دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث جلد 1

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان و نام پديدآور : دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث / محمدی ری شهری، با همکاری رسول موسوی ؛ مترجم حمیدرضا شیخی.

مشخصات نشر : قم : موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر ، 1384.

مشخصات ظاهری : 2ج.

فروست : مرکز تحقیقات دارالحدیث ؛ 115.

شابک : 60000 ریال : دوره : 964-493-113-0 ؛ ج. 1 : 964-493-111-4 ؛ 90000 ریال : ج.1، چاپ دوم : 978-964-493-111-6 ؛ ج. 2 : 964-493-112-2 ؛ 90000 ریال : ج.2، چاپ دوم : 978-964-493-112-3

يادداشت : کتاب حاضر بخشی از کتاب " میزان الحکمه: اخلاقی، عقیدتی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، ادبی" نوشته محمد محمدی ری شهری است.

يادداشت : ج. 1و2 (چاپ دوم: 1386).

عنوان دیگر : میزان الحکمه: اخلاقی، عقیدتی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، ادبی.

موضوع : دنیای فانی -- جنبه های قرآنی

موضوع : دنیای فانی -- احادیث

موضوع : معاد -- جنبه های قرآنی

موضوع : معاد -- احادیث

شناسه افزوده : موسوی، سیدرسول، 1340 -

شناسه افزوده : شیخی، حمیدرضا، 1337 -مترجم

شناسه افزوده : محمدی ری شهری، محمد، 1325- . میزان الحکمه: اخلاقی، عقیدتی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، ادبی.

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دارالحدیث

رده بندی کنگره : BP104 /د84 م3 1384

رده بندی دیویی : 297/159

شماره کتابشناسی ملی : 1242885

ص : 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

پيش گفتار

پيش گفتارستايش ، پروردگار جهانيان را ، و سلام و درود بر بنده برگزيده اش محمّد ، و دودمان پاك و اصحاب نيك و خجسته او! دنيا و آخرت ، دو موضوع بنيادين در حوزه معارفِ مرتبط با جهان شناسى ، انسان شناسى و دين شناسى اند و جهتگيرى هاى انسان در زمينه هاى گوناگونِ اعتقادى ، فرهنگى ، اقتصادى و سياسى ، ارتباط نزديكى با چگونگى نگاه او به دنيا و آخرت دارند . از اين رو ، شناخت ديدگاه اسلام در باره اين دو موضوعِ سرنوشت ساز ، براى پيروان اين آيين آسمانى ، از اهمّيت فراوانى برخوردار است . كتاب دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث ، مجموعه رهنمودهاى قرآن و احاديث اسلامى را با نظمى نوين ، در چهار بخش ، ارائه مى نمايد .

محتواى كتاببخش يكم ، درباره تبيين حقيقت دنيا و ويژگى هاى آن ، نقش دنيا در ساختن آخرت ، و رهنمودهاى اسلام براى برخوردارى از خوش بختى در دنيا و آخرت است . بخش دوم ، به تعريف دنياى نكوهيده و ويژگى هاى آن و ارزيابى آن و بيم دادن از آن پرداخته است . در اين بخش ، همچنين زيان هاى دل بستگى به دنياى نكوهيده و

.

ص: 8

ريشه ها و نشانه هاى اين دل بستگى توضيح داده مى شود . بخش سوم ، معناى «زهد» در دنيا ، آثار و بركات آن ، زمينه ها و ريشه هاى آن و تفاوت زُهد اسلامى و رُهبانيّت مسيحى را بيان مى كند ، و نيز رهنمودهايى براى دستيابى به اين خصلت ارجمند ، و نمونه هايى از الگوهاى زهد اسلامى ارائه مى دهد . بخش چهارم ، درباره تبيين حقيقت «آخرت» و زندگى پس از مرگ ، ويژگى هاى آن ، تأكيد بر اهمّيت دادن به زندگى در سراى جاويد ، ويژگى هاى آخرت مداران ، آثار و بركات اهمّيت دادن به آخرت ، تأكيد بر ياد كردن آخرت و فراموش نكردن آن ، منافع ياد كردن آخرت و زيان هاى فراموشى آن ، و تأكيد بر كارهايى است كه موجب خوش بختى و كام روايى در آخرت مى گردد .

دو نكته مهمشرح آنچه به اجمال گفتيم ، در متن اين مجموعه خواهد آمد ؛ ليكن پيش از آن ، توجّه به دو نكته ضرورى است : 1 . اعجاز در بيان حقيقت دنيا و آخرت آنچه در قرآن و احاديث اسلامى در تبيين حقيقت دنيا و آخرت و چگونگى برخورد با آنها آمده ، حقيقتا در حدّ اعجاز است . با تأمّل مى توان به روشنى دريافت كه انديشه انسان ، بدون ارتباط با مبدأ وحى ، نمى تواند با چنين دقّتى _ كه در احاديث اسلامى ديده مى شود _ ميان دنيايى كه مزرعه آخرت است و دنيايى كه در برابر آخرت قرار دارد ، مرزبندى كند ، و راه نجات از دام دنياى نكوهيده را بشناسد و او را به آبادسازى سراى هميشگى در كنار آباد كردنِ سراى زندگى موقّت ، وا دارد .

.

ص: 9

2 . توصيه به مكرّر خواندن اين كتاب اين كتاب ، در واقع ، عصاره رهنمودهاى اسلام در باره حقايق مربوط به دنيا و آخرت است و نكات فوق العاده آموزنده و سازنده اى براى همه پيروان قرآن ، بويژه براى دولت مردان و پويندگان سير و سلوك به سوى حق تعالى ، ارائه مى نمايد . همچنين بخش هايى از آن ، براى كسانى كه با اضطراب ها و نگرانى هاى ناشى از مشكلات زندگى دست به گريبان اند ، سودمند خواهد بود . كتاب دنيا و آخرت ، در واقع ، درست زندگى كردن را به انسان مى آموزد . پس انسان ، تا زنده است ، به مطالعه آن ، نياز دارد . از اين رو ، يك بار خواندن اين كتاب ، كافى نيست و درس هاى آموزنده آن ، بايد آن قدر تكرار شود كه ضميمه جان گردد .

روش كتابروش ما در بررسى و كاوش و مستندسازى مباحث در اين مجموعه ، متّكى به عناصر زير است : 1 . از ديدگاه ما ، احاديثى كه از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده اند ، در واقع ، حديث پيامبر خدايند ، همان گونه كه امام رضا عليه السلام فرمود : «ما از طرف خدا و پيامبر او سخن مى گوييم» (1) و نيز امام صادق عليه السلام فرمود : «سخن من ، سخن پدرم است و سخن پدرم ، سخن جدّم است و سخن جدّم ، سخن حسين است و سخن حسين ، سخن حسن است و سخن حسن ، سخن امير مؤمنان و سخن امير مؤمنان ،سخن پيامبر خداست و سخن پيامبر خدا ، سخن خداوند متعال است» . (2) كلمه «سنّت» كه در عنوان اين كتاب آمده است ، براى بيان همين نكته و مفهوم

.


1- .رجال الكشّي : ج 2 ص 490 ح 401 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 250 ح62 .
2- .الكافي : ج1 ص53 ح 14 ، منية المريد : ص373 ، الإرشاد : ج2 ص186 ، بحار الأنوار : ج2 ص179 ح28 . ر .ك : اهل بيت در قرآن و حديث : بخش چهارم / فصل يكم / حديث آنها همان حديث پيامبر خداست .

ص: 10

است كه در كتاب ، از همه احاديثِ روايت شده از پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او ، يكسان بهره گرفته شده است . 2 . كوشيده ايم در حدّ توان ، همه روايات مربوط به هر موضوع را از منابع گوناگونِ شيعه و اهل سنّت ، به طور مستقيم ، استخراج و گرآورى كنيم و با بهره گيرى از نرم افزارهاى رايانه اى ، آنها را روى برگه هاى مخصوص ، تنظيم نماييم تا زمينه گزينش كامل ترين ، موثّق ترين و كهن ترينِ آنها فراهم آيد . در مورد استفاده از دعاها نيز جز در مواردى اندك ، تنها از ادعيه اى كه مستند به پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام است ، بهره گرفته ايم . 3 . سعى كرده ايم تا از آوردن روايات تكرارى پرهيز نماييم ، جز در اين موارد : الف _ آن جا كه نكته مهمّى در تفاوت واژه ها و اصطلاحات ، نهفته بوده است . ب _ در مواردى كه متن حديث ، در متون شيعه و اهل سنّت ، تفاوت داشته است . ج _ آن جا كه متن حديث ، بيش از يك سطر نبوده و در عين حال، مرتبط با دو باب بوده است . 4 . اگر در موضوع واحد ، احاديث رسيده از پيامبر خدا و امامان عليهم السلام ، متعدّد باشند ، حديث پيامبر صلى الله عليه و آله (يا قائل متقدّم) در متن ، و نشانى احاديث ديگر (با ذكر قائل و منبع) ، در پانوشت مى آيد ، مگر آن كه احيانا يكى از آنها ، نكته تازه اى داشته باشد كه آن نيز در متن خواهد آمد . 5 . در هر موضوع ، پس از ذكر آيات مربوط به آن ، احاديث ، به ترتيبِ زمانى (از پيامبر خدا تا امام مهدى عليه السلام ) مى آيند ، مگر آن كه حديث ، در تفسير آياتِ مذكور باشد (كه در اين صورت ، پيش از ديگر احاديث مى آيد) ، يا آن كه تناسب موضوعى احاديث ، ترتيب ديگرى را ايجاب كند .

.

ص: 11

6 . در آغاز هر روايت ، تنها نام پيامبر يا امامى را آورده ايم كه حديث از او نقل شده است ، مگر آن كه راوى ، فعل آنان را نقل كرده باشد ، يا سؤال و جوابى در ميان بوده باشد و يا راوى ، سخنى را در متن حديث آورده باشد كه كلام پيامبر ، يا امام نيست . 7 . به خاطر تعدّد نام ها و لقب هاى پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام ، نام واحدى را براى هر يك از آن بزرگواران برگزيده ايم كه به صورت ثابت در اوّل روايت مى آيد و بر شخص موردنظر ، دلالت مى كند . 8 . در پانوشت ها ، منابع احاديث ، به ترتيب معتبرترينِ آنها تنظيم شده است ؛ ليكن گاه به دليلى كه بر محقّقان پوشيده نيست (از جمله : پرهيز از تكرار ، اختلاف منابع يا راوى و يا شخصى كه از او روايت شده) ، اين ترتيب را پس از نخستين منبع ، مراعات نكرده ايم . 9 . هر گاه دسترس به منابع اوّليه ممكن باشد ، حديث مستقيما از آنها نقل مى شود . آن گاه نشانىِ بحار الأنوار (در احاديث شيعه) و كنز العمّال (در احاديث اهل سنّت) به عنوان دو منبع اساسى و جامع حديث شيعه و اهل سنّت ، افزوده مى شود . 10 . پس از ذكر منابع ، گاه با نشانه «ر .ك» ، به منابع ديگر ارجاع داده مى شود و اين ، وقتى است كه متن ارجاعى ، با متن نقل شده ، تفاوت بسيار دارد و در عين حال ، با آن و با موضوع بحث ، مرتبط است . 11 . ارجاع به ابواب ديگر اين كتاب ، به خاطر تناسب و اشتراك محتوايى ميان احاديث آنهاست . 12 . هدف از «درآمد»هايى كه براى فصل هاى كتاب ، نوشته شده يا توضيحات و استنتاج هايى كه در پى احاديث آمده است ، ارائه چشم انداز كلّى روايات آن بخش يا آن فصل است . گاه هم به توضيح و تبيين برخى از مفاهيم دشوار و پيچيده احاديث ،

.

ص: 12

پرداخته شده است . 13 . مهم ترين نكته در اين شيوه ، كوشش در حدّ توان براى تأييد اطمينان آورِ صدور احاديث هر باب از پيامبر صلى الله عليه و آله يا امام عليه السلام است كه به كمك قرائن عقلى و نقلى براى اثبات محتواى احاديث ، صورت پذيرفته است . * گفتنى است كه اين مجموعه ، بخش ديگرى از دانش نامه ميزان الحكمه است كه به دليل اهميت آن ، به صورت مستقل منتشر مى شود . در اين جا ، لازم مى دانم مراتب سپاس خود را از همه فضلا و پژوهشگران عزيز و بزرگوار در مركز تحقيقات دارالحديث _ كه در پديد آوردن و عرضه اين اثر ، كوشش هاى ستودنى داشته اند _ و بويژه از فاضل گران قدر ، جناب آقاى سيّد رسول موسوى _ كه در تحقيق اين كتاب ، اين جانب را مساعدت نمودند _ ابراز دارم . همچنين از فاضل گران مايه جناب آقاى حميدرضا شيخى كه با ترجمه دقيق ، روان و زيباى اين كتاب ، زمينه بهره مندى پارسى زبانان را فراهم ساختند ، صميمانه سپاس گزارم . از خداوند منّان ، براى همه آنان ، پاداشى درخور فضل حضرتش مسئلت دارم . ربَّنا ! تَقَبَّل منّا ، إنّك أنت السميعُ العليم . محمّد محمّدى رى شهرى 30 تيرماه 1384 14 جمادى الثانى 1426

.

ص: 13

بخش يكم: دنيا

اشاره

بخش يكم: دنيافصل يكم: شناخت دنيافصل دوم: اهمّيت دنيا و نقش آن در ساختن آخرتفصل سوم: راه هاى دستيابى به خير دنيا و آخرتفصل چهارم: گروه هاى مردم در رسيدن به دنيا و آخرتفصل پنجم: هشيارى در طلب دنيا (دنياطلبى آگاهانه)

.

ص: 14

درآمد

دنيا ، در لغت

درآمددنيا ، در لغتدنيا ، مؤنّث «أدنى (نزديكتر) » از ريشه «دنو» به معناى «نزديك بودن» است و براى زندگى قبل از مرگ ، صفت واقع مى شود در مقابل «آخرت» كه براى زندگى پس از مرگ ، صفت واقع مى شود . ابن فارس در تبيين ريشه كلمه «دنيا» مى گويد : الدال والنون والحرف المعتلّ أصل واحد يقاس بعضه على بعض وهو المقاربة ، ومن ذلك الدَّنيّ ، وهو القريب ، من دنا يدنو ، وسُمّيت الدّنيا لدنوّها . (1) دال و نون و واو (دنو) ، به معناى نزديكى است ، و از همين ريشه است كلمه «دَنىّ» به معناى «نزديك» ، از «دَنا يَدنو» . و دنيا را به خاطر نزديك بودنش «دنيا» ناميده اند . ساير لغويان نيز اين واژه را همين گونه ريشه يابى و معنا كرده اند . (2)

.


1- .معجم مقاييس اللغة : ج 2 ص 303 .
2- .ر .ك : العين : ص 274 ، صحاح اللغة : ج 6 ص 2341 ، مفردات ألفاظ القرآن : ص 318 ، القاموس المحيط : ج4 ص329 ، تاج العروس : ج19 ص417 ، لسان العرب : ج14 ص271 ، مجمع البحرين : ج 1 ص 613 ، المنجد في اللغة : ص 226 .

ص: 15

دنيا ، در قرآن و حديث

اشاره

دنيا ، در قرآن و حديثقرآن كريم ، زندگى پيش از مرگ را گاه «زندگى دنيا» (1) مى نامد ، مانند: « يَعْلَمُونَ ظَ_هِرًا مِّنَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الاْآخِرَةِ هُمْ غَ_فِلُونَ. (2) از زندگى دنيا ، ظاهرى را مى شناسند و از آخرت غافل اند » . و گاه آن را «زندگى نخست» مى خواند ، مانند: « لَهُ الْحَمْدُ فِى الاْءُولَى وَ الاْآخِرَةِ . (3) ستايش ، در زندگى نخست و زندگى پسين ، ويژه اوست » . و گاه با تعبير «أدنى» به آن اشاره مى نمايد ، مانند : «يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَ_ذَا الأَْدْنَى. (4) متاع اين [زندگىِ] نزديك تر (/ پست تر) را مى گيرند » . و گاه آن را «زندگى زودگذر (العاجلة ) » مى نامد، مانند: «مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِيدُ . (5) هر كه خواهان گذراست ، در همين دنيا آنچه را بخواهيم ، به هر كه بخواهيم ، مى دهيم » .

.


1- .كلمه «دنيا» در قرآن ، يكصد و يازده بار در «زندگى پيش از مرگ» به كار رفته است كه شصت و نه بار آن ،پس از لفظ «حيات» است.
2- .روم : آيه 7 .
3- .القصص : آيه 70 . نيز ر .ك : ليل : آيه 13 وضحى : آيه 4 .
4- .اعراف : آيه 169 .
5- .اسراء : آيه 18 . نيز ، ر .ك : قيامت : آيه 20 ، انسان : آيه 27 .

ص: 16

1 . تبيين حقيقت دنيا و جهان پيش از مرگ

با تأمّل در آيات و احاديثى كه كلمه «دنيا» (1) در آنها به كار رفته است ، روشن مى شود كه اين واژه در احاديث اسلامى سه كاربرد دارد : 1 . جهانِ پيش از مرگ و زندگى در آن (در مقابل جهانِ پس از مرگ و زندگى در آن ) . اين كاربرد ، هماهنگ با معناى لغوى «دنيا»ست . 2 . بهره گيرى از امكانات جهانِ پيش از مرگ در جهت تأمين نيازهاى مادّى و معنوى ، و دنيوى و اُخروى در كنار هم . 3 . بهره گيرى از امكانات جهانِ پيش از مرگ در جهت تأمين خواسته هاى مادّى به بهاى از دست دادن ارزش هاى معنوى و آسايش اُخروى . دنيا به معناى اوّل ، از آيات الهى و نشانه هاى حكمت و قدرت اوست ، به معناى دوم ، دنياى ستوده و به معناى سوم ، دنياى نكوهيده است . بخش نخست اين كتاب ، ناظر به معناى اوّل و دومِ «دنيا» ، و بخش دوم ، ناظر به معناى سوم «دنيا» ، و بخش سوم ، در واقع ، دعوت به مبارزه با رغبت به دنيا به معناى سوم است . بخش اوّل ، شامل پنج فصل با مطالب زير است :

1 . تبيين حقيقت دنيا و جهان پيش از مرگدر فصل يكم ، ابتدا موضوع نام گذارى جهان پيش از مرگ به «دنيا» از نگاه قرآن و حديث ، مطرح شده كه هماهنگ با مفهوم لغوى اين واژه است . سپس ويژگى ها و مشخّصات جهانِ پيش از مرگ ، توضيح داده شده است . اين ويژگى ها ، پژوهشگر را با حقيقت دنيا و هدف از آفرينش آن از نگاه اسلام ، آشنا مى كند .

.


1- .گفتنى است كه كلمه «دنيا» در قرآن ، گاه به معناى لغوى آن استعمال شده است ، مانند : «إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا؛ آن گاه كه شما در دامنه نزديك ترِ كوه بوديد» (انفال: آيه 42) كه خارج از موضوع بررسى ماست.

ص: 17

2 . تبيين اهمّيت و ارزش دنيا

در ادامه ، با آمدن مثال هايى ، حقيقت دنيا و زندگى در آن ، توضيح بيشترى داده شده و در پايان فصل ، احاديثى كه درباره مدّت زمانى جهانِ پيش از مرگ وارد شده اند ، مورد نقد و بررسى قرار گرفته اند .

2 . تبيين اهمّيت و ارزش دنيادر فصل دوم ، براى اثبات اهمّيت و ارزش دنيا و نقش آن در سازندگى جهانِ پس از مرگ ، ابتدا آيات و احاديثى آمده اند كه با صراحت ، بر اين مدّعا دلالت دارند و تأكيد مى كنند كه : اسلام ، دينِ دنيا و آخرت و برنامه تكامل مادّى و معنوىِ انسان است ، دنيا مزرعه آخرت است ، مسلمان كسى است كه به دنيا و آخرت اهمّيت مى دهد و سرانجام ، جامعه اسلامى ، هنگامى به نقطه مورد نظر اسلام رسيده است كه در اوج تكامل مادّى و معنوى باشد . گفتنى است كه محبّت دنيا به اين معنا (مزرعه آخرت بودن) ريشه در فطرت انسان دارد (1) و از اين رو ، نكوهيده نيست؛ (2) بلكه دنيا اگر در كنار آخرت و مقدّمه آخرت باشد ، پاره اى از آخرت است . بر اين پايه ، اسلام ، با صراحت ، رهبانيت را ممنوع ساخته و تحريم لذايذ حلال بر خويشتن را نهى كرده است (3) و پيشوايان بزرگ دين با كسانى كه در اثر كج فهمى يا انگيزه هاى گوناگون ، مردم را به ترك دنيا دعوت كرده اند ، مبارزه نموده اند . (4) بر اين اساس ، متون دينى اسلام ، به تلاش براى سازندگى دنيا و بهره گيرى از

.


1- .ر .ك : ص 119 (سرشت دنيا دوستى در انسان) .
2- .ر .ك : ص 121 (نهى از ناسزاگويى به دنيا و نكوهش آن) .
3- .ر .ك : ص127 (نهى از رهبانيت و از حرام شمردن آنچه خدا حلال كرده است) .
4- .ر .ك : ص 147 (اعتراض به دعوت كنندگان به ترك دنيا) .

ص: 18

3 . رهنمودهاى اسلام براى سازندگى دنيا و آخرت

مواهب آن در جهت تقويت ارزش هاى معنوى و آبادانى جهانِ پس از مرگ (1) و نيز دعا براى رفاه در زندگى توصيه مى كنند (2) و بر پاداش اخروى براى كسى كه در مسير تأمين منافع دنيوى ، از مسير حقْ خارج نمى شود ، تأكيد دارند . (3)

3 . رهنمودهاى اسلام براى سازندگى دنيا و آخرتنكته قابل توجّه ، اين است كه هر كسى نمى تواند منافع اُخروى خود را در كنار منافع مادّى تأمين كند . چه بسا كسانى كه به نام اسلام و آخرت ، در هوس هاى مادّى غرق مى شوند و زندگى معنوى خود را تباه مى سازند . از اين رو ، اسلام براى تأمين منافع اُخروى در كنار منافع دنيوى ، رهنمودهاى ارزنده اى دارد كه ميزان بهره ورى انسان از دنيا و آخرت ، به آنها بسته است . (4) بدين سان ، مردم از نظر برخوردارى از دنيا و آخرت ، به چهار دسته تقسيم مى شوند (5) : جمعى ، نه دنيا دارند و نه آخرت . عدّه اى ، در دنيا وضعشان خوب است؛ امّا در آخرت دچار مشكل هستند . گروهى در دنيا زندگى مناسبى ندارند؛ ولى در آخرت از زندگى خوبى برخوردارند . و عدّه اى هستند كه هم دنيا دارند و هم آخرت : «لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الاْآخِرَةِ ؛ در زندگى دنيا و در آخرت ، مژده براى آنان است » (6) .

.


1- .ر .ك : ص 161 (بهره گيرى از دنيا) و 163 (اين ، دنياطلبى نيست) .
2- .ر .ك : ص 165 (دعا براى رفاه در زندگى) .
3- .ر .ك : ص 181 (پاداش كسى كه دنيا را به حق برگيرد) .
4- .ر .ك : ص 185 (فصل سوم : عوامل دستيابى به خير دنيا و آخرت) .
5- .ر .ك : ص 209 (فصل چهارم : گروه هاى مردم در رسيدن به دنيا و آخرت) .
6- .يونس : آيه 64 .

ص: 19

4 . هشيارى نسبت به آفات توسعه مادّى

4 . هشيارى نسبت به آفات توسعه مادّىآخرين و مهم ترين نكته در ارتباط با جمع ميان دنيا و آخرت ، هشيارى نسبت به خطر آفاتى است كه توسعه مادّى به دنبال دارد؛ آفاتى كه اگر درست شناخته نشوند و به موقعْ پيشگيرى نگردند ، بى ترديد ، انسان در دام دنياى نكوهيده قرار خواهد گرفت . از آن جا كه اين آفات و راه پيشگيرى از آنها را به تفصيل در كتاب توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث آورده ايم ، (1) در فصل پنجم از اين كتاب ، تنها به يك نكته اساسى اشاره مى نماييم و آن ، هشيارى در طلب دنيا و ميانه روى در تأمين منافع مادّى و اجتناب از حرص است .

.


1- .توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث : بخش پنجم : آفات توسعه .

ص: 20

الفصل الأوّل : معرفة الدّنيا1 / 1تَسمِيَةُ الدُّنياالكتاب«وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» . (1)

«لَهُ الْحَمْدُ فِى الاْءُولَى وَ الآخِرَةِ» . (2)

«مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا» . (3)

«فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْكِتَ_بَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَ_ذَا الأَْدْنَى» (4) .

راجع : اللّيل : 13 و الضحى : 4 .

.


1- .البقرة : 201 .
2- .القصص : 70 .
3- .الإسراء : 18 .
4- .الأعراف : 169 . قال العلاّمة المجلسي قدس سره _ في توضيح معنى «الأدنى» في الآية الشريفة _ : يعني الدنيا ؛ من الدنوّ بمعنى القرب . وقال سبحانه : «وَ لَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الاْءَدْنَى» السجدة : 21 . وبالجملة : الأدنى والدنيا يصرفان على وجوه ، فتارة يعبّر به عن الأقلّ فيقابل بالأكثر والأكبر ، وتارة عن الأرذل والأحقر فيقابل بالأعلى والأفضل ، وتارة عن الأقرب فيقابل بالأقصى ، وتارة عن الاُولى فيقابل بالآخرة ، وبجميع ذلك ورد التنزيل على بعض الوجوه . وقال الجزري : الدنيا اسم لهذه الحياة لبُعد الآخرة عنها (بحار الأنوار : ج57 ص356) .

ص: 21

فصل يكم : شناخت دنيا

1 / 1 نام گذارى دنيا

فصل يكم: شناخت دنيا1 / 1نام گذارى دنياقرآن«و برخى از آنان مى گويند: پروردگارا ! در دنيا به ما نيكى ده و در آخرت نيز نيكى عطايمان كن و ما را از عذاب آتش ، نگه دار».

«و ستايش ، از آنِ اوست در اين [سراى] نخستين و در آخرت».

«هركس خواهان [دنياى] زودگذر است ، به زودى هر كه را بخواهيم ، از آن مى دهيم . آن گاه ، دوزخ را كه در آن خوار و رانده داخل خواهد شد، براى او مقرّر مى داريم».

«آن گاه ، بعد از آنان، جانشينانى وارث كتاب [آسمانى] شدند كه متاع اين دنياى پست (1) را مى گيرند».

ر . ك : ليل : آيه 13 ، ضحى : آيه 4.

.


1- .علاّمه مجلسى مى گويد: مقصود از «أدنى» در روايت ، دنياست، از ريشه «دنوّ» به معناى نزديك. خداوند سبحان مى فرمايد: «و از عذاب نزديك تر به آنها مى چشانيم» (سجده : آيه 21). به طور كلّى ، اَدنى و دنيا ، چند وجه دارند. گاه مراد از آنها «أقلّ(كمتر)» است ، در مقابل «أكثر(بيشتر)» و «أكبر (بزرگ تر)». وگاه به معناى «أحقر (پست تر و حقيرتر)» در مقابل «أعلى (بالاتر)» و «أفضل (برتر)» وگاه به معناى «أقرب (نزديك تر)» است ، در مقابل «أقصى (دورتر)»، و گاه به معناى «اُولى (نخستين)» است در مقابل «آخرة (ديگر، پسين)» و در قرآن به همه اين معانى آمده است. جزرى مى گويد: دنيا ، نامى است براى اين زندگى ؛ چون آخرت از آن دور است (بحار الأنوار : ج 57 ص 356).

ص: 22

الحديث240.1 . روى أبو الفتوح الرازي في تفسيره عن جماعة من ارسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا دَنِيَّةٌ (1) خُلِقَت مِن دونِ الآخِرَةِ ، ولَو خُلِقَت مَعَ الآخِرَةِ لَم يَفنَ أهلُها ، كَما لا يَفنى أهلُ الآخِرَةِ . (2)239.ما رواه الكليني بإسناده عن محمّد بن عبد الخالق وأالإمام عليّ عليه السلام :إنَّما سُمِّيَتِ الدُّنيا دُنيا ؛ لاِءَنَّها أدنى (3) مِن كُلِّ شَيءٍ . (4)1 / 2خَصائِصُ الدُّنياأ _ دارُ ابتِلاءٍالكتاب«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الاْءَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» . (5)

«الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَوةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» . (6)

«وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَ_وَ تِ وَ الاْءَرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» . (7)

«وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَ جًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقَى» . (8)

.


1- .قال العلاّمة المجلسي قدس سره : أي أخسّ ؛ لِبعد الآخرة عنها (بحار الأنوار : ج 57 ص 356) .
2- .علل الشرائع : ص 470 ح 33 عن يزيد بن سلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 356 ح 2 .
3- .قال العلاّمة المجلسي قدس سره : أي أقرب بحسب المكان أو بحسب الزمان ، أو أخسّ وأرذل (بحار الأنوار : ج57 ص356) .
4- .علل الشرائع : ص 2 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 355 ح 1 .
5- .الكهف : 7 .
6- .الملك : 2 .
7- .هود : 7 .
8- .طه : 131 .

ص: 23

1 / 2 ويژگى هاى دنيا

الف _ سراى آزمايش

حديث229.2 . وروى الكليني بإسناده عن محمّد بن عبدة النيسابپيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در پاسخ به اين پرسش كه:چرا دنيا را دنيا ، گفته اند؟ _ : دنيا ، پست و نزديك [به ما] و پيش از آخرت آفريده شده است. اگر دنيا هم زمان با آخرت آفريده شده بود ، اهل آن فانى نمى شدند ، چنان كه اهل آخرت فنا نمى پذيرند.228.1 . روى الشيخ الطوسي قدس سرهبإسناده عن عبد اللّهامام على عليه السلام :دنيا را دنيا ناميده اند ، چون فرومايه تر (1) از هر چيزى است.1 / 2ويژگى هاى دنياالف _ سراى آزمايشقرآن«ما آنچه را بر روى زمين است ، زيور آن قرار داديم تا ايشان را بيازماييم كه كدامينشان نيك كردارترند».

«آن خدايى كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامينتان بهتر عمل مى كنيد».

«و او كسى است كه آسمان ها و زمين را در شش روز بيافريد، و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى كنيد».

«و زنهار ، به سوى آنچه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگى دنياست تا ايشان را در آن بيازماييم، ديدگان خود مدوز، و [بدان كه] روزى پروردگار تو ، بهتر و پايدارتر است».

.


1- .علاّمه مجلسى مى گويد: يعنى از حيث زمان يا مكان ، نزديك تر است يا پست تر و فرومايه تر است (بحارالأنوار : ج 57 ص 356).

ص: 24

الحديث218.روي عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا دارُ بَلاءٍ (1) ، ومَنزِلُ بُلغَةٍ (2) وعَناءٍ ، قَد نزَعَت (3) عَنها نُفوسُ السُّعَداءِ ، وَانتُزِعَت بِالكُرهِ مِن أيدِي الأَشقِياءِ . (4)217.2 . روى الصدوق قدس سره بإسناده إلى الرضا عليه السالإمام عليّ عليه السلام :ألا إنَّ الدُّنيا دارٌ لايُسلَمُ مِنها إلاّ فيها (5) ، ولا يُنجى بِشَيءٍ كانَ لَهَا ، ابتُلِيَ النّاسُ بِها فِتنَةً ، فَما أخَذوهُ مِنها لَها اُخرِجوا مِنهُ وحوسِبوا عَلَيهِ ، وما أخَذوهُ مِنها لِغَيرِها قَدِموا عَلَيهِ وأقاموا فيهِ . (6)216.1 . في خبر ابن الجهم أنّه سأل المأمون الرضا عليهعنه عليه السلام _ في وَصفِ الدُّنيا _ :دارٌ بِالبَلاءِ مَحفوفَةٌ وبِالغَدرِ مَعروفَةٌ ، لاتَدومُ أحوالُها ، ولايَسلَمُ نُزّالُها ، أحوالٌ مُختَلِفَةٌ ، وتاراتٌ (7) مُتَصَرِّفَةٌ ، العَيشُ فيها مَذمومٌ ، وَالأَمانُ مِنها مَعدومٌ ، وإنَّما أهلُها فيها أغراضٌ (8) مُستَهدَفَةٌ ، تَرميهِم

بِسِهامِها ، وتُفنيهِم بِحِمامِها (9) . (10) .


1- .البلاء : الاختبار ؛ ويكون بالخير والشرّ (الصحاح : ج 6 ص 2285 «بلا») .
2- .دارُ بُلْغَة : أي دارُ عملٍ يُتبلّغ فيها من صالح الأعمال ويُتزوّد (مجمع البحرين : ج 1 ص 187 «بلغ») .
3- .نَزَع عن الشيء : كَفَّ وأقْلَعَ عنه (المصباح المنير : ص600 «نزع») .
4- .أعلام الدين : ص 342 ح 32 عن معاوية ، بحار الأنوار : ج 77 ص 185 ح 10 .
5- .في شرح ابن أبي الحديد : «تقدير الكلام أنّ الدّنيا دار لا يُسلم من عقاب ذنوبها إلاّ فيها ، وهذا حق . . .» ، لكن يبدو أنّ في الكلام سقط والأصل كان : «إنّ الدنيا دار لا يسلم منها إلا بالزهد فيها» كما في «عيون الحكم والمواعظ ص107» ، و يؤيّد هذا النظر ما في بعض نسخ نهج البلاغة حيث اُضيفت كلمة «الزهد» بعد «إلاّ فيها» بين القوسين .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 63 ، روضة الواعظين : ص 483 ، غرر الحكم : ح 3698 وليس فيه «ولاينجى بشيء كان لها» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 133 ح 136 .
7- .التارَةُ : الحين والمرّة ، والجمع تارات (القاموس المحيط : ج 1 ص 381 «تور») .
8- .الغَرَضُ : الهَدَف الذي يُرمى فيه (الصحاح : ج 3 ص 1093 «غرض») .
9- .الحِمَامُ : المَوْتُ (النهاية : ج 1 ص 446 «حمم») .
10- .نهج البلاغة : الخطبة 226 ، إرشاد القلوب : ص 30 ، غرر الحكم : ح 5124 وفيه صدره إلى «ولا يسلم نزّالها» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 82 ح 45 ؛ تذكرة الخواصّ : ص 123 ، المناقب للخوارزمي : ص 370 ح 389 كلاهما عن عبد اللّه بن صالح العجلي عن رجل من بني شيبان ، إحياء علوم الدين : ج 3 ص 312 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 16 ص 202 ح 44224 نقلاً عن الدينوري وابن عساكر .

ص: 25

حديث214.3 . وكذا ما رواه الشيخ قدس سره بإسناده عن محمّد بپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، سراى آزمايش است و منزلگاه روزىِ گذران زندگى و رنج . جان هاى نيك بختان از [علاقه به] آن كَنده شده و از دست شوربختان به زور گرفته مى شود.213.2 .روى الكلينيوالشيخ الطوسيبإسنادهما عن زرارة بنامام على عليه السلام :هان! دنيا سرايى است كه از آن ، به سلامت نتوان رَست مگر [به زهد] (1) در آن، و با هرآنچه براى دنيا باشد ، نجات نمى توان يافت . مردم از بهر آزمايش ، گرفتار دنيا شده اند . پس آنچه را از دنيا براى دنيا برگيرند ، از كَفِشان بيرون مى رود و براى آن حسابرسى خواهند شد، و آنچه را از دنيا براى غير آن (آخرت) برگيرند ، به آن خواهند رسيد و با آن خواهند زيست.212.1 . عن النبيّ صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام _ در وصف دنيا _ :سرايى است كه به رنج و بلا اندر است و به بى وفايى و عهدشكنى شُهره. حالاتش نمى پايد و ساكنانش را ايمنى نيست. احوالش ديگرگون است و هر دَم به رنگى در مى آيد. زندگى در آن ، نكوهيده است و آسودگى در آن ، ناياب ؛ بلكه مردم آن در دنيا هدف هايى نشانه رفته اند، و دنيا ، تيرهايش را به سوى آن ها پرتاب مى كند، و با خدنگ هاى مرگ ،

نابودشان مى گردانَد. .


1- .ترجمه آنچه در متن نهج البلاغة آمده ، اين است : «دنيا ، سرايى است كه در آن به سلامت نتوان رَست ، مگر در آن» . ابن ابى الحديد ، در توضيح اين جمله مى گويد: «تقدير كلام ، اين است كه دنيا ، خانه اى كه از عِقاب گناهانش ، جز در آن نتوان به سلامت رَست ، و اين حق است...» ؛ ليكن به نظر مى رسد كه جمله سقط داشته باشد و در اصل اين بوده : «... از آن به سلامت نتوان رَست ، مگر به زهد در آن» ، چنان كه در عيون الحكم والواعظ (ص 107) چنين آمده است . گفتنى است كه در برخى نسخ مطبوع نهج البلاغة نيز كلمه «زهد» پس از «إلاّ فيها» قرار دارد كه مؤيّد اين نظر است.

ص: 26

211.4 . الشيخ والكليني بإسناده الصحيح عن زرارة، عن أبعنه عليه السلام :اِعلَم أنَّ الدُّنيا دارُ بَلِيَّةٍ ، لَم يَفرُغ صاحِبُها فيها قَطُّ ساعَةً إلاّ كانَت فَرغَتُهُ عَلَيهِ حَسرَةً يَومَ القِيامَةِ . (1)210.3 . الشيخ بإسناده عن أبي بصيرعن أبي عبداللّه عليهعنه عليه السلام _ في وَصفِ الدُّنيا _ :هِيَ دارُ عُقوبَةٍ وزَوالٍ ، وفَناءٍ وبَلاءٍ ، نُورُها ظُلمَةٌ ، وعَيشُها كَدِرٌ ، وغَنِيُّها فَقيرٌ ، وصَحيحُها سَقيمٌ ، وعَزيزُها ذَليلٌ ، فَكُلُّ مُنعَمٍ بِرَغدِها (2) شَقِيٌّ ، وكُلُّ مَغرورٍ بِزينَتِها مَفتونٌ ، وعِندَ كَشفِ الغِطاءِ يَعظُمُ النَّدَمُ ، ويُحمَدُ الصَّدرُ (3) أو يُذَمُّ . (4)209.2 . موثّقة إسماعيل بن جابر، قال :عنه عليه السلام _ مِن وَصِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ الحَسَنِ عليه السلام _:اِعلم... أنَّ الدُّنيا لَم تَكُن لِتَستَقِرَّ إلاّ عَلى ما جَعَلَهَا اللّهُ عَلَيهِ مِنَ النَّعماءِ وَالاِبتِلاءِ وَالجَزاءِ فِي المَعادِ، أو ما شاءَ مِمّا لاتَعلَمُ. (5)208.1 . الشيخ الطوسي بإسناده الصحيح عن محمّد بن مسلمالإمام زين العابدين عليه السلام :اِعلَموا أنَّ اللّهَ لَم يُحِبَّ زَهرَةَ الدُّنيا وعاجِلَها لاِءَحَدٍ مِن أولِيائِهِ ، ولَم يُرَغِّبهُم فيها وفي عاجِلِ زَهرَتِها وظاهِرِ بَهجَتِها ، وإنَّما خَلَقَ الدُّنيا وخَلَقَ أهلَها لِيَبلُوَهُم فيها أيُّهُم أحسَنُ عَمَلاً لاِآخِرَتِهِ ، واَيمُ اللّهِ لَقَد ضَرَبَ لَكُم فيهِ

الأَمثالَ ، وصَرَّفَ الآياتِ لِقَومٍ يَعقِلونَ ، ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ . (6) .


1- .نهج البلاغة : الكتاب 59 ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 296 ح 201 وفيه «الدنيا دار بليّة» فقط ، بحار الأنوار : ج 33 ص 511 ح 708 .
2- .في المصدر : «فكلّ نعم يرغدها» ، والتصويب من بحار الأنوار . ورَغُدَ العَيشُ : اِتّسع ولانَ فهو رَغْد (المصباح المنير : ص 231 «رغد») .
3- .صَدْرُ كلّ شيء : أوّله (الصحاح : ج 2 ص 709 «صدر») . والصَّدَر _ بالتحريك _ : رجوع المسافر من مقصده والشارِبَة من الوِرد (النهاية : ج 3 ص 15 «صدر») .
4- .مطالب السؤول : ص 52 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 22 ح 84 .
5- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : ص 72 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 220 ح 2 .
6- .الكافي : ج 8 ص 75 ح 29 عن سعيد بن المسيّب ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 49 ، تحف العقول : ص 251 وليس فيه «وعاجلها» ، الأمالي للصدوق : ص 595 ح 882 عن سعيد بن المسيّب وفيه «لم يختر هذه الدنيا» بدل «لم يحبّ زهرة الدنيا» ، أعلام الدين : ص 225 وفيه «هذه الدنيا» بدل «زهرة الدنيا» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 145 ح 6 .

ص: 27

207.البخاري بإسناده عن مسروق بن الأجدع، قال حدّثتني اامام على عليه السلام :بدان كه دنيا ، بلا خانه اى است كه صاحبش هرگز دَمى در آن نياسود ، مگر اين كه آن آسودگى اش در روز قيامت ، مايه افسوس او شد.206.ومنها :امام على عليه السلام _ در وصف دنيا _ :دنيا ، سراى كيفر و زوال، و نابودى و بلاست. روشنايى آن ، تاريكى است و عيش آن ، مكدّر . توانگرش نادار، تن درستش ناخوش و عزيزش خوار. هر برخوردار از نعمت هاى آن ، شوربخت است و هر سرمست از زر و زيورهاى آن ، فريفته. آن گاه كه پرده كنار برود ، پشيمانى بالا مى گيرد و آغاز [كار] ، ستايش يا نكوهش مى شود.205.3 . النسائي بإسناده عن أبي بكر بن سليمان بن أبي حامام على عليه السلام :_ در سفارش به فرزندش امام حسن عليه السلام _: بدان . . . بدرستى كه دنيا ، جز بر آن روال كه خداوند قرارش داده است بر برخوردارى و گرفتارى (يا: آزمايش) و سزادهى در معاد، و يا آنچه كه او خواسته است و تو نمى دانى ، قرار نمى گيرد.204.2 . البيهقي بإسناده عن أبي بكر بن سليمان بن أبي حامام زين العابدين عليه السلام :بدانيد كه خداوند زرق و برق زودگذر دنيا را براى هيچ يك از دوستانش نخواسته است و آنان را به دنيا و به زيور گذراى آن و زيبايى ظاهرى آن ، ترغيب نكرده است؛ بلكه دنيا را آفريد و اهل آن را خلق كرد تا آنان را در دنيا بيازمايد كه كدامينشان براى آخرتش بهتر عمل مى كنند. به خدا سوگند كه او در اين باره ، براى شما مثال ها آورده و براى مردمى كه خِرد ورزند دلايل

گوناگون آورده است ؛ و نيرويى نيست ، مگر به واسطه خداوند. .

ص: 28

203.1 . الكليني بإسناده عن عليّ بن أسباط ، عن عمّه يعالكافي عن الوَليد بن صَبيح عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :دَخَلتُ عَلَيهِ يَوما فَأَلقى إلَيَّ ثِيابا وقالَ : يا وَليدُ ، رُدَّها عَلى مَطاويها . فَقُمتُ بَينَ يَدَيهِ ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : رَحِمَ اللّهُ المُعَلَّى بنَ خُنَيسٍ ، فَظَنَنتُ أنَّهُ شَبَّهَ قِيامي بَينَ يَدَيهِ بِقِيامِ المُعَلّى بَينَ يَدَيهِ ، ثُمَّ قالَ : اُفٍّ لِلدُّنيا اُفٍّ لِلدُّنيا ! إنَّمَا الدُّنيا دارُ بَلاءٍ يُسَلِّطُ اللّهُ فيها عَدُوَّهُ عَلى وَلِيِّهِ ، وإنَّ بَعدَها دارا لَيسَت هكَذا . فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، وأينَ تِلكَ الدّارُ؟! فَقالَ : ها هُنا ، وأشارَ بِيَدِهِ إلَى الأَرضِ . (1)راجع : ج2 ص274 (خصائص الآخرة / دار الجزاء) .

ب _ دارُ مِحنَةٍ200.روى الشيخ بإسناده عن عليّ بن يقطين عن أبي الحسن عرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا دارُ مِحنَةٍ (2) . (3)199.2 . ما رواه بإسناده عن عبدالرحمن بن الحجّاج، قالالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الدُّنيا دارُ مِحَنٍ ومَحَلُّ فِتَنٍ . (4)198.1 . ما رواه الشيخ الطوسي بإسناده عن محمّد بن إسماعنه عليه السلام :مَن ظَفِرَ بِالدُّنيا نَصِبَ (5) ، ومَن فاتَتهُ تَعِبَ . (6) .


1- .الكافي : ج 8 ص 304 ح 469 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 49 .
2- .المِحْنة : واحدة المِحَن التي يُمْتَحَنُ بها الإنسان من بليّة . ومَحَنتُه وامتَحَنتُه : أي اختبرته ، والاسم المحنة (الصحاح : ج 6 ص 2201 «محن») .
3- .عوالي اللآ لي : ج 1 ص 285 ح 130 ، غرر الحكم : ح 1097 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 164 ح 2 .
4- .غرر الحكم : ح 3673 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 145 ح 3234 .
5- .نَصِبَ الرجلُ : أعيا وتعِب (لسان العرب : ج 1 ص 758 «نصب») .
6- .غرر الحكم : ح 9012 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 427 ح 7251 .

ص: 29

ب. محنتكده

197.وعنه، عن أحمد بن محمّد، عن عليّ بن الحكم، عن حمزةالكافى _ به نقل از وليد بن صبيح _ وليد گفت:روزى بر امام صادق عليه السلام وارد شدم . ايشان ، جامه هايى به طرف من انداخت و فرمود: «اى وليد ! اينها را تا بِزَن».

من در برابر ايشان ايستادم. فرمود: «خدا ، معلّى بن خُنيس را رحمت كند!» . من گمان بردم كه امام عليه السلام ايستادن مرا در حضورش به ايستادن معلّى در برابرش تشبيه كرد. (1) سپس فرمود: «اُف بر دنيا ، اف بر دنيا! دنيا، در حقيقت، سراى آزمايش [و گرفتارى] است و خداوند ، در آن ، دشمنش را بر دوست خود مسلّط مى گردانَد ؛ امّا از پسِ دنيا سرايى است كه اين گونه نيست».

گفتم: فدايت شوم! آن خانه كجاست؟

امام عليه السلام با دست خود به زمين اشاره كرد و فرمود: «اين جا».ر . ك : ج2 ص275 (ويژگى هاى آخرت / سراى سزا) .

ب. محنتكده194.3 . وكذا الحميري بإسناده عن إسماعيل بن عبد الخالقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، سراى محنت (2) است.193.2 . الكليني بإسناده عن معاوية بن وهب، قال:امام على عليه السلام :دنيا، سراى محنت ها و جايگاه فتنه هاست.192.1 . الشيخ الطوسي بإسناده عن محمّد بن حمران ، عن أامام على عليه السلام :هركه به دنيا دست يافت ، رنج بُرد و هر كه از دستش داد ، به مشقّت افتاد.

.


1- .يعنى به ياد معلّى افتاد كه خدمتكارش بود و داوود بن على، فرماندار مدينه، او را كُشت و اموال امام عليه السلام را تصاحب كرد.
2- .مِحنت: بلايى كه خداوند ، آدمى را بدان بيازمايد (الصحاح : ج 6 ص 2201 «محن»).

ص: 30

191.ما رواه الشيخ بإسناده عن محمّد بن إسماعيل، عن الرعنه عليه السلام :مُصاحِبُ الدُّنيا هَدَفُ النَّوائِبِ وَالغِيَرِ (1) . (2)190.4 . وما رواه الشيخ بإسناده عن أبي عينية، قال :عنه عليه السلام :أهلُ الدُّنيا غَرَضُ النَّوائِبِ ، ودَرِيَّةُ (3) المَصائِبِ ، ونَهبُ الرَّزايا . (4)189.3 . روى الشيخ بإسناده عن معاوية، عن أبي عبد اللّهالإمام الصادق عليه السلام :لَيسَ مِن أحَدٍ _ وإن ساعَدَتهُ الاُمورُ _ بِمُستَخلِصٍ غَضارَةَ (5) عَيشٍ إلاّ مِن خِلالِ مَكروهٍ . (6)راجع : ص 422 (مضارّ حبّ الدنيا / التعب) .

ج _ دارُ مُصيبَةٍ186.2 . روى الشيخ الطوسي بإسناده عن حريز ، عمن أخبرهالإمام عليّ عليه السلام :الدُّنيا مَليئَةٌ بِالمَصائِبِ ، طارِقَةٌ بِالفَجائِعِ وَالنَّوائِبِ . (7)185.1 . روى الحميري عن محمّد بن عبد الحميد، عن محمّدعنه عليه السلام :الدُّنيا مَصائِبُ مُفجِعَةٌ ، ومَنايا موجِعَةٌ ، وعِبَرٌ مُقَطِّعَةٌ . (8)184.روى الكليني والصدوق بإسنادهما عن حمران، قال قلت لعنه عليه السلام _ في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :الدُّنيا جَمَّةُ (9) المَصائِبِ ، مُرَّةُ المَشارِبِ ، لا تُمَتِّعُ صاحِبا بِصاحِبٍ . (10)183.3 . الصدوق بإسناده عن هشام بن سالم عن أبي عبد اللعنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا دارُ فَجائِعَ ، مَن عوجِلَ فيها فُجِعَ بِنَفسِهِ ، ومَن اُمهِلَ فيها فُجِعَ بِأَحِبَّتِهِ . (11) .


1- .أي تغيّر الحال وانتقالها عن الصلاح إلى الفساد . والغِيَر : الاسم ؛ من قولك : غيَّرت الشيء فتغيّر (النهاية : ج 3 ص 401 «غير») .
2- .غرر الحكم : ح 9798 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 489 ح 9065 .
3- .الدَّرِيّة : ما يُتعَلّم عليه الطعن (القاموس المحيط : ج 4 ص 327 «درى») .
4- .عيون الحكم والمواعظ : ص 121 ح 2767 ، غرر الحكم : ح 3196 وفيه «عرض» بدل «غرض» و«ذريّة» بدل «دريّة» .
5- .الغَضارَة : الطيب واللذّة (النهاية : ج 3 ص 370 «غضر») .
6- .تحف العقول : ص 381 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 268 ح 181 .
7- .غرر الحكم : ح 1724 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 52 ح 1351 وليس فيه «طارقة بالفجائع» .
8- .غرر الحكم : ح 2042 .
9- .الجَمُّ : الكثير (الصحاح : ج 5 ص 1889 «جمم») .
10- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 271 ح 140 .
11- .غرر الحكم : ح 3659 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 145 ح 3223 .

ص: 31

ج _ مصيبتكده

182.2 . روى الصدوق بإسناده عن حنان بن سدير، عن أبي عبامام على عليه السلام :دنيا ، دار آماجِ بلاها و پيشامدهاست.181.1 . روى الكليني بإسناده عن محمّد بن مسلم، قال :امام على عليه السلام :مردم دنيا، آماج بلاهايند، و هدف (1) مصيبت ها، و تاراج رنج ها و صَدَمات.180.روى الشيخ والصدوق بإسنادهما عن أبي السفاتج، عن أبامام صادق عليه السلام :هيچ كس نيست كه به نوشى بى نيش دست يابد، اگر چه همه عوامل به يارى اش بيايد.ر . ك : ص 423 (زيان هاى دنيادوستى / خستگى) .

ج _ مصيبتكده177.روى الكليني والشيخ الطوسيوالصدوق قدس سرهمبأسانيدهامام على عليه السلام :دنيا، مالامال از مصيبت هاست و با فاجعه ها و رويدادهاى تلخ ، فرا مى رسد. (2)176.2 . روى الصدوق بإسناده عن ابن أبي عمير، قال:امام على عليه السلام :دنيا، [سراسر] مصيبت هايى جگرسوز است، مرگ هايى دردناك و مجازات هايى خُرد كننده.175.1 . روى الصدوق بإسناده عن عبد العظيم بن عبد اللّهامام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :دنيا، پُر مصيبت است . آبشخورهايش تلخ است و دوستى را از دوستى بهره مند نمى گردانَد.174.2 . ما رواه هو والكلينيبالإسناد عن الحسين بن أبيامام على عليه السلام :دنيا، سراى ناگوارى هاست. هركه در آن مهلت داده نشود ، به مصيبت مرگ خويش ، گرفتار مى آيد و هركه در آن مهلت داده شود ، به مرگ عزيزانش داغدار مى شود.

.


1- .دَريّة يا دريئة: حلقه اى كه براى آموختن، بر آن تير و نيزه اندازند (القاموس المحيط : ج4 ص327 «درى»).
2- .طارق: آينده در شب، پيشامد ناگوار، پيشامد ناگوار در شب. طارق ، در اصل، كسى را گويند كه در شب نزد كسى بيايد و گاهى در مطلق كسى كه نزد كسى برود ، استعمال مى شود.

ص: 32

173.1 . ما رواه الشيخ الطوسي بإسناده عن محمّد بن مسلمعنه عليه السلام :الدُّنيا مَحَلُّ الآفاتِ . (1)172.2 . ما رواه الشيخ الطوسي بإسناده عن أبي بصير، قالعنه عليه السلام :عَينُ الدَّهرِ تَطرِفُ بِالمَكارِهِ وَالنّاسُ بَينَ أجفانِهِ . (2)د _ دارُ تَرَحٍ170.3 . الكليني بإسناده عن جابر ، عن أبي جعفر عليه الرسول اللّه صلى الله عليه و آله _ فِي التَّحذيرِ مِنَ الدُّنيا _ :أيُّهَا النّاسُ ! هذِهِ دارُ تَرَحٍ (3) لا دارُ فَرَحٍ ، ودارُ التِواءٍ لا دارُ استِواءٍ ، فَمَن عَرَفَها لَم يَفرَح لِرَجاءٍ ، ولَم يَحزَن لِشَقاءٍ . (4)ه _ دارُ عِبرَةٍ168.1 . الكليني بإسناده قال :الإمام عليّ عليه السلام :اُوصيكُم عِبادَ اللّهِ بِتَقوَى اللّهِ الَّذي ضَرَبَ الأَمثالَ . . . وأنذَرَكُم بِالحُجَجِ البَوالِغِ ، فَأَحصاكُم عَدَدا ووَظَّفَ لَكُم مُدَدا (5) ، في قَرارِ خِبرَةٍ ودارِ عِبرَةٍ ، أنتُم مُختَبَرونَ فيها ومُحاسَبون عَلَيها . (6)167.2 . وروى مسلم عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :أبلَغُ ناصِحٍ لَكَ الدُّنيا لَوِ انتَصَحتَ ؛ بِما تُريكَ مِن تَغايُرِ الحالاتِ ، وتُؤذِنُكَ بِهِ مِنَ البَينِ (7) وَالشَّتاتِ . (8) .


1- .غرر الحكم : ح 576 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 25 ح 268 .
2- .إرشاد القلوب : ص 112 .
3- .تَرِحَ تَرَحا فهو تَرِح : إذا حَزِن (المصباح المنير : ص 74 «ترح») .
4- .أعلام الدين : ص 343 عن ابن عمر ، بحار الأنوار : ج 77 ص 187 ح 10 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 211 ح 6203 نقلاً عن الديلمي عن ابن عمر .
5- .المُدَّةُ : طائفة من الزمان ؛ تقع على القليل والكثير (النهاية : ج 4 ص 309 «مدد») .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 83 .
7- .البَيْن : البعد والفراق (النهاية : ج 1 ص 175 «بين») .
8- .غرر الحكم : ح 3362 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 126 ح 2880 .

ص: 33

د _ غمكده
ه _ عبرتكده

166.1 . روى ابن ماجة بإسناده عن النبي صلى الله عليه وامام على عليه السلام :دنيا، جايگاه آسيب هاست.165.2 . روى الشيخ أيضا بإسناده إلى أبي الورد ، قال :امام على عليه السلام :چشم روزگار به ناگوارى ها پلك مى زند و مردم در ميان پلك هاى او قرار دارند.د _ غمكده163.2 . ما رواه الكلينيوالصدوق والبرقي قدس سرهمبالإسنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در برحذر داشتن از دنيا _ :اى مردم! اين جا سراى غم است ، نه سراى شادى، و سراى پيچ در پيچ است ، نه سراى سر راست. پس هركه دنيا را شناخت ، به اميدى شاد نشد و از رنجى اندوهگين نگشت.ه _ عبرتكده161.3 . ما رواه عليّ بن جعفر في كتابه، عن أخيه موسى بامام على عليه السلام :اى بندگان خدا ! شما را به پروا از آن خدايى سفارش مى كنم كه نمونه ها آورده... و با حجّت هاى رسا هشدارتان داده است ، شمار شما را مى داند ، و عمرى برايتان مقرّر كرده است، در جايگاه آزمايش و سراى عبرت . شما در دنيا آزمايش مى شويد و براى آن ، مورد حسابرسى قرار مى گيريد.160.2 . وما رواه الشيخ الطوسي قدس سرهبإسناده عن ابن مامام على عليه السلام :بهترين پندآموز براى تو دنياست، اگر از دگرگونى حالاتى كه به تو نشان مى دهد و از جدايى و پراكندگى اى كه به تو اعلام مى كند ، پند گيرى.

.

ص: 34

و _ دارُ مَتاعٍالكتاب«يَ_قَوْمِ إِنَّمَا هَ_ذِهِ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا مَتَ_عٌ وَ إِنَّ الآخِرَةَ هِىَ دَارُ الْقَرَارِ» . (1)

«وَ مَا أُوتِيتُم مِّن شَىْ ءٍ فَمَتَ_عُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ زِينَتُهَا وَ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقَى أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» . (2)

«وَ فَرِحُواْ بِالْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا فِى الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَ_عٌ» . (3)

راجع : الشورى : 36 و النساء : 77 .

الحديث152.3 . وما رواه الشيخ الطوسيبإسناده عن الحسن بن الجهالإمام عليّ عليه السلام :إنَّما الدُّنيا مَتاعُ أيّامٍ قَلائِلَ ، ثُمَّ تَزولُ كَما يَزولُ السَّرابُ ، وتُقشَعُ (4) كَما يَنقَشِعُ (5) السَّحابُ . (6)151.2 . ما رواه المشايخ الثلاثة بالإسناد إلى محمّد بنعنه عليه السلام :الأَمرُ قَريبٌ ، وَالاِصطِحابُ قَليلٌ . (7)150.1 . ما رواه الكليني قدس سره بإسناده عن يحيى بن أبعنه عليه السلام :إنَّما الحَياةُ الدُّنيا مَتاعٌ ؛ ومَتاعُ الدُّنيا بَطيءُ الاِجتِماعِ ، قَليلُ الاِنتِفاعِ ، سَريعُ الاِنقِطاعِ . (8)149.1 . عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :أوقاتُ الدُّنيا وإن طالَت قَصيرَةٌ ، وَالمُتعَةُ بِها وإن كَثُرَت يَسيرَةٌ . (9) .


1- .غافر : 39 .
2- .القصص : 60 .
3- .الرعد : 26 .
4- .قشعت الرّيحُ السّحابَ _ من باب نَفَعَ _ أي كشفتْه، فانقشع وتقشَّع (مجمع البحرين : ج 3 ص 1481 «قشع») .
5- .في الطبعة المعتمدة : «تقثع كما يقثع ...» ، والتصويب من طبعة النجف وبيروت وطهران.
6- .غرر الحكم : ح 3890 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 178 ح 3671 .
7- .نهج البلاغة : الحكمة 168 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 109 ، غرر الحكم : ح 10039 وفيه «هوّن عليك فإنّ الأمر قريب ، والاصطحاب قليل ، والمقام يسير» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 130 ح 135 .
8- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 102 .
9- .غرر الحكم : ح 2188 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 67 ح 1698 .

ص: 35

و _ سراى برخوردارى محدود

و _ سراى برخوردارى محدودقرآن«اى قوم من! اين زندگى دنيا ، تنها برخوردارى [محدود و موقّت] است، و در حقيقت، آن آخرت است كه سراى ماندگارى است».

«و هر آنچه به شما داده شده است، برخوردارى زندگى دنيا و زيور آن است ؛ ولى آنچه پيش خداست ، بهتر و پايدارتر است . مگر نمى انديشيد؟».

«و به زندگى دنيا شاد شده اند ، حال آن كه زندگى دنيا در برابر آخرت ، جز برخوردارى [محدود و موقّت] نيست».

ر . ك : شورا: آيه 36، نساء: آيه 77.

حديث141.2 . ما رواه المشايخ الثلاثة «قدّست أسرارهم» عن أبامام على عليه السلام :دنيا ، در حقيقت، برخوردارى چند روزه اى اندك است . سپس ، همچون سراب از ميان مى رود و به سان ابر ، پراكنده مى شود.140.1 . ما رواه الشيخ الطوسي بإسناده عن عمر بن يزيد،امام على عليه السلام :مرگ ، نزديك، و همراهى [با دنيا] اندك است.139.وقد روى ابن أبي جمهور مرسلاً {-1-} _ والنسائي {-2امام على عليه السلام :زندگى دنيا ، كالايى بيش نيست و كالاى دنيا ، دير فراهم مى آيد و اندك به كار مى آيد و زود از كف مى رود.138.قال الإمام عليه السلام _ حين سئل عن أحاديث البدعامام على عليه السلام :اوقات دنيا، اگرچه بلند باشد، كوتاه است و بهره مندى از آنها، هرچند بسيار باشد، اندك است.

.

ص: 36

137.2 . روى مسلم في صحيحه عن عائشة :عنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا عَيشُها قَصيرٌ وخَيرُها يَسيرٌ ، وإقبالُها خَديعَةٌ وإدبارُها فَجيعَةٌ ، ولَذّاتُها فانِيَةٌ وتَبِعاتُها باقِيَةٌ . (1)136.1 . روى الكليني قدس سره في الكافي بسنده عن الإمامالإمام الصادق عليه السلام :في وَصِيَّةِ لُقمانَ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ اعلَم أنَّ الدُّنيا قَليلٌ ، وعُمُرَكَ مِنها قَليلٌ مِن قَليلٍ ، ويَقِرُّ مِنَ القَليلِ قَليلٌ . (2)135.روي عن النبيّ صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :قالَ لُقمان لاِبنِهِ : . . . يا بُنَيَّ إنَّ الدُّنيا قَليلٌ ، وعُمُرَكَ قَصيرٌ . (3)ز _ دارُ قُلعَةٍ133.1 . الهيثمي بإسناده عن علي بن أبيطالب، قال :الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الدُّنيا مَنزِلُ قُلعَةٍ ولَيسَت بِدارِ نُجعَةٍ (4) ، خَيرُها زَهيدٌ وشَرُّها عَتيدٌ (5) ، ومُلكُها يُسلَبُ وعامِرُها يَخرَبُ . (6)132.فقد روى الصدوق قدس سره بإسناده عن عبد المؤمن الأنعنه عليه السلام :اُحَذِّرُكُمُ الدُّنيا ؛ فَإِنَّها مَنزِلُ قُلعَةٍ ولَيسَت بِدارِ نُجعَةٍ ، قَد تَزَيَّنَت بِغُرورِها وغَرَّت بِزينَتِها . (7)عنه عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _ :اِعلَم يا بُنَيَّ أنَّكَ إنَّما خُلِقتَ لِلآخِرَةِ لا لِلدُّنيا ، ولِلفَناءِ لا لِلبَقاءِ ، ولِلمَوتِ لا لِلحَياةِ ، وأنَّكَ في قُلعَةٍ ودارِ بُلغَةٍ وطَريقٍ

إلَى الآخِرَةِ . (8) .


1- .غرر الحكم : ح 3670 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 146 ح 3239 .
2- .مشكاة الأنوار : ص 461 ح 1537 .
3- .قصص الأنبياء : ص 195 ح 245 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 420 ح 14 .
4- .مَنزِل قُلعَة : إذا لم تصلح للاستيطان . والنُجْعَة : طلب الكلأ من مواضعه . وحاصله : أنّها ليست دار راحةٍ وطيبَ عيشٍ (مجمع البحرين : ج 3 ص 1753 «نجع») .
5- .العَتيد : الشيء الحاضر المهيّأ (الصحاح : ج 2 ص 505 «عتد») .
6- .غرر الحكم : ح 3667 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 145 ح 3231 .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 113 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 77 ، كشف الغُمّة : ج 1 ص 172 وليس فيهما ذيله ، بحار الأنوار : ج 78 ص 4 ح 53 ؛ مطالب السؤول : ص 32 وليس فيه ذيله .
8- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : 76 ، كشف المحجّة : ص 228 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 117 وليس فيه «وللموت لا للحياة» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 205 ح 1 ؛ كنز العمّال : ج 16 ص 173 ح 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .

ص: 37

ز _ سراى كوچيدن

131.2 . عنه صلى الله عليه و آله وسلم :امام على عليه السلام :دنيا، زندگى اش كوتاه و خيرش اندك است ، رو آوردنش مكر و پشت كردنش مصيبت است ، خوشى هايش رفتنى و پيامدهاى آن ، ماندنى است.130.1 . عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام _ در سفارش لقمان به فرزندش _ :فرزندم! بدان كه دنيا اندك است و عمر تو در آن ، اندكى از اندك است، و از اندك، اندك مى مانَد.129.3 . الكليني بإسناده عن يونس، عنهم عليهم السلامامام صادق عليه السلام :لقمان به فرزندش گفت:... فرزندم! دنيا اندك است و عمر تو كوتاه.ز _ سراى كوچيدن127.1 . الكليني بإسناده عن عبد اللّه بن سنان، قال: قلامام على عليه السلام :دنيا ، منزلگاه كوچيدن است و سراى آرميدن نيست ، خوبى آن ، ناچيز است و بدى اش آماده ؛ مُلكش از چنگ مى رود و آبادش ويران مى گردد.126.حكي عن أبي موسى محمّد بن المثنى العنزي الملقّب باامام على عليه السلام :شما را از دنيا برحذر مى دارم ، كه دنيا ، منزلگاه كوچيدن است و سراى آرميدن نيست ؛ با فريبندگى اش خود را آراسته و با آرايشش مى فريبد.125.أمّا لفظ التهذيب فقد عرفته ، وأمّا كتاب المسائل فامام على عليه السلام _ در سفارش به فرزندش حسن عليه السلام _ :بدان، اى فرزندم، كه تو در حقيقت براى آخرت آفريده شده اى ، نه براى دنيا ؛ براى رفتن ، نه براى ماندن ؛ براى مُردن ، نه براى زنده ماندن، و تو در حال كوچيدنى و در سراى توشه برگرفتن و در راهى به سوى آخرت.

.

ص: 38

ح _ دارُ شُخوصٍ123.1 . الشيخ الطوسي بإسناده عن عليّ بن جعفر ، عن أخيالإمام عليّ عليه السلام :اُوصيكُم عِبادَ اللّهِ بِتَقوَى اللّهِ ، واُحَذِّرُكُمُ الدُّنيا ؛ فَإِنَّها دارُ شُخوصٍ (1) ، ومَحَلَّةُ تَنغيصٍ ، ساكِنُها ظاعِنٌ (2) ، وقاطِنُها بائِنٌ . (3)122.2 . ورواه الشيخ في بعض نسخ التهذيب معلّقا عن الكلعنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا دارُ شُخوصٍ ومَحَلَّةُ تَنغيصٍ ، ساكِنُها ظاعِنٌ ، وقاطِنُها بائِنٌ ، وبَرقُها خالِبٌ (4) ، ونُطقُها كاذِبٌ ، وأموالُها مَحروبَةٌ (5) ، وأعلاقُها (6) مَسلوبَةٌ . ألا وهِيَ المُتَصَدِّيَةُ العَتونُ (7) ، وَالجامِحَةُ (8) الحَرونُ (9) ، وَالمانِيَةُ الخَؤونُ . (10)ط _ دارُ مَمَرٍّ120.وما رواه الصدوق بإسناده عن ابن أبي يعفور عن أبي عالإمام عليّ عليه السلام :الدُّنيا دارُ مَمَرٍّ لا دارُ مَقَرٍّ ، وَالنّاسُ فيها رَجُلانِ : رَجُلٌ باعَ فيها

نَفسَهُ فَأَوبَقَها (11) ، ورَجُلٌ اِبتاعَ نَفسَهُ فَأَعتَقَها . (12) .


1- .شَخَصَ من بلدٍ إلى بلدٍ شخوصاً : أي ذهب . وأشخَصَهُ غيرُه (الصحاح : ج 3 ص 1043 «شخص») .
2- .ظَعَنَ : ارتحل ، والفاعل : ظاعن (المصباح المنير : ص 385 «ظعن») .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 196 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 133 ح 137 .
4- .يقال للسَّحاب يومِضُ بَرْقُه حتّى يُرجى مطَرُه ، ثمّ يُخلِف ويُقلِع وينقشع : الخُلَّب؛ وكأنّه من الخِلابة : وهي الخداع بالقول اللطيف (اُنظر النهاية : ج 2 ص 58 «خلب») .
5- .المَحرُوبُ : المسلوبُ المنهوبُ (النهاية : ج 1 ص 358 «حرب») .
6- .الأعْلاق : أي نفائس الأموال ، الواحد : عِلق ، قيل : سُمّي به لتعلّق القلب به (النهاية : ج 3 ص 290 «علق») .
7- .العُتُن : الأشدّاء ، الواحد عَتون (القاموس المحيط : ج 6 ص 246 «عتن») .
8- .جَمَحَ : أي أسرع إسراعا لا يردّه شيء (النهاية : ج 1 ص 291 «جمح») .
9- .فَرَسٌ حَرون : لايَنقاد ، وإذا اشتدَّ به الجريُ وقف (الصحاح : ج 5 ص 2097 «حرن») .
10- .غرر الحكم : ح 3672 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 146 ح 3241 وص 556 ح 10243 نحوه .
11- .وبق : إذا هلك ، وأوبقه غيره (النهاية : ج 5 ص 146 «وبق») .
12- .نهج البلاغة : الحكمة 133 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 103 ، نزهة الناظر : ص 67 ح 58 وفيهما «إلى دار مقرّ» بدل «لا دار مقرّ» ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 75 وليس فيه «لا دار مقرّ» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 130 ح 135 .

ص: 39

ح _ سراى رفتن
ط _ گذرگاه

ح _ سراى رفتن118.2 . وفي الكافي مسنداً إلى الحسين بن سعيد، عن عبدامام على عليه السلام :اى بندگان خدا! شما را به پروا از خدا سفارش مى كنم و از دنيا برحذرتان مى دهم؛ زيرا كه دنيا ، سراى رفتن است و جايگاه تلخى ها ؛ ساكن آن ، كوچ گراست و مقيم آن ، از دنيا جدا مى شود.117.1 . روى الشيخ الطوسي قدس سرهبإسناده عن الحسين بنامام على عليه السلام :دنيا ، سراى رفتن است و جايگاه تلخى ها ؛ ساكن آن ، كوچنده است و مقيم آن ، از دنيا جدا مى شود ؛ آذرخشش بى باران است، گفتارش دروغ، دارايى هايش به غارت رونده و نفايسش از كف رونده. بدانيد كه دنيا سخت گير (1) و سركش و چموش است و دروغ گويى خيانت پيشه است.ط _ گذرگاه115.2 . ورواه الكليني قدس سره مرفوعا عن أبان، قال :امام على عليه السلام :دنيا، گذرگاه است ، نه قرارگاه؛ و مردم در آن دو دسته اند: دسته اى كه در دنيا خود را فروختند و به نابودى افكندند، و دسته اى كه خود را خريدند و آزاد كردند.

.


1- .عبارت «المتصدية العتون» كه در متن اصلى روايت آمده ، به معناى «سختگير بر بدهكار» و «آزار دهنده» معنا شده است ؛ يعنى دنيا عرصه را بر انسان سخت مى گيرد تا او را شكار كند و به دام افكَنَد.

ص: 40

114.1 . روى الشيخ الطوسي قدس سرهبإسناده عن محمّد بن يعنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا لَم تُخلَق لَكُم دارَ مُقامٍ ، بَل خُلِقَت لَكُم مَجازا لِتَزَوَّدوا مِنهَا الأَعمالَ إلى دارِ القَرارِ . فَكونوا مِنها عَلى أوفازٍ (1) ، وقَرِّبُوا الظُّهورَ لِلزِّيالِ (لِلزَّوالِ) . (2)113.4 . ورواه الشيخ في التهذيب :عنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا لَم تُخلَق لَكُم دارَ مُقامٍ ولا مَحَلَّ قَرارٍ ، وإنَّما جُعِلَت لَكُم مَجازا لِتَزَوَّدوا مِنهَا الأَعمالَ الصّالِحَةَ لِدارِ القَرارِ . فَكونوا مِنها عَلى أوفازٍ ، ولا تَخدَعَنَّكُم مِنهَا العاجِلَةُ ولا تَغُرَّنَّكُم فيهَا الفِتنَةُ . (3)راجع : ج2 ص262 (خصائص الآخرة / دار القرار) .

ي _ دارُ فِراقٍ110.1 . ابن إدريس الحلّي _ من مسائل عليّ بن الريّان _الإمام عليّ عليه السلام :اِعتَبِر بِما مَضى مِنَ الدُّنيا لِما بَقِيَ مِنها ؛ فَإِنَّ بَعضَها يُشبِهُ بَعضا ، وآخِرَها لاحِقٌ بِأَوَّلِها ، وكُلُّها حائِلٌ مُفارِقٌ (4) . (5)109.2 . البخاري:الإمام الصادق عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ ، إنَّ هذِهِ الدُّنيا دارُ فِراقٍ ودارُ التِواءٍ لا دارُ استِواءٍ ، عَلى أنَّ فِراقَ المَألوفِ حُرقَةٌ لا تُدفَعُ ، ولَوعَةٌ لا تُرَدُّ . (6) .


1- .على أوفاز : على سفر (النهاية : ج 5 ص 210 «وفز») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 132 .
3- .غرر الحكم : ح 3699 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 148 ح 3251 .
4- .حائِلٌ : أي مُتغيّر ، وكلّ متغيّر حائلٌ (النهاية : ج 1 ص 463 «حول») .
5- .نهج البلاغة : الكتاب 69 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 508 ح 707 .
6- .كمال الدين : ص 74 ، الأمالي للصدوق : ص 309 ح 356 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 165 وفيه «لاتقلع» بدل «لاتردّ» ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 267 وليس فيه ذيله من «على أنّ فراق . . .» وكلّها عن عنبسة بن بجّاد العابد ، روضة الواعظين : ص 486 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 245 ح 3 .

ص: 41

ى _ سراى جدايى

108.1 . ابن ماجة بإسناده عن عبد المجيد بن وهب، قال:امام على عليه السلام :دنيا آفريده نشده كه سراى ماندن شما باشد، بلكه آفريده شده، كه گذرگاه شما باشد تا از آن براى سراى ماندگارى تان توشه عمل برگيريد. پس، در دنيا همواره مهيّاى سفر باشيد و مَركب ها را براى رفتن ، آماده سازيد.107.ما رواه البيهقي بإسناده عن أبي هريرة، عن النبيّ صامام على عليه السلام :دنيا آفريده نشده كه براى شما سراى ماندن و جاى آسودن باشد ؛ بلكه گذرگاه شما قرار داده شده است تا از آن براى سراى استقرارتان توشه اعمال نيك برداريد . پس، در دنيا همواره آماده باشيد ؛ و زنهار كه خوشى هاى زودگذر آن ، شما را نفريبد و فريبندگى هايش شما را گول نزند.ر . ك : ج2 ص263 (ويژگى هاى آخرت / سراى ماندن) .

ى _ سراى جدايى104.1 . روت العامّة عن عمر وعن سمرة أنّ رجلاً أتى النامام على عليه السلام :از گذشته دنيا براى آينده اش عبرت بگير؛ زيرا همه اجزاى آن ، شبيه يكديگرند و انجام آن به آغازش مى پيوندد و تماماً دگرگون شونده و از كف رفتنى است.103.كما روى الكليني بإسناده الصحيح _ المعتضد بالأحاديامام صادق عليه السلام :اى مردم! اين دنيا ، سراى فراق و خانه پيچ در پيچ است ، نه خانه اى سرْ راست. فراق عزيزان ، داغى است كه مانعش نمى توان شد و سوزى است كه جلوى آن را نمى توان گرفت.

.

ص: 42

ك _ دارُ فَناءٍ101.وروى ابن حنبل بإسناده الآخر عن شدّاد بن أوس أنّهالإمام عليّ عليه السلام :الدُّنيا دارٌ مُنِيَ (1) لَهَا الفَناءُ . (2)100.روى الصدوق قدس سره بإسناده عن عباية بن ربعي، قالعنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا دارُ فَناءٍ وعَناءٍ ، وغِيَرٍ وعِبَرٍ ؛ فَمِنَ الفَناءِ أنَّ الدَّهرَ موتِرٌ قَوسَهُ (3) ، لا تُخطِئُ سِهامُهُ ، ولا تُؤسى (4) جِراحُهُ ، يَرمِي الحَيَّ بِالمَوتِ ، وَالصَّحيحَ بالسَّقَمِ ، وَالنّاجِيَ بِالعَطَبِ ، آكِلٌ لا يَشبَعُ ، وشارِبٌ لا يَنقَعُ (5) . ومِنَ العَناءِ أنَّ المَرءَ يَجمَعُ ما لا يَأكُلُ ، ويَبني ما لا يَسكُنُ . (6)99.3 . الكليني قدس سره بإسناده عن الحسين بن أبي العلعنه عليه السلام :عَجِبتُ لِعامِرِ الدُّنيا دارِ الفَناءِ ، وهُوَ نازِلٌ دارَ البَقاءِ . (7)98.2 . الشيخ الطوسي قدس سره بإسناده عن عبد اللّه بنعنه عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ ، ألا إنَّ الدُّنيا دارُ فَناءٍ وَالآخِرَةَ دارُ بَقاءٍ ، فَخُذوا مِن مَمَرِّكُم لِمَقَرِّكُم ، ولا تَهتِكوا أستارَكُم عِندَ مَن لا تَخفى عَلَيهِ أسرارُكُم . (8)97.1 . روى ابن حنبل بإسناده عن أبي هريرة أنّ النبيّعنه عليه السلام :لَو بَقِيَتِ الدُّنيا عَلى أحَدِكُم ، لَم تَصِل إلى مَن هِيَ في يَدَيهِ . (9) .


1- .مُنِيَ له : أي قُدّر (لسان العرب : ج 15 ص 292 «مني») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 45 ، كفاية الأثر : ص 103 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وفيه «الدنيا دار الفناء» ، روضة الواعظين : ص 482 وفيه «مضى» بدل «مُني» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 81 ح 42 .
3- .أوترتُ القوس : شددت وَتَرها (المصباح المنير : ص 647 «وتر») .
4- .الأسا : المداواة والعلاج (لسان العرب : ج 14 ص 34 «أسا») .
5- .لا يَنْقع : لا يروى (النهاية : ج 5 ص 108 «نقع») .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 114 ، تحف العقول : ص 218 ، الأمالي للطوسي : ص 443 ح 992 عن ثعلبة بن ميمون عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 168 كلّها نحوه ، غرر الحكم : ح 3658 وفيه «إنّ الدنيا دار عناء وفناء وغِيَر وعِبَر ومحلّ فتنة ومحنة» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 99 ح 86 .
7- .أعلام الدين : ص 296 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 94 ح 107 .
8- .عيون أخبار الرضا : ج 1 ص 298 ح 56 ، الأمالي للصدوق : ص 172 ح 174 كلاهما عن أحمد بن الحسن الحسيني عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام ، مشكاة الأنوار : ص 468 ح 1567 ، روضة الواعظين : ص 485 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 88 ح 56 .
9- .غرر الحكم : ح 7608 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 417 ح 7086 .

ص: 43

ك _ سراى نابودى

ك _ سراى نابودى95.ما رواه الكليني بإسناده عن عبد العزيز بن مسلم، عنامام على عليه السلام :دنيا ، سرايى است كه نابودى براى آن رقم خورده است.94.2 . السيوطي :امام على عليه السلام :دنيا ، سراى نابودى و رنج، و پيشامدها و عبرت هاست . از نشانه نابودگرى[دنيا] آن كه روزگار ، زِه كمان خويش را بر كشيده است، تيرهايش به خطا نمى رود و زخم هايش درمان نمى پذيرد ؛ زندگان را با تير مرگ نشانه مى رود، تن درستان را با تير بيمارى، و رهيدگان را با تير هلاكت ؛ خورنده اى (آدمخوارى) است كه سير نمى شود و نوشنده اى (خون آشامى) است كه سيراب نمى گردد. و از نشانه رنج بودن دنيا آن كه آدمى ، آنچه را كه نمى خورد، گِرد مى آورد ، و بنايى را كه در آن سُكنا نمى گزيند ، مى سازد.93.1 . كنز العمّال مرفوعا عن رجل من آل الحكم بن أبيامام على عليه السلام :در شگفتم از كسى كه دنيا، اين سراى نيستى را آباد مى كند ، حال آن كه در سراى ماندگارى اقامت خواهد گزيد.92.روى الكليني قدس سره بإسناده عن جميل بن درّاج، قالامام على عليه السلام :اى مردم! بدانيد كه دنيا ، سراى نيستى است و آخرت ، سراى ماندگارى . پس، از گذرگاهتان براى اقامتگاهتان [توشه] برگيريد و در نزد كسى كه رازهاى شما بر او پوشيده نيست ، پرده درى مكنيد.91.ومنها ما رواه الصدوق في الهداية :امام على عليه السلام :اگر دنيا براى كسى از شما باقى مى مانْد ، به كسى كه دنيا در دست اوست ، نرسيده بود.

.

ص: 44

90.وبهذا الإسناد عن القاسم بن عروة، عن شجرة أخي بشيرعنه عليه السلام :إنَّ مِن نَكَدِ (1) الدُّنيا أنَّها لا تَبقى عَلى حالَةٍ ، ولا تَخلو مِنِ استِحالَةٍ ، تُصلِحُ جانِبا بِفَسادِ جانِبٍ ، وتَسُرُّ صاحِبا بِمَساءَةِ صاحِبٍ ، فَالكَونُ فيها خَطَرٌ ، وَالثِّقَةُ بِها غَرَرٌ ، وَالإِخلادُ إلَيها مُحالٌ ، وَالاِعتِمادُ عَلَيها ضَلالٌ . (2)89.ما رواه النوري عن كتاب القراءات للسيّاري، عن البرعنه عليه السلام :كَفاكَ مِن عُيوبِ الدُّنيا ألاّ تَبقى . (3)88.وكذا المحقّق في الشرائع قال :عنه عليه السلام :اِحذَرُوا الزّائِلَ الشَّهِيَّ ، وَالفانِيَ المَحبوبَ . (4)87.الطبرسي في مجمع البيان من قوله :عنه عليه السلام :كُلُّ أحوالِ الدُّنيا زِلزالٌ ، ومِلكُها سَلَبٌ وَانتِقالٌ . (5)86.الصدوق بإسناده عن معاوية بن عمّار، عن أبي عبد اللعنه عليه السلام :الدُّنيا مُنتَقِلَةٌ فانِيَةٌ ، إن بَقِيَت لَكَ لَم تَبقَ لَها . (6)85.ما رواه العيّاشي والمحقّق في المعتبر نقلاً عن كتاعنه عليه السلام :كُلُّ مُدَّةٍ مِنَ الدُّنيا إلَى انتِهاءٍ ، وكُلُّ حَيٍّ فيها إلى مَماتٍ وفَناءٍ . (7)84.ما رواه الشيخ بإسناده عن ابن أبي عمير، عن بعض أصحعنه عليه السلام :لا تَتَنافَسوا في عِزِّ الدُّنيا وفَخرِها ، ولا تَعجَبوا بِزينَتِها ونَعيمِها ، ولا تَجزَعوا مِن ضَرّائِها وبُؤسِها ؛ فَإِنَّ عِزَّ الدُّنيا وفَخرَها إلَى انقِطاعٍ ، وإنَّ زينَتَها ونَعيمَها إلى زَوالٍ ، وإنَّ ضَرَّها وبُؤسَها إلى نَفادٍ ، وكُلَّ مُدَّةٍ مِنها إلى مُنتَهىً ، وكُلَّ حَيٍّ مِنها إلى فَناءٍ وبَلاءٍ . (8) .


1- .النَكَدُ : الشُؤمُ واللُّؤم (لسان العرب : ج 3 ص 427 «نكد») .
2- .غرر الحكم : ح 3684 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 144 ح 3214 .
3- .المواعظ العدديّة : ص 60 .
4- .غرر الحكم : ح 2587 .
5- .غرر الحكم : ح 6916 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 376 ح 6371 .
6- .غرر الحكم : ح 1802 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 22 ح 151 .
7- .غرر الحكم : ح 6920 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 377 ح 6374 و6375 .
8- .كتاب من لايحضره الفقيه : ج 1 ص 430 ح 1263 ، نهج البلاغة : الخطبة 99 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 254 وليس فيهما «وبلاء» ، مصباح المتهجّد : ص 381 ح 508 عن زيد بن وهب وفيه «ارتجاع» بدل «زوال» وليس فيه «فناء» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 113 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ .

ص: 45

83.2 . وبإسناده عن العلاء، عن زيد الشحّام، قال :امام على عليه السلام :از بى خبرى دنياست كه بر يك حال نمى مانَد و از دگرگونى خالى نيست ؛ با خراب كردن گوشه اى ، گوشه اى ديگر را آباد مى كند و با ناراحت كردن دوستى، دوستى ديگر را شاد مى كند . پس بودنِ در دنيا با خطرها همراه است و اعتماد كردن به آن ، فريب خوردن است و دل بستن به آن ، نشايد و تكيه كردن به آن ، خطاست.82.1 . الشيخ الطوسي بإسناده عن ابن مسكان، عن زيد الشامام على عليه السلام :از عيب هاى دنيا ، همين تو را بس كه نمى مانَد.81.3 . الشيخ الطوسي بإسناده عن السكوني، عن جعفر، عنامام على عليه السلام :از آن دلخواهى كه زوال مى پذيرد و از آن دلدارى كه نيستى مى گيرد ، دورى كنيد.80.2 . الكليني بإسناده عن عمّار بن موسى عن أبي عبد اامام على عليه السلام :احوال دنيا، همه لرزان است و دارايى آن ، گرفتنى و قابل سپردن به ديگرى.79.1 . الكليني بإسناده عن عبد اللّه بن سنان، عن أبيامام على عليه السلام :دنيا، در حال انتقال از يكى به ديگرى است و از كف رفتنى است. گيرم كه دنيا براى تو بمانَد، تو براى آن نمى مانى.78.2. ابن ماجة بإسناده عن عبد الوهاب الثقفي ، عن جعفامام على عليه السلام :هر زمانى از دنيا ، سرانجام به پايان مى رسد و هر زنده اى در آن ، رو به سوى مرگ و نيستى است.77.1. الشيخ الطوسي بإسناده عن جعفر بن محمّد، عن أبيهامام على عليه السلام :در كسب عزّت و افتخارات دنيوى با هم به رقابت برنخيزيد و به زيور و نعمت آن ، سرخوش نشويد و بر سختى و مشقّت دنيا ، بى تابى مكنيد؛ زيرا كه عزّت و افتخارات دنيا به سر مى آيد و زيور و نعمت آن ، زوال مى گيرد و سختى و مشقّتش به پايان مى رسد . هر زمانى از دنيا پايانى دارد و هر زنده اى از آن ، به نيستى و پوسيدگى مى انجامد. .

ص: 46

76.1 . ما روي عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :يَنبَغي لِمَن عَرَفَ دارَ الفَناءِ أن يَعمَلَ لِدارِ البَقاءِ . (1)75.روي عن النبي صلى الله عليه و آله أنّه نظر إلى بعضعنه عليه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ . . . وكونوا قَوما صيحَ بِهِم فَانتَبَهوا ، وعَلِموا أنَّ الدُّنيا لَيسَت لَهُم بِدارٍ فَاستَبدَلوا . (2)74.2 . محمّد بن يعقوب بإسناده، عن محمّد بن مسلم عن أعنه عليه السلام :أينَ الَّذينَ مَلَكوا مِنَ الدُّنيا أقاصِيَها ؟ ! (3)73.1 . روى أبو هريرة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آعنه عليه السلام :أينَ الَّذينَ بَلَغوا مِنَ الدُّنيا أقاصِيَ الهِمَمِ؟! (4)72.ما رواه الشيخ الطوسي بإسناده عن أبي بصير، قال:عنه عليه السلام :أسبابُ الدُّنيا مُنقَطِعَةٌ ، وعَواريها مُرتَجِعَةٌ . (5)71.2 . الشيخ بإسناده عن عليّ بن جعفر، عن أخيه موسى بالإمام زين العابدين عليه السلام :العَجَبُ كُلُّ العَجَبِ لِمَن عَمِلَ لِدارِ الفَناءِ ، وتَرَكَ دارَ البَقاءِ . (6)70.1 . الشيخ الطوسي قدس سره بإسناده عن محمّد بن سنانتنبيه الخواطر :رُوِيَ أنَّ سُلَيمانَ بنَ داوودَ عليه السلام مَرَّ في مَوكِبِهِ وَالطَّيرُ تُظِلُّهُ ، وَالجِن وَالإِنس عَن يَمينِهِ وعَن شِمالِهِ _ قالَ : _ فَمَرَّ بِعابِدٍ مِن عُبّادِ بَني إسرائيلَ ، فَقالَ : وَاللّهِ يَابنَ داوود ، لَقَد آتاكَ اللّهُ مُلكا عَظيما! قالَ : فَسَمِعَهُ سُلَيمان عليه السلام فَقالَ : لَتَسبيحَةٌ في صَحيفَةِ مُؤمِنٍ خَيرٌ مِمّا اُعطِيَ ابنُ داوودَ ، وإنَّ ما اُعطِيَ ابنُ داوودَ يَذهَبُ وَالتَّسبيحَةُ تَبقى . (7)69.2 . الشيخ الطوسي في الاستبصار بإسناده عن الحسن بنالإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : إنَّ الَّذينَ بَنَوا فَطالَ بِناؤُهُم وَاستَمتَعوا بِالأَهلِ وَالأَولادِ جَرَتِ الرِّياحُ عَلى مَحَلِّ دِيارِهِم فَكَأَنَّهُم كانوا عَلى ميعادِ وأرَى النَّعيمَ وكُلَّ ما يُلهى بِهِ يَوما يَسيرُ إلى بِلىً ونَفادِ (8)9 .


1- .غرر الحكم : ح 10929 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 551 ح 10168 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 64 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 396 ح 6697 وح 6700 وفيه «بِدارهم» بدل «لهم بدارٍ» .
3- .غرر الحكم : ح 2811 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 129 ح 2930 .
4- .غرر الحكم : ح 2814 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 130 ح 2936 .
5- .غرر الحكم : ح 1365 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 70 ح 1777 وص 127 ح 2893 وفيهما «وأحبابها بها مُتفجِّعة» بدل «وعواريها مرتجعة» .
6- .الأمالي للطوسي : ص 664 ح 1387 ، المحاسن : ج 1 ص 378 ح 832 نحوه وكلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، جامع الأخبار : ص 296 ح 810 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 142 ح 4 .
7- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 129 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 83 ح 27 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 300 .
8- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 206 الرقم 134 .

ص: 47

68.1 . الكليني بإسناده عن إسماعيل بن جابر، قال :امام على عليه السلام :براى كسى كه سراى نيستى را شناخته ، سزاوار است كه براى سراى ماندگارى كار كند.67.2 . ورواه الشيخ الطوسي في التهذيب بإسناده عن محمّامام على عليه السلام :اى بندگان خدا! از خدا پروا كنيد... و [چونان [مردمانى باشيد كه بر آنان ، بانگ زده شد و بيدار شدند و دريافتند كه دنيا ، خانه آنها نيست و از اين رو ، جايگزينش كردند.66.1 . قال الصدوق قدس سره :امام على عليه السلام :كجايند آنان كه تا دوردست هاى زمين ، پادشاهى كردند؟!65.2. الكليني أيضا والمفيد بإسنادهما إلى شاهويه بن عامام على عليه السلام :كجايند آنان كه به دورترين خواست هاى دنيوى رسيدند؟!64.1. محمّد بن يعقوب بإسناده إلى عليّ بن عمرو العطّاامام على عليه السلام :اسباب دنيا از هم گسيختنى است و عاريه هاى آن ، بازگشتنى.63.وما رواه الأخيران عن أبي عبد اللّه عليه السلام _امام زين العابدين عليه السلام :شگفتا ، بس شگفتا از آن كه براى سراى نيستى مى كوشد و بر سراى ماندگارى چشم مى پوشد!62.كما رواه المشايخ الثلاثة _ الكليني والشيخ الطوسيتنبيه الخواطر:روايت شده است كه سليمان بن داوود عليهماالسلام با گروه همراه خود مى رفت ، در حالى كه پرندگان بر او سايه افكنده بودند و جنّيان و آدميان ، از راست و چپ او حركت مى كردند. بر عابدى از عابدان بنى اسرائيل گذشت . عابد گفت: اى پور داوود! به خدا سوگند كه خداوند ، سلطنت با عظمتى به تو عطا كرده است .

سليمان عليه السلام كه سخن او را شنيد، گفت: «يك ذكر سبحان اللّه در كارنامه مؤمن ، بهتر از آن چيزى است كه به پورِ داوود داده شده است؛ زيرا آنچه به پور داوود داده شده ، مى رود و ذكر تسبيح مى مانَد».61.2 . الكليني، عن عليّ بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابنامام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : آنان كه بناهاى بلند بر ساختندو از زن و فرزندان ، برخوردار شدند . بادها بر خانه هايشان همى وزيد

انگار كه بر اين قرار ، وعده داشتند . ونعمت ها و همه سرگرمى ها را مى بينم

كه روزى كهنه و نابود مى شوند . 1 .

ص: 48

60.1 . مارواه الشيخ الطوسي بإسناده عن الحسين بن سعيدعنه عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : تَحَرَّز مِنَ الدُّنيا فَإِنَّ فَناءَها مَحَلُّ فَناءٍ لا مَحَلُّ بَقاءِ فَصَفوَتُها مَمزوجَةٌ بِكُدورَةٍ وراحَتُها مَقرونَةٌ بِعَناءِ (1)59.2. الشيخ الطوسي قدس سره بإسناده عن أيّوب بن نوح،عنه عليه السلام _ في الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : إنَّمَا الدُّنيا فَناءٌ لَيسَ لِلدُّنيا ثُبوتُ إنَّمَا الدُّنيا كَبَيتٍ نَسَجَتهُ العَنكَبوتُ ولَقَد يَكفيكَ مِنها أيُّهَا الطّالِبُ قوتُ وَلَعَمري عَن قَليلٍ كُلُّ مَن فيها يَموتُ (2) .


1- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 38 الرقم 10 .
2- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 162 الرقم 90 .

ص: 49

58.1 . الكليني، عن محمّد بن إسماعيل، عن الفضيل بن شاامام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : حَذَر از دنيا، كه دنياى فانى منزلگاه رفتن است ، نه جاى ماندن . زلالى اش آميخته با تيرگى است و آسودگى اش قرين رنج .57.تفسير فرات وفي شواهد التنزيل عن [ الإمام ]عليّ علامام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : جز اين نيست كه دنيا فانى است دنيا را پايندگى نيست . دنيا ، همانند خانه اى است كه عنكبوت آن را بتَنَد . تو را از دنيا بسنده كند اى دنياجوى، قُوتى . به جانم سوگند كه به زودى هركه در آن است ، مى ميرد . .

ص: 50

ل _ سَريعَةُ الزَّوالِ55.1 . الطبرسي :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا ساعَةٌ فَاجعَلها طاعَةً . (1)54.منها :عنه صلى الله عليه و آله :وَاللّهِ ما يُساوي ما مَضى مِن دُنياكُم هذِهِ بِأَهدابِ (2) بُردي هذا ، ولَما بَقِيَ مِنها أشبَهُ بِما مَضى مِنَ الماءِ بِالماءِ ، وكُلٌّ إلى بَقاءٍ وَشيكٍ وزَوالٍ قَريبٍ . (3)53.وروى ابن حنبل بإسناده عن أبي هريرة قال:عنه صلى الله عليه و آله :لَمّا بَعَثَ اللّهُ نوحا إلى قَومِهِ بَعَثَهُ وهُوَ ابنُ خَمسينَ ومِئَتَي سَنَةٍ ، فَلَبِثَ في قَومِهِ ألفَ سَنَةٍ إلاّ خَمسينَ عاما ، وبَقِيَ بَعدَ الطّوفانِ خَمسينَ ومِئَتَي سَنَةٍ ، فَلَمّا أتاهُ مَلَكُ المَوتِ قالَ : يا نوحُ ، يا أكبَرَ الأَنبِياء ويا طَويلَ العُمُرِ ويا مُجابَ الدَّعوَةِ ، كَيفَ رَأَيتَ الدُّنيا؟ قالَ : مِثلَ رَجُلٍ بُنِيَ لَهُ بَيتٌ لَهُ بابانِ فَدَخَلَ مِن واحِدٍ وخَرَجَ مِنَ الآخَرِ . (4)52.وروى أيضا بإسناده عن عليّ عليه السلام قال :الإمام الصادق عليه السلام :عاشَ نوحٌ عليه السلام ألفَي سَنَةٍ وثَلاثَمِئَةِ سَنَةٍ ؛ مِنها ثَمانُمِئَةٍ وخَمسونَ سَنَةً قَبلَ أن يُبعَثَ ، وألفُ سَنَةٍ إلاّ خَمسينَ عاما وهُوَ في قَومِهِ يَدعوهُم ، وخَمسُمِئَةِ عامٍ بَعدَما نَزَلَ مِنَ السَّفينَةِ ونَضَبَ (5) الماءُ ، فَمَصَّرَ الأَمصارَ ، وأسكَنَ وُلدَهُ البُلدانَ .

ثُمَّ إنَّ مَلَكَ المَوتِ جاءَهُ وهُوَ فِي الشَّمسِ ، فَقالَ : السَّلامُ عَلَيكَ !

فَرَدَّ عَلَيهِ نوح عليه السلام وقالَ : ما جاءَ بِكَ يا مَلَكَ المَوتِ؟

قالَ : جِئتُكَ لاِءَقبِضَ روحَكَ .

قالَ : دَعني أدخُل مِنَ الشَّمسِ إلَى الظِّلِّ .

فَقالَ لَهُ : نَعَم .

فَتَحَوَّلَ ، ثُمَّ قالَ : يا مَلَكَ المَوتِ ، كُلُّ ما مَرَّ بي مِنَ الدُّنيا مِثلُ تَحويلي مِنَ الشَّمسِ إلَى الظِّلِّ ، فَامضِ لِما اُمِرتَ بِهِ . فَقَبَضَ روحَهُ عليه السلام . (6) .


1- .عوالي اللآ لي : ج 1 ص 285 ح 131 ، مصباح الشريعة : ص 33 وفيه «عبادة» بدل «طاعة» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 68 ح 14 .
2- .هُدْب الثوب : ما على أطرافه (الصحاح : ج 1 ص 237 «هدب») .
3- .أعلام الدين : ص 341 ح 28 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 77 ص 183 ح 10 .
4- .تفسير القرطبي : ج 13 ص 333 ، كنز العمّال : ج 3 ص 235 ح 6320 نقلاً عن ابن عساكر ؛ كشف الغُمّة : ج 3 ص 333 ، إعلام الورى : ج 1 ص 305 كلّها عن أنس وراجع تنبيه الخواطر : ج 1 ص 131 و مصباح الشريعة : ص 169 .
5- .نضبَ الماء : غار في الأرض (المصباح المنير : ص 609 «نضب») .
6- .الكافي : ج 8 ص 284 ح 429 ، قصص الأنبياء : ص 87 ح 80 ، روضة الواعظين : ص 488 ، الأمالي للصدوق : ص 602 ح 836 ، كمال الدين : ص 523 ح 1 كلاهما عن هشام بن سالم وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 11 ص 285 ح 2 .

ص: 51

ل _ زودگذر

ل _ زودگذر50.روى الكليني قدس سره بإسناده عن حمزة بن محمّد، قالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا ، ساعتى است . پس آن را به طاعت بگذران.49.2 . الصدوق بإسناده عن إبراهيم بن محمّد الهمداني قپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به خدا سوگند ، آنچه از اين دنياى شما سپرى شده ، با نخ هاى زايد [اطراف] اين رداى من ، برابرى نمى كند و باقى مانده آن به گذشته اش مانندتر از آب به آب است، و زودا كه همه زوال گيرند و به [سراى] ماندگارى روند.48.1 . روى البخاري بإسناده عن أبي هريرة، عن النبي صلپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمانى كه خداوند ، نوح عليه السلام را به پيامبرى در ميان قومش برانگيخت، دويست و پنجاه سال از عمر نوح مى گذشت و نهصد و پنجاه سال نيز در ميان قومش دعوت كرد و پس از توفان نيز دويست و پنجاه سال مانْد و [با اين حال] چون مَلَك الموت نزد او آمد، گفت: اى نوح! اى بزرگ ترينِ پيامبران، اى صاحب عمر دراز، اى مستجاب الدعوه! دنيا را چگونه ديدى؟

نوح عليه السلام گفت: «مَثَل مردى كه برايش خانه اى بنا شود ، با دو در كه از يكى در آيد و از ديگرى به دَر رود».47.2 . الصدوق بإسناده عن أبي الصلت الهروي، قال :امام صادق عليه السلام :نوح عليه السلام دو هزار و سيصد سال ، عمر كرد. هشتصد و پنجاه سالِ آن را پيش از آن كه برانگيخته شود، نهصد و پنجاه سال را به دعوت قومش پرداخت و پانصد سال پس از آن كه از كشتى فرود آمد و آب ، فروكش كرد و شهرها را ساخت و فرزندانش را در آبادى ها اسكان داد.

سپس ، مَلَك الموت ، نزد او كه در گوشه آفتاب نشسته بود، آمد و گفت: سلام بر تو!

نوح عليه السلام جواب سلامش را داد و گفت: «براى چه آمده اى ، اى ملك الموت؟» .

گفت: آمده ام كه جان تو را بگيرم.

نوح عليه السلام گفت: «اجازه بده كه از آفتاب به سايه بروم».

ملك الموت گفت: باشد.

نوح عليه السلام به سايه رفت و سپس گفت: اى ملك الموت! اين همه عمرى كه در دنيا سپرى كردم ، همانند اين رفتنم از آفتاب به سايه بود . حالا مأموريتت را اجرا كن».

ملك الموت نيز جان نوح عليه السلام را گرفت.

.

ص: 52

46.1 . عليّ بن إبراهيم بإسناده عن هشام، عن الصادق علالإمام عليّ عليه السلام _ في ذَمِّ الدُّنيا _ :اُذكُروا عِندَ تَصَرُّفِها بِكُم سُرعَةَ انقِضائِها عَنكُم ، ووَشكَ زَوالِها ، وضَعفَ مَجالِها ، ألَم تَجِدكُم عَلى مِثالِ مَن كانَ قَبلَكُم ، ووَجَدَت مَن كانَ قَبلَكُم عَلى مِثالِ مَن كانَ قَبلَهُم ، جيلٌ بَعدَ جيلٍ ، واُمَّةٌ بَعدَ اُمَّةٍ ، وقَرنٌ بَعدَ قَرنٍ ، وخَلَفٌ بَعدَ خَلَفٍ ، فَلا هِيَ تَستَحي مِنَ العارِ ، وما لا يَنبَغي مِنَ المُبدِياتِ ، ولا تَخجَلُ مِنَ الغَدرِ . (1)45.وروى أيضا بإسناده عن عليّ عليه السلام قال :عنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا سَريعَةُ التَّحَوُّلِ ، كَثيرَةُ التَّنَقُّلِ ، شَديدَةُ الغَدرِ ، دائِمَةُ المَكرِ ، فَأَحوالُها تَتَزَلزَلُ ، ونَعيمُها يَتَبَدَّلُ ، ورَخاؤُها يَتَنَقَّصُ ، ولَذّاتُها تَتَنَغَّصُ ، وطالِبُها يَذِلُّ ، وراكِبُها يَزِلُّ . (2)44.روى الصدوق بإسناده عن الحسين بن خالد، قال :عنه عليه السلام :أوَلا تَرى أنَّ الدُّنيا ساعَةٌ بَينَ ساعَتَينِ ؛ ساعَةٍ مَضَت ، وساعَةٍ بَقِيَت ، وساعَةٍ أنتَ فيها! (3) .


1- .بحار الأنوار : ج 73 ص 115 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ .
2- .غرر الحكم : ح 3685 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 147 ح 3245 .
3- .التحصين لابن فهد : ص 16 ح 28 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 112 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ .

ص: 53

43.كما روى الكليني قدس سره بإسناده عن حمزة بن محمّد،امام على عليه السلام _ در نكوهش دنيا _ :در هنگام برگشتن دنيا از شما، به ياد آوريد كه دنيا بر شما زود مى گذرد، محكوم به زوال است و عرصه اش تنگ. آيا شما را به مانند كسانى كه پيش از شما بودند، نيافت، و پيشينيان شما را نيز به مانند پيشينيان آنان: نسلى از پىِ نسلى، و امّتى از پسِ امّتى و قومى از پسِ قومى؟ پس، دنيا از ننگ و از رسوايى ها شرم نمى كند و از خيانت و بى وفايى خجالت نمى كشد.42.2 . الصدوق بإسناده عن إبراهيم بن محمّد الهمداني،امام على عليه السلام :دنيا، زود از حالى به حالى در مى آيد و بسيار جا به جا مى شود، سخت عهدشكن و بى وفاست و پيوسته ، مكّارى مى كند. احوال آن ، لرزان است و نعمت هايش در حال تغيير ؛ آسودگى اش كاستى مى پذيرد و خوشى هايش به تلخى مى گرايد. جوينده آن ، خوار مى شود و سوار بر آن ، مى لغزد.41.1 . ابن حنبل بإسناده عن أبيهريرة،عن النبي صلى اللامام على عليه السلام :نمى بينى كه دنيا ساعتى است ميان دو ساعت: ساعتى كه گذشته و ساعتى كه باقى مانده، و ساعتى كه تو در آنى؟! .

ص: 54

40.روى الكليني بإسناده عن زرارة والفضيل، عن أبي جعفرالإمام الصادق عليه السلام :اِصبِروا عَلى طاعَةِ اللّهِ وتَصَبَّروا عَن مَعصِيَةِ اللّهِ ، فَإِنَّمَا الدُّنيا ساعَةٌ ؛ فَما مَضى فَلَيسَ تَجِدُ لَهُ سُرورا ولا حُزنا ، وما لَم يَأتِ فَلَيسَ تَعرِفُهُ ، فَاصبِر عَلى تِلكَ السّاعَةِ الَّتي أنتَ فيها ، فَكَأَنَّكَ قَدِ اغتَبَطتَ . (1)راجع : ج2 ص266 (خصائص الآخرة / دار البقاء) .

م _ مَحفوفَةٌ بِالشَّهَواتِ37.روى الشيخ قدس سره بإسناده عن صفوان بن يحيى، عن إسرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا إنَّ الآخِرَةَ اليَومَ مُحَفَّفَةٌ (2) بِالمَكارِهِ ، وإنَّ الدُّنيا مُحَفَّفَةٌ بِالشَّهَواتِ . (3)36.2 . الشيخ بإسناده عن جعفر بن بشير، عن إسماعيل، عنالإمام عليّ عليه السلام :إنّي اُحَذِّرُكُمُ الدُّنيا ؛ فَإِنَّها حُلوَةٌ خَضِرَةٌ (4) ، حُفَّت بِالشَّهَواتِ ، وتَحَبَّبَت بِالعاجِلَةِ ، وراقَت (5) بِالقَليلِ ، وتَحَلَّت بِالآمالِ ، وتَزَيَّنَت بِالغُرورِ . لا تَدومُ حَبرَتُها (6) ، ولا تُؤمَنُ فَجعَتُها ، غَرّارَةٌ ضَرّارَةٌ ، حائِلَةٌ زائِلَةٌ ، نافِدَةٌ بائِدَةٌ ، أكّالَةٌ غَوّالَةٌ (7) . (8)راجع : ج2 ص276 (خصائص الآخرة / دار محفوفة بالمكاره) .

.


1- .الكافي : ج 2 ص 459 ح 21 عن سماعة وص 454 ح 4 نحوه ، تحف العقول : ص 396 عن هشام بن الحكم عن الإمام الكاظم عليه السلام وراجع الزهد للحسين بن سعيد : ص 46 ح 124 .
2- .حَفَّ القومُ بالشيء وحَوالَيه وحَفُّوه وحَفَّفُوه : أحدقُوا به وأطافُوا به وعكفوا واستداروا(لسان العرب : ج 9 ص 49 «حفف») .
3- .المعجم الكبير : ج 19 ص 200 ح 449 عن كليب بن حزن ، كنز العمّال : ج 15 ص 932 ح 43598 نقلاً عن ابن مندة عن معاوية بن خفاجة .
4- .خَضِرَة : أي غَضّة ناعمة طريّة (النهاية : ج 2 ص 41 «خضر») .
5- .راقني الشيء : أي أعجبني(الصحاح : ج 4 ص 1486 «روق») . قال ابن أبي الحديد : أي أعجبت أهلها ، وإنّما أعجبتهم بأمرٍ قليلٍ ليس بدائم (شرح نهج البلاغة : ج 7 ص 228») .
6- .الحَبرة : النعمة وسعة العيش ، وكذلك الحبور(النهاية : ج 1 ص 327 «حبر») .
7- .التغوّل : التلوّن في صورٍ شتّى . وتَغولُهُم : تُضِلُّهم عن الطريق (انظر النهاية : ج 3 ص 397 وص 396 «غول») .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 111 ، تحف العقول : ص 180 نحوه ، غرر الحكم : ح 3686 وفيه «نضرة» بدل «خضرة» وليس فيه «وتحبّبت بالعاجلة» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 96 ح 82 ؛ مطالب السؤول : ص 50 نحوه .

ص: 55

م _ احاطه شده به شهوت ها

34.روى الكليني والشيخ الطوسي والصدوق قدّست أسرارهم بامام صادق عليه السلام :بر طاعت خدا بشكيبيد و بر ترك معصيت او صبورى كنيد ؛ چرا كه دنيا ساعتى بيش نيست؛ زيرا براى آنچه گذشته است ، نه شادى اى مى يابى و نه اندوهى، و آنچه هم كه نيامده است ، نمى دانى چگونه است. پس، بر آن ساعتى كه در آنى صبر كن، گويا كه تو رشك برده شده اى.ر . ك : ج2 ص267 (ويژگى هاى آخرت / سراى ماندگارى) .

م _ احاطه شده به شهوت ها31.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدانيد كه آخرت را ناملايمات در ميان گرفته است، و دنيا را خوشى ها و شهوات احاطه كرده است.30.1 . قال السيوطي في الدرّ المنثور :امام على عليه السلام :من ، شما را از دنيا برحذر مى دارم؛ زيرا كه دنيا شيرين و خرّم است و تمايلات نفسانى آن را در ميان گرفته است ؛ با لذّت هاى زودگذرش دل مى بَرَد و با [متاع] اندكِ خود ، جلوه گرى مى كند ؛ به آرزوها آراسته است و با زيور فريب ، خود را مى آرايد ؛ ناز و نعمتش پايدار نيست و از مصائب آن ، ايمنى نيست ؛ گول زننده است و آسيب رسان ؛ دگرگون شونده است و زوال پذير ؛ پايان پذير است و نابود شونده ؛ آدمخوار است و مرگبار.ر . ك : ج2 ص277 (ويژگى هاى آخرت / سراى محصور در ناملايمات) .

.

ص: 56

1 / 3خُلِقَت لِغَيرِها26.وروى أيضا بإسناده عن عليّ عليه السلام ، قال :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّكُم خُلِقتُم لِلآخِرَةِ ، وَالدُّنيا خُلِقَت لَكُم . (1)25.روى الصدوق بإسناده عن الحسين بن خالد، قال :عنه صلى الله عليه و آله _ في خُطبَةٍ لَهُ _ :فَليَأخُذِ العَبدُ المُؤمِنُ مِن نَفسِهِ لِنَفسِهِ ، ومِن دُنياهُ لاِآخِرَتِهِ . (2)24.روى ابن حنبل بإسناده عن أبي هريرة عن النبي صلى الالإمام عليّ عليه السلام :الدُّنيا خُلِقَت لِغَيرِها ولَم تُخلَق لِنَفسِها . (3)23.3 . وروى الصدوق بإسناده عن إبراهيم بن محمّد الهمدعنه عليه السلام :فِي الدُّنيا حَييتُم ، ولِلآخِرَةِ خُلِقتُم . (4)22.2 . روى الكليني قدس سره بإسناده عن حمزة بن محمّد،عنه عليه السلام :إنَّكَ مَخلوقٌ لِلآخِرَةِ فَاعمَل لَها . إنَّكَ لَم (5) تُخلَق لِلدُّنيا فَازهَد فيها وأعرِض عَنها . (6)21.1 . قال حرب الكرماني في كتاب السنّة:عنه عليه السلام :ألا وإنَّ هذِهِ الدُّنيَا الَّتي أصبَحتُم تَتَمَنَّونَها وتَرغَبونَ فيها وأصبَحَت تُغضِبُكُم وتُرضيكُم ، لَيسَت بِدارِكُم ، ولا مَنزِلِكُمُ الَّذي خُلِقتُم لَهُ ولاَ الَّذي دُعيتُم إلَيهِ . ألا وإنَّها لَيسَت بِباقِيَةٍ لَكُم ولا تَبقَونَ عَلَيها ، وهِيَ وإن غَرَّتكُم مِنها فَقَد حَذَّرَتكُم شَرَّها ، فَدَعوا غُرورَها لِتَحذيرِها ، وأطماعَها لِتَخويفِها ، وسابِقوا فيها

إلَى الدّارِ الَّتي دُعيتُم إلَيها . (7) .


1- .شُعب الإيمان : ج 7 ص 360 ح 10581 عن الحسن البصري ، تنبيه الغافلين : ص 238 ح 309 عن جابر بن عبد اللّه .
2- .الكافي : ج 2 ص 70 ح 9 عن حمزة بن حمران عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 27 وليس فيه «المؤمن» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 362 ح 7 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 463 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 133 ح 136 .
4- .عيون أخبار الرضا : ج 1 ص 298 ح 56 ، الأمالي للصدوق : ص 172 ح 174 كلاهما عن أحمد بن الحسن الحسيني عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام ، مشكاة الأنوار : ص 468 ح 1567 ، الإرشاد : ج 1 ص 296 ، إرشاد القلوب : ص 19 وفيهما «حبستم» بدل «حييتم» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 88 ح 56 .
5- .في المصدر «لن» بدل «لم» ، وما في المتن أثبتناه من عيون الحكم و المواعظ .
6- .غرر الحكم : ح 3810 و3811 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 172 ح 3597 و ص 171 ح 3570 .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 173 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 95 ح 1 وراجع تحف العقول : ص 184 .

ص: 57

1 / 3 دنيا براى غير دنيا آفريده شده است

1 / 3دنيا براى غير دنيا آفريده شده است18.روى الكليني بإسناده عن سليم بن قيس الهلالي ، قالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شما براى آخرت آفريده شده ايد و دنيا براى شما آفريده شده است.17.وعنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در يكى از خطبه هايش _ :بنده مؤمن بايد از خود براى خود بهره گيرد و از دنياى خود براى آخرتش.16.وعنه صلى الله عليه و آله _ في صفة عليّ عليه السلاامام على عليه السلام :دنيا ، براى غيرِ خود آفريده شده و براى خودش آفريده نشده است.15.عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :در دنيا زندگى مى كنيد ؛ امّا براى آخرت ، آفريده شده ايد.14.وروى الهندي عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :تو براى آخرت آفريده شده اى . پس براى آن كار كن . تو هرگز براى دنيا خلق نشده اى . پس از دنيا دل بركَن و از آن ، روى بگردان.13.الكليني مسندا عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هان! اين دنيايى كه شما آرزويش را داريد و خواهان آنيد، ولى او شما را گاه ناخشنود و گاه خشنود مى سازد، آن سرا و منزلگاهى نيست كه برايش آفريده شده ايد ، و نه آن جايى كه بدان فرا خوانده شده ايد.

هان! دنيا براى شما ماندگار نيست و شما نيز در آن باقى نمى مانيد. دنيا، اگر چه شما را مى فريبد ؛ امّا همو، خود، شما را از شرّ خويش برحذر داشته است . پس، هشدارش را بگيريد و فريبش را بگذاريد و بيم دادنش را بگيريد و طمع هايش را وا نهيد و در آن براى سرايى از يكديگر سبقت بگيريد كه به آن ، فرا خوانده شده ايد.

.

ص: 58

12.2 . الكليني، والنعماني، والشريف الرضي ، عن الإمامعنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى جَعَلَ الدُّنيا لِما بَعدَها ، وَابتَلى فيها أهلَها لِيَعلَمَ أيُّهُم أحسَنُ عَمَلاً ، ولَسنا لِلدُّنيا خُلِقنا ، ولا بِالسَّعيِ لَها اُمِرنا ، وإنَّما وُضِعنا فيها لِنُبتَلى بِها ، ونَعمَلَ فيها لِما بَعدَها . (1)11.وروى المفيد مرفوعا :الإمام الصادق عليه السلام :أحكِم أمرَ دينِكَ كَما أحكَمَ أهلُ الدُّنيا أمرَ دُنياهُم ، فَإِنَّما جُعِلَتِ الدُّنيا شاهِدا يُعرَفُ بِها ما غابَ عَنها مِنَ الآخِرَةِ ، فَاعرِفِ الآخِرَةَ بِها ، ولا تَنظُر إلَى الدُّنيا إلاّ بِالاِعتِبارِ . (2)راجع : ص 106 (الدنيا مزرعة الآخرة)

وج2 ص282 (الفصل الثاني : الاهتمام بالآخرة) .

1 / 4مَثَلُ الدُّنياأ _ مَثَلُ خَميلةِ الرَّبيعِالكتاب«إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَ_هُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الاْءَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الاْءَنْعَ_مُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الاْءَرْضُ زُخْرُفَهَا وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَ_دِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَ_هَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالاْءَمْسِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الآيَ_تِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» . (3)

.


1- .غرر الحكم : ح 3696 ، نهج البلاغة : الكتاب 55 وليس فيه ذيله ، معادن الحكمة : ج 1 ص 277 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 116 ح 409 .
2- .الكافي : ج 8 ص 243 ح 337 عن خالد بن نجيح ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 153 .
3- .يونس : 24 .

ص: 59

1 / 4 مَثَل دنيا

الف _ مَثَل مرغزار بهارى

3.وروى الكليني بإسناده عنه عن فضيل عن أبي عبد اللّهامام على عليه السلام :خداوند بلند مرتبه، دنيا را براى پس از آن آفريد و مردمش را در آن به بوته آزمايش نهاد تا معلوم شود كه چه كسى بهتر عمل مى كند. ما براى دنيا آفريده نشده ايم و به تلاش براى آن ، مأمور نشده ايم ؛ بلكه در دنيا نهاده شده ايم تا به وسيله آن ، آزموده شويم و در دنيا براى جهان پس از آن ، كار كنيم.2.روى الشيخ الطوسي بإسناده عن ابن أخي فضيل عن أبي عامام صادق عليه السلام :كار دينت را استوار ساز ، چنان كه دنياداران ، كار دنيايشان را استوار مى سازند؛ زيرا دنيا، در حقيقت، علامت و گواهى قرار داده شده تا با آن ، غيب دنيا، يعنى آخرت، شناخته شود . پس به وسيله دنيا ، آخرت را بشناس و به دنيا ، جز با ديده اعتبار منگر.ر . ك : ص 107 (دنيا ، كشتزار آخرت)

وج2 ص283 (فصل دوم : اهتمام به آخرت).

1 / 4مَثَل دنياالف _ مَثَل مرغزار بهارىقرآن«در حقيقت، مَثَلِ زندگى دنيا به سان آبى است كه آن را از آسمان فرو ريختيم . پس گياه زمين ، از آنچه مردم و دام ها مى خورند ، با آن در آميخت تا آن گاه كه زمين ، پيرايه خود را برگرفت و آراسته گرديد و اهل آن پنداشتند كه آنان ، بر آن قدرت دارند . شبى يا روزى فرمان [ويرانى] ما آمد و آن را چنان در ديده كرديم كه گويى ديروز وجود نداشته است. اين گونه ، نشانه ها[ى خود] را براى مردمى كه مى انديشند ، به روشى بيان مى كنيم».

.

ص: 60

«وَ اضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَ_هُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الاْءَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَ_حُ وَ كَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ مُّقْتَدِرًا» . (1)

الحديث15.محمّد بن أبي عُمير، عن الحسين الأحمسي، عن أبي عبدالإمام عليّ عليه السلام _ في وَصفِ الدُّنيا _ :فَهِيَ كَرَوضَةٍ اِعتَمَّ (2) مَرعاها ، وأعجَبَت مَن يَراها ، عَذبٌ شِربُها ، طَيِّبٌ تُربُها ، تَمُجُّ عُروقُها الثَّرى (3) ، وتَنطُفُ (4) فُروعُهَا النَّدى ، حَتّى إذا بَلَغَ العُشبُ إبّانَهُ (5) ، وَاستَوى بَنانُهُ (6) ، هاجَت ريحٌ تَحُتُّ (7) الوَرَقَ ، وتُفَرِّقُ مَا اتَّسَقَ ، فَأَصبَحَت كَما قالَ اللّهُ : «هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَ_حُ وَ كَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ مُّقْتَدِرًا» ، اُنظُروا فِي الدُّنيا في كَثرَةِ ما يُعجِبُكم ، وقِلَّةِ ما يَنفَعُكُم . (8)14.محمّد بن أبي عُمير، عن ابن بُكير، عن أبي عبد اللّالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ هذِهِ الدُّنيا وإن أمتَعَت بِبَهجَتِها وغَرَّت بِزِبرِجِها ، فَإِنَّ آخِرَها لا يَعدو أن يَكونَ كَآخِرِ الرَّبيعِ الَّذي يَروقُ بِخُضرَتِهِ ثُمَّ يَهيجُ عِندَ انتِهاءِ مُدَّتِهِ . وعَلى مَن نَصَحَ لِنَفسِهِ وعَرَفَ حَقَّ ما عَلَيهِ ولَهُ ، أن يَنظُرَ إلَيها نَظَرَ مَن عَقَلَ عَن رَبِّهِ جَلَّ وعَلا ، وحَذَرَ سوءَ مُنقَلَبِهِ ؛ فَإِنَّ هذِهِ الدُّنيا قَد خَدَعَت قَوما فارَقوها أسَرَّ

ما كانوا إلَيها ، وأكثَرَ ما كانُوا اغتِباطا بِها ، طَرَقَتهُم آجالُهُم بَياتا وهُم نائِمونَ ، أو ضُحىً وهُم يَلعَبونَ ... . (9) .


1- .الكهف : 45 .
2- .اعْتَمّ : يقال للنبت إذا طال : قد اعتمّ (النهاية : ج 3 ص 302 «عمم») .
3- .قال العلاّمة المجلسي قدس سره : في مصباح اللغة : «مجّ الرجل الماء من فيه مَجّا : رمى به» . وقال : «الثَّرى : ندى الأرض ، والثّرى _ أيضا _ : التراب النديّ» . أقول : إذا حملت الثرى على الندى ، فالمعنى ظاهر ؛ أي يترشّح من عروقها الماء لكثرة طراوتها وارتوائها . وإذا حملت على التراب النديّ ، فالمعنى : تقذف عروقها الماء في الثرى ، أو المراد أنّ عروقها لقوّتها وكثرتها تقذف التراب وتدفعها إلى فوق وترفعها (مرآة العقول : ج 25 ص 35) .
4- .تَنْطُف : تقطر (النهاية : ج 5 ص 75 «نطف») .
5- .إبّانُ كلّ شيء : وقتُه وحينُه الذي يكون فيه (لسان العرب : ج 13 ص 4 «أبن») .
6- .البَنَانُ : الرياض الحالية بالزهر (المعجم الوسيط : ج 1 ص 72 «بنّ») .
7- .الحَتّ : سقوط الورق عن الغصن وغيره (تاج العروس : ج 3 ص 34 «حتت») .
8- .الكافي : ج 8 ص 17 ح 3 عن محمّد بن إسماعيل الهمداني عن الإمام الكاظم عليه السلام .
9- .بحار الأنوار : ج 94 ص 272 ح 1 نقلاً عن مهج الدعوات : ص 222 عن الربيع وفي بعض عباراته شيء من التصحيف .

ص: 61

«و براى آنان ، زندگى دنيا را مَثَل بزن كه مانند آبى است كه آن را از آسمان ، فرو فرستاديم . سپس ، گياه زمين با آن در آميخت و [چنان] خشك گرديد كه بادها پراكنده اش كردند ؛ و خداست كه همواره بر هر كارى تواناست».

حديث11.امام على عليه السلام _ در وصف دنيا _ :دنيا چون مرغزارى است كه گياهانش قد كشيده و بيننده اش را خوش مى آيد ، آبش گواراست و خاكش خوش. از آوندهايشان تَرى مى تراود و از شاخه هايشان ژاله مى چكد، و چون سبزه هايش رشد كنند و گل و گياهانش قامت بيفرازند، به ناگاه ، بادى وزيدن مى گيرد و برگ ها را فرو مى ريزد و آن همه نظم و هماهنگى را از هم مى پراكند و چنان مى شود كه خداوند فرموده است: «و چنان خشك گرديد كه بادها پراكنده اش كردند، و خداست كه همواره بر هر كارى تواناست . دنيا را بنگريد كه از آنچه شما را خوش مى آيد، چه فراوان دارد و آنچه شما را سودمند مى افتد ، چه اندك دارد» .10.إبراهيم بن أبي البِلاد، عن أبيه، عن بعض أصحابهم اامام صادق عليه السلام :اين دنيا، اگرچه با خرّمى هايش لذّت مى بخشد و با زرق و برقش مى فريبد، امّا فرجامى جز فرجام بهار ندارد كه سرسبزى آن ، دل نشين است ؛ ليكن در پايان عمر بهار ، آن همه خرّمى مى خشكد. آن كه دلسوز خويش است و وظايف و حقوق خويشتن را مى شناسد ، بايد به دنيا چونان كسى بنگرد كه خداپسندانه مى انديشد و از بدفرجامى خويش بترسد؛ زيرا اين دنيا ، مردمانى را فريفت و در حالى از دنيا جدا شدند كه در اوج سرخوشى از دنيا و شادمانى نسبت به آن بودند ، شب هنگام كه خفته بودند يا روز هنگام كه سرگرم بازى [و تفريح [بودند، اجل هايشان ، ناگاه به سراغشان آمد... . .

ص: 62

ب _ مَثَلُ القَنطَرَةِ8.الحسنُ بن علوان، عن عمرو بن خالد، عن زيد بن عليّ،الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الحَثِّ عَلَى الزُّهدِ فِي الدُّنيا _ :ما يَصنَعُ بِالمالِ وَالوَلَدِ مَن يَخرُجُ مِنها ويُحاسَبُ عَلَيها؟! عُراةً دَخَلتُمُ الدُّنيا وعُراةً تَخرُجونَ مِنها ، وإنَّما هِيَ قَنطَرَةٌ فَاعبُروا عَلَيها وَانتَظِروها . (1)7.الحسنُ بن علوان، عن سعد بن طَريف، عن زيد بن عليّ،عنه عليه السلام :الدُّنيا مَعبَرَةُ الآخِرَةِ . (2)6.النَّضرُ بن سُويد، عن دُرُست، عن أبي المِغرا، عنالإمام زين العابدين عليه السلام _ لاِءَصحابِهِ _ :أما بَلَغَكُم ما قالَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام لِلحَوارِيّين ! قالَ لَهُم : الدُّنيا قَنطَرَةٌ ، فَاعبُروها ولا تَعمُروها (3) . (4)5.الحسنُ بن محبوب، عن عليّ بن رِئاب، عن أبي عُبيدة،شُعب الإيمان عن مالك بن دينار :قالوا لِعيسَى بنِ مَريَم : يا روح اللّه ، ألا نَبني لَكَ بَيتا؟ قالَ : بَلَى ، ابنوهُ عَلى ساحِلِ البَحرِ . قالوا : إذا يَجيءُ الماءُ فَيَذهَبُ بِهِ ! قالَ : أينَ تُريدونَ تَبنونَ لي ؟ عَلَى القَنطَرَةِ؟! (5) .


1- .إرشاد القلوب : ص 19 .
2- .غرر الحكم : ح 439 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 19 ح 64 .
3- .قال في تنبيه الخواطر بعد نقله قول النبيّ عيسى عليه السلام : هو مثال واضح ، فإنّ حياة الدنيا معبر الآخرة ، والمَهد هو المثل الأوّل على رأس القنطرة ، واللحد هو المثل الثاني ، وبينهما مسافة محدودة ؛ فمن الناس من قطع نصف القنطرة ، ومنهم من قطع ثلثها ، ومنهم من قطع ثلثيها ، ومنهم من لم يبق إلاّ خطوة واحدة وهو غافل عنها ، وكيف ما كان لابدّ من العبور .
4- .الأمالي للمفيد : ص 43 ح 1 عن أبي حمزة الثمالي ، الخصال : ص 65 ح 95 عن الزهري ، التحصين لابن فهد : ص 30 ح 54 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 147 ، روضة الواعظين : ص 483 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 107 ح 107 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 317 .
5- .شُعب الإيمان : ج 7 ص 399 ح 10745 عن مالك بن دينار ، الدرّ المنثور : ج 2 ص 202 .

ص: 63

ب _ مَثَل پُل

ب _ مَثَل پُل3.القاسم بن محمّد، عن عليّ، عن أبي بصير، قال:امام على عليه السلام _ در ترغيب به بى اعتنايى به دنيا _ :مال و فرزند ، كسى را كه از دنيا مى رود و براى آن حسابرسى مى شود ، چه به كار مى آيد؟! برهنه به دنيا در آمديد و برهنه از آن برون مى رويد. دنيا، در حقيقت، پُلى است . پس ، از آن بگذريد و مراقبش باشيد.2.امام على عليه السلام :دنيا، گذرگاه آخرت است.1.حدّثنا الحسين بن سعيد، قال:امام زين العابدين عليه السلام _ به يارانش _ :آيا به شما نرسيده است كه عيسى بن مريم عليه السلام به حواريان چه گفت؟ به آنان فرمود: «دنيا، پُلى است . پس ، از آن بگذريد و آبادش مسازيد».12.فُضيل بن عثمان، عن أبي عُبيدة الحذّاء، قال:شُعب الايمان _ به نقل از مالك بن دينار_ :به عيسى بن مريم گفتند: اى روح خدا! خانه اى برايت نسازيم؟

فرمود: «چرا . آن را بر كرانه دريا بسازيد».

گفتند: آن گاه، آب مى آيد و آن را مى بَرَد.

فرمود: «كجا مى خواهيد برايم بسازيد؟ بر پُل؟!» . (1)

.


1- .در تنبيه الخواطر، پس از نقل اين سخن عيسى عليه السلام آمده است: اين يك مثال روشن است؛ چرا كه زندگى دنيا پُل آخرت است. گهواره ، يك سرِ اين پل است و گور ، سرِ ديگر اين و ميان اين دو مسافتى محدود است. عدّه اى از مردم تا نيمه پل رفته اند، عدّه اى تا يك سوم، برخى تا دو سوم آن و برخى هم فقط يك گام تا انتهايش دارند و با اين حال غافل اند. به هر حال ، بايد از اين پل گذشت.

ص: 64

11.الحسنُ بن محبوب، عن أبي حمزة، عن أبي إسحاق، قال:الإمام الصادق عليه السلام :كانَ فيما وَعَظَ بِهِ لُقمان ابنَهُ : يابُنَيَّ . . . اجعَلِ الدُّنيا بِمَنزِلَةِ قَنطَرَةٍ عَلى نَهرٍ ، جُزتَ عَلَيها وتَرَكتَها ، ولَم تَرجِع إلَيها آخِرَ الدَّهرِ . (1)ج _ مَثَلُ الظِّلِّ وَالغَيمِ9.محمّد بن أبي عُمير، عن عبد الرحمن بن الحَجّاج، عنالزهد عن عبداللّه بن سنان :سَمِعتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام يَقولُ : دَخَلَ عَلَى النَّبِي صلى الله عليه و آله رَجُلٌ وهُوَ عَلى حَصيرٍ قَد أثَّرَ في جِسمِهِ ، ووِسادَةِ ليفٍ قَد أثَّرَت في خَدِّهِ . فَجَعَلَ يَمسَحُ ويَقولُ : ما رَضِيَ بِهذا كِسرى ولا قَيصَر ، إنَّهُم يَنامونَ عَلَى الحَريرِ وَالدّيباجِ وأنتَ عَلى هذَا الحَصيرِ؟!

قالَ : فَقالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : لاَءَنا خَيرٌ مِنهُما وَاللّهِ ، لاَءَنَا أكرَمُ مِنهُما وَاللّهِ ، ما أنَا وَالدُّنيا ، إنَّما مَثَلُ الدُّنيا كَمَثَلِ رَجُلٍ راكِبٍ مَرَّ عَلى شَجَرَةٍ ولَها فَيءٌ فَاستَظَلَّ تَحتَها ، فَلَمّا أن مالَ الظِّلُّ عَنهَا ارتَحَلَ فَذَهَبَ وتَرَكَها . (2)8.محمّد بن أبي عُمير، رفعه، عن أبي عبد اللّه عليه االإمام عليّ عليه السلام :الدُّنيا ظِلٌّ زائِلٌ . (3)7.محمّد بن أبي عُمير، عن عبد الرحمن بن الحَجّاج، قاعنه عليه السلام :الدُّنيا ظِلُّ الغَمامِ ، وحُلُمُ المَنامِ . (4)6.فَضالة، عن رِبعي، عن الفُضيل، عن أبي جعفر عليه العنه عليه السلام :لا يَغُرَّنَّكُم ما أصبَحَ فيهِ أهلُ الغُرورِ ، فَإِنَّما هُوَ ظِلٌّ مَمدودٌ إلى أجَلٍ مَعدودٍ . (5)9.النَّضرُ بن سُويد، عن يحيَى الحلبي، عن أيّوب، قالعنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا ظِلُّ الغَمامِ ، وحُلُمُ المَنامِ ، وَالفَرَحُ المَوصولُ بِالغَمِّ ، وَالعَسَلُ المَشوبُ بِالسَّمِّ ، سَلاّبَةُ النِّعَمِ ، أكّالَةُ الاُمَمِ ، جَلاّبَةُ النِّقَمِ . (6) .


