 ح 29003 .

ص: 113

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من بر امّتم از دو چيز مى ترسم : قرآن و شير. (1) امّا شير ، چون [به خاطر آن] در جستجوى روستاها و مزارع بر مى آيند و از هوس ها ، پيروى مى كنند و نمازها را فرو مى گذارند ؛ و امّا قرآن ، چون منافقان ، آن را فرا مى گيرند و به وسيله آن با مؤمنان ، ستيزه مى كنند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيشترين ترس من براى امّتم از لغزش هاى عالمان ، جانبدارى داوران و تفسيرهاى نادرست [از قرآن] است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدترين چيزى كه از آن بر امّتم مى ترسم ، سه چيز است : لغزش عالم ، يا مجادله كردن منافق به وسيله قرآن ، يا دنيايى كه گردن هاى شما را قطع مى كند . پس ، از دنيا بر خود بترسيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از افراد امّتم از چهار چيز در امان بمانَد ، بهشت ، از آنِ اوست : از آلودگى به دنيا ، پيروى هوس ، شكم پرستى ، و شيفتگى جنسى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى امّت! من براى شما در آنچه نمى دانيد ، نمى ترسم ؛ بلكه بنگريد كه به آنچه مى دانيد ، چگونه عمل مى كنيد .

.


1- .. ابن اثير مى گويد : «از همين باب است حديث به زودى ، اهل لَبَن از امّت من ، هلاك خواهد شد» . حربى مى گويد : «به گمانم مراد ايشان ، اين است كه : از شهرها و از نماز جماعت ، فاصله خواهند گرفت و به جايگاه هاى [توليد] شير در چراگاه ها و باديه ها مى روند» . خلاصه ، منظور ، اين است كه مسلمانان ، دوباره به باديه ها و روستاها باز خواهند گشت و مَدنيّت خويش را از دست خواهند داد .

ص: 114

عنه صلى الله عليه و آله :أكثَرُ ما تَلِجُ بِهِ اُمَّتِيَ النَّارَ الأَجوَفانِ : البَطنُ وَالفَرجُ . (1)

مستدرك الوسائل عن أنس :دَخلتُ عَلَى النَّبِيِ صلى الله عليه و آله وهُوَ نائِمٌ عَلى حَصيرٍ قَد أثَّرَ في جَنبِهِ ، قالَ : أمَعَكَ أحَدٌ غَيرُكَ ؟ قُلتُ : لا . قالَ : اِعلَم أنَّهُ قَدِ اقتَرَبَ أجَلي ، وطالَ شَوقي إلى لِقاءِ رَبّي وإلى لِقاءِ إخوانِيَ الأَنبياءِ قَبلي . ثُمَّ قالَ : لَيسَ شَيءٌ أحَبَّ إلَيَّ مِنَ المَوتِ ، ولَيسَ لِلمُؤمِنِ راحَةٌ دونَ لِقاءِ اللّهِ ، ثُمَّ بَكى . قُلتُ : لِمَ تَبكي ؟ قالَ : وكَيفَ لا أبكي وأنَا أعلَمُ ما يَنزِلُ بِاُمَّتي مِن بَعدي ! قُلتُ : وما يَنزِلُ مِن بَعدِكَ يا رَسولَ اللّهِ ؟! قالَ : الأَهواءُ المُختَلِفَةُ ، وقَطيعَةُ الرَّحِمِ ، وحُبُّ المالِ وَالشَّرَفِ ، وإظهارُ البِدعَةِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَلاثٌ أخافُهُنَّ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي : الضَّلالَةُ بَعدَ المَعرِفَةِ ، ومُضِلّاتُ الفِتَنِ ، وشَهوَةُ البَطنِ وَالفَرجِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتي ثَلاثٌ : ضَلالَةُ الأَهواءِ ، وَاتِّباعُ الشَّهَواتِ فِي البَطنِ وَالفَرجِ (4) ، وَالعُجبُ . (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 79 ح 5 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الجعفريّات : ص 150 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الاختصاص : ص 228 نحوه ، بحارالأنوار : ج 71 ص 269 ح 5 .
2- .مستدرك الوسائل : ج 12 ص 64 ح 13519 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
3- .الكافي : ج 2 ص 79 ح 6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 407 ح5881 عن إسماعيل بن مسلم ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 29 ح 28 ، الأمالي للمفيد : ص 111 ح 1 ،الأمالي للطوسي : ص 157 ح 263 والثلاثة الأخيرة عن داود بن سليمان عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 71 ص 269 ح 5 .
4- .في المصدر : «والفجر»، والصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى .
5- .نوادر الاُصول : ج 1 ص 441 ، الإصابة : ج 1 ص 251 الرقم 229 وليس فيه ذيله من «في البطون» وكلاهما عن أفلح ، كنز العمّال : ج 10 ص 185 ح 28967 وراجع : مسند ابن حنبل : ج 7 ص181 ح 19793 و 19794 كلّها نحوه .

ص: 115

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيشترين چيزهايى كه امّتم به واسطه آنها به دوزخ مى روند ، دو ميان تهى است : شكم و فَرْج .

مستدرك الوسائل_ به نقل از اَ نَس _ :بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شدم . ديدم بر بوريايى خوابيده و آن بوريا بر پهلوى ايشان ، رد انداخته است . فرمود : «كس ديگرى هم با تو هست؟» . گفتم : خير . فرمود : «بدان كه اَ جَلم نزديك شده و اشتياق من به ديدار پروردگارم و به ديدار برادرانم و پيامبران پيش از خود ، شدّت يافته است» . سپس فرمود : «هيچ چيز در نزد من ، محبوب تر از مرگ نيست و مؤمن را بدون ديدار خداوند ، آسودگى نيست» و سپس گريست . گفتم : چرا گريه مى كنى؟ فرمود : «چگونه گريه نكنم ، در حالى كه مى دانم پس از من ، چه بر سرِ امّتم خواهد آمد؟» . گفتم : اى پيامبر خدا ! پس از شما ، چه بر سرِ آنان مى آيد؟! فرمود : «هوس هاى (/ فرقه ها و گرايش هاى) گوناگون ، بُريدن پيوندهاى خويشى ، عشق به مال و مقام، و بدعت گذارى» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه چيز است كه از آنها بر امّتم پس از خود مى ترسم : گم راهى پس از شناخت ، فتنه هاى گم راه كننده ، و هَوَسرانى در خوراك و ميل جنسى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ترسناك ترين چيزى كه از آنها بر امّتم مى ترسم ، سه چيز است : هوس هاى (گرايش هاى) انحرافى ، پيروى از خواسته هاى شكم و فَرْج ، و خودپسندى .

.

ص: 116

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أخوفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي هذِهِ المَكاسِبُ الحَرامُ ، وَالشَّهوَةُ الخَفِيَّةُ ، وَالرِّبا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتي ثَلاثٌ مُهلِكاتٌ : شُحٌّ (2) مُطاعٌ ، وَهَوىً (3) مُتَّبَعٌ ، وإعجابُ كُلِّ ذي رَأيٍ بِرَأيِهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّما أخافُ عَلى اُمَّتي ثَلاثاً : شُحّاً مُطاعا ، وهَوىً مُتَّبَعا ، وإماما ضالّاً (5) . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتِيَ الهَوى وطولُ الأَمَلِ ؛ أمَّا الهَوى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنْ الحَقِّ ، وأَمّا طولُ الأَمَلِ فَيُنسِي الآخِرَةَ . (7)

.


1- .الكافي : ج 5 ص 124 ح 1 عن الإمام الصادق عليه السلام ، النوادر للراوندي : ص 130 ح 160 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 73 ص 158 ح 3 .
2- .الشُّحُّ : أشدّ البخل (النهاية : ج 2 ص 448 «شحح») .
3- .الهَوى : هَوَى النّفْس (الصحاح : ج 6 ص 2537 «هوى») .
4- .حلية الأولياء : ج 2 ص 160 الرقم 170 ، المعجم الأوسط : ج 5 ص 328 ح 5452 ، مسند الشهاب : ج 1 ص 215 ح325 كلّها عن أنس ، كنز العمّال : ج 16 ص 45 ح 43863 ؛ كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 361 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، المجازات النبويّة : ص 196 ح 153 نحوه وليس فيها صدره ، بحارالأنوار :ج 72 ص 314 ح 13 .
5- .في المصدر : «ضلالاً» ، والتصويب من بحارالأنوار والمصادر الاُخرى .
6- .تحف العقول : ص 58 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 161 ح 178 ؛ اُسد الغابة : ج 4 ص 220 الرقم 3946 ، تاريخ دمشق : ج 46 ص 51 ح 9970 عن أبي الأعور ، الفردوس : ج 4 ص 57 ح 6179 عن عمر بن سفيان وفي الثلاثة الأخيرة «ضالّاً» بدل «ضلالاً» ، كنز العمّال : ج 16 ص 46 ح 43868 .
7- .الخصال : ص 51 ح 62 و ص 52 ح 62 كلاهما عن جابر ، الكافي : ج 8 ص 58 ح 21 عن سليم بن قيس الهلالي عن الإمام عليّ عليه السلام و ج 2 ص 335 ح 3 ، الأمالي للمفيد : ص 207 ح 41 كلاهما عن يحيى بن عقيل عن الإمام عليّ عليه السلام ، نهج البلاغة : الخطبة 42 ، خصائص الأئمّة : ص 96 عن الإمام عليّ عليه السلام وكلّهانحوه ، بحار الأنوار : ج 70 ص 75 ح 3 ؛ شعب الإيمان : ج 7 ص 370 ح 10616 عن جابر بن عبداللّه ، كنز العمّال : ج 16 ص 22 ح 43765 .

ص: 117

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ترسناك ترين چيزى كه از آن بر امّتم ، پس از خود مى ترسم ، اين درآمدهاى حرام است و شهوت نهفته و ربا .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ترسناك ترين چيزى كه از آنها بر امّتم مى ترسم ، سه چيز مُهلك است : فرمانبَرى از بخل ، هوسِ پيروى شده ، و شيفتگى هر صاحب رأيى به رأى خويش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من در حقيقت ، از سه چيز براى امّت خود بيمناكم : فرمانبَرى از بخل ، پيروى از هوس ، و پيشواى گم راه .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوفناك ترين چيزى كه از آن بر امّتم مى ترسم ، هوس و آرزوى دراز است ؛ زيرا هوس ، از حق ، باز مى دارد و آرزوى دراز ، آخرت را از ياد مى بَرَد .

.

ص: 118

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أشَدَّ ما أتَخَوَّفُ عَلَيكُم خَصلَتانِ : أمّا إحداهُما (1) فَاتِّباعُ الهَوى ، وأَمَّا الاُخرى فَطولُ الأَمَلِ . فَأَمَّا اتِّباعُ الهَوى ، فَإِنَّهُ يَعدِلُ عَنِ الحَقِّ ، ومَن عَدَلَ عَنِ الحَقِّ فَهُوَ صاحِبُ هَوىً . وأَمّا طولُ الأَمَلِ فَإِنَّهُ حُبُّ الدُّنيا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أخشى ما خَشيتُ عَلى اُمَّتي كِبَرُ البَطنِ ، ومُداوَمَةُ النَّومِ ، وَالكَسَلُ ، وضَعفُ اليَقينِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتِيَ النِّساءُ وَالخَمرُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتي عَمَلُ قَومِ لوطٍ ، فَلتَرتَقِب اُمَّتِيَ العَذابَ إذا تَكافَى الرِّجالُ بِالرِّجالِ ، وَالنِّساءُ بِالنِّساءِ . (5)

.


1- .في المصدر : «أحدهما»، والصواب ما أثبتناه .
2- .الأمالي للشجري : ج 2 ص 161 عن أبي حفص عن الإمام عليّ عليه السلام ، مسكّن الفؤاد : ص 26 عن الإمام عليّ عليه السلام ؛ كنز العمّال : ج 16 ص 137 ح 44167 .
3- .الجامع الصغير : ج 1 ص 49 ح 295 ، كنز العمّال : ج 3 ص 460 ح 7434 كلاهما عن الدارقطني في الأفراد عن جابر .
4- .تاريخ بغداد : ج 14 ص 79 الرقم 7432 عن هبيرة بن يريم عن الإمام عليّ عليه السلام ، الفردوس : ج 4 ص 94 ح6293 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، كنز العمّال : ج 16 ص 286 ح 44502 .
5- .مستدرك الوسائل : ج 14 ص 347 ح 16912 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب ؛ سنن الترمذي : ج4 ص 58 ح 1457 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 856 ح 2563 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 185 ح 15095 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 397 ح 8057 كلّها عن جابر وليس فيها ذيله من«فلترتقب» ، كنز العمّال : ج 5 ص 338 ح 13119 .

ص: 119

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدترين چيزى كه از آن بر شما مى ترسم ، دو ويژگى است : يكى دنباله روىِ هوس ، و ديگرى آرزوى دراز . دنباله روىِ هوس ، از حق ، منحرف مى گردانَد و هر كه از حقْ منحرف شود ، در واقع ، پيرو هوس است . و آرزوى دراز هم دنيادوستى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيشترين ترس من براى امّتم ، شكم بارگى و پُرخوابى و تنبلى و ضعف يقين است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوفناك ترين چيزهايى كه از آنها بر امّتم مى ترسم ، زن و شراب است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوفناك ترين چيزى كه از آن بر امّتم مى ترسم ، عمل قوم لوط است . پس هر گاه مردان به مردان و زنان به زنان روى آوردند ، امّت من بايد منتظر عذاب باشد .

.

ص: 120

عنه صلى الله عليه و آله :هَلاكُ اُمَّتي في ثَلاثٍ : فِي العَصَبِيَّةِ ، وَالقَدرِيَّةِ (1) ، وَالرِّوايَةِ مِن (2) غَيرِ ثَبتٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ثَلاثٌ لَم تَسلَم مِنها هذِهِ الاُمَّةُ : الحَسَدُ ، وَالظَنُّ ، وَالطِّيَرَةُ (4) . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا فَعَلَت اُمَّتي خَمسَ عَشرَةَ خَصلَةً حَلَّ بِهَا البَلاءُ . فَقيلَ : وما هُنَّ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : إذا كانَ المَغنَمُ دُوَلاً (6) ، وَالأَمانَةُ مَغنَماً ، وَالزَّكاةُ مَغرَماً ، وأطاعَ الرَّجُلُ زَوجَتَهُ وعَقَّ اُمَّهُ ، وبَرَّ صَديقَهُ وجَفا أباهُ ، وَارتَفَعَتِ الأَصواتُ فِي المَساجِدِ ، وكانَ زَعيمُ القَومِ أرذَلَهُم ، واُكرِمَ الرَّجُلُ مَخافَةَ شَرِّهِ ، وشُرِبَتِ الخُمورُ ، ولُبِسَ الحَريرُ ، وَاتُّخِذَتِ القَيناتُ (7) وَالمَعازِفُ (8) ، ولَعَنَ آخِرُ هذِهِ الاُمَّةِ أوَّلَها ، فَليَرتَقِبوا عِندَ ذلِكَ ريحاً حَمراءَ ، أو خَسفا ومَسخا . (9)

.


1- .القَدَرِيَّة : هم الذين يقولون إنّ الخير والشرّ بأيدينا ويقولون إنّه لا قَدَر، ويزعمون أنّهم قادرون على الهدى والضلالة وذلك إليهم إن شاؤوا اهتدوا وإن شاؤوا ضلّوا (راجع : موسوعة العقائد الإسلامية : ج 6 ص 302 (عدل اللّه عز و جل / القسم الثاني / الفصل الثامن : دور القضاء والقدر في أفعال الإنسان / معنى القدريّة) .
2- .في المصدر : «في» ، والتصويب من المصادر الاُخرى .
3- .المعجم الكبير : ج 11 ص 74 ح 11142 ، السنّة لابن أبي عاصم : ص 143 ح 326 و ص 448 ح 950 كلّها عن ابن عبّاس ، المعجم الأوسط : ج 4 ص 39 ح 3555 عن أبي قتادة، كنز العمّال : ج 16 ص 64 ح43952 .
4- .الطِّيَرَةُ : هي التشاؤمُ بالشيء (النهاية : ج 3 ص 152 «طير») .
5- .كنز العمّال : ج 16 ص 27 ح 43789 نقلاً عن كتاب رسته في الإيمان .
6- .دُوَل: جمع دُولة _ بالضمّ _ وهو ما يُتداول من المال، فيكون لقوم دون قوم (النهاية: ج2 ص140«دول»).
7- .القَيْنَةُ : الأَمَةُ المُغَنِّيَةُ ، تكون من التَّزَيُّن لأنَّها كانت تزَيَّنُ (لسان العرب : ج 13 ص 351 «قين») . ويُجمَع على القِيناتِ والقِيانِ .
8- .المعازف : هي الدُّفوف وغيرها ممّا يُضربُ به (النهاية : ج 3 ص 230 «عزف») .
9- .سنن الترمذي : ج 4 ص 494 ح 2210 عن محمّد بن عمر بن عليّ ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 150 ح469 ، تاريخ بغداد : ج 3 ص 158 الرقم 1196 كلاهما عن محمّد بن عليّ ، كنز العمّال : ج 11 ص 122 ح30866 ؛ الخصال : ص 500 ح 1 عن محمّد بن الحنفيّة ، الأمالي للطوسي : ص 516 ح 1128 عن محمّد بن عليّ عن أبيه عن جدّه وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 6 ص 304 ح 4 .

ص: 121

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نابودى امّت من ، در سه چيز است : در عَصَبيّت [قبيله اى و نژادى ]و قَدَريگرى ، (1) و روايت كردن از فرد غير موثّق.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه چيز است كه اين امّت از آنها سالم نمانده است : حسادت ، گمان ، و بدبينى.

امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هر گاه امّتم پانزده كار انجم دهند ، بلا بر آنان فرود مى آيد» . گفته شد : آنها كدام اند ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «هر گاه غنايم ، تيولِ گروهى خاص گردد ؛ امانت ، غنيمت تلقّى شود ؛ زكات [دادن] ، زيان شمرده شود ؛ مرد از زنش فرمانبَرى و از مادرش نافرمانى كند ؛ به دوستش نيكى و با پدرش بدرفتارى كند ؛ صداها در مسجدها بلند شود ؛ پيشواى مردم ، پست ترينِ آنان باشد ؛ به مرد از بيمِ گزند او احترام بگذارند ؛ شراب نوشيده شود ؛ ابريشم بپوشند ؛ كنيزكان خُنياگر و سازها رواج يابند ؛ و آخر اين امّت ، اوّل آن را لعنت كند . در اين هنگام ، بايد منتظر باد سرخ يا فرو شدن در كام زمين يا مسخ شدن باشند» .

.


1- .. كسانى كه معتقدند خير و شر در دست خودِ ماست و مى گويند تقديرى در ميان نيست و بر اين باورند كه قادر به هدايت و ضلالت اند و اين امر ، در اختيار انسان است و اگر بخواهند ، به راه راست مى روند و اگر بخواهند ، در گم راهى قدم مى گذارند . ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج 9 ص 47 (عدالت خداوند / بخش دوم / فصل هشتم : نقش قضا و قدر در افعال انسان / مراد از قدريّه) .

ص: 122

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا استَحَلَّت اُمَّتي سِتّاً فَعَلَيهِمُ الدَّمارُ : إذا ظَهَرَ فيهِمُ التَّلاعُنُ ، وشَرِبُوا الخُمورَ ، ولَبِسوا الحَريرَ ، وَاتَّخَذوا القِيانَ ، وَاكتَفَى الرِّجالُ بِالرِّجالِ ، وَالنِّساءُ بِالنِّساءِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا ظَهَرَ في اُمَّتي عَشرُ خِصالٍ ابتَلاهُمُ اللّهُ بِعَشَرَةٍ : إذا مَنَعُوا الزَّكاةَ ماتَتِ المَواشي ، وإذا مَنَعُوا الصَّدَقاتِ كَثُرَتِ الأَمراضُ ، وإذا أكَلُوا الرِّبا كَثُرَتِ الزَّلّاتُ ، وإذا جارَتِ السَّلاطينُ ابتَلاهُمُ اللّهُ بِالعَدُوِّ ، وإذا حَكَموا بِغَيرِ عَدلٍ ارتَفَعَتِ البَرَكاتُ ، وإذا تَعَدَّوا عَن حُدودِ اللّهِ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِمُ القَتلَ ، وإذا بَخَسُوا (2) الميزانَ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِمُ النَّقصَ (3) . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ بِخَيرٍ تَحتَ يَدِ اللّهِ وفي كَفِّهِ ، ما لَم يُمالِئ (5) قُرّاؤُها اُمَراءَها ، ولَم يُزَكِّ صُلَحاؤُها فُجّارَها ، ولَم يُمالِئ أخيارُها أشرارَها . فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ ، رَفَعَ اللّهُ تَعالى يَدَهُ عَنهُم ، ثُمَّ سَلَّطَ عَلَيهِم جَبابِرَتَهُم فَساموهُم سوءَالعَذابِ ، وضَرَبَهُم بِالفاقَةِ وَالفَقرِ ، ومَلأَ قُلوبَهُم رُعباً . (6)

الإمام عليّ عليه السلام :لا يَزالُ عَدلُ اللّهِ مَبسوطاً عَلى هذِهِ الاُمَّةِ ما لَم يَمِل قُرّاؤُهُم إلى اُمَرائِهِم ، وما لَم يَزَل أبرارُهُم يَنهى فُجّارَهُم ، فَإِن لَم يَفعَلوا ثُمَّ استَنفَروا (7) فَقالوا : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، قالَ اللّهُ في عَرشِهِ : كَذِبتُم ، لَستُم بِها صادِقينَ . (8)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 2 ص 18 ح 1086 ، شعب الإيمان : ج 4 ص 377 ح 5469 و 5467 ، مسند الشاميّين : ج1 ص 298 ح 519 ، حلية الأولياء : ج 6 ص 123 الرقم 359 كلّها عن أنس وفيها «خمسا» بدل «ستّا» ، كنز العمّال : ج 16 ص 81 ح 44013 .
2- .بَخَسَهُ : إذا أنقصه (الصحاح : ج 3 ص 907 «بخس») .
3- .كذا في الأصل ، وهي سبعة أشياء! (هامش المصدر) .
4- .معدن الجواهر : ص 72 .
5- .تَما لَؤوا عليه : أي تساعدوا واجتمعوا وتعاونوا (راجع : النهاية : ج 4 ص 353 «ملأ») .
6- .أعلام الدين : ص 281 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 84 و ج 2 ص 232 وليس فيه «بخير تحت يد اللّه وفيكفّه» ، إرشاد القلوب : ص 68 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 381 ح 47 ؛ الزهد لابن المبارك : ص 282 ح821 كلّها نحوه .
7- .الاِستنفارُ : الاِستنجاد والاِستنصار (النهاية : ج 5 ص 92 «نفر») .
8- .الغيبة للنعماني : ص 249 ح 3 عن الأصبغ بن نباتة ، بحار الأنوار : ج 52 ص 228 ح 92 .

ص: 123

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه امّتم شش چيز را روا بشمارند ، نابود مى شوند : هر گاه لعن كردن يكديگر در ميانشان رواج يابد ، شراب بنوشند ، ابريشم بپوشند ، كنيزكان خُنياگر برگيرند ، و مردان به مردان و زنان به زنان ، بسنده كنند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه در ميان امّتم ده چيز (1) پديدار گردد ، خداوند ، آنان را به ده چيز مبتلا مى كند : هر گاه زكات ندهند ، دام ها مى ميرند هر گاه صدقه ندهند ، بيمارى ها بسيار مى شود . هر گاه ربا بخورند ، لغزش ها فزونى مى گيرد . هر گاه پادشاهانْ ستم كنند ، خداوند عز و جل آنان را به دشمنْ گرفتار مى كند . هر گاه به ناحقّ قضاوت كنند ، بركت ها مى رود . هر گاه از حدود خدا تجاوز كنند ، خداوند عز و جل قتل را بر آنان چيره مى گرداند . و هر گاه ترازو را كم بگذارند ، خداوند ، كاستى (/ معلوليّت) را بر آنان مسلّط مى كند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين امّت ، پيوسته در خير است و دست خدا بر سرِ اوست ، تا زمانى كه قاريان آن (عالمان دين) ، از اميرانش جانبدارى نكنند و نيكان آن ، نابه كارانش را به نيكى نستايند و خوبان آن ، از بدانش حمايت نكنند . پس هر گاه چنين كردند ، خداوند متعال ، دستش را از سرِ آنان برمى دارد و سپس ستمگرانشان را بر آنان مسلّط مى گردانَد و آن ستمگران ، آنان را سخت شكنجه مى كنند و به فقر ، گرفتارشان مى سازند و دل هايشان را از وحشت ، پُر مى كنند .

امام على عليه السلام :دادگرى خدا ، پيوسته بر سرِ اين امّت ، گسترده است ، تا زمانى كه قاريان آنان (عالمان دين) ، به حاكمانشان نگرايند و تا زمانى كه نيكان آنان ، گنهكارانشان را نهى كنند . اگر چنين نكنند ، سپس فرياد كمك خواهى سر دهند و بگويند : «معبودى جز خداى يگانه نيست» ، خداوند در عرش خويش مى فرمايد : «دروغ مى گوييد . شما در اين سخن ، صادق نيستيد» .

.


1- .. در نسخه اصل ، به همين صورت (ده چيز) آمده است ، در حالى كه اينها هفت چيز هستند .

ص: 124

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا مَشَت اُمَّتي بِالمُطَيطاءِ (1) ، وخَدَمَها أبناءُ المُلوكِ ؛ أبناءُ فارِسَ وَالرّومِ ، سُلِّطَ شِرارُها عَلى خِيارِها . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا تَصامَّت اُمَّتي عَن سائِلِها ، ومَشَت بِتَبَختُرِها ، حَلَفَ رَبّي عز و جلبِعِزَّتِهِ ، فَقالَ : وعِزَّتي ، لَاُعَذِّبَنَّ بَعضَهُم بِبَعضٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لَو لَم تَغِلَّ (4) اُمَّتي ، ما قَوِيَ عَلَيهِم عَدُوٌّ لَهُم . (5)

مسند ابن حنبل عن شدّاد بن أوس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتِيَ الشِّركَ وَالشَّهوَةَ الخَفِيَّةَ ، قالَ : قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، أتُشرِكُ اُمَّتُكَ مِن بَعدِكَ ؟ قالَ : نَعَم ، أما إنَّهُم لا يَعبُدونَ شَمساً ولا قَمَراً ولا حَجَراً ولا وَثَناً ، وَلكِن يُراؤونَ بِأَعمالِهِم . وَالشَّهوَةُ الخَفِيَّةُ أن يُصبِحَ أحَدُهُم صائِماً ، فَتَعرِضُ لَهُ شَهوَةٌ مِن شَهَواتِهِ فَيَترُكُ صومَهُ . (6)

.


1- .في المصدر : «بالمطيطياء»، والصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى . والمُطَيْطَاءُ : مِشيَةٌ فيها تبختر ومدّ اليدين (النهاية : ج 4 ص 340 «مطا») .
2- .سنن الترمذي : ج 4 ص 526 ح 2261 عن ابن عمر ، صحيح ابن حبّان : ج 15 ص 112 ح 6716 ، موارد الظمآن : ص 461 ح 1864 كلاهما عن خولة بنت قيس ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 48 ح 132 و ج 4ص 53 ح 3587 كلاهما عن أبي هريرة وفيها «سلّط بعضهم على بعض» بدل «سُلّط شرارها على خيارها» نحوه ، كنز العمّال : ج 11 ص 123 ح 30869 ؛ معاني الأخبار : ص 301 ح 1 عن عمرو بن جميع عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «كان بأسهم بينهم» بدل «سُلّط شرارها على خيارها»نحوه ، بحار الأنوار : ج 18 ص 145 ح 3 .
3- .ثواب الأعمال : ص 300 ح 1 عن عاصم الكوفي عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص244 ح 721 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 303 ح 7 .
4- .الغِلُّ : الغِشّ والحِقْدُ ، وغَلَّ من المغنم : خان (الصحاح : ج 5 ص 1783 «غلل») .
5- .مسند زيد : ص 357 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ؛ المعجم الأوسط : ج 8 ص 105 ح 8108 وفيه «لم يقم لهم عدوّ أبداً» بدل «ما قوي عليهم عدوّ لهم» ، كنز العمّال : ج 4 ص 386 ح 11045 نقلاً عن الديلمي وكلاهما عن أبي ذرّ .
6- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 77 ح 17120 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1406 ح 4205 نحوه ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 366 ح 7940 ، المعجم الكبير : ج 7 ص 284 ح 7144 ، المعجم الأوسط : ج 4ص 284 ح 4213 ، كنز العمّال : ج 3 ص 477 ح 7505 .

ص: 125

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه امّت من با تكبّر راه رفتند و شاه زادگان ايران و روم ، خدمتكارِ آنان شدند ، بَدان ايشان بر خوبانشان مسلّط مى گردند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه امّت من به خواهش درخوست كننده اش گوش نداد و متكبّرانه راه رفت ، پروردگارم به عزّتش سوگند خورده و فرموده است : «به عزّتم سوگند كه به تحقيق ، آنان را به واسطه يكديگر ، عذاب مى كنم !» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر امّت من دغلى (/ خيانت) پيشه نمى كردند ، هيچ دشمنى بر آنان چيره نمى شد .

مسند ابن حنبل_ به نقل از شدّاد بن اَوس _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «بر امّتم از شرك و شهوت پنهانى مى ترسم» . من گفتم : اى پيامبر خدا ! آيا امّتت پس از تو مشرك مى شوند؟ فرمود : «آرى ؛ امّا آنان ، خورشيد و ماه و سنگ و بتى نمى پرستند ؛ بلكه در اعمالشان ريا مى كنند . شهوت پنهانى هم اين است كه هر يك از آنان ، صبح خود را با روزه آغاز مى كند ؛ امّا [در بين روز] با شهوتى از شهواتش رو به رو مى شود و روزه اش را رها مى كند» .

.

ص: 126

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أخافُ عَلى اُمَّتي إلّا ضَعفَ اليَقينِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :يا مَعشرَ التُّجّارِ ، إنَّكُم قَد وُلّيتُم أمرا هَلَكَت فيهِ الاُمَمُ السّالِفَةُ ؛ المِكيالَ وَالميزانَ. (2)

المستدرك على الصحيحين عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :سَيُصيبُ اُمَّتي داءُ الاُمَمِ ، فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ وما داءُ الاُمَمِ ؟ قالَ : الأَشَرُ (3) ، وَالبَطَرُ (4) ، وَالتَّكاثُرُ (5) ، وَالتَّناجُشُ فِي الدُّنيا ، وَالتَّباغُضُ ، وَالتَّحاسُدُ، حَتّى يَكونَ البَغيُ . (6)

.


1- .المعجم الأوسط : ج8 ص359 ح8869، التاريخ الكبير : ج5 ص264 الرقم853، شعب الإيمان : ج1 ص63 ح 30 ، تاريخ دمشق : ج 51 ص 180 ح 10842 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 3 ص 437 ح7332 .
2- .السنن الكبرى : ج 6 ص 53 ح 11166 عن ابن عبّاس ، تفسير القرطبي : ج 17 ص 155 وفيه «الموالي» بدل «التجّار» من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : ج 4 ص 29 ح 9337 .
3- .أشِرَ : كَفَرَ النِّعمةَ فلم يشكرها (المصباح المنير : ص 15 «أشر») .
4- .البَطَرُ : الطُغيانُ عند النِّعمة وطولُ الغِنى (النهاية : ج 1 ص 135 «بطر») .
5- .التَّكاثُرُ : التباري بكثرة المال والعزِّ (مفردات ألفاظ القرآن : ص 703 «كثر») .
6- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 186 ح 7311 ، المعجم الأوسط : ج 9 ص 23 ح 9016 ، كنز العمّال : ج 3 ص 526 ح 7738 .

ص: 127

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من بر امّتم از چيزى جز ضعف يقين نمى ترسم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى گروه بازرگانان! شما عهده دار چيزى شده ايد كه امّت هاى گذشته بر اثر آن ، به هلاكت افتادند : پيمانه و ترازو .

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابو هُرَيره _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «به زودى ، امّت من به درد امّت ها گرفتار خواهند شد » . گفتند : اى پيامبر خدا ! درد امّت ها چه دردى است؟ فرمود : «كُفران نعمت و سرمستى از نعمت ها و تفاخر به بيشتر داشتن و فزون خواهى در دنيا و كينه توزى و حسدورزى نسبت به يكديگر ، تا جايى كه سركشى سر بردارد» .

.

ص: 128

الإمام عليّ عليه السلام :ما زالَت نِعمَةٌ ولا نَضارَةُ عَيشٍ إلّا بِذُنوبٍ اجتَرَحوا ، إنَّ اللّهَ لَيسَ بِظَلَامٍ لِلعَبيدِ . (1)

عنه عليه السلام :لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ بِخَيرٍ ما لَم يَلبَسوا لِباسَ العَجَمِ (2) ، ويَطعَموا أطعِمَةَ العَجَمِ ، فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ ضَرَبَهُمُ اللّهُ بِالذُّلِّ. (3)

عنه عليه السلام :قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إلّا أوشَكَ أن يَكونَ مِنهُم. (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام :لا يُقَدِّسُ اللّهُ اُمَّةً فيها بَرَبَطٌ (5) يُقَعقِعُ . (6)

الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام :أوحَى اللّهُ إلى نَبِيٍّ مِنَ الأَنبياءِ أن قُل لِقَومِكَ لا يَلبَسوا لِباسَ أعدائي ، ولا يَطعَموا طَعامَ أعدائي ، ولا يُشاكِلوا بِمَشاكِلِ أعدائي ، فَيَكونوا أعدائي كَما هُم أعدائي. (7)

الإمام الرضا عليه السلام_ لِمُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ فيما كَتَبَ مِن جَوابِ مَسائِلِهِ _ :حَرَّمَ اللّهُ قَتلَ النَّفسِ لِعِلَّةِ فَسادِ الخَلقِ في تَحليلِهِ _ لَو اُحِلَ _ وفَنائِهِم ، وفَسادِ التَّدبيرِ ... . وحَرَّمَ اللّهُ تَعالَى الزِّنا لِما فيهِ مِنَ الفَسادِ؛ مِن قَتلِ الأَنفُسِ ، وذَهابِ الأَنسابِ ، وتَركِ التَّربِيَةِ لِلأَطفالِ ، وَفَسادِ المَواريثِ ، وما أشبَهَ ذلِكَ مِن وُجوهِ الفَسادِ . وحَرَّمَ اللّهُ عز و جل قَذفَ (8) المُحصَناتِ لِما فيهِ مِن فَسادِ الأَنسابِ ، ونَفيِ الوَلَدِ ، وإِبطالِ المَواريثِ ، وتَركِ التَّربِيَةِ ، وذَهابِ المَعارِفِ ، وما فيهِ مِنَ الكَبائِرِ وَالعِلَلِ الَّتي تُؤَدّي إلى فَسادِ الخَلقِ . (9)

.


1- .الخصال : ص 624 ح 10 عن أبي بصير و محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج93 ص 289 ح 5 .
2- .العَجَمُ : خلاف العَرَبُ ، الواحِدُ عَجَميّ (الصحاح : ج 5 ص 1980 «عجم») .
3- .المحاسن : ج 2 ص 178 ح 1504 عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام وص 222 ح 1669 عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 66 ص 323 ح 6 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 207 ، خصائص الأئمّة : ص 115 ، نزهة الناظر : ص 82 ح 160 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 162 ح 3464 و فيه «يصير» بدل «يكون» ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 513 ح 1838نحوه ، بحار الأنوار : ج 71 ص 427 ح 76 .
5- .البَربَطُ : مَلهاةٌ تَشْبِهُ العود (النهاية : ج 1 ص 112 «بربط») .
6- .الكافي : ج 6 ص 434 ح 21 عن موسى بن حبيب ، وسائل الشيعة : ج 12 ص 233 ح 22627 .
7- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 172 ح 332 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج1 ص 252 ح 770 عن إسماعيل بن مسلم ، علل الشرائع : ص 348 ح 6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 23 ح 51 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وليس فيه صدره إلى «قُل لقومك» ، الجعفريّات : ص 234 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام وكلّها نحوه ، وسائل الشيعة : ج 11 ص 111 ح 20179 .
8- .القَذْفُ : رميُ المرأة بالزنا (النهاية : ج 4 ص 29 «قذف») .
9- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 565 ح 4934 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 91 ح 1 ، علل الشرائع : ص 478 _ 480 كلاهما عن محمّد بن سنان ، بحار الأنوار : ج 104 ص 370 ح 5 .

ص: 129

امام على عليه السلام :هيچ نعمت و زندگى خوشى به زوال نيامد ، مگر به سبب گناهانى كه مردم مرتكب شدند . خداوند هر گز به بندگان ستم نمى كند .

امام على عليه السلام :اين امّت ، تا زمانى كه جامه غير عرب (جامه فاخر) نپوشند و خوراك غيرِ عرب (خوراك اَشرافى) نخورند ، همواره در خوبى به سر خواهند بُرد . پس هر گاه چنين كردند ، خداوند ، آنان را به خوارى مى افكنَد .

امام على عليه السلام :كمتر پيش مى آيد كه كسى ، خود را به مردمى همانند سازد و از آنان نشود .

امام زين العابدين عليه السلام :خداوند ، امّتى را كه در آن بَربَط (1) نواخته شود ، خوش بخت نمى كند .

امام باقر عليه السلام_ به نقل از پدرانش عليهم السلام _ :خداوند عز و جل به پيامبرى از پيامبران ، وحى فرمود كه : «به قومت بگو جامه دشمنان مرا نپوشند و خوراكِ دشمنان مرا نخورند و خود را به شكلِ دشمنان من درنياورند ؛ زيرا اگر چنين كنند ، اينها نيز همانند آنان ، دشمن من خواهند بود» .

امام رضا عليه السلام_ در نامه اى كه در پاسخ پرسش هاى محمّد بن سنان نوشت _ :خداوند ، قتل نفس را حرام كرده است ؛ زيرا در روا شمردن آن _ اگر روا شده بود _ ، تباهى و نابودى بشر و تباهىِ تدبير است ... . خداوند متعال ، زنا را حرام كرده است ؛ زيرا در آن ، مفاسدى از قبيل قتلِ نفس و از بين رفتن نَسَب و وا نهادن تربيت فرزندان و تباه شدن ارث و ميراث و مفاسدى از اين دست است . خداوند عز و جل تهمت زدن به زنان پاك دامن را حرام كرده است ؛ چون موجب از ميان رفتن نَسَب ها و نفى فرزند و باطل شدن ارث و ميراث و وا نهادن تربيت و از بين رفتن شناخت ها و گناهان بزرگ و ديگر عوامل منجر به تباهى بشر مى شود .

.


1- .. بَربَط ، سازى است شبيه عود .

ص: 130

. .

ص: 131

. .

ص: 132

الفصل الخامس : ما تشابهت فيه الاُمم5 / 1تَكذيبُ الأَنبِياءِ«ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاءَ اُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا وَ جَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدًا لِّقَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ» . (1)

«وَ إِن تُكَذِّبُواْ فَقَدْ كَذَّبَ اُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ وَ مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ» . (2)

«وَ إِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عَادٌ وَ ثَمُودُ * وَ قَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ * وَ أَصْحَابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ». (3)

«كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحَابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ * وَ عَادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوَانُ لُوطٍ * وَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ» . (4)

«جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ * كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عَادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ * وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ اُوْلَئِكَ الْأَحْزَابُ * إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ» . (5)

.


1- .المؤمنون : 44 .
2- .العنكبوت : 18 .
3- .الحجّ : 42 _ 44 .
4- .ق : 12 _ 14 .
5- .ص : 11 _ 14 .

ص: 133

فصل پنجم : نقاط تشابه امّت ها

5 / 1 تكذيب پيامبران

فصل پنجم : نقاط تشابه امّت ها5 / 1تكذيب پيامبران«باز ، فرستادگان خود را پياپى روانه كرديم. هر بار براى [ هدايت ] امّتى پيامبرش آمد، او را تكذيب كردند. پس [ ما امّت هاى سركش را ] يكى پس از ديگرى آورديم و آنها را مايه عبرت [ و زبانزد مردم ] گردانيديم. دور باشند [ از رحمت خدا ]مردمى كه ايمان نمى آورند!» .

«و اگر تكذيب كنيد، قطعاً امّت هاى پيش از شما [ هم ] تكذيب كردند، و بر پيامبر [ خدا ] ، جز ابلاغ آشكار [ وظيفه اى ]نيست» .

«و اگر تو را تكذيب كنند، قطعاً پيش از آنان ، قوم نوح و عاد و ثمود [ نيز ] به تكذيب پرداختند . و [ نيز ] قوم ابراهيم و قوم لوط . و [ همچنين ] اهل مَديَن. و موسى تكذيب شد . پس كافران را مهلت دادم . سپس ، [ گريبان ] آنها را گرفتم. [ بنگر، ]عذاب من چگونه بود؟» .

«پيش از ايشان ، قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود ، و عاد و فرعون و برادران لوط ، و بيشه نشينان و قوم تُبّع ، به تكذيب پرداختند . همگى ، فرستادگان [ ما ] را به دروغ گرفتند و [ در نتيجه ] تهديد [ من ] ، واجب آمد» .

«اين سپاهكِ دسته هاى دشمن در آن جا (بَدْر ) در هم شكستنى اند . پيش از ايشان ، قوم نوح و عاد و فرعونِ صاحب [ عمارت و ] خرگاه ها تكذيب كردند. و ثمود و قوم لوط و اصحاب اَيكَه [ نيز به تكذيب پرداختند ] . آنها دسته هاى مخالف بودند. هيچ كدام نبودند كه پيامبران [ ما ]را تكذيب نكنند . پس عقوبت [ من بر آنان ] سزاوار آمد» .

.

ص: 134

5 / 2إنكارُ المَعادِ«بَلْ قَالُواْ مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ * قَالُواْ أَءِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَ ءَابَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ». (1)

5 / 3النَّزعَةُ إلَى الجَبرِ وَالاِفتِراء عَلَى اللّهِ«وَ قَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَىْ ءٍ نَّحْنُ وَ لَا ءَابَاؤُنَا وَ لَا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَىْ ءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ» . (2)

«سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا ءَابَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن شَىْ ءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ» . (3)

5 / 4مُواجَهَةُ السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ«فَإِذَا مَسَّ الْاءِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا اُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِىَ فِتْنَةٌ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ * قَدْ قَالَهَا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْيَكْسِبُونَ» . (4)

راجع : ص 210 (الاُمّة / الفصل العاشر / يأتي عليها ما كان في الاُمم السالفة) .

.


1- .المؤمنون : 81 _ 83 .
2- .النحل : 35 .
3- .الأنعام : 148 .
4- .الزمر : 49 و 50 .

ص: 135

5 / 2 انكار معاد
5 / 3 گرايش به جبر و دروغ بستن بر خدا
5 / 4 رو به رو شدن با خوشى و ناخوشى

5 / 2انكار معاد«[ نه ؛ ] بلكه آنان [ نيز ]مثل آنچه پيشينيان گفته بودند، گفتند . گفتند: «آيا چون بميريم و خاك و استخوان شويم، آيا واقعاً باز ما زنده خواهيم شد؟! درست ، همين را قبلاً به ما و پدرانمان وعده دادند. اين ، جز افسانه هاى پيشينيان [ چيزى ]نيست»» .

5 / 3گرايش به جبر و دروغ بستن بر خدا«و كسانى كه شرك ورزيدند ، گفتند: «اگر خدا مى خواست ، نه ما و نه پدرانمان ، هيچ چيزى را غير از او نمى پرستيديم و بدون [ حكم ] او ، چيزى را حرام نمى شمرديم» . كسانى كه پيش از آنان بودند [ نيز ] ، چنين رفتار كردند ؛ و[ لى ] آيا جز ابلاغ آشكار بر پيامبران [ وظيفه اى ]است؟» .

«كسانى كه شرك آوردند ، به زودى خواهند گفت: «اگر خدا مى خواست، نه ما و نه پدرانمان شرك نمى آورديم و چيزى را [ خودسرانه ]تحريم نمى كرديم» . كسانى هم كه پيش از آنان بودند، همين گونه [ پيامبران خود را ] تكذيب كردند، تا عقوبت ما را چشيدند. بگو: «آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد؟ شما جز از گمان ، پيروى نمى كنيد، و جز دروغ نمى گوييد»» .

5 / 4رو به رو شدن با خوشى و ناخوشى«و چون انسان را آسيبى رسد، ما را فرامى خواند. سپس ، چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم ، مى گويد: «تنها آن را به دانش خود يافته ام». نه چنان است ؛ بلكه آن ، آزمايشى است ؛ ولى بيشترشان نمى دانند . قطعاً كسانى كه پيش از آنان بودند [ نيز ] ، اين [ سخن ] را گفتند و آنچه به دست آورده بودند، كارى برايشان نكرد» .

ر . ك : ص 211 (امّت / فصل دهم / دچار شدن به سرنوشت امّت هاى پيشين) .

.

ص: 136

الفصل السادس : فضائل الاُمّة الإسلاميّة6 / 1إجابَةُ دَعوَةِ إبراهيمَالكتاب«رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِن ذُرِّيَّتِنَا اُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَ أَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايَاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنَا دَعوَةُ أبي إبراهيمَ. (2)

.


1- .البقرة : 128 و 129 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 369 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، التبيان في تفسير القرآن : ج 1 ص 466 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 200 ح 12 ؛ المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص453 ح 3566 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 84 ح 17150 ، صحيح ابن حبّان : ج 14 ص313 ح 6404 كلاهما نحوه وكلّها عن عرباض بن سارية ، كنز العمّال : ج 11 ص383 ح 31829 .

ص: 137

فصل ششم : امتيازات امّت اسلام

6 / 1 نتيجه دعاى ابراهيم عليه السلام

فصل ششم : امتيازات امّت اسلام6 / 1نتيجه دعاى ابراهيم عليه السّلامقرآن«پروردگارا! ما را تسليم [ فرمان ] خود قرار ده؛ و از نسل ما، امّتى فرمان بُردار خود [ پديدآور ]و آداب دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى، كه تويى توبه پذيرِ مهربان . پروردگارا! در ميان آنان، فرستاده اى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزه شان كند ؛ زيرا كه تو خود، شكست ناپذيرِ فرزانه اى»» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من [نتيجه] دعاى پدرم ابراهيم عليه السلام هستم .

.

ص: 138

6 / 2خَيرُ الاُمَمِالكتاب«كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في قَولِهِ تَعالى : «كُنتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» _ :إنَّكُم تُتِمّونَ سَبعينَ اُمَّةً ، أنتُم خَيرُها وَأَكرَمُها عَلَى اللّهِ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :اُمَّتي خَيرُ الاُمَمِ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لَمّا بَعَثَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام وَاصطَفاهُ نَجِيّاً .. . فَقالَ [موسى عليه السلام ] : يا رَبِّ ، فَإِن كانَ آلُ مُحَمَّدٍ كَذلِكَ فَهَل في اُمَمِ الأَنبِياءِ أفضَلُ عِندَكَ مِن اُمَّتى .. .؟ فَقالَ اللّهُ عز و جل : يا موسى ، أما عَلِمتَ أنَّ فَضلَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ عَلى جَميعِ الاُمَمِ كَفَضلِهِ عَلى جَميعِ خَلقي ؟ فَقالَ موسى عليه السلام : يا رَبِّ، لَيتَني كُنتُ أراهُم ؟ فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ : يا موسى ، إنَّكَ لَن تَراهُم ، فَلَيسَ هذا أوانَ ظُهورِهِم ، وَلكِن سَوفَ تَراهُم فِي الجِنانِ . (4)

.


1- .آل عمران : 110 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 226 ح 3001 ، المستدرك على الصحيحين :ج 4 ص 94 ح 6987 ، سنن الدارمي : ج 2 ص 769 ح 2658 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 237ح 20049 ، السنن الكبرى : ج 9 ص 9 ح 17717 و الثلاثة الأخيرة نحوه وكلّها عن حكيم بن معاوية عن أبيه ، كنز العمّال : ج 12 ص 156 ح 34462 ؛ مجمع البيان : ج 2 ص 810 عن حكيم عن أبيه نحوه .
3- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 333 ح 1361 ، السنن الكبرى : ج 1 ص 328 ح 1024 ، المصنّف لابن أبيشيبة : ج 7 ص 411 ح 9 ، تفسير ابن كثير : ج 2 ص 78 كلّها عن محمّد بن الحنفيّة عن الإمام عليّ عليه السلام ،تفسير القرطبي : ج 10 ص 49 ، كنز العمّال : ج 11 ص 411 ح 31928 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 327 ح 2586 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج1 ص283 ح 30، علل الشرائع : ص 417 ح 3 ، بشارة المصطفى : ص 213 كلّها عن محمّد بن زياد عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 13 ص 341 ح 18 .

ص: 139

6 / 2 بهترينِ امّت ها

6 / 2بهترينِ امّت هاقرآن«شما بهترين امّتى هستيد كه براى مردم ، پديدار شده ايد: به كار پسنديده فرمان مى دهيد و از كار ناپسند ، بازمى داريد و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند ، قطعاً برايشان بهتر بوده برخى از آنان مؤمن اند ؛ و[ لى ] بيشترشان نافرمان اند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در باره اين سخن خداوند متعال : «شما بهترين امّتى هستيد كه براى مردم ، پديدار شده ايد» _ :شما هفتادمين امّت هستيد و شما ، بهترينِ آنها و نزد خداوند ، گرامى ترين شان هستيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من ، بهترينِ امّت هاست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در باره پاسخ خداوند متعال به اين سؤال موسى عليه السلام كه : «بهترينِ امّت ها كدام است؟» _ :خداوند عز و جل فرمود : «اى موسى ! آيا نمى دانى كه برترى امّت محمّد صلى الله عليه و آله بر همه امّت ها ، همانند برترى خود او بر همه آفريدگان من است؟» . موسى عليه السلام گفت : اى پروردگار من! كاش آنها را ديده بودم . خداوند عز و جل به او وحى فرمود كه : «اى موسى! تو هرگز آنان را نخواهى ديد ؛ زيرا اكنون ، گاهِ پديدار شدن آنها نيست ؛ امّا به زودى آنان را در بهشت ، خواهى ديد» .

.

ص: 140

6 / 3اُمَّةٌ مَرحومَةٌرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُمَّتي هذِهِ اُمَّةٌ مَرحومَةٌ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اُمَّتي اُمَّةٌ مَرحومَةٌ ، مَغفورٌ لَها ، مُتابٌ عَلَيها. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّكُم اُمَّةٌ مَرحومَةٌ مُعافاةٌ ، فَاستَقيموا وخُذوا طاقَةَ (3) الأَمرِ. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ هذِهِ الاُمَّةَ مَرحومَةٌ ، عَذابُها بِأَيديها. (5)

6 / 4اُمَّةٌ مُبارَكَةٌرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُمَّتي اُمَّةٌ مُبارَكَةٌ ، لا يُدرى أوَّلُها خَيرٌ أو آخِرُها. (6)

.


1- .سنن أبي داود : ج 4 ص 105 ح 4278 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 161 ح 19698 و ص 177 ح 19773 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 491 ح 8372 كلّها عن أبي موسى ، المعجم الأوسط : ج 2 ص 246 ح 1879 عن أنس ، كنز العمّال : ج 12 ص 154 ح 34452 .
2- .الجامع الصغير : ج 1 ص 248 ح 1621 ، كنز العمّال : ج 12 ص 155 ح 34454 كلاهما نقلاً عن الحاكم في الكنى عن أنس .
3- .الطاقَةُ : أي أقصى غايته (لسان العرب : ج 10 ص 233 «طوق») .
4- .المعجم الكبير : ج 3 ص 298 ح 3461 ، مسند الشاميّين : ج 2 ص 451 ح 1683 كلاهما عن أبي مالك الأشعري ، كنز العمّال : ج 1 ص 213 ح 1067 .
5- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1434 ح 4292 عن أنس ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 156 ح 19678 نحوه ،المعجم الأوسط : ج 1 ص 294 ح 974 ، مسند الشاميّين : ج 1 ص 268 ح 465 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 190 ح 537 كلّها عن أبي موسى ، كنز العمّال : ج 12 ص 159 ح 34473 .
6- .تاريخ دمشق : ج 26 ص 286 ح 5572 عن عمرو بن عثمان ، كنز العمّال : ج 12 ص 154 ح 34451 .

ص: 141

6 / 3 امّت رحمت شده
6 / 4 امّت خُجسته

6 / 3امّت رحمت شدهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين امّت من ، امّتى رحمت شده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من ، امّتى رحمت شده ، آمرزيده و بخشوده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شما امّتى رحمت شده و بخشوده هستيد . پس با تمام توان [در راه حق] ، پايدارى كنيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين امّت ، رحمت شده است . عذابش به دستان خود اوست .

6 / 4امّت خُجستهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من ، امّتى بابركت است . معلوم نيست كه اوّل آن بهترند يا آخرش.

.

ص: 142

عنه صلى الله عليه و آله :مَثَلُ اُمَّتي مَثَلُ المَطَرِ ، لا يُدرى أوَّلُهُ خَيرٌ أم آخِرُهُ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَثَلُ اُمَّتي مَثَلُ حَديقَةٍ قامَ عَلَيها صاحِبُها ، فَأَصلَحَ رَواكِبَها (2) ، وَبَنى مَساكِنَها ، وحَلَقَ سَعفَها ، فَأَطعَمَت عاما فَوجا (3) ، ثُمَّ عاما فَوجا ، ثُمَّ عاما فَوجا ، فَلَعَلَّ آخِرَها طَعما أن يَكونَ أجوَدَها قِنوانا (4) ، وَأطوَلَها شِمراخا (5) ، أما وَالَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ نَبِيّا ، لَيَجِدَنَّ عيسَى بنُ مَريَمَ في اُمَّتي خَلقا مِن حَوارِيِّهِ (6) . (7)

الكافي عن عليّ بن عيسى رفعه :إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى ، فَقالَ لَهُ فيمُناجاتِهِ : . . . اُوصيكَ يا موسى . . . بِصاحِبِ الجَمَلِ الأَحمَرِ ، الطَّيِّبِ الطَّاهِرِ المُطَهَّرِ . . . اُمَّتُهُ مَرحومَةٌ مُبارَكَةٌ ؛ ما بَقوا فِي الدّينِ على حَقائِقهِ. (8)

6 / 5الآخِرونَ السّابِقونَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنَا آخِرُ الأَنبِياءِ ، وأنتُم آخِرُ الاُمَمِ. (9)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 152 ح 2869 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 262 ح 12329 ، المعجم الأوسط : ج 4 ص 231 ح 4058 ، مسند أبي يعلى : ج 3 ص 398 ح 3462 كلّها عن أنس ،صحيح ابن حبّان : ج 16 ص 210 ح 7226 عن عمّار بن ياسر ، كنز العمّال : ج 12 ص 162 ح34485 .
2- .الرّاكوبُ والراكوبَةُ: فسيلة تكون في أعلى النخلة متدلّية لا تبلغ الأرض (تاج العروس : ج2 ص36 «ركب») .
3- ..3 . الفَوجُ : الجماعة »)من الناس (النهاية : ج 3 ص 477 «فوج
4- .القِنْوُ : العِذْق ، وجمعه قِنوان (مفردات ألفاظ القرآن : ص 686 «قنو») .
5- .الشِّمراخُ : ما يكون فيه الرُّطَبُ (المصباح المنير : ص 322 «شمراخ»).
6- .الحَواريّون : أصحاب المسيح عليه السلام ؛ أي خُلْصانُه وأنصاره (النهاية : ج 1 ص 458 «حور») .
7- .الأمالي للطوسي : ص 141 ح 230 ، بشارة المصطفى : ص 280 كلاهما عن عبد الرحمن بن سمرة ، بحارالأنوار : ج 21 ص 51 ح 1 ؛ مقاتل الطالبيّين : ص 31 ، الفردوس : ج 4 ص 130 ح 6403 كلاهما عن عبد الرحمن بن سمرة نحوه ، كنز العمّال : ج 12 ص 181 ح 34571 .
8- .الكافي : ج 8 ص 42 _ 43 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 31 ح 7 .
9- .سنن ابن ماجة : ج2 ص1359 ح4077 ، المستدرك على الصحيحين : ج4 ص580 ح8620 ، مسند الشاميّين : ج 2 ص 28 ح 861 ، السنّة لابن أبي عاصم : ص 171 ح 391 ، تاريخ دمشق : ج2 ص223 ح467 وفيه «خير» بدل «آخر» كلّها عن أبي اُمامة الباهلي ، كنز العمّال : ج14 ص292 ح38742.

ص: 143

6 / 5 آخرين و اولينِ امّت ها

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكايت امّت من ، حكايت باران است كه معلوم نيست اوّل آن بهتر است يا آخرش.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكايت امّت من ، حكايت باغى است كه صاحبش به آن رسيدگى كرده و نهال هاى رُسته بر تنه خرما بُن هاى آن را هَرَس نموده و اتاق هايش را ساخته و شاخه هاى نخل هايش را پيراسته است و يك سال ، گروهى را خوراك مى دهد و سال ديگر ، گروهى را و سال بعد ، گروهى را و شايد ، آخرين خوراك آن ، خوشه هايش مرغوب تر و شاخه هايش بلندتر باشد . سوگند به آن كه مرا به حق ، پيامبر برانگيخت ! عيسى بن مريم عليه السلام گروهى از حواريان خود را در ميان امّت من مى يابد .

الكافى_ به نقل از على بن عيسى ، كه سند حديث را به پيامبر صلى الله عليه و آله يا اهل بيت عليهم السلام رسانده است _ :خداوند _ تبارك و تعالى _ با موسى عليه السلام نجوا كرد و در مناجاتش به او فرمود : « ... اى موسى ! تو را سفارش مى كنم ... به صاحب شتر سرخ مو ؛ آن پاكزادِ پاكِ پاكيزه ... . امّت او ، تا زمانى كه بر حقايق دين باقى بمانند ، رحمت شده و با بركت اند» .

6 / 5آخرين و اولينِ امّت هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من ، آخرينِ پيامبرانم ، و شما ، آخرينِ امّت ها هستيد .

.

ص: 144

عنه صلى الله عليه و آله :نَحنُ الآخِرونَ السّابِقونَ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :نَحنُ الآخِرونَ مِن أهلِ الدُّنيا ، وَالأَوَّلونَ يَومَ القِيامَةِ ، المَقضِيُّ لَهُم قَبلَ الخَلائِقِ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :نَحنُ آخِرُ الاُمَمِ ، وَأوَّلُ مَن يُحاسَبُ ، يُقالُ : أينَ الاُمَّةُ الاُمِّيَّةُ وَنَبِيُّها ؟ فَنَحنُ الآخِرونَ الأَوَّلونَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :نَحنُ الآخِرونَ السّابِقونَ يَومَ القِيامَةِ ، أوّلُ زُمرَةٍ مِن اُمَّتي يَدخُلونَ الجَنَّةَ سَبعونَ ألفا لا حِسابَ عَلَيهِم ، كُلُّ رَجُلٍ مِنهُم عَلى صورَةِ القَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ ، ثُمَّ الَّذينَ يَلونَهُم عَلى أشَدِّ ضَوءِ كَوكَبٍ فِي السَّماءِ ، ثُمَّ هِيَ بَعدَ ذلِكَ مَنازِلُ. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :نَحنُ الآخِرونَ السّابِقونَ يَومَ القِيامَةِ ، بَيدَ (5) أنَّهُم اُوتُوا الكِتابَ مِن قَبلِنا ، ثُمَّ هذا يَومُهُمُ الَّذي فُرِضَ عَلَيهِم فَاختَلَفوا فيهِ فَهَدانَا اللّهُ ، فَالنّاسُ لَنا فيهِ تَبَعٌ ، اليَهودُ غَدا وَالنَّصارى بَعدَ غَدٍ . (6)

.


1- .صحيح البخاري : ج 1 ص 94 ح 236 و ج 3 ص 1080 ح 2797 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 243 ح 5567 ، تفسير ابن كثير : ج 1 ص 390 كلّها عن أبي هريرة ؛ المناقب لابن شهر آشوب: ج3 ص 269 بزيادة «يوم القيامة» في آخره ، بحار الأنوار : ج 39 ص 85 .
2- .صحيح مسلم : ج 2 ص 586 ح 22 ، سنن النسائي : ج 3 ص 87 ، تفسير القرطبي : ج 7 ص 155 ،الفردوس : ج 4 ص 282 ح 6834 كلّها عن حذيفة ، كنز العمّال : ج 7 ص 711 ح 21052 .
3- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1434 ح 4290 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 604 ح 2546 نحوه ، الفردوس : ج 4ص 282 ح 6833 كلّها عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 12 ص 159 ح 34474 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 574 ح 10553 و ص 511 ح 10128 و ليس فيه «سبعون ألفا لا حساب عليهم» ، مسند إسحاق بن راهويه : ج 1 ص 310 ح 291 ، تاريخ بغداد : ج 2 ص 160 الرقم 587 كلّها عن أبيهريرة ، كنز العمّال : ج 12 ص 168 ح 34517 .
5- .بَيْدَ : هو مثل «غَيْر» وزنا ومعنىً (المصباح المنير : ص 68 «باد») .
6- .صحيح البخاري : ج 1 ص 299 ح 836 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 586 ح 21 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 186 ح 8121 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 242 ح 5565 كلّها بزيادة «واُوتيناه من بعدهم» بعد «من قبلنا» ، سنن النسائي : ج 3 ص 85 نحوه وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 12 ص 159 ح 34475وراجع : الأمالي للطوسي : ص 654 ح 1354 .

ص: 145

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ما آخرين و اوّلين [امّت ها] هستيم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ما آخرين مردم دنيا و در روز قيامت ، اوّلينِ مردم هستيم و پيش از همه خلايق ، در باره ما داورى مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ما آخرينِ امّت هاييم و اوّلين كسانى كه [در قيامت ]حسابرسى مى شوند . گفته مى شود : «كجايند امّت اُمّى و پيامبر آنان؟» . پس ، ما آخرين و اوّلين هستيم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ما [در دنيا] آخرين و در روز قيامت ، اوّلين هستيم . نخستين گروه از امّت من كه به بهشت مى روند ، هفتاد هزار نفرند و حسابرسى نمى شوند . هر مردى از آنان ، چونان ماه شب چهارده است . سپس ، كسانى كه از پىِ آنان [به بهشت ]مى روند ، نورانى تر از ستارگان آسمان اند . سپس ، گروه هاى بعد كه هر يك را منزلتى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ما [در دنيا] آخرين هاييم و در روز قيامت ، نخستين ها ؛ جز آن كه به آنان (امّت هاى پيشين) ، قبل از ما كتاب داده شد و اين روز (جمعه) ، همان روزِ آنان است كه [بزرگداشت آن] برايشان واجب گشت ؛ امّا در باره آن اختلاف كردند ؛ ولى خداوند ، ما را هدايت كرد . پس مردم در اين روز ، دنباله رو مايند . يهود ، فردا [شنبه را ]و نصارا پس فردا [يكشنبه را گرامى مى دارند] .

.

ص: 146

6 / 6جَوامِعُ فَضائِلِهِمرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مِمّا أعطَى اللّهُ اُمَّتي وفَضَّلَهُم بِهِ عَلى سائِرِ الاُمَمِ ، أعطاهُم ثَلاثَ خِصالٍ لَم يُعطَها إلّا نَبِيٌّ : وذلِكَ أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى كانَ إذا بَعَثَ نَبِيّا قالَ لَهُ : اِجتَهِد في دينِكَ ولا حَرَجَ عَلَيكَ ، وإنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أعطى ذلِكَ اُمَّتي حَيثُ يَقولُ : «وَ مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» (1) يَقولُ : مِن ضيقٍ . وكانَ إذا بَعَثَ نَبِيّا قالَ لَهُ : إذا أحزَنَكَ أمرٌ تَكرَهُهُ ، فَادعُني أستَجِب لَكَ ، وإنَّ اللّهَ أعطى اُمَّتي ذلِكَ حَيثُ يَقولُ : «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (2) . وكانَ إذا بَعَثَ نَبِيّا جَعَلَهُ شَهيدا عَلى قَومِهِ ، وإنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى جَعَلَ اُمَّتي شُهَداءَ عَلَى الخَلقِ حَيثُ يَقولُ: «لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُواْ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ» (3) . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما اُعطِيَت اُمَّةٌ مِنَ اليَقينِ (5) مثل ما اُعطِيَت اُمَّتي. 6

.


1- .الحجّ : 78 .
2- .غافر : 60 .
3- .قرب الإسناد : ص 84 ح 277 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 22 ص443 ح 4 .
4- .اليَقِينُ : العِلمُ وزوال الشكّ (الصحاح : ج 6 ص 2219 «يقن») .
5- .نوادر الاُصول : ج 1 ص 228 وج2 ص 164 و ص 266 وليس فيهما «مثل» ، كنز العمّال : ج 12 ص 162 ح 34483 .

ص: 147

6 / 6 مجموعه فضايل امّت اسلام

6 / 6مجموعه فضايل امّت اسلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از چيزهايى كه خدا به امّت من عطا فرمود و بدان وسيله ، آنان را بر ديگر امّت ها برترى داد ، اين است كه به آنان ، سه ويژگى بخشيد كه به كسى جز پيامبر بخشيده نشده است : يكى اين كه خداوند _ تبارك و تعالى _ هر گاه پيامبرى مى فرستاد ، به او مى فرمود : «در دينت ، سخت بكوش و باك مدار» . خداوند _ تبارك و تعالى _ اين را به امّت من نيز عطا كرده ، آن جا كه مى فرمايد : «و در دين ، بر شما سختى قرار نداده است» ؛ يعنى تنگى و سختى [ در آن ، قرار نداده است ]. دوم اين كه هر گاه پيامبرى مى فرستاد ، به او مى فرمود : «هر گاه امرى ناخوشايند ، تو را اندوهگين ساخت ، مرا بخوان تا پاسخت دهم» . خداوند ، اين را نيز به امّت من عطا كرده ، آن جا كه مى فرمايد : «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم» . سوم اين كه هر گاه پيامبرى مى فرستاد ، او را بر قومش گواه قرار مى داد و خداوند _ تبارك و تعالى _ امّت مرا بر همه خلق ، گواه قرار داده ، آن جا كه مى فرمايد : «تا اين پيامبر ، بر شما گواه باشد و شما بر مردم ، گواه باشيد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به هيچ امّتى ، يقينى برتر از يقينى كه به امّت من داده شده ، عطا نشده است .

.

ص: 148

عنه صلى الله عليه و آله :أنزَلَ اللّهُ عَلَيَّ أمانَينِ لِاُمَّتي : «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (1) ، إذا مَضَيتُ تَرَكتُ فيهِمُ الاِستِغفارَ إلى يَومِ القِيامَةِ. (2)

الإمام الحسن عليه السلام :جاءَ نَفَرٌ مِنَ اليَهودِ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَسَأَلَهُ أعلَمُهُم عَن أشياءَ ، فَكانَ فيما سَأَلَهُ : أخبِرنا عَن سَبعِ خِصالٍ أعطاكَ اللّهُ مِن بَينِ النَّبِيّينَ ، وأعطى اُمَّتَكَ مِن بَينِ الاُمَمِ ؟ فَقالَ النَبِيُّ صلى الله عليه و آله : أعطانِيَ اللّهُ عز و جل : فاتِحَةَ الكِتابِ ، وَالأَذانَ ، وَالجَماعَةَ فِي المَسجِدِ ، ويَومَ الجُمُعَةِ ، وَالصَّلاةَ عَلَى الجَنائِزِ ، وَالإِجهارَ في ثَلاثِ صَلَواتٍ ، وَالرُّخصَةَ لِاُمَّتي عِندَ الأَمراضِ وَالسَّفَرِ ، وَالشَّفاعَةَ لِأَصحابِ الكَبائِرِ مِن اُمَّتي . قالَ اليَهودِيُّ : صَدَقتَ يا مُحَمَّدُ ، فَما جَزاءُ مَن قَرَأَ فاتِحَةَ الكِتابِ ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن قَرَأَ فاتِحَةَ الكِتابِ أعطاهُ اللّهُ عز و جل بِعَدَدِ كُلِّ آيَةٍ نَزَلَت مِنَ السَّماءِ ثَوابَ تِلاوَتِها . وأَمَّا الأَذانُ فَإِنَّهُ يُحشَرُ المُؤَذِّنونَ مِن اُمَّتي مَعَ النَّبِيّينَ وَالصِّدِّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ . وأمَّا الجَماعَةُ فَإِنَّ صُفوفَ اُمَّتي فِي الأَرضِ كَصُفوفِ المَلائِكَةِ فِي السَّماءِ، وَالرَّكعَةُ فِي جَماعَةٍ أربَعٌ وعِشرونَ رَكعَةً، كُلُّ رَكعَةٍ أحَبُّ إلَى اللّهِ عز و جل مِن عِبادَةِ أربَعينَ سَنَةً . وأمّا يَومُ الجُمُعَةِ فَإِنَّ اللّهَ يَجمَعُ فيهِ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ لِلحِسابِ، فَما مِن مُؤمِنٍ مَشى إلَى الجَماعَةِ (3) إلّا خَفَّفَ اللّهُ عز و جلعَلَيهِ أهوالَ يَومِ القِيامَةِ ثُمَّ يُجازيهِ الجَنَّةَ . وأمَّا الإجهارُ فَإِنَّهُ يَتَباعَدُ مِنهُ لَهَبُ النّارِ بِقَدرِ ما يَبلُغُ صَوتُهُ، ويَجوزُ عَلَى الصِّراطِ، ويُعطَى السُّرورَ حَتّى يَدخُلَ الجَنَّةَ . وأمَّا السّادِسُ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يُخَفِّفُ أهوالَ يَومِ القِيامَةِ لِاُمَّتي كَما ذَكَرَ اللّهُ فِي القُرآنِ، وما مِن مُؤمِنٍ يُصَلّي عَلَى الجَنائِزِ إلّا أوجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ إلّا أن يَكونَ مُنافِقا أو عاقّا . وأمّا شَفاعَتي فَفي أصحابِ الكَبائِرِ ما خَلا أهلَ الشِّركِ وَالظُّلمِ . قالَ : صَدَقتَ يا مُحَمَّدُ ، وأنَا أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، وأنَّكَ رَسولُهُ خاتَمُ النَّبِيّينَ وإمامُ المُتَّقينَ ورَسولُ رَبِّ العالَمينَ . فَلَمّا أسلَمَ وحَسُنَ إسلامُهُ أخرَجَ رِقّا أبيَضَ فيهِ جَميعُ ما قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وقالَ : يا رَسولَ اللّهِ، وَالَّذي بَعَثَكَ بالحَقِّ نِبِيّا مَا استَنسَختُها إلّا مِنَ الأَلواحِ الَّتي كَتَبَ اللّهُ عز و جللِموسَى بنِ عِمرانَ . (4)

.


1- .الأنفال : 33 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 270 ح 3082 ، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 590 كلاهما عن أبي موسى ، كنز العمّال : ج 1 ص 477 ح 2081 .
3- .الظاهر أنّ الصواب : «الجُمُعَةِ»، كما في الاختصاص وبحارالأنوار .
4- .الخصال : ص 355 ح 36 عن الحسن بن عبد اللّه عن آبائه ، الأمالي للصدوق : ص 261 ح 279 عن الحسن بن عبد اللّه عن أبيه ، الاختصاص : ص 39 عن الحسين بن عبد اللّه عن أبيه عن جدّه عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام الحسين عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 9 ص 300 .

ص: 149

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، دو مايه امان براى امّتم بر من نازل فرمود : «و[ لى ]تا تو در ميان آنان هستى، خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند، و تا آنان طلبِ آمرزش مى كنند، خدا ، عذاب كننده ايشان نخواهد بود» . هر گاه من رفتم ، آمرزش خواهى را در ميان آنان ، تا روز قيامت ، باقى مى گذارم .

امام حسن عليه السلام :جمعى از يهود نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمدند . عالم ترينِ آنان ، سؤالاتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد و از جمله پرسش هايش اين بود : آن ، كدام هفت چيز است كه خداوند از ميان پيامبران به تو داد و از ميان امّت ها به امّت تو؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «خداوند عز و جل به من ، فاتحة الكتاب را بخشيد و اذان را و [نماز ]جماعت در مسجد و روز جمعه را و نماز خواندن بر جنازه را و خواندن سه نماز با صداى بلند را و رخصت به امّتم در اوقات بيمارى و سفر را و شفاعت كردن آن دسته از امّتم را كه مرتكب گناه كبيره شده اند» . يهودى گفت : درست گفتى ، اى محمّد ! ثواب كسى كه «فاتحة الكتاب» را بخوانَد ، چيست؟ پيامبر خدا فرمود : «كسى كه فاتحة الكتاب را بخواند ، خداوند عز و جل به شمارِ هر آيه اى كه از آسمان نازل شده است ، ثواب تلاوت آن را به او عطا مى فرمايد . امّا اذان : اذان گويانِ امّت من با پيامبران و صدّيقان و شهيدان و درستكاران ، محشور مى شوند . امّا جماعت : صف هاى امّت من ، در زمين ، همانند صف هاى فرشتگان در آسمان است و هر ركعت نماز با جماعت، [معادلِ] بيست و چهار ركعت است و هر ركعتى نزد خداوند عز و جلمحبوب تر از عبادت چهل سال است . امّا روز جمعه : خداوند ، در اين روز ، اوّلين و آخرينِ خلايق را براى حسابرسى گِرد مى آورد . پس هيچ مؤمنى نيست كه به سوى جماعت (1) برود ، مگر آن كه خداوند عز و جل ، وحشت هاى روز قيامت را براى او آسان مى سازد . سپس ، بهشت را به او پاداش مى دهد . امّا با صداى بلند خواندن : به اندازه فاصله اى كه صداى شخص برسد ، زبانه آتش از او دور مى گردد و از صراط مى گذرد و شادمانى به او داده مى شود تا آن كه به بهشت در آيد . امّا ششمين : خداوند عز و جل ، چنان كه در قرآن فرموده است ، هراس هاى روز قيامت را براى امّتم آسان مى گردانَد . و هيچ مؤمنى نيست كه بر جنازه ها نماز بخواند ، جز آن كه خداوند ، بهشت را بر او واجب مى سازد ، مگر آن كه منافق يا عاقّ والدين باشد . امّا شفاعتم : براى كسى است كه مرتكب كبائر شود ، به استثناى اهل شرك و ستم» . يهودى گفت : درست گفتى ، اى محمّد ! من ، گواهى مى دهم كه معبودى جز خداوند يكتا نيست و تو پيامبرِ او و خاتمِ پيامبران و پيشواى پرهيزگاران و فرستاده خداوندگار جهانيان هستى . پس از آن كه اسلام آورد ، پوست نازك سفيدى را درآورد كه همه آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله گفته بود ، در آن [نوشته شده] بود و گفت : اى پيامبر خدا ! سوگند به آن كه تو را به حق به پيامبرى برانگيخت ، من ، اين را از الواحى كه خداوند عز و جل براى موسى بن عمران عليه السلام نوشته است ، رونويسى كرده ام .

.


1- .. ظاهرا درست آن ، چنان كه در الاختصاص و بحار الأنوار آمده ، «جمعه» باشد .

ص: 150

مجمع البحرين :في حَديثِ مُناجاةِ موسى عليه السلام وقَد قالَ : يا رَبِّ، لِمَ فَضَّلتَ اُمَّةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله عَلى سائِرِ الاُمَمِ ؟ فَقالَ اللّهُ تَعالى : فَضَّلتُهُم لِعَشرِ خِصالٍ . قالَ موسى : وما تِلكَ الخِصالُ الَّتي يَعمَلونَها حَتّى آمُرَ بَني إسرائيلَ يَعمَلونَها ؟ قالَ اللّهُ تَعالى : الصَّلاةُ ، وَالزَّكاةُ ، وَالصَّومُ ، وَالحَجُّ ، وَالجِهادُ ، وَالجُمُعَةُ ، وَالجَماعَةُ ، وَالقُرآنُ ، وَالعِلمُ ، وَالعاشوراءُ . قالَ موسى عليه السلام : يا رَبِّ ، ومَا العاشوراءُ ؟ قالَ : البُكاءُ وَالتَّباكي عَلى سِبطِ مُحَمَّدٍ ، وَالمَرثِيَّةُ وَالعَزاءُ عَلى مُصيبَةِ وَلَدِ المُصطَفى . يا موسى ، ما مِن عَبدٍ مِن عَبيدي في ذلِكَ الزَّمانِ بَكى أو تَباكى وتَعَزّى عَلى وَلَدِ المُصطَفى، إلّا وكانَت لَهُ الجَنَّةُ ثابِتا فيها ، وما مِن عَبدٍ أنفَقَ مِن مالِهِ في مَحَبَّةِ ابنِ بِنتِ نَبِيِّهِ طَعاما وغَيرَ ذلِكَ دِرهَما أو دينارا ، إلّا وبارَكتُ لَهُ في دارِ الدُّنيا ؛ الدِّرهَمَ بِسَبعينَ دِرهَما ، وكانَ مُعافىً فِي الجَنَّةِ ، وغَفَرتُ لَهُ ذُنوبَهُ . وعِزَّتي وجَلالي ، ما مِن رَجُلٍ أوِ امرَأَةٍ سالَ دَمعُ عَينَيهِ في يَومِ عاشوراءَ وغَيرِهِ قَطرَةً واحِدَةً ، إلّا وكَتَبتُ لَهُ أجرَ مِئَةِ شَهيدٍ . (1)

.


1- .مجمع البحرين : ج 2 ص 1219 ، مستدرك الوسائل : ج 10 ص 319 ح 12085 .

ص: 151

مجمع البحرين :در حديث مناجات موسى عليه السلام آمده است كه گفت : پروردگارا ! چرا امّت محمّد صلى الله عليه و آله را بر ديگر امّت ها برترى داده اى؟ خداوند متعال فرمود : «به ده چيز ، آنها را برترى داده ام». موسى عليه السلام گفت : آن ده چيز كه آنان ، بدانها عمل مى كنند ، چيست تا به بنى اسرائيل دستور بدهم آنها نيز به كار ببندند؟ خداوند متعال فرمود : «نماز ، زكات ، روزه ، حج ، جهاد ، جمعه ، نماز جماعت ، قرآن ، علم ، و عاشورا» . موسى عليه السلام گفت : پروردگارا ! عاشورا چيست؟ فرمود : «گريستن و گريه نمايى بر نواده محمّد ، و سوگوارى و عزادارى براى مصيبت فرزند مصطفى . اى موسى ! هيچ بنده اى از بندگان من در آن زمان نيست كه بر فرزند مصطفى بِگريد يا تظاهر به گريستن كند و عزادارى نمايد ، مگر آن كه بهشت براى او باشد و در آن ، پايدار مى مانَد . هيچ بنده اى نيست كه در راه محبّت به پسر دختر پيامبرش از مال خود ، غذايى دهد يا درهم و دينارى خرج كند ، مگر آن كه در همان دنيا به او بركت مى دهم . يك درهم [او] را به هفتاد درهم افزون مى سازم و در بهشت به سلامت زندگى مى كند و گناهانش را مى آمرزم . به عزّت و جلالم سوگند ، هيچ مرد يا زنى نيست كه در روز عاشورا و غير عاشورا ، يك قطره اشك از چشمش فرو چكد ، مگر آن كه اجر صد شهيد را برايش مى نويسم» .

.

ص: 152

الإمام الحسين عليه السلام :بَينَما أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله جُلوسٌ في مَسجِدِهِ بَعدَ وَفاتِهِ صلى الله عليه و آله يَتَذاكَرونَ فَضلَهُ ، إذ دَخَلَ عَلَينا حَبرٌ مِن أحبارِ (1) اليَهودِ مِن أهلِ الشّامِ ، قَد قَرَأَ التَّوراةَ وَالإِنجيلَ وَالزَّبورَ وصُحُفَ إبراهيمَ وَالأَنبِياءِ ، وعَرَفَ دَلائِلَهُم ، فَسَلَّمَ عَلَينا وجَلَسَ ، ولَبِثَ هُنَيئَةً ، ثُمَّ قالَ : يا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ ، ما تَرَكتُم لِنَبِيٍّ دَرَجَةً ولا لِمُرسَلٍ فَضيلَةً إلّا وقَد نَحَلتُموها (2) لِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكُم ! فَهَل عِندَكُم جَوابٌ إن أنَا سَأَلتُكُم ؟ فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام : سَل يا أَخَا اليَهودِ ما أحبَبتَ ، فَإِنّي اُجيبُكَ عَن كُلِّ ما تَسأَلُ بِعَونِ اللّهِ ومَشيئَتِهِ . . . . قالَ اليَهودِيُّ : فَإِنَّ اللّهَ تَعالى ناجى موسى عَلى طورِ سَيناءَ (3) بِثَلاثِمِئَةٍ وثَلاثَ عَشرَةَ كَلِمَةً ، مَعَ كُلِّ كَلِمَةٍ يَقولُ لَهُ : يا موسى إنّي أنَا اللّهُ ، فَهَل فَعَلَ بِمُحَمَّدٍ شَيئا مِن ذلِكَ ؟ فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : لَقَد كانَ كَذلِكَ ، ومُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ناجاهُ اللّهُ تَعالى فَوقَ سَبعِ سَماواتٍ رَفَعَهُ عَلَيهِنَّ ، فَناجاهُ في مَوطِنَينِ : أحَدُهُما عِندَ سِدرَةِ المُنتَهى (4) ، وكانَ لَهُ هُناكَ مَقامٌ مَحمودٌ ، ثُمَّ عَرَجَ بِهِ حَتَّى انتَهى بِهِ إلى ساقِ العَرشِ ، وقالَ اللّهُ تَعالى : «دَنَا فَتَدَلَّى» (5) ، ودُلِّيَ لَهُ رَفرَفٌ أخضَرُ ، غُشِّيَ عَلَيهِ نورٌ عَظيمٌ حَتّى كانَ في دُنُوِّهِ كَقابِ قَوسَينِ أو أدنى ، وهُوَ مِقدارُ ما بَينَ الحاجِبِ إلَى الحاجِبِ ، وناجاهُ بِما ذَكَرَهُ اللّهُ تَعالى في كِتابِهِ ، في سورَةِ البَقَرَةِ ، قالَ اللّهُ تَعالى : «وَإِن تُبْدُواْ مَا فِى أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَ يُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ» (6) . وكانَت هذِهِ الآيَةُ قَد عُرِضَت عَلى سائِرِ الاُمَمِ مِن لَدُن آدَمَ عليه السلام إلى مَبعَثِ النَّبِيِّ المُعَظَّمِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، فَأَبَوا جَميعا أن يَقبَلوها مِن ثِقَلِها ، وقَبِلَها مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله واُمَّتُهُ ، فَلَمّا رَأَى اللّهُ تَعالى مِنهُ وَمِن اُمَّتِهِ القَبولَ خَفَّفَ عَنهُ ثِقَلَها ، فَقالَ اللّهُ تَعالى لِمُحَمَّدٍ : «ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَا اُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ» ثُمَّ إنَّ اللّهَ تَعالى تَكَرَّمَ عَلى مُحَمَّدٍ ، وأشفَقَ عَلَيهِ مِن شَديدِ الآيَةِ التَّي قَبِلَها هُوَ واُمَّتُهُ ، فَأَجابَ عَن نَفسِهِ واُمَّتُهُ فَقالَ : «وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَمَلَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ» ، فَقالَ اللّهُ تَعالى : لَهُمُ المَغفِرَةُ وَالجَنَّةُ إذا فَعَلوا ذلِكَ ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ» (7) ، يَعنِي المَرجِعَ فِي الآخِرَةِ ، فَأَجابَهُ سُبحانَهُ : قَد فَعَلتُ ذلِكَ، تُباهي اُمَّتُكَ الاُمَمَ ، قَد أوجَبتُ لَهُمُ المَغفِرَةَ . ثُمَّ قالَ اللّهُ تَعالى : أمّا إذا قَبِلتَها أنتَ وَاُمَّتُكَ ، وقَد كانَت مِن قَبلُ عَرَضتُها عَلَى الأَنبِياءِ وَالاُمَمِ فَلَم يَقبَلوها ، فَحَقَّ عَلَيَّ أن أرفَعَها عَن اُمَّتِكَ ، فَقالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ» مِن خَيرٍ «وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ» مِن شَرٍّ . ثُمَّ ألهَمَ اللّهُ تَعالى نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله أن قالَ : «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا» ، فَقالَ اللّهُ سُبحانَهُ : لِكَرامَتِكَ _ يا مُحَمَّدُ _ عَلَيَّ، إنَّ الاُمَمَ السّابِقَةَ كانوا إذا نَسوا ما ذُكِّروا فَتَحتُ عَلَيهِم أبوابَ عَذابي ، وقَد رَفَعتُ ذلِكَ عَن اُمَّتِكَ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا» (8) ، يَعني بِالآصارِ الشَّدائِدَ الَّتي كانَت عَلَى الاُمَمِ مِمَّن كانَ قَبلَ مُحَمَّدٍ . فَقالَ اللّهُ تَعالى : قَد رَفَعتُ عَن اُمَّتِكَ الآصارَ الَّتي كانَت عَلَى الاُمَمِ السّالِفَةِ ، وذلِكَ أنّي جَعَلتُ عَلَى الاُمَمِ ألّا أقبَلَ مِنهُم فِعلاً إلّا في بِقاعٍ مِنَ الأَرضِ اختَرتُها لَهُم وإن بَعُدَت ، وقَد جَعَلتُ الأرضَ لَكَ ولِاُمَّتِكَ طَهورا ومَسجِدا ، فَهذِهِ مِنَ الآصارِ وقَد رَفَعتُها عَن اُمَّتِكَ . وقَد كانَتِ الاُمَمُ (9) السّالِفَةُ تَحمِلُ قُربانَها (10) عَلى أعناقِها إلى بَيتِ المَقدِسِ ، فَمَن قَبِلتُ ذلِكَ مِنهُ أرسَلتُ عَلى قُربانِهِ نارا تَأكُلُهُ (11) ، وإن لَم أقبَل ذلِكَ مِنهُ رَجَعَ بِهِ مَثبورا (12) ، وقَد جَعَلتُ قُربانَ اُمَّتِكَ في بُطونِ فُقَرائِها ومَساكينِها ، فَمَن قَبلِتُ ذلِكَ مِنهُ اُضاعِفُ لَهُ الثَّوابَ أضعافا مُضاعَفَةً ، ومَن لَم أقبَل ذلِكَ مِنهُ رَفَعتُ عَنهُ عُقوباتِ الدُّنيا ، وقَد رَفَعتُ ذلِكَ عَن اُمَّتِكَ وهِيَ مِنَ الآصارِ الَّتي كانَت عَلَى الاُمَمِ السّالِفَةِ . وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ مَفروضا عَلَيها صَلَواتُها في كَبِدِ اللَّيلِ وأَنصافِ النَّهارِ ، وهِيَ مِنَ الشَّدائِدِ الَّتي كانَت عَلَيهِم وقَد رَفَعتُها عَن اُمَّتِكَ ، وقَد فَرَضتُ عَلَيهِم صَلواتِهِم في أطرافِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ في أوقاتِ نَشاطِهِم . وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ مَفروضا عَلَيهِم خَمسونَ صَلاةً في خَمسينَ وَقتاً (13) ، وهِيَ مِنَ الآصارِ الَّتي كانَت عَلَيهِم ، وقَد رَفَعتُها عَن اُمَّتِكَ . وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ حَسَنَتُهُم بِحَسَنَةٍ واحِدَةٍ ، وسَيِّئَتُهُم بِسَيِّئَةٍ واحِدَةٍ ، وجَعَلتُ لِاُمَّتِكَ الحَسَنَةَ بِعَشرٍ ، وَالسَّيِّئَةَ بِسَيِّئَةٍ واحِدَةٍ . وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ إذا نَوى أحَدُهُم حَسَنَةً لَم تُكتَب لَهُ ، وَإذا هَمَّ بِسَيِّئَةٍ كَتَبتُها عَلَيهِ وإن لَم يَعمَلها ، وقَد رَفَعتُها عَن اُمَّتِكَ ؛ فَإِذا هَمَّ أحَدُهُم بِسَيِّئَةٍ وَلَم يَعمَلها لَم تُكتَب عَلَيهِ ، وإذا هَمَّ بِحَسَنَةٍ لَم يَعمَلها كُتِبَت لَهُ حَسَنَةٌ . وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ إذا أذنَبوا كُتِبَت [ذُنوبُهُم] (14) عَلى أبوابِهِم ، وجَعَلتُ تَوبَتَهُم مِنَ الذَّنبِ أن اُحَرِّمَ عَلَيهِم أحَبَّ الطَّعامِ إلَيهِم . وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ يَتوبُ أحَدُهُم مِنَ الذَّنبِ الواحِدِ المِئَةَ وَالمِئَتَي سَنَةٍ ، ثُمَّ لَم أقبَل تَوبَتَهُ دونَ أن اُعاقِبَهُ فِي الدُّنيا بِعُقوبَةٍ ، وقَد رَفَعتُ ذلِكَ عَن اُمَّتِكَ ، وإنَّ الرَّجُلَ مِن اُمَّتِكَ لَيُذنِبُ المِئَةَ ثُمَّ يَتوبُ ويَندَمُ طَرفَةَ عَينٍ ، فَأَغفِرُ لَهُ ذلِكَ كُلَّهُ وأَقبَلُ تَوبَتَهُ . وكانَتِ الاُمَمُ السّالِفَةُ إذا أصابَهُم أدنى نَجَسٍ قَرَضوهُ مِن أجسادِهِم ، وقَد جَعَلتُ الماءَ طَهورا لِاُمَّتِكَ مِن جَميعِ الأَنجاسِ ، وَالصَّعيدَ (15) فِي الأَوقاتِ (16) ، [و] (17) هذِهِ مِنَ الآصارِ الَّتي كانَت عَلَيهِم ورَفَعتُها عَن اُمَّتِكَ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا قَد فَعَلتَ ذلِكَ بي فَزِدني ! فَأَلهَمَهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى أن قالَ : «رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا» قالَ اللّهُ تَعالى : قَد فَعَلتُ ذلِكَ بِاُمَّتِكَ ، وقَد رَفَعتُ عَنهُم عَظيمَ بَلايَا الاُمَمِ ، وذلِكَ حُكمي في جَميعِ الاُمَمِ ألّا اُكَلِّفَ نَفسا فَوقَ طاقَتِها ، قالَ : «وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلَانَا» قالَ اللّهُ تَعالى : قَد فَعَلتُ ذلِكَ ، تُباهِي الاُمَمَ اُمَّتُكَ ، ثُمَّ قالَ : «فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ» (18) . قالَ اللّهُ تَعالى قَد فَعَلتُ ذلِكَ ، وجَعَلتُ اُمَّتَكَ يا أَحمَدُ كَالشّامَةِ البَيضاءِ فِي الثَّورِ الأَسوَدِ ، هُمُ القادِرونَ ، وهُمُ القاهِرونَ ، يَستَخدِمونَ ولايَخدِمونَ ، لِكَرامَتِكَ عَلَيَّ ، وحَقٌّ عَلَيَّ أن اُظهِرَ دينُكَ عَلَى الأَديانِ حَتّى لا يَبقى في شَرقِ الأَرضِ ولا في غَربِها دينٌ إلّا دينُكَ ، ويُؤَدّونَ إلى أهلِ دينِكَ الجِزيَةَ وهُم صاغِرونَ ، «وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً اُخْرَى * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَى * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ ءَايَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى» (19) . فَهذا أعظَمُ يا أَخَا اليَهودِ مِن مُناجاتِهِ لِموسى عليه السلام عَلى طورِ سَيناءَ ، ثُمَّ زادَ اللّهُ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله أن مَثَّلَ النَّبِيّينَ فَصَلّى بِهِم وهُم خَلفَهُ يَقتَدونَ بِهِ ، ولَقَد عايَنَ تِلكَ اللَّيلَةَ الجَنَّةَ وَالنّارَ ، وعُرِجَ بِهِ سَماءً سَماءً ، وسَلَّمَت عَلَيهِ المَلائِكَةُ ، فَهذا أكثَرُ مِن ذلِكَ . قالَ اليَهودِيُّ : فَإِنَّ اللّهَ تَعالى ألقى عَلى موسى مَحَبَّةً مِنهُ . فَقالَ لَهُ عليه السلام : لَقَد كانَ كَذلِكَ ، ومُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ألقى عَلَيهِ مِنهُ مَحَبَّةً ، فَسَمَّاهُ حَبيبا ، وذلِكَ أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أرى إبراهيمَ عليه السلام صورَةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله واُمَّتِهِ ، فَقالَ : يا رَبِّ، ما رَأَيتُ مِن اُمَمِ الأَنبِياءِ أنوَرَ مِن هذِهِ الاُمَّةِ ، فَمَن هذا ؟ فَنودِيَ: هذا مُحَمَّدٌ حَبيبي ، لا حَبيبَ لي مِن خَلقي غَيرُهُ ، أحبَبتُهُ قَبلَ أن أخلُقَ سَمائي وَأرضي ، وَسَمَّيتُهُ نَبِيّا وأبوكَ آدَمُ يَومَئِذٍ مِنَ الطّينِ ، ما أجرَيتُ فيهِ روحا ، وأقسَمَ بِحَياتِهِ في كِتابِهِ ، فَقالَ اللّهُ تَعالى : «لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِى سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ» (20) أي : وحَياتِكَ يا مُحَمَّدُ ، وكَفى بِهذا رِفعَةً وشَرَفا مِنَ اللّهِ عز و جل ورُتبَةً . قالَ اليَهودِيُّ : فَأَخبِرني بِما فَضَّلَ اللّهُ تَعالى اُمَّةَ مُحَمَّدٍ عَلى سائِرِ الاُمَمِ ؟ قالَ عَلِيٌّ عليه السلام : لَقَد فَضَّلَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى اُمَّتَهُ عَلى سائِرِ الاُمَمِ بِأَشياءَ كَثيرَةٍ، إنَّما أذكُرُ لَكَ مِنها قَليلاً مِن كَثيرٍ : مِن ذلِكَ قَولُ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى : «كُنتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ» (21) . وَمِن ذلِكَ أنَّهُ إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ وجَمَعَ اللّهُ الخَلقَ في صَعيدٍ واحِدٍ ، سَأَلَ اللّهُ تَعالَى النَّبِيّينَ : هَل بَلَّغتُم ؟ فَيَقولونَ : نَعَم ، فَيَسأَلُ الاُمَمَ فَيَقولونَ : ما جاءَنا مِن بَشيرٍ ولا نَذيرٍ ، فَيَقولُ اللّهُ عز و جل_ وَهُوَ أعلَمُ بِذلِكَ _ لِلنَّبِيّينَ : مَن شُهَداؤُكُمُ اليَومَ ؟ فَيَقولونَ : مُحَمَّدٌ واُمَّتُهُ ، فَيَشهَدُ لَهُم اُمَّةُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى صلى الله عليه و آله بِالتَّبليغِ ، وتُصَدِّقُ شَهادَتَهُم شَهادَةُ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله فَيُؤمِنونَ عِندَ ذلِكَ ، وَذلِكَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «لِّتَكُونُواْ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا» (22) يَقولُ : يَكونُ مُحَمَّدٌ عَلَيكُم شَهيدا أنَّكُم قَد بَلَّغتُمُ الرِّسالَةَ . ومِنها : أنَّهُم (23) أوَّلُ النّاسِ حِسابا ، وأَسرَعُهُم دُخولاً إلَى الجَنَّةِ قَبلَ سائِرِ الاُمَمِ كُلِّها . ومِنها أيضا : أنَّ اللّهَ عز و جل فَرَضَ عَلَيهِم فِي اللَّيلِ وَالنَّهارِ [خَمسَ] (24) صَلَواتٍ في خَمسَةِ أوقاتٍ : اِثنَتانِ بِاللَّيلِ ، وثَلاثٌ بِالنَّهارِ ، ثُمَّ جَعَلَ هذهِ الخَمسَ صَلَواتٍ تَعدِلُ خَمسينَ صَلاةً (25) وجَعَلَها كَفَّارَةَ خَطاياهُم ، فَقالَ اللّهُ عز و جل : «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» (26) يَقولُ : صَلَواتُ الخَمسِ (27) تُكفِّرُ الذُّنوبَ مَا اجتَنَبَ العَبدُ الكَبائِرَ . ومِنها أيضا : أنَّ اللّهَ تَعالى جَعَلَ لَهُم الحَسَنَةَ الواحِدَةَ الَّتي يَهُمُّ بِهَا العَبدُ ولا يَعمَلُها حَسَنَةً واحِدَةً يَكتُبُها لَهُ ، فَإِن عَمِلَها كَتَبَها لَهُ عَشرَ حَسَناتٍ وأَمثالَها إلى سَبعِمِئَةِ ضِعفٍ فَصاعِدا . ومِنها : أنَّ اللّهَ عز و جل يُدخِلُ الجَنَّةَ مِن هذهِ الاُمَّةِ سَبعينَ ألفا بِغَيرِ حِسابٍ ، وُجوهُهُم مِثلُ القَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ ، وَالَّذينَ يَلونَهُم عَلى أشَدِّ كَوكَبٍ فِي السَّماءِ ، هُم اُمَناؤُهُ ، ولَا اختِلافَ بَينَهُم ولا تَباغُضَ بَينَهُم . ومِنها : أنَّ القاتِلَ مِنهُم عَمدا إن شاءَ أولِياءُ دَمِ المَقتولِ (28) أن يَعفوا (29) عَنهُ فَعَلوا ذلِكَ ، وإن شاؤوا قَبِلُوا الدِّيَةَ ، وعَلى أهلِ التَّوراةِ وهُم أهلُ دينِكُم يُقتَلُ القاتِلُ ولا يُعفى عَنهُ ، ولا تُؤخَذُ مِنهُ دِيَةٌ ، قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : ذلِكَ تَخفيفٌ مِن رَبِّكُم ورَحمَةٌ . ومِنها : أنَّ اللّهَ تَعالى جَعَلَ فاتِحَةَ الكِتابِ نِصفَها لِنَفسِهِ ، ونِصفَها لِعَبدِهِ ، قالَ اللّهُ تبارَكَ وتَعالى : قَسَّمتُ بَيني وبَينَ عَبدي هذهِ السّورَةَ ، فَإِذا قالَ أحَدُهُم : «الْحَمْدُ لِلَّهِ» فَقَد حَمِدَني ، وإذا قالَ : «رَبِّ الْعَالَمِينَ» فَقَد عَرَفَني ، وإذا قالَ : «الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فَقَد مَدَحَني ، وإذا قالَ : «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» فَقَد أثنى عَلَيَّ ، وإذا قالَ : «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» فَقَد صَدَقَ عَبدي في عِبادَتي بَعدَما سَأَلَني ، وبَقِيَّةُ هذهِ السّورَةِ لَهُ . ومِنها : أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى بَعَثَ جَبرائيلَ عليه السلام إلَى النَّبِيِّ المُكَرَّمِ أن بَشِّر اُمَّتَكَ بِالزَّينِ وَالسَّناءِ (30) وَالرِّفعَةِ وَالكَرامَةِ وَالنَّصرِ (31) . ومِنها : أنَّ اللّهَ عز و جل أباحَهُم صَدَقاتِهِم يَأكُلونَها ، ويَجعَلونَها في بُطونِ فُقَرائِهِم يَأكُلونَ مِنها ويُطعِمونَ ، وكانَت صَدَقاتُ مَن كانَ قَبلَهُم مِنَ الاُمَمِ الماضينَ يَحمِلونَها إلى مَكانٍ قَصِيٍّ (32) فَيُحرِقونَها بِالنّارِ . ومِنها : أنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ لَهُمُ الشَّفاعَةَ خاصَّةً دونَ الاُمَمِ ، وَاللّهُ تَبارَكَ وتَعالى يَتَجاوَزُ عَن ذُنوبِهِم العِظامِ بِشَفاعَةِ نَبِيِّهِم صلى الله عليه و آله . ومِنها : أنَّهُ يُقالُ يَومَ القِيامَةِ : [لِيَتَقَدَّمِ] (33) الحامِدونَ ، فَتَقَدَّمُ اُمَّةُ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله قَبلَ الاُمَمِ ، وهُوَ مَكتوبٌ : اُمَّةُ مُحَمَّدٍ هُمُ الحامِدونَ ، يَحمَدونَ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى عَلى كُلِّ مَنزِلَةٍ ، [و] 34 يُكَبِّرونَهُ عَلى كُلِّ حالٍ ، مُناديهِم في جَوفِ السَّماءِ لَهُ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحلِ . ومِنها : أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى لا يُهلِكُهُم بِجوعٍ ، ولا يَجمَعُهُم عَلى ضَلالَةٍ ، وَلا يُسَلِّطُ 35 عَلَيهِم عَدُوّا مِن غَيرِهِم ، ولا يُساخُ بِبَيضَتِهِم 36 ، وجَعَلَ لَهُمُ الطّاعونَ شَهادَةً . ومِنها : أنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ لِمَن صَلّى مِنهُم عَلى نَبِيِّهِم صَلاةً واحِدَةً عَشرَ حَسَناتٍ ، ومَحا عَنهُ عَشرَ سَيِّئاتٍ ، ورَدَّ اللّهُ سُبحانَهُ عَلَيهِ مِثلَ صَلاتِهِ عَلَى النَّبِيِّ المُكَرَّمِ صلى الله عليه و آله . ومِنها : أنَّهُ جَعَلَهُم أزواجا ثَلاثَةً اُمَما ، فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسِهِ ، ومِنهُم مُقتَصِدٌ ، ومِنهُم سابِقٌ بِالخَيراتِ ، وَالسّابِقُ بِالخَيراتِ يَدخُلُ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ ، وَالمُقتَصِدُ يُحاسَبُ حِسابا يَسيرا ، وَالظّالِمُ لِنَفسِهِ مَغفورٌ لَهُ إن شاءَ اللّهُ تَعالى . ومِنها : أنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ تَوبَتَهُمُ النَّدَمَ وَالاِستِغفارَ وَالتَّركَ لِلإِصرارِ ، وكانَ تَوبَةُ بَني إسرائيلَ قَتلَ أنفُسِهِم . ومِنها : قَولُ اللّهِ عز و جل لِنَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله : اُمَّتُكَ هذهِ مَرحومَةٌ ، عَذابُهُم فِي الدُّنيَا الزِّلزِلَةُ وَالفَقرُ. 37

.


1- .الأحْبارُ : العلماء ، جمع حِبْر وحَبْر (النهاية : ج 1 ص 328 «حبر») .
2- .يَنْحَلُه : أي ينسبه إليه ؛ من النِّحلَة : وهي النسبة بالباطل (النهاية : ج 5 ص 29 «نحل») .
3- .طور سيناء : جبل بالشام (معجم البلدان : ج 4 ص 48) .
4- .سِدْرَةُ المنتهى : شجرة في أقصى الجنّة إليها ينتهي علم الأوّلين والآخرين (النهاية : ج 2 ص 353«سدر») .
5- .النجم : 8 .
6- .البقرة : 284 .
7- .البقرة : 285 .
8- .البقرة : 286 .
9- .في المصدر : «في الاُمم» ، والتصويب من بحارالأنوار .
10- .القُربان : ما تقرّبتَ به إلى اللّه عز و جل (الصحاح : ج 1 ص 198 «قرب») .
11- .راجع : آل عمران : 183 .
12- .الثُّبُورُ : الهَلاكُ (النهاية : ج 1 ص 206 «ثبر») .
13- .في المصدر : «وقت»، والتصويب من بحارالأنوار .
14- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
15- .الصّعيدُ : التراب (الصحاح : ج 2 ص 498 «صعد») .
16- .كذا في المصدر وبحارالأنوار .
17- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحارالأنوار .
18- .النجم : 13 _ 18 .
19- .الحِجر : 72 .
20- .آل عمران : 110 .
21- .البقرة : 143 .
22- .في المصدر : «أنّه» ، والتصويب من بحارالأنوار .
23- .في المصدر : «صلوات» ، والتصويب من بحار الأنوار .
24- .هود : 115 .
25- .في بحارالأنوار : «صَلاةُ الخمس» .
26- .في المصدر : «أولياء الدّم المقتول» ، والتصويب من بحار الأنوار .
27- .في المصدر : «يقفوا» ، والتصويب من بحار الأنوار .
28- .في المصدر : «والنساء» ، والتصويب من بحار الأنوار .
29- .في المصدر : «والنضرة» ، والتصويب من بحار الأنوار .
30- .في المصدر : «قضي» ، والتصويب من بحار الأنوار .
31- .في المصدر : «ولا يسلك عليهم عدو» ، والتصويب من بحار الأنوار .
32- .بيضتهم : أي مجتمعهم وموضع سلطانهم ومستقرّ دعوتهم (النهاية : ج 1 ص 172 «بيض») .
33- .إرشاد القلوب : ص 406 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 16 ص 341 ح 33 .

ص: 153

امام حسين عليه السلام :پس از وفات پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، ياران ايشان در مسجد ايشان نشسته بودند و از فضايل او ياد مى كردند كه يكى از علماى يهود اهل شام ، بر ما وارد شد . او تورات و انجيل و زَبور و صُحُف ابراهيم عليه السلام و [ ديگر ] پيامبران را خوانده بود و دلايل آنها را مى دانست . بر ما سلام كرد و نشست و لَختى درنگ نمود . آن گاه گفت : اى امّت محمّد! شما براى هيچ پيامبرى ، مقامى و براى هيچ فرستاده اى ، فضيلتى نگذاشتيد ، مگر اين كه آن را به پيامبرتان محمّد ، نسبت داديد . اگر من از شما چيزى بپرسم ، آيا پاسخى داريد كه بدهيد؟ امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام به او فرمود : «اى مرد يهود! آنچه دوست دارى ، بپرس كه به يارى خدا و به خواست او ، هر آنچه بپرسى ، پاسخت را خواهم داد ...» . يهودى گفت : خداوند متعال ، در نجوايش با موسى در طور سينا ، (1) سيصد و سيزده جمله به او گفت و با هر جمله اى به او مى فرمود : «اى موسى ! اين منم ، خدا» . آيا چنين كارى را با محمّد صلى الله عليه و آله نيز كرد؟ على عليه السلام فرمود : «البتّه چنين كرده است . با محمّد صلى الله عليه و آله نيز خداوند متعال بر فرازِ هفت آسمان ، آن گاه كه او را بالا بُرد ، مناجات كرد . در دو جا با او نجوا نمود : يكى در سِدرة المُنتهى (بالاترين درخت سِدر بهشت) (2) كه او را در آن جا ، مقامى پسنديده بود . سپس ، او را بالا بُرد تا به پايه عرش رسيد . خداوند متعال فرمود : «سپس ، نزديك آمد و نزديك تر شد» ، سپس ، قالى سبزرنگى برايش فرو فرستاده شد و نورى بزرگ ، او را فرو پوشانْد و به اندازه دو سرِ يك كمان يا كمتر ، يعنى به اندازه فاصله دو ابرو از يكديگر ، نزديك شده بود و در اين هنگام ، خداوند متعال ، آنچه را كه در كتاب خود ، در سوره بقره فرموده ، نجواكنان به او گفت . خداوند متعال مى فرمايد : «و اگر آنچه در دل هاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند ، شما را به آن محاسبه مى كند . آن گاه ، هر كه را بخواهد ، مى بخشد و هر كه را بخواهد ، عذاب مى كند ؛ و خداوند بر هر چيزى تواناست» . اين آيه بر ديگر امّت ها ، از زمان آدم عليه السلام تا مبعث پيامبر بزرگ محمّد صلى الله عليه و آله عرضه شد ؛ امّا به دليل گران بودنش ، هيچ يك از آنها حاضر نشدند آن را بپذيرند ، و محمّد صلى الله عليه و آله و امّت او پذيرفتند . چون خداوند متعال ، پذيرش آن را از جانب او و امّتش ديد ، سنگينى آن را بر او سبُك گردانيد و به محمّد صلى الله عليه و آله فرمود : «پيامبر به آنچه از جانب پروردگارش به او فرو فرستاده شده ، ايمان دارد» . سپس خداوند متعال ، از سختى آيه اى كه او و امّتش آن را پذيرفتند ، بر وى مهر آورد و دلسوزى نمود و خود از جانب او و امّتش پاسخ داد كه : «مؤمنان ، همگى به خدا و فرشتگان و كتاب ها و فرستادگانش ايمان آورده اند» . پس خداوند متعال فرمود : اگر چنين كنند ، آمرزش و بهشت ، براى ايشان باد ! . پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : «شنيديم و گردن نهاديم . پروردگارا! آمرزش تو را [ خواستاريم ] و فرجام ، به سوى توست» ؛ يعنى بازگشت در آخرت [را خواهانيم] . پس خداوند متعال ، به او پاسخ داد : چنين كردم . امّت تو بر ديگر امّت ها ببالند كه آمرزش [خويش ]را بر آنان ، واجب ساختم . سپس خداوند متعال فرمود : اگر تو و امّتت آن را پذيرفتيد ؛ امّا پيش تر ، من ، آن را بر پيامبران و امّت ها [ ى گذشته] عرضه داشتم ؛ ليكن آن را نپذيرفتند و بر من است كه آن را از امّت تو بردارم . پس فرمود : «خداوند ، بر هيچ كس ، جز به قدر توانايى اش تكليف نمى كند . آنچه به دست آورده ، به سود او» ؛ يعنى خوبى «و آنچه به دست آورده ، به زيان اوست» ؛ يعنى بدى . آن گاه ، خداوند متعال به پيامبرش الهام فرمود كه بگويد : «پروردگارا! اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم ، ما را مؤاخذه مكن» . پس خداوند سبحان فرمود : اى محمّد! امّت هاى پيشين ، هر گاه آنچه را به آنان يادآورى شده بود ، فراموش مى كردند ، درهاى عذابم را به رويشان مى گشودم ؛ امّا به خاطر ارجمندى تو در نزد من ، اين [سنّت خود] را در باره امّت تو كنار گذاشتم . پس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت : «پروردگارا! هيچ بار گرانى بر [ دوش ] ما مگذار؛ همچنان كه بر [ دوشِ ] كسانى كه پيش از ما بودند ، نهادى» . مقصود از قيد و بندها ، سختى هايى است كه بر دوش امّت هاى پيش از محمّد بوده است . پس خداوند متعال فرمود : سختى هايى را كه بر دوش امّت هاى گذشته بود ، از دوش امّت تو برداشتم . بر آن امّت ها مقرّر كرده بودم كه هيچ عملى را از ايشان نپذيرم ، مگر در نقاطى از زمين كه خود براى ايشان انتخاب كرده بودم ، هر چند در دوردست ها بودند ، در حالى كه تمام زمين را براى تو و امّت تو ، پاك و سجده گاه قرار دادم . اين ، يكى از آن سختى ها بود كه از امّت تو برداشتم . امّت هاى گذشته ، قربانى هاى خود را بر دوش خويش به بيت المقدّس مى بردند و قربانى هر كس را مى پذيرفتم . آتشى مى فرستادم كه آن قربانى را بسوزانَد ، و اگر آن را از او نمى پذيرفتم ، واويلا گويان ، آن را بازمى گردانْد ؛ امّا قربانىِ امّت تو را در شكم فقيران و مستمندانش قرار دادم . پس ، از هر كس اين قربانى را بپذيرم ، چندين برابر به او پاداش مى دهم و از هر كس نپذيرم ، كيفرهاى دنيا را از او برمى دارم [و در دنيا عذابش نمى كنم] و اين قيد و بند را _ كه بر امّت هاى گذشته بود _ از امّت تو برداشتم . بر امّت هاى گذشته ، واجب بود كه نمازهايشان را در دلِ شب و نيمه هاى روز بخوانند . اين هم يكى از وظايف پُرمشقّت آن امّت ها بود ، در حالى كه آن را از عهده امّت تو برداشتم و بر آنان مقرّر داشتم كه نمازهايشان را در اوايلِ شب و روز ، آن گاه كه سرِ حال و با نشاط اند ، بخوانند . بر امّت هاى گذشته ، واجب بود كه پنجاه نماز را در پنجاه وقت بخوانند ، و اين يكى ديگر از تكاليف شاقّ آنها بود ، در حالى كه اين را از دوش امّت تو برداشتم . امّت هاى گذشته ، كار نيكشان يك پاداش داشت و كارِ بدشان يك مجازات ، در حالى كه براى امّت تو ، هر خوبى را دَه پاداش قرار دادم و هر بدى را يك كيفر . امّت هاى گذشته ، هر گاه فردى از آنان ، نيّتِ كار نيك مى كرد ، برايش [ثوابى] نوشته نمى شد و هر گاه آهنگِ كار بدى مى كرد ، آن را برايش مى نوشتم ، اگرچه به كار نمى بست ، در حالى كه اين [قاعده] را از امّت تو برداشتم ، به طورى كه هر گاه فردى از آنان آهنگِ كار بدى كند ، امّا انجامش ندهد ، به حسابش نوشته نمى شود ؛ امّا هر گاه آهنگِ كار نيكى كند ، اگرچه آن را انجام ندهد ، ثوابى برايش نوشته مى شود . امّت هاى گذشته ، هر گاه گناهى مى كردند ، [گناهانشان] بر درهاى [خانه هاى] آنان نوشته مى شد و توبه آنان را از آن گناه ، اين قرار دادم كه دوست داشتنى ترين خوراكشان را بر آنها حرام مى كردم . در امّت هاى گذشته ، هر يك از افراد آن از يك گناهى كه كرده بود ، يك صد تا دويست سال توبه مى كرد و من ، بدون آن كه در دنيا مجازاتش كنم ، توبه اش را نمى پذيرفتم ، در حالى كه اين را از امّت تو برداشتم . در امّت تو يك نفر ، يك صد گناه مى كند ، سپس توبه مى نمايد و لحظه اى پشيمان مى شود و من ، همه آن گناهانش را مى آمرزم و توبه اش را مى پذيرم . در امّت هاى گذشته ، هر گاه كمترين نجسى اى به [جامه] آنها مى رسيد ، آن را [با اطرافش ]از تنْ قيچى مى كردند، (3) در حالى كه براى امّت تو ، آب را مايه پاكيزگى از همه نجاست ها و خاك را هم در پاره اى اوقات ، قرار دادم . اينها از تكاليف پُررنجى بود كه امّت هاى پيشين داشتند و از امّت تو برداشتم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت : حال كه اين كارها را با من كردى ، پس بيشتر عطايم فرما! خداوند _ تبارك و تعالى _ به او الهام فرمود كه بگويد : «پروردگارا ! و آنچه تاب آن را نداريم ، بر ما بار مكن و از ما درگذر» . خداوند متعال فرمود : اين كار را هم با امّت تو كردم و بلاهاى بزرگ امّت ها [ ى گذشته ]را از آنان برداشتم و اين حكم من ، در باره همه امّت هاست كه به هيچ كس بيش از توانش تكليف نكنم . پيامبر گفت : «و از ما درگذر و ما را بيامرز و بر ما رحمت آور كه تويى سَرور ما» . خداوند متعال فرمود : چنين كردم . به امّتت بر ديگر امّت ها مباهات كن . پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : «پس ، ما را بر گروه كافران ، يارى بخش» . خداوند متعال فرمود : «چنين كردم . اى احمد! امّت تو را همانند خالِ سفيد در گاوِ سياه قرار دادم . آنان توانايند ، چيره اند ، به خدمت مى گيرند و خود ، خدمتكار نمى شوند و اين ، به پاس حرمتى است كه تو نزد من دارى . بر من است كه دين تو را بر همه دين ها چيره گردانم ، چندان كه در شرق و غرب زمين ، دينى جز دين تو بر جاى نمانَد و [پيروان آن اديان ، همگى ]زبونانه به پيروان دين تو ، جِزيه بپردازند : «و قطعا بار ديگرى هم او را ديده است ، نزد سِدرة المنتهى . در همان جا كه جنّة المَأوى است . آن گاه كه درخت سِدر را آنچه پوشيده بود ، پوشيده بود . ديده[اش] منحرف نگشت و [از حد] در نگذشت . به راستى كه [برخى] از آيات بزرگ پروردگار خود را ديد» . اى مرد يهودى ! اين ، بزرگ تر از مناجات او با موسى عليه السلام در طور سيناست . خداوند ، باز هم به محمّد صلى الله عليه و آله عطا فرمود ، بدين ترتيب كه پيامبران را مجسّم ساخت و آنان ، پشت سرِ او به نماز ايستادند و بدو اقتدا كردند . در آن شب (معراج) ، بهشت و دوزخ را ديد و [خداوند] او را آسمان به آسمان ، بالا بُرد و فرشتگان ، بر او سلام كردند . اين مهم تر از آن (مناجات خدا با موسى عليه السلام ) است» . يهودى گفت : خداوند متعال از جانب خود محبّتى بر موسى افكند. امير مؤمنان عليه السلام به او فرمود : «همين طور است ؛ امّا بر محمّد صلى الله عليه و آله نيز از جانب خود ، محبّتى افكند و او را حبيب ناميد . خداوند _ تبارك و تعالى _ چهره محمّد صلى الله عليه و آله و امّت او را به ابراهيم عليه السلام نشان داد . ابراهيم گفت : اى پروردگار ! در ميان امّت هاى پيامبران ، امّتى به اين نورانيّت نديده ام . اينها كيستند؟ ندا آمد كه : اين ، محمّد ، حبيب من است و در ميان آفريدگانم حبيبى جز او ندارم . پيش از آن كه آسمان و زمينم را بيافرينم ، او را دوست مى داشتم و آن گاه كه هنوز پدرت آدم ، [در ]گِل بود و جانى در وى روان نساخته بودم ، او را پيامبر ناميدم . خداوند ، در كتاب خود به جان او سوگند ياد كرده و فرموده است : «به عمر تو سوگند كه آنان ، در مستى خود سرگردان اند» . يعنى به جان تو سوگند _ اى محمّد _ و اين بلندى و شرافت و مرتبت ، از جانب خداوند عز و جل خود ، كافى است» . يهودى گفت : مرا خبر ده كه خداوند متعال ، با چه چيز ، امّت محمّد صلى الله عليه و آله را بر ديگر امّت ها برترى داد؟ على عليه السلام فرمود : «خداوند _ تبارك و تعالى _ به چيزهاى فراوانى ، امّت او را بر ديگر امّت ها برترى داده است كه من ، اندكى از آن بسيار را برايت مى گويم : يكى از آنها اين فرموده خداوند _ تبارك و تعالى _ است : «شما ، بهترين امّتى هستيد كه براى مردم ، پديد آورده شده ايد: [چه اين كه] به كار پسنديده . فرمان مى دهيد» . ديگر آن كه : چون روز قيامت شود و خداوند ، خلايق را در يك عرصه گِرد آورَد ، خداوند متعال از پيامبران مى پرسد : آيا [پيام من را ]رسانديد؟ . مى گويند : آرى . از امّت ها مى پرسد [كه : آيا آنان رساندند؟ ] . آنان مى گويند : هيچ نويد دهنده و هشدار دهنده اى نزد ما نيامد . خداوند عز و جل _ با آن كه خود داناتر است _ به پيامبران مى فرمايد : گواهانتان كيستند؟ . مى گويند : محمّد و امّت او . پس ، امّت محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله گواهى دهند كه آنان [پيام را] رساندند و گواهى دادن محمّد صلى الله عليه و آله گواهىِ آنان را تأييد كند و در اين هنگام ، ايمان مى آورند . خداوند عز و جل در اين باره مى فرمايد : «تا بر مردم گواه باشيد؛ و پيامبر بر شما گواه باشد» . مى فرمايد : محمّد بر شما گواه باشد كه پيام[الهى] را رسانديد . ديگر آن كه امّت محمّد ، نخستين كسانى اند كه حسابرسى مى شوند و زودتر از همه امّت هاى ديگر به بهشت درمى آيند . ديگر آن كه : خداوند عز و جل در شبانه روز ، پنج نماز در پنج نوبت بر آنان واجب فرمود : دو نوبت در شب و سه نوبت در روز . سپس ، اين نمازهاى پنجگانه را همسنگ پنجاه نماز قرار داد و آنها را كفّاره گناهانشان گردانيد . خداوند عز و جل مى فرمايد : «خوبى ها ، بدى ها را از بين مى برند» ؛ يعنى نمازهاى پنجگانه ، كفّاره گناهان شد ، به شرط آن كه بنده از گناهان بزرگ ، دورى كند . ديگر آن كه خداوند متعال ، اين را بر ايشان مقرّر داشت كه هر گاه بنده ، آهنگ كار نيكى كند و آن را انجام ندهد ، [ثواب] يك كار نيك را برايش مى نويسد و اگر آن را انجام دهد ، ده كار نيك و مانند آن تا هفتصد برابر و بيشتر براى او مى نويسد . ديگر آن كه خداوند عز و جل از اين امّت ، هفتاد هزار نفر را بدون حسابرسى به بهشت مى بَرَد كه چهره هايشان مانند ماه شب چهارده مى درخشد و كسانى كه از پىِ ايشان مى روند ، از نورانى ترين ستاره آسمان ، نورانى ترند . اينان ، امينان اويند و ميانشان هيچ اختلاف و دشمنى اى نيست . ديگر آن كه هر يك از ايشان ، مرتكب قتلِ عمد شود ، اگر اولياى دَم مقتول بخواهند او را ببخشند ، مى توانند چنين كنند و اگر هم خواستند ، مى توانند ديه بگيرند ، حال آن كه در ميان اهل تورات ، يعنى همكيشان شما ، قاتل بايد كشته شود و بخشودن او يا ديه گرفتن از او جايز نيست . خداوند _ تبارك و تعالى _ فرمود : اين ، تخفيف و لطفى است از جانب پروردگار شما . ديگر آن كه خداوند متعال ، نصف فاتحة الكتاب را براى خودش قرار داد و نصفش را براى بنده اش . خداوند _ تبارك و تعالى _ فرموده است : من ، اين سوره را ميان خود و بنده ام تقسيم كردم . پس هر گاه يكى از آنان گويد : «ستايش ، خدا را» ، مرا سپاس گفته است و هر گاه بگويد : «پروردگار جهانيان» ، مرا شناخته است و هر گاه بگويد : «بخشنده مهربان» ، مرا ستوده است و هر گاه بگويد : «صاحبِ روز جزا» ، مرا ثنا گفته است و هر گاه بگويد : «تنها تو را بندگى مى كنيم و فقط از تو يارى مى طلبيم» ، بنده ام به راستى مرا بندگى كرده ؛ زيرا از من ، درخواست نموده است . بقيّه اين سوره ، از آنِ اوست . ديگر آن كه خداوند _ تبارك و تعالى _ جبرئيل عليه السلام را به سوى پيامبر گرامى فرستاد كه : امّتت را به زيبايى و شكوهمندى و بلندى و ارجمندى و پيروزى نويد ده . ديگر آن كه خداوند عز و جل صدقاتشان را بر آنان روا شمُرد كه آن را بخورند و در شكم فقيرانشان قرار دهند و از صدقات بخورند و به ديگران بخورانند ، در صورتى كه امّت هاى پيشين ، صدقاتشان را به مكانى دور مى بردند و در آتش مى سوزاندند . ديگر آن كه خداوند عز و جل شفاعت را به ايشان اختصاص داد و به ديگر امّت ها نداد . خداوند _ تبارك و تعالى _ ، با شفاعت پيامبرشان از گناهان بزرگِ آنان در مى گذرد . ديگر آن كه روز قيامت گفته مى شود : ستايشگران ، پيش آيند . پس امّت محمّد صلى الله عليه و آله قبل از ديگر امّت ها پيش مى آيند ، در حالى كه نوشته است : امّت محمّد ، ستايشگران اند . خداوند _ تبارك و تعالى _ را بر هر منزلتى مى ستايند و در هر حالى او را به بزرگى ياد مى كنند . آواز دهنده شان را در دلِ آسمان ، غلغله اى چون غلغله زنبوران عسل است . ديگر آن كه خداوند _ تبارك و تعالى _ آنان را با [بلاى] گرسنگى ، نابود نمى كند ، بر گم راهى ، همداستانشان نمى سازد ، دشمن غير خودى بر آنان مسلّط نمى گردانَد ، كانون قدرتشان از بين بُرده نمى شود و [مرگِ با ]طاعون را برايشان شهادت قرار داده است . ديگر آن كه خداوند عز و جل براى هر يك از آنان كه يك صلوات بر پيامبرشان بفرستد ، ده ثواب قرار مى دهد و ده گناه از او پاك مى كند . خداوند سبحان ، همانند صلواتى كه بر پيامبر گرامى فرستاده است ، به او برمى گردانَد . ديگر آن كه آنان را سه دسته قرار داد : دسته اى كه به خود ، ستم مى كنند ؛ دسته اى كه ميانه رُوَند ؛ و دسته اى كه در كارهاى نيكْ پيشتازند . پيشتازِ در كارهاى نيك ، بدون حسابرسى وارد بهشت مى شود ، ميانه رو ، حسابرسىِ اندكى مى شود ، و ستمكارِ به خويش ، به خواست خداوند متعال ، آمرزيده مى شود . ديگر آن كه خداوند عز و جل توبه آنان را در پشيمانى و آمرزش خواهى و ادامه ندادن [بر گناه] قرار داد ، در حالى كه توبه بنى اسرائيل ، اين بود كه خود را بكُشند . ديگر آن كه خداوند عز و جل به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : اين امّت تو رحمت شده است . عذابشان در دنيا ، زلزله و فقر است » .

