چكيده پايان نامه هاي حديثي جلد اول

مشخصات كتاب

سرشناسه : هوشمند، مهدی، 1342 -

عنوان و نام پديدآور : چکیده پایان نامه های حدیثی/ مهدی هوشمند؛ سرویراستار محمدهادی خالقی.

مشخصات نشر : قم : موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1389 -

مشخصات ظاهری : ج.

فروست : پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ 88

شابک : دوره 978-964-493-746-0 : ؛ 12500 ریال (ج.1) ؛ ج.2 978-964-493-747-7 :

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

يادداشت : ج.2 (چاپ اول: 1392) (فیپا).

یادداشت : نمایه.

موضوع : احادیث-- چکیده ها

موضوع : پایان نامه ها -- ایران -- چکیده ها

رده بندی کنگره : Z5053/ھ9چ 8 1389

رده بندی دیویی : 015/55075

شماره کتابشناسی ملی : م 84-40287

اشاره

ص: 1

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

پيشگفتاربالندگى و رشد هر دانشى مرهون زحمات و كوشش هايى است كه دانشيان آن رشته از علم ، بر خود هموار مى سازند تا نتايجى دقيق و علمى را بر مسايل آن دانش ، مترتّب سازند . در طول تاريخ علم ، در موضوعات مختلف هر علم ، پژوهش هاى فراوانى صورت پذيرفته است كه هر يك در راه دستيابى به مقاصد آن علم ، گامى به پيش محسوب مى شوند . دانش هاى حديثى نيز اين راه را پوييده اند و دانشيان حديث پژوه ، با اهتمام نسبت به حديث و به كارگيرى توان بشرى خود ، درپى آن بوده اند كه حديث را آن چنان كه از سرچشمه زلالش جارى شده ، با همان صفا و طراوت ، حفظ كنند و آن را به تشنگان فيض حديث بنوشانند . ايشان با پژوهش هاى خود ، براى قابل دسترس كردن درك و فهم احاديث ، كوشيده و آموزه هاى احاديث را در اختيار ديگران گذارده اند . در عصر حاضر نيز بسيارند پژوهشگران جوانى كه قدم در راه تحقيق در حوزه حديث گذارده اند و روش هاى نوين پژوهش ، به گونه اى درخور توجّه ، نتايج پژوهش هاى ايشان را علمى كرده است . با اين همه ، به هر حال ، هر پژوهشگرى در اولين قدم در راه دستيابى به مطلوب خويش ، به ناچار بايد كوشش هاى گذشتگان را بازشناسد و پس از شناخت دقيق وضعيت موجود زمان خويش ، قدمى در آن راستا به پيش نهد . بديهى است كه بدون اطلاع و استفاده از كوشش هاى گذشتگان و ديگر دانشيان ، نمى توان انتظارِ پژوهشى دقيق و نو را داشت و بسا دوباره كارى ها يا بيهوده كارى ها كه شاهد خواهيم بود! مركز تحقيقات دارالحديث ، با درك اين نياز ضرورى در امر پژوهش ، فعاليت هايى را در جهت اطلاع رسانى علمى به پژوهشگران حوزه حديث ، آغاز كرده است . از اين دسته ، هم اينك ، عناوين زير در دست تأليف ، تحقيق و نشر است كه به زودى به جامعه پژوهشگران حديث ، تقديم خواهد شد : 1 . فهرستگان نسخه هاى خطّى حديث و علوم حديث شيعه 2 . كتابشناسى ترجمه هاى متون حديثى شيعه 3 . كتابشناسى جامع حديث شيعه 4 . چكيده پايان نامه هاى حديثى كتاب حاضر ، جلد اول از مجموعه چكيده پايان نامه هاى حديثى است كه پايان نامه هاى مراكز مختلف آموزشى داخل كشور را در مقاطع تحصيلى دكترى و كارشناسى ارشد ، دربر مى گيرد . جلدهاى بعدى اين مجموعه نيز ، به يارى خداوند ، به تدريج ، آماده نشر خواهد شد . در اين جا بر خود لازم مى دانيم كه از تلاش هاى فاضل محترم حجة الاسلام مهدى هوشمند كه زحمت تهيه اين كتاب را بر خود هموار كردند و همه كسانى كه در آماده سازى كتاب با ما همكارى داشته اند ، تشكر فراوان نماييم . راهنمايى ها و ارشادات خوانندگان محترم را نيز به جان خريداريم . معاونت پژوهش و آموزش مركز تحقيقات دارالحديث آبان 1383

.

ص: 6

. .

ص: 7

مقدمهحديث ، پس از قرآن كريم، يكى از منابع با ارزش و اصلى در همه زمينه هاى زندگى مسلمانان است . طى قرن هاى گذشته براى حفظ و نگهدارى اين ميراث ماندگار و همتاى قرآن ، زحمات فراوان كشيده شده و دانشمندان اسلامى در حفظ اين امانت الهى ، سختى هاى زيادى را متحمّل شده و زيان ها ديده اند، ليكن با همه اين احوال ، كتاب هاى حديثى بسيارى در اثر حوادث و اتّفاقات ارضى و سماوى از بين رفته و نسل هاى بعد را از استفاده بهينه از اين آثار ارزشمند ، بى بهره ساخته است . سختكوشى محقّقان و مصنّفان براى احيا و حفظ بقاياى اين گنجينه هاى پُربها ، درمانى است براى رفع آلام ناشى از اين ضايعه تأسّف بار، و روزنه اميدى است براى بارور شدن و شكوفايى شكوفه هاى بوستان دين. گرايش به حديث و تحقيقات حديثى در ميان طبقات روشن فكر نيز پديده اى است كه امروزه ، هم در مراكز و مدارس علمى و دينى ، و هم در آموزشگاه ها و دانشگاه ها به خوبى به چشم مى خورد و پويندگان اين رشته ، در جريان پژوهش هاى علمى خويش ، ضمن گذراندن دوره هاى حديث شناسى ، دستْ مايه كوشش خود را به صورت پايان نامه (رساله) ارائه داده اند و اساتيد فن ، ضمن بررسى و قضاوت ، آنها را مورد تجزيه و تحليل قرار داده و گواهى علمى لازم را به نگارندگان اعطا كرده اند. رشد و شكوفايى تحقيقات علمى در هر زمينه ، نياز به يك سلسله ابزار و وسايل خاص دارد . نگارش پايان نامه هاى حديثى نيز با كند و كاو در منابع با ارزش حديثى امكان پذير است . دانش پژوهان حديث ، طبق سليقه و ذوق سليم خود ، با همراهى و هميارى استادان ورزيده ، با سعى و تلاش و پيگيرى مداوم و با صرف اوقات بسيار و حضور در كتاب خانه هاى عمومى و تخصّصى و با استفاده از منابع گردآورى شده در اين كتاب خانه ها ، با انگيزه والا و نگرشى ژرف ، به تحقيق در موضوعات دلنشين حديثى پرداخته اند و پايان نامه خود را تدوين كرده ، ضمن درج يك چكيده يا نمايه و يا فهرست موضوعى ، شكل زيبايى به كار خود داده اند و همين ، باعث شده كه بسيارى از اين پايان نامه ها در زمره آثار با ارزش علمى قرار گيرند و بسيارى از پويندگان ، براى تحقيقات خود ، از آنها به عنوان راهنما و ابزار كليدى استفاده كنند . به عبارتى ، امروزه ، گردآورى اين پايان نامه ها در مراكز پژوهشى و كتاب خانه هاى تخصّصى ، از پيشْ نيازهاى تحقيق علمى به شمار مى آيد. مجموعه حاضر ، حاوى اطّلاعات كتابشناختى و گزارش هايى از پايان نامه هاى حديثى موجود در كتاب خانه تخصصى «مركز تحقيقات دارالحديث قم» است كه با همكارى اساتيد محترم و با مساعدت برخى مراكز علمى _ پژوهشى ، تا پايان اسفند ماه 1382 ، فراهم آمده اند. شيوه كار به اين صورت است كه پس از ذكر عنوان هر پايان نامه، نخستْ به موضوع آن و هدف نگارنده از نوشتن پايان نامه اشاره مى گردد . سپس ، گزارش گونه اى از عملكرد وى در پايان نامه و در ضمن آن ، عناوين و موضوعات هر فصل و هر باب ، به اختصار ، بيان مى شود . پايان نامه هايى كه داراى چكيده يا خلاصه بوده اند، همان چكيده يا خلاصه ، با كمى تغيير ، آورده شده است . براى سهولت دسترس محقّقان به موضوعات و عناوين موجود در پايان نامه ها، گردآورى اين مجموعه بر اساس ترتيب الفبايى عناوين پايان نامه ها صورت گرفته است و در خاتمه نيز فهرست هاى الفبايى عناوين پايان نامه ها ، پديدآورندگان ، استادان راهنما و مشاور و نيز نهادهاى آموزشى _ پژوهشى مربوط ، استفاده از آن را آسان تر نموده است. به يارى خدا معرّفى اجمالى پايان نامه هاى حديثى ادامه خواهد يافت.

.

ص: 8

. .

ص: 9

. .

ص: 10

. .

ص: 11

آفرينش از ديدگاه قرآن و حديث

1 . آفرينش از ديدگاه قرآن و حديث ، محمّدعلى حسين زاده، كارشناسى ارشد معارف اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، استاد مشاور: ... ، 205 ص، دست نويس.نگارنده، در اين پايان نامه به بررسى نخستين سؤال ذهنى بشر، يعنى «آفرينش» پرداخته و با استناد به آيات و روايات و اقوال بزرگان و دانشمندان، به اين پرسش ذهن بشر تا اندازه اى پاسخ داده است. نگارنده، بحث خود را با مقدّمه اى آغاز نموده كه در آن، به مبحث خلقت در اديان و مذاهب مختلف پرداخته و اين نكته را خاطرنشان كرده است كه بسيارى از انسان ها در راه شناخت آفرينش، راه كج را پيموده اند و به ورطه هلاكت افتاده اند. او علّت اين كج روى را كج فهمى دانسته، كه ناشى از تصوّر اعتقاد به خلق الساعه بودن جهان است و يا اين تفكر كه اين مادّه محتاج و به تمام معنا فقير، علّت و مبدأ آفرينش شده است. به نظر نويسنده، اين كج روى نه تنها در بين اهل مذاهب كنونى، بلكه از زمان هاى بسيار قديم، وجود داشته و بشرِ بدون راهنما، نتوانسته است پى به حقيقت ببرد. همين نيز منشأ پيدايش افكار غلط و پيدايى خدايان متعدّد گرديده است. اين رويكردها باعث شده تا اين روايت كهن از عهد سومرى ها كه بر اين عقيده بوده اند نظم و ترتيب فعلى جهان، حاصل نبرد و جدالى است كه بين اژدهاى درياى ظلمت و پيكرهاى آشفته و توفانى با خدايان نور و الهه نظم و آرامش در گرفته است و يا پيدايش چهار فصل در مصر قديم به اين شكل بوده كه «ايشتر» در طلب عاشق دلداده خود، به سرزمين «حاوس» فرود آمد و چون بين خدايان درگيرى صورت گرفت، آن اختلاف، منجر به پيدايش چهار فصل شد. اين پايان نامه، از فصل بندى و تبويب موضوعات و عناوين، بى بهره است و نگارنده، فقط به ذكر عناوين بحث و بيان شاهد مثال از آيات و روايات، بسنده نموده است. امّا شكل كلّى پايان نامه بر معيار تقديم بررسى آيات و سپس روايات، استوار است، منتها نويسنده در لابه لاى استدلال بر اصل بحث، اشاراتى نيز به تقديم و تأخير آفرينش موجودات كرده و با استناد به آيات و روايات، اين مطلب را روشن ساخته است. عناوين عمومى و كلّى اين پايان نامه عبارت اند از: خلقت آسمان و زمين، خلقت ملائك، خلقت آدم و حوّا، خلقت بنى آدم، خلقت چهار فصل، خلقت حيوانات، پيشگويى وسايل نقليه ماشينى در قرآن، وجود داشتن جانداران در كُرات ديگر، زوج بودن مخلوقات، هدف از آفرينش، و در نهايت، بحث خلق و امر.

.

ص: 12

ابتلا از ديدگاه قرآن و سنّت

2 . ابتلا از ديدگاه قرآن و سنّت، مجتبى بيگلرى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: دكتر احمد احمدى، استاد مشاور: ... ، 1373، 251 ص.اين پايان نامه، درباره يكى از سنّت هاى لا يتغيّر الهى، يعنى امتحان و ابتلاست. نگارنده، نخستْ با گشودن يك مدخل در نوشتار خود، ضمن تصريح به اين كه ابتلا از ناحيه خداوند، قانونى حتمى و ثابت است، به اين مطلب نيز اشاره دارد كه ابتلا، قانونى عمومى است و مختصّ فرد يا افراد خاص يا زمان خاصّى نيست و حتّى گريبانگير خواصّ بندگان خدا (مانند پيامبران و اوليا) نيز مى شود، و اين كه ابتلاى خداوند، براى استعلام و يادگيرى و برطرف كردن جهل نيست؛ زيرا او به همه چيز، قبل از ايجاد و آفرينش علم دارد، بلكه از آن جهت انسان ها را مى آزمايد تا صفات درونى شان به منصّه ظهور برسد و شئون باطنى و لياقت ذاتى شان از كمال يا نقص، سعادت يا شقاوت، به مرحله فعليت درآيد تا آنان را به واسطه آنچه انجام مى دهند، پاداش دهد و يا مجازات كند، نه بر اساس علم خود. شرط اصلى ابتلا، اختيار است. بنا بر اين، امتحال در مورد موجود مختار، يعنى انسان، قابل تصوّر است؛ زيرا اگر انسان قدرت انتخاب و اختيار نداشت كه اطاعت كند يا عصيان ورزد، صابر باشد يا ناشكيبايى كند، و ايمان آورد يا كافر شود، امتحان و ابتلاى او از حكمت بى انتهاى پروردگار، به دور بود. ابتلاى انسان از سوى خداوند، آثار بسيار مفيد و ارزشمندى را در تكامل او دارد؛ زيرا صفات و سجاياى اخلاقى آدمى، تنها در معركه امتحان به نعمت ها و نقمت ها، خوشى ها و سختى ها و به طور كلّى در فراز و نشيب هاى زندگى تكوين مى يابند و تكميل مى شوند. لذا خداوند، هر كس را بيشتر دوست مى دارد، بيشتر گرفتار كرده، سخت تر امتحان مى كند. اين پايان نامه، از پنج فصل و هر فصل از بخش هايى تشكيل شده است. فصل اوّل، درباره معناى لغوى و اصطلاحى و بررسى لغات مترادف و متشابه ابتلاست. در فصل دوم، قانونى بودن اين سنّت الهى و وسايل و ابزارهاى آن، مورد بحث قرار گرفته است. در اين زمينه با تكيه بر آيات و روايات و سخنان دانشمندان و بزرگان و مفسّران، تمام راه هايى كه بشر با آنها مورد امتحان قرار مى گيرد، معرّفى شده و درباره هر كدام، توضيحاتى داده شده است. نويسنده، در بخش سوم اين فصل، اجراى اين سنّت الهى را از انحصار در حوادث سخت و ناگوار، خارج دانسته و بر اين عقيده است كه بشر از راه هاى ديگر نيز مورد ابتلا قرار مى گيرد. دو راه عمده اين ابتلا، عبارت اند از: قبض و بسط نعمت و رفع عذاب. فصل سوم نيز در بيان عموميت ابتلا، يعنى ابتلاى انبيا و مؤمنان و شدّت ابتلاى مؤمن و چگونگى ابتلا در اقوام و امّت هاى پيشين است. در اين زمينه، بيشتر از آيات و قصص قرآنى و روايات و نكات تاريخى استفاده شده است. فصل چهارم، درباره رابطه ابتلا و علم خداوند و رابطه آن با اختيارات بشر است. در فصل پنجم نيز واكنش مردم در برابر امتحانات خداوند و صبر بر ابتلا و اهمّيت آن و نقش ابتلا در تكامل انسان از ديدِ آيات و روايات، بررسى شده است. نگارنده، با حديثى از اميرمؤمنان درباره نقش ابتلا در سازندگى بشر و تحوّل سير زندگانى او، پايان نامه خود را به پايان برده است.

.

ص: 13

. .

ص: 14

ادب در تعاليم قرآن و سنّت

3 . ادب در تعاليم قرآن و سنّت، محمّدرضا غفورى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: حجه الاسلام على حجّتى كرمانى، استاد مشاور: ... ، 1372، 232ص، دست نويس.بحثى كه نگارنده در صدد بيان و توضيح آن است و يك بحث اخلاقى است، اين كه اگر شخص از سرِ هدايت يابى و يقين و ايمان، و با انديشه اى خاص در قرآن بنگرد، بسيارى از آيات و سوره ها را مى يابد كه او را در رسيدن به اهداف بلند و متعالى مورد نظرش يارى مى رسانند. زمينه اصلى بحث و اصول آن را مرحوم علاّمه طباطبايى در تفسير الميزان، در ذيل آيه 111 سوره مائده آورده و بيشتر بر ادب انبيا، تأكيد نموده است. همين، محور بحث قرار گرفته كه بسيارى از ارزش ها و فضايل اخلاقى برپايه و مبناى ادب است. لذا مى گوييم: ادبِ ظرافت، عمل، گفتار، بيان و...، و به تعبير ديگر، بهترين صورت و قالبى است كه اين فضايل در آن تحقّق مى يابند و بر اين اساس، ادب اخلاقى را جايگاهى خاص و برتر در بين ديگر فضايل قرار داده اند. مباحث اين پايان نامه، در دو بخش كلّى تدوين شده است: مباحث كلّى ادب و اخلاقيات، و مصاديق اين مبحث از زندگى پيامبران و سيره آنان در زمينه آداب. نويسنده، اين مباحث را در يك مقدّمه و چهارفصل توضيح مى دهد. وى در فصل اوّل، نخست به تعريف اخلاق و بيان ريشه كلّى اخلاق و مترادفات آن پرداخته و سپس، تعريف ادب از قول لغويان و ادبا و وجه ارتباط و نسبت ادب با اخلاق را روشن كرده است. البته شواهدى كه نويسنده مى آورد، شامل هر دو زمينه مى شود. فصل دوم، در بيان ويژگى ادب قرآنى است. نگارنده، در توضيح اين مطلب، مسئله اعجاز بودن قرآن را مطرح ساخته و از اين ديدگاه، الگودهى قرآن را از معجزات آن شمرده و بهترين الگوى اخلاقى براى بشر معرّفى نموده است. به اعتقاد نويسنده، اگر كتاب خدا اعجاز نبود، اين قدرت رسوخ را در نفس بشر نداشت. همچنين قرآن، قانونى تغييرناپذير است. فصل سوم، در باب آداب و ويژگى هاى مؤمنان در قرآن است. اين فصل نيز از بخش هايى چون: آداب فردى و شخصى، آداب اجتماعى و معاشرتى، بحثى مستقل در باب ادب سلام و تحيّت، و ادب در برابر پيامبر اسلام و والدين، تشكيل شده است. نگارنده، در اين فصل، از احاديث شمارنده ويژگى هاى مؤمن، استفاده نموده و سپس، شرح اين احاديث را از قول بزرگانى چون علاّمه مجلسى، بيان كرده است. نويسنده، در فصل چهارم به معرّفى الگوهاى نمونه (مانند انبياى الهى ياد شده در قرآن كريم) پرداخته و ضمن آوردن مثال هايى از آيات قرآن، ادب انبياى الهى در قرآن كريم را محور اين بحث قرار داده است. شايان ذكر است كه نويسنده، در بيان اين قضايا، ملاحظه كلّيت بحث را نموده و ادب انبيا را از هر دو جنبه فردى و اجتماعى، بررسى كرده و در پايان، ذكر هر قضيه، اثر رفتارى آن پيامبر را در جامعه عنوان نموده است.

.

ص: 15

. .

ص: 16

ارتباط با اهل كتاب و شيوه برخورد با آنان از ديدگاه قرآن و حديث

4 . ارتباط با اهل كتاب و شيوه برخورد با آنان از ديدگاه قرآن و حديث، منصور قاسمى، دكترى علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى مشهد، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، استاد مشاور: دكتر على مهدى زاده، 1380، 300ص.كوشش نگارنده در اين پايان نامه بر اين بوده كه با استفاده از آيات قرآن و روايات معصومان عليهم السلام و احيانا اقوال و فتاواى علما، به سؤالاتى از اين قبيل پاسخ دهد كه: آيا اسلام، ناسخ اديان پيشين است و هرگونه رابطه با پيروان اديان گذشته را رد كرده و بناى جنگ با آنان را دارد؟ يا اديان پيشين را تأييد كرده و روابط مسلمانان با پيروان آنان را مجاز مى داند؟ و اگر به مسلمانان اجازه مى دهد كه با پيروان ساير اديان الهى، رابطه دوستى برقرار نمايد، حدود و ضوابط اين روابط ، برچه مبنا و تا چه حدّ است؟ سپس، حدود روابط مسلمانان با پيروان اديان ديگر و به تعبير عام ترى «كفّار» را بيان كرده و ضوابط آن را مشخّص كرده است. اين پايان نامه، در يك مقدّمه و شش بخش _ كه داراى فصل هايى است _ تأليف شده است. در فصل اوّل، تعريف «اهل كتاب» و بررسى واژه «اهل» در لغت و اصطلاحات ادبى مورد بررسى قرار گرفته و طبق تعريفات متداول، اهل كتاب را گروهى از پيروان انبيا كه به كتاب آسمانى آن پيامبر، ايمان و اعتقاد داشته باشند، معرّفى كرده است. فصل دوم، درباره اهل كتاب در قرآن است كه به تفحّص نگارنده، اين واژه 32 بار در قرآن به كار رفته، گرچه در مصاديق آنها بين مفسّران، اختلاف است. فصل سوم به معرّفى اجمالى اهل كتاب پرداخته و ضمن معرّفى آنان، كتب، مراسم مذهبى، برخى انحرافات، مراسم ازدواج، و گروه ها و فرقه هاى هر مذهب، شرح داده شده است. بخش دوم در زمينه روابط اجتماعى اهل كتاب است. نگارنده، در اين فصل به مسئله ازدواج با اهل كتاب و مشروعيت و عدم مشروعيت آن پرداخته و ضمن استناد به آيات قرآن و ذكر احاديث موافق و مخالف، اقوال فقهى مسئله را نيز بيان كرده و ضمن بيان ادلّه طرفين، يك جمع بندى كلّى بين اين اقوال نموده است. در بخش سوم، درباره مسئله طهارت و نجاست اهل كتاب، بحث شده است اين بخش، از مفصّل ترين بخش هاى پايان نامه بوده، داراى پنج فصل است. در فصل اوّل، تعريف طهارت و نجاست از نظر لغت و اصطلاح، بيان شده است. فصل دوم، درباره طهارت و نجاست در قرآن و حديث و حدود هر يك در اين دو دسته از ادلّه است. فصل سوم در اين مورد است كه: آيا مشركان و كفّار، نجس اند يا نه؟ نگارنده، ضمن تعريف مشرك و كافر و ذكر اختلاف ميان علماى مسلمان در اين باب، بيشتر همّ خود را در نقض و ابرام مسئله در ميان آيات و روايات، مصرف داشته و اقوال در اين باب را در فصل چهارم با عنوان «طهارت و نجاست اهل كتاب از نظر علما» آورده و نظر مشهور و غير مشهور بين فقهاى را متقدّم و متأخّر را بيان كرده است و متذكّر شده كه اين اختلاف فتوا از چه چيزهايى ناشى مى شود. فصل پنجم، درباره استعمال لفظ «نجس» در قرآن و حديث است. وى استعمال اين واژه را در قرآن، يك بار و استعمال واژه هاى مترادف آن را چند بار با آيات مربوطه، بيان كرده است و متذكّر مى شود كه در روايات نيز، در كتب قديم و جديد حديث شيعه، موارد زيادى از كاربرد واژه «نجس» و واژه هاى مترادف آن به چشم مى خورد. در ادامه اين فصل، مصاحبه اى با يكى از بزرگان مسيحيت در ايران شده كه سؤالاتى درباره عقايد مسيحيان و صحّت و عدم صحّت اين اعتقادات از ايشان شده و او نيز پاسخ هايى مى دهد. فصل ششم، بيان دلايل طهارت اهل كتاب است كه در اين فصل، با بيان آيات قرآن و روايات فريقين و نقل اختلاف فتاواى علما و بيان منشأ اختلاف، به پاره اى از مسائل مربوط به روابط اجتماعى اهل كتاب (از قبيل: جواز ازدواج با اهل كتاب، حلّيت خوراك اهل كتاب براى رزمندگان، جواز رضاع، جواز تغسيل كتابى، و روش و سيره پيامبر و ائمه با آنان) اشاره شده و از همه اين بحث ها يك نتيجه گيرى كلّى شده است. بخش چهارم، درباره روابط اقتصادى و تجارى با اهل كتاب است. اين فصل نيز شش فصل دارد. در فصل اوّل به بحث حلّيت يا حرمت طعام اهل كتاب از نظر علماى شيعه و اهل سنّت پرداخته شده است. فصل دوم، درباره ديدگاه قرآن در مورد طعام اهل كتاب است كه به مناسبت، معناى واژه «طعام» در قرآن، مورد بررسى قرار مى گيرد. در فصل سوم نيز معناى طعام در لغت و عرف و دليل عقل، شرح داده مى شود. در فصل چهارم، محقّق، دلايل قائلان به تحريم ذبيحه اهل كتاب را بررسى نموده و ضمن آوردن آياتى از قرآن و روايات معصومان عليهم السلام به عنوان دليل حرمت و بيان ادلّه قائلان به حلّيت، جمع بين دو قول را نيز متعرّض شده است. در فصل پنجم، شرايط و ضوابط حلّيت طعام در اسلام و دستورالعمل اسلام در خصوص مأكولات و آشاميدنى ها بيان شده و حكم حيوانات حلالْ گوشت و حرامْ گوشت از نظر شرع مقدّس اسلام بيان شده و طريقه و ضابطه استفاده از حيوان حلال گوشت، شرح شده است. در فصل ششم، علّت تحريم طعام و ذبيحه اهل كتاب، همراه با حكمت تخفيف، بيان شده است. بخش پنجم نيز داراى شش فصل است: در فصل اوّل به جهانى بودن رسالت اسلام و سيره پيامبر صلى الله عليه و آله در رسالت و نامه نگارى ايشان به سلاطين، اشاره شده است. فصل دوم، درباره صلح جويى اسلام است و اين كه فلسفه تشريع جهاد در اسلام، چه چيزهايى است. فصل سوم، درباره شيوه هاى تبليغى اسلام است كه در مورد يكى از شيوه ها _ كه ازدواج پيامبر صلى الله عليه و آله با زنان اهل كتاب است _ مطالبى بازگو شده است. فصل چهارم، بيان سيره عملى مسلمانان در هم زيستى مسالمت آميز با اهل كتاب است. در فصل پنجم، ارتباط با اهل كتاب از ديدگاه قرآن بررسى شده كه در اين زمينه، آيات نفى و اثبات با فلسفه و علّت هر كدام، بيان شده است. در فصل ششم، پژوهشى درباره خودى و غيرخودى در قرآن شده كه الگوهاى قرآنى از آيات در مورد رابطه با بيگانگان آمده و شرايط قرارداد با آنان از نظر حكم شرع، بيان شده است. بخش ششم پايان نامه با عنوان «پاسخ مراجع معاصر به استفتاى نگارنده در خصوص پاره اى از مسائل اهل كتاب» به انجام مى رسد.

.

ص: 17

. .

ص: 18

. .

ص: 19

. .

ص: 20

ارتباط عقل و دين در قرآن و حديث

5 . ارتباط عقل و دين در قرآن و حديث، ذبيح اللّه اسماعيلى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس حوزه علميه قم، استاد راهنما: دكتر غلامحسين ابراهيمى دينانى، استاد مشاور: دكتر احمد بهشتى، 1371، 174ص، دست نويس.موضوع پايان نامه، بررسى ارتباط عقل و دين در آيات قرآن و احاديث معصومان عليهم السلام است. نگارنده، پس از تعاريفى كه از عقل در قرآن، احاديث و روايات معصومان عليهم السلامو لغت آورده، مى گويد به اين نتيجه رسيده كه عقل، نيرويى است تشخيص دهنده و ملاك فهم و درك، كه انسان را از حيوان جدا مى كند، و همه تعاريف، در نهايت به يك چيز برمى گردد، گرچه از نظر عبارت با يكديگر اختلاف دارند؛ ليكن اگر دقّت شود، هر تعبير از عقل، در واقع، به بُعدى از ابعاد آن اشاره دارد، نه اين كه تعريف حقيقى عقل باشد و به عبارت مصطلح، به آن «شرح الإسم» مى گويند، نه تعريف حقيقى. بنا بر اين، نگارنده، ارزش عقل را از ديدگاه دين به معناى جامعش بررسى كرده و چون در جمع بندى بين تعاريف عقل به اين نتيجه رسيده كه عقل در مجموع، وسيله سعادت و كمال بشر است ، رابطه بين عقل و دين را در همين نقطه مشترك مى داند و همسويى عقل و دين را به اثبات مى رساند. كلّيات بحث در اين پايان نامه، بر محور سه بخش قرار داده شده است: در بخش نخست، نگارنده، ابتدا معانى عقل در لغت، فلسفه، كلام، اخلاق، قرآن و حديث، مورد بحث و بررسى قرار داده است. در بخش دوم، اهمّيت و ارزش عقل در قرآن كريم مورد بررسى قرار گرفته است. در بخش سوم، مقام و ارزش عقل از ديدگاه حديث، مورد توجّه قرار گرفته، كه به دليل گستردگى مباحث، قسمت زيادى از مطالب پايان نامه را به خود اختصاص داده است. مباحث مطرح شده در بخش اخير، به اجمال عبارت اند از: 1 . عقل، قوّه و قدرت شناخت، 2 . راه شناخت عقل، 3 . منابع عقل و انديشه، 4 . خاصيت استقلال در شناخت عقل، 5 . عوامل شكوفايى عقل، 6 . موانع رشد و تعالى عقل، 7 . ارتباط عقل و علم، 8 . ارتباط عقل و عبادت، 9 . تقابل عقل و جهل، 10 . عقل، ملاك هويت انسان. در اين نوشتار، نگارنده، در رجوع به منابع تحقيق خود از كتاب پُر ارزش تفسير الميزان علامه طباطبايى(ره) به نيكى ياد كرده و آن را تفسيرى جامع براى كار تحقيقى خود دانسته و علاوه بر استفاده گسترده از جوامع روايى شيعه، احاديث منابع اهل سنّت را هم مدّ نظر داشته و مورد استفاده قرار داده است.

.

ص: 21

. .

ص: 22

اسرائيليات در تفاسير

6 . اسرائيليات در تفاسير، سهيلا پيروزفر، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: دكتر محمّدعلى مهدوى راد، استاد مشاور: دكتر سيّدمحمّد باقر حجّتى، 1373، 262ص.اين پايان نامه، در قالب پنج فصل، ارائه شده است. در فصل اوّل، به اقتضاى موضوع، كلّياتى درباره مفاهيم تفسير آمده و ابزارهاى تفسير و علل نياز به تفسير، مورد توجّه قرار گرفته است. نيز براى دست يافتن به خاستگاه پيدايش اسرائيليات، سير تطوّر تفسير از دوران پيامبر صلى الله عليه و آلهو صحابيان تا دوران تابعيان دنبال شده است. نگارنده، به اين نتيجه دست يافته كه نخستين گام هاى نفوذ اسرائيليات، هم زمان با نزول قرآن و در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آلهبوده است و هرچند پيامبر خدا با اين پديده به مقاومت برخاست، امّا سهل انگارى صحابيان و تابعيان، راه را براى گسترش اين نفوذ، فراهم آورد. در فصل دوم، معناى لغوى و اصطلاحى «اسرائيليات» و عوامل گسترش آن در فرهنگ اسلامى و موضع قرآن، رسول اكرم، ائمه عليهم السلام و صحابيان با اين پديده و انواع اسرائيليات، مورد بررسى قرار گرفته است . فصل سوم _ كه مفصّل ترين فصل پايان نامه است _ به معرّفى برجسته ترين چهره هاى مؤثّر در گسترش اسرائيليات، همچون: كعب الأحبار، ابو هريره، عبداللّه بن سلاّم، وهْب بن منبّه و تميم دارى، و ديدگاه رجاليان درباره آنان و نمونه هايى از اسرائيليات نقل شده از ايشان، اختصاص يافته است. در فصل چهارم، پانزده منبع تفسيرى (همچون: تفسير السدّى، تفسير الطبرى، التبيان، كشف الأسرار، روح المعانى و الميزان) مورد بررسى قرار گرفته اند و چگونگى برخورد آنها با اسرائيليات، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. در فصل پنجم، نمونه هايى از اسرائيليات _ كه در كتاب هاى تفسيرى يافت مى شود _ همراه با نقد و بررسى و ذكر صحيح ترين وجهى كه در تفسير آيات به نظر مى رسد، آمده است. گستردگى قابل توجّه مراجعه به منابع تفسيرى و نيز چينش منطقى و مطلوبِ مطالب را مى توان از امتيازات اين پايان نامه دانست.

.

ص: 23

اسرائيليات و تأثير آن بر داستان هاى انبيا در تفاسير قرآن

7 . اسرائيليات و تأثير آن بر داستان هاى انبيا در تفاسير قرآن، حميد محمّدقاسمى، دكترى علوم قرآن و حديث (PH.D)، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: دكتر سيّدمحمّدباقر حجّتى، استاد مشاور: دكتر عليرضا فيض، 1378، 411 ص.نگارنده، در اين تحقيق، پس از تعريف اسرائيليات و مصادر اسرائيليات، تاريخچه مختصرى از اسرائيليات را ارائه كرده و سپس به عوامل و زمينه هايى كه باعث نفوذ اسرائيليات به تفاسير شده، اشاره نموده و در پايان نيز به جمع آورى و نقد و تحليل اسرائيلياتى پرداخته كه در داستان هاى پيامبران الهى وارد شده است. وى در همين راستا، مقايسه اى بين ويژگى هاى داستان هاى قرآن و اسرائيليات كرده و به تأثيرات سوء اسرائيليات بر فرهنگ اسلامى اشاره كرده است. يكى از موضوعاتى كه در حوزه فرهنگ اسلامى از جايگاه بسيار مهم و قابل تأمّلى برخوردار است، «اسرائيليات» است. در اصطلاح علما، اسرائيليات به افسانه هاى قديمى گفته مى شود كه از يهوديان و مسيحيان و مانند آنها سرچشمه گرفته و احاديث و تفاسير اسلامى را تحت تأثير خود قرار داده است. برخى مفسران و محدّثان، اسرائيليات را به تمام اخبار بى برنامه و اساسى اى اطلاق نموده اند كه دشمنان اسلام (اعم از يهود و سايرين)، آنها را با سوء نيّت و غرض ورزى، جعل نموده و براى فاسد نمودن عقايد مسلمانان اين مجعولات را وارد تفاسير و احاديث نموده اند. بحث اسرائيليات و تأثيرات آن بر حوزه هاى مختلف فرهنگ اسلامى، تاريخى طولانى و غم انگيز دارد كه هر انسان دردمند و دلسوزى را دچار تأسّف شديد نموده، در غم عميق فرو مى برد و مع الأسف، اين قبيل اسرائيليات كه در آثار مختلف تفسيرى، روايى، تاريخى و كلامى راه يافته، سبب گرديده است تا دشمنان شناخته شده يا ناشناس اسلام، با دستاويز قراردادن اين مجعولات، گاه به بزرگ نمايى و شاخ و برگ هاى فراوانى كه به آنها داده اند، و حريم مقدّسات اسلامى را مورد هجوم و تبليغات مسموم خود قرار داده اند. اين پايان نامه كه از سه بخش و يك خاتمه تشكيل شده، به بررسى وجود اسرائيليات در احاديث و تفاسير پرداخته و از تأثير منفى آن در فرهنگ اسلامى پرده برداشته است. نگارنده، نخست به عنوان مقدّمه اى كه از دو مبحث تشكيل شده، در مبحث اوّل، واژه «اسرائيليات» را از منظر لغت و اصطلاح، شرح كرده و معانى مختلفى را كه براى لفظ اسرائيليات متصوّر و مورد استعمال بوده، توضيح داده است. وى در مبحث دوم، به توضيح و تعريف مصادر اسرائيليات پرداخته و ضمن معرّفى كتب تحريف شده يهود و نصارا، نقش اساطير و افسانه هاى ساير اقوام را در اين كتب، تبيين كرده و تاريخچه ورود خرافات در اين منابع را بازگو نموده است. بخش اوّل، از سه فصل تشكيل شده است. در فصل اوّل، تاريخچه اى از اسرائيليات و عوامل و زمينه هاى نفوذ اسرائيليات در فرهنگ اسلامى را شرح شده است. در فصل دوم اين بخش، معروف ترين مروّجان اسرائيليات در جامعه اسلامى (از قبيل: كعب الأحبار، تميم دارى، عبداللّه بن سلاّم، وهْب بن منبّه، ابوهريره و عبداللّه بن عمرو بن عاص) معرّفى شده اند و شرح حال مختصرى از هر كدام آمده است. نويسنده، فصل سوم را به معرّفى مدافعان اسلام راستين و نقش برجسته آنها در مقابله با اسرائيليات و مروّجان آن اختصاص داده و ضمن بيان موضع پيامبر صلى الله عليه و آلهو امير مؤمنان و ساير ائمه اطهار در قبال اسرائيليات، نقش شيعيان را در مبارزه با اسرائيليات و تأثير اين مبارزات را در روند احكام اسلام راستين، توضيح مى دهد. بخش دوم پايان نامه، موقعيت اسرائيليات را در تفاسير قرآن، توضيح مى دهد. در فصل اوّل اين بخش، نگارنده به توضيح موقعيت تفسير قرآن و عوامل و زمينه هاى نفوذ اسرائيليات در تفاسير پرداخته و به تناسب، نگاهى گذرا به علم تفسير و تاريخ تفسير دارد. سپس مبدأ ورود اسرائيليات را به تفاسير، بازگو نموده و سه عامل مهم از عوامل و زمينه هاى تأثيرگذار و با نفوذ اسرائيليات به تفاسير قرآن را با نقد و بررسى توجيهات از سوى ناقلان اين قضايا، شرح و بسط مى دهد. نگارنده، در فصل دوم نيز نمونه هايى از تفاسير قرآن و موضع آنها در برابر اسرائيليات را توضيح مى دهد. وى از تفاسير اهل سنّت، تفسير الطبرى، الكشّاف، تفسير البغوى، تفسير الخازن، التفسير الكبير فخر رازى، تفسير القرطبى، تفسير ابن كثير، الدرّ المنثور، روح المعانى و المنار، و از تفاسير شيعه نيز تفسير القمى، التبيان، تفسير روض الجنان ابوالفتوح رازى، مجمع البيان، منهج الصادقين و الميزان را معرّفى مى كند. در بخش سوم _ كه مهم ترين و مفصّل ترين بخش اين تحقيق است _ نگارنده به جمع آورى و نقد و تحليل اسرائيلياتى پرداخته كه در ذيل داستان انبياى عظام وارد شده است. در همين بخش نيز فصل مهمّى را به مقايسه ويژگى هاى داستان هاى قرآن با اسرائيليات اختصاص داده و در خاتمه نيز تأثيرات سوء اسرائيليات بر فرهنگ اسلامى را طرح نموده و از وظيفه علماى اسلامى و مفسّران در قبال اسرائيليات، بحث نموده است.

.

ص: 24

. .

ص: 25

. .

ص: 26

اسرار سجده از ديدگاه قرآن و عترت

8 . اسرار سجده از ديدگاه قرآن و عترت، رضوان والاپور، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: دكتر محمّدمهدى گرجيان، استاد مشاور: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، 1379، 212ص.اين تحقيق بر آن است كه اسرار سجده را با تكيه بر آيات قرآن و نظريات مفسّران و با عنايت به ديدگاه عرفا، به عنوان يكى از برترين عبادات، بررسى نمايد و با عنايت به اين كه حسّ پرستش، به عنوان يكى از قوى ترين ابعاد فطرى انسان از آغاز تاريخ تاكنون وجود داشته است _ گرچه در برخى از موارد، نوع پرستش اشتباه بوده است _ به وضوحْ نمايان است كه آدمى، طالب رسيدن به كمال است؛ كمالى كه حدّ و مرزى نداشته و بى نهايت است و قابل تقديس و پرستش است، كه آن، كمال بى نهايتِ همان ذات اقدس الهى است كه انسان از طريق عبادتى صحيح و عاشقانه، قادر است كه به آن ذات پاك، تقرّب جويد. لذا از آن جا كه در روايات اسلامى از سجده به عنوان يكى از برترين عباداتْ ياد شده كه با توجّه به اسرار آن، سير آدمى را به سوى حق تعالى ميسّر و كامل مى گرداند، چنان كه قرآن كريم نيز بر اين امر، اصرار دارد، بحث درباره مسئله سجده و بيان اهمّيت و عنايت به اسرار آن براى طالبان رسيدن به حق، ضرورى است. مسائل مطرح شده در اين پايان نامه عبارت اند از: جايگاه سجده در ميان عبادات اسلامى و حدّ و اهمّيت آن، معناى سجده براى موجودات ديگر، آن چنان كه در قرآن آمده، حكم سجده بر غير خدا، بيان اسرار سجده، به عنوان يكى از برترين عبادات اسلامى، معناى تسبيح حق تعالى توسط جمادات، گياهان و حيوانات. در اين تحقيق، ضمن بيان آيات مربوط به سجده و نيز برخى روايات در اين زمينه، به بررسى آراى دانشمندان و مفسّران اسلامى و عرفا در زمينه سجده و اسرار آن پرداخته شده، ليكن محقّق، قصد نداشته مباحث فقهى سجده را به طور گسترده، مورد بحث و بررسى قرار دهد؛ بلكه مباحثى را در اين مورد، به طور گذرا مطرح نموده است. اين پايان نامه، داراى پنج فصل است. در فصل اوّل، پس از مقدّمه، چند منبع مورد بررسى قرار گرفته و در قسمت بعد، درباره اصل موضوع، مطالبى عنوان شده و سپس، پرسش هاى تحقيقاتى و اهداف و اهمّيت مطالعات درباره موضوع مورد بحث، مطرح شده و در پايان، به تعريف اصطلاحات، پرداخته شده است. نويسنده، در فصل دوم، سه منبع را تحت عنوان «مرور مطالعاتى» مورد نقد و بررسى قرار داده است. در فصل سوم، رهيافت، و طرح و فن تحقيق، مشخّص شده و سپس در قسمت طرح تحليلى، اصول و موازين تحقيق، روشن شده است. فصل چهارم، به ارائه و تجزيه و تحليل اطّلاعات درباره پنج پرسش تحقيقاتى مطرح شده اختصاص دارد كه در آنها، اهمّيت ويژه سجده و برخى از اسرار فقهى آن و نيز انواع سجده در قرآن، به همراه اسرار سجده از ديدگاه عرفا و همين طور تسبيح موجودات، مطرح شده و در مورد هر يك، مباحثى چند آمده است. فصل پنجم به استنتاج از مباحث فصل چهارم و ارائه توصيه ها اختصاص دارد.

.

ص: 27

. .

ص: 28

اسما و صفات قرآن از نگاه قرآن و سنّت

9 . اسما و صفات قرآن از نگاه قرآن و سنّت، ابوالقاسم عينى پور، كارشناسى ارشد رشته علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: حجه الاسلام ابوالفضل شكورى، استاد مشاور: دكتر محمّدعلى مهدوى راد، 1372، 391 ص.اين پايان نامه، در پىِ شناخت دقيق اسامى و صفات قرآن، اين كتاب سعادت بخش است كه معجزه جاويد و ماندگار رسول خدا، و درياى بى كران معارف الهى است كه طراوت و تازگى آن، در هر عصرى نمايان است و در طول تاريخ، از زواياى گوناگون مورد تدبّر و انديشه قرار گرفته است؛ زيرا هر آيه آن براى عنايت بشر، انگيزه آور است. يكى از دريچه هاى حقيقت نماى قرآن، اسما و صفات آن است كه آشكارا، پرده از راز نزول آن برمى دارد و در طالب خود، اشتياقى وصف ناپذير مى آفريند. اين پايان نامه، از يك «مقدّمه»، سه «فصل» و سه «ضميمه» تشكيل شده است. هر فصل نيز خود، داراى بخش هاى مختلفى است. دو فصل آغازين، در واقع، مقدّماتى براى ورود به بحث اصلى «اسما و صفات» است. فصل اوّل در باب شناخت كلّى قرآن كريم است و موضوعات مرتبط با آن را روشن مى كند. اين فصل از بخش هايى تشكيل شده است. بخش نخست، درباره وحى و تعريف آن در لغت و اصطلاح و معناى وحى در قرآن كريم و كيفيت وحى است. بخش دوم، معناى پيامبرِ امّى و بررسى واژه «امّى» و دلايل امّى بودن پيامبر خدا را برمى رسد. بخش سوم به جاويد بودن اعجاز قرآن و اين كه معجزه، لازمه نبوت است، مى پردازد و پس از آن، تعريف و شرايط معجزه و داورى مشركان در اعجاز قرآن را مى آورد. بخش چهارم، مربوط به نگارش و جمع و تدوين قرآن كريم و معناى جمع و مراد از جمع درباره قرآن و ذكر فضايل سوره ها و استعمال لفظ كتاب در قرآن (بر اساس احاديث) است. در فصل دوم، گردآورنده، در پى آن است كه فهم قرآن را ممكن جلوه دهد و در برابر نظر برخى (اخباريان) كه آن را منحصر به عدّه خاصّى دانسته اند كه از موهبت عصمت الهى برخوردار بوده اند، با ارائه دلايلى، امكان فهم آن را توسط عموم بشر، اثبات كند. نويسنده، در اين باب به ادلّه اصوليان و اخباريان استشهاد نموده و با بيان مثال هايى، مطلب را پايان داده است. در فصل سوم _ كه متن اصلى اين مجموعه را تشكيل مى دهد _ با مطالعه دقيق قرآن، تعداد واژگانى كه مى توان به عنوان اسم يا صفتِ اين كتاب مقدّس آسمانى برشمرد، مورد شناسايى قرار گرفته و يكْ يكِ آن كلمات از لحاظ كاربرد معناشناختى در عرفِ مردمِ عرب زبان و اعتبار استعاره اى آنها از ديدگاه معتبرترين و كهن ترين كتب لغت، مورد تحقيق واقع شده و وجه تسميه يا توصيف قرآن به آنها با استشهاد به سخن مفسّران گران مايه ، بيان شده است. ضميمه اوّل، جدول مقايسه اى اسما و صفات را نشان مى دهد و ديدگاه عدّه اى از انديشمندان را به همراه آيات مورد استشهاد آنان، بيان مى كند. ضميمه دوم، اسامى و صفات قرآن را به تفكيك خاص و يا مشترك بودن يا غير آن، به عنوان نتيجه حاصل از پايان نامه، به تصوير كشيده است. ضميمه سوم، گوياى نمودار ستونى از واژگانى است كه به منزله اسامى و صفات قرآن، شناخته شده است. ترتيب كلمات در اين نمودار، بر اساس ترتيب نزولى سوره هاى قرآن است كه اين الفاظ در آنها به عنوان نام و يا صفت قرآن به كار رفته است.

.

ص: 29

. .

ص: 30

افسانه غرانيق

10 . افسانه غرانيق، فاطمه تهامى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: حجه الاسلام على دوانى، 1369، 142 ص، دست نويس.اين پايان نامه به بررسى افسانه غرانيق، اثبات ساختگى بودن و بطلان و و ردّ آن پرداخته است. در ابتدا به اين نكته اشاره شده كه اين تحقيق، نكته تازه اى ندارد و عموما حاصل تحقيق و تفحّص محقّقان و علماى مسلمان است سپس براى روشن شدن موضوع، اصل قصّه را در چند بخش عنوان نموده است. اين پايان نامه در سه فصل، بدين شرح تنظيم شده است: نگارنده، نخست به بحث لغوى درباره واژه «غرانيق» پرداخته و آورده كه اين واژه، جمع مكسّر «غُرنوق» يا هشت واژه مشابه ديگر و به معناى «نوعى مرغِ آبزى» يا «جوان سپيدِ خوبْ صورت» آمده است و متذكّر شده كه عربى بودن اين لفظ يا معرّب بودنش به اين معنا كه از زبان ديگرى به عربى منتقل شده نيز مورد ترديد است. در فصل بعد، عبارت هاى نقل شده اين افسانه در 53 منبع از منابع تاريخى و تفسيرى (همچون: سيرة ابن اسحاق، تاريخ الطبرى، تفسير الطبرى، تفسير القمى، دلائل النبوة ى بيهقى و. . .) ارائه شده است كه نگارنده، تمام اين قضايا را به كتبى كه از قرن سوم هجرى تاكنون منتشر شده، منتسب مى داند. ديدگاه مفسّران و مورّخان درباره اين افسانه، طى بحث ديگرى انعكاس يافته است. مؤلّف، اين ديدگاه ها را به سه دسته اصلى تقسيم كرده است: 1 . پذيرش صحّت اين افسانه، 2 . تأويل و توجيه افسانه، 3 . انكار و ردّ اصل مسئله. در همين فصل، آرا و اقوال مشاهيرى كه اين قصّه را به گونه اى نقل كرده اند كه ظاهر در پذيرش صحّت و قبول ظاهر آن است، آمده كه اين عدّه عبارت اند از: جاراللّه زمخشرى، ابوالحسن واحدى، احمد بن سهل بلخى، يونس بن بكير، سعد واقدى، ابن جرير طبرى، محلّى، جلال الدين سيوطى، ابن اثير جَزَرى و ابوالربيع سليمان بن موسى، كه هر يك، دلايلى نيز بر صحّت اين خبر، اقامه نموده و از آن، دفعِ مفسده كرده اند. نيز نظر مستشرقانى همچون: رژى بلاشر، مونتگمرى وات، كنستانت ديرژيل، ادمونت رابت، موريس گدمُرى، كارل بروكْلمان، بوهل، و نيز گفتار صاحب نظرانى همچون: ابن حبّان، ابوالفتوح رازى، بيضاوى، عبدالرحمان بن احمد سهيلى، فخرالدين رازى، شوكانى، آلوسى، عمر فرّوخ و سيّد قطب در ردّ اين افسانه آمده است و همچنين، نظر عدّه اى كه قائل به توجيه و تأويل قصّه شده اند (مانند ابن حجر عسقلانى)، با استناد به ادلّه عقلى و نقلى، به تفصيلْ ارائه شده است. نگارنده، در پايان، خلاصه اى از پايان نامه خود را آورده است. وسعت دامنه منابع و مراجعه به بيش از يكصد كتاب _ چنان كه خود نگارنده در مقدّمه اشاره كرده _ از ويژگى هاى اين پايان نامه است.

.

ص: 31

. .

ص: 32

افسردگى و حزن در آيات، روايات و روان شناسى (بررسى تطبيقى)

11 . افسردگى و حزن در آيات، روايات و روان شناسى (بررسى تطبيقى)، محمّد تقديرى، كارشناسى ارشد روان شناسى ، مركز تربيت مدرّس حوزه علميه قم، استاد راهنما: دكتر احمد بهشتى، استاد مشاور: دكتر على شريعتمدارى، 1374، 273 ص.موضوع تحقيق، عبارت است از بررسى علل افسردگى و حزن و اندوه و راه هاى پيشگيرى و درمان آن از نظر اسلام و علم روانشناسى. محقّق در اين تحقيق به دنبال دستيابى به پاسخ اين چهار سؤال است: 1 .ماهيت افسردگى چيست و رابطه آن با حزن و اندوه، چگونه است؟ 2 . زمينه هاى پيدايش و عوامل تشديد و گسترش افسردگى چيست؟ 3 . جايگاه حزن و اندوه در آيات و روايات كجاست؟ آيا حزن، ممدوح است يا مذموم؟ 4 . نگرش اسلام در زمينه پيشگيرى از افسردگى و درمان آن چيست؟ نگارنده، سعى نموده در حدّ توان به اين آفت، به عنوان يك بيمارى شايع در جوامع انسانى بپردازد و از زبان آيات و روايات در درمان آن كمك بگيرد، و با اين كه افسردگى يك بيمارى پزشكى و بالينى مانند تب است، ليكن صلاحيت داشتن اسلام را در مورد درمان آن اثبات كند. اين پايان نامه در پنج بخش فراهم آمده است. در بخش نخست، تعريف افسردگى و ارتباط آن با حزن و ديدگاه هاى مختلف درباره ماهيت افسردگى و حزن و ارتباط ميان آنها ارائه شده است. مؤلّف، افسردگى را نوعى حالت بى تفاوتى و عدم احساس شادى دانسته و آن را «بيمارىِ قرن» برشمرده است و آن را تشكيل يافته از دو جزء مى داند: اوّل نتيجه مستقيم اختلال؛ دوم، فشار ساز و كارهاى دفاعى بدن كه براى به حدّاقل راندن آثار اين فشار، وارد عمل مى شوند. نكته ديگر، بررسى معيارهاى سلامت و بيمارى در اين نوع پديده است و اين كه اين بيمارى در غرب، چه جايگاهى دارد و در روان شناسى غرب نيز به همين شكل با آن برخورد مى شود يا نه؟ در بخش دوم، پس از برشمرده شدن عدم ارضاى نيازهاى اساسى به عنوان زمينه پيدايش افسردگى، نيازهاى اصلى انسان به نيازهاى زيستى، روحى، شناختى و ساير نيازها تقسيم شده است و اين كه اين نيازها و كمبودها، انگيزه و علّت حركت و تلاش و رفتارهاى فرد است، و تلاش و كوشش جهت رفع اين نيازها، موجب پيشگيرى از مشكلات، اختلالات و نابسامانى هاى جسمى و روانى فرد مى شود. ليكن بر سر راه ارضاع اين احتياجات، همواره موانعى (مانند: اوضاع و احوال طبيعى، و آداب و رسوم اجتماعى) ايجاد مى شده است. خصوصيات خود فرد، اين عوامل را دچار تضاد و كشمكش درونى مى سازند و اين تضاد، او را از تأمين احتياجات اساسى بازمى دارند و فرد، دچار اضطراب و نگرانى مى شود. در بخش سوم، عوامل پيدايش حزن و افسردگى بررسى شده است. مؤلّف، عوامل جسمانى، شناختى و روانى را عمده ترين عامل پيدايش افسردگى دانسته و براى عوامل روانى، مواردى همچون: حسد، كينه، يأس، سوءظن و ناكامى را برشمرده است. گاهى ناپاكى و آلودگى روحى خود انسان، بدبينى مى آورد؛ زيرا انسان، مطابق اصل كلّى مقايسه خويش، انسان ها را خوب يا بد مى پندارد و محور بدى و خوبى مردم و رويدادها را خودش قرار مى دهد، و گاه عوامل ديگر در اين زمينه نقش دارند. اين بدبينى، گاهى نسبت به خداوند، گاه نسبت به خود، گاه نسبت به اجتماع و گاه نسبت به خلقت است. يكى از علائم و رفتارهاى همراه با حزن و اندوه گريه است كه بعضى آن را غير ارادى و ناشى از تأثّر قلب دانسته اند . گريه، اثر مثبت و مفيدى در رفع غم و كم كردن آن دارد در روايات نيز اين روش درمان، تجويز شده است. بخش چهارم به بررسى آثار افسردگى (همچون: پيرى زودرس و خودكشى) اختصاص يافته است. اين بيمارى ها به نسبت ميزان گستردگى و مزمن شدنشان، آثارى از خود به جا مى گذارند كه اين آثار، گاه جسمى است، گاه روحى، و گاه، هم جسم و هم روح را مى آزارد. البته ميزان افسردگى در زنان نسبت به مردها، به مراتب بيشتر است. همچنين در ميان نوجوانان بيشتر است و در ميان مسن ترها كم تر شايع است و بين سنين زير 45 سال شايع تر است. در بخش پنجم، روش هاى درمان افسردگى مورد بررسى قرار گرفته اند. مؤلّف، درمان هاى جسمى از طريق غذا و دارو درمانى، درمان از راه اصلاح بينش نظرى و عملى، درمان از راه تأمين نيازهاى اساسى انسان، دين درمانى، درمان هاى اجتماعى، درمان از راه اميد و معنا دادن به زندگى و. . . را از جمله راه هاى درمان افسردگى و حزن دانسته است.

.

ص: 33

. .

ص: 34

امانت الهى از ديدگاه قرآن و سنّت

12 . امانت الهى از ديدگاه قرآن و سنّت، حسنعلى وحيدنيا، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى واحد اراك، استاد راهنما: دكتر محمّدمهدى گرجيان، استاد مشاور: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، 1378، 138ص.اين تحقيق بر آن است تا مطالبى را درباره امانت الهى در آيه شريفه «إنّا عَرَضْنا الأمانة...» مورد بحث و بررسى قرار دهد. مطالب مورد نظر و بحث در پايان نامه عبارت اند از: بيان مراد از امانت الهى و دقيق ترين تعريف از آن، توضيح مراد آيه شريف درباره لفظ حمل و عرض، تبيين مراد از لفظ «انسان» در آيه شريف ياد شده، شرح وجه اتّصاف انسان به ظلوم و جهول بودن و بيان معناى اين دو واژه. نگارنده، در تحقيق خود در صدد است نشان دهد ابهامات موجود درباره امانت الهى، بيانگر اهمّيت آن است و غرض بارى تعالى، چيزى فراتر از بسيارى تعريف هايى است كه در كتب پيشينيان درباره آن آمده است و از آن جا كه موضوع مورد بحث در يكى از آيات مشكل قرآن كريم است، از جوانب ديگر نيز آن را بررسى كرده و پس از تجزيه و تحليل يافته هاى پيشينيان و تكيه بر منابع اطّلاعاتى، زمينه فهم دقيق و مناسب براى مطلب خود را _ فراهم ساخته است. اين پايان نامه از پنج فصل _ كه هر كدام از چند بخش تشكيل شده _ فراهم آمده است. نگارنده در فصل اوّل، پس از ذكر مقدّمه اى درباره امانت الهى، به ذكر تاريخچه مطالعاتى پرداخته و در اين زمينه به تعدادى از آثار بزرگان علم تفسير، اشاره نموده است. سپس با طرح مسئله و بررسى اهمّيت تحقيقاتى آن و تحليلى از اقدامات صورت گرفته، به تنظيم پرسش هاى پژوهشى اقدام كرده و در ادامه، اهداف، حدود و برهان مطالعات در زمينه مورد بحث را بررسى كرده و به اختصار، مطالبى بيان كرده است. آن گاه، تعريف اصطلاحات پژوهشى با گستره عملكردى در حوزه فرهنگ هاى فارسى و عربى را به صورت وسيع آورده، به طورى كه اين بخش از پايان نامه از غناى نسبتا بيشترى برخوردار گرديده است. در فصل دوم نيز سه اثر تفسيرى بزرگ، كه هر يك از جايگاه خاصّى در بين علما برخوردارند، مورد مداقّه قرار گرفته است از اين سه منبع ارزشمند، دوتاى آنها تفسير الميزان و تفسير مجمع البيان از دو عالم بزرگ شيعى، يعنى علاّمه طباطبايى(ره) و مرحوم طبرسى(ره) است و اثر ديگر، تفسير فخر رازى (التفسير الكبير) از اهل سنت است. فصل سوم نيز درباره رهيافت اين رساله، در گذشته و حال و آينده است كه با مراجعه به كتاب خانه ها و فيش بردارى و به وجهى توصيفى _ تبيينى و طرح تحليل آن ديدگاه و نظريات بزرگان تفسيرى است. در فصل چهارم _ كه تجزيه و تحليل اطّلاعات است _ مشتمل بر سه بخش است و در طى آن، پرسش هاى تحقيقاتى مورد نقد و بررسى قرار گرفته و در هر مورد، نتايجى به دست آمده است. در بخش اوّل، نخست، مجموعه تعاريفى كه در باب امانت به دست آمده، فهرست شده كه 26 معنا در اين زمينه مورد بررسى اجمالى قرار گرفته اند. در اين بخش، صرفا به بيان نظريات اكتفا نموده و هيچ گونه نظر سلبى يا ايجابى از سوى پژوهشگر، ارائه نشده است. در بخش دوم، شاخص ترين و جامع ترين تعاريف امانت گزينش شده و مورد نقد و بررسى دقيق قرار گرفته است. اين تعاريف عبارت اند از: تكليف، معرفت، عقل، عشق، ولايت و وجود فيضى كه يك به يك، پس از طرح نكات مثبت و اساسى، موضوع مورد بحث انتقادهاى وارد بر آنها را بيان كرد، و در پايان، نظريه «وجود فيضى» را به عنوان نظر مختار، انتخاب و مورد دفاع قرار داده است. نگارنده، در بخش سوم، دايره بحث را از موضوع اصلى گسترش داده و به بيان نكات اساسى آيه شريف امانت (إنّا عَرضْنا الأمانة...) پرداخته و موضوعاتى از قبيل: حمل، عرض، اشفاق، و ظلوم و جهول بودن انسان را _ كه از غوامض تفسيرى اند _ مورد بررسى قرار داده و در حدّ توان و بضاعت تحقيقاتى خود، به توضيح و تبيين آنها اقدام نموده است. در فصل پنجم، ضمن بيان مهم ترين موضوعات مورد بررسى، راه كارهايى جهت استفاده آيندگان ارائه شده و نيز نحوه بهره گيرى از قرآن كريم ، شرح و بسط داده شده است.