1- .الكافي : ج 2 ص 134 ح 20 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 194 كلاهما عن يحيى بن عقبة الأزدي ، بحار الأنوار : ج 73 ص 69 ح 36 .
2- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 50 ح 134 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج 73 ص 126 ح 124 .
3- .غرر الحكم : ح 318 و ح 3669 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 19 ح 62 .
4- .غرر الحكم : ح 1960 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 21 ح126 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 89 ، تحف العقول : ص 212 وفيه «إنّما الدنيا ظلّ ممدودٌ إلى أجلٍ معدود» فقط ، بحار الأنوار : ج 34 ص 253 ح 1001 .
6- .غرر الحكم : ح 3681 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 144 ح 3217 .

ص: 65

ج _ مَثَل سايه

10.صفوان، عن ابن مُسكان، عن أبي عُمير البزّازامام صادق عليه السلام _ از اندرزهاى لقمان به فرزندش _ :فرزندم!... دنيا را به سان پلى بر رودخانه اى بدان كه از آن بگذرى و رهايش كنى و ديگر ، هرگز به سويش باز نگردى.

ج _ مَثَل سايه و ابر11.صفوانُ، عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السلام ، قاالزهد حسين بن سعيد _ به نقل از عبداللّه بن سنان _ :شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود : مردى بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد ، در حالى كه ايشان بر بوريايى خفته بود و بالشى از ليف خرما زيرِ سر داشت و اثر [زِبرىِ] آن بوريا و بالش بر بدن و گونه پيامبر صلى الله عليه و آله مانده بود. مرد ، شروع به دست كشيدن [بر جاى بوريا] كرد و مى گفت: كسرا و قيصر به اين چيزها رضايت ندارند. آنان بر بستر حرير و ديبا مى خفتند و تو بر چنين بوريايى؟!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «سوگند به خدا كه من از آنها بهترم. به خدا سوگند كه من ، از آنان گرامى ترم. مرا چه به دنيا؟ حكايت دنيا، در حقيقت، حكايت مردى سواره است كه از درختى مى گذرد و آن درخت را سايه اى است و در سايه آن ، فرود مى آيد و چون سايه اش مى رود ، او مى كوچد و مى رود و درخت را رها مى كند».12.امام على عليه السلام :دنيا، سايه اى ناپايدار است.1.حدّثنا الحسين بن سعيد، قال:امام على عليه السلام :دنيا، سايه ابر است و خوابى كه خُفته مى بيند.2.إبراهيم بن أبي البلاد، عن بعض أصحابه، رفعه إلى بعامام على عليه السلام :زنهار، برخوردارى فريب خوردگان [دنيا] شما را نفريبد؛ زيرا كه در دنيا [چون [سايه اى است كه تا زمانى محدود ، پهن مى شود.3.القاسم وعثمان بن عيسى، عن عليّ، عن أبي بصير، عن أامام على عليه السلام :دنيا ، سايه ابر است، خوابى است كه خفته مى بيند، شادىِ پيوسته به غم و شهد آميخته به شرنگ است؛ رباينده نعمت ها خورنده ملّت ها و جلب كننده رنج و عذاب هاست.

.

ص: 66

4.وقال أبو بصير:عنه عليه السلام :ما مَثَلُ دُنياكُم عِندي إلاّ كَمَثَلِ غَيمٍ عَلا فَاستَعلى ، ثُمَّ استَغلَظَ فَاستَوى ، ثُمَّ تَمَزَّقَ فَانجَلى . (1)5.فَضالة، عن أبان، عن بشير النبّال، قال:عنه عليه السلام _ يَصِفُ الدُّنيا _ :إنَّها عِندَ ذَوِي العُقولِ كَفَيءِ الظِّلِّ ؛ بَينا تَراهُ سابِغا (2) حَتّى قَلَصَ (3) ، وزائِدا حَتّى نَقَصَ . (4)6.عليُّ بن النعمان، عن ابن مُسكان، عن سليمان بن خالعنه عليه السلام :مَثَلُ الدُّنيا كَظِلِّكَ ، إن وَقَفتَ وَقَفَ ، وإن طَلَبتَهُ بَعُدَ . (5)7.محمّد بن أبي عُمير، عن جميل، عن أبي عبد اللّه عليالإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ جَميعَ ما طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ في مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها _ بَحرِها وبَرِّها وسَهلِها وجَبَلِها _ عِندَ وَلِيٍّ مِن أولِياءِ اللّهِ وأهلِ المَعرِفَةِ بِحَقِّ اللّهِ ، كَفَيءِ الظِّلالِ . (6)8.ابنُ أبي البِلاد، عن أبيه، عن بعض أصحابه،الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ الدُّنيا عِندَ العُلَماء مِثلُ الظِّلِّ . (7)9.محمّد بن أبي عُمير، عن عليّ، عن أبي بصير، قال:الإمام الصادق عليه السلام :كانَ فيما وَعَظَ اللّهُ بِهِ عيسَى بنَ مَريَم عليه السلام : . . . يا عيسى ، لاتُشرِك بي شَيئا ، وكُن مِنّي عَلى حَذَرٍ ، ولا تَغتَرَّ بِالصِّحَّةِ ولاتُغَبِّط نَفسَكَ ؛ فَإِنَّ الدُّنيا كَفَيءٍ زائِلٍ ، وما أقبَلَ مِنها كَما أدبَرَ . (8) .


1- .الاحتجاج : ج 1 ص 246 ح 48 ، معادن الحكمة : ج 1 ص 381 ح 68 .
2- .شيء سابِغ : أي كاملٌ وافٍ (الصحاح : ج 4 ص 1321 «سبغ») .
3- .قَلَصَ : انضمَّ وانزَوى (الصحاح : ج 3 ص 1053 «قلص») .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 63 ، روضة الواعظين : ص 483 ، غرر الحكم : ح 3698 وفيهما «سائغا» بدل «سابقا» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 119 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ .
5- .غرر الحكم : ح 9818 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 487 ح 9020 .
6- .تحف العقول : ص 391 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 306 ح 1 .
7- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 50 ح 133 ، الأمالي للطوسي : ص 296 ح 582 ، بشارة المصطفى : ص 189 ، الفضائل : ص 7 كلّها عن جابر وفي الثلاثة الأخيرة «عند ذوي الألباب كفيء الظلال» بدل «عند العلماء مثل الظلّ» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 126 ح 123 .
8- .الأمالي للصدوق : ص 610 _ 613 ح 842 عن أبي بصير ، الكافي : ج 8 ص 141 ح 103 عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام ، تحف العقول : ص 500 من دون إسنادٍ إلى المعصوم ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 145 وفيه «بالنصيحة» بدل «بالصحّة» ، بحار الأنوار : ج 14 ص 299 ح 14 .

ص: 67

10.امام على عليه السلام :حكايت دنياى شما در نزد من نيست ، مگر به سان حكايت ابرى كه [به تدريج] بالا و بالاتر مى آيد و سِتَبر و پُر مى شود و سپس از هم مى پراكنَد و از بين مى رود.1.امام على عليه السلام _ در توصيف دنيا _ :دنيا در نظر خردمندان ، چون حركت سايه است كه هنوز پهن نشده ، جمع مى شود و هنوز زياد نشده ، كم مى شود.2.الحسنُ بن محبوب، عن عليّ بن رِئاب، عن أبي عبد اللامام على عليه السلام :حكايت دنيا، به سان سايه توست كه اگر بِايستى ، مى ايستد و اگر دنبالش كنى ، دور مى شود.3.القاسم، عن عليّ، عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه علامام زين العابدين عليه السلام :همه آنچه خورشيد بر آن طلوع كند ، در خاوران و باختران زمين _ از درياها و خشكى هايش و دشت ها و كوه هايش ، در نزد هر يك از اولياى خدا و به نزد آنان كه خدا را به درستى مى شناسند، همانند جا به جا شدن سايه هاست.4.امام باقر عليه السلام :دنيا، در نظر عالمان، به سان سايه است.5.القاسمُ بن محمّد، عن عليّ، قال:امام صادق عليه السلام :از جمله اندرزهاى خداوند به عيسى بن مريم عليه السلام : ... اى عيسى! چيزى را شريك من مگردان، از من برحذر باش و به تن درستى غرّه مشو و خويشتن را خوش بخت مپندار ؛ زيرا دنيا همانند سايه اى ناپايدار است و آنچه از آن بيايد ، به مانند آن است كه رفته است. .

ص: 68

6.القاسم، عن عليّ، عن أبي بصير، قال:مصباح الشريعة _ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِق عليه السلام _ :إنَّ الدُّنيا خَلَقَهَا اللّهُ تَعالى بِمَنزِلَةِ ظِلِّكَ ، إن طَلَبتَهُ أتعَبَكَ ولاتَلحَقُهُ أبَدا ، وإن تَرَكتَهُ يَتبَعُكَ وأنتَ مُستَريحٌ . (1)7.القاسم، عن عليّ، عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه علالإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : إنَّمَا الدُّنيا كَظِلٍّ زائِلٍ أو كَضَيفٍ باتَ لَيلاً فَارتَحَل أو كَنَومٍ قَد يَراهُ نائِمٌ أو كَبَرقٍ لاحَ في اُفُقِ الأَمَل (2)8.القاسم، عن عليّ، عن أبي بصير، قال:تنبيه الخواطر : كانَ الحَسَنُ بنُ عَلِي عليه السلام يَتَمَثَّلُ ويَقولُ : يا أهلَ لَذّاتِ دُنيا لا بَقاءَ لَها إنَّ اغتِرارا بِظِلٍّ زائِلٍ حُمُقُ (3)د _ مَثَلُ الحُلمِ10.الحسنُ بن محبوب، عن مالك بن عطيّة، عن فلان بن عمّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا حُلمٌ (4) ، وأهلُها عَلَيها مُجازَونَ مُعاقَبونَ . (5)راجع : ج2 ص182 (اجعل الدنيا بمنزلة ما يصاب في المنام) .

.


1- .مصباح الشريعة : ص 187 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 165 ح 26 .
2- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 404 الرقم 319 ، عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 177 ح 7 عن يحيى بن أبي عباد عن عمّه عن الإمام الرضا عليه السلام ؛ البداية والنهاية : ج 10 ص 250 عن الإمام الرضا عليه السلام وفيهما : إنَّمَا الدُّنيا كَظِلٍّ زائِلٍ حَلَّ فيهِ راكِبٌ ثُمَّ ارتَحَل
3- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 145 ، أعلام الدين : ص 241 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 15 ، كشف الغمّة : ج 2 ص 187 ، إرشاد القلوب : ص 186 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 122 ح 111 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 315 .
4- .الرُّؤيا والحُلْم : عبارة عمّا يراه النائم فينومه من الأشياء ، لكن غَلَبت الرؤيا على ما يراه من الخير والشيء الحسن ، وغَلَب الحُلم على ما يراه من الشرّ والقبيح (النهاية : ج 1 ص 434 «حلم») .
5- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 145 ، روضة الواعظين : ص 491 وفيه «حلم المنام» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 122 ح 110 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 315 .

ص: 69

د _ مَثَل رؤيا

12.مصباح الشريعة _ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده _ :دنيا را خداوند متعال به سان سايه تو قرار داده است كه اگر در پِى آن بدَوى ، تو را خسته مى كند و هرگز بدان نمى رسى و اگر رهايش كنى ، او در پىِ تو مى آيد و تو آسوده باشى.13.إبراهيم بن أبي البلاد، عن يعقوب بن شُعيب بن ميثم،امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : دنيا ، چون سايه ناپايدار است/ يا چون ميهمانى كه شبى بيتوته كند و سپس برود . يا چون رؤيايى كه خفته مى بيند/ يا چون آذرخشى كه در افق آرزو بر مى جَهَد .14.الحسنُ بن محبوب، عن الحسن بن عليّ، قال:تنبيه الخواطر:حسن بن على عليهماالسلام به اين بيت تمثّل مى جُست:

اى اهل لذّت هاى دنياى ناپايدار!/ فريفتگى به سايه اى گذرا ، حماقت است .د _ مَثَل رؤيا2.فَضالة بن أيّوب، عن عمر بن أبان، عن آدم أخي أيّوبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، خوابى است (1) كه خفته ببيند و مردم دنيا براى آن سزا و كيفر ببينند.ر . ك : ج2 ص183 (دنيا را به سان چيزى بدان كه در رؤيا به آن ، دست مى يابى).

.


1- .رؤيا و حُلُم، خواب هايى اند كه ديده مى شوند. تفاوت رؤيا با حُلُم در اين است كه در رؤيا ، غلبه با خوبى است و در حُلُم ، غلبه با شرّ و بدى (النهاية : ج1 ص434 «حلم»).

ص: 70

ه _ مَثَلُ السَّرابِ5.عثمان بن عيسى، عن ابن مُسكان، عن أبي بصير، قال:الإمام عليّ عليه السلام :مَن سَعى في طَلَبِ السَّرابِ ، طالَ تَعَبُهُ وكَثُرَ عَطَشُهُ . (1)و _ مَثَلُ البَحرِ العَميقِ288.1 . الكليني بإسناده عن عليّ بن أبي المغيرة قال:الإمام الصادق عليه السلام _ في بيان مَواعِظِ لُقمانَ لاِبنِهِ _ :يابُنَيَّ ، إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَميقٌ ، قَد هَلَكَ فيها عالَمٌ كَثيرٌ ، فَاجعَل سَفينَتَكَ فيهَا الإيمانَ ، وَاجعَل شِراعَهَا التَّوَكُّلَ ، وَاجعَل زادَكَ فيها تَقوَى اللّهِ ، فَإِن نَجَوتَ فَبِرَحمَةِ اللّهِ ، وإن هَلَكتَ فَبِذُنوبِكَ . (2)289.2 . الشيخ الطوسي والصدوقبإسنادهما إلى يونس بن يعقالإمام الكاظم عليه السلام :إنَّ لُقمان قالَ لاِبنِهِ : . . . يابُنَيَّ ، إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَميقٌ ، قد غَرِقَ فيها عالَمٌ كَثيرٌ ، فَلتَكُن سَفينَتُكَ فيها تَقوَى اللّهِ ، وحَشوُهَا الإِيمانَ ، وشِراعُهَا التَّوَكُّلَ ، وقَيِّمُهَا (3) العَقلَ ، ودَليلُهَا العِلمَ ، وسُكّانُهَا (4) الصَّبرَ . (5)290.1 . الصدوق بإسناده عن زرارة عن أبي جعفر عليه السلقصَص الأَنبياء :كانَ لُقمان عليه السلام يَقولُ لاِبنِهِ : يابُنَيَّ ، إنَّ الدُّنيا بَحرٌ ، وقَد غَرِقَ فيها جيلٌ كَثيرٌ ، فَلتَكُن سَفينَتُكَ فيها تَقوَى اللّهِ تَعالى ، وَليَكُن جِسرُكَ إيمانا بِاللّهِ ، وَليَكُن شِراعُهَا التَّوَكُّلَ ، لَعَلَّكَ يابُنَيَّ تَنجو وما أظُنُّكَ ناجِيا . (6) .


1- .غرر الحكم : ح 9064 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 425 ح 7207 .
2- .تفسير القمّي : ج2 ص163 عن حمّاد، كتاب من لايحضره الفقيه : ج2 ص282 ح2457، الاعتقادات : ص49، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 540 ح 1875 ، أعلام الدين : ص 93 نحوه ، بحار الأنوار : ج 6 ص 250 ح 87 .
3- .القيِّم : السيّد وسائس الأمر (لسان العرب : ج 12 ص 502 «قيم») .
4- .سُكّان السفينة : ما تُسكّن به السفينة وتمنع من الحركة والاضطراب (لسان العرب : ج 13 ص 210 «سكن») .
5- .الكافي : ج 1 ص 16 ح 12 ، تحف العقول : ص 386 كلاهما عن هشام بن الحكم ، بحار الأنوار : ج 78 ص 299 ح 1 .
6- .قصص الأنبياء : ص 190 ح 238 عن عبد الحميد عن أبي الحسن عليه السلام ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 135 وفيه «حشوها» بدل «جسرك» ، بحار الأنوار : ج 13 ص 416 ح 10 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 304 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 518 نقلاً عن ابن حنبل وفيهما «حشوها» بدل «جسرك» .

ص: 71

ه _ مَثَل سراب
و _ مَثَل درياى ژرف

ه _ مَثَل سراب292.1 . حكى الشوكاني عن ابن حنبل روايته عن عائشة :امام على عليه السلام :هركه در پىِ سراب بدَوَد، خسته تر و تشنه تر مى شود.

و _ مَثَل درياى ژرف293.ثمّ قال الشوكاني :امام صادق عليه السلام _ در بيان اندرزهاى لقمان به فرزندش _ :فرزندم! دنيا ، دريايى ژرف است كه خلقى بسيار در آن نابود شدند . پس كِشتى خود را در آن ، ايمان قرار ده و بادبانش را توكلّ و توشه ات را تقواى الهى . [با اين حال] اگر رستى ، به لطف خدا رسته اى و اگر هلاك شدى ، به سبب گناهانت هلاك شده اى».294.1 . الشريف الرضي قدس سره_ وغيره _ عن الإمام أميرامام كاظم عليه السلام :لقمان به فرزندش گفت: «... فرزندم! دنيا ، درياى ژرفى است كه مردمان بسيارى در آن غرق شدند . پس كشتى تو در آن بايد تقواى الهى باشد و اندرون آن كشتى ، ايمان و بادبانش ، توكلّ و ناخدايش ، خِرد و راهنمايش ، دانش و سُكّانش ، شكيبايى».295.2 . الآمدي مرفوعا عن الإمام أمير المؤمنين عليه القصص الأنبياء:لقمان عليه السلام به فرزندش مى گفت: «فرزندم! دنيا ، دريايى است كه نسل هاى فراوانى در آن غرق گشته اند . پس بايد كه كِشتى تو در اين دريا ، پروا از خداى تعالى باشد و گذرگاهت ، ايمان به خدا و بادبانش توكّل باشد تا نجات يابى ، فرزندم! هرچند [با اين همه] گمان نمى كنم كه نجات يابى» .

.

ص: 72

296.الكليني بإسناده المرفوع عن رسول اللّه صلى الله علالاختصاص عن الأَوزاعيّ :إنَّ لُقمان الحَكيمَ رحمه الله لَمّا خَرَجَ مِن بِلادِهِ نَزَلَ بِقَريَةٍ بِالمَوصِل يُقالُ لَها : كومليس (1) . قالَ : فَلَمّا ضاقَ بِها ذَرعُهُ وَاشتَدَّ بِها غَمُّهُ ولَم يَكُن بِها أحَدٌ يُعينُهُ عَلى أمرِهِ ، أغلَقَ البابَ وأدخَلَ ابنَهُ يَعِظُهُ ، فَقالَ :

يابُنَيَّ ، إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَميقٌ هَلَكَ فيها بَشَرٌ كَثيرٌ ، تَزَوَّد مِن عَمَلِها وَاتَّخِذ سَفينَةً حَشوُها تَقوَى اللّهِ ، ثُمَّ اركَب لُجَجَ الفُلكِ تَنجو ، وإنّي لَخائِفٌ ألاّ تَنجُوَ .

يابُنَيَّ ، السَّفينَةُ إيمانٌ ، وشِراعُهَا التَّوَكُّلُ ، وسُكّانُهَا الصَّبرُ ، ومَجاذيفُهَا الصَّومُ وَالصَّلاةُ وَالزَّكاةُ .

يابُنَيَّ ، مَن رَكِبَ البَحرَ مِن غَيرِ سَفينَةٍ غَرِقَ . (2)ز _ مَثَلُ الثَّوبِ المَشقوقِ298.الحميري بإسناده عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم ارسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَثَلُ هذِهِ الدُّنيا مَثَلُ ثَوبٍ شُقَّ مِن أوَّلِهِ إلى آخِرِهِ ، فَبَقِيَ مُتَعَلِّقا بِخَيطٍ في آخِرِهِ ، فَيوشِكُ ذلِكَ الخَيطُ أن يَنقَطِعَ . (3) .


1- .وفي بعض النسخ : «كوماس» (هامش المصدر) .
2- .الاختصاص : ص 336 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 427 ح 22 نقلاً عن كتاب النوادر لجعفر بن الحسين وفيه «يتّبعه على أثره» بدل «يعينه على أمره» .
3- .شُعب الإيمان : ج 7 ص 260 ح 10240 ، مشكاة المصابيح : ج 3 ص 49 ح 5515 كلاهما عن أنس ، إحياء علوم الدين : ج 3 ص 317 ، حلية الأولياء : ج 8 ص 131 عن أنس وفيه «الدنيا والآخرة» بدل «هذه الدنيا» و«منها فما لبث» بدل «في آخره فيوشك» ، كنز العمّال : ج 3 ص 231 ح 6301 ؛ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 148 وفيه «هذه» بدل «مثل هذه» .

ص: 73

ز _ مَثَل جامه دريده

299.1 . روى القمّي بإسناده عن إسحاق بن عمّار عن أبي عالاختصاص _ به نقل از اوزاعى _ :لقمان حكيم ، چون از شهر خويش برون شد ، در آبادى اى در موصل فرود آمد كه بدان ، كومليس (1) مى گفتند. چون در آن آبادى طاقتش طاق شد و غَمَش بالا گرفت و در آن آبادى كسى نبود كه او را در كارهايش كمك كند [و از غم و تنهايى به در آورد]، در به روى خويش بست و فرزندش را به درون خواند و به اندرز دادن وى پرداخت و گفت:

«فرزندم! دنيا ، درياى ژرفى است كه انسان هاى بسيار در آن نابود شدند. از كار دنيا توشه برگير و كِشتى اى بساز ، اندرونش از تقواى الهى . سپس با آن ، گرداب هاى اين دريا را بپيماى تا نجات يابى، گرچه باز هم مى ترسم كه نجات نيابى.

فرزندم! آن كشتى، ايمان است و بادبانش ، توكلّ و سكّانش ، شكيبايى و پاروهايش ، روزه و نماز و زكات.

فرزندم! هركه بى كشتى به دريا برود ، غرق مى شود».ز _ مَثَل جامه دريده301.1 . عن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مَثَل اين دنيا ، مَثَل جامه اى است كه از سر تا به تَه ، دريده و در انتهايش به نخى آويخته است. زودا كه آن نخ نيز بگُسلد.

.


1- .در برخى نسخه ها، «كوماس» است.

ص: 74

1 / 5مَثَلُ أهلِ الدُّنياأ _ مَثَلُ المُسافِرِ305.1 . روى الصدوق بإسناده عن طلحة بن يزيد ، عن جعفرروضة الواعظين :قيلَ لِلنَّبِي صلى الله عليه و آله : كَيفَ يَكونُ الرَّجُلُ فِي الدُّنيا؟

قالَ : مُتَشَمِّرا (1) كَطالِبِ القافِلَةِ .

قيلَ : في كَمِ القَرارُ فيها؟

قالَ : كَقَدرِ المُتَخَلِّفِ عَنِ القافِلَةِ .

قيلَ : فَكَم ما بَينَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ؟

قالَ : غَمضَةُ عَينٍ ؛ قالَ اللّهُ : «كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُواْ إِلاَّ سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ» (2) . (3)306.2 . روى الصدوق والمفيد الثاني قدس سرهبإسنادهما عنالإمام عليّ عليه السلام :أهلُ الدُّنيا كَرَكبٍ يُسارُ بِهِم وهُم نِيامٌ . (4)307.3 . روى الصدوق بإسناده عن المعلّى بن خنيس، قال :عنه عليه السلام :إنَّ أهلَ الدُّنيا كَرَكبٍ ؛ بَينا هُم حَلّوا إذ صاحَ بِهِم سائِقُهُم فَارتَحَلوا . (5)308.1 . الشهيد الثاني بإسناده إلى الشيخ الطوسي، بإسناعنه عليه السلام _ في صِفَةِ الدُّنيا _ :إنَّما مَثَلُكُم ومَثَلُها كَرَكبٍ سَلَكوا سَبيلاً فَكَأَن قَد قَطَعوهُ ، وأفضَوا إلى عَلَمٍ (6) فَكَأن قَد بَلَغوهُ ، وكَم عَسَى المُجرى إلَى الغايَةِ أن

يُجرى إلَيها حَتّى يَبلُغَها ، وكَم عَسى أن يَكونَ بَقاءُ مَن لَهُ يَومٌ لا يَعدوهُ ، وطالِبٌ حَثيثٌ فِي الدُّنيا يَحدوهُ حَتّى يُفارِقَها؟! (7) .


1- .التَّشمِيرُ في الأمر : السرعة فيه والخفّة . وشمّر ثوبه : رفعه . ومنه قيل : شمَّر في العبادة ؛ إذا اجتهد وبالغ (المصباح المنير : ص 322 «شمر») .
2- .الأحقاف : 35 .
3- .روضة الواعظين : ص 491 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 122 ح 110 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 64 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 77 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 128 ح 131 .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 415 ، مشكاة الأنوار : ص 468 ح 1563 ، روضة الواعظين : ص 483 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 132 ح 136 ؛ مطالب السؤول : ص 57 .
6- .العَلَم : شيء يُنصب في الفلوات تهتدي به الضالّة (لسان العرب : ج 12 ص 419 «علم») .
7- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 429 ح 1263 ، مصباح المتهجّد : ص 381 ح 508 وفيه «من الموت» بدل «في الدنيا» وليس فيه «حتّى يفارقها» ، بحار الأنوار : ج 89 ص 237 ح 68 .

ص: 75

1 / 5 مَثَل اهل دنيا

الف _ مَثَل مسافر

1 / 5مَثَل اهل دنياالف _ مَثَل مسافر312.1 . في مجمع البيان نقلاً عن تفسير العيّاشي بإسنادروضة الواعظين:به پيامبر صلى الله عليه و آله گفته شد: آدمى در دنيا چگونه به سر بَرَد؟

فرمود: «كوشا، همچون جوينده كاروان».

گفته شد: چند در آن بماند؟

فرمود: «به اندازه شخص عقب مانده از كاروان» .

گفته شد: فاصله ميان دنيا و آخرت ، چند است؟

فرمود: «چشم بستنى. خداى مى فرمايد: «روزى كه آنچه را وعده داده مى شوند ، بنگرند، گويى كه آنان ، جز ساعتى از روز را [در دنيا] نمانده اند» .313.2 . روى الكليني بإسناده عن سلام بن المستنير، عن أامام على عليه السلام :مردم دنيا، به سان كاروانى خفته اند كه مى بَرَندشان.314.3 . روى الصدوق بإسناده عن عبدالحميد، عن ابن أبي اامام على عليه السلام :مردم دنيا، چونان كاروانيانى هستند كه هنوز بار نيفكنده ، ساربان بر آنان بانگ [الرحيل] مى زند و مى كوچند.315.4 . وروى الكليني قدس سره بإسناده عن عمر بن يزيد،امام على عليه السلام _ در توصيف دنيا _ :حكايت شما و حكايت دنيا ، به سانِ مسافرانى است كه در راهى قدم گذاشتند و گويى ، آن را پشت سر نهاده اند و به سوى نشانى رفتند و چنان است كه بدان رسيده اند. آن كه [مَركب خويش را] به سوى هدفى تازاند ، چند اميد است كه بتازد تا بدان رسد و آن كه عمر يك روزه اى بيش ندارد و جوينده اى شتابان (يعنى مرگ) در دنيا او را مى راند تا از دنيا جدا شود، چند اميد است كه بمانَد؟!

.

ص: 76

316.1 . الشريف الرضي قدس سره عن أمير المؤمنين عليه العنه عليه السلام :عبادَ اللّه ! اُوصيكُم بِالرَّفضِ لِهذِهِ الدُّنيا . . . فَإِنَّما مَثَلُكُم ومَثَلُها كَسَفرٍ (1) سَلَكوا سَبيلاً فَكَأَنَّهُم قَد قَطَعوهُ ، وأمّوا عَلَما فَكَأَنَّهُم قَد بَلَغوهُ . (2)317.2 . روى الكليني قدس سره بإسناده إلى الأصبغ بن نباعنه عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ! إنَّ الدُّنيا لَيسَت لَكُم بِدارٍ ولا قَرارٍ ، إنَّما أنتُم فيها كَرَكبٍ عَرَّسوا (3) فَأَناخوا ، ثُمَّ استَقَلّوا فَغَدَوا وراحوا ، دَخَلوا خِفافا وراحوا خِفافا ، لَم يَجِدوا عَن مُضِيٍّ نُزوعا ، ولا إلى ما تَرَكوا رُجوعا ، جُدَّ بِهِم فَجَدّوا ، ورَكَنوا إلَى الدُّنيا فَمَا استَعَدّوا ، حَتّى إذا اُخِذَ بِكَظَمِهِم (4) وخَلَصوا (5) إلى دارِ قَومٍ جَفَّت أقلامُهُم ، لَم يَبقَ مِن أكثَرِهِم خَبَرٌ ولا أثَرٌ ، قَلَّ فِي الدُّنيا لَبثُهُم ، وعُجِّلَ إلَى الآخِرَةِ بَعثُهُم ، فَأَصبَحتُم حُلولاً في دِيارِهِم ، ظاعِنينَ (6) عَلى آثارِهِم ، وَالمَطايا بِكُم تَسيرُ سَيرا ما فيهِ أينٌ (7) ولا تَفتيرٌ ، نَهارُكُم بِأَنفُسِكُم دَؤوبٌ ، ولَيلُكُم بِأَرواحِكُم ذَهوبٌ ، فَأَصبَحتُم تَحكونَ مِن حالِهِم حالاً وتَحتَذونَ مِن مَسلَكِهِم مِثالاً ، فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الحَياةُ الدُّنيا ؛ فَإِنَّما أنتُم فيها سَفرٌ حُلولٌ ، المَوتُ بِكُم نُزولٌ ،

فيكُم مَناياهُ ، وتَمضي بِأَخبارِكُم مَطاياهُ ، إلى دارِ الثَّوابِ وَالعِقابِ وَالجَزاءِ وَالحِسابِ . (8) .


1- .السَّفْرُ : جَمْعُ سافِر ، والمُسافِرون جمع مُسافِرُ ، والسَّفْرُ والمسافرون بمعنى (النهاية : ج 2 ص 371 «سفر») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 99 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 254 وفيه «كرَكب» بدل «كسفر» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 113 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ .
3- .التعريس : نزول المسافر آخر الليل نزلة للنوم والاستراحة ، يقال : عرّس (النهاية : ج 3 ص 206 «عرس») .
4- .. الكَظَم : هو مخرج النَفَس من الحلق (النهاية : ج 4 ص 178 «كظم») .
5- .خَلَصَ إليه : وَصَلَ (القاموس المحيط : ج 2 ص 301 «خلص») .
6- .ظَعَنَ : ارتحل ، والفاعل : ظاعن (المصباح المنير : ص 385 «ظعن») .
7- .الأين : الإعياء والتعب (النهاية : ج 1 ص 87 «أين») .
8- .الكافي : ج 8 ص 171 ح 193 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 149 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 348 ح 30 وراجع مطالب السؤول : ص 51 .

ص: 77

318.3 . روى الشريف الرضي قدس سره عنه عليه السلام في خامام على عليه السلام :اى بندگان خدا! شما را به روى برتافتن از اين دنيا سفارش مى كنم... زيرا حكايت شما و حكايت آن ، به مانند مسافرانى است كه در راهى قدم گذاشته اند و گويى آن را پشت سر نهاده اند و آهنگ نشانه اى كردند و چنان است كه بدان رسيده اند.319.4 . وروى عنه أيضا :امام على عليه السلام :اى مردم! دنيا ، نه سراى شهادت و نه ماندنگاهتان است؛ بلكه شما در آن به سان كاروانى هستيد كه اواخر شب در جايى اتراق مى كنند و مى آسايند، و صبحگاهان بر مى نشينند و مى كوچند ، زود در مى آيند و زود مى روند، از رفتن گزيرى نمى يابند و به آنچه بر جاى نهاده اند ، بازگشتى ندارند. آنان را به شتاب وا داشتند و شتافتند، و به دنيا ميل كردند و خود را آماده نساختند، تا آن كه حلقومشان گرفته شد و به سراى مردمانى در آمدند كه قلم هايشان خشكيد (1) و از بيشتر آنان ، نام و نشانى نماند. در دنيا ، اندك ماندند و زود ، رهسپار آخرت شدند و شما در خانه هاى آنان ، مقيم شديد و در پىِ آنان مى كوچيد و مَركب ها، بى هيچ خستگى و سستى، شما را مى برند. روزتان ، جسم هاى شما را مى فرسايد و شبتان ، جان هاى شما را مى بَرَد و شما ، حكايتگر حالِ آن رفتگان مى شويد و به راه آنان مى رويد. پس، زنهار كه زندگى دنيا شما را نفريبد؛ چه ، شما در دنيا مسافرانى هستيد فرود آمده [در اين منزلگاه]، و مرگ در ميان شما فرود آمده و با تيرهاى نابودى آماجتان قرار

داده و مَركب هاى آن ، خبرهاى شما را به سوى سراى پاداش و كيفر و سزا و حساب مى بَرَد. .


1- .مراد ، اين است كه : به خاطر دور بودن روزگار آنها و نابود شدن آثارشان ، قلم مردمان ، از اين كه آثار آنان را ثبت كند ، خشكيد به خاطر دورى دوران آنها و نابودى آثارشان (بحار الأنوار : ج 74 ص 248). احتمال هم دارد كه مراد، قلم فرشتگان باشد. در اين صورت، كنايه از قطع شدن علم فرشتگان نسبت به آنهاست . احتمال هم دارد كنايه از چيزى باشد كه در لوح و قلم ، تقدير شده است. گويا براساس آن، فرشتگان از نگارش آنچه مربوط به آنهاست ، فارق شده اند و ديگر به حساب آورده نمى شوند (شرح اصول الكافي ملاّ صالح مازندرانى ج12، ص209).

ص: 78

320.المجلسي عن جامع الاُصول، عن عليّ عليه السلام ، قاعنه عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَن عليه السلام _ :يابُنَيَّ إنّي قَد أنبَأتُكَ عَنِ الدُّنيا وحالِها وزَوالِها وَانتِقالِها ، وأنبَأتُكَ عَنِ الآخِرَةِ وما اُعِدَّ لاِءَهلِها فيها ، وضَرَبتُ لَكَ فيهِمَا الأَمثالَ ، لِتَعتَبِرَ بِها ، وتَحذُوَ عَلَيها .

إنَّما مَثَلُ مَن خَبَرَ الدُّنيا كَمَثَلِ قَومٍ سَفرٍ نَبا (1) بِهِم مَنزِلٌ جَديبٌ (2) ، فَأَمّوا مَنزِلاً خَصيبا وجَنابا (3) مَريعا (4) ، فَاحتَمَلوا وَعثاءَ (5) الطَّريقِ ، وفِراقَ الصَّديقِ ، وخُشونَةَ السَّفَرِ ، وجُشوبَةَ (6) المَطعَمِ ، لِيَأتوا سَعَةَ دارِهِم ، ومَنزِلَ قَرارِهِم ، فَلَيسَ يَجِدونَ لِشَيءٍ مِن ذلِكَ ألَما ، ولا يَرَونَ نَفَقَةً فيهِ مَغرَما ، ولا شَيءَ أحَبُّ إلَيهِم مِمّا قَرَّبَهُم مِن مَنزِلِهِم ، وأدناهُم مِن مَحَلَّتِهِم .

ومَثَلُ مَنِ اغتَرَّ بِها كَمَثَلِ قَومٍ كانوا بِمَنزِلٍ خَصيبٍ ، فَنَبا بِهِم إلى مَنزِلٍ جَديبٍ ، فَلَيسَ شَيءٌ أكرَهَ إلَيهم ولا أفظَعَ عِندَهم مِن مُفارَقَةِ ما كانوا فيهِ إلى ما يَهجُمونَ عَلَيهِ ، ويَصيرونَ إلَيهِ . (7)321.1 . عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :عِبادَ اللّهِ ، اللّهَ اللّهَ في أعَزِّ الأَنفُسِ عَلَيكُم ، وأحَبِّها إلَيكُم ، فَإِنَّ اللّهَ قَد

أوضَحَ لَكُم سَبيلَ الحَقِّ وأنارَ طُرُقَهُ ، فَشَقوَةٌ لازِمَةٌ ، أو سَعادَةٌ دائِمَةٌ ؛ فَتَزَوَّدوا في أيّامِ الفَناءِ لاِءَيّامِ البَقاءِ ، قد دُلِلتُم عَلَى الزّادِ ، واُمِرتُم بِالظَّعنِ ، وحُثِثتُم عَلَى المَسيرِ ، فَإِنَّما أنتُم كَرَكبٍ وُقوفٍ ، لا يَدرونَ مَتى يُؤمَرونَ بِالسَّيرِ . ألا فَما يَصنَعُ بِالدُّنيا مَن خُلِقَ لِلآخِرَةِ ؟ ! (8) .


1- .نَبَا بِهِ منزله : إذا لم يوافقه (النهاية : ج 5 ص 11 «نبا») .
2- .جَدُب المكان : يَبُسَ لاحتباس الماء عنه (المعجم الوسيط : ج 1 ص 109 «جدب») .
3- .الجناب : الناحية (النهاية : ج 1 ص 303 «جنب») .
4- .أرض مَرِيعة : مخصبة (الصحاح : ج 3 ص 1223 «ريع») .
5- .الوَعثاء : الشدّة والمشقّة (النهاية : ج 5 ص 206 «وعث») .
6- .الجَشِب : الغليظ الخشن من الطعام (النهاية : ج 1 ص 272 «جشب»).
7- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : ص 73 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 202 ح 1 .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 157 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 431 ح 46 .

ص: 79

322.2 . ما رواه الكليني بإسناده عن يزيد بن خليفة، قالامام على عليه السلام _ در سفارش به فرزندش حسن عليه السلام _ :فرزندم! من ، تو را از دنيا و حال و روز آن ، و از كف رفتن و دست به دست شدنش آگاه ساختم، و از آخرت و آنچه براى اهل آخرت در آن جا آماده شده است ، تو را آگاه ساختم، و درباره آن ، برايت نمونه هايى آوردم تا از آنها درس بياموزى و راه درست بپويى.

همانا حكايت آن كه حقيقت دنيا را شناخت ، [مردم دنيا در نظرش [حكايت گروه مسافرانى است كه فرود آمدن در منزلگاهى خشك و بى آب و علف را خوش ندارند و آهنگ منزلگاهى سرسبز و ناحيه اى خرّم كنند . پس دشوارى راه و فراق يار و سختى سفر و ناگوارى خوراك را تحمّل كنند تا به سراى دلباز و منزلگاه آسوده خود در آيند . چنين مسافرانى از هيچ يك از اين سختى ها درد و رنجى احساس نمى كنند و از خرج كردن در اين باره ، زيان نمى بينند و هيچ چيز برايشان دوست داشتنى تر از آن چيزى نيست كه آنان را به سرمنزل مقصود و بارافكنشان نزديك مى گردانَد.

و حكايت كسى كه فريفته دنيا شود، حكايت گروهى است كه در منزلگاهى سرسبز و خرّم ، فرود آمده باشند و از آن جا به منزلگاهى خشك بكوچند. براى چنين گروهى ، چيزى ناخوشايندتر و وحشتناك تر از آن نيست كه از آن جايى كه بوده اند ، جدا شوند و به آن جايى كه مى كوچ اند و رهسپار آن اند، بروند.323.3 . ما رواه الآمدي عن أمير المؤمنين عليه السلام :امام على عليه السلام :اى بندگان خدا! خداى را در نظر آوريد و به آن كه در نزد شما عزيزترين و محبوب ترين است (يعنى خودتان) بينديشيد ، كه خداوند ، مسير

حق را براى شما آشكار نموده و راه هايش را روشن ساخته است . پس [در نهايت [يا شوربختى ماندگار است يا نيك بختى پايدار . بنا بر اين، در روزهاى رفتنى ، براى روزهاى ماندگارى [خود] توشه برگيريد. توشه به شما نشان داده شده و به كوچيدن فرمانتان داده اند و به رفتن ، ترغيب شده ايد. شما به سان كاروانى هستيد كه توقّف كرده و نمى دانند كه چه وقت فرمان حركت داده مى شوند. هان! با دنيا چه كند آن كه براى آخرت آفريده شده است؟! .

ص: 80

324.روى الصدوق قدس سره بإسناده عن ابن عبّاس قال :الإمام الباقر عليه السلام :أهلُ الدُّنيا سَفرٌ يَحُلّونَ عَقدَ رِحالِهِم في غَيرِها . (1)ب _ مَثَلُ الضَّيفِ326.2 . الشيخ الطوسي بإسناده عن عليّ بن جعفر، عن أخيهرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ النّاسَ فِي الدُّنيا ضَيفٌ ، وما في أيديهِم عارِيَةٌ ، وإنَّ الضَّيفَ راحِلٌ ، وإنَّ العارِيَةَ مَردودَةٌ . (2)327.ما رواه الشيخ والكليني بإسنادهما عن بكر بن حبيب ،عنه صلى الله عليه و آله :ما أصبَحَ فِي الدُّنيا أحَدٌ إلاّ ضَيفا ومالُهُ عارِيَةٌ ، فَالضَّيفُ مُنطَلِقٌ وَالعارِيَةُ مُؤَدّاةٌ . (3)328.والكليني بإسناده عن ابن أبي يعفور ، عن أبي عبد الالإمام عليّ عليه السلام :عِبادَ اللّهِ! إنَّكُم وما تَأمُلُونَ مِن هذِهِ الدُّنيا أثوِياءُ (4) مُؤَجَّلونَ . (5)329.1 . ابن حنبل بإسناده عن ابن عبّاس ، قال :الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبوذَرٍّ رضى الله عنه يَقولُ في خُطبَتِهِ : يا مُبتَغِيَ العِلمِ ، كَأَنَّ شَيئا مِنَ الدُّنيا لَم يَكُن شَيئا ، إلاّ ما يَنفَعُ خَيرُهُ ويَضُرُّ شَرُّهُ إلاّ مَن رَحِمَ اللّهُ .

يا مُبتَغِيَ العِلمِ ، لايَشغَلُكَ أهلٌ ولا مالٌ عَن نَفسِكَ ، أنتَ يَومَ تُفارِقُهُم كَضَيفٍ بِتَّ فيهِم ثُمَّ غَدَوتَ عَنهُم إلى غَيرِهِم ، وَالدُّنيا وَالآخِرَةُ كَمَنزِلٍ تَحَوَّلتَ مِنهُ إلى

غَيرِهِ ، وما بَينَ المَوتِ وَالبَعثِ إلاّ كَنَومَةٍ نِمتَها ثُمَّ استَيقَظتَ مِنها .

يا مُبتَغِيَ العِلمِ ، قَدِّم لِمَقامِكَ بَينَ يَدَيِ اللّهِ ، فَإِنَّكَ مُثابٌ بِعَمَلِكَ ، كَما تَدينُ تُدانُ يا مُبتَغِيَ العِلمِ . (6) .


1- .تحف العقول : ص 299 ، الأمالي للمفيد : ص 18 ح 5 عن محمّد بن الحنفيّة من دون إسنادٍ إلى المعصوم ، بحار الأنوار : ج 78 ص 179 ح 59 ؛ البداية والنهاية : ج 9 ص 282 من دون إسنادٍ إلى المعصوم .
2- .إرشاد القلوب : ص 23 ، أعلام الدين : ص 344 عن أنس ، بحار الأنوار : ج 77 ص 187 ح 10 .
3- .الفردوس : ج 4 ص 63 ح 6197 عن أبي سعيد الخدري .
4- .الثَّوِيّ : الضيف (الصحاح : ج 6 ص 2296 «ثوى») .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 129 ، بحار الأنوار : ج 34 ص 89 ح 940 .
6- .الكافي : ج 2 ص 134 ح 18 عن أبي بصير ، الأمالي للمفيد : ص 179 ح 1 وفيه «إلاّ عملاً ينفع» بدل «إلاّ ما ينفع» و«نزلته ثمّ عدلت عنه» بدل «تحوّلت منه» ، الاُصول الستّة عشر : ص 35 وفيهما «مرتهن» بدل «مثاب» ، المحاسن : ج 1 ص 357 ح 759 كلّها عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام ، الأمالي للطوسي : ص 543 ح 1165 عن مسعدة بن زياد الربعي عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عليهماالسلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 65 ح 34 .

ص: 81

ب _ مَثَل ميهمان

330.2 . الكليني بإسناده عن عذافرقال :امام باقر عليه السلام :مردم دنيا ، مسافرانى هستند كه در غيرِ دنيا بار مى گشايند (بارانداز نهايى شان آخرت است).ب _ مَثَل ميهمان332.1 . روى الشريف الرضي قدس سره كتاب الإمام أمير المپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مردم در دنيا ، ميهمان هستند و آنچه در اختيار دارند ، عاريت است. ميهمان ، رفتنى است و عاريت ، پس دادنى.333.2 . روى الكلينيوالصدوقبإسنادهما عن عبد العزيز بنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس در دنيا نيست ، مگر آن كه ميهمان است و دارايى اش عاريت. ميهمان ، رفتنى است و عاريت ، بازگرداندنى.334.1 . في أمالي الطوسي بإسناده عن عبد الرحمن بن كثيرامام على عليه السلام :بندگان خدا! شما و آرزوهاى شما در اين دنيا ، ميهمانانى موقّت هستيد.335.وفي حديث آخر :امام صادق عليه السلام :ابو ذر در سخنرانى اش مى گفت: اى جوينده دانش! هيچ چيز دنيا را چيز مينگار جز آنچه خيرش سود رساند و شرّش زيان زند ، مگر به كسى كه خدايش بدو رحم كند. اى جوينده علم! زنهار، زن و فرزند و مال ، تو را از خويشتن باز ندارد؛ چه، روزى كه از آنها جدا مى شوى ، [خواهى دانست كه [همانند ميهمانى بوده اى كه شبى را در ميان ايشان گذرانده اى و صحبگاهان از نزدشان به جاى ديگران رفته اى . دنيا و آخرت ، به سانِ منزلگاهى است كه از آن به منزلگاهى ديگر منتقل شده اى. فاصله اى ميان مرگ و رستاخير نيست ،

مگر به اندازه خوابى كوتاه كه بخوابى و سپس ، بيدار شوى.

اى جوينده دانش! براى آن روز كه در پيشگاه خداوند قرارگيرى ، چيزى پيش فرست؛ زيرا كه تو در برابر عملت پاداش مى يابى . اى جوينده دانش! از هر دست كه بدهى ، با همان دست پس مى گيرى.

.

ص: 82

ج _ مَثَلُ ساكِنِ دارٍ لَيسَت لَهُ337.عن أمير المؤمنين عليه السلام :الإمام الكاظم عليه السلام :كُن فِي الدُّنيا كَساكِنِ دارٍ لَيسَت لَهُ ، إنَّما يَنتَظِرُ الرَّحيلَ . (1)1 / 6الدُّنيَا الحَميدَةُأ _ ما كانَ للّهِِ341.و ما روي عن الإمام الصادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ الدُّنيا مَلعونَةٌ مَلعونٌ ما فيها ، إلاّ مَا ابتُغِيَ بِهِ وَجهُ اللّهِ . (2)342.عن أمير المؤمنين عليه السلام _ وقد سمع قوما من أصعنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا مَلعونَةٌ مَلعونٌ ما فيها ، إلاّ ما كانَ لِلّهِ . (3) .


1- .تحف العقول : ص 398 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 313 ح 1 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 531 ح 1162 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 368 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 56 ، أعلام الدين : ص 194 كلّها عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 77 ص 80 ح 3 .
3- .الزهد لابن حنبل : ص 37 عن محمّد بن المنكدر ، حلية الأولياء : ج 3 ص 157 عن جابر ، إحياء علوم الدين : ج 3 ص 298 ، جامع المسانيد : ج 2 ص 72 عن اُمّ هانئ وفي ذيله «إلاّ المؤمنين وما كان للّه تعالى» ، كنز العمّال : ج 3 ص 185 ح 6083 .

ص: 83

ج _ مَثَل ساكن در خانه اى كه از او نيست

1 / 6 دنياى پسنديده

الف _ آنچه براى خدا باشد

ج _ مَثَل ساكن در خانه اى كه از او نيست344.1 . الإمام الصادق عليه السلام :امام كاظم عليه السلام :در دنيا ، مانند كسى باش كه در خانه اى ساكن است كه مال او نيست و منتظر رفتن است.1 / 6دنياى پسنديدهالف _ آنچه براى خدا باشد348.3 . وروى عنه عليه السلام أيضا أنّه قد سمع رجلاً يپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، لعنت شده است و آنچه در آن است نيز لعنت شده ، مگر آنچه بدان رضايت خدا طلب شود.349.1 . الشيخ الطوسي والكلينيبإسنادهما (والصدوق مرسلاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، لعنت شده است و آنچه در آن است نيز لعنت شده ، مگر آنچه براى خدا باشد.

.

ص: 84

350.2 . الشيخ الطوسي بإسناده عن محمّد بن مسلم، عن أبيعنه صلى الله عليه و آله :يُؤتى بِالدُّنيا يَومَ القِيامَةِ ، فَيُمازُ (1) ما كانَ لِلّهِ ، ثُمَّ يُقَدَّمُ سائِرُهُ إلَى النّارِ . (2)351.ب _ ما رواه الكليني والشيخ الطوسي بإسناده عن الكلالإمام الصادق عليه السلام :في مُناجاةِ موسى عليه السلام : يا موسى ، إنَّ الدُّنيا دارُ عُقوبَةٍ ، عاقَبتُ فيها آدَم عِندَ خَطيئَتِهِ ، وجَعَلتُها مَلعونَةً ؛ مَلعونٌ ما فيها إلاّ ما كانَ فيها لي . (3)ب _ ما كانَ لِلآخِرَةِ353.قد ورد عن النبيّ صلى الله عليه و آله وأهل بيته علرسول اللّه صلى الله عليه و آله _ لاِءَبي ذَر _ :يا أبا ذَرٍّ ، لا يَصيرُ مِنَ الدُّنيا ما كانَ لِلآخِرَةِ ، إنَّما يَصيرُ مِنَ الدُّنيا ما كانَ لِلدُّنيا . (4)354.1 . ما رواه الصدوق قدس سره بإسناده عن أحمد بن المعنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا مَلعونَةٌ مَلعونٌ ما فيها ، إلاّ بُلغَةَ المُؤمِنِ لِمَعادِهِ ، أو ذِكرَ اللّهِ ، أو ما والاهُ عالِمٌ أو مُتَعَلِّمٌ . (5)355.2 . روى ابن حنبل والبيهقيبإسنادهما عن أبي سعيد الالإمام عليّ عليه السلام :إنَّما لَكَ مِن دُنياكَ ما أصلَحتَ بِهِ مَثواكَ . (6) .


1- .مُزتُ الشيءَ فانماز : عزلته وفرزته (الصحاح : ج 3 ص 897 «ميز») .
2- .الفردوس : ج 5 ص 460 ح 8754 عن أبي هريرة ، الزهد لابن المبارك : ص 192 ح 544 عن عبادة بن الصامت ، شُعب الإيمان : ج 5 ص 338 ح 6848 عن عمارة وكلاهما نحوه و من دون إسناد إلى رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : ج 3 ص 237 ح 6329 .
3- .الكافي : ج 2 ص 317 ح 9 ، ثواب الأعمال : ص 263 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 765 ح 1028 ، تفسير القمّي : ج 1 ص 243 كلّها عن حفص بن غياث ، مشكاة الأنوار : ص 470 ح 1575 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 21 ح 10 .
4- .الفردوس : ج 5 ص 341 ح 8375 ، كنز العمّال : ج 3 ص 728 ح 8593 نقلاً عن أبي نعيم وكلاهما عن ابن عبّاس .
5- .الفردوس : ج 2 ص 231 ح 3111 عن أبي هريرة .
6- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 117 ، تحف العقول : ص 83 ، كشف المحجّة : ص 233 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 133 ح 66 ؛ كنز العمّال : ج 16 ص 180 ح 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .

ص: 85

ب _ آنچه براى آخرت باشد

356.عن الإمام الصادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روز قيامت، دنيا را مى آورند و آنچه براى خدا بوده ، به كنارى نهاده مى شود . سپس ، بقيه آن به آتش برده مى شود.357.1 . روى الصدوق بإسناده عن عبد الملك بن عنترة الشيامام صادق عليه السلام :در مناجات خدا با موسى عليه السلام آمده است: «اى موسى! دنيا، سراى كيفر است . در آن ، آدم را بر خطايش كيفر دادم. دنيا و آنچه را در آن است ، لعنت شده قرار دادم ، مگر آنچه از آن كه براى من باشد».ب _ آنچه براى آخرت باشد359.الاستبصار :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به ابو ذر _ :اى ابو ذر! از دنيا آنچه براى آخرت باشد ، دنيايى به شما نمى آيد، بلكه آنچه براى دنيا باشد و دنيايى به حساب آيد.360.معاني الأخبار :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا و آنچه در آن است ، لعنت شده است ، مگر رهتوشه مؤمن براى معادش، يا ذكر خدا، يا آنچه كه دانشمند يا دانشجويى در پىِ آن باشد.361.1 .امام على عليه السلام :در حقيقت، از دنياى تو آن چيز مال توست كه با آن ، آرامگاهت را آباد كنى.

.

ص: 86

ج _ ما لا يُحاسَبُ عَنهُ يَومَ القِيامَةِ363.3 . الشريف الرضي قدس سرهوالكلينيعن الإمام أمير الالإمام الصادق عليه السلام :إنِ استَطَعتَ (1) ألاّ تَنالَ مِنَ الدُّنيا شَيئا تُسأَلُ عَنهُ غَدا فَافعَل . (2)راجع : ص 162 (هذا طلب الآخرة) .

1 / 7ما رُوِيَ في عُمُرِ الدُّنيا367.2 . وروى الكليني بإسناده عن محمّد بن مسلم، قال:رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عُمُرُالدُّنيا سَبعَةُ أيّامٍ مِن أيّامِ الآخِرَةِ ، قالَ اللّهُ تَعالى : «وَ إِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ» (3) . (4)368.ما روي عن النبيّ صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا سَبعَةُ آلافِ سَنَةٍ ، وأنَا في آخِرِها ألفا . . . لا نَبِيَّ بَعدي ولا اُمَّةَ بَعدَ اُمَّتي . (5)369.ما رواه الكليني والشيخ الطوسيبإسنادهما إلى سماعةعنه صلى الله عليه و آله :مَن قَضى حاجَةَ المُسلِمِ فِي اللّهِ كَتَبَ اللّهُ لَهُ عُمُرَ الدُّنيا سَبعَةَ آلافٍ ؛ صِيامَ نَهارِهِ وقِيامَ لَيلِهِ . (6)370.وأيضا بإسنادهما إلى عليّ بن أبي حمزة، عن أبي عبدعنه صلى الله عليه و آله :لَو أنَّ عَبدا عَبَدَ اللّهَ سَبعَةَ آلافِ سَنَةٍ _ وهُوَ عُمُرُ الدُّنيا _ ثُمَّ أتَى اللّهَ يُبغِضُ عَلِي بنَ أبي طالِب جاحِدا (7) لِحَقِّهِ ناكِثا لِوِلايَتِهِ ، لاَءَتعَسَ اللّهُ خَيرَهُ

وجَدَعَ أنفَهُ . (8) .


1- .في المصدر : «مِن ألاّ تنال» والصحيح ما أثبتناه كما في بحار الأنوار .
2- .كشف الريبة : ص 95 عن عبد اللّه بن سليمان النوفلي ، بحار الأنوار : ج 78 ص 277 ح 112 .
3- .الحجّ : 47 .
4- .الفردوس : ج 3 ص 57 ح 4151 عن أنس وراجع كشف الخفاء : ج 2 ص 314 ح 2799 .
5- .المعجم الكبير : ج 8 ص 303 ح 8146 ، دلائل النبوّة للبيهقي : ج 7 ص 38 ، تاريخ دمشق : ج 67 ص 228 ح 13572 كلّها عن ضحّاك بن زمل الجهني ، كنز العمّال : ج 14 ص 191 ح 38333 .
6- .تاريخ دمشق : ج 23 ص 133 ح 5026 عن أنس ، كنز العمّال : ج 6 ص 444 ح 16459 .
7- .في الطبعة المعتمدة : «جاهدا» ، والتصويب من طبعة مركز الغدير .
8- .الغدير : ج 2 ص 301 نقلاً عن الحافظ السمّان في أماليه .

ص: 87

ج _ آنچه در روز قيامت از آن حسابرسى نشود

1 / 7 گزارش هايى درباره عمر دنيا

اشاره

ج _ آنچه در روز قيامت از آن حسابرسى نشود372.2 . الشيخ بإسناده عن غياث بن إبراهيم ، عن جعفر ،امام صادق عليه السلام :اگر توانستى از دنيا چيزى به دست نياورى كه فردا [ى قيامت [براى آن بازخواست شوى، چنين كن.ر . ك : ص163 (اين ، دنياطلبى نيست) .

وص 219 (بخش دوم : دنياى نكوهيده) .

1 / 7گزارش هايى درباره عمر دنيا377.2 . وروى الآمدي مرفوعا عن الإمام أمير المؤمنين علپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عمر دنيا ، هفت روز از روزهاى آخرت است. خداى متعال مى فرمايد: «يك روز در نزد پروردگار تو ، مانند هزار سال است از آنچه شما مى شمريد».378.1 . في توحيد المفضّل عن مولانا الإمام الصادق عليهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا ، هفت هزار سال است و من ، در هزاره آخر آن هستم . پس از من ، پيامبرى و پس از امّت من ، امّتى نيست.379.2 . الصدوق قدس سره بإسناده عن أبي هاشم الخادم ، قپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس از براى خدا نياز مسلمانى را برآورد ، خداوند به اندازه عمر دنيا كه هفت هزار سال است، روزهايش را براى او روزه مى نويسد و شب هايش را عبادت.380.3 . روى الصدوق بإسناده عن دينار مولى أنس بن مالكپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر بنده اى به اندازه عمر دنيا كه هفت هزار سال است ، خدا را عبادت كند ، ولى با بغض نسبت به على بن ابى طالب و انكار حقّ او و شكستن

پيمان ولايت او بر خداوند در آيد ، خدا خوبى هايش را نابود مى كند و بينى اش را مى بُرد.

.

ص: 88

381.4 . روى ابن طاووس قدس سره بإسناده قال :الإمام عليّ عليه السلام _ لَمّا سَأَلَهُ رَجُلٌ عَن عُمُرِ الدُّنيا _ :يُقالُ : سَبعَةُ آلافٍ ، ثُمَّ لا تَحديدَ (1) . (2) .


1- .قوله : «يقال» إيعاز إلى عدم ارتضائه بذلك ، ويمكن أيضا أن يكون السائل سأل عن ابتداء خلقة آدم عليه السلام إلى زمانه لا ابتداء تكوّن الأرض ووجودها . هذا بالنسبة إلى الابتداء ، وأمّا الانتهاء فقال : لا تحديد ، أي لا نهاية ، ولعلّه بالنسبة إلى نوع الدنيا لا أرضنا هذه بالخصوص (بحار الأنوار : ج10 ص127) .
2- .بحار الأنوار : ج 10 ص 127 ح 6 نقلاً عن إرشاد القلوب : ص 377 وفيه «سبقه ثمّ لا تجديد» بدل «سبعة آلاف ثمّ لا تحديد»!

ص: 89

382.5 . النعماني بإسناده عن ابن سنان، عن أبي السائب،امام على عليه السلام _ در پاسخ به سؤال مردى از عمر دنيا _ :گفته مى شود: هفت هزار است؛ امّا مشخّص نيست. 1 .

ص: 90

پژوهشى درباره عمر دنيا

پژوهشى درباره عمر دنيااحاديثى كه گذشتند ، دلالت مى كنند بر اين كه عمر دنيا هفت هزار سال است . اگر مقصود از اين سخن ، آن باشد كه پس از گذشت اين مدّت ، قيامت كبرا بر پا مى شود _ چنان كه به حسب ظاهر ، مقصود ، همين است _ اين معنا بى ترديد ، قابل قبول نيست؛ زيرا : اوّلاً : سند اين احاديث ، معتبر نيست؛ (1) بلكه برخى ، اين احاديث را از مجعولات شمرده اند (2) . ثانيا : معيّن بودن وقت قيامت ، خلاف گفته قرآن است ؛ چرا كه از نظر قرآن ، قيامت ، ناگهان فرا مى رسد و كسى جز خداوند متعال ، وقت آن را نمى داند . (3) ثالثا : خلاف واقع بودن برخى از آنها (مانند روايت شماره 134) ، در عصر حاضر ، قطعى است ؛ زيرا اكنون بيش از چهارصد سال از تاريخى كه در آن مشخّص

.


1- .الإصابة : ج 4 ص 540 ش 4703 ، أخبار الزمان : ص 310 ، تفسير الثعالبى : ج 5 ص 335 ، ردّ اعتبار الجامع الصغير : ص 150 ، فيض القدير : ج 3 ص 731 ح 4278 ، كشف الخفاء : ج 2 ص 315 .
2- .الموضوعات : ج 3 ص 243 ، سبل الهدى : ج 3 ص 315 ، تذكرة الموضوعات : ص 223 ، أضواء على السنّة المحمّديّة : ص 288 .
3- .ر .ك : انعام : آيه 31 ، اعراف : آيه 187 ، يوسف : آيه 107 حج : آيه 55 ، لقمان : آيه 34 ، احزاب : آيه 63،شورا : آيه 17 ، زخرف : آيه 85 ، محمّد : آيه 18 ، نازعات : آيه 43 ، قيامت : آيه 6 .

ص: 91

شده ، گذشته است. رابعا : اگر هيچ يك از اشكالات گذشته هم وجود نداشت ، در اين گونه موارد ، صحّت سند ، كافى نيست و قطع به صدور ، ضرورى است . امّا اگر مقصود ، اين باشد كه عمر دنيا در هنگام صدور احاديث ، در آستانه هزاره هفتم است ، احتمال صحّت آن بعيد نيست ، و شايد متن احاديث ، در نقل به معنا و در اثر كج فهمى راوى ، بدين گونه كه ملاحظه مى شود ، تحريف شده است . گفتنى است كه روايت عيسى بن ابى حمزة ، مؤيّد اين تحليل است . او مى گويد : مردى به امام صادق عليه السلام گفت : فدايت گردم! مردم مى گويند كه عمر دنيا هفت هزار سال است . امام عليه السلام ضمن ردّ اين سخن و ارائه توضيحاتى در مورد آنچه پيش از آفرينش آدم در زمين روى داده ، فرمود : ثُمَّ بَدَأَ اللّهُ فَخَلَقَ آدَمَ، وقَدَّرَ لَهُ عَشرَةَ آلافِ عامٍ ، وقَد مَضى مِن ذَلِكَ سَبعَةُ آلافِ عامٍ ومِئَتانِ ، وأنتُم في آخِرِ الزَّمانِ . (1) آن گاه خداوند ، آغاز كرد . پس آدم را آفريد و براى او ده هزار [سال] مقرّر كرد و از آن ، هفت هزار و دويست سال مى گذرد و اكنون شما در آخِر زمان به سر مى بريد . علاّمه سيّد محمّد حسين طباطبايى در اين باره مى گويد : تاريخ يهود مى گويد كه عمر نوع بشر ، به فراتر از قريب هفت هزار سال نمى رسد . اين مطلب ، چندان هم بى وجه نيست ؛ چرا كه اگر ما زن و مردى را در نظر بگيريم كه داراى عمر متوسّطى بوده اند و با مزاج معتدل زيسته اند و در وضعيت ميانگينى از امنيت و فراوانى و رفاه و ساير عوامل و شرايط تأثيرگذار در زندگى قرار داشته اند ، آن گاه در نظر بگيريم كه آن دو با هم ازدواج كرده و در وضعيت متوسّط و متناسب ، توليد نسل كرده اند و دقيقا همين فرض را درباره فرزندانشان (چه چه

.


1- .تفسير العيّاشى : ج 1 ص 31 ح 8 .

ص: 92

دختر و چه پسر) ، بر حسب آنچه از ميانگين حال انسان ها به دست مى آيد ، در نظر بگيريم ، خواهيم ديد كه دو نفر اوّلى _ كه ابتدا در نظر گرفتيم _ در يك قرن ( در سر سده ) ، متجاوز از هزار نفر شده اند؛ يعنى هر يك نفر در طول يكصد سال ، به قريب پانصد نفر افزايش پيدا كرده است . حال اگر صدماتى را كه از سوى عوامل گوناگون و بلاياى عمومى (از قبيل : سرما ، گرما ، توفان ، زلزله ، وبا ، طاعون ، فرو رفتن در زمين ، خرابى ، نسل كشى و ساير بلايا ) به انسان وارد مى شوند ، محاسبه كنيم و آنها را در بالاترين حد ، به گونه اى كه عوامل نابود كننده همه را در بر بگيرند ، در نظر بگيريم ، يعنى فرض كنيم كه در هر يكصد سال ، از هزار نفر ، تنها يك نفر بماند و 999 نفر از بين بروند و در نتيجه ، عامل تناسل ، در هر يكصد سال ، تنها يك در هزار را باقى بگذارد ، آن گاه اين عدد را به هفت هزار سال يعنى هفتاد قرن ، ضرب كنيم ، خواهيم ديد كه جمعيت انسان ها در دنيا به دو و نيم ميليارد نفر مى رسد ، يعنى تعداد جمعيت امروز جهان (1) بر اساس آمارهاى جهانى . اين محاسبه تأييد مى كند كه عمر نوع بشر ، همان مقدارِ گفته شده است ؛ امّا دانشمندان زمين شناس (دانش شناخت طبقات زمين) گفته اند كه عمر زمين ، بيش از ميليون ها سال است . آنها فسيل انسان ها و اجساد و آثار آنها را يافته اند كه فراتر از پانصد هزار سال عمر دارد (بنا بر آنچه آنان گفته اند) . اين ، يافته آنهاست؛ امّا دليل قانع كننده اى ندارند تا دل را راضى كند كه اين نسل ها پى در پى و بدون انقطاع ادامه يافته اند . پس رواست كه گفته شود : اين نوع [ از موجودات ، ] در زمين پديد آمده ، سپس زياد شده و رشد كرده و زيسته و منقرض شده و مجدّدا پديد آمده و منقرض شده است و اين وضع چندين بار تا نسل كنونى _ كه آخرين بار است _ ادامه يافته

.


1- .مقصود ، زمان تأليف اين صفحات از تفسير الميزان است .

ص: 93

است . (1) بنا بر اين ، به فرض صحّت اين سخن كه عصر زندگى پيامبر خدا ، آغاز هزاره هفتم عمر دنيا از ابتداى آفرينش آدم ابو البشر است ، مى توان گفت احاديثى كه عمر دنيا را هفت هزار سال مى دانند ، در اصل ، ناظر به اين معنا بوده اند و در اثر تحريف ، به گونه اى نقل شده اند كه خلاف مقصود را مى رسانند و ظاهرشان اين گونه است كه پس از هفت هزار سال از آغاز جهان ، قيامت برپا مى گردد . گفتنى است كه درباره عمر دنيا ، آراى فراوان ديگرى نيز وجود دارد كه نيازى به ذكر يكايك آنها نيست . (2)

.


1- .الميزان في تفسير القرآن : ج 4 ص 139 .
2- .براى اطلاع بيشتر ، ر. ك : شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد : ج 10 ص 195 ، ج 13 ص 133 ، تفسير ابن كثير : ج 4 ص 227 ، اللمعة البيضاء : ص 111 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 223 ، ينابيع المودّة : ص 212 ، تاريخ جرجان : ص 14 ، أحكام القرآن : ج 3 ص 250 ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 598 ، مجمع الزوائد : ج 4 ص 314 ، المعجم الكبير : ج 11 ص 79 ، تفسير مجاهد : ج 1 ص 53 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 222 ،تفسير القرطبى : ج 17 ص 125 ، العلل : ص 1211 ، تاريخ مدينة دمشق : ج 1 ص 270 ، تاريخ الطبرى : ج 1 ص 70 .

ص: 94

الفصل الثاني : أهمّية الدّنيا ودورها في بناء الآخرة2 / 1الإِسلامُ دينُ الدُّنيا وَالآخِرَةِالكتاب«مَن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعَا بَصِيرًا» . (1)

«فَئاتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» . (2)

«لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَ زِيَادَةٌ وَ لاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاَ ذِلَّةٌ أُوْلَ_ئِكَ أَصْحَ_بُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَ__لِدُونَ» . (3)

«مَنْ عَمِلَ صَ__لِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» . (4)

«الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَ_تِ اللَّهِ ذَ لِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» . (5)

«وَ الَّذِينَ هَاجَرُواْ فِى اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُ_لِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ لاَءَجْرُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ» . (6)

.


1- .النساء : 134 .
2- .آل عمران : 148 .
3- .يونس : 26 .
4- .النحل : 97 .
5- .يونس : 63 و 64 .
6- .النحل : 41 .

ص: 95

فصل دوم : اهمّيت دنيا و نقش آن در ساختن آخرت

2 / 1 اسلام، دين دنيا و آخرت

فصل دوم: اهمّيت دنيا و نقش آن در ساختن آخرت2 / 1اسلام، دين دنيا و آخرتقرآن«هركس پاداش دنيا را بخواهد، پاداش دنيا و آخرت نزد خداست، و خدا شنواى بيناست».

«پس خداوند ، پاداش اين دنيا و پاداش نيك آخرت را به آنان عطا كرد ، و خداوند ، نيكوكاران را دوست دارد».

«براى كسانى كه كار نيكو كرده اند، نيكويى [بهشت] و زياده [بر آن] است. چهره هايشان را غبارى و ذلّتى نمى پوشاند. اينان ، اهل بهشت اند و در آن ، جاودانه خواهند بود».

«هر كس از مرد يا زن ، كار شايسته كند و مؤمن باشد ، قطعاً او را با زندگى پاكيزه اى، حيات [حقيقى ] مى بخشيم، و مسلّماً به آنان بهتر از آنچه انجام مى دادند ، پاداش خواهيم داد».

«همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى ورزيده اند. در زندگى دنيا و در آخرت ، مژده اى براى آنان است. وعده هاى خدا را تبديلى نيست . اين ، همان كاميابى بزرگ است».

«و كسانى كه پس از ستمديدگى، در راه خدا هجرت كرده اند، در اين دنيا ، جان نيكويى به آنان مى دهيم، و اگر بدانند، قطعاً پاداش آخرت ، بزرگ تر خواهد بود».

.

ص: 96

«وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَ_قَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنَا فِى ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتَ_بَ وَ ءَاتَيْنَ_هُ أَجْرَهُ فِى الدُّنْيَا وَ إِنَّهُ فِى الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّ__لِحِينَ» . (1)

«وَ كَذَ لِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِى الاْءَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاءُ وَ لاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ * وَ لاَءَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ» . (2)

«وَ مَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَ هِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْنَ_هُ فِى الدُّنْيَا و إِنَّهُ فِى الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّ__لِحِينَ» . (3)

«وَ لَكُمْ فِى الاْءَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَ_عٌ إِلَى حِينٍ» . (4)

الحديث410.3 . عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في حَديثِ إنذارِ العَشيرَةِ (5) _: يا بَني عَبدِ المُطَّلِب ، إنّي وَاللّهِ ما أعلَمُ شابّا فِي العَرَبِ جاءَ قَومَهُ بَأَفضَلَ مِمّا جِئتُكُم بِهِ ، إنّي قَد جِئتُكُم بِخَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ! (6)أهمّية الدّنيا ودورها في بناء الآخرة412.وعنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ لايَظلِمُ مُؤمِنا حَسَنَةً ؛ يُعطى بِها فِي الدُّنيا ويُجزى بِها فِي

الآخِرَةِ . (7) .


1- .العنكبوت : 27 .
2- .يوسف : 56 و 57 .
3- .البقرة : 130 .
4- .البقرة : 36 .
5- .لمّا نزلت الآية الكريمة «وَ أَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الاْءَقْرَبِينَ» (الشعراء : 214) دعا رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم عشيرته الأقربين وهم يومئذٍ أربعون رجلاً إلى مأدبة وأعلن لهم رسالته (بحار الأنوار : ج18 ص163) .
6- .الأمالي للطوسي : ص 583 ح 1206 عن ابن عبّاس عن الإمام عليّ عليه السلام ، شرح الأخبار : ج 1 ص 107 ح 27 وفيه «بمثل» بدل «بأفضل» ، تفسير فرات : ص 300 ح 404 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «بأمر» بدل «بخير» ، بحار الأنوار : ج 18 ص 192 ح 27 ؛ تاريخ الطبري : ج 2 ص 320 ، تاريخ دمشق : ج 42 ص 49 ح 8381 ، تفسير الطبري : ج 11 الجزء19 ص 122 ، دلائل النبوّة للبيهقي : ج 2 ص 180 وفيه «بأمر» بدل «بخير» وكلّها عن عبد اللّه بن عبّاس عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : ج 13 ص 133 ح 36419 .
7- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2162 ح 56 ، مشكاة المصابيح : ج 2 ص 648 ح 5159 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 252 ح 12266 ، مسند الطيالسي : ص 269 ح 2011 ، الزهد لابن المبارك : ص 111 ح 327 كلّها عن أنس وفيهما «حسنته» بدل «حسنة» وفي الثلاثة الأخيرة «يثاب عليها الرزق» بدل «يعطى بها» ، كنز العمّال : ج 1 ص 68 ح 262 .

ص: 97

«و اسحاق و يعقوب را به او (ابراهيم) عطا كرديم و در ميان فرزندانش پيامبرى و كتاب قرار داديم و در دنيا ، مزدش را به او داديم و در آخرت نيز قطعاً از شايستگان خواهد بود».

«و بدين گونه ، يوسف را در سرزمين [مصر] قدرت داديم كه در آن، هرجا كه مى خواست، سكونت مى كرد . هركه را بخواهيم ، به رحمت خود مى رسانيم و اجر نيكوكاران را تباه نمى سازيم. البته اجر آخرت، براى كسانى كه ايمان آورده و پرهيزگارى مى نمودند، بهتر است».

«و چه كسى _ جز آن كه به سبُك مغزى دچار شد _ از آيين ابراهيم روى بر مى تابد؟ و ما او را در اين دنيا برگزيديم، و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود».

«و براى شما در زمين ، قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود».

حديث418.وعنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در حديث انذار عشيره (1) _: اى فرزندان عبد المطّلب ! به خدا سوگند، من در ميان عرب ، جوانى را نمى شناسم كه براى قوم خويش ، بهتر از آن چيزى آورده باشد كه من براى شما آورده ام. من ، خير دنيا و آخرت را براى شما آورده ام .419.وعن الإمام الصادق عليه السلام _ في مصحّحة عمر بنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، هيچ كار نيكى از مؤمن را ناديده نمى گيرد ؛ بلكه به ازاىِ آن در دنيا عطا مى شود و در آخرت ، پاداش مى يابد. .


1- .زمانى كه آيه «وَ أَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الاْءَقْرَبِينَ» (شعراء : آيه 214) نازل شد، پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم ، خويشان نزديك خود را كه چهل مرد بودند به طعامى فرا خواند و ضمن اطعام آنان، رسالت خويش را به آنها اعلام فرمود. (بحار الأنوار : ج 18 ص 163).

ص: 98

420.روى الصدوق بإسناده عن إبراهيم الكرخي ، عن أبي عبدالإمام عليّ عليه السلام :مَن رُزِقَ الدّينَ فَقَد رُزِقَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)421.1 . الكليني بإسناده عن عليّ بن مهزيار، قال :عنه عليه السلام :اِعلَموا عِبادَ اللّهِ أنَّ المُتَّقينَ ذَهَبوا بِعاجِلِ الدُّنيا وآجِلِ الآخِرَةِ ، فَشارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم ولَم يُشارِكوا أهلَ الدُّنيا في آخِرَتِهِم ، سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ماسُكِنَت ، وأكَلوها بِأَفضَلِ ما اُكِلَت ، فَحَظوا مِنَ الدُّنيا بِما حَظِيَ بِهِ المُترَفونَ ، وأخَذوا مِنها ما أخَذَهُ الجَبابِرَة المُتَكَبِّرونَ ، ثُمَّ انقَلَبوا عَنها بِالزّادِ المُبَلِّغِ وَالمَتجَرِ الرّابِحِ . أصابوا لَذَّةَ زُهدِ (2) الدُّنيا في دُنياهُم ، وتَيَقَّنوا أنَّهُم جيرانُ اللّهِ غَدا في آخِرَتِهِم ، لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ ، ولايُنقَصُ لَهُم نَصيبٌ مِن لَذَّةٍ . (3)422.2 . وروى أيضا بإسناده عن عليّ بن عمر النوفلي، قالعنه عليه السلام _ في كِتابِهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ وأهلِ مِصر _ :عَلَيكُم بِتَقوَى اللّهِ ؛ فَإِنَّها تَجمَعُ مِنَ الخَيرِ ما لا يَجمَعُ غَيرُها ، ويُدرَكُ بِها مِنَ الخَيرِ ما لايُدرَكُ بِغَيرِها مِن خَيرِ الدُّنيا وخَيرِ الآخِرَةِ ، قالَ اللّهُ : «وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيْرًا لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِى هَ_ذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ» . (4)

اِعلَموا يا عِبادَ اللّهِ ، أنَّ المُؤمِنَ يَعمَلُ لِثَلاثٍ مِنَ الثَّوابِ :

إمّا لِخَيرِ الدُّنيا ؛ فَإِنَّ اللّهَ يُثيبُهُ بِعَمَلِهِ في دُنياهُ ، قالَ اللّهُ سُبحانَهُ لاِءِبراهيم : «وَ ءَاتَيْنَ_هُ أَجْرَهُ فِى الدُّنْيَا وَ إِنَّهُ فِى الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّ__لِحِينَ» ، (5) فَمَن عَمِلَ لِلّهِ تَعالى أعطاهُ أجرَهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وكَفاهُ المُهِمَّ فيهِما ، وقَد قالَ اللّهُ : «يَ_عِبَادِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِى هَ_ذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ وَ سِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّ_بِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ» (6) ، فَما أعطاهُمُ اللّهُ فِي الدُّنيا لَم يُحاسِبهُم بِهِ فِي الآخِرَةِ ، قالَ اللّهُ : «لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَ زِيَادَةٌ» (7) ، فَالحُسنى هِيَ الجَنَّةُ ، وَالزِّيادَةُ هِيَ الدُّنيا .

وإمّا لِخَيرِ الآخِرَةِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ يُكَفِّرُ بِكُلِّ حَسَنَةٍ سَيِّئَةً ، قالَ اللّهُ : «إِنَّ الْحَسَنَ_تِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَ لِكَ ذِكْرَى لِلذَّ كِرِينَ» (8) ، حَتّى إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ حُسِبَت لَهُم حَسَناتُهُم ، ثُمَّ أعطاهُم بِكُلِّ واحِدَةٍ عَشرَ أمثالِها إلى سَبعِمِئَةِ ضِعفٍ ، قالَ اللّهُ : «جَزَاءً مِّن رَّبِّكَ عَطَ_اءً حِسَابًا» (9) ، وقالَ : «فَأُوْلَ_ئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُواْ وَ هُمْ فِى الْغُرُفَ_تِ ءَامِنُونَ» (10) فَارغَبوا في هذا _ رَحِمَكُمُ اللّهُ _ وَاعمَلوا لَهُ وتَحاضّوا (11) عَلَيهِ .

وَاعلَموا يا عِبادَ اللّهِ ، أنَّ المُتَّقينَ حازوا عاجِلَ الخَيرِ وآجِلَهُ ، شارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم ولَم يُشارِكهُم أهلُ الدُّنيا في آخِرَتِهِم ، أباحَهُمُ اللّهُ مِنَ الدُّنيا ما كَفاهُم وبِهِ أغناهُم ، قالَ اللّهُ عَزَّ اسمُهُ : «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَ_تِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ كَذَ لِكَ

نُفَصِّلُ الآيَ_تِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» (12) سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ماسُكِنتَ ، وأكَلوها بِأَفضَلِ ما اُكِلَت ، شارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهم فَأَكَلوا مَعَهُم مِن طَيِّباتِ ما يَأكُلونَ ، وشَرِبوا مِن طَيِّباتِ ما يَشرَبونَ ، ولَبِسوا مِن أفضَلِ ما يَلبَسونَ ، وسَكَنوا مِن أفضَلِ ما يَسكُنونَ ، وتَزَوَّجوا مِن أفضَلِ ما يَتَزَوَّجونَ ، ورَكِبوا مِن أفضَلِ مايَركَبونَ ، أصابوا لَذَّةَ الدُّنيا مَعَ أهلِ الدُّنيا ، وهُم غَدا جيرانُ اللّهِ يَتَمَنَّونَ عَلَيهِ ، فَيُعطيهِم ما تَمَنَّوهُ ، ولا يَرُدُّ لَهُم دَعوَةً ولا يَنقُصُ لَهُم نَصيبا مِنَ اللَّذَّةِ . فَإِلى هذا يا عِبادَ اللّهِ يَشتاقُ إلَيهِ مَن كانَ لَهُ عَقلٌ ، ويَعمَلُ لَهُ بِتَقوَى اللّهِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ . (13) .


1- .غرر الحكم : ح 8523 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 450 ح 8000 .
2- .التأمّل في مضمون الرواية يدل على منافاة كلمة «الزهد» لما يروم الإمام عليه السلام بيانه ، ولهذا فالذي يبدو هو أنّ هذه الكلمة من إضافة النسّاخ ، أو لعلّها تصحيف لكلمة «أهل» . والذي يؤيّد ما ذكرنا هو الرواية اللاحقة التي يمكن أن تعد المتن الأصلي لهذه الرواية ، حيث إنّها خالية من كلمة «الزهد» .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 27 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 581 ح 726 .
4- .النحل : 30 .
5- .العنكبوت : 27 .
6- .الزمر : 10 .
7- .يونس : 26 .
8- .هود : 114 .
9- .النبأ : 36 .
10- .سبأ : 37 .
11- .الحَضّ على الشيء : الحثّ على الشيء (النهاية : ج 1 ص 400 «حضض») .
12- .الأعراف : 32 .
13- .الأمالي للمفيد : ص 261 ح 3 ، الأمالي للطوسي : ص 25 ح 31 ، بشارة المصطفى : ص 44 كلّها عن أبي إسحاق الهمداني ، الغارات : ج 1 ص 234 عن عباية وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 70 ص 66 ح 11 وراجع تحف العقول : ص 176 .

ص: 99

423.ما رواه الكليني بإسناده إلى أبي بكر الفهفكي، قالامام على عليه السلام :هركه دين روزى اش شود، خير دنيا و آخرت ، روزى اش شده است.424.1 . الحسن بن سليمان الحلّي، عن الصفّار، بإسناده عامام على عليه السلام :بدانيد، اى بندگان خدا كه پرهيزگاران ، هم دنياى زودگذر دارند ، هم آخرت ماندگار. با اهل دنيا در دنيايشان شريك اند ، ولى اهل دنيا در آخرت ايشان با آنان شريك نيستند. در دنيا به بهترين وجه زيستند و به بهترين وجه ، خوردند، و از دنيا همان گونه بهره مند شدند كه متموّلان شدند و از آن ، همانى را برگرفتند كه قدرتمندان متكبّر گرفتند . سپس با توشه كافى و تجارتى سودآور از دنيا رفتند. در دنياى خويش به لذّت [زهد در] (1) دنيا رسيدند و يقين كردند كه فردا در آخرتشان همجوار خدا هستند، هيچ دعايى از دعاهاى آنان رد نمى شود و از لذّتشان [در آخرت[ چيزى كم نمى گردد.425.2 . الكليني عن محمّد بن يحيى وغيره، عن محمّد بن أامام على عليه السلام _ در نامه اش به محمّد بن ابى بكر و مصريان _ :بر شما باد پروا داشتن از خدا؛ زيرا هيچ چيز به مانند پرواى از خدا ، جامع خوبى ها نيست و به هيچ چيز چون تقوا نمى توان به خير دنيا و آخرت رسيد . خداوندمى فرمايد: «به آنان كه تقوا پيشه كرده اند ، گفته مى شود : پروردگارتان چه فرو مى فرستاد؟ مى گويند: خوبى. براى آنان كه نيكى كردند ، در اين دنيا نيكى است، و البته سراى آخرت ، بهتر است، و چه نيكوست جايگاه تقوا پيشگان» .

بدانيد اى بندگان خدا كه مؤمن ، براى سه پاداش كار مى كند: يا براى خير دنيا؛ زيرا كه خداوند ، او را در همين دنيا براى كارش پاداش مى دهد. خداى

سبحان درباره ابراهيم فرموده است: «و مزدش را در دنيا به او داديم و در آخرت نيز از شايستگان خواهد بود» . پس، هركه براى خداى متعال كار كند ، خداوند ، مزدش را در دنيا و آخرت به او مى دهد و در هر دو جا خواست هاى او را بر مى آورد. خداوندفرموده است: «اى بندگان من كه ايمان آورده ايد ! از پروردگارتان بترسيد. براى آنان كه خوبى كردند ، در اين دنيا خوبى است، و زمين خدا پهناور است . براستى كه شكيبايان مزد خويش را بى حساب ، دريافت خواهند كرد» . پس خداوند ، آنان را بدانچه در دنيا عطايشان كرده است ، در آخرت حسابرسى نمى كند. خداىفرموده است: «براى آنان كه كار نيك كنند ، پاداش نيك است و افزونى» . مراد از پاداش نيك، بهشت است و از افزونى، دنيا.

و يا براى خير آخرت [كار مى كند]؛ زيرا كه خداوند در برابر هر كار نيكى يك گناه مى بخشد. خداى مى فرمايد: «همانا خوبى ها بدى ها را از بين مى برند. اين ، پندى است براى پندگيرندگان» تا اين كه چون روز قيامت شود ، خوبى هايشان براى آنان محاسبه گردد، سپس به شمار هريك از آنها ، ده تا هفتصد برابر به ايشان عطا كند. خداوند مى فرمايد: «اين ، پاداشى است از پروردگار تو ؛ عطايى از روى حساب» . و مى فرمايد: «پس، براى آنان دو برابر آنچه انجام داده اند ، پاداش است و آنها در غرفه ها [ى بهشتى] آسوده خاطر خواهند بود» پس _ خدايتان رحمت كناد _ به اين همه پاداش ، روى آوريد و براى آن كار كنيد و به ترغيب يكديگر بپردازيد.

بدانيد، اى بندگان خدا، كه تقواپيشگان ، خير دنيا و آخرت را به دست آوردند: با اهل دنيا در دنيايشان شريك اند ؛ ليكن اهل دنيا در آخرت آنان شريكشان نيستند. خداوند ، از دنيا به آن اندازه اى كه بسنده شان كند و بى نيازشان سازد، برايشان مباح و روا ساخت. خداوند بلند نام مى فرمايد: «بگو: چه كسى زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده و روزى هاى

پاكيزه، را حرام گردانيده است؟ بگو: همه اينها در زندگى دنيا از آنِ كسانى است كه ايمان آورده اند و روز قيامت نيز ويژه آنان است. اين گونه ، آيات خود را براى گروهى كه مى دانند ، به روشنى بيان مى كنيم» . آنان در دنيا به بهترين وجه زيستند، به بهترين وجه ، خوردند و با اهل دنيا در دنيايشان شريك اند. در كنار آنان ، از خوراك هاى پاكيزه اى كه اهل دنيا مى خورند خوردند و از نوشيدنى هاى گوارايى كه ايشان مى نوشند، نوشيدند و از بهترين لباس هايى كه مى پوشند، پوشيدند و در بهترين خانه هايى كه ايشان سكونت مى كنند، سكونت كردند و مانند آنها با بهترين همسران ، ازدواج كردند و بر بهترين مَركب ها سوار شدند ؛ همانند اهل دنيا از لذّت دنيا بهره مند شدند و فردا [ى قيامت [هم در جوار خداوند هستند و از او آرزو و تمنّا مى كنند و خدا آرزوهايشان را بر مى آورد ؛ نه دعا و درخواستى از ايشان را ردّ مى كند و نه از بهره لذّت هايشان چيزى مى كاهد. پس، اى بندگان خدا! هركه را خِرَدى باشد ، به چنين چيزى اشتياق مى ورزد و براى آن كار مى كند و تقواى الهى در پيش مى گيرد . هيچ توش و توانى نيست ، مگر به واسطه خداوند. .


1- .تأمّل در مضمون روايت ، نشان مى دهد كه كلمه «زهد» در اين جا با مقصدى كه امام عليه السلام در صدد تبيين آن است ، منافات دارد . و لذا به نظر مى رسد كه اين كلمه ، توسّط ناسخ به متن افزوده شده است . آنچه اين نظر را تقويت مى كند، روايت بعدى است كه در واقع ، متن اصلى اين روايت محسوب مى شود و كلمه «زهد» در آن نيست.

ص: 100

. .

ص: 101

. .

ص: 102

426.ما رواه الكليني بإسناده عن محمّد بن عبد الخالق وأالإمام الباقر عليه السلام _ في قَولِهِ تَعالى : «لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَ زِيَادَةٌ» _ : فَأَمَّا الحُسنَى الجَنَّةُ (1) ، وأمَّا الزِّيادَةُ فَالدُّنيا ، ما أعطاهُمُ اللّهُ فِي الدُّنيا لَم يُحاسِبهُم بِهِ فِي الآخِرَةِ ، ويَجمَعُ ثَوابَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، ويُثيبُهُم بِأَحسَنِ أعمالِهِم فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (2)427.1 . السيّد ابن طاووس عن كتاب حسن بن أشناس، بإسنادالإمام الصادق عليه السلام :مَن يَتَّقِ اللّهَ فَقَد أحرَزَ نَفسَهُ مِنَ النّارِ بِإِذنِ اللّهِ ، وأصابَ الخَيرَ كُلَّهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (3)428.عن أبي الحسن عليه السلام أنّه سئل عن العجب الّذيالكافي عن الرَّبيعِ بن خَيثَمٍ :شَهِدتُ أبا عَبدِ اللّه عليه السلام وهُوَ يُطافُ بِهِ حَولَ الكَعبَة في

مَحمِلٍ وهُوَ شَديدُ المَرَضِ ، فَكانَ كُلَّما بَلَغَ الرُّكنَ اليَمانِي أمَرَهُم فَوَضَعوهُ بِالأَرضِ ، فَأَخرَجَ يَدَهُ مِن كَوَّةِ (4) المَحمِلِ حَتّى يَجُرَّها عَلَى الأَرضِ ، ثُمَّ يَقولُ : اِرفَعوني .

فَلَمّا فَعَلَ ذلِكَ مِرارا في كُلِّ شَوطٍ ، قُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنَّ هذا يَشُقُّ عَلَيكَ!

فَقالَ : إنّي سَمِعتُ اللّهَ يَقولُ : «لِّيَشْهَدُواْ مَنَ_فِعَ لَهُمْ» (5) . فَقُلتُ : مَنافِعَ الدُّنيا أو مَنافِعَ الآخِرَةِ؟ فَقالَ : الكُلَّ . (6) .


1- .في بحار الأنوار : «فالجنّة» .
2- .تفسير القمّي : ج 1 ص 311 عن أبي الجارود ، بحار الأنوار : ج 70 ص 66 ح 10 .
3- .مختصر بصائرالدرجات : ص 79 ، بصائرالدرجات : ص 526 ح 1 وفيه «من يتّق فقد ...» وكلاهما عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج 24 ص 286 ح 1 .
4- .الكوَّة : الخرق في الحائط والثقب في البيت ونحوه (لسان العرب : ج 15 ص 236 «كوي») .
5- .الحجّ : 28 .
6- .الكافي : ج 4 ص 422 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 122 ح 398 وفيه «فأدخل» بدل «فأخرج» .

ص: 103

429.1 . الحسين بن سعيد، عن إبراهيم بن أبي البلاد، قالامام باقر عليه السلام _ درباره اين سخن خداى متعال: «براى آنان كه نيكى كنند، نيكى است و افزونى» _ : نيكى، بهشت است و افزونى، دنيا. آنچه خداوند در دنيا عطايشان كند ، در آخرت براى آن حسابرسى نمى كند و پاداش دنيا و آخرت را برايشان فراهم مى آورد و در برابر بهترين كارهايشان ، در دنيا و آخرت ، پاداششان مى دهد.430.2 . الكليني بإسناده إلى ابن القدّاح، عن أبي عبد اامام صادق عليه السلام :هركه از خدا پروا كند، به اذن خداوند، خويشتن را از آتش مصون دانسته است و در دنيا و آخرت به همه خوبى ها دست يافته است.431.ما رواه الشيخ الطوسي قدس سره بإسناده عن محمّد _ يالكافى _ به نقل از ربيع بن خيثم _ :امام صادق عليه السلام را ديدم كه سخت بيمار بود و او را در محملى بر گِرد كعبه طواف مى دادند و هرگاه به رُكن يمانى مى رسيد ،

دستور مى داد او را بر زمين مى نهادند و دستش را از سوراخ محمل ، بيرون مى آورد و به زمين مى كشيد و سپس مى فرمود: «مرا بلند كنيد».

چون در هر دور ، اين كار را تكرار كرد، به ايشان گفتم: فدايت شوم ، اى فرزند پيامبر خدا ! اين كار ، شما را به زحمت مى اندازد .

فرمود: «سخن خداوند را شنيده ام كه مى فرمايد: «تا شاهد منافع خويش باشند» ».

گفتم: منافع دنيا يا منافع آخرت؟

فرمود: «هر دو». .

ص: 104

راجع : ص 164 (الدعاء للرفاهيّة في المعيشة)

والتنمية الاقتصادية في الكتاب والسنّة : القسم الأوّل : التقدّم الاقتصادي.

2 / 2المُسلِمُ مَن يَهتَمُّ بِالدُّنيا وَالآخِرَةِ436.ما رواه السيّد ابن طاووس قدس سره عن زبور داوود علرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أعظَمُ النّاسِ هَمّا ، المُؤمِنُ الَّذي يَهُمُّ بِأَمرِ دُنياهُ وأمرِ آخِرَتِهِ . (1)437.1 . عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :لَيسَ خَيرُكُم مَن تَرَكَ الدُّنيا لِلآخِرَةِ ولاَ الآخِرَةَ لِلدُّنيا ، ولكِن خَيرُكُم مَن أخَذَ مِن هذِهِ وهذِهِ . (2)438.2 . عن مولانا الإمام زين العابدين عليه السلام فيعنه صلى الله عليه و آله :لَيسَ خَيرُكُم مَن تَرَكَ دُنياهُ لاِآخِرَتِهِ ولاآخِرَتَهُ لِدُنياهُ ، حَتّى يُصيبَ منِهُما

جَميعا ، فَإِنَّ الدُّنيا بَلاغٌ إلَى الآخِرَةِ ، ولا تَكونوا كَلاًّ (3) عَلَى النّاسِ . (4) .


1- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 725 ح 2143 ، الهمّ والحزن لابن أبي الدنيا : ص 75 ح 109 ، الفردوس : ج 1 ص 359 ح 1449 كلّها عن أنس ، كنز العمّال : ج 1 ص 144 ح 702 .
2- .ربيع الأبرار : ج 1 ص 53 ، تاريخ أصبهان : ج 2 ص 167 ح 1369 عن أنس ، حلية الأولياء : ج 1 ص 278 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 733 ح 8605 نقلاً عن ابن عساكر وكلاهما عن حذيفة .
3- .الكَلّ : العيال والثقل (الصحاح : ج 5 ص 1811 «كلل») .
4- .فردوس الأخبار : ج 3 ص 455 ح 5290 ، الفردوس : ج 3 ص 409 ح 5249 وفيه «فإن يبلغه إلى الاُخرى» بدل «فإنّ الدنيا بلاغ إلى الآخرة» ، كنز العمّال : ج 3 ص 248 ح 6334 نقلاً عن ابن عساكر وكلّها عن أنس .

ص: 105

2 / 2 مسلمان ، كسى است كه به دنيا و آخرت ، اهتمام ورزد

ر . ك : ص165 (دعا براى رفاه در زندگى) .

توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث: بخش اول: پيشرفت اقتصادى .

2 / 2مسلمان ، كسى است كه به دنيا و آخرت ، اهتمام ورزد443.ما رواه القمّي، عن أبيه، عن الحسين بن خالد، عن أبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با همّت ترينِ مردم، مؤمن است كه به كار دنيا و آخرتش اهتمام مى ورزد.444.ما رواه الصدوق في المعاني بإسناده عن عبد العظيم اپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترينِ شما كسى نيست كه دنيا را براى آخرت يا آخرت را براى دنيا ترك كند ؛ بلكه بهترينِ شما كسى است كه از اين هر دو ، بهره گيرد.445.1 . الشيخ الطوسي بإسناده، عن منصور بن حازم، عن أبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترينِ شما كسى نيست كه دنيايش را به خاطر آخرتش و يا آخرتش را به خاطر دنيايش وا گذارد ؛ بلكه آن كس است كه از هر دوى اينها بهره اش برگيرد؛ چرا كه دنيا وسيله رسيدن به آخرت است. سربارِ ديگران نباشيد.

.

ص: 106

446.2 . وبإسناده عن ابن شجرة ، عمن ذكره ، عن أبي عبدعنه صلى الله عليه و آله :خَيرُكُم مَن لَم يَترُك آخِرَتَهُ لِدُنياهُ ، ولادُنياهُ لاِآخِرَتِهِ ، ولَم يَكُن كَلاًّ عَلَى النّاسِ . (1)447.ما رواه الصدوق بإسناده عن أبي جعفر الأحول، عمّن رالإمام علي عليه السلام :خِيارُكُم مَن لَم يَدَع آخِرَتَهُ لِدُنياهُ ، ولا دُنياهُ لاِآخِرَتِهِ . (2)448.الشيخ الطوسي بإسناده عن حفص بن البختري ، عن أبي عالإمام الصادق عليه السلام :لَيسَ مِنّا مَن تَرَكَ دُنياهُ لاِآخِرَتِهِ ، ولا آخِرَتَهُ لِدُنياهُ . (3)449.وبإسناده عن عبد الرحمن بن أبي عبد اللّه ، قال :الإمام الكاظم عليه السلام :اِجعَلوا لاِءَنفُسِكُم حَظّا مِنَ الدُّنيا بِإِعطائِها ما تَشتَهي مِنَ الحَلالِ وما لا يَثلِمُ المُروءَةَ وما لا سَرَفَ فيهِ ، وَاستَعينوا بِذلِكَ عَلى اُمورِ الدّينِ ، فَإِنَّهُ رُوِيَ : لَيسَ مِنّا مَن تَرَكَ دُنياهُ لِدينِهِ ، أو تَرَكَ دينَهُ لِدُنياهُ . (4)2 / 3الدُّنيا مَزرَعَةُ الآخِرَةِالكتاب«وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَ_أُوْلِى الاْءَلْبَ_بِ» . (5)

.


1- .تاريخ بغداد : ج 4 ص 221 الرقم 1918 ، كنز العمّال : ج 3 ص 238 ح 6336 نقلاً عن الحاكم وكلاهما عن أنس .
2- .كنز العمّال : ج 3 ص 732 ح 8604 نقلاً عن عليّ بن معبد في كتاب الطاعة والعصيان .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 156 ح 3568 ، وسائل الشيعة : ج 12 ص 49 ح 1 ، المحجّة البيضاء : ج 7 ص 418 .
4- .تحف العقول : ص 410 ، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : ص 337 عن العالم عليه السلام وفيه «لم ينل» بدل «لا يثلم» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 321 ح 18 .
5- .البقرة : 197 .

ص: 107

2 / 3 دنيا، كشتزار آخرت

455.1 . روى الشريف الرضيّ عن أميرالمؤمنين عليه السلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترينِ شما كسى است كه آخرتش را به خاطر دنيايش وا نگذارد و دنيايش را به خاطر آخرتش، و سربارِ مردم نباشد.456.2 . الكليني بإسناده عن الوشّاء، قال :امام على عليه السلام :بهترينِ شما كسى است كه آخرتش را به خاطر دنيايش فرو نگذارد و دنيايش را به خاطر آخرتش.457.ما رواه الكليني بإسناده عن حماد بن عثمان :امام صادق عليه السلام :كسى كه دنيايش را به خاطر آخرتش و يا آخرتش را به خاطر دنيايش ترك كند ، از ما نيست.458.الكشّي بإسناده عن عليّ بن أسباط ، قال :امام كاظم عليه السلام :با برآوردن خواست هاى رواى خود تا آن جا كه به مروّت [و شخصيّت] صدمه نزند و اسراف نباشد، خويشتن را از دنيا بهره مند سازيد و از دنيا در كارهاى دينتان كمك بگيريد؛ زيرا روايت شده است كه: از ما نيست آن كه دنيايش را براى دينش يا دينش را به خاطر دنيايش وا گذارد.2 / 3دنيا، كشتزار آخرتقرآن«توشه برگيريد، و بهترين توشه ، پروامندى است. اى خردمندان! از من پروا كنيد».

.

ص: 108

«وَ ابْتَغِ فِيمَا ءَاتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَ لاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا» . (1)

الحديث465.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ . (2)466.ابن شهر آشوب وابن بطّة _ في الإبانة _ بإسناده منعنه صلى الله عليه و آله _ في وَصِيَّتِهِ لاِءَبي ذَر _ :يا أبا ذَر ، إنَّكُم في مَمَرِّ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، في آجالٍ مَنقوصَةٍ ، وأعمالٍ مَحفوظَةٍ ، وَالمَوتُ يَأتي بَغتَةً ، فَمَن يَزرَع خَيرا يوشِكُ أن يَحصُدَ رَغبَةً ، ومَن يَزرَع شَرّا يوشِكُ أن يَحصُدَ نَدامَةً ، ولِكُلِّ زارِعٍ ما زَرَعَ . (3)467.عن ابن نجيح :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّكُم في آجالٍ مَقبوضَةٍ ، وأيّامٍ مَعدودَةٍ ، وَالمَوتُ يَأتي بَغتَةً ، مَن يَزرَع خَيرا يَحصُد غِبطَةً ، ومَن يَزرَع شَرّا يَحصُد نَدامَةً ، ولِكُلِّ زارِعٍ ما زَرَعَ . (4)468.السمعاني عن عمر، قال :عيسى عليه السلام :إنَّ الدُّنيا خُلِقَت مَزرَعَةً تَزرَعُ فيهَا العِبادُ الحُلوَ وَالمُرَّ وَالشَّرَّ وَالخَيرَ ، وَالخَيرُ لَهُ مَغَبَّةٌ (5) نافِعَةٌ يَومَ الحِسابِ ، وَالشَّرُّ لَهُ عَناءٌ وشَقاءٌ يَومَ الحَصادِ . (6)469.في دعائم الإسلام مرفوعا عن الإمام عليّ عليه السلارسول اللّه صلى الله عليه و آله _ فِي الدُّعاءِ _ :اللّهُمَّ أعِنّي عَلى ديني بِدُنيايَ ، وعَلى آخِرَتي

بِتَقوايَ ، وَاحفَظني فيما غِبتُ عَنهُ ولاتَكِلني إلى نَفسي فيما حَضَرتُهُ . (7) .


1- .القصص : 77 .
2- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 183 ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 267 ح 66 ؛ إحياء علوم الدين : ج 4 ص 31 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 527 ح 1162 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 365 ح 2661 وفيه «خيرا» بدل «رغبة» ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 53 وفيه «زرعة» بدل «رغبة» ، أعلام الدين : ص 190 كلّها عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 71 ص 176 ح 15 .
4- .الكافي : ج 2 ص 458 ح 19 ، تحف العقول : ص 489 عن الإمام العسكري عليه السلام وفيه «منقوصة» بدل «مقبوضة» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 373 ح 19 .
5- .الغِبُّ : عاقبة الشيء (القاموس المحيط : ج 1 ص 109 «غبّ») .
6- .تحف العقول : ص 510 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 314 ح 17 .
7- .مهج الدعوات : ص 238 ، العدد القويّة : ص 157 ح 88 كلاهما عن الربيع عن الإمام الصادق عليه السلام عن آبائه عليهم السلام ، مصباح المتهجّد : ص 172 ح 259 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 405 ح 7 نقلاً عن اختيار ابن الباقي من أدعية الإمام الصادق عليه السلام .

ص: 109

«و با آنچه خدايت داده ، سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن».

حديث472.1 . الصدوق :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، كشتزار آخرت است.473.2 . السيّد الشريف الرضي مرسلاً عن أمير المؤمنين _پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در توصيه هايش به ابو ذر _ :اى ابو ذر! شما در گذر شب و روز، عمرى رو به كاهش داريد و اعمالتان نگهدارى مى شود و مرگ ، ناگهان مى رسد. پس، هركه خوبى بكارد ، زودا كه بِدرَوَد و هركه بدى بكارد ، به زودى پشيمانى مى دِرَود. [آرى!] هر كشتگر ، آن درويد كه كاشت.474.1 . روى الكليني قدس سره بإسناده عن يونس بن يعقوب،امام صادق عليه السلام :شما در عمرهايى به سر آمدنى و روزهاى چند به سر مى بريد و مرگ ، به ناگاه فرا مى رسد. هركه نيكى بكارد ، شادى مى دِرَود، و هركه بدى بكارد ، پشيمانى درو مى كند. هر كشتگرى ، آن درويد كه كاشت.475.2 . وروى بإسناده عن عبدالرحمن بن كثير، عن أبي عبدعيسى عليه السلام :دنيا ، كشتزارى آفريده شده است كه بندگان در آن ، شيرينى و تلخى ، و بدى و خوبى مى كارند. خوبى، در روز حسابرسى، فرجامى سودمند دارد و بدى، در روز درويدن، رنج و شقاوت به بار مى نشانَد.476.3 . وروى بإسناده عن الحسن بن الجهم، قال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در دعا _ :خدايا! مرا با دنيايم بر دينم، و با تقوايم بر آخرتم كمك فرما و در آنچه از آن غايبم ، حفظم نما و در آنچه هم حاضرم ، مرا به خودم وا مگذار. .

ص: 110

477.1 . الشيخ الطوسي بإسناده عن محمّد بن عمر، أنّه كتعنه صلى الله عليه و آله :لِيَتَزَوَّدِ العَبدُ مِن دُنياهُ لاِآخِرَتِهِ ، ومِن حَياتِهِ لِمَوتِهِ ، ومِن شَبابِهِ لِهَرَمِهِ ؛ فَإِنَّ الدُّنيا خُلِقَت لَكُم ، وأنتُم خُلِقتُم لِلآخِرَةِ . (1)478.2 . الشيخ بإسناده عن عبد الرحمن بن الحجاج ، عن أبعنه صلى الله عليه و آله :لِيَأخُذِ العَبدُ المُؤمِنُ مِن نَفسِهِ لِنَفسِهِ ، ومِن دُنياهُ لاِآخِرَتِهِ . (2)479.3 . الكليني بإسناده عن محمّد بن قيس، عن أبي جعفرعنه صلى الله عليه و آله :مَن يَتَزَوَّد فِي الدُّنيا يَنفَعهُ فِي الآخِرَةِ . (3)480.ما رواه الشيخ الطوسي بإسناه عن سلمة بن محرز، قال:عنه صلى الله عليه و آله :المُؤمِنُ يَتَزَوَّدُ ، وَالكافِرُ يَتَمَتَّعُ . (4)481.الكليني بإسناده عن عمرو الأزرق، قال:عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ . . . جَعَلَ الدُّنيا دارَ الأَعمالِ ، وجَعَلَ الآخِرَةَ دارَ القَرارِ «لِيَجْزِىَ الَّذِينَ أَسَ_ئُواْ بِمَا عَمِلُواْ وَ يَجْزِىَ الَّذِينَ أَحْسَنُواْ بِالْحُسْنَى» (5) . (6)482.1 . الشيخ الطوسي قدس سره بإسناده عن زرارة، عن أبيعنه صلى الله عليه و آله :أنتُم اليَومَ فِي المِضمار (7) وغَدا فِي السِّباقِ ، فَالسَّبقُ الجَنَّةُ

وَالغايَةُ النّارُ . (8) .


1- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 131 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 301 وزاد فيه «من نفسه لنفسه» بعد «العبد» ، وراجع الفردوس : ج 5 ص 278 ح 8178 .
2- .الكافي : ج 2 ص 70 ح 9 عن حمزة بن حمران عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 27 ، أعلام الدين : ص 333 وليس فيهما «المؤمن» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 362 ح 7 .
3- .المعجم الكبير : ج 2 ص 305 ح 2271 ، تاريخ بغداد : ج 14 ص 446 الرقم7828 ، تفسير ابن كثير : ج 1 ص 348 كلّها عن جرير بن عبد اللّه ، كنز العمّال : ج 15 ص 775 ح 43052 .
4- .إرشاد القلوب : ص 18 ، أعلام الدين : ص 297 ، كشف الغمّة : ج 2 ص 199 كلاهما عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 112 ح 6 .
5- .النجم : 31 .
6- .كمال الدين : ص 264 ح 10 ، إرشاد القلوب : ص 420 كلاهما عن سلمان ، كتاب سليم بن قيس : ج 2 ص 769 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «دار الثواب والعقاب» بدل «دار القرار» ، بحار الأنوار : ج 28 ص 54 ح 21 ؛ البداية والنهاية : ج 7 ص 263 عن زيد بن وهب عن الإمام عليّ عليه السلام .
7- .المِضمار : الموضع الذي تُضمَّر فيه الخيل ، ويكون وَقْتا للأيّام التي تُضَمَّر فيها . وتضمير الخيل : هو أن يظاهَر عليها بالعَلَف حتّى تسمن ، ثمّ لا تعلف إلاّ قوتا لتخفّ (النهاية : ج 3 ص 99 «ضمر») .
8- .كنز العمّال : ج 15 ص 794 ح 43153 نقلاً عن ابن لال في مكارم الأخلاق عن جابر .

ص: 111

483.2 . الشيخ بإسناده عن عبدالملك بن عمرو، قال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده بايد از دنياى خويش براى آخرتش ، از زندگى اش براى مرگش و از جوانى اش براى پيرى اش توشه برگيرد؛ زيرا كه دنيا براى شما آفريده شده است و شما براى آخرت ، آفريده شده ايد.484.ما رواه الكليني بإسناده عن أبي بصير، قال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده مؤمن ، بايد از خود براى خود، و از دنياى خود براى آخرتش بهره برگيرد.485.1 . الشيخ الطوسي بإسناده عن سماعة، قال:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركه در دنيا توشه برگيرد، در آخرت سودش مى دهد.486.2 . وأيضا بإسناده عن ابن أبي نصر ، عن أبي الحسن اپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن ، توشه فراهم مى آورد و كافر به كامجويى مى گذرانَد.487.1 . الشيخ الطوسي بإسناده عن زرارة ، عن أبي جعفر عپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند _ تبارك و تعالى _ ... دنيا را سراى عمل قرار داد و آخرت را سراى آسودن ، «تا كسانى را كه بد كرده اند ، به سزاى آنچه انجام داده اند ، كيفر دهد، و آنان را كه نيكى كرده اند ، به نيكى پاداش دهد» .488.2 . وبإسناده عن معاوية بن شريح، قال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شما امروز در آمادگاهيد (1) و فردا در [ميدان] مسابقه . جايزه اين مسابقه ، بهشت است و خطّ پايان [براى بازنده] ، آتش. .


1- .آمادگاه ، ترجمه «مضمار» است و مضمار ، جايى يا مدّت زمانى را مى گويند كه در آن ، اسب را براى مسابقه پرورش مى دهند و آماده مسابقه مى سازند (النهاية : ج3 ص99 «ضمر») .

ص: 112

489.الكليني بإسناده عن محمّد بن مسلم، عن أبي عبد اللّعيسى عليه السلام :إنَّما أعطاكُمُ اللّهُ الدُّنيا لِتَعمَلوا فيها لِلآخِرَةِ ولَم يُعطِكُموها لِتَشغَلَكُم عَنِ الآخِرَةِ ، وإنَّما بَسَطَها لَكُم لِتَعلَموا أنَّهُ أعانَكُم بِها عَلَى العِبادَةِ ولَم يُعِنكم بِها عَلَى الخَطايا ، وإنَّما أمَرَكُم فيها بِطاعَتِهِ ولَم يَأمُركُم فيها بِمَعصِيَتِهِ ، وإنَّما أعانَكُم بِها عَلَى الحَلالِ ولَم يُحِلَّ لَكُم بِهَا الحَرامَ ، وإنَّما وَسَّعَها لَكُم لِتَواصَلوا فيها ، ولَم يُوَسِّعها لَكُم لِتَقاطَعوا فيها . (1)490.1 . أبو عتّاب عبد اللّه والحسين ابنا بسطام بن سابالإمام عليّ عليه السلام :ألا وإنَّ المِضمارَ اليَومَ وَالسِّباقَ غَدا ، ألا وإنَّ السُّبقَةَ الجَنَّةُ وَالغايَةَ النّارُ . (2)491.2 . وكذا الصدوق _ في العلل _ بإسناده عن أبي بصيرعنه عليه السلام :إنَّمَا الدُّنيا مُنتَهى بَصَرِ الأَعمى ؛ لا يُبصِرُ مِمّا وَراءَها شَيئا ، وَالبَصيرُ يَنفُذُها بَصَرُهُ ويَعلَمُ أنَّ الدّارَ وَراءَها ، فَالبَصيرُ مِنها شاخِصٌ ، وَالأَعمى إلَيها شاخِصٌ ، وَالبَصيرُ مِنها مُتَزَوِّدٌ ، وَالأَعمى لَها مُتَزَوِّدٌ . (3)492.3 . الشيخ الطوسي بإسناده إلى عمّار، عن أبي عبد العنه عليه السلام :بِالدُّنيا تُحرَزُ (4) الآخِرَةُ . (5) .


1- .تحف العقول : ص 511 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 315 ح 17 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 516 ح 1482 ، نهج البلاغة : الخطبة 28 ، الإرشاد : ج 1 ص 235 ، تحف العقول : ص 153 ، مصباح المتهجّد : ص 661 ح 728 عن جندب بن عبد اللّه الأزدي عن أبيه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 294 ح 2 ؛ تاريخ دمشق : ج 42 ص 497 عن أوفى بن دلهم وفيه صدره ، مطالب السؤول : ص 51 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 133 ، إرشاد القلوب : ص 19 وفيه «البوار» بدل «الدار» وليس فيه «والأعمى لها متزوّد» .
4- .أحرَزَ الشيءَ: حازَهُ. يقال: أحرَزتُ الشيءَ؛ إذا حفظته وضممته إليك وصُنتَه عن الأخذ (لسان العرب: ج 5 ص 333 «حرز»).
5- .نهج البلاغة : الخطبة 156 ، تحف العقول : ص 164 وفيه «تحذو» بدل «تحرز» ؛ كنز العمّال : ج 16 ص 188 ح 44216 نقلاً عن وكيع وفيه «تخرج» بدل «تحرز» .

ص: 113

493.1 . في تفسير القمّي عن الإمام الصادق عليه السلامعيسى عليه السلام :خداوند ، دنيا را به شما داده است تا در آن براى آخرت ، كار كنيد . آن را به شما نداده است كه از آخرت ، بازتان دارد. آن را براى شما گسترانيده است تا بدانيد كه آن را كمكْ كارِ شما در عبادت قرار داده ؛ نه اين كه كمك كارِ شما در گناهان قرار داده باشد. شما را در دنيا به طاعت خويش فرمان داده و در آن ، به معصيت خويش فرمانتان نداده است به واسطه آن ، شما را بر حلال كمك كرده و به وسيله آن ، حرام را براى شما حلال نساخته است. دنيا را براى شما وسعت بخشيده تا در آن به يكديگر رسيدگى كنيد و برايتان وسعت نبخشيده كه در آن ، از يكديگر ببُريد.494.2 . وفي الدرّ المنثور عن عدّة من أصحاب التفسير واامام على عليه السلام :بدانيد كه امروز ، روز آماده سازى (خودسازى) است و فردا ، [روز [مسابقه. بدانيد كه جايزه اين مسابقه ، بهشت است و خطّ پايان [براى بازنده] ، آتش.495.3 . وفي الدرّ المنثور أيضا :امام على عليه السلام :دنيا ، آخرين ديدرسِ شخص كور[دل] است و از آنچه فرا سوى آن است ، چيزى نمى بيند ؛ امّا شخص بينا ، نگاهش از دنيا فراتر مى رود و مى داند كه سراى حقيقى ، در وراىِ اين دنياست. پس، بينا از دنيا دل بر مى كَنَد و كوردل ، به آن رو مى كند. بينا ، از آن توشه بر مى گيرد و كوردل ، براى آن توشه فراهم مى آورد.496.1 . الشيخ الطوسي بإسناده عن أبي هريرة، قال:امام على عليه السلام :با دنياست كه آخرت به دست مى آيد. .

ص: 114

497.2 . الكراجكي بإسناده عن كليب بن معاوية الأسدي ، ععنه عليه السلام :بِالدُّنيا تَجوزُ القِيامَةَ (1) . (2)498.3 . عليّ بن الحسن بن الفضل، عن أنس:عنه عليه السلام :عَجِبتُ لِمَن عَرَفَ أنَّهُ مُنتَقِلٌ عَن دُنياهُ ، كَيفَ لا يُحسِنُ التَّزَوُّدَ لاُِخراهُ! (3)499.1 . الصدوق بإسناده عن عبد اللّه بن مسعود، قال :عنه عليه السلام :تَزَوَّدوا مِنَ الدُّنيا ما تَحوزونَ (4) بِهِ أنفُسَكُم غَدا ، وخُذوا مِنَ الفَناءِ لِلبَقاءِ . (5)500.2 . ما رواه الحاكم الحسكانيبإسناده إلى جميع التيمعنه عليه السلام :تَزَوَّدوا فِي الدُّنيا مِنَ الدُّنيا ما تُحرِزونَ بِهِ أنفُسَكُم غَدا . (6)501.1 . ابن المشهدي _ فيذيل :عنه عليه السلام _ يَصِفُ الدُّنيا _ :ولَنِعمَ دارُ مَن لَم يَرضَ بِها دارا ، ومَحَلُّ مَن لَم يُوَطِّنها مَحَلاًّ . (7)502.2 . الواحدي _ في الآية :عنه عليه السلام :الأَعمالُ فِي الدُّنيا تِجارَةُ الآخِرَةِ . (8)503.1 . ابن عساكر والسيوطي عن جعفر بن محمّد، عن أبيهعنه عليه السلام _ مِن كِتابٍ لَهُ إلى مُعاوِيَةَ _ :إنَّ الدُّنيا دارُ تِجارَةٍ ، ورِبحُها أو خُسرُها

الآخِرَةُ ، فَالسَّعيدُ مَن كانَت بِضاعَتُهُ فيهَا الأَعمالَ الصّالِحَةَ ، ومَن رَأَى الدُّنيا بِعَينِها وقَدَّرَها بِقَدَرِها . (9) .


1- .قال العلاّمة المجلسي قدس سره : على صيغة الخطاب من الجواز ، وفي بعض النسخ بصيغة الغيبة ؛ أي يجوز المؤمن أو الإنسان ، وفي بعضها : «يُجاز» على بناء المجهول ، وهو أظهر ، وفي بعضها : «يُحاز» بالحاء المهملة من الحيازة ؛ أي تُحاز مثوبات القيامة . . . ومنهم من قرأ : «تحوز» بالحاء المهملة ؛ أي بسبب الدنيا وأعمالها تجمع القيامةُ الناسَ للحساب والجزاء (بحار الأنوار : ج68 ص364) .
2- .الكافي : ج 2 ص 50 ح 1 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام عن الأصبغ بن نباتة ، الأمالي للمفيد : ص 277 ح 3 عن قبيصة بن جابر الأسدي ، كتاب سليم بن قيس : ج 2 ص 619 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 350 ح 18 .
3- .غرر الحكم : ح 6275 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 329 ح 5640 وفيه «علم» بدل «عرف» .
4- .حازه يحوزه : إذا قبضه وملكه واستبدّ به (النهاية : ج 1 ص 459 «حوز») .
5- .غرر الحكم : ح 4535 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 200 ح 4047 وفيه «تنقذون» بدل «تحوزون» وص 109 ح 2393 وليس فيه ذيله .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 28 و 64 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 8 ، تحف العقول : ص 153 ، إرشاد القلوب : ص 34 وفيه «تنجون» بدل «تحرزون» وليس فيهما «غدا» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 333 ح 21 ؛ مطالب السؤول : ص 59 وفيه «تحوزوا» بدل «تحرزون» .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 223 .
8- .غرر الحكم : ح 1307 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 47 ح 1193 وفيه «في الآخرة» .
9- .شرح نهج البلاغة : ج 16 ص 133 ؛ بحار الأنوار : ج 33 ص 85 ح 400 .

ص: 115

504.2 . ما رواه الترمذي بإسناده إلى يوسف بن سعد قال :امام على عليه السلام :با دنياست كه قيامت را به چنگ مى آورى.505.من جملة ما استدركه ابن أبي الحديد على روايات السيامام على عليه السلام :در شگفتم از كسى كه مى داند از دنيا منتقل مى شود، چگونه براى آخرتش توشه فراهم نمى آورد!506.الكليني عن أحمد بن مهران وعليّ بن إبراهيم، جميعاامام على عليه السلام :از دنيا ، توشه اى برداريد كه فرداى قيامت ، با آن خود را حفظ كنيد و از سراى نيستى براى سراى ماندگارى برگيريد.507.أخرج البيهقي في الدلائل عن محمّد بن علي _ يعني الامام على عليه السلام :در دنيا، از دنيا توشه اى برگيريد كه فرداى قيامت ، با آن خويشتن را حفظ كنيد.508.أخرج الزبير بن بكّار وابن عساكر، عن جعفر بن محمّدامام على عليه السلام _ در وصف دنيا _ :نيكو سرايى است دنيا براى آن كس كه آن را خانه [ى هميشگى [خويش نداند، و نيكو منزلگاهى است براى آن كس كه آن را وطن خويش نگيرد.509.1 . البخاري في صحيحه والنسائيفي سننه ، عن عبد اللامام على عليه السلام :كارها [ى نيك] در دنيا، تجارت آخرت است.510.2 . قال أبو الصلاح :امام على عليه السلام _ در نامه اى به معاويه _ :دنيا، تجارت خانه اى است و سود يا زيان آن ، آخرت است [و در آخرت معلوم مى شود] . پس سعادتمند ، كسى است كه كالاى او در دنيا ، كارهاى نيك باشد و كسى كه دنيا را به چشم دنيا ديد و به آن در همان حدّ خويش ارزش نهاد. .

ص: 116

511.3 . الطبرسي :الإمام زين العابدين عليه السلام :الدُّنيا سوقُ الآخِرَةِ ، وَالنَّفسُ تاجِرٌ ، وَاللَّيلُ وَالنَّهارُ رَأسُ المالِ ، وَالمَكسَبُ الجَنَّةُ ، وَالخُسرانُ النّارُ . (1)512.4 . الطبرسي :الإمام الباقر عليه السلام _ لِعُمَرَ بنِ عَبدِ العَزيز _ :يا عُمَر ، إنَّمَا الدُّنيا سوقٌ مِنَ الأَسواقِ ؛ مِنها خَرَجَ قَومٌ بِما يَنفَعُهُم ، ومِنها خَرَجوا بِما يَضُرُّهُم . (2)513.1 . ما وراه الحاكم الحسكانيبإسناده عن أُم سلمة _عنه عليه السلام :نِعمَ العَونُ الدُّنيا عَلى طَلَبِ الآخِرَةِ . (3)514.2 . وبإسناده عن إسماعيل بن عبد اللّه بن جعفر الطيالإمام الصادق عليه السلام :نِعمَ العَونُ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ . (4)515.3 . الحاكم الحسكاني بإسنادين عن محمّد بن مصعب، وعالاحتجاج _ في ذِكرِ أسئِلَةِ زِنديقٍ لِلإِمامِ الصّادِق عليه السلام _ :قالَ [الزِّنديقُ ] : فَلاِءَيِّ عِلَّةٍ خَلَقَ الخَلقَ وهُوَ غَيرُ مُحتاجٍ إلَيهِم ولا مُضطَرٍّ إلى خَلقِهِم ، ولايَليقُ بِهِ التَّعَبُّثُ بِنا؟

قالَ عليه السلام : خَلَقَهُم لاِءِظهارِ حِكمَتِهِ ، وإنفاذِ عِلمِهِ ، وإمضاءِ تَدبيرِهِ .

قالَ : وكَيفَ لايَقتَصِرُ عَلى هذِهِ الدّارِ فَيَجعَلَها دارَ ثَوابِهِ ومُحتَبَسَ عِقابِهِ؟

قالَ : إنَّ هذِهِ الدّارَ دارُ ابتِلاءٍ ، ومَتجَرُ الثَّوابِ ، ومُكتَسَبُ الرَّحمَةِ ، مُلِئَت

آفاتٍ ، وطُبِّقَت (5) شَهَواتٍ ، لِيَختَبِرَ فيها عَبيدَهُ بِالطّاعَةِ ؛ فَلايَكونُ دارُ عَمَلٍ دارَ جَزاءٍ . (6) .


1- .أعلام الدين : ص 96 .
2- .الخصال : ص 104 ح 64 عن هشام بن معاذ ، المسترشد : ص 504 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 181 ح 6 وراجع المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 207 .
3- .الكافي : ج 5 ص 73 ح 14 .
4- .الكافي : ج 5 ص 72 ح 8 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 156 ح 3567 ، الاُصول الستّة عشر : ص 88 كلّها عن ذريح المحاربي ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 51 ح 136 عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 127 ح 126 .
5- .طَبَّقَ الغيم : إذا أصاب بمطره جميع الأرض (الصحاح : ج 4 ص 1512 «طبق») .
6- .الاحتجاج : ج 2 ص 217 ح 223 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 317 ح 14 .

ص: 117

516.امام زين العابدين عليه السلام :دنيا ، بازار آخرت است و نفس ، بازرگان است و شب و روز ، سرمايه و سود ، بهشت و زيان ، دوزخ.517.2 . الطبراني عن حفص بن سعيد القرشي ، قال :امام باقر عليه السلام _ به عمر بن عبد العزيز _ :اى عمر! دنيا، در حقيقت، بازارى از بازارهاست . گروهى از اين دنيا ، چيزى را بردند كه سودشان رسانْد، و گروهى ، كالايى را كه زيانشان داد.518.3 . في كتاب المناقب لابن شهر آشوب عن تفسير الثعلبامام باقر عليه السلام :چه خوب كمكى است دنيا براى به دست آوردن آخرت!519.1 . أخرج ابن مردويه عن ابن عبّاس، قال:امام صادق عليه السلام :نيكو كمكى است دنيا براى آخرت!520.2 . الدرّ المنثور :الاحتجاج _ در بيان پرسش هاى زنديق از امام صادق عليه السلام _ :زنديق گفت: پس به چه علّت خداوند ، خلق را آفريد ، در حالى كه نه به آنها نياز داشت ، نه به آفريدنشان مجبور بود، و بازيچه قرار دادن ما هم شايسته او نيست؟

فرمود: «آنها را آفريد تا حكمت خويش را نمايان سازد و دانش خويش را به اجرا درآورد و تدبيرش را به كار بَرَد».

زنديق گفت: چرا به همين سرا بسنده نمى كند و آن را سراى پاداش و زندان كيفر خويش قرار نمى دهد [و به آخرت موكول كرده است]؟

فرمود: «اين سرا، سراى آزمايش، تجارت خانه ثواب و محلّ كسب رحمت است ؛ آكَنده از آفات و پُر از شهوات ، قرار داده شده است تا خداوند ، در آن بندگانش را به طاعت بيازمايد. پس، خانه عمل، خانه پاداش نيست». .

ص: 118

521.تأويل الآيات بإسناده عن عبد اللّه بن أبي رافع ، عالإمام الهادي عليه السلام :الدُّنيا سوقٌ ، رَبِحَ فيها قَومٌ وخَسِرَ آخَرونَ . (1)راجع : ص262 (خصائص الدنيا / مزرعة الشر) .

و 264 (خصائص الدنيا / سوق الخسران) .

2 / 4الإِنسانُ مَطبوعٌ عَلى حُبِّ الدُّنيا526.2 . في نهج البيان :الإمام عليّ عليه السلام :النّاسُ أبناءُ الدُّنيا ، وَالوَلَدُ مَطبوعٌ عَلى حُبِّ اُمِّهِ . (2)527.3 . ابن أبي حاتم عن السدي :عنه عليه السلام :النّاسُ أبناءُ الدُّنيا ، ولا يُلامُ الرَّجُلُ عَلى حُبِّ اُمِّهِ . (3)528.1 . الكليني بإسناده عن أبي الجارود عن أبي جعفر علنثر الدرّ :قالَ لَهُ [ لِعَلِي عليه السلام ] الحَسَن عليه السلام : أما تَرى حُبَّ النّاسِ لِلدُّنيا؟ قالَ : هُم أولادُها ، أفيُلامُ المَرءُ عَلى حُبِّ والِدَتِهِ؟! (4)529._ وعن كتاب نزول القرآن يرفعه إلى عليّ بن عامر، عنتيسير المطالب عن أبي الحسن عليّ بن مهدي الطّبري :رُوِيَ عَن أميرِ المُؤمِنين عليه السلام أنَّ رَجُلاً قامَ إلَيهِ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ما بالُنا نُحِبُّ الدُّنيا ؟

قالَ : لاِءَنّا مِنها ، وهَل يَأثَمُ الرَّجُلُ بِحُبِّهِ لاِءَبيهِ واُمِّهِ؟

قالَ : وأنشَدَنا أبو عَبدِ اللّهِ الأَزدِي ، قالَ : أنشَدَنا ثَعلَب :

ونَحنُ بَنو الدُّنيا خُلِقنا لِغَيرِهاوما كُنتَ مِنهُ فَهُوَ شَيءٌ مُحَبَّبُ (5) .


1- .تحف العقول : ص 483 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 366 ح 6 .
2- .غرر الحكم : ح 1850 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 55 ح 1423 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 303 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 131 ح 135 .
4- .نثر الدرّ : ج 1 ص 284 ؛ ربيع الأبرار : ج 1 ص 45 .
5- .تيسير المطالب : ص 340 .

ص: 119

2 / 4 سرشت دنيادوستى در انسان

530.2 . حكى العلاّمة الطباطبائي قدس سرهعن المناقب الفامام هادى عليه السلام :دنيا، بازارى است كه قومى در آن سود بُردند و شمارى ديگر ، زيان كردند.ر . ك : ص263 (ويژگى هاى دنيا / كشتزار بدى) .

و 265 (ويژگى هاى دنيا / بازار زيانكارى) .

2 / 4سرشت دنيادوستى در انسان535.1 . القمّي في ذيل الآية :امام على عليه السلام :مردمان ، فرزندان دنيا هستند و فرزند ، بر عشق به مادرش سرشته شده است.536.2 . شرف الدين الحسيني بإسناده عن محمّد بن الفضيلامام على عليه السلام :مردم ، فرزندان دنيا هستند و آدمى ، بر دوست داشتن مادرش ملامت نمى شود .537.كتاب اللّه عز و جل على أربعة أشياء :نثر الدرّ:حسن عليه السلام به او (على عليه السلام ) گفت: چرا مردم ، دنيا را دوست دارند؟

فرمود: «آنان ، فرزندان دنيا هستند. آيا آدمى بر دوست داشتن مادرش ملامت مى شود؟!»538.1 . الكليني بإسناده عن محمّد بن النعمان أو غيره،تيسير المطالب _ به نقل از ابو الحسن على بن مهدى طبرى _ :روايت شده است كه مردى از امير مؤمنان عليه السلام پرسيد: اى امير مؤمنان! به چه سبب ما دنيا را دوست داريم؟

فرمود: «چون ما از دنيا هستيم. آيا گناه است كه انسان ، پدر و مادرش را دوست بدارد؟» .

راوى مى گويد: ابو عبد اللّه اَزْدى اين بيت را از ثَعلَب برايمان خواند:

ما فرزندان دنياييم كه براى غير آن ، آفريده شده ايم/ و تو ، آنچه را از آنى، دوست مى دارى.

.

ص: 120

راجع : ج2 ص282 (الحثّ على الاهتمام بالآخرة) .

2 / 5النَّهيُ عَن سَبِّ الدُّنيا وذَمِّها542.5 . الطبرسي :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَسُبُّوا الدُّنيا ؛ فَنِعمَت مَطِيَّةُ المُؤمِنِ ، فَعَلَيها يَبلُغُ الخَيرَ ، وبِها يَنجو مِنَ الشَّرِّ . إنَّهُ إذا قالَ العَبدُ : لَعَنَ اللّهُ الدُّنيا ، قالَتِ الدُّنيا : لَعَنَ اللّهُ أعصانا لِرَبِّهِ . (1)543.6 . الطبري بأسانيده عن عمرو ذي مرّ ، قال:عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : قَبَّحَ اللّهُ الدُّنيا ، قالَتِ الدُّنيا : قَبَّحَ اللّهُ أعصانا لَهُ . (2)544.7 . السيوطي :عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَتِ الدّارُ الدُّنيا لِمَن تَزَوَّدَ مِنها لاِآخِرَتِهِ حَتّى يُرضِيَ رَبَّهُ ، وبِئسَتِ الدّارُ لِمَن صَدَّتهُ عَن آخِرَتِهِ وقَصُرَت بِهِ عَن رِضاءِ رَبِّهِ ، وإذا قالَ العَبدُ : قَبَّحَ اللّهُ الدُّنيا ، قالَتِ الدُّنيا : قَبَّحَ اللّهُ أعصانا لِرَبِّهِ . (3)545.1 . العيّاشي عن مسعدة بن صدقة عن أبي عبد اللّه علتحف العقول عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري :كُنّا مَعَ أميرِ المُؤمِنين عليه السلام بِالبَصرَة فَلَمّا فَرَغَ مِن قِتالِ مَن قاتَلَهُ أشرَفَ عَلَينا مِن آخِرِ اللَّيلِ ، فَقالَ : ما أنتُم فيهِ؟ فَقُلنا : في ذَمِّ الدُّنيا . فَقالَ : عَلامَ تَذُمُّ الدُّنيا يا جابِر؟! ثُمَّ حَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ، وقالَ :

أمّا بَعدُ ، فَما بالُ أقوامٍ يَذُمّونَ الدُّنيَا ، انتَحَلُوا الزُّهدَ فيها؟ الدُّنيا مَنزِلُ صِدقٍ لِمَن صَدَقَها ، ومَسكَنُ عافِيَةٍ لِمَن فَهِمَ عَنها ، ودارُ غِنىً لِمَن تَزَوَّدَ مِنها ، مَسجِدُ

أنبِياءِ اللّهِ ، ومَهبِطُ وَحيِهِ ، ومُصَلّى مَلائِكَتِهِ ، ومَسكَنُ أحِبّائِهِ ، ومَتجَرُ أولِيائِهِ ؛ اكتَسَبوا فيهَا الرَّحمَةَ ، ورَبِحوا مِنهَا الجَنَّةَ ، فَمَن ذا يَذُمُّ الدُّنيا يا جابِر؟ وقَد آذَنَت بِبَينِها (4) ، ونادَت بِانقِطاعِها ، ونَعَت نَفسَها بِالزَّوالِ ، ومَثَّلَت بِبِلائِها البَلاءَ ، وشَوَّقَت بِسُرورِها إلَى السُّرورِ ، وراحَت (5) بِفَجيعَةٍ ، وَابتَكَرَت (6) بِنِعمَةٍ وعافِيَةٍ ؛ تَرهيبا وتَرغيبا ، يَذُمُّها قَومٌ عِندَ النَّدامَةِ ، خَدَمَتهُم جَميعا فَصَدَّقَتهُم ، وذَكَّرَتهُم فَذَكَروا ، ووَعَظَتهُم فَاتَّعَظوا ، وخَوَّفَتهُم فَخافوا ، وشَوَّقَتهُم فَاشتاقوا .