.


1- .. طور ، كوهى است در شبه جزيره سينا كه در گذشته ، جزء فلسطين بوده ؛ امّا امروزه در كشور مصر ، واقع شده است .
2- .. درختى است در انتهاى بهشت و علمِ اوّلين و آخرين به او منتهى مى شود (النهاية : ج 2 ص 353 مادّه «سدر») .
3- .. ظاهرا ضمير در «قرضوه» _ كه در متن عربى حديث آمده _ ، به «نجس» برمى گردد ؛ يعنى نجاست و آثار آن را مى كَنْدند و يا قيچى مى كردند. احتمال دارد مراد از قيچى كردن، پاك كردن جاى نجس شده با سُفال يا سنگ ، با شدّت و سختى باشد ، به گونه اى كه منجر به سايش و يا حتّى كنده شدن پوست شود و شستن با آب را كافى نمى دانسته اند ؛ امّا اين كه در روايات آمده است كه بنى اسرائيل ، وقتى با يك قطره ادرار ، نجس مى شدند، گوشتِ قسمت نجس شده بدنشان را مى بُريدند ، احتمال دارد در نقل به معناى حديث، از جانب راويان ، سهوى صورت گرفته باشد و مراد از كَنْدن ، برداشتن عين نجاست و اثر آن باشد .

ص: 154

. .

ص: 155

. .

ص: 156

. .

ص: 157

. .

ص: 158

. .

ص: 159

. .

ص: 160

. .

ص: 161

. .

ص: 162

. .

ص: 163

. .

ص: 164

. .

ص: 165

. .

ص: 166

. .

ص: 167

. .

ص: 168

مستدرك الوسائل :قالَ جَبرئيلُ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : أعطَيتُ اُمَّتَكَ ما لَم اُعطِهِ اُمَّةً مِنَ الاُمَمِ ، فَقالَ : وما ذاكَ يا جَبرَئيلُ ؟ قالَ : قَولُهُ تَعالى : «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» (1) ، ولَم يَقُل هذِهِ لِأَحَدٍ مِنَ الاُمَمِ. (2)

الزهد لابن المبارك عن أبي سعيد مولى ابن عامر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ عَلى رَجُلٍ وهُوَ يَقولُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَني مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كَفى بِها مِن نِعمَةٍ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _ :الحَمدُ للّهِِ الَّذي مَنَّ عَلَينا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله دونَ الاُمَمِ الماضِيَةِ وَالقُرونِ السّالِفَةِ ، بِقُدرَتِهِ الَّتي لا تَعجِزُ عَن شَيءٍ وإن عَظُمَ ، ولا يَفوتُها شَيءٌ وإن لَطُفَ ، فَخَتَمَ بِنا عَلى جَميعِ مَن ذَرَأَ ، وجَعَلَنا شُهَداءَ عَلى مَن جَحَدَ ، وكَثَّرَنا بِمَنِّهِ عَلى مَن قَلَّ. (4)

.


1- .البقرة : 152 .
2- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 286 ح 5871 نقلاً عن مجموعة الشهيد .
3- .الزهد لابن المبارك (الملحقات) : ص 113 ح 378 .
4- .الصحيفة السجّاديّة : ص 25 الدعاء 2 .

ص: 169

مستدرك الوسائل :جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : خداى متعال مى فرمايد : «به امّت تو چيزى دادم كه آن را به هيچ يك از امّت ها نداده ام» . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : آن چيست ، اى جبرئيل؟ گفت : اين فرموده خداى متعال : «به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم» ، و اين را به هيچ يك از امّت ها نگفته است .

الزهد ، ابن مبارك_ به نقل از ابو سعيد ، وابسته ابن عامر _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر مردى گذشت كه مى گفت : خداوند را سپاس كه مرا از امّت محمّد ، قرار داد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «نعمت امّت محمّد بودن ، خود ، كافى از هر نعمتى است» .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا _ :سپاس ، خداوند را كه به قدرت خويش ، نعمت وجود پيامبرش محمّد صلى الله عليه و آله را به ما بخشيد و نه به امّت هاى گذشته و نسل هاى پيشين ؛ قدرتى كه از هيچ كارى ناتوان نيست ، هر چند سِتُرگ باشد و هيچ چيز از چنگ او نمى رَهَد ، هر چند خُرد باشد . پس ما را پايانِ همه آفريدگانش قرار داد و بر منكران ، گواهمان ساخت و به لطف خويش ، ما را فزونى داد و ديگران را فرو كاست .

.

ص: 170

الفصل السابع : خصائص اُمّة محمّد صلى الله عليه و آله التشريعيّةالكتاب«الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْأُمِّىَّ الَّذِى يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِى التَّوْرَاةِ وَالإِْنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَْغْلَالَ الَّتِى كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِى اُنزِلَ مَعَهُ اُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (1)

«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى اُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ اُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» . (2)

«لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ» . (3)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أعطى مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله شَرائِعَ نوحٍ وإبراهيمَ وموسى وعيسى عليهم السلام ؛ التَّوحيدَ وَالإِخلاصَ وخَلعَ الأَندادِ ، وَالفِطرَةَ الحَنيفِيَّةَ السَّمحَةَ ، ولا رَهبانِيَّةَ ولا سِياحَةَ . أحَلَّ فيهَا الطَّيِّباتِ وحَرَّمَ فيهَا الخَبائِثَ، ووَضَعَ عَنهُم إصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتي كانَت عَلَيهِم (4) ، ثُمَّ افتَرَضَ عَلَيهِ فيهَا الصَّلاةَ وَالزَّكاةَ وَالصَّيامَ وَالحَجَّ وَالأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهيَ عَنِ المُنكَرِ وَالحَلالَ وَالحَرامَ وَالمَواريثَ وَالحُدودَ وَالفَرائِضَ وَالجِهادَ في سَبيلِ اللّهِ ، وزادَهُ الوُضوءَ ، وفَضَّلَهُ بِفاتِحَةِ الكِتابِ، وبِخَواتيمِ سُورَةِ البَقَرَةِ وَالمُفَصَّلِ (5) ، وأحَلَّ لَهُ المَغنَمَ وَالفَيءَ، ونَصَرَهُ بِالرُّعبِ ، وجَعَلَ لَهُ الأَرضَ مَسجِدا وطَهورا ، وأَرسَلَهُ كافَّةً إلَى الأَبيَضِ وَالأَسوَدِ وَالجِنِّ وَالإِنسِ ، وأعطاهُ الجِزيَةَ وأسرَ المُشرِكينَ وفِداهُم ، ثُمَّ كُلِّفَ ما لَم يُكَلَّف أحَدٌ مِنَ الأَنبياءِ ، واُنزِلَ عَلَيهِ سَيفٌ مِنَ السَّماءِ في غَيرِ غِمدٍ ، وقيل لَهُ : «قَاتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ» (6) . (7)

.


1- .الأعراف : 157 .
2- .البقرة : 185 .
3- .البقرة : 286 .
4- .إشارة إلى الآية 157 من سورة الأعراف .
5- .قال الطريحي : في الحديث : «فُضِّلتُ بالمفصّل»، قيل : سُمّي به لكثرة ما يقع فيه من فصول التسمية بين السور ، وقيل : مفصّل القرآن من سورة محمّد صلى الله عليه و آله إلى آخر القرآن (مجمع البحرين : ج 3 ص 1397«فصل») .
6- .النساء : 84 .
7- .الكافي : ج 2 ص 17 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 448 ح 1035 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 330 ح 26 و راجع : مكارم الأخلاق : ج 1 ص 140 ح 361 .

ص: 171

فصل هفتم : ويژگى هاى امّت محمّدصلى الله عليه وآله در احكام شرعى

فصل هفتم : ويژگى هاى امّت محمّد صلى الله عليه و آله در احكام شرعىقرآن«همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده _ كه [ نام ]او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مى يابند _ پيروى مى كنند؛ [ همان پيامبرى كه ] آنان را به كار پسنديده ، فرمان مى دهد و از كار ناپسند ، باز مى دارد و براى آنان ، چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را حرام مى گردانَد و از [ دوش ] آنان ، قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است ، برمى دارد . پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و يارى اش كردند و نورى را كه با او نازل شده است ، پيروى كردند، آنان ، همان رستگاران اند» .

«ماه رمضان [ همان ماهى ] است كه در آن، قرآن ، فرو فرستاده شده است ؛ [ كتابى ] كه مردم را راهبر است و [ متضمّن ]دلايل آشكار هدايت و [ ميزان ] تشخيص حق از باطل است. پس هر كس از شما اين ماه را درك كند ، بايد آن را روزه بدارد و كسى كه بيمار يا در سفر است ، [ بايد به شماره آن، ] تعدادى از روزهاى ديگر را [ روزه بدارد ] . خدا براى شما آسانى مى خواهد و براى شما ، دشوارى نمى خواهد؛ تا شماره [ ى مقرّر ] را تكميل كنيد و خدا را به پاس آن كه ره نمونتان كرده است ، به بزرگى بستاييد ؛ و باشد كه شكرگزارى كنيد» .

«خداوند ، بر هيچ كس ، جز به قدرِ توانايى اش تكليف نمى كند. آنچه [ از خوبى ] به دست آورده ، به سود اوست و آنچه [ از بدى ]به دست آورده ، به زيان اوست. پروردگارا! اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم ، بر ما مگير . پروردگارا! هيچ بارِ گرانى بر [ دوش ] ما مگذار؛ همچنان كه بر [ دوشِ ]كسانى كه پيش از ما بودند ، نهادى. پروردگارا! و آنچه تاب آن را نداريم ، بر ما تحميل مكن و از ما در گذر و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور . سروَر ما تويى . پس ما را بر گروه كافران ، پيروز كن» .

حديثامام صادق عليه السلام :خداوند _ تبارك و تعالى _ شريعت هاى نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام را به محمّد داد : يكتاپرستى و اخلاص و نفى [وجود ]شريكان [براى خدا] ، و آيين راستين آسان . نه رهبانيّت رواست ، نه گوشه نشينى . چيزهاى پاكيزه را در اين شريعت ها روا شمُرد و ناپاك ها را ناروا دانست و كُنْد و زنجيرهايى را كه بر آنان بود ، از ايشان (امّت اسلام) برداشت . (1) آن گاه ، در اين [شريعت] بر او (محمّد صلى الله عليه و آله ) نماز و زكات و روزه و حج و امر به معروف و نهى از منكر و حلال و حرام و ميراث ها و حدود و فرايض و جهاد در راه خدا را واجب فرمود . افزون بر اينها ، وضو و فاتحة الكتاب و آيات پايانى سوره بقره و سوره هاى پُر بَند (2) را به او عطا فرمود و غنيمت و فَى ء را براى او روا شمرد و او را با رعب [افكندن در دل دشمن] ، نصرت بخشيد و زمين [و خاك] را برايش سجده گاه و [نيز] پاك كننده [در تيمّم ]قرار داد و به سوى همگان ، از سفيد و سياه ، و جنّ و اِنس ، فرستاد و [اجازه ]گرفتن جزيه و اسير كردن مشركان و فِدْيه گرفتن از آنها را به او داد . سپس ، تكليفى به او محوّل شد كه به هيچ يك از پيامبران ، محوّل نشد و از آسمان ، شمشيرى بدون غلاف برايش فرود آورده و به او گفته شد : «در راه خدا بجنگ . جز عهده دار خود نيستى» .

.


1- .. اشاره است به آيه 157 سوره اعراف .
2- .. از سوره محمّد يا فتح تا آخر قرآن ، سوره هايى كه داراى آيه هاى كوتاه تر يا فصل هاى (بندهاى) بيشترى هستند .

ص: 172

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ في صِفَةِ النَّبِيِّ وأهلِ بَيتِهِ وأَتباعِ دينِهِ _ :اِبتَعَثَهُ بِالنّورِ المُضيءِ ، وَالبُرهانِ الجَلِيِّ ، وَالمِنهاجِ البادي ، وَالكِتابِ الهادي . اُسرَتُهُ خَيرُ اُسرَةٍ ، وشَجَرَتُهُ خَيرُ شَجَرَةٍ ؛ أغصانُها مُعتَدِلَةٌ ، وثِمارُها مُتَهَدِّلَةٌ . مَولِدُهُ بِمَكَّةَ ، وهِجرَتُهُ بِطَيبَةَ (1) ، عَلا بِها ذِكرُهُ ، وَامتَدَّ مِنها صَوتُهُ . أرسَلَهُ بِحُجَّةٍ كافِيَةٍ ، ومَوعِظَةٍ شافِيَةٍ ، ودَعوَةٍ مُتَلافِيَهٍ . أظهَرَ بِهِ الشَّرائِعَ المَجهولَةَ ، وقَمَعَ بِهِ البِدَعَ المَدخولَةَ ، وبَيَّنَ بِهِ الأَحكامَ المَفصولَةَ ؛ فَمَن يَبتَغِ غَيرَ الإِسلامِ دينا تَتَحَقَّق شِقوَتُهُ ، وتَنفَصِم عُروَتُهُ ، وتَعظُم كَبوَتُهُ ، ويَكُن مَآبُهُ إلَى الحُزنِ الطَّويلِ ، وَالعَذابِ الوَبيلِ . (2)

.


1- .طَيبَة : أمر النبيّ صلى الله عليه و آله أن تسمّى المدينة طَيبة وطابة ؛ وهما من الطّيب ، لأنّ المدينة كان اسمها يثرب ، والثربُ : الفساد (النهاية : ج 3 ص 149 «طيب») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 161 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 222 ح 58 .

ص: 173

امام على عليه السلام_ در خطبه اى در وصف پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او و پيروان دينش _ :او را با نورِ تابان ، برهان آشكار ، راه هويدا و كتاب راه نما فرستاد . خاندانش ، بهترين خاندان اند و درختش (تيره و قبيله اش) ، بهترين درخت ؛ شاخه هايش راست و ميوه هايش آويزان (در دسترس) است . زادگاهش مكّه است و هجرتگاهش طَيبه . (1) در آن جا ، نام او بلند شد و صدايش از آن جا [به همه جا ]كشيده شد . خداوند ، او را با حجّتى بسنده و اندرزى شفابخش و دعوتى اصلاحگر فرستاد . به واسطه او مقرّرات و شريعت هاى ناشناخته را پديدار نمود و بدعت هاى مجعول را در هم كوبيد و احكام قطعى را بيان فرمود . پس هر كه جز اسلام ، دينى بجويد ، به رنج و فلاكت درمى افتد و دستگيره اش از هم مى گُسَلد و سخت به سر درمى آيد و فرجامش ، اندوه بى پايان و عذاب شديد باشد .

.


1- .. به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله شهر يثرب ، «طَيْبه» و «طابه» ناميده شد كه از «طيب» به معناى «پاكى» گرفته شده است ؛ چون «يثرب» به معناى «فساد» است .

ص: 174

الإقبال_ في ذِكرِ صَحيفَةِ آدَمَ عليه السلام الَّتي وَرِثَها شَيثُ عليه السلام وَالَّتي كانَت عِندَ رُسُلِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله إلى نَجرانَ وَالَّتي كان فيها _ :بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّا أنَا الحَيُّ القَيُّومُ ، مُعَقِّبُ الدُّهورِ وفاصِلُ الاُمورِ ، سَبَقتُ بِمَشِيَّتِيَ الأَسبابَ ، وذَلَّلتُ بِقُدرَتِيَ الصِّعابَ ، فَأَنَا العَزيزُ الحَكيمُ الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، اِرحَم تُرحَم ، سَبَقَت رَحمَتي غَضَبي، وعَفوي عُقوبَتي ، خَلَقتُ عِبادي لِعِبادَتي، وألزَمتُهُم حُجَّتي ، ألا إنّي باعِثٌ فيهِم رُسُلي ، ومُنزِلٌ عَلَيهِم كُتُبي ، اُبرِمُ (1) ذلِكَ مِن لَدُن أوَّلِ مَذكورٍ مِنَ بَشَرٍ إلى أحمَدَ نَبِيّي وخاتَمِ رُسُلي ، ذاكَ الَّذي أجعَلُ عَلَيهِ صَلَواتي واُسلِكُ في قَلبِهِ بَرَكاتي ، وبِهِ اُكمِلُ أنبِيائي ونُذُري . قالَ آدَمُ عليه السلام : إلهي، مَن هؤُلاءِ الرُّسُلُ؟ ومَن أحمَدُ هذَا الَّذي رَفَعتَ وشَرَّفتَ ؟ قالَ : كُلٌّ مِن ذُرِّيَّتِكَ ، وأحمَدُ عاقِبُهُم [ ووارِثُهُم] (2) . قالَ : رَبِّ ، بِما أنتَ باعِثُهُم ومُرسِلُهُم ؟ قالَ : بِتَوحيدي ، ثُمَّ اُقَفّي ذلِكَ بِثَلاثِمِئَةٍ وثَلاثينَ شَريعَةً ، أنظُمُها واُكمِلُها لِأَحمَدَ جَميعا ، فَأَذِنتُ لِمَن جاءَني بِشَريَعةٍ مِنها مَعَ الإيمانِ بي وبِرُسُلي أن اُدخِلَهُ الجَنَّةَ . (3)

.


1- .أبرَمْتُ العَقْدَ : أحكمتُهُ (المصباح المنير : ص 45 «برم») .
2- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
3- .الإقبال : ج 2 ص 334 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 310 ح 77 .

ص: 175

الإقبال_ در يادكرد از كتاب آدم عليه السلام كه شيث ، آن را به ارث بُرد و نزد فرستادگان محمّد صلى الله عليه و آله به نجران بود و در آن آمده است _ :به نام خداى بخشنده مهربان . منم خدا كه معبودى جز من نيست . زنده و پايدارم . در پىِ هم آورنده روزگاران و جدا كننده كارهايم . خواست خود را بر سبب ها پيش افكنده ام و با قدرت خويش ، سختى ها را رام و مقهور ساخته ام. پس منم شكست ناپذير استواركارِ بخشنده مهربان . رحم كن تا به تو رحم شود . مهر من ، بر خشم من و گذشتم بر كيفرم پيشى دارد . بندگانم را براى اين آفريده ام كه مرا پرستش كنند و حجّتم را بر آنان تمام كردم . فرستادگان خويش را در ميانشان برانگيختم و كتاب هايم را بر آنان فرو فرستادم و اين را از زمان نخستين بشرى كه آفريدم تا پيامبرم و خاتم فرستادگانم احمد ، ادامه دادم ؛ همو كه درودهايم را براى او قرار دادم و بركت هايم را در دلش روان ساختم و [سلسله ]پيامبرانم و هشدار دهندگانم [رسولان] را به واسطه او كامل كردم . آدم عليه السلام گفت : معبودا ! اين فرستادگان ، كيستند؟ و اين احمد كه او را بزرگى و ارجمندى بخشيدى ، كيست؟ خداوند فرمود : «همگى از نسل تو هستند و احمد ، واپسينِ آنها و وارث آنهاست» . گفت : پروردگارا ! آنان را براى چه [پيامى] برمى انگيزى و مى فرستى؟ فرمود : «براى [ابلاغ] يكتايى ام ، و براى اين كار ، سيصد و سى شريعتِ پياپى مى فرستم و همه آنها را در شريعت احمد ، منظّم و كامل مى گردانم . پس براى كسى كه با يكى از اين شريعت ها ، همراه با ايمانِ به من و به فرستادگانم ، نزد من بيايد ، روا دارم كه او را به بهشت درآورم» .

.

ص: 176

كمال الدين عن عبد العظيم بن عبد اللّه الحسني :دَخَلتُ عَلى سَيِّدي عَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ [الهادي] عليه السلام ، فَلَمّا بَصُرَ بي قالَ لي : مَرحَبا بِكَ يا أَبَا القاسِمِ ، أنتَ وَلِيُّنا حَقّا . قالَ : فَقُلتُ لَهُ : يَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، إنّي اُريدُ أن أعرِضَ عَلَيكَ ديني ، فَإِن كانَ مَرضِيّا ثَبَتُّ عَلَيهِ حَتّى ألقَى اللّهَ عز و جل ، فَقالَ : هاتِ يا أَبَا القاسِمِ . فَقُلتُ : إنّي أقولُ : إنَّ اللّهَ تَبارَكَ و تَعالى واحِدٌ لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ . . . وأنَّ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله عَبدُهُ ورَسولُهُ خاتَمُ النَّبِيّينَ فَلا نَبِيَّ بَعدَهُ إلى يَومِ القِيامَةِ ، وأنَّ شَريعَتَهُ خاتِمَةُ الشَّرائِعِ فَلا شَريعَةَ بَعدَها إلى يَومِ القِيامَةِ . . . . فَقالَ عَليُّ بنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام : يا أبَا القاسِمِ ، هذا وَاللّهِ دينُ اللّهِ الَّذِي ارتَضاهُ لِعِبادِهِ ، فَاثبُت عَلَيهِ ، ثَبَّتَكَ اللّهُ بِالقَولِ الثّابِتِ فِي الحَياةِ الدُّنيا وفِي الآخِرَةِ. (1)

الكافي عن سماعة بن مهران :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : قَولُ اللّهِ عز و جل : «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ اُوْلُواْ الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» (2) ؟ فَقالَ : نوحٌ وإِبراهيمُ وموسى وعيسى ومُحَمَّدٌ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ وعَلَيهِم . قُلتُ : كَيفَ صاروا اُولِي العَزمِ ؟ قالَ : لِأَنَّ نوحا بُعِثَ بِكِتابٍ وشَريعَةٍ ، وكُلُّ مَن جاءَ بَعدَ نوحٍ أخَذَ بِكِتابِ نوحٍ وشَريعَتِهِ ومِنهاجِهِ . حَتّى جاءَ إبراهيمُ عليه السلام بالِصُّحُفِ وبِعَزيمَةِ تَركِ كِتابِ نوحٍ ، لا كُفرا بِهِ ، فَكُلُّ نَبِيٍّ جاءَ بَعدَ إبراهيمَ عليه السلام أخَذَ بِشَريعَةِ إبراهيمَ ومِنهاجِهِ وبِالصُّحُفِ . حَتّى جاءَ موسى بِالتَّوراةِ وشَريعَتِهِ ومِنهاجِهِ ، وبِعَزيمَةِ تَركِ الصُّحُفِ ، وكُلُّ نَبِيٍّ جاءَ بَعدَ موسى عليه السلام أخَذَ بِالتَّوراةِ وشَريَعتِهِ ومِنهاجِهِ . حَتّى جاءَ المَسيحُ عليه السلام بِالإِنجيلِ ، وبِعَزيمَةِ تَركِ شَريعَةِ موسى ومِنهاجِهِ ، فَكُلُّ نَبِيٍّ جاءَ بَعدَ المَسيحِ أخَذَ بِشَريعَتِهِ ومِنهاجِهِ . حَتّى جاءَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله فَجاءَ بِالقُرآنِ وبِشَريعَتِهِ ومِنهاجِهِ ، فَحَلالُهُ حَلالٌ إلى يَومِ القِيامَةِ ، وحَرامُهُ حَرامٌ إلى يَومِ القِيامَةِ ، فَهؤُلاءِ اُولُو العَزمِ مِن الرُّسُلِ عليهم السلام . (3)

.


1- .كمال الدين : ص 379 ح 1 ، التوحيد : ص 81 ح 37 ، صفات الشيعة : ص 127 ح 68 ، الأمالي للصدوق : ص 419 ح 557 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 412 ح 2 .
2- .الأحقاف : 35 .
3- .الكافي : ج 2 ص 17 ح 2 ، المحاسن : ج 1 ص 420 ح 963 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 353 ح 38 .

ص: 177

كمال الدين_ به نقل از عبد العظيم بن عبد اللّه حسنى _ :خدمت سَروَرم امام هادى عليه السلام رسيدم . چشمش كه به من افتاد ، فرمود : «خوش آمدى ، اى ابو القاسم ! تو حقيقتا دوست مايى» . گفتم : اى فرزند پيامبر خدا ! مى خواهم دينم را بر تو عرضه بدارم كه اگر [براى شما ]رضايتبخش بود ، تا زنده هستم ، بر آن ، پايدارى ورزم . فرمود : «بگو ، اى ابو القاسم!» . گفتم : من معتقدم كه خداوند _ تبارك و تعالى _ يكى است و هيچ چيزى همانند او نيست ... و محمّد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده او و خاتم پيامبران است و پس از او ، تا روز رستاخيز ، پيامبرى نخواهد آمد و شريعت او پايان بخشِ همه شريعت هاست ، و تا قيام قيامت ، ديگر هيچ شريعتى نخواهد آمد ... . امام هادى صلى الله عليه و آله فرمود : «اى ابو القاسم! به خدا سوگند ، اين ، همان دينى است كه خداوند آن را براى بندگانش برگزيده و پسنديده است . پس بر آن پايدار بمان . خداوند ، در زندگى دنيا و آخرت ، تو را بر عقيده حق ، پايدار بدارد» .

الكافى_ به نقل از سماعة بن مهران _ :از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم كه : «پس تو نيز شكيبايى كن ، چنان كه فرستادگان اولو العزم ، شكيبايى كردند» . فرمود : «[پيامبران اولو العزم ، عبارت اند از : ]نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمّد _ كه درود بر او و خاندان او و بر اين پيامبران باد _ » . گفتم : چرا اينان ، اُولو العزم هستند ؟ فرمود : «چون نوح با كتاب و شريعت ، فرستاده شد و هر پيامبرى كه پس از نوح آمد ، كتاب و شريعت و روش او را ادامه داد ، تا آن كه ابراهيم عليه السلام با صُحُف و به عزم كنار نهادن كتاب نوح آمد ، نه از باب كافر شدن به آن كتاب . سپس هر پيامبرى كه پس از ابراهيم عليه السلام آمد ، شريعت و روش ابراهيم و [پيروى از] صُحُف را ادامه داد ، تا آن گاه كه موسى عليه السلام با تورات و شريعت و روش خاصّ خود و به عزم كنار نهادن صُحُف آمد . آن گاه ، هر پيامبرى كه پس از موسى عليه السلام آمد ، تورات و شريعت و روش او را ادامه داد ، تا آن كه مسيح عليه السلام با انجيل و به عزم كنار نهادن شريعت و روش موسى عليه السلام آمد . سپس ، هر پيامبرى پس از مسيح عليه السلام آمد ، شريعت و روش او را دنبال كرد تا آن كه محمّد صلى الله عليه و آله آمد و قرآن را و شريعت و روش خاصّ خود را آورد و از آن پس ، حلال او تا روز قيامت ، حلال و حرامش تا قيام قيامت ، حرام است . پس پيامبران اولوا العزم ، اينان هستند» .

.

ص: 178

الكافي عن زرارة :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الحَلالِ وَالحَرامِ ، فَقالَ : حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ أبَدا إلى يَومِ القِيامَةِ ، وحَرامُهُ حَرامٌ أبَدا إلى يَومِ القِيامَةِ ، لا يَكونُ غَيرُهُ ولا يَجيءُ غَيرُهُ. (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى بَعَثَ مُحَمَّدا فَخَتَمَ بِهِ الأَنبِياءَ فَلا نَبِيَّ بَعدَهُ ، وأَنزَلَ عَلَيهِ كِتابا فَخَتَمَ بِهِ الكُتُبَ فَلا كِتابَ بَعدَهُ ، أحَلَّ فيهِ حَلالاً ، وحَرَّمَ حَراما ، فَحَلالُهُ حَلالٌ إلى يَومِ القِيامَةِ ، وحَرامُهُ حَرامٌ إلى يَومِ القِيامَِة ، فيهِ شَرعُكُم ، وخَبَرُ مَن قَبلَكُم وبَعدَكُم. (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل أعطى كُلَّ ذي حَقٍّ حَقَّهُ ، ألا إنَّ اللّهَ فَرَضَ فَرائِضَ ، وسَنَّ سُنَنا ، وحَدَّ حُدودا ، وأحَلَّ حَلالاً ، وحَرَّمَ حَراما ، وشَرَعَ الدّينَ فَجَعَلَهُ سَهلاً سَمحا واسِعا ، ولَم يَجعَلهُ ضَيِّقا. (3)

المصنّف لعبد الرزاق عن محمّد بن واسع :إنَّ رَجُلاً قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ! جَرٌّ مُخَمَّرٌ (4) جَديدٌ أحَبُّ إلَيكَ أن تَتَوَضَّأَ مِنهُ ، أو مِمّا يَتَوَضَّأُ النّاسُ مِنهُ أحَبُّ ؟ قالَ : أحَبُّ الأَديانِ إلَى اللّهِ الحَنيفِيَّةُ ، قيلَ : ومَا الحَنيفِيَّهُ؟ قالَ : السَّمحَةُ ، قالَ : الإِسلامُ الواسِعُ . (5)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 58 ح 19 .
2- .بحار الأنوار : ج 93 ص 3 نقلاً عن تفسير النعماني عن إسماعيل بن جابر .
3- .المعجم الكبير : ج 11 ص 170 ح 11532 ، مسند أبي يعلى : ج 3 ص 50 ح 2452 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 15 ص 940 ح 43617 .
4- .التخميرُ : التغطية (النهاية : ج 2 ص 77 «خمر») .
5- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 1 ص 74 ح 338 .

ص: 179

الكافى_ به نقل از زُراره _ :از امام صادق عليه السلام در باره حلال و حرام پرسيدم . فرمود : «حلالِ محمّد براى هميشه ، تا روز قيامت ، حلال است و حرام او براى هميشه ، تا روز قيامت ، حرام است . جز آن ، حلال و حرامى نيست و جز آن ، حلال و حرامى نمى آيد (/ جز او پيامبرى نمى آيد) ».

امام صادق عليه السلام :خداوند _ تبارك و تعالى _ محمّد صلى الله عليه و آله را فرستاد و سلسله پيامبران را بدو ختم كرد . بنا بر اين ، بعد از او پيامبرى نيست . نيز كتابى را بر او فرو فرستاد و آن را پايان بخشِ همه كتاب ها[ى آسمانى] قرار داد . بنا بر اين ، پس از آن ديگر كتابى نمى آيد . در اين كتاب ، حلالى قرار داد و حرامى وضع كرد . پس حلال آن ، تا قيام قيامت ، حلال است و حرامش ، تا قيام قيامت ، حرام . شريعتِ (احكام و مقرّراتِ) شما در اين كتاب است و اخبار پيشينيان و پسينيانِ شما در آن آمده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل حقّ هر حقدارى را به او داد . بدانيد كه خداوند ، وظايفى را مقرّر داشت و قوانينى را بر نهاد و حدودى را تعيين نمود و چيزهايى را حلال و چيزهايى را حرام قرار داد و دين را وضع كرد و آن را نرم و آسان و گسترده ، قرار داد و تنگ قرارش نداد .

المصنّف ، عبد الرزاق_ به نقل از محمّد بن واسع _ :مردى گفت : اى پيامبر خدا ! دوست تر مى دارى كه از يك سبوى درپوشدارِ نو وضو بگيرى يا از آنچه [بقيه ]مردم وضو مى گيرند؟ فرمود : «محبوب ترينِ دين ها نزد خداوند ، دين حنيف است» . گفتند : حنيف چيست؟ فرمود : «آسانگير» . [سپس] فرمود : «اسلامِ فَراخ» .

.

ص: 180

مسند ابن حنبل عن ابن عبّاس :قيلَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أيُّ الأَديانِ أحَبُّ إلَى اللّهِ ؟ قالَ : الحَنيفِيَّةُ السَّمحَةُ. (1)

المعجم الأوسط عن ابن عمر :قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، الوُضوءُ مِن جَرٍّ جَديدٍ مُخَمَّرٍ أحَبُّ إلَيكَ ، أم مِنَ المَطاهِرِ ؟ فَقالَ : لا ، بَل مِنَ المَطاهِرِ ؛ إنَّ دينَ اللّهِ الحَنيفِيَّةُ السَّمحَةُ. (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا زِمامَ ولا خِزامَ ولا رَهبانِيَّةَ ولا تَبَتُّلَ ولا سِياحَةَ فِي الإِسلامِ . 3

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 508 ح 2107 ، الأدب المفرد : ص 94 ح 287 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 199 ح 569 ، المعجم الأوسط : ج 7 ص 229 ح 7351 عن أبي هريرة ، نحوه كنز العمّال : ج 1 ص 178 ح 899 .
2- .المعجم الأوسط : ج 1 ص 242 ح 794 ، حلية الأولياء : ج 8 ص 203 الرقم 408 .

ص: 181

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابن عبّاس _ :به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفته شد : كدام دين ، نزد خدا محبوب تر است؟ فرمود : «دين راستينِ آسانگير» .

المعجم الأوسط_ به نقل از ابن عمر _ :گفتم : اى پيامبر خدا ! وضو گرفتن از سبوى نوِ درپوشدار را دوست تر مى دارى يا از آفتابه ها را؟ فرمود : «از آفتابه ها را . دين خدا ، راستين و آسانگير است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهار زدن [بر خود] ، حلقه در بينى كردن ، رَهبانيت ، ترك زن كردن و گوشه نشينى ، در اسلام نيست. 1

.

ص: 182

المعجم الكبير عَن سعيد بن العاص :إنَّ عُثمانَ بنَ مَظعونٍ (1) قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، ائذَن لي فِي الاِختِصاءِ (2) ، فَقالَ لَهُ : يا عُثمانُ، إنَّ اللّهَ قَد أبدَلَنا بِالرَّهبانِيَّةِ الحَنفِيَّةَ (3) السَّمحَةَ ، وَالتَّكبيرَ عَلى كُلِّ شَرَفٍ ، فَإِن كُنتَ مِنّا فَاصنَع كَما نَصنَعُ. (4)

عوالي اللآلي :رُوِيَ أنَّ القِصاصَ كانَ في شَرعِ موسى [حَتما] (5) ، وَالدِّيَةَ حَتما كانَ في شَرعِ عيسى ، فَجاءَتِ الحَنيفِيَّةُ السَّمحَةُ بِتَسويغِ الأَمرَينِ (6) . (7)

كتاب من لا يحضره الفقيه :سُئِلَ عَلِيٌّ عليه السلام : أيُتَوَضَّأُ مِن فَضلِ وُضوءِ جَماعَةِ المُسلِمينَ أحَبُّ إلَيكَ ، أو يُتَوَضَّأُ مِن رَكوٍ (8) أبيَضَ مُخَمَّرٍ ؟ فَقالَ : لا ، بَل مِن فَضلِ وُضوءِ جَماعَةِ المُسلِمينَ ، فَإِنَّ أحَبَّ دينِكُم إلَى اللّهِ الحَنيفِيَّةُ السَّمحَةُ السَّهلَةُ. (9)

.


1- .عثمان بن مظعون بن حبيب بن وهب الجمحي ، أبو السائب : صحابي ، كان من حكماء العرب فيالجاهليّة ، يحرّم الخمر ، وأسلم بعد ثلاثة عشر رجلاً ، وهاجر إلى أرض الحبشة مرّتين . وأراد التبتّل والسياحة في الأرض زهدا بالحياة ، فمنعه رسول اللّه ، فاتّخذ بيتا يتعبّد فيه ، فأتاه النبيّ صلى الله عليه و آله فأخذ بعضادتي البيت ، وقال : يا عثمان ، إنّ اللّه لم يبعثني بالرهبانيّة (مرّتين أو ثلاثا) وإنّ خير الدين عند اللّه الحنفيّة السمحة . وشهد بدرا . ولمّا مات جاءه النبيّ صلى الله عليه و آله فقبّله ميتا ، حتى رؤيت دموعه تسيل على خدّعثمان . وهو أوّل من مات بالمدينة من المهاجرين ، وأوّل من دفن بالبقيع منهم (الأعلام للزركلي : ج 4 ص 214) .
2- .خصيتَ الفحلَ خِصاءً : إذا سللتَ خُصيَيْهِ (الصحاح : ج 6 ص 2328 «خصى») .
3- .في كنز العمّال : «الحنيفيّة» بدل «الحنفيّة» .
4- .المعجم الكبير : ج 6 ص 62 ح 5519 ، كنز العمّال : ج 3 ص 47 ح 5419 .
5- .أثبتنا ما بين المعقوفين من تفسير الصافي : ج 1 ص 216 نقلاً عن المصدر .
6- .قيل : كتب على اليهود القصاص وحده وعلى النصارى العفو مطلقا ، وخُيِّرت هذه الاُمّة بينهما [القصاص والعفو ]وبين الدية تيسيرا عليهم و تقديرا للحكم على مراتبهم (تفسير البيضاوي : ج 1 ص 166 . وراجع : تفسير الآلوسي : ج 2 ص 51) .
7- .عوالي اللآلي : ج 1 ص 387 ح 18 .
8- .الرَّكْوَةُ : إناء صغير من جلد يُشرب فيه الماء (النهاية : ج 2 ص 261 «ركا») .
9- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 12 ح 16 ، وسائل الشيعة : ج 1 ص 210 ح 537 .

ص: 183

المعجم الكبير_ به نقل از سعيد بن عاص _ :عثمان بن مَظعون (1) گفت : اى پيامبر خدا ! اجازه مى دهى كه خودم را خواجه سازم . فرمود : «اى عثمان! خداوند به ما ، به جاى رهبانيت ، آيين راستين آسانگير و تكبير گفتن بر هر بلندى را داده است . پس اگر از ما هستى ، همان كارى را بكن كه ما مى كنيم» .

عوالى اللآلى :روايت شده است كه قصاص در شريعت موسى عليه السلام لازم الإجرا بود و ديه در شريعت عيسى عليه السلام ؛ امّا آيين راستينِ تسامح پذير ، هر دو را تجويز كرد . (2)

كتاب من لا يحضره الفقيه :از امام على عليه السلام پرسيده شد : آيا وضو گرفتن از اضافه آبِ وضوى عموم مسلمانان را خوش تر مى دارى يا وضو گرفتن از مَشكچه سفيد سرپوشيده را؟ فرمود : «[وضو گرفتن] از اضافه آب وضوى عموم مسلمانان را ؛ زيرا محبوب ترين دين شما نزد خداوند ، [دين ]حنيف تسامح پذيرِ آسان است» .

.


1- .. ابو سائب عثمان بن مظعون بن حبيب بن وَهْب جمحى ، از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و از خِردمندان عرب در زمان جاهليت بود . او شراب را حرام مى دانست و پس از سيزده نفر ، اسلام آورد . وى دوبار به حبشه هجرت كرد . او از سرِ زهد و بى رغبتى به زندگى ، خواست ازدواج را ترك كند و صحراگردى اختيار كند ؛ امّا پيامبر خدا ، او را از اين كار ، منع فرمود . لذا عثمان ، اتاقى درست كرد و به عبادت پرداخت . پيامبر صلى الله عليه و آله نزد او آمد و دو چارچوبِ درِ اتاق را گرفت و فرمود : «اى عثمان ! خداوند ، مرا براى رَهبانيت نفرستاده است» . اين جمله را دو يا سه بار فرمود و افزود : بهترين دين نزد خداوند ، آيين راستين تسامح پذير است» . عثمان بن مظعون ، در جنگ بدر شركت داشت و بعد از جنگ ، هنگامى كه مُرد ، پيامبر صلى الله عليه و آله بر جنازه او حاضر شد و او را بوسيد و حتّى ديده شد كه اشك هاى ايشان بر گونه عثمان ، جارى شد . او نخستين مهاجرى است كه در مدينه درگذشت و نخستين مهاجرى است كه در بقيع ، دفن شد .
2- .. مى گويند : بر يهود ، فقط حكم قصاصْ واجب شد و بر نصارا ، حكم عفو و اين امّت ، ميان اين دو (قصاص و عفو) و ديه ، مخيّر شدند .

ص: 184

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ يُبَيِّنُ فيها فَضلَ الإِسلامِ _ :الحَمدُ للّهِِ الَّذي شَرَعَ الإِسلامَ ، فَسَهَّلَ شَرائِعَهُ لِمَن وَرَدَهُ ... . (1)

المعجم الكبير عن محجن بن الأدرع :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّهَ تَعالى رَضِيَ لِهذهِ الاُمَّةِ اليُسرَ ، وكَرِهَ لَهَا العُسرَ _ قالَها ثَلاثا _ (2) .

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّكُم اُمَّةٌ اُريدَ بِكُمُ اليُسرَ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ وَضَعَ عَن اُمَّتِيَ الخَطَأَ وَالنِّسيانَ ومَا استُكرِهوا عَلَيهِ. (4)

النوادر للأشعري عن ربعي عن أبي عبداللّه [الصادق] عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : عُفِيَ عَن اُمَّتي ثَلاثٌ : الخَطَأُ ، وَالنِّسيانُ ، وَالاِستِكراهُ . وقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : وفيها رابِعَةٌ : وما لا يُطيقونَ. (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رُفِعَ عَن اُمَّتي أربَعُ خِصالٍ : خَطاؤُها ، ونِسيانُها ، وما اُكرِهوا عَلَيهِ ، وما لَم يُطيقوا ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ» (6) ، و قَولُهُ : «إِلَّا مَنْ اُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاءِيمَانِ» (7) . (8)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 106 ، الأمالي للمفيد : ص 275 ح 3 ، الأمالي للطوسي : ص 37 ح 40 كلاهما عن قبيصة بن جابر الأسدي ، الغارات : ج 1 ص 138 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 347 ح 17 .
2- .المعجم الكبير : ج 20 ص 298 ح 707 ، المطالب العالية : ج 1 ص 148 ح 543 كلاهما عن محجن بن الأدرع ، كنز العمّال : ج 3 ص 33 ح 5331 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 297 ح 20368 عن محجن بن الأدرع ، كنز العمّال : ج 3 ص 652 ح 8338 .
4- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 659 ح 2045 ، المعجم الأوسط : ج 8 ص 161 ح 8273 وليس فيه «إنّ اللّه »وكلاهما عن ابن عبّاس ، السنن الكبرى : ج 7 ص 585 ح 15096 عن عقبة بن عامر و ج 6 ص 139 ح11454 وليس فيه «إنّ اللّه » ، حلية الأولياء : ج 6 ص 352 الرقم 394 كلاهما عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 12 ص156 ح 34460 .
5- .النوادر للأشعري : ص 74 ح 158 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 304 ح 16 .
6- .البقرة : 286 .
7- .النحل : 106 .
8- .الكافي : ج 2 ص 462 ح 1 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 160 ح 534 و ج 2 ص 272 ح 75 كلّها عن عمرو بن مروان عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 5 ص 306 ح 27 .

ص: 185

امام على عليه السلام_ از خطبه اى كه در آن ، امتيازات اسلام را بيان مى فرمايد _ :سپاس ، خداوند را كه شريعت اسلام را بنا نهاد و آبشخورهاى آن (احكام و قوانينش) را براى تشنگانش آسان نمود ....

المعجم الكبير_ به نقل از محجن بن اَدرع _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «خداوند متعال براى اين امّت ، آسانى پسنديده است و سختى و دشوارى را برايش خوش نداشته است» . اين جمله را سه بار فرمود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شما امّتى هستيد كه برايتان ، آسانى خواسته شده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، [مجازات] خطا و فراموشى و آنچه را بر آن مجبور شوند ، از امّت من برداشته است .

النوادر ، اشعرى_ به نقل از رِبْعى _ :از امام صادق عليه السلام نقل شده كه : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «سه چيز از امّت من ، بخشوده شده است : خطا ، فراموشى ، و اجبار» . امام صادق عليه السلام افزود : «و چهارم ، آنچه از طاقتشان خارج است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار چيز از [افراد] امّت من ، برداشته شده است : خطا كردن ، فراموشى ، آنچه به زور به آن وادار شوند ، و آنچه تاب آن را ندارند . اين فرموده خداوند عز و جل است كه : «پروردگارا! اگر فراموش يا خطا كرديم ، ما را مؤاخذه مفرما . پروردگارا! تكليف هاى سنگين را بر ما بار مكن ، چنان كه بر پيشينيان ما بار كردى . پروردگارا ! و بر ما آنچه را كه تاب آن را نداريم ، تحميل مكن» ، و نيز اين فرموده او : «مگر آن كه وادار شود ، به ناخواه ، در حالى كه دلش مطمئن به ايمان است» .

.

ص: 186

عنه صلى الله عليه و آله :وُضِعَ عَن اُمَّتي تِسعُ خِصالٍ : الخَطاءُ ، وَالنِّسيانُ ، وما لا يَعلَمونَ ، وما لا يُطيقونَ ، ومَا اضُطرّوا إلَيهِ ، ومَا استُكرِهوا عَلَيهِ ، وَالطِّيَرَةُ (1) ، وَالوَسوَسَةُ فِي التَّفَكُّرِ فِي الخَلقِ ، وَالحَسَدُ ما لَم يَظهَر بِلِسانٍ أو يَدٍ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أعطانِي اللّهُ عز و جل فاتِحَةَ الكِتابِ ، وَالأَذانَ ، وَالجَماعَةَ فِي المَسجِدِ ، ويَومَ الجُمُعَةِ ، وَالصَّلاةَ عَلَى الجَنائِزِ وَالإِجهارَ في ثَلاثِ صَلَواتٍ ، وَالرُّخصَةَ لِاُمَّتي عِندَ الأَمراضِ وَالسَّفَرِ ، وَالشَّفاعَةَ لِأَصحابِ الكَبائِرِ مِن اُمَّتي. (3)

الإمام الباقر عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أهدى إلَيَّ وإلى اُمَّتي هَدِيَّةً ، لَم يُهدِها إلى أحَدٍ مِنَ الاُمَمِ كَرامَةً مِنَ اللّهِ عز و جل لَنا . قالوا : وما ذاكَ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : الإِفطارُ فِي السَّفَرِ ، وَالتَّقصيرُ فِي الصَّلاةِ ، فَمَن لَم يَفعَل ذلِكَ فَقَد رَدَّ عَلَى اللّهِ عز و جلهَدِيَّتَهُ . (4)

.


1- .الطِّيَرَةُ _ وقد تُسكّن _ : هي التشاؤم بالشيء (النهاية : ج 3 ص 152 «طير») .
2- .الكافي : ج 2 ص 463 ح 2 عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 59 ح 132 ،التوحيد : ص 353 ح 24 عن حريز بن عبد اللّه عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : ص 50 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 153 ح 123 .
3- .الخصال : ص 355 ح 36 عن الحسن بن عبد اللّه عن آبائه عن الإمام الحسن عليه السلام ، الأمالي للصدوق :ص261 ح 279 عن عبد اللّه عن الإمام الحسن عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الاختصاص : ص 39 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 89 ص 268 ح 6 .
4- .الخصال : ص 12 ح 43 ، علل الشرائع : ص 382 ح 1 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الجعفريّات : ص 33 ، النوادر للراوندي : ص 213 ح 421 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 195 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 89 ص 58 ح 24 .

ص: 187

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :[مسئوليتِ] نُه چيز ، از امّت من ، برداشته شده است : خطا ، فراموشى ، آنچه ندانند ، آنچه نتوانند ، آنچه بِدان ناچار باشند ، آنچه به زور به آن وادار شوند ، فالِ بد زدن ، وسوسه در انديشيدن در آفرينش ، و رَشك بردن تا زمانى كه به زبان يا دست ، آشكار نشود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل چند چيز به من عطا فرمود : فاتحة الكتاب ، اذان ، [نماز ]جماعت در مسجد ، [نماز] روز جمعه ، نماز خواندن بر جنازه ، بلند خواندن سه نماز [صبح و مغرب و عشا] ، رخصت يافتن امّتم در هنگام بيمارى و سفر ، و شفاعتِ آن دسته از امّتم كه مرتكب گناهان كبيره مى شوند .

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «خداوند _ تبارك و تعالى _ به من و امّتم هديه اى داد كه آن را به هيچ يك از امّت ها اهدا نكرد و اين ، لطف و كرامتى بود از جانب خداوند به ما» . گفتند : آن هديه چيست ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «روزه نگرفتن در سفر و شكسته خواندن نماز . هر كه چنين نكند ، هديه خداوند عز و جل را رد كرد است» .

.

ص: 188

الفصل الثّامن : خصائص اُمّة محمّد صلى الله عليه و آله الأخلاقيّة والعمليّة8 / 1الأَمرُ بِالمَعروفِ وَالنَّهيُ عَنِ المُنكَرِالكتاب«كُنتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ». (1)

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاءِحْسَانِ وَ إِيتَاىءِ ذِى الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» . (2)

الحديثمجمع البيان عن الحكم بن ظهير :إنَّ موسى عليه السلام لَمّا أخَذَ الأَلواحَ (3) ، قالَ : رَبِّ ، إنِّي لَأَجِدُ فِي الأَلواحِ اُمّةً هِيَ خَيرُ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ، يَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَيَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ ، فَاجعَلهُم اُمَّتي ! قالَ : تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ. (4)

.


1- .آل عمران : 110 .
2- .النحل : 90 .
3- .الألواحُ : ما يكتبُ فيه من الخشب ونحوه (مفردات ألفاظ القرآن : ص 750 «لوح») .
4- .مجمع البيان : ج 4 ص 753 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 173 ؛ تفسير الطبري : ج 6 الجزء 7 ص 65 ، تفسير ابن كثير: ج3 ص476 و ليس فيهما صدره، تاريخ دمشق: ج61 ص121 والثلاثة الأخيرة عن قتادة.

ص: 189

فصل هشتم : ويژگى هاى اخلاقى و رفتارى امّت محمّدصلى الله عليه وآله

8 / 1 امر به معروف و نهى از منكر نمودن

فصل هشتم : ويژگى هاى اخلاقى و رفتارى امّت محمّد صلى الله عليه و آله8 / 1امر به معروف و نهى از منكر نمودنقرآن«شما بهترين امّتى هستيد كه براى مردم ، پديدار شده ايد ؛ به كار پسنديده ، فرمان مى دهيد و از كار ناپسند ، بازمى داريد و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب ، ايمان آورده بودند ، قطعاً برايشان بهتر بود ، برخى از آنان مؤمن اند ؛ و [ لى ] بيشترشان نافرمان اند» .

«در حقيقت، خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان ، فرمان مى دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم ، باز مى دارد. به شما اندرز مى دهد، باشد كه پند گيريد» .

حديثمجمع البيان_ به نقل از حَكَم بن ظهير _ :موسى عليه السلام چون الواح (1) را گرفت ، گفت : بار خدايا! من در الواح ، امّتى مى بينم كه بهترين امّتِ پديد آمده در ميان مردم اند و به معروف ، فرمان مى دهند و از منكر ، نهى مى كنند . پس ، آنها را امّت من قرار ده . خداوند فرمود : «آنها ، امّت احمدند» .

.


1- .. الواح : جمع لوح ؛ هر چيزى كه بر آن بنويسند ، مانند تخته چوب و ... .

ص: 190

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ تَعالى : «كُنتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ» _ :يَعنِي الاُمَّةَ الَّتي وَجَبَت لَها دَعوَةُ إبراهيمَ عليه السلام ، فَهُمُ الاُمَّةُ الَّتي بَعَثَ اللّهُ فيها ومِنها وإلَيها ، وهُمُ الاُمَّةُ الوُسطى ، وهُم خَيرُ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ. (1)

عنه عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَلْتَكُن مِّنكُمْ (2) اُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ» (3) _ :. . . مَن لَم يَكُن يَدعو إلَى الخَيراتِ ، ويَأمُرُ بِالمَعروفِ ، ويَنهى عَنِ المُنكَرِ مِنَ المُسلِمينَ ، فَلَيسَ مِنَ الاُمَّةِ الَّتي وَصَفَهَا اللّهُ ، لِأَنَّكُم تَزعُمونَ أنَّ جَميعَ المُسلِمينَ مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ ، وقَد بَدَت هذِهِ الآيَةُ وقَد وَصَفَت اُمَّةَ مُحَمَّدٍ بِالدُّعاءِ إلَى الخَيرِ ، وَالأَمرِ بِالمَعروفِ ، وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ ، ومَن لَم يُوجَد فيهِ الصِّفَةُ الَّتي وُصِفَت بِها فَكَيفَ يَكونُ مِنَ الاُمَّةِ وهُوَ عَلى خِلافِ ما شَرَطَهُ اللّهُ عَلَى الاُمَّةِ ووَصَفَها بِهِ ؟ (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتُم اُمَّتي تَهابُ الظّالِمَ أن تَقولَ لَهُ : إنَّكَ أنتَ ظالِمٌ ، فَقَد تُوُدِّعَ (5) مِنهُم. (6)

.


1- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 195 ح 130 عن أبي عمرو الزبيري ، بحار الأنوار : ج 24 ص 153 ح 3 .
2- .قال العلّامة الطباطبايي قدس سره : قيل : إنّ «من» للتبعيض ، بناء على أنَّ الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر وكذا الدعوة من الواجبات الكفائيّة . وربّما قيل : إنّ «من» بيانيّة ، والمراد منه : ولتكونوا بهذا الاجتماع الصالح اُمّة يدعون إلى الخير (الميزان في تفسير القرآن : ج 3 ص 373) .
3- .آل عمران : 104 .
4- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 195 ح 127 عن أبي عمرو الزبيري ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 34 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 68 ص 284 ح 41 .
5- .تُوُدِّعَ منهم : أي اُسلِموا إلى ما استَحقّوه من النَّكيرِ عليهم . . . وهو من المجاز؛ لأنّ المعتني بإصلاحِ شأن الرجل إذا يَئِسَ من صلاحه تَرَكَه واستَراحَ من معاناة النَّصَب معه (النهاية : ج 5 ص 166 «ودع») .
6- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 561 ح 6531 و ص 619 ح 6790 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 108 ح 7036 كلاهما نحوه ، سِيَر أعلام النبلاء : ج 5 ص 383 الرقم 174 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو ، المعجم الأوسط :ج 8 ص 18 ح 7825 عن جابر ، كنز العمّال : ج 3 ص 71 ح 5540 .

ص: 191

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «شما ، بهترين امّتى هستيد كه در ميان مردم ، پديدار شده ايد؛ به كار پسنديده فرمان مى دهيد و از كار ناپسند باز مى داريد» _ :مقصود ، امّتى است كه دعاى ابراهيم عليه السلام در باره آنها تحقّق يافت و امّتى كه خداوند ، در ميان آنها و از خود آنها و به سوى آنها ، پيامبر برانگيخت . اينان ، امّت ميانه اند و بهترين امّتى هستند كه در ميان مردم ، پديد آمده اند .

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «و بايد از ميان شما، گروهى، [ مردم را ]به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وا دارند و از زشتى باز دارند » _ :... آن كس از مسلمانان كه به نيكى ها فرا نخوانَد و امر به معروف و نهى از منكر نكند ، از امّتى نيست كه خداوند ، وصفش كرده است . شما خيال مى كنيد كه همه مسلمانان ، از امّت محمّدند ، در صورتى كه اين آيه ، امّت محمّد را با ويژگى فراخوانى به نيكى ها و امر به معروف نمودن و نهى از منكر كردن مى شناسانَد و كسى كه اين ويژگى _ كه اين امّت به آن وصف شده _ در او نباشد ، چگونه از اين امّت باشد ، در حالى كه آنچه خداوند در باره اين امّت ، شرط كرده و آنها را بدان وصف نموده است ، در او وجود ندارد ؟

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه ديديد امّتم از اين كه به ستمگر بگويد : «تو ستمگرى» مى هراسد ، بى گمان [از جانب خدا] به حال خود ، رها شده است . (1)

.


1- .. به تعبير عاميانه ، يعنى كارَش تمام و فاتحه اش خوانده است . «تُوُدّع» _ كه در متن عربى حديث آمده _ ، از توديع است ؛ يعنى با او خداحافظى شده است .

ص: 192

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّهُ سَيَكونُ في آخِرِ هذِهِ الاُمَّةِ قَومٌ لَهُم مِثلُ أجرِ أوَّلِهِم ، يَأمُرونَ بِالمَعروفِ ، ويَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ ، ويُقاتِلونَ أهلَ الفِتَنِ. (1)

8 / 2الاِعتِدالُالكتاب«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ اُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِى كُنتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَ إِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في قَولِهِ تَعالى : «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ اُمَّةً وَسَطًا» _ :قالَ : عَدلاً . (3)

بيانذكرت بعض الروايات الشريفة (4) الناظرة للآية الكريمة أنّ المراد من «الاُمّة» هو الوسط وأنّ المراد من «شُهَدَآءَ عَلَى النَّاسِ» هو الأئمّة عليهم السلام ، وهذا المعنى لا يتنافى مع عموم الآية وشمولها لجميع الاُمّة الإسلامية ؛ إذ الأئمّة عليهم السلام جزء من هذه الاُمّة ، بل هم أكمل مصاديقها ، وتطبيق الآية على النموذج الكامل والمصداق الأتم أي الأئمّة هو تطبيق لائق وفي محلّه ، ويعبّر عن هذا النوع من التطبيق في اصطلاحات علم التفسير ب_ «الجري والتطبيق» ، فيذكر مصداق من المصاديق ، مع عدم اختصاص الآية بالمذكور ، وذكر هنا المصداق الأتمّ والأكمل لها .

.


1- .دلائل النبوّة للبيهقي : ج 6 ص 513 عن عبد الرحمن بن العلاء الحضرمي ، تاريخ دمشق : ج 1 ص 286ح328 .
2- .البقرة : 143 .
3- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2675 ح 6917 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 207 ح 2961 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 292 ح 11006 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 22 ح 11068 كلّها عن أبي سعيد الخدري ؛ التبيان في تفسير القرآن : ج 2 ص 6 ، تفسير القمّي : ج 1 ص 63 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص35 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 351 ح 63 .
4- .الكافي : ج 1 ص 191 ح 4، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 63 ح 114، دعائم الإسلام : ج 1 ص 35 و... .

ص: 193

8 / 2 ميانه روى
توضيح

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در آخر اين امّت ، مردمى خواهند بود كه آنان را پاداشى همانند پاداش نخستين كسانِ آنان است ، امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و با فتنه گران مى جنگند .

8 / 2ميانه روىقرآن«و بدين گونه ، شما را امّتى ميانه قرار داديم تا بر مردم ، گواه باشيد ، و پيامبر ، بر شما گواه باشد. و قبله اى را كه [ چندى ]بر آن بودى، مقرّر نكرديم ، جز براى آن كه كسى را كه از پيامبر پيروى مى كند، از آن كس كه از عقيده خود برمى گردد ، باز شناسيم . و البتّه [ اين كار ] جز بر كسانى كه خدا [آنها را] هدايت كرده، سخت گران بود . و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند ؛ زيرا خدا [ نسبت ] به مردم ، دلسوز و مهربان است» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در باره اين سخن خداوند متعال : «و بدين گونه شما را امّتى ميانه قرار داديم» _ :يعنى معتدل .

توضيحبرخى رواياتى (1) كه ناظر به اين آيه شريف هستند، مقصود از امّت ميانه (وسط) و نيز گواهان بر مردم (شهداء على الناس) را ائمّه عليهم السلام دانسته اند ؛ امّا اين مطلب ، با عموميت آيه و ناظر بودن آن به كل جامعه اسلامى ، منافاتى ندارد ؛ زيرا ائمّه عليهم السلام خود از زمره اين امّت و نمونه كامل آن هستند و تطبيق آيه بر آنان ، كاملاً شايسته و به جاست و به اصطلاح مفسّران ، از مقوله «جَرْى» است و به عنوان يك مصداق، هر چند كامل ترين مصداق ، مطرح شده اند، نه آن كه آيه ، منحصر به آنان باشد و آنها تنها مصداقش باشند .

.


1- .. ر . ك : الكافى : ج 1 ص 191 ح 4، تفسير العياشى : ج 1 ص 63 ح 114، دعائم الإسلام : ج 1 ص 35 و... .

ص: 194

8 / 3رُهبانٌ بِاللَّيلِ اُسدٌ بِالنَّهارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صِفَتي : أحمَدُ المُتَوَكِّلُ ، لَيسَ بِفَظٍّ ولا غَليظٍ ، يَجزي بِالحَسَنَةِ الحَسَنَةَ ، ولا يُكافِئُ السَّيِّئَةَ ، مَولِدُهُ بِمَكَّةَ ومُهاجَرُهُ طَيبَةُ ، واُمَّتُهُ الحَمّادونَ ، يَأتَزِرونَ عَلى أنصافِهِم ويُوَضِّئونَ (1) أطرافَهُم ، أناجيلُهُم في صُدورِهِم ، يَصُفّونَ لِلصَّلاةِ كما يَصُفّونَ لِلقِتالِ ، قُربانُهُمُ الَّذي يَتَقَرَّبونَ بِهِ إلَيَّ دِماؤُهُم ، رُهبانٌ بِاللَّيلِ لُيوثٌ بِالنَّهارِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام كانَ يَمشي ذاتَ يَومٍ فِي الطّريقِ فَناداهُ الجَبّارُ جَلَّ جَلالُهُ : يا موسى . . . وعِزَّتي وجَلالي ، إنَّ الجَنَّةَ مُحَرَّمَةٌ عَلى جَميعِ خَلقي حَتّى يَدخُلَها مُحَمَّدٌ واُمَّتُهُ . قالَ موسى : ومَن اُمَّةُ مُحَمَّدٍ ؟ قالَ : اُمَّتُهُ الحَمّادونَ ، يَحمَدون اللّهَ صُعودا وهُبوطا وعَلى كُلِّ حالٍ ، يَشُدّونَ أوساطَهُم ، ويُطَهِّرونَ أطرافَهُم ، صائِمونَ بِالنَّهارِ ، رُهبانٌ (3) بِاللَّيلِ ، أقَبَلُ مِنهُمُ اليَسيرَ ، واُدخِلُهُمُ الجَنَّةَ بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ . قالَ : فَاجعَلني نَبِيَّ تِلكَ الاُمَّةِ ! قالَ : نَبِيُّها مِنها . قالَ : اِجعَلني مِن اُمَّةِ ذلِكَ النَّبِيِّ ! قالَ : اِستَقدَمتَ وَاستَأخَروا يا موسى ، ولكِن سَأَجمَعُ بَينَكَ وبَينَهُ في دارِ الجَلالِ. (4)

.


1- .في المصدر : «ويوصون» ، والتصويب من الدرّ المنثور وكنز العمّال .
2- .المعجم الكبير : ج 10 ص 89 ح 10046 عن عبد اللّه بن مسعود ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 576 نقلاً عن الزبيربن بكّار في أخبار المدينة وأبي نعيم في الدلائل عن ابن مسعود ، كنزالعمّال : ج 11 ص 401 ح31866 .
3- .في المصدر : «رهبانا» ، والصّواب ما أثبتناه كما في السُّنَّة لابن أبي عاصم .
4- .حلية الأولياء : ج 3 ص 375 الرقم 254 ، السنّة لابن أبي عاصم : ص 306 ح 696 كلاهما عن أنس .

ص: 195

8 / 3 پارسايان شب و شيران روز

8 / 3پارسايان شب و شيران روزپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اوصاف من ، اين است : ستودنى تر ، توكّل كننده ، نه خشن است و نه سنگ دل . نيكى را به نيكى پاداش مى دهد و بدى را تلافى نمى كند . زادگاهش مكّه است و هجرتگاهش طَيْبه (مدينه) . امّتش ستاينده [ى خدا] هستند . دامن [همّت] به ميان مى بندند و دست ها و پاهايشان را [به وضو ]مى شويند . انجيل هايشان در سينه هاى آنان است . براى نماز ، چنان صف مى كشند كه براى جنگ . وسيله تقرّبشان به من ، خونشان است . پارسايانِ شب اند و شيرانِ روز .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روزى موسى بن عمران عليه السلام در راه مى رفت كه خداوند عز و جل او را ندا داد : «اى موسى! ... به عزّت و جلالم سوگند كه بهشت بر همه آفريدگانم حرام است تا آن گاه كه [نخست] محمّد و امّت او ، بِدان در آيند» . موسى عليه السلام گفت : امّت محمّد كيستند ؟ فرمود : «امّت او ستايشگران اند . خداوند را در هر بلندى و پستى و در همه حال مى ستايند . كمرهايشان را [براى عبادت] مى بندند و دست ها و پاهايشان را پاكيزه مى كنند . روزه دارانِ در روزند و پارسايانِ شب . اندك [طاعت] را از آنان مى پذيرم و با شهادت دادن به اين كه معبودى جز خداى يگانه نيست ، ايشان را به بهشت مى برم» . موسى عليه السلام گفت : پس مرا پيامبر آن امّت قرار ده . خداوند فرمود : «پيامبرِ آنان ، از خودِ آنان است» . موسى عليه السلام گفت : مرا از امّت آن پيامبر ، قرار ده . خداوند فرمود : «اى موسى! تو جلوترى و آنان ، پس از تو مى آيند ؛ امّا در سراى شُكوه ، تو را با آنان ، گِرد خواهم آورد» .

.

ص: 196

الإمام الباقر عليه السلام_ في صِفَةِ شيعَةِ أهلِ البَيتِ عليهم السلام _ :إنَّهُم حُصونٌ حَصينَةٌ ، في صُدورٍ أمينَةٍ ، وأحلامٍ رَزينَةٍ ، لَيسوا بِالمَذاييعِ البُذرِ (1) ، ولا بِالجُفاةِ (2) المُرائينَ ، رُهبانٌ بِاللَّيلِ اُسدٌ بِالنَّهارِ . (3)

.


1- .المَذاييعُ : جمع مذياع ، من أذاع الشيء إذا أفشاه ، وقيل : أراد الذين يشيعون الفواحش . والبُذرُ : جمع بَذور ، يقال : بَذَرتُ الكلامَ بينَ الناس كما تُبذَرُ الحبوبُ ؛ أي أفشَيتُهُ وفَرَّقتُهُ (النهاية : ج 2 ص 174«ذيع» و ج 1 ص 110 «بذر») .
2- .الجافي : الغليظ الخِلقةِ والطبع (النهاية : ج 1 ص 281 «جفا») .
3- .مشكاة الأنوار : ص 126 ح 292 عن ميسرة ، بحار الأنوار : ج 68 ص 180 ح 38 .

ص: 197

امام باقر عليه السلام_ در بيان اوصاف پيروان اهل بيت عليهم السلام _ :آنان ، دژهايى استوارند ، با سينه هايى امانتدار و خِرَدهايى سنگين . نه افشاگر و راز فاش كن هستند ، نه خشن و رياكار . پارسايانِ شب اند و شيرانِ روز .

.

ص: 198

الفصل التاسع : صفة اُمّة محمّد صلى الله عليه و آله في التوراة والإنجيلالكتاب«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الْاءِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْئهُ فَازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيمَا» . (1)

«الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ» (2)

الحديثالسيرة النبويّة لابن هشام عن ابن عبّاس :كَتَبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى يَهودِ خَيبَرَ ... : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، مِن مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله صاحِبِ موسى وأخيهِ ، وَالمُصَدِّقِ لِما جاءَ بِهِ موسى ، ألا إنَّ اللّهَ قَد قالَ لَكُم يا مَعشَرَ أهلِ التَّوراةِ ، وإنَّكُم لَتَجِدونَ ذلِكَ في كِتابِكُم : «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ... » . (3)

.


1- .الفتح : 29 .
2- .البقرة : 146 .
3- .السيرة النبويّة لابن هشام : ج 2 ص 193، السيرة النبويّة لابن كثير : ج 1 ص324، نصب الراية : ج 4 ص 419، كنز العمّال : ج 10 ص 469 ح 30131 .

ص: 199

فصل نهم : اوصاف امّت محمّدصلى الله عليه وآله در تورات و انجيل

فصل نهم : اوصاف امّت محمّد صلى الله عليه و آله در تورات و انجيلقرآن«محمّد ، پيامبر خداست و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [ و ] با همديگر ، مهربان اند . آنان را در ركوع و سجود مى بينى. فضل و خشنودىِ خدا را خواستارند. علامتِ [ مشخصّه ] آنان ، بر اثر سجود در چهره هايشان است. اين صفت ايشان است در تورات، و مَثَلِ آنها در انجيل ، چون كِشته اى است كه جوانه خود را برآورَد و آن را مايه دهد تا سِتَبر شود و بر ساقه هاى خود بِايستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [ انبوهىِ ] آنان ، [ خدا ] كافران را به خشم در اندازد . خدا ، به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است» .

«كسانى كه به ايشان ، كتاب [ آسمانى ] داده ايم، همان گونه كه پسران خود را مى شناسند، او ( محمّد ) را مى شناسند؛ و مسلّماً گروهى از ايشان ، حقيقت را نهفته مى دارند و خودشان [ هم ]مى دانند» .

حديثالسيرة النبوية ، ابن هشام_ به نقل از ابن عبّاس _ :پيامبر خدا ، به يهوديان خيبر ... نوشت : «به نام خداوند بخشنده مهربان . از محمّد ، فرستاده خدا ، دوست موسى و برادرش و تصديق كننده هر آنچه كه موسى آورده است . هان ، اى جماعت پيرو تورات ! خداوند به شما فرموده است و شما ، اين را در كتابتان مى يابيد كه : «محمّد ، پيامبر خداست و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [ و ] با همديگر ، مهربان اند» .

.

ص: 200

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ ...» _ :هذِهِ الآيَةُ نَزَلَت فِي اليَهودِ وَالنَّصارى ، يَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : «الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ» يَعنِي التَّوراةَ وَالإِنجيلَ «يَعْرِفُونَهُ» يَعني رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله «كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ» لِأَنَّ اللّهَ عز و جل قَد أنزَلَ عَلَيهِم فِي التَّوراةِ وَالزَّبورِ وَالإِنجيلِ صِفَةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وصِفَةَ أصحابِهِ ومَبعَثِهِ وهِجرَتِهِ ، وهُوَ قَولُهُ : «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الْاءِنجِيلِ» ، هذِهِ صِفَةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأصحابِهِ فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ ، فَلَمّا بَعَثَهُ اللّهُ عَرَفَهُ أهلُ الكِتابِ ، كَما قالَ جَلَّ جَلالُهُ : «فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ» (1) . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ موسى لَمّا نَزَلَت عَلَيهِ التَّوراةُ وقَرَأَها فَوَجَدَ فيها ذِكرَ هذِهِ الاُمَّةِ ، فَقالَ : يا رَبِّ ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً هُمُ الآخِرونَ السّابِقونَ ، فَاجعَلها اُمَّتي . قالَ : تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ . قالَ : يا رَبِّ ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً هُمُ السّابِقونَ (3) المَشفوعُ لَهُم ، فَاجعَلها اُمَّتي . قالَ : تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ . قالَ : يا رَبِّ ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً هُمُ المُستَجيبونَ المُستَجابُ لَهُم ، فَاجعَلها اُمَّتي . قالَ : تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ . قالَ : يا رَبِّ ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً أناجيلُهُم في صُدورِهِم يَقرَؤونَها ظاهِراً ، فَاجعَلها اُمَّتي . قالَ : تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ . قالَ : يا رَبِّ ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً يَأكُلونَ الفَيءَ ، فَاجعَلها اُمَّتي . قالَ : تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ . قالَ : يا رَبِّ ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً يَجعَلونَ الصَّدَقَةَ في بُطونِهِم يُؤجَرونَ عَلَيها ، فَاجعَلها اُمَّتي . قالَ : تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ . قالَ : يا رَبِّ ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً إذا هَمَّ أحَدُهُم بِحَسَنَةٍ فَلَم يَعمَلها كُتِبَ لَهُ حَسَنَةٌ واحِدَةٌ ، فَإِن عَمِلَها كُتِبَت لَهُ عَشرُ حَسَناتٍ ، فَاجعَلها اُمَّتي . قالَ : تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ . قالَ : يا رَبِّ ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً إذا هَمَّ أحَدُهُم بِسَيِّئَةٍ ولَم يَعمَلها لَم تُكتَب، وإن عَمِلَها كُتِبَت عَلَيهِ سَيِّئَةٌ واحِدَةٌ ، فَاجعَلها اُمَّتي . قالَ : تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ . قالَ : يا رَبِّ ، إنّي أجِدُ فِي الأَلواحِ اُمَّةً يُؤتَونَ العِلمَ الأَوَّلَ وَالعِلمَ الآخِرَ ، فَيَقتُلونَ قُرونَ الضَّلالَةِ [وَ] (4) المَسيحَ الدَّجّالَ (5) ، فَاجعَلها اُمَّتي . قالَ : تِلكَ اُمَّةُ أحمَدَ . قالَ : يا رَبِّ ، فَاجعَلني مِن اُمَّةِ أحمَدَ! فَاُعطِيَ عِندَ ذلِكَ خَصلَتَينِ فَقالَ : «يَامُوسَى إِنِّى اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِى وَبِكَلَامِى فَخُذْ مَا ءَاتَيْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ» (6) ، قالَ : قَد رَضيتُ يا رَبِّ . (7)

.


1- .البقرة : 89 .
2- .تفسير القمّي : ج 1 ص 32 عن حريز، بحارالأنوار : ج 72 ص 92 ح 2 .
3- .في تفسير الطبري وابن كثير : «هم المشفّعون» بدل «هم السابقون» .
4- .الزيادة من الخصائص الكبرى .
5- .في تفسير الطبري وابن كثير : «الأعور الكذّاب» بدل «المسيح الدجّال» .
6- .الأعراف : 144 .
7- .دلائل النبوة لأبي نعيم : ج 1 ص 68 ح 31 ، تاريخ دمشق : ج 61 ص 119 ح 12557 كلاهما عن أبيهريرة ، تفسير الطبري : ج 6 الجزء 9 ص 65 ، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 476 كلاهما عن قتادة من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله نحوه وراجع : تنبيه الغافلين : ص 507 ح 804 والدرّ المنثور : ج 3 ص 123 و ص 124 .

ص: 201

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال : «كسانى كه كتاب [ آسمانى ]به آنان داده ايم ، او ( پيامبر ) را مى شناسند ... » _ :اين آيه ، در باره يهود و نصارا نازل شد . خداى _ تبارك و تعالى _ مى فرمايد : «كسانى كه كتاب [ آسمانى ]به آنان داده ايم» ؛ يعنى تورات و انجيل را . «او را مى شناسند» ؛ يعنى پيامبر خدا را مى شناسند ، «همان گونه كه پسران خود را مى شناسند» ؛ چه آن كه خداوند عز و جل ، اوصاف محمّد صلى الله عليه و آله و ياران او و مبعث و هجرتش را در تورات و زبور و انجيل ، براى آنان بيان كرده بود ، بدين گونه : «محمّد ، پيامبرِ خداست و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [ و ] با همديگر ، مهربان اند . آنان را در ركوع و سجود مى بينى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند. علامتِ [ مشخصّه ] آنان ، اثر سجود است كه در چهره هايشان است. اين ، وصف ايشان است در تورات، و مَثَلِ آنهاست در انجيل» . اين ، وصفى است كه از پيامبر خدا و ياران او در تورات و انجيل آمده بود . از اين رو ، هنگامى كه خداوند ، او را به پيامبرى برانگيخت ، اهل كتاب ، ايشان را شناختند [ ؛ امّا به روى خود نياورند] ، چنان كه خداوند ، خود مى فرمايد : «ولى همين كه آنچه [ كه اوصافش ] را مى شناختند ، برايشان آمد، انكارش كردند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام زمانى كه تورات بر او نازل شد و آن را خواند و ياد اين امّت را در آن يافت ، گفت : پروردگارا ! من در الواح ، امّتى را مى يابم كه آخرينِ امّت هايند و [در ورود به بهشت ،] پيش گام . آن را امّت من قرار ده . خداوند فرمود : «آن ، امّت احمد است» . گفت : پروردگارا ! من در الواح ، امّتى را مى يابم كه پيشى گيرنده اند و برايشان شفاعت مى شود . آن را امّت من قرار ده . فرمود : «آن ، امّت احمد است» . گفت : پروردگارا ! من در الواح ، امّتى را مى يابم كه اجابت كننده [ ى دعوت خدا] و اجابت شونده [ى دعا ]هستند . آن را امّت من قرار ده . فرمود : «آن ، امّت احمد است» . گفت : پروردگارا ! من در الواح ، امّتى مى يابم كه انجيل ها (كتاب آسمانى)شان در سينه هاى آنهاست و آنها را از حفظ مى خوانند . آن را امّت من قرار ده . فرمود : «آن ، امّت احمد است» . گفت : پروردگارا ! من در الواح ، امّتى مى يابم كه غنيمت مى خورند . آن را امّت من قرار ده . فرمود : «آن ، امّت احمد است» . گفت : پروردگارا ! من در الواح ، امّتى را مى بينم كه صدقه در شكم هاى [نيازمندان] خود جاى مى دهند و براى اين كار ، پاداش مى يابند . آن را امّت من قرار ده . فرمود : «آن ، امّت احمد است» . گفت : پروردگارا ! من در الواح ، امّتى را مى يابم كه هر گاه يكى از آنان ، نيّت كار نيك كند و به كار نبندد ، براى آن يك ثواب نوشته مى شود و اگر به كار ببندد ، ده ثواب برايش نوشته مى شود . آن را امّت من قرار ده . فرمود : «آن ، امّت احمد است» . گفت : پروردگارا ! من در الواح ، امّتى را مى يابم كه هر گاه يكى از آنان ، نيّت كار بد كند ، امّا آن را به كار نبندد ، به حسابش نوشته نمى شود و اگر به كار بندد ، يك گناه برايش نوشته مى شود . آن را امّت من قرار ده . فرمود : «آن ، امّت احمد است» . گفت : پروردگارا ! من در الواح ، امّتى را مى يابم كه همه علوم از اوّل تا آخر به آنان داده مى شود و سردمداران گم راهى [و] (1) مسيح دجّال (2) را مى كُشند . آن را از امّت من قرار ده . فرمود : «آن ، امّت احمد است» . گفت : پروردگارا ! پس مرا از امّت احمد قرار ده . در اين هنگام ، دو امتياز به او داده شد . خداوند فرمود : «اى موسى ! تو را با رسالت هايم و با سخن گفتنم [با تو] بر مردم [روزگار] برگزيدم . پس آنچه را به تو دادم ، بگير و از سپاس گزاران باش» . موسى عليه السلام گفت : راضى شدم ، اى پروردگار !

.


1- .. اين افزوده ، برگرفته از الخصائص الكبرى است .
2- .. در تفسير الطبرى و تفسير ابن كثير ، به جاى «مسيح دجّال» ، «يك چشمِ دروغگو» آمده است .

ص: 202

عنه صلى الله عليه و آله :أنَا أشبَهُ النّاسِ بِآدَمَ عليه السلام ، وإبراهيمُ عليه السلام أشبَهُ النّاسِ بي ؛ خَلقُهُ وخُلُقُهُ (1) ، وسَمّانِي اللّهُ عز و جل مِن فَوقِ عَرشِهِ عَشَرَةَ أسماءٍ ، وبَيَّنَ اللّهُ وَصفي ، وبَشَّرَني عَلى لِسانِ كُلِّ رَسولٍ بَعَثَهُ إلى قَومِهِ ، وسَمّاني ونَشَرَ فِي التَّوراةِ اسمي ، وبَثَّ ذِكري في أهلِ التَّوراةِ وَالإِنجيلِ ، وعَلَّمَني كِتابَهُ ، ورَفَعَني في سَمائِهِ ، وشَقَّ لِيَ اسما مِن أسمائِهِ ، فَسَمّاني مُحَمَّدا وهُوَ مَحمُودٌ ، وأخرَجَني في خَيرِ قَرنٍ مِن اُمَّتي ، وجَعَلَ اسمي فِي التَّوراةِ أحيَدَ ، وهُوَ مِنَ التَّوحيدِ؛ فَبِالتَّوحيدِ حَرَّمَ أجسادَ اُمَّتي عَلَى النّارِ ، وسَمّاني فِي الإِنجيلِ أحمَدَ؛ فَأَنَا مَحمودٌ في أهلِ السَّماءِ ، وجَعَلَ اُمَّتِيَ الحامِدينَ ، وجَعَلَ اسمي فِي الزَّبورِ ماحٍ ؛ مَحَا اللّهُ عز و جل بي مِنَ الأَرضِ عِبادَةَ الأَوثانِ ، وجَعَلَ اسمي فِي القُرآنِ مُحَمَّدا؛ فَأَنَا مَحمودٌ في جَميعِ القِيامَةِ في فَصلِ القَضاءِ ، لايَشفَعُ أحَدٌ غَيري . (2)

.


1- .في المصدر : «خلقة وخلقة» ، والصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى .
2- .الخصال : ص 425 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 51 ح 1 ، علل الشرائع : ص 128 ح 3 كلّها عن جابر بن عبد اللّه ، بحار الأنوار : ج 16 ص 92 ح 27 .

ص: 203

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من ، شبيه ترينِ مردم به آدم عليه السلام هستم و ابراهيم عليه السلام شبيه ترينِ مردم به من بوده است ، هم اخلاقش هم چهره اش . خداوند ، از فراز عرش خود ، ده نام بر من نهاد و اوصاف مرا بيان فرمود و از زبانِ هر پيامبرى كه به سوى قومش فرستاد ، مژده ظهور مرا داد و نامم را بُرد . نام مرا در تورات ، نشر داد و نام مرا در ميان پيروان تورات و انجيل پراكَنْد و كتابش را به من آموخت و در آسمانش ، مرا رفعت بخشيد و نام مرا از نام هاى خود برگرفت و مرا «محمّد» ناميد و او نامش «محمود» است . مرا در ميان بهترين نسل از امّتم ظاهر گردانيد . نام مرا در تورات ، «اَحْيَد» نهاد كه برگرفته از توحيد است و به واسطه توحيد ، بدن امّت مرا بر آتش ، حرام ساخت . در انجيل ، از من با نام «احمد» ياد كرد . پس من در ميان آسمانيان ، محمود (ستوده و پسنديده) هستم و امّت مرا ، حمد كننده قرار داد . در زبور ، نامم را «ماحى» نهاد . خداوند عز و جل به واسطه من ، بت پرستى را از زمين ، محو مى كند . در قرآن ، نامم را «محمّد» نهاد . پس در سرتاسر قيامت ، قضاوت نهايى از سوى من ، پسنديده [و پذيرفته] مى شود و كسى جز من ، شفاعت نمى كند .

.

ص: 204

الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن أبيه عليهم السلام :سُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : أينَ كُنتَ وآدَمُ فِي الجَنَّةِ؟ قالَ : كُنتُ في صُلبِهِ (1) ، وهُبِطَ بي إلَى الأَرضِ في صُلبِهِ . . . ولَم يَزَلِ اللّهُ عز و جليَنقُلُني مِنَ الأَصلابِ الطَّيِّبَةِ إلَى الأَرحامِ الطّاهِرَةِ . . . وأَثبَتَ فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ ذِكري ، ورَقى بي إلى سَمائِهِ ، وشَقَّ لِيَ اسما مِن أسمائِهِ الحُسنى ، اُمَّتِيَ الحَمّادونَ ، فَذُو العَرشِ مَحمودٌ وأنَا مُحَمَّدٌ . (2)

حلية الأولياء عن سعيد بن أبي هلال :إنَّ عَبدَ اللّهِ بنَ عَمرٍو قالَ لِكَعبٍ : أخبِرني عَن صِفَةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله واُمَّتِهِ . قالَ : أجِدُهُم في كِتابِ اللّهِ تَعالى أنّ أحمَدَ واُمَّتَهُ حَمّادونَ ، يَحمَدونَ اللّهَ عز و جل عَلى كُلِّ خَيرٍ وشَرٍّ ، يُكَبِّرونَ اللّهَ عَلى كُلِّ شَرَفٍ (3) ، ويُسَبِّحونَ اللّهَ في كُلِّ مَنزِلٍ ، نِداؤُهُم في جَوِّ السَّماءِ ، لَهُم دَوِيٌّ في صَلاتِهِم كَدَوِيِّ النَّحلِ عَلَى الصَّخرِ ، يَصُفّونَ فِي الصَّلاةِ كَصُفوفِ المَلائِكَةِ ، ويَصُفّونَ فِي القِتالِ كَصُفوفِهِم فِي الصَّلاةِ ، إذا غَزَوا في سَبيلِ اللّهِ كانَتِ المَلائِكَةُ بَينَ أيديهِم ومِن خَلفِهِم بِرِماحٍ شِدادٍ ، إذا حَضَرُوا الصَّفَّ في سَبيلِ اللّهِ كانَ اللّهُ عَلَيهِم مُظِلّاً _ وأشارَ بِيَدِهِ _ كَما تُظِلُّ النُّسورُ عَلى وُكورِها ، لا يَتَأَخَّرونَ زَحفاً أبَداً حَتّى يَحضُرَهُم جِبريلُ عليه السلام . (4)

.


1- .الصُّلْب : الظهر (النهاية : ج 3 ص 44 «صلب») .
2- .الأمالي للصدوق : ص 723 ح 989 عن يحيى بن أبي إسحاق ، روضة الواعظين : ص 78 ، بحار الأنوار : ج 16ص 314 ح 2 وراجع : معاني الأخبار : ص 55 ح 2 .
3- .الشَّرَفُ : العُلُوّ (المصباح المنير : ص 310 «شرف») .
4- .حلية الأولياء : ج 5 ص 386 الرقم 333 ، الدر المنثور : ج 3 ص 558 .

ص: 205

امام صادق عليه السلام_ از پدرش ، از جدّش ، از پدرش _ :از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد : آن گاه كه آدم عليه السلام در بهشت بود ، شما كجا بودى؟ فرمود : «در پشت او (آدم) ، و در همان پشتِ او به زمين فرود آورده شدم ... . از آن پس ، پيوسته ، خداى عز و جل مرا از پشت هاى پاك به زِهدان هاى پاك ، منتقل مى كرد . در تورات و انجيل ، نام مرا آورد و مرا به آسمان خويش ، بالا بُرد و از نام هاى نيكويش ، نامى براى من مشتق ساخت . امّت من ، حمّادون (ستايندگان)اند و خداوندگار عرش محمود است و من ، محمّدم .

حلية الأولياء :عبد اللّه بن عمرو به كعب گفت : مرا از اوصاف محمّد صلى الله عليه و آله و امّت او خبر ده . كعب گفت : آنان را در كتاب خداى متعال ، چنين مى يابم كه : احمد و امّت او ستايندگان اند . خداى عز و جل را بر هر خوب و بدى مى ستايند . در هر بلندى ، خدا را به بزرگى ياد مى كنند و در هر منزلگاهى ، خدا را به پاكى مى ستايند . بانگ آنان ، در ميان آسمان مى پيچد و در نمازهاشان ، همهمه اى چونان همهمه زنبوران عسل در كوهسار دارند . در نماز ، همچون صفوف فرشتگان ، صف مى بندند و در جنگ ، آن گونه صف مى كشند كه در نماز . هر گاه در راه خدا به جنگ بروند ، فرشتگان با نيزه هاى محكم ، در پيشِ رو و پشتِ سرشان قرار مى گيرند . هر گاه در راه خدا به صف مى ايستند ، خداوند بر آنان سايه مى افكنَد (با دستش نشان داد) آن گونه كه عقاب ها بر لانه هايشان بال مى گسترانند و هر گز از پيشروى باز نمى ايستند تا آن كه جبرئيل عليه السلام به آنان مى پيوندد .

.

ص: 206

الكافي عن علي بن عيسى رفعه ، قال :إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ رَبُّهُ تَبارَكَ وتَعالى ، فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ : ... اُوصيكَ يا موسى وَصِيَّةَ الشَّفيقِ المُشفِقِ بِابنِ البَتولِ عيسَى بنِ مَريَمَ ، صاحِبِ الأَتانِ وَالبُرنُسِ وَالزَّيتِ وَالزَّيتونِ وَالمِحرابِ ، ومِن بَعدِهِ بِصاحِبِ الجَمَلِ الأَحمَرِ الطَّيِّبِ الطَاهِرِ المُطَهَّرِ ، فَمَثَلُهُ في كِتابِكَ أنَّهُ مُؤمِنٌ مُهَيمِنٌ عَلَى الكُتُبِ كُلِّها ، وأنَّهُ راكِعٌ ساجِدٌ راغِبٌ راهِبٌ ، إخوانُهُ المَساكينُ ، وأنصارُهُ قَومٌ آخَرونَ ، ويَكونُ في زَمانِهِ أزلٌ (1) و زِلزالٌ وقَتلٌ وقِلَّةٌ مِنَ المالِ ، اسمُهُ أحمَدُ ، مُحَمَّدٌ الأَمينُ مِنَ الباقينَ مِن ثُلَّةِ الأَوَّلينَ الماضينَ ، يُؤمِنُ بِالكُتُبِ كُلِّها ، ويُصَدِّقُ جَميعَ المُرسَلينَ ، ويَشهَدُ بِالإِخلاصِ لِجَميعِ النَّبِيّينَ ، اُمَّتُهُ مَرحومَةٌ مُبارَكَةٌ ما بَقوا فِي الدّينِ عَلى حَقائِقِهِ ، لَهُم ساعاتٌ مُوَقَّتاتٌ يُؤَدّونَ فيهَا الصَّلَواتِ أداءَ العَبدِ إلى سَيِّدِهِ نافِلَتَهُ ، فَبِهِ فَصَدِّق ، ومِنهاجَهُ فَاتَّبِع ؛ فَإِنَّهُ أخوكَ . يا موسى ، إنَّهُ اُمِّيٌّ (2) ، وهُوَ عَبدُ صِدقٍ ، يُبارَكُ لَهُ فيما وَضَعَ يَدَهُ عَلَيهِ ويُبارَكُ عَلَيهِ ، كَذلِكَ كانَ في عِلمي ، وكَذلِكَ خَلَقتُهُ ، بِهِ أفتَحُ السّاعَةَ ، وبِاُمَّتِهِ أختِمُ مَفاتيحَ الدُّنيا ، فَمُر ظَلَمَةَ بَني إسرائيلَ ألّا يَدرُسُوا اسمَهُ ولا يَخذُلوهُ ، وإنَّهُم لَفاعلونَ . وحُبُّهُ لي حَسَنَةٌ ، فَأَنا مَعَهُ وأنا مِن حِزبِهِ وهُوَ مِن حِزبي ، وحِزبُهُمُ الغالِبونَ ، فَتَمَّت كَلِماتي لَاُظهِرَنَّ دينَهُ عَلَى الأَديانِ كُلِّها ، ولَاُعبَدَنَّ بِكُلِّ مَكانٍ ، ولَاُنزِلَنَّ عَلَيهِ قُرآناً فُرقاناً شِفاءً لِما فِي الصُّدورِ مِن نَفثِ الشَّيطانِ ، فَصَلِّ عَلَيهِ يَا بنَ عِمرانَ ، فَإِنّي اُصَلّي عَلَيهِ و مَلائِكَتي ... . (3)

.


1- .الأزْل : الضّيق والشدَّة (النهاية : ج 1 ص 46 «أزل») .
2- .في تحف العقول : «إنّه أميني» .
3- .الكافي : ج 8 ص 42 _ 43 ح 8 ، تحف العقول : ص 490، أعلام الدين : ص 218 كلاهما نحوه، بحارالأنوار : ج 13 ص 332 ح 13 .

ص: 207

الكافى_ به نقل از على بن عيسى ، در حديثى كه سند آن را به اهل بيت عليهم السلام مى رساند _ :خداوند _ تبارك و تعالى _ با موسى عليه السلام نجوا كرد و در مناجاتش به او فرمود : « ... اى موسى ! تو را چونان شخصِ مهربان و دلسوز ، سفارش مى كنم در باره زاده بتول (باكره ، عذراء) ، عيسى بن مريم ، آن الاغْ سوارِ بُرنُس پوشى (1) كه خوراكش روغن و زيتون است و با محراب عبادت ، دَمخور است و سپس ، در باره آن صاحب ماده اُشتر سرخْ موى ، آن پاك و پاكيزه و مطهّر . وصفش در كتاب تو ، اين است كه تصديق كننده و نگاهبان همه كتاب ها [ ى آسمانى] است . پيوسته در ركوع و سجود و اميد و بيم به سر مى برد . برادران او مستمندان اند و يارانش از قومى ديگر . در روزگار او ، قحطى و زلزله و كُشتار و اندك بودن دارايى ، حاكم است . نامش «احمد» است ، محمّد امين و از بقاياى آن جمعِ [پيامبران] نخستين گذشته . به همه كتاب ها [ ى آسمانى] ايمان دارد و همه فرستادگان را تصديق مى كند و صادقانه ، به [حقّانيت ]همه پيامبران ، گواهى مى دهد . امّتش تا آن گاه كه بر حقايق دين پايدار بمانند ، مورد رحمت و بركت [من] هستند . آنان را اوقاتى تعيين شده است كه در آنها نماز مى گزارند ، چونان خدمت گزارىِ بنده به سروَرش . پس او را تصديق كن و از راهش پيروى نما ؛ زيرا او برادر توست . اى موسى! او درس ناخوانده است . او بنده اى راستين است . دستش را بر هر چه بگذارد ، در آن به او بركت مى دهيم و به خودش بركت داده مى شود . در علم من ، چنين بوده و او را اين گونه آفريده ام. قيامت را بدو آغاز مى كنم و كليدهاى دنيا را به امّت او پايان مى بخشم . پس به ستمگران بنى اسرائيل بفرما كه نام او را محو نكنند و ترك يارى اش ننمايند ، كه البتّه چنين خواهند كرد . دوست داشتن او در نزد من ، كارى نيك است . پس من با اويم و از حزب او هستم و او نيز از حزب من است و حزب آنان ، پيروز است . حكم من ، بر اين صادر شده است كه دينِ او را بر همه دين ها چيره گردانم و در همه جا ، عبادت شوم و قرآنى بر او فرو فرستم كه جدا كننده [ى حق از باطل] است و شفادهنده سينه ها از وسوسه هاى شيطان . پس اى پسر عمران! بر او درود فرست ؛ زيرا من و فرشتگانم نيز بر او درود مى فرستيم ...» .

.


1- .. بُرنُس : كلاهى بلند كه اشراف عرب بر سر مى گذاشتند ؛ شنلِ كلاه دار .

ص: 208

حلية الأولياء عن كعب الأحبار :قالَ موسى عليه السلام : إنّي لَأَجِدُ فِي الأَلواحِ صِفَةَ قَومٍ عَلى قُلوبِهِم مِنَ النّورِ مِثلُ الجِبالِ الرَّواسي ، تَكادُ الجِبالُ وَالرِّمالُ أن تَخِرَّ لَهُم سُجَّدا مِنَ النّورِ . فَسَأَلَ رَبَّهُ وقالَ : اِجعَلهُم مِن اُمَّتي ! قالَ اللّهُ : يا موسى ، إنِّي اختَرتُ اُمَّةَ مُحَمَّدٍ وجَعَلتُهُم أئِمَّةَ الهُدى ، وهؤُلاءِ طَوائِفُ مِن اُمَّتِهِ. (1)

.


1- .حلية الأولياء : ج 5 ص 388 الرقم 333 .

ص: 209

حلية الأولياء_ به نقل از كعب الأحبار _ :موسى عليه السلام گفت : من در الواح ، اوصاف مردمانى را مى يابم كه در دل هايشان نورى به سان كوه هاى سر به فلك كشيده است و چيزى نمانده كه كوه ها و ريگ ها از شدّت آن در برابرشان به خاك مى افتند . آن گاه ، موسى عليه السلام از پروردگارش درخواست كرد و گفت : اينان را از امّت من قرار ده . خداوند فرمود : «اى موسى! من ، امّت محمّد را برگزيدم و آنان را پيشوايانِ هدايت قرار دادم و اين مردمان ، طايفه هايى از امّت او هستند» .

.

ص: 210

الفصل العاشر : مستقبل اُمّة محمّد صلى الله عليه و آله في الدنيا10 / 1في وَسَطِهَا الكَدَرُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ اُمَّتي أوَّلُها وآخِرُها ، وفي وَسَطِها الكَدَرُ . (1)

راجع : ص 242 (الاُمّة / الفصل العاشر / آخرها الاستخلاف في الأرض) .

10 / 2يَأتي عَلَيها ما كانَ فِي الاُمَمِ السّالِفَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ ما كانَ فِي الاُمَمِ السّالِفَةِ فَإِنَّهُ يَكونُ في هذِهِ الاُمَّةِ مِثلُهُ ؛ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ (2) ، وَالقُذَّةِ بِالقُذَّةِ (3) . (4)

.


1- .نوادر الاُصول : ج 1 ص 336 عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : ج 11 ص 527 ح 32455 .
2- .حَذْو النَّعلِ بالنَّعلِ : أي تعملون مثل أعمالهم ، كما تُقطع إحدى النعلين على قَدْر النعل الاُخرى (النهاية :ج 1 ص 357 «حذا») .
3- .حَذُو القُذَّةِ بالقُذَّةِ : القُذَذْ : ريش السهام ، واحدتها : قُذَّة ؛ أي كما تُقدَّر كلّ واحدة منها على قدر صاحبتها وتُقطع . يُضربُ للشيئين يستويان ولا يتفاوتان (النهاية : ج 4 ص 28 «قذذ») .
4- .كمال الدين : ص 576 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام و ص 530 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 203 ح 609 نحوه وفيه «في بني إسرائيل » بدل «في الاُمم السالفة» ، عيون أخبارالرضا عليه السلام : ج 2 ص 201 ح 1 عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كشف الغمّة : ج 3 ص335 ،بحار الأنوار : ج 28 ص 10 ح 15 .

ص: 211

فصل دهم : آينده امّت محمّدصلى الله عليه وآله در دنيا

10 / 1 در ميانه آن ، تيرگى است
10 / 2 دچار شدن به سرنوشت امّت هاى پيشين

فصل دهم : آينده امّت محمّد صلى الله عليه و آله در دنيا10 / 1در ميانه آن ، تيرگى استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين افراد امّت من ، اوّلين و آخرينِ آنها هستند و در ميانه اش تيرگى است .

ر . ك : ص 243 (امّت / فصل دهم / سرانجام اين امّت ، جانشينى در زمين است) .

10 / 2دچار شدن به سرنوشت امّت هاى پيشينپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آنچه در امّت هاى گذشته بوده است ، همانند آن ، در اين امّت نيز خواهد بود ، قدم به قدم و مو به مو .

.

ص: 212

عنه صلى الله عليه و آله :لَيَأتِيَنَّ عَلى اُمَّتي ما أَتى عَلى بَني إسرائيلَ ؛ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ ، حَتّى إن كانَ مِنهُم مَن أتى اُمَّهُ عَلانِيَةً ، لَكانَ في اُمَّتي مَن يَصنَعُ ذلِكَ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لَيُحمَلَنَّ شِرارُ هذِهِ الاُمَّةِ عَلى سُنَنِ الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلِهِم [مِن] (2) أهلِ الكِتابِ ؛ حَذوَ القُذَّةِ بِالقُذَّةِ . (3)

صحيح البخاري عن أبي سعيد الخدري :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قالَ : لَتَتَّبِعُنَّ سُنَنَ مَن قَبلَكُم شِبرا بِشِبرٍ وذِراعا بِذِراعٍ ، حَتّى لَو سَلَكوا جُحرَ ضَبٍّ لَسَلَكتُموهُ . قُلنا : يا رَسولَ اللّهِ ، اليَهودُ وَالنَّصارى ؟ قالَ : فَمَن ؟! (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَترُكُ هذِهِ الاُمَّةُ شَيئا مِن سُنَنِ الأَوَّلينَ حَتّى تَأتِيَهُ. (5)

المعجم الكبير عن كثير بن عبد اللّه عن أبيه عن جدّه :كُنّا قُعودا حَولَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَسجِدِهِ بِالمَدينَةِ ، فَجاءَهُ جِبريلُ عليه السلام بِالوَحيِ ، فَتَغَشّى رِداءَهُ ، فَمَكَثَ طَويلاً حَتّى سُرِّيَ عَنهُ ، وكَشَفَ رِداءَهُ فَإِذا هُوَ تَعَرَّقَ عَرَقا شَديدا ، وإذا هُوَ قابِضٌ عَلى شَيءٍ . فَقالَ : أيُّكُم يَعرِفُ ما يَخرُجُ مِنَ النَّخلِ ؟ فَقالَ الأَنصارُ : نَحنُ يا رَسولَ اللّهِ بِأَبينا أنتَ واُمِّنا ، لَيسَ شَيءٌ يَخرُجُ مِنَ النَّخلِ إلّا نَحنُ نَعرِفُهُ ، نَحنُ أصحابُ نَخلٍ ! ثُمَّ فَتَحَ يَدَهُ ، فَإِذا فيها نَوىً ، فَقالَ : ما هذا ؟ فَقالوا : هذا _ يا رَسولَ اللّهِ _ نَوىً ، قالَ : نَوى أيِّ شَيءٍ ؟ قالوا : نَوى سَنَةٍ . قالَ : صَدَقتُم ، جاءَكُم جِبريلُ عليه السلام يَتَعاهَدُ دينَكُم ، لَتَسلُكُنَّ سُنَنَ مَن قَبلَكُم حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ ، ولَتَأخُذُنَّ بِمِثلِ أخذِهِم إن شِبرا فَشِبرا ، وإن ذِراعا فَذِراعا ، وإن باعا فَباعا ، حَتّى لَو دَخَلوا في جُحرِ ضَبٍّ دَخَلتُم فيهِ . ألا إنَّ بَني إسرائيلَ افتَرَقَت عَلى موسى سَبعينَ فِرقَةً ، كُلُّها ضالَّةٌ إلّا فِرقَةً واحِدَةً ؛ الإِسلامَ وجَماعَتَهُم ، ثُمَّ إنَّهَا افتَرَقَت عَلى عيسَى بنِ مَريَمَ عَلى إحدى وسَبعينَ فِرقَةً ، كُلُّها ضالَّةٌ إلّا واحِدَةً ؛ الإِسلامَ وجَماعَتَهُم ، ثُمَّ إنَّكُم تَكونونَ عَلَى اثنَتَينِ وسَبعينَ فِرقَةً ، كُلُّها فِي النَّارِ إلّا واحِدَةً ؛ الإِسلامَ وجَماعَتَهُم. (6)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 26 ح 2641 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 218 ح 444 نحوه وكلاهما عن عبد اللّه بن عمرو ، كنز العمّال : ج 11 ص 115 ح 30837 .
2- .ما بين المعقوفين أثبتناه من المعجم الكبير واُسد الغابة .
3- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 80 ح 17135 ، المعجم الكبير : ج 7 ص 281 ح 7140 ، اُسد الغابة : ج 2 ص614 الرقم 2393 وفيه «لتحذُونّ» بدل «ليحملنّ» ، مسند ابن الجعد : ص 491 ح 3424 كلّها عن شدّاد بن أوس .
4- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1274 ح 3269 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2054 ح 6 ،مسند ابن حنبل : ج 4 ص 168 ح 11800 وفيهما «دخلوا» بدل «سلكوا» و «لتبعتموهم» بدل«لسلكتموه» ، صحيح ابن حبّان : ج 15 ص 95 ح 6703 ، كنز العمّال : ج 11 ص 133 ح 30923 ؛ الطرائف : ص 380 ، بحار الأنوار : ج 53 ص 141 .
5- .المعجم الأوسط : ج 1 ص 101 ح 313 عن المستورد بن شدّاد ، فتح الباري : ج 13 ص 301 ، كنز العمّال : ج 11 ص 133 ح 30919 .
6- .المعجم الكبير : ج 17 ص 13 ح 3 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 219 ح 445 وليس فيه من«فجاءه جبريل عليه السلام » إلى «يتعاهد دينكم» ، كنز العمّال : ج 1 ص 211 ح 1059 .

ص: 213

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به تحقيق آنچه بر بنى اسرائيل گذشته است ، مو به مو ، بر امّت من نيز خواهد گذشت . حتّى اگر در ميان آنها كسى بوده كه آشكارا با مادرش هم بستر مى شده ، در ميان امّت من نيز كسى خواهد بود كه چنين كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به تحقيق بَدان اين امّت ، بر همان راهى خواهند رفت كه پيشينيانِ آنان از اهل كتاب رفتند ، مو به مو .

صحيح البخارى_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «بى گمان ، شما روش هاى پيشينيان خود را ، وَجَب به وجب و گَز به گز ، دنبال خواهيد كرد . حتّى اگر آنان به سوراخ سوسمارى خزيدند ، شما نيز خواهيد خزيد» . گفتيم : اى پيامبر خدا ! [مقصود از پيشينيان ،] يهود و نصارا هستند؟ فرمود : «پس كه؟!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چيزى از روش پيشينيان نيست ، مگر آن كه اين امّت ، آن را انجام خواهند داد .

المعجم الكبير_ به نقل از كثير بن عبد اللّه ، از پدرش ، از جدّش _ :ما در مسجد پيامبر خدا در مدينه ، پيرامون ايشان نشسته بوديم كه جبرئيل عليه السلام بر او وحى آورد . پيامبر صلى الله عليه و آله خود را در رَدايش پيچيد و مدّتى طولانى ، درنگ كرد تا آن كه به خود آمد و ردايش را كنار زد . ديديم عَرَق بسيارى بر [روى] ايشان نشسته و انگار ، چيزى در مُشت دارد . فرمود : «كدام يك از شما مى داند كه از نخل ، چه بيرون مى آيد؟» . انصار گفتند : ما ، اى پيامبر خدا ! پدر و مادرمان به فدايت ! هيچ چيز نيست كه از نخل بيرون آيد ، مگر اين كه ما آن را مى دانيم . ما سر و كارمان با نخل است . ايشان ، دستش را باز كرد . مقدارى هسته خرما در دستش بود . فرمود : «اينها چيست؟» . انصار گفتند : اينها ، هسته خرماست ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «چه نوع هسته اى؟» . گفتند : هسته يك ساله . فرمود : «درست گفتيد . جبرئيل عليه السلام براى سركشى به دينِ شما نزدتان آمده بود . بى گمان ، شما نيز راه هاى كسانى را كه پيش از شما بودند ، خواهيد پيمود ، قدم به قدم ، و آنچه را آنان در پيش گرفتند ، در پيش خواهيد گرفت ، وَجَب به وجب ، و گَز به گَز ، و باز (1) به باز . حتّى اگر آنان به سوراخ سوسمارى رفته اند ، شما نيز به آن داخل خواهيد شد . بنى اسرائيل ، در [دين] موسى عليه السلام هفتاد فرقه شدند كه همگى آنان ، گم راه بودند ، جز يكى : اسلام و جماعت آنان . سپس در [دين] عيسى بن مريم عليه السلام هفتاد و يك فرقه شدند كه همگى آنان ، گم راه بودند ، جز يكى : اسلام و جماعت آنان . شما نيز به هفتاد و دو فرقه ، پراكنده خواهيد شد كه همگى در آتش اند ، بجز يكى : اسلام و جماعتِ ايشان» .

.


1- .. در متن عربى حديث ، «باع» آمده است كه واحد اندازه گيرىِ طول (به مقدار فاصله دو دستِ باز) است .

ص: 214

10 / 3تَكونُ فيهَا الفُرقَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ وقَد أشارَ إلى عَلِيٍّ عليه السلام _ :يَكونُ بَينَ النَّاسِ فُرقَةٌ وَاختِلافٌ ، فَيَكونُ هذا وأَصحابُهُ عَلَى الحَقِّ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أهلَ الكِتابَينِ افتَرَقوا في دينِهِم عَلى ثِنتَينِ وسَبعينَ مِلَّةً ، وإنَّ هذِهِ الاُمَّةَ سَتَفتَرِقُ عَلى ثَلاثٍ وسَبعينَ مِلَّةً _ يَعنِي الأَهواءَ _ كُلُّها فِي النَّارِ إلّا واحِدَةً، وهِيَ الجَماعَةُ . (2)

.


1- .المعجم الكبير : ج 19 ص 147 ح 322 عن كعب بن عجرة ، كنز العمّال : ج 11 ص 621 ح 33016 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 33 ح 16935 ، المعجم الكبير : ج 19 ص 377 ح 884 ، السنّة لابن أبي عاصم :ص 7 ح 2 ، تاريخ دمشق : ج 32 ص 131 ح 6629 كلّها عن أبي عامر عبداللّه بن لُحَي الهوزني ، مسند الشاميّين : ج 2 ص 108 ح 1005 عن معاوية بن أبي سفيان .

ص: 215

10 / 3 اختلاف و جدايى در آنان

10 / 3اختلاف و جدايى در آنانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در اشاره به على عليه السلام _ :ميان مردم ، جدايى و اختلاف پديد خواهد آمد و [در ميان آن فرقه ها ]اين (على عليه السلام ) و ياران او بر حقّ اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيروان هر دو كتاب (تورات و انجيل) در دين خود به هفتاد و دو ملّت پراكنده شدند و اين امّت ، به هفتاد و سه ملّت (يعنى فرقه) پراكنده خواهد شد كه بجز يكى ، يعنى جماعت ، بقيّه در آتش اند .

.

ص: 216

عنه صلى الله عليه و آله :تَفتَرِقُ اُمَّتي عَلى بِضعٍ وسَبعينَ فِرقَةً ، أعظَمُها فِتنَةً عَلى اُمَّتي قَومٌ يَقيسونَ الاُمورَ بِرَأيِهِم ، فَيُحِلّونَ الحَرامَ ويُحَرِّمونَ الحَلالَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اُمَّتي اُمَّتي ، إذَا اختَلَفَ النَّاسُ بَعدي وصاروا فِرقَةً فِرقَةً ، فَاجتَهِدوا في طَلَبِ الدّينِ الحَقِّ حَتّى تَكونوا مَعَ أهلِ الحَقِّ ، فَإِنَّ المَعصِيَةَ في دينِ الحَقِّ تُغفَرُ ، وَالطَّاعَةَ في دينِ الباطِلِ لا تُقبَلُ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ اليَهودَ تَفَرَّقوا مِن بَعدِ موسى عليه السلام عَلى إحدى وسَبعينَ فِرقَةً ، مِنها فِرقَةٌ فِي الجَنَّةِ وسَبعونَ فِرقَةً فِي النَّارِ ، وتَفَرَّقَتِ النَّصارى بَعدَ عيسى عليه السلام عَلَى اثنَتَينِ وسَبعينَ فِرقَةً ، فِرقَةٌ مِنها فِي الجَنَّةِ وإحدى وسَبعونَ فِي النَّارِ ، وتَفَرَّقَت هذِهِ الاُمَّةُ بَعدَ نَبِيِّها صلى الله عليه و آله عَلى ثَلاثٍ وسَبعينَ فِرقَةً ، اثنَتانِ وسَبعونَ فِرقَةً فِي النَّارِ وفِرقَةٌ فِي الجَنَّةِ . ومِنَ الثَّلاثِ وسَبعينَ فِرقَةً ثَلاثَ عَشرَةَ فِرقَةً تَنتَحِلُ وِلايَتَنا وَمَوَدَّتَنا ، اثنَتا عَشرَةَ فِرقَةً مِنها فِي النَّارِ وفِرقَةٌ فِي الجَنَّةِ ، وسِتّونَ فِرقَةً مِن سائِرِ النّاسِ فِي النّارِ . (3)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 631 ح 6325 ، المعجم الكبير : ج 18 ص 51 ح 90 كلاهما عن عوف بن مالك ، كنز العمّال : ج 1 ص 210 ح 1058 ؛ كنز الفوائد : ج 2 ص 209 ، الصراط المستقيم : ج3 ص 208 عن عوف بن مالك ، بحار الأنوار : ج 2 ص 312 .
2- .جامع الأخبار : ص 505 ح 1396 ، بحار الأنوار : ج 27 ص 197 ح 58 .
3- .الكافي : ج 8 ص 224 ح 283 عن أبي خالد الكابلي ، الأمالي للطوسي : ص 523 ح 1159 عن المجاشعي عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، بشارة المصطفى : ص 216 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، الاحتجاج : ج 1 ص 625 ح 145 عن الإمام عليّ عليه السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 28 ص 14 ح 21 .

ص: 217

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من به هفتاد و اندى فرقه پراكنده خواهند شد كه پُردردسرترينِ آنان براى امّتم ، گروهى اند كه كارها را با رأى خويش مى سنجند و در نتيجه ، حرام را حلال و حلال را حرام مى سازند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من ، امّت من! هر گاه پس از من ، مردم اختلاف كردند و گروه گروه شدند ، شما در جستجوى دين حق بكوشيد تا با اهل حق باشيد ؛ چرا كه گناه ، در دين حق ، آمرزيده مى شود و طاعت ، در دين باطل ، پذيرفته نمى شود .

امام باقر عليه السلام :يهود ، پس از موسى عليه السلام هفتاد و يك گروه شدند كه از آنها ، يك گروه در بهشت است و هفتاد گروه ، در آتش اند . نصارا ، پس از عيسى عليه السلام هفتاد و دو گروه شدند كه يك گروه آنها در بهشت است و هفتاد و يكى در آتش اند . اين امّت نيز پس از پيامبرش ، هفتاد و سه گروه مى شود كه هفتاد و دو گروه ، در آتش اند و يك گروه ، در بهشت است . از اين هفتاد و سه گروه ، سيزده گروه دَم از ولايت و دوستى ما مى زنند كه دوازده گروهِ آنها در آتش اند ، و يك گروه در بهشت است و شصت گروه ديگر ، از ساير مردمان كه همگى در آتش اند .

.

ص: 218

بحار الأنوار عن عبداللّه بن عمر :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : سَيَأتي عَلى اُمَّتي ما أتى عَلى بَني إسرائيلَ مِثلٌ بِمِثلٍ ، وإنَّهُم تَفَرَّقوا عَلَى اثنَتَينِ وسَبعينَ مِلَّةً ، وسَتَفَرَّقُ اُمَّتي عَلى ثَلاثٍ وسَبعينَ مِلَّةً ، تَزيدُ عَلَيهِم واحِدَةً ، كُلُّها فِي النّارِ غَيرَ واحِدَةٍ . قالَ : قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وما تِلكَ الواحِدَةُ ؟ قالَ : هُوَ ما نَحنُ عَلَيهِ اليَومَ أنَا وأهلُ بَيتي . (1)

10 / 4لا تَجتَمِع عَلى ضَلالَةٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَجمَعُ اللّهُ هذِهِ الاُمَّةَ عَلَى الضَّلالَةِ أبَداً ، ويَدُ اللّهِ عَلَى الجَماعَةِ ، فَمَن شَذَّ شَذَّ فِي النّارِ . (2)

الإمام الهادي عليه السلام_ في رِسالَتِهِ إلى أهلِ الأَهوازِ حينَ سَأَلوهُ عَنِ الجَبرِ وَالتَّفويضِ _ :اِجتَمَعَتِ الاُمَّةُ قاطِبَةً لَا اختِلافَ بَينَهُم في ذلِكَ : أنَّ القُرآنَ حَقٌّ لا رَيبَ فيهِ عِندَ جَميعِ فِرَقِها ، فَهُم في حالَةِ الاِجتِماعِ عَلَيهِ مُصيبونَ ، وعَلى تَصديقِ ما أنزَلَ اللّهُ مُهتَدونَ ؛ لِقَولِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : «لا تَجتَمِعُ اُمَّتي عَلى ضَلالَةٍ» فَأَخبَرَ صلى الله عليه و آله : أنَّ مَا اجتَمَعَت عَلَيهِ الاُمَّةُ ولَم يُخالِف بَعضُها بَعضا هُوَ الحَقُّ . (3)

.


1- .بحار الأنوار : ج 28 ص 3 ح 4 نقلاً عن معاني الأخبار : ص 323 ح 1 و فيه «أصحابي» بدل «أهل بيتي» ،عوالي اللآلي : ج 1 ص 83 ح 7 وليس فيه ذيله من «قال : قيل : ...» ؛ سنن الترمذي : ج 5 ص 26 ح2641 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 218 ح 444 كلاهما نحوه ، تاريخ دمشق : ج 13 ص 98 ح3063 وفيها «أصحابي» بدل «أهل بيتي» ، كنز العمّال : ج 11 ص 115 ح 30837 .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 200 ح 392 و ص 201 ح 395 كلاهما عن ابن عمر و ص 202 ح398 عن ابن عبّاس وليس فيه ذيله ، سنن الترمذي : ج 4 ص 466 ح 2167 عن ابن عمر وفيه «مع الجماعة» بدل «على الجماعة» .
3- .الاحتجاج : ج 2 ص 487 ح 328 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 225 ح 3 .

ص: 219

10 / 4 هم داستان نشدن بر گم راهى

بحار الأنوار_ به نقل از عبد اللّه بن عمر _ :پيامبر خدا فرمود : «بر امّت من ، همان خواهد گذشت كه بر بنى اسرائيل گذشت ، مو به مو . آنان ، به هفتاد و دو ملّت ، پراكنده شدند و امّت من به هفتاد و سه ملّت ، پراكنده خواهند شد ، يكى بيشتر از آنان و بجز يكى ، همه آنان در آتش اند» . گفته شد : اى پيامبر خدا ! آن يكى كدام است؟ فرمود : «همان كه ما امروز برآنيم ؛ من و اهل بيتم» .