.

ص: 35

. .

ص: 36

. .

ص: 37

انعكاس اعمال انسان در دنيا از نظر قرآن و روايات

13 . انعكاس اعمال انسان در دنيا از نظر قرآن و روايات، قاسم سبحانى فخر، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس حوزه علميه قم، استاد راهنما: آيه اللّه محمّدهادى معرفت، استاد مشاور: دكتر احمد بهشتى، 1372، 142ص.عملى كه از انسان سر مى زند، از بين رفتنى نيست و آثارى دارد كه به صاحبش برمى گردد. اين آثار، چه خير و چه شرّ، در جهان ديگر به نحو كامل و بدون نقص به فاعلش مى رسد، ليكن برخى آثار، در همين دنيا منعكس مى گردد و صاحبش تلخى يا شيرينى آن را مى چشد. آثار اخروى اعمال، از موضوع بحث نگارنده خارج است. آنچه مورد بحث است، آثار دنيوى اعمال است، و مقصود از آثار، هم آثار تكوينى است و هم آنچه به عنوان پاداش و كيفر، داده مى شود و عنوان جامع براى آن، انعكاس اعمال انسان در دنياست. فوايد اين بحث، گاهى فردى است و گاهى اجتماعى. فرد، هرگاه به آثار عمل خود در دنيا پى ببرد، مى فهمد كه بايد سرلوحه برنامه اش را اصلاح خود قرار دهد؛ زيرا سعادت دنيا و آخرت خود را در اين مهم، خواهد ديد. اگر انسان ها متوجّه آثار اعمال خود باشند، از آن جا كه انسان، دنبال جزاى نقد مى گردد و پاداش ها و كيفرهاى دنيوى نقدند، بنا بر اين، تأثيرش در رفتار افراد انسانى فراوان خواهد بود، و همه سعى مى كنند نيروى انسانى خود و ساير امكاناتشان را صرف تأمين امنيت اجتماعى كنند. مباحث اين پايان نامه، در سه عنوان كلّى مطرح گرديده است. بخش اوّل، درباره پاداش هاى دنيوى اعمال يا انعكاس اعمال صالح در دنياست . بخش دوم، در مورد كيفرهاى دنيوى اعمال يا انعكاس گناهان است . در بخش سوم نيز پاداش ها و كيفرهاى اجتماعى مورد بررسى قرار گرفته است. مباحث بخش اوّل، درباره پاداش هاى مادّى در دنيا عبارت اند از: رفع يا تسهيل مشكلات، رزق گوارا، وجاهت اجتماعى، محبوبيت اجتماعى و طول عمر. نگارنده، با توجّه به آنچه از قرآن و روايات به دست مى آيد، اين پاداش ها را مدّ نظر قرار داده و درباره آن، بحث نموده است. وى علّت تقدّم محبّت پاداش هاى مادّى را به لحاظ گستردگى بحث پاداش هاى معنوى عنوان كرده و اين بحث را متأخّر نموده است. در قسمت دوم اين بخش، مسئله پاداش هاى معنوى مطرح شده كه اين پاداش ها عبارت اند از: تقويت ايمان، حيات پاكيزه، شرح صدر، حكمت و علم. در اين باب، اهمّيت پاداش ها و كيفرهاى معنوى را از اين جهت بيان مى كند كه اساس سعادت و شقاوت ابدى فرد را به وجود مى آورند. در اين قسمت نيز نگارنده با كمك گرفتن از آيات و روايات و نقل قضايا و حكايت هاى مربوط به هر بحث، قول صاحب نظران و اهل فن را مطرح كرده و درباره هر يك، بحث مى كند. بخش دوم، درباره كيفرهاى دنيوى اعمال يا انعكاس گناهان است كه خود، دو قسمت دارد: كيفرهاى مادّى كه عبارت اند از: ظلم، قطع رَحِم، قسم دروغ، زنا و فحشا، دروغ بستن به خدا و جدال با اوليا خدا، نداشتن محبوبيت اجتماعى، و كوتاه شدن عمر. نگارنده، ابتدا مجازات را بر سه گونه مى داند: مجازات قراردادى (تنبيه و عبرت)؛ مجازاتى كه با گناه، رابطه تكوينى و طبيعى دارد (مكافات دنيوى)؛ و مجازاتى كه تجسّم خودِ عمل است و چيزى جدا از آن نيست (عذاب اخروى). سپس درباره هر كدام، توضيحاتى را ارائه مى كند كه در برگيرنده آيات و روايات و اقوال و نظريات بزرگان و دانشمندان است. قسمت دوم اين بخش، كيفرهاى معنوى است. اين كيفرها با عناوينى چون: خودْفراموشى، كورْدلى، قساوت قلب، انحراف قلب، حجاب حق، رفاقت و هم نشينى با شيطان، تكذيب آيات خدا، اِمهال و استدراج به چشم مى خورد. نگارنده، در توضيح اين قسمت، ضمن اين كه آثار معنوى گناه را از مهم ترين آثار آن مى داند، به جبران ناپذيرى اين گونه آثار، تكيه دارد و با آوردن مثال هايى، مقصود خود را در اين زمينه روشن مى سازد. بخش سوم پايان نامه، با عنوان «پاداش ها و كيفرهاى اجتماعى»، درباره سنّت هاى خدا در اجتماع در مورد عمل و جزا و نقل قولى از علاّمه طباطبايى در اين زمينه، سخن گفته و كيفرهاى اقوام پيشين و علّت اين كيفرها را با پرسش و پاسخ هايى بازگو نموده است. مطالب ديگر در اين بخش، در مورد بلاهايى است كه جوامع متمدّن با آنها رو به روست كه با بيان معناى جامعه و مقصود از اجتماع و جامعه اى كه تقوايش موجب نزول بركات و فسادش موجب نزول عذاب و گرفتارى مى شود، آغاز شده و در ادامه، اين بلاها را برمى شمُرَد كه عبارت اند از: تزلزل نظام خانواده، سلب امنيت، فقدان عدالت اجتماعى، و فقدان انس و الفت. نكته قابل توجّه در اين پايان نامه، استشهاد بسيار نگارنده به آيات و سرگذشت هاى قرآنى است كه در بيشتر مباحث به چشم مى خورد.

.

ص: 38

. .

ص: 39

اولوالأمر از ديدگاه تشيّع و تسنّن

14 . اولوالأمر از ديدگاه تشيّع و تسنّن، محمّد سلطان مرادى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس دانشگاه قم، استاد راهنما: آيه اللّه محمّدهادى معرفت، استاد مشاور: دكتر احمد بهشتى، 1378، 221ص.موضوع پايان نامه، بررسى معناى «اولوالأمر»، يعنى كسانى است كه اداره امر حكومت و شئون عمومى جامعه اسلامى را در ابعاد مختلف به عهده دارند، و در معناى عام خود، شامل همه مسئولان حكومتى يك جامعه در سطوح گوناگون است كه از طرف رهبر و امام امّت اسلامى، عهده دار ولايت و رهبرى قسمتى از جامعه اسلامى مى شوند و در رأس آنان، امام و خليفه مسلمانان قرار دارد. مقصود از تشيّع، پيروان و دوستداران واقعى ائمه اثنا عشر عليهم السلامهستند كه قائل به امامت و ولايت و عصمت آن بزرگواران اند، و معتقدند خليفه و امام بلافصل بعد از نبىّ گرامى اسلام، حضرت على عليه السلاماست و بعد از او امام حسن مجتبى عليه السلامو همين طور تا امام دوازدهم كه حضرت مهدى(عج) است. به عبارت ديگر، مقصود از شيعه، اماميه اثنا عشراند كه «جعفريه» نيز ناميده مى شوند. مراد از اهل سنّت نيز پيروان مذاهب چهارگانه اهل سنّت، يعنى حنفى، مالكى، شافعى و حنبلى، و شاخه هاى مختلف اين مذاهب است كه قائل به خلافت خلفاى راشدين هستند و به طور يكسان، به امامت و خلافت آنان گردن مى نهند كه بر آنان، «اهل سنّت و جماعت» نيز اطلاق مى شود. با بحث از اولو الامر، مسئله دخالت دين در سياست از ديدگاه شيعه و سنّى مطرح مى شود و در قبال كسانى كه طرح جدايى دين از سياست را علاوه بر يك مسئله علمى، دستاويزى براى به حكومت رساندن حاكمان بى دين قرار مى دهند، به طرح ضرورت حكومت دينداران مبتنى بر نظام حكومتى اسلام پرداخته مى شود. اين پايان نامه، شش فصل با بخش هاى متفاوت دارد: فصل اوّل، در بررسى لغات و اصطلاحات است كه خود، سه بخش دارد: در بخش اوّل، معناى لغوى و اصطلاحى اولو الامر و همچنين كاربرد آن در آيات و روايات و عرف مسلمانان، بررسى و ارزيابى گرديده است. نگارنده در بخش دوم به بررسى معناى «ولايت» و مشتقّات آن در لغت و اصطلاح و بررسى و ارزيابى آن از ديدگاه فقها و متكلمان و عرفا و همچنين قرآن و روايات پرداخته است. در بخش سوم نيز اقسام ولايت را _ كه جمعا هشت قِسم مى شود _ توضيح داده است. عنوان فصل دوم، «حاكميت و زعامت» است. نويسنده، ضمن بررسى حاكميت مطلقه خداوند بر نظام هستى، اصل اوّلى در ولايت افراد را مطرح كرده و ضرورت نياز جامعه به حكومت را از ديدگاه هاى مختلف، توضيح داده است. وى در اين بخش، از فرق بين اين نياز در جوامع مختلف و جامعه اسلامى برآوردى نموده و با ذكر ولايت و رهبرى انبياى عظام، شئون و مناصب رسول اكرم را با مقام نبوّت و رسالت ايشان، مورد بررسى قرار داده است. در فصل سوم، مسئله نظام حكومت و زعامت پس از رسول خدا مطرح شده و به تناسب بحث امامت و جانشينى، جُستارى در معناى «امام» در لغت و اصطلاح، و ضرورت وجود امام و حكومت اسلامى بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله ارائه گرديده است. در اين قسمت با اثبات اين مطلب كه مرجعيت امّت و انتصاب امام و رهبر پس از پيامبر صلى الله عليه و آلهاز جانب خدا و رسول اوست، اين نظر با الهام گرفتن از آيات قرآن و روايات، مستدل شده است. فصل چهارم، بيان مصاديق اولو الأمر از ديدگاه اهل تسنّن و شيعه است. در اين زمينه، شش قول از اهل تسنّن درباره مصداق اولو الأمر بيان شده و نقدى بر اقوال شش گانه نيز آمده است. سپس مطلب ياد شده، از ديدگاه شيعه مورد بررسى قرار داده مى شود كه خود به دو بخش «عصر حضور» و «عصر غيبت» تقسيم مى شود. در فصل پنجم، صفات و شرايط اولو الأمر توضيح داده شده كه اين فصل نيز خود، دو بخش دارد: بخش اوّل، درباره توضيح اين صفات از ديدگاه تشيّع است و در بخش دوم، شرايط اولو الأمر از ديدگاه اهل سنّت و اقوال مختلف بين علماى اهل سنّت در اين باب، شرح داده شده است. فصل ششم، درباره مشروعيت و نقش مردم در حكومت اولوالأمر است. در اين فصل، نخست، معنا و حدود مشروعيت، مبناى مشروعيت در حكومت اسلامى، بهترين نمونه حكومتِ مشروع و سپس، مشروعيت ولايت اولوالأمر در روايات است و دليل عقل و ديدگاه هاى مختلف و در نهايت، به نقش اين ولايت در عصر غيبت و وظيفه مردم در اين زمان، پرداخته شده است.

.

ص: 40

. .

ص: 41

. .

ص: 42

ايمان و مؤمنين در قرآن و حديث

15 . ايمان و مؤمنين در قرآن و حديث، زهرا كاشانيها، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: دكتر سيّدمحمّدباقر حجّتى، استاد مشاور: دكتر عليرضا فيض، 1373، 174ص.اين تحقيق، در باب واژه «ايمان» و كاربرد آن در آيات و روايات، لغت و محاورات است و با توجّه به كثرت استعمال آن در قرآن و روايات، و همچنين زياد به همراه آمدن آن با واژه هاى اسلام و مُسلِم، بر آن است تا تفاوت ميان اين دو را بيان كند. نگارنده، انگيزه اش را از تأليف اين پايان نامه در سه چيز خلاصه مى كند: 1 . وجود لفظ مسلم و مؤمن در بسيارى از آيات قرآن مجيد، كه گاهى اين دو كلمه به صورت مترادف و هم معنا، و در مواردى هم ايمان در مرتبه بالاتر از اسلام به كار رفته است. 2 . تكرار لفظ «آمِنوا» در آيه شريف «يا أيّها الّذين آمنُوا آمِنوا»، كه خود، بحث مراتب ايمان را مطرح مى كند. 3 . تغيير و تحوّل در خطاب هاى قرآن كه نخست در صدر اسلام، به لفظ «يا أيّها الناس» بوده و آن گاه كه اسلام و مسلمانان در مدينه استقرار يافتند، با لفظ «يا أيّها الذين آمنوا» مردم را مورد خطاب قرار مى داد، و خلاصه اين كه مؤمنان، چرا و براى چه اعمالى مورد خطاب قرار مى گرفتند. اين پايان نامه، يازده بخش و 23 فصل دارد. بخش اوّل، داراى چهار فصل است كه درباره بررسى مفهوم لغوى ايمان، موارد استعمال ايمان در قرآن، مفهوم اصطلاحى ايمان از ديدگاه مكاتب و صاحب نظران، و مفهوم ايمان از ديدگاه مفسّران است. در بخش دوم نيز درباره رابطه علم و ايمان و رابطه ايمان و عمل صالح از ديدگاه قرآن و حديث، موانع درونى ايمان براى پذيرش عمل صالح، همچنين رابطه ايمان و عشق الهى، اخلاق و اسلام، تفاوت ايمان و اسلام در قرآن و روايات، مراتب تسليم و نسبت كفر و ايمان است كه به تناسب، درباره معناى لغوى كفر و استعمال لفظ كافر نيز مطالبى آمده است. در فصل هاى بعد اين بخش، مطالبى از قبيل: متعلَّقات ايمان، سيماى مؤمنان در آيينه قرآن و احاديث، صفات مؤمنان در قرآن و حديث، و صفات مؤمنان در نهج البلاغة به چشم مى خورد. بخش سوم، درباره مراتب ايمان در قرآن و حديث است و بخش چهارم در زمينه وظايف اعضاى انسان در رابطه با ايمان است كه در هفت قسمت، وظيفه تكْ تكِ اعضا را نسبت به ايمان، توضيح داده است. بخش پنجم، درباره آثار و فوايد ايمان است كه خود، به دو قسمت: آثار فردى و آثار اجتماعى، تقسيم مى شود. در قسمت اوّل، دوازده اثر و در بُعد اجتماعى، دو اثر كلّى معرّفى شده است. در بخش ششم، خطاب هاى قرآن به مؤمنان در لباس امر به خودسازى، اخلاق اجتماعى و معاشرت با ديگران، برنامه هاى عبادى و مذهبى، مسائل مادى و اقتصادى و نواهى قرآن به مؤمنان را شرح داده شده است. بخش هفتم، دعاها و خواسته هاى مؤمنان (از قبيل: طلب قبولى طاعات، حسنات، صبر، آمرزش گناهان، روزى، ثبات قدم و عدم لغزش، رهايى از سختى ها و ظلم، و طلب هاى شرعى ديگر مؤمنان) بيان شده است. بخش هشتم در زمينه اهمّيت مؤمن و تكيه گاه بودن او براى پيامبر صلى الله عليه و آلهبا نقل قضايايى توضيح داده شده است. بخش نهم در مورد اذيّت كردن مؤمنان، آفات ايمان و بررسى آيات و روايات در اين زمينه است. در بخش دهم، به الگوها و مصاديق مؤمنان در قرآن اشاره شده و در بخش يازدهم، عاقبت مؤمنان در دنيا از ديدگاه قرآن، و فرجام مؤمنان در جهان آخرت از ديدگاه قرآن با ذكر احاديثى در اين دو زمينه، شرح و توضيح داده شده است.

.

ص: 43

. .

ص: 44

باب هاى اهل بيت عليهم السلام

16 . باب هاى اهل بيت عليهم السلام، جواد سليمانى، كارشناسى ارشد تاريخ، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره قم، استاد راهنما: حجه الاسلام مهدى پيشوايى، استاد مشاور: حجه الاسلام محمّدهادى يوسفى غروى، 1379، 171 ص.همچنان كه على عليه السلام بابِ علم پيامبر صلى الله عليه و آله بوده و رسول خدا، در روايات بسيارى وى را دروازه دانش و حكمت و حامل اسرار و علوم خويش خوانده است، ساير معصومان نيز هر يك در زمان خود، شخص يا اشخاصى را به عنوان باب داشته اند. ذكر اسامى آنان و توضيح تفاوت ميان آنان و ساير كارگزاران تشكيلات در دوران حكومت معصومان عليهم السلام ابتدائا، و شرح خصوصيات و برجستگى هاى شخصيتى آنها و وظايف اجتماعى شان، هدف نگارنده در اين پايان نامه است. ابواب اهل بيت، جزء خواصّ اصحاب آن بزرگواران به حساب مى آمده اند كه بعضا شهرت چندانى ميان ياران آنان نداشتند، به طورى كه زندگى نامه درخور توجّهى از برخى از آنها در دست نيست و شناسايى بعضى از آنها از كارهاى دشوار است. آنان، به ساحت علوم خاصّ اهل بيت عليهم السلام راه يافته بودند و از اسرار معرفتى و سياسى آنان اطّلاع داشتند و علاوه بر توانايى انجام دادن اعمال خارق العاده، در وثاقت و رازدارى و قدرت ايمان، كم نظير بودند، از اين رو، مسئوليت حفظ اسرار فرهنگى و سياسى و اقتصادى ائمه عليهم السلام و بعضا رسيدگى به كلّيه امور مالى و غيرمالى آن بزرگواران را به عهده داشتند و در سخت ترين شرايط خفقان، با دستگاه جائر و جريان هاى فكرى التقاطى ضدّ شيعى معاصر خويش، مبارزه مى كردند و در حقيقت، پل ارتباطى ميان پيروان و اهل بيت عليهم السلامبه حساب مى آمدند و پيروان امامان، مى توانستند با طيبِ خاطر، وظايف و خطّ مشى دينى و اعتقادى و سياسى و اجتماعى مورد نظر امامشان را از طريق آنان بيابند. اين پايان نامه از شش فصل تشكيل شده است: نخستين فصل، درباره پيشينه تحقيق، منابع تحقيق و پرسش هاى مطرح شده درباره موضوع تحقيق است. در باب پيشينه تحقيق، نگارنده بر آن است كه شايد علّت ناشناخته ماندن اين ابواب و مقام و منزلتشان نزد اهل بيت عليهم السلاماين بوده كه اين پيشوايان بزرگوار، براى حفظ جان آنان از گزند حاكمان جور و به جهت جلوگيرى از سوء استفاده برخى عناصر جاه طلب از اين عنوان، از استعمال اين عنوان در سخنان خويش، پرهيز كرده، سعى نموده اند تا نامحرمان از وجود اين مقام و منصب و صاحب منصبان آن در دستگاه تشكيلات سرّى اهل بيت عليهم السلاممطّلع نشوند. اوّلين كسى كه به اهمّيت اين موضوع پى برد و مفصّل ترين تحقيق را در مورد ابواب اهل بيت عليهم السلام انجام داده، حسين بن حمدان خصيبى جنبلايى است. وى از محدّثان و مورّخان قرن چهارم هجرى به شمار مى آيد. نگارنده، علاوه بر اين اثر، آثار ديگرى را كه پرده از اسرار اين ابواب برداشته اند، معرّفى كرده و درباره هر كدام، توضيحاتى ايراد نموده است. وى فصل دوم پايان نامه را به بررسى مفهوم لغوى و اصطلاحى «باب»، ساير مفاهيم اصطلاحى موجود در تشكيلات اهل بيت عليهم السلام، فرق بين «وكيل» و «باب»، و تفاوت ميان «باب» و «حاجب» اختصاص داده و با اشاره به اين كه اهل بيت عليهم السلامدر روايات بسيارى با عناوينى چون: «باب اللّه »، «باب حطّه» و «ابواب الايمان» ياد شده اند، به ذكر و شرح و بسط اين احاديث پرداخته و بر آن است كه در ادبيات دينى و تاريخ تشكيلات اهل بيت عليهم السلام ، علاوه بر عنوان «باب»، با عناوين و سِمَت هاى ديگرى، همچون قيّم، وكيل، سفير، نايب، بوّاب و حاجب و خادم برمى خوريم كه بررسى نقاط اشتراك و افتراق اين عناوين و سِمت ها با يكديگر به روشن شدن بهتر مطلب، كمك بسزايى مى كند: به همين منظور، در بخش هاى متفاوت اين فصل، به طور گسترده به توضيح و تبيين معناى هر يك از اين الفاظ پرداخته است. نگارنده، در سومين فصل پژوهش خود، اسامى باب ها را نقد و بررسى نموده است. وى ضمن يادآورى اين مطلب كه كتاب هايى چون: الهداية الكبرى، دلائل الامامة، الفصول المهمّة، المصباح، تنقيح المقال، مناقب آل أبى طالب، تاريخ أهل البيت عليهم السلام و بحارالأنوار، از مهم ترين منابع شناسايى اسامى ابواب اند، طريق معرّفى ابواب در اين كتاب ها و معرّفى ابواب حقيقى از غيرحقيقى را كه در اين منابع آمده اند، محور بحث خود در اين فصل قرار داده است. فصل چهارم، درباره ويژگى هاى باب هاست كه يكى از مسائل مهمّى است كه راز امتياز باب ها نسبت به ساير اصحاب را نيز كشف و شرايط لازم براى احراز اين مقام را روشن مى كند . نويسنده، اين ويژگى ها را از طريق مطالعه صفات مشترك باب ها به دست آورده و در برخى موارد، با توجّه به قرائن موجود، اوصاف مشترك بيشتر و يا حتّى اقليت كسانى را كه به عنوان باب معرّفى شده اند، به عنوان ويژگى ابواب، ذكر نموده است. يكى از مهم ترين اين ويژگى ها، مسئله پيوند و ارتباط نزديك آنها با اهل بيت عليهم السلام است. اين ويژگى در همه اصحاب وجود نداشت، و اين خود، نوع پيوند و نزديكى آنان با اهل بيت عليهم السلام را مشخّص مى كند. نمونه بارز اين پيوند نزديك، عبارت «سلمان منّا أهل البيت» است. دومين ويژگى، بهره مندى آنان از علوم اهل بيت است؛ علومى كه محدود به علوم حاصل از راه هاى عادى نيست. شواهد نشان مى دهد كه اين ابواب، اكثرا به حوزه مقدّس علوم اهل بيت عليهم السلام راه يافته و از برخى از اين علوم، بهره مند بوده اند. ويژگى ديگر اين كه همان گونه كه اهل بيت عليهم السلام در سايه برخوردارى از علوم خاصّ خويش و الهام ها و عنايات الهى در موقع مقتضى و در صورت نياز، حوادث و اتّفاقات آينده را پيشگويى مى كردند و يا اعمال خارق العاده ديگرى انجام مى دادند، بعضى از اين بزرگان نيز به سبب نزديكى به اهل بيت عليهم السلام ، قدرت بر انجام دادن چنين كارهايى را كسب نموده بودند. ويژگى چهارم، وثاقت و رازدارى آنان بوده كه در برخى موارد، در برهه هاى ناامنى، تنها رابطه شيعيان با اهل بيت عليهم السلام در امور سياسى، اجتماعى، اعتقادى و اقتصادى بودند. ويژگى پنجم، عبارت از وجود استقامت و ايمان كم نظير در آنها بود. اين عشق و وفادارى به اهل بيت عليهم السلام ، باعث مى شود كه گاهى آنان بر سرِ دو راهى هاى مخوفى قرار گيرند و اگر لازم بود، براى اثبات نهايت استوارى، از خود،استقامت نشان دهند. كاركرد باب ها، مطالب فصل پنجم را تشكيل مى دهد كه اين كاركرد عبارت اند از: حفظ اسرار اهل بيت عليهم السلام كه اين اسرار، به سه دسته اسرار معرفتى، سياسى _ اجتماعى، و مالى و اقتصادى قابل تقسيم است. رتق و فتق امور مالى و اجتماعى كه در اين مقام، كاركرد يك وكيل تامّ الاختيار را داشتند، فعّاليت و مبارزه عليه حكّام جور، و مقابله با انحراف هاى دينى و عقيدتى بود كه اين، بيشتر از زمان امام صادق عليه السلامپديد آمده بود و تا عصر غيبت صغرا همچنين ادامه يافت. نويسنده، فصل ششم را به گزيده اى از شرح حال باب ها با تكيه بر نشانه هاى باب بودن اختصاص داده است. در اين فصل به بيان شرح حال دوازده تن از اين بزرگان پرداخته و خصوصيات فردى و اجتماعى هر يك را بيان كرده است. وى، در پايان به عنوان پيشنهاد به كسانى كه علاقه مند به تحقيق بيشتر در مورد باب هاى اهل بيت عليهم السلام هستند، چهار محور را به عنوان محورهايى كه هنوز جاى كاوش در آنها باقى است، پيشنهاد مى كند.

.

ص: 45

. .

ص: 46

. .

ص: 47

. .

ص: 48

. .

ص: 49

بررسى آراى متعدّد پيرامون آيه «اَلَست» با تكيه بر كتب تفسيرى و روايى عامّه و خاصّه

17 . بررسى آراى متعدّد پيرامون آيه «اَلَست» با تكيه بر كتب تفسيرى و روايى عامّه و خاصّه، جميله هاشمى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: دكتر محمّدمهدى گرجيان، استاد مشاور: حجه الاسلام محمّدعلى راغبى، 1376، 136ص.نگارنده در اين پايان نامه، قصد دارد تا در پرتو تفاسير معتبر مفسّران شيعه و اهل سنّت و همچنين كتب روايى اى چون الكافى، بحارالأنوار و... ضمن بررسى آيه اَلَست (آيه 172 و 173 سوره اعراف)، از ديدگاه مذاهب مختلف تفسيرى و حديثى، مكتب معتزله و مكتب فلسفى و اهل عرفان، وجود يا عدم عالَمى تحت عنوان «عالم ذرّ» را كه مأخوذ از همين آيه است، اثبات نمايد. وى همچنين سعى داشته ديدگاه مفسّران و انديشمندان معاصر درباره موضوع ياد شده را بررسى كند. از آن جا كه اين بحث در پاره اى مواضع با بحث فطرت، گِره خورده و در ارتباط است، بايد گفت كه به نوعى در بردارنده اين مفهوم نيز هست؛ ولى به جهت آن كه مراجعه به تمام آيات درباره فطرت، مشكل است، لذا تنها به ذكر تعدادى از آيات پرداخته، ضمن آن كه بجز آيه مزبور، به آيات ديگرى كه متضمّن معناى اخذ ميثاق اند، به عنوان محورهاى فرعى بحث، اشاره نموده است. اين عناوين، عبارت اند از: عهد با خدا در عالم ذرّ، تقدير سرنوشت اسلام در عالم ذرّ، و پيمان الهى از انبيا در عالم ذرّ. محور بحث در اين جستار، در قالب اين چهار عنوان است: 1 . منظور از عالم ذرّ چيست و چه اشكالاتى بر آن وارد است؟ 2 . پاسخ مدافعان وجود عالم ذرّ به اشكالات ياد شده چيست؟ 3 . در كنار نظريه عالم ذرّ چه نظريات ديگرى مطرح است؟ 4 . نظر نهايى كه از جمع بندى تفسير آيه و روايات به دست مى آيد، چه مى گويد؟ نگارنده، مجموعا در پنج فصل، مطالب پايان نامه را تهيه و تدوين نموده است. فصل اوّل، تحت عنوان «مقدّمات و كلّيات»، شامل تاريخچه مطالعات، بيان مسئله، پرسش هاى تحقيقاتى، اهداف مطالعات، حدود مطالعات، اهمّيت مطالعات و تعريف اصطلاحات است. در فصل دوم، به ذكر متون و منابع تحقيقاتى پرداخته شده است. فصل سوم نيز شامل مباحث روش تحقيق، رهيافت تحقيق، طرح تحقيق، طرح تحليلى و طرح زمان اجرايى است. فصل چهارم به ارائه، و تجزيه و تحليل داده هاى تحقيقاتى اختصاص دارد كه طى چهار بخش، موضوع تحقيق را مورد بررسى قرار داده است. در بخش اوّل، مفهوم واژه «ذرّ» از ديدگاه مختلف، استعمال اين واژه در قرآن كريم و تاريخچه بحث، عنوان شده است. در بخش دوم، مفاد ظاهرى آيه اَلَست (همچون: متون پيمان الست، انگيزه اخذ ميثاق، اقرار به ربوبيت خدا و عبوديت خود و عموميت اخذ ميثاق) آمده است. نگارنده، عمده بحث را در بخش سوم، با عنوان «آراى متعدّد پيرامون آيه الست» مطرح كرده است. در اين بخش، مجموعا شش نظريه عنوان شده و پس از آن، به نقد و نتيجه گيرى نهايى پرداخته شده است. اين نظريات، شامل قول محدّثان و اشاعره، قول معتزله، طرفداران موطن عقل و وحى، قول سيّد مرتضى و ابوالفتوح رازى، قول عرفا و سرانجام، نظريه مفسّر بزرگوار شيعه، علاّمه طباطبايى(ره) است. از آن جا كه بحث، قالب روايى _ تفسيرى داشته، محقّق در تلاش بوده ابتدا اين موضوع را از ديدگاه تفاسير و سپس از ديدگاه كتب روايى عامّه و خاصّه، مورد تفحّص قرار دهد. لذا بخش چهارم را به بررسى آيه اَلَست از نظر روايات اختصاص داده و ابتدا، قول اميرمؤمنان حضرت على عليه السلامدر نهج البلاغة را آورده و سپس، در كتب روايى شيعه و اهل سنّت، اين موضوع را بررسى كرده است. فصل پنجم، شامل دو قسمت استنتاج و توصيه هاى نگارنده است كه در آن به ذكر نتايج تحقيق و چند توصيه پرداخته و در آخر، كتاب نامه آمده است.

.

ص: 50

. .

ص: 51

بررسى اسرار و احكام فقهى از ديدگاه نهج البلاغة

18 . بررسى اسرار و احكام فقهى از ديدگاه نهج البلاغة، ناهيد فيّاضى، كارشناسى ارشد فقه و مبانى حقوق اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: دكتر محمّدمهدى گرجيان، استاد مشاور: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، 1379، 383ص.اين تحقيق برآن است كه مسئله بررسى اسرار احكام فقهى را در نهج البلاغة مورد بررسى دقيق قرار دهد و به سؤالاتى از اين قبيل پاسخ دهد كه: آيا احكام، داراى اسرارند؟ اسرار احكام بايدها (حلال ها) در اسلام چيست؟ فلسفه اسرار احكام نبايدها (حرام ها) در اسلام چيست؟ و بررسى دين از راه دانش، چگونه است؟ در ضمن تحقيق نيز گاهى نويسنده به مطالبى برخورد كرده كه جنبى بوده و در ارتباط با موضوع است، ولى اصل موضوع نيست. لذا به اين مطلب جنبى توجّه داشته و آن را جهت تأكيد بر اصل موضوع، آورده است. خلاصه اين مباحث جنبى به اين ترتيب عنوان شده است: 1 . نظريات دانشمندان غربى درباره روزه، 2 . نماز و روزه در ديگر مذاهب، 3 . مسئله اى به مانند جهاد كلّى (كه در آن، به بيان عظمت روزه پرداخته) 4 . احاديث و سخنان بزرگان. با مطالعه وسيع، مى توان پى برد كه از نظر عقلى و نقلى، آن خدايى كه هميشه مصلحت را براى بندگانش رقم زده، حتما در ارسال احكامش نيز مصلحتى و سرّى در كار بوده است. با مراجعه به آيات قرآن كريم، احاديث، خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار در نهج البلاغة مى توان به اين اسرار پى برد و به آنهايى كه فرستادن بعضى از احكام را فقط تحمّل مشقّت براى آدمى مى دانند، جوابى دندان شكن داد كه بدانند و يقين پيدا كنند كه هيچ حكمى از احكام الهى، بدون دليل نبوده است و همه احكام الهى در پشت سرِ خود، اسرارى دارند كه البته دانستن اسرار احكام، اطاعت و پيروى از آنها را براى ما لذّتبخش مى نمايد. اين پايان نامه، داراى پنج فصل با عناوين متنوّع است. فصل نخست را عناوينى چون: تأليف و جمع آورى نهج البلاغة، تاريخچه مطالعات، بيان مسئله، فرضيات، اهداف مطالعات، حدود مطالعات، اهمّيت مطالعات و تعريف اصطلاحات پژوهشى تشكيل مى دهد. فصل دوم به بررسى كتاب هاى كليدى درباره نهج البلاغة، مانند الكاشف، الهادى إلى موضوعات نهج البلاغة، غررالحكم و الدليل على موضوعات نهج البلاغة پرداخته است. نويسنده، در فصل سوم، شناس نامه نهج البلاغة را آورده و علّت اين را كه براى پژوهش خود، اين كتاب را انتخاب نموده، شرح داده است. فصل چهارم _ كه مفصّل ترين فصل و موضوع اصلى بحث را تشكيل مى دهد _ خود از بخش هاى مختلفى تشكيل شده كه در آنها به تجزيه و تحليل يكْ يكِ اسرار احكام فقهى در نهج البلاغة پرداخته، كه بخش هاى عنوان شده به ترتيب عبارت اند از: نماز، روزه، خمس و زكات، حج، امر به معروف و نهى از منكر، جهاد، تقيّه. نگارنده، در هر بخش با تعريف واژه مربوط و كاربرد هر يك در اصطلاحات و محاورات عرفى و بيان اقسام و ادلّه تشريع هر كدام، ادلّه و اصول مربوط به هر عنوان را به طور مفصّل، مورد نقض و ابرام قرار داده و آيات الأحكام هر موضوع را با دليل مخصوص به آن، شرح داده است. فصل پنجم، استنتاجات و پيشنهادهاى محقّق در بحث است و توصيه هايى نيز در اين زمينه دارد. وى، پايان نامه خود را با ضمايمى چون فهرست خطبه ها، نامه ها و حكمت ها، و احكام در نهج البلاغة به پايان مى برد. پپ

.

ص: 52

. .

ص: 53

بررسى اصول و معيارهاى نقد حديث از جهت متن

19 . بررسى اصول و معيارهاى نقد حديث از جهت متن، جعفر صادق فدكى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه قم، استاد راهنما: دكتر محمدتقى ديارى، استاد مشاور: حجه الاسلام... اعرابى، 1379، 221ص.موضوع اين پايان نامه، بررسى اصول و معيارهاى نقد حديث از جهت متن است. روش نگارنده در اين تحقيق، بررسى اصول و معيارهاى نقد حديث از جهت متن، و اثبات اعتبار آنها از نظر قرآن و سنّت است. نويسنده، ابتدا سعى در اثبات حجّيت اين اصول دارد و سپس، به اجمال هر يك از اين اصول را مورد بررسى قرار داده است كه در همه احاديث، كاربرد دارد، و به برخى از معيارهاى نقد حديث _ كه تنها در مورد برخى از احاديث شيعه، از جمله احاديث متعارض به كار مى رود _ پرداخته است. اين پايان نامه، در يك مقدّمه و سه فصل، ترتيب يافته است. در مقدّمه، به مباحث كلّى پرداخته شده است. همچنين واژگان و اصطلاحاتى كه در اين جستار از آن ياد مى شود و فهم برخى مباحث، متوقّف بر شناخت اين اصطلاحات است، توضيح داده شده است. روش و شيوه بحث، پيشينه تاريخى آن و منابع استفاده شده در بحث نيز در اين مقدّمه مورد بحث قرار گرفته است. در فصل اوّل، به عوامل و اسبابى كه موجب انحراف سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و احاديث اهل بيت عليهم السلاماز مسير خود شده، پرداخته شده كه اين عوامل، در واقع، به دو دسته تقسيم مى شوند: 1 . عوامل اختيارى، كه همان جعل و دستبرد در احاديث، توسط افراد خاصّ است كه باعث ورود روايات مجعول بسيارى در ميان احاديث نبوى و روايات اهل بيت عليهم السلامگرديده است. 2 . عوامل غيراختيارى، يعنى اسباب و عواملى كه به طور سهو يا خطا صورت گرفته و باعث شده است كه آنچه از معصومان عليهم السلامصادر شده، غير از آن معنايى باشد كه توسط راويان منتقل شده است، كه در اين فصل، به دو دسته از عوامل، به طور مختصر، پرداخته شده است. اسباب تغيير و تحريف حديث، از جمله: نقل به معناى حديث، نقل حديث بدون نقل سبب يا شأن نزول، تقطيع حديث، عدم فهم معناى روايت توسط راوى، از جمله عللى است كه نگارنده در ذكر عوامل و اسباب تحريف حديث، بيان كرده است. نگارنده، در فصل دوم به نقد و بررسى حديث پرداخته و به عبارتى، ديگر راه هاى مقابله با احاديث موضوع يا تحريف شده را معرّفى كرده است، كه اين راه ها به طور كلّى در دو روش، منحصر مى شود: 1 . نقد سند و راويان حديث، 2 . نقد متن و محتواى حديث. نگارنده، ابتدا معناى نقد را از نظر لغت و در اصطلاح محدّثان بيان كرده و سپس، به وجه ضرورت نقد حديث و ادلّه آن پرداخته و بعد از آن، اقسام و طُرُق نقد را بيان نموده و در اين فصل، به طور مختصر، به تشريح اين دو طريق پرداخته است. همچنين مهم ترين كتب فريقين را كه در هر يك از اين دو موضوع تأليف شده، معرّفى كرده است. در فصل سوم، كه موضوع اصلى پايان نامه را تشكيل مى دهد، اصول و معيارهاى نقد حديث از جهت متن، مورد بررسى قرار گرفته و براى هر يك، نمونه هاى مختلفى از احاديث شيعه و اهل سنّت كه با اين اصول سازگارى ندارد، آورده شده است. اين فصل از شش بخش عمده تشكيل شده كه عناوين آن عبارت اند از: بخش اوّل، مخالفت حديث با قرآن، بخش دوم، عدم مخالفت حديث با سنّت قطعى. بخش سوم، عدم مخالفت حديث با عقل سليم؛ بخش چهارم، عدم مخالفت حديث با تاريخ صحيح؛ بخش پنجم ، عدم ركاكت حديث؛ بخش ششم، عدم مخالفت حديث با حس، مشاهده و قطعيات علمى.

.

ص: 54

. .

ص: 55

بررسى اقسام حكومت و شرايط حكومت اسلامى از ديدگاه نهج البلاغة

20 . بررسى اقسام حكومت و شرايط حكومت اسلامى از ديدگاه نهج البلاغة، مسعود عبدى، كارشناسى ارشد فقه و مبانى حقوقى اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: دكتر احمد بهشتى، استاد مشاور: دكتر محمّدمهدى گرجيان، 1376، 219 ص .ضرورت و لزوم حكومت، چگونگى پيدايش، صفات و خصوصيات شخص زمامدار، اقسام حكومت با شيوه مقايسه اى بين آيات قرآن كريم و نهج البلاغة و نظريات انديشمندان، از نكات بحث شده در اين پايان نامه است. در تمام ادوار گذشته، حكومت هاى مختلف و متفاوت با اشكال گوناگون در اين جهان، ايجاد گرديده كه با توجّه به مضمون كلّى و هدفى كه آنها را تشكيل مى داد، در واقع، به دو نوع حكومت قابل تقسيم است: نوع اوّل، حكومت هاى وابسته به اميال غريزى، تحت عنوان «قدرت طلبى»، اعم از فردى يا گروهى يا طبقاتى. نوع دوم، حكومت هايى كه منبعث از دين و موقوف بر فرمان و احكام الهى است و پيامبران آورنده آن بوده اند. نگارنده در تحقيق خود بر آن است تا مسير واقعى و تاريخى حكومت، و زمامدارى را با توجّه به عوامل پيدايش آن از ديدگاه حضرت على عليه السلام ،مورد بررسى قرار دهد. و همچنين اين بحث مطرح شده كه آيا حكومت و ولايتى كه در زمان حضرت نبى اكرم بوده است، در بعد از رحلت ايشان نيز عينا متجلّى شده است؟ و اين كه چه حكومتى و در چه شرايطى و با چه اوصافى براى فرد حاكم، مدّ نظر يگانه نكويى دهنده حكومت عدل الهى، يعنى حضرت امير عليه السلاماست همچنين بر آن بوده كه مشخّص كند به غير از قرآن كريم، آيا كتب معتبر ديگرى چون نهج البلاغة، به اين امر پرداخته است يا خير؟ و نقاط اشتراك و افتراق آنها كدام است؟ اين رساله از پنج فصل تشكيل شده است: در فصل اوّل، ضمن تعريفى خلاصه از كتاب شريف نهج البلاغة، حكومت به طور كلّى به دو قسمت تقسيم شده و سپس، درباره تاريخچه مطالعاتى بحث، مطالبى عنوان شده است. گرچه موضوع اصلى، بررسى اقسام حكومت است؛ ولى براى تكميل بحث، اشاراتى نيز به مسائل جنبى شده است. تعريف واژه ها و اصطلاحاتى همچون: امام، بيعت، ولايت، حكومت و جمهور، از مسائل مطرح شده در اين فصل است. در فصل دوم _ كه مربوط به معرّفى منابع و مآخذ استفاده شده در تحقيق است _ سه كتاب حكومت در اسلام، نظام حكومتى و ادارى در اسلام و حكمت اصول سياسى اسلام، معرّفى شده اند و پرسش هاى تحقيقاتى اى طبق اين كتاب ها تنظيم شده است. نگارنده، در فصل سوم، به بحث و استدلال درباره مراحل و الگوهاى روش شناسى پرداخته و تحقيق خود را بر اساس رهيافت تاريخى در مورد قرآن، نهج البلاغة و روايات ائمه اطهار و آرا و نظريات انديشمندان و فقها مشخّص نموده و به لحاظ محدوديتى كه در اين زمينه در جامعه احساس مى شده، طرح تحليلى خود را به نحو اختصار، بيان كرده است. ارائه و تجزيه و تحليل اطّلاعات پايان نامه ، در فصل چهارم انجام شده است. اوّلين بحث مطرح شده در اين قسمت، بررسى ضرورت حكومت از منظر نقل و عقل است و به مقتضاى اين اصول كه فعّاليت هاى انسان، فقط التذاذى نيست و انبيا آمده اند تا فطرت خداخواه انسان را در مسير صحيح هدايت كنند، و انسان، موجودى صاحب اختيار است و اقتضاى طبيعت انسان، اجتماعى بودن وى است و اجتماعى بودن وى، بدون داشتن قوانين و نظام بيان كننده حدود و ثغور روابط افراد اجتماع، ممكن نيست، وجود حكومت را يكى از مسائل بنيادين و زيربنايى براى اجتماع بشر دانسته و آن را از بديهيات عقل برمى شمارد. وى، سپس بحث ضرورت نياز به حكومت را از ديدگاه قرآن و سنّت بررسى كرده و نتيجه مى گيرد كه تقديس و ستايش حكومت و مُلك افراد صالح و عادل در آيات و روايات، خود، دليل بر ضرورت چنان حكومتى در ميان مردم، در راستاى برقرارى عدالت و محو ظلم و جور است. ضرورت حكومت از ديدگاه نهج البلاغة، بحث اصلى و محورى پايان نامه را تشكيل مى دهد كه نگارنده، در اين فصل به آن پرداخته است. وى در ابتداى بحث، با استناد به دو آيه، متذكّر اين نكته مى شود كه اميرمؤمنان عليه السلامبه صورت مكرّر در نهج البلاغة، ضرورت و لزوم به وجود يك حكومت در مقابل ايده و آراى خوارج اشاره كرده؛ چرا كه خوارج، معتقد بودند با بودن قرآن، نيازى به حكومت نيست. نگارنده با شرح و توضيح خطبه هاى 40 و 125، به رد ادعاى خوارج پرداخته و حكومت را از ديدگاه على عليه السلام با همه ضرورى بودنش پست و ذليل مى شمارد، و در موارد متعدّدى از زبان مولا عليه السلامبه اين امر اشاره دارد. از ديگر بحث هايى كه نگارنده در اين فصل بدان پرداخته، استنتاج ضرورت حكومت از بافت قوانين شرع است. وى ضمن تقسيم قانون به دو قِسم تكوينى و تشريعى، محدوده هر كدام را در قبال حكومت، بيان نموده است. نكته قابل توجه ديگر در اين فصل، پرداختن نگارنده به بررسى اجمالى مبحث حكومت در ابواب مختلف كتب فقهى است. وى در باب كسب و تجارت، دَين و قرض، ولايت، رهن، حجر، شركت، وديعه، وكالت، وصيّت، نكاح، طلاق، ظهار، ايلاء، احياى موات، لقطه، شهادات و حدود، جايگاه و پايگاه اصلى حكومت را مشخّص و تشريح نموده است. بسيارى از فلاسفه قديم و جديد به ضرورت وجودى حكومت و دولت معتقدند و آن را امرى طبيعى مى دانند. نقل نظريه اين انديشمندان، از ديگر مباحث مطرح شده است كه ضمنا اشاره اى هم به قول بعضى از سياستمداران دارد و ادلّه ضرورت حكومت از ديدگاه آنان را بررسى مى كند. نظر نگارنده درباره چگونگى پيدايش حكومت، بحث بعدى اين جستار است. وى، عوامل تكوين و تشكيل دولت و حكومت را در چند چيز خلاصه مى كند: 1 . خانواده، به اين معنا كه حكومت، وابسته به وجود خانواده است؛ 2 . دين، به عنوان واضع قوانين؛ 3 . قدرت؛ طرفداران اين نظريه معتقدند زور و قدرت، مبناى تكوين دولت است. البته قدرت مدّ نظر اسلام با قدرتى كه عموما روى آن نظر دارند، فرق مى كند؛ چرا كه از نظر اسلام، قدرتى كه بتوان با آن به تشكيل حكومت پرداخت، همان بُعد مردمى حكومت الهى است؛ 4 . نياز طبيعى؛ اجتماعى بودن انسان، انگيزه اين نياز طبيعى را تشكيل مى دهد؛ 5 . قراردادهاى اجتماعى؛ پناه بردن بشر به جايگاهى امن و آسوده بودنش در نحوه زندگى، باعث انعقاد چنين قراردادهايى است. در بخش ديگر پايان نامه، به اقسام حكومت هاى متداول جهان اشاره شده و نظام ها و حكومت هاى مختلف و طبقه بندى اين حكومت ها، مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. وى در اين قسمت از حكومت اسلامى به يك حكومت قانونمند بر اساس قوانين الهى ياد كرده و آن را هدف رسيدن به كمال مطلوب مى انگارد. همچنين ضمن بررسى ادلّه حكومت اسلامى، نظرى نيز به نظام حكومتى اسلام در زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و بعد از آن دارد. شرايط و اوصاف زمامدار اسلامى در نهج البلاغه موضوع بعدى اين رساله است . شروط ياد شده عبارت اند از: عقل، مسلمان بودن، فقاهت، عدالت، عدم بخل و طمع ، و نيز داشتن نفسى مملو از كرامت و صفا و خلوص. بررسى عهدنامه مالك اشتر و بيان صفات و ويژگى هاى شخصى زمامدار در ارتباط با مرد و افراد زيردست از ديگر نكات مورد بررسى در اين بخش است، كه در اين حوزه نيز شرايط و اوصاف زمامدار در كلام علما و دانشمندان تبيين گشته است. نگارنده در پايان به بررسى حكومت عملى حضرت على عليه السلام و ويژگى هاى آن پرداخته و چند ويژگى از اين حكومت الهى را از نهج البلاغه شرح مى دهد.

.

ص: 56

. .

ص: 57

. .

ص: 58

. .

ص: 59

. .

ص: 60

بررسى تاريخ حديث اهل سنّت پس از قرن سوم هجرى

21 . بررسى تاريخ حديث اهل سنّت پس از قرن سوم هجرى، خديجه احمد مهرابى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده اصول دين قم، استاد راهنما: دكتر مجيد معارف، استاد مشاور: استاد على اكبر غفّارى، 1379، 206ص.آنچه در اين پايان نامه مدّ نظر نگارنده بوده، سير و تفحّصى در تاريخ حديث اهل سنّت پس از قرن سوم هجرى است كه تا زمان حال نيز ادامه يافته و با مطالعه آن مى توان فهميد كه تدوين و نگارش حديث اهل سنّت ، در اين دوره نيز با جدّيت دنبال شده و محدّثان، تحقيقات خود را ادامه داده اند. وى در پژوهش خود بر آن است كه گزارشى هر چند كوتاه در خصوص اين تحوّلات به دست بدهد. نگارنده، علاوه بر بررسى تحوّلات حديثى اهل سنّت در دوره متأخّر، معتقد است اقدامات محدّثان و علماى اهل سنّت، عمدتا در راستاى توجيه و تحليل مشكلات تاريخى حديث اين مكتب و خصوصا تصويب الموطأ مالك بن انس و صحاح ستّه بوده است. از جمله اقداماتى كه در اين پايان نامه انجام گرفته، به دست دادن اطّلاعاتى در مورد كتب حديثى اهل سنّت و مشخصات كتابشناسى آنهاست و از آن جا كه اساسا موضوع آن بررسى درباره تأليفات حديثى اهل سنّت پس از قرن سوم هجرى بوده، و نيز از آن جا كه در عين حال، آگاهى از تحوّلات حديثى سه قرن نخست، گرچه به نحو اجمال، امرى ضرورى است، و همچنين به جهت آن كه اين مباحث به شكل جامعى در كتاب تاريخ عمومى حديث اثر دكتر مجيد معارف آمده است، لذا نخست با استفاده از كتاب ياد شده، بيان مختصرى در مورد مهم ترين خطوط و تحوّلات تاريخ حديث اهل سنّت در سه قرن اوّل هجرى ذكر شده و سپس، تحوّلات تاريخ حديث اهل سنّت پس از قرن سوم، مورد بررسى قرار گرفته است. اين پايان نامه از هفت بخش اصلى و يك بخش مقدّماتى تشكيل شده است. در بخش مقدّماتى، سير تحوّلات تاريخ حديث اهل سنّت طى دو دوره: پيش از قرن سوم هجرى و پس از آن، در دو فصل توضيح داده شده است. مطالب مورد بحث در فصل اوّل، شامل سير تحوّلاتى حديث از جهت تدوين حديث در دوران پيامبر صلى الله عليه و آله و خلفا، واكنش متفاوت صحابيان در مقابل منع تدوين حديث، نظر محقّقان اهل سنّت و سپس نظر محقّقان شيعه در اين باره و در نهايت، وضعيت حديث در دوران بنى اميّه است. در فصل دوم با بيان اين كه قرن سوم، طلايى ترين عصر در تاريخ سنّت بوده و بيشترين خدمات در زمينه حديث در اين قرن ارائه شده، ظهور پيش گامان بزرگ راويان و حفّاظ را مربوط به اين برهه مى داند. با شروع قرن چهارم بود كه دولت اسلامى دچار آشفتگى سياسى شد و تا اواخر قرن هفتم، سير نزولى علمى پديدار شد. نگارنده، در بخش اوّل از هفت بخش اصلى پژوهش، مهم ترين شروح الموطّأ مالك بن انس، شروح صحيحين و شروح سنن را طى سه فصل، معرّفى نموده و از ميان كتب ياد شده، التمهيد، تنوير الحوالك، شرح زرقانى بر الموطأ، فتح البارى، الكواكب الدرارى و عمدة القارى را از ميان شروح صحيح البخارى، و المنهاج فى شرح مسلم بن حجاج را از ميان شروح صحيح مسلم، و از ميان شروح سنن، عون المعبود، المنهل المورود، تحفة الأحوذى، شرح سيوطى بر سنن النسائى، شرح سندى بر سنن ابن ماجة را به تفصيل، معرّفى و بررسى نموده است. نگارنده در بخش دوم، به معرّفى تأليفات جديد حديثى پرداخته و در بخش سوم، جوامع بين صحيحين، جوامع صحاح ستّه و جوامع كتب فقهى را بررسى نموده و سپس، دو كتاب المسند الجامع و جمع الجوامع را معرّفى كرده است. بخش چهارم، شامل يك فصل است كه طى آن، زوايدنويسى معرّفى شده و مهم ترين كتب نوشته شده در اين زمينه، نام برده شده و كتاب المطاب العالية و مجمع الزوائد و منبع الفوائد مفصّلاً معرّفى شده است. بخش پنجم، شامل شش فصل است. در فصل اوّل، كتب مستخرجات و مستخرج ابوعوانه معرّفى شده است. در فصل دوم، كتب اجزاء و مسند اهل بيت و فضايل فاطمه(س) به طور مفصّل آمده و در فصل سوم، كتب اطراف و دو كتاب تحفة الأشراف بمعرفة الأطراف و موسوعة أطراف الحديث النبوى ذكر شده است. در فصل چهارم نيز كتب التخريج و المقاصد الحسنة معرّفى گرديده است و در فصل پنجم، كتب معاجم و المعجم الكبير طبرانى، و در فصل ششم، كتب مستدركات و المستدرك على الصحيحين شرح داده شده اند. بخش ششم، در باب علم موضوعات و مهم ترين كتب نوشته شده در اين زمينه است. در آخر نيز كتاب الموضوعات ابن جوزى، به تفصيل، معرّفى شده است. در بخش هفتم، دانش هاى تخصّصى حديث _ كه شامل علم مصطلح الحديث، غريب الحديث، علل الحديث، مختلف الحديث، ناسخ و منسوخ و علم رجال و بررسى جرح و تعديل راويان است _ بررسى شده و كتب مقدمة ابن الصلاح، تدريب الراوى، النهاية فى غريب الحديث، العلل الواردة، تأويل مختلف الحديث، الاعتبار فى الناسخ والمنسوخ و الجرح و التعديل رازى، شرح داده شده اند.

.

ص: 61

. .

ص: 62

. .

ص: 63

بررسى ترتيب نزول قرآن در روايات

22 . بررسى ترتيب نزول قرآن در روايات، جعفر نكونام، دكترى علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، استادان مشاور: دكتر صادق آيينه وند و دكتر محمّدعلى آذرشب، 1373، 351 ص.ترتيب روايى نزول قرآن، موضوع اين پژوهش را تشكيل مى دهد. اين روايات كه به چهارده تن از صحابيان و تابعيان مى رسد، محور بحث و نقد و نظر در باب ترتيب نزول است. نگارنده، ضمن بررسى اين نظريات، ترتيب نزول سوره ها را به طور كلّى معتبر دانسته و منعكس كننده اين ترتيب سوره ها را «مصحف امام على عليه السلام» مى داند كه با فرمان و وصيّت پيامبر اسلام، گردآورى و مرتّب شد و برخلاف ترتيب سوره هاى مصحف عثمانى است كه با اجتهاد صحابه فراهم آمده و به فرمان و وصيّتى از پيامبر خدا مسبوق نبوده است. وى اين نظريه را كه با اتّكا به روايات اسباب نزول _ كه قصّه هايى انطباق يافته بر مضامين سوره هايند و يا با نظر به مضامين برخى سوره هاى مدنى كه با مضامين سوره هاى مكّى مشابهت دارند _ نيز رد نموده است. اين پايان نامه در پنج فصل، بدين ترتيب فراهم شده است. در فصل نخست، تحت عنوان «كلّيات»، مقدّمات تحقيق، يعنى مباحثى نظير «رئوس ثمانيه» در اصطلاح قدما، اهمّيت موضوع، پيشينه موضوع، فرضيات و ادّعاها در اين زمينه بيان شده و تعريف برخى مصطلحات (مانند: قرآن، مصحف، مصحف عثمانى، نزول قرآن، نزول دفعى و تدريجى، حضرت جبرئيل، واحد نزول، تقويم نزول، حجّيت و حجّيت خبر واحد و روش تحقيق) آمده است. طرح و نقد ديدگاه هاى مختلف در زمينه توقيفى يا اجتهادى بودن ترتيب سوره هاى قرآن، نظريه توقيفى بودن به ضميمه تعريف و تبيين حدود هر يك و ادلّه استناد شده در اين ترتيب، همچنين تصريح پيامبر صلى الله عليه و آله به گروه هاى چهارگانه سوره ها، تحزيب سوره ها در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله، قرائت سوره ها توسط پيامبر صلى الله عليه و آله به ترتيب موجود، اجماع صحابه بر مصحف عثمانى، عدم تتابع همه سوره هاى متشابه الصدر، تناسب سوره ها، و در پايان، ادلّه اجتهادى بودن ترتيب سوره ها از مطالب مورد بحث فصل بعدى است. از مباحث مهم مطرح شده در فصل ديگر، دانش قرآنى حضرت امير عليه السلام ، به ضميمه تعريف و تبيين حدود هر يك و ادلّه استناد شده در مصحف ايشان و سرگذشت گردآورى آن در دوران ائمه، ترتيب سوره ها در مصحف حضرت و سرنوشت آن است. نگارنده، فصل چهارم را به بررسى ترتيب نزول قرآن به استناد روايات و ملاك هاى نقدِ ترتيب روايات و اعتبار اين ترتيب ها اختصاص داده است. وى در اين فصل، روايات ترتيب نزول قرآن را بر اساس چهارده طريق، مورد كندو كاو قرار داده است. در پيوست ها نيز مباحثى همچون:ترتيب سُوَر مصحف ابن مسعود، مصحف اُبىّ بن كعب و دانش قرآنى او و وجود سوره هاى اضافى در اين مصحف، مراحل شكل گيرى ترتيب سُوَر مصحف عثمانى و وجود لحن در اين مصحف، شيوه هاى تقويم نزول قرآن و اعتبار آنها، انواع تقويم نزول قرآن و مشكلات آن، اسانيد روايات ترتيب نزول و اختلاف آنها و نقد و تأويل اين اختلاف ها و رجال روايات ترتيب نزول، ارائه شده است.