فَأَيُّهَا الذّامُّ لِلدُّنيَا المُغتَرُّ بِغُرورِها ، مَتَى استَذَمَّت إلَيكَ ؟ بَل مَتى غَرَّتكَ بِنَفسِها؟ بِمَصارِعِ آبائِكَ مِنَ البِلى؟ أم بِمَضاجِعِ اُمَّهاتِكِ مِنَ الثَّرى؟ كَم مَرَّضتَ (7) بِيَدَيكَ ، وعَلَّلتَ (8) بِكَفَّيكَ؟ تَستَوصِفُ لَهُمُ الدَّواءَ ، وتَطلُبُ لَهُمُ الأَطِبّاءَ ، لَم تُدرِك فيهِ طَلِبَتَكَ ، ولَم تُسعَف (9) فيهِ بِحاجَتِكَ ، بَل مَثَّلَتِ الدُّنيا بِهِ نَفسَكَ ، وبِحالِهِ حالَكَ ، غَداةَ لا يَنفَعُكَ أحِبّاوُكَ ، ولايُغني عَنكَ نِداؤُكَ ، حينَ يَشتَدُّ مِنَ المَوتِ أعالينُ المَرَضِ ، وأليمُ لَوعاتِ المَضَضِ ، حينَ لايَنفَعُ الأَليلُ (10) ، ولا يَدفَعُ العَويلُ ، يَحفَزُ (11) بِهَا الحَيزومُ (12) ، ويَغُصُّ بِهَا الحُلقومُ ، لايُسمِعُهُ النِّداءُ ، ولا يَروعُهُ

الدُّعاءُ ، فَيا طولَ الحُزنِ عِندَ انقِطاعِ الأَجَلِ .

ثُمَّ يُراحُ بِهِ عَلى شَرجَعٍ (13) نَقَلَهُ أكُفٌّ أربَعٌ ، فَيَضجَعُ في قَبرِهِ في لَبثٍ (14) وضيقِ جَدَثٍ ، فَذَهَبَتِ الجِدَةُ (15) ، وَانقَطَعَتِ المُدَّةُ ، ورَفَضَتهُ العُطَفَةُ ، وقَطَعَتهُ اللُّطَفَةُ ، لا تُقارِبُهُ الأَخِلاّءُ ، ولا يُلِمُّ بِهِ الزُّوّارُ ، ولاَ اتَّسَقَت بِهِ الدّارُ ، انقَطَعَ دونَهُ الأَثَرُ ، وَاستُعجِمَ دونَهُ الخَبَرُ ، وبَكَّرَت وَرَثَتُهُ فَاقتَسَمَت تَرَكَتُهُ ، ولَحِقَهُ الحَوبُ (16) ، وأحاطَت بِهِ الذُّنوبُ ، فَإِن يَكُن قَدَّمَ خَيرا طابَ مَكسَبُهُ ، وإن يَكُن قَدَّمَ شَرّا تَبَّ مُنقَلَبُهُ . وكَيفَ يَنفَعُ نَفسا قَرارُها وَالمَوتُ قَصارُها وَالقَبرُ مَزارُها ؟! فَكَفى بِهذا واعِظا .

كَفى يا جابِر ، امضِ مَعي . فَمَضَيتُ مَعَهُ حَتّى أتَينَا القُبورَ ، فَقالَ :

يا أهلَ التُّربَةِ ويا أهلَ الغُربَةِ ، أمَّا المَنازِلُ فَقَد سُكِنَت ، وأمَّا المَواريثُ فَقَد قُسِمَت ، وأمَّا الأَزواجُ فَقَد نُكِحَت ، هذا خَبَرُ ما عِندَنا ، فَما خَبرُ ما عِندَكُم؟

ثُمَّ أمسَكَ عَنّي مَلِيّا ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ : وَالَّذي أقَلَّ السَّماءَ فَعَلَت ، وسَطَحَ الأَرضَ فَدَحَت ، لَو اُذِنَ لِلقَومِ فِي الكَلامِ ، لَقالوا : إنّا وَجَدنا خَيرَ الزّادِ التَّقوى . ثُمَّ قالَ : يا جابِر إذا شِئتَ فَارجِع . (17) .


1- .أعلام الدين : ص 335 عن أبي موسى الأشعري ، إرشاد القلوب : ص 176 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 178 ح 10 ؛ ربيع الأبرار : ج 1 ص 66 ح 67 ، الفردوس : ج 5 ص 10 ح 7288 كلاهما عن ابن مسعود نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 239 ح 6343 .
2- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 8 ص 143 ح 128 ، كنز العمّال : ج 3 ص 607 ح 8140 نقلاً عن الديلمي وكلاهما عن المطّلب بن حنطب ؛ كنز الفوائد : ج 2 ص 162 ، أعلام الدين : ص 152 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 171 ح 7 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 348 ح 7870 عن سعد بن طارق عن أبيه ، الفردوس : ج 4 ص 269 ح 6794 عن طارق بن أشيم وفيه صدره إلى «رضاء ربّه» ، كنز العمّال : ج 3 ص 239 ح 6341 .
4- .البَيْن : البعد والفراق (النهاية : ج 1 ص 175 «بين») .
5- .الرَّواح : نقيض الصباح ، وهو اسم للوقت من زوال الشمس إلى الليل (الصحاح : ج 1 ص 368 «روح») .
6- .البُكرَة : الغُدوة [أي ما بين صلاة الغداة وطلوع الشمس] . وبَكَر عليه وإليه وفيه وابتكَر : أتاه بُكرَةً (القاموس المحيط : ج 1 ص 376 «بكر») .
7- .مرّضْتَهُ : تكفّلتَ بمداواته (المصباح المنير : ص 569 «مرض») .
8- .عَلَّلَه بالشيء : أي لَهّاه به ؛ كما يُعلَّل الصبيّ بشيء من الطعام يتجزّأ به عن اللبن (الصحاح : ج 5 ص 1774 «علل») . والمعنى : خدمتَه في علّته .
9- .أسعَفتُه بحاجته إسعافا : قضيتُها له (المصباح المنير : ص 277 «سعف») .
10- .الألِيْل : الأنين (الصحاح : ج 4 ص 1626 «ألل») .
11- .الحَفْز : الحثّ والإعجال (النهاية : ج 1 ص 407 «حفز») .
12- .الحَيزُوم : وسط الصدر وما يُشدّ عليه الحزام (الصحاح : ج 5 ص 1899 «حزم») .
13- .الشَّرْجَعُ : النّعْشُ أو الجنازة (القاموس المحيط : ج 3 ص 43 «شرجع») .
14- .اللَّبْث : المَكْثُ (القاموس المحيط : ج 1 ص 173 «لبث») .
15- .واجِدٌ للشيء : قادرٌ عليه (المصباح المنير : ص 648 «وجد») .
16- .الحَوْب : الإثم (الصحاح : ج 1 ص 116 «حوب») .
17- .تحف العقول : ص 186 وراجع الإرشاد : ج 1 ص 296 والأمالي للطوسي : ص 594 ح 1231 وخصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 102 والزهد للحسين بن سعيد : ص 47 ح 128 ونهج البلاغة : الحكمة 131 وبحار الأنوار : ج 73 ص 129 ح 135 وتاريخ بغداد : ج 7 ص 287 ح 3789 وتاريخ دمشق : ج 42 ص 499 وكنزالعمّال : ج 3 ص 732 ح 8603 .

ص: 121

2 / 5 نهى از ناسزاگويى به دنيا و نكوهش آن

ر . ك : ج2 ص283 (تشويق به آخرت گرايى) .

2 / 5نهى از ناسزاگويى به دنيا و نكوهش آن549.2 . ما رواه المجلسي عن كنز جامع الفوائد للشيخ علمپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به دنيا ناسزا مگوييد؛ چه، دنيا نيكو مَركبى است براى مؤمن ؛ به وسيله آن به خوبى مى رسد و از بدى مى رَهَد. هرگاه بنده بگويد: «لعنت خدا بر دنيا» ، دنيا گويد: لعنت خدا بر نافرمان ترينِ ما از پروردگارش.550.3 . ما رواه الصدوق بإسناده عن الفضيل بن يسار ، قاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس بگويد: «ننگ بر اين دنيا» ، دنيا گويد: ننگ بر نافرمان ترينِ ما از خدا.551.1 . الصدوق بإسناده عن عبد الملك بن عمير الشيباني،پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوبْ سرايى است دنيا براى كسى كه از آن براى آخرتش توشه برگيرد تا پروردگارش را خشنود گرداند و بد سرايى است براى كسى كه دنيا ، او را از آخرتش باز دارد و نگذارد كه موجبات خشنودى پروردگارش را فراهم آورد. هرگاه بنده بگويد: «ننگ بر دنيا» ، دنيا گويد: ننگ بر نافرمان ترينِ ما از پروردگارش.552.2 . عليّ بن إبراهيم القمّي، عن أبيه، عن ابن أبي عتحف العقول _ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى _ :ما در بصره [در جنگ جمل [با امير مؤمنان عليه السلام بوديم. چون ايشان از جنگ با جنگ افروزان ، آسوده شد، در آخرِ شب به نزد ما آمد و فرمود: «در چه حاليد؟» .

گفتيم: بر سرِ نكوهش دنيا.

فرمود: «دنيا را بر چه نكوهش مى كنى ، اى جابر؟!» .

سپس، حمد و ثناى الهى به جاى آورد و فرمود: «چه شده است كه

عدّه اى دنيا را نكوهش مى كنند و دَم از بى رغبتى به آن مى زنند؟ دنيا ، براى كسى كه با آن از در راستى درآيد ، منزلگاه راستى و صداقت است و براى كسى كه متوجّه منظورش شود، سكونتگاه عافيت است و براى كسى كه از آن توشه برگيرد ، سراى ثروت است و عبادتگاه پيامبران خداست و فرودگاه وحى او و نمازخانه فرشتگانش و مسكن دوستدارانش و تجارت خانه اوليايش . در دنيا ، رحمت كسب كردند و از آن ، بهشت را سود بردند. پس كيست كه دنيا را نكوهش كند ، اى جابر؟ در حالى كه دنيا خود، جدايى خويش را اعلام كرده و رفتنش را جار زده و خبر مرگ و زوال خويش را داده است و با بلاهايش درس عبرت داده و با شادى هايش به شادى تشويق كرده است، در نيم روز ، فاجعه آورده و در صبحگاه ، نعمت و عافيت ؛ بيم مى دهد و اميد مى بخشد. گروهى در هنگام پشيمانى به نكوهش دنيا مى پردازند. دنيا به همه آنها خدمت كرد و با صداقت برخورد كرد ، يادآورى شان كرد و يادآور شدند ؛ اندرزشان داد و اندرز گرفتند ؛ ترساندشان و ترسيدند ؛ و تشويقشان كرد و به شوق آمدند.

پس، اى آن كه دنيا را نكوهش كنى ، امّا فريفته فريبندگى هاى آنى! كِى دنيا جاى نكوهش براى تو داشته و كجا تو را فريفته است؟ به قبرهاى پوسيده پدرانت يا به گورهاى نَمور مادرانت؟ چه بسيار كسانى كه با دستان خود ، پرستارى آنها كردى و تيماردارى شان را نمودى ، برايشان دارو تجويز كردى و پزشكانى به بالينشان آوردى ، امّا به مقصود خود نرسيدى و مراد خويش را نيافتى [و آن بيماران ، بهبود نيافتند] ؛ بلكه دنيا ، آنها را نمونه[براى] تو و حال ايشان را حكايتِ حال تو قرار داد. فردا ، نه دوستدارانت تو را سودى مى بخشند ، نه فريادخواهى ات گِرِه از كارت مى گشايد، آن گاه كه بيمارى مرگ و سوزش هاى درد و رنج ، بالا گيرد؛ آن گاه كه ناله ، سودى نمى بخشد و از شيون [اطرافيان] ، كارى بر نمى آيد، سينه را سخت مى فشرد و گلو ، گرفته

مى شود ، فرياد به گوش او نمى رود و فريادخواهى به هراسش نمى فكَند. آه از بسيارىِ اندوه ، به هنگام سر رسيدن عمر!

سپس ، نعش او را بر تابوتى نهند و بر روى چهار دست بردارند و براى لحظه اى در گورش خوابانند؛ گورى تنگ ؛ توش و توان از ميان رفته ؛ عمر به سر شده و دوستداران ، او را به دور افكنده و نوازشگرانش ، از او بُريده اند و دوستان ، به او نزديك نمى شوند و ديداركنندگان ، به ديدارش نمى آيند و خانه ، در انتظار او نيست. نشانى از او نمى مانَد و خبرى از او نمى آيد. وارثانش ، صبح زود بشتابند و مُرده ريگش را تقسيم كنند، در حالى كه گناه ، دامن او را گرفته و گناهان در ميانش گرفته اند. اگر كار نيكى پيش فرستاده ، حاصل نيك ببيند و اگر بدى فرستاده ، فرجامى تباه دارد. چگونه آرميدن در دنيا براى كسى كه مرگ ، فرجام آن است و گورْ مزارش ، سود دهد! و اين خود ، بهترين پندآموز است. بس است ، اى جابر . با من بيا».

پس با امام عليه السلام رفتم تا به گورستان رسيديم . پس فرمود: «اى خاك نشينان، و اى تنهايان! خانه هاى شما ، مسكنِ ديگران شده و ميراث ها تقسيم شده و همسرانتان شوهر كردند. اين ، خبرى است كه ما داريم. شما چه خبر داريد؟» .

سپس ، لَختى دراز ، خاموش مانْد و آن گاه ، سرش را بلند كرد و فرمود: «سوگند به آن كه آسمان را برافراشت و زمين را بگسترانْد، اگر به اين جماعت [مردگان [اجازه سخن گفتن داده شود، هرآينه خواهند گفت: ما ، بهترين ره توشه را تقوا يافتيم».

آن گاه فرمود: «اى جابر! حال اگر مى خواهى، برگرد».

.

ص: 122

. .

ص: 123

. .

ص: 124

553.3 . العيّاشي : أبو بصير عنه [يعني أبا عبد اللّه عالإمام عليّ عليه السلام _ نَحوَ ما مَرَّ إلى أن قالَ _ :فَإِن ذَمَمتَها لِصَبِرِها فَامدَحها لِشَهدِها ،

وإلاّ فَاطرَحها لا مَدحَ ولا ذَمَّ ، قَد مُثِّلَت لَكَ نَفسُكَ حَتّى ما يُغني عَنكَ بُكاؤُكَ ، ولا يَرحَمُكَ إخاؤُكَ . (1) .


1- .مطالب السؤول : ص 51 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 18 ح 74 .

ص: 125

554.العيّاشي عن أبي عمرو الزبيري، عن أبي عبد اللّه علامام على عليه السلام _ در حديثى نظير حديث پيشين، با اين افزوده _ :اگر دنيا را بر شَرَنگش نكوهش مى كنى ، براى شهدش نيز او را بستاى، وگرنه رهايش كن ؛

نه بستاى و نه نكوهش نماى . نفس تو برايت نمونه آورده شده است تا جايى كه نه گريه ات گِرِه از كار تو مى گشايد، و نه برادرى و رفاقتت به تو رحم مى كند. .

ص: 126

2 / 6النَّهيُ عَنِ التَّرَهُّبِ وتَحريمُ ما أحَلَّ اللّهُالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَ_تِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ ولاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» . (1)

«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَ_تِ مِنَ الرِّزْقِ قُل هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الآيَ_تِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ * قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَ الْفَوَ حِشَ مَاظَهَرَ مِنْهَا وَمَابَطَنَ وَالإِْثْمَ و الْبَغْىَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُواْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَ_نًا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» . (2)

«ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى ءَاثَ_رِهِم بِرُسُلِنَا وَ قَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ ءَاتَيْنَ_هُ الاْءِنجِيل وَ جَعَلْنَا فِى قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَ_هَا عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَاءَ رِضْوَ نِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَئَاتَيْنَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَ_سِقُونَ» . (3)

الحديث562.فرات بن إبراهيم بإسناده عن محمّد بن عليّ، عن أبيمجمع البيان عن ابن مسعود :كُنتُ رَديفَ رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله عَلى حِمارٍ فَقالَ : يَابنَ اُمِّ عَبد ، هَل تَدري مِن أينَ أحدَثَت بَنو إسرائيل الرَّهبانِيَّةَ ؟ فَقُلتُ : اللّهُ

ورَسولُهُ أعلَمُ !

فَقالَ : ظَهَرَت عَلَيهِمُ الجَبابِرَة بَعدَ عيسى عليه السلام يَعمَلونَ بِمَعاصِي اللّهِ ، فَغَضِبَ أهلُ الإِيمانِ فَقاتَلوهُم، فَهُزِمَ أهلُ الإِيمانِ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، فَلَم يَبقَ مِنهُم إلاَّ القَليلُ ، فَقالوا : إن ظَهَرنا لِهؤُلاءِ (4) أفنَونا ولَم يَبقَ لِلدّينِ أحَدٌ يَدعو إلَيهِ ، فَتَعالَوا نَتَفَرَّق فِي الأَرضِ إلى أن يَبعَثَ اللّهُ النَّبِيَّ الَّذي وَعَدَنا بِهِ عيسى عليه السلام ؛ يَعنونَ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله ، فَتَفَرَّقوا في غيرانِ الجِبالِ وأحدَثوا رَهبانِيَّةً ، فَمِنهُم مَن تَمَسَّكَ بِدينِهِ ، ومِنهُم مَن كَفَرَ . ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «وَ رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَ_هَا عَلَيْهِمْ» إلى آخِرِها .

ثُمَّ قالَ : يَابنَ اُمِّ عَبد ، أتَدري ما رَهبانِيَّةُ اُمَّتي ؟ قُلتُ : اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ ! قالَ : الهِجرَةُ ، وَالجِهادُ ، وَالصَّلاةُ ، وَالصَّومُ ، وَالحَجُّ ، وَالعُمرَةُ . (5) .


1- .المائدة : 87 .
2- .الأعراف : 32 و 33 .
3- .الحديد : 27 .
4- .في بحار الأنوار «إن ظَهَرَنا هؤلاءِ» .
5- .مجمع البيان : ج 9 ص 366 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 277 ؛ تفسير القرطبي : ج 17 ص 265 نحوه .

ص: 127

2 / 6 نهى از رُهبانيت و از حرام شمردن آنچه خدا حلال كرده است

2 / 6نهى از رُهبانيت و از حرام شمردن آنچه خدا حلال كرده استقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چيزهاى پاكيزه اى را كه خدا براى شما حلال كرده ، حرام مشماريد و از حدّ مگذريد ، كه خدا ، از حد گذرندگان را دوست نمى دارد».

«بگو: زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده، و نيز روزى هاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده است؟ بگو: اين نعمت ها در زندگى دنيا ، براى كسانى است كه ايمان آورده اند و روز قيامت [نيز] ويژه آنان است. اين گونه ، آيات را براى گروهى كه مى دانند ، به روشنى بيان مى كنيم. بگو: پروردگار من ، فقط زشتكارى ها را ، چه آشكارش و چه پنهان ، و گناه و ستم به ناحق را حرام گردانيده است ؛ و نيز اين كه چيزى را شريك خدا مسازيد كه دليلى بر [حقانيّت [آن نازل نكرده است؛ و اين كه چيزى را كه نمى دانيد ، به خود نسبت دهيد».

«آن گاه ، به دنبال آنان ، پيامبران خود را پى در پى آورديم و عيسى پسر مريم را در پىِ آنان آورديم و به او انجيل عطا كرديم و در دل هاى كسانى كه از او پيروى كردند ، رأفت و رحمت نهاديم ؛ و امّا ترك دنيايى كه از پيش خود در آوردند ، ما آن را برايشان مقرّر نكرديم ، مگر براى آن كه كسب خشنودى خدا كنند . با اين حال ، آن را چنان كه حقّ رعايت آن بود ، منظور نداشتند. پس ، پاداش كسانى از ايشان را كه ايمان آورده بودند ، بدانها داديم ؛ ولى بسيارى از آنان ، دست خوش انحراف اند».

حديث570.5 . العيّاشي أيضا عن عبد اللّه بن بكير، عمّن حدّثمجمع البيان _ به نقل از ابن مسعود _ :من در ترك پيامبر خدا ، بر الاغى سوار بودم . ايشان فرمود: «اى پسرِ مادرْ غلام! آيا مى دانى كه چرا بنى اسرائيل ، رهبانيت را پديد آوردند؟»

گفتم: خدا و پيامبرش داناترند .

فرمود: «بعد از عيسى عليه السلام ، شاهان بر بنى اسرائيل چيره شدند و گنهكارى پيشه كردند. مؤمنان ، به خشم آمدند و با آنان به جنگ برخاستند ؛ ولى اهل ايمان ، سه بار شكست خوردند ، به طورى كه تنها شمارى اندك از ايشان ، باقى ماندند. پس گفتند: اگر اينان بر ما چيره آيند ، نابودمان مى كنند و ديگر طرفدارى براى دين ، باقى نمى ماند كه به آن دعوت كند. بياييد در زمين ، پراكنده شويم تا خداوند ، پيامبرى را كه عيسى عليه السلام وعده آمدنش را داده است ، برانگيزد. مقصودشان محمّد صلى الله عليه و آله بود. پس، در غارهاى كوه ها پراكنده شدند و رهبانيت را پديد آوردند. عدّه اى از ايشان به دين خويش ، پايدار ماندند و برخى به كفر گراييدند».

سپس اين آيه را تلاوت كرد: « «و ترك دنيايى كه از پيشِ خود درآوردند ، ما آن را برايشان مقرّر نكرديم ،مگر براى آن كه كسب خشنودى خدا كنند . با اين حال، آن را چنان كه حقّ رعايت آن بود منظور نداشتند» » .

سپس فرمود: «اى پسر مادرْ غلام! آيا مى دانى رهبانيّت امّت من چيست؟» .

گفتم: خدا و پيامبرش داناترند .

فرمود: «هجرت ، جهاد ، نماز ، روزه ، حجّ و عمره».

.

ص: 128

571.1 . الصدوق بإسناده عن داوود الرقّي، عن أبي عبد المجمع البيان عن ابن مسعود :دَخَلتُ عَلَى النَّبِي صلى الله عليه و آله فَقالَ : يَابنَ مَسعود، اِختَلَفَ مَن كانَ قَبلَكُم عَلَى اثنَتَينِ وسَبعينَ فِرقَةً ؛ نَجا مِنهَا اثنَتانِ وهَلَكَ سائِرُهُنَّ : فِرقَةٌ قاتَلُوا المُلوك عَلى دينِ عيسى عليه السلام فَقَتَلوهُم ، وفِرقَةٌ لَم تَكُن لَهُم طاقَةٌ لِمُوازاةِ المُلوكِ ولا أن يُقيموا بَينَ ظَهرانَيهِم يَدعونَهُم إلى دينِ اللّهِ تَعالى ودينِ عيسى عليه السلام ؛ فَساحوا فِي البِلادِ وتَرَهَّبوا ، وهُمُ الَّذينَ قالَ اللّهُ لَهُم : «وَ رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَ_هَا عَلَيْهِمْ» .

ثُمَّ قالَ النَّبِي صلى الله عليه و آله : مَن آمَنَ بي وصَدَّقَني وَاتَّبَعَني فَقَد رَعاها حَقَّ رِعايَتِها ، ومَن لَم يُؤمِن بي فَاُولئِكَ هُمُ الهالِكونَ . (1) .


1- .مجمع البيان : ج9 ص366، بحار الأنوار : ج 68 ص 320 ؛ المعجم الكبير : ج 10 ص 221 ح10531، المعجم الأوسط : ج 4 ص 377 ح 4479 ، المعجم الصغير : ج 1 ص 224 ، تفسير القرطبي : ج 17 ص 265 كلّها نحوه .

ص: 129

572.2 . الصدوق بإسناده عن يحيى بن أبي القاسم، قال:مجمع البيان _ به نقل از ابن مسعود _ :بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شدم . فرمود: «اى پسر مسعود! كسانى كه پيش از شما بودند ، به 72 فرقه تقسيم شدند كه دو فرقه آنان ، نجات يافتند و بقيه هلاك شدند. فرقه اى كه براى دفاع از دين عيسى عليه السلام با شاهان جنگيدند و كشته شدند، و فرقه اى كه نه توان مقابله با شاهان را داشتند و نه در ميان ايشان ماندند تا آنان را به دين خداى متعال و آيين عيسى عليه السلام

فرا خوانند . از اين رو ، به سياحت (1) در آبادى ها پرداختند و رهبانيت پيشه كردند.

اينان ، همانهايند كه خداوند ، درباره آنها فرموده است: «و ترك دنيايى كه از پيشِ خود درآوردند ، ما آن را برايشان مقرر نكرديم» .

پيامبر صلى الله عليه و آله سپس فرمود: «هركس به من ايمان آورد و تصديقم كرد و از من پيروى نمود ، اين رهبانيت را، چنان كه بايد، رعايت كرده است و آنان كه به من ايمان نياوردند، هم ايشان اند هلاك شدگان». .


1- .سياحت: گشتن در زمين براى عبادت (لسان العرب: ج 2، ص 492 «سيح»)، درويشى ، دوره گَردى.

ص: 130

573.3 . علي بن إبراهيم بإسناده عن أبي بصير عن أبي عبدرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا رَهبانِيَّةَ فِي الإِسلام (1) . (2)574.التفسير المنسوب للإمام العسكري عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :لا زِمامَ ولا خِزامَ (3) ولارَهبانِيَّةَ ولاتَبَتُّلَ ولا سِياحَةَ فِي الإِسلام . (4)575.1 . روى الكليني بإسناده عن الفضل بن أبي قرّة رفعهالإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : لَيسَ في اُمَّتي رَهبانِيَّةٌ ، ولا سِياحَةٌ (5) ، ولا زَمٌّ ؛ يَعني : سُكوتٌ . (6)576.2 . وروى الشيخ الطوسي بإسناده عن أبي بصير ، عن أبرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إيّاكُم ولِباسَ الرُّهبانِ ، فَإِنَّهُ مَن يَتَرَهَّبُ أو يَتَشَبَّهُ بِهِم فَلَيسَ مِنّي ، ومَن تَرَكَ اللَّحمَ وحَرَّمَهُ عَلى نَفسِهِ فَلَيسَ مِنّي ، ومَن تَرَكَ النِّساءَ كَراهِيَةً فَلَيسَ مِنّي . (7) .


1- .هي من رهبنة النصارى . وأصلها من الرهبة : الخوف ، كانوا يترهّبون بالتخلّي من أشغال الدنيا وترك ملاذّها والزهد فيها والعزلة عن أهلها وتعمّد مشاقّها ، حتى إنّ منهم من كان يخصي نفسه ويضع السلسلة في عُنقه ، وغير ذلك من أنواع التعذيب ، فنفاها النبيّ صلى الله عليه و آله عن الإسلام ونهى المسلمين عنها . والرهبان : جمع راهب ، وقد يقع على الواحد ويجمع على رهابين ورهابنة . والرهبنة فَعلنة أو فعللة ، على تقدير أصليّة النون وزيادتها . والرهبانية منسوبة إلى الرهبنة بزيادة الألف (النهاية : ج2 ، ص280 «رهب») .
2- .النهاية في غريب الحديث : ج 2 ص 280 ، كشف الخفاء : ج 2 ص 377 ح 3154 ؛ دعائم الإسلام : ج 2 ص 193 ح 701 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 319 .
3- .أراد ما كان عبّاد بني إسرائيل يفعلونه من زمّ الأنوف ؛ وهو أن يُخرَق الأنف ويُعمل فيه زِمام كزِمام الناقة ليُقاد به . والخِزام جمع خِزامة ؛ وهي حلقة من شعر تجعل في أحد جانبي منخري البعير . كانت بنو إسرائيل تخزم اُنوفها وتخرق تراقِيَها ونحو ذلك من أنواع التعذيب ، فوضعه اللّه عن هذه الاُمّة ، أي : لا يُفعل الخِزام في الإسلام (النهاية : ج 2 ص 314 «زمم» و ص 29 «خزم») .
4- .نثر الدرّ : ج 1 ص 216 ؛ المصنّف لعبد الرزّاق : ج 8 ص 448 ح 15860 نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 220 ح 1111 نقلاً عن شُعب الإيمان وكلاهما عن طاووس .
5- .السِّياحَةُ : الذهاب في الأرض للعبادة والترهّب (لسان العرب : ج 2 ص 492 «سيح») .
6- .الخصال : ص 137 ح 154 ، معاني الأخبار : ص 174 ح 1 وفيه «ولا رمّ» بدل «ولا زمّ» وكلاهما عن زيد بن عليّ عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 70 ص 115 ح 2 .
7- .الفردوس : ج 1 ص 381 ح 1534 عن الإمام عليّ عليه السلام ، المعجم الأوسط : ج 4 ص 178 ح 3909 ، مجمع الزوائد : ج 5 ص 230 ح 8575 كلاهما عن أبي كريمة عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيهما ذيله مِن «ومن ترك اللحم . . .» .

ص: 131

577.3 . وفي آخر السرائر نقلاً من كتاب محمّد بن عليّ بپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در اسلام، رهبانيت نيست.578.4 . وروى العيّاشي عن زرارة وحمران ومحمّد بن مسلمپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زِمام و خِزام (1) و رهبانيت و گوشه نشينى و سياحت ، در اسلام نيست.579.ما رواه العيّاشي عن عبيد بن زرارة ، عن أبي عبد الامام على عليه السلام :پيامبر خدا فرمود: «رهبانيت (2) و سياحت و زَم (يعنى سكوت) در امّت من نيست».580.وروى المتّقي الهندي عن عليّقال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از درآمدن به جامه راهبان بپرهيزيد، كه هركس رهبانيت پيشه كند تا به راهبان همانندى بجويد ، از من نيست و هركس گوشت خوردن را ترك كند و آن را بر خويشتن حرام سازد ، از من نيست و هركس از سرِ بيزارى ترك زن كند ، از من نيست. .


1- .زِمام ، كارى بود كه عابدان بنى اسرائيل مى كردند. آنها ، بينى خود را مى شكافتند و مثل شتر ، خود را مهار مى زدند. خِزام نيز جمع «خزامة» است و خزامه ، حلقه اى مويين است كه در بينى شتر مى كنند و مهار بر آن مى بندند. بنى اسرائيل نيز با خود ، همين كار را مى كردند و امثال اين شكنجه ها را بر سرِ خود مى آوردند. خداوند ، اين رسوم و عادات را از امّت اسلام برداشت.
2- .از ريشه «رَهبة» است ، به معناى ترس و خوف. راهبان مسيحى ، از كار و لذّت هاى دنيا دست مى شستند و تارك دنيا مى شدند و از مردم ، كناره مى گرفتند و حتّى بعضى از آنها خود را خواجه مى كردند و زنجير به گردن مى آويختند و شكنجه هاى ديگرى بر خويش روا مى داشتند. پيامبر صلى الله عليه و آله همه اينها را از اسلام ، حذف كرد و مسلمانان را از آن اعمال ، نهى فرمود.

ص: 132

581.1 . عليّ بن إبراهيم القمّي بإسناده عن أبي بصير، ععنه صلى الله عليه و آله :تَزَوَّجوا فَإِنّي مُكاثِرٌ بِكُمُ الاُمَمَ يَومَ القِيامَةِ ، ولا تَكونوا كَرَهبانِيَّةِ النَّصارى . (1)582.2 . تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرةعنه صلى الله عليه و آله :لا إخصاءَ فِي الإِسلام ولا بُنيانَ كَنيسَةٍ . (2)583.ما رواه الكليني بإسناده عن سدير الصيرفي ، قال :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ أعطى مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله شَرائِعَ نوح وإبراهيم وموسى وعيسى عليهم السلام : التَّوحيدَ وَالإِخلاصَ وخَلعَ الأَندادِ وَالفِطرَةَ الحَنيفِيَّةَ السَّمحَةَ ، ولا رَهبانِيَّةَ ولا سِياحَةَ ، أحَلَّ فيهَا الطَّيِّباتِ وحَرَّمَ فيهَا الخَبائِثَ ، ووَضَعَ عَنهُم إصرَهُم (3) وَالأَغلالَ (4) الَّتي كانَت عَلَيهِم . (5)584.العيّاشي عن عبد الرحيم القصير، قال :عنه عليه السلام _ في قَولِهِ تَعالى : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَ_تِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ» _ : نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ في أميرِ المُؤمِنين عليه السلام وبِلال وعُثمانَ بنِ مَظعون ، فَأَمّا أميرُ المُؤمِنين عليه السلام فَحَلَفَ ألاّ يَنامَ بِاللَّيلِ أبَدا ، وأمّا بِلالٌ فَإِنَّهُ حَلَفَ ألاّ يُفطِرَ بِالنَّهارِ أبَدا ، وأمّا عُثمانُ بنُ مَظعونٍ فَإِنَّهُ حَلَفَ ألاّ يَنكِحَ أبَدا .

فَدَخَلَتِ امرَأَةُ عُثمان عَلى عائِشَةَ وكانَتِ امرَأَةً جَميلَةً ، فَقالَت عائِشَة :

ما لي أراكِ مُعَطَّلَةً؟ فَقالَت : ولِمَن أتَزَيَّنُ؟ فَوَاللّهِ ما قارَبَني زَوجي مُنذُ كَذا وكَذا ، فَإِنَّهُ قَد تَرَهَّبَ ولَبِسَ المُسوحَ وزَهِدَ فِي الدُّنيا .

فَلَمّا دَخَلَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله أخبَرَتهُ عائِشَة بِذلِكَ ، فَخَرَجَ فَنادَى الصَّلاةَ جامِعَةً ، فَاجتَمَعَ النّاسُ ، فَصَعِدَ المِنبَرَ فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ :

ما بالُ أقوامٍ يُحَرِّمونَ عَلى أنفُسِهِمُ الطَّيِّباتِ؟! ألا إنّي أنامُ بِاللَّيلِ ، وأنكِحُ ، واُفطِرُ بِالنَّهارِ ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي .

فَقاموا هؤُلاءِ فَقالوا : يا رَسولَ اللّه ، فَقَد حَلَفنا عَلى ذلِكَ ! فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالى : «لاَ يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِى أَيْمَ_نِكُمْ وَلَ_كِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الاْءَيْمَ_نَ فَكَفَّ_رَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَ_كِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَ_ثَةِ أَيَّامٍ ذَ لِكَ كَفَّ_رَةُ أَيْمَ_نِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ» (6) الآية . (7) .


1- .السنن الكبرى : ج 7 ص 125 ح 13457 عن أبي اُمامة ، سلسلة الأحاديث الصحيحة : ج 4 ص 385 ح 1782 ، كنز العمّال : ج 16 ص 275 ح 44432 .
2- .السنن الكبرى : ج 10 ص 41 ح 19793 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 16 ص 273 ح 44417 ؛ الجعفريّات : ص 80 ، النوادر للراوندي : ص 169 ح 264 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيهما «كنيسة محدثة» بدل «بنيان كنيسة» .
3- .الإصر : الإثم والعقوبة ، وأصله من الضيق والحبس ، يقال : أصره إذا حبسه وضيّق عليه (النهاية : ج 1 ص 52 «أصر») .
4- .الغُلّ : طوق من حديد يجعل في العنق ، والجمع : أغلال (المصباح المنير : ص 452 «غل») . أي ما كان محرّما عليهم من التكاليف الشاقّة ؛ نحو قرْض موضع النجاسة من الجلد والثوب ، وإحراق الغنائم ، وتحريم السبت ، وذِكر الأغلال مَثَلٌ لها ؛ فكأنّهم غُلّوا عنها (مجمع البحرين : ج 2 ص 1330 «غلل») .
5- .الكافي : ج 2 ص 17 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 448 ح 1035 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 317 ح 1 .
6- .المائدة : 89 .
7- .تفسير القمّي : ج 1 ص 179 عن ابن أبي عمير عن بعض رجاله ، بحار الأنوار : ج 70 ص 116 ح 4 .

ص: 133

585.العيّاشي بإسناده مرفوعا عن خيثمة، قال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ازدواج كنيد؛ زيرا كه من ، در روز قيامت به وجود شما بر امّت ها مباهات مى كنم . مانند نصارا ، رهبانيت پيشه مسازيد.586.الصدوق بإسناده عن حمران بن أعين ، قال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در اسلام ، خواجه كردن و كليسا ساختن ، روا نيست.587.الصفّار بإسناده عن فضيل بن يسار، قال :امام صادق عليه السلام :خداى _ تبارك و تعالى _ شريعت هاى نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام را به محمّد صلى الله عليه و آله عطا كرد: يكتاپرستى را ، اخلاص را ، شرك ستيزى را و فطرت حنيفى آسان (آيين اسلام و خداپرستى) را. رهبانيت و سياحت ، روا نيست. در اين شريعت ها ، چيزهاى پاك و پاكيزه را حلال كرد و پليدى ها را حرام گردانيد و سختگيرى ها و زنجيرهايى را كه بر گردن آنها بود، از ايشان برداشت.588.1 . السيّد شرف الدين عليّ الحسيني في تأويل الآياتامام صادق عليه السلام _ درباره آيه شريف «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! پاكيزه هايى را كه خدا براى شما حلال كرده است ، حرام مشماريد» _ :اين آيه درباره امير مؤمنان عليه السلام و بلال و عثمان بن مظعون ، نازل شد. امير مؤمنان ، سوگند خورد كه شب ، هرگز نخوابد ؛ بلال ، سوگند خورد كه هميشه روزه بگيرد عثمان بن مظعون نيز سوگند خورد كه هرگز نزديكى نكند.

[روزى] همسر عثمان _ كه زن زيبايى بود _ نزد عايشه آمد. عايشه گفت: چرا به خودت نمى رسى؟

گفت: براى چه كسى آرايش كنم؟ به خدا سوگند كه شوهرم از فلان و بهمان وقت با من نزديكى نكرده است ، رهبانيت پيشه كرده و پشمينه پوشيده و زاهد شده است.

چون پيامبر خدا آمد، عايشه ، موضوع را به ايشان گفت. پيامبر صلى الله عليه و آله بيرون آمد و مردم را به مسجد فرا خواند. مردم جمع شدند. ايشان بر منبر رفت و حمد و ثناى الهى به جاى آورد و سپس فرمود: «عدّه اى را چه مى شود كه چيزهاى پاك و روا را بر خود ، حرام مى شمارند؟! بدانيد كه من ، شب مى خوابم و نزديكى مى كنم، و روز ، غذا مى خورم. پس، هر كه از راه و رسم من روى گردانَد ، از من نيست.

آن سه نفر برخاستند و گفتند: اى پيامبر خدا! ما بر اين كار ، سوگند خورده ايم .

در اين هنگام ، خداوند متعال اين آيات را فرو فرستاد: «خدا ، شما را بر سوگندهاى بيهوده تان مؤاخذه نمى كند ؛ بلكه به سوگندهايى كه [از روى اراده] ، مى خوريد [و مى شكنيد] ، شما را مؤاخذه مى كند وكفّاره اش ، خوراك دادن به ده بينوا _ از غذاهاى متوسّطى است كه به كسان خود مى خورانيد ، يا پوشانيدن آنان ، يا آزاد كردن بنده اى، و كسى كه [هيچ يك از اينها را ] نيابد ، سه روز روزه بدارد. اين است كفّاره سوگندهاى شما ، وقتى كه سوگند مى خوريد» . .

ص: 134

589.2 . الصدوق بإسنادين له عن أحمد بن عبد اللّه الهروتفسير الطبري عن ابن عبّاس _ في قَولِهِ تَعالى : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَ_تِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ» _ : هُم رَهطٌ مِن أصحابِ النَّبِي صلى الله عليه و آله قالوا : نَقطَعُ مَذاكيرَنا ونَترُكُ شَهَواتِ الدُّنيا ونَسيحُ فِي الأَرضِ ، كَما تَفعَلُ الرُّهبانُ .

فَبَلَغَ ذلِكَ النَّبِي صلى الله عليه و آله فَأَرسَلَ إلَيهِم فَذَكَرَ ذلِكَ لَهُم ، فَقالوا : نَعَم . فَقالَ النَّبِي صلى الله عليه و آله :

لكِنّي أصومُ واُفطِرُ واُصَلّي وأنامُ وأنكِحُ النِّساءَ ، فَمَن أخَذَ بِسُنَّتي فَهُوَ مِنّي ، ومَن لَم يَأخُذ بِسُنَّتي فَلَيسَ مِنّي . (1) .


1- .تفسير الطبري : ج 5 الجزء 7 ص 10 ، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 160 ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 139 .

ص: 135

590._ ما رواه فرات ، قال :تفسير الطبرى _ به نقل از ابن عبّاس ، درباره اين سخن خداى متعال: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! پاكيزه هايى را كه خدا براى شما حلال كرده است ، حرام مشماريد» _ : اينان ، تعدادى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله بودند كه گفتند: خود را اَخته مى كنيم و شهوات دنيا را فرو مى گذاريم و مانند راهبان در زمين به گشت [و رهبانيت [مى پردازيم.

اين خبر به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد . در پىِ ايشان فرستاد و ماجرا را از آنان جويا شد. گفتند: آرى [ ؛ چنين گفته ايم].

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «امّا من [به جاى خود] روزه مى گيرم و [به جاى خود [روزه نمى گيرم، هم نماز مى خوانم و هم [شب ها] مى خوابم، و با زنان نيز هم بستر مى شوم. پس هركه به سنّت من عمل كند ، از من است و هركه به سنّت من عمل نكند ، از من نيست». .

ص: 136

591.1 . الشيخ الطوسي مرفوعا عن أبي جعفر وأبي عبد اللّمسند ابن حنبل عن عُروَة :دَخَلَتِ امرَأَةُ عُثمانَ بنِ مَظعونٍ _ أحسَبُ اسمَها خَولَةَ بِنتَ حَكيم _ عَلى عائِشَة وهِيَ باذَّةُ الهَيئَةِ ، فَسَأَلَتها : ما شَأنُكِ؟ فَقالَت : زَوجي يَقومُ اللَّيلَ ويَصومُ النَّهارَ .

فَدَخَلَ النَّبِي صلى الله عليه و آله ، فَذَكَرَت عائِشَة ذلِكَ لَهُ ، فَلَقِيَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله عُثمان فَقالَ : يا عُثمانُ ، إنَّ الرَّهبانِيَّةَ لَم تُكتَب عَلَينا ، أفَما لَكَ فِيَّ اُسوَةٌ؟ فَوَاللّهِ إنّي أخشاكُم لِلّهِ وأحفَظُكُم لِحُدودِهِ . (1)592.2 . ما في حديث اُبيّ عن رسول اللّه صلى الله عليهالإمام الصادق عليه السلام :جاءَتِ امرَأَةُ عُثمانَ بنِ مَظعون إلَى النَّبِي صلى الله عليه و آله فَقالَت : يا رَسولَ اللّه ، إنَّ عُثمانَ يَصومُ النَّهارَ ويَقومُ اللَّيلَ!

فَخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مُغضَبا يَحمِلُ نَعلَيهِ ، حَتّى جاءَ إلى عُثمان فَوَجَدَهُ يُصَلّي ، فَانصَرَفَ عُثمانُ حينَ رَأى رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله ، فَقالَ لَهُ : يا عُثمان ، لَم يُرسِلنِي اللّهُ تَعالى بِالرَّهبانِيَّةِ ، ولكِن بَعَثَني بِالحَنيفِيَّةِ السَّهلَةِ السَّمحَةِ ، أصومُ واُصَلّي وألمِسُ أهلي ، فَمَن أحَبَّ فِطرَتي فَليَستَنَّ بِسُنَّتي ومِن سُنَّتِيَ النِّكاحُ . (2)593.3 . القطب الراوندي في لبّ اللباب عنه صلى الله عليالطَبقات الكُبرى عن أبي قِلابَة :إنَّ عُثمانَ بنَ مَظعون اتَّخَذَ بَيتا فَقَعَدَ يَتَعَبَّدُ فيهِ ، فَبَلَغَ ذلِكَ النَّبِي صلى الله عليه و آله ، فَأَتاهُ فَأَخَذَ بِعِضادَتَي بابِ البَيتِ الَّذي هُوَ فيهِ ، فَقالَ :

يا عُثمان ، إنَّ اللّهَ لَم يَبعَثني بِالرَّهبانِيَّةِ _ مَرَّتينِ أو ثَلاثا _ وإنَّ خَيرَ الدّينِ عِندَ اللّهِ الحَنيفِيَّةُ السَّمحَةُ . (3) .


1- .مسند ابن حنبل : ج 10 ص 56 ح 25951 ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 7 ص 150 ح 12591 ، صحيح ابن حبّان : ج 1 ص 185 ح 9 ، موارد الظمآن : ص 313 ح 1288 ، المعجم الكبير : ج 9 ص 38 ح 8319 والثلاثة الأخيرة عن عائشة ، كنز العمّال : ج 3 ص 47 ح 5420 .
2- .الكافي : ج 5 ص 494 ح 1 عن ابن القدّاح ، بحار الأنوار : ج 22 ص 264 ح 3 .
3- .الطبقات الكبرى : ج 3 ص 395 ، تلبيس إبليس : ص 220 نحوه ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 145 ، سلسلة الأحاديث الصحيحة : ج 4 ص 386 ح 1782 ، كنز العمّال : ج 3 ص 47 ح 5422 .

ص: 137

594.4 . البرهان عن كتاب خواصّ القرآن :مسند ابن حنبل _ به نقل از عروه _ :زن عثمان بن مظعون _ كه گمان مى كنم نامش خوله دختر حكيم باشد _ با ظاهرى ژوليده و نامرتّب ، بر عايشه وارد شد. عايشه گفت: اين ، چه سر و وضعى است؟

گفت: شوهرم شب ها را به عبادت مى گذراند و روزها را به روزه دارى.

پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد. عايشه ، موضوع را به ايشان گفت: پيامبر خدا ، عثمان را ملاقات كرد و فرمود: «اى عثمان! رهبانيت بر ما مقرّر نشده است. آيا من ، سرمشق تو نيستم؟ به خدا سوگند كه من از همه شما خداترس ترم و بيش از همه شما حدود او را پاس مى دارم.595.5 . الطبري بإسناده عن سعيد بن جبير :امام صادق عليه السلام :زن عثمان بن مظعون ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى پيامبر خدا! عثمان، كارش اين شده كه روزها را روزه بگيرد و شب ها را به عبادت بگذراند .

پيامبر خدا ، پاى افزار به دست و خشمناك ، بيرون شد تا نزد عثمان آمد . او را مشغول نماز خواندن يافت. عثمان با ديدن پيامبر خدا ، نمازش را سلام داد و به او فرمود: «اى عثمان! خداوند متعال ، مرا با رهبانيت نفرستاده؛ بلكه با آيين مستقيم و ساده و آسانگير ، فرستاده است. من ، هم نماز مى خوانم، هم روزه مى گيرم و هم به همسرم مى رسم. پس، هر كه آيين مرا دوست دارد ، بايد از سنّت من پيروى كند، و از سنّت من است نزديكى كردن».596.6 . الطبري بإسناده عن عكرمة _ في الآية {Q} « أَلَالطبقات الكبرى _ به نقل از ابو قلابه _ :عثمان بن مظعون ، اتاقى ساخت و در آن به عبادت نشست. خبرش به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد. نزد او آمد و دو چارچوب درِ اتاقى را كه عثمان در آن بود ، گرفت و دو يا سه بار فرمود: «اى عثمان! خداوند ، مرا با رُهبانيت نفرستاده است. بهترين دين در نزد خدا ، دين مستقيم و آسان است». .

ص: 138

597.7 . الطبري بإسناده عن أنس بن مالك :سنن الدارمي عن سعد بن أبي وَقّاص :لَمّا كانَ مِن أمرِ عُثمانَ بنِ مَظعون الَّذي كانَ مِن تَركِ النِّساءِ ، بَعَثَ إلَيهِ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا عُثمان ، إنّي لَم اُومَر بِالرَّهبانِيَّةِ ، أرَغِبتَ عَن سُنَّتي ؟

قالَ : لا يا رَسولَ اللّهِ .

قالَ : إنَّ مِن سُنَّتي أن اُصَلِّيَ وأنامَ ، وأصومَ وأطعَمَ ، وأنكِحَ واُطَلِّقَ ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي . يا عُثمان ، إنّ لاِءَهلِكَ عَلَيكَ حَقّا ، ولِنَفسِكَ عَلَيكَ حَقّا .

قالَ سَعد : فَوَاللّهِ لَقَد كانَ أجمَعَ رِجالٌ مِنَ المُسلِمين عَلى أنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله إن هُوَ أقَرَّ عُثمانَ عَلى ما هُوَ عَلَيهِ أن نَختَصِيَ ، فَنَتَبَتَّلَ . (1)598.1 . ما رواه الطوسي بإسناده إلى الأصبغ بن نباتة ،عوالي اللآلي :رُوِيَ فِي الحَديثِ أنَّ النَّبِي صلى الله عليه و آله جَلَسَ لِلنّاسِ ووَصَفَ يَومَ القِيامَةِ ، ولَم يَزِدهُم عَلَى التَّخويفِ ، فَرَقَّ النّاسُ وبَكَوا . فَاجتَمَعَ عَشَرَةٌ مِنَ الصَّحابَة في بَيتِ عُثمانَ بنِ مَظعون ، وَاتَّفَقوا عَلى أن يَصومُوا النَّهارَ ، ويَقومُوا اللَّيلَ ، ولا يَقرَبُوا النِّساءَ ، ولاَ الطّيبَ ، ويَلبَسُوا المُسوحَ ، ويَرفُضُوا الدُّنيا ، ويَسيحوا فِي الأَرضِ ويَتَرَهَّبوا ، ويَخصُوا المَذاكيرَ .

فَبَلَغَ ذلِكَ النَّبِي صلى الله عليه و آله فَأَتى مَنزِلَ عُثمانَ فَلَم يَجِدهُ ، فَقالَ لاِمرَأَتِهِ : أحَقٌّ ما بَلَغَني؟ فَكَرِهَت أن يُكذَبَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله ، وأن تَبتَدي عَلى زَوجِها ، فَقالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، إن كانَ أخبَرَكَ عُثمانُ فَقَد صَدَقَكَ . وَانصَرَفَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله .

وأتى عُثمانُ مَنزِلَهُ ، فَأَخبَرَتهُ زَوجَتُهُ بِذلِكَ ، فَأَتى هُوَ وأصحابُهُ إلَى النَّبِي صلى الله عليه و آله فَقالَ لَهُم : ألَم اُنبَأ أنَّكُمُ اتَّفَقتُم؟ فَقالوا : ما أرَدنا إلاَّ الخَيرَ ، فَقالَ : إنّي لَم اُومَر بِذلِكَ ، ثُمَّ قالَ :

إنَّ لاِءَنفُسِكُم عَلَيكُم حَقّا ؛ فَصوموا وأفطِروا ، وقوموا وناموا ، فَإِنّي أصومُ واُفطِرُ وأقومُ وأنامُ ، وآكُلُ اللَّحمَ وَالدَّسَمَ ، وآتِي النِّساءَ ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي .

ثُمَّ جَمَعَ النّاسَ وخَطَبَهُم ، وقالَ : ما بالُ قَومٍ حَرَّمُوا النِّساءَ ، وَالطّيبَ ، وَالنَّومَ ، وشَهَواتِ الدُّنيا؟ وأمّا أنَا فَلَستُ آمُرُكُم أن تَكونوا قِسّيسينَ ورُهبانا ، إنَّهُ لَيسَ في ديني تَركُ اللَّحمِ وَالنِّساءِ ، وَاتِّخاذُ الصَّوامِعِ ، إنَّ سِياحَةَ اُمَّتي فِي الصَّومِ ، ورَهبانِيَّتَهَا الجِهادُ .

اعبُدُوا اللّهَ ولا تُشرِكوا بِهِ شَيئا ، وحُجّوا وَاعتَمِروا ، وأقيمُوا الصَّلاةَ ، وآتُواالزَّكاةَ ، وصوموا شَهرَ رَمَضان ، وَاستَقيموا يَستَقِم لَكُم ، فَإِنَّما هَلَكَ مَن قَبلَكُم بِالتَّشديدِ ، شَدَّدوا عَلى أنفُسِهِم فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَيهِم ، فَاُولئِكَ بَقاياهُم فِي الدِّياراتِ وَالصَّوامِعِ . (2) .


1- .سنن الدارمي : ج 2 ص 570 ح 2092 ، سلسلة الأحاديث الصحيحة : ج 1 ص 679 ح 394 وراجع سنن أبي داوود : ج 2 ص 48 ح 1369 .
2- .عوالي اللآلي : ج 2 ص 149 ح 418 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 54 ح 19126 .

ص: 139

599.1 . روى الشيخ الطوسي بإسناده عن إسماعيل الجعفي، عسنن الدارمى _ به نقل از سعد بن ابن وقّاص _ :چون عثمان بن مظعون ، ترك زن كرد، پيامبر خدا در پى او فرستاد و فرمود: «اى عثمان! من به رهبانيّت امر نشده ام. آيا از سنّت من روى گردانى؟» .

عثمان گفت: نه، اى پيامبر خدا!

فرمود: «از سنّت من است كه نماز بخوانم و بخوابم، و روزه بگيرم و غذا بخورم، و ازدواج كنم و طلاق بدهم. پس، هر كه به سنّت من پشت كند ، از من نيست. اى عثمان! زن تو هم بر تو حقّى دارد و نفس تو را نيز بر تو حقّى است».

سعد گفت: به خدا سوگند، تعدادى از مردان مسلمان هم داستان شده بودند كه چنانچه پيامبر خدا بر كار عثمان صحّه گذاشت، خود را خواجه سازيم و با زن ، هم بستر نشويم.600.2 . وروى أيضا بإسناده عن الفضيل بن يسار وزرارة بنعوالى اللآلى:در حديث آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله با مردم ديدار كرد و به وصف روز قيامت پرداخت و براى آنان ، همه اش از عذاب گفت. مردم ، متأثّر شدند و گريستند. ده نفر از ياران ايشان در خانه عثمان بن مظعون ، گِرد آمدند و با هم قرار گذاشتند كه روزها ، روزه بگيرند و شب ها را به عبادت بگذرانند و با زنان ، هم بستر نشوند و از بوى خوش ، استفاده نكنند ، پشمينه بپوشند، ترك دنيا گويند و سر به كوه و بيابان بگذارند و رهبانيت پيشه كنند و خويشتن را خواجه سازند.

اين خبر به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد. به خانه عثمان آمد ؛ امّا او را در آن جا نيافت. از همسر او پرسيد: «آيا خبرى كه به من رسيده است ، صحّت دارد؟» .

او كه دوست نداشت به پيامبر خدا دروغ بگويد و از سوى ديگر ، نخواست پرده از كار شوهرش بردارد، گفت: اى پيامبر خدا! اگر عثمان به شما گفته است، درست گفته است.

پيامبر خدا رفت. عثمان به خانه اش آمد. همسرش ماجرا را به او گفت. عثمان و يارانش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند. پيامبر صلى الله عليه و آله به آنان فرمود: «[گمان مى كنيد [خبر ندارم كه بر چه هم داستان شده ايد؟».

گفتند: ما جز نيّت نيك نداشته ايم.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «من ، مأمور به اين كارها نشده ام» .

سپس فرمود: «نفس هاى شما را بر شما حقّى است. پس [به وقتش [روزه بگيريد و [به وقتش] روزه نگيريد، هم نماز شب بخوانيد و هم شب ها بخوابيد؛ زيرا كه من ، هم روزه مى گيرم، هم [به وقتش] روزه نمى گيرم، هم شب ها را عبادت مى كنم و هم مى خوابم ، گوشت و چربى مى خورم و با زنان نزديكى مى كنم. پس، هركه از راه و رسم من روى برتابد ، از من نيست».

آن گاه ، مردم را جمع كرد و برايشان سخن گفت و فرمود: «عدّه اى را چه شده كه زن و بوى خوش و خواب و تمايلات دنيوى را بر خود حرام كرده اند؟! امّا من ، به شما دستور نمى دهم كه كشيشى و راهبى پيشه كنيد. ترك گوشت و زن و صومعه نشينى در دين من نيست. سياحت امّت من ، در روزه است و رهبانيتش در جهاد . خدا را بپرستيد و چيزى را شريك او قرار ندهيد. حج بگزاريد و عمره به جاى بياوريد و نماز بخوانيد و زكات بپردازيد و ماه رمضان را روزه بگيريد و [در دينتان] مستقيم [و معتدل [باشيد تا برايتان مستقيم بماند؛ چه، كسانى كه پيش از شما بودند، در حقيقت، به سبب همين سختگيرى ها نابود شدند ، بر خود سخت گرفتند و در نتيجه ، خدا هم بر آنان سخت گرفت ، و اينها كه در دِيرها و صومعه ها مى بينيد ، بقاياى همين افراد هستند. .

ص: 140

601.3 . وروى أيضا بإسناده عن محمّد بن أحمد بن يحيى قامسند ابن حنبل عن مجاهد عن رجل من الأنصار من أصحاب الرسول صلى الله عليه و آله :ذَكَروا عِندَ رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله مَولاةً لِبَني عَبدِ المُطَّلِب ، فَقالَ : إنَّها تَقومُ اللَّيلَ وتَصومُ النَّهارَ . فَقالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله :

لكِنّي أنَا أنامُ واُصَلّي ، وأصومُ واُفطِرُ ، فَمَنِ اقتَدى بي فَهُوَ مِنّي ، ومَن رَغِبَ

عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي . (1) .


1- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 124 ح 23533 ، اُسد الغابة : ج 6 ص 377 ح 6504 نحوه ، مجمع الزوائد : ج 3 ص 442 ص 5165 .

ص: 141

602.1 . روى الصدوق قدس سره بإسناده عن المفضّل بن عمر،مسند ابن حنبل _ به نقل از مجاهد ، از مردى از انصار كه صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله بود _ :در نزد پيامبر خدا از كنيزى از بنى عبد المطّلب ، سخن به ميان آوردند. مرد انصارى گفت: آن زن ، شب ها عبادت مى كند و روزها روزه مى گيرد.

پيامبر خدا فرمود: «امّا من ، مى خوابم و نماز مى خوانم و [گاه] روزه مى گيرم و [گاه] نمى گيرم . پس، هر كه به من اقتدا كند ، از من است و هركه به راه و رسم من پشت كند ، از من نيست». .

ص: 142

603.2 . عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ ثَلاثَ نِسوَةٍ أتَينَ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله فَقالَت إحداهُنَّ : إنَّ زَوجي لا يَأكُلُ اللَّحمَ ، وقالَتِ الاُخرى : إنَّ زَوجي لا يَشُمُّ الطّيبَ ، وقالَتِ الاُخرى : إنَّ زَوجي لا يَقرَبُ النِّساءَ .

فَخَرَجَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله يَجُرُّ رِداءَهُ حَتّى صَعِدَ المِنبَرَ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : ما بالُ أقوامٍ مِن أصحابي لا يَأكُلونَ اللَّحمَ ولا يَشُمّونَ الطّيبَ ولا يَأتونَ النِّساءَ ! أما إنّي آكُلُ اللَّحمَ وأشُمُّ الطّيبَ وآتِي النِّساءَ ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي . 1604.1 . ما رواه الصدوق قدس سره بإسناده عن الحسن بن راعنه عليه السلام _ لَمّا كَتَبَ إلَيهِ سُكَينٌ النَّخَعِي ؛ وكانَ تَعَبَّدَ وتَرَكَ النِّساءَ وَالطّيبَ وَالطَّعامَ ، فَكَتَبَ إلى أبي عَبدِ اللّه عليه السلام يَسأَلُهُ عَن ذلِكَ ، فَكَتَبَ إلَيهِ عليه السلام _ :أمّا قَولُكَ فِي النِّساءِ فَقَد عَلِمتَ ما كانَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِنَ النِّساءِ، وأمّا قَولُكَ فِي الطَّعامِ فَكانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله يَأكُلُ اللَّحمَ وَالعَسَلَ . (1)605.2 . ما في إرشاد القلوب للديلمي، عن الصادق عليه الرسول اللّه صلى الله عليه و آله :المُؤمِنُ حُلوٌ يُحِبُّ الحَلاوَةَ ، ومَن حَرَّمَها عَلى نَفسِهِ فَقَد عَصَى اللّهَ ورَسولَهُ ، لا تُحَرِّموا نِعمَةَ اللّهِ وَالطَّيِّباتِ عَلى أنفُسِكُم ، وكُلوا وَاشرَبوا وَاشكُروا ،

فَإِن لَم تَفعَلوا لَزِمَتكُم (2) عُقوبَةُ اللّهِ . (3) .


1- .الكافي : ج 5 ص 320 ح 4 ، رجال الكشّي : ج 2 ص 688 ح 691 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 193 ح 702 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 70 ص 117 ح 6 .
2- .في المصدر : «ألزمتكم» ، وما في المتن أثبتناه من كنز العمّال .
3- .الفردوس : ج 4 ص 177 ح 6551 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : ج 1 ص 367 ح 1612 .

ص: 143

606.3 . ومثله ما رواه العيّاشي عن الصادق عليه السلامامام صادق عليه السلام :سه زن نزد پيامبر خدا آمدند. يكى از آنها گفت: شوهرم گوشت نمى خورد.

ديگرى گفت: شوهرم بوى خوش نمى بويد .

سومى گفت: شوهرم به زنان نزديك نمى شود.

پيامبر خدا ، رداكشان بيرون رفت و بر منبر شد و حمد و ثناى الهى به جاى آورد و سپس فرمود: «عدّه اى از ياران مرا چه شده است كه گوشت نمى خورند و عطر نمى بويند و به زنان نزديك نمى شوند؟! بدانيد كه من، خود، گوشت مى خورم و عطر مى بويم و پيش زنان مى روم. پس، هركه از سنّت من روى گردانَد ، از من نيست».607.1 . ما رواه العيّاشي عن إبراهيم بن عمر، عمّن ذكرهامام صادق عليه السلام _ در پاسخ نامه سُكين نخعى كه به عبادت روى آورده و زن و استعمال بوى خوش و خوردن غذا [هاى لذيذ] را ترك كرده و در اين باره از امام عليه السلام پرسيده بود چنين نوشت _ :امّا سخن تو درباره زن . تو خود مى دانى كه پيامبر خدا زنانى داشته است؛ و امّا سخن تو درباره خوراكى ها . پيامبر خدا ، گوشت و عسل مى خورد.608.2 . وفي أمالي الطوسي بإسناده إلى أبي جعفر عليه الپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن ، شيرين است و شيرينى را دوست دارد و هركس آن را بر خود حرام گردانَد ، خدا و پيامبرش را نافرمانى كرده است. نعمت خدا و حلال ها را بر خود حرام نكنيد. بخوريد و بياشاميد و شكر خدا كنيد كه اگر

چنين نكرديد ، كيفر خداى را بر شما لازم مى سازم. .

ص: 144

609.3 . ما رواه الصدوق بإسناده عن مثنّى الحنّاط، عن اعنه صلى الله عليه و آله :طوبى لِمَن تَواضَعَ لِلّهِ عَزَّ ذِكرُهُ ، وزَهِدَ فيما أحَلَّ اللّهُ لَهُ مِن غَيرِ رَغبَةٍ عَن سيرَتي ، ورَفَضَ زَهرَةَ الدُّنيا مِن غَيرِ تَحَوُّلٍ عَن سُنَّتي . (1)610.1 . الكليني بإسناده عن سفيان بن عيينة، عن أبي عبدنهج البلاغة :مِن كَلامٍ لَهُ [ الإِمامِ عَلِي عليه السلام ] بِالبَصرَة ، وقَد دَخَلَ عَلَى العَلاءِ بنِ زِيادٍ الحارِثِي _ وهُوَ مِن أصحابِهِ _ يَعودُهُ ، فَلَمّا رَأى سَعَةَ دارِهِ قالَ:

ما كُنتَ تَصنَعُ بِسَعَةِ هذِهِ الدّارِ فِي الدُّنيا ، وأنتَ إلَيها فِي الآخِرَةِ كُنتَ أحوَجَ؟ وبَلى إن شِئتَ بَلَغتَ بِهَا الآخِرَةَ : تُقرِي فيهَا الضَّيفَ ، وتَصِلُ فيهَا الرَّحِمَ ، وتُطلِعُ مِنهَا الحُقوقَ مَطالِعَها ، فَإِذا أنتَ قَد بَلَغتَ بِهَا الآخِرَةَ .

فَقالَ لَهُ العَلاءُ : يا أميرَ المُومِنين ، أشكو إلَيكَ أخي عاصِمَ بنَ زِياد . قالَ : وما لَهُ؟ قالَ: لَبِسَ العَباءَةَ وتَخَلّى عَنِ الدُّنيا . قالَ : عَلَي بِهِ . فَلَمّا جاءَ قالَ:

يا عُدَيَّ نَفسِهِ ، لَقَدِ استَهامَ بِكَ الخَبيثُ! (2) أما رَحِمتَ أهلَكَ ووَلَدَكَ؟ أتَرَى اللّهَ أحَلَّ لَكَ الطَّيِّباتِ ، وهُوَ يَكرَهُ أن تَأخُذَها! أنتَ أهوَنُ عَلَى اللّهِ مِن ذلِكَ!

قالَ : يا أميرَ المُؤمِنين ، هذا أنتَ في خُشونَةِ مَلبَسِكَ وجُشوبَةِ مَأكَلِكَ!

قالَ : وَيحَكَ ، إنّي لَستُ كَأَنتَ ، إنَّ اللّهَ تَعالى فَرَضَ عَلى أئِمَّةِ العَدلِ أن يُقَدِّروا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ ؛ كَيلا يَتَبَيَّغَ (3) بِالفَقيرِ فَقرُهُ! (4) .


1- .الكافي : ج 8 ص 169 ح 190 عن أبي مريم عن الإمام الباقر عليه السلام عن جابر بن عبد اللّه ، تحف العقول : ص 30 وفيه «سنّتي» بدل «سيرتي» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 126 ح 32 .
2- .استهام بك الخبيث : يعني الشيطان ؛ أي جعلك هائما ضالاًّ (شرح نهج البلاغة : ج 11 ص 33) .
3- .لا يتبيّغ : أي لا يتهيّج (الصحاح : ج 4 ص 1317 «بوغ») .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 209 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 118 ح 8 وراجع ربيع الأبرار : ج 4 ص 380 .

ص: 145

611.2 . الطبرسي مرسلاً :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوشا به حال كسى كه براى خداوندِ بلند نام ، خاكسارى كرد و به آنچه كه خدا برايش حلال كرده ، زهد ورزيد، بى آن كه از راه و رسم من ، روى گردان باشد و زرق و برق دنيا را رها كرد ، بى آن كه از سنّت من برگردد.612.3 . الطبري بإسناده عن عبد اللّه بن عمرو ، عن النبنهج البلاغة _ از سخنان على عليه السلام در بصره ، هنگامى كه به عيادت علاء بن زياد حارثى ، يكى از يارانش رفت و وسعت خانه او را ديد _ :اين سراى فراخ در دنيا به چه كار تو مى آيد، در حالى كه در آخرت به چنين خانه اى محتاج ترى؟ البته، اگر بخواهى ، مى توانى با همين خانه به آخرت دست يابى: در آن از ميهمان پذيرايى كنى، با خويشاوندان ، صله رَحِم نمايى و حقوقى را كه بر عهده توست ، ادا كنى . در اين صورت با آن به آخرت رسيده اى».

علاء گفت: اى اميرمؤمنان! از برادرم عاصم بن زياد به تو شكايت مى كنم.

فرمود: «چه شده است؟» .

گفت: ردا پوشيده و تارك دنيا شده است.

فرمود: «او را نزد من بياوريد».

چون آمد ، امام عليه السلام حضرت فرمود: «اى دُشمَنك خويش! [شيطان] پليد تو را گم راه ساخته است . به زن و فرزندانت رحم نمى كنى؟! تو مى پندارى كه خداوند ، نعمت هاى پاكش را بر تو حلال كرده است ، امّا دوست ندارد از آنها بهره بگيرى؟! تو نزد خداوند ، خوارتر از اين حرف هايى!» .

گفت: اى امير مؤمنان! تو خود ، جامه اى چنين خشن مى پوشى و خوراكى چنان خشك مى خورى!

فرمود: «حيف از تو! من چون تو نيستم. خداى متعال بر پيشوايان عدالت فرض كرده است كه خويشتن را در سطح مردمان نادار قرار دهند تا نادارى فقير ، او را برنشورانَد» . .

ص: 146

2 / 7الاِحتِجاجُ عَلى مَن يَدعو إلى تَركِ الدُّنيا615._ الكليني بإسناده عن هشام بن الحكم، أنّه سأل أباالكافي عن مَسعَدَةَ بنِ صَدَقة :دَخَلَ سُفيانُ الثَّورِي عَلى أبي عَبدِ اللّه عليه السلام فَرَأى عَلَيهِ ثِيابَ بيضٍ كَأَنَّها غِرقِئُ (1) البَيضِ ، فَقالَ لَهُ : إنَّ هذَا اللِّباسَ لَيسَ مِن لِباسِكَ !

فَقالَ لَهُ: اِسمَع مِنّي وعِ ما أقولُ لَكَ ، فَإِنَّهُ خَيرٌ لَكَ عاجِلاً وآجِلاً ، إن أنتَ مِتَّ عَلَى السُّنَّةِ وَالحَقِّ ولَم تَمُت عَلى بِدعَةٍ!

اُخبِرُكَ أنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله كانَ في زَمانٍ مُقفِرٍ جَدبٍ (2) ، فَأَمّا إذا أقبَلَتِ الدُّنيا فَأَحَقُّ أهلِها بِها أبرارُها لا فُجّارُها ، ومُؤمِنوها لا مُنافِقوها ، ومُسلِموها لا كُفّارُها ، فَما أنكَرتَ يا ثَورِي ، فَوَاللّهِ إنَّني لَمَعَ ما تَرى ما أتى عَلَيَّ _ مُذ عَقَلتُ _ صَباحٌ ولامَساءٌ ولِلّهِ في مالي حَقٌّ أمَرَني أن أضَعَهُ مَوضِعا إلاّ وَضَعتُهُ .

قالَ : فَأَتاهُ قَومٌ مِمَّن يُظهِرونَ الزُّهدَ ، ويَدعونَ النّاسَ أن يَكونوا مَعَهُم عَلى مِثلِ الَّذي هُم عَلَيهِ من التَّقَشُّفِ (3) ، فَقالوا لَهُ : إنَّ صاحِبَنا حَصِرَ (4) عَن كَلامِكَ ولَم تَحضُرهُ حُجَجُهُ .

فَقالَ لَهُم : فَهاتوا حُجَجَكُم !

فَقالوا لَهُ : إنَّ حُجَجَنا مِن كِتابِ اللّهِ .

فَقالَ لَهُم : فَأَدلوا (5) بِها فَإِنَّها أحَقُّ مَا اتُّبِعَ وعُمِلَ بِهِ .

فَقالوا : يَقولُ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ مُخبِرا عَن قَومٍ مِن أصحاب النَّبِي صلى الله عليه و آله : «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (6) فَمَدَحَ فِعلَهُم ، وقالَ في مَوضِعٍ آخَرَ : «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا» (7) فَنَحنُ نَكتَفي بِهذا .

فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الجُلَساءِ : إنّا رَأَيناكُم تَزهَدونَ فِي الأَطعِمَةِ الطَّيِّبَةِ ، ومَعَ ذلِكَ تَأمُرونَ النّاسَ بِالخُروجِ مِن أموالِهِم حَتّى تَمَتَّعوا أنتُم مِنها؟

فَقالَ أبو عَبدِاللّه عليه السلام : دَعوا عَنكُم ما لا تَنتَفِعونَ بِهِ ، أخبِروني أيُّهَا النَّفَرُ ألكَمُ عِلمٌ بِناسِخِ القُرآن مِن مَنسوخِهِ ، ومُحكَمِهِ مِن مُتَشابِهِهِ ؛ الَّذي في مِثلِهِ ضَلَّ مَن ضَلَّ ، وهَلَكَ مَن هَلَكَ مِن هذِهِ الاُمَّةِ؟

فَقالوا لَهُ : أو بَعضِهِ (8) ، فَأَمّا كُلُّهُ فَلا .

فَقالَ لَهُم : فَمِن هُنا اُتيتُم ! وكَذلِكَ أحاديثُ رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله . فَأَمّا ما ذَكَرتم مِن إخبارِ اللّهِ إيّانا في كِتابِهِ عَنِ القَومِ الَّذينَ أخبَرَ عَنهُم بِحُسنِ فِعالِهِم ، فَقَد كانَ مُباحا جائِزا ولَم يَكونوا نُهوا عَنهُ ، وثَوابُهُم مِنهُ عَلَى اللّهِ ، وذلِكَ أنَّ اللّهَ جَلَّ وتَقَدَّسَ أمَرَ بِخِلافِ ما عَمِلوا بِهِ فَصارَ أمرُهُ ناسِخا لِفِعلِهِم ، وكانَ نَهيُ اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ رَحمَةً مِنهُ لِلمُؤمِنينَ ونَظَرا ؛ لِكَيلا يُضِرّوا بِأَنفُسِهِم وعِيالاتِهِم مِنهُمُ الضَّعَفَةُ الصِّغارُ وَالوِلدانُ وَالشَّيخُ الفاني وَالعَجوزُ الكَبيرَةُ الَّذينَ لايَصبِرونَ عَلَى الجوعِ ، فَإِن تَصَدَّقتُ بِرَغيفي ولارَغيفَ لي غَيرُهُ ضاعوا وهَلَكوا جوعا .

فَمِن ثَمَّ قالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : «خَمسُ تَمَراتٍ أو خَمسُ قُرَصٍ أو دَنانيرُ أو دَراهِمُ يَملِكُهَا الإِنسانُ وهُوَ يُريدُ أن يُمضِيَها فَأَفضَلُها ما أنفَقَهُ الإِنسانُ عَلى والِدَيهِ ، ثُمَّ الثّانِيَةُ عَلى نَفسِهِ وعِيالِهِ ، ثُمَّ الثّالِثَةُ عَلى قَرابَتِهِ الفُقَراءِ ، ثُمَّ الرّابِعَةُ عَلى جيرانِهِ الفُقَراءِ ، ثُمَّ الخامِسَةُ في سَبيلِ اللّهِ ؛ وهُوَ أخَسُّها أجرا» .

وقالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله لِلأَنصارِيِّ حينَ أعتَقَ عِندَ مَوتِهِ خَمسَةً أو سِتَّةً مِنَ الرَّقيقِ ولَم يَكُن يَملِكُ غَيرَهُم ولَهُ أولادٌ صِغارٌ : «لَو أعلَمتُموني أمرَهُ ما تَرَكتُكُم تَدفِنوهُ مَعَ المُسلِمين ، يَترُكُ صِبيَةً صِغارا يَتَكَفَّفونَ النّاسَ!» .

ثُمَّ قالَ : حَدَّثَني أبي أنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله قالَ : «اِبدَأ بِمَن تَعولُ ، الأَدنى فَالأَدنى» .

ثُمَّ هذا ما نَطَقَ بِهِ الكِتابُ رَدّا لِقَولِكُم ونَهيا عَنهُ مَفروضا مِنَ اللّهِ العَزيزِ الحَكيمِ ، قالَ : «وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا» (9) . أفَلا تَرَونَ أنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ قالَ غَيرَ ما أراكُم تَدعونَ النّاسَ إلَيهِ مِنَ الأَثَرَةِ عَلى أنفُسِهِم ، وسَمّى مَن فَعَلَ ما تَدعونَ النّاسَ إلَيهِ مُسرِفا ، وفي غِيرِ آيَةٍ مِن كِتابِ اللّهِ يَقولُ : «إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِين» (10) ؟ فَنَهاهُم عَنِ الإِسرافِ ونَهاهُم عَنِ التَّقتيرِ ولكِن أمرٌ بَينَ أمرَينِ ؛ لايُعطي جَميعَ ما عِندَهُ ، ثُمَّ يَدعُو اللّهَ أن يَرزُقَهُ فَلا يَستَجيبُ لَهُ ، لِلحَديثِ الَّذي جاءَ عَنِ النَّبِي صلى الله عليه و آله :

«إنَّ أصنافا مِن اُمَّتي لايُستجابُ لَهُم دُعاؤُهُم : رَجُلٌ يَدعو عَلى والِدَيهِ . ورَجُلٌ يَدعو عَلى غَريمٍ ذَهَبَ لَهُ بِمالٍ فَلَم يَكتُب عَلَيهِ ولَم يُشهِد عَلَيهِ . ورَجُلٌ

يَدعو عَلَى امرَأَتِهِ وقَد جَعَلَ اللّهُ تَخلِيَةَ سَبيلِها بِيَدِهِ . ورَجُلٌ يَقعُدُ في بَيتِهِ ويَقولُ : رَبِّ ارزُقني ؛ ولايَخرُجُ ولا يَطلُبُ الرِّزقَ ، فَيَقولُ اللّهُ لَهُ : عَبدي ، أ لَم أجعَل لَكَ السَّبيلَ إلَى الطَّلَبِ وَالضَّربَ فِي الأَرضِ بِجَوارِحَ صَحيحَةٍ فَتَكونَ قَد اُعذِرتَ فيما بَيني وبَينَكَ فِي الطَّلَبِ لاِتِّباعِ أمري ولِكَيلا تَكونَ كَلاًّ عَلى أهلِكَ ؟ فَإِن شِئتُ رَزَقتُكَ ، وإن شِئتُ قَتَّرتُ عَلَيكَ وأنتَ غَيرُ مَعذورٍ عِندي . ورَجُلٌ رَزَقَهُ اللّهُ مالاً كَثيرا فَأَنفَقَهُ ثُمَّ أقبَلَ يَدعو: يا رَبِّ ارزُقني ، فَيَقولُ اللّهُ : أ لَم أرزُقكَ رِزقا واسِعا؟ فَهَلاَّ اقتَصَدتَ فيهِ كَما أمَرتُكَ ولَم تُسرِف وقَد نَهَيتُكَ عَنِ الإِسرافِ . ورَجُلٌ يَدعو في قَطيعَةِ رَحِمٍ» .

ثُمَّ عَلَّمَ اللّهُ نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله كَيفَ يُنفِقُ ، وذلِكَ أنَّهُ كانَت عِندَهُ اُوقِيَّةٌ (11) مِنَ الذَّهَبِ فَكَرِهَ أن يَبيتَ عِندَهُ فَتَصَدَّقَ بِها ، فَأَصبَحَ ولَيسَ عِندَهُ شَيءٌ ، وجاءَهُ مَن يَسأَلُهُ فَلَم يَكُن عِندَهُ ما يُعطيهِ ، فَلامَهُ السّائِلُ ، وَاغتَمَّ هُوَ حَيثُ لَم يَكُن عِندَهُ ما يُعطيهِ وكانَ رَحيما رَقيقا ، فَأَدَّبَ اللّهُ تَعالى نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله بِأَمرِهِ فَقالَ : «وَ لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا» (12) يَقولُ : إنَّ النّاسَ قَد يَسأَلونَكَ ولا يَعذِرونَكَ ؛ فَإِذا أعطَيتَ جَميعَ ما عِندَكَ مِنَ المالِ كُنتَ قَد حَسَرتَ مِنَ المالِ .

فَهذِهِ أحاديثُ رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله يُصَدِّقُهَا الكِتابُ ، وَالكِتابُ يُصَدِّقُهُ أهلُهُ مِنَ المُؤمِنينَ .

وقالَ أبو بَكر عِندَ مَوتِهِ حَيثُ قيلَ لَهُ : أوصِ ، فَقالَ : اُوصي بِالخُمُسِ ،

وَالخُمُس كَثيرٌ ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى قَد رَضِيَ بِالخُمُسِ فَأَوصى بِالخُمُسِ ، وقَد جَعَلَ اللّهُ لَهُ الثُّلُثَ عِندَ مَوتِهِ ولَو عَلِمَ أنَّ الثُّلُثَ خَيرٌ لَهُ أوصى بِهِ .

ثُمَّ مَن قَد عَلِمتُم بَعدَهُ في فَضلِهِ وزُهدِهِ : سَلمان وأبو ذَر رَضِيَ اللّهُ عَنهُما ؛ فَأَمّا سَلمانُ فَكانَ إذا أخَذَ عَطاءَهُ رَفَعَ مِنهُ قوتَهُ لِسَنَتِهِ حَتّى يَحضُرَ عَطاؤُهُ مِن قابِلٍ ، فَقيلَ لَهُ : يا أبا عَبد اللّه ، أنتَ في زُهدِكَ تَصنَعُ هذا ، وأنتَ لا تَدري لَعَلَّكَ تَموتُ اليَومَ أو غَدا! فَكانَ جَوابُهُ أن قالَ : ما لَكُم لا تَرجونَ لِيَ البَقاءَ كَما خِفتُم عَلَيَّ الفَناءَ ؟ أ ما عَلِمتُم يا جَهَلَةُ أنَّ النَّفسَ قَد تَلتاثُ (13) عَلى صاحِبِها إذا لَم يَكُن لَها مِنَ العَيشِ ما يَعتَمِدُ عَلَيهِ؟ فَإِذا هِيَ أحرَزَت مَعيشَتَهَا اطمَأَ نَّت .

وأمّا أبو ذَرٍّ فَكانَت لَهُ نُوَيقاتٌ وشُوَيهاتٌ يَحلُبُها ويَذبَحُ مِنها إذَا اشتَهى أهلُهُ اللَّحمَ ، أو نَزَلَ بِهِ ضَيفٌ ، أو رَأى بِأَهلِ الماءِ الَّذينَ هُم مَعَهُ خَصاصَةً (14) نَحَرَ لَهُمُ الجَزورَ أو مِنَ الشِّياهِ عَلى قَدرِ ما يَذهَبُ عَنهُم بِقَرَمِ (15) اللَّحمِ ؛ فَيَقسِمُهُ بَينَهُم ويَأخُذُ هُوَ كَنَصيبِ واحِدٍ مِنهُم لا يَتَفَضَّلُ عَلَيهِم .

ومَن أزهَدُ مِن هؤُلاءِ ، وقَد قالَ فيهِم رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله ما قالَ ، ولَم يَبلُغ مِن أمرِهِما أن صارا لا يَملِكانِ شَيئا البَتَّةَ ، كَما تَأمُرونَ النّاسَ بِإِلقاءِ أمتِعَتِهِم وشَيئِهِم ويُؤثِرونَ بِهِ عَلى أنفُسِهِم وعِيالاتِهِم!

وَاعلَموا أيُّهَا النَّفَرُ أنّي سَمِعتُ أبي يَروي عَن آبائِهِ عليهم السلام : أنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله قالَ يَوما : «ما عَجِبتُ مِن شَيءٍ كَعَجَبي مِنَ المُؤمِنِ ، إنَّهُ إن قُرِّضَ جَسَدُهُ في دارِ

الدُّنيا بِالمَقاريضِ كانَ خَيرا لَهُ ، وإن مَلَكَ ما بَينَ مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها كانَ خَيرا لَهُ ، وكُلُّ ما يَصنَعُ اللّهُ بِهِ فَهُوَ خَيرٌ لَهُ» ، فَلَيتَ شِعري هَل يَحيقُ (16) فيكُم ما قَد شَرَحتُ لَكُم مُنذُ اليَومِ أم أزيدُكُم ؟

أ ما عَلِمتُم أنَّ اللّهَ قَد فَرَضَ عَلَى المُؤمِنينَ في أوَّلِ الأَمرِ أن يُقاتِلَ الرَّجُلُ مِنهُم عَشَرَةً مِنَ المُشرِكين لَيسَ لَهُ أن يُوَلِّيَ وَجهَهُ عَنهُم ، ومَن وَلاّهُم يَومَئِذٍ دُبُرَهُ فَقَد تَبَوَّأَ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ؟ ثُمَّ حَوَّلَهُم عَن حالِهِم رَحمَةً مِنهُ لَهُم ؛ فَصارَ الرَّجُلُ مِنهُم عَلَيهِ أن يُقاتِلَ رَجُلَينِ مِنَ المُشرِكينَ تَخفيفا مِنَ اللّهِ لِلمُؤمِنينَ ، فَنَسَخَ الرَّجُلانِ العَشَرَةَ .

وأخبِروني أيضا عَنِ القُضاةِ ، أجَوَرَةٌ (17) هُم حَيثُ يَقضونَ عَلَى الرَّجُلِ مِنكُم نَفَقَةَ امرَأَتِهِ إذا قالَ: إنّي زاهِدٌ وإنّي لا شَيءَ لي؟ فَإِن قُلتُم: جَوَرَةٌ ، ظَلَّمَكُم أهلُ الإِسلام ، وإن قُلتُم: بَل عُدولٌ ، خَصَمتُم أنفُسَكُم ، وحَيثُ تَرُدّونَ صَدَقَةَ مَن تَصَدَّقَ عَلَى المَساكينِ عِندَ المَوتِ بِأَكثَرَ مِنَ الثُّلُثِ .

أخبِروني لَو كانَ النّاسُ كُلُّهُم كَالَّذينَ تُريدونَ زُهّادا لاحاجَةَ لَهُم في مَتاعِ غَيرِهِم ، فَعَلى مَن كانَ يُتَصَدَّقُ بِكَفّاراتِ الأَيمانِ وَالنُّذورِ وَالصَّدَقاتِ مِن فَرضِ الزَّكاةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ وَالتَّمرِ وَالزَّبيبِ وسائِرِ ماوَجَبَ فيهِ الزَّكاةُ مِنَ الإِبِلِ وَالبَقَرِ والغَنَمِ وغَيرِ ذلِكَ؟ إذا كانَ الأَمرُ كَما تَقولونَ لايَنبَغي لاِءَحَدٍ أن يَحبِسَ

شَيئا مِن عَرَضِ الدُّنيا إلاّ قَدَّمَهُ وإن كانَ بِهِ خَصاصَةٌ!

فَبِئسَ ما ذَهَبتُم إلَيهِ وحَمَلتُمُ النّاسَ عَلَيهِ ؛ مِنَ الجَهلِ بِكِتابِ اللّهِ وسُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله وأحاديثِهِ الَّتي يُصَدِّقُهَا الكِتابُ المُنزَلُ ، ورَدِّكُم إيّاها بِجَهالَتِكُم ، وتَركِكُمُ النَّظَرَ في غَرائِبِ القُرآنِ مِنَ التَّفسيرِ بِالنّاسِخِ مِنَ المَنسوخِ وَالمُحكَمِ وَالمُتَشابِهِ وَالأَمرِ وَالنَّهيِ .

وأخبِروني أينَ أنتُم عَن سُلَيمانَ بنِ داوود عليه السلام حَيثُ سَأَلَ اللّهَ مُلكا لايَنبَغي لاِءَحَدٍ مِن بَعدِهِ (18) ، فَأَعطاهُ اللّهُ _ جَلَّ اسمُهُ _ ذلِكَ ، وكانَ يَقولُ الحَقَّ ويَعمَلُ بِهِ ، ثُمَّ لَم نَجِدِ اللّهَ عابَ عَلَيهِ ذلِكَ ولا أحَدا مِنَ المُؤمِنينَ . وداوود النَّبِيِّ عليه السلام قَبلَهُ في مُلكِهِ وشِدَّةِ سُلطانِهِ ، ثُمَّ يوسُف النَّبِيِّ عليه السلام حَيثُ قالَ لِمَلِكِ مِصر : «اجْعَلْنِى عَلَى خَزَائِنِ الاْءَرْضِ إِنِّى حَفِيظٌ عَلِيمٌ» (19) فَكانَ مِن أمرِهِ الَّذي كانَ أنِ اختارَ مَملَكَةَ المَلِكِ وما حَولَها إلَى اليَمَن ، وكانوا يَمتارونَ الطَّعامَ مِن عِندِهِ لِمَجاعَةٍ أصابَتهُم ، وكانَ يَقولُ الحَقَّ ويَعمَلُ بِهِ ، فَلَم نَجِد أحَدا عابَ ذلِكَ عَلَيهِ . ثُمَّ ذُوالقَرنَين عَبدٌ أحَبَّ اللّهَ فَأَحَبَّهُ اللّهُ وطَوى لَهُ الأَسبابَ ومَلَّكَهُ مَشارِقَ الأَرضِ ومَغارِبَها ، وكانَ يَقولُ الحَقَّ ويَعمَلُ بِهِ ، ثُمَّ لَم نَجِد أحَدا عابَ ذلِكَ عَلَيهِ !

فَتَأَدَّبوا أيُّهَا النَّفَرُ بِآدابِ اللّهِ لِلمُؤمِنينَ ، وَاقتَصِروا عَلى أمرِ اللّهِ ونَهيِهِ ، ودَعوا عَنكُم مَا اشتَبَهَ عَلَيكُم مِمّا لا عِلمَ لَكُم بِهِ ، ورُدُّوا العِلمَ إلى أهلِهِ ؛ تُؤجَروا وتُعذَروا عِندَ اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ وكونوا في طَلَبِ عِلمِ ناسِخِ القُرآنِ

مِن مَنسوخِهِ ومُحكَمِهِ مِن مُتَشابِهِهِ وما أحَلَّ اللّهُ فيهِ مِمّا حَرَّمَ ؛ فَإِنَّهُ أقرَبُ لَكُم مِنَ اللّهِ وأبعَدُ لَكُم مِنَ الجَهلِ . ودَعُوا الجَهالَةَ لاِءَهلِها فَإِنَّ أهلَ الجَهلِ كَثيرٌ وأهلَ العِلمِ قَليلٌ ، وقَد قالَ اللّهُ : «وَ فَوْقَ كُلِّ ذِى عِلْمٍ عَلِيمٌ» (20) . (21) .


1- .الغِرْقِئ _ كزِبْرِج _ : القشرة الملتزقة ببياض البَيض ، أو البياض الذي يؤكل (مجمع البحرين : ج 2 ص 1316 «غرق») .
2- .الجَدْب : القَحْط (النهاية : ج 1 ص 243 «جدب») .
3- .المتَقشِّف : الذي يتبلّغ بالقوت وبالمُرَقّع [من الثياب] (الصحاح : ج 4 ص 1416 «قشف») .
4- .حَصِرَ : عَيَّ في منطقه ولم يقدر على الكلام (المعجم الوسيط : ج 1 ص 178 «حصر») .
5- .أدْلى بِحجَّتهِ : أثبتها فوصل بها إلى دعواه (المصباح المنير : ص 199 «دلو») .
6- .الحشر: 9 .
7- .الإنسان : 8 .
8- .كلمة «أو» في قولهم : «أو بعضه» بمعنى بَلْ (مرآة العقول : ج 19 ص 7) .
9- .الفرقان: 67 .
10- .الأنعام: 141 .
11- .الاُوقِيّة : أربعون درهما (الصحاح : ج 6 ص 2527 «وقى») .
12- .الإسراء: 29 .
13- .إنّ النفس قد تلتاث : أي تضطرب ولم تنبعث مع صاحبها (مجمع البحرين : ج 3 ص 1655 «لوث») .
14- .الخَصَاصَةُ : الجُوع والضَّعف ، وأصلها الفقر والحاجة إلى الشيء (النهاية : ج 2 ص 37 «خصص») .
15- .القَرَمُ : شِدّة شهوة اللحم حتّى لا يصبر عنه (النهاية : ج 4 ص 49 «قرم») .
16- .في نسخة العلاّمة المجلسي قدس سره «يحقّ» بدل «يحيق» ، حيث قال في مرآة العقول : قوله عليه السلام : «هل يحقّ فيكم» أي يثبت ويستقرّ فيكم ، ويعتقدونه حقّا . قال الفيروزآبادي : حقَّ الأمر : وجب ووقع بلا شكّ ، لازم ومتعدٍّ ، انتهى . وفي بعض النسخ : «يحيق» أي يحيط بكم ويلزمكم ؛ من قوله : «حاق به» أي أحاط به ، و«حاق بهم الأمر» لزمهم ووجب عليهم . . . وهو تصحيف كما لا يخفى (مرآة العقول : ج 19 ص 10) .
17- .الجَوْرُ : نقيض العدل وضدّ القصد ، وقوم جَوَرة (القاموس المحيط : ج 1 ص 394 «جور») .
18- .كما قال اللّه تعالى في كتابه : «قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِى وَهَبْ لِى مُلْكًا لاَّ يَن_بَغِى لاِءَحَدٍ مِّنم بَعْدِى إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ» (صآ: 35) .
19- .يوسف: 55 .
20- .يوسف: 76 .
21- .الكافي: ج 5 ص 65 ح 1 .

ص: 147

2 / 7 اعتراض به دعوت كنندگان به ترك دنيا

2 / 7اعتراض به دعوت كنندگان به ترك دنيا618.3 . ابن شعبة الحرّاني عن الإمام الكاظم عليه السلاالكافى _ به نقل از مَسعَدة بن صَدَقه _ :سفيان ثورى بر امام صادق عليه السلام درآمد و ديد امام عليه السلام جامه هايى سپيد مانند پوسته نازك چسبيده به سفيده تخم مرغ، پوشيده است . گفت: چنين جامه اى در شأن تو نيست!

امام فرمود: «از من بشنو و آنچه را به تو مى گويم ، حفظ كن؛ زيرا اين در دنيا و آخرت به نفع توست كه بر سنّت و حق بميرى و بر بدعت از دنيا نروى .

بدان كه پيامبر خدا ، در روزگار قحط و سختى به سر مى برد ؛ امّا هرگاه دنيا رو كند، سزاوارترينِ اهل دنيا به برخوردارى از آن ، نيكان آن اند ، نه نابه كارانش، و مؤمنانِ آن اند، نه منافقانش، و مسلمانانِ جامعه اند ، نه كافرانش. اين ، چه اعتراضى است كه مى كنى ، اى ثورى! به خدا سوگند، من، با اين وضعى كه در من مى بينى، از زمانى كه به سن رشد رسيده ام ، هيچ بام و شامى بر من نگذشته است كه در اموال من براى خداوند ، حقّى باشد و به من دستور داده باشد آن را بپردازم ، مگر اين كه آن حق را پرداخته ام».

در اين هنگام ، جماعتى كه دَم از زهد مى زنند و مردم را نيز به راه و رسم خود، يعنى درويشى و خرقه پوشى فرا مى خوانند، در آمدند و به ايشان گفتند: اين رفيق ما از سخن گفتن با تو درمانده و قادر به اقامه دلايلش نيست.

امام عليه السلام به آنان فرمود: «پس، شما دلايلتان را بياوريد» .

گفتند: دلايل ما از كتاب خداست.

فرمود: «آن دلايل را بازگو كنيد ؛ زيرا اين گونه دلايل به پيروى و عمل سزاوارترند».

گفتند: خداى _ تبارك و تعالى _ درباره گروهى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «و بر خويشتن ، ترجيح مى دهند ، هرچند در خود آنان ، نيازى مبرم باشد، و هر كس از بخل خويش در امان بماند. اينان ، همان رستگاران اند» . پس، عمل اين گروه را ستوده است.

در جايى ديگر مى فرمايد: «و خوراك را با آن كه دوستش مى دارند، به مستمند و يتيم و اسير مى خورانند» . ما به همين دو آيه بسنده مى كنيم.

مردى از حاضران در مجلس گفت: به نظر ما ، شما از خوراكى هاى لذيذ ، دورى مى كنيد ؛ ولى به مردم توصيه مى كنيد كه از اموالشان دست بكشند تا شما از آنها بهره مند شويد.

امام صادق عليه السلام فرمود: «اين سخنان را كه برايتان فايده اى ندارد، رها كنيد؛ و شما اى جماعت! به من بگوييد كه آيا ناسخ و منسوخ قرآن ، و محكم و متشابه آن را مى شناسيد ؛ همان كه هر كس از اين امّت به گم راهى و هلاكت افتاد ، از آنها افتاد؟» .

گفتند: بعضى از آنها را مى دانيم، امّا همه اش را نه.

فرمود: «گرفتارى شما از همين جاست . احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله نيز اين گونه است (داراى ناسخ و منسوخ و... است) ؛ امّا اين كه گفتيد : خداوند در كتابش از گروهى خبر داده و كردار آنها را ستوده است، [بدانيد كه آن روز [اين عمل آنان ، آزاد و مجاز بود و از آن ، نهى نشده بودند و ثوابشان هم از آن كار ، بر خداونداست ؛ امّا بعداً خداوند بزرگ و پاك ، خلاف آنچه كردند ، فرمان داد و اين فرمان او ، ناسخِ عمل ايشان شد. اين نهى خداوند _ تبارك و تعالى _ نيز از سر مهر و عنايت به مؤمنان بود ، براى اين كه به خود و خانواده شان (از جمله به كودكان و فرزندان خردسال و پيرمردان فرتوت و پيرزنان سالخورده خانواده كه تحمّل گرسنگى را ندارند) ، صدمه نزنند ؛ چرا كه اگر من يك گِرده نان داشته باشم و همان را هم صدقه بدهم ، اين افراد [در خانواده ام] از گرسنگى تلف مى شوند و مى ميرند.

از همين جاست كه پيامبر خدا فرمود: انسان ، پنج دانه خرما يا پنج گِرده نان يا مقدارى دينار و يا درهم دارد و مى خواهد آنها را به مصرف برساند . بهترش آن است كه آن را صرف پدر و مادرش كند؛ در درجه دوم ، صرف خودش و عائله اش؛ در مرتبه سوم ، صرف خويشاوندان نادارش؛ در مرتبه چهارم ، صرف همسايگان نادارش؛ در درجه پنجم ، در راه خدا [و جهاد [صرف كند كه اين ، اجرش از بقيه كمتر است .

پيامبر خدا ، درباره مردى از انصار كه هنگام مرگش پنج يا شش بنده خود را آزاد كرد و جز آنها چيزى نداشت و تعدادى فرزند صغير از خود بر جاى نهاد، فرمود: اگر اين كار او را به من اطّلاع داده بوديد ، نمى گذاشتم او را در گورستان مسلمانان دفن كنيد. چند بچّه صغير باقى مى گذارد كه دست گدايى پيش مردم دراز كنند » .

سپس فرمود: «پدرم برايم حديث كرد كه پيامبر خدا فرمود: از كسانى كه نانخور تو هستند ، آغاز كن، به ترتيب نزديكى شان به تو .

از اين گذشته، قرآن در ردّ گفته (و عقيده) شما و نهى از آن و به عنوان فريضه اى از جانب خداوند عزيز حكيم مى فرمايد: «و آنان كه هرگاه انفاق كنند ، نه زياده روى كنند و نه تنگ گيرند ؛ بلكه حدّ ميانه اين دو را در پيش گيرند» . آيا نمى بينيد كه خداوند _ تبارك و تعالى _ جز آن چيزى را گفته است كه مى بينم شما ، مردم را به آن دعوت مى كنيد ؛ يعنى ترجيح دادن ديگران بر خود، و بر آن كس كه آنچه شما مردم را به آن فرا مى خوانيد ، به كار بندد ، مُسرف ناميده است و در چند آيه از كتاب خدا مى فرمايد: «همانا او اسرافكاران را دوست ندارد» ؟

پس، خداوند ، مردم را از اسراف نهى كرده است و از تنگ گرفتن هم نهى كرده است ؛ بلكه بايد حدّ وسط را رعايت كرد ، نه اين كه هر چه دارد ، ببخشد و بعد دعا كند كه خدا ، روزى او را برساند . چنين دعايى پذيرفته نمى شود ، به دليل حديثى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله رسيده است: چند دسته از امّت من ، دعايشان

مستجاب نمى شود: مردى كه پدر و مادرش را نفرين كند؛ مردى كه بدهكارش را كه به او مالى داده و آن را يادداشت نكرده و گواه نگرفته است [و او مالش را خورده است] ، نفرين كند؛ مردى كه زنش را نفرين كند ، حال آن كه خداوند اختيار طلاقش را به دست او داده است؛ مردى كه در خانه اش بنشيند و بگويد: خدايا ! روزى مرا برسان ، و بيرون نرود و در طلب روزى برنيايد . خداوند به او فرمايد: اى بنده من! آيا بدن و اندامى سالم به تو ندادم تا بتوانى براى به دست آوردن روزى در زمين بگردى و در نتيجه [اوّلاً] با پيروى كردن از دستور من در آنچه ميان من و تو براى طلب روزى است ، معذور باشى و [ثانياً] بارى بر دوش خانواده ات نباشى؟ امّا حالا اگر بخواهم ، روزى ات مى دهم و اگر بخواهم ، بر تو تنگ مى گيرم و تو را در نزد من ، عذرى نيست . مردى كه خداوند ، ثروت فراوانى روزى او كند و او همه آن را انفاق [يا خرج] كند و بعد دعا كند كه: پروردگارا! به من روزى عطا كن . خداوندمى فرمايد: آيا روزى فراخى به تو ندادم؟ چرا دستور مرا به كار نبستى و در انفاق آن روزى ، جانب اعتدال نگه نداشتى؟ و چرا اسراف مى كنى ، در صورتى كه من ، تو را از اسرافكارى نهى كردم؟! و ديگر ، مردى كه براى بُريده شدن رابطه خويشاوندى دعا كند .

خداوند به پيامبرش آموخت كه چگونه انفاق كند، بدين سان كه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله يك اوقيه (1) طلا بود و خوش نداشت شب را با آنها به سر ببرد . پس، همه را صدقه داد. صبح كه شد ، چيزى در اختيار نداشت. سائل نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد ؛ امّا ايشان چيزى نداشت كه به او بدهد. سائل ، ايشان را ملامت كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله از اين كه چيزى نداشت تا به او بدهد و از طرفى انسانى مهربان و دل رحم بود، ناراحت شد. خداوند متعال ، اين دستورالعمل را به پيامبرش صادر كرده فرمود: «دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار هم گشاده دستى منما تا ملامت شده ، حسرت زده بر جاى بمانى» .

مى فرمايد: گاه مردم از تو مى خواهند و معذورت نمى دارند. پس، اگر همه پولى را كه دارى ، ببخشى ، آن گاه ، دستت از مال خالى مى شود [و چيزى براى انفاق باقى

نمى ماند].

اين احاديث پيامبر خداست و قرآن ، آنها را تأييد مى كند، و قرآن را هم مؤمنان اهل آن ، تصديق مى كنند.

به ابو بكر در هنگام مرگش گفتند: وصيّت كن .

او گفت: به يكْ پنجم وصيّت مى كنم و يك پنجم هم بسيار است. خداوند متعال به يك پنجم رضايت داده است . لذا او به يك پنجم وصيّت كرد، در حالى كه خداوند تا يك سوم را در هنگام مرگش، در اختيار او گذاشته بود و اگر ابو بكر مى دانست كه وصيّت به يك سوم برايش بهتر است ، بدان وصيّت كرده بود.

از اين گذشته، پس از او كسى كه فضل و زهدش را شما مى دانيد ، سلمان و ابو ذر هستند. سلمان ، هرگاه مقرّرى خود [از بيت المال] را مى گرفت ، خرج سال خود را تا سررسيد مقرّرى سال آينده اش، از آن بر مى داشت. به او گفته شد: اى ابو عبد اللّه ! تو با آن همه زهدت اين كار را مى كنى، در حالى كه نمى دانى شايد امروز يا فردا بميرى .

سلمان در پاسخ گفت: چرا شما به همان اندازه كه بيم مرگ مرا داريد ، اميد به زنده ماندنم نداريد؟ اى نادانان! مگر نمى دانيد كه نفس ، وقتى زندگى اش تأمين نباشد ، بر صاحبش مى شورد و هرگاه زندگى خود را تأمين كند ، آرام مى گيرد؟

ابو ذر هم چند تايى شتر و ميش داشت كه شير آنها را مى دوشيد و هرگاه خانواده اش هوس گوشت مى كرد يا ميهمانى برايش مى رسيد ، يكى از آنها را سر مى بُريد، يا اگر مى ديد مردمِ آبگاهى كه با او زندگى مى كردند ، گرسنه اند شترى يا از گوسفندان به اندازه اى كه ميل و نياز آنها به گوشت را فرو نشاند، برايشان مى كُشت و ميانشان تقسيم مى كرد و خودش هم به اندازه سهم يكى از آنها ، و نه بيشتر، بر مى داشت.

از اينها زاهدتر چه كسى است؟ پيامبر خدا هم در فضيلت آنان سخن ها گفته است . با اين حال ، هيچ گاه كارشان به آن جا نرسيد كه اصلاً چيزى نداشته باشند، آن طور كه شما از مردم مى خواهيد ، دار و ندارشان را رها كنند و ديگران را بر خود و خانواده شان ترجيح دهند .

بدانيد اى جماعت كه شنيدم پدرم از پدرانش روايت مى كند كه: روزى پيامبر

خدا فرمود: هيچ چيز به اندازه مؤمن ، مرا متعجّب نساخته است . اگر در دنيا بدنش را با قيچى تكّه تكّه كنند ، برايش خير است و اگر هم مالك شرق تا غرب زمين باشد ، باز برايش خير است . [خلاصه] هر كارى كه خدا با او بكند ، برايش خير [و به نفع او [است .

كاش مى دانستم كه آنچه امروز برايتان توضيح دادم ، در شما كارگر افتاد يا باز هم بايد بگويم!

آيا نمى دانيد كه خداوند در آغاز كار [اسلام] ، بر مؤمنان مقرّر داشت كه يك مرد از آنان با ده تن مشرك بجنگد و حق ندارد از برابر آنها بگريزد و در آن روز ، هر كس به مشركانْ پشت مى كرد ، جايگاهش آتش دوزخ بود؟

امّا بعد ؛ خداوند از سرِ مهرش به آنان، اين تكليف را از آنان بگردانَد و از آن پس ، هر مرد مسلمانى مى بايست با دو مشرك بجنگد و اين ، تخفيفى بود از جانب خداوند در حقّ مؤمنان. پس، [حكم] دو مرد ، [حكمِ] ده مرد را نسخ كرد.

نيز به من بگوييد كه آيا هرگاه فردى از شما بگويد: «من زاهدم و چيزى ندارم»، ولى قاضيان بر او حكم كنند كه نفقه زنش را بدهد، آن قاضيان ستم كرده اند؟ اگر بگوييد: ستمكارند ، اهل اسلام ، نسبت ستم كردن به شما مى دهند . و اگر بگوييد: عادل اند ، خود را محكوم كرده ايد. نيز آن جا كه صدقه دادن كسى را كه در هنگام مرگش بيش از يكْ سومِ مال خود را به مستمندان صدقه دهد ، رد مى كنيد.

به من بگوييد: اگر همه مردم، آن گونه كه شما مى خواهيد، زاهد بودند و نيازى به مال ديگران نداشتند ، پس كفّاره هاى سوگندها و نذورات و صدقات زكات واجب طلا و نقره و خرما و كشمش و ساير چيزهايى كه در آنها زكات واجب است (مانند : شتر و گاو و گوسفند و غير اينها) به چه كسى داده مى شد؟ اگر وضع چنان باشد كه شما مى گوييد ، ديگر هيچ كس نبايد چيزى از مال دنيا را نگه دارد ، بلكه بايد آن را انفاق كند ، حتّى اگر خودش به آن نياز شديد داشته باشد.

چه بد راه و مسلكى در پيش گرفته ايد و مردم را به آن مى كشانيد! اين به سبب نا آشنايى به كتاب خداوند و سنّت پيامبر او و احاديث وى است كه كتاب آسمانى ،

آنها را تصديق مى كند ، ولى شما از روى نادانى ردّشان مى كنيد، و انديشيدن در شگفتى هاى قرآن و تشخيص ناسخ و منسوخ ، محكم و متشابه ، و امر و نهى را رها كرده ايد.

از سليمان بن داوود عليه السلام به من باز گوييد ، آن گاه كه از خداوند ، سلطنتى درخواست كرد كه سزاوار احدى پس از او نباشد و خداوند بلند نام هم آن را به او داد و [با اين حال] سليمان ، حق مى گفت و به حق عمل مى كرد و ما نديده ايم كه خداوند و يا احدى از مؤمنان ، اين كار (داشتن سلطنتى پرشكوه و بى مانند) را بر او عيب گيرد. پيش از او، داوود نبى عليه السلام نيز پادشاهى و سلطنتى عظيم داشت. يوسف پيامبر صلى الله عليه و آله نيز به پادشاه مصر گفت: «مرا بر خزانه هاى زمين [مصر] بگمار كه من ، نگهبانى دانايم» و كارش به آن جا كشيد كه مملكت پادشاه [ِ مصر] و پيرامون آن تا يمن را در اختيار گرفت و مردم [ديگر نقاط] بر اثر خشك سالى كه بديشان رسيده بود ، از نزد او جيره و آذوقه مى بردند.

با اين حال ، او حق مى گفت و به حق عمل مى كرد [و دنيا و جاه و مقام آن ، او را از مسير حق منحرف نساخت]، و نديده ايم كسى به اين خاطر بر او خرده بگيرد [كه چرا سلطنت و پادشاهى داشته است]. ذوالقرنين نيز بنده اى بود كه خدا را دوست مى داشت و خدا هم او را دوست داشت و اسباب [رسيدن به هرچه مى خواهد] (2) را برايش فراهم آورد و او را بر شرق و غرب عالم ، پادشاهى داد و با اين حال ، حق مى گفت و به آن عمل مى كرد، و احدى را هم نديده ايم كه به سبب اين امر بر او خرده بگيرد .

پس، اى جماعت! آداب خداوند را نسبت به مؤمنان ، پيشه خود سازيد و به امر و نهى خدا بسنده كنيد، و آنچه را كه بر شما مشتبه شده و بدانها علم

داريد، وا گذاريد و علم [به آنها] را به اهلش برگردانيد تا هم مأجور باشيد و هم نزد خداى _ تبارك و تعالى _ معذور. در جستجوى شناخت ناسخ قرآن از منسوخ آن ، و محكمش از متشابهش ، و حلالش از حرامش باشيد؛ زيرا اين ، شما را به خدا نزديك تر و از نادانى دورتر مى سازد. نادانى را براى اهلش وا نهيد كه اهل نادانى بسيارند و اهل دانش ، اندك . خداوند مى فرمايد: «و فرادستِ هر صاحب دانشى، دانشمندى است» .

.


1- .اوقيه: چهل درهم (الصحاح، ج 6، ص 2527 «وقى»).
2- .اشاره است به آيه 84 سوره كهف : «اسباب هرچه را در اختيارش گذاشتيم» .

ص: 148

. .

ص: 149

. .

ص: 150

. .

ص: 151

. .

ص: 152

. .

ص: 153

. .

ص: 154

. .

ص: 155

. .

ص: 156

. .

ص: 157

. .

ص: 158

. .

ص: 159

. .

ص: 160

2 / 8الاِستِثمارُ مِنَ الدُّنياالكتاب«وَ ابْتَغِ فِيمَا ءَاتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَ لاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِى الاْءَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ» . (1)

الحديث624.2 . الطبرسي في مكارم الأخلاق عن رسول اللّه صلى الرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أصلِحوا دُنياكُم ، وَاعمَلوا لاِآخِرَتِكُم ، كَأَنَّكُم تَموتون غَدا . (2)625.3 . الصدوق بإسناده عن جابر ، عن أبي جعفر الباقر ععنه صلى الله عليه و آله :اِعمَل لِدُنياكَ كَأَنَّكَ تَعيشُ أبَدا ، وَاعمَل لاِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَموتُ غَدا . (3)626.4 . الكليني بإسناده عن سعد الخفّاف ، عن أبي جعفرالإمام عليّ عليه السلام :اِعمَل لِدُنياكَ بِقَدرِ مُقامِكَ فيها . (4)627.1 . التفسير المنسوب للإمام العسكري عليه السلام :عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المُنسوبَةِ إلَيهِ _ :يَابنَ آدَمَ ، لَيسَ بِكَ غَناءٌ عَن نَصيبِكَ مِنَ

الدُّنيا ، وأنتَ إلى نَصيبِكَ مِنَ الآخِرَةِ أفقَرُ . (5) .


1- .القصص : 77 .
2- .مسند الشهاب : ج 1 ص 417 ح 717 ، الفردوس : ج 1 ص 101 ح 334 وفيه «فإنّكم» بدل «كأنّكم» وكلاهما عن أبي هريرة ، الجامع الصغير : ج 1 ص 164 ح 1089 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 234 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 156 ح 3569 عن العالم عليه السلام ، كفاية الأثر : ص 227 عن جنادة بن أبي اُميد (اُميّة) عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 44 ص 139 ح 6 .
4- .جامع الأخبار : ص 511 ح 1432 .
5- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 321 ح 688 ، المعجم الكبير : ج 20 ص 35 ح 49 عن معاذ بن جبل من دون إسنادٍ إلى المعصوم .

ص: 161

2 / 8 بهره گيرى از دنيا

2 / 8بهره گيرى از دنياقرآن«و در آنچه خدا به تو داده است ، سراى آخرت را بجوى و بهره ات از دنيا را نيز فراموش مكن ؛ و همچنان كه خدا به تو نيكى كرده است ، نيكى كن و در زمين ، فساد مجوى ؛ چرا كه خدا فسادگران را دوست نمى دارد».

حديث633.1 . في الكافي عن الصادق ، عن أمير المؤمنين عليهماپيامبر صلى الله عليه و آله :دنيايتان را درست كنيد و براى آخرتتان كار كنيد ، آن سان كه گويى همين فردا مى ميريد.634.2 . عليّ بن إبراهيم، عن أبيه، عن الإمام الحسن العپيامبر صلى الله عليه و آله :براى دنيايت چنان كار كن كه گويى تا ابد زنده خواهى ماند، و براى آخرتت چنان كار كن كه گويى همين فردا مى ميرى.635.1 . الكليني بإسناده عن إبراهيم ، عن أبي عبد اللّهامام على عليه السلام :براى دنيايت به اندازه ماندنت در آن، كار كن.636.2 . الخصيبي بإسناده عن المفضّل بن عمر الجعفي ، عنامام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :اى پسر آدم! تو را از سهم

دنيايت بى نيازى نيست ؛ امّا به سهم آخرتت نيازمندترى.

.

ص: 162

637.1 . الشيخ الطوسي قدس سره بإسناده عن زكريّا بن مالعنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :الدُّنيا مَطِيَّةُ المُؤمِنِ ، عَلَيها يَرتَحِلُ إلى رَبِّهِ ، فَأَصلِحوا مَطاياكُم تُبَلِّغكُم إلى رَبِّكُم . (1)638.2 . وعن العلاّمة، عن المفضّل بن عمر، عن جعفر الصاالإمام الصادق عليه السلام :_ في بَيانِ ما وَعَظَ بِهِ لُقمان ابنَهُ _: خُذ مِنَ الدُّنيا بَلاغا ، ولا تَرفُضها فَتَكونَ عِيالاً عَلَى النّاسِ ، ولا تَدخُل فيها دُخولاً يَضُرُّ بِآخِرَتِكَ . (2)2 / 9هذا طَلَبُ الآخِرَةِ641.ما رواه الصدوق بإسناده عن عبد اللّه بن سنان، عن ذرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مِن فِقهِ الرَّجُلِ أن يُصلِحَ مَعيشَتَهُ ، ولَيسَ مِن حُبِّكَ الدُّنيا طَلَبُ ما يُصلِحُكَ . (3)642.ما رواه الصدوق بإسناده عن عن حمران بن أعين، قال :الكافي عن عبداللّه بن أبي يَعفور :قالَ رَجُلٌ لاِءَبي عَبدِ اللّه عليه السلام : وَاللّهِ إنّا لَنَطلُبُ الدُّنيا ونُحِبُّ أن نُؤتاها !

فَقالَ : تُحِبُّ أن تَصنَعَ بِها ماذا؟

قالَ : أعودُ بِها عَلى نَفسي وعِيالي ، وأصِلُ بِها ، وأتَصَدَّقُ بِها ، وأحُجُّ وأعتَمِرُ .

فَقالَ عليه السلام : لَيسَ هذا طَلَبَ الدُّنيا ، هذا طَلَبُ الآخِرَةِ . (4)643.الكليني بإسناده عن محمّد بن سليمان ، عن أبيه، عنالأمالي عن عبد اللّه بن أبي يَعفورٍ :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّه عليه السلام يَقولُ : إنّا لَنُحِبُّ الدُّنيا وألاّ

نُعطاها خَيرٌ لَنا ، وما اُعطِيَ أحَدٌ مِنها شَيئا إلاّ نَقَصَ حَظُّهُ فِي الآخِرَةِ .

قالَ : فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : إنّا وَاللّهِ لَنَطلُبُ الدُّنيا!

فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّه عليه السلام : تَصنَعُ بِها ماذا؟

قالَ : أعودُ بِها عَلى نَفسي وعَلى عِيالي ، وأتَصَدَّقُ مِنها ، وأصِلُ مِنها ، وأحُجُّ مِنها .

قالَ : فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : لَيسَ هذا طَلَبَ الدُّنيا ، هذا طَلَبُ الآخِرَةِ . (5) .


1- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 317 ح 640 .
2- .تفسير القمّي : ج 2 ص 164 عن حمّاد ، قصص الأنبياء : ص 190 ح 238 عن إبراهيم بن عبد الحميد عن أبي الحسن عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 13 ص 411 ح 2 .
3- .شُعب الإيمان : ج 5 ص 254 ح 6563 عن عبد اللّه بن عمر ، كنز العمّال : ج 3 ص 50 ح 5439 .
4- .الكافي : ج 5 ص 72 ح 10 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 327 ح 903 .
5- .الأمالي للطوسي : ص 662 ح 1381 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 127 ح 130 .

ص: 163

2 / 9 اين، دنياطلبى نيست

644.الكليني أيضا بإسناده عن أبي بصير ، عن أبي جعفر علامام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :دنيا ، مَركب مؤمن است كه با آن به سوى پروردگارش سفر مى كند . پس مَركب هايتان را بِه سازيد تا شما را بِه پروردگارتان برسانند.645.العيّاشي عن مسعدة بن صدقة، عن أبي جعفر، عن أبيه،امام صادق عليه السلام _ در ذكر اندرزهاى لقمان به فرزندش _ :از دنيا به قدر كفاف برگير؛ نه آن را به كلّى كنار نِه كه نانخور مردم شوى، و نه آن سان به دنيا درآى كه به آخرتت زيان بزند.2 / 9اين، دنياطلبى نيست648.الكليني بإسناده عن محمّد بن منصور، عن العبد الصالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از فهميدگى مرد است كه معيشتش را درست كند، و تلاش براى آنچه تو را سر و سامان مى بخشد ، از دنيا دوستى ات به شمار نمى آيد.649.ما رواه الكليني بإسناده عن حمزة بن بزيع ، عن أبيالكافى _ به نقل از عبد اللّه بن ابى يعفور _ :مردى به امام صادق عليه السلام گفت: به خدا كه ما دنياطلب هستيم و دوست داريم دنيا به ما داده شود!

امام عليه السلام فرمود: «دوست دارى با آن چه كنى؟» .

گفت: با آن به خودم و خانواده ام بهره اى رسانم، صله رحِم به جا آورم، صدقه بدهم و حجّ و عمره بگزارم.

فرمود: «اين ، دنياطلبى نيست . اين ، آخرت طلبى است».650.عدّة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمّد ، عن ابن أبي نالأمالى طوسى _ به نقل از عبد اللّه بن ابى يعفور_ :از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد: «ما البتّه دنيا را دوست مى داريم ؛ ولى اگر به ما داده نشود ، براى

ما بهتر است. به هيچ كس چيزى از دنيا داده نشد ، مگر آن كه بهره او از آخرت ، كم شد».

مردى به ايشان گفت: به خدا سوگند كه ما طالب دنيا هستيم!

امام صادق عليه السلام به او فرمود: «كه با آن چه كنى؟»

گفت: با آن به خودم و خانواده ام بهره اى رسانم، از آن صدقه بدهم، با آن صله رَحِم به جا آورم، و از آن حجّ بگزارم.

امام صادق عليه السلام فرمود: «اين ، دنياطلبى نيست . اين ، آخرت طلبى است».

.

ص: 164

راجع : ص 82 (الدنيا الحميدة) .

2 / 10الدُّعاءُ لِلرَّفاهِيَةِ فِي المَعيشَةِالكتاب«وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الآخِرَةِ حَسَنَةً وقِنَا عَذَابَ النَّارِ» . (1)

«وَاكْتُبْ لَنَا فِى هَ_ذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ» . (2)

الحديثصحيح البخاري عن أنَس :كانَ أكثَرُ دُعاءِ النَّبِي صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ رَبَّنا ، آتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً ، وقِنا عَذابَ النّارِ . (3) .


1- .البقرة : 201 .
2- .الأعراف : 156 .
3- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2347 ح 6026 ، الأدب المفرد : ص 204 ح 682 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2070 ح 26 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 85 ح 1519 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 203 ح 11981 وفي الثلاثة الأخيرة «دعوة يدعو بها» بدل «دعاء» ، كنز العمّال : ج 7 ص 73 ح 18020 .

ص: 165

2 / 10 دعا براى رفاه در زندگى

ر . ك : ص83 (دنياى پسنديده) .

2 / 10دعا براى رفاه در زندگىقرآن«برخى از مردم مى گويند: اى پروردگار ما! در دنيا به ما نيكى ، و در آخرت نيز به ما نيكى عطا فرما، و از عذاب آتش نگاهمان دار».

«و براى ما در اين دنيا ، نيكى مقرّر فرما و در آخرت نيز؛ زيرا ما به سوى تو بازگشته ايم».

حديثصحيح البخارى _ به نقل از اَن_َس _ :بيشترين دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله اين بود: «بار خدايا، اى پروردگار ما ! در دنيا به ما نيكى ، و در آخرت نيز نيكى عطا فرما، و ما را از عذاب آتش ، نگه دار.

.

ص: 166

الإمام الصادق عليه السلام _ في قَولِ اللّهِ : «رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الآخِرَةِ حَسَنَةً» _ : رِضوانَ اللّهِ وَالجَنَّةَ فِي الآخِرَةِ ، وَالمَعاشَ وحُسنَ الخُلُقِ فِي الدُّنيا . (1)الكافي عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام :يُستَحَبُّ أن تَقولَ بَينَ الرُّكن وَالحَجَرِ : اللّهُمَّ آتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً ، وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وقِنا عَذابَ النّارِ .

وقالَ : إنَّ مَلِكا مُوَكَّلاً يَقولُ : آمينَ . (2)صحيح مسلم عن أبي هريرة :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : اللّهُمَّ أصلِح لي دينِيَ الَّذي هُوَ عِصمَةُ أمري ، وأصلِح لي دُنيايَ الَّتي فيها مَعاشي . (3)الأمالي عن أبي بُردَةَ الأَسلمي عن أبيه :كانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله إذا صَلَّى الصُّبحَ رَفَعَ صَوتَهُ حَتّى يَسمَعَ أصحابُهُ يَقولُ : «اللّهُمَّ أصلِح لي دينِيَ الَّذي جَعَلتَهُ لي عِصمَةً» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، «اللّهُمَّ أصلِح لي دُنيايَ الَّتي جَعَلتَ فيها مَعاشي» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، «اللّهُمَّ أصلِح لي آخِرَتِيَ الَّتي جَعَلتَ إلَيها مَرجِعي» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، وأعوذُ بِعَفوِكَ مِن نَقِمَتِكَ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنكَ ، لا مانِعَ لِما أعطَيتَ ، ولا مُعطِيَ لِما مَنَعتَ ، ولا يَنفَعُ ذَا الجَدِّ (4) مِنكَ الجَدُّ» . (5) .


1- .الكافي : ج 5 ص 71 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 327 ح 900 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 156 ح 3566 ، معاني الأخبار : ص 175 ح 1 وزاد فيهما «والسعة في الرزق» بعد «الآخرة» وكلّها عن جميل بن صالح ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 98 ح 274 عن عبد الأعلى وفيه «السعة في المعيشة» بدل «المعاش» ، بحار الأنوار : ج 71 ص 383 ح 18 .
2- .الكافي : ج 4 ص 408 ح 7 .
3- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2087 ح 71 ، الأدب المفرد : ص 201 ح 668 ، المعجم الأوسط : ج 7 ص 198 ح 7261 ، مشكاة المصابيح : ج 1 ص 760 ح 2483 ، كنز العمّال : ج 2 ص 182 ح 3645 .
4- .لا ينفع ذا الجَدّ منك الجَدُّ : أي لا ينفع ذا الغنى عنك غناه (لسان العرب : ج 3 ص 107 «جدد») .
5- .الأمالي للطوسي : ص 158 ح 265 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 134 ح 14 ؛ المعجم الأوسط : ج 7 ص 142 ح 7106 نحوه ، عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 49 ح 127 عن أبي برزة الأسلمي عن أبيه ، الأذكار للنووي : ص 202 عن أبي برزة وفيها «بك منك» بدل «بعفوك من نقمتك» .

ص: 167

1.. جاء في بحار الأنوار نقلاً عن كتاب الأنوار :امام صادق عليه السلام _ درباره اين سخن خداوند: «اى پروردگار ما! در دنيا به ما نيكى دِه و در آخرت نيز نيكى» _ : [يعنى] خشنودى خدا و بهشت در آخرت، و اخلاق خوش در دنيا.2.وفيه أيضا : قال أبو الحسن البكري في كتاب الأنوارالكافى _ به نقل از عبد اللّه بن سنان _ :امام صادق عليه السلام فرمود: «مستحب است كه ميان رُكن و حَجَر بگويى: بار خدايا! در دنيا به ما نيكى ، و در آخرت نيز نيكى عطا فرما، و ما را از عذاب آتش ، نگه دار ».

امام عليه السلام فرمود: «فرشته اى گماشته شده مى گويد: آمين!».3.وفيه كذلك خبر شهادة أمير المؤمنين عليه السلام :صحيح مسلم _ به نقل از ابو هريره _ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هميشه مى فرمود:بار خدايا! دين مرا كه مايه نگهدارى كار من است، برايم اصلاح فرما و دنيايم را نيز كه زندگى من در آن است، برايم اصلاح كن.الأمالى طوسى _ به نقل از ابو برده اَسلَمى از پدرش _ :پيامبر خدا ، پس از خواندن نماز صبح، با صداى بلند ، طورى كه يارانش بشنوند ، سه بار مى گفت: «بار خدايا»! دين مرا كه مايه مصونيت من قرارش داده اى، برايم اصلاح فرما».

سه بار مى گفت: «بار خدايا! دنياى مرا كه معاش مرا در آن قرار داده اى ، برايم اصلاح فرما».

سه بار مى گفت: «بار خدايا! آخرت مرا كه بازگشتم را به آن قرار داده اى ، اصلاح كن».

سه بار مى گفت: «بار خدايا! من از خشم تو به خشنودى تو پناه مى برم، و از كيفر تو به گذشتت پناه مى برم».

سه بار هم مى گفت: «بار خدايا! من از تو به تو پناه مى برم. آنچه را تو عطا كنى ، چيزى مانعش نمى شود، و آنچه را تو ندهى ، كس نمى تواند عطايش كند، و توانگرىِ توانگر در برابر توبه به كارش نمى آيد». .

ص: 168

1.. ما جاء في الغيبة للطوسي قال :صحيح مسلم عن أبي مالك عن أبيه :أنَّهُ سَمِعَ النَّبِي صلى الله عليه و آله وأتاهُ رَجُلٌ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، كَيفَ أقولُ حينَ أسأَلُ رَبّي؟

قالَ : قُل : «اللّهُمَّ اغفِر لي وَارحَمني وعافِني وَارزُقني» ويَجمَعُ أصابِعَهُ إلاَّ الإِبهامَ ؛ فَإِنَّ هؤُلاءِ تَجمَعُ لَكَ دُنياكَ وآخِرَتَكَ . (1)2.وبهذا الإسناد ، عن أحمد بن علي الرازي ، قال :مسند أبي يَعلى عن أنس :كانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله إذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِن إخوانِهِ ثَلاثَةَ أيّامٍ سَأَلَ عَنهُ ، فَإِن كانَ غائِبا دَعا لَهُ ، وإن كانَ شاهِدا زارَهُ ، وإن كانَ مَريضا عادَهُ ، فَفَقَدَ رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ فِي اليَومِ الثّالِثِ ، فَسَأَلَ عَنهُ ، فَقيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، تَرَكناهُ مِثلَ الفَرخِ لا يَدخُلُ في رَأسِهِ شَيءٌ إلاّ خَرَجَ مِن دُبُرِهِ ، قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِبَعضِ أصحابِهِ : عودوا أخاكُم .

قالَ : فَخَرَجنا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَعودُهُ ، وفِي القَومِ أبو بَكر وعُمَر ، فَلَمّا دَخَلنا عَلَيهِ إذ هُوَ كَما وُصِفَ لَنا ، قالَ : فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كَيفَ تَجِدُكَ؟

قالَ : لا يَدخُلُ في رَأسي شَيءٌ إلاّ خَرَجَ مِن دُبُري !

قالَ : ومِمَّ ذاكَ؟

قالَ : يا رَسولَ اللّه ، مَرَرتُ بِكَ وأنتَ تُصَلِّي المَغرِبَ فَصَلَّيتُ مَعَكَ وأنتَ تَقرَأُ هذِهِ السّورَةَ «الْقَ_ارِعَةُ * مَا الْقَارِعَةُ» (2) إلى آخِرِها «نَارٌ حَامِيَةُ» ، قالَ : فَقُلتُ : اللّهُمَّ ما كانَ لي من ذَنبٍ أنتَ مُعَذِّبي عَلَيهِ فِي الآخِرَةِ فَعَجِّل لي عُقوبَتَهُ فِي الدُّنيا ، فَنَزَلَ بي ما تَرى .

قالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : بِئسَ ما قُلتَ ، ألا سَأَلتَ اللّهَ أن يُؤتِيَكَ فِي الدُّنيا حَسَنَةً ، وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً ، ويَقِيَكَ عَذابَ النّارَ؟!

قالَ : فَأَمَرَهُ النَّبِي صلى الله عليه و آله فَدَعا بِذلِكَ ، ودَعا لَهُ النَّبِي صلى الله عليه و آله ، فَقامَ كَأَنَّما نَشِطَ مِن عِقالٍ (3) . (4) .


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2073 ح 36 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 381 ح 15877 وفيه «واهدني» بدل «وعافني» و ح 15881 عن أبي طارق بن أشيم ، الأدب المفرد : ص 196 ح 651 عن سعد بن طارق بن أشيم الأشجعي وكلاهما نحوه .
2- .القارعة : 1 و 2 .
3- .يقال للمريض إذا بَرأ ، وللمغشيّ عليه إذا أفاق : كأنّما اُنشِطَ من عِقَال . ونَشِطَ : أي حُلَّ . قال ابن الأثير : وكثيرا ما يجيء في الرواية «كأنّما نَشِطَ من عِقالٍ» وليس بصحيح (لسان العرب : ج 7 ص 414 «نشط») .
4- .مسند أبي يعلى : ج 3 ص 381 ح 3416 ، المطالب العالية : ج 2 ص 345 ح 2436 ، الدرّ المنثور : ج 8 ص 608 .

ص: 169

1.. ما جاء في المحاسن :صحيح مسلم _ به نقل از مالك از پدرش _ :مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى پيامبر خدا! وقتى از پروردگارم درخواست مى كنم، چگونه بگويم؟

فرمود: «بگو: بار خدايا ! مرا بيامرز، و به من رحم كن، و عافيتم بخش و روزى ام ده»، و بجز انگشت شصت ، بقيه انگشتانش را جمع كند ؛ چون اينها ، دنيا و آخرت را براى تو جمع مى كند.2.وفي عيون أخبار الرضا عليه السلام قال الصدوق :مسند أبى يعلى _ به نقل از اَن_َس _ :پيامبر خدا ، هرگاه سه روز فردى از برادرانش را نمى ديد ، جوياى او مى شد ؛ اگر [در شهر] نبود ، برايش دعا مى كرد ؛ اگر [در شهر [بود ، به ديدارش مى رفت و اگر بيمار بود ، به عيادتش مى رفت. يك بار ، سه روز مردى از انصار را نديد، جوياى حال او شد. گفته شد: اى پيامبر خدا! از نزد او كه آمديم ، مثل يك جوجه شده بود و هرچه مى خورد ، دفع مى كرد.

پيامبر خدا به عدّه اى از يارانش فرمود: «از برادرتان عيادت كنيد».

ما به همراه پيامبر خدا به عيادت او رفتيم. ابو بكر و عمر هم در آن جمع بودند. چون بر او در آمديم ، ديديم همان گونه است كه به ما گفته شده بود. پيامبر خدا فرمود: «حالت چگونه است؟» .

گفت: هرچه مى خورم ، دفع مى كنم.

فرمود: «چرا به اين روز افتادى؟» .

گفت: اى پيامبر خدا! روزى به تو برخوردم . مشغول خواندن نماز مغرب بودى و من هم به تو اقتدا كردم و سوره : «الْقَ_ارِعَةُ * مَا الْقَارِعَةُ» تا آخرش «نَارٌ حَامِيَةُم» را قرائت مى كردى. من گفتم: خدايا! اگر گناهى دارم كه به واسطه آن ، مرا در آخرت عذاب خواهى كرد ، كيفر آن را در همين دنيا به من بچشان. اين بلا بر من آمد كه مى بينى.

پيامبر خدا فرمود: «بد چيزى گفته اى. چرا از خدا درخواست نكردى كه در دنيا و در آخرت به تو نيكى دهد و از عذاب آتش ، نگاهت دارد؟!» .

پس، پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود كه اين گونه دعا كند. آن مرد هم چنان دعا كرد. و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز همين گونه دعا كرد و او سرِحال شد و از جا برخاست ، چنان كه گويى بند از پايش باز شده باشد. .

ص: 170

1.. جاء في كتاب القراءات :الإمام زين العابدين عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : ألا اُخبِرُكُم بِما يَكونُ بِهِ خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وإذا كُرِبتُم (1) وَاغتَمَمتُم (2) دَعَوتُمُ اللّهَ بِهِ فَفَرَّجَ عَنكُم؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّهِ .

قالَ : قولوا : «لا إلهَ إلاَّ اللّهُ رَبُّنا لا نُشرِكُ بِهِ شَيئا» ثُمَّ ادعوا بِما بَدا لَكُم . (3)2.وفيه أيضا :الإمام الصادق عليه السلام :كانَ عِلِيُّ بنُ الحُسَين عليه السلام يَدعو بِهذَا الدُّعاءِ :

اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ حُسنَ المَعيشَةِ ، مَعيشَةً أتَقَوّى بِها عَلى جَميعِ حَوائِجي ، وأتَوَصَّلُ بِها فِي الحَياةِ إلى آخِرَتي ، مِن غَيرِ أن تُترِفَني (4) فيها فَأَطغى ، أو تُقتِرَ (5) بِها عَلَيَّ فَأَشقى ، أوسِع عَلَيَّ مِن حَلالِ رِزقِكَ وأفِض عَلَيَّ مِن سَيبِ (6) فَضلِكَ ؛

نِعمَةً مِنكَ سابِغَةً وعَطاءً غَيرَ مَمنونٍ ، ثُمَّ لا تَشغَلني عَن شُكرِ نِعمَتِكَ بِإِكثارٍ مِنها تُلهيني بَهجَتُهُ وتَفتِنّي زَهَراتُ زَهوَتِهِ ، ولا بِإِقلالٍ عَلَيَّ مِنها يَقصُرُ بِعَمَلي كَدُّهُ ويَملاَءُ صَدري هَمُّهُ ، أعطِني مِن ذلِكَ يا إلهي غِنىً عَن شِرارِ خَلقِكَ ، وبَلاغا أنالُ بِهِ رِضوانَكَ ، وأعوذُ بِكَ يا إلهي مِن شَرِّ الدُّنيا وشَرِّ ما فيها . لا تَجعَلِ الدُّنيا عَلَيَّ سِجنا ولا فِراقَها عَلَيَّ حُزنا ، أخرِجني مِن فِتنَتِها مَرضِيّا عَنّي مَقبولاً فيها عَمَلي إلى دارِ الحَيَوانِ ومَساكِنِ الأَخيارِ ، وأبدِلني بِالدُّنيَا الفانِيَةِ نَعيمَ الدّارِ الباقِيَةِ . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن أزلِها وزِلزالِها ، وسَطَواتِ شَياطينِها وسَلاطينِها ونَكالِها (7) ، ومِن بَغيِ مَن بَغى عَلَيَّ فيها . اللّهُمَّ مَن كادَني فَكِدهُ ومَن أرادَني فَأَرِدهُ ، وفُلَّ عَنّي حَدَّ مَن نَصَبَ لي حَدَّهُ ، وأطفِ عَنّي نارَ مَن شَبَّ لي وَقودَهُ ، وَاكفِني مَكرَ المَكَرَةِ وَافقَأ عَنّي عُيونَ الكَفَرَةِ ، وَاكفنِي هَمَّ مَن أدخَلَ عَلَيَّ هَمَّهُ ، وَادفَع عَنّي شَرَّ الحَسَدَةِ ، وَاعصِمني مِن ذلِكَ بِالسَّكينَةِ ، وألبِسني دِرعَكَ الحَصينَةَ ، وَاخبَأني (8) في سِترِكَ الواقي ، وأصلِح لي حالي ، وصَدِّق قَولي بِفِعالي ، وبارِك لي في أهلي ومالي . (9) .


1- .كرَبَهُ الأمرُ : شقّ عليه (المصباح المنير : ص 529 «كرب») .
2- .في المصدر : «وأغممتم» ، وما في المتن أثبتناه من بحار الأنوار .
3- .المحاسن : ج 1 ص 100 ح 71 عن سعيد بن المسيّب ، الدعوات : ص 56 ح 143 وفيه «اللّه اللّه اللّه » بدل «لا إله إلاّ اللّه » ، بحار الأنوار : ج 93 ص 208 ح 11 .
4- .المُتْرَفُ : المُتَنَعِّم المتوسّع في ملاذّ الدنيا وشهواتها (النهاية : ج1 ص 187 «ترف») .
5- .أقْتَرَ اللّه ُ رِزْقَهُ : أي ضيّقه وقلّله (النهاية : ج 4 ص 12 «قتر») .
6- .السَّيْبُ : العطاء (القاموس المحيط : ج 1 ص 84 «سيب») .
7- .النَّكالُ : العُقوبة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1834 «نكل») .
8- .خبأ الشيءَ : سَتَرهُ (القاموس المحيط : ج 1 ص 13 «خبا») .
9- .الكافي : ج 2 ص 553 ح 13 عن أبي بصير ، مصباح المتهجّد : ص 351 ح 466 عن الإمام زين العابدين عليه السلام نحوه وراجع الإقبال : ج 1 ص 304 وص 134 وجمال الاُسبوع : ص 295 وص 241 وبحار الأنوار : ج 90 ص 12 ح 2 .

ص: 171

3.وفيه كذلك :امام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا فرمود: «آيا به شما خبر دهم از چيزى كه خير دنيا و آخرت به آن است، و هرگاه ناراحت و اندوهگين شديد ، با آن خدا را بخوانيد و خداوند ، غم و رنج شما را بزدايد؟»

گفتند: بگو اى پيامبر خدا!

فرمود: «بگوييد: لا إله إلاّ اللّه ربّنا ، لا نشرك به شيئاً ؛ جز خداى يكتا كه پروردگار ماست ، خدايى نيست و ما هيچ گونه به وى شِرك نمى ورزيم . سپس ، هر دعايى كه خواستيد ، بكنيد».4.ومن رواياته ما جاء في كتاب التوحيد للصدوق قال :امام صادق عليه السلام :على بن حسين عليهماالسلام اين دعا را مى خواند:

«بار خدايا! از تو نيكويىِ معشيت را درخواست مى كنم؛ معيشتى كه با آن بتوانم همه نيازهايم را برآورم، و بدان وسيله ، در اين زندگى به آخرتم نايل آيم؛ نه آن چنان مرا در آن غوطه ور سازى كه دچار طغيان شوم، و نه آن سان بر من تنگ گيرى كه به رنج و سختى بيفتم، از روزىِ حلالت به من گشايش ده و از باران فضلت بر من بريزان. نعمتى بى نقض و دَهِشى بى وقفه از جانب خودت [به من ارزانى دار] ؛ امّا نه چندان بر آن بيفزاى كه خرّمى اش مرا به خود سرگرم سازد و شكوه و زيبايى اش فريفته ام گردانَد و در نتيجه ، از شكر نعمتت بازمانم، و نه چندان آن را بر من بِكاه كه رنج تحصيلش باعث كوتاهى ام در عمل [وعبادت] شود و همّ و غمش سينه ام را پُر كند.

اى معبود من! از اين روزى ات آن قدر به من عطا فرما كه از بَدانِ خَلقت

بى نياز شوم و به وسيله آن ، به خشنودىِ (/ بهشتِ) رضوان تو نايل آيم.

پناه مى برم به تو ، اى معبود من! از شرّ دنيا و شرّ آنچه در دنياست. دنيا را بر من زندان مگردان و جدايى آن را مايه اندوهم قرار مده. مرا از اين سراى آزمايش ، در حالى به سراى زندگانى و سكونتگاه نيكان [آخرت [بِبَر كه از من ، خشنود باشى و اعمالم پذيرفته باشد ، و نعمت هاى آن سراى ماندگار را جايگزين اين دنياى فنا پذيرم كن.

بار خدايا! به تو پناه مى برم از سختى و بلاهاى دنيا و يورش هاى شياطين و سلاطين آن ، و تنبيه و مجازات هايش، و از زورگويى و ستمِ كسى كه در اين دنيا به من ستم كند و زورگويى كند.

بار خدايا! هركه برايم نقشه كشيد ، تو برايش نقشه بكش، و هركه قصد من كرد ، قصد او كن و تيغ آن كس را كه بر رويم تيغ كشيد، كُند كن و آتش آن كس را كه براى من آتش افروخت ، خاموش كن و دسيسه دسيسه گران را از من بگردان و چشم هاى كافران را از من ، كور گردان و بدسِگالى كسى را كه نسبت به من در سر پرورانده ، از من دور كن و گزند بدخواهان (يا: شور چشمان) را از من دفع كن و با آرامش [خود] ، مرا از آن نگه دار و زره محكم خود را بر من بپوشان و مرا در پرده نگه دارنده ات پنهان بدار، حالم را نكو گردان و كردارم را مطابق گفتارم قرار ده و به خانواده ام و اموالم بركت عطا فرما. .

ص: 172

5.وفي الخصال :تهذيب الأحكام عن أبي حمزةَ الثُّمالي :أخَذتُ هذَا الدُّعاءَ مِن أبي جَعفَر عليه السلام ، وكانَ يُسَمّيهِ الدُّعاءَ الجامِعَ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ

. . . أسأَ لُكَ اللّهُمَّ الرَّفاهِيَةَ في مَعيشَتي ما أبقَيتَني ، مَعيشَةً أقوى بِها عَلى

طاعَتِكَ وأبلُغُ بِها رِضوانَكَ ، وأصيرُ بِها مِنكَ إلى دارِ الحَيَوانِ (1) غَدا .

اللّهُمَّ ارزُقني رِزقا حَلالاً يَكفيني ولا تَرزُقني رِزقا يُطغيني ، ولا تَبتَلِيَنّي بِفَقرٍ أشقى بِهِ مُضَيَّقا عَلَيَّ ، أعطِني حَظّا وافِرا في آخِرَتي ومَعاشا واسِعا هَنيئا مَريئا في دُنيايَ ، ولا تَجعَلِ الدُّنيا عَلَيَّ سِجنا ولا تَجعَل فِراقَها عَلَيَّ حُزنا ، أجِرني من فِتنَتِها وَاجعَل عَمَلي فيها مَقبولاً وسَعيي فيها مَشكورا .

اللّهُمَّ ومَن أرادَني فيها بِسوءٍ فَأَرِدهُ ، ومَن كادَني فيها فَكِدهُ . (2) .


1- .الحَيَوان : قيل : هي الحياة التي لا يعقبها موت (المصباح المنير : ص 161 «حيى») .
2- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 76 ح 234 ، الكافي : ج 2 ص 587 ح 26 وليس فيه «اللهمّ ارزقني رزقا حلالاً يكفيني» ، مُهج الدعوات : ص 217 وليس فيه «مريئا» وبزيادة «مرضيّا» بعد «فتنتها» ، بحار الأنوار : ج 94 ص 269 ح 3 وراجع مصباح المتهجّد : ص 549 ح 640 والمقنعة : ص 179 ح 15 .

ص: 173

1.. ما جاء في الكافي :تهذيب الاحكام _ به نقل از ابو حمزه ثمالى _ :اين دعا را از امام باقر عليه السلام كه آن را دعاى جامع مى ناميد، فرا گرفتم:

«به نام خداوند مهرگستر مهربان... بار خدايا! از تو درخواست مى كنم كه تا زنده هستم، زندگى ام را در رفاه و آسايش قرار دهى، به طورى كه با آن

بر طاعت تو توانا باشم و به خشنودى (/ بهشت) تو نايل آيم و فردا[ى قيامت [از جانب تو به سراى زندگانى [بهشت] بروم.

بار خدايا! روزى حلالى نصيبم كن كه در حدّ كفايت من باشد و رزقى كه مرا به سركشى بكشاند ، روزى ام مكن و به فقرى گرفتارم مساز كه باعث رنج و سختى من گردد، در آخرت ، بهره اى فراوان عطايم كن و در دنيا ، زندگى فراخ و خوش و گوارا. دنيا را بر من زندان مگردان و جدايى آن را مايه اندوهم قرار مده. مرا از فتنه آن ، در پناه خود دار و اعمالم را در آن ، بپذير و تلاشم را در آن ، شايان تقدير قرار ده.

بار خدايا! هركس در دنيا نسبت به من قصد سوء كرد ، تو قصد او كن و هركس در آن برايم نقشه كشيد ، برايش نقشه بكش. .

ص: 174

2.وفيه أيضا :الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ قَد تَعلَمُ ما يُصلِحُني مِن أمرِ دُنيايَ وآخِرَتي ، فَكُن بِحَوائِجي حَفِيّا . (1)3.وفي الكافي كذلك :عنه عليه السلام :اللّهُمَّ أعطِني كُلَّ سُؤلي ، وَاقضِ لي حَوائِجي ، ولا تَمنَعنِي الإِجابَةَ وقَد ضَمِنتَها لي ، ولا تَحجُب دُعائي عَنكَ وقَد أمَرتَني بِهِ ، وَامنُن عَلَيَّ بِكُلِّ ما يُصلِحُني في دُنيايَ وآخِرَتي ؛ ما ذَكَرتُ مِنهُ وما نَسيتُ ، أو أظهَرتُ أو أخفَيتُ ، أو أعلَنتُ أو أسرَرتُ . (2)4.وفيه أيضا :الإمام الصادق عليه السلام _ مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ يونُسَ بنَ عَمّار _ :أعطِني مِن خَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ما أنتَ أهلُهُ ، وَاصرِف عَنّي مِن شَرِّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ما أنتَ أهلُهُ . (3) .


1- .الصحيفة السجّاديّة : ص 95 الدعاء 22 وراجع مصباح المتهجّد : ص82 ح132 و ص471 ح568 وفلاح السائل : ص 329 ح 317 وبحار الأنوار : ج 86 ص 15 ح 11 .
2- .الصحيفة السجادية : ص 106 الدعاء 25 .
3- .الكافي : ج 2 ص 259 ح 30 و ص 565 ح 4 و ج 3 ص 327 ح 20 ، عدّة الداعي : ص 257 كلّها عن يونس بن عمّار ، مصباح المتهجّد : ص 139 ح 226 ، المصباح للكفعمي : ص 196 كلاهما من دون إسنادٍ إلى المعصوم ، بحار الأنوار : ج 95 ص 80 ح 6 .

ص: 175

1.. ما جاء في الكافي :امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! تو مى دانى كه كار دنيا و آخرتِ مرا چه چيز به صلاح مى آورد . پس حاجت هايم را عطا فرما.2.وفي الخصال قال الصدوق :امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! همه درخواست هايم را به من عطا فرما، حوايجم را برآور و اجابت را كه برايم تضمين كرده اى ، از من دريغ مكن و دعايم را كه تو خود به آن دستور داده اى ، از درگاهت محجوب مگردان و هر آنچه را كه سبب اصلاح من در دنيا و آخرتم شود ، به من عطا فرما ؛ چه آنهايى را كه ياد كردم و يا فراموش نمودم، چه آنهايى را كه اظهار كردم و يا نهان داشتم، چه آنهايى را كه آشكارا گفتم و يا در دل ، بيان داشتم.3.وفي الخصال أيضا :امام صادق عليه السلام _ بخشى از دعايى كه امام عليه السلام به يونس بن عمّار آموخت _ :از نيكى دنيا و آخرت ، آنچه را كه تو اهل آنى ، به من عطا فرما و از بدى دنيا و آخرت نيز ، آنچه را كه تو اهل آنى ، از من بگردان. .

ص: 176

عنه عليه السلام _ مِن دُعائِهِ في زِيارَةِ الحُسَينِ عليه السلام عِندَ وَداعِهِ _ :اللّهُمَّ لا تَشغَلني فِي الدُّنيا عَن شُكرِ نِعمَتِكَ ، ولا بِإِكثارٍ فيها فَتُلهِيَني عَجائِبُ بَهجَتِها وتَفتِنَني زَهرَتُها ، ولا بِإِقلالٍ يُضِرُّ بِعَمَلي ضَرُّهُ ويَملاَءُ صَدري هَمُّهُ ، أعطِني مِن ذلِكَ غِنىً عَن شِرارِ خَلقِكَ ، وبَلاغا (1) أنالُ بِهِ رِضاكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (2)الكافي عن محمّد الجعفي عن أبيه :كُنتُ كَثيرا ما أشتَكي عَيني ، فَشَكَوتُ ذلِكَ إلى أبي عَبدِاللّه عليه السلام ، فَقالَ : ألا اُعَلِّمُكَ دُعاءً لِدُنياكَ وآخِرَتِكَ وبَلاغا لِوَجَعِ عَينَيكَ؟ قُلتُ : بَلى ، قالَ : تَقولُ في دُبُرِ الفَجرِ ودُبُرِ المَغرِبِ :

اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّد عَلَيكَ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاجعَلِ النّورَ في بَصَري ، وَالبَصيرَةَ في ديني ، وَاليَقينَ في قَلبي ، وَالإِخلاصَ في عَمَلي ، وَالسَّلامَةَ في نَفسي ، وَالسَّعَةَ في رِزقي ، وَالشُّكرَ لَكَ أبَدا ما أبقَيتَني . (3)1.. ما جاء في الكافي وعلل الشرائع واللفظ للكافي :الكافي عن عبد الرّحمن بن سَيابَة :قُلتُ لاِءَبي عَبدِ اللّه عليه السلام : أدعو وأنا ساجِدٌ؟ فَقالَ : نَعَم ، فَادعُ لِلدُّنيا وَالآخِرَةِ ، فَإِنَّهُ رَبُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (4)2.وفي الأمالي قال الطوسي :الكافي عن عليّ بن مَهزِيار :كَتَبَ مُحَمَّدُ بنُ إبراهيم إلى أبِي الحَسَنِ عليه السلام : إن رَأَيتَ

يا سَيِّدي أن تُعَلِّمَني دُعاءً أدعو بِهِ في دُبُرِ صَلاتي يَجمَعُ اللّهُ بِهِ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ .

فَكَتَبَ عليه السلام : تَقولُ :

أعوذُ بِوَجهِكَ الكَريمِ ، وعِزَّتِكَ الَّتي لا تُرامُ ، وقُدرَتِكَ الَّتي لا يَمتَنِعُ مِنها شَيءٌ ، مِن شَرِّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، ومِن شَرِّ الأَوجاعِ كُلِّها . (5) .


1- .البَلاغ : ما يُتَبَلَّغ ويُتَوصَّل به إلى الشيء المطلوب(النهاية : ج 1 ص 152 «بلغ») .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 598 ح 3200 ، كامل الزيارات : ص 436 ح 699 كلاهما عن يوسف الكناسي ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 68 ، مصباح المتهجّد : ص 728 ح 819 كلاهما من دون إسنادٍ إلى المعصوم وفيهما «ذكرك» بدل «شكر نعمتك» وفيها «زهرات زينتها» بدل «زهرتها» و«كدّه» بدل «ضرّه» ، بحار الأنوار : ج 101 ص 204 ح 32 .
3- .الكافي : ج 2 ص 549 ح 11 ، الأمالي للمفيد : ص 179 ح 9 ، الأمالي للطوسي : ص 196 ح 334 ، المصباح للكفعمي : ص 233 وفيها «تكفي به وجع» بدل «بلاغا لوجع» ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 247 ح 2597 وليس فيهما «عليك» ، فلاح السائل : ص 410 ح 282 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 90 ح 8 .
4- .الكافي : ج 3 ص 323 ح 6 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 299 ح 1207 وفيه «أدعو اللّه » بدل «أدعو» .
5- .الكافي : ج 3 ص 346 ح 28 ، مصباح المتهجّد : ص 51 ح 68 من دون إسنادٍ إلى المعصوم ، بحار الأنوار : ج 86 ص 48 .

ص: 177

امام صادق عليه السلام _ از دعاى ايشان در زيارت خداحافظى با امام حسين عليه السلام _ :بار خدايا! در دنيا مرا از گزاردن شكر نعمت هايت باز مدار، نه چندان در دنيا فزونى ام بخش كه شُكوه خيره كننده آن ، مرا سرگرم سازد و زرق و برقش فريفته ام گرداند، و نه چندان تهى دستم كن كه به عملم لطمه بزند و دغدغه اش ذهنم را پُر كند ؛ [بلكه] از آن به اندازه اى به من ببخش كه از بَدانِ خلقت بى نيازم گرداند و در حدّى باشد كه با آن ، به خشنودى تو دست يابم، اى مهربان ترينِ مهربانان!الكافى _ به نقل از محمّد جعفى از پدرش _ :من بسيار به چشم درد مبتلا مى شدم. از آن ، به امام صادق عليه السلام شكايت كردم . فرمود: «آيا دعايى براى دنيا و آخرتت و بهبود درد چشمانت به تو نياموزم؟» .

گفتم: چرا.

فرمود: «در تعقيب نماز صبح و مغرب مى گويى:

بار خدايا! به حقّ محمّد و آل محمّد بر تو ، از تو درخواست مى كنم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و در ديده ام نور قرار ده، در دينم بينش، در دلم يقين، در كردارم اخلاص، در روانم سلامت و در روزى ام گشايش، و اين كه تا زنده ام ، همواره سپاس گزارِ تو باشم.الكافى _ به نقل از عبدالرحمان بن سَيابه _ :به امام صادق عليه السلام گفتم: در حال سجده دعا كنم؟

فرمود: «آرى. براى دنيا و آخرت ، دعا كن؛ زيرا كه او خداوندگار دنيا و آخرت است».الكافى _ به نقل از على بن مهزيار _ :محمّد بن ابراهيم به ابوالحسن عليه السلام نوشت: سرورم! اگر صلاح مى دانى ، دعايى به من بياموز كه در تعقيبِ نمازم بخوانم

و خداوند به واسطه آن ، خير دنيا و آخرت را به من بدهد.

امام عليه السلام نوشت: مى گويى:

«به ذات بزرگوار تو، و به اقتدار شكست ناپذير تو، و به قدرتت كه هيچ چيز از آن سر بر نمى تابد ، پناه مى برم از بدى دنيا و آخرت و از بدى همه دردها». .

ص: 178

1.. ما جاء في تهذيب الأحكام :الكافي عن هِلقامِ بن أبي هِلقام :أتَيتُ أبا إبراهيم عليه السلام (1) فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ، عَلِّمني دُعاءً جامِعا لِلدُّنيا وَالآخِرَةِ وأوجِز .

فَقالَ : قُل في دُبُرِ الفَجرِ إلى أن تَطلُعَ الشَّمسُ : سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ وأسأَ لُهُ مِن فَضلِهِ .

قالَ هِلقام : ولَقَد كُنتُ مِن أسوَاَء أهلِ بَيتي حالاً ، فَما عَلِمتُ حَتّى أتاني ميراثٌ مِن قِبَلِ رَجُلٍ ما ظَنَنتُ أنَّ بَيني وبَينَهُ قَرابَةً ، وإنِّي اليَومَ لَمِن أيسَرِ أهلِ بَيتي ، وما ذلِكَ إلاّ مِمّا عَلَّمَني مَولايَ العَبدُ الصّالِح عليه السلام . (2)2.وفي كتاب الغيبة قال النعماني :الإمام عليّ عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله إذا أمسى قالَ : «. . . اللّهُمَّ إنَّكَ بِجَميعِ حاجَتي عالِمٌ ، وإنَّكَ عَلى جَميعِ نُجحِها قادِرٌ ، اللّهُمَّ أنجِحِ اللَّيلَةَ كُلَّ حاجَةٍ لي ، ولا تَزِدني في دُنيايَ ، ولا تَنقُصني في آخِرَتي» ، وإذا أصبَحَ قالَ مِثلَ ذلِكَ . (3)عنه عليه السلام _ فِي الدُّعاءِ _ :اللّهُمَّ لا تَجعَلِ الدُّنيا لي سِجنا ، ولا فِراقَها عَلَيَّ حُزنا ،

أعوذُ بِكَ مِن دُنيا تَحرِمُنِي الآخِرَةَ ، ومِن أمَلٍ يَحرِمُنِي العَمَلَ ، ومِن حَياةٍ تَحرِمُني خَيرَ المَماتِ . (4) .


1- .أي الإمام الكاظم عليه السلام .
2- .الكافي : ج 2 ص 550 ح 12 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 328 ح 962 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 34 ح 2075 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 131 ح 7 .
3- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 334 ح 7657 عن الحارث ، كنز العمّال : ج 2 ص 634 ح 4951 .
4- .نثر الدرّ : ج 1 ص 284 .

ص: 179

الكافى _ به نقل از هلقام بن ابى هلقام _ :خدمت ابو ابراهيم (امام كاظم) عليه السلام رسيدم و گفتم: فدايت شوم! دعايى به من بياموز كه جامع دنيا و آخرت باشد و كوتاه بياموز.

فرمود: «پس از نماز صبح تا طلوع خورشيد بگو: منزّه است خداى بزرگ ، و ستايش ، مخصوص اوست. از خدا آمرزش مى طلبم و از فضل او مسئلت مى كنم».

وضع زندگى من از همه فاميلم بدتر بود ؛ امّا [در اثر خواندن اين دعا [ناگهان ارثيه اى از جانب مردى به من رسيد كه گمان نمى كردم بين من و او خويشاوندى اى باشد و امروز ، من از ثروتمندترين افراد خاندانم هستم. اين نبود ، مگر به بركت دعايى كه مولايم ، عبد صالح ، به من آموخت.1.. ما جاء في المحاسن :امام على عليه السلام :پيامبر خدا ، شب كه مى شد، مى گفت: «... بار خدايا! تو از همه حاجت هايم آگاهى و به برآوردن همه آنها توانايى. بار خدايا! امشب هر حاجتى كه دارم ، برآورده ساز و در دنيايم ميفزاى و از آخرتم مكاه...» . صبح كه مى شد نيز چنين دعايى مى كرد.2.وفي الكافي :امام على عليه السلام _ دعا _ :بار خدايا! دنيا را برايم زندان مگردان و جدايى آن را مايه اندوهم مساز. به تو از دنيايى كه مرا از آخرت محروم گرداند و از اميدى كه

مرا از عمل باز بدارد، و از زندگى اى كه مرا از بهترين مُردن محروم سازد ، به تو پناه مى برم». .

ص: 180

2 / 11ثَوابُ مَن أخَذَ الدُّنيا بِحَقِّها2.وفي الخصال للشيخ الصدوق قال :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا خَضِرَةٌ (1) حُلوَةٌ ، مَنِ اكتَسَبَ فيها مالاً مِن حِلِّهِ وأنفَقَهُ في حَقِّهِ أثابَهُ اللّهُ عَلَيهِ وأورَدَهُ جَنَّتَهُ ، ومَنِ اكتَسَبَ فيها مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ وأنفَقَهُ في غَيرِ حَقِّهِ أحَلَّهُ اللّهُ دارَ الهَوانِ ، ورُبَّ مُتَخَوِّضٍ في مالِ اللّهِ (2) ورَسولِهِ لَهُ النّارُ يَومَ القِيامَةِ . يَقولُ اللّهُ : «كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَ_هُمْ سَعِيرًا» (3) . (4)1.عن الحسين بن الحسن بن بندار ، ومحمّد بن قولويه المسند ابن حنبل عن خولَةَ بِنتِ قَيس _ اِمرَأَةِ حَمزَةَ بنِ عَبدِ المُطَّلِب رضى الله عنه _ :إنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله دَخَلَ عَلى حَمزَة فَتَذاكَرَا الدُّنيا ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ الدُّنيا خَضِرَةٌ حُلوَةٌ ، فَمَن أخَذَها بِحَقِّها بورِكَ لَهُ فيها ، ورُبَّ مُتَخَوِّضٍ في مالِ اللّهِ ومالِ رَسولِهِ لَهُ النّارُ يَومَ يَلقَى اللّهَ . (5)2.عن سعد ، قال : حدّثني أحمد بن محمّد بن عيسى ، عنرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن طَلَبَ الدُّنيا حَلالاً اِستِعفافا عَنِ المَسأَلَةِ ، وسَعيا عَلى أهلِهِ ،

وتَعَطُّفا عَلى جارِهِ ، لَقِيَ اللّهَ ووَجهُهُ كَالقَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ . ومَن طَلَبَ الدُّنيا مُكاثِرا بِها حَلالاً (6) مُرائِيا ، لَقِيَ اللّهَ وهُوَ عَلَيهِ غَضبانُ . (7) .


1- .خَضِرَة : أي غَضّة ناعمة طريّة (النهاية : ج 2 ص 41 «خضر») .
2- .رُبّ مُتَخَوّضٍ في مال اللّه : أي ربّ مُتصرّف في مال اللّه تعالى بما لا يرضاه اللّه (لسان العرب : ج 7 ص 147 «خوض») .
3- .الإسراء : 97 .
4- .شُعب الإيمان : ج 4 ص 396 ح 5527 عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 3 ص 184 ح 6076 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 10 ص 299 ح 27122 ، سنن الترمذي : ج 4 ص 587 ح 2374 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 76 ح 6932 عن حمنة وكلاهما نحوه ، المعجم الكبير : ج 24 ص 230 ح 585 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 280 ح 10306 عن عمرة بنت الحارث نحوه ، حلية الأولياء : ج 7 ص 311 وليس فيهما صدره ، كنز العمّال : ج 3 ص 184 ح 6075 .
6- .الظاهر أنّ الصواب في العبارة : «من طلب الدنيا حلالاً مكاثرا بها . . .» كما في أغلب المصادر .
7- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 5 ص 258 ح 7 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 298 ح 10375 ، مشكاة المصابيح : ج 2 ص 658 ح 5207 ، مسند إسحاق بن راهويه : ج 1 ص 353 ح 352 ، حلية الأولياء : ج 3 ص 110 كلّها عن أبي هريرة وفيها «مكاثرا مفاخرا» ، كنز العمّال : ج 4 ص 12 ح 9247 .

ص: 181

2 / 11 پاداش كسى كه دنيا را به حق برگيرد

2 / 11پاداش كسى كه دنيا را به حق (1) برگيرد1.. ما جاء في الكافي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا دل پذير و شيرين است. هركه در آن مالى از حلال به دست آورد و در راه درستش هزينه كند ، خداوند ، او را بر اين كار ، پاداش دهد و به بهشت خويش بَرَد و هركه در دنيا ، مالى از غيرِ حلال به دست آورد و به ناحق هزينه اش كند ، خداوند ، او را به سراى خفّت و خوارى در آوَرد. اى بسا تصرّف كننده اى در مال خدا (2) و پيامبر او كه روز قيامت ، آتش ، سزاى اوست. خداوند مى فرمايد: «هر بار كه آتش آن فرو نشيند ، شراره اى [تازه] برايشان مى افزاييم».2.وفي الهداية الكبرى للخصيبي :مسند ابن حنبل _ به نقل از خوله دختر قيس ، همسر حمزة بن عبد المطّلب _ :پيامبر خدا بر حمزه وارد شد و ميان آن دو از دنيا سخن به ميان آمد. پيامبر خدا فرمود: «دنيا ، جذّاب و شيرين است. پس هر كه آن را به حق برگيرد ، در آن به او بركت داده شود و اى بسا تصرّف كننده در مال خدا و مال پيامبر او كه آن روز كه خدا را ديدار كند، آتش در انتظار او باشد.3.وفي التوحيد قال الصدوق :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه دنيا را از راه حلال طلب كند ، براى اين كه دست خواهش و نياز به سوى كسى دراز نكند و خانواده اش را تأمين كند و به همسايه اش

محبّتى نمايد، با چهره اى چون ماه شب چهارده ، خدا را ديدار كند و هركه دنيا را از راه حلال بطلبد ، براى آن كه با ثروتش بر ديگران بنازد و آن را به رُخ بكشد ، در حالى خداوند را ديدار كند كه خدا از او در خشم است.

.


1- .يعنى به اندازه نياز و از راه حلال.
2- .يعنى برخلاف رضاى خدا در آن دخل و تصرّف كند.

ص: 182

4.وفي معاني الأخبار قال :الإمام الباقر عليه السلام :مَن طَلَبَ الرِّزقَ فِي الدُّنيَا استِعفافا عَنِ النّاسِ ، وتَوسيعا عَلى أهلِهِ ، وتَعَطُّفا عَلى جارِهِ ، لَقِيَ اللّهَ يَومَ القِيامَةِ ووَجهُهُ مِثلُ القَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ . (1)راجع : ص 352 (التحذير من الاغترار بالدنيا / الدنيا خضرة حلوة) .

.


1- .الكافي : ج 5 ص 78 ح 5 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 324 ح 890 وفيه «سعيا» بدل «توسيعا» وكلاهما عن أبي حمزة ، ثواب الأعمال : ص 215 ح 1 عن عمرو بن جميع عن الإمام الصادق عليه السلام ، مسند زيد : ص 255 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 103 ص 8 ح 31 .

ص: 183

امام باقر عليه السلام :هركس در دنيا به دنبال روزى رود تا دست نياز سوى مردم دراز نكند و خانواده اش را در آسايش قرار دهد و به همسايه اش كمك كند ، روز قيامت ، با صورتى چون ماه شب چهارده ، خداوند را ديدار مى كند.ر . ك : ص353 (برحذر داشتن از فريفته شدن به دنيا/ دنياخوش و شيرين است) .

.

ص: 184

الفصل الثالث : ما يُنال به خير الدّنيا والآخرة3 / 1الحِكمَةالكتاب«يُؤْتِى الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الاْءَلْبَ_بِ» . (1)

الحديث2.وما جاء في رجال الكشّي :لقمان عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ _ :يا بُنَيَّ تَعَلَّمِ الحِكمَةَ تَشَرَّف بِها . . . وكَيفَ يَظُنُّ ابنُ آدَمَ أن يَتَهَيَّأَ لَهُ أمرُ دينِهِ ومَعيشَتِهِ بِغَيرِ حِكمَةٍ؟ ولَن يُهَيِّئَ اللّهُ أمرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ إلاّ بِالحِكمَةِ ، ومَثَلُ الحِكمَةِ بِغَيرِ طاعَةٍ مَثَلُ الجَسَدِ بِغَيرِ نَفسٍ ومَثَلُ الصَّعيدِ بِغَيرِ ماءٍ ، ولا صَلاحَ لِلجَسَدِ بِغَيرِ نَفسٍ ولا لِلصَّعيدِ بِغَيرِ ماءٍ ولا لِلحِكمَةِ بِغَيرِ طاعَةٍ . (2) .


1- .البقرة : 269 .
2- .أعلام الدين : ص 327 ، كنز الفوائد : ج 2 ص 66 و ص 67 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 219 ح 51 .

ص: 185

فصل سوم : عوامل دستيابى به خير دنيا و آخرت

3 / 1 حكمت

فصل سوم: عوامل دستيابى به خير دنيا و آخرت3 / 1حكمتقرآن«حكمت را [خداوند] به هركه بخواهد ، مى دهد، و به هركه حكمت داده شود ، هر آينه ، خير فراوان داده شده است ؛ و پند نمى گيرند ، مگر خردمندان».

حديث1.. ما جاء قي الاختصاص :لقمان عليه السلام _ در سفارش به فرزندش _ :فرزندم! حكمت بياموز تا بدان ، شرافت يابى... آدمى چگونه گمان مى برد كه بدون حكمت، كار دين و معيشتش سامان مى پذيرد؟ خداوند هرگز كار دنيا و آخرت را سامان نمى دهد ، مگر با حكمت، و حكايت حكمت بى طاعت [ِ خداوند] ، حكايتِ جسم بى جان و حكايتِ زمين بى آب است. نه جسم بدون جان به كار مى آيد ، نه زمين بدون آب ، و نه حكمت بدون طاعت.

.

ص: 186

3 / 2إيثارُ الآخِرَةِ. وفيه أيضا :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن آثَرَ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ حُرِمَهُما جَميعا ، ومَن آثَرَ الآخِرَةَ عَلَى الدُّنيا أصابَهُما جَميعا . (1)3.وفي تفسير العيّاشي :الإمام عليّ عليه السلام :إن جَعَلتَ دُنياكَ تَبَعا لِدينِكَ ، أحرَزتَ دينَكَ ودُنياكَ ، وكُنتَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الفائِزينَ . (2)1.. ما جاء في كامل الزيارات :الإمام زين العابدين عليه السلام :كَتَبَ رَجُلٌ إلى أبيَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام : يا سَيِّدي أخبِرني بِخَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . فَكَتَبَ إلَيهِ :

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ

أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ مَن طَلَبَ رِضَا اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ كَفاهُ اللّهُ اُمورَ النّاسِ ، ومَن طَلَبَ رِضَا النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَكَلَهُ اللّهُ إلَى النّاسِ . وَالسَّلامُ . (3)2.وفي عيون أخبار الرضا عليه السلام قال الصدوق :الإمام الصادق عليه السلام :مَن أرادَ الحَديثَ لِمَنفَعَةِ الدُّنيا لَم يَكُن لَهُ فِي الآخِرَةِ نَصيبٌ ، ومَن أرادَ بِهِ خَيرَ الآخِرَةِ أعطاهُ اللّهُ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (4)راجع : ج2 ص316 (آثار الاهتمام بالآخرة)

و346 (بركات عمارة الآخرة) .

.


1- .الفردوس : ج 3 ص 586 ح 5835 عن أبي هريرة .
2- .غرر الحكم : ح 3751 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 161 ح 3444 .
3- .الأمالي للصدوق : ص 268 ح 293 عن يحيى بن أبي القاسم عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، الاختصاص : ص 225 عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، روضة الواعظين : ص 485 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 208 ح 17 .
4- .الكافي : ج 1 ص 46 ح 2 ، منية المريد : ص 138 ، مشكاة الأنوار : ص 245 ح 714 كلّها عن أبي خديجة ، بحار الأنوار : ج 2 ص 158 ح 2 .

ص: 187

3 / 2 ترجيح دادن آخرت

3 / 2ترجيح دادن آخرت1.. ماجاء في تاريخ مدينة دمشق :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس دنيا را بر آخرت ترجيح دهد ، از هر دوى آنها محروم مى شود و هركس آخرت را بر دنيا ترجيح دهد ، به هر دوى آنها دست يابد.2.وفي الموضوعات لابن الجوزي ، قال :امام على عليه السلام :اگر دنيايت را تابع دينت قرار دهى ، دين و دنيايت را به دست مى آورى و در آخرت از كاميابان خواهى بود.1.. ماجاء في الكافي :امام زين العابدين عليه السلام :مردى به پدرم حسين بن على عليهماالسلام نوشت: «سرورم! مرا از خير دنيا و آخرت ، خبر ده».

به او نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بدان كه هر كس خشنودى خدا را بر ناخشنودى مردم برگزيند ، خدا او را از مردم ، بى نياز مى گرداند و هركه خشنودى مردم را با ناخشنودى خدا بجويد ، خداوند ، او را به مردم وا مى گذارد. بدرود!».2.وفي بصائر الدرجات قال :امام صادق عليه السلام :هركه حديث را براى سود دنيا بخواهد [و فرا گيرد] ، در آخرت ، او را بهره اى نيست و هركه با آن خير آخرت را بخواهد ، خدا ، خيرِ دنيا و آخرت را به او عطا مى كند.ر . ك : ج2 ص317 (آثار اهمّيّت دادن به آخرت)

و 347 (بركات آباد كردن آخرت) .

.

ص: 188

3 / 3الصِّدق1.. ما جاء في المحاسن :الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام :نَروي أنَّ رَجُلاً أتى سَيِّدَنا رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ عَلِّمني خُلُقا يَجمَعُ لي خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ .

فَقالَ : لا تَكذِب .

قالَ الرَّجُلُ : وكُنتُ عَلى حالَةٍ يَكرَهُهَا اللّهُ فَتَرَكتُها خَوفا مِن أن يَسأَلَني سائِلٌ عَنها عَمِلتَ كَذا وكَذا ، فَأَفتَضِحَ أو أكذِبَ ، فَأَكونَ قَد خالَفتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فيما حَمَلَني عَلَيهِ . (1)2.وفي ثواب الأعمال :تحف العقول _ في ذِكرِ حِكَمِ الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _ :سَأَلَهُ رَجُلٌ أن يُعَلِّمَهُ ما يَنالَ بِهِ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ولا يُطَوِّلَ عَلَيهِ ، فَقالَ :

لا تَكذِب . (2)3 / 4حُسنُ الخُلُقِ1.. ما جاء في الهداية الكبرى :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ حُسنَ الخُلُقِ ذَهَبَ بِخَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (3) .


1- .الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : ص 354 ، معدن الجواهر : ص 21 نحوه .
2- .تحف العقول : ص 359 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 241 ح 27 .
3- .ثواب الأعمال : ص 215 ح 1 عن موسى بن إبراهيم رفعه ، الأمالي للصدوق : ص 588 ح 811 عن موسى بن إبراهيم عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عن اُمّ سلمة عنه صلى الله عليه و آله ، الخصال : ص 42 ح 34 عن الحسن عن أبيه بإسناده رفعه إليه صلى الله عليه و آله ، مشكاة الأنوار : ص 393 ح 1296 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 384 ح 23 ؛ المعجم الكبير : ج 23 ص 222 ح 411 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 365 ح 1212 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج 16 ص 485 ح 45581 .

ص: 189

3 / 3 راستگويى
3 / 4 خوش خويى

3 / 3راستگويىالفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام :روايت مى كنم كه مردى خدمت سرورمان پيامبر خدا آمد و گفت: اى پيامبر خدا! مرا اخلاقى بياموز كه خير دنيا و آخرتِ مرا در خود داشته باشد.

فرمود: «دروغ مگو».

آن مرد گفت: من در وضعيتى خداناپسند قرار گرفتم ، ولى مرتكب آن نشدم؛ چون ترسيدم كه كسى از من بپرسد چنين و چنان كردى؟ و من [يا بايد راستش را بگويم و] رسوا شوم و يا دروغ بگويم كه در اين صورت ، با توصيه پيامبر خدا به من مخالفت كرده باشم.تحف العقول _ در بيان حكمت هاى امام صادق عليه السلام _ :مردى از امام عليه السلام تقاضا كرد به او چيزى بياموزد كه با آن به خير دنيا و آخرت ، دست يابد، و مختصر هم باشد. امام عليه السلام فرمود: «هيچ گاه دروغ مگو».3 / 4خوش خويىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوش خويى، خير دنيا و آخرت را به ارمغان مى آورد.

.

ص: 190

3 / 5الاِستِغفارالكتاب :«وَ أَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَ_عًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِى فَضْلٍ فَضْلَهُ» . (1)

«وَيَ_قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَ لاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ» . (2)

«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا» . (3)

الحديث :2.وفي تفسير القمّي :الزهد عن أبي الجَلد :إنَّ داوود النَّبِي عليه السلام أمَرَ مُنادِيا فَنادَى الصَّلاةَ جامِعَةً ، فَخَرَجَ النّاسُ وهُم يَرَونَ أنَّهُ سَيَكونُ مِنهُ يَومَئِذٍ مَوعِظَةٌ وتَأديبٌ ودُعاءٌ ، فَلَمّا وافى مَكانَهُ قالَ : «اللّهُمَّ اغفِر لَنا» وَانصَرَفَ .

فَاستَقبَلَ آخِرُ النّاسِ أوائِلَهُم ، قالوا : ما لَكُم؟ قالوا : إنَّ نَبِيَّ اللّهِ عليه السلام إنَّما دَعا بِدَعوَةٍ واحِدَةٍ ثُمَّ انصَرَفَ ، قالوا : سُبحانَ اللّهِ ، كُنّا نَرجو أن يَكونَ هذَا اليَومُ يَومَ عِبادَةٍ ودُعاءٍ ومَوعِظَةٍ وتَأديبٍ ، فَما دَعا إلاّ بِدَعوَةٍ واحِدَةٍ!

قالوا: فَأَوحَى اللّهُ إلَيهِ أن أبلِغ عَنّي قَومَكَ فَإِنَّهُم قَدِ استَقَلّوا دُعاءَكَ ، إنّي مَن أغفِر لَهُ اُصلِح لَهُ أمرَ آخِرَتِهِ ودُنياهُ . (4)راجع : التنمية الاقتصادية في الكتاب والسنّة : القسم الثالث / الفصل الرابع / الاستغفار .

.


1- .هود : 3 .
2- .هود : 52 .
3- .نوح : 10 _ 12 .
4- .الزهد لابن حنبل : ص 92 ، حلية الأولياء : ج 6 ص 57 ، الدرّ المنثور : ج 7 ص 172 .

ص: 191

3 / 5 آمرزش خواهى

3 / 5آمرزش خواهىقرآن«از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و به درگاه او توبه كنيد . شما را از بهره اى نيكو، تا سررسيدى معيّن، برخوردار مى كند و فزون هر فزونمندى را به وى مى دهد» .

«[هود به قوم خود گفت:] اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و به درگاه او توبه كنيد ، تا باران پيوسته تيزبار بر شما بفرستد و نيرويى بر نيروتان بيفزايد، و چون بزهكاران ، پشت مكنيد» .

«[نوح گفت:] پس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او آمرزگار است ، تا باران پيوسته تيزبار بر شما بفرستد و شما را با دارايى ها و فرزندان ، يارى دهد و براى شما باغ ها پديد آورد و رودها برايتان قرار دهد» .

حديث1.. عن علي بن محمّد بن جعفر بن عنبسة ، عنه ، عن الإالزهد _ به نقل از ابو جَلَد _ :داوود پيامبر ، به جارچى فرمود و او فرياد : «جمع شويد» سر داد . مردم ، بيرون آمدند و فكر مى كردند كه امروز ، داوود عليه السلام به اندرز و موعظت و دعا خواهد پرداخت ؛ امّا چون به جايگاهش آمد، گفت: «بار خدايا! ما را بيامرز» و رفت .

افراد آخر جمعيت ، از آنان كه جلو بودند [و بر مى گشتند] پرسيدند: چه خبر؟

گفتند: پيامبر خدا فقط يك دعا كرد و برگشت!

گفتند: سبحان اللّه ! ما انتظار داشتيم كه امروز ، روز عبادت و دعا و اندرز و موعظت باشد ؛ امّا او فقط يك جمله دعا كرد!

گفتند: خداوند به او وحى كرد كه : از طرف من به مردمت بگو آنان ، دعاى تو را اندك شمردند، در صورتى كه من ، هركس را بيامرزم ، كار آخرت و دنيايش را اصلاح مى كنم.ر . ك : توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث : بخش سوم / فصل چهارم / آمرزش خواستن .

.

ص: 192

3 / 6القِراءَة2.وفي دلائل الإمامة للطبري :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ، فَلا يَدَع أن يَقرَأَ في دُبُرِ الفَريضَةِ بِ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» ؛ فَإِنَّهُ مَن قَرَأَها جُمِعَ لَهُ خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وغُفِرَ لَهُ ولِوالِدَيهِ وما وَلَدا . (1)الإمام الباقر والإمام الصادق عليهماالسلام :مَن قَرَأَ سورَةَ «وَ الطُّورِ» ، جَمَعَ اللّهُ لَهُ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (2)3 / 7الذِّكررسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن اُعطِيَ لِسانا ذاكِرا فَقَد اُعطِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (3)1._ جاء في التوحيد للشيخ الصدوق :عنه صلى الله عليه و آله :«لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ» كَنزٌ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ ، مَن قالَها نَظَرَ اللّهُ إلَيهِ (4) ، ومَن نَظَرَ اللّهُ إلَيهِ أعطاهُ اللّهُ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (5)2.وفي المحاسن :عنه صلى الله عليه و آله _ لِلحَسَنِ بن أبي رَزينٍ _ :ألا أدُلُّكُ عَلى مِلاكِ هذَا الأَمرِ الَّذي تُصيبُ بِهِ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ؟ عَلَيكَ بِمَجالِسِ أهلِ الذِّكرِ ، وإذا خَلَوتَ فَحَرِّك لِسانَكَ

مَا استَطَعتَ بِذِكرِ اللّهِ ، وأحِبَّ فِي اللّهِ وأبغِض فِي اللّهِ . (6) .


1- .جامع الأخبار : ص 123 ح 230 ، الكافي : ج 2 ص 622 ح 11 ، ثواب الأعمال : ص 156 ح 4 كلاهما عن أبي بكر الحضرمي عن الإمام الصادق عليه السلام وفيهما زيادة «اللّه » بعد «جمع» ، بحار الأنوار : ج 92 ص 345 ح 4.
2- .ثواب الأعمال : ص 143 ح 1 عن محمّد بن مسلم ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 185 ح 2492 عن الإمام الصادق عليه السلام ، مجمع البيان : ج 9 ص 245 عن محمّد بن هشام عن الإمام الباقر عليه السلام .
3- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، تفسير نور الثقلين : ج 4 ص 285 ح 147 .
4- .في المصدر : «عليه» بدل «إليه» ، والتصويب من الفردوس .
5- .معجم السفر : ص 184 ح 587 ، الفردوس : ج 5 ص 10 ح 7285 كلاهما عن أبي بكر .
6- .حلية الأولياء : ج 1 ص 367 ، تاريخ دمشق : ج 13 ص 317 ح 3285 وفيه «بمجالسة» بدل «بمجالس» ، كنز العمّال : ج 5 ص 837 ح 43329 .

ص: 193

3 / 6 قرائت سوره توحيد و طور
3 / 7 ذكر گفتن

3 / 24قرائت قرآنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه به خدا و آخرت ايمان دارد ، نبايد خواندن «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را در تعقيب نماز واجب ، ترك كند؛ زيرا هركس آن را بخواند ، به خير دنيا و آخرت دست مى يابد، و خودش و پدر و مادرش و فرزندانش آمرزيده مى شوند.1._ جاء في الكافي :امام باقر و امام صادق عليهماالسلام :هركس سوره «والطور» را بخواند ، خداوند ، خير دنيا و آخرت را برايش گِرد مى آورد.3 / 25ذكر گفتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به هركس زبانى ذاكر داده شود ، خير دنيا و آخرت بدو داده شده است.1._ قال ابن عدّي الجرجاني :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه » ، گنجى از گنج هاى بهشت است. هركس آن را بگويد ، خدا بر او مى نگرد و هركس كه خدا بر او بنگرد ، خير دنيا و آخرت را به او داده است.2.وروى ابن عدّي الجرجاني رواية أُخرى من موضوعاته ،پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به حسن بن ابى رزين _ :آيا تو را بر اساس اين امر كه با آن به خير دنيا و آخرت برسى، راهنمايى كنم؟ بر تو باد مجلس هاى اهل ذكر ؛

و هرگاه خلوت كردى ، تا مى توانى زبانت را به ذكر خدا حركت بده و براى خدا دوست بدار و براى خدا دشمنى بوَرز.

.

ص: 194

3 / 8الرِّفقرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أما إنَّهُ مَن اُعطِيَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفقِ فَقَد اُعطِيَ حَظَّهُ مِن خَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، ومَن حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفقِ فَقَد حُرِمَ حَظَّهُ مِن خَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)1._ جاء في كامل الزيارات :الإمام الباقر عليه السلام :مَن اُعطِيَ الخُلُقَ وَالرِّفقَ فَقَد اُعطِيَ الخَيرَ كُلَّهُ وَالرّاحَةَ ، وحَسُنَ حالُهُ في دُنياهُ وآخِرَتِهِ ، ومَن حُرِمَ الرِّفقَ وَالخُلُقَ كانَ ذلِكَ لَهُ سَبيلاً إلى كُلِّ شَرٍّ وبَلِيَّةٍ إلاّ مَن عَصَمَهُ اللّهُ تَعالى . (2)3 / 9الصَّلاةُ عَلَى النَّبِيِّ وآلِهِ2.وجاء في كتاب مَن لا يحضره الفقيه للشيخ الصدوق :الإمام عليّ عليه السلام :إذا كانَت لَكَ إلَى اللّهِ سُبحانَهُ حاجَةٌ فَابدَأ بِمَسأَ لَةِ الصَّلاةِ عَلى رَسولِهِ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ سَل حاجَتَكَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ أكرَمُ مِن أن يُسأَلَ حاجَتَينِ فَيَقضِيَ إحداهُما ويَمنَعَ الاُخرى . (3) .


1- .مسند أبي يعلى : ج4 ص304 ح4513 ، حلية الأولياء : ج9 ص159 كلاهما عن عائشة وراجع مسند ابن حنبل : ج9 ص504 ح24314 ، مسند الشهاب : ج1 ص274 ح445 و شرح نهج البلاغة : 6 ص 339 ؛ الجعفريّات : ص149 نحوه .
2- .حلية الأولياء : ج3 ص186 ، البداية والنهاية : ج9 ص311 ؛ كشف الغمّة : ج2 ص345 كلّها عن عبد اللّه بن المبارك ، بحار الأنوار : ج78 ص186 ح23 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 361 ، نزهة الناظر : ص 48 ح 17 ، الدعوات : ص 22 ح 26 ، روضة الواعظين : ص 354 وفيهما «على النبيّ وآله» بدل «على رسوله» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 313 ح 18 .

ص: 195

3 / 8 مدارا و ملايمت
3 / 9 درود فرستادن بر پيامبر

3 / 26مدارا و ملايمت5.وما رواه الكليني :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدانيد كه به هركس بهره اش از مدارا داده شود ، بهره اش از خير دنيا و آخرت ، داده شده است و هركس از بهره اش از مدارا محروم شود ، از بهره اش از خير دنيا و آخرت ، محروم شده است.1._ قال الشيخ الصدوق في الخصال :امام باقر عليه السلام :به هركس خوش خويى و مدارا داده شود ، تمام خير و آسايش به او داده شده است و در دنيا و آخرت ، حال و روزش خوش باشد و هركس از مدارا و خوش خويى محروم گردد ، اين براى او راهى به سوى هر بدى و بلايى باشد ، مگر كسى كه خداى متعال نگاهش بدارد.3 / 27درود فرستادن بر پيامبرامام على عليه السلام :هرگاه از خداى سبحان حاجتى دارى ، ابتدا درخواست درود فرستادن بر پيامبرش را بكن، سپس حاجتت را بخواه؛ زيرا خداوند ، كريم تر از آن است كه دو حاجت از او خواسته شود و يكى را برآورَد و ديگرى را برنياورد.

.

ص: 196

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «يا رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد» مِئَةَ مَرَّةٍ ، قُضِيَت لَهُ مِئَةُ حاجَةٍ ؛ ثَلاثونَ لِلدُّنيا وَالباقي لِلآخِرَةِ . (1)1._ من رواياته :الكافي عن مُرازِم عن الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَجُلاً أتى رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي جَعَلتُ ثُلُثَ صَلَواتي لَكَ ! فَقالَ لَهُ خَيراً ، فَقالَ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي جَعَلتُ نِصفَ صَلَواتي لَكَ ! فَقالَ لَهُ : ذاكَ أفضَلُ ، فَقالَ : إنّي جَعَلتُ كُلَّ صَلَواتي لَكَ ! فَقالَ : إذا يَكفيكَ اللّهُ ما أهَمَّكَ مِن أمرِ دُنياكَ وآخِرَتِكَ .

فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : أصلَحَكَ اللّهُ ، كَيفَ يَجعَلُ صَلاتَهُ لَهُ ؟

فَقال أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : لا يَسأَلُ اللّهَ شَيئاً إلاّ بَدَأَ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّد وآلِهِ . (2)3 / 10خَصلَتان2.وفي بصائر الدرجات قال الصفّار :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَصلَتانِ مَن رُزِقَهُما قَد اُعطِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ : مَن إذَا ابتُلِيَ صَبَرَ ، وإذا اُعطِيَ شَكَرَ . (3)3.وفي الكافي :الإمام عليّ عليه السلام :ما أعطَى اللّهُ سُبحانَهُ العَبدَ شَيئا مِن خَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ إلاّ بِحُسنِ خُلُقِهِ وحُسنِ نِيَّتِهِ . (4)4.وفيه أيضا :عنه عليه السلام :جُمِعَ خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ في كِتمانِ السِّرِّ ومُصادَقَةِ الأَخيارِ ، وجُمِعَ الشَّرُّ فِي الإِذاعَةِ ومُؤاخاةِ الأَشرارِ . (5) .


1- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 9 ، ثواب الأعمال : ص 190 كلاهما عن معاوية بن عمّار .
2- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 12 ، ثواب الأعمال : ص 188 ح 1 نحوه ، بحار الأنوار : ج 94 ص 60 ح 42 وراجع الكافي : ج 2 ص 491 ح 3 و 4 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 247 .
4- .غرر الحكم : ح 9670 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 483 ح 8915 .
5- .الاختصاص : ص 218 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 178 ح 17 .

ص: 197

3 / 10 دو خصلت

5.وفي الخصال قال الصدوق :امام صادق عليه السلام :هركس صد مرتبه بگويد: «پروردگارا ! بر محمّد وآل محمّد ، درود فرست»، صد حاجت او برآورده شود، سى تا براى دنيا و بقيه براى آخرت.6.وقال في علل الشرائع :الكافى _ به نقل از مُرازم _ :امام صادق عليه السلام فرمود: مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت: اى پيامبر خدا! من ، يكْ سومِ دعاهاى خود را براى تو قرار دادم .

حضرت فرمود: «خوب است».

دوباره گفت: اى پيامبر خدا ! من ، نيمى از دعاهايم را براى تو قرار دادم .

فرمود: «اين بهتر ، است».

باز گفت: من ، همه دعاهايم را به تو اختصاص دادم .

پيامبر فرمود صلى الله عليه و آله : «در اين صورت ، خداوند خواسته هاى دنيا و آخرتت را برآورده مى سازد».

مردى به امام صادق عليه السلام گفت: خداوند ، كارهايت را به سامان كند! چگونه مى شود كسى دعايش را براى پيامبر خدا قرار دهد؟

امام صادق عليه السلام فرمود: «چيزى از خداوند درخواست نكند ، مگر اين كه با درود فرستادن بر محمّد و خاندان او آغاز كند».3 / 28دو خصلت1._ جاء في الكافي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو خصلت اند كه روزى هركس شوند ، خير دنيا و آخرت به او عطا شده است: كسى كه هرگاه گرفتار شود ، شكيبايى ورزد و هرگاه برخوردار شود ، سپاس گزارى كند.2.وفيه أيضاً :امام على عليه السلام :خداوند سبحان ، چيزى از خير دنيا و آخرت به بنده نداد ، مگر به سبب حُسن خُلق او و حُسن نيّتش.1._ جاء في الكافي :امام على عليه السلام :خير دنيا و آخرت ، در رازدارى و دوستى با خوبان گِرد آمده است، و بدى در افشاى راز و دوستى با بدان ، جمع شده است.

.

ص: 198

2.وفي تهذيب الأحكام :عنه عليه السلام :الخَيرُ الَّذي لا شَرَّ فيهِ : الشُّكُر مَعَ النِّعمَةِ ، وَالصَّبرُ عَلَى النازِلَةِ (1) . (2)1._ في البصائر :عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ في خَصلَتَينِ : الغِنى ، وَالتُّقى . (3)3 / 11ثَلاثُ خِصالٍ2.في الكافي :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَلاثُ خِصالٍ يُدرَكُ بِها خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ : الشُّكرُ عِندَ النَّعماءِ ، وَالصَّبرُ عِندَ الضَّرّاءِ ، وَالدُّعاءُ عِندَ البَلاءِ . (4)3.و في البصائر للصفّار قال :عنه صلى الله عليه و آله :ثَلاثٌ يُدرِكُ بِهِنَّ العَبدُ رَغائِبَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ : الصَّبرُ عَلَى البَلايا ، وَالرِّضا بِالقَضاءِ ، وَالدُّعاءُ فِي الرَّخاءِ . (5)4.وفي الكافي للكليني :عنه صلى الله عليه و آله _ في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ :يا عَلِيُّ ، ثَلاثٌ ثَوابُهُنَّ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ : الحَجُّ يَنفِي الفَقرَ ، وَالصَّدَقَةُ تَدفَعُ البَلِيَّةَ ، وصِلَةُ الرَّحِمِ تَزيدُ فِي العُمُرِ . (6)1._ جاء في الكافي :الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثَةٌ مَن تَمَسَّكَ بِهِنَّ نالَ مِنَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ بُغيَتَهُ : مَنِ اعتَصَمَ بِاللّهِ ، ورَضِيَ بِقَضاءِ اللّهِ ، وأحسَنَ الظَّنَّ بِاللّهِ . (7) .


1- .النازلة : المصيبة الشديدة (المصباح المنير : ص 601 «نزل») .
2- .تحف العقول : ص 234 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 106 ح 7 ؛ دستور معالم الحكم : ص 26 .
3- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 301 ح 446 .
4- .إرشاد القلوب : ص 149 .
5- .كنز العمّال : ج 15 ص 808 ح 43211 نقلاً عن أبي الشيخ عن عمران بن حصين ، الجامع الصغير : ج 1 ص 538 ح 3489 .
6- .تحف العقول : ص 7 ، الدعوات : ص 127 ح 314 عن الإمام الباقر عليه السلام وليس فيه «الدنيا» وفيه «البرّ» بدل «صلة الرحم» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 62 ح 4 .
7- .تحف العقول : ص 316 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 229 ح 107 .

ص: 199

3 / 11 سه خصلت

2.وفي كامل الزيارات :امام على عليه السلام :خيرى كه شرّى در آن نيست: سپاس گزارى بر نعمت است، و شكيبايى در گرفتارى و مصيبت.3.وفي المحاسن _ في فضل أكل الرمّان _ :امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :خير دنيا و آخرت ، در دو چيز است: توانگرى و پرهيزگارى.3 / 29سه خصلت1._ جاء في كتاب البصائر قال الصفّار :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه خصلت است كه با آنها خير دنيا و آخرت به دست مى آيد: سپاس گزارى در هنگام نعمت و برخوردارى، شكيبايى در هنگام سختى، و دعا در هنگام بلا و گرفتارى.1._ جاء في الموضوعات لابن الجوزي قال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه چيز است كه بنده به واسطه آنها به خواسته هاى دنيا و آخرت مى رسد: صبر بر بلايا، راضى بودن به قضا[ى الهى] ، و دعا در هنگام آسايش و رفاه.2.وفي تذكرة الموضوعات للفتني :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در سفارش به على عليه السلام _ :اى على! سه چيز است كه پاداش آنها در دنيا و آخرت است: حج ، فقر را مى زدايد ؛ صدقه ، بلا را دور مى كند ؛ و صله رَحِم ، عمر را مى افزايد.3.وفي موضع آخر منه :امام صادق عليه السلام :سه چيز است كه هركس به آنها چنگ زند ، در دنيا و آخرت به آرزوى خود برسد: آن كه به خدا متمسّك شود ؛ و به قضاى خدا رضايت دهد ؛ و به خدا حسن ظنّ داشته باشد.

.

ص: 200

4.وفي المحاسن :مصباح الشريعة _ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _ :ثَلاثَةُ أشياءَ في كُلِّ زَمانٍ عَزيزَةٌ ، وهِيَ : الإِخاءُ فِي اللّهِ ، وَالزَّوجَةُ الصّالِحَةُ الأَليفَةُ في دينِ اللّهِ ، وَالوَلَدُ الرَّشيدُ . ومَن أصابَ إحدَى الثَّلاثَةِ ، فَقَد أصابَ خَيرَ الدّارَينِ وَالحَظَّ الأَوفَرَ مِنَ الدُّنيا . (1)3 / 12أربَعُ خِصالٍ1._ جاء في تفسير القمّي :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أربَعٌ مَن اُعطِيَهُنَّ اُعطِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ : قَلبا شاكِرا ، ولِسانا ذاكِرا ، وبَدَنا عَلَى البَلاءِ صابِرا ، وزَوجَةً لاتَبغيهِ خَونا في نَفسِها ولا مالِهِ . (2)2.وفي عيون الأخبار والخصال قال الصدوق :عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ : إذا أردَتُ أن أجمَعَ لِلمُسلِمِ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ جَعَلتُ لَهُ قَلبا خاشِعا ، ولِسانا ذاكِرا ، وجَسَدا عَلَى البَلاءِ صابِرا ، وزَوجَةً مُؤمِنَةً تَسُرُّهُ إذا نَظَرَ إلَيها وتَحفَظُهُ إذا غابَ عَنها في نَفسِها ومالِهِ . (3)الإمام عليّ عليه السلام :أربَعٌ مَن اُعطِيَهُنَّ فَقَد اُعطِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ : صِدقُ حَديثٍ ، وأداءُ أمانَةٍ ، وعِفَّةُ بَطنٍ ، وحُسنُ خُلُقٍ . (4) .


1- .مصباح الشريعة : ص 307 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 282 ح 3 .
2- .المعجم الكبير : ج 11 ص 109 ح 11275 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 104 ح 4429 ، حلية الأولياء : ج 3 ص 65 وفيه «لا تتبعه» بدل «لاتبغيه» ، الشكر لابن أبي الدنيا : ص 28 ح 34 كلّها عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 15 ص 858 ح 43416 ؛ الجعفريّات : ص 230 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «صالحة» بدل «لاتبغيه . . .» ، تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 90 ، مشكاة الأنوار : ص 481 ح 1600 عن الإمام الباقر عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 82 ص 145 ح 30 .
3- .الكافي : ج 5 ص 327 ح 2 عن بريد بن معاوية العجلي عن الإمام الباقر عليه السلام ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 194 ح 705 عن الإمام الباقر عليه السلام .
4- .غرر الحكم : ح 2142 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 74 ح 1807 .

ص: 201

3 / 12 چهار خصلت

مصباح الشريعة _ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _ :سه چيز است كه در هر زمانى كمياب است: برادرى براى خدا ؛ زن شايسته و يار و همراه در ديندارى ؛ و فرزند سر به راه . هركس به يكى از اين سه چيز برسد ، به خير هر دو سرا و به بيشترين سهم از دنيا رسيده است.3 / 30چهار خصلت2.وفي علل الشرائع قال الصدوق :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار چيز است كه به هركس داده شود ، خير دنيا و آخرت به او داده شده است: دلى شاكر ؛ زبانى ذاكر ؛ بدنى بر رنج و بلا ، صابر ؛ و همسرى كه به شوهرش و اموال او خيانت نكند.3.وفي البصائر قال الصفّار :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند فرمود: «هرگاه بخواهم خير دنيا و آخرت را براى مسلمانى گِرد آورم، دلى خاشع، زبانى ذاكر، بدنى بر رنج و بلا صابر ، و همسر باايمانى كه هرگاه به او نگاه كند ، شاد شود و در غياب شوهر ، خود و مال شوهر را حفظ كند ، به او مى دهم».امام على عليه السلام :چهار چيز است كه به هر كس داده شود خير دنيا و آخرت به او داده شده است: راستگويى، امانتدارى، حلال خوارى، و خوش خويى.

.

ص: 202

عنه عليه السلام :مَن اُعطِيَ أربَعَ خِصالٍ فِي الدُّنيا فَقَد اُعطِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ وفازَ بِحَظِّهِ مِنهُما : وَرَعٌ يَعصِمُهُ عَن مَحارِمِ اللّهِ ، وحُسنُ خُلُقٍ يَعيشُ بِهِ فِي النّاسِ ، وحِلمٌ يَدفَعُ به جَهلَ الجاهِلِ ، وزَوجَةٌ صالِحَةٌ تُعينُهُ عَلى أمرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)1._ جاء في الكافي :الإمام الباقر عليه السلام :وَجَدنا في كِتابِ عَلِيٍّ عليه السلام أنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله قالَ وهُوَ عَلى مِنبَرِهِ :

وَالَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ ، ما اُعطِيَ مُؤمِنٌ قَطُّ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ إلاّ بِحُسنِ ظَنِّهِ بِاللّهِ ، ورَجائِهِ لَهُ ، وحُسنِ خُلُقِهِ ، وَالكَفِّ عَنِ اغتِيابِ المُؤمِنينَ . (2)2.وفي التوحيد قال الصدوق :عدّة الداعي :رُوِيَ عَنِ العالِم عليه السلام أنَّهُ قالَ : وَاللّهِ ما اُعطِيَ مُؤمِنٌ قَطُّ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ إلاّ بِحُسنِ ظَنِّهِ بِاللّهِ ، ورَجائِهِ لَهُ ، وحُسنِ خُلُقِهِ ، وَالكَفِّ عَن اغتِيابِ المُؤمِنينَ ، وَاللّهُ تَعالى لا يُعَذِّبُ عَبدا بَعدَ التَّوبَةِ وَالاِستِغفارِ إلاّ بِسوءِ ظَنِّهِ وتَقصيرِهِ في رَجائِهِ اللّهَ وسوءِ خُلُقِهِ وَاغتِيابِهِ المُؤمِنينَ ، ولَيسَ يَحسُنُ ظَنُّ عَبدٍ مُؤمِنٍ بِاللّهِ إلاّ كانَ اللّهُ عِندَ ظَنِّهِ ، لاِءَنَّ اللّهَ كَريمٌ يَستَحيي أن يُخلِفَ ظَنَّ عَبدِهِ ورَجاءَهُ ، فَأَحسِنُوا الظَّنَّ بِاللّهِ وَارغَبوا إلَيهِ ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : «الظَّ_انِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» (3) . (4) .


1- .الأمالي للطوسي : ص 577 ح 1190 عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 71 عن نوف بن عبد اللّه البكالي وليس فيه «في الدنيا» ، بحار الأنوار : ج 69 ص 404 ح 106 .
2- .الكافي : ج 2 ص 71 ح 2 عن بريد بن معاوية ، الاختصاص : ص 227 وليس فيه «ورجائه له وحسن خلقه» ، عدّة الداعي : ص 135 عن الإمام الكاظم عليه السلام وليس فيه صدره ، مشكاة الأنوار : ص 77 ح 147 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 28 ح 29 .
3- .الفتح : 6 .
4- .عدّة الداعي : ص135، إرشاد القلوب : ص109 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه، بحار الأنوار : ج6 ص28 ح29.

ص: 203

1._ جاء في علل الشرائع :امام على عليه السلام :به هركس در دنيا چهار خصلت داده شود ، خير دنيا و آخرت به او داده شده و به بهره خود از هر دو رسيده است: پارسايى اى كه او را از حرام هاى خدا نگه دارد ؛ خوش خويى اى كه با آن در ميان مردم زندگى كند ؛ بردبارى اى كه با آن ، نادانى و جسارت نادان را دفع كند ؛ و همسر شايسته اى كه او را در كار دنيا و آخرت ، كمك كند.2.وفيالاستبصار:امام باقر عليه السلام :در كتاب على عليه السلام ديديم كه پيامبر صلى الله عليه و آله روى منبر فرمود: «سوگند به آن كه معبودى جز او نيست ، هرگز به هيچ مؤمنى خير دنيا و آخرت داده نشد ، مگر به سبب خوش گمانى اش به خدا و اميدش به او، و خوش خويى اش، و خوددارى از غيبت كردن از مؤمنان.3.وفيه أيضاً :عُدّة الداعى:از عالم (امام كاظم) عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «به خدا سوگند ، هرگز به هيچ مؤمنى خير دنيا و آخرت داده نشد ، مگر به واسطه خوش گمانى اش به خداوند و اميدوارى اش به او، و خوش خويى اش، و خوددارى از غيبت كردن از مؤمنان. خداى متعال ، هيچ بنده اى را پس از توبه و استغفار، عذاب نمى كند ، مگر به سبب بدگمانى اش به خدا، كوتاهى اش در اميد داشتن به خدا، بداخلاقى اش، و غيبت كردنش از مؤمنان . هيچ بنده مؤمنى نيست كه به خداوند گمان نيك ببرد ، مگر آن كه خدا با او مطابق گمانش رفتار كند؛ زيرا خداوند ، بزرگوار است و شرم مى كند از اين كه خلاف گمان و اميد بنده اش عمل كند. پس، به خدا گمان نيك ببريد و به درگاهش دعا و تضرّع كنيد؛ چه ، خداوند متعال مى فرمايد: «آنان كه به خدا گمان بد ببرند ، بر گِردشان بدى حلقه زند، و خدا بر آنان خشم گرفته است» ». .

ص: 204

3 / 13سِتُّ خِصالٍ1._ في البصائر قال الصفّار :الإمام عليّ عليه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : عَلِّمني عَمَلاً يُحِبُّنِي اللّهُ عَلَيهِ ، ويُحِبُّنِي المَخلوقونَ ، ويُثرِي اللّهُ مالي ، ويُصِحُّ بَدَني ، ويُطيلُ عُمُري ، ويَحشُرُني مَعَكَ .

فَقالَ : هذِهِ سِتُّ خِصالٍ ، تَحتاجُ إلى سِتِّ خِصالٍ ؛ إذا أرَدتَ أن يُحِبَّكَ اللّهُ فَخَفهُ وَاتَّقِهِ ، وإذا أرَدتَ أن يُحِبَّكَ المَخلوقونَ فَأَحسِن إلَيهِم وَارفُض ما في أيديهِم (1) ، وإذا أرَدتَ أن يُثِريَ اللّهُ مالَكَ فَزَكِّهِ ، وإذا أرَدتَ أن يُصِحَّ بَدَنَكَ فَأَكثِر مِنَ الصَّدَقَةِ ، وإذا أرَدتَ أن يُطيلَ اللّهُ عُمُرَكَ فَصِل ذَوي أرحامِكَ ، وإذا أرَدتَ أن يَحشُرَكَ اللّهُ مَعي فَأَطِلِ السُّجودَ بَينَ يَدَيِ اللّهِ الواحِدِ القَهّارِ . (2)3 / 14ثَمانُ خِصالٍالإمام عليّ عليه السلام :طَلَبتُ القَدرَ وَالمَنزِلَةَ فَما وَجَدتُ إلاّ بِالعِلمِ ؛ تَعَلَّموا يَعظُم قَدرُكُم فِي الدّارَينِ .

وطَلَبتُ الكَرامَةَ فَما وَجَدتُ إلاّ بِالتَّقوَى ؛ اتَّقوا لِتَكرُموا .

وطَلَبتُ الغِنى فَما وَجَدتُ إلاّ بِالقَناعَةِ ؛ عَلَيكُم بِالقَناعَةِ تَستَغنوا .

وطَلَبتُ الرّاحَةَ فَما وَجَدتُ إلاّ بِتَركِ مُخالَطَةِ النّاسِ إلاّ لِقوامِ عَيشِ الدُّنيَا ؛ اترُكُوا الدُّنيا ومُخالَطَةَ النّاسِ تَستَريحوا فِي الدّارَينِ وتَأمَنوا مِنَ العَذابِ .

وطَلَبتُ السَّلامَةَ فَما وَجَدتُ إلاّ بِطاعَةِ اللّهِ ؛ أطيعُوا اللّهَ تَسلَموا .

وطَلَبتُ الخُضوعَ فَما وَجَدتُ إلاّ بِقَبولِ الحَقِّ ؛ اقبَلُوا الحَقَّ فَإِنَّ قَبولَ الحَقِّ يُبعِدُ مِنَ الكِبرِ .

وطَلَبتُ العَيشَ فَما وَجَدتُ إلاّ بِتَركِ الهَوى ؛ فَاترُكُوا الهَوى لِيَطيبَ عَيشُكُم .

وطَلَبتُ المَدحَ فَما وَجَدتُ إلاّ بِالسَّخاوَةِ ؛ كونوا أسخِياءَ تُمدَحوا .

وطَلَبتُ نَعيمَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ فَما وَجَدتُ إلاّ بِهذِهِ الخِصالِ الَّتي ذَكَرتُها . (3) .


1- .في المصدر «يديهم» والصحيح ما أثبتناه كما في بحار الأنوار .
2- .أعلام الدين : ص 268 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 164 ح 12 .
3- .جامع الأخبار : ص 341 ح 950 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 399 ح 91 .

ص: 205

3 / 13 شش خصلت
3 / 14 هشت خصلت

3 / 31شش خصلت3.وفي التوحيد :امام على عليه السلام :مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: به من كارى بياموز كه خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد و آفريدگان نيز دوستم بدارند، و خدا دارايى ام را فزون گرداند و تن درستم بدارد و عمرم را طولانى گرداند و مرا با تو محشور كند.

فرمود: «اينها [يى كه گفتى] شش چيز است كه به شش چيز ، نياز دارد: اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش. اگر مى خواهى آفريدگان دوستت بدارند ، به آنان نيكى كن و به آنچه دارند ، چشم مدوز. اگر مى خواهى خدا دارايى ات را فزونى بخشد ، زكات آن را بپرداز. اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسيار بده. اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خويشاوندانت رسيدگى كن ؛ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور كند ، در پيشگاه خداى يگانه قهّار ، سجده طولانى كن.3 / 32هشت خصلت2.وفي ثواب الأعمال قال :امام على عليه السلام :قدر و منزلت را جُستم و آن را جز به دانش نيافتم. [پس] دانش بياموزيد ، تا قدر و منزلت شما در هر دو سرا بالا برود. ارجمندى را جُستم و آن را جز به تقوا نيافتم. [پس ] تقوا پيشه كنيد تا ارجمند شويد. توانگرى را جُستم و آن را جز به قناعت نيافتم پس قانع باشيد تا بى نياز و توانگر شويد. آسايش را جُستم و آن را جز در ترك آميزش با مردم، مگر در حدّ گذران

زندگى دنيا نيافتم . پس دنيا و آميزش با مردم را ترك گوييد تا در دو جهان ، آسوده شويد و از عذاب [و رنج] در امان باشيد. سلامت را جُستم و آن را جز در اطاعت از خدا نيافتم . پس از خدا اطاعت كنيد تا به سلامت مانيد. فروتنى را جُستم و آن را جز در پذيرش حق نيافتم . پس حق را بپذيريد؛ زيرا كه پذيرش حق [آدمى را [از تكبر دور مى سازد. [لذّت [زندگى را جُستم و آن را جز در ترك هوس نيافتم. پس هوس را رها كنيد تا زندگى شما خوش و گوارا شود. ستايش را جُستم و آن را جز در سخاوت نيافتم . پس سخاوتمند باشيد تا ستوده شويد. آسايش و سعادت دنيا و آخرت را جُستم و آن را جز با [تحقّق] اين امورى كه نام بردم ، نيافتم.

.

ص: 206

راجع : ص 184 (الفصل الثالث : ما ينال به خير الدنيا والآخرة) ،

التنمية الاقتصادية في الكتاب والسنّة : القسم الثالث : مبادئ التنمية .

.

ص: 207

ر . ك : ص 185 (فصل سوّم : عوامل دستيابى به خير دنيا و آخرت) ،

توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث : بخش سوم : مبانى و اصول توسعه .

.

ص: 208

الفصل الرابع : أصناف الناس في نيل الدّنيا والآخرة4.و في كامل الزيارات قال ابن قولويه :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :النّاسُ أربَعَةٌ . . . فَمُوَسَّعٌ عَلَيهِ فِي الدُّنيا مَقتورٌ عَلَيهِ فِي الآخِرَةِ ، ومَقتورٌ عَلَيهِ فِي الدُّنيا مُوَسَّعٌ عَلَيهِ فِي الآخِرَةِ ، ومَقتورٌ عَلَيهِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، ومُوَسَّعٌ عَلَيهِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)1._ ما جاء في دلائل الإمامة :الإمام عليّ عليه السلام :الحَرثُ (2) حَرثانِ : فَحَرثُ الدُّنيَا المالُ وَالبَنونَ ، وحَرثُ الآخِرَةِ الباقِياتُ الصّالِحاتُ ، وقَد يَجمَعُهُمُ اللّهُ لاِءَقوامٍ . (3)2.وفي دلائل الإمامة أيضاً :عنه عليه السلام :إنَّ المالَ وَالبَنينَ حَرثُ الدُّنيا ، وَالعَمَلُ الصّالِحُ حَرثُ الآخِرَةِ ، وقَد يَجمَعُهُمَا اللّهُ لاِءَقوامٍ . (4) .


1- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 484 ح 18922 ، صحيح ابن حبّان : ج 14 ص 45 ح 6171 وزاد فيه «وشقي في الدنيا وشقي في الآخرة» ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 97 ح 2442 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 32 ح 4269 وفيهما «شقي في الدنيا والآخرة» بدل «مقتور عليه في الدنيا والآخرة» ، المعجم الكبير : ج 4 ص 207 ح 4155 كلّها عن خريم بن فاتك ، كنز العمّال : ج 6 ص 379 ح 16142 .
2- .الحَرْثُ : الكَسْب ؛ يقال : فلانٌ يحرُثُ لعيالِهِ ويحترث ؛ أي يكتسِب (مجمع البحرين : ج1 ص381 «حرث») .
3- .تاريخ دمشق : ج 42 ص 503 عن يحيى بن يعمر ، كنز العمّال : ج 16 ص 207 ح 44231 .
4- .الكافي : ج 5 ص 57 ح 6 عن حسن ، نهج البلاغة : الخطبة 23 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 102 ، تحف العقول : ص 217 ، تفسير القمّي : ج 2 ص 274 ، قرب الإسناد : ص 39 ح 123 كلاهما عن بكر بن محمّد الأزدي عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 72 ص 63 ح 8 ؛ تاريخ دمشق : ج 42 ص 502 عن يحيى بن يعمر ، كنز العمّال : ج 16 ص 192 ح 44216 نقلاً عن وكيع نحوه .

ص: 209

فصل چهارم : گروه هاى مردم در رسيدن به دنيا و آخرت

فصل چهارم: گروه هاى مردم در رسيدن به دنيا و آخرت1._ ما جاء في المحاسن :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مردم ، چهار دسته اند : ... آن كه در دنيا در گشايش است و در آخرت در مضيقه ؛ آن كه در دنيا در مضيقه است و در آخرت در گشايش ؛ آن كه در دنيا و آخرت در مضيقه است ؛ و آن كه در دنيا و آخرت در گشايش است.2.وفي حديث آخر قال :امام على عليه السلام :كِشت ، دو گونه است: كِشت دنيا ، مال و فرزند است، و كِشت آخرت ، باقياتِ صالحات (اعمال صالح) . گاه خداوند ، همه اينها را به عدّه اى مى دهد.امام على عليه السلام :مال و فرزند ، كِشت دنياست و كار نيك ، كِشت آخرت . گاهى اوقات خداوند ، هر دو اينها را به عدّه اى مى دهد.

.

ص: 210

عنه عليه السلام :النّاسُ فِي الدُّنيا عامِلانِ : عامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنيا لِلدُّنيا ، قَد شَغَلَتهُ دُنياهُ عَن آخِرَتِهِ ، يَخشى عَلى من يَخلُفُهُ الفَقرَ ، ويَأمَنُهُ عَلى نَفسِهِ ، فَيُفني عُمُرَه في مَنفَعَةِ غَيرِهِ . وعامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنيا لِما بَعدَها ، فَجاءَهُ الَّذي لَهُ مِنَ الدُّنيا بِغَيرِ عَمَلٍ ، فَأَحرَزَ الحَظَّينِ مَعا ومَلَكَ الدّارَينِ جَميعا ، فَأَصبَح وَجيها عِندَ اللّهِ لا يَسأَلُ اللّهَ حاجَةً فَيَمنَعُهُ . (1)الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ سَيَجمَعُ لَنا ولِشيعَتِنَا الدُّنيا وَالآخِرَةَ . (2)1._ جاء في الغيبة للنعماني والمقتضب قال :تهذيب الأحكام عن إبراهيم بن محمّد عن الإمام الصادق عليه السلام :ما أعطَى اللّهُ عَبدا ثَلاثينَ ألفا وهُوَ يُريدُ بِهِ خَيرا .

وقالَ : ما جَمَعَ رَجُلٌ قَطُّ عَشَرَةَ آلافِ دِرهَمٍ مِن حِلٍّ ، وقَد يَجمَعُها لاِءَقوامِ ؛ إذا اُعطِيَ القوتَ ورُزِقَ العَمَلَ فَقَد جَمَعَ اللّهُ لَهُ الدُّنيا وَالآخِرَةَ . (3)2.وفي دلائل الإمامة :الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : ما أحسَنَ الدّينَ وَالدُّنيا إذَا اجتَمَعا لا بارَكَ اللّهُ فِي الدُّنيا بِلا دينِ (4) .


1- .نهج البلاغة : الحكمة 269 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 98 ، أعلام الدين : ص 296 وليس فيهما من «فأحرز» إلى «جميعا» وفيهما «ملكا» بدل «وجيها» ، غرر الحكم : ح 2139 وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : ج 73 ص 131 ح 135 .
2- .الكافي : ج 1 ص 474 ح 4 ، الاختصاص : ص 269 ، دلائل الإمامة : ص 289 ح 238 ، بصائر الدرجات : ص 374 ح 1 ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 737 ح 52 كلّها عن يونس بن ظبيان والمفضّل بن عمر وأبي سلمة السرّاج والحسين بن ثوير بن أبي فاختة ، بحار الأنوار : ج 47 ص 87 ح 88 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 328 ح 907 ، التمحيص : ص 50 ح 87 عن إبراهيم بن عمر وفيه «لقوم» بدل «له» ، مشكاة الأنوار : ص 474 ح 1584 نحوه ، بحار الأنوار : ج 72 ص 66 ح 23 .
4- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 592 الرقم 449 .

ص: 211

امام على عليه السلام :مردم در دنيا دو گونه عمل مى كنند: يكى در دنيا براى دنيا كار مى كند ، به طورى كه دنيايش او را از آخرتش باز داشته است، براى بازماندگانش از فقر مى ترسد ، امّا به فقر خودش [در آخرت] نيست. از اين رو ، عمر خود را در راه منفعت ديگران صرف مى كند و ديگرى در دنيا براى بعد از دنيا كار مى كند و از دنيا آنچه براى او مقدّر است ، بدون زحمت و تلاش به او مى رسد . چنين كسى هر دو بهره را جمع كرده و هر دو سرا را به دست آورده است و نزد خداوند با آبرو شده ، به طورى كه هر حاجتى از خدا بخواهد ، به او بدهد.امام صادق عليه السلام :به زودى خداوند ، دنيا و آخرت را به ما و شيعيان ما خواهد داد.1._ جاء في كتاب الغيبة للنعماني :تهذيب الاحكام _ به نقل از ابراهيم بن محمّد _ امام صادق عليه السلام فرمود:«خداوند ، به هيچ بنده اى سى هزار نداده است كه با اين كار ، خير او را خواسته باشد».

و فرمود: «هيچ مردى هرگز از راه حلال ، ده هزار درهم جمع نكرده است. البته گاه خداوند ، آن را به عدّه اى مى دهد: هرگاه خوراكش داده و عمل روزى اش شود ، در اين صورت ، خداوند ، دنيا و آخرت را برايش جمع كرده است».2.وقال النعماني :امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : چه نيكوست دين ودنيا، هرگاه با هم جمع شوند/ خداوند به دنياى بدون دين بركت نمى دهد .

ص: 212

3.وقال :عنه عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : رُبَّ فَتىً دُنياهُ مَوفورَةٌ لَيسَ لَهُ مِن بَعدِها آخِرَهْ وآخَرُ دُنياهُ مَذمومَةٌ تَتبَعُها آخِرَةٌ فاخِرَهْ وآخَرُ فازَ بِكِلتَيهِما قَد جَمَعَ الدُّنيا مَعَ الآخِرَهْ وآخَرُ يُحرَمُ كِلتَيهِما لَيسَ لَهُ الدُّنيا ولاَ الآخِرَهْ (1)عنه عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : أربَعَةٌ فِي النّاسِ مَيَّزتُهُمْ أحوالُهُم مَكشوفَةٌ ظاهِرَهْ فَواحِدٌ دُنياهُ مَقبوضَةٌ تَتبَعُها آخِرَةٌ فاخِرَهْ وواحِدٌ دُنياهُ مَحمودَةٌ لَيسَ لَهُ مِن بَعدِها آخِرَهْ وواحِدٌ فازَ بِكِلتَيهِما قَد جَمَعَ الدُّنيا مَعَ الآخِرَهْ وواحِدٌ مِن بَينِهِم ضائعٌ لَيسَ لَهُ دُنيا ولا آخِرَهْ (2) .


1- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 272 الرقم 194 .
2- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 272 الرقم 195 .

ص: 213

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : بسا جوانى كه برخوردار از دنيا/ امّا بى بهره از آخرت است! و ديگرى كه دنياش نكوهيده/ امّا آخرتش افتخار آفرين است! و ديگرى كه برخوردار از هر دو/ و گِردآورنده دنيا و آخرت با هم است! و ديگرى كه محروم است از هر دو/ نه دنيايى دارد و نه آخرتى!1._ من رواياته ما جاء في علل الشرائع قال الصدوق :امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : مردم را به چهار دسته متمايز مى كنم/ كه داراى چهار حالت آشكار و نمايان اند : يكى دستش از دنيا تهى/ امّا داراى آخرتى افتخارآميز است . يكى دنيايش پسنديده/ امّا از آخرت ، محروم است . يكى به هر دو رسيده/ و دنيا را با آخرت ، گِرد آورده است . و يكى هر دو را از دست داده/ و نه دنيا دارد ، نه آخرت . .

ص: 214

الفصل الخامس : الوعي في طلب الدّنيارسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا دُوَلٌ ، فَما كانَ لَكَ مِنها أتاكَ عَلى ضَعفِكَ ، وما كانَ عَلَيكَ لَم تَدفَعهُ بِقُوَّتِكَ ، ومَنِ انقَطَعَ رَجاؤُهُ مِمّا فاتَ استَراحَ بَدَنُهُ ، ومَن رَضِيَ بِما رَزَقَهُ اللّهُ قَرَّت عَينُهُ . (1)1._ جاء في علل الشرائع :عنه صلى الله عليه و آله :أجمِلوا (2) في طَلَبِ الدُّنيا ؛ فَإِنَّ كُلاًّ مُيَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ . (3)2.وفي دلائل الإمامة :الإمام عليّ عليه السلام :خُذ مِنَ الدُّنيا ما أتاكَ وتَوَلَّ عَمّا تَولّى عَنك ، فَإِن أنتَ لَم تَفعَل فَأَجمِل فِي الطَّلَبِ . (4)1._ جاء في الكافي :عنه عليه السلام :الدُّنيا دُوَلٌ ، فَاطلُب حَظَّكَ مِنها بِأَجمَلِ الطَّلَبِ حَتّى تَأتِيَكَ دَولَتُكَ . (5) .


1- .الأمالي للطوسي : ص225 ح393 عن الحسن بن موسى عن أبيه الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، التمحيص: ص54 ح106 عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ،نهج البلاغة :الكتاب72 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه«الدنيا دار دول» وفيه صدره إلى «بقوّتك»، الخصال: ص258 ح133 عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «ولم تمتنع منه» بدل «لم تدفعه»، تحف العقول: ص40، مشكاة الأنوار: ص233 ح659 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار: ج73 ص94 ح72.
2- .أجمل في طلب الشيء : اِتّأد واعتدل ولم يفرّط (لسان العرب : ج 11 ص 127 «جمل») .
3- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 725 ح 2142 ، حلية الأولياء : ج 3 ص 265 ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 4 ح 2133 ، السنن الكبرى : ج 5 ص 434 ح 10403 وفيهما «كتب له منها» بدل «خُلِقَ له» وكلّها عن أبي حميد الساعدي ، كنز العمّال : ج 4 ص 20 ح 9291 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 393 ، تحف العقول : ص 78 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 38 ح 83 .
5- .الخصال : ص 633 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، كنز الفوائد : ج 1 ص 61 ، أعلام الدين : ص 173 وليس فيهما «حتّى تأتيك دولتك» ، غرر الحكم : ح 1913 وفيه «فأجمل في طلبها واصطبر» بدل «فاطلب حظّك منها بأجمل الطلب» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 81 ح 43 .

ص: 215

فصل پنجم : هشيارى در طلب دنيا

اشاره

فصل پنجم: هشيارى در طلب دنياپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، نوبتى است . آن گاه كه نوبتش به تو برسد ، به سراغ تو مى آيد ، هرچند ناتوان باشى و آن گاه كه به زيان تو شود ، همه قدرتت هم نمى توانى آن را دفع كنى. هركه از آنچه از كف رفته ، اميد بَركَنَد ، تنش آسوده گشت و هركس به آنچه خدا روزى اش كرده خشنود شد، چشمش روشن گشت.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در طلب دنيا آرام باشيد (افراط نكنيد)؛ زيرا هركس به آنچه براى او آفريده [و مقدّر] شده است ، مى رسد.1._ جاء في الكافي :امام على عليه السلام :از دنيا آنچه را كه به تو مى رسد ، برگير و از آنچه از تو روى مى گردانَد ، رو بگردان و اگر چنين نمى كنى [و در پى دنيا مى روى] ، پس در طلب آن ، راه اعتدال بپوى.2.وفي علل الشرائع قال الصدوق :امام على عليه السلام :دنيا، نوبتى است . پس بهره خود از دنيا را با آرامى تمام طلب كن تا آن كه نوبت تو فرا رسد.

.

ص: 216

. .

ص: 217

توضيحى درباره ميانه روى در طلب دنيا

توضيحى درباره ميانه روى در طلب دنيادر اين فصل ، لازم است كه آفات توسعه مادّى و راه هاى پيشگيرى از آن ، از نگاه قرآن و احاديث اسلامى تبيين گردند تا توسعه مادّى به بهاى تخريب معنويت و جهان آخرت براى انسان تمام نشود ؛ ليكن _ همان طور كه در مقدّمه اين بخش اشاره شد _ اين مبحث به تفصيل در كتاب توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث آمده است (1) و نيازى به تكرار آن در اين جا نيست . تنها براى توضيح احاديثى كه ملاحظه شد ، به اين نكته اشاره مى كنيم كه جهان بينى الهى ، عامل اصلى براى پرهيز از آفات توسعه مادّى است ؛ زيرا پيوند با آفريننده هستى و ايمان به حيات جاودان ، انسان را از در افتادن به ورطه اعمال نامشروع باز مى دارند و مانع استفاده از وسايل نادرست براى دستيابى به اهداف اقتصادى و توسعه نامشروع مادّى مى گردند. بدين سان است كه آدمى شكار دام دنياى نكوهيده نمى شود . تفكّر توحيدى و ايمان به تقدير (با مفهوم درست و سازنده اش) در كنار

.


1- .ر . ك : توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث : بخش پنجم : آفات توسعه .

ص: 218

مديريت و كار ، سبب مى شوند كه انسان با آرامش و آسودگى زندگى كند . انسان هر گاه باور كند كه خداوند روزى دهنده است ، ديگر اندوه روزى را نمى خورد؛ چرا كه مى داند خداوند متعال ، در صورتى كه او در طلب روزى خود سستى نكند ، روزى اش را تضمين كرده است . چنين كسى ، حرص نيز نمى ورزد و خود را _ بيش از حدّى كه رَواست _ در كام سختى ها و خطرها نمى اندازد ؛ بلكه به زندگى كريمانه قناعت مى كند و نيز آنچه را از حدّ رفع نيازش فراتر باشد ، انفاق مى نمايد كه اين خود ، مايه شكوفايى اقتصاد در گستره جامعه و خدمتى به همه انسان هاست (1) ، و اين است معناى ميانه روى در طلب دنيا .

.


1- .ر . ك : توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث : بخش سوم : اصول ، موانع و آفات توسعه / زهد و توسعه .

ص: 219

بخش دوم : دنياى نكوهيده

اشاره

بخش دوم : دنياى نكوهيدهفصل يكم: شناخت دنياى نكوهيدهفصل دوم: ارزش دنيافصل سوم: برحذر داشتن از دنيافصل چهارم: زيان هاى دنيادوستىفصل پنجم: ريشه هاى دنيادوستى

.

ص: 220

درآمد

اشاره

درآمدبر پايه آنچه در تبيين معناى «دنيا» از نگاه قرآن و حديث آمد ، دنيا به خودى خود ، نه مذموم است و نه ممدوح ؛ بلكه همچون مزرعه اى است كه اگر تخم بدى در آن كشت شود ، حاصل آن زيانبار و نكوهيده است و اگر تخم نيكى در آن كاشته شود ، حاصل آن سودمند و ستوده است . از اين رو ، تعارضى ميان احاديثى كه مى گويند دنيا مزرعه خير است (1) و احاديثى كه دنيا را مزرعه شر (2) مى دانند ، وجود ندارد . بنا بر اين ، آنچه در اين بخش تحت عنوان «دنياى نكوهيده» آمده ، بدان معنا نيست كه دنيا بر دو نوع است : نكوهيده و ستوده ؛ بلكه بدان معناست كه بهره گيرى از دنيا دو گونه است : مذموم و ممدوح . در بخش دوم از اين كتاب ، رهنمودهاى بسيار مهمّى در هفت فصل درباره دنياى نكوهيده ارائه مى گردند . اين رهنمودها به طور خلاصه عبارت اند از :

.


1- .ر .ك : ص 107 (دنيا ، كشتزار آخرت) .
2- .ر .ك : ص 263 (ويژگى هاى دنيا / كشتزار بدى) .

ص: 221

1 . تفسير «دنياى نكوهيده»

2 . بى ارزشى دنياى نكوهيده

3 . هشدار نسبت به دام دنيا

1 . تفسير «دنياى نكوهيده»در فصل يكم ، ابتدا اهمّيت شناخت دنياى نكوهيده مورد تأكيد قرار گرفته و سپس دنياى نكوهيده تحت عناوينِ : تعريف دنيا ، ويژگى هاى دنيا ، مَثَل دنيا و جلوه هاى دنيا ، تفسير و تبيين و بدين سان ، مرزبندى گرديده است و در پايان نيز چگونگى اقبال و اِدبار دنيا بيان شده است . چكيده سخن در اين باره ، آن است كه مرزهاى دنياى نكوهيده ، عبارت اند از : ترجيح دادن دنيا بر آخرت ، دل بستگى به دنيا ، فريب هوس هاى مادّى را خوردن ، اسراف ، تجاوز به حقوق ديگران و . . . (1) و در يك كلمه ، «بهره ورىِ نادرست از دنيا» ، كه اگر كسى وارد اين مرزها گردد ، در دام هوس هاى نامشروع گرفتار مى شود و هلاكت او قطعى است .

2 . بى ارزشى دنياى نكوهيدهآنچه در فصل دوم در تبيين بى ارزشى دنياى نكوهيده آمده است ( مانند : دنيا به اندازه بال پشه اى نمى ارزد ؛ پست ترين آفريده در نزد خداست؛ پست تر از مردار است) (2) در نگاهى ابتدايى ، مبالغه آميز به نظر مى رسد ؛ امّا با تأمّل ، معلوم مى شود كه اين تعبيرها در تبيين ارزش بهره گيرى از منافع فانىِ دنيا به بهاى از دست دادن منافع هميشگى آخرت ، كاملاً دقيق و حساب شده است .

3 . هشدار نسبت به دام دنيادر فصل سوم ، حقيقت لذّت هاى دنيا تبيين ، و هشدار داده شده كه مبادا مسلمانان فريفته شيرينى و خوشى هاى آن شوند ؛ زيرا محبّت دنيا مبدأ انواع گرفتارى ها

.


1- .ر .ك : ص225 (فصل يكم : شناخت دنياى نكوهيده) .
2- .ر .ك : ص319 (فصل دوم : ارزيابى دنيا) .

ص: 222

4 . بزرگ ترين خطر دنيادوستى

وآلودگى هاى اخلاقى و عملى است . همچنين تأكيد شده است كه مصاحبت با دنياى نكوهيده خطرناك است و مصاحب دنيا نمى تواند خود را از گرفتار شدن در دام آن و آلودگى به گناه ، حفظ كند ، همان طور كه كسى نمى تواند روى آب ، راه برود و پاهايش تر نشود .

4 . بزرگ ترين خطر دنيادوستىفصل چهارم ، شرح فصل سوم است ؛ زيرا فصل سوم هشدار مى دهد كه فريفتگى و دل بستگى به دنيا ، ريشه انواع آلودگى ها و گرفتارى هاست و در فصل چهارم ، آثار زيانبار دل بستگى به دنيا در زندگى فردى و اجتماعى ، و دنيوى و اخروى شرح داده شده اند . شايان ذكر است كه در ميان آثار زيانبار حبّ دنيا ، از همه خطرناك تر ، بيمارىِ كوردلى و تباه شدن خرد و انديشه است و اگر كسى دچار اين بيمارى گردد ، هرگز رستگار نخواهد شد . به بيان روشن تر ، دل بستگى به دنيا ، از يك سو ، ريشه در نادانى دارد و از سوى ديگر ، ثمره اش نادانى است ؛ امّا اين دو نادانى ، با هم متفاوت اند : نادانى اوّل ، قابل درمان است و رهنمودهاى اسلام در تعريف دنياى مذموم و تبيين خطر آن ، در حقيقت براى درمان اين نوع از نادانى است ؛ ولى نادانى دوم ، قابل درمان نيست ؛ زيرا اگر رهنمودهاى اسلام براى زدودن نادانى اوّل به كار گرفته نشد و آدمى در دام دنيا افتاد ، آلودگى هاى اخلاقى و عملى ، حجاب خرد و قلب مى گردند و به تدريج ، در اثر كثرت زنگارهاى جان و مزمن شدن بيمارى روانى ، قدرت شناخت عقلى و قلبى از انسان سلب مى گردد . در اين جاست كه او ديگر نمى تواند راه نجات را بيابد و سعادتمند شود . درباره اين گونه افراد ، خداوند متعال خطاب به پيامبر خود مى فرمايد :

.

ص: 223

5 . ريشه دل بستگى به دنيا

6 . نشانه هاى دنياپرستان و ادب برخورد با آنان

«وَ مَآ أَنتَ بِهَ_دِى الْعُمْىِ عَن ضَلَ__لَتِهِمْ . (1) و تو كوران را از گمراهى شان به راه نمى آورى» . يعنى حتّى پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله نيز كه بزرگ ترين طبيب بيمارى هاى روانى است ، نمى تواند او را درمان كند و هدايت نمايد .

5 . ريشه دل بستگى به دنيادر فصل پنجم ، روشن مى شود كه دل بستگى به دنياى نكوهيده ، به دو ريشه باز مى گردد : يكى نادانى و ناآگاهى ، و ديگرى آرزوى دور و دراز . البته آرزوى دور و دراز نيز ريشه در ناآگاهى و نادانى دارد (2) . بنا بر اين ، گام اوّل در درمان بيمارىِ دنيادوستى ، تحصيل علم و معرفت ، و گام بعدى ، به كارگيرى آن در عمل است .

6 . نشانه هاى دنياپرستان و ادب برخورد با آناندر فصل ششم ، نشانه هاى دنياپرستان و كسانى كه در دام دنيا گرفتار شده اند ، بيان شده تا از اين طريق ، جامعه اسلامى آنان را بشناسد . از اين رو ، براى آن كه انسان ، خود نيز گرفتار اين دام نگردد ، نه تنها از بزرگداشت آنان بايد اجتناب كند؛ بلكه روى گردانى از آنان نيز ضرورى است : « فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا. (3) پس ، از هر كه از ما روى برتافته و جز زندگى دنيا را خواستار نبوده است ، روى برتاب » .

.


1- .نمل : آيه 81 .
2- .ر .ك : ج2 ص7 (ريشه هاى دنيا دوستى) .
3- .نجم : آيه 29 .

ص: 224

الفصل الأول : معرفة الدّنيا الذّميمة1 / 1أهَمِّيَّةُ مَعرِفَةِ الدُّنيا1._ تقدّم ما جاء في الفصول المختارة للمفيد وفرق الشالإمام عليّ عليه السلام :اُحَذِّرُكُمُ الدُّنيا فَإِنَّها لَيسَت بِدارِ غِبطَةٍ (1) ، قَد تَزَيَّنَت بِغُرورِها وغَرَّت بِزينَتِها لِمَن كانَ يَنظُرُ إلَيها ، فَاعرِفوها كُنهَ (2) مَعرِفَتِها . (3)2.وفي الكافي :عنه عليه السلام :مَن جُمِعَ فيهِ سِتُّ خِصالٍ ما يَدَعُ لِلجَنَّةِ مَطلَبا ولا عَنِ النّارِ مَهرَبا : مَن عَرَفَ اللّهَ فَأَطاعَهُ ، وعَرَفَ الشَّيطانَ فَعَصاهُ ، وعَرَفَ الحَقَّ فَاتَّبَعَهُ ، وعَرَفَ الباطِلَ فَاتَّقاهُ ، وعَرَفَ الدُّنيا فَرَفَضَها ، وعَرَفَ الآخِرَةَ فَطَلَبَها . (4)1 / 2حَقيقَةُ الدُّنيَا الذَّميمَةِ1 / 2 _ 1إيثارُ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِالكتاب«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا * وَ الآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقَى» . (5)

.


1- .الغِبْطَةُ : النعمة والسرور (النهاية : ج 3 ص 340 «غبط») .
2- .كُنْهُ الأمر : حقيقته (النهاية : ج 4 ص 206 «كنه») .
3- .مطالب السؤول : ص 52 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 21 ح 82 .
4- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 135 ، جامع الأخبار : ص 296 ح 806 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 304 .
5- .الأعلى : 16 و 17 .

ص: 225

فصل يكم : شناخت دنياى نكوهيده

1 / 1 اهمّيت شناخت دنيا

1 / 2 حقيقت دنياى نكوهيده

1 / 2 _ 1 ترجيح دنيا بر آخرت

فصل يكم: شناخت دنياى نكوهيده1 / 33اهمّيت شناخت دنياامام على عليه السلام :شما را از دنيا برحذر مى دارم ، كه دنيا ، سراى خوشى و شادمانى نيست، بلكه فريبكارانه ، خود را آراسته و با آراستگى و زيورش كسى را كه به او بنگرد ، مى فريبد . پس دنيا را نيك بشناسيد.1.. ومن رواياته ما جاء في علل الشرائع ، قال الصدوقامام على عليه السلام :هركه شش خصلت در او گِرد آمده باشد ، همه اسباب رسيدن به بهشت و رهيدن از آتش را به دست آورده است . هركه خدا را شناخت و فرمانش بُرد ؛ و شيطان را شناخت و نافرمانى اش كرد ؛ حق را شناخت و پيروى اش كرد ؛ باطل را شناخت و از آن پرهيز كرد ؛ دنيا را شناخت و دورش افكند ؛ و آخرت را شناخت و در طلب آن برآمد.1 / 34حقيقت دنياى نكوهيده1 / 2 _ 1ترجيح دنيا بر آخرتقرآن«بلكه شما زندگى دنيا را بر مى گزينيد ، در حالى كه آخرت ، بهتر و ماندگارتر است» .

.

ص: 226

«يَ_أَيُّهَا النَّبِىُّ قُل لاِّءَزْوَ جِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلاً» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أيُّهَا النّاسُ! لا تَشغَلَنَّكُم دُنياكُم عَن آخِرَتِكُم ، فَلا تُؤثِروا أهواءَكُم عَلى طاعَةِ رَبِّكُم ، ولا تَجعَلوا أيمانَكُم ذَريعَةً (2) إلى مَعاصيكُم . (3)1.. ما جاء في التوحيد والأمالي قال الصدوق :عنه صلى الله عليه و آله _ مِمّا أوصى بِهِ أميرَ المُؤمِنين عليه السلام _ :وألاّ تُؤثِرَ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ ؛ لاِءَنَّ الدُّنيا فانِيَةٌ وَالآخِرَةَ الباقِيَةُ . (4)2.وفي قصص الأنبياء للراوندي :عنه صلى الله عليه و آله :الوَيلُ كُلُّ الوَيلِ لِمَن باعَ نَعيما دائِمَ البَقاءِ بِكِسرَةٍ تَفنى ، وخِرقَةٍ تَبلى . (5)1.لي بن الحسن ، قال :الإمام عليّ عليه السلام :يَقولُ اللّهُ : «مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَ__لَهُمْ فِيهَاوَ هُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ * أُوْلَ_ئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَاوَ بَ_طِ_لٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» (6) فَبِئسَتِ الدّارُ لِمَن لَم يَتَهَيَّبها ولَم يَكُن فيها عَلى وَجَلٍ (7) . (8)2.علي بن محمّد قال :عنه عليه السلام :اِركَبِ الحَقَّ وإن خالَفَ هَواكَ ، ولا تَبِع آخِرَتَكَ بِدُنياكَ . (9) .


1- .الأحزاب : 28 .
2- .الذَّريعة : الوسيلة (الصحاح : ج 3 ص 1211 «ذرع») .
3- .أعلام الدين : ص 339 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 77 ص 181 ح 10 .
4- .الخصال : ص 544 ح 19 عن إسماعيل بن الفضل الهاشمي وإسماعيل بن زياد جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، أعلام الدين : ص 347 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 155 ح 7 وفي آخرها «الآخرة باقيةٌ».
5- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 119 .
6- .هود : 15 و 16 .
7- .الوَجَلُ : الخوف (الصحاح : ج 5 ص 1840 «وجل») .
8- .تحف العقول : ص 182 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 97 ح 82 .
9- .غرر الحكم : ح 2297 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 79 ح 1907 .

ص: 227

«اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر زندگى دنيا و زيور آن را مى خواهيد ، بياييد بهره مندتان كنم و به شيوه اى نيكو ، رهايتان سازم» .

حديث5.وفي مستطرفات السرائر فيما استطرفه من كتاب أبان بنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! مبادا دنيايتان ، شما را از آخرتتان باز دارد. پس، هوس هاى خود را بر فرمان بُردارى از پروردگارتان ترجيح ندهيد، و عهد و پيمان و سوگندتان را وسيله اى براى نافرمانى هايتان قرار بدهيد.1.. ما جاء في الخصال ، قال الصدوق :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ از سفارش هاى ايشان به امير مؤمنان عليه السلام _ :و اين كه دنيا را بر آخرت برنگزينى؛ چرا كه دنيا ، رفتنى است و آخرت ، ماندنى.2.وفي سنن الترمذي ومسند أحمد :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :واى و صد واى بر كسى كه نعمت پاينده را به تكّه نانى كه از بين مى رود و به كُهنه پارچه اى كه مى پوسد، بفروشد.1.محمّد بن مسعود ، قال :امام على عليه السلام :خداوند مى فرمايد: «آنان كه زندگى دنيا و زيورش را مى خواهند ، كردارشان را در آن درست به آنان باز مى دهيم و از ايشان در آن هيچ نمى كاهند. آنان ، كسانى اند كه در آخرت ، جز آتش ندارند و هرچه در آن كرده اند ، هيچ شده است و تباه است آنچه مى كرده اند» . پس، چه بد سرايى است [دنيا [براى كسى كه از آن نهراسد و در آن ، بيمناك نباشد!2.الكشّي :امام على عليه السلام :همواره با حق حركت كن ، هرچند بر خلاف ميل تو باشد و آخرتت را به دنيايت مفروش. .

ص: 228

3.ووجدت بخطّ جبرئيل بن أحمد :عنه عليه السلام :رِضاكَ بِالدُّنيا مِن سوءِ اختِيارِكَ وشَقاءِ جَدِّكَ (1) . (2)4.وفي ترجمة يحيى بن أم الطويل :عنه عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ ، اتَّقُوا اللّهَ ، فَما خُلِقَ امرُؤٌ عَبَثا فَيَلهُوَ ، ولا تُرِكَ سُدىً فَيَلغُوَ ، وما دُنياهُ الَّتي تَحَسَّنَت لَهُ بِخَلَفٍ مِنَ الآخِرَةِ الَّتي قَبَّحَها سوءُ النَّظَرِ عِندَهُ ، ومَا المَغرورُ الَّذي ظَفِرَ مِنَ الدُّنيا بِأَعلى هِمَّتِهِ كَالآخَرِ الَّذي ظَفِرَ مِنَ الآخِرَةِ بِأَدنى سَهمَتِهِ . (3)5.وفي ترجمة سعيد بن المسيب :عنه عليه السلام _ مِن خُطبَةٍ لَهُ في ذَمِّ الدُّنيا _ :أ لَستُم في مَساكِنِ مَن كانَ قَبلَكُم أطوَلَ أعمارا ، وأبقى آثارا ، وأبعَدَ آمالاً ، وأعَدَّ عَديدا ، وأكثَفَ جُنودا! تَعَبَّدوا لِلدُّنيا أيَّ تَعَبُّدٍ ، وآثَروها أيَّ إيثارٍ ، ثُمَّ ظَعَنوا (4) عَنها بِغَيرِ زادٍ مُبَلِّغٍ ولا ظَهرٍ قاطِعٍ .

فَهَل بَلَغَكُم أنَّ الدُّنيا سَخَت لَهُم نَفسا بِفِديَةٍ ، أو أعانَتهُم بِمَعونَةٍ ، أو أحسَنَت لَهُم صُحبَةً؟! بَل أرهَقَتهُم بِالقَوادِحِ (5) ، وأوهَقَتهُم (6) بِالقَوارِعِ (7) ، وضَعضَعَتهُم بِالنَّوائِبِ ، وعَفَّرَتهُم (8) لِلمَناخِرِ ، ووَطِئَتهُم بِالمَناسِمِ (9) ، وأعانَت عَلَيهِم رَيبَ المَنونِ .

فَقَد رَأَيتُم تَنَكُّرَها لِمَن دانَ لَها ، وآثَرَها وأخلَدَ إلَيها ، حينَ ظَعَنوا عَنها لِفِراقِ الأَبَدِ ، وهَل زَوَّدَتهُم إلاَّ السَّغَبَ (10) ، أو أحَلَّتهُم إلاَّ الضَّنكَ ، أو نَوَّرَت لَهُم إلاَّ الظُّلمَةَ ، أو أعقَبَتهُم إلاَّ النَّدامَةَ ! أ فَهذِهِ تُؤثِرونَ ، أم إلَيها تَطمَئِنّونَ ، أم عَلَيها تَحرِصونَ؟ فَبِئسَتِ الدّارُ لِمَن لَم يَتَّهِمها ، ولَم يَكُن فيها عَلى وَجَلٍ مِنها! (11) .


1- .الجَدُّ : الحَظّ والبَخت (الصحاح : ج 2 ص 452 «جدد») .
2- .غرر الحكم : ح 5413 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 269 ح 4937 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 370 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 79 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 132 ح 136 .
4- .ظَعَنَ : اِرتَحَل (المصباح المنير : ص 385 «ظعن») .
5- .القَدْحُ والقادِحُ : اُكالٌ يقع في الشجر والأسنان (القاموس المحيط : ج 1 ص 242 «قدح») . وفي شرح نهج البلاغة : «الفوادِح» .
6- .الوَهَقُ : حبل يلقى في عنق الشخص يؤخذ به ويوثق ، وأصله للدواب (المصباح المنير : ص 674 «وهق») .
7- .القارِعة : من شدائد الدهر ؛ وهي الداهية . ويقال : قَرَعتهم قَوارع الدهر ؛ أي أصابتهم (لسان العرب : ج 8 ص 265 «قرع») .
8- .العَفَرُ : التراب ، وعَفَّره : أي مرّغَهُ (الصحاح : ج 2 ص 751 «عفر») .
9- .المَنَاسِمُ : جمع منسم وهو طرف خُفّ البعير (تاج العروس : ج 17 ص 685 «نسم») .
10- .سَغِبَ : جاع ، وقيل : لا يكون السَّغَب إلاّ الجوع مع التعب (المصباح المنير : ص 278 «سغب») .
11- .نهج البلاغة : الخطبة 111 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 115 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ ؛ مطالب السؤول : ص 50 كلاهما نحوه .

ص: 229

6.وفي الكافي :امام على عليه السلام :راضى بودن تو به دنيا ، از بدانتخابى تو و از شوربختى توست.7.وفي الاختصاص قال الشيخ المفيد :امام على عليه السلام :اى مردم! از خدا بترسيد ؛ زيرا هيچ كس بيهوده آفريده نشده است تا در نتيجه ، عمر خويش را به سرگرمى بگذراند، و سرِ خود رها نشده است تا در نتيجه ، زندگى اش را به پوچى و باطل سپرى كند، و دنياى او كه خويشتن را برايش آراسته ، نمى تواند جايگزين آخرتى شود كه بد نگريستن به آن ، او را در نظرش زشت جلوه گر ساخته است، و فريب خورده اى كه به بالاترين خواست خويش از دنيا دست يافته ، مانند كسى نيست كه [حتّى] به كم ترين بهره خويش از آخرت ، دست يافته باشد.1.. ما جاء في الغيبة للنعماني :امام على عليه السلام _ بخشى از خطبه ايشان در نكوهش دنيا _ :آيا شما در خانه هاى همان كسانى نيستيد كه پيش از شما بودند و از شما عمرى درازتر داشتند و آثارى ماندگارتر و آرزوهايى دورتر و نيروهايى آماده تر و لشكريانى انبوه تر؟! دنيا را بندگى كردند ، چه بندگى اى! و آن را برگزيدند ، چه برگزيدنى! امّا سرانجام، بى هيچ توشه اى رساننده [به سرمنزل مقصود [و مَركبى راهوار [طاعات و عبادات] از آن كوچيدند.

آيا هرگز شنيده ايد كه دنيا جانى فداى آنها كرده باشد، يا كمكى در اختيارشان نهاده باشد، يا با آنان خوش مصاحبتى كرده باشد؟! نه ؛ بلكه چونان خوره (1) به جانشان افتاد و آنان را به كمند بلاها افكند و با مصيبت ها از پا درآوردشان و بينى هايشان را به خاك ماليد و لگدكوبشان كرد و پيشامدهاى بد روزگار را عليه شان يارى رساند.

شما خود ديده ايد كه دنيا به هركس ، سر در فرمانش نهاد و آن را [بر آخرت [برگزيد و بدان گراييد ، ناآشنايى و بى اعتنايى نمود، آن گاه كه براى هميشه از دنيا كوچيدند. آيا دنيا ، جز گرسنگى توشه اى در اختيارشان نهاد، يا

جز تنگى [معيشت [بر آنها چيزى روا داشت، يا جز تاريكى ، نورى به آنها داد، يا جز پشيمانى برايشان بر جاى گذاشت؟! پس، آيا چنين دنيايى را بر مى گزينيد، يا به آن اطمينان مى كنيد، يا بر آن حرص مى زنيد؟ بدسرايى است [دنيا] براى كسى كه به آن بدگمان نباشد و از آن ، در بيم و هراس به سر نبرد! .


1- .خوره، بيمارى است كه آن را آكله و جذام گويند و لب و بينى را مى خورد (لغت نامه دهخدا).

ص: 230

2.وفي إكمال الدين واتمام النعمة :الإمام الصادق عليه السلام :المَسجونُ مَن سَجَنَتهُ دُنياهُ عَن آخِرَتِهِ . (1)3.وفي دلائل الإمامة للطبري عنه :عنه عليه السلام :لا يَشغَلُكَ طَلَبُ دُنياكَ عَن طَلَبِ دينِكَ ؛ فَإِنَّ طالِبَ الدُّنيا رُبَّما أدرَكَ ، ورُبَّما فاتَتهُ فَهَلَكَ بِما فاتَهُ مِنها . (2)1.. ماجاء في كشف الخفاء للعجلوني :الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : يا مُؤثِرَ الدُّنيا عَلى دينِهِ وَالتّائِهَ الحَيرانَ عَن قَصدِهِ أصبَحتَ تَرجُو الخُلدَ فيها وقَد أبرَزَ نابُ المَوتِ عَن حَدِّهِ هَيهاتَ إنَّ الموتَ ذو أسهُمٍ مَن يَرمِهِ يَوما بِها يُردِهِ (3)راجع : ج2 ص392 (ذمّ من باع آخرته بدنيا غيره) .

1 / 2 _ 2الطُّمَأنينَةُ إلَى الدُّنياالكتاب«إِنَّ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُواْ بِالْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ اطْمَأَنُّواْ بِهَا و الَّذِينَ هُمْ عَنْ ءَايَ_تِنَا غَ_فِلُونَ * أُوْلَ_ئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ» . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 455 ح 9 ، المحاسن : ج 2 ص 6 ح 1074 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 105 ح 99 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 356 ح 758 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 214 ح 15 .
3- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 202 الرقم 131 .
4- .يونس : 7 و 8 .

ص: 231

1 / 2 _ 2 دل بستگى

3.وفي كامل الزيارات قال ابن قولوية :امام صادق عليه السلام :زندانى [واقعى] كسى است كه دنيايش او را از آخرتش باز داشته باشد.4.وفيه أيضا قال :امام صادق عليه السلام :طلب دنيايت ، تو را از طلب دينت باز ندارد؛ زيرا كه طالب دنيا ، گاه [آن را] به دست مى آورد و گاه از دستش مى دهد و به واسطه همان چيزى كه از دست داده است ، نابود مى شود.1.. ما جاء في كتاب من لا يحضره الفقيه ، قال الصدوقامام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : اى آن كه دنيا را بر دين ، برگزيده اى/ و سرگشته اى و از راه به در رفته اى و اميد جاودانگى در دنيا دارى/ _ حال آن كه نيش مرگ ، نمايان است _ ! چه دور است [جاودانگى] ؛چرا كه دنيا تيرهادارد/ كه هرگاه و بر هر كه آنها را بيفكند ، نابود مى كند .ر . ك : ج2 ص393 (نكوهش آن كه آخرتش را به دنياى ديگران بفروشد).

1 / 2 _ 2دل بستگىقرآن«آنان كه اميد به ديدار ما ندارند و به زندگى دنيا خشنود شدند و به آن دل بستند و آنان كه از نشانه هاى ما بى هُش اند ، آنان ، جايگاهشان آتش است، به سبب آنچه كه به دست آورده اند» .

.

ص: 232

الحديث4.وفي علل الشرائع ، قال الصدوق :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ : يا دُنيا مُرّي عَلى عَبدِيَ المُؤمِنِ بِأَنواعِ البَلايا وما هُوَ فيهِ مِن أمرِ دُنياهُ ، وضَيِّقي عَلَيهِ في مَعيشَتِهِ ، ولا تَحلَولي لَهُ فَيَسكُنَ إلَيكَ . (1)5.وفي الكافي :عنه صلى الله عليه و آله :كانَ تَحتَ الجِدارِ الَّذي ذَكَرَهُ اللّهُ تَعالى في كِتابِهِ : «وَ كَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا» (2) لَوحٌ مِن ذَهَبٍ مَكتوبٌ فيهِ :

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ

عَجَبا لِمَن أيقَنَ بِالمَوتِ كَيفَ يَفرَحُ ، وعَجَبا لِمَن أيقَنَ بِالقَدَرِ كَيفَ يَحزَنُ ، وعَجَبا لِمَن أيقَنَ بِزَوالِ الدُّنيا وتَقَلُّبِها بِأَهلِها كَيفَ يَطمَئِنُّ قَلبُهُ إلَيها ، لا إلهَ إلاَّ اللّهُ . (3)1.ما جاء في رجال الكشّي :الإمام عليّ عليه السلام :سُكونُ النَّفسِ إلَى الدُّنيا مِن أعظَمِ الغُرورِ . (4) .


1- .المؤمن : ص 24 ح 33 عن الإمام الباقر عليه السلام ، التمحيص : ص 49 ح 81 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «فيركن» بدل «فيسكن» ، أعلام الدين : ص 435 وليس فيهما «وما هو فيه من أمر دنياه» ، بحار الأنوار : ج 72 ص 52 ح 73 .
2- .الكهف : 82 .
3- .كنز الفوائد : ج 1 ص 380 عن أنس ، الجعفريّات : ص 238 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 101 بزيادة «وعجبا لمن يوقن بالنار كيف يضحك» بعد «كيف يحزن» ، الكافي : ج 2 ص 59 ح 9 عن عليّ بن أسباط عن الإمام الرضا عليه السلام ، الخصال : ص 236 ح 79 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام ، معاني الأخبار : ص 200 ح 1 عن عمر بن جميع رفعه إلى الإمام عليّ عليه السلام ، عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 44 ح 158 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 254 ح 180 كلاهما عن الإمام الحسين عليه السلام ، علل الشرائع : ص 62 ح 1 ، تفسير القمّي : ج 2 ص 40 كلاهما عن محمّد بن عمارة عن الإمام الصادق عليه السلام ، رجال الكشّي : ج 2 ص 859 ح 1116 عن أحمد بن عمر الحلبي عن الإمام الجواد عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 520 ح 1751 عن الإمام الرضا عليه السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 13 ص 288 ح 4 .
4- .غرر الحكم : ح 5650 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 285 ح 5155 .

ص: 233

حديث1.. في بحارالأنوار وتمام السند في تاريخ جرجان :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند مى فرمايد: «اى دنيا! با انواع بلاها بر بنده مؤمن من ، تلخ شو و امور دنيايش را به كام او شرنگ ساز و زندگى اش را بر او ننگ گردان و برايش شيرين مشو كه به تو دل بستگى پيدا كند».2.وفي فلاح السائل :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در زير آن ديوارى كه خداوند متعال در ستايش از آن ياد كرده و فرموده است: «و در زير آن ، گنجى متعلّق به آن دو نفر [كودك يتيم [بود» ، لوحى زرّين قرار داشت و در آن ، چنين نوشته شده بود:

«به نام خداى مهرگسترِ مهربان . در شگفتم از كسى كه به مرگ ، يقين دارد ، چگونه شاد مى شود؟ و در شگفتم از كسى كه به تقدير ، يقين دارد ، چرا اندوهگين مى شود؟ و در شگفتم از كسى كه به از كف رفتن دنيا و بى وفايى آن به اهلش يقين دارد ، چگونه به آن دل خوش مى كند؟ معبودى جز خدا نيست.1.. ما جاء في الكافي :امام على عليه السلام :اعتماد كردن به دنيا ، از بزرگ ترين فريب هاست. .

ص: 234

2.وفي رجال الكشّي :عنه عليه السلام :إنّي اُحَذِّرُكُمُ الدُّنيا ، فَإِنّها حُلوَةٌ خَضِرَةٌ . . . كَم مِن واثِقٍ بِها قَد فَجَعَتهُ ، وذي طُمَأنينَةٍ إلَيها قَد صَرَعَتهُ ، وذي أُبَّهَةٍ (1) قَد جَعَلَتهُ حَقيرا . (2)3.وفي بصائر الدرجات :عنه عليه السلام _ في كِتابِهِ إلى عَمرِو بنِ العاص في حَربِ صِفّين _ :أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ الَّذي أعجَبَكَ مِنَ الدُّنيا مِمّا نازَعَتكَ إلَيهِ نَفسُكَ ووَثِقتَ بِهِ مِنها لَمُنقَلِبٌ عَنكَ ومُفارِقٌ لَكَ ، فَلا تَطمَئِنَّ إلَى الدُّنيا فَإِنَّها غَرّارَةٌ . ولَوِ اعتَبَرتَ بِما مَضى لَحَفِظتَ ما بَقِيَ ، وَانتَفَعتَ بِما وُعِظتَ بِهِ . (3)1.ما جاء في الكافي :عنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا تُخلِقُ الأَبدانَ وتُجَدِّدُ الآمالَ ، وتُقَرِّبُ المَنِيَّةَ وتُباعِدُ الاُمنِيَّةَ ، كُلَّمَا اطمَأَنَّ صاحِبُها مِنها إلى سُرورٍ أشخَصَتهُ مِنها إلى مَحذورٍ . (4)2.وفي كتاب الغيبة للنعماني ، قال :الكافي عن جابر :دَخَلتُ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام فَقالَ : . . . يا جابِرُ ، إنَّ المُؤمِنينَ لَم يَطمَئِنّوا إلَى الدُّنيا بِبَقائِهِم فيها ، ولَم يَأمَنوا قُدومَهُمُ الآخِرَةَ .

يا جابِرُ ، الآخِرَةُ دارُ قَرارٍ ، وَالدُّنيا دارُ فَناءٍ وزَوالٍ ، ولكِنَّ أهلَ الدُّنيا أهلُ غَفلَةٍ ، وكَأَنَّ المُؤمِنينَ (5) هُمُ الفُقَهاء أهلُ فِكرَةٍ وعِبرَةٍ ؛ لَم يُصِمَّهُم عَن ذِكرِ اللّهِ _ جَلَّ اسمُهُ _ ما سَمِعوا بِآذانِهِم ، ولَم يُعمِهِم عَن ذِكرِ اللّهِ ما رَأَوا مِنَ الزّينَةِ بِأَعيُنِهِم ، فَفازوا بِثَوابِ الآخِرَةِ ، كَما فازوا بِذلِكَ العِلمِ . (6) .


1- .الاُبَّهَةُ : العَظَمة والبهاء (النهاية : ج 1 ص 18 «أَبه») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 111 ، تحف العقول : ص 181 بزيادة «وذي حذر قد خدعته» بعد «قد صرعته» ، غرر الحكم : ح 6947 _ ح 6949 نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 97 ح 82 .
3- .وقعة صفّين : ص 498 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 539 ح 451 .
4- .غرر الحكم : ح 3675 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 146 ح 3243 .
5- .في تنبيه الخواطر : «وكان المؤمنون» بدل «وكأنّ المؤمنين» .
6- .الكافي : ج 2 ص 132 ح 16 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 193 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 36 ح 17 وراجع كشف الغمّة : ج 2 ص 333 وتحف العقول : ص 287 وتاريخ دمشق : ج 54 ص 281 .

ص: 235

3.وفي ثواب الأعمال :امام على عليه السلام :من ، شما را از دنيا برحذر مى دارم؛ زيرا كه دنيا شيرين و خرّم است... چه بسيار كسانى كه به دنيا اعتماد كردند و دنيا ، آنان را دردمند ساخت، و چه بسيار كسانى كه به دنيا دل خوش كردند و دنيا ، آنان را زمين زد، و چه بسيار افراد با جاه و جلالى كه دنيا ، حقيرشان كرد!4.و في كتاب الغيبة أيضا قال النعماني :امام على عليه السلام _ در نامه اش به عمرو بن عاص در جنگ صفّين _ :امّا بعد، اين دنيايى كه تو را خوش آمده و نفست مشتاق آن گشته و بدان ، دل بسته اى، بى گمان ، به تو پشت خواهد كرد و از تو جدا خواهد شد . پس به دنيا دل خوش مكن كه دنيا . فريبنده است. اگر از آنچه گذشته است ، عبرت گيرى ، آنچه را مانده است ، حفظ خواهى كرد و از پند و اندرزهايش استفاده خواهى كرد.1.امام على عليه السلام :دنيا، بدن ها را كهنه و آرزوها را نو مى كند، مرگ را نزديك و اميد را دور مى سازد. هرگاه صاحب دنيا به خوشى اى از آن آسوده خاطر گشت ، دنيا او را از آن خوشى به محذورى كشاند.2.وفيه أيضا :الكافى _ به نقل از جابر _ :خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم . فرمود:... اى جابر! مؤمنان به ماندنشان در دنيا مطمئن نيستند و از رسيدن به آخرتشان [بهشت [آسوده خاطر نيستند.

اى جابر! آخرت ، خانه ماندگارى است و دنيا ، خانه نابودى و زوال ؛ امّا اهل دنيا اهل غفلت اند و اين مؤمنان اند كه اهل فهم و انديشيدن و عبرت آموختن هستند . نه آنچه با گوش هايشان شنيدند ، آنان را از ياد خداوند _ كه نامش شكوهمند باد _ كَر ساخت، و نه آنچه از زرق و برق ديدند ، آنان را از ياد خداوند ، كور ساخت. پس به پاداش آخرت دست يافتند، چنان كه به اين دانش و معرفت ، دست يازيدند. .

ص: 236

3.وفي المحاسن :الإمام الصادق عليه السلام :إن كانَتِ الدُّنيا فانِيَةً فَالطُّمَأنينَةُ إلَيها لِماذا؟! (1)4.وفي الكافي :عنه عليه السلام :كانَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام يَقولُ لاِءَصحابِهِ : يا بَني آدَمَ اهرَبوا مِنَ الدُّنيا إلَى اللّهِ ، وأخرِجوا قُلوبَكُم عَنها ؛ فَإِنَّكُم لا تَصلُحونَ لَها ولا تَصلُحُ لَكُم ، ولا تَبقَونَ فيها ولا تَبقى لَكُم ، هِيَ الخَدّاعَةُ الفَجّاعَةُ ، المَغرورُ مَنِ اغتَرَّ بِهَا ، المَغبونُ مَنِ اطمَأَنَّ إلَيها ، الهالِكُ مَن أحَبَّها وأرادَها ، فَتوبوا إلى بارِئِكُم وَاتَّقوا رَبَّكُم ، وَاخشَوا يَوما لا يَجزي والِدٌ عَن وَلَدِهِ ، ولا مَولودٌ هُوَ جازٍ عَن والِدِهِ شَيئا . (2)1 / 2 _ 3الرُّكونُ إلَى الدُّنيا2.وفي تفسير القمّي أيضا :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَركَنوا إلَى الدُّنيا ؛ فَإِنَّها قَد آذَنَت بِفِراقِها ، ودَعَت إلى غُرورِها ، فَاحذَروا فَجعَتَها . (3)1.قال :عنه صلى الله عليه و آله _ في مَوعِظَتِهِ لاِبنِ مَسعود _ :يَابنَ مَسعودٍ ، لا تَركَن إلَى الدُّنيا ولا تَطمَئِنَّ إلَيها ؛ فَسَتُفارِقُها عَن قَليلٍ . (4)2.عن أبي طالب عبداللّه بن الصلت القمّي ، قال :عنه صلى الله عليه و آله :لا تَكونوا مِمَّن خَدَعَتهُ العاجِلَةُ ، وغَرَّتهُ الاُمنِيَّةُ ، فَاستَهوَتهُ الخُدعَةُ ، فَرَكَنَ إلى دارِ سَوءٍ سَريعَةِ الزَّوالِ ، وَشيكَةِ الاِنتِقالِ . إنَّهُ لَم يَبقَ مِن دُنياكُم هذِهِ

في جَنبِ ما مَضى إلاّ كَإِناخَةِ راكِبٍ ، أو صَرِّ حالِبٍ (5) ، فَعَلامَ تَعرُجونَ ، وماذا تَنتَظِرونَ؟! (6) .


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 393 ح 5836 ، الخصال : ص 450 ح 55 ، التوحيد : ص 376 ح 21 ، الأمالي للصدوق : ص 56 ح 12 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 139 كلّها عن أبان بن عثمان ، بحار الأنوار : ج 78 ص 190 ح 1 .
2- .الأمالي للصدوق : ص 650 ح 884 عن منصور بن حازم ، روضة الواعظين : ص 489 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 288 ح 13 .
3- .الفردوس : ج 3 ص 586 ح 5835 عن أبي هريرة .
4- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 353 ح 2660 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 104 ح 1 .
5- .أصل الصَّرّ : الجمع والشدّ . ومن عادة العرب أن تَصُرَّ ضُروع الحَلُوبات إذا أرسلوها إلى المَرْعَى سارِحَة ، فإذا راحت عَشيّاً حُلَّت تلك الأصِرّة وحُلبت (النهاية : ج 3 ص 22 «صرر») .
6- .أعلام الدين : ص 340 عن أبي هريرة ، بحار الأنوار : ج 77 ص 183 ح 10 .