10 / 4هم داستان نشدن بر گم راهىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين امّت هر گز بر گم راهى اجتماع نمى كنند . دست خدا بر سرِ جماعت است . پس ، هر كه [از جماعت] جدا شود ، در آتش [نيز ]تنها خواهد بود .

امام هادى عليه السلام_ در نامه اش به اهوازيان كه در باره جبر و تفويض از ايشان پرسيده بودند _ :همه امّت ، بر دين ، هم داستان اند و در اين باره، ميانشان اختلافى نيست ؛ چرا كه قرآن ، حق است و در حقّانيت آن ، هيچ فرقه اى ترديد ندارد . پس امّت ، در هم داستانى شان بر اين نكته ، بر صواب اند و در تصديق آنچه خداوند فرو فرستاده است ، بر راه درست اند ؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است : «امّت من بر گم راهى ، اجتماع نمى كنند» . پس ايشان خبر داده است كه : «هر آنچه امّت بر آن اجماع كنند و در باره آن اختلافى ميانشان نباشد ، آن چيز ، حق [و درست] است» .

.

ص: 220

10 / 5طائِفَةٌ مِنهُم عَلَى الحَقِّ حَتَّى قِيامِ السَّاعَةِالكتاب«وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ » . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في قَولِهِ تَعالى : «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ » _ :هِيَ لِاُمَّتي ، بِالحَقِّ يَأخُذونَ وبِالحَقِّ يُعطونَ ، وقَد اُعطِيَ القَومُ بَينَ أيديكُم مِثلَها . (2)

تفسير الطبري عن قتادة_ في قَولِهِ تَعالى : «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ » _ :بَلَغَنا أنَّ نَبِيَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ إذا قَرَأَها : هذِهِ لَكُم ، وقَد اُعطِيَ القَومُ بَينَ أيديكُم مِثلَها : «وَمِن قَوْمِ مُوسَى اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» (3) . (4)

تفسير ابن كثير عن الربيع بن أنس_ في قَولِهِ تَعالى : «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ » _ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ مِن اُمَّتي قَوماً عَلَى الحَقِّ حَتّى يَنزِلَ عيسَى بنُ مَريَمَ ، مَتى ما نَزَلَ . (5)

.


1- .الأعراف : 181 .
2- .مجمع البيان : ج 4 ص 773 عن ابن جريج ، بحار الأنوار : ج 24 ص 144 ح 8 ؛ تفسير الطبري : ج 6 الجزء 9 ص 135 وليس فيه ذيله نحوه .
3- .الأعراف : 159 .
4- .تفسير الطبري : ج 6 الجزء 9 ص 135 ، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 518 ، تفسير القرطبي : ج 7 ص 329 ،الدرّ المنثور : ج 3 ص 617 .
5- .تفسير ابن كثير : ج 3 ص 518 ، تفسير القرطبي : ج 7 ص 329 ؛ مجمع البيان : ج 4 ص 773 وفيه «ومن قوم موسى» بدل «وممّن خلقنا» وليس فيهما ذيله «متى ما نزل» ، بحار الأنوار : ج 24 ص 144 ح 9 .

ص: 221

10 / 5 بر حق بودن گروهى از امّت تا قيام قيامت

10 / 5بر حق بودن گروهى از امّت تا قيام قيامتقرآن«و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق هدايت مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در باره آيه شريف : «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق ، هدايت مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» _ :اين آيه ، در باره امّت من است كه به حق ، مى گيرند و به حق ، مى دهند . چنين چيزى به مردمانى كه پيش از شما بوده اند نيز داده شده است .

تفسير الطبرى_ به نقل از قَتاده ، در باره آيه شريف : «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق ، هدايت مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» _ :به ما خبر رسيده است كه پيامبر خدا ، هر گاه اين آيه را قرائت مى كرد ، مى فرمود : «اين در حقّ شماست . چنين ويژگى اى به مردمانى كه پيش از شما بودند نيز داده شده است . «و از ميان قوم موسى ، جماعتى هستند كه به حق ، راه نمايى مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» » .

تفسير ابن كثير_ به نقل از ربيع بن اَنَس ، در باره آيه شريف : «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق ، هدايت مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» _ :پيامبر خدا فرمود : «گروهى از امّت من تا زمانى كه عيسى بن مريم عليه السلام فرود آيد _ هر زمان كه فرود آمد _ همچنان پشتيبان حق هستند» .

.

ص: 222

الإمام عليّ عليه السلام :وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، لَتَفَرَّقَنَّ هذِهِ الاُمَّةُ عَلى ثَلاثٍ وسَبعينَ فِرقَةً ، كُلُّها فِي النّارِ إلّا فِرقَةً «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ » ؛ فَهذِهِ الَّتي تَنجو مِن هذِهِ الاُمَّةِ . (1)

الكافي عن عبداللّه بن سنان :سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَمِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ » ، قالَ: هُمُ الأَئِمَّةُ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن اُمَّتي ظاهِرينَ عَلَى الحَقِّ حَتّى تَقومَ السَّاعَةُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن اُمَّتي ظاهِرينَ عَلَى الحَقِّ ، لا يَضُرُّهُم مَن خَذَلَهُم ، حَتّى يَأتِيَ أمرُ اللّهِ وهُم كَذلِكَ . (4)

.


1- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 43 ح 122 عن ابن الصهبان البكري ، مجمع البيان : ج 4 ص 773 ، بحار الأنوار :ج 28 ص 6 ح 8 ؛ الدرّ المنثور : ج 3 ص 617 نقلاً عن أبي الشيخ وراجع : الأماليللمفيد : ص 213 ح 3 .
2- .الكافي : ج 1 ص 414 ح 13 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 42 ح 120 ، بصائر الدرجات : ص 36 ح 8 كلاهما عن حمران عن الإمام الباقر عليه السلام ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 400 ، تأويل الآيات الظاهرة : ج1 ص 189 ح 37 ، بحار الأنوار : ج 24 ص 146 ح 17 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 496 ح 8389 عن عمر بن الخطّاب ، المعجم الكبير : ج 20 ص403 ح 961 عن المغيرة بن شعبة ، تاريخ أصبهان : ج 1 ص 124 الرقم 47 عن أنس وفيه «يقاتلون» بدل «ظاهرين» ، تفسير القرطبي : ج 8 ص 296 عن عمران بن حصين ؛ عوالي اللآلي : ج 4 ص 62 ح 13 وراجع : صحيح البخاري : ج 3 ص1331 ح 3441 و ج 6 ص 2667 ح 6881 و ص 2714 ح 7021 .
4- .صحيح مسلم : ج 3 ص 1523 ح 170 ، السنن الكبرى : ج 9 ص 378 ح 18825 ، سنن الترمذي : ج 4 ص504 ح 2229 ، صحيح ابن حبّان : ج 16 ص 221 ح 7238 وليس فيهما «وهم كذلك» وكلّها عن ثوبان ، كنز العمّال : ج 12 ص 165 ح 34501 ؛ تنبيه الخواطر :ج 1 ص 7 عن أبي سعيد الخدري .

ص: 223

امام على عليه السلام :سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، هر آينه اين امّت ، هفتاد و سه فرقه خواهد شد كه همه آنها در آتش اند ، بجز يك فرقه : «و از ميان كسانى كه آفريديم ، گروهى هستند كه به حق ، هدايت مى كنند و به آن ، داورى مى نمايند» . اين فرقه از اين امّت ، نجات مى يابد .

الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _ :از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم كه : «و از ميان كسانى كه آفريده ايم، گروهى هستند كه به حق ، هدايت مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» . فرمود : «مقصود از اين گروه ، امامان است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گروهى از امّت من ، همواره بر حق اند تا رستاخيز بر پا شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همواره ، يك گروه از امّت من بر حق اند و يارى نرساندن كسى ، زيانى به آنها نمى رساند و تا فرا رسيدن فرمان خدا (قيامت) چنين اند .

.

ص: 224

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَزالُ اللّهُ يَغرِسُ في هذَا الدّينِ غَرسا يَستَعمِلُهُم في طاعَتِهِ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن اُمَّتي يُقاتِلونَ عَلَى الحَقِّ ، ظاهِرينَ إلى يَومِ القِيامَةِ . قالَ : فَيَنزِلُ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام ، فَيَقولُ أميرُهُم : تَعالَ صَلِّ لَنا ، فَيَقولُ : لا ، إنَّ بَعضَكُم عَلى بَعضٍ اُمَراءُ ، تَكرِمَةُ اللّهِ هذِهِ الاُمَّةَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لَن يَبرَحَ هذَا الدّينُ قائِما يُقاتِلُ عَلَيهِ عِصابَةٌ (3) مِنَ المُسلِمينَ حَتّى تَقومَ السّاعَةُ. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ عِصابَةٌ مِن اُمَّتي يُقاتِلونَ عَلى أمرِ اللّهِ ، قاهِرينَ لِعَدُوِّهِم ، لا يَضُرُّهُم مَن خالَفَهُم ، حَتّى تَأتِيَهُمُ السّاعَةُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن اُمَّتي قَوّامَةً عَلى أمرِ اللّهِ ، لا يَضُرُّها مَن خالَفَها. (6)

.


1- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 5 ح 8 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 235 ح 17802 ، موارد الظمآن : ص 50 ح 88 ،اُسد الغابة : ج 6 ص 228 الرقم 6140 ، الإصابة : ج 7 ص 243 الرقم 10310 ، تاريخ دمشق : ج 67 ص120 ح 13514 كلّها عن أبي عنبة الخولاني ، كنز العمّال : ج 12 ص 193 ح 34625 .
2- .صحيح مسلم : ج 1 ص 137 ح 247 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 190 ح 15129 ، صحيح ابن حبّان : ج 15 ص 231 ح 6819 كلّها عن جابربن عبد اللّه ، كنز العمّال : ج 14 ص 334 ح 38846 ؛ بشارة المصطفى : ص 249 عن الحسن ، كشف الغمّة : ج 3 ص 269 ، بحار الأنوار : ج 51 ص 88 .
3- .العِصابَةُ : الجماعة من الناس (الصحاح : ج 1 ص 183 «عصب») .
4- .صحيح مسلم : ج 3 ص 1524 ح 172 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 438 ح 21041 و ص 443 ح 21070 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 496 ح 8388 ، المعجم الكبير : ج 2 ص 217 ح 1891 كلّهاعن جابر بن سمرة ، كنز العمّال : ج 12 ص 164 ح 34495 .
5- .صحيح مسلم : ج 3 ص 1525 ح 176 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 503 ح 8409 ، صحيح ابن حبّان : ج 15 ص 250 ح 6836 ، المعجم الكبير : ج 17 ص 314 ح 869 كلّها عن عقبة بن عامر ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 310 ح 22383 عن أبي اُمامة نحوه ، كنز العمّال : ج 12 ص 165 ح 34502 .
6- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 5 ح 7 ، مسند الشاميّين : ج 2 ص 394 ح 1563 ، حلية الأولياء : ج 9 ص 307 الرقم 458 وفيه «قائمة» بدل «قوّامة» وكلّها عن أبي هريرة ، اُسد الغابة : ج 2 ص 621 الرقم 2411 عن شرحبيل بن السمط ،تاريخ دمشق : ج 22 ص 455 ح 4991 عن أبي هريرة وابن سمط و ليس فيه «من اُمّتي» ، كنز العمّال : ج 12 ص 164 ح 34497 .

ص: 225

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، پيوسته در اين دين ، نهال هايى مى كارد و آنها را در طاعت خود به كار مى گيرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همواره ، گروهى از امّت من در راه حق مى جنگند و تا روز قيامت ، چيره اند . پس عيسى بن مريم عليه السلام فرود مى آيد و اميرشان به آنان مى گويد : بيا براى ما نماز بخوان ، و او مى گويد : نه . شما خود بر يكديگر اميريد و اين ، لطف خدا بر اين امّت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين دين ، پيوسته برپاست و گروهى از مسلمانان ، تا قيام قيامت ، در راه آن مى جنگند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گروهى از امّت من ، تا قيام قيامت ، پيوسته در راه خدا مى جنگند و بر دشمنشان چيره اند و مخالفتِ مخالفانشان ، گزندى به آنان نمى رسانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گروهى از امّت من ، پيوسته به فرمان خدا قيام مى كنند و مخالفانشان به آنان زيانى نمى رسانند .

.

ص: 226

10 / 6ما أجارَهَا اللّهُ مِنهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل وَعَدَني في اُمَّتي ، وأَجارَهُم مِن ثَلاثٍ : لا يَعُمُّهُم بِسَنَةٍ (1) ، ولا يَستَأصِلُهُم عَدُوٌّ ، ولا يَجمَعُهُم عَلى ضَلالَةٍ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ أجارَكُم مِن ثَلاثِ خِلالٍ : أن لا يَدعُوَ عَلَيكُم نَبِيُّكُم فَتَهلِكُوا جَميعا ، وأَن لا يَظهَرَ أهلُ الباطِلِ عَلى أهلِ الحَقِّ ، وأن لا تَجتَمِعوا عَلى ضَلالَةٍ. (3)

10 / 7ما لَم يُجِرهَا اللّهُ مِنهُالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قالَ : سَأَلتُ رَبّي تَبارَكَ وتَعالى ثَلاثَ خِصالٍ ، فَأَعطانِيَ اثنَتَينِ و مَنَعَني واحِدَةً . قُلتُ : يا رَبِّ لا تُهلِك اُمَّتي جوعا ، قالَ : لَكَ هذِهِ ، قُلتُ : يا رَبِّ لا تُسَلِّط عَلَيهِم عَدُوّا مِن غَيرِهِم _ يَعني مِنَ المُشرِكينَ _ فَيَجتاحوهُم (4) ، قالَ : لَكَ ذلِكَ ، قُلتُ : يا رَبِّ لا تَجعَل بَأسَهُم بَينَهُم ، فَمَنَعَني هذِهِ. (5)

.


1- .السَّنَةُ : الجدبُ (النهاية : ج 2 ص 413 «سنه») .
2- .سنن الدارمي : ج 1 ص 33 ح 54 عن عمرو بن قيس ، كنز العمّال : ج 11 ص 442 ح 32080 .
3- .سنن أبي داود : ج 4 ص 98 ح 4253 ، المعجم الكبير : ج 3 ص 292 ح 3440 ، مسند الشاميّين : ج 2 ص442 ح 1663 كلّها عن أبي مالك الأشعري ، كنز العمّال : ج 12 ص 155 ح 34455 .
4- .يَجْتاحُهُ : يستأصله ويأتي عليه (النهاية : ج 1 ص 311 «جوح») .
5- .الخصال : ص 83 ح 9 عن جابر بن سمرة السوائي ، بحار الأنوار : ج 22 ص 443 ح 1 ؛ المعجم الكبير : ج1 ص 107 ح 179 ، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 269 كلاهما عن جابر بن سمرة السوائي ، كنز العمّال : ج11 ص 175 ح 31103 .

ص: 227

10 / 6 از چند چيز ، در پناه خدايند
10 / 7 چيزهايى كه خداوند ، آنان را از آنها پناه نداده است

10 / 6از چند چيز ، در پناه خدايندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل به من در باره امّتم وعده داد و آنها را از سه چيز ، در پناه خود درآورد : قحطى ، عموم آنان را فرا نمى گيرد ؛ هيچ دشمنى ، آنان را ريشه كن نمى كند ؛ و بر گم راهى اجماع نمى نمايند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، شما را از سه چيز امان داده است : اين كه پيامبرتان شما را نفرين نكند كه همگى نابود شويد ؛ پيروان باطل بر پيروان حق چيره نيايند ؛ و بر گم راهى هم داستان نشويد.

10 / 7چيزهايى كه خداوند ، آنان را از آنها پناه نداده استامام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «من ، سه چيز از پروردگارم _ تبارك و تعالى _ درخواست كردم . دو تاى آنها را به من داد و يكى را نداد . گفتم : پروردگارا ! امّت مرا از گرسنگى هلاك مگردان . فرمود : پذيرفتم . گفتم : پروردگارا ! دشمن غير خودى (يعنى از مشركان) را بر آنان ، مسلّط مگردان كه آنها را ريشه كن كند . فرمود : پذيرفتم . گفتم : پروردگارا ! آنان را دچار جنگ داخلى مگردان . اين را به من نداد» .

.

ص: 228

10 / 8ما يَقَعُ فيها مِنَ الفِتَنِالكتاب«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ» . (1)

«وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً» . (2)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :لَمّا أنزَلَ اللّهُ سُبحانَهُ قَولَهُ : «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ» عَلِمتُ أنَّ الفِتنَةَ لا تَنزِلُ بِنا ورَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَينَ أظهُرِنا ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، ما هذِهِ الفِتنَةُ الَّتي أخبَرَكَ اللّهُ تَعالى بِها ؟ فَقالَ : يا عَلِيُّ ، إنَّ اُمَّتي سَيُفتَنونَ مِن بَعدي ، فَقلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، أوَ لَيسَ قَد قُلتَ لي يَومَ اُحُدٍ حَيثُ استُشهِدَ مَنِ استُشهِدَ مِنَ المُسلِمينَ وحيزَت (3) عَنِّيَ الشَّهادَةُ ، فَشَقَّ ذلِكَ عَلَيَّ ، فَقُلتَ لي : أبشِر فَإِنَّ الشَّهادَةَ مِن وَرائِكَ؟ فَقالَ لي : إنَّ ذلِكَ لَكَذلِكَ ، فَكَيفَ صَبرُكَ إذَن ؟ فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، لَيسَ هذا مِن مَواطِنِ الصَّبرِ ولكِن مِن مَواطِنِ البُشرى وَالشُّكرِ . وَقالَ : يا عَلِيُّ إنَّ القَومَ سَيُفتَنونَ بِأَموالِهِم ، ويَمُنّونَ بِدينِهِم عَلى رَبِّهِم ، ويَتَمَنَّونَ رَحمَتَهُ ويَأمَنونَ سَطوَتَهُ ، ويَستَحِلّونَ حَرامَهُ بِالشُّبُهاتِ الكاذِبَةِ وَالأَهواءِ السّاهِيَةِ ؛ فَيَستَحِلّونَ الخَمرَ بِالنَّبيذِ ، وَالسُّحتَ (4) بِالهَدِيَّةِ ، وَ الرِّبا بِالبَيعِ . قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، فَبِأَيِّ المَنازِلِ اُنزِلُهُم عِندَ ذلِكَ ؟ أبِمَنزِلَةِ رِدَّةٍ أم بِمَنزِلَةِ فِتنَةٍ ؟ فَقالَ : بِمَنزِلَةِ فِتنَةٍ. (5)

.


1- .العنكبوت : 2 و 3 .
2- .الأنفال : 25 .
3- .تحوّز عنه وتحيَّزَ : إذا تنحّى (لسان العرب : ج 5 ص 340 «حوز») .
4- .السُّحت : الحرام الذي لا يحلُّ كسبه ؛ لأنّه يسحت البركة (النهاية : ج 2 ص 345 «سحت») .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 156 ، أعلام الدين: ص 104 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 138 ح 26 ؛ كنز العمّال : ج 16 ص 193 _ 196 ح44216 نقلاً عن شعب الإيمان عن عبد اللّه بن الحسن نحوه وراجع : مختصر بصائر الدرجات : ص 203 .

ص: 229

10 / 8 دچار شدن به فتنه ها

10 / 8دچار شدن به فتنه هاقرآن«آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند : «ايمان آورديم» ، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟ و به يقين، كسانى را كه پيش از اينان بودند ، آزموديم، تا خدا آنان را كه راست گفته اند ، معلوم دارد و دروغگويان را [ نيز ] معلوم دارد» .

«و از فتنه اى كه تنها به ستمكاران شما نمى رسد بترسيد» .

حديثامام على عليه السلام :چون خداوند سبحان ، اين سخنش را فرو فرستاد كه : «الف، لام، ميم . آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند : «ايمان آورديم» ، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟» ، دانستم كه تا وقتى پيامبر خدا در ميان ماست ، فتنه بر ما فرود نخواهد آمد . لذا به ايشان گفتم : اى پيامبر خدا ! اين فتنه اى كه خداى متعال ، تو را از آن خبر داده است ، چيست؟ فرمود : «اى على! پس از من ، امّتم دچار فتنه خواهند شد» . گفتم : اى پيامبر خدا ! آيا در روز اُحُد كه جمعى از مسلمانان شهيد شدند و شهادت ، نصيب من نشد و اين بر من گران آمد ، به من نفرمودى : «بشارتت باد كه شهادت در انتظار توست»؟ . پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود : «همين طور است . در آن هنگام ، چگونه شكيبايى خواهى كرد؟» . گفتم : اى پيامبر خدا ! اين جا جاى شكيب نيست ؛ بلكه جاى شادى و سپاس گزارى است . فرمود : «اى على! به زودى ، مردم با دارايى هاى خود ، آزموده خواهند شد و آنان به واسطه ديندار بودن خود ، بر پروردگارشان منّت خواهند نهاد و رحمت او را مى طلبند و خود را از خشم او ايمن مى پندارند ، حرام را با شبهات دروغين و خواهش هاى غفلت زا حلال مى شمارند . مثلاً شراب را به نام نبيذ ، حلال مى دارند و مال حرام (رشوه) را به نام هديه و رِبا را به نام معامله» . گفتم : اى پيامبر خدا ! در چنان وضعى آنان را در چه جايگاهى قرار دهم؟ در جايگاه ارتداد يا جايگاه فتنه؟ فرمود : «در جايگاه فتنه» .

.

ص: 230

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :سَيَأتي زَمانٌ عَلى اُمَّتي يَفِرّونَ مِنَ العُلَماءِ كَما يَفِرُّ الغَنَمُ عَنِ الذِّئبِ ، فَإِذا كانَ كذلِكَ ابتَلاهُمُ اللّهُ تَعالى بِثَلاثَةِ أشياءَ : الأَوَّلُ : يَرفَعُ البَرَكَةَ مِن أموالِهِم ، وَالثّاني : سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِم سُلطانا جائِرا ، وَالثّالِثُ : يَخرُجونَ مِنَ الدُّنيا بِلا إيمانٍ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا يُنالُ المُلكُ فيهِ إلّا بِالقَتلِ وَالتَّجَبُّرِ ، ولَا الغِنى إلّا بِالغَصبِ وَالبُخلِ ، ولَا المَحَبَّةُ إلّا بِاستِخراجِ الدّينِ وَاتِّباعِ الهَوى ، فَمَن أدرَكَ ذلِكَ الزَّمانَ فَصَبَرَ عَلَى الفَقرِ وهُوَ يَقدِرُ عَلَى الغِنى ، وصَبَرَ عَلَى البِغضَةِ وهُوَ يَقدِرُ عَلَى المَحَبَّةِ ، وصَبَرَ عَلَى الذُّلِّ وهُوَ يَقدِرُ عَلَى العِزِّ ؛ آتاهُ اللّهُ ثَوابَ خَمسينَ صِدِّيقا مِمَّن صَدَّقَ بي. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَأتي زَمانٌ عَلى اُمَّتي لا يَعرِفونَ العُلَماءَ إلّا بِثَوبٍ حَسَنٍ ، ولا يَعرِفونَ القُرآنَ إلّا بِصَوتٍ حَسَنٍ ، ولا يَعبُدونَ اللّهَ إلّا في شَهرِ رَمَضانَ ، فَإِذا كانَ كَذلِكَ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِم سُلطانا لا عِلمَ لَهُ ولا حِلمَ لَهُ ولا رُحمَ لَهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَأتي عَلى اُمَّتي زَمانٌ تَخبُثُ فيهِ سَرائِرُهُم وتَحسُنُ فيهِ عَلانِيَتُهُم ، طَمَعا فِي الدُّنيا و لا يُريدونَ بهِ ما عِندَ اللّهِ رَبِّهِم ، يَكونُ دينُهُم رِياءً ، لا يُخالِطُهُم خَوفٌ ، يَعُمُّهُمُ اللّهُ مِنهُ بِعِقابٍ ، فَيَدعونَهُ دُعاءَ الغَريقِ فَلا يَستَجيبُ لَهُم. (4)

.


1- .جامع الأخبار : ص 356 ح 995 ، بحار الأنوار : ج 22 ص 453 ح 11 .
2- .الكافي : ج 2 ص 91 ح 12 عن العزرمي عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 60 نحوه ، مشكاه الأنوار : ص 55 ح 54 عن الإمام الصادق عليه السلام ، جامع الأخبار : ص 317 ح 888 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 18 ص 147 ح 8 ؛ حلية الأولياء : ج 8 ص 135 الرقم 405 و ج 6 ص 312 الرقم 391 نحوه وكلاهما عن الحسن ،كنز العمّال : ج 3 ص 209 ح 6195 .
3- .جامع الأخبار : ص 356 ح 998 ، بحار الأنوار : ج 22 ص 454 ح 11 .
4- .الكافي : ج 8 ص 306 ح 476 ، ثواب الأعمال : ص 301 ح 3 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ،عدّة الداعي : ص 178 عن الحسين بن أبي العلاء عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 18 ص146 ح 6 .

ص: 231

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمانى بر امّت من خواهد رسيد كه از عالمان مى گريزند ، چنان كه گوسفند از گرگ مى گريزد . چون چنين شود ، خداوند متعال ، آنها را به سه چيز گرفتار مى سازد : اوّل ، بركت را از اموالشان ببرد ؛ دوم ، سلطانى ستمگر بر آنان مسلّط گرداند ؛ و سوم ، بى ايمان از دنيا مى روند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمانى بر مردم فرا مى رسد كه در آن ، حكومت ، جز با كشتار و ستم به دست نمى آيد و ثروت ، جز با غصب و بخل ورزى و دوستى ، جز با خارج شدن از دين و پيروى از هوس فراهم نمى آيد . پس هر كس چنان زمانى را درك كند و بر فقر ، شكيبايى ورزد با آن كه در به دست آوردن ثروت ، توانايى داشته باشد و بر دشمنى [مردم ]شكيبايى ورزد ، با آن كه بر كسب دوستى [از طرق نامشروع ]توانايى داشته باشد و بر خوارى شكيبايى ورزد ، با آن كه بتواند عزّت [و مقام] به دست آورد ، خداوند ، ثواب پنجاه صدّيق (مؤمن راستين) از كسانى كه مرا تصديق كرده اند، به او بدهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمانى بر امّت من مى آيد كه عالمان را جز به جامه نيكو و قرآن را جز به صداى نيكو نمى شناسند و خدا را جز در ماه رمضان ، عبادت نمى كنند . هر گاه چنين شود ، خداوند ، سلطانى را بر آنان مسلّط مى گردانَد كه نه علم دارد ، نه بردبارى و نه رحم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمانى بر امّت من فرا مى رسد كه در آن زمان ، باطن هايشان پليد و ظاهرشان زيباست . از سرِ طمع به دنيا ، نه اين كه به واسطه دنيا ، آنچه را [از ثواب و پاداش] نزد پروردگارشان است ، بجويند . دينشان از سرِ رياست است و هيچ ترسى [از خدا] در وجودشان نيست . كيفر خداوند ، آنان را فرا مى گيرد و چونان شخص در حال غرق شدن ، او را مى خوانند ؛ امّا دعايشان مستجاب نمى شود .

.

ص: 232

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَأتي عَلى اُمَّتي زَمانٌ لا يَبقى مِنَ القُرآنِ إلّا رَسمُهُ ، وَلا مِنَ الإِسلامِ إلَا اسمُهُ ، يُسَمَّونَ بِهِ وهُم أبعَدُ النّاسِ مِنهُ ، مَساجِدُهُم عامِرَةٌ وهِيَ خَرابٌ مِنَ الهُدى ، فُقَهاءُ ذلِكَ الزَّمانِ شَرُّ فُقَهاءَ تَحتَ ظِلِّ السَّماءِ ، مِنهُم خَرَجَتِ الفِتنَةُ وإلَيهِم تَعودُ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَأتي عَلَيكُم زَمانٌ لا يَكونُ فيهِ شَيءٌ أعَزَّ مِن ثَلاثٍ: دِرهَمٌ حَلالٌ ، أو أخٌ يُستَأنَسُ بِهِ ، أو سُنَّةٌ يُعمَلُ بِها. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :يَأتي عَلَى النَّاسِ زَمانٌ يَذوبُ فيهِ قَلبُ المُؤمِنِ في جَوفِهِ كَما يَذوبُ الآ نُكُ فِي النّارِ _ يَعنِي الرَّصاصَ _ ، وما ذاكَ إلّا لِما يَرى مِنَ البَلاءِ وَالأَحداثِ في دينِهِم لا يَستَطيعُ لَهُ غَيرا (3) . (4)

.


1- .ثواب الأعمال : ص 301 ح 4 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الكافي : ج 8 ص 308 ح 479 عن السكوني عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، نهج البلاغة : الحكمة 369 نحوه وفيهما «الناس» بدل«اُمّتي» ، بحار الأنوار : ج 2 ص 109 ح 14 ؛ تفسيرالقرطبي : ج 12 ص 280 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، الفردوس : ج 2 ص 319 ح 3448 عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : ج 11 ص 181 ح 31135 .
2- .المعجم الأوسط : ج 1 ص 35 ح 88 ، حلية الأولياء : ج 4 ص 370 الرقم 288 و ج 7 ص 127 ، تاريخ دمشق : ج 13ص 31 ح 3035 كلّها عن حذيفة ، كنز العمّال : ج 11 ص 126 ح 30886 ؛ تحف العقول : ص 368 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه وليس فيه «أو سنّة يُعمل بها» ، بحارالأنوار : ج 78 ص 251 ح 102 .
3- .غَيرا : أي تغييرا ؛ قال الفيروزآبادي : غَيَّرَهُ : جعله غيرَ ما كانَ وحَوَّلَهُ وبدَّلَهُ، والاسم : الغَيْر (القاموس المحيط : ج 2 ص 106 «غير») .
4- .الأمالي للطوسي : ص 518 ح 1136 عن المجاشعي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، تفسير القمّي : ج 2 ص304 عن ابن عبّاس نحوه ، بحار الأنوار : ج 28 ص 48 ح 13 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 686 ح 8463 نقلاًعن ابن أبي الدنيا نحوه .

ص: 233

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمانى بر امّت من مى آيد كه از قرآن ، جز نوشته اش باقى نمانَد و از اسلام ، جز نامش . مسلمان ناميده مى شوند ؛ امّا دورترينِ مردم از اسلام اند . مسجدهايشان [از جمعيت] آباد و از هدايت ، خالى است . دين شناسان آن زمان ، بدترين دين شناسانِ زير سايه آسمان اند . فتنه از آنان بر مى خيزد و به آنان ، باز مى گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به زودى زمانى بر شما مى آيد كه در آن ، هيچ چيز كمياب تر از سه چيز نيست : درهمى حلال ، يا برادرى همدل ، يا سنّتى كه به آن عمل شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمانى بر مردم فرا مى رسد كه در آن زمان ، دل مؤمن در درونش آب شود ، آن سان كه سُرب در آتش آب مى شود و اين نيست ، مگر به سبب بلا و بدعت هايى كه در دين مردم مى بيند و نمى تواند تغييرشان دهد .

.

ص: 234

صحيح البخاري عن يعقوب بن عبدالرحمن عن أبي حازم :سَمِعتُ سَهلَ بنَ سَعدٍ يَقولُ : سَمِعتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله يَقولُ : أنا فَرطُكُ عَلى الحَوضِ ، مَن وَرَدَهُ شَرِبَ مِنهُ ، ومَن شَرِبَ مِنهُ لَم يَظمَأ بَعدَهُ أبَدا . لَيَرِدَنَّ عَلَيَّ أقوامٌ أعرِفُهُم ويَعرِفونَني ، ثُمَّ يُحالُ بَيني وبَينَهُم . قالَ أبو حازِمٍ : فَسَمِعَنِي النُّعمانُ بنُ أبي عَيّاشٍ وأنَا اُحَدِّثُهُم هذا ، فَقالَ : هكَذا سَمِعتَ سَهلاً؟ فَقُلتُ: نَعَم. قالَ : وأنَا أشهَدُ عَلى أبي سَعيدٍ الخُدرِيِّ لَسَمِعتُهُ يَزيدُ فيهِ : قالَ : إنَّهُم مِنّي! فَيُقالُ إنَّكَ لا تَدري ما أحدَثوا بَعدَكَ . فَأَقولُ : سُحقا سُحقا لِمَن بَدَّلَ بَعدي . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ إذا سَمِعتَ بِاسمِ رَجُلٍ خَيرٌ مِن أن تَلقاهُ، فَإِذا لَقيتَهُ خَيرٌ مِن أن تُجَرِّبَهُ، ولَو جَرَّبتَهُ أظهَرَ لَكَ أحوالاً . دينُهُم دَراهِمُهُم ، وهِمَّتُهُم بُطونُهُم، وقِبلَتُهُم نِساؤُهُم، يَركَعونَ لِلرَّغيفِ، ويَسجُدونَ لِلدِّرهَمِ، حَيارى سُكارى، لا مُسلِمينَ ولا نَصارى . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ بُطونُهُم آلِهَتُهُم ، ونِساؤُهُم قِبلَتُهُم ، ودَنانيرُهُم دينُهُم ، وشَرَفُهُم مَتاعُهُم ، لا يَبقى مِنَ الإِيمانِ إلَا اسمُهُ ، ومِنَ الإِسلامِ إلّا رَسمُهُ ، ومِنَ القُرآنِ إلّا دَرسُهُ ، مَساجِدُهُم مَعمورَةٌ ، وقُلوبُهُم خَرابٌ عَنِ الهُدى ، عُلَماؤُهُم أشَرُّ خَلقِ اللّهِ عَلى وَجهِ الأَرضِ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :يَأتي عَلى اُمَّتي زَمانٌ يَكونُ اُمَراؤُهُم عَلَى الجَورِ ، وعُلَماؤُهُم عَلَى الطَّمَعِ وقِلَّةِ الوَرَعِ ، وعُبّادُهُم عَلَى الرِّياءِ ، وتُجّارُهُم عَلى أكلِ الرِّبا وكِتمانِ العَيبِ فِي البَيعِ وَالشِّراءِ ، ونِساؤُهُم عَلى زينَةِ الدُّنيا ، فَعِندَ ذلِكَ يُسَلَّطُ عَلَيهِم أشرارُهُم ، فَيَدعو خِيارُهُم فَلا يُستَجابُ لَهُم . (4)

.


1- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2587 ح 6643 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 1793 ح 26 وذيله ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 431 ح 22885 وفيهما «ما عملوا» بدل «ما أحدثوا» ؛ الطرائف : ص 376 ، نهج الحقّ : ص 214 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 122 .
2- .أعلام الدين : ص 291 عن اُمّ هانئ بنت أبي طالب، مصباح الشريعة : ص 373 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه وفيه صدره إلى «تجرّبه»، بحارالأنوار : ج 74 ص 166 ح 31 .
3- .جامع الأخبار : ص 355 ح 993 ، بحار الأنوار : ج 22 ص 453 ح 11 ؛ الفردوس : ج 5 ص 444 ح 8688عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه وليس فيه ذيله من «لا يبقى من الإيمان» .
4- .أعلام الدين : ص 285 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 82 ح 10 .

ص: 235

صحيح البخارى_ به نقل از يعقوب بن عبد الرحمان ، از ابو حازم _ :شنيدم كه سهل بن سعد مى گويد : از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود : «من پيش گام شما در وارد شدن بر حوض [كوثر ]هستم . هر كس بر آن وارد شد ، از آن نوشيد ، و هر كس از آن نوشيد ، هرگز تشنه نشد . گروه هايى بر من وارد مى شوند كه من آنها را مى شناسم و آنها هم مرا مى شناسند ؛ امّا ميان من و آنها فاصله مى افتد» . نعمان بن ابى عيّاش ، در حالى كه اين خبر را براى بعضى روايت مى كردم ، از من شنيد و گفت : آيا به همين گونه از سهل شنيدى؟ گفتم : آرى . گفت : من گواهى مى دهم كه همين خبر را از ابو سعيد خُدرى شنيدم كه از اين ، مفصّل تر نقل كرد و گفت : پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «آنان از من هستند! [به من ]گفته مى شود : تو خبر ندارى كه پس از تو ، چه ها كردند! [و من] مى گويم : از رحمت خدا دور باد ، از رحمت خدا دور باد ، هر كس كه پس از من ، [دين خدا را ]تغيير داد!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمانى به مردم فرا رسد كه [در آن زمان] شنيدن نام مردى ، بهتر از ديدن اوست و ديدن او ، بهتر از آزمودن اوست و اگر او را بيازمايى ، احوالى بر تو نمايان سازد . دينشان ، دِرهم هايشان است و همّ و غمّشان ، شكم هايشان و قبله شان ، زنانشان . براى گِرده نانى ، سر خم مى كنند و براى دِرهم به خاك مى افتند . سرگردان و مست اند . نه مسلمان اند و نه ترسا .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمانى بر مردم مى آيد كه شكم هايشان ، خداى آنان است و زنانشان ، قبله شان و دينارهايشان ، دينشان و شرافتشان ، كالايشان . از ايمان ، جز نامش و از اسلام ، جز رسمش بر جاى نمى مانَد و از قرآن ، جز خواندنش . مسجدهايشان ، آباد [و پُر از جمعيت] است و دل هايشان از هدايت ، ويران [و تهى] . عالمانشان ، بدترين خلق خدا در روى زمين هستند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمانى بر امّت من مى آيد كه فرمان روايانشان ستمكارند ، عالمانشان طمعكار و كم تقوا ، عابدانشان رياكار ، بازرگانانشان رباخوار و پوشاننده عيب [كالا] در هنگام خريد و فروش ، و زنانشان در پىِ زيب و زيور دنيا . در اين شرايط ، خداوند بَدان ايشان را بر آنان مسلّط مى گردانَد و نيكانشان دعا مى كنند ؛ امّا دعايشان مستجاب نمى شود .

.

ص: 236

عنه صلى الله عليه و آله :يَأتي في آخِرِ الزَّمانِ اُناسٌ مِن اُمَّتي يَأتونَ المَساجِدَ يَقعُدونَ فيها حَلَقا ، ذِكرُهُمُ الدُّنيا وحُبُّ الدُّنيا ، لا تُجالِسوهُم فَلَيسَ للّهِِ بِهِم حاجَةٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :يَأتي عَلَيكُم زَمانٌ يُخَيَّرُ فيهِ الرَّجُلُ بَينَ العَجزِ وَالفُجورِ ، فَمَن أدرَكَ ذلِكَ الزَّمانَ فَليَختَرِ العَجزَ عَلَى الفُجورِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لَيَأتِيَنَّكُم بَعدي دُنيا تَأكُلُ أموالَكُم ، كَما تأكُلُ النّارُ الحَطَبَ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّكُم قَد أصبَحتُم في زَمانٍ كَثيرٌ فُقَهاؤُهُ قَليلٌ خُطَباؤُهُ ، كَثيرٌ مُعطوهُ قَليلٌ سُؤّالُهُ ، العَمَلُ فيهِ خَيرٌ مِنَ العِلمِ ، وسَيَأتي زَمانٌ قَليلٌ فُقَهاؤُهُ كَثيرٌ خُطَباؤُهُ ، كَثيرٌ سُؤّالُهُ قَليلٌ مُعطوهُ ، العِلمُ فيهِ خَيرٌ مِنَ العَمَلِ. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّكُم في زَمانٍ مَن تَرَكَ مِنكُم عُشرَ ما اُمِرَ بِهِ هَلَكَ ، ثُمَّ يَأتي زَمانٌ مَن عَمِلَ مِنكُم بِعُشرِ ما اُمِرَ بِهِ نَجا. (5)

.


1- .جامع الأخبار : ص 179 ح 435 و ص 356 ح 994 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 69 ، بحار الأنوار : ج 22 ص453 ح 11 ؛ الفردوس : ج 2 ص 319 ح 3445 عن ابن مسعود نحوه .
2- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 115 ح 7748 و ص 456 ح 9774 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 484ح 8352 ، مسند أبي يعلى : ج 6 ص 44 ح 6372 ، مسند إسحاق بن راهويه : ج 1 ص 197 ح 150 كلّهاعن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 11 ص 191 ح 31180 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 134 ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 19 ص 289 .
4- .المعجم الكبير : ج 3 ص 197 ح 3111 عن حكيم بن حزام ، الأدب المفرد : ص 236 ح 789 عن ابن مسعود من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله ، مسند الشاميّين : ج 2 ص 222 ح 1225 ، تاريخ دمشق : ج 12 ص304 ح 2961 كلاهما عن حرام بن حكيم عن عمّه عبد اللّه بن سعد ، اُسد الغابة : ج 3 ص 223 الرقم 2913 عن حرام بن حكيم عن عمّه نحوه ، كنز العمّال : ج 14 ص 254 ح 28628 .
5- .سنن الترمذي : ج 4 ص 530 ح 2267 ، المعجم الصغير : ج 2 ص 138 ، تاريخ دمشق : ج 52 ص 362 ح11069 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 14 ص 254 ح 38626 ؛ كنز الفوائد : ج 1 ص 217 .

ص: 237

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در آخر زمان ، مردمى از امّت من پديد مى آيند كه به مسجدها مى روند و در آنها گِرد هم مى نشينند و ذكر و وِردشان ، دنيا و دنيادوستى است . با اينان ، هم نشينى نكنيد ؛ زيرا خدا را با اينان ، كارى نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمانى بر شما خواهد آمد كه در آن زمان ، انسان ، ميان ناتوانى و گناه ، مخيّر است . پس هر كس آن زمان را درك كرد ، ناتوانى را بر گناه برگزيند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به تحقيق پس از من ، دنيايى بر شما فرا مى رسد كه اموالتان را مى خورَد ، چنان كه آتش ، هيمه را .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شما در زمانى به سر مى بَريد كه دين شناسانِ آن ، بسيارند و خطيبانش اندك . دهندگانش بسيارند و خواهندگانش اندك . عمل در اين زمان ، بهتر از علم است. زمانى فرا خواهيد رسيد كه دين شناسان آن ، اندك اند و خطيبانش بسيار . خواهندگانش بسيارند و دهندگانش اندك . در آن زمان ، علم ، بهتر از عمل به شمار مى آيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شما در زمانى به سر مى بريد كه هر يك از شما ، يكْ دهمِ آنچه را بدان فرمان داده شده است ، وا گذارَد ، نابود مى شود ؛ امّا زمانى مى آيد كه اگر هر يك از شما ، يكْ دهمِ آنچه را بدان فرمان داده شده است ، به كار بندد ، رستگار مى شود .

.

ص: 238

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَكونُ في آخِرِ اُمَّتي رِجالٌ يَركَبونَ عَلى سُروجٍ كَأَشباهِ الرِّجالِ ، يَنزِلونَ عَلى أبوابِ المَساجِدِ ، نِساؤُهُم كاسِياتٌ عارِياتٌ ، عَلى رُؤوسِهِنَّ كَأَسنِمَةِ (1) البُختِ (2) العِجافِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ ، يَخلُقُ القُرآنُ في قُلوبِ الرِّجالِ كَما تَخلُقُ الثِّيابُ (4) عَلَى الأَبدانِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَأتي في آخِرِ الزَّمانِ عُلَماءُ يُزَهِّدونَ فِي الدُّنيا ولا يَزهَدونَ ، ويُرَغِّبونَ فِي الآخِرَةِ ولا يَرغَبونَ ، ويَنهَونَ عَنِ الدُّخولِ عَلَى الوُلاةِ ولا يَنتَهونَ ، ويُباعِدونَ الفُقَراءَ ، ويُقَرِّبونَ الأَغنِياءَ ، اُولئِكَ هُمُ الجَبّارونَ أعداءُ اللّهِ . (6)

المستدرك على الصحيحين عن أبي هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : سَيَأتي عَلى اُمَّتي زَمانٌ تَكثُرُ فيهِ القُرّاءُ ، وتَقِلُّ الفُقَهاءُ ، ويُقبَضُ العِلمُ وَيَكثُرُ الهَرجُ . قالوا : وَمَا الهَرجُ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : القَتلُ بَينَكُم . ثُمَّ يَأتي بَعدَ ذلِكَ زَمانٌ يَقرَأُ القُرآنَ رِجالٌ لا يُجاوِزُ تَراقِيَهُم (7) ، ثُمَّ يَأتي مِن بَعدِ ذلِكَ زَمانٌ يُجادِلُ المُنافِقُ الكافِرُ المُشرِكُ بِاللّهِ المُؤمِنَ بِمِثلِ ما يَقولُ. (8)

.


1- .أسْنِمة : جمع سنام ، وسنام كلِّ شيء أعلاه (النهاية : ج 2 ص 409 «سنم») .
2- .البُخت : وهي جمال طِوال الأعناق (النهاية : ج 1 ص 101 «بخت») .
3- .صحيح ابن حبّان : ج 13 ص 64 ح 5753، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 483 ح 8346 نحوه، موارد الظمآن : ص 351 ح 1454 كلّها عن عبداللّه بن عمرو .
4- .خَلُقَ الثوبُ : إذا بَلِيَ فهو خَلَقٌ (المصباح المنير : ص 180 «خلق») .
5- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 217 ؛ الإصابة : ج 5 ص 168 الرقم 6672 عن عبداللّه بن يسار المُزَني نحوه .
6- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 301، أعلام الدين : ص 90 نحوه .
7- .التراقي : جمع تَرقُوَة ، وهي العظم الذي بين ثُغرة النَّحر والعَاتِق (النهاية : ج 1 ص 187 «ترق») .
8- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 504 ح 8412 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 319 ح 3277 ، كنز العمّال : ج 14 ص 217 ح 38457 .

ص: 239

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در اواخر امّت من ، مردانى پديد مى آيند كه بر زين (مركب)هايى همانند اشتران مى نشينند ، و بر درهاى مساجد ، فرود مى آيند . زنانشان ، پوشيده و در عين حال ، برهنه اند . بر سرهايشان كاكُلى چونان كوهان اشتران نحيفِ بُختى (1) است . آنها را لعن كنيد ؛ چرا كه آنان ملعون اند . اگر پس از شما امّتى بود، زنان شما به آنها خدمت مى كنند ، همان طور كه زنان امّت هاى قبل از شما به شما خدمت كردند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمانى بر مردم مى آيد كه قرآن در دل هاى مردان ، كهنه مى شود ، چنان كه لباس ها بر بدن ها كهنه مى شوند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در آخر زمان ، عالمانى پديد خواهند آمد كه به زهدِ به دنيا مى خوانند ؛ امّا خود ، زهد نمى ورزند . به آخرت ترغيب مى كنند ؛ امّا خود ، بدان رغبت نشان نمى دهند . از در آمدن بر حكمرانان ، نهى مى كنند ؛ امّا خود مى روند . از تهى دستان ، دورى مى كنند و به توانگران ، نزديك مى شوند . اينان ، همان جبّارانِ دشمن خدايند .

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از اَبو هُرَيره _ :پيامبر خدا فرمود : «زمانى بر امّت من خواهد آمد كه در آن زمان ، قاريان ، بسيارند و دين شناسان ، اندك . علم ، كاهش مى پذيرد و هَرَج ، فزونى مى گيرد» . گفتند : هَرَج چيست ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «كُشت و كشتار در ميانتان» . [سپس افزود :] «پس از آن ، زمانى فرامى رسد كه مردانى قرآن را مى خوانند ؛ امّا از چنبرهاى آنان ، فراتر نمى رود . پس از آن ، زمانى مى آيد كه منافقِ كافرِ مشرك به خدا ، با مؤمن ، با همان چيزى مجادله مى كند كه وى ، بِدان باور دارد» .

.


1- .. بُختى : شترى است بلندگردن كه از تركيب شتران خراسانى و شتران فالج ، به وجود آمده باشد .

ص: 240

الإمام عليّ عليه السلام :يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا يُقَرَّبُ فيهِ إلَا الماحِلُ (1) ، ولا يُظَرَّفُ فيهِ إلَا الفاجِرُ ، ولا يُضَعَّفُ فيه إلَا المُنصِفُ ، يَعُدّونَ الصَّدَقَةَ فيهِ غُرما، وصِلَةَ الرَّحِمِ مَنّا، وَالعِبادَةَ استِطالةً عَلَى النّاسِ . (2)

عنه عليه السلام :سَيَأتي عَلَيكُم زَمانٌ يُكفَأُ (3) فيهِ الإِسلامُ كَما يُكفَأُ الإِناءُ بِما فيهِ. (4)

عنه عليه السلام :إنَّهُ سَيَأتي عَلَيكُم مِن بَعدي زَمانٌ لَيسَ في ذلِكَ الزَّمانِ شَيءٌ أخفى مِنَ الحَقِّ ، ولا أظهَرَ مِنَ الباطِلِ . . . ولا فِي البِلادِ شَيءٌ هُوَ أنكَرُ مِنَ المَعروفِ ، ولا أعرَفُ مِنَ المُنكَرِ. (5)

الإمام الصادق عليه السلام :سَيَأتي عَلَيكُم زَمانٌ لا يَنجو فيهِ مِن ذوِي الدّينِ إلّا مَن ظَنّوا أنَّهُ أبلَهُ (6) ، وصَبَّرَ نَفسَهُ عَلى أن يُقالَ (لَهُ) : إنَّهُ أبلَهُ لا عَقلَ لَهُ . (7)

راجع : ص 32 (الاُمّة / الفصل الثاني / الاعتبار بالاُمم / ابتلاء الاُمم) .

10 / 9آخِرُها يَتَعَلَّمُ كِبارُها مِن صِغارِهارسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوَّلُ هذِهِ الاُمَّةِ يَتَعَلَّمُ صِغارُها مِن كِبارِها ، وآخِرُها يَتَعَلَّمُ كِبارُها مِن صِغارِها. (8)

.


1- .المَحْلُ : المَكْرُ والكَيد (القاموس المحيط : ج 4 ص 49 «محل») .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 102، خصائص الأئمّة : ص 96، تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 209 نحوه، بحارالأنوار : ج 52 ص 278 ح 173 ؛ مطالب السؤول : ج 1 ص 220 نحوه .
3- .كَفَأتَ القِدْرَ : إذا كببتها لتُفْرِغَ ما فيها (النهاية : ج 4 ص 182 «كفأ») .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 103 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 316 ح 32 .
5- .الكافي : ج 8 ص 387 ح 586 ، نهج البلاغة : الخطبة147 .
6- .أبْلَهُ : أي غافل ، أو عن الشرّ لا يُحسنه ، أو أحمق لا تمييز له (تاج العروس : ج 19 ص 17 «بله») .
7- .الكافي : ج 2 ص 117 ح 5 عن مسعدة بن صدقة ، بحار الأنوار : ج 75ص 440 ح108 .
8- .الفردوس : ج 1 ص 37 ح 70 عن ابن عبّاس .

ص: 241

10 / 9 در اواخر اين امّت ، بزرگ ترها از كوچك ترها علم مى آموزند

امام على عليه السلام :زمانى بر مردم آيد كه در آن زمان ، جز شخص حيله گر ، كسى مقرَّب نباشد و جز دروغگو ، كسى زيرك شمرده نشود و جز شخص دادگر و باانصاف ، ناتوان به شمار نيايد . صدقه دادن را زيان ، احسان به خويشاوندان را منّت و عبادت را وسيله تفاخر بر مردم قرار مى دهند .

امام على عليه السلام :زمانى بر شما مى آيد كه در آن زمان ، اسلام ، وارونه مى شود ، چنان كه ظرف با آنچه در آن است ، وارونه مى گردد .

امام على عليه السلام :هر آينه پس از من ، زمانى بر شما فرا مى رسد كه در آن زمان ، چيزى پوشيده تر از حق و آشكارتر از باطل نباشد ... و در شهرها ، چيزى ناشناخته تر (/ ناپسندتر) از معروف و شناخته تر (/ پسنديده تر) از منكر نباشد .

امام صادق عليه السلام :زمانى بر شما خواهد رسيد كه در آن زمان ، از دينداران ، تنها آن كس نجات مى يابد كه او را ابله مى پندارند و در برابر اين كه او را ابله و بى خِرد مى خوانند ، شكيبايى مى ورزد .

ر . ك : ص 33 (امّت / فصل دوم : عبرت گرفتن از امّت ها/ آزمايش امّت ها) .

10 / 9در اواخر اين امّت ، بزرگ ترها از كوچك ترها علم مى آموزندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در اوايلِ اين امّت ، كوچك ترها از بزرگ ترها علم مى آموزند و در اواخر آن ، بزرگ ترها از كوچك ترها علم مى آموزند .

.

ص: 242

10 / 10آخِرُهَا اِلاستِخلافُ فِي الأَرضِالكتاب«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» . (1)

«هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» . (2)

«هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا» . (3)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ مِن كَلامِهِ عليه السلام في بَعضِ احتِجاجاتِهِ _ :ولَم تُطِقِ الاُمَّةُ الصَّبرَ عَلى ما أظهَرَهُ الثّالِثُ مِن سوءِ الفِعلِ ، فَعاجَلَتهُ بِالقَتلِ ، فَاتَّسَعَ بِما جَنَوهُ مِن ذلِكَ لِمَن وافَقَهُم عَلى ظُلمِهِم وكُفرِهِم ونِفاقِهِم ، مُحاوَلَةُ مِثلِ ما أَتَوهُ مِنَ الاِستيلاءِ عَلى أمرِ الاُمَّةِ . كُلُّ ذلِكَ لِتَتِمَّ النَّظِرَةُ الَّتي أوجَبَهَا اللّهُ تَعالى لِعَدُوِّهِ إبليسَ ، إلى أن يَبلُغَ الكِتابُ أجَلَهُ ، ويَحِقَّ القَولُ عَلَى الكافِرينَ ، ويَقتَرِبَ الوَعدُ الحَقُّ الَّذي بَيَّنَهُ اللّهُ في كِتابِهِ بِقَولِهِ : «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ» وَذلِكَ إذا لَم يَبقَ مِنَ الإِسلامِ إلَا اسمُهُ ، ومِنَ القُرآنِ إلّا رَسمُهُ ، وغابَ صاحِبُ الأَمرِ بِإِيضاحِ العُذرِ (4) لَهُ في ذلِكَ ، لِاشتِمالِ الفِتنَةِ عَلَى القُلوبِ ، حَتّى يَكونَ أقرَبُ النّاسِ إلَيهِ أشَدَّهُم عَداوَةً لَهُ . وعِندَ ذلِكَ يُؤَيِّدُهُ اللّهُ بِجُنودٍ لَم تَرَوها ، ويُظهِرُ دينَ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله _ على يَدَيهِ _ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ ولَو كَرِهَ المُشرِكونَ. (5)

.


1- .النور : 55 .
2- .التوبة : 33 .
3- .الفتح : 28 .
4- .في المصدر : «الغدر» ، والتصويب من بحارالأنوار .
5- .الاحتجاج : ج 1 ص 605 ح 137 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 124 ح 1 .

ص: 243

10 / 10 سرانجام اين امّت ، جانشينى در زمين است

10 / 10سرانجام اين امّت ، جانشينى در زمين استقرآن«خداوند ، به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين ، جانشين [ خود ] قرار دهد ، همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند ، جانشين [ خود ] قرار داد، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است ، به سودشان مستقر مى كند و بيمشان را به ايمنى مبدّل مى گردانَد ، [ تا ] مرا عبادت كنند و چيزى را با من ، شريك نگردانند ؛ و هر كس پس از آن به كفر گرايد ، آنان اند كه نافرمان اند» .

«او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هر چه دين است ، پيروز گردانَد ، هر چند مشركان ، خوش نداشته باشند» .

«اوست كسى كه پيامبر خود را به [ قصد ] هدايت، با آيين درست ، روانه ساخت، تا آن را بر تمام اديان ، پيروز گردانَد و گواه بودن خدا ، كفايت مى كند» .

حديثامام على عليه السلام_ از سخنان ايشان در يكى از احتجاج هايش _ :و امّت ، بدرفتارى اى را كه سومى (عثمان) از خود نشان داد ، تاب نياورد و به كُشتن او شتافت . اين جنايت او (عثمان) ، راه را بر كسانى كه در ستمگرى و كفر و نفاق ، با عثمان و حاميان او هم داستان بودند (معاويه و رهروانش) ، گشود و سعى كردند كه همچون آنان ، بر امّت ، استيلا يابند . اين همه ، از آن روست تا مهلتى كه خداوند به دشمنش ابليس داد ، تحقّق پيدا كند ، تا آن كه مُهلت مقرّر ، به سر آيد و گفتار [خدا] در باره كافران ، محقَّق گردد و وعده درستى كه خداوند در كتابش بيان فرموده است ، نزديك شود كه مى فرمايد : «خداوند ، به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين ، جانشين [ خود ] قرار دهد ، همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند ، جانشين [ خود ] قرار داد» و اين [جانشينى] ، زمانى است كه از اسلام ، جز نامش و از قرآن ، جز خطّش باقى نَمانَد و صاحب الأمر ، با روشن شدن عذر او در اين باره ، غايب شود ؛ زيرا فتنه ، دل ها را فراگرفته است ، به طورى كه نزديك ترينِ مردم به او ، دشمن ترينِ آنان نسبت به وى باشند . در اين هنگام ، خداوند ، او را با سپاهيانى كه شما آنها را نمى بينيد ، تأييد و حمايت كند و دين پيامبرش را [به دست او] ، بر همه دين ها چيره گردانَد ، هر چند مشركان نخواهند .

.

ص: 244

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ» _ :هُم وَاللّهِ شيعَتُنا أهلَ البَيتِ ، يَفعَلُ اللّهُ ذلِكَ بِهِم عَلى يَدَي رَجُلٍ مِنّا ، وهُوَ مَهدِيُّ هذِهِ الاُمَّةِ ، وهُوَ الَّذي قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَو لَم يَبقَ مِنَ الدُّنيا إلّا يَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِكَ اليَومَ ، حَتّى يَلِيَ رَجُلٌ مِن عِترَتي ، اسمُهُ اسمي ، يَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطا كَما مُلِئَت ظُلما وجَورًا. (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ في مَعنى قَولِهِ عز و جل : «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئا» _ :نَزَلَت فِي القائِمِ وأصحابِهِ. (2)

عنه عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» _ :وَاللّهِ ما نَزَلَ تَأويلُها بَعدُ ، ولا يَنزِلُ تَأويلُها حَتّى يَخرُجَ القائِمُ عليه السلام ، فَإِذا خَرَجَ القائِمُ عليه السلام لَم يَبقَ كافِرٌ بِاللّهِ العَظيمِ ، ولا مُشرِكٌ بِالإِمامِ ، إلّا كَرِهَ خُروجَهُ ، حَتّى أن لَو كانَ (3) كافِرا أو مُشرِكا في بَطنِ صَخرَةٍ لَقالَت : يا مُؤمِنُ ، في بَطني كافِرٌ فَاكسِرني وَاقتُلهُ. (4)

.


1- .مجمع البيان : ج 7 ص 239 .
2- .الغيبة للنعماني : ص 240 ح 35 عن أبي بصير ، تفسير القمّي : ج 1 ص 14 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ،تأويل الآيات الظاهرة : ج 1 ص 369 ح 21 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج 51 ص 58 ح50 .
3- .هكذا في المصدر ، وفي تأويل الآيات الظاهرة : «لو أنّ» بدل «أن لو كان» ، وهو الأنسب .
4- .كمال الدين : ص 670 ح 16 ، تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 688 ح 7 كلاهما عن أبي بصير ، العُدد القويّة : ص 69 ح 104 ، تفسير فرات : ص 481 ح 627 ، بحار الأنوار : ج 52 ص 324 ح 36 .

ص: 245

امام زين العابدين عليه السلام_ در باره آيه شريف : «خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين ، جانشين [ خود ] قرار دهد ، همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند ، جانشين [ خود ] قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است ، به سودشان مستقر كند» _ :به خدا سوگند كه اينان ، شيعيان ما اهل بيت اند . خداوند ، اين [وعده خود] را به دست مردى از ما برايشان به انجام مى رساند . او مهدىِ اين امّت است ؛ همو كه پيامبر خدا در باره اش فرمود : «اگر از عمر دنيا فقط يك روز باقى مانده باشد ، خداوند ، آن روز را چندان دراز مى گردانَد تا مردى از خاندان من _ كه همنام من است _ ، بر سرِ كار آيد و زمين را از عدل و داد بياكَنَد ، همچنان كه از ستم و بيداد ، آكَنْده شده است» .

امام صادق عليه السلام_ در باره آيه شريف : «خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً ، آنان را در اين سرزمين ، جانشين [ خود ] قرار دهد ، همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند ، جانشين [ خود ]قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است ، به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدّل گردانَد ، [ تا ]مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند» _ :اين آيه ، در باره قائم عليه السلام و ياران او نازل شده است .

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال كه : «او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است ، پيروز گردانَد ، هر چند مشركان ، خوش نداشته باشند» _ :به خدا سوگند ، تأويل اين آيه ، هنوز نازل نشده است و نازل نمى شود تا آن كه قائم عليه السلام ظهور كند . هر گاه قائم عليه السلام ظهور كرد ، تمام آنان كه به خداى بزرگ ، كافرند ، و به امام ، مشرك ، از ظهور او ناخشنود مى شوند . حتى اگر در دل صخره اى ، كافر يا مشركى باشد ، آن صخره مى گويد : «اى مؤمن! در دل من ، يك كافر وجود دارد . پس مرا بشكن و او را بُكش» .

.

ص: 246

عنه عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» _ :إذا خَرَجَ القائِمُ لَم يَبقَ مُشرِكٌ بِاللّهِ العَظيمِ ولا كافِرٌ إلّا كَرِهَ خُروجَهُ. (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :بَشِّر هذِهِ الاُمَّةَ بِالسَّناءِ وَالرِّفعَةِ ، وَالدّينِ وَالنَّصرِ ، وَالتَّمكينِ فِي الأَرضِ ، . . . فَمَن عَمِلَ مِنهُم عَمَلَ الآخِرَةِ لِلدُّنيا ، لَم يَكُن لَهُ فِي الآخِرَةِ نَصيبٌ. (2)

.


1- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 87 ح 52 عن سماعة ، بحار الأنوار : ج 52 ص 346 ح 94 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 44 ح 21278 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 346ح 7862 ، صحيح ابن حبّان : ج 2 ص 132 ح 405 ، شعب الإيمان : ج 7 ص 287 ح 10335 كلّها عن اُبيّ بن كعب وليس فيها «والدين» ، كنز العمّال : ج 12 ص 157 ح 34465 ؛ إعلام الورى : ج 1 ص 89 وليس فيه «والدين» ، بحار الأنوار : ج 18 ص 122 ح 36 .

ص: 247

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال _ : «او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است ، پيروز گردانَد ، هر چند مشركان خوش نداشته باشند» _ : هر گاه قائم عليه السلام ظهور كند ، هيچ مشركِ به خداى بزرگ و هيچ كافرى نيست ، مگر اين كه از ظهور او ناخشنود باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين امّت را به ارجمندى و سربلندى و ديندارى و پيروزى و قدرت يافتن در روىِ زمين ، مژده باد! ... پس هر كس از ايشان كه كار آخرت را براى دنيا انجام دهد ، او را در آخرت ، نصيبى نخواهد بود .

.

ص: 248

الفصل الحادي عشر : صفة حشر الاُمم11 / 1حَشرُ أفواجٍ مِنَ الاُمَمِالكتاب«وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ اُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِايَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ * حَتَّى إِذَا جَاءُو قَالَ أَكَذَّبْتُم بِايَاتِى وَ لَمْ تُحِيطُواْ بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ * وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِم بِمَا ظَلَمُواْ فَهُمْ لَا يَنطِقُونَ» . (1)

الحديثتفسير القمّي عن حمّاد عن الإمام الصادق عليه السلام :ما يَقولُ النّاسُ في هذِهِ الآيَةِ : «وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا» ؟ قُلتُ : يَقولونَ إنَّها فِي القِيامَةِ ، قالَ : لَيسَ كَما يَقولونَ ، إنَّ ذلِكَ فِي الرَّجعَةِ ، أيَحشُرُ اللّهُ فِي القِيامَةِ مِن كُلِّ اُمَّةٍ فَوجاً ويَدَعُ الباقينَ؟! إنَّما آيَةُ القِيامَةِ قَولُهُ : «وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (2) . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا» _ :لَيسَ أحَدٌ مِنَ المُؤمِنينَ قُتِلَ إلّا يَرجِعُ حَتّى يَموتَ ، ولا يَرجِعُ إلّا مَن مَحَضَ الإيمانَ مَحضاً ومَن مَحَضَ الكُفرَ مَحضاً . (4)

.


1- .النمل : 83 _ 85 .
2- .الكهف : 47 .
3- .تفسير القمّي : ج 1 ص 24، مختصر بصائر الدرجات : ص 41، بحارالأنوار : ج 52 ص 60 ح 49 .
4- .تفسير القمّي : ج 2 ص 131، مختصر بصائر الدرجات : ص 43 كلاهما عن المفضّل ، بحارالأنوار : ج 53 ص 53 ح 30 .

ص: 249

فصل يازدهم : چگونگى محشور شدن امّت ها

11 / 1 محشور شدن گروه هايى از امّت ها
اشاره

فصل يازدهم : چگونگى محشور شدن امّت ها11 / 1محشور شدن گروه هايى از امّت هاقرآن«و آن روز كه از هر امّتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كرده اند ، محشور مى گردانيم، پس آنان ، نگاه داشته مى شوند تا همه به هم بپيوندند ، تا چون [ همه كافران ]بيايند، [ خدا ]مى فرمايد: «آيا نشانه هاى مرا به دروغ گرفتيد ، حال آن كه از نظر علم، بِدانها احاطه نداشتيد؟ آيا [ در طول زندگى ] چه مى كرديد؟! و به [ كيفر ] آن كه ستم كردند، حكم[عذاب ] بر آنان واجب گردد . در نتيجه ، ايشان دَم برنمى آورند» .

حديثتفسير القمّى_ به نقل از حمّاد _ :امام صادق عليه السلام فرمود : «مردم در باره اين آيه ، چه مى گويند : «و آن روز كه از هر امّتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كرده اند ، محشور مى گردانيم» ؟» . گفتم : مى گويند ، اين ، در قيامت است . فرمود : «چنين نيست كه مى گويند . اين ، در زمان رَجعت است . آيا در قيامت ، خداوند از هر امّتى گروهى را محشور مى كند و بقيّه را رها مى سازد؟! آيه مربوط به قيامت ، اين آيه است : «و آنان را گِرد مى آوريم و هيچ يك را فروگذار نمى كنيم» » .

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «و آن روز كه از هر امّتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كرده اند ، محشور مى گردانيم» _ :هيچ يك از مؤمنان نيست كه به قتل رسيده باشد ، مگر آن كه رجعت مى كند تا [به مرگ طبيعى ]بميرد . تنها كسانى رجعت مى كنند كه مؤمنِ خالص يا كافرِ خالص بوده اند.

.

ص: 250

تنبيههناك كلام كثير حول موضوع الرجعة، سوف نفصّل البحث فيه في العنوان المختصّ به إن شاء اللّه تعالى .

11 / 2دَعوَةُ كُلِّ اُناسٍ بِإِمامِهِمالكتاب«يَوْمَ نَدْعُواْ كُلَّ اُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ اُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَ لَا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً * وَ مَن كَانَ فِى هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِى الْاخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً». (1)

الحديثالإمام الحسين عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «يَوْمَ نَدْعُواْ كُلَّ اُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» _ :إمامٌ دَعا إلى هُدىً فَأَجابوهُ إلَيهِ ، وإمامٌ دَعا إلى ضَلالَةٍ فَأَجابوهُ إلَيها ، هؤُلاءِ فِي الجَنَّةِ وهؤُلاءِ فِي النّارِ ، وهُوَ قَولُهُ عز و جل : «فَرِيقٌ فِى الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِى السَّعِيرِ» (2) . (3)

راجع : هذه الموسوعة : ج 6 ص 310 (الإمامة / الفصل الخامس : معرفة الإمام / وجوب معرفة أئمة الهدى) .

.


1- .الإسراء : 71 و 72 .
2- .الشورى : 7 .
3- .الأمالي للصدوق : ص 217 ح 239 عن عبد اللّه بن منصور عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج 44 ص 313 ح 1 .

ص: 251

يادآورى
11 / 2 فرا خواندن هر گروهى با پيشوايشان

يادآورىدر باره رجعت ، حرف هاى زيادى وجود دارد كه در عنوان مربوط به رجعت، بحث خواهيم كرد ، ان شاء اللّه !

11 / 2فرا خواندن هر گروهى با پيشوايشانقرآن«[ ياد كن ]روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى خوانيم. پس هر كس كارنامه اش را به دست راستش دهند . آنان ، كارنامه خود را مى خوانند و به قدر نخك هسته خرمايى به آنها ستم نمى شود ؛ و هر كه در اين [ دنيا ] كور [ دل ] باشد ، در آخرت [ هم ] كور [ دل ]و گم راه تر خواهد بود» .

حديثامام حسين عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند عز و جل : «[ياد كن] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان ، فرا مى خوانيم» _ :يك پيشوا ، آنان را به هدايتْ خوانده و [گروهى از ]آنها دعوتش را پذيرفته اند و يك پيشوا ، آنان را به گم راهى فراخواند و [گروهى ديگر از] آنها دعوتش را پذيرفته اند . آنان ، در بهشت اند و اينان در آتش . اين ، معناى سخن خداوند عز و جل است كه : «گروهى در بهشت اند و گروهى در آتش» .

ر . ك : همين دانش نامه : ج 6 ص 311 (امامت / فصل پنجم : شناخت امام / وجوب شناخت پيشوايان هدايت) .

.

ص: 252

11 / 3دَعوَةُ الاُمَمِ إلى كِتابِها«وَ تَرَى كُلَّ اُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ اُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ * هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (1) . (2)

11 / 4شُهَداءُ الاُمَمِالكتاب«فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا» . (3)

«وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِى كُلِّ اُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَ جِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَىْ ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ» . (4)

«وَ نَزَعْنَا مِن كُلِّ اُمَّةٍ شَهِيدًا فَقُلْنَا هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُواْ أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ» . (5)

الحديثالدرّ المنثور :عَن قَتادَةَ في قَولِهِ : «وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا» (6) قالَ : شَهيدُها نَبِيُّها عَلى أنَّهُ قَد بَلَّغَ رِسالاتِ رَبِّهِ ، قالَ اللّهُ : «وَ جِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ» قالَ : ذُكِرَ لَنا أنَّ نَبِيَّ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذا قَرَأَ هذِهِ الآيَةَ فاضَت عَيناهُ . (7)

.


1- .الجاثية : 28 و 29 .
2- .يستفاد من ظاهر الآية أنّ لكلّ اُمّة كتابا خاصّا بهم كما أنّ لكلّ إنسان كتابا خاصّا به ، قال تعالى : «وَ كُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِى عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا» الإسراء : 13 (الميزان في تفسير القرآن : ج 18 ص 177) .
3- .النساء : 41 .
4- .النحل : 89 وراجع : الآية 84 .
5- .القصص : 75 .
6- .النحل : 84 .
7- .الدرّ المنثور : ج 5 ص 156 نقلاً عن عبد بن حميد وابن جرير وابن المنذر وابن أبي حاتم وراجع : التبيان في تفسير القرآن : ج 8 ص 174 .

ص: 253

11 / 3 فرا خواندن امّت ها به سوى نامه اعمالشان
11 / 4 گواهان امّت ها

11 / 3فرا خواندن امّت ها به سوى نامه اعمالشان«و هر امّتى را به زانو در آمده ، مى بينى . هر امّتى به سوى كارنامه خود ، فرا خوانده مى شود [ و بديشان مى گويند: ] «آنچه مى كرديد ، امروز ، پاداش آن را مى يابيد . اين است كتابِ ما كه عليه شما به حقْ سخن مى گويد. ما از آنچه مى كرديد، نسخه برمى داشتيم»» . (1)

11 / 4گواهان امّت هاقرآن«پس چگونه است [ حالشان ] ، آن گاه كه از هر امّتى ، گواهى آوريم و تو را بر آنان ، گواه آوريم؟» .

«و [ به ياد آور ] روزى را كه در هر امّتى ، گواهى از خودشان برايشان برانگيزيم و تو را [ هم ] بر اين [ امّت ] ، گواه آوريم، و اين كتاب را _ كه روشنگر هر چيزى است و براى مسلمانان ، ره نمود و رحمت و بشارتگرى است _ بر تو نازل كرديم» .

«و از ميان هر امّتى ، گواهى بيرون مى كشيم و مى گوييم: «برهان خود را بياوريد» . پس بدانند كه حق ، از آنِ خداست، و آنچه برمى بافته اند ، از دستشان مى رود» .

حديثالدرّ المنثور_ به نقل از قَتاده ، در باره اين سخن خداوند : «روزى را كه از هر امّتى ، گواهى برمى انگيزيم» _ :گواه آن ، پيامبر آن است و بر اين گواهى دهد كه پيام هاى پروردگارش را رسانده است . خداوند مى فرمايد : «و تو را [ هم ] بر اين [ امّت ]گواه آوريم» . براى ما گفته شده است كه پيامبر خدا ، هر گاه اين آيه را مى خوانْد ، چشمانش پُر از اشك مى شد .

.


1- .. از ظاهر آيه برمى آيد كه هر امّتى ، كارنامه اى ويژه خود دارد ، چنان كه هر انسانى كارنامه خاصّ خود را داراست . خداوند متعال مى فرمايد : «و كارنامه هر انسانى را به گردن او بسته ايم، و روز قيامت ، براى او نامه اى كه آن را گشاده مى بيند ، بيرون مى آوريم» .

ص: 254

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مِمّا أعطَى اللّهُ اُمَّتي وفَضَّلَهُم بِهِ عَلى سائِرِ الاُمَمِ ... كانَ إذا بَعَثَ نَبِيّا جَعَلَهُ شَهيدا عَلى قَومِهِ ، وإنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى جَعَلَ اُمَّتي شُهَداءَ عَلَى الخَلقِ حَيثُ يَقولُ : «لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُواْ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ» (1) . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ في حَديثٍ طَويلٍ يَذكُرُ فيهِ أحوالَ أهلِ المَحشَرِ _ :ثُمَّ يَجتَمِعونَ في مَوطِنٍ آخَرَ فَيُستَنطَقونَ ، فَيَفِرُّ بَعضُهُم مِن بَعضٍ ، فَذلِكَ قَولُهُ عز و جل : «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ * وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ» (3) ، فَيُستَنطَقونَ فَلا يَتَكَلَّمونَ «إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صَوَابًا» (4) ، فَيَقومُ الرُّسُلُ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِم فَيَشهَدونَ في هذَا المَوطِنِ ، فَذلِكَ قَولُهُ : «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا» . (5)

عنه عليه السلام_ في حَديثٍ طَويلٍ يَذكُرُ فيهِ أحوالَ أهلِ المَوقِفِ _ :فَيُقامُ الرُّسُلُ فَيُسأَلونَ عَن تَأدِيَةِ الرِّسالاتِ الَّتي حَمَلوها إلى اُمَمِهِم ، فَأَخبَروا أنَّهُم قَد أدَّوا ذلِكَ إلى اُمَمِهِم ، وتُسأَلُ الاُمَمُ فَتَجحَدُ ، كَما قالَ اللّهُ تَعالى : «فَلَنَسْئلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْئلَنَّ الْمُرْسَلِينَ» (6) ، فَيقولونَ : «مَا جَاءَنَا مِن بَشِيرٍ وَ لَا نَذِيرٍ» (7) . فَتُشهِدُ الرُّسُلُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَيَشهَدُ بِصِدقِ الرُّسُلِ وتَكذيبِ مَن جَحَدَها مِنَ الاُمَمِ ، فَيَقولُ لِكُلِّ اُمَّةٍ مِنهُم : بَلى «فَقَدْ جَاءَكُم بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ» أي مُقتَدِرٌ عَلى شَهادَةِ جَوارِحِكُم عَلَيكُم بِتَبليغِ الرُّسُلِ إلَيكُم رِسالاتِهِم ، وكَذلِكَ قالَ اللّهُ لِنَبِيِّهِ : «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا» ، فَلا يَستَطيعونَ رَدَّ شَهادَتِهِ خَوفاً مِن أن يَختِمَ اللّهُ عَلى أفواهِهِم، وأن تَشهَدَ عَلَيهِم جَوارِحُهُم بِما كانوا يَعمَلونَ . (8)

.


1- .الحجّ : 78 .
2- .قرب الإسناد : ص 84 ح 277 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 22 ص443 ح 4 .
3- .عبس : 34 _ 36 .
4- .النبأ : 38 .
5- .التوحيد : ص 261 ح 5 عن أبي معمر السعداني، بحارالأنوار : ج 7 ص 118 ح 55 .
6- .الأعراف : 6 .
7- .المائدة : 19 .
8- .الاحتجاج : ج 1 ص 566 ح 137 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 101 ح 1 .

ص: 255

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از جمله چيزهايى كه خداوند به امّت من عطا كرد و بدين وسيله ، آنان را بر ديگر امّت ها برترى داد ... اين بود كه پيش تر ، هر گاه پيامبرى مبعوث مى كرد ، او را بر قومش گواه قرار مى داد ، در حالى كه خداوند _ تبارك و تعالى _ و مرا بر خلق ، گواه قرار داده است و مى فرمايد : «تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم ، گواه باشيد» .

امام على عليه السلام_ در حديثى بلند كه در آن ، احوال اهل محشر را بيان مى كند _ :سپس ، در جايگاهى ديگر ، گِرد مى آيند و از آنان ، خواسته مى شود كه سخن بگويند . پس هر يك از ديگرى مى گُريزد . پس اين است فرموده خداوند عز و جل كه : «روزى كه آدمى از برادرش ، و از مادرش و پدرش ، و از همسرش و پسرانش مى گريزد» . پس ، از آنان خواسته مى شود كه سخن بگويند ؛ امّا سخن نمى گويند ، «مگر كسى كه [ خداى ]رحمان به او رخصت دهد و سخنِ راست بگويد» . در اين هنگام ، پيامبران _ كه درود خدا برايشان باد _ برمى خيزند و در اين جايگاه ، گواهى مى دهند . اين است فرموده او كه : «پس چگونه است [حالشان] آن گاه كه از هر اُمّتى ، گواهى آوريم و تو را بر آنان ، گواه آوريم؟» .

امام على عليه السلام_ در حديثى بلند كه در آن ، احوال نگه داشته شدگان در ايستگاه [قيامت ]را بيان مى كند _ :پس پيامبران را بلند مى كنند و از آنان در باره ابلاغ پيام هايى كه حامل آنها براى امّت هايشان بوده اند ، سؤال مى شود . آنان مى گويند كه آنها را به امّت هايشان ابلاغ كرده اند . و از امّت ها سؤال مى شود . آنها انكار مى كنند ، چنان كه خداوند متعال فرموده است : «پس قطعاً از كسانى كه [ پيامبران ] به سوى آنان فرستاده شده اند ، خواهيم پرسيد، و قطعاً از [ خود ]فرستادگان [ نيز ] خواهيم پرسيد» . پس مى گويند : «نه بشارت دهنده اى به سراغ ما آمد ، و نه بيم دهنده اى» . در اين هنگام ، پيامبران از پيامبر خدا مى خواهند كه گواهى دهد و ايشان ، به راستگو بودن پيامبران و دروغ گفتن امّت هايى كه انكار مى كنند ، گواهى مى دهد و به هر يك از آن امّت ها مى گويد : آرى! «پس قطعاً براى شما ، بشارتگر و هشداردهنده اى آمده است ؛ و خدا بر هر چيزى تواناست» ؛ يعنى مى تواند اندام هاى شما را عليه خودتان به گواهى گيرد كه پيامبران پيام هاى خود را به شما رسانده اند . اين چنين ، خداوند به پيامبرش مى فرمايد : «پس چگونه است [ حالشان ] آن گاه كه از هر امّتى ، گواهى آوريم و تو را بر آنان ، گواه مى آوريم؟» و آن امّت ها نمى توانند شهادت او را رد كنند ؛ زيرا مى ترسند كه خداوند ، بر دهان هايشان مُهر بزند و اندام ها و اعضاى بدنشان به كارهايى كه كرده اند ، گواهى دهند .

.

ص: 256

الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا» _ :نَحنُ الشُّهودُ عَلى هذِهِ الاُمَّةِ . (1)

مجمع البيان :قَولُهُ : «وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا» يَعني يَومَ القِيامَةِ ، بَيَّنَ سُبحانَهُ أنَّهُ يَبعَثُ فيهِ مِن كُلِّ اُمَّةٍ شَهيداً ، وهُمُ الأَنبياءُ وَالعُدولُ مِن كُلِّ عَصرٍ ؛ يَشهَدونَ عَلَى النّاسِ بِأَعمالِهِم . وقالَ الصّادِقُ عليه السلام : لِكُلِّ زَمانٍ واُمَّةٍ إمامٌ ، تُبعَثُ كُلُّ اُمَّةٍ مَعَ إمامِها . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا» _ :نَزَلَت في اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله خاصَّةً ، في كُلِّ قَرنٍ مِنهُم إمامٌ مِنّا شاهِدٌ عَلَيهِم ، ومُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله شاهِدٌ عَلَينا . (3)

.


1- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 179 عن أبي حمزة الثمالي، بحارالأنوار : ج 23 ص 351 ح 65 .
2- .مجمع البيان : ج 6 ص 583، تأويل الآيات الظاهرة : ج 1 ص 259 ح 16 ، تفسير القمّي : ج 1 ص 388وليس فيه صدره إلى «بأعمالهم» ، بحارالأنوار : ج 7 ص 308 .
3- .الكافي : ج 1 ص 190 ح 1، تأويل الآيات الظاهرة : ج 1 ص 129 ح 2 كلاهما عن سماعة ، بحارالأنوار : ج7 ص 283 ح 7 .

ص: 257

امام باقر عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «و [ ياد كن ] روزى را كه از هر امّتى ، گواهى برمى انگيزيم» _ :گواهان بر اين امّت ، ما هستيم .

مجمع البيان :سخن خداوند : «و [ ياد كن ] روزى را كه از هر امّتى ، گواهى برمى انگيزيم» ؛ يعنى در روز قيامت . خداوند سبحان ، فرموده كه در آن روز ، از هر امّتى ، گواهى برمى گيرد كه عبارت اند از : پيامبران و دادگران هر عصرى . اينان به كارهايى كه مردم كرده اند ، گواهى مى دهند . امام صادق عليه السلام فرمود : «براى هر زمانى و امّتى ، پيشوايى است و هر امّتى ، با پيشواى خود ، برانگيخته مى شود» .

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند عز و جل : «پس چگونه است [ حالشان ]آن گاه كه از هر امّتى ، گواهى آوريم و تو را بر آنان ، گواه مى آوريم؟» _ :[اين آيه ]تنها در باره امّت محمّد صلى الله عليه و آله نازل شده است . براى هر نسلى از ايشان ، پيشوايى از ماست كه بر آنان ، گواه است و محمّد صلى الله عليه و آله هم بر ما گواه است .

.

ص: 258

الفصل الثّاني عشر : خصائص اُمّة محمّد صلى الله عليه و آله في القيامة12 / 1أوَّلُ الاُمَمِ حِسابارسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اُمَّتي أوَّلُ الاُمَمِ يُحاسَبونَ يَومَ القِيامَةِ. (1)

12 / 2أوّلُ أهلِ الجَنَّةِ دُخولاًرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوحَى اللّهُ جَلَّت عَظَمَتُهُ إلى عيسى عليه السلام : جُدَّ في أمري ولا تَترُك ، إنّي خَلَقتُكَ مِن غَيرِ فَحلٍ آيَةً لِلعالَمينَ ، أخبِرهُم آمِنوا بي وبِرَسولِيَ النَّبِيِّ الاُمِّيِّ ، نَسلُهُ مِن مُبارَكَةٍ ، وهِيَ مَعَ اُمِّكَ فِي الجَنَّةِ ، طوبى لِمَن سَمِعَ كَلامَهُ ، وأَدرَكَ زَمانَهُ ، وشَهِدَ أيّامَهُ . قالَ عيسى عليه السلام : يا رَبِّ ، وما طوبى ؟ قالَ : شَجَرَةٌ فِي الجَنَّةِ تَحتَها عَينٌ ، مَن شَرِبَ مِنها شَربَةً لَم يَظمَأ بَعدَها أبَدا . قالَ عيسى عليه السلام : يا رَبِّ ، اِسقِني مِنها شَربَةً ؟ قالَ : كَلّا يا عيسى ، إنَّ تِلكَ العَينَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى الأَنبِياءِ حَتّى يَشرَبَها ذلِكَ النَّبِيُّ ، وتِلكَ الجَنَّةَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى الاُمَمِ حَتّى يَدخُلَها اُمَّةُ ذلِكَ النَّبِيِّ. (2)

.


1- .الأمالي للصدوق : ص 402 ح 520 عن مخدوج بن زيد الذهلي ، الطرائف : ص 71 ح 85 ، العمدة : ص230 ح 358 كلاهما عن مخدوج بن زيد الهذلي ، بحار الأنوار : ج 8 ص 1 ح 1 ؛ ذخائر العقبى : ص 138 عن مخدوج بن زيد الذهلي ، المناقب للخوارزمي : ص 140 ح 159 عن مخدوج بن زيد الألباني .
2- .قصص الأنبياء للراوندي : ص 271 ح 318 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 323 ح 34 .

ص: 259

فصل دوازدهم : ويژگى هاى امّت محمّدصلى الله عليه وآله در قيامت

12 / 1 نخستين امّتى كه حسابرسى مى شود
12 / 2 نخستين كسانى كه وارد بهشت مى شوند

فصل دوازدهم : ويژگى هاى امّت محمّد صلى الله عليه و آله در قيامت12 / 1نخستين امّتى كه حسابرسى مى شودپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من ، نخستين امّتى است كه در روز قيامت ، حسابرسى مى شود .

12 / 2نخستين كسانى كه وارد بهشت مى شوندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند پُرشكوه و عظمت ، به عيسى عليه السلام وحى فرمود كه : «در كار من بكوش و رهايش مكن . من ، تو را بدون پدر آفريدم تا نشانه اى براى جهانيان باشى . به آنان (مردم) بگو كه به من و به فرستاده من ، آن پيامبر اُمّى كه نسلش از بانويى خجسته (فاطمه زهرا عليهاالسلام) است و با مادر تو در بهشت است ، ايمان آورند . طوبا ، از آنِ كسى كه سخن او را بشنود و زمانش را دريابد و روزگارش را ببيند!» . عيسى عليه السلام گفت : اى پروردگار من ! طوبا چيست؟ فرمود : «درختى است در بهشت كه در پاى آن ، چشمه اى است و هر كه جرعه اى (/ يك بار) از آن چشمه بنوشد ، ديگر هر گز تشنه نمى شود» . عيسى عليه السلام گفت : اى پروردگار من ! جرعه اى (/ يك بار) از آن به من بنوشان . فرمود : «هر گز ، اى عيسى ! آن چشمه بر پيامبران ، حرام است تا آن گاه كه آن پيامبر از آن بنوشد . آن بهشت نيز بر امّت ها حرام است تا آن گاه كه امّت آن پيامبر به آن درآيند» .

.

ص: 260

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الجَنَّةَ لَمُحَرَّمَةٌ عَلَى الأَنبِياءِ حَتّى أدخُلَها أنَا ، وإنَّها لَمُحَرَّمَةٌ عَلَى الاُمَمِ حَتّى تَدخُلَها اُمَّتي. (1)

12 / 3أكثَرُ أهلِ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أهلُ الجَنَّةِ عِشرونَ ومِئَةُ صَفٍّ ، ثَمانونَ مِنها مِن هذِهِ الاُمَّةِ ، وأربَعونَ مِن سائِرِ الاُمَمِ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أنَا أكثَرُ النَّبِيّينَ تَبَعا يَومَ القِيامَةِ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :يَأتي يَومَ القِيامَةِ مَعي مِن اُمَّتي مِثلُ اللَّيلِ وَالسَّيلِ ، فَيُخطَفُ النّاسُ خَطفَةً واحِدَةً ، فَتَقولُ المَلائِكَةُ : لَما جاءَ مَعَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله (4) أكثَرُ مِمّا جاءَ مَعَ سائِرِ الأَنبِياءِ. (5)

.


1- .تنبيه الغافلين : ص 510 ح 807 عن أبي جعفر ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 289 ح 942 عن عمر بن الخطّاب نحوه ، كنز العمّال : ج 11 ص 416 ح 31953 ؛ الأمالي للمفيد : ص 74 ح 8 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الاختصاص : ص 356 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وكلّها نحوه ، بحارالأنوار : ج 8 ص 143 ح 65 .
2- .سنن الترمذي : ج 4 ص 683 ح 2546 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1433 ح 4289 ، سنن الدارمي : ج 2 ص794 ح 2730 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 6 ح 23001 وليس فيه ذيله وكلّها عن بريدة ، كنز العمّال : ج 14ص470 ح 39300 ؛ الاحتجاج : ج 1 ص 112 ح 29 عن ابن عبّاس وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : ج 7ص 130 ح 2 .
3- .الأمالي للصدوق : ص 374 ح 471 ، بشارة المصطفى : ص 34 ، التحصين لابن طاووس : ص 561 كلّها عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 7 ص 130 ح 1 .
4- .في المصدر : «من محمّد صلى الله عليه و آله »، والصواب ما أثبتناه كما في المنتخب من مسند عبد بن حميد .
5- .الزهد لابن المبارك (الملحقات) : ص 113 ح 377 ، المنتخب من مسند عبد بن حُميد : ص 424 ح 1453نحوه وكلاهما عن أبي هريرة .

ص: 261

12 / 3 بيشتر بهشتيان

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه بهشت ، بر پيامبران حرام است ، تا آن گاه كه من به آن درآيم و بر امّت ها نيز حرام است ، تا آن گاه كه امّت من به آن درآيند .

12 / 3بيشتر بهشتيانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اهل بهشت ، يكصد و بيست صف هستند كه هشتاد صف آنها از اين امّت است و چهل [صف ]ديگر ، از ساير امّت ها .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيروان من در روز قيامت ، بيش از [پيروان] ديگر پيامبران است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روز قيامت ، از امّتم با من مانند شب و سيل ( مور و ملخ) (1) مى آيند . پس ناگهان ، مردم [اُمّتم] در يك چشم به هم زدن ، عبور داده مى شوند و فرشتگان مى گويند : با محمّد صلى الله عليه و آله بيشتر از آنچه با ديگر پيامبران آمدند ، آمدند .

.


1- .. كنايه از انبوهى جمعيت است .

ص: 262

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ حَوضا يَومَ القِيامَةِ ، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ إنَّهُم لَيَتَباهَونَ يَومَ القِيامَةِ أيُّهُم أكثَرُ وارِدا ، فَيَدعو كُلُّ نَبِيٍّ إلَيهِ مَن يَعرِفُ مِن اُمَّتِهِ ، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، إنّي لَأَرجو أن أكونَ أكثَرَهُم وارِدا. (1)

صحيح البخاري عن عبد اللّه [بن مسعود] :كُنّا مَعَ النَبِيِّ صلى الله عليه و آله في قُبَّةٍ ، فَقالَ : أتَرضَونَ أن تَكونوا رُبُعَ أهلِ الجَنَّةِ ؟ قُلنا : نَعَم ، قالَ : أتَرضَونَ أن تَكونوا ثُلُثَ أهلِ الجَنَّةِ ؟ قُلنا : نَعَم ، قالَ : أتَرضَونَ أن تَكونوا شَطرَ (2) أهلِ الجَنَّةِ ؟ قُلنا : نَعَم . قالَ : وَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ ، إنّي لَأَرجو أن تَكونوا نِصفَ أهلِ الجَنَّةِ ، وذلِكَ أنَّ الجَنَّةَ لا يَدخُلُها إلّا نَفسٌ مُسلِمَةٌ ، وما أنتُم في أهلِ الشِّركِ إلّا كَالشَّعرَةِ البَيضاءِ في جِلدِ الثَّورِ الأَسوَدِ ، أو كَالشَّعرَةِ السَّوداءِ في جِلدِ الثَّورِ الأَحمَرِ. (3)

صحيح مسلم عن عبد اللّه :خَطَبَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَأَسنَدَ ظَهرَهُ إلى قُبَّةِ أدَمٍ (4) ، فَقالَ : ألا لا يَدخُلُ الجَنَّةَ إلّا نَفسٌ مُسلِمَةٌ ، اللّهُمَّ هَل بَلَّغتُ ؟ اللّهُمَّ اشهَد ، أتُحِبّونَ أنَّكُم رُبُعُ أهلِ الجَنَّةِ ؟ فَقُلنا : نَعَم يا رَسولَ اللّهِ ، فَقالَ : أتُحِبّونَ أن تَكونوا ثُلُثَ أهلِ الجَنَّةِ ؟ قالوا : نَعَم يا رَسول اللّهِ . قالَ : إنّي لَأَرجو أن تَكونوا شَطرَ أهلِ الجَنَّةِ ، ما أنتُم في سِواكم مِنَ الاُمَمِ إلّا كَالشَّعرَةِ السَّوداءِ فِي الثَّورِ الأَبيَضِ ، أو كَالشَّعرَةِ البَيضاءِ في الثَّور الأَسوَدِ. (5)

.


1- .الزهد لابن المبارك (الملحقات) : ص 121 ح 404 عن الحسن ، سنن الترمذي : ج 4 ص 628 ح 2443 ،المعجم الكبير : ج 7 ص 212 ح 6881 ، التاريخ الكبير : ج 1 ص 44 الرقم 82 كلّها عن سمرة نحوه ، كنز العمّال : ج 14 ص 424 ح 39152 .
2- .شَطْرُ الشَّيء : نصفُه (الصحاح : ج 2 ص 697 «شطر») .
3- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2392 ح 6163 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 200 ح 377 ، سنن الترمذي : ج 4 ص684 ح 2547 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1432 ح 4283 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 31 ح 3661 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 12 ص 160 ح 34477 .
4- .القُبَّة من الخِيام : بيتٌ صغير مستدير، وهو من بيوت العرب . والأَدَمُ : جمع الأَديم ؛ وهو الجلد المدبوغ (اُنظر : النهاية : ج 4 ص 3 «قبب» و المصباح المنير : ص 9 «أدم») . وفي مسند ابن حنبل ومسند أبييعلى : «قبّة حمراء» .
5- .صحيح مسلم : ج 1 ص 201 ح 378 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 154 ح 4251 ، صحيح ابن حبّان : ج 16 ص 497 ح 7458 ، مسند أبي يعلى : ج 5 ص 171 ح 5365 ، كنز العمّال : ج 14 ص 48 ح 37903 .

ص: 263

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر پيامبرى را در روز قيامت ، حوضى است . سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، در روز قيامت ، آنان بر سر اين كه كدامينِ آنها نوشندگان (1) بيشترى دارند ، به يكديگر مى نازند . پس ، هر پيامبرى ، كسانى را كه از امّت خويش مى شناسد ، به سوى خود مى خوانَد . سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، من اميدوارم كه بيشتر از همه آنان ، نوشنده (پيرو) داشته باشم .

صحيح البخارى_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _ :با پيامبر صلى الله عليه و آله در سراپرده اى بوديم . فرمود : «آيا دوست داريد كه يكْ چهارمِ بهشتيان ، شما باشيد؟» . گفتيم : آرى . فرمود : «دوست داريد كه يكْ سومِ بهشتيان ، شما باشيد؟» . گفتيم : آرى . فرمود : «دوست داريد كه نيمِ اهل بهشت ، شما باشيد؟» . گفتيم : آرى . فرمود : «سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست ، اميدوارم كه شما نيمى از اهل بهشت باشيد . اين ، بدان سبب است كه تنها جان هاى مسلمان ، وارد بهشت مى شوند و شما در ميان مشركان ، چون موىِ سپيد بر پوست گاو سياه ، يا چون موى سياه بر پوست گاو سرخ هستيد» .

صحيح مسلم_ به نقل از عبد اللّه _ :پيامبر خدا ، پشتش را به سراپرده اى چرمين ، تكيه داد و برايمان سخنرانى كرد و فرمود : «بدانيد كه به بهشتْ وارد نمى شوند ، مگر جان هاى مسلمان . بار خدايا ! آيا ابلاغ كردم؟ بار خدايا ! گواه باش . آيا دوست داريد كه يكْ چهارمِ بهشتيان را شما تشكيل دهيد؟» . گفتيم : آرى ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «آيا دوست داريد كه يكْ سومِ بهشتيان را شما تشكيل دهيد؟» . گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «من اميدوارم كه شما نيمى از اهل بهشت را تشكيل دهيد . شما در ميان ديگر امّت ها ، چونان موى سياه در بدن گاو سفيد ، يا مانند موى سفيد در بدن گاو سياه هستيد» .

.


1- .. واژه «وارِد» _ كه در متن عربى حديث آمده _ يعنى : تشنه ؛ كسى كه براى نوشيدن يا برداشتن آب ، بر حوض يا آبشخورى وارد مى شود ؛ نوشنده .

ص: 264

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا أنَسُ ، إنَّ نِصفَ الجَنَّةِ لِاُمَّتي ، واُشارِكُ الاُمَمَ فِي النِّصفِ الباقي. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :أرجو أن أكونَ أنا واُمَّتي نِصفَ أهلِ الجَنَّةِ ، ثُمَّ اُقاسِمُ الأَنبِياءَ النِّصفَ الباقِيَ. (2)

12 / 4النَّوادِرُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُعطيتُ سَبعينَ ألفا مِن اُمَّتي يَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ ، قُلوبُهُم عَلى قَلبِ رَجُلٍ واحِدٍ ، وَاستَزَدتُ فَزادَني مَعَ كُلِّ واحِدٍ سَبعينَ ألفا. (3)

.


1- .الفردوس : ج 5 ص 365 ح 8452 عن أنس .
2- .مسند الشاميّين : ج 1 ص 294 ح 513 ، تاريخ دمشق : ج 58 ص 21 ح 12050 كلاهما عن جابر بن عبداللّه ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 344 ح 9091 عن أبي هريرة من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله .
3- .نوادر الاُصول : ج 1 ص 193 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 24 ح 22 وليس فيه «من اُمّتي» وكلاهما عن أبيبكر ، كنز العمّال : ج 12 ص 418 ح 35461 .

ص: 265

12 / 4 گوناگون

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى اَنَس! نيمى از بهشت ، از آنِ امّت من است و در نيمه ديگر نيز با ساير امّت ها شريك هستم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اميد دارم كه من و امّتم ، نيمى از بهشتيان باشيم . سپس ، نيم ديگر را با [ساير] پيامبران ، قسمت مى كنم .

12 / 4گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين امتياز به من عطا شد كه هفتاد هزار نفر از امّتم ، بدون حسابرسى وارد بهشت شوند كه دل هايشان يك دل است . من ، بيشتر خواستم و [خداوند] بر هر نفر ، هفتاد هزار نفر ديگر افزود .

.

ص: 266

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن اُمَّتي مَن يَدخُلُ الجَنَّةَ بِشَفاعَتِهِ أكثَرُ مِن مُضَرَ (1) . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :وَعَدَني رَبِّي أن يُدخِلَ الجَنَّةَ مِن اُمَّتي سَبعينَ ألفا لا حِسابَ عَلَيهِم ولا عَذابَ ، مَعَ كُلِّ ألفٍ سَبعونَ ألفا وثَلاثُ حَثَياتٍ (3) مِن حَثَياتِهِ. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :لَم يَبقَ نَبِيٌّ إلّا اُعطِيَ سُؤالَهُ (5) ، وأخَّرتُ شَفاعَتي لِاُمَّتي. (6)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أنزَلَ اللّهُ عَلَيَّ آيَةً أرجى مِن قَولِهِ : «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى» (7) ، قَد خَزَنَها لِاُمَّتي يَومَ القِيامَةِ. (8)

عنه صلى الله عليه و آله_ في فَضلِ صَومِ شَهرِ رَمَضانَ _ :وأعطاكُم اللّهُ يَومَ سِتَّةَ عَشَرَ إذا خَرَجتُم مِنَ القَبرِ سِتّينَ حُلَّةً تَلبَسونَها ، وناقَةً تَركَبونَها ، وبَعَثَ اللّهُ لَكُم غَمامَةً تُظِلُّكُم مِن حَرِّ ذلِكَ اليَومِ . . . ويومَ خَمسَةٍ وعِشرينَ ، بَنَى اللّهُ لَكُم تَحتَ العَرشِ ألفَ قُبَّةٍ خَضراءَ ، عَلى رَأسِ كُلِّ قُبَّةٍ خَيمَةٌ مِن نورٍ ، يَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : يا اُمَّةَ أحمَدَ ، أنَا رَبُّكُم ، وأنتُم عَبيدي وإمائي ، استَظِلّوا (9) بِظِلِّ عَرشي في هذِهِ القِبابِ (10) ، وكُلوا وَاشرَبوا هَنيئا فَلا خَوفٌ عَلَيكُم ولا أنتُم تَحزَنونَ . يا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ ، وعِزَّتي وجَلالي لَأَبعَثَنَّكُم إلَى الجَنَّةِ ، يَتَعَجَّبُ مِنكُمُ الأَوَّلونَ وَالآخِرونَ ، وَلَاُتَوِّجَنَّ كُلَّ واحِدٍ مِنكُم بِأَلفِ تاجٍ مِن نورٍ ، ولَاُركِبَنَّ كُلَّ واحِدٍ مِنكُم عَلى ناقَةٍ خُلِقَت مِن نورٍ ، زِمامُها (11) مِن نورٍ ، في ذلِكَ الزِّمامِ ألفُ حَلقَةٍ مِن ذَهَبٍ ، وَفي كُلِّ حَلقَةٍ قائِمٌ عَلَيها مَلَكٌ مِنَ المَلائِكَةِ ، بِيَدِ كُلِّ مَلَكٍ عَمودٌ مِن نورٍ ، حَتّى يَدخُلَ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ. (12)

.


1- .مُضَرُ _ بِضمّ الميم وفتح المُعجمة _ : قبيلة منسوبة إلى مُضَرِ بن نِزال بن معد بن عدنان (مجمع البحرين :ج 3 ص 1702 «مضر») .
2- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1446 ح 4323 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 392 ح 22728 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 143 ح 239 نحوه وكلّها عن الحارث بن اُقيش ، كنز العمّال : ج 12 ص 76 ح 34068 ؛ مجمع البيان : ج 10 ص 592 ، مسكّن الفؤاد : ص 39 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 34 .
3- .ثلاث حَثَيات : أي ثلاث غُرَفٍ بيديه ، والحديث كناية عن المبالغة في الكثرة ، وإلّا فلا كفّ ثَمَّ ولا حَثْيَ ،جلّ اللّه عن ذلك وعزّ (النهاية : ج 1 ص 339 «حثا») .
4- .سنن الترمذي : ج 4 ص 626 ح 2437 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1433 ح 4286 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 306 ح 22366 ، المعجم الكبير : ج 8 ص 110 ح 7520 وفيها «حثيات ربّي» بدل «حثياته» وكلّها عن أبي اُمامة ، صحيح ابن حبّان : ج 16 ص 232 ح 7247 عن عتبة بن عبد السلمي ، كنز العمّال : ج 11 ص421 ح 31977 .
5- .في كنز العمّال : «سُؤلَهُ» .
6- .السنن الكبرى : ج 2 ص 608 ح 4266 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 11 ص 438 ح 32059 .
7- .الضُحى : 5 .
8- .الفردوس : ج 4 ص 62 ح 6195 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : ج 1 ص 594 ح 2709 .
9- .في المصدر : «يستظلّوا» ، وما في المتن أثبتناه من المصادر الاُخرى .
10- .في المصدر : «القبات» ، وما في المتن أثبتناه من بحارالأنوار والمصادر الاُخرى .
11- .الزِّمام : المِقْوَدُ (الصحاح : ج 5 ص 1944 «زمم») .
12- .ثواب الأعمال : ص 94 و95 ح 12 ، فضائل الأشهر الثلاثة : ص 83 و84 ح 63 ، الأمالي للصدوق : ص105 ح 79 ، روضة الواعظين : ص 376 و 377 كلّها عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 7 ص 237 ح 9 .

ص: 267

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از امّت من ، كسانى هستند كه با شفاعت هر يك از آنان ، شمارى بيش از مُضَر (1) به بهشت مى روند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پروردگارم به من وعده داد كه هفتاد هزار تن از امّتم را بدون حسابرسى و عذابى به بهشت ببَرد و با هر هزار نفر ، هفتاد هزار نفر و سه مشت با مُشت هاى خودش . (2)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ پيامبرى نمانده ، مگر آن كه خواسته اش به او داده شده است و من ، شفاعتم را براى امّتم به تأخير انداخته ام.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، آيه اى اميدبخش تر از اين آيه بر من نازل نكرده است : «و به زودى ، پروردگارت ، به تو عطا خواهد داد، تا خرسند گردى» . اين را ، براى امّتم در روز قيامت اندوخته است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در فضيلت روزه ماه رمضان _ :و در روز شانزدهم ، خداوند [اين پاداش را] به شما عطا فرمود كه هر گاه از گور بيرون آييد ، شصت جامه به شما مى دهد تا بپوشيد و ناقه اى كه بر آن بنشينيد و خداوند ، ابرى برايتان مى فرستد كه از گرماى آن روز ، در سايه آن درآييد ... و در روز بيست و پنجم ، خداوند در زير عرش خويش ، هزار قبّه سبز براى شما مى سازد كه بر سرِ هر قبّه اى ، خيمه اى از نور است . خداوند _ تبارك و تعالى _ مى فرمايد : «اى امّت احمد ! من ، پروردگار شما هستم و شما ، غلامان و كنيزان من هستيد . در سايه عرش من ، در اين قبّه ها درآييد و بخوريد و بياشاميد و گوارايتان باد ! نه بيمى بر شماست و نه اندوهى شما را خواهد گرفت . اى امّت محمّد! به عزّت و جلالم سوگند ، شما را آن گونه به سوى بهشت خواهم فرستاد كه اوّلين و آخرينِ خلايق از شما به شگفت آيند . بر سرِ هر يك از شما ، هزار تاج نور خواهم نهاد و هر كدامتان را بر ناقه اى خواهم نشانْد كه از نور ، آفريده شده و مهارش از نور است و در آن مهار ، هزار حلقه طلاست و بر هر حلقه اى ، فرشته اى از فرشتگان ، گماشته شده اند و در دستِ هر فرشته اى ، عمودى از نور است و بدون حسابرسى به بهشت وارد مى شود .

.


1- .. مُضَر ، قبيله اى بسيار بزرگ است ، منسوب به مُضَر بن نزال بن مَعد بن عدنان .
2- .. اين تعبير ، براى مبالغه در فراوانى است ؛ وگرنه خداوند ، نه دستى دارد و نه كف دستى و نه مُشتى .

ص: 268

عنه صلى الله عليه و آله :طوبى لِاُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ... يَجوزونَ الصِّراطَ يَومَ القِيامَةِ كَالبَرقِ الخاطِفِ ، وفي يَدِ دَردَيائيلَ (1) لِواءٌ مِن نورٍ يَضرِبُ فِي السَّماءِ الدُّنيا ، مَكتوبٌ عَلَيهِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكُم يا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ ، أبشِروا بِالنَّعيمِ الدّائِمِ ، وجِوارِ الرَّحمنِ ، وجِوارِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وجِوارِ المَلائِكَةِ. (2)

مسند ابن حنبل عن أبي الدرداء :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أنَا أوَّلُ مَن يُؤذَنُ لَهُ بِالسُّجودِ يَومَ القِيامَةِ ، وأنَا أوَّلُ مَن يُؤذَنُ لَهُ أن يَرفَعَ رَأسَهُ ، فَأَنظُرُ إلى بَينِ يَدَيَّ فَأَعرِفُ اُمَّتي مِن بَينِ الاُمَمِ ، ومِن خَلفي مِثلُ ذلِكَ ، وعَن يَميني مِثلُ ذلِكَ ، وعَن شِمالي مِثلُ ذلِكَ . فَقالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّهِ ، كَيفَ تَعرِفُ اُمَّتَكَ مِن بَينِ الاُمَمِ فيما بَينَ نوحٍ إلى اُمَّتِكَ ؟ قالَ : هُم غُرٌّ مُحَجَّلونَ (3) مِن أثَرِ الوُضوءِ ، لَيسَ أحَدٌ كَذلِكَ غَيرُهُم ، وأعرِفُهُم أنَّهُم يُؤتَونَ كُتُبَهُم بِأَيمانِهِم ، وأعرِفُهُم يَسعى بَينَ أيديهِم ذُرِّيَّتُهُم. (4)

.


1- .في مستدرك الوسائل : «دردائيل» ، والظاهر أنّه الصواب .
2- .بحار الأنوار : ج 96 ص 344 ح 7 ، مستدرك الوسائل : ج7 ص421 ح8584 كلاهما نقلاً عن كتاب النوادر للراوندي عن ابن عبّاس .
3- .غُرٌّ مُحجَّلُون : أي بيض مواضع الوضوء من الأيدي والوجه والأقدام ، استعار أثر الوضوء في الوجه واليدين والرجلين للإنسان من البياض الذي يكون في وجه الفرس ويديه ورجليه (النهاية : ج 1ص346 «حجل») .
4- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 172 ح 21796 وص 173 ح 21799 نحوه ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 520 ح 3784 ، تفسير ابن كثير : ج 8 ص 41 وص 197 كلّها عن أبي ذرّ ، كنز العمّال : ج12 ص 174 ح 34538 .

ص: 269

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوشا امّت محمّد ! در روز قيامت ، چونان برق جهان بر صراط مى گذرند و در دست دَردَيائيل ، درفشى از نور است كه در آسمان دنيا نصب مى كند و بر آن نوشته است : «معبودى جز خداى يگانه نيست . محمّد ، فرستاده خداست . درود بر شما اى امّت محمّد ! نويدتان باد به نعمت پاينده و همسايگى با خداى مهربان و همسايگى با محمّد صلى الله عليه و آله و همسايگىِ فرشتگان !» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو درداء _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «من ، نخستين كسى هستم كه در روز قيامت به او اجازه سجده كردن [در پيشگاه خدا ]داده مى شود . من ، نخستين كسى هستم كه به او اجازه داده مى شود سرش را از سجده بردارد . پس به مقابل خود مى نگرم و امّتم را در ميان امّت ها مى شناسم ، و همچنين ، از پشتِ سرم و از سمت راستم و از سمت چپم» . مردى گفت : اى پيامبر خدا ! چگونه امّتت را در ميان امّت ها ، از نوح تا امّت خودت ، مى شناسى؟ فرمود : «آنان ، بر اثر وضو ، دست و پا و چهره هايى سپيد دارند . جز آنان ، كسى چنين نيست . همچنين ، آنان را از اين جهت مى شناسم كه كارنامه هايشان به دستِ راست آنان داده مى شود . نيز به اين نشان مى شناسم كه ذُرّيه آنان ، پيشاپيششان مى دوند» .

.

ص: 270

. .

ص: 271

. .

ص: 272

الفصل الثّالث عشر : أصناف الاُمّة13 / 1هُم ثَلاثَةُ أصنافٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُمَّتي عَلى ثَلاثَةِ أصنافٍ : صِنفٌ يُشَبَّهونَ بِالأَنبِياءِ ، وصِنفٌ يُشَبَّهونَ بِالمَلائِكَةِ ، وصِنفٌ يُشَبَّهونَ بِالبَهائِمِ . فَأَمَّا الَّذينَ يُشَبَّهونَ بِالأَنبِياءِ ، فَهِمَّتُهُمُ الصَّلاةُ وَالزَّكاةُ . وأَمَّا الَّذينَ يُشَبَّهونَ بِالمَلائِكَةِ ، فَهِمَّتُهُمُ التَّسبيحُ وَالتَّهليلُ وَالتَّكبيرُ . وأَمَّا الَّذينَ يُشَبَّهونَ بِالبَهائِمِ ، فَهِمَّتُهُمُ الأَكلُ وَالشُّربُ وَالنَّومُ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :تَكونُ اُمَّتي فِي الدُّنيا ثَلاثَةَ أطباقٍ : أمَّا الطَّبَقُ الأَوَّلُ (2) : فَلا يُحِبّونَ جَمعَ المالِ وَادِّخارَهُ ، ولا يَسعَونَ فِي اقتِنائِهِ وَاحتِكارِهِ ، وإِنَّما رِضاهُم مِنَ الدُّنيا سَدُّ جَوعَةٍ وسَترُ عَورَةٍ ، وغِناهُم مِنها ما بَلَغَ بِهِمُ الآخِرَةَ ، فَاُولئِكَ هُمُ الآمِنونَ الَّذينَ لا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنونَ . وأمَّا الطَّبَقُ الثّاني : فَإِنَّهُم يُحِبّونَ جَمعَ المالِ مِن أطيَبِ وُجوهِهِ وأَحسَنِ سُبُلِهِ . يَصِلونَ بِهِ أرحامَهُم ، ويَبَرّونَ بِهِ إخوانَهُم ، ويُواسونَ بِهِ فُقَراءَهُم ، ولَعَضُّ أحَدِهِم عَلَى الرَّصفِ (3) أيسَرُ عَلَيهِ مِن أن يَكتَسِبَ دِرهَما مِن غَيرِ حِلِّهِ ، أو يَمنَعَهُ مِن حَقِّهِ ، أو يَكونَ لَهُ خازِنا إلى يَومِ مَوتِهِ ، فَاُولئِكَ الَّذينَ إن نوقِشوا عُذِّبوا ، وإن عُفِيَ عَنهُم سَلِموا . وأَمَّا الطَّبَقُ الثّالِثُ : فَإِنَّهُم يُحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِمّا حَلَّ وحَرُمَ ، ومَنعَهُ مِمّا افتُرِضَ ووَجَبَ ، إن [أنفَقوهُ] (4) أنفَقوا إسرافا وبِدارا (5) ، وإن أمسَكوهُ [أمسَكوا] (6) بُخلاً وَاحتِكارا ، اُولئِكَ الَّذينَ مَلَكَتِ الدُّنيا زِمامَ قُلوبِهِم ، حَتّى أورَدَتهُمُ النّارَ بِذُنوبِهِم. 7

.


1- .جامع الأخبار : ص 270 ح 733 ، المواعظ العدديّة : ص 151 نحوه .
2- .في المصدر : «الاُولى» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .في بحار الأنوار : «الرضف» بدل «الرصف» وكلاهما وارد وإن كان الأصحّ بالضاد المعجمة ؛ قال ابن الأثير : الرَّصْفُ : الحجارَةُ التي يرصف بعضها إلى بعض في مسيل فيجتمع فيها ماء المطر . وقال :الرَّضُفُ : الحجارة المُحماة على النار (النهاية : ج 2 ص 228 «رصف» و ص 231 «رضف») .
4- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحارالأنوار .
5- .في المصدر : «وبدرا» ، والتصويب من بحار الأنوار . و«بِدارا» : أي مُسارَعَةً (مفردات ألفاظ القرآن : ص110 «بدر») .
6- .عدّة الداعي : ص 92 عن عبد اللّه بن عمر ، بحار الأنوار : ج 103 ص 23 ح 26 .

ص: 273

فصل سيزدهم : گروه هاى امّت

13 / 1 امّت ، سه گروه اند

فصل سيزدهم : گروه هاى امّت13 / 1امّت ، سه گروه اندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من ، بر سه دسته اند: دسته اى مانند پيامبران اند ؛ دسته اى مانند فرشتگان اند ؛ و دسته اى مانند چارپايان اند . آنان كه مانند پيامبران اند ، همّ و غمّشان ، نماز و زكات است . آنان كه مانند فرشتگان اند ، همّ و غمّشان ، ياد كردن خدا به پاكى و يكتايى و بزرگى (تسبيح و تهليل و تكبير) است . آنان كه مانند چارپايان اند ، همّ و غمّشان ، خوردن و آشاميدن و خوابيدن است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من در دنيا ، سه طبقه اند: طبقه نخست ، گِردآورى مال و ثروت اندوزى را دوست ندارند و در به دست آوردن و اندوختن آن نمى كوشند ؛ بلكه از دنيا به رفعِ گرسنگى و پوشاندن برهنگى خود ، قانع اند و آن اندازه از دنيا به دست مى آورند كه آنان را به آخرت برسانَد . اينان ، همان آسودگان اند كه نه بيمى مى يابند و نه اندوهى . طبقه دوم ، دوست دارند كه دارايى را از پاك ترين شكل و بهترين راه آن ، گِرد آورند تا با آن ، به خويشاوندانشان رسيدگى كنند ، به برادرانشان نيكى نمايند و به نيازمندان ، كمك برسانند . براى هر كدام از اينان ، به دندان گَزيدن سنگِ سخت ، آسان تر از آن است كه درهمى از راه غير حلال به دست آورد ، يا حق آن را نپردازد ، يا تا زمان مرگش خزانه دار (اندوزنده) آن باشد . اينان ، كسانى اند كه اگر در حسابرسىِ آنها سختگيرى شود ، عذاب مى شوند و اگر بخشوده شوند ، به سلامت مى مانند . طبقه سوم ، اينان ، گِردآورى مال را از حلال و حرام ، دوست دارند و دوست ندارند حقوقى را كه بر آن فرض و واجب گشته است ، بپردازند . اگر خرج كنند ، با اسراف و بى محابا خرج مى كنند و اگر خرجش نكنند ، بخل مى ورزند و مى اندوزند . اينان ، كسانى اند كه دنيا ، مهارِ دل هايشان را در اختيار گرفته است و آنان را به سبب گناهانشان ، به آتش مى كشانَد .

.

ص: 274

13 / 2خِيارُ الاُمَّةِأ _ العُلَماءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُ اُمَّتي عُلَماؤُها ، وخِيارُ عُلَمائِها رُحَماؤُها. (1)

.


1- .تاريخ بغداد : ج 1 ص 238 الرقم 54 ، حلية الأولياء : ج 8 ص 188 الرقم 407 وفيه «خيارها» بدل «رحماؤها» ، تاريخ دمشق : ج 56 ص 118 ح 11794 كلّها عن أبي هريرة ، مسند الشهاب : ج 2 ص 242 ح1276 عن ابن عمر وفيه «حلماؤها» بدل «رحماؤها» ، كنز العمّال : ج 10 ص 152 ح 28778 .

ص: 275

13 / 2 بهترين هاى امّت
الف - عالمان

13 / 2بهترين هاى امّتالف _ عالمانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين هاى امّتِ من ، عالمان آن اند و بهترين عالمانش ، مهربانان آن .

.

ص: 276

ب _ الأَوساطُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :رُحَماءُ اُمَّتي أوساطُها (1) . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :خَيرُ هذِهِ الاُمَّةِ النَّمَطُ (3) الأَوسَطُ ، يَرجِعُ إلَيهِمُ الغالي ، ويَلحَقُ بِهِمُ التّالي (4) . (5)

تاريخ اليعقوبي :قَدِمَ عَلَيهِ [عَلى عَلِيٍّ عليه السلام ] قَومٌ مِن أهلِ الغَربِ ، فَقال لَهُم : أفيكُم مَن قَد شَهَرَ (6) نَفسَهُ حَتّى لا يُعرَفُ إلّا بِهِ ؟ فَقالوا : نَعَم ! قالَ : وفيكُم قَومٌ بَينَ ذلِكَ يَتَصَوَّنونَ (7) مِنَ السَّيِّئاتِ ويَعمَلونَ الحَسَناتِ ؟ قالوا : نَعَم ! قالَ : اُولئِكَ خَيرُ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، اُولئِكَ النِّمرِقَةُ (8) الوُسطى ؛ بِهِم يَرجِعُ الغالي ، وبِهِم يَلحَقُ المُقَصِّرُ. (9)

.


1- .يقال : هو أوسَطُ قومه : أي خيارهم . [أو] من أشرفهم وأحسبهم (النهاية : ج 5 ص 184 «وسط») .
2- .الفردوس : ج 2 ص 273 ح 3268 عن عبد اللّه بن عمرو ، كنز العمّال : ج 3 ص 28 ح 5293 .
3- .النَّمَطُ : الجماعة من الناس أمرهم واحد (النهاية : ج 5 ص 119 «نمط») .
4- .يرجع إليهم الغالي ويلحق بهم التالي : فالغالي من يقول في أهل البيت عليهم السلام ما لا يقولون في أنفسهم ؛ كمن يدّعي فيهم النبوّة والإلهيّة ، والتالي : المرتاد يريد الخير ليبلغه (مجمع البحرين : ج 2 ص 1332«غلا») .
5- .عيون الأخبار لابن قتيبة : ج 1 ص 326 عن النعمان بن سعد ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 8 ص 155 ح 4عن زبيد وفيه «خير الناس هذا» بدل «خير هذه الاُمّة» وراجع : الكافي : ج 1 ص 101 ح 3 وتفسير العيّاشي : ج 1 ص 63 ح 111 .
6- .الشُّهرَة : ظهور الشيء في شُنعةٍ حتّى يَشهَره الناس (النهاية : ج 2 ص 515 «شهر») .
7- .في طبعة النجف : «يصيبون» بدل «يتصوّنون» .
8- .نَمَارِقُ : وسائد واحدتها نمرقة بكسر النون وفتحها ، وفي الحديث : «نحن النمرقة الوسطى» ؛ له ولأهل بيته ، باعتبار كونهم أئمّة العدل ، يستند الخلق إليهم في تدبير معاشهم (مجمع البحرين : ج 3 ص1835 «نمرق») .
9- .تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 210 .