.

ص: 64

. .

ص: 65

بررسى تفكّر و تدبّر در آيات و روايات معصومين عليهم السلام

23 . بررسى تفكّر و تدبّر در آيات و روايات معصومين عليهم السلام ، اختر سلطانى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، استادان مشاور: حجه الاسلام محمّدعلى راغبى و دكتر... نوابخش، 1377، 92ص.نگارنده بر اين باور كه اساس ارتباط آدمى با زندگى، شناخت است و شناخت، دستاورد تفكّر و تدبّر است وى تفكّر و تدبّر را در وجود آدمى با استفاده از آيات قرآن و روايات معصومان عليهم السلام و با استفاده از نظر مفسّران و علماى برگزيده، مورد بررسى قرار داده است و در اين زمينه، ابتدا آيات قرآن مجيد را درباره تفكّر و تدبّر، سپس كلام معصومان را در اين زمينه، و بعد از آن، ارتباط بين تفكّر و تدبّر را در قرآن و احاديث معصومان، و نيز نظر مفسّران و علماى بزرگ را در مورد آيات و احاديث تفكّر و تدبر، و در آخر، آثار و نتايج بد روحى جهل (نقطه مقابل علم) در وجود آدمى را بررسى كرده است. هدف نگارنده در دو نكته خلاصه مى شود: 1 . ردّ نظريه و طرز تفكّرگراى محض كه هيچ محدوديتى براى آن قائل نيستند و مى خواهند تمام نيازهاى جامعه بشر را توسط تفكّر و تعقّل تأمين نمايند كه به «عقليون» معروف اند؛ 2 . ردّ نظريه گروهى كه در مقابل گروه ياد شده هستند و هرگونه دخالتى را در مسائل اساسى جامعه بشر براى عقل، ممنوع مى دانند كه به «ظاهريه» يا «اهل حديث» مشهورند. اين پايان نامه از پنج فصل تشكيل شده است: فصل اوّل، درباره تاريخچه مطالعاتى بحث است. در تاريخچه، منابع و تأليفاتى مهمّى كه به بحث درباره اين موضوع پرداخته اند، به طور خلاصه معرّفى شده است. اين فصل، داراى بخش هايى است. در «بيان مسئله»، علّت تأليف پايان نامه شرح داده است. در «فرضيات تحقيق»، پرسش هاى تحقيقاتى اى كه بايد مورد بررسى قرار گيرند، آمده است. در «اهداف مطالعاتى»، درباره موضوع گزينش شده، مطالبى آمده است. در «حدود مطالعاتى»، مواردى كه اين جستار، آنها را مورد شناسايى قرار مى دهد تا هنگام تجزيه و تحليل مطالب، به بررسى جايگاه خاص تحقيق، پرداخته شود، آمده است. همچنين واژه هاى كليدى اى كه در طى بحث مطرح مى شوند، تعريف شده است. در فصل دوم، نگارنده به عنوان «مرور متون مطالعاتى»، بعضى از تأليفات درباره موضوع بحث را مورد بررسى و ارزيابى قرار داده و نكات ضعف و قوّت آنها را بيان نموده است. نگارنده در فصل سوم، به بررسى رهيافت، طرح، فن و روش تحقيق پرداخته و آن گاه، رهيافت گذشته اى و طرح تحقيق را مبناى كار قرار داده، و از طرح تكميلى توصيفى و موردى استفاده نموده است. فن تحقيق كتاب خانه اى و طرح تحليلى پايان نامه، نظرى و مبتنى بر روش استنباطى است. در فصل چهارم، به تجزيه و تحليل داده هاى تحقيق پرداخته شده كه چند بحث كلّى و هر كدام با چند عنوان در اين فصل، مطرح گرديده است. نگارنده، در فصل پنجم، به چگونگى استنتاج و نيز اين كه چگونه بر مبناى رهيافت و فن تحقيق به بررسى پرداخته و به نتيجه رسيده است ، اشاراتى دارد. سپس، نتايج تحقيق را بيان مى كند و بعد، مشكلات موجود در سر راه تحقيق و پيشنهادهايى براى محقّقان بعدى مطرح مى نمايد. در پايان نيز با عنوان «كتاب نامه»، فهرست منابعى كه در تحقيق مورد استفاده قرار گرفته اند، مى آورد.

.

ص: 66

. .

ص: 67

بررسى جايگاه هنر از ديدگاه قرآن و روايات

24 . بررسى جايگاه هنر از ديدگاه قرآن و روايات، على نصيرى، كارشناسى ارشد رشته علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما، دكتر آذرتاش آذرنوش، استاد مشاور: دكتر حسين قره چانلو، 1377، 263ص.ضرورت توجّه به هنر و بازيافت حدود و ثغور آن، با عنايت به درك قدرت هنر و توجّه به قدرت هاى باطل كيش به جايگاه هنر و ظهور نهضت اسلامى و عدم بازيافت مرزهاى بايسته هنر، موضوع مورد بحث در رساله است. جهانى بودن زبان هنر در ميان راه هاى مختلف پيام رسانى و برخوردارى از سرعت و پذيرش بيشتر آن در انتقال پيام، همگى حكايت از قدرت هنر دارد؛ قدرتى كه مى تواند به راحتى مرزهاى جغرافيايى را در نوردد و محدوديت هاى زبان هاى گوناگون ملّت ها را پشت سر نهد و در دورترين نقاط جهان، ميليون ها نگاه را واله زيبايى خود سازد و لبخند بر لب ها بنشاند، حتّى در عصر سياست نيز هنر، قدرت خود را آشكارا نشان داده است. يك خطابه آتشين يا شعر نغز و حماسى، يا فيلمى شورانگيز، به راحتى مى تواند ملّتى را عليه يك نظام بشوراند. اين پايان نامه در هشت فصل فراهم آمده است. نگارنده ابتدا در ديباچه، ضرورت توجّه به هنر و بازيافت حدود و ثغور آن را با عنايت به سه مطلب، روشن نموده است: 1 . قدرت هنر، 2 . توجّه قدرت هاى باطل كيش به جايگاه هنر، 3 . ظهور نهضت اسلامى و عدم بازيافت مرزهاى بايسته هنر. وى، سپس نياز انقلاب اسلامى به هنر را در دو دليل بازگو نموده است: الف . ابلاغ پيام هاى آزادى بخش، ب . مقابله با شبيخون فرهنگى. سپس در فصل اوّل، كه درباره بازشناخت كلّياتى درباره هنر است، ابتدا تعريف مفهوم هنر را در لغت و اصطلاح، با استناد به اقوال هنرشناسان بيان نموده و در اين راستا، عناصر معنايى هنر را معرّفى نموده و تاريخ پيدايش هنر و ديرينه بودن آن را بازگو كرده است. وى، ابتداى پيدايش هنر اسلامى را در لابه لاى چكاچك شمشيرها و آواى سمّ سُتوران در بيابان ها و بانگ پيروزى «اللّه اكبر» دانسته و نقش بسزاى هنر در حفظ آثار اسلامى را در خطّاطى و معمارى خلاصه كرده است. طبقه بندى هنر و مراتب آن، بررسى عوامل رويكرد آدمى به جلوه هاى هنرى، بررسى علل مخالفت با مقوله هاى هنرى و بيان فرق بين هنر سره و ناسره، نگاهى به فلسفه هنر و جايگاه آن در ميان عموم طبقات، نقد ديدگاه هنر براى هنر، و مطالبى درباره هنر دينى و انقلاب اسلامى، جلوه هاى هنر و زيبايى در كتاب تكوين، از ديگر مقوله هايى است كه به طور مفصّل در اين قسمت بحث شده است. فصل دوم، درباره قرآن، شاهكار اثر منثور است. نگارنده در اين فصل، با بيان ويژگى هاى خاصّ اين اثر منثور، ضمن اشاره به درونْ ساخت فصاحتى آن، به مناسبت، به تعريف علم معانى، بيان و بديع پرداخته و قرآن را در اوج فصاحت و بلاغت، معرّفى نموده و با بيان ويژگى هاى هنر بيانى قرآن، اين فصل را خاتمه داده است. در فصل سوم _ كه درباره هنر خطابه و جايگاه آن در كتاب و سنّت است _ نخست، تاريخ خطابه و اثر آن را در اسلام بيان نموده و سپس با ذكر شواهدى از خطابه هاى رسول خداو امير مؤمنان، وارد فصل بعدى شده است. فصل چهارم، درباره بررسى جايگاه شعر در قرآن و روايات است. در اين فصل نيز ضمن بيان ايرادها و انتقادها به مقوله شعر و شاعرى و پاسخ به شبهات موجود در اين باب و بيان شعر ممدوح و مذموم، جايگاه شعر را در قرآن و روايات، مشخّص نموده و نقش سيره پيشوايان دينى و حمايت از شعر را توضيح داده است. فصل پنجم در زمينه بررسى جايگاه هنر قصّه پردازى در قرآن و روايات است. نگارنده، نخست ضمن آوردن مثال هايى از داستان هاى قرآنى، نگاهى به ديرينه داستان نموده و بيان موقعيت قصّه در ميان عرب پس از ظهور اسلام و نقش آن در تاريخ اسلام، به زبان تمثيلى و تفاوت ميان قصه هاى تمثيلى و افسانه اى با قصّه هاى قرآنى اشاره دارد و ويژگى هاى قصّه هاى قرآنى به خوبى روشن مى شود. فصل ششم، درباره هنر موسيقى از نگاه قرآن و روايات است. در اين فصل، نخست نگاهى به تاريخ پيدايش موسيقى شده و سپس، مفهوم موسيقى و غنا مورد بررسى قرار گرفته و دلايل حرمت غنا بيان شده است. در فصل هفتم، بحث هنرهاى تصويرى و تجسّمى از نگاه كتاب و سنّت، مطرح است. نقاشى و مجسّمه سازى از مصاديق بارز اين مقوله است كه نگارنده، وجه اشتراك اين دو را بيان مى كند و نسبت دو هنر را مى سنجد. سپس ادلّه قائلان به حرمت مطلق و قول به تفصيل را بازگو مى نمايد. در پايان اين فصل نيز نگاهى به هنر عكاسى دارد و به تناسب، بحث را به سينما و تصوير متحرّك مى كشاند و نظر شريعت را در مورد آن، بيان مى كند. در فصل هشتم، هنر نمايش را رساترين ابزار انتقال پيام برشمرده و ضمن تعريف نمايش، هنر نمايش را از ديدگاه آيات و روايات بررسى مى نمايد و در آخر، تحليلى نهايى بين انظار صاحبان بينش و كسانى غير آنان دارد كه با اين تحليل، مطلب پايان مى پذيرد.

.

ص: 68

. .

ص: 69

. .

ص: 70

بررسى حديث ثقلين در مورد حقّانيت ولايت ائمه اطهار عليهم السلام از ديدگاه فريقين

25 . بررسى حديث ثقلين در مورد حقّانيت ولايت ائمه اطهار عليهم السلاماز ديدگاه فريقين، ولى اللّه خوش طينت، كارشناسى ارشد فقه و مبانى حقوق اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: دكتر محمدمهدى گرجيان، استاد مشاور: دكتر محمّدرضا آيتى، 1374، 112 ص.اين تحقيق، در صدد بيان حقّانيت ولايت ائمه اطهار عليهم السلام از ديدگاه فريقين توسط حديث معتبر ثقلين با رجوع به نظر صاحب نظران و با استفاده از كتاب هاى معتبر، و با تأمّل و دقّت در متن حديث، با استناد به آيات و احاديث مشابه، قابل استناد است. اين تحقيق، بر آن است كه به وسيله حديث ياد شده و با استناد به آيات و روايات ديگر، اهل بيت عليهم السلامرا بيشتر و بهتر بشناساند. نگارنده، مطلب خود را با اثبات تواتر دلالت اين حديث در بين فريقين، اثبات اين كه شناسايى و معرّفى اهل بيت و عترت حضرت رسول اكرم مى تواند معرّف خوبى براى شناسايى حديث ثقلين باشد، و اين كه آيات و احاديث مشابه ديگر نيز مى توانند در معرّفى نمودن حديث ثقلين، نقش مهمّى را ايفا بنمايند، كامل مى نمايد كه شامل پنج فصل است: فصل اوّل كه پيش گفتار است، به هشت زير فصل تقسيم شده است. نخست در مدخل بحث، به صورت خلاصه، موضوع انتخابى، تجزيه و تحليل شده است. سپس در تاريخچه مطالعاتى، سه كتاب مشهور بحارالأنوار، وسائل الشيعة و صحيفه انقلاب ، مورد بررسى قرار گرفته است. نگارنده، تحقيق در بيان موضوع را تعميم داده و به صورت گسترده تر از مدخل به بررسى موضوع پرداخته است. در اين راستا، در بُعد فنّى قابليت تحقيق در موضوع خود، و در بُعد محتوايى، حضور آشكار تحقيق را در جامعه بررسى نموده است. آن گاه، ضمن اشاره به پايگاه اثباتى بودن تحقيق، سه مورد فرضيه در قسمت فرضيات بيان كرده و سپس، اهداف و حدود مطالعاتى را تحت يك عنوان آورده و طى آن، جنبه هاى مثبت و موارد جانبى تحقيق را كه آيات و احاديث مشابه حديث ثقلين و همچنين شناسايى اهل بيت عليهم السلاممذكور در حديث ثقلين است، بيان نموده است. در قسمت اهمّيت مطالعاتى، فوايد تحقيق و رابطه تنگاتنگ آن با جامعه مورد بررسى قرار گرفته است. در تعريف اصطلاحات، الفاظ و اصطلاحاتى كه با موضوع، رابطه بيشترى دارند و در طول تحقيق به آن واژگان، مكرّرا اشاره شده، از چندين كتاب معتبر، مورد بررسى قرار گرفته است. در فصل دوم در سير مطالعاتى، سه مورد از كتاب هايى كه در موضوع تحقيق، نگاشته شده اند، مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. فصل سوم تحقيق، با هدف روشن ساختن روش تحقيق، به شش بخش تقسيم شده است : ابتدا خلاصه اى از آنچه در زير فصل هاى فصل اوّل و سير مطالعاتى صورت گرفته، بررسى شده و آن گاه، در رهيافت تحقيق، با بيان اين كه رهيافت اين تحقيق، تاريخى است و از آن جا كه صرف بهره گيرى از وقايع مضبوط تاريخى ملاك است و رهيافت تاريخى محض است، به بحث درباره سه جمله استدلاليه، استناديه و استنتاجيه پرداخته شده است. نگارنده، در مورد طرح تحقيق با بيان اين موضوع كه در صدد بيان يك مورد خاص (حديث ثقلين) است، طرح موردى را كه به صورت عميق و ژرفانگرانه است ، بررسى و بيان نموده است. وى در بيان اين كه طرح تحليلى _ فنّى موضوع، طرحى استنباطى است، طرح تحليلى _ نظرى موضوع را از ديدگاه فريقين، مشخّص مى كند، مضافا بر اين كه در تحقيق خود، در اين بخش از سه جمله استدلاليه، استناديه و استنتاجيه استفاده مى كند. نويسنده، فصل چهارم را كه ارائه و تجزيه و تحليل اطّلاعات است، به سه گفتار تقسيم نموده: در گفتار اوّل، در مورد اسناد حديث ثقلين، طبق روايات مختلف فريقين، با نقل اصل حديث از چندين منبع معتبر، به اثبات تواتر اين حديث پرداخته و در آخر اين گفتار، چند نمونه از مستفاد حديث ثقلين را طبق چند كتاب، مورد بحث و بررسى قرار داده است. در گفتار دوم، عترت و اهل بيت را كه در متن حديث معرّفى شده اند، مورد شناسايى قرار داده و به بيان عملكرد مردم پس از پيامبر صلى الله عليه و آله با اين بزرگواران پرداخته است.

.

ص: 71

. .

ص: 72

. .

ص: 73

بررسى خصوصيات رجالى كتاب «اختيار معرفه الرجال»

26 . بررسى خصوصيات رجالى كتاب «اختيار معرفه الرجال»، سيّد حسن كنعانى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: حجه الاسلام ابوالفضل شكورى، استاد مشاور: ... ، 1372، 192 ص.اين پايان نامه در سه فصل و دو ضميمه، فراهم آمده و سعى شده با ديدگاهى نو، شخصيت كَشّى و كتاب او مورد كندو كاو قرار گيرد. در فصل اوّل، وضعيت فرهنگى، سياسى، اجتماعى و تاريخى كَش، زادگاه مؤلّف، مورد بررسى قرار گرفته است. فصل دوم به بررسى شخصيت ابو عمرو كشّى، طبقه او، شاگردان و مشايخ او و بررسى شيوه هاى او در حمل حديث، اختصاص يافته است. در اين فصل، شرح حال شاگردان كشّى و مشايخ حديثى او به تفصيل آمده است. در فصل سوم، به بررسى كتاب رجال الكشّى يا همان اختيار معرفة الرجال پرداخته شده و مباحثى همچون: اصالت و تغييرات كتاب، اهمّيت كتاب و طريق آن، شيوه شيخ طوسى در گزينش مباحث و طريق او آمده است و كاستى هايى همچون: فقدان مقدّمه، مُرسَلات، تعليقات، و حذف مشايخ و مكرّرات، براى كتاب برشمرده شده است. در ضميمه اوّل، كلّيه اسناد كتاب بر حسب مشايخ و حروف الفبا، مدّون شده و در پايان، رساله اى تحت عنوان «جدول طبقات اسناد رجال الكشّى» انعكاس يافته و در ضميمه دوم، فهرست همه رجال ذكر شده در كتاب، آمده است.

.

ص: 74

بررسى سير اربعين نگارى و جايگاه «اربعين» امام خمينى(ره) در ميان كتب اربعين

27 . بررسى سير اربعين نگارى و جايگاه «اربعين» امام خمينى(ره) در ميان كتب اربعين، سيّد مصطفى احمدزاده، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: دكتر محمّدعلى مهدوى راد، استاد مشاور: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، 1377، 166ص. پپاين پايان نامه به بررسى و تجزيه و تحليل سير نگارش كتب «چهل حديث»، عموما، و كتاب اربعين امام خمينى(ره) خصوصا و جايگاه آن در ميان كتاب هاى اربعين، پرداخته است. علماى اسلام به دليل عمل به توصيه هاى رسول اكرم، از زمان وى تاكنون در جهت حفظ دستاوردهاى علمى و عملى پيامبر صلى الله عليه و آله از هيچ تلاشى فروگذار ننموده اند و پيوسته در اين راه، زحمات طاقت فرسايى را تحمّل نموده اند تا دين حياتبخش اسلام را در فراز و نشيب هاى اعصار مختلف، حفظ نمايند. در طول تاريخ اسلام، نگارش احاديث در شكل هاى گوناگون، از جمله تلاش هاى بى وقفه عالمان و حافظان دين، در جهت حفظ سنّت پيامبر اكرم از دستبرد مخالفان بوده است. بنا بر حديث مشهورى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است: «من حفظ من أمّتى أربعين حديثا ممّا يحتاجون إليه فى أمر دينهم، بعثه اللّه _ عزّوجل _ يوم القيامة فقيها عالما»، محدّثان و حديث پژوهان به تأليفات ارزنده اى در اين زمينه پرداخته اند و كتبى تحت عناوين: «اربعين حديثا»، «الأربعون» و «پژوهش چهل حديث» به جامعه اسلامى تقديم نموده اند. نگارنده نيز ضمن معرّفى برخى از اين آثار در پژوهش خود، به بررسى در اين زمينه پرداخته است. اين پژوهش از چهار بخش تشكيل شده اس_ت : بخش اوّل، بررسى سير اربعين نگارى، بخش دوم، فهرست نسخه هاى خطّى كتب اربعين، بخش سوم، فهرست نسخه هاى چاپى كتب اربعين، بخش چهارم، اربعين امام خمينى(ره) و جايگاه آن در ميان كتب اربعين. در بخش اوّل، پس از ارائه بحث هايى درباره راز و رمز اعداد در ميان اديان مختلف، به بررسى عدد چهل و جايگاه و موقعيت آن در دين اسلام پرداخته و با استناد به آيات و روايات و تاريخ و فرهنگ اسلام، پرده از راز و رمزهاى نهفته در اين عدد كامل، برگرفته است. نگارنده، سپس به تجزيه و تحليل سندى روايت اربعين روى آورده و پس از اثبات صحّت آن و بحث هاى فقه الحديثى به بررسى سير اربعين نگارى پرداخته و در پايان به دسته بندى كتب اربعين اشاره نموده و جهت بررسى هاى آمارى، جدول هايى را به تصوير كشيده است. در بخش دوم، با استفاده از كتب مرجع و فهرست هاى كتب خطّى و چاپى گوناگون، كتب خطّى اربعين را از سال 181 تا 1395ق، به همراه ارائه مشخّصات نسخه شناسى، فهرست نموده است. روش گزارش كتب مذكور بر اساس سال نگارش است و در غير اين صورت، مبنا را سال فوت مؤلّف يا كتابت و استنساخ قرارداده است. در پايان بخش دوم، كتب اربعينى كه تاريخ نامعلوم و مؤلّف دارند، در قسمت هاى جداگانه فهرست كرده است. در بخش سوم، كتب چاپى اربعين از سال 303 تا 1417ق، بر اساس نگارش و يا درگذشت مؤلّف را منظّم نموده و در پايان، كتب چاپى بدون تاريخ را در قسمت جداگانه اى آورده است. در اين بخش، اكثر كتب از نزديك توسط نگارنده مورد بررسى قرار گرفته و اطّلاعات مفيدى درباره ساختار و محتواى هر كتاب، به همراه كتابشناسى آن، ارائه شده است . شايان ذكر است كه در پايان گزارش هر كتاب، جهت ارائه اطّلاعات بيشتر درباره نسخه هاى خطّى آن كتاب، ارجاعاتى را نيز ذكر نموده است. نگارنده در بخش چهارم، كتاب اربعين امام خمينى(ره) را از جنبه هاى مختلف ساختارى و محتوايى، مورد بررسى قرارداده و جايگاه آن را در ميان كتب اربعين، تبيين كرده است. وى در اين بخش، پس از معرّفى كتاب امام(ره) و شيوه نگارش آن، به بحث كلّى درباره احاديثى كه در اين مجموعه گِرد آمده، پرداخته و اسناد آن را بررسى نموده است. سپس درباره ترجمه احاديث و سبك خاص امام در ترجمه را مورد بحث قرارداده، به اين بيان كه ايشان پس از ترجمه و شرح هر حديث، لغات مشكل و مهم آن را نيز به صورت جداگانه و با استناد به معجم هاى لغت، توضيح داده وبه نكات بلاغى و نحوى كه در توضيح احاديث به كار رفته نيز اشاراتى دارد. نگارنده، يكى از بارزترين ويژگى هاى اين كتاب را كه حاكى از تبحّر و ژرف نگرى نويسنده مى انگارد، آوردن بحث هاى اصطلاحى و تعاريف علمى در باب تعبيرات و اصطلاحات احاديث مى داند. وى در ادامه، يكى ديگر از ويژگى هاى اربعين امام را استناد روايات به آيات كريم قرآن مجيد بيان مى كند و اين كار را وظيفه محدّث مى داند كه آيات قرآن را محكِ روايات قرار دهد و در پرتو نور كلام الهى، به شرح و بيان روايات بپردازد. از ويژگى هاى ديگر اربعين امام از ديد نگارنده، جامع و شامل بودنش در ابواب و عناوين مختلف اخلاقى، تربيتى، عرفانى، حِكَمى و فلسفى است، و اين كه امام (ره)؛ پس از نقل اقوال حكما و عرفا در ذيل احاديث، به نقد و ردّ ديدگاه هاى آنان در توضيح بعضى روايات پرداخته و با عبارت: «فقير گويد» نظر خود را توضيح داده است.

.

ص: 75

. .

ص: 76

. .

ص: 77

بررسى شخصيت اميرالمؤمنين عليه السلام در آيينه وحى

28 . بررسى شخصيت اميرالمؤمنين عليه السلام در آيينه وحى، رسول سليمانفام، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: حجه الاسلام على محمّد دهقانى، استاد مشاور: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، 1374، 182ص.آنچه در اين جُستار آمده، مباحثى است در باب فضايل و مناقب حضرت على عليه السلام كه با توجّه به آيات شريف قرآن و روايات معصومان عليهم السلاماثبات شده است. در اين پژوهش، سعى شده كه مقام و منزلت اميرمؤمنان على عليه السلام را از نظر بطن و ظهر قرآن مجيد، در مسئله ولايت و امامت، و تبيين اتّحاد نفسانى آن حضرت با رسول خدا صلى الله عليه و آلهو ارائه آياتى كه نشانگر پيروى كردن على عليه السلام از رسول خداست و همچنين آنچه كه در كلام وحى به عبارات مختلف، تأويل و تعبير و شأن نزول، مناقب و فضائل على عليه السلام را نشان مى دهد، با استفاده از كتاب هاى فريقين، در ابواب جداگانه، آيات مربوط به هر كدام ارائه مى گردد. مطالب اين پايان نامه در پنج فصل ارائه گرديده: فصل اوّل، شامل عناوينى از قبيل: تاريخچه مطالعاتى، بيان مسئله، فرضيات، اهداف مطالعاتى، حدود مطالعاتى، اهمّيت مطالعاتى و تعريف اصطلاحات است. در فصل دوم، نگارنده، مرورى بر متون مطالعاتى در اين موضوع دارد كه در آن، منابع مورد استفاده را معرّفى مى كند. فصل سوم نيز درباره روش تحقيق، طرح تحقيق، فن تحقيق، طرح تحليلى و زمان اجرايى اين طرح است. فصل چهارم كه از دو بخش تشكيل شده، عمدتا مربوط به گردآورى و تحليل اطّلاعات درباره موضوع ولايت و خلافتِ بلافصل امير مؤمنان است كه در بخش اوّل، آياتى در اين زمينه ذكر شده كه هر كدام به عنوان يك باب نامگذارى شده است. اين باب ها عبارت اند از: باب صراط مستقيم، باب هادى بودن، باب حبل اللّه و عروة الوثقى، باب انذار، باب شرح صدر، باب نور، باب دعوت، باب حسنه، باب عرض امانت، باب نجم، باب مسائل، باب اُولى الأمر، باب ولايت، باب تبليغ. بخش دوم نيز مكمّل بخش قبل است كه نگارنده در آن، آيات ديگرى به همان سبك و سياق عنوان نموده و در ذيل تمام آيات، علاوه بر استفاده از كتب تفسيرى، از روايات معصومان عليهم السلام نيز بهره جسته و به قول حكما و متكلّمان نيز تمسّك ورزيده است. فصل پنجم در مورد استنتاجات به دست آمده از كلّ مباحث و ادلّه، و ارائه پيشنهادها و توصيه هاى محقّق در اين زمينه است.

.

ص: 78

بررسى كيفيت و چگونگى معاد جسمانى از ديدگاه عقل و نقل

29 . بررسى كيفيت و چگونگى معاد جسمانى از ديدگاه عقل و نقل، منيرالسادات حسينى مجرّد حسين آبادى، كارشناسى ارشد فلسفه و حكمت اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: دكتر احمد بهشتى، استاد مشاور: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، 1374، 183 ص.اثبات دو بُعدى بودن معاد از دايره عقل و روايات، بيان آثار و نتايج اين نظريه و ردّ مدّعاى منكران جسمانيت معاد، موضوع مورد بحث و بررسى نگارنده در اين پايان نامه است. اين سؤال كه به راستى جسمانيت معاد به چه صورت است، و روزى كه انسان ها سر از خاك برخواهند آورد، چگونه روزى خواهد بود و سؤالاتى بى شمار از اين قبيل، از استفهامات ضرورى براى بشر در طول ادوار تاريخ بوده است. درباره واژه معاد، نظريات مختلفى وجود دارد. عدّه اى آن را مصدر عودت و به معناى بازگشت مى دانند، و برخى هم آن را اسم زمان يا مكان گرفته اند. به هر صورت، معاد، مكان يا حالتى است كه مردم پس از مرگ در آن جاى داده مى شوند يا به آن حالت در مى آيند. به عبارت ديگر، زندگى در عالم آخرت و حيات پس از مرگ است؛ حياتى كه در آن به حساب اعمال رسيدگى مى شود و نيكوكاران به پاداش، و بدكاران به كيفر اعمال زشت خود خواهند رسيد. اين پايان نامه، به پنج بخش تقسيم شده است: بخش اوّل، مربوط به بررسى تاريخى معاد و جايگاه آن در بين اقوام مختلف و نحوه برداشت اين اقوام از معاد است. بخش دوم، درباره بررسى نقلى معاد است و شواهد قرآنى و روايى آن بيان شده است و ضمن ارائه آياتى از قرآن مجيد به شيوه جدولى، و ترجمه آيات، نكات تفسيرى آيه نيز در ذيل آن آمده است. بخش سوم، بررسى عقل معاد است، يعنى ديدگاه فلاسفه و متكلّمان درباره معاد، مورد بررسى قرار گرفته است. در بخش چهارم، بررسى تطبيقى و به عبارتى شناخت وجوه افتراق و اشتراك اين دو شعبه مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. نگارنده، بررسى تاريخى را سرلوحه كار خود قرار داده و در توجيه آن، بر اين عقيده است كه اگر قبل از شروع هر بحث و تحقيق، مخصوصا موضوع ياد شده، ابتدائا يك شناخت اجمالى و كلّى بر آن مورد خاص پيدا شود، جهت تبيين و اشراف به موضوع، كمك خوبى خواهد بود و در اين بررسى، انسان متوجّه قضاوت تاريخى اقوام و ملل گوناگون شده، بدون اغراق و در نهايت انصاف، اقرار مى كند كه تمام اديان، يك صدا با زبان هاى مختلف فرياد برمى آورند كه انسان روزى به دنيا مى آيد، روزى مى ميرد و دگر روز، برانگيخته خواهد شد. وى در توجيه اين كه علّت محور بودن ادلّه نقلى در بحث چه بوده، مى نويسد: وقتى خداوند آن قدر به بنده اش مهربان است كه او را بر سرِ خوانِ پُر جود و بخشش خويش، يعنى كلام اللّه مجيد مى نشاند و به او عروة الوثقى مرحمت مى كند كه از هر مستمسكى، مطمئن و قوى تر است. چرا انسان، ندانسته يا نخواسته به آن چنگ نزند، تا از وساوس و اغواهاى شيطان و خلط هاى اجنبى رهايى يابد و در امان باشد؟ پس قرآن، تكيه گاه بسيار محكمى است و همچون خانه عنكبوت، سست و بى بنياد نيست. بر هر صاحب خردى مبرهن است كه خداوند مهربان، رحمتش را با نعمتش بر بندگانْ تمام نموده و روزى از آنان بازخواست خواهد نمود . از رحمت الهى، يعنى قرآن كريم و نعمت الهى، يعنى عقل، و چه زيباست عقلى كه بر پايه نقل بنا نهاده شود. درست است كه اصل هدايت در قرآن بيان شده، ليكن راه ها و طُرق وصول به آن حقيقت را در نزد عقل بايد جستجو كرد.

.

ص: 79

. .

ص: 80

بررسى مفهوم ذكر از ديدگاه وحى

30 . بررسى مفهوم ذكر از ديدگاه وحى، منصوره تربتى مقدّم محمّدآباد، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: دكتر محمّدعلى لسانى فشاركى، استاد مشاور: ... ، 1373، 204 ص.هدف پژوهنده از اين پايان نامه، بازشناسى دقيق ذكر، ابعاد، آثار و مراتب آن است، تا بتوان ذاكران حقيقى را شناخت و بويژه طرز تلقّى مسلمانان را از ذكر و ذاكران در عصر حاضر، تصحيح و اصلاح نمود. براى اين منظور، وى با توزيع پانصد پرسش نامه در ميان فرهنگيان شيعه و سنّى شهرستان تربت جام، به پاسخ هاى گويا و نمودارهاى روشنى از مسئله رسيده كه در فصل ششم، آنها را تجزيه و تحليل كرده است. اين پايان نامه، در يك مقدّمه و شش فصل، ترتيب يافته است. نويسنده در مقدّمه، نخست، طرح كلّى بحث را پيش كشيده و يكى از مقاصد و مطالب قرآن كريم را دعوت به ذكر دانسته است. سپس فرضياتى را كه درباره ذكر به ذهن خطور مى كند، بيان نموده و بعد از آن، اهداف و زمان تحقيق را بيان كرده و در ادامه نيز مفاهيم و واژگان ذكر را توضيح داده است. فصل اوّل، از دو بخش تشكيل شده است: بخش اوّل، به تعريف لغوى و اصطلاحى ذكر و بررسى ريشه اى كلمه ذكر و بيان معناى اصطلاحى آن پرداخته شده است. در بخش دوم نيز آراى انديشمندان اسلامى درباره ذكر و حقيقت آن بازگو شده و ديدگاه هاى مفسّران بررسى شده است. در اين فصل آمده است كه ذكر، در اصطلاح و معارف اسلامى، به معناى يادآورى خداوند به قلب و زبان است. ياد خدا، سرچشمه قدرت روحى و معنوى انسان است و قرآن كريم، در مواضع متعدّد، مسلمانان را به اين امر مهم، فراخوانده است تا از آثار و بركات آن برخوردار گردند. نيز از آفات فراموشى خدا و غفلت از ذكر الهى، آنان را سخت پرهيز داده است تا از زيان ها و دشوارى هاى گوناگون در امور دنيوى و اخروى به دور مانند. ذكر، يكى از مفاهيم بزرگ و اساسى در فرهنگ اسلامى است. در عين حال، تاكنون چنان كه بايد و شايد، شناخته نشده است و دستِ كم، عموم مسلمانان از شناخت صحيح ذكر، فاصله بسيار دارند و به همين جهت، يا نسبت به ذكر و ذاكران، نظر منفى دارند و يا اين كه كسانى را كه از نظر منابع اصيل فرهنگ اسلامى ذاكر شناخته نمى شوند، به عنوان ذاكر يا اهل ذكر تلقّى مى كنند. فصل دوم، در چهار بخش تنظيم شده است. نويسنده، در بخش نخست به عوامل و انگيزه هاى ياد خدا، در بخش دوم، به موانع ياد خدا، در بخش سوم به اوقات ذكر خدا، و سپس در بخش چهارم، به آداب ذكر از ديدگاه امام خمينى(ره) پرداخته است. نويسنده در فصل سوم، تحت عنوان «ذكر خدا، روح و فلسفه همه عبادات»، سه عبادت را مطرح نموده و در سه بخش جداگانه، آيات مربوط را بررسى كرده است. در بخش اوّل آمده كه نتيجه نماز، ياد خداست. در بخش دوم آمده كه روح و فلسفه حج، ذكر خداست. بخش سوم نيز بررسى شده كه حلّيت ذبح، در گرو ذكر نام خداوند است. در فصل چهارم، به حقيقت ذكر و ذاكران پرداخته شده است. اين فصل نيز داراى چهار بخش است. بخش اوّل به مراتب ذكر و ذاكران، ذكر لفظى، ذكر معنوى و ذكر قلبى مى پردازد و مقامات و درجات ذاكران را بيان مى كند. بخش دوم، ويژگى هاى ذاكران را برمى رسد و به بررسى پنج آيه و در مجموع، ده ويژگى ذاكران مى پردازد. نگارنده در بخش سوم، حقيقت و فضيلت ياد خدا و مجموعه آيات و رواياتى را كه به نحوى بيانگر فضيلت ياد خدا هستند، بررسى مى كند و موضوع را در دو قسمت آيات و روايات به صورت جداگانه مطرح مى سازد. فصل پنجم، درباره آثار ذكر در زندگى انسان است. اين فصل نيز دو بخش دارد كه نويسنده در آنها با استناد به آيات قرآن، آثار و بركات ذكر خدا و عواقب و آفات غفلت از ياد او را بررسى كرده است. فصل ششم، نگاهى به برداشت مسلمانان عصر حاضر از ذكر و ذاكران دارد. اين فصل از پايان نامه با استفاده از پرسش نامه و انجام مصاحبه و بررسى و تحليل پرسش نامه ها تدوين شده و با استفاده از نمودار، نتايج به دست آمده منعكس شده است.

.

ص: 81

. .

ص: 82

. .

ص: 83

بررسى نقش غلات در جعل حديث

31 . بررسى نقش غلات در جعل حديث، فروغ طلاكوبى، كارشناسى ارشد علوم قرآن وحديث، دانشكده اصول دين قم، استاد راهنما: دكتر مجيد معارف، استاد مشاور: دكتر احمد بهشتى، 1380، 293 ص.در اين پايان نامه، نگارنده، ابتدا به كلّياتى از قبيل تعاريف مربوط به غلو و جعل و وضع پرداخته و سپس با بيان سابقه تاريخى غلات، عقايد كلّى اين گروه را يادآور شده است. همچنين به بررسى علل و انگيزه هاى جعل حديث و اهداف و نيّات اين گروه در اين راستا پرداخته و نمونه هايى از احاديث جعلى درباره مسائل گوناگون را نقل نموده است. در خاتمه نيز موقعيت اين احاديث را در كتب موجود، بررسى كرده است. اين نوشته، در حدّ توان، سعى دارد گوشه هايى از اين حركت سازمان يافته و آگاهانه را بررسى كند تا روشن شود غلات، به كلّى از مذهب تشيّع به دور بوده اند و تنها به جهت مخدوش ساختن چهره نورانى شيعه، خود را در صف شيعيان جا زده اند. لذا در اين پايان نامه، سعى شده تا با شناخت افكار و عقايد غاليان، به نقش آنها در مسير جعل حديث پرداخته شود. از اين رو، ذيل دو بخش و هفت فصل، اين مهم بررسى شده است. بخش اوّل، «غلات و عقايد فرقه اى» عنوان گرفته است در فصل اوّل اين بخش، كلّيات و تعاريف موجود در مسئله از ديدگاه لغت و اصطلاح و نظر مفسّران، مورد كند و كاو قرارگرفته و سپس به صورتى گسترده، اين مبحث از منظر روايات بررسى شده و سپس از نظر ديدگاه كلامى رجالى شيعه و سنّى بررسى شده است. فصل دوم با عنوان «بررسى سابقه تاريخى غلات» به چند گروه از فرقه هايى منتسب به اين عقيده از قرن اوّل هجرى تا غيبت كبرا و پس از آن، اشاره شده است. فصل سوم، درباره علل و انگيزه هاى غلو است، كه از عوامل مهم آن، تكّبر و خودخواهى، بى بندوبارى اباحيگرى و ناآگاهى توده هاى مردم برشمرده شده است. فصل چهارم به بررسى عقايد غلات پرداخته و عقايد آنان را در زمينه هاى مختلف فكرى _ عقيدتى مورد بحث و نظر قرار داده است. بخش دوم با عنوان «جعل حديث در كارنامه غلات»، داراى سه فصل است كه در فصل اوّل آن، گزارشى درباره جعل حديث در اسلام آمده است. نگارنده در اين بخش، درباره موضوعاتى مانند: معناى لغوى و اصطلاحى جعل، حديث موضوع، تاريخ جعل در حديث از ديدگاه هاى مختلف، و علل و انگيزه هاى جعل حديث، پرداخته و دو علّت عمده براى جعل حديث را عامل سياسى و عامل فرهنگى مى داند و عواملى از قبيل: دنيامدارى، عوامل تربيتى و تبليغى، تعصّبات ملّى، عناد و زندقه را نيز در مرتبه هاى بعدى اين عوامل برمى شمرد. فصل دوم، در باب نقش غلات در مسير جعل حديث است. در اين فصل كه داراى بخش هاى مختلف است، كيفيت حديث سازى، اهداف غلات در اين زمينه، موضعگيرى ائمه اطهار: در برابر غلات، ذكر نام غاليان مشهور، محورهاى جعل حديث از جانب غلات، نمونه هايى از جعليات غلات در محور معاد، و همچنين دو محور غلو در صفات و فضائل، از جمله مباحثى است كه اين فصل را تشكيل مى دهند. نگارنده در خاتمه، ضمن بررسى موقعيت روايات غلات در كتب موجود، معيارهاى تشخيص احاديث موضوع، روايات جعلى در حوزه كلام و روايات جعلى در حوزه قرآن، با يك نتيجه گيرى كلّى از بحث ها، مطالب خود را خاتمه مى دهد.

.

ص: 84

. .

ص: 85

بررسى و تحليل از خطبه قاصعه و پيوند آن با زمينه هاى سياسى _ اجتماعى كوفه

32 . بررسى و تحليل از خطبه قاصعه و پيوند آن با زمينه هاى سياسى _ اجتماعى كوفه، محمّدهادى ناجى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث ، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: دكتر محمّدعلى مهدوى راد، استاد مشاور: ...، 1375، 244ص.«خطبه قاصعه»، طولانى ترين خطبه نهج البلاغه است كه مباحث مهم دينى و فرهنگى در آن منعكس شده است. بررسى وضعيت جامعه كوفه در روزگار انشاى خطبه و ارتباط محتوايى خطبه با جامعه كوفه، و بيان دردمندى و درماندگى در اين خطبه به چشم مى خورد. اين سخنرانى پُرشور، بيانگر درس اخلاق، تاريخ، اسرار عبادت بزرگ حج، شيطان شناسى و راه دفاع در مقابل او، مشكلات گريبانگير جامعه و راه حل هاى آن، جايگاه على عليه السلام در نزد نبى صلى الله عليه و آله و عبرت هاى ديگر است. اين پايان نامه كه از سه فصل تشكيل شده، به شرح و بسط اين خطبه پرداخته است. در فصل نخست، علاوه بر طرح مقدّماتى همچون: روش كار، شيوه تحقيق، پرسش هاى اصلى و فرضيات اوّليه، چشم انداز كلّى خطبه قاصعه ارائه شده است. در فصل دوم، شهر كوفه از لحاظ تاريخى مورد بررسى قرار گرفته است و درباره تأسيس و علل تأسيس آن، دلايل حضرت امير عليه السلام براى انتخاب كوفه به عنوان مركز خلافت اسلامى، خصايص كوفيان و علل گم راهى آنان، بحث شده است. با اين بيان كه كوفه شهرى است كه در حدود سال 17ق، به روزگار حكومت عمر، شكل گرفت و شهرى است بدون سابقه قبلى، مردم آن سامان تلفيقى از عرب و عجم بودند كه هر يك، داراى شعب فراوان و داراى خُلق و خوى متفاوت بودند و شهرى بود كه با مقاصد نظامى گرايانه پديدار شد و همين روحيه، حوادث گوناگونى را ايجاد كرد. اين افراد سلاح مَدار، به علّت به دست آوردن ثروتى كه ناشى از فتوحات سرزمين هاى بزرگ بود، داراى روحيه زياده طلبى، رفاه زدگى و خواهان سلطه شده بودند و اين روال، در زمان على بن ابى طالب عليه السلامنيز وجود داشت تا جايى كه خير آنان در جمل، عنادشان در صفّين و. . . در تاريخ، مشهور است. در فصل سوم، خطبه قاصعه مطابق با تقسيم محمّد عبده، به هفده بخش تقسيم شده و پس از ذكر هر بخش، شماى كلّى هر قسمت، بررسى مفاهيم واژه هاى دشوار آن، محتواى هر بخش و نتيجه گيرى كلّى از آنها ارائه شده است.

.

ص: 86

بررسى و نقد روايات تحريف در كتاب «فصل الخطاب»

33 . بررسى و نقد روايات تحريف در كتاب فصل الخطاب، محسن بيات، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: حجه الاسلام ابوالفضل شكورى، استاد مشاور: ... ، 1373، 277ص.كتاب فصل الخطاب فى إثبات تحريف كتاب رب الأرباب، نگاشته ميرزا حسين نورى طبرستانى، معروف به محدّث نورى (1254 _ 1320ق) است كه با ارائه دوازده دليل، مدّعى رهيافت تحريف از نوع كاستى در قرآن به دست مخالفان ولايت اهل بيت عليهم السلام شده است و روايات منسوب به شيعه را در بخشى از كتاب خود، جمع آورى كرده و بدين ترتيب، زمينه تحقيق در روايات تحريف، كاملاً مهيّا شده است. در اين پايان نامه، سعى شده است با اثبات بى اعتبارى منابع مورد استناد محدّث نورى و بررسى ميدانى آيات مورد ادّعا و يادكردِ ديدگاه هاى بزرگان اماميّه، به شبهه تحريف قرآن، پاسخ داده شود و كتاب ياد شده، مورد نقد قرار گيرد. نگاه به منابع اصلى كه محلّ تجمع اين روايات اند نشانگر ضعف ريشه اى اين روايات است، كه با كنار هم قراردادن آنها با روش جدول بندى، حضور متراكم ضعفا و غلات در اسناد روايات تحريف، نشان داده مى شود و با كمى دقّت مى توان دريافت كه اين ادّعا، صرفا جنبه سياسى داشته و با عنوان طرفدارى از ائمه به جعل اين احاديث پرداخته شده است. در فصل نخست اين پايان نامه، كتاب فصل الخطاب و منابع آن و انعكاس آن در داخل و خارج مرزها بررسى شده و شخصيت محدّث نورى از ديدگاه پاره اى از بزرگان و صاحب نظران، مورد بحث قرار گرفته است. همچنين منابع كتاب از جمله تفسير القمى و تفسير العيّاشى، مورد نقد قرار گرفته اند. بهره گيرى دشمنان شيعه از اين كتاب، عنوان ديگرى است كه نگارنده به آن اهمّيت داده، و اين كه بسيارى از مخالفان، نويسنده اين كتاب را در آثار خود در زمره غلات ياد كرده اند. در فصل دوم با بررسى گسترده اسناد روايت تحريف، شخصيت 38 تن از راويان اين گونه روايات _ بويژه شخصيت احمد بن محمّد سيّارى كه عمده روايات تحريفْ منسوب به اوست _ از ديدگاه رجاليان مورد بحث و بررسى قرار گرفته است و اثبات شده كه غالب اين راويان، تضعيف شده اند و به عناوينى همچون جَعّال، مجهول و. . . منتسب اند. نگارنده، مجموع 1054 روايت فصل الخطاب را به هجده دسته تقسيم نموده و هر دسته را در رديفى از جدول قرار داده است. جالب اين كه از جمع بندى بين اين روايات، نقش غلات را نيز در اين قضيه روشن ساخته و حضور چشمگير آنان را در اين صحنه، از نظر دور نساخته است. فصل سوم پايان نامه _ كه حجم زيادى از آن را دربرمى گيرد _ به نقد رواياتى اختصاص يافته كه در فصل قبل، سند آنها تجزيه و تحليل شده است. تعداد اين روايات، بالغ بر هزار و اندى است و همگى به حسب ترتيب خودِ كتاب فصل الخطاب مرتّب شده اند ضمنا به بررسى ميدانىِ بيش از 170 آيه از قرآن _ كه طبق ادّعاى محدّث نورى در آنها تحريف صورت گرفته _ اختصاص يافته و با تأكيد بر اين نكته كه بيشتر اين رواياتْ ناظر به اختلاف قرائات است، به اين ادّعا پاسخ داده شده است. در فصل چهارم، عدم تحريف قرآن از نظرگاه روايات و نيز بزرگان شيعه، مورد بررسى قرار گرفته است. محور در اين قسمت، قاعده تعارضى و جمع بين احاديث است كه در صورت توافق حديث با قرآن، اخذ و در صورت تخالف، رد مى شود.

.

ص: 87

. .

ص: 88

پرتوى از سيماى قرآن در حديث

34 . پرتوى از سيماى قرآن در حديث، مرتضى خسروى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، استاد راهنما: استاد كاظم مدير شانه چى، استاد مشاور: ... ، 1369، 124 ص.اين پايان نامه، كه درباره اهمّيت و ارزش قرآن مجيد و تأثير آن در جوامع گذشته و عدم توجّه به اصل آن در جوامع كنونى و نيز تقبيح ظاهرنگرى به قرآن و تأكيد بر توجّه و اهمّيت دادن به قرآن، ثواب قرائت و تلاوت قرآن و فهم و شناخت عميق مفاهيم قرآن با استناد به روايات معصومان عليهم السلام است، كه به اين وسيله، رابطه قرآن و عترت يا به عبارتى ثقلين را نيز تبيين نموده است. اين پايان نامه در پنج فصل فراهم آمده است. در فصل اوّل كه به بيان فضايل قرآن اختصاص يافته، مباحثى همچون:برترى قرآن، حرمت قرآن، فضيلت حاملان قرآن، فضيلت نگاه كردن به قرآن، نگهدارى و گوش فرادادن به آن آمده است. در فصل دوم، به مسئله شناخت قرآن از ديدگاه روايات، تفسير، تأويل و دانش هاى بايسته تفسير، پرداخته شده است. در فصل سوم، درباره تقسيم بندى قرآن به سوره و آيه و كيفيت نزول سوره ها و ترتيب نزول آنها گفتگو شده است. در فصل چهارم، با استناد به دلايلى همچون: حديث ثَقَلين، ارجاع به قرآن براى حلّ مشكلات احاديث، عرضه احاديث به قرآن، و منطبق بودن قرائت ائمه عليهم السلامبا مصحف كنونى، عدم تحريف قرآنْ اثبات شده و با ذكر شبهات مدّعيان تحريف، به آنها پاسخ داده شده است. فصل پنجم، به بيان ويژگى هاى قرآن و صفاتى كه براى اين كتاب برشمرده شده(همچون: هماهنگى و عدم اختلاف، جامعيت، جاودانگى و اعجاز) اختصاص يافته است.

.

ص: 89

پژوهشى پيرامون دنيا از ديدگاه قرآن و روايات

35 . پژوهشى پيرامون دنيا از ديدگاه قرآن و روايات، سيّد محمّد طالقانى اصفهانى، كارشناسى ارشد رشته الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجتى، استاد مشاور: ... ، 1370، 129ص.بررسى در باب واژه «دنيا» و شناخت دنيا در لغت و اصطلاح و توضيح مراد و مفهوم اين واژه در آيات كريم قرآن مجيد، و منظور و مراد از استعمال آن در موارد مختلف، دنيا از منظر معصومان عليهم السلام و بزرگان دين، عناوين بحث در اين پايان نامه را تشكيل مى دهند. واژه دنيا، 115 بار در قرآن مجيد آمده است كه 62 آيه اى كه اين واژه در آنها آمده مكّى و 53 آيه مدنى است و در تمام آنها ، دنيا ، صفت زندگى كنونى است، مگر در چهار محل كه صفت آسمان است و همراه با آن آمده است. دنيا، غالبا صفت «حياة (زندگى)» آمده، كه اين موصوف ، گاه، مذكور و گاه محذوف است. لغت «عاجله» نيز در قرآن به معناى حيات دنيا و زندگى زودگذر است و در سه مورد آمده كه هر سه مورد، در مقابل آخرت است. كلمه دنيا، گاهى به مطلق زندگى جهان انسانى نيز اطلاق مى شود. حال اگر اين زندگى در جهت تأمين سعادت اخروى مورد استفاده قرارگيرد و هدف از آن، نه در خود آن، بلكه در جهان ابدى باشد، در اين صورت، از آن به تجارت پُرسود تعبير شده است؛ امّا اگر اشتغال به آن، انسان را از توجّه به خداوند و آخرت، باز دارد، يعنى توجّه به آن، توجّه طريقى نباشد، در اين صورت، مزرعه شرّ است. اين پايان نامه از پنج فصل و چندين بخش، ترتيب يافته است. فصل اوّل در باب واژه «دنيا»ست كه در سه بخش به اشتقاق ريشه دنيا و اقوال موجود درباره آن، معناى لغوى دنيا و اصطلاح دنيا در قرآن مى پردازد. فصل دوم، درباره شناخت دنياست كه خود به سه بخش تقسيم شده است: بخش اوّل، مربوط به قرآن و دنياست. در اين بخش، مذمّت دنيا و ترجيح آن بر آخرت و معناى دنياى مذموم از نظر امام صادق عليه السلام بيان شده و در ضمن، به سخنان بزرگان تفسير نيز اشاراتى رفته است. در بخش دوم، روايات دنيا، در دو بُعد مثبت و ستوده، و منفى و نكوهيده بررسى شده است. بخش سوم، دنيا از ديدگاه حكما را پژوهيده است. فصل سوم، با عنوان «انسان و دنيا»، چند بخش دارد: بخش اوّل، درباره رابطه انسان با دنياست. بخش دوم، به زهد و زاهد در دنيا، درجات زهد و تعريف زهد در دنيا از ديدگاه امير مؤمنان مى پردازد. بخش سوم نيز اختيار انسان در دنيا را بررسى مى كند. فصل چهارم، با عنوان «دنيا و آخرت»، نيز بخش هايى دارد. در اين بخش هاى سه گانه، تفاوت دنيا و آخرت، حبّ دنيا و آخرت و تأثير اعتقاد به آخرت در زندگى دنيا بررسى شده است. فصل پنجم، درباره مَثَل دنياست. اين فصل نيز در بخش هايى از قبيل مَثَل دنيا در قرآن، مَثَل دنيا در روايات، و مَثَل دنيا در لسان حكيمان، سامان يافته است.

.

ص: 90

. .

ص: 91

پژوهشى در تاريخ حديث شيعه از قرن ششم تا عصر حاضر

36 . پژوهشى در تاريخ حديث شيعه از قرن ششم تا عصر حاضر، حسين صفره، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: دكتر مجيد معارف، استاد مشاور: استاد على اكبر غفّارى، 1379، 258ص.نگارنده در اين پايان نامه، در صدد ارائه چارچوبى از فعّاليت هاى دانشمندان و محدّثان شيعه در اين دوره از تاريخ است و محورهاى اصلى كار آنان را در عرصه حديث و علوم حديث، بيان مى كند. وى مى گويد از سرگذشت حديث شيعه و تحوّلاتى كه در مسير خود از هنگام صدور تاكنون داشته است، به تاريخ حديثْ تعبير مى شود، كه به دو دوره متقدّمان و متأخّران، قابل تقسيم است. تاريخ حديث در دوره متقدّمان _ كه از آغاز تا پايان قرن پنجم را دربر مى گيرد _ از سوى برخى محقّقان، مورد پژوهش قرار گرفته و كتاب هايى در اين باره تأليف گرديده است؛ امّا بخش دوم تاريخ حديث شيعه _ كه از قرن ششم تا عصر حاضر را شامل مى شود _ تاكنون مورد بررسى منسجمى قرار نگرفته است، و در نهايت، آثار و تأليفات حديثى دانشمندان شيعه در كتب فهرست و تراجم، به طور پراكنده ثبت شده و درباره زندگى برخى از محدّثان نيز در كتاب هاى ترجمه، به اجمال و گاه به تفصيل، مطالبى بيان گرديده است. اين پايان نامه در پنج فصل با يك مقدّمه مفصّل، گردآورى شده است مطالب موجود در مقدّمه عبارت اند از: پيشنه بحث، مراحل تحقيق، درآمدى بر تاريخ حديث شيعه در دوره متأخّران، گذر از دوره متقدّمان به دوره متأخّران، نقش شيخ طوسى در حديث و فقه، نقش محقّق حلّى و علاّمه حلّى در فقه، دلايل ركود در عرصه حديث، تجديد حيات اخباريان، زمينه هاى احياى اخباريگرى، مراحل تكامل مكتب اخباريگرى، اختلافات عمده اخباريان و اصوليان و سرانجامِ اخباريان. فصل اوّل، درباره تدوين جوامع حديثى است. در اين فصل به معرّفى بزرگانى چون مرحوم فيض كاشانى، شيخ حرّ عاملى، علاّمه مجلسى، ميرزاى نورى، و تأليفات آنان از قبيل كتاب شريف الوافى، وسائل الشيعة، بحارالأنوار، مستدرك الوسائل، و تأليفات ارزشمند ديگرى از قبيل جوامع الكلم، عوالم العلوم، الأوفى، الشفاء فى أخبار آل المصطفى و جامع المعارف و الأحكام پرداخته شده و ضمن توضيحات مفصّل در بيان شرح حال هر يك و معرّفى اساتيد و مشايخ و شاگردان آنها، هدف از اين تأليفات از زبان مؤلّفان اين كتاب ها آمده است. فصل دوم، درباره تأليفات متنوّع در عرصه حديث است. نگارنده، عمده تأليفات را در اين زمينه تأليفات اربعين نويسى، مناقب نويسى، جمع و تدوين ادعيه و زيارات مأثور از قبيل إقبال الأعمال سيّد بن طاووس، جمع احاديث در اخلاق و آداب، گردآورى احاديث اعتقادى، گردآورى احاديث فقهى، توسعه و تكميل تفاسير نقلى مانند تفسير الصافى مرحوم فيض كاشانى يا البرهان فى تفسير القرآن بحرانى يا تفسير نورالثقلين شيخ حويزى مى داند و به معرّفى اين آثار و بررسى آنها مى پردازد. فصل سوم، درباره تحليل و بررسى و شرح حديث است. نگارنده، در اين فصل به معرّفى و شرح كتب اربعه حديثى شيعه پرداخته و شروحى از قبيل مرآه العقول شرح الكافى، روضه المتقين شرح كتاب من لا يحضره الفقيه، ملاذ الأخيار شرح تهذيب الأحكام و شروح كتاب الاستبصار را نام مى برد و از ساير جوامع حديثى نيز به كتاب تفصيل وسائل الشيعة و شروح و حواشى بر كتاب بحارالأنوار و شروح نهج البلاغة و صحيفه سجاديه و ساير كتب ادعيه و اذكار مى پردازد. وى در فصل چهارم، از فعّاليت در راستاى اصول حديث و علم رجال بحث مى كند؛ بحث هايى از قبيل درايه الحديث، علم رجال حديث، تعريف و تاريخچه پيدايش هر يك از اين دو و نقش اين دو در رابطه با حديث، عناوين اصلى اين فصل را تشكيل مى دهند. همچنين به تناسب، تقسيم حديث از ديدگاه متقدّمان و متأخّران و عوامل اين تقسيم را يادآور شده و در پايان، كتاب هاى درايه اى و رجالى را معرّفى مى كند. فصل پنجم، درباره موقعيت حديث در دوران معاصر است. نگارنده، در اين فصل، بيشتر به معرّفى تأليفاتى در زمينه پژوهش هاى حديثى همّت گماشته و تدوين مجموعه هاى حديثى را در عصر حاضر، از جمله فعّاليت هاى مثبت در اين زمينه مى داند. كتاب هايى را كه در اين فصل نام مى برد، عبارت اند از: جامع أحاديث الشيعة، ميزان الحكمة، الحياة، آثارالصادقين، مسانيد أئمة عليهم السلام ، المعجم المفهرسها، مستدركها و سرانجام، غريب الحديثها. در ادامه اين فصل، نگاهى گذرا به تشكيل مؤسّسات تحقيقاتى در حوزه علوم حديث دارد و تعدادى از اين مراكز، شيوه كار و نوع محصولات هر يك، نام برده شده است. همچنين كتاب خانه هاى تخصّصى حديث، زمينه ساز در تحقيقات و تأليفات حديثى دانسته شده و به برخى از اين كتاب خانه ها معرّفى شده است.