ص: 237

1 / 2 _ 3 دل بستگى به دنيا

3.حدّثني محمّد بن قولويه ، قال حدّثني سعد بن أحمد بامام صادق عليه السلام :اگر دنيا نابود شدنى است ، پس دل خوش كردن به آن ، چرا؟!4.محمّد بن مسعود ، قال :امام صادق عليه السلام :عيسى بن مريم عليهاالسلام به يارانش مى گفت: «اى فرزندان آدم! از دنيا به خدا بگريزيد و دل هايتان را از دنيا بيرون بريد ؛ زيرا كه نه شما شايسته دنياييد ، نه دنيا شايسته شماست . نه شما در دنيا مى مانيد ، نه دنيا براى شما مى مانَد. دنيا ، فريبكار و مصيبت بار است. فريب خورده [ى واقعى] كسى است كه فريب دنيا را بخورد؛ زيان ديده ، كسى است كه به دنيا آرميد؛ به هلاكت در افتاده ، كسى است كه دنيا را دوست داشت و خواستارش شد. پس به درگاه آفريدگارتان توبه آريد و از پروردگارتان پروا كنيد و بترسيد از آن روزى كه هيچ پدرى به كار فرزندش نمى آيد و هيچ فرزندى نيز به كار پدرش نخواهد آمد.1 / 2 _ 3دل بستگى به دنيا1.. ما جاء في البصائر للصفار ، قال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به دنيا دل مبنديد ، كه دنيا ، جدايىِ خود را اعلام كرده و به فريبندگى هاى خويش ، فرا مى خواند. پس ، از مصيبت آفرينى هاى آن ، بر حذر باشيد.2.وفيه أيضا قال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در اندرزش به ابن مسعود _ :اى پسر مسعود! به دنيا دل مبند و بدان ميارام ؛ زيرا به زودى از آن جدا خواهى شد.3.وفيالمحاسن:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از آنان نباشيد كه دنياى زودگذر ، فريبشان داد و آرزو ، گولشان زد و اسير نيرنگ [ِ دنيا] شدند و در نتيجه، به سراى بدى كه زود زوال مى پذيرد و آماده انتقال [به ديگرى] است، دل بستند. آنچه از اين دنياى شما باقى مانده ، در برابر آنچه گذشته ، به اندازه خُسباندن اشترى [براى آسودن

ساعاتى] يا بستن پستان حيوان شيردهى (1) بيش نيست. پس بر چه درنگ مى كنيد و منتظر چه هستيد؟!

.


1- .عرب ها عادت داشتند كه هنگام رها كردنِ حيوانات شيرده خويش در چراگاه ، پستان هاشان را با كيسه اى مى بستند و غروب كه بر مى گشتند ، كيسه ها را باز مى كردند و حيوانات را مى دوشيدند (النهاية : ج 3 ص 22 «صرر»).

ص: 238

1.. جاء في نوادر المعجزات ودلائل الإمامة ، قال أبوجالإمام عليّ عليه السلام :مَنِ اعتَمَدَ عَلَى الدُّنيا فَهُوَ الشَّقِيُّ المَحرومُ . (1)2.جاء في إكمال الدين :عنه عليه السلام :مَن حَسُنَ ظَنُّهُ بِالدُّنيا تَمَكَّنَت مِنهُ المِحنَةُ . (2)3.ما جاء في كتاب الغيبة ، للنعماني :عنه عليه السلام :هَلَكَ مَنِ استَنامَ إلَى الدُّنيا وأمهَرَها دينَهُ ، فَهُوَ حَيثُما مالَت مالَ إلَيها ، قَدِ اتَّخَذَها هَمَّهُ ومَعبودَهُ . (3)1.جاء في مختصر الدرجات :عنه عليه السلام :لا تَعصِمُ الدُّنيا مَن لَجَأَ إلَيها . (4)2.جاء في الأمالي :الإمام زين العابدين عليه السلام :لا تَركَنوا إلى ما في هذِهِ الدُّنيا رُكونَ مَنِ اتَّخَذَها دارَ قَرارٍ ومَنزِلَ استيطانٍ ، وَاللّهِ إنَّ لَكُم مِمّا فيها عَلَيها لَدليلاً وتَنبيها ؛ مِن تَصريفِ أيّامِها وتَغَيُّرِ انقِلابِها ومَثُلاتِها (5) وتَلاعُبِها بِأَهلِها ، إنَّها لَتَرفَعُ الخَميلَ وتَضَعُ الشَّريفَ ، وتورِدُ أقواما إلَى النّارِ غَدا ، فَفي هذا مُعتَبَرٌ ومُختَبَرٌ وزاجِرٌ لِمُنتَبِهٍ . (6)1.. جاء في كامل الزيارات ، والمزار للمفيد ، والمزارعنه عليه السلام _ لاِءَصحابِهِ _ :أما بَلَغَكُم ما قالَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام لِلحَوارِيّين؟ قالَ لَهُم : . . . أيُّكُم يَبني عَلى مَوجِ البَحرِ دارا؟ تِلكُمُ الدّارُ الدُّنيا ، فَلا

تَتَّخِذوها قَرارا . (7) .


1- .غرر الحكم : ح 9083 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 425 ح 7198 .
2- .غرر الحكم : ح 8841 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 435 ح 7528 .
3- .غرر الحكم : ح 10033 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 511 ح 9312 .
4- .غرر الحكم : ح 10700 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 538 ح 9941 .
5- .المَثُلات : الأشباه والأمثال ممّا يُعتبر به (مجمع البحرين : ج 3 ص 1671 «مثل») .
6- .الكافي : ج 8 ص 15 ح 2 ، الأمالي للمفيد : ص 200 ح 33 نحوه ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 37 وفيه «لنيّته» بدل «لمنتبه» وكلّها عن أبي حمزة الثمالي ، تحف العقول : ص 253 نحوه .
7- .الأمالي للمفيد : ص 43 ح 1 عن أبي حمزة الثمالي ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 76 وص133 من دون إسنادٍ إلى المعصوم ، بحار الأنوار : ج 73 ص 107 ح 107 ؛ الزهد لابن حنبل : ص 76 عن مكحول من دون إسنادٍ إلى المعصوم وراجع الدرّ المنثور : ج 2 ص 207 والبداية والنهاية : ج 2 ص 89 .

ص: 239

2.جاء في طبّ الأئمّة :امام على عليه السلام :هركه به دنيا تكيه كند ، بدبخت و بى بهره است.3.جاء في الكافي :امام على عليه السلام :هركه به دنيا خوش گمان باشد ، گرفتار رنج و سختى مى شود.1.. جاء في التهذيب :امام على عليه السلام :هركه به دنيا خو گرفت و دينش را كابين آن قرار داد ، به هر طرف كه دنيا رو آورَد ، او نيز رو مى كند [و در واقع] ، دنيا را آرمان و معبود خويش گرفته است.2.جاء في الخصال :امام على عليه السلام :دنيا از كسى كه به آن پناه ببرد ، پاسدارى نمى كند.3.جاء في الهداية الكبرى :امام زين العابدين عليه السلام :به آنچه در اين دنياست ، دل مبنديد ، چونان دل بستگىِ كسى كه آن را خانه ماندن و منزلگاه هميشگى قرار داده است. به خدا سوگند كه در امور اين دنيا ، براى شما نشانى و هشدارى بر [بى وفايى و ناپايدارىِ [دنياست: امورى چون كشاكش روزگار ، فراز و نشيب هاى آن ، كيفرهاى عبرت آموزش و به بازى گرفتن اهل خود. دنيا، گم نام را بالا مى برد و بلندْ پايه را پست مى گردانَد و فرداى قيامت ، اقوامى را به آتش مى افكند و در اين همه ، عبرت و تجربه و مايه بازدارندگى است براى شخص هشيار.1.. جاء في دلائل الإمامة :امام زين العابدين عليه السلام _ به يارانش _ :آيا آنچه عيسى بن مريم عليهماالسلام به حواريان فرمود: به شما نرسيده است؟ او به آنان فرمود : «... كدام يك از شما بر [روى [موج دريا خانه اى مى سازد؟ دنيا، چنين خانه اى است. پس، آن را اقامتگاه مگيريد». .

ص: 240

2.جاء في مختصر البصائر قال الحسن بن سليمان الحلّي :الإمام الصادق عليه السلام :فيما ناجَى اللّهُ بِهِ موسى عليه السلام : يا موسى ، لا تَركَن إلَى الدُّنيا رُكونَ الظّالِمينَ ورُكونَ مَنِ اتَّخَذَها أبا واُمّا . . . وَاترُك مِنَ الدُّنيا ما بِكَ الغِنى عَنهُ ، ولا تَنظُر عَينُكَ إلى كُلِّ مَفتونٍ بِها ومُوَكَّلٌ إلى نَفسِهِ ، وَاعلَم أنَّ كُلَّ فِتنَةٍ بَدؤُها حُبُّ الدُّنيا . (1)1.. جاء في مختصر بصائر الدرجات :تنبيه الخواطر :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى موسى عليه السلام : أن يا موسى لا تَركَنَنَّ إلى حُبِّ الدُّنيا ؛ فَلَن تَأتِيَني بِكَبيرَةٍ هِيَ أشَدُّ مِنها . (2)2.جاء في الخصال :حِليَة الأَولياء عن كَعبِ الأَحبار :إنَّ الرَّبَّ تَعالى قالَ لِموسى عليه السلام : . . . أدنِ الفُقَراءَ وقَرِّب مُجالَسَتَهُم مِنكَ ، ولا تَركنَنَّ إلى حُبِّ الدُّنيا ؛ فَإِنَّك لَن تَلقاني بِكَبيرَةٍ مِنَ الكَبائِرِ أضَرَّ عَلَيكَ مِنَ الرُّكونِ إلَى الدُّنيا . (3)راجع : ص74 (مَثَل أهل الدنيا / مَثَل المسافر) .

1 / 2 _ 4الاِغتِرارُ بِالدُّنياالكتاب«يَ_أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلاَ تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا و لاَ يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ» . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 135 ح 21 عن ابن أبي يعفور ، قصص الأنبياء : ص 162 ح 184 عن أبي يعقوب وفيه «بذرها» بدل «بدؤها» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 73 ح 37 .
2- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 134 ، التحصين لابن فهد : ص 27 ح 45 .
3- .حلية الأولياء : ج 6 ص 5 .
4- .فاطر : 5 .

ص: 241

1 / 2 _ 4 فريفته شدن به دنيا

3.في بصائر الدرجات أيضا :امام صادق عليه السلام :از نجواهاى خداوند با موسى عليه السلام اين بود كه: «اى موسى! به دنيا دل مبند ، همانند دل بستگىِ ستمگران و دل بستگىِ كسى كه دنيا را پدر و مادر خويش گرفته است... از دنيا ، آنچه را كه بدان نيازى ندارى ، رها كن و به آنان كه فريفته دنيا گشته اند و به خود ، وا نهاده شده اند، منگر و بدان كه هر گرفتارى اى، آغازش دنيا دوستى است».تنبيه الخواطر:خداوند متعال به موسى عليه السلام وحى فرمود كه: «اى موسى ، زنهار! به دنيادوستى مگراى؛ زيرا هرگز با گناه كبيره اى بر من وارد نشوى كه بدتر از دنيادوستى باشد».حلية الأولياء _ به نقل از كعب الأحبار _ :پروردگار متعال به موسى عليه السلام فرمود: «... بينوايان را به خود نزديك گردان و با آنان ، همنشينىِ نزديك داشته باش و به دنيادوستى مگراى؛ زيرا، هرگز با [گناهِ [كبيره اى از كبائر با من ديدار نخواهى كرد كه برايت زيانبارتر از گرايشِ به دنيا باشد.ر . ك : ص75 (مَثَل اهل دنيا / مَثَل مسافر) .

1 / 2 _ 4فريفته شدن به دنياقرآن«اى مردم! به راستى كه وعده خدا راست است . پس ، زنهار تا زندگى دنيا شما را نفريبد و زنهار تا آن فريبنده (شيطان) شما را بيهوده به خدا اميدوار نسازد» .

.

ص: 242

الحديث2.جاء في الهداية الكبرى للخصيبي ، قال :صحيح البخاري عن أبي سعيد الخُدري :قالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ أكثَرَ ما أخافُ عَلَيكُم ما يُخرِجُ اللّهُ لَكُم مِن بَرَكاتِ الأَرضِ. قيلَ: وما بَرَكاتُ الأَرضِ؟ قالَ : زَهرَةُ الدُّنيا. (1)1.. جاء في بصائر الدرجات ، قال الصفار :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلَيكُم ما يُخرِجُ اللّهُ مِن نَباتِ الأَرضِ وزَهرَةِ الدُّنيا . (2)2.وفيه أيضا قال :عنه صلى الله عليه و آله :يا عَجَبا كُلَّ العَجَبِ لِلمُصَدِّقِ بِدارِ الخُلودِ وهُوَ يَسعى لِدارِ الغُرورِ ! (3)1.. جاء في الكافي :عنه صلى الله عليه و آله :أينَ الرّاضونَ بِالمَقدورِ؟ أينَ السّاعونَ لِلمَشكورِ؟ عَجَبٌ لِمَن يُؤمِنُ بِدارِ الخُلودِ كَيفَ يَسعى لِدارِ الغُرورِ ! (4)2.وفيه أيضا :الإمام عليّ عليه السلام _ عِندَ تِلاوَتِهِ : «يَ_أَيُّهَا الاْءِنسَ_نُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ» (5) _ : حَقّا أقولُ! مَا الدُّنيا غَرَّتكَ ، ولكِن بِهَا اغتَرَرتَ ، ولَقَد كاشَفَتكَ العِظاتِ ، وآذَنَتكَ عَلى سَواءٍ . ولَهِيَ بِما تَعِدُكَ مِن نُزولِ البَلاءِ بِجِسمِكَ ، وَالنَّقصِ في قُوَّتِكَ ، أصدَقُ وأوفى مِن أن تَكذِبَكَ ، أو تَغُرَّكَ . ولَرُبَّ ناصِحٍ لَها عِندَك مُتَّهَمٌ ، وصادِقٍ مِن خَبَرِها مُكَذَّبٌ .

ولَئِن تَعَرَّفتَها فِي الدّيارِ الخاوِيَةِ ، وَالرُّبوعِ الخالِيَةِ ، لَتَجِدَنَّها مِن حُسنِ تَذكيرِكَ ، وبَلاغِ مَوعِظَتِكَ ، بِمَحَلَّةِ الشَّفيقِ عَلَيكَ ، وَالشَّحيحِ بِكَ!

ولَنِعمَ دَارُ مَن لَم يَرضَ بِها دارا ، ومَحَلُّ مَن لَم يُوَطِّنها مَحَلاًّ ، وإنَّ السُّعَداءَ بِالدُّنيا غَدا هُمُ الهارِبونَ مِنهَا اليَومَ . (6) .


1- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2362 ح 6063 وج 3 ص 1045 ح 2687 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 727 ح 121 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 281 ح 5710 كلّها نحوه ؛ المحجّة البيضاء : ج 5 ص 358 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 16 ح 11035 ، مسند الحميدي : ج 2 ص 325 ح 740 ، حلية الأولياء : ج 7 ص 311 كلّها عن أبي سعيد الخدري .
3- .ذمّ الدنيا لابن أبي الدنيا : ص 19 ح 14 عن عمرو بن مرّة عن الإمام الباقر عليه السلام ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 476 نقلاً عن شُعب الإيمان عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ؛ المحاسن : ج 1 ص 377 ح 831 عن أبي النعمان عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «يعمل» بدل «يسعى» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 184 ح 10 .
4- .الزهد لهنّاد : ج 1 ص 294 ح 514 عن عمرو بن مرّة ، كنز العمّال : ج 3 ص 160 ح 5962 .
5- .الانفطار : 6 .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 223 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 193 ح 59 .

ص: 243

حديث1.. جاء في كامل الزيارات :صحيح البخارى _ به نقل از ابو سعيد خُدرى _ :پيامبر خدا فرمود: «بيشترين ترس و نگرانى من براى شما ، از بركت هاى زمين است كه خداوند در اختيارتان مى گذارد».

گفته شد: بركت هاى زمين چيست؟

فرمود: «خرّمى و بهجت دنيا».2.جاء في الخصال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ترسناك ترين چيزى كه من از آن بر شما مى ترسم ، محصولات زمين و خرّمى و بهجت دنياست كه خداوند در اختيارتان مى گذارد.1.. جاء في الكافي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شگفتا، شگفتىِ تمام از كسى كه به سراى جاودانگى باور دارد و با اين حال ، براى سراى فريب (دنيا) مى كوشد!2.جاء في الكافي ، والتهذيب واللفظ للكافي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كجايند خشنودان از تقدير؟ كجايند كوشندگان براى آنچه مورد قدردانى [از سوى خداوند] قرار مى گيرد؟ شگفتا از كسى كه به سراى جاودانگى ايمان دارد ، چگونه براى سراى فريب مى كوشد؟!امام على عليه السلام _ در هنگام تلاوت آيه «اى انسان! چه چيز تو را به پروردگار كريمت بيهوده اميدوار ساخت؟» _ :به راستى مى گويم، دنيا تو را فريب نداد ؛ بلكه تو به آن فريفته شدى. دنيا به تو پندها [و درس هاى عبرت آموز] داد و عادلانه و يكسان (همانند ديگران) آگاهت ساخت و به آنچه تو را وعده مى دهد، از قبيل : رسيدن رنج و درد به جسمت و كاستى يافتن نيرويت، راستگوتر و وفادارتر از آن است كه به تو دروغ بگويد يا فريبت بدهد . دنيا ، راهنماهاى بسيار دارد ، امّا تو بدانها بدگمانى و خبرهاى راست فراوان دارد ، ليكن تو دروغشان مى پندارى.

اگر دنيا را در خانه هاى بر باد رفته و منزلگاه هاى تهى گشته [از سكنه] بكاوى، آن را در نيكو اندرزدهى و پندِ رسا دادن ، چونان يار دلسوز و سخت علاقه مند به خود ، خواهى يافت!

[دنيا] نيكو سرايى است براى كسى كه آن را سراى [ماندگارىِ] خود نداند و خوب منزلگاهى است براى كسى كه در آن منزلگاه ، وطن نگزيند. نيك بختانِ به دنيا ، فردا[ى قيامت] آنان اند كه امروز از آن گريزان اند. .

ص: 244

1.. جاء في الكافي :عنه عليه السلام :الدُّنيا حُلوَةٌ ، الحَلاوَةُ لِمَن اغتَرَّ بِها . (1)2.في البصائر :عنه عليه السلام :مَا العاجِلَةُ خَدَعَتكَ ، ولكِن بِهَا انخَدَعتَ . (2)3.وفيه أيضا :عنه عليه السلام :الدُّنيا حُلمٌ ، وَالاِغتِرارُ بِها نَدَمٌ . (3)4.وفي الإرشاد :عنه عليه السلام :اِحذَر أن يَخدَعَكَ الغُرورُ بِالحائِلِ (4) اليَسيرِ ، أو يَستَزِلَّكَ السُّرورُ بِالزّائِلِ الحَقيرِ. (5)1.. جاء في المحاسن :عنه عليه السلام _ في ذَمِّ الدُّنيا _ :تَجافَوا عَنها ، فَإِنَّ المُغتَرَّ مَنِ اغتَرَّ بِها . (6)2.جاء في مئة منقبة للقمّي ، قال :عنه عليه السلام :ما قَدَّمتَ فَهُوَ لِلمالِكينَ ، وما أخَّرتَ فَهُوَ لِلوارِثينَ ، وما مَعَكَ فَما لَكَ عَلَيهِ سَبيلٌ سِوَى الغُرورِ بِهِ . كَم تَسعى في طَلَبِ الدُّنيا؟ وكَم تَرعى؟ أفَتُريدُ أن تُفقِرَ نَفسَكَ وتُغنِيَ غَيرَكَ؟! (7)3.وفي مختصر البصائر :عنه عليه السلام :أيُّهَا المُعَلِّلُ نَفسَهُ بِالدُّنيَا ، الراكِضُ على حَبائِلِهَا (8) ، المُجتَهِدُ في عِمارَةِ ما سَيُخرَبُ مِنها ! ألَم تَرَ إلى مَصارِعِ آبائِكَ فِي البِلى ، ومَصارِعِ أبنائِكَ تَحتَ

الجَنادِلِ وَالثَّرى؟ كَم مَرَّضتَ بِيَدَيكَ ، وعَلَّلتَ بِكَفَّيكَ ، تَستَوصِفُ لَهُمُ الأَطِبّاءَ وتَستَعتِبُ لَهُمُ الأَحِبّاءَ ، فَلَم يُغنِ عَنهُم غَناؤُكَ ، ولا يَنجَعُ (9) فيهِم دَواؤُكَ . (10) .


1- .الاحتجاج:ج1 ص397 ح83 عن عبداللّه بن الحسن، بحار الأنوار: ج32 ص223 ح173؛ كنز العمّال: ج16 ص186 ح44216 نقلاً عن وكيع .
2- .غرر الحكم : ح 9655 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 479 ح 8790 .
3- .غرر الحكم : ح 1384 .
4- .الحَائِلُ : المُتَغَيِّر (النهاية : ج 1 ص 463 «حول») .
5- .غرر الحكم : ح 2612 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 104 ح 2354 .
6- .الكافي : ج 8 ص 174 ح 194 عن محمّد بن النعمان أو غيره عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 351 ح 31 .
7- .مصباح الشريعة : ص 301 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 356 ح 17 .
8- .الحَبَائِل : جمع حِبالة واُحبولة وهو الشَّرَكَ (المصباح المنير : ص 119 «حبل») .
9- .نَجَعَ الدواءُ : ظَهَر أثَرُه (المصباح المنير : ص 594 «انتجع») .
10- .الأمالي للمفيد : ص 87 ح 2 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 69 ص 319 ح 35 .

ص: 245

4.وفي الكافي :امام على عليه السلام :دنيا ، شيرين است ؛ شيرينى [ِ دنيا ] براى كسى است كه فريفته آن شود.1.. جاء في البصائر ، قال الصفّار :امام على عليه السلام :دنيا تو را گول نزده است ؛ بلكه تو گول آن را خورده اى.2.جاء في الهداية الكبرى للخصيبي :امام على عليه السلام :دنيا يك رؤياست و فريفته شدن به آن ، مايه پشيمانى است.3.جاء في الكافي :امام على عليه السلام :بپرهيز از اين كه فريفته شدن به [اين دنياى] دگرگون شونده ناچيز ، تو را گول بزَنَد، يا شاد گشتن به اين فناپذير بى ارزش ، تو را بلغزاند.4.جاء في الأمالي ، قال الطوسي :امام على عليه السلام _ در نكوهش دنيا _ :از دنيا دورى كنيد؛ زيرا فريب خورده[ى واقعى] ، كسى است كه فريب دنيا را بخورد.5.جاء في علل الشرائع ، قال الصدوق :امام على عليه السلام :آنچه [براى آخرتت] پيش بفرستى ، همان از آنِ دارندگان است [و به خودت مى رسد] و آنچه بر جاى بگذارى ، از آنِ وارثان است و آنچه با توست ، راهى جز فريفته شدن به آن نيست. چه قدر در پى دنيا مى كوشى و چه قدر مى چرى؟ آيا مى خواهى خودت را فقير و ديگران (وارثان) را توانگر سازى؟!6.جاء في بصائر الدرجات ، قال الصفار :امام على عليه السلام :اى آن كه خويشتن را به دنيا سرگرم ساخته اى و بر ريسمان هاى [پوسيده] آن مى دوى و در آباد كردن دنيايى كه به زودى خراب مى شود ، مى كوشى! آيا به گورهاى پوسيده پدرانت و پيكرهاى خفته در زير سنگ ها

و خاك هاى فرزندانت ننگريسته اى؟ چه بسيار كسانى كه با دست خود ، پرستارى شان كردى و به معالجه آنان پرداختى، از پزشكان برايشان نسخه و دارو خواستى و از دوستان ، برايشان رضايت طلبيدى ؛ امّا تلاش تو سودشان نبخشيد و دارو و درمانت ، در آنان كارگر نيفتاد. .

ص: 246

1.. جاء في البصائر :عيسى عليه السلام :وَيلٌ لِصاحِبِ الدُّنيا كَيفَ يَموتُ ويَترُكُها ، ويَأمَنُها وتَغُرُّهُ ، ويَثِقُ بِها وتَخذُلُهُ . وَيلٌ لِلمُغتَرّينَ كَيفَ رَهَقَهُم ما يَكرَهونَ وفارَقَهم ما يُحِبّونَ ، وجاءَهُم ما يوعَدونَ . (1)2.. جاء في مناقب آل أبي طالب :الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : فَلَم أرَ كَالدُّنيا بِهَا اغتَرَّ أهلُها ولا كَاليَقينِ استَوحَشَ الدَّهرَ صاحِبُهُ أمُرُّ عَلى رَمسِ (2) القَريبِ كَأَنَّما أمُرُّ عَلى رَمسِ امرِىًء ما اُناسِبُهُ فَوَاللّهِ لَولا أنَّني كُلَّ ساعَةٍ إذا شِئتُ لاقيتُ امرَأً ماتَ صاحِبُهُ إذاً مَا اعتَزَيتُ الدَّهرَ عَنهُ بِحيلَةٍ تُجَدِّدُ حُزنا كُلَّ يَومٍ نَوادِبُهُ (3)1.. جاء في الكافي :عنه عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : أحسَنتَ ظَنَّكَ بِالأَيّامِ إذ حَسُنَت ولَم تَخَف سوءَها يَأتي بِهِ القَدَرُ وسالَمَتكَ اللَّيالي فَاغتَرَرتَ بِها وعِندَ صَفوِ اللَّيالي يَحدُثُ الكَدَرُ (4)راجع : ص264 (خصائص الدنيا / دار الغرور) .

.


1- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 132 ، التحصين لابن فهد : ص 29 ح 49 وفيه «أتتهم» بدل «رهقهم» ، المحجّة البيضاء : ج 5 ص 358 وفيه «ألزمهم» بدل «رهقهم» ، بحار الأنوار : ج 14 ص 328 ح 54 وراجع الأمالي للمفيد : ص 209 ح 43 وعدّة الداعي : ص 96 .
2- .الرَّمْسُ : القَبْرُ (القاموس المحيط : ج 2 ص 220 «رمس») .
3- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 88 الرقم 45 .
4- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 260 الرقم 182 ؛ البداية والنهاية : ج 11 ص 184 من دون إسنادٍ إلى المعصوم وفيه «يوما» بدل «سوءها» .

ص: 247

3.جاء في مختصر بصائر الدرجات :عيسى عليه السلام :بيچاره دنيادار ، كه مى ميرد و دنيا را رها مى كند ، به دنيايى اطمينان مى كند كه او را مى فريبد و به دنيايى اعتماد مى كند كه او را فرو مى گذارد [و به موقع ، يارى اش نمى كند]. بيچاره اين گول خوردگان ، كه آنچه دوست ندارند ، به آنان مى رسد و آنچه دوست دارند ، از ايشان جدا مى شود و آنچه به ايشان وعده داده مى شود ، به سراغشان مى آيد.امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : چيزى چون دنيا نديدم كه اهلش فريب آن را بخُورند/ و نه چون يقين (مرگ) كه صاحب آن ، از روزگار بگريزد. بر گورِ نزديكان مى گذرم، امّا گويى/ بر گور كسى مى گذرم كه هيچ نسبتى با او ندارم . به خدا سوگند ، اگر نبود كه هر ساعتى/ هرگاه بخواهم، كسى را مى بينم كه يارش مُرده است ، هرگز، به هيچ روى، در برابر روزگار صبر نمى كردم/ روزگارى كه هرروز ، مصيبت هايش غمى تازه مى آفريند .1.جاء في الكافي :امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : به روزها نيكْ گمان گشتى ، آن گاه كه [با تو] نيك شدند و از بدىِ آنها كه دست تقدير مى آورَد ، نترسيدى.

شب ها با تو سرِ سازش نشان داد و تو فريب آنهارا

خوردى امّا در همان زلالى شب هاست كه تيرگى پديد مى آيد.ر . ك : ص 265 (سراى فريب) .

.

ص: 248

1 / 2 _ 5ما يوجِبُ الطُّغيانَ مِنَ الدُّنيا1.. جاء في مستطرفات السرائر :الإمام عليّ عليه السلام :خُذ مِن قَليلِ الدُّنيا ما يَكفيكَ ، ودَع مِن كَثيرِها ما يُطغيكَ . (1)2.وفيه أيضا :عنه عليه السلام :يَسيرُ الدُّنيا يَكفي ، وكَثيرُها يُردي . (2)عنه عليه السلام :يَسيرُ الدُّنيا خَيرٌ مِن كَثيرِها ، وبُلغَتُها (3) أجدَرُ مِن هَلَكَتِها . (4)1.. جاء في بصائر الدرجات :عنه عليه السلام _ في ذَمِّ الدُّنيا _ :مَن أقَلَّ مِنها استَكثَرَ مِمّا يُؤمِنُهُ ، ومَن استَكثَرَ مِنهَا استَكثَرَ مِمّا يوبِقُهُ (5) . (6)1 / 2 _ 6ما فَوقَ الكَفافِ مِنَ الدُّنيا4.جاء في دلائل الإمامة ، والاختصاص :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن غَنِيٍّ ولا فَقيرٍ إلاّ وَدَّ يَومَ القِيامَةِ أنَّهُ اُتِيَ مِنَ الدُّنيا قوتا (7) . (8)1.. جاء في إكمال الدين :عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن ذي غِنىً إلاّ سَيَوَدُّ يَومَ القِيامَةِ لَو كانَ إنَّما اُوتِيَ فِي الدُّنيا

قوتا . (9) .


1- .غرر الحكم : ح 5044 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 241 ح 4591 .
2- .غرر الحكم : ح 10988 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 555 ح 10238 .
3- .البُلغَة : ما يُتَبَلَّغ [أي يكتَفَى] به من العَيش ولا يَفضُل (المصباح المنير : ص 61 «بلغ») .
4- .غرر الحكم : ح 10993 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 556 ح 10240 وص 553 ح 10194 وفيه «يسير الدين خير من كثير الدنيا» .
5- .يُوبِقه : يُهلِكُه (الصحاح : ص 4 ح 1562 «وبق») .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 111 ، غرر الحكم : ح 8252 وح 8253 نحوه ، تحف العقول : ص 181 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 15 ح 73 نقلاً عن مطالب السؤول وفيهما «لم يَدُم له» بدل «استكثر ممّا يوبقه» .
7- .أي بِقَدَر ما يُمسك الرَّمَق من المطعم (النهاية : ج 4 ص 119 «قوت») .
8- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1387 ح 4140 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 235 ح 12164 وص 335 ح 12710 ، حلية الأولياء : ج 10 ص 69 كلّها عن أنس ، تاريخ بغداد : ج 4 ص 8 عن عبد اللّه نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 394 ح 7115 ، مشكاة الأنوار : ص 230 ح 647 نحوه ، روضة الواعظين : ص 500 ، أعلام الدين : ص 265 وفيه «ما من امرىًء مسلم غني . . .» .
9- .شُعب الإيمان : ج 7 ص 300 ح 10378 عن أنس ، كنز العمّال : ج 3 ص 197 ح 6143 نقلاً عن الزهد لهنّاد عن أنس .

ص: 249

1 / 2 _ 5 دنياى طغيان آور
1 / 2 _ 6 دنياى بيش از كفاف

1 / 2 _ 5دنياى طغيان آور2.جاء في الفوائد المجموعة :امام على عليه السلام :از دنيا ، اندكى كه كفايتت كند ، برگير و بسيارِ آن را كه به طغيانت بكشانَد ، فرو بگذار.3.جاء في الموضوعات قال ابن الجوزي :امام على عليه السلام :اندكِ دنيا كفايت مى كند و بسيارِ آن ، نابود مى كند.1.جاء في الكافي عن محمّد بن يحيى ، عن محمّد بن عيسىامام على عليه السلام :كمِ دنيا بهتر از زيادِ آن است و به كفاف آن بسنده كردن ، سزاوارتر است تا گرفتار شدن به هلاكت آن [بر اثر فزون خواهى].2.جاء في دلائل الإمامة :امام على عليه السلام _ در نكوهش دنيا _ :آن كس كه از دنيا كم برگرفت ، بر آنچه او را ايمن و آسوده مى گردانَد ، افزود و آن كس كه از دنيا زياد برگرفت ، بر آنچه او را به نابودى مى كشانَد ، افزود.1 / 2 _ 6دنياى بيش از كفاف1.. جاء في كتاب الموضوعات لابن الجوزي ، قال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز قيامت، هركس از دارا و نادار، آرزو مى كند كه اى كاش از دنيا به اندازه بخور و نمير به او داده مى شد.2.جاء في كتاب السقيفة وفدك ، قال الجوهري أخبرنا أبوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ توانگرى نيست ، مگر آن كه در روز قيامت آرزو خواهد كرد كه اى كاش در دنيا به اندازه نياز به او داده مى شد.

.

ص: 250

3.جاء في التهذيب ، والاستبصار ، قال الطوسي :عنه صلى الله عليه و آله :دَعُوا الدُّنيا لاِءَهلِها ، فَمَن أخَذَ مِنَ الدُّنيا فَوقَ ما يَكفيهِ أخَذَ حَتفَهُ (1) وهُوَ لا يَشعُرُ . (2)4.جاء في أمالي الصدوق ، قال :عنه صلى الله عليه و آله :اُترُكُوا الدُّنيا لاِءَهلِهَا ، اترُكُوا الدُّنيا لاِءَهلِهَا ، اترُكُوا الدُّنيا لاِءَهلِها ؛ فَإِنَّهُ مَن أخَذَ مِنَ الدُّنيا فَوقَ ما يَكفيهِ فَإِنَّهُ يَأخُذُ مِن جَنَّتِهِ ولا يَشعُرُ . (3)5.جاء في المحاسن :عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ اجعَل رِزقَ آلِ مُحَمَّد قوتا . (4)عنه صلى الله عليه و آله _ في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ :يا عَلِيُّ ، ما أحَدٌ مِنَ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ إلاّ وهُوَ يَتَمَنّى يَومَ القِيامَةِ أنَّهُ لَم يُعطَ مِنَ الدُّنيا إلاّ قوتا . (5)صحيح البخاري عن عَمرو بن عَوفٍ الأَنصاري :إنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله بَعَثَ أبا عُبَيدَةَ بنَ الجَرّاح إلَى البَحرَين يَأتي بِجِزيَتِها ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله هُوَ صالَحَ أهلَ البَحرَين وأمَّرَ عَلَيهِمُ العَلاءَ بنَ الحَضرَمِي ، فَقَدِمَ أبو عُبَيدَة بِمالٍ مِنَ البَحرَين ، فَسَمِعَتِ

الأَنصار بِقُدومِ أبي عُبَيدَةَ فَوافَت صَلاةَ الصُّبحِ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَلَمّا صَلّى بِهِمُ الفَجرَ انصَرَفَ ، فَتَعَرَّضوا لَهُ ، فَتَبَسَّمَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله حينَ رَآهُم ، وقالَ : أظُنُّكُم قَد سَمِعتُم أنَّ أبا عُبَيدَةَ قَد جاءَ بِشَيءٍ !

قالوا : أجَل يا رَسولَ اللّه .

قالَ : فَأَبشِروا وأمِّلوا ما يَسُرُّكُم ، فَوَاللّهِ لاَ الفَقرَ أخشى عَلَيكُم ، ولكِن أخشى عَلَيكُم أن تُبسَطَ عَلَيكُمُ الدُّنيا ، كَما بُسِطَت عَلى مَن كانَ قَبلَكُم ، فَتَنافَسوها كَما تَنافَسوها ، وتُهلِكُكُم كَما أهلَكَتهُم . (6) .


1- .الحَتْفُ : الهَلاَكُ (المصباح المنير : ص 120 «حتف») .
2- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 156 ، الأمالي للشجري : ج 2 ص 163 عن أنس وزاد فيه «لأهلها ثلاث مرّات» ، المحجّة البيضاء : ج 6 ص 42 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 193 ح 6117 .
3- .الفردوس : ج 1 ص 108 ح 363 عن أنس ، كنز العمّال : ج 3 ص 181 ح 6058 .
4- .صحيح مسلم : ج 2 ص 730 ح 126 ، صحيح البخاري : ج 5 ص 2372 ح 6095 وفيه «ارزق آل محمّد» ، سنن الترمذي : ج 4 ص 580 ح 2361 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1387 ح 4139 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 454 ح 9760 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 3 ص 395 ح 7116 ؛ مشكاة الأنوار : ص 492 ح 1640 عن الإمام زين العابدين عليه السلام وفيه «اللّهم اجعل رزق محمّد وآل محمّد الكفاف» ، بحار الأنوار : ج 72 ص 60 .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 363 ح 5762 ، مستطرفات السرائر : ص 116 ح 1 كلاهما عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 327 ح 2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، جامع الأخبار : ص 504 ح 1392 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 54 ح 3 .
6- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1152 ح 2988 وج 4 ص 1473 ح 3791 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2274 ح 6 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1324 ح 3997 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 105 ح 17234 ، السنن الكبرى : ج 9 ص 320 ح 18658 وفيهما «تلهيكم كما ألهتهم» بدل «تهلككم كما أهلكتهم» .

ص: 251

1.. جاء في تهذيب الأحكام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا را براى اهلش وا گذاريد؛ زيرا هركس كه از دنيا بيش از اندازه كفايتش برگيرد، نادانسته، [عوامل] مرگ خود را برگرفته است.2.جاء في ثواب الأعمال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا را براى اهلش رها كنيد ، دنيا را براى اهلش رها كنيد ، دنيا را براى اهلش رها كنيد؛ زيرا هر كس كه از دنيا بيش از اندازه كفايتش بردارد، ناخودآگاه، از بهشت خود بر مى دارد [و كم مى كند].پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! روزىِ خاندان محمّد را در حدّ نياز قرار بده.1.. جاء في كامل الزيارات :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در سفارش به على عليه السلام _ :اى على! از پيشنيان و پسينيان، هيچ كس نيست ، مگر آن كه در روز قيامت آرزو مى كند كه اى كاش از دنيا ، جز به اندازه نياز ، به او داده نمى شد.2.جاء في أمالي الصدوق ، قال :صحيح البخارى _ به نقل از عمرو بن عوف انصارى _ :پيامبر خدا ، ابو عبيده جرّاح را به بحرين فرستاد تا جزيه آن را بياورد. پيامبر خدا با مردم بحرين [بر پرداخت جزيه] مصالحه كرده و علاء بن حَضرَمى را به اميرى ايشان گماشته بود. ابو عبيده با اموالى از بحرين آمد. انصار ، خبر ورود ابو عبيده را شنيدند. نماز صبح را با پيامبر صلى الله عليه و آله گزاردند و ايشان ، چون نماز صبح را با آنان خواند،

برگشت. انصار ، جلو او آمدند. پيامبر خدا ، وقتى آنها را ديد ، لبخندى زد و فرمود: «گمان مى كنم شنيده ايد كه ابو عبيده چيزى آورده است» .

گفتند: آرى، اى پيامبر خدا!

حضرت فرمود: «پس مژده باد بر شما و اميدوار باشيد به چيزى كه خوش حالتان مى كند. به خدا سوگند ، من از فقر بر شما نمى ترسم ؛ بلكه از اين براى شما مى ترسم كه دنيا بر شما گسترده شود ، چنان كه براى پيشينيان شما گسترده شد، و بر سرِ دنيا به رقابت برخيزيد ، همچنان كه آنان به رقابت برخاستند، و دنيا شما را به هلاكت افكند ، همچنان كه آنان را به هلاكت افكند. .

ص: 252

3.جاء في الكافي :الإمام عليّ عليه السلام :يَابنَ آدَمَ ، ما كَسَبتَ فَوقَ قوتِكَ فَأَنتَ فيهِ خازِنٌ لِغَيرِكَ . (1)4.جاء في البصائر ، قال الصفار :الخصال عن عليّ بن الحسين بن رِباط ، رفعه :شَكى رَجُلٌ إلى أميرِ المُؤمنِين عليه السلام الحاجَةَ ، فَقالَ لَهُ : اِعلَم أنَّ كُلَّ شَيءٍ تُصيبُهُ مِنَ الدُّنيا فَوقَ قوتِكَ أنتَ فيهِ خازِنٌ لِغَيرِكَ . (2)الإمام عليّ عليه السلام :الوَيلُ لِمَن جَمَعَ الدُّنيا وأورَثَها مَن لا يَحمَدُهُ ، وقَدِمَ عَلى مَن لا يَعذِرُهُ (3) . الدُّنيا دارُ المُنافِقين ولَيسَت بِدارِ المُتَّقينَ ، فَليَكُن حَظُّكَ مِنَ الدُّنيا قِوامَ صُلبِكَ ، وإمساكَ نَفسِكَ ، وَالتَّزَوُّدَ لِمَعادِكَ . (4) .


1- .نهج البلاغة : الحكمة 192 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 112 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 144 ح 28 .
2- .الخصال : ص 16 ح 58 ، روضة الواعظين : ص 468 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 90 ح 61 .
3- .في المصدر : «يغدره»، والتصويب من بحار الأنوار .
4- .مطالب السؤول : ص 52 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 23 ح 86 .

ص: 253

امام على عليه السلام :اى پسر آدم! آنچه بيش از كفافت به دست آورى ، در واقع ، تو خزانه دار آن براى ديگران هستى.الخصال _ به نقل از على بن حسين بن رباط، كه سند آن را به معصوم عليه السلام رسانده است _ :مردى به امير مؤمنان از نيازمندى اش شكايت كرد . به او فرمود: «بدان كه آنچه از دنيا بيش از كفافَت به دست آورى ، در واقع ، تو خزانه دار آن براى ديگرانى».1.. جاء في تفسير العيّاشي :امام على عليه السلام :واى بر كسى كه [مالِ] دنيا را جمع كند و آن را براى كسى به ارث بگذارد كه از او سپاس گزارى نمى كند و [خود] بر كسى (خداوند) وارد شود كه عذر و بهانه اش را نمى پذيرد. دنيا ، سراى منافقان است و سراى تقواپيشگان نيست. پس بايد بهره ات از دنيا به اندازه اى باشد كه قوّت بدنت ، نگهدار جانت و توشه اى براى معادت باشد. .

ص: 254

2.جاء في الكافي :عنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا دارٌ مُنِيَ لَهَا (1) الفَناءُ ولاِءَهلِها مِنهَا الجَلاءُ ، وهِيَ حُلوَةٌ خَضراءُ ، وقَد عَجِلَت لِلطّالِبِ وَالتَبَسَت بِقَلبِ النّاظِرِ ، فَارتَحِلوا مِنها بِأَحسَنِ ما بِحَضرَتِكُم مِنَ الزّادِ ، ولا تَسأَلوا فيها فَوقَ الكَفافِ ، ولا تَطلُبوا مِنها أكثَرَ مِنَ البَلاغِ . (2)الإمام زين العابدين عليه السلام :الدُّنيا دُنياءانِ : دُنيا بَلاغٍ ، ودُنيا مَلعونَةٍ . (3)راجع : ج2 ص212 (الفصل السادس : أماثل الزهّاد) .

1 / 2 _ 7ما يَمنَعُ خَيرَ الآخِرَةِ مِنَ الدُّنيا1.الخصال بإسناده عن الحسين بن عليّ عن أبيه أمير المتنبيه الخواطر :كانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله يَقولُ في دُعائِهِ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن دُنيا تَمنَعُ خَيرَ الآخِرَةِ ، ومِن حَياةٍ تَمنَعُ خَيرَ المَماتِ . (4)2.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام _ مِن دُعائِهِ عَقيبَ صَلاتِهِ _ :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن دُنيا تَمنَعُ خَيرَ الآخِرَةِ ، ومِن عاجِلٍ يَمنَعُ خَيرَ الآجِلِ ، وحَياةٍ تَمنَعُ خَيرَ المَماتِ ، وأمَلٍ يَمنَعُ خَيرَ العَمَلِ . (5)3.نزهة الناظر :لقمان عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ _ :يا بُنَيَّ ، لا تَدخُل فِي الدُّنيا دُخولاً يَضُرُّ بِآخِرَتِكَ ،

ولا تَترُكها تَركا تَكونُ كَلاًّ (6) عَلَى النّاسِ . (7) .


1- .مُنِيَ له : أي قُدّر (لسان العرب : ج 15 ص 292 «مني») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 45 ، روضة الواعظين : ص 482 وفيه «مضى» بدل «مُني» ، غرر الحكم : ح 3697 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 68 ح 28 .
3- .الكافي : ج 2 ص 131 ح 11 عن محمّد بن مسلم بن شهاب وص 317 ح 8 عن محمّد بن مسلم بن عبيد اللّه ، مشكاة الأنوار : ص 466 ح 1555 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 20 ح 9 .
4- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 273 ، الإقبال : ج 2 ص 146 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 98 ص 260 .
5- .مصباح المتهجّد : ص 64 ح 101 ، فلاح السائل : ص 320 ح 215 ، البلد الأمين : ص 15 كلّها عن معاوية بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 86 ص 69 ح 4 .
6- .الكَلُّ : الذي هو عِيال وثِقل على صاحبه (لسان العرب : ج 11 ص 594 «كلل») .
7- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 79 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 124 ح 112 .

ص: 255

1 / 2 _ 7 دنيايى كه مانع رسيدن به خير آخرت مى شود

4.مهج الدعوات عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ في وَصفِ أولِياءِ اللّه ِ _ ) امام على عليه السلام :دنيا، سرايى است كه براى آن ، نيستى رقم خورده است و براى اهلش رخت بربستن از آن. دنيا ، شيرين و دل پذير است و شتابان به سراغ خواهانش مى رود و به دل بيننده مى نشيند . پس با بهترين توشه اى كه در اختيار داريد ، از دنيا بكوچيد و در آن ، بيش از كفاف مخواهيد و از آن ، بيش از آنچه شما را به مقصد مى رساند ، نطلبيد.5.المعجم الأوسط عن محمّد بن عبد اللّه بن حسين عن علامام زين العابدين عليه السلام :دنيا دو گونه است: دنياى در حدّ كفاف (1) و دنياى لعنت شده.ر . ك : ج2 ص213 (فصل ششم : نمونه هاى زهد) .

1 / 2 _ 7دنيايى كه مانع رسيدن به خير آخرت مى شود9.تحف العقول عن الإمام الحسين عليه السلام :تنبيه الخواطر:پيامبر خدا در دعايش مى گفت: «خدايا! پناه مى برم به تو از دنيايى كه مانع خير آخرت شود، و از زندگى اى كه مانع خير مرگ گردد».10.محاضرات الاُدباء عن الإمام الحسين عليه السلام :امام صادق عليه السلام _ از دعاى ايشان در تعقيب نمازش _ :خدايا! پناه مى برم به تو از دنيايى كه مانعِ خير آخرت شود و از اكنونى كه مانعِ خير آينده شود و از زندگى اى كه مانعِ خير مرگ گردد و از آرزويى كه مانعِ نيكويىِ عمل گردد.11.أعلام الدين عن الإمام الحسين عليه السلام :لقمان عليه السلام _ در سفارش به فرزندش _ :فرزندم! نه چندان وارد دنيا شو كه به

آخرتت لطمه بزند و نه چنان رهايش كن كه بارى بر دوش مردم باشى.

.


1- .بلاغ: كفاف، يا آن مقدار از قوت كه براى زنده ماندن كفايت كند ؛ وسيله رسيدن به مطلوب.

ص: 256

راجع : ص 184 (ما ينال به خير الدنيا والآخرة) .

و 442 (فقر الدنيا والآخرة)

و 444 (خسران الدنيا والآخرة).

1 / 2 _ 8إذا كانَتِ الدُّنيا أكبَرَ الهُمومِ17.مسند زيد :سنن الترمذي عن ابن عمر :قَلَّما كانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله يَقومُ مِن مَجلِسٍ حَتّى يَدعُوَ بِهؤُلاءِ الدَّعَواتِ لاِءَصحابِهِ :

اللّهُمَّ اقسِم لَنا مِن خَشيَتِكَ ما يَحولُ بَينَنا وبَينَ مَعاصيكَ ، ومِن طاعَتِكَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ جَنَّتَكَ ، ومِنَ اليَقينِ ما تُهَوِّنُ بِهِ عَلَينا مُصيباتِ الدُّنيا ، ومَتِّعنا بِأَسماعِنا وأبصارِنا وقُوَّتِنا ما أحيَيتَنا ، وَاجعَلهُ الوارِثَ مِنّا ، وَاجعَل ثَأرَنا عَلى مَن ظَلَمَنا ، وَانصُرنا عَلى مَن عادانا ، ولا تَجعَل مُصيبَتَنا في دينِنا ، ولا تَجعَلِ الدُّنيا أكبَرَ هَمِّنا ، ولا مَبلَغَ عِلمِنا ، ولا تُسَلِّط عَلَينا مَن لا يَرحَمُنا . (1)18.المعجم الكبير عن سكينة بنت الحسين بن عليّ عن أبيهالإمام عليّ عليه السلام _ مِن وَصاياهُ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _ :لا تَكُنِ الدُّنيا أكبَرَ هَمِّكَ . (2)19.الفردوس عن الحسين بن عليّ عليه السلام عن رسول اللعنه عليه السلام _ فِي التَّزهيدِ فِي الدُّنيا وَالتَّرغيبِ في أعمالِ الآخِرَةِ _ :يَا بنَ آدَمَ ، لا يَكُن أكبَرُ هَمِّكَ يَومَكَ الَّذي إن فاتَكَ لَم يَكُن مِن أجَلِكَ ، فَإِنَّ كُلَّ يَومٍ تَحضُرُهُ

يَأتِي اللّهُ فيهِ بِرِزقِكَ ، وَاعلَم أنَّكَ لَن تَكتَسِبَ شَيئا فَوقَ قوتِكَ إلاّ كُنتَ فيهِ خازِنا لِغَيرِكَ ؛ يَكثُرُ فِي الدُّنيا بِهِ نَصَبُكَ ، ويَحظى بِهِ وارِثُكَ ، ويَطولُ مَعَهُ يَومَ القِيامَةِ حِسابُكَ !

فَاسعَد بِمالِكَ في حَياتِكَ ، وقَدِّم لِيَومِ مَعادِكَ زادا يَكونُ أمامَكَ ؛ فَإِنَّ السَّفَرَ بَعيدٌ ، وَالمَوعِدَ القِيامَةُ ، وَالمَورِدَ الجَنَّةُ أوِ النّارُ . (3) .


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 528 ح 3502 ؛ عوالي اللآلي : ج 1 ص 159 ح 144 ، الإقبال : ج 3 ص 321 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 92 ح 252 عن محمّد بن مسلم عن أحدهما عليهماالسلام ، مصباح المتهجّد : ص 568 ح 673 وليس فيهما من «قوّتنا» إلى «على مَن ظلمنا» ، منية المريد : ص 211 كلاهما من دون إسنادٍ إلى المعصوم وراجع المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 709 ح 1934 .
2- .الأمالي للمفيد : ص 221 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 7 ح 8 كلاهما عن الفجيع العقيلي عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 98 ح 1 .
3- .الإرشاد : ج 1 ص 234 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 31 ح 58 نقلاً عن تفسير العيّاشي بزيادة «فإن همّك يوم» بعد «من أجلك» وراجع نثر الدرّ : ج 1 ص 295 .

ص: 257

1 / 2 _ 8 هرگاه دنيا بزرگ ترين همّ و غم باشد

ر . ك : ص185 (فصل سوم : عوامل دستيابى به خير دنيا و آخرت)

و 443 (فقر در دنيا و آخرت)

و 445 (باختن در دنيا و آخرت) .

1 / 2 _ 8هرگاه دنيا بزرگ ترين همّ و غم باشد25.الأمالي بإسناده عن عليّ بن الحسين عن الحسين بن عل ( _ في قَولِ اللّه ِ عز و جل : {Q} «هَلْ جَزَآءُ ال ) سنن الترمذى _ به نقل از ابن عمر _ :كمتر پيش مى آمد كه پيامبر خدا از مجلسى برخيزد و اين دعاها را براى اصحابش نخواند:

بار خدايا! چنان ترسى از خودت نصيب ما كن كه ميان ما و نافرمانى از تو مانع گردد و چنان اطاعتى از خودت كه با آن ، ما را به بهشتت برسانى و چنان يقينى كه به سبب آن ، [تحمّل] مصيبت ها و گرفتارى هاى دنيا را بر ما آسان گردانى و تا زنده ايم ، ما را از گوش هايمان و چشم هايمان و نيرويمان بهره مند گردان و آن را وارث ما قرار ده و خونخواهى ما را از كسى قرار ده كه به ما ستم كند و ما را بر هر كه با ما دشمنى كند ، پيروزى بخش و مصيبت ما را در دينمان قرار مده و دنيا را بزرگ ترين همّ و غمّ ما و نهايت دانش و شناخت ما قرار مده و كسى را كه به ما رحم نمى كند ، بر ما مسلّط مگردان.26.المحاسن عن عمرو بن أبي نصر :امام على عليه السلام _ از سفارش هاى ايشان به فرزندش حسن عليه السلام در هنگام وفات _ :دنيا، بزرگ ترين همّ و غمّت نباشد.27.المعجم الأوسط عن زيد بن أسلم عن الحسين بن عليّ عل ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «وَ شَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ ) امام على عليه السلام _ در تشويق به دل بركَنْدن از دنيا و ترغيب به كارهاى آخرت _ :اى پسر آدم! بزرگ ترين همّ و غَمّت آن روزت نباشد كه چون از دستت رفت ، از عمر تو نباشد ؛ (1) زيرا هر روزى كه وارد آن مى شوى ، خداوند در آن ، روزى ات را مى رساند. بدان كه هرگز ، چيزى بيش از قُوتت به دست

نمى آورى ، مگر اين كه تو خزانه دار آن براى ديگران باشى. [فقط [مايه رنج بسيار تو در دنيا مى شود و وارثت از آن بهره مند مى گردد و به سبب آن ، حسابرسى تو در روز قيامت به درازا مى كشد!

پس با مال خود در زندگى ات [آينده خود را تأمين كن و] خوش بخت شو و براى معادت كه در پيش دارى ، توشه اى بفرست؛ زيرا سفرى دور و دراز پيش رو دارى و وعده گاه ، قيامت است و محلّ ورود ، بهشت يا آتش.

.


1- .يعنى : غمِ روزىِ روزى را كه جزء عمر تو نيست ، مخور.

ص: 258

1 / 2 _ 9طَلَبُ الدُّنيا بِغَيرِ حَقٍّ30.معاني الأخبار عن شريح بن هانئ :الإمام الصادق عليه السلام :مَن طَلَبَ الدُّنيا بِغَيرِ حَقٍّ ، حُرِمَ الآخِرَةَ بِحَقٍّ . (1)1 / 2 _ 10طَلَبُ الدُّنيا بِعَمَلِ الآخِرَةِ33.جامع الأخبار بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلارسول اللّه صلى الله عليه و آله :ريحُ الجَنَّةِ توجَدُ مِن مَسيرَةِ خَمسِمِئَةِ عامٍ ، ولا يَجِدُ رَيحَ الجَنَّةِ مَن طَلَبَ الدُّنيا بِعَمَلِ الآخِرَةِ . (2)34.التوحيد عن إسحاق بن راهويه :عنه صلى الله عليه و آله :مَن طَلَبَ الدُّنيا بِعَمَلِ الآخِرَةِ طُمِسَ (3) وَجهُهُ ، ومُحِقَ ذِكرُهُ ، واُثبِتَ اسمُهُ فِي النّارِ . (4) .


1- .تحف العقول : ص 321 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 235 ح 57 .
2- .الفردوس : ج 2 ص 271 ح 3261 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 3 ص 474 ح 7492 .
3- .الطُّمُوس : الدروسُ والامِّحاء (الصحاح : ج 3 ص 944 «طمس») .
4- .المعجم الكبير : ج 2 ص 268 ح 2128 ، كشف الخفاء : ج 2 ص 261 ح 2527 ، كنز العمّال : ج 3 ص 227 ح 6275 نقلاً عن المعجم الأوسط وكلّها عن الجارود بن المعلّى .

ص: 259

1 / 2 _ 9 دنياطلبى به ناحق
1 / 2 _ 10 دنياطلبى با كار آخرت

1 / 2 _ 9دنياطلبى به ناحق37.التوحيد عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الحسنامام صادق عليه السلام :هركس دنيا را به ناحق بجويد، از آخرت به حقْ محروم مى شود.1 / 2 _ 10دنياطلبى با كار آخرت40.الإقبال عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ فيما نُسِبَ إلَيهِ مِن دُعاءِ عَرَفَةَ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بوى بهشت از فاصله پانصد سال به مشام مى رسد ؛ امّا كسى كه دنيا را با كار آخرت بطلبد، بوى بهشت را استشمام نمى كند.41.التوحيد عن عكرمة عن الحسين بن عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس با كار آخرت، دنيا را بجويد ، چهره[ى انسانى]اش محو مى شود ، (1) يادش نابود مى گردد و نامش در آتش ثبت مى شود.

.


1- .اشاره است به آيه 47 سوره نساء : «مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا ؛ پيش از آن كه چهره هايى را محو كنيم» (ر .ك : تفسير اين آيه . گفتنى است كه محو شدن چهره را در اين جا مى توان به بى آبرويى نيز معنا كرد).

ص: 260

42.تحف العقول عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَن طَلَبَ الدُّنيا بِعَمَلِ الآخِرَةِ ، لَم يَكُن لَهُ فِي الآخِرَةِ مِن نَصيبٍ . (1)43.تفسير العيّاشي عن يزيد بن رويان :عنه صلى الله عليه و آله :مَنهومانِ لا يَشبَعانِ : طالِبُ دُنيا وطالِبُ عِلمٍ ؛ فَمَنِ اقتَصَرَ مِنَ الدُّنيا عَلى ما أحَلَّ اللّهُ لَهُ سَلِمَ ، ومَن تَناوَلَها مِن غَيرِ حِلِّها هَلَكَ ، إلاّ أن يَتوبَ أو يُراجِعَ . ومَن أخَذَ العِلمَ مِن أهلِهِ وعَمِلَ بِعِلمِهِ نَجا ، ومَن أرادَ بِهِ الدُّنيا فَهِيَ حَظُّهُ . (2)44.التوحيد عن وهب بن وهب القرشي عن الصادق جعفر بن محالإمام عليّ عليه السلام :النّاسُ عَلى أربَعَةِ أصنافٍ : . . . ومِنهُم مَن يَطلُبُ الدُّنيا بِعَمَلِ الآخِرَةِ ، ولا يَطلُبُ الآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنيا ، قَد طامَنَ (3) مِن شَخصِهِ ، وقارَبَ مِن خَطوِهِ ، وشَمَّرَ مِن ثَوبِهِ ، وزَخرَفَ مِن نَفسِهِ لِلأَمانَةِ ، وَاتَّخَذَ سِترَ اللّهِ ذَريعَةً إلَى المَعصِيَةِ . (4)45.التوحيد بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :لا تَلتَمِسِ الدُّنيا بِعَمَلِ الآخِرَةِ ، ولا تُؤثِرِ العاجِلَةَ عَلَى الآجِلَةِ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ شيمَةُ المُنافِقينَ وسَجِيَّةُ المارِقينَ (5) . (6)46.التوحيد بإسناده عن الحسين عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ أنزَلَ كِتابا مِن كُتُبِهِ عَلى نَبِيٍّ مِن أنبِيائِهِ ، وفيهِ :

إنَّهُ سَيَكونُ خَلقٌ مِن خَلقي يَلحَسونَ الدُّنيا بِالدّينِ ، يَلبَسونَ مُسوكَ (7) الضَّأنِ

عَلى قُلوبٍ كَقُلوبِ الذِّئابِ أشَدَّ مَرارَةً مِنَ الصَّبِرِ ، ألسِنَتُهُم أحلى مِنَ العَسَلِ ، وأعمالُهُم الباطِنَةُ أنتَنُ مِنَ الجِيَفَ .

أبي يَغتَرّونَ، أم إيّايَ يَخدَعونَ، أم عَلَيَّ يَتَجَبَّرونَ؟! فَبِعِزَّتي حَلَفتُ لاَءَبعَثَنَّ لَهُم فِتنَةً تَطَأُ في خِطامِها (8) حَتّى تَبلُغَ أطرافَ الأَرضِ ، تَترُكُ الحَكيمَ فيها حَيرانَ . (9) .


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 354 ح 7895 عن اُبيّ بن كعب ، كنز العمّال : ج 10 ص 203 ح 29067 نقلاً عن الديلمي عن أنس ؛ بحار الأنوار : ج 70 ص 218 وراجع مجمع البيان : ج 9 ص 41 .
2- .الكافي : ج 1 ص 46 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 328 ح 906 ، كتاب سليم بن قيس : ج 2 ص 718 وفيهما «منهوم» بدل «طالب» وكلّها عن سليم بن قيس عن الإمام عليّ عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 246 ح 719 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «المال» بدل «دنيا»، بحار الأنوار : ج2 ص35 ح37.
3- .طامَنَ : سَكَنَ وانْخَفَضَ (المعجم الوسيط : ج 2 ص 566 «طمأن») .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 32 ؛ إعجاز القرآن : ص 148 ح 227 .
5- .المارق : الخارج عن الدين (مجمع البحرين : ج 3 ص 1689«مرق») .
6- .غررالحكم : ح 10405 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 527 ح 9596 .
7- .المَسْك : الجلد ، الجمع : مُسُوك (تاج العروس : ج 13 ص 640 «مسك») .
8- .الخطام : مقدّم الأنف والفم (المصباح المنير : ص 174 «خطم») .
9- .قرب الإسناد : ص28 ح93 ، ثواب الأعمال : ص304 ح2 نحوه وفيه «يجترئون» بدل «يتجبّرون» وكلاهما عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج73 ص371 ح4 وراجع عيون الأخبارلابن قتيبة : ج 2 ص270 .

ص: 261

47.جامع الأخبار :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس با كار آخرت در پىِ دنيا باشد ، او را در آخرت ، بهره اى نباشد.48.التوحيد بإسناده عن الحسين بن عليّ بن أبي طالب عليپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو آزمندند كه سير نمى شوند: طالب دنيا و طالب علم. پس هر كه از دنيا به آنچه خداوند برايش روا شمرده است ، بسنده كند ، به سلامت مى مانَد و هركه آن را از غيرِ حلالش به دست آورد ، نابود مى شود، مگر آن كه توبه كند يا برگردد (1) و هركه علم را از اهلش فراگيرد و به علم خويش عمل كند ، نجات مى يابد و هركه مرادش از [تحصيل] علم [رسيدن به] دنيا باشد ، همان دنيا بهره اوست [و در آخرت ، نصيبى ندارد].49.الخصال بإسناده عن الحسين بن عليّ عن أبيه عليّ عليامام على عليه السلام :مردم ، چهار دسته اند : ... دسته اى از ايشان ، كسانى اند كه با اعمال آخرت ، دنيا را مى طلبند و با كار دنيا ، در پىِ به دست آوردن آخرت نيستند ، تظاهر به فروتنى و وقار مى كنند، گام هايشان را نزديك به هم بر مى دارند [آهسته و سر به زير ، راه مى روند]، دامن جامه شان را [براى حفظ از آلودگى [جمع مى كنند ، خويشتن را امانتدار جلوه مى دهند و پرده پوشى خداوند [از گناهان] را وسيله اى براى گناه و نافرمانى قرار مى دهند.50.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ الشهيد عن أبيهامام على عليه السلام :دنيا را با كار آخرت مجوى و اين جهان را بر آن جهان برمگزين كه اين ، خوى منافقان و خصلتِ از دين خارج شدگان است.51.الخصال بإسناده عن الحسين بن عليّ عن عليّ بن أبي طامام باقر عليه السلام :خداوند _ تبارك و تعالى _ كتابى از كتاب هايش را بر پيامبرى از پيامبرانش فرو فرستاد و در آن آمده بود:

«به زودى ، بندگانى از مخلوقات من خواهند آمد كه دنيا را به واسطه دين مى خورند، لباس ميش بر دل هايى مى پوشند كه چون دل هاى گرگ هاست و

تلخ تر از صبر زرد . (2) زبان هايشان شيرين تر از عسل است و كردارهاى باطنى شان متعفّن تر از مُردار.

آيا به من غرّه مى شوند، يا مرا مى فريبند، يا بر من بزرگى مى نمايند؟! به عزّتم سوگند ، فتنه اى بر آنان انگيزم كه افسارْ گسيخته پيش مى رود تا آن كه همه جاى زمين را فرا مى گيرد و خردمند را در خود ، حيران مى كند». .


1- .توبه كند و از ظلم به مردم باز ايستد. احتمال دارد تعبير «أو يراجع» كه در متن عربى آمده، ترديدى از سوى راوى باشد. احتمال هم دارد «أو» واو تفسيرى باشد ؛ يعنى توبه كند و از خطاها و گناهانش دست بكشد. احتمال هم دارد كه به صيغه مجهول باشد ؛ يعنى خداوند با فضل خود ، او را بازگردانَد.
2- .صبر زرد كه در عربى بدان «صَبِر» گفته مى شود ، گياهى است با گل هاى زرد يا قرمز و عصاره اى تلخ كه براى درمان مورد استفاده قرار مى گيرد .

ص: 262

1 / 3خَصائِصُ الدُّنيا1 / 3 _ 1مَزرَعَةُ الشَّرِّالكتاب«وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ وَلِلَّهِ مِيرَ ثُ السَّمَ_وَ تِ وَالاْءَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» . (1)

«وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» . (2)

الحديث60.الفردوس عن الحسين بن عليّ عليه السلام عن رسول اللالإمام عليّ عليه السلام :الدُّنيا مَزرَعَةُ الشَّرِّ . (3) .


1- .آل عمران : 180 .
2- .الزلزلة : 8 .
3- .غرر الحكم : ح 401 وح 693 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 38 ح 834 .

ص: 263

1 / 3 ويژگى هاى دنيا

1 / 3 _ 1 كشتزار بدى

1 / 35ويژگى هاى دنيا1 / 3 _ 1كشتزار بدىقرآن«و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود عطايشان كرده است ، بخل مى ورزند ، هرگز گمان نكنند كه آن [بخل] براى ايشان خوب است ؛ بلكه برايشان بد است. به زودى آنچه به آن بخل ورزيده اند ، در روز قيامت ، طوق گردنشان مى شود. ميراث آسمان ها و زمين ، از آنِ خداست و خدا به آنچه مى كنيد ، آگاه است» .

«و هركس به سنگينى ذرّه اى بدى كند ، آن را مى بيند» .

حديث69.الإقبال عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ في دُعاءِ عَرَفَةَ _ ) امام على عليه السلام :دنيا، كشتزار بدى است.

.

ص: 264

70.التوحيد عن عمرو بن جميع عن جعفر بن محمّد عليه السعنه عليه السلام :الدُّنيا مَعدِنُ الشَّرِّ ومَحَلُّ الغُرورِ . (1)راجع : ص 106 (الدنيا مزرعة الآخرة) .

1 / 3 _ 2سوقُ الخُسرانِالكتاب«وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الاْءِنسَ_نَ لَفِى خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ» . (2)

الحديث77.الرسالة القشيريّة :الإمام عليّ عليه السلام :الدُّنيا سوقُ الخُسرانِ . (3)راجع : ص 106 (الدنيا مزرعة الآخرة) .

1 / 3 _ 3دارُ الغُرورالكتاب«وَمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلاَّ مَتَ_عُ الْغُرُورِ» . (4)

«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَ تِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَ_طِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِن الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالاْءَنْعَ_مِ وَالْحَرْثِ ذَ لِكَ مَتَ_عُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَئَابِ» . (5)

راجع : البقرة : 212 والأنعام : 70 والأعراف : 51 والكهف : 46 والجاثية : 35 .

.


1- .غرر الحكم : ح 1473 .
2- .العصر : 1 _ 3 .
3- .غرر الحكم : ح 396 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 18 ح 18 .
4- .آل عمران : 185 .
5- .آل عمران : 14 .

ص: 265

1 / 3 _ 2 بازار زيانكارى
1 / 3 _ 3 سراى فريب

85.كامل الزيارات عن ميسر بن عبد العزيز عن أبي جعفر عامام على عليه السلام :دنيا، معدن بدى و جايگاه فريب است.ر . ك : ص107 (دنيا، كشتزار آخرت) .

1 / 3 _ 2بازار زيانكارىقرآن«سوگند به عصر، كه به راستى انسان ، دست خوش زيان است ، مگر كسانى كه گرويدند و كارهاى شايسته كردند و همديگر را به حق سفارش نمودند و به شكيبايى توصيه كردند» .

حديث92.بستان الواعظين :امام على عليه السلام :دنيا، بازار زيان است.ر . ك : ص107 (دنيا ، كشتزار آخرت) .

1 / 3 _ 3سراى فريبقرآن«و زندگى دنيا ، جز مايه فريب نيست» .

«دوستىِ خواستنى ها [ى گوناگون] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسب هاى نشاندار و چارپايان و كشتزار ، براى مردم آراسته شده ؛ [ليكن] اينها برخوردارى زندگى دنياست، حال آن كه بازگشتگاه نيكو ، نزد خداست» .

ر . ك : بقره: آيه 212، انعام: آيه 70، اعراف: آيه 51، كهف: آيه 46، جاثيه: آيه 35.

.

ص: 266

الحديث101.الحكايات بإسناده عن الحسين عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالوَرَعِ وَالاِجتِهادِ وَالعِبادَةِ ، وَازهَدوا في هذِهِ الدُّنيَا الزّاهِدَةِ فيكُم ؛ فَإِنَّها غَرّارَةٌ ، دارُ فَناءٍ وزَوالٍ . كَم مِن مُغتَرٍّ بِها قَد أهلَكَتهُ ، وكَم مِن واثِقٍ بِها قَد خانَتهُ ، وكَم مِن مُعتَمِدٍ عَلَيها قَد خَدَعَتهُ وأسلَمَتهُ . (1)102.المناقب والمثالب :الإمام عليّ عليه السلام :عِبادَ اللّهِ ، لا تَغُرَّنَّكُمُ الحَياةُ الدُّنيا ، فَإِنَّها دارٌ بِالبَلاءِ مَحفوفَةٌ ، وبِالفَناءِ مَعروفَةٌ ، وبِالغَدرِ مَوصوفَةٌ . (2)103.الفتوح :عنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا رَنِقٌ (3) مَشرَبُها ، رَدِغٌ (4) مَشرَعُها ، يونِقُ (5) مَنظَرُها ، ويوبِقُ (6) مَخبَرُها ، غُرورٌ حائِلٌ ، وضَوءٌ آفِلٌ ، وظِلٌّ زائِلٌ ، وسِنادٌ مائِلٌ . (7)104.الأمالي عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد علعنه عليه السلام :الدُّنيا غُرورٌ حائِلٌ ، وسَرابٌ زائِلٌ ، وسِنادٌ مائِلٌ . (8)105.الخرائج والجرائح عن أبي حمزة عن عليّ بن الحسين عنعنه عليه السلام _ في صِفَةِ الدُّنيا _ :تَغُرُّ وتَضُرُّ وتَمُرُّ ، إنَّ اللّهَ تَعالى لَم يَرضَها ثَوابا لاِءَولِيائِهِ ، ولا عِقابا لاِءَعدائِهِ . (9) .


1- .الأمالي للصدوق : ص 354 ح 432 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، روضة الواعظين : ص 488 ، مشكاة الأنوار : ص 450 ح 1509 وفيه «غدّارة» بدل «غرّارة» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 87 ح 51 .
2- .تاريخ دمشق : ج 42 ص 500 عن صالح العجلي ، تذكرة الخواصّ : ص 123 نحوه ، المناقب للخوارزمي : ص 370 ح 389 كلاهما عن عبد اللّه بن صالح العجلي عن رجل من بني شيبان وزاد فيهما «ولا يغرّنّكم باللّه الغرور» بعد «الدنيا» ، كنز العمّال : ج 16 ص 201 ح 44224 ؛ بحار الأنوار : ج 73 ص 117 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ وفيه «بالعناء» بدل «بالفناء» .
3- .ماءٌ رَنِق وعَيْشٌ رَنِق : أي كَدِر (الصحاح : ج 4 ص 1485 «رنق») .
4- .رَدِغٌ : وَحِل (مجمع البحرين : ج 2 ص 692 «ردغ») .
5- .الأنق : الفرح والسرور . والشيء الأنيق : المعجب (النهاية : ج 1 ص 76 «أنق») .
6- .وَبَقَ : هلك (النهاية : ج 5 ص 146 «وبق») .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 83 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 116 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ .
8- .غرر الحكم : ح 2053 وح 3669 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 20 ح 112 و ص 145 ح 3233 نحوه .
9- .نهج البلاغة : الحكمة 415 ، روضة الواعظين : ص 483 ، غرر الحكم : ح 513 وفيه صدره ، بحار الأنوار : ج 73 ص 132 ح 136 ؛ مطالب السؤول : ص 57 .

ص: 267

حديث107.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عن عليّ بن أبيپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پارسايى و سختكوشى و عبادت در پيش بگيريد و به اين دنيايى كه به شما پشت مى كند ، پشت كنيد؛ زيرا دنيا فريبكار است و سراى نيستى و نابودى است . چه بسيار كسانى كه فريفته دنيا شدند و دنيا نابودشان كرد و چه بسيار كسانى كه به دنيا اعتماد كردند ، ولى دنيا به آنان خيانت كرد. چه بسيار كسانى كه به دنيا اعتماد كردند ؛ ليكن دنيا آنان را بازى داد و تنهايشان گذاشت.108.الخصال عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها عليه السلام :امام على عليه السلام :اى بندگان خدا! زنهار، زندگى دنيا شما را نفريبد كه دنيا ، سرايى است آكَنده از گرفتارى، شناخته شده به نابودى و موصوف به بى وفايى.109.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عن أبيه عليّ بنامام على عليه السلام :دنيا ، آبشخورش تيره است، چشمه اش گِل آلود است، ظاهرش شگفتى آور و درونش هلاكت بار است. فريبى از ميان رونده است [سراب گونه است]، نورى غروب كننده، سايه اى رفتنى و تكيه گاهى نااستوار است.110.الإرشاد عن الإمام الحسين عليه السلام :امام على عليه السلام :دنيا ، فريبى از ميان رفتنى است و سرابى زايل شدنى و تكيه گاهى نااستوار.111.الطبقات الكبرى عن يزيد الرشك :امام على عليه السلام _ در وصف دنيا _ :مى فريبد و زيان مى زند و مى گذرد. خداوند متعال ، آن را نه به عنوان پاداشى براى دوستان خود پسنديده است ، نه كيفرى براى دشمنانش. .

ص: 268

112.تاريخ الطبري عن حميد بن مسلم :عنه عليه السلام _ أيضا _ :غَرّارَةٌ ؛ غُرورٌ ما فيها ، فانِيَةٌ ؛ فانٍ مَن عَلَيها ، لا خَيرَ في شَيءٍ من أزوادِها إلاَّ التَّقوى . (1)113.مقتل الحسين ( _ في وَقائِعِ عاشوراءَ _ ) عنه عليه السلام :اِحذَرُوا الدُّنيا ؛ فَإِنَّها غَدّارَةٌ غَرّارَةٌ خَدوعٌ ، مُعطِيَةٌ مَنوعٌ ، مُلبِسَةٌ نَزوعٌ ، لا يَدومُ رَخاؤُها ، ولا يَنقَضي عَناؤُها ، ولا يَركُدُ بَلاؤُها . (2)114.الملهوف :عنه عليه السلام :سُرورُ الدُّنيا غُرورٌ ، ومَتاعُها ثُبورٌ (3) . (4)115.الملهوف :عنه عليه السلام :الدُّنيا تُغوي . (5)116.نزهة الناظر :عنه عليه السلام :خَطَرُ الدُّنيا يَسيرٌ ، وحاصِلُها حَقيرٌ ، وبَهجَتُها زورٌ ، ومَواهِبُها غُرورٌ . (6)117.الفتوح عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ فيجَوابِهِ لِمَروانَ لَمّا قالَ لَهُ : إنّي آمُ ) عنه عليه السلام :ألا وإنَّ الدُّنيا دارٌ غَرّارَةٌ خَدّاعَةٌ ، تَنكِحُ في كُلِّ يَومٍ بَعلاً ، وتَقتُلُ في كُلِّ لَيلَةٍ أهلاً ، وتُفَرِّقُ في كُلِّ ساعَةٍ شَملاً ؛ فَكَم مِن مُنافِسٍ فيها وراكِنٍ إلَيها مِنَ الاُمَمِ السّالِفَةِ قَد قَذَفَتهُم فِي الهاوِيَةِ ، ودَمَّرَتهُم تَدميرا ، وتَبَّرَتهُم (7) تَتبيرا ، وأصلَتهُم سَعيرا! (8)118.الملهوف عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ في جَوابِهِ لِمَروانَ حينَ قالَ لَهُ : إنّي آمُ ) عنه عليه السلام _ فِي المُناجاةِ _ :إلهي ، كَيفَ نَبتَهِجُ في دارٍ حُفِرَت لَنا فيها حَفائِرُ صَرعَتِها ، وفُتِلَت بِأَيدِي المَنايا حَبائِلُ غَدرَتِها ، وجَرَّعَتنا مُكرَهينَ جُرَعَ

مَرارَتِها ، ودَلَّتنَا النَّفسُ عَلَى انقِطاعِ عيشَتِها ، لَولا ما صَغَت (9) إلَيهِ هذِهِ النُّفوسُ مِن رَفائِغِ (10) لَذَّتِها ، وَافتِتانِها بِالفانِياتِ مِن فَواحِشِ زينَتِها . إلهي فَإِلَيكَ نَلتَجِئُ مِن مَكائِدِ خُدعَتِها ، وبِكَ نَستَعينُ عَلى عُبورِ قَنطَرَتِها . (11) .


1- .نهج البلاغة : الخطبة 111 ، تحف العقول : ص 181 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 114 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 230 ، غرر الحكم : ح 3677 نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 83 ح 46 .
3- .الثُّبُور : الهلاك والخسران (الصحاح : ج 2 ص 604 «ثبر») .
4- .غرر الحكم : ح 5576 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 283 ح 5097 .
5- .غرر الحكم : ح 25 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 36 ح 734 .
6- .غرر الحكم : ح 5074 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 242 ح 4614 وفيه «وعاجلها» بدل «وحاصلها» .
7- .تَبَّرَهُ تَتبيراً : كَسَّره وأهلَكه (الصحاح : ج 2 ص 600 «تبر») .
8- .الأمالي للطوسي : ص 685 ح 1456 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 77 ص 374 ح 36 .
9- .صَغَتْ : مَالَتْ (المصباح المنير : ص 342 «صغى») .
10- .الرَّفْغ : سعة العيش والخصب والسَّعَة (لسان العرب : ج 8 ص 430 «رفغ») .
11- .البلد الأمين : ص 315 ، المصباح للكفعمي : ص 491 وفيه «رفائع» بدل «رفائغ» وكلاهما عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 104 ح 14 .

ص: 269

119.تاريخ الطبري عن عقبة بن سمعان :امام على عليه السلام _ نيز در وصف دنيا _ :بس فريبنده است . هر آنچه در دنياست ، فريب است . فناپذير است . هركه در آن است ، از ميان مى رود. در هيچ يك از توشه هاى آن، بجز تقوا، خيرى نيست.120.تاريخ الطبري عن الحسين بن عقبة المرادي :امام على عليه السلام :از دنيا برحذر باشيد كه دنيا ، بس بى وفا و فريبنده و حيله گر است ؛ هم مى دهد و هم دريغ مى ورزد، هم مى پوشاند و هم برهنه مى سازد. آسايش آن ، نمى پايد و رنجش ، به سر نمى آيد و [توفان [گرفتارى ها و بلايش ، آرام نمى گيرد.121.الذرّية الطاهرة عن محمّد بن حسين بن عليّ بن حسينامام على عليه السلام :شادى دنيا ، فريب [و پوچ] است و كالايش نابودى و زيان.122.الخصال بإسناده عن الحسين بن عليّ بن أبي طالب عليهامام على عليه السلام :دنيا، اغوا مى كند.123.تاريخ الطبري عن جعفر بن حذيفة الطائي عن الحسين عل ( _ لَمّا بَلَغَهُ خَبَرُ مُسلِمِ بنِ عَقيلٍ _ ) امام على عليه السلام :دنيا ، اندك است و حاصلش ناچيز و شادى اش دروغ و دِهِش هايش پوچ.124.تأويل الآيات الظاهرة عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدامام على عليه السلام :بدانيد كه دنيا ، سرايى فريبكار و نيرنگباز است، هر روز شوهرى مى كند و هر شب ، خانواده اى را مى كُشد و هر ساعت ، انجمنى را از هم مى پاشانَد . چه بسيار مردمانى از ملّت هاى پيشين كه در پىِ دنيا كوشيدند و به آن گراييدند ؛ امّا دنيا به ورطه نابودى افكندشان و به سختى نابودشان كرد و به كلّى آنان را درهم شكست و به كام دوزخ سپردشان!125.الفتوح عن الإمام الحسين عليه السلام :امام على عليه السلام _ در مناجات _ :معبود من! چگونه شاد باشيم در سرايى كه در آن براى ما گورها حفر شده و دام هاى بى وفايى اش با دستان مرگ ، رشته شده و جرعه هاى شرنگش را به زور به ما نوشانده است و نفس ، ما را از پايان پذيرى زندگى اش آگاه ساخته است ؛ اگر نبود كه اين نفْس ها به خرّمى لذّت هايش

ميل كرده اند و فريفته زرق و برق هاى فراوان و فناپذير آن شده اند. معبود من! از ترفندهاى فريبكارانه دنيا به تو پناه مى بريم و براى گذشتن از پُل آن ، از تو يارى مى جوييم. .

ص: 270

126.المناقب عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «الَّذِينَ إِن مَّكَّنّ ) الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ أميرَ المُؤمِنين عليه السلام لَمَّا انقَضَتِ القِصَّةُ فيما بَينَهُ وبَينَ طَلحَة وَالزُّبَير وعائِشَة بِالبَصرَة ، صَعِدَ المِنبَرَ فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ وصَلّى عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ثُمَّ قالَ :

يا أيُّهَا النّاسُ ، إنَّ الدُّنيا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ ، تَفتِنُ النّاسَ بِالشَّهَواتِ وتُزَيِّنُ لَهُم بِعاجِلِها ، وَايمُ اللّهِ إنَّها لَتَغُرُّ مَن أمَّلَها وتُخلِفُ مَن رَجاها ، وسَتورِثُ أقواما النَّدامَةَ وَالحَسرَةَ بِإِقبالِهِم عَلَيها وتَنافُسِهِم فيها ، وحَسَدِهِم وبَغيِهِم عَلى أهلِ الدّينِ وَالفَضلِ فيها ظُلما وعُدوانا وبَغيا وأشَرا (1) وبَطَرا . (2)127.الفتوح عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه عليه السلام :اُوصيكُم عِبادَ اللّهِ بِتَقوَى اللّهِ . . . فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنيا ولا تَركَنوا إلَيها ؛ فَإِنَّها دارُ غُرورٍ ، كَتَبَ اللّهُ عَلَيها وعَلى أهلِهَا الفَناءَ ، فَتَزَوَّدوا مِنهَا الَّذي أكرَمَكُمُ اللّهُ بِهِ مِنَ التَّقوى وَالعَمَلِ الصّالِحِ ، فَإِنَّهُ لا يَصِلُ إلَى اللّهِ مِن أعمالِ العِبادِ إلاّ ما خَلَصَ مِنها ، ولا يَتَقَبَّلُ اللّهُ إلاّ مِنَ المُتَّقينَ . (3) .


1- .الأَشَرُ : البَطَرُ ، وقيل : أشدّ البَطَر (النهاية : ج 1 ص 51 «أشر») .
2- .الكافي : ج 8 ص 256 ح 368 عن سلام بن المستنير ، بحار الأنوار : ج 32 ص 233 ح 186 .
3- .الكافي : ج 3 ص 422 ح 6 عن محمّد بن مسلم .

ص: 271

128.كمال الدين بإسناده عن الحسين عن أبيه عليّ صلوات اامام باقر عليه السلام :امير مؤمنان عليه السلام ، چون ماجراى ميان او و طلحه و زبير و عايشه در بصره پايان يافت، بر منبر رفت و حمد و ثناى خداوند به جاى آورد و بر پيامبر خدا درود فرستاد و آن گاه فرمود: «اى مردم! دنيا شيرين و دل پذير است، مردم را با خواست ها مى فريبد و زرق و برق گذراى خود را در نگاه آنان مى آرايد. سوگند به خدا كه دنيا ، هر كه را آرزومند آن شود، مى فريبد و هركه را بدان اميد بندد ، نوميد مى سازد و به زودى ، مردمانى را كه به آن روى آورده اند و در آن به رقابت برخاسته اند و بر سر آن بر يكديگر حسادت مى ورزند و بر اهل دين و فضيلت ستم و تعدّى و زورگويى و سركشى و گستاخى مى كنند، دچار پشيمانى و افسوس خواهد كرد.129.الكافي عن الحكم بن عتيبة :امام باقر عليه السلام :اى بندگان خدا ! شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم... زنهار ، دنيا شما را نفريبد و به آن دل مبنديد كه دنيا ، فريبكده اى بيش نيست و خداوند ، براى آن و اهلش نابودى رقم زده است. پس، از دنيا توشه تقوا و كار نيك برگيريد ، كه خداوند ، ارجمندى شما را در آنها نهاده است؛ زيرا از اعمال بندگان ، تنها آن عملى به درگاه خداوند مى رسد كه پاك و خالص باشد، و خدا فقط از پرهيزگاران مى پذيرد. .

ص: 272

130.شواهد التنزيل عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها الحسينالإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : مَضَى الدَّهرُ وَالأَيّامُ وَالذَّنبُ حاصِلٌ وأنتَ بِما تَهوى عَنِ الحَقِّ غافِلُ سُرورُكَ فِي الدُّنيا غُرورٌ وحَسرَةٌ وعَيشُكَ فِي الدُّنيا مُحالٌ وباطِلُ (1)131.تأويل الآيات الظاهرة عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ لِأَصحابِهِ بِالطَّفِّ _ ) عنه عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المنَسوبِ إلَيهِ _ : جَميعُ فَوائدِ الدُّنيا غُرورٌ ولا يَبقى لِمَسرورٍ سُرورُ فَقُل لِلشّامِتينَ بِنا أفيقوا فَإِنَّ نَوائِبَ الدُّنيا تَدورُ (2)راجع : ص 240 (حقيقة الدنيا الذميمة / الاغترار بالدنيا)

و 352 (التحذير من الاغترار بالدنيا) .

1 / 3 _ 4دارُ لَعِبٍ ولَهوٍالكتاب«وَمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِين يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» . (3)

«وَ مَا هَ_ذِهِ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِى الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ» . (4)

«إِنَّمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِن تُؤْمِنُواْ وَ تَتَّقُواْ يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَ لاَ يَسْئَلْكُمْ أَمْوَ لَكُمْ» . (5)

«اعْلَمُواْ أَنَّمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرُ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِى الاْءَمْوَ لِ وَ الاْءَوْلَ_دِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَ_مًا وَ فِى الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَ نٌ وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلاَّ مَتَ_عُ الْغُرُورِ» . (6)

.


1- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 412 الرقم 326 .
2- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 258 الرقم 178 .
3- .الأنعام : 32 .
4- .العنكبوت : 64 .
5- .محمّد: 36 .
6- .الحديد : 20 .

ص: 273

1 / 3 _ 4 سراى بازى و سرگرمى

141.روضة الواعظين عن الحسين بن عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ :روزگار و روزها گذشت و حاصلش گناه بود /

و تو به سبب هواهاى نفسانى ات ، از حق غافلى .

شادى تو در دنيا ، فريب و حسرتى بيش نيست

و زيست_ن تو در دنيا ، مح_ال و ناش_دنى اس_ت .142.صحيح البخاري عن ابن شهاب عن عليّ بن حسين عليه السامام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : همه منافع دنيا فريب است/ و شادى هيچ شادمانى پايدار نمى ماند . به دشمنىْ شادانِ ما بگو: به هوش باشيد/ كه مصيبت هاى دنيا مى چرخد [و نوبت شما هم مى رسد] .ر . ك : ص241 (حقيقت دنياى نكوهيده / فريفته شدن به دنيا)

و 353 (بر حذر داشتن از فريفته شدن به دنيا) .

1 / 3 _ 4سراى بازى و سرگرمىقرآن«و زندگى دنيا ، جز بازى و سرگرمى نيست، و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى مى كنند ، بهتر است . آيا نمى انديشيد؟» .

«و اين زندگى دنيا ، جز سرگرمى و بازى نيست، و سراى آخرت است كه زندگى [حقيقى [است . اى كاش مى دانستند!» .

«زندگى دنيا، در حقيقت، يك بازى و سرگرمى است و اگر شما ايمان آوريد و تقوا پيشه كنيد ، مزدهاى شما را مى دهد، و از شما اموالتان را [در عوض] نمى خواهد» .

«بدانيد كه زندگى دنيا، در حقيقت، بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزون جويى در دارايى ها و فرزندان است. [مَثَل آنها] چون مَثَل بارانى است كه كشاورزان را رُستنى آن [باران] به شگفتى اندازد، سپس [آن كِشت [خشك شود و آن را زرد بينى، آن گاه ، خاشاك شود. و در آخرت [دنياپرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنيا ، جز كالاى فريبنده اى نيست» .

.

ص: 274

الحديث153.معاني الأخبار عن زيد بن عليّ عن أبيه عليّ بن الحسالإمام عليّ عليه السلام _ في ذَمِّ الدُّنيا _ :فَبِئسَتِ الدّارُ لِمَن لم يَتهَيَّبها ولَم يَكُن فيها عَلى وَجَلٍ ، وَاعلَموا _ وأنتُم تَعلَمونَ _ أنَّكُم تارِكوها لابُدَّ ، وإنَّما هِيَ كَما نَعَتَ اللّهُ : «لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرُ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِى الاْءَمْوَ لِ وَ الاْءَوْلَ_دِ» . (1)1 / 3 _ 5دارُ خَبالٍ156.الأمالي عن عبد الرحمن بن أبي ليلى عن الحسين بن علالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الدُّنيا دارُ خَبالٍ (2) ووَبالٍ وزَوالٍ وَانتِقالٍ ، لا تُساوي لَذّاتُها تَنغيصَها ، ولا تَفي سُعودُها بِنُحوسِها ، ولا يَقومُ صُعودُها بِهُبوطِها . (3)1 / 3 _ 6دارُ مَعصِيَةٍ159.كشف الغمّة عن الإمام الحسين عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :مِن هَوانِ الدُّنيا عَلَى اللّهِ أنَّهُ لا يُعصى إلاّ فيها ، ولا يُنالُ ما عِندَهُ إلاّ بِتَركِها . (4)160.المناقب عن أبي سعيد دينار عن الحسين عليه السلام :عنه عليه السلام :دارُ الفَناءِ مَقيلُ (5) العاصينَ ، ومَحَلُّ الأَشقِياءِ وَالمُتَعَدّينَ . (6) .


1- .تحف العقول : ص 182 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 98 ح 81 .
2- .الخَبال : الفساد ، ويكون في الأفعال والأبدان والعقول (النهاية : ج 2 ص 8 «خبل») .
3- .غرر الحكم : ح 3480 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 151 ح 3313 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 385 ، غرر الحكم : ح 3662 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 132 ح 136 .
5- .المَقيل : الاستراحة نصف النهار إذا اشتدّ الحرّ ، والمَقيل _ أيضا _ : الموضع (لسان العرب : ج 11 ص 578 و ص 577 «قيل») .
6- .غرر الحكم : ح 5127 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 251 ح 4703 .

ص: 275

1 / 3 _ 5 سراى تباهى
1 / 3 _ 6 سراى نافرمانى

حديث162.الأمالي عن أبان بن تغلب عن أبي جعفر محمّد بن عليّامام على عليه السلام _ در نكوهش دنيا _ :بد سرايى است براى كسى كه از آن نهراسد و در دنيا ، بيمناك نباشد، و بدانيد و مى دانيد كه به ناچار ، دنيا را ترك خواهيد كرد، و دنيا چنان است كه خداوند ، وصف كرده است: «بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى ميانتان و فزون جويى در دارايى ها و فرزندان است» .1 / 3 _ 5سراى تباهى165.عيون أخبار الرضا بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه اامام على عليه السلام :دنيا، سراى تباهى (1) و گزند و دگرگونى و جا به جايى است، خوشى هاى آن با تلخى هايش برابرى نمى كند، و خوش بختى هايش با بدبختى هايش همسان نيست، و فرازش با نشيبش يكسان نيست.1 / 3 _ 6سراى نافرمانى168.عيون أخبار الرضا بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه اامام على عليه السلام :از خوارى و بى مقدارى دنيا در نزد خداست كه او ، جز در دنيا نافرمانى نمى شود و جز با ترك آن ، به آنچه [از بهشت و نعمت هاى ابدى كه [نزد خداست ، نمى توان رسيد.169.الأمالي عن زيد بن عليّ :امام على عليه السلام :اين سراى نيستى، خوابگاهِ نيم روزى نافرمانان است و جايگاه شوربختان و تجاوزگران.

.


1- .ممكن است به آيه 118 سوره آل عمران «لاَ يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً» خَبال ، به معناى شر و فساد و تباهى است و به همين جهت ، جنون را «خبل» هم مى گويند ؛ چون فساد عقل است.

ص: 276

1 / 3 _ 7دارُ شَقاءٍ172.المستدرك على الصحيحين بإسناده عن الحسين بن عليّ عالإمام عليّ عليه السلام :إن كُنتُم لِلنَّعيمِ طالِبينَ ، فَأَعتِقوا أنفُسَكُم مِن دارِ الشَّقاءِ . (1)173.الإرشاد :عنه عليه السلام :الدُّنيا دارُ الغُرَباءِ ، ومَوطِنُ الأَشقِياءِ . (2)1 / 3 _ 8دارُ الظّالِمينَ176.بحار الأنوار عن أبي عبد اللّه الحسين عليه السلامتنبيه الخواطر :قيلَ : أوحَى اللّهُ تَعالى إلى موسى عليه السلام : يا موسى ، ما لَكَ ولِدارِ الظّالِمينَ؟! إنَّها لَيسَت لَكَ بِدارٍ ، أخرِج مِنها هَمَّكَ ، وفارِقها بِعَقلِكَ ، وبِئسَتِ الدّارُ هِيَ ، إلاّ لِلعامِلِ فيها فَنِعمَتِ الدّارُ هِيَ . (3)177.الملهوف عن عمر بن عليّ بن أبي طالب عن الحسين بن عالكافي عن عليّ بن عيسى رَفَعَه :إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ : يا موسى ، طِب نَفسا عَنِ الدُّنيا وَانطَوِ عَنها ، فَإِنَّها لَيسَت لَكَ ولَستَ لَها ، ما لَكَ ولِدارِ الظّالِمينَ ! إلاّ لِعامِلٍ فيها بِالخَيرِ ؛ فَإِنَّها لَهُ نِعمَ الدّارُ . (4)178.عيون أخبار الرضا بإسناده عن الحسين بن عليّ عن عليالإمام الباقر عليه السلام :إنَّ فيما ناجَى اللّهُ بِهِ موسى عليه السلام أن قالَ : إنَّ الدُّنيا لَيسَت بِثَوابٍ لِلمُؤمِنِ بِعَمَلِهِ ، ولا نِقمَةٍ لِلفاجِرِ [بِقَدرِ] (5) ذَنبِهِ ، وهِيَ دارُ الظّالِمينَ ، إلاَّ العامِلَ فيها بِالخَيرِ ؛ فَإِنَّها لَهُ نِعمَتِ الدّارُ . (6) .


1- .غرر الحكم : ح 3745 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 163 ح 3479 وفيه «شقاء الدنيا» بدل «دار الشقاء» .
2- .غرر الحكم : ح 1206 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 46 ح 1131 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 132 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 302 .
4- .الكافي : ج 8 ص 47 ح 8 ، تحف العقول : ص 494 من دون إسنادٍ إلى الراوي ، أعلام الدين : ص 221 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 36 ح 7 .
5- .ما بين المعقوفين سقط من المصدر ، وأثبتناه من بحار الأنوار .
6- .قصص الأنبياء : ص 162 ح 183 عن قتيبة الأعشى ، بحار الأنوار : ج 73 ص 104 ح 97 .

ص: 277

1 / 3 _ 7 سراى بدبختى
1 / 3 _ 8 سراى ستمكاران

1 / 3 _ 7سراى بدبختى181.كتاب سليم بن قيس :امام على عليه السلام :اگر خواهان نيك بختى و راحتى هستيد ، پس جان هايتان را از [بندگىِ اين] سراى شوربختى ، آزاد سازيد.182.الإرشاد ( _ في ذِكرِ مَسيرِ الإِمامِ الحُسَينِ عليه السلام ) امام على عليه السلام :دنيا، خانه [موقّت] غريبان است و وطنِ شوربختان.1 / 3 _ 8سراى ستمكاران185.التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام :تنبيه الخواطر:گفته شده كه خداوند متعال به موسى عليه السلام وحى فرمود: «اى موسى! تو را با سراى ستمكاران چه كار؟! دنيا ، سراى تو نيست، همّتت را از آن بيرون بَر و با خِرَدت از آن جدا شو. دنيا ، بد سرايى است ، مگر براى كسى كه در آن به كار و عمل بپردازد كه در اين صورت، دنيا ، سراى خوبى است.186.الاستنصار عن أبي الجارود عن أبي جعفر محمّد بن عليالكافى _ به نقل از على بن عيسى ، در حديثى كه سندش را به معصوم عليه السلام رسانده است _ :خداوند _ تبارك و تعالى _ با موسى عليه السلام مناجات كرد و در مناجاتش به او گفت: «اى موسى! دل و جان را از دنيا رها كن و از آن روى بگردان؛ زيرا نه دنيا براى توست و نه تو براى دنيايى تو را با سراى ستمكاران چه كار؟! مگر اين كه كسى در آن ، كار نيك كند كه در اين صورت ، براى او نيكو سرايى است».187.كفاية الأثر عن إبراهيم بن يزيد السمّان عن أبيه عنامام باقر عليه السلام :از جمله مناجات هاى خداوند با موسى عليه السلام اين بود كه فرمود: «دنيا ، نه پاداشى است براى عمل مؤمن، و نه كيفر گناه گنهكار است. دنيا ، سراى ستمكاران است ، مگر اين كه كسى در آن ، كار نيك كند كه در اين صورت ، براى او نيكوسرايى است».

.

ص: 278

1 / 3 _ 9دارُ الفاسِقينَالكتاب :«سَأُْرِيكُمْ دَارَ الْفَ_سِقِينَ» . (1)

الحديث :193.كمال الدين بإسناده عن الحسين بن عليّ عليهماالسلامتفسير العياشي :عن محمّد بن سابِقِ بن طَلحَة الأَنصاريّ : كانَ مِمّا قالَ هارونُ لاِءَبِي الحَسَنِ موسى عليه السلام حينَ اُدخِلَ عَلَيهِ : ما هذِهِ الدّارُ ؟

قالَ : هذِهِ دارُ الفاسِقينَ . قالَ : وقَرَأَ : «سَأَصْرِفُ عَنْ ءَايَ_تِىَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِى الأَْرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وإِن يَرَوْاْ كُلَّ ءَايَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَىِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً» (2) .

فَقالَ لَهُ هارون : فَدارُ مَن هِيَ ؟

قالَ : هِيَ لِشيعَتِنا فَترَةٌ ، ولِغَيرِهِم فِتنَةٌ .

قالَ : فَما بالُ صاحِبِ الدّارِ لا يَأخُذُها ؟

قالَ : اُخِذَت مِنهُ عامِرَةً ، ولا يَأخُذُها إلاّ مَعمورَةً . (3)1 / 3 _ 10دارُ مَن لا دارَ لَهُ196.كفاية الأثر عن محمّد بن مسلم :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا دارُ مَن لا دارَ لَهُ ، ولَها يَجمَعُ مَن لا عَقلَ لَهُ . (4) .


1- .الأعراف : 145 .
2- .الأعراف : 146 .
3- .تفسير العياشي : ج2 ص29 ح78 ، الإختصاص : ص 262 ، بحار الأنوار : ج 48 ص 138 ح 13 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 344 ح 24473 ، ذمّ الدنيا لابن أبي الدنيا : ص 92 ح 182 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 375 ح 10638 وفيهما بزيادة «ومال من لا مالَ له» بعد «لا دار له» وكلّها عن عائشة ، كنز العمّال : ج 3 ص 186 ح 6086 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 340 ح 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : ج 73 ص 54 ح 26 .

ص: 279

1 / 3 _ 9 سراى فاسقان

1 / 3 _ 9سراى فاسقانقرآن«به زودى سراى فاسقان (1) را به شما نشان مى دهم» .

حديث202.رجال الكشّي عن فضيل غلام محمّد بن راشد عن أبي عبدتفسير العياشى _ به نقل از محمّد بن سابق بن طلحه انصارى _ :هنگامى كه ابو الحسن (امام كاظم عليه السلام را نزد هارون بردند ، از جمله چيزهايى كه هارون به ايشان گفت ، اين بود كه: اين سرا (دنيا) چيست؟

فرمود: «اين، سراى فاسقان است. [خداوند متعال] فرمود: «[به زودى سراى فاسقان را به شما نشان مى دهم .] به زودى كسانى را كه در زمين به ناحق تكبّر مى ورزند، از آياتم روى گردان مى سازم [به طورى كه] اگر هر نشانه اى را [از قدرت من] بنگرند ، بدان ايمان نمى آورند، و اگر راه صواب را ببينند ، آن را بر نمى گزينند و اگر راه گم راهى را ببينند ، آن را راه خود قرار مى دهند» ».

هارون به ايشان گفت: بنا بر اين، اين سراى كيست؟

فرمود: «براى شيعيان ما يك مرحله است و براى ديگران ، مايه فتنه».

گفت: پس چرا صاحب سراى ، آن را نمى گيرد؟

فرمود: «[چون] از او در حالى ستانده شد كه آباد بود، و آن را نمى ستانَد ، مگر در حالى كه آباد باشد». (2)1 / 3 _ 10سراى كسى كه سرايى ندارد205.كفاية الأثر عن أبي خالد الكابلي عن عليّ بن الحسينپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، سراى كسى است كه سرايى [در آخرت] ندارد و كسى براى آن گِرد مى آورد كه خِرَد ندارد.

.


1- .فسق ، در اصل ، برهنه شدن و از پوست بيرون آمدن بوده است. گفته مى شود: «فَسقَ الرّطب» ، يعنى : «رطب پوست انداخت». اين كلمه در گناه كم و بسيار به كار مى رود و اعم از كفر است ؛ ولى در گناه بسيار ، متعارف شده است. فاسق ، به كسى گفته مى شود كه به حكم شرع ، گردن نهاده و سپس از آن تمرّد كرده است. (مفردات ألفاظ القرآن، واژه «فسق»).
2- .به نظر مي رسد كه امام كاظم عليه السلام در گفتگو ، دنياي نكوهيده را كه هارون از آن كام مي گرفت ، ابتدا سراي كام رواييِ فاسقان مي نامد ، در ادامه ، هارون با اشاره به امام عليه السلام مي گويد: اگر دنيا ، سراي فاسقان است ، ارتباطى با شما و پيروانتان كه مدّعى خلافت هستيد ، ندارد. امام عليه السلام اشاره مى فرمايد كه اگر دنيا در اختيارِ صاحبان واقعى آن _ كه پيروان ما هستند _ قرار مى گرفت ، مرحله اى بود براى خودسازى و سازندگى ؛ امّا براى غير آنها مايه فتنه است. در اين جا هارون با صراحت مى گويد : اگر شما واقعاً خود را صاحب خانه دنيا مى دانيد ، چرا آن را نمى گيريد؟ امام عليه السلام پاسخ مى دهد : «هنگامى كه اين خانه (يعنى خلافت) از ما گرفته شد ، آباد بود و اكنون ، خراب شده است» . به سخن ديگر ، امام كاظم عليه السلام همان عذر جدّش امام على عليه السلام در نپذيرفتن خلافت را تكرار كرد كه مى فرمود «إنَّ الآفاقَ قَد أَغامَت وَالمَحَجَّةَ قَد تَنَكَّرَت» (ر.ك : دانش نامه اميرالمؤمنين : بخش پنجم / فصل يكم / حديث 1285) . فرزندش امام رضا عليه السلام نيز براى نپذيرفتن ولايت عهدى مأمون همين جمله را تكرار فرمود.

ص: 280

206.كفاية الأثر بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا دارُ مَن لا دارَ لَهُ ، ومالُ مَن لا مالَ لَهُ ، ولَها يَجمَعُ مَن لا عَقلَ لَهُ ، وشَهَواتِها يَطلُبُ مَن لا فَهمَ لَهُ ، وعَلَيها يُعادي مَن لا عِلمَ لَهُ ، وعَلَيها يَحسُدُ مَن لا فِقهَ لَهُ ، ولَها يَسعى مَن لا يَقينَ لَهُ . (1)207.كفاية الأثر بإسناده عن الحسين عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :الدّارُ دارُ مَن لا دارَ لَهُ ، وبِها يَفرَحُ مَن لا عَقلَ لَهُ ، فَأَنزِلوها مَنزِلَتَها . (2)208.كفاية الأثر عن زيد بن عليّ عن عليّ بن الحسين عن أالإمام الصادق عليه السلام :خَرَجَ النَّبِي صلى الله عليه و آله وهُوَ مَحزونٌ ، فَأَتاهُ مَلَكٌ ومَعَهُ مَفاتيحُ خَزائِنِ الأَرضِ ، فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، هذِهِ مَفاتيحُ خَزائِنِ الأَرضِ ، يَقولُ لَكَ رَبُّكَ : اِفتَح وخُذ مِنها ما شِئتَ مِن غَيرِ أن تَنقُصَ شَيئا عِندي .

فَقالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : الدُّنيا دارُ مَن لا دارَ لَهُ ، ولَها يَجمَعُ مَن لا عَقلَ لَهُ .

فَقالَ المَلَكُ : وَالَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ نَبِيّا ، لَقَد سَمِعتُ هذَا الكَلامَ مِن مَلَكٍ يَقولُهُ فِي السَّماءِ الرّابِعَةِ حينَ اُعطيتُ المَفاتيحَ! (3)1 / 3 _ 11أقرَبُ دارٍ مِن سَخَطِ اللّهِ211.كمال الدين عن عبد اللّه بن عمر :الإمام عليّ عليه السلام _ يَصِفُ الدُّنيا _ :أقرَبُ دارٍ مِن سَخَطِ اللّهِ ، وأبعَدُها مِن رِضوانِ اللّهِ ؛ فَغُضّوا عَنكُم _ عِبادَ اللّهِ _ غُمومَها وأشغالَها ، لِما قَد أيقَنتُم بِهِ مِن فِراقِها وتَصَرُّفِ حالاتِها . (4) .


1- .مشكاة الأنوار : ص 467 ح 1560 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 70 ، روضة الواعظين : ص 491 ، إرشاد القلوب : ص 186 وليس فيه «ومال مَنْ لا مالَ له» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 123 ح 111 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 300 وليس فيه «وشهواتها يطلب من لا فَهْمَ له» .
2- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 309 ح 542 .
3- .الكافي : ج 2 ص 129 ح 8 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج 73 ص 54 ح 26 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 161 .

ص: 281

1 / 3 _ 10 سراى كسى كه سرايى ندارد
1 / 3 _ 11 نزديك ترين سرا به خشم خداوند

212.إثبات الهداة عن ثابت بن دينار عن أبي جعفر عليه الپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، سراى كسى است كه سرايى ندارد و دارايىِ كسى است كه مالى ندارد و كسى از بَهرِ آن گِرد مى آورد كه خِرَد ندارد و كسى در پىِ خواسته هاى دنيوى مى رود كه فهم ندارد، و كسى بر سرِ دنيا دشمنى مى ورزد كه شناخت ندارد و كسى به خاطر آن حسادت مى ورزد كه دانايى ندارد و كسى براى آن تلاش مى كند كه [به آخرت] يقين ندارد.213.كمال الدين بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلامامام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :دنيا ، سراى كسى است كه سرايى ندارد و كسى به آن شاد مى شود كه خِرد ندارد . پس دنيا را در جايگاه [واقعى [خودش قرار دهيد.214.كفاية الأثر عن يحيى بن جعدة بن هبيرة عن الحسين بن ( _ في جَوابِ رَجُلٍ سَأَلَهُ عَنِ الأَئِمَّةِ _ ) امام صادق عليه السلام :روزى پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه غمگين بود ، بيرون آمد. فرشته اى باكليدهاى خزانه هاى زمين ، نزد ايشان آمد و گفت: «اى محمّد! اينها كليدهاى خزانه هاى زمين است . پروردگارت به تو مى گويد: [خزانه ها را] باز كن و از آنها هر اندازه كه مى خواهى ، بردار ، بى آن كه از آنچه [از مقام و پاداش] نزد من دارى ، چيزى كم شود».

پيامبر خدا فرمود: دنيا ، سراى كسى است كه سرايى ندارد و كسى براى آن گِرد مى آورد كه خِرد ندارد.

فرشته گفت: «سوگند به آن كه تو را به حق به پيامبرى برانگيخت، هنگامى كه در آسمان چهارم كليدها به من داده شد ، از فرشته اى نيز شنيدم كه همين سخن را مى گفت» .1 / 3 _ 11نزديك ترين سرا به خشم خداوند217.دلائل الإمامة عن الزهري عن عليّ بن الحسين عن أبيهامام على عليه السلام _ در وصف دنيا _ :نزديك ترين سرا به خشم و ناخشنودى خداوند و دورترين سرا به خشنودى خداست. پس _ اى بندگان خدا _ غم ها و

مشغله هاى دنيا را از خود ، كم كنيد؛ زيرا به جدايى دنيا و ناپايدارى حالات آن ، يقين داريد.

.

ص: 282

1 / 3 _ 12سِجنُ المُؤمِنِ وجَنَّةُ الكافِرِ220.كمال الدين بإسناده عن الحسين بن عليّ عن أبيه أميررسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ ، وجَنَّةُ الكافِرِ . (1)221.عقد الدرر عن الحسين بن عليّ عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا لا تَصفو لِمُؤمِنٍ ، كَيفَ وهِيَ سِجنُهُ وبَلاؤُهُ؟! (2)222.كتاب من لا يحضره الفقيه عن سالم عن أبي عبد اللّهعنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ ، فَأَيُّ سِجنٍ جاءَ مِنهُ خَيرٌ؟! (3)223.مستدرك الوسائل عن مسروق :عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ ، لا راحَةَ لِمُؤمِنٍ دونَ لِقاءِ اللّهِ . (4)224.كتاب من لا يحضره الفقيه :عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وسَنَتُهُ (5) ، فَإِذا فارَقَ الدُّنيا فارَقَ السِّجنَ وَالسَّنَةَ . (6)225.المحاسن عن زيد بن أرقم عن الحسين بن عليّ عليه السعنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وجَنَّةُ الكافِرِ ، فَأَمّا (7) المُؤمِنُ فَمُرَوَّعٌ فيها ، وأمَّا الكافِرُ فَمُتَمَتِّعٌ مِنها . (8) .


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 363 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 53 ، الأمالي للطوسي : ص 346 ح 715 عن سلمان ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 47 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 99 ح 84 ؛ صحيح مسلم : ج 4 ص 2272 ح 1 ، سنن الترمذي : ج 4 ص 562 ح 2324 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1378 ح 4113 كلّها عن أبي هريرة ، المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 699 ح 6545 ، المعجم الكبير : ج 6 ص 236 ح 6087 كلاهما عن سلمان ، كنز العمّال : ج 3 ص 185 ح 6081 .
2- .الفردوس : ج 2 ص 229 ح 3105 ، كشف الخفاء : ج1 ص 410 ح 1317 كلاهما عن عائشة ، كنز العمّال : ج 3 ص 187 ح6090 .
3- .مشكاة الأنوار : ص 465 ح 1553 ، الكافي : ج 2 ص 250 ح 7 عن شعيب عن الإمام الصادق عليه السلام ، مستطرفات السرائر : ص 159 ح 32 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 68 ص 221 ح 11 .
4- .الفردوس : ج 2 ص 229 ح 3106 عن أبي هريرة .
5- .السَّنَةُ : الجَدْب ، يقال : أخذتهم السَّنَة ؛ إذا أجدَبوا واُقحطوا (النهاية : ج 2 ص 413 «سنه») .
6- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 635 ح 6872 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 351 ح 7882 ، الزهد لابن المبارك : ص 212 ح 598 ، الفردوس : ج 2 ص 229 ح 3104 كلّها عن عبداللّه بن عمرو ، حلية الأولياء : ج 8 ص 177 عن عبد الرحمن بن عمرو ، كنز العمّال : ج 3 ص 185 ح 6081 .
7- .في المصدر زيادة كلمة «سِجن» هنا ، وحذفناها طبقا لباقي المصادر ، إذ لا يصحّ السياق معها .
8- .الجعفريّات : ص 204 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، التمحيص : ص 48 ح 76 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 67 ص 242 ح 77 .

ص: 283

1 / 3 _ 12 زندان مؤمن و بهشت كافر

1 / 3 _ 12زندان مؤمن و بهشت كافر228.تاريخ دمشق عن عليّ بن محمّد بن الصايغ عن أبيه عنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، زندان مؤمن و بهشت كافر است.229.الخصال بإسناده عن الحسين عن أبيه عليّ بن أبي طالبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا به كام هيچ مؤمنى نمى شود . چگونه شود ، حالْ آن كه دنيا ، زندان او و مايه رنج و گرفتارى اوست؟!230.المؤمن عن سعد بن طريف :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، زندان مؤمن است. كدام زندان است كه از آن ، خير و خوشى آيد؟!231.علل الشرائع عن عبد اللّه بن الحسن عن عليّ بن الحسپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، زندان مؤمن است . هيچ مؤمنى بدون لقاى خداوند ، آسايش نمى يابد.232.المحاسن عن إسحاق بن جرير الجريري عن رجل من أهل بيپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، زندان مؤمن و قحطگاه اوست و چون از دنيا برود ، از اين زندان و قحطگاه مى رَهَد.233.شرح نهج البلاغة عن ابن عبّاس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، زندان مؤمن و بهشت كافر است . زندان مؤمن است ؛ چون در آن هراسان است، و بهشت كافر است؛ چون از آن برخوردار است.

.

ص: 284

234.تنبيه الخواطر :عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وَالقَبرُ حِصنُهُ وَالجَنَّةُ مَأواهُ ، وَالدُّنيا جَنَّةُ الكافِرِ وَالقَبرُ سِجنُهُ وَالنّارُ مَأواهُ . (1)235.الإرشاد :عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وَالقَبرُ حِصنُهُ وإلَى الجَنَّةِ مَصيرُهُ ، وَالدُّنيا جَنَّةُ الكافِرِ وَالقَبرُ سِجنُهُ وإلَى النّارِ مَصيرُهُ . وإنَّما صارَتِ الدُّنيا لِلمُؤمِنِ سِجنا ؛ لاِءَنَّ المَسجونَ مُضطَرٌّ إلَى الصَّبرِ . (2)236.أنساب الأشراف عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ في جَوابِ مَن دَعاهُ إلى نَقضِ بَيعَةِ مُعاوِيَ ) عنه صلى الله عليه و آله _ لاِءَبي ذَر _ :يا أبا ذَر ، إنَّ الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وَالقَبرَ أمنُهُ وَالجَنَّةَ مَصيرُهُ . يا أبا ذَرٍّ ، إنَّ الدُّنيا جَنَّةُ الكافِرِ وَالقَبرَ عَذابُهُ وَالنّارَ مَصيرُهُ . (3)237.أنساب الأشراف عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ لِمُحَمَّدِ بنِ بِشرٍ وسُفيانَ بنِ لَيلَى الهَم ) عنه صلى الله عليه و آله _ أيضا _ :يا أباذَرٍّ ، الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وجَنَّةُ الكافِرِ ، وما أصبَحَ فيها مُؤمِنٌ إلاّ حَزينا ، فَكَيفَ لا يَحزَنُ المُؤمِنُ وقَد أوعَدَهُ اللّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ أنَّهُ وارِدُ جَهَنَّمَ ولَم يَعِدهُ أنَّهُ صادِرٌ عَنها! ولَيَلقَيَنَّ أعراضا ومُصيباتٍ واُمورا تَغيظُهُ ، ولَيُظلَمَنَّ فلا يُنتَصَرُ ، يَبتَغي ثَوابا مِنَ اللّهِ تَعالى ، فَلا يَزالُ حَزينا حَتّى يُفارِقَها ، فَإِذا فارَقَها أفضى إلَى الرّاحَةِ وَالكَرامَةِ . (4)238.أنساب الأشراف عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ في جَوابِ كِتابٍ كَتَبَهُ إلَيهِ جَماعَةٌ مِن ش ) عنه صلى الله عليه و آله :أنزَلَ اللّهُ إلَيَّ جِبريلَ عليه السلام بِأَحسَنِ ما كانَ يَأتيني صورَةً ، فَقالَ : إنَّ السَّلامَ

يُقرِئُكَ السَّلامَ يا مُحَمَّد ، ويَقولُ : إنّي أوحَيتُ إلَى الدُّنيا أن تَمَرَّري وتَكَدَّري وتَضَيَّقي وتَشَدَّدي عَلى أولِيائي حَتّى يُحِبّوا لِقائي ، وتَسَهَّلي وتَوَسَّعي وتَطَيَّبي لاِءَعدائي حَتّى يَكرَهوا لِقائي ؛ فَإِنّي جَعَلتُها سِجنا لاِءَولِيائي وجَنَّةً لاِءَعدائي . (5) .


1- .الجعفريّات : ص 204 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : ص 108 ح 74 عن إبراهيم بن عبد الحميد عن الإمام الكاظم عن أبيه عليهماالسلام ، تحف العقول : ص 363 عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «الصبر حصنه» بدل «القبر حصنه» ، الاعتقادات : ص 96 عنهم عليهم السلام ، الدعوات : ص 280 ح 817 عن الإمام العسكري عليه السلام ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 78 عن عليّ بن صدقة الرقّي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 73 ص 91 ح 67 .
2- .الفردوس : ج 2 ص 230 ح 3107 عن ابن عمر .
3- .حلية الأولياء : ج 6 ص 353 ، كشف الخفاء : ج 2 ص 400 ح 3276 نقلاً عن الطبراني وكلاهما عن ابن عمر ؛ إرشاد القلوب : ص 18 نحوه .
4- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 367 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 55 وفيه «أمراضا» بدل «أعراضا» ، الأمالي للطوسي : ص 529 ح 1162 ، أعلام الدين : ص 192 وليس فيهما ذيله من «وليلقينّ . . .» وكلّها عن أبي الأسود الدؤلي ، بحار الأنوار : ج 77 ص 78 ح 3 .
5- .المعجم الكبير : ج 19 ص 7 ح 11 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 149 ح 9800 ، الفردوس : ج 1 ص 145 ح 521 كلاهما نحوه وكلّها عن قتادة بن النعمان ، كنز العمّال : ج 3 ص 191 ح 6110 ؛ أعلام الدين : ص 277 نحوه ، بحار الأنوار : ج 81 ص 194 ح 52 .

ص: 285

239.الطبقات الكبرى :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، زندان مؤمن است . گور ، پناهگاه او و بهشت ، جايگاهش و دنيا ، بهشت كافر است و گور ، زندان او و آتش ، جايگاهش.240.دلائل الإمامة عن محمّد بن يعلى :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، زندان مؤمن است و گور ، پناهگاه او و بهشت ، سرانجامش است و دنيا ، بهشت كافر است و گور ، زندان او و آتش ، سرانجامش. دنيا ، زندان مؤمن است؛ چون زندانى ، ناگزير از صبر كردن است.241.كنز الفوائد عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ حينَ بَلَغَهُ كَلامُ نافِعِ بنِ جُبَيرٍ في مُعا ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به ابو ذر _ :اى ابو ذر! دنيا زندان مؤمن است و گور ، آرامشگاه او و بهشت ، سرانجامش . اى ابو ذر! دنيا ، بهشت كافر است و گور ، جايگاه عذاب او و آتش دوزخ ، سرانجامش.242.شرح الأخبار عن بشر بن غالب :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به ابو ذر _ :اى ابو ذر! دنيا ، زندان مؤمن و بهشتِ كافر است و هيچ مؤمنى در دنيا نيست ، مگر آن كه اندوهگين است، و چگونه مؤمن ، اندوهگين نباشد ، حالْ آن كه خداوند او را بيمِ در آمدن به دوزخ داده و نويدِ بيرون شدن از آن را به او نداده است؟! بى گمان ، او پيشامدها و مصيبت ها و امورى خواهد ديد كه او را به خشم مى آورد، و ستم ها خواهد چشيد ، بى آن كه انتقامش گرفته شود و [از اين ره گذر [پاداشى از خداى متعال مى جويد. پس او هماره اندوهگين است تا آن گاه كه از دنيا جدا شود و چون از دنيا رفت ، به آسايش و كرامت [الهى [مى رسد.243.عيون الأخبار :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، جبرئيل عليه السلام را در زيباترين چهره اى كه بر من وارد مى شد ، نزد من فرستاد و او گفت: اى محمّد! سلام ، (1) به تو سلام مى رساند و مى گويد: «من به دنيا وحى كردم كه بر دوستانم تلخ و تيره و تنگ و سخت شو

تا مشتاق ديدار من شوند و بر دشمنانم آسان و فراخ و خوش شو تا كه ديدار مرا ناخوش بدارند؛ زيرا من ، دنيا را زندان دوستانم و بهشت دشمنانم قرار داده ام». .


1- .يكى از اسماى خداوند متعال ، «سلام» است ، چنان كه در آيه 23 حشر آمده است.

ص: 286

244.تاريخ اليعقوبي :الإمام عليّ عليه السلام :اُهرُبوا مِنَ الدُّنيا وَاصرِفوا قُلوبَكُم عَنها ، فَإِنَّها سِجنُ المُؤمِنِ ؛ حَظُّهُ مِنها قَليلٌ ، وعَقلُهُ بِها عَليلٌ ، وناظِرُهُ فيها كَليلٌ (1) ! (2)245.نثر الدرّ :عنه عليه السلام :الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ ، وَالمَوتُ تُحفَتُهُ (3) ، وَالجَنَّةُ مَأواهُ . (4)246.الإمامة والسياسة ( _ في ذِكرِ قُدومِ مُعاوِيَةَ إلَى المَدينَةِ حاجّ ) عنه عليه السلام :الدُّنيا جَنَّةُ الكافِرِ ، وَالمَوتُ مُشخِصُهُ (5) ، وَالنّارُ مَثواهُ . (6)247.الفتوح ( _ في ذِكرِ قُدومِ مُعاوِيَةَ إلى مَكَّةَ وأخذِهِ ) الإمام زين العابدين عليه السلام :لَمَّا اشتَدَّ الأَمرُ بِالحُسَينِ بنِ عَلِي بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام نَظَرَ إلَيهِ مَن كانَ مَعَهُ فَإِذا هُوَ بِخِلافِهِم ؛ لاِءَنَّهُم كُلَّمَا اشتَدَّ الأَمرُ تَغَيَّرَت ألوانُهُم وَارتَعَدَت فَرائِصُهُم (7) ووَجَبَت (8) قُلوبُهُم ، وكانَ الحُسَينُ عليه السلام وبَعضُ مَن مَعَهُ مِن خَصائِصِهِ تُشرِقُ ألوانُهُم وتَهدَأُ جَوارِحُهُم وتَسكُنُ نُفوسُهُم ، فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : اُنظُروا لا يُبالي بِالمَوتِ!

فَقالَ لَهُمُ الحُسَينُ عليه السلام : صَبرا بَني الكِرامِ ، فَمَا المَوتُ إلاّ قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِكُم عَنِ البُؤسِ وَالضَّرّاءِ إلَى الجِنانِ الواسِعَةِ وَالنَّعيمِ الدّائِمَةِ ، فَأَيُّكُم يَكرَهُ أن يَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلى قَصرٍ؟! وما هُوَ لاِءَعدائِكُم إلاّ كَمَن يَنتَقِلُ مِن قَصرٍ إلى سِجنٍ وعَذابٍ ، إنَّ أبي حَدَّثَني عَن رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله : أنَّ الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وجَنَّةُ الكافِرِ ، واَلمَوتُ جِسرُ هؤُلاءِ إلى جَنّاتِهِم ، وجِسرُ هؤُلاءِ إلى جَحيمِهِم ، ما كَذَبتُ ولا كُذِبتُ . (9) .


1- .الكَليل : الذي لم يحقّق المنظور (النهاية : ج 4 ص 198 «كلل») .
2- .غرر الحكم : ح 2551 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 92 ح 2165 .
3- .التُحْفَة : طَرفَةُ الفاكهة ، ثم تستعمل في غير الفاكهة من الألطاف (النهاية : ج 1 ص 182 «تحف») .
4- .غرر الحكم : ح 1860 .
5- .يقال للرجل إذا أتاه ما يُقلِقه : قد شُخِصَ به . ومنه شخوص المسافِر : خروجه عن منزله (النهاية : ج 2 ص 450 «شخص») .
6- .غرر الحكم : ح 1861 .
7- .الفَريصة : اللحمة بين الجَنب والكتف ، التي لا تزال تُرعَد من الدابّة ، وجمعها فريص وفرائص (الصحاح : ج 3 ص 1048 «فرص») .
8- .وَجَبَ القَلْبُ : خَفَق واضطرب (لسان العرب : ج 1 ص 794 «وجب») .
9- .معاني الأخبار : ص 288 ح 3 ، الاعتقادات : ص 52 من دون إسنادٍ إلى المعصوم ، بحار الأنوار : ج 6 ص 154 ح 9 .

ص: 287

248.أنساب الأشراف :امام على عليه السلام :از دنيا بگريزيد و دل هايتان را از آن بگردانيد؛ زيرا دنيا ، زندان مؤمن است، بهره اش از آن اندك است و خِرَدش در [كارِ] آن ، ناتوان است و چشمش در [ديدن] آن ، ضعيف است! (1)249.الخصال عن النضر بن مالك :امام على عليه السلام :دنيا، زندان مؤمن است و مرگ ، هديه اى است به او و بهشت ، سرپناه اوست.250.بحار الأنوار عن بكر بن أيمن عن الحسين بن عليّ عليامام على عليه السلام :دنيا، بهشت كافر است و مرگ ، كوچاننده او و آتش ، جايگاهش.251.دعائم الاسلام :امام زين العابدين عليه السلام :[در كربلا] چون كار بر حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام سخت شد ، همراهانش به او نگريستند ، ديدند كه ايشان به خلاف ايشان است؛ چرا كه هرچه كار سخت تر مى شد ، رنگ از چهره آنان بر مى گشت و بدن هايشان به لرزه و قلب هايشان به تپش مى افتاد ؛ امّا حسين عليه السلام و عدّه اى از ياران خاصّ او ، رنگ چهره شان روشن مى شد و بدن هايشان آرام مى گرفت و دل هايشان تسكين مى يافت. همراهان به يكديگر گفتند: ببينيد، از مرگ باكى ندارد!

حسين عليه السلام به ايشان فرمود: «صبور باشيد ، اى بزرگ زادگان؛ زيرا مرگ ، چيزى نيست ، جز پلى كه شما را از رنج و سختى به سوى بهشت هاى پهناور و خوشى و آرامش هميشگى عبور مى دهد. پس كدام يك از شما دوست ندارد كه از زندانى به كاخى منتقل شود؟ و براى دشمنان شما ، مرگ چيزى نيست ، جز همانند كسى كه از كاخى به زندان و شكنجه گاهى منتقل شود. پدرم از پيامبر خدا برايم حديث كرد كه: «دنيا، زندان مؤمن و بهشت كافر است و مرگ ، پل آنان به سوى بهشتشان و پل اينان به سوى دوزخشان است. هرگز دروغ نگفته ام و به من ، دروغ گفته نشده است». .


1- .مقصود ، آن است كه بصيرت و خردورزى مؤمن ، در امور اخروى است ؛ امّا در تحصيل دنياى نكوهيده كه مانع آخرت است ، چنان بى توجّه است كه گويا انديشه اش ناتوان است يا ديده اش ضعيف و نابينا .

ص: 288

252.الفتوح عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ لَمّا أمَرَهُ مَروانُ بِبَيعَةِ يَزيدَ _ ) الكافي عن محمّد بن عَجلان :كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَشَكا إلَيهِ رَجُلٌ الحاجَةَ ، فَقالَ لَهُ : اِصبِر فَإِنَّ اللّهَ سَيَجعَلُ لَكَ فَرَجا ، ثُمَّ سَكَتَ ساعَةً ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَى الرَّجُلِ ، فَقالَ : أخبِرني عَن سِجنِ الكوفَةِ كَيفَ هُوَ؟ فَقالَ : أصلَحَكَ اللّهُ ضَيِّقٌ مُنتِنٌ ، وأهلُهُ بِأَسوَاَء حالٍ !

قالَ عليه السلام : فَإِنَّما أنتَ فِي السِّجنِ فَتُريدُ أن تَكونَ فيهِ في سَعَةٍ؟ أما عَلِمتَ أنَّ الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ ؟! (1)253.مثير الأحزان عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ لِمَروانَ لَمّا أشارَ عَلَى الوَليدِ والِي المَ ) الإمام الصادق عليه السلام :كانَ فيما وَعَظَ اللّهُ بِهِ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام أن قالَ لَهُ : . . . يا عيسى ، إنَّ الدُّنيا سِجنٌ ضَيِّقٌ مُنتِنُ الرّيحِ وَحِشٌ ، وفيها ما قَدتَرى مِمّا قَد ألَحَّ عَلَيهِ الجَبّارونَ ، فَإِيّاكَ وَالدُّنيا ، فَكُلُّ نَعيمِها يَزولُ ، وما نَعيمُها إلاّ قَليلٌ . (2)راجع : ج2 ص188 (اجعل الدنيا سجنك) .

.


1- .الكافي : ج2 ص250 ح6، المؤمن : ص26 ح43، مستطرفات السرائر : ص159 ح33، مشكاة الأنوار : ص471 ح1577 عن نصر بن الصباح البلخي ، التمحيص : ص48 ح77، بحار الأنوار : ج68 ص219 ح9.
2- .الأمالي للصدوق : ص 610 ح 842 عن أبي بصير ، الكافي : ج 8 ص 137 ح 103 عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام وليس فيه «ضيّق» وفيه «وحسن فيها» بدل «وحش وفيها» ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 143 وفيهما «تذابح» بدل «ألحّ» ، أعلام الدين : ص 231 من دون إسنادٍ إلى المعصوم وفيه «وحسن فيها» بدل «وحش وفيها» و«يتذابح» بدل «ألحّ» ، بحار الأنوار : ج 14 ص 294 ح 14 .

ص: 289

255.الطبقات الكبرى ( _ في ذِكرِ أحداثِ يَومِ عاشوراءَ _ ) الكافى _ به نقل از محمّد بن عجلان _ :نزد امام صادق عليه السلام بودم كه مردى به ايشان از تنگ دستى شِكوه كرد. به او فرمود: «صبر كن . به زودى خداوند ، گشايشى در كار تو خواهد داد».

آن گاه ، ساعتى سكوت كرد و سپس ، رو به آن مرد كرد و فرمود: «از زندان كوفه برايم بگو كه چگونه است؟» .

گفت: خداوند ، به سلامتت بدارد! تنگ و بدبوست و زندانيان در بدترين وضع به سر مى برند .

امام عليه السلام فرمود : تو هم [در اين دنيا] در زندانى . پس مى خواهى در آن ، در گشايش و آسايش باشى؟ مگر نمى دانى كه دنيا ، زندان مؤمن است؟!» .256.الأخبار الطوال :امام صادق عليه السلام :از جمله اندرزهاى خداوند به عيسى بن مريم عليهماالسلام اين بود كه به او فرمود: «... اى عيسى! دنيا، زندانى تنگ و بدبو و وحشتناك است و در آن ، گاه چيزهايى مى بينى كه گردنگشان بر آنها پاى مى فشارند. پس، از دنيا بپرهيز كه همه ناز و نعمت دنيا ، از بين رفتنى است و ناز و نعمتش جز اندك نيست».ر . ك : ج2 ص189 (دنيا را زندان خود بشمار) .

.

ص: 290

1 / 4مَثَلُ الدُّنياأ _ مَثَلُ السَّمِّ261.تاريخ الطبري عن أبي عثمان النهدي :الإمام عليّ عليه السلام :إنَّما مَثَلُ الدُّنيا مَثَلُ السَّمِّ ؛ يَأكُلُهُ مَن لا يَعرِفُهُ . (1)262.تاريخ الطبري عن الحسين عليه السلام ( _ مِن كَلامِهِ مَعَ أصحابِ الحُرِّ بنِ يَزيدَ _ ) عنه عليه السلام :إنَّمَا الدُّنيا كَالسَّمِّ ؛ يَأكُلُهُ مَن لا يَعرِفُهُ . (2)ب _ مَثَلُ الحَيَّةِ264.تاريخ الطبري عن عقبة بن أبي العَيزار :الإمام عليّ عليه السلام :إنَّما مَثَلُ الدُّنيا مَثَلُ الحَيَّةِ : لَيِّنٌ مَسُّها ، قاتِلٌ سَمُّها ، فَأَعرِض عَمّا يُعجِبُكَ فيها لِقِلَّةِ ما يَصحَبُكَ مِنها ، وضَع عَنكَ هُمومَها لِما أيقَنتَ بِهِ مِن فِراقِها وتَصَرُّفِ حالاتِها ، وكُن آنَسَ ما تَكونُ بِها أحذَرَ ما تَكونُ مِنها ؛ فَإِنَّ صاحِبَها كُلَّمَا اطمَأَنَّ فيها إلى سُرورٍ أشخَصَتهُ (3) عَنهُ إلى مَحذورٍ ، أو إلى إيناسٍ أزالَتهُ عَنهُ إلى إيحاشٍ! (4)265.تاريخ الطبري ( _ في خُروجِ الإِمامِ مِنَ المَدينَةِ _ ) الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ في كتابِ عَلِي صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ : إنَّما مَثَلُ الدُّنيا كَمَثَلِ الحَيَّةِ ؛ ما أليَنَ مَسَّها وفي جَوفِهَا السَّمُّ النّاقِعُ (5) ، يَحذَرُهَا الرَّجُلُ العاقِلُ ، ويَهوي

إلَيهَا الصَّبِيُّ الجاهِلُ . (6) .


1- .الإرشاد : ج 1 ص 296 ، إرشاد القلوب : ص 19 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 418 ح 40 .
2- .عيون أخبار الرضا : ج 1 ص 298 ح 56 ، الأمالي للصدوق : ص 172 ح 174 كلاهما عن أحمد بن الحسن الحسيني عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام ، مشكاة الأنوار : ص 468 ح 1567 ، روضة الواعظين : ص 485 ، غرر الحكم : ح 1411 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 88 ح 56 .
3- .شَخَصَ من بلدٍ إلى بلدٍ : أي ذهب ، وأشخصَه غيرُه (الصحاح : ج 3 ص 1043 «شخص») .
4- .نهج البلاغة : الكتاب 68 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 101 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 148 ، روضة الواعظين : ص 483 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 484 ح 689 ؛ مطالب السؤول : ص 51 نحوه وراجع الإرشاد : ج 1 ص 233 و تيسير المطالب : ص 373 .
5- .سَمٌّ ناقِع : بالغٌ ثابت (القاموس المحيط : ج 3 ص 90 «نقع») .
6- .الكافي : ج 2 ص 136 ح 22 عن غياث بن إبراهيم ، نهج البلاغة : الحكمة 119 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 45 ح 121 عن طلحة بن زيد ، تحف العقول : ص 396 عن الإمام الكاظم عليه السلام وكلّها نحوه ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 194 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 75 ح 38 .