ص: 277

ب - ميانه روها

ب _ ميانه روهاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهربانان امّتِ من ، ميانه روهاى آن اند .

امام على عليه السلام :بهترين هاى اين امّت ، گروه هاى ميانه روند كه تندروان ، به سوى آنان بازمى گردند و واپس ماندگان ، به ايشان مى پيوندند .

تاريخ اليعقوبى :گروهى از اهالى غرب ، نزد على عليه السلام آمدند . به ايشان فرمود : «آيا در ميان شما ، كسى هست كه خودش را شُهره كرده باشد ، به طورى كه جز به آن ، شناخته نشود؟» . گفتند : آرى . فرمود : «آيا در ميان شما گروهى بينابين هستند كه از بدى ها و گناهان ، خوددارى كنند و به كارهاى نيك ، اقدام نمايند؟» . گفتند : آرى . فرمود : «اينان ، بهترين افراد امّت محمّد صلى الله عليه و آله هستند . اينان ، تكيه گاه ميانه اند . تندروها ، به سوى آنان بر مى گردند و كُنْدروها ، به آنان مى پيوندند» .

.

ص: 278

ج _ السُّمَحاءُالإمام الصادق عليه السلام :خِيارُكُم سُمَحاؤُكُم ، وشِرارُكُم بُخَلاؤُكُم. (1)

د _ حَمَلَةُ القُرآنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أشرافُ اُمَّتي حَمَلَةُ القُرآنِ ، وأصحابُ اللَّيلِ. (2)

ه _ الدُّعاةُ إلَى اللّهِ عز و جلرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُ اُمَّتي مَن دَعا إلَى اللّهِ تَعالى ، وحَبَّبَ عِبادَهُ إلَيهِ. (3)

و _ أحاسِنُهُم أخلاقارسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُ اُمَّتي أحاسِنُهُم أخلاقا. (4)

مسند ابن حنبل عن أبي هريرة:قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اُنَبِّئُكُم بِخِيارِكُم ؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّهِ . قالَ : خِيارُكُم أطوَلُكُم أعمارا ، وَأَحسَنُكُم أخلاقا. (5)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 41 ح 15 ، الأمالي للمفيد : ص 291 ح 9 ، الخصال : ص 96 ح 42 ، الأمالي للطوسي :ص68 ح 98 كلّها عن جميل بن درّاج ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 61 ح 1707 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 350 ح 3 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 399 ح 5855 ، الخصال : ص 7 ح 21 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 138 ح 6 ؛ المعجم الكبير : ج 12 ص 97 ح 12662 وليس فيه «وأصحاب الليل» ، شعب الإيمان : ج 2 ص 556 ح2703 ، تاريخ بغداد : ج 8 ص 80 الرقم 4166 كلّها عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 1 ص 510 ح2259 .
3- .الجامع الصغير : ج 1 ص 615 ح 3979 ، كنز العمّال : ج 10 ص 152 ح 28779 كلاهما نقلاً عن ابن النجّار عن أبي هريرة .
4- .الأدب المفرد : ص 378 ح 1308 ، السنن الكبرى : ج 10 ص 326 ح 20800 نحوه ، الفردوس : ج 2 ص369 ح 3646 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 3 ص 561 ح 7910 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 368 ح 9246 ، صحيح ابن حبّان : ج 2 ص 234 ح 484 ، السنن الكبرى : ج 3ص 520 ح 6528 وفيه «ألا اُخبركم» بدل «اُنبّئكم» و«أعمالاً» بدل «أخلاقا» ، موارد الظمآن : ص 474 ح1919 ، كنز العمّال : ج 3 ص 8 ح 5167 .

ص: 279

ج - گشاده دستان
د - حاملان قرآن
ه - دعوتگران به خدا
و - نيك خوترين ها

ج _ گشاده دستانامام صادق عليه السلام :بهترين افراد شما ، گشاده دستانِ شمايند و بدترين افراد شما ، بخيلانتان اند .

د _ حاملان قرآنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شريفان امّت من ، حاملان قرآن و شب خيزان اند .

ه _ دعوتگران به خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين فرد امّت من ، كسى است كه به خداوند متعال ، دعوت كند و بندگانش را محبوب او گردانَد .

و _ نيك خوترين هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين كسانِ امّت من ، آنان اند كه اخلاقشان نيكوتر است.

مسند ابن حنبل_ به نقل از اَبو هُرَيره _ :پيامبر خدا فرمود : «شما را از بهترين هايتان خبر دهم؟» . گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «بهترين هاى شما ، آنان اند كه عمرشان ، درازتر و اخلاقشان ، نيكوتر است» .

.

ص: 280

ز _ أزهَدُهُم فِي الدُّنيا وأَرغَبُهُم فِي الآخِرَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ اُمَّتي أزهَدُهُم فِي الدُّنيا ، وأَرغَبُهُم فِي الآخِرَةِ. (1)

ح _ المُستَبشِرونَ عِندَ الإِحسانِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُ اُمَّتي مَن شَهِدَ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، والَّذينَ إذا أحسَنُوا استَبشَروا ، وإذا أساؤُوا استَغفَروا. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :خِيارُ اُمَّتِيَ الَّذين إذا سافَروا أفطَروا وقَصَّروا ، وإذا أحسَنُوا استَبشَروا ، وإذا أساؤُوا استَغفَروا. (3)

ط _ مَن يُرجى خَيرُهُ ويُؤمَنُ شَرُّهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُكُم مَن يُرجى خَيرُهُ ويُؤمَنُ شَرُّهُ ، وشَرُّكُم مَن لا يُرجى خَيرُهُ ولا يُؤمَنُ شَرُّهُ. (4)

.


1- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 123 .
2- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 566 ح 4481 ، حلية الأولياء : ج 6 ص 120 الرقم 359 كلاهما عن عروة بن رويم ، كنز العمّال : ج 16 ص 110 ح 44083 .
3- .الكافي : ج 4 ص 127 ح 4 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 141 ح 1978 كلاهما عن أبان بن تغلب عن الإمام الباقر عليه السلام ، الخصال : ص 317 ح 99 ، الأمالي للصدوق : ص 60 ح 18 كلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 305 ح 26 ؛ المعجم الأوسط : ج 6 ص 334 ح 6558 عن جابر ، كنز العمّال : ج 1 ص 478 ح 2086 .
4- .سنن الترمذي : ج 4 ص 528 ح 2263 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 298 ح 8820 ، صحيح ابن حبّان : ج 2 ص 285 ح 527 كلّها عن أبي هريرة ، الأدب المفرد : ص 59 ح 159 عن أبي الدرداء ، المصنّف لابن أبيشيبة : ج 8 ص 144 ح 129 عن سعيد المقبري ، كنز العمّال : ج 15 ص 770 ح 43025 .

ص: 281

ز - بى اعتناترينِ آنان به دنيا و راغب ترينشان به آخرت
ح - شاد شوندگان به هنگام نيكى كردن
ط - كسى كه خيررسان و بى آزار است

ز _ بى اعتناترينِ آنان به دنيا و راغب ترينشان به آخرتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين فرد امّت من ، كسى است كه به دنيا ، بى رغبت تر و به آخرت ، راغب تر باشد .

ح _ شاد شوندگان به هنگام نيكى كردنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين فرد امّت من ، كسى است كه گواهى مى دهد معبودى جز خداى يكتا نيست و شريكى ندارد ، و محمّد ، بنده و فرستاده اوست و آنان كه هر گاه كار نيك انجام دهند ، شادمان مى شوند و هر گاه بد انجام دهند ، آمرزش مى طلبند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين هاى امّت من ، كسانى اند كه هر گاه سفر كنند ، روزه نگيرند و [نمازشان را] شكسته بخوانند و هر گاه نيكى كنند ، شادمان شوند و هر گاه بدى (گناه) كنند ، آمرزش بطلبند .

ط _ كسى كه خيررسان و بى آزار استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترينِ شما ، كسى است كه به خيرش اميد رود و از شرّش ايمنى باشد . بدترينِ شما ، كسى است كه به خيرش اميد نرود و از شرّش ايمنى نباشد .

.

ص: 282

ي _ مَن يَستَبشِرُ جَهرا ويَبكي سِرّارسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ اُمَّتي _ فيما نَبَّأَنِيَ المَلَأُ الأَعلى _ قَومٌ يَستَبشِرونَ جَهرا مِن سَعَةِ رَحمَةِ رَبِّهِم ، ويَبكونَ سِرّا مِن أليمِ عُقوبَتِهِ. (1)

ك _ مَن يُذَكِّرُ اللّهَ عزّ و جلّ رُؤيَتُهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُكُمُ الَّذينَ إذا رُؤوا ذُكِرَ اللّهُ تَعالى. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا أدُلُّكُم عَلى خِيارِ هذِهِ الاُمَّةِ ؛ الَّذينَ إذا رآهُمُ النّاسُ ذَكَرُوا اللّهَ ، وَإذا ذُكِرَ اللّهُ عِندَهُم أعانوا عَلى ذِكرِهِ. (3)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ خِيارَكُمُ الَّذينَ إذا نُظِرَ إلَيهِم ذُكِرَ اللّهُ. (4)

ل _ مَن إذا غَضِبَ رَجَعَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُ اُمَّتي أحِدّاؤُهُم (5) ، الَّذينَ إذا غَضِبوا رَجَعوا. (6)

.


1- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 123 ؛ المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 19 ح 4294 عن عياض بن سليمان نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 162 ح 815 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 10 ص 443 ح 27672 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1379 ح 4119 ، الأدب المفرد : ص103 ح 323 ، المعجم الكبير : ج 24 ص 167 ح 423 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 457 ح1580 كلّها عن أسماء بنت يزيد الأنصاريّة ، كنز العمّال : ج 1 ص 419 ح 1788 .
3- .كنز العمّال : ج 1 ص 440 ح 1900 نقلاً عن ابن شاهين عن ابن عبّاس .
4- .الكافي : ج 2 ص 225 ح 12 عن أبي الحسن الأصبهاني عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 194 ح516 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 81 ح 29 .
5- .قال ابن الأثير : الحِدَّةُ : المضاء في الدِّين والصلابة والقصد في الخير ، ومنه الحديث : «خيار اُمّتيأحدّاؤها» (النهاية : ج 1 ص 353 «حدد») .
6- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 60 ح 5793 ، مسند الشهاب : ج 2 ص 243 ح 1277 و 1278 كلّها عن قنبر عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : ج 3 ص 127 ح 5805 .

ص: 283

ى - كسى كه در آشكار ، شاد و در نهان ، گريان است
ك - كسى كه ديدن او ، انسان را به ياد خدا مى اندازد
ل - كسى كه هر گاه خشمگين شود ، خويشتندارى مى كند

ى _ كسى كه در آشكار ، شاد و در نهان ، گريان استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين افراد امّت من _ آن گونه كه فرشتگان مقرّب به من خبر داده اند _ ، مردمانى اند كه در آشكار ، از گستردگى رحمت پروردگارشان شادند و در نهان ، از [بيم] كيفر دردناك او مى گِريند .

ك _ كسى كه ديدن او ، انسان را به ياد خدا مى اندازدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترينِ شما ، كسانى اند كه هر گاه ديده شوند ، خداوند متعال ، ياد شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا شما را به بهترين افراد اين امّت ، راه نمايى نكنم؟ كسانى كه هر گاه مردم ، آنان را ببينند ، خدا را ياد كنند و هر گاه خدا نزد آنان ياد شود ، بر يادِ او كمك كنند .

امام على عليه السلام :بهترينِ شما ، كسانى اند كه [ديگران] هر گاه به آنان مى نگرند ، به ياد خدا مى افتند .

ل _ كسى كه هر گاه خشمگين شود ، خويشتندارى مى كندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين افراد امّت من ، تندمزاجانى هستند كه هر گاه خشمگين شوند ، خويشتندارى مى ورزند .

.

ص: 284

م _ القانِعُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُ المُؤمِنينَ القانِعُ ، وشِرارُهُمُ الطّامِعُ. (1)

ن _ العَفيفُالفردوس عن ابن عبّاس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُ اُمَّتِيَ الَّذينَ يَعِفّونَ إذا آتاهُمُ اللّهُ عز و جلمِنَ البَلاءِ شَيئا . [قالوا : وأَيُّ البَلاءِ ؟ قالَ :] (2) العِشقُ. (3)

س _ المُتأهِّلونُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُ اُمَّتِيَ المُتَأَهِّلونَ ، وشِرارُ اُمَّتِيَ العُزّابُ. (4)

ع _ الَّذينَ يَعمَلونَ بِالرُّخَصِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ اُمَّتِيَ الَّذينَ يَعمَلونَ بِالرُّخَصِ. (5)

13 / 3جَوامِعُ صِفاتِ خِيارِ الاُمَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ اُمَّتي مَن هَدَمَ شَبابَهُ في طاعَةِ اللّهِ ، وفَطَمَ نَفسَهُ عَن لَذّاتِ الدُّنيا ، وتَوَلَّهَ (6) بِالآخِرَةِ ، إنَّ جَزاءَهُ عَلَى اللّهِ أعلى مَراتِبِ الجَنَّةِ. (7)

.


1- .مسند الشهاب : ج 2 ص 241 ح 1274 و 1275 ، الفردوس : ج 2 ص 177 ح 2885 ،كنز العمّال : ج 3 ص 391 ح 7095 نقلاً عن القضاعي وكلّها عن أبي هريرة .
2- .ما بين المعقوفين أثبتناه من كنز العمّال .
3- .الفردوس : ج 2 ص 174 ح 2867 ، كنز العمّال : ج 3 ص 373 ح 7001 .
4- .جامع الأخبار : ص 273 ح 748 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 221 ح 32 .
5- .الفردوس : ج 1 ص 358 ح 1443 ، كنز العمّال : ج 3 ص 34 ح 5340 نقلاً عن ابن لال وكلاهما عن عمر بن الخطّاب .
6- .الوَلَهُ : ذهاب العقل والتحيّر من شدّة الوجد (الصحاح : ج 6 ص 2256 «وله») .
7- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 123 .

ص: 285

م - قانع
ن - پاك دامن
س - متأهّل
ع - كسانى كه به رُخصت ها عمل مى كنند
13 / 3 مجموعه صفاتِ بهترين هاى امّت

م _ قانعپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترينِ مؤمنان ، شخص قانع است و بدترينشان ، شخصِ آزمند .

ن _ پاك دامنالفردوس_ به نقل از ابن عبّاس _ :پيامبر خدا فرمود : «بهترين هاى امّت من ، كسانى هستند كه هر گاه خداوند عز و جل به چيزى از بلا گرفتارشان سازد ، پاك دامنى مى ورزند». گفتند : كدام بلا؟ فرمود : «عشق» .

س _ متأهّلپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين افراد امّتم ، متأهّلان اند و بدترين افراد امّتم ، عَزَب ها .

ع _ كسانى كه به رُخصت ها عمل مى كنندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين افراد امّتم ، كسانى هستند كه به رخصت ها عمل مى كنند . (1)

13 / 3مجموعه صفاتِ بهترين هاى امّتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترينِ امّت من ، كسى است كه جوانى اش را در طاعت خدا سپرى كند، [طفل] نفس خويش را از [شير] لذّت هاى دنيا ، باز گيرد و شيداى آخرت باشد. پاداش چنين كسى در نزد خدا ، بالاترين مراتبِ بهشت است .

.


1- .. به رخصت ها عمل كنند : حلال هاى خدا و نعمت هاى خدا را بر خود ، حرام نكنند و از آنچه خدا در دنيا نصيبشان ساخته ، بهره ببرند .

ص: 286

عنه صلى الله عليه و آله :خَيرُ اُمَّتِيَ الَّذينَ لَم يُوَسَّع عَلَيهِم حَتّى يَبطَروا (1) ، ولَم يُضَيَّق عَلَيهِم حَتّى يَسأَلوا. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :خَيرُ اُمَّتي مَن إذا سُفِهَ عَلَيهِمُ احتَمَلوا ، وإذا جُنِيَ عَلَيهِم غَفَروا ، وإذا اُوذوا صَبَروا. (3)

المستدرك على الصحيحين عن عياض بن سليمان :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : خِيارُ اُمَّتي _ فيما أنبَأَنِيَ المَلَأُ الأَعلى _ قَومٌ يَضحَكونَ جَهرا في سَعَةِ رَحمَةِ رَبِّهِم عز و جل ، ويَبكونَ سِرّا مِن خَوفِ شِدَّةِ عَذابِ رَبِّهِم عز و جل ، ويَذكُرونَ رَبَّهُم بِالغَداةِ وَالعَشِيِّ فِي البُيوتِ الطَّيِّبَةِ المَساجِدِ ، ويَدعونَهُ بِأَلسِنَتِهِم رَغَبا ورَهَبا ، ويَسأَلونَهُ بِأَيديهِم خَفضا ورَفعا ، ويُقبِلونَ بِقُلوبِهِم عَودا وبَدءَا ، فَمَؤونَتُهُم عَلَى النّاسِ خَفيفَةٌ ، وعَلى أنفُسِهِم ثَقيلَةٌ ، يَدِبّونَ فِي الأَرضِ حُفاةً عَلى أقدامِهِم كَدَبيبِ النَّملِ ، بِلا مَرَحٍ ولا بَذَخٍ ، يَمشونَ بِالسَّكينَةِ ، ويَتَقَرَّبونَ بِالوَسيلَةِ ، ويَقرَؤونَ القُرآنَ ، ويُقَرِّبونَ القُربانَ ، ويَلبَسونَ الخُلقانَ. (4) عَلَيهِم مِنَ اللّهِ تَعالى شُهودٌ حاضِرَةٌ ، وعَينٌ حافِظَةٌ ، يَتَوَسَّمونَ (5) العِبادَ، ويَتَفَكَّرونَ فِي البِلادِ ، أرواحُهُم فِي الدُّنيا وقُلوبُهُم فِي الآخِرَةِ ، لَيسَ لَهُم هَمٌّ إلّا أمامَهُم ، أعَدُّوا الجِهازَ لِقُبورِهِم ، وَالجَوازَ لِسَبيلِهِم ، وَالاِستِعدادَ لِمَقامِهِم . ثُمَّ تَلا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِى وَ خَافَ وَعِيدِ» (6) . (7)

.


1- .البَطَرُ : الطغيان عند النعمة وطول الغنى (النهاية : ج 1 ص 135 «بطر») .
2- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 123 ؛ اُسد الغابة : ج 1 ص 522 الرقم 712 ، الإصابة : ج 1 ص 576 الرقم 1119 كلاهما عن ابن الجذع عن أبيه وفيهما «لم يعطوا» بدل «لم يوسّع عليهم» و «لم يقتّر» بدل «لم يضيّق» ، التاريخ الكبير : ج 8 ص 433 الرقم 3608 نحوه وفيه «أكثر» بدل «خير» ، كنز العمّال : ج 3 ص 390 ح 7088 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 123 .
4- .ثوبٌ خَلَقٌ ، أي بالٍ ، والجمع خُلقانٌ (الصحاح : ج 4 ص 1472 «خلق») .
5- .تَوَسَّمَ الشيءَ : تَفَرَّسَهُ (القاموس المحيط : ج 4 ص 186 «وسم») .
6- .إبراهيم : 14 .
7- .المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 19 ح 4294 ، شعب الإيمان : ج 1 ص 478 ح 765 ، اُسد الغابة : ج4 ص 313 الرقم 4154 وليس فيه ذيله من «ويقرؤون القرآن» ، حلية الأولياء : ج 1 ص 16 عن عيّاض بن غنم نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 162 ح 815 .

ص: 287

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين هاى امّتم ، كسانى اند كه نه چندان در گشايش قرار داده شده اند كه سرمست شوند و نه چندان در تنگى نهاده شده اند كه دست نياز ، دراز كنند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين هاى امّت من ، آنان اند كه هر گاه به ايشان گستاخى شود ، بردبارى ورزند و هر گاه به آنان جنايتى شود ، ببخشند و هر گاه آزار و اذيت شوند ، شكيبايى كنند .

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از عياض بن سليمان _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «بهترين هاى امّتم _ آن طور كه فرشتگان مقرّب به من خبر داده اند _ ، مردمانى اند كه در آشكار ، از فراگيرى رحمت پروردگارشان [نسبت به خود] خندان اند و در نهان ، از ترسِ سختى عذاب پروردگارشان مى گِريند . هر بام و شام ، در خانه هاى پاك ، يعنى مسجدها ، پروردگارشان را ياد مى كنند و با زبان هايشان ، از سرِ اميد و بيم ، او را مى خوانند و در هر فراز و نشيب ، دستِ خواهش به سوى او دراز مى كنند و هماره روىِ دل به سوى او دارند . براى مردم ، كم زحمت اند و براى خود ، پُرزحمت . با پاهاى برهنه ، مورچه وار (آرام و بى آزار) بر روى زمين مى روند ، بى سرمستى و غرور . با وقار ، راه مى روند و با وسيله (توسّل) ، (1) خود را به خدا نزديك مى سازند . قرآن ، تلاوت مى كنند و قربانى مى كنند و جامه ژنده مى پوشند. خداوند متعال را بر آنان ، گواهانى حاضر و چشمى ناظر است . بندگان را به دقّت مى نگرند و مورد توجّه قرار مى دهند و در آبادى ها مى انديشند . ارواحشان در دنيا و دل هايشان در آخرت است . دغدغه اى جز آخرتِ خود ندارند . براى گورهاى خود ، بار و بُنه و براى راهشان ، گذرنامه آماده كرده اند و خويشتن را براى ايستادنگاهشان [در برابر پروردگارشان] مهيّا ساخته اند» . پيامبر خدا ، سپس ، اين آيه را تلاوت كرد : «اين ، براى كسى است كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب ]در پيشگاه من بترسد و از تهديدم بيم داشته باشد» .

.


1- .. اشاره است به آيه 35 از سوره مائده .

ص: 288

مسند أبي يعلى عن أبي سعيد الخدريّ :كُنّا عِندَ بَيتِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله في نَفَرٍ مِنَ المُهاجِرينَ وَالأَنصارِ ، فَخَرَجَ عَلَينا فَقالَ : ألا اُخبِرُكُم بِخِيارِكُم ؟ قالوا : بَلى . قالَ : خِيارُكُمُ الموفونَ المُطَيَّبونَ ، إنَّ اللّهَ يُحِبُّ الخَفِيَّ التَّقِيَّ. (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَلزَمُ اُمَّتِيَ الحَقُّ في أربَعٍ : يُحِبّونَ التّائِبَ ، ويُعينونَ المُحسِنَ ، ويَستَغفِرونَ لِلمُذنِبِ ، ويَدعونَ لِلمَلَأِ. (2)

13 / 4شِرارُ الاُمَّةِأ _ وُلاةُ الجَورِالإمام عليّ عليه السلام :وُلاةُ الجَورِ شِرارُ الاُمَّةِ ، وأَضدادُ الأَئِمَّةِ. (3)

.


1- .مسند أبي يعلى : ج 2 ص 17 ح 1047 ، كنز العمّال : ج 3 ص 436 ح 7326 و راجع : مسند ابن حنبل : ج10 ص 134 ح 26372 والمعجم الصغير : ج 2 ص 99 .
2- .مشكاة الأنوار : ص 263 ح 780 عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : ص 239 ح 88 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه وفيه «يرحمون الضعيف» بدل «يدعون للملأ» ، بحار الأنوار : ج 6 ص 20ح10 .
3- .غرر الحكم : ج 6 ص 239 ح 10122 .

ص: 289

13 / 4 بدترين هاى امّت
الف - حكمرانان ستمگر

مسند أبى يعلى_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _ :با جمعى از مهاجران و انصار ، كنار خانه پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم كه ايشان بيرون آمد و فرمود : «آيا شما را از بهترينان شما آگاه نسازم؟» . گفتند : چرا . فرمود : «بهترين هاى شما وفاداران [ به پيمان ها] و مُطيَّبان (1) هستند . خداوند ، گم نام پرهيزگار را دوست دارد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من ، چهار وظيفه دارند : توبه كار را دوست بدارند ؛ نيكوكار را يارى برسانند ؛ براى گنهكار آمرزش بطلبند ؛ و براى عموم ، دعا كنند .

13 / 4بدترين هاى امّتالف _ حكمرانان ستمگرامام على عليه السلام :حكمرانانِ ستمگر ، بدترين هاى امّت و دشمن امامان [هدايت]اند .

.


1- .. مطيَّبان : چند تيره از عرب بودند كه پيش از اسلام، در خانه عبد اللّه بن جدعان جمع شدند و پيمان بستند كه همواره از كعبه دفاع و از ستم ديده حمايت كنند، و عاتكه ، دختر عبد المطلب ، ظرف عطرى آورد و آن عدّه ، دست هاى خود را به نشانه بيعت و هم پيمانى در آن فرو بردند . از اين رو به مُطيّبان، موسوم شدند. اين پيمان ، به «حلف الفضول» نيز معروف است و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در آن حضور و شركت داشت. احتمال دارد مراد از مطيّبان ، كليه كسانى باشند كه در دفاع از ستم ديده و پايبندى به پيمان ها به روش آنها بروند .

ص: 290

ب _ المُترَفونَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :شِرارُ اُمَّتِيَ الَّذينَ وُلِدوا فِي النَّعيمِ (1) وغُذُّوا بِهِ ، يَأكُلونَ طَيِّبَ الطَّعامِ ، ويَلبَسونَ لَيِّنَ الثِّيابِ ، وإِذا تَكَلَّموا لَم يَصدُقوا. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَكونُ ناسٌ مِن اُمَّتي يولَدونَ فِي النَّعيمِ ويُغَذَّونَ بِهِ ، هِمَّتُهُم ألوانُ الطَّعامِ وَالشَّرابِ ، ويُمدَحونَ بِالقَولِ ، اُولئِكَ شِرارُ اُمَّتي. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَكونُ رِجالٌ مِن اُمَّتي يَأكُلونَ ألوانَ الطَّعامِ ، ويَشرَبونَ ألوانَ الشَّرابِ ، ويَلبَسونَ ألوانَ الثِّيابِ ، يَتَشَدَّقونَ (4) فِي الكَلامِ ، اُولئِكَ شِرارُ اُمَّتي. (5)

عنه صلى الله عليه و آله :شِرارُ اُمَّتي قَومٌ وُلِدوا فِي النَّعيمِ وغُذّوا بِهِ ، يَأكُلونَ مِنَ الطَّعامِ ألوانا ، ويَلبَسونَ مِنَ الثِّيابِ ألوانا ، ويَركَبونَ مِنَ الدَّوابِّ ألوانا ، يَتَشَدَّقونَ فِي الكَلامِ. (6)

عنه صلى الله عليه و آله :شِرارُ اُمَّتِيَ الَّذينَ وُلِدوا فِي النَّعيمِ وغُذّوا بِهِ ، وإِنَّما نَهمَتُهُم (7) ألوانُ الطَّعامِ وَالثِّيابِ ، ويَتَشَدَّقونَ فِي الكَلامِ. (8)

.


1- .في الطبعة المعتمدة من الكافي : «في النعم»، والصواب ما أثبتناه كما في النسخ المخطوطة منه والمصادرالاُخرى .
2- .الكافي : ج 4 ص 127 ح 4 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 141 ح 1978 كلاهما عن أبان بن تغلب عن الإمام الباقر عليه السلام ، وسائل الشيعة : ج 7 ص 125 ح 13149 ؛ الفردوس : ج 2 ص 369 ح 3648 عن ابن عبّاس وليس فيه ذيله من «وإذا تكلّموا» ، كنز العمّال : ج 3 ص 215 ح 6225 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 538 ح 1162 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 380 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص66 كلّها عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 77 ص 90 ح 3 .
4- .المتشدِّقون : المتوسّعون في الكلام من غير احتياط واحتراز . وقيل : أراد بالمتشدّق : المستهزئ بالنّاس يلوي شدقه بهم وعليهم (النهاية : ج 2 ص 453 «شدق») .
5- .المعجم الأوسط : ج 3 ص 24 ح 2351 ، المعجم الكبير : ج 8 ص 107 ح 7512 و 7513 ، مسند الشاميّين : ج 2 ص 342 ح 1458 ، حلية الأولياء : ج 6 ص 90 الرقم 342 كلّها عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : ج 3 ص561 ح 7911 .
6- .المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 657 ح 6418 ، المعجم الأوسط : ج 7 ص 372 ح 7761 وليس فيه وسطه من «ويلبسون» إلى «ألوانا» الثالثة وكلاهما عن عبد اللّه بن جعفر ، شعب الإيمان :ج 5 ص 33 ح 5669 عن فاطمة عليهاالسلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 561 ح 7913 .
7- .النَّهْمة : بُلوغُ الهمَّةِ في الشّيء (النهاية : ج 5 ص 138 «نهمَ») .
8- .حلية الأولياء : ج 6 ص 120 الرقم 359 ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 566 ح 4481 نحوه و كلاهما عن عروة بن رويم ، كنز العمّال : ج 16 ص 110 ح 44083 .

ص: 291

ب - نازپروردگان

ب _ نازپروردگانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدترين افراد امّت من ، كسانى هستند كه در ناز و نعمت ، زاده و پرورده شده اند ، خوراك هاى لذيذ مى خورند ، جامه هاى نرم مى پوشند و هر گاه سخن بگويند ، راست نمى گويند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به زودى ، مردمانى از امّت من خواهند آمد كه در ناز و نعمت به دنيا مى آيند و در ناز و نعمت ، پرورده مى شوند ، همّ و غمّشان خوراك ها و نوشيدنى هاى رنگارنگ است و از آنان ، مدح مى شود . اينان ، بدترين هاى امّت من هستند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به زودى ، مردانى از امّت من خواهند آمد كه غذاهاى رنگارنگ مى خورند و نوشيدنى هاى رنگارنگ مى نوشند و جامه هاى رنگارنگ مى پوشند و بى پروا ، درازگويى مى كنند . (1) اينان ، بدترين هاى امّت من هستند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدترين افراد امّت من ، گروهى هستند كه در ناز و نعمت ، زاده و پرورده مى شوند ، خوراك هاى رنگارنگ مى خورند و جامه هاى رنگارنگ مى پوشند و مَركب هاى رنگارنگ ، سوار مى شوند و گزافه گويى مى كنند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدترين هاى امّت من ، كسانى هستند كه در ناز و نعمت ، زاده و پرورده مى شوند ، به خوراك ها و جامه هاى رنگارنگ ، اشتهاى سيرى ناپذير دارند و گزافه گويى مى كنند .

.


1- .. تعبير «التشدّق فى الكلام» _ كه در متن عربى حديث آمده _ ، به معناى : لاف زدن ، گزافه گويى كردن ، پُرچانگى كردن ، متكلّفانه سخن گفتن و لفظ پردازى كردن است .

ص: 292

راجع : هذه الموسوعة : ج 4 ص 366 (الأكل / الفصل الرابع / ذمّ أكل الألوان من الطعام) .

ج _ الَّذينَ يُكرَمونَ مَخافَةَ شَرِّهِمرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا إنَّ شِرارَ اُمَّتِيَ الَّذين يُكرَمونَ مَخافَةَ شَرِّهِم ، ألا ومَن أكرَمَهُ النّاسُ اتِّقاءَ شَرِّهِ فَلَيسَ مِنّي. (1)

13 / 5جَوامِعُ صِفاتِ شِرارِ الاُمَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :شِرارُ اُمَّتِيَ الثَّرثارونَ (2) ، المُتَشَدِّقونَ (3) ، المُتَفَيهِقونَ (4) . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :شِرارُ اُمَّتِيَ الوَحدانِيُّ (6) المُعجَبُ بِدينِهِ ، المُرائي بِعَمَلِهِ ، المُخاصِمُ بِحُجَّتِهِ . (7)

.


1- .الخصال : ص 14 ح 49 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 58 ،بحار الأنوار : ج 75 ص 279 ح 1 .
2- .الثرثارون : هُم الذين يكثرون الكلام تكلُّفا وخروجا عن الحقّ . والثرثرة : كثرة الكلام وترديده (النهاية :ج 1 ص 209 «ثرثر») .
3- .الأشداق : جوانب الفم . والمتشدّقون : المتوسّعون في الكلام من غير احتياط واحتراز ، وقيل : أراد بالمتشدّق : المستهزئ بالناس يلوي شدقه بهم وعليهم (النهاية : ج 2 ص 453 «شدق») .
4- .المتفيهقون : هم الذين يتوسّعون في الكلام ويفتحون به أفواههم (النهاية : ج 3 ص 482 «فهق») .
5- .الأدب المفرد : ص 378 ح 1308 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 301 ح 8830 نحوه وليس فيه «المتفيهقون» ، السنن الكبرى : ج 10 ص 326 ح 20800 وكلّها عن أبي هريرة ، شعب الإيمان : ج 6 ص 234 ح 7988 عن ابن عبّاس وفيه «إنّ شراركم» بدل «شرار اُمّتي» ، كنز العمّال : ج 3 ص 8 ح 5166 وراجع : سنن الترمذي : ج 4 ص 370 ح 2018 والمعجم الكبير : ج 22 ص 221 ح 588 .
6- .قال ابن الأثير : يريد بالوحداني : المفارق للجماعة ، المنفرد بنفسه ، وهو منسوب إلى الوحدة : الانفراد(النهاية : ج 5 ص 160 «وحد») .
7- .كنز العمّال : ج 3 ص 515 ح 7675 نقلاً عن أبي الشيخ عن ثوبان .

ص: 293

ج - كسانى كه از بيم گزندشان ، مورد احترام قرار مى گيرند
13 / 5 مجموعه صفات بدترين هاى امت

ر . ك : همين دانش نامه : ج 4 ص 367 (غذا خوردن / فصل چهارم / نكوهش خوردن غذاهاى متنوّع) .

ج _ كسانى كه از بيم گزندشان ، مورد احترام قرار مى گيرندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدانيد! بدترين افراد امّت من ، كسانى هستند كه از بيم گزندشان مورد احترام قرار مى گيرند . بدانيد! كسى كه مردم از بيم گزندش به او احترام بگذارند ، از من نيست .

13 / 5مجموعه صفات بدترين هاى امتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدترين افراد امّت من ، آنان اند كه پُرگوى گزافه گوى وِرّاج اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدترين فرد امّت من ، كسى است كه تك رو ، و به دينش مغرور ، و در كردارش رياكار باشد و بر سر حرف خود ، با ديگران به ستيزه پردازد .

.

ص: 294

عنه صلى الله عليه و آله :شِرارُ اُمَّتي مَن يَلِي القَضاءَ ، إنِ اشتَبَهَ عَلَيهِ لَم يُشاوِر ، وإن أصابَ بَطِرَ ، وإن غَضِبَ عَنَّفَ (1) ، وكاتِبُ السُّوءِ كَالعامِلِ بِهِ. (2)

13 / 6جَزاءُ شِرارِ الاُمَّةِمجمع البيان عن البراء بن عازب :كانَ مُعاذُ بنُ جَبَلٍ جالِسا قَريبا مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَنزِلِ أبي أيّوبَ الأَنصارِيِّ ، فَقالَ مُعاذٌ : يا رَسولَ اللّهِ ، أرَأَيتَ قَولَ اللّهِ تَعالى : «يَوْمَ يُنفَخُ فِى الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا» (3) الآياتِ ؟ فَقالَ : يا مُعاذُ ، سَأَلتَ عَن عَظيمٍ مِنَ الأَمرِ ! ثُمَّ أرسَلَ عَينَيهِ ، ثُمَّ قالَ : يُحشَرُ عَشَرَةُ أصنافٍ مِن اُمَّتي أشتاتاً ، قَد مَيَّزَهُمُ اللّهُ مِنَ المُسلِمينَ وبَدَّلَ صُوَرَهُم ، بَعضُهُم عَلى صورَةِ القِرَدَةِ ، وبَعضُهُم عَلى صورَةِ الخَنازيرِ ، وبَعضُهُم مُنَكَّسونَ ؛ أرجُلُهُم مِن فَوقٍ ، ووُجوهُهُم مِن تَحتٍ ، ثُمَّ يُسحَبونَ عَلَيها ، وبَعضُهُم عُميٌ يَتَرَدَّدونَ ، وبَعضُهُم صُمٌّ بُكمٌ لا يَعقِلونَ ، وبَعضُهُم يَمضَغونَ ألسِنَتَهُم ، فَيَسيلُ القَيحُ مِن أفواهِهِم لُعابا يَتَقَذَّرُهُم أهلُ الجَمعِ ، وبَعضُهُم مُقَطَّعَةٌ أيديهِم وأَرجُلُهُم ، وبَعضُهُم مُصَلَّبونَ عَلى جُذوعٍ مِن نارٍ ، وبَعضُهُم أشَدُّ نَتنا (4) مِنَ الجِيَفِ ، وبَعضُهُم يَلبَسونَ جِبابا سابِغَةً مِن قَطِرانٍ (5) ، لازِقَةً بِجُلودِهِم فَأَمَّا الَّذينَ عَلى صورَةِ القِرَدَةِ فَالقَتّاتُ مِنَ النّاسِ ، وأمَّا الَّذينَ عَلى صورَةِ الخَنازيرِ فَأَهلُ السُّحتِ ، وأمَّا المُنَكَّسونَ عَلى رُؤُوسِهِم فَأَكَلَةُ الرِّبا ، وَالعُميُ الجَائِرونَ فِي الحُكمِ ، وَالصُّمُّ البُكمُ المُعجَبونَ بِأَعمالِهِم ، وَالَّذينَ يَمضَغونَ بِأَلسِنَتِهِم فَالعُلَماءُ وَالقُضَاةُ الَّذينَ خالَفَت أعمَالُهُم أقوالَهُم ، وَالمُقَطَّعَةُ أيديهِم وأرجُلُهُمُ الَّذينَ يُؤْذونَ الجيرانَ ، وَالمُصَلَّبونَ عَلى جُذوعٍ مِن نارٍ فَالسُّعاةُ بِالنّاسِ إلَى السُّلطانِ ، وَالَّذينَ هُم أشَدُّ نَتنا مِنَ الجِيَفِ فَالَّذينَ يَتَمَتَّعونَ بِالشَّهَواتِ وَاللَّذّاتِ ويَمنَعونَ حَقَّ اللّهِ في أموالِهِم ، وَالَّذينَ يَلبَسونَ الجِبابَ فَأَهلُ التَّجَبُّرِ وَالخُيَلاءِ . (6)

.


1- .التَّعنيف : التَّوبيخ والتّقريع واللَّومُ (النهاية : ج 3 ص 309 «عنف») .
2- .الجامع الصغير : ج 2 ص 75 ح 4863 ، كنز العمّال : ج 6 ص 93 ح 14990 كلاهما نقلاً عن الديلمي عن أبي هريرة .
3- .النبأ : 18 .
4- .النَّتَنُ : الرائحة الكريهة (الصحاح : ج 6 ص 2210 «نتن») .
5- .القَطِران : هو ما يُتَحلَّب من شجر الأبهل ، فيطبخ فيُهنأ به الإبل الجَربى فيَحرق الجَرَب بحِدَّتِه ، و هو أسود منتن يشتعل فيه النار بسرعة ، يُطلى بها جلود أهل النار حتّى يكون طلاء لهم كالقميص . والقِطر : النحاس أو الصفر المذاب (بحار الأنوار : ج 68 ص 175) .
6- .مجمع البيان : ج 10 ص 642 ، بحار الأنوار : ج 7 ص 89 .

ص: 295

13 / 6 سزاى بدترين هاى امّت

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدترين فرد امّت من ، كسى است كه عهده دار منصب قضا شود و اگر امر بر او مشتبه شود ، مشورت نمى كند و اگر حكمى درست دهد ، مغرور مى شود و اگر در خشم آيد ، خشونت مى ورزد . و نويسنده بدى ، همانند عمل كننده به آن است .

13 / 6سزاى بدترين هاى امّتمجمع البيان_ به نقل از بَراء بن عازب _ :مُعاذ بن جَبَل ، در خانه ابو ايّوب انصارى ، كنار پيامبر خدا نشسته بود . معاذ گفت : اى پيامبر خدا ! اين فرموده خداوند متعال : «روزى كه در صور دميده شود، و گروه گروه بياييد» و بقيّه آيات به چه معناست؟ فرمود : «اى مُعاذ ! از موضوع بزرگى پرسيدى» . سپس اشك ريخت و آن گاه فرمود : «ده گروه از امّت من ، جداگانه ، در حالى كه خداوند ، آنان را از مسلمانان جدا كرده و شكلشان را تغيير داده است ، محشور مى شوند : برخى به شكل بوزينه اند ؛ برخى به شكل خوك اند ؛ برخى سرنگون اند ، در حالى كه پاهايشان به طرف بالا و صورت هايشان به زير است و كِشان كِشان بُرده مى شوند ؛ برخى كور و در ترديد (/ در حال آمد و شد) هستند ؛ برخى كَر و لال و فاقد عقل اند ؛ برخى زبان هايشان را مى جَوَند و از دهانشان چِركابه اى سرازير است كه اهل محشر از ديدن آن ، حالشان به هم مى خورَد ؛ برخى دست و پايشان بُريده است ؛ برخى به شاخه هايى آتشين ، به دار آويخته شده اند ؛ برخى بدبوتر از مُردارند ؛ و برخى جُبّه هايى به تن دارند كه بلند و مِسى و چسبيده به پوست بدن آنان است . امّا آنان كه به شكل بوزينه اند سخن چينان اند . آنها كه به شكل خوك هايند ، حرام خواران اند . سرنگونان ، رباخواران هستند . كوران ، جَفا كنندگان در حكم اند. كران و لالان ، مغروران به اعمالشان اند . آنان كه زبانشان را مى جوند ، عالمان و قاضيانى هستند كه گفتارشان با كِردارشان يكى نيست . دست و پا بريدگان ، همسايه آزاران اند . به دارآويختگانِ بر شاخه هاى آتشين ، سعايت كنندگان از مردم در نزد پادشاه اند . بدبوتر از مردار ، شهوترانان و لذّت طلبان اند ، و كسانى كه حقوق خدا را از اموالشان نمى پردازند . و جُبّه پوشان ، اهل تكبّر و نخوت اند» .

.

ص: 296

. .

ص: 297

. .

ص: 298

الفصل الرّابع عشر : من سمي بالاُمّة في الكتاب والسنّة14 / 1إبراهيمُالكتاب«إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَ هَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَشهَدُ لَهُ اُمَّةٌ إلّا قَبِلَ اللّهُ شَهادَتَهُم ، وَالاُمَّةُ الرَّجُلُ فَما فَوقَهُ ، إنَّ اللّهَ يَقولُ : «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» . (2)

الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا» _ :وذلِكَ أنَّهُ كانَ عَلى دينٍ لَم يَكُن عَلَيهِ أحَدٌ غَيرُهُ ، فَكانَ اُمَّةً واحِدَةً ، وإنَّما قالَ : «قانِتا» فَالمُطيعُ ، وأَمَّا «الحَنيفُ» فَالمُسلِمُ. (3)

.


1- .النحل : 120 و 121 .
2- .الدرّ المنثور : ج 5 ص 176نقلاً عن ابن مردويه عن أنس .
3- .تفسير القمّي : ج 1 ص 392 عن أبي الجارود .

ص: 299

فصل چهاردهم : آنان كه در قرآن و حديث ، «امّت» خوانده شده اند

14 / 1 ابراهيم عليه السلام

فصل چهاردهم : آنان كه در قرآن و حديث ، «امّت» خوانده شده اند14 / 1ابراهيمقرآن«به راستى ، ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود و از مشركان نبود . [ و ]نعمت هاى او را شكرگزار بود. [ خدا ] او را برگزيد و به راهى راست ، هدايتش كرد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه امّتى به نفع او گواهى دهند ، مگر آن كه خداوند ، گواهى آنان را مى پذيرد . امّت ، يك مرد به بالاست . خداوند مى فرمايد : «ابراهيم ، امّتى مطيع خدا و حق گرا بود و از مشركان نبود» .

امام باقر عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «به راستى ، ابراهيم، امّتى (پيشوايى) مطيعِ خدا و حق گرا بود» _ :و اين [ امّت بودن او] از آن جهت است كه وى ، بر دينى بود كه هيچ كس جز او بر آن دين نبود . پس امّتى يگانه بود . «قانتاً» يعنى فرمان بُردار و «حَنيفا» ، يعنى مسلمان [و تسليم] .

.

ص: 300

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا» _ :سَمّاهُ اللّهُ اُمَّةً. (1)

الإمام الباقر و الإمام الصادق عليهماالسلام_ في قَولِهِ عز و جل : «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا» _ :شَيءٌ فَضَّلَهُ (2) اللّهُ بِهِ. (3)

الكافي عن سماعة بن مهران :قالَ لي عَبدٌ صالِحٌ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ : يا سَماعَةُ ، أمِنوا عَلى فُرُشِهِم وأَخافوني ، أما وَاللّهِ لَقَد كانَتِ الدُّنيا ، وما فيها إلّا واحِدٌ يَعبُدُ اللّهَ ، ولَو كانَ مَعَهُ غَيرُهُ لَأَضافَهُ اللّهُ عز و جل إلَيهِ ، حَيثُ يَقولُ : «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» فَغَبَرَ (4) بِذلِكَ ما شاءَ اللّهُ ، ثُمَّ إنَّ اللّهَ آنَسَهُ بِإِسماعيلَ وإسحاقَ فَصاروا ثَلاثَةً . أما وَاللّهِ إنَّ المُؤمِنَ لَقَليلٌ وإنَّ أهلَ الكُفرِ لَكَثيرٌ ، أتَدري لِمَ ذاكَ ؟ فَقُلتُ : لا أدري جُعِلتُ فِداكَ ، فَقالَ : صُيِّروا اُنسا لِلمُؤمِنينَ ، يَبُثّونَ إلَيهِم ما في صُدورِهِم ، فَيَستَريحونَ إلى ذلِكَ ويَسكُنونَ إلَيهِ. (5)

الكافي عن مسعدة بن صدقة :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ ، وسُئِلَ عَنِ الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ ، أواجِبٌ هُوَ عَلَى الاُمَّةِ جَميعا ؟ فَقالَ : لا . فَقيلَ لَهُ : ولِمَ ؟ قالَ : إنَّما هُوَ عَلَى القَوِيِّ المُطاعِ ، العالِمِ بِالمَعروفِ مِنَ المُنكَرِ ، لا عَلَى الضَّعيفِ الَّذي لا يَهتَدي سَبيلاً إلى أيٍّ مِن أيٍّ ، يَقولُ مِنَ الحَقِّ إلَى الباطِلِ ، وَالدَّليلُ عَلى ذلِكَ كِتابُ اللّهِ عز و جل قَولُهُ : «وَلْتَكُن مِّنكُمْ اُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ» (6) فَهذا خاصُّ غَيرُ عامٍّ . كَما قالَ اللّهُ عز و جل : «وَمِن قَوْمِ مُوسَى اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» (7) ، ولَم يَقُل عَلى اُمَّةِ موسى ، ولا عَلى كُلِّ قَومِهِ ، وهُم يَومَئِذٍ اُمَمٌ مُختَلِفَةٌ ، وَالاُمَّةُ واحِدٌ (8) فَصاعِدا ، كَما قالَ اللّهُ عز و جل : «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ» (9) ، يَقولُ : مُطيعا للّهِِ عز و جل . (10)

.


1- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 274 ح 82 عن أبي بصير ، تفسير القمّي : ج 1 ص 323 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 51 ص 44 ح 1 .
2- .في المصدر : «فضّل» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 274 ح 81 عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 12 ص 12ح 33 .
4- .غَبَرَ : مَكَثَ (المصباح المنير : ص 442 «غبر») .
5- .الكافي : ج 2 ص 243 ح 5 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 274 ح 84 و فيه «فصبر» بدل «فغبر» وليس فيه ذيله من «أما واللّه إنّ المؤمن» ، بحار الأنوار : ج 67 ص 162 ح 7 .
6- .آل عمران : 104 .
7- .الأعراف : 159 .
8- .في المصدر : «واحِدَة»، والصواب ما أثبتناه كما في جميع المصادر .
9- .النحل : 120 .
10- .الكافي : ج 5 ص 59 ح 16 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 177 ح 360 ، مشكاة الأنوار : ص 103 ح 236 ،بحار الأنوار : ج 100 ص 93 ح 92 .

ص: 301

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «به راستى ، ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود» _ :خدا او را [به تنهايى] يك امّت ناميد.

امام باقر و امام صادق عليهماالسلام_ در باره اين سخن خدا عز و جل : «ابراهيم ، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود» _ :اين ، امتيازى است كه خداوند به او بخشيد .

الكافى_ به نقل از سَماعة بن مهران _ :بنده صالح (امام كاظم عليه السلام ) به من فرمود : «اى سماعه! آنان (مدّعيان تشيّع و دوستى ائمّه) ، خود در بسترهايشان آسودند و [ به سبب افشاى اسرار و ترك تقيّه] مرا به هراس افكندند . هان ! به خدا سوگند ، زمانى بود كه در دنيا جز يك تن ، كسى خدا را نمى پرستيد ، كه اگر كس ديگرى هم مى بود ، خداوند عز و جل او را نيز اضافه مى كرد، آن جا كه مى فرمايد : «به راستى ، ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود و از مشركان نبود» . روزگارى بدين منوال گذشت . سپس خداوند ، اسماعيل و اسحاق را همدم او قرار داد و سه تن شدند. به خدا سوگند كه مؤمن ، اندك است و پيروان كفر ، بسيارند . مى دانى چرا چنين است؟» . گفتم : نمى دانم ، قربانت گردم ! فرمود : «آنان (مدّعيان تشيّع) ، همدم مؤمنان قرار داده شدند تا مؤمنان ، با آنان درد دل كنند و بدين وسيله ، آسوده شوند و آرام گيرند» .

الكافى_ به نقل از مَسعَدة بن صَدَقه _ :از امام صادق عليه السلام سؤال شد كه : آيا امر به معروف و نهى از منكر ، بر همه امّت ، واجب است؟ فرمود : «خير» . گفته شد : چرا؟ فرمود : «چون اين كار بر كسى واجب است كه قدرت داشته باشد و از او اطاعت شود و معروف را از منكر ، باز شناسد ، نه بر شخص ناتوانى كه راه را از بيراهه ، باز نمى شناسد و نمى داند از چه به چه فرا بخوانَد . _ مى فرمايد : حق را از باطل _ (1) دليل بر اين ، كتاب خداوند عز و جلاست كه مى فرمايد : «و بايد از شما ، امّتى (گروهى) باشند كه به نيكى دعوت كنند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند» . پس اين [دستور] ، خاص است ، نه عام [و متوجّه عموم مردم] . همچنين مى فرمايد : «و از ميان قوم موسى ، جماعتى هستند كه به حق ، راه نمايى مى كنند و به حق ، داورى مى نمايند» . نفرمود : بر امّت موسى ، يا بر همه قوم او ، كه در آن روز ، امّت هاى گوناگونى بودند . امّت ، از يك نفر به بالا را شامل مى شود ، چنان كه خداوند عز و جل فرموده است : «به راستى ، ابراهيم، امّتى قانت براى خدا بود» ؛ يعنى مطيع در برابر خدا» .

.


1- .. ظاهراً اين جمله از راوى است (ر.ك : الكافى : ج 5 ص 59 ح 16) . در بحار الأنوار (ج 100 ص 93 ح 92) آمده است : «به حق يا به باطل؟» .

ص: 302

دعائم الإسلام عن الإمام الصادق عليه السلام_ لِسائلٍ ، في قَولِهِ تَعالى : «كُنتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» _ :قالَ عليه السلام : لَو كانَ اللّهُ عز و جل عَنى جَميعَ المُسلِمينَ أنَّهُم خَيرُ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ ، لَم يُعرَفِ النّاسُ الَّذينَ اُخرِجَ إلَيهِم جَميعُ المُسلِمينَ مَن هُم ! كَلّا ، لَن يَعنِيَ اللّهُ الَّذينَ تَظُنّونَ مِن هَمَجِ (1) هذَا الخَلقِ ، ولكِن عَنَى اللّهُ الاُمَّةَ الَّتي بَعَثَ فيها مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله . قالَ السّائِلُ : فَإِنَّهُ لَم يَكُن مَعَهُ إلّا عَلِيٌّ عليه السلام وَحدَهُ ! فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنَّ مَعَ عَلِيٍّ فاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَينَ عليهم السلام ، وهُمُ الَّذينَ أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهيرا ، وأصحابُ الكِساءِ هُمُ الَّذينَ (2) شَهِدَ لَهُمُ الكِتابُ بِالتَّطهيرِ . وقَد كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَحدَهُ اُمَّةً ؛ لِأَنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يَقولُ : «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا» فَكانَ إبراهيمُ وَحدَهُ اُمَّةً ثُمَّ رَفَدَهُ (3) بَعدَ كِبَرِهِ بِإِسماعيلَ وإسحاقَ ، وجَعَلَ في ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالكِتابَ ، وكَذلِكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ وَحدَهُ اُمَّةً ثُمَّ رَفَدَهُ بِعَلِيٍّ وفاطِمَةَ عليهاالسلام ، وكَثَّرَهُ بِالحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهماالسلام ، كَما كَثَّرَ إبراهيمَ بِإِسماعيلَ وإسحاقَ عليهم السلام ، وجَعَلَ الإِمامَةَ الَّتي هِيَ خَلَفُ النُّبُوَّةِ في ذُرِّيَّتِهِ مِن وُلدِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام ، كَما جَعَلَ النُّبُوَّةَ في ذُرِّيَّةِ إسحاقَ عليه السلام ، ثُمَّ خَتَمَها بِذُرِّيَّةِ إسماعيلَ عليه السلام ، وكَذلِكَ كانَتِ الإِمامَةُ فِي الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام لِسَبقِهِ. (4)

.


1- .الهَمَجُ : يقال للرعاع من الناس الحَمقى : إنّما هم همج (الصحاح : ج 1 ص 351 «همج») .
2- .كذا، ولعلّ الصواب : «وهُم أصحابُ الكِساء الذين ...» .
3- .الرِّفْدُ : العطاء والصلة ، تقول : رَفَدتُه أرفُدُه : إذا أعطيته (الصحاح : ج 2 ص 475 «رفد») .
4- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 35 .

ص: 303

دعائم الإسلام :امام صادق عليه السلام به پرسنده اى در باره اين سخن خداى متعال : «شما بهترين امّتى هستيد كه در ميان مردم ، پديدار شده ايد» ، فرمود : «اگر مقصود خداوند عز و جل [از : «شما بهترين امّتى هستيد كه ... » ] همه مسلمانان بود كه بهترين امّتى هستند كه در ميان مردم ، پديد آورده شده اند ، آن وقت ، معلوم نبود آن مردمى كه همه مسلمانان در ميان آنان پديد آورده شده اند ، چه كسانى هستند . خير! هر گز مقصود خداوند ، توده عوام _ كه شما مى پنداريد _ نيست ؛ بلكه مقصود خداوند ، امّتى است كه محمّد صلى الله عليه و آله را در ميان آنان برانگيخت» . پرسنده گفت : [در آن زمان] با ايشان ، كسى جز علىِ تنها نبود . امام صادق عليه السلام فرمود : «فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نيز با على عليه السلام بودند . اينان ، همان كسانى هستند كه خداوند ، پليدى را از ايشان زدود و پاكِ پاكشان نمود . اصحاب كسا ، آن كسانى هستند كه قرآن به پاك گرديدن آنان ، گواهى داده است . پيامبر خدا ، به تنهايى ، يك امّت بود ؛ چرا كه خداوند سبحان مى فرمايد : «به راستى ، ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود» . پس ابراهيم عليه السلام به تنهايى يك امّت بود . سپس خداوند ، در بزرگ سالى اش به او اسماعيل عليه السلام و اسحاق عليه السلام را بخشيد و پيامبرى و كتاب را در نسل آن دو قرار داد . پيامبر خدا نيز به تنهايى يك امّت بود . سپس خداوند ، على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام را به او بخشيد و به واسطه حسن عليه السلام و حسين عليه السلام [نسل] او را فزونى داد ، چنان كه ابراهيم را به واسطه اسماعيل و اسحاق افزون ساخت و امامت را _ كه جانشين نبوّت است _ ، در ذريّه او از نسل حسين بن على نهاد ، چنان كه نبوّت را در ذريّه اسحاق نهاد و آن را با ذريّه اسماعيل ، پايان داد و خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله را از نسل اسماعيل ، قرار داد . همچنين ، امامت در حسن بن على قرار گرفت ، چون جلوتر بود» .

.

ص: 304

الدرّ المنثور عن ابن عبّاس_ في قَولِهِ تَعالى : «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ» _ :كانَ عَلَى الإِسلامِ ، ولَم يَكُن في زَمانِهِ مِن قَومِهِ أحَدٌ عَلَى الإِسلامِ غَيرُهُ ، فَلِذلِكَ قالَ اللّهُ : «كَانَ اُمَّةً قَانِتًا» . (1)

14 / 2الإِمامُ عَلِيٌّ عليه السلامرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام في غَزوَةِ تَبوكَ _ :يا أَبَا الحَسَنِ . . . إنَّ اللّهَ قَد جَعَلَكَ اُمَّةً وَحدَكَ ، كَما جَعَلَ إبراهيمَ عليه السلام اُمَّةً ، تَمنَعُ جَماعَةَ المُنافِقينَ وَالكُفّارِ هَيبَتُكَ عَنِ الحَرَكَةِ عَلَى المُسلِمينَ. (2)

.


1- .الدرّ المنثور : ج 5 ص 176 نقلاً عن ابن أبي حاتم .
2- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 485 ح 309 ، بحار الأنوار : ج 21 ص 260 ح 7 .

ص: 305

14 / 2 امام على عليه السلام

الدرّ المنثور_ به نقل از ابن عبّاس ، در باره اين سخن خداوند متعال : «به راستى ، ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود» _ :او بر دين اسلام بود و در آن زمان ، از قوم او كسى جز او بر دين اسلام نبود . لذا خداوند فرمود : «به راستى ، ابراهيم، امّتى مطيعِ خدا و حق گرا بود» .

14 / 2امام على عليه السلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام در جنگ تبوك _ :اى ابو الحسن! ... خداوند ، تو را به تنهايى يك امّت قرار داده ، چنان كه ابراهيم عليه السلام را يك امّت قرار داد و هيبت تو ، گروه منافقان و كافران را از حركت [و اقدام] بر ضدّ مسلمانان ، باز مى دارد.

.

ص: 306

14 / 3قُسُّ بنُ ساعِدَةَ (1)رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رَحِمَ اللّهُ قُسّا ، يُحشَرُ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :يَرحَمُ اللّهُ قُسَّ بنَ ساعِدَةَ ، إنّي لَأَرجو أن يَأتِيَ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ. (3)

الأمالي للمفيد عن ابن عبّاس :لَمّا قَدِمَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وَفدُ إيادٍ ، قالَ لَهُم : ما فَعَلَ قُسُّ بنُ ساعِدَةَ ؟ قالوا : ماتَ يا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : رَحِمَ اللّهُ قُسَّ بنَ ساعِدَةَ ، كَأَنّي أنظُرُ إلَيهِ بِسوقِ عُكاظٍ عَلى جَمَلٍ أورَقَ (4) ، وهُوَ يَتَكَلَّمُ بِكَلامٍ عَلَيهِ حَلاوَةٌ ما أَجِدُني أحفَظُهُ . فَقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ : أنَا أحفَظُهُ يا رَسولَ اللّهِ ، سَمِعتُهُ وهُوَ يَقولُ بِسوقِ عُكاظٍ : أيُّهَا النّاسُ! اِسمَعوا ، وعوا ، وَاحفَظوا : مَن عاشَ ماتَ ، ومَن ماتَ فاتَ ، وكُلُّ ما هُوَ آتٍ آتٍ ، لَيلٌ داجٍ (5) ، وسَماءٌ ذاتُ أبراجٍ ، وبِحارٌ تَرَجرَجُ (6) ، ونُجومٌ تَزهَرُ ، ومَطَرٌ ونَباتٌ ، وآباءٌ واُمَّهاتٌ ، وذاهِبٌ وآتٍ ، وضَوءٌ وظَلامٌ ، وبِرٌّ وآثامٌ ، ولِباسٌ ورِياشٌ ، ومَركَبٌ ، ومَطعَمٌ ومَشرَبٌ . إنَّ فِي السَّماءِ لَخَبَراً ، وإنَّ فِي الأَرضِ لَعِبَرا ! ما لي أرَى النَّاسَ يَذهَبونَ ولا يَرجِعونَ ؟! أرَضوا بِالمُقامِ هُناكَ فَأَقاموا ، أم تُرِكوا فَناموا؟ يُقسِمُ بِاللّهِ قُسُّ بنُ ساعِدَةَ قَسَما بَرّا لا إثمَ فيهِ ، ما للّهِِ عَلَى الأَرضِ دينٌ أحَبُّ إلَيهِ مِن دينٍ قَد أضَلَّكُم زَمانُهُ ، وأدرَكَكُم أوانُهُ ، طوبى لِمَن أدرَكَ صاحِبَهُ فَتابَعَهُ ، ووَيلٌ لِمَن أدرَكَهُ فَفارَقَهُ . ثُمَّ أنشَأَ يَقولُ : فِي الذّاهِبينَ الأَوَّلي__نَ مِنَ القُرونِ لَنا بَصائِر لَمّا رَأَيتُ مَوارِداًلِلمَوتِ لَيسَ لَها مَصادِر ورَأَيتُ قَومي نَحوَهاتَمضِي الأَصاغِرُ وَالأَكابِر لا يَرجِعُ الماضي إلَيكَ ولا مِنَ الماضينَ غابِر أيقَنتُ أنّي لا مَحالَةَ حَيثُ صارَ القَومُ صائِر فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يَرحَمُ اللّهُ قُسَّ بنَ ساعِدَةَ ، إنّي لَأَرجو أن يَأتِيَ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ. (7)

.


1- .قُسُّ بن ساعدة الإيادي ، من إياد بن أد بن معد ، وكان حكيم العرب ، وكان مقرّا بالبعث ، وهو الذي قال :من عاش مات ، ومن مات فات ، وكلّ ما هو آت آت ، وقد ضرب العربُ بحكمته وعقله الأمثال (مروج الذهب : ج 1 ص 69) .
2- .كمال الدين : ص 167 ح 22 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام ، كنز الفوائد : ج 2 ص 136 ، الخرائج والجرائح : ج 3 ص 1082 ح 14 ، بحار الأنوار : ج 15 ص 184 ح 8 ؛ السيرة النبويّة لابن كثير : ج 1ص 150 وفيه «سيبعث» بدل «يحشر» .
3- .الأمالي للمفيد : ص 342 ح 7 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 15 ص 228 ح 51 .
4- .أورَقُ : أسمرُ (النهاية : ج 5 ص 175 «ورق») .
5- .دجا الليل : إذا تمّت ظلمته وألبس كلّ شيء (النهاية : ج 2 ص 102 «دجا») .
6- .تَرجْرَجَ الشيء : أي جاء وذهب ، والرجرجة : الإضطراب (الصحاح : ج 1 ص 317 «رجج») .
7- .الأمالي للمفيد : ص 341 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 15 ص 228 ح 51 ؛ مروج الذهب : ج 1 ص 69 نحوه .

ص: 307

14 / 3 قُسّ بن ساعده

14 / 3قُسّ بن ساعده (1)پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدا رحمت كند قُس را ! او در روز رستاخيز ، به تنهايى به صورت يك امّت ، محشور مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدا رحمت كند قسّ بن ساعده را! من اميد دارم كه او در روز رستاخيز ، به تنهايى به صورت يك امّت بيايد .

الأمالى ، مفيد_ به نقل از ابن عبّاس _ :زمانى كه هيئت نمايندگى بنى اياد به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند ، به آنان فرمود : «از قُسّ بن ساعده ، چه خبر؟» . گفتند : او از دنيا رفته است ، اى پيامبر خدا! پيامبر خدا فرمود : «خدا رحمت كند قسّ بن ساعده را ! گويا هم اينك ، او را مى بينم كه در بازار عُكاظ بر شترى خاكسترى سوار است و سخنى شيرين بر زبان مى راند كه اكنون ، آن را از حفظ ندارم» . مردى از ميان جمع گفت : من از حفظ دارم ، اى پيامبر خدا ! در بازار عُكاظ از او شنيدم كه مى گفت: اى مردم! بشنويد و فرا گيريد و حفظ كنيد : هر كه زيست ، مُرد و هر كه مُرد ، رفت و هر آنچه آمدنى است ، مى آيد . شبى تار ، و آسمانى داراى برج ها ، و درياهايى موّاج ، و اخترانى تابناك ، و بارانى و گياهى ، و پدرانى و مادرانى ، و رونده اى و آينده اى ، و روشنايى و تاريكى اى ، و نيكى اى و گناهانى ، و جامه اى و زيورى ، و مَركوبى و خوردنى اى و نوشيدنى اى! [اين همه ، حاكى از آن است كه ]در آسمان ، خبرى است و در زمين ، مايه هاى عبرت! چرا مردمان را مى بينم كه مى روند و باز نمى گردند؟ آيا به ماندن در آن جا دل خوش كرده اند و از اين رو مانده اند ، يا رها شده اند و خفته اند؟ قسّ بن ساعده ، به خداوند ، سوگندى پاك و بى آلايش مى خورَد كه بر روى زمين ، نزد خداوند ، دينى محبوب تر از دينى نيست كه زمان آن ، فرا رسيده و دورانش به شما نزديك شده است . خوشا به حال آن كس كه صاحب آن دين را درك كند و پيروى اش نمايد و بدا به حال آن كس كه او را درك كند و از وى جدايى گزيند ! سپس اين ابيات را خواند : در آنان كه رفتند از نسل هاى نخستين ، براى ما عبرت ها و بينش هاست . چون ديدم براى مرگ ، آبشخورهايى است كه هر كه به آنها درآمد ، باز نيامد . و چون ديدم قوم خود را سوى آنها همى روند از خُرد و كَلان . آن كه رفت ، سوى تو باز نيامد و از گذشتگان ، كسى نمانْد . يقين كردم كه لاجَرَم ، من نيز آن جا روم كه قوم رفتند . آن گاه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «خدا رحمت كند قُسّ بن ساعده را ! من اميدوارم كه او در روز رستاخيز ، به تنهايى به صورت يك امّت وارد شود» .

.


1- .. قُسّ بن ساعده ايادى ، از نسل اِياد بن اَدّ بن مَعد ، و از فرزانگان عرب بود و به رستاخيز ، باور داشت . عرب ها به فرزانگى و خردمندى او مَثَل ها زده اند .

ص: 308

14 / 4زَيدُ بنُ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ (1)كمال الدين عن محمّد بن عبد الرحمن بن عبد اللّه [بن] (2) الحصين التميمي :كمال الدين عن محمّد بن عبد الرحمن بن عبد اللّه [بن] (3) الحصين التميمي : إنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ وسَعيدَ بنَ زَيدٍ قالا : يا رَسولَ اللّهِ ، أنَستَغفِرُ لِزَيدٍ ؟ قالَ : نَعَم ، فَاستَغفِروا لَهُ ، فَإِنَّهُ يُبعَثُ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ. 4

.


1- .زيد بن عمرو بن نفيل ، وهو ابن عمّ عمر بن الخطّاب ، وكان زيد يرغب عن عبادة الأصنام وعابها ، فأولع بهِ عمُّه الخطّاب سفهاء مكّة وسلّطهم عليه فآذوه ، فسكن كهفا بحراء ، وكان يدخل مكّة سِرّا ، وسار إلى الشام يبحث عن الدّين (مروج الذهب : ج 1 ص 70) .
2- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
3- .كمال الدين : ص 200 ح 42 و ح 43 نحوه ، بحار الأنوار : ج 15 ص 205 ح 22 ؛ مسند ابن حنبل : ج 1 ص 401 ح 1648 ، المعجم الكبير : ج 1ص 152 ح 350 كلاهما عن سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل نحوه ، المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 497 ح 5856 ، تاريخ دمشق : ج 19 ص 511 ح4568 .

ص: 309

14 / 4 زيد بن عمرو بن نُفَيل

14 / 4زيد بن عمرو بن نُفَيل (1)كمال الدين_ به نقل از عبد الرحمان بن عبد اللّه [بن] حُصَين تميمى _ :عمربن خطّاب و سعيد بن زيد گفتند : اى پيامبر خدا ! آيا براى زيد بن عمرو ، طلب آمرزش كنيم؟ فرمود : «آرى . برايش طلب آمرزش كنيد . او در روز رستاخيز ، به تنهايى به صورت يك امّت ، برانگيخته مى شود» .

.


1- .. زيد بن عمرو بن نُفَيل ، پسر عموى عمر بن خطّاب است . او از بت پرستى روى گردان بود و از بت ها بد مى گفت . عمويش خطّاب ، نابخردان مكّه را عليه زيد برانگيخت و آنان را به جان او انداخت و به آزار و اذيّت وى پرداختند . پس زيد در غارى در كوه حِراء پناه گرفت و پنهانى به مكّه مى آمد . او در جستجوى دين به شام رفت.

ص: 310

كمال الدين عن محمّد بن إسحاق بن يسار المدني :كانَ زَيدُ بنُ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ أجمَعَ عَلَى الخُروجِ مِن مَكَّةَ يَضرِبُ فِي الأَرضِ ويَطلُبُ الحَنيفِيَّةَ _ دينَ إبراهيمَ عليه السلام _ وكانَتِ امرَأَتُهُ صَفِيَّةُ بِنتُ الحَضرَمِيِّ كُلَّما أبصَرَتهُ قَد نَهَضَ إلَى الخُروجِ وأَرادَهُ ، آذَنَت بِهِ الخَطّابَ بنَ نُفَيلٍ . فَخَرَجَ زَيدٌ إلَى الشّامِ يَلتَمِسُ ويطلُبُ في أهلِ الكِتابِ الأَوَّلِ دينَ إبراهيمَ عليه السلام ويَسأَلُ عَنهُ ، فَلَم يَزَل في ذلِكَ فيما يَزعُمونَ حَتّى أتَى المَوصِلَ وَالجَزيرَةَ كُلَّها ، ثُمَّ أقبَلَ حَتّى أتَى الشّامَ فَجالَ فيها حَتّى أتى راهِبا بِمَيفَعَةٍ (1) مِن أرضِ البَلقاءِ (2) ، كانَ يَنتَهي إلَيهِ عِلمُ النَّصرانِيَّةِ فيما يَزعُمونَ ، فَسَأَلَهُ عَنِ الحَنيفِيَّةِ دينِ إبراهيمَ عليه السلام ، فَقالَ لَهُ الرّاهِبُ : إنَّكَ لَتَسأَلُ عَن دينٍ ما أنتَ بِواجِدٍ لَهُ الآنَ مَن يَحمِلُكَ عَلَيهِ اليَومَ ، لَقَد دَرَسَ (3) عِلمُهُ وذَهَبَ مَن كانَ يَعرِفُهُ ، ولكِنَّهُ قَد أظَلَّكَ خُروجُ نَبِيٍّ يُبعَثُ بِأَرضِكَ الَّتي خَرَجتَ مِنها بِدينِ إبراهيمَ الحَنيفِيَّةِ ، فَعَلَيكَ بِبِلادِكَ فَإِنَّهُ مَبعوثٌ الآنَ ، هذا زَمانُهُ . ولَقَد كانَ سَئِمَ اليَهودِيَّةَ وَالنَّصرانِيَّةَ ، فَلَم يَرضَ شَيئا مِنهُما . فَخَرَجَ مُسرِعا _ حينَ قالَ لَهُ الرَّاهِبُ ما قالَ _ يُريدُ مَكَّةَ ، حَتّى إذا كانَ بِأَرضِ لَخمٍ (4) عَدَوا عَلَيهِ فَقَتَلوهُ ، فَقالَ وَرَقَةُ بنُ نَوفَلٍ _ وقَد كانَ اتَّبَعَ مِثلَ أثَرِ زَيدٍ ، ولَم يَفعَل في ذلِكَ ما فَعَلَ ، فَبَكاهُ وَرَقَةُ وَقالَ فيهِ _ : رَشَدتَ وأنعَمتَ ابنَ عَمرٍو و إنَّماتَجَنَّبتَ تَنّورا مِنَ النّارِ حامِيا بِدينِكَ رَبّا لَيسَ رَبٌّ كَمِثلِهِوتَركِكَ أوثانَ الطَّواغي كَما هِيا و قَد تُدرِكُ الإِنسانَ رَحمَةُ رَبِّهِولَو كانَ تَحتَ الأَرضِ سِتّينَ وادِيا (5)

.


1- .المَيفَعُ : المكان المُشرف . واليفاع : هو التلّ المشرف (لسان العرب : ج 8 ص 414 «يفع») .
2- .البَلْقاءُ : كورة من أعمال دمشق بين الشام ووادي القُرى ، قصبتها عمّان وفيها قرى كثيرة ومزارع واسعة(معجم البلدان : ج 1 ص 489) .
3- .دَرَسَ : عَفا وخَفِيَت آثارُه (المصباح المنير : ص 192 «درس»).
4- .لخم : أو المناذرة ، من قبائل العرب ، أسّسوا الدولة اللخميّة في الحيرة _ العراق _ (المنجد في الأعلام : ص612 «لخم») .
5- .كمال الدين : ص 199 ح 41 ، بحار الأنوار : ج 15 ص 204 ح 20 ؛ السيرة النبويّة لابن هشام : ج 1 ص246 ، السيرة النبويّة لابن كثير : ج 1 ص 155 ، تاريخ دمشق : ج 19 ص 497 كلّها نحوه .

ص: 311

كمال الدين_ به نقل از محمّد بن اسحاق بن يسار مدنى _ :زيد بن عمرو بن نُفَيل ، تصميم گرفت از مكّه خارج شود و در جستجوى دين حنيف ، دين ابراهيم عليه السلام ، به سير و سفر بپردازد . همسر او صفيّه ، دختر حَضرَمى _ كه ديد وى آهنگ خارج شدن از مكّه را دارد _ موضوع را به اطّلاع خطّاب بن نفيل رسانيد. زيد ، ره سپار شام شد و در ميان اهل كتابِ نخستين ، جوياى دين ابراهيم عليه السلام شد و سراغ آن را گرفت . مى گويند كه پيوسته در طلب آن بود تا به موصل و جزيره رسيد . سپس به شام رفت و در آن جا گشت تا بر فراز تلّى از سرزمين بَلقاء ، (1) به راهبى برخورد . آن گونه كه مى گويند ، مسيحيت شناسى به او منتهى مى شد . زيد در باره دين حنيف ، دين ابراهيم عليه السلام از او پرسيد . راهب گفت : تو از دينى سراغ مى گيرى كه اكنون ، كسى را نمى يابى تا تو را به آن راه نمايى كند . علم آن كهنه شده و كسانى كه آن را بشناسند ، از ميان رفته اند ؛ امّا زمان ظهور پيامبرى بر تو فرا رسيده كه در همان سرزمينى مبعوث خواهد شد كه در جستجوى دين حنيف ابراهيم از آن خارج گشته اى . پس به ديارت باز گرد كه او اكنون ، مبعوث شده است . اينك ، زمان اوست. زيد كه از دين يهود و نصرانى بيزار شده بود و چيزى از اين دو دين را نمى پسنديد ، با شنيدن سخن راهب ، سراسيمه ره سپار مكّه شد و چون به ديار لَخم رسيد ، لَخميان بر او هجوم آوردند و او را كُشتند . ورقة بن نوفل _ كه او نيز همانند زيد ، در جستجوى دين حنيف بود ؛ امّا كارى را كه زيد كرد (سفر به اطراف و اكناف در جستجوى دين) ، او نكرد _ بر او گريست و اين ابيات را گفت: بر راه راست رفتى و چه خوش رفتى ، اى پسر عمرو! تو از تنورى آتشين و سوزان ، دورى گُزيدى ؛ با پرستش پروردگارى كه پروردگارى چون او نيست و فرو نهادن بت هاى دروغين . آدمى به رحمت پروردگار خويش مى رسد اگرچه شصت وادى در زيرزمين باشد .

.


1- .. بَلقاء : منطقه اى است از توابع شام ، بين دمشق و وادى القُرى . مركز آن ، اَمّان است و روستاهاى بسيار و كشتزارهاى وسيع دارد.

ص: 312

اُسد الغابة_ في تَرجَمَةِ زيدِ بنِ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ _ :سُئِلَ عَنهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يُبعَثُ اُمَّةً وَحدَهُ يَومَ القِيامَةِ ، وكانَ يَتَعَبَّدُ فِي الجاهِلِيَّةِ ويَطلُبُ دينَ إبراهيمَ الخَليلِ عليه السلام ، ويُوَحِّدُ اللّهَ تَعالى ويَقولُ : إلهي إلهُ إبراهيمَ ، وديني دينُ إبراهيمَ . وكانَ يَعيبُ عَلى قُرَيشٍ ذَبائِحَهُم ويَقولُ : الشَّاةُ خَلَقَها اللّهُ وأَنزَلَ لَها مِنَ السَّماءِ ماءً وأَنبَتَ لَها مِنَ الأَرضِ ، ثُمَّ تَذبَحونَها عَلى غَيرِ اسمِ اللّهِ تَعالى ! إنكارا لِذلِكَ وَإعظاما لَهُ . وكانَ لا يَأكُلُ مِمّا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ (1) . (2)

السيرة النبويّة لابن هشام عن أسماء بنت أبي بكر :لَقَد رَأَيتُ زَيدَ بنَ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ شَيخا كَبيرا ، مُسنِدا ظَهرَهُ إلَى الكَعبَةِ وهُوَ يَقولُ : يا مَعشَرَ قُرَيشٍ ، وَالَّذي نَفسُ زَيدِ بنِ عَمرٍو بِيَدِهِ ، ما أصبَحَ مِنكُم أحَدٌ عَلى دينِ إبراهيمَ غَيري . ثُمَّ يَقولُ : اللّهُمَّ لَو أنّي أعلَمُ أيَّ الوُجوهِ أحَبَّ إلَيكَ عَبَدتُكَ بِهِ ، ولكِنّي لا أعلَمُهُ ، ثُمَّ يَسجُدُ عَلى راحَتِهِ. (3)

.


1- .النَّصِيبُ : الحجارة وجمعه نُصُب ، وكان للعرب حجارة تعبدها وتذبح عليها (مفردات ألفاظ القرآن : ص807 «نصب») .
2- .اُسد الغابة : ج 2 ص 368 الرقم 1860 .
3- .السيرة النبويّة لابن هشام : ج 1 ص 240 ، اُسد الغابة : ج 2 ص 369 الرقم 1860 ، السيرة النبويّة لابن كثير : ج 1 ص 154 ، تاريخ دمشق : ج 19 ص505 .

ص: 313

اُسد الغابة_ در شرح حال زيد بن عمرو بن نُفَيل _ :در باره او از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد . فرمود : «او در روز قيامت ، به تنهايى چونان يك امّت برانگيخته مى شود» . او در جاهليت ، عبادت [خداى يكتا را] پيشه كرده بود و در طلب دين ابراهيم خليل عليه السلام برآمد و به يكتايىِ خدا ، باور داشت و مى گفت : خداى من ، همان خداى ابراهيم و دين من ، دين ابراهيم است. او بر قريش از قربانى هايشان [براى بت ها] خُرده مى گرفت و مى گفت : گوسفندى را كه خداى يگانه آفريده و از آسمان برايش آب فرو فرستاده و از زمين ، برايش علف رويانيده است ، شما به غير نام خداى متعال [براى بت ها ]ذبح مى كنيد؟! و بر اين كار ، خُرده مى گرفت و آن را كارى بس بيهوده مى شِمُرد و از گوشت حيواناتى كه براى بت ها قربانى مى شدند ، نمى خورد.

السيرة النبوية ، ابن هشام_ به نقل از اسماء دختر ابو بكر _ :زيد بن عمرو بن نُفَيل را _ كه پيرى سال خورده بود _ ديدم كه به كعبه تكيه داده است و مى گويد : اى جماعت قريش! سوگند به آن كه جان زيد بن عمرو در دست اوست ، جز من، اَحَدى از شما بر دين ابراهيم نيست . سپس گفت : بار خدايا ! اگر بدانم كه كدام روش نزد تو محبوب تر است ، با آن روش ، تو را عبادت مى كردم ؛ امّا نمى دانم . سپس بر كف دست خود ، سجده مى كرد .

.

ص: 314

صحيح البخاري عن أسماء بنت أبي بكر :رَأَيتُ زَيدَ بنَ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ قائِما ، مُسنِدا ظَهرَهُ إلَى الكَعبَةِ ، يَقولُ : يا مَعاشِرَ قُرَيشٍ ، وَاللّهِ ما مِنكُم عَلى دينِ إبراهيمَ غَيري . وكانَ يُحيِي المَوؤودَةَ ، يَقولُ لِلرَّجُلِ إذا أرادَ أن يَقتُلَ ابنَتَهُ : لا تَقتُلها ، أنَا أكفيكَها مَؤونَتَها . فَيَأخُذُها ، فَإِذا تَرَعرَعَت قالَ لِأَبيها : إن شِئتَ دَفَعتُها إلَيكَ ، وإن شِئتَ كَفَيتُكَ مَؤونَتَها. (1)

اُسد الغابة عن زيد بن حارثة :خَرَجتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَوما حارّا مِن أيّامِ مَكَّةَ وهُوَ مُردِفي (2) ، فَلَقينا زَيدَ بنَ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ ، فَحَيّا كُلُّ واحِدٍ مِنهُما صاحِبَهُ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : يا زَيدُ ، ما لي أرى قَومَكَ قَد شَنَفوا (3) لَكَ ؟ قالَ : وَاللّهِ يا مُحَمَّدُ إنَّ ذلِكَ لِغَيرِ نائِلَةِ تِرَةٍ لي فيهِم ، ولكِن خَرَجتُ أبتَغي هذَا الدّينَ ، حَتّى أقدِمَ عَلى أحبارِ خَيبَرَ فَوَجَدتُهُم يَعبُدونَ اللّهَ ويُشرِكونَ بِهِ ، فَقُلتُ : ما هذَا الدّينَ الَّذي أبتَغي ! فَخَرَجتُ ، فَقالَ لي شَيخٌ مِنهُم : إنَّكَ لَتَسأَلُ عَن دينٍ ما نَعلَمُ أحَدا يَعبُدُ اللّهَ بِهِ إلّا شَيخا بِالحيرَةِ ، قالَ : فَخَرَجتُ حَتّى أقدَمَ عَلَيهِ ، فَلَمّا رَآني قالَ : مِمَّن أنتَ ؟ قُلتُ : أنَا مِن أهلِ بَيتِ اللّهِ مِن أهلِ الشَّوكِ وَالقَرظِ (4) ، قالَ إنَّ الَّذي تَطلُبُ قَد ظَهَرَ بِبِلادِكَ ، قَد بُعِثَ نَبِيٌّ قَد طَلَعَ نَجمُهُ ، وجَميعُ مَن رَأَيتَهُم في ضَلالٍ . قالَ : فَلَم اُحِسَّ بِشَيءٍ . قالَ زَيدٌ [بنُ حارِثَةَ] : وماتَ زَيدُ بنُ عَمرٍو واُنزِلَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ النَّبِيُّ لِزَيدٍ : إنَّهُ يُبعَثُ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً واحِدَةً (5) .

.


1- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1392 ح 3616 ، المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 498 ح 5859 ،الطبقات الكبرى : ج 3 ص 380 ، سير أعلام النبلاء : ج 1 ص 128 الرقم 6 ، تاريخ دمشق : ج 19 ص504 .
2- .الرَّديف : الذي تحمله خَلفك على ظهر الدابّة ، تقول : أردَفتُهُ إردافا (المصباح المنير : ص 224 «ردف») .
3- .شَنَفُوا له : أي أبغضوه (النهاية : ج 2 ص 505 «شنف») .
4- .القَرْظُ : وَرَقُ السَلَمُ يُدبَغ به (الصحاح : ج 3 ص 1177 «قرظ») .
5- .اُسد الغابة : ج 2 ص 369 الرقم 1860 ، المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 238 ح 4956 ، المعجم الكبير : ج 5 ص 86 ح 4663 و ج 1 ص 151 ح 35 ، مسند أبي يعلى : ج 6 ص 373 ح 7177 كلّها نحوه .

ص: 315

صحيح البخارى_ به نقل از اسماء ، دختر ابو بكر _ :زيد بن عمرو بن نُفَيل را ديدم كه ايستاده و به كعبه ، تكيه داده است و مى گويد : اى گروه قريش! به خدا سوگند كه هيچ يك از شما بر دين ابراهيم نيستيد ، بجز من . او از زنده به گور كردن دختران ، جلوگيرى مى كرد و به مردى كه مى خواست دخترش را بكُشد ، مى گفت : او را نكُش . من ، خرجىِ او را به عهده مى گيرم ، و آن دخترك را مى گرفت و چون بزرگ مى شد ، به پدرش مى گفت : اگر بخواهى ، او را به تو برمى گردانم و اگر نمى خواهى ، خودم اداره اش مى كنم .

اُسْدُ الغابَة_ به نقل از زيد بن حارثه _ :در يكى از روزهاى گرم مكّه ، در حالى كه پيامبر خدا مرا بر تَرك خود سوار كرده بود ، بيرون آمديم . در راه به زيد بن عمرو بن نُفَيل برخورديم و هر يك از آن دو به ديگرى سلام گفتند . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى زيد ! چرا قومت تو را دشمن مى دارند؟» . زيد گفت : به خدا سوگند ، اى محمّد ! اين دشمنىِ آنان با من ، از سرِ خونخواهى نيست ؛ بلكه از آن روست كه من ، در جستجوى اين دين (دين ابراهيم عليه السلام ) ، به راه افتادم و نزد عالمان يهودِ خيبر رفتم و ديدم كه آنان ، خدا را مى پرستند ؛ امّا بدو شرك مى ورزند . با خود گفتم : اين ، آن دينى نيست كه من مى جويم . لذا از خيبر رفتم . پيرى از آنان به من گفت : تو سراغِ دينى را مى گيرى كه ما كسى را نمى شناسيم كه با آن ، خدا را عبادت كند ، مگر پيرمردى در حيره . نزد او رفتم . چون مرا ديد ، گفت : تو از چه مردمى هستى؟ گفتم : من ، از اهالى خانه خدايم ؛ از سرزمين خار و برگ درخت سَلَم . گفت : آنچه تو در جستجويش هستى ، در سرزمين خودت ظهور كرده است . پيامبرى مبعوث شده كه ستاره اش طلوع كرده است و همه كسانى كه تو ديده اى در گم راهى اند . [زيد بن عمرو] گفت : من ، چيزى [از ظهور آن مبعوثْ ]احساس نكردم . زيد [بن حارثه] گفت : زيد بن عمرو از دنيا رفت و [سپس ، نخستين] وحى بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد . پيامبر صلى الله عليه و آله به زيد [بن حارثه] فرمود : «او در روز رستاخيز ، به تنهايى چونان يك امّت ، برانگيخته مى شود» .

.

ص: 316

14 / 5عَبدُ المُطَّلِبِالإمام الصادق عليه السلام :يُحشَرُ عَبدُ المُطَّلِبِ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً واحِدَةً ، عَلَيهِ سيماءُ (1) الأَنبِياءِ وهَيبَةُ المُلوكِ. (2)

عنه عليه السلام :إنَّ عَبدَ المُطَّلِبِ أوَّلُ مَن قالَ بِالبَداءِ ، يُبعَثُ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ ، عَلَيهِ بَهاءُ المُلوكِ وسيماءُ الأَنبِياءِ. (3)

14 / 6المعلّمرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا اُخبِرُكُم عَنِ الأَجوَدِ الأَجوَدِ ؟ اللّهُ الأَجوَدُ الأَجوَدُ ، وَأَنَا أجوَدُ وُلدِ آدَمَ ، وأجوَدُهُم مِن بَعدي رَجُلٌ عَلِمَ عِلما فَنَشَرَ عِلمَهُ ، يُبعَثُ يَومَ القِيامَةِ اُمَّةً واحِدَةً ، ورَجُلٌ جادَ بِنَفسِهِ في سَبيلِ اللّهِ حَتّى يُقتَلَ. (4)

.


1- .السِّيماءُ : العلامة يُعرف بها الخير والشرّ (تاج العروس : ج 16 ص 372 «سوم») .
2- .الكافي : ج 1 ص 447 ح 22 عن زرارة ، بحار الأنوار : ج 15 ص 157 ح 84 .
3- .الكافي : ج 1 ص 447 ح 23 عن مقرن وح 24 عن مفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج 15 ص 157 ح 85 .
4- .مسند أبي يعلى : ج 3 ص 190 ح 2782 عن أنس ، كنز العمّال : ج 10 ص 151 ح 28771 ؛ إرشاد القلوب : ص 14 عن أنس .

ص: 317

14 / 5 عبد المطّلب
14 / 6 معلّم

14 / 5عبد المطّلبامام صادق عليه السلام :عبد المطّلب ، در روز قيامت ، چونان يك امّت ، محشور مى شود ، در حالى كه سيماى پيامبران و شُكوه شاهان را دارد .

امام صادق عليه السلام :عبد المطّلب ، نخستين كسى بود كه سخن از بَدا گفت . او در روز قيامت ، به تنهايى به صورت يك امّت برانگيخته مى شود ، در حالى كه شُكوه شاهان و سيماى پيامبران را دارد .

14 / 6معلّمپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا شما را از بخشنده ترينِ بخشندگان ، آگاه نسازم؟ خداوند ، بخشنده ترينِ بخشندگان است و من ، بخشنده ترين فرزند آدم عليه السلام هستم و پس از من ، بخشنده ترينِ فرزندان آدم ، كسى است كه علمى بياموزد و علم خود را نشر دهد . چنين كسى در روز رستاخيز ، به صورت يك امّت برانگيخته مى شود ، و [ديگر ،] مردى است كه در راه خدا جان فشانى كند تا كشته شود .

.

ص: 318

14 / 7المُبَلِّغُ الإِسلامِيُّ إذا ماتَ في بِلادِ الشِّركِالأمالي للطوسي عن حمّاد السمدري :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام : إنّي أدخُلُ بِلادَ الشِّركِ وإنَّ مَن عِندَنا يَقولُ : إن مُتَّ ثَمَّ ، حُشِرتَ مَعَهُم . قالَ : فَقالَ لي : يا حَمّادُ ، إذا كُنتَ ثَمَّ تَذكُرُ أمرَنا وتَدعو إلَيهِ ؟ قالَ : قُلتُ : نَعَم . قالَ : فَإِذا كُنتَ في هذِهِ المُدُنِ _ مُدُنِ الإِسلامِ _ تَذكُرُ أمرَنا وتَدعو إلَيهِ ؟ قالَ : قُلتُ : لا . فَقالَ لي : إنَّكَ إن مُتَّ ثَمَّ ، حُشِرتَ اُمّةً وَحدَكَ ، وسعى نورُكَ بَينَ يَدَيكَ. (1)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 46 ح 54 ، بشارة المصطفى : ص 68 ، رجال الكشّي : ج 2 ص 634 ح 635 ، بحارالأنوار : ج 68 ص 200 ح 1 .

ص: 319

14 / 7 مبلّغ اسلام ، كه در سرزمين شرك بميرد

14 / 7مبلّغ اسلام ، كه در سرزمين شرك بميردالأمالى ، طوسى_ به نقل از حمّاد سمدرى _ :به امام صادق عليه السلام گفتم : من به سرزمين شرك مى روم . كسى كه نزد ماست ، مى گويد : اگر تو در آن جا بميرى ، با آنان (مشركان) محشور مى شوى. امام صادق عليه السلام به من فرمود : «اى حمّاد! آن جا كه هستى ، از قضيه ما (امامت اهل بيت) ياد مى كنى و به آن ، دعوت مى نمايى؟» . گفتم : آرى . فرمود : «در اين شهرها (شهرهاى اسلامى) هم كه هستى ، از قضيه ما ياد مى كنى و به آن ، دعوت مى نمايى؟» . گفتم : خير . فرمود : «اگر در آن جا (بلاد شرك) از دنيا بروى ، به تنهايى ، چونان يك اُمّتْ محشور خواهى شد و نورِ تو ، پيشاپيشت حركت خواهد كرد» .

.

ص: 320

. .

ص: 321

21 . امانت

اشاره

21 . امانتدرآمدفصل يكم : اهمّيت باز گرداندن امانتفصل دوم : موجبات امانتدارىفصل سوم : بركت هاى امانتدارىفصل چهارم : انواع امانت هافصل پنجم : امانتدارانفصل ششم : آداب امانت سپارى

.

ص: 322

. .

ص: 323

درآمد

امانت ، در لغت

درآمدامانت ، در لغتواژه «امانت» ، ضدّ «خيانت» ، مصدر و از ريشه «أمن» به معناى آرامش قلب است . امين ، به كسى گفته مى شود كه دل ، در سپردن چيزى به او احساسِ آرامش كند . همچنين به چيزى كه سپرده شده نيز «امانت» اطلاق مى گردد . ابن فارس ، در معناى «أمَنَ» مى گويد : الهمزة و الميم و النون أصلان متقاربان : أحدهما الأمانة التى ضدّ الخيانة ، و معناها سكون القلب ، و الآخر التصديق . (1) همزه و ميم و نون ، دو اصل [معنايىِ] نزديك به هم دارد : يكى امانت كه ضدّ خيانت و به معناى آرامش دل است ، و ديگرى گواهى دادن . راغب اصفهانى نيز در تبيين معناى «أمَنَ» آورده است : أصل الأمن طمأنينة النفس و زوال الخوف ، و الأمن و الأمانة و الأمان فى الأصل مصادر ، و يجعل الأمان تارةً إسما للحالة التى يكون عليها الإنسان فى الأمن ، و تارة اسما لما يؤمن عليه الإنسان . (2) ريشه «أمن» ، آرامشِ خاطر و رفع نگرانى است. امن و امانت و امان، در اصل ،

.


1- .. معجم مقاييس اللغة : ج 1 ص 133 مادّه «أمن» .
2- .. مفردات ألفاظ القرآن : ص 90 .

ص: 324

امانت ، در قرآن و حديث

يك . نهايت تأكيد بر كسب خصلت امانتدارى

مصدر هستند و امان ، گاهى اسم حالتى است كه انسان در آن حالت، آرام است ، و گاهى هم اسم چيزى است كه انسان با آن ، آرامش مى يابد.

امانت ، در قرآن و حديثواژه «امانت» در قرآن و احاديث اسلامى ، در همان معناى لغوى آن به كار رفته است ؛ امّا در تبيين عرصه هاى «امانت» و اقسام امينان ، نوآورى هاى جالب توجّه و نكاتِ تنبّه آفرينى در متون اسلامى ديده مى شود . در اين بخش ، ره نمودهاى اسلام در باره ارزش و آثار امانتدارى ، روش فرهنگ سازىِ امانتدارى در جامعه ، انواع امانت ها و امينان ، و آيين امانت سپارى ، در شش فصل خواهد آمد كه در اين جا به خلاصه آنها اشاره مى شود :

يك . نهايت تأكيد بر كسب خصلت امانتدارىتأمّل در فصول مختلف اين بخش ، بيانگر اهمّيت فوق العاده امانتدارى در اسلام است ، به گونه اى كه اين آيين مبين ، با تكيه بر احساسات فطرى و دينى و با بهره گيرى از شيوه هاى مختلف تبليغاتى ، تلاش مى كند پيروان خود را به امانتدارى وا دارد . از منظر اسلام ، شخص مسلمان ، موظّف است كه انواع امانت ها را ، كوچك باشند يا بزرگ ، در هر حال و به همه اشخاص ، حتى بدترين انسان هاى روى زمين ، ادا نمايد و مسلمان ، حق ندارد حتّى به كسى كه به او خيانت كرده ، خيانت كند . (1)

.


1- .. ر . ك : ص 333 (امانت / فصل يكم / وجوب بازگرداندن امانت) .

ص: 325

دو . روش فرهنگ سازى امانتدارى در جامعه
سه . نقش امانتدارى در كاميابى مادّى و معنوى

دو . روش فرهنگ سازى امانتدارى در جامعهفرهنگ سازى امانتدارى در جامعه ، نيازمند برنامه ريزى دقيق و همه جانبه در جهت اقدامات زير است : الف _ تقويت ايمان و باورهاى دينى ؛ ب _ گسترش پيوند با پيشوايان بزرگ اسلام و انتقال سيره عملى آنان در امانتدارى به سطوح مختلف جامعه ؛ ج _ تقويت عقل عملى و وجدان اخلاقى مردم ؛ د _ توسعه اقتصادى و مبارزه با زمينه هاى اقتصادى خيانت در جامعه (مانند تورّم) ؛ ه _ مراقبت ويژه دولت از كارمندان خود در جهت تقويت امانتدارى و حفظ حقوق مردم ؛ و _ احياى روح نيايش و استعانت از حضرت حق ، براى رعايت امانت هاى بزرگ و سنگين . (1) موفّقيت در انجام دادن اين اقدامات ، در گرو تلاش پيگير و مداوم كلّيه مديران سياسى ، فرهنگى ، اقتصادى و قضايى در جامعه است .

سه . نقش امانتدارى در كاميابى مادّى و معنوىدر متون اسلامى ، جهت گسترش هر چه بيشتر فرهنگ امانتدارى در جامعه ، فوايد مادّى و معنوى فراوانى براى امانتدارى مطرح شده است . خلاصه آنچه در تبيين نقش امانتدارى در زندگى انسان در اين متون آمده ، عبارت است از :

.


1- .. ر . ك : ص 385 (امانت / فصل دوم : موجبات امانتدارى / كمك خواستن از خدا) .

ص: 326

چهار . گستره عرصه امانت

الف _ علاقه خداوند متعال و پيامبر صلى الله عليه و آله به شخص امين ؛ ب _ رمز جايگاه رفيع امام على عليه السلام نزد پيامبر خدا ؛ ج _ زمينه سازى ارزش اخلاقى صداقت ؛ د _ مشاركت در اموال ديگران ، فراوان شدن روزى و ثروتمندى ؛ ه _ ذخيره شدن پاداش انفاق كنندگان در راه خدا براى شخص امين ؛ و _ رهايى از آتش دوزخ و بهره گيرى از بهشت جاويد و محشور شدن با پيامبران و صدّيقان و شهيدان ؛ ز _ كاميابى مادّى و معنوى و خيرِ دنيا و آخرت .

چهار . گستره عرصه امانتاز نظر اسلام ، عرصه امانت ، بسيار گسترده است و هر نعمتى كه خداوند متعال به انسان داده ، و هر كار و مسئوليتى كه به او واگذار شده ، در حقيقت ، امانتى است كه به او سپرده شده است . بنا بر اين ، آياتى كه مردم را به رعايتِ امانت ، ترغيب مى كنند ، شامل همه عرصه هاى امانت مى گردد . عرصه هاى امانت بر پايه جمع بندى اى كه در فصل چهارم شده ، عبارت است از : 1 . عرصه سياسى . در نظام اسلامى ، هر كس از قدرت سياسى برخوردار است ، امانتدار خداوند متعال و مردم است ، و هر كه جايگاه سياسىِ بالاتر و قدرت افزون ترى دارد ، بارِ امانت او سنگين تر است . بر اين اساس ، بار امانت رهبر ، از همه سنگين تر است . از اين رو ، پيشوايان بزرگ اسلام ، براى به انجام رساندن مسئوليت سنگين خود ، از خداوند متعال يارى مى جستند . (1)

.


1- .. ر . ك : ص 385 (امانت / فصل دوم : موجبات امانتدارى / كمك خواستن از خدا) .

ص: 327

2 . عرصه فرهنگى . پس از مسئولان سياسى ، بار امانتِ علما و رهبران فرهنگى جامعه ، از ديگران سنگين تر است . دانش و معرفت ، امانت الهى اى است كه مسئولان فرهنگى ، هم خود بايد بدان عمل كنند ، و هم زمينه را براى عمل كردن ديگران ، فراهم سازند . امّا برخى از معارف ، امانت هايى هستند كه جزء اسرار الهى محسوب مى شوند و انتقال آنها به افراد فاقد ظرفيت ، خيانت و خطرناك است . (1) 3 . عرصه اقتصاد . واضح ترين عرصه امانت نزد عموم مردم ، عرصه هاى اقتصادى است . نكته قابل توجّه در امانتدارى اقتصادى از نگاه اسلام ، اين است كه شخص مسلمان ، نه تنها حق ندارد به حقوق ديگران تجاوز كند ، بلكه اموال شخصى خودش نيز امانتى نزد اوست و نمى تواند آن را در هر راهى كه مى خواهد ، مصرف كند . لذا اسرافكارى در مال خود نيز خيانت محسوب مى گردد . (2) 4 . عرصه اخلاقى . گستره امانتدارى در عرصه اخلاقى ، بسيار وسيع است . در واقع ، اتّصاف به انواع صفات نيكو و اجتناب از همه صفات ناشايست ، امانتدارى وجدان اخلاقى است كه خداوند متعال به انسان ارزانى داشته است . از اين رو ، در روايات اسلامى ، امورى مانند : صداقت ، وَرَع ، عفّت ، وفا ، همكارى براى اقامه حق ، پاداشِ نيكى با نيكى ، و حفظ اسرار مردم ، از مصاديق امانتدارى شمرده شده است . 5 . عرصه عملى . در اسلام ، هر كارى كه به انسان سپرده شود ، امانت محسوب

.


1- .. ر . ك : ص 409 (امانت / فصل چهارم / امانت هاى فرهنگى) و ص 477 (فصل ششم / كسى كه شايسته اعتماد و امانت سپارى نيست / خيانتكار)
2- .ر. ك : ص 411 (امانت / فصل چهارم / امانت هاى اقتصادى) و ص 477 (فصل ششم / كسى كه شايسته اعتماد و امانت سپارى نيست / خيانتكار)

ص: 328

پنج . اقسام امانتداران

مى گردد . لذا اجير ، (1) يكى از امانتداران است . پيامبر خدا مى فرمود : أنَّ اللّهَ عز و جل يُحِبُّ إذا عَمِلَ أحَدُكُم عَمَلاً أن يُتقِنَهُ . (2) خداوند دوست دارد كه هر گاه يكى از شما كارى را انجام مى دهد، به درستى انجام دهد. كارى كه به كسى سپرده شد ، هر چه آن را بهتر و كامل تر تحويل دهد ، امانتدار بهترى است و نزد خداوند متعال ، محبوب تر . 6 . عرصه واجبات الهى . برنامه اى كه خداوند متعال براى زندگى انسان ارائه كرده ، در حقيقت ، بزرگ ترين نعمت و امانت الهى براى تكامل مادّى و معنوى و سعادت دنيوى و اُخروى اوست ، و همه انبياى الهى ، با هدف انتقالِ اين امانت به جامعه بشر ، مبعوث شده اند . بدين سان ، بهره گيرى از اين برنامه ، امانتدارى ، و مخالفت با آن ، خيانت محسوب مى گردد .

پنج . اقسام امانتداراناقسام امانتداران ، به تناسبِ سِعه و ضيق عرصه هاى مختلف امانت است كه در اين جا با الهام از فصل پنجم اين مجموعه ، بدانها اشاره مى كنيم : الف _ بالاترين عرصه امانت ، ويژه خداوند متعال است . به همين مناسبت ، او «امين» و «مؤمن» و «مُهَيمِن» ناميده مى شود . آرى . او «امينِ» مطلق است و همه امانت ها از اوست و به او باز مى گردد و هيچ حقّى نزد او ضايع نمى گردد . لذا پيشوايان بزرگ اسلام ، همه چيز خود را به خدا مى سپردند و پيامبر اكرم ، در مقام

.


1- .. ر.ك : ص 469 (امانت / فصل پنجم / امانتداران / پيمانكار) .
2- .. المعجم الأوسط : ج 1 ص 275 ح 897 ، مسند أبى يعلى : ج 4 ص 253 ح 4369 ، الطبقات الكبرى : ج 8 ص 216 ، تاريخ دمشق : ج 34 ص 290 ، كنز العمّال : ج 3 ص 907 ح 9128 .

ص: 329

نيايش مى فرمود : اللّهُمّ إنّى أستَودِعُكَ نَفسى و أهلى و مالى و دينى و دُنياىَ و آخِرَتى و أمانَتى و خَواتيمَ عَمَلى . (1) خداوندا! خود و خانواده و مال و دين و دنيا و آخرت و امانت و عاقبتِ كارم را به تو مى سپارم . ب _ فرشتگان وحى ، اُمناى خداوند سبحان در ابلاغ وحى به پيامبران الهى هستند . ج _ انبياى الهى ، امينان خداوند منّان در ابلاغ وحى به مردم هستند . د _ اوصيا ، پيامبران و اهل بيت خاتم انبيا ، امينانِ خداوند متعال در تبيين وحى و رهبرى مردم اند . ه _ انسان ، در ميان همه موجودات ، بزرگ ترين امانتدار خداوند منّان است . او امانتى را به دوش مى كشد كه آسمان ها و زمين و كوه ها از حمل آن ناتوان بودند : «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْاءِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا . (2) ما امانت را به آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرديم و آنها از قبول آن خوددارى كردند و از آن بيمناك شدند ، و[لى] انسان آن را پذيرفت . او ستمگر و نادان بود» . حافظ شيرازى ، مضمون اين آيه را به زبان شعر ، چنين بيان مى كند : آسمان ، بار امانت نتوانست كشيدقرعه كار به نام من ديوانه زدند . بار گران قدر امانتى كه انسان ، تاب تحمّل آن را دارد و موجودات ديگر ندارند ،

.


1- .. ر . ك : ص 430 ح 194 .
2- .. احزاب : آيه 72 .

ص: 330

مسئوليتى است كه استعداد تكامل اختيارى و رسيدن به مقام خليفة اللّهى بر عهده او مى نهد . آنچه از ابزار و امكانات مادّى و معنوى به انسان داده شده است ، همه و همه ، اجزاى همان مقامى است كه بار اين امانت را بر دوش وى مى گذارد ، و اگر انسانى شكوفا شد و اين بار امانت را به مقصد رساند ، خود نيز تبديل به امانت ارزشمند ديگرى براى جامعه بشرى مى گردد كه به وسيله او انواع بلاها از مردم ، دفع مى گردند . (1) بنا بر اين ، تفسير «امانتى كه توان تحمّل آن در نظام آفرينش ، ويژه انسان است» ، به : ولايت يا نماز و يا ساير آنچه خداوند متعال براى شكوفايىِ انسان در اختيار او قرار داده ، در واقع ، اشاره به بخشى از زمينه تكامل اختيارى انسان است و اين تفاسير ، منافاتى با يكديگر ندارند . و _ دانشمندان و اهل عرفان ، امانتداران خداوند متعال در انتقال دانش و معرفت خود به مردم ، بر حَسَب ظرفيت و استعدادهاى آنان هستند . ز _ سياست مداران ، امانتداران خداوند منّان و مردم ، در اداره صحيح امور سياسى جامعه اند . ح _ مؤذّنان ، امانتداران مردم اند در امورى كه به آنها اعلام مى نمايند (مانند : وقت نماز و روزه) . ط _ ثروتمندان مسلمان ، امينانِ پيشوايان در تأمين نياز نيازمندان اند . ى _ مشاور ، امانتدارِ كسى است كه با او مشورت مى كند . ك _ كسى كه به او وديعه اى يا كارى سپرده مى شود ، امانتدار صاحبْ وديعه و صاحبكار است .

.


1- .. ر.ك : ص 451 (امانت / فصل پنجم : امانتداران / انسان) .

ص: 331

شش . آداب سپردن امانت

ل _ و در نهايت ، شخص مؤمن ، در مواردى كه تشخيصِ توان انجام فرايض الهى به عهده او سپرده شده (مانند : حدّ بيمارى كه موجب افطار در روزه است) ، امانتدار سلامت خويش است . م _ نكته قابل تأمّل در تبيين اقسام امينان ، اين كه در احاديث اسلامى ، حجر الأسود _ كه در يكى از اركان كعبه قرار دارد _ نيز در رديف امانتداران خداوند سبحان و مردم شمرده شده است .

شش . آداب سپردن امانتفصل ششم ، ويژه تبيين آداب سپردن امانت است . در اين فصل ، توضيح داده شده كه چه كسانى براى سپردن امانت به آنان ، صلاحيت دارند و چه كسانى فاقد صلاحيت هستند . از نگاه احاديث اسلامى ، مهم ترين نكته در احراز صلاحيت امانتدارى ، پَروا داشتن از عقوبت الهى ، و مهم ترين آفت امانتدارى ، بى اعتقادى به خدا و آلودگى هاى اخلاقى (بويژه اعتياد به مشروبات الكلى) است .

.

ص: 332

الفصل الأوّل : أهمّية أداء الأمانة1 / 1وُجوبُ أداءِ الأَمانَةِالكتاب«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعَا بَصِيرًا» . (1)

«وَإِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِى اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَخونَنَّ أحَدا في مالٍ يَضَعُهُ عِندَكَ ، أو أمانَةٍ ائتَمَنَكَ عَلَيها ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» . (3)

.


1- .النساء : 58 .
2- .البقرة : 283 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 355 ح 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : ج 77 ص 105 ح 1 .

ص: 333

فصل يكم : اهمّيت باز گرداندن امانت

1 / 1 وجوب باز گرداندن امانت

فصل يكم : اهمّيت باز گرداندن امانت1 / 1وجوب باز گرداندن امانتقرآن«خدا به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبان آنها رد كنيد؛ و چون ميان مردم داورى مى كنيد، به عدالتْ داورى كنيد. در حقيقت، نيكو چيزى است كه خدا ، شما را به آن پند مى دهد. خدا ، شنواىِ بيناست» .

«و اگر در سفر بوديد و نويسنده اى نيافتيد ، وثيقه اى بگيريد؛ و اگر برخى از شما ، برخى ديگر را امين دانست، پس آن كس كه امين شمرده شده، بايد سپرده وى را بازپس دهد؛ و بايد از خداوند _ كه پروردگار اوست _ ، پروا كند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مبادا كسى از شما به شخصى در باره مالى كه نزد او نهاده يا امانتى كه به او سپرده است ، خيانت كند ؛ زيرا خداى متعال مى فرمايد : «خدا به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبان آنها باز گردانيد» .

.

ص: 334

عنه صلى الله عليه و آله :أدِّ الأَمانَةَ إلى مَنِ ائتَمَنَكَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إذَا ائتُمِنتَ فَلا تَخُن . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَقَفَ بِمِنىً حينَ قَضى مَناسِكَها في حَجَّةِ الوَداعِ ، فَقالَ : ... ألا مَن كانَت عِندَهُ أمانَةٌ فَليُؤَدِّها إلى مَنِ ائتَمَنَهُ عَلَيها . (3)

الإمام الباقر عليه السلام :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : «وَ جِاْى ءَ يَوْمَئِذِ بِجَهَنَّمَ» (4) سُئِلَ عَن ذلِكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : أخبَرَنِي الرّوحُ الأَمينُ أنَّ اللّهَ لا إلهَ غَيرُهُ إذا جَمَعَ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ ، اُتِيَ بِجَهَنَّمَ ... ثُمَّ يوضَعُ عَلَيها صِراطٌ أدَقُّ مِن حَدِّ السَّيفِ ، عَلَيهِ ثَلاثُ قَناطِرَ . أمّا واحِدَةٌ فَعَلَيهَا الأَمانَةُ وَالرَّحِمُ ، وأمَّا الاُخرى فَعَلَيهَا الصَّلاةُ ، وأمَّا الاُخرى فَعَلَيها عَدلُ رَبِّ العالَمينَ لا إلهَ غَيرُهُ ، فَيُكَلَّفونَ المَمَرَّ عَلَيهِ فَتَحبِسُهُمُ الرَّحِمُ وَالأَمانَةُ ، فَإِن نَجَوا مِنها حَبَسَتهُمُ الصَّلاةُ ، فَإِن نَجَوا مِنها كانَ المُنتَهى إلى رَبِّ العالَمينَ . (5)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 348 ح 981 ، عن ابن أخ الفضيل بن يسار عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 47 ص 155 ح 218 ؛ سنن أبي داود : ج 3 ص290 ح 3535 ، سنن الترمذي : ج 3 ص 564 ح 1264 ، سنن الدارمي : ج 2 ص 715 ح 2499 ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 53 ح 2296 كلّهاعن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 3 ص 61 ح 5494 .
2- .غرر الحكم : ج 3 ص 118 ح 3998 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 134 ح 3046 .
3- .الكافي : ج 7 ص 273 ح 12 عن أبي اُسامة زيد الشحام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 92 ح 5151 عن سماعة ، الخصال :ص 487 ح 63 عن عبد اللّه بن عمر ، تحف العقول : ص 31 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 83 ص 279 ح 6 ؛ مسند ابن حنبل : ج 7 ص 377 ح20720 ، كنز العمّال : ج 5 ص 131 ح 12357 وراجع : السنن الكبرى : ج 6 ص 160 ح 11526 .
4- .الفجر : 23 .
5- .الأمالي للصدوق : ص 241 ح 256، تفسير القمي : ج 2 ص 421 كلاهما عن جابر ، الكافي : ج 8 ص 312 ح 486 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 8 ص 293 ح 36 وراجع : الزهد للحسين بن سعيد : ص 107 ح 112 .

ص: 335

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانت را به كسى كه به تو سپرده است ، باز گردان .

امام على عليه السلام :هرگاه امين دانسته شدى [و امانتى به تو سپرده شد] ، خيانت مكن .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، چون در حجّة الوداع ، آيين هاى مِنا را به جا آورد ، در آن جا توقّف كرد و فرمود : « ... هان! هر كه در نزدش امانتى است ، آن را به سپارنده اش بازگردانَد» .

امام باقر عليه السلام :چون اين آيه : «و جهنّم را در آن روز [حاضر] آورند» فرود آمد ، در باره آن از پيامبر خدا سؤال شد . ايشان فرمود : «روح الأمين به من خبر داد كه خداى يكتا ، چون همه خلايق را ، از آغاز تا پايان عالم ، گِرد آورَد ، دوزخ را بياورند ... آن گاه ، راهى باريك تر از دَم تيغ بر روى آن نهاده شود و بر آن راه ، سه پل باشد . بر روى يكى از آنها امانت و خويشاوندى است ، بر روى ديگرى نماز ، و بر روى سومين [پل] ، دادگرى پروردگار يگانه جهانيان . پس مردم ، مكلّف شوند كه از آن راه بگذرند . نخست ، خويشاوندى و امانت ، راه را بر آنها مى گيرند . اگر از آنها به سلامت رستند ، نماز ، نگاهشان مى دارد ، و اگر از آن رهيدند ، به پروردگار جهانيان مى رسند» .

.

ص: 336

الإمام عليّ عليه السلام :تَعاهَدوا أمرَ الصَّلاةِ وحافِظوا عَلَيها ... ثُمَّ أداءَ الأَمانَةِ ، فَقَد خابَ مَن لَيسَ مِن أهلِها ، إنَّها عُرِضَت عَلَى السَّماواتِ المَبنِيَّةِ ، وَالأَرَضينَ المَدحُوَّةِ ، وَالجِبالِ ذاتِ الطّولِ المَنصوبَةِ _ فَلا أطوَلَ ولا أعرَضَ ولا أعلى ولا أعظَمَ مِنها _ . ولَوِ امتَنَعَ شَيءٌ بِطولٍ أو عَرضٍ أو قُوَّةٍ أو عِزٍّ لَامتَنَعنَ ، ولكِن أشفَقنَ مِنَ العُقوبَةِ وعَقَلنَ ما جَهِلَ مَن هُوَ أضعَفُ مِنهُنَّ وهُوَ الإِنسانُ ، «إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (1) . (2)

1 / 2أداءُ الأَمانَةِ فيما جَلَّ وقَلَّالإمام عليّ عليه السلام_ في وَصاياهُ لِكُمَيلِ _ :يا كُمَيلُ ، اِفهَم وَاعلَم أنّا لا نُرَخِّصُ في تَركِ أداءِ الأَماناتِ لِأَحَدٍ مِنَ الخَلقِ، فَمَن رَوى عَنّي في ذلِكَ رُخصَةً فَقَد أبطَلَ وأثِمَ ، وجَزاؤُهُ النّارُ بِما كَذَبَ . اُقسِمُ لَسَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ لي قَبلَ وَفاتِهِ بِساعَةٍ مِرارا ثلاثا : يا أبَا الحَسَنِ أدِّ الأَمانَةَ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ فيما قَلَّ وجَلَّ ، [حَتَّى] (3) فِي الخَيطِ وَالمِخيَطِ (4) . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :أدُّوا الأمانَةَ إلى مَنِ ائتَمَنَكُم عَلَيها ، بَرّا أو فاجِرا ، فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَأمُرُ بِأَداءِ الخَيطِ وَالمِخيَطِ . (6)

.


1- .الأحزاب : 72 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 199 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 116 ح 16 وراجع : الكافي : ج 5 ص 36 ح 1 .
3- .ما بين المعقوفين سقط من الصدر ، وأثبتناه من بحار الأنوار .
4- .المِخْيَطُ _ بالكسر _ : الإبرة (النهاية : ج 2 ص 92 «خَيَطَ») .
5- .تحف العقول : ص 175 ، بشارة المصطفى : ص 29 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 273 ح 1 .
6- .الكافي : ج 2 ص 636 ح 5 عن أبي اُسامة زيد الشحّام ، تحف العقول : ص 299 عن الإمام الباقر عليه السلام وليس فيه ذيله من «فان رسول اللّه صلى الله عليه و آله ...»، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 12 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 179 ح 57 .

ص: 337

1 / 2 باز گرداندن امانت ، ارزشمند باشد يا كم ارزش

امام على عليه السلام :به نماز اهتمام ورزيد و آن را پاس بداريد ... ديگر ، گزاردن امانت است ؛ زيرا آن كه امانت را به صاحبش باز نگردانَد ، زيانكار است . امانت به آسمان هاى افراشته و زمين هاى گسترده و كوه هاى بلند ، پيشنهاد گرديد _ كه چيزى بلندتر و گسترده تر و بالاتر و بزرگ تر از اين سه چيز وجود ندارد _ . و اگر بنا بود چيزى به سبب درازى يا گستردگى يا نيرومندى يا صلابت ، از پذيرش امانتْ خوددارى ورزد ، هر آينه ، اين سه چيزْ [سزاوارترين] بودند ؛ ليكن آنها از كيفر [به جا نياوردن مسئوليت امانت] ترسيدند ، و چيزى را دانستند كه ناتوان تر از آنها نمى دانست ، و او انسان بود «كه او ستمكار و نادان بود» .

1 / 2باز گرداندن امانت ، ارزشمند باشد يا كم ارزشامام على عليه السلام_ در سفارش هايش به كميل بن زياد _ :اى كميل! درياب و بدان كه ما به هيچ كس ، اجازه ترك امانت گُزارى را نمى دهيم . پس هر كه از ما در اين باره تجويزى روايت كند ، نادرست گفته و گناه كرده است و سزاى دروغگويى اش آتش است . سوگند مى خورم كه با گوش خود شنيدم كه پيامبر خدا ، ساعتى پيش از رحلتش سه بار به من فرمود : «اى ابو الحسن! امانت را به نيكوكار و تبهكار ، بازگردان ، اندك باشد يا بسيار ، [حتّى اگر به ناچيزىِ] نخى باشد يا سوزنى» .

امام صادق عليه السلام :امانت را به كسى كه آن را به شما سپرده است ، باز گردانيد ، نيكوكار باشد يا نابه كار ؛ زيرا پيامبر خدا مى فرمود : «كه [حتّى] نخ و سوزن را به صاحبش پس دهيد» .

.

ص: 338

1 / 3أداءُ الأَمانَةِ ولَو إلَى الخائِنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أدِّ الأَمانَةَ إلى مَنِ ائتَمَنَكَ ، ولا تَخُن مَن خانَكَ . (1)

تهذيب الأحكام عن ابن أخ الفضيل بن يسار :كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، ودَخَلَتِ امرَأَةٌ _ وكُنتُ أقرَبَ القَومِ إلَيها _ فَقالَت لي : اِسأَلهُ . فَقُلتُ : عَمّاذا ؟ فَقالَت : إنَّ ابني ماتَ ، وتَرَكَ مالاً كانَ في يَدِ أخي فَأَتلَفَهُ ، ثُمَّ أفادَ مالاً فَأَودَعَنيهِ ، فَلي أن آخُذَ مِنهُ بِقَدرِ ما أتلَفَ مِن شَيءٍ ؟ فَأَخبَرتُهُ بِذلِكَ ، فَقالَ : لا ، قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «أدِّ الأَمانَةَ إلى مَنِ ائتَمَنَكَ ، ولا تَخُن مَن خانَكَ» . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :لا تَخُن مَنِ ائتَمَنَكَ وإن خانَكَ ، ولا تُذِع سِرَّهُ وإن أذاعَهُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ الأَمانَةَ تُؤَدّى إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ ، وَالعَهدَ يوفى بِهِ لِلبَرِّ وَالفاجِرِ ، فَأَدِّ الأَمانَةَ إلى مَنِ ائتَمَنَكَ ، ولا تَخُن مَن خانَكَ . (4)

.