.

ص: 92

. .

ص: 93

. .

ص: 94

پژوهشى در «تفسير العسكرى» منسوب به امام ابو محمّد حسن بن على عسكرى عليه السلام

37 . پژوهشى در «تفسير العسكرى» منسوب به امام ابو محمّد حسن بن على عسكرى عليه السلام، محمّد مسعود رهنماى منفرد، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات دانشگاه تهران، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، استاد مشاور: ... ، 1367، 261ص، دست نويس.اين كتاب، از جمله آثار ارزشمندى است كه همچون ديگر سندهاى گران سنگ شيعه از گزند حيله گرى ها و دسيسه ها در امان نمانده و ناپاكان روزگار، از راه تقطيع يا تصحيف مطالب، سعى در كاهش ارزش آن نموده اند، مقدار باقى مانده از اين تفسير، تنها شامل تفسير «فاتحة الكتاب» و حدود نيمى از سوره بقره است كه مورد استفاده محقّقان قرار گرفته است. تاريخ كتابت قديم ترين نسخه خطّى باقى مانده از اين تفسير، مربوط به سال 880 ق، است كه ظاهرا با نسخه مرحوم محقّق كَرَكى مقابله شده است. البته حدود سى نسخه خطّى ديگر نيز در دسترس است كه برخى در چاپ اين تفسير به همراه نسخ سنگى ديگر، مورد استفاده قرار گرفته اند. اين پايان نامه در معرّفى التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام و دفاع از سند و درستى محتواى آن است. نگارنده ضمن اشاره به زمان پيدايى اين تفسير و رواج آن در بين شيعيان، سعى در بيان ارزش و اهمّيت جايگاه آن در بين تفاسير مأثور دارد و با اعتراف به ناقص بودن آن _ كه فقط بخشى از تفسير را داراست _ آن را از آثار ارزشمند شيعى برشمرده است. اين پايان نامه، دربردارنده يك مقدّمه و پنج فصل است. در مقدّمه، اهمّيت و جايگاه تفسير مأثور، با استشهاد به رواياتى كه محوريت معصومان و سخنان آنان را در تبيين آيات قرآن روشن مى سازد، مورد بحث قرار گرفته است. در فصل نخست، گزارشى اجمالى از چگونگى تدوين اين تفسير با ذكر جريان تاريخى آن و بيان اوّلين بخش آن كه از ناحيه حضرت املا شده و عناوين برجسته آن، آمده است. فصل دوم به بررسى سند تفسير امام حسن عسكرى عليه السلاماختصاص يافته است. نگارنده براى اين تفسير، دو سند ذكر كرده و كوشيده تا وثاقت محمّد بن قاسم مفسّر استرآبادى (راوى اين تفسير) را با طرح دعاوى و ردّ آنها اثبات كند و در پايان فصل، به نقل قول شيخ صدوق (ره) و ادلّه او پرداخته است. در فصل سوم، ديدگاه صاحب نظران رجال، حديث و تفسير درباره اين تفسير، انعكاس يافته و به نقل از علاّمه مجلسى و محدّث نورى از صحّت استناد اين كتاب به امام عليه السلام دفاع شده است. در فصل چهارم، عمده ترين اشكال هاى محتواى اين تفسير، ارائه شده و به آنها پاسخ داده شده است. اين اشكال ها عمدتا توسط شيخ محمّدجواد بلاغى در كتابى تحت عنوان رسالة التكذيب لرواية التفسير المنسوب إلى العسكرى عليه السلامو علاّمه شوشترى در كتاب الأخبار الدخلية طرح شده است، چنان كه از ميان عامّه، محمّد حسين ذهبى در كتاب التفسير والمفسّرون، به تضعيف اين تفسير پرداخته است. نويسنده با عناوين: شواهدى بر تصحيف، اعتراضات سطحى، مغايرت با مستندات تاريخى، نارسايى ظاهرى برخى از مضامين، بررسى شواهد اختصاصى التفسير و المفسرون، بررسى شبهه غلوّ در مقامات معصومان عليهم السلام و بررسى شبهه كثرت معجزات، به نقدها پاسخ داده است. در پايان، نسخه هاى خطّى اين تفسير و نيز فهرست تفصيلى عناوين آن آمده است.

.

ص: 95

. .

ص: 96

پژوهشى در معراج از نگاه قرآن و روايات

38 . پژوهشى در معراج از نگاه قرآن و روايات، محسن اديب بهروز، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس حوزه علميه قم، استاد راهنما: دكتر احمد بهشتى، استاد مشاور: حجه الاسلام حسين توفيقى، [بى تا]، 213 ص.تبيين مفهوم و معناى معراج، بررسى و اثبات امكان وقوع آن، عقلاً و نقلاً، و بررسى شيوه و كيفيت معراج پيامبر اكرم، موضوع مورد بحث محقّق در اين پايان نامه است. معراج، سير و سفر پيامبر صلى الله عليه و آله به ملكوت، از جمله رخدادهاى شگرف و شگفت زاى دوران قبل از هجرت پيامبر اسلام است. اين سفر در اوج تكذيب ها، خيره سرى ها و زشت خويى هاى مشركان تحقّق يافت. در اوج اين نامردى ها و گسترش رنج ها و زجرها، خداوند، آخرين پيامبر خود را به ملكوت مى بَرَد تا با ارائه شگرفى هاى هستى و شگفتى هاى ملكوت، جان او را از حقايق الهى بيا كَنَد و قدرت لايزال و شكست ناپذير الهى را به وى بنماياند و جايگاه والايش را در ملكوت، بدو نشان دهد، تا او با توانى بيشتر و ثباتى افزون تر در گسترش آيينش بكوشد و مشركان و ناباوران را حجّتى قويم و برهانى استوار باشد. اين بررسى، در شش فصل و يك خاتمه سامان يافته است. در نخستين فصل به تبيين معناى واژه «معراج» بر اساس منابع لغوى پرداخته و پس از آن، معناى اصطلاحى معراج را در قرآن و روايات آورده است. در پايان بحث نيز تعاريف بزرگان را از معراج عرضه كرده و با تعريفى كه خود برگزيده، اين فصل را پايان داده است. وى در فصل دوم به اثبات معراج پرداخته است كه با تفسير و تبيين آيات سوره اسراء و نجم، آغاز شده و با عرضه و تحليل روايات اين موضوع و سپس، ارائه دليل عقل، آن را ادامه داده و در پايان نيز آرا و گفتار متفكّران، دانشوران و متكلّمان و محدّثان اسلامى را آورده است كه اعتقاد به معراج را ضرورى تلقّى كرده و انكار و روى برتافتن از آن را كفر دانسته اند. نگارنده، در فصل سوم با استناد به يك روايت صحيح و تأييد ديگر روايات، تعدّد معراج را به اثبات رسانده و در پايان، با الهام گرفتن از سخنان علاّمه طباطبايى، دو مرتبه روى دادن معراج را تبيين و تأييد نموده است. وى در چهارمين فصل، بحث زمان و مكان را _ كه از پُر گفتگوترين و جنجالى ترين بحثهاى معراج است _ مطرح نموده و تضارب آرا و شگفتى در اين باره در منابع و متون و تحقيقات محقّقان را نيز ضميمه كرده است. نگارنده، همچنين با تكيه بر دلايل متعدّدى به لحاظ زمان، به تحقّق معراج در سال سوم يا چهارم بعثت، معتقد شده و به لحاظ مكان، مسجدالحرام را براى معراج برگزيده است. در ادامه بحث نيز وسيله سفر ملكوتى حضرت و ويژگى هاى آن را بر اساس روايات، تبيين نموده است و پس از آن با طرح چهار نظريه در زمينه چگونگى سفر و انتخاب نظريه جسمى _ روحى، به اثبات آن پرداخته و با نقد و بررسى ديگر آرا، بى پايگى آن ديدگاه ها را روشن ساخته است. نگارنده، در فصل پنجم با الهام گرفتن از روايات و با تكيه بر آيات «لِنُريَه مِن آياتِنا» و «لَقَد رَأى مِن آيات رَبِّه الكُبرى»، از هدف اين سفر ملكوتى سخن گفته و براى تبيين بيشتر ابعاد هدف، پاره اى از مشاهدات پيامبر صلى الله عليه و آلهرا در معراج، گزارش كرده و با گفتارى از بزرگان در اين باره، فصل را پايان داده است. در آخرين فصل با استناد به روايات معصومان عليهم السلام از ولايت على عليه السلام، وجوب نمازهاى روزانه، مادّه اوّليه وجود زهراى اطهر عليهاالسلام، رفع تكليف هاى دشوار امّت هاى پيشين از امّت رسول خدا، به عنوان دستاوردهاى مهم اين سفر ملكوتى ياد شده است و با نقد و بررسى ديدگاه هاى مختلف در اين زمينه، اين فصل، پايان يافته است. در خاتمه نيز گزارش گونه اى از سفر پيامبر صلى الله عليه و آله ذكر شده است. لحن و بيان در اين بخش و چگونگى تنظيم و عرضه آن با فصل هاى پيشين، متفاوت است. نگارنده در اين بخش، كوشش نموده آنچه را پيامبر صلى الله عليه و آلهپس از سفر معراج به عنوان ديده ها و شنيده هاى خود نقل كرده _ كه همه تنبّه آفرين و درس آموز است _ ، در قالب گزارش و دقيقا مستند به روايات بياورد.

.

ص: 97

. .

ص: 98

پيدايش و تطوّر تفسير اَثرى

39 . پيدايش و تطوّر تفسير اَثرى، مليحه پورستّار مهادى، دكترى الهيات و معارف اسلامى، گرايش علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى واحد علوم و تحقيقات، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، استاد مشاور: دكتر عليرضا فيض، 1378، 282 ص.در ميان مباحث مختلف علوم قرآنى، بحث از روش هاى تفسيرى اهمّيت خاصّى دارد. تفسير اثرى نيز _ كه يكى از اين روش هاست و پيدايش آن در بين مسلمانان به تاريخ تدوين حديث، و سابقه آن به عصر پيامبر صلى الله عليه و آلهبرمى گردد، چون هرگاه براى صحابه در فهم آيات قرآن مشكلى پيش مى آمد، به آن حضرت رجوع مى كردند تا آن را تفسير نمايد. پس مى توان گفت اوّلين نوع تفسيرى كه در بين مسلمانان به وجود آمد، اين تفسير است كه امتيازات شايانى دارد. نگارنده در اين پايان نامه، سعى در ارائه چهره اى روشن از اين روش تفسيرى و سير تاريخى آن و تطوّرى كه اين روش در طول نزديك به دو قرن اوّل هجرى به خود ديده، بررسى نموده است. اين نوشته از چهار بخش تشكيل شده است. در بخش اوّل به دنبال تعريف هاى معناى تفسير در لغت و اصطلاح، و همچنين معناى لغوى و اصطلاحى واژه «أثر»، تاريخچه مختصرى از پيدايش «تفسير أثرى» بيان شده است و در ضمن آن، از مفسّران مشهور عصر صحابه، از شخص اميرمؤمنان و عبداللّه بن عبّاس و ديگران، مطالبى ارائه شده است. سپس مراكز تعليم تفسير يا مكاتب تفسيرى، به طور كامل، مورد ارزيابى قرار گرفته است. در بخش دوم از مصادر تفسير اثرى، ضمن چند فصل بحث شده است. در فصل اوّل، صورت هاى مختلف تفسير قرآن به قرآن، اهمّيت اين روش و ارزش سنّت در تفسير قرآن به قرآن، بيان شده است. در فصل دوم، پس از ذكر ادلّه مخالفان در مقدار تفسير رسول اكرم، قول بهتر برگزيده شده و سپس، صور مختلف تفسير قرآن با سنّت، مطرح شده است. در فصل سوم، مراد از اهل بيت عليهم السلام و حجّيت قول آنها، و نمونه هاى تطبيقى از تفسير قرآن با مأثور از اهل بيت عليهم السلام ، ارائه شده است. در فصل چهارم، بعد از بيان معناى لغوى و اصطلاحى «صحابه»، روش ابن عبّاس و ابن مسعود و اُبىّ بن كعب در تفسير، مورد بررسى قرار گرفته است. فصل پنجم نيز به بحث در مورد تفسير تابعيان و نمونه هايى از تفسير قرآن به مأثور از تابعيان اختصاص يافته است. بخش سوم پايان نامه، به بررسى مشهورترين كتب تفسير اثرى اختصاص دارد. در اين بخش، تعدادى از تفاسير مأثور اهل سنّت و شيعه، بازگو شده و درباره مؤلّفان آن كتب، مراتب علمى آنها، گفتار علما در مورد خصوصيات تفاسير ياد شده و شيوه مؤلّفان آنها، نكاتى مطرح شده است. تفاسيرى كه در اين بخش آمده، عبارت اند از: جامع البيان، التبيان، تفسير القرآن العظيم، البرهان، تفسير العياشى و التفسير المنسوب إلى الامام العكسرى عليه السلام . در بخش چهارم، از خصوصيات تفسير اثرى و ارزيابى آن در چند فصل مطالبى آمده است. در فصل اوّل، خبر متواتر و خبر محفوف به قرينه كه از طُرُق قطعى منتهى شونده به سنّت اند، و از خبر واحد با اختلاف آراى علما درباره آن، بحث كرده است. در ادامه اين بخش، خصوصيات تفسير اثرى كه عبارت از: رهنمون بودن آن به مراد الهى از كلام اللّه ، و وثاقتش به خاطر اتّكا بر نصوص قديم باشد، بيان نموده است. در فصل دوم، سند حديث كه وسيله اعتماد به حديث است، مورد بررسى قرار گرفته و آن گاه، اسباب جعل حديث، كه به جعل در تفسير منجر مى گردد، و اسرائيليات، كه ورودشان به روايات تفسيرى به عنوان دستاويزى در دست مخالفان قرار گرفته تا از اعتبار اين روش تفسيرى بكاهند، مورد ارزيابى قرار داده، تا ثابت كند كه در صورت تحقيق درباره احوال يكايك رجال سند از لحاظ عدالت و وثوق و اطمينان به نقل و روايت آنها، تفسير اثرى از چنان وثاقتى برخوردار مى گردد كه ترديدى به آن راه ندارد.

.

ص: 99

. .

ص: 100

. .

ص: 101

تاريخ حديث شيعه در عهد صفويه

40 . تاريخ حديث شيعه در عهد صفويه، الياس پوراكبر، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده اصول دين قم، استاد راهنما: دكتر احمد عابدى، استاد مشاور: دكتر محمّدعلى مهدوى راد، 1379، 284ص.اهداف اصلى نگارنده از نگارش اين پايان نامه، در چند امر خلاصه مى شود: اختصاصى نمودن و به تعبيرى جزئى نمودن تاريخ حديث با قيد دوره خاص، بيان علل ورود علماى جبل عامل به ايران و نقش آنها در پيشبرد حكومت صفويه و ميزان موفقيت آنان، بررسى اهتماماتى كه با تكيه بر نقش علماى جبل عامل در حديث نگارى صورت گرفته ، توضيح زمينه هاى اجتماعى و سياسى روآوردن به حديث در اين دوره، با تأكيد بر نقش حاكمان صفوى ، ارائه اطّلاعات جزئى، دقيق و مستند از روند تكاملى فعّاليت هاى حديثى در اين دوره ، شناسايى محدّثان اين دوره از روى كتب رجال و تراجم ، تبيين صوفيگرى و اخباريگرى و تأثير آن در گسترش فعّاليت هاى حديثى ، بيان انگيزه پيدايش تفكّر اخباريگرى و تقسيم بندى آنها به دو دسته افراطى و معتدل. اين پايان نامه، از يك پيش گفتار و چهار بخش كلّى و يك خاتمه تشكيل يافته است. هر بخش نيز به فصل هاى جزئى ترى تقسيم شده، كه هر فصل با يك نقد و نظر، پايان مى پذيرد. نگارنده در پيش گفتار به تاريخچه پيدايش شيعه و رواج آن در عهد صفويه پرداخته و علّت اوج ترويج مسلك شيعه را از زبان و قلم انديشمندان بيان نموده و در پايان، اهداف اصلى پايان نامه خود را در نُه مطلب عنوان داشته است. در بخش اوّل، درباره زمينه هاى پيدايش حكومت صفويه، دعوت از علماى جبل عامل و نقش آنها در تثبيت حكومت و توجّه پادشاهان صفوى به عالمان دينى در اين دوره اشاره كرده است. اين بخش از چهار فصل تشكيل شده است فصل اوّل، درباره اوضاع سياسى، اجتماعى ايران در دوره صفويه است. فصل دوم، به بحث از حكومت صفويه و دعوت از علماى جبل عامل اختصاص يافته است. فصل سوم، توجّه پادشاهان صفوى به عالمان دينى مورد بررسى قرار گرفته است و در فصل چهارم، تجلّيگاه گفتگوهاى علمى بودن حكومت صفويه مورد بحث واقع شده است. در بخش دوم كه از شش فصل تشكيل شده، بعد از شناخت كلّى از مفهوم و خاستگاه تصوّف، بحث بر اين محور متمركز است كه چه شد تصوّف كه يكى از مهره هاى اصلى تشكيل حكومت صفويه بود، مورد بى مهرى آنان قرار گرفت و چه طور شد كه علما در مقابل آنها ايستادند و با ارائه آثار علمى بر عليه تصوّف، زمينه هاى زوال آنها را در حكومت صفويه فراهم ساختند. در بخش سوم كه بخش اصلى پايان نامه و داراى سيزده فصل است، گفته شده كه هدف پايان نامه، تخصّصى نمودن تاريخ حديث است و به همين لحاظ، بعد از اشاره به زمينه هاى اجتماعى و سياسى روى آورى به حديث در اين دوره، بحث هاى جالب توجّهى در زمينه محتواى فعّاليت هاى حديثى، پالايش منابع حديثى اين دوره از روايات مخالفان، فعّاليت هاى فقه الحديثى، شناسايى پژوهش هاى حديثى مختلف در محورهاى تدوين، ترجمه، حاشيه نويسى، درايه، رجال و شرح نويسى پرداخته است. نگارنده، در اين بخش با طلايى شمردن عصر حديث در اين دوره، اوّلين زمينه سازان و ناشران علم حديث را معرّفى كرده و سپس، ترتيب تأليف كتبى را كه در اين زمينه نوشته شده، بيان كرده است. بخش چهارم، بحث درباره اخباريگرى و رواج آن و علل و عوامل پيدايش اين تفكّر در دوره صفويه، جريانات و برخوردهاى فكرى اصولى _ اخبارى و مناقشات آنان بر روى مسائل حديثى است كه در پنج فصل با تعريف اخباريگرى و زمان پيدايش آن و معرّفى مشاهير علماى اخبارى و اصول و بيان وجوه اختلاف بين اصوليان و اخباريان آغاز و انجام مى پذيرد. در خاتمه نيز تأثير مكاتب اخباريگرى و صوفيگرى در حديث شيعه در دوره صفويه و تأثير بسزاى اين دو در گسترش فعّاليت هاى حديثى شيعه در اين عهد، برشمرده شده است.

.

ص: 102

. .

ص: 103

تأثير روحى، اخلاقى ذكر از ديدگاه قرآن و معصومان عليهم السلام

41 . تأثير روحى، اخلاقى ذكر از ديدگاه قرآن و معصومان عليهم السلام، محبوبه محمّدى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: حجه الاسلام محمّد جعفر امامى، استاد مشاور: دكتر محمّد مهدى گرجيان، 1375، 114ص.اين تحقيق بر آن است كه با تفحّصى عميق، تأثير روحى، اخلاقى ذكر خداى تعالى در نهاد بشر را با استفاده از آيات قرآن مجيد و روايات معصومان عليهم السلام و با تأكيد بر استفاده از تفاسير شيعه و سنّى از آغاز تاكنون كه منابع عظيم اسلامى هستند، مورد بررسى قرار دهد، تا گامى در جهت حلّ مشكلات عديده انسانِ قرن حاضر از جهت روحى بردارد. از آن جا كه بشر قرن حاضر، دست خوش نگرانى ها و اضطراب هاى عميق روحى است و هر روز بر بيمارى هاى روحى و عصبى او افزوده مى شود، درحالى كه كامل ترين دين هاست و به حق، داعيه سعادت دنيوى و اخروى بشر را دارد و دستيابى به آن را به شرط متخلّق شدن به اخلاق اسلامى مى داند، لذا ضرورى است كه موانع سعادت بشر، شناخته شود و مهم ترين راه دستيابى به اطمينان و آرامش روحى از نظر اسلام، بررسى و دستورالعمل آن به كار گرفته شود. از احاديث بسيارى كه در ذيل آيات مربوط ذكر آمده، مشخّص مى شود كه ارتباط اجتناب ناپذيرى بين ياد خداى متعال، اطمينان، هدايت و نشاط روح و قلب وجود دارد. پس لازم است بر اساس نقل و عقل، شناخت صحيحى نسبت به خدا باشد تا حقيقت ذكر، آن چنان كه بايد در وجود ذاكر تأثير بگذارد و طى مراحل كمال در پرتو ذكر براى انسان محقّق شود و نيز مسائلى مانند: رابطه ذكر و علم، ذاكران و تاريخ، ولو اجمالاً، دانسته شود. اين موضوع، طى پنج فصل در پايان نامه اين محقّق، عرضه شده است: وى در فصل اوّل، ارزش و اهمّيت موضوع و سوابقى از مطالعات خود را تحليل نموده است. در فصل دوم، منابع اصلى برگزيده، مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. در فصل سوم، چگونگى و حيطه تحقيق، عنوان شده است. در فصل چهارم، كه شامل دو بخش است، نگارنده، يافته هاى خود را عرضه نموده است. وى در بخش اوّل، ابتدا به بررسى مفهوم ذكر پرداخته و سپس دلايلى از قرآن و روايات را با توجّه به تفاسير برگزيده و شرح احاديث عنوان نموده، تا ثابت كند ذكر، واجب عقلى است. وى در اين بخش، تأثيرات مختلف ذكر را بررسى نموده و اُسوه هاى متعالى ذكر را معرّفى كرده است. سپس عوامل بازدارنده ذكر را مطرح ساخته و راه كسب اين خُلق متعالى را تفصيلاً بيان كرده است. در پايان اين بخش نيز خالق سبحان را كه مذكورِ ذكر است، با استفاده از كلام خداوند و روايات، معرّفى نموده تا حقيقت ذكر، آن چنان كه شايسته كمال انسان است، محقّق شود و بر اساس بينش و معرفت، استوار گردد. نگارنده، در بخش دوم اين فصل، نقطه مقابل ذكر را كه غفلت است، بررسى نموده و تأثيرات آن را ذكر كرده است. در اين راستا، تأثير غفلت در جهان امروز را مطرح كرده و راه گريز از آن را با استفاده از كلام هدايتگر الهى و سخنان گهربار معصومان عليهم السلام و همچنين نظريات برخى از دانشمندان اسلامى و غربى مطرح كرده است. در فصل پنجم، نتايج مطالب عرضه شده، در چهار قسمت بيان شده و سپس، توصيه هايى در زمينه تحقيق عرضه داشته است. اين فصل، در پايان، شامل كتاب نامه است كه نگارنده، شصت منبع مورد استفاده خود را در آن ثبت نموده است.

.

ص: 104

. .

ص: 105

تحقيق درباره شخصيت ابن عبّاس و روش تفسيرى او

42 . تحقيق درباره شخصيت ابن عبّاس و روش تفسيرى او، سيّد ابراهيم ميرباقرى، دكترى فرهنگ عربى و علوم قرآنى، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استادان راهنما: آيه اللّه دكتر يحيى نورى و دكتر سيّد محمدباقر حجتى، استاد مشاور: ... ، [بى تا]، 387 ص.اين پايان نامه درباره معرّفى شخصيت علمى و روش تفسيرى يكى از اصحاب بزرگوار رسول خداست ؛ شخصيتى كه در بين صحابه از ويژگى خاصّى برخوردار است و مورد قبول فريقين به شمار مى آيد. همچنين روايات اين شخصيت برجسته، خصوصا روايات تفسيرى او، جايگاهى ويژه دارد. ابن عبّاس، در بين صحابيان، اوّل كسى است كه داراى علم جامع (شامل سنّت نبوى و طريق لغوى و روش فتوا) است. وى از تركيب لغت و روايت و رأى، تفسير كاملى را پى ريزى نموده كه پايه تفسير اسلامى و الهام بخش همه مفسّران بعدى گرديد. وى در ميان اصحاب نبى اكرم سرآمد بود، چنان كه حضرت به وى لقب «ترجمان القرآن» و «حِبر امّت» را عنايت فرمود. از خصوصيات بارز و سرشار او هوش و حافظه خارق العاده، احاطه بر فنون علمى عصر خود و محبوبيت نزد اميرمؤمنان بود. مزيّت هاى تفسيرى وى بر ديگران، كه بيشتر به واسطه نزديك تر بودنش به پيامبر صلى الله عليه و آله و بيشتر كسب فيض نمودنش بود و به همين علّت، زبانزدِ خاصّ و عام شده بود، گرچه در طول تاريخ روش تفسيرى وى ادامه پيدا كرد و هرچند واژه هاى قرآن و حديث در كتب غريب القرآن و غريب الحديث و اكثر كتب تفسيرى آمده؛ ليكن ابداع اين طريق توسط ابن عبّاس بود و ديگران، اين كار را گسترده تر و بارورتر ساختند. اين پايان نامه، از يك مقدّمه، دو باب و پنج فصل تدوين شده است. گردآورنده در مقدّمه به بررسى شخصيت علمى ابن عبّاس پرداخته و ضمن آن، اهمّيت و جايگاه علم تفسير را در بين جوامع اسلامى بررسى نموده است. پپ نگارنده، در باب اوّل به شرح زندگانى ابن عبّاس و معرّفى او پرداخته است. اين معرّفى از چند بخش تشكيل شده است. نويسنده در بخش اوّل، به تفصيل، نام و نسب، ولادت و وفات و مدّت عمر، ويژگى هاى ظاهرى، و صفات او (از قبيل: حافظه، سخنورى، فصاحت، هوش و فراست، سجايا و اخلاق او) را توضيح داده است. نويسنده در بخش دوم، ملازمت ابن عبّاس را با پيامبر اكرم بيان نموده و موقعيت او را در نزد آن حضرت، بازگو كرده است. بخش بعدى به شرح موقعيت ابن عبّاس در زمان خلفا و معرّفى تعدادى از معاصران وى اختصاص دارد. نويسنده در بخش ديگرى، از زندگانى سياسى ابن عبّاس و تقارن آن با دوران خلافت حضرت على عليه السلام سخن گفته است. فصل دوم پايان نامه، مربوط به شخصيت علمى ابن عبّاس و مقام و موقعيت تفسيرى اوست. نويسنده در اين بخش، القاب ابن عبّاس و وجه نامگذارى او را به اين لقب ها شرح داده و نظر صحابيان و تابعيان را نيز درباره شخصيت علمى او عنوان نموده است. نويسنده به اين مطلب تصريح دارد كه ابن عبّاس، نه تنها در بين هم عصران خود برترى علمى داشت؛ بلكه بعد از او نيز كسى در اين باب به حدّ او نرسيد. وى در ادامه مى افزايد: آنچه باعث شهرت ابن عبّاس بود، فقط تبحّرش در علم تفسير نبود، بلكه او در علوم ديگر (از قبيل: علم فقه و آگاهى به اشعار) نيز بر ديگران برترى داشت. وى اين نبوغ را نتيجه چند امر مى داند كه از جمله آنهاست: همبستگى ابن عبّاس با نبى اكرم، دعاهاى پيامبر صلى الله عليه و آله درباره او، استعداد فراوان او، كوشش و شوق بى اندازه اش به تحصيل دانش و شاگردى اميرمؤمنان على عليه السلام . فصل سوم، درباره طرق روايى ابن عبّاس بحث مى كند. نويسنده در اين فصل، بهترين طُرُق روايى ابن عبّاس را به اين ترتيب، معرّفى مى نمايد: 1 . طريق على بن ابى طلحه هاشمى، 2 . طريق قيس عطا بن سائب، 3 . طريق ابن اسحاق از محمّد بن ابى محمّد، وابسته آل زيد بن ثابت، از عكرمه يا از سعيد بن جبير، 4 . طريق اسماعيل بن عبدالرحمان، 5 . طريق ضحّاك بن مزاحم هلالى، 6 . طريق مقاتل بن سليمان أزْدى، 7 . طريق عطية بن سعد جدالى كوفى، 8 . طريق محمّد بن سائب كلبى، 9 . طريق ابوخالد عبدالملك بن جريح. بخش دوم اين پايان نامه، درباره مقام و موقعيت دينى ابن عبّاس است. اين بخش، خود از دو فصل جداگانه تشكيل شده است. فصل اوّل اين بخش، درباره عقيده شيعه در مورد ابن عبّاس است. نويسنده به تناسب اين بحث، مسئله شيعه و سنّى را مطرح نموده و روشن كرده است كه به چه كسانى شيعه و به چه كسانى سنّى مى گويند. فصل دوم اين بخش نيز درباره وثاقت و عدالت ابن عبّاس در نزد فريقين است. باب دوم اين بخش، درباره روش تفسيرى ابن عبّاس است و پنج فصل دارد. روش تفسير لغوى، روش تفسير به مأثور، روش تفسير به رأى و آثار منسوب به ابن عبّاس و مسائل ديگر مربوط به او در اين پنج فصل بررسى شده است.

.

ص: 106

. .

ص: 107

. .

ص: 108

تحقيق و بررسى اسانيد روايات تفسيرى امام محمّدباقر عليه السلام

43 . تحقيق و بررسى اسانيد روايات تفسيرى امام محمّدباقر عليه السلام ، بهمن منصورى، دكترى علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: استاد على اكبر غفّارى، استاد مشاور: دكتر هادى عالم زاده، 1378، 467ص.موضوع تحقيق اين پايان نامه عبارت است از بررسى اسانيد روايات تفسيرى امام باقر عليه السلام و يا به عبارت ديگر: تفسير قرآن بر اساس روايات تفسيرى امام باقر عليه السلامو بررسى اسانيد آنها. بر اين اساس، نگارنده، دو هدف عمده را در تدوين پايان نامه خود، مورد نظر داشته است: 1 . استخراج احصايى همه روايات صادر شده از امام باقر عليه السلامدر تفسير قرآن و مرتّب نمودن آنها بر اساس ترتيب سوره ها و آيات؛ 2 . تحقيق، بررسى و ارزيابى اسانيد روايات استخراج شده. خلاصه، وى در اين تحقيق، اولاً به دنبال جمع آورى روايات منقول از امام باقر عليه السلام است ثانيا روايات منقول از آن حضرت را كه مختصّ به تفسير قرآن است، استخراج كرده است، ثالثا به قصد احصا روايات را آورده است. رابعا روايات تفسيرى را به ترتيب سوره ها و آيات مرتّب كرده است. خامسا اسانيد روايات را بررسى كرده است و سادسا ميزان و درجه اعتبار هر يك از آنها را تعيين كرده است. هدف اصلى نگارنده در اين تحقيق، ارزيابى اسانيد روايات تفسيرى امام باقر عليه السلام از قرآن تا آخر سوره بقره است. وى قبل از وصول به هدف ياد شده، هدف ديگرى را به عنوان هدف فرعى و مقدّماتى مدّ نظر گرفته تا بر اساس آن بتوان به هدف نهايى و اصلى نايل آمد و آن، استخراج و احصاى روايات در اين مورد است. اين پايان نامه در دو جلد فراهم آمده كه جلد اوّل، سه بخش و جلد دوم، دو بخش دارد كه هر بخش نيز داراى فصل هايى است. بخش اوّل به بررسى شخصيتى امام محمّدباقر عليه السلام پرداخته كه در چهار فصل، زندگانى امام باقر عليه السلام، اوضاع سياسى عصر آن حضرت، مقام علمى امام و جايگاه ايشان را بررسى كرده است. بخش دوم، مربوط به تعاريف و اصطلاحات است. در فصل اوّل، اصطلاحات كلّى، در فصل دوم، انواع اصلى حديث، در فصل سوم، اصطلاحات مربوط به سند و متن حديث، در فصل چهارم، اصطلاحات مربوط به مدح راويان، و در فصل پنجم، اصطلاحات مربوط به ذم راويان، توضيح داده شده است. شايان ذكر است كه نگارنده، در فصل چهارم از بخش اوّل، مشخّص نموده كه امام عليه السلام ، خود كتاب تفسيرى ننوشته و يا اگر نوشته، هيچ گونه خبر و اثرى از آن به دست ما نرسيده است، با وجود اين، آن حضرت داراى مكتب تفسيرى فعّال و معتبرى بوده و شاگردان زيادى را در اين فن، تربيت كرده است. همچنين بيان شده است كه دو تفسير يكى از ابوالجارود و ديگرى از جابر بن يزيد جعفى _ كه هر يك بر اساس روايات امام باقر عليه السلام نوشته شده _ به امام عليه السلاممنسوب است. سپس نگارنده در سه فصل، به ترتيب، روايات مربوط به علوم قرآنى، سوره حمد و سوره بقره را جمع آورى كرده و در مجموع، تعداد 366 روايت و 504 سند را با مراجعه به منابع و متون معتبر شيعه و سنّى استخراج و احصا كرده است. اين روايات، در جلد دوم پژوهش، به ترتيب موضوعات شانزده گانه، پشتِ سر هم قرار گرفته اند. نگارنده به منظور دستيابى به هدف اصلى خود كه عبارت از ارزيابى اسانيد روايات است، علاوه بر استفاده از حاصل مطالعات به عمل آمده خود در بخش هاى اوّل و چهارم، سه بخش مفصّل ديگر نيز اختصاص داده، كه در بخش هاى دوم و سوم _ كه به منزله مقدّمه و پيش نياز براى ورود به بخش چهارم و پنجم است _ به بيان تعاريف و اصطلاحات زيادى كه در پايان نامه و خصوصا بخش پايانى آن به كار رفته، و نيز به بررسى رجال و راويان احاديث مندرج در بخش چهارم، پرداخته است. نگارنده در بخش آخر پايان نامه، با مطالعه و تحقيق، به ارزيابى سند روايات و نيز تعيين نوع هر يك از آنها و نهايتا تعيين ميزان و درجه اعتبار آنها پرداخته است. بر اين اساس، از مجموع 504 سند ارائه شده، تعداد 24 سند از نوع صحيح، تعداد سه سند حَسَن، هفده سند موثّق، 38 سند قوى و 422 سند ضعيف را به صورت دسته بندى بيان نموده است.

.

ص: 109

. .

ص: 110

. .

ص: 111

تحقيقى پيرامون شخصيت و كتاب رجالى ابن غضائرى

44 . تحقيقى پيرامون شخصيت و كتاب رجالى ابن غضائرى، محمّدرضا آرام، كارشناسى ارشد پيوسته علوم قرآن و حديث، دانشكده معارف اسلامى و ارشاد دانشگاه امام صادق عليه السلام ، استاد راهنما: آيه اللّه محمّدهادى معرفت، استاد مشاور: استاد على اكبر غفّارى، 1375، 94ص.مطالب مورد بحث در اين پايان نامه، نقد و بررسى، ارائه ديدگاه ها و تحليل هاى مختلف در باب كتاب رجالى ابن غضائرى، معيار و ملاك وى در جرح و تعديل راويان حديث، بيان ديدگاه هاى مختلف ابن غضائرى درباره ضعفا، و بيان اين نتيجه است كه توثيقات و تضعيفات ابن غضائرى مستند به حسّ و شهود و سماع از مشايخ و ثقات نبوده؛ بلكه مستند به حدس و استنباط است. اين پايان نامه از يك مقدّمه و سه فصل و يك خاتمه تشكيل شده است. در مقدّمه، نگارنده، نگاهى اجمالى به تاريخ تدوين كتب رجالى شيعه تا قبل از زمان تأليف رجال ابن غضائرى دارد و از آن جا كه ابن غضائرى و كتاب رجالى وى از ديرباز، مورد نقد و بررسى محافل علمى، مخصوصا علماى رجال بوده و هست، لذا قبل از پرداختن به ارائه ديدگاه ها و تحليل هاى مختلف در باب كتاب رجالى وى، در فصل اوّل به شخصيت و احوال ابن غضائرى پرداخته و به اين نكته اشاره دارد كه زندگى وى، در هاله اى از ابهام قرار دارد؛ زيرا در منابع رجالى شيعه (مانند الفهرست، رجال الطوسى، رجال النجاشى و آثار متأخّرى كه به استناد اين منابع نوشته شده اند) شرح حالى از وى به دست داده نشده است. فقط نجاشى در برخى از نقل قول هايى كه از وى نموده، به زندگى و دانش وى اشاراتى كرده است. وى، اين فصل را به دو بخش تقسيم كرده كه در بخش اوّل، به عنوان مقدّمه تحقيق درباره عنوان «ابن غضائرى» و سپس زندگى نامه احمد بن حسين بن عبيداللّه غضائرى، و مشايخ و تأليفات وى دارد. شيخ ابوالحسن احمد، فرزند حسين بن عبيداللّه بن ابراهيم، از علماى بزرگ شيعه در قرن پنجم هجرى و از شيوخ محدّثان اماميه و محقّقان جليل است. وى از شاگردان پدرش حسين، معروف به غضائرى (م 411 ق) و شريك بحث ابوالعباس احمد نجاشى (372 _ 450 ق) بوده است. در بخش دوم نيز بحثى اجمالى درباره زندگى حسين بن عبيداللّه غضائرى و اساتيد و شاگردان و تأليفات و ديدگاه علما درباره وى مطرح شده است. فصل دوم، درباره كتاب رجالى ابن غضائرى و معيار و ملاك وى در جرح و تعديل راويان حديث و اكثار وى در جرح ثقات است، و اين كه عدّه اى از علما معتقدند كه ابن غضائرى در تضعيف و جرح، مستند به شهادت و سماع نيست؛ بلكه او بعد از دقّت در روايات افراد، بر اجتهاد خويش اعتماد مى كرد. لذا هرگاه بر حسب اعتقاد خويش، روايتى را شامل غلو و اغراق مى دانست، آن روايت را ضعيف مى دانست. در فصل سوم نيز ديدگاه هاى مختلف درباره كتاب الضعفاء ابن غضائرى بيان شده و برخى از آنان، مورد نقد و بررسى و تحليل قرار گرفته اند. مجموعه اين ديدگاه ها در دو بخش تقسيم بندى شده است: 1 . ديدگاه هاى قدما، 2 . ديدگاه هاى متأخّران.

.

ص: 112

تحقيقى پيرامون «كتاب من لا يحضره الفقيه» شيخ صدوق(ره)

45 . تحقيقى پيرامون «كتاب من لا يحضره الفقيه» شيخ صدوق(ره)، محمود نظرى، كارشناسى ارشد پيوسته، دانشكده معارف اسلامى و الهيات دانشكده امام صادق عليه السلام ، استاد راهنما: استاد على اكبر غفارى، اساتيد مشاور: دكتر كامران ايزدى مباركه و حجه الاسلام سيّدحسن مصطفوى، 1375، 163ص.اين پايان نامه، تحقيقى است در زواياى مختلف اثر ارزشمند كتاب من لا يحضره الفقيه و بررسى گوشه اى از زندگى مؤلّف والاى آن، يعنى رئيس المحدّثين محمّد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه، ملقّب به شيخ صدوق(ره) . يكى از چهره هاى درخشانى كه در عالم اسلام و تشيّع، صفحاتى از تاريخ را به خود اختصاص داده شيخ صدوق(ره) است كه با جمع آورى احاديث، خدمات شايانى در اين زمينه نموده است. وى با درك نياز شديد جامعه و احساس خلأ در زمينه احكام الهى و فقه معصومان عليهم السلام ، اقدام به تصنيف دومين جامع روايى معتبر شيعه، يعنى كتاب من لا يحضره الفقيه نمود؛ كتابى كه طى قرون گذشته تاكنون، همواره مأخذ و مدرك پُرارزش حديث و فقه شيعه و مورد استفاده و استناد فقها و مجتهدان بزرگ ما بوده و هست. مع الأسف، بسيارى از پژوهشگران دينى، از كمّ و كيف اين كتاب و به طور كلّى كتب حديثى بى اطّلاع اند. بدين جهت، نويسنده پايان نامه، با توجّه به اهمّيت مطلب، در جهت شناخت بهتر و بيشتر جامعه اسلامى، بخصوص نسل جوان، به تحقيق و بررسى اين كتاب ارزشمند، اقدام نموده است. اين پايان نامه از يك پيش گفتار، يك مقدّمه و چهار فصل تشكيل شده است. در ابتدا تحقيقى درباره كتاب من لا يحضره الفقيه را ارائه كرده و در آن، موقعيت و مرتبه اين كتاب شريف را روشن ساخته است. در مقدّمه نيز به جايگاه حديث در جامعه اسلامى، خصوصا در عصر غيبت، اشاره اى دارد، كه با استشهاد به اقوال بزرگان، ويژگى هاى كتب حديثى شرح داده شده است. فصل اوّل پايان نامه، درباره زندگانى شيخ صدوق، اوضاع سياسى _ اجتماعى دوران وى، نقش وى در طول زمان غيبت كبراى حضرت ولى عصر(عج)، تأليفات و آثار وى و شرح مختصرى از بعضى از آنها، و ديدگاه علماى شيعه و اهل سنّت در مورد وى است. نگارنده در فصل دوم به معرّفى شكلى كتاب من لا يحضره الفقيه و انگيزه شيخ صدوق از تأليف آن، تعداد ابواب و احاديث، شروح و ترجمه ها و نظر علماء در مورد اين كتاب پرداخته، و در ادامه، بحثى درباره مشيخه كتاب مطرح ساخته كه به تناسب، تعريف مشيخه و كاربرد آن را در بين محقّقان بيان كرده است. فصل سوم، در مورد روش شيخ در تنظيم و تأليف كتاب، منابع مورد استفاده شيخ در تأليف كتاب، روش وى در نقل روايات و فتاوا، ميزان تأثيرپذيرى وى از استادش محمد بن وليد، شرح حال ابن وليد، بررسى راويان و مصطلحات حديث در كتاب من لا يحضر الفقيه، نظريات خاصّ فقهى شيخ صدوق، جايگاه كتاب من لا يحضره الفقيه در آثار شيخ و مقايسه آن با كتاب الكافى است. نگارنده، در فصل چهارم، به نقل اشكالات متأخّران بر كتاب من لا يحضره الفقيه پرداخته و پس از طرح بحث ارسال و ضعف در روايات، با استناد به قول متقدّمان بر صحّت روايات كتاب، سعى در نقض قول متأخّران دارد. وى به تناسب بحث، مسئله ضعيف و صحيح را در اصطلاح علما و كتب فقهى مطرح كرده و دقّت شيخ را در نقل احاديث صحيح و مورد اعتماد آورده و سپس، در پايان، بحث تصحيف و تحريف در اين كتاب را مورد نقد و بررسى قرار داده است.

.

ص: 113

. .

ص: 114

تحقيقى در رجال و تاريخ اشعريين

46 . تحقيقى در رجال و تاريخ اشعريين، رضا فرشچيان، كارشناسى ارشد پيوسته معارف اسلامى و تبليغ، دانشكده تبليغ و معارف اسلامى دانشگاه امام صادق عليه السلام ، استاد راهنما: استاد على اكبر غفّارى، اساتيد مشاور: دكتر غلامحسين ابراهيمى دينانى و آيه اللّه رضا استادى، 1369، 385ص.شناخت اشعريان و تبلور آنان در نقاط مختلف دنيا و نقش آنها در ترويج تشيّع و معرّفى خدمات آنان در طول تاريخ، در زمينه ترويج معارف اهل بيت عليهم السلامو جستارى در تراجم و سرشناسان اشعرى و مواليان آنها، موضوع مورد بحث اين پايان نامه است. نگارنده، اين پايان نامه را به لحاظ نقش مهمّى كه شناخت رجال حديث در شناخت احاديث سقيم از صحيح دارد، و همچنين با ملاحظه در دسترس نبودن تحقيقى مستقل و منسجم درباره اشعريان نگاشته، تا با استفاده از امّهات كتب رجال شيعه و برخى از تأليفات متأخّران شيعه، و نيز با بهره بردن از كتب رجال اهل سنّت و تاريخ و انساب، رجال و تاريخ اشعريان را مورد بحث و بررسى قرار دهد و با در نظر گرفتن اين كه اشعريان در تاريخ شيعه، خاندانى عظيم و مقتدرند كه سهمى بسزا در نشر و ترويج فرهنگ اهل بيت عليهم السلام و خصوصا احاديث آن بزرگواران داشته اند، و اين كه بارها مورد مدح ائمه اطهار عليهم السلامقرار گرفته اند و امام صادق عليه السلام ، بيت ايشان را «بيت نجيبان» دانسته و حتّى جمعى از اين بيت، در زمره اصحاب و راويان ائمه عليهم السلامبوده اند و برخى از مشايخ حديث و خصوصا مشايخ قم، از راويان و حديث كنندگان از ايشان اند كه مى توان به على بن بابويه و فرزندش ابوجعفر صدوق، على بن ابراهيم، محمّد بن حسن صفار و محمّد بن يعقوب كلينى اشاره نمود و با ملاحظه نقش مهمّى كه در امور ديگر داشته اند، اين بحث از اهمّيت بسزايى برخوردار است. نگارنده، مطالب خود را در چهار بخش و شش فصل، تنظيم نموده است. وى در بخش نخست، در دو فصل به كلّياتى درباره اشعريان پرداخته است. فصل اوّل، مقدّماتى در شناخت اشعريان از نسب و مذهب و موطن و... است، و در فصل دوم، درباره اسلام آوردن آنها و چگونگى آن و آراى مختلف در اين باب، توضيحاتى آمده است. در بخش دوم، فعّاليت هاى اشعريان در خارج از شبه جزيره عربستان، مورد بحث قرار گرفته است. اين بخش به دو فصل: عراق و ايران تقسيم شده كه در فصل اوّل، به شاخه هاى خاندان اشعرى در عراق و فعّاليت ها و مذهب آنان، و در دومين فصل، به مهاجرت و حضور گسترده اشعريان در مناطق جبال و بويژه قم و استيلاى آنان بر قم، قيام هاى قميان عليه حكومت مركزى و ساير مطالب مربوط به آن پرداخته است. بخش سوم نيز در دو فصل به تشيّع و رابطه آن با اشعريان اختصاص يافته است. در نخستين فصل، چگونگى ارتباط اين بيت با تشيّع و بررسى تشيّع مناطق جبال و احتمال تأثيرپذيرى آنها از اشعريان، مورد مداقّه قرار گرفته است و در فصل دوم، خدمات اشعريان به تشيّع، مطرح شده و گفته شده كه ايشان، مشايخِ مشايخِ حديث شيعه بوده اند و صاحبان جوامع حديث شيعه از تأليفات آنان در نگارش كتب خود، سود جسته اند. به لحاظ اهمّيتى كه محدّثان اشعرى در ترويج مكتب تشيّع داشته اند، همّ اصلى نگارنده به معرّفى محدّثان و راويان اين خاندان بوده است و به اين منظور، در آخرين بخش پايان نامه، بيش از يكصد و سى تن از آنان و ساير سرشناسان اشعرى را مورد بحث رجالى _ تاريخى قرار داده است و در صورت اختلاف آراى صاحب نظران، سعى كرده به رأى صائب دست يابد، و چون جمعى از محدّثان و غير ايشان در زمره وابستگان (موالى) اشعريان بوده و از اشاعره اصيل به شمار نمى روند، لذا جهت دورى از التباس، فهرستى از اين گروه را با اشاره به نكات مهم زندگى آنان، در پايان آورده است.

.

ص: 115

. .

ص: 116

. .

ص: 117

تحليلى از ميثاق عهد اَلَست در روايات شيعه

47 . تحليلى از ميثاق عهد اَلَست در روايات شيعه، منصور مير، كارشناسى ارشد پيوسته معارف اسلامى و تبليغ، دانشكده تبليغ و معارف اسلامى دانشگاه امام صادق عليه السلام، استاد راهنما: حجه الاسلام سيّدحسن مصطفوى، اساتيد مشاور: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى و استاد على اكبر غفّارى، 1369، 417ص.آنچه در اين پايان نامه مورد پژوهش قرار گرفته، موضوع «عهد اَلَست» است كه علاوه بر طرح آن در قرآن به طور مشروح، در روايات نيز از آن سخن به ميان آمده است. اين تعبير از آيه 172 سوره اعراف نشئت گرفته و از اصطلاحاتى است كه براى اشاره به پيمان گرفته شده بر ربوبيت خدا به كار مى رود. نگارنده درباره اين ميثاق يا عهدى كه خداوند متعال بر توحيد و ربوبيت خويش قبل از خلقت دنيوى انسان، به تصريح كتاب و سنّت از او گرفته است، تحقيقى نسبتا دامنه دار، همراه با تجزيه و تحليل اطّلاعات و تبيين مقتضاى يافته هاى خويش در موضوع مورد نظر، ارائه كرده است. نگارنده، ميان خيل عظيم روايات، فقط به سخنان ائمه معصوم عليهم السلامكه از طريق افراد عادل و مورد اعتماد نقل شده و حاكى از رأى و اعتقاد معصوم عليهم السلامدر مسئله مورد بحث است و در متون و جوامع روايى شيعه، به طور مستند و صحيح موجود است، استناد نموده است. اين پايان نامه از يك مقدّمه و پنج بخش تأليف شده است در بخش اوّل _ كه خود داراى دو فصل است _ نخست، كلّياتى درباره موضوع بيان شده است. سپس بحثى در خصوصيات و ويژگى هاى موضوع و تبيين واژه ها و اهمّيت و علّت انتخاب موضوع دارد. نگارنده در فصل دوم، روش خود را در نحوه بررسى و ارائه موضوع، بازگو نموده كه در اين بخش، به ذكر منبع و وسيله بررسى موضوع مى پردازد و آن را از جهت حجّيت اخبار و حجّيت ظهور، تحليل مى نمايد. بخش دوم، درباره ميثاق و مطالعه تاريخى آن در دو فصل بحث نموده كه در فصل اوّل، معناى لغوى و اصطلاحى ميثاق و در فصل دوم، مطالعه تاريخى و سير تحوّل اين موضوع را بررسى مى كند. در بخش سوم با عنوان «ميثاق در روايات»، نگارنده با گشودن سه فصل، در فصل اوّل، منابع و مآخذ بحث و صحّت و سقم احاديث وارد شده در اين باب را مورد نقض و ابرام قرار داده و به تناسب، وارد ميدان تجزيه و تحليل سند حديث و علم حديث شناسى و رجال حديث و عدالت راويان شده و روش خود را در مواجهه با روايات بيان كرده است. بخش چهارم نيز در سه فصل آمده است، در فصل اول ميثاق در نهج البلاغة و شارحان آن مورد بررسى قرار گرفته است . فصل دوم ، جستارى در كتاب الكافى درباره موضوع مورد بحث دارد و گفتارى نيز از ملاّ صدرا ، و فيض كاشانى و ملاّ صالح مازندرانى نيز نقل شده است. در فصل سوم ، ميثاق از نظر دانشمندان و انديشمندان شيعه مطرح شده و از آراى بزرگانى همچون شيخ مفيد، سيّد مرتضى، شيخ صدوق و علاّمه مجلسى آمده است. بخش پنجم، در مورد حقيقت ميثاق است كه در دو فصل بازگو شده: فصل اول، در بيان كلّيات بحث است و در فصل دوم ، شبهات و تأويلات مطرح شده در باب ميثاق آمده است . نگارنده در روش تحقيقش بر ارائه نظريات مختلف در اين باره تأكيد كرده و پس از اثبات اصالت ميثاق و وقوع آن ، طرف هاى ميثاق را انسان و ملائكه مى داند، و به تناسب ، كيفيت وجودى بنى آدم در ميثاق و اختلاف اخبار و روايات در اين باره را نقل مى كند. فصل سوم، درباره محصول ميثاق و رابطه ميان فطرت و ميثاق و معرفت و ميثاق و فايده هر يك است.

.

ص: 118

. .

ص: 119

تربيت جسم از ديدگاه قرآن و حديث

48 . تربيت جسم از ديدگاه قرآن و حديث، محمّدمهدى منصوريان، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجتى، استاد مشاور: ... ، 1370، 161 ص.اين پايان نامه، درباره تربيت است و تربيت، عبارت است از پرورش استعدادهاى موجود در انسان، به طورى كه استعدادى، موجب ضايع شدن استعداد ديگر نشود. تربيت از نظر لغت، مصدر باب تفعيل و از ريشه «ربو»، به معناى رشد و نمو و پرورش دادن است. نظر متفكّران در معناى اصطلاحى تربيت، يكسان نيست. برخى از معانى اصطلاحى تربيت عبارت اند از: رشد طبيعى و هماهنگ همه نيروها، رشد قوّه قضاوت صحيح، انتقال معلومات و مهارت ها، پرورش استعدادهاى موجود در انسان و... . قرآن و روايات اسلامى براى تربيت اخلاقى انسان ها اهمّيت ويژه اى قائل هستند. حُسن اخلاق و در برخوردها، ترك خشونت در معاشرت و احترام قائل شدن براى افراد مختلف، از جمله صفاتى است كه هر انسان تربيت شده اى بايد آنها را دارا باشد و گرچه عنوان پايان نامه به تربيب جسم منحصر شده، در عمل تعميم يافته است. يك مقدّمه و شش بخش، تشكيل دهنده موضوعات اين پايان نامه است. نگارنده، در مقدّمه با استناد به قرآن كريم، موضوع تربيت را به انسان نسبت داده و ساير موجودات را از اين دايره خارج نموده است. وجه استدلال او علاوه بر آيات قرآن و سخنان معصومان عليهم السلام، نقل قول بزرگان است. بخش اوّل پايان نامه، درباره شناخت تربيت و موضوع آن، شناخت قواى فطرى، اصول و خصوصيات مكتب تربيتى اسلام، اختصاصات انسان از نظر ماهيت، مراحل تربيت، ديدگاه هاى تربيتى اسلام، مسئله عدالت و اقسام تربيت است. بخش دوم، شامل تعريف جسم و چگونگى حدوث روح در جسم و تناسب ميان جسم و روح را دربر مى گيرد. بخش سوم، به تربيت جسم اختصاص دارد. البته اين تربيت با توجّه به مراتب روح بررسى شده و به همين دليل، بحث آن در دو بُعد تربيت كمّى و تربيت كيفى سامان يافته است. بخش چهارم، در تربيت عمومى است كه شامل طهارت و بهداشت جسم، پوشش، جمال و زيبايى، تغذيه، كار و اشتغال، ورزش و تربيت بدنى، و مراحل رشد جسم در سال هاى مختلف مى شود. بخش پنجم پايان نامه مربوط به تربيت كيفى جسم است. در اين بخش، تزكيه نفس و اثر عبادات در تربيت، بررسى شده است. نويسنده در بخش ششم، حوادث وارد بر جسم از قبيل رؤيا و مرگ را عنوان كرده و درباره آنها به بحث پرداخته است.

.

ص: 120

ترجمه و تحقيق حكمت هاى منسوب به امير مؤمنان على عليه السلام از كتاب «شرح نهج البلاغة»ى ابن ابى الحديد المدائنى

49 . ترجمه و تحقيق حكمت هاى منسوب به امير مؤمنان على عليه السلاماز كتاب «شرح نهج البلاغة»ى ابن ابى الحديد المدائنى، محمّد محبوبى راد، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات عرب، دانشگاه آزاد اسلامى قم، استاد راهنما: دكتر محمّد جنتى فر، استاد مشاور: دكتر ابوالحسين امين مقدسى، 1380، 106ص.اين مجموعه،ترجمه گزيده اى از حكمت هاى منسوب به حضرت على عليه السلاماست كه از كتاب شرح نهج البلاغةى ابن ابى الحديد، انتخاب شده است. ابن ابى الحديد، اين اثر ارزنده خود را در بهترين مقطع سنّى خود، يعنى 58 سالگى شروع كرده و تصنيف اين كتاب، چهارسال و هشت ماه، به طول انجاميد. وى در ابتدا به شرح مشكلات لغوى و بيان معانى نهج البلاغة قناعت كرد؛ ولى بعدا آن را گسترش داد، به طورى كه شامل مباحث لغوى و نكات معانى و بيان و توضيح مشكلات صرفى و نحوى بود و در هر مورد، شواهد ديگرى از نظم و نثر، كه مؤيّد آن باشد، آورد و در هر فصل، كارها و وقايع تاريخى مربوط به آن را شرح داد. وى در مورد منابع تاريخى و كلامى، سعى كرده است كه از بهترين منابع گروه هاى مختلف، اعم از سنّى و شيعه، استفاده كند. اين روند در مباحث ديگر نيز مدّ نظر ابن ابى الحديد بوده است. نكته ديگرى كه اشاره به آن لازم به نظر مى رسد، اظهار نظرهاى مختلف درباره مذهب ابن ابى الحديد است. برخى بر تشيّع او و گروهى ديگر بر سنّى بودنش اصرار ورزيده اند؛ ولى با دقّت در اظهارات صريح او به خوبى آشكار مى شود كه شيعه امامى نيست. نويسنده در كتابش حكمت ها را در انتهاى جلد بيستم ذكر كرده است، كه حدود هزار حكمت است. وى اظهار كرده كه گرچه ممكن است برخى از اين حكمت ها از حضرت على عليه السلام نباشد؛ امّا بسيار نزديك و مشابه به كلام آن حضرت است. بنا بر اين، آنها را مكمّلى براى كتاب نهج البلاغة محسوب نموده است. اين پايان نامه از يك مقدّمه و دو فصل تشكيل شده است. در مقدّمه به تأثير اسلام بر زبان عربى و زندگى ادبى اعراب اشاره شده است و اهمّيت قرآن كريم و پيامبر صلى الله عليه و آله و حضرت على عليه السلام ، به عنوان اوّلين سرچشمه هاى ايجاد تحوّل در ادبيات دوره صدر اسلام، مورد تأكيد قرار گرفته است. در فصل اوّل، ابعاد مختلف زندگى حضرت على عليه السلام به عنوان بليغ ترين و فصيح ترين فرد در گفتار بعد از پيامبر اكرم، مطرح شده است. اين فصل از سه باب تشكيل شده است. باب اوّل، درباره زندگانى و شرح حال امير مؤمنان، صفات برجسته و فضائل و مناقب آن حضرت است. همچنين به مناسبت، اشاراتى نيز به اوضاع اجتماعى _ سياسى دوران زندگانى حضرت در هنگام حيات پيامبر اكرم و بعد از وفات ايشان شده است. نگارنده در باب دوم، به معرّفى كتاب شريف نهج البلاغة، گردآورنده آن، روش سيّد رضى در جمع آورى اين كتاب شريف، معرّفى شروحى كه درباره نهج البلاغة تدوين شده، و كيفيت طبقه بندى خطبه ها و نامه ها و سخنان حكمت آميز اين كتابْ پرداخته است. در باب سوم، بلاغت على عليه السلام و ويژگى خطبه هاى آن حضرت، مدّ نظر نگارنده بوده كه در اين قسمت، مهم ترين علل و عوامل به وجود آورنده اين ويژگى ها در حضرت، توضيح داده شده و ويژگى هاى كتاب ارزشمند نهج البلاغة و همچنين بلاغت و زيبايى هاى كلام على عليه السلام با استفاده از كتب تاريخى و ادبى معتبر توضيح و تبيين شده است. در فصل دوم، مهم ترين حكمت هاى منسوب به حضرت على عليه السلامانتخاب شده و با استفاده از فرهنگ هاى لغت گوناگون به فارسى روان ترجمه شده است. سپس اين حكمت ها در قالب نوزده باب گنجانده شده، كه شامل موضوعات اخلاقى، فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى و سياسى است.