ص: 291

1 / 4 مَثَل دنيا

الف _ مَثَل سَم
ب _ مَثَل مار

1 / 36مَثَل دنياالف _ مَثَل سَم269.الطبقات الكبرى :امام على عليه السلام :مَثَل دنيا ، مَثَل سَم است . كسى سم را مى خورد كه نمى داند.270.الخرائج والجرائح عن أبي حمزة الثمالي :امام على عليه السلام :دنيا، در حقيقت، مانند سم است . كسى سم را مى خورد كه آن را نمى شناسد.ب _ مَثَل مار272.الأمالي عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد علامام على عليه السلام :مَثَل دنيا ، مَثَل مار است: پوستش نرم است و زهرش كُشنده. پس، از آنچه در دنيا برايت جاذبه دارد ، روى بگردان ؛ زيرا آنچه از آن تو را همراهى مى كند ، اندك [كفنى] است . (1) دغدغه هاى آن (دنيا) را از خود ، دور كن؛ چرا كه به جدا شدن از آن و ناپايدارى حالاتش يقين دارى و آن گاه كه با دنيا بيشترين انس را دارى ، بيشترين ترس و حذر را از آن داشته باش؛ زيرا كه دنيادار ، هر زمان كه در آن به خوشى و لذّتى اطمينان كرد، دنيا او را از آن خوشى به مشكلى كشانْد، يا هرگاه انسى گرفت ، اُنس او را تبديل به تنهايى و وحشت كرد .273.تاريخ الطبري عن الحارث بن كعب وأبي الضحّاك عن عليامام صادق عليه السلام :در كتاب على _ كه درودهاى خدا بر او باد _ آمده است: حكايت دنيا، در حقيقت، حكايت مار است كه پوستى بس نرم دارد ؛ امّا در درونش

زَهر كُشنده است . آدم خردمند ، از آن پرهيز مى كند ؛ امّا كودك نادان ، دست به سويش دراز مى نمايد.

.


1- .يا: اندكى در دنيا مى مانى.

ص: 292

274.تاريخ دمشق عن بشر بن طانحة عن رجل من همدان :الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : قَد رَأَيتُ القُرونَ كَيف تَفانَت دَرَسَت ثُمَّ قيلَ كانَ وكانَت هِيَ دُنيا كَحَيَّةٍ تَنفُثُ السَّمَّ وإن كانَتِ المَجَسَّةُ (1) لانَت كَم اُمورٍ لَقَد تَشَدَّدتُ فيها

ثُمَّ هَوَّنتُها عَلَيَّ فَهانَت (2)

ج _ مَثَلُ الجيفَةِ275.مقتل الحسين :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوحَى اللّهُ إلى داوودَ عليه السلام : مَثَلُ الدُّنيا كَمَثَلِ جيفَةٍ اِجتَمَعَت عَلَيها كِلابٌ يَجُرّونَها ، أفَتُحِبُّ أن تَكونَ كَلبا مِثلَهُم فَتَجُرَّ مَعَهُم؟! (3)276.الأمالي عن حسين بن زيد بن عليّ عن آبائه عليهم الستنبيه الخواطر :رُوِيَ أنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله وَقَفَ عَلى مَزبَلَةٍ فَقالَ : هَلُمّوا إلَى الدُّنيا ، وأخَذَ خِرَقا قَد بَلِيَت (4) عَلى تِلكَ المَزبَلَةِ وعِظاما قَد نَخِرَت (5) ، فَقالَ : هذِهِ الدُّنيا . (6)277.معاني الأخبار عن عليّ بن الحسين عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : ومَن يَذُقِ الدُّنيا فَإِنّيطَعِمتُها وسيقَ إلَينا عَذبُها وعَذابُها فَلَم أرَها إلاّ غُرورا وباطِلاًكَما لاحَ في أرضِ الفَلاةِ (7) سَرابُها (8) وما هِيَ إلاّ جيفَةٌ مُستَحيلَةٌ عَلَيها كِلابٌ هَمُّهُنّ اجتِذابُها فَإِنْ تَجتَنِبها كُنتَ سِلما لاِءَهلِها وإن تَجتَذِبها نازَعَتكَ كِلابُها (9) .


1- .جسّه : أي مسّه ، والمجسّة الموضع الذي يجسّه الطبيب (الصحاح : ج 3 ص 913 «جسس») .
2- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 160 الرقم 89 .
3- .الفردوس : ج 1 ص 141 ح 502 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : ج 3 ص 214 ح 6215 .
4- .بَلِيَ الثوبُ : خَلُقَ ، فهو بالٍ (المصباح المنير : ص 62 «بلي») .
5- .نَخِرَ العَظمُ : بلي وتَفتّت (المصباح المنير : ص 596 «نخر») .
6- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 128 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 299 .
7- .الفلاة : القفر من الأرض ، لأنّها فُليت _ أي فُطمت وعُزلت _ من كلّ خير (تاج العروس : ج 20 ص 56 «فلو») .
8- .السَّرابُ : الذي تراه نصف النهار كأنّه ماء (الصحاح : ج 1 ص 147 «سرب») .
9- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 96 الرقم 49 .

ص: 293

ج _ مَثَل لاشه

278.الأمالي عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد علامام صادق عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : ديدم كه چه سان نسل ها نابود شدند/ از ميان رفتند و آن گاه ، گفته شد: فسانه گشتند . اين دنياست كه چون مار ، زهر مى ريزد/ هرچند پوستى نرم دارد . چه بسيار كارها كه در آنها سخت گرفتم/ امّا بعد كه آسانشان گرفتم ، بر من آسان شدند .ج _ مَثَل لاشه280.الأمالي عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد علپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند به داوود عليه السلام وحى فرمود كه: «حكايت دنيا ، حكايت لاشه اى است كه شمارى سگ بر آن گِرد آمده اند و اين سو و آن سو مى كشانند. آيا دوست دارى كه تو سگى چون آنان باشى و با آنها كشاكش كنى؟!281.تاريخ الطبري عن الضحّاك المشرقي :تنبيه الخواطر:روايت شده است كه پيامبرخدا ، كنار زباله دانى ايستاد و فرمود: «بياييد دنيا را ببينيد»! و چند لته پاره استخوان پوسيده را از زباله دانى برداشت و فرمود: «اين، دنياست!» .282.مقتل الحسين :امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : هر كه مى خواهد دنيا را بچشد، من آن را مزه كرده ام/ شيرينى و شرنگ آن به ما رسيده است . من ، آن را جز فريب و پوچ نيافتم/همچون سرابى كه در بيابان مى درخشد . دنيا ، لاشه گَنديده اى بيش نيست/ كه سگ ها بر سرِ آن ، كشمكش مى كنند . اگر از دنيا دورى كنى، با اهل آن آسوده به سر مى برى/ و اگر آن را بكشى،سگ ها بر سرِ آن با تو كشمكش مى كنند.

.

ص: 294

راجع : ص 324 (تقويم الدنيا / أهون من جيفة)

و12 ح 785 و 786

و212 ح 1163 .

د _ مَثَلُ الطَّعامِ287.تاريخ الطبري عن حميد بن مسلم عن الإمام الحسين عليرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ مَطعَمَ ابنِ آدَمَ جُعِلَ مَثَلاً لِلدُّنيا وإن قَزَّحَهُ (1) ومَلَّحَهُ ، فَانظُروا إلى ما يَصيرُ! (2)288.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الدُّنيا ضُرِبَت مَثَلاً لاِبنِ آدَمَ ، فَانظُر ما يَخرُجُ مِنِ ابنِ آدَمَ _ وإن مَزَجَهُ ومَلَّحَهُ _ إلى ما يَصيرُ! (3)289.الكافي عن أبي جعفر الخثعمي عن الحسين عليه السلام ( _ في كَلامٍ لَهُ مَعَ أبي ذَرٍّ لَمّا سَيَّرَهُ ع ) مسند ابن حنبل عن الحسن عن الضّحّاكِ بن سُفيانَ الكِلابي :إنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله قالَ لَهُ : يا ضَحّاكُ ما طَعامُكَ؟ قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، اللَّحمُ وَاللَّبَنُ . قالَ : ثُمَّ يَصيرُ إلى ماذا؟ قالَ : إلى ما قَد عَلِمتَ! قالَ : فَإِنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ ضَرَبَ ما يَخرُجُ

مِن ابنِ آدَمَ مَثَلاً لِلدُّنيا . (4) .


1- .قَزَّحَهُ : أي تَوبَلَهُ ، من القِزْح وهو التابل الذي يُطرح في القدر ، كالكمّون والكزبرة ونحو ذلك (النهاية : ج 4 ص 58 «قزح») .
2- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 49 ح 21297 ، الزهد لابن المبارك : ص 169 ح 493 وفيه «قد علم» بدل «فانظروا» ، كنز العمّال : ج 3 ص 213 ح 6213 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 149 ؛ الزهد لابن المبارك : ص 169 ح 494 وفيه «قزّحه» بدل «مزجه» ، صحيح ابن حبّان : ج 2 ص 476 ح 702 ، المعجم الكبير : ج 1 ص 198 ح 531 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 327 ح 10473 ، حلية الأولياء : ج 1 ص 254 والأربعة الأخيرة نحوه وكلّها عن اُبيّ بن كعب .
4- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 341 ح 15747 ، المعجم الكبير : ج 8 ص 299 ح 8138 ، شُعب الإيمان : ج 5 ص 29 ح 5653 كلّها عن الضحّاك بن سفيان الكلابي ، كنز العمّال : ج 3 ص 189 ح 6098 وراجع تنبيه الخواطر : ج 1 ص 149 .

ص: 295

د _ مَثَل خوراك

ر . ك : ص325 (ارزيابى دنيا / بى ارزش تر از مردار) ،

ج2 ص12 ح785 و 786

و 212 ح1163 .

د _ مَثَل خوراك294.مقاتل الطالبيّين عن سعيد بن ثابت :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوراك فرزند آدم ، مثالى است از دنيا، اگرچه بر آن ادويه و نمك بزند. بنگريد كه آن خوراك به چه تبديل مى شود .295.الملهوف عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ فيما عَزّى بِهِ اُختَهُ اُمَّ كُلثومٍ لَمّا أخَ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا براى فرزند آدم ، مَثَل زده شده است . پس بنگر كه از فرزند آدم ، چه خارج مى شود ، هرچند [خوراك را] خوش مزه و نمكينش كند و[به اين كه [به چه تبديل مى شود .296.الملهوف ( _ في ذِكرِ أحداثِ عاشوراءَ _ ) مسند ابن حنبل _ به نقل از حسن از ضحّاك بن سفيان كلابى _ :پيامبر خدا به او (ضحّاك) فرمود: «اى ضحاك! خوراك تو چيست؟» .

گفت: اى پيامر خدا! گوشت و شير.

فرمود: «بعد به چه تبديل مى شود؟» .

گفت : به چيزى كه خود مى دانيد .

فرمود: «خداوند _ تبارك و تعالى _ آنچه را از انسان دفع مى شود ، مَثَلى براى دنيا زده است».

.

ص: 296

297.مقاتل الطالبيّين عن عتبة بن سمعان الكلبّي :تنبيه الغافلين :رُوِيَ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّ رَجُلاً قَدِمَ عَلَيهِ مِن أرضِ الشّام ، فَسَأَلَهُ عَن أرضِهِم ، فَأَخبَرَهُ عَن سَعَةِ أرضِهِم وكَثرَةِ النَّعيمِ فيها ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كَيفَ تَفعَلونَ؟ قالَ : إنّا نَتَّخِذُ ألوانا مِنَ الطَّعامِ ونَأكُلُها . قالَ : ثُمَّ تَصيرُ إلى ماذا؟ قالَ : إلى ما تَعلَمُ يا رَسولَ اللّهِ ، يَعني تَصيرُ بَولاً وغائِطا ، فَقالَ النَّبِي صلى الله عليه و آله : فَكَذلِكَ مَثَلُ الدُّنيا . (1)298.مثير الأحزان :تنبيه الخواطر عن أبي هُريرَة :قالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : يا أبا هُرَيرَة ، ألا اُريكَ الدُّنيا جَميعا بِما فيها؟ قُلتُ : بَلى يا رَسولَ اللّهِ . فَأَخَذَ بِيَدي وأتى بي وادِيا مِن أودِيَةِ المَدينَة ، فَإِذا مَزبَلَةٌ فيها رُؤوسُ النّاسِ وعَذِراتٌ وخِرَقٌ وعِظامٌ .

ثُمَّ قالَ لي : يا أبا هُرَيرَة ، هذِهِ الرُّؤوسُ كانَت تَحرِصُ عَلَى الدُّنيا كَحِرصِكُم ، وتَأمُلُ آمالَكُم ، ثُمَّ هِيَ عِظامٌ بِلا جِلدٍ ، ثُمَّ هِيَ صائِرَةٌ رَمادا !

وهذِهِ العَذِراتُ ألوانُ أطعِمَتِكُم اِكتَسَبوها مِن حَيثُ اكتَسَبوها ، ثُمَّ قَذَفوها مِن بُطونِهِم فَأَصبَحَت وَالنّاسُ يَتَحامَونَها !

وهذِهِ الخِرَقُ البالِيَةُ كانَت رِياشَهُم ولِباسَهُم فَأَصبَحَت وَالرِّياحُ تَصفِقُها !

وهذِهِ العِظامُ عِظامُ دَوابِّهِمُ الَّتي كانوا يَنتَجِعونَ (2) عَلَيها أطرافَ البِلادِ ! فَمَن كانَ راكِنا إلَى الدُّنيا فَليَبكِ .

فَما بَرِحنا حَتَّى اشتَدَّ بُكاؤُنا . (3) .


1- .تنبيه الغافلين : ص 242 ح 316 وراجع الزهد لابن المبارك : ص 169 و ص 170 .
2- .انتَجَع القَوم : إذا ذهبوا لطلب الكلأ في موضعه(المصباح المنير : ص 594 «نجع») .
3- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 130 .

ص: 297

299.الملهوف :تنبيه الغافلين:روايت شده است كه مردى از سرزمين شام ، خدمت پيامبر خدا رسيد. ايشان از او درباره سرزمينشان پرسيد. آن مرد از پهناورى سرزمينشان و پُر ناز و نعمت بودنش براى ايشان گفت.

پيامبر خدا فرمود: «آن نعمت ها را چه مى كنيد؟» .

گفت: غذاهاى رنگارنگ درست مى كنيم و مى خوريم.

فرمود: «بعد چه مى شود؟» .

گفت: چيزى كه خود مى دانى ، اى پيامبر خدا ؛ يعنى تبديل به ادرار و مدفوع مى شود.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «دنيا نيز چنين است».300.الدرّ المنثور عن الحسين بن عليّ عليه السلام :تنبيه الخواطر _ به نقل از ابو هريره _ :پيامبر خدا فرمود: «اى ابوهريره! آيا همه دنيا را با هر آنچه در آن است ، به تو نشان ندهم؟» .

گفتم: چرا، اى پيامبر خدا !

دستم را گرفت و مرا به يكى از درّه هاى مدينه برد. در آن جا با زباله دانى رو به رو شديم كه در آن ، اسكلت سرِ آدم و نجاست و پارچه هاى كهنه پاره و استخوان ، افتاده بود. سپس به من فرمود: «اى ابو هريره! اين سرها نيز مثل شما به دنيا حريص بودند و چون آرزوهاى شما را داشتند ، امّا تبديل به اسكلت شدند و بعد ، خاكستر مى شوند .

اين نجاست ها ، همان غذاهاى رنگارنگ شماست كه اينان از راه هاى مختلف به دست آوردند و بعد ، از شكم هايشان دفع كردند و تبديل به چيزى شد كه مردم از آن دورى مى كنند .

اين لته پاره ها ، جامه ها و پوشاك هاى ايشان بوده كه اكنون ، بادها آنها را به هم مى زند و اين استخوان ها ، استخوان هاى چارپايان آنان است كه بر آنها سوار مى شدند و براى يافتن چراگاه به اين طرف و آن طرف مى كوچيدند. پس، هركه دل بسته دنياست ، بايد كه بگِريد».

ما تا آن جا بوديم ، سخت گريستيم. .

ص: 298

ه _ مَثَلُ الغولِ302.مثير الأحزان عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ في مَوتِ مُعاوِيَةَ _ ) الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الدُّنيا كَالغولِ (1) تُغوي مَن أطاعَها وتُهلِكُ مَن أجابَها ، وإنَّها لَسَريعَةُ الزَّوالِ وَشيكَةُ (2) الاِنتِقالِ . (3)و _ مَثَلُ الشَّرَكِ304.الملهوف عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ في جَوابِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ لَمّا أشا ) الإمام عليّ عليه السلام :إنَّما الدُّنيا شَرَكٌ (4) وَقَعَ فيهِ مَن لا يَعرِفُهُ . (5)305.اُسد الغابة :عنه عليه السلام :الدُّنيا شَرَكُ النُّفوسِ ، وقَرارَةُ كُلِّ ضُرٍّ وبُؤسٍ . (6)306.الفتوح ( _ بَعدَ ذِكرِ كِتابِ أهلِ الكوفَةِ إلَى الإِمامِ ) عنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا كَالشَّبَكَةِ ؛ تَلتَفُّ عَلى منَ رَغِبَ فيها وتَتَحَرَّزُ (7) عَمَّن أعرَضَ عَنها ، فَلا تَمِل إلَيها بِقَلبِكَ ولا تُقبِل عَلَيها بِوَجهِكَ ، فَتوقِعَكَ في شَبَكَتِها وتُلقِيَكَ في هَلَكَتِها . (8)ز _ مَثَلُ ماءِ البَحرِ308.الطبقات الكبرى :الإمام الصادق عليه السلام :مَثَلُ الدُّنيا كَمَثَلِ ماءِ البَحرِ ؛ كُلَّما شَرِبَ مِنهُ العَطشانُ ازدادَ عَطَشا حَتّى يَقتُلَهُ . (9) .


1- .الغُول : هي جنس من الجنّ والشياطين ، وكانت العرب تزعم أنّ الغول في الفَلاة تتراءى للناس فتتغوّل تغوّلاً : أي تتلوّن تلوّنا في صور شتّى ، وتَغُولهم أي تُضلّهم عن الطريق وتهلكهم (النهاية : ج 3 ص 396 «غول») .
2- .الوَشِيكُ : السَّريع والقريب (النهاية : ج 5 ص 189 «وشك») .
3- .غرر الحكم : ح 3665 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 145 ح 3229 .
4- .الشَّرَك _ محرّكة _ : حبائل الصَّيد ، وما يُنصب للطير (القاموس المحيط : ج 3 ص 308 «شرك») .
5- .غرر الحكم : ح 3865 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 177 ح 3652 .
6- .غرر الحكم : ح 2047 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 62 ح 1614 وليس فيه «كلّ» .
7- .احترزت وتَحرَّزْت من كذا : تَوَقّيتُه (الصحاح : ج 3 ص 873 «حرز») .
8- .غرر الحكم : ح 3678 .
9- .الكافي : ج 2 ص 136 ح 24 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 48 ح 129 وفيه «البحر المالح» بدل «ماء البحر» وكلاهما عن طلحة بن زيد ، تحف العقول : ص396 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 195 ، بحار الأنوار : ج73 ص79 ح40 .

ص: 299

ه _ مَثَل غول
و _ مَثَل دام وتله
ز _ مَثَل آب دريا

ه _ مَثَل غول310.مقتل الحسين :امام على عليه السلام :دنيا ، به سانِ غول (1) است . هركه را از آن فرمان ببَرد ، گم راه مى سازد و هركه را اجابتش كند ، نابود مى گرداند. دنيا به سرعت زوال مى پذيرد و زود [به ديگرى] منتقل مى شود.و _ مَثَل دام وتله312.تاريخ الطبري :امام على عليه السلام :دنيا، در حقيقت، يك دام است . كسى در دام مى افتد كه نمى داند.313.الفتوح :امام على عليه السلام :دنيا، دام جان ها و جايگاه هر رنج و گزندى است.314.الفتوح :امام على عليه السلام :دنيا ، همانند تور [صيّادى] است ؛ بر هر كه به آن روى آورد ، مى پيچد و به كسى كه از آن روى بگرداند ، در نمى پيچد. پس، به دنيا دل مبند و بدان روى مياور كه تو را در تور خويش مى افكند و به هلاكت مى اندازد.ز _ مَثَل آب دريا316.تهذيب الأحكام عن أيّوب بن أعين عن أبي عبد اللّه عامام صادق عليه السلام :حكايت دنيا، حكايت آب درياست كه هرچه تشنه از آن بيشتر بنوشد ، تشنه تر مى شود تا سرانجام ، او را بكُشد.

.


1- .غول: موجودى است از جنس جن و شياطين. عرب ها معتقد بودند كه غول در بيابان بر مردم نمايان مى شود و به شكل هاى مختلف در مى آيد و آنها را به بيراهه مى كشاند و نابودشان مى كند (النهاية : ج 3 ص 396 «غول»).

ص: 300

317.دلائل الإمامة عن محمّد الكناني عن أبي عبد اللّه ععيسى عليه السلام :مَثَلُ طالِبِ الدُّنيا مَثَلُ شارِبِ ماءِ البَحرِ ؛ كُلَّمَا ازدادَ شُربا ازدادَ عَطَشا حَتّى يَقتُلَهُ . (1)ح _ مَثَلُ جَميعِ الرَّذائِلِ319.الطبقات الكبرى عن أبي عون :مصباح الشريعة _ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _ :الدُّنيا بِمَنزِلَةِ صورَةٍ ؛ رَأسُهَا الكِبرُ ، وعَينُهَا الحِرصُ ، واُذُنُهَا الطَّمَعُ ، ولِسانُهَا الرِّياءُ ، ويَدُهَا الشَّهوَةُ ، ورِجلُهَا العُجبُ ، وقَلبُهَا الغَفلَةُ ، ولَونُهَا الفَناءُ ، وحاصِلُهَا الزَّوالُ . فَمَن أحَبَّها أورَثَتهُ الكِبرَ ، ومَنِ استَحسَنَها أورَثَتهُ الحِرصَ ، ومَن طَلَبَها أورَثَتهُ الطَّمَعَ ، ومَن مَدَحَها ألبَسَتهُ الرِّياءَ ، ومَن أرادَها مَكَّنَتهُ مِنَ العُجبِ ، ومَنِ اطمَأَنَّ إلَيها أركَبَتهُ الغَفلَةَ ، ومَن أعجَبَهُ مَتاعُها فَتَنَتهُ ولا تَبقى لَهُ ، ومَن جَمَعَها وبَخِلَ بِها أورَدَتهُ إلى مُستَقَرِّها وهِيَ النّارُ . (2)1 / 5مَثَلُ الدُّنيا وَالآخِرَةِأ _ مَثَلُ ضَرَّتَينِ323.تنبيه الخواطر عن الإمام الحسين عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا ضَرَّةُ (3) الآخِرَةِ . (4)324.تحف العقول عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا وَالآخِرَةُ ضَرَّتانِ ؛ بِقَدرِ ما تَقرُبُ مِن أحَدِهِما تَبعُدُ عَنِ الاُخرى . (5) .


1- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 149 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 318 ، البداية والنهاية : ج 2 ص 89 عن أبي عبداللّه الصوفي وليس فيه «مثل» .
2- .مصباح الشريعة : ص 196 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 105 ح 100 .
3- .ضرّةُ المرأة : امرأة زوجها (المصباح المنير : ص 360 «ضرّ») .
4- .كشف الخفاء : ج 1 ص 408 ح 1310 .
5- .عوالي اللآلي : ج 1 ص 277 ح 106 و ج 4 ص 114 ح 177 .

ص: 301

ح _ مَثَل همه رذيلت ها

1 / 5 مَثَل دنيا و آخرت

الف _ مَثَل دو هوو

325.دعائم الإسلام :عيسى عليه السلام :حكايت دنياطلب، حكايت نوشنده آب درياست كه هرچه بيشتر بنوشد ، تشنه تر مى شود تا عاقبت ، او را بكشد.ح _ مَثَل همه رذيلت ها327.الإقبال عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ فيما نُسِبَ إلَيهِ مِن دُعاءِ عَرَفَةَ _ ) مصباح الشريعة _ در سخنى به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _ :دنيا ، به منزله شكلى است كه سرِ آن ، تكبّر است و چشمش ، آزمندى و گوشش ، طمع و زبانش ، ريا و دستش ، شهوت و پايش ، خودپسندى و قلبش ، غفلت و رنگش ، نابودى و حاصلش ، زوال. پس، هركه دنيا دوست شد ، دنيا به او تكبّر داد و هر كه دنيا را پسنديد ، به او آزمندى داد و هركه دنيا را طلبيد ، به او طمع داد و هركه دنيا را ستود ، جامه ريا بر قامت او پوشانْد و هركه خواهان دنيا شد ، به او خودپسندى داد و هركه به دنيا اطمينان كرد ، او را بر مَركب غفلت نشانْد و هركه كالاى دنيا خوشايندش شد ، او را فريفت و برايش باقى نماند و هركه دنيا را گِرد آورد و بخل ورزيد ، او را به قرارگاهش، يعنى آتش، در آورد.1 / 5مَثَل دنيا و آخرتالف _ مَثَل دو هوو331.دعائم الإسلام بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا، هووى آخرت است.332.مسند البزّار عن زياد بن المنذر عن محمّد بن عليّ بپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا و آخرت ، هووى يكديگرند. هر اندازه به يكى از آنها نزديك شوى ، از ديگرى دور مى شوى.

.

ص: 302

333.معاني الأخبار بإسناده عن الحسين بن عليّ بن أبي طاالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ مَثَلَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ كَرَجُلٍ لَهُ امرَأَتانِ ، إذا أرضى إحداهُما أسخَطَ الاُخرى . (1)334.مسند أبي يعلى عن طلحة بن عبيد اللّه عن حسين عليهعنه عليه السلام :الدُّنيا وَالآخِرَةُ ضَرَّتانِ؛ فَبِقَدرِ ما تُرضي إحداهُما تُسخِطُ الاُخرى. (2)335.الفردوس عن الحسين بن عليّ عليه السلام :عيسى عليه السلام :لا يُطيقُ عَبدٌ أن يَكونَ لَهُ رَبّانِ ، إن أرضى أحَدَهُما أسخَطَ الآخَرَ ، وإن أسخَطَ أحَدَهُما أرضَى الآخَرَ ، وكَذلِكَ لا يُطيقُ عَبدٌ أن يَكونَ خادِما لِلدُّنيا يَعمَلُ عَمَلَ الآخِرَةِ . بِحَقٍّ أقولُ لَكُم ؛ لا تَهتَمّوا بِما تَأكُلونَ (3) ولا ما تَشرَبونَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ لَم يَخلُق نَفسا أعظَمَ مِن رِزقِها ، ولا جَسَدا أعظَمَ مِن كِسوَتِهِ ، فَاعتَبِروا . (4)ب _ مَثَلُ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ337.مسند زيد عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه الحسين بنالإمام عليّ عليه السلام :مَثَلُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَثَلُ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ ؛ مَتَى ازدَدتَ مِن أحَدِهِما قُربا اِزدَدتَ مِنَ الآخَرِ بُعدا . (5)338.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عن أبيه عليّ بنعنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا وَالآخِرَةَ عَدُوّانِ مُتَفاوِتانِ ، وسَبيلانِ مُختَلِفانِ ؛ فَمَن أحَبَّ الدُّنيا وتَوَلاّها أبغَضَ الآخِرَةَ وعاداها .

وهُما بِمَنزِلَةِ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ وماشٍ بَينَهُما ؛ كُلَّما قَرُبَ مِن واحِدٍ بَعُدَ مِنَ الآخَرِ ، وهُما بَعدُ ضَرَّتانِ . (6) .


1- .غرر الحكم : ح 3531 ، مشكاة الأنوار : ص 467 ح 1559 ، روضة الواعظين : ص 490 وفيهما «ضرّتان» بدل «امرأتان» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 122 ح 110 .
2- .إحياء علوم الدين : ج 3 ص 307 ؛ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 138 عن عيسى عليه السلام .
3- .في المصدر : «بما لا تأكلون» ، والتصويب من الدرّ المنثور .
4- .تاريخ دمشق : ج 47 ص 445 عن أنس ، الدرّ المنثور : ج 2 ص 213 .
5- .الأمالي للسيّد المرتضى : ج 1 ص107 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 24 نحوه .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 103 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 96 ، غرر الحكم : ح 3692 ، تحف العقول : ص 212 نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 129 ح 133 .

ص: 303

ب _ مَثَل مشرق و مغرب

339.مسند زيد عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه :امام على عليه السلام :حكايت دنيا و آخرت ، حكايت مردى است كه دو زن دارد . هرگاه يكى از آن دو را خشنود گردانَد ، ديگرى را ناخشنود مى سازد.340.عيون أخبار الرضا بإسناده عن الحسين بن عليّ عن أبيامام على عليه السلام :دنيا و آخرت ، دو هوويند . پس به اندازه اى كه يكى از آن دو را خشنود سازى ، ديگرى را ناخشنود مى گردانى.341.عوالي اللآلي بإسناده عن الحسين الشهيد عن أبيه عليعيسى عليه السلام :هيچ بنده اى نمى تواند دو خواجه داشته باشد . اگر يكى از آن دو را راضى كند ، ديگرى را ناراضى كرده است و اگر يكى را ناراضى سازد ، ديگرى را راضى ساخته است. همچنين، هيچ بنده اى نمى تواند خدمت گزار دنيا باشد و كار آخرت بكند. به حق به شما مى گويم: به آنچه مى خوريد و مى آشاميد ، اهمّيت ندهيد [و غم آن را مخوريد] ؛ زيرا كه خداوند هيچ جانى را بزرگ تر از روزى اش و هيچ تنى را بزرگ تر از پوشاكش نيافريده است. پس، عبرت گيريد.ب _ مَثَل مشرق و مغرب343.الدرّ المنثور :امام على عليه السلام :مَثَل دنيا و آخرت ، مَثَل مشرق و مغرب است . هر اندازه به يكى از آنها نزديك تر شوى ، از ديگرى دورتر مى افتى.344.بحار الأنوار عن منيف مولى جعفر بن محمّد عن جعفر بامام على عليه السلام :دنيا و آخرت، دو دشمن متفاوت و دو راه مختلف اند. پس، هركه دنيا را دوست بدارد و با آن دوستى ورزد ، از آخرت نفرت دارد و با آن دشمنى مى ورزد. [نيز] دنيا و آخرت ، به منزله مشرق و مغرب اند كه هركس ميان آن دو را بپيمايد ، هرچه به يكى نزديك شود ، از ديگرى دور مى شود. از اينها بالاتر، دنيا و آخرت ، هووى هم اند.

.

ص: 304

ج _ مَثَلُ كَفَّتَيِ الميزانِ346.تاريخ الطبري عن حميد بن مسلم :الإمام زين العابدين عليه السلام :وَاللّهِ مَا الدُّنيا وَالآخِرَةُ إلاّ كَكَفَّتَيِ الميزانِ ؛ فَأَيُّهُما رَجَحَ ذَهَبَ بِالآخَرِ . (1)1 / 6تَمَثُّلُ الدُّنياأ _ تَمَثُّلُ الدُّنيا لِلمَسيحِ350.مسائل عليّ بن جعفر :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مُثِّلَت لاِءَخي عيسَى بنِ مَريَم الدُّنيا في صورَةِ امرَأَةٍ ، فَقالَ لَها : أ لَكِ زَوجٌ؟ فَقالَت : نَعَم ، أزواجٌ كَثيرَةٌ . فَقالَ : هُم أحياءٌ؟ قالَت : لا ، ولكِن قَتَلتُهُم . فَعَلِمَ حينَئِذٍ أنَّها دنيا مُثِّلَت لَهُ . (2)351.مكارم الأخلاق عن الحسين بن عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :تَمَثَّلَتِ الدُّنيا لِعيسى عليه السلام في صورَةِ امرَأَةٍ زَرقاءَ ، فَقالَ لَها : كَم تَزَوَّجتِ؟ قالَت: كَثيرا ، قالَ : فَكُلٌّ طَلَّقَكِ؟ قالَت : بَل كُلاًّ قَتَلتُ (3) . قالَ : فَوَيحُ أزواجِكِ الباقينَ ، كَيفَ لا يَعتَبِرونَ بِالماضينَ! (4)352.الكافي عن عامر بن السمط عن أبي عبد اللّه عليه السالتحصين :رُوِيَ أنَّ عيسى عليه السلام كُشِفَ لَهُ الدُّنيا فَرَآها في صورَةِ عَجوزَةٍ شَمطاءَ (5) عَلَيها مِن كُلِّ زينَةٍ ، فَقالَ لَها : كَم تَزَوَّجتِ؟ قالَت : لا اُحصيهِم ، قالَ : فَكُلُّهُم

ماتَ عَنكِ ، أو طَلَّقوكِ؟ قالَت : بَل كُلَّهُم قَتَلتُ .

قالَ عيسى عليه السلام : بُؤسا لاِءَزواجِكِ الباقينَ ، كَيفَ لا يَعتَبِرونَ بِأَزواجِكِ الماضينَ؟ كَيفَ أهلَكتِهِم واحِدا واحِدا ولا يَكونونَ مِنكِ عَلى حَذَرٍ؟! (6) .


1- .الخصال : ص 64 ح 95 عن الزهري ، عوالي اللآلي : ج 4 ص 115 ح 178 وفيه «نقصت» بدل «ذهب» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 92 ح 69 .
2- .الفردوس : ج 4 ص 167 ح 6520 عن أنس ، كنز العمّال : ج 3 ص 236 ح 6324 .
3- .في المصدر : «بلى ، كلاًّ طلّقت» ، والتصويب من بحار الأنوار و المصادر الاُخرى .
4- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 48 ح 129 عن طلحة بن زيد ، تحف العقول : ص 396 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 469 ح 1573 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 125 ح 120 .
5- .الشَمَطُ : في الرجل شيب اللحية ، وفي المرأة شيب الرأس ، يقال للمرأة : شمطاء (تاج العروس : ج 10 ص 313 «شمط») .
6- .التحصين لابن فهد : ص 28 ح 48 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 146 ، إرشاد القلوب : ص 186 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 14 ص 328 ح 56 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 315 نحوه .

ص: 305

ج _ مَثَل دو كفّه ترازو

1 / 6 مجسّم شدن دنيا

الف _ مجسّم شدن دنيا براى مسيح

ج _ مَثَل دو كفّه ترازو354.الخصال :امام زين العابدين عليه السلام :به خدا سوگند ، دنيا و آخرت ، درست مانند دو كفّه ترازويند كه هركدام سنگين تر شود ، ديگرى سبُك تر مى شود.1 / 6مجسّم شدن دنياالف _ مجسّم شدن دنيا براى مسيح358.تاريخ واسط عن الإمام الحسين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا براى برادرم عيسى بن مريم عليهماالسلام به صورت زنى مجسّم شد. عيسى عليه السلام به او گفت: «آيا تو شوهر دارى؟» .

دنيا گفت: آرى ؛ شوهرهاى بسيار.

عيسى عليه السلام گفت: «آنها زنده اند؟» . گفت: نه . همه آنها را كشته ام».

در اين هنگام ، عيسى عليه السلام فهميد او دنياست كه برايش مجسّم شده است.359.فضائل الأشهر الثلاثة بإسناده عن الحسين بن عليّ علامام صادق عليه السلام :دنيا به صورت زنى چشم آبى در برابر عيسى عليه السلام مجسّم شد. عيسى عليه السلام از او پرسيد: چند شوى كرده اى؟

گفت: بسيار.

پرسيد: «همه آنها تو را طلاق دادند؟» .

گفت: نه . همه را كُشتم. عيسى عليه السلام گفت: «بيچاره شوهران باقى مانده تو كه از [سرنوشتِ] گذشتگان ، عبرت نمى گيرند!» .360.عيون أخبار الرضا بإسناده عن الحسين بن عليّ عن أبيالتحصين:روايت شده است كه [حقيقت] دنيا براى عيسى عليه السلام مكشوف شد و آن را به صورت پير زالى سپيد موى ديد كه انواع زيورها بر اوست. عيسى به او گفت: «چند شوى كرده اى؟» .

گفت: از شمار بيرون اند. عيسى عليه السلام گفت: «همه آنها مُردند يا طلاقت دادند؟» .

گفت: نه . همه شان را كُشتم.

عيسى عليه السلام گفت: «بدبخت ، شوهران باقى مانده تو! چگونه از شوهران

گذشته ات عبرت نمى گيرند؟ چگونه يكايك آنها را نابود كردى و اينان از تو برحذر نيستند» .

.

ص: 306

ب _ تَمَثُّلُ الدُّنيا لِلنَّبِيِّ362.المعجم الأوسط عن عباية بن رفاعة عن الحسين بن عليّالمُستدرك على الصَّحيحَين عن أبي بكر :كُنتُ مَعَ رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله فَرَأَيتُهُ يَدفَعُ عَن نَفسِهِ شَيئا ولَم أرَ مَعَهُ أحَدا ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، مَا الَّذي تَدفَعُ عَن نَفسِكَ؟ قالَ : هذِهِ الدُّنيا مُثِّلَث لي ، فَقُلتُ لَها : إلَيكِ عَنّي ، ثُمَّ رَجَعَت فَقالَت : إن أفلَتَّ مِنّي فَلَن يَنفَلِتَ مِنّي مَن بَعدَكَ . (1)ج _ تَمَثُّلُ الدُّنيا لاِءَميرِ المُؤمِنينَ364.الكافي عن إبراهيم بن عمر اليماني عن أبي عبد اللّهبحار الأنوار عن عبد اللّه بن سليمان النَّوفَلِي :كُنتُ عِندَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ عليه السلام فَإِذا بِمَولىً لِعَبدِ اللّهِ النَّجاشِي قَد وَرَدَ عَلَيهِ ، فَسَلَّمَ وأوصَلَ إلَيهِ كِتابَهُ ، فَفَضَّهُ (2) وقَرَأَهُ ، فَإِذا أوَّلُ سَطرٍ فيهِ :

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، أطالَ اللّهُ بَقاءَ سَيِّدي وجَعَلَني مِن كُلِّ سوءٍ فِداءَهُ ، ولا أراني فيهِ مَكروها ؛ فَإِنَّهُ وَلِيُّ ذلِكَ وَالقادِرُ عَلَيهِ . اِعلَم سَيِّدي ومَولايَ أنّي بُليتُ بِوِلايَةِ الأَهوازِ ، فَإِن رَأى سَيِّدي أن يَحُدَّ لي حَدّا أو يُمَثِّلَ لي مَثَلاً لاِءَستَدِلَّ بِهِ عَلى ما يُقَرِّبُني إلَى اللّهِ وإلى رَسولِهِ ، ويُلَخِّصَ في كِتابِهِ ما يَرى لِيَ العَمَلَ بِهِ . . . وأينَ أضَعُ زَكاتي وفيمَن أصرِفُها ، وبِمَن آنَسُ وإلى مَن

أستَريحُ ، وبِمَن أثِقُ وآمَنُ وألجَأُ إلَيهِ في سِرّي ، فَعَسى أن يُخَلِّصَنِي اللّهُ بِهِدايَتِكَ ودَلالَتِكَ ، فَإِنَّكَ حُجَّةُ اللّهِ عَلى خَلقِهِ وأمينُهُ في بِلادِهِ ، ولا زالَت نِعمَتُهُ عَلَيكَ .

فَأَجابَهُ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، جامَلَكَ (3) اللّهُ بِصُنعِهِ ، ولَطَفَ بِكَ بِمَنِّهِ ، وكَلاكَ بِرِعايَتِهِ فَإِنَّهُ وَلِيُّ ذلِكَ ، أمّا بَعدُ :

فَقَد جاءَ إليَّ رَسولُكَ بِكِتابِكَ ، فَقَرَأتُهُ وفَهِمتُ جَميعَ ما ذَكَرتَهُ وسَأَلتَ عَنهُ ، وزَعَمتَ أنَّكَ بُليتَ بِوِلايَةِ الأَهوازِ ، فَسَرَّني ذلِكَ وساءَني . . . وسَاُنَبِّئُكَ بِهَوانِ الدُّنيا وهَوانِ شَرَفِها عَلى مَن (4) مَضى مِنَ السَّلَفِ وَالتّابِعين ، فَقَد حَدَّثَني مُحَمَّدُ بنُ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهم السلام قالَ : لَمّا تَجَهَّزَ الحُسَينُ عليه السلام إلَى الكوفَة أتاهُ ابنُ عَبّاس ، فَناشَدَهُ اللّهَ وَالرَّحِمَ أن يَكونَ هُوَ المَقتولَ بِالطَّفِّ . فَقالَ : أنَا أعرَفُ بِمَصرَعي مِنكَ ، وما وُكدي (5) مِنَ الدُّنيا إلاّ فِراقَها ، ألا اُخبِرُكَ يَابنَ عَبّاسٍ بِحَديثِ أميرِ المُؤمنين عليه السلام وَالدُّنيا؟

فَقالَ لَهُ : بَلى لَعَمري ، إنّي لاَُحِبُّ أن تُحَدِّثَني بِأَمرِها .

فَقالَ أبي : قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ : حَدَّثَني أميرُ المُؤمِنين عليه السلام قالَ : إنّي كُنتُ بِفَدَك (6) في بَعضِ حيطانِها وقَد صارَت لِفاطِمَةَ عليهاالسلام ، قالَ : فَإِذا أنَا بِامرَأَةٍ قَد هَجَمَت عَلَيَّ ، وفي يَدي مِسحاةٌ وأنَا أعمَلُ بِها ، فَلَمّا نَظَرتُ إلَيها طارَ قَلبي مِمّا تَداخَلَني مِن جَمالِها ، فَشَبَّهتُها بِبُثَينَةَ بِنتِ

عامِرٍ الجُمَحِي وكانَت مِن أجمَلِ نِساءِ قُرَيش ، فَقالَت : يَابنَ أبي طالِب ، هَل لَكَ أن تَتَزَوَّجَ بي فَاُغنِيَكَ عَن هذِهِ المِسحاةِ ، وأدُلَّكَ عَلى خَزائِنِ الأَرضِ فَيَكونَ لَكَ المُلكُ ما بَقيتَ ولِعَقِبِكَ مِن بَعدِكَ؟ فَقالَ لَها : مَن أنتِ حَتّى أخطُبَكِ مِن أهلِكِ؟ فَقالَت : أنَا الدُّنيا . قالَ لَها : فَارجِعي وَاطلُبي زَوجا غَيري فَلَستِ مِن شَأني . وأقبَلتُ عَلى مِسحاتي ، وأنشَأتُ أقولُ :

لَقَد خابَ مَن غَرَّتهُ دُنيا دَنِيَّةٌ وما هِيَ إن غَرَّت قُرونا بِنائِلِ أتَتنا عَلى زِيِّ العَزيزِ بُثَينَةُ وزينَتُها في مِثلِ تِلكَ الشَّمائِلِ فَقُلتُ لَها غُرّي سِوايَ فَإِنَّني عَزوفٌ (7) عَنِ الدُّنيا فَلَستُ بِجاهِلِ وما أنَا وَالدُّنيا فَإِنَّ مُحَمَّدا أحَلَّ صَريعا بَينَ تِلكَ الجَنادِلِ (8) وهَبها أتَتنا بِالكُنوزِ ودُرِّها وأموالِ قارون ومُلكِ القَبائِلِ ألَيسَ جَميعا لِلفَناءِ مَصيرُها ويَطلُبُ مِن خُزّانِها بِالطَّوائِلِ فَغُرّي سِوايَ إنَّني غَيرُ راغِبٍ بِما فيكِ مِن مُلكٍ وعِزٍّ ونائِلِ فَقَد قَنِعَت نَفسي بِما قَد رُزِقتُهُ فَشَأنَكِ يا دُنيا وأهلَ الغَوائِلِ (9) فَإِنّي أخافُ اللّهَ يَومَ لِقائِهِ وأخشى عَذابا دائِما غَيرَ زائِلِ

فَخَرَجَ مِنَ الدُّنيا ولَيسَ في عُنُقِهِ تَبِعَةٌ لاِءَحَدٍ حَتّى لَقِيَ اللّهَ مَحمودا غَيرَ مَلومٍ ولا مَذمومٍ، ثُمَّ اقتَدَت بِهِ الأَئِمَّةُ مِن بَعدِهِ بِما قَد بَلَغَكُم؛ لَم يَتَلَطَّخوا بِشَيءٍ مِن بَوائِقِها (10) ،

صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم أجمَعينَ وأحسَنَ مَثواهُم (11) . (12) .


1- .المستدرك على الصحيحين : ج4 ص344 ح7856 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 343 ح 10518 ، تاريخ بغداد : ج 10 ص268 الرقم5382 ، حلية الأولياء : ج 1 ص 30 نحوه ، كنز العمّال : ج7 ص184 ح18598 ؛ تنبيه الخواطر : ج1 ص128 نحوه .
2- .فَضّهُ : كسَرَه وفتحه (النهاية : ج 3 ص 454 «فضض») .
3- .المُجامَلَة : المُعامَلَة بالجَميل (الصحاح : ج 4 ص 1662 «جمل») .
4- .في المصدر : «على ما مضى» ، والتصويب من الموضع الآخر من بحار الأنوار .
5- .وُكْدِي : أي دَأْبي وقَصْدي (النهاية : ج 5 ص 219 «وكد») .
6- .فَدَك : قرية من قرى اليهود بينها وبين مدينة النبيّ صلى الله عليه و آله يومان ، وبينها وبين خَيْبَر دونَ مَرْحَلة . وهي ممّا أفاء اللّه على رسوله صلى الله عليه و آله . وكانت لرسول اللّه صلى الله عليه و آله ؛ لأنّه فتحها هو وأمير المؤمنين عليه السلام لم يكن معهما أحد ، فزال عنها حكم الفَيء ولزِمَها اسم الأنفال ، فلمّا نزل «وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ» «الإسراء : 26» أي أعطِ فاطمةَ عليهاالسلام فَدَكا ، أعطاها رسول اللّه صلى الله عليه و آله إيّاها ، وكانت في يد فاطمة عليهاالسلام إلى أن توفّي رسول اللّه صلى الله عليه و آله فاُخذت من فاطمة عليهاالسلام بالقَهر والغَلَبة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1370 «فدك») .
7- .عَزَفَت نَفسي عن الشيء تَعزِفُ عُزوفا: أي زَهِدت فيه وانصرفت عنه (الصحاح: ج 4 ص 1403 «عزف») .
8- .الجندلُ : الحَجَر ، والجندل : الموضع تجتمع فيه الحجارة (تاج العروس : ج 14 ص 125 «جندل») .
9- .الغائلة : الفساد والشرّ (مجمع البحرين : ج 2 ص 1342 «غول») .
10- .بَوائقُها : أي غوائلها وشرورها (النهاية : ج 1 ص 162 «بوق») .
11- .بحار الأنوار : ج 78 ص 271 ح 112 وج 77 ص189 ح11 مختصرا وكلاهما نقلاً عن كشف الريبة : ص86 (وقد صُحّفت فيه بعض العبارات) وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 102 .
12- .في بحار الأنوار نقلاً عن نهج الكيدري أنّه قال عند شرح قول أمير المؤمنين عليه السلام لهمّام في وصف المتّقين «أرادتهم الدنيا فلم يريدوها» : من مكاشفات أمير المؤمنين عليه السلام ما رواه الصادق ، عن آبائه عليهم السلام _ وساق الحديث نحو ما ذكرناه ، ثم قال _ : فهذا معنى قوله عليه السلام : أرادتهم الدنيا ولم يريدوها (بحار الأنوار : ج 73 ص 83 ح 46) .

ص: 307

ب _ مجسّم شدن دنيا براى پيامبر
ج _ مجسّم شدن دنيا براى امير مؤمنان

ب _ مجسّم شدن دنيا براى پيامبر366.تاريخ دمشق عن صمصامة بن الطرمّاح :المستدرك على الصحيحين _ به نقل از ابو بكر _ :با پيامبر خدا بودم كه ديدم چيزى را از خود مى رانَد ، در حالى كه كسى را با ايشان نديدم. گفتم: اى پيامبر خدا! چه چيزى را از خود مى رانى؟

فرمود: «اين دنيا برايم مجسّم شد و من به او گفتم: از من دور شو. دوباره آمد و گفت: اگر تو از من گريختى، كسانى كه بعد از تو مى آيند ، از چنگ من نخواهند گريخت».ج _ مجسّم شدن دنيا براى امير مؤمنان368.وقعة صفّين ( _ بَعدَ ذِكرِ كَلامِ أميرِ المُؤمِنينَ وَالحَسَنِ ) بحار الأنوار _ به نقل از عبد اللّه بن سليمان نوفلى _ :نزد جعفر بن محمّد صادق عليهماالسلام بودم كه يكى از غلامان عبد اللّه نجاشى بر ايشان درآمد و سلام كرد و نامه او را به ايشان داد. امام عليه السلام نامه را گشود و خواند. نامه چنين شروع شده بود:

«به نام خداوند بخشنده مهربان . خداوندِ بلند مرتبه ، عمر سرورم را دراز گردانَد و مرا بلاگردان او سازد و هر غم و گزندى را از ايشان به دور دارد كه اين همه ، به دست اوست و او بر آن ، تواناست. آقا و مولايم بداند كه اين جانب به ولايتدارى اهواز ، گرفتار آمده ام. بنا بر اين ، اگر سرورم صلاح ببيند ، براى من مرزى [و دستور العملى] تعيين كند يا الگويى فرا پيشم نهد تا از طريق آن ، به آنچه مرا به خداوندو پيامبرِ او نزديك مى سازد ، رهنمون شوم و در نامه اش آنچه را كه فكر مى كند من بايد به كار ببندم [ بياوردِ ]... و اين كه زكاتم را به كه بدهم و در چه مواردى به مصرفش رسانم ، با چه كسى دمخور شوم ، به چه كسى اطمينان كنم، چه كسى مورد وثوق من و رازدار و امينم باشد. اميد است كه خداوند به واسطه هدايت و راهنمايى ات مرا نجات بخشد؛ زيرا كه شما حجّت خدا بر خلق او و امين او در سرزمينش هستيد و همواره از نعمت و نواخت او برخورداريد».

امام صادق عليه السلام در جواب او نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. خداوند با

احسان خود ، تو را بنوازد و رَهين سنّت خويش قرار دهد و همواره ، نگهدار تو باشد كه اين همه ، به دست اوست. اينك ، پيك تو نامه ات را برايم آورد و آن را خواندم و مطالب آن و هر آنچه در آن گفته بودى و درخواست كرده بودى ، دريافتم. گفته اى كه به ولايتدارى اهواز ، گرفتار شده اى. اين خبر ، هم موجب مسرّت من گرديد و هم مايه نگرانى ام... از خوارى دنيا و بى مقدارى مقام آن در نزد گذشتگان و آيندگان برايت بگويم: محمّد بن على بن حسين عليهم السلام برايم حديث كرد و فرمود: چون حسين عليه السلام آماده رفتن به كوفه شد ، ابن عبّاس ، خدمت وى رسيد و او را به خدا و حقّ خويشاوندى سوگند داد كه به اين سفر نرود تا مبادا آن كسى كه در طَف (كربلا) كشته مى شود ، او باشد.

امام به او فرمود: من به قتلگاه خود ، از تو آگاه ترم و من ، از دنيا ، جز مفارقت آن را نمى خواهم. اى پسر عبّاس! آيا داستان امير مؤمنان و دنيا را برايت نگويم؟!

ابن عبّاس گفت: چرا . به جانم سوگند كه دوست دارم ماجراى آن را برايم بازگويى.

پدرم فرمود: على بن حسين عليهماالسلام گفت: از ابا عبد اللّه [حسين] عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد: امير مؤمنان عليه السلام برايم گفت: من در يكى از باغ هاى فدك كه به فاطمه عليهاالسلام رسيده بود ، (1) با بيل مشغول كار بودم كه ناگهان ، زنى سرزده بر من درآمد. با ديدن جمال او ، قلبم از جا كَنده شد. او را شبيه بُثَينه (2) دختر عامر جُمَحى _ كه از زيباترين زنان قريش بود _ ديدم. آن زن به من گفت: اى پسر ابو طالب ! دوست دارى با من ازدواج كنى تا تو را از اين بيل ، بى نياز گردانم

و گنجينه هاى زمين را به تو نشان دهم كه تا زنده اى ، خودت و پس از تو بازماندگانت ، پادشاهى كنيد؟

به او گفتم : «تو كه هستى تا تو را از خانواده ات خواستگارى كنم؟» .

گفت: من ، دنيايم.

گفتم: «برو و شوهرى جز من بجوى» .

سپس بيلم را برداشتم و با خود ، اين ابيات را برخواندم:

آن كه دنياى دون فريبش داد ، ناكام مانْد/ ودنيا اگر نسل هايى را هم بفريبد، كسى نيست كه بخشندگى كند. دنيا در چهره زيباى بُثينه نزد ما آمد/ و جمالش به سان همو مى نمود . گفتمش: كسى ديگر را بفريب كه من/ از دنيا روى گردانيده ام و نادان نيستم . مرا چه به دنيا؛ زيرا كه محمّد/ در ميان آن تخته سنگ ها آرميده است . گيرم كه دنيا گنج ها و مرواريدهاى خود/ و دارايى هاى قارون و مُلك قبايل را به من دهد ، آيا نه اين است كه همه اينها از بين رفتنى اند/ و از گنجورانشان مى خواهند كه بخشش كنند؟! پس، جز مرا بفريب كه مرا/ ملك و عزّت و بخشش تو رغبتى نيست . نفس من به آنچه روزى اش شده ، قانع است/ اى دنيا! برو كار خويش را با غائله جويان پى گير . من از خداوند، آن روز كه ديدارش كنم، مى ترسم/ و از عذاب هميشگى و پايدار ، بيمناكم .

آرى! امير مؤمنان از دنيا رفت ، در حالى كه حقّ احدى را به گردن نداشت و خداوند را در حالى ديدار كرد كه مورد پسند او بود و هيچ ملامت و نكوهشى متوجّهش نبود. سپس امامانِ پس از او ، به او اقتدا كردند كه خبرش

به شما رسيده است. خويشتن را به كمترين پَلشتىِ دنيا نيالودند. درود بر همگى آنان باد و جايگاهشان نكو باد ! (3)

.


1- .فدك: روستايى از روستاهاى متعلّق به يهود است كه تا مدينه ، دو روز و با خيبر ، كمتر از يك منزل راه فاصله دارد و از غنايمى بود كه خداوند به پيامبرش بخشيد. به اين دليل به پيامبر خدا تعلّق گرفت كه توسّط ايشان و امير مؤمنان فتح شد و كسى ديگر در فتح آن دخالت نداشت. لذا كلمه «فَى ء» از آن برداشته و نام «انفال» بر آن نهاده شد. چون آيه «وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُو» (اسراء : آيه 26) يعنى فدك را به فاطمه عليهاالسلام بده، نازل شد، پيامبر خدا ، آن را به فاطمه عليهاالسلام داد و تا زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت همچنان در اختيار فاطمه او بود و بعد به زور از ايشان گرفته شد (مجمع البحرين: ج3، ص170 «فدك»).
2- .در متن عربى : «ثَنِيّة» آمده كه براساس متن بحارالأنوار ، آن را اصلاح كرديم.
3- .در بحار الأنوار آمده است: كيدرى ، پس از شرح اين سخن امير مؤمنان به همّام در وصف پرهيزگاران كه: «دنيا آنان را خواست ؛ امّا آنان دنيا را نخواستند» ، مى گويد: از مكاشفات امير مؤمنان ، روايتى است كه امام صادق عليه السلام از پدرانش عليهم السلام نقل مى كند _ شارح آن حديث را نزديك به آنچه گذشت نقل مى كند _ وسپس مى گويد: اين است معناى فرمايش او كه: «دنيا آنان را خواست ؛ امّا آنان دنيا را نخواستند» (بحار الأنوار : ج 73 ص 83 ح 246).

ص: 308

. .

ص: 309

. .

ص: 310

. .

ص: 311

. .

ص: 312

د _ تَمَثُّلُ الدُّنيا يَومَ القِيامَةِ370.تاريخ الطبريّ عن الضحّاك المشرقيّ عن الحسين عليه ( _ في جَوابِ مُسلِمِ بنِ عَوسَجَةَ لَمّا قالَ لَهُ ) التحصين عن ابن عبّاس :يُؤتى يَومَ القِيامَةِ بِالدُّنيا في صورَةِ عَجوزٍ زَرقاءَ شَمطاءَ ، بادِيَةٍ أنيابُها مُشَوَّهَةٍ خِلقَتُها ، وتُشرِفُ عَلَى الخَلائِقِ .

فَيَقولُ : تَعرِفونَ هذِهِ؟

فَيَقولونَ : نَعوذُ بِاللّهِ مِن مَعرِفَةِ هذِهِ !

فَيَقولُ : هذِهِ الدُّنيَا الَّتي تَفاخَرتُم عَلَيها ، وبِها تَقاطَعتُمُ الأَرحامَ ، وبِها تَحاسَدتُم وتَباغَضتُم وَاغتَرَرتُم .

ثُمَّ تُقذَفُ في جَهَنَّمَ ، فَتَقولُ : يا رَبِّ أتباعي وأشياعي؟ فَيَقولُ اللّهُ : ألحِقوا بِها أتباعَها وأشياعَها . (1)راجع : ص330 ح490 و334 ح496 و 497 .

1 / 7إقبالُ الدُّنيا وإدبارُها374.الأمالي بإسناده عن الحسين عليه السلام ( _ فيما قالَهُ لاُِمِّ وَهبٍ لَمّا قُتِلَ ابنُها و ) الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الدُّنيا رُبَّما أقبَلَت عَلَى الجاهِلِ بِالاِتِّفاقِ ، وأدبَرَت عَنِ العاقِلِ بِالاِستِحقاقِ ، فَإِن أتَتكَ مِنها سَهمَةٌ مَعَ جَهلٍ أو فاتَتكَ مِنها بُغيَةٌ مَعَ عَقلٍ ، فَإِيّاكَ

أن يَحمِلَكَ ذلِكَ عَلَى الرَّغبَةِ فِي الجَهلِ وَالزُّهدِ فِي العَقلِ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ يُزري (2) بِكَ ويُرديكَ (3) . (4) .


1- .التحصين لابن فهد : ص 27 ح 47 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 146 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 316 وفيهما «تناجزتم» بدل «تفاخرتم» ، كنز العمّال : ج 3 ص 724 ح 8579 نقلاً عن أبي سعيد بن الأعرابي في الزهد .
2- .يقال : أزرى بأخيه إزراءً ؛ أي أدخَل عليه عَيْبا (تاج العروس : ج 19 ص 492 «زرى») .
3- .رَدِيَ يَردَى : أي هَلَك . وأرداهُ غيره (الصحاح : ج 6 ص 2355 «ردى») .
4- .غرر الحكم : ح 3683 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 146 ح 3237 وفيه «بالإنفاق» بدل «بالاتّفاق» .

ص: 313

د _ مجسّم شدن دنيا در روز قيامت

1 / 7 اقبال و ادبار دنيا

د _ مجسّم شدن دنيا در روز قيامت376.مسند أبي يعلى عن زيد بن عليّ بن حسين عن أبيه عن جالتحصين _ به نقل از ابن عبّاس _ :روز قيامت، دنيا را در هيئت پيرزنى چشم آبى و سپيد موى با نيش هايى بيرون زده و قيافه اى زشت و بدريخت مى آورند و آن را بر خلايق نزديك مى كنند. سپس [ خداوند [مى گويد: «اين را مى شناسيد؟» .

خلايق مى گويند: پناه به خدا از اين كه او را بشناسيم!

مى گويد: «اين ، همان دنياست كه با آن به يكديگر فخر مى فروختيد و به خاطر آن ، از يكديگر پيوند خويشاوندى مى بُريديد و براى آن ، با يكديگر حسادت مى ورزيديد و كينه توزى مى كرديد و فريب خورديد».

سپس او را به دوزخ پرتاب مى كنند و دنيا مى گويد: پروردگارا ! پيروانم و دنباله روانم [ چه مى شوند ]؟

خداوند مى فرمايد: «پيروان و دنباله روانش را نيز به او ملحق كنيد».ر . ك : ص331 ح490 و335 ح 496 و 497.

1 / 7اقبال و ادبار دنيا380.نوادر الاُصول عن الحسين بن عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :دنيا ، گاه تصادفاً به نادان روى مى آورد و به حق ، از خردمند بر مى گردد. پس اگر با وجود نادانى ات ، بهره اى از دنيا به تو رسيد يا با وجود خردمندى ات ، به مطلوبى از آن دست نيافتى، مبادا اين امر ، تو را وا دارد كه به

نادانى رغبت كنى و به خِرد و دانايى پشت نمايى كه اين ، تو را بى مقدار مى كند و به نابودى مى كشاند.

.

ص: 314

381.الأمالي عن الحسين بن عليّ بن الحسين عن أبيه عن جدعنه عليه السلام :إذا أقبَلَتِ الدُّنيا عَلى أحَدٍ أَعارَتهُ مَحاسِنَ غَيرِهِ ، وإذا أدبَرَت عَنهُ سَلَبَتهُ مَحاسِنَ نَفسِهِ . (1)382.تاريخ الطبري عن عقبة بن أبي العيزار :الإمام الصادق عليه السلام :إذا أقبَلَت دُنيا قَومٍ كُسوا مَحاسِنَ غَيرِهِم ، وإذا أدبَرَت سُلِبوا مَحاسِنَ أنفُسِهِم . (2)383.مسند أبي يعلى عن يوسف الصبّاغ عن الحسين عليه السل ( _ ولا أعلَمُهُ إلاّ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه ) الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الدُّنيا تُقبِلُ إقبالَ الطّالِبِ ، وتُدبِرُ إدبارَ الهارِبِ ، وتَصِلُ مُواصَلَةَ المُلوكِ ، وتُفارِقُ مُفارَقَةَ العَجولِ . (3)384.تحف العقول عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ فِي الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَ ) عنه عليه السلام _ في وَصفِ الدُّنيا _:إن أقبَلَت غَرَّت ، وإن أدبَرَتَ ضَرَّت . (4)385.الكافي عن بشر بن غالب الأسدي عن الحسين بن عليّ علعنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :إذا أقبَلَتِ الدُّنيا أقبَلَت عَلى حِمارٍ قَطوفٍ (5) ، وإذا أدبَرَت أدبَرَت عَلَى البُراقِ (6) . (7) .


1- .نهج البلاغة : الحكمة 9 ، عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 130 ح 11 عن إبراهيم بن العبّاس عن الإمام الرضا عن أبيه عليهماالسلام ، مشكاة الأنوار : ص 469 ح 1569 ، نثر الدرّ : ج 1 ص 353 ، روضة الواعظين : ص 488 والأربعة الأخيرة عن الإمام الصادق عليه السلام وفيها «أعطته» بدل «أعارته» ، جامع الأخبار : ص 509 ح 1418 ، غرر الحكم : ح 4126 وفيه «كسته» بدل «أعارته» ، بحار الأنوار : ج 75 ص 357 ح 71 .
2- .تحف العقول : ص 382 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 269 ح 185 .
3- .غرر الحكم : ح 3666 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 145 ح 3230 وفيه «الملول» بدل «الملوك» .
4- .مطالب السؤول : ص 53 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 23 ح 88 .
5- .القَطوف من الدوابّ وغيرها : البطيء (المصباح المنير : ص 509 «قطف») .
6- .البُراق : هي الدابّة التي ركبها رسول اللّه صلى الله عليه و آله ليلة الإسراء . قيل : سُمّي بذلك لسرعة حركته (النهاية : ج 1 ص 120 «برق») .
7- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 293 ح 352 .

ص: 315

386.الأمالي عن سعد بن طريف عن أبي جعفر الباقر عن أبيهامام على عليه السلام :هرگاه دنيا به كسى رو كند ، خوبى هاى ديگران را نيز به او عاريت مى دهد و هرگاه از او برگردد ، خوبى هاى خودش را هم از او مى گيرد.387.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عن أخيه الحسن بامام صادق عليه السلام :هرگاه دنيا به قومى رو كند ، خوبى هاى ديگران بر قامت آنان پوشانده مى شود و هرگاه پشت كند ، خوبى هاى خودشان هم از آنان رُبوده مى شود.388.جامع الأحاديث عن الحسين بن عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :دنيا ، به سان شخص جوينده مى آيد و همانند شخص گريزنده مى رود و چون شاهان ، پيوند برقرار مى كند و مانند كسى كه عجله دارد ، جدا مى شود.389.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عن عليّ بن أبيامام على عليه السلام _ در توصيف دنيا _ :دنيا ، اگر روى آورد ، مى فريبد و اگر پشت كند ، زيان مى زند.390.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عن أمير المؤمنيامام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :دنيا وقتى مى آيد ، سوار بر الاغى كُند رو ، مى آيد و وقتى مى رود ، با بُراق (1) مى رود. .


1- .بُراق: مركب پيامبر خدا در شب معراج . مى گويند: آن را «بُراق» گفته اند ، چون تند حركت مى كرده است (النهاية : ج 1 ص 120 «برق»).

ص: 316

391.الإقبال عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ فيما نُسِبَ إلَيهِ مِن دُعاءِ عَرَفَةَ _ ) عنه عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : فَمَن يَحمَدُ الدُّنيا بِعَيشٍ يَسُرُّهُ فَسَوفَ لَعَمري عَن قَليلٍ يَلومُها إذا أقبَلَت كانَت عَلَى المَرءِ فِتنَةً وإن أدبَرَت كانَت كَثيراً هُمومُها (1)راجع : ج2 ص112 (رفاه العيش / خدمة الدنيا) .

.


1- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 522 الرقم 396 .

ص: 317

393.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : هركه دنيا را از سَرِ خوشى بستايد ،/ سوگند به جانم كه به زودى آن را خواهد نكوهيد . دنيا ، هرگاه بيايد ، مايه گرفتارى آدمى است/ و هرگاه پشت كند ، آه و افسوس هايش بسيار است .ر . ك : ج2 ص113 (آسايش زندگى / خدمت گزارى دنيا) .

.

ص: 318

الفصل الثاني : تقويم الدّنيا2 / 1ما تَعدِلُ جَناحَ بَعوضَةٍ!398.طبّ الأئمّة عن جابر الجعفي عن محمّد الباقر عليه ارسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَو كانَتِ الدُّنيا تَعدِلُ عِندَ اللّهِ مِثلَ جَناحِ بَعوضَةٍ ، ما أعطى كافِرا ولا مُنافِقا مِنها شَيئا . (1)399.الفردوس عن الحسين بن عليّ عليه السلام عن رسول اللعنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الدُّنيا لَو عَدَلَت عِندَ اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ جَناحَ بَعوضَةٍ ، لَما سَقَى الكافِرَ مِنها شَربَةً مِن ماءٍ . (2) .


1- .تحف العقول : ص 40 ، الدعوات : ص 225 ح 624 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيه «ولا منافقا» ، التمحيص : ص 49 ح 79 عن عبد اللّه بن أبي يعفور عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «مثقال» بدل «مثل» ، بحار الأنوار : ج 72 ص 52 ح 72 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 213 ح 6208 نقلاً عن ابن المبارك .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 363 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الكافي : ج 2 ص 246 ح 5 عن فضيل بن يسار عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «عدوّه» بدل «الكافر» ، الأمالي للصدوق : ص 305 ح 348 عن محمّد بن قيس وفيه «عند اللّه من الخير» بدل «عند اللّه » ، الاحتجاج : ج 1 ص 55 ح 22 عن الإمام العسكري عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «كافرا به مخالفا له» بدل «الكافر» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 87 ح 50 ؛ سنن الترمذي : ج 4 ص 560 ح 2320 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1377 ح 4110 وفيه «قطرة أبدا» بدل «شربة من ماء» ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 342 ح 7847 كلّها عن سهل بن سعد ، كنز العمّال : ج 3 ص 195 ح 6132 .

ص: 319

فصل دوم : ارزيابى دنيا

2 / 1 كم مقدارتر از بال پشه

فصل دوم: ارزيابى دنيا2 / 1كم مقدارتر از بال پشه403.الطبقات الكبرى عن محمّد بن أبي محمّد البصري :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر دنيا در نزد خداوند به اندازه بال پشه اى مى ارزيد، چيزى از آن را به كافر و منافق نمى داد.404.مسند أبي يعلى عن أبي الحوراء :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا اگر در نزد خداوند _ تبارك و تعالى _ با بال پشه اى برابرى مى كرد ، [حتّى [جرعه آبى از آن را به كافر نمى نوشاند.

.

ص: 320

405.ربيع الأبرار :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ نَعيمَ الدُّنيا أقَلُّ وأصغَرُ عِندَ اللّهِ مِن خُرءِ بُعَيضَةٍ ، ولَو عَدَلَت عِندَ اللّهِ جَناحَ ذُبابٍ لَم يَكُن لِمُسلِمٍ بِها لَحاقٌ ، ولا لِكافِرٍ خَلاقٌ (1) . (2)406.تهذيب الأحكام :حِلية الأَولياء عن زيدِ بن ثابِت :نامَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله عَلى حَصيرٍ فَأَثَّرَ في جَنبِهِ ، فَقالَت لَهُ عائِشَةُ : يا رَسولَ اللّه هذا كِسرى وقَيصَر في مُلكٍ عَظيمٍ ، وأنتَ رَسولُ اللّهِ لا شَيءَ لَكَ ؛ تَنامُ عَلَى الحَصيرِ وتَلبَسُ الثَّوبَ الرَّديءَ!

فَقالَ لَها رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : يا عائِشَةُ ، لَو شِئتُ أن تَسيرَ مَعِيَ الجِبالُ ذَهَبا لَسارَت ، ولَقَد أتاني جِبريل بِمَفاتيحِ خَزائِنِ الدُّنيا فَلَم اُرِدها . اِرفَعِي الحَصيرَ !

فَرَفَعَتهُ ، فَإِذا تَحتَ كُلِّ زاوِيَةٍ مِنها قَضيبٌ مِن ذَهَبٍ ما يَحمِلُهُ الرَّجُلُ ، فَقالَ : اُنظُري إلَيها يا عائِشَة ، إنَّ الدُّنيا لا تَعدِلُ عِندَ اللّهِ مِنَ الخَيرِ قَدرَ جَناحِ بَعوضَةٍ . ثُمَّ غارَتِ القُضبانُ . (3)2 / 2ما لَها قَدرٌ ولا وَزنٌ409.كتاب من لا يحضره الفقيه :الإمام عليّ عليه السلام :اِحذَروا هذِهِ الدُّنيا الخَدّاعَةَ الغَرّارَةَ . . . فَما لَها عِندَ اللّهِ قَدرٌ ولا وَزنٌ ، ولا خَلقٌ _ فيما بَلَغَنا _ خَلقا أبغَضَ إلَيهِ مِنها ، وما نَظَرَ إلَيها مُذ خَلَقَها . ولَقَد عُرِضَت عَلى نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله بِمَفاتيحِها وخَزائِنِها لا يَنقُصُهُ ذلِكَ مِن حَظِّهِ مِنَ الآخِرَةِ فَأَبى أن يَقبَلَها ؛ لِعِلمِهِ أنَّ اللّهَ _ عَزَّ وجَلَّ ثَناؤُهُ _ أبغَضَ شَيئا فَأَبغَضَهُ ، وصَغَّرَ شَيئا فَصَغَّرَهُ ، وألاّ يَرفَعَ ما وَضَعَ اللّهُ _ جَلَّ ثَناؤُهُ _ وألاّ يُكثِرَ ما أقَلَّ اللّهُ _ جَلَّ وعَزَّ _ ، ولَو لَم يُخبِركَ عَن صِغَرِها عِندَ اللّهِ ، إلاّ أنَّ اللّهَ _ جَلَّ

وعَزَّ _ أصغَرَها عَن أن يَجعَلَ خَيرَها ثَوابا لِلمُطيعينَ ، وأن يَجعَلَ عُقوبَتَها عِقابا لِلعاصينَ (4) . (5) .


1- .الخَلاق : النَّصيب (المصباح المنير : ص 180 «خلق») .
2- .تاريخ المدينة : ج 2 ص 557 عن الشعبي .
3- .حلية الأولياء : ج 7 ص 262 وراجع الطبقات الكبرى : ج 1 ص 466 .
4- .جواب «لو» محذوف وتقديره : «لكفى» كما في بحار الأنوار .
5- .دستور معالم الحكم : ص 37 و ص 39 ؛ بحار الأنوار : ج 73 ص 108 و 110 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ وفيه «الغدّارة» بدل «الغرّارة» .

ص: 321

2 / 2 بى قدر و وزن

410.عيون الأخبار عن إسرائيل عن الحسين عليه السلام ( _ أنَّهُ كانَ إذَا استَسقى قالَ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ناز و نعمت دنيا در نزد خداوند ، كمتر و كوچك تر از فضله يك پشه ريز است. اگر دنيا در نظر خداوند به اندازه بال مگسى ارزش داشت، نه مسلمانى به آن مى رسيد و نه كافرى از آن بهره اى مى يافت.411.طبّ الأئمّة عن عبد اللّه بن المفضّل النوفليّ عن أحلية الأولياء _ به نقل از زيد بن ثابت _ :پيامبر خدا بر بوريايى خوابيد و بوريا در پهلوى ايشان ، رد انداخت. عايشه گفت: اى پيامبر خدا! كسرا و قيصر ، از سلطنتى بزرگ برخوردارند و شما كه پيامبر خداييد ، هيچ نداريد : بر بوريا مى خوابيد و جامه بى مقدار مى پوشيد!

پيامبر خدا به او فرمود: «اى عايشه! اگر بخواهم كه كوه ها برايم از طلا شوند، چنين مى شوند . جبرئيل ، كليدهاى خزانه هاى دنيا را برايم آورد ؛ ولى من آنها را نخواستم. بوريا را بالا بزن!» .

بوريا را برداشتم . ديدم كه زير هر گوشه اى از آن ، قطعه اى از طلاست كه يك مرد نمى تواند آن را بردارد.

پيامبر فرمود: «اى عايشه ! به اينها بنگر. دنيا در نزد خداوند ، حتّى به اندازه بال پشه اى ارزش ندارد». در اين هنگام ، قطعه ها[ى طلا] در زمين فرو رفتند (ناپديد شدند).2 / 2بى قدر و وزن414.كشف الغمّة عن راشد بن أبي روح الأنصاري :امام على عليه السلام :از اين دنياى مكّار فريبكار ، بر حذر باشيد... كه دنيا در نزد خداوند هيچ قدر و وزنى ندارد، و تا آن جا كه به ما خبر رسيده است ، خداوند هيچ مخلوقى نيافريده است كه در نزد او منفورتر از دنيا باشد، و از زمانى كه دنيا را آفريد ، به آن نگاه نكرد. كليدها و خزانه هاى دنيا به پيامبرمان محمّد صلى الله عليه و آله پيشنهاد شد ، بى آن كه از بهره آخرتش چيزى كم شود ؛ امّا او از پذيرفتن آن سر باز زد؛ زيرا مى دانست كه خداوند چه چيز را ناخوش مى دارد، او هم آن را ناخوش داشت، و چه چيز را كوچك مى شمارد ، او هم

كوچكش شمرد، و آنچه را خداوند پايين آورده است ، او بالا نبرد، و آنچه را خداوندكم قرار داده ، او زيادش نگرداند.

اگر درباره خُردى دنيا در نزد خداوند ، تو را جز همين اندازه خبر نداده بود كه خداوند آن را كوچك تر از آن دانسته كه خوبى اش (خوشى اش) را پاداشى براى اهل طاعت قرار دهد و كيفرهايش را كيفرى براى اهل معصيت [ ، همين، كفايت مى كرد].

.

ص: 322

2 / 3أهوَنُ الخَلقِ عَلَى اللّهِ417.الدعوات عن عليّ بن الحسين عليه السلام :تنبيه الخواطر :قيلَ : مَكتوبٌ في صُحُفِ إبراهيمَ عليه السلام : يا دُنيا ما أهوَنَكِ عَلَى الأَبرارِ الَّذينَ تَزَيَّنتِ وتَصَنَّعتِ لَهُم ، إنّي قَذَفتُ في قُلوبِهِم بُغضَكِ وَالصُّدودَ عَنكِ ، وما خَلَقتُ خَلقا أهوَنَ عَلَيَّ مِنكِ ، كُلُّ شَأنِكِ صَغيرٌ ، وإلَى الفَناءِ تَصيرينَ . قَضَيتُ عَلَيكِ يَومَ خَلَقتُكِ ألاّ تَدومي لاِءَحَدٍ ولا يَدومُ أحَدٌ لَكِ ، وإن بَخِلَ بِكِ صاحِبُكِ وشَحَّ عَلَيكِ . (1)418.مُهج الدعوات بإسناده عن الإمام الحسين عليه السلامصحيح مُسلِم عن جابر بن عبد اللّه :إنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله مَرَّ بِالسّوقِ داخِلاً مِن بَعضِ العالِيَةِ (2) ، وَالنّاسُ كَنَفَتهُ (3) ، فَمَرَّ بِجَديٍ أسَكَّ (4) مَيِّتٍ فَتَناوَلَهُ فَأَخَذَ بِاُذُنِهِ ، ثُمَّ قالَ : أيُّكُم يُحِبُّ أنَّ هذا لَهُ بِدِرهَمٍ ؟ فَقالوا : ما نُحِبُّ أنَّهُ لَنا بِشَيءٍ ، وما نَصنَعُ بِهِ؟!

قالَ : أتُحِبّونَ أنَّهُ لَكُم؟ قالوا : وَاللّهِ لَو كانَ حَيّا كانَ عَيبا فيهِ ؛ لاِءَنَّهُ أسَكُّ ، فَكَيفَ وهُوَ مَيِّتٌ؟

فَقالَ : فَوَاللّهِ لَلدُّنيا أهوَنُ عَلَى اللّهِ مِن هذا عَلَيكُم . (5) .


1- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 130 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 300 عن داوود بن هلال .
2- .العاليَة والعَوالي : أماكن بأعلى أراضي المدينة ، وأدناها من المدينة على أربعة أميال ، وأبعدُها من جهة نجد ثمانِية (النهاية : ج 3 ص 295 «علا») .
3- .الكَنَف : الجانب . واكتَنَفهُ القوم : كانوا مِنه يَمْنَةً ويَسْرَة (المصباح المنير : ص 542 «كنف») .
4- .الأسكّ : أي مصطلم الاُذنين مقطوعهما (النهاية : ج 2 ص 384 «سكك») .
5- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2272 ح 2 ، الأدب المفرد : ص 285 ح 962 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 151 ح 14935 ، السنن الكبرى : ج 1 ص 218 ح 660 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 212 ح 6206 ؛ الزهد للحسين بن سعيد : ص 49 ح 131 عن الإمام الباقر عليه السلام عن جابر نحوه .

ص: 323

2 / 3 بى ارزش ترين مخلوق در نزد خدا

2 / 3بى ارزش ترين مخلوق در نزد خدا421.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عن عليّ بن أبيتنبيه الخواطر:گفته شده كه: در صُحُف ابراهيم عليه السلام نوشته شده است: «اى دنيا! تو در نزد نيكان ، چه بى ارزشى كه خود را براى آنان مى آرايى و طنّازى مى كنى. من نفرت و بيزارى از تو را در دل هاى آنان افكنده ام، و مخلوقى ناچيزتر از تو در نزد خودم نيافريده ام. همه چيز تو ، حقير است، و به نابودى مى انجامى. همان روز كه تو را آفريدم، حكم كردم كه نه تو براى كسى بپايى و نه كسى براى تو بپايد، هرچند دارنده تو ، نسبت به تو ، بخل و زُفتى ورزد.422.مسند أبي يعلي عن طلحة بن عبيد اللّه عن الحسين بنصحيح مسلم _ به نقل از جابر بن عبد اللّه _ :پيامبر خدا از يكى از مناطق بالا دست مدينه به بازار در آمد و در حالى كه مردم او را در ميان گرفته بودند، بر لاشه بزغاله گوش بريده اى گذشت. آن را برداشت و گوشش را گرفت و فرمود: «كدام يك از شما دوست دارد كه اين ، به يك درهم از آنِ او باشد؟» .

گفتند: به هيچ مقدارى دوست نداريم كه مال ما باشد . با آن ، چه كنيم؟!

فرمود: «دوست داريد كه [ رايگان ، ] مال شما باشد؟» .

گفتند: به خدا سوگند ، اگر زنده بود چون گوش بريده است ، معيوب بود [و آن را نمى خواستيم] ، چه رسد به اين كه مرده است!

فرمود: «به خدا سوگند كه دنيا در نزد خداوند ، بى ارزش تر از اين در نزد شماست».

.

ص: 324

2 / 4أهوَنُ مِن جيفَةٍ425.الإرشاد عن عليّ بن الحسين زين العابدين عليه السلاالإمام الصادق عليه السلام :مَرَّ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله بِجَديٍ أسَكَّ مُلقىً عَلى مَزبَلَةٍ مَيِّتا ، فَقالَ لاِءَصحابِهِ : كَم يُساوي هذا؟ فَقالوا لَعَلَّهُ لَو كانَ حَيّا لَم يُساوِ دِرهَما !

فَقالَ النَّبِي صلى الله عليه و آله : وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ لَلدُّنيا أهوَنُ عَلَى اللّهِ مِن هذَا الجَديِ عَلى أهلِهِ . (1)426.الطبقات الكبرى :سنن التِّرمذي عن المُستَورِد بن شَدّاد :كُنتُ مَعَ الرَّكبِ الَّذينَ وَقَفوا مَعَ رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله عَلَى السَّخلَةِ المَيِّتَةِ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أتَرَونَ هذِهِ هانَت عَلى أهلِها حينَ ألقَوها؟ قالوا : مِن هَوانِها ألقَوها يا رَسولَ اللّهِ ، قالَ : فَالدُّنيا أهوَنُ عَلَى اللّهِ مِن هذِهِ عَلى أهلِها . (2)427.الدعوات عن زين العابدين عليه السلام :مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن رَبيعَة السُّلَمي :كانَ النَّبِي صلى الله عليه و آله في سَفَرٍ . . . فَلَمّا هَبَطَ الوادِيَ مَرَّ عَلى سَخلَةٍ مَنبوذَةٍ ، فَقالَ : أ تَرَونَ هذِهِ هَيِّنَةً عَلى أهلِها؟ لَلدُّنيا أهوَنُ عَلَى اللّهِ مِن هذِهِ عَلى أهلِها . (3)راجع : ص 292 (مثل الدنيا / مثل الجيفة) .

.


1- .الكافي : ج 2 ص 129 ح 9 عن جميل بن درّاج ، بحار الأنوار : ج 73 ص 55 ح 27 .
2- .سنن الترمذي : ج 4 ص 560 ح 2321 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1377 ح 4111 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 294 ح 18035 كلاهما نحوه ، الزهد لابن المبارك : ص 177 ح 508 ، كنز العمّال : ج 3 ص 211 ح 6201 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 11 ح 18986 ، اُسد الغابة : ج 3 ص 234 الرقم 2940 وفيه «فإذا هو راعي غنم وإذا شاة ميتة» بدل «مرّ على سخلة منبوذة» وراجع روضة الواعظين : ص 491 وبحار الأنوار : ج 73 ص 122 ح 110 .

ص: 325

2 / 4 بى ارزش تر از مردار

2 / 4بى ارزش تر از مردار431.مقتل الحسين عليه السلام ( _ في ذِكرِ مَصرَعِ القاسِمِ بنِ الحَسَنِ _ ) امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا بر لاشه بزغاله گوش بريده اى كه در خرابه اى افتاده بود، گذشت. به يارانش فرمود: «اين، به چند مى ارزد؟» .

گفتند: شايد اگر زنده بود ، به درهمى هم نمى ارزيد!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، دنيا در نزد خداوند ، بى ارزش تر از اين بزغاله در نزد صاحب آن است».432.تاريخ دمشق عن مسلم بن رباح مولى عليّ بن أبي طالبسنن الترمذى _ به نقل از مُستَورِد بن شدّاد_ :من همراه عدّه اى سواره بودم كه با پيامبر خدا كنار برّه مرده اى ايستادند. پيامبر خدا فرمود: «به نظر شما آيا اين ، در نزد صاحبش بى ارزش بوده كه آن را دور انداخته است؟» .

گفتند: اى پيامبر خدا! چون بى ارزش بوده ، آن را دور انداخته است.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «دنيا در نزد خداوند ، بى ارزش تر از اين در نزد صاحب آن است».433.مصباح المتهجّد :مسند ابن حنبل _ به نقل از عبد اللّه بن ربيعه سُلَمى _ :پيامبر صلى الله عليه و آله در سفرى... چون از دره اى پايين رفت، لاشه برّه دور افكنده اى را ديد . فرمود: «آيا به نظر شما اين براى صاحبش بى ارزش بوده [كه آن را دور انداخته] است؟ دنيا در نزد خداوند ، بى ارزش تر از اين لاشه در نزد صاحب آن است».ر . ك : ص293 (مَثَل دنيا / مَثَل لاشه) .

.

ص: 326

2 / 5لا يُنالُ ما عِندَ اللّهِ إلاّ بِتَركِها437.تاريخ الطبري عن فضيل بن خديج الكندي :الإمام عليّ عليه السلام :مِن ذَمامَةِ الدُّنيا عِندَ اللّهِ ألاّ يُنالَ ما عِندَهُ إلاّ بِتَركِها . (1)438.معاني الأخبار عن عبد اللّه بن عليّ بن الحسين عن أعيسى عليه السلام :مِن خُبثِ الدُّنيا أنَّ اللّهَ عُصِيَ فيها ، وأنَّ الآخِرَةَ لا تُنالُ إلاّ بِتَركِها . (2)2 / 6ما نَظَرَ اللّهُ إلَيها مُنذُ خَلَقَها441.بغية الطلب عن زياد الحارثي :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ _ جَلَّ ثَناؤُهُ _ لَم يَخلُق خَلقا أبغَضَ إلَيهِ مِنَ الدُّنيا ، وإنَّهُ مُنذُ خَلَقَها لَم يَنظُر إلَيها . (3)442.الأمالي عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها الحسين عن علعنه صلى الله عليه و آله :إنّ اللّهَ لَمّا خَلَقَ الدُّنيا أعرَضَ عَنها ، فَلَم يَنظُر إلَيها مِن هَوانِها عَلَيهِ . (4)443.دلائل الإمامة عن فاطمة الصغرى عن أبيها الحسين عليعنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالى لَمّا خَلَقَ الدُّنيا نَظَرَ إلَيها ، ثُمَّ أعرَضَ عَنها ، ثُمَّ قالَ : وعِزَّتي وجَلالي لا أنزَلتُكَ إلاّ في شِرارِ خَلقي . (5) .


1- .غرر الحكم : ح 9367 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 470 ح 8585 وفيه «حقارة» بدل «ذمامة» .
2- .ربيع الأبرار : ج 1 ص 93 ، إحياء علوم الدين : ج 3 ص 299 ؛ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 78 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 327 ح 49 .
3- .شُعب الإيمان : ج 7 ص 338 ح 10500 ، إحياء علوم الدين : ج 3 ص 300 كلاهما عن موسى بن يسار ، كنز العمّال : ج 3 ص 190 ح 6102 نقلاً عن الحاكم في التاريخ عن أبي هريرة ؛ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 129 وليس فيه ذيله .
4- .تاريخ دمشق : ج 20 ص 200 ح 4633 عن أبي بكر الزاهري عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، كنز العمّال : ج 3 ص 190 ح 6100 .
5- .الجامع الصغير : ج 1 ص 274 ح 1787 ، كنز العمّال : ج 3 ص 190 ح 6103 نقلاً عن ابن عساكر عن أبي هريرة وليس فيه «نظر إليها» .

ص: 327

2 / 5 به پاداش خداوند ، جز با ترك دنيا نمى توان رسيد

2 / 6 خداوند از زمانى كه دنيا را آفريد ، به آن ننگريست

2 / 5به پاداش خداوند ، جز با ترك دنيا نمى توان رسيد446.الكافي عن زرارة :امام على عليه السلام :از نكوهيدگى دنيا در نزد خداوند است كه آنچه در نزد اوست، جز با ترك دنيا به دست نمى آيد.447.الذرّيّة الطاهرة عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها عليعيسى عليه السلام :از [نشانه هاى] پليدى دنياست كه خدا در آن نافرمانى شد، و اين كه به آخرت جز با ترك دنيا نمى توان رسيد.2 / 6خداوند از زمانى كه دنيا را آفريد ، به آن ننگريست450.الخصال بإسناده عن الحسين عن أبيه عليّ عليهماالسلاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند مخلوقى منفورتر از دنيا نيافريد و از زمانى هم كه آفريدش ، به آن نگاه نكرد.451.تاريخ بغداد عن أبي هشام القنّاد البصري :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند چون دنيا را آفريد ، از آن روى گرداند و بدان ننگريست؛ چرا كه در نزد او بى ارزش بود.452.معاني الأخبار عن ثابت بن دينار عن عليّ بن الحسينپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى متعال چون دنيا را آفريد ، نگاهى به آن كرد و سپس از آن روى گرداند و فرمود: «به عزّت و جلالم سوگند كه تو را جز در ميان آفريدگان بدخويش ، فرود نمى آورم».

.

ص: 328

453.مستدرك الوسائل :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ خَلَقَ الدُّنيا مُنذُ خَلَقَها فَلَم يَنظُر إلَيها بَعدُ إلاّ مَكانَ المُتَعَبِّدينَ فيها مِنها ، ولَيسَ بِناظِرٍ إلَيها إلى يَومِ يُنفَخُ فِي الصّورِ ، ويَأذَنُ في هَلاكِها مَقتا لَها ، ولَم يُؤثِرها عَلَى الآخِرَةِ . (1)454.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ : ابنَ آدَمَ ، ما خَلَقتُ هذِهِ الدُّنيا مُنذُ خَلَقتُها إلاّ مِحنَةً عَلى أهلِ الدُّنيا ، ما أنظُرُ إلَيها إلاّ بِعَينِ المَقتِ ، فَلا تُوالِها فَاُعادِيَكَ . (2)2 / 7لَم يَرضَها لاِءَولِيائِهِ ولَم يَضِنَّ بِها عَلى أعدائِهِالكتاب«وَ لَوْلاَ أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَ حِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمَ_نِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ * وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْوَ بًا وَ سُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ * وَ زُخْرُفًا وَ إِن كُلُّ ذَ لِكَ لَمَّا مَتَ_عُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ» . (3)

الحديث460.دلائل الإمامة عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها عن اُمالإمام الصادق عليه السلام _ في قَولِهِ تَعالى : «وَ لَوْلاَ أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَ حِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمَ_نِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ» _ : لَو فَعَلَ لَكَفَرَ النّاسُ جَميعا . (4)461.تاريخ اليعقوبي عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه عليه السلام _ أيضا _ :لَو فَعَلَ اللّهُ ذلِكَ لَما آمَنَ أحَدٌ ، ولكِنَّهُ جَعَلَ فِي المُؤمِنينَ أغنِياءَ

وفِي الكافِرينَ فُقَراءَ ، وجَعَلَ فِي الكافِرينَ أغنِياءَ وفِي المُؤمِنينَ فُقَراءَ ، ثُمَّ امتَحَنَهُم بِالأَمرِ وَالنَّهيِ وَالصَّبرِ وَالرِّضا . (5) .


1- .كنز العمّال : ج 3 ص 214 ح 6216 نقلاً عن ابن عسّال عن أبي هريرة .
2- .الفردوس : ج 5 ص 234 ح 8051 عن ابن عمر .
3- .الزخرف : 33 _ 35 .
4- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 47 ح 127 عن إسحاق بن غالب ، مشكاة الأنوار : ص 510 ح 1716 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 125 ح 118 .
5- .تفسير القمّي : ج 2 ص 284 ، تفسير نور الثقلين : ج 4 ص 599 ح 31 .

ص: 329

2 / 7 خداوند ، آن را براى دوستانش نپسنديد و آن را از دشمنانش دريغ نكرد

462.عيون أخبار الرضا بإسناده عن الحسين بن عليّ عن سيّپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند دنيا را آفريد و از زمانى كه آن را آفريده ، هنوز به آن نظر نكرده است ، مگر به جاهايى از آن كه عبادت پيشگان در آن جايند، و تا روزى هم كه در صور دميده مى شود و اجازه نابودى دنيا را مى دهد ، به خاطر نفرتش از دنيا ، به آن نگاه نخواهد كرد ، و [هرگز] آن را بر آخرت ترجيح نداده است.463.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند مى فرمايد: «پسر آدم! اين دنيا را از همان زمان كه آفريدم ، جز مايه رنج اهل دنيا خلق نكردم. من جز با چشم دشمنى به آن نمى نگرم. پس، آن را دوست مدار كه تو را دشمن خواهم داشت».2 / 7خداوند ، آن را براى دوستانش نپسنديد و آن را از دشمنانش دريغ نكردقرآن«و اگر نبود بيم آن كه [همه] مردم [در انكار خدا] امّتى واحد گردند ، قطعاً براى خانه هاى كسانى كه به [خداى] رحمانْ كفر مى ورزند ، سقف ها و نردبان هايى از نقره _ كه بر آنها بالا روند _ ، و براى خانه هايشان ، درها و تخت هايى كه بر آنها تكيه زنند ، و [نيز [زيورهايى [ديگر] قرار مى داديم. و همه اينها جز متاع زندگى دنيا نيست، و آخرت در پيش پروردگار تو ، براى پرهيزگاران است» .

حديث469.الخصال بإسناده عن الحسين بن عليّ عن عليّ بن أبي طامام صادق عليه السلام _ درباره اين سخن خداى متعال: «و اگر نبود بيم آن كه [همه [مردم امّتى واحد گردند ، قطعاً براى خانه هاى كسانى كه به [خداى] رحمانْ كفر مى ورزند ، سقف ها و نردبان هايى از نقره _ كه بر آنها بالا روند _ قرار مى داديم» _ : [يعنى [اگر خداوند اين كار را بكند ، همه مردم ، كافر مى شوند.470.مشكاة الأنوار :امام صادق عليه السلام _ درباره همين آيه _ :اگر خداوند اين كار را مى كرد ، ديگر هيچ

كس ايمان نمى آورد ؛ ليكن در ميان مؤمنان، توانگر و تهى دست قرار داد و در ميان كافران نيز توانگر و تهى دست . سپس از طريق امر و نهى و صبر و رضايت ، آنان را آزمود.

.

ص: 330

471.تاريخ اليعقوبي :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ : لَولا عَبدِيَ المُؤمِنُ لَعَصَّبتُ رَأسَ الكافِرِ بِعِصابَةٍ مِن جَوهَرٍ . (1)472.أعلام الدين عن الإمام الحسين عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :قالَ اللّهُ : لَولا أن يَجِدَ عَبدِيَ المُؤمِنُ في قَلبِهِ (2) ، لَعَصَّبتُ رَأسَ الكافِرِ بِعِصابَةِ حَديدٍ لا يُصَدَّعُ رَأسُهُ أبَدا . (3)473.نثر الدرّ عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه عليه السلام :قالَ اللّهُ تَعالى : لَولا أن يَجِدَ عَبدِيَ المُؤمِنُ في نَفسِهِ ، لَعَصَّبتُ المُنافِقَ عِصابَةً لا يَجِدُ ألَما حَتّى يَموتَ . (4)474.كشف الغمّة :عنه عليه السلام :إنَّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ لَم يُبالِ بِنَعيمِ الدُّنيا لِعَدُوِّهِ ساعَةً قَطُّ . . . ولَولا ذلِكَ لَما جاءَ فِي الحَديثِ : لَولا أن يَحزَنَ المُؤمِنُ لَجَعَلتُ لِلكافِرِ عِصابَةً مِن حَديدٍ لا يُصَدَّعُ رَأسُهُ أبَدا . (5)475.نثر الدرّ عن الإمام الحسين عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا . . . تَقولُ يَومَ القِيامَةِ : يا رَبِّ ، اجعَلني لاِءَدنى أولِيائِكَ نَصيبا اليَومَ ، فَيَقولُ : اُسكُتي يا لا شَيءَ ، إنّي لَم أرضَكِ لَهُم فِي الدُّنيا ، أرضاكِ لَهُمُ اليَومَ؟! (6)476.مقتل الحسين :عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ : وعِزَّتي وجَلالي وعَظَمَتي وَارتِفاعي فَوقَ عَرشي ، إنّي

لاَءَذودُ عَبدِيَ المُؤمِنَ عَنِ الدُّنيا وسَلوَتِها ورِحابِها كَما يَذودُ الرّاعِي الشَّفيقُ إ بِلَهُ عَن مَرابِضِ الغِرَّةِ (7) ومَواقِعِ الهَلَكَةِ . (8) .


1- .التمحيص : ص 47 ح 73 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 72 ص 51 ح 69 .
2- .كأنّ مفعول الوجدان محذوف ، أي : شكّا أو حزنا شديدا ، أو يكون الوجد بمعنى الغضب أو بمعنى الحزن ، فقوله : «في قلبه» للتأكيد (مرآة العقول : ج 2 ص 346) .
3- .الكافي : ج 2 ص 257 ح 24 عن أبي اُسامة ، مشكاة الأنوار : ص 487 ح 1627 ، علل الشرائع : ص 604 ح 74 عن منصور بن يونس نحوه ، بحار الأنوار : ج 67 ص 216 ح 24 .
4- .التمحيص : ص 48 ح 74 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 67 ص 242 ح 76 .
5- .الإقبال : ج 3 ص 84 عن عطيّة بن نجيح وإسحاق بن عمّار الصيرفي ، بحار الأنوار : ج 82 ص 147 ح 32 .
6- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 131 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 301 .
7- .غَرّ فلانٌ فلاناً : عَرَّضه للهَلَكة (لسان العرب : ج 5 ص 17 «غرر») .
8- .الفردوس : ج 5 ص 227 ح 8030 عن أنس .

ص: 331

477.تاريخ اليعقوبي عن الإمام الحسين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند مى فرمايد: «اگر [به خاطر] بنده مؤمنم نبود ، بر سر كافر ، دستارى از گوهر [باارزش] مى بستم».478.المناقب والمثالب عن الحسين بن عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام :خداوند فرمود: «اگر بنده مؤمنم دل آزرده نمى شد ، بر سر كافر ، دستمالى آهنين مى بستم تا هرگز سردرد نگيرد».479.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :امام صادق عليه السلام :خداوند متعال فرمود: «اگر بنده مؤمنم آزرده خاطر نمى شد ، هر آينه بر سر منافق ، دستارى مى بستم كه تا زنده است ، دردى نگيرد».480.عيون أخبار الرضا بإسناده عن عليّ بن الحسين عن أبيامام صادق عليه السلام :خداوند _ تبارك و تعالى _ به برخوردارى دشمنش از دنيا هرگز لحظه اى اهمّيت نداده است... . اگر چنين نبود ، در حديث نمى آمد كه: «اگر بيم آن نبود كه مؤمنْ اندوهگين شود ، هر آينه براى كافر ، دستارى آهنين قرار مى دادم كه هرگز سردرد نگيرد».481.نثر الدرّ عن الإمام الحسين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا... در روز قيامت مى گويد: اى پروردگار من! امروز از من براى دون پايه ترين دوستانت نصيبى قرار ده.

خداوند مى فرمايد: «خاموش ، اى ناچيز! من در دنيا تو را براى آنان نپسنديدم . امروز ، تو را برايشان بپسندم؟!» .482.تاريخ اليعقوبي عن الإمام الحسين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند مى فرمايد: «به عزّت و جلالم و به عظمت و بلنداى مقامم بر فراز عرشم سوگند ، بنده مؤمنِ خود را از دنيا و مشغوليات آن و نزديك شدن به آن دور مى كنم ، چنان كه شبان دلسوز ، اشترانش را از

آغل هاى خطرناك و جايگاه هاى مرگبار ، دور مى گرداند». .

ص: 332

483.الفردوس عن الحسين بن عليّ عليه السلام عن رسول اللعنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن اُمَّتي مَن لَو أتى بابَ أحَدِكُم فَسَأَلَهُ دينارا لَم يُعطِهِ إيّاهُ ، ولَو سَأَلَهُ دِرهَما لَم يُعطِهِ إيّاهُ ، ولَو سَأَلَهُ فَلسا لَم يُعطِهِ إيّاهُ ، ولَو سَأَلَ اللّهَ الجَنَّةَ لاَءَعطاها إيّاهُ ، ولَو سَأَلَهُ الدُّنيا لَم يُعطِها إيّاهُ ، وما يَمنَعُها إيّاهُ لِهَوانِهِ عَلَيهِ . (1)484.مشكاة الأنوار :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ لَيَحمي عَبدَهُ المُؤمِنَ مِنَ الدُّنيا وهُوَ يُحِبُّهُ ، كَما تَحمونَ مَريضَكُم مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ تَخافونَهُ عَلَيهِ . (2)485.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا حَماهُ الدُّنيا ، كَما يَظَلُّ أحَدُكُم يَحمي سَقيمَهُ الماءَ . (3)486.الإقبال عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ في دُعاءِ عَرَفَةَ _ ) عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن هَوانِ الدُّنيا عَلَى اللّهِ أنَّ يَحيَى بنَ زَكَرِيّا عليه السلام قَتَلَتهُ امرَأَةٌ . (4) .


1- .الزهد لابن حنبل : ص 18 عن سالم بن أبي الجعد ، إحياء علوم الدين : ج 3 ص 406 ، كنز العمّال : ج 3 ص 155 ح 5942 نقلاً عن هنّاد عن سالم بن أبي الجعد ؛ الأمالي للشجري : ج 2 ص 205 عن ثوبان ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 182 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 158 ح 23683 ، الزهد لابن حنبل : ص 17 كلاهما عن محمود بن لبيد ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 231 ح 7465 عن أبي سعيد الخدري ، تاريخ دمشق ، ج12 ص288 عن حذيفة بن اليمان نحوه ، إحياء علوم الدين : ج 4 ص 186 وليس فيه ذيله ، كنز العمّال : ج 3 ص 190 ح 6104 وص 331 ح 6801 .
3- .سنن الترمذي : ج 4 ص 381 ح 2036 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 230 ح 7464 ، المعجم الكبير : ج 19 ص 12 ح 17 ، موارد الظمآن : ص 613 ح 2474 ، التاريخ الكبير : ج 7 ص 185 ح 823 كلّها عن قتادة بن النعمان ، كنز العمّال : ج 3 ص 183 ح 6068 ؛ تنبيه الخواطر : ج 2 ص 32 وفيه «كما يحمي أحدكم مريضه من الماء» بدل «كما يظلّ» .
4- .شُعب الإيمان : ج7 ص328 ح10474 عن اُبيّ بن كعب ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 489 ، كنز العمّال : ج 3 ص 195 ح 6133 .

ص: 333

487.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در ميان امّت من ، كسانى هستند كه اگر فردى از آنها به در خانه يكى از شما بيايد و از وى دينارى بخواهد ، به او نمى دهد، اگر درهمى بخواهد ، به او نمى دهد، اگر يك فلس(سكه مسى) بخواهد ، به او نمى دهد، و همو ، اگر از خداوند بهشت را بخواهد ، آن را به او مى دهد، هرچند ، اگر دنيا را از خدا بخواهد ، آن را به او نمى دهد، و اين ندادن دنيا به او ، نه از آن روست كه وى در نزد خداوند ، بى ارزش باشد.488.الدعوات عن الإمام الباقر عن عليّ بن الحسين عليهماپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند بنده مؤمنش را از دنيا پرهيز مى دهد ؛ چون دوستش دارد ، همچنان كه شما بيمارتان را از خوردن و آشاميدن پرهيز مى دهيد ؛ چون از آن بر او مى ترسيد.489.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، هر گاه بنده اى را دوست بدارد، او را از دنيا پرهيز مى دهد، چنان كه هر يك از شما همواره بيمارش را از آب ، پرهيز مى دهد.490.المناقب عن الإمام الحسين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از خوارى دنيا در نزد خدا ، يكى اين است كه يحيى بن زكريّا عليه السلام را يك زن [منحرف ،] به قتل رساند. .

ص: 334

491.كفاية الأثر عن يحيى بن يعمن :عنه صلى الله عليه و آله :يُجاءُ بِالدُّنيا مُصَوَّرَةً يَومَ القِيامَةِ ، فَتَقولُ : يا رَبِّ ، اجعَلني لِرَجُلٍ مِن أدنى أهِل الجَنَّةِ مَنزِلَةً ، فَيَقولُ اللّهُ : أنتِ أنتَنُ مِن ذلِكَ ، بَل أنتِ وأهلُكِ فِي النّارِ . (1)492.الإقبال عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ في دُعاءِ عَرَفَةَ _ ) الإمام عليّ عليه السلام :إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ أتَتِ الدُّنيا بِأَحسَنِ زينَتِها ، ثُمَّ قالَت : يا رَبِّ ، هَبني لِبَعضِ أولِيائِكَ . فَيَقولُ اللّهُ تَعالى : اِذهَبي فَأَنتِ لا شَيءَ ، أنتِ أهوَنُ عَلَيَّ أن أهَبَكِ لِبَعضِ أولِيائي ، فَتُطوى كَما يُطوَى الثَّوبُ الخَلِقُ ، فَتُلقى فِي النّارِ . (2)493.الملهوف عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه عليه السلام :لَو كانَتِ الدُّنيا عِندَ اللّهِ مَحمودَةً (3) لاَختَصَّ بِها أولِياءَهُ ، لكِنَّهُ صَرَفَ قُلوبَهُم عَنها ومَحا عَنهُم مِنهَا المَطامِعَ . (4)494.مقتل الحسين عليه السلام عن عبد اللّه بن الحسن ( _ في أحداثِ عاشوراءَ _ ) عنه عليه السلام :مِمّا يَدُلُّكَ عَلى دَناءَةِ الدُّنيا ، أنَّ اللّهَ _ جَلَّ ثَناؤُهُ _ زَواها عَن أولِيائِهِ وأحِبّائِهِ نَظَرا وَاختِيارا ، وبَسَطَها لاِءَعدائِهِ فِتنَةً وَاختِبارا . (5)495.الإرشاد عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ مُخاطِبا جَيشَ ابنِ زِيادٍ يَومَ عاشوراءَ _ ) عنه عليه السلام _ في ذَمِّ الدُّنيا _ :دارٌ هانَت عَلى رَبِّها ، فَخَلَطَ حَلالَها بِحَرامِها ، وخَيرَها بِشَرِّها ، وحَياتَها بِمَوتِها ، وحُلوَها بِمُرِّها ، لَم يُصفِهَا اللّهُ تَعالى لاِءَولِيائِهِ ، ولَم يَضِنَّ (6) بِها عَلى أعدائِهِ . (7) .


1- .حلية الأولياء : ج 10 ص 73 عن أنس ، كنز العمّال : ج 3 ص 237 ح 6330 .
2- .حلية الأولياء : ج 1 ص 72 عن زيد بن أسلم عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، كنز العمّال : ج 3 ص 718 ح 8561 .
3- .في الطبعة المعتمدة : «محمودا» ، والتصويب من طبعة بيروت وطهران .
4- .غرر الحكم : ح 7603 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 415 ح 7056 .
5- .بحار الأنوار : ج 73 ص 110 ح 109 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 368 ح 6205 نحوه وفي صدره «في ذكر رسول اللّه صلى الله عليه و آله : قد حقّر الدنيا وأهون بها وهوّنها وعلم أنّ اللّه سبحانه زواها . . .» .
6- .ضَنِنتُ بالشيء : بخلت به (الصحاح : ج 6 ص 2156 «ضنن») .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 113 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 77 وفيه «لم يرضها» بدل «لم يصفها» ، كشف الغمّة : ج 1 ص 172 وليس فيهما «حلالها بحرامها» ، غرر الحكم : ح 3687 وليس فيها «وحياتها بموتها» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 123 ح 112 ؛ مطالب السؤول : ص 32 نحوه .

ص: 335

496.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روز قيامت، دنيا را در حالى كه مجسّم شده است ، مى آورند و مى گويد: اى پروردگار من! مرا براى يكى از دون پايه ترين اهل بهشت ، منزلتى قرار بده.

خداوند مى فرمايد: «تو متعفّن تر از آنى. نه ! تو و اهل تو ، در آتش اند».497.معاني الأخبار عن شريح بن هانئ عن الحسين عليه السل ( _ لَمّا سَأَلَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : ) امام على عليه السلام :چون روز قيامت شود، دنيا با زيباترين زيور خود مى آيد و مى گويد: پروردگارا ! مرا به يكى از دوستانت ببخش.

خداوند متعال مى فرمايد: «برو، كه تو هيچى. تو در نزد من ، بى ارزش تر از آنى كه به يكى از دوستانم ببخشمت». پس مانند پارچه اى كهنه مچاله و در آتش افكنده مى شود.498.الإقبال عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ في دُعاءِ عَرَفَةَ _ ) امام على عليه السلام :اگر دنيا در نزد خداوندْ پسنديده بود، آن را به دوستانش اختصاص مى داد ؛ امّا او دل هاى آنان را از دنيا بگردانيد و مطامع دنيوى را از آنان پاك ساخت.499.الفردوس عن الحسين بن عليّ عليه السلام عن رسول اللامام على عليه السلام :از جمله چيزهايى كه تو را به پستى دنيا رهنمون مى شود ، اين است كه خداوند از سر لطف و خيرخواهى ، دنيا را از نزديكان و دوستانش دور ساخت، و از بهر آزمايش و امتحان ، آن را براى دشمنانش گسترانيد.500.المعجم الكبير عن فاطمة بنت الحسين عن حسين بن عليّامام على عليه السلام _ در نكوهش دنيا _ :سرايى است كه نزد خداوندش بى ارزش است . از اين رو، حلال آن را با حرامش، و نيكش را با بدش، و زندگى اش را با مرگش، و شيرينى اش را با تلخى اش آميخت. خداوند متعال ، آن را براى دوستانش ناب نگردانيد، و از دشمنانش دريغ نورزيد. .

ص: 336

501.المناقب :الإمام زين العابدين عليه السلام :مِن هَوانِ الدُّنيا عَلَى اللّهِ تَعالى أنَّ يَحيَى بنَ زَكَرِيّا عليه السلام اُهدِيَ رَأسُهُ [ إلى ] (1) بَغِيٍّ في طَستٍ مِن ذَهَبٍ ، فيهِ تَسلِيَةٌ لِحُرٍّ فاضِلٍ يَرَى النّاقِصَ الدَّنِيَّ يَظفُرُ مِنَ الدُّنيا بِالحَظِّ السَّنِيِّ ، كَما أصابَت تِلكَ الفاجِرَةُ تِلكَ الهَدِيَّةَ العَظيمَةَ . (2)502.جامع الأخبار عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه عليه السلام :خَرَجنا مَعَ الحُسَينِ عليه السلام فَما نَزَلَ مَنزِلاً ولاَ ارتَحَلَ مِنهُ إلاّ ذَكَرَ يَحيَى بنَ زَكَرِيّا عليه السلام وقَتلَهُ ، وقالَ يَوما : ومِن هَوانِ الدُّنيا عَلَى اللّهِ أنَّ رَأسَ يَحيَى بنَ زَكَرِيّا عليه السلام اُهدِيَ إلى بَغِيٍّ مِن بَغايا بَني إسرائيل . (3)503.جامع الأخبار عن الإمام الحسين عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ لَيَتَعاهَدُ عَبدَهُ المُؤمِنَ بِالبَلاءِ كَما يَتَعاهَدُ الغائِبُ أهلَهُ بِالطُّرَفِ (4) ، وإنَّهُ لَيَحميهِ الدُّنيا كَما يَحمِي الطَّبيبُ المَريضَ . (5)504.إرشاد القلوب عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ يَطَّلِعُ عَلَى الدُّنيا في كُلِّ يَومٍ مَرَّةً أو مَرَّتَينِ ، فَيَقولُ : يا دُنيا ، أنتِ دَنِيَّةٌ فَتَكَدَّري عَلى عَبدِيَ المُؤمِنِ ولا تَحَلّي لَهُ فَيُفتَتَنَ . (6)505.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :الزهد عن وَهب بن مُنَبِّه _ في ذِكرِ كَلامِهِ تَعالى لِموسى وأخيهِ هارونَ عليهماالسلام لَمّا بَعَثَهُما

إلى فِرعون _ :ولا يُعجِبُكُما زينَتُهُ ولا ما مُتِّع بِهِ ، ولا تَمُدّانِ إلى ذلِكَ أعيُنَكُما ، فَإِنَّها زَهرَةُ الحَياةِ الدُّنيا وزينَةُ المُترَفينَ ، وإنّي لَو شِئتُ أن اُزَيِّنَكُما مِنَ الدُّنيا بِزينَةٍ يَعلَمُ فِرعون حينَ يَنظُرُ إلَيها أنَّ مَقدُرَتَهُ تَعجِزُ عَن مِثلِ ما اُوتيتُما فَعَلتُ ، ولكِنّي أرغَبُ بِكُما عَن ذلِكَ وأزويهِ (7) عَنكُما ، وكَذلِكَ أفعَلُ بِأَولِيائي ، وقَديما ما خِرتُ لَهُم في ذلِكَ ، فَإِنّي لاَءَذودُهُم عَن نَعيمِها ورَخائِها كَما يَذودُ الرّاعِي الشَّفيقُ إ بِلَهُ عَن مَراتِعِ الهَلَكَةِ ، وإنّي لاَُجَنِّبُهُم سَلوَتَها وعَيشَها كَما يُجَنِّبُ الرّاعِي الشَّفيقُ إ بِلَهُ عَن مَبارِكِ الغِرَّةِ ، وما ذلِكَ لِهَوانِهِم عَلَيَّ ، ولكِن لِيَستَكمِلوا نَصيبَهُم مِن كَرامَتي سالِما مَوفورا ؛ لَم تَكلِمهُ (8) الدُّنيا ، ولَم يُطغِهِ (9) الهَوى . (10) .


1- .ما بين المعقوفين إضافة منّا يقتضيها السياق .
2- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 76 .
3- .الإرشاد للمفيد : ج 2 ص 132 عن عليّ بن يزيد ، كشف الغمّة : ج 2 ص 221 ، إعلام الورى : ج 1 ص 429 كلاهما عن عليّ بن زيد ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 85 ، عوالي اللآلي : ج 4 ص 81 ح 83 نحوه من دون إسنادٍ إلى المعصوم ، بحار الأنوار : ج 45 ص 298 ح 10 .
4- .أطرف الرجل : أعطاه ما لم يعطه أحدا قبله ، وأطرفت فلانا شيئا ، أي : أعطيته شيئا لم يملك مثله فأعجبه (لسان العرب : ج8 ص 145 «طرف») .
5- .الكافي : ج 2 ص 259 ح 28 عن الحلبي ، تحف العقول : ص 300 ، المؤمن : ص 21 ح 21 عن حمران وفيه «يحميه» بدل «ليحميه الدنيا» ، مسكّن الفؤاد : ص 115 عن حمدان ، مشكاة الأنوار : ص 503 ح 1683 وليس فيه «بالبلاء» ، التمحيص : ص 50 ح 91 عن أبي جميلة وكلّها عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 67 ص 213 ح 19 .
6- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 200 .
7- .زَواهُ : نَحّاه (القاموس المحيط : ج 4 ص 339 «زواه») .
8- .الكَلم : الجَرح . وكَلَمَهُ : جَرَحَه (القاموس المحيط : ج 4 ص 172 «كلم») .
9- .في الزهد لابن حنبل : «يطفه» ، والصواب ما أثبتناه كما في حلية الأولياء .
10- .الزهد لابن حنبل : ص 82 ، حلية الأولياء : ج 1 ص 11 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 557 كلاهما نحوه وراجع عدّة الداعي : ص 147 و بحار الأنوار : ج 13 ص 49 ح 18 .

ص: 337

506.تاريخ دمشق عن رجلٍ من همدان عن الحسين بن عليّ علي ( _ يَومَ عاشوراءَ _ ) امام زين العابدين عليه السلام :از نشانه هاى بى ارزشى دنيا در نزد خداوند متعال، اين است كه سر يحيى بن زكريّا عليه السلام در تشتى از طلا به يك روسپى پيشكش شد، و اين خود ، مايه تسلّى خاطر هر آزاده بافضيلتى است كه مى بيند يك فرد بى كمال پست ، از دنيا به بهره وافر مى رسد، چنان كه آن روسپى به آن پيشكش گران سنگ دست يافت.507.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :با حسين عليه السلام به راه افتاديم. ايشان در هيچ منزلى فرود نمى آمد و از آن نمى كوچيد، مگر آن كه از يحيى بن زكريّا عليه السلام و كشته شدن او ياد مى كرد. روزى فرمود: «از بى ارزشى دنيا در نزد خداست كه سر يحيى بن زكريّا عليه السلام به فاحشه اى از فاحشه هاى بنى اسرائيل پيشكش شد».508.مستدرك الوسائل عن الحسين بن عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام :خداوند ، بنده مؤمنش را با بلا (گرفتارى) مى نوازد ، همچنان كه مسافر با تحفه ها خانواده اش را مى نوازد ، و او را از دنيا پرهيز مى دهد ، همچنان كه پزشك ، بيمار را پرهيز مى دهد.509.الفتوح :امام صادق عليه السلام :خداوند هر روز ، يكى دو بار به دنيا سركشى مى كند و مى فرمايد: «اى دنيا ! تو پَستى. پس، بر بنده مؤمنم تيره شو و خود را برايش مياراى كه فريفته شود».510.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلام :الزهد _ به نقل از وهب بن مُنَبّه ، در بيان سخن خداوند متعال به موسى و برادرش هارون عليهماالسلام ، آن گاه كه آنان را به سوى فرعون فرستاد _ :زرق و برق او و برخوردارى اش [از قدرت و ثروت ،] شما را شگفت زده نكند، و چشمانتان را خيره نسازد؛ زيرا آنها تجمّلات زندگى دنيا و زيور مرفّهان اند.

من اگر بخواهم ، شما دو تن را به چنان زيورى از دنيا مى آرايم كه فرعون وقتى آن را ببيند ، درمى يابد كه با همه قدرتش، از داشتن چنان زيورى كه به شما داده ام ، ناتوان است ؛ ليكن من شما را از داشتن چنين زيورى برتر مى دانم و آن را از شما دور مى كنم. من با [همه] دوستانم اين گونه عمل مى كنم و از قديم ، همين را برايشان برگزيده ام . من آنان را از خوشى و آسايش دنيا مى رانم ، آن سان كه ساربان دلسوز ، اشترانش را از چراگاه هاى مُهلك مى راند ، و آنان را از عيش و نوش دنيا دور مى كنم ، آن سان كه ساربان دلسوز ، اشترانش را از شترخان هاى خطرناك دور مى كند. و اين ، نه از آن روست كه نزد من ، بى ارزش باشند ؛ بلكه از آن روست كه سهمشان را از بخشش من ، بى كم و كاست و كامل دريافت كنند، به طورى كه نه دنيا به آن ، زخمى (نقصى) وارد آورده باشد و نه هوس ، او را سركش كند. .

ص: 338

2 / 8أهوَنُ مِنَ النَّعلِ المَخصوفِ513.المستدرك على الصحيحين بإسناده عن الحسين عن أبيه عنهج البلاغة عن ابن عبّاس :دَخَلتُ عَلى أميرِ المُؤمِنين عليه السلام بِذي قارٍ وهُوَ يَخصِفُ (1) نَعلَهُ ، فَقالَ لي : ما قيمَةُ هذَا النَّعلِ؟ فَقُلتُ : لا قيمَةَ لَها! فَقالَ عليه السلام : وَاللّهِ لَهِيَ أحَبُّ إلَيَّ مِن إمرَتِكُم ، إلاّ أن اُقيمَ حَقّا أو أدفَعَ باطِلاً . (2)514.تفسير العيّاشي عن مسعدة بن صدقة :الإرشاد :لَمّا تَوَجَّهَ أميرُ المُؤمِنين عليه السلام إلَى البَصرَة نَزَلَ الرَّبَذَة ، فَلَقِيَهُ بِها آخِرُ الحاجِّ فَاجتَمَعوا لِيَسمَعوا مِن كَلامِهِ وهُوَ في خِبائِهِ .

قالَ ابنُ عَبّاس : فَأَتَيتُهُ فَوَجَدتُهُ يَخصِفُ نَعلاً ، فَقُلتُ لَهُ : نَحنُ إلى أن تُصلِحَ أمرَنا أحوَجُ مِنّا إلى ما تَصنَعُ! فَلَم يُكَلِّمني حَتّى فَرَغَ مِن نَعلِهِ ، ثُمَّ ضَمَّها إلى صاحِبَتِها ، ثُمَّ قالَ لي : قَوِّمها ، قُلتُ : لَيسَ لَها قيمَةٌ! قالَ : عَلى ذاكَ ، قُلتُ : كَسرُ دِرهَمٍ ، قالَ : وَاللّهِ ، لَهُما أحَبُّ إلَيَّ مِن أمرِكُم هذا ! إلاّ أن اُقيمَ حَقّا أو أدفَعَ باطِلاً . (3) .


1- .يَخصِف نَعْلَه : أي يَخرِزُها ؛ من الخَصْف : الضمّ والجمع (النهاية : ج 2 ص 38 «خصف») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 33 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 9 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 76 ح 50 .
3- .الإرشاد : ج 1 ص 247 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 113 ح 90 وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 101 .

ص: 339

2 / 8 بى ارزش تر از كفش وصله دار

2 / 8بى ارزش تر از كفش وصله دار517.نثر الدرّ عن أنس :نهج البلاغة _ به نقل از ابن عبّاس _ :در ذى قار ، بر امير مؤمنان عليه السلام در آمدم كه مشغول وصله كردن كفش خويش بود. به من فرمود: «اين كفش ، چند مى ارزد؟» .

گفتم: ارزشى ندارد!

فرمود: «به خدا سوگند كه اين كفش در نزد من ، محبوب تر از فرمان روايى بر شماست ، مگر آن كه حقّى را به پا دارم ، يا باطلى را از ميان بردارم».518.المُحلّى عن عبد اللّه بن شدّاد :الإرشاد:چون امير مؤمنان عليه السلام ره سپار بصره شد، در رَبَذه فرود آمد. در آن جا آخرين گروه حاجيان به ديدار امام عليه السلام آمدند و در خيمه ايشان جمع شدند تا از سخنان ايشان چيزى بشنوند.

ابن عبّاس مى گويد: من نزد امام عليه السلام آمدم و ديدم لنگه كفشى را مى دوزد . گفتم: پرداختن به اصلاح كار ما ، لازم تر از اين كارى است كه مى كنيد!

امام عليه السلام به من چيزى نگفت ، تا آن كه كفشش را وصله كرد و آن را كنار لنگه ديگرش گذاشت و آن گاه فرمود: «اين را قيمت بگذار».

گفتم: قيمتى ندارد!

فرمود: «يك چيزى بگو!».

گفتم: دِرهمِ شكسته اى [ ، اگر بيرزد] .

فرمود: «به خدا سوگند كه اين جفت كفش ، در نزد من ، محبوب تر از اين فرمان روايى بر شماست ، مگر آن كه حقّى را به پا دارم ، يا باطلى را از ميان بردارم».

.

ص: 340

2 / 9أهوَنُ مِن وَرَقَةٍ في فَمِ جَرادَةٍ521.المناقب عن عمرو بن دينار :الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ دُنياكُم عِندي لاَءَهوَنُ مِن وَرَقَةٍ في فَمِ جَرادَةٍ تَقضَمُها (1) . ما لِعَلِيٍّ ولِنَعيمٍ يَفنى ولَذّةٍ لا تَبقى؟! (2)2 / 10أهوَنُ مِن عَفطَةِ عَنزٍ524.تاريخ دمشق عن عصام بن المصطلق :الإمام عليّ عليه السلام :أما وَالَّذي فَلَقَ الحَبَّةَ ، وبَرَأَ النَّسَمَةَ ، لَولا حُضورُ الحاضِرِ ، وقِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ ، وما أخَذَ اللّهُ عَلَى العُلَماء ألاّ يُقارّوا عَلى كِظَّةِ (3) ظالِمٍ ، ولا سَغَبِ (4) مَظلومٍ ، لاَءَلقَيتُ حَبلَها عَلى غارِبِها ، ولَسَقَيتُ آخِرَها بِكَأسِ أوَّلِها ، ولاَءَلفَيتُم دُنياكُم هذِهِ أزهَدَ عِندي مِن عَفطَةِ عَنزٍ . (5) .


1- .قَضَمَت الدابّةُ الشعيرَ تَقضَمُه : كَسَرته بأطراف الأسنان (المصباح المنير : ص 507 «قضم») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 224 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 56 ، إرشاد القلوب : ص 217 ، غرر الحكم : ح 3664 وفيه «أحقر» بدل «أهون» وليس فيه «تقضمها» ، بحار الأنوار : ج 41 ص 162 ح 57 .
3- .الكِظّة : شيء يعتري الإنسان من الامتلاء من الطعام حتّى لا يطيق التنفّس (مجمع البحرين : ج 3 ص 1574 «كظظ») . والمراد استئثار الظالم بالحقوق .
4- .السَّغَب : الجوع مع التعب (المصباح المنير : ص 278 «سغب») . والمراد منه هضم حقوقه .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 3 ، علل الشرائع : ص 151 ح 12 ، الإرشاد : ج 1 ص 289 نحوه ، معاني الأخبار : ص 362 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 374 ح 803 ، الاحتجاج : ج 1 ص 458 ح 105 ، الطرائف : ص 419 وكلّها عن ابن عبّاس .

ص: 341

2 / 9 بى ارزش تر از يك برگ در دهان ملخى

2 / 10 پست تر از تيز دادن يك بز

2 / 9بى ارزش تر از يك برگ در دهان ملخى527.الكافي عن عبد الرحمن العزرمي عن أبي عبد اللّه عليامام على عليه السلام :دنياى شما در نزد من ، از يك برگ در دهان ملخى كه آن را مى جود ، بى ارزش تر است. على را با نعمت هاى نابود شونده و لذّت هاى ناپايدار ، چه كار؟!2 / 10پست تر از تيز دادن يك بز530.الفتوح ( _ في ذِكرِ ما جَرى بَينَ الحُسَينِ عليه السلام قَ ) امام على عليه السلام :هان! سوگند به آن كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور آن جمعيّت [بيعت كننده] نبود و اين كه با وجود ياوران ، حجّت تمام مى شود، و اين كه خداوند از دانايان پيمان گرفته است كه در برابر شكمبارگىِ ستمگر و گرسنگى رنج آورِ ستم ديده آرام نگيرند، هر آينه مهار [اشتر [خلافت را بر گردن آن مى انداختم (به حال خود رهايش مى كردم) و آخرِ آن را با همان جام نخستينش آب مى دادم، و مى ديديد كه اين دنياى شما ، در نزد من ، ناچيزتر از تيز دادن يك بز است.

.

ص: 342

2 / 11أهوَنُ مِن عُراقِ خِنزيرٍ في يَدِ مَجذومٍ533.قضاء حقوق المؤمنين عن ابن مهران :الإمام عليّ عليه السلام :وَاللّهِ لَدُنياكُم هذِهِ أهوَنُ في عَيني مِن عُراقِ (1) خِنزيرٍ في يَدِ مَجذومٍ. (2)2 / 12أمَرُّ مِن حَنظَلَةٍ يَلوكُها ذو سُقمٍ536.عيون أخبار الرضا بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه االإمام عليّ عليه السلام _ في ذَمِّ الدُّنيا ، ويَذكُرُ رَجُلاً أتاهُ بِبَعضِ الحَلوى _ :لَدُنياكُم أهوَنُ عِندي مِن وَرَقَةٍ في في جَرادَةٍ تَقضَمُها ، وأقذَرُ عِندي مِن عُراقَةِ خِنزيرٍ يَقذِفُ بِها أجذَمُها ، وأمَرُّ عَلى فُؤادي مِن حَنظَلَةٍ يَلوكُها (3) ذو سُقمٍ فَيَبشَمُها (4) ، فَكَيفَ أقبَلُ مَلفوفاتٍ عَكَمَتها (5) في طَيِّها ، ومَعجونَةً كَأَنَّها عُجِنَت بِريقِ حَيَّةٍ أو قَيِّها؟! اللّهُمَّ إنّي نَفَرتُ عَنها نِفارَ المُهرَةِ مِن راكِبِها ، اُريهِ السُّها ويُرينِي القَمَرَ! (6)

أ أمتَنِعُ مِن وَبرَةٍ مِن قَلوصِها (7) ساقِطَةٍ ، وأبتَلِعُ إب_ِلاً في مَبرَكِها رابِطَةً؟! أدَبيبَ العَقارِبِ مِن وَكرِها ألتَقِطُ ، أم قَواتِلَ الرَّقشِ (8) في مَبيتي أرتَبِطُ؟! فَدَعوني أكتَفي مِن دُنياكُم بِمِلحي وأقراصي ، فَبِتَقوَى اللّهِ أرجو خَلاصي .

ما لِعَلِيٍّ ونَعيمٍ يَفنى ، ولَذَّةٍ تُنتِجُهَا (تَنحَتُهَا) المَعاصي ، سَأَلقى وشيعَتي رَبَّنا بِعُيونٍ مُرّةٍ (9) ، وبُطونٍ خِماصٍ «وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَيَمْحَقَ الْكَ_فِرِينَ» (10) . (11) .


1- .العَرْق : العظم إذا اُخذ عنه معظم اللحم ، والجمع عُرَاق (النهاية : ج 3 ص 220 «عرق») .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 236 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 78 وفيه «كراع» بدل «عُراق» ، غرر الحكم : ح 3664 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 130 ح 135 .
3- .يَلوكُها : أي يَمضُغها . واللَّوْك : إدارة الشيء في الفم (النهاية : ج 4 ص 278 «لوك») .
4- .بشِمتُ منه بَشَما : أي سئمتُ (الصحاح : ج 5 ص 1873 «بشم») .
5- .عَكَمتُ المتاع : شددته (الصحاح : ج 5 ص 1989 «عكم») .
6- .يُضرَبُ مَثَلاً لمن تخاطبه فيُبعِد في الجواب (جمهرة الأمثال : ج 1 ص 117) . والسُّها : كُويكَب صغير خفيّ الضوء ، والناس يمتحنون به أبصارَهم (لسان العرب : ج 14 ص 408 «سها») .
7- .القَلوص : الناقة الشابّة (النهاية : ج 4 ص 100 «قلص») .
8- .الرَّقشاء : الأفعى (النهاية : ج 2 ص 250 «رقش») .
9- .كذا في المصدر والظاهر أنه تصحيف «مُرهٍ» .
10- .آل عمران : 141 .
11- .الأمالي للصدوق : ص 722 ح 988 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 40 ص 348 ح 29 .

ص: 343

2 / 11 بى ارزش تر از استخوان خوكى در دست يك جذامى

2 / 12 تلخ تر از حنظلى كه بيمارى در دهان مى چرخاند

2 / 11بى ارزش تر از استخوان خوكى در دست يك جذامى539.دعائم الإسلام :امام على عليه السلام :به خدا سوگند كه اين دنياى شما در چشم من ، بى ارزش تر از استخوان يك خوك در دست يك جذامى است.2 / 12تلخ تر از حنظلى كه بيمارى در دهان مى چرخاند542.علل الشرائع بإسناده عن الحسين بن عليّ عن أخيه الحامام على عليه السلام _ در نكوهش دنيا و يادكرد مردى كه براى ايشان مقدارى شيرينى آورد _ :هر آينه دنياى شما در نزد من ، از برگى كه يك ملخ در دهانش مى جود ، بى ارزش تر، و از استخوان خوكى كه يك جذامى به دور مى افكند ، كثيف تر، و از حنظلى كه يك بيمار در دهان مى چرخاند و با نفرتْ آن را تُف مى كند ، به مذاق جانم تلخ تر است . پس چگونه بسته هايى را كه محكم بسته اى ، و شيرينى اى را كه گويا با آب دهان مار و يا استفراغ آن درست شده است ، بپذيرم؟! بار خدايا! من از دنيا رميده ام ، آن سان كه كره اسب از داغ كردنش مى رمد. من ستاره سُها را به او نشان مى دهم و او ماه را به من نشان مى دهد. (1)

من كه از برداشتن پَرِ كُركى افتاده از يك ماده اشتر جوان خوددارى مى كنم، [چگونه [شُترى را كه در آغلش بسته است ، ببلعم؟! آيا عقرب هاى زهرآگين را از سوراخشان بگيرم، يا مارهاى سمّى كشنده را در خوابگاه خويش ببندم؟! (2) رهايم كنيد تا از دنياى شما به نمك و چند گرده نانم بسنده كنم، كه با پروا كردن از خداوند ، اميد رهايى خويش دارم.

على را با نعمتى كه فنا مى پذيرد و لذّتى كه از معاصى بر مى خيزد ، چه كار؟ من و شيعيانم با چشمانى زردى گرفته و شكم هايى گود افتاده ، پروردگارمان را ملاقات خواهيم كرد : «و تا خدا كسانى را كه ايمان آورده اند ، خالص گرداند و كافران را نابود سازد» .

.


1- .اين جمله ، ضرب المثلى است براى كسى كه شما از او سؤالى مى كنى و او جوابى بى ربط به شما مى دهد (جمهرة الأمثال: ج 1 ص 117) . سُها ، ستاره اى بسيار كوچك و كم نور است و مردم به وسيله آن ، سوى چشم خود را امتحان مى كنند (لسان العرب : ج 14 ص 408 «سها»).
2- .به عبارت ديگر: آيا دست خويش در لانه عقرب هاى زهرآگين فرو برم، يا مارهاى كشنده در آستين بپرورم؟!

ص: 344

2 / 13أهوَنُ مِن عَفصَةٍ مَقِرَةٍ545.نثر الدرّ عن الإمام الحسين عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام _ في كِتابِهِ إلى عامِلِهِ عَلَى البَصرَة عُثمانَ بنِ حُنَيف _ :ألا وإنَّ لِكُلِّ مَأمومٍ إماما يَقتَدي بِهِ ، ويَستَضيءُ بِنورِ عِلمِهِ ، ألا وإنَّ إمامَكُم قَدِ اكتَفى مِن دُنياهُ بِطِمرَيهِ (1) ، ومِن طُعمِهِ (2) بِقُرصَيهِ ، ألا وإنَّكُم لا تَقدِرونَ عَلى ذلِكَ ، ولكِن أعينوني بِوَرَعٍ وَاجتِهادٍ ، وعِفَّةٍ وسَدادٍ . فَوَاللّهِ ما كَنَزتُ مِن دُنياكم تِبرا (3) ، ولاَ ادَّخَرتُ مِن غَنائِمِها وَفرا (4) ، ولا أعدَدتُ لِبالي ثَوبي طِمرا ، ولا حُزتُ مِن أرضِها شِبرا ، ولا أخَذتُ مِنهُ إلاّ كَقوتِ أتانٍ دَبِرَةٍ (5) ، ولَهِيَ في عَيني أوهى وأهوَنُ مِن عَفصَةٍ (6) مَقِرَةٍ (7) . (8) .