1- .سنن أبي داود : ج 3 ص 290 ح 3535 ، سنن الترمذي : ج 3 ص 564 ح 1264 ، سنن الدارمي : ج 2 ص 715 ح 2499 كلّها عن أبي هريرة ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 53 ح 2297 عن أنس ، كنز العمّال : ج 3 ص 61 ح 5494 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 348 ح 981 ، وسائل الشيعة : ج 12 ص 202 ح 22499 وراجع : مستدرك الوسائل : ج 14 ص 11 ح 15960 وسنن أبي داود : ج 3 ص 290 ح 3534 ومسند ابن حنبل : ج 5 ص 256 ح 15424 .
3- .تحف العقول : ص 81 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 228 ح 2 ؛ كنز العمّال : ج 16 ص 178 ح 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .
4- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 488 ح 1743 ، نزهة الناظر : ص 30 ح 21 ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 453 ح 187 وليس فيهما صدره إلى «والفاجر» .

ص: 339

1 / 3 باز گرداندن امانت ، حتّى به خيانتكار

1 / 3باز گرداندن امانت ، حتّى به خيانتكارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانت را به كسى كه تو را امين شمرده است ، باز گردان ، و اگر كسى به تو خيانت كرد ، تو به او خيانت مكن .

تهذيب الأحكام_ به نقل از برادر زاده فضيل بن يسار _ :در محضر امام صادق عليه السلام بودم كه زنى وارد شد _ و من از همه به او نزديك تر بودم _ . به من گفت : از ايشان سؤال كن . گفتم : چه سؤالى؟ گفت : فرزندم از دنيا رفت و مالى از او در دست برادرم ماند و او ، آن را از بين بُرد . سپس برادرم مالى به دست آورد و آن را به من سپرد . آيا من حق دارم به اندازه مالى كه از بين برده است ، از آن مال بردارم؟ من اين را از امام عليه السلام پرسيدم . ايشان فرمود : «نه . پيامبر خدا فرمود : امانت را به صاحبش باز گردان ، و اگر كسى به تو خيانت كرد ، تو به او خيانت مكن » .

امام على عليه السلام :به كسى كه تو را امين شمرده [و امانتى را به تو سپرده] است ، خيانت مكن ، اگر چه او به تو خيانت كرده باشد ، و راز او را فاش مساز ، هر چند او راز تو را فاش ساخته باشد .

امام صادق عليه السلام :امانت را به نيكوكار و بدكار بايد بازگردانْد ، و به پيمانِ با نيكوكار و بدكار ، بايد وفا كرد . پس امانت را به كسى كه به تو امانت سپرده است ، باز گردان ، و به كسى كه به تو خيانت كرده است ، خيانت مكن .

.

ص: 340

عنه عليه السلام :مَنِ ائتَمَنَكَ بِأَمانَةٍ فَأَدِّها إلَيهِ ، ومَن خانَكَ فَلا تَخُنهُ . (1)

1 / 4أداءُ الأَمانَةِ ولَو إلَى الفاجِرِتفسير الطبري عن سعيد بن جبير :لَمّا نَزَلَت : «وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَادُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِى الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ» (2) قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : كَذَبَ أعداءُ اللّهِ ، ما مِن شَيءٍ كانَ فِي الجاهِلِيَّةِ إلّا وهُوَ تَحتَ قَدَمَيَّ ، إلَا الأَمانَةَ ؛ فَإِنَّها مُؤَدّاةٌ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام :ثَلاثٌ لَم يَجعَلِ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ لِأَحَدٍ فيهِنَّ رُخصَةً : أداءُ الأَمانَةِ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ ، وَالوَفاءُ بِالعَهدِ لِلبَرِّ وَالفاجِرِ ، وبِرُّ الوالِدَينِ بَرَّينِ كانا أو فاجِرَينِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَم يَبعَث نَبِيّا إلّا بِصِدقِ الحَديثِ ، وأداءِ الأَمانَةِ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ . (5)

الأمالي للطوسي عن يحيى بن العلاء وإسحاق بن عمّار جميعا عن الإمام الصادق عليه السلام ، قالا :ما وَدَّعَنا قَطُّ إلّا أوصانا بِخَصلَتَينِ : عَلَيكُم بِصِدقِ الحَديثِ ، وأداءِ الأَمانَةِ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ ، فَإِنَّهُما مِفتاحُ الرِّزقِ . (6)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 186 ح 3698 عن زيد الشحّام ، وسائل الشيعة : ج 12 ص 205 ح 22508 .
2- .آل عمران : 75 .
3- .تفسير الطبري : ج 3 الجزء 3 ص 318 ، تفسير ابن كثير : ج 2 ص 51 ، تفسير القرطبي : ج 4 ص 119 ؛ مجمع البيان : ج 2 ص 778 .
4- .الكافي : ج 2 ص 162 ح 15 عن عنبسة بن مصعب ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 350 ح 988 ، الخصال : ص 123 ح 118 كلاهما عن الحسين بن مصعب الهمداني عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 367 ، مشكاة الأنوار : ص 280 ح 483 نحوه ، بحار الأنوار : ج 75 ص 92 ح 2 .
5- .الكافي : ج 2 ص 104 ح 1 عن الحسين بن أبي العلاء ، مشكاة الأنوار : ص 96 ح 213 نحوه ، بحار الأنوار : ج 71 ص 2 ح 1 .
6- .الأمالي للطوسي : ص 676 ح 1429 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 92 ح 6 .

ص: 341

1 / 4 پس دادن امانت ، حتّى به تبهكار

امام صادق عليه السلام :هر كس به تو امانتى سپرد ، آن را به او بازگردان ، و كسى كه به تو خيانت [در امانت] كرده است ، تو به او خيانت مكن .

1 / 4پس دادن امانت ، حتّى به تبهكارتفسير الطبرى_ به نقل از سعيد بن جُبَير _ :چون اين آيه فرود آمد : «و از اهل كتاب ، كسى است كه اگر او را بر خروارى مال ، امين شِمُرى ، آن را به تو باز مى گردانَد . و از آنان كسى است كه اگر او را بر دينارى امين شِمُرى ، آن را به تو پس نمى دهد ، مگر آن كه دائما بر [سر ]وى به پا ايستى . اين ، بدان سبب است كه آنان گفتند : در مورد كسانى كه كتاب آسمانى ندارند ، بر زيان ما راهى نيست» ، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «دشمنان خدا دروغ مى گويند . هر آنچه [از عادات و رفتار] در جاهليت بود ، زيرپاى من [و بى اعتبار ]است ، مگر امانتدارى كه بايد امانت را به [صاحبش ]نيكوكار و تبهكار ، (1) بازگرداند» .

امام باقر عليه السلام :سه چيز است كه خداوند عز و جل در آنها به هيچ كس رخصت [خلاف ]نداده است : برگرداندن امانت به نيكوكار و تبهكار ؛ وفا كردن به پيمان با نيكوكار و تبهكار ؛ و نيكى كردن و فرمان بُردارى از پدر و مادر ، نيكوكار باشند يا تبهكار .

امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل هيچ پيامبرى را برنينگيخت ، مگر با راستگويى ، و بازگرداندن امانت به نيكوكار و بدكار .

الأمالى ، طوسى : يحيى بن علاء و اسحاق بن عمّار ، در باره امام صادق عليه السلام گفتند :ايشان ، هيچ گاه با ما خداحافظى نكرد ، مگر آن كه به دو مطلب ، توصيه مان كرد [و فرمود] : «بر شما باد راستگويى و بازگردانيدن امانت به نيكوكار و بدكار ؛ زيرا اين دو خصلت ، كليد روزى اند» .

.


1- .كلمه «الفاجر» كه در متن عربى حديث آمده ، بدين معانى به كار رفته است : تبهكار ؛ منحرف از حق ؛ نافرمان از خدا ؛ كسى كه مرتكب معاصى و گناهان مى شود ؛ زناكار ؛ دروغگو .

ص: 342

الإمام العسكريّ عليه السلام_ لِشيعَتِهِ _ :اُوصيكُم بِتَقوَى اللّهِ ، وَالوَرَعِ في دينِكُم ، وَالاِجتِهادِ للّهِِ ، وصِدقِ الحَديثِ ، وأداءِ الأَمانَةِ إلى مَنِ ائتَمَنَكُم مِن بَرٍّ أو فاجِرٍ . (1)

1 / 5أداءُ الأَمانَةِ ولَو إلَى العَدُوِّالإمام الصادق عليه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ ، وأدُّوا الأَماناتِ إلَى الأَسوَدِ وَالأَبيَضِ ، وإن كانَ حَرورِيّا (2) ، وإن كانَ شامِيّا . (3)

تهذيب الأحكام عن محمّد بن عليّ الحلبيّ :اِستَودَعَني رَجُلٌ مِن مَوالي بَني مَروانَ ألفَ دينارٍ ، فَغابَ ولَم أدرِ ما أصنَعُ بِالدَّنانيرِ ، فَأَتَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَذَكَرتُ ذلِكَ لَهُ ، وقُلتُ : أنتَ أحَقُّ بِها . فَقالَ : لا ، إنَّ أبي عليه السلام كانَ يَقولُ : إنَّما نَحنُ فيهِم بِمَنزِلَةِ هُدنَةٍ ، نُؤَدّي أماناتِهِم ، ونَرُدُّ ضالَّتَهُم ، ونُقيمُ الشَّهادَةَ لَهُم وعَلَيهِم ، فَإِذا تَفَرَّقَتِ الأَهواءُ لَم يَسَع أحَدا (4) المُقامُ . (5)

الكافي عن محمّد بن القاسم :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ _ يَعني موسى عليه السلام _ عَن رَجُلٍ استَودَعَ رَجُلاً مالاً لَهُ قيمَةٌ ، وَالرَّجُلُ الَّذي عَلَيهِ المالُ رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ ، يَقدِرُ عَلى ألّا يُعطِيَهُ شَيئا ، ولا يَقدِرُ لَهُ عَلى شَيءٍ ، وَالرَّجُلُ الَّذِي استَودَعَهُ خَبيثٌ خارِجِيٌّ _ فَلَم أدَع شَيئا (6) _ . فَقالَ لي : قُل لَهُ : رُدَّهُ عَلَيهِ ، فَإِنَّهُ ائتَمَنَهُ عَلَيهِ بِأَمانَةِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ . (7)

.


1- .تحف العقول : ص 487 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 372 ح 12 .
2- .الحَرورِيُّ : هو الذي يبرأ من عليّ بن أبي طالب عليه السلام ويشهد عليه بالكفر (مجمع البحرين : ج 1 ص 385 «حرر») .
3- .الكافي : ج 8 ص 236 ح 316 عن أبي شبل ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 12 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 75 بزيادة «وإن كان اُمويّا» في آخره و ج 2 ص 491 ح1752 بزيادة «وإن كان عدوّا» في آخره ، بحار الأنوار : ج 27 ص 164 ح 16 .
4- .في المصدر : «أحد» ، وما أثبتناه هو الصحيح كما في وسائل الشيعة .
5- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 350 ح 989 ، وسائل الشيعة : ج 13 ص 224 ح 24184 .
6- .الظاهر أنّ المراد : فلم أدَع شيئا من قبيل هذه الصفات الخبيثة إلّا ذكرتُ له .
7- .الكافي : ج 5 ص 133 ح 8 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 351 ح 996 و ج 7 ص 181 ح 795 عن فضيل ، وسائل الشيعة : ج 13 ص 223 ح 24183 .

ص: 343

1 / 5 بازگرداندن امانت ، حتّى به دشمن

امام عسكرى عليه السلام_ به شيعيانش _ :سفارش مى كنم شما را به ترس از خدا ، و پارسايى در دينتان ، و كوشش براى خدا ، و راستگويى ، و پس دادن امانت به كسى كه به شما امانتى سپرده است ، نيكوكار باشد يا تبهكار .

1 / 5بازگرداندن امانت ، حتّى به دشمنامام صادق عليه السلام :از خدا بترسيد ، و امانت ها را به [صاحبانشان] سياه و سفيد بازگردانيد ، اگر چه حَرورى (خوارج) باشد ، و اگر چه شامى (پيرو بنى اميّه) باشد .

تهذيب الأحكام_ به نقل از محمّد بن على حلبى _ :مردى از طرفداران مروانيان ، هزار دينار به من امانت سپرد و ناپديد شد . من مانده بودم كه با آن دينارها چه كنم . خدمت امام صادق عليه السلام رفتم و داستان را براى ايشان تعريف كردم و گفتم : شما به اينها سزاوارتريد . فرمود : «نه ، پدرم عليه السلام مى فرمود : ما با آنها همانند زمان صلح و آتش بس هستيم . امانت هايشان را پس مى دهيم ، گم شده شان را بر مى گردانيم ، له و عليه آنها شهادت مى دهيم ؛ زيرا اگر چند دستگى پيش آيد ، هيچ كس نمى تواند دوام آورد» .

الكافى_ به نقل از محمّد بن قاسم _ :از امام كاظم عليه السلام در باره مردى [از مَوالى و غير عرب] (1) پرسيدم كه مالى قيمتى نزد مردى امانت مى گذارد . آن كه مال به او سپرده شده ، مردى از عرب است و مى تواند چيزى به او پس ندهد ، و آن مرد هم كارى از دستش بر نمى آيد . از طرفى مردى كه به او امانت سپرده ، شخصى پليد و خارجى مذهب است _ و چيزى [از بدگويى در باره آن مرد] فروگذار نكردم _ . امام عليه السلام فرمود : «به او بگو كه آن [امانت] را به وى پس دهد ؛ زيرا آن مرد ، آن مال را در امان خدا به او سپرده است» .

.


1- .مطلب ميان دو قلّاب را از مختلف الشيعة (ج 6 ص 70) و الإستبصار (ج 3 ص 122) افزوديم .

ص: 344

1 / 6أداءُ الأَمانَةِ ولَو إلى قَتَلَةِ الأَنبِياءِ عليهم السلام :الإمام عليّ عليه السلام :أدُّوا الأَماناتِ ولَو إلى قَتَلَةِ الأَنبِياءِ . (1)

عنه عليه السلام :أدُّوا الأَمانَةَ ولَو إلى قاتِلِ وُلدِ الأَنبِياءِ . (2)

1 / 7أداءُ الأَمانَةِ ولَو إلى قاتِلِ الإمامِ عَلِيٍّ عليه السلامالإمام الصادق عليه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ ، وعَلَيكُم بِأَداءِ الأَمانَةِ إلى مَنِ ائتَمَنَكُم ، ولَو أنَّ قاتِلَ عَلِيِّ ابنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ائتَمَنَني عَلى أمانَةٍ لَأَدَّيتُها إلَيهِ . (3)

.


1- .تحف العقول : ص 104 ، كنز الفوائد : ج 1 ص 279 نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 91 ح 95 .
2- .الكافي : ج 5 ص 133 ح 3 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 217 ، الخصال : ص 614 ح 10 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام بزيادة «إلى من ائتمنكم» بعد «الأمانة» ، بحار الأنوار : ج 75 ص 115 ح 8 .
3- .الكافي : ج 5 ص 133 ح 4 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 351 ح 995 كلاهما عن عمر بن أبي حفص ، الأماليللصدوق : ص 318 ح 373 عن عمر بن يزيد ، تحف العقول : ص 299 عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه ، مشكاة الأنوار : ص 107 ح 242 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 114 ح 2 .

ص: 345

1 / 6 باز گرداندن امانت ، حتّى به قاتلان پيامبران
1 / 7 باز گرداندن امانت ، حتّى به قاتل امام على عليه السلام

1 / 6باز گرداندن امانت ، حتّى به قاتلان پيامبرانامام على عليه السلام :امانت ها را [به صاحبانشان] برگردانيد ، اگر چه به قاتلان پيامبران باشد .

امام على عليه السلام :امانت را برگردانيد ، اگر چه به قاتل فرزندان پيامبران باشد .

1 / 7باز گرداندن امانت ، حتّى به قاتل امام على عليه السلامامام صادق عليه السلام :از خدا بترسيد و امانت را به كسى كه شما را امين دانسته است ، باز گردانيد . اگر قاتل على بن ابى طالب عليه السلام هم امانتى را به من بسپارد ، آن را به او باز مى گردانم .

.

ص: 346

عنه عليه السلام_ في وَصِيَّةٍ لَهُ _ :اِعلَم أنَّ ضارِبَ عَلِيٍّ عليه السلام بِالسَّيفِ وقاتِلَهُ ، لَوِ ائتَمَنَني وَاستَنصَحَني وَاستَشارَني _ ثُمَّ قَبِلتُ ذلِكَ مِنهُ _ لَأَدَّيتُ إلَيهِ الأَمانَةَ . (1)

مشكاة الأنوار عن عبد اللّه بن سنان :دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام وقَد صَلَّى العَصرَ ، وهُوَ جالِسٌ مُستَقبِلَ القِبلَةِ فِي المَسجِدِ ، فَقُلتُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنَّ بَعضَ السَّلاطينِ يَأمَنُنا عَلَى الأَموالِ يَستَودِعُناها ، ولَيسَ يَدفَعُ إلَيكُم خُمُسَكُم ، أفَنُؤَدّيها إلَيهِم ؟ قالَ : ورَبِّ هذِهِ القِبلَةِ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ لَو أنَّ ابنَ مُلجَمٍ قاتِلَ أبي _ فَإِنّي أطلُبُهُ يَتَسَتَّرُ ؛ لِأَنَّهُ قَتَلَ أبِي _ ائتَمَنَني عَلَى الأَمانَةِ لَأَدَّيتُها إلَيهِ . (2)

1 / 8أداءُ الأَمانَةِ ولَو إلى قاتِلِ الإمامِ الحُسينِ عليه السلامالإمام زين العابدين عليه السلام_ يوصي شيعَتَهُ _ :عَلَيكُم بِأَداءِ الأَمانَةِ ، فَوَ الَّذي بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ نَبِيّا ، لَو أنَّ قاتِلَ أبِي الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليهماالسلامائتَمَنَني عَلَى السَّيفِ الَّذي قَتَلَهُ بِهِ لَأَدَّيتُهُ إلَيهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :أدُّوا الأَمانَةَ ولَو إلى قاتِلِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام . (4)

.


1- .الكافي : ج 5 ص 133 ح 5 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 351 ح 994 نحوه وكلاهما عن عمار بن مروان ، تحف العقول : ص 374 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص12 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 258 ح 144 .
2- .مشكاة الأنوار : ص 107 ح 243 و ص 174 ح 447 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 117 ح 18 .
3- .الأمالي للصدوق : ص 319 ح 374 عن أبي حمزة الثمالي ، معاني الأخبار : ص 108 ح 1 عن يونس بن عبد الرحمن عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عنه عليهم السلام وليس فيه «فو الذي بعث محمّدا بالحق نبيّا» ، روضة الواعظين : ص 408 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 114 ح 3 .
4- .الأمالي للصدوق : ص 318 ح 372 عن الحسين بن مصعب الهمداني ، الاختصاص : ص 241 ، مشكاة الأنوار : ص 107 ح 241 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص485 ح 1731 فيه «الحسن» بدل «الحسين» ، بحارالأنوار : ج 75 ص 113 ح 1 .

ص: 347

1 / 8 باز گرداندن امانت ، حتّى به قاتل امام حسين عليه السلام

امام صادق عليه السلام_ در يكى از سفارش هايش _ :بِدان كه حتّى اگر آن كه با شمشير بر على ضربت زد و او را كُشت ، مرا امين بشمارد و از من راه نمايى و مشورت بخواهد _ و من آن را از او بپذيرم _ با او امانتدار خواهم بود .

مشكاة الأنوار_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _ :بر امام صادق عليه السلام در مسجد درآمدم ، در حالى كه ايشان ، نماز عصر را خوانده و رو به قبله نشسته بود . گفتم : اى پسر پيامبر خدا! برخى حكمرانان ، ما را امين اموال قرار مى دهند و آنها را به ما مى سپارند ، در حالى كه خمس شما را نمى دهند . آيا آنها را به شما بپردازيم؟ فرمود : «به صاحب اين قبله سوگند (سه بار اين سوگند را ياد كرد) اگر ابن ملجم ، قاتل پدرم _ كه خونخواه او هستم ، چون پدرم را كُشت _ امانتى به من مى سپرد ، آن را به او بر مى گرداندم» .

1 / 8باز گرداندن امانت ، حتّى به قاتل امام حسين عليه السلامامام زين العابدين عليه السلام_ در حالى كه به شيعيانش سفارش مى فرمود _ :در امانت[دارى ]بكوشيد : سوگند به آن كه محمّد را به حق ، پيامبر قرار داد ، [حتّى] اگر قاتل پدرم حسين بن على عليه السلام شمشيرى را كه با آن او را كشت ، به من امانت مى داد ، آن را به او باز مى گرداندم .

امام صادق عليه السلام :امانت را برگردانيد ، حتّى به قاتل حسين بن على عليه السلام .

.

ص: 348

عنه عليه السلام :عَلَيكُم بِالوَرَعِ وَالاِجتِهادِ ، وصِدقِ الحَديثِ وأداءِ الأَمانَةِ لِمَنِ ائتَمَنَكُم ، فَلَو أنَّ قاتِلَ الحُسَينِ عليه السلام ائتَمَنَني عَلَى السَّيفِ الَّذي قَتَلَهُ بِهِ لَأَتَيتُهُ إلَيهِ . (1)

الكافي عن إسماعيل بن عبد اللّه القرشيّ :أتى إلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام رَجُلٌ فَقالَ لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، رَأَيتُ في مَنامي كَأَنّي خارِجٌ مِن مَدينَةِ الكوفَةِ في مَوضِعٍ أعرِفُهُ ، وكَأَنَّ شَبَحا مِن خَشَبٍ ، أو رَجُلاً مَنحوتا مِن خَشَبٍ ، عَلى فَرَسٍ مِن خَشَبٍ ، يُلَوِّحُ بِسَيفِهِ وأنَا اُشاهِدُهُ فَزِعا مَرعوبا . فَقالَ لَهُ عليه السلام : أنتَ رَجُلٌ تُريدُ اغتِيالَ رَجُلٍ في مَعيشَتِهِ ، فَاتَّقِ اللّهَ الَّذي خَلَقَكَ ثُمَّ يُميتُكَ . فَقالَ الرَّجُلُ : أشهَدُ أنَّكَ قَد اُوتيتَ عِلما وَاستَنبَطتَهُ مِن مَعدِنِهِ ، اُخبِرُكَ يَابنَ رَسولِ اللّهِ عَمّا قَد فَسَّرتَ لي : إنَّ رَجُلاً مِن جيراني جاءَني وعَرَضَ عَلَيَّ ضَيعَتَهُ ، فَهَمَمتُ أن أملِكَها بِوَكسٍ (2) كَثيرٍ لِما عَرَفتُ أنَّهُ لَيسَ لَها طالِبٌ غَيري ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : وصاحِبُكَ يَتَوَلّانا ويَبرَأُ مِن عَدُوِّنا ؟ فَقالَ : نَعَم يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، رَجُلٌ جَيِّدُ البَصيرَةِ ، مُستَحكَمُ الدّينِ ، وأنَا تائِبٌ إلَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ وإلَيكَ مِمّا هَمَمتُ بِهِ ونَوَيتُهُ ، فَأَخبِرني يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، لَو كانَ ناصِبا حَلَّ لِيَ اغتِيالُهُ ؟ فَقالَ : أدِّ الأَمانَةَ لِمَنِ ائتَمَنَكَ وأرادَ مِنكَ النَّصيحَةَ ، ولَو إلى قاتِلِ الحُسَينِ عليه السلام . (3)

1 / 9أداءُ الأَمانَةِ ولَو إلَى المَجوسِيِّالكافي عن الحسين الشّيباني عن الإمام الصادق عليه السلام :قُلتُ لَهُ : رَجُلٌ مِن مَواليكَ يَستَحِلُّ مالَ بَني اُمَيَّةَ ودِماءَهُم ، وإنَّهُ وَقَعَ لَهُم عِندَهُ وَديعَةٌ . فَقالَ : أدُّوا الأَماناتِ إلى أهلِها وإن كانوا مَجوسا (4) ؛ فَإِنَّ ذلِكَ لا يَكونُ حَتّى يَقومَ قائِمُنا _ أهلَ البَيتِ _ فَيُحِلُّ ويُحَرِّمُ . (5)

.


1- .إرشاد القلوب : ص 101 .
2- .الوكس : النقصان (المصباح المنير : ص 670 «وكس») .
3- .الكافي : ج 8 ص 293 ح 448 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 155 ح 218 .
4- .في المصدر : «مجوسيا» وما أثبتناه هو الصواب ، كما في تهذيب الأحكام .
5- .الكافي : ج 5 ص 132 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 351 ح 993 ، وسائل الشيعة : ج 13 ص 223 ح 24179 .

ص: 349

1 / 9 باز گرداندن امانت حتّى به مجوسى

امام صادق عليه السلام :بر شما باد پارسايى و كوشش و راستگويى و بازگرداندن امانت به كسى كه به شما امانتى سپرده است ؛ زيرا اگر قاتل حسين عليه السلام هم شمشيرى را كه با آن ، او را به شهادت رساند ، به امانت نزد من مى گذاشت ، آن را به او پس مى دادم .

الكافى_ به نقل از اسماعيل بن عبد اللّه قُرَشى _ :مردى خدمت امام صادق عليه السلام آمد و گفت : اى پسر پيامبر خدا ! خواب ديدم كه بيرون از شهر مدينه ، در جايى كه مى شناسم هستم ، و گويا شَبَحى از چوب يا مردى تراشيده از چوب ، بر اسبى چوبين نشسته است و شمشيرش را تكان مى دهد و من ، هراسان و وحشت زده ، او را تماشا مى كنم . امام عليه السلام به او فرمود : «تو قصد دارى از مردى كلاه بردارى كنى . بترس از آن خدايى كه تو را آفريده است و سپس مى ميراند» . مرد گفت : گواهى مى دهم كه تو از دانش ، بهره مند گشته اى و آن را از معدنش گرفته اى . اى پسر پيامبر خدا ! اينك ، تو را از آنچه برايم تعبير كردى ، آگاه مى گردانم . مردى از همسايگانم نزد من آمد و پيشنهاد كرد كه مِلك او را بخرم . من چون مى دانستم آن مِلك ، خريدارى غير از من ندارد ، تصميم گرفتم آن را به قيمت بسيار نازلى خريدارى كنم . امام صادق عليه السلام فرمود : «آن مرد ، دوستدار ما و مخالف دشمنان ماست؟» . گفت : آرى ، اى فرزند پيامبر خدا ! مردى است بسيار با بينش و داراى دين و عقيده استوار (بر مذهب اهل بيت عليهم السلام ) . اينك ، من از قصد و نيّتى كه داشتم ، به درگاه خداوند عز و جلو پيشگاه شما توبه مى كنم . اى فرزند پيامبر خدا ! به من بفرما كه اگر آن مرد ناصبى بود ، مجاز بودم كه فريبش دهم؟ امام عليه السلام فرمود : «نسبت به كسى كه تو را امين دانسته و از تو راه نمايى خواسته است ، امانتدار باش ، حتى اگر قاتل حسين عليه السلام باشد» .

1 / 9باز گرداندن امانت حتّى به مجوسىالكافى_ به نقل از حسين شيبانى _ :به امام صادق عليه السلام گفتم : مردى از پيروان شما ، مال و خون اُمَويان را روا مى شمارد و آنان ، امانتى نزد او مى سپارند . امام عليه السلام فرمود : «امانت ها را به صاحبانش بازگردانيد ، اگر چه مَجوسى باشند . آن كار (پس ندادن امانت) ، روا نيست تا آن گاه كه قائم ما (اهل بيت) ظهور كند . در آن زمان ، او حلال و حرام خواهد كرد» .

.

ص: 350

1 / 10أداءُ الأَمانَةِ عَلى كُلِّ حالٍالإمام عليّ عليه السلام :لا تَكُن مِمَّن . . يُؤَدِّي الأَمانَةَ ما عُوفِيَ واُرضِيَ ، وَالخِيانَةَ إذا سَخِطَ وَابتُلِيَ ، إذا عُوفِيَ ظَنَّ أنَّهُ قَد تابَ ، وإنِ ابتُلِيَ ظَنَّ أنَّهُ قَد عوقِبَ . (1)

دلائل النبوّة للبيهقي عن موسى بن عقبة :جاءَ عَبدٌ حَبَشِيٌّ أسوَدُ مِن أهلِ خَيبَرَ كانَ في غَنَمٍ لِسَيِّدِهِ ، فَلَمّا رَأى أهلَ خَيبَرَ قَد أخَذُوا السِّلاحَ سَأَلَهُم : ما تُريدونُ ؟ قالوا : نُقاتِلُ هذَا الرَّجُلَ الَّذي يَزعُمُ أنَّهُ نَبِيٌّ ، فَوَقَعَ في نَفسِهِ ذِكرُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَأَقبَلَ بِغَنَمِهِ حَتّى عَهِدَ (2) لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . فَلَمّا جاءَهُ قالَ : ماذا تَقولُ وماذا تَدعو إلَيهِ ؟ قالَ : أدعو إلَى الإِسلامِ وأن تَشهَدَ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنّي مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ ، وأن لا نَعبُدَ إلَا اللّهَ . قالَ العَبدُ : فَماذا إلَيَّ إن أنَا شَهِدتُ وآمَنتُ بِاللّهِ ؟ قالَ : لَكَ الجَنَّةُ إن مِتَّ عَلى ذلِكَ ، فَأَسلَمَ . قالَ : يا نَبِيَّ اللّهِ ، إنَّ هذِهِ الغَنَمَ عِندي أمانَةٌ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أخرِجها مِن عَسكَرِنا وَارمِها (3) بِالحَصباءِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ سَيُؤَدّي عَنكَ أمانَتَكَ . فَفَعَلَ ، فَرَجَعَتِ الغَنَمُ إلى سَيِّدِها ، فَعَرَفَ اليَهودِيُّ أنَّ غُلامَهُ قَد أسلَمَ . فَقامَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَوَعَظَ النّاسَ ، فَذَكَرَ الحَديثَ في إعطاءِ الرّايَةِ عَلِيّا ، ودُنُوِّهِم مِنَ الحِصنِ وقَتلِ مَرحَبٍ . قالَ : وقُتِلَ مِنَ المُسلِمينَ العَبدُ الأَسوَدُ ، ورَجَعَت عادِيَةُ اليَهودِ ، وَاحتَمَلَ المُسلِمونَ العَبدَ الأَسوَدَ إلى عَسكَرِهِم فَاُدخِلَ فِي الفُسطاطِ ، فَزَعَموا أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله اطَّلَعَ فِي الفُسطاطِ ثُمَّ أقبَلَ عَلى أصحابِهِ ، فَقالَ : لَقَد أكرَمَ اللّهُ هذَا العَبدَ وساقَهُ إلى خَيرٍ ، قَد كانَ الإِسلامُ مِن نَفسِهِ حَقّا ، وقَد رَأَيتُ عِندَ رَأسِهِ اثنَتَينِ مِنَ الحورِ العينِ . (4)

.


1- .تحف العقول : ص 157 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 411 ح 37 .
2- .العهد معناه : الالتقاء والإلمام (معجم مقاييس اللغة : ج 4 ص 167 «عهد») .
3- .في المصدر : «وارميها» ، وما أثبتناه هو الصحيح .
4- .دلائل النبوّة للبيهقي : ج 4 ص 220 ، السيرة النبوية لابن هشام : ج 3 ص 358 عن ابن إسحاق نحوه ، البداية والنهاية : ج 4 ص 190 .

ص: 351

1 / 10 باز گرداندن امانت در هر حال

1 / 10باز گرداندن امانت در هر حالامام على عليه السلام :از آنان مباش كه ... در وقت عافيت و خوشى ، امانتدارى مى كند و در هنگام ناخشنودى و گرفتارى ، خيانت مى ورزد . هرگاه عافيت يافت ، مى پندارد كه توبه كرده است ، و اگر گرفتار شود ، گمان مى بَرَد كه مجازات شده است .

دلائل النبوّة_ به نقل از موسى بن عقبه _ :بنده اى سياه حبشى از اهالى خيبر ، با گوسفندان سَروَرش بود . چون ديد خيبريان سلاح برگرفته اند ، از آنها پرسيد : مى خواهيد چه كنيد؟ گفتند : مى خواهيم با اين مردى كه مى گويد پيامبر است ، بجنگيم . نام پيامبر صلى الله عليه و آله در دلِ آن بنده نشست و گوسفندانش را برداشت و به سوى پيامبر خدا روانه شد . چون به ايشان رسيد . پرسيد : تو چه مى گويى و به چه مى خوانى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «به اسلام مى خوانم و اين كه گواهى دهى معبودى جز خدا نيست و من ، محمّد فرستاده خدا هستم ، و اين كه جز خدا را بندگى نمى كنيم» . بنده گفت : اگر گواهى دادم و به خدا ايمان آوردم ، چه به من مى رسد؟ فرمود : «اگر بر اسلام بميرى ، به بهشت خواهى رفت» . آن بنده ايمان آورد . سپس گفت : اى پيامبر خدا ! اين گوسفندها نزد من امانت است . پيامبر خدا فرمود : «آنها را از اُردوى ما بيرون ببَر و در حصباء رهايشان كن . به زودى خداوند ، امانتت را از سوى تو [به صاحبش] باز خواهد گردان» . او چنين كرد و گوسفندها به نزد صاحبشان برگشتند و يهودى دريافت كه غلامش مسلمان شده است . پيامبر خدا ، برخاست و مردم را پند داد و از دادن پرچم به على و نزديك شدنشان به قلعه و كُشتن مَرحَب سخن گفت . از مسلمانان ، همان غلام سياه كشته شد و سپاه مهاجم يهود ، بازگشت . مسلمانان ، پيكر بنده سياه را به اردوگاه خود حمل كردند و به درون خيمه بردند . مى گويند : پيامبر خدا ، سرى به خيمه زد . سپس رو به يارانش كرد و فرمود : «خداوند ، اين بنده سياه را گرامى داشت و او را به خير و سعادت كشانْد . او به راستى اسلام آورد . من در بالين او ، دو حور العين ديدم» .

.

ص: 352

1 / 11فَضلُ أداءِ الأَمانَةِالكتاب«وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أيُّهَا النّاسُ ، اللّهَ اللّهَ في دينِكُم وأمانَتِكُم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الشُّفَعاءُ خَمسَةٌ : القُرآنُ ، وَالرَّحِمُ ، وَالأَمانَةُ ، ونَبِيُّكُم ، وأهلُ بَيتِ نَبِيِّكُم . (3)

.


1- .المؤمنون : 8 ، المعارج : 32 .
2- .تنبيه الغافلين : ص 553 ح 898 عن عبدخير عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 164 عن أبي هريرة ، بحار الأنوار : ج 8 ص 43 ح 39 ؛ كنز العمّال : ج 14 ص 390ح 39041 نقلاً عن الفردوس وكلاهما عن أبي هريرة .

ص: 353

1 / 11 ارزش امانتدارى

1 / 11ارزش امانتدارىقرآن«و آنان كه امانت ها و پيمان خود را رعايت مى كنند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! شما را به خدا ، شما را به خدا ، ديندار و امانتدار باشيد !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شفاعت كنندگان ، پنج كس اند : قرآن ، خويشاوند ، امانت ، پيامبرتان ، و خاندان پيامبرتان .

.

ص: 354

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أهلَ الأَرضِ مَرحومونَ ما تَحابّوا ، وأدَّوُا الأَمانَةَ ، وعَمِلوا بِالحَقِّ . (1)

المعجم الكبير :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : القَتلُ في سَبيلِ اللّهِ يُكَفِّرُ الذُّنوبَ كُلَّها _ أو قالَ : كُلَّ شَيءٍ _ إلَا الأَمانَةَ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ عَلى ديني ودينِ داوُدَ وسُلَيمانَ و إبراهيمَ ، فَليَتَزَوَّج إن وَجَدَ إلَى النِّكاحِ سَبيلاً ، وإلّا فَليُجاهِد في سَبيلِ اللّهِ ، إنِ استُشهِدَ يُزَوِّجُهُ مِنَ الحورِ العينِ ، إلّا أن يَكونَ يَسعى عَلى والِدَيهِ ، أو في أمانَةٍ لِلنّاسِ عَلَيهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :أقرَبُكُم غَدا مِنّي فِي المَوقِفِ ، أصدَقُكُمُ لِلحَديثِ ، وآداكُم لِلأَمانَةِ ، وأوفاكُم بِالعَهدِ ، وأحسَنُكُم خُلُقا ، وأقرَبُكُم مِنَ النّاسِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :أدُّوا الأَمانَةَ فَإِنَّما ذلِكَ لَكُم ، ولا تَظلِموا ، ولا تَدخُلوا فيما لا يَحِلُّ لَكُم ، فَإِنَّما ذلِكَ عَلَيكُم . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :أربَعٌ إذا كُنَّ فيكَ ، فَلا عَلَيكَ ما فاتَكَ مِنَ الدُّنيا : حِفظُ أمانَةٍ وصِدقُ حَديثٍ ، وحُسنُ خَليقَةٍ ، وعِفَّةٌ في طُعمَةٍ . (6)

.


1- .تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 95 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 350 ح 991 وفيه «ما يخافون» بدل «ماتحابوا» ، مشكاة الأنوار : ص 108 ح 244 كلاهما عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 75 ص 117 ح 18 .
2- .المعجم الكبير : ج 10 ص 219 ح 10527 ، تفسير القرطبي : ج 5 ص 256 كلاهما عن عبد اللّه بن مسعود ، كنزالعمّال : ج 4 ص 401 ح 11116 ؛ عوالي اللآلي : ج 1 ص 121 ح 50 عن ابن مسعود .
3- .كنز العمّال : ج 77 ص 280 ح 44466 نقلاً عن ابن لال عن اُمّ حبيبة .
4- .الأمالي للطوسي : ص 229 ح 403 عن الحسن بن زيد عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج 69 ص 375 ح 22 .
5- .تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 94 ، الكافي : ج 2 ص 457 ح 17 ، الأمالي للمفيد : ص 157 ح 8 وليس فيهما «ولا تظلموا» ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 77 ح33 ، مشكاة الأنوار : ص 139 ح 327 والأربعة الأخيرة عن سماعة عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 69 ص 396 ح 83 .
6- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 592 ح 6664 ، شعب الإيمان : ج 4 ص 205 ح 4801 كلّها عن عبداللّه بن عمرو ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 349 ح 7876 عن عبد اللّه بن عمر وفيه «لا يضرُّك» بدل «فلا عليك» ، كنز العمّال : ج 15 ص 867ح 42452 ؛ معدن الجواهر : ص 39 ، نزهة الناظر :ص 32 ح 27 وفيه «لم تبال» بدل «فلا عليك» .

ص: 355

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اهل زمين تا زمانى كه به يكديگر مِهر بورزند ، و امانتدار باشند ، و به حق عمل كنند ، مورد رحمت [خدا] هستند .

المعجم الكبير :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «كشته شدن در راه خدا ، هر گناهى را پاك مى كند ، بجز امانت را [كه بايد به صاحبش بازگردانده شود]» يا فرمود : «هر چيزى را پاك مى كند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بر كيش من و كيش داوود و سليمان و ابراهيم عليهم السلام است ، اگر امكان ازدواج برايش هست ، بايد ازدواج كند ، وگرنه در راه خدا جهاد نمايد ؛ و اگر به شهادت رسيد ، خداوند ، از حوريان بهشتى به همسرىِ او در مى آورد ، مگر آن كه براى [تأمين هزينه] پدر و مادرش كار كند ، يا امانتى از مردم نزد او باشد [كه در اين دو صورت ، لازم نيست به جهاد برود] .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فردا [ى قيامت] ، نزديك ترين شما به من در موقف ، كسى است كه راستگوتر ، امانتدارتر ، به پيمانْ وفادارتر ، نيك خوتر ، و به مردمْ نزديك تر باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانتدار باشيد ؛ زيرا اين به نفع خود شماست . و ستم نكنيد ، و كارى را كه بر شما روا نيست ، انجام ندهيد ؛ زيرا اين به زيان خودِ شماست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار چيز است كه اگر در تو بودند ، باك مدار اگر دنيا را نداشته باشى : نگهدارى از امانت ، راستگويى ، خوش خويى ، و خوددارى در خوراك .

.

ص: 356

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتَ مِن أخيكَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارجُهُ : الحَياءَ ، وَالأَمانَةَ ، وَالصِّدقَ ، وإذا لَم تَرَها فَلا تَرجُهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَكارِمُ الأَخلاقِ عَشرٌ ؛ تَكونُ فِي الرَّجُلِ ولا تَكونُ فِي ابنِهِ ، وتَكونُ فِي الاِبنِ ولا تَكونُ في أبيهِ ، وتَكونُ فِي العَبدِ ولا تَكونُ في سَيِّدِهِ ، يَقسِمُهَا اللّهُ لِمَن أرادَ بِهِ السَّعادَةَ : صِدقُ الحَديثِ ، وصِدقُ البَأسِ ، وإعطاءُ السّائِلِ ، وَالمُكافَأَةُ لِلصَّنائِعِ ، وحِفظُ الأَمانَةِ ، وصِلَةُ الرَّحِمِ ، وَالتَّذَمُّمُ (2) لِلجارِ ، وَالتَّذَمُّمُ لِلصّاحِبِ ، وإقراءُ الضَّيفِ ، ورَأسُهُنَّ الحَياءُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يُعلَمُ مِنهُ الحِرصُ عَلى أداءِ الأَمانَةِ ، إلّا أدَّى اللّهُ تَعالى عَنهُ ، فَإِن ماتَ ولَم يُؤَدِّها _ وقَد عَلِمَ اللّهُ تَعالى مِنهُ الحِرصَ عَلى أدائِها _ قَيَّضَ اللّهُ تَعالى لَهُ مَن يُؤَدّيها عَنهُ بَعدَ مَوتِهِ . (4)

صحيح البخاري عن عبد اللّه بن عباس :أخبَرَني أبو سُفيانَ أنَّ هِرَقلَ قالَ لَهُ : سَأَلتُكَ ماذا يَأمُرُكُم ؟ فَزَعَمتَ أنَّهُ أمَرَكُم بِالصَّلاةِ ، وَالصِّدقِ ، وَالعَفافِ ، وَالوَفاءِ بِالعَهدِ ، وأداءِ الأَمانَةِ . قالَ : وهذِهِ صِفَةُ نَبِيٍّ . (5)

.


1- .كنز العمّال : ج 9 ص 26 ح 24755 نقلاً عن الفردوس عن ابن عبّاس .
2- .الذّمّة والذّمام بمعنى العهد ، والتّذّمم للصاحب : هو أن يحفظ ذمامه ، ويطرح عن نفسه ذمَّ الناس له ، إنّ لم يحفظه (النهاية : ج 2 ص 169 «ذمم») .
3- .تاريخ دمشق : ج 61 ص 370 ح 12655 و ص 371 ح 12656 ، الفردوس : ج 4 ص 151 ح 6468 ، كنزالعمّال : ج 3 ص 2 ح 5129 نقلاً عن الحكيم وشعب الإيمان وكلّها عن عائشة ؛الكافي : ج 2 ص 55 ح 1 عن الحسين بن عطيّة عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 70 ص 367 ح 17 وراجع : الجعفريات : ص 151ومعدن الجواهر : ص 70 .
4- .كنز العمّال : ج 16 ص 631 ح 46134 نقلاً عن ابن النجّار عن أبي اُمامة .
5- .صحيح البخاري : ج 2 ص 952 ح 2535 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 565 ح 2370 ، السنن الكبرى : ج 9 ص 300 ح 18607 كلاهما نحوه وراجع : رياض الصالحين : ص 157 .

ص: 357

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه از برادرت سه خصلت ديدى ، به او اميدوار باش : حيا ، امانتدارى، و راستگويى . و اگر اينها را نديدى ، به او اميد مبند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوى هاى والا ده تاست . اين خوى ها ، گاه در پدر هست و در فرزندش نيست ، يا در فرزند هست و در پدرش نيست ، يا در بنده هست و در سَرورش نيست . خداوند ، آنها را به هر كس كه سعادتش را بخواهد ، قسمت مى كند : راستگويى ، شهامت ، دِهِش به سائل ، جبران كردن نيكى ها ، نگهدارى از امانت ، صله رحم ، حفظ حقّ و حرمت همسايه ( / پناهنده) ، حفظ حق و حرمت رفيق ، ميهمان نوازى ، و سرآمد همه اينها حياست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه معلوم شود در امانتدارى حريص است ، مگر آن كه خداوند متعال از جانب او اداى امانت كند ، و اگر مُرد و آن را به صاحبش برنگردانده باشد _ و خداى متعال بداند كه بر پس دادن آن حريص بوده است _ خداى متعال ، برايش كسى را مى گمارد كه پس از مرگش ، آن امانت را باز گرداند .

صحيح البخارى_ به نقل از عبد اللّه بن عبّاس _ :ابو سفيان برايم نقل كرد كه هِرَقل به او گفت : از تو پرسيدم شما را به چه چيزهايى امر مى كند؟ و تو گفتى : به نماز و راستگويى و پاك دامنى و پيماندارى ، و امانتدارى ؛ و اينها ويژگى يك پيامبر است .

.

ص: 358

الإمام عليّ عليه السلام :اِلزَمِ الصِّدقَ وَالأَمانَةَ ؛ فَإِنَّهُما سَجِيَّةُ الأَبرارِ . (1)

عنه عليه السلام :الأَمانَةُ فَضيلَةٌ لِمَن أدّاها . (2)

عنه عليه السلام :الأَمانَةُ وَالوَفاءُ صِدقُ الأَفعالِ (3) . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :كُلُّ خُلُقٍ مِنَ الأَخلاقِ فَإِنَّهُ يَكسُدُ عِندَ قَومٍ مِنَ النّاسِ إلَا الأَمانَةَ ، فَإِنَّها نافِقَةٌ عِندَ أصنافِ النّاسِ ، يُفَضَّلُ بِها مَن كانَت فيهِ . حَتّى أنَّ الآنِيَةَ إذا لَم تُنَشَّف وبَقِيَ ما يودَعُ فيها عَلى حالِهِ لَم يَنقُص ، كانَت أكثَرَ ثَناءً مِن غَيرِها مِمّا يُرَشَّحُ أو يُنَشَّفُ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام_ يَعِظُ أحَدَ أصحابِهِ _ :عَلَيكَ بِتَقوَى اللّهِ ، وَالوَرَعِ وَالاِجتِهادِ ، وصِدقِ الحَديثِ وأداءِ الأَمانَةِ ، وحُسنُ الخُلُقِ وحُسنُ الجِوارِ ، وكونوا دُعاةً إلى أنفُسِكُم بِغَيرِ ألسِنَتِكُم ، وكونوا زَينا ولا تَكونوا شَينا . (6)

.


1- .غرر الحكم : ج 2 ص 187 ح 2325 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 83 ح 2013 وفيه «الأخيار» بدل «الأبرار» .
2- .غرر الحكم : ج 1 ص 306 ح 1170 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 45 ح 1117 ، مستدرك الوسائل : ج 14 ص 8 ح 15947.
3- .في مقابل صدق الأقوال .
4- .غرر الحكم : ج 2 ص 130 ح 2083 .
5- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 338 ح 876 .
6- .الكافي : ج 2 ص 77 ح 9 ، المحاسن : ج 1 ص 83 ح 50 كلاهما عن أبي اُسامة ، مشكاة الأنوار : ص 255 ح 752 عن أبي بصير نحوه ، بحار الأنوار : ج 70ص 299 ح 9 .

ص: 359

امام على عليه السلام :پيوسته راستگو و امانتدار باش ؛ زيرا اين دو ، خصلت نيكان است .

امام على عليه السلام :امانتدارى يك فضيلت است .

امام على عليه السلام :امانتدارى و وفادارى ، راست كردارى اند .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :هر خويى از خوى ها در نزد گروهى از مردم ، بى رونق است ، بجز امانتدارى كه نزد همه مردم ، رونق [و ارزش ]دارد ، و براى هر كس كه از آن برخوردار باشد ، مزيّتى به شمار مى آيد . حتّى ظرف هايى كه نم را به خود نمى كشند و هرگاه چيزى در آنها نهاده شود ، به همان حال باقى مى ماند و كم نمى شود ، ستودنى تر از ظرف هايى هستند كه تراوش مى كنند يا [مايع را] به خود مى كِشند .

امام صادق عليه السلام :در اندرز به يكى از يارانش _ : برتو باد پرهيزگارى ، و پارسايى و كوشش و راستگويى و امانتدارى و خوش خويى و حُسن همسايگى ! مردم را با غيرِ زبان هايتان (يعنى با كردار) به سوى خود دعوت كنيد ، و مايه زيور باشيد و مايه ننگ و عيب مباشيد .

.

ص: 360

الأمالي للصدوق عن الحسين بن أبي العلاء عن الإمام الصادق عليه السلام :أحَبُّ العِبادِ إلَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، رَجُلٌ صَدوقٌ في حَديثِهِ ، مُحافِظٌ عَلى صَلَواتِهِ ومَا افتَرَضَ اللّهُ عَلَيهِ ، مَعَ أداءِ الأَمانَةِ . ثُمَّ قالَ عليه السلام : مَنِ اؤتُمِنَ عَلى أمانَةٍ فَأَدّاها فَقَد حَلَّ ألفَ عُقدَةٍ مِن عُنُقِهِ مِن عُقَدِ النّارِ ، فَبادِروا بِأَداءِ الأَمانَةِ ؛ فَإِنَّ مَنِ اؤتُمِنَ عَلى أمانَةٍ وَكَّلَ بِهِ إبليسُ مِئَةَ شَيطانٍ مِن مَرَدَةِ أعوانِهِ لِيُضِلّوهُ ويُوَسوِسوا إلَيهِ حَتّى يُهلِكوهُ ، إلّا مَن عَصَمَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ . (1)

الإمام الكاظم عليه السلام :رَأسُ السَّخاءِ أداءُ الأَمانَةِ . (2)

1 / 12التَّحذيرُ مِنَ الاِستهانَةِ بِالأَمانَةِالإمام عليّ عليه السلام :مَنِ استَهانَ بِالأَمانَةِ وَقَعَ فِي الخِيانَةِ . (3)

عنه عليه السلام :مَنِ استَهانَ بِالأَمانَةِ ، ورَتَعَ فِي الخِيانَةِ ، ولَم يُنَزِّه نَفسَهُ ودينَهُ عَنها ، فَقَد أحَلَّ بِنَفسِهِ الذُّلَّ وَالخِزيَ فِي الدُّنيا ، وهُوَ فِي الآخِرَةِ أذَلُّ وأخزى . (4)

عنه عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ لَمّا قَدِمَ عَلَيهِ عامِلاهُ عَلَى اليَمَنِ بَعدَ استيلاءِ بُسرِ بنِ أرطاةَ عَلَيها _ :اُنبِئتُ بُسرا قَدِ اطَّلَعَ اليَمَنَ ، وإنّي وَاللّهِ لَأَظُنُّ أنَّ هؤُلاءِ القَومَ سَيُدالونَ مِنكُم (5) بِاجتِماعِهِم عَلى باطِلِهِم ، وتَفَرُّقِكُم عَن حَقِّكُم ، وبِمَعصِيَتِكُم إمامَكُم فِي الحَقِّ ، وطاعَتِهِم إمامَهُم فِي الباطِلِ ، وبِأَدائِهِمُ الأَمانَةَ إلى صاحِبِهِم وخِيانَتِكُم ، وبِصَلاحِهِم في بِلادِهِم وفَسادِكُم ، فَلَوِ ائتَمَنتُ أحَدَكُم عَلى قَعبٍ (6) لَخَشيتُ أن يَذهَبَ بِعِلاقَتِهِ (7) . (8)

.


1- .الأمالي للصدوق : ص 371 ح 467 ، الاختصاص : ص 242 ، روضه الواعظين : ص 408 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 116ح13 .
2- .نزهة الناظر : ص 190 ح 406 .
3- .غرر الحكم : ج 5 ص 333 ح 8616 .
4- .نهج البلاغة : الكتاب 26 ، تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 201 نحوه ، بحار الأنوار : ج 96 ص 92 ح 9 .
5- .الإدالة : الغلبة ، يقال : أديل لنا على أعدائنا ، أي نُصرنا عليهم ، ونُدال عليه ويدال علينا أي : نغلبه مرّة ويغلبنا اُخرى (النهاية : ج 2 ص 141 «دول») .
6- .القعب : قدح من خشب مقعّر (الصحاح : ج 1 ص 205 «قعب») .
7- .العِلاقة _ بالكسر _ : المعلاق الذي يعلَّق به الإناء (لسان العرب : ج 10 ص 265 «علق») .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 25 وراجع : الغارات : ج 2 ص 636 .

ص: 361

1 / 12 نهى از اهميّت ندادن به امانت

الأمالى ، صدوق_ به نقل از حسين بن ابى العلاء _ :امام صادق عليه السلام فرمود : «محبوب ترينِ بندگان در نزد خداوند عز و جل مردى است كه در سخنش راستگو باشد ، نمازهايش و آنچه را خدا بر او واجب كرده است ، پاس بدارد ، و امانتدار باشد» . سپس فرمود : «هر كس به او امانتى سپرده شود و آن را به صاحبش بازگردانَد ، هزار گِره از گره هاى آتش را از گردنش باز كرده است . پس در ردّ امانت بكوشيد ؛ زيرا كسى كه امانتى به او سپرده شود ، ابليس ، صد اهريمن از نوچه هايش را بر او مى گمارد كه گم راهش سازند و وسوسه اش كنند تا او را به نابودى بكشانند، مگر كسى كه خداوند عز و جل او را نگه دارد» .

امام كاظم عليه السلام :سرآمد سخاوت ، بازگرداندن امانت است .

1 / 12نهى از اهميّت ندادن به امانتامام على عليه السلام :كسى كه به امانت اهميّت ندهد ، به خيانت مى افتد .

امام على عليه السلام :هر كس به امانت اهميّت ندهد و گِرد خيانت بچرخد ، و خودش را و دينش را از آن به دور ندارد ، خوارى و رسوايى در دنيا را براى خود بخرد ، و در آخرت ، خوارتر و رسواتر باشد .

امام على عليه السلام_ از خطبه ايشان پس از آن كه بُسر بن اَرطات، يمن را تصرّف كرد و دو كارگزار ايشان در يمن، نزد او آمدند _ :به من خبر داده شده كه بُسر بر يمن چيره شده است . به خدا سوگند كه گمان مى كنم اين جماعت ، به زودى بر شما نيز چيره آيند ؛ زيرا آنها بر باطل خود هم داستان اند و شما با آن كه بر حقّيد ، پراكنده ايد . شما پيشواى بر حقّتان را ، نافرمانى مى كنيد ، و آنها پيشواى باطلشان را فرمان مى برند . آنها با رهبر خود امانتدارند و شما خيانت مى ورزيد . آنها در سرزمين خود ، اهل صلاح و درستى هستند و شما اهل تباهى ؛ به طورى كه اگر [حتّى ]قدحى چوبين نزد يكى از شما به امانت بگذارم ، مى ترسم كه بند آويز آن را بِبَرد» .

.

ص: 362

تهذيب الأحكام عن إسحاق :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَبعَثُ إلَى الرَّجُلِ يَقولُ لَهُ : اِبتَع لي ثَوبا ، فَيَطلُبُ لَهُ فِي السّوقِ ، فَيَكونُ عِندَهُ مِثلُ ما يَجِدُ لَهُ فِي السّوقِ ، فَيُعطيهِ مِن عِندِهِ ؟ قالَ : لا يَقرُبَنَّ هذا ولا يُدَنِّس نَفسَهُ ، إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ يَقولُ : «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْاءِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (1) ، وإن كانَ عِندَهُ خَيرٌ مِمّا يَجِدُ لَهُ فِي السّوقِ فَلا يُعطيهِ مِن عِندِهِ . (2)

الكافي عن معاوية بن عمّار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : الرَّجُلُ يَكونُ لي عَلَيهِ الحَقُّ فَيَجحَدُنيهِ ، ثُمَّ يَستَودِعُني مالاً ، ألي أن آخُذَ ما لي عِندَهُ ؟ قالَ : لا ، هذِهِ خِيانَةٌ . (3)

.


1- .الأحزاب : 72.
2- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 352 ح 999 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 281 .
3- .الكافي : ج 5 ص 98 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 197 ح 438 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 186 ح 3697 ، وسائل الشيعة : ج 12 ص 205 ح 22507 .

ص: 363

تهذيب الأحكام_ به نقل از اسحاق _ :از امام صادق عليه السلام پرسيدم : مردى به ديگرى پيغام مى دهد و مى گويد : «برايم جامه اى خريدارى كن» ، و او براى خريد جامه به بازار مى رود ؛ امّا خودش مانند جامه اى كه در بازار مى يابد ، دارد . آيا جامه اى را كه خودش دارد به او بدهد؟ امام عليه السلام فرمود : «هرگز نزديك اين كار نشود و خودش را آلوده نسازد . خداوند عز و جلمى فرمايد : «ما امانت را به آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرديم ؛ ليكن آنها از پذيرفتنش سر باز زدند و از آن ترسيدند ، و انسان ، آن را پذيرفت ، كه او ستمكار و نادان بود» . حتّى اگر آنچه خودش دارد ، بهتر از آن چيزى بود كه در بازار برايش به دست مى آورد ، باز آنچه را خودش دارد ، نبايد به او بدهد» .

الكافى_ به نقل از معاوية بن عمّار _ :به امام صادق عليه السلام گفتم : مردى دَينى به من دارد و انكارش مى كند . سپس مالى را به من امانت مى سپارد . آيا حق دارم طلب خود را از آن بردارم؟ فرمود : «خير . اين ، خيانت [در امانت] است» .

.

ص: 364

الفصل الثّاني : موجبات الأمانة2 / 1صِدقُ الإِيمانِالكتاب«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ... وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أداءُ الحُقوقِ وحِفظُ الأَماناتِ ، ديني ودينُ النَّبِيّينَ مِن قَبلي . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الأَمانَةَ وَالوَفاءَ نَزَلا عَلَى ابنِ آدَمَ مَعَ الأَنبِياءِ فَاُرسِلوا بِهِ ، فَمِنهُم رَسولُ اللّهِ ، ومِنهُم نَبِيٌّ ، ومِنهُم نَبِيٌّ رَسولٌ . نَزَلَ القُرآنُ وهُوَ كَلامُ اللّهِ ، ونَزَلَتِ العَرَبِيَّةُ وَالعَجَمِيَّةُ ، فَعَلِموا أمرَ القُرآنِ ، وعَلِموا أمرَ السُّنَنِ بِأَلسِنَتِهِم ، ولَم يَدَعِ اللّهُ شَيئا مِن أمرِهِ مِمّا يَأتونَ ومِمّا يَجتَنِبونَ _ وهِيَ الحُجَجُ عَلَيهِم _ إلّا بَيَّنَهُ لَهُم ، فَلَيسَ أهلُ لِسانٍ إلّا وهُم يَعرِفونَ الحَسَنَ مِنَ القَبيحِ . ثُمَّ الأَمانَةُ أوَّلُ شَيءٍ يُرفَعُ ويَبقى أثَرُها في جُذورِ قُلوبِ النّاسِ ، ثُمَّ يُرفَعُ الوَفاءُ وَالعَهدُ وَالذِّمَمُ وتَبقَى الكُتُبُ ، فَعالِمٌ يَعمَلُ ، وجاهِلٌ يَعرِفُها ويُنكِرُها ، حَتّى وَصَلَ إلَيَّ وإلى اُمَّتي ، فَلا يَهلِكُ عَلَى اللّهِ إلّا هالِكٌ ، ولا يُغفِلُهُ إلّا تارِكٌ . (3)

.


1- .المؤمنون : 1 و 8 .
2- .تاريخ بغداد : ج 12 ص 424 الرقم 6870 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 1 ص 480 ح 2095 .
3- .تفسير الطبري : ج 12 الجزء 22 ص 55 عن الحكم بن عمرو ، تفسير ابن كثير : ج 6 ص 479 .

ص: 365

فصل دوم : موجبات امانتدارى

2 / 1 ايمان حقيقى

فصل دوم : موجبات امانتدارى2 / 1ايمان حقيقىقرآن«به راستى كه مؤمنان ، رستگار شدند ... و آنان كه امانت ها و پيمان خود را رعايت مى كنند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گزاردن حقوق و نگهدارى امانت ها ، دين من و دينِ پيامبران پيش از من است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانت و وفا ، به واسطه پيامبران بر فرزند آدم نازل شد ، و آنها براى اين فرستاده شدند . برخى از ايشان ، فرستاده خدا هستند ، برخى پيامبر ، و برخى پيامبرِ فرستاده . قرآن كه سخن خداست ، فرود آمد . زبان عربى و غير عربى فرود آمدند . پس مردم ، قرآن را و سنّت ها را با زبان هاى خويش دانستند ، و خداوند ، هر آنچه مردم مى بايد انجام دهند يا انجام ندهند _ و اينها خود ، حجّت بر آنهاست _ بر ايشان بيان فرمود . پس اهل هيچ زبانى نيست ، مگر آن كه نيك را از بد ، باز مى شناسند . سپس امانت ، نخستين چيزى است كه [ به آسمان] بالا برده مى شود ( از ميان مردم رخت بر مى بندد) و نشان آن در اعماق دل هاى مردم مى ماند . سپس وفادارى و پيمان و مسئوليت ها بالا برده مى شوند و [تنها] نوشته ها[يى از آنها ]باقى مى مانند . پس ، عالمى عمل مى كند ، و نادانى [با آن كه] آنها را مى داند و انكارشان مى كند ، تا آن كه به من و به امّت من رسيد . پس نزد خدا هلاك نشود مگر آن كه هلاك شدنى است ، و تنها ترك كنندگان از او غفلت مى كنند .

.

ص: 366

عنه صلى الله عليه و آله :ألا اُنَبِّئُكُم بِالمُؤمِنِ ؟ مَنِ ائتَمَنَهُ المُؤمِنونَ عَلى أنفُسِهِم وأموالِهِم . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَنظُروا إلى كَثرَةِ صَلاتِهِم وصَومِهِم ، وكَثرَةِ الحَجِّ ، وَالمَعروفِ ، وطَنطَنَتِهِم بِاللَّيلِ (2) ، ولكِنِ انظُروا إلى صِدقِ الحَديثِ وأداءِ الأَمانَةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ في بَيانِ خِصالِ المُؤمِنِ _ :أميناً عَلَى الأَماناتِ ، بَعيدا مِنَ الخِياناتِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :أربَعٌ مَن كُنَّ فيهِ اُكمِلَ إيمانُهُ وإن كانَ مِن قَرنِهِ إلى قَدَمِهِ خَطايا : الصِّدقُ ، وأداءُ الأَمانَةِ ، وَالحَياءُ ، وحُسنُ الخُلُقِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :لا إيمانَ لِمَن لا أمانَةَ لَهُ . (6)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 235 ح 19 عن سليمان بن خالد عن الإمام الباقر عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 85 ح 167 عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، المحاسن : ج 1 ص444 ح 1030 عن أبي النعمان عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «وامورهم» بدل «انفسهم» ، بحار الأنوار : ج 67 ص 302 ح 31 .
2- .الطنطنة : كثرة الكلام والتصويت به . والطنطنة : الكلام الخفيّ . (لسان العرب : ج 13 ص 268 «طنن») .
3- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 51 ح 197 عن أحمد بن محمّد الهمداني عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، الكافي : ج 2 ص 104 ح 2 عن اسحاق بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، الأمالي للصدوق : ص 379 ح 481 عن إبراهيم بن محمّد عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الاختصاص : ص 229 بزيادة «الزكاة» بعد «الحج» ، جامع الأخبار : ص 268ح 726عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 75 ص 114 ح 5 وراجع : كنز العمّال : ج 3 ص 677 ح 8435 .
4- .التمحيص : ص 74 ح 171 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 310 ح 45 .
5- .التمحيص : ص 67 ح 158 عن الإمام عليّ عليه السلام ، الكافي : ج 2 ص 99 ح 3 ، الأمالي للطوسي : ص 44 ح 51 كلاهما عن أبي ولاد الحناط عن الإمام الصادق عليه السلام ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 350 ح 990 عن أبي ولاد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 71 ص 374 ح 3 .
6- .السنن الكبرى : ج 4 ص 163 ح 7281 ، المصنّف لإبن أبي شيبة : ج 7 ص 211 ح 2 كلاهما عن أنس ، المعجم الكبير : ج 8 ص 195 ح 7798 عن أبيامامة ، شعب الإيمان : ج 4 ص 320 ح 5254 عن ثوبان ، كنزالعمّال : ج 3 ص 62 ح 5501 .

ص: 367

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا شما را از مؤمن خبر ندهم؟ مؤمن ، كسى است كه مؤمنان ، او را بر جان و مال خود امين بدانند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به بسيارىِ نماز و روزه و حج و بخشش و زمزمه هاى شبانه آنها نگاه مكنيد ؛ بلكه به راستگويى و امانتدارى شان بنگريد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در بيان منش هاى مؤمن _ :در امانت ها امين ، و از خيانت ها به دور است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار خصلت اند كه در هر كه باشند ، ايمانش كامل است ، اگر چه از سر تا پايش گناه باشد : راستگويى ، امانتدارى ، حيا ، و خوش خويى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه امانتدار نيست ، ايمان ندارد .

.

ص: 368

مسند ابن حنبل عن أنس :ما خَطَبَنا نَبِيُّ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلّا قالَ : لا إيمانَ لِمَن لا أمانَةَ لَهُ ، ولا دينَ لِمَن لا عَهدَ لَهُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :كُنّا جُلوسا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَطَلَعَ عَلَينا رَجُلٌ مِن أهلِ العالِيَةِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أخبِرني بِأَشَدِّ شَيءٍ في هذَا الدّينِ وأليَنِهِ ؟ قال صلى الله عليه و آله : أليَنُهُ شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ . وأشَدُّهُ _ يا أخَا العالِيَةِ _ الأَمانَةُ ، إنَّهُ لا دينَ لِمَن لا أمانَةَ لَهُ . (2)

عنه عليه السلام :مَن لا أمانَةَ لَهُ لا إيمانَ لَهُ . (3)

عنه عليه السلام :لَيسَ المُسلِمُ بِالخائِنِ إذَا ائتُمِنَ ، ولا بِالمُخلِفِ إذا وَعَدَ ، ولا بِالكَذوبِ إذا نَطَقَ . (4)

عنه عليه السلام :أدِّ الأَمانَةَ إذَا ائتُمِنتَ ، ولاتَتَّهِم غَيرَكَ إذَا ائتَمَنتَهُ ، فَإِنَّهُ لا إيمانَ لِمَن لا أمانَةَ لَهُ . (5)

عنه عليه السلام :الأَمانَةُ إيمانٌ . (6)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 271 ح 12386 ، السنن الكبرى : ج 6 ص 471 ح 12690 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 98 ح 2606 ، كنز العمّال : ج 3 ص 678 ح 8439 ؛ الجعفريات : ص 36 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، النوادر للراوندي : ص 91 ح 27 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيهما صدره ، بحار الأنوار : ج 72 ص 198 ح 26 .
2- .مسند البزّار : ج 3 ص 61 ح 819 عن أبي الجنوب ، كنز العمّال : ج 3 ص 677 ح 8438 .
3- .غرر الحكم : ج 5 ص 191 ح 7932 و ج 6 ص 403 ح 10789 نحوه ، عيون الحكم والمواعظ : ص 424 ح 7180 وص 541 ح 10052 نحوه .
4- .الأمالي للمفيد : ص 234 ح 5 ، الأمالي للطوسي : ص 11 ح 13 كلاهما عن الأصبغ بن نباتة ، وقعة صفين : ص 224 عن أبي سنان الأسلمي ، بحار الأنوار :ج32 ص 464 ح 402 ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 5 ص 181 عن أبي سنان عن أبيه .
5- .غرر الحكم : ج 2 ص 207 ح 2395 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 77 ح 1864 ، مستدرك الوسائل : ج 14 ص 21 ح 15997 .
6- .غرر الحكم : ج 1 ص 13 ح 18 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 18 ح 46 .

ص: 369

مسند ابن حنبل_ به نقل از اَ نَس _ :پيامبر خدا ، هيچ گاه براى ما خطبه نخواند ، مگر آن كه [در آن] فرمود : «ايمان ندارد آن كه امانتدار نباشد ، و دين ندارد آن كه به پيمانش وفادار نباشد» .

امام على عليه السلام :با پيامبر خدا نشسته بوديم كه مردى از اهالى عاليه (1) وارد شد و گفت : اى پيامبر خدا! مرا از سخت ترين و آسان ترين چيز در اين دين ، خبر دهيد . فرمود : «آسان ترينش گواهى دادن به اين است كه معبودى جز خدا نيست ، و محمّد ، بنده و فرستاده اوست . و سخت ترينش _ اى عاليه نشين _ امانتدارى است . آن را كه امانتدارى نيست ، دين نيست» .

امام على عليه السلام :آن را كه امانتدارى نيست ، ايمان نيست .

امام على عليه السلام :مسلمان ، هر گاه امانتى به او سپرده شود ، خيانت نمى كند ، و هرگاه وعده دهد ، خُلف وعده نمى كند ، و هرگاه سخن بگويد ، دروغ نمى گويد .

امام على عليه السلام :هر گاه به تو امانتى سپرده شد ، آن را برگردان ، و هرگاه به كسى امانت سپردى [و امينش شمردى] ، او را [به خيانت] متّهم مكن ؛ زيرا ايمان ندارد كسى كه امانتدار نيست .

امام على عليه السلام :امانتدارى ، ايمان است .

.


1- .ظاهرا مقصود ، منطقه بالاى مدينه است ؛ يعنى جايى كه وادى لطمان از آن جا مى آيد . امروزه به اين منطقه «عوالى» مى گويند (فرهنگ علوم جغرافيايى _ تاريخى در حديث و سيره ، محمّد محمّدحسن شراب ، ترجمه : حميدرضا شيخى) .

ص: 370

عنه عليه السلام :عَلَى الصِّدقِ وَالأَمانَةِ مَبنَى الإِيمانِ . (1)

عنه عليه السلام :رَأسُ الإِيمانِ الأَمانَةُ . (2)

عنه عليه السلام :رَأسُ الإِسلامِ الأَمانَةُ . (3)

عنه عليه السلام :أصلُ الدّينِ ، أداءُ الأَمانَةِ ، وَالوفاءُ بِالعُهودِ . (4)

عنه عليه السلام :عِبادَ اللّهِ ، اِفزَعوا إلى قِوامِ دينِكُم بِإِقامِ الصَّلاةِ لِوَقتِها . وإيتاءِ الزَّكاِة في حينِها ... وأداءِ الأَمانَةِ إذَا ائتُمِنتُم . (5)

عنه عليه السلام :كانَ الرَّسولُ إلَيكُم مِن أنفُسِكُم ، بِلِسانِكُم ... فَعَلَّمَكُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ ، وَالفَرائِضَ وَالسُّنَّةَ ، وأمَرَكُم بِصِلَةِ أرحامِكُم ، وحَقنِ دِمائِكُم ، وصَلاحِ ذاتِ البَينِ ، وأن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إلى أهلِها ، وأن توفوا بِالعَهدِ . (6)

عنه عليه السلام :مَن عَمِلَ بِالأَمانَةِ ، فَقَد أكمَلَ الدِّيانَةَ . (7)

عنه عليه السلام :أفضَلُ الإِيمانِ الأَمانَةُ ، أقبَحُ الأَخلاقِ الخِيانَةُ . (8)

عنه عليه السلام :عَلَيكَ بِالأَمانَةِ ؛ فَإِنَّها أفضَلُ دِيانَةٍ . (9)

.


1- .غرر الحكم : ج 4 ص 318 ح 6198 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 328 ح 5636 .
2- .غرر الحكم : ج 4 ص 53 ح 5261 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 263 ح 4793 .
3- .غرر الحكم : ج 4 ص 47 ح 5226 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 264 ح 4805 .
4- .غرر الحكم : ج 2 ص 42 ح 1762 .
5- .تحف العقول : ص 153 ، الغارات : ج 2 ص 635 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 294 ح 2 ؛ الإمامة والسياسة : ج 1 ص 70 نحوه .
6- .الغارات : ج 1 ص 303 عن عبد الرحمن بن جندب عن أبيه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 567 ح 722 ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 6 ص 94 عن عبد الرحمن بن جندب عن أبيه .
7- .غرر الحكم : ج 5 ص 448 ح 9117 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 425 ح 7191 .
8- .غرر الحكم : ج 2 ص 380 ح 2905 و ص 381 ح 2906 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 117 ح 2621 و ص 118 ح 2622 .
9- .غرر الحكم : ج 4 ص 290 ح 6109 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 333 ح 5675 .

ص: 371

امام على عليه السلام :بناى ايمان ، بر راستى و امانتدارى استوار است .

امام على عليه السلام :سرلوحه (اوجِ) ايمان ، امانتدارى است .

امام على عليه السلام :سرلوحه (اوجِ) اسلام ، امانتدارى است .

امام على عليه السلام :بنياد دين ، امانتدارى و وفاى به پيمان هاست .

امام على عليه السلام :اى بندگان خدا ! با خواندن نماز در وقتش ، و پرداختن زكات در هنگامش ... و پس دادن امانتى كه به شما سپرده شده است ، دينتان را برپا و استوار داريد .

امام على عليه السلام :پيامبرى كه به سوى شما آمد ، از خودتان و با زبان خودتان بود ... او كتاب و دانايى ، و واجبات و مستحبّات را به شما آموخت ، و به رسيدگى به خويشاوندانتان ، و حفظ خون هايتان ، و آشتى با يكديگر ، و باز گرداندن امانت ها به صاحبانشان ، و وفا كردن به پيمان ، فرمانتان داد .

امام على عليه السلام :كسى كه امانتدارى كند ، ديندارى را به كمال رسانيده است .

امام على عليه السلام :برترين [مرتبه] ايمان ، امانتدارى است ، و زشت ترين خوى ، خيانت است .

امام على عليه السلام :امانتدار باش ، كه امانتدارى ، برترين ديندارى است .

.

ص: 372

عنه عليه السلام :مَن صَحَّت دِيانَتُهُ ، قَوِيَت أمانَتُهُ . (1)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ الدّينِ الأَمانَةُ . (2)

عنه عليه السلام :صِحَّةُ الأَمانَةِ عُنوانُ حُسنِ المُعتَقَدِ . (3)

عنه عليه السلام :إنَّ لِأَهلِ الدّينِ عَلاماتٍ يُعرَفونَ بِها : صِدقَ الحَديثِ ، وأداءَ الأَمانَةِ ، ووَفاءً بِالعَهدِ ، وصِلَةَ الأَرحامِ ، ورَحمَةَ الضُّعَفاءِ ، وقِلَّةَ المُراقَبَةِ لِلنِّساءِ _ أو قالَ : قِلَّةَ المُواتاةِ لِلنِّساءِ _ وبَذلَ المَعروفِ ، وحُسنَ الخُلُقِ ، وسَعَةَ الخُلُقِ ، وَاتِّباعَ العِلمِ وما يُقَرِّبُ إلَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ زُلفى ، طوبى لَهُم وحُسنُ مَآبٍ . (4)

الإمام الرضا عليه السلام :الإِيمانُ هُوَ أداءُ الأَمانَةِ ، وَاجتِنابُ جَميعِ الكَبائِرِ ، وهُوَ مَعرِفَةٌ بِالقَلبِ ، وإقرارٌ بِاللِّسانِ ، وعَمَلٌ بِالأَركانِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :لَن تَكونوا مُؤمِنينَ حَتّى تَكونوا مُؤتَمَنينَ ، وحَتّى تَعُدّوا نِعمَةَ الرَّخاءِ مُصيبَةً ؛ وذلِكَ أنَّ الصَّبرَ عَلَى البَلاءِ أفضَلُ مِنَ العافِيَةِ عِندَ الرَّخاءِ . (6)

عنه عليه السلام :المُسلِمُ مَن سَلِمَ النّاسُ مِن يَدِهِ ولِسانِهِ ، وَالمُؤمِنُ مَنِ ائتَمَنَهُ النّاسُ عَلى أموالِهِم وأنفُسِهِم . (7)

.


1- .غرر الحكم : ج 5 ص 210 ح 8021 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 431 ح 7399 .
2- .غرر الحكم : ج 3 ص 323 ح 4594 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 208 ح 4165 .
3- .غرر الحكم : ج 4 ص 199 ح 5816 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 301 ح 5337 .
4- .الكافي : ج 2 ص 239 ح 30 ، صفات الشيعة : ص 126 ح 66 كلاهما عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال ص 483 ح 56 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 364 ح 1 .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 125 ح 1 عن الفضل بن شاذان ، بحار الأنوار : ج 68 ص 262 ح 20 .
6- .صفات الشيعة : ص 110 ح 53 عن زيد ، مشكاة الأنوار : ص 481 ح 1599 عن عمار بن مروان عن الإمام الكاظم عليه السلام وفيه «البلاء نعمه والرّخاء مصيبة» بدل «نعمة الرّخاء مصيبة» ، بحارالأنوار : ج 82 ص 129 ح 6 .
7- .معاني الأخبار : ص 239 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 51 ح 3 .

ص: 373

امام على عليه السلام :كسى كه دينش درست باشد ، امانتدارى اش قوى است .

امام على عليه السلام :ميوه دين ، امانتدارى است .

امام على عليه السلام :درستى در امانت ، نشانه نيكويىِ عقيدت است .

امام على عليه السلام :دينداران را نشانه هايى است كه با آنها شناخته مى شوند : راستگويى ، بازگرداندن امانت ، وفاى به عهد ، پيوند با خويشاوندان ، مهربانى با ناتوانان [و تهى دستان] ، كم نگريستن به زنان ( / كم نزديكى كردن با زنان) ، نيكى كردن ، خوش خويى ، گشاده خويى ، پيروى از دانش ، و آنچه به خداى عز و جل نزديك مى گردانَد . خوشا به حال اينان و چه سرانجام خوبى دارند !

امام رضا عليه السلام :ايمان ، بازگرداندن امانت است ، و دورى كردن از همه گناهان بزرگ ، و شناختِ با دل ، و اقرار به زبان ، و عمل كردن .

امام صادق عليه السلام :شما هرگز مؤمن نخواهيد بود مگر آن گاه كه امانتدار باشيد ، و مگر آن گاه كه نعمتِ آسايش و رفاه را مصيبت شماريد ؛ چرا كه شكيبايى در برابر بلا و گرفتارى ، برتر از عافيت در هنگام آسايش و رفاه است .

امام صادق عليه السلام :مسلمان ، كسى است كه مردم از دست و زبانِ او به سلامت باشند ؛ و مؤمن ، كسى است كه مردم ، او را بر مال و جان خود امين شمارند .

.

ص: 374

عنه عليه السلام :لا تَنظُروا إلى طولِ رُكوعِ الرَّجُلِ وسُجودِهِ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ شَيءٌ اعتادَهُ ، فَلَو تَرَكَهُ استَوحَشَ لِذلِكَ ولكِنِ انظُروا إلى صِدقِ حَديثِهِ وأداءِ أمانَتِهِ . (1)

الاختصاص عن صفوان بن مهران الجمّال عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :قالَ عليه السلام لي : يا صَفوانُ ، هَل تَدري كَم بَعَثَ اللّهُ مِن نَبِيٍّ ، قالَ : قُلتُ : ما أدري . قالَ : بَعَثَ اللّهُ مِئَةَ ألفِ نَبِيٍّ وأربَعَةً وأربَعينَ ألفَ نَبِيٍّ ، ومِثلَهُم أوصِياءَ ، بِصِدقِ الحَديثِ ، وأداءِ الأَمانَةِ ، وَالزُّهدِ فِي الدُّنيا ، وما بَعَثَ اللّهُ نَبِيّا خَيرا مِن مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، ولا وَصِيّا خَيرا مِن وَصِيِّهِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :مِن آدابِ المُؤمِنِ حِفظُ الأَمانَةِ . (3)

2 / 2وِلايَةُ أهلِ البَيتِ عليهم السلامرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيسَ مِنّا مَن أخلَفَ بِالأَمانَةِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :لَيسَ مِنّا مَن يُحَقِّرُ الأَمانَةَ ، _ يَعني يَستَهلِكُها إذَا استودِعَها _ . (5)

الإمام الباقر عليه السلام_ لِجابِرِ _ :وَاللّهِ ، ما شيعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقَى اللّهَ وأطاعَهُ ، وما كانوا يُعرَفونَ _ يا جابِرُ _ إلّا بِالتَّواضُعِ وَالتَّخَشُّعِ ، وَالأَمانَةِ وكَثرَةِ ذِكرِ اللّهِ ، وَالصَّومِ وَالصَّلاةِ ، وَالبِرِّ بِالوالِدَينِ ، وَالتَّعاهُدِ لِلجيرانِ مِنَ الفُقَراءِ وأهلِ المَسكَنَةِ وَالغارِمينَ (6) وَالأَيتامِ ، وصِدقِ الحَديثِ ، وتِلاوَةِ القُرآنِ ، وكَفِّ الأَلسُنِ عَنِ النّاسِ ، إلّا مِن خَيرٍ ، وكانوا اُمَناءَ عَشائِرِهِم فِي الأَشياءِ . (7)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 105 ح 12 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 8 ح 10 .
2- .الاختصاص : ص 263 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 352 ح 35 .
3- .أعلام الدين : ص 118 .
4- .الكافي : ج 5 ص 133 ح 7 عن السّكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 108 ح 246 وفيه «خان» بدل «أخلف» ، بحار الأنوار : ج 75 ص 172ح 14 .
5- .الاختصاص : ص 248 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 172 ح 13 .
6- .الغارِمين : يعني الذين علاهم الدّين ولا يجدون القضاء (مجمع البحرين : ج 2 ص 1316 «غرم») .
7- .الكافي : ج 2 ص 74 ح 3 ، الأمالي للطوسي : ص 735 ح 1535 ، صفات الشيعة : ص 90 ح 22 كلُّها عن جابر ، تحف العقول : ص 295 وفيهما «وأداءالأمانة» بدل «والأمانة» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 175 ح 28 .

ص: 375

2 / 2 پيروى از اهل بيت عليهم السلام

امام صادق عليه السلام :به ركوع و سجودهاى طولانى شخص منگريد ؛ زيرا اين ، چيزى است كه به آن عادت كرده است و اگر آن را ترك گويد ، احساس دلگيرى مى كند ؛ بلكه به راستگويى و امانتدارى او بنگريد .

الاختصاص_ به نقل از صفوان بن مهران جمّال _ :امام صادق عليه السلام به من فرمود : «اى صفوان! آيا مى دانى خداوند چند پيامبر فرستاده است؟» . گفتم : نمى دانم . فرمود : «خداوند ، يكصد و چهل و چهار هزار پيامبر فرستاد و همين اندازه ، وصىّ [پيامبر] قرار داد ، كه همگى به راستگويى و امانتدارى و زهد به دنيا فرا مى خواندند ، و خداوند ، پيامبرى بهتر از محمّد صلى الله عليه و آله و وصى اى بهتر از وصىّ او نفرستاده است» .

امام باقر عليه السلام :يكى از خصلت هاى مؤمن ، حفظ امانت است .

2 / 2پيروى از اهل بيت عليهم السلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از ما نيست كسى كه در امانت ، خيانت كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از ما نيست كسى كه امانت را كوچك شمارد ؛ يعنى امانتى را كه به او سپرده شود ، تباه سازد .

امام باقر عليه السلام_ به جابر _ :به خدا سوگند ، شيعه ما نيست ، مگر كسى كه از خدا بترسد و فرمانش بَرَد . اى جابر! ايشان شناخته نمى شوند ، جز با فروتنى و خشوع ، و امانتدارى ، و بسيارىِ ياد خدا ، و روزه و نماز ، و خوش رفتارى با پدر و مادر ، و رسيدگى به همسايگان تهى دست و مستمند و بدهكار و يتيمان ، و راستگويى ، و تلاوت قرآن ، و باز داشتن زبان از مردم ، مگر آن كه به نيكى از آنان ياد كند . آنان (شيعيان) ، امانتدارِ عشيره خود هستند .

.

ص: 376

دعائم الإسلام :رُوَينا عَن أبي عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام أنَّ نَفَرا أتَوهُ مِنَ الكوفَةِ مِن شيعَتِهِ يَسمَعونَ مِنهُ ، ويَأخُذونَ عَنهُ ، فَأَقاموا بِالمَدينَةِ ما أمكَنَهُمُ المُقامُ ، وهُم يَختَلِفونَ إلَيهِ ، ويَتَرَدَّدونَ عَلَيهِ ، ويَسمَعونَ مِنهُ ، ويَأخُذونَ عَنهُ ، فَلَمّا حَضَرَهُمُ الاِنصِرافُ ووَدَّعوهُ ، قالَ لَهُ بَعضُهُم : أوصِنا يَابنَ رَسولِ اللّهِ ! فَقالَ : اُوصيكُم بِتَقوَى اللّهِ ، وَالعَمَلِ بِطاعَتِهِ ، وَاجتِنابِ مَعاصيهِ ، وأدَاءِ الأَمانَةِ لِمَنِ ائتَمَنَكُم ، وحُسنِ الصِّحَابَةِ لِمَن صَحِبتُموهُ ، وأن تَكونوا لَنا دُعاةً صامِتينَ . فَقالوا : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، وكَيفَ نَدعُو إلَيكُم ونَحنُ صُموتٌ ؟ قالَ : تَعمَلونَ ما أمَرناكُم بِهِ مِنَ العَمَلِ بِطاعَةِ اللّهِ ، وتَتَناهَونَ عَن مَعاصِي اللّهِ ، وتُعامِلونَ النّاسَ بِالصِّدقِ وَالعَدلِ ، وتُؤَدُّونَ الأَمانَةَ ، وتَأمُرونَ بِالمَعروفِ ، وتَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ ، ولا يَطَّلِعُ النّاسُ مِنكُم إلّا عَلى خَيرٍ ، فَإِذا رَأَوا ما أنتُم عَلَيهِ قالوا : هؤُلاءِ الفُلانِيَةُ ، رَحِمَ اللّهُ فُلانا ، ما كانَ أحسَنَ ما يُؤَدِّبُ أصحابَهُ ، وعَلِموا فَضلَ ما كانَ عِندَنا ، فَسارَعوا إلَيهِ ، أشهَدُ عَلى أبي مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ _ رِضوانُ اللّهِ عَلَيهِ ورَحمَتُهُ وبَرَكاتُهُ _ لَقَد سَمِعتُهُ يَقولُ : كانَ أولِياؤُنا وشيعَتُنا فيما مَضى خَيرَ مَن كانوا فيهِ ، إن كانَ إمامُ مَسجِدٍ فِي الحَيِّ كانَ مِنهُم ، وإن كانَ مُؤَذِّنٌ فِي القَبيلَةِ كانَ مِنهُم ، وإن كانَ صاحِبُ وَديعَةٍ كانَ مِنهُم ، وإن كانَ صاحِبُ أمانَةٍ كانَ مِنهُم ، وإن كانَ عالِمٌ مِنَ النّاسِ يَقصِدونَهُ لِدينِهِم ومَصالِحِ اُمورِهِم كانَ مِنهُم ، فَكونوا أنتُم كَذلِكَ ، حَبِّبونا إلَى النّاسِ ولا تُبَغِّضونا إلَيهِم . (1)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 56 ، مستدرك الوسائل : ج 8 ص 310 ح 9521 .

ص: 377

دعائم الإسلام :از ابو عبد اللّه جعفر بن محمّد عليه السلام برايمان روايت شده است كه عدّه اى از شيعيان آن حضرت از كوفه نزد او آمدند تا از ايشان ، حديث بشنوند و دانش برگيرند . آنها مدّتى در مدينه ماندند و به محضر امام عليه السلام آمد و شد و تردّد داشتند و حديث مى شنيدند و از ايشان ، دانش مى اندوختند . چون زمان رفتنشان فرا رسيد و براى خداحافظى به حضور ايشان رسيدند ، يكى از آنها گفت : اى پسر پيامبر خدا! ما را سفارش كن . فرمود : «سفارش مى كنم شما را به پروادارى از خدا ، و فرمان بُردارى از او ، و دورى كردن از نافرمانىِ او ، و باز گرداندن امانت به كسى كه امانت به شما سپرده است ، و خوش رفتارى با كسى كه با او هم نشينى مى كنيد ، و اين كه دعوتگرانى خاموش باشيد» . گفتند : اى پسر پيامبر خدا! چگونه با سكوت خويش ، به شما دعوت كنيم؟ فرمود : «به آنچه شما را فرمان مى دهيم ، يعنى اطاعت از خدا ، عمل كنيد ، و از نافرمانىِ خدا ، باز ايستيد ، و با مردم ، به راستى و داد رفتار كنيد ، امانتدار باشيد ، امر به معروف و نهى از منكر كنيد ، و مردم از شما جز خوبى نبينند . پس هرگاه شما را چنين ديدند ، مى گويند : اينان ، پيروان فلانى اند . رحمت خدا بر فلانى (جعفر بن محمّد) كه چه نيكو يارانش را تربيت كرده است و به حقّانيت ما پى مى برند ، و به سوى آن مى شتابند . گواهى مى دهم كه از پدرم محمّد بن على _ كه خشنودى و رحمت و بركات خدا بر او باد _ شنيدم كه مى فرمود : پيروان و شيعيان ما در گذشته ، بهترينِ مردمان بودند . اگر امام جماعت مسجد محلّه اى بود ، از آنان بود ، اگر در قبيله مؤذّنى بود ، از آنان بود ، اگر كسى بود كه به او چيزى مى سپردند ، از آنان بود ، اگر امانتدارى بود ، از آنان بود ، و اگر در ميان مردم ، عالمى بود كه در امور دين و مصالح زندگى شان به او مراجعه مى كردند ، از ايشان بود . پس شما نيز چنين باشيد . ما را محبوب مردم گردانيد ، و در نزد آنان ، منفورمان مسازيد» .

.

ص: 378

صفات الشيعة عن عبد اللّه بن زياد :سَلَّمنا عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام بِمِنىً ، ثُمَّ قُلتُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنّا قَومٌ مُجتازونَ لَسنا نُطيقُ هذَا المَجلِسَ مِنكَ كُلَّما أرَدناهُ ، فَأَوصِنا . قالَ عليه السلام : عَلَيكُم بِتَقوَى اللّهِ ، وصِدقِ الحَديثِ ، وأداءِ الأَمانَةِ ، وحُسنِ الصُّحبَةِ لِمَن صَحِبَكُم ، وإفشاءِ السَّلامِ ، وإطعامِ الطَّعامِ . صَلّوا في مَساجِدِهِم ، وعودوا مَرضاهُم ، وَاتَّبِعوا جَنائِزَهُم ، فَإِنَّ أبي حَدَّثَني أنَّ شيعَتَنا _ أهلَ البَيتِ _ كانوا خِيارَ مَن كانوا مِنهُم ، إن كانَ فَقيهٌ كانَ مِنهُم ، وإن كانَ مُؤَذِّنٌ كانَ مِنهُم ، وإن كانَ إمامٌ كانَ مِنهُم ، وإن كانَ صاحِبُ أمانَةٍ كانَ مِنهُم ، وإن كانَ صاحِبُ وَديعَةٍ كانَ مِنهُم ، وكَذلِكَ كونوا ، حَبِّبونا (1) إلَى النّاسِ ولا تُبَغِّضونا إلَيهِم . (2)

الكافي عن زيد الشحّام :قالَ لي أبو عَبدِ اللّه عليه السلام : اِقرَأ عَلى مَن تَرى أنَّهُ يُطيعُني مِنهُم ، ويَأخُذُ بِقَولِي السَّلامَ ، واُوصيكُم بِتَقوَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، وَالوَرَعِ في دينِكُم ، وَالاِجتِهادِ للّهِِ ، وصِدقِ الحَديثِ ، وأداءِ الأَمانَةِ ، وطولِ السُّجودِ ، وحُسنِ الجِوارِ ، فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله . أدُّوا الأَمانَةَ إلى مَنِ ائتَمَنَكُم عَلَيها بَرّا أو فاجِرا ؛ فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَأمُرُ بِأَداءِ الخَيطِ وَالمِخيَطِ ، صِلوا عَشائِرَكُم ، وَاشهَدوا جَنائِزَهُم ، وعودوا مَرضاهُم ، وأدّوا حُقوقَهُم ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنكُم إذا وَرَعَ في دينِهِ ، وصَدَقَ الحَديثَ ، وأدَّى الأَمانَةَ ، وحَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النّاسِ ، قيلَ : هذا جَعفَرِيٌّ فَيَسُرُّني ذلِكَ ، ويَدخُلُ عَلَيَّ مِنهُ السُّرورُ ، وقيلَ : هذا أدَبُ جَعفَرٍ . وإذا كانَ عَلى غَيرِ ذلِكَ ، دَخَلَ عَلَيَّ بَلاؤُهُ وعارُهُ ، وقيلَ : هذا أدَبُ جَعفَرٍ ، فَوَاللّهِ لَحَدَّثَني أبي عليه السلام ، أنَّ الرَّجُلَ كانَ يَكونُ فِي القَبيلَةِ مِن شيعَةِ عَلِيٍّ عليه السلام فَيَكونُ زَينَها ، آداهُم لِلأَمانَةِ ، وأقضاهُم لِلحُقوقِ ، وأصدَقَهُم لِلحَديثِ ، إلَيهِ وَصاياهُم ووَدائِعُهُم ، تُسأَلُ العَشيرَةُ عَنهُ فَتَقولُ : مَن مِثلُ فُلانٍ ؟ إنَّهُ لَادانا لِلأَمانَةِ ، وأصدَقُنا لِلحَديثِ . (3)

.


1- .في المصدر : «أحببونا» ، والتصويب من بحار الأنوار و مشكاة الأنوار .
2- .صفات الشيعة : ص 102 ح 39 ، مشكاة الأنوار : ص 255 ح 753 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 162 ح 25 .
3- .الكافي : ج 2 ص 636 ح 5 ، مشكاة الأنوار : ص 132 ح 301 ، تحف العقول : ص 487 عن الإمام العسكري عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 85 ص166 ح 18 .

ص: 379

صفات الشيعة_ به نقل از عبد اللّه بن زياد _ :در مِنا بر امام صادق عليه السلام سلام كرديم . سپس من گفتم : اى پسر پيامبر خدا! ما جماعتى ره گذريم (/ كوچگريم) و نمى توانيم هر وقت كه خواستيم ، به اين مجلس شما بياييم . پس به ما سفارشى بفرما . فرمود : «بر شما باد پرواى الهى ، و راستگويى ، و امانت پردازى ، و خوش رفتارى با هم نشينان ، و سلام كردن به يكديگر ، و اطعام كردن . در مسجدهايشان نماز بخوانيد ، از بيمارانشان عيادت كنيد ، در تشييع جنازه هايشان شركت نماييد ؛ زيرا پدرم برايم گفت كه شيعيان ما اهل بيت ، همواره بهترين هاى مردم خود بودند . اگر فقيهى بود ، از آنها بود . اگر موذّنى بود ، از آنها بود . اگر امام جماعتى بود ، از آنها بود . اگر امانتدارى بود ، از آنها بود . اگر به كسى چيزى مى سپردند ، آن كس از آنها بود . شما هم اين چنين باشيد . ما را نزد مردم ، محبوب گردانيد ، و منفورِ آنان نسازيد» .

الكافى_ به نقل از زيد شحّام _ :امام صادق عليه السلام به من فرمود : «به هر يك از ايشان كه فكر مى كنى فرمان بُردار من است و به گفتار من عمل مى كند ، سلام مرا برسان ، و سفارش مى كنم شما را به پروا داشتن از خداى عز و جل ، و پارسايى در دينتان ، و كار و كوشش براى خدا ، و راستگويى ، و امانت پردازى ، و طول دادن سجده ، و حُسن همسايگى ؛ زيرا محمّد صلى الله عليه و آله براى اينها آمد . امانت را به صاحبش ، نيك باشد يا بد ، برگردانيد ؛ زيرا پيامبر خدا دستور مى داد [حتّى] نخ و سوزن را به صاحبش برگردانيد ، به عشيره هاى خود رسيدگى كنيد ، در تشييع جنازه هايشان شركت نماييد ، از بيمارانشان عيادت كنيد و حقوقشان را ادا كنيد ؛ چه ، هرگاه فردى از شما در دينش پارسا باشد ، راست بگويد ، امانت را برگردانَد و با مردم ، خوش اخلاق باشد ، گفته مى شود : اين ، جعفرى است ، و اين مرا خوش حال مى سازد ، و از او به من شادى مى رسد و گفته مى شود : اين ، تربيت جعفر است . و اگر جز اين باشد ، رنج و ننگ او دامن مرا نيز مى گيرد و گفته مى شود : اين است تربيت جعفر . به خدا سوگند ، پدرم به من فرمود كه : پيرو على در قبيله ، زيور آن قبيله است . از همه آنها امانتدارتر ، به اداى حقوقْ پايبندتر ، و از همه شان راستگوتر است . همه وصيّت ها و امانت هاى خود را به او مى سپارند . از عشيره در باره او مى پرسى ، و آنها مى گويند : كيست همانند فلانى؟ از همه ما امانتدارتر و راستگوتر است » .

.

ص: 380

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ أصحابَ عَلِيٍّ عليه السلام كانُوا المَنظورَ إلَيهِم فِي القَبائِلِ ، وكانوا أصحابَ الوَدائِعِ ، مَرضِيّينَ عِندَ النّاسِ ، سُهّارَ اللَّيلِ مَصابيحَ النَّهارِ . (1)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أوجَبَ عَلَيكُم حُبَّنا ومُوالاتَنا ، وفَرَضَ عَلَيكُم طاعَتَنا ، ألا فَمَن كانَ مِنّا فَليَقتَدِ بِنا ، وإنَّ مِن شَأنِنَا الوَرَعَ وَالاِجتِهادِ ، وأداءَ الأَمانَةِ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ ، وصِلَةَ الرَّحِمِ ، وإقراءَ الضَّيفِ ، وَالعَفوَ عَنِ المُسيءِ ، ومَن لَم يَقتَدِ بِنا فَلَيسَ مِنّا . (2)

الإمام الرضا عليه السلام_ في بَيانِ خَصائِصِ أهلِ البَيتِ عليهم السلام _ :إنَّ مِن دينِهِمُ الوَرَعَ ، وَالعِفَّةَ ، وَالصِّدقَ ، وَالصَّلاحَ ، وَالاِستِقامَةَ ، وَالاِجتِهادَ ، وأداءَ الأَمانَةِ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ . (3)

.


1- .مشكاة الأنوار : ص 127 ح 294 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 180 ح 38 .
2- .الاختصاص : ص 241 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 115 ح 12 .
3- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 122 ح 1 عن الفضل بن شاذان و ج 1 ص 55 ح 20 ، الخصال : ص 479 ح 46 ، كمال الدين : ص 337 ح 9 كلُّها عن الأعمش عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيها «والاستقامة» ، بحار الأنوار : ج 10 ص 353 ح 1 .

ص: 381

امام صادق عليه السلام :ياران على عليه السلام در قبايل [خود] مورد توجّه همگان بودند . امانت ها را به آنها مى سپردند ، مردم از آنها راضى بودند ، شب ها را به عبادت مى گذراندند و روزها ، چراغ [راه مردم] بودند .

امام صادق عليه السلام :خداى _ تبارك و تعالى _ دوستى و ولايت ما را بر شما واجب گردانيد ، و اطاعت از ما را وظيفه شما قرار داد . هان! پس هر كه از ماست ، بايد به ما اقتدا كند ، و از جمله خصلت هاى ماست : پارسايى ، كوشش ، و بازگردانيدن امانت به صاحبش ، نيكوكار باشد يا بدكار ، و به جا آوردن صله رَحِم ، ميهمان نوازى ، و گذشت از كسى كه [به تو] بد كرده است . كسى كه به ما اقتدا نكند ، از ما نيست .

امام رضا عليه السلام_ در بيان خصوصيات اهل بيت عليهم السلام _ :از دين آنهاست : پارسايى ، پاك دامنى ، راستى ، درستى ، استوارى ، كوشش ، و پس دادن امانت به نيك و بد .

.

ص: 382

2 / 3مُتابَعَةُ العَقلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في بَيانِ ما يَتَشَعَّبُ مِنَ العَقلِ _ :... فَتَشَعَّبَ مِنَ العَقلِ الحِلمُ ، ومِنَ الحلِمِ العِلمُ ، ومِنَ العِلمِ الرُّشدُ ، ومِنَ الرُّشدِ العَفافُ ، ومِنَ العَفافِ الصِّيانَةُ ، ومِنَ الصِّيانَةِ الحَياءُ ، ومِنَ الحَياءِ الرَّزانَةُ ... وأمَّا الرَّزانَةُ فَيَتَشَعَّبُ مِنها : اللُّطفُ ، وَالحَزمُ ، وأداءُ الأَمانَةِ ، وتَركُ الخِيانَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ في صِفَةِ الجاهِلِ _ :إن أسرَرتَ إلَيهِ خانَكَ ، وإن أسَرَّ إلَيكَ اتَّهَمَكَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ في بَيانِ جُنودِ العَقلِ _ :وَالأَمانَةُ وضِدُّهَا الخِيانَةُ . (3)

2 / 4مُراقَبَةُ العُمّالِالإمام عليّ عليه السلام_ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ _ :ثُمَّ انظُر في اُمورِ عُمّالِكَ فَاستَعمِلهُمُ اختِبارا ، ولا تُوَلِّهِم مُحاباةً وأثَرَةً ؛ فَإِنَّهُما جِماعٌ مِن شُعَبِ الجَورِ وَالخِيانَةِ . وتَوَخَّ مِنهُم أهلَ التَّجرِبَةِ وَالحَياءِ مِن أهلِ البُيوتاتِ الصّالِحَةِ ، وَالقَدَمِ فِي الإِسلامِ المُتَقَدِّمَةِ ؛ فَإِنَّهُم أكرَمُ أخلاقا ، وأصَحُّ أعراضا ، وأقَلُّ فِي المَطامِعِ إشراقاً ، وأبلَغُ في عَواقِبِ الاُمورِ نَظَرا ، ثُمَّ أسبِغ عَلَيهِمُ الأَرزاقَ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ قُوَّةٌ لَهُم عَلَى استِصلاحِ أنفُسِهِم ، وغِنىً لَهُم عَن تَناوُلِ ما تَحتَ أيديهِم ، وحُجَّةٌ عَلَيهِم إن خالَفوا أمرَكَ أو ثَلَموا أمانَتَكَ . ثُمَّ تَفَقَّد أعمالَهُم ، وَابعَثِ العُيونَ مِن أهلِ الصِّدقِ وَالوَفاءِ عَلَيهِم ، فَإِنَّ تَعاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِاُمورِهِم حَدوَةٌ (4) لَهُم عَلَى استِعمالِ الأَمانَةِ ، وَالرِّفقِ بِالرَّعِيَّةِ . (5)

.


1- .تحف العقول : ص 15 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 118 ح 11 .
2- .تحف العقول : ص 18 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 119 ح 11 .
3- .الكافي : ج 1 ص 22 ح 14 ، الخصال : ص 590 ح 13 ، علل الشرائع : ص 115 ح 10 ، المحاسن : ج 1 ص 313 ح 620 ، مشكاة الأنوار : ص 442 ح 1485كلّها عن سماعة بن مهران ، بحار الأنوار : ج 1 ص 110 ح 7 .
4- .حدا الشي حدوا واحتداه : تبعه ، و «لا أفعله ما حد اللّيل النّهار» أي ما تبعه . وتحدوني عليها خلّة واحدة : أي تبعثني وتسوقني عليها خصلة واحدة(لسان العرب : ج 14 ص 168 _ 169 «حدا») .
5- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : ص 137 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 252 ح 1 .

ص: 383

2 / 3 پيروى از خِرد
2 / 4 نظارت بر كارگزاران دولت

2 / 3پيروى از خِردپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در بيان آنچه از خِرد ، شاخه شاخه مى شود _ :... از خِرد ، بردبارى منشعب شد ، و از بردبارى ، دانايى ، و از دانايى ، رهيابى ، و از رهيابى ، پاك دامنى ، و از پاك دامنى ، خويشتندارى ، و از خويشتندارى ، آزرم ، و از آزرم ، متانت ... . و از متانت ، اينها منشعب مى شود : فرهيختگى ، ملايمت ، دورانديشى ، امانت پردازى و ترك خيانت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در توصيف نادان _ :اگر رازى را به او بسپارى ، به تو خيانت مى كند ، و اگر او رازى به تو بسپارد ، به تو بدگمان است [كه رازش را فاش سازى] .

امام صادق عليه السلام_ در بيان سربازان خِرد _ :امانتدارى كه ضدّ آن خيانت است .

2 / 4نظارت بر كارگزاران دولتامام على عليه السلام_ در فرمانش به مالك اشتر _ :ديگر آن كه بر كارگزارانت نظارت كن ، و آنان را بيازماى و به كار گمار ، و از سرِ جانبدارى و دل بستگى ، كسى را عهده دار كارى مكن ؛ زيرا اين دو خصلت ، كانون انواع ستم و خيانت است . كارگزارانت را از ميان افراد كارآزموده و آبرومند ، خاندان هاى شايسته و پيش گام در اسلام برگزين ؛ زيرا اينها مردمانى بزرگوارتر ، آبرودارتر ، كم طمع تر و عاقبت انديش ترند . سپس روزيانه آنان را سرشار گردان ، كه اين كار ، آنها را بر پاك ماندن ، نيرو مى بخشد ، و از دست انداختن به دارايى هايى كه در اختيارشان است ، بى نياز مى سازد ، و چنانچه از فرمان تو سرپيچى كردند يا امانت تو را شكستند ، بر آنان حجّت دارى . سپس ، كارهاى آنان را زير نظر دار و ديده ورانى راستگو و وفادار بر آنان بگمار ؛ زيرا نظارت نهانى تو بر كارهاى ايشان ، آنها را به رعايت امانت و نرمى با شهروندان وا مى دارد .

.

ص: 384

عنه عليه السلام_ فيما أوصى بِهِ رَجُلاً بَعَثَهُ مِنَ الكوفَةِ إلى بادِيَتِها لِيَجمَعَ الصَّدَقاتِ _ :عَلَيكَ بِتَقوَى اللّهِ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، ولا تُؤثِرَنَّ دُنياكَ عَلى آخِرَتِكَ ، وكُن حافِظا لِمَا ائتَمَنتُكَ عَلَيهِ ، راعِيا لِحَقِّ اللّهِ فيهِ . (1)

2 / 5الاِستِعانَةُ بِاللّه عزّ و جلِّرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِمّا كانَ يَدعو بِهِ كَثيرا _ :اللّهُمَّ ، إنّي أسأَلُكَ الصِّحَّةَ ، وَالعِفَّةَ ، وَالأَمانَةَ ، وحُسنَ الخُلُقِ ، وَالرِّضا بِالقَدَرِ . (2)

مصباح المتهجّد_ في دُعاءِ لَيلَةِ الجُمُعَةِ _ :اللّهُمَّ بِحَقِّ أولِيائِكَ الطّاهِرينَ عليهم السلام ارزُقنا صِدقَ الحَديثِ ، وأداءَ الأَمانَةِ ، وَالمُحافَظَةَ عَلَى الصَّلَواتِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، ولا تَدَع لي ذَنبا إلّا غَفَرتَهُ ... ولا أمانَةً إلّا أدَّيتَها . (4)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 536 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 4 ص 96 ح 274 ، المقنعة : ص 255 كلّها عن بريد بن معاوية عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 41ص 126 ح 36 .
2- .الأدب المفرد : ص 100 ح 307 ، تاريخ بغداد : ج 12 ص 121 الرقم 6571 ، الدعاء للطبراني : ص 415 ح 1406 ، تاريخ دمشق : ج 54 ص 65 ح11354 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو ، كنز العمّال : ج 2 ص 183 ح 3650 .
3- .مصباح المتهجّد : ص 271 ح 381 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 297 ح 8 .
4- .فلاح السائل : ص 363 ح 242 عن معاوية بن عمّار ، مصباح المتهجّد : ص 76 ح 124 و ص 170 ح 257 ، الإقبال : ج 2 ص 177 نحوه والثلاثة الأخيرة من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 89 ح 12 .

ص: 385

2 / 5 كمك خواستن از خدا

امام على عليه السلام_ در سفارش به مردى كه او را براى جمع آورى زكات از كوفه به باديه فرستاد _ :از خداى يكتا و بى انباز ، پروا داشته باش ، و دنيايت را بر آخرتت برمگزين ، و از آنچه تو را بر آن امين قرار داده ام ، مواظبت كن ، و حقّ خدا را در آن ، پاس بدار .

2 / 5كمك خواستن از خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى كه بسيار آن را مى خواند _ :بار خدايا ! تن درستى و پاك دامنى و امانتدارى و خوش خويى و خشنودى به تقدير را از تو درخواست مى كنم .

مصباح المتهجّد_ در دعاى شب جمعه _ :بار خدايا ! به حقّ اولياى پاكت _ كه بر آنها درود باد _ ، راستگويى و امانت پردازى ، و مواظبت بر نمازها را روزىِ ما فرما .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، و همه گناهان مرا بيامرز ... و هر امانتى را كه بر عهده من است ، ادا كن .

.

ص: 386

عنه عليه السلام :كانَ إذا وَدَّعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَجُلاً قالَ : أستَودِعُ اللّهَ دينَكَ وأمانَتَكَ (1) ، وخَواتيمَ عَمَلِكَ ، ووَجَّهَكَ لِلخَيرِ حَيثُ ما تَوَجَّهتَ ، ورَزَقَكَ التَّقوى ، وغَفَرَ لَكَ الذُّنوبَ . (2)

الكافي عن زيد بن الصائغ :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : اُدعُ اللّهَ لَنا . فَقالَ : اللّهُمَّ ارزُقهُم صِدقَ الحَديثِ ، وأداءَ الأَمانَةِ ، وَالمُحافَظَةَ عَلَى الصَّلَواتِ . (3)

.


1- .أي أجعلهما من الودائع ، فإنّ السّفر مظنّة المشقّة والخوف فيتسبّب لإهمال بعض اُمور الدين ، فدعا له بالمعونة والتوفيق وأرادبالأمانة : أهله وماله ومن يخلفه (مجمع البحرين : ج 1 ص 625 «دين») .
2- .المحاسن : ج 2 ص 96 ح 1251 عن عبد اللّه بن ميمون القدّاح ، بحار الأنوار : ج 76 ص 281 ح 7 ؛ سنن أبيداود : ج 3 ص 34 ح 2600 ، سنن الترمذي : ج5 ص 499 ح 3442 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 943 ح 2826 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 212 ح 4524 كلّها عن ابن عمر وليس فيها ذيله من «ووجهك» ، كنز العمّال : ج 7 ص 100 ح 18159 .
3- .الكافي : ج 2 ص 580 ح 13 .

ص: 387

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، هرگاه با مردى خداحافظى مى كرد ، مى فرمود : «دينت را و امانتت را و فرجام هاى كارت را به خدا مى سپارم ، و روى تو را به هر جهت كه رو مى كنى ، در جهت خير و خوبى قرار دهد ، و پرهيزگارى را روزىِ تو كند ، و گناهانت را بيامرزد» .

الكافى_ به نقل از زيد بن صائغ _ :به امام صادق عليه السلام گفتم : برايمان دعا كنيد . فرمود : «بار خدايا ! راستگويى و امانتدارى و مواظبت بر نمازها را روزىِ ايشان فرما» .

.

ص: 388

الفصل الثّالث : بركات الأمانة3 / 1مَحَبَّةُ اللّهِ عزّ و جلِّ ورَسولِهِ صلى الله عليه و آلهرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن سَرَّهُ أن يُحِبَّ اللّهَ ورَسولَهُ ، أو يُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ، فَليَصدُق حَديثَهُ إذا حَدَّثَ ، وَليُؤَدِّ أمانَتَهُ إذَا ائتُمِنَ ، وَليُحسِن جِوارَ مَن جاوَرَهُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ أبي يَعفورٍ _ :اُنظُر ما بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ عليه السلام عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَالزَمهُ ، فَإِنَّ عَلِيّا عليه السلام إنَّما بَلَغَ ما بَلَغَ بِهِ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِصِدقِ الحَديثِ وأداءِ الأَمانَةِ . (2)

3 / 2الصِّدقُالإمام عليّ عليه السلام :الأَمانَةُ تُؤَدّي إلَى الصِّدقِ . (3)

.


1- .شعب الإيمان : ج 2 ص 201 ح 1533 ، مكارم الأخلاق لابن أبي الدُّنيا : ص 191 ح 266 وليس فيه «يحبّ اللّه ورسوله» وكلاهما عن عبد الرّحمن بن أبيقراد ، كنز العمّال : ج 15 ص 848 ح 43373 وراجع : المعجم الأوسط : ج 6 ص 320 ح 6517 .
2- .الكافي : ج 2 ص 104 ح 5 عن أبي كهمس ، مشكاة الأنوار : ص 96 ح 214 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 75 ص 116 ح 17 .
3- .غرر الحكم : ج 2 ص 7 ح 1582 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 49 ح 1256 .

ص: 389

فصل سوم : بركت هاى امانتدارى

3 / 1 دوستى خدا و پيامبر او
3 / 2 راستگويى

فصل سوم : بركت هاى امانتدارى3 / 1دوستىِ خدا و پيامبر اوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خوش دارد كه خدا و پيامبرش را دوست بدارد ، يا خدا و پيامبرش او را دوست بدارند ، بايد هرگاه سخن مى گويد ، راست گويد ، هرگاه امانتى به او سپرده شد ، آن را به صاحبش باز گردانَد ، و با همسايه اش خوش همسايگى كند .

امام صادق عليه السلام_ در سفارشش به عبد اللّه بن ابى يعفور _ :ببين على عليه السلام با چه چيز نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به چنان منزلتى رسيد ، تو نيز همان كار را بكن . على عليه السلام ، در حقيقت ، به سبب راستگويى و امانتدارى در نزد پيامبر خدا به چنان منزلتى دست يافت .

3 / 2راستگويىامام على عليه السلام :امانتدارى ، به راستگويى مى انجامد .

.

ص: 390

عنه عليه السلام :إذا قَوِيَتِ الأَمانَةُ كَثُرَ الصِّدقُ . (1)

3 / 3الشِّركَةُ في أموالِ النّاسِالكافي عن عبد الرحمن بن سيابة :لَمّا هَلَكَ أبي سَيابَةُ ، جاءَ رَجُلٌ مِن إخوانِهِ إلَيَّ ، فَضَرَبَ البابَ عَلَيَّ ، فَخَرَجتُ إلَيهِ فَعَزّاني وقالَ لي : هَل تَرَكَ أبوكَ شَيئا ؟ فَقُلتُ لَهُ : لا ، فَدَفَعَ إلَيَّ كيسا فيهِ ألفُ دِرهَمٍ وقالَ لي : أحسِن حِفظَها ، وكُل فَضلَها . فَدَخَلتُ إلى اُمّي وأنَا فَرِحٌ فَأَخبَرتُها ، فَلَمّا كانَ بِالعَشِيِّ أتَيتُ صَديقا كانَ لِأَبي فَاشتَرى لي بَضائِعَ سابِرِيٍّ وجَلَستُ في حانوتٍ ، فَرَزَقَ اللّهُ جَلَّ وعَزَّ فيها خَيرا كَثيرا . وحَضَرَ الحَجُّ فَوَقَعَ في قَلبي ، فَجِئتُ إلى اُمّي وقُلتُ لَها : إنَّهُ (2) قَد وَقَعَ في قَلبي أن أخرُجَ إلى مَكَّةَ ، فَقالَت لي : فَرُدَّ دَراهِمَ فُلانٍ عَلَيهِ ، فَهَيَّأتُها (3) ، وجِئتُ بِها إلَيهِ فَدَفَعتُها إلَيهِ ، فَكَأَنّي وَهَبتُها لَهُ ، فَقالَ : لَعَلَّكَ استَقلَلتَها فَأَزيدَكَ ؟ قُلتُ : لا ، ولكِن قَد وَقَعَ في قَلبِيَ الحَجُّ ، فَأَحبَبتُ أن يَكونَ شَيؤُكَ عِندَكَ . ثُمَّ خَرَجتُ فَقَضَيتُ نُسُكي ، ثُمَّ رَجَعتُ إلَى المَدينَةِ فَدَخَلتُ مَعَ النّاسِ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام _ وكانَ يَأذَنُ إذنا عامّا _ فَجَلَستُ في مَواخيرِ النّاسِ ، وكُنتُ حَدَثا ، فَأَخَذَ النّاسُ يَسأَلونَهُ ويُجيبُهُم . فَلَمّا خَفَّ النّاسُ عَنهُ ، أشارَ إلَيَّ فَدَنَوتُ إلَيهِ ، فَقالَ لي : ألَكَ حاجَةٌ ؟ فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، أنَا عَبدُ الرَّحمنِ بنِ سَيابَةَ ، فَقالَ لي : ما فَعَلَ أبوكَ ؟ فَقُلتُ : هَلَكَ ، قالَ : فَتَوَجَّعَ وتَرَحَّمَ . قالَ : ثُمَّ قالَ لي : أفَتَرَكَ شَيئا ؟ قُلتُ : لا ، قالَ : فَمِن أينَ حَجَجتَ ؟ قالَ : فَابتَدَأتُ فَحَدَّثتُهُ بِقِصَّةِ الرَّجُلِ . قالَ : فَما تَرَكَني أفرَغُ مِنها حَتّى قالَ لي : فَما فَعَلتَ فِي الأَلفِ ؟ قالَ : قُلتُ : رَدَدتُها عَلى صاحِبِها ، قالَ : فَقالَ لي : قَد أحسَنتَ . وقالَ لي : ألا اُوصيكَ ؟ قُلتُ : بَلى جُعِلتُ فِداكَ ، فَقالَ : عَلَيكَ بِصِدقِ الحَديثِ ، وأداءِ الأَمانَةِ ، تَشرَكِ النّاسَ في أموالِهِم هكَذا _ وجَمَعَ بَينَ أصابِعِهِ _ قالَ : فَحَفِظتُ ذلِكَ عَنهُ ، فَزَكَّيتُ ثَلاثَمِئَةِ ألفِ دِرهَمٍ . (4)

.


1- .غرر الحكم : ج 3 ص 134 ح 4053 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 134 ح 3033 .
2- .في المصدر : «إنّها» ، وما أثبتناه هو الصحيح ، كما في بحار الأنوار .
3- .في المصدر : «فهاتها» ، والتصويب من بحار الأنوار .
4- .الكافي : ج 5 ص 134 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 384 ح 107 .

ص: 391

3 / 3 شريك شدن در اموال مردم

امام على عليه السلام :هرگاه امانتدارى قوّت گيرد ، راستگويى و صداقت ، افزونى مى يابد .