.

ص: 121

. .

ص: 122

. .

ص: 123

التشبيه فى رسائل الإمام على عليه السلام

50 . التشبيه فى رسائل الإمام على عليه السلام، سيّد جلال الدين هاشمى، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات عرب، دانشگاه آزاد اسلامى قم، استاد راهنما: دكتر محمّد جنّتى فر، استاد مشاور: دكتر ابوالحسين امين مقدسى، 1379، 132ص، عربى.اين پايان نامه به بررسى صنعت «تشبيه» در نامه هاى مولاى متّقيان اميرمؤمنان على عليه السلامدر كتاب شريف نهج البلاغة پرداخته است؛ كتابى كه عظمت و شرافتش بر اهل فضل و دانش و ارباب معرفت، پوشيده نيست و دانشمندان، از آن به «قرآن ثانى» و «اَخِ القرآن» ياد كرده اند و پس از كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ، آن را كلامى دونِ كلام خالق و فوقِ كلام مخلوق برشمرده اند و حاوى خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار و شيواى امام الخطبا حضرت على عليه السلاماست كه توسّط شريف رضى(ره) گردآورى شده است. نظر انديشمندان درباره اين كتاب اين است كه به لحاظ درجه اعتبار و وثاقتى كه از آن برخوردار است، بهترين راه رسيدن شخص اديب يا متفكّر و محقّق در نوشته ها و خطبه ها و تحقيقاتش به مطلوب اعلاست؛ زيرا اين سخنان بر زبان مبارك شيرمردى جارى شده كه ذرّه ذرّه اين سخنان را تجربه نموده و بر اساس طبع بشر و در نظر گرفتن اعصار و مكان ها بيان كرده است؛ چه در جايى كه دَم از يارى حق مى زند، چه مواردى كه انسان را تشويق به تأمّل و تفكّر در حيات دنيوى و تأديب نفس و دورى از دنائت ها و چشمپوشى و بر حذر داشتن از عيبجويى از ديگران مى كند، و چه مواردى كه مژده رسيدن انسان كامل را به خليفه اللهى به گوش جان ها مى رساند، و دل شوريده انسان را از سستى و كسالت برحذر داشته، پنجره اميد و عشق به زندگانى براى رسيدن به درجات عالى را مى گشايد؛ كتابى كه با كلمات دُرَربارش و ذخائر گهرنشانش، گرچه مكررا به زيور طبع آراسته شده، ولى هميشه براى طالبانش تازگى دارد. شيوه كار در اين پايان نامه بدين ترتيب است كه نگارنده، آن را به دو بخش تقسيم نموده و بخش نخستين را به سه فصل، قسمت كرده است. نگارنده، فصل اوّل را به نهج البلاغة اختصاص داده است. مطالبى درباره نهج البلاغة و گردآورنده آن، سبب گردآورى و وجه نامگذارى اش و محتويات آن از زبان گردآورنده، سخن برخى از شرح دهندگان آن، و آرا و نظريات بعضى از بزرگان درباره عظمت و ابعاد هنرى اين كتاب ارجمند و همچنين مصادر آن، از جمله مباحثى است كه نگارنده در اين فصل مطرح مى كند. در فصل دوم، در نگاهى گذرا به سير و تحوّل «نامه» تا زمان امام على عليه السلام ، به نكاتى از قبيل: تعريف نامه، تاريخ و تحوّل آن، نامه هاى عصر جاهلى و اسلامى، و گزيده اى از ويژگى هاى نامه هاى امام على عليه السلامپرداخته شده است. در فصل سوم، مباحث مهم و معروف صفت تشبيه و تعريف تشبيه (اركان، اقسام، اغراض و زيبايى هاى آن)، به طور خلاصه يادآورى شده است. پپ نگارنده در بخش دوم، كه موضوع اصلى اين پايان نامه است، سعى نموده در حدّ امكان و برحسب توان، به بررسى تشبيه و تبيين جنبه هاى زيباشناختى آن در نامه هاى امام عليه السلامبپردازد. وى ضمن شرح عبارات زيبايى كه در آنها تشبيه به كار رفته، اين تشبيهات را تحليل و توضيح داده است و در اين امر، به اقوال بعضى از شارحان نهج البلاغة مانند: ابن ابى الحديد، ابن ميثم و منهاج البراعة مراجعه نموده است. در تمام اين مراحل، سعى نگارنده، پرهيز از اطناب ممل و ايجاز مخل بوده است.

.

ص: 124

. .

ص: 125

تصحيح و نقد و بررسى كتاب «نفائس الفنون في عرائس العيون»

51 . تصحيح و نقد و بررسى كتاب نفائس الفنون في عرائس العيون، غلامرضا مست على، دكترى ادبيات فارسى، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: دكتر احمد احمدى، استاد مشاور: ... ، 1374.كتاب نفايس الفنون فى عرائس العيون، تأليف شمس الدين محمّد بن محمود آملى از علماى قرن هشتم هجرى، كتابى است در موضوعات مختلف كه مى توان آن را «كشكول» نيز خواند. محقّق، قسمت حديثى اين كتاب را برگزيده و ضمن تصحيح و نقد و بررسى آن، قسمتى از اين كتاب را احيا نيز نموده است. آنچه بيشتر مورد نظر و بحث محقّق بوده، فن سوم از قِسم اوّل اين كتاب است كه درباره علم حديث بحث مى كند. او قبل از ورود به بحث، چند فايده را متذكّر مى شود: فايده اوّل، در بيان اصطلاحات وارد درباره حديث و معناى لغوى و استعمالى لفظ «حديث» است. نويسنده به مناسبت، به معرّفى «صحاح ستّه» پرداخته و اوّلين كتاب حديثى را الموطأ مالك دانسته و اشاره كرده است كه نزد خود اهل سنّت هم الموطأ، صحيح ترين كتاب حديثى آنان است. فايده دوم، درباره تقسيمات حديث به صحيح و حَسَن و ضعيف و شرح هر يك است. فايده سوم، به احوال ناقلان حديث به اعتبار سابقه در اسلام و مهاجرت و وفور علم و فضيلت و كثرت ملازمت، مربوط مى شود. در اين تقسيم بندى، ناقلان حديث به دوازده طبقه تقسيم شده اند كه مشهور، تعداد آنان را سى هزار نفر دانسته اند. فايده چهارم، درباره كيفيت علم به حديث است. نويسنده، اين بحث را با بيان و شرح سه حديث به پايان برده است. قسمت دوم اين تحقيق، ذكر چهل حديث به شيوه اربعين نويسى در باب ايمان و اسلام و ادب و اخلاق و مواعظ و حِكَم است.

.

ص: 126

تعدّد زوجات در اسلام

52 . تعدّد زوجات در اسلام، فريده فراهانى، كارشناسى ارشد رشته الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس حوزه علميه قم، استاد راهنما: دكتر احمد بهشتى، استاد مشاور: دكتر محمّدعلى مهدوى راد، 1373، 353 ص.اين پايان نامه، درباره مسئله ازدواج و چند همسرى و راه هاى شرعى جلوگيرى از گناه است كه در ده فصل منظّم شده است. نويسنده در مقدّمه، فلسفه ازدواج و اهتمام اسلام را به اين مسئله حياتى توضيح مى دهد. به اعتقاد او، اسلام برخلاف ساير اديان و مكاتب، بر محوريت ميانه روى بنا نهاده شده و به دور از هر افراط و تفريطى در تمام شئون زندگانى انسان، شيوه قسط و عدل را با اهمّيت مى داند. به همين علّت، حتّى در اين مبحث نيز به دور از هرگونه تضييع حق و يا جانبدارى از كسى، امر تعدّد زوجات را در چارچوب دينى و قانونى جايز مى داند. فصل اوّل پايان نامه، در باب ضرورت زناشويى است. به مناسبت، قانون زوجيت، ضرورت ازدواج، اهمّيت ازدواج از نظر قرآن، ديدگاه معصومان عليهم السلامدر مورد ازدواج، زيان خوددارى از ازدواج، نهى اسلام از تجرّد، و آثار دنيوى و اخروى ازدواج نيز مطرح مى گردد. فصل دوم، درباره علل پيدايش تعدّد زوجات در ميان بشر است كه از جمله آنها زورمندى مردها، پدرسالارى، هوسرانى، عوامل جغرافيايى يا اجتماعى، عوامل اقتصادى، عادات ماهانه، محدوديت سن زنان از حيث توالد و تناسل، فزونى تعداد زنان بر مردان دانسته شده است و اعتراف دانشمندان در اين زمينه آمده است. مبحث دوم اين فصل نيز درباره مطابقت و عدم مطابقت چند همسرى با طبيعت مرد است. فصل سوم، تعدّد زوجات قبل از ظهور اسلام را به بحث كشيده و به تعدّد زوجات در يهود، مسيحيت، دوران جاهليت، ايران باستان، و همچنين جوامعى از قبيل مصر، چين، يونان و آسياى جنوب شرقى پرداخته شده است. پپ فصل چهارم، درباره تعدّد زوجات در جهان معاصر است. اين فصل از دو مبحث تشكيل شده است. مبحث اوّل، علّت قبح و ناپسندى اين مسئله از ديدگاه قانونگذارى غربى بررسى شده و در مبحث دوم، نيرنگ مرد قرن بيستم و نظريه برتراند راسل در مورد تعدّد زوجات، بيان شده است. فصل پنجم، با عنوان «اسلام و تعدّد زوجات»، شامل دو مبحث است. مبحث اوّل، درباره بررسى علل تجويز تعدّد زوجات براى مردان است. مبحث دوم نيز با عنوان «قرآن و تعدّد زوجات»، آياتى كه در اين باره نازل شده، آمده و شأن نزول و احتمالات موجود در آنها بررسى شده است. فصل ششم، شرايط تجويز تعدّد زوجات را بررسى مى كند. در اين فصل، يك مبحث به مشروط بودن اباحه تعدّد زوجات و يك مبحث نيز به اصلاح اين اباحه مى پردازد. فصل هفتم، درباره ممنوعيت تعدّد ازدواج براى زنان است. نويسنده در اين فصل، انواع نكاح را نام برده و ضمن توضيح هر كدام، جايز يا غير جايز بودن هر يك را نيز توضيح داده و به تناسب علّت، ممنوعيت تعدّد ازدواج براى زنان را با برهان عقلى و دليل نقلى بيان نموده است. نويسنده، در فصل هشتم، تعدّد زوجات را به يك ضرورت اجتماعى عنوان كرده است. وى در اين فصل نيز طى چند مبحث، حكمت مشروعيت تعدّد زوجات در اسلام و ضرورت تشريع تعدّد زوجات و راه هاى مقابله با افزايش زنان بر مردان را شرح داده است. فصل نهم، درباره حكمت تعدّد زوجات پيامبر صلى الله عليه و آله است. اين فصل نيز چهار مبحث دارد و به تعداد زوجات پيامبر اكرم، شبهه تعدّد زوجات پيامبر صلى الله عليه و آله و ردّ آن، حكمت هاى تعدّد زوجات نبى اكرم و خصايص پيامبر صلى الله عليه و آلهاز جهت نكاح مى پردازد. فصل دهم نيز مربوط به اشكالات وارد بر تعدّد زوجات است. نگارنده، در اين فصل، هشت اشكال عمده بر اين مسئله را بيان مى كند و سپس با نتيجه گيرى بحث را خاتمه مى دهد.

.

ص: 127

. .

ص: 128

تفسير قرآن كريم در عهد رسول خدا و صحابه (سده اوّل هجرى)

53 . تفسير قرآن كريم در عهد رسول خدا و صحابه (سده اوّل هجرى)، نادر وحيدنيا، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: دكتر محمّدمهدى گرجيان، استاد مشاور: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، 1374، 160ص.اين تحقيق برآن است تا به تبيين مباحث مربوط به تفسير قرآن كريم در عهد رسول خدا و ياران ايشان بپردازد و براى اين منظور، با مراجعه به منابع مختلف علوم قرآنى از شيعه و سنّى و با كند و كاو در اين منابع، نياز به تفسير در عهد رسول خدا و نيز حدود و خصوصيات تفسير قرآن را در اين دوره بيان نموده، به معرّفى تنى چند از پيش گامان تفسير قرآن كريم پس از رسول خدا پرداخته است. محور و ملاك بحث براى نگارنده، كتاب التفسير و المفسرون ذهبى و كتاب مباحث فى علوم القرآن دكتر صبحى صالح است و كتاب هاى ديگر در تاريخ تفسير و طبقات مفسّران را در مراحل بعد، مورد استفاده قرار داده است. توضيح چند مطلب اساسى، تشكيل دهنده اين پايان نامه است. اوّل اين كه: آيا در زمان رسول خدا، نياز به تفسير قرآن بوده يا خير، و اگر بوده چه كسى اين وظيفه را برعهده داشته است و اساسا پيامبر اسلام تا چه ميزان از آيات قرآن را و به چه شيوه هايى تفسير فرموده است؟ دوم اين كه: از نظر قرآن و سنّت، مراجع تفسيرى پس از پيامبر صلى الله عليه و آلهكدام اند و اصولاً جايگاه اهل بيت عليهم السلام در تفسير قرآن كريم، چگونه جايگاهى است؟ ديگر اين كه: ارزش سخنان ياران پيامبر صلى الله عليه و آله در تفسير قرآن تا چه حدودى بوده و پيش گامان تفسير قرآن در ميان اصحاب چه كسانى اند؟ مطالب اين پايان نامه در پنج فصل گنجانده شده است: در فصل اوّل، اين عناوين به چشم مى خورد: تاريخچه مطالعاتى، بيان مسئله، پرسش هاى پژوهشى، اهداف مطالعاتى، حدود مطالعاتى، برهان مطالعه، تعريف اصطلاحات پژوهشى: تفسير، صحابه و اهل بيت. نگارنده، به طور كلّى در اين فصل بر آن است تا به تبيين مباحثى كه در اين زمينه به صورت مستقل مطرح نشده، بپردازد. به همين علّت كتاب التفسير و المفسرون ذهبى را بررسى كرده و به تناسب، كتاب هاى ديگرى را كه در اين زمينه نگاشته شده، معرّفى مى كند. فصل دوم به معرّفى منابع موجود و مورد استفاده اشاره دارد. در اين فصل به كتاب هايى از قبيل البرهان فى علوم القرآن، الإتقان فى علوم القرآن، التفسير و المفسّرون، تاريخ تفسير، علوم القرآن و طبقات مفسران شيعه استشهاد نموده است. در فصل سوم، روش تحقيق، طرح تحقيق، فن تحقيق و طرح تحليلى مسئله بيان شده است. فصل چهارم نيز مربوط به ارائه و تجزيه و تحليل اطّلاعات است. در بخش اوّل اين فصل به بررسى تفسير قرآن در عهد رسول خدا پرداخته شده و مباحثى از قبيل: فهم صحابه از قرآن، احتجاج اصحاب پيامبر به تفسير قرآن، پيامبر صلى الله عليه و آله و تفسير قرآن، حدود آيات تفسير شده توسط رسول خدا، رأى سيّد محمّدباقر حكيم در مسئله، ويژگى هاى تفسير در عهد رسول خدا، جنبه هاى گوناگون تفسير نبوى و وجوه مختلف تبيين سنّت از قرآن، مطرح شده است. نگارنده در بخش دوم، جايگاه اهل بيت عليهم السلام را در تفسير قرآن بيان نموده، كه به تناسب موضوع، وارد بحث فضايل اهل بيت عليهم السلامدر قرآن و سنّت نبوى گرديده است و آيات مربوط به اين بحث و همچنين احاديث مستدل در اين موضوع را شرح و بسط داده و در ادامه نيز به شخصيت و فضايل امام حسين عليه السلامو تفسير عملى قرآن در زندگى امام حسين عليه السلام و مقام علمى _ تفسيرى ابا عبداللّه عليه السلام و همچنين نمونه اى از تفاسير مأثور از امام حسين عليه السلاماشاره دارد. سومين بخش اين فصل در زمينه تفسير قرآن در ميان صحابيان پيامبر صلى الله عليه و آلهاست. نگارنده، در اين راستا، نخست، نظر اهل سنّت در اعتبار قول صحابيان در تفسير قرآن و همچنين نظر ايشان را در عدالت جميع اصحاب، مطرح كرده و سپس به نقد و بررسى نظريات آنان پرداخته و ارزش و اهمّيت روايات مأثور از برخى صحابيان را در تفسير قرآن، بازگو نموده است وى در ادامه اين بخش به معرّفى پيش گامان تفسير در ميان اصحاب پرداخته و بزرگانى چون: عبداللّه بن عبّاس، عبداللّه بن مسعود و جابر بن عبداللّه انصارى را به عنوان برجسته ترينِ پيش گامان معرّفى نموده است. فصل پنجم، درباره استنتاجات بحث است كه نگارنده به دنبال طرح و بررسى اطّلاعات و گزارش هاى مربوط به تاريخ تفسير قرآن كريم در عهد رسول خدا و صحابيان ، پنج نتيجه كلّى از بحث ارائه مى كند و در پايان نيز توصيه هايى در اين زمينه دارد.

.

ص: 129

. .

ص: 130

. .

ص: 131

تنظيم خانواده از ديدگاه قرآن و روايات

54 . تنظيم خانواده از ديدگاه قرآن و روايات، طوبى قادرى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: دكتر سيّدمحمّدباقر حجّتى، استادان مشاور: دكتر عليرضا فيض و دكتر على مهدى زاده 1372، 148ص.امر تنظيم خانواده در بسيارى از كشورها، خصوصا كشورهاى پُرجمعيت و عقب افتاده يا در حال توسعه، به عنوان يك مشكل جدّى از سوى صاحب نظران و مسئولان، مورد توجّه قرار گرفته است نگارنده در اين تحقيق، سعى نموده تا مسئله نسل و تنظيم آن را مورد بررسى قرار دهد و از ديدگاه قرآن و روايات، مورد تجزيه و تحليل قرار دهد. نگارنده در بررسى خود با استفاده از كتاب تحديد النسل و ساير كتب، به طور خلاصه، مطالبى درباره چگونگى شكل گيرى حركت كنترل نسل در غرب و سير علل گسترش و نتايج آن، با استناد به آمار و ارقام علمى و مستند _ كه عمدتا مأخوذ از همان كتب مربوط به موضوع است _ استفاده نموده و سپس، دلايل معتقدان به كنترل نسل را با استفاده از ديدگاه صاحب نظران، مورد نقد و بررسى قرارداده و سرانجام، به مسئله نسل و تنظيم خانواده از ديدگاه قرآن و بخصوص روايات موجود از طُرُق علماى اهل سنّت و شيعه پرداخته و در جمع آورى مطالب و تنظيم آن، دو مطلب مهم را مدّ نظر قرار داده است: 1 . مسئله تعليم و تربيت كودك در اسلام و اهمّيت آن، و رابطه اى كه مى تواند با مسئله كنترل نسل يا تنظيم خانواده داشته باشد؛ 2 . وضعيت فعلى مسلمانان و كشورهاى اسلامى. نگارنده، نخست، هدف از كنترل نسل و آغاز اين حركت را در غرب و شكست ابتدايى و حركت دوباره آن را بيان مى كند و سپس، به دلايل موفقيت ظاهرى اين حركت در غرب و نتايج حاصل از آن اشاره دارد. وى، سپس اقدامات عملى براى مقابله با مسئله كنترل نسل و عوارض آن را از جانب كشورهايى كه بر مشى كنترل نسل حركت كرده اند، بازگو مى نمايد و بازتاب اين حركت را از نظر اصول سياسى اسلام و جامعه شناسى اسلامى و حكم اسلام، بررسى مى كند. ادامه بحث در زمينه آثار سوء و مضرّات كنترل نسل براى انسان، نقد و بررسى دلايل معتقدان به كنترل نسل، بيان مباينت كلّى با اصول و مبانى است. همچنين درباره راه حلّ اساسى مشكل افزايش جمعيت از ديدگاه مخالفان كنترل نسل، شواهد موجود در مدارك اسلامى در مورد تشويق به توليد و تكثير نسل _ كه مهم ترين آن تشويق به دعا و درخواست فرزند از خداوند متعال در روايات است _ و اهمّيت تعليم و تربيت كودك در اسلام، مطالبى آمده است. نگارنده در پايان، پاره اى از روايات اهل سنّت و علماى شيعه كه درباره «عول» وارد شده، و همچنين فتاوى فقهاى معاصر درباره تنظيم خانواده و موضع علماى اهل سنّت و شيعه در مورد سقط جنين را بيان مى كند. وى در تنظيم مطالب پايان نامه خود از 58 منبع فارسى و عربى، بى واسطه يا با واسطه، و سيزده منبع انگليسى با واسطه استفاده كرده است.

.

ص: 132

. .

ص: 133

تواضع و تكبّر و مصاديق آنها در قرآن و حديث

55 . تواضع و تكبّر و مصاديق آنها در قرآن و حديث، فاطمه ايزدى، كارشناسى ارشد معارف، دانشگاه آزاد اسلامى نجف آباد، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، استادان مشاور: دكتر عليرضا فيض و دكتر على مهدى زاده، [بى تا]، 260ص.موضوع نوشته حاضر، تواضع و تكبّر و مصاديق آنها در قرآن و روايات است. تواضع، از جمله صفات يك مؤمن است و اگر مسلمانى متواضع نباشد، نمى تواند خداى خود را عبادت كند و اصل اوّل دين را به صورت عملى به جا آورد. نگارنده، به جهت خصوصيات ممتازى كه قرآن دارد، محور اصلى بحث را آيات قرآن قرارداده تا جاى هيچ گونه ترديدى در آن نباشد و قبل از بحث در آيات قرآن، واژه «تواضع» و «تكبّر» را در فرهنگ هاى لغت و بعد از آن در كتب اخلاقى و سپس در كلمات گهربار ائمه معصوم عليهم السلام جستجو كرده و بررسى نموده است. اين پايان نامه از يك مقدّمه و پنج فصل تشكيل شده است. هر فصل نيز داراى بخش هاى مختلفى است. مقدّمه، درباره شكل خلقت انسان، انتخاب و ويژگى هاى اوست. نويسنده، فصل اوّل را به دو بخش تقسيم كرده است. در بخش اوّل، مفهوم لغوى «تكبّر» را با استفاده از كتب لغت، بازگو مى كند و بخش دوم، به مفهوم لغوى تواضع مى پردازد. اين قسمت نيز با استفاده از همان منابع، تكميل مى گردد. فصل دوم، درباره تواضع و تكبّر در كتب اخلاق است. در اين فصل، تفاوت بين عُجب و كبر، اصل و اسباب تكبّر، آثار كبر، اقسام تكبّر، درمان كبر، معيار تواضع و تكبّر و تواضع و مدح آن، مورد بحث قرار مى گيرد. عنوان فصل سوم، «تواضع و تكبّر در آينه روايات» است كه در دو بخش، توضيح داده شده است. فصل چهارم، به تواضع و تكبّر در نهج البلاغة و بيان اندرزهاى امير مؤمنان مى پردازد. در فصل پنجم، تواضع و تكبّر و انواع و مصاديق آنها در قرآن بررسى مى شود. اين فصل نيز از هشت بخش تشكيل شده است، شامل: تكبّر در برابر خداوند، در برابر پيامبران، در برابر مردم، و نيز: تواضع در برابر خداوند، پيامبران، و مردم، و تواضع مردم در قيامت و تواضع پيامبران در برابر مردم. بخش نخست، درباره تكبّر در مقابل خداوند و دستْ مايه شيطان شدن و در نهايت، گرفتار كيفر و عذاب الهى شدن است. بخش دوم، تكبّر بر پيامبران و شرح مصاديق آن در قرآن مجيد و بيان عاقبت آنها بيان شده است. بخش سوم، تكبّر در مقابل خدا و پيامبران را بررسى مى كند. منشأ اين تكبّر، خود برتربينى سفيهانه است و نتيجه آن، استكبار به همه عوامل هستى. بخش چهارم، درباره تكبّر بر مردم است كه باعث اجحاف به حقوق آنها و استثمارشان مى شود. بخش پنجم، تواضع در قيامت را بررسى مى كند. در اين بخش، نويسنده خضوع در برابر بارى تعالى در روز قيامت را شرح مى دهد. بخش ششم، درباره تواضع در مقابل خداوند، خشوع صابران و نمازگزاران و كسانى است كه لقاى پروردگار را باور دارند و در برابر آياتش اشك شوق مى ريزند. بخش هشتم، درباره تواضع در برابر پيامبران است كه به عنوان نمونه، جريان حضرت سليمان نقل شده است. بخش هفتم نيز مربوط به تواضع پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر مؤمنان است كه شامل گذشت پبامبر خدا از تخلّفات مردم، گشودن بال تواضع در مقابل مؤمنان و فروتنى آن حضرت با مؤمنان مى شود.

.

ص: 134

. .

ص: 135

توصيف روز قيامت بر اساس آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السلام

56 . توصيف روز قيامت بر اساس آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السلام ، امين آرام، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: حجه الاسلام محمّدعلى راغبى، استاد مشاور: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، 1376، 225ص.نگارنده اين پايان نامه، در مقام به تصوير كشيدن صحنه هاى متفاوت و مرحله به مرحله و مرتّب روز قيامت بر اساس آيات قرآن مجيد و متون اسلامى است، و اين كه: در قرآن و متون اسلامى، از روز قيامت به چه نام هايى تعبير شده است؟ زمان شروع قيامت چه وقت است؟ حوادث روز قيامت در چه مكان و يا مكان هايى صورت مى گيرد؟ چه حوادثى در روز قيامت اتّفاق مى افتد؟ و نهايت اين كه: پايان روز قيامت، چگونه است و مدّت آن چگونه محاسبه مى شود؟ و بعد از اين روز، چه مى شود؟ آيا به جهنّم رفتن، پايان آن است، يا به بهشت رفتن؟ و... شناخت جزئيات واقعه قيامت كه وجودش بر اساس موازين عقلى حتمى است، به وسيله كسى مى تواند به ما تفهيم شود كه با عالم غيب در ارتباط بوده، از آينده خبر داشته باشد و اين امر، از قدرت افراد عادى بشر، خارج است و كسى را مى طلبد كه قدرت خارق العاده اى داشته باشد، و كسانى جز پيامبران و معصومان عليهم السلام كه از اين امتياز بشرى برخوردار نيستند. بنا بر اين، جستجو و تعمّق در گفتار آنها، در مورد وقايع روز قيامت، تنها راه شناخت جزئيات اين واقعه بزرگ است. البته علاوه بر كلام آنها و مقدّم بر آن، آيات قرآن مجيد است كه منبع همه كلام غيب است و يقين ما به صحيح بودن آنها حتمى است. اين نوشته، از پنج فصل تشكيل شده است. مسائل مطرح شده در فصل اوّل عبارت اند از: تاريخچه مطالعاتى در زمينه قيامت، و اهداف، حدود و اهمّيت مطالعه در اين بحث. نگارنده در فصل دوم، نوشتار خود را به تفسير موضوعى در آيات قيامت اختصاص داده و با استفاده از كتب تفسيرى در اين زمينه، موضوع را شرح و بسط داده است. فصل سوم، درباره رهيافت تحقيق، طرح تحقيق، فن تحقيق و طرح تحليلى موضوع است. در اين تحقيق، ديدگاه روايى به عنوان مقياس مطالعاتى انتخاب شده و روايات از كتبى كه توسّط علماى برجسته شيعه و سنّى تأليف شده اند، اقتباس شده و اين ديدگاه به عنوان ابزار مطالعاتى علمى و مبناى تحليلى محقّق در اين موضوع است. فصل چهارم، در پنج بخش تنظيم شده است در بخش اوّل آن، نگارنده به بررسى نام هاى روز قيامت در قرآن، و همچنين اهداف و اساس نامگذارى آن پرداخته و در بخش سوم، به بررسى شرايط و علايم آغاز روز قيامت در قرآن و احاديث پرداخته، كه نشانه هاى اين روز مهم را نيز به دسته هاى قريب، متوسط و بعيد تقسيم بندى نموده است. در بخش سوم، به بررسى شكل گيرى صحراى محشر و مكان وقوع روز قيامت، پرداخته شده و اين كه بر اثر نفخ صور، چه تغييراتى در جهان هستى انجام مى شود. در بخش چهارم، حوادث روز قيامت به ترتيب واقع شدن آنها بيان شده، كه 25 واقعه مهم ذكر شده است. اين بخش، در واقع، اساسى ترين بخش پايان نامه و منظور نگارنده از تنظيم و تهيه آن است. در بخش پنجم به بررسى چگونگى پايان روز قيامت پرداخته شده كه براى افراد مختلف است و هر كس با قرار گرفتن در بهشت يا جهنّم به پايان اين روز مى رسد. در فصل پنجم، نتايج بحث هاى مختلفِ مطرح شده در فصل قبل، بيان شده، كه به صورت قسمت به قسمت و به همان ترتيب فصل قبل آمده است و پس از استدلال بر هر فصل، نتيجه گيرى آن نيز آمده است.

.

ص: 136

. .

ص: 137

جايگاه اهل بيت عليهم السلام در تفاسير اهل سنّت

57 . جايگاه اهل بيت عليهم السلام در تفاسير اهل سنّت، عبداللّه جوان ملكوتى، دكترى علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجتى، استادان مشاور: دكتر على مهدى زاده و دكتر عليرضا فيض، 1376، 365ص.بررسى ولايت اهل بيت در پرتو آيه شريف «إنّما وليّكم اللّه ...» با استناد به آرا و ديدگاه هاى علماى اهل سنّت درباره آيه ياد شده، و اثبات اين كه اهل بيت عليهم السلامدر تفاسير مهم اهل سنّت با اذعان و اعتراف اكثر مفسّران و محدّثان اهل سنّت، جايگاهى بس رفيع و منزلتى بى بديل داشته اند و همراه و قرين قرآن اند، موضوع مورد نظر محقّق در اين پايان نامه است. مقام والاى اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله به گونه اى در قرآن كريم و در جامعه اسلامى توسط معرّفى هاى عملى و مكرّر پيامبر گرامى اسلام، بارز و آشكار ترسيم گرديده كه دانشمندان اهل سنّت نيز در آثار و كتب معتبر خويش به آن اذعان و اعتراف نموده اند. هرچند آنان در عمل، اهل بيت عليهم السلام را از صحنه سياست و مديريت جامعه كنار زده و پذيرا نشدند؛ ولى از نظر قولى؛ ضرورت مودّت، محبّت و ولايت آنان را پذيرا بوده در آثار و كتب حديثى و تفسيرى خود، احاديث بى شمارى در فضيلت على عليه السلام و اهل بيت او ضبط و نگارش كرده اند. علما و محقّقان گذشته و حال اهل سنّت به جايگاه والاى اهل بيت عصمت و طهارت معتقد بوده، به تواتر روايات فضايل على عليه السلام و اهل بيت آن حضرت اذعان دارند. نگارنده، قبل از ورود به بحث، مفاهيم لغوى مفردات موضوع يا مفردات آيه مربوط (مانند مفاهيم: آل، اهل بيت، آل عبا، عصمت و رجس يا غير آنها از كتب معتبر لغت و معاجم) را بيان نموده است. تعبير اهل بيت و اهل البيت در قرآن كريم در سه مورد به كار رفته است. هر مورد، معناى خاصّى دارد. بنا بر اين، معناى اهل بيت بر حَسَب موارد، تفاوت مى كند كه در جاى خود با طرح نظريات علما بررسى شده است. وى سپس به بهانه هدف كلّى موضوع، يعنى جايگاه عصمت و طهارت اهل بيت عليهم السلام، مفهوم عمومى عصمت پيامبران را مطرح كرده و از ديدگاه هاى مختلف علمى، تفسيرى و روايى بحث نموده است. مقام، جايگاه و عصمت اهل بيت عليهم السلام از ديدگاه تفاسير مهم اهل سنّت با نقل بيست روايت از مفسّران آنان از رهگذر آيه تطهير، سپس طرح آرا و نظريات مفسّران بزرگ از تفاسير مهم اهل سنّت، مطالب ديگر مورد بحث نگارنده است. جايگاه اهل بيت عليهم السلام در روايات كتب حديثى و معاجم اهل سنّت، به طور مستقيم يا با واسطه برخى از كتب شيعه، مانند كتاب غايه المرام مرحوم بحرانى، از ديگر مباحث اين پايان نامه است و مكمّل آن، بررسى آرا و اقوال و نظريات و احاديث تفسيرى و احاديث كتب حديثى با ذكر احاديث نمونه از فريقين است. همچنين، سرسختى بى دليل دو طايفه از مخالفان اهل بيت عليهم السلامو بى توجّهى آنان نسبت به اعترافات همسران پيامبر صلى الله عليه و آله و تصريح آن حضرت، و نيز موقف خاصّ آيه تطهير در ميان آيات مربوط به همسران پيامبر صلى الله عليه و آله، استقلال يا وابسته بودن آيه تطهير، دو تيره شدن خاندان وسيع پيامبر صلى الله عليه و آله: زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل البيت (اهل كسا)، مطالب مهم ديگرى است كه نگارنده در قسمت ديگر نوشته خود، به تشريح آنها پرداخته است. منظور از «اراده»، در آيات قرآنى، مثلاً در آيه «إنّما يريد اللّه ...»، تكوينى است يا تشريعى؟ نگارنده با مطرح كردن اين بحث، به تعريف اراده تكوينى و تشريعى و ذكر نمونه هايى پرداخته است. سپس براى اثبات اين كه در آيه تطهير، نوع اراده تكوينى و متعلّق اراده اِذهاب رِجس و دور نگه داشتن پليدى و تطهير اهل بيت است، مى گويد كه آل عبا و اهل كسا از عناوينى است كه عنوان «مُشير»، «عَلَم» و «قضيه خارجيه» را دارند و حديث كسا و روايات آيه تطهير نيز در حدّ تواتر است نه استفاضه. جايگاه اهل بيت عليهم السلام از رهگذر آيه مباهله با ذكر مفهوم لغوى مباهله و ذكر روايات و نظريات تفسيرى مفسّران معروف اهل سنّت درباره جريان مباهله و نقل نظر دو تن از علماى شيعه (سيّد رضى و علامه طباطبايى) و نقل رواياتى در تفسير آيه مباهله، و در نهايت، بررسى اشكالات صاحب تفسير المنار و سيّد قطب در مورد عدم شمول آيه نسبت به اهل بيت عليهم السلام ، در اين قسمت از پايان نامه تبيين شده است. آخرين بحث، درباره ولايت اهل بيت در پرتو آيه «إنّما وليّكم اللّه ...» با ذكر مفهوم لغوى ولايت و نقل روايات و نظريات تفسيرى مهم اهل سنّت است و با نقد و بررسى، نادرستى سخن علماى اهل سنّت درباره ولايت ثابت شده است. سپس انواع ولايت ها در قرآن، مورد بحث و بررسى قرار گرفته و آن گاه، ولايت اهل بيت با الهام از حبّ متقابل خدا و رسول در آيه شريف «و من يرتد منكم عن دينه...» با نقد و بررسى آرا و ديدگاه هاى علماى اهل سنّت درباره آيه ياد شده مطرح شده است. نگارنده، در پايان به اين نتيجه رسيده است كه اهل بيت عليهم السلام در تفاسير مهم اهل سنّت با اذعان و اعتراف اكثر مفسّران و محدّثان سنّى جايگاهى بس رفيع و منزلتى بى بديل دارند و همراه و قرين قرآن اند.

.

ص: 138

. .

ص: 139

. .

ص: 140

جايگاه و منزلت حضرت زهرا(س) از ديدگاه اهل سنّت

58 . جايگاه و منزلت حضرت زهرا(س) از ديدگاه اهل سنّت، مهناز شعبان پور، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس حوزه علميه قم، استاد راهنما: دكتر صادق آيينه وند، استاد مشاور: دكتر احمد بهشتى، 1373، 235ص.در اين پايان نامه، شمّه اى از مناقب بى شمار حضرت زهرا عليهاالسلام و قطره اى از درياى بى كران فضايل ايشان، با استفاده از روايات موثّق و احاديث متواتر و آيات قرآن مجيد آمده است. روش نگارنده در بررسى و تحقيق درباره جايگاه و منزلت حضرت از ديدگاه اهل سنّت، يك روش تاريخى است و از آن جا كه جريانات مربوط به زندگى آن حضرت در روايات و احاديث واضح و با صراحت بيشترى بيان شده است، از اين رو، در بخش اوّل، ابتدا به كتب روايى و منابع دسته اوّل _ كه اكثرا به صورت متون عربى است _ مراجعه نموده و احاديثى را كه به طور مستقيم و غيرمستقيم مربوط به حضرت زهرا(س) مى شده، جمع آورى كرده و سپس، آنها را با رعايت ترتيب مراحل مختلف زندگى آن حضرت، دسته بندى كرده و مباحث تحقيق را بر اساس آنها تنظيم كرده است. وى در مرحله بعد، احاديث را جداگانه معنا كرده و توضيحات لازم را داده و در ضمن آن به كتب شيعه نيز مراجعه نموده است تا ديدگاه ها و اقوال را مقايسه كند و موارد تشابه و اختلافات آنها را بررسى نمايد و در مواردى كه احساس ضرورت كرده، با توجّه به سند تاريخى محكم، نقدى بر اين ديدگاه ها ارائه كرده است. در مرحله سوم، چون بخش دوم مربوط به فضائل حضرت است و فصل عمده آن، تحت عنوان «زهرا عليهاالسلام در آيات» است، نگارنده آياتى را كه در شأن و منزلت حضرت زهرا عليهاالسلام بوده، فيش بردارى كرده، سپس به كتب تفسيرى بزرگان اهل سنّت مراجعه كرده، مطالب آنها را جمع آورى نموده و از مجموع نظريات و اقوال آنها، نظر نهايى و ثابتى اخذ كرده و در جايى كه با اقوالى كه نيازمند نقد و ارزيابى بوده، روبه رو شده، سعى كرده از كتب تفسيرى اهل سنّت استفاده نمايد و در مواردى به ندرت، به كتب تفسيرى شيعه نيز مراجعه كرده است. اين مرحله، از سه بخش تشكيل يافته است: بخش اوّل، تحت عنوان «زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام» است كه داراى يازده فصل است: فصل اوّل، موقعيت و وضعيت خانوادگى آن حضرت مورد بحث و بررسى قرار گرفته كه شامل مطالبى تحت عنوان هاى: تجارت و ازدواج، وضعيت خانوادگى حضرت خديجه عليهاالسلام، و سن حضرت خديجه هنگام ازدواج با رسول خداست. در فصل دوم، تحت عنوان «ولادت حضرت زهرا عليهاالسلام»، ابتدا مطالبى درباره قانون وراثت و تأثير آن در نوزاد آمده و سپس، كيفيت تكوين آن حضرت از دريچه روايات، مورد بررسى و توجّه قرار گرفته، و بحث هايى از قبيل مكان و زمان تولّد آن حضرت و اقوال موجود در اين باب، بررسى شده است. فصل سوم، درباره نام هاى حضرت زهرا عليهاالسلام و كنيه اوست. فصل چهارم، مطالبى درباره تربيت فاطمه عليهاالسلام و تأثير وراثت و آموزش و فرهنگ و محيط اجتماعى خانواده رسول خدا آمده است. فصل پنجم، بررسى تاريخى برهه اى از زندگى فاطمه زهرا عليهاالسلاماست كه در شعب ابوطالب به سر مى برده است. فصل ششم، به ازدواج حضرت و نحوه خواستگارى از او، تعداد خواستگاران و ازدواج فاطمه عليهاالسلام با على عليه السلام و مقدار مهريه آن حضرت است. در فصل هفتم با عنوان «فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام»، خلاصه اى درباره ولادت و زندگى فرزندان آن حضرت آورده شده است. فصل هشتم، به بررسى نقش اجتماعى و سياسى فاطمه عليهاالسلامپرداخته و درباره نقش آن حضرت در هجرت به مدينه و جنگ ها و ساير فعّاليت هاى اجتماعى ايشان بحث شده است. فصل نهم با ذكر تسبيحات آن حضرت، داستان چگونگى آموزش آن به حضرت توسّط رسول خدا بيان شده است. فصل دهم تحت عنوان «تهمت تجديدِ فراش حضرت على عليه السلام»، بعضى از اقوال و احاديث در مورد اين موضوع، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. فصل يازدهم، در باب شهادت صديقه طاهره و وصيّتش و اقوال موجود درباره مدّت عمر ايشان و همچنين كيفيت غسل، تدفين و تكفين او مطالبى آمده است. بخش دوم با عنوان «فضايل حضرت زهرا عليهاالسلام» شامل سه فصل است: فصل اوّل به ويژگى هاى حضرت از قبيل شباهت او به پدر بزرگوارش توضيح داده شده است. فصل دوم، به بحث درباره آيات نازل شده در شأن آن حضرت پرداخته است. فصل سوم تحت عنوان «زهرا عليهاالسلام در روايات» است. از ميان احاديث فراوانى كه درباره شخصيت آن حضرت است، هفت روايت مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. بخش سوم با عنوان «مبارزات سياسى حضرت زهرا عليهاالسلام» شامل پنج فصل است. فصل اوّل به بيان رحلت رسول خدا پرداخته است. فصل دوم، بيان ماجراى سقيفه و ارزيابى آن بيعت گيرى و تأثيرش در آينده اسلام مورد بررسى قرار گرفته است. در فصل سوم، جريان فدك و ذكر موقعيت جغرافيايى آن و احاديث در باب غصب فدك، مورد نقد و ارزيابى قرار گرفته است. در فصل چهارم، خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام با ترجمه آن آمده و مقدارى از بحث هاى قبل، در اين بخش به تناسب، دوباره بيان شده است. در فصل پنجم، تحت عنوان «زهرا عليهاالسلام و فلسفه احكام اسلام»، با توجّه به خطبه آن حضرت، پانزده حكم از احكام اسلامى بيان شده است.

.

ص: 141

. .

ص: 142

. .

ص: 143

جمع و تدوين تفسير ابن عبّاس از منابع شيعى در جزء اوّل قرآن كريم

59 . جمع و تدوين تفسير ابن عبّاس از منابع شيعى در جزء اوّل قرآن كريم، احمدرضا رحيمى ريسه، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، استادان مشاور: دكتر عليرضا فيض و دكتر على مهدى زاده، 1374، 218ص.اين پايان نامه، بر اساس كتاب تنوير المقباس من تفسير ابن عبّاس نگاشته شده كه منسوب به محمّد بن يعقوب فيروزآبادى شافعى (م 817ق) لغت شناس معروف است. نگارنده به لحاظ ناهماهنگى هايى كه در اين كتاب ديده، تصميم گرفته تا اقوال و آراى ابن عبّاس را همانند كار فيروزآبادى، از منابع شيعه جمع آورى كند و در ذيل آيات، مرتّب نمايد. وى در اين نگاشته، سعى بر اين داشته تا همه اقوال و آراى تفسيرى ابن عبّاس را از همه متونى كه احتمال وجود روايات ابن عبّاس در آنها مى رفته (اعم از كلامى، فلسفى، روايى، تفسيرى و فقهى) جمع آورى نمايد، و در ذيل آيات مربوط، مرتّب سازد. نگارنده، براى تدوين اين مجموعه، بيش از سيصد مجلّد كتاب را صفحه به صفحه و بلكه به قول خودش سطر به سطر، كاويده و هرجا كه قولى از ابن عبّاس يافته، در ذيل آيه مربوط به آن قرار داده است. سعى او بر اين بوده كه روايت از قديم ترين منبع ذكر گردد و منابع مشابه و تكرارى در پاورقى نشانه دهى شوند. وى همچنين اقوال عربى را نيز ترجمه نموده و در پايان، كتابشناسى منابع خود را ارائه نموده است و هر كتابى را كه جزء منابع اصلى بوده و از ابتدا تا انتها مطالعه كرده با علامت خاصّى مشخّص كرده است. نگارنده در جمع اين اقوال در ابتدا اقوال تفسيرى خود ابن عبّاس را مورد ملاحظه قرار داده و پس از آن، رواياتى را كه ابن عبّاس از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده، آورده است. وى ترجمه آيات را نيز از قرآن ترجمه عبدالمحمّد آيتى نقل نموده است. اين پايان نامه، شامل سه بخش عمده است. در بخش اوّل، مختصرى از زندگى و دوران ابن عبّاس به نگارش درآمده است بخش دوم، متن خود تفسير است و در بخش پايانى، نتايج و تحليل هاى ناشى از متن اصلى تفسير، ذكر شده است. علما در باب شخصيت بى بديل ابن عبّاس سخنان زيبايى ايراد كرده اند كه برخى از آنها در اين پايان نامه آورده شده است. علامه حلّى درباره ابن عبّاس مى گويد: او از ياران رسول خداست و دوستدار و شاگرد على عليه السلاماست. بزرگى و اخلاص او براى اميرمؤمنان، مشهورتر از آن است كه مخفى بماند. سيّد حسين صدر رحمه الله مى گويد: عبداللّه بن عبّاس، نخستين فردى از خواص شيعيان على عليه السلام است كه در تفسير قرآن، مطالبى را املا نموده است. او از خواصّ شاگردان على عليه السلامبود تا اين كه به مقام «ترجمان القرآن» و «رئيس المفسرين» نايل آمد. گفته شده آثار گوناگونى به ابن عبّاس منسوب است كه نمى توان هيچ كدام را قطعا از وى دانست. بسيارى از آثارى كه اكنون در دست است، رواياتى از ابن عبّاس بوده كه بعدها توسط افراد مختلف از كتب و رسالات، فراهم و تدوين گرديده اند. وى پسر عموى پيامبر صلى الله عليه و آلهو پرورده ايشان بود. هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آلهدرگذشت، وى بيش از چهارده يا هفده سال نداشت؛ امّا با وجود اين، محقّقان او را از صحابيان به شمار آورده اند. هنگامى كه اميرمؤمنان در سال 35 قمرى بر سر كار آمد، ابن عبّاس از مشاوران درجه اوّل او بود. در زمان امام حسن مجتبى عليه السلامنيز از طرف ايشان حاكم بصره بود و تا زمان صلح امام عليه السلام در آن سِمَت باقى ماند. در زمان امام حسين عليه السلام نيز هنگامى كه ايشان عزم رفتن به عراق نمود، ابن عبّاس در مكّه بود و دوبار آن حضرت را ملاقات كرد و سعى در منصرف نمودن ايشان از رفتن به كوفه نمود.

.

ص: 144

. .

ص: 145

جنگ روانى از ديدگاه قرآن و سيره نبوى

60 . جنگ روانى از ديدگاه قرآن و سيره نبوى، غلامرضا قاسمى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، مركز آموزش عالى تربيت مربّى عقيدتى _ سياسى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، استاد راهنما: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، استاد مشاور: حجه الاسلام زين العابدين نجفى، 1380، 186ص.بررسى جنگ روانى از ديدگاه قرآن و سيره نبوى، موضوع اين تحقيق توصيفى است. نگارنده، به منظور بررسى مسئله، به بيان فرضيه هايى پرداخته است. وى نخست به بيان موضع اسلام در برابر جنگ روانى پرداخته و سپس روش استفاده جنگ روانى از نظر اسلام را شرح و بسط داده است. سپس نگارنده، به چهار نتيجه كلّى رسيده است: 1 . استفاده از هر ابزارى در دو جهت مثبت و منفى امكان پذير است و جنگ روانى، يكى از اين ابزارهاست. 2 . اسلام، استفاده از هر وسيله مشروعى را در جهت نجات انسان و جامعه و هدايت آنها به سوى كمال، جايز مى شمارد و در مواردى از امكاناتى چون جنگ روانى نيز استفاده مى كند. 3 . در قرآن كريم نيز آياتى دالّ بر استفاده مطلوب از جنگ روانى براى مقابله جنگ روانى دشمن و خنثا كردن توطئه هاى آنان وجود دارد. 4 . در سيره نبوى هم موارد متعدّدى وجود دارد كه بر استفاده مطلوب از جنگ روانى صحّه گذارده است. بنا بر اين، مى توان اين نتيجه را گرفت كه از ديدگاه اسلام، از شيوه ها و روش هاى مشروع جنگ روانى مى توان در جهت سعادت انسان استفاده كرد و خطرها و تهديدهاى دشمن را برطرف ساخت. اين پايان نامه، داراى يك مقدّمه و پنج فصل با بخش هاى مختلف است. در مقدّمه، نخست به طرح كلّى مسئله و تاريخچه پيدايى و به كارگيرى موضوع پرداخته شده و سپس با بررسى آثار اوّليه، منابع اصلى تحقيق، به دو دسته تقسيم شده است: دسته اوّل، منابعى كه درباره جنگ روانى و تبليغات به بحث و بررسى پرداخته اند؛ دسته دوم، قرآن و كتب تفسيرى و تاريخى در مورد سيره نبوى . گفتنى است كه مفسّران و مورّخان يا به اين پديده اشاره اى نكرده اند و يا به طور استطرادى از آن سخن به ميان آورده اند. نگارنده، سپس در ادامه هدف تحقيق را بيان كرده و با بيان روش تحقيق، تعريف مفاهيم تحقيق، حدود و نقطه تمركز تحقيق، فوايد تحقيق و سازماندهى تحقيق، مقدّمه را به انجام رسانده است. فصل اوّل از دو بخش تشكيل شده است. در بخش اوّل، معانى واژه هاى كليدى، مفهوم جنگ، جنگ روانى، معناى شايعه، معناى واژه تخريب، و معنا و مفهوم تبليغات توضيح داده شده، و در بخش دوم، تاريخچه به كارگيرى اصطلاح «جنگ روانى» توضيح داده شده است. فصل دوم نيز دو بخش دارد: در بخش اوّل كه جنگ روانى از ديدگاه قرآن بررسى شده، به دو دسته از آيات اشاره شده و معناى بغى، فتنه و تشكيك در دين توسط منافقان، سپاهيان نامرئى، بدگمانى بر خدا، جنگ روانى عليه عهدشكنان، ايجاد جنگ روانى براى جلوگيرى از لغزش و كمك به تحقّق امر الهى، توضيح داده شده است. فصل سوم، داراى دو بخش است: در بخش اوّل، نگاهى به جنگ روانى بر عليه سيره نبوى و اقدامات پيامبر صلى الله عليه و آله در مقابله با جنگ روانى دشمن كه در غزوات به كار مى گرفت، عنوان شده است. فصل چهارم، درباره يكى از ابزارهاى مؤثّر در جنگ روانى، يعنى واژه «شايعه» است. محقّق، نخست، معناى شايعه پراكنى در عرف عمومى را بيان كرده و سپس به بررسى معناى شايعه در آيات قرآن كريم و سيره نبوى پرداخته و در ادامه، درباره انگيزه شايعه پراكنان، انواع شايعه و غلبه بر شايعه بحث نموده است و در پايان اين فصل، به يكى ديگر از ابزارهاى جنگ روانى _ كه تبليغات منفى است _ اشاره دارد و بر اين عقيده است كه اين حربه، بيشتر براى تخريب و ترور جايگاه شخصيت هاى ممتاز الهى استفاده مى شود. فصل پنجم، درباره شيوه هاى كاربردى جنگ روانى بر عليه امّت اسلامى است كه اين فصل، خود در پنج بخش مطرح شده است. در بخش اوّل به توضيح يكى از راه هاى كاربردى اين موضوع، يعنى شبهه افكنى و ايجاد ترديد در باورهاى دينى مردم پرداخته و وارد توضيح معنا و مفهوم شبهه و مصداق هاى آن شده است. در بخش دوم، به شيوه ديگر، يعنى تحريف در نصوص دينى اشاره شده و در بخش سوم، بدعت و تفسير به رأى و در بخش چهارم، به نااميد كردن مردم نسبت به آينده اسلام و انقلاب اشاره شده و در نهايت در بخش پنجم، استفاده از مفاهيم سيّال فرهنگ بيگانه و بسترسازى براى ورود آن از ديگر شيوه هاى كاربردى در جنگ روانى برشمرده شده است.

.

ص: 146

. .

ص: 147

. .

ص: 148

حكومت در نهج البلاغة

61 . حكومت در نهج البلاغة، سيّد سجاد ايزدهى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس دانشگاه قم، استاد راهنما: دكتر احمد بهشت، استاد مشاور: آيه اللّه محمّدهادى معرفت، 1380، 231 ص.در كتاب شريف نهج البلاغة _ كه در بردارنده گوشه اى از سخنان گهربار اميرمؤمنان عليه السلاماست _ دو نمونه از سخن مشاهده مى كنيم كه قسمتى از اين سخنان، مشروعيت حكومت را در قبال مردم مى دانند و قسمتى، مردم را در اين باب دخيل ندانسته، بلكه اين مسئله را از امور الهى مى دانند. نگارنده در اين پايان نامه، به نفى تناقض بين اين دو دسته سخنان و اثبات اين كه اين دو دسته سخنان در صدد ايجاد روشى نوين در نظام حكومتى هستند، پرداخته است. اين نگاشته، از يك مقدّمه و يازده بخش تشكيل شده است: در مقدّمه، مسائلى از قبيل طرح اصل مسئله تحقيق، عنوان موضوع تحقيق و بستر تحقيق، مطرح شده است. در ابتداى پايان نامه، تعاريف متعدّدى از واژه حكومت ارائه شده و سپس، معناى مورد نظر از اين واژه تبيين شده تا در ميان معانى مختلف، محوريت ثابتى براى بحث باشد و از مغالطه در بحث، دورى شود. ضمنا از حيث مصداق نيز قدر متيقّن از حكومت نشان داده شده باشد تا هنگام بحث در اين وادى، تمام اشكال حكومت را دربر گيرد. نگارنده در قسمت بعد، در صدد اثبات ضرورت اجتماعى حكومت برآمده و اين كه حكومت، فقط و فقط به عنوان يك گزاره مطلوب در اجتماعى محسوب نمى شود. وى در آغاز يك استدلال عقلى بر اين قضيه آورده و سپس، رواياتى از امير مؤمنان را مورد استفاده قرار داده كه در آنها ضرورت حكومت در جامعه براى از بين رفتن هرج و مرج، مورد تأكيد قرار گرفته است. سپس به فلسفه يا دلايل ضرورت حكومت پرداخته و آنها را ضمن مواردى برشمرده، كه عبارت اند از: وحدت امّت در پرتو حكومت، اجراى عدالت و ظلم ستيزى، اقامه دين، تأمين حقوق عمومى و رفاه اجتماعى، و در هر مورد نيز به رواياتى از نهج البلاغة در راستاى اين ضرورت اجتماعى و فلسفه هاى متعدّد حكومت، استدلال نموده است. نگارنده، پس از اين مقدّمات، به پاسخ اين پرسش پرداخته كه: حقّ حاكميت در اصل از آن كيست؟ آيا حق، از آن خداوند است يا مردم نيز صاحب حقّ اند؟ و آمده است كه چون مردم در عدم حاكميت نسبت به همديگر برابرند، لذا در خروج از اين اصل اوّليه عدم پذيرش سلطه غير، دليل قاطع و محكمى مثل دليل اثبات ولايت خداوند، پيامبران و ائمه معصوم بايد در دست باشد. وى در بحث دلايل ضرورت حاكميت الهى، ابتدا در بخش حاكميت در وضع قانون، خداوند را تنها قانونگذارى دانسته كه ويژگى هاى منحصر به فردى در قانونگذارى دارد. در بخش حاكميت در اوامر و نواهى نيز به اين نكته پرداخته كه امر نيز فقط بر عهده خداوند است ؛ زيرا حاكميت، حقّ كسى است كه به مصالح فرد و جامعه آگاه بوده، مسير كمال آنها را بشناسد و ضمن به دور بودن از هرگونه حبّ و بغض و خودخواهى، بتواند كشتى هدايت و كمال بشر را به ساحل نجات، هدايت و كمال برساند، و اين مطلب را به وسيله آيات قرآن و روايات نهج البلاغة اثبات نموده است. مبحث بعد در پاسخ به اين پرسش است كه آيا اين حاكميت با حاكميت مردم در تضادّ است يا در طول آن قرار دارد؟ نگارنده در پاسخ مى نويسد: تضادى بين دو حاكميت وجود ندارد و اين دو در امتداد يكديگرند. منتها خداوند، بشر را طورى خلق كرده كه داراى نيروى اراده و اختيار باشد و اگر با اختيار خود به حاكميت الهى تن در دهد، در راه صواب است، وگرنه در ورطه هلاك و نابودى قرار مى گيرد. سپس به اجمال، دلايلى از نهج البلاغة درباره مشروعيت حاكميت مردم آورده و آيات و احاديثى نيز از باب شاهد آورده است. نگارنده، در ابتداى اين بحث ها براى بهتر روشن شدن مطلب، اشاره اى گذار به نظام هاى عمده حكومتى در ادوار گذشته كرده و در يك تقسيم بندى مختصر، آنها را به چهار گروه تقسيم نموده است. پس از اين تقسيم بندى نيز مجملى از روش حكومتى تئوكراسى و اقسام چهارگانه آن را شرح داده و سپس، اصطلاح «دموكراسى (مردم سالارى)» و انواع دموكراسى هاى موجود در دنيا را مورد نقد و بررسى قرار داده است.

.

ص: 149

. .

ص: 150

. .

ص: 151

حلم و بردبارى در قرآن و روايات و اثرات آن بر جامعه

62 . حلم و بردبارى در قرآن و روايات و اثرات آن بر جامعه، معصومه نظرى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، استاد مشاور: حجه الاسلام حسين كريمى، 1379، 183 ص.موضوع بحث در اين پايان نامه، تحقيق در موضوع بردبارى (حلم) در قرآن و روايات است و اثبات اين امر كه اين خصلت مهم اخلاقى، بيشتر مورد توجّه قرار گيرد و مردم بيش از پيش با آن آشنا شوند. در اين پژوهش، عمده تحقيق درباره آيات در باره بردبارى و سپس سيره عملى پيامبر صلى الله عليه و آلهو ائمه اطهار عليهم السلام و سخنان آن بزرگواران است و پس از آن، لزوم اُسوه گيرى از آنها. همچنين عالمانى كه اين معصومان را الگوى رفتارى خود قرار داده اند، مورد اشاره قرار گرفته اند تا خوانندگان با حقايقى در اين زمينه آشنا شوند و در نهايت، به نتيجه اى معقول و منطقى برسند. تحقيق، در صدد بررسى تمام آيات قرآن نيست؛ بلكه صرفا آياتى را كه در زمينه موضوع مورد بررسى باشند، مورد تحقيق قرار مى دهد. سعى محقّق بر آن است آياتى را كه ارتباط نزديك و ملموس ترى با موضوع دارند، مورد بررسى قرار دهد؛ همچنين روايات و سيره ائمه اطهار عليهم السلام را در ارتباط با موضوع ، بررسى كرده است. از آن جا كه «حِلم»، يك واژه اخلاقى است، به تفاوت بين اخلاق و كارهاى اخلاقى، اشاره شده است. اخلاق، مربوط به حالات درونى انسان است. بنا بر اين، كارهاى خوب و بدى كه از انسان صادر مى شوند، از مقوله اخلاق نيستند، بلكه ناشى از اخلاق اند و كارهاى خوب را فعلِ خوب و كارهاى بعد را فعلِ بد اخلاقى مى نامند. مثلاً سخاوت، يك خُلق و حالت درونى است و آثار آن، كه بذل و بخشش و احسان است، كار اخلاقى است، نه خودِ اخلاق. از طرف ديگر، مهم ترين ابزار جامعه و معلّمان بشر، بردبارى است. همان طور كه پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه معصوم عليهم السلام متصّف به صفت بردبارى بودند و اين بردبارى، بهترين راه براى جذب كفّار و معاندان بود. بهترين عبارتى را كه مى توان در مورد بردبارى به كار برد، «معجزه اخلاق» است؛ زيرا اين خصلت ارزنده، قلب هاى همچون سنگ را نيز رام و اسير خود مى گرداند. اين پايان نامه از پنج فصل تشكيل يافته است. در فصل اوّل، پس از ذكر مقدّمه، چند منبع مورد بررسى قرار گرفته و در قسمت بعد، ضرورت تحقيق بيان مى شود. سپس پرسش هاى تحقيقاتى و اهداف و اهمّيت مطالعات روشن مى گردد و در پايان اين فصل، نگارنده اصطلاحات مورد بحث را تعريف كرده است. در فصل دوم، چهار منبع در سير مطالعاتى مورد نقد و بررسى قرار گرفته اند. در فصل سوم، رهيافت تحقيق و فن آن مشخّص شده و سپس در قسمت تحليلى بحث، اصول و موازين تحقيق، روشن گرديده است. فصل چهارم، به ارائه و تجزيه و تحليل اطّلاعات در باب پنج پرسش تحقيقاتى مطرح شده، اختصاص يافته كه در آن، پنج بخش وجود دارد كه عبارت اند از: معناى حلم، حلم خداوند متعال، بردبارى انبيا و ائمه عليهم السلام، حلم مردم، اهمّيت و آثار حلم در روايات، آثار و نقش حلم در سلامت جامعه و فرد. سپس در مورد هر يك، مباحثى با ذكر مثال هايى از آيات و روايات و نظر انديشمندان، آمده است. فصل پنجم به استنتاج از مباحث فصل چهارم و ارائه توصيه ها اختصاص يافته است.