1- .الطِّمر : الثوب الخلق (المصباح المنير : ص 378 «طمرت») .
2- .الطُّعم : الطعام (المصباح المنير : ص 373 «طعمته») .
3- .التِّبر : هو الذهب والفضّة قبل أن يضربا دنانير ودراهم ، ومنهم من يجعله في الذهب أصلاً (النهاية : ج 1 ص 179 «تبر») .
4- .الوَفْر : المال الكثير (الصحاح : ج 2 ص 847 «وفر») .
5- .الأتان : الحمارة الاُنثى خاصّة (النهاية : ج1 ص21 «أتن») . وأتانٌ دبِرة : هي التي عُقِر ظَهرُها فَقلَّ أكلُها (شرح نهج البلاغة : ج16 ص207) .
6- .العَفْص : حمل شجرة البَلّوط ؛ تحمل سنةً بَلّوطا وسنةً عَفْصا (لسان العرب : ج 7 ص 55 «عفص») .
7- .مَقِرَ الشيء : صارَ مُرّا ، فهو شيءٌ مَقِرٌ . والمَقِرُ _ أيضا _ الصَّبِر (الصحاح : ج 2 ص 819 «مقر») .
8- .نهج البلاغة : الكتاب 45 .

ص: 345

2 / 13 بى ارزش تر از مازوى تلخ

2 / 13بى ارزش تر از مازوى تلخ548.كامل الزيارات عن هارون بن خارجة عن أبي عبد اللّهامام على عليه السلام _ در نامه اش به عثمان بن حنيف ، كارگزار ايشان در بصره _ :هان! هر پيروى را پيشوايى است كه به او اقتدا مى كند و از نور دانشش روشنايى مى گيرد. هان! پيشواى شما از دنياى خود به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان ، بسنده كرده است. البتّه شما توانايى اين كار را نداريد ؛ امّا با [در پيش گرفتن [پارسايى و سختكوشى [در كار و عبادت ] و پاك دامنى و راستى ، مرا يارى رسانيد.

به خدا سوگند كه از دنياى شما زر و سيمى نيندوختم، و از غنايم آن ، مالى فراوان پس انداز ننمودم، و بر دو جامه كهنه ام جامه اى نيفزودم، و از زمين آن ، يك وجب به دست نياوردم، و از خوراك آن جز به اندازه خوراك ماده الاغى ريش پشت برنگرفتم. دنيا در چشم من ، ناقابل تر و بى ارزش تر از يك دانه مازوى (1) تلخ است.

.


1- .برجستگى كروى شكلى به قطر دوازده تا سى سانتى متر كه تحت تأثير گزش حشره سينيپس گالاتنكتوريا (cynips gallaetinctoriae) بر روى جوانه هاى درخت بلوط مازو ، ايجاد مى شود. حشره مذكور براى تخم گذارى ، پوست درخت بلوط را سوراخ مى كند كه بر اثر آن ، مقدار زيادى از شيره درخت بيرون مى زند كه مازوسيوم ناميده مى شود. از مازو ، در صنعت ، براى تهيّه مركّب سياه و رنگ پارچه ها و در پزشكى به عنوان قابض استفاده مى شود (ر . ك : فرهنگ معين : «مازو»).

ص: 346

2 / 14حَميمٌ غَسّاقٌ وعَلقَمٌ زُعاقٌ وسَمُّ أفعى!551.ثواب الأعمال عن هارون بن خارجة عن أبي عبد اللّه عالإمام عليّ عليه السلام :وَاللّهِ ما دُنياكُم عِندي إلاّ كَسَفرٍ عَلى مَنهَلٍ حَلّوا ، إذ صاحَ بِهِم سائِقُهُم فَارتَحَلوا ، ولا لَذاذَتُها في عَيني إلاّ كَحَميمٍ أشرَبُهُ غَسّاقا (1) ، وعَلقَمٍ أتَجَرَّعُهُ زُعاقا (2) ، وسَمِّ أفعى اُسقاهُ دِهاقا (3) ، وقِلادَةٍ مِن نارٍ اُوهَقُها (4) خِناقا ، ولَقَد رَقَعتُ مِدرَعَتي هذِهِ حَتَّى استَحيَيتُ مِن راقِعِها ، وقالَ لي : اِقذِف بِها قَذفَ الاُتُنِ ؛ لا يَرتَضيها لِيَرقَعَها ، فَقُلتُ لَهُ : اُغرُب عَنّي ، فَعِندَ الصَّباحِ يَحمَدُ القَومُ السُّرى ، وتَنجَلي عَنّا عُلالاتُ الكَرى (5) . (6)2 / 15مُطَلَّقَةُ الأَكياسِ554.أعلام الدين عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ أنَّهُ قالَ لِرَجُلٍ _ ) الإمام عليّ عليه السلام :إنّي طَلَّقتُ الدُّنيا ثَلاثا بَتاتا لا رَجعَةَ لي فيها ، وألقَيتُ حَبلَها عَلى غارِبِها . (7)555.المعجم الكبير عن حبيب بن أبي ثابت :مروج الذَّهَب عن ضِرارِ بن ضَمرَة _ في وَصفِ عَلِيٍّ عليه السلام حَيثُ طَلَبَ مِنهُ مُعاوِيَة ذلِكَ _ :يَستَوحِشُ مِنَ الدُّنيا وزَهرَتِها ، ويَأنَسُ بِاللَّيلِ وظُلمَتِهِ ، وكَأَنّي بِهِ وقَد

أرخَى اللَّيلُ سُدولَهُ (8) ، وغارَت نُجومُهُ ، وهُوَ في مِحرابِهِ قابِضٌ عَلى لِحيَتِهِ يَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّليمِ (9) ، ويَبكي بُكاءَ الحَزينِ ، ويَقولُ :

يا دُنيا غُرّي غَيري ، ألي تَعَرَّضتِ ، أم إلَيَّ تَشَوَّفتِ (10) ؟ هَيهاتَ هَيهاتَ! لا حانَ حينُكِ ، قَد أَبَنتُكِ (11) ثَلاثا لا رَجعَةَ لي فيكِ . عُمُرُكِ قَصيرٌ ، وعَيشُكِ حَقيرٌ ، وخَطَرُكِ يَسيرٌ . آهِ مِن قِلَّةِ الزّادِ ، وبُعدِ السَّفَرِ ، ووَحشَةِ الطَّريقِ . (12) .


1- .الغَسَّاق _ بالتخفيف والتشديد _ : ما يسيل من صديد أهل النار وغُسالتهم (النهاية : ج 3 ص 366 «غسق») .
2- .الزُعاق : الماء المرّ الغليظ لا يطاق شربه (القاموس المحيط : ج 3 ص 241 «زعق») .
3- .دَهَق الماء : أفرغه إفراغا شديدا (القاموس المحيط : ج 3 ص 233 «دهق») .
4- .الوَهَق : حَبلٌ يُلقى في عنق الشخص يؤخذ به ويُوثَق ، وأصله للدوابّ (المصباح المنير : ص 674 «وهق») .
5- .مَثلٌ يُضرب للرجل يحتمل المشقّة رجاء الراحة (مجمع الأمثال : ج 2 ص 318 الرقم 2382) .
6- .الأماليللصدوق : ص 718 ح 988 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 40 ص 345 ح 29 .
7- .غرر الحكم : ح 3782 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 170 ح 3567 .
8- .سَدَلَ الثوبَ سَدْلاً : أرخاه ، وسَدَلَت سِترَها وشَعرَها (أساس البلاغة : ص 206 «سدل») .
9- .تَمَلْمَلَ : تَقلّبَ . والسَّلِيم : اللَّدِيغ (القاموس المحيط : ج 4 ص 52 «ملل» و ص 129 «سلم») .
10- .تَشوَّفَ : تَزَيَّنَ . وتَشَوّفَ للشيء : أي طَمَحَ بصرهُ إليه (النهاية : ج 2 ص 509 «شوف») .
11- .بانَتِ المرأة من زوجها : أي انفصلت عنه ووقع عليها طلاقُه . والطلاق البائن : هو الذي لا يملك الزوج فيه استرجاع المرأة إلاّ بعقدٍ جديد (النهاية : ج 1 ص 175 «بين») .
12- .مروج الذهب : ج 2 ص 433 ، الاستيعاب : ج 3 ص 209 ، شرح نهج البلاغة : ج 18 ص 225 وفيهما «باينتك ثلاثا» بدل «أبنتك ثلاثا» ، حلية الأولياء : ج 1 ص 84 ؛ نهج البلاغة : الحكمة 77 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 71 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 79 ، روضة الواعظين : ص 483 ، مشكاة الأنوار : ص 467 ح 1562 وفيها «قد طلّقتك ثلاثا» بدل «قد أبنتك ثلاثا» وكلّها نحوه ، كنز الفوائد : ج 2 ص 160 .

ص: 347

2 / 14 چركابه اى جوشان ، حنظلى شَرَنگين ، و زهر مار

2 / 15 مطلّقه زيركان

2 / 14چركابه اى جوشان ، حنظلى شَرَنگين ، و زهر مار558.سنن ابن ماجة عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها عليه الامام على عليه السلام :به خدا سوگند كه دنياى شما در نظر من نيست ، مگر به سان كاروانيانى كه در آبگاهى فرود آمده باشند و ناگهان كاروان سالارشان بانگ كوچ برآورد و آنها بكوچند، و خوشى هاى آن در نگاه من نيست ، مگر چونان چركابه جوشانى كه بنوشم، يا حنظلى شرنگين كه جرعه جرعه سر كشم، يا زهر مارى كه كاسه كاسه به كامم ريخته شود، يا گردنبند آتشينى كه به گردنم آويزند.

من ، اين تن پوش خود را چندان پينه زده ام كه ديگر از پينه دوز آن ، خجالت مى كشم. او به من گفت: «اين را همچون ماده الاغ ها به دور انداز» (1) و حاضر نشد كه آن را وصله كند. بدو گفتم: از من دور شو، كه در بامدادان، شبروانْ ستوده مى شوند و رنج بى خوابى از ما زدوده مى شود.2 / 15مطلّقه زيركان561.الخصال بإسناده عن الحسين بن عليّ عن عليّ بن أبي طامام على عليه السلام :من دنيا را سه طلاقه قطعى كرده ام كه ديگر مرا بدان رجوعى نيست، و ريسمانش را بر دوش آن افكنده ام.562.تاريخ أصبهان بإسناده عن الحسين بن عليّ بن أبي طالمروج الذهب _ به نقل از ضرار بن ضَمْره ، در پاسخ به درخواست معاويه براى توصيف امام على عليه السلام _ :از دنيا و زرق و برق آن ، گريزان بود و با شب و تاريكى آن ، انس داشت . گويا مى بينم در حالى كه شب ، پرده هايش را افكنده

و ستارگانش ناپديد شده اند ، او در محراب خويش محاسنش را به دست گرفته و چون مار گزيده به خود مى پيچد و به سان مصيبت زده مى گريد و مى گويد:

«اى دنيا! غير مرا بفريب. آيا خود را به من عرضه مى كنى، يا كه خويشتن را برايم مى آرايى؟ مباد، مباد كه آن روز برسد! من تو را سه طلاقه كرده ام ، كه مرا در آن رجوعى نيست. عمر تو كوتاه است، و عيشت حقير، و اهمّيتت ناچيز. آه از كمىِ توشه، و دورى سفر و تنهايى [در] راه.

.


1- .تشبيه به الاغ، از اين جهت است كه الاغ در خوددارى از حمل بار ناهموار ، بيش از هر چارپاى ديگرى عكس العمل نشان مى دهد و سعى مى كند بارش را بر زمين بيندازد.

ص: 348

563.حلية الأولياء بإسناده عن الحسين بن عليّ بن أبي طاالأمالي عن الأَصبَغ بن نُباتَة :دَخَلَ ضِرارُ بنُ ضَمرَةَ النَّهشَلِي عَلى مُعاوِيَةَ بنِ أبي سُفيانَ ، فَقالَ لَهُ : صِف لي عَلِيّا! قالَ : أوَتُعفيني ؟ فَقالَ : لا ، بَل صِفهُ لي . فَقالَ لَهُ ضِرار :

رَحِمَ اللّهُ عَلِيّا ، كانَ وَاللّهِ فينا كَأَحَدِنا ؛ يُدنينا إذا أتَيناهُ ، ويُجيبُنا إذا سَأَلناهُ ، ويُقَرِّبُنا إذا زُرناهُ ، لا يُغلَقُ لَهُ دونَنا بابٌ ، ولا يَحجُبُنا عَنهُ حاجِبٌ ، ونَحنُ وَاللّهِ مَعَ تَقريبِهِ لَنا وقُربِهِ مِنّا لا نُكَلِّمُهُ لِهَيبَتِهِ ، ولا نَبتَديهِ لِعَظَمَتِهِ ، فَإِذا تَبَسَّمَ فَعَن مِثلِ اللُّؤلُؤِ المَنظومِ .

فَقالَ مُعاوِيَة : زِدني مِن صِفَتِهِ ، فَقالَ ضِرارٌ :

رَحِمَ اللّهُ عَلِيّا ، كانَ وَاللّهِ طَويلَ السُّهادِ (1) ، قَليلَ الرُّقادِ ، يَتلو كِتابَ اللّهِ آناءَ (2) اللَّيلِ وأطرافَ النَّهارِ ، ويَجودُ لِلّهِ بِمُهجَتِهِ (3) ، ويَبوءُ إلَيهِ بِعَبرَتِهِ ، لا تُغلَقُ لَهُ السُّتورُ ، ولا يَدَّخِرُ عَنَّا البُدورَ (4) ، ولا يَستَلينُ الاِتِّكاءَ ، ولا يَستَخشِنُ الجَفاءَ .

ولَو رَأَيتَهُ إذ مُثِّلَ في مِحرابِهِ ، وقَد أرخَى اللَّيلُ سُدولَهُ ، وغارَت نُجومُهُ ، وهُوَ قابِضٌ عَلى لِحيَتِهِ يَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّليمِ ويَبكي بُكاءَ الحَزينِ ، وهُوَ يَقولُ : يا دُنيا ألي تَعَرَّضتِ ، أم إلَيَّ تَشَوَّقتِ ؟ هَيهاتَ هَيهاتَ! لا حاجَةَ لي فيكِ ، أبَنتُكِ ثَلاثا لا رَجعَةَ لي عَلَيكِ . ثُمَّ يَقولُ : واه واه لِبُعدِ السَّفَرِ وقِلَّةِ الزّادِ وخُشونَةِ الطَّريقِ !

فَبَكى مُعاوِيَة وقالَ : حَسبُكَ يا ضِرار ، كَذلِكَ كانَ وَاللّهِ عَلِي ، رَحِمَ اللّهُ أبَا الحَسَن . (5) .


1- .السُّهادُ : الأرق (الصحاح : ج 2 ص 492 «سهد») .
2- .آناء الليل : ساعاته (مفردات ألفاظ القرآن : ص 96 «أنا») .
3- .المُهجَة : الرُّوح (القاموس المحيط : ج 1 ص 208 «مهج») .
4- .البَدْرَة : كيسٌ فيه ألف أو عشرة آلاف ، والجمع : البُدور (لسان العرب : ج 4 ص 49 «بدر») .
5- .الأمالي للصدوق : ص 724 ح 990 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 14 ح 6 .

ص: 349

564.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :الأمالى صدوق _ به نقل از اصبغ بن نباته _ :ضرار بن ضَمره نَهشَلى بر معاوية بن ابى سفيان در آمد. معاويه به او گفت: على را برايم وصف كن!

ضرار گفت: مرا معاف بدار.

[معاويه] گفت: نمى دارم. او را برايم وصف كن!

ضرار گفت: رحمت خداوند بر على باد! به خدا سوگند كه او در ميان ما همچون يكى از ما بود. هر گاه به نزدش مى رفتيم ، ما را نزديك خود مى نشاند، و هر گاه از او چيزى مى پرسيديم ، پاسخمان مى داد، و هر گاه به ديدارش مى رفتيم ، ما را احترام مى نهاد. هرگز درِ خانه اش به روى ما بسته نمى شد، و هيچ دربانى نداشت كه ما را از ديدار او منع كند ؛ ليكن با وجود اين ارتباط نزديكى كه ميان ما با او بود، به خدا سوگند از هيبتى كه داشت ، با او سخن نمى گفتيم، و از شُكوهى كه داشت ، شروع [به گفتگو [نمى كرديم. هر گاه لبخند مى زد ، دندان هايش چون مرواريدهاى به رشته كشيده ، نمايان مى شد.

معاويه گفت: باز هم از اوصاف او برايم بگو!

ضرار گفت: رحمت خداوند بر على باد! به خدا سوگند كه او بيشتر شب را

به عبادت مى گذرانيد و كمتر مى خوابيد. در دل شب و هر بام و شام ، كتاب خدا را تلاوت مى كرد. به خاطر خدا جانبازى مى كرد، و به درگاه او اشك مى ريخت. پرده اى برايش افكنده نمى شد (و همواره مردم به او دسترس داشتند)، و هميان ها[ى درهم و دينار] را از ما پنهان نمى ساخت (همه بيت المال را ميان مردم تقسيم مى كرد). بر پشتىِ نرم تكيه نمى زد، و سختى ها[ى زندگى] را سخت به حساب نمى آورد.

كاش او را آن گاه كه شب ، پرده هايش را فرو افكنده بود و ستارگانش غروب كرده بودند ، مى ديدى كه در محرابش ايستاده و محاسن خويش را به دست گرفته است و چونان مارگزيده به خود مى پيچد و به سان مصيبت زده مى گريد و مى گويد: «اى دنيا ! آيا خود را به من عرضه مى كنى، يا آرزومند منى؟ هيهات ، هيهات! مرا به تو نيازى نيست. من تو را سه طلاقه كرده ام و ديگر مرا به تو رجوعى نيست» و سپس مى گويد: «آه، آه از درازى سفر، و كمى ره توشه، و ناهموارى راه».

در اين هنگام، معاويه گريست و گفت: بس است ، اى ضرار! به خدا سوگند كه على همين گونه بود. خدا ابو الحسن را رحمت كناد! .

ص: 350

راجع : ج 2 ص200 (طلِّقوا الدنيا ثلاثا) .

.

ص: 351

ر . ك : ج2 ص200 (دنيا را سه طلاقه كنيد)

.

ص: 352

الفصل الثالث : التحذير من الدّنيا3 / 1التَّحذيرُ مِنَ الاِغتِرارِ بِالدُّنياأ _ الدُّنيا خَضِرَةٌ حُلوَةٌ571.تاريخ اليعقوبي :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِحذَرُوا الدُّنيا ؛ فَإِنَّها خَضِرَةٌ (1) حُلوَةٌ . (2)572.بغية الطلب عن أحمد بن أبي القاسم عن أبيه :عنه صلى الله عليه و آله _ لِجرير _ :يا جَريرُ أسلِم تَسلَم ، يا جَرير أسلِم تَسلَم _ قالَها ثلاثا _ . . . يا جَريرُ اُحَذِّرُكَ الدُّنيا وحَلاوَةَ رَضاعِها ومَرارَةَ فِطامِها . (3)573.الاختصاص عن أبي جعفر عن عليّ بن الحسين عن الحسينعنه صلى الله عليه و آله :ألا إنَّ الدُّنيا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ ، فَرُبَّ مُتَخَوِّضٍ فِي الدُّنيا مِن مالِ اللّهِ ورَسولِهِ لَيسَ لَهُ يَومَ القِيامَةِ إلاَّ النّارُ . (4) .


1- .خَضِرَة : أي غَضّة ناعمة طريّة (النهاية : ج 2 ص 41 «خضر») .
2- .الزهد لابن حنبل : ص 18 عن مصعب بن سعد ، كنز العمّال : ج 3 ص 182 ح 6066 .
3- .تاريخ المدينة : ج2 ص568 ، الفردوس : ج 5 ص 409 ح 8576 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 3 ص 731 ح 8601 ؛ نزهة الناظر : ص 34 ح 104 وفيهما ذيله من «إنّى اُحذّرك الدنيا . . .» .
4- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 76 ح 6932 عن حمنة بنت جحش ، كنز العمّال : ج 6 ص 509 ح 16760 .

ص: 353

فصل سوم : بر حذر داشتن از دنيا

3 / 1 بر حذر داشتن از فريفته شدن به دنيا

الف _ دنيا خوش و شيرين است

فصل سوم: بر حذر داشتن از دنيا3 / 1بر حذر داشتن از فريفته شدن به دنياالف _ دنيا خوش و شيرين است578.الأمالي عن يحيى بن أبي القاسم عن الصادق جعفر بن مپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از دنيا بر حذر باشيد؛ چرا كه دنيا خوش و شيرين است.579.الفتوح ( _ بَعدَ ذِكرِ كِتابِ عُبَيدِ اللّه ِ بنِ زِيادٍ إ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به جرير _ :«اى جرير! اسلام بياور تا به سلامت مانى ، اسلام بياور تا به سلامت مانى» اين را سه بار فرمود . « . . .اى جرير! تو را از دنيا و شيرينى شير خوردن از آن (دستيابى به دنيا) و تلخى گرفته شدن از شير آن ، بر حذر مى دارم».580.تحف العقول عن الإمام الحسين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هان! دنيا شيرين و خوش است . پس، اى بسا كسى كه از مال خدا و پيامبر او خود را غرق دنيا مى كند ، امّا در روز قيامت ، او را جز آتش نيست.

.

ص: 354

581.نظم درر السمطين عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الدُّنيا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ ، فَمَن أصابَ مِنها شَيئا مِن حِلِّهِ فَذاكَ الَّذي يُبارَكُ لَهُ فيهِ ، وكَم مِن مُتَخَوِّضٍ في مالِ اللّهِ ومالِ رَسولِهِ لَهُ النّارُ يَومَ القِيامَةِ . (1)582.نزهة الناظر :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الدُّنيا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ ، وإنَّ اللّهَ مُستَخلِفُكُم فيها فَيَنظُرُ كَيفَ تَعمَلونَ ، فَاتَّقُوا الدُّنيا وَاتَّقُوا النِّساءَ . (2)583.المطالب العالية عن الحسين بن عليّ عليه السلام عنعنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الدُّنيا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ ، فَمَنِ اتَّقى فيها وأصلَحَ ، وإلاّ فَهُوَ كَالآكِلِ ولا يَشبَعُ ، فَبُعدُ النّاسِ كَبُعدِ الكَوكَبَينِ (3) ، أحَدُهُما يَطلُعُ مِنَ المَشرِقِ ، وَالآخَرُ يَغيبُ بِالمَغرِبِ . (4)584.تهذيب الكمال عن ابن عون عن الحسين عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :لاَءَنَا في فِتنَةِ السَّرّاءِ أخوَفُ عَلَيكُم مِن فِتنَةِ الضَّرّاءِ ، إنَّكُم قَدِ ابتُليتُم بِفِتنَةِ الضَّرّاءِ فَصَبَرتُم ، وإنَّ الدُّنيا خَضِرَةٌ حُلوَةٌ . (5)585.مكارم الأخلاق عن إسماعيل بن يسار :صحيح البخاري عن أبي سعيد الخُدري :إنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله قامَ عَلَى المِنبَرِ ، فَقالَ : إنَّما

أخشى عَلَيكُم مِن بَعدي ما يُفتَحُ عَلَيكُم مِن بَرَكاتِ الأَرضِ . ثُمَّ ذَكَرَ زَهرَةَ الدُّنيا ، فَبَدَأَ بِإِحداهُما وثَنّى بِالاُخرى ، فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ : يا رَسولَ اللّه ، أوَ يَأتِي الخَيرُ بِالشَّرِّ؟ فَسَكَتَ عَنهُ النَّبِي صلى الله عليه و آله ، قُلنا : يوحى إلَيهِ ، وسَكَتَ النّاسُ كَأَنَّ عَلى رُؤُوسِهِمُ الطَّيرَ ، ثُمَّ إنَّهُ مَسَحَ عَن وَجهِهِ الرُّحَضاءَ (6) ، فَقالَ :

أينَ السّائِلُ آنِفا ، أوَ خَيرٌ هُوَ؟! _ ثَلاثا _ إنَّ الخَيرَ لا يَأتي إلاّ بِالخَيرِ ، وإنَّهُ كُلُّ ما يُنبِتُ الرَّبيعُ ما يَقتُلُ حَبَطا (7) أو يُلِمُّ (8) ، إلاّ آكِلَةَ الخَضِرِ كُلَّما أكَلَت ، حَتّى إذَا امتَلاَءَت خاصِرَتاهَا استَقبَلَتِ الشَّمسَ ، فَثَلَطَت (9) وبالَت ثُمَّ رَتَعَت ، وإنَّ هذَا المالَ خَضِرَةٌ حُلوَةٌ ، ونِعَم صاحِبُ المُسلِمِ لِمَن أخَذَهُ بِحَقِّهِ فَجَعَلَهُ في سَبيلِ اللّهِ وَاليَتامى وَالمَساكينِ ، ومَن لَم يَأخُذهُ بِحَقِّهِ فَهُوَ كَالآكِلِ الَّذي لا يَشبَعُ ، ويَكونُ عَلَيهِ شَهيدا يَومَ القِيامَةِ . (10) .


1- .المعجم الكبير : ج 24 ص 341 ح 851 عن عمرة بنت الحارث بن أبي ضرار ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 280 ح 10306 ، كنز العمّال : ج 3 ص 201 ح 6166 .
2- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2098 ح 99 ، سنن الترمذي : ج 4 ص 483 ح 2191 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1325 ح 4000 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 39 ح 11143 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 551 ح 8543 ، السنن الكبرى : ج 7 ص 147 ح 13523 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 278 ح 10301 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 3 ص 210 ح 6197 .
3- .أراد _ واللّه ُ أعلم _ الكواكب التي جَعلها اللّه تعالى منازلَ للقمر ، كما قال : «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَ_هُ مَنَازِلَ» وهي التي تسمّى : الأنواء ، فإنّ أحدهما لا يغيب في المغرب غدوةً حتّى يطلع رقيبه في المشرق غدوة ، فهما لا يلتقيان ولا يتقاربان ، فكذلك اختلاف أحوال أهل الدنيا في حظوظهم ومكاسبهم لا يتقارب ؛ قاهرٌ ومقهورٌ ، ومحرومٌ ومرزوق ، ومُعافى ومبتلى ، وأشباه ذلك (أمثال الحديث للرامهرمزي : ص 53) .
4- .مسند أبي يعلى (طبعة دارالثقافة العربيّة) : ج 13 ص 15 ح 7099 عن ميمونة ، كنز العمّال : ج 3 ص 210 ح 6200 نقلاً عن الأسندة للرامهرمزي نحوه .
5- .مسند أبي يعلى : ج 1 ص 364 ح 776 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 280 ح 10308 ، مسند البزّار : ج 3 ص 367 ح 1168 وفيه «في السرّاء» بدل «في فتنة السرّاء» ، حلية الأولياء : ج 1 ص 93 وكلّها عن سعد بن أبي وقّاص ، كنز العمّال : ج 3 ص 257 ح 6431 .
6- .الرُّحَضَاء : هو عَرَق يغسل الجلد لكثرته (النهاية : ج 2 ص 208 «رحض») .
7- .حَبَطَ حَبْطا : هَدَرَ (المصباح المنير : ص 118 «حبط») .
8- .ما يُقتل حبطا أو يُلمّ : أي يقرب من ذلك (القاموس المحيط : ج 4 ص 177 «لمّ») .
9- .ثلط الثور والبعير والصبيّ : سلح رقيقا (القاموس المحيط : ج 2 ص 353 «ثلط») . والسَّلْح للطائر وغيره كالتغوّط من الإنسان (اُنظر المصباح المنير : ص 284 «سلح») .
10- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1045 ح 2687 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 729 ح 123 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1323 ح 3995 ، سنن النسائي : ج 5 ص 90 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 16 ح 11035 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 281 ح 5710 كلّها نحوه .

ص: 355

586.الهداية الكبرى عن سيف بن عميرة التمّار عن أبي عبدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا شيرين و خوش است. پس ، هر كه به چيزى از دنيا از راه حلال دست يابد، خداوند در آن به او بركت مى دهد، و اى بسا تصرف كننده در مال خدا و مال پيامبر او كه در روز قيامت برايش آتش است.587.تاريخ الطبري عن عقبة بن سمعان :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا شيرين و خوش است. خداوند ، شما را در آن جانشين قرار داده است تا ببيند كه چگونه عمل مى كنيد. پس، از دنيا [زدگى] و زن [بارگى [پروا كنيد.588.الفتوح :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا شيرين و خوش است. پس، هر كه در آن تقوا پيشه كند و كار شايسته انجام دهد[ ، رستگار مى گردد]، وگرنه همانند كسى خواهد بود كه مى خورد و سير نمى شود. پس، دورى مردم [از دنيا و سير شدن از آن ،] چون دورى دو ستاره اى است كه يكى از شرق طلوع مى كند و [در همان زمان ، [ديگرى غروب مى كند. (1)589.الفتوح :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من از آزمايش در رفاه ، براى شما بيشتر مى ترسم تا آزمايش در سختى. شما به آزمايش در سختى آزموده شديد و صبر كرديد ؛ امّا دنيا خوش و شيرين است.590.كنز الفوائد عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ أنَّهُ قالَ يَوما لاِبنِ عَبّاسٍ _ ) صحيح البخارى _ به نقل از ابو سعيد خُدرى _ :پيامبر خدا بر منبر ايستاد و فرمود: «ترس من براى شما بعد از رفتنم ، باز شدنِ درِ بركت هاى زمين به

روى شماست». سپس از ناز و نعمت هاى دنيا ياد كرد و يكى پس از ديگرى ، آنها را برشمرد.

مردى برخاست و گفت: اى پيامبر خدا! آيا خير (مال و ثروت دنيا) ، شر مى آورد؟

پيامبر صلى الله عليه و آله جوابش را نداد.

گفتيم: «به او وحى مى شود» و مردم ، چنان آرام گرفتند كه گويى پرنده روى سر آنان نشسته است (كوچك ترين تكانى نمى خوردند).

پيامبر صلى الله عليه و آله سپس صورتش را كه خيس عرق شده بود، با دست ، پاك كرد و سه بار فرمود: «كجاست آن پرسنده؟ آيا آن ، خير است؟! خير ، جز خير نمى آورد. علف هايى كه در بهار مى رويند ، [خورنده خويش را] مى كُشند يا تا آستانه كُشته شدن مى برند ، مگر آن حيوانى را كه خاشاك بخورد. چنين حيوانى مى خورد تا آن كه معده اش پر مى شود و سپس در آفتاب ، دراز مى كشد و بعد ، ريقى مى زند و ادرارى مى كند و دوباره مى چرد. اين مال و ثروت [دنيا [دل پذير و شيرين است و براى مسلمانى كه به اندازه حقّ خود از آن برگيرد و آن را در راه خدا و براى يتيمان و مستمندان خرج كند ، نيكو رفيقى است ؛ امّا كسى كه بيش از حقّش از آن برگيرد ، همانند خورنده اى سيرى ناپذير است، و آن مال [كه به ناحق برداشته شده ،] در روز قيامت ، عليه او گواهى مى دهد». .


1- .مراد پيامبر صلى الله عليه و آله از «دورى دو ستاره...» _ البتّه خدا داناتر است _ ستاره هايى هستند كه [در بيست و هشت شب هر ماه ،] منزلگاه هاى ماه اند و«انواء» نام گرفته اند ، همان گونه كه خداوند فرموده است: «براى ماه ، منزلگاه هايى مقدّر كرديم» (يس : آيه 39) . هر يكى از آن دو ستاره ، صبحگاهان غروب نمى كند ، مگر اين كه ستاره ديگر در مشرق طلوع كند. اين دو ، نه به همديگر مى رسند و نه به يكديگر نزديك مى شوند. چنين است اختلاف احوال اهل دنيا در برخوردارى و درآمدهايشان ، كه به هم نزديك نمى شوند ؛ اختلاف ميان زير سلطه و مسلّط، برخوردار و محروم، در آسايش و گرفتار ، و مانند اينها .

ص: 356

591.الأمالي بإسناده عن سيّد الشهداء الحسين بن عليّ بنالإمام الباقر عليه السلام :إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام لَمَّا انقَضَتِ القِصَّةُ فيما بَينَهُ وبَينَ طَلحَة وَالزُّبَير وعائِشَة بِالبَصرَة ، صَعِدَ المِنبَرَ فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ وصَلّى عَلى رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ قالَ :

يا أيُّهَا النّاسُ ، إنَّ الدُّنيا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ ، تَفتِنُ النّاسَ بِالشَّهَواتِ وتُزَيِّنُ لَهُم بِعاجِلِها ... . (1) .


1- .الكافي : ج 8 ص 256 ح 368 عن سلام بن المستنير ، بحار الأنوار : ج 32 ص 233 ح 186 .

ص: 357

592.تاريخ أصبهان عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها الحسينامام باقر عليه السلام :امير مؤمنان عليه السلام پس از آن كه ماجراى ميان او و ميان طلحه و زبير و عايشه در بصره [در جنگ جمل] خاتمه يافت ، بر منبر رفت و حمد و ثناى الهى گفت و بر پيامبر خدا درود فرستاد . آن گاه فرمود: «اى مردم! دنيا شيرين و خوش است. مردم را با خواست ها[ى دنيوى [مى فريبد، و ظاهر خويش را براى آنان مى آرايد. .

ص: 358

593.دعائم الإسلام :الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام: فيما وَعَظَ اللّهُ بِهِ عيسى عليه السلام . . . : يا عيسى ، إنَّ الدُّنيا حُلوَةٌ ، وإنَّمَا استَعمَلتُكَ فيها ، فَجانِب مِنها ما حَذَّرتُكَ ، وخُذ مِنها ما أعطَيتُكَ عَفوا (1) . (2)ب _ الدُّنيا سَحّارَةٌ595.الفردوس عن الحسين بن عليّ عليه السلام عن رسول اللرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِحذَرُوا الدُّنيا ؛ فَإِنَّها أسحَرُ مِن هاروتَ وماروتَ . (3)596.أعلام الدين عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :قالَ أخي عيسى عليه السلام : مَعاشِرَ الحَوارِيّين ، احذَرُوا الدُّنيا لا تَسحَركُم ، لَهِيَ وَاللّهِ أشَدُّ سِحرا مِن هاروت وماروت ، وَاعلَموا أنَّ الدُّنيا مُدبِرَةٌ وَالآخِرَةَ مُقبِلَةٌ ، وإنَّ لِكُلِّ واحِدٍ مِنهُما بَنينَ ، فَكونوا مِن أبناءِ الآخِرَةِ دونَ بَنِي الدُّنيا ؛ فَإِنَّ اليَومَ عَمَلٌ ولا حِسابَ ، وغَدا الحِسابُ ولا عَمَلَ . (4)ج _ الدُّنيا شَبَكَةُ الشَّيطانِ598.تحف العقول :الإمام عليّ عليه السلام :اِحذَرِ الدُّنيا ؛ فَإِنَّها شَبَكَةُ الشَّيطانِ ومَفسَدَةُ الإِيمانِ . (5) .


1- .العَفوُ : أحلُّ المال وأطيبُه ، وخيارُ الشيء وأجودُه ، والفضلُ والمعروف (القاموس المحيط : ج 4 ص 364 «عفو») .
2- .الكافي : ج 8 ص 131 _ 140 ح 103 ، تحف العقول : ص 500 من دون إسنادٍ إلى المعصوم ، الأمالي للصدوق : ص 613 ح 842 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام بزيادة «لتطيعني» بعد «فيها» ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 145 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 14 ص 298 ح 14 .
3- .شُعب الإيمان : ج 7 ص 339 ح 10504 ، ذمّ الدنيا لابن أبي الدنيا : ص 54 ح 132 كلاهما عن أبي الدرداء الرهاوي ، نوادر الاُصول : ج 1 ص 75 ، تفسير القرطبي : ج 2 ص 53 كلاهما عن عبد اللّه بن بشر [ بسر [المازني وفيهما «اتّقوا الدنيا ، فوالذي نفسي بيده إنّها لأسحر» ، إحياء علوم الدين : ج 3 ص 301 ، كنز العمّال : ج 3 ص 182 ح 6065 ؛ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 131 .
4- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 244 نقلاً عن الخطيب عن ابن عمر .
5- .غرر الحكم : ح 2608 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 104 ح 2340 .

ص: 359

ب _ دنيا افسونگر است
ج _ دنيا، دام شيطان است

599.نثر الدرّ عن الإمام الحسين عليه السلام :الكافي _ به نقل از على بن اسباط ، از ائمّه عليهم السلام_ : از پندهاى خداوند به عيسى آن بود كه: «... اى عيسى! دنيا شيرين است، و من تو را در آن به كار گرفته ام . پس، دنيا از آنچه تو را بر حذر داشته ام ، دورى كن، و در آن آنچه را كه از روى بخشش عطايت كرده ام ، برگير (1) ».ب _ دنيا افسونگر است601.تحف العقول :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از دنيا حذر كنيد؛ چرا كه از هاروت و ماروت (2) هم افسونگرتر است.602.المناقب والمثالب عن الحسين بن عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برادرم عيسى عليه السلام گفت: «اى گروه حواريان! به هوش باشيد كه دنيا شما را افسون نكند. به خدا سوگند كه دنيا افسونگرتر از هاروت و ماروت است. بدانيد كه دنيا رفتنى است و آخرت ، آمدنى، و براى هر يك از آن دو ، فرزندانى است. پس شما از فرزندان آخرت باشيد ، نه فرزندان دنيا؛ زيرا امروز ، روز عمل است نه حساب، و فردا روز حسابرسى است نه عمل».ج _ دنيا، دام شيطان است604.عيون أخبار الرضا بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه اامام على عليه السلام :از دنيا بر حذر باش؛ چرا كه دام شيطان و تباه كننده ايمان است.

.


1- .يا: از آنچه از دنيا عطايت كرده ام ، پاك ترين و حلال ترين آن را برگير.
2- .مشهور ، اين است كه هاروت و ماروت : دو فرشته بوده اند كه به مردم بابل ، سحر مى آموخته اند تا سحر ساحرانى را كه مى كوشيدند با سحر زندگى مردم را مختل سازند، باطل نمايند. از ظاهر آيه 102 سوره بقره نيز همين استفاده مى شود . (م)

ص: 360

د _ الدُّنيا غَدّارَةٌ غَرّارَةٌ مَكّارَةٌ خَدّاعَةٌ606.مكارم الأخلاق بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلالإمام عليّ عليه السلام :اِحذَرُوا الدُّنيا ؛ فَإِنَّها غَدّارَةٌ غَرّارَةٌ خَدوعٌ ، مُعطِيَةٌ مَنوعٌ ، ومُلبِسَةٌ نَزوعٌ . (1)607.المعجم الكبير عن بشر بن غالب عن الإمام الحسين عليعنه عليه السلام :اِحذَروا هذِهِ الدُّنيَا الخَدّاعَةَ الغَرّارَةَ ، الَّتي قَد تزََيَّنَت بِحُلِيِّها ، وفَتَنَت بِغُرورِها ، وغَرَّت بِآمالِها ، وتَشَوَّفَت لِخُطّابِها ، فَأَصبَحَت كَالعَروسِ المَجلُوَّةِ ، وَالعُيونُ إلَيها ناظِرَةٌ ، وَالنُّفوسُ بِها مَشغوفَةٌ ، وَالقُلوبُ إلَيها تائِقَةٌ ، وهِيَ لاِءَزواجِها كُلِّهِم قاتِلَةٌ ، فَلاَ الباقي بِالماضي مُعتَبِرٌ ، ولاَ الآخِرُ بِسوءِ أثَرِها عَلَى الأَوَّلِ مُزدَجِرٌ ، ولاَ اللَّبيبُ (2) فيها بِالتَّجارِبِ مُنتَفِعٌ . (3)608.المحاسن عن بشير بن غالب :عنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا خَدّاعَةٌ صَرّاعَةٌ ، مَكّارَةٌ غَرّارَةٌ سَحّارَةٌ ، أنهارُها لامِعَةٌ ، وثَمَراتُها يانِعَةٌ ، ظاهِرُها سُرورٌ ، وباطِنُها غُرورٌ ، تَأكُلُكُم بِأَضراسِ المَنايا ، وتُبيرُكُم (4) بِإِتلافِ الرَّزايا ، لَهُم بِها أولادُ المَوتِ ، وآثَروا زينَتَها فَطَلَبوا رُتبَتَها ... .

دارَت عَلَيكُم بِصُروفها ، ورَمَتكُم بِسِهامِ حُتوفِها (5) ، فَهِيَ تَنزِعُ أرواحَكُم نَزعا ، وأنتُم تَجمَعونَ لَها جَمعا ، لِلمَوتِ تولَدونَ ، وإلَى القُبورِ تُنقَلونَ ، وعَلَى التُّرابِ تُنَوَّمونَ ، وإلَى الدّودِ تُسَلَّمونَ ، وإلَى الحِسابِ تُبعَثونَ . (6)609.المحاسن عن سدير :عنه عليه السلام :مَن راقَهُ زِبرِجُ (7) الدُّنيا مَلَكَتهُ الخُدَعُ . (8) .


1- .نهج البلاغة : الخطبة 230 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 83 ح 46 .
2- .اللَّبِيبُ : العاقِلُ (الصحاح : ج 1 ص 216 «لبب») .
3- .دستور معالم الحكم : ص 37 ؛ بحار الأنوار : ج 73 ص 108 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ .
4- .المُبِير : أي المهلك ، يُسرف في إهلاك الناس (النهاية : ج 1 ص 161 «بور») .
5- .الحَتف : الموت ، والجمع حُتوف (الصحاح : ج 4 ص 1340 «حتف») .
6- .الأمالي للطوسي : ص 652 ح 1353 عن شريح القاضي ، بحار الأنوار : ج 77 ص 371 ح 35 .
7- .الزِبرِجُ : الزينةُ من وَشيٍ أو جوهر أو نحو ذلك (الصحاح : ج 1 ص 318 «زبرج») .
8- .غرر الحكم : ح 8170 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 443 ح 7763 .

ص: 361

د _ دنيا خيانت پيشه، فريبنده، نيرنگباز و حيله گر است

د _ دنيا خيانت پيشه، فريبنده، نيرنگباز و حيله گر است611.تحف العقول :امام على عليه السلام :از دنيا حذر كنيد؛ (چرا كه خيانتكار ، فريبنده ، حيله گر، عطاكننده و دريغ ورزنده، و پوشاننده و برهنه كننده است.612.الجعفريّات بإسناده عن عليّ بن الحسين عن أبيه عليهامام على عليه السلام :از اين دنياى حيله گر فريبنده ، بر حذر باشيد؛ دنيايى كه خويشتن را با زيورهايش آراسته، و با فريبايى اش مفتون مى سازد، و با آرزوهايش مى فريبد، و براى خواستگارانش خودآرايى مى كند، و همچون عروس نقاب بركشيده اى شده است كه چشم ها بدو خيره گشته، و جان ها شيدايش شده، و دل ها شيفته اش گرديده اند ، و در حالى كه او قاتل همه شوهران خويش است ، نه شوهران آينده از شوهران گذشته عبرت مى گيرند، و نه بدرفتارى او با اوّلى ، عامل بازدارنده آخرى است، و نه خردمند از اين تجربه ها سود مى برد.613.تاريخ دمشق عن عبد الرحمن بن كثير عن جعفر بن محمّدامام على عليه السلام :دنيا، حيله گر است و به خاك افكن و نيرنگباز و فريبنده و افسونگر. جويبارهايش درخشان، و ميوه هايش رسيده اند و ظاهرش خوش ، و باطنش پوچ است. با دندان هاى مرگ ، شما را مى خورد، و با بلاهاى ويرانگرش نابودتان مى كند. مردم در دنيا براى مرگ ، زاده مى شوند، با اين حال ، زينت دنيا را برگزيدند و جاه آن را طلبيدند.

نادان مردى است آن مرد كه شيفته لذّت هاى دنيا شد، و به شادى آن دل خوش كرد، و از خيانت آن آسوده خاطر گشت. دنيا با مصيبت هايش شما را در ميان گرفته، و با تيرهاى مرگش شما را نشانه رفته است. او پيوسته جان هاى شما را مى ستاند و شما پيوسته براى او [ثروت] گرد مى آوريد. براى مرگ ، زاده مى شويد، و به سوى گورها مى برندتان، و در بستر خاك مى خوابانندتان، و به دست كِرم ها مى سپارندتان، و براى حسابرسى برانگيخته خواهيد شد.614.تحف العقول عن الإمام الحسين عليه السلام :امام على عليه السلام :هر كه زيور دنيا ، او را خوش آيد، فريب ها [ى دنيا [اختياردار او خواهند گشت.

.

ص: 362

615.نثر الدرّ عن الإمام الحسين عليه السلام :بحار الأنوار _ في ذِكرِ صُحُفِ إدريسَ عليه السلام _ :الصَّحيفَةُ الثّانِيَةُ وَالعِشرونَ «صَحيفَةُ الدُّنيا» : تَفَكَّروا في هذِهِ الدُّنيَا الَّتي تَفتِنُ بِزِبرِجِ زَخاريفِها ، وتَخدَعُ بِحَلاوَةِ تَصاريفِها، ولَذّاتُها شَبيهَةٌ بِنَورِ (1) الوَردِ المَحفوفِ بِالشَّوكِ الكَثيرِ ، فَهُوَ مادامَ زاهِرا يَروقُ العُيونَ ويَسُرُّ النُّفوسَ ، وهُوَ مَعَ ذلِكَ مُمتَنِعٌ بِالشَّوكِ المُقَرِّحِ يَدَ مُتَناوِلِهِ ، فَإِذا مَضَت ساعاتٌ قَليلَةٌ ، اِنتَثَرَ الزَّهرُ وبَقِيَ الشَّوكُ ، كَذلِكَ الدُّنيَا الخائِنَةُ الفانِيَةُ ، فَإِنَّ حَياتَها مُتَعَقَّبٌ بِالمَوتِ ، وشَبابَها صائِرٌ إلَى الهَرَمِ ، وصِحَّتَها مَحفوفَةٌ بِالمَرَضِ ، وغِناها مَتبوعٌ بِالفَقرِ ، ومُلكَها مَعرَضٌ لِلزَّوالِ ، وعِزَّها مَقرونٌ بِالذُّلِّ ، ولَذّاتِها مُكَدَّرَةٌ بِالشَّوائِبِ (2) ، وشَهَواتِها مُمتَزِجَةٌ بِمَضَضِ النَّوائِبِ ، شَرُّها مَحضٌ ، وخَيرُها مُمتَزِجٌ ، مَن حُبِيَ (3) مِنها بِشَيءٍ مِن شَهَواتِها لَم يَخلُ مِن غُصَصِ مَراراتِها ، وخَوفِ عُقوباتِها ، وخَشيَةِ تَبِعاتِها ، وما يَعرِضُ فِي الحالِ مِن آفاتِها .

هذِهِ حالٌ فازَ مَن سَعِدَ بِها ، فَما تَقولُ فيمَن لَم يَحظَ بِطائِلٍ مِنهَا ! الصَّحيحُ فيها يَخافُ السُّقمَ ، وَالغَنِيُّ يَخشَى الفَقرَ ، وَالشّابُّ يَتَوَقَّعُ الهَرَمَ ، وَالحَيُّ ينَتَظِرُ المَوتَ ، مَنِ اعتَمَدَ عَلَيها وَاستَنامَ إلَيها كانَ مِثلَ المُستَنِدِ إلى جَبَلٍ شاهِقٍ مِنَ الثَّلجِ ؛ يَعظُمُ فِي العُيونِ عَرضُهُ وطولُهُ وسَمكُهُ ، فَإِذا أشرَقَت شَمسُ الصَّيفِ عَلَيهِ ذابَ غَفلَةً وسالَ ، وبَقِيَ المُستَنِدُ إلَيهِ وَالمُستَذري (4) لَهُ بِالعَراءِ ، فَكَذلِكَ مَصيرُ هذِهِ الدُّنيا إلى زَوالٍ وَاضمِحلالٍ ، وَانتِقالٍ إلى دارٍ غَيرِها ، لا يُقبَلُ فيها إلاَّ الإِيمانُ ، ولا يَنفَعُ فيها إلاَّ العَمَلُ الصّالِحُ ، ولا يُتَخَلَّصُ فيها إلاّ بِرَحمَةِ اللّهِ ، مَن

هَلَكَ فيها هَوى ، ومَن فازَ فيها عَلا ، وهِيَ مُختَلِفَةٌ دائِمَةٌ . (5) .


1- .النَّورُ : زهر النبت (المصباح المنير : ص 629 «نور») .
2- .الشوائب : الأقذار والأدناس (الصحاح : ج 1 ص 159 «شوب») .
3- .حباه يحبوه : أي أعطاه (الصحاح : ج 6 ص 2308 «حبا») .
4- .استذْريتُ بفلان : أي التجأتُ إليه وصرتُ في كنفه (الصحاح : ج 6 ص 2345 «ذرا») .
5- .بحار الأنوار : ج 95 ص 468 .

ص: 363

616.المعجم الكبير عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها الحسينبحار الأنوار _ در يادكرد صُحُف ادريس عليه السلام _ :صحيفه بيست و دوم ، «صحيفه دنيا»ست: انديشه كنيد درباره اين دنيايى كه با زيورهايش مفتون مى سازد، و با شيرين كارى هايش مى فريبد، و لذّت هايش به غنچه گُلى مى ماند كه خار بسيار ، آن را در ميان گرفته است. چنين گُلى ، تا زمانى كه شاداب است ، چشم نواز و جان افزاست، و با اين حال، در ميان خارهايى است كه دستِ چيننده اش را زخم مى كنند. و چون اندك ساعاتى بگذرد، گل ، پرپر مى شود و خار مى ماند.

دنياى خيانت پيشه ناپايدار نيز چنين است . زندگى اش مرگ در پى دارد، جوانى اش به پيرى مى انجامد، سلامتش با بيمارى ، در ميان گرفته شده است، دارايى اش نادارى در پى دارد، مُلكش در معرض زوال است، عزّتش با ذلّت همراه است، خوشى هايش با ناخالصى ها آميخته است، خواهش هايش آميخته با رنج بلاهاست، بدى هايش خالص است، و خوبى هايش آميخته . هر كه چيزى از خواهش هاى دنيوى به وى داده شود ، از اندوه تلخى هاى آن و ترس ازكيفرهاى آن و بيم پيامدهايش، و آفاتى كه در حالْ دامنگيرش مى شود، بركنار نيست.

اين ، حال كسى است كه از آن برخوردار شده است. حال ، درباره كسى كه بهره اى از آن نبرده است ، چه مى گويى؟ تن درست ، در دنيا از بيمارى مى ترسد، دارا از نادار شدن مى هراسد، جوان ، نگران پيرى است، و زنده ، چشم به راه مرگ است. هر كه به دنيا تكيه كند و بدان دل خوش نمايد ، چونان كسى است كه به كوه بلندى از يخ و برف ، تكيه كرده است. پهنا و درازا و ستبرى چنين كوهى ، به چشم ، بزرگ مى آيد ؛ امّا چون آفتاب تموز بر آن بتابد ، به ناگاه آب مى شود و روان مى گردد، و آن كه بدان تكيه كرده و در پناهش در آمده است ، بى پشت و پناه مى ماند. حالِ اين دنيا نيز چنين است: حركت به سوى زوال و فروپاشى، و منتقل شدن به سرايى ديگر كه در آن جا ،

تنها ايمان پذيرفته مى شود، و فقط كار نيك سود مى بخشد، و تنها با رحمت خدا نجات مى توان يافت. هر كه در اين سراىْ بازنده شود ، [به دوزخ [سقوط مى كند، و هر كه برنده شود ، [به درجات عالى بهشت] بالا مى رود. .

ص: 364

ه _ الدُّنيا عَدُوَّةُ أولِياءِ اللّهِ وأعدائِهِ618.تحف العقول عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ لِرَجُلٍ اغتابَ عِندَهُ رَجُلاً _ ) الإمام عليّ عليه السلام :اِحذَرُوا الدُّنيا ؛ فَإِنَّها عَدُوَّةُ أولِياءِ اللّهِ وعَدُوَّةُ أعدائِهِ ، أمّا أولِياؤُهُ فَغَمَّتهُم ، وأمّا أعداؤُهُ فَغَرَّتهُم . (1)و _ اِحذَرُوا الدُّنيَا الحَذَرَ كُلَّهُ620.المناقب والمثالب عن الحسين بن عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :اِحذَرُوا الدُّنيَا الحَذَرَ كُلَّهُ ، وضَعوا عَنكُم ثِقَلَ هُمومِها لِما تَيَقَّنتُم لِوَشكِ زَوالِها ، وكونوا أسَرَّ ما تَكونونَ فيها أحذَرَ ما تَكونونَ لَها ، فَإِنَّ طالِبَها كُلَّمَا اطمَأَنَّ مِنها إلى سُرورٍ أشخَصَهُ عَنها مَكروهٌ ، وكُلَّمَا اغتَبَطَ مِنها بِإِقبالٍ نَغَّصَهُ (2) عَنها إدبارٌ ، وكُلَّما ثَبَتَت عَلَيهِ مِنها رِجلاً (3) طَوَت عَنهُ كَشحا (4) ، فَالسّارُّ فيها غارٌّ ، وَالنّافِعُ فيها ضارٌّ ، وُصِلَ رَخاؤُها بِالبَلاءِ ، وجُعِلَ بَقاؤُها إلَى الفَناءِ ، فَرَحُها مَشوبٌ بِالحُزنِ ، وآخِرُ هُمومِها إلَى الوَهنِ . (5)621.دلائل الإمامة بإسناده عن الحسين عليه السلام عن اُعنه عليه السلام :اِحذَروها حَذَرَ الشَّفيقِ النّاصِحِ ، وَالمُجِدِّ الكادِحِ . (6)622.نثر الدرّ :عنه عليه السلام _ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _ :قالَ اللّهُ تَعالى : . . . يا أحمَد ، احذَر أن تَكونَ مِثلَ الصَّبِيِّ إذا نَظَرَ إلَى الأَخضَرِ وَالأَصفَرِ [ أحَبَّهُ ] (7) ، وإذا اُعطِيَ شَيئا

مِنَ الحُلوِ وَالحامِضِ اغتَرَّ بِهِ . (8) .


1- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 115 .
2- .نَغَّصَه : كَدّرَهُ (القاموس المحيط : ج 2 ص 321 «نغص») .
3- .كذا في المصدر والصحيح «كلما ثبتت عليها منه رجلٌ» .
4- .طوى فلان عنّي كشحه : إذا قطعك وعاداك (الصحاح : ج 1 ص 399 «كشح») .
5- .بحار الأنوار : ج 73 ص 109 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 161 .
7- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
8- .إرشاد القلوب : ص 199 _ 200 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 22 ح 6 .

ص: 365

ه _ دنيا، دشمن دوستان و دشمنان خداست
و _ از دنيا كاملاً بر حذر باشيد

ه _ دنيا، دشمن دوستان و دشمنان خداست624.نثر الدرّ عن الإمام الحسين عليه السلام :امام على عليه السلام :از دنيا بر حذر باشيد؛ چرا كه هم دشمن دوستان خداست و هم دشمن دشمنان او . دشمن دوستان اوست ؛ چون غمگينشان مى سازد، و دشمن دشمنان اوست ؛ چون فريبشان مى دهد.و _ از دنيا كاملاً بر حذر باشيد626.معاني الأخبار عن شريح بن هانى ء عن الحسين عليه ال ( _ لَمّا سَأَلَهُ أبوهُ عَنِ الفَقرِ _ ) امام على عليه السلام :از دنيا كاملاً بر حذر باشيد و بار اندوه هاى آن را از دوش خويش برداريد؛ چون يقين داريد كه به زودى از شما جدا مى شود، و آن گاه كه بيش از هر زمان ديگر در دنيا شاديد، بيش از هميشه از آن بر حذر باشيد؛ چرا كه طالبِ دنيا هر گاه به شادى اى از آن دل گرم شود ، پيشامدى ناگوار ، او را از آن شادى خارج مى سازند، و هر گاه با اقبالى از دنيا شادمان شود، ادبارى از آن ، شادىِ او را به كامش تلخ مى گرداند، و هر گاه دنيا گامى براى او بردارد ، گامى به او پشت مى كند. پس، شادكننده دنيا فريبنده است، و سودمندِ آن ، زيانمند. آسايشش به گرفتارى پيوسته است، بودنش به نابودى واگذار شده است ، شادى اش با اندوه ، آميخته است، و غم هايش به ناتوانى مى انجامد.627.الخصال بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :از دنيا حذر كنيد ، همچون حذر كردن دلسوز خيرخواه، و كوشاى رنجبر.628.الكافي عن أبي حمزة الثمالي عن أبي جعفر عليه السلاامام على عليه السلام _ در يادكرد معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _ :خداى متعال فرمود: «... اى احمد ! بپرهيز از اين كه چون كودك باشى كه هر گاه چشمش به سبز و زردى (چيزى رنگارنگ) مى افتد[ ، آن را مى خواهد]، و هر گاه شيرينى و ترشى به او داده

مى شود، فريب مى خورد». (1)

.


1- .واژه هاى ميان قلاّب را از بحار الأنوار افزوده ايم.

ص: 366

ز _ اِتَّقوا غُرورَ الدُّنيا630.الفردوس عن الحسين بن عليّ عليه السلام عن رسول اللالإمام عليّ عليه السلام :اِتَّقوا غُرورَ الدُّنيا ؛ فَإِنَّها تَستَرجِعُ أبدا ما خَدَعَت بِهِ مِنَ المَحاسِنِ ، وتُزعِجُ (1) المُطمَئِنَّ إلَيها وَالقاطِنَ (2) . (3)631.المناقب عن إسماعيل بن رجاء وعمرو بن شعيب :عنه عليه السلام :فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الحَياةُ الدُّنيا ، فَإِنَّما أنتُم فيها سَفرٌ حُلولٌ ، المَوتُ بِكُم نُزولٌ ، تَنتَضِلُ (4) فيكُم مَناياهُ ، وتَمضي بِأَخبارِكُم مَطاياهُ ، إلى دارِ الثَّوابِ وَالعِقابِ وَالجَزاءِ وَالحِسابِ . (5)632.شرح الأخبار عن رجاء :عنه عليه السلام :لا يَغُرَّنَّكُم كَثرَةُ ما يُعجِبُكُم فيها ، لِقِلَّةِ ما يَصحَبُكُم منها . (6)633.نثر الدرّ عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه عليه السلام :لا يَغُرَّنَّكُم ما أصبَحَ فيهِ أهلُ الغُرورِ ، فَإِنَّما هُوَ ظِلٌّ مَمدودٌ إلى أجَلٍ مَعدودٍ . (7)634.المعجم الكبير عن يحيى بن سعيد عن عليّ بن الحسين ععنه عليه السلام :عِبادَ اللّهِ ، لا تَغُرَّنَّكُمُ الحَياةُ الدُّنيا ، فَإِنَّها دارٌ بِالبَلاءِ مَحفوفَةٌ ، وبِالفَناءِ مَعروفَةٌ ، وبِالغَدرِ مَوصوفَةٌ ، وكُلُّ مافيها إلى زَوالٍ ، وهِيَ بَينَ أهلِها دُوَلٌ وسِجالٌ (8) ، لَن يَسلَمَ مِن شَرِّها نُزّالُها ؛ بَينا أهلُها في رَجاءٍ وسُرورٍ إذ هُم مِنها

في بَلاءٍ وغُرورٍ .

العَيشُ فيها مَذمومٌ ، وَالرَّخاءُ فيها لا يَدومُ ، وإنَّما أهلُها فيها أغراضٌ مُستَهدَفَةٌ ، تَرميهِم بِسِهامِها ، وتَقضِمُهُم بِحِمامِها (9) . (10) .


1- .يقال : أزعَجتُ فلانا عن مَوضِعِهِ ؛ إذا أزَلتَهُ عنه (اُنظر المصباح المنير : ص253 «زعج») .
2- .قَطَن بالمكان : أقام به فهو قاطِن (المصباح المنير : ص 509 «قطن») .
3- .غرر الحكم : ح 2562 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 88 ح 2099 .
4- .يقال : انتَضَل القومُ وتناضَلوا : أي رمَوا للسَّبْق (النهاية : ج 5 ص 72 «نضل») .
5- .الكافي : ج 8 ص 172 ح 193 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 149 وفيه «ينتصل» و «بأخياركم» بدل «تنتضل» و «بأخباركم» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 348 ح 30 ؛ مطالب السؤول : ص 51 نحوه .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 103 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 118 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ ؛ مطالب السؤول : ص 51 .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 89 .
8- .سِجَال : أي مرّة لنا ومرّة علينا (النهاية : ج 2 ص 344 «سجل») .
9- .الحِمامُ : قَدَرُ الموت (الصحاح : ج 5 ص 1906 «حمم») .
10- .تاريخ دمشق : ج 42 ص 500 عن عبد اللّه بن صالح العجلي عن أبيه ، تذكرة الخواصّ : ص 123 ، المناقب للخوارزمي : ص 370 ح 389 كلاهما عن عبد اللّه بن صالح العجلي عن رجل من بني شيبان ، دستور معالم الحكم : ص 36 نحوه ، كنز العمّال : ج 16 ص 201 ح 44224 ؛ نهج البلاغة : الخطبة 226 نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 117 ح 109 .

ص: 367

ز _ از فريب دنيا بترسيد

ز _ از فريب دنيا بترسيد636.تنبيه الخواطر عن الإمام الحسين عليه السلام :امام على عليه السلام :از فريب دنيا بترسيد زيرا دنيا هميشه آنچه را كه فريبكارانه داده است ، پس مى گيرد، و كسى را كه آسوده خاطر در آن اقامت گزيده است ، مى راند.637.منية المريد عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ لِرَجُلٍ قالَ لَهُ : اِجلِس حَتّى نَتَناظَرَ فِ ) امام على عليه السلام :زنهار كه زندگى دنيا ، شما را نفريبد! شما در دنيا مسافرانى هستيد كه اُتراق كرده ايد . مرگ نيز در ميان شما منزل گزيده است ؛ شما را آماج تيرهاى خود كرده است، و مركب هاى آن ، خبرهاى شما را به سراى ثواب و عقاب و سزا و حساب مى برند.638.كنز الفوائد عن الإمام الحسين عليه السلام ( _ مِمّا قالَهُ يَوما لاِبنِ عَبّاسٍ _ ) امام على عليه السلام :زنهار كه جاذبه هاى فراوان دنيا شما را نفريبند ؛ چرا كه از دنيا ، اندكى (كفنى) با خود مى بريد!639.كشف الغمّة عن الإمام الحسين عليه السلام :امام على عليه السلام :زنهار كه برخوردارى فريب خوردگان [دنيا] شما را نفريبد؛ زيرا آن همه، در حقيقت، سايه اى است كه تا مدّتى محدود ادامه مى يابد!640.الكافي عن محمّد بن عليّ بن جعفر عن الرضا عليه السامام على عليه السلام :اى بندگان خدا! زنهار كه زندگى دنيا شما را نفريبد . دنيا ، سرايى است كه بلا از هر سو آن را در ميان گرفته است، و به نابودى معروف است، و بى وفايى ، صفت آن است. هر آنچه در دنياست ، رو به زوال است، و آن ، ميان اهلش به نوبت مى چرخد و هر روز به كام يكى است. ساكنانش هرگز از گزند او در امان نيستند ؛ گاه در اميد و شادمانى به سر مى برند و گاه در رنج و ناكامى.

زندگىِ آن ، نكوهيده [و نامطلوب] است، و آسايشش دوام ندارد. مردم دنيا ، در آن هدف هاى نشانه رفته اى هستند كه دنيا تيرهايش را به سوى آنان مى افكند، و با مرگ خُردشان مى كند.

.

ص: 368

641.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عن أمير المؤمنيعنه عليه السلام :غُرورُ الدُّنيا يَصرَعُ . (1)642.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عن عليّ عليهمااعنه عليه السلام :مَنِ اغتَرَّ بِالدُّنيا اغتَرَّ بِالمُنى . (2)ح _ اِتَّقُوا الرَّغبَةَ فِي الدُّنيا644.كشف الريبة عن عبد اللّه بن سليمان النوفلي عن جعفرالإمام عليّ عليه السلام :يا أسرَى الرَّغبَةِ أقصِروا ؛ فَإِنَّ المُعَرِّجَ عَلَى الدُّنيا لا يَروعُهُ مِنها إلاّ صَريفُ (3) أنيابِ الحَدَثانِ (4) . (5)645.مستدرك الوسائل :عنه عليه السلام :إيّاكَ أن يَنزِلَ بِكَ المَوتُ وأنتَ آبِقٌ (6) مِن رَبِّكَ في طَلَبِ الدُّنيا . (7)646.تنبيه الخواطر :عنه عليه السلام :إنَّكُم إن رَغِبتُم فِي الدُّنيا أفنَيتُم أعمارَكُم فيما لا تَبقَونَ لَهُ ولا يَبقى لَكُم . (8) .


1- .غرر الحكم : ح 6387 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 347 ح 5872 .
2- .غرر الحكم : ح 8351 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 455 ح 8206 .
3- .الصريف : صرير الباب ، و صرير ناب البعير (تاج العروس : ج 12 ص 320 «صرف») .
4- .الحَدَثان من الدهر : نُوَبُه وما يحدث منه كحوادثه ، واحدُها حادِث (تاج العروس : ج 3 ص 190 «حدث») .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 359 ، غرر الحكم : ح 10994 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 73 ح 27 .
6- .أبَقَ العبدُ : هَرَبَ (النهاية : ج 1 ص 15 «أبق») .
7- .نهج البلاغة : الكتاب 69 ، غرر الحكم : ح 2398 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 98 ح 2262 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 509 ح 707 .
8- .غرر الحكم : ح 3848 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 175 ح 3634 .

ص: 369

ح _ از دل بستگى به دنيا بپرهيزيد

647.معاني الأخبار عن الحسين بن عليّ بن أبي طالب عليهمامام على عليه السلام :فريب دنيا [آدمى را] به خاك مى افكند.648.الخصال عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها عليه السلام :امام على عليه السلام :هر كه فريب دنيا را بخورد ، فريب آرزوها را خورده است.ح _ از دل بستگى به دنيا بپرهيزيد650.تحف العقول عن الإمام الحسين عليه السلام :امام على عليه السلام :اى اسيران خواهش ها! كوتاه بياييد؛ زيرا دنياگرايان را تنها غژ غژ نيش هاى [هيولاى] مصائب روزگار ، از دنيا مى ترساند.651.عيون أخبار الرضا بإسناده عن الحسين بن عليّ عن عليامام على عليه السلام :مبادا مرگ ، در حالى به سراغت بيايد كه تو از پروردگار خويش گريخته اى و در طلب دنيايى!652.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :شما اگر دنياخواهى پيشه كنيد ، عمر خويش را در راه چيزى صرف كرده ايد كه نه شما براى آن مى مانيد و نه آن براى شما مى ماند.

.

ص: 370

653.مكارم الأخلاق عن الحسين بن عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :الرَّغبَةُ فِي الدُّنيا توجِبُ المَقتَ (1) . (2)راجع : ج2 ص162 (الفصل الخامس : إرشادات لتحصيل الزهد) .

3 / 2التَّحذيرُ مِن لَذّاتِ الدُّنياأ _ لَذّاتُها آلامٌ658.طبّ الأئمّة بإسناده عن الحسين بن عليّ بن أبي طالبالإمام عليّ عليه السلام :صِحَّةُ الدُّنيا أسقامٌ ، ولَذّاتُها آلامٌ . (3)ب _ لَذّاتُها تَنغيصٌ660.المعجم الكبير عن بشر بن عبد اللّه الخثعمي عن محمّالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الدُّنيا مَعكوسَةٌ مَنكوسَةٌ ، لَذّاتُها تَنغيصٌ ومَواهِبُها تَغصيصٌ (4) ، وعَيشُها عَناءٌ وبَقاؤُها فَناءٌ ، تَجمَحُ بِطالِبِها وتُردي راكِبَها ، وتَخونُ الواثِقَ بِها وتُزعِجُ المُطمَئِنَّ إلَيها ، وإنَّ جَمعَها إلَى انصِداعٍ ووَصلَها إلَى انقِطاعٍ . (5)ج _ عَذبُها اُجاجٌ662.عيون أخبار الرضا بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه االإمام عليّ عليه السلام _ في وَصفِ الدُّنيا _ :سُلطانُها دُوَلٌ (6) ، وعَيشُها رَنِقٌ (7) ، وعَذبُها اُجاجٌ (8) ، وحُلوُها صَبِرٌ (9) ، وغِذاؤُها سِمامٌ، وأسبابُها رِمامٌ، حَيُّها بِعَرَضِ مَوتٍ،

وصَحيحُها بِعَرَضِ سُقمٍ ، مُلكُها مَسلوبٌ ، وعَزيزُها مَغلوبٌ ، ومَوفورُها مَنكوبٌ ، وجارُها مَحروبٌ (10) . (11) .


1- .المَقْت : أشدّ البُغض (النهاية : ج 4 ص 346 «مقت») .
2- .غرر الحكم : ح 1201 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 19 ح 83 .
3- .غرر الحكم : ح 5811 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 303 ح 5400 .
4- .الغُصّة : ما غصّ به الإنسان من طعام أو غيظ (المصباح المنير : ص 448 «غصص») .
5- .غرر الحكم : ح 3661 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 145 ح 3225 .
6- .تَداوَلَ القومُ الشيء تَداوُلاً : هو حصولُه في يدِ هذا تارةً وفي يدِ هذا اُخرى ، والاسم : الدُّولَة ، والجمع دُوَلٌ (المصباح المنير : ص 203 «دول») .
7- .عَيْشٌ رَنِق : أي كَدِرٌ (الصحاح : ج 4 ص 1485 «رنق») .
8- .الاُجاج : الماء الشديد الملوحة (النهاية : ج 1 ص 25 «أجج») .
9- .الصَّبِرْ _ بكسر الباء _ : الدواء المرّ (الصحاح : ج 2 ص 707 «صبر») .
10- .المَحرُوبُ : المسلوبُ المنهوبُ (النهاية : ج 1 ص 358 «حرب») .
11- .نهج البلاغة : الخطبة 111 ، تحف العقول : ص 181 نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 114 ح 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ .

ص: 371

3 / 2 بر حذر داشتن از لذّت هاى دنيا

الف _ لذّت هاى دنيا رنج اند
ب _ لذّت هاى دنيا تيرگى آورند
ج _ گواراى دنيا ، شور است

663.المعجم الصغير بإسناده عن الحسين بن عليّ عن عليّ بامام على عليه السلام :دنياخواهى ، موجب دشمنى مى شود.ر . ك : ج2 ص163 (فصل پنجم: رهنمودهايى براى رسيدن به زهد) .

3 / 2بر حذر داشتن از لذّت هاى دنياالف _ لذّت هاى دنيا رنج اند668.دعائم الإسلام عن الإمام الحسين عليه السلام :امام على عليه السلام :تن درستى دنيا ، بيمارى است و لذّت هايش ، دردند.ب _ لذّت هاى دنيا تيرگى آورند670.كنز العمّال عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها عن جدّهاامام على عليه السلام :همانا دنيا وارونه و باژگونه است: خوشى هايش تيرگى مى آورند و بخشش هايش اندوه مى آورند (/ گلوگيرند) ، و زندگى اش رنج است و بقايش فنا. جوينده خود را بى اختيار مى برد، و سوار خويش را به خاك هلاكت مى افكند. به كسى كه به او اعتماد كند ، خيانت مى ورزد و كسى را كه بدان آرام گيرد ، بى قرار (پريشان خاطر) مى سازد. اتحاد آن ، به پراكندگى مى انجامد و پيوندش ، به جدايى.ج _ گواراى دنيا ، شور است672.الفردوس عن الحسين بن عليّ عليه السلام عن رسول اللامام على عليه السلام _ در توصيف دنيا _ :قدرتش نوبتى است، عيشش تيره است، گوارايش شور است، شيرينش تلخ است، غذايش زهر است، ريسمان هايش پوسيده است، زنده اش دست خوش مرگ است، سالمش در معرض بيمارى

است ، دارايى اش از كف رفتنى است، قدرتمندش شكست خوردنى است ، ثروتمندش اسير [رنج و گرفتارى] است، و پناهنده به آن ، تاراج شونده است.

.

ص: 372

د _ عِزُّها ذُلٌّ674.الأمالي بإسناده عن الإمام الشهيد الحسين بن عليّ عالإمام عليّ عليه السلام _ في ذَمِّ الدُّنيا _ :عِزُّها ذُلٌّ ، وجِدُّها هَزلٌ ، وعُلُوُّها سُفلٌ . (1)675.النوادر بإسناده عن الحسين عليه السلام :عنه عليه السلام :كَثرَةُ الدُّنيا قِلَّةٌ ، وعِزُّها ذِلَّةٌ ، وزَخارِفُها مُضِلَّةٌ ، ومَواهِبُها فِتنَةٌ . (2)676.الخصال بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :سُلطانُ الدُّنيا ذُلٌّ ، وعُلُوُّها سُفلٌ . (3)ه _ لَذَّتُها غُصَّةُ الآخِرَةِ678.الكافي عن أبي حمزة الثمالي عن أبي جعفر عليه السلاالإمام عليّ عليه السلام :مَا التَذَّ أحَدٌ مِنَ الدُّنيا لَذَّةً إلاّ كانَت لَهُ يَومَ القِيامَةِ غُصَّةٌ . (4)679.الكافي عن أبي حمزة عن أبي جَعفَرٍ عليه السلام :عنه عليه السلام :لِلمُستَحلي لَذَّةَ الدُّنيا غُصَّةٌ . (5)680.حلية الأولياء بإسناده عن الحسين بن عليّ عن عليّ عرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أكثَرَ النّاسِ فِي الدُّنيا شِبَعا أكثَرُهُم جوعا يَومَ القِيامَةِ . (6) .


1- .نهج البلاغة : الخطبة 191 ، غرر الحكم : ح 3446 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 145 ح 3232 وص 150 ح 3294 .
2- .غرر الحكم : ح 7125 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 390 ح 6610 .
3- .غرر الحكم : ح 5570 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 283 ح 5095 .
4- .غرر الحكم : ح 9618 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 480 ح 8816 .
5- .غرر الحكم : ح 7333 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 404 ح 6823 ، مستدرك الوسائل : ج 11 ص 346 ح 13217 .
6- .عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 39 ح 113 عن داوود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، الأمالي للطوسي : ص 346 ح 715 عن سلمان ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 232 ح 130 عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام عن أبي جحيفة عنه صلى الله عليه و آله ، عدّة الداعي : ص 74 وليس فيه «في الدنيا» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 99 ح 84 ؛ سنن الترمذي : ج 4 ص 649 ح 2478 عن ابن عمر ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1112 ح 3351 عن سلمان وفيهما «أطولهم» بدل «أكثرهم» ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 135 ح 7140 عن أبي جحيفة ، كنز العمّال : ج 3 ص 200 ح 6163 .

ص: 373

د _ عزّت دنيا ، خوارى است
ه _ خوشى دنيا ، اندوه آخرت است

د _ عزّت دنيا ، خوارى است682.الكافي عن الفضل بن أبي قرّة عن أبي عبد اللّه عليهامام على عليه السلام _ در نكوهش دنيا _ :عزّتش خوارى، و جدّى اش شوخى ، و بلندى اش پستى است.683.محاضرات الاُدباء :امام على عليه السلام :زيادِ دنيا اندك است، و عزّتش خوارى، و زيورهايش گم راه كننده، ودِهِش هايش مايه گرفتارى.684.مقتل الحسين :امام على عليه السلام :قدرت دنيا ، خوارى است و بلندى اش ، پستى.ه _ خوشى دنيا ، اندوه آخرت است686.مستدرك الوسائل :امام على عليه السلام :هيچ كس از دنيا لذّتى نمى چشد ، مگر آن كه در روز قيامت ، مايه اندوه او مى گردد (/گلوگير او مى شود).687.كتاب من لا يحضره الفقيه بإسناده عن الحسين بن عليّ ( _ لَمّا قيلَ لَهُ : كَيفَ أصبَحتَ يَابنَ رَسولِ ا ) امام على عليه السلام :آن كه لذّت دنيا را شيرين يابد ، به اندوه گرفتار مى آيد.688.عيون أخبار الرضا بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه اپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سيرترينِ مردم در دنيا، گرسنه ترينِ آنها در روز قيامت است.

.

ص: 374

689.الأمالي بإسناده عن الحسين عن أبيه علي بن أبي طالبعنه صلى الله عليه و آله :ألا يا رُبَّ نَفسٍ طاعِمَةٍ ناعِمَةٍ فِي الدُّنيا ، جائِعَةٍ عارِيَةٍ يَومَ القِيامَةِ . (1)690.بحار الأنوار :عيسى عليه السلام _ لِلحَوارِيّين _ :بِقَدرِ ما تَنصَبونَ (2) هاهُنا تَستَريحونَ هاهُنا ، وبِقَدرِ ما تَستَريحونَ هاهُنا تَنصَبونَ هاهُنا . (3)و _ حَلاوَتُها مَرارَةُ الآخِرَةِ692.كشف الغمّة عن أبي جعفر محمّد بن عليّ عن أبيه عن جرسول اللّه صلى الله عليه و آله :حُلوَةُ الدُّنيا مُرَّةُ الآخِرَةِ ، ومُرَّةُ الدُّنيا حُلوَةُ الآخِرَةِ . (4)693.تاريخ بغداد بإسناده عن الحسين عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :مَرارَةُ الدُّنيا حَلاوَةُ الآخِرَةِ ، وحَلاوَةُ الدُّنيا مَرارَةُ الآخِرَةِ . (5)694.الخصال بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :حَلاوَةُ الدُّنيا توجِبُ مَرارَةَ الآخِرَةِ وسوءَ العُقبى . (6)695.طبّ الأئمّة بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلامعيسى عليه السلام _ لِلحَوارِيّين _ :يا مَعشَرَ الحَوارِيّين ، كُلوا خُبزَ الشَّعيرِ ونَباتَ الأَرضِ وَالماءَ القَراحَ (7) ، وإيّاكُم وخُبزَ البُرِّ (8) ؛ فَإِنَّكُم لا تَقومونَ بِشُكرِهِ ، وَاعلَموا أنَّ

حَلاوَةَ الدُّنيا مَرارَةُ الآخِرَةِ ، وأشَدَّ مَرارَةِ الدُّنيا حَلاوَةُ الآخِرَةِ . (9) .


1- .شُعب الإيمان : ج 2 ص 170 ح 1461 ، الطبقات الكبرى : ج 7 ص 423 كلاهما عن أبي البجير ، مسند الشهاب : ج 2 ص 308 ح 1423 عن ابن البجير ، كنز العمّال : ج 15 ص 883 ح 43502 ؛ عدّة الداعي : ص 109 ، إرشاد القلوب : ص 157 وفيهما «كاسية» بدل «طاعمة» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 321 ح 38 .
2- .نَصِبَ الرجل : تعب (الصحاح : ج 1 ص 225 «نصب») .
3- .الدرّ المنثور : ج 2 ص 206 نقلاً عن ابن حنبل عن وهب .
4- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 448 ح 22962 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 345 ح 7861 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 288 ح 10336 ، المعجم الكبير : ج 3 ص 291 ح 3438 ، مسند الشاميّين : ج 2 ص 86 ح 963 كلّها عن أبي مالك الأشعري ، كنز العمّال : ج 3 ص 192 ح 6115 .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 251 ، روضة الواعظين : ص 483 ، غرر الحكم : ح9793 وفيه صدره ، بحار الأنوار : ج 73 ص 131 ح 135 .
6- .غرر الحكم : ح 4881 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 232 ح 4436 .
7- .القَرَاحُ : الماء الذي لم يخالطه شيء يُطيَّب به (النهاية : ج 4 ص 36 «قرح») .
8- .البُرّ : الحِنطَة (لسان العرب : ج 4 ص 55 «برر») .
9- .الدرّ المنثور : ج 2 ص 205 نقلاً عن أحمد عن عطاء الأزرق ، البداية والنهاية : ج 2 ص 88 عن ابن عمر نحوه وليس فيه «أشدّ» .

ص: 375

و _ شيرينى دنيا ، تلخى آخرت است

696.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عن أمير المؤمنيپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هان! اى بسا انسان سير و نازپرورده در دنيا كه روز قيامت ، گرسنه و برهنه است.697.الكافي عن عبد اللّه بن الوليد الجعفي عن رجل عن أبعيسى عليه السلام _ به حواريان _ :به اندازه اى كه در اين جا خسته مى شويد ، در آن جا (آخرت) مى آساييد، و به اندازه اى كه در اين جا مى آساييد ، در آن جا به خستگى مى افتيد.و _ شيرينى دنيا ، تلخى آخرت است699.المعجم الكبير بإسناده عن عليّ بن حسين عليه السلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيرينى دنيا ، تلخى آخرت است و تلخى دنيا ، شيرينى آخرت.700.تهذيب الأحكام عن عليّ بن شعيب عن الإمام الصادق علامام على عليه السلام :تلخى دنيا ، شيرينى آخرت است و شيرينى دنيا ، تلخى آخرت.701.الكافي عن أبي شِهاب :امام على عليه السلام :شيرينى دنيا ، موجب تلخى آخرت و بدى عاقبت مى شود.702.الأمالي عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه العيسى عليه السلام _ به حواريان _ :اى گروه حواريان! نان جوين و گياه زمين و آب بى مزه (1) بخوريد و از خوردن نان گندم پرهيز كنيد؛ چرا كه شما از عهده شُكرش برنمى آييد. و بدانيد كه شيرينى دنيا ، تلخى آخرت است، و بدترين

تلخى دنيا ، شيرينى آخرت است.

.


1- .آبى كه خالص است و طعم دهنده اى به آن افزوده نشده است.

ص: 376

ز _ ثَروَتُها فَقرُ الآخِرَةِ704.الفردوس عن الحسين بن عليّ عليه السلام عن رسول اللالإمام عليّ عليه السلام :ثَروَةُ الدُّنيا فَقرُ الآخِرَةِ . (1)705.الإرشاد ( _ في ذِكرِ خُروجِ الحُسَينِ عليه السلام مِنَ المَ ) عنه عليه السلام :ما زادَ فِي الدُّنيا نَقَصَ فِي الآخِرَةِ . ما نَقَصَ مِن الدُّنيا زادَ فِي الآخِرَةِ . (2)706.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه عليه السلام :أغنَى النّاسِ فِي الآخِرَةِ أفقَرُهُم فِي الدُّنيا . أوفَرُ النّاسِ حَظّا مِنَ الآخِرَةِ أقَلُّهُم حَظّا مِنَ الدُّنيا . (3)707.تحف العقول عن الإمام الحسين عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :إنّا لَنُحِبُّ الدُّنيا وألاّ نُعطاها خَيرٌ لَنا ، وما اُعطِيَ أحَدٌ مِنها شَيئا إلاّ نَقَصَ مِن حَظِّهِ فِي الآخِرَةِ . (4)708.كتاب من لا يحضره الفقيه بإسناده عن عليّ بن الحسينرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أعطَى اللّهُ عَبدا مُؤمِنا حَظّا مِنَ الدُّنيا إلاّ مَشوبا (5) بِتَكديرٍ ؛ لِئَلاّ يَكونَ ذلِكَ حَظَّهُ مِن ثَوابِ اللّهِ ، ولِيُكمِلَ اللّهُ لَهُ صَفوَ عَيشِ الآخِرَةِ . (6)709.الأمالي عن هرثمة بن أبي مسلم :عنه صلى الله عليه و آله :لا يَشغَلَنَّكَ طَلَبُ دُنياكَ عَن طَلَبِ دينِكَ ؛ فَإِنَّ طالِبَ الدُّنيا رُبَّما أدرَكَ فَهَلَكَ بِما أدرَكَ ، ورُبَّما فاتَهُ فَهَلَكَ بِما فاتَهُ .

الأَكثَرونَ فِي الدُّنيا هُمُ الأَقَلّونَ فِي الآخِرَةِ إلاّ مَن قالَ : هكَذا ، وهكَذا _ وحَثا بِيَدِهِ _ .

وما اُعطِيَ أحَدٌ مِنَ الدُّنيا شَيئا إلاّ كانَ أنقَصَ مِن حَقِّهِ فِي الآخِرَةِ ، حَتّى سُلَيمانُ بنُ داودَ عليه السلام فَإِنَّهُ آخِرُ مَن يَدخُلُ الجَنَّةَ مِنَ الأَنبِياء ؛ لِما اُعطِيَ مِنَ الدُّنيا ، ورَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ حُبُّ الدُّنيا . (7) .


1- .غرر الحكم : ح 4705 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 217 ح 4267 .
2- .غرر الحكم : ح 9619 و 9620 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 480 ح 8817 و 8818 .
3- .غرر الحكم : ح 3221 و 3222 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 115 ح 2554 وص 122 ح 2780 .
4- .الزهد للحسين بن سعيد : ص51 ح138 عن أبي يعقوب ، الأمالي للطوسي : ص662 ح1381، مستطرفات السرائر: ص40 ح6 ، تنبيه الخواطر : ج2 ص79 كلّها عن عبداللّه بن أبي يعفور ، عدّة الداعي : ص100 نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 127 ح130 .
5- .الشَّوبُ : الخَلْطُ (الصحاح : ج 1 ص 158 «شوب») .
6- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 47 .
7- .تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 96 .

ص: 377

ز _ ثروت دنيا ، فقر آخرت است

ز _ ثروت دنيا ، فقر آخرت است711.ثواب الأعمال عن عمرو بن قيس المشرقي :امام على عليه السلام :ثروت دنيا، فقر آخرت است.712.الأمالي عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد عنامام على عليه السلام :آنچه در دنيا مى افزايد ، در آخرت مى كاهد، و آنچه در دنيا مى كاهد ، در آخرت مى افزايد.713.الإرشاد :امام على عليه السلام :توانگرترينِ مردم در آخرت ، درويش ترينِ آنان در دنياست، و بهره مندترينِ مردم از آخرت ، كم بهره ترينِ آنان از دنياست.714.الفتوح :امام صادق عليه السلام :ما البتّه دنيا را دوست داريم ؛ امّا اين كه به ما داده نمى شود ، برايمان بهتر است .به هيچ كس چيزى از دنيا داده نشد، مگر آن كه از بهره او در آخرت كم شد.715.الخصال بإسناده عن الحسين عن أبيه عليّ بن أبي طالبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند به هيچ بنده مؤمنى بهره اى از دنيا نداد ، مگر آميخته با تيرگى، تا آن ، سهم او از پاداش خداوند [در آخرت [نباشد، و تا خداوند ، زلالى زندگى آخرت را برايش كامل گرداند.716.اُسد الغابة بإسناده عن الحسين عن أبيه عليّ بن أبيپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«زنهار، كه طلب دنيايت ، تو را از طلب دينت باز مدارد؛ چرا كه طالب دنيا ، گاه [به مطلوبش [مى رسد و با همانچه بدان رسيده است ، نابود مى شود، و گاه نمى رسد و همانچه بدان نرسيده است ، مايه هلاكت او مى گردد!

آنان كه در دنيا داراترند ، در آخرت نادارترند ، مگر كسى كه چنين و چنان كند»

و با دستش پراكند . (1)

«به هيچ كس چيزى از دنيا داده نشد ، مگر آن كه از حقّ او در آخرت كاست، حتّى سليمان بن داوود عليه السلام . او به خاطر دنيايى كه به وى داده شد، آخرين پيامبرى است كه وارد بهشت مى شود. ريشه (/سرآمدِ) هر خطايى ، دنيادوستى است».

.


1- .بدين معنا كه از چپ و راست و اين سو و آن سو ، بخشش كند و در راه خدا انفاق نمايد.

ص: 378

ح _ رِفعَتُها ضَعَةُ الآخِرَةِ718.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :المعجم الكبير عن سلمان عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يُريدُ أن يَرتَفِعَ فِي الدُّنيا دَرَجَةً فَارتَفَعَ ، إلاّ وَضَعَهُ اللّهُ فِي الآخِرَةِ أكبَرَ مِنها . ثُمَّ قَرَأَ «وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَ_تٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلاً» (1) . (2)719.محاضرات الاُدباء عن الحسين عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :حَقٌّ عَلَى اللّهِ ألاّ يَرتَفِعَ شَيءٌ مِنَ الدُّنيا إلاّ وَضَعَهُ . (3)720.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :ألا وإنَّ إعطاءَ المالِ في غَيرِ حَقِّهِ تَبذيرٌ وإسرافٌ ، وهُوَ يَرفَعُ صاحِبَهُ فِي الدُّنيا ويَضَعُهُ فِي الآخِرَةِ ، ويُكرِمُهُ فِي النّاسِ ويُهينُهُ عِندَ اللّهِ . (4)راجع : ص 390 (التحذير من حبّ الدنيا / لا يجتمع مع حبّ الآخرة) .

.


1- .الإسراء : 21 .
2- .المعجم الكبير : ج 6 ص 239 ح 6101 ، تفسير ابن كثير : ج5 ص60 كلاهما عن سلمان ، كنز العمّال : ج3 ص 197 ح 6144 .
3- .الفردوس : ج 2 ص 132 ح 2675 عن أنس ، مجمع الزوائد : ج 10 ص 447 ح 17860 عن سعيد بن المسيّب .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 126 ، الأمالي للمفيد : ص 176 ح 6 ، الأمالي للطوسي : ص 195 ح 331 كلاهما عن ربيعة وعمارة ، تحف العقول : ص 185 ، الغارات : ج 1 ص 76 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 32 ص 48 ح 32 .

ص: 379

ح _ بلندى دنيا ، پستى آخرت است

ح _ بلندى دنيا ، پستى آخرت است723.نزهة الناظر عن الإمام الحسين عليه السلام :المعجم الكبير _ به نقل از سلمان _ :پيامبر خدا فرمود: «هيچ بنده اى نيست كه بخواهد در دنيا يك درجه بالا برود و بالا هم برود ، مگر آن كه خداوند او را در آخرت ، يك درجه بزرگ تر از آن ، پايينش مى آورد».

پيامبر سپس اين آيه را خواند: «و قطعاً درجات آخرت بزرگ ترند و برترى آن ، بيشتر است» .724.تحف العقول ( _ في ذِكرِ مَسائِلَ سَأَلَ الإِمامَ عَنها مَلِكُ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر خداوند است كه هيچ چيزى در دنيا بالا نرود ، مگر اين كه آن را پايين آورد.725.المناقب :امام على عليه السلام :آگاه باشيد كه بخشيدن نابه جاى مال ، ريخت و پاش و اسراف است. اين كار ، صاحب مال را در دنيا بالا مى برد ؛ امّا در آخرت ، پست مى گرداند، و در ميان مردم ، ارجمندش مى سازد ؛ ولى نزد خدا بى مقدارش مى كند.ر . ك : ص391 (بر حذر داشتن از دنيادوستى / دنيادوستى با آخرت دوستى جمع نمى شود).

.

ص: 380

3 / 3التَّحذيرُ مِن مُصاحَبَةِ الدُّنيا729.تاريخ دمشق عن بشر بن غالب :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّما مَثَلُ صاحِبِ الدُّنيا كَمَثَلِ الماشي فِي الماءِ ، هَل يَستَطيعُ أن يَمشِيَ فِي الماءِ إلاّ وتَبَتَلُّ قَدَماهُ؟! (1)730.كامل الزيارات عن أبي الجارود عن أبي جعفر عليه السشُعب الإيمان عن أنس :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : هَل مِن أحَدٍ مَشى عَلَى الماءِ إلاَّ ابتَلَّت قَدَماهُ؟ قالوا : لا يا رَسولَ اللّهِ ، قالَ : كَذلِكَ صاحِبُ الدُّنيا ؛ لا يَسلَمُ مِنَ الذُّنوبِ . (2)731.تحف العقول عن الإمام الحسين عليه السلام :إرشاد القلوب :كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَين زَينُ العابِدينَ عليه السلام يَتَمَثَّلُ بِهذِهِ ، ويَقولُ :

ومَن يَصحَبِ الدُّنيا يَكُن مِثلَ قابِضٍ عَلَى الماءِ خانَتهُ فُروجُ الأَصابِعِ (3)3 / 4التَّحذيرُ مِن حُبِّ الدُّنياأ _ رَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ735.الأغاني عن مصعب عن أبيه :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :حُبُّ الدُّنيا رَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ . (4) .


1- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 148 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 317 .
2- .شُعب الإيمان : ج 7 ص 323 ح 10457 ، مشكاة المصابيح : ج 2 ص 657 ح 5205 ، كنز العمّال : ج 3 ص 198 ح 6151 .
3- .إرشاد القلوب : ص 23 .
4- .كنز الفوائد : ج 1 ص 217 ، الخصال : ص 25 ح 87 عن درست بن أبي منصور عن رجل عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 508 عن عيسى عليه السلام ، التحصين لابن فهد : ص 27 ح 43 ، غرر الحكم : ح 4868 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 70 ص 315 ح 20 نقلاً عن مصباح الشريعة ؛ شُعب الإيمان : ج 7 ص 338 ح 10501 ، ذمّ الدنيا لابن أبي الدنيا : ص 16 ح 9 كلاهما عن الحسن ، إحياء علوم الدين : ج 3 ص 299 ، البداية والنهاية : ج 2 ص 89 عن عيسى عليه السلام ، كنز العمّال : ج 3 ص 192 ح 6114 .

ص: 381

3 / 3 بر حذر داشتن از همدمى با دنيا

3 / 4 بر حذر داشتن از دنيادوستى

الف _ ريشه هر خطا

3 / 3بر حذر داشتن از همدمى با دنيا738.الغيبة عن أبي جعفر السمّان :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكايت همدم با دنيا ، حكايت كسى است كه در آب ، راه مى رود. آيا مى تواند در آب راه برود ، بدون آن كه پاهايش خيس شود؟!739.رجال النجاشي عن عبيد اللّه بن الحرّ :شُعَب الإيمان _ به نقل از اَنَس _ :پيامبر خدا فرمود: «آيا كسى هست كه بر آب راه برود و پاهايش خيس نشود؟» .

گفتند: نه، اى پيامبر خدا!

فرمود: «همدم با دنيا نيز چنين است. او از گناهان به سلامت نمى ماند».740.المعجم الكبير عن سفيان بن عيينة :إرشاد القلوب:امام زين العابدين عليه السلام به اين شعر ، تمثّل مى جست و مى گفت:

«همنشين دنيا، مانند كسى است كه مشتى آب برگيرد/ شكاف هاى انگشتان به او خيانت مى كنند» .3 / 4بر حذر داشتن از دنيادوستىالف _ ريشه هر خطا744.المصنّف عن بشر بن غالب :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيادوستى ، ريشه هر خطايى است.

.

ص: 382

745.الجوهرة عن بشر بن غالب :عنه صلى الله عليه و آله :حُبُّ الدُّنيا رَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ ، ومِفتاحُ كُلِّ سَيِّئَةٍ ، وسَبَبُ إحباطِ (1) كُلِّ حَسَنَةٍ . (2)746.كنز العمّال عن الحسين عليه السلام عن رسول اللّه صالإمام عليّ عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ! إيّاكُم وحُبَّ الدُّنيا ؛ فَإِنَّها رَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ ، وبابُ كُلِّ بَلِيَّةٍ ، وقِرانُ كُلِّ فِتنَةٍ ، وداعي كُلِّ رَزِيَّةٍ . (3)747.مكارم الأخلاق عن الإمام الحسين عليه السلام :عنه عليه السلام :ألا وحُبُّ الدُّنيا رَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ ، وبابُ كُلِّ بَلِيَّةٍ ، ومَجمَعُ كُلِّ فِتنَةٍ ، وداعِيَةُ كُلِّ ريبَةٍ (4) . (5)748.تاريخ الطبري عن حميد بن مسلم :الإمام زين العابدين عليه السلام _ لَمّا سُئِلَ عَن أفضَلِ الأَعمالِ عِندَ اللّهِ _ :ما مِن عَمَلٍ بَعدَ مَعرِفَةِ اللّهِ _ جَلَّ وعَزَّ _ ومَعرِفَةِ رَسولِهِ صلى الله عليه و آله أفضَلَ مِن بُغضِ الدُّنيا ، وإنَّ لِذلِكَ لَشُعَبا كَثيرَةً (6) ، ولِلمَعاصي شُعَبا : فَأَوَّلُ ما عُصِيَ اللّهُ بِهِ الكِبرُ ؛ وهِيَ مَعصِيَةُ إبليسَ حينَ أبى وَاستَكبَرَ وكانَ مِنَ الكافِرينَ ، وَالحِرصُ ؛ وهِيَ مَعصِيَةُ آدَم وحَوّاءَ حينَ قالَ اللّهُ لَهُما : «كُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَ_ذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّ__لِمِين» (7) ، فَأَخَذا ما لا حاجَةَ بِهِما إلَيهِ ، فَدَخَلَ ذلِكَ عَلى ذُرِّيَّتِهِما إلى يَومِ القِيامَةِ ، وذلِكَ أنَّ أكثَرَ ما يَطلُبُ ابنُ آدَمَ ما لا حاجَةَ بِهِ إلَيهِ ، ثُمَّ الحَسَدُ ؛ وهِيَ مَعصِيَةُ ابنِ آدَمَ حَيثُ حَسَدَ أخاهُ فَقَتَلَهُ ، فَتَشَعَّبَ مِن ذلِكَ : حُبُّ النِّساءِ ، وحُبُّ

الدُّنيا ، وحُبُّ الرِّئاسَةِ ، وحُبُّ الرّاحَةِ ، وحُبُّ الكَلامِ ، وحُبُّ العُلُوِّ وَالثَّروَةِ ، فَصِرنَ سَبعَ خِصالٍ ، فَاجتَمَعنَ كُلُّهُنَّ في حُبِّ الدُّنيا ، فَقالَ الأَنبِياء وَالعُلَماء بَعدَ مَعرِفَةِ ذلِكَ : حُبُّ الدُّنيا رَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ . (8) .


1- .حَبِط عملُهُ : بَطَل ثوابُه . وأحبَطَهُ اللّه ُ تعالى (الصحاح : ج 3 ص 1118 «حبط») .
2- .إرشاد القلوب : ص 21 ، أعلام الدين : ص 340 عن أبي هريرة ، عدّة الداعي : ص 294 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 182 ح 10 .
3- .تحف العقول : ص 215 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 54 ح 97 .
4- .الرِّيْبة : الشكُّ ، وقيل : الشكّ مع التُّهمة (النهاية : ج 2 ص 286 «ريب») .
5- .مطالب السؤول : ص 52 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 23 ح 86 .
6- .«إنّ لذلك» أي لبُغض الدنيا ، «لَشُعَبا» أي من الصفات الحسنة والأعمال الصالحة ، وهي ضدّ شعب المعاصي (مرآة العقول : ج 8 ص 279) .
7- .الأعراف : 19 .
8- .الكافي : ج 2 ص 130 ح 11 وص 317 ح 8 كلاهما عن الزهري محمّد بن مسلم بن شهاب ، مشكاة الأنوار : ص 465 ح 1555 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 59 ح 29 .

ص: 383

749.المعجم الكبير عن ابن أبي ليلى :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيادوستى ، ريشه هر خطا، و كليد هر گناه، و سبب بى حاصل شدن هر كار نيكى است.750.الخصال بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :اى مردم! از دنيادوستى بپرهيزيد كه ريشه هر خطا، و درِ هر بلا، و جفت هر فتنه، و فراخواننده هر مصيبتى است.751.الإقبال عن خلاّد بن عمير الكندي :امام على عليه السلام :هان! دنيادوستى ، ريشه هر خطا، و درِ هر بلا، و مجمع هر فتنه، و باعث هر سوء ظنّى است.752.مقاتل الطالبيّين عن يحيى بن عبد اللّه عن الذي أفلامام زين العابدين عليه السلام _ در پاسخ به سؤال از برترين اعمال در نزد خداوند_ :بعد از شناخت خداوند و شناخت پيامبر او صلى الله عليه و آله ، هيچ عملى برتر از نفرت از دنيا نيست، و براى آن ، شاخه هاى بسيارى است ، (1) چنان كه گناهان نيز شاخه هايى دارند و نخستين چيزى كه خدا با آن نافرمانى شد ، تكبّر بود و آن ، نافرمانى شيطان بود ، آن گاه كه سرپيچى و گردن فرازى كرد و از كافران شد. و [دوم ، [آزمندى بود و آن ، نافرمانى آدم و حوّا بود ، آن گاه كه خداوند به آن دو فرمود: «از هر چه مى خواهيد ، بخوريد ؛ ولى به اين درخت ، نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد بود» ؛ امّا آن دو [از سر آزمندى ، [چيزى را برداشتند كه بدان نيازى نداشتند، و اين خصلت به نسل آنها راه يافت تا روز قيامت. از همين رو ، آدميزاد ، به بيشتر آنچه مى طلبد ، نيازى ندارد. و [سوم ،] حسد بود و آن ، نافرمانى پسر آدم بود ، آن گاه كه به برادرش حسادت ورزيد و او را كشت.

و از اين خصلت ها ، زن دوستى، دنيادوستى، رياست خواهى، راحت طلبى، شهوت كلام، حبّ جاه و ثروت ، نشئت گرفت. پس، هفت خصلت شدند كه همگى در دنيادوستى گرد آمده اند. از اين رو، پيغمبران و دانشمندان _ كه اين نكته را شناخته اند _ گفته اند: دنيادوستى ، منشأ هر گناهى است. .


1- .يعنى: نفرت از دنيا ، شاخه ها و نتايج فراوانى از صفات نيك و كارهاى شايسته دارد، كه ضدّ شاخه هاى معصيت اند.

ص: 384

753.دعائم الإسلام :الإمام الصادق عليه السلام :رَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ حُبُّ الدُّنيا . (1)754.الأمالي بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه السلام :الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام: فيما وَعَظَ اللّهُ بِهِ عيسى عليه السلام : . . . اعلَم أنَّ رَأسَ كُلِّ خَطيئَةٍ وذَنبٍ هُوَ حُبُّ الدُّنيا ، فَلا تُحِبَّها فَإِنّي لا اُحِبُّها . (2)755.عيون أخبار الرضا بإسناده عن الحسين بن عليّ عليه اعيسى عليه السلام _ في مَواعِظِهِ _ :بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّ الَّذي يَخوضُ النَّهرَ لاب_ُدَّ أن يُصيبَ ثَوبَهُ الماءُ وإن جَهَدَ ألاّ يُصيبَهُ ، كَذلِكَ مَن يُحِبُّ الدُّنيا لا يَنجو مِنَ الخَطايا . (3)ب _ أصلُ كُلِّ مَعصِيَةٍ757.الكافي عن أبي سعيد عن الحسين عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :حُبُّ الدُّنيا أصلُ كُلِّ مَعصِيَةٍ ، وأوَّلُ كُلِّ ذَنبٍ . (4)758.المصنّف عن جابر الجعفي عن الشعبي أو عن أبي جعفر معنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أوَّلَ ما عُصِيَ اللّهُ بِهِ سِتٌّ : حُبٌّ الدُّنيا ، وحُبُّ الرِّئاسَةِ ، وحُبُّ الطَّعامِ ، وحُبُّ النَّومِ ، وحُبُّ الرّاحَةِ ، وحُبُّ النِّساءِ . (5) .


1- .الكافي : ج 2 ص 315 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 662 ح 1378 كلاهما عن هشام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 7 ح 1 ؛ الزهد لابن حنبل : ص 117 عن جعفر بن جرفاس عن عيسى عليه السلام .
2- .الكافي : ج 8 ص 131 _ 141 ح 103 ، تحف العقول : ص 500 من دون إسنادٍ إلى المعصوم ، الأمالي للصدوق : ص 613 ح 842 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، تنبيه الخواطر : ج1 ص 145 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 14 ص 298 ح 14 .
3- .تحف العقول : ص 510 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 314 ح 17 .
4- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 122 .
5- .الكافي : ج 2 ص 289 ح 3 ، الخصال : ص 330 ح 27 ، المحاسن : ج 1 ص 459 ح 1063 كلّها عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 205 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 72 ص 105 ح 3 .

ص: 385

ب _ ريشه هر نافرمانى

759.الكافي عن أبي سعيد عقيصا التيمي :امام صادق عليه السلام :ريشه هر خطايى، دنيادوستى است.الكافى _ به نقل از على بن اسباط ، از ائمّه عليهم السلام_ : از جمله اندرزهاى خداوندبه عيسى عليه السلام اين بود: «... بدان كه اساس هر خطا و گناهى ، دنيادوستى است. پس، آن را دوست مدار كه من نيز دوستش نمى دارم».عيسى عليه السلام _ در اندرزهايش _ :به حق به شما مى گويم: كسى كه وارد نهر آب شود ، جامه اش تر مى شود ، هرچند بكوشد كه آب به آن نرسد. اين چنين ، هر كه دنيا را دوست بدارد ، از خطاها نمى رهد.ب _ ريشه هر نافرمانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيادوستى، ريشه هر نافرمانى، و آغاز هر گناهى است.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نخستين عواملى كه خدا با آنها نافرمانى شد ، شش چيز بود: دنيادوستى، رياست خواهى، علاقه مندى به خوراك، علاقه مندى به خواب، راحت طلبى، و زن دوستى.

.

ص: 386

الإمام عليّ عليه السلام :إيّاكَ وحُبَّ الدُّنيا ؛ فَإِنَّها أصلُ كُلِّ خَطيئَةٍ ، ومَعدِنُ كُلِّ بَلِيَّةٍ . (1)عيسى عليه السلام :اِعلَموا أنَّ أصلَ كُلِّ خَطيئَةٍ حُبُّ الدُّنيا . (2)ج _ بَدءُ كُلِّ فِتنَةٍالإمام عليّ عليه السلام :إنَّما بَدءُ وُقوعِ الفِتَنِ مِن أهواءٍ تُتَّبَعُ ، وأحكامٌ تُبتَدَعُ . (3)الإمام الصادق عليه السلام :فيما ناجَى اللّهُ بِهِ موسى عليه السلام : يا موسى . . . اِعلَم أنَّ كُلَّ فِتنَةٍ بَدؤُها حُبُّ الدُّنيا . (4)د _ أكبَرُ الكَبائِرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكبَرُ الكَبائِرِ حُبُّ الدُّنيا . (5)عنه صلى الله عليه و آله :ذَنبٌ عَظيمٌ لا يَسأَلُ النّاسُ اللّهَ المَغفِرَةَ مِنهُ : حُبُّ الدُّنيا . (6)الإمام عليّ عليه السلام :أعظَمُ الخَطايا حُبُّ الدُّنيا . (7)ه _ شَرُّ الفِتَنِالإمام عليّ عليه السلام :شَرُّ الفِتَنِ مَحَبَّةُ الدُّنيا . (8) .


1- .غرر الحكم : ح 2669 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 96 ح 2220 .
2- .ذمّ الدنيا لابن أبي الدنيا : ص 22 ح 33 عن وهيب المكّي ، الزهد لابن حنبل : ص 117 عن سفيان ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 323 ح 10458 عن سفيان بن سعيد وكلاهما نحوه ؛ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 129 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 327 ح 49 .
3- .الكافي : ج 8 ص 58 ح 21 عن سليم بن قيس الهلالي ، نهج البلاغة : الخطبة 50 ، كتاب سليم بن قيس : ج 2 ص 719 ح 18 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 290 ح 8 .
4- .الكافي : ج 2 ص 135 ح 21 عن ابن أبي يعفور ، قصص الأنبياء : ص 163 ح 184 عن أبي يعقوب وفيه «بذرها» بدل «بدؤها» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 73 ح 37 .
5- .الفردوس : ج 1 ص 364 ح 1468 عن ابن مسعود ، كنز العمّال : ج 3 ص 184 ح 6074 .
6- .الفردوس : ج 2 ص 248 ح 3167 عن محمّد بن عجلان ، كنز العمّال : ج 3 ص 202 ح 6171 .
7- .غرر الحكم : ح 2999 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 118 ح 2661 .
8- .غرر الحكم : ح 5747 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 295 ح 5290 .

ص: 387

ج _ آغاز هر فتنه
د _ بزرگ ترين گناه كبيره
ه _ بدترين فتنه

امام على عليه السلام :از دنيادوستى بپرهيز؛ چرا كه ريشه هر خطا و معدن هر بلايى است.عيسى عليه السلام :بدانيد كه ريشه هر خطايى ، دنيادوستى است.ج _ آغاز هر فتنهامام على عليه السلام :سرآغاز پيدايش فتنه ها، در حقيقت ، پيروى از هوس ها و بدعت نهادن در احكام است.امام صادق عليه السلام :در نجواهاى خداوند با موسى عليه السلام آمده است: «اى موسى!... بدان كه هر فتنه اى ، آغازش دنيادوستى است».د _ بزرگ ترين گناه كبيرهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بزرگ ترين گناه كبيره، دنيادوستى است.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گناه بزرگى كه مردم درباره آن از خداونْد طلب مغفرت نمى كنند، دنيادوستى است.امام على عليه السلام :بزرگ ترينِ خطاها، دنيادوستى است.ه _ بدترين فتنهامام على عليه السلام :بدترينِ فتنه ها [و گرفتارى ها] ، حبّ دنياست.

.

ص: 388

عنه عليه السلام :الوَلَهُ (1) بِالدُّنيا أعظَمُ فِتنَةٍ . (2)عنه عليه السلام :حُبُّ الدُّنيا رَأسُ الفِتَنِ وأصلُ المِحَنِ . (3)و _ شَرُّ المِحَنِالإمام عليّ عليه السلام :شَرُّ المِحَنِ حُبُّ الدُّنيا . (4)ز _ رَأسُ الآفاتِالإمام عليّ عليه السلام :رَأسُ الآفاتِ الوَلَهُ بِالدُّنيا . (5)ح _ لا يَجتَمِعُ مَعَ حُبِّ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :حُبُّ الدُّنيا وحُبُّ اللّهِ لا يَجتَمِعانِ في قَلبٍ أبَدا . (6)عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالى أوحى إلى أخي عيسى عليه السلام : يا عيسى ، لا تُحِبَّ الدُّنيا فَإِنّي لَستُ اُحِبُّها ، وأحِبَّ الآخِرَةَ فَإِنَّما هِيَ دارُ المَعادِ . (7)الإمام عليّ عليه السلام :كَما أنَّ الشَّمسَ وَاللَّيلَ لا يَجتَمِعانِ ، كَذلِكَ حُبُّ اللّهِ وحُبُّ الدُّنيا لا يَجتَمِعانِ . (8)عنه عليه السلام _ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _ :قالَ اللّهُ تَعالى : . . . يا أحمَد ، لَو صَلَّى العَبدُ صَلاةَ أهلِ السَّماءِ وَالأَرضِ ، وصامَ صِيامَ أهلِ السَّماءِ وَالأَرضِ ،

وطَوى (9) مِنَ الطَّعامِ مِثلَ المَلائِكَةِ ، ولَبِسَ لِباسَ العاري ، ثُمَّ أرى في قَلبِهِ مِن حُبِّ الدُّنيا ذَرَّةً أو سُمعَتِها أو رِياسَتِها أو حِليَتِها أو زينَتِها ، لا يُجاوِرُني في داري ، ولاَءَنزِعَنَّ مِن قَلبِهِ مَحَبَّتي ، وعَلَيكَ سَلامي ومَحَبَّتي . (10) .


1- .الوَلَهُ : ذَهابُ العَقلِ والتحيّر من شدّة الوجد (النهاية : ج 5 ص 227 «وله») .
2- .غرر الحكم : ح 1210 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 120 ح 2734 وفيه «المصائب» بدل «فتنة» .
3- .غرر الحكم : ح 4870 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 231 ح 4424 وفيه «رأس» بدل «أصل» .
4- .غرر الحكم : ح 5721 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 293 ح 5222 .
5- .غرر الحكم : ح 5264 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 264 ح 4796 وفيه «باللذّات» بدل «بالدنيا» .
6- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 122 .
7- .الأمالي للطوسي : ص 531 ح 1162 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 368 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 56 كلّها عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 77 ص 80 ح 3 .
8- .غرر الحكم : ح 7219 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 397 ح 6720 .
9- .رجلٌ طَيّان : لم يأكل شيئا ؛ طَوِي _ كرَضِيَ _ طَوىً . فإن تعمّد ذلك فطَوَى _ كرَمَى _ (القاموس المحيط : ج 4 ص 358 «طوى») .
10- .إرشاد القلوب : ص 199 _ 206 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 30 ح 6 .

ص: 389

و _ بدترين رنج
ز _ منشأ آفت ها
ح _ دنيادوستى با خدادوستى جمع نمى شود

امام على عليه السلام :شيفتگى به دنيا ، بزرگ ترين فتنه است.امام على عليه السلام :دنيادوستى، منشأ فتنه ها و ريشه رنج هاست.و _ بدترين رنجامام على عليه السلام :بدترينِ رنج ها، دنيادوستى است.ز _ منشأ آفت هاامام على عليه السلام :منشأ همه آفت ها ، عشق به دنياست.ح _ دنيادوستى با خدادوستى جمع نمى شودپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيادوستى و خدادوستى ، هرگز در يك دل نمى گنجند.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال به برادرم عيسى عليه السلام وحى فرمود كه: «اى عيسى! دنيا را دوست مدار؛ زيرا من آن را دوست نمى دارم . و آخرت را دوست بدار؛ زيرا آن جا بازگشت گاه است».امام على عليه السلام :چنان كه خورشيد و شب با هم جمع نمى شوند، خدادوستى و دنيادوستى نيز با هم جمع نمى شوند.امام على عليه السلام _ در يادكرد حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _ :خداوند متعال فرمود: «... اى احمد! اگر بنده به اندازه نمازهاى اهل آسمان و زمين نماز بخواند، و به اندازه روزه هاى اهل آسمان و زمين روزه بگيرد، و چون فرشتگان غذا نخورد، و مانند برهنگان جامه بپوشد ، امّا در دل او ذرّه اى حبّ دنيا يا شهرت آن يا رياست آن يا زر و زيور آن ببينم ، هرگز در خانه ام به جوار من در

نخواهد آمد، و محبّت خود را از دل او برخواهم كَند. سلام و محبَت من ، برتو باد!

.

ص: 390

عنه عليه السلام :إن كُنتُم تُحِبّونَ اللّهَ فَأَخرِجوا مِن قُلوبِكُم حُبَّ الدُّنيا . (1)عنه عليه السلام :كَيفَ يَدَّعي حُبَّ اللّهِ مَن سَكَنَ قَلبَهُ حُبُّ الدُّنيا؟! (2)الإمام الصادق عليه السلام :وَاللّهِ ، ما أحَبَّ اللّهَ مَن أحَبَّ الدُّنيا . (3)عيسى عليه السلام _ في مَواعِظِهِ _ :بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّ العَبدَ لا يَقدِرُ عَلى أن يَخدُمَ رَبَّينِ ، ولا مَحالَةَ أنَّهُ يُؤثِرُ أحَدَهُما عَلَى الآخَرِ وإن جَهَدَ ، كَذلِكَ لا يَجتَمِعُ لَكُم حُبُّ اللّهِ وحُبُّ الدُّنيا . (4)ط _ لايَجتَمِعُ مَعَ حُبِّ الآخِرَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ في طَلَبِ الدُّنيا إضرارا بِالآخِرَةِ ، وفي طَلَبِ الآخِرَةِ إضرارا بِالدُّنيا ، فَأَضِرّوا بِالدُّنيا فَإِنَّها أولى بِالإِضرارِ . (5) .


1- .غرر الحكم : ح 3747 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 163 ح 3474 .
2- .غرر الحكم : ح 7002 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 383 ح 6474 .
3- .الكافي : ج 8 ص 129 ح 98 عن حفص بن غياث ، تحف العقول : ص 357 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 226 ح 95 .
4- .تحف العقول : ص 503 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 307 ح 17 .
5- .الكافي : ج 2 ص 131 ح 12 عن ابن بكير عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 209 ح 569 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 192 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيهما «أحقّ» بدل «أولى» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 61 ح 30 وراجع المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 529 ح 8487 وكنز العمّال : ج 3 ص 725 ح 8582 .

ص: 391

ط _ دنيادوستى با آخرت دوستى جمع نمى شود

امام على عليه السلام :اگر به راستى ، خدا را دوست مى داريد ، دوستى دنيا را از دل هايتان بيرون كنيد.امام على عليه السلام :كسى كه دوستىِ دنيا در دلش خانه كرده است ، چگونه ادّعاى دوستىِ خدا مى كند؟!امام صادق عليه السلام :سوگند به خدا كسى كه دنيا را دوست دارد ، خدا را دوست ندارد.عيسى عليه السلام _ در اندرزهايش _ :به حق به شما مى گويم: بنده نمى تواند دو خواجه را خدمت كند و هر چه بكوشد، به ناچار ، يكى از آن دو را بر ديگرى برمى گزيند . خدادوستى و دنيادوستى نيز با هم جمع نمى شوند.ط _ دنيادوستى با آخرت دوستى جمع نمى شودپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنياطلبى به آخرت زيان مى زند و آخرت طلبى به دنيا لطمه مى زند. شما به دنيا زيان بزنيد كه آن به زيان زدن ، سزاوارتر است.

.

ص: 392

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أحَبَّ دُنياهُ أضَرَّ بِآخِرَتِهِ ، ومَن أحَبَّ آخِرَتَهُ أضَرَّ بِدُنياهُ ، فَآثِروا (1) ما يَبقى عَلى ما يَفنى . (2)عنه صلى الله عليه و آله :مَن أحَبَّ الدُّنيا ذَهَبَ خَوفُ الآخِرَةِ مِن قَلبِهِ ، وما آتَى اللّهُ عَبدا عِلما فَازدادَ لِلدُّنيا حُبّا إلاَّ ازدادَ مِنَ اللّهِ تَعالى بُعدا ، وَازدادَ اللّهُ تَعالى عَلَيهِ غَضَبا. (3)عنه صلى الله عليه و آله :مَن أحَبَّ دُنياهُ وسُرَّ بِها ذَهَبَ خَوفُ الآخِرَةِ مِن قَلبِهِ . (4)عيسى عليه السلام _ في مَواعِظِهِ _ :بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : مَن لا يُنَقّي مِن زَرعِهِ الحَشيشَ يَكثُرُ فيهِ حَتّى يَغمُرَهُ فَيُفسِدَهُ ، وكَذلِكَ مَن لا يُخرِجُ مِن قَلبِهِ حُبَّ الدُّنيا يَغمُرُهُ حَتّى لا يَجِدَ لِحُبِّ الآخِرَةِ طَعما . (5)عنه عليه السلام :لا يَستَقيمُ حُبُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ في قَلبِ مُؤمِنٍ ، كَما لا يَستَقيمُ الماءُ وَالنّارُ في إناءٍ واحِدٍ . (6)الإمام عليّ عليه السلام :طالِبُ الدُّنيا تَفوتُهُ الآخِرَةُ ويُدرِكُهُ المَوتُ حَتّى يَأخُذَهُ بَغتَةً ، ولا يُدرِكُ مِنَ الدُّنيا إلاّ ما قُسِمَ لَهُ . (7) .


1- .آثرته : فضّلته (المصباح المنير : ص 4 «أثر») .
2- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 165 ح 19717 و 19718 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 343 ح 7853 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 517 ح 6516 ، موارد الظمآن : ص 612 ح 2473 ، مسند الشهاب : ج 1 ص 259 ح 418 كلّها عن أبي موسى الأشعري ؛ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 128 ، مجمع البيان : ج 10 ص 722 نحوه وراجع كنز الفوائد : ج 1 ص 61 وأعلام الدين : ص 173 وبحار الأنوار : ج 73 ص 81 ح 43 .
3- .النوادر للراوندي : ص 157 ح 229 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 399 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، الاختصاص : ص 243 عن الإمام الصادق عليه السلام ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 82 عنهم عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 2 ص 36 ح 39 .
4- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 179 ، المحجّة البيضاء : ج 6 ص 96 .
5- .تحف العقول : ص 509 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 312 ح 17 .
6- .تنبيه الخواطر : ج1 ص131 ، التمحيص : ص5 عنهم عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج14 ص327 ح51 ؛ إحياء علوم الدين : ج3 ص301.
7- .غرر الحكم : ح 6015 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 317 ح 5522 وفيه «بعنقه» بدل «بغتة» .

ص: 393

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه دنيايش را دوست بدارد ، به آخرت خود زيان مى رساند، و هر كه آخرتش را دوست بدارد ، به دنياى خويش زيان مى زند . پس، شما آنچه را ماندگار است ، بر آنچه فناپذير است ، ترجيح دهيد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه دنيا را دوست بدارد ، هراس آخرت از دلش مى رود . خداوند به هيچ بنده اى علمى نداد و آن علم بر دنيادوستى او نيفزود ، مگر آن كه از خداوند متعال دورتر شد، و خشم خداوند متعال بر او فزونى گرفت.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه دنيايش را دوست بدارد و بدان شادمان گردد ، ترس آخرت از دلش مى رود.

عيسى عليه السلام _ در اندرزهايش _ :به حق به شما مى گويم: هر كه زراعتش را از علف هاى هرز پاك نكند ، علف هايش بسيار مى گردد ، چندان كه همه زراعت را فرا مى گيرد و تباهش مى كند. همچنين كسى كه دنيادوستى را از دلش بيرون نكند ، همه دلش را فرا مى گيرد تا جايى كه ديگر مزه آخرت دوستى را نچشد.

عيسى عليه السلام :دوستى دنيا و آخرت ، در دل هيچ مؤمنى نمى گنجند ، چنان كه آب و آتش در يك ظرف نمى گنجند.

امام على عليه السلام :جوينده دنيا، آخرت را از دست مى دهد و مرگ ، او را در مى رسد و ناگهان او را فرو مى گيرد، و از دنيا جز به آنچه قسمت اوست ، نمى رسد.

.

ص: 394

عنه عليه السلام :ما ظَفِرَ بِالآخِرَةِ مَن كانَتِ الدُّنيا مَطلَبَهُ . (1)

عنه عليه السلام :مَن مَلَكَ مِنَ الدُّنيا شَيئا ، فاتَهُ مِنَ الآخِرَةِ أكثَرَ مِمّا مَلَكَ . (2)

عنه عليه السلام :مَن رَغِبَ في زَخارِفِ الدُّنيا ، فاتَهُ البَقاءُ المَطلوبُ . (3)

عنه عليه السلام :طَلَبُ الجَمعِ بَينَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مِن خِداعِ النَّفسِ . (4)

عنه عليه السلام :بِإِيثارِ حُبِّ العاجِلَةِ صارَ مَن صارَ إلى سوءِ الآجِلَةِ . (5)

عنه عليه السلام :لا تَجتَمِعُ الآخِرَةُ وَالدُّنيا . (6)

عنه عليه السلام :لا يَنفَعُ العَمَلُ لِلآخِرَةِ مَعَ الرَّغبَةِ فِي الدُّنيا . (7)

عنه عليه السلام :كَيفَ يَعمَلُ لِلآخِرَةِ المَشغولُ بِالدُّنيا ! (8)

راجع : ص 374 (التحذير من لذّات الدنيا / حلاوتها مرارة الآخرة)

وص 376 (التحذير من لذّات الدنيا / ثروتها فقر الآخرة) ،

ج2 ص358 (ما يخرب الآخرة) .

3 / 5الحَثُّ عَلى بُغضِ الدُّنيارسول اللّه صلى الله عليه و آله _ في وَصِيَّتِهِ لاِءَبي ذَر _ :يا أبا ذَر ، ما مِن شَيءٍ أبغَضَ إلَى اللّهِ مِنَ الدُّنيا ؛ خَلَقَها ثُمَّ أعرَضَ عَنها فَلَم يَنظُر إلَيها ، ولا يَنظُرُ إلَيها حَتّى تَقومَ السّاعَةُ . (9)

.


1- .غرر الحكم : ح 9558 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 477 ح 8748 .
2- .غرر الحكم : ح 8908 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 434 ح 7501 .
3- .غرر الحكم : ح 8801 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 436 ح 7541 وفيه «التقاء» بدل «البقاء» .
4- .غرر الحكم : ح 5995 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 317 ح 5533 .
5- .غرر الحكم : ح 4314 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 188 ح 3878 .
6- .غرر الحكم : ح 10575 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 533 ح 9728 .
7- .غرر الحكم : ح 10829 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 542 ح 10069 .
8- .غرر الحكم : ح 6976 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 383 ح 6461 .
9- .الأمالي للطوسي : ص 531 ح 1162 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 368 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 56 ، أعلام الدين : ص 194 كلّها عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 77 ص 80 ح 3 .

ص: 395

3 / 5 تشويق به نفرت از دنيا

امام على عليه السلام :كسى كه دنيا مطلوب او باشد ، به آخرت دست نمى يابد.

امام على عليه السلام :هر كس چيزى از دنيا را به دست آورد ، بيشتر از آنچه به دست آورده ، از آخرت از دست مى دهد.

امام على عليه السلام :هر كس خواهان تجمّلات دنيا باشد ، زندگى جاويدان مطلوب را از دست مى دهد.

امام على عليه السلام :خواهانِ جمع ميان دنيا[ى نكوهيده] و آخرت بودن ، از نيرنگ هاى نفْس است.

امام على عليه السلام :با برگزيدنِ دوستى دنياست كه آدميان به سوء عاقبت ، گرفتار مى شوند.

امام على عليه السلام :آخرت و دنيا[ى نكوهيده] ، با هم جمع نمى شوند.

امام على عليه السلام :با وجود دنياخواهى، كار براى آخرت ، سودى نمى بخشد.

امام على عليه السلام :كسى كه سرگرم دنياست ، چگونه براى آخرت كار كند؟!

ر . ك : ص375 (برحذر داشتن از لذّت هاى دنيا / شيرينى دنيا ، تلخى آخرت است)

و 377 (برحذر داشتن از لذّت هاى دنيا / ثروت دنيا ، فقر آخرت است) ،

ج2 و ص359 (آنچه آخرت را ويران مى كند) .

3 / 5تشويق به نفرت از دنياپيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در سفارشش به ابو ذر _ :اى ابو ذر! هيچ چيز در نزد خدا منفورتر از دنيا نيست. خداوند ، دنيا را آفريد ، سپس از آن روى گرداند و بدان ننگريست و تا قيام قيامت هم به آن نمى نگرد.

.

ص: 396

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يُحِبُّ الآخِرَةَ ويُبغِضُ الدُّنيا ، فَأَحِبّوا ما أحَبَّ اللّهُ وأبغِضوا ما أبغَضَ اللّهُ ، ولا تَغتَرّوا بِالزّائِلَةِ عَن أهلِها ، وَاعمَلوا لِلباقِيَةِ ؛ تُدرِكوا ثَوابَ الآخِرَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أرَدتَ أن يُحِبَّكَ اللّهُ فَأَبغِضِ الدُّنيا ، وإذا أرَدتَ أن يُحِبَّكَ النّاسُ فَما كانَ عِندَكَ مِن فُضولِها فَانبِذهُ إلَيهِم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ في حُبِّ أهلِ بَيتي عِشرينَ خَصلَةً . . . وَالتّاسِعَةُ بُغضُ الدُّنيا . (3)

الإمام عليّ عليه السلام _ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _ :قالَ اللّهُ . . . يا أحمَد أبغِضِ الدُّنيا وأهلَها وأحِبَّ الآخِرَةَ وأهلَها . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام :ما مِن عَمَلٍ بَعدَ مَعرِفَةِ اللّهِ _ جَلَّ وعَزَّ _ ومَعرِفَةِ رَسولِهِ أفضَلَ مِن بُغضِ الدُّنيا . (5)

بحار الأنوار:قيل لِعيسى عليه السلام : عَلِّمنا عَمَلاً واحِدا يُحِبُّنَا اللّهُ عَلَيهِ . قالَ : أبغِضُوا الدُّنيا يُحبِبكُمُ اللّهُ . (6)

راجع : ص 326 (تقويم الدنيا / ما نظر اللّه إليها منذ خلقها) .

.


1- .الفردوس : ج 1 ص 167 ح 619 عن أبي هريرة .
2- .تاريخ بغداد : ج 7 ص 270 ح 3754 ، البداية والنهاية : ج 10 ص 137 نقلاً عن ابن عساكر وكلاهما عن ربعي بن خراش ، كنز العمّال : ج 3 ص 182 ح 6067 وراجع حلية الأولياء : ج 8 ص 41 .
3- .الخصال : ص515 ح1 عن أبي سعيد الخدري ، روضة الواعظين : ص 298 ، مشكاة الأنوار : ص 153 ح 376 .
4- .إرشاد القلوب : ص201 ، الجواهر السنيّة : ص 194 ، بحار الأنوار : ج77 ص23 ح6 .
5- .الكافي : ج 2 ص 130 ح 11 عن الزهري محمّد بن مسلم بن شهاب ، مشكاة الأنوار : ص 465 ح 1555 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 19 ح 9 .
6- .تنبيه الخواطر : ج1 ص134 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 328 ح 55 ؛ شرح نهج البلاغة : ج19 ص288 وفيه «قيل لحكيم . . .» .

ص: 397

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند آخرت را دوست ، و دنيا را دشمن مى دارد. پس ، شما نيز آنچه را خدا دوست دارد ، دوست بداريد و آنچه را دشمن مى دارد ، دشمن بداريد ، و فريب چيزى را كه از اهلش جدا مى شود ، نخوريد، و براى آنچه ماندنى است ، كار كنيد تا به پاداش آخرت دست يابيد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خواستى كه خدا تو را دوست بدارد ، دنيا را دشمن بدار، و هر گاه خواستى كه مردمْ تو را دوست بدارند ، زيادى هاى دنيا را كه نزد توست ، پيش آنان بينداز.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :محبّت نسبت به اهل بيت من ، بيست فايده دارد : . . . . نهم: بيزارى از دنيا.

امام على عليه السلام _ در يادكرد حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _ :خداوند فرمود : «... اى احمد! دنيا و دنياخواهان را دشمن بدار، و آخرت و آخرتگرايان را دوست بدار».

امام زين العابدين عليه السلام :بعد از شناخت خداوند و شناخت پيامبر او، هيچ كارى برتر از بيزارى از دنيا نيست.

بحار الأنوار:به عيسى عليه السلام گفته شد: يك كار به ما بياموز كه به سبب آن ، خداوند ما را دوست بدارد. فرمود: «دنيا را دشمن بداريد تا خدا دوستتان بدارد».

ر . ك : ص 327 (ارزيابى دنيا / خداوند از زمانى كه دنيا را آفريد ، به آن ننگريست).

.

ص: 398

الفصل الرابع : مضارّ حبّ الدّنيا4 / 1حِجابُ القَلبِالكتاب«كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ * كَلاَّ إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَ_ئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ» . (1)

الحديثالإمام الكاظم عليه السلام :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى داوودَ عليه السلام : يا داوودُ ، حَذِّر وأنذِر أصحابَكَ عَن حُبِّ الشَّهَواتِ ، فَإِنَّ المُعَلَّقَةَ قُلوبُهُم بِشَهَواتِ الدُّنيا قُلوبُهُم مَحجوبَةٌ عَنّي . (2)

تنبيه الخواطر عن عبد اللّه بن سلام :يَقولُ اللّهُ فِي التَّوراة: إنَّ القُلوبَ المُتَعَلِّقَةَ بِحُبِّ الدُّنيا مَحجوبَةُ العُقولِ عَنّي . (3)

الاختصاص :قالَ اللّهُ لِداوودَ عليه السلام : يا داوودُ ، احذَرِ القُلوبَ المُعَلَّقَةَ بِشَهَواتِ الدُّنيا ، [فَإِنَّ] (4) عُقولَها مَحجوبَةٌ عَنّي . (5)

.


1- .المطفّفين : 14 و 15 .
2- .تحف العقول : ص 397 ، التحصين لابن فهد : ص 6 ح 3 نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 313 ح 1 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 229 عن كعب .
4- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
5- .الاختصاص : ص335، بحار الأنوار : ج14 ص39 ح19 ؛ الدرّ المنثور : ج5 ص526 عن ابن الأشعث سنحوه.

ص: 399

فصل چهارم : زيان هاى دنيادوستى

4 / 1 حجاب دل

فصل چهارم: زيان هاى دنيادوستى4 / 1حجاب دلقرآن«البتّه چنين نيست ؛ بلكه آنچه آنان مرتكب مى شدند ، بر دل هايشان زنگار بسته است. زهى پندار، كه آنان در آن روز ، از پروردگارشان سخت در حجاب اند» .

حديثامام كاظم عليه السلام :خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى كرد: «اى داوود! يارانت را از دوستىِ هوس ها بر حذر بدار و به آنان هشدار بده؛ زيرا آنان كه به خواست هاى دنيوى دل بسته اند ، دل هايشان از من در حجاب است».

تنبيه الخواطر _ به نقل از عبد اللّه بن سلام _ :خداوند در تورات مى فرمايد: «دل هاى در گرو دوستى دنيا، خِردهايشان از [درك] من در حجاب اند».

الاختصاص:خداوند به داوود عليه السلام فرمود: «اى داوود! از دل هاى آويخته به خواست هاى دنيوى بپرهيز؛ زيرا خِردهاى آنها از [درك] من در حجاب اند.

.

ص: 400

4 / 2عَمَى القَلبِالكتاب«أَفَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَ_هَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَ_وَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن يَرغَبُ فِي الدُّنيا فَطالَ فيها أملُهُ ، أعمَى اللّهُ قَلبَهُ عَلى قَدرِ رَغبَتِهِ فيها . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن غَلَبَتِ الدُّنيا عَلَيهِ ، عَمِيَ عَمّا بَينَ يَدَيهِ . (3)

عنه عليه السلام :مَن قَصَرَ نَظَرَهُ عَلى أبناءِ الدُّنيا ، عَمِيَ عَن سَبيلِ الهُدى . (4)

عنه عليه السلام _ في ذَمِّ الدُّنيا _ :مَن راقَهُ زِبرِجُها أعقَبَت ناظِرَيهِ كَمَها (5) . (6)

عنه عليه السلام :اُرفُضِ الدُّنيا ؛ فَإِنّ حُبَّ الدُّنيا يُعمي ويُصِمُّ ويُبكِمُ ويُذِلُّ الرِّقابَ ، فَتَدارَك ما بَقِيَ مِن عُمُرِكَ ولا تَقُل: غَدا أو بَعدَ غَدٍ ؛ فَإِنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبلَكَ بِإِقامَتِهِم عَلَى الأَمانِيِّ وَالتَّسويفِ ، حَتّى أتاهُم أمرُ اللّهِ بَغتَةً وهُم غافِلونَ ، فَنُقِلوا عَلى أعوادِهِم إلى قُبورِهِمُ المُظلِمَةِ الضَّيِّقَةِ ، وقَد أسلَمَهُمُ الأَولادُ والأَهلونَ . فَانقَطِع إلَى اللّهِ بِقَلبٍ مُنيبٍ مِن رَفضِ الدُّنيا ، وعَزمٍ لَيسَ فيهِ انكِسارٌ ولاَ انخِزالٌ (7) . (8)

.