3 / 3شريك شدن در اموال مردمالكافى_ به نقل از عبد الرحمان بن سَيابه _ :پدرم سيابه كه درگذشت ، مردى از برادرانش نزد من آمد و درِ خانه ام را زد . من بيرون آمدم . او به من تسليت گفت و پرسيد : آيا پدرت چيزى به ارث نهاده است؟ گفتم : نه . او هميانى را كه در آن هزار درهم بود ، به من داد و گفت : از اينها خوبْ استفاده كن و سودش را بخور . من ، خوش حال ، نزد مادرم رفتم و داستان را به او گفتم . بعد از ظهر ، نزد يكى از دوستان پدرم رفتم و او براى من ، مقدارى كالاى [پارچه] شاپورى خريد و من ، در دكانى [به كسب و كار] نشستم ، و خداوند عز و جل از آن كالا ، نفع و بركت بسيارى روزىِ من كرد . موسم حج ، فرا رسيد . دلم هواى حج كرد . نزد مادرم رفتم و گفتم : دلم هواى رفتن به مكّه كرده است . مادرم به من گفت : پس درهم هاى فلانى را به او بازگردان . من ، آنها را آماده كردم و نزدش بردم و به او دادم . گويى آنها را به او بخشيدم . او به من گفت : نكند مقدارش كم است؟ بيشتر به تو بدهم؟ گفتم : نه ؛ بلكه دلم هواى حج كرده و خواستم كه مالت پيش خودت باشد . سپس به مكّه رفتم و مناسكم را به جا آوردم . آن گاه به مدينه بازگشتم و با مردم به نزد امام صادق عليه السلام رفتم . ايشان ديدار عمومى داشت . در عقب جمعيت نشستم. من ، نوجوان بودم . مردم ، شروع به پرسش از ايشان كردند و او پاسخ آنها را مى داد . خلوت كه شد ، امام عليه السلام به من اشاره فرمود . نزديك ايشان شدم . فرمود : «تو كارى دارى؟» . گفتم : فدايت شوم ! من عبد الرحمان بن سيابه هستم . فرمود : «از پدرت چه خبر؟» . گفتم : درگذشت . امام عليه السلام اظهار تأسّف نمود و برايش طلبِ رحمت كرد . سپس به من فرمود : «چيزى هم به ارث گذاشت؟» . گفتم : خير . فرمود : «پس از كجا به حج رفتى؟» . من شروع به گفتن داستان آن مرد كردم . امام عليه السلام نگذاشت آن را تمام كنم و فرمود : «با آن هزار درهم ، چه كردى؟» . گفتم : به صاحبش برگرداندم . فرمود : «آفرين برتو!» . سپس فرمود : «مى خواهى تو را سفارش كنم؟» . گفتم : آرى ؛ فدايت شوم ! فرمود : «بر تو باد راستگويى و امانتدارى تا با مردم در اموال آنها اين گونه شريك شوى» و انگشتان دو دستش را در هم فرو بُرد . من اين سفارش ايشان را به خاطر سپردم ، و [ثروتم به جايى رسيد كه] سيصد هزار درهم زكات دادم .

.

ص: 392

3 / 4الغِنىرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الأَمانَةُ غِنىً . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الأَمانَةُ تَجلِبُ الغِنى ، وَالخِيانَةُ تَجلِبُ الفَقرَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الأَمانَةُ تَجلِبُ الرِّزقَ ، وَالخِيانَةُ تَجلِبُ الفَقرَ . (3)

.


1- .مسند الشهاب : ج 1 ص 44 ح 16 عن أنس ، ربيع الأبرار : ج 4 ص 344 ، مكارم الأخلاق لابن أبي الدّنيا : ص 198 ح 280 عن مسلم البطين ، كنز العمّال : ج3 ص 60 ح 5492 ؛ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 12 عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .قرب الإسناد : ص 117 ح 408 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 75 ص 114 ح 6 .
3- .الكافي : ج 5 ص 133 ح 7 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 45 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 149 ح 78 ؛ مسند الشهاب : ج 1 ص 72 ح 64 عن عبد اللّه بن الزبير عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «تجر» بدل «تجلب» في الموضعين ، الفردوس : ج 1 ص 121 ح415 عن جابر بن عبد اللّه ، كنز العمّال : ج 3 ص 60 ح 5493 .

ص: 393

3 / 4 توانگرى

3 / 4توانگرىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانتدارى ، توانگرى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانتدارى توانگرى مى آورد ، و خيانت [در امانت] ، نادارى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانتدارى ، روزى مى آورد ، و خيانت ، فقر .

.

ص: 394

الإمام عليّ عليه السلام :اِستِعمالُ الأَمانَةِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :أداءُ الأَمانَةِ مِفتاحُ الرِّزقِ . (2)

الأمالي للطوسي عن يحيى بن العلاء وإسحاق بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام ، قالا :ما وَدَّعَنا قَطُّ إلّا أوصانا بِخَصلَتَينِ : عَلَيكُم بِصِدقِ الحَديثِ ، وأداءِ الأَمانَةِ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ ؛ فَإِنَّهُما مِفتاحُ الرِّزقِ . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :أداءُ الأَمانَةِ وَالصِّدقُ يَجلِبانِ الرِّزقَ ، وَالخِيانَةُ وَالكَذِبُ يَجلِبانِ الفَقرَ وَالنِّفاقَ . (4)

الكافي عن حفص بن قرط :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : اِمرَأَةٌ بِالمَدينَةِ كانَ النّاسُ يَضَعونَ عِندَهَا الجَوارِيَ فَتُصلِحُهُنَّ ، وقُلنا : ما رَأَينا مِثلَ ما صُبَّ عَلَيها مِنَ الرِّزقِ . فَقالَ : إنَّها صَدَقَتِ الحَديثَ ، وأدَّتِ الأَمانَةَ ، وذلِكَ يَجلِبُ الرِّزقَ . (5)

لقمان عليه السلام :يا بُنَيَّ ، ... كُن أمينا تَكُن غَنِيّا . (6)

3 / 5النَّجاةُ مِنَ النّارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّهُ سَيُفتَحُ لَكُم مَشارِقُ الأَرضِ ومَغارِبُها ، وإنَّ عُمّالَها فِي النّارِ ، إلّا مَنِ اتَّقَى اللّهَ وأدَّى الأَمانَةَ . (7)

.


1- .الخصال : ص 505 ح 2 عن سعيد بن علاقة ، مشكاة الأنوار : ص 230 ح 645 ، جامع الأخبار : ص 343 ح 953 وفيه «أداء» بدل «استعمال» ، بحار الأنوار : ج 76 ص 315 ح 2 .
2- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 318 ح 650 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 676 ح 1429 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 82 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 92 ح 6 .
4- .تحف العقول : ص 403 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 327 ح 4 .
5- .الكافي : ج 5 ص 133 ح 6 ، وسائل الشيعة : ج 13 ص 219 ح 24169 .
6- .معاني الأخبار : ص 253 ح 1 ، مشكاة الأنوار : ص 108 ح 248 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 231 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 117 ح 18 .
7- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 44 ح 23170 ، تفسير ابن كثير : ج 4 ص 78 كلاهما عن مسعود بن قبيصة أو قبيصة بن مسعود ، حلية الأولياء : ج 6 ص 199 الرقم 370 عن الحسن نحوه ، كنز العمّال : ج 6 ص 27 ح 14699 .

ص: 395

3 / 5 رَستن از آتش دوزخ

امام على عليه السلام :امانتدارى ، روزى را زياد مى كند .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :پس دادن امانت ، كليدِ روزى است .

الأمالى ، طوسى_ به نقل از يحيى بن علاء و اسحاق بن عمّار _ :امام صادق عليه السلام هيچ گاه با ما خداحافظى نكرد ، مگر آن كه به دو چيز ، سفارشمان كرد [و فرمود] : «بر شما باد راستگويى ، و بازگرداندن امانت به نيك و بد ؛ چرا كه اين دو ، كليد روزى اند» .

امام كاظم عليه السلام :امانتدارى و راستگويى ، روزى مى آورند ، و خيانت و دروغ ، به نادارى و نفاق ، مى انجامند .

الكافى_ به نقل از حفص بن قُرْط _ :به امام صادق عليه السلام گفتم : در مدينه زنى بود كه مردم ، دختران خود را نزد او مى گذاشتند و او آنها را تربيت مى كرد . و گفتيم : كسى را چون او نديديم كه روزى ، چنين برايش بريزد . امام عليه السلام فرمود : «او زنى راستگو و امانتدار بوده ، و اينها روزى را افزايش مى دهد» .

لقمان عليه السلام :فرزندم! ... امين باش تا توانگر باشى .

3 / 5رَستن از آتش دوزخپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به زودى شرق و غرب زمين ، برايتان گشوده خواهد شد . كارگزاران آنها در آتش اند ، مگر آن كسى كه پرهيزگار و امانتدار باشد .

.

ص: 396

3 / 6دُخولُ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :حافَتَا الصِّراطِ يَومَ القِيامَةِ الرَّحِمُ وَالأَمانَةُ ، فَإِذا مَرَّ الوَصولُ لِلرَّحِمِ المُؤَدّي لِلأَمانَةِ ، نَفَذَ إلَى الجَنَّةِ . وإذا مَرَّ الخائِنُ لِلأَمانَةِ القَطوعُ لِلرَّحِمِ ، لَم يَنفَعهُ مَعَهُما عَمَلٌ ، وتَكَفَّأَ (1) بِهِ الصِّراطُ فِي النّارِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ فيهِ واحِدَةٌ مِن ثَلاثٍ زَوَّجَهُ اللّهُ مِنَ الحورِ العينِ : مَن كانَت عِندَهُ (3) أمانَةٌ خَفِيَّةٌ شَهِيَّةٌ ، فَأَدّاها مِن مَخافَةِ اللّهِ أو رَجُلٌ عَفى عَن قاتِلِهِ ، أو رَجُلٌ قَرَأَ «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» دُبُرَ كُلِّ صَلاةٍ . (4)

سنن أبي داود عن أبي الدرداء :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : خَمسٌ مَن جاءَ بِهِنَّ مَعَ إيمانٍ دَخَلَ الجَنَّةَ ، مَن حافَظَ عَلَى الصَّلَواتِ الخَمسِ _ عَلى وُضوئِهِنَّ ، ورُكوعِهِنَّ ، وسُجودِهِنَّ ، ومَواقيتِهِنَّ _ وصامَ رَمَضانَ ، وحَجَّ البَيتَ إنِ استَطاعَ إلَيهِ سَبيلاً ، وأعطَى الزَّكاةَ طَيِّبَةً بِها نَفسُهُ ، وأدَّى الأَمانَةَ . (5)

.


1- .يتكفّأ به الصراط : أي يَتَميَّلُ وينقلبُ (النهاية : ج 4 ص 182 «كفأ») .
2- .الكافي : ج 2 ص 152 ح 11 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 196 وفيه «يفد» بدل «نفذ» وكلاهما عن سدير عن الإمام الباقر عليه السلام عن أبي ذر ، عدّة الداعي : ص81 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 118 ح 80 وراجع : الزهد للحسين بن سعيد : ص 107 ح 112 .
3- .في المصدر : «يعني» بعد «عنده» ، والتصويب من كنز العمّال .
4- .المعجم الكبير : ج 23 ص 395 ح 945 عن اُم سلمة ، عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 52 ح 135 ، تاريخ دمشق : ج 62 ص 35 ح 12700 كلاهما عن ابن عباس نحوه ، كنز العمّال : ج 15 ص 839 ح 43333 ؛ تنبيه الخواطر : ج 2 ص 226 .
5- .سنن أبي داود : ج 1 ص 116 ح 429 ، المعجم الصغير : ج 2 ص 5 ، تاريخ أصبهان : ج 2 ص 159 الرقم 1349 كلاهما نحوه، تفسير الطبري :ج 12 الجزء 22 ص 55 ، كنزالعمّال : ج 15 ص 887 ح 43513 ؛ عوالي اللآلي : ج 1 ص 84 ح 9 .

ص: 397

3 / 6 رفتن به بهشت

3 / 6رفتن به بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو كناره [پل] صراط در روز قيامت را خويشاوندى و امانت تشكيل مى دهند . پس هرگاه آن كه صِله رحم به جا آورده و امانتدارى كرده است ، برصراط بگذرد ، به بهشت مى رسد ، و هرگاه آن كه در امانتْ خيانت كرده و پيوند خويشاوندى را بُريده ، بر آن بگذرد ، با وجود اين دو گناه ، هيچ عملى او را سود نمى بخشد و صراط ، او را در آتش ، سرنگون مى سازد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس يكى از سه چيز در او باشد ، خداوند ، از حوريان بهشتى به همسرى اش درمى آورد : هر كس امانتى پنهانى و وسوسه انگيز نزدش باشد و او از ترس خدا ، آن را به صاحبش پس دهد ؛ يا مردى كه از قاتلش درگذرد ؛ يا مردى كه در پىِ هر نماز «قل هو اللّه أحد» را بخواند .

سنن أبى داوود_ به نقل از ابو درداء _ :پيامبر خدا فرمود : «پنج چيز است كه هر كس آنها را با ايمان به جا آورد ، به بهشت مى رود : كسى كه نمازهاى پنجگانه را با وضو و ركوع و سجودشان و در وقتشان انجام دهد ؛ و رمضان ، روزه بگيرد ؛ و حجّ خانه خدا را ، در صورت استطاعت ، به جا آورد ؛ و زكات را با رضايتِ خاطر بپردازد ؛ و امانت را بگزارد» .

.

ص: 398

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن لَقِيَ اللّهَ بِخَمسٍ مِنَ الإِيمانِ دَخَلَ الجَنَّةَ : الصَّلَواتُ الخَمسُ _ طَهورُهُنُّ ورُكوعُهُنَّ وسُجودُهُنَّ _ وصِيامُ رَمَضانَ ، وحِجُّ البَيتِ مَنِ استَطاعَ إلَيهِ سَبيلاً ، وَالزَّكاةُ وهِيَ فِطرَةُ الإِسلامِ ، وأداءُ الأَمانَةِ ، وَالاِغتِسالُ مِنَ الجَنابَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :سِتٌّ مَن عَمِلَ بِواحِدَةٍ مِنهُنَّ ، جادَلَت عَنهُ يَومَ القِيامَةِ حَتّى تُدخِلَهُ الجَنَّةَ . تَقولُ : أي رَبِّ ، قَد كانَ يَعمَلُ بي فِي الدُّنيا : الصَّلاةُ ، وَالزَّكاةُ ، وَالحَجُّ ، وَالصِّيامُ ، وأداءُ الأَمانَةِ ، وصِلَةُ الرَّحِمِ . (2)

المعجم الأوسط عن أبي هريرة :إنَّهُ [رَسولَ اللّه ] صلى الله عليه و آله _ قالَ لِمَن حَولَهُ مِن اُمَّتِهِ _ : اُكفُلوا لي بِسِتِّ خِصالٍ وأكفُلُ لَكُم بِالجَنَّةِ . قُلتُ : ما هِيَ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : الصَّلاةُ ، وَالزَّكاةُ ، وَالأَمانَةُ ، وَالفَرجُ ، وَالبَطنُ ، وَاللِّسانُ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَقَبَّلوا (4) لي بِسِتٍّ أتَقَبَّل لَكُم بِالجَنَّةِ : إذا حَدَّثتُم فَلا تَكذِبوا ، وإذا وَعَدتُم فَلا تُخلِفوا ، وإذَا ائتُمِنتُم فَلا تَخونوا ، وغُضّوا أبصارَكُم ، وَاحفَظوا فُروجَكُم ، وكُفّوا أيدِيَكُم وألسِنَتَكُم . (5)

.


1- .كنز العمّال : ج 1 ص 82 ح 337 نقلاً عن شعب الإيمان عن أبي الدرداء .
2- .الأمالي للمفيد : ص 227 ح 5 ، الأمالي للطوسي : ص 10 ح 11 كلاهما عن أبي أمامة ، بحار الأنوار : ج 69 ص 374 ح 20 .
3- .المعجم الأوسط : ج 5 ص 154 ح 4925 و ج 8 ص 268 ح 8599 ، كنز العمّال : ج 15 ص 893 ح 43530 .
4- .تقبّل به : تكفّل ، وقد روي قَبِلْتُ بهِ وَقبلْتُ : في معنى كفلت (لسان العرب : ج 11 ص 544 «قبل») .
5- .الخصال : ص 321 ح 5 ، الأمالي للصدوق : ص 150 ح 147 كلاهما عن أنس ، تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 103 نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 372 ح 16 ؛مسند ابن حنبل : ج 8 ص 412 ح 22821 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 399 ح 8066 كلاهما عن عبادة بن الصامت نحوه ، كنز العمّال : ج 15ص 893 ح 43531 .

ص: 399

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس با پنج چيز از ايمان ، خدا را ديدار كند ، به بهشت مى رود : نمازهاى پنجگانه (با وضو و ركوع و سجود آنها) و روزه رمضان ؛ حجّ خانه خدا ، در صورت توانايى داشتن بر به جا آوردن آن ؛ زكات كه فطرت اسلام است ؛ امانتدارى ؛ و غسل جنابت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شش چيز است كه هر كس يكى از آنها را به جا آورد ، آن چيز ، روز قيامت از او دفاع مى كند تا آن كه او را به بهشت درآورد و بگويد : اى خداوند ! او در دنيا مرا انجام مى داد . [آن شش چيز عبارت اند از :] نماز ، زكات ، حج ، روزه ، امانتدارى ، و صله رَحِم .

المعجم الأوسط_ به نقل از ابو هريره _ :پيامبر خدا به كسانى از امتّش كه پيرامون ايشان بودند ، فرمود : شما انجام دادن شش كار را به من تعهّد دهيد ، من بهشت را برايتان تعهّد مى كنم» . گفتم : آنها كدام اند ، اى پيامبر خدا؟! فرمود : «نماز ، زكات ، امانتدارى ، و [حفظِ] شهوت ، و شكم ، و زبان» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شما شش چيز را براى من به گردن گيريد ، من بهشت را براى شما به گردن مى گيرم : هرگاه سخن گفتيد ، دروغ نگوييد ؛ هرگاه وعده داديد ، خُلف وعده نكنيد ؛ هرگاه امانتى به شما سپرده شد ، [در آن] خيانت نكنيد ؛ چشمانتان را [از حرام] فرو پوشيد ؛ شهوتتان را كنترل كنيد ؛ و جلو دست و زبانتان را بگيريد .

.

ص: 400

3 / 7أجرُ المُتَصَدِّقينَصحيح البخاري عن أبي موسى عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الخازِنُ المُسلِمُ الأَمينُ الَّذي يُنفِذُ (1) _ ورُبَّما قالَ : يُعطي _ ما اُمِرَ بِهِ ، كامِلاً مُوَفَّرا ، طَيِّبٌ بِهِ نَفسُهُ ، فَيَدفَعُهُ إلَى الَّذي اُمِرَ لَهُ بِهِ ، أحَدُ المُتَصَدِّقينَ . (2)

3 / 8الحَشرُ مَعَ النَّبِيّينَ عليهم السلامرسول اللّه صلى الله عليه و آله :التّاجِرُ الصَّدوقُ الأَمينُ ، مَعَ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كَفَّ غَضَبَهُ ، وبَسَطَ رِضاهُ ، وبَذَلَ مَعروفَهُ ، ووَصَلَ رَحِمَهُ ، وأدّى أمانَتَهُ ، أدخَلَهُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ يَومَ القِيامَةِ في نورِهِ الأَعظَمِ . (4)

.


1- .يقال : رجل نافذ في أمره : أي ماضٍ (النهاية : ج 5 ص 91 «نفذ») .
2- .صحيح البخاري : ج 2 ص 522 ح 1371 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 710 ح 79 ، سنن أبي داود : ج 2 ص 130 ح 1684 كلّها عن أبي موسى ، كنز العمّال : ج 6ص 359 ح 16051 ؛ مستدرك الوسائل : ج 7 ص 209 ح 8054 نقلاً عن ابن أبي جمهور في درر اللآلي نحوه .
3- .سنن الترمذي : ج 3 ص 515 ح 1209 ، سنن الدارمي : ج 2 ص 698 ح 2444 ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 8 ح 2143 كلّها عن أبي سعيد ، كنز العمّال : ج 4 ص 7 ح 9217 .
4- .نزهة الناظر : ص 30 ح 23 ، أعلام الدين : ص 294 ، الجعفريات : ص 166 عن الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج77 ص 172 ح 8 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 406 ح 7166 نقلا عن الديلمي عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .

ص: 401

3 / 7 دادن پاداش صدقه دهندگان
3 / 8 محشور شدن با پيامبران

3 / 7داشتن پاداش صدقه دهندگانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خزانه دار مسلمانِ امانتدارى كه آنچه را به او دستور داده شده است ، به طور كامل و پُرپيمانه و با رضايتِ خاطر به كسى كه دستور داده شده به او پرداخت شود ، مى پردازد ، خود ، يكى از صدقه دهندگان است [و پاداش آنها را دارد] .

3 / 8محشور شدن با پيامبرانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بازرگان راستگو و امانتدار ، با پيامبران و صدّيقان و شهيدان است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه خشم خود را نگه دارد و خشنودى خود را پهن كند و نيكوكارى ورزد ، صله رَحِم به جا آورد و امانتش را بگزارد ، روز رستاخيز ، خداوند عز و جل او را در بزرگ ترين نور خويش ، در مى آوَرَد .

.

ص: 402

3 / 9خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِالكتاب«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ... وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ» . (1)

الحديثلقمان عليه السلام :يا بُنَيَّ ، أدِّ الأَمانَةَ تَسلَم لَكَ دُنياكَ وآخِرَتُكَ ، وكُن أمينا تَكُن غَنِيّا . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ اُمَّتي بِخَيرٍ ما تَحابُّوا ، وتَهادَوا ، وأدَّوُا الأَمانَةَ ، وَاجتَنَبُوا الحَرامَ ، وقَرَوا الضَّيفَ (3) ، وأقامُوا الصَّلاةَ ، وآتَوُا الزَّكاةَ . فَإِذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ ، ابتُلوا بِالقَحطِ وَالسِّنينَ (4) . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :الأَمانَةُ عِزٌّ . (6)

الإمام عليّ عليه السلام :الأَمانَةُ صِيانَةٌ . (7)

.


1- .المؤمنون : 1 و 8 .
2- .معاني الأخبار : ص 253 ح 1 ، مشكاة الأنوار : ص 108 ح 248 ، قصص الأنبياء للراوندي : ص 191 ح 240 عن جابر عن الإمام الباقر عن لقمان عليهماالسلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 13 ص 416 ح 9 ؛ ربيع الأبرار : ج 4 ص 344 وفيه «كن أمينا تعش غنيّا» فقط .
3- .في المصادر الاُخرى : «قَرُوا الضَّيفَ» .
4- .السِّنين : عبارة عن الجدب ، وأكثر ما تستعمل السّنَةُ في الحَول الذي فيه الجدب (مفردات ألفاظ القرآن : ص 430 «سنه») .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 29 ح 25 عن داود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، ثواب الأعمال : ص 300 ح 1 عن السّكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، مسند زيد : ص 450 وفيه «وأقروا» بدل «ووقّروا» وليس فيه «وتهادوا» ، بحار الأنوار : ج 75 ص 115 ح 7 .
6- .كنز العمّال : ج 3 ص 61 ح 5498 نقلاً عن الديلمي عن ثوبان .
7- .غرر الحكم : ج 1 ص 39 ح 113 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 37 ح 789 .

ص: 403

3 / 9 خوبى دنيا و آخرت

3 / 9خوبى دنيا و آخرتقرآن«به راستى كه مؤمنان ، رستگار شدند ... و آنان كه امانت ها و پيمان خود را رعايت مى كنند» .

حديثلقمان عليه السلام :فرزندم! امانت را ادا كن تا دنيا و آخرتت ، برايت سالم بمانَد ، و امين باش تا بى نياز باشى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من تا زمانى كه يكديگر را دوست بدارند و به يكديگر هديه دهند و امانت پرداز باشند و از حرام ، دورى كنند و ميهمان را گرامى بدارند و نماز بگزارند و زكات بپردازند ، پيوسته در خوبى خواهند بود ، و هرگاه چنين نكنند ، به قحطى و خشك سالى گرفتار مى شوند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانتدارى ، مايه عزّت است .

امام على عليه السلام :امانتدارى ، نگهدارى كردن [از امانت] است .

.

ص: 404

عنه عليه السلام :نِعمَ قَرينُ الأَمانَةِ الوَفاءُ . (1)

عنه عليه السلام :الوَفاءُ عُنوانُ وُفورِ الدّينِ ، وقُوَّةِ الأَمانَةِ . (2)

عنه عليه السلام :فازَ مَن تَجَلبَبَ الوَفاءَ ، وَادَّرَعَ الأَمانَةَ . (3)

عنه عليه السلام :الأَمانَةُ فَوزٌ لِمَن رَعاها . (4)

ربيع الأبرار :مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ : الأَمينُ مِن أهلِ الأَديانِ كُلِّها عائِشٌ بِخَيرٍ . (5)

.


1- .غرر الحكم : ج 6 ص 165 ح 9933 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 493 ح 9104 .
2- .غرر الحكم : ج 1 ص 375 ح 1430 .
3- .غرر الحكم : ج 4 ص 418 ح 6556 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 357 ح 6042 .
4- .غرر الحكم : ج 1 ص 293 ح 1127 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 45 ح 1096 وفيه «نور» بدل «فوز» .
5- .ربيع الأبرار : ج 4 ص 344 .

ص: 405

امام على عليه السلام :نيكو همنشينى است وفادارى براى امانتدارى !

امام على عليه السلام :وفادارى ، نشانه وفور ديندارى و قوّت امانتدارى است .

امام على عليه السلام :رستگار شد آن كه رداى وفادارى پوشيد و زره امانتدارى به تن كرد .

امام على عليه السلام :امانتدارى ، براى كسى كه امانتدار باشد ، مايه رستگارى است .

ربيع الأبرار :در تورات ، نوشته شده است : امانتدار ، پيرو هر دينى كه باشد ، در خوبى [و خوشى] زندگى مى كند .

.

ص: 406

الفصل الرّابع : أصناف الأمانات4 / 1الأَماناتُ الاِعتِقادِيَّةُ وَالسِّياسِيَّةُالإمام الباقر عليه السلام :لَمّا قُبِضَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله باتَ آلُ مُحَمَّدٍ عليهم السلام بِأَطوَلِ لَيلَةٍ ، حَتّى ظَنّوا أن لا سَماءَ تُظِلُّهُم ولا أرضَ تُقِلُّهُم ؛ لِأَنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَتَرَ الأَقرَبينَ وَالأَبعَدينَ فِي اللّهِ . فَبَينا هُم كَذلِكَ إذ أتاهُم آتٍ لا يَرَونَهُ ويَسمَعونَ كَلامَهُ ، فَقالَ : السَّلامُ عَلَيكُم أهلَ البَيتِ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ ... قَد قَبِلَكُمُ اللّهُ مِن نَبِيِّهِ وَديعَةً ، وَاستَودَعَكُم أولِياءَهُ المُؤمِنينَ فِي الأَرضِ ، فَمَن أدّى أمانَتَهُ آتاهُ اللّهُ صِدقَهُ ، فَأَنتُمُ الأَمانَةُ المُستَودَعَةُ ، ولَكُمُ المَوَدَّةُ الواجِبَةُ ، وَالطّاعَةُ المَفروضَةُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :نَحنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ، وبَيتُ الرَّحمَةِ ، ومَفاتيحُ الحِكمَةِ ، ومَعدِنُ العِلمِ، ومَوضِعُ الرِّسالَةِ ، ومُختَلَفُ المَلائِكَةِ ، ومَوضِعُ سِرِّ اللّهِ ، ونَحنُ وَديعَةُ اللّهِ في عِبادِهِ . (2)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 445 ح 19 ، الاُصول الستة عشر : ص 337 ح 558 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 194 ح 58 نقلاً عن كتاب النوادر لعلي بن أسباط .
2- .الكافي : ج 1 ص 221 ح 3 ، بصائر الدرجات : ص 57 ح 6 كلاهما عن خيثمة و ح 3 عن خيثمة عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 26 ص 245 ح 8 .

ص: 407

فصل چهارم : انواع امانت ها

4 / 1 امانت هاى اعتقادى و سياسى

فصل چهارم : انواع امانت ها4 / 1امانت هاى اعتقادى و سياسىامام باقر صلى الله عليه و آله :چون پيامبر خدا درگذشت ، آن شب ، خاندان محمّد عليهم السلام [از نگرانى ]درازترين شب را سپرى مى كردند ، چندان كه پنداشتند ديگر در زير آسمان و روى زمين ، جايى نخواهند داشت ؛ چرا كه پيامبر صلى الله عليه و آله ، به خاطر خدا ، خويش و بيگانه را دشمن خونى خود كرده بود . (1) در همين حال بودند كه ناگاه يكى كه خودش را نمى ديدند ، امّا صدايش را مى شنيدند ، بر آنان درآمد و گفت : سلام و رحمت و بركات خدا بر شما خاندان باد ! ... . خداوند ، شما را از پيامبرش به امانت پذيرفت و به دوستان مؤمنش در زمين سپرد . پس هر كه امانتدارى كند ، خدا ، پاداش درستكارى اش را مى دهد . پس شماييد آن امانتِ سپرده شده ، و شماييد آنان كه دوستى شان [بر مؤمنان] واجب ، و فرمان بُردارى از آنها لازم گشته است .

امام صادق عليه السلام :ما درخت پيامبرى هستيم ، و خانه رحمت ، و كليدهاى فرزانگى ، و معدن دانش ، و جايگاه رسالت ، و محلّ آمد و شد فرشتگان ، و محلّ سپردن راز خدا ؛ و ما وديعه خدا در ميان بندگان او هستيم .

.


1- .يعنى بر اثر جهاد در راه خدا با مشركان و كافران و به قتل رساندن آنها ، كه در ميانشان ، هم خويشانِ پيامبر صلى الله عليه و آله بودند و هم بيگانگان ، باعث شده بود كه آنها كينه وى و خاندانش را به دل گيرند و درصدد خونخواهى و انتقام برآيند . لذا با رحلت ايشان ، خاندانش نگران بودند .

ص: 408

الإمام الهادي عليه السلام_ فِي زِيارَةِ الجامِعَةِ الكَبيرَةِ _ :أنتُمُ الصِّراطُ الأَقوَمُ... والرَّحمَةُ المَوصولَةُ والآيَةُ المَخزُونَةُ وَالأَمانَةُ المحَفوظَةُ . (1)

راجع : ص 442 (الأمانة / الفصل الخامس / أصناف الأمناء / الأئمّة من أهل البيت عليهم السلام ) .

4 / 2الأَماناتُ الثِّقافِيَّةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِلمُ وَديعَةُ اللّهِ في أرضِهِ ، وَالعُلَماءُ اُمَناؤُهُ عَلَيهِ ، فَمَن عَمِلَ بِعِلمِهِ أدّى أمانَتَهُ ، ومَن لَم يَعمَل كُتِبَ في ديوانِ اللّهِ تَعالى : إنَّهُ مَِن الخائِنينَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :يا مَن ألَمَّ بِجَنابِ الجَلالِ ، احفَظ ما عَرَفتَ ، وَاكتُم مَا استُودِعتَ ، وَاعلَم أنَّكَ قَد رُشِّحتَ لِأَمرٍ فَافطِن لَهُ ، ولا تَرضَ لِنَفسِكَ أن تَكونَ خائِنا ، فَمَن [لَم] (3) يُؤَدِّ الأَمانَةَ فيمَا استودِعَ أخلَقُ النّاسِ بِسِمَةِ الخِيانَةِ ، وأجدَرُ النّاسِ بِالإِبعادِ وَالإِهانَةِ . (4)

عنه عليه السلام :الإِيمانُ أفضَلُ الأَمانَتَينِ . (5)

الإمام الحسين عليه السلام_ فِي الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ _ :إنَّ مَجارِيَ الاُمورِ وَالأَحكامِ عَلى أيدِي العُلَماءِ بِاللّهِ ، الاُمَناءِ عَلى حَلالِهِ وحَرامِهِ . (6)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 97 ح 177 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 613 ح 3213 كلاهما عن موسى بن عبداللّه النخعي ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 274 ح 1 ، المزار الكبير : ص 528 كلاهما عن موسى بن عمران ، بحار الأنوار : ج 102 ص 129 ح 1 .
2- .الدرّة الباهرة : ص 17 ، نزهة الناظر : ص 64 ح 126 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 166 ح 3 .
3- .ما بين المعقوفين ليس في المصدر ، وهو ممّا يقتضيه السّياق .
4- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 345 ح 967 .
5- .غرر الحكم : ج 2 ص 24 ح 1666 .
6- .تحف العقول : ص 238 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 80 ح 37 .

ص: 409

4 / 2 امانت هاى فرهنگى

امام هادى عليه السلام_ در زيارت «جامعه كبيره» _ :شماييد راست ترين راه ... و رحمتِ پيوسته ، و نشانه اندوخته ، و امانت نگهدارى شده .

ر . ك : ص 443 (امانت / فصل پنجم / امانتداران / پيشوايان از اهل بيت عليهم السلام ) .

4 / 2امانت هاى فرهنگىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، سپرده خدا در زمين است و دانشمندان ، امين او بر آن هستند . پس هر كه به دانش خويش عمل كند ، امانت او را گزارده است ، و هر كه عمل نكند ، در ديوان خداى متعال نوشته مى شود : «او از خائنان است» .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :اى آن كه به پيشگاه شُكوه درآمدى ! آنچه را [از علم و معرفت الهى] شناخته اى ، پاس بدار ، و آنچه را به تو سپرده شده است ، پوشيده دار و بدان كه تو براى كارى پرورش يافته اى . پس آن را درياب و برخويش مپسند كه خيانتكار باشى؛ زيرا هر كس در باره آنچه به او سپرده شده است ، امانتدارى نكند ، سزاوارترين كس به داغِ خيانت و شايسته ترينِ مردمان به طرد و اهانت است .

امام على عليه السلام :ايمان ، والاترين امانت است .

امام حسين عليه السلام_ در باره امر به معروف و نهى از منكر _ :اجراى كارها و احكام ، به دست خداشناسان (/ عالمان تربيت شده خداوند) است كه امين بر حلال و حرام او هستند .

.

ص: 410

4 / 3الأَماناتُ الاِقتِصادِيَّةُالكتاب«وَ قَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِى بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِى فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ * قَالَ اجْعَلْنِى عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّى حَفِيظٌ عَلِيمٌ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ اُمَّتي عَلَى الفِطرَةِ ، ما لَم يَتَّخِذُوا الأَمانَةَ مَغنَما ، وَالزَّكاةَ مَغرَما (2) . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مِن أفحَشِ الخِيانَةِ ، خِيانَةُ الوَدائِعِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن كانَ عَلَيهِ دَينٌ فَيَنوي قَضاءَهُ ، كانَ مَعَهُ مِنَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ حافِظانِ يُعينانِهِ عَلَى الأَداءِ عَن أمانَتِهِ . فَإِن قَصَرَت نِيَّتُهُ عَنِ الأَداءِ ، قَصَرا عَنهُ مِنَ المَعونَةِ بِقَدرِ ما قَصَرَ مِن نِيَّتِهِ . (5)

تفسير العيّاشي عن أبان بن تغلب :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أتَرَى اللّهَ أعطى مَن أعطى مِن كَرامَتِهِ عَلَيهِ ، ومَنَعَ مَن مَنَعَ مِن هَوانٍ بِهِ عَلَيهِ ؟! لا ، ولكِنَّ المالَ مالُ اللّهِ ، يَضَعُهُ عِندَ الرَّجُلِ وَدائِعَ ، وجَوَّزَ لَهُم أن يَأكُلوا قَصدا (6) ، ويَشرَبوا قَصدا ، ويَلبَسوا قَصدا ، ويَنكِحوا قَصدا ، ويَركَبوا قَصدا ، ويَعودوا بِما سِوى ذلِكَ عَلى فُقَراءِ المُؤمِنينَ ، ويَلُمّوا بِهِ شَعَثَهُم (7) ؛ فَمَن فَعَلَ ذلِكَ كانَ ما يَأكُلُ حَلالاً ، ويَشرَبُ حَلالاً ، ويَركَبُ حَلالاً ، ويَنكِحُ حَلالاً ، ومَن عَدا ذلِكَ كانَ عَلَيهِ حَراما . ثُمَّ قالَ : «وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» (8) ، أتَرَى اللّهَ ائتَمَنَ رَجُلاً عَلى مالٍ خَوَّلَ لَهُ أن يَشتَرِيَ فَرَسا بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ ويُجزيهِ فَرَسٌ بِعِشرينَ دِرهَما ، ويَشتَرِيَ جارِيَةً بِأَلفِ دينارٍ ويُجزيهِ جارِيَةٌ بِعِشرينَ دِينارا ؟! وقالَ : «وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» . (9)

.


1- .يوسف : 54 و 55 .
2- .أي يرى ربُّ المال أنّ إخراج زكاته غرامة يغرمها (النهاية : ج 3 ص 363 «غرم») .
3- .الإصابة : ج 7 ص 46 الرقم 9655 عن أبي تميمة ، كنز العمّال : ج 3 ص 62 ح 5504 نقلاً عن سعيد بن منصور عن ثوبان .
4- .غرر الحكم : ج 6 ص 20 ح 9310 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 468 ح 8517 .
5- .الكافي : ج 5 ص 95 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 185 ح 384 كلاهما عن الحسن بن عليّ بن رباط ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 183 ح3687 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 147 ح 8 .
6- .القَصْدُ : العدل ، والقصد خلاف الإفراط وهو ما بين الاسراف والتقتير (لسان العرب: ج3 ص353 «قصد»).
7- .منه الدعاء : أسألك من رحمة تلمّ بها شعثي ، أي تجمع ما تفرّق في أمري (النهاية : ج 2 ص 478 «شعث») .
8- .الأعراف : 31 .
9- .تفسير العيّاشى¨ : ج 2 ص 13 ح 23 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 305 ح 6 .

ص: 411

4 / 3 امانت هاى اقتصادى

4 / 3امانت هاى اقتصادىقرآن«و پادشاه گفت: «او را نزد من بياوريد، تا وى را ويژه خود كنم» . پس چون با او سخن راند، گفت: «تو امروز نزد ما بامنزلت و امين هستى» . [ يوسف ] گفت: «مرا بر خزانه هاى اين سرزمين بگمار، كه من ، نگهبانى دانا هستم»» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من ، پيوسته برفطرت [الهى] هستند تا زمانى كه امانت را غنيمت ندانند و [پرداخت] زكات را خسارت [براى خود] نشمارند .

امام على عليه السلام :از زشت ترين خيانت ها ، خيانت در سپرده ها [و امانت ها ]است .

امام صادق عليه السلام :هر كس قرضى داشته باشد و نيّتِ پرداخت آن را در سر بپروراند ، از جانب خداوند عز و جل دو نگهبان بر او گماشته مى شوند تا او را در اداى امانت به او كمك كنند ، و هرگاه نيّتش در اداى آن سست شود ، به اندازه اى كه از نيّتش كوتاه آمده ، آن دو نگهبان از كمك كردن به او كوتاه مى آيند .

تفسير العيّاشى_ به نقل از اَبان بن تَغلِب _ :امام صادق عليه السلام فرمود : «آيا مى پندارى كه خداوند به هر كس چيزى داده ، از سرِ گراميداشت اوست ، و به كسى كه چيزى نداده ، از روى خوارداشت او باشد؟! نه ؛ بلكه اين دارايى ها مال خداست و آن را نزد آدمى به امانت مى سپارد و به آنان ، اجازه داده است كه به اندازه بخورند ، به اندازه بياشامند ، به اندازه بپوشند ، به اندازه زن اختيار كنند ، به اندازه سوار شوند ، و افزون بر آن ، به مؤمنان نادار بدهند و با آن به پريشانى زندگى آنها سر و سامان دهند . پس هر كس چنين كرد ، آنچه مى خورَد و مى آشامد و سوار مى شود و زن مى گيرد ، حلال باشد و هر كس از آن سرپيچى كرد ، بر او حرام است» . سپس فرمود : « «و زياده روى مكنيد كه او زياده روان را دوست ندارد» . آيا خيال مى كنى خداوند ، مالى را به امانت نزد مردى مى سپارد و به او اجازه مى دهد اسبى را با ده هزار درهم بخرد ، در حالى كه اسب ، بيست درهمى هم جوابگوى اوست ؟ و كنيزى به هزار دينار بخرد ، در صورتى كه كنيزى بيست دينارى هم كفايتش مى كند؟!» . و فرمود : « «زياده روى مكنيد كه او زياده روان را دوست نمى دارد» » .

.

ص: 412

مصباح المتهجّد_ في دُعاءِ يَومِ الإِثنَينِ _ :اللّهُمَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَارزُقني رِزقا واسِعا ، حَلالاً طَيِّبا ، نُؤَدّي بِهِ أماناتِنا . (1)

4 / 4الأَماناتُ الأَخلاقِيَّةُأ _ الصِّدقُالخصال عن الأصبغ بن نباتة :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ : الصِّدقُ أمانَةٌ ، وَالكَذِبُ خِيانَةٌ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الصِّدقُ أمانَةُ اللِّسانِ . (3)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 457 ، البلد الأمين : ص 115 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 175 .
2- .الخصال : ص 505 ح 3 ، غرر الحكم : ج 1 ص 13 ح 15 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 379 ح 35 .
3- .غرر الحكم : ج 1 ص 65 ح 253 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 27 ح 360 .

ص: 413

4 / 4 امانت هاى اخلاقى
الف - راستگويى

مصباح المتهجّد_ در دعاى روز دوشنبه _ :بار خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، و مرا روزىِ گسترده و حلال و پاكيزه ، عطا فرما تا با آن ، امانت هايمان (ديون و قروض خويش) را ادا كنيم .

4 / 4امانت هاى اخلاقىالف _ راستگويىالخصال_ به نقل از اصبغ بن نُباته _ :امير مؤمنان عليه السلام مى فرمود : «راستگويى ، امانت است و دروغگويى ، خيانت» .

امام على عليه السلام :راستگويى ، امانت زبان است .

.

ص: 414

ب _ الوَرَعُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الوَرَعُ أمانَةٌ . (1)

ج _ العِفَّةُقصص الأنبياء للراوندي عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ عَن قَولِهِ تَعالى : «إِنَّ أَبِى يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا» (2) أهِيَ الَّتي تَزَوَّجَ بِها ؟ قالَ : نَعَم ، ولَمّا قالَت : «اسْتَئجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَئجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمِينُ» (3) ، قالَ أبوها : كَيفَ عَلِمتِ ذلِكَ ؟ قالَت : لَمّا أتَيتُهُ بِرِسالَتِكَ فَأَقبَلَ مَعي ، قالَ : كوني خَلفي ، ودُلّيني عَلَى الطَّريقِ ، فَكُنتُ خَلفَهُ اُرشِدُهُ ، كَراهَةَ أن يَرى مِنّي شَيئا . (4)

د _ الوَفاءُالإمام عليّ عليه السلام :أفضَلُ الأَمانَةِ الوَفاءُ بِالعَهدِ . (5)

عنه عليه السلام :مِن أحسَنِ الأَمانَةِ رَعيُ الذِّمَمِ (6) . (7)

ربيع الأبرار :قالَ رَجُلٌ لِسَلمانَ رَضِيَ اللّهُ عَنهُ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ؛ فُلانٌ يُقرِئُكَ السَّلامَ . فَقالَ : أما أنَّكَ لَو لَم تَفعَل ، لَكانَت أمانَةً في عُنُقِكَ . (8)

.


1- .تهذيب الآثار : ص 54 ح 109 عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : ج 3 ص 798 ح 8793 .
2- .القصص : 25 .
3- .القصص : 26 .
4- .قصص الأنبياء للراوندي : ص 152 ح 161 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 44 ح 10 وراجع : كمال الدين : ص 151 ح 13 وتفسير القمّى¨ : ج 2 ص 138 ودعائم الإسلام : ج 2 ص 202 ح 738 .
5- .غرر الحكم : ج 2 ص 402 ح 3018 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 119 ح 2678 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 97 ح 192566 .
6- .الذمّة بمعنى العهد ، والأمان ، والضمان ، والحُرمة ، والحقّ (النهاية : ج 2 ص 168 «ذمم») .
7- .غرر الحكم : ج 6 ص 22 ح 9385 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 469 ح 8571 .
8- .ربيع الأبرار : ج 4 ص 344 .

ص: 415

ب - پارسايى
ج - پاك دامنى
د - وفادارى

ب _ پارسايىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پارسايى ، امانت است .

ج _ پاك دامنىقصص الأنبياء ، راوندى_ به نقل از احمد بن محمّد بن ابى نصر _ :از ابو الحسن الرضا _ كه درودهاى خدا بر او باد _ در باره اين سخن خداى متعال : «پدرم تو را مى خوانَد تا تو را به پاداش آب دادن [گوسفندان] براى ما مزد دهد» پرسيدم و گفتم : آيا اين مزد ، همان ازدواج [موسى عليه السلام با دختر شعيب ]است؟ فرمود : «آرى ؛ و چون دختر شعيب گفت : «او را استخدام كن ؛ زيرا بهترين كسى است كه استخدام مى كنى ؛ هم نيرومند و هم امانتدار است» ، پدرش گفت : چگونه اين [امانتدارى او] را دانستى؟ گفت : چون پيغام شما را به او رساندم و او با من آمد ، گفت : تو در پىِ من بيا و راه را نشانم بده . و من از پشتِ سرش مى آمدم و راه نمايى اش مى كردم . و اين براى آن بود كه دوست نداشت [پشت سرِ من حركت كند و] از من ، چيزى ببيند».

د _ وفادارىامام على عليه السلام :بالاترين امانتدارى ، وفا كردن به پيمان است .

امام على عليه السلام :از بهترين امانتدارى[ها] ، رعايت پيمان هاست .

ربيع الأبرار :مردى به سلمان _ كه خدا از او خشنود باد _ گفت : اى ابو عبد اللّه ! فلانى به تو سلام مى رساند . سلمان گفت : اگر سلام او را نرسانده بودى ، امانتى بر گردن تو بود .

.

ص: 416

ه _ إقامَةُ الحَقِّالإمام عليّ عليه السلام :التَّعاوُنُ عَلى إقامَةِ الحَقِّ ، أمانَةٌ ودِيانَةٌ . (1)

و _ المُكافَأَةُ عَلَى الصَّنيعَةِالإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :مِن أداءِ الأَمانَةِ المُكافَأَةُ عَلَى الصَّنيعَةِ ، لِأَنَّها كَالوَديعَةِ عِندَكَ . (2)

ز _ المُحافَظَةُ عَلَى الأَسرارِالإمام عليّ عليه السلام :كُلُّ شَيءٍ لا يَحسُنُ نَشرُهُ أمانَةٌ ، وإن لَم يُستَكتَم . (3)

الإمام الحسين عليه السلام :السِّرُّ أمانَةٌ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا حَدَّثَ الرَّجُلُ الحَديثَ ثُمَّ التَفَتَ ، فَهِيَ أمانَةٌ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا حَدَّثَ الإِنسانُ حَديثا ، وَالمُحَدِّثُ يَلتَفِتُ حَولَهُ ، فَهُوَ أمانَةٌ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَمِعَ مِن رَجُلٍ حَديثاً لا يَشتَهي أن يُذكَرَ عَنهُ ، فَهُوَ أمانَةٌ وإن لَم يَستَكتِمهُ . (7)

.


1- .غرر الحكم : ج 1 ص 350 ح 1327 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 319 ح 5563 بزيادة «طلب» في أوّله وص 48 ح 1206 نحوه .
2- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 275 ح 178 .
3- .غرر الحكم : ج 4 ص 539 ح 6897 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 377 ح 6402 .
4- .تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 246 ، معدن الجواهر : ص 72 من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام .
5- .سنن الترمذي : ج 4 ص 341 ح 1959 ، سنن أبي داود : ج 4 ص 267 ح 4868 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 180 ح 15066 ، مسند أبي يعلى : ج 2 ص 450ح2209 وفيه «القوم» بدل «الحديث» وكلّها عن جابر بن عبد اللّه ، كنز العمّال : ج 9 ص 136 ح 25378 .
6- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 126 ح 14798 و ص 209 ح 15244 ، شعب الإيمان : ج 7 ص 520 ح 11193 ، تهذيب الكمال : ج 17 ص 288 الرقم 3906كلّها عن جابر بن عبد اللّه ، مشكل الآثار : ج 4 ص 336 عن عبد الملك بن جابر بن عتيك وكلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 9 ص 143 ح 25428 .
7- .مسند ابن حنبل : ج 10 ص 422 ح 27579 ، حلية الأولياء : ج 3 ص 359 الرقم 253 كلاهما عن أبي الدرداء ، كنزالعمّال : ج 9 ص 144 ح 25430 .

ص: 417

ه - برپا داشتن حق
و - جبران نيكى
ز - نگهدارى رازها

ه _ برپا داشتن حقامام على عليه السلام :همكارى در برپا داشتن حق ، امانتدارى و ديندارى است .

و _ جبران نيكىامام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :جبران كردن نيكى ، از امانتدارى است ؛ زيرا آن نيكى ، چونان سپرده اى در نزد توست .

ز _ نگهدارىِ رازهاامام على عليه السلام :هر چيزى كه پخش كردن آن خوب نباشد ، امانت است ، هر چند پنهان داشتن آن ، خواسته نشده باشد .

امام حسين عليه السلام :هر رازى ، يك امانت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه شخصى [با ديگرى] سخن بگويد ، سپس اطراف خود را بپايد [كه احتمالاً كسى دور و بَر او نباشد تا آن سخن را بشنود] ، آن سخن ، امانت است [و شنونده نبايد آن را به كسى بگويد] .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه شخص سخنى بگويد و در حين گفتن آن ، اطرافش را بپايد ، آن سخن ، امانت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از مردى سخنى بشنود كه آن مرد دلش نمى خواهد سخنش جايى بازگو شود ، آن سخن ، امانت است ، هر چند پوشيده داشتن آن را از او نخواسته باشد .

.

ص: 418

عنه صلى الله عليه و آله :مَن حَدَّثَ حَديثا لا يُحِبُّ أن يُفشى عَلَيهِ ، فَهُوَ أمانَةٌ ، وإن لَم يَستَكتِمهُ صاحِبُهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا ومِنَ الأَمانَةِ ، ألا ومِنَ الخِيانَةِ ، أن يُحَدِّثَ الرَّجُلُ أخاهُ بِالحَديثِ فَيَقولُ : اُكتُم عَنّي ، فَيُفشيهِ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في صِفَةِ المُؤمِنِ _ :لا يُحَدِّثُ أمانَتَهُ الأَصدِقاءَ . (3)

رجال الكشّي عن أسلم مولى محمّد بن الحنفيّة :كُنتُ مَعَ أبي جَعفَرٍ عليه السلام جالِسا ، مُسنِدا ظَهري إلى زَمزَمَ ، فَمَرَّ عَلَينا مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ الحَسَنِ ، وهُوَ يَطوفُ بِالبَيتِ . فَقالَ أبو جَعفَرٍ: يا أسلَمُ ، أتَعرِفُ هذَا الشّابَّ ؟ قُلتُ : نَعَم ، هذا مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ ابنِ الحَسَنِ . قالَ : أما إنَّهُ سَيَظهَرُ ويُقتَلُ في حالٍ مَضيعَةٍ . ثُمَّ قالَ : يا أسلَمُ ، لا تُحَدِّث بِهذَا الحَديثِ أحَدا ، فَإِنَّهُ عِندَكَ أمانَةٌ . (4)

ثواب الأعمال عن أبي هريرة وابن عبّاس :خَطَبَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَبلَ وَفاتِهِ ، وهِيَ آخِرُ خُطبَةٍ خَطَبَها بِالمَدينَةِ حَتّى لَحِقَ بِاللّهِ عَزَّ وجَلَّ ... فَقالَ : ... ومَن غَسَّلَ مَيِّتا فَأَدّى فيهِ الأَمانَةَ ، كانَ لَهُ بِكُلِّ شَعرَةٍ (5) عِتقُ رَقَبَةٍ ، ورُفِعَ لَهُ بِهِ مِئَةُ دَرَجَةٍ . فَقالَ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ : يا رَسولَ اللّهِ ؛ كَيفَ يُؤَدّي فيهِ الأَمانَةَ ؟ قالَ صلى الله عليه و آله : يَستُرُ عَورَتَهُ ، ويَستُرُ شَينَهُ ، وإن لَم يَستُر عَورَتَهُ ولا يَستُرُ شَينَهُ ، حَبِطَ أجرُهُ ، وكُشِفَ عَورَتُهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (6)

.


1- .كنز العمّال : ج 9 ص 143 ح 25429 ، مجمع الزّوائد : ج 8 ص 183 ح 13167 وفيه «لا يشتهي» بدل «لا يحبّ» وكلاهما نقلاً عن الطّبراني عن عبد اللّه بن سلّام .
2- .الدرّ المنثور : ج 6 ص 671 نقلاً عن عبد بن حميد عن الحسن .
3- .الكافي : ج 2 ص 231 ح 3 ، الأمالي للصدوق : ص 582 ح 802 كلاهما عن أبي حمزة ، بحار الأنوار : ج 67 ص 270 ح 2 .
4- .رجال الكشّي : ج 2 ص 459 ح 359 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 149 ح 204 .
5- .في المصدر : «كان بكلّ شعره» ، والتصويب من بحار الأنوار .
6- .ثواب الأعمال : ص 344 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 371 ح 30 وراجع : مسند ابن حنبل : ج 9 ص 432 ح 24935 ، المعجم الأوسط : ج 4 ص 47 ح3575 والمصنف لعبد الرزاق : ج 3 ص 404 ح 6098 والمصنّف لابن أبي شيبة : ج 3 ص 155 ح 1 وكنز العمّال : ج 15 ص 575 ح 42236 .

ص: 419

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس سخنى بگويد كه دوست ندارد فاش شود ، آن سخن ، امانت است ، اگر چه از شنونده اش نخواسته باشد آن را پنهان بدارد [و به كسى نگويد] .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آگاه باشيد كه از امانتدارى است ! آگاه باشيد كه از خيانت است ، اين كه مردى به برادرش سخنى بگويد و از او بخواهد پنهانش بدارد ؛ امّا او آن را فاش سازد !

امام زين العابدين عليه السلام_ در توصيف مؤمن _ :امانتِ خود (راز ديگران) را به دوستانش نمى گويد .

رجال الكشّى_ به نقل از اسلم ، وابسته محمّد بن حنفيه _ :با امام باقر عليه السلام نشسته و به زمزم تكيه داده بودم كه محمّد بن عبد اللّه بن حسن _ كه كعبه را طواف مى كرد _ ، از برابر ما گذشت . امام باقر عليه السلام فرمود : «اسلم! اين جوان را مى شناسى؟» . گفتم : آرى . او محمّد بن عبد اللّه بن حسن است . فرمود : «زودا كه او قيام كند و كشته شود و خونش هدر رود» . سپس فرمود : «اين سخن را به هيچ كس مگو ، چون در نزد تو امانت است» .

ثواب الأعمال_ به نقل از ابو هريره و ابن عبّاس _ :پيامبر خدا ، پيش از رحلتش براى ما سخنرانى كرد و اين آخرين سخنرانى اى بود كه در مدينه ايراد فرمود تا آن كه به خداوند عز و جل پيوست ... ايشان فرمود : « ... هر كس مُرده اى را غسل دهد و در باره اش امانتدارى كند ، به اِزاى هر مويى ، ثواب آزاد كردن يك بنده برايش باشد ، و صد درجه رفعت مى يابد» . عمر بن خطاب گفت : اى پيامبر خدا ! چگونه در باره اش امانتدارى كند؟ فرمود : «عورت و عيب او را بپوشاند . اگر عورت و عيبش را نپوشانَد ، مزدش بر باد مى رود و عيب و عورت خودش در دنيا و آخرت ، آشكار مى گردد» .

.

ص: 420

الكافي عن سعد بن طريف :قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : مَن غَسَّلَ مَيِّتاً فَأَدّى فيهِ الأَمانَةَ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ . قُلتُ : وكَيفَ يُؤَدّي فيهِ الأَمانَةَ ؟ قالَ : لا يُحَدِّثُ بِما يَرى . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَطَّلِعوا فِي القُبورِ ، فَإِنَّها أمانَةٌ . ولا يَدخُلِ القَبرَ إلّا ذو أمانَةٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنّ مِن أعظَمِ الأَمانَةِ عِندَ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ ، الرَّجُلَ يُفضي إلَى امرَأَتِهِ وتُفضي إلَيهِ ، ثُمَّ يَنشُرُ سِرَّها . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الحَوائِجُ أمانَةٌ مِنَ اللّهِ في صُدورِ العِبادِ ، فَمَن كَتَمَها كُتِبَت لَهُ عِبادَةٌ ، ومَن أفشاها كانَ حَقّا عَلى مَن سَمِعَها أن يُعينَهُ (4) . (5)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ :يا عَلِيُّ ، الحاجَةُ أمانَةُ اللّهِ عِندَ خَلقِهِ ، فَمَن كَتَمَها عَلى نَفسِهِ أعطاهُ اللّهُ ثَوابَ مَن صَلّى ، ومَن كَشَفَها إلى مَن يَقدِرُ أن يُفَرِّجَ عَنهُ ولَم يَفعَل فَقَد قَتَلَهُ ، أما إنَّهُ لَم يَقتُلهُ بِسَيفٍ ، ولا سِنانٍ (6) ، ولا سَهمٍ ، ولكِن قَتَلَهُ بِما نَكى (7) مِن قَلبِهِ . (8)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 164 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 450 ح 1460 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 141 ح 388 بزيادة «وحده إلى أن يدفن الميت» في آخره ، المقنع للصدوق : ص 61 عن الإمام الصادق عليه السلام ، ثواب الأعمال : ص 232 ح 2 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام وكلّها نحوه ،بحار الأنوار : ج 81 ص 287 ح 6 .
2- .الفردوس : ج 5 ص 38 ح 7391 عن أنس ، كنز العمّال : ج 15 ص 603 ح 42400 .
3- .صحيح مسلم : ج 2 ص 1061 ح 124 ، سنن أبي داود : ج 4 ص 268 ح 4870 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 138 ح 11655 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 16 ص 375 ح 44969 وراجع : المصنّف لابن أبي شيبة : ج 3 ص 449 ح 2 .
4- .في المصدر : «يعنيه» والتصويب من بحار الأنوار .
5- .الكافي : ج 4 ص 24 ح 4 عن الحارث الهمداني عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 41 ص 36 ح 13 .
6- .السّنانُ : نصلُ الرمح ، والجمع أسنّة (القاموس المحيط : ج 4 ص 239 «السّن») .
7- .نَكَيتُ في العدوّ نكايَةً : إذا قتلتَ فيهم وجَرَحتَ (الصحاح : ج 6 ص 2515 «نكى») .
8- .الكافي : ج 2 ص 261 ح 8 عن إدريس بن عبد اللّه عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 369 ح 1213 عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «أنكأ» بدل «نكى من» ، بحار الأنوار : ج 72 ص 10 ح 9 .

ص: 421

الكافى_ به نقل از سعد بن طريف _ :امام باقر عليه السلام فرمود : «هر كس مُرده اى را غسل دهد و در باره او امانتدارى كند ، خداوند او را مى آمرزد» . گفتم : در باره اش امانتدارى كند ، يعنى چه؟ فرمود : «آنچه [از او] مى بيند ، بازگو نكند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به درون گورها منگريد ؛ كه آنها امانت اند ، و تنها كسى بايد [براى گذاشتن ميّت در لَحَد] داخل گور شود كه امانتدار باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روز قيامت ، يكى از بزرگ ترين [خيانت ها در] امانت ها ، نزد خدا اين است كه زن و شوهرى با هم خلوت كنند و مرد ، راز او را [براى ديگران] فاش سازد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيازها ، امانت خدا در سينه هاى بندگان اند . پس هر كه آنها را پوشيده بدارد [و نيازش را به كسى نگويد] ، برايش عبادت نوشته مى شود ، و هر كه آنها را آشكار سازد ، كسى كه آنها را شنيد ، بايد به او كمك كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _ :اى على! حاجت ، امانت خدا در نزد خلق اوست . پس هر كه آن را پيش خود نگه دارد ، خداوند ، ثواب نمازگزار را به او مى دهد ، و هر كه آن را براى كسى كه مى تواند حاجتش را برآورد ، ابراز دارد و او برآورده نسازد ، هر آينه ، وى را كُشته است . با شمشير يا سرنيزه يا تير نكُشته ؛ بلكه با جريحه دار كردن دلش ، او را كُشته است .

.

ص: 422

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ جَعَلَ الفَقرَ أمانَةً عِندَ خَلقِهِ ، فَمَن سَتَرَهُ أعطاهُ اللّهُ مِثلَ أجرِ الصّائِمِ القائِمِ ، ومَن أفشاهُ إلى من يَقدِرُ عَلى قَضاءِ حاجَتِهِ فَلَم يَفعَل ، فَقَد قَتَلَهُ . أما إنَّهُ ما قَتَلَهُ بِسَيفٍ ، ولا رُمحٍ ، ولكِنَّهُ قَتَلَهُ بِما نَكى مِن قَلبِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ أمانَةٌ ، فَمَن كَتَمَهُ كانَ عِبادَةً ، ومَن باحَ بِهِ فَقَد قَلَّدَ إخوانَهُ المُسلِمينَ . (2)

تهذيب الأحكام عن الحسين بن المختار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : الرَّجُلُ يَكونُ لَهُ الشَّريكُ فَيَظهَرُ عَلَيهِ قَدِ اختانَ شَيئا ، ألَهُ أن يَأخُذَ مِنهُ مِثلَ الَّذي أخَذَ مِن غَيرِ أن يُبَيِّنَ لَهُ ؟ فَقالَ : شَوهٌ (3) ! إنَّما اشتَرَكا بِأَمانَةِ اللّهِ تَعالى ، وإنّي لَاُحِبُّ لَهُ إن رَأى شَيئا مِن ذلِكَ أن يَستُرَ عَلَيهِ ، وما اُحِبُّ أن يَأخُذَ مِنهُ شَيئا بِغَيرِ عِلمِهِ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 260 ح 3 ، مشكاة الأنوار : ص 226 ح 626 وفيه «أنكر» بدل «نكى» ، ثواب الأعمال : ص 217 ح 1 ، جامع الأخبار : ص 305 ح 835كلاهما نحوه وكلّها عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 72 ص 8 ح 6 .
2- .تاريخ دمشق : ج 43 ص 153 ح 9136 عن عمر ، كنز العمّال : ج 6 ص 471 ح 16596 .
3- .شوه : كلمة تقبيح ومنه: شاهت الوجوه (هامش المصدر) . وشاه وجهه : قبح ، وشوه كفرح فهو أشوه وهي شوهاء ، وهما القبيحا الوجه والخلقة (تاج العروس : ج 19 ص 55 «شوه») .
4- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 350 ح 992 و ج 7 ص 192 ح 849 نحوه ، وسائل الشيعة : ج 13 ص 178 ح 24043 .

ص: 423

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، فقر را در نزد مخلوقش به امانت نهاده است . پس هر كه آن را نهان بدارد ، خداوند به او پاداشى همانند پاداشِ روزه دار شب خيز مى دهد ، و هر كه آن را نزد كسى كه مى تواند حاجتش را برآورد ، ابراز دارد و او برآورده نسازد ، در حقيقت ، او را كُشته است . البته او را با شمشير و سرنيزه اى نكُشته ؛ بلكه با زخم زدن بر قلبش او را كُشته است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر ، يك امانت است . پس هر كه آن را پنهان نگه دارد ، عبادت كرده است ، و هر كه آن را فاش سازد ، [مسئوليت] آن را به گردن برادرانِ مسلمانش انداخته است .

تهذيب الأحكام_ به نقل از حسين بن مختار _ :به امام صادق عليه السلام گفتم : مردى شريكى دارد و برايش معلوم مى شود كه آن شريك ، در چيزى [از اموالش] به او خيانت كرده است . آيا مى تواند به اندازه اى كه از مال او برداشته است ، از مال وى بردارد ، بدون آن كه به او بگويد ؟ فرمود : «چه قدر زشت! آن دو ، در حقيقت ، در امانت خداى متعال شريك شده اند ، و من دوست دارم كه اگر در اين باره چيزى از او مشاهده كرد ، آن را بر او بپوشاند [و به روى او نياورد] ، و دوست ندارم بدون اطّلاعش ، از مال او چيزى بردارد .

.

ص: 424

4 / 5الأَماناتُ العَمَلِيَّةُالكتاب«يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ» . (1)

الحديثالإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ» _ :فَخِيانَةُ اللّهِ وَالرَّسولِ مَعصِيَتُهُما ، وأما خِيانَةُ الأَمانَةِ ، فَكُلُّ إنسانٍ مَأمونٌ عَلى مَا افتَرَضَ اللّهُ عَلَيهِ . (2)

الفصول المختارة عن أبي رافع :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله صَلّى يَومَ الإِثنَينِ ، وصَلَّت خَديجَةُ رِضوانُ اللّهِ عَلَيها مَعَهُ ، ودَعا عَلِيّا عليه السلام إلَى الصَّلاةِ مَعَهُ يَومَ الثُّلاثاءِ ، فَقالَ لَهُ : أنظِرني حَتّى ألقى أبا طالِبٍ . فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : إنَّها أمانَةٌ ، فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : فَإِن كانَت أمانَةً فَقَد أسلَمتُ لَكَ ، فَصَلّى مَعَهُ ، وهُوَ ثاني يَومِ المَبعَثِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الأَمانَةُ ثَلاثٌ : الصَّلاةُ ، وَالصِّيامُ ، وَالغُسلُ مِنَ الجَنابَةِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الأَمانَةُ فِي الصَّلاةِ ، وَالأَمانَةُ فِي الصَّومِ ، وَالأَمانَةُ فِي الحَديثِ ، فَأَشَدُّ ذلِكَ الوَدائِعُ . (5)

.


1- .الأنفال : 27 .
2- .تفسير القمّى¨ : ج 1 ص 272 عن أبي الجارود ، بحار الأنوار : ج 22 ص 67 ح 11 .
3- .الفصول المختارة : ص 280 ، الاحتجاج : ج 1 ص 329 ح 55 عن جابر الجعفيّ عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 38 ص 286 ؛ المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 201 ح 4841 نحوه .
4- .تفسير عبد الرزّاق : ج 2 ص 125 ، تفسير القرطبي : ج 20 ص 9 وليس فيه «الغسل من» كلاهما عن زيد بن أسلم ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 671 .
5- .المعجم الكبير : ج 10 ص 219 ح 10527 ، تفسير القرطبي : ج 5 ص 256 ، حلية الأولياء : ج 4 ص 201 الرقم 277 وليس فيه «الأمانة في الصلاة» وكلّها عن عبد اللّه بن مسعود ، كنز العمّال : ج 4 ص 401 ح 11116 .

ص: 425

4 / 5 امانت هاى عملى

4 / 5امانت هاى عملىقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به خدا و پيامبر او خيانت مكنيد و [ نيز ] در امانت هاى خود ، خيانت نورزيد ؛ و خود مى دانيد [ كه نبايد خيانت كرد]» .

حديثامام باقر عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به خدا و پيامبر او خيانت مكنيد ، و [نيز] در امانت هاى خود ، خيانت نورزيد و خود مى دانيد» _ :خيانت كردن به خدا و پيامبر او ، نافرمانى كردن آنهاست . و امّا خيانت در امانت ؛ هر چيزى كه خداوند بر انسان واجب ساخته ، در واقع ، امانتى در دست اوست .

الفصول المختارة_ به نقل از ابو رافع _ :پيامبر خدا ، روز دوشنبه نماز خواند و خديجه _ كه خدايش از او خشنود باد _ نيز با او نماز خواند ، و روز سه شنبه على عليه السلام را به نماز خواندن با خودش دعوت كرد . على عليه السلام گفت : به من مهلت دهيد تا ابوطالب را ببينم . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «نماز ، يك امانت است» . على عليه السلام گفت : اگر امانت است ، پس من تسليم تو هستم . پس با پيامبر نماز گزارد . و اين ، در دومين روز مبعث بود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانت ها سه تايند : نماز ، روزه ، و غسل جنابت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانت ، در نماز است . امانت ، در روزه است . امانت ، در سخن است ؛ و مهم تر از همه اينها ، سپرده هاست .

.

ص: 426

عنه صلى الله عليه و آله :الأَمانَةُ في ثَمانِيَةِ أشياءَ : فِي الصَّلاةِ ، وَالزَّكاةِ ، وَالحَجِّ ، وَالجِهادِ ، وَالأَمرِ بِالمَعروفِ ، وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ ، وأشَدُّ ذلِكَ الوَدائِعُ ، وعَهدُهُمُ الَّذين يَعهَدونَ النّاسَ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الأَذانُ حُجَّةٌ عَلى اُمَّتي ، وتَفسيرُهُ : إذا قالَ المُؤَذِّنُ : «اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّهُ يَقولُ : اللّهُمَّ أنتَ الشّاهِدُ عَلى ما أقولُ ، يا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ ؛ قَد حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَتَهَيَّؤوا ، ودَعوا عَنكُم شُغُلَ الدُّنيا ... . وإذا قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِنَّهُ يَقولُ : يا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ ، اِعلَموا أنّي جَعَلتُ أمانَةَ سَبعِ سَماواتٍ ، وسَبعِ أرَضينَ في أعناقِكُم . فَإِن شِئتُم فَأَقبِلوا ، وإن شِئتُم فَأَدبِروا ، فَمَن أجابَني فَقَد رَبِحَ ، ومَن لَم يُجِبني فَلا يَضُرُّني . (2)

عوالي اللآلي :فِي الحَديثِ أنَّ عَلِيّا عليه السلام إذا حَضَرَ وَقتُ الصَّلاةِ يَتَمَلمَلُ ويَتَزَلزَلُ ويَتَلَوَّنُ ، فَقيلَ لَهُ : ما لَكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ؟ فَيَقولُ : جاءَ وَقتُ الصَّلاةِ ، وَقتُ أمانَةٍ عَرَضَهَا اللّهُ عَلَى السَّماواتِ وَالأَرضِ فَأَبَينَ أن يَحمِلنَها وأشفَقنَ مِنها . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :غُسلُ الجَنابَةِ ... أمانَةٌ ائتَمَنَ اللّهُ عَلَيها عَبيدَهُ ؛ لِيَختَبِرَهُم بِها . (4)

.


1- .الفردوس : ج 1 ص 121 ح 414 عن ابن عباس .
2- .جامع الأخبار : ص 171 ح 405 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 153 ح 49 .
3- .عوالي اللآلي : ج 1 ص 324 ح 62 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 124 نحوه ، مجمع البحرين : ج 1 ص 78 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 256 ح 53 .
4- .الاحتجاج : ج 2 ص 240 ح 223 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 264 و 356 عن الإمام الرضا عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 81 ص 8 ح 8 .

ص: 427

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانت ، در هشت چيز است : در نماز ، و زكات ، و حج ، و جهاد ، و امر به معروف و نهى از منكر ، و از همه اينها مهم تر ، سپرده هاست ، و [نيز] پيمانى كه مردم با يكديگر مى بندند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اذان ، حجّت بر امّت من است و تفسيرش اين است : هرگاه مؤمن گفت : «خدا ، بزرگ تر است ؛ خدا ، بزرگ تر است» ، در واقع مى گويد : بارخدايا ! تو بر آنچه مى گويم ، گواهى . اى امّت محمّد ! نماز فرا رسيد . پس آماده شويد و كار دنيا را رها كنيد ... . و هرگاه گفت : «معبودى جز خدا نيست» ، در واقع مى گويد : اى امّت محمّد! بدانيد كه من ، امانت هفت آسمان و هفت زمين را برگردن شما نهادم . پس اگر خواستيد ، بياييد و اگر خواستيد ، نياييد ؛ زيرا هر كه [نداى] مرا اجابت كند ، سود برده است ، و هر كه اجابت نكند ، به من زيانى نمى رسانَد .

عوالى اللآلى :در حديث آمده است كه على عليه السلام چون وقت نماز مى رسيد ، به خود مى پيچيد و مى لرزيد و رنگش بر مى گشت . به ايشان گفته شد : شما را چه شده است ، اى امير مؤمنان؟ فرمود : «وقت نماز شده است ؛ وقت امانتى كه خدا ، آن را به آسمان ها و زمين ، پيشنهاد داد و آنها از پذيرفتنش سر باز زدند و از آن ترسيدند» . (1)

امام صادق عليه السلام :غسل جنابت ، ... امانتى است كه خداوند بر عهده بندگانش نهاده است تا بدان وسيله ، آنان را بيازمايد .

.


1- .. اشاره است به آيه 72 از سوره احزاب .

ص: 428

الفصل الخامس : أصناف الاُمناء5 / 1اللّهُ عَزَّوجَلَّالكتاب«هُوَ اللَّهُ الَّذِى لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ» . (1)

الحديثمجمع البيان عن ابن عبّاس والضحّاك والجبائي_ في قَولِهِ تَعالى : «الْمُهَيْمِنُ» _ :أيِ الأَمينُ ، حَتّى لا يَضيعَ لِأَحَدٍ عِندَهُ حَقٌّ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _ :اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بِاسمِكَ ، يا مُعينُ يا أمينُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ ... المُهَيمِنِ بِقُدرَتِهِ ، وَالمُتعالي فَوقَ كُلِّ شَيءٍ بِجَبَروتِهِ . (4)

.


1- .الحشر : 23 .
2- .مجمع البيان : ج 9 ص 400 ، مجمع البحرين : ج 3 ص 1895 .
3- .البلد الأمين : ص 409 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 394 .
4- .الكافي : ج 8 ص 173 ح 194 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 350 ح 31 .

ص: 429

فصل پنجم : امانتداران

5 / 1 خداوند عزّوجلّ

فصل پنجم : امانتداران5 / 1خداوند عز و جلقرآن«اوست خدايى كه جز او معبودى نيست؛ همان فرمان رواى پاكِ سلامت[ بخش و ]ايمنى بخش [ و ]نگهبان ...» .

حديثمجمع البيان_ به نقل از ابن عبّاس و ضحّاك و جُبّايى در باره اين سخن خداوند متعال : «نگهبان» _ :يعنى امين ، به طورى كه حقّ هيچ كس در نزد او ، گم و ضايع نمى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى «جوشن كبير» _ :بار خدايا ! به نام تو از تو درخواست مى كنم ، اى كمك كننده ، اى امانتدار !

امام على عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه ... به واسطه قدرتش ، نگهبان است و به سبب سلطنتش ، فرادستِ هر چيز است .

.

ص: 430

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ عَزَّ وجَلَّ تِسعَةً وتِسعينَ اسما ... مَن أحصاها دَخَلَ الجَنَّةَ (1) ، وهِيَ : اللّهُ ، الإِلهُ ، الواحِدُ ... المُهَيمِنُ ، العَزيزُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ السَّفَرِ _ :اللّهُمَّ إنّي أستَودِعُكَ نَفسي وأهلي ومالي ، وديني ودُنياي وآخِرَتي ، وأمانَتي وخَواتيمَ عَمَلي . (3)

الإمام الباقر عليه السلام :كانَ إذا وَدَّعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَجُلاً قالَ : أستَودِعُ اللّهَ دينَكَ ، وأمانَتَكَ ، وخَواتيمَ عَمَلِكَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ في بَيانِ بَعضِ مَناسِكِ الحَجِّ _ :وأكثِر مِن أن تَستَودِعَ رَبَّكَ دينَكَ ونَفسَكَ وأهلَكَ ، ثُمَّ تَقولُ : أستَودِعُ اللّهَ الرَّحمنَ الرَّحيمَ _ الَّذي لا يُضَيِّعُ وَدائِعَهُ _ نَفسي وديني وأهلي . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاحفَظني وَاحفَظ عَلَيَّ ، وَاحرُسني وَاحرُس عَلَيَّ ، وَاكنُفني وَاكفِني ، وَاجعَلني وأهلي ووُلدي ومَن يَعنيني أمرُهُ ويَخُصُّني في وَدائِعِكَ المَحفوظَةِ ، وصِيانَتِكَ المَكلوءَةِ (6) . (7)

.


1- .قال الشيخ الصدوق رحمه الله : معنى قول النبيّ صلى الله عليه و آله : «إنّ للّه تبارك وتعالى تسعة وتسعين اسما ، من أحصاها دخل الجنّة» إحصاؤها هو الإحاطة بها ، والوقوف على معانيها ، وليس معنى الإحصاء عدّها ، وباللّه التوفيق (التوحيد : ص 195) وقال العلّامة الطباطبائي رحمه الله : المراد بقوله : «من أحصاها دخل الجنَّة» الإيمان باتّصافه تعالى بجميع ما تدلّ عليه تلك الأسماء ، بحيث لا يشذّ عنها شاذّ (الميزان في تفسير القرآن : ج 8 ص 359) .
2- .الخصال : ص 593 ح 4 ، التوحيد : ص 194 ح 8 كلاهما عن سليمان بن مهران عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 186 ح 1 ؛ سنن الترمذي : ج 5 ص 530 ح 3507 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1269 ح 3861 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 63 ح 42 عن أبي هريرة كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 448 ح 1937 .
3- .الكافي : ج 3 ص 480 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 310 ح 959 كلاهما عن اسماعيل بن أبي زياد السّكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 271 ح 2413 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 244 ح 27 .
4- .المحاسن : ج 2 ص 96 ح 1251 عن عبد اللّه بن ميمون القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 151 ح 111 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 281ح 7 .
5- .الكافي : ج 4 ص 431 ح 1 عن معاوية بن عمّار .
6- .كلأهُ اللّه كِلاءةً : أي حفظه وحرسه (الصحاح : ج 1 ص 69 «كلأ») .
7- .جمال الاُسبوع : ص 200 عن جعفر بن عمارة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 379 ح 67 .

ص: 431

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل نود و نُه نام دارد ... كه هر كس آنها را برشمارد ، به بهشت مى رود . (1) آن نام ها عبارت اند از : خدا ، اِله ، يكتا ، ... نگهبان (امين) ، ارجمند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى سفر _ :بار خدايا ! من ، خودم و كسانم و دارايى ام را ، و دينم و دنيايم و آخرتم را ، و امانتم و عواقب كارم را به تو مى سپارم .

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا ، هرگاه با مردى خداحافظى مى كرد ، مى فرمود : «دين و امانت و عواقب كارَت را به خدا مى سپارم» .

امام صادق عليه السلام_ در بيان برخى آيين هاى حج _ :دينت را و خودت و كسانت را بسيار به خداوند مى سپارى و مى گويى : «خودم را و دينم را و كسانم را به خداى مهرگسترِ مهربان مى سپارم ؛ كسى كه آنچه را به او بسپارند ، تباه نمى گردانَد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا نگه دار و از من ، محافظت نما ، و مرا پاس بدار و از من ، مراقبت فرما و مرا در پناه حمايت خود گير ، و برايم كارسازى كن ، و مرا و همسرم را و فرزندانم را و هر آن كس را كه به من مربوط مى شود و اختصاص به من دارد ، در ميان سپرده هايت _ كه محفوظ اند و نگهدارى و حراست مى شوند _ ، قرار ده .

.


1- .شيخ صدوق رحمه الله مى گويد : معناى «شمردن» نام هاى خداوند در اين فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله : «خداوند _ تبارك و تعالى _ نود و نُه نام دارد كه هر كس آن را برشمارد ، به بهشت مى رود» احاطه بر آنها و فهميدن معانى آنهاست ، نه شمارش كردن آنها (التوحيد : ص 195) . علّامه طباطبايى رحمه الله مى گويد : مراد از اين فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله : «هر كه آنها را برشمارد به بهشت مى رود» ، ايمان داشتن به اين معناست كه خداوند متعال ، به هر آنچه اين نام ها بر آنها دلالت دارند ، متّصف است و يك مورد هم استثنا ندارد (الميزان فى تفسير القرآن : ج 8 ص 359) .

ص: 432

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ لُقمانَ الحَكيمَ كانَ يَقولُ : إنَّ اللّهَ عز و جل إذَا استودِعَ شَيئا حَفِظَهُ . (1)

5 / 2المَلائِكَةُالكتاب«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِى قُوَّةٍ عِندَ ذِى الْعَرْشِ مَكِينٍ * مُّطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ». (2)

«وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِجَبرَئيلَ عليه السلام _ :ما أحسَنَ ما أثنى عَلَيكَ رَبُّكُ : «ذِى قُوَّةٍ عِندَ ذِى الْعَرْشِ مَكِينٍ * مُّطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ» فَما كانَت قُوَّتُكَ؟ وما كانَت أمانَتُكَ؟ فَقالَ : ... وأمّا أمانَتي ، فَإِنّي لَم اُؤمَر بِشَيءٍ فَعَدَوتُهُ (4) إلى غَيرِهِ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :ثُمَّ فَتَقَ ما بَينَ السَّماواتِ العُلا ، فَمَلَأَهُنَّ أطوارا مِن مَلائِكَتِهِ ، مِنهُم سُجودٌ لا يَركَعونَ ... ومِنهُم اُمَناءُ عَلى وَحيِهِ ، وألسِنَةٌ إلى رُسُلِهِ ، ومُختَلِفونَ بِقَضائِهِ وأمرِهِ . (6)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 393 ح 5609 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 132 ح 10350 _ 10353 ، السنن الكبرى : ج 9 ص 291 ح 18577 وليس فيه صدره ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 270 ح 855 كلّها عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 6 ص 702 ح 17475 .
2- .التكوير : 19 _ 21 .
3- .الشعراء : 192 و 193 .
4- .في المصدر : «بعدوته» ، والتصويب من بحار الأنوار .
5- .مجمع البيان : ج 10 ص 677 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 171 ؛ تاريخ دمشق : ج 50 ص 325 ح 10699 عن معاوية بن قرّة .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 1 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 177 ح 136 .

ص: 433

5 / 2 فرشتگان

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :لقمان حكيم مى گفت : «خداوند عز و جل هرگاه چيزى به او سپرده شود ، از آن ، نگهدارى مى كند» .

5 / 2فرشتگانقرآن«به درستى كه [ قرآن ] سخن فرشته بزرگوارى است. نيرومند [ كه ] نزد خداوند عرش، بلندپايگاه است . در آن جا [ هم ] مُطاع [ و هم ]امين است» .

«و راستى كه اين [ قرآن ] ، وحى [نامه] پروردگارِ جهانيان است . «روح الأمين» ، آن را بر دلت نازل كرد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به جبرئيل عليه السلام _ :چه نيكو پروردگارت تو را ستود : «نيرومند [كه ]نزد خداوند عرش ، بلند پايگاه است . در آن جا [هم] مُطاع [و هم ]امين است» . نيرومندىِ تو در چيست؟ و امانتدارى ات به چيست؟ جبرئيل عليه السلام گفت : ... امانتدارى ام به اين است كه هر مأموريتى به من داده شده است ، از آن فراتر نرفته ام [و عينا آن را انجام داده ام] .

امام على عليه السلام :سپس ميان آسمان هاى بلند را از هم گشاد و آنها را از انواع فرشتگان ، آكَنده ساخت كه برخى از آن فرشتگان ، پيوسته در سجودند و ركوعى ندارند ... و برخى از آنها ، امينِ وحى او و زبان هايى (پيام رسان) به سوى پيامبران اويند ، و با حكم و فرمان او ، آمد و شد مى كنند .

.

ص: 434

عنه عليه السلام_ في صِفَةِ المَلائِكَةِ _ :جَعَلَهُمُ اللّهُ فيما هُنالِكَ أهلَ الأَمانَةِ عَلى وَحيِهِ ، وحَمَّلَهُم إلَى المُرسَلينَ وَدائِعَ أمرِهِ ونَهيِهِ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي الصَّلاة عَلى حَمَلَةِ العَرشِ وَالمَلائِكَةِ المُقَرَّبينَ _ :اللّهُمَّ وحَمَلَةُ عَرشِكَ الَّذينَ لا يَفتُرونَ مِن تَسبيحِكَ ... وجِبريلُ الأَمينُ عَلى وَحيِكَ ، المُطاعُ في أهلِ سَماواتِكَ ، المَكينُ لَدَيكَ ، المُقَرَّبُ عِندَكَ ، وَالرّوحُ الَّذي هُوَ عَلى مَلائِكَةِ الحُجُبِ (2) ، وَالرّوحُ الَّذي هُوَ مِن أمرِكَ . (3) فَصَلِّ عَلَيهِم وعَلَى المَلائِكَةِ الَّذينَ مِن دونِهِم ، مِن سُكّانِ سَماواتِكَ ، وأهلِ الأَمانَةِ عَلى رِسالاتِكَ ، ... وحُمّالِ الغَيبِ إلى رُسُلِكَ ، وَالمُؤتَمَنينَ عَلى وَحيِكَ . (4)

5 / 3الأَنبِياءُ عليهم السلامالكتاب«أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَتِ رَبِّى وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ» . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 91 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 109 ح 90 .
2- .قال المجلسي في بحار الأنوار : الرّوح رئيس الملائكة الموكلين بالحجب والساكنين فيها ، والظاهر أنّه شخص واحد موكّل بالجميع ، ويحتمل أن يكون اسم جنس ، بأن يكون لملائكة كل حجاب رئيس يطلق عليه الروح (بحار الأنوار : ج 59 ص 221) .
3- .قال المجلسي قدس سره : «والروح الذي هو من أمرك» إشارة إلى قوله تعالى : «وَ يَسْئلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى» (بحار الأنوار : ج 59 ص 222) .
4- .الصحيفة السجّاديّة : ص 27 الدعاء 3 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 217 ح 85 عن المتوكّل بن هارون عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .
5- .الأعراف : 68 .

ص: 435

5 / 3 پيامبران

امام على عليه السلام_ در توصيف فرشتگان _ :خداوند ، آنها را در آن جايگاهى كه هستند . امانتدارانِ وحى خويش داشت ، و آنها را حاملان امانت هاى امر و نهى خود به سوى پيامبرانش قرار داد .

امام زين العابدين عليه السلام_ در درود فرستادن بر حاملان عرش و فرشتگان مقرّب _ :بار خدايا ! و حاملان عرشَت كه در تسبيحگويى تو سستى نمى ورزند ... و جبرئيل _ كه امينِ وحى توست و در ميان آسمانيان ، فرمانش مُطاع است و در نزد تو بلندپايگاه ، و به درگاه تو مقرّب است _ ، و روح [نام فرشته اى] كه سالار فرشتگان پرده هاست ، (1) و روح [نام فرشته اى] كه از عالم امر توست . (2) بر اينان و بر فرشتگانى كه فرودست تر از اينان و ساكنان آسمان هاى تو اند ، و امانتداران پيام هاى تو ... و رسانندگان [اسرار] غيب به پيامبران تو ، و امين بر وحى تو ، درود فرست !

5 / 3پيامبرانقرآن«پيام هاى پروردگارم را به شما مى رسانم و براى شما ، خيرخواهى امينم»

.


1- .علّامه مجلسى گفته است : روح ، رئيس فرشتگان ، مسئول حجاب و پرده ها و ساكنان در آنهاست. ظاهر ، اين است كه او يك نفر است و بر همه گمارده شده است. احتمال هم دارد كه روح، اسم جنس باشد ؛ يعنى براى همه فرشتگانِ هر حجابى، رئيسى هست كه به او «روح» مى گويند.
2- .علّامه مجلسى مى گويد : عبارت «روح كه از عالم امرِ توست» ، اشاره به اين سخن خداست : «از تو در باره روح مى پرسند، بگو : روح از جانب پروردگار من است» .

ص: 436

«كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنِّى لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ» . (1)

«وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جَاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ * أَنْ أَدُّواْ إِلَىَّ عِبَادَ اللَّهِ إِنِّى لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ» . (2)

«قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَاأَبَتِ اسْتَئجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَئجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمِينُ» . (3)

«وَ قَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِى بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِى فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ» . (4)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ في صِفَةِ الأَرضِ _ :فَلَمّا مَهَدَ أرضَهُ ، وأنفَذَ أمرَهُ ، اختارَ آدَمَ عليه السلام ... فَأَهبَطَهُ بَعدَ التَّوبَةِ لِيَعمُرَ أرضَهُ بِنَسلِهِ ، ولِيُقيمَ الحُجَّةَ بِهِ عَلى عِبادِهِ . ولَم يُخلِهِم _ بَعدَ أن قَبَضَهُ _ مِمّا يُؤَكِّدُ عَلَيهِم حُجَّةَ رُبوبِيَّتِهِ ، ويَصِلُ بَينَهُم وبَينَ مَعرِفَتِهِ ، بَل تَعاهَدَهُم بِالحُجَجِ عَلى ألسُنِ الخِيَرَةِ مِن أنبِيائِهِ ، ومُتَحَمِّلي وَدائِعِ رِسالاتِهِ ، قَرنا فَقَرنا ، حَتّى تَمَّت بِنَبِيِّنا مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله حُجَّتُهُ . (5)

5 / 4خاتَمُ الأَنبِياءِ صلى الله عليه و آلهالكتاب«مُّطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ» . (6)

.


1- .الشعراء : 105 _ 107 وراجع : 123 _ 125 و 141 _ 143 و 160 _ 162 و 176 _ 178 .
2- .الدخان : 17 و 18 .
3- .القصص : 26 .
4- .يوسف : 54 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 91 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 112 ح 90 .
6- .التكوير : 21 .

ص: 437

5 / 4 خاتم پيامبران صلى الله عليه وآله

«قوم نوح ، پيامبران را تكذيب كردند ؛ چون برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟ من براى شما ، فرستاده اى امينم » .

«و به يقين، پيش از آنان ، قوم فرعون را بيازموديم، و پيامبرى بزرگوار بر ايشان آمد كه [ به آنان گفت] : بندگان خدا را به من بسپاريد ؛ زيرا من ، براى شما فرستاده اى امينم» .

«يكى از آن دو [ دختر ] گفت: «اى پدر! او را استخدام كن ؛ چرا كه بهترين كسى است كه استخدام مى كنى: [هم] نيرومند [ و هم ]امين است»» .

«و پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد، تا وى را ويژه خود كنم» . پس چون با او سخن راند، گفت: «تو امروز ، نزد ما بامنزلت و امين هستى»» .

حديثامام على عليه السلام_ در توصيف زمين _ :چون زمينش را آماده ساخت و فرمانش را روان داشت ، آدم عليه السلام را برگزيد ... و پس از توبه ، او را [به زمين ]فرو فرستاد تا زمينش را با تبار او آباد كند و او را بر بندگانش ، حجّت [و دليل وجود خويش ]قرار دهد . و پس از ميراندن او نيز بندگانش را از وجود آنچه كه حجّت خداوندگارى اش را بر آنان تأكيد و تقويت كند و آنان را به شناخت خداوند رسانَد ، بى بهره نگذاشت ؛ بلكه با زبان برگزيدگانش ، يعنى پيامبران و امانتداران پيام هايش ، نسلى از پىِ نسلى ، بر آنان حجّت آورد ، تا آن كه حجّت او با پيامبر ما محمّد صلى الله عليه و آله تمام [ و كامل] شد .

5 / 4خاتم پيامبران صلى الله عليه و آلهقرآن«در آن جا [ هم ] مُطاع [ و هم ] امين است» .

.

ص: 438

الحديثتفسير القميّ عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «ذِى قُوَّةٍ عِندَ ذِى الْعَرْشِ مَكِينٍ» _ :قالَ عليه السلام : يَعني جَبرَئيلَ . قُلتُ : قَولُهُ : «مُّطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ» ، قالَ : يَعني رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، هُوَ المُطاعُ عِندَ رَبِّهِ ، الأَمينُ يَومَ القِيامَةِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أمَ وَاللّهِ ، إنّي لَأَمينٌ فِي السَّماءِ ، أمينٌ فِي الأَرضِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ يُبَيِّنُ فيها فَضلَ الرَّسولِ الكَريمِ _ :فَأَخرَجَهُ مِن أفضَلِ المَعادِنِ مَنبِتا ، وأعَزِّ الأَروماتِ (3) مَغرِسا ، مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتي صَدَعَ مِنها أنبِياءَهُ ، وَانتَجَبَ مِنها اُمَناءَهُ . (4)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله نَذيرا لِلعالَمينَ ، وأمينا عَلَى التَّنزيلِ . (5)

عنه عليه السلام :أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ المُصطَفى ، ورَسولُهُ المُجتَبى ، وأمينُهُ المُرتَضى ، أرسَلَهُ بِالحَقِّ بَشيرا ونَذيرا ، وداعِيا إلَيهِ بِإِذنِهِ ، وسِراجا مُنيرا . فَبَلَّغَ الرِّسالَةَ ، وأدَّى الأَمانَةَ، ونَصَحَ الاُمَّةَ ، وعَبَدَ اللّهَ حتّى أتاهُ اليَقينُ . (6)

.


1- .تفسير القميّ : ج 2 ص 408 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 248 ح 153 .
2- .المعجم الكبير : ج 1 ص 331 ح 989 ، تفسير ابن كثير : ج 4 ص 466 ، تفسير القرطبي : ج 11 ص 262 كلّها عن أبي رافع ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 8 ص11 ح 14091 عن زيد بن اسلم ، كنز العمّال : ج 11 ص 413 ح 31937 ؛ تفسير العياشي : ج 2 ص 251 ح 42 عن أحدهما عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 9 ص 219 ح 101 .
3- .الأرومة بوزن الأكولة : الأصل (النهاية : ج 1 ص 41 «أرم») .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 94 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 379 ح 91 وراجع : التوحيد : ص 72 ح 26 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 26 ، الغارات : ج 1 ص 303 عن عبد الرحمن بن جندب عن أبيه ، بحار الأنوار : ج 18 ص 226 ح 68 ؛ الإمامة والسياسة : ج 1 ص174 .
6- .مصباح المتهجّد : ص 385 ح 512 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 235 ح 67 .

ص: 439

حديثتفسير القمّى_ به نقل از ابو بصير _ :امام صادق عليه السلام ، در باره اين سخن خداوند عز و جل : «نيرومند [كه] نزد خداوندگار عرش ، بلندجايگاه است» ، فرمود : «مقصود ، جبرئيل عليه السلام است» . گفتم : مقصود از : «آن جا فرمان رواست و امين» كيست؟ فرمود : «مقصود ، پيامبر خداست . در نزد پروردگارش ، فرمانش نافذ است و در روز رستاخيز ، امين است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هان! به خدا سوگند كه من ، هم در آسمان امين هستم ، و هم در زمين .

امام على عليه السلام_ در سخنرانى اى كه طىّ آن ، برترى پيامبر گرامى را بيان مى دارد _ :او را از برترين رويشگاه ها و ارجمندترين (/ نيرومندترين) ريشه ها برآورد ؛ از درختى كه پيامبرانِ خود را از آن پديد آورد و امانتدارانش را از آن برگُزيد .

امام على عليه السلام :خداوند ، محمّد صلى الله عليه و آله را فرستاد تا جهانيان را هشدار دهد و امينِ وحى باشد .

امام على عليه السلام :گواهى مى دهم كه محمّد ، بنده برگزيده اوست ، و فرستاده منتخب او ، و امينِ مورد پسندش . او را به درستى فرستاد تا نويد و بيم دهد ، و به اذن او به سويش فرا خوانَد ، و چراغى تابان باشد ، و او پيام [خدايش] را برساند ، و امانت را بگزارد ، و امّت را راه نمايى فرمود ، و تا واپسين دمِ زندگى ، خدا را بندگى و پرستش نمود .

.

ص: 440

عنه عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ في صِفَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله _ :أمينُ وَحيِهِ ، وخاتَمُ رُسُلِهِ ، وبَشيرُ رَحمَتِهِ ، ونَذيرُ نَقِمَتِهِ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ عليه السلام يَذكُرُ فيها بَعضَ صِفاتِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _ :فَهُوَ أمينُكَ المَأمونُ ، وخازِنُ عِلمِكَ المَخزونِ ، وشَهيدُكَ يَومَ الدّينِ ، وبَعيثُكَ بِالحَقِّ ، ورَسولُكُ إلَى الخَلقِ . (2)

عنه عليه السلام_ في صِفَةِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _ :فَهُوَ أمينُكَ المَأمونُ ، وشَهيدُكَ يَومَ الدّينِ وبَعيثُكَ نِعمَةً ، ورَسولُكَ بِالحَقِّ رَحمَةً . (3)

عنه عليه السلام :لَمّا خَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلَى المَدينَةِ فِي الهِجرَةِ ، أمَرَني أن اُقيمَ بَعدَهُ حَتّى اُؤَدِّيَ وَدائِعَ كانَت عِندَهُ لِلنّاسِ ؛ ولِذا كانَ يُسَمَّى الأَمينَ . فَأَقَمتُ ثَلاثا ، فَكُنتُ أظهَرُ ، ما تَغَيَّبتُ يَوما واحِدا ، ثُمَّ خَرَجتُ فَجَعَلتُ أتَّبِعُ طَريقَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله حَتّى قَدِمتُ . (4)

السيرة النبوية لابن هشام :كانَت قُرَيشٌ تُسَمّي رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَبلَ أن يَنزِلَ عَلَيهِ الوَحيُ: الأَمينَ. (5)

كشف الغمّة :مِن أسمائِهِ صلى الله عليه و آله : الأَمينُ ، وهُوَ مَأخوذٌ مِنَ الأَمانَةِ وأدائِها وصِدقِ الوَعدِ ، وكانَتِ العَرَبُ تُسَمّيهِ بِذلِكَ قَبلَ مَبعَثِهِ ، لِما شاهَدوهُ مِن أمانَتِهِ ، وكُلُّ مَن أمِنتَ مِنهُ الخُلفَ وَالكَذِبَ فَهُوَ أمينٌ ، ولِهذا وُصِفَ بِهِ جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ : « مُّطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ » . (6)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 173 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 72 ، الغارات : ج 1 ص 160 عن أبي سلام الكندي ، بحار الأنوار : ج 16 ص 378 ح 90 ؛ المعجم الأوسط : ج 9 ص 43 ح 9089 ،تفسير ابن كثير : ج 3 ص 517 كلاهما عن سلامة بن الكندي ، دستورمعالم الحكم : ص 98 وكلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 271 ح 3989 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 106 ، الإقبال : ج 2 ص 290 من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 98 ص 309 ح 3 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص83 ح 3 نحوه .
4- .الطبقات الكبرى : ج 3 ص 22 ، تاريخ دمشق : ج 42 ص 69 كلاهما عن عبيد اللّه بن أبي رافع ، كنز العمّال : ج 16 ص 685 ح 46324 وراجع : بحار الأنوار : ج 19 ص 86 ح 37 .
5- .السيرة النبوية لابن هشام : ج 1 ص 210.
6- .كشف الغمّة : ج 1 ص 11.

ص: 441

امام على عليه السلام_ در سخنرانى اى در معرّفى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ :امين وحىِ او بود ، و خاتم پيامبرانش ، و نويد دهنده به رحمتش ، و ترساننده از خشم و كيفرش .

امام على عليه السلام_ از سخنرانى اى كه در آن ، پاره اى ويژگى هاى پيامبر صلى الله عليه و آله را بر مى شمارد _ :او امين و مورد اعتماد تو بود ، و خزانه دار دانشِ نهان تو ، و گواه تو در روز جزا ، و فرستاده بر حقّ تو ، و فرستاده تو به سوى مردمان .

امام على عليه السلام_ در توصيف پيامبر صلى الله عليه و آله _ :او امينِ مورد اعتماد تو بود ، و گواه تو در روز جزاست ، و برانگيختنش نعمتى بود از جانب تو ، و فرستاده بر حقّ تو بود كه از سرِ رحمت فرستادى .

امام على عليه السلام :هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله ره سپار هجرت به مدينه شد ، به من دستور داد پس از او بمانم تا سپرده هايى را كه از مردم نزد او بوده ، به صاحبانشان باز گردانم . براى همين خصلتش بود كه به او «امين» مى گفتند . من ، سه روز ماندم . و آشكار مى گشتم و حتّى يك روز پنهان نشدم . پس از آن ، مكّه را ترك گفتم و راه پيامبر خدا را دنبال كردم تا [به مدينه] آمدم .

السيرة النبويّة ، ابن هشام :قريش ، به پيامبر خدا ، پيش از آن كه بر او وحى فرود آيد ، «امين» مى گفتند .

كشف الغُمّة :يكى از نام هاى پيامبر صلى الله عليه و آله «امين» است كه برگرفته از امانت و امانتدارى و خوش قولى است . عرب ، پيامبر صلى الله عليه و آله را پيش از معبوث شدنش ، به اين نام مى خواندند ؛ زيرا در او امانتدارى ديده بودند . هر شخصى كه از خُلف وعده و دروغگويىِ او در امان باشى ، «امين» است . به همين سبب ، از جبرئيل عليه السلام با اين وصف ياد شده و خداوند فرموده است : «آن جا فرمان رواست و امين» .

.

ص: 442

5 / 5الأَئِمَّةُ مِن أهلِ البَيتِ عليهم السلامالكتاب«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعَا بَصِيرًا». (1)

«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْاءِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» . (2)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ وقَد سَأَلَهُ بَعضُ الزَّنادِقَةِ عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْاءِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» ، فَما هذِهِ الأَمانَةُ ؟ _ :أمَّا الأَمانَةُ الَّتي ذَكَرتَها ، فَهِيَ الأَمانَةُ الَّتي لا تَجِبُ ولا تَجوزُ أن تَكونَ إلّا فِي الأَنبِياءِ وأوصِيائِهِم ؛ لِأَنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالَى ائتَمَنَهُم عَلى خَلقِهِ ، وجَعَلَهُم حُجَجا في أرضِهِ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ» _ :أمَرَ اللّهُ الإِمامَ مِنّا أن يُؤَدِّيَ الإِمامَةَ إلَى الإِمامِ بَعدَهُ ، لَيسَ لَهُ أن يَزوِيَها عَنهُ ، ألا تَسمَعُ إلى قَولِهِ : «وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ» هُمُ الحُكّامُ ، أوَ لا تَرى أنَّهُ خاطَبَ بِهَا الحُكّامَ . (4)

.


1- .النساء : 58 .
2- .الأحزاب : 72 .
3- .الاحتجاج : ج 1 ص 574 و 591 ح 137 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 117 ح 1 .
4- .الغيبة للنعماني : ص 54 ح 5 عن زرارة ، بحار الأنوار : ج 23 ص 279 ح 17 .

ص: 443

5 / 5 پيشوايانِ از اهل بيت عليهم السلام

5 / 5پيشوايان از اهل بيت عليهم السلامقرآن«خدا به شما فرمان مى دهد كه سپرده ها را به صاحبان آنها رد كنيد؛ و چون ميان مردم داورى مى كنيد، به عدالتْ داورى كنيد. در حقيقت، نيكو چيزى است كه خدا ، شما را به آن پند مى دهد. خدا ، شنواىِ بيناست» .

«ما امانت [ الهى و بار تكليف ] را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرديم ؛ ولى آنها از برداشتن آن ، سر باز زدند و از آن هراسناك شدند ؛ و[ لى ] انسان ، آن را برداشت . به راستى او ستمگرى نادان بود» .

حديثامام على عليه السلام_ در پاسخ به زنديقى كه از اين سخن خداى عز و جل : «ما امانت را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرديم ؛ ولى آنها از برداشتن آن ، سرباز زدند و از آن هراسناك شدند ؛ و[لى] انسان ، آن را برداشت . به راستى او ستمگرى نادان بود» پرسيد و گفت : اين امانت چيست؟ _ :امانتى كه گفتى ، امانتى است كه نبايد و روا نبوَد كه باشد ، مگر در پيامبران و جانشينان آنان ؛ زيرا خداوند _ تبارك و تعالى _ اينان را امين خود در ميان آفريدگانش ، و حجّت در زمين خويش قرار داد .

امام باقر عليه السلام_ در پاسخ به سؤال در باره اين سخن خداى عز و جل : «خدا به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش باز گردانيد و هرگاه ميان مردم حكم كرديد ، به داد حكم كنيد» _ :خداوند ، به هر يك از ما امامان فرموده است كه [امانت] امامت را به امامِ پس از خود بسپارد . او حق ندارد آن را از وى دريغ بدارد . نمى بينى كه مى فرمايد : «و هرگاه ميان مردم حكم كرديد ، به داد حكم كنيد . خدا چه نيكو اندرز مى دهد شما را» ؟ اينان ، حاكمان اند . نمى بينى كه خداوند در اين آيه ، حاكمان را مخاطب ساخته است؟

.

ص: 444

الكافي عن بريد العجلي :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ» قالَ : إيّانا عَنى ؛ أن يُؤَدِّيَ الأَوَّلُ إلَى الإِمامِ الَّذي بَعدَهُ الكُتُبَ وَالعِلمَ وَالسِّلاحَ . «وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ» الَّذي في أيديكُم . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» _ :أمَرَ اللّهُ الإِمامَ الأَوَّلَ أن يَدفَعَ إلَى الإِمامِ الَّذي بَعدَهُ كُلَّ شَيءٍ عِندَهُ . (2)

عنه عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ» _ :عَلَى الإِمامِ أن يَدفَعَ ما عِندَهُ إلَى الإِمامِ الَّذي بَعدَهُ ، واُمِرَتِ الأَئِمَّةُ بِالعَدلِ ، واُمِرَ النّاسُ أن يَتَّبِعوهُم . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» _ :هذِهِ مُخاطَبَةٌ لَنا خاصَّةً ، أمَرَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى كُلَّ إمامٍ مِنّا أن يُؤَدِّيَ إلَى الإِمامِ الَّذي بَعدَهُ ، ويوصِيَ إلَيهِ ، ثُمَّ هِيَ جارِيَةٌ في سائِرِ الأَماناتِ . (4)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 276 ح 1 ، تفسير العياشي : ج 1 ص 247 ح 153 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 21 ، بصائرالدرجات : ص 475 ح 4 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 26 ص 220 ح 42 .
2- .الكافي : ج 1 ص 277 ح 4 ، بصائر الدرجات : ص 476 ح 6 ، تأويل الآيات الظاهرة : ج 1 ص 134 ح 11 كلّها عن المعلّى بن خنيس ، مجمع البيان : ج 3ص 98 عن الإمام الباقر والإمام الصادق عليهماالسلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 23 ص 276 ح 7 وراجع : الغيبة للنعماني : ص52 ح 2 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 223 ح 533 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 3 ح 3217 بزيادة «أن يحكموا» بعد «الأئمة» وكلاهما عن معلّى بن خنيس ، تفسير العيّاشى¨ : ج 1 ص 249 ح 167 عن ابن أبي يعفور نحوه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 278 ح 14 .
4- .معاني الأخبار : ص 107 ح 1 عن يونس بن عبد الرحمن ، بحار الأنوار : ج 23 ص 278 ح 13 .

ص: 445

الكافى_ به نقل از بُرَيد عِجلى _ :از امام باقر عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل كه : «خدا به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش باز گردانيد و هرگاه ميان مردم حكم كرديد ، به داد حكم كنيد» پرسيدم . فرمود : «مقصودش ما هستيم ؛ يعنى بايد امامِ پيشين ، كتاب ها و دانش و سلاح را به امامِ پس از خود بسپارد . «و هرگاه ميان مردمْ حكم كرديد ، به عدل ، حكم كنيد» ، يعنى به عدلى كه در دست شماست» .

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند عز و جل : «خدا به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش باز گردانيد» _ :خدا به امامِ پيشين فرمان داده است كه تمام آنچه را [از علايم امامت] نزد اوست ، در اختيار امامِ پس از خود بگذارد .

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «خدا به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانشان باز گردانيد و هرگاه ميان مردم حكم كرديد ، به داد حكم كنيد» _ :بر امام است كه آنچه را نزد اوست ، به امامِ پس از خود بدهد . [نيز ]امامان ، به دادگرى مأمور گشته اند ، و مردم به پيروى كردن از آنان ، فرمان يافته اند .

امام كاظم عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «خدا به شما فرمان مى دهد امانت ها را به صاحبانشان باز گردانيد» _ :اين خطاب ، [در اصل ،] ويژه ماست . خداوند تبارك و تعالى _ به هر يك از ما امامان دستور مى دهد كه [امانت امامت را] به امام پس از خود بسپارد و به او وصيّت كند . سپس در باره ديگر امانت هاست .

.

ص: 446

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :فاطِمَةُ بَهجَةُ قَلبي ، وَابناها ثَمَرَةُ فُؤادي ، وبَعلُها نورُ بَصَري ، وَالأَئِمَّةُ مِن وُلدِها اُمَناءُ رَبّي ، وحَبلٌ مَمدودٌ بَينَهُ وبَينَ خَلقِهِ . مَنِ اعتَصَمَ بِهِم نَجا ، ومَن تَخَلَّفَ عَنهُم هَوى . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَعاشِرَ النّاسِ ، اُوصيكُم (2) في عِترَتي وأهلِ بَيتي خَيرا ، فَإِنَّهُم مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَهُم ، وهُمُ الأَئِمَّةُ الرّاشِدونَ بَعدي وَالاُمَناءُ المَعصومونَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :إنّا أهلُ بَيتٍ خَصَّنَا اللّهُ بِالرَّحمَةِ وَالحِكمَةِ ، وَالنُّبُوَّةِ وَالعِصمَةِ ... وَائتَمَنَنا عَلى وَحيِهِ ، فَنَحنُ الهُداةُ المَهدِيّونَ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام_ في وَصفِ الأَئِمَّةِ عليهم السلام _ :كانوا نورا مُشرِقا حَولَ عَرشِ رَبِّهِم ، فَأَمَرَهُم فَسَبَّحوا فَسَبَّحَ أهلُ السَّماواتِ بِتَسبيحِهِم ، ... فِإِنَّهُم لَهُمُ الصّافّونَ ، وإنَّهُم لَهُمُ المُسَبِّحونَ ... وَالاُمَناءُ عَلى وَحيِ اللّهِ ، هؤُلاءِ أهلُ بَيتِ النُّبُوَّةِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :نَحنُ حُجَّةُ اللّهِ في عِبادِهِ ، وشُهَداؤُهُ عَلى خَلقِهِ ، واُمَناؤُهُ عَلى وَحيِهِ ، وخُزّانُهُ عَلى عِلمِهِ . (6)

.


1- .الطرائف : ص 118 ح 180 ، نهج الحق : ص 227 وفيه «مهجة» بدل «بهجة» ، الصراط المستقيم : ج 2 ص 32 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 110 ح 16 ؛ مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي : ج 1 ص 59 ، ينابيع المودّة : ج 1 ص 243 ح 17 نقلاً عن الحموينى في كتاب الفرائد عن جميل بن صالح عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله .
2- .في المصدر : «اُوصيكم اللّه » ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .كفاية الأثر : ص 104 عن زيد بن أرقم ، بحار الأنوار : ج 36 ص 321 ح 173 .
4- .مشارق أنوار اليقين : ص 51 عن أبي سعيد الخدري ، بحار الأنوار : ج 26 ص 260 ح 37 .
5- .اليقين : ص 318 ، تفسير فرات : ص 396 ح 527 نحوه وكلاهما عن زياد بن المنذر ، بحار الأنوار : ج 23 ص 245 ح 16 .
6- .التوحيد : ص 152 ح 9 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 187 ح 289 ، بصائر الدرجات : ص 61 ح 4 كلاهما نحوه وكلّها عن ابن أبي يعفور ، بحار الأنوار : ج26 ص 247 ح 15 .

ص: 447

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فاطمه ، شادىِ قلب من است ، و دو پسر او ، ميوه دل من هستند ، و شوهرش ، نور ديده من است ، و امامان از نسل او ، امانتداران خداى من و رشته اتّصال ميان او و بندگانش هستند . هر كه به ايشان چنگ در زند ، نجات مى يابد ، و هر كه از آنان دورى گزيند ، نابود مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! شما را به خوش رفتارى با فرزندانم و خاندانم سفارش مى كنم ؛ زيرا آنان با حقّ اند و حق ، با آنان است . ايشان ، پيشوايانِ برحقّ پس از من ، و امانتداران معصوم هستند .

امام على عليه السلام :ما خاندانى هستيم كه خداوند ، رحمت و حكمت و نبوّت و عصمت را به ما اختصاص داده است ... و ما را بر وحى خويش ، امين قرار داده است . پس ما راه نمايانى ره يافته ايم .

امام باقر عليه السلام_ در توصيف امامان عليهم السلام _ :آنان ، پرتوى تابان پيرامون عرش پروردگارشان اند ؛ خدا بدانها فرمان داده و آنها او را تسبيح مى گويند و با تسبيحگويى آنها ، آسمانيان ، تسبيح مى گويند ... پس ، آنها (زمينيان) براى ايشان صف مى كِشند و ايشان را تسبيح مى گويند ... و ايشان ، امين بر وحى خدايند . ايشان ، خاندان نبوّت اند .

امام صادق عليه السلام :ما حجّت خدا بر بندگان او هستيم ، و گواهان او بر آفريدگانش ، و امانتدارانِ وحى ، و خزانه داران دانش او .

.

ص: 448

عنه عليه السلام_ في زِيارَةِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وأهلِ بَيتِهِ عليهم السلام مِن بَعيدٍ _ :السَّلامُ عَلَيكَ أيُّهَا النَّبِيُّ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ ، السَّلامُ عَلَيكَ أيُّهَا النَّبِيُّ المُرسَلُ ، وَالوَصِيُّ المُرتَضى ، وَالسَّيِّدَةُ الكُبرى ، وَالسَّيِّدَةُ الزَّهراءُ ، وَالسِّبطانِ المُنتَجَبانِ ، وَالأَولادُ الأَعلامُ (1) ، وَالاُمَناءُ المُنتَجَبونَ . (2)

عنه عليه السلام :اِتَّبِعوا رَسولَ اللّهِ وأهلَ بَيتِهِ ، وأقِرّوا بِما نَزَلَ مِن عِندِ اللّهِ ، وَاتَّبِعوا آثارَ الهُدى (3) ، فَإِنَّهُم عَلاماتُ الأَمانَةِ وَالتُّقى . (4)

عنه عليه السلام :الواجِبُ عَلَى الإِمامِ إذا نَظَرَ إلى رَجُلٍ يَزني ، أو يَشرَبُ الخَمرَ ، أن يُقيمَ عَلَيهِ الحَدَّ ، ولا يَحتاجُ إلى بَيِّنَةٍ مَعَ نَظَرِهِ ؛ لِأَنَّهُ أمينُ اللّهِ في خَلقِهِ . (5)

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله كانَ أمينَ اللّهِ في خَلقِهِ ، فَلَمّا قُبِضَ صلى الله عليه و آله ، كُنّا _ أهلَ البَيتِ _ وَرَثَتَهُ ، فَنَحنُ اُمَناءُ اللّهِ في أرضِهِ . (6)

الإمام العسكريّ عليه السلام_ فِي الصَّلاةِ عَلَى الحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهماالسلام _ :اللّهُمَّ صَلَّ عَلَى الحَسَنِ ابنِ سَيِّدِ النَّبِيّينَ ... السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ سَيِّدِ الوَصِيّينَ ، أشهَدُ أنَّكَ _ يَابنَ أميرِ المُؤمِنينَ _ أمينُ اللّهِ وَابنُ أمينِهِ ، عِشتَ مَظلوما ، ومَضَيتَ شَهيدا . اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ المَظلومِ ... السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ أميرِ المُؤمِنينَ ، أشهَدُ _ موقِنا _ أنَّكَ أمينُ اللّهِ وابنُ أمينِهِ ، قُتِلتَ مَظلوما ، ومَضَيتَ شَهيدا . (7)

.


1- .في المصدر : «والأعلام» ، والتصويب من بحار الأنوار .
2- .مصباح المتهجّد : ص 289 ح 399 ، جمال الاُسبوع : ص 153 وفيه «المستخزنون» بدل «المنتجبون» ، بحارالأنوار : ج 89 ص 330 ح 3 .
3- .لعلّ المراد بآثار الهدى الأئمّة ، أو علومهم وأخبارهم وسننهم وآدابهم .
4- .الكافي : ج 1 ص 182 ح 6 و ج 2 ص 48 ح 3 ، كمال الدين : ص 411 ح 7 نحوه وكلها عن عبد الرحمن بن أبي ليلى ، بحار الأنوار : ج 23 ص 96 ح 3 .
5- .الكافي : ج 7 ص 262 ح 15 ، تهذيب الأحكام : ج 10 ص 44 ح 157 كلاهما عن الحسين بن خالد ، وسائل الشيعة : ج 18 ص 344 ح 34179 .
6- .الكافي : ج 1 ص 223 ح 1 ، تفسير القميّ : ج 2 ص 104 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 174 كلّها عن عبد اللّه بن جندب ، بصائر الدرجات : ص 118 ح 1عن عبد الرحمن بن أبي نجران عن الإمام الرضا عن الإمام زين العابدين عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 26 ص 142 ح 16 .
7- .مصباح المتهجّد : ص 401 ح 524 ، جمال الاُسبوع : ص 297 كلاهما عن عبد اللّه بن محمّد العابد ، بحارالأنوار : ج 94 ص 74 ح 1 .

ص: 449

امام صادق عليه السلام_ در زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندانش از راه دور _ :درود و رحمت و بركات خدا بر تو ، اى پيامبر ! درود بر تو اى پيامبرِ مُرسَل ، و [بر تو اى ]جانشين پسنديده[ى پيامبر] ، و [بر تو اى] بانوى بزرگ و اى خاتون درخشان ، و [بر شما ، اى] دو نوه برگزيده[ى پيامبر] ، و [بر شما اى ]فرزندان برجسته و امانتدارانِ برگزيده .

امام صادق عليه السلام :از پيامبر خدا و خاندان او پيروى كنيد ، و به آنچه از نزد خدا فرود آمده است ، اقرار نماييد . و نشانه هاى هدايت (1) را دنبال كنيد ؛ زيرا آنان ، نشانه هاى امانت و پرهيزگارى اند .

امام صادق عليه السلام :بر امام است كه هرگاه ديد مردى زِنا مى كند يا شراب مى خورَد ، بر او حد جارى كند و با وجود ديدنش نيازى به گواه ندارد ؛ چرا كه او امينِ خدا در ميان خلق اوست .

امام رضا عليه السلام :محمّد صلى الله عليه و آله امين خدا در ميان خلق او بود ، و پس از وفاتش ما اهل بيت ، وارث او هستيم . پس ما [نيز] امين خدا در زمين او هستيم .

امام عسكرى عليه السلام_ در درود فرستادن بر حسن و حسين عليهماالسلام _ :بار خدايا ! بر حسن ، فرزند سالارِ پيامبران ، درود فرست ... درود بر تو ، اى فرزند سَرور جانشينان ! گواهى مى دهم كه تو _ اى فرزند اميرمؤمنان _ امين خدا و فرزند امين او هستى . مظلوم زيستى و شهيد رفتى . بار خدايا ! بر حسينِ مظلوم ، فرزند على ، درود فرست ... درود بر تو اى فرزند اميرمؤمنان ! با يقين گواهى مى دهم ، كه تو امينِ خدا و فرزند امين او هستى ، مظلومانه كشته شدى ، و شهيد از دنيا رفتى .

.


1- .شايد مراد از نشانه هاى هدايت ، ائمّه عليهم السلام يا علوم و اخبار و روش و آداب آنها باشد .

ص: 450

الإمام المهدي عليه السلام_ فِي الزِّيارَةِ المَعروفَةِ بِزِيارَةِ النّاحِيَةِ _ :أنتُم خَزَنَتُهُ وشُهَداؤُهُ ، وعُلَماؤُهُ واُمَناؤُهُ . (1)

راجع : بحار الأنوار : ج 60 ص 278 _ 282 (كلام العلّامة المجلسي في بيان المراد من معنى الإمانة في الآية الشريفة) و موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب عليه السلام : ج 5 ص 311 (القسم العاشر / الفصل الثالث : الخصائص العمليّة / إمام الداعين / أدعيته في الاستعانة في أمر الولاية) .

5 / 6الإِنسانُالكتاب«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْاءِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أنفُسَنا وأهلينا ، ومَوالِيَنا وأولادَنا مِن مَواهِبِ اللّهِ _ عَزَّ وجَلَّ _ الهَنيئَةِ ، وعَواريهِ المُستَودَعَةِ ، نُمَتَّعُ بِها إلى أجَلٍ مَعلومٍ ، وتُقبَضُ لِوَقتٍ مَعدودٍ . ثُمَّ افتَرَضَ عَلَينَا الشُّكرَ إذا أعطانا ، وَالصَّبرَ إذَا ابتَلانا . (3)

.


1- .المزار الكبير : ص 568 عن محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحميري ، مصباح الزائر : ص 430 ، بحار الأنوار : ج 102 ص 93 ح 2 .
2- .الأحزاب : 72 .
3- .مسكّنُ الفؤاد : ص 108 ، نزهة الناظر : ص 50 ح 94 نحوه ، بحار الأنوار : ج 82 ص 95 ح 46 ؛ المعجم الكبير : ج 20 ص 156 ح 324 عن معاذ بن جبل نحوه ، كنز العمّال : ج 15 ص 746 ح 42963 .

ص: 451

5 / 6 انسان

امام مهدى عليه السلام_ در زيارت معروف به «زيارت ناحيه» _ :شما خزانه داران و گواهان او ، و عالمان و امانتداران او هستيد .

ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج 10 ص 73 (بخش دهم / فصل سوم : ويژگى هاى عملى / پيشواى دعا كنندگان / دعا براى ياريجويى در كار فرمان روايى) .

5 / 6انسانقرآن«ما امانت [ الهى و بار تكليف ] را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرديم . پس، از برداشتن آن ، سر باز زدند و از آن هراسناك شدند ؛ و[ لى ] انسان آن را برداشت؛ و به راستى ، او ستمگرى نادان بود» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خودمان و كسانمان و دوستانمان (/ غلامانمان) و فرزندانمان ، از بخشش هاى گواراى خداوند عز و جل و عاريت هاى به امانت سپرده او هستيم ، كه تا مدّتى معيّن از آنها بهره مند مى شويم و پس از زمانى محدود ، از ما گرفته مى شوند . سپس [خداوند] ما را موظّف نمود كه هرگاه [اينها را] عطايمان كرد ، سپاس گزارى كنيم ، و هرگاه آنها را از ما باز ستانْد ، شكيبا باشيم .

.