.

ص: 152

. .

ص: 153

درآمدى بر مكتب حديثى علاّمه طباطبايى در تفسير

63 . درآمدى بر مكتب حديثى علاّمه طباطبايى در تفسير، سيّد سعيد ميرى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده اصول دين قم، استاد راهنما: دكتر محمّدكاظم شاكر، استاد مشاور: آيه اللّه محمّدهادى معرفت، 1378، 109 ص.موضوع اين پايان نامه، روش شناسى است. نگاه بيرونى علاّمه طباطبايى به حديث، رابطه قرآن و حديث، جايگاه روايت در تفسير قرآن به قرآن، عموما، و تفسير الميزان، خصوصا، نظريه استقلال قرآن و شيوه برخورد علاّمه با حديث به صورت عملى، بررسى معيارها و ملاك هاى مورد استفاده ايشان در گزينش و ردّ و قبول احاديث، و موضوعات مورد ابتلا در مواجهه با احاديث از قبيل اسرائيليات، جَرىْ و تطبيق، حجّيت خبر، نقل به معنا، روايات اسباب نزول، برخورد با احاديث متعارض، انواع حديث از حديث، نوع بيان و خلاصه جرح و تعديل روايات، از مباحث پژوهيده شده در اين مختصر است. پپ نگارنده، با تتبّع آثار حديثى علاّمه و مقالات و نوشته هاى موجود درباره ايشان و سَبك برخورد وى با حديث، كوشيده است تا با بررسى، تحقيق و احيانا نقد آرا و نظريات وى، گام جديدى در زمينه حديث بردارد. در مجموع، كاوش هاى انجام شده در اين پژوهش، به برخى از پرسش و پاسخ ها و محورها در زمينه شيوه برخورد صاحب الميزان با حديث، ويژگى هاى كلّى مكتب حديثى علاّمه، نظريات روايى علاّمه و مبناى وى در آنها، نگاه بيرونى علاّمه به حديث با نگاه درونى ايشان و تناسب و تناسق اين دو نگاه، و به عبارتى ميزان پايبندى صاحب الميزان در عمل به نظريات حديثى خويش، رابطه قرآن و حديث از نگاه ايشان، و جايگاه حديث در تفسير قرآن از نظر ايشان پرداخته شده است. اين پژوهش در دو فصلْ فراهم آمده است: در فصل نخست، رابطه قرآن و حديث از نگاه قرآن، مورد بررسى قرار گرفته است. در اين فصل، ضمن تبيين روش تفسير قرآن به قرآن در تفسير علاّمه طباطبايى، نظريه استقلال قرآن در تفهيم مقاصد كه از سوى ايشان مطرح شده، مورد توجّه قرار گرفته است. نويسنده با تأكيد بر اين نكته كه علاّمه در سراسر تفسير خود، مباحث روايى را با عنوان «بحث روايى» آورده _ كه يك ششم الميزان را تشكيل مى دهد _ به نقد ديدگاه ايشان پرداخته است. فصل دوم، به بررسى تفصيلى چگونگى برخورد علاّمه با حديثْ اختصاص يافته است. مؤلّف در اين فصل، اثبات مى كند كه مرحوم علاّمه، به سند و متن رواياتْ توجّه داشته و با عرضه روايات بر معيارهايى همچون:قرآن، سنّت متواتر و عقل، به نقد آنها پرداخته است. توجّه به اصول لفظى و ملاك هاى طرد حديث، همچون: مخالفت با كتاب و سنّت، مجهول بودن (مجموعا يازده ملاك)، اقسام حديث از حيث نوعِ بيان (روايات تفسيرى، روايات تطبيقى، روايات بطنى)، بررسى ارزش روايات صحابيان و تابعيان، اسرائيليات و موضع علاّمه در برخورد با آنها، از جمله مباحث مطرح شده در فصل دوم است. گفتنى است كه صبغه حاكم بر اين پايان نامه تا حدّى انتقادى است.

.

ص: 154

دعا در قرآن و نهج البلاغة

64 . دعا در قرآن و نهج البلاغة، شهين قهرمان ايزدى، استاد راهنما: دكتر مرتضى آيه اللّه زاده شيرازى، استاد مشاور: ... ، 223ص، دست نويس، بدون صفحه عنوان.بررسى معنا و مفهوم دعا، نقل و تشريح آياتى كه در آنها ريشه «دعو» به كار رفته، بررسى تفاوت ادعيه مسلمانان و اوليا و بيان فوايد و كاربرد دعا، از جمله مطالبى است كه نگارنده در اين پايان نامه، بدانها پرداخته است. دعا در ديد شيعه و بنا بر ادعيه شيعه، ترسيم گر چهره دقيق دين، راه و رسم حكومت و زندگى بر اساس تعاليم صحيح اسلام است، دعا، عاملى نيرومند در تحريك و ترغيب انسان ها، عاملى جهت مقاومت، عاملى براى پيروزى در نبردهاى مختلف، عاملى بزرگ در پيروزى نفس بر وساوس شيطانى، و عاملى نيرومند در جذب مقامات معنوى و در راه تربيت اخلاق است، نه وسيله اى براى تحذير جامعه. دعاى در نزد شيعه ، همچون رهبانيت در مسيحيت نيست؛ بلكه حركت است و تلاش و توكّل، و در نهايت، درخواست كمك از خداوند متعال و به همين علّت، بهترين هديه اى است كه مى توان آن را به مسلمانان داد. گرچه اين پايان نامه داراى باب بندى و فصل هاى متعدّد نيست؛ ولى نگارنده در ده قسمت، بحث هاى مربوط به دعا را با عنوان هاى مختلف بيان نموده است. در بخش نخست، معانى دعا از ديدگاه لغت شناسان و كتب لغت بررسى شده است. كتب لغت براى دعا معانى متعدّدى از قبيل: استغاثه، عبادت، ميل و رغبت به خداوند، ندا كردن، سؤال و طلب، خواندن و نيايش ذكر كرده اند، كه هر يك از اين واژه ها به همراه آيات و روايات و ديدگاه بزرگان، تبيين گرديده است. بخش ديگر پايان نامه به بررسى دسته بندى آيات بر حسب معانى لغوى و اصطلاحى پرداخته است . واژه دعا و مشتقاتش 209 مرتبه در قرآن به كار رفته است. نگارنده، پس از ذكر اين واژه ها به دسته بندى آنها بر اساس كاربرد پرداخته است. بخش سوم تحقيق، در بيان انواع نيايشگران و اقسام دعاها از نظر آنان است. وى در اين بخش مى نويسد: دعا، انواع مختلف دارد. هر كس بر حسب استعداد و نزديكى با خداى خويش به مناجات پرداخته است. انسان گنهكار، به نوعى با خداى خويش سخن مى گويد، انسان عاشق و دلسوخته محبّت خداوند نيز به نوع ديگر، اوليا و اوصيا به زبانى، و پيامبران به زبانى ديگر. به طور كلّى، روح دعا و مناجات به روحيه افراد مختلف، بستگى دارد. در بخش چهارم، نگارنده بعد از دسته بندى آيات قرآن و روايات مأثوره و بررسى انواع نيايشگران و اقسام دعاها به اين مسئله پرداخته كه: محتواى دعاهاى قرآنى چيست و قرآن، چگونه دعا كردن را تعليم مى دهد؟ وى دعاهاى قرآنى را به شش دسته تقسيم نموده است: 1 . دعا جهت هدايت و توفيق، 2 . دعا در توبه و استغفار، 3 . دعا براى خير دنيا و آخرت و وسعت رزق، 4 . دعا براى پدر و مادر و برادران و مؤمنان، 5 . دعا براى فرزندان و همسران، 6 . دعا براى پايدارى و رهايى از شياطين جن و انس و خلاصى از عذاب دنيا و آخرت. بخش چهارم مربوط به آداب دعاست كه از كتاب احياء العلوم غزالى مواردى از آداب دعا را كه به نوعى به شرايط استجابت دعا نيز برمى گردد، توضيح داده است، وى سپس در بخش پنجم بحث شرايط استجابت دعا را پيش كشيده، و به تناسب در باب دلايل عدم اجابت دعا نيز مطالبى را ايراد كرده است وى براى استجابت دعا پانزده شرط را برمى شمرد و توضيح مى دهد. بخش ششم رساله مربوط به فوايد دعاست، كه در ضمن شرح و بسط اين مسأله از منكران اين مطلب نيز سخن گفته و منكران را به پنج دسته تقسيم و عقايد آنان را توضيح داده است، از جمله فوايد دعا كه نگارنده به آنها اشاره مى كند عبارت است از: رد بلاء، اثرگذارى در امور معنوى و اثر در روح و روان آدمى در جنبه مثبت آرامش و آسايش. دعا در قاموس كتاب مقدس عنوان مبحث بعدى رساله است، در اين باب با ذكر جملات و فرازهايى از انجيل و كتاب هاى ديگر مربوط به اديان، وجوب دعا و نماز در كتاب مقدس و اثرات و فوايد جانبى دعا را از اين كتب بيان كرده است. دانشمندان نيز در باب دعا نظراتى دارند كه موضوع بخش ديگر رساله است كه هر كس حسب اعتقادات مذهبى خود مطلبى را عنوان نموده است، يكى از اين دانشمندان كه نظرش در اين جا مورد بررسى قرار گرفته الكسيس كارل دانشمند و جراح فرانسوى است كه اثر نيايش را با توجه به بيماران لاعلاجى كه داشته به خوبى دريافته است. اما دعا در نهج البلاغه كه آخرين بخش رساله را تشكيل مى دهد، نگارنده در اين بخش به مواردى كه مولاى متقيان در نهج البلاغه از آن سخن گفته مى پردازد و بر اين باور تأكيد دارد كه دعاهاى مولا به نهج البلاغه محدود نمى شود، سپس نمونه هايى از دعاهاى حضرت كه در كلمات و حكمت هاى آن بزرگوار آمده ايراد مى كند.

.

ص: 155

. .

ص: 156

. .

ص: 157

دعا و بداء و رابطه آن با قضا و قدر با ملاحظه آيات و روايات

65 . دعا و بداء و رابطه آن با قضا و قدر با ملاحظه آيات و روايات، فرانك راسخى، كارشناسى ارشد فلسفه و كلام اسلامى، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: دكتر احمد بهشتى، استاد مشاور: دكتر نجفقلى حبيبى، 1371، 139ص.اين نوشتار، در مورد دعا و نقش حياتى آن در زندگى انسان است با توجّه به مباحث فرعى اى كه به دنبال خود مطرح خواهد ساخت. همچنين موضوعاتى مانند رابطه دعا و قضا و قدر و تغيير سرنوشت، كيفيت صحيح ارتباط با خدا، شرايط اجابت و عدم اجابت دعا، و بحث جبر و اختيار نيز مطرح شده است. روش محقّق به اين ترتيب بوده كه در هر سه فصل، ابتدا با توضيح معناى لغوى و سپس معناى اصطلاحى واژه مورد بحث، سخن را آغاز مى كند و سپس با توجّه به آيات و روايات مستند، به توضيح و تبيين معناى صحيح كلامى و فلسفى مباحث اين فصول پرداخته است. تكيه بيشتر او در هر سه فصل بر استفاده از نظريات متكلّمان و فلاسفه و علماى شيعه بوده، علاوه بر اين كه نظر علماى اهل سنّت و ديگر فرق اسلامى در كتب ديگر نيز بررسى شده است. اين پايان نامه، سه فصل دارد. در فصل اوّل به تناسب موضوع، بحث قضا و قدر مطرح شده و در ضمن تعريف لغوى و اصطلاحى هر يك، نظر فلاسفه و متكلّمان را در مورد قضا و قدر، اقسام آن، و رابطه علم خداوند با اين دو، و همچنين رابطه اين دو با تغييرناپذيرى در طبيعت، مطرح شده است. بحث ديگر اين فصل، درباره جبر و اختيار و رابطه آن با بحث قضا و قدر است. عناوينى چون: نظريات جبريون، قانون علّيت و قضا و قدر، آزادى و اختيار انسان، تقدير و اراده انسانى، در اين قسمت به چشم مى خورد. وى در قسمت ديگر اين بخش، نظر مفوّضه را در باب تفويض و همچنين نظر شيعه را در قول به «امر بين الأمرين» مطرح كرده و با استناد به آيات و روايات معصومان عليهم السلام اين فصل را پايان داده است. فصل دوم، درباره «بداء» است، در اين فصل، ابتدا نظر شيعه در مورد بداء مطرح شده و پس از ذكر معناى بداء، تأثير اعمال در تغيير سرنوشت، از منظر آيات و روايات بررسى شده است. سپس اختلاف نظر در باب معناى بداء، به عنوان نزاع لفظى توضيح داده شده و با در نظر گرفتن اين كه در تشريع و تكوين،امكان نسخ وجود دارد و هيچ منافاتى بين بداء و علم الهى نيست، شرحى درباره اجل و اقسام آن آمده و در پايان، نتايج نظرى و علمى بحث بداء و اعتقاد به آن، مطرح شده است. فصل سوم، درباره دعاست. تبيين معناى واژه «دعا» و كاربرد آن و فوايد دعا كردن و اجابت دعا و شرايط آن، از جمله مسائل مطرح شده در اين فصل است. نگارنده، پس از بيان اشكالات مطرح شده توسّط معارضان و معاندان نسبت به اصل مسئله دعا، و ردّ هر كدام با ادلّه مربوط به آن، رابطه دعا با قضا و قدر را بررسى نموده و امكان تغيير قضا به وسيله دعا را با تمسّك به آيات و روايات بررسى نموده است. در پايان نيز دعا و تأثير آن در قرآن مجيد را مطرح كرده و توضيح داده است.

.

ص: 158

. .

ص: 159

ذكر و موانع آن در قرآن و حديث

66 . ذكر و موانع آن در قرآن و حديث، فاطمه نژاد فاضل، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: دكتر محمّدعلى مهدوى راد، استاد مشاور: دكتر سيّد محمدباقر حجتى، 1375، 247ص.شرح مفهوم و جايگاه ذكر، انواع ذكر، اسباب ذكر، مصاديق ذكر، زمان ذكر، مكان ذكر، آثار ذكر، ويژگى ها و خصوصيت هاى ذاكران واقعى، ذاكران از ديدگاه معصومان عليهم السلام، موانع ذكر و تفاوت ميان غفلت و نسيان، از جمله مباحث مطرح شده در اين پايان نامه است. علم تربيت و تهذيب نفس، ارائه كننده روش رشد انگيزه هاى خير است، همانطور كه از دخالت و حضور اسباب شرّ و منحرف جلوگيرى مى كند. از جمله وسايل اين شناخت، ذكر خداوند تعالى است. ذكرى كه دين مبين اسلام از پيرو خويش انتظار دارد، نه لقلقه زبانى و تكرار عباراتى بى روح، بلكه بيان توحيد خالص و فرمانبرى مطلق است كه زبان مكنون در جان وى بگويد و ديگر اعضا خشوع تام تسليم و تعهّدش باشند. بديهى است انسان ذاكر، به خواست خداوند در شاه راه قرب به وى گام نهاده است. يكى از پيامدهاى لطيف و دقيق ذكر خدا، عشق به وى است؛ علاقه اى كه ذاكر را به گستره بى منت هاى قرب الهى مى رساند. اين پايان نامه، يك مقدّمه و سه فصل دارد. نگارنده در مقدّمه، ذكر خدا را از جمله ابزارهاى شناخت و تهذيب نفس را مى داند و بر اين عقيده است كه مراد از ذكرى كه دين مبين اسلام از پيرو خويش انتظار دارد، ذكر حقيقى و واقعى است، نه فقط ذكر زبانى. نويسنده، در فصل اوّل به معنا و مفهوم ذكر از ديدگاه فرهنگ نامه نويسان و مفسّران پرداخته و سپس، جايگاه ذكر را توضيح داده و بعد از آن، انواع ذكر را بيان كرده است. وى در بخش ديگر اين فصل، به تناسب، معناى ذكر كثير و انواع و مصاديق و مكان آن را توضيح داده و آن را از ديدگاه احاديث، بررسى كرده است. محور بعدى بحث او در اين فصل، اسباب ذكر است كه مهم ترين آنها توفيق الهى براى ذكر گفتن است. توسّل به معصومان نيز يكى از مصاديق ذكر خداست. در ادامه، مصاديق ذكر بيان شده است. قرآن، مصداق اعلاى ذكر است و به ترتيب، نماز، دعا، استغفار، تسبيح و تحميد، شكر، تهليل و تكبير، اسماى حُسنا و صلوات بر محمّد و آل وى صلى الله عليه و آله و سرانجام ياد مرگ و معاد، ساير مصاديق ذكر به شمار مى آيند. نويسنده، در ادامه، درباره زمان و مكان مناسب براى ذكر، سخن مى گويد. در پايان اين فصل نيز آثار ذكر را يادآور مى شود و آثار آن را در دو قِسم نتايج باطنى و آثار عملى در دنيا و آخرت، با ذكر روايات مربوط، شرح مى دهد. همچنين به شرح آثار ذكر از ديدگاه حضرت على عليه السلام و نتايج آن مى پردازد. فصل دوم، درباره ذاكران و جايگاه آنان از ديدگاه قرآن كريم و امامان معصوم عليهم السلاماست. نويسنده، به تناسب، زمينه هاى نفسانى ذاكران، مصاديق ذاكران، تفاوت بين ذاكران واقعى و منافقان، ويژگى هاى ذاكران و مؤمنان حقيقى و در نهايت ذاكران از ديدگاه حضرت على عليه السلامرا بررسى مى كند و به بحث درباره علّت وجوب پيوستن به ذاكران مى پردازد. فصل سوم، درباره موانع ذكر است. نويسنده در اين فصل، موانع ذكر از جمله هوس، حبّ مال، حبّ فرزند، حبّ حكومت و مسائلى از اين قبيل را پژوهيده است. ديگر از موانع ذكر، غفلت است. نگارنده، به تناسب، ابتدا معناى لغوى غفلت را بيان كرده و سپس ، ويژگى ها و موارد غفلت و پيامدها و كيفر غافلان را يادآور مى شود و علل اين غفلت را نيز در چند عرصه، از جمله آرزو و آمال طولانى و شيطانى برمى شمارد.

.

ص: 160

. .

ص: 161

راه ها و شيوه هاى مبارزه با تهاجم فرهنگى از ديدگاه قرآن و حديث

67 . راه ها و شيوه هاى مبارزه با تهاجم فرهنگى از ديدگاه قرآن و حديث، حبيب الله رسولى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: دكتر محمّدعلى لسانى فشاركى، استاد مشاور: ... ، 1375، 149 ص.در اين پايان نامه، ابتدا نگارنده به بيان موضوع تهاجم فرهنگى در قرآن مجيد و احاديث پيامبر اكرم و امامان معصوم عليهم السلام پرداخته است و به همين منظور، تحقيقى موضوعى در قرآن كريم انجام داده و دو تعبير كليدى «صدّ عن سبيل الله» و «إضلال عن سبيل الله» را كه نمايانگر موضوع تهاجم فرهنگى است، در آيات و سياق هاى قرآنى و نيز روايات و احاديث اسلامى، بررسى و تحليل كرده است و راه هاى مقابله با تهاجم فرهنگى در قرآن و روايات را تبيين نموده و خاطرنشان كرده است كه قرآن مجيد، به عنوان كتاب هدايت و مكتب انسان ساز، ضمن بيان تفصيلى موضوع تهاجم فرهنگى، به راه ها و شيوه هاى برخورد و مقابله با آن نيز راهنمايى نموده است. وى ضمن يك نتيجه گيرى كلّى، تنها راه حل مشكل تهاجم فرهنگى را روى آوردن به قرآن حكيم و روايات اسلامى و بهره گيرى از دستورهاى الهى و تعاليم معصومان عليهم السلام دانسته است. اين پايان نامه از سه فصل تشكيل شده است. فصل اوّل در تعاريف و كلّيات است كه خود در چند بخش بررسى مى شود. بخش اوّل، تعريف فرهنگ و تهاجم فرهنگى است. نگارنده، در اين بخش با استناد به فرهنگ نامه ها، واژه هاى «فرهنگ» و «تهاجم» را بررسى كرده و كاربرد هر يك را جداگانه و موردى بيان كرده است. سپس تركيب اين دو كلمه را در تعاريف و اصطلاحات، خصوصا موارد استفاده آنها را در سخنان بزرگان و رهبران دينى، روشن ساخته است. بخش دوم اين فصل، درباره سابقه هجوم فرهنگى به جوامع دينى است. نويسنده با استناد به آيات قرآن، سابقه اين هجوم را از بدو پيدايش اسلام مى داند. بخش سوم، در مورد تاريخچه هجوم فرهنگى به جوامع اسلامى است. بخش چهارم نيز به شناسايى روش ها و شيوه هاى تهاجم فرهنگى مى پردازد. نويسنده، 28 شيوه را براى پيشبرد تهاجم فرهنگى عنوان مى كند. بخش پنجم، درباره اهداف تهاجم فرهنگى است. نگارنده، به طور خلاصه، به تعدادى از اين اهداف اشاره مى كند و به اختصار، آنها را شرح مى دهد. فصل دوم، زمينه هاى مبارزه با تهاجم فرهنگى در قرآن و حديث را برمى رسد. اين فصل در بخش هايى مانند: واژه ها و تعبيرات كليدى مربوط به اين بحث و موارد كاربرد اصطلاحات مربوط به بحث در احاديث و روايات، سامان يافته است. فصل سوم به بيان روش ها و شيوه هاى مبارزه با تهاجم فرهنگى در قرآن و سنّت پيامبر اكرم و ائمه اطهار اختصاص دارد. نويسنده در اين فصل، تعدادى از روش هاى مقابله را نام برده و درباره هر كدام توضيحاتى نيز داده است. از جمله اين روش هاست: رعايت تقواى الهى، رعايت آداب معاشرت اسلامى، آداب نگاه كردن، آداب سخن گفتن، آداب لباس پوشيدن، آداب آرايش كردن، آداب عبادات و اقامه فريضه نماز، پرداخت خمس و زكات و ماليات، امر به معروف و نهى از منكر، مراسم عبادى _ سياسى حج، ترك محرّمات، تسريع در امر ازدواج، رعايت مقرّرات شرع و عرف، پُر كردن اوقات فراغت جوانان، ورزش، بهره گيرى از ابزارهاى سمعى و بصرى و انتشاراتى به نحو صحيح، اردوهاى مختلف سياحتى، زيارتى، آموزشى، كسب فضايل اخلاقى و معنوى، ارتقاى فرهنگ جامعه، تربيت نسلى انقلابى و مؤمن، حاكم نمودن ارزش هاى اسلامى در جامعه، هوشيارى و بيدارى در برابر توطئه هاى دشمن و شخصيت قائل بودن براى نوجوانان و جوانان.

.

ص: 162

. .

ص: 163

. .

ص: 164

رجعت از ديدگاه قرآن كريم و عترت

68 . رجعت از ديدگاه قرآن كريم و عترت، حميد كردنژاد، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، استاد مشاور: حجه الاسلام على محمّد دهقان اشكذرى، 1374، 110 ص.اين تحقيق برآن است كه مسئله رجعت را در آينه وحى الهى و روايات معصومان عليهم السلام مورد بررسى دقيق قرار دهد و براى دفع شبهات منكران آرا و نظريات بزرگان عالم اسلام و بويژه علماى تشيّع را ارائه نمايد و اثبات كند كه مسئله رجعت، چه جايگاهى در كلام اولياى دين و علما دارد و براى اين منظور مهم، استدلالات منطقى علماى دين و ائمه اطهار عليهم السلام را براى روشن شدن مسئله، ارائه كرده است. با مطالعه اى وسيع مى توان پذيرفت كه تعداد زيادى از آيات قرآن كريم، به مسئله رجعت ائمه اطهار عليهم السلام و پيامبران و صلحا اشاره دارند. از سوى ديگر، مى توان كلام بسيار متين و پُر مغز و سنجيده معصومان عليهم السلام را در قالب احاديث و روايات مشاهده كرد كه جوابى دندان شكن به شبهات منكران رجعت است. علماى دين نيز از اين مسئله غفلت نورزيده اند و به دليل احساس خطر شبهات منكران ، دست به خلق آثار ارزشمندى در اين زمينه زده اند كه اين آثار، در وقايع مختلف تاريخى از جمله جنگ ها از بين رفته است. اين پايان نامه از پنج فصل فراهم آمده است: فصل اوّل، مطالبى درباره تاريخچه بحث، فرضيات مسئله، اهداف و حدود بحث، تعريف اصطلاحات پژوهشى، تعريف رجعت، رجعت در قرآن، رجعت از ديدگاه اهل بيت عليهم السلام، صحابيان و رجعت، و اجماع علما بر مسئله رجعت آمده است. فصل دوم، بيان سير مطالعاتى محقّق در باب رجعت است. نگارنده در اين فصل ، بيشتر به معرّفى كتب تفسير پرداخته و منابع مطالعاتى اوّليه خود را برشمرده است. در فصل سوم، روش تحقيق، رهيافت تحقيق، طرح تحقيق، فن تحقيق و طرح تحليلى مسئله رجعت، عنوان شده است. فصل چهارم تحت عنوان «ارائه و تجزيه و تحليل اطّلاعات»، از دو بخش تشكيل شده است در بخش اوّل، نگارنده به سير تاريخى بحث رجعت پرداخته و آن را از دو ديدگاه رجعت در آينه قرآن كريم و رجعت در آينه وحى و عترت، بررسى نموده است . در اين قسمت، علاوه بر ذكر احاديث نبوى و احاديث ائمه اطهار عليهم السلام ، برخى از ادعيه و اذكار و زيارات وارد شده كه در آنها به مسئله رجعت اشاره يا تصريح شده، آمده است. وى در بخش دوم اين فصل، يوم اللّه رجعت و نشانه هاى آن را بازگو نموده و از رجعت پيامبران پيشين و رسول گرامى اسلام، صلحاى پيشين، بعضى صحابيان و ائمه معصوم ، سخن به ميان آورده است. نگارنده در بخش مربوط به وجود نازنين حضرت ولى عصر(عج)، نُه شبهه از شبهات منكران رجعت را با پاسخ آنها را بيان كرده است. آخرين بحث اين پايان نامه، بحث از اجماع علماى شيعه در مورد رجعت است، او در اين زمينه، قول شيخ حرّ عاملى، علاّمه مجلسى، شيخ صدوق، شيخ مفيد و سيّد بن طاوس را در كتاب هايشان در باب رجعت ذكر نموده و در آخر نيز به قول مفسّرانى چون زمخشرى و علاّمه طباطبايى درباره حقّانيت رجعت، تمسّك جسته است. فصل پنجم نيز درباره استنتاجات كلّى بحث و نتيجه گيرى از ادلّه وارد شده در باب حقّانيت و حتميت رجعت است كه در آن، توصيه هايى نيز نموده است.

.

ص: 165

. .

ص: 166

روش هاى تعليم در قرآن كريم و سنّت

69 . روش هاى تعليم در قرآن كريم و سنّت، سيّدمهدى برومند، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده اصول دين قم، استاد راهنما: دكتر ولى الله نقى پورفر، استاد مشاور: دكتر احمد عابدى، 1378، 377 ص.نگارنده در اين نوشتار، اصول، مبانى و كلّيات روش ها و فنون تدريس و تعليم در نظام آموزشى اسلامى را بر اساس منابع قرآن و حديث، مورد پژوهش قرار داده و مطالب و موضوعات را در دو فصل و هفت بخش تنظيم و ارائه كرده است. اين روش ها از چهار مجرا در قرآن معرّفى شده اند: بخشى از آن مربوط است به روش هايى كه خود قرآن، به نحو خاص در بيان آموزش ها از آن سود جسته و در شكل و نظام آيات و جملات و كلمات آن، تجلّى يافته است؛ مانند استفاده از روش داستان گويى و تمثيل يا استدلال و جدلِ خداوند با مخاطبان ، اعم از مسلمانان، اهل كتاب، مشركان و كافران و منافقان، و موارد فراوان ديگر از اين قبيل. قسمت ديگرى از اين روش ها با نقل چگونگى برخورد پيامبران الهى با قوم خويش در قرآن معرّفى شده است و سرانجام، گاهى قرآن با نقل قول و عملكرد بعضى افراد غير از پيامبران، كارايى روش آنان را متذكّر مى شود (مانند نقل داستان سامرى و بنى اسرائيل). حتّى ممكن است در برخى موارد، اين شيوه ها توسط شيطان اعمال شده باشد كه قرآن با ذكر آن، تنها به مطلق اثرگذارى اين روش ها تأكيد دارد، ضمن آن كه سوء استفاده هايى را كه از اين روش ها شده و مى شود، مورد طعن قرار مى دهد. در روايات نيز همين روش ها، به علاوه روش هاى ديگرى، به صورت مستقيم و غير مستقيم، مطرح شده است. فصل اوّل، مشتمل بر چهار بخش، به طرح مباحث كلّى و تعريف و تبيين موضوع مى پردازد. اين فصل، در چهار بخش، اصل مسئله، ضرورت تحقيق، سؤالات، اهداف و فرضيه ها، روش، پيشينه و محدوديت هاى تحقيق را بررسى مى كند. فصل دوم به بخش عمده يافته هاى تحقيق درباره موضوع اصلى اختصاص دارد. در اين فصل، ابتدا چند موضوع مهم مطرح شده است و سپس در بخش دوم، روش هاى كلّى تعليمى در شاخه هاى مستقيم و غير مستقيم مورد بحث قرار گرفته است. بخش سوم نيز به طور مشروح، فنون خُرد تعليم را با توجّه به اهداف آموزشى ذيل تقسيمات سه گانه حيطه هاى عاطفى، شناختى و روانى _ حركتى پيش كشيده و معرّفى نموده است. هر كدام از حوزه هاى ياد شده، به خودى خود، داراى تقسيمات و انشعاباتى است و انواع متعدّد ديگرى را در بر مى گيرد. در سير نگارش تمام مطالب، تلاش نگارنده اين بوده است تا مصاديق و ديدگاه هاى آموزشى اسلام را با نگاه خاص علوم قرآنى عرضه كند. به عنوان مثال، در بخش دوم از فصل دوم، انواع روش هاى تعليم را از اين ديدگاه، بررسى كرده است. از ديدگاه مستقيم، روش هايى از قبيل: سخنرانى، گفتگو، پرسش و پاسخ، مباحثه، مجادله آمده كه البته منظور از مجادله، مجادله به نحو اَحسن است و با مناظره، تشابه ها و تفاوت هايى نيز دارد. روش هاى غير مستقيم نيز مى تواند به دو گونه روش هاى مشاهده اى و اكتشافى تقسيم شود. روش هاى مشاهده اى، شامل روش نمايشى، ايفاى نقش، خطاب غيرمستقيم بيانى، خطاب غيرمستقيم عملى و تقليد از الگوست. روش هاى اكتشافى نيز عبارت است از: روش مقايسه اى، روش تمثيل، روش قصه گويى و روش خودآموزى از طريق خودآزمونى. نويسنده، در بخش سوم نيز در حيطه روش و فن مربوط به عاطفه و احساس، مراحلى را ذكر كرده است كه عبارت اند از: استفاده از هنر در تعليم، رعايت اصل تدريج، اصل عدم سختگيرى، زمان آموزش و يادگيرى، اراده، انگيزه، راهكارهايى براى جلب مشاركت ارادى فراگير، و راهكارهايى براى جلب مشاركت غير ارادى فراگير.

.

ص: 167

. .

ص: 168

زن از ديدگاه نهج البلاغة

70 . زن از ديدگاه نهج البلاغة، فاطمه علايى رحمانى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، استاد مشاور: ... ، 1369، 305 ص.سيماى ترسيم شده از زن در نهج البلاغة _ كه تا حدّ زيادى تابع ديدگاه گردآورنده اين كتاب است _ يك بُعدى و ناقص است و تنها بخشى از چهره كامل زن در قرآن را به نمايش مى گذارد. زنان در نهج البلاغة با عباراتى كه حاكى از ناقص بودن آنان است، وصف شده اند و متأسفانه، اكثر شارحان نهج البلاغة نيز بدون توجّه به مجموعه احاديث معصومان عليهم السلام، در جهت اثبات اين مطلب برآمده اند كه زنان در اكثر ابعاد از مردان ناقص ترند. لذا اين پايان نامه، در صدد جمع ميان آيات قرآن و سخنان امام على عليه السلام در نهج البلاغة برآمده است. اصولاً قرآن مجيد، شئون زن را مافوق تصوّر، بالا برده و در اين مورد به بيانِ تنها اكتفا نكرده و از هر بُعد براى زن، الگوها و مصاديقى را يادآور شده و مانند يك وكيل مدافع، از شخصيت زن دفاع مى نمايد و قبل از آن كه از عاطفى و احساسى بودن زن سخن به ميان آورد، از انديشمندى و واقع بينى يك زن (بلقيس) سخن گفته است صلاح انديشى و نفوذ كلام او را مى ستايد و على رغم نظر كسانى كه زن را انسان ضعيف پنداشته اند و حرّيت عقيده او را نفى نموده اند، از آسيه زن فرعون تمجيد كرده است. نيز در برابر آنهايى كه در مورد بى خِردى جماعت نسوان ادّعاها كرده اند، از ساره، زن حضرت ابراهيم عليه السلام و اوصاف برجسته او سخن گفته است كه شايستگى هم صحبتى با فرشتگان مقرّب خدا را داشت. و بسيارند زنان برگزيده ديگرى كه چه بسا از افراد ذكور در ارزش و اعتبار با خاك راه آنها هم برابرى نمى كنند. اين چنين است كه زنان مسلمان ما به دنبال تصويرى شايسته از مقام انسانى زن در نهج البلاغة مى گردند؛ امّا مع الأسف، تشتّت و تناقض گويى موجود در آراى شارحان نهج البلاغة، مانع از درك صحيح سخنان امام عليه السلاماست. نگارنده، نخست در مقدّمه، توضيحى درباره طرح يك بُعدى بودن زن در نهج البلاغة داده و با بررسى چهره واقعى زن از ديدگاه قرآن، به بررسى هويت واقعى او پرداخته و مقدارى از تفاوت هاى ميان مرد و زن را بازگو نموده و رمز اين تفاوت ها را نيز شرح داده است. سپس به موقعيت اجتماعى زن و احكام مشترك بين مرد و زن اشاره كرده و احكام اختصاصى زن در شرع مقدّس را نام برده است. وى در پيش گفتارى كه بعد از مقدّمه آورده، روش مطالعه در نهج البلاغة، پيوند تنگاتنگ نهج البلاغة با قرآن و قضاياى نقل شده در زمينه مقام و شخصيت زن در نهج البلاغة را نقد و بررسى نموده و سپس، ارزش و اعتبار اسناد و مدارك نهج البلاغة را شرح داده و در ادامه، برداشت غلط از قضاياى نقل شده نهج البلاغة درباره زن را نكوهش كرده است. امّا فصل اوّل اين پايان نامه، مربوط به اسناد و مناسبت هاى تاريخى خطبه هشتادم نهج البلاغة است كه ضمن بررسى ميزان سنديت اين خطبه بر اساس استدلال، لحن و مخاطبان اين خطبه را معرّفى كرده و موردى بودن آن را ثابت مى كند. در فصل دوم، درباره واقعيت و عدم واقعيت نقص ايمان زن و ديدگاه هاى شارحان نهج البلاغة در اين زمينه و رسالت مادرى زن، توضيحاتى آمده است. نگارنده در فصل سوم با بيان قسمت دوم خطبه درباره نقصان عقل زن، به بررسى معانى اصطلاحى و لغوى عقل و تعريف عقل از ديدگاه قرآن و احاديث پرداخته و نقصان عقل زن را در نظر بعضى از شارحان نهج البلاغة بررسى نموده است. در فصل چهارم كه مربوط به قسمت سوم خطبه هشتادم نهج البلاغة در زمينه نقصان حظ و بهره زن است، اين مطلب را از نظر تاريخچه فقهى آن بررسى نموده و نحوه و چگونگى پيدايش و تقسيم ارث در ميان ملل مختلف را شرح داده. و رواياتى در زمينه علّت نقصان ارث زن نسبت به مرد را به عنوان استشهاد آورده است. در فصل پنجم، نتيجه گيرى امام على عليه السلام از مقدّمات مذكور در خطبه را با طرح مباحثى چون: آسيب پذيرى زن در مسائل سياسى، معناى ترس از زنان شرور و احتياط از خوبانشان و مسائلى از اين قبيل را بيان مى كند. نگارنده در فصل ششم به بررسى تطبيقى خطبه هشتادم نهج البلاغة پرداخته و آن را به موردى خاص و شخص خاص نسبت مى دهد. فصل هفتم، مربوط به ساير عناوينى است كه براى زن در نهج البلاغة ياد شده است. نگارنده، اين عناوين را در لابه لاى حكمت ها، نامه ها و خطبه هاى نهج البلاغة جستجو نموده و شرح مى دهد. در فصل هشتم به نمونه هايى از شخصيت هاى عالى انسانى در جامعه زنان در طول تاريخ اشاره شده و در فصل نهم _ كه آخرين فصل پايان نامه است _ به بررسى صفات نيك زن در احاديث پرداخته شده است.

.

ص: 169

. .

ص: 170

. .

ص: 171

سيادت (عزت مسلمانان) در قرآن و نهج البلاغة

71 . سيادت (عزت مسلمانان) در قرآن و نهج البلاغة، عزت اللّه آقابابايى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، استاد مشاور: حجه الاسلام محمّدعلى راغبى، 1376، 120 ص.اين تحقيق در نظر دارد كه با بررسى زمينه هاى پيشرفت امّت اسلامى در زمان پيامبر اسلام و در قرون اوّليه و تطبيق آن با علل عقب ماندگى ملل مسلمان در قرون اخير، با استفاده از قرآن كريم، نهج البلاغة و احاديث شريف، ميزان تأثير اين عوامل را در سيادت و عزّت مسلمانان و يا انحطاط آنان، تا حدّ امكان، مشخّص نمايد. فصل هاى پنجگانه اين پايان نامه، بيانگر اين مطالب است. موضوع مورد نظر در اين تحقيق، بررسى علل و عواملى است كه موجب انحطاط و عقب ماندگى مسلمانان شده و همين طور، عواملى كه باعث پيشرفت و عزّت و عظمت آنان در ابتداى دعوت اسلامى شد. طبيعى است كه در پرتو واقف شدن به چنين شناختى در نحوه تنظيم ارتباط در معاشرت فردى و جمعى و نهايتا ارتباط با ملل غير مسلمان _ كه امروزه برخى از آنان خود را قيّم جهان مى دانند _ تغييراتى حاصل خواهدشد و حتّى زندگى روزمرّه انسان هاى آن جامعه، دچار تغيير و تحوّل اساسى شده، افراد نسبت به سرنوشت ساير همنوعان و جامعه خويش، احساس تعهّد و مسئوليت پذيرى بيشترى مى نمايند. همچنين شناسايى راه هاى عقب افتادگى مى تواند به مثابه مشعلى فروزان، فرا روى انسان هاى به استضعاف كشيده شده، نورافشانى كند و آنان را به سرچشمه هاى كرامت، عزّت و فضيلت، رهنمون شود. در واقع، اين اشاره به گذشته افتخارآميز در مدّتى خاص در گذشته، توأم با انحطاط در زمانى ديگر، نظاره اى به آينده روشن نيز خواهد بود. در فصل اوّل كه با يك مقدّمه آغاز شده، نگارنده به بيان نكاتى از قبيل تاريخچه بحث، بيان مسئله، پرسش هاى تحقيقاتى، اهداف بحث، حدود و اهمّيت بحث و تعريف اصطلاحات پرداخته است. در فصل دوم نيز نگارنده با ذكر منابع مورد استفاده در تحقيق، سير مطالعات خود را نشان مى دهد. در فصل سوم، روش، رهيافت ، طرح و فن تحقيق، توضيح داده شده است. فصل چهارم كه داراى چهار بخش است، به ارائه و تجزيه و تحليل اطّلاعات پرداخته است و نخست، در بخش اوّل، ضرورت بحث از موضوع، سيادت از ديدگاه قرآن كريم، اختصاص عزّت و كبريا به ذات حق، و طلب عزّت از غير خدا بررسى شده است. در بخش دوم پايان نامه نيز مباحثى از قبيل وضعيت امّت پيامبر صلى الله عليه و آلهقبل از اسلام و عوامل پيشرفت مسلمانان، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. در بخش سوم، عوامل انحطاط مسلمانان شمرده شده كه در بين عوامل، به چهارده عامل عمده اشاره شده است. در بخش چهارم نيز زوال و انهدام تمدّن ها از ديدگاه هاى مختلف، بيان شده است در اين زمينه، ديدگاه قرآن، نهج البلاغة و سپس جامعه شناسان، مدّ نظر نگارنده قرار گرفته است. فصل پنجم، استنتاجات و پيشنهادهاى مربوط به عوامل پيشرفت و پسرفت مسلمانان مطرح شده و يك نتيجه كلّى از بحث هاى فصل قبل بيان شده است.

.

ص: 172

. .

ص: 173

شرح واژه هاى سوره فاتحه و بقره به وسيله روايات

72 . شرح واژه هاى سوره فاتحه و بقره به وسيله روايات، فهيمه جمالى راد، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: دكتر عبدالمهدى يادگارى، استاد مشاور: ... ، 1367، 126 ص.گرچه متداول آن است كه در تبيين معانى لغات قرآن، ابتدا به منابع و كتب واژه شناسان مراجعه مى شود و آن گاه براى تأييد به رواياتى كه در اين باره رسيده، استناد مى شود، چنان كه برخى از لغويان، خود چنين كرده اند؛ امّا در اين پايان نامه براى تبيين معانى واژه ها ابتدا به روايات مراجعه شده و براى دفاع از روايات، احيانا به منابع لغوى از قبيل: أقرب الموارد ، لسان العرب، مجمع البحرين، المفردات راغب، قاموس القرآن نيز مراجعه شده است. ليكن غالبا شرح لغات را از ديد اهل لغت يافته و اگر در شرح بعضى لغات، به حديث استناد شده، به منظور تأييد معناى لغوى آن واژه بوده است و چه بسا معصوم عليه السلام در شرح لغتى به مصداق و تأويل آن نيز اشاره نموده است كه از ديد اهل لغت، دور مانده است و در نتيجه، به كتب تفسير رجوع نموده و در اين ميان، تفاسير مأثور بيش از منابع ديگر مورد استفاده قرار گرفته است و به منظور شرحى همه جانبه به تفاسير مأثور اهل سنّت نيز رجوع نموده و احاديثى را كه در شرح لغتى بيان داشته اند، نقل نموده است. در اين پايان نامه با تكيه به تفاسير روايى شيعه، همچون: نورالثقلين، البرهان، تفسير القمى و نيز تفاسير روايى اهل سنّت، همچون: الدرّ المنثور، واژه هاى دو سوره فاتحه و بقره بر اساس ترتيب الفبا، شرح و تبيين شده است. فراهم آورنده پايان نامه در نظر داشته اين كار را تا پايان قرآن دنبال كند؛ امّا چنان كه در مقدّمه آورده، به علّت گستردگى كار و محدوديت زمانى به همين دو سوره بسنده كرده است.

.

ص: 174

شفاعت در قرآن و احاديث معصومان عليهم السلام

73 . شفاعت در قرآن و احاديث معصومان عليهم السلام، نهلا غروى نايينى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: آيه الله ابوالقاسم خزعلى، استاد مشاور: ... ، 1368، 172ص.شفاعت، از مهم ترين مسائلى است كه طى قرون متوالى دست خوش تطوّرات و انحرافات فراوان گشته است. در نهايت امر نيز فِرَق مختلف اسلامى، همه به نوعى آن را پذيرفته اند؛ امّا هر يك، عقايد ديگرى را نادرست دانسته و او را كافر و مشرك شمرده است. از آن جا كه شيعيان، بر اساس برداشت صحيح از مفهوم شفاعت، از فيض توسّل به سخنان امامان عليهم السلام و اولياء اللّه بهره ور بوده اند، بالطبع مورد بغض و دشمنى بيشترى نيز قرار داشته اند. اين پايان نامه با بررسى و تحقيق در مسئله شفاعت به كمك آيات و احاديث معصومان عليهم السلام، ابهامات و اتّهامات را از دامان اين حقيقت اسلامى زدوده و سيماى زيبا و راهگشاى آن را به پويندگان راه حق، نشان داده است. در اين مجموعه، ابتدا معانى لغوى و اصطلاحى شفاعت بيان شده و سپس، آيات قرآن و روايات رسيده از معصومان عليهم السلام و گفتار بزرگان دين درباره آن بيان شده و بحث با بررسى مختصرى از عقايد مختلف درباره شفاعت به پايان رسيده است. نويسنده، در آغازْ شفاعت را داراى انواعى دانسته و برخى از آنها را نادرست و غيرموجود در دستگاه الهى و ساخته دست تحريفگران برشمرده است. سپس به تقسيمى ديگر، شفاعت را به دو قسم تكوينى و تشريعى تقسيم كرده و براى هر دو قِسم، مثال هايى از آيات و روايات آورده است. در بخش ديگرى از پايان نامه، آيات درباره شفاعت، به دو قسم آيات نفى و آيات اثباتى تقسيم شده است. در نظر نويسنده، آيات نفى، آياتى است كه شفاعت را فقط به اذن خدا مى داند و بيشتر اين آيات در باب تعرّض به يهود و ادّعاهاى آنان آمده است. آيات اثبات نيز بر دو قِسم است: يك قسم در مورد اثبات اصل شفاعت است و قسم دوم، درباره اختصاص شفاعت به خدا. شأن شفاعت، شفاعت اوليا و اذن الهى از ديگر مباحث اين بخش است. نويسنده، در ادامه به شرايط شفاعت و شفيع مى پردازد. به گفته وى، در آيات و روايات، شفيع بايد داراى شرايطى چون اطاعت از خدا، ايمان به رسول او و عمل صالح باشد. بخش ديگر اين مجموعه، درباره حدود شفاعت و كسانى است كه مورد شفاعت واقع نمى شوند. نويسنده مى كوشد به اين پرسش پاسخ دهد كه: آيا شفاعت، فقط در دنياست و يا در برزخ و قيامت نيز موضوعيت دارد؟ وى همچنين آثار تربيتى شفاعت را بررسى مى كند. در بخش ديگر، نگارنده، شفاعت را از ديدگاه ساير ملل، اديان و مذاهب بررسى نموده و به رواج قسمى از شفاعت مردود در بين اين اديان و مذاهب، اشاره كرده است. نويسنده، در قسمت پايانى اين مجموعه به بيان ادّعاى منكران شفاعت پرداخته و ضمن ايراد ادّعاى بعضى از رهبران وهّابيت و ردّ استدلالات آنان به تحقيق خود پايان داده است.

.

ص: 175

. .

ص: 176

شناخت و تحليل مكتب حديثى قم از آغاز تا قرن پنجم هجرى

74 . شناخت و تحليل مكتب حديثى قم از آغاز تا قرن پنجم هجرى، محمّدرضا جبارى، دكترى علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، اساتيد مشاور: دكتر محمّدعلى مهدوى راد و دكتر نهلا غروى نايينى، 1379، 447 ص.شناخت و تحليل مكاتب حديثى شيعه كه يكى از مباحث مهم و ضرورى در موضوعات مربوط به تاريخ و رجال است و همچنين مكتب حديثى قم، با داشتن ويژگى هايى از ديگر مكاتب حديثى شيعه همچون مكتب مدينه، كوفه، بغداد، رى و خراسان متمايز است. ويژگى هاى اين مكتب و وجه تمايزات آن، موضوع مورد بحث اين تحقيق است. معرّفى كثرت محدّثان اين حوزه حديثى، اقدامات مفيد آن در تدوين برخى از مجموعه هاى گران سنگ حديثى، اهتمام شديد بر حفظ سلامت احاديث از آسيب خلط با احاديث ضعيف و غلوآميز، مقابله با ناقلان اين گونه احاديث، گرايش به حديث يا اخباريگرى و پرهيز از دخالت مستقيم عقل در نقّادى و فهم شريعت و تكيه بر متون دينى، و بسيارى از مسائل ديگر، از مهم ترين ويژگى هاى محدّثان مكتب قم بوده است. اين پايان نامه، از يك مقدّمه و هشت فصل فراهم آمده است. نگارنده، در مقدّمه، ضمن اذعان به اهمّيت و موقعيت خاصّ اين بحث و ويژگى خاصّى كه مكتب حديثى قم نسبت به ساير مكاتيب دارد، اشاره اى اجمالى به اين وجه تمايز نموده و ضمن گوشزد نمودن ضرورت بحث و كاوش در مورد اين حوزه مهم حديثى، رسالت پژوهشى خود را برآوردن چنين مطلبى عنوان مى كند. در فصل اوّل، در مباحث مقدّماتى ضرورت، اهمّيت و هدف تحقيق و سؤالات و فرضيات تحقيق، روش و نوع تحقيق، و سابقه و منابع و مطالعات مربوط به اين تحقيق، توضيح داده شده است. در فصل دوم، به طور اجمالى مكاتب حديثى شيعه در چهار قرن اوّل هجرى معرّفى شده و بر كيفيت شكل گيرى مكاتب حديثى شيعه گذرى شده است. نخستين بحث در اين مقوله، سير تحوّلات مكتب حديثى مدينه تا عصر امام باقر و امام صادق عليهماالسلام و اوج آن تا عصر امام كاظم عليه السلاماست. در اين زمينه به مسائلى از قبيل: تدوين و تبويب احاديث در مكتب حديثى مدينه، خطر غاليان و جاعلان در اين مكتب، آثار برجسته حديثى اين مكتب و مكتب حديثى مدينه تا عصر امام رضا عليه السلامپرداخته شده است. نويسنده، در قسمت ديگرى از اين فصل، به بررسى مكتب حديثى كوفه و منشأ پيدايش و جهت گيرى فكرى اين مكتب و كثرت محدّثان كوفى و نقش ائمه عليهم السلام در آن، تدوين كتب و اصول حديثى، توجّه به روايات علاجيه و بروز برخى جريانات انحرافى در كوفه پرداخته است. قسمت سوم اين فصل، به بررسى مكتب حديثى قم و رى اختصاص دارد. نگارنده، ضمن اشاره به اين كه قم و رى، جانشين و ميراث دار مكتب حديثى كوفه اند، سابقه تشيّع در رى، درگيرى هاى فكرى و عقيدتى در آن جا، گرايش به سمت مباحث اصول دين، قلّت واسطه در احاديث، نقش دولت آل بويه در تقويت مكتب رى، تدوين و تنظيم و تبويب احاديث، و گرايش به روش هاى تعقّلى در اين دو مكتب را بررسى نموده است. در بخش چهارم، بحث از مكتب حديثى خراسان به ميان آمده و ضمن نگرشى بر سابقه تشيّع در اين خطّه و فعّاليت هاى حديثى در آن، به نقش امام رضا عليه السلام در پويايى مكتب خراسان پرداخته شده و با بيان كثرت محدّثان شيعه و بروز جريانات انحرافى و روابط اين مكتب با ديگر حوزه هاى حديث، وضعيت مكتب خراسان در قرن چهارم و پس از آن مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. بخش پنجم، درباره مكتب حديثى بغداد بحث شده است. در اين بخش نيز به پيدايش و گسترش اين مكتب، رشد فزاينده محدّثان در آن، نقش آل بويه در تقويت اين مكتب حديثى در قرن چهارم، و موقعيت اين مكتب حديثى در عصر شيخ طوسى پرداخته شده است. فصل سوم، درباره جايگاه و اهمّيت قم و امتيازات قميان و مكتب حديثى قم است. نگارنده، ضمن بررسى تاريخ تشيّع در اين خطّه و نقل روايات متعدّد از امامان شيعه در فضيلت قم و قميان ، متقابلاً ميزان محبّت و ولايت اين مردم را نسبت به ائمه عليهم السلام و ايستادگى آنان را در برابر خلفاى اموى و عبّاسى عنوان كرده و جايگاه ممتاز قم و محدّثان آن را نزد ديگر محدّثان و دانشمندان شيعى تفسير مى كند. وى در اين بخش، مرجعيت علمى حوزه قم و محدّثان و تلاش ها و حسّاسيت شديد محدّثان قم در قلمرو حديث را از نكات شايان توجّه ذكر كرده و ضمن برشمردن تبحّر قمى ها در ضمن علم حديث و ديگر علوم، آثار برجسته آنان را آورده و با بيان مخالفت شديد قمى ها با نقل اخبار ضعيف و غلوآميز، موقعيت حديث در اين منطقه را بازگو نموده است. فصل چهارم، در زمينه روابط حديثى متقابل بين محدّثان قم و ديگر مناطق است كه وضعيت محدّثان قم را از قرن دوم تا چهارم هجرى و رابطه آنان را با ديگر محدّثان عنوان كرده است. پس از آن در فصل پنجم، به معرّفى مشايخ حديث و فقهاى قم پرداخته است. فصل ششم، درباره آثار حديثى محدّثان قم است. در اين فصل، فهرستى از اين آثار در موضوعات مختلف، ارائه شده است. يكى از اين موضوعات، مكتب حديثى و جوامع حديثى قمى هاست. در فصل هفتم، ويژگى ها و مبانى فكرى موجود در مكتب حديثى قم، مورد بررسى قرار گرفته كه عمدتا حول محور حديث گرايى و پرهيز از عقل گرايى و رأى و اجتهاد و پرهيز نمودن از ذكر احاديث ضعيف و غلوآميز دور مى زند. فصل هشتم، گذرى دارد بر سير تقابل دو جريان اهل حديث و اهل رأى و اجتهاد در عالم اهل سنّت و شيعه، انزواى اهل حديث و غلبه اصحاب رأى در كوفه و حتّى حجاز، نقد اجتهاد حنفى، نقل جريان سنّت گرا در عصر حضور، موضع امامان شيعه عليهم السلام در برابر دو جريان عقل گرا و نقل گرا، و علل رويكرد قمى ها به نص گرايى.

.

ص: 177

. .

ص: 178

. .

ص: 179

شورا در فتوا

75 . شورا در فتوا، حميد شهريارى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس حوزه علميه قم، استاد راهنما: آيه اللّه محمّدهادى معرفت، استاد مشاور: آيه اللّه سيّدكاظم حائرى، 1374، 300 ص.يكى از مباحث مهم درباره مقام منيع و شامخ مرجعيت و فتواست كه در بلنداى تاريخ شيعه، چون دژى مستحكم، سر بر آسمان برافراشته تا پاسدارى از گوهر وحى و ديانت را برعهده گيرد. در اين راستا، با مراجعه به كتبى به نام «رساله احكام» كه معروف و مشهور بين عام و خاصّ است، مى توان به آرا و ديدگاه هاى فقها و مراجع عصر كنونى دست يافت. در عصر ارتباطات، حتّى مى توان گفت كار از اين هم راحت تر است و در وضع كنونى، تأثير بسزايى در اين امر نهاده است. يكى از مسائلى كه بر اثر رشد روزافزون كمّى و كيفى حوزه هاى علميه و پيشرفت وسائل ارتباط جمعى پديد آمده است، اختلاف فتوا بين مراجع و صاحبان فتواست، و اين امر، مشكلاتى را براى امّت واحد اسلامى پديد آورده است. اين پايان نامه، جستارى در گفتار شهيد مطهّرى در اين باب است كه مى گويد اگر شوراى علمى در فقاهت پيدا شود و اصل تبادل نظر به طور كامل، جامه عمل بپوشد، گذشته از ترقّى و تكاملى كه در فقه پيدا مى شود، بسيارى از اختلاف فتواها از بين مى رود. نگارنده نيز پيرو اين گفتار، در پايان نامه خود، براى بررسى اين امر، ابتدا نگاهى مستقل به عنصر شورا و مفهوم آن از ديدگاه فقهى دارد و نحوه تحقّق شورا در امور مختلف و نيز موارد آن را در آيات و روايات، بررسى مى كند و سپس به ادلّه باب اجتهاد و تقليد پرداخته و ضمن اشاره اى اجمالى به تاريخچه بعضى مسائل، به سعه و ضيق آن ادلّه نسبت به مورد بحث، يعنى شورا در فتوا مى پردازد. وى، همچنين صورت هاى مختلف اين شورا را نيز مشخّص نموده و سعى بر آن دارد كه مقبوليت فقهى آن را ارزيابى كند. در اين خلال، اشكالاتى را كه به اين نظريه شده، مورد بررسى قرار داده و ادلّه اى كه دلالت بر نوعى الزام نسبت به تشكيل شوراى فقهى دارد، بررسى كرده است. از مباحثى كه در اين پايان نامه مدّ نظر است، نحوه اداره شوراست كه در آن، چگونگى تشكيل شورا و اداره و ادامه كار آن را بررسى مى كند و از آن جا كه اين امر مربوط به مسائل نسبتا اجرايى طرح ياد شده و محتاج نظام مندى عملى حوزه هاى علميه است، تنها به بحثى اجمالى و راهگشا در خاتمه اكتفا نموده است. اين پايان نامه، يك مقدّمه و سه فصل دارد. در مقدّمه، نگارنده، درباره ضرورت بحث و طرح موضوع و سؤالات اساسى درباره بحث و تفسير واژه هاى كاربردى بحث كرده است. در فصل اوّل با عنوان «شورا و مشورت»، در باب معناى لغوى و ريشه اى واژِه «شورى» در قرآن و روايات و نيز نقش شور و مشورت در بناى عقل، بحث شده است. در فصل دوم، ادلّه اجتهاد و تقليد از آيات قرآن و روايات و دليل عقل و بناى عقلا، استقصا و وجه استدلال توضيح داده شده است. بحث در فصل سوم، مربوط به اختلاف فتاواست كه نگارنده، صورت هاى مختلف مسئله را مطرح كرده و درباره هر يك به بحث و بررسى پرداخته است. صورت اوّل، صورت تساوى مجتهدان است كه خود، ادلّه اى در اين زمينه دارد. صورت دوم، اعلميت يك طرف است كه در اين صورت، بايد شرايط اعلميت، تاريخچه بحث، ادلّه ترجيح قول اعلم از روايات و اجماع و بناى عقلا، مورد بررسى قرار گيرد. در خاتمه بحث نيز بحث ولايت و شورا در فتوا طرح شده و درباره پيشنهاد عملى در اين زمينه و انتخاب اعضاى شورا و نحوه عملكرد و ارتباط آنها با ولايت، مطالبى آمده است.