1- .النمل : 4 .
2- .تحف العقول : ص 60 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 131 عن أنس ، تيسير المطالب : ص 365 عن عمرو بن جميع عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ؛ تاريخ أصبهان : ج 1 ص 162 ح 144 عن ابن عبّاس وفيه «رغبته» بدل «أمله» ، كنز العمّال : ج 3 ص 209 ح 6194 نقلاً عن أبي عبد الرحمن السلمي في كتاب المواعظ .
3- .غرر الحكم : ح 8856 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 457 ح 8281 .
4- .غرر الحكم : ح 8870 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 458 ح 8295 وليس فيه «أبناء» .
5- .الكَمَه : العمى (النهاية : ج 4 ص 201 «كمه») .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 367 ، تحف العقول : ص 221 وفيه «رواؤها» بدل «زبرجها» ، غرر الحكم : ح 8786 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 131 ح 135 .
7- .الانْخِزَالُ : مِشْيَةٌ فيها تثاقل (القاموس المحيط : ج 3 ص 367 «خزل») .
8- .الكافي : ج 2 ص 136 ح 23 عن أبي جميلة عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 466 ح 1556 نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 75 ح 39 .

ص: 401

4 / 2 كوردلى

4 / 2كوردلىقرآن«پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گم راه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده اش پرده نهاده است؟! آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نمى گيريد؟» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه به دنيا علاقه مند باشد و آرزوهاى دور و دراز در آن داشته باشد، خداوند به اندازه علاقه اش به دنيا ، دل او را كور مى گرداند.

امام على عليه السلام :كسى كه دنيا بر او چيره گردد ، از ديدن آنچه پيش روى اوست ، كور مى شود.

امام على عليه السلام :هر كه نگاه كردنش را به دنياطلبان محدود كند ، از [ديدن] راه درست ، كور مى شود.

امام على عليه السلام _ در نكوهش دنيا _ :آن كه تجمّلات پوچ دنيا خيره اش سازد ، دنيا دو ديده اش را كور مى گرداند.

امام على عليه السلام :دنيا را رها كن؛ چرا كه دنيادوستى ، كور و كر و لال و زبون مى كند . و باقى مانده عمرت را درياب و مگو: فردا و پس فردا؛ زيرا آنان كه پيش از تو بودند ، از آن روى به هلاكت در افتادند كه به آرزوها و امروز و فردا كردن تكيه نمودند ، تا آن كه فرمان خدا (مرگ) ، ناگهان و بى خبر برايشان در رسيد، و بر تابوت هايشان به سوى گورهاى تنگ و تاريكشان برده شدند و فرزندان و خانواده شان آنها را تنها گذاشتند. پس، با دلى توبه كننده و دست از دنيا شسته و عزمى استوار ، به خدا رو كن.

.

ص: 402

عنه عليه السلام :لِحُبِّ الدُّنيا صَمَّتِ الأَسماعُ عَن سَماعِ الحِكمَةِ ، وعَمِيَتِ القُلوبُ عَن نورِ البَصيرَةِ . (1)

عنه عليه السلام :إنَّ مَن غَرَّتهُ الدُّنيا بِمُحالِ الآمالِ ، وخَدَعَتهُ بِزورِ الأَمانِيِّ ، أورَثَتهُ كَمَها ، وألبَسَتهُ عَمىً ، وقَطَعَتهُ عَنِ الاُخرى ، وأورَدَتهُ مَوارِدَ الرَّدى . (2)

راجع : ج2 ص102 (فراغ القلب) .

4 / 3فَسادُ العَقلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنتُم عَلى بَيِّنَةٍ مِن أمرِكُم ما لَم يَظهَر مِنكُم سَكرَتانِ : سَكرَةُ الجَهلِ ، وسَكرَةُ حُبِّ الدُّنيا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :أنتُمُ اليَومَ عَلى بَيِّنَةٍ مِن رَبِّكُم ، تَأمُرونَ بِالمَعروفِ وتَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ وتُجاهِدونَ في سَبيلِ اللّهِ ، ثُمَّ تَظهَرُ فيكُمُ السَّكرَتانِ : سَكرَةُ الجَهلِ ، وسَكرَةُ حُبِّ العَيشِ ، وسَتَحوَّلونَ عَن ذلِكَ ؛ فَلا تَأمُرونَ بِمَعروفٍ ولا تَنهَونَ عَن مُنكَرٍ ... . (4)

.


1- .غرر الحكم : ح 7363 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 404 ح 6841 .
2- .غرر الحكم : ح 3532 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 152 ح 3337 .
3- .ربيع الأبرار : ج 1 ص 618 عن معاذ بن جبل وراجع حلية الأولياء : ج 8 ص 48 وكنز العمّال : ج 3 ص 66 ح 5519 .
4- .حلية الأولياء : ج 8 ص 49 عن أنس ، كنز العمّال : ج 1 ص 214 ح 1070 .

ص: 403

4 / 3 تباهى خِرَد

امام على عليه السلام :از دنيادوستى است كه گوش ها از شنيدن حكمت ، كر گشته و دل ها از [ديدن] نور بينش ، كور شده اند.

امام على عليه السلام :كسى كه دنيا او را با آرزوهاى دست نيافتنى بفريبد و با اميدهاى دروغينْ گولش زند، برايش كورى به ارث مى نهد و بر او نابينايى مى پوشاند، و از آخرتْ بريده اش مى گرداند و او را به آبشخورهاى هلاكت در مى آورد.

ر . ك : ج2 ص103 (خالى شدن دل از اغيار) .

4 / 3تباهى خِرَدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تا زمانى كه دو مستى در شما پديد نيايد ، پيوسته در مسير درست هستيد : مستى نادانى و مستى دنيادوستى.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شما امروز در راه روشن پروردگارتان هستيد. امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد و در راه خدا به جهاد مى پردازيد ؛ امّا پس از آن ، دو مستى در شما پديد مى آيد: مستى نادانى و مستى عشق به زندگى . پس ، تغيير مى كنيد و ديگر نه امر به معروف مى كنيد و نه نهى از منكر... .

.

ص: 404

الإمام عليّ عليه السلام :سَبَبُ فَسادِ العَقلِ حُبُّ الدُّنيا . (1)

عنه عليه السلام :زَخارِفُ الدُّنيا تُفسِدُ العُقولَ الضَّعيفَةَ . (2)

عنه عليه السلام :حُبُّ الدُّنيا يُفسِدُ العَقلَ ، ويُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِكمَةِ ، ويوجِبُ أليمَ العِقابِ . (3)

عنه عليه السلام :الدُّنيا مَصرَعُ العُقولِ . (4)

راجع : ج2 ص98 (كمال المعرفة / حفظ العقل) .

4 / 4فَسادُ النَّفسِأ _ الغَفلَةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما لي أرى حُبَّ الدُّنيا قَد غَلَبَ عَلى كَثيرٍ مِنَ النّاسِ حَتّى كَأَنَّ المَوتَ في هذِهِ الدُّنيا عَلى غَيرِهِم كُتِبَ ! وكَأَنَّ الحَقَّ في هذِهِ الدُّنيا عَلى غَيرِهِم وَجَبَ ! وحَتّى كَأَن لَم يَسمَعوا ويَرَوا مِن خَبَرِ الأَمواتِ قَبلَهُم ! سَبيلُهُم سَبيلُ قَومٍ سَفرٍ عَمّا قَليلٍ إلَيهِم راجِعونَ ، بُيوتُهُم أجداثُهُم ، ويَأكُلونَ تُراثَهُم (5) ، فَيَظُنّونَ أنَّهُم مُخَلَّدونَ بَعدَهُم ، هَيهاتَ هَيهاتَ! أما يَتَّعِظُ آخِرُهُم بِأَوَّلِهِم ؟ لَقَد جَهِلوا ونَسوا كُلَّ واعظٍ في كِتابِ اللّهِ ، وأمِنوا شَرَّ كُلِّ عاقِبَةِ سوءٍ ، ولَم يَخافوا نُزولَ فادِحَةٍ وبَوائِقَ (6) حادِثَةٍ . (7)

.


1- .غرر الحكم : ح 5543 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 281 ح 5056 .
2- .غرر الحكم : ح 5494 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 275 ح 5003 .
3- .غرر الحكم : ح 4878 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 231 ح 4421 وفيه «ويصمّ» بدل «ويهمّ» .
4- .غرر الحكم : ح 921 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 35 ح 704 .
5- .التُّراث : أصل التاء فيه واو . تقول : وَرِثتُ أبي ، ووَرِثت الشيء من أبي (الصحاح : ج 1 ص 295 «ورث») .
6- .البوائق : الغوائل والشرور (النهاية : ج 1 ص 162 «بوق») .
7- .الكافي : ج 8 ص 168 ح 190 عن جابر بن عبد اللّه ، تحف العقول : ص 29 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 132 ح 42 ؛ نوادر الاُصول : ج 1 ص 152 عن أنس نحوه ، كنز العمّال : ج 16 ص 142 ح 44175 نقلاً عن ابن عساكر .

ص: 405

4 / 4 تباهى جان

الف _ غفلت

امام على عليه السلام :علّت تباهى خِرَد، دنيادوستى است.

امام على عليه السلام :زيب و زر دنيا ، خِرَدهاى ناتوان را تباه مى گرداند.

امام على عليه السلام :دنيادوستى ، خِرَد را تباه مى كند، گوش را از نيوشيدن حكمت ، كر مى سازد، و موجب عذاب دردناك مى گردد.

امام على عليه السلام :دنيا، قتلگاه خِرَدهاست.

ر . ك : ج2 ص99 (كمال يافتن شناخت / نگهدارى خرد) .

4 / 4تباهى جانالف _ غفلتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چه شده است كه مى بينم دنيادوستى بر بسيارى از مردم ، چيره آمده است، چندان كه گويى مرگ در اين دنيا براى ديگران رقم خورده، و انگار حق (وظيفه) در اين دنيا بر غير آنان واجب گشته است، و گويى از خبر مردگان پيش از خود ، چيزى نشنيده و نديده اند؟! راهشان راه گروهى مسافر است و به زودى به سوى آنان باز مى گردند ؛ آنان كه به خانه هاى گور خويش رفته اند، و اينان ميراث خوارشان شده اند، و مى پندارند كه پس از آنان جاودانه خواهند زيست. هيهات، هيهات! آيا آخرينشان از اوّلينشان پند نمى گيرند؟ سخنان پندآموز كتاب خدا را نفهميدند و آنها را به فراموشى سپردند، و خويشتن را از گزند هر بدفرجامى اى در امان پنداشتند، و از فرود آمدن هيچ گونه مصيبت و رويداد مهلكى نهراسيدند.

.

ص: 406

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ فيما وَعَظَ بِهِ لُقمان ابنَهُ : يا بُنَيَّ . . . لا تَكُن في هذِهِ الدُّنيا بِمَنزِلَةِ شاةٍ وَقَعَت في زَرعٍ أخضَرَ فَأَكَلَت حَتّى سَمِنَت (1) ، فَكانَ حَتفُها عِندَ سِمَنِها . (2)

ب _ الحِرصرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن اُشرِبَ قَلبُهُ حُبَّ الدُّنيَا التاطَ (3) مِنها بِثَلاثٍ : شَقاءٍ لا يَنفَدُ عَناهُ ، وحِرصٍ لا يَبلُغُ غِناهُ ، وأمَلٍ لا يَبلُغُ مُنتَهاهُ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن لَهِجَ قَلبُهُ بِحُبِّ الدُّنيَا التاطَ قَلبُهُ مِنها بِثَلاثٍ : هَمٍّ لا يُغِبُّهُ (5) ، وحِرصٍ لا يَترُكُهُ ، وأمَلٍ لا يُدرِكُهُ . (6)

.


1- .في الكافي : «سمن» ، والتصويب من بحار الأنوار .
2- .الكافي : ج 2 ص 134 ح 20 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 194 كلاهما عن يحيى بن عقبة الأزدي ، بحار الأنوار : ج 73 ص 69 ح 36 .
3- .التاط : لصق (النهاية : ج 4 ص 277 «لوط») .
4- .المعجم الكبير : ج 1 ص 163 ح 10328 ، حلية الأولياء : ج 8 ص 120 وليس فيه «عناه» وكلاهما عن عبد اللّه بن مسعود ، تنبيه الغافلين : ص 243 ح 317 عن أبي عبيدة الأسدي نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 224 ح 6266 .
5- .أغْبَبتُ القومَ وغَبَبْت عنهم : إذا جئت يوما وتركت يوما . وفلان لا يُغِبُّنا عَطاؤه : أي لا يأتينا يوما دون يوم ؛ بل يأتينا كلّ يوم (الصحاح : ج 1 ص 190 و 191 «غبب») . فالمعنى : هَمٌّ لا يفارقه .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 228 ، غرر الحكم : ح 8741 وفيه «لا يغنيه» بدل «لا يُغبّه» ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 103 وفيه «رجاء لا يناله» بدل «حرص لا يتركه» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 130 ح 135 .

ص: 407

ب _ آزمندى

امام صادق عليه السلام :از اندرزهاى لقمان به فرزندش اين بود كه: «فرزندم!... در اين دنيا به سان گوسفندى مباش كه در سبزه زارى افتاده و چندان چريده كه پروار گشته است و همان پروارى ، مايه مرگ اوست».

ب _ آزمندىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه دلش مالامال از عشق به دنيا شود ، سه چيز همواره با اوست: مشقّتى كه رنج آن تمام نمى شود، حرصى كه به بى نيازى نمى انجامد، و آرزويى كه به پايان نمى رسد.

امام على عليه السلام :آن كه دلش غرق دنيادوستى شود ، سه چيز از دنيا به دل او درمى آميزد: اندوهى كه دمى از او جدا نمى شود، حرصى كه از او دست برنمى دارد، و آرزويى كه به آن نمى رسد.

.

ص: 408

عنه عليه السلام _ مِن كِتابٍ لَهُ إلى مُعاوِيَة _ :أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ الدُّنيا مَشغَلَةٌ عَن غَيرِها ، ولَم يُصِب صاحِبُها مِنها شَيئا إلاّ فَتَحَت لَهُ حِرصا عَلَيها ولَهَجا (1) بِها ، ولَن يَستَغنِيَ صاحِبُها بِما نالَ فيها عَمّا لَم يَبلُغهُ مِنها ، ومِن وَراءِ ذلِكَ فِراقُ ما جَمَعَ ونَقضُ ما أبرَمَ! ولَوِ اعتَبَرتَ بِما مَضى حَفِظتَ ما بَقِيَ ، وَالسَّلامُ . (2)

عنه عليه السلام _ مِن كِتابٍ لَهُ إلى عَمرِو بنِ العاص _ :أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ الدُّنيا مَشغَلَةٌ عَن غَيرِها ، وصاحِبَها مَقهورٌ فيها ، لَم يُصِب مِنها شَيئا قَطُّ إلاّ فَتَحَت لَهُ حِرصا ، وأدخَلَت عَلَيهِ مَؤونَةً تَزيدُهُ رَغبَةً فيها ، ولَن يَستَغنِيَ صاحِبُها بِما نالَ عَمّا لَم يَبلُغهُ ، ومِن وَراءِ ذلِكَ فِراقُ ما جَمَعَ ، وَالسَّعيدُ مَن وُعِظَ بِغَيرِهِ . فَلا تُحبِط أجرَكَ أبا عَبدِ اللّه ، ولا تُجارِيَنَّ مُعاوِيَةَ في باطِلِهِ ، فَإِنَّ مُعاوِيَة غَمَصَ (3) النّاسَ وسَفِهَ الحَقَّ . (4)

راجع : ج2 ص102 (صلاح النفس) .

ج _ الطَّمَعرسول اللّه صلى الله عليه و آله :حَرامٌ عَلى كُلِّ قَلبٍ يُحِبُّ الدُّنيا أن يُفارِقَهُ الطَّمَعُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ نَفسُ ابنِ آدَمَ شابَّةٌ في طَلَبِ الدُّنيا ، وإنِ التَقَت تَرقُوَتاهُ مِنَ الكِبَرِ . (6)

.


1- .يلهجُ لَهَجا : إذا اُغري به فثابر عليه (الصحاح : ج 1 ص 339 «لهج») .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 49 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 36 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 483 ح 688 وراجع غرر الحكم : ح 3695 .
3- .غَمَصَ الناسَ : احتقرهم (النهاية : ج 3 ص 386 «غمص») .
4- .وقعة صفّين : ص 110 وراجع ص 498 وبحار الأنوار : ج 32 ص 402 ح 369 .
5- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 122 .
6- .كنز العمّال : ج 3 ص 220 ح 6242 نقلاً عن الديلمي عن أبي هريرة .

ص: 409

ج _ طمع

امام على عليه السلام _ در نامه اش به معاويه _ :امّا بعد ؛ دنيا مايه باز داشتن از غير خود (آخرت) است، و دنياخواه ، به چيزى از آن نمى رسد ، جز آن كه درى از آزمندى و شيفتگى به دنيا بر رويش گشوده مى گردد، و با آنچه از دنيا به دست آورده ، از آنچه به دست نياورده است ، هرگز احساس بى نيازى نمى كند، در حالى كه سرانجام، بايد آنچه را گرد آورده است ، بگذارد و برود و آنچه را رشته است ، پنبه كند! و تو اگر از آنچه گذشته است ، پند مى گرفتى ، آنچه را مانده است ، پاس مى داشتى. بدرود!

امام على عليه السلام _ در نامه اش به عمرو بن عاص _ :امّا بعد ؛ دنيا مايه باز داشتن از غير خود (آخرت) است، و دنياپرست در آن ، شكست خورده است. او هرگز به چيزى از دنيا نرسيد ، مگر آن كه دنيا درى از آزمندى را به رويش گشود، و هزينه اى بر او بار كرد كه موجب دنياخواهى بيشتر او شد. دنيادار ، هر اندازه از دنيا به دست آورد ، باز او را از آنچه به دست نياورده است ، بى نياز نمى كند، در حالى كه سرانجام او ، جدا شدن از چيزى است كه گرد آورده است. خوش بخت ، كسى است كه از ديگران پند گيرد. پس، اى ابو عبد اللّه ! اجر خود را ضايع مكن، و با معاويه در راه باطلش همراهى منما؛ چرا كه معاويه مردم را خوار مى شمارد و براى حق ، ارزشى قائل نيست.

ر . ك : ج2 ص103 (دوستى و پاكى نفس) .

ج _ طمعپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جدا شدن طمع از دلى كه دنيادوست است ، ناشدنى است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نفْس آدمى در دنياخواهى ، پيوسته جوان است ، هرچند از شدّت پيرى ، چنبرهاى (1) او به هم برسند.

.


1- .چنبر ، چنبره يا ترقوه ، استخوان باريك و نسبتاً بلندى در شانه است كه هر يك از دو سر آن ، داراى انحنايى مخالف آن ديگرى است (ر .ك : لغت نامه دهخدا).

ص: 410

الإمام عليّ عليه السلام :حُبُّ الدُّنيا يوجِبُ الطَّمَعَ . (1)

د _ العُبودِيَّةالإمام عليّ عليه السلام :مَن عَظُمَتِ الدُّنيا في عَينِهِ ، وكَبُرَ مَوقِعُها في قَلبِهِ ، آثَرَها عَلَى اللّهِ تَعالى ؛ فَانقَطَعَ إلَيها وصارَ عَبدا لَها . (2)

عنه عليه السلام :مَن عَشِقَ شَيئا أعشى بَصَرَهُ ، وأمرَضَ قَلبَهُ ، فَهُوَ يَنظُرُ بِعَينٍ غَيرِ صَحيحَةٍ ، ويَسمَعُ بِاُذُنٍ غَيرِ سَميعَةٍ ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ ، وأماتَتِ الدُّنيا قَلبَهُ ، ووَلِهَت عَلَيها نَفسُهُ ، فَهُوَ عَبدٌ لَها ولِمَن في يَدَيهِ شَيءٌ مِنها ، حَيثُما زالَت زالَ إلَيها ، وحَيثُما أقبَلَت أقبَلَ عَلَيها ، لا يَنزَجِرُ مِنَ اللّهِ بِزاجِرٍ، ولا يَتَّعِظُ مِنهُ بِواعِظٍ ، وهُوَ يَرَى المَأخوذينَ عَلَى الغِرَّةِ _ حَيثُ لا إقالَةَ ولا رَجعَةَ _ كَيفَ نَزَلَ بِهِم ما كانوا يَجهَلونَ ، وجاءَهُم مِن فِراقِ الدُّنيا ما كانوا يَأمَنونَ ، وقَدِموا مِنَ الآخِرَةِ عَلى ما كانوا يوعَدون ، فَغَيرُ مَوصوفٍ ما نَزَلَ بِهِم . (3)

عنه عليه السلام :مَن أحَبَّ الدّينارَ وَالدِّرهَمَ فَهُوَ عَبدُ الدُّنيا . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :أبناءُ الدُّنيا عَبيدُ ما يَأكُلونَ ويَلبَسونَ . (5)

عيسى عليه السلام :لا تَتَّخِذُوا الدُّنيا رَبّا فَتَتَّخِذَكُم عَبيدا . (6)

.


1- .غرر الحكم : ح 4872 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 232 ح 4431 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 160 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 36 ، أعلام الدين : ص 246 وفيه «وعظم» بدل «وكبر» .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 109 .
4- .الخصال : ص 113 ح 91 عن الأصبغ بن نباتة ، بحار الأنوار : ج 2 ص 107 ح 4 .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 272 ح 843 ، علل الشرائع : ص 341 ح 1 كلاهما عن هشام بن الحكم ، بحار الأنوار : ج 85 ص 147 ح 2 .
6- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 129 ، المحجّة البيضاء : ج 5 ص 354 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 327 ح 48 .

ص: 411

د _ بردگى

امام على عليه السلام :دنيادوستى ، موجب طمعكارى مى شود.

د _ بردگىامام على عليه السلام :كسى كه دنيا در نظرش بزرگ آيد، و در دلش جايگاهى بشكوه يابد، آن را بر خداوند متعال مقدّم مى دارد، پس يكسره به دنيا روى مى آورد و بنده آن مى شود.

امام على عليه السلام :كسى كه عاشق چيزى شود، آن چيزْ ديده [دلِ] او را كم سو مى گرداند، و دلش را بيمار مى كند. در نتيجه، چنين كسى با چشمى ناسالم مى نگرد، و با گوشى ناشنوا مى شنود. خواست هاى دنيوى ، خِرَد او را از هم دريده، و دنيا دلش را ميرانده، و جانش شيفته آن گرديده است . از اين رو ، بنده دنيا و بنده كسى است كه چيزى از دنيا دارد. به هر كجا كه دنيا برود ، او نيز بدان جا مى رود، و به هر سو كه دنيا رو كند ، او نيز بدانْ رو مى كند. با هيچ نهى اى از جانب خدا ، باز نمى ايستد، و از هيچ پندى از او ، اندرز نمى گيرد، در حالى كه مى بيند مرگ ، چه سان ناگهان گريبان ديگران را مى گيرد و مجال پوزشخواهى و بازگشتى نمى دهد ، و آنچه نمى دانستند ، بر آنان فرود مى آيد، و از دنيا كه خود را در آن ايمن مى پنداشتند ، جدا مى شوند، و به آنچه در آخرت وعده داده مى شدند ، مى رسند. آنچه بر سر آنان مى آيد ، به راستى در وصف نمى گنجد.

امام على عليه السلام :هر كه درهم و دينار را دوست بدارد ، بنده دنياست.

امام صادق عليه السلام :دنياپرستان ، بنده خوراك و پوشاك اند.

عيسى عليه السلام :دنيا را خداوندگار خويش مگيريد كه شما را به بندگى مى گيرد.

.

ص: 412

ه _ الجَزَعالإمام الكاظم عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لِهِشام _ :يا هِشامُ ، إنَّ المَسيحَ عليه السلام قالَ لِلحَوارِيّين : . . . إنَّ أجزَعَكُم عِندَ البَلاءِ لاَءَشَدُّكُم حُبّا لِلدُّنيا ، وإنَّ أصبَرَكُم عَلَى البَلاءِ لاَءَزهَدُكُم فِي الدُّنيا . (1)

و _ الشَّقاءرسول اللّه صلى الله عليه و آله _ في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ :يا عَلِي ، أربَعُ خِصالٍ مِنَ الشَّقاءِ : جُمودُ (2) العَينِ ، وقَساوَةُ القَلبِ ، وبُعدُ الأَمَلِ ، وحُبُّ الدُّنيا مِنَ الشَّقاءِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مِن عَلاماتِ الشَّقاءِ : جُمودُ العَينِ ، وقَسوَةُ القَلبِ ، وشِدَّةُ الحِرصِ في طَلَبِ الدُّنيا ، وَالإِصرارُ عَلَى الذَّنبِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :سَبَبُ الشَّقاءِ حُبُّ الدُّنيا . (5)

عنه عليه السلام :إيّاكَ وَالوَلَهَ بِالدُّنيا ؛ فَإِنَّها تورِثُكَ الشَّقاءَ وَالبَلاءَ ، وتَحدوكَ (6) عَلى بَيعِ البَقاءِ بِالفَناءِ . (7)

.


1- .تحف العقول:ص392_393 وص509 من دون إسنادٍ إلى الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : ج1 ص146 ح30؛ البداية والنهاية : ج 9 ص 300 ، الدرّ المنثور : ج 2 ص 205 نقلاً عن أحمد وكلاهما عن وهب بن منبه نحوه.
2- .جُمُودُ العَينِ : قِلّة دمعها ؛ كناية عن قسوة القلب (المصباح المنير : ص 107 «جمد») .
3- .تحف العقول : ص 12 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 360 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو و أنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الخصال : ص 243 ح 97 عن محمّد أبي مالك عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيهما «حبّ البقاء» بدل «حبّ الدنيا من الشقاء» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 65 ح 5 ؛ مجمع الزوائد : ج 10 ص 389 ح 17685 نقلاً عن البزّار عن أنس وفيه «طول الأمل والحرص على الدنيا» بدل «بُعد الأمل وحبّ الدنيا من الشقاء» .
4- .الكافي : ج 2 ص 290 ح 6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 47 ؛ مجمع الزوائد : ج 10 ص 389 ح 17685 نقلاً عن البزّار عن أنس نحوه .
5- .غرر الحكم : ح 5516 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 98 ح 2269 نحوه .
6- .حَدا الإبلَ : زَجَرها وساقَها (القاموس المحيط : ج 4 ص 315 «حدا») .
7- .غرر الحكم : ح 2707 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 98 ح 2269 .

ص: 413

ه _ بى تابى
و _ شقاوت

ه _ بى تابىامام كاظم عليه السلام _ در سفارش به هشام _ :اى هشام! مسيح عليه السلام به حواريان فرمود: «... بى تاب ترينِ شما در هنگام بلا ، علاقه مندترينِ شما به دنياست، و شكيباترينتان در بلا ، زاهدترينِ شما در دنياست».

و _ شقاوتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در سفارش به على عليه السلام _ :اى على! چهار خصلت ، از شقاوت است . خشكى چشم (1) و قساوت قلب و آرزوى دراز و دنيادوستى ، از شقاوت اند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از نشانه هاى شقاوت اند: خشكى چشم، قساوت قلب، آزمندى شديد در طلب دنيا، و ادامه دادن به گناه.

امام على عليه السلام :علّت شقاوت، عشق به دنياست.

امام على عليه السلام :زنهار از شيفتگى به دنيا، كه بدبختى و رنج برايت بر جاى مى نهد، و به فروختن زندگى جاودانى به زندگى فناپذير ، وادارت مى كند!

.


1- .كم گريستن. كنايه از سنگ دلى و نداشتن عاطفه و رقّت قلب است (المصباح المنير : ص 107 «جمد»).

ص: 414

عنه عليه السلام :حُكِمَ عَلى أهلِ الدُّنيا بِالشَّقاءِ وَالفَناءِ وَالدَّمارِ وَالبَوارِ . (1)

عنه عليه السلام :مَن كانَتِ الدُّنيا هَمَّهُ ، طالَ يَومَ القِيامَةِ شَقاؤُهُ وغَمُّهُ . (2)

عنه عليه السلام :مَن كانَتِ الدُّنيا أكبَرَ هَمِّهِ ، طالَ شَقاؤُهُ وغَمُّهُ . (3)

عنه عليه السلام :الدّينُ يُجِلُّ ، الدُّنيا تُذِلُّ . (4)

ز _ الهَلاكرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن جَعَلَ الهُمومَ هَمّا واحِدا ؛ هَمَّ آخِرَتِهِ ، كَفاهُ اللّهُ هَمَّ دُنياهُ . ومَن تَشَعَّبَت بِهِ الهُمومُ في أحوالِ الدُّنيا لَم يُبالِ اللّهُ في أيِّ أودِيَتِها هَلَكَ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ مَن كانَتِ العاجِلَةُ أملَكَ بِهِ مِنَ الآجِلَةِ ، واُمورُ الدُّنيا أغلَبَ عَلَيهِ مِن اُمورِ الآخِرَةِ ، فَقَد باعَ الباقِيَ بِالفاني ، وتَعَوَّضَ البائِدَ عَنِ الخالِدِ ، وأهلَكَ نَفسَهُ ورَضِيَ لَها بِالحائِلِ الزّائِلِ ، ونَكَبَ بِها عَن نَهجِ السَّبيلِ . (6)

عنه عليه السلام :كُلَّما ازدادَ المَرءُ بِالدُّنيا شُغلاً وزادَ بِها وَلَها ، أورَدَتهُ المَسالِكَ وأوقَعَتهُ فِي المَهالِكِ . (7)

.


1- .غرر الحكم : ح 4932 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 234 ح 4486 .
2- .غرر الحكم : ح 9110 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 425 ح 7189 .
3- .كنز الفوائد : ج 1 ص 345 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 81 ح 43 .
4- .غرر الحكم : ح 3 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 18 ح 48 و 49 .
5- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 95 ح 257 ، شُعب الإيمان : ج 2 ص 306 ح 1888 كلاهما عن عبد اللّه بن مسعود ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 481 ح 3658 وج 4 ص 364 ح 7934 كلاهما عن ابن عمر ، حلية الأولياء : ج 2 ص 105 عن عبداللّه بن مسعود وكلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 203 ح 6178 .
6- .غرر الحكم : ح 3607 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 153 ح 3351 .
7- .غرر الحكم : ح 7200 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 396 ح 6714 .

ص: 415

ز _ هلاكت

امام على عليه السلام :مردم دنيا ، محكوم به بدبختى و نيستى و نابودى و هلاكت اند.

امام على عليه السلام :كسى كه دنيا همّ و غم او باشد، در روز قيامت شقاوت و اندوه او به درازا مى كشد.

امام على عليه السلام :كسى كه بزرگ ترين اهتمامش دنيا باشد ، گرفتارى و اندوهش به درازا مى كشد.

امام على عليه السلام :دين ، [آدمى را] ارجمند مى گرداند، و دنيا ، خوار مى سازد.

ز _ هلاكتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس همه غصّه هايش را يك غصّه _ يعنى غصّه آخرتش _ كُنَد ، خداوندغصّه هاى دنياى او را برطرف مى سازد، و هر كس انواع غصّه هاى دنيا وجودش را فرا بگيرد ، خداوند، اهمّيتى نمى دهد كه در كدام وادى از وادى هاى آن نابود مى شود.

امام على عليه السلام :كسى كه زندگى كنونى ، بيشتر از زندگى آينده اختياردار او باشد و كارهاى دنيا بر او چيره تر از كارهاى آخرت باشد ، هر آينه ماندگار را به فناپذير فروخته، و جاويدان را با گذرا عوض كرده، و خويشتن را به نابودى افكنده ، و زندگى دگرگون شونده زوال پذير را براى خود پسنديده، و از راه روشن به كج راهه رفته است.

امام على عليه السلام :هر گاه مشغله انسان به دنيا بيشتر شود و علاقه اش به آن فزون تر گردد، دنيا او را به راه هاى گوناگون مى برد و وى را در مهلكه ها مى افكند.

.

ص: 416

عنه عليه السلام :مَن لَم يُبالِ ما رُزِئَ (1) مِن آخِرَتِهِ إذا سَلِمَت لَهُ دُنياهُ ، فَهُوَ هالِكٌ . (2)

عنه عليه السلام :آفَةُ النَّفسِ الوَلَهُ (3) بِالدُّنيا . (4)

عنه عليه السلام :زُهدُكَ فِي الدُّنيا يُنجيكَ ، ورَغَبَتُكَ فيها تُرديكَ . (5)

عنه عليه السلام :الرَّغبَةُ مِفتاحُ العَطَبِ (6) . (7)

4 / 5الاِستِعلاءالإمام عليّ عليه السلام _ في خُطبَتِهِ المَعروفَةِ بِالشِّقشِقِيَّةِ _ :فَلَمّا نَهَضتُ بِالأَمرِ نَكَثَت (8) طائِفَةٌ ، ومَرَقَت (9) اُخرى ، وقَسَطَ (10) آخَرونَ ، كَأَنَّهُم لَم يَسمَعُوا اللّهَ سُبحانَهُ يَقولُ : «تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الاْءَرْضِ ولاَ فَسَادًا وَ الْعَ_قِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (11) ! بَلى ، وَاللّهِ سَمِعوها ووَعَوها ، ولكِنَّهُم حَلِيَتِ الدُّنيا في أعيُنِهِم ، وراقَهُم زِبرِجُها . (12)

.


1- .رزأته رزيئة : أصابته مصيبة (الصحاح : ج 1 ص 53 «رزأ») .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 382 ح 5833 ، معاني الأخبار : ص 198 ح 4 ، الأمالي للطوسي : ص 435 ح 974 نحوه ، الأمالي للصدوق : ص 478 ح 644 كلّها عن عبداللّه بن بكر المرادي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، روضة الواعظين : ص 487 وفيهما «زرى» بدل «رزئ» ، مشكاة الأنوار : ص 208 ح 566 وفيه «زوى» بدل «رزئ» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 377 ح 1 .
3- .الوَلَه : ذهابُ العقل والتحيّر من شدّة الوَجد (النهاية : ج 5 ص 227 «وله») .
4- .غرر الحكم : ح 3926 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 182 ح 3731 وفيه «العقل» بدل «النفس» .
5- .غرر الحكم : ح 5477 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 276 ح 5031 .
6- .عَطِب عَطَبا : هَلَك (المحيط في اللغة : ج 1 ص 410 «عطب») .
7- .كنز الفوائد : ج 1 ص 279 ، أعلام الدين : ص 187 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 91 ح 95 .
8- .النَّكثُ : نقض العهد (النهاية : ج 5 ص 114 «نكث») .
9- .مَرَقَ من الدِّينِ : خرج منه (المصباح المنير : ص 569 «مرق») .
10- .القسطُ : الجَوْرُ والعُدُولُ عن الحقّ (الصحاح : ج 3 ص 1152 «قسط») .
11- .القصص : 83 .
12- .نهج البلاغة : الخطبة 3 ، الإرشاد : ج 1 ص 289 ، علل الشرائع : ص 151 ح 12 نحوه ، الاحتجاج : ج 1 ص 457 ح 105 كلّها عن ابن عبّاس ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 205 .

ص: 417

4 / 5 برترى جويى

امام على عليه السلام :كسى كه هر گاه دنيايش سالم (و تأمين) باشد ، برايش مهم نيست كه چه بلايى بر سر آخرتش مى آيد، در هلاكت است.

امام على عليه السلام :آفت نفْس، شيفتگى به دنياست.

امام على عليه السلام :زهد تو در دنيا، تو را نجات مى دهد، و دل بستگى تو به آن ، تو را نابود مى كند.

امام على عليه السلام :دنياخواهى ، كليد نابودى است.

4 / 5برترى جويىامام على عليه السلام _ در خطبه معروف به شقشقيه _ :چون زمام امور را به دست گرفتم ، گروهى پيمان شكستند، عدّه اى از فرمان به در شدند، و عدّه اى سر از فرمان حق برتافتند. گويى آنان نشنيده اند كه خداوند سبحان مى فرمايد: «آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه خواهان برترى جويى و تباهكارى در زمين نيستند ، و عاقبت ، از آنِ تقواپيشگان است» . آرى! به خدا سوگند كه آن را شنيدند و فهميدند ؛ امّا دنيا در چشم آنان زيبا نمود، و زرق و برق آن خيره شان ساخت.

.

ص: 418

راجع : ج2 ص292 (خصائص أبناء الآخرة) .

4 / 6التَّنازُعتنبيه الخواطر :قيلَ: صَحِبَ رَجُلٌ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام فَقالَ : أكونُ مَعَكَ وأصحَبُكَ . فَانطَلَقا فَانتَهَيا إلى شَطِّ نَهرٍ فَجَلَسا يَتَغَدَّيانِ ومَعَهُما ثَلاثَةُ أرغِفَةٍ ، فَأَكَلا رَغيفَينِ وبَقِيَ رَغيفٌ ، فَقامَ عيسى عليه السلام إلَى النَّهرِ فَشَرِبَ ماءً ، ثُمَّ رَجَعَ فَلَم يَجِدِ الرَّغيفَ ، فَقالَ لِلرَّجُلِ : مَن أخَذَ الرَّغيفَ؟ قالَ : لا أدري . قالَ : فاَنطَلَقَ ومَعَهُ صاحِبُهُ ، فَرأى ظَبيَةً مَعَها خِشفانِ (1) لَها ، فَدَعا أحَدَهُما فَأَتاهُ فَذَبَحَهُ فَأَشوى (2) مِنهُ ، فَأَكَلَ هُوَ وذلِكَ الرَّجُلُ ، ثُمَّ قالَ لِلخِشفِ : قُم بِإِذنِ اللّهِ ، فَقامَ فَذَهَبَ . فَقالَ لِلرَّجُلِ : أسأَ لُكَ بِالَّذي أراكَ هذِهِ الآيَةَ ، مَن أخَذَ الرَّغيفَ ؟ قالَ : لا أدري . ثُمَّ انتَهَيا إلى وادي ماءٍ ، فَأَخَذَ عيسى عليه السلام بِيَدِ الرَّجُلِ فَمَشَيا عَلَى الماءِ ، فَلَمّا جاوَزاهُ قالَ : أسأَ لُكَ بِالَّذي أراكَ هذِهِ الآيَةَ ، مَن أخَذَ الرَّغيفَ؟ قالَ : لا أدري . قالَ : فَانتَهَيا إلى مَفازَةٍ (3) فَجَلَسا ، فَجَمَعَ عيسى عليه السلام تُرابا أو كَثيبا (4) ، فَقالَ : كُن ذَهَبا بِإِذنِ اللّهِ! فَصار ذَهَبا ، فَقَسَّمَهُ ثَلاثَةَ أثلاثٍ فَقالَ : ثُلُثٌ لي وثُلُثٌ لَكَ وثُلُثٌ لِمَن أخَذَ الرَّغيفَ . قالَ : فَأَنَا أخَذتُ الرَّغيفَ . فَقالَ : فَكُلُّهُ لَكَ . قالَ : وفارَقَهُ عيسى عليه السلام ، فَانتَهى إلَيهِ رَجُلانِ فِي المَفازَةِ ومَعَهُ المالُ ، فَأَرادا أن يَأخُذاهُ مِنهُ ويَقتُلاهُ ، فَقالَ : هُوَ بَينَنا أثلاثٌ ، قالَ : فَابعَثوا أحَدَكُم إلَى القَريَةِ حَتّى يَشتَرِيَ طَعاما ، فَبَعَثوا أحَدَهُم ، فَقالَ الَّذي بُعِثَ : لاِءَيِّ شَيءٍ اُقاسِمُ هؤُلاءِ هذَا المالَ لكِنّي أصنَعُ في هذَا الطَّعامِ سَمّا فَأقتُلُهُما ، فَفَعَلَ . وقالَ اُولئِكَ : لاِءَيِّ شَيءٍ نَجعَلُ لِهذا ثُلُثَ المالِ ، ولكِن إذا رَجَعَ قَتَلناهُ وَاقتَسَمنَا المالَ بَينَنا . قالَ : فَلَمّا رَجَعَ إلَيهِما قَتَلاهُ ، وأكَلاَ الطَّعامَ فَماتا ، فَبَقِيَ ذلِكَ المالُ في المَفازَةِ واُولئِكَ الثَّلاثَةُ قَتلى عِندَهُ . فَمَرَّ بِهِم عيسى عليه السلام وهُم عَلى تِلكَ الحالِ ، فَقالَ لاِءَصحابِهِ : هذِهِ الدُّنيا فَاحذَروها . (5)

.


1- .الخِشْفُ : وَلَدُ الغزال يطلق على الذكر والاُنثى (المصباح المنير : ص 170 «خشف») .
2- .شَوَيتُ اللحمَ . . . وأشْوَيتُه _ بالألف _ لُغة (المصباح المنير : ص 328 «شوى») .
3- .المَفَازَة : البَرِّيّة القَفْر (النهاية : ج 3 ص 478 «فوز») .
4- .الكَثيب : الرمل المستطيل المحدودب (النهاية : ج 4 ص 152 «كثب») .
5- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 179 ، المحجّة البيضاء : ج 6 ص 103 عن ليث وراجع الدرّ المنثور : ج 2 ص 219 .

ص: 419

4 / 6 ستيزه

ر . ك : ج2 ص293 (ويژگى هاى آخرت گرايان) .

4 / 6ستيزهتنبيه الخواطر:آورده اند كه: مردى با عيسى بن مريم عليه السلام مصاحبت اختيار كرد و گفت: [مى خواهم] با تو باشم و همراهى ات كنم. آن دو به راه افتادند و رفتند تا به كنار جوى آبى رسيدند و نشستند كه غذايى بخورند. سه گرده نان با خود داشتند. دو گرده آن را خوردند و يكى باقى ماند. عيسى عليه السلام به طرف رود رفت و آبى نوشيد و چون برگشت ، آن گرده نان را نديد. به مرد گفت: «چه كسى نان را برداشت؟» . مرد گفت: نمى دانم. عيسى عليه السلام با آن مرد به راه افتاد. در راه ، آهويى را ديد كه دو بچه آهو همراهش بودند. يكى از آن دو را صدا زد و آن بچه آهو جلو رفت. عيسى آن را سر بريد و مقدارى از گوشتش را بريان كرد و هر دو نفر خوردند. سپس به آن بچه آهوى ذبح شده فرمود: «به اذن خدا، برخيز!» بچه آهو برخاست و رفت. عيسى عليه السلام به آن مرد گفت: «تو را به آن خدايى كه اين معجزه را نشانت داد، بگو چه كسى آن نان را برداشت؟» . مرد گفت: نمى دانم. باز هم رفتند تا به رودخانه اى رسيدند. عيسى عليه السلام دست مرد را گرفت و هر دو ، بر آب رفتند و چون از آن گذشتند، عيسى عليه السلام گفت: «تو را به آن خدايى كه اين معجزه را نشانت داد ، بگو چه كسى نان را برداشت؟» . مرد گفت: نمى دانم. رفتند تا به بيابانى رسيدند. هر دو نشستند. عيسى عليه السلام مشتى خاك يا ريگ برداشت و [ به آن ] گفت: «به اذن خدا، طلا شو!» و طلا شد . عيسى عليه السلام آنها را سه قسمت كرد و فرمود: «يك سوم ، مال من، يك سوم ، مال تو و يك سوم ، مال كسى كه نان را برداشته است». در اين هنگام ، مرد گفت: من نان را برداشته ام. عيسى گفت: «حال ، همه اش مال تو» و از او جدا شد. در آن بيابان ، دو مرد به او _ كه حالا مقدارى طلا با خود داشت _ رسيدند. خواستند او را بكشند و طلاهايش را بردارند ؛ امّا او گفت: طلاها را ميان خود به سه قسمت مى كنيم. و گفت: يك نفرمان را به آبادى بفرستيم تا غذايى بخرد . يك نفرشان را فرستادند. آن كه رفته بود ، با خود گفت: چرا اين طلاها را با اينها قسمت كنم. در اين غذا سمّى مى ريزم و آن دو را مى كشم . و اين كار را كرد. آن دو نفر هم گفتند: چرا يك سوم طلاها را به او بدهيم. وقتى برگشت ، او را مى كشيم و طلاها را ميان خودمان تقسيم مى كنيم. چون آن مرد برگشت، او را كشتند ، و غذا را خوردند و خود نيز مردند، و در آن بيابان ، آن طلاها ماند و سه كشته در كنارش. عيسى عليه السلام در اين حال بر آنان گذشت. به يارانش فرمود: «اين است دنيا! از آن حذر كنيد».

.

ص: 420

. .

ص: 421

. .

ص: 422

4 / 7التَّعَبرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الزُّهدُ فِي الدُّنيا يُريحُ البَدَنَ ، وَالرَّغبَةُ فِي الدُّنيا تُتعِبُ البَدَنَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن زَهِدَ فِي الدُّنيا استَراحَ قَلبُهُ وبَدَنُهُ ، ومَن رَغِبَ فيها تَعِبَ قَلبُهُ وبَدَنُهُ . (2)

عنه عليه السلام _ فِي التَّزهيدِ فِي الدُّنيا _ :مَن رَغِبَ فيها أتعَبَتهُ وأشقَتهُ . (3)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ الوَلَهِ بِالدُّنيا عَظيمُ المِحنَةِ . (4)

عنه عليه السلام :قُرِنَتِ المِحنَةُ بِحُبِّ الدُّنيا . (5)

راجع : ص 28 (خصائص الدنيا / دار محنة) .

4 / 8الحُزنرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الرَّغبَةُ فِي الدُّنيا تُكثِرُ الهَمَّ وَالحُزنَ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الدُّنيا مَشغَلَةٌ لِلقَلبِ وَالبَدَنِ ، فَاِءنَّ اللّهَ يَسأَلُ أهلَ الدُّنيا عَمّا نَعَموا في حَلالِها ، فَكَيفَ بِما نَعَموا في حَرامِها؟ (7)

.


1- .الفردوس : ج 2 ص 299 ح 3364 عن أبي هريرة .
2- .إرشاد القلوب : ص 125 .
3- .غرر الحكم : ح 8481 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 456 ح 8243 .
4- .غرر الحكم : ح 4611 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 208 ح 4190 .
5- .غرر الحكم : ح 6721 وح 1060 نحوه ، عيون الحكم والمواعظ : ص 369 ح 6218 .
6- .الخصال : ص 73 ح 114 عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 468 ح 1564 ، روضة الواعظين : ص 484 ، إرشاد القلوب : ص 19 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «تورث» بدل «تكثر» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 91 ح 65 ؛ مسند الشهاب : ج 1 ص 188 ح 278 عن عبداللّه بن عمرو .
7- .الأمالي للطوسي : ص 532 ح 1162 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 369 ح 2661 نحوه وكلاهما عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 77 ص 81 ح 3 .

ص: 423

4 / 7 خستگى

4 / 8 اندوه

4 / 7خستگىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دل بركندن از دنيا ، مايه آسايش تن است و دنياخواهى ، موجب خستگى تن.

امام على عليه السلام :آن كه به دنيا زهد ورزيد، دل و تنش آسود، و آن كه در پى آن برآمد، دل و تنش خسته شد.

امام على عليه السلام _ در تشويق به ترك دنيا _ :هر كه دنياخواه شد ، دنيا او را خسته و رنجور ساخت.

امام على عليه السلام :ثمره شيفتگى به دنيا، رنج بسيار است.

امام على عليه السلام :دنيادوستى و رنج ، همنشين اند.

ر . ك : ص29 (ويژگى هاى دنيا / محنتكده) .

4 / 8اندوهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنياخواهى ، گرفتگى و اندوه را زياد مى كند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا مايه سرگرمى دل و تن [و غافل داشتن آنها از آخرت [است . خداوند از مردم دنيا درباره نعمت هاى حلالى كه برخوردار بوده اند، بازخواست مى كند، چه رسد به برخوردارى آنان از نعمت هاى حرام دنيا .

.

ص: 424

الإمام عليّ عليه السلام :لِلمُستَحلي لَذَّةَ الدُّنيا غُصَّةٌ . (1)

عنه عليه السلام :المُستَمتِعونَ بِالدُّنيا تَبكي قُلوبُهُم وإن فَرِحوا ، ويَشتَدُّ مَقتُهُم لاِءَنفُسِهِم وإنِ اغتُبِطوا بِبَعضِ ما مِنها رُزِقوا . الدُّنيا فانِيَةٌ لا بَقاءَ لَها ، وَالآخِرَةُ باقِيَةٌ لا فَناءَ لَها . الدُّنيا مُقبِلَةٌ إلَى الآخِرَةِ ، وَالآخِرَةُ مَلجَأُ الدُّنيا . (2)

عنه عليه السلام _ في بَيانِ مَضارِّ حُبِّ الدُّنيا _ :مَنِ استَشعَرَ الشَّغَفَ (3) بِها مَلاَءَت ضَميرَهُ أشجانا لَهُنَّ رَقصٌ على سُوَيداءِ قَلبِهِ: (4) هَمٌّ يَشغَلُهُ، و غَمٌّ يَحزُنُهُ، كَذلِكَ حَتّى يُؤخَذَ بِكَظَمِهِ (5) فَيُلقى بِالفَضاءِ مُنقَطِعا أبهَراهُ (6) ، هَيِّناً عَلَى اللّهِ فَناؤُهُ وعَلَى الإِخوانِ إلقاؤُهُ . (7)

عنه عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : اُفٍّ عَلَى الدُّنيا وأسبابِها فَإِنَّها لِلحُزنِ مَخلوقَه هُمومُها ما تَنقَضي ساعَةً عَن مَلِكٍ فيها وعَن سوقَه (8)

.


1- .غرر الحكم : ح 7333 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 404 ح 6823 .
2- .مطالب السؤول : ص 52 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 21 ح 82 .
3- .شُغِفَ بالشيء : اُولِعَ به (تاج العروس : ج 12 ص 308 «شغف») .
4- .سَوادُ القلب: حبّته، وقيل: دمه، وإذا صغَّروا ردّوه إلى سويداء (لسان العرب: ج 3 ص 227 «سود»).
5- .الكَظَم : هو مخرج النفس من الحلق (النهاية : ج 4 ص 178 «كظم») .
6- .الأبهر : عِرْقٌ في الظهر ، وهما أبهران (النهاية : ج 1 ص 18 «أبهَرَ») .
7- .نهج البلاغة : الحكمة 367 ، تحف العقول : ص 221 نحوه ، غرر الحكم : ح 9060 وفيه «بعيدا على الإخوان لقاؤه» بدل «على الإخوان إلقاؤه» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 131 ح 135 .
8- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 390 الرقم 301 .

ص: 425

امام على عليه السلام :كسى كه لذّت دنيا را شيرين بشمرد ، اندوه به سراغش مى آيد.

امام على عليه السلام :برخورداران از دنيا، دل هايشان مى گريد ، اگرچه [به ظاهر] شاد باشند ، و از خويشتن سخت در خشم اند ، اگرچه براى آنچه از دنيا روزى داده شده اند ، مورد غبطه ديگران باشند. دنيا ، فناپذير است و بقايى ندارد، و آخرت ، ماندگار است و فنا نمى پذيرد. دنيا رو به آخرت دارد، و آخرت ، پناهگاه دنياست.

امام على عليه السلام _ در بيان زيان هاى دنيادوستى _ :آن كه دل باخته دنيا شود، دنيا اندرون او را آكنده از اندوه ها (نگرانى ها) مى كند كه در سويداى دلش به رقص در مى آيند . اندوهى او را به خود مشغول مى سازد، و غصّه اى اندوهگينش مى كند، تا آن كه گلويش گرفته ، شاه رگ هايش از كار مى افتند و در گوشه اى افكنده مى شود. خداوند ، به آسانى نابودش مى كند، و دوستان ، به راحتى در گورش مى افكنند.

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : تفو بر دنيا و اسباب آن/ كه براى غم و اندوه آفريده شده است غم هايش دمى پايان نمى گيرند/نه براى شاه و نه براى رعيّت .

.

ص: 426

الإمام الصادق عليه السلام :مَن تَعَلَّقَ قَلبُهُ بِالدُّنيا تَعَلَّقَ قَلبُهُ بِثَلاثِ خِصالٍ : هَمٍّ لا يَفنى ، وأمَلٍ لا يُدرَكُ ، ورَجاءٍ لا يُنالُ . (1)

4 / 9الحَسرَةالإمام عليّ عليه السلام :مَن كانَتِ الدُّنيا هِمَّتَهُ ، اشتَدَّت حَسرَتُهُ عِندَ فِراقِها . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن كَثُرَ اشتِباكُهُ بِالدُّنيا ، كانَ أشَدَّ لِحَسرَتِهِ عِندَ فِراقِها . (3)

4 / 10فَسادُ الدّينِالكتاب«مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَ_نِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَ_ئِنُّ بِالاْءِيمَ_نِ و لَ_كِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ * ذَ لِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَ_فِرِينَ» . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 320 ح 17 ، الخصال : ص 88 ح 22 ، تحف العقول : ص 367 ، مشكاة الأنوار : ص 468 ح 1565 ، روضة الواعظين : ص 484 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 382 ح 5833 ، معاني الأخبار : ص 198 ح 4 ، الأمالي للطوسي : ص 435 ح 974 نحوه ، الأمالي للصدوق : ص 477 ح 644 كلّها عن عبداللّه بن بكر المرادي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، مشكاة الأنوار : ص 208 ح 566 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 173 عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، روضة الواعظين : ص 487 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 376 ح 1 .
3- .الكافي : ج 2 ص 320 ح 16 عن حفص بن قرط ، عدّة الداعي : ص 105 ، مشكاة الأنوار : ص 473 ح 1582 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 19 ح 8 .
4- .النحل : 106 و 107 .

ص: 427

4 / 9 افسوس

4 / 10 تباهى دين

امام صادق عليه السلام :هر كه به دنيا دل بسته شود، دلش به سه چيز بسته مى شود: اندوه پايان ناپذير، آرزوى دست نيافتنى، و اميد نارسيدنى.

4 / 9افسوسامام على عليه السلام :هر كه مطلوبش دنيا باشد، در هنگام جدايى از آن ، افسوس بسيار مى خورد.

امام صادق عليه السلام :كسى كه زياد گرفتار دنيا شود، هنگام جدا شدن از آن ، بيشترين افسوس را مى خورد.

4 / 10تباهى دينقرآن«هر كه پس از ايمان آوردنش، به خدا كفر ورزد [ ، عذابى سخت خواهد داشت] ، مگر آن كس كه مجبور شده ؛ ولى قلبش به ايمان ، اطمينان دارد ؛ ليكن هر كس سينه اش به كفرْ گشاده گردد ، خشم خدا بر آنان است و بر آنان عذابى بزرگ خواهد بود ؛ زيرا آنان زندگى دنيا را بر آخرت ، برترى داده اند و [هم] اين كه خدا گروه كافران را هدايت نمى كند» .

.

ص: 428

«وَ وَيْلٌ لِّلْكَ_فِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ * الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ و يَبْغُونَهَا عِوَجًا أُوْلَ_ئِكَ فِى ضَلَ_لِ بَعِيدٍ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أصبَحَ مِن اُمَّتي وهَمُّهُ غَيرُ اللّهِ ، فَلَيسَ مِنَ اللّهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أصبَحَ وَالدُّنيا أكبَرُ هَمِّهِ ، فَلَيسَ مِنَ اللّهِ في شَيءٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ أكثَرُ هَمِّهِ الحَياةَ الدُّنيا وأكثَرُ سَعيِهِ لِلَذَّةٍ تَفنى ، فَلَيسَ مِنَ الدّينِ في شَيءٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ» يَمنَعُ العِبادَ مِن سَخَطِ اللّهِ تَعالى ما لَم يُؤثِروا صَفقَةَ دُنياهُم عَلى دينِهِم ، فَإِذا آثَروا صَفقَةَ دُنياهُم عَلى دينِهِم ، ثُمَّ قالوا : «لا إلهَ إلاَّ اللّهُ» رُدَّت عَلَيهِم ، وقالَ اللّهُ تَعالى : كَذَبتُم . (5)

.


1- .إبراهيم : 2 و 3 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 324 ح 649 عن محمّد بن القاسم الهاشمي عن الإمام الصادق عليه السلام ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 121 وفيه «وأكبر همّه» بدل «من اُمّتي» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 243 ح 12 ؛ المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 356 ح 7902 عن عبد اللّه بن مسعود ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 361 ح 10586 عن أنس ، كنز العمّال : ج 3 ص 225 ح 6268 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 352 ح 7889 عن حذيفة ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 151 ح 471 عن أبي ذرّ ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 361 ح 10585 عن أنس وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 225 ح 6267 ؛ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 130 ، المحجّة البيضاء : ج 5 ص 355 .
4- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 116 .
5- .نوادر الاُصول : ج2 ص73 ، شُعب الإيمان : ج7ص337 ح10497 نحوه وكلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج1 ص 62 ح 221.

ص: 429

«و واى بر كافران از عذابى سخت ؛ همانان كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مى دهند و مانع راه خدا مى شوند و آن را كج مى جويند! آنان در گم راهى دور و درازى هستند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر فردى از امّت من كه صبح كند و دغدغه اش غير خدا باشد، از خدا نيست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه صبح كند و دنيا بزرگ ترين دل مشغولى او باشد ، نزد خداوند جايگاهى ندارد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه بيشترين دغدغه اش زندگى دنيا ، و بيشترين تلاشش براى لذّت هاى فناپذير باشد، از دين بهره اى ندارد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :[ گفتنِ ] لا إله إلاّ اللّه ، بندگان را از خشم خداوند متعال نگه مى دارد ، تا زمانى كه داد و ستد [و منافع] دنيايشان را بر دينشان مقدّم ندارند. و هر گاه داد و ستد دنيايشان را بر دينشان مقدّم بدارند و با اين حال بگويند: «لا إله إلاّ اللّه » ، به خودشان پس زده مى شود و خداوند متعال مى گويد: دروغ مى گوييد.

.

ص: 430

عنه صلى الله عليه و آله :أنتُمُ اليَومَ عَلى بَيِّنَةٍ مِن رَبِّكُم ، قَد بَيَّنَ اللّهُ تَعالى طَريقَكُم ، ما لَم تَظهَر فيكُمُ السَّكرَتانِ (1) : سَكرَةُ العَيشِ ، وسَكرَةُ الجَهلِ . فَأَنتُمُ اليَومَ تَأمُرونَ بِالمَعروفِ وتَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ ، وتُجاهِدونَ في سَبيلِ اللّهِ ، وسَتَحَوَّلونَ عَن ذلِكَ إذا فَشا فيكُم حُبُّ الدُّنيا ؛ فَلا تَأمُرونَ بِالمَعروفِ ولا تَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ ، وتُجاهِدونَ في غَيرِ سَبيلِ اللّهِ . وَالقائِمونَ يَومَئِذٍ بِالكِتابِ سِرّا وعَلانِيَةً ، كَالسّابِقينَ الأَوَّلينَ مِنَ المُهاجِرين وَالأَنصار . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :فَسادُ الدّينِ الدُّنيا . (3)

عنه عليه السلام :ما أفسَدَ الدّينَ كَالدُّنيا . (4)

عنه عليه السلام :مَن عَمَّرَ دُنياهُ ، أفسَدَ دينَهُ وأخرَبَ اُخراهُ . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا لَمَفسَدَةُ الدّينِ ومَسلَبَةُ اليَقينِ ، وإنَّها لَرَأسُ الفِتَنِ وأصلُ المِحَنِ . (6)

عنه عليه السلام :حَرامٌ عَلى كُلِّ قَلبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالدُّنيا أن يَسكُنَهُ التَّقوى . (7)

الإمام الحسين عليه السلام :إنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنيا ، وَالدّينُ لَعقٌ عَلى ألسِنَتِهِم (8) يَحوطونَهُ ما دَرَّت مَعايِشُهُم ، فَإِذا مُحِّصوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ . (9)

.


1- .السُّكْرُ : غَيبوبة العقل واختلاطه من الشراب ، وقد يعتري الإنسان من الغضب أو العشق أو القوّة أو الظفر (المعجم الوسيط : ج 1 ص 438 «سكر») .
2- .تنبيه الغافلين : ص 99 ح 100 ، نوادر الاُصول : ج 2 ص 48 نحوه وراجع حلية الأولياء : ج 8 ص 49 .
3- .غرر الحكم : ح 6554 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 357 ح 6040 .
4- .غرر الحكم : ح 9476 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 480 ح 8831 .
5- .غرر الحكم : ح 8858 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 457 ح 8283 .
6- .غرر الحكم : ح 3518 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 152 ح 3330 .
7- .غرر الحكم : ح 4904 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 233 ح 4472 .
8- .قال الطريحي : من كلام عليٍّ عليه السلام : «وصار دين أحدكم لُعقَةً على لسانه» ؛ قال بعض الشارحين : اللُّعقَة : اسم لما تأخذه الملعَقَة ، استعارة للإقرار بالدين باللسان ، وكنّى به عن ضعفه وقلّته (مجمع البحرين : ج 3 ص 1634 «لعق») .
9- .تحف العقول : ص 245 ، كشف الغمّة : ج 2 ص 244 عن الفرزدق وفيه «لغو» بدل «لعق» و «المال» بدل «الدنيا» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 117 ح 2 .

ص: 431

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شما امروز داراى حجّتى آشكار از جانب پروردگارتان هستيد . خداوند متعال ، تا زمانى كه دو مستى در ميان شما نمايان نشود ، راه شما را آشكار ساخته است: مستى زندگى، و مستى نادانى. شما امروز ، امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد، و در راه خدا به جهاد مى پردازيد؛ ولى زودا كه با شيوع دنيادوستى در ميانتان ، از اين حال برگرديد و ديگر امر به معروف و نهى از منكر نكنيد و در غير راه خدا بجنگيد. كسانى كه در آن هنگام ، در نهان و آشكار ، به كتاب [خدا [پايبندى نشان مى دهند ، همانند نخستين پيشگامان مهاجران و انصار هستند.

امام على عليه السلام :دنيا ، مايه تباهى دين است.

امام على عليه السلام :هيچ چيزى مانند دنيا، دين را تباه نكرد.

امام على عليه السلام :هر كس دنياى خويش را آباد ساخت ، دينش را تباه و آخرتش را ويران نمود.

امام على عليه السلام :دنيا ، مايه تباهى دين و از بين رفتن يقين است، و اساس فتنه ها و ريشه رنج هاست.

امام على عليه السلام :بر هر دلى كه شيفته دنياست ، حرام است كه تقوا در آن ، خانه كند.

امام حسين عليه السلام :مردم ، بنده دنيايند و به ظاهر ، دم از دين مى زنند و تا زمانى كه زندگى شان تأمين شود ، از آن دفاع مى كنند؛ امّا چون در بوته آزمايش قرار گيرند ، ديندارانْ اندك اند.

.

ص: 432

الإمام الصادق عليه السلام :مَن صَفَت لَهُ دُنياهُ فَاتَّهِمهُ في دينِهِ . (1)

عنه عليه السلام :إذا صَلَحَ أمرُ دُنياكَ فَاتَّهِم دينَكَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : ما هذِهِ الدُّنيا لِطالِبِها إلاّ عَناءً وهُوَ لا يَدري إن أقبَلَت شَغَلَت دِيانَتَهُ إن أدبَرَت شَغَلَتهُ بِالفَقرِ (3)

راجع : ج2 ص106 (بركات الزهد / صلاح الدين) .

4 / 11عَدَمُ الاِلتِذاذِ بِالعِبادَةِعيسى عليه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّهُ كَما يَنظُرُ المَريضُ إلى طَيِّبِ الطَّعامِ فَلا يَلتَذُّهُ مَعَ ما يَجِدُهُ مِن شِدَّةِ الوَجَعِ ؛ كَذلِكَ صاحِبُ الدُّنيا لا يَلتَذُّ بِالعِبادَةِ ولا يَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما يَجِدُ مِن حُبِّ المالِ . وكَما يَلتَذُّ المَريضُ نَعتَ الطَّبيبِ العالِمِ بِما يَرجو فيهِ مِنَ الشِّفاءِ ، فَإِذا ذَكَرَ مَرارَةَ الدَّواءِ وطَعمَهُ كَدَّرَ عَلَيهِ الشِّفاءَ ، كَذلِكَ أهلُ الدُّنيا يَلتَذّونَ بِبَهجَتِها وأنواعِ ما فيها فَإِذا ذَكَروا فُجأَةَ المَوتِ كَدَّرَها عَلَيهِم وأفسَدَها . (4)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 280 ح 540 وص 284 ح 552 كلاهما عن المنصوري عن عمّ أبيه عن الإمام الهادي عن آبائه عليهم السلام .
2- .تحف العقول : ص 359 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 242 ح 30 .
3- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 262 الرقم 184 .
4- .تحف العقول : ص 507 ، التحصين لابن فهد : ص 5 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 310 ح 17 وراجع عدّة الداعي : ص 96 .

ص: 433

4 / 11 لذّت نبردن از عبادت

امام صادق عليه السلام :هر كه دنيايش به كام او شد ، وى را در دينش متّهم كن .

امام صادق عليه السلام :هر گاه كار دنيايت درست شد ، به ديندارى ات بدگمان شو.

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : اين دنيا براى جوينده اش نيست / مگر رنج، و او خود نمى داند دنيا اگر روى آورد، او را از دينش باز مى دارد/ و چون برود ، او را به فقر گرفتار مى سازد .

ر . ك : ج2 ص107 (بركت هاى زهد / درستى دين) .

4 / 11لذّت نبردن از عبادتعيسى عليه السلام :به حق برايتان مى گويم: همان گونه كه بيمار به خوراك خوش مزه مى نگرد ، امّا از شدّت دردى كه دارد ، از آن لذّتى نمى برد ، دنيادار نيز به سبب عشق به ثروت، از عبادتْ لذّت نمى برد و شيرينى آن را نمى چشد. و همان گونه كه بيمار از نسخه طبيب حاذق، به خاطر اميد شفايى كه در آن دارد، لذّت مى برد ، امّا چون تلخى دارو و مزه اش را به ياد آورد ، شفا در نظرش تيره مى شود، اهل دنيا نيز از زرق و برق دنيا و انواع خوشى هايى كه در آن است ، لذّت مى برند؛ امّا چون غافلگيرى مرگ را به ياد آورند ، همه اين لذّت ها را بر آنان تيره و تباه مى سازد.

.

ص: 434

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما جَفوَةُ العُيونِ إلاّ مِن كَثرَةِ الذُّنوبِ ، وما كَثرَةُ الذُّنوب إلاّ مِن قِلَّةِ الوَرَعِ ، وما قِلَّةُ الوَرَعِ إلاّ مِن كَثرَةِ الجَفاءِ ، وما كَثرَةُ الجَفاءِ إلاّ مِن حُبِّ الدُّنيا . (1)

4 / 12حَبطُ الأَعمالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :سِتَّةُ أشياءَ تُحبِطُ الأَعمالَ : الاِشتِغالُ بِعُيوبِ الخَلقِ ، وقَسوَةُ القَلبِ ، وحُبُّ الدُّنيا ، وقِلَّةُ الحَياءِ ، وطولُ الأَمَلِ ، وظالِمٌ لا يَنتَهي . (2)

4 / 13الشُّغُلُ عَنِ الآخِرَةِالإمام الباقر عليه السلام :كانَ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله مُؤمِنٌ فَقيرٌ شَديدُ الحاجَةِ مِن أهلِ الصُّفَّةِ (3) ، وكانَ مُلازِما لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله عِندَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كُلِّها لا يَفقِدُهُ في شَيءٍ مِنها ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَرِقُّ لَهُ ويَنظُرُ إلى حاجَتِهِ وغُربَتِهِ ، فَيَقولُ : يا سَعدُ ، لَو قَد جاءَني شَيءٌ لاَءَغنَيتُكَ . قالَ : فَأَبطَأَ ذلِكَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَاشتَدَّ غَمُّ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِسَعدٍ ، فَعَلِمَ اللّهُ سُبحانَهُ ما دَخَلَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن غَمِّهِ لِسَعدٍ . فَأَهبَطَ عَلَيهِ جَبرَئيلَ عليه السلام ومَعَهُ دِرهَمانِ ، فَقالَ لَهُ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ قَد عَلِمَ ما قَد دَخَلَكَ مِنَ الغَمِّ لِسَعدٍ ، أفَتُحِبُّ أن تُغنِيَهُ؟ فَقالَ : نَعَم . فَقالَ لَهُ : فَهاكَ هذَينِ الدِّرهَمَينِ فَأَعطِهِما إيّاهُ ومُرهُ أن يَتَّجِرَ بِهِما . قالَ : فَأَخَذَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ثُمَّ خَرَجَ إلى صَلاةِ الظُّهرِ ، وسَعدٌ قائِمٌ عَلى بابِ حُجُراتِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَنتَظِرُهُ ، فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : يا سَعدُ ، أتُحسِنُ التِّجارَةَ؟ فَقالَ لَهُ سَعدٌ : وَاللّهِ ما أصبَحتُ أملِكُ مالاً أتَّجِرُ بِهِ! فَأَعطاهُ النَّبِي صلى الله عليه و آله الدِّرهَمَينِ ، وقالَ لَهُ : اِتَّجِر بِهِما وتَصَرَّف لِرِزقِ اللّهِ. فَأَخَذَهُما سَعدٌ ومَضى مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله حَتّى صَلّى مَعَهُ الظُّهرَ وَالعَصرَ ، فَقالَ لَهُ النَّبِي صلى الله عليه و آله : قُم فَاطلُبِ الرِّزقَ ، فَقَد كُنتُ بِحالِكَ مُغتَمّا يا سَعدُ . قالَ : فَأَقبَلَ سَعدٌ لا يَشتَري بِدِرهَمٍ شَيئا إلاّ باعَهُ بِدِرهَمَينِ ولا يَشتَري شَيئا بِدِرهَمَينِ إلاّ باعَهُ بِأَربَعَةِ دَراهِمَ ، فَأَقبَلَتِ الدُّنيا عَلى سَعدٍ فَكَثُرَ مَتاعُهُ ومالُهُ وعَظُمَت تِجارَتُهُ ، فَاتَّخَذَ عَلى بابِ المَسجِدِ مَوضِعا وجَلَسَ فيهِ فَجَمَعَ تِجارَتَهُ إلَيهِ ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أقامَ بِلالٌ لِلصَّلاةِ يَخرُجُ وسَعدٌ مَشغولٌ بِالدُّنيا ، لَم يَتَطَهَّر ولَم يَتَهَيَّأ كَما كانَ يَفعَلُ قَبلَ أن يَتَشاغَلَ بِالدُّنيا ، فَكانَ النَّبِي صلى الله عليه و آله يَقولُ : يا سَعدُ ، شَغَلَتكَ الدُّنيا عَنِ الصَّلاةِ! فَكانَ يَقولُ : ما أصنَعُ ، اُضَيِّعُ مالي؟! هذا رَجُلٌ قَد بِعتُهُ فَاُريدُ أن أستَوفِيَ مِنهُ ، وهذا رَجُلٌ قَدِ اشتَرَيتُ مِنهُ فاُريدُ أن اُوَفِّيَهُ . قالَ : فَدَخَلَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن أمرِ سَعدٍ غَمٌّ أشَدُّ مِن غَمِّهِ بِفَقرِهِ ، فَهَبَطَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ عليه السلام ، فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ قَد عَلِمَ غَمَّكَ بِسَعدٍ ، فَأَيُّما أحَبُّ إلَيكَ، حالُهُ الاُولى أو حالُهُ هذِهِ؟ فَقالَ لَهُ النَّبِي صلى الله عليه و آله : يا جَبرَئيلُ ، بَل حالُهُ الاُولى ، قَد أذهَبَت (4) دُنياهُ بِآخِرَتِهِ . فَقالَ لَهُ جَبرَئيلُ عليه السلام : إنَّ حُبَّ الدُّنيا وَالأَموالِ فِتنَةٌ ومَشغَلَةٌ عَنِ الآخِرَةِ ، قُل لِسَعدٍ يَرُدُّ عَلَيكَ الدِّرهَمَينِ اللَّذَينِ دَفَعتَهُما إلَيهِ ، فَإِنَّ أمرَهُ سَيَصيرُ إلَى الحالَةِ الَّتي كانَ عَلَيها أوَّلاً . قالَ : فَخَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَمَرَّ بِسَعدٍ ، فَقالَ لَهُ : يا سَعدُ ، أما تُريدُ أن تَرُدَّ عَلَيَّ الدِّرهَمَينِ اللَّذَينِ أعطَيتُكَهُما؟ فَقالَ سَعدٌ : بَلى ومِئَتَينِ . فَقالَ لَهُ : لَستُ اُريدُ مِنكَ يا سَعدُ إلاَّ الدِّرهَمَينِ ، فَأَعطاهُ سَعدٌ دِرهَمَينِ . قالَ : فَأَدبَرَتِ الدُّنيا عَلى سَعدٍ حَتّى ذَهَبَ ما كانَ جَمَعَ ، وعادَ إلى حالِهِ الَّتي كانَ عَلَيها. (5)

.


1- .الفردوس : ج 4 ص 115 ح 6359 عن أنس .
2- .كنز العمّال : ج 16 ص 85 ح 44023 نقلاً عن الفردوس عن عديّ بن حاتم ، الجامع الصغير : ج 2 ص 46 ح 4658 .
3- .أهل الصُّفَّة: هم فقراء المهاجرين ، ومن لم يكن له منهم منزل يسكنه ، فكانوا يأوون إلى موضع مُظلَّل في مسجد المدينة يسكنونه (النهاية: ج 3 ص 37 «صفف») .
4- .ذهَبَ بِهِ وأذهَبَهُ غيرُه : أزالَهُ . ويُقال : أذهَبَ به . . . وهو قليل (لسان العرب : ج1 ص493 «ذهب») .
5- .الكافي : ج 5 ص 312 ح 38 عن أبي بصير ، مشكاة الأنوار : ص 473 ح 1583 نحوه ، بحار الأنوار : ج 22 ص 122 ح 92 .

ص: 435

4 / 12 بر باد رفتن اعمال

4 / 13 باز ماندن از آخرت

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خشكى چشم ها (1) ناشى از فراوانى گناهان است، و فراوانى گناهان ، ناشى از اندك بودن پارسايى، و اندك بودن پارسايى ، ناشى از درشت طبعى بسيار ، و درشت طبعى بسيار ، ناشى از دنيادوستى .

4 / 12بر باد رفتن اعمالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شش چيز ، اعمال [نيكو] را بر باد مى دهد: پرداختن به عيوب مردم، سنگ دلى، دنيادوستى، كم حيايى، درازى آرزو ، و ستمگرى كه [از ستمكارى [باز نَايستد.

4 / 13باز ماندن از آخرتامام باقر عليه السلام :در زمان پيامبر خدا ، مؤمنى نادار و سخت نيازمند از اهل صُفّه (2) بود كه در همه اوقات نماز ، ملازم پيامبر خدا بود و در هيچ نمازى غيبت نداشت. پيامبر خدا ، نادارى و غربت او را مى ديد و دلش به حال وى مى سوخت و مى فرمود: «اى سعد! اگر چيزى دستم بيايد ، نيازت را برطرف مى كنم». مدّت ها گذشت و به پيامبر خدا چيزى نرسيد. غم ايشان براى سعد ، شدّت گرفت. خداوند سبحان كه مى دانست پيامبر خدا براى سعد ، غم بسيار مى خورد ، جبرئيل عليه السلام را با دو درهم فرستاد. جبرئيل به ايشان گفت: اى محمّد! خدا مى داند كه تو براى سعد ، غم مى خورى. آيا دوست دارى كه او را بى نياز گردانى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «آرى». جبرئيل گفت: اين دو درهم را بگير و به او بده و بگو با آنها كاسبى كند. پيامبر خدا [ آن دو را ] گرفت و سپس براى نماز ظهر ، بيرون رفت . سعد بر درِ اتاق هاى پيامبر خدا ، منتظر ايشان ايستاده بود. پيامبر خدا چون او را ديد ، فرمود: «اى سعد! كاسبى مى دانى؟» . سعد گفت: به خدا سوگند ، هيچ گاه پولى نداشته ام كه با آن كاسبى كنم! پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو درهم را به او داد و فرمود: «با اينها كاسبى كن و براى به دست آوردن روزى خدا ، تلاش نما». سعد ، آن دو درهم را گرفت و همراه پيامبر صلى الله عليه و آله رفت و نماز ظهر و عصر را با ايشان خواند. آن گاه ، پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «برخيز و در پى روزى برو، كه من از حال و روز تو _ اى سعد _ ناراحت بوده ام». از آن پس ، سعد اگر چيزى با يك درهم مى خريد ، با دو درهم مى فروخت، و اگر با دو درهم مى خريد ، به چهار درهم مى فروخت . بدين ترتيب ، دنيا به سعد رو كرد و سرمايه و ثروتش زياد شد و تجارتش رونق گرفت. پس، بر درِ مسجد ، جايى گرفت و در آن جا نشست و به كسب پرداخت. هر گاه بلال براى نماز اقامه مى گفت ، پيامبر صلى الله عليه و آله بيرون مى آمد و مى ديد كه سعد همچنان سرگرم دنياست و نه _ آن چنان كه پيش از پرداختن به دنيا مى كرد _ وضو گرفته و نه آماده نماز شده است . پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمود: «اى سعد! دنيا تو را از نماز باز داشته است!» و او مى گفت : چه كنم؟ مالم را ضايع كنم؟ به اين يكى فروخته ام و مى خواهم پولش را از او بگيرم و از آن يكى خريده ام و مى خواهم پولش را بدهم. اين وضع سعد ، پيامبر خدا را ناراحت تر از زمانى كرد كه براى نادارى اش غصّه مى خورد. پس، جبرئيل عليه السلام بر او فرود آمد و گفت: اى محمّد! خداوند از اين غم تو براى سعد ، آگاه است. كدام يك را دوست تر دارى : حالت نخست را ، يا اين حالت را؟ پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «اى جبرئيل! حالت نخست را. دنياى او آخرتش را از بين برده است!» . جبرئيل عليه السلام به او گفت: علاقه مندى به دنيا و ثروت ، گرفتارى و مايه باز ماندن از آخرت است. به سعد بگو آن دو درهمى را كه به او داده اى ، به تو برگرداند. با اين كار ، به همان حال اوّلش باز مى گردد. پيامبر صلى الله عليه و آله بيرون رفت و به سعد برخورد . به او فرمود: «اى سعد! نمى خواهى آن دو درهمى را كه به تو داده ام ، به من برگردانى؟» . سعد گفت: چرا؛ [به جاى آن ،] دويست درهم مى دهم. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «نه ، اى سعد! من بيشتر از دو درهم ، از تو نمى خواهم» و سعد دو درهم به ايشان داد. از آن پس، دنيا به سعد پشت كرد ، تا جايى كه هر چه جمع كرده بود ، از دست رفت و سعد ، دوباره مثل اوّلش شد.

.


1- .كنايه از گريه نكردن و سنگ دلى و نداشتن رقّت قلب.
2- .اهل صُفَّه، مهاجران تهى دستى بودند كه منزلى براى سكونت نداشتند و در زير سايبانى در مسجد مدينه به سر مى بردند (النهاية: ج 3 ص 37 «صفف» ).

ص: 436

. .

ص: 437

. .

ص: 438

4 / 14القُعودُ عَنِ الجِهادِالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَْرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَوةِ الدُّنْيَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَ_عُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا فِى الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ» . (1)

الحديثمسند ابن حنبل عن أبي هريرة :سَمِعتُ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله يَقولُ لِثَوبانَ : كَيفَ أنتَ يا ثَوبانُ إذا تَداعَت عَلَيكُمُ الاُمَمُ كَتَداعيكُم عَلى قَصعَةِ الطَّعامِ يُصيبونَ (2) مِنهُ؟ قالَ ثَوبانُ : بِأَبي واُمّي يا رَسولَ اللّهِ أمِن قِلَّةٍ بِنا؟ قالَ : لا ، أنتُم يَومَئِذٍ كَثيرٌ ، ولكِن يُلقى في قُلوبِكُمُ الوَهنُ . (3) قالوا : ومَا الوَهنُ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : حُبُّكُمُ الدُّنيا وكَراهِيَتُكُمُ القِتالَ . (4)

.


1- .التوبة : 38 .
2- .كذا في المصدر ، وفي كنز العمّال : «تصيبون» ، وهو المناسب للسياق .
3- .الوَهْنُ : الضُّعف (الصحاح : ج 6 ص 2215 «وهن») .
4- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 281 ح 8721 ، كنز العمّال : ج 3 ص 235 ح 6319 وراجع مسند ابن حنبل : ج 8 ص 327 ح 22460 وسنن أبي داوود : ج 4 ص 111 ح 4297 .

ص: 439

4 / 14 نرفتن به جهاد

4 / 14نرفتن به جهادقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شما را چه شده است كه چون به شما گفته مى شود: در راه خدا بسيج شويد، كندى به خرج مى دهيد؟ آيا به جاى آخرت ، به زندگى دنيا دل خوش كرده ايد؟ متاع زندگى دنيا در برابر آخرت، جز اندكى نيست» .

حديثمسند ابن حنبل _ به نقل از ابو هريره _ :شنيدم كه پيامبر خدا به ثوبان مى فرمايد: «چگونه اى تو _ اى ثوبان _ ، آن گاه كه امّت ها بر ضدّ شما گرد آيند ، آن سان كه شما بر گرد قَدَح غذا گرد مى آييد تا از آن به نوايى برسيد؟» . ثوبان گفت: پدر و مادرم به فدايت ، اى پيامبر خدا! آيا از اندك بودن ماست؟ فرمود: «نه . در آن روز ، شما پرشماريد؛ امّا در دل هايتان ضعف افكنده مى شود». گفتند : [مقصودتان از] ضعف چيست ، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «علاقه مندى شما به دنيا و بيزارى تان از جهاد».

.

ص: 440

الإمام عليّ عليه السلام _ في خُطبَتِهِ لَمَّا اضطَرَبَ عَلَيهِ أصحابُهُ في أمرِ الحُكومَةِ _ :أيُّهَا النّاسُ ، إنَّهُ لَم يَزَل أمري مَعَكُم عَلى ما اُحِبُّ حَتّى نَهَكَتكُمُ الحَربُ ، وقَد وَاللّهِ أخَذَت مِنكُم وتَرَكَت ، وهِيَ لِعَدُوِّكُم أنهَكُ . لَقَد كُنتُ أمسِ أميرا فَأَصبَحتُ اليَومَ مَأمورا ! وكُنتُ أمسِ ناهِيا فَأَصبَحتُ اليَومَ مَنهِيّا ! وقَد أحبَبتُمُ البَقاءَ ، ولَيسَ لي أن أحمِلَكُم عَلى ما تَكرَهونَ . (1)

عنه عليه السلام _ فِي استِنفارِ النّاسِ إلى أهلِ الشّام بَعدَ فَراغِهِ مِن أمرِ الخَوارِج _ :اُفٍّ (2) لَكُم ، لَقَد سَئِمتُ عِتابَكُم! أرَضيتُم بِالحَياةِ الدُّنيا مِنَ الآخِرَةِ عِوَضا؟ وبِالذُّلِّ مِنَ العِزِّ خَلَفا؟ إذا دَعَوتُكُم إلى جِهادِ عَدُوِّكُم دارَت أعيُنُكُم ؛ كَأَنَّكُم مِنَ المَوتِ في غَمرَةٍ (3) ، ومِنَ الذُّهولِ في سَكرَةٍ . (4)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 208 ، المعيار والموازنة : ص175 ، وقعة صفّين : ص484 نحوه ، بحار الأنوار : ج32 ص535 ح450 وج100 ص41 ح48 .
2- .اُفٍّ : معناه الاحتقار والاستقلال ، وهي صوت إذا صوّت به الإنسان عُلِمَ أنّه متضجّر متكرِّه (النهاية : ج 1 ص 55 «أفف») .
3- .رَجُلٌ مُغتَمِرٌ : سَكرانُ ، كأنّه اغتَمَرَهُ السُّكر ؛ أي غطّى على عَقلِهِ وسَتَرَهُ (تاج العروس : ج7 ص320 «غمر») .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 34 ، بحار الأنوار : ج 34 ص 74 ح 935 ؛ مطالب السؤول : ص 59 نحوه .

ص: 441

امام على عليه السلام _ در خطبه اش كه پس از برآشفتن يارانش از كار حكميّت ايراد كرد _ :اى مردم! كار من با شما پيوسته چنان بود كه من دوست داشتم ، تا آن كه جنگ ، شما را فرسوده ساخت، و به خدا سوگند كه شمارى از شما را گرفت و شمارى را باقى گذاشت؛ هرچند براى دشمن شما فرساينده تر بود. من تا ديروز ، فرمانده بودم و امر و نهى مى كردم؛ ولى امروز [كار به جايى رسيده كه [به من امر و نهى مى شود! شما زنده ماندن را دوست داريد و من نمى توانم شما را به آنچه دوست نداريد ، وا دارم.

امام على عليه السلام _ در فرا خواندن مردم به جنگ با شاميان ، پس از يكسره كردن كار خوارج _ :آه از شما! خسته شدم ، از بس كه سرزنشتان كردم! آيا به جاى آخرت ، به زندگى دنيا رضايت داده ايد؟! و عزّت را بر ذلّت برگزيده ايد؟! هرگاه شما را به جهاد با دشمنتان فرا خواندم ، چشمانتان پيچ و تاب برداشت ، آن سان كه گويى در سَكرات مرگْ گرفتار آمده ايد، يا در گيجىِ مستى به سر مى بريد!

.

ص: 442

4 / 15فَقرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أصبَحَ وأمسى وَالدُّنيا أكبَرُ هَمِّهِ ، جَعَلَ اللّهُ تَعالَى الفَقرَ بَينَ عَينَيهِ وشَتَّتَ أمرَهُ ، ولَم يَنَل مِنَ الدُّنيا إلاّ ما قُسِمَ لَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كانَتِ الدُّنيا هَمَّهُ ، جَعَلَ اللّهُ فَقرَهُ بَينَ عَينَيهِ ، وفَرَّقَ عَلَيهِ شَملَهُ ، ولَم يَأتِهِ مِنَ الدُّنيا إلاّ ما قُدِّرَ لَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أصبَحَ وَالدُّنيا أكبَرُ هَمِّهِ فَلَيسَ مِنَ اللّهِ في شَيءٍ ، وألزَمَ قَلبَهُ أربَعَ خِصالٍ : هَمّا لا يَنقَطِعُ عَنهُ أبَدا ، وشُغُلاً لا يَنفَرِجُ مِنهُ أبَدا ، وفَقرا لا يَبلُغُ غِناهُ أبَدا ، وأمَلاً لا يَبلُغُ مُنتَهاهُ أبَدا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :أنَا زَعيمٌ (4) بِثَلاثٍ لِمَن أكَبَّ عَلَى الدُّنيا : بِفَقرٍ لا غِناءَ لَهُ ، وبِشُغُلٍ لا فِراقَ لَهُ ، وبِهَمٍّ وحُزنٍ لاَ انقِطاعَ لَهُ . (5)

.


1- .ثواب الأعمال : ص 201 ح 1 عن ابن أبييعفور عن الإمام الصادق عليه السلام ، الكافي : ج 2 ص 319 ح 15 عن عبد اللّه بن أبي يعفور عن الإمام الصادق عليه السلام من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 49 ح 132 عن أبي هاشم عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، تحف العقول : ص 48 ، مشكاة الأنوار : ص 463 ح 1546 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 104 ح 96 .
2- .سنن الترمذي : ج 4 ص 642 ح 2465 عن أنس ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1375 ح 4105 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 288 ح 10338 كلاهما عن زيد بن ثابت ، المعجم الكبير : ج 11 ص 213 ح 11690 عن ابن عبّاس ، المعجم الأوسط : ج 6 ص 123 ح 5990 عن أنس وكلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 16 ص 135 ح 44160 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 130 ، المحجّة البيضاء : ج 5 ص 355 ؛ الفردوس : ج 3 ص 580 ح 5818 عن ابن عمر ، تنبيه الغافلين : ص 245 ح 320 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 226 ح 6272 وراجع أعلام الدين : ص 345 وبحار الأنوار : ج 77 ص 188 ح 10 .
4- .الزعيم : الكفيل (النهاية : ج 2 ص 303 «زعم») .
5- .كنز الفوائد : ج 1 ص 344 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 81 ح 43 .

ص: 443

4 / 15 فقر در دنيا و آخرت

4 / 15فقر در دنيا و آخرتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در شب و روز ، بزرگ ترين دغدغه اش دنيا باشد ، خداوند متعال فقر را پيش چشمان او مى نهد [تا همواره احساس فقر كند] و امورش را پريشان مى سازد، و از دنيا جز به آنچه برايش قسمت شده، نمى رسد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه دغدغه اش دنيا باشد ، خداوند فقر را پيش چشمان او مى نهد، و آرامش [خاطر] او را پريشان مى سازد، و از دنيا جز آنچه برايش مقدّر شده ، به او نمى رسد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در حالى صبح كند كه بزرگ ترين دغدغه اش دنيا باشد ، نزد خداوند منزلتى ندارد و خداوند ، چهار چيز را پيوسته در دلش قرار مى دهد: اندوهى كه هرگز از او جدا نمى شود، گرفتارى اى كه هرگز از آن خلاصى نمى يابد، فقرى كه هرگز به توانگرى نمى انجامد، و آرزويى كه هرگز به پايان نمى رسد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس تمام وقت خود را صرف دنيا كند، من سه چيز را برايش ضمانت مى كنم: فقرى كه آن را توانگرى نيست، گرفتارى اى كه از آن خلاصى نيست، و غم و اندوهى كه تمام شدنى نيست.

.

ص: 444

الإمام عليّ عليه السلام :مَن أسرَفَ في طَلَبِ الدُّنيا ماتَ فَقيرا . (1)

عنه عليه السلام :الزّاهِدونَ فِي الدُّنيا مُلوكُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، ومَن لَم يَزهَد فِي الدُّنيا ورَغِبَ فيها فَهُوَ فَقيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . ومَن زَهِدَ فيها مَلَكَها ، ومَن رَغِبَ فيها مَلَكَتهُ . (2)

راجع : ص254 (ما يمنع خير الآخرة من الدنيا) .

4 / 16خُسرانُ الدُّنيا وَالآخِرَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قَضى نَهمَتَهُ (3) فِي الدُّنيا ، حيلَ بَينَهُ وبَينَ شَهوَتِهِ فِي الآخِرَةِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ لُقمان عليه السلام : . . . مَن يَختارُ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ فاتَتهُ الدُّنيا ، ولا يَصيرُ (5) إلى مُلكِ الآخِرَةِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ لُقمانُ عليه السلام : . . . مَنِ اختارَ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ يَخسَرُهُما كِلتَيهِما ، تَزولُ هذِهِ ولا تُدرَكُ تِلكَ . (7)

لقمان عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ _ :يا بُنَيَّ ، بِع دُنياكَ بِآخِرَتِكَ تَربَحهُما جَميعا ، ولا تَبِع آخِرَتَكَ بِدُنياكَ تَخسَرُهُما جَميعا . (8)

.


1- .غرر الحكم : ح 8608 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 460 ح 8339 .
2- .إرشاد القلوب : ص 20 .
3- .النَّهْمُ : إفراط الشهوة (المصباح المنير : ص 629 «نهم») .
4- .المعجم الأوسط : ج 8 ص 45 ح 7912 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 125 ح 9722 كلاهما عن البرّاء بن عازب ، كنز العمّال : ج 3 ص 227 ح 6277 .
5- .في نوادر الاُصول : «لا يصبر» ، والتصويب من الدرّ المنثور .
6- .نوادر الاُصول : ج 1 ص 247 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 510 عن أبي مسلم الخولاني ، كنز العمّال : ج 14 ص 34 ح 37865 .
7- .تفسير القمّي : ج 2 ص 163 عن حمّاد ، بحار الأنوار : ج 13 ص 410 ح 2 وراجع عوالي اللآلي : ج 3 ص 517 ح 11 .
8- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 137 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 422 ح 17 ؛ البداية والنهاية : ج 9 ص 273 عن ابن أسباط وليس فيه «يا بنيَّ» .

ص: 445

4 / 16 باختن در دنيا و آخرت

امام على عليه السلام :هر كه در طلب دنيا زياده روى كند ، فقير از دنيا مى رود.

امام على عليه السلام :بى رغبتان به دنيا، پادشاهان دنيا و آخرت اند. و هر كه به دنيا رغبت نشان دهد و به آن دل ببندد ، در دنيا و آخرت ، فقير است . و هر كه نسبت به دنيا زهد ورزد ، مالك آن مى شود، و هر كه به دنيا دل ببندد ، دنيا مالك او مى شود.

ر . ك : ص255 (دنيايى كه مانع رسيدن به خير آخرت مى شود) .

4 / 16باختن در دنيا و آخرتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس خواسته هاى خود را در دنيا برآورده سازد ، ميان او و خواسته هايش در آخرت ، مانع ايجاد مى شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :لقمان عليه السلام گفت : «... هر كه دنيا را بر آخرت برگزيند ، به دنيا نمى رسد، و به مُلك آخرت [نيز] دست نمى يابد».

امام صادق عليه السلام :لقمان عليه السلام گفت : «... هر كه دنيا را بر آخرت برگزيند ، هر دوى آنها را مى بازد: اين ، از بين مى رود، و به آن ، دست نمى يابد».

لقمان عليه السلام _ در سفارش به فرزندش _ :فرزندم! دنيايت را به آخرتت بفروش تا هر دوى آنها را ببَرى، و آخرتت را به دنيايت مفروش كه هر دوى آنها را مى بازى.

.

ص: 446

الإمام عليّ عليه السلام :مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ خَسِرَهُما . (1)عنه عليه السلام :إنَّ مَن باعَ جَنَّةَ المَأوى لِعاجِلَةِ الدُّنيا تَعَسَ جَدُّهُ (2) وخَسِرَت صَفقَتُهُ . (3)عنه عليه السلام :لا تُصلِح دُنياكَ بِمَحقِ (4) دينِكَ ؛ فَتَكونَ مِنَ الأَخسَرينَ أعمالاً . (5)عنه عليه السلام :مَعاشِرَ النّاسِ ! اتَّقُوا اللّهَ ، فَكَم مِن مُؤَمِّلٍ ما لا يَبلُغُهُ ، وبانٍ ما لا يَسكُنُهُ ، وجامِعٍ ما سَوفَ يَترُكُهُ ، ولَعَلَّهُ مِن باطِلٍ جَمَعَهُ ، ومِن حَقٍّ مَنَعَهُ ، أصابَهُ حَراما ، وَاحتَمَلَ بِهِ آثاما ، فَباءَ بِوِزرِهِ ، وقَدِمَ عَلى رَبِّهِ آسِفا لاهِفا ، قَد خَسِرَ الدُّنيا وَالآخِرَةَ ، ذلِكَ هُوَ الخُسرانُ المُبينُ . (6)عنه عليه السلام :أخسَرُ النّاسِ مَن رَضِيَ الدُّنيا عِوَضا عَنِ الآخِرَةِ . (7)عنه عليه السلام :إنَّ أخسَرَ النّاسِ صَفقَةً وأخيَبَهُم سَعيا ، رَجُلٌ أخلَقَ بَدَنَهُ في طَلَبِ آمالِهِ ولَم تُساعِدهُ المَقاديرُ عَلى إرادَتِهِ ؛ فَخَرَجَ مِنَ الدُّنيا بِحَسَراتِهِ ، وقَدِمَ عَلَى الآخِرَةِ بِتَبِعاتِهِ . (8) .


1- .غرر الحكم : ح 8237 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 445 ح 7818 ؛ مطالب السؤول : ص 48 .
2- .الجَدُّ : الحَظّ والبَخت (الصحاح : ج 2 ص 452 «جدد») .
3- .غرر الحكم : ح 3484 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 151 ح 3318 .
4- .مَحَقَهُ : أي أبطَلَهُ ومَحاه (الصحاح : ج 4 ص 1553 «محق») .
5- .نهج البلاغة : الكتاب 43 ، بحار الأنوار : ج 33 ، ص 516 ح 712 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 344 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 83 ر 88 .
7- .غرر الحكم : ح 3077 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 120 ح 2730 .
8- .غرر الحكم : ح 3594 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 157 ح 3411 .

ص: 447

امام على عليه السلام :هر كه آخرتش را به دنيايش بفروشد ، هر دوى آنها را از كف مى دهد.امام على عليه السلام :هر كس بهشت جاويدان را به دنياى گذرا بفروشد ، بدبخت مى شود و در اين معامله زيان مى كند.امام على عليه السلام :دنيايت را با از بين بردن دينت آباد مكن كه در اين صورت ، از زيانكارترين مردمان خواهى بود.امام على عليه السلام :اى گروه هاى مردم! پروامندى از خداوند ، در پيش گيريد؛ زيرا چه بسيار است آرزومندِ چيزى كه به آن نمى رسد، و سازنده بنايى كه در آن ، [مهلتِ [سكونت نمى يابد، و گرد آورنده مالى كه به زودى آن را [براى ديگران] بر جاى مى گذارد ، و شايد آن را از راه نادرست، يا از نپرداختن حقّى ، گرد آورده است . [ در اين صورت ، ] از حرام به آن رسيده و با اين كار ، گناهانى به دوش كشيده است . پس وزر و وبال آن را بر عهده مى گيرد، و با افسوس و اندوه بر پروردگارش وارد مى شود. او دنيا و آخرت را زيان كرده است و اين ، همان زيان آشكار است.امام على عليه السلام :زيانكارترينِ مردم ، كسى است كه دنيا را به جاى آخرت بپذيرد.امام على عليه السلام :پر زيان ترين معامله و بى حاصل ترين تلاش را آن مردى كرده كه بدنش را در رسيدن به آرزوهايش فرسوده و مقدّرات ، او را در رسيدن به خواستش يارى نكرده اند ، و در نتيجه، با آه و حسرت ها از دنيا رفته و با كوله بارى از گناه ، ره سپار آخرت شده است. .

ص: 448

عنه عليه السلام :مَن أخسَرُ مِمَّن تَعَوَّضَ عَنِ الآخِرَةِ بِالدُّنيا؟! (1)عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :ما أخسَرَ صَفقَةَ المُلوكِ إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ ، باعُوا الآخِرَةَ بِنَومَةٍ ! (2)عنه عليه السلام :مَن أغبَنُ مِمَّن باعَ البَقاءَ بِالفَناءِ ؟! (3)عنه عليه السلام :النّاسُ ثَلاثَةُ أصنافٍ : زاهِدٌ مُعتَزِمٌ ، وصابِرٌ عَلى مُجاهَدَةِ هَواهُ ، وراغِبٌ مُنقادٌ لِشَهَواتِهِ ؛ فَالزّاهِدُ لا يُعَظِّمُ ما آتاهُ اللّهُ فَرَحا بِهِ ولا يُكثِرُ عَلى ما فاتَهُ أسَفا . وَالصّابِرُ نازَعَتهُ إلَى الدُّنيا نَفسُهُ فَقَدَعَها (4) ، وتَطَلَّعَت إلى لَذّاتِها فَمَنَعَها . وَالرّاغِبُ دَعَتهُ إلَى الدُّنيا نَفسُهُ فَأَجابَها ، وأمَرَتهُ بِإِيثارِها فَأَطاعَها ، فَدَنَّسَ (5) بِها عِرضَهُ ، ووَضَعَ لَها شَرَفَهُ ، وضَيَّعَ لَها آخِرَتَهُ . (6)عنه عليه السلام :لا تَرغَب فِي الدُّنيا فَتَخسَرَ آخِرَتَكَ . (7)عنه عليه السلام :مَن عَمِلَ لِلدُّنيا خَسِرَ . (8)عنه عليه السلام :إن رَغِبتُم إلَى الدُّنيا خَسِرتُم وهَلَكتُم . (9)عنه عليه السلام :لا تَرغَب في كُلِّ ما يَفنى ويَذهَبُ ، فَكَفى بِذلِكَ مَضرَّةٌ . (10) .


1- .غرر الحكم : ح 8509 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 449 ح 7988 .
2- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 346 ح 971 .
3- .غرر الحكم : ح 8508 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 449 ح 7987 .
4- .القدْع : الكفّ والمنع (النهاية : ج 4 ص 24 «قدع») .
5- .الدَّنَسُ : وَسَخُ الثوب والعِرض (القاموس المحيط : ج 2 ص 217 «دنس») .
6- .دستور معالم الحكم : ص 120 .
7- .غرر الحكم : ح 10213 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 518 ح 9410 .
8- .غرر الحكم : ح 7874 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 453 ح 8133 .
9- .غرر الحكم : ح 3853 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 173 ح 3605 .
10- .غرر الحكم : ح 10195 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 520 ح 9460 .

ص: 449

امام على عليه السلام :كيست زيانكارتر از آن كه آخرت را با دنيا عوض كند؟امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :چه پر زيان است معاملت شاهان _ مگر آن كسى كه خدا نگاهش بدارد _ كه آخرت را به خوابى فروختند!امام على عليه السلام :كيست مغبون تر از آن كه جهانِ باقى را به دنياى فانى فروخت؟!امام على عليه السلام :مردم ، سه دسته اند: زاهدِ مصمّم، شكيبا در مبارزه با هوس، و خواهنده و پيرو خواهش هاى نفسانى.

زاهد، آنچه را خداوند به او مى دهد ، از سرِ شادى بزرگ نمى شمارد و آنچه را كه از دست مى دهد، از سر افسوس ، بزرگ نمى داند. شكيبا، نفْسش او را به سوى دنيا كشانْد؛ امّا او آن را باز داشت، و نفْسش به لذّت هاى آن چشم دوخت؛ ليكن او مانعش شد. و خواهنده، نفْسش او را به دنيا فرا خواند و او اجابتش كرد و به برگزيدن دنيا [بر آخرت] دستورش داد و او اطاعتش كرد، و بدين ترتيب، آبروى خويش را لكّه دار ساخت، و به خاطر دنيا شرافت خود را به پستى كشاند، و آخرتش را تباه كرد.امام على عليه السلام :به دنيا راغب مشو كه آخرتت تباه مى گردد.امام على عليه السلام :هر كه براى دنيا كار كرد، زيان كرد.امام على عليه السلام :اگر خواهان دنيا شويد ، زيان مى كنيد و نابود مى گرديد.امام على عليه السلام :به هر آنچه نابود مى شود و از كف مى رود ، رغبت مكن كه اين (رغبت) ، خود ، بالاترين زيان است. .

ص: 450

عنه عليه السلام :إنَّكَ لَن تَلقَى اللّهَ سُبحانَهُ بِعَمَلٍ أضَرَّ عَلَيكَ مِن حُبِّ الدُّنيا . (1)راجع : ص 254 (ما يمنع خير الآخرة من الدنيا) .

4 / 17سوءُ العاقِبَةِالإمام عليّ عليه السلام :مَن عَبَدَ الدُّنيا وآثَرَها عَلَى الآخِرَةِ ، استَوخَمَ (2) العاقِبَةَ . (3)عنه عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ! إنَّكُم إن آثَرتُمُ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ ، أسرَعتُم إجابَتَها إلَى العَرَضِ الأَدنى ، ورَحَلَت مَطايا آمالِكُم إلَى الغايَةِ القُصوى ، تورِدُ مَناهِلَ عاقِبَتِهَا النَّدَمَ ، وتُذيقُكُم ما فَعَلَت بِالاُمَمِ الخالِيَةِ وَالقُرونِ الماضِيَةِ ؛ مِن تَغَيُّرِ الحالاتِ وتَكَوُّنِ المَثُلاتِ (4) . (5)الإمام زين العابدين عليه السلام :ما آثَرَ قَومٌ قَطُّ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ ، إلاّ ساءَ مُنقَلَبُهُم وساءَ مَصيرُهُم . (6)الإمام الصادق عليه السلام :كانَ المَسيح عليه السلام يَقولُ لاِءَصحابِهِ : وَيلٌ لِمَن كانَتِ الدُّنيا هَمَّهُ

وَالخَطايا عَمَلَهُ ، كَيفَ يَفتَضِحُ غَدا عِندَ رَبِّهِ؟ (7) .


1- .غرر الحكم : ح 3818 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 172 ح 3601 .
2- .يقال : هذا الأمر وَخِيمُ العاقبة ؛ أي ثقيل رديء (النهاية : ج 5 ص 164 «وخم») .
3- .الخصال : ص 632 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 122 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 104 ح 95 .
4- .المُثْلَةُ : نِقْمة تنزل بالإنسان فيُجعلُ مثالاً يَرتَدِع به غيرُه ، وجمعه مُثُلات ومَثُلات (مفردات ألفاظ القرآن : ص 760 «مثل») .
5- .تحف العقول : ص 221 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 60 ح 137 .
6- .الكافي : ج 8 ص 16 ح 2 ، الأمالي للمفيد : ص 202 ح 33 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، تحف العقول : ص 253 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 38 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 150 ح 11 .
7- .الأمالي للمفيد : ص 209 ح 43 عن ابن سنان ، بحار الأنوار : ج 14 ص 325 ح 38 .

ص: 451

4 / 17 بدى فرجام

امام على عليه السلام :تو هرگز خداوند سبحان را با عملى كه برايت زيانبارتر از دنيادوستى است ، ملاقات نخواهى كرد.ر . ك : ص255 (دنيايى كه مانع رسيدن به خير آخرت مى شود) .

4 / 17بدى فرجامامام على عليه السلام :هر كه بندگى دنيا كند و آن را بر آخرت مقدّم بدارد ، فرجامى سخت و ناگوار در انتظار اوست.امام على عليه السلام :اى مردم! شما چنانچه دنيا را بر آخرت برگزينيد ، [در واقع] در پذيرش دعوت آن به متاع پست ، شتافته ايد، و مركب هاى آرزوهايتان به سوى دورترين هدف ، تاخت برداشته اند و شما را به آبشخورهايى مى برند كه فرجامشان پشيمانى است، و آنچه را با امّت هاى پيشين و نسل هاى گذشته كرده اند، يعنى از كف رفتن نعمت ها و فرود آمدن كيفرها، به شما مى چشانند.امام زين العابدين عليه السلام :هرگز هيچ مردمى دنيا را بر آخرت برنگزيدند ، مگر آن كه فرجامى بد و سرنوشتى ناگوار يافتند.امام صادق عليه السلام :مسيح عليه السلام به يارانش مى گفت: «واى بر كسى كه دنيا دغدغه او باشد و خطا ، رفتارش! فرداى قيامت ، چه رسوايى اى نزد پروردگارش خواهد داشت!» .

.

ص: 452

عيسى عليه السلام :وَيلٌ لِصاحِبِ الدُّنيا كَيفَ يَموتُ ويَترُكُها ، ويَأمَنُها وتَغُرُّهُ ، ويَثِقُ بِها وتَخذُلُهُ؟! وَيلٌ لِلمُغتَرّينَ كَيفَ أتَتهُم (1) ما يَكرَهونَ وفارَقَتهُم (2) ما يُحِبّونَ وجاءَ بِهِم ما يوعَدونَ؟! وَيلٌ لِمَن كانَتِ الدُّنيا هَمَّهُ وَالخَطايا عَمَلَهُ كَيفَ يَفتَضِحُ غَدا عِندَ اللّهِ؟! (3)راجع : ج2 ص316 (آثار الاهتمام بالآخرة) .

4 / 18عَذابُ جَهَنَّمَالكتاب«فَأَمَّا مَن طَغَى * وَ ءَاثَرَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِىَ الْمَأْوَى» . (4)

«أُوْلَ_ئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا بِالآخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لاَ هُمْ يُنصَرُونَ» . (5)

«مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَ__لَهُمْ فِيهَا و هُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ * أُوْلَ_ئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَ بَ_طِ_لٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» . (6)

.


1- .في بعض نسخ المصدر: «أرتهُم»، وفي تنبيه الخواطر: «رَهِقَهم».
2- .في تنبيه الخواطر : «وفارقهم» ، وهو المناسب للسياق .
3- .التحصين لابن فهد : ص 29 ح 49 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 132 ، المحجّة البيضاء : ج 5 ص 358 نحوه ، بحار الأنوار : ج 14 ص 328 ح 54 .
4- .النازعات : 37 _ 39 .
5- .البقرة : 86 .
6- .هود : 15 و 16 .

ص: 453

4 / 18 عذاب دوزخ

عيسى عليه السلام :بيچاره دنيادار كه دنيا را مى گذارد و مى رود، دنيا را امين مى شمارد؛ امّا او فريبش مى دهد، و به دنيا اعتماد مى كند؛ امّا او تنهايش مى گذارد! بيچاره فريب خوردگان [دنيا ، [كه آنچه دوست ندارند ، به سراغشان مى آيد و از آنچه دوست دارند ، جدا مى شوند ، و وعده هايى كه داده شده اند ، به آنان مى رسد! بيچاره كسى كه دنيا دغدغه او باشد و خطا ، رفتارش! فردا چه رسوايى اى نزد خداوند خواهد داشت!ر . ك : ج2 ص317 (آثار اهميت دادن به آخرت) .

4 / 18عذاب دوزخقرآن«امّا آن كه سركشى كرد و زندگى دنيا را مقدّم داشت ، همانا دوزخ ، جايگاه [او [است» .

«آنان ، كسانى هستند كه زندگى دنيا را به آخرت خريدند. پس نه عذاب آنان سبك مى گردد، و نه يارى مى شوند» .

«كسانى كه زندگى دنيا و زيور آن را بخواهند ، [جزاى] كارهايشان را در آن (دنيا) به طور كامل به آنان مى دهيم، و به آنان در آن جا ، كم داده نخواهد شد. اينان ، كسانى هستند كه در آخرت جز آتش برايشان نخواهد بود، و آنچه در آن (دنيا) كرده اند ، به هدر رفته، و آنچه انجام داده اند ، باطل گرديده است» .

.

ص: 454

«وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُواْ عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَ_تِكُمْ فِى حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِى الاْءَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا كُنتُمْ تَفْسُقُونَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن عَرَضَت لَهُ دُنيا وآخِرَةٌ فَاختارَ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ ، لَقِيَ اللّهَ يَومَ القِيامَةِ ولَيسَت لَهُ حَسَنَةٌ يَتَّقي بِهَا النّارَ ، ومَنِ اختارَ الآخِرَةَ عَلَى الدُّنيا وتَرَكَ الدُّنيا رَضِيَ اللّهُ عَنهُ وغَفَرَ لَهُ مَساوِئَ عَمَلِهِ . (2)عنه صلى الله عليه و آله :مَن عَرَضَت لَهُ الدُّنيا وَالآخِرَةُ فَأَخَذَ الآخِرَةَ وتَرَكَ الدُّنيا فَلَهُ الجَنَّةُ ، وإن أخَذَ الدُّنيا وتَرَكَ الآخِرَةَ فَلَهُ النّارُ . (3)عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَقَحَّمَ (4) فِي الدُّنيا فَهُوَ يَتَقَحَّمُ فِي النّارِ . (5)أعلام الدين عن أبي سعيد الخُدري :سَمِعتُ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله يَقولُ لِرَجُلٍ يَعِظُهُ : . . . لَيَجيئَنَّ أقوامٌ يَومَ القِيامَةِ لَهُم حَسَناتٌ كَأَمثالِ الجِبالِ ، فَيُؤمَرُ بِهِم إلَى النّارِ .

فَقيلَ : يا نَبِيَّ اللّهِ ، أمُصَلّونَ كانوا؟

قالَ : نَعَم ، كانوا يُصَلّونَ ويَصومونَ ، ويَأخُذونَ وَهنا مِنَ اللَّيلِ ، لكِنَّهُم كانوا إذا لاحَ لَهُم شَيءٌ مِن أمرِ الدُّنيا وَثَبوا عَلَيهِ . (6) .


1- .الأحقاف : 20 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 14 ح 4968 ، الأمالي للصدوق : ص 515 ح 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، ثواب الأعمال : ص 334 ح 1 عن ابن عبّاس وأبي هريرة ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 365 ح 58 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 103 ح 92 .
3- .كنز العمّال : ج 3 ص 227 ح 6276 نقلاً عن ابن عساكر عن أبي هريرة وابن عبّاس ؛ جامع الأخبار : ص 296 ح 805 عن جابر بن عبد اللّه نحوه .
4- .يقال : اقتحَمَ الإنسانُ الأمرَ العظيم ، وتَقَحَّمَه ؛ إذا رمى نفسه فيه من غير رويّة وتثبّت (النهاية : ج 4 ص 18 «قحم») .
5- .شُعب الإيمان : ج 7 ص 342 ح 10513 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 3 ص 197 ح 6148 .
6- .أعلام الدين : ص 343 ، التحصين لابن فهد : ص 29 ح 52 ، عدّة الداعي : ص 295 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 217 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 186 ح 10 .

ص: 455

«و آن روز [ را ياد كن ] كه كافران به آتش ، عرضه مى شوند . [به آنان گفته مى شود : [نعمت هاى پاكيزه خود را در زندگى دنيايتان صرف كرديد و از آنها برخوردار شديد. پس امروز به سزاى آن كه در زمين ، به ناحق سركشى مى نموديد و به سبب آن كه نافرمانى مى كرديد، به عذاب خفّت بار ، كيفر مى يابيد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه به او [كارى از] دنيا و [كارى از] آخرت عرضه شود و او دنيا را بر آخرت برگزيند ، روز قيامت ، خداوند را در حالى ديدار مى كند كه او را حتّى يك حسنه هم نيست كه با آن ، خود را از آتش نگه بدارد؛ و هر كس آخرت را بر دنيا مقدّم بدارد و [كار] دنيا را وا گذارد ، خداوند از او خشنود مى گردد و كارهاى بدش را مى آمرزد.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس دنيا و آخرت برايش پيش بيايد و او آخرت را بگيرد و دنيا را وا گذارد ، بهشت براى او خواهد بود و اگر دنيا را بگيرد و آخرت را وا گذارد، براى او آتش خواهد بود .پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه بى فكر و تأمّل ، خود را در دنيا بيفكند، خويش را در آتش افكنده است.أعلام الدين _ به نقل از ابو سعيد خُدرى _ :شنيدم كه پيامبر خدا به مردى اندرز مى دهد و مى فرمايد : «... روز قيامت ، مردمانى مى آيند كه به اندازه كوه ها كار نيك دارند؛ امّا امر مى شود كه آنان را به آتش ببرند».

گفته شد: اى پيامبر خدا! آيا نمازگزار هم بوده اند؟

فرمود: «آرى؛ نماز مى خوانده اند، روزه مى گرفته اند، و پاسى از شب را هم به عبادت مى گذرانده اند؛ ليكن آدم هايى بوده اند كه هر گاه چشمشان به چيزى از دنيا مى افتاد ، به طرف آن مى شتافتند». .

ص: 456

الإمام الصادق عليه السلام :مَرَّ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام عَلى قَريَةٍ قَد ماتَ أهلُها وطَيرُها ودَوابُّها ، فَقالَ : أما إنَّهُم لَم يَموتوا إلاّ بِسَخطَةٍ (1) ، ولَو ماتوا مُتَفَرِّقينَ لَتَدافَنوا . فَقالَ الحَوارِيّون : يا روح اللّه وكَلِمَتَهُ ، ادعُ اللّهَ أن يُحيِيَهُم لَنا فَيُخبِرونا ما كانَت أعمالُهُم فَنَجتَنِبَها .

فَدَعا عيسى عليه السلام رَبَّهُ فَنودِيَ مِنَ الجَوِّ : أن نادِهم ، فَقامَ عيسى عليه السلام بِاللَّيلِ عَلى شَرَفٍ (2) مِنَ الأَرضِ ، فَقالَ : يا أهلَ هذِهِ القَريَةِ ! فَأَجابَهُ مِنهُم مُجيبٌ : لَبَّيكَ يا روحَ اللّهِ وكَلِمَتَهُ .

فَقالَ : وَيحَكُم ما كانَت أعمالُكُم؟

قالَ : عِبادَةُ الطّاغوتِ وحُبُّ الدُّنيا ، مَعَ خَوفٍ قَليلٍ ، وأمَلٍ بَعيدٍ ، وغَفلَةٍ في لَهوٍ ولَعِبٍ .

فَقالَ : كَيفَ كانَ حُبُّكُم لِلدُّنيا؟

قالَ : كَحُبِّ الصَّبِيِّ لاُِمِّهِ ؛ إذا أقبَلَت عَلَينا فَرِحنا وسُرِرنا ، وإذا أدبَرَت عَنّا بَكَينا وحَزَنّا .

قالَ : كَيفَ كانَت عِبادَتُكُم لِلطّاغوتِ؟

قالَ : الطّاعَةُ لاِءَهلِ المَعاصي .

قالَ : كَيفَ كانَ عاقِبَةُ أمرِكُم؟

قالَ : بِتنا لَيلَةً في عافِيَةٍ ، وأصبَحنا فِي الهاوِيَةِ .

فَقالَ : ومَا الهاوِيَةُ؟

فَقالَ : سِجّينٌ .

قالَ : وما سِجّينٌ؟

قالَ : جِبالٌ مِن جَمرٍ توقَدُ عَلَينا إلى يَومِ القِيامَةِ .

قالَ : فَما قُلتُم وما قيلَ لَكُم؟

قالَ : قُلنا : رُدَّنا إلَى الدُّنيا فَنَزهَدَ فيها ، قيلَ لَنا : كَذَبتُم .

قالَ : وَيحَكَ ، كَيفَ لَم يُكَلِّمني غَيرُكَ مِن بَينِهِم؟!

قالَ : يا روحَ اللّه ، إنَّهُم مُلجَمونَ بِلِجامٍ مِن نارٍ بِأَيدي مَلائِكَةٍ غِلاظٍ شِدادٍ ، وإنّي كُنتُ فيهِم ولَم أكُن مِنهُم ، فَلَمّا نَزَلَ العَذابُ عَمَّني مَعَهُم ، فَأَنَا مُعَلَّقٌ بِشَعرَةٍ عَلى شَفيرِ (3) جَهَنَّمَ ، لا أدري اُكَبكَبُ فيها أم أنجو مِنها .

فَالتَفَتَ عيسى عليه السلام إلَى الحَوارِيّين ، فَقالَ : يا أولِياءَ اللّهِ ، أكلُ الخُبزِ اليابِسِ بِالمِلحِ الجَريشِ (4) وَالنّومُ عَلَى المَزابِلِ ، خَيرٌ كَثيرٌ مَعَ عافِيَةِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (5) .


1- .السُّخْط : الغضب (المصباح المنير : ص 269 «سخط») .
2- .الشَّرَف : العلوّ ، والمكان العالي (الصحاح : ج 4 ص 1379 «شرف») .
3- .شَفِيرُ جهنّم : أي جانبها وحرفها (النهاية : ج 2 ص 485 «شفر») .
4- .مِلحٌ جَريش : لم يُطَيَّب (الصحاح : ج 3 ص 998 «جرش») .
5- .الكافي : ج 2 ص 318 ح 11 عن مهاجر الأسدي ، مشكاة الأنوار : ص 461 ح 1538 عن مهاجر الأسدي عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 10 ح 3 وراجع ثواب الأعمال : ص 303 ح 1 ومعاني الأخبار : ص 341 ح 1 وعلل الشرائع : ص 466 ح 21 وحلية الأولياء : ج 4 ص 61 والبداية والنهاية : ج 9 ص 296 .

ص: 457

امام صادق عليه السلام :عيسى بن مريم عليه السلام بر آبادى اى گذشت كه مردمان و مرغان و چارپايان آن ، همگى مرده بودند. فرمود: «قطعاً اينها بر اثر خشم [الهى [مرده اند، كه اگر جدا جدا مرده بودند ، حتما يكديگر را دفن مى كردند».

حواريان گفتند: اى روح و كلمه خدا! دعا كن كه خداوند ، آنها را برايمان زنده گرداند تا به ما بگويند كه چه اعمالى داشته اند ، تا ما از آنها دورى گزينيم.

عيسى عليه السلام به درگاه پروردگارش دعا كرد. از آسمان ندا آمد كه: آنان را صدا بزن.

عيسى عليه السلام شب هنگام ، بر تپّه اى از زمين ايستاد و گفت: «اى اهالى اين آبادى!» .

از ميان آنان ، يكى پاسخش را داد كه: بله، اى روح خدا و كلمه او!

عيسى گفت: «واى بر شما! اعمالتان چه بود [كه به اين روز افتاديد]؟» .

گفت: پرستش طاغوت و دنيادوستى، و ترس اندك [از خدا]، و آرزوى دراز، و غفلت و فرو رفتن در لهو و لعب.

عيسى گفت: «دنيادوستى تان چگونه بود؟» .

جواب داد: همانند علاقه مندى كودك به مادرش. هر گاه دنيا به ما رو مى آورد ، خوش حال و شاد مى شديم و هر گاه از ما روى بر مى گرداند، گريه مى كرديم و اندوهناك مى شديم.

عيسى گفت: «طاغوت پرستى شما چگونه بود؟» .

گفت: از گناهكاران اطاعت مى كرديم.

عيسى گفت: «فرجام كارتان چگونه بود؟» .

گفت : شب به سلامت خفتيم و صبح در هاويه بوديم.

عيسى گفت: «هاويه چيست؟» .

گفت: سجّين .

عيسى گفت: «سجّين چيست؟» .

گفت: كوه هايى از اخگر كه تا روز قيامت بر ما فروزان اند.

عيسى گفت: «شما چه گفتيد و چه پاسخ شنيديد؟» .

گفت: ما گفتيم: ما را به دنيا باز گردان تا در آن ، زهد ورزيم. و به ما گفته شد: دروغ مى گوييد.

عيسى گفت: «واى بر تو! چرا از ميان آنان ، فقط تو با من سخن گفتى؟» .

گفت: اى روح خدا! بر آنان لگامى از آتش زده شده كه در دست فرشتگانى خشن و سختگير است . من در ميان آنان بودم ؛ امّا از آنان نبودم و چون عذاب فرود آمد، مرا هم در بر گرفت، و من به مويى بر كناره دوزخ آويخته ام و نمى دانم كه در آن خواهم افتاد ، يا نجات خواهم يافت.

عيسى عليه السلام به حواريان رو كرد و گفت: «اى اولياى خدا! خوردن نان خشك با نمكِ نيم كوفته و خفتن در خرابه ها به همراه عافيت دنيا و آخرت، بسيار بهتر است». .

ص: 458

. .

ص: 459

. .

ص: 460

مصباح الشريعة _ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _ :الطَّمَعُ وَالرَّغبَةُ فِي الدُّنيا أصلانِ لِكُلِّ شَرٍّ ، وصاحِبُهُما لا يَنجو مِنَ النّارِ إلاّ أن يَتوبَ عَن ذلِكَ . (1)راجع : ج2 ص358 (ما يخرّب الآخرة) .

4 / 19النَّوادِررسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ تَعالى : يا دُنيا مُرّي عَلى أولِيائي ، لا تَحلَولي لَهُم فَتَفتِنيهِم . (2)عنه صلى الله عليه و آله :مَن يَتَوَلَّ الدُّنيا يَعجِز عَنها . (3)عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا عُرسُ المُنافِقين ، وَالقِيامَةُ عُرسُ المُتَّقينَ . (4)الإمام عليّ عليه السلام :الرَّغبَةُ فِي الدُّنيا تُفسِدُ الإِيقانَ . (5)عنه عليه السلام :مَن مَلَكَتهُ الدُّنيا كَثُرَ صَرعُهُ (6) . (7)عنه عليه السلام :طَلَبُ الدُّنيا رَأسُ الفِتنَةِ . (8) .


1- .مصباح الشريعة : ص 185 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 349 ح 18 .
2- .مسند الشهاب : ج 2 ص 325 ح 1453 عن عبداللّه بن مسعود .
3- .الكافي : ج 8 ص 82 ح 39 عن أبي الصباح عن الإمام الصادق عليه السلام وراجع الزهد للحسين بن سعيد : ص14 ح28 وتاريخ اليعقوبي : ج2 ص94 والمصنّف لابن أبي شيبة : ج8 ص163 الرقم 37 .
4- .الفردوس : ج 2 ص 228 ح 3102 عن أنس .
5- .غرر الحكم : ح 4839 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 229 ح 4413 وفيه «حبّ الدنيا» بدل «الرغبة في الدنيا» .
6- .الصَّرْع : الطَّرحُ على الأرض (القاموس المحيط : ج 3 ص 49 «صرع») .
7- .غرر الحكم : ح 8160 .
8- .غرر الحكم : ح 5990 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 317 ح 5529 .

ص: 461

4 / 19 گوناگون

مصباح الشريعة _ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _ :طمع و دنياخواهى ، ريشه هر بدى هستند، و دارنده آنها از آتش نمى رهد ، مگر آن كه از اين دو خصلت ، توبه كند.ر . ك : ج2 ص359 (آنچه آخرت را ويران مى كند) .

4 / 19گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال مى فرمايد: «اى دنيا! بر دوستان من تلخ شو، و به كام آنان شيرين مباش ، كه فريفته شان مى گردانى».پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه به دنيا بپردازد، از آن درمانده مى شود.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا ، عروسى منافقان است و قيامت ، عروسى پرهيزگاران.امام على عليه السلام :ميل به دنيا، يقين را به تباهى مى كشاند.امام على عليه السلام :هر كه مملوك دنيا شود، زياد زمين مى خورد.امام على عليه السلام :دنياطلبى، ريشه فتنه [و گناه] است.

.

ص: 462

عنه عليه السلام :الدُّنيا ضِحكَةُ مُستَعبِرٍ . (1)عنه عليه السلام :الدُّنيا كَما تَجبُرُ تَكسِرُ . (2)عنه عليه السلام :الدُّنيا تُسلِمُ . (3)عنه عليه السلام :قَليلُ الدُّنيا يَذهَبُ بِكَثيرِ الآخِرَةِ . (4)عنه عليه السلام :مَن طَلَبَ مِنَ الدُّنيا شَيئا فاتَهُ مِنَ الآخِرَةِ أكثَرُ مِمّا طَلَبَ . (5)عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :الدُّنيا طَوّاحَةٌ (6) طَرّاحَةٌ فَضّاحَةٌ ، آسِيَةٌ (7) جَرّاحَةٌ . (8)عنه عليه السلام :خَيرُ الدُّنيا حَسرَةٌ ، وشَرُّها نَدَمٌ . (9)عنه عليه السلام :الدُّنيا صَفقَةُ مَغبونٍ ، وَالإِنسانُ مَغبونٌ بِها . (10)عنه عليه السلام :غِذاءُ الدُّنيا سِمامٌ (11) ، وأسبابُها رِمامٌ (12) . (13) .


1- .غرر الحكم : ح 403 .
2- .غرر الحكم : ح 1227 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 46 ح 1144 .
3- .غرر الحكم : ح 2 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 35 ح 678 .
4- .غرر الحكم : ح 6795 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 372 ح 6308 وفيه «من الآخرة» .
5- .غرر الحكم : ح 8895 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 434 ح 7488 نحوه .
6- .طاحَ يَطُوحُ ويَطِيحُ : هلك ، وسقط ، وتاه في الأرض . وطَوَّحَه فتَطوَّح : تَوَّهَهُ . وطوّحَتْه الطوائح : قَذَفَته القَواذِف (القاموس المحيط : ج 1 ص 238 «طاح») .
7- .أسَوتُ الجُرحَ : داوَيته، فهو مأسُوٌّ وأسِيٌّ (الصحاح : ج 6 ص 2269 «أسا») .
8- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 271 ح 139 .
9- .غرر الحكم : ح 4963 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 239 ح 4554 .
10- .غرر الحكم : ح 1883 وراجع عيون الحكم والمواعظ : ص 62 ح 1601 .
11- .السُّمّ : ما يقتل ، وجمعه سُموم وسِمام (المصباح المنير : ص 289 «سمّ») .
12- .الرِّمام _ بالكسر _ : جمعُ رُمَّة بالضمّ ؛ وهي قطعة حبل باليةً (النهاية : ج 2 ص 267 «رمم») .
13- .غرر الحكم : ح 6428 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 349 ح 5946 وفيه «سهام» وص 232 ح 4442 وزاد في صدره «حُلو الدنيا صبر» .

ص: 463

امام على عليه السلام :دنيا، مسخره كسى است كه آن را درست ارزيابى كند.امام على عليه السلام :دنيا، همان گونه كه مى بندد، مى شكند.امام على عليه السلام :دنيا، [آدمى را] وا مى نهد.امام على عليه السلام :اندكِ دنيا، بسيارِ آخرت را از بين مى برد.امام على عليه السلام :هر كه از دنيا چيزى بجويد، در آخرت ، بيشتر از آنچه جُسته است ، از دست مى دهد.امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ :دنيا سرگردان كننده، دور افكننده، رسواگر، پرستار و زخم بند است.امام على عليه السلام :خوبِ ، دنيا ، [ مايه ] افسوس است و بدِ آن ، [ مايه [پشيمانى.امام على عليه السلام :دنيا، سودايى زيانبار است، و [در اين سودا] انسان ، زيان كننده .امام على عليه السلام :خوراك دنيا سم است و ريسمان هايش پوسيده. .

ص: 464

عنه عليه السلام :جودُ الدُّنيا فَناءٌ ، وراحَتُها عَناءٌ ، وسلامَتُها عَطَبٌ ، ومَواهِبُها سَلَبٌ . (1)عنه عليه السلام :المُواصِلُ لِلدُّنيا مَقطوعٌ . (2)عنه عليه السلام :لا تُنافِس في مَواهِبِ الدُّنيا ؛ فَإِنَّ مَواهِبَها حَقيرَةٌ . (3)عنه عليه السلام :كُلُّ أرباحِ الدُّنيا خُسرانٌ . (4)عنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا تُعطي وتَرتَجِعُ ، وتَنقادُ وتَمتَنِعُ ، وتوحِشُ وتُؤنِسُ ، وتُطمِعُ وتُؤيِسُ ، يُعرِضُ عَنهَا السُّعَداءُ ، ويَرغَبُ فيهَا الأَشقِياءُ . (5)عنه عليه السلام :كُلُّ ما لا يَنفَعُ يَضُرُّ ، وَالدُّنيا مَعَ حَلاوَتِها تَمُرُّ ، وَالفَقرُ مَعَ الغِنى بِاللّهِ لا يَضُرُّ . (6)عنه عليه السلام :كُلُّ يَسارِ الدُّنيا إعسارٌ . (7)عنه عليه السلام :يا أيُّهَا النّاسُ ! مَتاعُ الدُّنيا حُطامُ موبِئٌ (8) ، فَتَجَنَّبوا مَرعاهُ ؛ قُلعَتُها (9) أحظى مِن طُمَأنينَتِها ، وبُلغَتُها (10) أزكى مِن ثَروَتِها . (11)عنه عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : حَلاوَةُ دُنياكَ مَسمومَةٌ فَلا تَأكُلُ الشَّهدَ إلاّ بِسَمّ مَحامِدُ دُنياكَ مَذمومَةٌ فَلا تَكسِبُ الحَمدَ إلاّ بِذَمّ إذا تَمَّ أمرٌ بَدا نَقصُهُ تَوَقَّع زَوالاً إذا قيلَ تَمّ وكَم قَدَرٍ دَبَّ في غَفلَةٍ فَلَم يَشعُرِ النّاسُ حَتّى هَجَم (12) .


1- .غرر الحكم : ح 4739 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 221 ح 4301 .
2- .غرر الحكم : ح 628 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 25 ح 256 .
3- .غرر الحكم : ح 10287 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 522 ح 9503 .
4- .غرر الحكم : ح 6858 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 375 ح 6334 .
5- .غرر الحكم : ح 3679 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 146 ح 3236 .
6- .غرر الحكم : ح 7201 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 396 ح 6715 وفيه «بعد الغناء» بدل «مع الغنى» .
7- .غرر الحكم : ح 6901 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 377 ح 6380 .
8- .الوَبَاءُ : المرض العام (النهاية : ج 5 ص 144 «وبا») .
9- .منزل قُلْعَة : أي تحوُّلٍ وارتحال ليس بمستوطَن (مجمع البحرين : ج 3 ص 1508 «قلع») .
10- .البُلْغَة : الكفاية ، وهو ما يكتفى به في العيش (مجمع البحرين : ج 1 ص 187 «بلغ») .
11- .نهج البلاغة : الحكمة 367 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 131 ح 135 وراجع تحف العقول : ص 221 .
12- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 524 الرقم 397 .

ص: 465

امام على عليه السلام :بخشش دنيا فناست، و آسايشش رنج، و سلامتش نابودى، و دِهِش هايش پس گرفتنى.امام على عليه السلام :آن كه به خاطر دنيا پيوند برقرار كند، پيوندش گسستنى است.امام على عليه السلام :در مواهب دنيا رقابت مكن؛ چرا كه مواهب آن ، خُرد است.امام على عليه السلام :همه سودهاى دنيا ، زيان است.امام على عليه السلام :دنيا مى دهد و پس مى گيرد، فرمان مى برد و سر مى پيچد، رَم مى دهد و اُنس مى گيرد، و اميدوار مى كند و نوميد مى گرداند. نيك بختان از آن روى مى گردانند، و شوربختان به آن مى گرايند.امام على عليه السلام :هر چيزى كه سود نرساند، زيان مى زند، و دنيا با وجود شيرينى اش تلخ است، و درويشى دنيا با وجود توانگرى به خدا (داشتن سرمايه اى چون خداوند) ، زيانى [ به انسان ] نمى رساند.امام على عليه السلام :هر توانگرى اى در دنيا، تنگ دستى است.امام على عليه السلام :اى مردم! كالاى دنيا [چون] خاشاكى است طاعون زده . پس ، از چريدن در آن ، دورى كنيد. رخت بربستن از آن ، خوش تر از آرميدن در آن است، و قدرى از آن به اندازه كفاف ، پاك تر از ثروت آن است.امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : شهد دنياى تو شرنگين است پس شهد را جز با شرنگ نمى خورى ستوده هاى دنياى تو نكوهيده است /پس ستايش را جز با نكوهش به دست نمى آورى هر گاه كارى كامل شود ، كاستى اش نمايان مى شود/ هر گاه گفته شد : كامل شد، منتظر نابود شدنش باش چه بسيار تقديرى كه در دلِ غفلتى خزيد / و تا مردم به خود آمدند ، بر آنان يورش آورد! .

ص: 466

الإمام الحسن عليه السلام _ في ذَمِّ الدُّنيا _ :الرّاغِبُ فيها عَبدٌ لِمَن يَملِكُها . (1) .


1- .كنز العمّال : ج 16 ص 214 ح 44236 نقلاً عن ابن النجّار .

ص: 467

امام حسن عليه السلام _ در نكوهش دنيا _ :دنياخواه، بنده دنيادار است. .

ص: 468

فهرست تفصيلى .

ص: 469

. .

ص: 470

. .

ص: 471

. .

ص: 472

. .

ص: 473

. .

ص: 474

. .

ص: 475

. .

ص: 476

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109