ص: 452

عنه صلى الله عليه و آله :أيُّهَا النّاسُ ! إنَّ النِّساءَ عِندَكُم عَوانٍ (1) ... أخَذتُموهُنَّ بِأَمانَةِ اللّهِ ، وَاستَحلَلتُم فُروجَهُنَّ بِكَلِماتِ اللّهِ ، فَلَكُم عَلَيهِنَّ حَقٌّ ولَهُنَّ عَلَيكُم حَقٌّ . ومِن حَقِّكُم عَلَيهِنَّ أن لا يُوَطِئنَ فُرُشَكُم ، ولا يَعصِينَكُم في مَعروفٍ ، فَإِذا فَعَلنَ ذلِكَ ، فَلَهُنَّ رِزقُهُنَّ وكِسوَتُهُنَّ بِالمَعروفِ ، ولا تَضرِبوهُنَّ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَرجُ أمانَةٌ ، وَالسَّمعُ أمانَةٌ ، وَالبَصَرُ أمانَةٌ ، وَاللِّسانُ أمانَةٌ ، وَالقَلبُ أمانَةٌ ، ولا إيمانَ لِمَن لا أمانَةَ لَهُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ اجعَل نَفسي أوَّلَ كَريمَةٍ تَنتَزِعُها مِن كَرائِمي ، وأوَّلَ وَديعَةٍ تَرتَجِعُها مِن وَدائِعِ نِعَمِكَ عِندي . (4)

عنه عليه السلام :اللّهَ اللّهَ _ أيُّهَا النّاسُ _ فيمَا استَحفَظَكُم مِن كِتابِهِ ، وَاستَودَعَكُم مِن حُقوقِهِ ، فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ لَم يَخلُقكُم عَبَثا ، ولَم يَترُككُم سُدىً . (5)

عنه عليه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً راقَبَ رَبَّهُ ، وتَنَكَّبَ (6) ذَنبَهُ ، وكابَرَهَواهُ ، وكَذَّبَ مُناهُ ، امرَأً زَمَّ (7) نَفسَهُ مِنَ التَّقوى بِزِمامٍ، وألجَمَها مِن خَشيَةِ رَبِّها بِلِجامٍ، فَقادَها إلَى الطّاعَةِ بِزِمامِها ، وقَدَعَها (8) عَنِ المَعصِيَةِ بِلِجامِها ، رافِعا إلَى المَعادِ طَرفَهُ ، مُتَوَقِّعا في كُلِّ أوانٍ حَتفَهُ ، دائِمَ الفِكرِ ، طَويلَ السَّهَرِ ، عَزوفا عَنِ الدُّنيا سَأَما ، كَدوحا لِاخِرَتِهِ مُتَحافِظا (9) ، امرَأً جَعَلَ الصَّبرَ مَطِيَّةَ نَجاتِهِ ، وَالتَّقوى عُدَّةَ وَفاتِهِ ، ودَواءَ أجوائِهِ ، فَاعتَبَرَ وقاسَ ، وتَرَكَ الدُّنيا وَالنّاسَ ، يَتَعَلَّمُ لِلتَّفَقُّهِ وَالسَّدادِ ، وقَد وَقَرَ (10) قَلبَهُ ذِكرُ المَعادِ ، وطَوى مِهادَهُ ، وهَجَرَ وِسادَهُ ، مُنتَصِبا على أطرافِهِ ، داخِلاً في أعطافِهِ ، خاشِعا للّهِِ عَزَّ وجَلَّ ، يُراوِحُ بَينَ الوَجهِ وَالكَفَّينِ . خَشوعٌ فِي السِّرِّ لِرَبِّهِ ، لَدَمعُهُ صَبيبٌ (11) ، ولَقَلبُهُ وَجيبٌ (12) ، شَديدَةٌ أسبالُهُ (13) ، تَرتَعِدُ مِن خَوفِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ أوصالُهُ ، قَد عَظُمَت فيما عِندَ اللّهِ رَغبَتُهُ ، وَاشتَدَّت مِنهُ رَهبَتُهُ ، راضِيا بِالكَفافِ مِن أمرِهِ ، يُظهِرُ دونَ ما يَكتُمُ ، ويَكتَفي بِأَقَلَّ مِمّا يَعلَمُ . اُولئِكَ وَدائِعُ اللّهِ في بِلادِهِ ، المَدفوعُ بِهِم عَن عِبادِهِ ، لَو أقسَمَ أحَدُهُم عَلَى اللّهِ جَلَّ ذِكرُهُ لَأَبَرَّهُ ، أو دَعا عَلى أحَدٍ نَصَرَهُ اللّهُ ، يَسمَعُ إذا ناجاهُ ، ويَستَجيبُ لَهُ إذا دَعاهُ. (14)

.


1- .العاني : الأسير وكلُّ من ذلّ واستكان وخضع فقد عنا ، والمرأة عانية وجمعها عوان . وفي الحديث : اتّقوا اللّه في النساء فإنّهن عوان عندكم ، أي اُسراءأو كالاُسراء (النهاية : ج 3 ص 314 «عنا») .
2- .الخصال : ص 487 ح 63 ، بحار الأنوار : ج 21 ص 381 ح 8 ؛ المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 271 ح 858 ، تفسير الطبري : ج 3 الجزء 4 ص 311 كلاهما عن ابن عمر وليس فيهما «ولا تضربوهنّ» ، كنز العمّال : ج 16 ص 378 ح 44986 .
3- .جامع الأحاديث للقميّ : ص 105 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 215 ، الدّعوات : ص 133 ح 330 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 230 ح 4 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 86 .
6- .تنكّبهُ : أي تجنّبهُ (الصحاح : ج 1 ص 228 «نكب») .
7- .الزّمام : الخيطُ الذي يشدّ في البرة أو في الخشاش ثمّ يشدّ في طرفه المقود ، وقد يسمّى المقود زماما (الصحاح : ج 5 ص 1944 «زمم») .
8- .قدعني : أي كفّني ، وأصلُ القدع : الكفّ والمنع (النهاية : ج 4 ص 24 «قدع») .
9- .المحافظة : المراقبة ، والتحفّظ : التيقُّظ وقلّة الغفلة (الصحاح : ج 3 ص 1172 «حفظ») .
10- .وقره : صدعه ، والوقر في العظم : شيءٌ من الكسر (تاج العروس : ج 7 ص 598 «وقر») .
11- .الصبيبُ : الماء المصبوب (تاج العروس : ج 2 ص 138 «صبب») .
12- .وجب القلبُ وجيبا ، اضطرب (الصحاح : ج 1 ص 232 «وجب») .
13- .أسبلَ الدمعُ والمطرُ : إذا هطلا (النهاية : ج 2 ص 340 «سَبَلَ») .
14- .الكافي : ج 8 ص 172 ح 193 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، تحف العقول : ص 208 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 349 ح 30 .

ص: 453

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! زنان ، اسير شمايند . آنها امانت خدايند كه گرفته ايد ، و با كلمات (اجازه) خدا ، كامجويى از آنها را [بر خود] روا ساخته ايد . پس شما را بر آنان حقوقى است و آنها را نيز بر شما حقوقى است . يكى از حقوق شما بر آنها ، اين است كه بيگانه را به خانه شما راه ندهند و در كار نيك ، از شما نافرمانى نكنند . پس هرگاه چنين كردند ، خوراك و پوشاك آنها را به طور شايسته ، تأمين كنيد و آنها را نزنيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شرمگاه ، امانت است ، گوش ، امانت است ، چشم ، امانت است ، زبان ، امانت است ، دل ، امانت است ؛ و كسى كه امانتدار نيست ، ايمان ندارد .

امام على عليه السلام :بار خدايا ! نخستين عضو از اعضاى با ارزشم كه از من مى سِتانى ، و نخستين سپرده از نعمت هايى كه نزد من سپرده اى ، باز مى سِتانى ، جان باارزش من باشد .

امام على عليه السلام :شما را به خدا ، شما را به خدا _ اى مردم _ در باره كتاب او كه به شما سپرده [و نگهدارى آن را از شما خواسته] ، و حقوق او كه نزد شما به امانت نهاده است ؛ زيرا خداوند سبحان ، شما را بيهوده نيافريده و بى هدف ، رهايتان نكرده است .

امام على عليه السلام :رحمت خدا بر آن كه پروردگار خويش را در نظر داشت و از گناه ، دورى جُست و با هوس خود ، ستيزيد و آرزويش را دروغ شمرد ؛ آن كه بر نفس خويش ، مهار پروا زد ، و با لِگام ترس از خداوندگارش ، آن را لگام زد و مهارش را به سوى فرمانبَرى كشانْد ، و با كشيدن لگامش ، آن را از چموشى و نافرمانى باز داشت . چشم خويش را به سوى معاد دوخته و هر دم ، مرگ خود را اميد مى دارد . پيوسته در انديشه است . پاسى دراز از شب را بيدار است [و به عبادت مى نشيند] . از دنيا بيزار است و كناره گيرى كرده است . براى آخرتش مى كوشد و مراقبت دارد . آن كه شكيبايى را مَركب نجات خود ساخته است و پرهيزگارى را ساز و برگ وفاتش ، و داروى دردها و سوز و گدازهاى درونش . پند مى گيرد و مى سنجد . دنيا و مردم را وا مى نَهَد . مى آموزد براى دانايى و درستى . ياد معاد ، دلش را درهم شكسته [و قرار را از آن گرفته] است ، و بستر خويش را بر چيده و از بالش خود ، دورى گزيده است . بر روى پاهايش ايستاده ، و در رداى خويش ، فرو خزيده است . در برابر خداوند ، خاكسارى مى كند ، و گاه ، روى بر خاك مى گذارد و گاه ، دو دست به دعا بر مى دارد . در نهان (/ در دل) براى پروردگارش خاشع است . سرشك هايش ريزان و دلش لرزان است . باران اشك هايش فرو مى بارَد . بندهاى بدنش از ترس خداوند عز و جلمى لرزد . به آنچه [از ثواب و پاداش] نزد خداست ، بسى راغب است ، و از او سختْ هراسان است . در زندگى اش ، به كفافْ خرسند است . كمتر از آنچه پوشيده مى دارد ، آشكار مى سازد ، و [در افاده كردن ،] به كمتر از آنچه مى داند ، بسنده مى كند . اينان ، سپرده ها [و اندوخته ها]ى خدا در شهرهاى او هستند كه به واسطه آنان ، از بندگانش دفاع [و دفع بلا] مى كند . اگر يكى از آنها خداى عز و جل را سوگند دهد ، خداوند ، دعايش را اجابت مى كند ، يا اگر كسى را نفرين كند ، خداوند ، او را يارى مى بخشد . هرگاه با او نجوا كند ، خداوند [نجوايش را] مى شنود ، و هرگاه بخواندش ، پاسخش مى دهد [و دعايش را مستجاب مى كند] .

.

ص: 454

5 / 7العُلَماءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :العُلَماءُ اُمَناءُ اللّهِ عَلى خَلقِهِ . (1)

.


1- .مسند الشهاب : ج 1 ص 100 ح 115 ، تاريخ دمشق : ج 14 ص 267 ح 3552 كلاهما عن أنس ، تفسيرالقرطبي : ج 4 ص 41 ، كنز العمّال : ج 10 ص 134ح 28675 .

ص: 455

5 / 7 عالمان دين

5 / 7عالمان دينپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عالمان ، امينان خدا بر خلق اويند .

.

ص: 456

عنه صلى الله عليه و آله :العالِمُ أمينُ اللّهِ فِي الأَرضِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :العِلمُ وَديعَةُ اللّهِ في أرضِهِ ، وَالعُلَماءُ اُمَناؤُهُ عَلَيهِ ، فَمَن عَمِلَ بِعِلمِهِ أدّى أمانَتَهُ ، ومَن لَم يَعمَل كُتِبَ في ديوانِ اللّهِ تَعالى : إنَّهُ مِنَ الخائِنينَ . (2)

الكافي :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : الفُقَهاءُ اُمَناءُ الرُّسُلِ ما لَم يَدخُلوا فِي الدُّنيا . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وما دُخولُهُم فِي الدُّنيا؟ قالَ : اِتِّباعُ السُّلطانِ ، فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ فَاحذَروهُم عَلى دينِكُم . (3)

جامع بيان العلم وفضله عن أنس :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : العُلَماءُ اُمَناءُ الرَّسولِ (4) عَلى عِبادِ اللّهِ ، ما لَم يُخالِطُوا السُّلطانَ _ يَعني فِي الظُّلمِ _ فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ ، فَقَد خانُوا الرُّسُلَ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :العُلَماءُ اُمَناءُ ، وَالأَتقِياءُ حُصونٌ ، وَالأَوصِياءُ سادَةٌ . (6)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _ :العارِفُ أمينُ وَدائِعِ اللّهِ تَعالى ، وكَنزُ أسرارِهِ ، ومَعدِنُ نُورِهِ . (7)

.


1- .كنز العمّال : ج 10 ص 134 ح 28671 نقلاً عن ابن عبد البرّ في العلم عن معاذ .
2- .الدرّة الباهرة : ص 17 ، نزهة الناظر : ص 46 ح 126 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 166 ح 3 .
3- .الكافي : ج 1 ص 46 ح 5 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، النوادر للراوندي : ص 156 ح 226 وفيه «أديانكم» بدل «دينكم» ، منية المريد : ص 138 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 75 ص 380 ح 41 ؛ كنز العمّال : ج 10 ص 183 ح 28953 نقلاً عن العسكري عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه وراجع : تهذيب الكمال : ج 5 ص 88 الرقم 950 وسير أعلام النبلاء : ج 6 ص 262 الرقم 117 والعدد القويّة : ص 150 ح 73 .
4- .في كنز العمّال : «الرسل» بدل «الرسول» .
5- .جامع بيان العلم وفضله : ج 1 ص 185 ، كنز العمّال : ج 10 ص 183 ح 28952 .
6- .الكافي : ج 1 ص 33 ح 5 عن إسماعيل بن جابر ، مشكاة الأنوار : ص 122 ح 287 وفيه «والعمّال» بدل «والأوصياء» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 287 ح 11 .
7- .مصباح الشريعة : ص 519 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 14 ح 35 .

ص: 457

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عالم ، امين خدا در زمين است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :علم ، سپرده خدا در زمين اوست ، و عالمان ، امانتداران او نسبت به آن هستند . پس هر كس به دانش خود عمل كند ، امانتش را گزارده است ، و هر كس عمل نكند ، در ديوان خداى متعال نوشته مى شود : «او از خيانتكاران است» .

الكافى_ به نقل از امام صادق عليه السلام _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «عالمان ، تا زمانى كه وارد دنيا نشده اند ، امين پيامبران اند» . گفته شد : اى پيامبر خدا ! ورودشان به دنيا چگونه است؟ فرمود : «[با] پيروى از سلطان . پس هرگاه چنين كردند ، از آنان بر دينتان بترسيد» .

جامع بيان العلم و فضله_ به نقل از اَ نَس _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «عالمان ، امينان پيامبر بر بندگان خدا هستند ، تا زمانى كه با سلطان در نياميزند (يعنى در ستم او) . پس هرگاه چنين كردند ، به پيامبران ، خيانت كرده اند» .

امام صادق عليه السلام :عالمان ، امين اند و پرهيزگاران ، دژ و جانشينان [پيامبران] ، مِهتر .

مصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _ :خداشناس ، امينِ سپرده هاى خداى متعال ، و گنجِ رازهاى او ، و معدنِ نور اوست .

.

ص: 458

5 / 8الوُلاةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أيُّما راعٍ استُرعِيَ رَعِيَّةً فَلَم يَحفَظها بِالأَمانَةِ وَالنَّصيحَةِ ، ضاقَت عَلَيهِ رَحمَةُ اللّهِ الَّتي وَسِعَت كُلَّ شَيءٍ . (1)

صحيح مسلم عن أبي ذرّ :قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ؛ ألا تَستَعمِلُني ؟ قالَ : فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلى مَنكِبي ثُمَّ قالَ : يا أبا ذَرٍّ ، إنَّكَ ضَعيفٌ ، وإنَّها أمانَةٌ ، وإنَّها يَومَ القِيامَةِ خِزيٌ ونَدامَةٌ ، إلّا مَن أخَذَها بِحَقِّها ، وأدَّى الَّذي عَلَيهِ فيها . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابٍ لَهُ إلَى الأَشعَثِ بنِ قَيسٍ _ :وإنَّ عَمَلَكَ لَيسَ لَكَ بِطُعمَةٍ ، ولكِنَّهُ في عُنُقِكَ أمانَةٌ ، وأنتَ مُستَرعىً لِمَن فَوقَكَ ، لَيسَ لَكَ أن تَفتاتَ (3) في رَعِيَّةٍ ، ولا تُخاطِرَ إلّا بِوَثيقَةٍ ، وفي يَدَيكَ مالٌ مِن مالِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، وأنتَ مِن خُزّانِهِ حتّى تُسَلِّمَهُ إلَيَّ ، ولَعَلّي ألّا أكونَ شَرَّ وُلاتِكَ لَكَ ، وَالسَّلامُ . (4)

عنه عليه السلام_ مِن كِتابٍ لَهُ إلى بَعضِ عُمّالِهِ _ :أمّا بَعدُ ، فَإِنّي كُنتُ أشرَكتُكَ في أمانَتي ، وجَعَلتُكَ شِعاري وبِطانَتي ، ولَم يَكُن رَجُلٌ مِن أهلي أوثَقَ مِنكَ في نَفسي ، لِمُواساتي ومُوازَرَتي ، وأداءِ الأَمانَةِ إلَيَّ . فَلَمّا رَأَيتَ الزَّمانَ عَلَى ابنِ عَمِّكَ قَد كَلِبَ (5) ، وَالعَدُوَّ قَد حَرِبَ ، وأمانَةَ النّاسِ قَد خَزِيَت ، وهذِهِ الاُمَّةَ قَد فَنَكَت (6) وشَغَرَت ، قَلَبتَ لِابنِ عَمِّكَ ظَهرَ المِجَنِّ ، فَفارَقتَهُ مَعَ المُفارِقينَ ، وخَذَلتَهُ مَعَ الخاذِلينَ ، وخُنتَهُ مَعَ الخائِنينَ . فَلَا ابنَ عَمِّكَ آسَيتَ ، ولَا الأَمانَةَ أدَّيتَ . وكَأَنَّكَ لَم تَكُنِ اللّهَ تُريدُ بِجِهادِكَ . وكَأَنَّكَ لَم تَكُن عَلى بَيِّنَةٍ مِن رَبِّكَ . وكَأَنَّكَ إنَّما كُنتَ تَكيدُ هذِهِ الاُمَّةَ عَن دُنياهُم ، وتَنوي غِرَّتَهُم عَن فَيئِهِم . فَلَمّا أمكَنَتكَ الشِّدَّةُ في خِيانَةِ الاُمَّةِ ، أسرَعتَ الكَرَّةَ ، وعاجَلتَ الوَثبَةَ ، وَاختَطَفتَ ما قَدَرتَ عَلَيهِ مِن أموالِهِمُ المَصونَةِ لِأَرامِلِهِم وأيتامِهِمُ اختِطافَ الذِّئبِ الأَزَلِّ (7) دامِيَةَ المِعزَى الكَسيرَةَ ، فَحَمَلتَهُ إلَى الحِجازِ رَحيبَ الصَّدرِ بِحَملِهِ ، غَيرَ مُتَأَثِّمٍ مِن أخذِهِ ، كَأَنَّكَ _ لا أبا لِغَيرِكَ _ حَدَرتَ إلى أهلِكَ تُراثَكَ مِن أبيكَ واُمِّكَ . فَسُبحانَ اللّهِ! أما تُؤمِنُ بِالمَعادِ ؟ أوَ ما تَخافُ نِقاشَ الحِسابِ ؟ أيُّهَا المَعدودُ كانَ عِندَنا مِن اُولِي الأَلبابِ ، كَيفَ تُسيغُ شَراباً وطَعاما وأنتَ تَعلَمُ أنَّكَ تَأكُلُ حَراما ، وتَشرَبُ حَراما ؟ وتَبتاعُ الإِماءَ ، وتَنكِحُ النِّساءَ مِن أموالِ اليَتامى ، وَالمَساكينِ ، وَالمُؤمِنينَ ، وَالمُجاهِدينَ الَّذينَ أفاءَ اللّهُ عَلَيهِم هذِهِ الأَموالَ ، وأحرَزَ بِهِم هذِهِ البِلادَ ؟ فَاتَّقِ اللّهَ وَاردُد إلى هؤُلاءِ القَومِ أموالَهُم ، فَإِنَّكَ إن لَم تَفعَل ، ثُمَّ أمكَنَنِي اللّهُ مِنكَ لَاُعذِرَنَّ إلَى اللّهِ فيكَ ، ولَأَضرِبَنَّكَ بِسَيفِي الَّذي ما ضَرَبتُ بِهِ أحَدا إلّا دَخَلَ النّارَ . (8)

.


1- .تاريخ بغداد : ج 10 ص 127 الرقم 5262 عن عبد الرحمن بن سمرة ، كنز العمّال : ج 6 ص 21 ح 14662 .
2- .صحيح مسلم : ج 3 ص 1457 ح 16 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 103 ح 7020 نحوه ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 568 ح 1 عن الحارث بن يزيد الحضرمي ، مسند الطيالسي : ص 66 ح 485 ، كنز العمّال : ج 6 ص 28 ح 14701 .
3- .افتاتَ عليه : إذا انفرد برأيه دونه في التصرّف فيه ، يقال لكلّ من أحدث شيئا في أمرك دونك : قد افتاتَ عليك (النهاية : ج 3 ص 477 «فوت») .
4- .نهج البلاغة : الكتاب 5 ، وقعة صفّين : ص 20 عن الجرجاني ، بحار الأنوار : ج 33 ص 512 ح 709 ؛ الإمامة والسياسة : ج 1 ص 111 نحوه .
5- .كَلِبَ : أي اشتدّ (النهاية : ج 4 ص 195 «كلب») .
6- .فَنَكَ : كَذِبَ ، ولَجّ فيه (لسان العرب : ج 10 ص 480 «فنك») .
7- .الأَزَلُّ _ في الأصل _ : الصَّغير العَجُز ، وهو من صفات الذئب الخفيف . وقيل : هو من قولهم : زلَّ زليلاً ؛ إذا عَدا (النهاية : ج 2 ص 311 «زلل») .
8- .نهج البلاغة : الكتاب 41 ، رجال الكشّي : ج 1 ص 279 ح 110 نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 499 ح 705 .

ص: 459

5 / 8 حكمرانان

5 / 8حكمرانانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر شخصى كه سرپرستى مردمى را برعهده گيرد و نسبت به آنها امانتدارى و خيرخواهى نكند ، رحمت خدا _ كه همه چيز را فرا گرفته است _ ، بر او تنگ مى آيد .

صحيح مسلم_ به نقل از ابو ذر _ :گفتم : اى پيامبر خدا ! مرا به كارگزارى نمى گمارى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله با دستش بر شانه من زد و فرمود : «اى ابو ذر! تو ناتوانى و اين [مقام] ، امانت است . روز قيامت ، مايه شرمندگى و پشيمانى است ، مگر كسى كه آن را به حق به دست گيرد و وظيفه اى را كه نسبت به آن برعهده دارد ، انجام دهد» .

امام على عليه السلام_ از نامه ايشان به اشعث بن قيس _ :شغل تو لقمه اى [و دكانى] براى تو نيست ؛ بلكه امانتى است بر گردن تو ، و تو از جانب ما فوقِ خود ، به نگهدارى از آن گماشته شده اى . تو حق ندارى در كار مردم ، خودسرانه عمل كنى و خودت را به مخاطره بيفكنى ، مگر آن كه سندى و حجّتى داشته باشى . آنچه در اختيار توست ، مالى از اموال خداوند عز و جل است و تو از خزانه دارانش هستى تا آن را به من تحويل دهى . اميدوارم آن گونه نشود كه براى تو بدترين فرمان روايت باشم . تمام .

امام على عليه السلام_ از نامه ايشان به يكى از كارگزارانش _ :امّا بعد ، من تو را در امانت خويش (حكومت) ، شريك ساختم و [به مثابه] پيراهن زيرين و آستر جامه ام قرارت دادم (1) و از ميان خويشانم به يارى و پشتيبانى و امانتدارى هيچ مردى به اندازه تو مطمئن نبودم ؛ امّا چون ديدى كه روزگار بر پسر عمويت سخت گرفته و دشمن ، سرِجنگ دارد ، و امانت مردم ، خوار شده و اين امّت ، سرِ لجبازى دارد و پراكنده شده است ، تو نيز پشتِ سپر را براى پسر عمويت چرخاندى (بى وفايى و عهدشكنى كردى) و پشت كردى ، و همچون ديگران ، از او جدا شدى و تنهايش گذاشتى و به او خيانت ورزيدى . پسر عمويت را همراهى نكردى ، و امانتدارى ننمودى . انگار كه قصد تو از جهادت ، خدا نبوده است و گويى از جانب پروردگارت ، هيچ حجّت و دليلى در دست نداشته اى و گويا مى خواسته اى با فريب اين مردم ، دنيايشان را به چنگ آورى ، و قصد داشته اى كه با گول زدن آنها اموالشان را برُبايى . لذا چون توان خيانت به امّت را يافتى ، به سرعتْ حمله كردى و شتابان برجهيدى و دارايى هاى آنان را _ كه براى بيوه زنان و يتيمانشان نگهدارى مى شد _ به سانِ گرگ چالاكى كه بُز خونينِ از پافتاده را در مى رُبايد ، رُبودى و شادمانه و بى آن كه از ربودنشان احساس گناه كنى ، آنها را به حجاز بردى . اُف بر تو! (2) گويى مُرده ريگِ پدر و مادرت را براى كسانت برده اى . سبحان اللّه ! مگر تو به معاد ، ايمان ندارى؟ يا از حسابرسى [خداوند ]نمى هراسى؟ اى آن كه در نزد ما از خردمندان به شمار مى آمدى ، چگونه آنچه را مى آشامى و مى خورى ، به راحتى فرو مى بلعى ، در حالى كه خود مى دانى حرام مى خورى و حرام مى آشامى؟! و چگونه با اموالِ يتيمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدانى كه خداوند اين اموال را به غنيمتشان در آورده و به وسيله آنها اين شهرها را نگهدارى كرده است ، كنيز مى خرى و زن مى گيرى؟ پس ، از خدا بترس و اموال اين مردم را به آنها بازگردان ، كه اگر چنين نكردى و به يارى خدا دستم به تو رسيد ، به تحقيق ، با تو كارى مى كنم كه نزد خدا معذور باشم ، و شمشيرم را _ كه هر كس را بدان زده ام ، به دوزخ رفته است _ ، بر تو فرود مى آورم .

.


1- .يعنى تو را از خواصّ و نزديك ترين اشخاص به خود مى شمردم .
2- .«تعبير لا أبا لغيرك» _ كه در متن عربى حديث آمده _ ، عبارت مذمّت آميزى شبيه «لا أبا لك» است ، با تلطيف واحترام . آن را مى توان : «واى بر تو! تفو بر تو! اف بر تو! بى پدر! و غير تو بى پدر باشد!» ، معنا كرد. البته گفته شده كه مى تواند كنايه از اين باشد كه جز خودت ، كسى برايت فايده ندارد (ر . ك : بحار الأنوار : ج 42 ص183) .

ص: 460

عنه عليه السلام_ مِن كِتابٍ لَهُ إلى رِفاعَةَ قاضيهِ عَلَى الأَهوازِ _ :اِعلَم يا رِفاعَةُ ، أنَّ هذِهِ الإِمارَةَ أمانَةٌ ، فَمَن جَعَلَها خِيانَةً ، فَعَلَيهِ لَعنَةُ اللّهِ إلى يَومِ القِيامَةِ . (1)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 531 ح 1890 ، مستدرك الوسائل : ج 17 ص 355 ح 21566 .

ص: 461

امام على عليه السلام_ از نامه ايشان به رفاعه ، قاضى اش در اهواز _ :بدان _ اى رفاعه _ كه اين فرمان روايى ، امانت است . پس هر كه در آن خيانت كند ، تا روز رستاخيز ، لعنت خدا بر او خواهد بود .

.

ص: 462

عنه عليه السلام_ مِمّا كَتَبَ إلى رِفاعَةَ _ :أدِّ أمانَتَكَ ، ووَفِّ صَفقَتَكَ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن كِتابٍ لَهُ إلى بَعضِ عُمّالِهِ _ :أمّا بَعدُ ، فَقَد بَلَغَني عَنكَ أمرٌ ، إن كُنتَ فَعَلتَهُ فَقَد أسخَطتَ رَبَّكَ ، وعَصَيتَ إمامَكَ ، وأخزَيتَ أمانَتَكَ . بَلَغَني أنَّكَ جَرَّدتَ الأَرضَ فَأَخَذتَ ما تَحتَ قَدَمَيكَ ، وأكَلتَ ما تَحتَ يَدَيكَ ، فَارفَع إلَيَّ حِسابَكَ ، وَاعلَم أنَّ حِسابَ اللّهِ أعظَمُ مِن حِسابِ النّاسِ ، وَالسَّلامُ . (2)

عنه عليه السلام_ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ _ :ثُمَّ انظُر في حالِ كُتّابِكَ ، فَوَلِّ عَلى اُمورِكَ خَيرَهُم ... اِختَبِرهُم بِما وُلّوا لِلصّالِحينَ قَبلَكَ ، فَاعمِد لِأَحسَنِهِم كانَ فِي العامَّةِ أثَرا ، وأعرَفِهِم بِالأَمانَةِ وَجهاً ؛ فَإِنَّ ذلِكَ دَليلٌ عَلى نَصيحَتِكَ للّهِِ ، ولِمَن وُلّيتَ أمرَهُ . (3)

عنه عليه السلام_ مِن عَهدٍ لَهُ إلى بَعضِ عُمّالِهِ ، وقَد بَعَثَهُ عَلَى الصَّدَقَةِ _ :وأمَرَهُ أن لا يَعمَلَ بِشَيءٍ مِن طاعَةِ اللّهِ فيما ظَهَرَ ، فَيُخالِفَ إلى غَيرِهِ فيما أسَرَّ . ومَن لَم يَختَلِف سِرُّهُ وعَلانِيَتُهُ ، وفِعلُهُ ومَقالَتُهُ ، فَقَد أدَّى الأَمانَةَ وأخلَصَ العِبادَةَ . (4)

عنه عليه السلام :إنَّ السُّلطانَ لَأَمينُ اللّهِ فِي الأَرضِ ، ومُقيمُ العَدلِ فِي البِلادِ وَالعِبادِ ، ووَزَعَتُهُ (5) فِي الأَرضِ . (6)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 487 ح 1741 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 40 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 515 ح 710 .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : ص 138 نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 606 ح 744 .
4- .نهج البلاغة : الكتاب 26 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 528 ح 719 .
5- .الوَزَعَةُ : جمع وازع ، وهو الذي يكفّ النّاس ، أي يكفُّ بعضهم عن بعض ، وهو السّلطان وأصحابه (النهاية : ج 5 ص 180 «وزع») .
6- .غرر الحكم : ج 2 ص 604 ح 3634 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 158 ح 3426 نحوه .

ص: 463

امام على عليه السلام_ از نامه اش به رفاعه _ :امانتدار باش و به پيمان و بيعتت ، وفادار .

امام على عليه السلام_ از نامه ايشان به يكى از كارگزارانش _ :امّا بعد ، در باره تو گزارشى به من رسيده است كه اگر به راستى چنان كرده باشى ، بى گمان ، پروردگارت را ناخشنود ساخته اى و از پيشوايت ، نافرمانى كرده اى و امانتت را خوار داشته اى . به من گزارش شده است كه تو زمين را پوست كَنْده اى (1) و آنچه را زير پاهاى توست ، برداشته اى و آنچه را در اختيار توست ، خورده اى . اكنون ، حساب [دخل و خرج] خود را براى من بفرست ، و بدان كه حسابرسىِ خدا ، سخت تر از حسابرسىِ مردم است . تمام .

امام على عليه السلام_ در فرمانش به مالك اشتر _ :ديگر آن كه در كار دبيرانت بينديش و بهترينِ آنان را بر كارهايت بگمار ... آنان را از كردارى كه در روزگار كارگزارى براى حكمرانانِ شايسته پيش از تو داشته اند ، بيازماى [و به پيشينه كارى آنها نگاه كن] ، و كسى را كه در ميان توده مردم ، خوش نام تر و به امانتدارى ، شُهره تر است ، برگزين ؛ چرا كه اين كار ، دليل بر خلوص تو با خدا و با كسى (يعنى امام) است كه از طرف او به حكومت گماشته شده اى .

امام على عليه السلام_ از فرمان ايشان به يكى از كارگزارانش كه براى جمع آورى زكات فرستاده بود _ :و به او دستور مى دهد كه در ظاهر ، از به كار بستن فرمان خدا دَم نزند و در نهان ، خلاف آن عمل كند . كسى كه نهانش با آشكارش ، و كردارش با گفتارش ناهمساز نباشد ، هر آينه ، امانت را گزارده و در عبادت [خدا] اخلاص ورزيده است .

امام على عليه السلام :فرمان روا ، امين خدا در زمين ، و بر پا دارنده عدل و داد در شهرها و در ميان بندگان است ، و [او و عواملش] بازدارندگانِ خدا [از تجاوز به حقوق يكديگر ]در زمين هستند .

.


1- .حاصل زراعات را براى خود برده اى و چيزى به مردمان نداده اى .

ص: 464

5 / 9المُؤَذِّنونَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :المُؤَذِّنونَ اُمَناءُ المُؤمِنينَ عَلى صَلَواتِهِم وصَومِهِم ، ولُحومِهِم ودِمائِهِم ، لا يَسأَلونَ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ شَيئا إلّا أعطاهُم ، ولا يَشفَعونَ في شَيءٍ إلّا شُفِّعوا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الإِمامُ ضامِنٌ ، وَالمُؤَذِّنُ مُؤتَمَنٌ . (2)

5 / 10التُّجارُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُوصيكُم بِالتُّجّارِ خَيرا ؛ فَإِنَّهُم بُرُدُ (3) الآفاقِ ، واُمَناءُ اللّهِ فِي الأَرضِ. (4)

5 / 11الأَغنِياءُالإمام الصادق عليه السلام :مَياسيرُ (5) شيعَتِنا اُمَناؤُنا عَلى مَحاويجِهِم (6) ، فَاحفَظونا فيهِم يَحفَظكُمُ اللّهُ . (7)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 292 ح 905 ، الأمالي للصدوق : ص 280 ح 310 ، روضة الواعظين : ص 344 كلّها عن بلال ، بحار الأنوار : ج 84 ص124 ح 21 .
2- .سنن أبي داود : ج 1 ص 143 ح 517 ، سنن الترمذي : ج 1 ص 402 ح 207 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 326 ح 8980 و ص 399 ح 9428 كلّها عن أبيهريرة ، صحيح ابن حبّان : ج 4 ص 559 ح 1671 عن عائشة ، كنزالعمّال : ج 7 ص 591 ح 20403 ؛ تهذيب الأحكام : ج 2 ص 282 ح 1121 عن عيسى بن عبد اللّه الهاشمي عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .البُردُ : جمع بريد ، وهو الرسول (النهاية : ج 1 ص 114 «برد») .
4- .كنز العمّال : ج 4 ص 11 ح 9244 نقلاً عن الديلمي عن ابن عبّاس .
5- .الميسور ضدّ المعسور ، وقد يسّره اللّه لليُسرى ، أي وفّقه لها ، ويسَّرتِ الغنمُ : إذا كثر ألبانها ونسلها ، والميسرةُ : السَّعة والغنى (النهاية : ج 2 ص 857«يسر») .
6- .المُحوِجُ : المُعدِم من قومٍ محاويج (لسان العرب : ج 2 ص 242 «حوج») .
7- .الكافي : ج 2 ص 265 ح 21 عن إسحاق بن عمّار والمفضّل بن عمر ، التمحيص : ص 49 ح 82 عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج 72 ص 27 ح23 .

ص: 465

5 / 9 اذان گويان
5 / 10 بازرگانان و كسبه
5 / 11 ثروتمندان

5 / 9اذان گويانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اذان گويان ، امين مؤمنان بر نمازها و روزه و گوشت و خون آنها هستند . هر چه از خداوند عز و جل بخواهند ، به آنها مى دهد ، و براى هر چيزى شفاعت كنند ، شفاعتشان پذيرفته مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام [جماعت] ضامن است ، و اذان گو ، امين و مورد اعتماد .

5 / 10بازرگانان و كسبهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شما را به خوش رفتارى با بازرگانان ، سفارش مى كنم ؛ زيرا آنان ، پيك هاى آفاق و امينان خدا در زمين اند .

5 / 11ثروتمندانامام صادق عليه السلام :شيعيانِ توانگر ، امين ما بر نيازمندان آنهايند . پس ما را در ميان آنان حفظ كنيد تا خدا شما را حفظ كند .

.

ص: 466

5 / 12المُستَشارُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :المُستَشارُ مُؤتَمَنٌ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ قالَ لُقمانُ لِابنِهِ _ :إنَّ مَن لَم يُمحِضِ (2) النَّصيحَةَ لِمَنِ استَشارَهُ ، سَلَبَهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى رَأيَهُ ، ونَزَعَ عَنهُ الأَمانَةَ . (3)

5 / 13المُستَودَعُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيسَ عَلَى المُستَودَعِ ضَمانٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن اُودِعَ وَديعَةً ، فَلا ضَمانَ عَلَيهِ . (5)

.


1- .سنن أبي داود : ج 4 ص 333 ح 5128 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 125 ح 2822 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1233 ح 3745 كلّها عن أبي هريرة و ح 3746 ،سنن الدارمي : ج 2 ص 666 ح 2358 كلاهما عن أبي مسعود ، كنز العمّال : ج 3 ص 409 ح 7181 ؛ المحاسن : ج 2 ص 436 ح 2514 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 43 ص 338 ح 9 .
2- .المَحضُ : الخالِصُ ، وكلّ شيء أخلصته فقد أمحضته (الصحاح : ج 3 ص 1104 «محض») .
3- .الكافي : ج 8 ص 348 ح 547 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 297 ح 2505 ، المحاسن : ج 2 ص 125 ح 1348 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 537 ح1869 كلّها عن حمّاد ، بحار الأنوار : ج 13 ص 422 ح 18 .
4- .الجعفريّات : ص 174 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 491 ح 1754 كلاهما عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .
5- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 802 ح 2401 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال : ج 16 ص 631 ح 46135 .

ص: 467

5 / 12 رايزن
5 / 13 سپرده دار

5 / 12رايزنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مشاور ، امانتدار است .

امام صادق عليه السلام :لقمان به فرزندش گفت : «كسى كه در راه نمايى كردن شخصى كه با او مشورت مى كند ، صداقت به خرج ندهد ، خداوندِ خجسته والا ، انديشه اش را از او مى گيرد و امانت را از وى مى ستانَد» .

5 / 13سپرده دارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سپرده دار ، ضامن نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه به او وديعه اى سپرده شده است ، ضامن نيست .

.

ص: 468

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ استودِعَ وَديعَةً ، فَلا ضَمانَ عَلَيهِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :لَيسَ عَلَى المُؤتَمَنِ ضَمانٌ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :صاحِبُ الوَديعَةِ وَالبِضاعَةِ مُؤتَمَنانِ . (3)

عنه عليه السلام :لَيسَ عَلى مُستَعيرِ عارِيَّةٍ ضَمانٌ ، وصاحِبُ العارِيَّةِ وَالوَديعَةِ مُؤتَمَنٌ . (4)

5 / 14الأَجيرُالكافي عن سليمان بن خالد :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَستَأجِرُ أجيرا فَيَسرِقُ مِن بَيتِهِ هَل تُقطَعُ يَدُهُ؟ قالَ : هذا مُؤتَمَنٌ لَيسَ بِسارِقٍ ، هذا خائِنٌ . (5)

الكافي عن سماعة :سَأَلتُهُ عَن رَجُلٍ استَأجَرَ أجيرا فَأَخَذَ الأَجيرُ مَتاعَهُ فَسَرَقَهُ . فَقالَ : هُوَ مُؤتَمَنٌ ، ثُمَّ قالَ : الأَجيرُ وَالضَّيفُ اُمَناءُ ، لَيسَ يَقَعُ عَلَيهِم حَدُّ السَّرِقَةِ . (6)

.


1- .السنن الكبرى : ج 6 ص 473 ح 12700 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال : ج 16 ص 631 ح 46132 .
2- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 8 ص 182 ح 14801 عن القاسم بن عبد الرحمن ، كنز العمّال : ج 10 ص 362 ح 29821 ؛ دعائم الإسلام : ج 2 ص 491 ح1755 .
3- .الكافي : ج 5 ص 238 ح 1 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 304 ح 4087 ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 179 ح 790 كلّها عن الحلبي .
4- .تهذيب الأحكام : ج 7 ص 182 ح 798 عن الحلبي ، وسائل الشيعة : ج 13 ص 237 ح 24227 .
5- .الكافي : ج 7 ص 227 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 10 ص 109 ح 424 ، عوالى اللآلي : ج 3 ص 568 ح 85 ، وسائل الشيعة : ج 18 ص 506 ح 34717 .
6- .الكافي : ج 7 ص 228 ح 5 ، تهذيب الأحكام : ج 10 ص 109 ح 425 ، علل الشرائع : ص 535 ح 2 ، بحارالأنوار : ج 79 ص 183 ح 4 .

ص: 469

5 / 14 پيمانكار

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه وديعه اى به او بسپارند ، ضمانتى برعهده اش نيست .

امام على عليه السلام :امانت نگهدار ، ضامن نيست .

امام صادق عليه السلام :آن كس كه وديعه اى به او بسپارند و آن كس كه كالايى [براى تجارت ]در اختيارش بگذارند ، هر دو امين هستند [و ضمان ندارند] .

امام صادق عليه السلام :بر كسى كه چيزى به عاريت گرفته است ، ضمانى نيست . عاريه گيرنده و سپرده دار ، امين هستند [و ضامن نيستند] .

5 / 14پيمانكارالكافى_ به نقل از سليمان بن خالد _ :از امام صادق عليه السلام پرسيدم : مردى ، شخصى را اجير مى كند (به كار مى گيرد) و او از خانه آن مرد ، دزدى مى كند . آيا دستش قطع مى شود؟ فرمود : «او امينْ شمرده شده است . بنا بر اين ، دزد نيست ؛ بلكه خائن است» .

الكافى_ به نقل از سَماعه _ :از امام [صادق عليه السلام ] پرسيدم : مردى ، شخصى را اجير كرد (به كار گرفت) و آن مزدور ، كالاى او را برداشته و دزديده است . فرمود : «او امينْ شمرده شده است» . سپس فرمود : «اجير و ميهمان ، امانتدار هستند و حدّ سرقت بر آنها جارى نمى شود» .

.

ص: 470

5 / 15المُؤمِنُالإمام عليّ عليه السلام :المُؤمِنُ أمينٌ عَلى نَفسِهِ ، مُغالِبٌ لِهَواهُ وحِسِّهِ . (1)

تفسير العيّاشي عن أبي بصير :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن حَدِّ المَرَضِ الَّذي يَجِبُ عَلى صاحِبِهِ فيهِ الإِفطارُ كَما يَجِبُ عَلَيهِ فِي السَّفَرِ ، في قَولِهِ : «وَمَن كَانَ مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ» (2) قالَ : هُوَ مُؤتَمَنٌ عَلَيهِ ، مُفَوَّضٌ إلَيهِ ، فَإِن وَجَدَ ضَعفا فَليُفطِر ، وإن وَجَدَ (3) قُوَّةً فَليَصُم ، كانَ المَرَضُ (4) عَلى ما كانَ . (5)

5 / 16الحَجَرُ الأَسوَدُدعائم الإسلام :قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : الحَجَرُ كَالميثاقِ ، وَاستِلامُهُ كَالبَيعَةِ . وكانَ [رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] إذَا استَلَمَهُ قالَ : اللّهُمَّ أمانَتي أدَّيتُها ، وميثاقي تَعاهَدتُهُ ، لِيَشهَدَ لي عِندَكَ بِالبَلاغِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى لَمّا أخَذَ مَواثيقَ العِبادِ ، أمَرَ الحَجَرَ فَالتَقَمَها ، ولِذلِكَ يُقالُ : أمانَتي أدَّيتُها ، وميثاقي تَعاهَدتُهُ ، لِتَشهَدَ لي بِالمُوافاةِ . (7)

.


1- .غرر الحكم : ج 2 ص 164 ح 2204 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 66 ح 1688 وفيه «أمير» بدل «أمين» والظاهر هو الصحيح .
2- .البقرة : 185 .
3- .في المصدر : «وجده» ، والتصويب من بحار الأنوار .
4- .في المصدر : «المريض» ، و ما في المتن أثبتناه من الكافي و تهذيب الأحكام .
5- .تفسير العيّاشى¨ : ج 1 ص 81 ح 188 ، الكافي : ج 4 ص 118 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 4 ص 256 ح 759 كلاهما عن سماعة مضمرا نحوه ، مجمع البيان :ج 2 ص 498 وليس فيه وسطه من «كما يجب» إلى قوله تعالى «أو على سفر» ، بحار الأنوار : ج 96 ص 325 ح 16 .
6- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 293 ، بحار الأنوار : ج 99 ص 48 ح 38 .
7- .الكافي : ج 4 ص 184 ح 1 ، المحاسن : ج 2 ص 71 ح 1200 كلاهما عن معاوية بن عمّار ، علل الشرائع : ص 423 ح 1 و ص 424 ح 2 عن محمّد بن سنان عن الإمام الرضا عليه السلام ، مختصر بصائر الدرجات : ص 218 والثلاثة الأخيرة نحوه ، بحار الأنوار : ج 99 ص 226 ح 25 .

ص: 471

5 / 15 مؤمن
5 / 16 حجر الأسود

5 / 15مؤمنامام على عليه السلام :مؤمن ، امين بر خويشتن است ؛ (1) با هوس و شهوت خود مى ستيزد .

تفسير العيّاشى_ به نقل از ابو بصير _ :از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند : «و كسى كه بيمار يا مسافر باشد» و از حدّ بيمارى كه شخص با رسيدن به آن حد بايد روزه اش را بخورد _ چنان كه در سفر چنين چيزى بر او واجب است _ سؤال كردم . فرمود : «به او اعتماد شده و [تشخيص آن ]به خودش واگذار شده است . پس اگر احساس ناتوانى كرد ، بايد روزه اش را بخورد ، و اگر احساس كرد مى تواند ، پس بايد روزه بگيرد ، بيمارى اش هر چه باشد» .

5 / 16حجر الأسوددعائم الإسلام :امام باقر عليه السلام فرمود : «حجر [الأسود] ، مانند پيمان است و لمس كردن آن ، چون بيعت . و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هر گاه آن را لمس مى كرد ، مى فرمود : بار خدايا ! امانتم را ادا كردم و به پيمانم وفا نمودم ، تا [اين حجر الأسود] در نزد تو برايم به انجام وظيفه ، گواهى دهد» .

امام صادق عليه السلام :خداوند _ تبارك و تعالى _ چون از بندگان پيمان گرفت ، به حجر [الأسود] دستور داد كه آن پيمان ها را فرو بلعد . (2) از اين رو گفته مى شود : «امانتم را ادا كردم و به پيمانم وفا نمودم ، تا به وفا كردنم گواهى دهى [تو اى حجر الأسود]!» .

.


1- .در عيون الحكم والمواعظ ، به جاى «امين» ، «امير» آمده است .
2- .كنايه از حفظ آنهاست .

ص: 472

عنه عليه السلام_ في حَقيقَةِ الحَجَرِ الأَسوَدِ _ :كانَ مَلَكا مِن عُظَماءِ المَلائِكَةِ عِندَ اللّهِ ، فَلَمّا أخَذَ اللّهُ مِنَ المَلائِكَةِ الميثاقَ ، كانَ أوَّلَ مَن آمَنَ بِهِ وأقَّرَ ذلِكَ المَلَكُ ، فَاتَّخَذَهُ اللّهُ أمينا عَلى جَميعِ خَلقِهِ ، فَأَلقَمَهُ الميثاقَ وأودَعَهُ عِندَهُ . (1)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 185 ح 3 ، علل الشرائع : ص 430 ح 1 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 221 كلّها عن بكير بن أعين ، بحار الأنوار : ج 26 ص 269 ح 6 .

ص: 473

امام صادق عليه السلام_ در باره حقيقت حجر الأسود _ :او يكى از فرشتگان بلندپايه خدا بود . چون خداوند از فرشتگان پيمان گرفت ، نخستين كسى كه به او ايمان آورد و بِدان اقرار نمود ، همان فرشته بود . از اين رو خداوند ، او را بر همه آفريدگانش امين قرار داد و پيمان را به او خورانْد و نزد وى به امانت سپارد .

.

ص: 474

الفصل السّادس : أدب الائتمان6 / 1مَن يَصلُحُ لِلاِئتِمانِالإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّةٍ لَهُ عليه السلام كانَ يَكتُبُها لِمَن يَستَعمِلُهُ عَلَى الصَّدَقاتِ _ :... لا تَأمَنَنَّ عَلَيها إلّا مَن تَثِقُ بِدينِهِ ، رافِقا بِمالِ المُسلِمينَ حَتّى يُوَصِّلَهُ إلى وَلِيِّهِم ، فَيَقسِمَهُ بَينَهُم . ولا تُوَكِّل بِها إلّا ناصِحا شَفيقا ، وأمينا حَفيظا ، غَيرَ مُعنِفٍ ولا مُجحِفٍ ، ولا مُلغِبٍ (1) ولا مُتعِبٍ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَقولُ : قُم بِالحَقِّ ... وَاحذَر صديقَكَ مِنَ الأَقوامِ ، إلَا الأَمينَ الَّذي خَشِيَ اللّهَ . (3)

عنه عليه السلام :لا يَكونُ الأَمينُ أمينا حَتّى يُؤتَمَنَ عَلى ثَلاثَةٍ فَيُؤَدِّيَها : عَلَى الأَموالِ ، وَالأَسرارِ ، وَالفُروجِ ، وإن حَفِظَ اثنَينِ وضَيَّعَ واحِدَةً فَلَيسَ بِأَمينٍ . (4)

.


1- .ألغب الرّجلَ : أنصبه وأتعبه (تاج العروس : ج 2 ص 408 «لغب») .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 25 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 90 ح 8 .
3- .الاختصاص : ص 230 ، مشكاة الأنوار : ص 137 ح 317 نحوه وكلاهما عن معاوية بن وهب ، بحار الأنوار : ج 75 ص 99 ح 10 .
4- .تحف العقول : ص 316 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 230 ح 12 .

ص: 475

فصل ششم : آداب امانت سپارى

6 / 1 كسى كه شايسته اعتماد و امانت سپارى است

فصل ششم : آداب امانت سپارى6 / 1كسى كه شايسته اعتماد و امانت سپارى استامام على عليه السلام_ از سفارش هاى ايشان كه به متصدّيان جمع آورى زكات مى نوشت _ :... هرگز بر آنها (زكات هاى جمع آورى شده) امين قرار مده ، مگر كسى را كه به دين او اعتماد داشته باشى و از اموال مسلمانان ، مراقبت كند تا آنها را به فرمان روايشان برسانَد و آنها را ميان مسلمانان ، قسمت كند ؛ و بر آنها (زكات ها) مگمار ، جز كسى را كه خيرخواه و دلسوز و امانتدار و نگهدار باشد و با آنها به درشتى و بى رحمى رفتار نكند ، و رنجور و خسته شان نسازد .

امام صادق عليه السلام :پدرم عليه السلام مى فرمود : «حق را به جاى آور ... و از دوستانِ خويشاوندت برحذر باش ، مگر آن دوستى كه امين و خداترس باشد» .

امام صادق عليه السلام :امين ، امين نيست ، مگر آن كه چون او را در سه چيز امين قرار دهى ، امانتدارى كند : در مال ، راز و ناموس . اگر [حتّى] دو تاى اينها را حفظ كرد و يكى را تباه ساخت ، او امين نيست .

.

ص: 476

الإمام عليّ عليه السلام :كاتِمُ السِّرِّ وَفِيٌّ أمينٌ . (1)

6 / 2مَن لا يَصلُحُ لِلاِئتِمانِأ _ أهلُ الكِتابِ قَبلَ الاِختِبارِالكتاب«وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَادُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِى الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» . (2)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :لا يَنبَغي لِلرَّجُلِ المُسلِمِ أن يُشارِكَ الذِّمِّيَّ ، ولا يُبضِعَهُ بِضاعَةً ، ولا يودِعَهُ وَديعَةً ، ولا يُصافِيَهُ المَوَدَّةَ . (3)

ب _ الخائِنُالكتاب«فَلَمَّا رَجَعُواْ إِلَى أَبِيهِمْ قَالُواْ يَاأَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ * قَالَ هَلْ ءَامَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلَّا كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِن قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» . (4)

.


1- .غرر الحكم : ج 4 ص 633 ح 7252 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 395 ح 6679 .
2- .آل عمران : 75 .
3- .الكافي : ج 5 ص 286 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 185 ح 815 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 229 ح 3849 وفيه «منكم» بدل «المسلم» ، قرب الإسناد : ص 167 ح 612 وفيه «المؤمن منكم» بدل «المسلم» وكلّها عن ابن رئاب ، بحار الأنوار : ج 75 ص 389 ح 2 .
4- .يوسف : 63 و 64 .

ص: 477

6 / 2 كسى كه شايسته اعتماد و امانت سپارى نيست
الف - اهل كتاب ، پيش از آزمودن
ب - خيانتكار

امام على عليه السلام :رازپوش ، وفادار و امين است .

6 / 2كسى كه شايسته اعتماد و امانت سپارى نيستالف _ اهل كتاب ، پيش از آزمودنقرآن«و از اهل كتاب، كسى هست كه اگر او را بر مال فراوانى امين شِمُرى ، آن را به تو برگردانَد ؛ و از آنان ، كسى هست كه اگر او را بر دينارى امين شِمُرى ، آن را به تو نمى پردازد، مگر آن كه دائماً بر [ سرِ ] وى به پا ايستى. اين ، بدان سبب است كه آنان [ به پندار خود ] گفتند: «در مورد كسانى كه كتاب آسمانى ندارند، بر زيان ما راهى نيست» . و بر خدا دروغ مى بندند ، با اين كه خودشان [ هم ]مى دانند» .

حديثامام صادق عليه السلام :سزاوار نيست كه مرد مسلمان با يك نفر ذمّى ، شريك شود ، يا كالايى [براى تجارت] به او بسپارد ، يا وديعه اى نزد او بگذارد ، و يا با او دوستِ صميمى شود .

ب _ خيانتكارقرآن«پس چون به سوى پدر خود بازگشتند، گفتند: «اى پدر! پيمانه از ما منع شد. برادرمان [بنيامين] را با ما بفرست تا پيمانه را بگيريم، و ما نگهبان او خواهيم بود» . [ يعقوب ] گفت: «آيا همان گونه كه شما را پيش از اين بر برادرش امين گردانيدم، بر او امين سازم؟! پس خدا بهترين نگهبان است ؛ و اوست مهربان ترينِ مهربانان»» .

.

ص: 478

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ ائتَمَنَ غَيرَ أمينٍ فَلَيسَ لَهُ عَلَى اللّهِ ضَمانٌ ، لِأَنَّهُ قَد نَهاهُ أن يَأتَمِنَهُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ ائتَمَنَ خائِناً عَلى أمانَةٍ ، لَم يَكُن لَهُ عَلَى اللّهِ ضَمانٌ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :مَنِ ائتَمَنَ غَيرَ مُؤتَمَنٍ ، فَلا حُجَّةَ لَهُ عَلَى اللّهِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيسَ لَكَ أن تَتَّهِمَ مَن قَدِ ائتَمَنتَهُ ، ولاتَأمَنِ الخائِنَ وقَد جَرَّبتَهُ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :لَيسَ لَكَ أن تَأتَمِنَ مَن غَشَّكَ ، ولا تَتَّهِمَ مَنِ ائتَمَنتَ . (5)

تهذيب الأحكام :قَد رُوِيَ أنَّ رَجُلاً قالَ لِلصّادِقِ عليه السلام : إنِّي ائتَمَنتُ رَجَلاً عَلى مالٍ أودَعتُهُ عِندَهُ ، فَخانَني وأنكَرَ مالي . فَقالَ : لَم يَخُنكَ الأَمينُ ، وإنَّمَا ائتَمَنتَ الخائِنَ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :ما اُبالِي ائتَمَنتُ خائِنا أو مُضَيِّعا . (7)

.


1- .قرب الإسناد : ص 315 ح 1222 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 103 ص 179 ح 3 .
2- .تحف العقول : ص 360 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 242 ح 32 .
3- .الكافي : ج 5 ص 299 ح 3 .
4- .قرب الإسناد : ص 84 ح 276 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، الكافي : ج 5 ص 298 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 232 ح 1011 ،تنبيه الخواطر : ج 1 ص 302 كلّها عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 364 عن الإمام الصادق عليه السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 75 ص 194 ح 2 .
5- .قرب الإسناد : ص 72 ح 231 عن مسعدة بن صدقة ، بحار الأنوار : ج 75 ص 194 ح 1 .
6- .تهذيب الأحكام : ج 7 ص 181 ح 796 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 305 ح 4093 ، تحف العقول : ص 442 عن الإمام الرضا عليه السلام وفيه ذيله من «لم يخنك» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 335 ح 6 .
7- .الكافي : ج 5 ص 301 ح 4 عن عمرو بن أبي المقدام ، تحف العقول : ص 367 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 250 ح93 .

ص: 479

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به غير امين اعتماد كند ، خداوند ، ضامن او نيست ؛ زيرا پيش از اين ، وى را از اعتماد كردن به او (غير امين) نهى كرده است .

امام صادق عليه السلام :هر كس به خائن امانتى بسپارد ، خداوند ، ضامن او نيست .

امام باقر عليه السلام :هر كس به ناامينى امانت بسپارد ، او را بر خداوند ، حجّتى نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تو حق ندارى به كسى كه امينش دانسته اى ، بدبين باشى ، و يا خائن را كه پيش تر او را آزموده اى ، امين شمارى [و به او امانت بسپارى] .

امام صادق عليه السلام :تو حق ندارى كسى را كه با تو ناراستى كرده است ، امين بشمارى ، و كسى را كه امينش مى دانى ، [به خيانت] متّهم كنى .

تهذيب الأحكام :روايت شده است كه مردى به امام صادق عليه السلام گفت : من به مردى اعتماد كردم و مالى را نزد او به امانت سپردم ؛ امّا او به من خيانت ورزيد و مال مرا انكار كرد . امام عليه السلام فرمود : «امين به تو خيانت نكرد ؛ بلكه تو خائن را امين دانسته اى [و به خائن ، مال سپرده اى]» .

امام صادق عليه السلام :براى من فرقى نمى كند كه به خائن ، امانتى بسپارم يا به كسى كه از امانت ، نگهدارى نكند .

.

ص: 480

ج _ المُنافِقُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :المُنافِقُ لا يَعبُرُهُ قَولُ مَن يَنهى ولا يَنتَهي ... إن حَدَّثَكَ كَذَبَكَ ، وإن وَعَدَكَ أخلَفَكَ ، وإنِ ائتَمَنتَهُ خانَكَ ، وإن خالَفَكَ اغتابَكَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما يَنبَغي لِذِي الوَجهَينِ أن يَكونَ أمينا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :آيَةُ المُنافِقِ ثَلاثٌ: إذا حَدَّثَ كَذَبَ ، وإذا وَعَدَ أخلَفَ ، وإذَا اؤتُمِنَ خانَ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :المُنافِقُ مَن إذا وَعَدَ أخلَفَ ، وإذا فَعَلَ أفشى ، وإذا قالَ كَذَبَ ، وإذَا اؤتُمِنَ خانَ. (4)

د _ الكاذِبُمصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _ :الكاذِبُ لا يَكونُ أمينا . (5)

ه _ الماكِرُالإمام عليّ عليه السلام :لا أمانَةَ لِمَكُورٍ (6) . (7)

.


1- .تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 93 ، الكافي : ج 2 ص 396 ح 3 ، الأمالي للصدوق : ص 582 ح 802 كلاهما عن أبي حمزة عن الإمام زين العابدين عليه السلام نحوه ،بحار الأنوار : ج 72 ص 205 ح 5 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 139 ح 7895 و ص 293 ح 8789 ، الأدب المفرد : ص 101 ح 313 ، السُّنن الكبرى : ج 10 ص 416 ح 21156 ، مسند الشهاب :ج 2 ص 54 ح 869 بزيادة «عند اللّه » في آخره وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 3 ص 568 ح 7939 .
3- .صحيح البخاري : ج 1 ص 21 ح 33 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 78 ح 59 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 19 ح 2631 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 1 ص167 ح 842 ؛ من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 361 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : ص 10 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 53 ح 3 .
4- .مصباح الشريعة : ص 221 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 207 ح 8 .
5- .مصباح الشريعة : ص 517 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 395 ح 2 .
6- .المكر : الاحتيال والخديعة (الصحاح : ج 2 ص 819 «مكر») .
7- .غرر الحكم : ج 6 ص 347 ح 10441 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 532 ح 9680 .

ص: 481

ج - منافق
د - دروغگو
ه - نيرنگباز

ج _ منافقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :منافق ، كسى است كه [از گناه ،] باز مى دارد ، ولى خودش [از آن] باز نمى ايستد ... . اگر برايت سخنى (/ حديثى) باز گويد ، دروغ مى گويد ، و اگر وعده ات بدهد ، خُلف وعده مى كند ، و اگر به او امانتى بسپُرى ، به تو خيانت مى ورزد ، و اگر با تو ناساز شود ، پشت سرت بدگويى مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شخصِ دورو نمى تواند امين باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نشانه منافق ، سه چيز است : هر گاه سخنى (/ حديثى) بگويد ، دروغ مى گويد ؛ هرگاه وعده دهد ، خُلف وعده مى كند ؛ و هرگاه به او امانتى سپرده شود ، خيانت مى ورزد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :منافق ، كسى است كه هر گاه وعده دهد ، خُلف وعده مى كند ، و هر گاه عمل كند ، فاش مى سازد [و در بوق مى دَمَد] ، و هر گاه [سخن ]بگويد ، دروغ مى گويد ، و هر گاه امانتى به او سپرده شود ، خيانت مى ورزد .

د _ دروغگومصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _ :دروغگو ، امين نيست .

ه _ نيرنگبازامام على عليه السلام :نيرنگباز ، امانتدار نيست .

.

ص: 482

و _ الفاجِرُالإمام عليّ عليه السلام :الرِّجالُ ثَلاثَةٌ : عاقِلٌ وأحمَقُ وفاجِرٌ ، فَالعاقِلُ : الدّينُ شَريعَتُهُ ... . والفاجِرُ إنِ ائتَمَنتَهُ خانَكَ ، وإن صاحَبتَهُ شانَكَ ، وإن وَثِقتَ بِهِ لَم يَنصَحكَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَقولُ : قُم بِالحَقِّ ... ولا تَصحَبِ الفاجِرَ ، ولا تُطلِعهُ عَلى سِرِّكَ ، ولا تَأتَمِنهُ عَلى أمانَتِكَ . (2)

ز _ السَّفِلَةُالإمام الصادق عليه السلام :إن كُنتَ تُحِبُّ أن تَستَتِبَّ لَكَ النِّعمَةُ ، وتَكمُلَ لَكَ المُروءَةُ ، وتَصلُحَ لَكَ المَعيشَةُ ، فَلا تُشارِكِ العَبيدَ وَالسَّفِلَةَ في أمرِكَ ؛ فَإِنَّكَ إنِ ائتَمَنتَهُم خانوكَ ، وإن حَدَّثوكَ كَذَبوكَ ، وإن نُكِبتَ خَذَلوكَ ، وإن وَعَدوكَ أخلَفوكَ . (3)

ح _ الغاليعيون أخبار الرضا عليه السلام عن أبي هاشم الجعفري :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام عَنِ الغُلاةِ وَالمُفَوِّضَةِ فَقالَ : الغُلاةُ كُفّارٌ ، وَالمَفَوِّضَةُ مُشرِكونَ ، مَن جالَسَهُم أو خالَطَهُم ، أو آكَلَهُم أو شارَبَهُم ، أو واصَلَهُم ، أو زَوَّجَهُم أو تَزَوَّجَ مِنهُم ، أو أمِنَهُم أوِ ائتَمَنَهُم عَلى أمانَةٍ ، أو صَدَّقَ حَديثَهُم ، أو أعانَهُم بِشَطرِ كَلِمَةٍ ، خَرَجَ مِن وِلايَةِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، ووِلايَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ووِلايَتِنا أهلَ البَيتِ . (4)

.


1- .الخصال : ص 116 ح 96 عن ثعلبة بن ميمون عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 70 ص 9 ح 6 .
2- .علل الشرائع : ص 559 ح 2 عن معاوية بن وهب ، بحار الأنوار : ج 75 ص 99 ح 10 .
3- .الكافي : ج 2 ص 640 ح 5 ، علل الشرائع : ص 558 ح 1 كلاهما عن عمّار بن موسى ، فقه الرضا : ص 356 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 74 ص 187 ح 12 .
4- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 203 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 273 ح 19 .

ص: 483

و - بزهكار
ز - فرو مايه
ح - غالى

و _ بزهكارامام على عليه السلام :مردان ، سه دسته اند : خردمند ، نابِخْرد ، و بِزِهكار . خردمند ، دين ، آبشخورِ اوست ... . بزهكار ، اگر به او امانتى بسپُرى ، به تو خيانت مى كند ، و اگر با او هم نشينى كنى ، مايه زشتى و بدنامى تو مى شود ، و اگر به او اعتماد كنى ، با تو يك رنگى نمى كند [و نارو مى زند] .

امام صادق عليه السلام :پدرم مى فرمود : «حق را به جاى آور ... و با شخص فاسد ، هم نشينى مكن ، و او را بر اسرارت آگاه مساز ، و امانتت را به او مسپار» .

ز _ فرو مايهامام صادق عليه السلام :اگر دوست دارى نعمتت بپايَد و شخصيتت كامل شود و زندگى ات نيكو گردد ، غلامان و فرومايگان را در كار خود ، شريك مساز ؛ زيرا اگر به اينان امانتى بسپارى ، به تو خيانت مى كنند ، اگر با تو سخن بگويند ، دروغ مى گويند ، و اگر گرفتار شوى ، تنهايت مى گذارند ، و اگر وعده ات دهند ، بدان وفا نمى كنند .

ح _ غالى (1)عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از ابو هاشم جعفرى _ :از امام رضا عليه السلام در باره غاليان و تفويض گرايان پرسيدم . فرمود : «غاليان ، كافرند ، و تفويض گرايان ، مشرك . هر كه با آنان هم نشينى كند يا بياميزد ، يا با آنان بخورد و بياشامد ، يا ارتباط داشته باشد ، يا به آنان زن دهد يا از آنها زن بگيرد ، يا به آنان اعتماد كند ، يا امانتى به آنها بسپارد ، يا سخنشان را باور كند ، يا با نيم كلمه اى كمكشان كند ، از ولايت خداوند عز و جل و ولايت پيامبر خدا و ولايت ما اهل بيت ، خارج شده است» .

.


1- .. غالى در نزد شيعه به كسى گفته مى شود كه در باره اهل بيت عليهم السلام افراط (غلو) كند و يكى از صفات ويژه خداوند (مثل جاودانگى) يا ويژه پيامبر صلى الله عليه و آله (مثل گرفتن وحى قرآنى) را به آن بزرگواران ، نسبت دهد و يا قائل به تفويض شئون ويژه ربوبيّت از جانب خداوند به آنان باشد (ر . ك : فرهنگ جامع فرق اسلامى ، روحانى) .

ص: 484

ط _ مَنِ انقادَ لِهَواهُالإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابٍ لَهُ إلَى المُنذِرِ بنِ الجارودِ العَبدِيِّ ، وقَد خانَ في بَعضِ ما وَلّاهُ مِن أعمالِهِ _ :أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ صَلاحَ أبيكَ غَرَّني مِنكَ ، وظَنَنتُ أنَّكَ تَتَّبِعُ هَديَهُ ، وتَسلُكُ سَبيلَهُ ، فَإِذا أنتَ فيما رُقِّيَ (1) إلَيَّ عَنكَ لا تَدَعُ لِهَواكَ انقِيادا ، ولا تُبقي لِاخِرَتِك عَتادا ، تَعمُرُ دُنياكَ بِخَرابِ آخِرَتِكَ ، وتَصِلُ عَشيرَتَكَ بِقَطيعَةِ دينِكَ . ولَئِن كانَ ما بَلَغَني عَنكَ حَقّا ، لَجَمَلُ أهلِكَ وشِسعُ نَعلِكَ خَيرٌ مِنكَ ، ومَن كانَ بِصِفَتِكَ فَلَيسَ بِأَهلٍ أن يُسَدَّ بِهِ ثَغرٌ ، أو يُنفَذَ بِهِ أمرٌ ، أو يُعلى لَهُ قَدرٌ ، أو يُشرَكَ في أمانَةٍ ، أو يُؤمَنَ عَلى جِبايَةٍ . (2) فَأَقبِل إلَيَّ حينَ يَصِلُ إلَيكَ كِتابي هذا ، إن شاءَ اللّهُ . (3)

ي _ شارِبُ الخَمرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ ائتَمَنَ شارِبَ الخَمرِ عَلى أمانَةٍ _ بَعدَ عِلمِهِ فيهِ _ فَلَيسَ لَهُ عَلَى اللّهِ ضَمانٌ ، ولا أجرَ لَهُ ولا خَلَفَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن شَرِبَ الخَمرَ بَعدَ ما حَرَّمَهَا اللّهُ عَزَّ وجَلَّ عَلى لِساني ، فَلَيسَ بِأَهلٍ أن يُزَوَّجَ إذا خَطَبَ ، ولا يُشَفَّعَ إذا شَفَعَ ، ولا يُصَدَّقَ إذا حَدَّثَ ، ولا يُؤتَمَنَ عَلى أمانَةٍ . فَمَنِ ائتَمَنَهُ بَعدَ عِلمِهِ فيهِ ، فَلَيسَ لِلَّذِي ائتَمَنَهُ عَلَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ضَمانٌ ، ولا لَهُ أجرٌ ، ولا خَلَفٌ . (5)

.


1- .رقّى عليه كلاما : إذا رَفَعَ (الصحاح : ج 6 ص 2361 «رقى») .
2- .في الطبعة المعتمدة : «خيانة» ، والتصويب من نسخة صبحي الصالح .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 71 ، الغارات : ج 2 ص 898 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 506 ح 706 .
4- .الكافي : ج 5 ص 300 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 231 ح 1009 كلاهما عن أبي الرّبيع عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص58 ح 5091 عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخرائج والجرائح : ج 1 ص 279 ح 11 عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، الاُصول الستة عشر : ص 198 ح 170 عن الإمام الكاظم عن الإمام الباقر عليهماالسلاموالثلاثة الأخيرة نحوه ، بحار الأنوار : ج 79 ص 143 ح 56 .
5- .الكافي : ج 6 ص 396 ح 2 عن أبي الربيع الشامي عن الإمام الصادق عليه السلام و ص 397 ح 9 ، تهذيب الأحكام : ج 9 ص 103 ح 450 كلاهما عن حمّاد بن بشير عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، تفسير العيّاشى¨ : ج 1 ص 220 ح 21 عن حمّاد عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 103 ص 84 ح 11 ؛ كنز العمّال : ج 5 ص 361 ح 13231 نقلاً عن ابن النجار عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .

ص: 485

ط - پيرو هوس
ى - شرابخوار

ط _ پيرو هوسامام على عليه السلام_ از نامه ايشان به مُنذر بن جارود عبدى كه در حكومتش مرتكب خيانتى شده بود _ :امّا بعد ، نيك بودن پدرت ، مرا در باره تو فريفت و پنداشتم كه تو نيز روش او را دنبال مى كنى و راه او را مى پويى ؛ امّا اكنون ، آن گونه كه از تو به من خبر رسيده است ، مى بينم كه پيروى از هوسَت را رها نمى كنى و براى آخرتت ، توشه اى بر جاى نمى گذارى ، دنيايت را به قيمتِ ويران كردن آخرتت آباد مى سازى و با خويشاوندانت ، به قيمت بُريدن از دينت ، پيوند برقرار مى كنى . اگر آنچه در باره تو به من رسيده است ، راست باشد ، هر آينه ، شتر همسرت (/ خانواده ات) و دوالِ پاىْ افزارت ، باارزش تر از تو خواهند بود . (1) كسى كه چنين باشد ، ديگر شايسته نيست كه به وسيله او رخنه اى بسته (/ مرزى پاسدارى) شود ، يا كارى انجام گيرد ، يا مقام و منزلتش بالا رود ، يا در امانتى شريكش كنند ، يا بر مالياتى امين قرار داده شود . پس به محض دريافت اين نامه ام ، به سوى من بيا ، به خواستِ خدا!

ى _ شرابخوارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بداند كه كسى شرابخوار است و [با اين حال] به او امانتى بسپارد ، خداوند ، ضامن او نيست . او را نه مزدى مى دهد ، و نه عوضى [براى مال از دست رفته اش] .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس پس از آن كه خداوند عز و جل شراب را از زبان من حرام گردانيد ، باز شرابخوارى كند ، شايسته نيست كه اگر خواستگارى كرد ، به او زن دهند ، يا اگر ميانجيگرى كرد ، ميانجيگرى اش پذيرفته شود ، يا هر گاه سخن گفت ، راستگو شمرده شود ، يا امانتى به او سپرده شود . و هر كس بداند كه او شرابخوار است و با اين حال به وى امانتى بسپارد ، خداوند عز و جل ضامن او نيست ، و او را نه مزدى باشد ، و نه جاى گزينى .

.


1- .شتر خانواده ات و پاى افزارت با ارزش تر از توست ... ، ضرب المثلى است براى تحقير .

ص: 486

الإمام الصادق عليه السلام :لا تَأتَمِن شارِبَ الخَمرِ ، فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ في كتابِهِ : «وَلَا تُؤْتُواْ السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ» . (1) فَأَيُّ سَفيهٍ أسفَهُ مِن شارِبِ الخَمرِ؟ إنَّ شارِبَ الخَمرِ لا يُزَوَّجُ إذا خَطَبَ ، ولا يُشَفَّعُ إذا شَفَعَ ، ولا يُؤتَمَنُ عَلى أمانَةٍ ، فَمَنِ ائتَمَنَهُ عَلى أمانَةٍ فَاستَهلَكَها ، لَم يَكُن لِلَّذِي ائتَمَنَهُ عَلَى اللّهِ أن يَأجُرَهُ ، ولا يُخلِفَ عَلَيهِ . (2)

ك _ النَّمّامُالإمام عليّ عليه السلام :لا تَجتَمِعُ أمانَةٌ ونَميمَةٌ . (3)

ل _ مَن فيهِ تِلكَ الخِصالُالإمام عليّ عليه السلام :سِتَّةٌ لا يَأمَنهُم مُسلِمٌ : اليَهودِيُّ ، وَالنَّصرانِيُّ ، وَالمَجوسِيُّ ، وشارِبُ الخَمرِ ، وصاحِبُ الشِّطرَنجِ وَالمُتَلَهّي بِاُمِّهِ (4) . (5)

.


1- .النساء : 5 .
2- .الكافي : ج 5 ص 299 ح 1 عن حريز ، الخرائج والجرائح : ج 1 ص 279 ح 11 نحوه ، بحار الأنوار : ج 47 ص 268 ح 38 وراجع : تفسير القمّى¨ : ج 1 ص131 .
3- .غرر الحكم : ج 6 ص 372 ح 10581 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 533 ح 9718 .
4- .في المصدر : قال ابن دكين : فسألته عن المتلهي بأمه، قال: الذي يقول: اُمّي زانية إن لم أفعل كذا وكذا .
5- .تاريخ بغداد : ج 9 ص 452 الرقم 5084 عن عبد اللّه بن دكين عن الإمام الصادق عن أبيه عن جده عليهم السلام .

ص: 487

ك - سخن چين
ل - كسى كه اين خصلت ها در اوست

امام صادق عليه السلام :به شرابخوار ، امانت مسپار ؛ زيرا خداوند عز و جل در كتابش مى فرمايد : «و اموال خود را به نادانان مسپاريد» . چه نادانى نادان تر از شرابخوار؟ شرابخوار ، اگر خواستگارى كرد ، نبايد به او زن داد ، و اگر شفاعت كرد، شفاعتش پذيرفته نيست . امانت را نبايد به او سپرد ، و هر كس امانتى را به او بسپارد و او آن را از ميان ببرد ، خداوند ، نه به امانت گزار پاداشى مى دهد ، و نه جايگزينى.

ك _ سخن چينامام على عليه السلام :امانتدارى و سخن چينى با هم گِرد نمى آيند .

ل _ كسى كه اين خصلت ها در اوستامام على عليه السلام :شش گروه اند كه مسلمان ، نبايد آنها را امين بدارد : يهودى ، نصرانى ، مجوسى ، شرابخوار ، شطرنج باز ، و بازى كننده با مادرش . (1)

.


1- .در مأخذ (تاريخ بغداد) آمده است : ابن دكّين گفت : از امام عليه السلام پرسيدم : بازى كننده با مادرش ، چه كسى است ؟ فرمود : «كسى كه مى گويد : مادرم زناكار است (مادرْ قَحبه باشم) ، اگر چنين و چنان نكنم !» .

ص: 488

الإمام الباقر عليه السلام :مَن عَرَفَ مِن عَبدٍ مِن عَبيدِ اللّهِ كَذِبا إذا حَدَّثَ ، وخُلفاً إذا وَعَدَ ، وخِيانَةً إذَا اؤتُمِنَ ، ثُمَّ ائتَمَنَهُ عَلى أمانَةٍ ، كانَ حَقّا عَلَى اللّهِ تَعالى أن يَبتَلِيَهُ فيها ، ثُمَّ لا يُخلِفَ عَلَيهِ ، ولا يَأجُرَهُ . (1)

.


1- .الكافي : ج 5 ص 299 ح 5 ، الاختصاص : ص 225 كلاهما عن أبي حمزة ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 232 ح 1012 عن أبي جميلة نحوه ، بحار الأنوار : ج103 ص 85 ح 14 .

ص: 489

امام باقر عليه السلام :هر كس بنده اى از بندگان خدا را بشناسد كه هر گاه سخن مى گويد ، دروغ مى گويد ، و هرگاه وعده مى دهد ، به آن عمل نمى كند ، و هرگاه به او امانتى مى سپارند ، خيانت مى كند ، و با اين حال به او امانتى بسپارد ، بر خداست كه او را در آن امانت ، دچار دردِ سر كند (يعنى امانتش از بين برود) . سپس ، نه براى آن به او عوضى دهد ، و نه مزدى .

.

ص: 490

. .

ص: 491

22 . امنيّت

اشاره

22 . امنيّتدرآمدفصل يكم : جايگاه امنيّت در نظام اسلامىفصل دوم : خطرناك ترين آسيب هاى امنيّتفصل سوم : سياست هاى امنيّتى امام على عليه السلام

.

ص: 492

. .

ص: 493

درآمد

امنيّت ، در لغت

درآمدامنيّت ، در لغتواژه «اَمْن» ، مصدر است و در اصل ، دلالت بر دو معناى نزديك به هم دارد : يكى آرامشِ دل ، و ديگرى تصديق ؛ زيرا انسان ، چيزى را تصديق مى كند و گواهى مى نمايد كه نسبت به آن ، اطمينان دارد و دلش آرام است ، ابن فارس ، در اين باره مى گويد : الهمزه والميم والنون أصلان متقاربان : أحدهما الأمانة الّتى هى ضدّ الخيانة ، ومعناها سكون القلب ، والآخر التصديق والمعنيان كما قلنا متدانيان ... رجل اُمَنَة إذا كان يأمنه الناس ولا يخافون غائلته . (1) همزه و ميم و نون ، دو اصل [معنايىِ] متقارب دارند : يكى امانت كه ضدّ خيانت و به معناى آرامشِ دل است ، و ديگرى گواهى دادن . و دو معنا ، همان گونه كه گفتيم ، به هم نزديك اند... به شخصى «رجلٌ اُمَنَه» گفته مى شود كه مردم از او در امان باشند و از شرّ و گزند او بيمى نداشته باشند . راغب در المفردات مى نويسد : أصل الأمن طمأنينة النفس وزوال الخوف ، والأمن والأمانة والأمان فى الأصل مصادر . (2)

.


1- .. معجم مقاييس اللغة : ج 1 ص 134 .
2- .. مفردات ألفاظ القرآن : ص 90 .

ص: 494

امنيّت ، در قرآن و حديث

1 . جايگاه امنيّت در نظام اسلامى

معناى «أمْن» ، آرامش خاطر و رفع نگرانى است. امن و امانت و امان، در اصل مصدر هستند. امّا در اين جا مطلقِ امنيت ، موضوع سخن نيست ؛ بلكه يكى از مصاديق معناى نخست آن ، يعنى امنيت اجتماعى ، مورد بررسى قرار مى گيرد .

امنيّت ، در قرآن و حديثدر قرآن و احاديث اسلامى ، كلمه «أمن» و مشتقات آن ، در معانى مختلفى به كار رفته است ، مانند : امانت ، (1) ايمان ، (2) امنيت در برابر خطرهايى كه در جهان پس از مرگ ، انسان را تهديد مى نمايد (3) و امنيت در مقابل خطرهايى كه آرامش اجتماعى انسان را تهديد مى كند . (4) همان طور كه اشاره شد ، در اين جا تنها متونى ارائه مى گردند كه مرتبط با امنيت اجتماعى اند . پيش از آن ، توجّه خوانندگان گرامى را به چند نكته جلب مى كنيم :

1 . جايگاه امنيّت ، در نظام اسلامىاز منظر متون اسلامى ، امنيت اجتماعى ، يكى از بزرگ ترين و گواراترين نعمت هاى الهى است كه با نعمت تن درستى و سلامت برابرى مى كند ، همه مردم به آن نياز دارند و بدون آن ، شادى در زندگى بى مفهوم است ؛ ولى با اين همه ، كمتر كسى قدر اين نعمت بزرگ را مى داند : نِعمَتانِ مَكفورَتانِ : الأَمنُ وَالعافِيَةُ . (5) دو نعمت اند كه ناسپاسى مى شوند: امنيت و سلامت .

.


1- .. ر . ك : ص 323 (امانت / درآمد / امانت ، در لغت) .
2- .. ر . ك : همين دانش نامه : ج 8 ص 8 (ايمان / درآمد / ايمان ، در لغت) .
3- .. مقصود ، امنيت از عذاب الهى است كه در آيات و روايات فراوانى به آن اشاره شده است .
4- .. ر . ك : ص 525 (امنيّت / فصل دوم : خطرناك ترينِ آسيب هاى امنيت) .
5- .. ر . ك : ص 500 ح 4 .

ص: 495

2 . سرزمين نمونه در امنيّت

در مقابل ، نبودِ امنيت ، يكى از سخت ترين مجازات هاى الهى است . زندگى براى مردمى كه امنيت ندارند ، لذّتبخش نيست و معيار ارزش وطن ، ميزان برخوردارى آن از امنيت است ؛ بلكه چنان است كه از امام على عليه السلام روايت شده است : شَرُّ الأوطانِ ما لَم يَأمَن فيهِ القُطّانُ . (1) بدترين وطن، جايى است كه ساكنانش در آن، در امان نباشند.

2 . سرزمين نمونه در امنيّتاهمّيت امنيت اجتماعى در اسلام ، تا آن جاست كه مركز طلوع خورشيد تابناك اين آيين آسمانى ، يعنى مكّه ، «البلد الأمين (شهر امن)» ناميده شده و مقرّرات شديدى براى اجتناب از هرگونه نزاع ، كشمكش و جنگ و خونريزى در اين سرزمين مقدّس ، وضع شده است ، (2) به گونه اى كه نه تنها انسان ها بايد در آن از امنيت مطلق برخوردار باشند ، بلكه حيوانات ، پرندگان و گياهان نيز در امن و امان هستند و كسى حقّ ندارد كه كمترين مزاحمت را براى آنها ايجاد كند . مى توان گفت كه ارزش بودن مطلقِ امنيت در مكّه ، در واقع براى ارائه شهر نمونه اسلامى است و مسئولان نظام اسلامى ، بايد تلاش كنند تا ديگر بلاد اسلامى را از امنيت لازم ، برخوردار نمايند ، چنان كه در دوران حكومت امام مهدى عليه السلام امنيتِ مطلق ، جهان را فرا خواهد گرفت . (3)

.


1- .. ر . ك : ص 504 ح 14 .
2- .. براى آگاهى از اين مقرّرات ، به منابع فقه ، مراجعه فرماييد .
3- .. ر . ك : ص 519 (امنيّت / فصل يكم / امنيت موعود) .

ص: 496

3 . مسئوليت نظام اسلامى در برقرارى امنيّت
4 . خطرناك ترين تهديدهاى امنيّتى

3 . مسئوليت نظام اسلامى در برقرارى امنيّتنكته ديگرى كه اهمّيت امنيت اجتماعى را در اسلام ، نشان مى دهد ، مرتبط كردن آن با فلسفه رسالت و امامت در روايات اسلامى است ؛ چنان كه پيامبر خدا ، در پاسخ به سؤال از فلسفه رسالت خود مى فرمايد : بأن توصَلَ الأرحامُ وتُحقَنَ الدِّماءُ وتُؤَمَّنَ السُّبُلُ . (1) خويشاوندى پيوند داده شود ، خون ها حفظ شوند و راه ها امن گردند . همچنين ، اشاره به حفظ و صيانت مرزهاى بلاد اسلامى ، و ايجاد امنيت براى ستم ديدگان ، در تبيين حكمت زمامدارىِ امامانِ اهل بيت عليهم السلام در روايات ايشان ، حاكى از مسئوليت سنگين حاكمان اسلامى در برقرارى امنيت اجتماعى است . (2)

4 . خطرناك ترين تهديدهاى امنيّتىاز نظر قرآن و احاديث اسلامى ، مهم ترين خطرهايى كه امنيت جامعه بشر را تهديد مى كنند ، عبارت اند از : اختلافات سياسى و اجتماعى ، تجاوز به حقوق ديگران ، و ناسپاسىِ نعمت هاى الهى . و اين ، درس بزرگى است براى حكومت ها كه تنها با تكيه بر قدرت اطّلاعاتى و نظامى ، نمى توان امنيت جامعه را تأمين كرد . دولت مردانى كه بخواهند جامعه آنها از امنيت كامل برخوردار باشد ، بايد تلاش كنند از اختلافات داخلى و خارجى بكاهند ، عدل و انصاف را بگسترند و مردم را به سپاس گذارى از نعمت هاى الهى ، تشويق نمايند ؛ چرا كه هر چه اختلافات و تجاوز به حقوق ديگران ، كمتر ، و سپاس گزارى از نعمت هاى الهى بيشتر باشد ، جامعه از امنيت و آرامش افزون ترى برخوردار خواهد بود .

.


1- .. ر . ك : ص 506 ح 17 .
2- .. ر . ك : ص 505 (امنيّت / فصل يكم / مسئوليّت فرمان روايان در امنيّت كشور) .

ص: 497

5 . سياست هاى امنيّتى امام على عليه السلام

5 . سياست هاى امنيّتى امام على عليه السلاميكى از مسائل بسيار مهم در باب امنيت اجتماعى ، سياست هاى امنيتى از نگاه اسلام است . اين سياست ها ، در ابواب مختلف اين دانش نامه (مانند : جهاد ، صلح ، جنگ ، تجسّس ، عفو ، تعذيب و عداوت) ، به تفصيل ، مورد بررسى قرار خواهند گرفت . از اين رو ، در اين جا تنها به محورهاى اصلى سياست هاى امنيتى اسلام ، اشاره مى كنيم . براى دستيابى به اين منظور ، نگاهى گذرا به سياست هاى امنيتى امام على عليه السلام خواهيم افكند . اين سياست ها به طور خلاصه ، عبارت اند از : الف _ برنامه ريزى براى دستيابى به اطّلاعات و شناخت هاى لازم از تهديدهاى امنيتى و عوامل آنها ؛ ب _ برخوردارى از ابزارها و امكانات بازدارنده دشمن ؛ ج _ تقويت مادّى و معنوى نيروهاى مسلّح ؛ د _ برنامه ريزى براى تبديل تهديدهاى امنيتى به فرصت ؛ ه _ اجتناب از درگيرى بدون ضرورت با دشمنان ؛ و _ هوشيارى در برابر توطئه هايى كه امنيت جامعه را تهديد مى كنند ؛ ز _ رعايت ارزش هاى اخلاقى در كشف توطئه هاى ضدّ امنيتى و برخورد با عوامل آنها ؛ ح _ برخورد قاطع و ريشه اى با عوامل و آفات تهديد كننده امنيت اجتماعى .

.

ص: 498

الفصل الأوّل : موقع الأمن في النظام الإسلامي1 / 1الأَمنُ نِعمَةٌ عَظيمَةٌالكتاب«وَ جَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِى بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُواْ فِيهَا لَيَالِىَ وَ أَيَّامًا ءَامِنِينَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في قَولِهِ تَعالى : «ثُمَّ لَتُسْئلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» (2) _ :الأَمنُ وَالصِّحَّةُ . (3)

تفسير القمّي_ في قَولِهِ تَعالى : «وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ» (4) _ :عَنِ الصّادِقينَ عليهم السلام أنَّهُم قالوا : الحَسَناتُ في كِتابِ اللّهِ عَلى وَجهَينِ ، وَالسَّيِّئاتُ عَلى وَجهَينِ ، فَمِنَ الحَسَناتِ الَّتي ذَكَرَهَا اللّهُ : الصِّحَّةُ وَالسَّلامَةُ وَالأَمنُ وَالسَّعَةُ وَالرِّزقُ ، وقَد سَمّاهَا اللّهُ حَسَناتٍ ، «وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ» يَعني بِالسَّيِّئَةِ هاهُنا : المَرَضَ وَالخَوفَ وَالجوعَ وَالشِّدَّةَ . (5)

.


1- .سبأ : 18 .
2- .التكاثر : 8 .
3- .تاريخ أصبهان: ج 2 ص 145 الرقم 1322، تفسير ابن كثير: ج 8 ص 497 كلاهما عن عبداللّه بن مسعود؛ مجمع البيان: ج 10 ص 812 عن عبداللّه بن مسعود من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ، المناقب لابن شهرآشوب: ج2 ص153 عن الإمام الباقر عليه السلام بزيادة «وولاية علي بن أبي طالب» في آخره، إرشاد القلوب: ص 37 عن الإمام علي عليه السلام بزيادة «القوة والعافية» في آخره، بحار الأنوار: ج 24 ص 54 ح 14.
4- .النساء: 78.
5- .تفسير القمّي: ج 1 ص 144، بحار الأنوار: ج 5 ص 202 ح 27.

ص: 499

فصل يكم : جايگاه امنيّت در نظام اسلامى

1 / 1 امنيّت ، نعمتى بزرگ

فصل يكم : جايگاه امنيّت در نظام اسلامى1 / 1امنيّت ، نعمتى بزرگقرآن«و ميان آنان و ميان آبادى هايى كه در آنها بركت نهاده بوديم ، شهرهاى متّصل به هم قرار داده بوديم و در ميان آنها مسافت را ، به اندازه ، مقرّر داشته بوديم . در اين [راه]ها ، شب ها و روزها آسوده خاطر بگرديد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در باره اين سخن خداوند متعال : «سپس ، در آن روز ، قطعا از نعمتْ پرسش مى شويد» _ :[مقصود از نعمت ،] امنيّت و سلامت است .

تفسير القمّى_ در باره اين سخن خداوند متعال : «و اگر به آنان خوبى رسد ، مى گويند : «اين ، از نزد خداست» ، و اگر به آنان ، گزندى برسد ، مى گويند : «اين ، از جانب توست» . بگو : «هر دو از جانب خداست»» _ :از اهل بيت عليهم السلام ، روايت شده است كه فرمودند : «خوبى ها در كتاب خدا بر دو گونه اند ، و بدى ها نيز بر دو گونه . از جمله خوبى ها كه خداوند عز و جل نام برده ، تن درستى و سلامت و امنيّت و گشايش (رفاه) و روزى است . خداوند ، اينها را خوبى ناميده است . «و اگر بدى [و گزندى ]به آنها برسد» ، مقصودش از بدى در اين جا ، بيمارى و ترس و گرسنگى و سختى است .

.

ص: 500

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أصبَحَ وأمسى وعِندَهُ ثَلاثٌ فَقَد تَمَّت عَلَيهِ النِّعمَةُ فِي الدُّنيا : مَن أصبَحَ وأمسى مُعافىً في بَدَنِهِ ، آمِنا في سِربِهِ (1) ، عِندَهُ قوتُ يَومِهِ ، فَإِن كانَت عِندَهُ الرّابِعَةُ فَقَد تَمَّت عَلَيهِ النِّعمَةُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ؛ وهُوَ الإِسلامُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَتانِ مَكفورَتانِ (3) ؛ الأَمنُ وَالعافِيَةُ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :أسكَنَ سُبحانَهُ آدَمَ عليه السلام دارا أرغَدَ (5) فيها عَيشَهُ ، وآمَنَ فيها مَحَلَّتَهُ . (6)

عنه عليه السلام :لا نِعمَةَ أهنَأُ مِنَ الأَمنِ . (7)

.


1- .أصبح آمِنا في سِربِهِ أي في نفسه . وفلانٌ آمِنُ السِّربِ : لا يُغزى مالُهُ ونَعَمُهُ (لسان العرب : ج 1 ص 463 «سرب») .
2- .الكافي: ج 8 ص 148 ح 127 عن مسعدة بن صدقة، عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول: ص 36 وفيه «وهو الإيمان» بدل «وهو الإسلام»، بحار الأنوار: ج77 ص139 ح15 وراجع : كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 469 ح 5916 وسنن ابن ماجة: ج 2 ص 1387 ح 4141 .
3- .قال العلّامة المجلسي قدس سره : «مكفورتان» أي مستورتان عن الناس، لا يعرفون قدرهما، أو لا يشكرهما الناس لغفلتهم عن عظم شأنهما (بحار الأنوار: ج 81 ص 170).
4- .الخصال:ص34 ح5 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار: ج 81 ص 170 ح1.
5- .[يُقال] : صاروا في رَغَدٍ من العيش : أي في رزق واسع (مجمع البحرين: ج 2 ص 714 «رغد»).
6- .نهج البلاغة: الخطبة1، بحار الأنوار: ج 63 ص 213 ح 48.
7- .غرر الحكم: ج 6 ص 435 ح 10911، عيون الحكم والمواعظ: ص 544 ح 10119.

ص: 501

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس شب و روزِ خود را سپرى كند و از سه چيز ، برخوردار باشد ، نعمت دنيا را كامل دارد : كسى كه بام و شامش را در تن درستى و آسايشِ خاطر بگذراند (1) و خوراكِ روزانه خود را داشته باشد . حال اگر چهارمين نعمت را هم داشته باشد ، نعمت دنيا و آخرت بر او كامل شده است و آن نعمت ، اسلام است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو نعمت اند كه قدرشان ناشناخته است : امنيّت و سلامت .

امام على عليه السلام :خداوند سبحان ، آدم عليه السلام را در سرايى جاى داد كه در آن سرا ، زندگى اش را پُر از ناز و نعمت ، و محيطش را برخوردار از امنيّت قرار داد .

امام على عليه السلام :نعمتى گواراتر از امنيّت نيست .

.


1- .يعنى امنيّت جانى و مالى داشته باشد .

ص: 502

عنه عليه السلام :نَم آمِنا، تَكُن في أمهَدِ (1) الفُرُشِ . (2)

عنه عليه السلام :كُلُّ سُرورٍ يَحتاجُ إلى أمنٍ . (3)

عنه عليه السلام :رَفاهِيَةُ العَيشِ فِي الأَمنِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :النَّعيمُ فِي الدُّنيَا الأَمنُ وصِحَّةُ الجِسمِ ، وتَمامُ النِّعمَةِ فِي الآخِرَةِ دُخولُ الجَنَّةِ ، وما تَمَّتِ النِّعمَةُ عَلى عَبدٍ قَطُّ [ ما ] (5) لَم يَدخُلِ الجَنَّةَ . (6)

عنه عليه السلام :ثَلاثَةُ أشياءَ يَحتاجُ النّاسُ طُرّا إلَيها : الأَمنُ ، وَالعَدلُ ، وَالخِصبُ (7) . (8)

1 / 2ذَمُّ عَدَمِ الأَمنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا خَيرَ فِي القَولِ إلّا مَعَ الفِعلِ ، ولا فِي المَنظَرِ إلّا مَعَ المَخبَرِ ... ولا فِي الحَياةِ إلّا مَعَ الصِّحَّةِ ، ولا فِي الوَطَنِ إلّا مَعَ الأَمنِ وَالسُّرورِ . (9)

الإمام عليّ عليه السلام :شَرُّ البِلادِ بَلَدٌ لا أمنَ فيهِ ولا خِصبَ . (10)

.


1- .مَهَّدتُ الفِراشَ: إذا بَسَطتَهُ وَوَطَّأتَهُ (مجمع البحرين: ج 3 ص 1729 «مهد»).
2- .المواعظ العدديّة: ص 61.
3- .بحار الأنوار: ج 78 ص 7 ح 59 نقلاً عن مطالب السؤول.
4- .غرر الحكم: ج4 ص100 ح5438، عيون الحكم والمواعظ: ص 271 ح 4983.
5- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار.
6- .معاني الأخبار: ص 408 ح 87 عن زيد الشحام، بحار الأنوار: ج 81 ص 172 ح 8 .
7- .الخِصْب : نقيص الجَدب، وهو كثرة العُشب ورفاغة العَيش . ومَكانٌ خَصيب : كثير الخير (تاج العروس : ج 1 ص 464 «خصب») .
8- .تحف العقول: ص 320، بحار الأنوار: ج 78 ص 234 ح 44.
9- .كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 369 ح 5762 عن حماد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 333 ح 2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الاختصاص : ص 243 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار: ج 77 ص 58 ح 3.
10- .غرر الحكم: ج4 ص165 ح5684، عيون الحكم والمواعظ: ص 294 ح 5253.

ص: 503

1 / 2 نكوهشِ نبود امنيّت

امام على عليه السلام :آسوده بخواب كه [در اين صورت ،] در نرم ترين بستر خواهى بود .

امام على عليه السلام :هر شادمانى اى نياز به امنيّت [و آرامش] دارد .

امام على عليه السلام :آسايش زندگى ، در [گرو] امنيّت است .

امام صادق عليه السلام :نعمت دنيا ، امنيّت و تن درستى است ، و كامل شدن نعمت در آخرت ، رفتن به بهشت است . تا زمانى كه بنده وارد بهشت نشود ، هرگز نعمت را كامل به دست نياورده است .

امام صادق عليه السلام :سه چيز است كه همه مردم به آنها نيازمندند : امنيّت ، دادگرى ، و فراوانى .

1 / 2نكوهشِ نبود امنيّتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در گفتارِ بى كردار ، و ديدنِ بى آزمودن ... و زندگى بدون سلامت ، و وطن بدون امنيّت و شادمانى ، خيرى نيست .

امام على عليه السلام :بدترينِ شهرها ، شهرى است كه در آن ، امنيّت و فراوانى نباشد .

.

ص: 504

عنه عليه السلام :شَرُّ الأَوطانِ ما لَم يَأمَن فيهِ القُطّانُ (1) . (2)

عنه عليه السلام :الخائِفُ لا عَيشَ لَهُ . (3)

الخصال عن أبي خالد السِّجِستاني :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحِدَةً مِنهُنَّ لَم يَزَل ناقِصَ العَيشِ ، زائِلَ العَقلِ ، مَشغولَ القَلبِ ؛ فَأَوَّلُها: صِحَّةُ البَدَنِ ، وَالثّانِيَةُ: الأَمنُ ، وَالثّالِثَةُ: السَّعَةُ فِي الرِّزقِ ، وَالرّابِعَةُ: الأَنيسُ المُوافِقُ . قُلتُ : ومَا الأَنيسُ المُوافِقُ ؟ قالَ : الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ ، وَالوَلَدُ الصّالِحُ ، وَالخَليطُ الصّالِحُ . وَالخامِسَةُ _ وهِيَ تَجمَعُ هذِهِ الخِصالَ _ : الدَّعَةُ (4) . (5)

راجع : ص 530 (الأمن / الفصل الثاني : أخطر آفات الأمن / الكفران) .

1 / 3مَسؤولِيَّةُ الوُلاةِ في أمنِ البِلادِمسند ابن حنبل عن عمرو بن عبسة السلمي :رَغِبتُ عَن آلِهَةِ قَومي فِي الجاهِلِيَّةِ ... حَتّى دَخَلتُ عَلَيهِ [ أي عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] فَسَلَّمتُ عَلَيهِ فَقُلتُ لَهُ : ما أنتَ؟ فَقالَ : نَبِيٌّ ، فَقُلتُ : ومَا النَّبِيُّ؟ فَقالَ : رَسولُ اللّهِ ، فَقُلتُ : ومَن أرسَلَكَ ؟ قالَ : اللّهُ عز و جل ، قُلتُ : بِماذا أرسَلَكَ؟ فَقالَ : بِأَن توصَلَ الأَرحامُ ، وتُحقَنَ الدِّماءُ ، وتُؤَمَّنَ السُّبُلُ ، وتُكسَرَ الأَوثانُ ، ويُعبَدَ اللّهُ وَحدَهُ لا يُشرَكُ بِهِ شَيءٌ . (6)

.


1- .قَطَنَ بالمكانِ: أقام به وتوطّنَهُ فهو قاطن، والجمع قُطّان (مجمع البحرين: ج 3 ص 1497 «قطن»).
2- .غرر الحكم: ج4 ص171 ح 5712، عيون الحكم والمواعظ: ص 295 ح 5279.
3- .غرر الحكم: ج1 ص251 ح1011، عيون الحكم والمواعظ: ص 30 ح 453.
4- .قال العلّامة المجلسي قدس سره : الدَّعَةُ : السكون وقلّة الأشغال، قال في النهاية: وَدُع _ بالضمّ _ وداعة ودعة : أي سكن وترفّه، وفي الصحاح: الدعة: الخفض، والهاء عوض من الواو، تقول منه: ودع الرجل فهو وديع ؛ أي ساكن، ورجل متّدع : أي صاحب دعة وراحة، والموادعة: المصالحة ، انتهى . ويحتمل أن يكون المراد عدم المنازعة والمخاصمة (بحارالأنوار : ج 81 ص 171) .
5- .الخصال: ص 284 ح 34، بحار الأنوار: ج 81 ص 171 ح 4.
6- .مسند ابن حنبل: ج 6 ص 53 ح 17013، مسند الشاميّين: ج 2 ص 30 ح 863 ، تاريخ دمشق: ج 46 ص 262.

ص: 505

1 / 3 مسئوليت فرمان روايان در امنيّت كشور

امام على عليه السلام :بدترين وطن ها ، وطنى است كه ساكنانش در آن ، امنيّت نداشته باشند .

امام على عليه السلام :كسى كه در ترس و وحشت به سر مى بَرَد ، زندگى ندارد .

الخصال_ به نقل از ابو خالد سِجِستانى _ :امام صادق عليه السلام فرمود : «پنج چيز است كه هر كس يكى از آنها را نداشته باشد ، پيوسته ، زندگى اش ناقص ، خِردش از كار افتاده ، و دلش مشغول [و گرفتار ]است : اوّل ، تن درستى و دوم ، امنيّت و سوم ، گشايشِ در روزى و چهارم ، يارِ سازگار» . گفتم : يارِ سازگار ، چيست؟ فرمود : «همسر شايسته ، و فرزند شايسته ، و هم نشين شايسته» . [سپس ادامه داد :] «و پنجم _ كه جامع اين چيزهاست _ آسايش [و رفاه ]است» .

ر . ك : ص 531 (امنيّت / فصل دوم : خطرناك ترين آسيب هاى امنيّت / ناسپاسى) .

1 / 3مسئوليت فرمان روايان در امنيّت كشورمسند ابن حنبل_ به نقل از عمرو بن عبسه سلمى _ :در جاهليت ، از خدايان قوم خود ، روى گردانْدم ... تا آن گاه كه خدمت پيامبر خدا رسيدم و سلام كردم و گفتم : تو كيستى ؟ فرمود : «پيامبر» . گفتم : پيامبر ، چيست؟ فرمود : «فرستاده خدا» . گفتم : چه كسى تو را فرستاده است؟ فرمود : «خداوند» . گفتم : براى چه فرستاده است؟ فرمود : «براى پيوندِ خويشاوندان ، حفظ خون ها ، امنيّت راه ها ، شكستن بت ها ، و پرستش خداى يگانه و بى انباز» .

.

ص: 506

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ إنَّكَ تَعلَمُ أنَّهُ لَم يَكُنِ الَّذي كانَ مِنّا مُنافَسَةً في سُلطانٍ ، ولَا التِماسَ شَيءٍ مِن فُضولِ الحُطامِ ، ولكِن لِنَرُدَّ المَعالِمَ مِن دينِكَ، ونُظهِرَ الإِصلاحَ في بِلادِكَ، فَيَأمَنَ المَظلومونَ مِن عِبادِكَ ، وتُقامَ المُعَطَّلَةُ مِن حُدودِكَ . (1)

عنه عليه السلام :لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أميرٍ بَرٍّ أو فاجِرٍ ، يَعمَلُ في إمرَتِهِ المُؤمِنُ ، ويَستَمتِعُ فيهَا الكافِرُ ، ويُبَلِّغُ اللّهُ فيهَا الأَجَلَ ، ويُجمَعُ بِهِ الفَيءُ ، ويُقاتَلُ بِهِ العَدُوُّ ، وتَأمَنُ بِهِ السُّبُلُ . (2)

المَزار_ مِن زِيارَةٍ يُزارُ بِها أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام في لَيلَةِ سَبعٍ وعِشرينَ مِن رَجَبٍ _ :... وبَذَلَ عليه السلام نَفسَهُ في مَرضاةِ رَسولِكَ ... وحينَ وَجَدَ أنصارا نَهَضَ مُستَقِلّاً بِأَعباءِ الخِلافَةِ ، مُضطَلِعا بِأَثقالِ الإِمامَةِ ، فَنَصَبَ رايَةَ الهُدى في عِبادِكَ ، ونَشَرَ ثَوبَ الأَمنِ في بِلادِكَ ، وبَسَطَ العَدلَ في بَرِيَّتِكَ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ لِأَهلِ الثُّغورِ _ :فَإِن خَتَمتَ لَهُ بِالسَّعادَةِ ، وقَضَيتَ لَهُ بِالشَّهادَةِ ، فَبَعدَ أن يَجتاحَ عَدُوَّكَ بِالقَتلِ ، وبَعدَ أن يَجهَدَ بِهِمُ الأَسرُ ، وبَعدَ أن تَأمَنَ أطرافُ المُسلِمينَ ، وبَعدَ أن يُوَلِّيَ عَدُوُّكَ مُدبِرينَ . (4)

.


1- .نهج البلاغة: الخطبة 131، تحف العقول: ص 239 عن الإمام الحسين عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج 34 ص 111 ح 949؛ تذكرة الخواص: ص 120 عن عبداللّه بن صالح العجلي.
2- .نهج البلاغة: الخطبة 40، بحار الأنوار: ج 75 ص 358 ح 72؛ شعب الإيمان: ج 6 ص 65 ح 7508 عن ليث، المصنّف لابن أبي شيبة: ج 8 ص 741 ح 51 عن أبي البختري من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وكلاهما نحوه، كنز العمّال: ج 5 ص 751 ح 14286، وراجع : السنن الكبرى: ج 8 ص 319 ح 16764.
3- .المزار للشهيد الأوّل: ص 106، بحار الأنوار: ج 100 ص 380 ح 10.
4- .الصحيفة السجّادية: ص 115 الدعاء 27.

ص: 507

امام على عليه السلام :بار خدايا ! تو مى دانى كه آنچه از ما سر زد ، از سرِ قدرت طلبى ، يا به دست آوردن چيزى از دارايى بى ارزش دنيا نبود ؛ بلكه براى اين بود كه نشانه هاى دينت را بازگردانيم و در شهرهايت ، آبادانى پديدار سازيم تا بندگان ستم ديده ات در امنيّت باشند و احكامِ بر زمين مانده ات بر پا داشته شوند .

امام على عليه السلام :مردم را ناگزير فرمان روايى بايد ، نيك يا بد ، تا در [سايه] فرمان روايى او مؤمن ، كار خويش (اطاعت خدا) كند و كافر ، بهره خويش ببَرَد ، و خداوند ، هر كس را به اجل مقدّرش برساند ، و به وسيله او ، ماليات ها جمع آورى گردد و با دشمن ، جنگ شود و راه ها امن گردند .

المزار ، شهيد اوّل_ از زيارتى كه با آن امير مؤمنان عليه السلام در شب بيست و هفتم رجب ، زيارت مى شود _ :و در راه خشنودى پيامبرت ، جان فشانى كرد ... و آن گاه كه يارانى يافت ، مسئوليت هاى خلافت را برعهده گرفت و بارهاى سنگين پيشوايى را به دوش كشيد و پرچم راهبرى را در ميان بندگانت برافراشت و بساط امنيّت را در شهرهايت افكند ، و عدل را در ميان آفريدگانت گسترانيد .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان براى مرزداران _ :اگر زندگى اش را به نيك بختى پايان دادى و شهادت را بر او مقدّر فرمودى ، اين [شهادتش ]پس از آن باشد كه دشمنت را به كُشتار ، از بيخ و بُن بركَنَد ، و پس از آن كه دشمنانت به رنج اسارت در افتند ، و پس از آن كه مرزهاى مسلمانان ، امنيّت يابد ، و پس از آن كه دشمنت پشت كرده ، بگريزد .

.

ص: 508

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ الإِمامَةَ زِمامُ الدّينِ ، ونِظامُ المُسلِمينَ ، وصَلاحُ الدُّنيا ، وعِزُّ المُؤمِنينَ . إنَّ الإِمامَةَ اُسُّ (1) الإِسلامِ النّامي، وفَرعُهُ السّامي . بِالإِمامِ تَمامُ الصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وَالصِّيامِ وَالحَجِّ وَالجِهادِ ، وتَوفيرُ الفَيءِ (2) وَالصَّدَقاتِ ، وإمضاءُ الحُدودِ وَالأَحكامِ ، ومَنعُ الثُّغورِ (3) وَالأَطرافِ . (4)

1 / 4دَورُ الدُّعاءِ في الأَمنِالكتاب« وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَ_ذَا بَلَدًا ءَامِنًا وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ ءَامَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْاخِرِ قَالَ وَ مَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ » . (5)

« وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ ءَامِنًا وَ اجْنُبْنِى وَ بَنِىَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ» . (6)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعائِهِ عَقيبَ صَلاةِ الظُّهرِ _ :اللّهُمَّ لا تَدَع لي ذَنبا إلّا غَفَرتَهُ ، ولا هَمّا إلّا فَرَّجتَهُ ، ولا سُقما إلّا شَفَيتَهُ ، ولا عَيبا إلّا سَتَرتَهُ ، ولا رِزقا إلّا بَسَطتَهُ ، ولا خَوفا إلّا آمَنتَهُ . (7)

.


1- .الاُسُّ: أصلُ البِناء (مجمع البحرين: ج 1 ص 47 «أسس»).
2- .الفَيءُ: هو ما حصل للمسلمين من أموال الكفّار من غير حرب ولا جهاد (النهاية: ج 3 ص 482 «فيأ»).
3- .الثَّغْرُ: موضع المخافة الذي يُخاف منه هجوم العدوّ، والجمع: ثغور (مجمع البحرين: ج 1 ص 242 «ثغر»).
4- .الكافي: ج 1 ص 200 ح 1، كمال الدين: ص 677 ح 31، معاني الأخبار: ص 97 ح 2، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج1 ص 218 ح 1 كلّها عن عبدالعزيز بن مسلم، بحار الأنوار: ج 25 ص 122 ح 4 .
5- .البقرة: 126.
6- .إبراهيم: 35 .
7- .فلاح السائل: ص 310 ح 210 عن عبداللّه بن محمّد التميمي عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام ، مصباح المتهجّد: ص 76 ح 124، المصباح للكفعمي: ص 53 كلاهما عن معاوية بن عمّار من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام نحوه، المزار للمفيد: ص 123، المزار الكبير: ص 179 وكلاهما من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج 86 ص 63 ح 2 .

ص: 509

1 / 4 نقش دعا در امنيّت

امام رضا عليه السلام :امامت ، زمامِ دين است ، و رشته پيوند (1) مسلمانان ، و مايه آبادانى دنيا ، و اقتدار مؤمنان . امامت ، ريشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است . با امامت ، نماز و زكات و روزه و حجّ و جهاد ، كامل مى شوند ، و فئ و زكات ، جمع آورى مى شوند ، و حدود و احكام ، اجرا مى گردند ، و مرزها و سرحدّات ، نگهدارى مى شوند .

1 / 4نقش دعا در امنيّتقرآن«و آن گاه كه ابراهيم گفت : «پروردگارا ! اين جا را شهرى امن ، قرار ده و مردمش را _ هر كس از آنان كه به خدا و روزِ بازپسين ايمان بياورد _ از ميوه ها روزى بخش» ، [خدا ]فرمود : «ولى هر كس كفر بورزد ، اندكى برخوردارش مى كنم . سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش مى كشانم ؛ و چه بدسرانجامى است!» .

«و آن گاه كه ابراهيم گفت : «پروردگارا ! اين شهر را امن قرار ده و من و فرزندانم را از اين كه بت ها را بپرستيم ، دور بدار»» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاى ايشان در تعقيبات نماز ظهر _ :بار خدايا ! هر گناهى دارم ، بيامرز ، هر نگرانى و اندوهى دارم ، بزُداى ، هر بيمارى اى دارم ، بهبود بخش ، هر عيبى دارم ، بپوشان ، و روزى ام را گشايش ده ، و ترس مرا به امنيّت بدل فرما .

.


1- .واژه «نظام» _ كه در متن عربى حديث آمده _ ، نخ يا رشته اى را گويند كه با آن ، دانه هاى مرواريد و تسبيح و مانند آن را به رشته مى كشند ؛ شيرازه .

ص: 510

سنن الدارمي عن ابن عمر :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا رَأى الهِلالَ قالَ : اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُمَّ أهِلَّهُ عَلَينا بِالأَمنِ وَالإيمانِ ، وَالسَّلامَةِ وَالإِسلامِ ، وَالتَّوفيقِ لِما يُحِبُّ رَبُّنا ويَرضى ، رَبُّنا ورَبُّكَ اللّهُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا رَأى الهِلالَ ... قالَ : اللّهُمَّ أهِلَّهُ عَلَينا بِالأَمنِ وَالإيمانِ ، وَالسَّلامَةِ وَالإِسلامِ وَالإِحسانِ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي اليَومِ السّادِسِ مِنَ الشَّهرِ _ :الحَمدُ للّهِِ الَّذي آمَنَ روعَنا (3) . (4)

عنه عليه السلام_ أيضا _ :الحَمدُ للّهِِ الَّذي آمَنَنا ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي كَبَتَ (5) عَدُوَّنا . (6)

.


1- .سنن الدارمي: ج 1 ص 428 ح 1639، صحيح ابن حبّان: ج 3 ص 171 ح 888، المعجم الكبير: ج 12 ص273 ح 13330، المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 317 ح 7767 عن طلحة بن عبيداللّه ، كنز العمّال: ج7 ص 78 ح 18045.
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 71 ح 329 عن دارم بن قبيصة عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، الأمالي للطوسي : ص495 ح 1084 عن عمر بن علي عن أبيه الإمام زين العابدين عليه السلام عن محمّد بن الحنفية، مصباح المتهجّد: ص 540 ح 625 من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، الإقبال: ج 1 ص 62 عن محمّد بن الحنفية، بحار الأنوار: ج 95 ص 343 ح 1.
3- .الرَّوعُ : الفَزَعُ (النهاية: ج2 ص276 «روع»).
4- .الدروع الواقية: ص 185، بحار الأنوار: ج97 ص193 ح3.
5- .كبت اللّه ُ عدوّنا: أي أذلّه وصرفه (النهاية: ج 4 ص 138 «كبت»).
6- .الدروع الواقية: ص 185، بحار الأنوار: ج97 ص193 ح3.

ص: 511

سنن الدارمى_ به نقل از ابن عمر _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، هرگاه ماه نو را مى ديد ، مى گفت : «بزرگ تر است خدا . بار خدايا ! اين را با امنيّت و ايمان ، و سلامت و اسلام ، و توفيق به آنچه _ تو اى پروردگار ما _ دوست دارى و مى پسندى ، براى ما نو گردان . پروردگار ما و تو [اى ماه!] خداست» .

امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگاه هلال ماه را مى ديد ... مى گفت : «بار خدايا ! در اين ماه ، ما را از امنيّت و ايمان و سلامت و اسلام و نيكوكارى ، برخوردار گردان» .

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز ششم ماه _ :ستايش ، خدايى را كه ترس ما را به امنيّت ، مبدّل ساخت .

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز ششم ماه _ :ستايش ، خدايى را كه ما را در امنيّت قرار داد . ستايش ، خدايى را كه دشمن ما را سركوب كرد .

.

ص: 512

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ بِالعافِيَةِ _ :وَامنُن عَلَيَّ بِالصِّحَّةِ وَالأَمنِ . (1)

عنه عليه السلام_ في دُعائِهِ _ :اللّهُمَّ أعطِنِي السَّعَةَ فِي الرِّزقِ ، وَالأَمنَ فِي الوَطَنِ . (2)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأبدِلني ... مِن مَرارَةِ خَوفِ الظّالِمينَ حَلاوَةَ الأَمَنَةِ . (3)

عنه عليه السلام :إلهي ومَولايَ وغايَةَ رَجائي ، أشرَقتَ مِن عَرشِكَ عَلى أرَضيكَ ومَلائِكَتِكَ وسُكّانِ سَماواتِكَ ، وقَدِ انقَطَعَتِ الأَصواتُ ، وسَكَنَتِ الحَرَكاتُ ، وَالأَحياءُ فِي المَضاجِعِ كَالأَمواتِ ، فَوَجَدتَ عِبادَكَ في شَتَّى الحالاتِ : فَمِنهُ خائِفٌ لَجَأَ إلَيكَ فَآمَنتَهُ . (4)

الإمام الرضا عليه السلام_ في الدُّعاءِ _ :يا مَن دَلَّني عَلى نَفسِهِ ، وذَلَّلَ قَلبي بِتَصديقِهِ ، أسأَ لُكَ الأَمنَ وَالإيمانَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (5)

الإمام الهادي عليه السلام_ في قُنوتِهِ _ :يا مَن دَعاهُ المُضطَرّونَ فَأَجابَهُم ، ولَجَأَ إلَيهِ الخائِفونَ فَآمَنَهُم ، وعَبَدَهُ الطّائِعونَ فَشَكَرَهُم ، وحَمِدَهُ الشّاكِرونَ فَأَثابَهُم . (6)

الإمام المهدي عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _ :يا آمِناً مِن كُلِّ شَيءٍ ، وكُلُّ شَيءٍ مِنكَ خائِفٌ حَذِرٌ ، أسأَلُكَ بِأَمنِكَ مِن كُلِّ شَيءٍ ، وخَوفِ كُلِّ شَيءٍ مِنكَ ، أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تُعطِيَني أمانا لِنَفسي وأهلي ووَلَدي وسائِرِ ما أنعَمتَ بِهِ عَلَيَّ ، حَتّى لا أخافَ أحَدا ، ولا أحذَرَ مِن شَيءٍ أبَدا ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، وحَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ الوَكيلُ . (7)

.


1- .الصحيفة السجادية: ص 97 الدعاء 23.
2- .مصباح المتهجّد: ص 595 ح 691، الإقبال : ج 1 ص 171 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي، بحار الأنوار: ج98 ص91 ح2.
3- .الصحيفة السجادية: ص 82 الدعاء 20.
4- .بحار الأنوار: ج 94 ص 130 ح 19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .
5- .الكافي: ج 2 ص 579 ح 9 عن إبراهيم بن أبي البلاد عن عمّه .
6- .مهج الدعوات: ص 83، مصباح المتهجّد: ص 516 ح 598 من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام نحوه، بحار الأنوار: ج85 ص 227 ح 1.
7- .مهج الدعوات: ص 352 عن أبي عبد اللّه الحسين بن محمّد البزوفري، مكارم الأخلاق: ج 2 ص 136 ح 2346، المصباح للكفعمي: ص 522، بحار الأنوار: ج 89 ص 324 ح 30.

ص: 513

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان براى عافيت (آسايش) _ :و مرا از نعمت تن درستى و امنيّت ، برخوردار فرما !