.

ص: 180

. .

ص: 181

عدل از ديدگاه آيات و روايات و فقه در ابواب مختلف از نظر شيعه

76 . عدل از ديدگاه آيات و روايات و فقه در ابواب مختلف از نظر شيعه، عبدالمحمد رستاد، كارشناسى ارشد فقه و مبانى حقوق، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: دكتر عباسعلى دادخواه، استاد مشاور: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، 215ص، دست نويس.اين تحقيق، در باب مسئله عدل از ديدگاه آيات و روايات و ابواب مختلف فقه شيعه، بررسى مى نمايد. عناوينى چون: تعريف عدالت به حُسن ظاهر يا مَلَكه يا امور ديگر، تساوى يا اختلاف لسان آيات و احاديث و فتاواى فقها در زمينه عدالت، شرط بودن يا نبودن مروّت در معناى عدالت و تبيين معناى مروّت، قابل زوال بودن يا نبودن عدالت و توضيح اسباب سلب عدالت، از عمده مسائل مطرح شده در اين تحقيق است. اين پايان نامه از هشت فصل تشكيل شده است: فصل اوّل كه با مقدّمه اى آغاز شده، به تاريخچه بحث، توضيح اصل مسئله و پرسش هاى مطرح شده در بحث و اهمّيت بحث مطرح، يعنى عدالت، پرداخته شده و در پايان نيز چند اصطلاح در اين زمينه تعريف شده است. فصل دوم، درباره سير مطالعه محقّق در موضوع مورد نظر است . در فصل سوم، روش، رهيافت، طرح و فن تحقيق و طرح تحليلى در اين بحث، بيان شده است. فصل چهارم، به بيان اهمّيت عدل از نظر آيات و روايات اختصاص دارد. در اين فصل، محقّق بر آن است تا با بهره گيرى از آيات و روايات، ارزش و اهمّيت عدل را _ كه يكى از امور موافق فطرت و زندگى انسان است _ مورد بررسى و قرار دهد، تا لطافت و شيرينى حيات در سايه گسترش عدل، معلوم شود، و در صورت سلب عدالت، مشخّص گردد كه چه مشكلات و مصائبى دامنگير زندگى بشر خواهد شد. فصل پنجم، در باب نظريات سه گانه فقهاى شيعه در مورد عدل است. فصل ششم، درباره «مروّت» است؛ چرا كه بسيارى از فقها، مروّت را در معنا، عدالت شرط دانسته اند. در اين فصل كوشيده شده تا معناى مروّت از ديدگاه فقهاى شيعه مورد بررسى قرار داده شود. در فصل هفتم، به مناسبت، سعى شده تا گناهان كبيره كه موجب سلب عدالت از فرد مى گردند و همچنين، آيات و روايات و اخبارى كه در همين زمينه وارد شده است، مورد بحث و بررسى قرار گيرد. در فصل هشتم، آيات و روايات درباره عدل آورده شده است. نگارنده در اين فصل، در صدد كند و كاو در مورد اين پرسش است كه آيا لسان آيات و روايات در زمينه عدل، در تمام موارد، يكسان است يا اين كه مسائل و موضوعات فقهى اهم و مهم دارد و در هر مورد، متفاوت اند.

.

ص: 182

. .

ص: 183

عصمت ائمه عليهم السلام در آيينه عقل و نقل

77 . عصمت ائمه عليهم السلام در آيينه عقل و نقل، محسن ابراهيمى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس دانشگاه قم، استاد راهنما: آيه اللّه محمّدهادى معرفت، استاد مشاور: دكتر سيّد مصطفى محقّق داماد، [بى تا]، 221ص.موضوع پايان نامه، عصمت امامان شيعه عليهم السلام در آيينه عقل و نقل است. نگارنده، در بخش «عصمت در آيينه عقل»، مباحثى همچون: معقول بودن اين باور دينى و ايمانى و همخوان بودن آن با خِرد، ابعاد و مراتب آن، رابطه عصمت با اختيار و منشأ اختيارى آن و منشأ جبرى پنداشتن اين عقيده و پيامدهاى آن و در نهايت، بررسى دلايل عقلى عصمت را مطرح نموده است. نگارنده، در بخش «عصمت در آيينه نقل»، اين تفكّر را بر قرآن و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و اخبار معصومان عليهم السلام، بدون تفاوت بين ادلّه اثبات كننده و نافى عصمت، عرضه كرده و سپس، نتيجه اين عرضه را بيان داشته است. وى در روش عقلانى و نقلى به كار گرفته شده در پژوهش خود، تنها از روش توصيفى استفاده نكرده، بلكه روش تحليلى _ نقدى، مدّ نظرش بوده است. بدين جهت با ديد تحليلى و با نگاه نقّادانه به مباحث اين پژوهش نگريسته است. اين پژوهش، يك پيش گفتار و سه بخش دارد. در مقدّمه، موضوع، روش، پيشينه، پيش فرض ها، و دشوارى ها و نوآورى هاى پژوهش بيان شده است. در بخش اوّل _ كه خود مشتمل بر دو فصل است _ از حقيقت و چيستى عصمت و تاريخچه آن بحث شده، كه از معانى لغوى آن در كتب لغت، قرآن و اخبار، آغاز شده و به معناى اصطلاحى آن از ديدگاه متكلّمان، اشاعره، عدليه و حكما پايان پذيرفته است. اشاعره، عصمت را به قدرت بر اطاعت يا عدم آفرينش گناه تعريف كرده اند كه آن هم مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. سپس، تعاريف هفتگانه متكلّمان عدليه _ كه بر محور لطف مى چرخد _ بررسى شده و پس از آن، نظريات حكما بيان شده است و در نهايت، حقيقت عصمت بر اخبار عرضه شده و تعريفى از آن اتّخاذ شده و در پايان فصل هم واژه هاى معادل عصمت از ديدگاه متكلّمان يادآورى شده است. در فصل دوم، از عقيده به عصمت در چهار دين الهى: زرتشت، يهود، مسيحيت و اسلام، سخن به ميان آمده تا روشن گردد كه اين عقيده، ساخته و پرداخته شيعه نيست. نگارنده در بخش دوم، عصمت را بر عقل، عرضه كرده و مباحث آن را در چهار فصل، سامان داده است. در فصل نخست، از امكان سازگارى عصمت با بشر سخن رانده، و ادلّه منكران عصمت را نقد و تفسير نموده است . در فصل دوم، ابعاد و مراتب عصمت امامان و اقوال انديشمندان شيعه در اين زمينه را بررسى كرده، و در سومين فصل نيز كه درباره عصمت و اختيار و رابطه اين دو با هم است، مباحثى از قبيل: منشأ جبرى پنداشتن عصمت و پيامدها و مفاسد آن، منشأ اختيارى عصمت، اكتسابى يا موهبتى دانستن منشأ عصمت، عصمت در كودكى و نسبت عصمت از سهو و نسيان با اختيار را مورد تحليل و بررسى قرار داده است و منشأ عصمت را در علم خاص معصومان دانسته و به نقد و بررسى ديگر نظريات پرداخته است. در آخرين فصل اين بخش هم دلايل عقلى عصمت را مورد كاوش قرار داده كه دلالت برخى از آنها بر تمام مدّعا ناتمام دانسته شده و دلالت برخى ديگر پذيرفته شده است. نگارنده، در بخش سوم، عصمت را بر آيينه نقل عرضه كرده و در سه فصل به بحث درباره آن پرداخته است. در نخستين فصل، عصمت امامان از ديدگاه قرآن مورد بررسى قرار گرفته و در اين زمينه، تنها به آيات امامت، اولى الامر و تطهير بسنده نموده است. وى، در فصل دوم، به بررسى عصمت از ديدگاه اخبار و روايات پرداخته و از مجموع اخبار، تمام ابعاد و مراتب عصمت امامان عليهم السلام را نتيجه گيرى كرده است. آخرين فصل اين پژوهش، به پرسش و پاسخ اختصاص دارد كه بسيارى از اشكالات عقلى و نقلى عصمت، در اين فصل، مورد بررسى و نقد قرار گرفته است.

.

ص: 184

. .

ص: 185

علم لدنى در قرآن و حديث

78 . علم لدنى در قرآن و حديث، زهره سادات ميرترابى حسينى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده اصول دين قم، استاد راهنما: دكتر محمّدكاظم شاكر، استاد مشاور: دكتر عبداللّه محمّدى اصفهانى، 1378، 180ص.نگارنده، در اين پايان نامه براى ارائه بحث نقلى درباره علم لدنى، نخست، كاوشى در حقيقت علم و اقسام آن از نگاه قرآن و سنّت، انديشمندان كلام و فلسفه و عرفان و دانشمندان علم جديد نموده است. سپس با تحقيقى در آيه 65 سوره كهف و به مدد تفاسير و اخبار اهل بيت عليهم السلام ، علم لدنى را به افاضه بى واسطه دانش از ناحيه خداوند بر برخى بندگان شايسته، تعريف كرده است. يعنى خداوند، برخى افراد را به سبب شايستگى و صلاحيتى كه دارند، براى بهره مندى از نعمتى ويژه برگزيده و آنان را بدون آن كه مراحل عادى كسب علم را طى كنند، بر امورى اعم از غيب يا شهادت، آگاه مى گرداند. پس بايد ديد حقيقت علم لدنى چيست و متعلَّق آن كدام است؟ راه وصول به آن چيست و چه كسانى از آن بهره مند شده يا مى شوند؟ آيا بهره مندى از اين علم، در انحصار طبقه، گروه يا افراد خاصّى است، يا براى نيل به آن، مقدّمات و شرايطى وجود دارد كه همگان با تحصيل مقدّمات و احراز شرايط مى توانند از آن بهره مند شوند؟ اگر چنين است، آن مقدّمات و شرايط چيست؟ و نهايت اين كه در مرحله وقوع، اين موهبت عظيم، نصيب چه كسانى شده است؟ اين پايان نامه، از يك مقدّمه و سه فصل و يك خاتمه تشكيل شده است. نگارنده، در مقدّمه، با طليعه قراردادن آياتى از سوره علق، علم لدنى را تعريف كرده و حدود و ابعاد آن را روشن ساخته است. سپس با بيان اين مطلب كه چون گاهى متعلَّق علم لدنى از امور غيبى است، به بررسى موضوعاتى در زمينه علم غيب پرداخته و به تناسب موضوع، درباره وحى، الهام و تحديث نيز اشاراتى دارد. فصل اوّل، درباره حقيقت علم و اقسام آن است. در اين فصل، عناوينى چون معناشناسى علم در لغت و اصطلاح و كاربردهاى آن، واژه هاى معادل، كيفيت حصول و ابزارهاى شناخت علم وجود دارد. نگارنده، با اشاره به كاربرد واژه علم و مترادفات آن در قرآن مجيد و كلام معصومان، آيات و رواياتى را در اين زمينه آورده و توضيح داده است. فصل دوم، در باب حقيقت علم لدنى است. در اين فصل نيز با تحقيقى در آيه شريف 65 سوره كهف و بيان مفسّران درباره علم لدنى حضرت خضر عليه السلام ، مبحث آغاز شده است. در بخش هاى بعدى، علم لدنى در كلام معصومان و در اصطلاح عرفا، تعريف علم لدنى، علم غيب و اقسام آن، علم غيب در قرآن، طرق اخذ علوم غيبى و منابع و مآخذ علم غيب معرّفى شده است. فصل سوم پايان نامه با عنوان كلّى «بهره مندان از علم لدنى» آغاز شده است. در اين فصل، دو ديدگاه درباره علم لدنى توضيح داده شده است. در ديدگاه اوّل، عنوان شده نظر به اين كه باب الهام و اشراق مسدود نبوده، پس همگان با احراز صلاحيت هاى لازم مى توانند از اين راه به معارفى دست يابند. ديدگاه دوم اين كه برخى با تكيه بر غير اكتسابى بودن علم لدنى، منكر وجود هر نوع مقدّمات و شرايط براى تحصيل آن و بالتبع، منكر امكان دستيابى به چنين موهبتى براى عموم هستند، كه با بررسى و پاسخ استدلالات اين ديدگاه، مصاديقى در ردّ بر اين مدّعا به عنوان شاهد بيان شده است. در ادامه، نگارنده با استشهاد به شواهدى از علم پيامبران، اين ويژگى را منحصر در آنان ندانسته و ويژگى هاى علمى ائمه عليهم السلام را نيز از همين باب توضيح مى دهد، و با استناد به آيات و روايات، شبهات موجود در اين زمينه را نيز دفع مى كند. خاتمه پايان نامه نيز يك جمع بندى كلّى از مباحث موجود است كه با مباحثى از اين دست به پايان برده است كه: علم لدنى افاضى، غير اكتسابى و حضورى است، علم لدنى عارى از محدوديت ها و معايب علوم كسبى است، علم لدنى با فضيلت و كرامت است، متعلَّق علم لدنى، گاه از امور غيبى و گاه از مشهودات است، علم لدنى نسبى و مقول به تشكيك است، و هر كس با احراز شرايط مى تواند از علم لدنى بهره مند شود.

.

ص: 186

. .

ص: 187

. .

ص: 188

فتنه از نگاه قرآن و حديث

79 . فتنه از نگاه قرآن و حديث، على اصغر يساقى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: دكتر محمّدعلى مهدوى راد، استاد مشاور: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، 1379، 194ص.بيان نظرها و ديدگاه هاى مفسّران از فتنه و تبيين درستى و نادرستى آنها، همچنين تحقيق در اين كه مراد خداوند از بيان فتنه چيست و معناى اصلى آن با توجّه به قرآن و حديث كدام است، و بيان ابزار و لوازم فتنه و پيامدهاى آن، و نشان دادن موضع مؤمن در رويارويى با فتنه و جريان هاى برخاسته از آن، هدف نگارنده پايان نامه است. فتنه، در ميان مفاهيم قرآنى از اهمّيتى ويژه برخوردار است. در آيات قرآنى از جمله فلسفه نهايى جهاد، رفع فتنه دانسته شده است. برخى از مفسّران، فتنه را شرك دانسته اند و كسانى، حكم كافر بودن فتنه گر را داده اند. مفسّرانى، جوّ خفقان و برخى فضايى آلوده و شبهه ناك را بر فتنه بار كرده اند. اين گونه گونى ديدگاه ها بين مفسّران، ناشى از فضاى فرهنگى و سياسى و اجتماعى اى است كه آنان را به اين انديشه سوق داده است، و شايد هم فهم ويژه آنان از واژه هاى در بستر فرهنگى خاصّى به اين امر، منتهى شده است. اين پژوهش، در پنج فصل سامان يافته است. نگارنده، فصل اوّل را با مقدّمه آغاز نموده و در آن، كلّيات بحث را مطرح كرده است. سپس به تبيين معناى فتنه پرداخته و آن را در ميان مفاهيم قرآنى و فهم واژگان آن در بحث هاى فرهنگى از اهمّيت خاصّى برخوردار دانسته است. وى با بيان فرضيات و كاربرد اصطلاحى اين واژه و بيان ويژگى هاى آن، هدف از تحقيق در اين مورد و روش تحقيق خود را بيان كرده است. فصل دوم، درباره كاربرد معناى فتنه در قرآن است. فتنه در قرآن با لغت هاى مترادفى استعمال شده، كه لغات ابتلاء، امتحان از آن جمله است. در قسمت دوم اين فصل، ديدگاه مفسّران در اين باب بررسى شده، كه تقريبا بيشتر اين فصل، شامل آيات قرآن كريم و ديدگاه هاى تفسيرى مى شود. پپ فصل سوم، درباره اسلام و فتنه بنى اميه است. در اين فصل، نگارنده با اشاره به آيات مربوط به بحث و پيشگويى هاى قرآن درباره فتنه اُمَويان، نظر مفسّران را در باب تفسير اين آيات بيان مى كند. نگارنده، در بخش ديگر، مسئله آينده نگرى پيامبر اكرم و هشدار آن حضرت را در باب وقوع فتنه بعد از خود آورده و در يك نگاه، نمادهاى فتنه در عرصه عمل را معرّفى مى كند. وى در اين راستا، علّت مصداق قرارگرفتن بنى اميّه را به عنوان فتنه، مطرح كرده و بحث دگرگونى در نحوه گزينش خليفه و تبديل خلافت به سلطنت را از عوارض اين فتنه برمى شمارد. امّا مطلب مهم اين كه اين تحوّلات در سايه جعل حديث و فضيلت تراشى در قالب حديث صورت مى گرفت و از طرفى، براى به كرسى نشاندن اهداف خود از صاحبان اصلى اين منصب ها شخصيت زدايى مى نمودند، و اين حيله را با وجود جوّ خفقان و فريب دادن شخصيت هاى برجسته علمى و دينى و به توهّم انداختن افكار عمومى و خلاصه، درآميختن حقّ و باطل صورت مى دادند. فصل پنجم، در زمينه خاستگاه هاى فتنه و راه هاى رهايى از تنگناى فتنه هاست، اين فصل، از بخش هاى متعدّدى، مانند: شناخت خاستگاه هاى فتنه، پيروى از خواهش هاى نفسانى، بدعت ها و نوآورى هاى بى بنياد، و راه هاى نجات از تنگناى فتنه ها تشكيل شده است.

.

ص: 189

. .

ص: 190

فقر و غنا در قرآن و حديث

80 . فقر و غنا در قرآن و حديث، محمّدكاظم شاكر، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: دكتر سيّد جعفر سامى الدبونى، استاد مشاور: ... ، 1370 ، 251 ص.آنچه نگارنده در اين پژوهش بدان پرداخته، بررسى و معرّفى چهره ترسيم شده از فقر و غنا در قرآن و حديث است كه چشم انداز كلّى اسلام درباره اين موضوع و مسائل ديگر مربوط به آن، تنظيم گرديده است. ابتدا درباره روش استنباط از قرآن و حديث در پديده هاى اجتماعى (نظير فقر و غنا) بحث شده و سپس، تك تكِ آياتى كه در آنها لفظ فقر و غنا يا فقير و غنى و يا كلمات مرادف آنها آمده، مطرح شده و درباره هر يك، توضيح لازم داده شده است و در پايان، اصول و نتايج كلّى اى كه از اين آيات استنباط مى شود، بيان شده است. نتيجه كلّى بحث اين است كه فقر، فقط يك مسئله فردى نيست؛ بلكه يك بلاى اجتماعى است كه با ارائه طرح ها و تبيين جهت گيرى اقتصاد اسلامى در راستاى حفظ منافع محرومان و گسترش مشاركت عمومى آنان و مبارزه با زراندوزان، بزرگ ترين هديه و بشارت آزادى انسان از اسارت فقر و تهى دستى به شمار مى رود. مطالب اين پايان نامه، در يك مقدّمه و سه فصل آورده شده است. نگارنده، در مقدّمه، اهمّيت مال و ثروت و درجه اعتبار آن را از نظر اسلام و اقتصاد اسلامى بررسى نموده و با بهره گيرى از آيات قرآن كريم، شيوه مواجهه اسلام با ثروت را بيان كرده و در ذيل آيات، به سخن معصومان عليهم السلام نيز تمسّك جسته و در ادامه، به ريشه يابى علّت فقر تهى دستان پرداخته است. فصل اوّل اين جستار، درباره اصول و كلّيات روش استنباط قرآن و حديث درباره پديده هاى اجتماعى، بويژه فقر و غناست. نويسنده، معتقد است در نظام توحيدى، عدل و قسط و توازن ، چنان نمايان است كه گويى خداوند، همه عالم و آدم و تكوين و تشريع و دنيا و آخرت و آسمان و زمين را تنها با خميرْمايه عدل و قسط و ميزان، سرشته است. فصل دوم پايان نامه، درباره فقر و غنا در قرآن كريم است. نويسنده بر آن است كه نحوه مطرح شدن فقر و غنا در آيات قرآن كريم و موضع قرآن در اين باره را بررسى كند. وى قبل از ورود به اين بحث، ابتدا معناى لغوى «فقر» را از كتب لغت آورده و سپس، موارد استعمال آن را در آيات قرآن، متذكّر شده و در ادامه نيز درباره ريشه لغوى غنا و كاربرد آن در آيات، بحث نموده و وجه تمايز فقر و غناى ممدوح از غير ممدوح را توضيح داده است. وى مى كوشد تبيين كند كه صِرف جمع شدن مال در جايى، دليل مدح و ذمّ آن شمرده نمى شود و تكاثر در اموال، هنگامى مذموم است كه از چارچوب قوانين الهى بيرون باشد. پپ فصل سوم پايان نامه، درباره فقر و غنا در روايات است. در اين بخش، تعدادى از روايات منقول در كتب حديث شيعه و سنّى درباره فقر و غنا و فقير و غنى، همراه با اندكى بحث و نظر درباره آنها، آمده است. نويسنده، اين احاديث را به دو دسته تقسيم مى كند: دسته اى كه فقر را مذموم شمرده و آثار سوء فقر را بيان كرده اند ؛ و دسته اى كه فقر را خزانه اى از خزاين الهى و رحمتى از جانب پروردگار مى دانند و آن را عامل سعادت شمرده اند. پس از آن، نظر علما و فقها را در باب جمع بندى اين رواياتْ عنوان كرده و تعارض آنها را به اين شيوه، برطرف ساخته است.

.

ص: 191

فلاح و فوز در قرآن و حديث

81 . فلاح و فوز در قرآن و حديث، على اكبر شايسته نژاد، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: دكتر احمد بهشتى، استاد مشاور: ... ، 1372، 244 ص .نگارنده در اين پايان نامه، نخست به بررسى مفاهيم لغوى هر يك از واژه هاى «فلاح» و «فوز» پرداخته و مقايسه اى ميان آن دو به عمل آورده است. سپس به طور مشروح، در باب عوامل و موجبات رستگارى مطالبى آورده و از امتيازات فائزان و موجبات و نتايج رستگارى سخن گفته است. مقايسه ميان فلاح و فوز و وجوه تشابه و امتياز آنها، در باب از نكات ديگر بررسى شده در اين پايان نامه است. در پايان نيز نگارنده، بحث مختصرى در باب عوامل سعادت آفرين انسان در كشمكش با دنياى فن آورى و لزوم بهره گيرى از قرآن و ائمه عليهم السلامبراى رَستن از هر نوع قيد و بند اسارت و ورود به زندگى انسانى نموده است و ضرورت انطباق صورت انسانى با سيرت، و ظاهر با باطن را يادآور شده است. در اين مجموعه، براى بررسى موضوع، نخست، آيات و روايات مربوط پژوهش شده و سپس، نكات تفسيرى آنها مطرح شده و علاوه بر استفاده از معاجم، بحث هاى مرتبط به موضوع نيز آمده است. اين پايان نامه، در چهار فصل، متشكّل از بخش هاى مختلف، تنظيم شده است. فصل اوّل به فلسفه اخلاق و تفسير موضوعى آيات مربوط به اين موضوع مى پردازد و ضمن ترتيب دادن آيات همگون، شيوه محوريابى در آيات و دستيابى به عناوين نو را نيز يادآور مى شود. نويسنده، در ضمن و به تناسب بحث، تفسير موضوعى، تاريخچه پيدايش و روش هاى آن را بر چهار پايه خدامحورى، تسلسل طبيعى، موضوعْ مدارى و توحيدگرايى عنوان كرده و مشكلات اين نحوه تفسير را بررسيده است. وى در ادامه اين فصل، به بررسى مفهوم «فوز» و «فلاح» در لغت عرب و قرآن كريم و شعر و ضرب المثل پرداخته و استعمال «فلاح» و «فوز» را در آيات قرآن، مقايسه كرده است. فصل دوم، از دو بخش تشكيل يافته است. بخش اوّل به عوامل و موجبات رستگارى مى پردازد. اين عوامل عبارت اند از: تكامل اعتقادى در توحيد و نبوت و معاد كه با ضعف در هر كدام از اينها، رسيدن به رستگارى بى نتيجه مى ماند و نتيجه آن، معكوس خواهد بود. بخش دوم، نماى كاربرد «فلاح» در قرآن است. اين نما، جدول بندى شده و به صورت موضوعى، در دو موضوع اصلى و فرعى، با يادآورى نام سوره و شماره آيه، عرضه شده است. فصل سوم پايان نامه نيز در دو بخش تأليف شده است. بخش اوّل، تبيين «فوز» و مقايسه دو واژه «فوز» و «فلاح» و كاربرد اين دو در قرآن است. فوز از ديدگاه مادّيگرايان و مال پرستان، فوز در سايه تلاش، كار و كوشش، اثر گريز از دنيا در رسيدن به فلاح و فوز، امتيازات فائزان و موجبات فوز، عناوين اين بخش اند. بخش دوم نيز به نماى كاربردى آيات فوز در قرآن، به همراه نماى موضوعى مطالب اين قسمت مى پردازد. نويسنده، در فصل چهارم، به طور مختصر رابطه فلاح و فوز را بررسى كرده و مباحث خود را با جمع بندى كوتاهى پايان داده است.

.

ص: 192

. .

ص: 193

قرآن در صحيفه سجاديه

82 . قرآن در صحيفه سجاديه، مصطفى محمّدى عراقى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، استاد مشاور: ... ، 1370، 161ص.پى بردن به ارزش و اهمّيت دعا در اسلام و جايگاه آن در بين مسلمانان، و ويژگى ذكر آن در آيات قرآن مجيد، رابطه قرآن با دعا، معرّفى صحيفه سجاديه و بيان جايگاه آن و آيات الهى در كلام امام سجّاد عليه السلام ، مطالب مورد بحث اين پايان نامه است. مختصرى از زندگانى امام سجّاد عليه السلام و سخنان ايشان در كوفه، شام و مدينه پس از ماجراى كربلا، تلاش هاى رژيم اموى عليه خاندان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، روش امام سجّاد عليه السلامدر دعا كردن عليه جريان حاكم، و نقل گفتارى از استاد مطهّرى درباره احوال و شخصيت امام سجّاد عليه السلام، از مطالب فصل اوّل اين تحقيق است. در فصل ديگر، ارزش و اهمّيت دعا در اسلام مورد بررسى قرار گرفته، ارزش و اهمّيت دعا در كلام رسول خدا و ائمه هدى و اشاراتى به آيات قرآن كريم در باب دعا، امر به دعا به عنوان يك وظيفه دينى، محبوبيت دعا نزد خالق يكتا، جايگاه دعا در مسير خلقت، اجابت برترين هدف از دعا، فوايد و آثار دعا، فضيلت و اهمّيت دعا، شرايط دعا، بُعد اخلاقى _ اجتماعى و بُعد فردى دعا و حالات نمايشى دعا، از جمله عناوين مورد بحث در اين قسمت است. فصل سوم، به معرّفى صحيفه سجّاديه اختصاص يافته است. در اين فصل در ضمن چهار بخش، مباحثى همچون: جايگاه صحيفه و بررسى سلسله سند آن، نمودار سلسله سند آن به نقل از امام باقر عليه السلام و محمّد بن زيد شهيد آمده و ترجمه ها و شرح هاى صحيفه، معرّفى شده است. در فصل چهارم _ كه موضوع اصلى پايان نامه است _ آيات قرآنى كه در صحيفه منعكس شده، مورد بررسى قرار گرفته اند. به ادّعاى نگارنده، اين آيات به دو صورت صريح و غير صريح (ملهم بودن كلام امام عليه السلام از آيات) در صحيفه آمده است. آيات صريح، در چهارده دعا انعكاس يافته اند. در اين فصل، در كنار انعكاس متن دعاى صحيفه، آيات مورد اشاره، در حاشيه آن ذكر شده در مواردى، توضيحات كوتاهى ارائه شده است.

.

ص: 194

. .

ص: 195

القسم الرابع من «سنن أبى داوود» من اوّل كتاب الصيد حتّى نهاية كتاب الأطعمة

83 . القسم الرابع من سنن أبى داوود من اوّل كتاب الصيد حتّى نهاية كتاب الأطعمة، عبدالعليم عبدالعظيم البستوى، دكترى حديث، دانشكده اصول دين دانشگاه الأزهر قاهره، استاد راهنما: محمّد شوقى اخضر السيّد، استاد مشاور: ... ، 1409ق، 4 ج، عربى.تصحيح و تحقيق بخش چهارم از كتاب سنن أبى داوود _ كه شامل كتاب صيد تا آخر كتاب اطعمه مى شود _ موضوع مورد بحث اين پايان نامه است. كار نگارنده در اين تحقيق، مستندسازى احاديث، شرح الفاظ غريب احاديث، جداسازى احاديث صحيح از سقيم و بيان علّت هر يك را محور اصلى كار خود قرار داده و با مراجعه به مصادر تحقيق، عمل تصحيح در بخشى از اين كتاب را _ كه يكى از كتب معتمد اهل سنّت در استنباطات فقهى است _ برعهده گرفته است. اين پايان نامه، از دو بخش و يك خاتمه تشكيل شده كه هر بخش نيز در بردارنده مباحثى است بخش اوّل، داراى چهار مبحث است: مبحث اوّل، درباره ابوداوود سجستانى است كه در اين مبحث، نگارنده، ضمن معرّفى او و استادان و شاگردانش، شمّه اى از زندگانى علمى او را شرح داده، و او را در شمار حافظان قرآن برشمرده، و در ادامه نيز اقوال علما را درباره او بررسى كرده و تأليفاتش را نام برده است. مبحث دوم، درباره معرّفى كتاب سنن أبى داوود و اهمّيتش در بين كتب سنن و مقايسه آن با صحاح ستّه است. نگارنده در اين قسمت به بررسى اقوال علما در اين باب پرداخته و امتيازات سنن أبى داوود را بر ساير كتب حديثى اهل سنّت بيان نموده و در ادامه، درباره كيفيت و زمان تأليف اين كتاب و علّت منجر به تأليف آن را شرح داده و آورده كه روش ابو داوود در جمع احاديث و جدا نمودن احاديث صحيح از ضعيف، به چه نحو بوده و راويان احاديث، چه كسانى بوده اند. همچنين، به تناسب، شرح حال بعضى راويان احاديث ابوداوود را نيز بيان مى كند. مبحث سوم، به معرّفى نسخه هايى كه محقّق به آنها اعتماد كرده و تحقيق خود را طبق آنها به انجام رسانده، اختصاص دارد و سه نسخه به عنوان نسخه هاى مورد اعتماد، معرّفى شده است. مبحث چهارم، درباره روش تحقيق احاديث اين پايان نامه است. شيوه محقّق در اين قسمت، پس از مقابله نسخه ها و درج حواشى، شماره بندى احاديث از 1 تا 1017 است و پس از آن، الفاظ مشكل و رجال احاديث را توضيح داده، و سپس با ذكر مصدر روايت، شواهدى نيز براى آن بيان داشته، و در پايان، رتبه و درجه حديث را از نظر ضعف و قوّت، توضيح داده است. بخش دوم پايان نامه، تحقيق احاديثى است كه ابو داوود در ابواب مختلفه سنن خود آورده، كه به صورت باب بندى شده و مرتّب، آنها را نقل مى كند. نگارنده ، در پايان براى سهولت در دستيابى به اين ابواب، فهرست هايى را براى پايان نامه خود، تنظيم نموده است.

.

ص: 196

قلب سليم در صحيفه سجّاديه

84 . قلب سليم در صحيفه سجّاديه، بى بى فاطمه مظلوم، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس، استاد راهنما: دكتر... مشّايى، استاد مشاور: دكتر محمّدعلى مهدوى راد، 144 ص.موضوع تحقيق نگارنده، در چهار بُعد خلاصه مى شود: گردآورى خصوصيات و ويژگى هاى قلب سليم از بررسى آيات مربوط به آن، بررسى دعاهاى صحيفه از آن جهت كه بازگو كننده حالات و خصوصيات قلب توسّط امام سجّاد عليه السلام است، عرضه حالات و خصوصيّات بيان شده براى قلب توسط امام عليه السلام (كه از متن دعاهاى آن حضرت برمى آيد) آيات قلب سليم در قرآن كريم، كه اين ابعاد، در غالب خصوصيات مختلف قلب سليم، طى چهار فصل، تحقّق پذيرفته است. داورى كردن درباره عصمت امام سجّاد عليه السلام با اقامه دليلى ديگر در اين باب به عنوان ثمره مطلوب اين تحقيق، به طور مستدل و در قالب قياسى منطقى در فصل پنجم تبيين گرديده است. اين پايان نامه، در يك مقدّمه و پنج فصل تنظيم شده است. در مقدّمه به معرّفى صحيفه سجاديه، اسناد دعاها، شرح ها و مستدركات آن پرداخته شده است. نگارنده، در اين قسمت، چهارده شرح، هفت مستدرك و سى طبقه را براى اسانيد صحيفه نام مى برد. بررسى مقصود از «قلب» و «سلامت قلب» و به طور كلّى، معرفت نفس در قرآن و صحيفه سجاديه، اوّلين موضوعى است كه از آن بحث شده است. «قلب» در لغت، برگرداندن شى ء به عكس آن است و قلب به دليل كثرت دگرگونى و زير و رو شدن ها به اين نام ناميده شده است و در اصطلاح باطن، قلب، لطيفه ربّانى و نورانى و عالم و آگاهى است كه محلّ فرود آمدن انوار الهى است و انسان، به سبب آن، انسان مى شود و مستعدّ امتثال احكام مى گردد. صلاح و فساد بدن هم، بسته به آن است كه از آن به روح نيز تعبير مى شود. لذا شناخت قلب، آن گونه كه هست، بر اهل حقيقت، دشوار است. تولاّى قلب سليم در قرآن و صحيفه سجاديه، از ديگر موضوعاتى است كه مورد بررسى قرار گرفته و براى تولاّى قلب، اقسامى همچون: محبّت حضرت حق، مراتب حبّ حق، درجات محبّت محبوب، محبّت اولياى الهى، محبّت والدين و احسان نمودن در حقّ ايشان، برشمرده شده و به استناد قول امام سجّاد عليه السلام ، حقيقت تولاّ، حبّ حضرت حقّ است. تبرّاى قلب سليم در قرآن و صحيفه سجاديه، مطلب ديگرى است كه در اين پايان نامه بررسى شده و براى تبرّا، دو قسم (تبرّا از دشمنان خدا، و تبرّا از نفس امّاره و جلوه هاى آن)ذكر شده است. تبرّى مصدر تفعّل از مادّه برائت به معناى دورى، بيزارى، و مقابل تولّى است و در اصطلاح، به معناى بيزارى مؤمنان از همه دشمنان خداست. به بيان برخى، ديگر از خصوصيات قلب سليم، همچون اطمينان به سبب ذكر خدا، خوف و رجا، تفكّر و تقوا و ايمان، از نكات به جا مانده است كه به آن در فصلى پرداخته شده است. در آخرين فصل با استفاده از اين نكته كه صحيفه سجاديه، ترسيم كننده قلب سليم امام سجاد عليه السلاماست، عصمت ايشان از راه عقل و نقل، اثبات شده است.

.

ص: 197

. .

ص: 198

ليلة القدر از ديدگاه قرآن و روايات معصومان عليهم السلام

85 . ليلة القدر از ديدگاه قرآن و روايات معصومان عليهم السلام ، اشرف هزاوه، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: حجه الاسلام محمّدعلى راغبى، استاد مشاور: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، 1377، 120 ص.پژوهنده برآن است كه با تفحّص همه جانبه، موضوع شب قدر را از ديدگاه قرآن كريم و روايات، مورد بررسى قرار دهد كه بدين منظور، با مراجعه به تفاسير و كتب حديثى كه از آغاز تاكنون منابع عظيم اسلامى است، گامى در جهت روشن شدن بخشى از معارف دقيق قرآن بردارد. نگارنده در تحقيق خود، ويژگى هاى ليله القدر از ديدگاه قرآن را بررسى كرده و سپس، ويژگى هاى ليله القدر از ديدگاه ائمه معصوم عليهم السلامرا بيان نموده است. چگونگى ارتباط شب قدر با نزول قرآن، انتخاب شب قدر، تكرار اين شب در هر سال، رابطه وحى با شب قدر، مصاديق شب قدر از بين شب هاى سال و علّت غير معيّن بودن شب قدر، از ديگر موضوعاتى است كه مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. اين پايان نامه، پنج فصل دارد: فصل اوّل در بيان تاريخچه مطالعات، بيان مسئله، فرضيات، اهداف مطالعات، حدود مطالعات، اهمّيت مطالعات و تعريف اصطلاحات مورد بحث است. فصل دوم، به نقّادى تحقيقات فصل قبل پرداخته و پژوهش هاى فصل گذشته را از لحاظ كمّى و كيفى مورد نقد قرار داده است. فصل سوم نيز با عنوان هاى: رهيافت تحقيق، طرح تحقيق، فنّ تحقيق، طرح تحليلى، و طرح اجرايى، پيگيرى شده است. فصل چهارم، خود به دو بخش تقسيم شده كه در بخش اوّل، ارتباط شب قدر با نزول قرآن مورد بررسى قرار گرفته، و در باب چگونگى نزول قرآن از نظر قرآن و روايات و نظريه و آراى دانشمندان و مفسّران به بحث پرداخته است. نگارنده در اين بخش، پنج نظريه درباره كيفيت نزول قرآن را مطرح كرده و درباره هر كدام، شواهدى را ذكر نموده است. بخش دوم، درباره ويژگى هاى شب قدر است كه در آن، علّت نامگذارى شب قدر، عظمت شب قدر، برترى آن بر هزار ماه، حكمت عدد هزار، وجه ناپيدا بودن اين شب، وجود شب قدر در امّت هاى پيشين، تكرار هر ساله شب قدر، نشانه هاى شب قدر، شب قدر و معصومان عليهم السلام و علايم ديگر اين شب، آمده است. فصل پنجم نيز مربوط به استنتاجات و پيشنهادهاى نگارنده در اين موضوع است.

.

ص: 199

. .

ص: 200

ماهيت عقل از ديدگاه ملاّصدرا و علاّمه مجلسى (با تأكيد بر شروح آنها بر اصول كافى)

86 . ماهيت عقل از ديدگاه ملاّصدرا و علاّمه مجلسى (با تأكيد بر شروح آنها بر اصول كافى)، عبدالحسين كافى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه قم، استاد راهنما: دكتر محمّد ذبيحى، استاد مشاور: دكتر رضا برنجكار: 1380، 131ص.مطالب اين پايان نامه در يك مقدّمه و در دو فصل، تنظيم شده است. نگارنده، سعى نموده در نوشتار خود، برداشت هاى ملاّصدرا و علاّمه مجلسى درباره مفهوم عقل در روايات «كتاب العقل و الجهل» اصول الكافى را مورد تحقيق و كاوش قرار دهد و ضمن مقايسه و داورى بين اين دو ديدگاه، تأمّلى تازه در متون مربوط به عقل داشته باشد. هرچند بزرگان و فرزانگانى نظير ملاّصدرا و مجلسى، هريك با نوع نگرشى كه به مسئله داشته اند، توانسته اند راه هاى ناهموار و گره هاى ناگشوده را باز و هموار نمايند؛ امّا به حكم عقل، دايره تحقيق و بررسى در باب مسائل مختلف، هيچ گاه نقطه پايانى ندارد، و خود عقل و ماهيت آن نيز از اين قاعده كلّى مستثنا نيستند. از اين رو، نگارنده تلاش نموده در پرتو سخنان معصومان عليهم السلام و آراى حكيم متألّه ملاّصدراى شيرازى و علاّمه مجلسى، تبيينى گويا و رسا درباره ماهيت عقل ارائه نمايد. مقدّمه پايان نامه، شامل بحث هاى مقدّماتى نظير: تبيين موضوع و اهمّيت آن، پيشينه تحقيق، اهداف و چشم اندازهاى تحقيق، پرسش هاى اصلى و فرعى، روش تحقيق، محدوديت هاى تحقيق، جايگاه عقل و كاستى هاى آن، و زندگى نامه هاى ملاّصدرا و علاّمه مجلسى است. فصل اوّل، درباره تبيين و توضيح معناى عقل از نظر لغت و اصطلاح، و همچنين، معناى عقل از ديدگاه فلاسفه و حكما و انديشمندان (مانند ملاّصدرا و علاّمه مجلسى) و مقايسه برداشتى نگارنده بين نظرهاى ملاّصدرا و علاّمه مجلسى است. نگارنده در اين قسمت، پس از نقل ديدگاه ملاّصدرا و علاّمه مجلسى درباره معناى عقل، نقاط اشتراك و افتراق نظر اين دو انديشمند را ذكر كرده و سپس به نقد و بررسى هر يك پرداخته است. فصل دوم، درباره تطبيق ديدگاه ملاّصدرا و علاّمه مجلسى بر روايات است. در اين بخش، نظر آنها درباره مقصود از عقل در تك تكِ روايات اصول الكافى همراه با نقد آنها آورده شده است. نگارنده، در پايان، هدف از اين تحقيق را كمك به رسيدن به برداشتى صحيح تر از مفهوم عقل در روايات معصومان عليهم السلام عنوان كرده است.

.

ص: 201

مبانى ولايت ولى اللّه

87 . مبانى ولايت ولى اللّه ، على رضايى بيرجندى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس حوزه علميه قم، استاد راهنما: دكتر على شيخ الاسلامى، استاد مشاور: دكتر احمد بهشتى، [بى تا]، 283ص.نگارنده در اين جستار، بر آن است تا پس از توضيح و تبيين معناى لغوى و اصطلاحى «ولايت» و بيان اقسام آن به صورت جامع و با توجّه به مبانى قرآنى، روايى، عرفانى و كلامى، آن را كاملاً بررسى كرده، منشأ همه انواع را همراه با تفاوتشان بيان نمايد. وى سپس به خاستگاه هاى انديشه ولايت ولىّ اللّه در دوران مختلف قبل از اسلام و پس از آن، توجّه كرده و سير تاريخى و جايگاه آن را در هر دو دوره تبيين مى نمايد. توجّه به متون دينى و تجزيه و تحليل نمودن آيات و روايات باب و كند و كاو در فرهنگ اسلامى و اشاره به انديشه ولايت ولىّ اللّه از ديدگاه كلامى، عرفانى و فقهى، و بحث از اضطرار به حجّت و لزوم وجود ولى اللّه در همه دوران ها و بررسى نظريات و ديدگاه هاى مختلف در باب ولايت، ديگر مطالب پايان نامه را تشكيل مى دهد. اهمّيت و ضرورت پژوهش و بازشناسى ولايت و مبانى آن، بر كسى پوشيده نيست، زيرا ولايت، طلسم حفظ عالم، مقام فيض مقدّس، مقصود از آفرينش هستى و تشريع شريعت، تماشاگر جلال و جمال خداوندى، امانتى الهى و معيار صحّت اعمال و قبولى طاعات و سنجش ايمان و كمال نهايى انسان است. اين نوشتار، از سه بخش عمده و فصل هاى خاصّ خود، تشكيل شده است. بخش اوّل، درباره معناى ولايت و اقسام آن است. در فصل اوّل اين بخش، نگارنده، نخست واژه «ولايت» از ديدگاه زبان شناسان بررسى كرده و سپس معناى اصطلاحى آن را توضيح داده و سپس به بررسى اين موضوع از ديدگاه كلامى، فقهى، قرآنى، روايى و عرفانى پرداخته است. در فصل دوم، به انواع ولايت، معرّفى و تشريع شده و ولايت به ولايت خالق و ولايت مخلوق منقسم شده است. قِسم دوم نيز به دو دسته تقسيم شده است . ولايت منفى (مانند ولايت شيطان، طاغوت و بيگانگان)، و ولايت مثبت . ولايت مثبت نيز به دو گونه است: ولايت مثبت عام و ولايت مثبت خاص، و باز گونه دوم، خود داراى اقسامى است: ولايت محبّت، ولايت امامت، ولايت زعامت، ولايت تكوينى و ولايت تشريعى. بخش دوم پايان نامه، درباره خاستگاه هاى انديشه ولايت ولىّ اللّه است. در فصل اوّل اين بخش، اين انديشه را در دوره هاى مختلف مورد بررسى قرار داده و در فصل دوم، اين خاستگاه از ديدگاه متون دينى مورد بررسى قرار گرفته است. نخست ولى اللّه در قرآن بررسى شده و نظريه مفسّران درباره آن آمده و سپس، از نظر روايات، مورد بحث قرار گرفته است. وى با استناد به قول بعض علماء مشهور اسلامى مانند ابو حيان اندلسى مغربى و ابوبكر بن مؤمن شيرازى رواياتى را از ابن عباس و غير او نقل مى كند كه اين روايات تفسير اولوالامر را به امامان معصوم، تأييد مى كنند، و نيز از قندوزى در كتاب ينابيع المودة روايات متعددى را ذكر كرده كه در همه اين روايات، تصريح به نزول آيه «اولى الأمر» در شأن اميرالمؤمنين عليه السلام دارند. وى از كتب شيعه از قبيل الكافى، تفسير العيّاشى، و كتب مرحوم صدوق نيز احاديثى را به همين عنوان نقل كرده، در توضيح مى نويسد: همگى اين روايات، گواهى مى دهند كه منظور از اولوالامر، ائمه معصوم عليهم السلاماند و حتّى در بعضى از اين احاديث، نام امامان، يك يك صريحا ذكر شده است. نگارنده در بخش سوم، انديشه ولايت ولىّ اللّه را در فرهنگ اسلامى توضيح داده است. در فصل نخست اين بخش، عناوينى چون: ولايت ولىّ اللّه از ديدگاه كلام، هدف از آفرينش انسان، معرفت صحيح، شرط رسيدن به كمال، ضرورت وجود وحى، جهانى بودن اسلام، مجوّز ختم نبوّت، ضرورت وجود ولىّ اللّه ، اختلاف شيعه و سنّى، نقش پيامبر صلى الله عليه و آله در تعيين جانشين، درجات ولايت و صفات ولى اللّه به چشم مى خورد. در فصل دوم، اين ولايت از ديدگاه فقهى بررسى شده، و به تناسب، بحث از ولايت فقيه را پيش آورده و به نظر انديشمندان در باب ولايت فقيه پرداخته است. وى در فصل سوم، ولايت ولىّ اللّه را از نظر عرفانى تشريح نموده و نظر عرفايى چون: سيّد حيدر آملى، احمد آشتيانى، جلال الدين آشتيانى، ابن عربى و ملاّ صدرا را آورده و به تبيين و اثبات ولايت عرفانى ولىّ اللّه و حدّ و مرز آن پرداخته است. نظريه ضرورت وجود ولى اللّه در همه دوران ها از ديدگاه قرآن و روايات و علم و كلام و عرفان، مطالب مورد نظر در فصل چهارم است. وى در اين بحث، نظريّات علاّمه طباطبايى را نقل كرده و به بحث درباره آن مى پردازد. فصل آخر پايان نامه، درباره ختم ولايت است كه از ديدگاه هاى مختلف، نقد و بررسى شده است.

.

ص: 202

. .

ص: 203

. .

ص: 204

محاربه و افساد فى الأرض در قرآن، حديث و فقه اسلامى

88 . محاربه و افساد فى الأرض در قرآن، حديث و فقه اسلامى، على رازينى، كارشناسى ارشد علوم جزايى و جرم شناسى، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: دكتر عليرضا فيض، استاد مشاور: دكتر... صادقى، [بى تا]، 373 ص.از آن جا كه قوانين مصوّب جمهورى اسلامى ايران در خصوص جرائم عليه امنيت، مشتمل بر برخى ابهامات و ناهماهنگى ها از جهت تعدد عناوين جرايم (از قبيل عناوين محاربه، افساد، بغى و مانند آن) و نيز روشن نبودن تعريف قانونى و دقيق اين عناوين، و روشن نبودن مجازات برخى از اين جرايم است و در سخنان فقها نيز نظريات مختلفى وجود دارد. يكى از زمينه هاى نيازمند به بحث، موضوع جرايم عليه امنيت است كه نگارنده، در چهار بخش، موضوع پايان نامه خود قرار داده است. بخش اوّل كه در آن از كلّيات بحث مى شود، مشتمل بر دو موضوع كلّى است: جايگاه محاربه و افساد فى الأرض در قوانين جمهورى اسلامى ايران. اين بخش، سه فصل دارد. فصل اوّل، درباره واژه «جُرم» و بررسى ريشه اى و اصطلاحى آن است كه آن را در مفهوم عرفى به معناى گناه و بِزِه گرفته اند و در قرآن نيز به الفاظ مختلفى در موارد متعدّد به كار رفته است برخى از واژه شناسان نيز تلاش نموده اند كه بين مفهوم گناه و بِزِه و مفهوم قطع، ارتباط و تناسبى قائل شوند. از جمله گفته اند چون گناه موجب قطع رحمت خداوند و يا بُريده شدن انسان از رحمت خداوند مى شود، از آن به جرم تعبير شده است كه البته خالى از تكليف نيست. در فصل دوم، واژه «امنيت» مورد بررسى قرار گرفته است و در فصل سوم، جايگاه جرايم عليه امنيت در حقوق جزا بررسى شده است. بخش دوم، درباره محاربه، معناى لغوى و اصطلاحى محاربه، محاربه در قرآن، محاربه در روايات، محاربه از نظر فقهاى اهل سنّت و محاربه از نظر فقهاى شيعه است در اين بخش با اشاره به آياتى از سوره مائده، بقره و توبه، ضمن بحث و بررسى درباره شئون اخلاقى يهوديان و طرح و بيان فتنه گرى ها و اقدامات آنان عليه انبياى الهى، داستان فرزندان آدم (هابيل و قابيل) و نزاع و مخاصمه آن دو بر اثر حسد و كشته شدن هابيل به دست قابيل، مورد توجّه قرار گرفته و به دنبال آن از حكم الهى محاربه و كيفر آن بحث شده و قول برخى از مفسّران شيعه و اهل سنّت درباره اين آيات، مورد بررسى قرار گرفته است. در قسمت بحث محاربه در احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه معصومان عليهم السلام نيز ضمن رجوع به كتب روايى اهل سنّت از قبيل صحاح سته و نيز كتب روايى شيعه مانند وسائل الشيعة، ده ها روايت در خصوص محاربه و مباحث مربوط به آن بيان شده و يك دسته بندى كلّى از اين احاديث به اين صورت عنوان شده كه چون قوانين جمهورى اسلامى ايران، طبق احكام و موازين شيعه به اجرا درمى آيد، لذا رواياتى كه از كتب شيعه مورد استنادند، نقل و مورد بررسى قرار گرفته است. محور بخش سوم، اِفساد فى الأرض است كه مشتمل بر چهار فصل با عناوين: معناى لغوى و اصطلاحى افساد، افساد در آيات قرآن و احاديث، افساد در كلمات فقهاى عامه و خاصّه، و رابطه محاربه و افساد فى الارض است. در بخش چهارم نيز ساير عناوين مربوط به جرايم عليه امنيت در فقه، كه مشتمل بر چهار فصل به نام هاى: بغى، ارتداد، ارجاف و ساير مواردى است كه داراى كيفر اعدام است. بخش پنجم نيز شامل عناوين مربوط به جرايم امنيت در حقوق موضوعه بررسى كرده كه مشتمل بر چهار فصل است: جرائم عليه امنيت داخى و خارجى، جرم سياسى و غيرسياسى، تروريسم و ساير موارد مهم از قبيل هواپيماربايى، آدم ربايى و بمب گذارى. در بخش ششم، نگارنده به نتيجه گيرى از بحث ها پرداخته كه خود، سه فصل دارد: محاربه و افساد در قوانين جمهورى اسلامى ايران، محاربه و افساد در رويّه قضايى دهه اوّل انقلاب و بررسى برخى آراى قضات محاكم و شعب ديوان عالى قضايى كشور، و بحث فقهى حقوقى در مورد تعريف محارب و مفسد و نقد نظريات ارائه شده.

.

ص: 205

. .

ص: 206

محدّثان شيعه در قرن نهم و دهم هجرى و سبك حديث نگارى آنان

89 . محدّثان شيعه در قرن نهم و دهم هجرى و سبك حديث نگارى آنان، سيّد عليرضا طباطبايى، كارشناسى ارشد علوم قرآنى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(ره)، استاد راهنما: دكتر احمد عابدى، استاد مشاور: ... ، 1379، 183ص.در اين پايان نامه، پس از بيان اجمالىِ سير تدوين حديث در ادوار گذشته، مهم ترين محدّثان قرن هاى نهم و دهم هجرى كه داراى تأليفات حديثى بوده اند، معرّفى شده اند و به بيان شرح حال، استادان، شاگردان و آثار آنان پرداخته شده است. با معرّفى محدّثان بزرگ اين دو قرن و بررسى روش آنان در نقل و تدوين حديث، ميزان توجّه و اقبال عمومى به حديث، نوع احاديث نقل شده در موضوعات مختلف، كيفيت نقل حديث از جهت دقّت يا تسامح در متن، تقطيع، نقل به مضمون، و نيز دقّت در نقل سند و شرح و تفسير احاديث و. . . روشن مى گردد. ضمنا ميزان توجّه به منابع روايى اهل سنّت، استفاده از منابع اصيل و كهن حديث، و نيز اجازات حديثى و. . . از ديگر نكته هايى است كه از بررسى تاريخ محدّثان در كتاب هاى حديثى به دست آمده است. پژوهش حاضر، داراى شش فصل است. فصل نخست به كلمات اختصاص يافته و در آن، تبيين موضوع، پيشينه تحقيق، سؤال هاى تحقيق و. . . به اختصار بيان شده است. فصل دوم با عنوان «نگاهى اجمالى به سير تدوين حديث در ادوار گذشته»، به طور گذرا به بررسى تدوين حديث از عصر رسالت تا تأليف جوامع ثانويه پرداخته شده است. فصل سوم به معرّفى مهم ترين محدّثان قرن نهم هجرى اختصاص داده شده و به معرّفى و بيان اساتيد، شاگردان و آثار حديثى و غير حديثى آنها پرداخته شده است. فصل چهارم با عنوان «مهم ترين محدّثان قرن دهم هجرى» به معرّفى اساتيد و شاگردان و آثار حديثى آنها پرداخته است. در فصل پنجم، مهم ترين كتاب هاى حديثى و قرن نهم و دهم هجرى مورد بررسى قرار گرفته است. در فصل ششم نيز از بحث نتيجه گيرى شده و پيشنهادهايى ارائه شده است.

.

ص: 207

. .

ص: 208

مراحل و مواقف قيامت در قرآن و روايات از ديدگاه مفسّران شيعه و سنّى از قرن پنجم تاكنون

90 . مراحل و مواقف قيامت در قرآن و روايات از ديدگاه مفسّران شيعه و سنّى از قرن پنجم تاكنون، مهرى شعاعى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: دكتر محمّد مهدى گرجيان، استاد مشاور: حجه الاسلام محمّدرضا آشتيانى، 1374، 84 ص.اين تحقيق، در نظر دارد با توجّه به اهمّيت معاد در جهان بينى اسلامى و تأثير اعتقاد به آن در اخلاق و رفتار انسان ها، مراحل و مواقف قيامت را در درجه اوّل از ديدگاه قرآن مجيد و كتب مفسّران از قرن پنجم به بعد، و در درجه دوم با نقل سخنانى از معصومان عليهم السلام ، مورد بررسى قرار دهد، و به علّت اين كه در قرآن، مسائلى چون: حساب، شهادت، صراط، محاكمه و... مطرح است و با توجّه به اين كه عالم آخرت، مجرّد و متفاوت با جهان مادّى است، نگارنده در تحقيق خود به پرسش هايى نيز از ديدگاه آيات و روايات و تفاسير پاسخ مى دهد. اين پرسش ها عبارت اند از: 1 . مواقف به چه معناست و تعداد آنها چندتاست؟ 2 . مفهوم «حساب» در قيامت چيست؟ 3 . گواهان قيامت چه كسانى اند؟ 4 . «صراط» و «مرصاد» به چه معناست و عقبات صراط چندتاست؟ اين پايان نامه، داراى فصل هاى پنجگانه اى است كه فصل اوّل آن با مقدّمه اى درباره تاريخچه مطالعاتى بحث آغاز شده و در ادامه با بيان ابعاد گوناگون مسئله، فرضيات يا پرسش هاى تحقيقاتى، اهداف مطالعاتى، حدود مطالعات، برهان مطالعات و اصطلاحات وارد شده در بحث، شرح و بسط داده شده است. فصل دوم، مراجع و منابعى كه مورد استفاده محقّق قرار گرفته، معرّفى شده است. فصل سوم، درباره روش تحقيق است كه در آن از رهيافت تحقيق، طرح تحقيق، فن تحقيق و طرح تحليل، بحث شده است. فصل چهارم، پنج باب دارد. نگارنده در باب اوّل، لفظ «مواقف» را در قرآن كريم و تفاسير، بررسى نموده و ديدگاه هاى مرحوم علاّمه طباطبايى و فخر رازى و همچنين روايات درباره «آيه وقوف» را بيان كرده است. باب دوم، به معرّفى تعداد مراحل و مواقف قيامت در طول زمان پرداخته شده و آمده كه مواقف در قيامت، اختصاص به كافر و مؤمن دارد. عنوان باب سوم، «گواهان محشر» است. در اين باب، نگارنده، هفت گواه را كه در روز محشر، بر اعمال انسان ها شهادت مى دهند، يادآور شده و آيات و روايات مربوط به هرگواه را بيان نموده است. باب چهارم با عنوان «صراط و مرصاد»، به بيان معانى اين دو واژه از قول علاّمه طباطبايى و شيخ صدوق(ره) پرداخته و موقعيت مردم را هنگام عبور از صراط ، بيان داشته است. باب پنجم نيز درباره عقبات محشر و نظر مفسّران است. در اين باب، روايات در مورد عقبات و نظر بزرگانى چون شيخ صدوق، شيخ مفيد و علاّمه مجلسى مطرح شده است.

.

ص: 209

مسلك اخباريه در شيعه

91 . مسلك اخباريه در شيعه، احسان قيصرى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى نجف آباد، استاد راهنما: دكتر على مهدى زاده، اساتيد مشاور: دكتر احمد پاكتچى و دكتر عليرضا فيض، 1371، 263ص.موضوع اين پايان نامه، پژوهشى در موضوع مسلك اخباريه است كه به بررسى اين مسلك در حوزه انديشه شيعه و نظرها و آرايى كه در مباحث اصولى و فقهى از جانب اخباريان مطرح گرديده، و نيز به جهت نقش و تأثيرى كه اين مسلك در پيدايش فرقه شيخيه داشته، پرداخته شده است. در طول تاريخ اسلام، از آغاز تاكنون، همواره فِرق و مسالك متعدّدى به وجود آمده كه هر يك با توجّه به نوع و شكل عقايد و ديدگاهى كه در آنها مطرح بوده، تأثيرات كم و بيشى بر روى روند حركت مسلمانان داشته و دارند. در اين ميان، مسلك اخباريه در شيعه از قرن يازدهم هجرى و توسط مولاّ محمّدامين استرآبادى، به شكلى بارز و آشكار، رونق گرفت و حملات شديدى بر عليه اصوليان و مجتهدان شيعه پديدار گشت. در باب پيدايش انديشه اخباريگرى و مسلك اخباريه، آراى متعدّد و متفاوتى وجود دارد. بعضى ريشه آن را در اهل سنّت و در ميان فرقه «ظاهريه» و «اصحاب حديث» جستجو مى كنند و برخى نيز ريشه آن را در ميان قدماى محدّث شيعه (مانند شيخ كلينى و شيخ طوسى) دانسته اند، گروهى نيز پيدايش اخباريه را از قرن يازدهم هجرى و بر اساس آراى محمّدامين استرآبادى مى دانند. موج اخباريگرى پس از وى، استمرار داشت تا اين كه مبارزه اى جدّى و اساسى بر عليه اين موج، توسط مجتهدان _ كه در رأسشان مرحوم وحيد بهبهانى بود _ صورت گرفت و ريشه اخباريگرى توسط وى و شاگردان و پيروانش زده شد. اين تحقيق، شامل هفت فصل كلّى است: نگارنده، در فصل اوّل، به جهت اهمّيت بسيار زياد بحث اجتهاد و موضعگيرى خاصّ اخباريان در اين باره، به بررسى پيدايش اجتهاد در ميان اهل سنّت و مكتب تشيّع پرداخته است. وى براى تبيين مطلب نگاهى به عمل به احكام در زمان پيامبر صلى الله عليه و آلهو پس از رحلت آن حضرت و جعل احاديث از قول پيامبر صلى الله عليه و آله و پيدايش رأى و قياس و سير تكاملى اجتهاد در طول تاريخ و پيدايش مدرسه رأى و حديث و اجتهاد در شيعه و خاستگاه عقلى اجتهاد و سرچشمه هاى قوانين شرعى در فقه داشته است. در فصل دوم، پيدايش اخباريه و ريشه هاى اخباريگرى و آراى گوناگونى كه در اين باب وجود دارد، مورد بررسى قرار گرفته و با بيان تفاوت اخباريت پيشينيان با اخباريت استرآبادى، برخى از علل و عوامل فكرى و اجتماعى مؤثر در پيدايش اخباريه نوين و ادوار اخباريگرى و اخباريه بيان شده است. فصل سوم، به اختلافات و تفاوت هاى ميان اخباريان و اصوليان و ديدگاه هاى عمده اخباريان اختصاص دارد و در اين زمينه، با نقل اقوال، جايگاه اجتهاد و قرآن و اخبار و علم اصول و رجال نزد اخباريه توضيح داده شده است. در فصل چهارم، نگاهى گذرا به زندگانى بعضى از اخباريان تندرو و متعصّب شده است و فصل پنجم، درباره اخباريان ميانه رو توضيحاتى داده شده است. در فصل ششم، بحث از جبهه مقابل، يعنى اصوليان است و در فصل هفتم نيز بررسى تأثيرات اخباريگرى، محل هاى رواج و گسترش اخباريگرى، تأليف كتب روايى در عصر اوج اخباريگرى، رابطه مسلك شيخيه با اخباريه و در پايان، بررسى و مقايسه برخى از عقايد شيخيه و اخباريه، مورد بررسى قرار گرفته است.

.

ص: 210

. .

ص: 211

مشكلات و موانع خلافت على7 از ديدگاه تاريخ

92 . مشكلات و موانع خلافت على عليه السلام از ديدگاه تاريخ، سيّدكاظم ميرجليلى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس دانشگاه قم، استاد راهنما: دكتر صادق آيينه وند، استاد مشاور: دكتر احمد بهشتى، 1378، 321ص.اين تحقيق كه بر يك مقدّمه و چهار فصل بنا شده، تاريخى روشن و گويا از دوران خلافت على عليه السلام و حوادث قبل، ولى مرتبط با اين دوران، كه با اتّكا به معتبرترين مدارك تاريخ اسلام تهيه شده، آمده است. نگارنده، نخست به بيان ضرورت تحقيق در موضوع، محدوديت هاى تحقيق، روش تحقيق و معرّفى منابع پرداخته و در مقدّمه پايان نامه، به يك سلسله اصول اوّليه درباره خلافت امام عليه السلام(از قبيل وجود نصّ صريح در غدير خم، برپايى سقيفه، عدم اعتنا به نوشتن نامه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله، خلافت انتصابى، شورا و...) پرداخته و سپس به سير طبيعى تاريخ پس از پيامبر اسلام، توجّه نموده است. محقّق، فصل اوّل را به واقعه قتل عثمان و گشوده شدن باب فتنه اختصاص داده و در اين باب، پنج عامل از عوامل مهم قتل عثمان را ذكر نموده است. وى همچنين كسانى را نيز كه در قتل عثمان دخالت مستقيم يا غير مستقيم داشته اند، معرّفى نموده و نقش حضرت على عليه السلامرا در واكنش نسبت به قتل عثمان بيان نموده است. در قسمت آخر اين فصل به آثار مخرّب قتل عثمان و مشكلاتى كه براى حكومت على عليه السلام به وجود آورد، توجّه شده كه بزرگ ترين اثر مخرّب آن، بدعت خليفه كُشى است. فصل دوم، درباره صراحت و صداقت در سياست امام عليه السلاماست. نگارنده پس از بررسى واژه «سياست» و موارد استفاده آن، تعريف مورد قبول مكتب اسلام از سياست، و نگرش مثبت به سياست و سياستمدارى در منابع معتبر اسلام را با سياست در عرف استعمار، تجزيه و تحليل نموده است. وى اين فصل را به دو بخش تقسيم نموده است. در بخش اوّل، درباره حُسن سياست امام على عليه السلام در برخورد با كجروى ها، و همچنين در نظام حكومتى و نظام قضايى و نيز در نيروى نظامى پرداخته و بخش دوم را به بيان اشكال تراشى هاى بر سياست امام عليه السلاماختصاص داده است. فصل سوم، درباره عدالت امام على عليه السلام بحث مى كند. نگارنده در اين قسمت، ضمن اشاره به سنّت رسول اكرم در تقسيم بيت المال، روش امام على عليه السلام در تقسيم بيت المال و عدم انعطاف در مورد نزديكان و خويشاوندان و تبعات انعطاف ناپذيرى در اجراى عدالت بر حكومت على عليه السلامرا بررسى كرده است. در فصل چهارم به بررسى اوضاع گروهى به نام «خوارج» پرداخته و اين گروه را زاييده و برگرفته از جهالت ها دانسته و اين نكته را نيز متذكّر شده كه از اساسى ترين مشكلات حكومتى امام دانسته و آثار و تبعات ظهور خوارج بر حكومت على عليه السلام را بررسى نموده است و ضمن اشاره به واكنش امام در مقابل اين گروه، به سوءاستفاده هاى معاويه و دسيسه هاى او زير بيرق خوارج اشاره نموده و در پايان، بحث را خلاصه كرده و از آن نتيجه گيرى كرده است.

.

ص: 212

. .

ص: 213

معاد از ديدگاه عقل و نقل

93 . معاد از ديدگاه عقل و نقل، طاهره خلاقى، كارشناسى ارشد فلسفه و كلام اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: دكتر احمد بهشتى، استاد مشاور: دكتر مهدى نجفى افرا، 1378، 185 ص.بحث معاد، از ديرباز فكر بشر را به خود مشغول داشته است. حتّى بشر اوّليه نيز به نحوى از انحا، معتقد به زندگى پس از مرگ بوده است، هرچند اعتقادات او آميخته به خرافات و موهوماتى بوده است، و اين، نشان دهنده اين مطلب است كه اعتقاد به معاد، ريشه در فطرت انسان ها داشته است. اين پايان نامه، كه مشتمل بر چهار فصل است، در صدد تحقيق و بررسى مسئله معاد از ديدگاه عقل و نقل است، و اثبات اين كه بين استدلال قرآنى با استدلال قرآن، تفاوت بارزى وجود دارد. در استدلال قرآنى كه از نوع براهين نقلى است، اثبات يك مطلب از طريق تكيه بر حقّانيت قرآن و اين كه قرآن در ضمن آيات خود، بدان مطلب اشاره دارد، صورت مى گيرد (مانند: اثبات تجرّد و بقاى نفس و روح با استفاده از آيات مربوط به توفّى نفوس) اين نوع برهان، تنها براى معتقدان به حقّانيت قرآن قابل قبول است؛ امّا استدلال قرآن از نوع استدلال هاى عقلى است كه صرف نظر از گوينده آن، فى نفسه، روشن و مبيّن است و بر اساس موازين عقلى استوار است مثل استدلال هاى قرآن در زمينه معاد كه با توجّه به اصل توحيد اقامه شده است). لذا براى تمام معتقدان به اصل توحيد، قابل ارائه و پذيرش است. نگارنده در فصل اوّل، مسئله روح و نفس را مورد تفحّص قرار داده است و اين كه روح، به عنوان يك حقيقت مجرّد و مستقل، پس از مرگ آدمى باقى مى ماند و مرگ، پايان زندگى به معناى مطلق نيست، بلكه يك گام بزرگ به سوى اثبات وجود جهان پس از مرگ است. وى، ضمن طرح مسئله پيدايى روح و بقاى آن، به بررسى روح از نظر قرآن، تعريف روح به خدا، ديدگاه هاى مختلف درباره نفس و دليل هر يك درباره حدوث و قِدَم روح پرداخته است. وى در اين زمينه معتقد است كه اوّلين چيزى كه سبب توجّه انسان به مسئله روح شده، موضوع خواب و رؤيا بوده است. انسان چنين احساس مى كرد كه نيروى مرموزى در وجود او نهفته است كه به هنگام بيدارى، به شكلى، و در خواب، به شكل ديگرى، خودنمايى مى كند. او اين نيروى مرموز را «روح» ناميد. نگارنده، در فصل دوم، بعد از بيان معناى معاد و ذكر اقوال و نظريات مختلف متكلّمان و فلاسفه در مورد اقسام معاد، به معاد جسمانى پرداخته و ادلّه عقلى اثبات معاد را بررسى كرده است. وى در اين فصل، نخست، معانى معاد، واژه معاد در قرآن، عالم برزخ و خصوصيات آن، ديدگاه هاى مختلف در مورد معاد و ادلّه عقلى معاد را شرح داده، و سپس به بررسى دلايل قائلان به عدم وجود معاد و ردّ آنها پرداخته است. در فصل سوم، درباره روح، تجرّد و بقاى نفس و نيز معاد از نظر آيات و روايات بحث شده است. در اين فصل نيز پس از استشهاد به آيات قرآن، بر قطعيت برپايى قيامت كبرا، ماهيت مرگ و دلايل امكان و ضرورت معاد برشمرده شده است و سپس به تناسب بحث، اشاراتى به آيات و روايات درباره علائم برزخ، نفخ صور و فناى دنيا، اثبات حشر و كيفيت آن، تجرّد نفس، بقاى نفس و نامحدود بودن قدرت الهى شده است. در پايان اين فصل نيز قول فلاسفه بر وجود معاد و بقاى نفس، مطرح شده است. در فصل چهارم شبهات منكران معاد جسمانى و پاسخ آنها بررسى شده است. در اين فصل، يازده شبهه مطرح شده و هر شبهه نقد و بررسى شده است. در ادامه نيز ردّ نظريه تناسخ و دليل آن، توضيح داده شده است و در پايان نيز شبهات خواجه نصيرالدين طوسى در كتاب تجريد الاعتقاد در اين موضوع توضيح داده شده است.

.

ص: 214

. .

ص: 215

مقايسه قصّه گويى قرآن كريم و اسطوره سازى اديان با نگرشى بر روايات

94 . مقايسه قصّه گويى قرآن كريم و اسطوره سازى اديان با نگرشى بر روايات، داوودرضا حاجيلو، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: دكتر عبّاس همامى، استاد مشاور: دكتر احمد بهشتى، 1377، 87 ص .محقّق در اين تحقيق برآن است تا مقايسه اى داشته باشد بين قصّه گويى قرآن كريم و اسطوره سازى اديان رايج، و معرّفى چهره زيباى قصص قرآن. همچنين نظرى نيز بر روايات اسلامى در اين زمينه خواهد داشت. وى بدين منظور، علاوه بر استفاده از قصّه هاى قرآن مجيد، از تفاسير موجود نيز بهره لازم را برده و در باب اسطوره هاى اديان، از متون اصلى در دسترس، بخصوص عهد عتيق، كمك گرفته است و نتايج فرهنگى و اجتماعى و آثار تاريخى و اخلاقى قصّه هاى انبياى الهى و داستان گويى قرآن و اسطوره ها را به طور اجمال، مورد بحث قرار داده است. نگارنده بر اين عقيده است كه القاى پيام به صورت مستقيم و آمرانه، هميشه با استقبال طبايع انسانى مواجه نمى گردد. بسيارى از اوقات، از طريق هنر مى توان پيامى را به طور غير مستقيم و در قالبى جذّاب ايراد نمود كه تأثيرات روحى و روانى باعث، نفوذ بيشتر نظر گوينده يا نويسنده مى شود. بدين منظور، داستان سرايى و قصّه پردازى نيز در زندگى انسان ها امرى طبيعى و رايج است. دستْ مايه قصّه ممكن است واقعى و عينى باشد كه در اين صورت، محتواى قصّه در صدد رفع نيازها و درمان دردها و حلّ مسائل اجتماعى و فرهنگى بشر خواهد بود، و امكان دارد از دستْ مايه غيرواقعى استفاده گردد كه نتيجه آن، افسانه پردازى و اسطوره سازى است. اهمّيت دين در زندگى بشر و استفاده از شيوه هاى صحيح تبليغ نيز موضوع مهمّى در زندگى اجتماعى انسان هاست. لذا تمام اديان الهى با عنايت به تأثيرات متقابل آموزش هاى دينى و فطرت آدمى، از قصّه به عنوان وسيله اى مؤثّر در الگودهى و هدايت انسان ها استفاده نموده اند. قرآن كريم نيز با گنجاندن بسيارى از پيام هاى خويش در قالب قصه، به صورت مستقيم و غيرمستقيم، از نقش سازنده آن در ارشاد مسلمانان بهره جسته و به ميل فطرى آنان نيز جواب مثبت داده است. اين پايان نامه، شامل پنج فصل است كه در فصل اوّل، نگارنده، ضمن بيان تاريخچه مطالعاتى، به شرح و توضيح اصل مسئله مورد بحث پرداخته و فرضيات موجود در اين زمينه را همراه با اهداف مطالعاتى و حدود و اهمّيت بحث، مطرح ساخته است، و در ادامه نيز اصطلاحات و واژه هاى مربوط به بحث را توضيح داده است. در فصل دوم، منابع مورد استفاده محقّق معرّفى شده كه عبارت اند از: تفسير مجمع البيان، تفسير الميزان، تاريخ جامع اديان، ترجمه تفسير طبرى، قصص قرآن مجيد، و نيز كتاب اديان و مكتب هاى فلسفى هند. نگارنده، در فصل سوم، درباره روش و رهيافت و فنّ تحقيق، و طرح و زمان اجراى تحقيق خود، بحث نموده است. در فصل چهارم، تجزيه و تحليلى در زمينه اطّلاعات مربوط به موضوع آمده و ضمن بررسى تاريخچه قصّه گويى و پيدايش اسطوره، دو واژه «قصّه» و «اسطوره» از ديدگاه هاى مختلف، بررسى شده است و سپس هدف هاى قصّه گويى كه عبارت از: تأمّل و تفكّر، عبرت آموزى، بيان سرنوشت عصيانگران و مشركان و پيروزى حق بر باطل، تسلّى خاطر و تحمّل ناملايمات، تقويت روحيه و رسيدن به سعادتمندى است، توضيح داده شده است. در مرحله بعد، ويژگى هاى قصص قرآن و مقايسه آن با اسطوره هاى اديان، مورد بررسى قرار گرفته است.

.

ص: 216

. .

ص: 217

منهج تفسيرى اهل بيت عليهم السلام

95 . منهج تفسيرى اهل بيت عليهم السلام ، محمّد شريفانى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس حوزه علميه قم، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، استاد مشاور: ... ، 1373، 268ص .آنچه در اين نوشتار آمده، مرورى است بر روايات مأثور از اهل بيت عليهم السلامدر مقام تفسير قرآن كريم، و روشن شدن اين امر كه معصومان عليهم السلام ، كه خود در خانه وحى بودند، با چه راه و روشى، و با چه زبانى و بيانى به تفسير قرآن پرداخته اند. آيا در مقام تفسير قرآن، از روشى خاص استفاده مى كردند يا نه؟ و به فرض آن كه روش خاصّى داشته اند، دربرخورد با همه آيات، از يك راه و روش استفاده شده است يا روش هاى گوناگونى را در پيش مى گرفته اند؟ آيا در مقام به كارگيرى روش ها خطّ بطلانى هم بر بعضى روش ها داشته اند يا نه؟ اين پايان نامه، در دو بخش كلّى فراهم آمده است. بخش نخست به كلّيات و مباحث مقدّماتى اختصاص يافته است. در اين بخش، ارتباط اهل بيت با قرآن و قرآن از ديدگاه اهل بيت عليهم السلام و رابطه انسان هاى كامل با قرآن و هم سنگ بودنشان با قرآن و اهمّيت قرآن در سخن اين بزرگواران، و همچنين وجود اين اهمّيت در عملكرد آنان، رويكرد ايشان به تفسير و حفظ قرآن ، اهل بيت و پاسدارى از قرآن در مقابل معاندان و كج انديشان، ديدگاه اخباريان و ادلّه آنان در عدم حجّيت ظواهر قرآن، نياز قرآن به تفسير، اصطلاحات رايج تفسير، و امتيازات منهج تفسيرى اهل بيت عليهم السلامآمده است. در بخش دوم، روش تفسيرى اهل بيت عليهم السلام، به تفصيلْ مورد بحث و بررسى قرارگرفته و ده روش به شرح ذيل براى ايشان ذكر شده و مورد بررسى قرار گرفته است: 1 . تفسير قرآن با قرآن، 2 . تفسير قرآن با سنّت، 3 . تفسير قرآن با لغت و ادب، 4 . تفسير قرآن با روش تمثيل، 5 . تفسير عقلى، 6 . تفسير قرآن با قصص و تواريخ، 7 . تفسير قرآن با باطن، 8 .بيان مصاديق در تفسير، 9 . تفسير قرآن با غيب، 10 . تفسير موضوعى. نويسنده ، در تبيين هر يك از روش هاى ياد شده، پس از توضيح اهمّيت، جايگاه و دليل اعتبار شيوه، نمونه هايى متناسب با آن شيوه را از روايات اهل بيت عليهم السلام ذكر كرده است. وى با اين روش به دنبال اثبات اين مدّعاست كه اهل بيت عليهم السلام در منهج تفسيرى خود، تمام اين شيوه هاى دهگانه را به كار بسته اند و تنها بر يك يا چند شيوه خاص، بسنده ننموده اند. پپ

.

ص: 218

. .

ص: 219

مهدى موعود(عج) در قرآن و احاديث

96 . مهدى موعود(عج) در قرآن و احاديث، شهربانو فرّخى نژاد ناصرى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات دانشگاه آزاد اسلامى شمال تهران، استاد راهنما: استاد على اكبر غفّارى، استادان مشاور: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى و عدنان طهماسبى، 1375، 204 ص.اين پايان نامه، ترجمه كتاب البرهان فى علامات مهدىّ آخر الزمان، تأليف دانشمند معروف اهل سنّت، متّقى هندى است. متن اصلى كتاب كه توسط استاد على اكبر غفّارى تصحيح و تحقيق شده، براى ترجمه در اختيار پديدآورنده اين پايان نامه قرار گرفته است. در اين كتاب، پس از معرّفى مهدى عليه السلام ، فتنه ها و جنگ هايى كه پيش از قيام ايشان يا به عنوان مقدّمه ظهور و نيز مقارن با ظهور آن حضرت اتّفاق خواهد افتاد، به تفصيلْ بيان شده است. فصول و ابواب اين پايان نامه _ كه همان فصول و ابواب كتاب است _ عبارت اند از: كرامات حضرت مهدى عليه السلام ، بيان نَسَب آن حضرت، جمال و خصوصيات ظاهرى حضرت و به دنيا آمدن وى در مدينه و مهاجرت او به بيت المقدّس و يارى او از سوى خداوند با سه هزار فرشته، حوادثى كه قبل از قيام مهدى عليه السلام به وقوع مى پيوندد. باب آخر مورد اشاره، خود شامل دو فصل مى شود. در فصل اوّل، فتنه ها و حوادثى كه قبل از قيام آن حضرت به وقوع مى پيوندد، آمده است و فصل دوم، حوادثى كه مقارن قيام حضرت مهدى عليه السلامروى مى دهد، بيان شده است. علايم و نشانه هاى كلّى ظهور حضرت _ كه شامل سى و پنج نشانه است _ ، چگونگى بيعت با حضرت و تعداد بيعت كنندگان، ياران حضرت كه از جمله آنان فرشتگان و مردان صالح و پرهيزگارند، فتح و كشورگشايى زمين هاى بزرگ در روزگار حكومت ايشان، همراهى حضرت عيسى عليه السلام و كشتن دجّال به دست وى، مدّت حكومت آن حضرت، شهادت مهدى عليه السلامو بيان وقايعى كه بعد از وى اتّفاق مى افتد. احاديث پراكنده و متعدّد و احوال اشخاصى كه گمان مى شده مهدى اند، نظريات علماى مذاهب چهارگانه درباره حضرت مهدى و در نهايت، بررسى عمر جهان، از عناوين ابواب اين كتاب است. مترجم در پايان ترجمه، در فصلى جداگانه، با ارائه مباحثى همچون: سيماى كلّى ظهور، زمينه ها و علايم ظهور، اعتقاد به مهدويت از ديدگاه شيعه، و نيز تفسير پاره اى از آيات مربوط به مهدى عليه السلام ، بخش هايى از متن كتاب را نقد و بررسى نموده است.

.

ص: 220

نقد و بررسى تفسير قرآن به قرآن و سير تاريخى آن

97 . نقد و بررسى تفسير قرآن به قرآن و سير تاريخى آن، حميدرضا حاجى بابايى، دكترى علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: آيه اللّه ابوالقاسم خزعلى، استاد مشاور: دكتر سيّدمحمّدباقر حجّتى، 1377، 200 ص.شكّى نيست كه در فهم قرآن كريم و كلام نورانى وحى، روشن ترين و مطمئن ترين و مستقل ترين منهاج و روش اصيل در تفسير قرآن، استضائه و بهره بردن از خود قرآن و تفسير كلام وحى با وحى است. لذا نگارنده در اين پايان نامه كوشيده است تا در اين مسير، تحقيق و تفحّصى داشته باشد. با مراجعه به آيات قرآن و احاديث معصومان عليهم السلام كاملاً روشن مى گردد كه اوّلين شارح و مفسّر قرآن كريم، پيامبر عظيم الشأن اسلام است ائمه معصوم نيز كه مهم ترين معلّمان و شارحان قرآن كريم اند، از روش تفسير قرآن به قرآن استفاده نموده اند، و آياتى هم كه قرآن را هادى، مبيّن، نور و فرقان معرّفى مى نمايند، و نيز آياتى كه قرآن را كتاب تعقّل و تدبّر مى داند، و آياتى كه قرآن به وسيله آنها تحدّى مى كند و علاوه بر اينها آياتى كه قرآن را قابل فهم براى مردم مى داند، همگى به انحاى مختلف، حاكى از مستغنى بودن قرآن به غير است. از آن جا كه قرآن، خود، جوامع انسانى را به خاندان عصمت و طهارت ارجاع مى دهند، بنا بر اين، رجوع به معصومان عليهم السلام متمّم و مكمّل تفسير قرآن به قرآن است، وگرنه، حقيقت قرآن با خود قرآن، تفسير نمى شود. اين روش، علاوه بر اين انسان ها را به تعقّل و تدبّر دعوت نموده و بنا بر اين، بهترين روش تفسيرى و كامل ترين آنهاست كه از قرآن و سنّت و عقل، بهره برده است، علاوه بر اين كه اين روش، در طول تاريخ اسلام از زمان پيامبر اسلام تا عصر حاضر، به اشكال مختلف و با تفاوت وسعت استفاده، وجود داشته است و صحابيان و تابعيان و مفسّران از آن بهره مند گرديده اند. موضوع اين نوشتار، در طى هفت فصل به بحث گذارده شده است. در فصل اوّل، تاريخ تفسير از آغاز تا پيدايش، و نيز مراحل مختلف آن، همراه با مشهورترين مفسّران هر دوره، و نيز خصوصيات تفسير در اين ادوار، مورد بحث قرار گرفته است. در فصل دوم، روش هاى تفسيرى و نيز علل پيدايش اين روش ها و علّت اختلاف در تفسير، مورد بررسى قرار گرفته و خصوصيات روش تفسيرى عقلى و نقلى و رمزى و تفسير به رأى، مشخّص شده است. نيز به معايب و محاسن هر يك پرداخته شده است. در فصل سوم، در باب معناى لغوى و اصطلاحى و نيز معناى كلمه تفسير در قرآن و حديث بحث شده است و به جهت شفّاف شدن بحث و جلوگيرى از ابهام، در معناى لغوى و اصطلاحى تأويل و تفاوت بين تعبير و تفسير، بحث شده است. در فصل چهارم، تفسير قرآن به قرآن، مورد بررسى قرار گرفته و ريشه هاى قرآنى و نيز ريشه هاى اين تفسير در نهج البلاغة و حديث، مورد نقد و تحليل قرار گرفته است و قرآن، به عنوان مقياس صحّت و سقم احاديث، معرّفى شده و در هر دو مورد، آيات و احاديث مربوط، به عنوان شاهد مثال، مورد توجّه قرار گرفته است. در فصل پنجم، ويژگى هاى سيره پيامبر صلى الله عليه و آله و نيز روش ائمه عليهم السلامدر تفسير قرآن، را مورد بررسى قرار گرفته و نقش سنّت در تفسير قرآن به قرآن، تشريح شده است همچنين به روش انحرافى در تفسير قرآن به قرآن اشاره شده و حديث «ضرب القرآن بعضه ببعض»، مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. در فصل ششم، سير تاريخى تفسير قرآن به قرآن در ادوار مختلف، بررسى شده و جايگاه تفسير قرآن به قرآن در نزد شيخ طوسى رحمه اللهتشريح شده است. و در فصل هفتم، به ويژگى هاى روش علامه طباطبايى(ره) در تفسير قرآن به قرآن، اشاره شده و در مورد غرر آيات، عامّ و خاص، مجمل و مبيَّن، مطلق و مقيَّد، ضميمه نمودن آيات شبيه و نظير هم و جمع بين آنها، و نيز بيان وجوه معانى مفرد به وسيله آيات قرآنى در تفسير الميزان، توضيح لازم ارائه شده، و در پايان، تفسير سوره كوثر از تفسير گران قدر الميزان به عنوان نمونه نقل شده است. و سرانجام، اهم نتايج و رهيافت هاى حاصل از تحقيق، در پايان فصول ياد شده، به عنوان حُسن ختام، ارائه شده است.

.

ص: 221

. .

ص: 222

. .

ص: 223

نقد و بررسى روش هاى تشخيص حديث موضوع

98 . نقد و بررسى روش هاى تشخيص حديث موضوع، نويسنده: امير جودوى، دكترى علوم قرآن و حديث ، استاد راهنما: جعفر سامى الدبونى، استاد مشاور: دكتر سيد مرتضى آيه اللّه زاده شيرازى و دكتر آذرتاش آذرنوش، 234 ص.نگارنده در مباحث مقدّماتى به بررسى درباره حديث، مفهوم كذب و وضع، اجزاى حديث و اهمّيت شناسايى حديث «موضوع»، پرداخته است. در بررسى كاركرد«معيار عقل» براى تشخيص حديث موضوع، ديدگاه دانشورانى همچون: خطيب، غزّالى، ابن صلاح، ابن قيّم و سيوطى ارائه شده است. همچنين در بررسى كاركرد «معيار قلب» براى شناخت حديث موضوع، ديدگاه موافقان و مخالفان اين معيار، مورد بحث قرار گرفته است. معيار راوى، سومين معيارى است كه در اين پايان نامه مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. در فصلى ديگر، ميزان كاركرد معيار قرآن براى بازشناخت احاديث موضوعْ بررسى شده و نگرش صاحب نظران در چگونگى ارتباط قرآن با حديثْ ارائه شده است. همچنين عرضه حديث بر سنّت مشهور و خبر واحد، معيارى است كه مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. نگارنده، در بخش پايانى رساله، تأليفات اختصاصى در زمينه احاديث موضوع را معرّفى كرده و كتاب المنار المنيف ابن قيّم جوزى و قواعد مورد استثناى او را به تفصيل، مورد نقد و بررسى قرار داده است. پيچيدگى غير متعارف مباحث، فقدان نظامواره تحقيق، نامشخّص بودن ديدگاه هاى نگارنده به صورت روشن، سردرگمى در نحوه ارائه مباحث، و فقدان فهرست گويا، از كاستى هاى جدّى اين پايان نامه است.

.

ص: 224

نقد و بررسى علل جعل حديث

99 . نقد و بررسى علل جعل حديث، رمضانعلى تقى زاده چارى، دكترى علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى (واحد علوم و تحقيقات)، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجتى، استاد مشاور: استاد على اكبر غفّارى، 1370، 208 ص.بحث از اين كه مفهوم جعل و وضع و نيز حديث موضوع و مجعول چيست، و چگونه مى توان وجود اين عنصر نامبارك را در روايات دينى به ديده يك واقعيت نگريست و از عوامل دخيل در پيدايش و گسترش آن سخن به ميان آورد و در صدد شناسايى عاملان آن و نيز انگيزه هاى آنان در اين امر برآمد و از نفوذ و گسترش آن در متن منابع و متون دينى مسلمانان جلوگيرى كرد، بحثى است كه در اين پايان نامه به آن اهتمام ورزيده شده و سعى گرديده تا حدّى به نقد و تحليل آن پرداخته شود. اين نوشتار، از يك مقدّمه و پنج بخش تشكيل شده است. در مقدّمه، نخست جايگاه حديث و سنّت در اسلام پس از قرآن، اختلاف نظرها در حدود و كمّ و كيف سنّت، و نظر برخى بزرگان در اين باره، از جمله نكاتى است كه نگارنده از آنها ياد كرده است. بخش اوّل رساله، درباره هويّت حديث جعلى است. نگارنده با عناوينى چون: لفظ موضوع از نگاه لغت شناسان، مراتب حديث در نگاه عالمان حديث و درايه، اصطلاح حديث موضوع از نگاه عالمان حديث و درايه، وجه تسميه حديث موضوع، جايگاه حديث موضوع در ميان ساير روايات، حكم نقل حديث موضوع و تاريخچه جعل حديث، درباره ريشه و منشأ حديث مجعول به بحث پرداخته است. نگارنده در بخش دوم، در مورد ورود عنصر جعل در حديث و شواهد دالّ بر اين امر، بحث مى كند. وى در اين زمينه از شواهد (نقلى مانند آيات قرآن و روايات) ياد كرده و از شواهد غير نقلى (عقلى و تاريخى) نيز دوازده مورد عمده از دلايل و شواهد غير نقلى را يادآور شده است. در بخش سوم نيز به معرّفى و توضيح عوامل دخيل در پيدايش و گسترش جعل حديث پرداخته شده است. نگارنده در قسمت اوّل به عواملى از قبيل: عدم كتابت و ضبط حديث، نقل حديث بدون ذكر سند و دخالت اهل كتاب اشاره دارد. در قسمت دوم نيز نقل به معنا در حديث، تسامح در ادلّه سنن، اعتماد بيش از حدّ به صحابه، گسترش فتوحات اسلامى، تأويل گرايى، پيدايش احزاب و فرقه هاى سياسى و كلامى و فقهى، جدال و درگيرى ميان متعصّبان دو مذهب بزرگ اسلامى (شيعه و سنّى) و اهداف سياسى فرمانروايان را از جمله عوامل دخيل در گسترش جعل حديث مى داند. در بخش چهارم، اصناف و طبقات جاعلان حديث و انگيزه هاى آنان در جعل حديث بر شمرده شده است. اين اصناف عبارت اند از: زنادقه، غلات، قصّاص و داستانسرايان. وى ضمن بررسى هر سه واژه از نظر لغت و ريشه و اصطلاح و ذكر برخى از عقايد هر يك از اين سه گروه، نحوه پيدايش آنها و شيوه برخوردشان با حديث را شرح داده و علّت و انگيزه هر يك را با ذكر مواردى بيان داشته است. در بخش پنجم، نگارنده، كيفيت شناسايى احاديث جعلى و راه هاى جلوگيرى از نفوذ و نشر آنها را توضيح داده است. قسم اوّل را كه خود از دو بخش مربوط به راوى و مروى تشكيل شده، تقسيم نموده و در مورد راهكارهاى جلوگيرى از نفوذ و نشر احاديث جعلى نيز دو راه عمده را با استشهاد به روايات، بيان داشته است. در پايان ، چند كتاب درباره احاديث جعلى معرّفى شده است.

.

ص: 225

. .

ص: 226

نقد و تحليل ديدگاه هاى متصوّفه به حديث

100 . نقد و تحليل ديدگاه هاى متصوّفه به حديث، ابراهيم دهقان زاده، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده اصول دين قم، استاد راهنما: دكتر احمد عابدى، استاد مشاور: دكتر فتح اللّه نجّارزادگان، 1380، 169ص.اين مجموعه، در وهله اوّل، نگاهى اجمالى به تعاريف تصوّف، تاريخچه ظهور، علل پيدايش و فِرق متعدّد اين مذهب در جهان اسلام دارد. سپس به دخل و تصرّفاتى كه اين گروه در آيين مقدّس اسلام نموده اند، پرداخته و از حوزه حديثى، آنها را مورد نقد و تحليل قرار داده است. موضوع و هدف اصلى اين تحقيق، آشنايى با ديدگاه هاى صوفيان نسبت به احاديث معصومان عليهم السلام است تا روشن شود كه آنان تا چه اندازه پايبند به احاديث منقول از پيامبر اكرم و ائمه اطهار بوده اند و تا چه مقدار از اين احاديث را كنار گذاشته و نسبت به آنها بى توجّه بوده اند، و نيز چه مقدار از احاديث را خودشان جعل نموده و به يكى از بزرگان دين نسبت داده اند. ديگر هدف مدّ نظر در اين تحقيق، پرداختن به اين مسئله است كه تصوّف تا چه اندازه با دين اسلام و مخصوصا احاديث منقول از معصومان عليهم السلامهماهنگى و همبستگى دارد، و آيا اصلاً چنين ديدگاهى مورد تأييد ائمه معصوم عليهم السلام بوده است يا نه؟ و اين كه متصوّفه در مشروعيت بخشيدن به اعمال خود، دست به دامان چه نوع احاديثى شده اند. آيا دليلى قانع كننده و مدركى معتبر و غيرقابل خدشه در اثبات حقّانيت خود دارند يا بر عكس، به احاديثى جعلى يا ضعيف و يا متشابه متشبّث شده اند؟ و نهايت اين كه اگر متصوّفه داراى اصالت نيستند، با چه حربه هايى توانسته اند تا به حال به موجوديت خود ادامه دهند و در اين راستا، چه افكار و عقايد و اعمالى را ابداع نموده و به نام دين به خورد مسلمانان داده ند؟ همچنين در اين تحقيق، روشن شده است كه متصوّفه در راه نيل به اهداف خود، چه مقدار از احاديث صحيح را با تأويل هاى غلط و افراطى، از معانى اصلى و حقيقى آنها تغيير داده و معانى ديگرى بر خلاف دستورهاى دين مقدّس اسلام تحميل نموده اند. در بخشى از اين پايان نامه، به پاره اى از عقايد و بدعت هاى متصوّفه پرداخته شده و به طور خيلى خلاصه توضيح داده شده كه عدّه اى از صوفيان در هر چهار حوزه جعل، تأويل هاى افراطى، طرد احاديث صحيح السند و بدعتگذارى، از هيچ گونه اقدامى دريغ نورزيده اند و به همين جهت، مورد انتقاد و مذمّت شديد ائمه معصوم عليهم السلام و نيز علما و فقهاى طراز اوّل اسلام، قرار گرفته اند، كه به بعضى از آنها در بخش آخر تحقيق، اشاره شده است. ضمنا جهت اثبات عدم هماهنگى گفتار صوفيان با كردارشان، به بيان مواردى از تناقض گويى آنان، به كتاب هاى خودشان استناد شده، تا موضوع براى خوانندگان بيشتر روشن شود. اين پايان نامه، از يك مقدّمه و پنج فصل تشكيل يافته كه هر فصل نيز بخش هاى متعدّدى دارد. در مقدّمه، ضرورت و اهمّيت بحث، سابقه تاريخى بحث، هدف بحث و محدوديت هاى آن از نظر سياست ها و موقعيت هاى روز، بررسى شده است. فصل اوّل، درباره صوفى و تصوّف، تاريخچه ظهور اين فرقه، علل پيدايش آنان، مهم ترين فرقه هاى صوفيه و سلسله هاى آنان، و ذكر مشايخ و بزرگان صوفيه است. فصل دوم، احاديث جعلى توسط متصوّفه و نقد آنها آمده است. فصل سوم، در مورد توجيه و تأويلات نادرست احاديث از ناحيه اين فرقه و ردّ و نقد اين تأويلات از بيان بزرگان است. در فصل چهارم به ردّ احاديث صحيح توسط صوفيه و بعضى از عقايد باطل آنان، و پاره اى از بدعت ها و آداب خلاف شرع صوفيه پرداخته شده است. فصل پنجم نيز مربوط به سيماى صوفيه در حديث و نمونه هايى از تناقض گويى آنان است.

.

ص: 227

. .

ص: 228

نقش دعا و ذكر در تربيت روان

101 . نقش دعا و ذكر در تربيت روان، حسنعلى نوبهار، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس حوزه علميه قم، استاد راهنما: دكتر احمد بهشتى، استاد مشاور: دكتر غلامرضا اعوانى، 1371، 265ص.موضوع اين پايان نامه، مطالعه و تحقيق درباره نقش دعا و ذكر در تربيت روان در ابعاد مختلف و بيان ديدگاه هاى متفاوت است. از آن جا كه بررسى نقش تربيتى دعا، احتياج به تحقيق در مسائل تربيتى دارد، در پرداختن به مسائل تربيتى، ابتدا موضوع تربيت مورد توجّه قرار داده و مقدّمتا مختصرى درباره موضوع تربيت در شاخه روح و روان پرداخته شد، و پس از آن مباحث مختلف و ضرورى در مورد تربيت آمده و بحثى غيرزايد و ضرورى معرّفى شده و پايه و اساس مباحث بعدى دانسته شده است. بخش هاى چهارگانه اين پايان نامه، گوياى اين مطلب مهم است. بخش اوّل، درباره فلسفه تربيت يا پرورش روح است كه خود از دو فصل تشكيل يافته است. فصل اوّل به روح يا حقيقت انسان پرداخته و در اين راستا، لزوم خودشناسى در آيات و روايات مورد بررسى قرار گرفته و ريز موضوعات مربوط به حقيقت و خصوصيات روح، شرح شده است. در ادامه، نگارنده، مراتب و مراحل روح را برمى شمرد و بر اين عقيده است كه تقسيمات مراحل نفس، به هفت مرتبه محدود نبوده و تربيت نفس به معناى نابودى آن در مراتب پايين تر نيست. در فصل دوم، تربيت و مبانى و هدف هاى تربيتى عنوان شده و ضمن بررسى مفهوم تربيت، تشابه بين واژه هاى مترادف آن شرح داده شده است. بحث ديگر اين فصل، درباره امكان تربيت روح آدمى است كه در اين باب به استناد آيات و روايات و نظر حكما و فلاسفه و استدلال به نتايج علمى تربيت تمسّك شده است. مبحث ديگر در اين فصل، در باب اقسام تربيت، هدف هاى تربيتى، و تفاوت دل ها در آيات قرآن است. همچنين ضمن استشهاد به آيات قرآن، مراحل تربيت در گونه هاى بشرى مورد بررسى قرار گرفته است. در بخش دوم پايان نامه _ كه بحث اصلى آن به شمار مى آيد _ با عنوان «فلسفه دعا يا پرورش در پرتو نيايش»، ضمن تعريف واژه نيايش و پرستش و همچنين واژه عرفان، آراى مختلف در مورد منشأ پيدايش مذهب، بازگو شده و نگارنده، به تناسب بحث نيايش با فطرت بشر، درباره فطرت، طبيعت و غريزه، خصوصيات فطرت، رابطه فطرت و نيايش، فطرت ادراكى در آيات و روايات، فطرت احساسى يا نيايش در قرآن و روايات، قلم زده و در ادامه نيز نكاتى را در مورد فلسفه دعا تذكّر داده است. در قسمت ديگر اين بخش، موانع استجابت دعا را بر شمرده و هفت مورد عمده از اين موارد را توضيح داده است. بخش سوم با عنوان «دعا و ذكر» آغاز شده، كه در دو فصل مجزّا، درباره هركدام بحث نموده است. در فصل اوّل، ضمن تعريف لغوى و اصطلاحى دعا، شرايط مقدّماتى تحقّق نيايش از نظر آيات و روايات بيان شده و ضمن بر شمردن شرايط و آداب دعا و تقسيم آن به آداب ظاهرى و باطنى، نظر مرحوم علاّمه طباطبايى در اين باب، آمده است. وى در فصل دوم نيز ضمن تعريف لغوى ذكر، به چهار مرتبه از مراتب ذكر اشاره شده و مرتبه چهارم، از نظر آيات و روايات بررسى شده و در ادامه ، ضمن بيان ثمرات و نتايج اصلى دعا و ذكر و نتايج فرعى هر كدام، اين دو را بهترين غذا براى روح مى داند. نگارنده در ادامه فصل، به تناسب، غفلت از ذكر و نتايج و آثار و عواقب اعراض از ذكر خدا را توضيح مى دهد و ضمن آوردن چند تذكّر مهم به بررسى علّت فضيلت ذكر و دعا مى پردازد. نگارنده، در بخش چهارم، نمونه هايى از مضامين دعاها و جنبه هاى تربيتى آن توضيح مى دهد و ضمن بيان اسما و صفات الهى و تقسيم اين اسما به حقيقى و مجازى، تفاوت بين صفات جمالى و جلالى را بيان مى دارد. در ادامه نيز آثار بيدارى يا شناخت حيات برتر را توضيح مى دهد و در خاتمه، قسمت هايى از دعاى امام سجّاد عليه السلامرا كه درباره نفس امّاره و شيطان است، شرح و بسط مى دهد.

.

ص: 229

. .

ص: 230

نگرشى بر نظام اجتماعى _ سياسى در قرآن و حديث

102 . نگرشى بر نظام اجتماعى _ سياسى در قرآن و حديث، سيّدرضا كاظمى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده اصول دين قم، استاد راهنما: آيه اللّه محمّدهادى معرفت، استاد مشاور: آيه اللّه محمّدمهدى آصفى، 1378، 168ص. اين نوشتار در پاسخ به دو سؤال مطرح شده است كه اولاً آيا از قرآن و سنّت مى توان طرحى براى نظام اجتماعى سياسى اسلام استنباط كرد يا نه؟ و ثانيا در صورت اثبات، عنوان اين نظام چيست و ماهيت و شكل آن كدام است؟ پپ نگارنده در پايان نامه خود، به طور اجمال، از نظر آيات قرآن و احاديث، عنوان نظام اجتماعى را «امّت»، و عنوان نظام سياسى را «امامت» قرار داده و بر اين عقيده است كه با توجّه به تعريف ويژه اين دو نظام، هر دو توأم با هم و لازم و ملزوم هم اند. وى به عنوان توضيح در ادامه مى نويسد: «به بيان ديگر، اگر پذيرفته شود كه اسلام، دينى است اجتماعى، و دگرگونى جامعه و پديدار شدن نظام اجتماعى جديد به جاى نظام قبيله اى و قومى توسط پيامبر اكرم انجام گرفته، پس بايد پذيراى اين مطلب شد كه اين نظام اجتماعى، توأم با يك نظام سياسى مناسب است، به نحوى كه تفكيك بين اين دو، منجر به فساد و اضمحلال امّت مى گردد». اين جستار، از يك مقدّمه و چهار فصل تشكيل يافته است. فصل اوّل، سه گفتار دارد: در گفتار اوّل، منشأ اجتماع بيان شده، كه در اين زمينه از جمع نظريات انديشمندان اجتماعى استفاده شده است. در گفتار دوم، معناى جامعه و تعاريف جامعه از نظر فلاسفه اجتماعى بيان شده و پس از نتيجه گيرى از آنها، نظرگاه قرآنى در اين زمينه را بيان نموده است. در گفتار سوم، بحث از نظام اجتماعى است و اين كه مقصود از نظام اجتماعى در لغت و اصطلاح چيست؟ و مراد از نظام اجتماعى قرآن چيست؟ آيا اين دو جداى از هم اند يا نه؟ فصل دوم نيز از چهارگفتار تشكيل شده است. در گفتار اوّل، نظام اجتماعى در قرآن كه با عنوان «امّت» بيان شده، توضيح داده شده، و سپس، مفاهيم اجتماعى كه به دو دسته خُرد و كلان در قرآن آورده شده، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است، در ادامه نيز به توضيح واژه «امّت» در لغت و اصطلاح پرداخته شده و موارد استعمال آن شرح شده است. گفتار دوم، در باب تعريف امّت در بيان صاحب نظران است. در گفتار سوم، پيشينه و تحوّل در مفهوم امّت مشخّص شده است و در گفتار چهارم نيز عناصر تشكيل دهنده امّت _ كه در چهار عنصر خلاصه مى شود _ بيان شده است. فصل سوم، اين فصل با عنوان «بافت امّت» در هفت گفتار منظّم شده، كه گفتار اوّل، يك مقدّمه و پيش گفتار توضيحى در مورد اين مقوله دارد. در گفتار دوم اين فصل، منظور از بافت در اين موضوع توضيح داده شده و در گفتار سوم، بيان شده كه قرآن، اين بافت را تحت عنوان «ولاء» نسبت به امّت و جامعه، ايدئال خود ذكر كرده است. گفتار چهارم به بحث ولاء و ولايت اختصاص يافته و اهمّيت ولايت در جامعه اسلامى توضيح داده شده است. در گفتار پنجم، ولاء و ولايت از نظر كتب لغت، بررسى و تجزيه و تحليل شده، و در گفتار ششم، همين واژه در فرهنگ قرآن، بررسى شده است و در ادامه، مراد از ولاء و ولايت در قرآن، آشكار شده و ولاء منفى و مثبت از هم جدا دانسته شده است. نگارنده، در فصل چهارم با عنوان «امّت و نظام امامت» از يك مقدّمه و چهار گفتار تشكيل شده است مقدّمه اين فصل به توضيح امامت نظام سياسى امّت پرداخته و ضمن آن، نظريه نظام سياسى امامت را از ديدگاه امام خمينى قدس سرهشرح داده و طرح نظام سياسى و بافت امّت را نيز عنوان نموده است. وى در گفتار اوّل، به اثبات هم ريشه و هم معنا بودن امّت و امامت پرداخته و در گفتار دوم، معناى امام و امامت در فرهنگ دينى را توضيح داده و در پايان نيز كلامى را از فارابى نقل نموده است. گفتار سوم، طرح پرسش و پاسخى در باب اصل امامت و نياز به امام در جامعه است كه با استنباط از آيات و روايات، نتيجه كلّى بحث، به دست آمده است. گفتار چهارم، درباره امامت عامّه است كه اين گفتار نيز با پرسش و پاسخى در توضيح اين مطلب آغاز شده و با كلامى از امام خمينى(ره) و مرحوم نايينى در باب حكومت اسلامى پايان يافته است.

.

ص: 231

. .

ص: 232

. .

ص: 233

النور المبين فى تفسير أميرالمؤمنين عليه السلام

103 . النور المبين فى تفسير أميرالمؤمنين عليه السلام، نادر فضلى، دكترى علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات دانشگاه تهران، استاد راهنما: سيّد محمّدباقر حجّتى، استادان مشاور: آيه اللّه ابوالفضل ميرمحمّدى و دكتر مرتضى آيه اللّه زاده شيرازى، 1374، 355 ص.قرآن كريم، مشتمل بر مسائلى است كه تمام عالم از ابتدا تا انتها بدان احتياج دارند. ليكن قرآن، داراى اسرار و رموزى است كه فهم آن اختصاص به اهلش، يعنى پيامبر اكرم و ائمّه معصوم عليهم السلام دارد . نگارنده در اين پايان نامه، در صدد بيان اين امر است كه پس از پيامبر اسلام، گشاينده رموز قرآن و بازگوكننده مبهمات، آن كسى است كه اُمّ الكتاب نزد اوست و مفسّر قرآن، قرآن ناطق، و كسى است كه پيامبر او را يك جزء از ثقلين دانست. نگارنده براى روشن شدن و اثبات مدّعاى خود، احاديثى را در باب علم امام و احاطه تفسيرى ايشان بيان كرده و دست روزگار، نگذاشته اين قرآن ناطق پس از پيامبر صلى الله عليه و آله به حقّ الهى خود برسد. اين پايان نامه، به زبان عربى و در دو بخش مقدّماتى و يك بخش اصلى (كه ارائه گوشه هايى از روايات تفسيرى امير مؤمنان است) فراهم آمده است. در بخش نخستِ مقدّماتى، مباحثى در معرّفى قرآن و جايگاه بلند آن (همچون: قرآن از زبان قرآن، قرآن از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله، و قرآن از زبان اهل بيت عليهم السلام) طرح شده است. در بخش دومِ مقدّماتى، مباحثى همچون: ثواب تلاوت قرآن و تعلّم آن، گردآورى آن و نهى از تفسير به رأى در مورد آن بررسى شده است. در بخش اصلى پايان نامه، روايات تفسيرىِ نقل شده از امير مؤمنان در تفسير سوره هاى فاتحه، بقره، آل عمران و نساء، ارائه شده است. نگارنده، اين روايات را از منابع تفسيرى و روايى شيعه و سنّى گردآورى كرده و با قراردادن آنها به دنبال آياتِ مربوط، چگونگى تفسير امام عليه السلام را از قرآن به تصوير مى كشد. از آن جا كه روايات تفسيرى منقول، تمام آيات را دربرنمى گيرد، شمارى از آيات اين چهار سوره، در متن ذكر نشده اند. وى در حاشيه، توضيحاتى را درباره واژه هاى دشوار، منابع ديگر روايت تفسيرى و... ارائه نموده است.

.

ص: 234

ولايت در نهج البلاغة

104 . ولايت در نهج البلاغة، عصمت جهانشاهى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: دكتر احمد بهشتى، استاد مشاور: دكتر محمّدباقر حجّتى، 184ص .نگارنده در اين مجموعه به بيان راز و رمز ولايت از زبان ولىّ اللّه الأعظم پرداخته و با محور قرار دادن كتاب شريف نهج البلاغة، به شرح و بسط بحث از ولايت، مراد و منظور از اين اصطلاح پرداخته و معناى ولايت از ديدگاه نهج البلاغة بيشتر مدّ نظر وى بوده است. در بحث هاى مقدّماتى، سخنى كوتاه درباره شخصيت على عليه السلامبيان شده و در قسمت بعد به عظمت نهج البلاغةى او اشاره شده است. در مبحث بعد، قبل از شروع بحث، ولايت از لحاظ واژه و ريشه در كتب لغت مورد بررسى قرار داده است. مطالب بخش بعدى درباره اقسام ولايت است. نگارنده، چهار قسم براى ولايت عنوان كرده و توضيح مى دهد كه عبارت اند از: ولايت محبّت، ولايت امامت، ولايت تكوينى و ولايت تشريعى. در قسم اوّل (ولايت محبّت) آمده كه ضرورت دوستى اهل بيت و اين كه دوستى آن بزرگواران، اجر رسالت و ناشى از دوستى حق است. همچنين درباره رمز دوستى على عليه السلام و اين كه دوستى وى، ايمان و دشمنى وى نفاق است، سخن به ميان آمده است. در بحث ولايت امامت كه به معناى پيشوايى دينى است، درباره نصب امام از جانب خدا و همچنين عصمت و علم او بحث شده است، و اين كه عصمت و علم در بالاترين حدّ آن، فقط شامل آل محمّد صلى الله عليه و آلهمى شود. بحث ديگر اين قسمت، درباره ولايت تكوينى يا ولاء تصرّف است كه در مرحله اوّل، مخصوص خداوند متعال و سپس، مختّص اولياى الهى به اذن الهى است و بالاترين مرتبه آن را اهل بيت عليهم السلامدارا هستند از مطالب مهم اين قسمت، بحث از هدايت به امر است كه مقام ويژه امام است و هدايت و راهبرى است. مطلب مورد اشاره ديگر، ولايت تشريعى است كه در دو معنا توضيح داده شده است: الف . به معناى وضع قوانين و احكام، كه اين ويژگى نيز از آنِ حق تعالى و پس از او پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام است. ب . به معناى سرپرستى و راهبرى، كه ضرورى جامعه است و غفلت از آن، عواقب زيانبار بسيارى را در جوامع اسلامى در بر داشته است. در اين قسمت به فطرت و همچنين سيره پيامبر بزرگوار استناد شده، و اين كه در زمان غيبت، سرپرستى جامعه مسلمانان با ولىّ فقيه جامع شرايط رهبرى است؛ زيرا اين مقام، ثابت است و مقام، غير از فرد است، و با نبود فرد، مقام از بين نمى رود. در بخش ديگر پايان نامه، حكومت در نهج البلاغة به طور اجمال مورد بررسى قرار گرفته است. از مهم ترين و فراوان ترين مباحث نهج البلاغه، مبحث حكومت است. با اين كه على عليه السلامپيشواى دينى است و امامت دينى جامعه را دارد، درباره حكومت، بسيار تأكيد كرده است و در عين حال، آن را بى ارزش تر از كفش لنگه اى پاره و آب دهان بُز دانسته است؛ زيرا حكومت، فى نفسه، ارزشى ندارد، امّا به خاطر هدفى كه بر آن مترتّب مى گردد، ارزش بالايى خواهد داشت. از مباحث مهم ديگر كه به بهترين شيوه در نهج البلاغة مطرح شده «رابطه والى و رعيّت» است و از زيباترين مباحث در اين زمينه، عهدنامه حضرت على عليه السلام به مالك اشتر، سردار رشيد اوست. عنوان مبحث ديگر اين بخش، «اهل بيت و حكومت» است. در پايان مبحث حكومت، به سكوت تلخ و شكوهمند على عليه السلاماشاره شده، كه آن بزرگوار براى حفظ وحدت مسلمانان صبر كرد و حقّ حكومت را _ كه مهم بود _ فداى وحدت مسلمانان _ كه اهم بود _ نمود. آخرين بخش از اين مجموعه به بيان حقيقت ولايت اختصاص يافته، و اين كه «ولىّ» از اسماى حق و دائمى است. همچنين درباره اتّحاد ولايت پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آلهو على عليه السلام سخن به ميان آمده و برخى از فضايل بى شمار آن حضرت، بيان شده است.

.

ص: 235

. .

ص: 236

. .

ص: 237

هدايت و ضلالت از ديدگاه قرآن و روايات

105 . هدايت و ضلالت از ديدگاه قرآن و روايات، محمّدعلى رستميان، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، مركز تربيت مدرّس حوزه علميه قم، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، استاد مشاور: آيت الله محمّدهادى معرفت، 1373، 223ص .آنچه در اين پايان نامه مورد بررسى قرار گرفته است، مسئله هدايت و ضلالت و زمينه هايى است كه انسان به وسيله آنها به هدايت مى رسد و يا به سقوط در مى افتد. اين موضوع با توجّه به آيات قرآن كريم و روايات اهل بيت عليهم السلام ، بررسى شده است. واژه «هدايت» در دو معنا به كار مى رود: ارائه طريق يا راهنمايى و ايصال الى المطلوب يا رهبرى. بر اساس استقراى آيات قرآن، حدود 43 آيه در زمينه متعلَّق هدايت وجود دارد كه از ميان آنها شانزده آيه متعلَّق هدايت را صراط مستقيم ذكر كرده است و صراط مستقيم، همان دين استوارى است كه مصداق اتم و اكمل آن، آيين ابراهيم عليه السلاماست و به طور كلّى، حقيقت صراط مستقيم، چيزى جز اسلام ناب، يعنى تسليم و فنا در پيشگاه احديّت، عبد خدا بودن و انقطاع از ماسَوَى اللّه نيست. پايان نامه از دو بخش عمده تشكيل شده كه هر بخش، شامل چند فصل است. بخش اوّل در باب كلّيات بحث و شامل چند فصل است. فصل اوّل اين بخش، به معناى هدايت و ضلالت در كتب لغت پرداخته و آياتى از قرآن را در معناى لغوى هدايت آورده و طريقه استعمال هدايت در قرآن را بررسى كرده است. هجده وجه براى هدايت و هشت وجه براى ضلالت، بيان شده است. فصل دوم، مربوط به بحث از قلمرو و محدوده هدايت و ضلالت است. نويسنده در اين فصل، از هدايت عامّه، مراحل مختلف قبل از هدايت، نياز تمام موجودات به هدايت الهى و قلمرو ضلالت، بحث مى كند. فصل سوم، درباره اقسام هدايت است. نويسنده، بنا به تقسيمى، هدايت را به دو قِسم تكوينى و تشريعى تقسيم نموده و هدايت تكوينى را نيز شامل سه قسم: هدايت طبيعى، هدايت غريزى و هدايت فطرى دانسته است. سپس اقسام ضلالت را بررسى مى كند. در تقسيم او گم راهان بر سه دسته اند: گم راهان از فطرت الهى، غوطه وران در ضلالت و گم راهى، و منحرفان از صراط مستقيم. منشأ اين انحراف نيز يا انحراف اعتقادى است يا انحراف عملى. فصل چهارم، درباره مراتب هدايت و ضلالت است. نگارنده در اين فصل از سلسله طولى هدايت، مراتب هدايت عامّه و خاصّه، مراتب هدايت خاصّه بحث شده و آمده كه صراط مستقيم، والاترين مرتبه هدايت و مراتب ضلالت است. بخش دوم پايان نامه، بررسى عوامل هدايت و ضلالت است. اين بخش، داراى پنج فصل است: فصل اوّل، درباره انتساب هدايت و ضلالت به خداوند است. به همين مناسبت، نگارنده در باب جبر و اختيار و آراى مختلف درباره اين مقوله، سخن مى گويد و جبرى يا تفويضى بودنِ هدايت و ضلالت را بررسى مى كند. فصل دوم، مربوط به بررسى زمينه هاى هدايت است. نگارنده اين زمينه ها را به دو دسته تقسيم نموده است: اوّل، زمينه هاى عمومى كسب تقوا: تفكّر، عقل و علم ؛ و دوم، زمينه هاى كمال هدايت: عمل صالح، ياد خداوند، اخلاص و انابه. فصل سوم، به بررسى عوامل هدايت مى پردازد. اين عوامل عبارت اند از: انبيا، كتاب هاى آسمانى، ائمه عليهم السلام، علما و كعبه. فصل چهارم، زمينه هاى ضلالت را بررسى مى كند كه به گونه عام به دو دسته تقسيم شده اند: دين پرستى و ترك زمينه هاى هدايت. فصل پنجم، درباره عوامل اضلال است. اين عوامل نيز عبارت اند از: شيطان، هواى نفس، بدعت ها، تقليد كوركورانه در تفكّر، عمل بر طبق ظن. نويسنده در خاتمه نيز خلاصه اى از مباحث پايان نامه را بهدست داده است .

.

ص: 238

. .

ص: 239

. .

ص: 240

. .

ص: 241

. .

ص: 242

. .

ص: 243

فهرست عناوين .

ص: 244

. .

ص: 245

. .

ص: 246

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109