امام زين العابدين عليه السلام _ در دعاى ايشان _ :بار خدايا ! گشايش در روزى ، و امنيّت در وطن را عطايم فرما .

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، و به جاى ... تلخىِ ترس از ستمگران ، شيرينى امنيّت را عطايم كن .

امام زين العابدين عليه السلام :معبودا و سَروَرا ! و اى فرجامينْ اميد من! تو از فرازِ عرشت بر زمين هايت و فرشتگانت و باشندگان در آسمان هايت درخشيدى ، و آواها بُريده شد ، و جنبش ها آرام گرفت ، و زندگان در بسترها چونان مُردگان شدند ، و تو بندگانت را در حالات گونه گون يافتى : از آنهاست ترسانى كه به تو پناه آورده و تو او را آرامش و امنيّت بخشيده اى .

امام رضا عليه السلام_ در دعا _ :اى كسى كه مرا به خودت ره نمون شدى و دلم را به تصديقت رام ساختى ، امنيّت و ايمان را در دنيا و آخرت ، از تو درخواست مى كنم .

امام هادى عليه السلام_ در قنوتش _ :اى آن كه درماندگان او را خواندند و پاسخشان داد ، و بيمناكان به او پناه بردند و آسوده خاطرشان كرد ، و فرمان بُرداران بندگى اش كردند و [از عبادت آنان] سپاس گزارى نمود ، و سپاس گزاران او را ستودند و پاداششان داد .

امام مهدى عليه السلام_ در دعا _ :اى ايمن از هر چيز ، و هر چيز از تو بيمناك! به ايمنى ات از هر چيز و بيمناكى هر چيز از تو ، از تو درخواست مى كنم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستى ، و به خودم و همسر و فرزندم و ديگر نعمت هايى كه ارزانى ام داشته اى ، امنيّت بخشى ، چندان كه هرگز از كسى نترسم و از چيزى بيمناك نباشم ، كه به راستى ، تو بر هر چيزى توانايى ؛ و خدا ما را بس است و او ، نيكو حمايتگرى است .

.

ص: 514

1 / 5البَلَدُ المِثالِيُّ فِي الأَمنِالكتاب« وَ هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ » . (1)

« وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ أَمْنًا » . (2)

«فِيهِ ءَايَاتُ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِنًا» . (3)

« أَوَ لَمْ يَرَوْاْ أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا ءَامِنًا وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ » . (4)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قَتَلَ قَتيلاً وأذنَبَ ذَنباً ثُمَّ لَجَأَ إلَى الحَرَمِ فَقَد أمِنَ ، لا يُقادُ فيهِ ما دامَ فِي الحَرَمِ ، ولا يُؤخَذُ ولا يُؤذى ولا يُؤوى ولا يُطعَمُ ولا يُسقى ولا يُبايَعُ ولا يُضيفُ ولا يُضافُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا لَعنَةُ اللّهِ وَالمَلائِكَةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ عَلى مَن أحدَثَ فِي الإِسلامِ حَدَثاَ ، يَعني يُحدِثُ فِي الحِلِّ فَيَلجَأُ إلَى الحَرَمِ فَلا يُؤويهِ أحَدٌ ، ولا يَنصُرُهُ ، ولا يُضيفُهُ ، حَتّى يَخرُجَ إلَى الحِلِّ فَيُقامَ عَلَيهِ الحَدُّ . (6)

.


1- .التين: 3.
2- .البقرة: 125.
3- .آل عمران: 97 .
4- .العنكبوت : 67 .
5- .الجعفريّات : ص 71 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، مستدرك الوسائل : ج 9 ص 332 ح 11025 .
6- .الجعفريّات : ص 71 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، مستدرك الوسائل : ج 9 ص 332 ح 11026 .

ص: 515

1 / 5 شهر نمونه در امنيّت

1 / 5شهر نمونه در امنيّتقرآن«و سوگند به اين شهر امن» .

«و چون خانه [ى كعبه] را براى مردم ، محلّ اجتماع و [جاى] امنى قرار داديم» .

«در آن ، نشانه هايى روشن است . [از جمله] مقام ابراهيم است ، و هر كه در آن درآيد ، در امان است» .

«آيا نديده اند كه ما [براى آنان] حرمى امن قرار داديم ، و حال آن كه مردم از حواشى آن ، رُبوده مى شوند؟ آيا به باطل ، ايمان مى آورند و به نعمت خدا كفر مى ورزند؟» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس مرتكب قتلى شود و دست به گناهى بزند ، سپس به حرم [امن الهى] پناه ببرد ، در امان است و تا زمانى كه در حرم است ، نه بايد او را قصاص كرد ، نه دستگير كرد ، نه آزارش داد ، نه پناهش داد ، نه آب و غذايش داد ، نه با او داد و ستد كرد ، نه ميهمانش شد و نه ميهمانش كرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هان ! لعنت خدا و فرشتگان و مردم ، همگى ، بر كسى باد كه در اسلام ، حادثه آفرينى كند ؛ يعنى در غير حرم ، دست به حادثه اى (قتلى) بزند و به حرم (مكّه) پناه ببرد ! چنين شخصى را هيچ كس حق ندارد جا و پناه دهد ، يارى اش رساند و ميهمانش كند تا آن كه به خارج حرم برود و حد بر او جارى گردد .

.

ص: 516

عنه صلى الله عليه و آله :الحَرَمُ لا يُختَلى خلاؤه ، ولا يُعضَدُ شَجَرُهُ ولا شَوكُهُ ، ولا يُنَفَّرُ صَيدُهُ ... فَمَن أصَبتُموهُ اختَلى أو عَضَدَ الشَّجَرَ أو نَفَّرَ الصَّيدَ فَقَد حَلَّ لَكُم سَبُّهُ وأن توجِعوهُ ظَهرَهُ بِمَا استَحَلَّ فِي الحَرَمِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كُلُّ شَيءٍ يَنبُتُ فِي الحَرَمِ فَهُوَ حَرامٌ عَلَى النّاسِ أجمَعينَ ، إلّا ما أنبَتَّهُ أنتَ وغَرَستَهُ . (2)

الكافي عن عبداللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : « وَمَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِنًا » ، البَيتَ عَنى أمِ الحَرَمَ ؟ قالَ : مَن دَخَلَ الحَرَمَ مِنَ النّاسِ مُستَجيرا بِهِ فَهُوَ آمِنٌ مِن سَخَطِ اللّهِ ، ومَن دَخَلَهُ مِنَ الوَحشِ وَالطَّيرِ كانَ آمِنا مِن أن يُهاجَ أو يُؤذى حَتّى يَخرُجَ مِنَ الحَرَمِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ عِندَما سُئِلَ عَن طائِرٍ أهلِيٍّ اُدخِلَ الحَرَمَ حَيّاً _ :لا يُمَسُّ لِأَنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : «مَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِنًا» . (4)

.


1- .الجعفريّات : ص 71 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 310 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه .
2- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 380 ح 1325 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 254 ح 2342 ، الكافي : ج 4 ص 231 ح 2 ليس فيه ذيله وكلّها عن حريز ، وسائل الشيعة : ج 9 ص 175 ح 17079 .
3- .الكافي : ج 4 ص 226 ح 1، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 449 ح 1566 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 251 ح 2327 ، مجمع البيان : ج 1 ص 387 ، عوالي اللآلي : ج 2 ص 95 ح 255 وليس فيهما صدره ، وسائل الشيعة : ج 9 ص 335 ح 17604 .
4- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 348 ح 1206 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 262 ح 2367 ، علل الشرائع : ص 451 ح 1 و ص 454 ح 7 كلّها عن معاوية بن عمّار ، بحارالأنوار : ج 99 ص 152 ح 24 .

ص: 517

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گياهِ [خشك يا تَرِ] حرم را نبايد چيد ، درخت و خارش را نبايد قطع كرد ، و صيدش را نبايد رَم داد ... . پس اگر كسى را ديديد كه گياهى را چيد يا درختى را قطع كرد يا صيدى را رَم داد ، بر شما رواست كه به سبب رواشمارى اش در حرم ، به او ناسزا بگوييد و پشتش را دردمند سازيد .

امام صادق عليه السلام :هر چيزى كه در حرم مى رويد ، بر همه مردم حرام است ، بجز آنچه [از گياه و درخت ]خودت كاشته اى و نشانده اى .

الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _ :از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل : «و هر كه بدان وارد شود ، در امان است» پرسيدم كه: آيا مقصود ، خانه [ى كعبه ]است يا حرم؟ فرمود : «هر انسانى كه به حرمْ وارد شود و به آن پناهنده گردد ، از خشم خدا در امان است ، و هر حيوان وحشى و پرنده اى كه به آن وارد شود ، در امان است و نبايد آن را رَم داد يا اذيّت كرد تا از حرم ، خارج شود» .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ پرسشى در باره وارد شدن پرنده اهلى به حرم _ :نبايد به آن دست زد ؛ چرا كه خداوند متعال مى فرمايد : «هر كه بدان وارد شود ، در امان است» .

.

ص: 518

عنه عليه السلام_ عِندَما سُئِل عَن ظَبيٍ دَخَلَ الحَرَمَ _ :لا يُؤخَذُ ولا يُمَسُّ ، إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : «مَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِنًا» . (1)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _ :مَن دَخَلَ الحَرَمَ أمِنَ مِنَ الخَلقِ ، ومَن دَخَلَ المَسجِدَ أمِنَت جَوارِحُهُ أن يَستَعمِلَها فِي المَعصِيَةِ ، ومَن دَخَلَ الكَعبَةَ أمِنَ قَلبُهُ مِن أن يَشغَلَهُ بِغَيرِ ذِكرِ اللّهِ . (2)

1 / 6الأَمنُ المَوعودُالكتاب« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ » . (3)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام_ في مَعنى قَولِهِ عز و جل « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئا» _ :نَزَلَت فِي القائِمِ وأصحابِهِ . (4)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 362 ح 1258 عن محمد بن مسلم ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 262 ح 2368 عن محمد بن مسلم عن أحدهما عليهماالسلام ، وسائل الشيعة : ج 9 ص 176 ح 17082 .
2- .مصباح الشريعة: ص 16، بحار الأنوار: ج 70 ص 23 ح 22.
3- .النور: 55.
4- .الغيبة للنعماني: ص 240 ح 35 عن أبي بصير، تفسير القمّي: ج 1 ص 14 من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار: ج 51 ص 58 ح 50.

ص: 519

1 / 6 امنيّت موعود

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ پرسشى در باره آهويى كه به حرم در آمده است _ :گرفته نشود و دست هم زده نشود ؛ چرا كه خداوند متعال فرموده است : «هر كه بدان وارد شود ، در امان است» .

مصباح الشريعة_ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _ :هر كس به حرم درآيد ، از مخلوق در امان است . هر كس به مسجد [الحرام ]درآيد ، اندام هايش از اين كه آنها را در معصيت به كار گيرد ، در امان اند ؛ و هر كس به كعبه درآيد ، دلش از اين كه آن را به غير ياد خدا مشغول دارد ، در امان است .

1 / 6امنيّت موعودقرآن«خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند ، وعده داده است كه حتما آنان را در اين زمين ، جانشين قرار دهد _ همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند ، جانشين قرار داد _ ، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است ، به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدّل گردانَد [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من ، شريك نگردانند ؛ و هر كس پس از آن به كفر گرايد ، آنان اند كه فاسق اند» .

حديثامام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند عز و جل : «خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند ، وعده داده است كه حتما آنان را در اين زمين ، جانشين قرار دهد _ همان گونه كه كسانى را كه پيش از ايشان بودند ، جانشين قرارداد _ ، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدّل گردانَد [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نسازند» _ :اين آيه ، در باره قائم عليه السلام و ياران او نازل شده است .

.

ص: 520

بحار الأنوار :عَن صَفوانَ أنَّهُ لَمّا طَلَبَ المَنصورُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام ، تَوَضَّأَ وصَلّى رَكعَتَينِ ، ثُمَّ سَجَدَ سَجدَةَ الشُّكرِ ، وقالَ : اللّهُمَّ إنَّكَ وَعَدتَنا عَلى لِسانِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله وَوعدُكَ الحَقُّ ، أنَّكَ تُبَدِّلُنا مِن بَعدِ خَوفِنا أمناً ، اللّهُمَّ فَأَنجِز لَنا ما وَعَدتَنا إنَّكَ لا تُخلِفُ الميعادَ . قالَ : قُلتُ لَهُ : ياسَيِّدي فَأَينَ وَعدُ اللّهِ لَكُم؟ فَقالَ عليه السلام : قَولُ اللّهِ عز و جل : « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ » الآيَة . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :يَنتِجُ اللّهُ تَعالى في هذِهِ الاُمَّةِ رَجُلاً مِنّي وأنَا مِنهُ ، يَسوقُ اللّهُ تَعالى بِهِ بَركاتِ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، فَيُنزِلُ السَّماءُ قَطرَها ، ويُخرِجُ الأَرضُ بَذرَها ، وتَأمَنُ وُحوشُها وسِباعُها ، ويُملَأُ الأَرضُ قِسطا وعَدلاً كَما مُلِئَت ظُلما وجَورا . (2)

صحيح البخاري عن خبّاب بن الأرت :شَكَونا إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ مُتَوَسِّدٌ بُردَةً (3) لَهُ في ظِلِّ الكَعبَةِ ، فَقُلنا : ألا تَستَنصِرُ لَنا ، ألا تَدعو لَنا؟ فَقالَ: قَد كانَ مَن قَبلَكُم يُؤخَذُ الرَّجُلُ فَيُحفَرُ لَهُ فِي الأَرضِ، فَيُجعَلُ فيها، فَيُجاءُ بِالمِنشارِ فَيوضَعُ عَلى رَأسِهِ فَيُجعَلُ نِصفَينِ ، ويُمشَطُ بِأَمشاطِ الحَديدِ ما دونَ لَحمِهِ وعَظمِهِ ، فَما يَصُدُّهُ ذلِكَ عَن دينِهِ ، وَاللّهِ لَيَتِمَّنَّ هذَا الأَمرُ ، حَتّى يَسيرَ الرّاكِبُ مِن صَنعاءَ إلى حَضرَمَوتَ لا يَخافُ إلَا اللّهَ، وَالذِّئبَ عَلى غَنَمِهِ، ولكِنَّكُم تَستَعجِلونَ. (4)

.


1- .بحار الأنوار: ج 51 ص 64 ح 65 نقلاً عن الصفواني في كتابه.
2- .الغيبة للطوسي: ص 188 ح 149 عن يحيى بن العلاء الرازي، بحار الأنوار: ج 51 ص 146 ح 16.
3- .البُردَة: كِساءٌ يُلتَحَف به . قال الأزهريّ : وجمعها بُرَد ، وهي الشملة المُخطَّطة. (لسان العرب : ج 3 ص 87 «برد») .
4- .صحيح البخاري: ج 6 ص 2546 ح 6544، سنن أبي داود: ج 3 ص 47 ح 2649، مسند ابن حنبل: ج 10 ص347 ح 27286، صحيح ابن حبّان: ج 15 ص 91 ح 6698، السنن الكبرى: ج 9 ص 10 ح 17720، كنز العمّال: ج 1 ص 263 ح 1320؛ إعلام الورى: ج 1 ص 121 نحوه، بحار الأنوار: ج 18 ص 210 ح 38.

ص: 521

بحار الأنوار :از صفوان روايت شده است كه چون منصور در پىِ امام صادق عليه السلام فرستاد ، ايشان وضو گرفت و دو ركعت نماز گزارد . سپس سجده شكر به جا آورد و فرمود : «بار خدايا ! تو از زبان پيامبرت محمّد صلى الله عليه و آله به ما وعده داده اى ، و وعده تو راست است كه بيم ما را به ايمنى مبدّل مى سازى . پس _ خداوندا _ آنچه را به ما وعده داده اى ، تحقّق بخش كه تو خُلفِ وعده نمى كنى» . من گفتم : سَروَرم! كدام وعده خدا به شما؟ فرمود : «اين سخن خداى عز و جل كه : «خدا به كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند ، وعده داده است كه حتما آنان را در اين زمين ، جانشين خواهد كرد ...» » .

امام صادق عليه السلام :خداوند متعال ، در اين امّت ، مردى را كه از من است و من از او هستم ، به دنيا خواهد آورد ، كه به واسطه او بركت هاى آسمان ها و زمين را به حركت در مى آورَد ، و آسمان ، بارانش را مى بارانَد ، و زمين ، تخمش را مى رويانَد ، و ددان و درندگان آن ، در امان اند ، و زمين _ كه از ستم و كج روى آكنده شده است _ ، از دادگرى و راستى پُر مى شود .

صحيح البخارى_ به نقل از خبّاب بن اَرَت _ :به پيامبر خدا كه در سايه كعبه ، سر بر بُرده خويش نهاده بود ، شكايت كرديم و گفتيم : برايمان [از خداوند ]يارى نمى طلبى؟ برايمان دعا نمى كنى؟ فرمود : «در امّت هاى پيش از شما ، كسى (مؤمنى) را مى گرفتند ، و چاله اى مى كَنْدند و او را در آن ، قرار مى دادند و ارّه اى مى آوردند و روى سرش مى گذاشتد و شقّه اش مى كردند و با شانه هاى آهنى ، گوشتِ او را از استخوانش جدا مى كردند ؛ امّا هيچ يك از اين كارها او را از دينش بر نمى گردانْد . به خدا سوگند كه اين امر دين ، همه جا را فرا مى گيرد تا جايى كه سوار از صفا تا حَضرَموت را مى پيمايد و جز از خدا نمى ترسد و بيم حمله گرگ به گوسفندانش را ندارد (در امنيّت كامل ، سفر مى كند) ؛ امّا شما عجله مى كنيد» .

.

ص: 522

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَنزِلُ عيسَى بنُ مَريَمَ إماما عادِلاً ، وحَكَما مُقسِطا، فَيَكسِرُ الصَّليبَ ، ويَقتُلُ الخِنزيرَ ، ويُرجِعُ السِّلمَ ، ويَتَّخِذُ السُّيوفَ مَناجِلَ ، وتَذهَبُ حُمَةُ كُلِّ ذاتِ حُمَةٍ (1) ، وتُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها، وتُخرِجُ الأَرضُ بَرَكَتَها ، حَتّى يَلعَبَ الصَّبِيُّ بِالثُّعبانِ فَلا يَضُرُّهُ ، ويُراعِي الغَنَمُ الذِّئبَ فَلا يَضُرُّها ، ويُراعِي الأَسَدُ البَقَرَ فَلا يَضُرُّها . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :لَو قَد قامَ قائِمُنا ، لَأَنزَلَتِ السَّماءُ قَطرَها ، ولَأَخرَجَتِ الأَرضُ نَباتَها ، ولَذَهَبَتِ الشَّحناءُ (3) مِن قُلوبِ العِبادِ ، وَاصطَلَحَتِ السِّباعُ وَالبَهائِمُ ، حَتّى تَمشِيَ المَرأَةُ بَينَ العِراقِ إلَى الشّامِ لا تَضَعُ قَدَمَيها إلّا عَلَى النَّباتِ ، وعَلى رَأسِها زينَتُها (4) ، لا يَهيجُها سَبُعٌ ولا تَخافُهُ . (5)

.


1- .الحُمَةُ: سَمُّ كُلِّ شيء يلدغ أو يلسَع (المصباح المنير : ص 154 «حمى») .
2- .مسند ابن حنبل: ج 3 ص 530 ح 10265، تاريخ دمشق: ج 47 ص 496 ح 10312 كلاهما عن أبي هريرة وراجع : المصنّف لابن أبي شيبة: ج 8 ص 654 ح 43 وتفسير القرطبي: ج 16 ص 106.
3- .الشَحناءُ : العَدَاوةُ (النهاية: ج 2 ص 449 «شحن»).
4- .في تحف العقول «زنبيلها» بدل «زينتها» .
5- .الخصال: ص 626 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 115 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 104 ح 1 .

ص: 523

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عيسى بن مريم عليه السلام چونان پيشوايى عادل و داورى منصف ، فرود مى آيد ، و صليب ها را مى شكند ، و خوك ها را مى كشد ، و صلح [و آرامش ]را باز مى گرداند ، و شمشيرها را تبديل به داس مى كند ، و زهر هر زهردارى از بين مى رود . آسمان ، روزىِ خود را فرو مى ريزد ، و زمين ، بركت هايش را بيرون مى دهد ، تا جايى كه كودك ، با مار بازى كند و به او آسيبى نمى زند و گرگ ، گوسفند را مى چرانَد و به آن ، گزندى نمى رسانَد و شير ، گاو را مى چرانَد و به آن ، صدمه اى نمى زند .

امام على عليه السلام :زمانى كه قائم ما ظهور كند ، آسمان ، بارانش را مى بارانَد ، و زمين ، گياهش را مى روياند ، و كينه ها از دل هاى بندگان مى رود ، و ددها و دام ها آشتى مى كنند [و چنان سرسبزى و امنيّت برقرار مى شود] تا جايى كه زن از عراق تا شام را پياده مى رود و جز بر گياه و علف ، پا نمى گذارد و زيورهايش (1) را بر سرش دارد ، و هيچ درنده اى او را نمى لرزاند و نمى ترساند .

.


1- .در تحف العقول ، به جاى «زيورهايش» ، «زنبيلش» آمده است .

ص: 524

الفصل الثاني: أخطر آفات الأمن2 / 1الفُرقَةُالكتاب«قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْمِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْايَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ» . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :اِحذَروا ما نَزَلَ بِالاُمَمِ قَبلَكُم مِنَ المَثُلاتِ (2) بِسوءِ الأَفعالِ وذَميمِ الأَعمالِ ، فَتَذَكَّروا فِي الخَيرِ وَالشَّرِّ أحوالَهُم ، وَاحذَروا أن تَكونوا أمثالَهُم . فَإِذا تَفَكَّرتُم في تَفاوُتِ حالَيهِم ، فَالزَموا كُلَّ أمرٍ لَزِمَتِ العِزَّةُ بِهِ شَأنَهُم ، وزاحَتِ الأَعداءُ لَهُ عَنهُم ، ومُدَّتِ العافِيَةُ بِهِ عَلَيهِم ، وَانقادَتِ النِّعمَةُ لَهُ مَعَهُم ، ووَصَلَتِ الكَرامَةُ عَلَيهِ حَبلَهُم ؛ مِنَ الاِجتِنابِ لِلفُرقَةِ ، وَاللُّزومِ لِلاُلفَةِ ، وَالتَّحاضِّ (3) عَلَيها وَالتَّواصي بِها ، وَاجتَنِبوا كُلَّ أمرٍ كَسَرَ فِقرَتَهُم ، وأوهَنَ مُنَّتَهُم ؛ مِن تَضاغُنِ القُلوبِ ، وتَشاحُنِ (4) الصُّدورِ ، وتَدابُرِ النُّفوسِ ، وتَخاذُلِ الأَيدي . وتَدَبَّروا أحوالَ الماضينَ مِنَ المُؤمِنينَ قَبلَكُم ، كَيفَ كانوا في حالِ التَّمحيصِ وَالبَلاءِ ، ألَم يَكونوا أثقَلَ الخَلائِقِ أعباءً ، وأجَهَدَ العِبادِ بَلاءً ، وأضيَقَ أهلِ الدُّنيا حالاً ؟! اِتَّخَذَتهُمُ الفَراعِنَةُ عَبيدا ، فَساموهُم سوءَ العَذابِ ، وجَرَّعوهُمُ المُرارَ ، فَلَم تَبرَحِ الحالُ بِهِم في ذُلِّ الهَلَكَةِ وقَهرِ الغَلَبَةِ ، لا يَجِدون حيلَةً فِي امتناعٍ ، ولا سَبيلاً إلى دِفاعٍ . حَتّى إذا رَأى اللّهُ سُبحانَهُ جِدَّ الصَّبرِ مِنهُم عَلَى الأَذى في مَحَبَّتِهِ ، وَالاِحتِمالَ لِلمَكروهِ مِن خَوفِهِ ، جَعَلَ لَهُم مِن مَضايِقِ البَلاءِ فَرَجا ، فَأَبدَلَهُمُ العِزَّ مَكانَ الذُّلِّ ، وَالأَمنَ مَكانَ الخَوفِ ، فَصاروا مُلوكا حُكّاما، وأئِمَّةً أعلاما ، وقَد بَلَغَتِ الكَرامَةُ مِنَ اللّهِ لَهُم ما لَم تَذهَبِ الآمالُ إلَيهِ بِهِم . فَانظُروا كَيفَ كانوا حَيثُ كانَتِ الأَملاءُ مُجتَمِعَةً ، وَالأَهواءُ مُؤتَلِفَةً ، وَالقُلوبُ مُعتَدِلَةً ، وَالأَيدي مُتَرادِفَةً ، وَالسُّيوفُ مُتناصِرَةً ، وَالبَصائِرُ نافِذَةً ، وَالعَزائِمُ واحِدَةً . ألَم يَكونوا أربابا في أقطارِ الأَرَضينَ ، ومُلوكا عَلى رِقابِ العالَمينَ ؟! فَانظُروا إلى ما صاروا إلَيهِ في آخِرِ اُمورِهِم ، حينَ وَقَعَتِ الفُرقَةُ ، وتَشَتَّتَتِ الاُلفَةُ ، وَاختَلَفَتِ الكَلِمَةُ وَالأَفئِدَةُ، وتَشَعَّبوا مُختَلِفينَ ، وتَفَرَّقوا مُتَحارِبينَ ، قَد خَلَعَ اللّهُ عَنهُم لِباسَ كَرامَتِهِ ، وسَلَبَهُم غَضارَةَ نِعمَتِهِ ، وبَقِيَ قَصَصُ أخبارِهِم فيكُم عِبَرا لِلمُعتَبِرينَ . فَاعتَبِروا بِحالِ وَلَدِ إسماعيلَ وبَني إسحاقَ وبَني إسرائيلَ عليهم السلام ، فَما أشَدَّ اعتِدالَ الأَحوالِ ، وأقرَبَ اشتِباهَ الأَمثالِ! تَأَمَّلوا أمرَهُم في حالِ تَشَتُّتِهِم وتَفَرُّقِهِم، لَيالِيَ كانَتِ الأَكاسِرَةُ وَالقَياصِرَةُ أربابا لَهُم ، يَحتازونَهُم (5) عَن ريفِ الآفاقِ، وبَحرِ العِراقِ، وخُضرَةِ الدُّنيا ، إلى مَنابِتِ الشّيحِ (6) ، ومَهافِي الرّيحِ، ونَكَدِ المَعاشِ ، فَتَرَكوهُم عالَةً مَساكينَ ، إخوانَ دَبَرٍ ووَبَرٍ ، أذَلَّ الاُمَمِ دارا ، وأجَدَبَهُم قَرارا، لا يَأوونَ إلى جَناحِ دَعوَةٍ يَعتَصِمونَ بِها ، ولا إلى ظِلِّ اُلفَةٍ يَعتَمِدونَ عَلى عِزِّها . فَالأَحوالُ مُضطَرِبَةٌ ، وَالأَيدي مُختَلِفَةٌ ، وَالكَثرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ ؛ في بَلاءِ أزلٍ ، وأطباقِ جَهلٍ ، مِن بَناتٍ مَوؤودَةٍ ، وأصنامٍ مَعبودَةٍ ، وأرحامٍ مَقطوعَةٍ ، وغاراتٍ مَشنونَةٍ . فَانظُروا إلى مَواقِعِ نِعَمِ اللّهِ عَلَيهِم حينَ بَعَثَ إلَيهِم رَسولاً ، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُم ، وجَمَعَ عَلى دَعوَتِهِ اُلفَتَهُم ، كَيفَ نَشَرَتِ النِّعمَةُ عَلَيهِم جَناحَ كَرامَتِها ، وأسالَت لَهُم جَداوِلَ نَعيمِها ، وَالتَفَّتِ المِلَّةُ بِهِم في عَوائِدِ بَرَكَتِها ، فَأَصبَحوا في نِعمَتِها غَرِقينَ ، وفي خُضرَةِ عَيشِها فَكِهينَ . قَد تَرَبَّعَتِ الاُمورُ بِهِم في ظِلِّ سُلطانٍ قاهِرٍ ، وآوَتهُمُ الحالُ إلى كَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ ، وتَعَطَّفَتِ الاُمورُ عَلَيهِم في ذُرى مُلكٍ ثابِتٍ ، فَهُم حُكّامٌ عَلَى العالَمينَ ، ومُلوكٌ في أطرافِ الأَرَضينَ ، يَملِكونَ الاُمورَ عَلى مَن كانَ يَملِكُها عَلَيهِم ، ويُمضونَ الأَحكامَ فيمَن كانَ يُمضيها فيهِم ! لا تُغمَزُ لَهُم قَناةٌ ، ولا تُقرَعُ لَهُم صَفاةٌ (7) ! (8)

.


1- .الأنعام : 65 .
2- .المَثُلَة: العُقوبَة، والجمع المَثُلات (الصحاح : ج 5 ص 1816 «مثل») .
3- .الحَضُّ : الحَثُّ على الشيء ( النهاية : ج 1 ص 400 « حضض » ) .
4- .الشَّحناءُ : الحِقد ، العدواة ( لسان العرب : ج 13 ص 234 « شحن » ) .
5- .تَحوَّزَ : أي تنحّى (النهاية : ج 1 ص 460 «حوز» ) .
6- .الشِّيحُ : نبت بالبادية معروف (مجمع البحرين : ج 2 ص 997 «شيح» ) .
7- .لا تُقرَع لهم صفاة : أي لا يَنالُهم أحد بسوء (النهاية : ج 3 ص 41 «صفا» ) .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 472 ح 37 .

ص: 525

فصل دوم : خطرناك ترين آسيب هاى امنيّت

2 / 1 اختلاف

فصل دوم : خطرناك ترين آسيب هاى امنيّت2 / 1تفرقهقرآن«بگو : «او تواناست كه از بالاىِ سرتان يا از زير پايتان ، عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه كند [و دچار تفرقه سازد ]و عذاب بعضى از شما را به بعضى ديگر بچشانَد» . بنگر كه چگونه آيات خود را گوناگون بيان مى كنيم ، باشد كه آنان بفهمند» .

حديثامام على عليه السلام :بترسيد از كيفرهايى كه بر اثر رفتارهاى زشت و كردارهاى نكوهيده ، بر سرِ امّت هاى پيش از شما آمد و در نيك و بد ، سرنوشتِ آنان را به ياد آوريد ، و از اين كه همانند ايشان باشيد ، پرهيز كنيد ، و چون در احوال نيك و بدِ آنان انديشه كرديد ، پس همان كارهايى را در پيش گيريد كه سببِ اقتدار آنان شد و دشمنان را از ايشان دور ساخت و آسايش بر آنان سايه افكند و نعمت ها ، خود را در اختيار آنان نهادند و به بركت آن كرامت ، رشته اتّحاد ميانشان استوار گرديد ؛ كارهايى چون : دورى از پراكندگى ، و در پيش گرفتن هم بستگى و ترغيب و سفارش كردن يكديگر به اين كار . و [در مقابل ،] از كارهايى كه كمرِ آنان را شكست و قدرتشان را سست كرد ، دورى كنيد ؛ كارهايى چون : كنيه ورزى دل ها ، و دشمنىِ سينه ها و پشت كردن جان ها به يكديگر و دست شستن از يارىِ هم . در سرگذشت خداباورانِ پيش از خويش ، بينديشيد كه در گاهِ بلا [و آزمايش] ، چون بودند . آيا گران بارترين مردمان نبودند و بيش از همه بندگان ، در رنج و فشار به سر نمى بردند ، و بيش از همه جهانيان ، در تنگنا نمى زيستند؟! فرعون ها آنان را به بندگى گرفتند و بدترين شكنجه ها را به آنان چشانيدند و انواعِ شرنگ ها را جرعهْ جرعه در كامشان ريختند ، و پيوسته ، خوار و مقهور بودند ، و نه چاره اى براى سر برتافتن مى يافتند ، و نه راهى براى دفاع از خود . تا آن گاه كه چون خداوند سبحان ديد در راه دوستى او بر آزارها بس شكيبايند و از بيم او ناملايمات را تحمّل مى كنند ، از آن تنگناهاى بلا [و رنج] ، گشايشى بر ايشان پديدار ساخت و خوارىِ آنان را به عزّت ، و ترسشان را به امنيّت بدل ساخت ، و پادشاهانىِ فرمان فرما و پيشوايانى برجسته شدند و به چنان كرامتى از جانب الهى دست يافتند كه حتّى آرزوى آن را هم در سر نپرورانيده بودند . پس بنگريد كه چون بودند آن گاه كه جمعيت ها يك پارچه بودند ، و خواسته ها [و باورها] ، يكى بود ، و دست ها ، كمك هم بودند ، و شمشيرها ، ياور يكديگر بودند ، و بينش ها ژرف ، و اراده ها يكسان بودند . آيا مِهتران سراسر زمين نبودند و بر جهانيان ، شهريارى نمى كردند؟! نيز به فرجامِ كار آنها بنگريد آن گاه كه در ميانشان ، جدايى افتاد و رشته هم بستگى گسست ، و سخن ها و دل ها ناساز شد ، و به دسته هاى گوناگون ، تقسيم شدند و گروه گروه ، به جان يكديگر افتادند . در اين هنگام ، خداوند ، جامه گراميداشت خود را از تن آنان بركَنْد و نعمت هاى فراوانش را از ايشان گرفت ، و داستان سرگذشت آنان در ميان شما مانْد تا درسِ عبرتى باشد براى عبرت آموزان . بنا بر اين ، از سرگذشت فرزندان اسماعيل و پسران اسحاق و پسران اسرائيل عليهم السلام پند گيريد ، كه سرگذشت ها سخت همسان اند و داستان ها [ى گذشتگان] ، همانندىِ بس نزديكى دارند! در كار آنان ، آن گاه كه پراكنده و از هم جدا بودند ، بينديشيد ، در شب هايى [و روزگاران تاريكى] كه كسراها و قيصرها ارباب آنها بودند و آنان را از كشتزارها و درياى عراق (دجله و فرات) و اراضى سرسبز و خرّم ، به جاهايى راندند كه رويشگاهِ دِرَمنِه و خيزشگاه تندبادها بودند و زندگى در آنها سخت بود . آنان را [در اين اماكن] نيازمند و مستمند ، رها كردند و يار و همراه زخم و كُرك [شتر ]شدند . در بدترين سراها و بى آب و علف ترين سرزمين ها به سر مى بردند . زير بار مِهترى گِرد نمى آمدند ، و نه در سايه [ اُلفت و] هم بستگى اى بودند كه بر قدرت آن تكيه كنند . اوضاع ، آشفته بود ، و دست ها پراكنده ، و تفرقه بيداد مى كرد و در رنج شديد و جهلِ مطلق مى زيستند . دختران را زنده به گور مى كردند و بت مى پرستيدند و رشته هاى خويشاوندى را مى بُريدند و غارتگرى مى كردند . سپس بنگريد به نعمت هايى كه خداوند ، هنگام فرستادن پيامبرى به سوى آنان ، ارزانى شان داشت : اطاعت آنان را از آيين خود ، بر عهده شان گذاشت و بر گِرد دعوت خود ، همدل و هم داستانشان نمود ، و نعمت ، بالِ كرامتش را بر سرِ آنان گسترانيد و جويبار نعمت هايش را بر ايشان ، روان ساخت ، و اين آيين (اسلام) با فوايد و حاصل هاى بركت خود ، آنان را فرو گرفت و در نعمت آن ، غرق شدند ، و در خرّمى زندگى اش ، شاد زيستند . بر اريكه فرمان روايى ، بِلامنازع نشستند و در سايه قدرتى چيره ، آرميدند و در پناه عزّت و بزرگوارى پيروزى قرار گرفتند و بر جهانيان ، فرمان روا شدند و بر كران تا كران زمين ، شهريار گشتند و زمامدار امورِ كسانى شدند كه روزگارى ، زمامِ امور آنان را در دست داشتند ، و بر كسانى قوانينى را اجرا كردند كه زمانى ، آنها بر ايشان اجرا مى كردند . ديگر ، نه كسى را جرئت آن بود كه نيزه اى در برابرشان به مُشت فِشارد ، و نه سنگى به سويشان بيفكند .

.

ص: 526

. .

ص: 527

. .

ص: 528

2 / 2الظُّلمُالكتاب«الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ» . (1)

.


1- .الأنعام : 82 .

ص: 529

2 / 2 ستم

2 / 2ستمقرآن«آنان كه ايمان آوردند و ايمانشان را به ستم نيالودند ، ايشان راست امنيّت ، و هم ايشان اند ره يافتگان» .

.

ص: 530

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ البَغيَ وَالزّورَ يوتِغانِ (1) المَرءَ في دينِهِ ودُنياهُ ، ويُبدِيانِ خَلَلَهُ عِندَ مَن يَعيبُهُ. (2)

عنه عليه السلام :اِحذَرِ العَسفَ (3) وَالحَيفَ (4) ؛ فَإِنَّ العَسفَ يَعودُ بِالجَلاءِ ، وَالحَيفَ يَدعو إلَى السَّيفِ. (5)

2 / 3الكُفرانُالكتاب«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ» . (6)

«لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِى مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ كُلُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُواْ لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ * فَأَعْرَضُواْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَىْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَىْ ءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ * ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُواْ وَ هَلْ نُجَازِى إِلَّا الْكَفُورَ * وَ جَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِى بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُواْ فِيهَا لَيَالِىَ وَ أَيَّامًا ءَامِنِينَ * فَقَالُواْ رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَ مَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِى ذَلِكَ لَايَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» . (7)

.


1- .يوتِغُ : يُهلِكُ (النهاية : ج 5 ص 149 «وتغ» ) .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 48 ، وقعة صفّين : ص493 وفيه « يغنيه » بدل « يعيبه » ، بحار الأنوار : ج33 ص308 ح558 .
3- .العَسْفُ : الجَورُ (النهاية : ج 3 ص 236 «عسف» ) .
4- .الحَيفُ : الجَورُ والظُلم (النهاية : ج 1 ص 469 «حيف» ) .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 476 ، خصائص الأئمّة : ص 125 ، روضة الواعظين : ص 511 ، بحار الأنوار : ج33 ص488 ح693 .
6- .النحل : 112 .
7- .سبأ : 15 _ 19 .

ص: 531

2 / 3 ناسپاسى

حديثامام على عليه السلام :تعدّى و دروغ ، دين و دنياى آدمى را تباه مى كنند و عيب او را براى عيبجويانش ، نمايان مى سازند .

امام على عليه السلام :از زورگويى و بيدادگرى بپرهيز ؛ زيرا زورگويى ، به آوارگى [مردم ]مى انجامد و بيدادگرى ، كار را به شمشير [و قيام مردم] مى كشانَد .

2 / 3ناسپاسىقرآن«و خدا ، آبادى اى را نمونه آورد كه امن و آرام بود و روزى اش از هر جا فراوان مى رسيد . پس نعمت هاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى كارى كه كردند ، طعم گرسنگى و ترس (ناامنى) را به آن چشانيد» .

«قطعا براى [مردم] سبأ در محلّ سكونتشان نشانه [ى رحمتى] بود ؛ دو باغستان از راست و چپ . [به آنان گفتيم :] از روزىِ پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد . شهرى است خوش و خدايى آمرزنده . پس روى گردانيدند و بر آنان ، سيل [سدّ ]عَرِم را روانه كرديم و دو باغستان آنها را به دو باغ كه ميوه هايى تلخ و شوره گز و نوعى از كُنار تُنُك داشت ، تبديل كرديم . اين [عقوبت] را به سزاى آن كه كفرانِ نعمت كردند ، به آنان جزا داديم . و آيا جز ناسپاس را به مجازات مى رسانيم؟ و ميان آنان و ميان آبادى هايى كه در آنها بركت نهاده بوديم ، شهرهايى متّصل به هم قرار داده بوديم ، و در ميان آنها ، مسافت را به اندازه مقرّر داشته بوديم . در اين راه ها ، شب ها و روزها آسوده خاطر بگرديد ، پس گفتند : «پروردگارا ! ميان [منزل هاى ]سفرهايمان فاصله بيانداز» و برخويشتن ، ستم كردند . پس آنها را [براى آيندگان ، موضوع] حكايت ها گردانيديم ، و سختْ تار و مارِشان كرديم . قطعا در اين [ماجرا ]براى هر شكيباىِ سپاس گزارى عبرت هاست» .

.

ص: 532

«أَتُتْرَكُونَ فِى مَا هَاهُنَا ءَامِنِينَ * فِى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ * وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ * فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ * وَلَا تُطِيعُواْ أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ * الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ وَ لَا يُصْلِحُونَ » . (1)

الحديثدعائم الإسلام:عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام أنَّهُ سُئِلَ عَنِ الصَّلاةِ عَلى كُدسِ (2) الحِنطَةِ ؟ فَنَهى عَن ذلِكَ، فَقيلَ لَهُ : فَإِذَا افتُرِشَ فَكانَ كَالسَّطحِ؟ فَقالَ : لا يُصَلّى عَلى شَيءٍ مِنَ الطَّعامِ ، فَإِنَّما هُوَ رِزقُ اللّهِ لِخَلقِهِ ونِعمَتُهُ عَلَيهِم ، فَعَظِّموهُ ولا تَطَؤوهُ ولا تَستَهينوا بِهِ ، فَإِنَّ قَوما فيمَن كانَ قَبلَكُم وَسَّعَ اللّهُ عَلَيهِم في أرزاقِهِم ، فَاتَّخَذوا مِنَ الخُبزِ النَّقِيِ مِثلَ الأَفهارِ (3) فَجَعَلوا يَستَنجونَ (4) بِهِ ، فَابتَلاهُمُ اللّهُ عز و جل بِالسِّنينَ وَالجوعِ ، فَجَعَلوا يَتَتَبَّعونَ ما كانوا يَستَنجونَ بِهِ فَيَأكُلونَهُ ، فَفيهِم نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ» . (5)

دعائم الإسلام: عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام أنَّهُ قالَ :كانَ أبي عليه السلام إذا رَأى شَيئا مِنَ الطَّعامِ في مَنزِلِهِ قَد رُمِيَ بِهِ ، نَقَصَ مِن قوتِ أهلِهِ مِثلَهُ . وكانَ يَقولُ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ» ، قالَ : هُم أهلُ القَريَةِ ، كانَ اللّهُ عز و جل قَد أوسَعَ عَلَيهِم في مَعايِشِهِم فَاستَخشَنُوا الاِستِنجاءَ بِالحِجارَةِ ، وَاستَعمَلوا مِن الخُبزِ (6) مِثلَ الأَفهارِ ، وكانوا يَستَنجونَ بِها . فَبَعَثَ اللّهُ عَلَيهِم دَوابَّ أصغَرَ مِنَ الجَرادِ ، فَلَم تَدَع لَهُم شَيئا مِمّا خَلَقَهُ اللّهُ مِن شَجَرٍ ولا نَباتٍ إلّا أكَلَتهُ ، فَبَلَغَ بِهِمُ الجَهدُ إلى أن رَجَعوا إلَى الَّذي كانوا يَستَنجونَ بِهِ مِنَ الخُبزِ ، فَيَأكُلونَهُ . (7)

.


1- .الشعراء : 146 _ 152 .
2- .الكُدسُ : ما يجمع من الطعام في البيدر (المصباح المنير : ص 527 «كدس» ) .
3- .الفِهْر: الحَجَر (النهاية: ج 3 ص 481 «فهر») .
4- .استَنجَيت : غَسلتُ مَوضِع النَّجو [أي الغائط] أو مَسَحتُه بحَجَر أو مَدَر (المصباح المنير : ص 595 «نجا») .
5- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 179 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 98 ح 16 .
6- .في المصدر: «من خبزة»، والتصويب من بعض نسخ المصدر المنقولة في الهامش وكما في بحار الأنوار.
7- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 114 ح 379 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 431 ح 16 .

ص: 533

«آيا شما را در آنچه داريد ، آسوده رها مى كنند ، در باغ ها و در كنار چشمه ساران و كشتزارها و خرمابُن هايى كه شكوفه هايشان لطيف است و هنرمندانه [براى خود] از كوه ها خانه هايى مى تراشيد ؟ و از خدا ، پروا كنيد و فرمان ببريد ، و از فرمان افراطگران ، پيروى مكنيد ؛ آنان كه در زمين ، فساد مى كنند و اصلاح نمى كنند » .

حديثدعائم الإسلام :از امام صادق عليه السلام در باره نماز خواندن بر بالاى خرمنِ گندم سؤال شد . امام عليه السلام از آن نهى فرمود . به ايشان گفته شد : اگر خرمن را پهن كردند و مانند پشت بامْ [مسطّح] شد ، چه؟ فرمود : «روى گندم ، به هيچ وجه نبايد نماز خواند ؛ چون گندم ، روزى و نعمت خدا براى خلق اوست . پس آن را گرامى بداريد و لگدمال نكنيد و به آن ، بى حرمتى ننماييد ؛ چه ، پيش از شما مردمانى بودند كه خداوند روزىِ آنها را برايشان گشايش داد و آنها ، از نان خالص، شبيه قلوه سنگ مى ساختند و با آن ، استنجا مى كردند (موضع دفع خود را پاك مى كردند) . لذا خداى عز و جل آنان را به قحطى و گرسنگى گرفتار كرد ، به طورى كه دنبال نان هايى كه با آنها استنجا كرده بودند ، مى گشتند و آنها را مى خوردند ! اين آيه ، در باره همين مردمان نازل شده است : «و خدا ، آبادى اى را نمونه آورد كه امن و آرام بود و روزىِ آن ، از هر جا فراوان مى رسيد . پس نعمت هاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى كارى كه كردند ، طعمِ گرسنگى و ترس (ناامنى) را به ايشان چشانيد» » .

دعائم الإسلام :از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود : «پدرم عليه السلام هرگاه تكّه نانى را در منزلش مى ديد كه دور انداخته شده است ، به همان اندازه ، از توشه خانواده اش كم مى كرد» . و در باره اين سخن خداوند عز و جل : «و خدا ، آبادى اى را نمونه آورد كه امن و آرام بود و روزى اش از هر جا فراوان مى رسيد . پس نعمت هاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى كارى كه كردند ، طعمِ گرسنگى و ناامنى را به ايشان چشانيد» ، مى فرمود : «خداوند عز و جل به زندگى مردم اين آبادى ، چندان گشايش داد كه استنجا كردن با سنگ را زِبْر و خشن يافتند و از نان ، شبيه قلوه سنگ ساختند و با آنها ، استنجا مى كردند . لذا خداوند ، حشراتى كوچك تر از ملخ به سراغشان فرستاد و آن حشرات ، هر درخت و گياهى را كه خداوند آفريده بود ، تماما خوردند و كار به حدّى بر مردم سخت شد كه به سراغ همان نان هايى كه با آنها استنجا كرده بودند ، مى رفتند و آنها را مى خوردند» .

.

ص: 534

الكافي عن سدير :سَأَلَ رَجُلٌ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «فَقَالُواْ رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ...» الآيَةَ، فَقالَ : هؤُلاءِ قَومٌ كانَت لَهُم قُرىً مُتَّصِلَةٌ ، يَنظُرُ بَعضُهُم إلى بَعضٍ ، وأنهارٌ جارِيَةٌ وأموالٌ ظاهِرَةٌ ، فَكَفَروا نِعَمَ اللّهِ عز و جل وغَيَّروا ما بِأَنفُسِهِم مِن عافِيَةِ اللّهِ ، فَغَيَّرَ اللّهُ ما بِهِم مِن نِعمَةٍ ، و «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ» (1) ، فَأَرسَلَ اللّهُ عَلَيهِم سَيلَ العَرِمِ (2) ، فَغَرَّقَ قُراهُم ، وخَرَّبَ دِيارَهُم ، وأذهَبَ أموالَهُم ، وأبدَلَهُم مَكانَ جَنّاتِهِم جَنَّتَينِ ذَواتى اُكُلٍ خَمطٍ (3) وأثلٍ وشَيءٍ مِن سِدرٍ قَليلٍ ، ثُمَّ قالَ : « ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُواْ وَ هَلْ نُجَازِى إِلَّا الْكَفُورَ » . (4)

جمال الاُسبوع_ في دُعاءِ يَومِ الخَميسِ _ :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، قُلتَ في كِتابِكَ : «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ» ، فَبِكَ آمَنتُ وصَدَّقتُ ، فَلا تَجعَل هذا مَثَلي في نِعمَتِكَ ياسَيِّدي ، ولا تَجعَلني مُغتَرّا بِالطُّمَأنينَةِ إلى رَغَدِ العَيشِ ، آمِنا مِن مَكرِكَ ، لِأَنَّكَ قُلتَ في كِتابِكَ : «فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ» (5) ، وأنَا أبرَأُ إلَيكَ مِنَ الحَولِ وَالقُّوَّةِ ، مُعتَرِفٌ بِإِحسانِكَ ، مُستَجيرٌ بِكَرَمِكَ ، مِن أن تُذيقَني لِباسَ الجوعِ وَالخَوفِ بَعدَ الأَمنِ وَالنِّعمَةِ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ. (6)

.


1- .الرعد : 11 .
2- .سَيل العَرم : قيل : أراد سَيل الأمر العَرِم ، وقيل : العَرِم : المسنّاةُ ، وقيل : الجُرذُ الذكر ونسب إليه السيل من حيث إنّه نقب المسنّاة (مفردات ألفاظ القرآن : ص 562 «عرم» ) .
3- .الخَمْطُ : شجر لا شوك له ، وهو الأراك (مفردات ألفاظ القرآن : ص 299 «خمط» ) .
4- .الكافي : ج 2 ص 274 ح 23 وج 8 ص 395 ح 596 ، قصص الأنبياء للراوندي : ص 99 ح 92 نحوه ، بحار الأنوار : ج 14 ص 144 ح 3 .
5- .الأعراف : 99 .
6- .جمال الاُسبوع : ص 83 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 318 .

ص: 535

الكافى_ به نقل از سَدير _ :مردى از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل : «و گفتند : خدايا! ميان سفرهايمان فاصله بينداز ، و بر خويشتن ، ستم كردند ...» ، پرسيد . فرمود : «اينان ، مردمانى بودند كه آبادى هاى به هم پيوسته داشتند ، چنان كه يكديگر را [از آبادى هاى خود] مى ديدند . رودهاى روان و املاكِ فراوان داشتند ؛ امّا نعمت هاى خداوند عز و جل را ناسپاسى كردند و آسايش خدا را كه از آن برخوردار بودند ، دگرگون ساختند . خدا هم نعمتى را كه به آنها داده بود ، دگرگون ساخت . «خداوند ، [نعمت ]هيچ قومى را دگرگون نمى سازد ، مگر آن گاه كه خودشان ، آنچه را دارند [از نعمت] ، دگرگون سازند» . پس خداوند ، سيل ويرانگرى را بر آنان فرستاد كه آبادى هايشان را زيرِ آب فرو بُرد و خانه هايشان را ويران نمود و اموال و املاكشان را بُرد و به جاى باغ هايشان ، دو باغ با ميوه هاى تلخ و شوره گز و نوعى از كُنار تُنُك به آنان داد . سپس فرمود : «اين را به سزاى آن كه كفران نعمت كردند ، به آنانْ جزا داديم ، و آيا جز ناسپاس را به مجازات مى رسانيم؟» » .

جمال الاُسبوع_ در دعاى روز پنج شنبه _ :بار خدايا ! تو را ستايش كه معبودى جز تو نيست . تو در كتابت فرمودى : «و خدا ، آبادى اى را نمونه آورد كه امن و آرام بود و روزى اش از هر سو فراوان مى رسيد . پس نعمت هاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى كارى كه كردند ، طعمِ گرسنگى و ترس را به آنها چشانيد» . امّا من به تو ايمان دارم و تصديقت مى كنم . پس _ اى سَروَرم _ اين را نمونه من در نعمتت قرار مده ، و چنان مكن كه به وفور نعمتم آسوده خاطر شوم و خود را از مكر تو ايمن بپندارم ؛ كه تو در كتابت فرموده اى : «جز مردم زيانكار ، كسى خود را از مكرِ خدا ايمن نمى داند» . و من از نيرو و توان [خويش ]به سوى تو بيزارى مى جويم ، به نيكى كردن هاى تو معترفم و به كَرَم تو پناه مى آورم از اين كه پس از [برخوردارى ام از ]امنيّت و نعمت ، طعمِ گرسنگى و ترس را به من بچشانى! و بر محمّد و خاندانش درود فرست .

.

ص: 536

. .

ص: 537

. .

ص: 538

الفصل الثالث : سياسات الإمام عليّ عليه السلام الأمنية3 / 1الاِستِخْبارالإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى عُمّالِهِ _ :بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . مِن عَبدِ اللّهِ عَلِيٍّ أميرِ المُؤمِنينَ إلى مَن قَرَأَ كِتابي هذا مِنَ العُمّالِ : أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ رِجالاً لَنا عِندَهُم بَيعَةٌ خَرَجوا هُرّابا فَنَظُنُّهُم وَجَّهوا نَحوَ بِلادِ البَصرَةِ ، فَاسأَل عَنهُم أهلَ بِلادِكَ ، واجعَل عَلَيهِمُ العُيونَ في كُلِّ ناحِيَةٍ مِن أرضِكَ ، ثُمَّ اكتُب إلَيَّ بِما يَنتَهي إلَيكَ عَنهُم ، وَالسَّلامُ . (1)

وقعة صفّين :إنَّ عَلِيّا أظهَرَ أنَّهُ مُصَبِّحٌ غَدا مُعاوِيَةَ ومُناجِزُه ، فَبَلَغَ ذلِكَ مُعاوِيَةَ ، وفَزِعَ أهلُ الشّامِ لِذلِكَ وَانكَسَروا لِقَولِهِ . وكانَ مُعاوِيَةُ بنُ الضَّحّاكِ بنِ سُفيانَ صاحِبُ رايَةِ بَني سُلَيمٍ مَعَ مُعاوِيَةَ ، وكانَ مُبغِضا لِمُعاوِيَةَ وأهلِ الشّامِ ، ولَهُ هَوىً مَعَ أهلِ العِراقِ وعَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ، وكانَ يَكتُبُ بِالأَخبارِ إلى عَبدِ اللّهِ بنِ الطُّفَيلِ العامِرِيِّ ويَبعَثُ بِها إلى عَلِيٍّ عليه السلام . (2)

.


1- .الغارات : ج 1 ص 337 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 407 ح 628 ؛ تاريخ الطبري : ج 5 ص 116 نحوه ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 3 ص 130 .
2- .وقعة صفّين : ص 468 ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 15 ص 120 .

ص: 539

فصل سوم : سياست هاى امنيّتى امام على عليه السلام

3 / 1 كسب اطّلاعات

فصل سوم : سياست هاى امنيتى امام على عليه السلام3 / 1كسب اطّلاعاتامام على عليه السلام_ در نامه اش به كارگزارانش _ :به نام خداوند بخشنده مهربان . از بنده خدا على ، پيشواى مؤمنان ، به هر آن كس از كارگزاران كه نامه ام را بخواند . پس از حمد و سپاس الهى ، مردانى با ما بيعت داشتند و [ اينك ]گريخته اند . پس گمان مى بريم كه به سوى شهرهاى ناحيه بصره رفته اند . از مردمان شهرهايت در باره آنان پرس وجو كن و مأموران مخفى (خبرچين ها) را از هر سوى سر زمين خود ، بر آنان بگمار . آن گاه ، آنچه را كه بدان رسيدى ، برايم بنويس . والسلام!

وقعة صفّين :على عليه السلام چنين وانمود كرد كه فردا ، صبحگاهان ، به سوى معاويه خواهد رفت و با او پيكار خواهد نمود . اين خبر به معاويه رسيد و شاميان ، از اين مطلب به وحشت افتادند و از اين سخن ، شكسته شدند . معاوية بن ضحّاك بن سفيان ، پرچمدار قبيله بنى سليم ، با معاويه بود و معاويه و شاميان را دشمن مى داشت و به مردمان عراق و على بن ابى طالب عليه السلام ، تمايل داشت و خبرها را براى عبد اللّه بن طفيل عامرى مى نوشت و او آن را براى على عليه السلام مى فرستاد .

.

ص: 540

وقعة صفّين :بَعَثَ عَلِيٌّ خَيلاً لِيَحبِسوا عَن مُعاوِيَةَ مادَّةً ، فَبَعَثَ مُعاوِيَةُ الضَّحاكَ بنَ قَيسٍ الفِهريَّ في خَيلٍ إلى تِلكَ الخَيلِ فَأَزالوها ، وجاءَت عُيونُ عَليٍّ فَأَخبَرَتهُ بِما قَد كانَ ، فَقالَ عَلِيٌّ لِأَصحابِهِ : فَما تَرونَ فيما هاهنا ؟ فَقالَ بَعضُهُم : نَرى كَذا . وقالَ بَعضُهُم : نَرى كَذا. فَلَمّا رَأَى ذلِكَ الاِختِلافَ أمَرَهُم بِالغُدُوِّ إلَى القَومِ، فَغاداهُم إلَى القِتالِ قِتالِ صِفّينَ ، فَانهَزَمَ أهلُ الشّامِ . (1)

أنساب الأشراف :قَدِمَ عَلى عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام عَينٌ لَهُ بِالشّامِ فَأَخبَرَهُ بِخَبَرِ بُسرٍ . يُقالُ: إنَّهُ قَيسُ بنُ زُرارَةَ بنِ عَمرِو بنِ حطيانٍ الهَمدانِيُّ ، وكانَ قَيسٌ هذا عَينا لَهُ بِالشّامِ يَكتُبُ إلَيهِ بِالأَخبارِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى عَبدِ اللّهِ بنِ بُدَيلٍ _ :وإيّاكَ ومُواقَعَةَ أحَدٍ مِن خَيلِ العَدُوِّ حَتّى أتَقَدَّمَ عَلَيكَ ، وأذكِ العُيونَ نَحوَهُم ، وَليَكُن مَعَ عُيونِكَ مِنَ السِّلاحِ ما يُباشِرونَ بِهِ القِتالَ ، وَلتَكُن عُيونُكَ الشُّجعانَ مِن جُندِكَ ، فَإِنَّ الجَبانَ لا يَأتيكَ بِصِحَّةِ الأَمرِ ، وَانتَهِ إلى أمري ومَن قِبَلَكَ بِإِذنِ اللّهِ وَالسَّلامُ . (3)

الفتوح_ في ذِكرِ حَربِ صِفّينَ _ :قَد كانَ مَعَ مُعاوِيَةَ رَجُلٌ مِن حِميَرٍ يُقالُ لَهُ الحُصَينُ بنُ مالِكٍ وكانَ يُكاتِبُ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام ويَدُلُّهُ عَلى عَوراتِ مُعاوِيَةَ . (4)

.


1- .وقعة صفّين : ص 360 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 500 ح 430 ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 8 ص 39 .
2- .أنساب الأشراف : ج 3 ص 212 .
3- .المعيار والموازنة : ص 131 .
4- .الفتوح : ج 3 ص 78 .

ص: 541

وقعة صفين :على عليه السلام ، گروهى را فرستاد تا از رسيدن نيروى پشتيبانى به معاويه جلوگيرى كنند . معاويه هم ضحّاك بن قيس فِهرى را با جمعيتى به سوى آنان گسيل داشت و آنان را پراكنده ساختند . مأموران مخفى على عليه السلام آمدند و آنچه را رخ داده بود ، گزارش دادند . پس على عليه السلام به يارانش فرمود : «اينك چه بايد بكنيم؟» . گروهى گفتند : اين كار ، و گروهى گفتند : آن كار . وقتى اختلاف نظر آنان را ديد ، فرمان داد تا صبحگاهان به سوى معاويه هجوم بَرَند و آنان را بامدادان ، به نبرد (نبرد صفّين) سوق داد و شاميان ، شكست خوردند .

أنساب الأشراف :ديده بان على بن ابى طالب عليه السلام در شام ، نزد او آمد و گزارش بُسر را به وى داد . گفته شده كه اين شخص ، قيس بن زرارة بن عمرو بن حطيان همدانى بود . قيس ، مأمور مخفى على عليه السلام در شام بود و اخبار را برايش مى نوشت .

امام على عليه السلام_ از نامه اش به عبد اللّه بن بُدَيل _ :و بپرهيز از برخورد با لشكر دشمن ، تا به سوى تو آيم ! و مأموران مخفى را به سويشان گسيل دار و بايد همراه آنان ، سلاحى باشد كه بتوانند با آن پيكار كنند . مأموران مخفى ، بايد دليرانِ سپاه باشند ؛ چرا كه ترسوها گزارش درست برايت نياورند . خودت و هركه با توست ، با اذن خدا به دستورهايم پايبند باشيد . والسلام!

الفتوح _ در گزارش جنگ صفين _ :مردى از قبيله حِميَر ، به نام حُصَين بن مالك ، با معاويه بود كه با على بن ابى طالب عليه السلام مكاتبه داشت و او را بر اسرار معاويه ، آگاه مى ساخت .

.

ص: 542

3 / 2اِستِصلاحُ الأَعداءِالإمام عليّ عليه السلام :مَنِ استَصلَحَ عَدُوَّهُ زادَ في عَدَدِهِ . (1)

عنه عليه السلام :مَنِ استَصلَحَ الأَضدادَ بَلَغَ المُرادَ . (2)

عنه عليه السلام :كَمالُ الحَزمِ استِصلاحُ الأَضدادِ ، ومُداجاةُ الأَعداءِ . (3)

عنه عليه السلام :الاِستِصلاحُ لِلأَعداءِ بِحُسنِ المَقالِ وجَميلِ الأَفعالِ ، أهوَنُ مِن مُلاقاتِهِم ومُغالَبَتِهِم بِمَضيضِ (4) القِتالِ . (5)

عنه عليه السلام :الإِحسانُ إلَى المُسيءِ يَستَصلِحُ العَدُوَّ . (6)

عنه عليه السلام :كانَتِ الحُكَماءُ فيما مَضى مِنَ الدَّهرِ تَقولُ : يَنبَغي أن يَكونَ الاِختِلافُ إلَى الأَبوابِ لِعَشرَةِ أوجُهٍ : أوَّلُها : بَيتُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ لِقَضاءِ نُسُكِهِ وَالقِيامِ بِحَقِّهِ وأداءِ فَرضِهِ ... التّاسِعُ : أبوابُ الأَعداءِ الَّتي تَسكُنُ بِالمُداراةِ غَوائِلُهُم ، ويُدفَعُ بِالحِيَلِ وَالرِّفقِ وَاللُّطفِ وَالزِّيارَةِ عَداوَتُهُم ... . (7)

.


1- .غرر الحكم : ج 5 ص 256 ح 8230 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 445 ح 7838 .
2- .غرر الحكم : ج 5 ص 215 ح 8043 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 431 ح 7417 .
3- .غرر الحكم : ج 4 ص 628 ح 7232 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 397 ح 6741 .
4- .المَضَض : وجع المصيبة ، ومضِضتُ منه : ألمت ، ومضّني الجُرح : آلَمَني وأوجعني (لسان العرب : ج 7 ص 233 «مضض») .
5- .غرر الحكم : ج 2 ص 482 ح 1926 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 57 ح 1472 .
6- .غرر الحكم : ج 1 ص 392 ح 1517 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 48 ح 1223 وفيه «يصلح» بدل «يستصلح» .
7- .الخصال : ص 426 ح 3 عن الأصبغ بن نباتة ، بحار الأنوار : ج 76 ص 61 ح 1 .

ص: 543

3 / 2 اصلاح دشمنان

3 / 2اصلاح دشمنانامام على عليه السلام :آن كه دشمنش را به صلح بكشانَد ، بر جمعيت (لشكر) خود ، افزوده است .

امام على عليه السلام :آن كه مخالفان را به صلح بكشاند ، به مقصود خواهيد رسيد .

امام على عليه السلام :كمال دورانديشى ، به آشتى واداشتنِ مخالفان و مدارا با دشمنان است .

امام على عليه السلام :به آشتى واداشتن دشمنان با سخن نيك و رفتار زيبا ، آسان تر است از رو در رو شدن و پيكار با آنان با درد و رنجِ نبرد .

امام على عليه السلام :نيكى كردن به بدكاران ، دشمن را به صلح مى كشانَد .

امام على عليه السلام :حكيمان ، در روزگاران گذشته مى گفتند : شايسته است كه رفت و آمد بر درِ خانه ديگران ، براى [يكى از اين] ده انگيزه باشد : اوّلين آن ، بر در خانه خدا براى انجام دادن مناسك و اهتمام به حقّ الهى و اداى واجبات او ؛ ... نُهمى ، بر در خانه دشمنان ، كه با مدارا ، غائله آنان فروكش كند و با نرمى و لطف و ديد و بازديد ، دشمنى آنان برطرف شود .

.

ص: 544

عنه عليه السلام :مَنعُ أذاكَ يُصلِحُ لَكَ قُلوبَ عِداكَ . (1)

عنه عليه السلام :صافِح عَدُوَّكَ وإن كَرِهَ ، فإِنّه مِمّا أمَرَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِهِ عِبادَهُ يَقولُ : «ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ * وَ مَا يُلَقَّاهَآ إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُواْ وَ مَا يُلَقَّاهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ» (2) . (3)

عنه عليه السلام_ في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :إذا صافاكَ عَدُوُّكَ رِياءً مِنهُ فَتَلَقَّ ذلِكَ بِأَوكَدِ مَوَدَّةٍ ، فَإِنَّهُ إن ألِفَ ذلِكَ وَاعتادَهُ خَلُصَت لَكَ مَوَدَّتُهُ . (4)

3 / 3المُسالَمَةُ مَعَ الوَعيالإمام عليّ عليه السلام :وَجَدتُ المُسالَمَةَ ما لَم يَكُن وَهنٌ فِي الإِسلامِ أنجَعَ مِنَ القِتالِ . (5)

عنه عليه السلام :مِن أفضَلِ النُّصحِ الإِشارَةُ بِالصُّلحِ . (6)

عنه عليه السلام_ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ _ :ولا تَدفَعَنَّ صُلحا دَعاكَ إلَيهِ عَدُوُّكَ وللّهِِ فيهِ رِضَىً ، فَإِنَّ فِي الصُّلحِ دَعَةً لِجُنودِكَ ، وراحَةً مِن هُمومِكَ ، وأمنا لِبِلادِكَ . ولكِنِ الحَذَرَ كُلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّكَ بَعدَ صُلحِهِ ، فَإِنَّ العَدُوَّ رُبَّما قارَبَ لِيَتَغَفَّلَ ، فَخُذ بِالحَزمِ، واتَّهِم في ذلِكَ حُسنَ الظَّنِّ . (7)

.


1- .غرر الحكم : ج 6 ص 129 ح 9784 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 489 ح 9057 .
2- .فصّلت : 34 و 35 .
3- .الخصال : ص 633 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 71 ص 421 ح 58 .
4- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 321 ح 680 .
5- .غرر الحكم : ج6 ص244 ح 10138 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 506 ح 9288 وزاد فيه «خيرا» بعد «المسالمة» .
6- .غرر الحكم : ج 6 ص 33 ح 9379 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 470 ح 8579 وفيه «أحسن» بدل «أفضل» .
7- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، خصائص الأئمّة : ص 123 ، تحف العقول : ص 145 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 367 كلاهما نحوه .

ص: 545

3 / 3 سازش به همراه زيركى

امام على عليه السلام :خوددارى از آزار [ ديگران] ، دل هاى دشمنان را به صلح مى كشانَد .

امام على عليه السلام :با دشمنت مصافحه كن (دستِ دوستى بده) ، گرچه ناخوش دارد ؛ چرا كه آن ، از چيزهايى است كه خداوند عز و جل بندگانش را بدان فرمان داده است ، [ آن جا كه ]مى فرمايد : «بدى را به آنچه بهتر است ، دفع كن . آن گاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است ، گويى دوستى يك دل مى گردد ؛ و اين [ خصلت ]را جز كسانى كه شكيبا بوده اند ، نمى يابند ، و آن را جز صاحب بهره اى بزرگ ، نخواهد يافت» .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :اگر دشمنت تظاهر به دوستى و يك رنگى با تو كرد ، آن را با دوستىِ گرم بپذير ؛ چرا كه اگر اين را ادامه دهد و بدان خو گيرد ، دوستى اش خالص مى گردد .

3 / 3سازش به همراه زيركىامام على عليه السلام :سازش را تا زمانى كه در آن ضعفى براى اسلام نباشد ، سودمندتر از نبرد يافتم .

امام على عليه السلام :از برترين خيرخواهى ها ، راه نمايى به صلح و سازش است .

امام على عليه السلام_ در سفارش نامه اش به مالك اشتر _ :هرگز صلحى را كه دشمنت تو را بدان فرا مى خوانَد وخشنودى خداوند در آن است ، كنار مَزن ؛ چرا كه در صلح ، آسايش سپاهيان تو و آسودگى ات از غصّه ها و امنيت شهرهاى [سرزمين] توست . ليكن زنهار ، زنهار از دشمن خود ، پس از آشتى ؛ كه بسا دشمن ، نزديك شود تا غفلتى يابد! پس دورانديش باش و خوش گمانى را در اين امور ، متّهم ساز .

.

ص: 546

3 / 4شِدَّةُ الحَذَرِ مِنَ العَدُوِّالإمام عليّ عليه السلام :مَن نامَ لَم يُنَم عَنهُ . (1)

عنه عليه السلام :كُن مِن عَدُوِّكَ عَلى أشَدِّ الحَذَرِ . (2)

عنه عليه السلام :لا تَأمَن عَدُوّا وإن شَكَرَ . (3)

عنه عليه السلام :شَرُّ الأَعداءِ أبعَدُهُم غَورا وأخفاهُم مَكيدَةً . (4)

عنه عليه السلام_ في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :كُن لِلعَدُوِّ المُكاتِمِ أشَدُّ حَذَرا مِنكَ لِلعَدُوِّ المُبارِزِ . (5)

عنه عليه السلام :أوهَنُ الأَعداءِ كَيدا مَن أظهَرَ عَداوَتَهُ . (6)

عنه عليه السلام :مَن أظهَرَ عَداوَتَهُ قَلَّ كَيدُهُ . (7)

عنه عليه السلام :لا تَغتَرَّنَّ بِمُجامَلَةِ العَدُوِّ ، فَإِنَّهُ كَالماءِ وإن اُطيلَ إسخانُهُ بِالنّارِ لا يَمتَنِعُ مِن إطفائِها . 8

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 62 ، الغارات : ج 1 ص 321 عن جندب .
2- .غرر الحكم : ج 6 ص 293 ح 10301 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 523 ح 9522 .
3- .غرر الحكم : ج 6 ص 268 ح 10197 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 518 ح 9402 .
4- .غرر الحكم : ج 4 ص 188 ح 5781 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 295 ح 5291 .
5- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 311 ح 575 .
6- .غررالحكم: ج 2 ص 450 ح 3258 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 122 ح 2793 ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 343 ح 947 وفيه «أهون» بدل «أوهن» وراجع : أعلام الدين : ص 313 وبحار الأنوار : ج 78 ص 377 ح 3 .
7- .غرر الحكم : ج 5 ص 196 ح 7956 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 430 ح 7354 .

ص: 547

3 / 4 هوشيارى كامل در برابر دشمن

3 / 4هوشيارىِ كامل در برابر دشمنامام على عليه السلام :آن كه به خواب رود ، [ دشمنِ او] به خواب نرود .

امام على عليه السلام :از دشمنت ، به سختى برحذر باش .

امام على عليه السلام :از هيچ دشمنى ايمن مباش ، گرچه سپاس گويد .

امام على عليه السلام :بدترينِ دشمنان، آن است كه ژرف نگرتر و پنهانكارى اش نسبت به نيرنگ ، زيادتر باشد .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :از دشمن پنهانكارْ بيشتر برحذر باش تا دشمنِ به ميدان آمده .

امام على عليه السلام :سست ترينِ دشمنان از جهت حيله و نيرنگ ، آن است كه دشمنى اش را آشكار سازد .

امام على عليه السلام :آن كه دشمنى اش را آشكار كند ، حيله اش اندك باشد .

امام على عليه السلام :هرگز فريب ظاهرسازى دشمن را مخور ؛ چرا كه دشمن ، چون آب است كه گرچه گرم كردن آن با آتش به درازا كشد ، ليك از خاموش كردن آن سرْ باز نزند . 1

.

ص: 548

3 / 5التَّحذيرُ مِنِ استِصغارِ الخَصمِالإمام عليّ عليه السلام :لا تَستَصغِرَنَّ عَدُوّا وإن ضَعُفَ . (1)

عنه عليه السلام_ في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :اِحذَرِ استِصغارَ الخَصمِ فَإِنَّهُ يَمنَعُ مِن التَّحَفُّظِ ، ورُبَّ صَغيرٍ غَلَبَ كَبيرا . (2)

عنه عليه السلام_ أيضا_ :لا تَستَصغِرَنَّ أمرَ عَدُوِّكَ إذا حارَبتَهُ ، فَإِنَّكَ إن ظَفِرتَ بِهِ لَم تُحمَد وإن ظَفِرَ بِكَ لَم تُعذَر ، والضَّعيفُ المُحتَرِسُ مِنَ العَدُوِّ القَوِيِّ أقرَبُ إلَى السَّلامَةِ مِنَ القَوِيِّ المُغتَرِّ بِالضَّعيفِ . (3)

.


1- .غرر الحكم : ج 6 ص 273 ح 10216 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 518 ح 9412 .
2- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 282 ح 231 .
3- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 309 ح 543 .

ص: 549

3 / 5 كوچك نشمردن دشمن

3 / 5كوچك نشمردن دشمنامام على عليه السلام :هيچ دشمنى را كوچك مشمار ، گرچه ناتوان باشد .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :بپرهيز از كوچك شمردن دشمن ؛ چرا كه از مراقبتْ باز مى دارد ، و چه بسيار كوچك هايى كه بر بزرگ ها پيروز گشتند!

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :كارِ دشمن را به هنگامى كه با او نبرد مى كنى ، كوچك مشمار ؛ چرا كه اگر پيروز شدى ، ستايش نشوى ، و اگر او بر تو پيروز گشت ، معذور نيستى . ناتوانى كه مراقب دشمن توانمند است ، به سلامتْ نزديك تر است از توانمندى كه بر ناتوان ، غرّه مى شود .

.

ص: 550

3 / 6التَّحذيرُ مِنِ استِنصاحِ الأَعداءِ إلّا تَجرِبَةًالإمام عليّ عليه السلام :قَد جَهِلَ مَنِ استَنصَحَ أعداءَهُ . (1)

عنه عليه السلام :لا تُشاوِر عَدُوَّكَ وَاستُرهُ خَبَرَكَ . (2)

عنه عليه السلام :اِستَشِر أعداءَكَ تَعرِف مِن رَأيِهِم مِقدارَ عَداوَتِهِم ومَواضِعَ مَقاصِدِهِم . (3)

عنه عليه السلام_ في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :اِستَشِر عَدُوَّكَ تَجرِبَةً لِتَعلَمَ مِقدارَ عَداوَتِهِ . (4)

عنه عليه السلام :مَنِ استَعانَ بِعَدُوِّهِ عَلى حاجَتِهِ ازدادَ بُعدا مِنها . (5)

3 / 7اِنتِهازُ الفُرصَةِ في مُواجَهَةِ الأَعداءِالإمام عليّ عليه السلام :اِستَعمِل مَعَ عَدُوِّكَ مُراقَبَةَ الإِمكانِ وانتِهازَ الفُرصَةِ ، تَظفَر . (6)

عنه عليه السلام :لا تُوقِع بِالعَدُوِّ قَبلَ القُدرَةِ . (7)

عنه عليه السلام :لا تُظهِرِ العَداوَةَ لِمَن لا سُلطانَ لَكَ عَلَيهِ . (8)

عنه عليه السلام :لا تَعَرَّض لِعَدُوِّكَ وهُوَ مُقبِلٌ ؛ فَإِنَّ إقبالَهُ يُعينُهُ عَلَيكَ ، ولا تَعَرَّض لَهُ وهُوَ مُدبِرٌ ؛ فَإِنَّ إدبارَهُ يَكفيكَ أمرَه . (9)

.


1- .غرر الحكم : ج 4 ص 473 ح 6663 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 367 ح 6177 .
2- .غرر الحكم : ج 6 ص 269 ح 10198 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 521 ح 9461 .
3- .غرر الحكم : ج 2 ص 233 ح 2462 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 81 ح 1951 .
4- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 317 ح 634 .
5- .غرر الحكم : ج 5 ص 414 ح 8984 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 433 ح 7471 .
6- .غرر الحكم : ج 2 ص 192 ح 2347 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 83 ح 2018 .
7- .غرر الحكم : ج 6 ص 282 ح 10258 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 522 ح 9490 .
8- .كنز الفوائد : ج 2 ص 183 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 93 ح 104 .
9- .غرر الحكم : ج 6 ص 295 ح 10306 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 523 ح 9524 .

ص: 551

3 / 6 خيرخواهى نخواستن از دشمن ، جز براى آزمودن
3 / 7 موقعيت شناسى در برخورد با دشمنان

3 / 6خيرخواهى نخواستن از دشمن ، جز براى آزمودنامام على عليه السلام :نادان است آن كه از دشمنانش خيرخواهى طلبد .

امام على عليه السلام :با دشمنت رايزنى مكن و اخبارت را از او بپوشان .

امام على عليه السلام :با دشمنانت رايزنى كن تا از نظرشان ، اندازه دشمنىِ آنها و اهدافشان را بشناسى .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :براى آزمودن ، با دشمنت رايزنى كن تا اندازه دشمنى اش را بدانى .

امام على عليه السلام :آن كه از دشمنش بر [ رفع ]نيازمندى اش كمك جويد ، از خواسته خود ، دورتر شود .

3 / 7موقعيت شناسى در برخورد با دشمنانامام على عليه السلام :با دشمنت انتظار توانايى و زمان شناسى را به كارگير ، تا پيروز گردى .

امام على عليه السلام :پيش از توانمندى ، بر دشمن يورش مَبَر .

امام على عليه السلام :با كسى كه بر او قدرت ندارى ، دشمنى را آشكار مساز .

امام على عليه السلام :به هنگام روى كردنِ دشمن ، متعرّض او مشو ؛ چرا كه روى كردنش او را بر تو يارى مى دهد ، و به هنگام روى گرداندنِ دشمن ، متعرّض او مشو ؛ چرا كه روى گرداندنش تو را از كار او كفايت مى كند .

.

ص: 552

عنه عليه السلام :أنكَأُ الأَشياءِ لِعَدُوِّكَ ألّا تُعلِمَهُ أنَّكَ اتَّخَذتَهُ عَدُوّا . (1)

عنه عليه السلام_ في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :أقتَلُ الأَشياءِ لِعَدُوِّكَ ألّا تُعَرِّفَهُ أنَّكَ اتَّخَذتَهُ عَدُوّا . (2)

3 / 8عَدَمُ العُقوبَةِ عَلَى الظِّنَّةِ والتُّهَمَةِالجمل :دَخَلَ [ابنُ عَبّاسٍ] عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَابتَدَأَهُ عليه السلام وقالَ : يَابنَ عَبّاسٍ ، أعِندَكَ خَبَرٌ ؟ فَقالَ : قَد رَأَيتُ طَلحَةَ وَالزُّبَيرَ . فَقالَ لَهُ : إنَّهُمَا استَأذَناني فِي العُمرَةِ ، فَأَذِنتُ لَهُما بَعدَ أنِ استَوثَقتُ مِنهُما بِالأَيمانِ ألّا يَغدِرا ولا يَنكُثا ولا يُحدِثا فَسادا . وَاللّهِ يَابنَ عَبّاسٍ ما قَصَدا إلَا الفِتنَةَ ، فَكَأَنّي بِهِما وقَد صارا إلى مَكَّةَ لِيَستَعينا عَلى حَربي ، فَإِنَّ يَعلَى بنَ مُنيَةَ الخائِنَ الفاجِرَ قَد حَمَلَ أموالَ العِراقِ وفارِسَ لِيُنفِقَ ذلِكَ ، وسَيُفسِدُ هذانِ الرَّجُلانِ عَلَيَّ أمري ، ويَسفِكانِ دِماءَ شيعَتي وأنصاري . فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ : إذا كانَ عِندَكَ الأَمرُ كَذلِكَ فَلِمَ أذِنتَ لَهُما ؟ وهَلّا حَبَستَهُما وأوثَقتَهُما بِالحَديدِ ، وكَفَيتَ المُسلِمينَ شَرَّهُما ؟ فَقالَ لَهُ عليه السلام : يَابنَ عَبّاسٍ ، أ تَأمُرُني أن أبدَأَ بِالظُّلمِ وبِالسَّيِّئَةِ قَبلَ الحَسَنَةِ ، واُعاقِبَ عَلَى الظِّنَّةِ والتُّهَمَةِ وآخُذَ بِالفِعلِ قَبلَ كَونِهِ ؟ كَلّا ! وَاللّهِ لا عَدَلتُ عَمّا أخَذَ اللّهُ عَلَيَّ مِنَ الحُكمِ بِالعَدلِ ، ولَا القَولِ بِالفَصلِ . يَابنَ عَبّاسٍ ، إنَّنيأذِنتُ لَهُما وأعرِفُ ما يَكونُ مِنهُما ، لكِنَّنِي استَظهَرتُ بِاللّهِ عَلَيهِما ، وَاللّهِ لَأَقتُلَنَّهُما ولَيَخيبَنَّ ظَنُّهُما ، ولا يَلقَيانِ مِنَ الأَمرِ مُناهُما ، فَإِنَّ اللّهَ يَأخُذُهُما بِظُلمِهِما لي ، ونَكثِهِما بَيعَتي ، وبَغيِهِما عَلَيَّ . (3)

.


1- .نثر الدرّ : ج 1 ص 293 .
2- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 283 ح 244 .
3- .الجمل : ص 166 .

ص: 553

3 / 8 مجازات نكردن بر پايه گمان و اتّهام

امام على عليه السلام :نابود كننده ترينِ چيزها براى دشمنت آن است كه به وى اعلام نكنى كه او را دشمن گرفته اى .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :كُشنده ترين چيز براى دشمنت آن است كه به وى نفهمانى كه او را دشمن گرفته اى .

3 / 8مجازات نكردن بر پايه گمان و اتّهامالجمل :ابن عباس بر امير مؤمنان وارد شد و على عليه السلام آغاز [ به سخن ]كرد و فرمود : «اى ابن عباس! آيا نزد تو خبرى است؟» . گفت : طلحه و زبير را ديدم . به وى فرمود : «آن دو از من براى عمره اجازه خواستند و من هم ، پس از آن كه با سوگندهايى از آنان پيمان گرفتم كه حيله نكنند و بيعت نشكنند و فسادى ايجاد نكنند ، اجازه دادم . اى ابن عباس! به خدا سوگند ، آنان جز فتنه ، قصدى ندارند . گويا مى بينم كه به مكّه رفته اند تا براى نبرد با من مدد جويند ؛ چرا كه يعلى بن منيه خيانت پيشه تبهكار ، ثروت هاى عراق و فارس را با خود بُرده تا در اين راه هزينه كند ، و به زودى اين دو مرد ، كارم را تباه مى كنند و خون پيروان و يارانم را مى ريزند» . عبد اللّه بن عباس گفت : اگر چنين نظرى دارى ، چرا به آنان اجازه دادى و چرا آنان را زندان نكردى و با آهن به بند نكشيدى تا مسلمانان را از شرّشان آسوده دارى؟ فرمود : «اى ابن عباس! آيا مرا وا مى دارى كه ستمْ آغاز كنم و بدى را پيش از نيكى به كار گيرم و آنان را بر پايه گمان و اتهام ، كيفر دهم و پيش از انجام دادن كار ، مؤاخذه كنم؟ هرگز! به خدا سوگند ، از آنچه خداوند از من پيمان گرفته از داورى بر پايه عدل و سخن حق عدول نمى كنم . اى ابن عباس! من بدانها اجازه دادم و آنچه را از آنان سر مى زنَد ، مى دانم ؛ ليك در برابر آنان ، از خداوند كمك خواستم و به خدا سوگند ، آنان را خواهم كشت و اميدشان را نااميد خواهم ساخت ، و آن دو به خواسته شان نخواهند رسيد ؛ چرا كه خداوند ، آنان را بر ستمشان بر من و بيعت شكنى با من و تعدّى بر من ، مجازات خواهد كرد .

.

ص: 554

تاريخ الطبري عن جُندَب :لَمّا بَلَغَ عَلِيّا مُصابُ بَني ناجِيَةَ وقَتلُ صاحِبِهِم ، قالَ : هَوَت اُمُّهُ ! ما كانَ أنقَصَ عَقلَهُ ، وأَجرَأَهُ عَلى رَبِّهِ ! فإِنَّ جائِيا جاءَني مَرّةً فَقالَ لي : في أصحابِكَ رِجالٌ قَد خَشيتُ أن يُفارِقوكَ ، فَما تَرى فيهِم ؟ فَقُلتُ لَهُ : إنّي لا آخُذُ عَلَى التُّهَمَةِ ، ولا اُعاقِبُ عَلَى الظَّنِّ ، ولا اُقاتِلُ إلّا مَن خالَفَني وناصَبَني وأظهَرَ لِيَ العَداوَةَ ، ولَستُ مُقاتِلَهُ حَتّى أدعُوَهُ وأعذِرَ إلَيهِ ، فَإِن تابَ ورَجَعَ إلَينا قَبِلنا مِنهُ ، وهُوَ أخونا ، وإن أبى إلَا الاِعتِزامَ عَلى حَربِنَا استَعَنّا عَلَيهِ اللّهَ ، وناجَزناهُ ، فَكَفَّ عَنّي ما شاءَ اللّهُ . ثُمَّ جاءَنيمَرَّةً اُخرى فَقالَ لي: قَد خَشيتُ أن يُفسِدَ عَلَيكَ عَبدُ اللّهِ بنُ وَهبٍ الراسِبِيُّ وزَيدُ بنُ حُصَينٍ ، إنّي سَمِعتُهُما يَذكُرانِكَ بِأَشياءَ لَو سَمِعتَها لَم تُفارِقهُما عَلَيها حَتّى تَقتُلَهُما أو تُوبِقَهُما ، فَلا تُفارِقهُما مِن حَبسِكَ أبَدا . فَقُلتُ : إنّي مُستَشيرُكَ فيهِما ، فَماذا تَأمُرُني بِهِ ؟ قالَ : فَإِنّي آمُرُكَ أن تَدعُوَ بِهِما ، فَتَضرِبَ رِقابَهُما ، فَعَلِمتُ أنَّهُ لا وَرِعٌ ولا عاقِلٌ ، فَقُلتُ : وَاللّهِ ما أظُنُّكَ وَرِعا ، ولا عاقِلاً نافِعا ، وَاللّهِ لَقَد كانَ يَنبَغي لَكَ لَو أرَدتُ قَتلَهُم أن تَقولَ : اِتَّقِ اللّهَ ، لِمَ تَستَحِلُّ قَتلَهُم ولَم يَقتُلوا أحَدا ، ولَم يُنابِذوكَ ، ولَم يَخرُجوا مِن طاعَتِكَ ؟ ! (1)

.


1- .تاريخ الطبري : ج 5 ص 131 ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 3 ص 148 عن حبيب ؛ الغارات : ج 1 ص 371 وفيهما «توثقهما» بدل «توبقهما» وكلاهما نحوه .

ص: 555

تاريخ الطبرى_ به نقل از جُندَب _ :وقتى گزارش سبُك سرى بنى ناجيه و كشته شدن بزرگشان به على عليه السلام رسيد ، فرمود : «مادرش بميرد! چه قدر كم خِرَد و جسور بر خداوند بود! يك بار كسى نزد من آمد و به من گفت : در ميان يارانت مردانى هستند كه مى ترسم از تو كناره گيرند . در باره آنان چه نظرى دارى؟ به وى گفتم : من بر پايه اتّهام ، مجازات نمى كنم و بر پايه گمان ، كيفر نمى دهم ، و جز با كسى كه با من مخالفت ورزيده و دشمنى كرده و عداوتش را آشكار ساخته است ، نبرد نمى كنم ، و تا او را دعوت نكنم و برايش عذر (دليل) نياورم ، نبرد كننده با او نخواهم بود . پس اگر توبه كرد و به سوى ما بازگشت ، از او مى پذيريم و او برادر ماست ، و اگر سر باز زد و جز نبرد با ما نخواست ، از خداوند بر او مدد جوييم و با او پيكار كنيم . پس آنچه را خدا خواهد از من دور سازد . بار ديگر نزد من آمد و گفت : مى ترسم كه عبد اللّه بن وهب راسبى و زيد بن حصين ، كار را بر تو تباه كنند . شنيدم كه نسبت به تو چيزهايى مى گويند كه اگر بشنوى ، رهاشان نمى كنى ، مگر آن كه آنها را بكشى يا كيفر دهى . پس هيچ گاه آنان را از زندان ، رها مساز . گفتم : در باره آنان با تو مشورت مى كنم . تو چه پيشنهاد مى كنى؟ گفت : من پيشنهاد مى كنم آنها را فرا خوانى و گردنشان را بزنى . در اين هنگام ، دانستم كه او نه پرهيزگار است و نه خردمند . گفتم : به خدا سوگند ، گمان نبرم پارسا و خردمندى سودرسان باشى . به خدا سوگند ، سزاوار بود كه اگر مى خواستم آنان را بكُشم ، بگويى : از خدا پروا كن ؛ چرا خونشان را حلال مى دانى با آن كه كسى را نكشته اند و با تو به جنگ برنخاسته اند و از طاعتت بيرون نرفته اند؟» .

.

ص: 556

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ صَلَواتُ اللّه عَلَيهِ يَقولُ لِلنّاسِ بِالكوفَةِ : يا أهلَ الكوفَةِ ، أ تَرَوُنّي لا أعلَمُ ما يُصلِحُكُم ؟ ! بَلى ، ولَكِنّي أكرَهُ أن اُصلِحُكُم بِفَسادِ نَفسي . (1)

الغارات_ في خَبرِ مُفارَقَةِ الخِرّيتِ بنِ راشِدٍ (وهوَ مِنَ الخَوارِجِ) أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام _ :قالَ عَبدُ اللّهِ بنُ قَعينٍ : ... أتَيتُ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام ... فَأَخبَرتُهُ بِما سَمِعتُ مِنَ الخِرّيتِ وما قُلتُ لِابنِ عَمِّهِ وما رَدَّ عَلَيَّ . فَقالَ عليه السلام : دَعهُ ، فإِن قَبِلَ الحَقَّ ورَجَعَ عَرَفنا ذلِكَ لَهُ وقَبِلناهُ مِنهُ ؛ وإن أبى طَلَبناهُ . فَقُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ فَلِمَ لا تَأخُذُهُ الآنَ فَتَستَوثِقَ مِنهُ ؟ فَقالَ: إنّا لَو فَعَلنا هذا لِكُلِّ مَن نَتَّهِمُهُ مِنَ النّاسِ مَلَأنَا السُّجونَ مِنهُم ، ولا أراني يَسَعُنِي الوُثوبُ عَلَى النّاسِ وَالحَبسُ لَهُم وعُقوبَتُهُم حَتّى يُظهِروا لَنَا الخِلافَ . (2)

راجع : موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب عليه السلام : ج 4 ص 43 (القسم السادس / الفصل التاسع : خروج الخِرّيت بن راشد) .

3 / 9التَّحذيرُ مِنَ التَّعذيبِالإمام عليّ عليه السلام :مَن ضَرَبَ رَجُلاً سَوطا ظُلما ، ضَرَبَهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى بِسَوطٍ مِن نارٍ . (3)

عنه عليه السلام :أبغَضُ الخَلقِ إلَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ مَن جَرَّدَ ظَهرَ مُسلِمٍ بِغَيرِ حَقٍّ ، ومَن ضَرَبَ في غَيرِ حَقٍّ مَن لَم يَضرِبهُ أو قَتَلَ مَن لَم يَقتُلهُ . (4)

.


1- .الأمالي للمفيد : ص 207 ح 40 عن هشام ، بحار الأنوار : ج 41 ص 110 ح 18 .
2- .الغارات : ج 1 ص 333 و ص 335 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 407 ح 628 ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 3 ص 129 .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 541 ح 1927 ، مستدرك الوسائل : ج 9 ص 148 ح 10515 .
4- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 444 ح 1551 ، تهذيب الأحكام : ج 10 ص 148 ح 588 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وليس فيه «ومن ضرب في غير ...» .

ص: 557

3 / 9 نهى از شكنجه

امام صادق عليه السلام :امير مؤمنان على بن ابى طالب _ كه درود خدا بر او باد _ ، در كوفه به مردم مى فرمود : «اى مردم كوفه! آيا گمان مى كنيد نمى دانم چگونه شما را به راه آورم؟ چرا ؛ وليكن خوش ندارم كه شما را با بهاى تباه كردن خويش ، به راه آورم» .

الغارات_ در گزارش كناره گيرى خِرّيت بن راشد (يكى از خوارج) از امير مؤمنان عليه السلام _ :عبد اللّه بن قعين ، مى گويد : ... نزد امير مؤمنان آمدم و آنچه در باره خرّيت شنيده بودم و آنچه به پسرعمويش گفته بودم و آنچه را وى پاسخ داده بود ، به على عليه السلام گزارش دادم . فرمود : «او را رها كن . اگر حق را پذيرفت و بازگشت ، او را به آن مى شناسيم و از او مى پذيريم ، و اگر سر باز زد ، او را فرا مى خوانيم» . گفتم : اى امير مؤمنان! چرا الآن او را نمى گيرى تا از او وثيقه بستانى [و از جانب او اطمينان حاصل كنى]؟ فرمود : «اگر با هر كسى كه او را متّهم مى كنيم ، چنين رفتار كنيم ، بايد زندان ها را از آنان پُر سازيم و معتقد نيستم كه حمله به مردم و زندان كردن و كيفر دادن آنها روا باشد ، مگر آن كه مخالفت با ما را آشكار سازند [و دست به شمشير ببَرند]» .

ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج 6 ص 509 (بخش ششم / فصل نهم : شورش خرّيت بن راشد) .

3 / 9نهى از شكنجهامام على عليه السلام :آن كه به شخصى از روى ستم تازيانه زند ، خداوند _ تبارك و تعالى _ او را به تازيانه آتشين خواهد زد .

امام على عليه السلام :دشمن ترينِ بنده نزد خداوند عز و جل ، كسى است كه پشتِ مسلمانى را به ناحقْ برهنه كند ، و كسى را كه او را نزده است ، به ناحق كتك زند ، و كسى را كه قصد كشتن او را نداشته است ، بكشد .

.

ص: 558

عنه عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى اُمَراءِ الخَراجِ _ :لَو لَم يَكُن فيما نُهِيَ عَنُه مِنَ الظُّلمِ وَالعُدوانِ عِقابٌ يُخافُ ، كانَ في ثَوابِهِ ما لا عُذرَ لِأحَدٍ بِتَركِ طَلِبَتِهِ ، فَارحَموا تُرحَموا ، ولا تُعذِّبوا خَلقَ اللّهِ ولاتُكَلِّفوهُم فَوقَ طاقَتِهِم . (1)

عنه عليه السلام :أيُّهَا النَّاسُ ! إنّي دَعَوتُكُم إلَى الحَقِّ فَتَوَلَّيتُم عَنّي ، وضَرَبتُكُم بِالدِّرَّةِ فَأَعيَيتُموني . أما إنَّهُ سَيَليكُم بَعدي وُلاةٌ لا يَرضَونَ مِنكُم بِهذا حَتّى يُعَذِّبوكُم بِالسِّياطِ وبِالحَديدِ ، فَأَمّا أنا فلا اُعَذِّبُكُم بِهِما ؛ إنّهُ مَن عَذَّبَ النّاسَ في الدُّنيا عَذَّبَهُ اللّهُ فِي الآخِرَةِ . (2)

مسند زيد عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام_ أنَّهُ قالَ لِعُمَرَ فِي امرَأَةٍ حامِلٍ اِعتَرَفَت بِالفُجورِ فَأَمَرَ بِها أن تُرجَمَ _ :فَلَعَلَّكَ انتَهَرتَها أو أخَفتَها ؟ قالَ : قَد كانَ ذلِكَ ، فَقالَ : أ وَما سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : لا حَدَّ عَلى مُعتَرِفٍ بَعدَ بَلاءٍ ، إنَّهُ مَن قَيَّدتَ أو حَبَستَ أو تَهَدَّدتَ فلا إقرارَ لَهُ . قالَ : فَخَلّى عُمَرُ سَبيلَها ، ثُمَّ قالَ : عَجَزَتِ النِّساءُ أن تَلِدَ مِثلَ عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ ، لَولا عَليٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ في أوائِلِ خِلافَتِهِ _ :إنَّ اللّهَ حَرَّمَ حَراما غَيرَ مَجهولٍ ، وأحَلَّ حَلالاً غَيرَ مَدخولٍ ، وفَضَّلَ حُرمَةَ المُسلِمِ عَلَى الحُرَمِ كُلِّها ، وَشَدَّ بِالإِخلاصِ والتَّوحيدِ حُقوقَ المُسلِمينَ في مَعاقِدِها ، «فَالمُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلِمونَ مِن لِسانِهِ ويَدِهِ» إلّا بِالحَقِّ ، ولا يَحِلُّ أذَى المُسلِمِ إلّا بِما يَجِبُ . (4)

.


1- .وقعة صفّين : ص 108 ، نهج البلاغة : الكتاب 51 نحوه ؛ المعيار والموازنة : ص 122 .
2- .الغارات : ج 2 ص 458 عن زيد بن عليّ بن أبي طالب ، الإرشاد : ج 1 ص 322 وليس فيه «فأمّا أنا فلا اُعذّبكم بهما»؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج2 ص306 عن زيد بن عليّ .
3- .مسند زيد : ص 335 ، كشف اليقين : ص 73 ح 55 ، كشف الغمّة : ج 1 ص 113 ؛ ذخائر العقبى : ص 146 وليس فيه «ثمّ قال ...» ، المناقب للخوارزمي : ص 81 ح 65 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 167 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 40 ح 26 .

ص: 559

امام على عليه السلام_ از ن_امه اش ب_ه مأموران خ_راج (ماليات) _ :اگر خداوند براى ستم و بيداد كه از آن نهى فرمود ، كيفرى كه از آن ترسند ، نمى نهاد ، پاداشى كه در پرهيز از ستم است ، عذرى براى رها كردن [ خواسته او ]نمى گذارْد . پس رحم كنيد تا به شما رحم شود . بندگان خدا را شكنجه نكنيد و بيش از توانشان بر آنان تكليف مكنيد .

امام على عليه السلام :اى مردم! شما را به حق فرا خواندم ، از من رو گردانديد ، و با تازيانه شما را زدم ، خسته ام كرديد . بدانيد كه پس از من زمامدارانى بر شما حكم رانند كه از شما بدين كار ، خشنود نشوند ، مگر آن كه با تازيانه و آهن ، شما را شكنجه كنند ؛ و امّا من ، شما را با تازيانه و آهن شكنجه نمى كنم ؛ چرا كه هركس مردم را در دنيا شكنجه كند ، خداوند ، او را در آخرت ، شكنجه خواهد كرد .

مسند زيد_ به نقل از زيد بن على ، از پدرش ، از جدّش در باره امام على عليه السلام _ :به درستى كه او (على عليه السلام ) به عمر در باره زنِ حامله اى كه اعتراف به زنا كرده بود و عمر دستور داده بود سنگسار شود ، فرمود : «شايد بر سرش فرياد كشيده اى يا او را ترسانده اى؟» . گفت : چنين بود . فرمود : «آيا از پيامبر خدا نشنيدى كه مى فرمود : بر اعتراف كننده ، پس از شكنجه حدّى نيست . به درستى كه آن كه را دربند كشى يا زندان كنى ، يا تهديد كنى ، اقرارش ارزش ندارد؟ » . گويد : عمر ، زن را آزاد كرد . سپس گفت : زنان ، ناتوان اند كه فرزندى مانند على بن ابى طالب بزايند . اگر على نبود ، عمر هلاك مى شد .

امام على عليه السلام_ از سخنرانى اش در آغاز خلافت _ :خدا حرامى را حرام كرده كه ناشناخته نيست ، و حلالى را حلال كرده كه از عيبْ خالى است ، و حرمت مسلمان را بر ديگر حرمت ها برترى داده است ، و حقوق مسلمانان را با اخلاص و يگانه پرستى پيوند داده است . پس مسلمان ، كسى است كه مسلمانان ، از دست و زبان او آزارى نبينند ، جز آن كه براى حق باشد ؛ و آزار مسلمانان روا نيست ، مگر آن جا كه واجب شود .

.

ص: 560

3 / 10النَّهيُ عَنِ السَّبِّوقعة صفّين عن عبد اللّه بن شريك :خَرَجَ حُجرُ بنُ عَدِيٍّ وعَمرُو بنُ الحَمِقِ يُظهِرانِ البَراءَةَ وَاللَّعنَ مِن أهلِ الشّامِ ، فَأَرسَلَ إلَيهِما عَلِيٌّ عليه السلام : أن كُفّا عَمّا يَبلُغُني عَنكُما . فَأَتَياهُ فَقالا : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أ لَسنا مُحِقّينَ ؟ قالَ : بَلى . قالا : أ وَلَيسوا مُبطِلينَ ؟ قالَ : بَلى . قالا : فَلِمَ مَنَعتَنا مِن شَتمِهِم ؟ قالَ : كَرِهتُ لَكُم أن تَكونوا لَعّانينَ شَتّامينَ ، تَشتِمونَ وتَتَبَرَّؤونَ ، ولكِن لَو وَصَفتُم مَساوِئَ أعمالِهِم فَقُلتُم : مِن سيرَتِهِم كَذا وكَذا ، ومِن عَمَلِهِم كَذا وكَذا ، كانَ أصوَبَ فِي القَولِ ، وأبلَغَ في العُذرِ . ولَو قُلتُم مَكانَ لَعنِكُم إيّاهُم وبَراءَتِكُم مِنهُمُ : اللّهُمَّ احقِن دِماءَنا ودِماءَهُم ، وأصلِح ذاتَ بَينِنا وبَينِهِم ، وَاهدِهِم مِن ضَلالَتِهِم ، حَتّى يَعرِفَ الحَقَّ مِنهُم من جَهِلَهُ ، ويَرعَوِيَ عَنِ الغَيِّ وَالعُدوانِ مَن لَهِجَ بِهِ ، كانَ هذا أحَبَّ إلَيَّ وخَيرا لَكُم . فَقالا: يا أميرَ المُؤمِنينَ ، نَقبَلُ عِظَتَكَ ، ونَتَأَدَّبُ بِأَدَبِكَ. (1)

الإمام عليّ عليه السلام :لا تَشِن (2) عَدُوَّكَ وإن شانَكَ . (3)

.


1- .وقعة صفّين : ص 103 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 399 ح 369 _ 373 وراجع : نهج البلاغة : الخطبة 206 والأخبار الطوال : ص 165 .
2- .الشَّيْن : العَيْب (لسان العرب : ج 13 ص 244 «شين») .
3- .غرر الحكم : ج 6 ص 339 ح 10418 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 519 ح 9426 .

ص: 561

3 / 10 نهى از دشنام

3 / 10نهى از دشناموقعة صفّين_ به نقل از عبد اللّه بن شريك _ :حُجربن عَدى و عمرو بن حَمِق ، بيرون شدند ، در حالى كه برائت و لعن بر شاميان را آشكار مى كردند . على عليه السلام به آنان پيغام داد كه از آنچه به من خبر رسيده ، خوددارى كنيد . آن دو نزد على عليه السلام آمدند و گفتند : اى اميرمؤمنان! مگر ما برحق نيستيم؟ فرمود : «چرا» . گفتند : مگر آنان بر باطل نيستند؟ فرمود : «چرا» . گفتند : پس چرا ما را از دشنام دادن آنان ، باز داشتى؟ فرمود : «دوست نداشتم شما جزو لعن كننده ها و دشنام دهنده ها باشيد كه دشنام بدهيد و برائت بجوييد ؛ امّا اگر بدى هاى رفتارى آنان را بازگو مى كرديد و مى گفتيد : روش آنان چنين است و رفتارشان چنان است ، به سخن حق ، نزديك تر بود و در عذرآورى ، رساتر ؛ و اگر به جاى لعن آنان و برائت جُستن از آنها مى گفتيد : بار خدايا! خون ما و آنان را حفظ كن ، ميان ما و آنان را اصلاح كن و آنان را از گم راهى برَهان ، تا آن كه حق را نمى داند ، بشناسد و آن كه به گم راهى و دشمنى آزمند است ، از آن ، باز ايستد ، اين ، نزد من دوست داشتنى تر بود و براى شما بهتر» . آن دو گفتند : اى امير مؤمنان! پندت را مى پذيريم و ادب (تربيتْ) از تو مى آموزيم .

امام على عليه السلام :از دشمنت عيبجويى مكن ، گرچه او از تو عيبجويى كند .

.

ص: 562

3 / 11الرِّفقُ ما لَم يَكُن تَآمُراالإمام عليّ عليه السلام :الرِّفقُ يَفِلُّ حَدَّ المُخالَفَةِ . (1)

عنه عليه السلام_ في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :قارِب عَدُوَّكَ بَعضَ المُقارَبَةِ تَنَل حاجَتَكَ ، ولا تُفرِطُ في مُقارَبَتِهِ فَتُذِلَّ نَفسَكَ وناصِرَكَ ، وتَأمَّل حالَ الخَشَبَةِ المَنصوبَةِ في الشَّمسِ الَّتي إن أمَلتَها زادَ ظِلُّها ، وإن أفرَطتَ في الإِمالَةِ نَقَصَ الظِّلُّ . (2)

تاريخ الطبري عن عبد المَلِك بن أبي حُرّةَ الحَنَفيّ :أنّ عَليّا عليه السلام خَرَجَ ذاتَ يَومٍ يَخطُبُ ، فَإِنَّهُ لَفي خُطبَتِهِ إذ حَكَّمَتِ المُحَكِّمَةُ في جَوانِبِ المَسجِدِ . فَقالَ عَليٌّ عليه السلام : اللّهُ أكبَرُ ! كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِها باطِلٌ ! إن سَكَتوا عَمَمناهُم (3) ، وإن تَكَلَّموا حَجَجناهُم ، وإن خَرَجوا عَلَينا قاتَلناهُم . (4)

السنن الكبرى عن كثير بن نَمِر :بَينا أنَا في الجُمُعَةِ وعَليٌّ عليه السلام عَلَى المِنبَرِ ، إذ قامَ رَجُلٌ فَقالَ : لا حُكمَ إلّا للّهِِ . ثُمَّ قامَ آخَرُ فَقالَ : لا حُكمَ إلّا للّهِِ ، ثُمَّ قاموا مِن نَواحِي المَسجِدِ ، فَأَشارَ إلَيهِم عَليٌّ عليه السلام بِيَدِهِ : اِجلِسوا ، نَعَم لا حُكمَ إلّا للّهِِ ، كَلِمَةٌ يُبتَغى بِها باطِلٌ ، حُكمَ اللّهِ نَنظُرُ فيكُم ، ألا إنَّ لَكُم عِندي ثَلاثَ خِصالٍ : ما كُنتُم مَعَنا لا نَمنَعُكُم مَساجِدَ اللّهِ أن تَذكُرُوا فيهَا اسمَ اللّهِ ، ولا نَمنَعُكُم فَيئا ما كانَت أيديكُم مَعَ أيدينا ، ولا نُقاتِلُكُم حَتّى تُقاتِلوا . ثُمَّ أخَذَ في خُطبَتِهِ . (5)

.


1- .غرر الحكم : ج 1 ص 150 ح 560 .
2- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 342 ح 923 .
3- .لعلّه من قولهم : عمّمناه أمرنا ؛ أي ألزمناه (لسان العرب : ج 12 ص 427 «عمم») .
4- .تاريخ الطبري : ج 5 ص 72 ، الكامل في التاريخ : ج 2 ص 398 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 135 وليس فيه «وإن خرجوا ...» وفيهما «غممناهم» بدل «عممناهم» .
5- .السنن الكبرى : ج 8 ص 319 ح 16763 ، تاريخ الطبري : ج 5 ص 73 عن كثير بن بهز الحضرمي ، الكامل في التاريخ : ج 2 ص 398 ، البداية والنهاية : ج 7 ص 285 كلّها نحوه .

ص: 563

3 / 11 نرم خويى تا زمانى كه توطئه در كار نباشد

3 / 11نرم خويى تا زمانى كه توطئه در كار نباشدامام على عليه السلام :نرم خويى ، تيزىِ مخالفت را كُند مى سازد .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :به دشمنت ، به اندازه اى نزديك شو كه به خواسته ات برسى ، و در نزديكى به او زياده روى منما تا خود و ياورت را خوار سازى . در چوبى كه در برابر خورشيد نصب شده ، بنگر . اگر آن را مايل كنى ، سايه اش افزوده مى شود و اگر در مايل كردن آن زياده روى كنى ، سايه كم مى گردد .

تاريخ الطبرى_ به نقل از عبد الملك بن ابى حُرّه حنفى _ :على عليه السلام روزى براى ايراد سخنرانى بيرون رفت . او در حال سخنرانى بود كه خوارج ، در گوشه هاى مسجد ، شعار «لا حُكمُ إلّا للّهِ ؛ حكمرانى جز براى خداوند نيست» ، سر دادند . على عليه السلام فرمود : «اللّه اكبر! سخن حقّى است كه از آن ، باطلْ اراده مى شود . اگر ساكت شوند ، با آنان مانند ديگران برخورد مى كنيم ، و اگر سخن گويند ، با آنان احتجاج مى ورزيم (استدلال مى كنيم) ، و اگر بر ما خروج كنند (دست به سلاح ببرَند) ، با آنان پيكار خواهيم كرد» .

السنن الكبرى_ به نقل از كثير بن نَمِر _ :در حالى كه در نماز جمعه بودم و على عليه السلام بر منبر بود ، مردى به پا خاست و گفت : «لا حكم إلّا للّه ؛ حكمرانى جز براى خداوند نيست!» . مردى ديگر هم به پا خاست و گفت : «لا حكم إلّا للّه !» . آن گاه خوارج از گوشه هاى مسجد ، به پا خاستند . على عليه السلام با دست به آنان اشاره كرد كه بنشينند [ و فرمود :] «آرى ؛ لا حكم إلّا للّه ! سخنى كه از آن ، باطلْ طلب مى شود . بر پايه حكم خداوند به شما مى نگريم . بدانيد كه براى شما نزد من، سه ويژگى است : تا زمانى كه با ما هستيد ، شما را از مساجد خداوند باز نداريم كه در آن ، نام خدا را بر زبان آوريد ؛ و تا زمانى كه دستان شما با دستان ماست ، شما را از ثروت هاى عمومى محروم نسازيم؛و با شما پيكار نكنيم، مگر آن كه نبرد كنيد» . آن گاه به ادامه خطبه پرداخت .

.

ص: 564

الأموال عن كثير بن نَمِر :جاءَ رَجُلٌ بِرَجُلٍ (1) مِنَ الخَوارِجِ إلى عَليٍّ عليه السلام ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي وَجَدتُ هذا يَسُبُّكَ ، قالَ : فَسُبَّهُ كَما سَبَّني . قالَ : ويَتَوَعَّدُكَ ؟ فَقالَ : لا أقتُلُ مَن لَم يَقتُلني ، قالَ عَليٌّ عليه السلام : لَهُم عَلَينا ثَلاثٌ : أن لا نَمنَعَهُمُ المَساجِدَ أن يَذكُرُوا اللّهَ فيها ، وأن لا نَمنَعَهُمُ الفَيءَ ما دامَت أيديهِم مَعَ أيدينا ، وأن لا نُقاتِلَهُم حَتّى يُقاتِلونا . (2)

المصنّف لابن أبي شيبة عن كثيربن نَمِر :جاءَ رَجُلٌ بِرِجالٍ إلى عَليٍّ عليه السلام فَقالَ : إنّي رَأَيتُ هؤلاءِ يَتَوَعَّدونَكَ ، فَفَرّوا وأخَذتُ هذا ، قالَ : أفَأَقتُلُ مَن لَم يَقتُلني ؟ قالَ : إنَّهُ سَبَّكَ ! قالَ : سُبَّهُ أو دَع . (3)

راجع : موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب عليه السلام : ج 3 ص 645 (القسم السادس / الحرب الثالثة / الفصل الثالث / صبر الإمام على أذاهم ورفقه بهم) .

3 / 12إجلاءُ المُتَآمِرينَ أو حَبسُهُمشرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد :قَد رُوِيَ أنَّ عِمرانَ بنَ الحُصَينِ كانَ مِنَ المُنحَرِفينَ عَنهُ عليه السلام ، وأنَّ عَليّا عليه السلام سَيَّرَهُ إلَى المَدائِنِ ، وذلِكَ أنَّهُ كانَ يَقولُ : إن ماتَ عَليٌّ فَلا أدري ما مَوتُهُ ، وإن قُتِلَ فَعَسى أنّي _ إن قُتِلَ _ رَجَوتُ لَهُ . (4)

الغارات عن سعيد الأَشعريّ :اِستَخلَفَ عَليٌّ عليه السلام حينَ سارَ إلَى النَّهرَوانِ رَجُلاً مِنَ النَّخَعِ يُقالُ لَهُ : هانِي بنُ هَوذَةَ ، فَكَتَبَ إلى عَليٍّ عليه السلام : إنَّ غَنيّا وباهِلَةَ فَتَنوا ، فَدَعَوُا اللّهَ عَلَيكَ أن يَظفِرَ بِكَ عَدُوُّكَ ، قالَ : فَكَتَبَ إلَيهِ عَليٌّ عليه السلام : أجلِهِم مِنَ الكوفَةِ ولا تَدَع مِنهُم أحَدا . (5)

.


1- .في المصدر : «لرجل» وهو تصحيف.
2- .الأموال : ص 245 ح 567 ، كنز العمّال : ج 11 ص 300 ح 31569 .
3- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 8 ص 614 ح 147 ، كنز العمّال : ج 11 ص 319 ح 31616 .
4- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 4 ص 77 .
5- .الغارات : ج 1 ص 18 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 356 ح 588 .

ص: 565

3 / 12 تبعيد يا زندانى كردن توطئه گران

الأموال_ به نقل از كثير بن نَمِر _ :مردى ، مردى از خوارج را نزد على عليه السلام آورد و گفت : اى امير مؤمنان! ديدم كه اين مرد ، تو را دشنام مى دهد . فرمود: «به او دشنام ده،همان گونه كه به من دشنام داد». گفت : تو را دوزخى مى انگاشت! فرمود : «آن را كه با من پيكار نكند ، نمى كُشم» . [ سپس ]فرمود : «آنها بر ما سه حق دارند : آنان را از مساجد ، باز نداريم ، كه در آن ياد خدا كنند ؛ و آنان را از ثروت هاى عمومى باز نداريم ، تا زمانى كه دستان آنان با دست هاى ماست ؛ و با آنان پيكار نكنيم ، تا زمانى كه با ما پيكار نكنند» .

المصنَّف ، ابن ابى شَيبه_ به نقل از كثير بن نَمِر _ :مردى ، مردى [ ديگر ] را نزد على عليه السلام آورد و گفت : اينان ، تو را دوزخى مى انگاشتند! امّا فرار كردند و من اين [ مرد ] را گرفتم . فرمود : «آيا آن را كه با من پيكار نكرده است ، بكُشم ؟» . گفت : تو را دشنام داد! فرمود : «او را دشنام ده ، يا رها كن» .

ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج 6 ص 419 (بخش ششم / پيكار سوم / فصل سوم / شكيبايى امام بر آزارِ خوارج و مدارا با ايشان) .

3 / 12تبعيد يا زندانى كردن توطئه گرانشرح نهج البلاغة :گزارش شده كه عمران بن حُصَين ، از كناره گيران از على عليه السلام بود و على عليه السلام او را به مدائن تبعيد كرد ؛ چرا كه مى گفت : اگر على بميرد ، نمى دانم مرگش چگونه است!؟ و اگر كشته شود _ كه اميد داريم كشته شود _ ، برايش اميدوارم [كه اهل نجات باشد] !

الغارات_ به نقل از سعيد اشعرى _ :على عليه السلام هنگام حركت به سوى نهروان ، مردى از قبيله نخع را جانشين كرد كه نامش هانى بن هَوذه بود . وى به على عليه السلام نامه نوشت كه [دو گروهِ] غنى و باهله ، فتنه كرده اند و دعا كرده اند كه دشمنت پيروز گردد . على عليه السلام به او نوشت : «[همه] آنها را از كوفه بيرون كن و هيچ يك از آنان را جا نگذار» .

.

ص: 566

تاريخ الطبري عن المُحِلّ بن خَليفَة :إنَّ رَجُلاً مِنهُم مِن بَني سَدوسٍ يُقالُ لَهُ العَيزارُ بنُ الأَخنَسِ كانَ يَرى رَأيَ الخَوارِجِ ، خَرَجَ إلَيهِم ، فَاستَقبَلَ ورَاءَ المَدائِنِ عَدِيَّ بنَ حاتِمٍ ومَعَهُ الأَسوَدُ بنُ قَيسٍ والأَسوَدُ ابنُ يَزيدَ المُرادِيّانِ ، فَقالَ لَهُ العَيزارُ حينَ استَقبَلَهُ: أسالِمٌ غانِمٌ ، أم ظالِمٌ آثِمٌ ؟ فَقالَ عَدِيٌّ : لا ، بَل سالِمٌ غانِمٌ ، فَقالَ لَهُ المُرادِيّانِ: ما قُلتَ هذا إلّا لِشَرٍّ في نَفسِكَ ، وإنَّكَ لَنَعرِفُكَ يا عَيزارُ بِرَأيِ القَومِ ، فَلا تُفارِقنا حَتّى نَذهَبَ بِكَ إلى أميرِ المُؤمِنينَ فَنُخبِرَهُ خَبَرَكَ . فَلَم يَكُن بِأَوشَكَ أن جاءَ عَليٌّ فَأَخبَراهُ خَبَرَهُ ، وقالا: يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنَّهُ يَرى رَأيَ القَومِ ، قَد عَرَفناهُ بِذلِكَ . فَقالَ : ما يَحِلُّ لَنا دَمُهُ ، ولكِنّا نَحبِسُهُ . فَقالَ عَدِيُّ بنُ حاتِمٍ: يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ادفَعهُ إلَيَّ وأنَا أضمِنُ ألّا يَأتِيَكَ مِن قِبَلِهِ مَكروهٌ . فَدَفَعَهُ إلَيهِ . (1)

.


1- .تاريخ الطبري : ج 5 ص 89 .

ص: 567

تاريخ الطبرى_ به نقل از مُحِلّ بن خليفه _ :مردى از قبيله بنى سَدوس كه نامش عَيْزار بن اَخنس بود و به باورهاى خوارج اعتقاد داشت ، به سمت [لشگرگاه] خوارج ، حركت كرد . در بيرون مدائن، با عَدىّ بن حاتم ، رو به رو شد كه همراهش اسود بن قيس مرادى و اسود بن يزيد مرادى بودند . عيزار ، وقتى با عدى رو به رو شد ، گفت : آيا سالم و بهره بَرى يا ستمگر و گنهكار؟ عدى گفت : سالم و بهره بَر . آن دو مرادى گفتند : اين سخن را نگفتى ، مگر به جهت شرّى كه در باطن دارى [و براى لشگر خوارج ، يار مى گيرى] . به درستى كه ما مى دانيم كه عقيده خوارج را دارى . اى عيزار! از ما جدا نمى شوى تا تو را نزد امير مؤمنان ببريم و اخبارت را به وى گزارش دهيم . زمانى نگذشت كه على عليه السلام آمد و آن دو ، خبر را به وى گزارش كردند و گفتند : اى امير مؤمنان! او بر اعتقاد خوارج است . ما او را مى شناسيم . فرمود : «خونش بر ما حلال نيست ؛ امّا او را زندانى مى كنيم» . عَدىّ بن حاتم گفت : اى امير مؤمنان! او را به من بسپار و من ضمانت مى كنم كه از ناحيه او به شما آسيبى نرسد . على عليه السلام او را به عدى سپرد .

.

ص: 568

. .

ص: 569

. .

ص: 570

. .

ص: 571

. .

ص: 572

. .

ص: 573

. .

ص: 574

. .

ص: 575

. .

ص: 576

. .

ص: 577

. .

ص: 578

. .

ص: 579

. .

ص: 580

. .

ص: 581

. .

ص: 582

. .

ص: 583

. .

ص: 584

. .

ص: 585

. .

ص: 586

. .

ص: 587

. .

ص: 588

. .

ص: 589

. .

ص: 590

. .

ص: 591

. .

ص: 592

. .

ص: 593

. .

ص: 594

. .

ص: 595

. .

ص: 596

. .

ص: 597

. .

ص: 598

. .

ص: 599

فهرست تفصيلى .

ص: 600

. .

ص: 601

. .

ص: 602

. .

ص: 603

. .

ص: 604

. .

ص: 605

. .

ص: 606

. .

ص: 607

. .

ص: 608

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109